میزان الحکمه با ترجمه فارسی

مشخصات کتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی : میزان الحکمه . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : میزان الحکمه (با ترجمه فارسی)/ محمدی ری شهری ؛ ترجمه حمیدرضا شیخی ؛ مقابله و تصحیح علی حچیمی ... [و دیگران] ؛ ویراستار فارسی سعیدرضا علی عسکری، محمد باقری زاده اشعری، قاسم شیرجعفری ؛ ویراستار عربی کمال کاتب ... [و دیگران].

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1386-

مشخصات ظاهری : ج.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 5.

شابک : دوره 978-964-493-200-7 : ؛ دوره، چاپ نهم 978-964-493-350-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 1 978-964-493-201-4 : ؛ 850000 ریال: ج. 1، چاپ نهم 978-964-493-351-6 : ؛ 550000 ریال: ج.2 ٬ چاپ هفتم 978-964-493-202-1 : ؛ 850000 ریال: ج. 2، چاپ نهم 978-964-493-352-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 3، چاپ نهم 978-964-493-353-0 : ؛ 550000 ریال: ج. 4 978-964-493-204-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 4، چاپ نهم 978-964-493-354-7 : ؛ 55000 ریال (ج.5، چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 5، چاپ نهم 978-964-493-355-4 : ؛ 550000 ریال (ج.6 ٬ چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 6، چاپ نهم 978-964-493-356-1 : ؛ 85000 ریال: ج. 7، چاپ نهم 978-964-493-357-8 : ؛ 550000 ریال: ج. 8، چاپ هفتم 978-964-493-208-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 8، چاپ نهم 978-964-493-358-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 9، چاپ نهم 978-964-493-359-2 : ؛ 550000 ریال: ج. 10، چاپ هفتم 978-964-493-210-6 : ؛ 850000 ریال: ج. 10، چاپ نهم 978-964-493-360-8 : ؛ ج 10، چاپ دوازدهم 978-964-493-360-8 : ؛ 550000 ریال: ج.11، چاپ هفتم 978-964-493-200-7 : ؛ 700000 ریال: ج.11، چاپ هشتم 978-964-493-211-3 : ؛ 850000 ریال: ج. 11، چاپ نهم 978-964-493-361-5 : ؛ 550000 ریال: ج. 12، چاپ هفتم 978-964-493-212-0 : ؛ 850000 ریال: ج. 12، چاپ نهم 978-964-493-362-2 : ؛ 550000 ریال (ج. 13، چاپ هفتم) ؛ 700000 ریال: ج. 13، چاپ هشتم 978-964-493-200-7 : ؛ 85000 ریال: ج. 13، چاپ نهم 978-964-493-363-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 14، چاپ هفتم 978-964-493-214-4 : ؛ 700000 ریال (ج.14 ٬ چاپ هشتم) ؛ 850000 ریال: ج.14، چاپ نهم 978-964-493-364-6 :

یادداشت : فارسی - عربی.

یادداشت : چاپ هفتم.

یادداشت : ج. 1 - 8 ، 9 و 10 - 14(چاپ نهم: 1387).

یادداشت : ج.2 ٬ 4، 5 ، 6، 8 10٬ - 14 (چاپ هفتم: 1386).

یادداشت : ج. 8 و 10(چاپ دوازدهم: 1390).

یادداشت : ج. 11، 13 ٬ 14 (چاپ هشتم: 1386).

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

مندرجات : ج. 1. آ - ب.- ج. 2. ب - ح.- ج. 3. ح - خ.- ج. 4. د - ر.- ج. 5. ز - ش.- ج.6. ش - ظ.- ج. 7. ع.- ج. 8. ع - غ.- ج.11. م - ن.- ج. 12. ن - ه.- ج. 13. ه - ی.- ج. 14. فهرست ها

موضوع : احادیث

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -، مترجم

شناسه افزوده : علی عسکری، سعیدرضا، 1344 -، ویراستار

شناسه افزوده : کاتب، کمال، ویراستار

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : BP116/5/م3م9041 1386

رده بندی دیویی : 297/21

شماره کتابشناسی ملی : 1201714

ص: 1

جلد 1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

پیش گفتار ترجمه

حدیث ، مادر علوم اسلامی است و پس از قرآن ، مهمترین منبع فرهنگی مسلمانان است . معارف دینی و علوم گوناگون اسلامی ، از تفسیر و فقه تا اخلاق و کلام و عرفان ، سر در آبشخور زلال حدیث دارند و همه آنها میوه های شیرین این شجره طیّبه هستند . حدیث، تراویده اندیشه پاکترین انسان هاست و میراث ماندگار ثقل کبیر (عترت) است که در کنار ثقل اکبر (قرآن) ، بهروزی و رستگاری را برای انسان به ارمغان می آورد . دلبستگان راه سعادت ، در طول تاریخ ، این میراث جاودانی را پاس داشته و به پیروی از فرمان پیشوایان پاک خود ، در فراگیری ، گردآوری ، حفظ ، نقل ، فهم و نشر آن ، بسی کوشیده و مجموعه هایی کوچک و بزرگ را برای تعلیم و مذاکره و یا عمل و مراقبه سامان داده اند .

عالمان و محدّثان بزرگ می دانستند که آگاهی مردم از «محاسن» کلام ائمه علیهم السلام برای گام نهادن بر جای پای ایشان «کافی» است و در طریقه «تهذیب» نفس و «استبصار» و نیل به «مکارم اخلاق» و «خصال» نیکو ، تنها «مشکاتی از انوار» ائمه علیهم السلام و «دستآوردهای خردِ» رهیافته به دین، کارآست و این «ستاره های فروزان» امامت اند که از عهده هدایت بشر به «دریاهای نور» بر می آیند . «میزان الحکمه» امتداد این کوشش موزون و حکیمانه است و «مجمع البحرینِ» پیام های ثقل اکبر و کبیر که در پی پاسخگویی به پرسش های کهن و نوِ اندیشمندان از نگاه اسلام است . این اثر _ که حاصل بیش از بیست سال کوشش شبانه روزی جناب آقای ری شهری است _ ، با بهره گیری از صدها کتاب حدیث و تفسیر و لغت و تاریخ ، بیست و سه هزار حدیث را در کنار آیات متناسب با آنها در قالب 560 عنوان اصلی و 4197 عنوان فرعی ، دسته بندی موضوعی نموده است . ترتیب و نظم الفبایی موضوعات اصلی کتاب در کنار استفاده روشمند از نظام ارجاع دِهی ، پژوهشگر

ص :5

را از مراجعه به بسیاری از منابع حدیثی شیعه و اهل سنّت ، مستغنی می کند و استقبال چشم گیر از کتاب و چاپ های مکرّر آن ، نشان دهنده موفقیت این کتاب در پر کردن خلأ نسبی در زمینه معارف دینی بوده است . از این رو مؤلّف محترم برای گسترانیدن دامنه بهره گیری از آن ، ترجمه فارسی آن را به بنیاد پژوهش های اسلامی پیشنهاد کردند و توفیق این کار مبارک ، هر چند دشوار و نفس گیر ، نصیب مترجم توانمند آن بنیاد، جناب آقای حمید رضا شیخی شد و بدینسان برگی زرّین بر افتخارات ایشان و نیز پیشینه شکوهمند ایرانیان در عرصه ترجمه متون دینی افزوده شد . ویرایش نهایی این ترجمه روان و شیوا نیز به عهده مسئول محترم بنیاد پژوهش های اسلامی ، جناب حجة الاسلام و المسلمین علی اکبر الهی خراسانی ، از عالمان و اساتید مبرّز حوزه علمیه مشهد ، بود و جناب حجة الاسلام سید حسن اسلامی بازبینی نهایی آن را به انجام رساندند و حاصل کار ، ویرایش نخست این کتاب بود که با استقبال کم نظیر کتاب خوانان روبرو گشت و بارها به چاپ رسید .

شایان ذکر است که در کنار ترجمه ، به تصحیح و اعراب گذاری متن عربی نیز همّت گماشته شد و آقایان بصری ، هوشیاری و احسانی فر در اعراب گذاری و آقایان خوش نصیب ، دباغ ، افقی ، مسجدی ، وائلی و بهبهانی در نمونه خوانی متن عربی کتاب ، از کوشش های بی شائبه خود ، دریغ نورزیدند . پس از آن و با گذشت پنج سال و آشکار شدن پاره ای اشکال ها در متن عربی و فارسی ، ویرایش مجدّد متن عربی و فارسی آغاز شد و اصلاحات زیر در متن عربی انجام گرفت :

1 . افزودن و یا جابجایی برخی آیه ها .

2 . کامل آوردن آیات .

3 . افزودن برخی «بیان»ها در ابوابی که نیاز به توضیح داشتند.

4 . توضیح و تفسیر برخی لغات مشکل .

5 . حذف تعدادی از احادیث تکراری .

6 . اضافه کردن روایات به برخی از موضوعات کم روایت .

7 . مرتب کردن دوباره روایات به ترتیب خاندان رسالت علیهم السلام .

ص :6

8 . تنظیم مجدّد شماری از ابواب .

9 . تبدیل منابع ضعیف به قوی تر .

10 . تصحیح برخی اغلاط در اِعراب کلمات .

متن ترجمه فارسی نیز به وسیله آقای علی عسگری با متن عربی مقابله شد و تغییرات و اصلاحات ضروری در آن انجام گرفت . ایشان به ویرایش متن نیز پرداختند و سپس همه اصلاحات پیشنهادی شان در متن و ترجمه به وسیله این جانب بازبینی شد . ویرایش بعدی ترجمه، توسط آقایان باقری زاده اشعری و شیر جعفری انجام گرفت و سپس کلّ کتاب، توسّط آقایان علینقی نگران و سیّد هاشم شهرستانی و محمود سپاسی و مصطفی اوجی ، نمونه خوانی و به وسیله آقای سلطانی، صفحه آرایی گردید. خوشنویس عنوان ها را هم آقای فرزانگان، به انجام رساند .

گفتنی است در ترجمه آیات ، از ترجمه آقای محمّد مهدی فولادوند با اندک اصلاحاتی استفاده کرده و برای برخی واژه ها، مکان ها و یا نام اشخاص _ که مبهم می نمود _ توضیح آورده و برای پرهیز از تطویل ، متن عربی بیان ها و مقدمه ها را حذف و به ترجمه فارسی آنها بسنده نموده ایم .

در پایان و ضمن ابراز سپاس از همه کسانی که در سیر چند ساله بهسازی متن و ترجمه میزان الحکمه با دار الحدیث همکاری داشته اند ، به ویژه جناب آقای مجیدی _ که سرپرستی کار را در مراحل نهایی آن به عهده گرفتند _ و با امید پاداش مضاعف از خداوند منّان کریم ، از همه خوانندگان گرامی خواستاریم تا یادآوری کاستی ها را از ما دریغ نورزند و اشتباهات را بر ما ببخشند .

و له الحمد

پژوهشکده علوم و معارف حدیث

عبد الهادی مسعودی

خرداد 1385

ص :7

یادآوری و سپاس

خدای متعال را سپاس می گزاریم که باز نگری متن و ترجمه فارسی میزان الحکمه به پایان رسید و کوشش های دراز دامن پیشین و کنونی به ثمر نشست .

این جانب از مترجم فاضل کتاب ، جناب آقای حمید رضا شیخی و همچنین مدیریت محترم بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ، برادر گران قدر ، جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای الهی خراسانی ، و نیز جناب حجة الاسلام سید حسن اسلامی، جناب حجة الاسلام عبد الهادی مسعودی ، جناب حجة الاسلام غلام حسین مجیدی _ که نظارت و مدیریت کار را در مرحله قبل و یا مرحله فعلی به عهده داشته اند _ و جناب آقای محمّد باقر نجفی و همه برادران دیگری که در تصحیح ، تقویت منابع، اعراب گذاری و مراحل مختلف آماده سازی و نشر این کتاب، تلاش نمودند، کمال تشکر را دارم و برای همه این عزیزان ، توفیق خدمت و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام را از خداوند ، خواستارم .

تذکّر مهم

یکی از آداب مهمّ نقل حدیث، چگونگی نسبت دادن آن به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است. کلینی رحمه الله از امام علی علیه السلام روایت کرده است که :

إذا حَدَّثتُم بِحَدیثٍ فَأسنِدوهُ إلَی الَّذی حَدَّثَکُم ؛ فَإِن کانَ حَقّا فَلَکُم و إِن کانَ کَذِبا فَعَلَیهِ (1)

. هنگامی که حدیثی را نقل می کنید ، آن را به کسی که آن را روایت نموده ، نسبت دهید ، که اگر درست باشد ، به سود شماست و اگر دروغ باشد ، به زیان راوی است .

ص :8


1- الکافی : ج1 ص 52 ح 7.

بنا بر این ، برای رعایت احتیاط ، توصیه اکید داریم که کسانی که می خواهند از این کتاب یا سایر کتب روایی ، حدیثی نقل کنند ، آن را مستقیما به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام نسبت ندهند ؛ بلکه حدیث را از طریق منبعی که آن را روایت کرده است ، به آنان منسوب نمایند . برای نمونه ، نگویند : «پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود» یا : «امام علیه السلام چنین فرمود» ؛ بلکه بگویند : «فلان کتاب، از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین روایت کرده است» و یا بگویند : «از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین روایت شده است» .

محمّد محمّدی ری شهری

سوم مهر ماه 1385

یکم رمضان 1427

ص :9

پیش گفتار نخستین چاپ

به نام خدای بخشاینده مهربان

سپاس و ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است ، و درود خدا بر سرور ما محمّد و بر خاندان پاک و پاکیزه او ، و نفرین خدا بر همه دشمنان ایشان تا روز رستخیز .

از همان نخستین سالهای زندگی علمی خود که فراگرفتن علوم دینی را آغاز کردم ، شوق فراوان و عشق شدیدی به مطالعه مسائل عقیدتی و اخلاقی در خود حسّ می کردم و برای درمان درد خود و فرونشاندن عطش خویش ، گفته ای برتر از گفته خداوند بزرگ و سخنی بهتر از سخن پیامبر عظیم الشأن و امامان پاک سرشت _ که درود خدا بر همه آنان باد _ نمی یافتم . این بود که در کنار تحقیقات و مطالعات دیگر خود در حوزه علمیه ، بخش زیادی از اوقات خویش را به مطالعه قرآن و کتب حدیث اختصاص دادم .

در گرما گرم این کار توجه خود را روی دو نکته متمرکز ساختم که بعدها آن دو را شالوده تحقیقات و مطالعات علمی و نوشته های خویش قرار دادم . این دو نکته عبارتند از :

1 _ ضمن جستجو و کاوش در متون اسلامی ، این اعتقاد راسخ در من پدید آمد که نیرومندترین ، ژرفترین ، زیباترین و ساده ترین برهانهای علمی و فلسفی در زمینه آفرینش و رستاخیز و موضوعات فکری ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی در لابلای این متون نهفته است . از این رو ، دریغ می خوردم و از خود می پرسیدم : براستی چرا دانشمندان و نویسندگان و اندیشمندان مسلمان تاکنون اهتمام و توجه در خور به این واقعیت نشان نداده اند؟ این بود که با دانش ناچیز خود به تعمق و تأمل بیشتر در موضوعات عقیدتی که بر ادله برگرفته از قرآن کریم و متون و روایات اسلامی استوار است ، پرداختم ؛ چرا که دیدم هم خود و هم جامعه ام به این امر سخت نیازمندیم .

ص :10

این مطالعات و بررسیها فرصت خوبی برای من فراهم آورد تا برای شماری از طلاب علوم دینی حوزه علمیه شهر مقدس قم سلسله درسهایی در زمینه مبانی اندیشه اسلامی ایراد کنم . لذا از سال 1353 تا 1360 ه . ش برابر با 1394 تا 1401 ه . ق برای طلاب پسر و دختر درسهایی مطرح کردم که بعضی از آنها چاپ و منتشر شده است .

البته قصد به خود بالیدن ندارم و نمی توانم ادعا کنم که هدف دلخواه خود ، یعنی تدوین شالوده های اندیشه اسلامی بر طبق دلایل برگرفته از قرآن کریم و سنّت شریف ، را تحقق بخشیده ام ، اما توانسته ام راه را فرا روی آنان که می خواهند در این میدان گام نهند بگشایم و امیدوارم که علما و دانشمندان مسلمان این تلاش را ادامه دهند .

2 _ نکته دومی که در خلال مطالعات و تحقیقاتم ، توجه مرا به خود جلب کرد این است که احادیث اهل بیت علیهم السلام نیز مانند آیات قرآن کریم مفسر برخی دیگر است ؛ از این رو ، کسی که به احادیث اسلامی احاطه کامل داشته باشد می تواند آنها را به وسیله یکدیگر تفسیر کند .

به نظر می رسید که کار گردآوری و باب بندی روایات و احادیث مربوط به قضایای فقهی ، اعم از عبادات و معاملات ، به گونه ای تقریبا کامل انجام گرفته است ؛ اما در خصوص مسائل فکری و اخلاقی و اجتماعی سوگمندانه چنین چیزی یافت نمی شود و اگر هم کوششهایی صورت پذیرفته باشد ، تقریبا قابل ملاحظه نیست . از این رو ، چنانچه پژوهشگری بخواهد درباره مسائل پیش گفته اظهار نظر کند ، لازم است به چندین کتاب و چندین مجلّد مراجعه نماید که این خود وقت زیادی را می طلبد ؛ و گاه دست یافتن به همه روایاتی که به او کمک می کند تا تحقیق خود را کامل گرداند و نظر درست و دقیقی ارائه دهد ، میسر نمی گردد .

بدین سان دریافتم که جامعه اسلامی به ویژه حوزه های علمیه به شدّت نیازمند کتابی است که احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان او را به گونه ای تنظیم کند و ارائه نماید که پژوهشگر به آسانی بتواند حدیث مورد نیاز خود را در زمینه های مختلف اعتقادی ، اخلاقی و عملی دست یابد .

گر چه قدم گذاشتن به این میدان کار ساده ای نبود _ و پژوهشگران از میزان دشواری آن آگاهند _ لیک عشق من به حدیث محمد و خاندان او _ صلوات اللّه علیهم اجمعین _ مرا به پیمودن این راه تشویق کرد و بر آنم داشت تا برای تحقق بخشیدن به این آرمان آن چه می توانم انجام دهم .

تألیف این کتاب را به سال 1347 ه . ش برابر با 1388 ه . ق در زندان شهر مشهد آغاز کردم . از آن زمان هر

ص :11

گاه فرصتی دست می داد ، در کنار تدریس و مطالعه و تحقیق ، کار فراهم آوردن این کتاب را پی می گرفتم و تقریبا تمامی ایام تعطیلات تابستانی را به انجام این کار اختصاص داده بودم .

در آغاز کار تقریبا به تمامی روایاتی که در مجلدات «بحار الأنوار» آمده است مراجعه و همه نکات مورد نظر را یادداشت کردم . این کار دو تا سه سال ادامه یافت . بعد از آن که نکات یادداشت شده را به صورت الفبایی مرتب نمودم بار دیگر به متون و منابع مراجعه و شروع به دسته بندی احادیث بر اساس موضوع و محتوا کردم . نمی دانم این تلاش چقدر طول کشید ، اما سختی و مشقتی را که متحمل شدم تا این کار با موفقیت پایان پذیرفت ، از یاد نمی برم .

ضمن کار در این کتاب به نکاتی چند برخوردم که در خور درنگ و تأمل است :

الف _ فراوانی روایات تکراری در بحار الأنوار

در آن زمان به نظر می رسید که چنانچه روایات تکراری از بحار حذف شود ممکن است ، از مجموع یکصد و ده جلد چاپ جدید ، بیست جلد آن کم شود ؛ زیرا افزون بر وجود احادیث فراوانی که به لحاظ متن همگون و تکراری هستند ، به احادیث متعدّدی برخوردم که هم متن و هم سند آنها تکراری بود .

ب _ کاستیِ چشم گیر در موضوعات کتاب بحار الأنوار

با آن که هدف مؤلف کتاب بحار _ رضوان اللّه تعالی علیه _ این بوده است که همه احادیث را _ از صحیح و ضعیف _ گرد آورد ؛ و به رغم تکرار بسیاری از احادیث ، با این حال کاستی موجود در ابواب کتاب به گونه ای است که بسیاری از احادیث مربوط به یک باب را در ابواب دیگر می یابیم . برای نمونه ، شمار احادیثی که در فصل «ادب» آمده هشت تاست اما احادیثی که از همین موضوع ادب ، در دیگر ابواب و مجلدات بحار و غیر بحار آمده یکصد و بیست و پنج حدیث است ، چنان که در مجموعه میزان الحکمة ملاحظه می فرمایید.

زمانی که سرگرم بازبینی و پرداخت نهایی کتاب بودم این اندیشه در ذهنم گذشت که به منابعی که مؤلف کتاب بحار به آنها اعتماد کرده و در اختیار ماست ، مراجعه کنم . با مطالعه برخی از این منابع متوجه شدم نویسنده بحار بسیاری از احادیثی را که با فصلهای گوناگون این کتاب همخوانی دارد و به بررسی مسائل

ص :12

اجتماعی ارتباط پیدا می کند استخراج نکرده است . از این رو ، در حد توان با مراجعه به منابع موجود ، زمانی را به جبران این کاستی اختصاص دادم .

ج _ استفاده از کتابهای حدیث اهل سنت

در ادامه تلاش برای به انجام رساندن کتاب حاضر ، سودمند دیدم که به کتابهای اهل سنت نیز مراجعه کنم و احادیثی را که آنان نقل کرده اند و به مسائل مطرح شده در این کتاب مربوط می شود بر آن بیفزایم تا بدین ترتیب کتاب حاضر برای علاقمندان چنین مباحث و مطالعاتی از جهات گوناگون مفیدتر باشد . در اثنای این کوشش شماری از کتابهای اهل سنّت ، از جمله کتاب «کنز العمّال» تألیف حسام الدین هندی (متوفای 975 ه . ق) ، را خواندم . این کتاب ، که به لحاظ گستردگی و شمول ، همانند «بحار الأنوار» است ، شانزده مجلد و دوازده هزار و دویست و پانزده صفحه دارد . این شانزده جلد ، چهل و شش هزار و ششصد و بیست و چهار سخن منقول را در خود گنجانده و چون بخشی از آنها ویژگی «حدیث» را ندارند شاید مجموع احادیث نقل شده در «کنز العمّال» به حدود چهل هزار برسد .

با بررسی و پیگیری فصلهای کتاب نامبرده احساس کردم که به دیگر کتابهای اهل سنّت تقریبا نیازی نیست ؛ بنا بر این احادیثی را که به نوع کار من در کتاب «میزان الحکمة» مربوط شد ، تنها از آن نقل کردم .

در ضمن مطالعه «کنز العمّال» ملاحظه کردم که شمار زیادی از روایات غیر مسند موجود در کتابهای ما از کتب اهل سنّت نقل شده است .

همچنین به تعدادی از کتابهای شیعه و اهل سنّت که بعدا نامشان خواهد آمد ، مراجعه کردم و به هر بابی آیات قرآنی متناسب با آن باب را افزودم .

با همه سختیها و دشواریهایی که در راه فراهم آوردن این کتاب متحمل شدم هنوز در نیمه راه هستم و هنوز به هدف نهایی خود نرسیده ام ؛ اما فضای عمومی و شرایطی که در آن به سر می برم و مسؤولیتهای بزرگی که به دوشم نهاده شده است ، به من اجازه نداده که به امید تکمیل نهایی کتاب حاضر ، چاپ و نشر آن را به تأخیر اندازم . البته اگر زنده ماندم به یاری خدا در آینده نهایت کوشش خود را به کار خواهم برد تا آنچه را آغاز کرده ام به کمال رسانم .

ص :13

خاطره ای با استاد شهید مرتضی مطهری

فراموش نمی کنم آن روز از تابستان سال 1357 ه . ش (1398 ه . ق) _ پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران _ را که شهید مطهری _ رحمة اللّه علیه _ در منزل ما در شهر مقدس قم ظهر میهمان ما بودند . در آن هنگام استاد در پایان هر هفته برای جمعی از طلاب علوم دینی حوزه قم درسهایی پیرامون «شناخت در منطق قرآن» ایراد می کردند . به علت وجود پیوند و ارتباط میان این درسها و فصلی که در کتاب حاضر به «شناخت» اختصاص داده ام ، فهرستی از عناوین این فصل کتاب را به ایشان نشان دادم . ایشان فرمود : «این آماده چاپ است» و تأکید کردند به همان شکلی که به ایشان عرضه کردم چاپ شود . سپس ادامه دادند : «شیوه دانشمندان غربی در تألیف این است که اگر کتاب تا حدّ معقولی سودمند باشد آن را چاپ می کنند و سپس در چاپهای بعد مطالب تازه ای به آن می افزایند» . استاد شهید مطهری _ رحمه اللّه _ این شیوه را می ستودند . اما با این حال ، من ترجیح دادم زمانی کتاب را چاپ و منتشر کنم که از کار تألیف آن کاملاً فراغت حاصل کنم ؛ لیکن سرانجام به این باور و اعتقاد رسیدم که شرایط خاصی که اکنون من در آن به سر می برم اقتضا می کند هر چه زودتر آن را برای چاپ آماده سازم ؛ چرا که مشکل است کس دیگری جز خود من کار فصل بندی و آماده سازی این کتاب را به گونه ای که مطلوب و آرزوی من است ، انجام دهد . سرانجام با وجود گرفتاریهایم ، تصمیم گرفتم برای به پایان بردن کار این کتاب از ایام تعطیلی و اوقات فراغت شبانه بیشترین بهره برداری را بکنم . که بحمد اللّه ، پس از گذشت چهارده سال از آغاز تألیف کتاب حاضر ، این اثر به گونه ای شایسته و در خور به سرانجام رسید و به یاری خداوند بزرگ در فرصت مناسب کاستیهای آن را نیز جبران خواهم کرد .

در پایان بر خود لازم می دانم سپاس فراوانم را تقدیم همسرم کنم که فضای مناسب را در محیط خانه برای انجام کارهای فکری من فراهم آورد و در راه آفریدن جوّ سازگار با پژوهش و نگارش ، رنج دشواریها و بارهای گران زندگی را به جان خرید .

اینک شما و «میزان الحکمة» ؛ کتابی که آغازش «ایثار» است و فرجامش «یقین» .

رجب المکرم 1403 ه . ق

برابر با 1 / 2 / 1362 ه . ش

ص :14

حرف الألف

اشاره

الإیثار (ایثار)

الأجر (پاداش)

الإجارة (اجاره)

الأجل (اجل)

الآخرة (آخرت)

الأخ (برادر)

الأدب (ادب)

الأذان (اذان)

الإیذاء (آزردن)

التاریخ (تاریخ)

الأرض (زمین)

الأسیر (اسیر)

الاُسوة (سرمشق)

المواساة (مواسات)

الاُصول (اصول)

الآفات (آفتها)

الأکل (خوردن)

ص :15

الاُلفة (الفت)

اللّه (اللّه )

الإمارة (فرمانروایی)

الأمل (آرزو)

الاُمّة (امّت)

الإمامة العامّة (امامت عامّه)

الإمامة الخاصّة / الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام (امامت خاصّه / امام علی علیه السلام )

اُمّ الأئمّة فاطمة علیها السلام (مادر امامان فاطمه علیها السلام)

الحسنان علیهما السلام (حسنین علیهما السلام)

الإمام الحسن بن علیّ علیهما السلام (امام حسن مجتبی علیه السلام )

الإمام الحسین بن علیّ علیهما السلام (امام حسین علیه السلام )

الإمام علیّ بن الحسین علیهما السلام (امام سجّاد علیه السلام )

الإمام محمّد بن علیّ الباقر علیهما السلام (امام محمّد باقر علیه السلام )

الإمام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام (امام جعفر صادق علیه السلام )

الإمام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام (امام موسی کاظم علیه السلام )

الإمام علیّ بن موسی الرضا علیهما السلام (امام رضا علیه السلام )

الإمام محمّد بن علیّ الجواد علیهما السلام (امام جواد علیه السلام )

الإمام علیّ بن محمّد الهادی علیهما السلام (امام هادی علیه السلام )

الإمام الحسن بن علی العسکری علیهما السلام (امام حسن عسکری علیه السلام )

الإمام القائم علیهما السلام (امام مهدی علیه السلام )

الإیمان (ایمان)

الأمانة (امانتداری)

الأمان (زنهار دادن)

الاُنس (همدمی)

الإنسان (انسان)

الإناء (ظرف)

ص :16

1 - الإیثار

اشاره

(1)

(2)

ص :17


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74/390 باب 28 «التّراحم ......... و الصّلة و الإیثار و المواساة و إحیاء المؤمن». وسائل الشیعة : 6 / 299 باب 28 «استحباب الإیثار علی النّفس». وسائل الشیعة : 11 / 220 باب 32 «وجوب إیثار رضی اللّه علی هوی النّفس». بحار الأنوار : 70 / 106 باب 48 «إیثار الحقّ علی الباطل».
2- و انظر: التجارة : باب 453. الدنیا : باب 1243 _ 1244. الهوی : باب 3992.

1 - ایثار
1 - الحَثُّ عَلَی الإیثارِ
1 - تشویق به ایثار

الکتاب :

وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ». (1)

وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُورًا ». (2)

الحدیث :

الکافی عن أبان بن تغلب :قُلتُ [لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ] : أخبِرنی عَن حَقِّ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ . فَقالَ : یا أبانُ ، دَعهُ لا تَرِدهُ . قُلتُ : بَلی _ جُعِلتُ فِداکَ ! _ فَلَم أزَل اُرَدِّدُ عَلَیهِ. فَقالَ : یا أبانُ ، تُقاسِمُهُ شَطرَ مالِکَ ، ثُمَّ نَظَرَ إلَیَّ فَرَأی ما دَخَلَنی، فَقالَ : یا أبانُ ، أ ما تَعلَمُ أنَّ اللّهَ عز و جل قَد ذَکَرَ المُؤثِرینَ عَلی أنفُسِهِم (3) ؟ قُلتُ : بَلی جُعِلتُ فِداکَ! فَقالَ : أمّا إذا أنتَ قاسَمتَهُ فَلَم تُؤثِرهُ بَعدُ ، إنَّما أنتَ و هُوَ سَواءٌ ؛ إنَّما تُؤثِرُهُ إذا أنتَ أعطَیتَهُ مِنَ النِّصفِ الآخَرِ. (4)

1

قرآن :

«و [دیگران را] بر خویشتن مقدّم می دارند ، هرچند خودشان نیازمند باشند . و آنها که از خسّت نفس خویش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» .

«و خوردنی را ، با وجود دوست داشتن آن ، به بینوا و یتیم و اسیر می خورانند . ما شما را فقط برای خدا اطعام می کنیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی نمی خواهیم» .

حدیث :

الکافی_ به نقل از اَبان بن تغلب _: [به امام صادق علیه السلام ]گفتم : مرا از حقّ مؤمن بر مؤمن ، آگاه فرما . فرمود : «ابان! این موضوع را بگذار و از آن ، بگذر» . گفتم : نه ، فدایت شوم . و به ایشان ، اصرار ورزیدم. پس ، فرمود : «ای ابان! [از حقوق مؤمن بر مؤمن ، این است که ]دارایی ات را با او به دو نیم ، قسمت کنی» . سپس به من نگریست و چون حالت [اعجاب ]دست داده به مرا دید ، فرمود : «ای ابان! مگر نمی دانی که خداوند عزّ و جلّ از ایثارگران ، یاد کرده است؟». (5) گفتم: چرا، فدایت شوم. فرمود: «هر گاه دارایی ات را با او قسمت کنی ، هنوز ایثار نکرده ای ؛ بلکه تو و او یکسانید . وقتی ایثار می کنی که از نیم دیگر هم به او بدهی» .

ص :18


1- الحشر : 9 .
2- الإنسان : 8 و 9 .
3- إشارة إلی قوله تعالی : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» .
4- الکافی : 2 / 172 / 8 .
5- اشاره است به آیه شریف : «و [دیگران را] بر خویشتن مقدّم می دارند ، هرچند خودشان نیازمند باشند» .

الکافی عن أبی بصیر عن الإمام الباقر أو الإمام الصادق علیهما السلام ، قالَ :قُلتُ لَهُ : أیُّ الصَّدَقَةِ أفضَلُ ؟ قالَ : جُهدُ المُقِلِّ ، أ ما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» تَری هاهُنا فَضلاً؟ (1)

الکافی عن جمیل بن درّاج عن الإمام الصادق علیه السلام :خِیارُکُم سُمَحاؤُکُم ، و شِرارُکُم بُخَلاؤُکُم ، و مِن خالِصِ الإِیمانِ البِرُّ بِالإِخوانِ وَ السَّعیُ فی حَوائِجِهِم ، و إنَّ البارَّ بِالإِخوانِ لَیُحِبُّهُ الرَّحمنُ ، و فی ذلِکَ مَرغَمَةٌ لِلشَّیطانِ و تَزَحزُحٌ عَنِ النِّیرانِ و دُخولُ الجِنانِ. یا جَمیلُ ، أخبِر بِهذا غُرَرَ أصحابِکَ. قُلتُ : _ جُعِلتُ فِداکَ! _ مَن غُرَرُ أصحابی؟ قالَ : هُمُ البارّونَ بِالإِخوانِ فِی العُسرِ وَ الیُسرِ ، ثُمَّ قالَ : یا جَمیلُ ، أما إنَّ صاحِبَ الکَثیرِ یَهونُ عَلَیهِ ذلِکَ ، و قَد مَدَحَ اللّهُ عز و جل فی ذلِکَ صاحِبَ القَلیلِ، فَقالَ فی کِتابِهِ : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئ_کَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ البِرُّ بِالکَثرَةِ ؛ و ذلِکَ أنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ فی کِتابِهِ : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» ، ثُمَّ قالَ : «وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئ_کَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» ، و مَن عَرَفهُ اللّهُ عز و جل بِذلِکَ أحَبَّهُ اللّهُ ، و مَن أحَبَّهُ اللّهُ _ تَبارَکَ وَ تعالی _ وَفّاهُ أجرَهُ یَومَ القِیامَةِ بِغَیرِ حِسابٍ. (3)

الکافی_ به نقل از ابو بصیر _: به امام [باقر یا صادق علیهما السلام ]گفتم : کدام صدقه برتر است؟ فرمود: «دِهِش بینوا. این سخن خدای عزّ و جلّ را نشنیده ای که : «و [دیگران را ]بر خویشتن ، مقدّم می دارند ، هرچند خودشان نیازمند باشند» . آیا در این جا مازادی می بینی؟ (4) » .

الکافی_ به نقل از جمیل بن درّاج _: امام صادق علیه السلام فرمود : «بهترینِ شما سخاوتمندان شمایند و بدترینتان ، بخیلانتان . از خلوص ایمان است : نیکی کردن به برادران و کوشش برای رفع حوایج آنان . خداوند مهربان ، نیکی کننده به برادران را دوست می دارد و این کار ، مایه طرد و خواری شیطان ، دوری از آتش و ورود به بهشت است . ای جمیل! این را به آگاهی یاران برجسته ات نیز برسان» . گفتم : فدایت شوم! بزرگان از یارانم کیان اند؟ فرمود : «آنان اند که در سختی و آسایش ، به برادران ، نیکی و کمک می کنند» . سپس فرمود : «ای جمیل! بدان که این کار ، برای افراد توانگر ، آسان است ؛ امّا خداوند عزّ و جلّ در این زمینه ، آن را که مالِ اندک دارد [و در عین حال ، همان را ایثار می کند] ، ستوده و در کتاب خود ، فرموده است : «و [دیگران را ]بر خویشتن ، مقدّم می دارند ، هرچند خودشان نیازمند باشند ، و آنها که از خسّت نفس خویش مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند»».

امام صادق علیه السلام :نیکی کردن ، به دِهِش بسیار نیست ؛ چه آن که خداوند عزّ و جلّ در کتاب خویش می فرماید : «و [دیگران را] بر خویشتن ، مقدّم می دارند ، هرچند خودشان نیازمند باشند» . سپس می فرماید : «و آنها که از خسّت نفس خویش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» . کسی که خداوند عزّ و جلّ این نکته را به او بشناسانَد ، محبوب اوست و هر کس که خداوند تبارک و تعالی دوستش بدارد ، در روز قیامت ، مزد و پاداش او را بی حساب و کامل می دهد.

ص :19


1- الکافی : 4 / 18 / 3.
2- الکافی : 4 / 41 / 15 .
3- الکافی : 2 / 206 / 6 .
4- یعنی آیا در آیه ، قیدی در خصوص این که مازاد نیاز خود را عطا می کنند ، می بینی؟ _ م .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن آثَرَ عَلی نَفسِهِ استَحَقَّ اسمَ الفَضیلَةِ. (1)

عنه علیه السلام :الإِیثارُ فَضیلَةٌ ، الاِحتِکارُ رَذیلَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :کُن عَفُوّا فی قُدرَتِکَ ، جَوادا فی عُسرَتِکَ ، مُؤثِرا مَعَ فاقَتِکَ ؛ یَکمُل لَکَ الفَضلُ. (3)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن کانَ فی عُسرِهِ مُؤثِرا صَبورا. (4)

عنه علیه السلام :مَن آثَرَ عَلی نَفسِهِ بالَغَ فِی المُرُوءَةِ. (5)

امام علی علیه السلام :کسی که ایثار کند ، سزامند نام برداری به فضیلت است.

امام علی علیه السلام :ایثار کردن ، یک فضیلت است و انحصار طلبی ، یک رذیلت.

امام علی علیه السلام :در ه_نگام_ی که ق_درت داری ، با گذشت ب_اش ، و در گ_اهِ تنگ دستی ات بخشنده ، و در وقت نیازمندی ات ، ایثارگر باش تا فضل تو کامل گردد.

امام علی علیه السلام :بهترینِ مردم ، کسی است ک_ه در تنگ دستی اش ایثارگر و شکیبا باشد.

امام علی علیه السلام :کسی که ایثار کند ، در مروّت به اوج رسیده است.

ص :20


1- غرر الحکم : 8845 ، عیون الحکم و المواعظ : 435 / 7522.
2- غرر الحکم : 112 ، عیون الحکم و المواعظ : 37 / 787 و 788 .
3- غرر الحکم : 7179 ، عیون الحکم و المواعظ : 393 / 6667 .
4- غرر الحکم : 5028 ، عیون الحکم و المواعظ : 238 / 4537 .
5- غرر الحکم : 8225 .

عنه علیه السلام :ذَلِّلوا أخلاقَکُم بِالمَحاسِنِ ، و قَوِّدوها إلَی المَکارِمِ ، و عَوِّدوا أنفُسَکُمُ الحِلمَ ، وَ اصبِروا عَلَی الإِیثارِ عَلی أنفُسِکُم فیما تَجمُدونَ عَنهُ . (1)

مستدرک الوسائل عَن أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام أنَّهُ رَأی یَوما جَماعَةً ، فَقالَ :مَن أنتُم؟ قالوا : نَحنُ قَومٌ مُتَوَکِّلونَ. فَقالَ : ما بَلَغَ بِکُم تَوَکُّلُکُم؟ قالوا : إذا وَجَدنا أکَلنا ، و إذا فَقَدنا صَبَرنا. فَقالَ علیه السلام : هکَذا یَفعَلُ الکِلابُ عِندَنا! فَقالوا : کَیفَ نَفعَلُ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ فَقالَ : کَما نَفعَلُهُ ؛ إذا فَقَدنا شَکَرنا ، و إذا وَجَدنا آثَرنا. (2)

الرسالة القشیریّة :سَأَلَ شَقیقٌ البَلخِیُّ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام عَنِ الفُتُوَّةِ ، فَقالَ : ما تَقولُ أنتَ؟ فَقالَ شَقیقٌ : إن اُعطینا شَکَرنا ، و إن مُنِعنا صَبَرنا. فَقالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام : الکِلابُ عِندَنا بِالمَدینَةِ تَفعَلُ کَذلِکَ ! فَقالَ شَقیقٌ : یَا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ ، مَا الفُتُوَّةُ عِندَکُم؟ فَقالَ : إن اُعطینا آثَرنا ، و إن مُنِعنا شَکَرنا. (3)

الکافی عن علیّ بن سوید عن الإمام الکاظم علیه السلام قالَ :قُلتُ لَهُ : أوصِنی. فَقالَ : آمُرُکَ بِتَقوَی اللّهِ ، ثُمَّ سَکَتَ. فَشَکَوتُ إلَیهِ قِلَّةَ ذاتِ یَدی ، و قُلتُ : وَ اللّهِ، لَقَد عَریتُ حَتّی بَلَغَ مِن عُریَتی أنَّ أبا فُلانٍ نَزَعَ ثَوبَینِ کانا عَلَیهِ و کَسانیهِما ! فَقالَ : صُم و تَصَدَّق. قُلتُ : أتَصَدَّقُ مِمّا وَصَلَنی بِهِ إخوانی و إن کانَ قَلیلاً؟ قالَ : تَصَدَّق بِما رَزَقَکَ اللّهُ و لَو آثَرتَ عَلی نَفسِکَ. (4)

امام علی علیه السلام :اخلاق خود را رام خوبی ها و کمالات کنید و آنها را به سوی خصلت های والا بکشانید . خویشتن را به بردباری عادت دهید و در آنچه بخل می ورزید ، با شکیبایی ایثار کنید.

مستدرک الوسائل :روایت شده است که روزی امیر مؤمنان ، گروهی را دید . پرسید : «شما کیستید؟» . گفتند : ما جماعتی اهل توکّل هستیم . فرمود : «توکّلتان ، شما را به چه رسانیده است؟» . گفتند : هر گاه چیزی بیابیم ، می خوریم ، و اگر نیابیم ، صبر می کنیم. فرمود : «سگ های ما هم همین کار را می کنند!» . گفتند : پس چه کنیم ، ای امیر مؤمنان؟ فرمود : «کاری که ما می کنیم : هر گاه نداشته باشیم ، شکر می کنیم و هر گاه به دست آوریم ، ایثار می کنیم».

الرسالة القشیریّة :شقیق بلخی از امام صادق علیه السلام از فتوّت پرسید . فرمود : «تو [خود، ]چه می گویی؟» . شقیق گفت : اگر به ما عطا شود ، شکر می گزاریم و اگر از ما دریغ گردد ، شکیبایی می ورزیم. امام صادق علیه السلام فرمود : «سگ های مدینه نیز چنین می کنند!» . شقیق گفت : ای پسر دختر پیامبر خدا! به نظر شما فتوّت چیست؟ فرمود : «اگر به ما عطا شود ، ایثار می کنیم و اگر از ما دریغ گردد ، شکر می گزاریم» .

الکافی_ به نقل از علی بن سوید _: به امام کاظم علیه السلام گفتم : به من سفارشی کن. فرمود : «تو را به تقوای الهی سفارش می کنم» . آن گاه سکوت کرد . من از تنگ دستی خود ، نزد او شِکوه کردم و گفتم : به خدا سوگند ، برهنه ام و برهنگی ام به جایی رسیده که فلانی ، دو جامه خویش را از تَنَش درآورد و به من پوشاند! فرمود : «روزه بگیر و صدقه بده» . گفتم : از آنچه برادرانم به من عطا می کنند ، هرچند اندک ، صدقه بدهم؟ فرمود : «آنچه را که خداوند ، روزی تو می کند ، صدقه بده ، هرچند ایثار کنی [و خودت به آن ، محتاج باشی]» .

ص :21


1- تحف العقول : 224 .
2- مستدرک الوسائل : 7 / 217 / 8076 .
3- الرسالة القشیریّة : 230 ، شرح نهج البلاغة : 11 / 217 .
4- الکافی : 4 / 18 / 2 .

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فِی التَّفسیرِ المَنسوبِ إلَیهِ _: شیعَةُ عَلِیٍّ علیه السلام هُمُ الَّذینَ یُؤثِرونَ إخوانَهُم عَلی أنفُسِهِم و لَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ. (1)

امام عسکری علیه السلام_ چنان که در تفسیر منسوب به ایشان آمده است _فرمود : شیعیان علی علیه السلام ، آن کسانی اند که برادرانشان را بر خودشان مقدّم می دارند ، هرچند در خود آنها نیازی ضروری باشد.

2 - قیمَةُ الإیثارِ
2 - ارزش ایثار

أ _ أعلی مَراتِبِ الإِیمانِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإِیثارُ أحسَنُ الإِحسانِ ، و أعلی مَراتِبِ الإِیمانِ. (2)

الاُصول الستّة عشر عن زید الزرّاد :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : نَخشی ألاّ نَکونَ مُؤمِنینَ! قالَ : و لِمَ ذاکَ ؟ فَقُلتُ : و ذلِکَ أنّا لا نَجِدُ فینا مَن یَکونُ أخوهُ عِندَهُ آثَرَ مِن دِرهَمِهِ و دینارِهِ ، و نَجِدُ الدّینارَ وَ الدِّرهَمَ آثَرَ عِندَنا مِن أخٍ قَد جَمَعَ بَینَنا و بَینَهُ مُوالاةُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام !

فَقالَ : کَلاّ ، إنَّکُم مُؤمِنونَ ، و لکِن لا تُکمِلونَ إیمانَکُم حَتّی یَخرُجَ قائِمُنا ، فَعِندَها یَجمَعُ اللّهُ أحلامَکُم فَتَکونونَ مُؤمِنینَ کامِلینَ ، و لَو لَم یَکُن فِی الأَرضِ مُؤمِنونَ کامِلونَ إذا لَرَفَعَنَا اللّهُ إلَیهِ و أنکَرتُمُ الأَرضَ و أنکَرتُمُ السَّماءَ . (3)

2

ارزش ایثار

الف . بالاترینِ مراتب ایمان

امام علی علیه السلام :ایثار ، بهترین احسان و بالاترین مرتبه ایمان است.

الاُصول الستّة عشر_ به نقل از زید زرّاد _: به امام صادق علیه السلام گفتم : بیم آن داریم که مؤمن نباشیم! فرمود : «چرا؟» . گفتم : چون در میان خود ، کسی را نمی یابیم که برادرش را بر درهم و دینارش ترجیح دهد ، بلکه دینار و درهم در نزد ما مقدّم بر برادری است که ولایت امیر مؤمنان ، ما و او را گِرد هم آورده است! فرمود : «نه ! شما مؤمن هستید ؛ لیکن ایمانتان کامل نمی گردد ، مگر آن گاه که قائم ما ظهور کند . در آن هنگام است که خداوند ، خِرَدهای شما را به کمال می رساند و مؤمنِ کامل می شوید . اگر در روی زمین ، مؤمنانی کامل وجود نداشت ، در آن صورت ، خداوند ، ما را به پیشگاه خود ، بالا می بُرد [و از میان شما رَخت برمی بستیم] و شما ، زمین و آسمان را نمی شناختید (نظام آفرینش به هم می ریخت)» .

ص :22


1- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 319 / 161 .
2- غرر الحکم : 1705 .
3- الاُصول الستّة عشر : 6 .

ب _ أعلَی المَکارِمِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإِیثارُ أعلَی المَکارِمِ. (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ المَکارِمِ الإِیثارُ. (2)

عنه علیه السلام :غایَةُ المَکارِمِ الإِیثارُ. (3)

عنه علیه السلام :لا تَکمُلُ المَکارِمُ إلاّ بِالعَفافِ وَ الإِیثارِ. (4)

ب . عالی ترین خصلت اخلاقی

امام علی علیه السلام :ایثار ، عالی ترین خصلت اخلاقی است .

امام علی علیه السلام :بهترینِ خصلت های اخلاقی ، ایثار است.

امام علی علیه السلام :نقطه اوجِ خصلت های اخلاقی ، ایثار است.

امام علی علیه السلام :خصلت های والای انسانی ، جز با عفّت و ایثار ، کامل نمی گردد .

ص :23


1- غرر الحکم : 986 ، عیون الحکم و المواعظ : 19 / 91 .
2- غرر الحکم : 4953 ، عیون الحکم و المواعظ : 237 / 4510 .
3- غرر الحکم : 6361 .
4- غرر الحکم: 10745 ، عیون الحکم و المواعظ: 540/10005 .

ج _ أعلَی الإِحسانِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإِیثارُ أعلَی الإِحسانِ. (1)

عنه علیه السلام :الإِیثارُ أشرَفُ الإِحسانِ. (2)

عنه علیه السلام :الإِیثارُ غایَةُ الإِحسانِ. (3)

عنه علیه السلام :مِن أحسَنِ الإِحسانِ الإِیثارُ. (4)

ج . بالاترین نیکوکاری

امام علی علیه السلام :ایثار ، بالاترین نیکوکاری است.

امام علی علیه السلام :ایثار ، برجسته ترین نیکوکاری است.

امام علی علیه السلام :ایثار ، اوج نیکوکاری است.

امام علی علیه السلام :از بهترین نیکو کاری ها ، ایثار است.

د _ أعلَی الکَرَمِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحسَنُ الکَرَمِ الإِیثارُ. (5)

عنه علیه السلام :الإِیثارُ أعلی مَراتِبِ الکَرَمِ ، و أفضَلُ الشِّیَمِ. (6)

عنه علیه السلام :الإِیثارُ أشرَفُ الکَرَمِ. (7)

عنه علیه السلام :کَفی بِالإِیثارِ مَکرُمَةً. (8)

عنه علیه السلام :حَسبُ المَرءِ ......... مِن کَرَمِهِ إیثارُهُ عَلی نَفسِهِ. (9)

عنه علیه السلام :عِندَ الإِیثارِ عَلَی النَّفسِ تَتَبَیَّنُ جَواهِرُ الکُرَماءِ. (10)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الجودُ زَکاةُ السَّعادَةِ ، وَ الإِیثارُ عَلَی النَّفسِ موجِبٌ لاِسمِ الکَرَمِ. (11)

د . بالاترین بزرگواری

امام علی علیه السلام :بهترین بزرگواری ، ایثار است.

امام علی علیه السلام :ایثارگری ، عالی ترین مرتبه بزرگواری و برترین خوی و خصلت است.

امام علی علیه السلام :ایثار ، شریف ترین بزرگواری است.

امام علی علیه السلام :در بزرگواریِ آدمی ، همین بس که ایثارگر باشد.

امام علی علیه السلام :از بزرگواری مرد ، همین بس که دیگران را بر خود ، مقدّم بدارد (ترجیح دهد) .

امام علی علیه السلام :در هنگام ایثار است که گوهر کریمان ، نمایان می شود.

امام صادق علیه السلام :گشاده دستی ، زکات نیک بختی است ، و مقدّم داشتن [دیگران ]بر خود ، فراهم آورنده عنوان بزرگواری است .

ص :24


1- غرر الحکم : 951 .
2- غرر الحکم : 399 ، عیون الحکم و المواعظ : 33 / 593.
3- غرر الحکم : 861 ، عیون الحکم و المواعظ : 51 / 1318.
4- غرر الحکم : 9386 .
5- غرر الحکم : 2914 ، عیون الحکم و المواعظ : 118 / 262.
6- غرر الحکم : 1419 .
7- غرر الحکم : 916 ، عیون الحکم و المواعظ : 23 / 186.
8- غرر الحکم : 7047 ، عیون الحکم و المواعظ : 385 / 6509.
9- کشف الغمّة : 3 / 137 .
10- غرر الحکم : 6226 ، عیون الحکم و المواعظ : 338 / 5769.
11- نهایة الإرب : 3 / 204.

ه _ شیمَةُ الأَبرارِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإِیثارُ شیمَةُ الأَبرارِ. (1)

عنه علیه السلام :الإِیثارُ سَجِیَّةُ الأَبرارِ ، و شیمَةُ الأَخیارِ. (2)

عنه علیه السلام :مِن شِیَمِ الأَبرارِ حَملُ النُّفوسِ عَلَی الإِیثارِ. (3)

ه . خوی نیکان

امام علی علیه السلام :ایثار ، خوی نیکان است.

امام علی علیه السلام :ایثار ، خصلت نیکان و خوی خوبان است.

امام علی علیه السلام :وا داشتن نفس به ایثار ، از خصلت های نیکان است.

و _ زینَةُ الزُّهدِ

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإِیثارُ زینَةُ الزُّهدِ ، و بَذلُ المَوجودِ زینَةُ الیَقینِ. (4)

و . زیور زهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایثار ، زیور زهد است و بخشیدن داشته ها ، زیور یقین.

ز _ أفضَلُ الاِختِیارِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن أفضَلِ الاِختِیارِ التَّحَلّی بِالإِیثارِ. (5)

ز . بهترین انتخاب

امام علی علیه السلام :یکی از بهترین انتخاب ها ، آراسته شدن به زیور ایثارگری است.

ص :25


1- غرر الحکم : 606 و 882 ، عیون الحکم و المواعظ : 23 / 197.
2- غرر الحکم : 2208 .
3- غرر الحکم : 9350 ، عیون الحکم و المواعظ : 469 / 8553.
4- جامع الأخبار : 337 / 947 .
5- غرر الحکم : 9436 ، عیون الحکم و المواعظ : 471 / 8607.

ح - أفضَلُ العِبادَة

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإِیثارُ أفضَلُ عِبادَةٍ ، و أجَلُّ سِیادَةٍ. (1)

ح . برترین عبادت

امام علی علیه السلام :ایثار ، برترین عبادت و شکوهمندترین آقایی است.

ط - أفضَلُ السَّخاءِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ السَّخاءِ الإِیثارُ. (2)

ط . برترین سخاوت

امام علی علیه السلام :برترین سخاوت ، ایثار است.

ی _ عَلامَةُ صِدقِ الصَّدیقِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّدیقُ الصَّدوقُ مَن نَصَحَکَ فی عَیبِکَ ، و حَفِظَکَ فی غَیبِکَ ، و آث_رَکَ عَلی نَفسِهِ. (3)

عنه علیه السلام :أخوکَ الصَّدیقُ مَن وَقاکَ بِنَفسِهِ ، و آثَرَکَ عَلی مالِهِ و وُلدِهِ و عِرسِهِ. (4)

ی . نشانه صداقت دوست

امام علی علیه السلام :دوستِ راستین ، کسی است که از سرِ صدق ، عیبت را به تو گوشزد کند و در نبودت ، تو را پاس بدارد ، و تو را بر خویشتن ، برگزیند .

امام علی علیه السلام :برادر راستین تو ، کسی است که با جانش تو را پاس بدارد ، و تو را بر مال و زن و فرزندان خویش ، مقدّم بدارد.

3 - بَرَکاتُ الإیثارِ
3 - برکات ایثار

بَرَکاتُ الإیثارِ

أ _ الفَلاحُ

الکتاب :

وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ». (5)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی صِفَةِ الکامِلینَ مِنَ المُؤمِنینَ _: هُمُ البَرَرَةُ بِالإِخوانِ فی حالِ الیُسرِ وَ العُسرِ ، المُؤثِرونَ عَلی أنفُسِهِم فی حالِ العُسرِ ، کَذلِکَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فَقالَ : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَ_ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» ، فازوا وَ اللّهِ و أفلَحوا. (6)

ب _ انقِیادُ الأَحرارِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِالإِیثارِ یُستَرَقُّ الأَحرارُ. (7)

عنه علیه السلام :بِالإِیثارِ عَلی نَفسِکَ تَملِکُ الرِّقابَ. (8)

ج _ إیثارُ المُؤثَرِ عَلَیهِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَحَبَّب إلی خَلیلِکَ یُحبِبکَ ، و أکرِمهُ یُکرِمکَ ، و آثِرهُ عَلی نَفسِکَ یُؤثِرکَ عَلی نَفسِهِ و أهلِهِ. (9)

د _ المَغفِرَةُ

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّمَا امرِیً اِشتَهی شَهوَةً فَرَدَّ شَهوَتَهُ و آثَرَ عَلی نَفسِهِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ. (10)

3

ص :26


1- غرر الحکم : 1148 ، عیون الحکم و المواعظ : 29 / 439.
2- غرر الحکم : 2888 ، عیون الحکم و المواعظ : 111 / 2405.
3- غرر الحکم : 1904.
4- غرر الحکم : 2014 ، عیون الحکم و المواعظ : 71 / 1797 .
5- الحشر : 9 .
6- الاُصول الستّة عشر : 6 .
7- غرر الحکم : 4187.
8- غرر الحکم : 4293 ، عیون الحکم و المواعظ : 186 / 3788 .
9- غرر الحکم : 4530 ، عیون الحکم و المواعظ : 203 / 4117 .
10- تاریخ دمشق : 31 / 142 / 6495 .

برکات ایثار

الف . رستگاری

قرآن :

«و آنها که از آزمندی نفس (1) خویش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ در توصیف مؤمنان کامل _فرمود : آنان ، کسانی اند که در آسایش و سختی به برادرانْ نیکی می کنند ، و در هنگام تنگ دستی ، ایثار می کنند . این گونه ، خداوند ، ایشان را توصیف کرده و فرموده است : «و [دیگران را] بر خویشتن ، مقدّم می دارند ، هرچند خودشان نیازمند باشند . و آنها که از آزمندیِ نفس خویش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» . به خدا سوگند که اینان ، کامیاب و رستگار شدند.

ب . بندگی آزادگان

امام علی علیه السلام :با ایثار ، آزادگان به بندگی کشیده می شوند .

امام علی علیه السلام :با ایثار ، اختیاردارِ دیگران می شوی.

ج . ایثار متقابل

امام علی علیه السلام :به دوستت مهر بِوَرز تا به تو مهر ورزد ، و او را گرامی بدار تا تو را گرامی بدارد ، و او را بر خویشتن ، مقدّم بدار تا او نیز تو را بر خویش و خانواده اش مقدّم بدارد.

د . آمرزش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس هوسی کند و دست رد به سینه هَوَس خویش بزند و [دیگری را ]بر خود مقدّم بدارد ، خداوند ، او را می آمرزد.

ص :27


1- کلمه «شُحّ» در متن عربی ، چنان که راغب در المفردات آورده ، به معنای «بُخل توأم با حرص» است که به «عادت» تبدیل شده باشد .

ه _ الشَّفاعَةُ

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَلَکَ رَجُلانِ مَفازَةً : عابِدٌ وَ الآخَرُ بِهِ رَهَقٌ ، فَعَطَشَ العابِدُ حَتّی سَقَطَ ، فَجَعَلَ صاحِبُهُ یَنظُرُ إلَیهِ ، و مَعَهُ میضَأَةٌ فیها شَیءٌ مِن ماءٍ ، فَجَعَلَ یَنظُرُ إلَیهِ و هُوَ صَریعٌ ، فَقالَ : وَ اللّهِ لَئِن ماتَ هذَا العَبدُ الصّالِحُ عَطَشا و مَعی ماءٌ لا اُصیبُ مِنَ اللّهِ خَیرا أبَدا ، و لَئِن سَقیتُهُ مائی لَأَموتَنَّ! فَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ و عَزَمَ ، فَرَشَّ عَلَیهِ مِن مائِهِ و سَقاهُ فَضلَهُ ، فَقامَ حَتّی قَطَعَا المَفازَةَ. فَیوقَفُ الَّذی بِهِ رَهَقٌ یَومَ القِیامَةِ لِلحِسابِ فَیُؤمَرُ بِهِ إلَی النّارِ ، فَتَسوقُهُ المَلائِکَةُ ، فَیَرَی العابِدَ، فَیَقولُ : یا فُلانُ أ ما تَعرِفُنی؟ فَیَقولُ : و مَن أنتَ؟ فَیَقولُ : أنَا فُلانٌ الَّذی آثَرتُکَ عَلی نَفسی یَومَ المَفازَةِ . فَیَقولُ : بَلی أعرِفُکَ. فَیَقولُ لِلمَلائِکَةِ : قِفوا ! فَیَقِفونَ ، و یَجیءُ حَتّی یَقِفَ فَیَدعوَ رَبَّهُ عز و جل ، فَیَقولُ : یا رَبِّ ، قَد تَعرِفُ یَدَهُ عِندی و کَیفَ آثَرَنی عَلی نَفسِهِ ، یا رَبِّ هَبهُ لی . فَیَقولُ لَهُ : هُوَ لَکَ. فَیَجیءُ فَیَأخُذُ بِیَدِ أخیهِ فَیُدخِلُهُ الجَنَّةَ. (1)

ه . شفاعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو مرد از بیابانی می گذشتند : یکی عابد و دیگری نافرمان . عابد ، تشنه شد ، چندان که از پا افتاد . همسفرش که تُنگی داشت و کمی آب در آن بود ، به آن عابد که به زمین افتاده بود ، می نگریست . با خود گفت : به خدا سوگند ، اگر این بنده نیک از تشنگی بمیرد در حالی که این آب با من است ، هرگز به خیری از خدا نخواهم رسید ، و اگر این آب را به او بنوشانم ، خودم خواهم مُرد . امّا او به خدا توکّل کرد و تصمیمش را گرفت و از آن آب به صورت عابد پاشید و باقی مانده اش را به او نوشانْد . عابد ، از جا برخاست و هر دو ، بیابان را پیمودند.

در روز قیامت ، آن نافرمان را برای حسابرسی نگه می دارند و فرمان می رسد که او را به آتش ببرند . فرشتگان ، او را [به سوی دوزخ ]می رانند . [در راه ، ]آن عابد را می بیند . می گوید : فلانی! مرا نمی شناسی؟ عابد می گوید : تو کیستی؟ مرد می گوید : من فلانی هستم که در آن روز گذشتن از بیابان ، تو را بر خویشتن ، ترجیح دادم. عابد می گوید : آری ، می شناسمت . پس ، به فرشتگان می گوید : بِایستید! فرشتگان می ایستند و عابد می آید تا آن که [در توقفگاه حساب] می ایستد و پروردگارش عزّ و جلّ را می خواند و می گوید : ای پروردگار من! تو خود می دانی که او به من نیکی کرده و چگونه در حقّ من ایثار کرده است . پروردگارا! او را به من ببخش.

پس ، خداوند می فرماید : «او از آنِ تو» . پس ، عابد می آید و دست برادرش را می گیرد و او را به بهشت می بَرَد .

ص :28


1- المعجم الأوسط : 3 / 194 / 2906 .

و _ الوُصولُ إلی دَرَجَةِ رِجالِ الأَعرافِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُوقِنونَ وَ المُخلِصونَ وَ المُؤثِرونَ مِن رِجالِ الأَعرافِ. (1)

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: یا عَلِیُّ ، إنَّهُ إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نادی مُنادٍ مِن بُطنانِ العَرشِ : أینَ مُحِبّو عَلِیٍّ و مَن یُحِبُّهُ ؟ أینَ المُتَحابّونَ فِی اللّهِ ؟ أینَ المُتَباذِلونَ فِی اللّهِ؟ أینَ المُؤثِرونَ عَلی أنفُسِهِم ؟ أینَ الَّذینَ جَفَّت ألسِنَتُهُم مِنَ العَطَشِ ؟ أینَ الَّذینَ یُصَلّونَ بِاللَّیالی وَ النّاسُ نِیامٌ ؟ أینَ الَّذینَ یَبکونَ مِن خَشیَةِ اللّهِ؟ «لاَخَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ» (2) أینَ رُفَقاءُ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ؟ أمِنوا و قَرّوا عَینا «ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ» (3) . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ لِلّهِ عز و جل جَنَّةً لا یَدخُلُها إلاّ ثَلاثَةٌ : رَجُلٌ حَکَمَ عَلی نَفسِهِ بِالحَقِّ ، و رَجُلٌ زارَ أخاهُ المُؤمِنَ فِی اللّهِ ، و رَجُلٌ آثَرَ أخاهُ المُؤمِنَ فِی اللّهِ. (5)

و . رسیدن به مقام اَعرافیان

امام علی علیه السلام :اهل یقین و مخلصان و ایثارگران ، از اعرافیان اند. (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! چون روز قیامت شود ، منادی ای از میان عرش ندا در می دهد : کجایند دوستداران علی و کسی که دوستش می دارد؟ کجایند آنان که به خاطر خدا با یکدیگر دوستی می ورزیدند؟ کجایند آنان که برای خدا به یکدیگر بذل و بخشش می کردند؟ کجایند ایثارگران؟ کجایند آنان که زبان هایشان از تشنگی خشکید؟ کجایند آنان که در نیمه های شب که مردم، خفته بودند، آنان نماز می گزاردند؟ کجایند آنان که از بیم خدا می گریستند؟ «بیمی بر شما نیست و اندوهگین نمی شوید». کجایند همرهان پیامبر، محمّد؟ آسوده خاطر باشید و شادمان . «شما و همسرانتان ، شادمانه به بهشت درآیید» .

امام باقر علیه السلام :خداوند را بهشتی است که جز سه کس ، وارد آن نمی شود : مردی که علیه خود به حق داوری کند ؛ مردی که برای خدا به دیدن برادرش برود ، و مردی که به خاطر خدا برادر مؤمنش را بر خویشتن ، مقدّم بدارد.

ص :29


1- غرر الحکم : 1975 ، عیون الحکم و المواعظ : 59 / 1505 .
2- الأعراف : 49 .
3- الزخرف : 70 .
4- تفسیر فرات : 408 / 547 .
5- الکافی : 2 / 178 / 11 .
6- اَعراف ، به جای بلند گفته می شود . ریشه این واژه ، «عرف» به معنای یال است (التبیان: 4/410) . گفته شده که «اعراف»، بلندای حایل میان بهشت و دوزخ است (المیزان : 8 / 121) . درباره این که «اهل اعراف» ، چه کسانی هستند ، در منابع حدیثی و تفسیری اقوال گوناگونی آمده و از جمله آنها این است که آنان ، اهل بیت علیهم السلام هستند (الکافی : 1 / 184) .

تنبیه الخواطر عن سهل بن عبد اللّه :قالَ موسی علیه السلام : یا رَبِّ ، أرِنی دَرَجاتِ مُحَمَّدٍ و اُمَّتِهِ.

قالَ : یا موسی ، إنَّکَ لَن تُطیقَ ذلِکَ ، و لکِن اُریکَ مَنزِلَةً مِن مَنازِلِهِ جَلیلَةً عَظیمَةً فَضَّلتُهُ بِها عَلَیکَ و عَلی جَمیعِ خَلقی. قالَ : فَکَشَفَ لَهُ عَن مَلَکوتِ السَّماءِ فَنَظَرَ إلی مَنزِلَةٍ کادَت تَتلَفُ نَفسُهُ مِن أنوارِها و قُربِها مِنَ اللّهِ عز و جل ، قالَ : یا رَبِّ ، بِما ذا بَلَّغتَهُ إلی هذِهِ الکَرامَةِ؟!

قالَ : بِخُلُقٍ اِختَصَصتُهُ بِهِ مِن بَینِهِم و هُوَ الإِیثارُ . یا موسی ، لا یَأتینی أحَدٌ مِنهُم قَد عَمِلَ بِهِ وَقتا مِن عُمُرِهِ إلاَّ استَحیَیتُ مِن مُحاسَبَتِهِ ، وَ بوَّأتُهُ مِن جَنَّتی حَیثُ یَشاءُ. (1)

تنبیه الخواطر_ به نقل از سهل بن عبد اللّه _: موسی علیه السلام گفت:ای پروردگار من!درجات محمّد و امّت او را به من بنمایان. خداوند فرمود : «ای موسی! تو تاب دیدن آنها را نداری ؛ امّا [فقط ]یک منزلت از منزلت های بزرگ و با شکوه او را به تو می نمایانم که به واسطه همان ، او را بر تو و بر تمام آفریدگانم برتری دادم» .

پس ، خداوند از ملکوت آسمان برای او پرده برداشت و موسی علیه السلام ، منزلتی را دید که از [شدّت] پرتوهای آن و قُربش به خداوند ، نزدیک بود قالب تهی کند . گفت : پروردگارا! به واسطه چه چیز ، او را به این کرامت رساندی؟

فرمود : «به واسطه خصلتی که از میان ایشان ، آن را به او اختصاص دادم ، و آن خصلت ، ایثار است . ای موسی! هیچ یک از ایشان نیست که دمی از عمر خویش به این خصلت عمل کرده باشد ، مگر آن که از حسابرسی او شرم کنم و در بهشت خود ، هر جا که او بخواهد ، جایش دهم» .

4 - فَضلُ المؤثرین
4 - ارزش ایثارگران

الکتاب :

وَ الَّذِینَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الاْءِیمانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لاَ یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا

وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَ_ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». (2)

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ». (3)

وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُکُورًا». (4)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا باتَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی الفِراشِ أوحَی اللّهُ تَعالی إلی مَلَکَینِ مِن مَلائِکَتِهِ لَم یَکُن فِی المَلائِکَةِ أشَدُّ ائتِلافا و مُؤاخاةً مِنهُما ، فَقالَ : إنّی مُمیتٌ أحدَکُما فَاختارا. قالَ : فَتَدافَعَا المَوتَ بَینَهُما ، و آثَرَ کُلُّ واحِدٍ مَنهُمَا البَقاءَ.

فَأَوحَی اللّهُ تَعالی إلَیهِما : أینَ أنتُما عَن عَبدِی هذَا الرّاضی بِالمَوتِ ، البائِتِ عَلی فِراشِ ابنِ عَمِّهِ یَقیهِ الرَّدی بِنَفسِهِ ؟! أما إنّی قَد عَلِمتُ مِن سَریرَتِهِ أنَّ تَلَفَ نَفسِهِ أحَبُّ إلَیهِ مِن أن تُؤخَذَ شَعرَةٌ مِن شَعرِ ابنِ عَمِّهِ! اِنزِلا إلَیهِ فَاحفَظاهُ وَ اکلاَهُ إلَی الصُّبحِ.

فَلَم تَزَل عَینُ المُشرِکینَ تَلحَظُهُ ، وَ المَلائِکَةُ الکِرامُ تَحفَظُهُ إلی أن کانَ وَقتُ الصُّبحِ ، و هَجَمَ المُشرِکونَ عَلَیهِ لِلقَتلِ ، فَأَلقَی اللّهُ تَعالی فی قُلوبِهِم _ لِما أرادَهُ مِن حَیاتِهِ _ أن یوقِظوهُ مِن نَومِهِ ، فَقالوا : نُنَبِّهُهُ لِیَری أنّا ظَفِرنا بِهِ قَبلَ قَتلِهِ ، فَلَمّا فَعَلوا ذلِکَ ، وَثَبَ إلَیهِم أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام و فی یَدِهِ سَیفُهُ ، فَتَوَلَّوا عَنهُ هارِبینَ .

فَقالَ لَهُم أمیرُ المُؤمنِینَ علیه السلام : دَخَلتُم و أنَا نائِمٌ ، فَادخُلوا و أنَا مُنتَبِهٌ .

فَقالوا : لا حاجَةَ لَنا فیکَ یَا بنَ أبی طالِبٍ. (5)

4

ارزش ایثارگران

قرآن :

«و کسانی که پیش از آمدن مهاجران در دیار خود [مدینه] بوده اند و ایمان آورده اند ، آنهایی را که به سویشان مهاجرت کرده اند دوست می دارند و از آنچه مهاجران را داده می شود در دل احساس نیاز [و حسد] نمی کنند و آنان را بر خویش برمی گزینند هر چند خود نیازمند باشند . و آنان که از بخل خویش در امانند رستگارانند» .

«و از مردم ، کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می فروشد ، و خدا به [این ]بندگان ، مهربان است»

«و خوردنی را ، با وجود دوست داشتن آن ، به بینوا و یتیم و اسیر می خورانند . ما شما را فقط برای خدا اطعام می کنیم و از شما هیچ پاداش و یا سپاسی نمی خواهیم»

.ص :30


1- تنبیه الخواطر : 1 / 173 .
2- الحشر : 9 .
3- البقرة : 207 .
4- الإنسان : 8 _ 9 .
5- کنز الفوائد : 2 / 55 .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :شبی که علی علیه السلام در بستر [پیامبر خدا به جای وی] خوابید ، خدای متعال ، به دو فرشته از فرشتگانش که در میان فرشتگان بیش از همه با یکدیگر اُلفت و برادری داشتند ، وحی فرمود که : «می خواهم یکی از شما دو تا را بمیرانم . پس ، انتخاب کنید» .

هر یک از آن دو ، مُردن را به دیگری حواله داد و هر کدام از آنها ، ماندن را برگزید . پس ، خداوند متعال ، به آن دو وحی فرمود که : «شما کجا و این بنده ام که مُردن را برگزید و در بستر پسر عمویش خوابید تا با جان خویش ، او را از نابودی نگه دارد ، کجا؟! هان! من دانستم که او از صمیم دل ، حاضر است خودش از بین برود ؛ امّا مویی از بدن پسر عمویش کم نشود! فرود آیید و تا به صبح ، از او پاسداری کنید» .

مشرکان ، پیوسته او (پیامبر صلی الله علیه و آله ) را زیر نظر داشتند و فرشتگان ارجمند ، از او پاسداری می کردند تا آن که هنگام صبح شد و مشرکان ، برای کشتنش بر وی یورش بردند . خداوند متعال _ که اراده کرده بود او زنده بماند _ در دلِ مشرکان افکند که او را از خواب بیدار کنند . و گفتند : بیدارش می کنیم تا قبل از کشته شدنش شاهد پیروز شدن ما بر خودش باشد . چون چنین کردند ، امیر مؤمنان علیه السلام شمشیر به دست ، به طرف آنها پرید و مشرکان ، پا به فرار گذاشتند.

امیر مؤمنان علیه السلام به آنان فرمود : «خواب بودم که شما درآمدید و اکنون ، بیدارم . وارد شوید» .

مشرکان گفتند : ما را با تو کاری نیست ، ای پسر ابو طالب!

ص :31

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا» _: کانَ عِندَ فاطِمَةَ علیها السلام شَعیرٌ ، فَجَعَلوهُ عَصیدَةً ، فَلَمّا أنضَجوها و وَضَعوها بَینَ أیدیهِم جاءَ مِسکینٌ، فَقالَ المِسکینُ : رَحِمَکُمُ اللّهُ ! أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ ، فَقامَ عَلِیٌّ علیه السلام فَأَعطاهُ ثُلُثَها.

فَما لَبِثَ أن جاءَ یَتیمٌ ، فَقالَ الیَتیمُ : رَحِمَکُمُ اللّهُ ! أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ ، فَقامَ عَلِیٌّ علیه السلام فَأَعطاهُ ثُلُثَهَا الثّانِیَ.

فَما لَبِثَ أن جاءَ أسیرٌ ، فَقالَ الأَسیرُ : یَرحَمُکُمُ اللّهُ ! أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ ، فَقامَ عَلِیٌّ علیه السلام فَأعطاهُ الثُّلُثَ الباقِیَ ، و ما ذاقوها.

فَأَنزَلَ اللّهُ فیهِم هذِهِ الآیَةَ إلی قَولِهِ : «وَ کَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا» . (1)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه شریف : «و خوردنی را ، با وجود دوست داشتن آن ، به بینوا و یتیم و اسیر می خورانند» _فرمود : در خانه فاطمه علیها السلام ، مقداری جو بود . آن را [آرد کردند و ]کاچی ساختند . چون کاچی را در برابر خود نهادند [تا بخورند] ، مستمندی آمد و گفت : خدایتان رحمت کناد! از آنچه خداوند ، روزی تان کرده است ، ما را اطعام کنید . علی علیه السلام برخاست و یکْ سومِ آن را به او داد.

چندی نگذشت که یتیمی آمد و گفت : خدایتان ، رحمت کناد! از آنچه خداوند ، روزی تان کرده است ، ما را اطعام کنید .

علی علیه السلام برخاست و یک سوم دیگر کاچی را به او داد. لَختی بعد ، اسیری آمد و گفت : خدایتان رحمت کناد! از آنچه خداوند روزی تان کرده است ، ما را اطعام کنید . علی علیه السلام برخاست و یک سوم باقی مانده را هم به او داد و خودشان از آن ، چیزی نچشیدند.

در این هنگام ، خداوند ، این آیه را در حقّ آنان نازل فرمود : «و [این] کار شما ، مورد قدردانی است» .

ص :32


1- تفسیر القمّی : 2 / 398 ، مجمع البیان : 10 / 612 نحوه و کلاهما عن عبد اللّه بن میمون القدّاح ، بحار الأنوار : 35/243/ 3 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :بَینَما عَلِیٌّ علیه السلام عِندَ فاطِمَةَ علیها السلام إذ قالَت لَهُ : یا عَلِیُّ ، اذهَب إلی أبی فَابغِنا مِنهُ شَیئا . فَقالَ : نَعَم. فَأَتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَعطاهُ دینارا ، و قالَ لَهُ : یا عَلِیُّ ، اذهَب فَابتَع بِهِ لِأَهلِکَ طَعاما .

فَخَرَجَ مِن عِندِهِ فَلَقِیَهُ المِقدادُ بنُ الأَسوَدِ ، و قاما ما شاءَ اللّهُ أن یَقوما ، و ذَکَرَ لَهُ حاجَتَهُ ، فَأَعطاهُ الدّینارَ وَ انطَلَقَ إلَی المَسجِدِ ، فَوَضَعَ رَأسَهُ فَنامَ ، فَانتَظَرَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَلَم یَأتِ ، ثُمَّ انتَظَرَهُ فَلَم یَأتِ ، فَخَرَجَ یَدورُ فِی المَسجِدِ فَإِذا هُوَ بِعَلِیٍّ علیه السلام نائِمٌ فِی المَسجِدِ ، فَحَرَّکَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقَعَدَ. فَقالَ لَهُ : یا عَلِیُّ ما صَنَعتَ؟ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، خَرَجتُ مِن عِندِکَ فَلَقِیَنِی المِقدادُ بنُ الأَسوَدِ ، فَذَکَرَ لی ما شاءَ اللّهُ أن یَذکُرَ ، فَأَعطَیتُهُ الدّینارَ.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أما إنَّ جَبرَئیلَ قَد أنبَأَنی بِذلِکَ ، و قَد أنزَلَ اللّهُ فیکَ کِتابا : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَ_ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (1)

ص :33


1- تأویل الآیات الظاهرة : 2 / 679 / 5 .

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام ، نزد فاطمه علیها السلام بود . فاطمه علیها السلام به او گفت : ای علی! نزد پدرم برو و از او چیزی برای ما درخواست کن. علی علیه السلام گفت : باشد . پس نزد پیامبر خدا رفت . پیامبر صلی الله علیه و آله ، یک دینار به او داد و فرمود : «ای علی! برو و با این دینار ، غذایی برای خانواده ات خریداری کن» .

علی علیه السلام از نزد پیامبر صلی الله علیه و آله خارج شد . در راه به مقداد بن اسود برخورد و مدّتی با هم [به سخن ]ایستادند . مقداد ، حاجتش را به او گفت . علی علیه السلام ، دینار را به او داد و به مسجد رفت و سرش را گذاشت و خوابید .

پیامبر خدا ، منتظر او ماند ؛ امّا نیامد . باز انتظار کشید ؛ امّا از علی علیه السلام خبری نشد . لذا بیرون رفت و در مسجد می گشت که دید علی علیه السلام در آن جا خوابیده است . پیامبر خدا ، او را تکان داد . علی علیه السلام [بیدار شد و ]نشست. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «چه کردی ، ای علی؟» . گفت : ای پیامبر خدا! از نزد شما که رفتم ، به مقداد بن اسود برخوردم و او به من گفت آنچه را خدا خواست بگوید (اظهار حاجت کرد) و من ، آن دینار را به او دادم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «همانا جبرئیل علیه السلام این مطلب را به من خبر داد ، و خداوند ، درباره تو این آیه را فرو فرستاد : «و [دیگران را] بر خویشتن ، مقدّم می دارند ، هرچند خودشان نیازمند باشند . و آنها که از آزمندیِ نفس خویش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» .

ص :34

2 - الأجر

اشاره

(1)

(2)

ص :35


1- و لمزید الاطّلاع راجع : شرح نهج البلاغة : 9 / 79 «الثّواب و العقاب عند المسلمین».
2- انظر: عنوان 60 «الثواب» ، 68 «الجزاء».
2 - پاداش
5 - العَمَلُ لِلأجرِ
5 - کار برای پاداش

5

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَزَمَ اللّهُ لَنا عَلَی الذَّبِّ عن حَوْزتِه و الرّمْیِ مِن وراءِ حُرْمَتِهِ ، مُؤمنُنا یَبغی بذلکَ الأجْرَ، و کافِرُنا یُحامی عَنِ الأصلِ . (1)

عنه علیه السلام_ للحسنِ و الحسینِ علیهما السلام _: قُولا بالحَقِّ ، و اعْمَلا للأجْرِ . (2)

کار برای پاداش

امام علی علیه السلام :خداوند خواست تا ما (قریش) پاسدار شریعتش باشیم و نگه دار حرمتش. مؤمنِ ما از این کار در پی مزد [الهی] بود و کافرِ ما از تبار خویش حمایت می کرد.

امام علی علیه السلام_ به حسن و حسین علیهما السلام _فرمود : حق بگویید و برای مزد [آخرت ]کار کنید.

6 - لایُضاعُ أجرُ المُحسِنِ
6 - پاداش نیکوکار ضایع نمی شود

الکتاب:

إِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» . (3)

وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ» . (4)

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ إِنّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً » . (5)

الحدیث

امام علی علیه السلام: شتّانَ ما بینَ عَمَلَینِ:عملٌ تَذهبُ لذّتُهُ و تبقی تَبِعتُهُ ، و عملٌ تَذهبُ مَؤونتُهُ و یبقی أجرُهُ . (6)

6

پاداش نیکوکار ضایع نمی شود

قرآن:

«همانا خداوند مزد نیکوکاران را ضایع نمی کند».

«و آنان که به کتاب [خدا] چنگ می آویزند و نماز را بر پا می دارند، [بدانند که] ما مزد درستکاران را تباه نمی سازیم».

«آنان که ایمان آوردند و کارهای نیک کردند [بدانند که] ما مزد کسی را که نیکوکاری کرده ضایع نمی کنیم».

حدیث:

امام علی علیه السلام :چه بسیار است تفاوت میان دو کردار: کرداری که خوشی آن برود و پیامد (کیفر) آن بر جای ماند و کرداری که رنج آن برود و مزدش بماند.

ص :36


1- نهج البلاغة : الکتاب 9.
2- نهج البلاغة : الکتاب 47 .
3- التوبة : 120.
4- الأعراف : 170.
5- الکهف : 30.
6- نهج البلاغة : الحکمة 121 .
7 - خَصائِصُ أجرِ الآخِرَةِ
7 - ویژگیهای مزد آخرت

الکتاب:

وَ لَأَجْرُ الاْخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ» . (1)

وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الاْخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» . (2)

الَّذِینَ اسْتَجَابُوا للّهِِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ القَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ» . (3)

وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ» . (4)

آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ و أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ» . (5)

إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ» . (6)

الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ» . (7)

إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقَاتِ وَ أَقْرَضُوا اللّهَ قَرْضا حَسَنا یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ» . (8)

تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْرا کَرِیما» . (9)

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» . (10)

إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» . (11)

وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْرا غَیْرَ مَمْنُونٍ» . (12)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أسْهِروا عُیونَکُم ، و أضْمِروا بُطونَکُم، و استعمِلُوا أقدامَکُم ، و أنْفِقوا أموالَکُم ، و خُذُوا مِن أجسادِکُم فجُودوا بها علی أنفسِکُم ، و لا تَبْخَلوا بها عنها ، فقد قالَ اللّهُ سبحانَه: «إنْ تَنْصُروا اللّهَ یَنصُرْکُم و یُثبّتْ أقدامَکُم» (13) ، و قالَ تعالی : «مَن ذا الّذی یُقرضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فَیُضاعِفَه له و له أجرٌ کریمٌ» (14) ، فلَمْ یَستنصِرْکُم مِن ذُلٍّ ، و لَمْ یَستقرِضْکُم مِن قُلٍّ . (15)(انظر) الآخرة : باب 23 ، 26.

ویژگیهای مزد آخرت

قرآن:

«همانا مزد آخرت برای کسانی که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده اند، بهتر است».

«به آنان که پس از ستم کشیدن ، در راه خدا مهاجرت کردند، در این جهان جایگاهی نیکو می دهیم و بی گمان مزد آخرت بزرگتر است، اگر بدانند».

«از میان آنانی که پس از زخم خوردن باز هم فرمان خدا و پیامبرش را اجابت کردند، و برای آنان که نیکو کارند و از خدا پروا دارند، مزدی عظیم است».

«و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه سازید مزدی عظیم دارید».

«به خدا و پیامبرش ایمان آورید و از آنچه شما را در [ استفاده از ] آن جانشین کرده است انفاق کنید. پس کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق کنند مزدی بزرگ دارند».

«آنان که در نهان از پروردگار خویش می ترسند آمرزش و مزدی بزرگ دارند».

«برای کسانی که کفر ورزیدند عذابی سخت است و کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک و شایسته کردند آمرزش و مزدی بزرگ دارند».

ص :37


1- یوسف : 57.
2- النحل : 41.
3- آل عمران : 172.
4- آل عمران : 179.
5- الحدید : 7.
6- الملک : 12.
7- فاطر : 7.
8- الحدید : 18.
9- الأحزاب : 44.
10- فصّلت : 8 .
11- الانشقاق: 25، و انظر التین: 6.
12- القلم : 3 .
13- محمّد : 7 .
14- الحدید : 11 .
15- نهج البلاغة : الخطبة 183.

«خداوند به مردان و زنان صدقه دهنده ای که به خدا قرض الحسنه می دهند چندین برابر می دهد و [نیز ]برای ایشان مزدی آبرومند است».

«روزی که با او دیدار کنند ، درودشان سلام است. و خداوند برایشان مزدی آبرومند فراهم آورده است».

«آنان که ایمان آوردند و کارهای نیکو کردند مزدی بی منّت و تمام نشدنی دارند».

«مگر آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند؛ که آنان مزدی بی منّت و تمام نشدنی دارند».

«و بی گمان تو پاداشی بی منّت و تمام نشدنی داری!».

حدیث:

امام علی علیه السلام :چشمان خود را به شب بیدار دارید و شکمهای خود را لاغر سازید و گامهایتان را به کار گیرید و داراییهای خویش را انفاق کنید و از تن هایتان بکاهید و آن را نثار جان هایتان کنید و از هزینه کردن اموال خود در راه جان هایتان بخل نورزید ؛ زیرا خداوند سبحان فرموده است: «اگر خدا را یاری کنید شما را یاری می کند و گام های شما را استوار می دارد». و فرموده است: «کیست که به خدا وام نیکو دهد که خدا آن را برایش چندین برابر گرداند و برای او مزدی آبرومند است». پس، او از سر خواری و ناتوانی از شما یاری نخواسته و به علّت ناداری از شما وام نطلبیده است.

ص :38

8 - مَن یُؤتی أجرُهُ مَرَّتَینِ
8 - کسی که دوبار مزد داده می شود

الکتاب:

أُولئِکَ یُؤْتَونَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» . (1)

وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ للّهِِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَالِحا نُؤْتِهَا أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقا کَرِیما» . (2)

الحدیث:

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیّما رَجلٍ مِن أهلِ الکتابِ آمنَ بنبیّهِ و آمنَ بی، فلهُ أجران . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مثلَ أبی طالبُ مثلُ أصحابِ الکهفِ ، أسرّوا الإیمان، و أظهروا الشرک، فآتاهم اللّه أجرهم مرّتین . (4)

(5)

8

کسی که دوبار مزد داده می شود

قرآن:

«آنان دو بار مزد داده شوند؛ زیرا پایداری ورزیدند، بدی را با نیکی می زدایند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند».

«و به هر کس از شما [ای زنان پیامبر ] که در برابر خدا و پیامبرش فرمانبردار و فروتن باشد و کاری نیکو کند دوبار مزد دهیم و برایش روزی آبرومندانه آماده کرده ایم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از اهل کتاب به پیامبر خود و من ایمان آورد، دو اجر دارد.

امام صادق علیه السلام :مثل ابو طالب مثل اصحاب کهف است. ایمان را نهان و شرک را آشکار کردند و خدا هم به آنان دو مزد داد .

ص :39


1- القصص : 54 .
2- الأحزاب : 31 .
3- صحیح البخاری : 5 / 1955 / 4795 .
4- الکافی : 1 / 448 / 28 .
5- (انظر) عنوان 287 «الصبر».

@

ص :40

3 - الإجارة

اشاره

(1)

ص :41


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103/166 باب 10 «الإجارة و القبالة». وسائل الشیعة : 13/241 «کتاب الإجارة». کنز العمّال : 3/906 _ 908 ، 922 _ 924 «الإجارة».
3 - اجاره
9 - الإجارَةُ
9 - اجیری (پیمان کاری)

الکتاب:

أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضا سُخْرِیّا وَ رَحْمَةُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ» . (1)

قالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» . (2)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «نحنُ قَسَمنا بینهم معیشَتهم» _: أخبرَنا سبحانَه أنَّ الإجارةَ أحدُ مَعایشِ الخَلْقِ ، إذ خالفَ بحکمتِهِ بینَ هِمَمِهم و إرادتهِم و سائرِ حالاتِهم ، و جعلَ ذلکَ قِواما لِمَعایِشِ الخَلْقِ ، و هُو الرّجُلُ یَستأجِرُ الرّجُلَ ......... و لو کانَ الرّجُلُ منّا یُضْطَرُّ إلی أن یکونَ بَنّاءً لنفسهِ أو نَجّارا أو صانعا فی شیءٍ مِن جمیعِ أنواعِ الصَّنائعِ لنفسِهِ ......... ما استقامَتْ أحوالُ العالَمِ بتلکَ ، و لا اتّسعُوا لَه ، و لَعَجِزوا عَنهُ ، و لکنّهُ أتْقَنَ تدبیرَهُ لِمخالَفتِهِ بینَ هِمَمِهِم ، و کلُّ ما یُطلَبُ مِمّا تَنصَرِفُ إلیهِ همّتُهُ ممّا یَقومُ بهِ بعضُهُم لبعضٍ ، و لِیَستَغنیَ بعضُهُم ببعضٍ فی أبوابِ المَعایِشِ الّتی بها صَلاحُ أحوالِهِم . (3)

9

اجیری (پیمان کاری)

قرآن:

«آیا آنان رحمت پروردگارت را قسمت می کنند؟ روزیِ آنان در زندگی دنیا را ما میان ایشان قسمت می کنیم. و درجات و مراتب برخی را بر برخی دیگر بالا برده ایم تا یکدیگر را به خدمت گیرند. و رحمت پروردگارت از آنچه آنها گرد می آورند، بهتر است».

«یکی از آن دو گفت: ای پدر! او را اجیر کن؛ همانا بهترین کسی که می توانی اجیر کنی ، کسی است که هم نیرومند باشد و هم درستکار».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «ما روزی ایشان را میانشان قسمت می کنیم» _فرمود: خداوند سبحان [با این آیه] به ما خبر داده که اجاره و اجیری یکی از راههای معیشت مردمان است؛ زیرا به حکمت خود، همّتها و خواستها و دیگر احوال مردم را متفاوت قرار داد و این امر را مایه قوام معیشت آنها ساخت. از این رو ، مردی مرد دیگر را اجیر می کند ......... اگر هر کس ناچار می شد کار بنّایی یا نجّاری و یا هرکار دیگری را خودش برای خودش انجام دهد ، نه کارهای دنیا سامان می گرفت و نه مردم فرصت و توانایی انجام همه این کارها را داشتند ؛ اما خداوند با متفاوت ساختن خواسته های مردم، تدبیری استوار کرد تا انسان هر چه را بخواهد، دیگران برایش انجام دهند و بدین سان هر کدام با کمک دیگری آن طور که مصلحت حالش اقتضا دارد، امور زندگانی اش را پیش ببرد.

ص :42


1- الزخرف : 32.
2- القصص : 26.
3- وسائل الشیعة : 13 / 244 / 3.

10 - کَراهَةُ إجارَةِ النَّفْسِ
10 - کراهت اجیر شدن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنْ آجَرَ نفسَهُ فقد حَظَرَ علی نفسِهِ الرِّزْقَ.

و فی روایةٍ اُخری : و کیفَ لا یَحْظرُهُ ، و ما أصابَ فیهِ فَهُو لربِّهِ الّذی آجَرَهُ ؟ ! (1)

الکافی عن عمّارِ السّاباطیِ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : الرّجُلُ یَتّجِرُ ، فإنْ هُو آجَرَ نَفسَهُ اُعطِیَ ما یُصِیبُ فی تجارتِهِ ، فقالَ: لا یُؤاجِرْ نفسَهُ، و لکنْ یَسترزِقُ اللّهَ عزّ و جلّ و یَتَّجِرُ، فإنّهُ إذا آجَرَ نفسَهُ حَظَرَ علی نفسِهِ الرِّزْقَ . (2)

(3)

10

کراهت اجیر شدن

امام صادق علیه السلام :کسی که خود را اجیر [دیگری ]کند، مانع روزی خود شده است.

و در روایتی دیگر آمده است: چگونه مانع روزی خود نشده ، حال آن که دسترنجش از آنِ کار فرمایی است که او را اجیر خود کرده است؟!

الکافی_ به نقل از عمّار ساباطی _: به ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام )عرض کردم:شخصی می تواند تجارت کند، با این حال اگر خودش را اجیر [دیگری ]سازد، به اندازه ای که خودش تجارت کند ، به او داده می شود.

فرمود: اجیر نشود؛ بلکه از خداوند بزرگ روزی طلبد و دست به تجارت زند؛ زیرا اگر اجیر شود ، مانع روزی خود شده است.

11 - الدَّلَّالُ فِی الإجارَة
11 - دلّالی در اجاره

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الدّارِ یَکْتَرِیها الرَّجُلُ ثُمَّ یَستأجِرُها مِنه غیرُهُ بأکثَرَ _: لا ، إلاّ أن یُحْدِثَ فیها شَیئا . (4)

الکافی عن محمّدَ بنِ مسلمٍ عن أحدِهِما علیهما السلام :أنَّهُ سُئلَ عنِ الرَّجُلِ یَتَقبّلُ بالعَمَلِ فلا یَعملُ فیهِ و یَدفَعُهُ إلی آخرَ فیربَحُ فیهِ ، قالَ : لا ، إلاّ أن یَکونَ قد عَمِلَ فیهِ شَیئا . (5)

(6)

11

دلاّلی در اجاره

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان پرسیده شد: مردی خانه ای را اجاره می کند و سپس شخص دیگری آن خانه را به قیمتی بالاتر از او اجاره می گیرد _فرمود: درست نیست ، مگر آن که تغییری در آن خانه ایجاد کند.

الکافی_ به نقل از محمّد بن مسلم _: از امام باقر یا صادق علیهما السلام ، پرسیده شد: فردی کاری را بر می دارد ؛ اما خودش آن را انجام نمی دهد ؛ بلکه به دیگری وا می گذارد و در این میان سود می برد. فرمود: نه، مگر آن که خودش نیز مقداری از آن کار را انجام دهد.

ص :43


1- الکافی : 5 / 90 / 1 .
2- الکافی : 5 / 90 / 3 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 175 باب 66، 13/215 باب 20.
4- دعائم الإسلام : 2 / 76 / 215 .
5- الکافی : 5 / 273 / 1 .
6- (انظر) مستدرک الوسائل : 14 / 35 باب 12 ، 13 . وسائل الشیعة : 13 / 265 باب 23.

12 - ظُلمُ الأجیرِ
12 - ستم کردن در حقّ اجیر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ظَلَمَ أجِیرا أجرَهُ أحبَطَ اللّهُ عَملَهُ و حَرّمَ علَیهِ رِیحَ الجَنّةِ ، و إنّ رِیحَها لَتُوجَدُ مِن مَسیرَةِ خَمسِمائةِ عامٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ غافِ_رُ کلِّ ذنبٍ ، إلاّ مَنْ أحدَثَ دِینا، أو غَصَبَ أجِیرا أجرَهُ، أو رَجُلٌ باعَ حُرّا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ غافِرُ کلِّ ذنبٍ ، إلاّ رَجُلٌ اغتصَبَ أجِیرا أجرَهُ أو مَهْرَ امرأةٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ظُلمُ الأجِیرِ أجرَهُ مِن الکبائرِ . (4)

12

ستم کردن در حقّ اجیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که مزدِ اجیری را کم دهد ، خداوند عملش را باطل می گرداند و بوی بهشت را که از مسافت پانصد ساله به مشام می رسد، بر وی حرام می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ هر گناهی را می آمرزد مگر گناه کسی را که دینی نو آورد، یا مزد اجیری را نپردازد یا یک فرد آزاد را بفروشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ هر گناهی را می آمرزد مگر مردی را که مزد اجیر (کارگر) یا کابین زنی را نپردازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کم دادن مزد اجیر (کارگر) ، از گناهان کبیره است.

ص :44


1- الأمالی للصدوق: 513/707.
2- عیون أخبار الرضا : 2 / 33 / 60.
3- مستدرک الوسائل : 14/31/16024.
4- بحار الأنوار : 103/170/27 .

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : ثلاثةٌ أنا خَصْمُهُم یومَ القیامةِ : رجُلٌ اُعطِیَ بِی ثُمَّ غَدَرَ ، و رجُلٌ باعَ حُرّا فأکلَ ثَمنَهُ ، و رجُلٌ اسْتَأجَرَ أجِیرا فاسْتَوفی مِنهُ و لَمْ یُعْطِهِ أجرَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ألاَ مَن ظَلَمَ أجِیرا اُجْرتَهُ فلَعنةُ اللّهِ علَیهِ . (2)

مستدرک الوسائل عن الأصْبَغِ بنِ نُباتةَ:کنتُ جالسا عندَ أمیرِ المؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام فی مسجدِ الکوفةِ ، فأتاه رجُلٌ مِن بُجَیْلَةَ یُکنّی أبا خَدیجةَ، قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أ عِندَکَ سِرٌّ مِن سِرِّ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله تُحدِّثُنا بهِ ؟ قال : نَعَم ؛ یا قَنبرُ ائتِنی بالکِتابةِ، فَفَضَّها فإذا ......... مَکتوبٌ فیها : بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ، إنّ لَعنةَ اللّهِ و ملائکتِه و النّاسِ أجمعینَ علی مَنِ انْتَمی إلی غیرِ مَوالیهِ . و لَعنةُ اللّهِ و ملائکتِهِ و النّاسِ أجمعینَ علی مَن أحْدَثَ فی الإسلامِ حَدَثا أو آوی مُحْدِثا . و لَعنةُ اللّهِ و ملائکتِهِ و النّاسِ أجمعینَ علی مَن ظَلَم أجِیرا أجْ_رَهُ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود: سه نفرند که در روز قیامت من خود مدّعی ایشانم : کسی که با من پیمان ببندد سپس پیمان بشکند، کسی که انسان آزاد را بفروشد و بهای فروش او را بخورد، و کسی که کارگری را اجیر کند و از او کامل کار بکشد اما مزدش را نپردازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! لعنت خدا بر کسی که مزد مزدبَری را کامل نپردازد.

مستدرک الوسائل_ به نقل از اصبغ بن نباته _: خدمت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در مسجد کوفه نشسته بودم که مردی از قبیله بجیله _ که کنیه اش ابو خدیجه بود _ پیش آمد و عرض کرد : ای امیر مؤمنان! آیا رازی از رازهای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله داری که برایمان باز گویی؟ فرمود: آری؛ ای قنبر! آن نوشته را بیاور . پس آن را گشود ......... در آن نوشته بود: به نام خداوند بخشاینده مهربان، لعنت خدا و فرشتگان او و همه مردمان بر کسی که خود را به غیر بستگان خویش نسبت دهد و لعنت خدا و فرشتگان او و همه مردمان بر کسی که در اسلام بدعتی گذارد یا بدعتگذاری را پناه دهد و لعنت خدا و فرشتگان او و همه مردمان بر کسی که حقّ کارگر را بخورد.

ص :45


1- کنز العمّال : 43826.
2- مستدرک الوسائل : 14 / 30 / 16021.
3- مستدرک الوسائل : 14/30/16022.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 13/247 باب 5.

13 - إعلامُ الاُجرَةِ
13 - تعیین کارمزد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا اسْتَأجَرَ أحدُکُمْ أجِیرا فَلْیُعلِمْهُ أجْرَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَهی [ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] أن یُسْتَعمَلَ أجیرٌ حتّی یُعلمَ ما اُجرتُهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کانَ یُؤمنُ باللّهِ و الیومِ الآخِرِ فلا یَسْتعمِلَنَّ أجیرا حتّی یُعلِمَه ما أجرُهُ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :اعلمْ أنّهُ ما مِن أحدٍ یَعملُ لکَ شیئا بغیرِ مُقاطَعَةٍ ثُمَّ زِدْتَهُ لذلکَ الشَّیءِ ثلاثةَ أضعافٍ علی اُجْرَتِهِ إلاّ ظَنَّ أنّکَ قَد نَقَصْتَهُ اُجرتَهُ . و إذا قاطَعتَهُ ثُمَّ أعطَیتَهُ اُجرتَهُ حَمِدَکَ علَی الوَفاءِ ، فإنْ زِدْتَهُ حَبّةً عَرَفَ ذلکَ لک ، و رأی أنّکَ قَد زِدْتَهُ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعطُوا الأجیرَ أجرَهُ قَبلَ أنْ یَجِفَّ عَرَقُهُ . (5)

13

تعیین کارمزد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه فردی از شما کارگری می گیرد، مزدش را برای او مشخّص کند.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که کارگری، پیش از تعیین مزدش، به کار گرفته شود.

امام صادق علیه السلام :کسی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد ، نباید کارگری را به کار بگیرد مگر آن که او را از مبلغ مزدش مطلّع سازد.

امام رضا علیه السلام :بدان که اگر کسی مزدش معیّن نشود و برای تو کاری انجام دهد و در عین حال ، مزد او را سه برابر بپردازی، باز گمان می کند که مزدش را کم داده ای. اما اگر با او قطعی کنی و آن گاه مزدش را بپردازی ، از این که اجرتش را کامل داده ای سپاسگزار خواهد بود و اگر ذره ای بیشتر از مزدش بدهی ، می فهمد که به او بیشتر داده ای.

14 - أدَبُ إعطاءِ الاُجرَةِ
14 - آداب پرداخت مزد

عنه صلی الله علیه و آله :أعطُوا الأجیرَ أجرَهُ ما دامَ فی رَشحِهِ . (6)

الکافی عن شُعَیبٍ:تَکارَیْنا لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام قَوما یَعملونَ فی بُستانٍ لَهُ ، و کانَ أجَلُهُم إلَی العَصْرِ ، فلمّا فَرغوا قالَ لِمعتّبٍ: أعطِهِم اُجورَهُم قبلَ أنْ یَجِفَّ عَرَقُهُم . (7)

14

آداب پرداخت مزد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مزد کارگر را هنگامی که هنوز عرق بر تن دارد بپردازید.

الکافی_ به نقل از شعیب _: گروهی را اجیر کردیم که تا عصر در باغ ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) کار کنند. همین که کارشان تمام شد ، آن حضرت به معتّب فرمود: پیش از آن که عرق آنان بخشکد مزدشان را بپرداز.

ص :46


1- کنز العمّال : 9124.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/10/4968.
3- الکافی : 5/289/4.
4- الکافی : 5/288/1.
5- کنز العمّال : 9126.
6- کنز العمّال : 9131.
7- الکافی : 5/289/3.
15 - الإمامُ أجیرُ الاُمَّةِ
15 - رهبر ، اجیر امّت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألاَ و إنّی أنا أبوکُم ، ألاَ و إنّی أنا مَولاکُم ، ألاَ و إنّی أنا أجِیرُکُم . (1)

(انظر) الآیات التالیة:

قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إلاّ المَوَدّةَ فِی الْقُرْبی» . (2)

قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُم» . (3)

«قُلْ مَا أسْألُکُمْ علَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شاءَ أَن یَتَّخِذَ إلی رَبّهِ سَبِیلاً» . (4)

(انظر) الإمامة العامة : باب 142.

15

امام، اجیر امّت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که من پدر شما هستم، آگاه باشید که من [سرپرست و ]مولای شما هستم، بدانید که من اجیر شما هستم.

بنگرید به آیات ذیل:

«بگو: برای این [رسالت] ، مزدی از شما نمی خواهم، جز دوست داشتن خویشاوندانم».

«بگو: هر مزدی که از شما طلبیده ام ، از آن خودتان باد».

«بگو: من در برابر این (رسالت) ، از شما مزدی نمی خواهم مگر کسی که بخواهد به سوی پروردگارش راهی بیابد».

بنگرید به (بخش) امامت عامه:باب 142.

ص :47


1- الأمالی للمفید : 353/3.
2- الشوری : 23.
3- سبأ : 47.
4- الفرقان : 57.

@

ص :48

4 - الأجل

اشاره

(1)

(2)

ص :49


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5/136 باب 4 «الآجال» .
2- انظر: عنوان 104 «الحرس» ، 21 «الأمل» ، 368 «العمر»، 431 «القَدر» ، 442 «القضاء و القدر» ، 498 «الموت».
4 - اجل
16 - الأجَلُ
16 - اجل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَلَقَ الآجالَ فأطالَها و قَصَّرَها، و قدَّمَها و أخَّرَها ، و وصَلَ بالموتِ أسبابَها . (1)

عنه علیه السلام :الأجلُ مَساقُ النَّفْسِ ، و الهَرَبُ مِنه مُوافاتُهُ . (2)

عنه علیه السلام :أصدَقُ شیءٍ الأجلُ . (3)

عنه علیه السلام :لا شیءَ أصدقُ مِن الأجلِ . (4)

عنه علیه السلام :أقربُ شیءٍ الأجلُ . (5)

عنه علیه السلام :نِعْمَ الدَّواءُ الأجلُ . (6)

عنه علیه السلام :نَفَس المَرءِ خُطاهُ إلی أجَلِهِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن راقبَ أجلَهُ اغتَنمَ مَهَلَهُ . (8)

16

اجل

امام علی علیه السلام :[خداوند ،] اجلها (مدت عمرها) را مشخص ساخته، برخی را کوتاه و برخی را دراز گردانید و پاره ای را پس و برخی را پیش انداخت و عوامل آنها را به مرگ ، پیوند داد (موجبات به سر آمدن اجل را فراهم آورد).

امام علی علیه السلام :اجل ، میدان رفتن جان است و گریز از مرگ، رسیدن به آن.

امام علی علیه السلام :راست ترین چیز، اجل است.

امام علی علیه السلام :چیزی راست تر از اجل (مرگ) نیست.

امام علی علیه السلام :نزدیکترین چیز، اجل است.

امام علی علیه السلام :خوب دارویی است اجل.

امام علی علیه السلام :نَفَسهای آدمی گامهای او به سوی مرگ است.

امام علی علیه السلام :هر که مراقب اجل خود باشد، فرصتهایش را غنیمت می شمارد.

17 - الأجَلُ حِصْنٌ حَصینٌ
17 - اجل، دژی استوار

الکتاب:

«وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ کِتَابا مُؤَجَّلاً» . (9)

«یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هَاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ» . (10)

وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجا وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی وَ لا تَضَعُ إِلاّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاّ فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ» . (11)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مَعَ کُلِّ إنسانٍ ملَکَینِ یَحفَظانِهِ، فإذا جاءَ القَدَرُ خَلَّیا بَینَهُ و بَینَهُ ، و إنَّ الأجلَ جُنَّةٌ حَصِینةٌ . (12)

عنه علیه السلام_ لَمّا خُوِّفَ مِن الغِیلةِ _: و إنَّ عَلَیَّ مِن اللّهِ جُنّةً حَصِینةً ، فإذا جاءَ یومی انفرَجَتْ عنّی و أسْلَمَتْنی، فحینَئذٍ لا یَطِیشُ السَّهْمُ ، و لا یَبرأُ الکَلْمُ . (13)

عنه علیه السلام :کَفی بالأجَلِ حِرْزا ، إنَّهُ لیسَ أحدٌ مِن النّاسِ إلاّ و مَعهُ حَفَظةٌ مِن اللّهِ یَحفَظونَهُ أنْ لا یَتَردّی فی بِئرٍ ، و لا یَقَعَ علَیهِ حائطٌ ، و لا یُصیبَهُ سَبُعٌ ، فإذا جاءَ أجلُهُ خَلَّوا بینَه و بینَ أجلِهِ . (14)

عنه علیه السلام :کفی بالأجلِ حارِسا . (15)

عنه علیه السلام :الأجَلُ حِصْنٌ حَصِینٌ . (16)

التوحید عن سعیدِّ بنِ وَهبٍ:کُنّا مَعَ سعیدِ بنِ قیسٍ بصِفّینَ لَیلاً، و الصَّفّانِ یَنْظُرُ کُلُّ واحدٍ مِنهما إلی صاحبِهِ،حتّی جاءَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام ، فنَزَلْنا علی فِنائهِ ، فقالَ لَه سعیدُ بنُ قیسٍ : أ فی هذهِ السّاعةِ یا أمیرَ المؤمنینَ! أ ما خِفْتَ شیئا ؟! قالَ : و أیَّ شیءٍ أخافُ ؟! إنَّه لیسَ مِن أحدٍ إلاّ و مَعَه مَلَکانِ مُوَکّلانِ بهِ أنْ یَقعَ فی بئرٍ أو تَضُرَّ بهِ دابّةٌ أو یَتَردّی مِن جبلٍ، حتّی یأتیَهُ القَدَرُ ؛ فإذا أتی القدَرُ خلَّوا بَینَهُ و بَینَهُ . (17)

17

ص :50


1- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 149 .
3- غرر الحکم : 2845.
4- غرر الحکم : 10648.
5- غرر الحکم : 2920.
6- غرر الحکم : 9905.
7- نهج البلاغة: الحکمة74.
8- غرر الحکم : 8443.
9- آل عمران : 145.
10- آل عمران : 154.
11- فاطر : 11.
12- بحار الأنوار: 5/140/8.
13- نهج البلاغة : الخطبة 62.
14- بحار الأنوار : 78/64/158.
15- بحار الأنوار: 5/142/14.
16- . غرر الحکم : 494.
17- التوحید : 379/26.

اجل، دژی استوار

قرآن:

«و هیچ کس جز به فرمان خدا نمی میرد، مهلتی است تعیین شده».

الکتاب

«می گویند: اگر ما را در این کار اختیاری بود، این جا کشته نمی شدیم. بگو: اگر در خانه های خود هم بودید، کسانی که کشته شدن بر آنها مقرّر شده بود قطعا [با پای خود] به سوی قتلگاههای خویش می رفتند».

«و خدا شما را از خاک و سپس از نطفه آفرید، آن گاه جفتهای یکدیگر قرارتان داد. هیچ زنی آبستن نمی شود و نمی زاید مگر به علم او. و عمر هیچ سالخورده ای به درازا نمی کشد و از عمر کسی کاسته نمی گردد جز آن که همه در کتابی نوشته شده است. و این کارها بر خداوند آسان است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر انسانی دو فرشته نگاهبان دارد، لیک هر گاه تقدیر فرا رسد ، او را با آن تنها می گذارند. همانا اجل ، حفاظی استوار است.

امام علی علیه السلام_ چون او را از کشته شدن ناگهانی (ترور شدن) ترساندند _فرمود : خداوند برای من حفاظی محکم قرار داده است و چون روز [مرگ ]من فرا رسد، آن حفاظ کنار می رود و مرا تسلیم [مرگ ]می کند. در آن هنگام، نه تیر به خطا می رود و نه زخم بهبود می یابد.

امام علی علیه السلام :نگاهبانیِ اجل کافی است. هیچ کس نیست مگر آن که نگهبانانی از سوی خداوند بر او گماشته اند که نمی گذارند در چاهی بیفتد یا دیواری بر سر او آوار شود یا خوراک درنده ای گردد، اما چون اجلش فرا رسد او را با اجلش تنها می گذارند .

امام علی علیه السلام :نگهبانی اجل، کافی است.

امام علی علیه السلام :اجل ، دژی استوار است.

التوحید_ به نقل از سعید بن وهب _: شبی با سعید بن قیس در صفّین بودیم و هر یک از دو سپاه، دیگری را زیر نظر داشت. تا آن که امیر المؤمنین علیه السلام تشریف آورد و ما به حضور آن حضرت رسیدیم. سعید بن قیس به ایشان گفت: در این ساعت شب، ای امیر مؤمنان؟ از چیزی نهراسیدی؟! فرمود: از چه بهراسم؟! هیچ انسانی نیست مگر آن که دو فرشته بر او گماشته اند ، تا در چاهی نیفتد یا جانوری به او گزندی نرساند یا از کوهی سقوط نکند تا آن که تقدیرش فرا رسد و چون تقدیرش فرا رسد او را با تقدیرش تنها می گذارند.

ص :51

18 - لِکُلِّ شَی ءٍ أجَلٌ
18 - هر پدیده ای اجلی دارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ لکلِّ شیءٍ مُدّةً و أجَلاً . (1)

عنه علیه السلام :إنّ لکلٍّ أجلاً لا یَعْدُوهُ . (2)

عنه علیه السلام :جَعلَ اللّهُ لکلِّ شیءٍ قَدْرا، و لکلِّ قَدْرٍ أجَلاً . (3)

18

هر پدیده ای اجلی دارد

امام علی علیه السلام :هر چیزی را مدتی است و اجلی.

امام علی علیه السلام :برای هر چیزی اجلی است که از آن در نمی گذرد.

امام علی علیه السلام :خداوند برای هر چیزی اندازه ای گذاشته است و برای هر اندازه ای، اجلی و سرآمدی.

ص :52


1- . نهج البلاغة : الخطبة 190.
2- الکافی : 2/230/1.
3- . غرر الحکم : 4778.

19 - لِکُلِّ اُمَّةٍ أجَلٌ
19 - هر امّتی اجلی دارد

وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا ج_اءَ أَجَلُهُ_مْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» . (1)

وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلاّ وَ لَها کِتَابٌ مَعْلُومٌ * ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ» . (2)

(انظر) النحل : 61 ، طه : 129 ، العنکبوت : 5 ، الشوری : 14 ، المؤمنون : 43.

19

هر امّتی اجلی دارد

قرآن:

«هر امّتی را اجلی است و چون اجلشان در رسد نه ساعتی از آن تأخیر می کنند و نه پیشی می گیرند».

«هیچ قریه ای را هلاک نکردیم مگر آن که اجل معیّنی داشتند. هیچ امّتی از اجل خویش نه پیش می افتد و نه پس می ماند».

20 - الأجَلُ المُعَلَّقُ وَالأجَلُ المَحتومُ
20 - اجل معلّق و اجل قطعی

الکتاب:

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمّیً عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ» . (3)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی تفسیرِ الآیةِ _: الأجلُ الّذی غَیرُ مُسمّی مَوقوفٌ ، یُقدِّمُ مِنه ما شاءَ ، و یؤخِّرُ مِنه ما شاءَ ، و أمّا الأجَلُ المُسمّی فهُوَ الّذی یَنزِلُ مِمّا یُریدُ أنْ یکونَ مِن لیلةِ القَدْرِ إلی مِثلِها مِن قابِلٍ ، فذلک قولُ اللّهِ: «إذا جَاء أجلُهم لا یستأخِرونَ ساعةً و لا یستقدِمون» (4) . (5)

اجل معلّق و اجل قطعی

قرآن:

«اوست که شما را از گِل بیافرید و عمری مقرّر کرد و اجل حتمی نزد اوست. با این همه، شما تردید می ورزید».

حدیث:

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر این آیه _فرمود : اجل غیر مسمّی (غیر قطعی) ، موقوف و معلّق است و به خواست خدا پس و پیش می شود . اما اجل مسمّی (قطعی)، آن است که از شب قدر تا شب قدر سال آینده مقدّر می فرماید و این است سخن خداوند که : «چون اجلشان در رسد ساعتی از آن پس و پیش نمی افتد». (6)

ص :53


1- الأعراف : 34 .
2- الحِجر : 4 ، 5 .
3- الأنعام : 2 .
4- الأعراف : 34 .
5- بحار الأنوار : 5/139/3 . و قد جاءت بهذا المعنی روایات اُخری ، و لکن ینافیها نصُّ خبرِ ابن مُسکان الدّالّ علی کون الأجل الأوّل محتوما و الثّانی موقوفا ، و جَمَع العلاّمة المجلسیّ ؛ بین الطّائفتَین بوجه . و ردَّ العلاّمة الطباطبائیّ خبرَ ابن مسکان ، و فسّر الآیةَ طبقا للرّوایة الّتی نقلناها فی المتن . راجع : بحار الأنوار : 5 / 139 _ 140 ، المیزان فی تفسیر القرآن : 7 /15 .
6- روایات دیگری نیز به همین معنا و مضمون آمده است اما متن خبر ابن مسکان _ که علاّمه مجلسی در بحار الأنوار آورده است _ حاکی از آن است که اجلِ نخست، محتوم است و اجلِ دوم معلق و موقوف و از این رو با این روایت منافات دارد. او این دو گروه از روایات را به نحوی با هم جمع و توجیه کرده است؛ امّا صاحب تفسیر المیزان خبر ابن مسکان را رد کرده و آیه را مطابق با روایتی که در متن نقل کردیم تفسیر نموده است.

21 - ما یَدفَعُ الأجَلَ المُعَلَّقَ
21 - آنچه اجل معلّق را دور می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بالصَّدَقةِ تُفْسَحُ الآجالُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَعیشُ النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یَعیشُونَ بأعمارِهِم ، و یَموتُونَ بذُنوبِهِم أکثرَ مِمّا یَموتُونَ بآجالِهِم . (2)

(انظر) العُمر : باب 2886.

21

آنچه اجل معلّق را دور می کند

امام علی علیه السلام :با صدقه دادن ، عمرها طولانی می شود.

امام صادق علیه السلام :مردم بیش از آن که با عمر خود زندگی کنند ، با احسان و نیکوکاری خویش می زیند. و بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل خود بمیرند ، بر اثر گناهان خویش می میرند .

ص :54


1- غرر الحکم : 4239.
2- بحار الأنوار : 5/140/7.

5 - الآخرة

اشاره

(1)

ص :55


1- انظر : عنوان 79 «الجنّة» ، 374 «المعاد». التجارة : باب 452 ، 453 ، الدنیا : باب 1243 _ 1244 ، 1254 _ 1257. السفر : باب 1817.
5 - آخرت
22 - الآخرةُ
22 - آخرت

الکتاب:

«وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالاْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» . (1)

«ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرَی حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَ اللّهُ یُرِیدُ الاْخِرَةَ وَ اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» . (2)

«مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الاْخِرَةَ» . (3)

«مَنَ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الاْخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ» . (4)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألاَ أیُّها النّاسُ ! إنَّما الدُّنیا عَرَضٌ حاضِرٌ ، یأکُلُ مِنها البَرُّ و الفاجِرُ ، و إنَّ الآخِرةَ وَعْدٌ صادِقٌ یَحکُمُ فیها مَلِکٌ قادرٌ . (5)

عنه علیه السلام :أحوالُ ال_دُّنیا تَتْ_بَعُ الاتِّفاقَ ، و أحوالُ الآخِرةِ تَتْبَعُ الاستِحْقاقَ . (6)

22

آخرت

قرآن:

«و آنان که به آنچه بر تو و پیش از تو فرو فرستاده ایم ، ایمان می آورند و به روز واپسین یقین دارند».

«برای هیچ پیامبری نسزد که اسیر بگیرد تا آنگاه که جای پای خود را در زمین محکم کند. شما متاع ناپایدار دنیا را می خواهید و خدا سرای دیگر را [برای شما ]می خواهد. و خداوند ، پیروزمند حکیم است».

«کسانی از شما دنیا را می خواهند و کسانی خواهان آخرتند».

«هر کس کِشت آخرت را بخواهد به کِشته اش می افزاییم، و هر کس کشت دنیا را بخواهد از همان به او عطا می کنیم و در آخرت نصیبی ندارد».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هلا ای مردم! دنیا متاعی است آماده که نیکو و بد از آن می خورند، و آخرت و عده ای است راست که فرمانروایی توانا در آن روز داوری می کند.

امام علی علیه السلام :اوضاع و احوال دنیا تابع اتّفاق است ، و اوضاع و احوال آخرت تابع استحقاق.

ص :56


1- البقرة : 4.
2- الأنفال : 67.
3- آل عمران : 152.
4- الشوری : 20.
5- کنز العمّال : 44225.
6- غرر الحکم : 2036.

عنه علیه السلام :إنّ الدُّنیا قَد أدْبَرَتْ و آذنَتْ بِوَداعٍ ، و إنّ الآخِرةَ قد أقبلَتْ و أشْرَفَتْ باطّلاعٍ ، و إنَّ المِضْمارَ الیومَ و غَدا السِّباقُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن حَرَصَ علی الآخِرةِ مَلَکَ ، مَن حَرَصَ علَی الدُّنیا هَلَکَ . (2)

عنه علیه السلام :الدُّنیا مُنْیةُ الأشْقِیاءِ، الآخِرةُ فَوزُ السُّعَداءِ . (3)

عنه علیه السلام :اجعَلْ لآخِرَتِکَ مِن دُنْیاکَ نَصیبا . (4)

عنه علیه السلام :اشغَلُوا أنفسَکُم مِن أمرِ الآخِرةِ بِما لا بُدَّ لَکُمْ مِنهُ . (5)

عنه علیه السلام :عَلَیْکَ بالآخِرَةِ تأتِکَ الدُّنیا صاغِرةً . (6)

عنه علیه السلام :إنّ الیومَ عَمَلٌ و لا حِسابَ ، و غَدا حِسابٌ و لا عَمَلَ . (7)

عنه علیه السلام :استَعِدّوا لِیَومٍ تَشْخَصُ فیهِ الأبصارُ، و تَتَدلَّهُ لِهَوْلِهِ العُقولُ ، و تَتَبلّدُ البصائرُ . (8)

عنه علیه السلام :إنّ الدُّنیا مُنقَطِعةٌ عنکَ ، و الآخِرةَ قریبةٌ منکَ . (9)

عنه علیه السلام :إنَّکُم إلی الآخِرةِ صائرونَ ، و علی اللّهِ مَعروضُونَ . (10)

امام علی علیه السلام :دنیا پشت کرده و بدرود گویان است و آخرت روی آورده و آشکار شده است. امروز، روز آمادگی است و فردا، روز پیشی گرفتن [ به بهشت].

امام علی علیه السلام :هر کس برای آخرت حرص زند آن را به دست می آورد و هر که برای دنیا حرص زند نابود می شود.

امام علی علیه السلام :دنیا آرزوی شور بختان است، و آخرت پیروزی نیکبختان.

امام علی علیه السلام :برای آخرت خود از دنیایت بهره ای بگذار.

امام علی علیه السلام :خود را به کار آخرت ، که ناگزیر از آنید مشغول کنید.

امام علی علیه السلام :به آخرت چنگ درزن، دنیا خود با خواری پیش تو خواهد آمد.

امام علی علیه السلام :امروز [روز] عمل است و نه حسابرسی و فردا حسابرسی است نه عمل.

امام علی علیه السلام :برای روزی آماده شوید که چشمها در آن خیره می ماند و خردها از هراس آن از کار می افتد و تیز بینی ها به کودنی می گراید.

امام علی علیه السلام :همانا دنیا از تو جدا شدنی و آخرت به تو نزدیک است.

امام علی علیه السلام :همانا شما به سوی آخرت روانید و در پیشگاه خداوند حاضر خواهید شد.

ص :57


1- کنز العمّال : 44225.
2- غرر الحکم: (8441 _ 8442 ).
3- غرر الحکم : (694 _ 695).
4- غرر الحکم : 2429.
5- غرر الحکم : 2558.
6- غرر الحکم : 6080.
7- غرر الحکم : 11000.
8- غرر الحکم : 2573.
9- نهج البلاغة : الکتاب 32.
10- غرر الحکم : 3821.

23 - عَظَمَةُ ما فِی الآخِرَةِ
23 - عظمت امور آخرت

الکتاب:

«انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلاْخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً» . (1)

«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (2)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کلُّ شیءٍ مِن الدُّنیا سَماعُهُ أعظمُ مِن عِیانهِ، و کلُّ شیءٍ مِن الآخرةِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ، فَلْیَکْفِکُم مِن العِیانِ السَّماعُ ، و مِن الغَیبِ الخَبَرُ . (3)

عنه علیه السلام :ما المغرورُ الّذی ظَفِرَ مِن الدُّنیا بأعلی هِمّتِهِ کالآخَرِ الّذی ظَفِرَ مِن الآخرةِ بأدنی سُهْمَتِهِ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن تَعَزّی عَنِ الدُّنیا بثوابِ الآخِرةِ فَقَد تَعَزّی عن حقیرٍ بخطیرٍ ، و أعظمُ مِن ذلکَ مَن عَدَّ فائِتَها سلامةً نالَها، و غنیمةً اُعِینَ علَیها . (5) (انظر) الجنّة : باب 554.

23

عظمت امور آخرت

قرآن:

«بنگر که چگونه برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده ایم و درجات و برتری های آخرت، برتر و بالاتر است».

«و هیچ کس، از آن چشم روشنی ای که به پاداش کارهایش برایش اندوخته اند، خبر ندارد».

حدیث:

امام علی علیه السلام :و هر چیز دنیا، شنیدن آن بزرگتر از دیدن آن است؛ و هر چیز آخرت، دیدن آن بزرگتر از شنیدن آن است. پس، به جای دیدن آخرت و مشاهده آنچه از دیدگان شما پنهان و در پس پرده غیب است، به همان شنیدن و خبر یافتن [توسط پیامبران] اکتفا کنید.

امام علی علیه السلام :فریفته ای که به بالاترین مقصود خود از دنیا رسیده است ، چونان کسی نیست که به کمترین نصیب خود از آخرت دست یافته باشد.

امام زین العابدین علیه السلام :هر که به امید پاداش آخرت در برابر دنیا شکیبایی ورزد، برای رسیدن به امری مهم در برابر امری خُرد و ناچیز صبوری کرده است و بالاتر از آن، کسی است که دست نیافتن به دنیا را مایه سلامت خود بداند و آن را غنیمتی شمرد که به چنگ آورده است.

ص :58


1- الإسراء : 21.
2- السجدة : 17.
3- نهج البلاغة : الخطبة 114.
4- نهج البلاغة : الحکمة 370.
5- الأمالی للطوسی : 613/1266 .

24 - الآخِرَةُ دارُ القَرارِ
24 - آخرت ، سرای بقاست

الکتاب:

«یا قَوْمِ إِنَّمَا هذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الاْخِرَةَ هِیَ دَارُ القَرَارِ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَمَّر دارَ إقامتِهِ فهُوَ العاقلُ . (2)

عنه علیه السلام :الدُّنیا أمَدٌ ، الآخِرَةُ أبَدٌ . (3)

عنه علیه السلام :الآخرةُ دارُ مُسْتَقَرِّکُم ، فجَهِّزوا إلَیها ما یَبقی لَکُم . (4)

عنه علیه السلام :اجْعَلوا _ عبادَ اللّهِ _ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِها القَصیرِ لیومِ الآخِرةِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ ، و الآخِرةُ دارُ القَرارِ و الجَزاءِ . (5)

عنه علیه السلام :إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ ، و الآخِرةُ دارُ قَرارٍ ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم . (6)

24

آخرت ، سرای بقاست

قرآن:

«ای قوم من! این زندگی دنیا کالایی بیش نیست. و این آخرت است که سرای بقاست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :کسی که سرای ماندگاری خود را آباد سازد ، خردمند است.

امام علی علیه السلام :دنیا تمام شدنی است، آخرت همیشگی است.

امام علی علیه السلام :آخرت جایگاه همیشگی شماست؛ پس آنچه را برای شما باقی می ماند برای آخرت فراهم آورید.

امام علی علیه السلام :بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا برای آخرت که دوره اش دراز و طولانی است، توشه برگیرید؛ چه، دنیا سرای عمل است و آخرت سرای بقا و جزا .

امام علی علیه السلام :همانا دنیا سرای گذر است و آخرت سرای ماندن؛ پس، از گذرگاه خود برای اقامتگاهتان توشه برگیرید.

ص :59


1- غافر : 39.
2- غرر الحکم : 8298.
3- غرر الحکم : 4.
4- غرر الحکم : 2050.
5- الکافی : 8/174/194 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 203.

عنه علیه السلام :إیّاکَ أَنْ تُخْدَعَ عَن دارِ القَرارِ . (1)

عنه علیه السلام :غایةُ الآخِرةِ البَقاءُ . (2)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ شیءٍ مِن الآخرةِ خُلودٌ و بَقاءٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَن سعی لدارِ إقامتِهِ خَلُصَ عملُهُ، و کَثُرَ وَجَلُهُ . (4)

امام علی علیه السلام :مبادا از سرای باقی غافل بمانی.

امام علی علیه السلام :غایت آخرت ، بقاست.

امام علی علیه السلام :همه چیز آخرت، جاوید و ماندگار است.

امام علی علیه السلام :هر که برای سرای ماندگاری خویش بکوشد ، عملش خالص می شود و بیمش [از خدا ]بسیار می گردد.

25 - الآخِرَةُ دارُ الحَیَوانِ
25 - آخرت ، سرای زندگانی

الکتاب:

«وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» . (5)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا عَجَبا کُلَّ العَجَبِ للمُصَدِّقِ بِدارِ الحَیَوانِ وَ هُو یَسعی لدارِ الغُرور ! (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الدُّنیا سِنَةٌ و الآخِرةُ یَقَظةٌ ، و نحنُ بینَهما أضْغاثُ أحلامٍ . (7)

(انظر) الحیاة : باب 979.

25

آخرت ، سرای زندگانی

قرآن:

«این زندگانی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست. زندگانی واقعی ، سرای آخرت است، اگر می دانستند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وه چه شگفت است از کسی که سرای زندگانی (آخرت) را باور دارد و با این حال برای سرای فریبنده (دنیا) تکاپو می کند!

امام زین العابدین علیه السلام :دنیا غنودن است و آخرت بیداری و ما در میان آن دو خوابهایی آشفته ایم.

ص :60


1- غرر الحکم : 2734.
2- غرر الحکم : 6353.
3- غرر الحکم : 7298.
4- غرر الحکم : 8599.
5- العنکبوت : 64.
6- الدرّ المنثور : 6/476.
7- تنبیه الخواطر : 2/24.

26 - فَضلُ الآخِرَةِ
26 - برتری آخرت

الکتاب

«قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَ الاْخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی» . (1)

«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیَا* وَ الاْخِرَةُ خَیْرٌ و أبْقَی» . (2)

الحدیث

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعَالی یُعطی الدُّنیا علی نِیّةِ الآخِرةِ ، و أبی أنْ یُعطیَ الآخرةَ علی نِیّةِ الدُّنیا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ ابتاعَ آخِرتَهُ بِدُنیاهُ رَبِحَهُما، مَنْ باعَ آخِرتَهُ بِدُنیاهُ خَسِرَهُما . (4)

عنه علیه السلام :لَیسَ عنِ الآخرةِ عِوَضٌ ، و لَیستِ الدُّنیا للنَّفْسِ بِثَمَنٍ . (5)

عنه علیه السلام :مَن عَمَّرَ دُنیاهُ خَرَّبَ مآلَهُ ، مَن عَمّرَ آخِرتَه بَلَغَ آمالَهُ . (6)

(7)

26

برتری آخرت

قرآن:

«بگو: کالای دنیا اندک است و آخرت برای کسی که تقوا داشته باشد بهتر است».

«بلکه زندگی دنیا را بر می گزینند، در حالی که آخرت بهتر و ماندگارتر است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال دنیا را با نیّت آخرت [به آدمی ]می دهد اما از دادن آخرت با نیّت دنیا اِبا دارد.

امام علی علیه السلام :کسی که آخرت خویش را در قبال دنیای خود بخرد، هر دو را به دست آورده و هر که آخرت خود را به دنیایش بفروشد، هر دو را از دست داده است.

امام علی علیه السلام :آخرت، هیچ جایگزینی ندارد، و دنیا بهای جان [آدمی ]نیست.

امام علی علیه السلام :هر که دنیای خویش را آباد سازد، آخرت خود را ویران می کند و هر که آخرت خویش را آباد سازد به آرزوهای خود می رسد.

27 - ذِکرُ الآخِرَةِ
27 - یاد آخرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُبغِضُ کلَّ عالِمٍ بالدُّنیا جاهلٍ بالآخِرةِ . (8)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذِکرُ الآخرةِ دَواءٌ و شِفاءٌ ، ذِکرُ الدُّنیا أدْوَأُ الأدواءِ . (9)

عنه علیه السلام :مَن أکثَرَ مِن ذِکرِ الآخِرةِ قَلَّتْ مَعصیتُهُ . (10)

عنه علیه السلام_ فی ذکرِ عَمرو بنِ العاصِ _: أمَا و اللّه ، إنّی لَیَمْنَعُنی مِنَ اللَّعِبِ ذِکرُ المَوتِ ، و إنَّهُ لَیَمنعُهُ مِن قولِ الحقِّ نِسْیانُ الآخِرةِ . (11)

27

یاد آخرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی کسی را که دنیاشناس و آخرت نشناس باشد، دشمن می دارد.

امام علی علیه السلام :یاد آخرت دارو و درمان است ، یاد دنیا بدترین درد و بیماری.

امام علی علیه السلام :هر کس که زیاد به یاد آخرت باشد، کمتر گناه می کند.

امام علی علیه السلام_ درباره عمرو بن عاص _فرمود : به خدا سوگند ، یاد مرگ ، مرا از شوخی و بازی باز می دارد و فراموشی آخرت، او را از گفتن حق باز می دارد.

ص :61


1- النساء : 77.
2- الأعلی : 16 ، 17.
3- الجامع الصغیر : 1/292/1917.
4- غرر الحکم : (8236 _ 8237 ).
5- غرر الحکم : 7502.
6- غرر الحکم: (8347 _ 8348 ).
7- (انظر) الأجر : باب 7.
8- کنز العمّال : 28982.
9- غرر الحکم: (5175 _ 5176 ).
10- غرر الحکم : 8769.
11- نهج البلاغة : الخطبة 84.

28 - العَمَلُ لِلآخِرَةِ
28 - کار برای آخرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اعمَلْ لِدُنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبدا ، و اعمَلْ لآخرتِکَ کأنّکَ تَموتُ غَدا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جاهِدْ نفسَکَ، و اعمَلْ للآخِرةِ جُهْدَکَ . (2)

عنه علیه السلام :اصْرِفْ إلی الآخِرةِ وَجهَکَ ، و اجعَلْ للّهِ جِدَّکَ . (3)

عنه علیه السلام :إنّکَ مَخلوقٌ للآخِرةِ فاعمَلْ لها ، إنّکَ لَم تُخْلَقْ للدُّنیا فازْهَدْ فِیها . (4)

28

کار برای آخرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای دنیای خود چنان کار کن که گویی تا ابد زنده ای، و برای آخرتت چنان کار کن که گویی همین فردا خواهی مُرد.

امام علی علیه السلام :با نفس خویش بستیز و توان و کوشش خود را برای آخرت به کار گیر.

امام علی علیه السلام :به آخرت روی آر و توان و کوشش خود را برای خدا قرار ده .

امام علی علیه السلام :تو برای آخرت آفریده شده ای؛ پس، برای آن کار کن. برای دنیا آفریده نشده ای؛ پس، از آن روی برتاب.

ص :62


1- تنبیه الخواطر : 2/234.
2- غرر الحکم : 2406.
3- غرر الحکم : 2407.
4- غرر الحکم : (3810 _ 3811).

عنه علیه السلام :إنَّکُم إلَی الاهتِمامِ بِما یَصْحَبُکُم إلَی الآخِرةِ أحْوَجُ مِنکُم إلی کُلِّ ما یَصْحَبُکُم مِن الدُّنیا . (1)

عنه علیه السلام :فَلْیَصْدُقْ رائدٌ أهلَهُ ، وَ لیُحْضِرْ عَقلَهُ، وَ لیَکُنْ مِن أبناءِ الآخِرةِ ؛ فمِنها قَدِمَ و إلَیها یَنْقَلِبُ . (2)

عنه علیه السلام :کُنْ فِی الدُّنیا بِبَدَنِکَ ، و فِی الآخِرةِ بِقَلبِکَ و عَمَلِکَ . (3)

عنه علیه السلام :کیفَ یَعمَلُ للآخِرَةِ المَشْغولُ بِالدُّنیا ؟ ! (4)

عنه علیه السلام :لا یَنفَعُ العَمَلُ للآخِرَةِ مَعَ الرَّغبَةِ فِی الدُّنیا . (5)

عنه علیه السلام :اجعَلْ هَمَّکَ لِمَعادِکَ تَصْلُحْ . (6)

عنه علیه السلام :استَفْرِغْ جُهدَکَ لِمَعادِکَ تُصْلِحْ مَثْواکَ . (7)

امام علی علیه السلام :شما به همّت گماردن درباره آنچه تا آخرت همراهی تان می کند، نیازمندترید تا به همه آنچه در دنیا ملازم و همراه شماست.

امام علی علیه السلام :پیشرو (8) باید به افراد خود راست بگوید، و باید خرد خویش را به کار گیرد، و باید از فرزندان آخرت باشد؛ زیرا از آن جا آمده و بدانجا باز می گردد.

امام علی علیه السلام :با پیکر خود در دنیا باش و با دل و عَمَلت در آخرت.

امام علی علیه السلام :کسی که سرگرم دنیاست ، چگونه می تواند برای آخرت کار کند؟

امام علی علیه السلام :با رغبت به دنیا، کار برای آخرت بی فایده است.

امام علی علیه السلام :کوشش و همّت خود را برای آخرتت صرف کن، تا سامان یابی .

امام علی علیه السلام :کوشش خود را برای معادت به کار گیر، تا قرارگاهت را سامان دهی .

29 - الاهتِمامُ بِالآخِرَةِ
29 - اهتمام ورزیدن به آخرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ و أمسی و الآخِرةُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّهُ الغِنی فی قلبِهِ، و جَمَع لَه

أمرَهُ، و لَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّی یَستکمِلَ رزقَهُ . و مَن أصبحَ و أمسَی و الدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّهُ الفَقْرَ بینَ عینَیهِ، و شتَّتَ علَیهِ أمْرَه، و لَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ . (9)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانتِ الآخِرةُ همَّهُ جَمَعَ اللّهُ شَمْلَهُ، و جَعَلَ غِناهُ بینَ عَینَیهِ، و أتَتْهُ الدُّنیا و هیَ راغِمةٌ . و مَن کانتِ الدّنیا هَمَّهُ فَرَّقَ اللّهُ شَمْلَهُ و جَعَلَ فَقْرَهُ بینَ عینَیهِ و لَم یأتِهِ مِن الدُّنیا إلاّ ما کَتَب لَهُ . (10)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن جَعَلَ کلَّ همِّهِ لآخرتِهِ ظَفِرَ بالمَأمولِ . (11)

(12)

29

اهتمام ورزیدن به آخرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر آن کس که در شب و روز، بزرگترین همّش آخرت باشد ، خداوند

بی نیازی را در دل او جای می دهد و کارش را سامان می بخشد و از دنیا نمی رود مگر وقتی که روزی اش را کامل دریافت کرده باشد. و هر آن کس که شب و روز، بزرگترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار می دهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) و کارش را پریشان می سازد و از دنیا به چیزی بیش از قسمت خود نمی رسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که آخرتْ همّ و غم او باشد خداوند امور او را به سامان می آورد و بی نیازی را در بین دو چشم او قرار می دهد و دنیا علی رغم میلِ خود نزد او می رود. و هر کس که دنیا همّ و غمش باشد خداوند امورش را از هم می پاشد و فقر را در بین دو چشم او قرار می دهد و از دنیا جز آنچه خداوند برایش مقدّر داشته نصیبش نمی شود.

امام علی علیه السلام :هر که تمام همّ و غم خود را آخرتش قرار دهد به آرزوی(آخرت)می رسد.

ص :63


1- غرر الحکم : 3830.
2- غرر الحکم : 6558.
3- غرر الحکم : 7164.
4- غرر الحکم : 6976.
5- غرر الحکم : 10829.
6- غرر الحکم : 2308.
7- غرر الحکم : 2411.
8- در متن حدیث، کلمه «رائد» آمده است . رائد، به کسی می گویند که صحرانشینان در هنگام کوچ ، او را جلوتر می فرستند تا منزلی پر آب و علف یا جایی امن برایشان بیابد و به آنها خبر دهد. م .
9- بحار الأنوار : 77/151/104.
10- کنز العمّال : 44160.
11- غرر الحکم : 8512.
12- (انظر) الهمّة : باب 3963.

30 - صِفَةُ أهلِ الآخِرَةِ
30 - خصوصیّات اهل آخرت

الکتاب:

«تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسَادا» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُوصیکُم بتقوی اللّهِ و اُوصی اللّهَ بکم _ إنّی لَکُم نذیرٌ مُبین _ أنْ لا تَعْلُوا علی اللّهِ فی عبادِهِ و بلادِهِ، فإنّ اللّهَ تعالی قالَ لی و لَکُم : «تلکَ الدّارُ الآخرةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسَادا» . (2)

30

خصوصیّات اهل آخرت

قرآن:

«آن سرای آخرت را از آنِ کسانی می کنیم که در زمین خواهان برتری جویی و تباهکاری نیستند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شما را به پروای الهی سفارش می کنم و سفارشِ شما را به خدا می کنم _ که من برای شما هشدار دهنده ای آشکار گویم _ که در میان بندگان و سرزمینهای خداوند بر او برتری نجویید؛ زیرا خداوند متعال برای من و شما [چنین ]فرموده است: «آن سرای آخرت را آنِ کسانی می کنیم که در زمین ، خواهان برتری جویی و تباهکاری نیستند».

ص :64


1- القصص : 83.
2- الأمالی للطوسی : 207/354.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فلَمّا نَهَضْتُ بالأمرِ نَکَثتْ طائفةٌ و مَرَقَتْ اُخری و قَسَطَ آخَرونَ، کأنّهُم لَم یَسمعوا اللّهَ سبحانه یقولُ : «تلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها للّذین لا یُرِیدُونَ عُلُوّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسَادا» ! بلی و اللّهِ، لَقد سَمِعُوها و وَعَوها ، و لکنَّهم حَلِیَتِ الدُّنیا فی أعیُنِهِم و راقَهُم زِبْرِجُها . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «تلک الدّارُ الآخرةُ ......... » _: نزلتْ هذهِ الآیةُ فی أهلِ العَدلِ و التَّواضُعِ مِن الوُلاةِ ، و أهلِ القُدْرةِ مِن سائرِ النّاسِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ الرّجُلَ لَیُعْجِبُهُ شِراکُ نَعْلِهِ فیَدْخُلُ فی هذهِ الآیةِ «تلک الدّارُ الآخرةُ ......... » . (3)

عنه علیه السلام :إنّ الرّجلَ لَیُعجِبُهُ أنْ یَکونَ شِراکُ نَعْلِهِ أجْوَدَ مِن شِراکِ نَعلِ صاحبِهِ، فیَدْخُلُ تحتَها . (4)

امام علی علیه السلام :چون خلافت را به دست گرفتم ، گروهی پیمان شکستند و گروهی از دین خارج شدند و دسته ای دیگر ستم پیشه کردند؛ گویی این سخن خداوند سبحان را نشنیدند که «آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین ، خواهان برتری جویی و تباهکاری نیستند» . آری، سوگند به خدا که آن را شنیدند و فهمیدند، اما دنیا در چشم آنها زیبا شد و زیب و زیورهای آن خوشایندشان گردید.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «آن سرای آخرت ......... » _فرمود : این آیه درباره حکمرانان دادگر و فروتن و دیگر صاحبان قدرت نازل شده است.

امام علی علیه السلام :اگر حتّی بند کفشِ آدمی او را سرخوش کند، مشمول آیه «آن سرای آخرت ......... » می شود.

امام علی علیه السلام :اگر انسان از این که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر است سرخوش شود، مشمول این آیه می شود.

ص :65


1- نهج البلاغة : الخطبة 3 .
2- تاریخ دمشق: 42/489 .
3- مجمع البیان : 7/420.
4- سعد السعود : 88 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «عُلُوّا فی الأرضِ و لا فَسادا» _: العُلُوّ : الشَّرَفُ ، و الفسادُ : النِّساءُ . (1)

تفسیر القمّی عن حَفْصَ بنِ غِیاثٍ:قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : یا حَفْصُ، ما مَنزلةُ الدُّنیا مِن نَفْسی إلاّ بمَنزلةِ المِیتةِ، إذا اضْطُرِرْتُ إلَیها أکَلْتُ مِنها ......... ثُمَّ تلا قولَهُ : «تلک ال_دّارُ الآخِرة نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسَادا وَ العَاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» الآیة ، و جَعلَ یَبکی و یقولُ : ذَهبَتْ و اللّهِ الأم_انیُّ عِندَ هذِهِ الآیةِ . (2)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «علوّا فی الأرض و لا فسادا» _فرمود : منظور از «علوّ» ، بزرگی و فخر فروشی است و منظور از «فساد» ، زنان.

تفسیر القمّی_ به نقل از حفص بن غیاث _: امام صادق علیه السلام فرمود: «ای حفص! دنیا در نظر من چونان مردار است که هرگاه ناچار شدم ، از آن می خورم ......... ». آن گاه آیه «آن سرای آخرت را از آنِ کسانی می کنیم که در زمین ، خواهان برتری جویی و تباهکاری نیستند و فرجام [خوش] ، از آنِ پرهیزگاران است» را تلاوت نمود و شروع به گریستن کرد و فرمود: «سوگند به خدا که با این آیه همه آرزوها بر باد رفت».

ص :66


1- تفسیر القمّی : 2 / 147 .
2- تفسیر القمّی : 2/146.

6 - الأخ

اشاره

(1)

(2)

ص :67


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74/221 «أبواب حقوق المؤمنین بعضهم علی بعض».
2- انظر: عنوان 354 «العِشْرة» ، 292 «الصدیق». الحقوق : باب 909 _ 911 ، الدعاء : باب 1231. المُداهنة : باب 1280، الزیارة : باب 1668 ، الظنّ : باب 2436.

6 - برادر
31 - المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ
31 - مؤمن برادر مؤمن است

الکتاب:

«إِنَّما الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المؤمنونَ إخْوَةٌ، تَتَکافی دِماؤهُم، وَ هُمْ یَدٌ علی مَن سِواهُم ، یَسْعی بذِمّتِهم أدناهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ المؤمنَ لَیَسْکُنُ إلَی المؤمنِ کما یَسْکُنُ قلبُ الظَّمآنِ إلَی الماءِ البارِدِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ أخٍ لَم تَلِدْهُ اُمُّکَ . (4)

عنه علیه السلام :یا کُمَیلُ ، المؤمنونَ إخْوَةٌ ، و لا شیءَ آثَرَ عندَ کُلِّ أخٍ مِن أخیهِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :المؤمنُ أخو المؤمِن لأبیهِ و اُمِّهِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما المؤمنونَ إخْوَةٌ بنو أبٍ و اُمٍّ، و إذا ضَرَبَ علی رَجُلٍ مِنهُم عِرْقٌ سَهِرَ لَه الآخَرونَ . (7)

31

مؤمن برادر مؤمن است

قرآن:

«همانا مؤمنان با هم برادرند؛ پس میان برادرانتان آشتی دهید و از خدا پروا کنید، باشد که بر شما رحمت آورد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنان برادرند، خونشان برابر است، در برابر دیگران یکدستند و کمترین آنها [می تواند ]کسی را به امان و زنهار همه شان درآورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن با مؤمن آرام می گیرد، چنان که جگرِ تشنه با آبِ سرد.

امام علی علیه السلام :بسی برادر که مادرت او را نزاد.

امام علی علیه السلام :ای کمیل! مؤمنان با هم برادرند و برای برادر چیزی مقدّم تر از برادر نیست.

امام باقر علیه السلام :مؤمن برادر تنی مؤمن است .

امام صادق علیه السلام :همانا مؤمنان برادران یکدیگر و فرزندان یک پدر و مادرند. و اگر رگی از یکی از آنان [به ناراحتی ]بجنبد دیگران به خاطر او، شب را نمی خوابند.

ص :68


1- الحجرات : 10.
2- الأمالی للمفید : 187/13.
3- النوادر للراوندی : 100/58.
4- غرر الحکم : 5351.
5- بحار الأنوار : 77/269/1.
6- الکافی : 2/166/2 و 7.
7- الکافی : 2/165/1.

عنه علیه السلام :المُؤمنُ أخو المؤمنِ ، عَینُهُ و دَلیلُهُ ، لا یَخونُهُ ، و لا یَظْلِمُهُ ، و لا یَغُشُّهُ ، و لا یَعِدُهُ عِدَةً فیَخْلِفَهُ . (1)

عنه علیه السلام :المؤمنُ أخو المؤمنِ کالجَسَدِ الواحدِ، إنِ اشتکَی شیئا مِنهُ وَجَدَ ألمَ ذلکَ فی سائرِ جسدِهِ ، و أرواحُهُما مِن رُوحٍ واحدةٍ . (2)

عنه علیه السلام :لکلِّ شیءٍ شیءٌ یَستریحُ إلَیهِ، و إنَّ المؤمنَ یَستریحُ إلی أخیهِ المؤمنِ کما یَستریحُ الطَّیْرُ إلی شَکْلِهِ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :مؤمن برادر مؤمن است، چشم او و راهنمای اوست. به او خیانت نمی کند، به او ستم نمی کند، کلاه سرش نمی گذارد، و به او و عده ای نمی دهد که بدان عمل نکند.

امام صادق علیه السلام :مؤمن برادر مؤمن است، همچون یک پیکر که هرگاه عضوی از آن به درد آید دیگر اندامها آن درد را حس می کنند؛ ارواح آنها از یک روح است.

امام صادق علیه السلام :هر چیزی با چیزی آرام می گیرد و مؤمن با برادر مؤمن خود آرامش می یابد چنان که پرنده با همجنس خود آرام می گیرد.

32 - الاستِکثارُ مِنَ الإخوانِ
32 - افزودن بر شمار برادران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :استکْثِروا مِن الإخوانِ ؛ فإنَّ لکلِّ مؤمنٍ شَفاعةً یومَ القیامةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جَدَّدَ أخا فی الإسلامِ بنی اللّهُ له بُرْجا فی الجَنّةِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عنِ اکتسابِ الإخوانِ ، و أعجَزُ مِنهُ مَن ضَیّعَ مَن ظَفِرَ بهِ مِنهُم . (7)

32

افزودن بر شمار برادران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شمار برادران خود بیفزایید؛ زیرا در روز قیامت هر مؤمنی را شفاعتی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادر مسلمان جدیدی برگزیند ، خداوند در بهشت برای او برجی بنا می نهد.

امام علی علیه السلام :نا توانترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوستان و برادران ناتوان باشد و نا توان تر از او کسی است که برادران به دست آورده را از دست بدهد.

ص :69


1- الکافی : 2/ 166/3 .
2- الکافی : 2/166/4.
3- بحار الأنوار : 74/234/30.
4- (انظر) الإسلام : باب 1854 ، الإیمان : باب 295.
5- کنز العمّال : 24642.
6- الاختصاص : 228.
7- نهج البلاغة: الحکمة12.

عنه علیه السلام :أخٌ تَستَفیدُهُ خَیْرٌ مِن أخٍ تَستَزیدُهُ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَستکثِرَنَّ مِن إخوانِ الدُّنیا، فإنکَ إن عَجَزتَ عَنْهُم تَحَوّلوا أعداءً و إنَّ مَثَلَهُم کَمَثلِ النّارِ، کَثیرُها یُحرِقُ و قَلیلُها یَنفَعُ . (2)

عنه علیه السلام :عَلَیکَ بإخوانِ الصِّدْقِ فأکْثِرْ مِنِ اکتِسابِهِم؛ فإنَّهُم عُدّةٌ عِندَ الرَّخاءِ ، و جُنّةٌ عِندَ البَلاءِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَرغَبْ فی الاستِکْثارِ مِن الإخوانِ ابتُلیَ بالخُسْرانِ . (4)

عنه علیه السلام :المَرءُ کثیرٌ بأخیهِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :برادری که از او بهره ببری بهتر از برادری است که تنها بر شمار برادرانت می افزاید.

امام علی علیه السلام :بر شمار برادران دنیایی میفزای که اگر از برآوردن نیازهایشان درمانده شوی، دشمنت می گردند. حکایت آنان، حکایت آتش است که بسیارِ آن می سوزاند و کمِ آن سود می رساند.

امام علی علیه السلام :در پی دوستان راستین باش و بر شمارشان بیفزای که آنان ذخیره دوران آسایش و سپر روزگار بلایند!

امام صادق علیه السلام :هر که خواهان افزایش شمار برادران نباشد ، به زیان گرفتار می آید.

امام صادق علیه السلام :انسان به وسیله برادر [و دوستان ]خود فزونی می یابد.

33 - مَوَدَّةُ الإخوانِ
33 - دوست داشتن برادران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألاَ و إنّ وُدَّ المؤمنِ مِن أعظَمِ سَبَبِ الإیمانِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا و إنّ المؤمنَینِ إذا تَحابّا فی اللّهِ عزّ و جلّ و تَصافَیا فی اللّهِ کانا کالجَسَدِ الواحدِ : إذا اشتکی أحدُهُما مِن جسَدِهِ مَوْضِعا وجَدَ الآخرُ ألَمَ ذلکَ المَوْضعِ . (8)

33

دوست داشتن برادران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! دوست داشتن مؤمن یکی از بزرگترین اسباب ایمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که اگر مؤمنان به خاطر خداوند عزّ و جلّ به هم مهر ورزند و برای خدا صادقانه دوستی کنند چونان یک پیکرند، که هرگاه جایی از پیکر یکی به درد آید،دیگری در همان جا احساس درد می کند.

ص :70


1- غرر الحکم : 1362.
2- غرر الحکم : 10381 .
3- الأمالی للصدوق : 380/483.
4- تحف العقول : 319.
5- تحف العقول : 368.
6- (انظر) الصدیق : باب 2174 ، 2175.
7- بحار الأنوار : 74/280/7.
8- بحار الأنوار:74/281/7.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یکونُ أخوکَ أقوی مِنکَ علی مَودّتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :یا کُمَیلُ ، إن لَم تُحِبَّ أخاکَ فلَسْتَ أخاهُ . (2)

عنه علیه السلام :أحْبِبِ الإخْوانَ علی قَدْرِ التَّقْوی . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حُبُّ الأبرارِ للأبرارِ ثَوابٌ للأبرارِ ، و حُبُّ الفُجّارِ للأبرارِ فضیلةٌ للأبرارِ، و بُغْضُ الفُجّارِ للأبرارِ زَینٌ للأبرارِ ، و بُغْضُ الأبرارِ للفُجّارِ خِزْیٌ علَی الفُجّارِ . (4)

عنه علیه السلام :مِن حُبِّ الرَّجلِ دِینَه حبُّهُ أخَاهُ . (5)

امام علی علیه السلام :برادرت در دوستی اش [نسبت به تو ]از تو قویتر نباشد.

امام علی علیه السلام :ای کمیل! اگر برادرت را دوست نداشته باشی برادر او نیستی.

امام علی علیه السلام :برادران را به اندازه پرهیزگاری آنان دوست بدار.

امام صادق علیه السلام :محبت ورزیدن نیکان به یکدیگر ، پاداشی است برای نیکوکاران و مهر ورزی بَدان به نیکان، فضیلتی است برای نیکان و دشمنی بَدان با نیکان ، زیور نیکان است و دشمنی ورزیدن نیکان با بدان، مایه خواری و رسوایی بدان است.

امام صادق علیه السلام :از نشانه های دین دوستی آدمی این است که برادرش را دوست داشته باشد.

34 - ما یوجِبُ بَقاءَ المَوَدَّةِ
34 - آنچه دوستی را پایدار می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُضِیعَنَّ حقَّ أخیکَ اتّکالاً علی ما بینَک و بینَه؛ فإنّه لَیسَ لکَ بأخٍ مَن أضَعْتَ حقَّهُ . (6)

عنه علیه السلام :العِتابُ حَیاةُ المَوَدّةِ . (7)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :احفَظْ علَیکَ لسانَکَ تَمْلِکْ بهِ إخوانَکَ . (8)

34

آنچه دوستی را پایدار می کند

امام علی علیه السلام :هیچ گاه حقّ برادرت را، به اعتماد روابط دوستانه ای که با او داری ضایع مگردان؛ چه، آن کس که حقّ او را ضایع می کنی دیگر برادرت نیست.

امام علی علیه السلام :گلایه کردن مایه حیات دوستی است.

امام زین العابدین علیه السلام :زبانت را نگه دار تا برادرانت را نگه داری.

ص :71


1- بحار الأنوار : 74/165/29.
2- تحف العقول : 173.
3- الاختصاص : 226.
4- الاختصاص : 239.
5- الاختصاص : 31.
6- نهج البلاغة: الکتاب31.
7- غرر الحکم : 315.
8- بحار الأنوار : 74/156/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ الحارثُ الأعورُ لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : یا أمیرَ المؤمنینَ، أنا و اللّهِ اُحِبُّکَ، فقالَ لَه: یا حارثُ، أمَا إذا أحبَبْتَنی فلا تُخاصِمْنی، و لا تُلاعِبْنی، و لا تُجارِینی (1) ، و لا تُمازِحْنی، و لا تُواضِعْنی ، و لا تُرافِعْنی. (2)

عنه علیه السلام :لا تُذهبِ الحِشْمَةَ بینَکَ و بینَ أخیکَ و أبْقِ مِنها ؛ فإنّ ذَهابَ الحِشْمَةِ ذَهابُ الحیاءِ ، و بَقاءُ الحِشمةِ بَقاءُ المودّةِ . (3)

عنه علیه السلام :یا بنَ النُّعمان ، إنْ أردتَ أن یَصْفُوَ لکَ وُدُّ أخیکَ فلا تُمازِحَنَّهُ، و لا تُمارِیَنَّهُ ، و لا تُباهِیَنَّهُ ، و لا تُشارَّنَّهُ . (4)

عنه علیه السلام :تَحتاجُ الإخْوةُ فیما بَیْنَهُم إلی ثلاثةِ أشیاءَ ، فإنِ استَعمَلُوها و إلاّ تَبایَنُوا و تَباغَضُوا، و هی : التَّناصُفُ ، و التَّراحُمُ ، و نَفْیُ الحَسَدِ . (5)

(6)

امام صادق علیه السلام :حارث اعور به امیر المؤمنین عرض کرد: ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند که دوستت می دارم. حضرت فرمود: ای حارث! اگر واقعا مرا دوست داری پس سعی کن با من مشاجره نکنی، مرا به بازی نگیری، برای خودنمایی با من بحث نکنی، (7) با من شوخی نکنی و مرا از آنچه هستم فروتر و یا فراتر نبری.

امام صادق علیه السلام :ادب و حرمت میان خود و برادرت را از بین نبر و آن را نگه دار؛ زیرا با از بین رفتن ادب و حرمت، حیا نیز از میان می رود و نگه داشتن ادب و حرمت، مایه پایداری دوستی است.

امام صادق علیه السلام :ای پسر نعمان! اگر می خواهی محبّت برادرت برای تو خالص باشد، هرگز با او شوخی [بیجا ]مکن، از جدال با او بپرهیز، بر او فخر مفروش، و با او ستیزه مکن.

امام صادق علیه السلام :برادران در میان خود به سه چیز نیازمندند که اگر به کار بندند دوستی می پاید و گرنه از یکدیگر جدا و دشمن هم می شوند. آن سه چیز اینهاست: انصاف با یکدیگر، مهربانی با یکدیگر ، و حسد نبردن به هم.

ص :72


1- هی أن یجری الإنسان مع غیره فی المناظرة لیظهر علمه إلی الناس ، ریاءً و سمعةً و ترفّعا . و فی بعض النسخ «و لا تحاربنی» و فی ثالث «و لا تجازینی» و فی رابع «و لا تجاربنی» (هامش المصدر).
2- الخصال : 334/35.
3- . تحف العقول : 370.
4- بحار الأنوار:78/291/2.
5- . تحف العقول : 322.
6- (انظر) عنوان 40 «البِشر». الصدیق : باب 2181 ، 2182. المحبّة : باب 658.
7- در یکی از نسخه ها «با من مستیزی» آمده و در نسخه های دیگر عبارت های گوناگونی که همه در حاشیه خصال آمده است.

35 - الاُخُوَّةُ فِی اللَّهِ
35 - برادری برای خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما استَفادَ امرؤٌ مسلمٌ فائدةً بعدَ فائدةِ الإسلام مثلَ أخٍ یَستَفیدُهُ فی اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :النَّظَرُ إلی الأخِ تَوَدُّهُ فی اللّهِ عزّ و جلّ عِبادَةٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بالتَّواخی فی اللّهِ تُثْمِرُ الاُخُوّة . (3)

عنه علیه السلام :مَن فَقَد أخا فی اللّهِ فکأنّما فَقَدَ أشْرَفَ أعْضائِهِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَنِ استَفادَ أخا فی اللّهِ علی إیمانٍ باللّهِ و وفَاءٍ بإخائهِ ، طَلَبا لِمَرضاة اللّهِ، فَقَدِ اسْتَفادَ شُعاعا مِن نورِ اللّهِ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَنِ اسْتَفادَ أخا فی اللّهِ عزّ و جلّ استَفادَ بَیْتا فی الجَنّةِ . (6)

(7)

35

برادری برای خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :انسان مسلمان، بعد از به دست آوردن سود اسلام، سودی همچون برادری که برای خدا به دست می آورد، کسب نکرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه کردن به برادری که به خاطر خداوند عزّ و جلّ دوستش می داری، عبادت است.

امام علی علیه السلام :با برادری در راه خدا، برادری به بار می نشیند.

امام علی علیه السلام :هر کس برادری خدایی را از دست دهد، چنان است که بهترین عضو پیکرش را از دست داده باشد.

امام باقر علیه السلام :هر کس تنها برای رضای خدا و بر پایه ایمان به او و وفاداری به برادری، برادری به دست آورد ، پرتوی از نور خدا را به دست آورده است.

امام رضا علیه السلام :هر کس برادری خدایی به دست آورد ، خانه ای در بهشت به دست آورده است.

36 - الإخاءُ لِلدُّنیا
36 - برادری (دوستی) برای دنیا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم تَکُن مَودّتُهُ فی اللّهِ فاحْذَرْهُ؛ فإنّ مودّتَهُ لَئیمةٌ ، و صُحْبتَه مَشُومةٌ. (8)

36

برادری (دوستی) برای دنیا

امام علی علیه السلام :از کسی که دوستی اش برای خدا نیست بپرهیز؛ زیرا دوستی او پستی است و همنشینی با او شوم .

ص :73


1- تنبیه الخواطر : 2/179.
2- بحار الأنوار : 74/279/1.
3- غرر الحکم : 4225 .
4- غرر الحکم : 9227.
5- تحف العقول : 295.
6- ثواب الأعمال : 182/1.
7- (انظر) عنوان 93 «المحبّة (الحبّ فی اللّه )».
8- غرر الحکم : 8978.

عنه علیه السلام :کلُّ مودّةٍ مَبْنیّةٍ علی غیرِ ذاتِ اللّهِ ضَلالٌ ، و الاعتِمادُ علَیها مُحالٌ . (1)

عنه علیه السلام :مَن آخَی فی اللّهِ غَنِمَ ، مَن آخی فی الدُّنیا حُرِمَ . (2)

عنه علیه السلام :ما تَواخی قومٌ علی غیرِ ذاتِ اللّهِ سُبحانه إلاّ کانتْ اُخوّتُهُم علَیهِم تِرَةً یومَ العَرْضِ علی اللّهِ سبحانَهُ . (3)

عنه علیه السلام :النّاسُ إخ_ْوانٌ ؛ فمَنْ کانَتْ اُخُوّتُهُ فی غیرِ ذاتِ اللّهِ فهِیَ عَداوةٌ ، و ذلکَ قولُهُ عزّ و جلّ: «الأخِلاّءُ یومئذٍ بعضُهم لبعضٍ عدوٌّ إلاّ المتّقین» (4) . (5)

امام علی علیه السلام :هر دوستی ای که مبنای غیر خدایی داشته باشد، گمراهی است و تکیه کردن بر آن نشاید.

امام علی علیه السلام :هر که برای خدا برادری کند سود می برد و هر که برای دنیا برادری ورزد محروم می ماند.

امام علی علیه السلام :هیچ مردمی برای غیر خداوند سبحان با هم برادری نکنند مگر آن که در روز حاضر شدن در محضر خداوند سبحان، آن برادری برایشان مایه نقص و زیان خواهد بود.

امام علی علیه السلام :مردم [مسلمان] برادرند. اگر برادری آنان برای غیر خدا باشد، آن برادری دشمنی است و این است سخن خداوند متعال که : «در آن روز ، دوستان با هم دشمنند، مگر پرهیزگاران».

37 - اُخوَّةُ الدِّینِ وَالمَوَدَّةِ
37 - برادری و دوستی دینی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَی التَّواخِی فی اللّهِ تَخْلُصُ المَحَبّةُ . (6)

عنه علیه السلام :إخْوانُ الدِّینِ أبقی مَوَدّةً . (7)

37

برادری و دوستی دینی

امام علی علیه السلام :برادری کردن به خاطر خدا محبت را خالص می گرداند.

امام علی علیه السلام :برادران دین_ی، دوستی شان پایدارتر است .

ص :74


1- غرر الحکم : 6915.
2- غرر الحکم : (7776 _ 7777) .
3- غرر الحکم : 9672.
4- الزخرف : 67 .
5- بحار الأنوار: 74/165/29.
6- غرر الحکم : 6191.
7- غرر الحکم : (1360 _ 1361) .

عنه علیه السلام :الإخْوانُ فی اللّهِ تعالی تَدُومُ مَودّتُهُم ، لِدَوامِ سَبَبِها . (1)

عنه علیه السلام :الأخُ المُکْتَسَبُ فی اللّهِ أقرَبُ الأقرِباءِ، و أحَمُّ مِن الاُمَّهاتِ و الآباءِ . (2)

عنه علیه السلام :وُدُّ أبناءِ الآخِرةِ یَدومُ لدَوامِ سَبَبِهِ. (3)

عنه علیه السلام :لِکلِّ إخاءٍ مُنْقَطَعٌ، إلاّ إخاءً کانَ علی غیرِ الطّمَعِ . (4)

عنه علیه السلام :کلُّ مَوَدّةٍ عَقَدَها الطّمَعُ حَلَّها الیأسُ. (5)

عنه علیه السلام :مَودّةُ أبناءِ الدُّنیا تَزولُ لِأدنی عارِضٍ یَعْرِضُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن وادَّکَ لأمرٍ ولّی عندَ انقِضائِهِ . (7)

عنه علیه السلام :أسْرَعُ المَوَدّاتِ انقِطاعا مَودّاتُ الأشرارِ . (8)

(9)

امام علی علیه السلام :کسانی که برای خدا برادری ورزند دوستی شان می پاید ؛ چون سبب آن دوستی پایدار است.

امام علی علیه السلام :برادری که برای خدا به دست آید، نزدیکترین خویش است و از پدر و مادر به انسان نزدیکتر است.

امام علی علیه السلام :دوستی اهل آخرت می پاید؛ چون علت آن پایاست.

امام علی علیه السلام :همه برادریها از هم می گسلد بجز آن برادریی که بر پایه طمع استوار نباشد.

امام علی علیه السلام :هر دوستی ای که رشته آن را طمع ببندد، نومیدی ، آن را از هم بگسلد.

امام علی علیه السلام :دوستی دنیا پرستان با بروز اندک پیشامدی از میان می رود.

امام علی علیه السلام :کسی که برای کاری با تو دوستی می کند ، پس از تمام شدن آن به تو پشت می کند.

امام علی علیه السلام :نا پایدارترین دوستی ها، دوستی بدکاران است .

38 - ما یُفسِدُ الإخاءَ
38 - عوامل برهم زننده برادری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَفاءُ یُفْسِدُ الإخاءَ . (10)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الجَفاءَ ؛ فإنّه یُفْسِدُ الإخاءَ، و یُمَقِّتُ إلی اللّهِ و النّاسِ . (11)

38

عوامل برهم زننده برادری

امام علی علیه السلام :جفا کاری (12) برادری را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :از رفتار درشت و برخورد سرد بپرهیز که برادری را از میان می برد و موجب تنفّر خدا و مردمان می شود.

ص :75


1- غرر الحکم : 1795.
2- غرر الحکم : 1845.
3- غرر الحکم : 10118 .
4- کنز العمّال : 44219.
5- تنبیه الخواطر : 1/72.
6- غرر الحکم : 9828.
7- غرر الحکم : 8552.
8- غرر الحکم : 3124.
9- (انظر) عنوان 93 «المحبّة (الحبّ فی اللّه )».
10- غرر الحکم : 562.
11- غرر الحکم : 2662 .
12- جفا ، ترک ارتباط و احسان ، درشتخویی ، رفتار خشن در معاشرت با مردم ، سردی در دوستی و دوری گزینی است.

عنه علیه السلام :لا تَطْلُبنَّ الإخاءَ عِند أهلِ الجَفاءِ ، و اطلبْهُ عِند أهلِ الحِفاظِ و الوَفاءِ . (1)

عنه علیه السلام :الجَفاءُ شَیْنٌ ، المَعصیةُ حَیْنٌ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :برادری را هرگز در میان جفا پیشگان مجوی ، بلکه آن را در میان انسان های قدر شناس و با وفا بجوی.

امام علی علیه السلام :جفا، مایه ننگ است و گناه، موجب محنت.

39 - إعلامُ الأخِ بِالحُبِّ
39 - اظهار محبّت نسبت به برادر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أحبَّ أحدُکُم صاحِبَهُ أو أخاهُ فلیُعْلِمْهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أحْبَبتَ رَجُلاً فأخْبِرْهُ . (5)

بحار الأنوار :مَرّ رجلٌ فی المسجدِ و أبو جعفرٍ علیه السلام جالسٌ و أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام ، فقالَ له بعضُ جُلَسائهِ: و اللّهِ، إنّی لاَُحِبُّ هذا الرّجُلَ. قالَ لَه أبو جعفرٍ علیه السلام : ألاَ فأعْلِمْهُ ؛ فإنَّهُ أبقی لِلمَوَدّة ، و خَیْرٌ فی الاُلْفةِ . (6)

(7)

39

اظهار محبّت نسبت به برادر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما رفیق یا برادر خود را دوست دارد، آن را به او اظهار کند.

امام صادق علیه السلام :هرگاه کسی را دوست داشتی آن را به او خبر ده .

بحار الأنوار :ابو جعفر (امام باقر علیه السلام ) و ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) در مسجد نشسته بودند، مردی از آن جا گذشت. یکی از همنشینان ابو جعفر علیه السلام عرض کرد: به خدا، من این مرد را دوست دارم. ابو جعفر علیه السلام فرمود: پس، به او اعلام کن ؛ چرا که دوستی را پایدارتر و الفت را بیشتر می کند.

40 - مَوَدَّةُ الأخِ دَلیلٌ عَلی مَوَدَّتِهِ لِأخیهِ
40 - دوست داشتن برادر [دینی ]نشانه آن است که او نیز برادرش را دوست دارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَلُوا القُلوبَ عنِ المَوَدّاتِ ؛ فإنّها شَواهِدُ لا تَقْبَلُ الرُّشا . (8)

40

دوست داشتن برادر [دینی ]نشانه آن است که او نیز برادرش را دوست دارد

امام علی علیه السلام :دوستیها و محبتّها را از دلها بپرسید که دلها گواهانی رشوه ناپذیرند.

ص :76


1- غرر الحکم : 10421.
2- غرر الحکم : 99.
3- (انظر) الصدیق : باب 2180.
4- المحاسن : 1/415/953.
5- بحار الأنوار : 74/181/2.
6- بحار الأنوار : 74/181/1 .
7- (انظر) کنز العمّال : 9/25.
8- غرر الحکم : 5641.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اعرِفِ المَودّةَ لکَ فی قلبِ أخیکَ بما لَهُ فی قلبِکَ . (1)

الکافی عن صالحِ بنِ الحکم:سَمِعتُ رجُلاً یسألُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام ، فقالَ: الرّجُلُ یقولُ : أوَدُّک ، فکیفَ أعلَمُ أنّه یَوَدُّنی؟! فقال : امتحِنْ قلبَک ؛ فإنْ کنتَ تَوَدُّهُ فإنّهُ یَوَدُّکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُنظُرْ قلبَکَ ؛ فإنْ أنکَرَ صاحبَکَ فقد أحدَثَ أحدُکُما . (3)

بحار الأنوار عن عُبیدِ اللّهِ بنِ إسحاقَ المَدائنیِّ:قلتُ لأبی الحسنِ موسی بنِ جعفرٍ علیه السلام : إنّ الرّجُلَ مِن عُرْضِ النّاسِ یَلْقانی فیَحْلِفُ باللّهِ أنّه یُحِبُّنی ، فأحلِفُ باللّهِ إنّهُ لَصادقٌ ؟ فقال : امتَحِنْ قلبَکَ ؛ فإن کنتَ تُحِبُّهُ فاحْلِفْ و إلاّ فلا . (4)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :لا تَطلب الصَّفا ممّن کَدّرتَ علَیهِ ، و لا النُّصْحَ ممّن صَرَفْتَ سُوءَ ظنِّکَ إلَیهِ ، فإنّما قلبُ غیرِکَ لکَ کقلبِکَ لَهُ . (5)

(6)

امام باقر علیه السلام :محبّت قلبی برادرت را نسبت به خودت، از محبّتی که در قلبت نسبت به او داری، بشناس.

الکافی_ به نقل از صالح بن حکم _: شنیدم که مردی از امام صادق علیه السلام می پرسد: کسی می گوید: من تو را دوست دارم؛ چگونه بدانم که [واقعا ]دوستم دارد؟ فرمود: دلت را بکاو، اگر تو او را دوست داشتی او نیز تو را دوست دارد.

امام صادق علیه السلام :به دلت بنگر، اگر دوستت را ناخوش داشت، بدان یکی از شما دو نفر کاری کرده است.

بحار الأنوار_ به نقل از عبید اللّه بن اسحاق مدائنی _: به ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم: مردی از توده مردم مرا می بیند و به خدا قسم یاد می کند که مرا دوست دارد، آیا می توانم به خدا قسم یاد کنم که او راست می گوید؟ فرمود: دلت را بکاو ، اگر تو او را دوست داشتی قسم یاد کن، و الاّ، نه.

امام هادی علیه السلام :از کسی که مکدّرش کرده ای صفا مجوی و از کسی که تیر بد گمانی ات را به او نشانه رفته ای خیرخواهی و صداقت مخواه؛ زیرا دل دیگری با تو همچون دل توست با او.

ص :77


1- کشف الغمّة : 2/331.
2- الکافی : 2/652/2.
3- بحار الأنوار : 74/182/6.
4- بحار الأنوار : 74/182/5.
5- بحار الأنوار : 74/181 .
6- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 676.

41 - قَطِیعَةُ الإخوانِ
41 - بریدن از برادران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنْ أرَدْتَ قَطِیعةَ أخیکَ فاستَبْقِ لَهُ مِن نفسِکَ بَقیّةً یَرجِعُ إلیها إن بَدا لَه ذلکَ یوما مّا . (1)

عنه علیه السلام :لا تَصْرِمْ أخاکَ علی ارتیابٍ، و لا تَقْطَعْهُ دُونَ استِعْتابٍ ، و لِنْ لِمَن غالَظَکَ فإنّه یُوشِکُ أن یَلینَ لکَ . (2)

عنه علیه السلام :ما أقبحَ القَطِیعةَ بعدَ الصِّلَةِ ، و الجَفاءَ بعدَ الإخاءِ ، و العَداوةَ بعدَ المَودّةِ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَلْعونٌ مَلْعونٌ رَجُلٌ یَبدؤهُ أخوهُ بالصُّلْحِ فلَمْ یُصالِحْهُ . (4)

عنه علیه السلام :لا تُتْبِعْ أخاکَ بعدَ القَطِیعةِ وَقِیعةً فیهِ، فیَسُدَّ علَیهِ طریقَ الرُّجوعِ إلیکَ ، فلَعَلّ التّجارِبَ تَرُدُّهُ علَیکَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن وضَعَ حُبَّهُ فی غیرِ موضعِهِ فقد تَعرَّضَ للقَطیعةِ . (6)

(7)

41

بریدن از برادران

امام علی علیه السلام :اگر خواستی از برادرت ببری، ته مانده ای از دوستی خود برای او باقی گذار که اگر روزی به فکرش رسید که آشتی کند به آن بازگردد.

امام علی علیه السلام :با کوچکترین سوء ظنی با برادر خود قطع رابطه نکن و بدون رضایت طلبی از او نبُر، با کسی که با تو درشتی کرده نرمی کن؛ باشد که به زودی با تو نرم شود.

امام علی علیه السلام :چه زشت است بریدن بعد از پیوستن، و بیگانگی پس از برادری، و دشمنی پس از دوستی!

امام صادق علیه السلام :ملعون است، ملعون، کسی که برادرش دستِ صلح و آشتی به سوی او دراز کند و او آشتی نکند.

امام صادق علیه السلام :پس از قطع رابطه با برادرت، از او بدگویی مکن؛ که این راه بازگشت او را به سوی تو می بندد؛ چون ممکن است تجربه ها [روزی،] او را به تو بازگرداند.

امام صادق علیه السلام :هر کس دوستی و محبت خود را در جایگاه مناسبش ننهد، [خود را ]در معرض قطع رابطه قرار داده است.

ص :78


1- نهج البلاغة: الکتاب31.
2- . بحار الأنوار : 77/209/1.
3- بحار الأنوار: 77/210/1.
4- . بحار الأنوار: 74/236/35.
5- بحار الأنوار : 74/166/31.
6- المحاسن : 1/415/950.
7- (انظر) العِشرة : باب 2688 . عنوان 529 «الهجران».

42 - وَصلُ الإخوانِ
42 - پیوند با برادران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :احمِلْ نفسَکَ مِن أخیکَ عندَ صَرْمِهِ علی الصِّلَةِ ......... و عند جُمودِهِ علی البَذْلِ ......... و إیّاک أن تَضَعَ ذلکَ فی غیرِ مَوضعِهِ، أو أنْ تَفعَلَهُ بغیرِ أهلِهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَکُونَنَّ أخوکَ أقوی علی قَطیعتِکَ منکَ علی صِلَتِهِ ، و لا تَکُونَنّ علی الإساءَةِ أقوی منکَ علَی الإحسانِ . (2)

عنه علیه السلام :أطِعْ أخاکَ و إنْ عَصَاکَ، وَ صِلْهُ و إنْ جَفاکَ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنّ أوْصَلَ النّاسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ . (4)

(5)

42

پیوند با برادران

امام علی علیه السلام :چون برادرت از تو بِبُرد خود را به پیوند با او وادار ......... و چون بخل ورزد از بخشش دریغ مدار ......... مبادا این نیکی را در آن جا کنی که نباید، یا درباره آن کس که نشاید.

امام علی علیه السلام :نباید توانایی برادرت در قطع رابطه با تو بیشتر از توانایی تو در پیوند با او باشد و نباید توانایی او بر بدی کردن بیشتر از توانایی تو بر نیکی کردن باشد.

امام علی علیه السلام :از برادرت فرمان ببر هر چند او تو را نافرمانی می کند، و با او پیوند برقرار کن هر چند او از تو دوری می گزیند.

امام حسین علیه السلام :قویترین فرد در ایجاد ارتباط کسی است که با کسی که از او بریده رابطه برقرار کند.

43 - أقسامُ الإخوانِ
43 - اقسام برادران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإخْوانُ صِنْفانِ : إخوانُ الثِّقةِ و إخوان المُکاشَرةِ ......... فإذا کنتَ مِن أخیکَ علی حدِّ الثِّقةِ فابْذِلْ لَه مالَکَ و بَدَنکَ ، و صافِ مَن صافَاهُ ، و عادِ مَن عادَاهُ، و اکتُمْ سِرَّهُ و عَیْبَهُ ، و أظْهِرْ مِنه الحَسَنَ . و اعلَمْ أیُّها السّائلُ أنَّهُم أقلُّ مِن الکِبریتِ الأحْمَرِ . (6)

43

اقسام برادران

امام علی علیه السلام :برادران دو گروهند: برادران مورد اعتماد، و برادران خنده و شادی ......... اگر به برادرت اعتماد داشتی از مال و جان خود نثار او کن، با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش، راز دار و عیب پوش وی باش و خوبیهایش را آشکار ساز . ای پرسنده! بدان که این گروه برادران از گوگرد سرخ کمیاب ترند.

ص :79


1- نهج البلاغة: الکتاب31.
2- . نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- بحار الأنوار: 77/213/1.
4- . بحار الأنوار: 78/121/4.
5- (انظر) الخیر : باب 1180.
6- بحار الأنوار : 74/281/2.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :الإخْوانُ أربعةٌ: فأخٌ لکَ و لَهُ، و أخٌ لکَ ، و أخٌ علَیکَ ، و أخٌ لا لکَ و لا لَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإخوانُ ثلاثةٌ: فواحِدٌ کالغِذاءِ الّذی یُحتاجُ إلیهِ کلَّ وقتٍ فَهُو العاقلُ، و الثّانی فی معنَی الدّاءِ و هُو الأحْمَقُ، و الثّالثُ فی معنَی الدّواءِ فَهُو اللّبِیبُ . (2)

عنه علیه السلام :الإخْوانُ ثلاثةٌ : مُواسٍ بنفسِهِ ، و آخرُ مُواسٍ بمالِهِ ؛ و هُما الصّادقانِ فی الإخاءِ ، و آخَرُ یأخذُ منکَ البُلْغَةَ ، و یُریدُکَ لِبَعضِ اللّذَّةِ ، فلا تَعُدَّه مِن أهلِ الثِّقَةِ . (3)

(4)

امام حسین علیه السلام :برادران چهار گروهند: برادری که به سود تو و سود خویش است و برادری که به سود توست و برادری که به زیان توست و برادری که نه به سود توست و نه به سود خودش.

امام صادق علیه السلام :برادران سه دسته اند: یکی چون خوراک است که همیشه بدان نیاز است و آن خردمند است، و دومی چون درد است و آن نابخرد است، و سومی چون داروست و آن شخص هوشمند است.

امام صادق علیه السلام :برادران سه گروهند: آن که با جان همراهی می کند، دیگری آن که با مال یاری می رساند و این دو گروه در برادری صادقند؛ و سومی آن که از تو وجه معاش می گیرد و تو را برای اندکی لذّت و خوشی می خواهد، او را مورد اعتماد مدان.

44 - الأخُ المَوثوقُ بهِ
44 - برادر قابل اعتماد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقلُّ ما یکونُ فی آخِرِ الزّمانِ أخٌ یُوثَقُ بهِ أو دِرْهَمٌ من حَلالٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یأتی علی النّاسِ زمانٌ لیسَ فیهِ شیءٌ أعزُّ مِن أخٍ أنیسٍ و کَسْبِ دِرْهَمِ حَلالٍ . (6)

44

برادر قابل اعتماد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کمیاب ترین چیز در آخر الزمان برادری قابل اعتماد، یا درهمی حلال است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزگاری فرا می رسد که چیزی کمیاب تر از یک برادرِ همدم و [دشوارتر از ]کسب یک درهمِ حلال نیست.

ص :80


1- . تحف العقول : 247.
2- تحف العقول : 323.
3- . تحف العقول : 324.
4- (انظر) بحار الأنوار : 67/189 باب 11. الصدیق : باب 2188. الناس : باب 3909.
5- تحف العقول : 54.
6- تحف العقول : 368.

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام_ لمن قال له: رُوِینا عن آبائکَ أنّهُ یأتی علَی النّاسِ زمانٌ لا یکونُ شیءٌ أعزَّ مِن أخٍ أنیسٍ أو کَسْبِ دِرْهَمٍ مِن حلالٍ _: إنّ العزیزَ موجودٌ ، و لکنّکَ فی زمانٍ لَیسَ شیءٌ أعْسَرَ مِن دِرْهَمِ حلالٍ و أخٍ فی اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

امام هادی علیه السلام_ به کسی که به ایشان عرض کرد: از پدران شما برایمان روایت شده است که روزگاری بر مردم می آید که چیزی کمیاب تر از یک برادر همدم یا کسب یک درهم حلال نیست _فرمود : چیز کمیاب [سرانجام ]پیدا می شود امّا تو در زمانی هستی که چیزی دشوارتر از [به دست آوردن] یک درهم حلال و یک برادر خدایی نیست.

45 - النَّهیُ عَن بَعضِ الإخاءِ
45 - نهی از برخی دوستیها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَرْغَبَنَّ فیمَنْ زَهِدَ فی_کَ ، و لا تَزْهَدَنَّ فیمَنْ رَغِبَ فیکَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تُواخِ مَن یَسْتُرُ مَناقِبَک، و یَنْشُرُ مَثالِبَکَ . (3)

عنه علیه السلام :لیسَ لکَ بأخٍ مَنِ احْتَجْتَ إلی مُداراتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :یَنبغی للمُسلمِ أنْ یَتجَنّبَ مُواخاةَ ثلاثةٍ : الماجِنِ الفاجِرِ ، و الأحْمَقِ ، و الکَذّابِ . (5)

45

نهی از برخی دوستیها

امام علی علیه السلام :هیچ گاه به کسی که از تو روی گردان است، روی نیاور و هیچ گاه از کسی که به تو علاقه مند است ، روی برمتاب.

امام علی علیه السلام :با کسی که خوبیهایت را می پوشاند و عیبهایت را پخش می کند، برادری مکن.

امام علی علیه السلام :کسی که نیازمند مدارا کردن با او باشی، برادر تو نیست.

امام علی علیه السلام :مسلمان، باید از برادری کردن با سه گروه دوری ورزد: لوده فاسد، احمق، و دروغگو.

ص :81


1- بحار الأنوار : 103/10/43.
2- بحار الأنوار : 74/166/29.
3- غرر الحکم : 10420.
4- غرر الحکم : 7503.
5- الکافی : 2/639/1.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا تُواخِ أحدا حتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ و مَصادِرَهُ ، فإذا استَنبطْتَ الخِبْرةَ و رضِیتَ العِشْرةَ فآخِهِ علی إقالةِ العَثْرةِ و المُواساةِ فی العُسْرةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تُقارِنْ و لا تُواخِ أربعةً : الأحْمَقَ ، و البَخیلَ ، و الجَبانَ ، و الکَذّابَ . (2)

عنه علیه السلام :بِئسَ الأخُ أخٌ یَرعاکَ غَنِیّا وَ یقطعُکَ فَقیرا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :احذَرْ أن تُواخیَ مَن أرادَکَ لِطَمعٍ أو خَوفٍ أو مَیْلٍ أو للأکلِ و الشُّرْبِ ، و اطلبْ مُواخاةَ الأتقیاءِ و لو فی ظُلُماتِ الأرضِ ، و إنْ أفنیتَ عُمْرَکَ فی طلبِهِم . (4)

عنه علیه السلام :لا خیرَ فی صُحْبةِ مَن لَم یَرَ لکَ مِثْلَ الّذی یَری لنفسِهِ . (5)

(6)

امام حسن علیه السلام :با هیچ کس برادری مکن تا بدانی کجاها رفت و آمد دارد. چون از حالش به خوبی آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی، بر پایه گذشت از لغزشها و کمک و همیاری در سختیها، با او برادری کن.

امام باقر علیه السلام :با چهار کس همنشینی و برادری مکن: احمق، بخیل، ترسو و دروغگو.

امام باقر علیه السلام :چه بد برادری است آن که به هنگام توانگری هوا دار توست و در وقت تهیدستی رهایت می کند.

امام صادق علیه السلام :از برادری کردن با کسی که تو را به طمع چیزی یا از سر ترس یا خواهشی و یا به خاطر خورد و خوراک می خواهد، دوری کن و برادری پرهیزگاران را بجوی، هر چند برای جستن آنها در اعماق زمین فرو روی و هر چند عمر خود را در این راه صرف کنی.

امام صادق علیه السلام :در دوستیِ کسی که آنچه برای خود می خواهد برای تو نمی خواهد، خیری نیست.

46 - المُحافَظَةُ عَلَی الاُخُوَّةِ القَدیمَةِ
46 - نگه داشتن برادری های دیرین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ المُداوَمَةَ علی الإخاءِ القدیمِ ، فَداوِمُوا علَیهِ . (7)

46

نگه داشتن برادری های دیرین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال مداومت بر برادری دیرینه را دوست می دارد، پس، آن را مداومت دهید .

ص :82


1- تحف العقول : 233.
2- الخصال : 244/100.
3- الإرشاد : 2/166 .
4- بحار الأنوار : 74/282/3.
5- تحف العقول : 368.
6- (انظر) الصدیق : باب 2177. المحبّة : باب 659.
7- کنز العمّال : 24759.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ حِفْظَ الوُدِّ القدیمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اخْتَرْ مِن کلِّ شیءٍ جَدِیدَهُ ، و مِن الإخْوانِ أقدَمَهُمْ . (2)

عنه علیه السلام :مِن کَرَمِ المرءِ بُکاؤهُ علی ما مَضی مِن زمانِهِ ، و حَنینُهُ إلی أوطانِهِ ، و حِفْظُهُ قدیمَ إخْوانِهِ . (3)

داوودُ علیه السلام_ لابنهِ سلیمانَ علیه السلام _: لا تَسْتَبدِلَنَّ بأخٍ قدیمٍ أخا مُسْتَفادا ما استَقامَ لکَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال حفظ دوستی دیرینه را دوست می دارد.

امام علی علیه السلام :از هر چیزی جدیدش را برگزین و از برادران، قدیمی ترینشان را.

امام علی علیه السلام :گریستن آدمی بر زمان از دست رفته اش و شور و شوق او به میهنش و نگهداشتن برادران دیرینش، نشانه بزرگواری اوست.

داوود علیه السلام_ به فرزندش سلیمان علیه السلام _فرمود : تا زمانی که برادر (دوست) قدیمی بر وفق مراد توست هیچ گاه برادر تازه به دست آمده ای را جایگزین او مکن .

47 - الاُخُوَّةُ الحَقیقیَّةُ
47 - برادری حقیقی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أخاکَ حَقّا مَن غَفَرَ زلّتَکَ ، و سَدَّ خَلّتَکَ ، و قَبِلَ عُذْرَکَ ، و سَتَرَ عَوْرَتَکَ ، و نَفی وَجلَکَ ، و حَقّقَ أملَکَ . (5)

عنه علیه السلام :أخوکَ الّذی لا یَخْذُلُکَ عِندَ الشِّدَّةِ ، و لا یَغْفُلُ عنکَ عندَ الجَرِیرةِ ، و لا یَخْدَعُکَ حینَ تَسْألُهُ . (6)

عنه علیه السلام :ما أکثرَ الإخْوانِ عندَ الجِفانِ ، و أقلَّهُم عندَ حادِثاتِ الزّمانِ! (7)

(8)

47

برادری حقیقی

امام علی علیه السلام :برادر حقیقی تو کسی است که از لغزشت درگذرد، نیازت را برآورد، پوزش تو را بپذیرد، عیبت را بپوشاند، ترس را از تو دور کند و آرزویت را برآورد.

امام علی علیه السلام :برادر تو آن کس است که گاهِ سختی تنهایت نگذارد، و جور تو را بر دوش کشد و هرگاه از او چیزی بخواهی [یا بپرسی ]فریبت ندهد.

امام علی علیه السلام :چه بسیارند دوستان به هنگام چیده شدن کاسه ها [ بر سر سفره]، و چه اندکند به گاه گرفتاری های زمانه!

ص :83


1- کنز العمّال : 24760.
2- . غرر الحکم : 2461.
3- بحار الأنوار: 74/264/3.
4- . بحار الأنوار: 74/264/3.
5- غرر الحکم : 3645.
6- . بحار الأنوار : 77/269/1.
7- غرر الحکم : 9657.
8- (انظر) الصدیق : باب 2185.

48 - اختیارُ الأخِ
48 - انتخاب برادر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وصفِ المؤمنِ _: لطیفٌ علی أخِیهِ بِزَلّتِهِ ، و یَرعی ما مضی مِن قدیمِ صُحْبَتِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :احتمِ_لْ زلّ_ةَ وَلیِّ_کَ لوقتِ وَثْبَةِ عَدُوِّکَ . (2)

48

انتخاب برادر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزگاری بر مردم می آید که اگر نام کسی را بشنوی بهتر از آن است که او را ببینی و اگر او را ببینی بهتر از آن است که او را بیازمایی، و چون او را بیازمایی حالات مختلفی به تو نشان می دهد.

امام علی علیه السلام :هر کس به خاطر هر خطایی از برادران کناره گیرد، دوستانش کاهش می یابند.

امام صادق علیه السلام :کسی که تنها با آن که هیچ عیبی ندارد برادری کند دوستان اندکی خواهد داشت.

امام صادق علیه السلام :از دین و آیین مردم پرس و جو مکن که بی دوست می مانی.

49 - تَحَمُّلُ زِلَّةِ الأخِ
49 - تحمّل لغزش برادر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یأتی علَی النّاسِ زمانٌ إذا سَمِعْتَ باسمِ رجُلٍ خیرٌ مِن أن تَلْقاهُ ، فإذا لَقِیتَهُ خیرٌ مِن أن تُجرِّبَهُ، و لو جَرَّبتَهُ أظهرَ لکَ أحْوالاً . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن جانَبَ الإخْوانَ علی کُلِّ ذَنبٍ قَلَّ أصدِقاؤهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یُؤاخِ إلاّ مَن لا عَیبَ فیهِ قَلَّ صَدیقُهُ . (5)

عنه علیه السلام :لا تُفَتِّشِ النّاسَ عَن أدیانِهِم فَتَبقی بِلا صدیقٍ . (6)

(7)

49

تحمّل لغزش برادر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در توصیف مؤمن _فرمود : با وجود لغزش برادرش، با او به مهربانی رفتار می کند، و حرمت دوستی دیرینش را نگه می دارد.

امام علی علیه السلام :لغزش دوست خود را برای زمان یورش دشمنت تحمّل کن.

ص :84


1- التمحیص : 75/171.
2- بحار الأنوار : 74/166/29.
3- بحار الأنوار : 74/166/31.
4- غرر الحکم : 8166.
5- أعلام الدین : 304.
6- تحف العقول : 369.
7- (انظر) الصدیق : باب 2181.

عنه علیه السلام :احتَمِلْ أخاکَ علی ما فیهِ ، و لا تُکثِر العِتابَ فإنّهُ یُورِثُ الضَّغِینةَ ، و استَعْتِبْ مَن رَجَوْتَ عُتْباهُ . (1)

عنه علیه السلام :الاحتِمالُ زَیْنُ الرِّفاقِ . (2)

عنه علیه السلام :الاحتِمالُ یُجِلُّ القَدْرَ . (3)

عنه علیه السلام :الحلیمُ مَنِ احتمَلَ إخوانَهُ . (4)

عنه علیه السلام :احتمِلْ ما یَمُرُّ علیکَ ، فإنّ الاحتِمالَ سترُ العُیوبِ، و إنّ العاقلَ نِصْفُهُ احتِمالٌ ، و نصفُهُ تَغافُلٌ . (5)

عنه علیه السلام :خیرُ النّاس مَن تَحمَّلَ مَؤونةَ النّاسِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن لم یَحْتَمِلْ زَلَلَ الصَّدیقِ ماتَ وحیدا . (7)

عنه علیه السلام :لا یَسُودُ مَن لا یَحتمِلُ إخوانَهُ . (8)

عیون أخبار الرّضا :عن أحمدَ بنِ الحُسینِ کاتبِ أبی الفیّاض عن أبیه : حَضَرْنا مجلسَ علیِّ بنِ موسَی الرِّضا علیه السلام فَشَکا رجُلٌ أخاهُ ، فأنْشَأَ یقولُ:

اعْذِرْ أخاکَ علی ذُنوبِه

و اسْتُرْ و غَطِّ علی عُیوبِه

و اصبرْ علی بهت السّفی_ه

و للزّمانِ علی خُطُوبِه

و دَعِ الجوابَ تَفَضُّلاً

و کِلِ الظَّلُومَ إلی حَسیبِه . (9) (10)

امام علی علیه السلام :برادرت را با همه آنچه دارد تحمّل کن و زیاد سرزنشش مکن که کینه می آورد و از کسی که امید بخشش داری، طلب بخشش کن.

امام علی علیه السلام :تحمّل [لغزشها]زیور همراهی و رفاقت است.

امام علی علیه السلام :بردباری و تحمّل [لغزشها]، قدر و منزلت را بالا می برد.

امام علی علیه السلام :بردبار کسی است که برادران خود را تحمّل کند.

امام علی علیه السلام :ناملایمات را تحمّل کن که تحمّل، پوشش عیبهاست، انسان خردمند نیمش بردباری است و نیم دیگرش چشم پوشی.

امام علی علیه السلام :بهترین افراد کسانی هستند که زحمت مردم را تحمّل کنند.

امام علی علیه السلام :کسی که لغزشهای دوست را تحمّل نکند [ به تدریج از آنها می بُرد و ]تنها می میرد.

امام علی علیه السلام :کسی که برادران خود را تحمّل نکند به سروری نمی رسد.

عیون أخبار الرضا :احمد بن حسین کاتبِ ابو فیّاض از پدرش نقل می کند که در حضور علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم که مردی از برادر خود گله و شکایت کرد، حضرت این ابیات را برخواند:

برادرت را در اشتباهاتش معذور بدار

پرده پوشی کن و عیب هایش را بپوشان

در برابر تهمت زدن آدم نابخرد

و ناملایمات روزگار شکیبا باش

با بزرگواری از جواب دادن به او درگذر

و کار ستمگر را به حسابرسش وا گذار.

ص :85


1- بحار الأنوار:77/212/1.
2- . غرر الحکم : 752.
3- غرر الحکم : 833.
4- . غرر الحکم : 1111.
5- غرر الحکم : 2378.
6- . غرر الحکم : 5002.
7- غرر الحکم : 9079.
8- . غرر الحکم : 10754.
9- عیون أخبار الرضا : 2/176/4.
10- (انظر) عنوان 252 «السیاسة». المکافأة : باب 3447.

50 - خَیرُ الإخوانِ
50 - بهترین برادران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خیرُ الإخْوانِ المُساعِدُ علی أعمالِ الآخِرةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خیرُ إخْوانِکَ مَن أعانَکَ علی طاعةِ اللّهِ، و صَدَّکَ عن مَعاصِیهِ ، و أمَرَکَ برِضاهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خیرُ إخْوانِکُم مَن أهدی إلیکُم عُیوبَکُم . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خیرُ الإخْوانِ أقلُّهُمْ مُصانَعةً فی النَّصیحَةِ . (4)

عنه علیه السلام :خَیرُ إخْوانِک مَن کثُرَ إغْضابُهُ لکَ فی الحقِّ . (5)

عنه علیه السلام :خیرُ الإخْوانِ مَن لا یُحْوِجُ إخْوانَهُ إلی سِواهُ . (6)

عنه علیه السلام :خیرُ إخْوانِکَ مَن عَنَّفکَ فی طاعةِ اللّهِ سُبحانَه . (7)

50

بهترین برادران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین برادر آن است که در کارهای آخرت یاری رساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین برادر تو کسی است که در راه اطاعت خدا یاری ات رساند و از نا فرمانیهای او بازت دارد و به خشنودی او فرمانت دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین برادران شما کسی است که عیبهایتان را به شما اهدا کند.

امام علی علیه السلام :بهترین برادر آن است که در نصیحت و ارشاد کمتر ملاحظه کند.

امام علی علیه السلام :بهترین برادر تو آن است که در راه حق، بر تو زیاد خشم گیرد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادر آن است که برادران خویش را نیازمند دیگری نسازد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادران تو کسی است که در [وا داشتنت به ]فرمانبرداری از خداوند سبحان، بر تو سخت گیرد.

ص :86


1- تنبیه الخواطر : 2/123.
2- تنبیه الخواطر : 2/123.
3- تنبیه الخواطر : 2/123.
4- غرر الحکم : 4978.
5- غرر الحکم : 5009.
6- غرر الحکم : 4985.
7- غرر الحکم : 4986.

عنه علیه السلام :خیرُ الإخْوانِ أنصَحُهم، و شَرُّهم أغَشُّهم . (1)

عنه علیه السلام :خیرُ إخْوانِکَ مَن و اساکَ ، و خیرٌ مِنه مَن کَفاکَ ، و إنِ احتاجَ إلیکَ أعْفاکَ . (2)

عنه علیه السلام :خیرُ إخْوانِکَ مَن و اساکَ بخیرِهِ ، و خیرٌ مِنه مَن أغناکَ عن غیرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :خیرُ الإخْوانِ مَن کانتْ فی اللّهِ مَودّتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :خیرُ الإخْوانِ مَن لَم تَکُنْ علَی الدُّنیا اُخوّتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :خیرُ الإخْوانِ مَن إذا فَقَدتَهُ لَم تُحبَّ البقاءَ بَعْدَهُ . (6)

عنه علیه السلام :خیرُ إخْوانِکَ مَن سارَعَ إلی الخیرِ و جَذَبَکَ إلَیهِ ، و أمَرَکَ بالبِرِّ و أعانَکَ علَیهِ . (7)

عنه علیه السلام :خیرُ إخْوانِک مَن دَعاکَ إلی صِدْقِ المَقالِ بصدقِ مقالِهِ ، و نَدَبکَ إلی أفضلِ الأعمالِ بحُسْنِ أعمالِهِ . (8)

امام علی علیه السلام :بهترین برادران، یکرنگ ترین، و بدترین برادران دغل ترین آنان است.

امام علی علیه السلام :بهترین برادران تو کسی است که به تو یاری دهد و بهتر از او کسی است که تو را بسنده باشد و اگر به تو نیازمند شد از تو بگذرد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادران تو آن کسی است که با مال خویش تو را یاری رساند و بهتر از او کسی است که تو را از دیگری بی نیاز سازد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادران کسی است که دوستی اش برای خدا باشد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادران کسی است که برادریش برای دنیا نباشد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادران آن کسی است که چون او را از دست دهی، دوست نداشته باشی پس از او زنده بمانی.

امام علی علیه السلام :بهترین برادران تو کسی است که برای انجام کارهای نیک بشتابد و تو را نیز به نیکوکاری بکشاند و به نیکی فرمانت دهد و در آن یاری ات دهد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادران تو آن کسی است که با راستگویی خود، تو را به راستگویی فراخواند و با نیکو کاری اش تو را به بهترین کارها دعوت کند.

ص :87


1- غرر الحکم : 5014.
2- غرر الحکم : 4988.
3- غرر الحکم : 5013.
4- غرر الحکم : 5017.
5- غرر الحکم : 4978.
6- غرر الحکم : 5018.
7- غرر الحکم : 5021.
8- غرر الحکم : 5022.

عنه علیه السلام :خیرُ إخوانِکَ مَن دَلَّکَ علی هُدی ، و أکْسَبَک تُقی ، و صَدَّک عنِ اتّباعِ هَوی . (1)

عنه علیه السلام :خیرُ الإخْوان أعْونُهُم علی الخیرِ، و أعْمَلُهُم بالبِرِّ ، و أرفقُهُم بالمُصاحِبِ . (2)

عنه علیه السلام :خیرُ الإخْوانِ مَن لَم یَکُن علی إخْوانِهِ مُسْتَقْصِیا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أحبُّ إخْوانی إلیَّ مَن أهْدَی عُیُوبی إلَیَّ . (4)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :خیرُ إخْوانِکَ مَن نَسی ذنبَکَ إلیهِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :بهترین برادران تو آن است که تو را به هدایت رهنمون شود و به تقوا و پرهیزگاری ات برساند و از پیروی خواهشهای نفسانی بازت دارد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادر آن است که در انجام کارهای نیک بیشتر یاری کند، به خوبیها بیشتر عمل نماید و با دوست و همنشین مهربانتر باشد.

امام علی علیه السلام :بهترین برادر آن است که بر برادرانش [نسبت به مطالبه حقوق خود ]سخت نگیرد .

امام صادق علیه السلام :دوست داشتنی ترین برادرانم کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند.

امام عسکری علیه السلام :بهترین برادر تو آن کسی است که گناه و خطای تو را به خود ، فراموش کند.

51 - الأخُ الکامِلُ
51 - برادر کامل

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، أنا اُخبِرُکُم عن أخٍ لی ، کانَ مِن أعظَمِ النّاسِ فی عَیْنی ، و کانَ رأسُ ما عَظُمَ بهِ فی عَیْنی صِغَرَ الدُّنیا فی عَیْنِهِ . کانَ خارِجا مِن سُلطانِ بَطْنِهِ ، فلا یَشْتَهی ما لا یَجِدُ ، و لا یُکْثِرُ إذا وَجَدَ . کانَ خارِجا مِن سُلطانِ فَرْجِهِ ، فلا یَسْتَخفُّ لَه عقلَهُ و لا رأیَهُ . کانَ خارِجا مِن سُلطانِ الجَهالةِ ، فلا یَمُدُّ یدَهُ إلاّ علی ثِقةٍ لِمَنفعَةٍ.

کانَ لا یَتَشهّی و لا یَتَسخَّطُ و لا یَتَبرّمُ ، کانَ أکثرَ دَهرِهِ صَمّاتا ، فإذا قالَ بَذَّ القائلینَ . کانَ لاَ یدخُلُ فی مِراءٍ ، و لا یُشارِکُ فی دَعوی، و لا یُدْلی بحُجّةٍ حتّی یَری قاضِیا . و کانَ لا یَغفُلُ عن إخْوانِه و لا یَخُصُّ نفسَهُ بشَیءٍ دُونَهم . کانَ ضعیفا مُستضعَفا ، فإذا جاءَ الجِدُّ کانَ لَیْثا عادِیا .

کانَ لا یَلومُ أحَدا فیما یَقَعُ العُذْرُ فی مِثلِهِ ، حتّی یَری اعتِذارا . کان یَفعلُ ما یقولُ و یَفعلُ ما لا یقولُ . (7) کانَ إذا ابتَزَّهُ أمْرانِ لا یَدری أیُّهما أفضلُ نَظَرَ إلی أقربِهما إلَی الهوی فَخالَفهُ.

کانَ لا یَشْکو وَجَعا إلاّ عِندَ مَن یَرجُو عندَهُ البُرْءَ ، و لا یَسْتشیرُ إلاّ مَن یَرجُو عندَه النَّصیحةَ . کانَ لا یَتَبرَّمُ و لا یَتَسخَّطُ و لا یَتَشکّی ، و لا یَتَشهّی ، و لا یَنتقِمُ و لا یَغفُلُ عنِ العدُوِّ.

فَعَلیکُم بِمثلِ هذهِ الأخلاقِ الکریمةِ ، إنْ أطَقْتُموها ، فإنْ لم تُطِیقُوها کلَّها فأخْذُ القلیلِ خَیرٌ مِن تَرْکِ الکثیرِ . (8) (9)

51

برادر کامل

امام حسن علیه السلام :ای مردم! من یکی از برادران خود را به شما معرفی می کنم که در نظر من از بزرگترین انسانها بود. مهمترین چیزی که او را در نظرم بزرگ کرده بود خُردی و بی ارزشی دنیا در نگاه او بود، از سلطه شکم خود آزاد بود، بنا بر این آنچه را نداشت نمی خواست و هرگاه به آن دست می یافت، زیاده روی نمی کرد؛ محکوم شهوت خود نبود و لذا خرد و اندیشه ای سست نداشت؛ از سلطه نادانی به در بود، از این رو دستش را به سوی چیزی دراز نمی کرد مگر با اطمینان به این که فایده ای در بر دارد.

خواهشی نداشت، نه به خشم می آمد و نه دلتنگ و آزرده می شد. بیشتر عمرش را خموش بود، ولی چون لب به سخن می گشود بر گویندگان چیره می شد. در هیچ مجادله و دعوایی وارد نمی شد و تا در حضور قاضی نبود دلیل نمی آورد. از برادران خود غافل نبود و چیزی را به خود اختصاص نمی داد و آنها را از آن محروم نمی کرد. ناتوان می نمود و دیگران نیز او را ناتوان می دیدند، اما به گاه کار و کوشش، شیر ژیان بود.

هیچ کس را برای کاری که می توان برای آن عذر آورد، سرزنش نمی کرد، تا آن که عذر را می دید. به آنچه می گفت و نمی گفت عمل می کرد. (10) هر گاه دو کار برایش پیش می آمد که نمی دانست کدام یک بهتر است، می نگریست که کدام یک به خواهش نفسانی نزدیکتر است، پس خلاف آن عمل می کرد. از دردی شکایت نمی کرد، مگر نزد کسی که امید داشت او را بهبود بخشد و جز با کسی که امید ارشاد و صداقت از او داشت مشورت نمی کرد. دلتنگ و آزرده نمی شد، به خشم نمی آمد، لب به گله و شکایت نمی گشود و به هوسِ چیزی نمی افتاد، انتقام نمی کشید و از دشمن غافل نبود.

پس بر شما باد چنین خویهای پسندیده ای؛ اگر توان آنها را دارید. و اگر تاب همه آنها را ندارید، فراچنگ آوردن اندک، بهتر است از فرو گذاشتن بسیار.

ص :88


1- غرر الحکم : 5029.
2- غرر الحکم : 5095.
3- غرر الحکم : 4997.
4- بحار الأنوار : 74/282/4.
5- بحار الأنوار : 78/377/3.
6- (انظر) الصدیق : باب 2186.
7- و فی نهج البلاغة : الحکمة: 289، و کان یفعل ما یقولُ و لا یقولُ مالا یفعل .
8- الکافی : 2/237/26.
9- (انظر) توضیح ابن أبی الحدید فی شرح نهج البلاغة : 19/184. الإنسان : باب 322. عنوان 466 «الکمال».
10- در نهج البلاغة (حکمت 289) چنین آمده است : آنچه می گفت به جا می آورد و آنچه نمی کرد نمی گفت _ م.

@

ص :89

52 - شَرُّ الإخوانِ
52 - بدترین برادران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَرُّ الإخْوانِ مَن تُکُلِّفَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئل: أیُّ صاحبٍ شرٌّ ؟ _: المُزَیِّنُ لکَ مَعصیةَ اللّهِ . (2)

52

بدترین برادران

امام علی علیه السلام :بدترین برادر آن است که مایه رنج و زحمت آدمی باشد.

امام علی علیه السلام_ وقتی از وی پرسیده شد: بدترین همنشین کدام است؟ _فرمود : آن که معصیت خدا را در نظرت زیبا جلوه دهد.

53 - اختِبارُ الإخوانِ
53 - آزمودن برادران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا رأیتَ مِن أخیکَ ثلاثَ خِصالٍ فارْجُهُ : الحیاءُ ، و الأمانةُ ، و الصِّدقُ. و إذا لم تَرَها فلا تَرْجُهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَدِّمِ الاختِبارَ فی اتِّخاذِ الإخْوانِ ؛ فإنّ الاختِبارَ مِعْیارٌ یُفرِّقُ بینَ الأخیارِ و الأشرارِ . (4)

عنه علیه السلام :قَدِّمِ الاختِبارَ ، و أجِدَّ الاستِظهارَ فی اختِیارِ الإخْوانِ ، و إلاّ ألْجَأکَ الاضْطِرارُ إلی مُقارَنةِ الأشرارِ . (5)

53

آزمودن برادران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر سه خصلت در برادر خود دیدی بدو امید ببند : حیا، امانتداری و راستی. اگر این سه را ندیدی به او امید مبند.

امام علی علیه السلام :پیش از برگرفتن برادران آنها را بیازمای؛ زیرا آزمایش، محکی است که نیکان را از بدان جدا می سازد.

امام علی علیه السلام :نخست بیازمای و در گزینش برادران ، خوب احتیاط کن و گرنه اضطرار و ناچاری، تو را به دوستی و همنشینی با بدان وا می دارد.

ص :90


1- نهج البلاغة : الحکمة 479.
2- معانی الأخبار : 198/4.
3- کنز العمّال : 24755.
4- غرر الحکم : 6810.
5- غرر الحکم : 6811.

عنه علیه السلام :مَنِ اتّخَذَ أخا بعدَ حُسْنِ الاختِبارِ دامَتْ صُحْبَتُهُ و تأکّدَتْ مَودّتُهُ . مَنِ اتّخَذَ أخاَ مِن غیرِ اختِبارٍ ألْجَأهُ الاضْطِ_رارُ إلی مُرافَقَ_ةِ الأشرارِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اختبِرُوا إخْوانَکُم بخَصلَتَینِ ؛ فإنْ کانَتا فیهِم و إلاّ فاعْزُبْ ثمّ اعزُبْ ثمّ اعزُبْ : محافظةٌ علَی الصّلواتِ فی مَواقِیتِها ، و البِرُّ بالإخْوانِ فی العُسْر و الیُسرِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هر کس پس از آزمایش درست ، برادری را انتخاب کند، رفاقتش می پاید و دوستی اش استوار می گردد. هر که بدون آزمایش، برادری را انتخاب کند به ناچار به همنشینی با بدان دچار خواهد شد.

امام صادق علیه السلام :برادران خود را به دو خصلت بیازمایید. اگر آن دو خصلت را داشتند با آنها دوستی کنید و گرنه از ایشان دوری کن، دوری کن ، دوری کن. [آن دو خصلت اینهاست]: پایبندی به خواندن نماز در وقت خود، و نیکی کردن به برادران در سختی و آسایش.

54 - إرشادُ الإخوانِ
54 - راهنمایی برادران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المؤمنُ مِرآةٌ لأخیهِ المؤمنِ ، یَنْصَحُهُ إذا غابَ عنه، و یُمِیطُ عنه ما یَکْرهُ إذا شَهِدَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِمْحَضْ أخاکَ النَّصیحَةَ ، حَسَنةً کانتْ أو قَبِیحةً . (5)

عنه علیه السلام :ما یَمنَعُ أحدَکُم أن یَلقَی أخاه بِما یَکْرهُ مِن عَیْبهِ إلاّ مَخافةَ أن یَلْقاهُ بمِثْلهِ ، قد تَصافَیْتُم علی حُبِّ العاجِلِ و رَفْضِ الآجِلِ! (6)

54

راهنمایی برادران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن آینه برادر مؤمن خویش است. در غیابش برای او خیرخواهی می کند و در حضورش، نا خوشایندی ها را از او دور می گرداند.

امام علی علیه السلام :در خیرخواهی برای برادرت خالص باش، خواه خیر خواهی ات زیبا [ و موافق میل او ]باشد یا زشت و تلخ.

امام علی علیه السلام :آنچه مانع شما می شود که عیب برادرتان را در پیش روی او بگویید جز این نیست که می ترسید او نیز عیب شما را رو به رویتان بگوید. [و این از آن روست که ]شما برای وا گذاردن آخرت و دوستی دنیا، با هم یار و رفیق گشته اید.

ص :91


1- غرر الحکم : 8921 ، 8923.
2- الکافی : 2/672/7.
3- (انظر) الأخ باب 47 ، عنوان 482 «الامتحان». الصدیق : باب 2184 ، 2185.
4- بحار الأنوار : 74/233/29 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 31.
6- غرر الحکم : 9675.

عنه علیه السلام :مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّا فَقَد زانَهُ ، و مَن وعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَد شانَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن رأی أخاهُ عَلی أمرٍ یَکرَهُهُ فَلم یَرُدَّه عَنهُ وَ هُو یَقدِرُ علَیهَ فقد خانَهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هر که برادر خود را پنهانی اندرز دهد او را آراسته و هر که آشکارا پندش دهد او را تباه کرده است.

امام صادق علیه السلام :هر که در برادر خود امر ناخوشایندی بیند و بتواند او را از آن باز دارد و چنین نکند، به او خیانت کرده است.

55 - إکرامُ الإخوانِ وإعظامُهُم
55 - احترام و بزرگداشت برادران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أکرَمَ أخاُه المسلمَ بکَلِمةٍ یُلْطِفُهُ بها و مَجْلسٍ یُکرِمُهُ به لم یَزَلْ فی ظلِ اللّهِ عزّ و جلّ مَمْدودا علیهِ بالرَّحْمةِ ما کانَ فی ذلکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما فی اُمّتی عبدٌ ألْطَفَ أخاهُ فی اللّهِ بشیءٍ مِن لُطْفٍ إلاّ أخْدَمَهُ اللّهُ مِن خَدَمِ الجنّةِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أتاهُ أخوهُ المسلمُ فأکرَمَهُ فإنّما أکرَمَ اللّهَ عزّ و جلّ . (6)

عنه علیه السلام :مَن قالَ لأخیهِ المؤمنِ : «مرحبا»، کَتَبَ اللّهُ تعالی له «مَرْحَبا» إلی یومِ القیامةِ . (7)

55

احترام و بزرگداشت برادران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به برادر مسلمان خود سخنی مؤدبانه و مهر آمیز بگوید و یا او را در جای محترمانه ای از مجلس بنشاند، تا زمانی که در آن کار باشد پیوسته سایه رحمت خداوند عزّ و جلّ بر سر او گسترده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ای از امّتم نیست که به برادر دینی خود مهر و محبتی ورزد مگر آن که خداوند از خدمتکاران بهشتی به خدمت او درمی آورد.

امام صادق علیه السلام :کسی که برادر مسلمانش بر او وارد شود و وی گرامی اش بدارد، در حقیقت خداوند عزّ و جلّ را گرامی داشته است.

امام صادق علیه السلام :هر که به برادر مؤمن خود «خوشامد» گوید، خداوند متعال تا روز قیامت برای او «خوشامد» می نویسد.

ص :92


1- بحار الأنوار : 74/166/29.
2- بحار الأنوار : 75/65/2 .
3- (انظر) عنوان 530 «الهدایة» ، 510 «النصح».
4- بحار الأنوار : 74/316/73.
5- الکافی : 2/206/4.
6- بحار الأنوار : 74/298/32.
7- الکافی : 2/206/2.

عنه علیه السلام :إنّه مَن عَظَّمَ دِینَهُ عظَّمَ إخْوانَهُ ، و مَنِ استَخَفَّ بِدینِهِ استخَفَّ بإخْوانِهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا یُعظِّ_مُ حُرْمةَ المسلمینَ إلاّ مَن عَظّمَ اللّهُ حُرمتَهُ علی المسلمینَ . و مَن کانَ أبْلَغَ حُرْمةً للّهِ و رسولِهِ کانَ أشدَّ حُرْمةً للمسلمینَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :کسی که دین خود را ارج گزارد، برادرانش را نیز ارج می نهد و هر که دین خود را خوار شمارد برادران خود را نیز خوار می نماید .

امام صادق علیه السلام :حرمت مسلمانان را ارج نمی نهد مگر آن کسی که خداوند حرمتش را در میان مسلمانان زیاد کرده است، و کسی که خدا و پیامبرش را بیشتر حرمت نهد به مسلمانان ، بیشتر احترام می گذارد.

56 - قضاءُ حاجَةِ الإخوانِ
56 - برآوردن نیاز برادران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُکلِّفْ أحدُکُم أخاهُ الطَّلَبَ إذا عَرَفَ حاجتَهُ . (4)

عنه علیه السلام :قَضاءُ حُقوقِ الإخْوانِ أشرَفُ أعمالِ المُتَّقینَ . (5)

الکافی عن سعیدَ بنِ الحسنِ:قالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : أ یَجیءُ أحدُکُم إلی أخیهِ فیُدخِلُ یَدَهُ فی کِیسهِ فیأخُذُ حاجتَهُ فلا یَدْفعُهُ ؟ فقلتُ: ما أعرِفُ ذلکَ فینا! فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : فلا شَیءَ إذا . قلتُ : فالهَلاکُ إذا ! فقالَ : إنّ القومَ لَم یُعْطَوا أحلامَهُمْ بَعْدُ . (6)

56

برآوردن نیاز برادران

امام علی علیه السلام :هرگاه یکی از شما بداند که برادرش نیازمند است، زحمت خواهش را از دوش او بردارد [و در برآوردن آن پیشدستی کند].

امام علی علیه السلام :ادای حقوق برادران، برترین اعمال پرهیزگاران است.

الکافی_ به نقل از سعید بن حسن _: امام باقر علیه السلام فرمود: «آیا چنین هست که فردی از شما نزد برادرش بیاید و دست در جیب او کند و به اندازه ای که احتیاج دارد بردارد و او مانع نشود؟». عرض کردم: در میانمان چنین چیزی سراغ ندارم. امام فرمود: «پس، فایده ای ندارد». من گفتم: پس هلاک شدیم! حضرت فرمود: «مردم هنوز به کمال عقلی خود نرسیده اند».

ص :93


1- بحار الأنوار : 74/302/41.
2- بحار الأنوار: 74/227/21.
3- (انظر) عنوان 359 «التعظیم».
4- بحار الأنوار: 74/166/29.
5- جامع الأخبار : 252/650.
6- الکافی : 2/173/13.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اللّهُ فی عَونِ المؤمنِ ما کانَ المؤمنُ فی عَونِ أخیهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن قَضی لأخیهِ المؤمنِ حاجةً قضی اللّهُ عزّ و جلّ له یومَ القیامةِ مائةَ ألفِ حاجةٍ . (2)

عنه علیه السلام :إذا ضاقَ أحدُکُم فَلْیُعلِمْ أخاهُ و لا یُعِینُ علی نفسِهِ . (3)

عنه علیه السلام :أیُّما مؤمنٍ أوصَلَ إلی أخیهِ المؤمنِ مَعروفا فقد أوصَلَ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (4)

عنه علیه السلام :کَفی بالمَرْءِ اعتِمادا علی أخیهِ أنْ یُنْزِلَ بهِ حاجتَهُ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ للّهِ حَسَنةً ادّخَرَها لثلاثةٍ : لإمامٍ عادلٍ ، و مؤمنٍ حَکّمَ أخاهُ فی مالِهِ، و مَن سَعی لأخیهِ المؤمنِ فی حاجَتِهِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن قَصَد إلیهِ رَجُلٌ من إخْوانِهِ مُستَجِیرا بهِ فی بعضِ أحوالهِ فلَم یُجِرْهُ، بعدَ أنْ یَقْدِرَ علَیهِ ، فقد قَطَعَ وَلایةَ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی . (7) (8)

امام صادق علیه السلام :خداوند مددکار مؤمن است تا زمانی که مؤمن مددکار برادر خود باشد.

امام صادق علیه السلام :هر که یک نیاز از برادر مؤمن خود را برآورده سازد، خداوند عزّ و جلّ در روز رستاخیز صد هزار نیاز او را برمی آورد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه یکی از شما تنگ دست و گرفتار شد ، [مشکل را] به برادر خود بگوید و خویشتن را آزار ندهد.

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی که به برادر مؤمن خود خوبی کند، به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خوبی کرده است.

امام صادق علیه السلام :در اعتماد انسان به برادرش همین بس که نیاز خود را پیش او بَرَد .

امام کاظم علیه السلام :همانا خداوند حسنه ای دارد، که برای سه کس اندوخته است: برای پیشوای دادگر، و مؤمنی که دست برادرش را در مال خود باز بگذارد، و کسی که برای برآوردن نیاز برادر مؤمنش بکوشد.

امام کاظم علیه السلام :کسی که برادرش برای رفع گرفتاری یا حاجتی به او پناه ببرد و او بتواند پناهش دهد اما ندهد، بی گمان پیوند ولایت خداوند تبارک و تعالی را بریده است.

ص :94


1- بحار الأنوار : 74/322/89.
2- بحار الأنوار : 74/322/90.
3- بحار الأنوار: 74/287/13.
4- بحار الأنوار : 74/399/38.
5- الکافی : 2/198/8.
6- بحار الأنوار: 74/314/70.
7- الکافی : 2/368/4.
8- (انظر) الحاجة : باب 964 _ 967. عنوان 214 «السؤال (طلب الحاجة)». عنوان 230 «السرور».

57 - أدَبُ الإخاءِ
57 - آداب برادری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا آخی أحَدُکُم رَجُلاً فَلْیَسألْهُ عَنِ اسمِهِ وَ اسمِ أبیهِ و قَبیلَتِهِ و مَنزِلِهِ ؛ فَإنّهُ مِن واجِبِ الحَقِّ و صافِی الإخاءِ ، و إلاّ فَهِیَ مَوَدَّةٌ حَمْقاءُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ مِنَ الجَفاءِ : أن یَصْحَبَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَلا یَسأ لَهُ عَنِ اسمِهِ و کُنْیَتِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِلْقَ أخاکَ بوجْهٍ مُنبسِطٍ . (3)

بحار الأنوار عَن أنَس :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِن إخْوانِهِ ثَلاثَةَ أیّامٍ سَألَ عَنهُ ، فإنْ کانَ غائِبا دَعا لَهُ ، و إنْ کانَ شاهِدا زارَهُ ، و إنْ کانَ مَریضا عادَهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یُسِیءُ مَحْضَرَ إخْوانِهِ إلاّ مَن وُلِدَ علی غَیرِ فِراشِ أبیهِ . (5)

(6)

57

آداب برادری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما با کسی طرح برادری افکند از او نام، نام پدر، طایفه و محل سکونتش را بپرسد، که این کار از حقوق لازم و مایه صفا و خلوص برادری است؛ در غیر این صورت ، این دوستی، دوستی ای نابخردانه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز نشانه جفا است [ نخست]: آن که آدمی با کسی همراه شود و از نام و کنیه او نپرسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با برادرت با گشاده رویی برخورد کن.

بحار الأنوار_ به نقل از انس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه یکی از برادران خود را سه روز نمی دید جویای حالش می شد. اگر در شهر نبود برایش دعا می کرد و اگر حضور داشت به دیدنش می رفت و اگر بیمار بود عیادتش می کرد.

امام صادق علیه السلام :از برادران خود بدگویی نمی کند مگر حرام زاده.

ص :95


1- . بحار الأنوار : 74/166/30.
2- قرب الإسناد: 160/583.
3- . بحار الأنوار : 74/171/38.
4- بحار الأنوار : 16/233/35.
5- بحار الأنوار : 72/198/25.
6- (انظر) الصّدیق : باب 2187 .

@

ص :96

7 - الأدب

اشاره

(1)

(2)

ص :97


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75/66 باب 44 «الأدب». بحار الأنوار : 76/67 _ 376 «الآداب و السّنن». بحار الأنوار : 76/66 «جوامع آداب النّبیّ صلی الله علیه و آله ». سنن أبی داوود : 4/246 «کتاب الأدب». کنز العمّال : 16/377 «تربیة أهل البیت علیهم السلام». شرح نهج البلاغة : 18/187 ، 188.
2- انظر: الشرّ : باب 1960 ، العقل : باب 2751.
7 - ادب
58 - الأدَبُ
58 - ادب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا بَعثَ مُعاذا إلی الیمنِ _: یا مُعاذُ، علِّمْهُم کتابَ اللّهِ، و أحسِنْ أدبَهُم علَی الأخلاقِ الصّالِحةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأدبُ کمالُ الرَّجُلِ . (2)

عنه علیه السلام :عَقلُ المَرءِ نِظامُهُ ، و أدبُه قِوامُهُ ، و صِدقُه إمامُهُ ، و شُکرُهُ تَمامُهُ . (3)

عنه علیه السلام :یا مؤمنُ ، إنّ هذا العِلْمَ و الأدبَ ثَمَنُ نفسِکَ ، فاجتَهِدْ فی تَعلُّمِهِما ، فما یَزیدُ مِن عِلمِکَ و أدبِکَ یَزیدُ فی ثَمَنِکَ و قَدْرِکَ . (4)

عنه علیه السلام :إنّک مُقوَّمٌ بأدبِکَ ، فَزَیّنهُ بالحِلْمِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن لم یَکُن أفضلَ خِلالِهِ أدبُهُ کانَ أهْوَنَ أحوالِهِ عَطَبُهُ . (6)

عنه علیه السلام :الأدبُ أحْسَنُ سَجِیّةٍ . (7)

عنه علیه السلام :أفضلُ الشّرَفِ الأدبُ . (8)

58

ادب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که معاذ را به یمن فرستاد _فرمود : ای معاذ! کتاب خدا را به آنها بیاموز و ایشان را با اخلاق شایسته، خوب تربیت کن.

امام علی علیه السلام :ادب، کمال انسان است.

امام علی علیه السلام :خرد آدمی مایه سامان اوست، و ادبش مایه قوام او، و راستی اش پیشوای اوست، و سپاس گزاری اش کمال او.

امام علی علیه السلام :ای مؤمن! این دانش و ادب جان بهای توست، پس در فراگرفتن آن دو کوشا باش که هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود، قدر و ارزشت فزونی می گیرد.

امام علی علیه السلام :تو، به ادب خود، ارزش می یابی. پس، آن را با بردباری زینت بخش.

امام علی علیه السلام :هر که بهترین خصلت او ادبش نباشد، کمترین حالت او تباهی است.

امام علی علیه السلام :ادب، بهترین خوی است.

امام علی علیه السلام :برترین شرافت، ادب است.

ص :98


1- تحف العقول : 25.
2- غرر الحکم : 998.
3- غرر الحکم :6335.
4- مشکاة الأنوار : 239/689.
5- غرر الحکم : 3813.
6- غرر الحکم : 8980.
7- غرر الحکم : 967.
8- غرر الحکم : 2903.

عنه علیه السلام :خیرُ ما وَرّثَ الآباءُ الأبناءَ الأدبُ . (1)

عنه علیه السلام :حُسْنُ الأدبِ خیرُ مُوازِرٍ ، و أفضلُ قَرینٍ . (2)

عنه علیه السلام :طالِبُ الأدبِ أحْزَمُ مِن طالبِ الذَّهبِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ النّاسَ إلی صالحِ الأدبِ أحْوَجُ مِنهُم إلی الفِضّةِ و الذَّهَبِ . (4)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ لیسَ علیهِنّ مُسْتَزادٌ : حُسنُ الأدبِ، و مُجانبةُ الرَّیْبِ ، و الکَفُّ عنِ المَحارمِ . (5)

عنه علیه السلام :سبَبُ تزکیةِ الأخلاقِ حُسنُ الأدبِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن کَلِفَ بالأدبِ قَلَّتْ مَساوِیهِ . (7)

عنه علیه السلام :إذا فاتَکَ الأدبُ فالزَمِ الصَّمْتَ . (8)

عنه علیه السلام :بالأدبِ تُشْحَذُ الفِطَنُ . (9)

امام علی علیه السلام :بهترین چیزی که پدران برای فرزندان به میراث می گذارند، ادب است.

امام علی علیه السلام :ادب نیکو، بهترین پشتیبان و برترین همنشین است.

امام علی علیه السلام :جوینده ادب، دور اندیش تر از جوینده طلاست.

امام علی علیه السلام :مردم به تربیتِ نیک نیازمندترند تا به زر و سیم.

امام علی علیه السلام :سه چیز است که بالاتر از آنها وجود ندارد: تربیت نیکو، دوری از شبهه، و خویشتنداری از حرام ها.

امام علی علیه السلام :تربیت نیکو، سبب تزکیه اخلاق است.

امام علی علیه السلام :هر که دلداده ادب باشد بدیهایش کاستی می گیرد.

امام علی علیه السلام :هرگاه ادب را از دست دادی، خاموشی اختیار کن.

امام علی علیه السلام :تربیت ، سبب تیزهوشی می شود.

59 - تَفسیرُ الأدَبِ
59 - تفسیر ادب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَفاکَ أدبا لنفسِکَ اجتِنابُ ما تَکْرهُهُ مِن غیرِکَ . (10)

59

تفسیر ادب

امام علی علیه السلام :برای تأدیب خود همین بس که از آنچه در دیگران نمی پسندی دوری کنی.

ص :99


1- غرر الحکم : 5036.
2- غرر الحکم : 4815.
3- غرر الحکم : 6006.
4- غرر الحکم : 3590.
5- غرر الحکم : 4659.
6- غرر الحکم : 5520.
7- غرر الحکم : 8271.
8- بحار الأنوار : 71/293/63.
9- غرر الحکم : 4333.
10- بحار الأنوار : 70/73/27.

عنه علیه السلام :و مِن أدبِه أنْ لا یَترُکَ ما لا بُدَّ لَهُ مِنهُ. (1)

عنه علیه السلام :کَفی بالَعْبدِ أدَبا أن لا یُشرِکَ فی نِعَمهِ وَ أرَ بِهِ غیرَ ربِّهِ . (2)

بحار الأنوار :تکلّمَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام بتِسْعِ کلماتٍ ارتَجَلهُنَّ ارتِجالاً ، فَقَأنَ عُیونَ البلاغةِ و أیتَمْنَ جواهرَ الحِکْم_ةِ ، و قَطَعْنَ جمیعَ الأنامِ عنِ اللَّحاقِ بواحدةٍ مِنهُنَّ . ثلاثٌ مِنها ف_ی المُناجاةِ ، و ثلاثٌ منها فی الحِکمةِ ، و ثلاثٌ منها فی الأدبِ.

فأمّا اللاّتی فی المُناجاةِ فقالَ : إلهی، کفی بی عِزّا أنْ أکونَ لک عَبْدا ، و کفی بی فَخْرا أن تکونَ لی رَبّا ، أنتَ کما اُحِبُّ فاجعَلْنی کما تُحبُّ.

و أمّا اللاّتی فی الحِکمةِ فقالَ : قیمةُ کلِّ امرئٍ ما یُحْسِنُهُ ، و ما هَلَکَ امرؤٌ عَرَف قَدْرَهُ، و المرءُ مَخبوءٌ تحتَ لسانِهِ.

و اللاّتی فی الأدبِ فقالَ : امنُنْ علی مَن شِئتَ تکُنْ أمِیرَهُ ، و احْتَجْ إلی مَن شِئتَ تکُنْ أسِیرَهُ ، و استَغْنِ عَمَّن شئتَ تکُنْ نظیرَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أدَّبَنی أبی علیه السلام بثلاثٍ ......... قالَ لی : یا بُنیَّ مَن یَصْحَبْ صاحبَ السَّوْءِ لا یَسْلمْ ، و مَن لا یُقیِّدْ ألفاظَهُ یَنْدَمْ ، و مَن یدخُلْ مَداخِلَ السُّوءِ یُتَّهمْ . (4)

امام علی علیه السلام :از ادب [آدمی] است که آنچه را از آن چاره ای ندارد فرو نگذارد .

امام علی علیه السلام :در ادب بنده همین بس که در ناز و نیازهایش کسی جز پروردگار خود را شریک نسازد.

بحار الأنوار :امیر مؤمنان ، فی البداهه نُه جمله فرمود که چشمهای بلاغت را درآوردند و گوهرهای حکمت را یک دانه کردند و دست همگان را ، از دست یافتن به حتی یکی از آنها کوتاه. سه جمله از آن نُه جمله درباره مناجات با خداست، سه جمله درباره حکمت و سه تای دیگر درباره ادب.

امّا آن جمله ها که در مناجات با خداست: الهی! مرا همین عزت و سرفرازی بس که بنده تو باشم و مرا همین افتخار بس که پروردگار من تو باشی، تو چنانی که من دوست دارم، پس مرا چنان دار که تو دوست داری.

و آن سه جمله که درباره حکمت است: ارزش هر انسان به چیزی است که نیک می داند، هر که قدر خود را شناخت تباه نشد، و آدمی زیر زبان خود پنهان است.

و آن سه جمله که درباره ادب است: هر که را خواهی ممنون خود کن تا بر او فرمانروا شوی، به هر که خواهی نیاز پیدا کن تا اسیرش باشی، از هر که خواهی بی نیازی جو تا همتای او گردی.

امام صادق علیه السلام :پدرم سه ادب به من آموخت ......... به من فرمود: پسرم! هر که با دوست بد همنشینی کند سالم نمی ماند، و هر که گفتار خود را مهار نکند پشیمان می گردد، و هر که به جاهای بد در آید آماج تهمت و بدگمانی می شود.

ص :100


1- بحار الأنوار: 78/80/66.
2- . بحار الأنوار : 94/94/12.
3- بحار الأنوار : 77/400/23.
4- تحف العقول : 376.

الکافی :عنه علیه السلام : إنّ خَیْرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأبنائهِمُ الأدبُ لا المالُ ، فإنّ المالَ یَذهبُ و الأدبَ یَبقی.

قالَ مَسعدةُ _ راوی الحدیث _ : یعنی بالأدبِ العلمَ . (1)

الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود : بهترین میراثی که پدران برای فرزندان می گذارند ادب است، نه ثروت؛ زیرا که ثروت می رود و ادب می ماند.

مسعده (راوی حدیث) می گوید: مقصود حضرت از ادب، دانش است.

60 - أفضَلُ الأدَبِ
60 - برترین ادب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضلُ الأدبِ أن یَقِفَ الإنسانُ عند حَدِّه و لا یَتَعدّی قَدْرَهُ . (2)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الآدابِ ما کَفَّکَ عنِ المَحارِمِ . (3)

عنه علیه السلام :تَحَرِّی الصِّدقِ ، و تَجَنُّبُ الکذبِ أجمَلُ شِیمةٍ و أفضلُ أدبٍ . (4)

عنه علیه السلام :ضَبْطُ النّفْسِ عندَ الرَّغَبِ و الرَّهَبِ مِن أفضلِ الأدبِ . (5)

60

برترین ادب

امام علی علیه السلام :برترین ادب آن است که انسان در حدّ خود بماند و از اندازه خویش تجاوز نکند.

امام علی علیه السلام :نیکوترین ادب آن است که تو را از حرام ها باز دارد.

امام علی علیه السلام :برگزیدن راستی و دوری از دروغ، زیباترین خوی و برترین ادب است.

امام علی علیه السلام :خویشتنداری در بیم و امید ، از برترین ادبهاست.

61 - الأدَبُ حَسَبٌ
61 - ادب، شرافت است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأدبُ أحَدُ الحسَبَینِ . (6)

61

ادب، شرافت است

امام علی علیه السلام :ادب یکی از دو شرافت است.

ص :101


1- الکافی : 8/150/132.
2- غرر الحکم : 3241.
3- غرر الحکم : 3298.
4- غرر الحکم : 4488.
5- غرر الحکم : 5932.
6- غرر الحکم : 1621.

عنه علیه السلام :أشرَفُ حَسَبٍ حُسْنُ أدبٍ . (1)

عنه علیه السلام :أکرَمُ حَسَبٍ حُسنُ الأدبِ . (2)

عنه علیه السلام :حُسنُ الأدبِ أفضلُ نَسَبٍ و أشرفُ سَبَبٍ . (3)

عنه علیه السلام :طلبُ الأدَبِ جَمالُ الحَسَبِ . (4)

عنه علیه السلام :علیکَ بالأدبِ فإنَّهُ زَیْنُ الحَسَبِ . (5)

عنه علیه السلام :قلیلُ الأدبِ خیرٌ من کثیرِ النَّسَبِ . (6)

عنه علیه السلام :حُسنُ الأدبِ یَنُوبُ عنِ الحسَبِ . (7)

عنه علیه السلام :لا حسَبَ أنفعُ مِن الأدبِ . (8)

عنه علیه السلام :لا حسَبَ أبلغُ مِن الأدبِ . (9)

عنه علیه السلام :کلُّ الحسَبِ مُتَناهٍ ، إلاّ العقلَ و الأدبَ . (10)

عنه علیه السلام :حُسنُ الأدبِ یَستُر قُبْحَ النَّسَبِ . (11)

عنه علیه السلام :فَسَدَ حسَبُ مَن لیسَ لَه أدبٌ . (12)

امام علی علیه السلام :بهترین شرافت ، ادب نیکوست.

امام علی علیه السلام :ارجمندترین شرافت، ادب نیکوست.

امام علی علیه السلام :ادب نیکو، برترین تبار و والاترین خویشاوندی است.

امام علی علیه السلام :آموختن ادب، [مایه ]آراستگی شرافت است.

امام علی علیه السلام :ادب بیاموز که زیور شرافت است.

امام علی علیه السلام :اندکی ادب، بهتر است از تبار بسیار.

امام علی علیه السلام :ادب نیکو، جایگزین شرافت می شود.

امام علی علیه السلام :شرافتی سودمندتر از ادب نیست.

امام علی علیه السلام :شرافتی فراتر از ادب نیست.

امام علی علیه السلام :تمام شرافت ها (افتخارات خانوادگی) پایان می پذیرد و فقط عقل و ادب می ماند .

امام علی علیه السلام :حُسنِ ادب ، قُبحِ نسب را می پوشاند.

امام علی علیه السلام :کسی که ادب ندارد، شرافت خانوادگی اش تباه است .

62 - حُلَّةُ الأدَبِ
62 - جامه ادب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأدبُ حُلَلٌ جُدُدٌ . (13)

62

جامه ادب

امام علی علیه السلام :ادب، جامه هایی نو است.

ص :102


1- غرر الحکم : 2949.
2- غرر الحکم : 3319.
3- غرر الحکم : 4853.
4- غرر الحکم : 6007.
5- غرر الحکم : 6096.
6- غرر الحکم : 6734.
7- بحار الأنوار: 75/68/8.
8- بحار الأنوار: 71/428/78.
9- بحار الأنوار: 75/67/3.
10- غرر الحکم : 6912.
11- غرر الحکم : 4813.
12- تحف العقول : 96.
13- بحار الأنوار: 78/39/13.

عنه علیه السلام :العِلمُ وِراثةٌ کریمةٌ ، و الآدابُ حُلَلٌ مُجدَّدةٌ . (1)

عنه علیه السلام :زِینتُکُم الأدبُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن استُهْتِرَ بالأدبِ فقد زَانَ نفسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا حُلَلَ کالآدابِ . (4)

عنه علیه السلام :لا زینةَ کالآدابِ . (5)

امام علی علیه السلام :دانش، میراثی ارجمند است و آداب، جامه هایی نو.

امام علی علیه السلام :زیور شما ادب است.

امام علی علیه السلام :هر که شیفته ادب شد، خود را آراست.

امام علی علیه السلام :[برای آدمی] هیچ جامه ای زیبنده تر از ادب نیست.

امام علی علیه السلام :[برای آدمی] هیچ زیوری زیبنده تر از ادب نیست.

63 - سُوءُ الأدَبِ
63 - سوء ادب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا شَرفَ مع سُوءِ أدبٍ . (6)

عنه علیه السلام :مَن قَلّ أدبُه کثُرَتْ مَساویهِ . (7)

عنه علیه السلام :مَنْ وضَعَهُ دَناءَةُ أدبِهِ لم یَرفَعْهُ شَرَفُ حسَبِهِ . (8)

عنه علیه السلام :بِئسَ النَّسَبُ سُوءُ الأدبِ . (9)

عنه علیه السلام :لا أدبَ لِسَیّئ النُّطْقِ . (10)

عنه علیه السلام :النّفسُ مَجْبولَةٌ علی سُوءِ الأدبِ ، و العبدُ مأمورٌ بِمُلازمةِ حُسنِ الأدبِ ، و النّفسُ تَجری بِطَبعها فی مَیْدانِ المُخالَفةِ، و العبدُ یَجْهَدُ بِرَدِّها عن سُوءِ المُطالَبةِ ، فمتی أطلَقَ عِنانَها فهُوَ شَریکٌ فی فَسادِها ، و مَن أعانَ نفسَهُ فی هوی نفسِهِ فقد أشْرَکَ نفسَهُ فی قَتلِ نفسِهِ . (11) (12)

63

سوء ادب

امام علی علیه السلام :با بی ادبی، شرافتی در کار نیست.

امام علی علیه السلام :کسی که ادبش کم باشد، بدیهایش بسیار می شود .

امام علی علیه السلام :هر آن کس که پَستی اَدَبش او را پست گرداند شرافت تبارش او را بلندی نمی بخشد .

امام علی علیه السلام :بد تباری است، سوء ادب.

امام علی علیه السلام :آدم بد زبان، ادب ندارد.

امام علی علیه السلام :نفس آدمی بر سوء ادب سرشته شده است و بنده فرمان دارد که به ادب نیکو پایبند باشد، نفْس در میدان مخالفت به دلخواه خود می تازد و بنده می کوشد آن را از خواسته نا روایش باز دارد؛ پس، هر گاه عنان نفس را رها سازد، شریک تبهکاری اوست و اگر نفس خود را در خواهشهایش یاری رساند، در قتل خود همدست نفْس شده است.

ص :103


1- بحار الأنوار: 69/409/120.
2- نهج السعادة : 2/50.
3- غرر الحکم : 8278.
4- غرر الحکم : 10491.
5- غرر الحکم : 10466.
6- غرر الحکم : 10530.
7- غرر الحکم : 8089.
8- غرر الحکم : 8142.
9- غرر الحکم : 4411.
10- غرر الحکم : 10596.
11- مشکاة الأنوار : 433/1448.
12- (انظر) الشرّ : باب 1960.

64 - الأدَبُ وَالعَقلُ
64 - ادب و خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُسنُ الأدبِ زِینةُ العقلِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعْمَ قَرِینُ العقلِ الأدبُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ بِذَوی العُقولِ مِن الحاجةِ إلَی الأدبِ کما یَظْمَأُ الزَّرْعُ إلَی المَطرِ . (3)

عنه علیه السلام :صَلاحُ العقلِ الأدبُ . (4)

عنه علیه السلام :کلُّ شیءٍ یَحتاجُ إلی العقلِ ، و العقلُ یَحتاجُ إلَی الأدبِ . (5)

عنه علیه السلام :لن یَنْجَعَ الأدبُ حتّی یُقارِنَهُ العقلُ . (6)

عنه علیه السلام :الآدابُ تَلْقیحُ الأفْهامِ و نَتائِجُ الأذْهانِ . (7)

عنه علیه السلام :الأدبُ صُورةُ العَقلِ . (8)

64

ادب و خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ادب نیکو، زیور خرد است.

امام علی علیه السلام :ادب، چه خوب همدمی برای خرد است.

امام علی علیه السلام :صاحبان خرد به ادب نیازمندند، همچنان که کِشت، تشنه باران است.

امام علی علیه السلام :ادب، سامان دهنده خِرَد است.

امام علی علیه السلام :هر چیزی نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب.

امام علی علیه السلام :ادب، هرگز سودمند نباشد مگر آن که خرد قرین آن گردد.

امام علی علیه السلام :آداب، بارور کننده فهمها و زاییده ذهنهاست.

امام علی علیه السلام :ادب، سیمای خرد است.

ص :104


1- بحار الأنوار : 77/131/41.
2- غرر الحکم : 9894.
3- غرر الحکم : 3475.
4- غرر الحکم : 5799.
5- غرر الحکم : 6911.
6- غرر الحکم : 7412.
7- بحار الأنوار : 75/68/8.
8- غرر الحکم : 996.

عنه علیه السلام :الأدبُ فی الإنسانِ کشَجَرةٍ أصلُها العقلُ . (1)

عنه علیه السلام :الدِّینُ و الأدبُ نتیجَةُ العقلِ . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العقلِ الأدبُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن زادَ أدبُهُ علی عقلِهِ کانَ کالرّاعی بینَ غَنَمٍ کثیرةٍ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا أدبَ لِمَن لا عَقْلَ لَهُ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :آدابُ العلماءِ زیادةٌ فی العقلِ . (6)

امام علی علیه السلام :ریشه درخت ادب در انسان، خرد است.

امام علی علیه السلام :دین و ادب زاییده خرد هستند.

امام علی علیه السلام :برترین خرد، ادب است.

امام علی علیه السلام :هر که ادبش بر خردش افزون باشد، همچون شبانی است در میان گوسپندان بسیار.

امام حسن علیه السلام :آن را که خرد نیست، ادب نیست.

امام زین العابدین علیه السلام :آداب دانشمندان، افزون کننده خرد است .

65 - تَأدیبُ النَّفسِ
65 - تأدیب [و تربیت ] نفس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَولَّوْا مِن أنفسِکُم تأدیبَها ، و اعدِلُوا بها عَن ضَراوةِ عاداتِها . (7)

عنه علیه السلام :ذَکِّ قلبَکَ بالأدبِ کما تُذکَّی النّارُ بالحَطَبِ ، و لا تَکُنْ کحاطِبِ اللّیلِ و غُثاءِ السَّیْلِ . (8)

عنه علیه السلام :مُعلّمُ نفسِهِ و مُؤدّبُها أحَقُّ بالإجْلالِ مِن معلّمِ النّاسِ و مُؤدّبِهِم . (9)

65

تأدیب [و تربیت] نفس

امام علی علیه السلام :به تأدیب و تربیت نفسهای خود بپردازید و آنها را از شیفتگی به عادتهایشان باز دارید.

امام علی علیه السلام :قلبت را با ادبْ فروزان کن همچنان که آتش با هیمه برافروخته می شود و همچون گردآورنده هیزم در تاریکی شب (10) و کف و خاشاک سیلاب مباش.

امام علی علیه السلام :کسی که مربّی خویش است ، بیشتر از مربّی مردم در خور بزرگداشت است.

ص :105


1- غرر الحکم :2004.
2- غرر الحکم : 1693.
3- غرر الحکم : 2947.
4- غرر الحکم : 8886.
5- بحار الأنوار:78/111/6.
6- بحار الأنوار : 78/141/35.
7- غرر الحکم : 4522.
8- تحف العقول : 80.
9- بحار الأنوار : 2/56/33.
10- حاطب اللیل : مثلی است درباره کسی که هر رطب و یابسی را به هم می بافد و خوب و بد را از هم جدا نمی سازد و هر چیزی را به زبان می آورد، پر گو و یاوه سرا.

عنه علیه السلام :أفضلُ الأدبِ ما بدَأتَ بهِ نفسَکَ . (1)

امام علی علیه السلام :بهترین ادب آن است که از خود آغاز کنی.

66 - ما یورِثُ الأدَبَ
66 - آنچه ادب می آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جالِسِ العلماءَ یَزْدَدْ علمُکَ و یَحْسُنْ أدبُکَ وَ تَزکُ نَفْسُکَ . (2)

عنه علیه السلام :إذا زادَ عِلمُ الرّجُلِ زادَ أدبُهُ ، و تضاعَفَتْ خَشیتُه لربِّهِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا رأیتَ فی غیرِکَ خُلْقا ذمِیما فتَجَنّبْ مِن نفسِکَ أمثالَهُ . (4)

عنه علیه السلام :لَیس شیءٌ أحْمَدَ عاقبةً و لا ألذَّ مَغَبَّةً و لا أدفَعَ لسُوءِ أدبٍ و لا أعْوَنَ علی دَرْکِ مَطلبٍ مِن الصَّبْرِ . (5)

عنه علیه السلام :لا یُستَعانُ علَی الدَّهْرِ إلاّ بالعقلِ ، و لا علَی الأدبِ (6) إلاّ بالبَحْثِ . (7)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اللّهمَّ ......... اجعَلْنا مِن الّذینَ تَمَسّکُوا بعُرْوَةِ العِل_مِ و أدَّب_وا أنفسَهُم بالفَهمِ . (8)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :العَقلُ حِباءٌ مِن اللّهِ و الأدبُ کُلْفةٌ ، فمَن تَکَلّفَ الأدبَ قَدرَ علَیهِ ، و مَن تَکلَّفَ العقلَ لم یَزْدَدْ بذلکَ إلاّ جَهلاً . (9)

66

آنچه ادب می آورد

امام علی علیه السلام :با دانشمندان همنشینی کن تا بر دانشت افزوده ، ادبت نیکو و جانت پاکیزه گردد.

امام علی علیه السلام :چون دانش آدمی فزونی گیرد، ادبش افزون می شود و ترسش از پروردگارش دو چندان می گردد.

امام علی علیه السلام :هرگاه خوی ناپسندی را در کسی دیدی، امثال آن را از خودت دور کن.

امام علی علیه السلام :هیچ چیزی به مانند صبر و شکیبایی، فرجامی نیک و پایانی دلپذیر ندارد و بی ادبی را دفع نمی کند و در رسیدن به مقصود یاری نمی رساند.

امام علی علیه السلام :در برابر [مشکلات ]روزگار تنها باید از خرد کمک گرفت، و برای دستیابی به ادب (10) از پژوهش.

امام زین العابدین علیه السلام :بار خدایا! ......... ما را از کسانی قرار ده که به حلقه دانش چنگ آویختند و جانهایشان را با فهم ، ادب کردند.

امام رضا علیه السلام :خرد، هدیه ای الهی است اما ادب با کوشش به دست می آید؛ پس، کسی که برای کسب ادب بکوشد آن را فراچنگ می آورد و آن که برای کسب خرد زحمت کشد، جز بر نادانی خود نمی افزاید.

ص :106


1- غرر الحکم : 3115.
2- غرر الحکم : 4786.
3- غرر الحکم : 4174.
4- غرر الحکم : 4098.
5- غرر الحکم : 7508.
6- الظاهر أنّ المراد من الأدب هنا هو العلم.
7- بحار الأنوار : 78/7/59.
8- بحار الأنوار : 94/127/19.
9- بحار الأنوار : 78/342/43.
10- ظاهرا مراد از ادب در اینجا دانش است.

تنبیه الخواطر_ لَمّا قیلَ لِعیسی علیه السلام : مَن أدّبَکَ؟ _: ما أدّبَنی أحَدٌ ، رأیتُ قُبْحَ الجهلِ فجانَبْتُهُ . (1)

لقمانُ علیه السلام :مَن عُنِی بالأدبِ اهتَمَّ بهِ ، و مَنِ اهتَمَّ بهِ تکلّفَ عِلْمَهُ ، و مَن تکلّفَ علمَهُ اشتدَّ لَه طلبُهُ ، و مَنِ اشتدَّ لَه طلبُهُ أدرکَ منفعتَهُ ؛ فاتّخِذْهُ عادةً، فإنّکَ تخلفُ فی سَلَفکَ و تنفعُ بهِ مَن خَلْفَکَ . (2)

(3)

تنبیه الخواطر_ به عیسی بن مریم علیه السلام عرض شد: چه کسی تو را ادب آموخت؟ _فرمود: هیچ کس ادبم نیاموخت، بلکه زشتیِ نادانی را دیدم و از آن دوری گزیدم.

لقمان علیه السلام :هر که خواهان ادب باشد بدان اهتمام می ورزد و هر که بدان اهتمام ورزد در شناخت آن رنج می برد و هر که برای دانستن آن زحمت کشد، سخت جویای آن می شود و هر که سخت جویا شود سودش را درمی یابد، پس، ادب را عادت خود گردان؛ زیرا تو جانشین کسانی هستی که پیش از تو به این آداب آراسته بوده اند و [با داشتن آنها ]سود آن را به آیندگان نیز می رسانی.

67 - الحَثُّ عَلی تَأدیبِ الوَلَدِ
67 - تشویق به ادب آموزی فرزند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکرِمُوا أولادَکُم و أحْسِنوا آدابَهُم یُغْفَرْ لَکُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانتْ لَه ابنةٌ فأدّبَها و أحْسَنَ أدَبها ، و علّمَها فأحْسَنَ تعلیمَها ؛ فأوسَعَ علَیها مِن نِعمِ اللّهِ الّتی أسبَغَ علَیهِ ، کانَتْ لَه مَنَعةً و سِتْرا مِن النّارِ . (5)

67

تشویق به ادب آموزی فرزند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به فرزندان خود احترام گذارید و آنان را آداب نیکو بیاموزید تا آمرزیده شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دختری داشته باشد و خوب تربیتش کند و او را به خوبی دانش بیاموزد و از نعمتهایی که خداوند به او عطا کرده به وفور بهره مندش سازد، آن دختر، سپر و پوشش پدر در برابر آتش دوزخ خواهد بود.

ص :107


1- تنبیه الخواطر : 1/96.
2- بحار الأنوار : 13/411/2.
3- (انظر) التجربة : باب 503.
4- بحار الأنوار : 104/95/44.
5- کنز العمّال : 45391.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ أیضا فی تفسیر الآیة _: علِّموا أنفسَکُم و أهلِیکُمُ الخیرَ و أدِّبُوهُمْ . (1)

عنه علیه السلام_ للحسنِ علیه السلام _: إنّما قَلْبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخالِیةِ ما اُلقِیَ فیها مِنْ شیءٍ قَبِلَتْهُ ، فبادَرْتُکَ بالأدبِ قبلَ أن یَقْسُوَ قلبُکَ و یَشتغِلَ لُبّکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لمّا نَزَلتْ هذه الآیة : «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا قُوا أنفسَکُم و أهلیکُم نارا» (3) قالَ النّاسُ : یا رسول اللّه ! کیفَ نَقِی أنفسَنا وَ أهلِینا؟ قالَ : اعمَلُوا الخیرَ و ذَکِّروا بهِ أهْلِیکُم فأدِّبُوهُم علی طاعةِ اللّهِ . (4)

عنه علیه السلام :لا یَزالُ العبد المؤمنُ یُورِثُ أهلَ بیتِه العلمَ و الأدبَ الصّالحَ حتّی یُدخِلَهُم الجنّةَ جمیعا ، حتّی لا یَفْقِدَ مِنهم صَغیرا و لا کبیرا و لا خادِما و لا جَارا . و لا یزالُ العبدُ العاصِی یُورِثُ أهلَ بیتِه الأدبَ السَّیّئ حتّی یُدخلَهمُ النّارَ جمیعا ، حتّی لا یَفْقِدَ فیها من أهل بیته صَغیرا و لا کبیرا و لا خادِما و لا جَارا . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مُرِ الصَّبیَّ فلْیَتَصدَّقْ بیدِهِ بالکِسْرةِ و القَبْضةِ و الشَّیءِ و إنْ قَلَّ ، فإنَّ کلَّ شیءٍ یُرادُ بهِ اللّهُ _ و إنْ قَلَّ _ بعدَ أنْ تَصدُقَ النِّیّةُ فیهِ عظیمٌ . (6)

امام علی علیه السلام_ در تفسیر همین آیه _: به خود و خانواده خود خوبی را تعلیم دهید و آنان را ادب آموزید.

امام علی علیه السلام_ به امام حسن علیه السلام _فرمود : دل نوجوان همچون زمین خالی است که هر چه در آن افکنده شود می پذیرد ؛ از این رو، من پیش از آن که دلت سخت و فکرت مشغول شود به تأدیب و تربیت تو پرداختم.

امام صادق علیه السلام :چون آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خود را از آتش نگه دارید» نازل شد، مردم گفتند: یا رسول اللّه ! چگونه خود و خانواده مان را حفظ کنیم؟ فرمود: عمل خیر انجام دهید و آن را به خانواده خود نیز یادآوری کنید و بر پایه فرمانبرداری از خدا پرورششان دهید.

امام صادق علیه السلام :بنده مؤمن هماره برای خانواده خود دانش و تربیت نیکو به ارث می نهد، تا همه آنها را وارد بهشت کند به طوری که کوچک و بزرگ و خدمتکار و همسایه را در بهشت می یابد. و بنده گناهکار پیوسته برای خانواده خود بد ادبی را به ارث می نهد، چندان که همه آنها را وارد دوزخ می کند به طوری که کوچک و بزرگ از خانواده اش و خدمتکار و همسایه را در آن جا می بیند.

امام رضا علیه السلام :به کودک دستور ده که با دست خودش صدقه بدهد، اگر چه به اندازه تکّه نانی یا یک مشت چیز اندک باشد؛ زیرا هر چیزی که در راه خدا داده می شود، هر چند کم، اگر با نیّت پاک باشد زیاد است.

ص :108


1- کنز العمّال : 4676 ، انظر الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر: باب 2644.
2- نهج البلاغة: الکتاب31.
3- التحریم : 6 .
4- دعائم الإسلام : 1/82 .
5- دعائم الإسلام : 1/82 .
6- الکافی : 4/4/10.

لُقمانُ علیه السلام_ لابنِه _: یا بُنَیَّ ، إنْ تأدّبتَ صَغیرا انتفَعْتَ بهِ کَبیرا . (1)

(2)

لقمان علیه السلام_ به فرزندش _فرمود : پسرم! اگر در کودکی ادب آموزی ، در بزرگی از آن بهره مند می شوی.

68 - کَیفیَّةُ التَّأدیبِ
68 - چگونگی تأدیب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علِّموا أولادَکُمُ الصَّلاةَ إذا بَلَغوا سَبْعا ، و اضرِبُوهُمْ علَیها إذا بَلَغوا عَشْرا ، و فَرِّقوا بینَهُم فی المَضاجِعِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أدّبْ صِغارَ أهلِ بیتِکَ بلسانِکَ علَی الصَّلاةِ و الطَّهورِ ، فإذا بلَغوا عَشرَ سِنینَ فاضرِبْ و لا تُجاوِزْ ثلاثا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الوَلدُ سَیّدٌ سبعَ سنینَ ، و عبدٌ سبعَ سنینَ ، و وزیرٌ سبعَ سنینَ، فإنْ رَضِیتَ أخلاقَهُ لإحدی و عشرینَ، و إلاّ فَاضْرِبْ علی جَنبِهِ ، فقد أعْذَرتَ إلَی اللّهِ تعالی . (5)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:إذا بلغَ الغُلامُ ثلاثَ سِنینَ فَقُلْ لَه سَبْعَ مَرّاتٍ : قُلْ : لا إلهَ إلاّ اللّه ، ثمّ یُترَکُ حتّی تَتِمَّ له ثلاثُ سنینَ و سبعَة أشهر و عشرون یوما . (6)

68

چگونگی تأدیب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندان خود را در هفت سالگی نماز بیاموزید، و چون ده ساله شدند آنها را بر ترک نماز تنبیه کنید، و بسترهایشان را از هم جدا سازید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کودکان خرد سال خود را [نخست ]با گفتار، نماز و طهارت بیاموز و چون ده ساله شدند [و اطاعت نکردند ]آنها را تنبیه کن ولی نه بیش از سه ضربه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزند، هفت سال آقاست، هفت سال بنده و هفت سال وزیر. اگر تا 21 سالگی اخلاق و رفتارش را پسندیدی [که خوب] و گرنه به حال خود رهایش کن که تو در پیشگاه خداوند متعال معذوری.

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام :هر گاه بچّه وارد سه سالگی شد، هفت بار به او بگو: «بگو: لا إله الاّ اللّه ». سپس او را به حال خودش وا گذار تا سه سال و هفت ماه و بیست روزش تمام شود.

ص :109


1- بحار الأنوار : 13/411/2.
2- (انظر) الوالد و الولد : باب 4148 ، 4149. عنوان 295 «الصغر».
3- کنز العمّال : 45330.
4- تنبیه الخواطر : 2/155.
5- مکارم الأخلاق : 1/478/1649.
6- بحار الأنوار :104/94/36.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :دَع ابنَکَ یَلعبْ سَبْعَ سِنینَ ، و یُؤدَّبْ سَبعا ، و ألزِمْهُ نفسَکَ سبعَ سنینَ ، فإنْ أفلَحَ ، و إلاّ فإنّهُ مَن لا خَیْرَ فیهِ . (1)

عنه علیه السلام :یُؤدَّبُ الصَّبیُّ علَی الصَّومِ ما بینَ خَمْسَ عَشْرةَ سَنةً إلی سِتَّ عَشرةَ سنةً . (2)

عنه علیه السلام :احمِلْ صَبیَّکَ حتّی یأتیَ علی سِتِّ سنینَ ، ثُمّ أدِّبْهُ فی الکُتّابِ سِتَّ سنینَ ، ثمّ ضُمَّهُ إلیکَ سَبْعَ سنینَ فأدِّبْهُ بأدبِکَ ، فإنْ قَبِلَ و صَلُحَ و إلاّ فَخَلِّ عَنهُ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :فرزندت را تا هفت سالگی بگذار بازی کند، بعد از آن، هفت سال او را ادب [و دانش ]آموز و هفت سال او را همراه خود کن؛ اگر درست شد که شده ، و گر نه خیری در او نیست.

امام صادق علیه السلام :پسر بچّه را باید از پانزده شانزده سالگی بر روزه گرفتن تأدیب کرد.

امام صادق علیه السلام :فرزند خود را تا شش سالگی آزاد بگذار، سپس شش سال او را سواد و ادب آموز. بعد از آن، هفت سال او را با خود داشته باش و آداب خودت را به او بیاموز. اگر تربیت پذیر بود و اصلاح شد که شده ، و گرنه او را به حال خودش وا گذار.

69 - ما یَنبَغی رِعایَتُه فِی التَّأدِیبِ
69 - آنچه در تربیت باید رعایت شود

بحار الأنوار :نَهَی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عنِ الأدبِ عندَ الغَضَبِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا أدبَ مَعَ غَضَبٍ . (6)

69

آنچه در تربیت باید رعایت شود

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از تأدیب [و تنبیه ]کردن به هنگام خشم نهی فرمود.

امام علی علیه السلام :در هنگام خشم تأدیبی نیست.

ص :110


1- بحار الأنوار : 104/95/40.
2- بحار الأنوار : 103/162/6.
3- مکارم الأخلاق : 1/478/1648.
4- (انظر) الحدود : باب 757.
5- بحار الأنوار:79/102/2.
6- . غرر الحکم : 10529.

عنه علیه السلام :لا تُکْثِرَنَّ العِتابَ ؛ فإنّه یُورِثُ الضَّغِینةَ و یَدعُو إلی البَغْضاءِ . (1)

عنه علیه السلام :أحسِنْ لِلمَمالیکِ الأدبَ ، و أقْلِلْ الغَضَبَ، و لا تُکْثِرِ العَتَبَ فی غیرِ ذَنْبٍ ، فإذا استحَقَّ أحدٌ مِنهُم ذَنبا فَأَحْسِنِ العَذْلَ فَإنَّ العَذْلَ مَعَ العَفوِ أشدُّ مِنَ الضَّرْبِ لمَنْ کانَ لَهُ عَقلٌ . (2)

عنه علیه السلام_ فی عهدِه إلَی الأشترِ _: لا یَکُونَنَّ المُحسنُ و المُسیءُ عندَکَ بمنزلةٍ سَواءٍ ، فإنّ ذلکَ تَزهیدٌ لأهلِ الإحسانِ فی الإحسانِ، و تَدریبٌ لأهلِ الإساءةِ علَی الإساءةِ، فألزِمْ کُلاًّ منهُمْ ما ألزمَ نفسَهُ ، أدَبا منکَ . (3)

عنه علیه السلام :استِصْلاحُ الأخیارِ بإکْرامِهِمْ ، و الأشرارِ بتأدیبِهِمْ . (4)

عنه علیه السلام :لا تکونَنَّ مِمّنْ لا تَنفَعُهُ العِظَةُ إلاّ إذا بالغتَ فی إیلامِه ؛ فإنّ العاقلَ یتّعظُ بِالآدابِ، و البهائمُ لا تَتّعظُ إلاّ بِالضّربِ . (5)

عنه علیه السلام :إذا لَوّحْتَ للعاقلِ فَقد أوْجَعتَهُ عِتابا . (6)

عنه علیه السلام :عُقوبةُ العُقَلاءِ التَّلْویحُ ، عُقوبةُ الجُهَلاءِ التَّصْریحُ . (7)

امام علی علیه السلام :زیاد سرزنش نکن، که سرزنش زیاد کینه می آورد و به دشمنی می انجامد.

امام علی علیه السلام :بردگان را نیکو تربیت کن و کمتر خشم گیر و بی جهت کسی را زیاد سرزنش نکن و اگر یکی از ایشان به خاطر ارتکاب گناهی سزاوار سرزنش شد، پس به نیکی ملامت کن؛ چرا که ملامتِ همراه با گذشت، برای کسی که عاقل باشد از زدن دردناک تر است.

امام علی علیه السلام_ در فرمانش به مالک اشتر _نوشت : نباید نیکوکار و بدکردار در چشم تو یکسان باشند، که این امر رغبت نیکوکار را در نیکی کم می کند و بدکردار را به بدی وا می دارد، بنا بر این با هر یک چنان باش که شایسته آن است.

امام علی علیه السلام :اصلاح کردن نیکان با گرامی داشتن آنهاست، و اصلاح کردن بدکاران با تأدیب (تنبیه) آنان.

امام علی علیه السلام :از کسانی مباش که اندرز به حالشان سودی ندارد مگر آن که کاملاً سرزنش شوند. شخص عاقل به ادب پند می گیرد، و ستوران جز با زدن به راه در نمی آیند.

امام علی علیه السلام :کنایه زدن به خردمند، سرزنشی دردآور برای اوست.

امام علی علیه السلام :کیفر خردمندان، کنایه زدن است و کیفر نادانان آشکارا گفتن.

ص :111


1- غرر الحکم : 10412.
2- تحف العقول : 87.
3- تحف العقول : 130.
4- بحار الأنوار : 78/82/81.
5- نهج البلاغة: الکتاب31.
6- غرر الحکم : 4103.
7- غرر الحکم : 6328 _ 6329 .

عنه علیه السلام :التَّعْرِیضُ للعاقلِ أشدُّ عِتابِهِ . (1)

عنه علیه السلام :ازْجُرِ المُسیءَ بِثوابِ المُحسِنِ . (2)

عنه علیه السلام :عاتِبْ أخاکَ بالإحسانِ إلیهِ ، و ارْدُدْ شرَّهُ بالإنعامِ علَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :أصْلِحْ المُسیءَ بحُسْنِ فِعالِکَ ، و دُلَّ علَی الخیرِ بِجمیلِ مَقالِکَ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ عند ما شکی له بعضهم ابنا له _: لا تَضرِبْهُ ، و اهْجُرْهُ و لا تُطِلْ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :کنایه زدن به خردمند، سخت ترین سرزنش برای اوست.

امام علی علیه السلام :با پاداش دادن به نیکوکار، بدکار را از بد کرداری باز دار .

امام علی علیه السلام :برادرت را با نیکی کردن به او سرزنش کن و بدی اش را با بخشش به او پاسخ ده.

امام علی علیه السلام :بدکار را [یا کسی را که به تو بدی کرده است] با کردار نیکت اصلاح کن، و با گفتار نیکو و زیبایت او را به خیر رهنمون شو .

امام کاظم علیه السلام_ به شخصی که از فرزندش شکایت داشت _فرمود : او را نزن، بلکه برای مدتی کوتاه با او قهر کن.

70 - تَأدیبُ اللَّهِ لِلنَّبیِّ صلی الله علیه وآله
70 - تربیت پیامبر به وسیله خداوند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أدَّبَنِی رَبِّی فأحسَنَ تأدِیبی . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أدیبُ اللّهِ ، و عَلِیٌّ أدِیبی . (8)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أدّبَهُ اللّهُ عزّ و جلّ، و هو أدَّبَنی، و أنا اُؤدِّبُ المؤمنینَ ، و اُورِثُ الأدبَ المُکْرَمینَ . (9)

70

تربیت پیامبر به وسیله خداوند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرا خداوند تربیت کرد و نیکو تربیتم کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من تربیت شده خدایم و علی تربیت شده من.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را خداوند تربیت کرد و او مرا و من مؤمنان را تربیت می کنم و برای بزرگواران ، ادب به ارث می گذارم.

ص :112


1- غرر الحکم : 1161.
2- نهج البلاغة : الحکمة 177.
3- بحار الأنوار : 71/427/76.
4- غرر الحکم : 2304.
5- بحار الأنوار : 104/99/74.
6- (انظر) الموعظة : باب 4080.
7- مجمع البیان : 10/500 .
8- بحار الأنوار : 16/231/35.
9- بحار الأنوار : 77/267/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ أدّبَ نبیَّه فأحسنَ أدبَهُ ، فلَمّا أکمَلَ لَهُ الأدبَ قالَ : «و إنّکَ لَعلَی خُلُقٍ عظیمٍ» (1) ، ثمّ فَوّضَ إلیهِ أمرَ الدِّینِ و الاُمّة لِیَسُوسَ عِبادَهُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ أدّبَ نبیَّه صلی الله علیه و آله ، حتّی إذا أقامَهُ عَلی ما أرادَ قالَ له : «و أْمُرْ بالعُرفِ و أعْرِضْ عن الجاهِلین» (3) ، فلمّا فَعَل ذلکَ له رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله زَکّاهُ اللّهُ ، فقالَ : «إنّکَ لَعلی خُلُقٍ عظیم» . (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ أدّبَ نبیَّهُ علی مَحبّتهِ، فقالَ : «و إنّک لَعلی خُلُقٍ عظیم» . (5)

بصائر الدرجات :إنّ اللّهَ أدّبَ نبیَّهُ فأحسنَ تأدیبَهُ، فقالَ : «خُذِ العَفْوَ وَ أْمُرْ بالعُرف ......... » ، فلمّا کانَ ذلکَ أنزلَ اللّهُ : «و إنّک لَعلی خُلُقٍ عظیم» . (6)

(7)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ پیامبر خود را تربیت کرد و نیکو تربیت کرد و چون ادب را در او به کمال رساند فرمود: «براستی که تو دارای خویی بزرگ هستی». آنگاه کار دین و امت را به او سپرد تا بندگانش را اداره کند.

امام صادق علیه السلام :خداوند پیامبر خود را تربیت کرد و چون او را ، چنان که می خواست، بار آورد، به وی فرمود: «به خوبی فرمان ده و از نادانان روی گردان». وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این کار را برای او انجام داد، خداوند وی را ستود و فرمود: «راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی».

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ پیامبرش را بر شالوده محبّت به خود تربیت کرد و فرمود: «براستی که تو دارای خویی بزرگ هستی».

بصائر الدرجات :خداوند پیامبر خود را نیکو تربیت کرد و آن گاه فرمود: «به نیکی فرمان ده و از جاهلان اعراض کن» . چون چنین کرد ، خداوند آیه «براستی که تو دارای خویی بزرگ هستی» را فرو فرستاد.

71 - التَّأدُّبُ بآدابِ اللَّهِ
71 - مؤدّب شدن به آداب خدایی

بحار الأنوار :إنَّ جَبرَئیلَ علیه السلام أُهبِطَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ: یا رسولَ اللّه ، إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یَقرأُ عَلیکَ السلامُ و یَقولُ لَک : إقرأْ بِسم اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم «لا تَمُدّنَّ عینَیکَ إلی ما مَتّعْنا به أزواجا منهم» (8) الآیَةَ فَأمَرَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله مُنادیا یُنادی: مَن لَم یَتأدّبْ بأدبِ اللّهِ تَقَطّعتْ نفسُهُ علَی الدّنیا حَسَراتٍ . (9)

71

مؤدّب شدن به آداب خدایی

بحار الأنوار :جبرئیل بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرود آمد و گفت: ای پیامبر خدا! خداوند به تو سلام می رساند و به تو می گوید: بخوان: به نام خداوند بخشنده مهربان، «اگر بعضی از گروه هایشان را به چیزی بهره ور ساخته ایم ، تو بدان چشم مدوز» نازل گشت، پیامبر صلی الله علیه و آله جارچی را فرمود که جار زند: هر که متأدّب به آداب خداوند نشود ، جانش از حسرت های دنیا به لب می آید.

ص :113


1- القلم : 4 .
2- الکافی : 1 / 266 / 4.
3- الأعراف : 199 .
4- الفقه المنسوب للإمام الرضا : 364 .
5- الکافی : 1/265/1 .
6- بصائر الدرجات : 378/3.
7- (انظر) الخُلق : باب 1114.
8- الحِجر : 88 .
9- بحار الأنوار : 71/348/17.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی أدّبَ عِبادَهُ المؤمنینَ أدبا حَسَنا ، فقالَ جَلّ مِن قائلٍ : «یَحْسَبُهُم الجاهلُ أغنیاءَ مِنَ التّعفّف» (1) . (2)

عنه علیه السلام :مَنْ تأدّبَ بآدابِ اللّهِ عزّ و جلّ أدّاهُ إلَی الفلاحِ الدائمِ . (3)

عنه علیه السلام :مَنْ لم یَصْلُحْ علی أدبِ اللّهِ لم یَصْلُحْ علی أدبِ نفسِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :خداوند متعال بندگان مؤمن خود را نیکو ادب کرد و فرمود : «آن چنان خویشتندار و با مناعت طبع اند که هر کس حال ایشان را نداند، می پندارد که از توانگران اند».

امام علی علیه السلام :هر که به آداب خداوند عزّ و جلّ مؤدّب شود ، او را به رستگاری جاوید می رسانَد.

امام علی علیه السلام :هر که با ادب [تعالیم ]خداوند اصلاح نشود، با ادب خویش [نیز ]اصلاح نمی گردد.

72 - تَأدیبُ اللَّهِ
72 - تأدیب خداوند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ البلاءَ للظّالمِ أدبٌ ، و للمؤمنِ امتحانٌ ، و للأنبیاءِ دَرَجةٌ ، و للأولیاءِ کَرامةٌ . (5)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :اللّهمَّ لا تَسْتَدرِجْنی بالإحسانِ، و لا تُؤَدِّبْنی بالبلاءِ . (6)

72

تأدیب خداوند

امام علی علیه السلام :بلا برای ستمگر تأدیب (تنبیه) است و برای مؤمن آزمایش و برای پیامبران [ترفیع] درجه و برای اولیا تکریم .

امام حسین علیه السلام :بار خدایا! با احسان خود مرا اندک اندک به سوی دام کیفرت مکشان (7) و با بلاها تأدیبم مفرما.

ص :114


1- البقرة : 273 .
2- مطالب السؤول : 55.
3- بحار الأنوار : 92/214/13.
4- غرر الحکم : 9001.
5- بحار الأنوار : 81/198/55.
6- بحار الأنوار : 78/127/9.
7- امام حسین علیه السلام درباره استدراج خداوندی می فرماید : استدراج خدا نسبت به بنده خود این است که به او نعمت فراوان دهد و شکرگزاری را از او بگیرد . (تحف العقول : 250 / 7) _ م.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إلهی ، لا تُؤدِّبْنی بِعُقوبَتِکَ، و لا تَمکُرْ بِی فی حِیلَتِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّما ناشٍ نَشأ فی قومِهِ ثمّ لم یُؤدَّبْ علی معصیتِهِ کانَ اللّهُ عزّ و جلّ أوّلُ ما یُعاقِبُهُم فیهِ أن ینقُصَ مِن أرزاقهِم . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :ربّما کانتِ الغِیَرُ نَوعاً مِن أدبِ اللّهِ عزّ و جلّ . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام :خدای من ! با کیفر خود مرا ادب مفرما و به مکر خودت گرفتارم مکن.

امام صادق علیه السلام :هر نوجوانی که در میان مردمش رشد کند و برای ارتکاب گناهی تأدیب (تنبیه) نشود، نخستین کیفری که خداوند عزّ و جلّ به سبب او به آن مردم می دهد کاستن از روزیهای ایشان است.

امام عسکری علیه السلام :چه بسا که دگرگونیهای زمانه، نوعی از تأدیب خداوند عزّ و جلّ باشد.

ص :115


1- الإقبال : 1/157 .
2- ثواب الأعمال : 266/1 .
3- نزهة الناظر : 144/3 .
4- (انظر) البلاء : باب 411.

@

ص :116

8 - الأذان

اشاره

(1)

ص :117


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 4/612 _ 637 «أبواب الأذان و الإقامة». بحار الأنوار : 84/103 باب 13 «الأذان و الإقامة». کنز العمّال : 8/329 _ 363 «فی الأذان».
8 - اذان
73 - الأذانُ
73 - اذان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُغْفَرُ للمؤذّنِ مَدُّ صَوتِهِ و بَصَرِهِ ، و یُصدِّقُهُ کلُّ رطْبٍ و یابِسٍ ، و له مِن کُلِّ مَن یُصلّی بأذانِه حَسَنةٌ . (1)

کنز العمّال :عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما مِن رَجُلٍ یکونُ بأرضٍ قِیٍّ فیؤذّنُ بِحض_رةِ الصَّلاةِ و یُقِ_مُ الصَّلاةَ إلاّ صلّی خَلفَهُ مِنَ الملائکةِ ما لا یُری طَرَفاهُ . (2)

و فی خبر : ......... فإنْ أقامَ صلّی مَعهُ مَلَکانِ، و إنْ أذّنَ و أقامَ صلّی خلفَه مِن خلْقِ اللّهِ ما لا یُری طَرَفاهُ . (3)

73

اذان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلال! برخیز و ما را با نماز آسایش بخش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان چون بانگ دعوت به نماز را بشنود، بگریزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل آسمان از ساکنان زمین چیزی جز اذان نمی شنوند.

74 - المُؤَذِّنُ
74 - اذان گو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قُمْ یا بِلالُ فأرِحْنا بالصَّلاةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الشَّیطانَ إذا سَمِعَ النِّداءَ بالصَّلاةِ هَرَبَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أهلَ السَّماءِ لا یَسْمَعُونَ مِن أهلِ الأرضِ شَیئا إلاّ الأذانَ . (6)

74

اذان گو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤذّن تا جایی که صدایش می رسد و نگاهش کار می کند به همان اندازه آمرزیده می شود و هر خشک و تری [گفته ]او را تصدیق می کند و به تعداد هر نفری که با اذان او نماز بگزارد حسنه ای برایش منظور می شود.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کسی نیست که در دشتی باشد و به هنگام نماز اذان بگوید و نماز بر پای دارد، مگر آن که پشت سر او صفی از فرشتگان که دو سوی آن ناپیداست، به نماز می ایستند.

و در خبری دیگر [از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ] آمده است: ......... اگر اقامه بگوید [و به نماز ایستد] دو فرشته به او اقتدا می کنند و چنانچه اذان و اقامه بگوید، صفی از آفریدگان خدا، که دو سوی آن ناپیداست، پشت سر او نماز می گزارند.

ص :118


1- بحار الأنوار : 84/104/2 .
2- کنز العمّال : 20930.
3- کنز العمّال : 20931.
4- کنز العمّال : 20954.
5- کنز العمّال : 20951.
6- کنز العمّال : 20934.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِیؤذّنْ لَکُم أفصحُکُمْ ، وَ لْیؤمّکُمْ أفقهُکُم . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حَقُّ المؤذّنِ أن تَعلمَ أنّه مُذکِّرٌ لکَ ربَّکَ عزّ و جلّ ، و داعٍ لکَ إلی حَظِّکَ ، و عونُکَ علی قضاءِ فَرْضِ اللّهِ علیکَ، فاشْکُرْهُ علی ذلکَ شُکْرَکَ للمُحْسِنِ إلیکَ . (2)

امام علی علیه السلام :باید فصیح ترین فرد شما اذان بگوید، و آگاهترینِ شما به مسائل دینی، امامت [نمازتان ]را به عهده گیرد.

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ مؤذّن این است که بدانی او پروردگار عزّ و جلّ تو را به یادت می آورد و تو را به بهره ات فرا می خواند و یاری ات می رساند تا واجب الهی را بگزاری . پس، برای این کارها از او سپاسگزاری کن، همچنان که اگر کسی به تو خوبی کند تشکّر می کنی.

75 - تَفسیرُ الأذانِ
75 - تفسیر اذان

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :کنّا جُلُوسا فی المسجدِ ، إذ صَعِدَ المؤذّنُ المَنارةَ، فقالَ : «اللّه أکبر ، اللّه أکبر»، فَبکی أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام و بَکینا بِبُکائِه ، فلمّا ف_رغَ الم_ؤذّنُ قال : أ ت_َدْرونَ م_ا یَقولُ المؤذّنُ ؟ قلنا : اللّهُ و رَسُولُهُ و وصیُّهُ أعلمُ ، فقالَ : لو تَعلم_ونَ ما یَق_ولُ لَضَحِکْتُم قلیلاً و لَبَکیتُم کثیرا!

فَلِقولِه : «اللّه أکبر» مَعانٍ کَثیرةٌ ، منها أنّ قولَ المؤذّن «اللّه أکبر» یَقَعُ علی قِدَمِهِ و أزلیّتِهِ و أبدیّتِهِ و عِلْمِهِ و قوّتِهِ و قُدرتِهِ و حِلْمِهِ و کَرَمِهِ وجُودِهِ و عَطائِه و کِبْریائِه . (3)

75

تفسیر اذان

امام حسین علیه السلام :در مسجد نشسته بودیم که مؤذّن بالای گلدسته رفت و گفت: «اللّه اکبر، اللّه اکبر». امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام گریست و ما نیز از گریه او گریستیم. وقتی مؤذّن اذان را تمام کرد، امام فرمود: آیا می دانید مؤذّن چه می گوید؟ عرض کردیم: خدا و پیامبر و وصیّ او بهتر می دانند . فرمود: اگر می دانستید که چه می گوید کم می خندیدید و بسیار می گریستید. «اللّه اکبر» مؤذّن معانی بسیار دارد؛ از جمله این که «اللّه اکبر» بیانگر قدیم بودن و ازلیّت و ابدیّت خداوند و علم و نیرو و قدرت و حلم و کرم و جود و عطا و کبریای او می باشد.

ص :119


1- دعائم الإسلام : 1/147.
2- بحار الأنوار : 74/7/1.
3- بحار الأنوار : 84/131/24، انظر تمام الحدیث.

76 - الحَثُّ عَلَی الأذانِ فِی اُذُنِ الوَلیدِ
76 - تشویق به اذان گفتن در گوش نوزاد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، إذا وُلِدَ لکَ غُلامٌ أو جاریةٌ فأذِّنْ فی اُذنِه الیُمنی و أقِمْ فی الیُسری ؛ فإنّه لا یَضُرُّهُ الشّیطانُ أبدا . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حدّثَتْنی أسماءُ بنتُ عُمَیسٍ قالتْ: حدّثَتْنی فاطمةُ علیها السلام : لمّا حَمَلت بالحَسَن علیه السلام و ولَدته جاءَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله ......... و أذّنَ فی اُذنِه الیُمنی و أقامَ فی اُذنهِ الیُسری ......... .

فلمّا کان بعدَ حَوْلٍ وُلِد الحُسینُ علیه السلام ، و جاء النّبیُّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا أسماءُ هَلُمِّی ابنِی ، فَدَفعتهُ إلیه فی خِرْقةٍ بیضاءَ ، فأذّنَ فی اُذنهِ الیُمنی و أقامَ فی الیُسری و وَضَعه فی حِجْرهِ، فبکی . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله أذّنَ فی اُذنِ الحسنِ علیه السلام بالصَّلاةِ یومَ وُلدَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا وُلدَ لأحدِکُم ......... و لیحَنِّکْهُ بماءِ الفُراتِ، و لیؤذِّنْ فی اُذنهِ الیُمنی ، و لیُقِمْ فی الیُسری . (4)

76

تشویق به اذان گفتن در گوش نوزاد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه پسری یا دختری برایت به دنیا آمد، در گوش راستش اذان بگو و در گوش چپ او اقامه؛ در این صورت شیطان هرگز به او گزندی نمی رساند.

امام زین العابدین علیه السلام :اسماء بنت عمیس از قول فاطمه علیها السلام برایم گفت که وقتی حسن علیه السلام را حامله شدم و او را به دنیا آوردم، پیامبر صلی الله علیه و آله آمد ......... و در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپ او اقامه ......... . یک سال بعد که حسین علیه السلام به دنیا آمد باز پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و فرمود: ای اسماء! فرزندم را بیاور؛ من آن حضرت را در پارچه ای سفید به دست پیامبر دادم و آن بزرگوار در گوش راست او اذان گفت و در گوش چپش اقامه و او را روی زانوی خود نهاد و گریست.

امام زین العابدین علیه السلام :زمانی که حسن علیه السلام به دنیا آمد پیامبر در گوش او اذان گفت.

امام باقر علیه السلام :هر گاه برای یکی از شما فرزندی به دنیا آمد ......... کام او را با آب فرات بردارد و در گوش راستش اذان بگوید و در گوش چپ او اقامه.

ص :120


1- تحف العقول : 13.
2- عیون أخبار الرضا : 2/25/5 .
3- عیون أخبار الرضا : 2/43/147.
4- بحار الأنوار : 104/122/62.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن ساءَ خُلُقُه فأَذِّنوا فی اُذنِهِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :اگر کسی بد اخلاق شد، در گوش او اذان بگویید.

ص :121


1- بحار الأنوار : 104/122/61.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 4/672 باب 46.

@

ص :122

9 - الإیذاء

اشاره

(1)

(2)

ص :123


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75/147 باب 57 «من أخاف مؤمنا أو ضَرَبه أو آذاه».
2- انظر: عنوان 120 «التحقیر». الجار : باب 650 ، الزواج : باب 1655 ، 1656.
9 - آزردن
77 - الإیذاءُ
77 - آزردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أذلُّ النّاسِ مَنْ أهانَ النّاسَ. (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فاز و اللّهِ الأبرارُ ، أ تدری مَن هُم؟ هُمُ الّذینَ لا یُؤذُونَ الذَّرَّ . (2)

الإمامُ الکاظِمُ علیه السلام :لیسَ مِن أخلاقِ المُؤمِنینَ الغَشُّ و لا الأذی . (3)

77

آزردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوارترین مردم کسی است که مردمان را خُرد و خوار شمارد.

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند که نیکان رستگارند. آیا می دانید آنها چه کسانی هستند؟ کسانی که آزارشان به مورچه ای نمی رسد.

امام کاظم علیه السلام :دغلکاری و آزار ، از اخلاق مؤمنان نیست .

78 - إیذاءُ المُؤمِنِ
78 - آزردن مؤمن

الکتاب:

«وَ الّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانا وَ إِثْما مُبِینا» . (4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن آذی مُؤمنا فَقَدْ آذانی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن نَظَرَ إلی مؤمنٍ نظرةً یُخیفُهُ بها أخافَهُ اللّهُ تعالی یومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلّهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : مَن أهانَ لی وَلیّا فقد أرْصَدَ لِمُحارَبتی . (7)

78

آزردن مؤمن

قرآن:

«کسانی که مردان و زنان مؤمن را بی آنکه گناهی کرده باشند، می آزارند، تهمت و گناه آشکاری را به دوش می کشند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مؤمنی را بیازارد مرا آزار داده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مؤمنی نگاه ترسناکی کند، خداوند متعال او را در روزی که سایه ای جز سایه او نیست، بترساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی فرموده است: هر که به یکی از دوستان من تحقیر و توهین روا دارد برای جنگ با من آماده شده است.

ص :124


1- الأمالی للصدوق:73/41.
2- . تفسیر القمّی : 2/146.
3- الکافی : 8/126/95 .
4- . الأحزاب : 58.
5- بحار الأنوار:67/72/40.
6- . بحار الأنوار : 75/150/13.
7- الکافی : 2/351/3.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحْزَن مُؤمنا ثمّ أعطاهُ الدُّنیا لم یَکُنْ ذلکَ کَفّارتَه ، و لم یُؤْجَرْ عَلَیهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَحِلُّ لِمُسلمٍ أن یُرَوِّعَ مُسلما . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : لِیأذَنْ بِحَربٍ منّی مَن آذی عَبدیَ المؤمنَ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مؤمنی را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، گناهش بخشوده نمی شود و در برابر آن پاداشی نمی بیند.

امام علی علیه السلام :بر هیچ مسلمانی روا نیست که مسلمانی را به رعب و وحشت اندازد.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده است هر که بنده مؤمن مرا بیازارد، به من اعلان جنگ می دهد.

79 - کَفُّ الأذی
79 - نیازردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُفَّ أذاکَ عنِ النّاسِ ؛ فإنّهُ صَدَقةٌ تَصّدَّقُ بها عَلی نَفْسِکَ . (5)

کتاب من لا یحضره الفقیه :جِبرَئِیلُ علیه السلام لِرَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ حِینَ قالَ صلی الله علیه و آله لَهُ : یا جِبرَئِیُل عِظْنی _ : شَرَفُ المؤمنِ صَلاتهُ بِاللَّیلِ ، و عِزُّهُ کَفُّ الأَذی عَنِ الناسِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المؤمنُ نفسُه مِنه فی تَعَبٍ و النّاسُ مِنه فی راحةٍ . (7)

79

نیازردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به مردم آزار نرسان، که بی آزاری صدقه ای است که برای خودت می پردازی.

کتاب من لا یحضره الفقیه :جبرئیل به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ هنگامی که از او اندرز خواست _ گفت : شرافت مؤمن ، نماز شب اوست و عزّت او آزار نرساندن به مردم .

امام علی علیه السلام :نفْس مؤمن از او در رنج است، اما مردمان از وی آسوده اند.

ص :125


1- بحار الأنوار : 75/150/13 .
2- عیون أخبار الرضا : 2/71/327.
3- الکافی : 2/350/1.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 8/587 و 588 باب 145 و 146.
5- بحار الأنوار : 75/ 54/19.
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/471/1360 .
7- الخصال : 620/10.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :کَفُّ الأذی مِن کَمالِ العقلِ ، و فیه راحةٌ للبَدَنِ عاجِلاً و آجِلاً . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کَفّ یدَهُ عنِ النّاسِ فإنّما یکُفُّ عَنهُم یَدا واحدةً و یَکُفّونَ عنه أیادیَ کثیرةً . (2)

امام زین العابدین علیه السلام :آزار نرساندن، نشانه کمال خرد است و مایه آسایش تن در دنیا و آخرت است.

امام صادق علیه السلام :هر که دست از آزار مردم بردارد، یک دست از آنها نگه داشته و مردم دستهای بسیار از [آزار] او نگه می دارند.

80 - الصَّبرُ عَلَی الأذی فِی اللَّهِ سُبحانَهُ
80 - شکیبایی بر آزار دیدن در راه خدا

الکتاب:

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ کَعَذَابِ اللّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنّا کُنّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ العالَمِینَ» . (3)

فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبیلِی وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّآتِهِمْ» . (4)

وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّی أَتاهُمْ نَصْرُنا وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللّهِ وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ المُرْسَلِینَ» . (5)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما اُوذِیَ أحدٌ مِثْلَ ما اُوذِیتُ فی اللّهِ . (6)

(7)

80

شکیبایی بر آزار دیدن در راه خدا

قرآن:

«از مردمان ، کسانی هستند که می گویند: به خدا ایمان آورده ایم و چون در راه خدا آزاری ببینند آزار مردم را چون عذاب خدا به شمار می آورند. و هرگاه از سوی پروردگار تو مددی رسد، می گویند: ما نیز با شما بوده ایم. آیا خدا به آنچه در دلهای مردم جهان می گذرد آگاه تر نیست؟».

«پس کسانی که مهاجرت کرده و از خانه هایشان رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند، گناهانشان را می زدایم».

«پیامبرانی هم که پیش از تو بودند تکذیب شدند، ولی آنها بر آن تکذیب و آزار شکیبایی ورزیدند تا کمک ما به آنان رسید. و کلمات خدا را تغییر دهنده ای نیست. و بی گمان پاره ای از اخبار پیامبران به تو رسیده است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس به اندازه من در راه خدا آزار و اذیت ندیده است.

ص :126


1- تحف العقول : 283.
2- الخصال : 17/60.
3- العنکبوت : 10.
4- آل عمران : 195.
5- الأنعام : 34.
6- کنز العمّال : 5818.
7- (انظر) خصائص خاتم النَّبیّین : باب 3784.

81 - جَزاءُ المُؤذی
81 - عاقبت آزاردهنده

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنْ لَقِیَ أَخَاه بِما یَسُوؤُهُ لِیَسوءَه ساءَه اللّهُ یومَ یَلقاه . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إِذا کانَ یومُ القیامةِ نادی منادٍ : أَینَ الصدودُ لأَولِیائِی؟ فیقومُ قومٌ لیسَ علی وجوهِهِم لَحْمٌ ، فیُقَالُ : هؤلاءِ الّذینَ آذَوْا المؤمنینَ و نصبُوا لهم و عانَدوُهم و عنَّفُوهُم فی دِینِهِم ، ثمّ یؤمرُ بِهِمْ إلی جَهَنَّمَ . (2)

81

عاقبت آزار دهنده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در دیدار برادر دینی اش، کاری کند تا او ناراحت شود، خداوند هم در روز دیدارش او را ناراحت می کند.

امام صادق علیه السلام :در روز قیامت، ندا کننده ای ندا دردهد: کجایند آزار دهندگان دوستان من؟ پس گروهی برخیزند که صورتشان گوشت ندارد و گفته می شود: اینان کسانی هستند که مؤمنان را آزار دادند و با آنان دشمنی و مخالفت کردند و در دینشان برایشان سخت گرفتند؛ سپس به درافکندنشان در جهنّم فرمان داده می شود.

ص :127


1- ثواب الأعمال : 182/1 .
2- الکافی : 2/351/2 .

@

ص :128

10 - التاریخ

اشاره

(1)

(2)

ص :129


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 40 / 218 باب 97
2- انظر: عنوان 205 «الزمان»، 399 «الغیب» . معرفة اللّه : باب 2578، الفکر : باب 3204، الأمثال : باب 3541 .
10 - تاریخ
82 - أهَمِّیَةُ مَعرِفَةِ التّاریخِ
82 - اهمّیت شناخت تاریخ

الکتاب:

هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَآءً وَ الْقَمَرَ نُورًا وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْأَیَ_اتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» . (1)

وَ جَعَلْنَا الَّیْلَ وَ النَّهَارَ ءَایَتَیْنِ فَمَحَوْنَآ ءَایَةَ الَّیْلِ وَ جَعَلْنَآ ءَایَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُوا فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ فَصَّلْنَ_اهُ تَفْصِیلاً» . (2)

فَالِقُ الاْءِصْبَاحِ وَ جَعَلَ الَّیْلَ سَکَنًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبَانًا» . (3)

الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :بِالسَّنَةِ و أخواتِها یُکالُ الزَّمانُ مِن لَدُن خَلقِ اللّهِ تَعالَی العالَمَ إلی کُلِّ وَقتٍ و عَصرٍ مِن غابِرِ الأَیّامِ ، و بِها یَحسُبُ النّاسُ الأَعمارَ وَ الأَوقاتَ المُوقَّتَةَ لِلدُّیونِ وَ الإِجاراتِ وَ المُعامَلاتِ و غَیرِ ذلِکَ مِن اُمورِهِم . (5)

82

اهمّیت شناخت تاریخ

قرآن :

«اوست کسی که خورشید را روشنایی بخشید و ماه را تابان کرد و برای آن ، منزل هایی معیّن کرد تا شماره سال ها و حساب را بدانید. خداوند ، اینها را جز به حق ، نیافریده است. او نشانه ها[ی خود ] را برای گروهی که می دانند ، به روشنی بیان می کند» .

«و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم . نشانه شب را تیره گون و نشانه روز را روشنی بخش گردانیدیم ، برای این که [ در آن ، ]فضلی از پروردگارتان بجویید و برای این که شماره سال ها و حساب [ عمرها و رویدادها ] را بدانید و هر چیزی را به روشنی باز نمودیم» .

«[خداوند ،] شکافنده صبح است و شب را برای آرامش ، و خورشید و ماه را وسیله محاسبه[ی زمان ]قرار داد» .

«خورشید و ماه ، بر حسابی [روان]اند» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :به وسیله سال و امثال آن است که زمان _ از آن هنگام که خداوند متعال، جهان را آفرید تا هر وقت و عصری از روزگاران گذشته _ اندازه گیری می شود و به وسیله همین هاست که مردم ، عمرها و زمان های تعیین شده برای وام ها و اجاره ها و معاملات و دیگر امورشان را محاسبه می کنند.

ص :130


1- یونس : 5 .
2- الإسراء : 12 .
3- الإنعام : 96 .
4- الرحمن : 5 .
5- بحار الأنوار : 58 / 176 / 35 .

عنه علیه السلام :خَلَقَ اللّهُ السَّماءَ سَقفا مَرفوعا ......... و جَعَلَ فیها سِراجا و قَمَرا مُنیرا ، یَسبَحانِ فی فَلَکٍ یَدورُ بِهِما دائِبَینِ ، یُطلِعُهُما تارَةً و یُؤفِلُهُما اُخری ، فَبَنی عَلَیهِ الأَیّامَ وَ الشُّهورَ وَ السِّنینَ الَّتی هِیَ مِن سَبَبِ الشِّتاءِ وَ الصَّیفِ وَ الرَّبیعِ وَ الخَریفِ ؛ أزمِنةً مُختَلِفَةَ الأَعمالِ. (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند ، آسمان را به سانِ بامی برافراشته آفرید ......... و در آن ، چراغی ( خورشید ) و ماهی تابان نهاد که هر دو ، در فلکی [ و مداری ، ]پیوسته می چرخند ؛ باری طلوع می نمایند و دگر بار ، غروب می کنند ، و روزها و ماه ها و سال ها را که خود ، سبب پیدایش زمستان و تابستان و بهار و پاییزند ، به عنوان زمان های کارهای گوناگون ، بر پایه همین گردش قرار داد .

83 - الحَثُّ عَلی عِلمِ التّاریخِ
83 - تشویق به شناخت تاریخ

أ _ التّاریخُ الماضی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصِیَّةٍ أوصی بِهَا ابنَهُ الحَسَنَ علیه السلام _: أحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ ......... وَ اعرِض عَلَیهِ أَخبارَ الماضینَ ، و ذَکِّرهُ بِما أصابَ مَن کانَ قَبلَکَ مِنَ الأَوَّلینَ ، و سِر فی دِیارِهِم و آثارِهِم فَانظُر فیما فَعَلوا و عَمَّا انتَقَلوا و أینَ حَلّوا و نَزَلوا ، فَإِنَّکَ تَجِدُهُم قَدِ انتَقَلوا عَنِ الأَحِبَّةِ ، و حَلّوا دِیارَ الغُربَةِ ، و کأَنَّکَ عَن قَلیلٍ قَد صِرتَ کَأَحَدِهِم ، فَأَصلِح مَثواکَ ، و لا تَبِع آخِرَتَکَ بِدُنیاکَ ......... .

أی بُنَیَّ! إنّی و إن لَم أکُن عُمِّرتُ عُمُرَ مَن کانَ قَبلی ، فَقَد نَظَرتُ فی أعمالِهِم ، و فَکَّرتُ فی أخبارِهِم ، و سِرتُ فی آثارِهِم ؛ حَتّی عُدتُ کَأَحَدِهِم ، بَل کَأَنّی بِمَا انتَهی إلَیَّ مِن اُمورِهِم قَد عُمِّرتُ مَعَ أوَّلِهِم إلی آخِرِهِم ، فَعَرَفتُ صَفوَ ذلِکَ مِن کَدَرِهِ ، و نَفعَهُ مِن ضَرَرِهِ ، فَاستَخلَصتُ لَکَ مِن کُلِّ أمرٍ نَخیلَهُ (2) ، و تَوَخَّیتُ لَکَ جَمیلَهُ ، و صَرَفتُ عَنکَ مَجهولَهُ ، و رَأَیتُ حَیثُ عَنانی مِن أمرِکَ ما یَعنِی الوالِدَ الشَّفیقَ، و أجمَعتُ عَلَیهِ مِن أدَبِکَ، أن یَکونَ ذلِکَ و أنتَ مُقِبلُ العُمُرِ و مُقتَبَلُ الدَّهرِ ، ذو نِیَّةٍ سَلیمَةٍ و نَفسٍ صافِیَةٍ . (3)

83

تشویق به شناخت تاریخ

الف _ تاریخِ گذشته

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : دلت را با موعظه ، زنده بدار ......... و اخبار گذشتگان را بر آن عرضه کن و به آنچه بر سرِ پیشینیان تو آمده است ، اندرزش ده! در سرزمین ها و آثار بر جای مانده از آنان بِگرد و بنگر که چه کردند و از چه جدا شدند و به کجا منتقل شدند و در چه سرایی فرود آمدند . خواهی دید که از دوستان [خود] ، جدا شده اند و در سرای غربت ، فرود آمده اند و گویا تو نیز به زودی ، چونان یکی از آنان خواهی شد . پس جایگاه [ ابدی ]خویش را آباد کن و آخرتت را به دنیایت مفروش ......... .

فرزندم! من اگر چه به اندازه عمرِ [ مجموعِ ]پیشینیان ، عمر نکرده ام ، اما در کردارهای آنان نگریسته ام ، و در اخبار و سرگذشتشان اندیشیده ام ، و در آثارشان سیر کرده ام تا آن جا که چونان یکی از آنان شده ام و بلکه با مطالعه تاریخ آنان ، گویا پا به پای اوّلین تا آخرین آنها عمر کرده ام . پس حوادث زلال را از تیره ، و سود آنها را از زیانشان بازشناختم . پس ، از هر چیزی ، ناب آن را برایت برگزیدم و زیبایش را برایت جستم ، و نا شناخته هایش را از تو دور ساختم ، و چونان پدری مهربان ، به کار تو همّت گماشتم و عزم تربیت تو کردم؛ زیرا که تو در آغاز زندگی قرار داری و تازه به روزگارْ روی آورده ای و از نیّتی پاک و اندرونی بی پیرایه ، برخورداری .

ص :131


1- بحار الأنوار : 3 / 190 .
2- انتخلت الشیء : استقصیت أفضله . و تنخّلته : تخیّرته (الصحاح : 5 / 1827 «نخل»).
3- نهج البلاغة : الکتاب 31 ، تحف العقول : 69 نحوه ، بحار الأنوار : 77 / 199 / 1 ؛ کنز العمّال : 16 / 168 / 44215 نقلاً عن وکیع و العسکری فی المواعظ نحوه .

ب _ التّاریخُ المُعاصِرُ

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَلَی العاقِلِ أن یَکونَ بَصیرا بِزَمانِهِ . (1)

ب _ تاریخ معاصر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خردمند ، باید زمان خود را بشناسد .

ص :132


1- الخصال : 525 / 13 ، معانی الأخبار : 334 / 1 ، الأمالی للطوسی : 540 / 1163 ، مکارم الأخلاق : 2 / 383 / 2661 کلّها عن أبی ذرّ ، بحار الأنوار : 71 / 279 / 19 ؛ صحیح ابن حبّان : 2 / 78 / 361 عن أبی ذرّ ، کنز العمّال : 16 / 133 / 44157 .

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ مَن حَفِظَ لِسانَهُ ، و عَرَفَ زَمانَهُ ، وَ استَقامَت طَریقَتُهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یَعرِف زَمانَهُ حُرِبَ (2) . (3)

عنه علیه السلام :حَسبُ المَرءِ مِن . . . عِرفانِهِ عِلمُهُ بِزَمانِهِ .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رحمت خدا بر آن کس که زبانش را نگه بدارد و زمانش را بشناسد و راه و روش درست را بپیماید .

امام علی علیه السلام :کسی که زمانش را نشناسد ، به تاراج می رود .

امام علی علیه السلام :در معرفت آدمی ، همین بس که ......... آگاه به زمان خویش باشد .

84 - ثَباتُ قَوانینِ التّاریخِ
84 - پایداری قوانین تاریخ

الکتاب:

«سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً» . (4)

وَ لاَ یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً» . (5)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِبادَ اللّهِ! إنَّ الدَّهرَ یَجرِیِ بِالباقینَ کَجَریِهِ بِالماضینَ ، لا یَعودُ ما قَد وَلّی مِنهُ و لا یَبقی سَرمَدا (6) ما فیهِ ، آخِرُ فَعالِهِ کَأَوَّلِهِ . (7)

84

پایداری قوانین تاریخ

قرآن :

«درباره کسانی که پیش تر بوده اند ، [ همین ] سنّت خدا [ جاری بوده ] است و در سنّت خدا ، هرگز تغییری نخواهی یافت» .

«و نیرنگ زشت ، جز [ دامن ] صاحبش را نمی گیرد . پس آیا جز سنّت پیشینیان را انتظار می برند؟ و هرگز برای سنّت خدا ، تبدیلی نمی یابی و هرگز برای سنّت خدا ، دگرگونی ای نخواهی یافت» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! روزگار ، بر ماندگان همان گونه می گذرد که بر رفتگان گذشته است . آنچه از روزگار سپری شده است ، باز نمی گردد و آنچه مانده است ، تا ابد نمی مانَد . واپسین رفتارش چونان نخستین رفتار آن است .

ص :133


1- الفردوس : 2 / 261 / 3215 عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : 3 / 552 / 7861 .
2- الحَرَب _ بالتحریک _ : نهْب مال الإنسان و ترکه لا شیء له (النهایة : 1 / 358 «حرب») .
3- کنز العمّال : 16 / 181 / 44215 نقلاً عن وکیع و العسکری فی المواعظ .
4- الأحزاب : 62 .
5- فاطر : 43 .
6- السَّرْمَدُ : الدائم (مفردات ألفاظ القرآن : 408 «سرمد») .
7- نهج البلاغة : الخطبة 157 ، عیون الحکم و المواعظ : 148 / 3256 .

عنه علیه السلام :عَلی أثَرِ الماضینَ یَمضِی الباقی . (1)

عنه علیه السلام :عَلی أثَرِ الماضینَ یَمضِی الباقونَ (2) ، وَ الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ . (3)

عنه علیه السلام :اِعتَبِر بِما مَضی مِنَ الدُّنیا لِما بَقِیّ مِنها ؛ فَإنَّ بَعضَها یُشبِهُ بَعضا ، و آخِرُها لاحِقٌ بِأَوَّلِها . (4)

امام علی علیه السلام :ماندگان ، به همان راهی می روند که گذشتگان رفتند .

امام علی علیه السلام :ماندگان ، در پیِ گذشتگان می روند ؛ و ستایش ، خدای را که پروردگار جهانیان است .

امام علی علیه السلام :از [ حوادث ] گذشته دنیا (تاریخ) برای آینده آن ، درس بیاموز؛ چرا که حوادث آن ، شبیه به یکدیگر است و پایان آن به آغازش می پیوندد .

85 - الاعتِبارُ بِالتّاریخِ
85 - عبرت آموزی از تاریخ

الکتاب:

«لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِّوْلِی الْأَلْبَ_ابِ» . (5)

85

عبرت آموزی از تاریخ

قرآن :

« و در داستان ایشان ، عبرتی است برای خردمندان» .

ص :134


1- نهج البلاغة : الخطبة 99 ، کتاب من لا یحضره الفقیه: 4 / 382 / 5833 ، الأمالی للطوسی : 435 / 974 کلاهما عن عبد اللّه بن بکر [بکران] المرادی عن الإمام الکاظم عن آبائه عنه علیهم السلام وفیهما «یصیر» بدل «ما یمضی» مصباح المتهجّد : 382 / 508 عن زید بن وهب ، بحار الأنوار : 89 / 238 / 68 ؛ دستور معالم الحکم : 46 و فیه «منّا» بدل «ما» .
2- فی المصدر : «الباقین» ، و الصواب ما أثبتناه کما فی غرر الحکم . و فی نهج البلاغة : «الباقی» .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1 / 431 / 1263 ، نهج البلاغة : الخطبة 99 ، غرر الحکم : 2829 کلاهما نحوه و لیس فیهما ذیله .
4- نهج البلاغة : الکتاب 69 ، بحار الأنوار : 33 / 508 / 707 .
5- یوسف : 111 .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ ......... و بَصِّرهُ فَجائِعُ الدُّنیا ، و حَذِّرهُ صَولَةَ الدَّهرِ و فُحشَ تَقَلُّبِ اللَّیالی وَ الأَیّامِ ، وَ اعرِض عَلَیهِ أخبارَ الماضینَ ، و ذَکِّرهُ بِما أصابَ مَن کانَ قَبلَکَ مِنَ الأَوَّلینَ . (1)

عنه علیه السلام :کَفی مُخبِرا عَمّا بَقِیّ مِنَ الدُّنیا ما مَضی مِنها . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ لِلباقینَ بِالماضینَ مُعتَبَرا . (3)

عنه علیه السلام :الزَّمانُ یُریکَ العِبَرَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ العِبرَةَ فَکَأَنَّما عاشَ فِی الأَوَّلینَ . (5)

عنه علیه السلام :اعتَبِرُوا بِمَا أصَابَ الاُممَ المُسْتکبِرِینَ مِن قَبلِکُم مِن بَأسِ اللّهِ وَ صَولاتِه ، وَ وَقائِعِهِ وَ مَثُلاتِهِ ، و اتَّعِظُوا بِمَثاوِی خُدودِهم ، وَ مَصَارعِ جُنوبِهم . (6)

حدیث :

امام علی علیه السلام_ هنگام سفارش به فرزندش _فرمود : دل خویش را به پند و اندرز ، زنده دار . . . و به بدیها و دردهای این جهان بینا کن ، و به هجوم روزگار و دگرگونیهای گردش شبها و روزها بترسان و داستان گذشتگان بر او فرو خوان و سرگذشت پیشینیان را به یادش آور .

امام علی علیه السلام :آنچه از دنیا گذشته ، در خبر دادن از آنچه باقی مانده است ، کفایت می کند .

امام علی علیه السلام :باقی ماندگان می توانند از گذشتگان عبرت آموزند .

امام علی علیه السلام :روزگارْ عبرت ها به تو نشان می دهد .

امام علی علیه السلام :هر کس عبرت شناس باشد گویی با پیشینیان زیسته است .

امام علی علیه السلام :از کیفر خدای بزرگ و عذاب های سخت او که به امّتهای گردن کش پیش از شما رسیده است عبرت گیرید و از جایگاه به رو افتادن آنها و قرارگاه پهلوهایشان پند پذیرید .

ص :135


1- نهج البلاغة : الکتاب 31 ، تحف العقول : 69 و لیس فیه «من الأوّلین» ، بحار الأنوار : 77 / 217 / 2 ؛ کنز العمّال : 16 / 168 / 44215 نقلاً عن وکیع و العسکری فی المواعظ نحوه .
2- غرر الحکم : 7057 ، عیون الحکم و المواعظ : 386 / 6545 .
3- غرر الحکم : 3425 .
4- غرر الحکم : 1026 ، عیون الحکم و المواعظ : 29 / 449 .
5- الخصال : 231 / 74 عن الأصبغ بن نباتة ، غرر الحکم : ح 8850 ، تحف العقول : 165 و فیه «السنة» بدل «العبرة» ، بحار الأنوار : 72 / 90 / 1 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 192 .

وَقفَةٌ عِندَ مَبدَأ التّاریخِ وَ أساسِ التَّقویمِ المیلادیِّ وَ الهِجریِّ

إنّ تقویم الزمان من أرکان الحیاة البشریَّة ، و حاجة الحیاة الاجتماعیّة إلی التّاریخ من الأهمیّة ، بحیث إنّ القرآن الکریم جعل ضمان هذه الحاجة عن طریق الشمس و القمر مِن آیات معرفة اللّه ، و أدلَّة حکمة الخالق. (1)

و لهذه الأهمّیة یمکن الحدس بأنّ المجتمعات الإنسانیّة کان لها منذ فجر التّاریخ محاولات لاحتساب أزمنتها و تواریخها ، و من الطبیعی أن تکون الحوادث و الوقائع التّاریخیّة الهامَّة ، أفضل مبدأ للتّاریخ و أبقاه فی المجتمعات البشریّة ، و النصوص التّاریخیّة تؤیِّد ما ذهبنا إلیه .

لقد ورد فی تاریخ دمشق : «لمّا هبط آدم من الجنّة و انتشر ولده ، أرّخ بنوه من هبوط آدم ، فکان ذلک التّاریخ ، حتّی بعث اللّه تعالی نوحا فأرّخوا حتّی (2) مبعث نوح ، حتّی کان الغرق فهلک من هلک ممّن کان علی وجه الأرض ......... فکان التّاریخ من الطوفان إلی نار إبراهیم . فلمّا کثر ولد إسماعیل افترقوا ، فأرَّخ بنو إسحاق من نار إبراهیم إلی مبعث یوسف ، و من مبعث یوسف إلی مبعث موسی ، و من مبعث موسی إلی ملک سلیمان ، و من ملک سلیمان إلی مبعث عیسی بن مریم ، و من مبعث عیسی بن مریم إلی مبعث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی جمیع أنبیائه و رسله .

و أرَّخ بنو إسماعیل من نار إبراهیم إلی بناء البیت ، حتّی بناه إبراهیم و إسماعیل . ثمّ أرَّخ بنو إسماعیل من بنیان البیت حتّی تفرّقت مَعَدُّ ، فکان کلّما خرج قوم من تهامة أرَّخوا مخرجهم ، و من بقی من تهامة من بنی إسماعیل یؤرِّخون خروج مَعَدٍّ و نَهْدٍ و جُهینَةَ _ من بنی زید _ من تهامة ، حتّی مات کعب بن لؤی إلی الفیل ، فکان التّاریخ من الفیل حتّی أرَّخ عمر بن الخطّاب من الهجرة، و ذلک سنة سبع عشرة أو ثمان عشرة». (3)

و المسعودی یقول : «لم یزل مَن وَصَفنا من قبائل العرب یؤرِّخون بالاُمور المشهورة : من موت رؤسائهم ، و وقائع و حروب کانت بینهم ، إلی أن جاء اللّه بالإسلام فأجمع المسلمون علی التّاریخ من الهجرة» . (4)

و هکذا بتطوّر الثقافة و العلم ، انساقت مسیرة کتابة التّاریخ نحو التوحّد و التعمیم ، فأضحی التّاریخ المیلادیّ عالمیّا ، و غدا التّاریخ الهجریّ فی العالم الإسلامیّ رسمیّا ، و لا بأس _ بهذه المناسبة _ أن نشیر باختصار ، إلی اُسس التقاویم : المیلادیّ و الهجریّ القمریّ و الهجریّ الشمسیّ .

درنگی درباره تاریخ نگاری و پایه تقویم های میلادی و هجری

محاسبه زمان ، یکی از ارکان اساسی زندگی انسان است . نیاز زندگی اجتماعی بشر به تاریخ ، تا حدّی است که قرآن کریم ، تأمین این نیاز به وسیله خورشید و ماه را از جمله یکی از نشانه های خداشناسی و دلایل حکمت آفریدگار ، مورد استناد قرار داده است .

با عنایت به این ضرورت ، می توان حدس زد که هر جامعه انسانی ، از آغاز هبوط آدم علیه السلام تاکنون ، به گونه ای ، تاریخ زندگی خود را ثبت و ضبط می کرده است . همچنین با اندکی تأمّل ، می توان دریافت که به طور طبیعی ، بهترین و به یاد ماندنی ترین مبدأ تاریخ ، در جوامع و اقوام مختلف ، حوادث و وقایع مهمّ تاریخی است .

گفتنی است که شماری از متون تاریخی ، حدس ما را در هر دو موردی که اشارت رفت ، تأیید می کنند ، چنان که در تاریخ دمشق آمده است :

چون آدم علیه السلام از بهشت فرود آمد و فرزندانش پخش شدند ، فرزندان او از هنگام فرود آمدن آدم ، تاریخ گذاری کردند [ و آن را مبدأ تاریخ قرار دادند ]و این تاریخ بود تا آن که خدای متعال ، نوح را برانگیخت و مردم ، آن را تا بعثت نوح ، [ مبدأ ] تاریخ گرفتند تا آن که طوفان پدید آمد و از ساکنان زمین ، هلاک شدند آنها که هلاک شدند ......... پس [مبدأ ]تاریخ ، از طوفان تا به آتش افکندن ابراهیم شد . چون فرزندان اسماعیل زیاد شدند ، پخش شدند و فرزندان اسحاق ، از به آتش افکندن ابراهیم علیه السلام تا مبعث یوسف علیه السلام تاریخ نوشتند و نیز از مبعث یوسف علیه السلام تا مبعث موسی علیه السلام ، و از مبعث موسی علیه السلام تا پادشاهی سلیمان علیه السلام ، و از پادشاهی سلیمان علیه السلام تا مبعث عیسی بن مریم علیهما السلام ، و از مبعث عیسی بن مریم تا مبعث پیامبر خدا _ که درود خدا بر او و خاندانش و بر همه پیامبران و فرستادگان الهی باد _ .

فرزندان اسماعیل ، از آتش ابراهیم تا بنای خانه[ی کعبه ] را تاریخ قرار دادند ؛ یعنی تا زمانی که ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام آن را ساختند . سپس فرزندان اسماعیل ، بنای کعبه را تاریخ قرار دادند تا آن که مَعَد پراکنده شدند ، و چنین بود که هر گاه قومی از تهامه بیرون می شدند ، زمان آن را تاریخ قرار می دادند و هر کس از تهامه از فرزندان اسماعیل باقی می ماند ، بیرون شدن مَعَد و نهد و جُهَینه (از بنی زید) از تهامه را تاریخ قرار می داد ، تا آن که کعب بن لُؤَی مُرد، تا [حمله سپاه ]فیل که تاریخ،از [سال] فیل شد تا آن که عمر بن خطّاب، هجرت [پیامبر خدا] را تاریخ قرار داد و آن ، سال هفدهم یا هجدهم بود .

همچنین مسعودی می نویسد : این قبایل عرب که نامشان را بردیم ، همواره ، رویدادهای مشهور (مانند : مرگ رؤسایشان ، رویدادها و جنگ هایی که میانشان واقع می شد) را تاریخ قرار می دادند ، تا آن که خداوند ، اسلام را فرستاد و مسلمانان ، بر هجرت به عنوان مبدأ تاریخ ، هم داستان شدند .

و بدین سان ، پیشرفت علم و فرهنگ ، به همسان سازی نگارش تاریخ و جهانی شدن تاریخ میلادی و رسمی شدن تاریخ هجری در جهان اسلام انجامید . بدین مناسبت ، در این جا به پایه تقویم میلادی ، تقویم هجری قمری و تقویم هجری شمسی اشاره کوتاهی می کنیم :

ص :136


1- راجع : موسوعة العقائد الإسلامیّة : 3 / 231 (خلق الشمس و القمر) .
2- کذا فی المصدر ، و الصحیح : «من» .
3- تاریخ دمشق : 1 / 34 ، تاریخ الطبری : 1 / 193 و لیس فیه ذیله من «و أرّخ بنو إسماعیل ......... » .
4- التنبیه و الإشراف : 178 .

ص :137

مَبدَأُ التَّقویمِ المِیلادِیِّ

إنّ أساس التقویم الذی یعتمده عالَمنا الیوم قائم علی ولادة السیّد المسیح علیه السلام ، علما أنّ عیسی علیه السلام _ کما نعلم _ قد ولد فی مدینة بیت لحم، فی زمن امبراطوریّة «أوغست» ملک الرُّوم المعروف .

و لا بدَّ من الإشارة إلی أنّ العمل بهذا التقویم لم یتمّ إلاّ بعد مرور قرون عدیدة علی ولادة السیّد المسیح علیه السلام ، فقد ظلّ التقویم علی ما کان علیه سابقا، و هو تاریخ مدینة روما الأُسطوریّة، و علی أساس التعدیل الذی أجراه «جولین» علیه .

و بقی التّقویم الرُّومی یعتمد علی هذا الأساس، إلی أن انتهی عهد «أوغست» و «دقیانوس» و بدأ عهد «دیوکلیسین» فی عام «560 م» .

و فی هذا الوقت اقترح القسُّ «دیونی سیوس أکزیکوس (1) _ Dionysius Exigus» _ بعد «759» عاما علی بناء مدینة روما _ أن یجعل المسیحیون تقویمهم علی أساس ولادة نبیّهم عیسی علیه السلام ، و الهدف الباعث له علی ذلک، هو أنَّ التقویم القائم علی تاریخ مدینة روما الاُسطوریة، فیه إحیاء لذکری شخصیّات ظالمة من إمبراطورات روما، فرأی هذا القسّ أن تذکر شخصیة عیسی علیه السلام بدل اُولئک الظالمین، فجعل مبدأ التّاریخ المسیحی هو ولادة السیّد المسیح علیه السلام ، فاعتمدته الکنیسة، و طلبت من جمیع المسیحیین العمل به .

و کانت نتیجة الحسابات التی أجراها، أن کانت سنة «247» الدقیانوسیة، مقابلةً لسنة «525» المیلادیة .

ثمّ جعل بدایة العام المیلادی یوم «5» مارس، بناءً علی اقتراح دینس، و بهذا تکون بدایة السَّنة بعد مضی «7» أیّام علی ولادة السیّد المسیح علیه السلام ، و بمرور الزمن تغیّر ذلک، فصارت

بدایة السنة أوّل شهر مارس، و أصبح العید المسیحی المقدّس بین «25» دیسمبر و بین الأوّل من یناریر (2) . (3)

پایه تقویم میلادی

مبنای تقویم بین المللی در جهان امروز ، ولادت مسیح علیه السلام است ، با این آگاهی که عیسی مسیح ، در زمان آگوست ، امپراتور مشهور روم ، در بیت اللّحم به دنیا آمد . البته دنیای روم ، بدون اطّلاع از این واقعه ، قرن ها تقویم خود را بر مبنای تاریخ افسانه ای شهر رُم و بر اساس اصلاحیه ژولین ادامه می داد . عهد آگوست و دقیانوس گذشت تا عهد دیوکْلسین رسید (560 م) و کشیشی به نام دیونیسیوس اکزیگوس (4) پیشنهاد داد

که دنیای مسیحیت ، تقویم خود را بر اساس ولادت مسیح علیه السلام قرار دهد . اعتراض او ، بر این امر مبتنی بود که نباید نام شخص ظالم ، در تاریخ ، زنده بماند . او پیشنهاد کرد به جای اسم امپراتوران ، سال ولادت مسیح علیه السلام را مبدأ تقویم عیسویت و کلیسا قرار دهند و خواستار آن شد که کلّیه ملل مسیحی ، از آن تبعیت نمایند . بر پایه حسابی که او کرده بود ، سال 247 دقیانوسی ، پانصد و بیست و پنجمین سال تولّد مسیح است . بنا به پیشنهاد دنیس ، 25 مارس ، آغاز سال و مبدأ گاه شماری مسیحیان شناخته شد . به حساب دیونیسیوس ، اوّل سال ، هفت روز بعد از میلاد بوده است ؛ ولی به مرور زمان ، در پیِ تغییراتی که برای تنظیم گاه شماری صورت می گرفت ، آغاز سال به تدریج به اوّل ماه مارس رسید و روز عید پاک ، از اوّل ماه ژانویه تا 25 ماه دسامبر در تغییر بوده است . این اصلاحیه ، 759 سال پس از بنای شهر رم ، انجام شد (5) . (6)

ص :138


1- فی عهد هذا الإمبراطور اُقیم حفل بمناسبة مرور ألف عام علی بناء روما ، و ذلک فی سنة 289 للمیلاد . راجع : «تقویم و تاریخ در إیران» ، إیران کوده (بالفارسیة) ، العدد 10 / 72 .
2- تقویم و تقویم نگاری در تاریخ (بالفارسیّة) : ص 107 و 108 .
3- یعتقد بعض المحقّقین وجود شخصین باسم عیسی فی التّاریخ . الأوّل : «عیسی المصلوب» و الآخر «عیسی غیر المصلوب» و بینهما أکثر من خمسة قرون . و التّاریخ المیلادی لا یتطابق مع أی واحد منهما ، لأنّ المسیح غیر المصلوب یتقدّم علی التّاریخ المیلادی 250 عاما ، و المسیح المصلوب یتأخّر 290 عاما علی هذا التّاریخ (راجع : المیزان فی تفسیر القرآن : 3 / 314) .
4- الذریعة إلی تصانیف الشیعة 1 : 186 / 962 .
5- در سال 289 م ، جشن هزار ساله بنای روم را در زمان این امپراتور گرفته اند «تقویم و تاریخ در ایران» ، ذبیح بهروز ، ایران کوده ، ش 15 ، انجمن ایرانویچ ، تهران : 1341 ش : 72) .
6- تقویم و تقویم نگاری در تاریخ ، ابو الفضل نبئی : 107_ 108 .

ص :139

مَبدَأُ التَّقویمِ الهِجرِیِّ القَمَرِیِّ

فی السَّنوات الاُولی من البعثة النبویّة المبارکة ، کان «الذهاب إلی بیت الأرقم» مبدأً للتّاریخ بین المسلمین ، فکانوا یقولون : هذه الحادثة وقعت قبل ذلک ، أو بعد ذلک (1) . و بعد إقامة المجتمع الإسلامیّ فی المدینة ، أصبحت الهجرة النبویَّةُ مبدأً للتّاریخ عند المسلمین . و ثمَّة رأیان فی زمان اتِّخاذ الهجرة مبدأً للتّاریخ :

1 . إنّ النبیّ صلی الله علیه و آله هو الذی اتّخذ التّاریخ الهجریّ

و یری هذا الرأی أنَّ الرسول صلی الله علیه و آله منذ وروده المدینة ، قرّر اتِّخاذ الهِجرة بدایةً للتقویم . و ثمّة ما یؤیّد هذا الرأی ، من ذلک ما رواه الطبریّ :

إنَّ النبیَّ لمّا قدم المدینة _ و قدمها فی شهر ربیع الأوّل _ أمر بالتّأریخ . (2)

و قد أیّد سماحة السیِّد جعفر مرتضی العاملیّ هذا الرأی. (3)

پایه تقویم هجری قمری

در سال های نخستین بعثت پیامبر اسلام ، آنچه برای مسلمانان به عنوان تاریخ مطرح بود ، «رفتن به خانه اَرقَم» بود ، که فلان حادثه پیش از رفتن به خانه ارقم بوده یا بعد از آن . (4) پس از شکل گیری جامعه اسلامی در مدینه ، هجرت پیامبر خدا به این شهر _ که مبدأ تأسیس دولت اسلامی و گسترش اسلام در جهان شد _ به عنوان مبدأ تاریخ اسلام ، مورد توافق جامعه اسلامی قرار گرفت ؛ امّا درباره این که دقیقا از چه زمانی ، هجرت به عنوان مبدأ تاریخْ تعیین شد ، دو نظریه وجود دارد :

1 . پیامبر اسلام ، پایه گذار تاریخ هجری است

نظریه اوّل ، این است که پیامبر صلی الله علیه و آله در همان آغاز ورود به مدینه ، شخصا دستور تعیین تاریخ را از هجرت ، صادر کرد . قرائنی ، این نظریه را تأیید می کنند ، از جمله آنچه طبری نقل کرده است که :

پیامبر صلی الله علیه و آله چون به مدینه آمد _ و آمدنش در ماه ربیع اوّل بود _ ، دستور به تعیین تاریخ داد.

محقّق معاصر ، سیّد جعفر مرتضی عاملی ، این نظریه را برگزیده است . (5)

ص :140


1- راجع : تاریخ المدینة : 3 / 954 و البدایة و النهایة : 5 / 349 .
2- تاریخ الطبری : 2 / 388 .
3- راجع : الصحیح من سیرة النبیّ الأعظم : 4 / 186 _ 202 .
4- ر. ک : تاریخ المدینة : 3 / 954، البدایة و النهایة : 5 / 349 .
5- ر. ک : الصحیح من سیرة النبیّ الأعظم صلی الله علیه و آله : 4 / 186 _ 202 .

2 . إنّ الخلیفة الثانی هو الذی اتّخذ ذلک

یری الرأی الآخر أنَّ الخلیفة الثانی عزم فی العام السابع عشر من الهجرة علی وضع مبدأ للتّاریخ ، و قد ذُکرت له اقتراحات عدیدة ، فقال بعضهم : تاریخ الروم (1) ، و بعضهم : تاریخ الفُرس (2) ، و بعضهم : مولد النبیِّ (3) ، و بعضهم : البعثة (4) ، و بعضهم : وفاة النبیِّ (5) . أمّا الإمام علیّ علیه السلام فاقترح الهجرة ، فتمّ الاتّفاق علی ذلک .

یقول سعید بن المسیّب : «قال عمر : متی نکتب التّاریخ؟ و جمع المهاجرین . فقال له علیّ علیه السلام : من یوم هاجر النبیُّ صلی الله علیه و آله إلی المدینة . فکُتب التّاریخ» . (6)

إنّ سماحة الشیخ رسول جعفریان جمع بین

الرأیین إذ قال :

«من مجموع ما روی فی هذا المجال ، نفهم أنَّ الهجرة باعتبارها نقطة عطف هامّة فی حیاة الرسالة ، اتُّخذت مبدأ لتاریخ الحوادث ، و بعد وفاة الرَّسول و ظهور حوادث کبیرة اُخری ، من المحتمل أنّ أهمیّة الهجرة قد تضاءلت فی الأذهان ، أو ربّما نُسیت ؛ إذ یدلّ علی ذلک ما یروی عن ابن عبّاس : أنّ النبیَّ صلی الله علیه و آله لما قدم المدینة لم یکن ثمّة مبدأ للتّاریخ ، و بعد شهرین من قدومه استُعمل التّاریخ . (طبیعیّ أن یکون التّاریخ الهجریّ نفسه) . و قد استمرّ هذا التّاریخ حتّی وفاة النبیّ صلی الله علیه و آله ، ثمّ انقطع بعد ذلک ، و لم یکن ثمَّة تاریخ أیَّام خلافة أبی بکر و السّنوات الأربع الاُولی من خلافة عمر ، ثم وضع التّاریخ الهجریّ. لذلک یمکن الجمع بین الرأیین ؛ أی إنَّ الهجرة اتُّخذت مبدأ للتّاریخ فی حیاة الرسول صلی الله علیه و آله بشکل طبیعیّ أو بتقریر من النبیِّ ، لِما للحوادث المهمّة من دور فی تعیین مبدأ التّاریخ ، و لکنَّ هذا التّاریخ قد نُسی بعد وفاة النبیّ صلی الله علیه و آله ، و بعد أعوام ظهرت الحاجة إلی مبدأ للتّاریخ ، و اُعید التّاریخ الهجریّ باقتراح من الإمام علی علیه السلام لِما کان للإمام علیه السلام من اهتمام خاصّ بانتهاج ما أقرّه الرَّسول صلی الله علیه و آله ، أضف إلی ذلک أنّ مبدأ التّاریخ الهجریّ _ الذی ینبغی أن یکون ربیع الأوّل _ قد بُدّل _ مع الأسف _ إلی شهر محرّم». (7)

2 . خلیفه دوم ، تاریخ هجری را پایه نهاد

نظریه دیگر ، این است که در سال هفدهم هجری ، خلیفه دوم ، تصمیم گرفت که مَبدأی برای تاریخ قرار دهد . پیشنهادهای مختلفی مطرح شد . برخی تاریخ روم ، (8) برخی تاریخ فارس، (9) برخی تولّد پیامبر صلی الله علیه و آله ، (10) برخی بعثت، (11) و برخی وفات ایشان (12) را پیشنهاد کردند ؛ امّا امام علی علیه السلام هجرت را پیشنهاد کرد و همین ، پذیرفته شد . سعید بن مسیّب می گوید :

عمر گفت : از کِی تاریخ بنویسیم؟ او مهاجران را گِرد آورد . علی علیه السلام به او فرمود : «از روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد» . پس همان ، مبدأ تاریخ قرار داده شد . (13)

فاضل گران قدر ، آقای رسول جعفریان ، میان

نظریه اوّل و دوم ، به گونه ای جمع کرده که به نظر ، درست می رسد . او می گوید :

آنچه از مجموع مسائلی که در این زمینه نقل شده ، به دست می آید ، این است که هجرت ، به عنوان یک تحوّل مهم در دوره حیات رسول خدا ، مبدأ رخدادها به شمار می آمده است ؛ امّا با وفات رسول خدا و پیدایش رخدادهای دیگر ، محتملاً از اهمّیت آن کاسته شده و یا حتّی به فراموشی سپرده شده بود . روایتی از ابن عبّاس ، بر همین دلالت می کند . او می گوید : «هنگامی که نبیّ اکرم به مدینه پای گذاشت ، تاریخی در آن سامان وجود نداشت. مردم ، یکی دو ماهی پس از ورود ایشان ، تاریخی را [که قاعدتا باید همان هجرت باشد ]به کار می بردند . این تاریخ ، تا زمان وفات رسول خدا ادامه یافت و پس از آن ، قطع شد و در ایّام خلافت ابو بکر و چهار سالِ نخست خلافت عمر ، تاریخی وجود نداشت ، پس ، تاریخ هجری وضع شد» . بدین ترتیب ، می توان میان هر دو نظر ، توافقی به وجود آورد ؛ بدین معنا که مبدأ شدن هجرت در دوره حیات رسول خدا ، به طور طبیعی و یا به دستور پیامبر خدا صورت گرفت و این ، به تبعِ همان قاعده پیشین بود که رخدادی مهم ، مبدأ تاریخ قرار می گرفت ؛ امّا بعد از رحلت رسول اکرم ، به فراموشی سپرده شد و چند سال بعد از آن ، با توجّه به نیازی که به یک مبدأ احساس می شد ، به پیشنهاد امام علی علیه السلام [که حسّاسیت خاصّی بر روی پیروی از شیوه رسول اکرم داشت ]احیا شد . به علاوه و شاید متأسّفانه ، مبدأ سال _ که قاعدتا باید از ربیع اوّل (ماه هجرت) می بود _ به محرّم تبدیل شد .

ص :141


1- راجع : تاریخ الطبری : 2 / 389 .
2- نفس المصدر .
3- راجع : کنز العمّال : 10 / 310 / 29556 .
4- نفس المصدر .
5- نفس المصدر .
6- التاریخ الکبیر : 1 / 9 .
7- سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله (بالفارسیّة) : 375 _ 376 .
8- تاریخ الطبری : 2 / 389 .
9- همان جا .
10- کنز العمّال : 10 / 310 / 29556 .
11- همان جا .
12- همان جا .
13- التاریخ الکبیر : 1 / 9 .

@

ص :142

مبدأ التقویم الهجریّ الشمسیّ

بهذا الشکل الّذی أشرنا إلیه قد اُقرّ التّاریخ الهجریّ القمریّ فی المجتمعات الإسلامیّة ، و کُتب التّاریخ ، و کان إلی جانبه التّاریخ الهجریّ الشمسیّ الذی یَتّخذ من السَّنة الشمسیّة أساسا فی تقویمه ؛ لثباتها فی تعیین الفصول ، و هو أمر هامّ فی شؤون الزِّراعة و الخراج ، و العمل علی تطابق هذین التّاریخین فی الثقافات المختلفة ممّا اهتمّ به الباحثون و قدّموا فی ذلک اقتراحاتهم .

إنّ حساب السنة الشمسیّة قبل ظهور التّاریخ الجلالی فی سنة 467 ه أو 471 ه ، کان علی أساس تقسیم السّنة إلی اثنی عشر شهرا ، لکلّ شهر ثلاثون یوما ، فیصبح المجموع 360 یوما ، أمّا الأیّام الخمسة الباقیة فکانت تضاف إلی نهایة شهر آبان (ثامنُ الأشهرِ الشمسیّة) أو إسفند (آخرُ الأشهرِ الشمسیّة) فیصبح المجموع 365 یوما ، و یبقی من زمان دورة الشّمس حول الأرض 5 ساعات و 48 دقیقة و 51 / 45 ثانیة ، و هذه المدَّة تصبح کلّ أربع سنوات یوما واحدا ، و لم یکن هذا الیوم یُحتسب ، لذلک کان الیوم الأوّل من شهر فروردین (أوّلُ الأشهرِ الشمسیّة) یتغیّر فی فصول

السَّنة ، و کانت الأشهر الشمسیّة آنئذٍ _ مثل الأشهر القمریّة _ تتغیّر فی فصول السَّنة ، و هذا یعنی أنَّ النوروز (أوّل أیَّام السنة الشمسیّة) لم یکن یصادف بدایة شهر فروردین الواقعی (أی بدایة نقطة الاعتدال الربیعی) .

و حین تولّی یزدجرد الثالث (آخر الملوک السّاسانیّین) الحکم سنة 632 میلادیّة ، کان الیوم الأوّل من السنة (أی الأوّل من فروردین فی ذلک التّاریخ) فی 16 حزیران ، أی السابع من خرداد(ثالث الأشهرِ الشمسیّة) ؛ ذلک لأنَّ الیوم الأوّل من فروردین کان یتأخَّر کلَّ أربع سنوات یوما واحدا .

و فی سنة 467 ه . ش (الموافقة لسنة 1088 میلادیّة) کان یوم النَّوروز مطابقا للثانی عشر من اسفند ، و فی هذا العام أمر ملک شاه السلجوقی المنجّمین أن یعملوا حسابا دقیقا للسنة الشمسیّة و یعیّنوا الیوم الأوّل من فروردین ، و علی أساس حساب الخواجة عبد الرحمن الخازنی _ مُنجِّم مرو _ تقدّم الیوم الأوّل من نوروز ثمانیة عشر یوما ، و أصبح فی بدایة الاعتدال الربیعی ، أی أخذ فروردین الواقعی مکانه الحقیقی . و فی الحساب الجدید أصبحت السنة 365 یوما (کلّ شهر 30 یوما مع إضافة خمسة أیّام إلی شهر آبان أو شهر إسفند) ، و یبقی یوم واحد یُضاف إلی السنة الرابعة فی کلّ أربعِ سنین مع احتساب السّاعات الخمس و کسورها، فتکون

366 یوما ، و بهذا الترتیب یصبح الیوم الأوّل من السنة الشمسیّة (الأوّل من فروردین) ثابتا .

من هنا کانت سنة 467 ه . ش (أو 471 ه . ش) هی السنة الاُولی التی یطابق فیها الیوم الأوَّل من فروردین بدایة الاعتدال الرَّبیعی. (1)

و فی سنة 1304 ه . ش (1343 ه . ق / 1925 م) اتّخذ التقویم الشمسی تقویما رسمیّا فی إیران ، و تمّ العمل بالحساب السابق لدقّته ، و التغییر الوحید الذی حدث هو احتساب الأشهر الستّة الاُولی من السَّنة 31 یوما ، و الأشهر الخمسة التالیة 30 یوما ، و الشهر الأخیر (إسفند) 29 یوما ، و فی کلّ أربعة أعوام یصبح هذا الشهر الأخیر 30 یوما ، و تلک السنةُ تسمَّی کبیسة. (2)

و لقد اُقرّ التقویم الهجریّ الشمسیّ فی دستور الجمهوریّة الإسلامیّة ، إلی جانب التقویم الهجریّ القمریّ باعتباره التقویم الدینیّ. (3)

پایه تقویم هجری شمسی

بدان سان که اشارت رفت ، تاریخ هجری قمری در جامعه اسلامی و کتاب های تاریخی ، مورد استفاده قرار گرفت ؛ امّا در کنار آن ، سال شمسی به دلیل ثبات آن در تعیین فصول ، همیشه به عنوان سالِ مورد استفاده در امور کشاورزی و خراج و جز آن ، اهمّیت خود را حفظ کرده و در تقویم ها ، محاسبه و یاد می شده است . تطبیق این دو روز شمار با یکدیگر ، در فرهنگ های مختلف ، همیشه مورد بحث واقع شده و راه حل های مختلفی برای آن ، ارائه گردیده است .

محاسبه سال شمسی تا پیش از پیدایش تاریخ جلالی در سال 467 یا 471ق ، بدین ترتیب بود که سال را به دوازده ماهِ سی روزه تقسیم می کردند که جمعا 360 روز می شد. پنج روزِ باقی مانده را در پایان آبان ماه یا اسفند ماه بر آن می افزودند که جمعا 365 روز می شد . با این حال ، پنج ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه و 51 صدم ثانیه باقی می مانْد . این زمان ، در هر چهار سال ، یک روز می شد و از آن جا که در محاسبه نمی آمد ، روز اوّل فروردین در فصول سال ، تغییر می کرد . بنا بر این، ماه های شمسی نیز در آن زمان ، مانند ماه های قمری در

فصول سال ، متغیّر بود . معنایِ این سخن آن است که نوروز ، در ابتدای فروردینِ واقعی ، یعنی نقطه آغاز اعتدال ربیعی قرار نداشت .

زمانی که یزدگرد سوم ، آخرین شاه ساسانی ، در سال 632 م به تخت نشست ، روزِ نخست سال ، یعنی اوّل فروردین در آن تاریخ ، مطابق با شانزدهم حُزَیران (ژوئن) بود و هفتم خرداد ؛ زیرا با محاسبه یاد شده ، روز نوروز یا اوّل فروردین ، هر چهار سال ، یک روز به عقب می آمد .

در سال 467ق ، روز نوروز ، مطابق دوازدهم حوت (اسفند) بود . در این سال ، ملک شاه سلجوقی ، دستور داد تا منجّمان ، محاسبه دقیقی از سال شمسی انجام دهند و روز اوّل فروردین را تعیین کنند . بر اساس محاسبه خواجه عبد الرحمان خازنی ، منجّم مرو ، به جای آن که بر اساس محاسبه قبلی ، روز دوازدهم اسفند ، اوّل فروردین دانسته شود ، اوّل فروردین را هجده روز جلوتر بردند و در ابتدای اعتدال ربیعی ، یعنی فروردینِ واقعی قرار دادند . در محاسبه جدید ، هر سال را در چهار نوبت ، 365 روز محاسبه می کردند (دوازده سی روز ، به ضمیمه پنج روز که در آخر ماه آبان یا اسفند افزوده می شد) و سال

پنجم را 366 روز محاسبه می کردند . البته پس از هر دوره چهار ساله ، سال پنجم را 366 روز قرار می دادند . در این محاسبه ، آن پنج ساعت و اندی نیز در محاسبه می آمد . بدین ترتیب ، روز نوروز ، به عنوان نخستین روز فروردین ماه ، از آن سال ، ثابت مانْد .

بنا بر این ، [پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ] نخستین سالی که روز اوّل فروردین آن ، دقیقا مطابق آغاز زمان اعتدال ربیعی بوده ، سال 467 ش (یا 471 ش) بوده است .

در سال 1304 ش (1343 ق ، 1925 م) در ایران ، تقویم شمسی ، به عنوان تقویم رسمی پذیرفته شد . محاسبه پیشین که دقیق بود ، مراعات شد و تنها به جای افزودنِ پنج روز به سال ، شش ماه نخست سال را 31 روز ، و پنج ماه دوم را سی روز و اسفند را 29 قرار دادند که هر چهار سال یک بار ، سی روز محاسبه می شد . نیز سالی را که اسفند آن سی روز بود ، «سال کبیسه» نامیدند . در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مبنای محاسبه سال ، شمسی است و سال قمری نیز در کنار آن ، به عنوان تقویم دینی ، مورد تأکید قرار گرفته است . (4)

ص :143


1- مجموع ما ذکر استندنا فیه إلی مقالات تقی زاده، گاه شماری در إیران (بالفارسیّة) : 10 / 3 _ 6 ، طهران 1357، و مقالته تحت عنوان «نوروز» فی مجلة یادگار ، العدد 7 ، و مادة «نوروز» فی لغت نامه دهخدا . و حول الاختلاف فی بدایة النوروز السلطانی أ کان سنة 467 ه . ش أو 471 ه . ش اُنظر : مقالات _ أیضا _ : 1 / 168 الهامش . و لمحیط الطباطبائی توضیحات هامّة بشأن المراحل الّتی مرّ بها التقویم فی إیران ، فقد وجّه الاختلاف بخصوص السنتین المذکورتین ، و کذلک إضافة الأیّام الخمسة إلی نهایة آبان و إسفند (راجع : تاریخ تحولات تقویمی در ایران از نظر نجومی ، مجلّة میراث جاویدان (بالفارسیّة) ، العدد 15 _ 16 / 101 _ 108) .
2- انظر نصّ مصادقة المجلس الوطنی لیلة 11 فروردین سنة 1304 هجریّة شمسیّة ، و غیره من الوثائق فی مجلة میراث جاویدان (بالفارسیّة) ، العدد 15 _ 16 / 109 _ 118 پیدایش و سیر تحول تقویم هجری شمسی ، محمد رضا صیاد .
3- ما ذکرناه تحت عنوان : «أساس التقویم الهجری الشمسی» أخذناه من مقالة تحت عنوان (نوروز و محاسبه آن در تقویم شمسی «بالفارسیّة») ، لرسول جعفریان ، و لمزید الاطّلاع علی ما کتبه راجع : (مقالات تاریخی ، الکرّاس الثانی، 209 و ما بعدها) .
4- آنچه تحت عنوان «پایه تقویم هجری شمسی» ملاحظه شد ، برگرفته از مقاله ای تحت عنوان «نوروز و محاسبه آن در تقویم شمسی» ، نوشته آقای رسول جعفریان است . برای ملاحظه کامل این نوشتار ، ر. ک : مقالات تاریخی : 2 / 209 به بعد .

@

ص :144

@

ص :145

@

ص :146

11 - الأرض

اشاره

(1)

(2)

ص :147


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 11/119 باب 72 ، بحار الأنوار : 100/58 باب 9 «أحکام الأرضین». بحار الأنوار : 104/253 باب 2 ، وسائل الشیعة : 17/326 «إحیاء الموات». کنز العمّال : 3/890 ، 905 «إحیاء الموات». کنز العمّال : 3/913 «فیما یتعلّق بالإقطاعات».
2- انظر: عنوان 150 «الخلقة». الخالق : باب 1098 ، الشرکة : باب 1979.

11 - زمین
86 - الأرضُ
86 - زمین

الکتاب:

«وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَآءَهَا وَ مَرْعَاهَا » . (1)

«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عِلْمَا » . (2)

«أَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ » (3) . (4)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن خُطبِةٍ یَصِفُ فیها قُدرَةَ اللّهِ جلّ وَ عَلا _: أنشَأ الأرضَ فَأمسَکَها مِن غَیرِ اشْتِغالٍ، وَ أرسَاها علَی غَیرِ قَرَارٍ، وَ أقَامَها بغیرِ قَوَائِمَ، وَ رَفعَها بِغَیرِ دَعائِمَ، وَ حَصّنَها مِن الأوَدِ و الإعْوِجاجِ، وَ مَنَعها مِن التَّهافُتِ و الإنفِراجِ، أرسَی أوْتادَها، وَ ضَرَبَ أسْدَادَها ، و اسْتَفَاضَ عُیونَها ، و خَدَّ أوْدِیتَها، فَلم یَهِن ما بَنَاهُ، و لا ضَعُفَ ما قَوَّاهُ . (5)

86

زمین

قرآن:

«و بعد از آن زمین را گستراند . از آن آب و چراگاه بیرون آورد» .

«خداوند ، کسی است که هفت آسمان را آفریده است و از زمین نیز همانند آن را ، فرمان او از میان آنها نازل می گردد تا بدانید که خداوند بر هر کاری توانا است ، و اینکه خداوند بر هر چیز احاطه علمی دارد» .

«در زمین کوهها بیفکند تا شما را نجنباند».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که قدرت خداوند را توصیف نموده _فرمود : زمین را ایجاد کرد ، و آن را بدون درد سر نگاه داشت و آن را بر جایی بدون آرامش استوار کرد ، و بدون پایه برپا داشت ، و بی هیچ ستونی آن را برافراشت ، و آن را از کجی نگاه داشت ، و آن را از افتادن و شکافته شدن باز داشت . میخهای آن را محکم و سدّهایش را نصب کرد و چشمه هایش را جاری ساخت و رودبارهایش را شکافت . پس آنچه ساخت ، سست نشد و آنچه را نیرومند کرد ، ضعیف نگشت .

ص :148


1- النازعات: 27 _ 31.
2- الطلاق: 12.
3- أی ألقی فیها جبالاً شامخة لئلاّ تضطرب بکم. و فیه إشعار بأنّ بین الجبال و الزلازل رابطة مستقیمة (المیزان فی تفسیر القرآن : 16/211).
4- لقمان: 10.
5- نهج البلاغة : الخطبة 186 .

87 - تَأهیلُ الأرضِ لِلمَعیشَةِ
87 - آماده سازی زمین برای زندگی

الکتاب:

الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللَّهُمَّ رَبَّ السّقْفِ المَرفُوعِ ......... وَ رَبَّ هذِهِ الأرْضِ الَّتی جَعَلْتَها قَراراً لِلأنامِ، و مَدْرَجَاً لِلهَوامِّ و الأنعَامِ و ما لا یُحصی مِمّا یُری و ما لا یُری . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی قول اللّه عزّ و جلّ: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا » _: جَعَلَها مُلائِمَةً لِطبَائِعکُم مُوافِقةً لِأَجسادِکُم، لَمْ یَجعلْها شَدِیدَةَ الحَمْی و الحَرَارةِ فَتُحرِقَکم، و لا شَدیدَةَ البرُودَةِ فتُجمدَکم، و لا شَدیدةَ طِیْبِ الریْحِ فَتُصدِعَ هاماتِکُم، و لا شَدیدَةَ النّتَنِ فَتُعطِبَکُم، و لا شَدِیدَةَ اللَّینِ کَالمَاءِ فتُغرِقَکُم، و لا شَدِیدَةَ الصّلابَةِ فَتمتَنِعَ عَلِیکُم فِی دُورِکُم و أبنیَتِکُم وَ قُبورِ مَوتَاکُم، و لکِنَّهُ عزّ و جلّ جَعَلَ فِیهَا مِنَ المَتَانَةِ ما تَنتَفِعُونَ بِهِ و تَتَماسَکُونَ وَ تَتماسَکُ علیها أبدانُکُم و بُنیانُکم، و جَعَلَ فیها ما تَنقادُ بِهِ لِدورِکُم وَ قُبورِکُم و کَثِیرٌ مِن مَنافِعکُم، فَلِذلِکَ جَعَلَ الأرْضَ فِرَاشاً لَکُم . (3)

87

آماده سازی زمین برای زندگی

قرآن:

«آنکه زمین را [همچون] زیر انداز شما کرد» .

حدیث:

امام علی علیه السلام :ای خدای آسمان برافراشته ......... و ای پروردگار این زمینی که آن را جایگاه آرامش مردمان و محلّ رفت و آمد حشرات و چارپایان و آنچه در شمار نمی آید از آنها که دیده می شوند و از آنها که دیده نمی شوند قرار دادی !

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره گفته خداوند عزّ و جلّ : «آنکه زمین را [همچون ]زیر انداز شما کرد» _فرمود : آن را ملایم طبع شما و موافق با پیکرهایتان قرار داد ، نه آن اندازه گرم و سوزان که شما را بسوزاند و نه آن قدر سرد که منجمدتان کند ، نه بوی تندی دارد که سر درد بگیرید و نه آن قدر بدبو که هلاکتان گرداند ، نه آن قدر نرم است که چون آب شما را غرق سازد و نه آن اندازه سخت است که نتوانید در آن خانه و ساختمان بسازید و مرده هایتان را جای دهید ؛ بلکه خداوند عزّ و جلّ آن را به اندازه ای محکم ساخت که از آن سود می برید و خود و ساختمان هایتان را نگه می دارید و آن را به گونه ای قرار داد که برای خانه ها و قبرهایتان و بسیاری از دیگر منافع در اختیار شماست ، پس از این روست که زمین را بستر شما قرار داد .

ص :149


1- البقرة: 22.
2- نهج البلاغة : الخطبة 171.
3- التوحید : 404/11.

88 - مِن أحکامِ الأرضِ
88 - یکی از احکام زمین

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :وجَدْنا فی کتابِ علیٍّ علیه السلام : «إنّ الأرضَ للّه یُورِثها مَن یشاءُ مِن عِبادِه و العاقبةُ للمتّقین» ، و أنا و أهلُ بیتی الّذینَ أورَثَنا (اللّهُ) الأرضَ ، و نحن المُتّقونَ ، و الأرضُ کلُّها لنا ، فمَن أحیا أرضا مِن المسلمینَ فعَمَّرَها فلْیُؤدِّ خَراجَها إلی الإمامِ مِن أهلِ بیتی، و له ما أکَلَ مِنها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِه سبحانه: «إنّ الأرضَ للّه یُورِثها مَن یشاءُ من عِبادِه» (2) _: فما کانَ للّهِ فهو لرسولهِ، و ما کانَ لرسولِ اللّهِ فهو للإمامِ بعدَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

88

یکی از احکام زمین

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام یافته ایم که: «همانا زمین از آنِ خداوند است و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث می دهد و فرجام از آنِ پرهیزگاران است» و من و خاندانم همانان هستیم که [ خداوند ]زمین را به ما به ارث داده و ماییم پرهیزگاران. همه زمین از آنِ ماست. پس، هر کس قطعه ای از زمین های مسلمانان را احیا و آباد کند، باید خراج آن را به امامی که از خاندان من است، بپردازد و آنچه از آن زمین می خورد، متعلّق به اوست.

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «همانا زمین از آنِ خداوند است و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث می دهد» _فرمود: آنچه از آنِ خداست، متعلّق به پیامبرش می باشد و آنچه از آنِ پیامبر خداست برای امام بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می باشد.

89 - مَن أحیا أرضاً فَهِیَ لَهُ
89 - هرکس زمینی را احیاکند از آنِ اوست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أحْیا أرضا مَیتةً فهِیَ لَهُ ، و لیس لعِرْقِ ظالِمٍ حقٌّ . (4)

89

هر کس زمینی را احیا کند از آنِ اوست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که زمین مرده ای را زنده کند آن زمین از آن اوست و برای ریشه [یا: نهالِ ]غاصب (5) حقّی نیست.

ص :150


1- تفسیر العیّاشی : 2/25/66.
2- الأعراف : 128 .
3- تفسیر العیّاشی : 2/25/65.
4- بحار الأنوار : 104/255/13.
5- «عِرق ظالم» به این معناست که کسی بیاید و در زمینی که شخص دیگری احیا کرده است نهالی بکارد یا زراعت کند یا اقدام دیگری به عمل آورد تا با این کار مالک و مستوجب حقّی در زمین بشود. چنین عملی موجب حق نمی شود. عِرْق به معنای ریشه درخت، یا نهال و یا مکان غرس نهال است (لسان العرب: مادّه عرق ) _ م .

عنه صلی الله علیه و آله :الأرضُ أرضُ اللّهِ ، و العِبادُ عبادُ اللّه ، مَن أحْیا مَواتا فهِیَ لَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العِبادُ عبادُ اللّهِ، و البلادُ بلادُ اللّهِ، فَمن أحیا مِن مَواتِ الأرضِ شیئا فهو له، و لیس لِعرْقِ ظالِمٍ حقٌّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَوَتانُ الأرضِ للّهِ و لرسولِه ، فمَن أحیا منها شیئا فهُوَ لَه . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَمّر أرضا لیست لأحدٍ فهو أحقُّ بها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَبَقَ إلی ما لم یَسْبِقْ إلیهِ مسلمٌ فهو له . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أحَطْتُم علَیه و اعتَمَلْتُموه فهو لَکُم، و ما لَم یُحَطْ علَیْه فهُوَ للّهِ و لرسولِهِ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمین، زمین خداست و بندگان، بندگان خدایند ؛ هر که زمینِ مواتی را احیا کند، آن زمین از آن اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بندگان، بنده خدایند و سرزمینها از آن خداست؛ پس هر کس چیزی از اراضی موات را احیا کند، متعلّق به خود اوست و برای نهال غاصب حقّی نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اراضی موات ، از آن خدا و پیامبر اوست؛ پس، هر که زمین مرده ای را زنده کند آن زمین متعلّق به اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که زمین بی صاحبی را آباد کند، نسبت به آن اولویّت دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به چیزی برسد که مسلمانی پیش از او به آن نرسیده، آن چیز از آنِ اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمینی که پیرامونش دیوار کشیده و در آن کار کرده اید، از آن شماست. اما آنچه را که دیوار نکرده اید مال خدا و پیامبرش می باشد.

90 - إماتَةُ الأحیاءِ
90 - نابود کردن زمین های آباد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن نَبْتٍ یَنبُتُ إلاّ و یَحُفُّه ملَکٌ مُوکَّلٌ به حتّی یَحْصِدَهُ ، فأیُّما امرئٍ وطئَ ذلک النّبْتَ یلعَنُهُ ذلکَ الملَکُ . (8)

90

نابود کردن زمین های آباد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گیاهی نمی روید مگر این که فرشته ای گماشته بر آن، از آن حراست می کند تا آن را درو کند. پس، هر کس آن گیاه را لگدکوب کند آن فرشته او را لعنت می کند.

ص :151


1- کنز العمّال : 9044.
2- کنز العمّال : 9046.
3- کنز العمّال : 9049.
4- کنز العمّال : 9053.
5- کنز العمّال : 9062.
6- کنز العمّال : 9086.
7- (انظر) عنوان 202 «الزراعة» ، 259 «الشجر».
8- کنز العمّال : 9122.

عنه صلی الله علیه و آله :اخرُجْ یا علیُّ فقُلْ عن اللّهِ لا عَن رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : لَعَن اللّهُ مَن یَقطَعُ السِّدْرَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّما رجُلٍ أتی خَرِبةً بائرةً فاستَخْرَجَها و کَ_ری أنهارَه_ا و عمَّرها فإنّ علیه فیها الصّدَقةَ ، و إن کانتْ أرضٌ لرجُلٍ قَبْلَهُ فغابَ عنها و تَرَکها فأخْرَبها ، ثمّ جاء بعدُ یَطْلُبها فإنّ الأرضَ للّهِ و لمَنْ عَمَّرها . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! برو و از قول خدا، نه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، بگو: لعنت خدا بر کسی که درخت سدر را قطع کند.

امام صادق علیه السلام :هر کس سراغ زمین ویرانه و بایری برود و از آن بهره برداری کند و نهرهایش را جاری سازد و آبادش نماید، باید زکات آن را بپردازد. و اگر آن زمین پیشتر صاحب داشته، ولی آن را رها کرده و رفته و در نتیجه، تبدیل به ویرانه شده است، سپس بیاید و آن زمین را مطالبه کند، زمین از آنِ خدا و کسی است که آن را آباد کرده است.

ص :152


1- کنز العمّال : 9119.
2- الکافی : 5/279/2.
3- (انظر) الشجر : باب 1940. وسائل الشیعة : 17/328 باب 3.

12 - الأسیر

اشاره

(1)

ص :153


1- انظر : عنوان 102 «الحرب» ، 95 «الحبس» ، 103 «المحارب». القتل : باب 3225 ، الجهاد الأصغر : باب 591 ، الباغی : باب 381.
12 - اسیر
91 - لا یَجوزُ الاستِسلامُ لِلأسرِ
91 - تن به اسارت دادن روا نیست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن اسْتُؤْسرَ مِن غیرِ جِراحةٍ مُثقِلةٍ فلا یُفْدی مِن بیتِ المالِ ، و لکنْ یُفْدی مِن مالهِ إن أحبَّ أهلُهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لمّا بَعثَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله بِبراءةٍ معَ علیٍّ علیه السلام بَعثَ مَعهُ اُناسا ، و قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : مَنِ اسْتُؤْسرَ مِنْ غیرِ جِراحةٍ مُثْقِلةٍ فلیسَ مِنّا . (2)

91

امام علی علیه السلام :هر کس، بدون جراحت شدید، تن به اسارت دهد، نباید برای آزادی او از بیت المال سَربها داد؛ بلکه در صورت رضایت خانواده اش، سربهای او باید از مال خودش پرداخت شود.

امام صادق علیه السلام :زمانی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را برای اعلام برائت فرستاد، عده ای را نیز به همراه او گسیل داشت و فرمود: هر کس، تن به اسارت دهد، بی آنکه زخم کاری برداشته باشد، از ما نیست.

92 - الإحسانُ إلَی الأسیرِ
92 - خوشرفتاری با اسیر

الکتاب:

«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِینا وَ یَتِیما وَ أَسِیرا» . (3)

«یا أَیُّها النَّبیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ الْأَسْری إِنْ یَعْلَمِ اللّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرا یُؤْتِکُمْ خَیْرا مِمّا أُخِ_ذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُ_مْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (4)

الحدیث

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِسْتَوصُوا بالأُسارَی خَیْرا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إطعامُ الأسیرِ و الإحسانُ إلیهِ حقٌّ واجبٌ ، و إنْ قَتَلْتَه مِن الغدِ . (6)

عنه علیه السلام_ لاِبنَیهِ علیهما السلام لمّا ضَرَبه ابنُ مُلْجَم _: احبِسُوا هذا الأسیرَ ، و أطعِمُوهُ ، و اسْقُوهُ ، و أحْسِنوا إسارَهُ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :علیٌّ علیه السلام قالَ : یا رَسولَ اللّه ، أیُّ الصَدَقةِ أفضَلُ؟ قالَ : الأسِیرُ المُخْضَرَّتا عَیناهُ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ علیّا علیه السلام کان یُطعِمُ مَن خُلِّدَ فی السِّجْنِ مِن بیتِ مالِ المسلمینَ . (9)

عنه علیه السلام :إطعامُ الأسیرِ حقٌّ علی مَن أسَرَهُ و إن کان یُرادُ مِن الغدِ قَتْلُهُ ، فإنّه یَنبغی أن یُطعَمَ و یُسْقی و یُظَلّ و یُرفَقَ بهِ ، کافرا کان أو غَیْرَهُ . (10)

92

خوشرفتاری با اسیر

قرآن:

«و طعام را در حالی که خود دوستش دارند به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند».

«ای پیامبر! به اسیرانی که در دست شما هستند بگو: اگر خدا در دلهایتان نشان ایمان ببیند بهتر از آنچه از شما گرفته اند ارزانی تان خواهد داشت و شما را می آمرزد که خدا آمرزنده و مهربان است».

تن به اسارت دادن روا نیست

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به سفارشم درباره نیکی با اسیران عمل کنید .

امام علی علیه السلام :غذا دادن به اسیر و خوشرفتاری با او حقّی است واجب، هر چند [بخواهی ]فردا او را بکشی.

امام علی علیه السلام_ پس از آن که ابن ملجم بر او ضربت زد، به حسن و حسین علیهما السلام _فرمود : این اسیر را زندانی کنید و به او غذا و آب دهید و در اسارت با وی خوشرفتار باشید.

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام [ از رسول خدا صلی الله علیه و آله ]پرسید : ای پیامبر خدا ! کدام صدقه ، برتر است؟ فرمود : به اسیری که چشمانش [از ضعف] تیره و تار شده است .

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام کسی را که زندانی می شد، از بیت المال مسلمانان غذا می داد.

امام صادق علیه السلام :غذا دادن به اسیر حقّی است به گردن کسی که او را به اسارت گرفته است، هر چند بنا باشد فردا کشته شود. باید به اسیر، آب و خوراک و جای مناسب داد و با او مدارا کرد، کافر باشد یا غیر کافر.

ص :154


1- الکافی : 5/34/ 3 .
2- الکافی : 5/34/2 .
3- الإنسان : 8 .
4- الأنفال : 70 .
5- المعجم الکبیر : 22/393/977 .
6- وسائل الشیعة : 11/69/3 .
7- قرب الإسناد : 143/515 .
8- . الجعفریات : 55 .
9- وسائل الشیعة : 11/69/2.
10- . الکافی : 5/35/2.

93 - قَتلُ الأسیرِ
93 - کشتن اسیر

قَتلُ الأسیرِ

تهذیب الأحکام :اُتِیَ عَلیٌّ علیه السلام بِأسِیرٍ یَومَ صِفّین فَبَایَعُهُ، فقالَ علیٌّ : لا أقتُلَکَ إنّی أخَافُ اللّهَ رَبَّ العَالِمین ، فَخَلّی سَبِیلَهُ و أُعْطِیَ سَلَبهُ الّذی جاءَ بِهِ . (1)

93

کشتن اسیر

تهذیب الأحکام :در جنگ صفّین ، اسیری را نزد امام علی علیه السلام آوردند . او با علی علیه السلام بیعت کرد و امام به او فرمود : تو را نمی کشم ، من از خدای جهانیان بیم دارم . سپس او را آزاد گذاشت و لباس و وسایلش را به او بازگرداند .

ص :155


1- تهذیب الأحکام : 6/153/269 .

الکافی عن الزُّهرِیِّ عَن زَینِ العَابِدین علیه السلام :إذا أَخَذْتَ أسِیرا فَعَجِزَ عَنِ المشی و لیس مَعَکَ مَحمَلٌ ، فَأرسِلْهُ و لا تَقتُلْهُ ، فَإنّکَ لا تَدرِی مَا حُکْمُ الإمَامِ فیهِ . قالَ : و قال : الأسِیرُ إذا أسلَمَ فَقَدْ حَقَنَ دَمَهُ وَ صارَ فَیئا . (1)

الکافی_ به نقل از زهری _: امام زین العابدین علیه السلام فرمود : چون اسیری گرفتی که از راه رفتن عاجز بود و وسیله سواری نداشتی ، او را رها کن و مکش ، زیرا نمی دانی که حکم رهبر درباره او چیست . و امام فرمود : اسیر چون مسلمان شود ، خونش محترم و محفوظ شده و جزو غنائم گشته است .

ص :156


1- الکافی : 5/35/1 .

13 - الاُسوة

اشاره

(1)

ص :157


1- انظر : عنوان 23 «الإمامة العامة».
13 - سرمشق
94 - الاُسوَةُ
94 - سرمشق

الکتاب:

«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُو اللّهَ وَ الْیَوْمَ الاْخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثِیرا» . (1)

«قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ» . (2)

«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللّهَ وَ الْیَوْمَ الاْخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ» . (3)

الحدیث:

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أئمتکم قادتکم الی اللّه فَانظروا بِمَن تَقتَدون فی دینکُم و صَلاتِکُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن نَصَبَ نفسَهُ للنّاسِ إماما فعلَیهِ أن یَبدأَ بتعلیمِ نَفْسِهِ قبلَ تعلیمِ غیرِهِ ، و لیکُنْ تأدیبُهُ بسِیرتِهِ قبلَ تأدیبِهِ بِلسانِهِ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّ أبْغضَ النّاسِ إلَی اللّه مَن یَقْتَدی بسُنّةِ إمامٍ و لا یَقتدی بأعمالِهِ . (6)

94

سرمشق

قرآن:

«پیامبر خدا برای شما، سرمشقی نیکوست برای کسی که به خدا و روز قیامت امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند».

«ابراهیم و همراهان او برای شما سرمشقی نیکو بوده اند».

«آنها برای شما سرمشق نیکویی هستند؛ برای کسی که از خدا و روز قیامت می ترسد و هر که روی گردان شود خداوند بی نیاز و ستوده است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیشوایان شما زمام داران شما به سوی خدایند . پس بنگرید از چه کسانی در نماز و دینتان پیروی می کنید .

امام علی علیه السلام :هر که خود را پیشوای مردم قرار می دهد، باید پیش از تعلیم دیگران، خود را تعلیم دهد و باید پیش از آنکه با زبانش تأدیب کند با کردارش تأدیب نماید.

امام زین العابدین علیه السلام :مبغوض ترین مردم نزد خداوند کسی است که خود را پیرو روش امامی بداند ولی از رفتار و کردار او پیروی نکند.

ص :158


1- الأحزاب : 21 .
2- الممتحنة : 4 .
3- الممتحنة : 6 .
4- کمال الدین : 1/221/7 .
5- بحار الأنوار : 2/56/33 .
6- الکافی : 8/234/312 .

95 - الاُسوَةُ الحَسَنَةُ
95 - سرمشق نیکو

1 . کتابُ اللّهِ

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا وَ إنّی تَارِکٌ فِیکُم ثَقَلَینِ أحَدُهُما کِتابُ اللّهِ عزّ و جلّ هُوَ حَبلُ اللّهِ مَنِ اتَّبعَهُ کانَ علَی الهُدی، وَ مَنْ تَرکَهُ کان علَی الضَّلالَةِ . (1)

2 . صِراطُ اللّهِ

سُنَنُ الدّارِمیّ عَن عَبدِ اللّهِ بنِ مَسْعُودٍ :خَطَّ لَنا رَسوُلُ اِللّه صلی الله علیه و آله یَومَا خَطّا ، ثُمَّ قالَ : هَذا سَبِیْلُ اللّهِ . ثُمَّ خَطَّ خُطُوطَا عَن یَمِینِهِ وَ عَن شِمالِه ، ثُمَّ قالَ : هذِهِ سُبُلٌ ، علی کُلِّ سَبیلٍ مِنها شَیطانٌ یَدعُو إلیهِ . ثُمَّ تلا : «وَ أَنَّ هَ_ذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ» . (2)

3 . الأنبیاء

رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن نَبیٍّ بَعَثَهُ اللّهُ فی اُمَّةٍ قَبلِی إلاّ کانَ لَهُ مِن اُمَّتِه حَوَارِیّونَ و أصحَابُ یَأخذُونَ بِسُنَّتِهِ وَ یَقْتَدُونَ بِأمْرِهِ ، ثُمَّ إنّها تَخلُفُ مِن بَعدِهِم خُلُوفٌ یَقولُونَ مَا لا یَفعَلُونَ و یَفْعلُونَ مَا لا یُؤمَرونَ . (3)

95

سرمشق نیکو

1 . قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آگاه باشید که من دو چیز گران بها در میان شما بر جای می نهم : یکی کتاب خداوند عزّ و جلّ که ریسمان الهی است ، هر کس از آن پیروی کند ، بر هدایت ، و هر کس آن را وا گذارد در گمراهی خواهد بود .

2 . راه خدا

سنن الدارمی_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: روزی پیامبر خدا خطّی برای ما کشید و فرمود : این راه خداست . سپس چند خط از راست و چپ آن کشید و گفت : این هم راه هایی که بر سر هر یک شیطانی دعوتگر به آن ایستاده است . سپس این آیه را تلاوت کرد : «و این است راه راست من ، پس از آن پیروی کنید و از راه هایی که شما را از راه وی دور می سازد ، پیروی نکنید» .

3 . پیامبران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ پیامبری نیست که خداوند او را در میان امت های پیش از من برانگیخته باشد مگر آن که از میان امّتش ، خواصّ و یارانی داشت که سنّت و فرمان او را پی گرفتند ، سپس کسان دیگری پس از آنان آمدند که آنچه نمی کنند می گویند و آنچه را بدان فرمان ندارند می کنند .

ص :159


1- صحیح مسلم : 4/1874/2408.
2- سنن الدارمی : 1/72/206 .
3- صحیح مسلم : 1/70/80 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِقْتَدُوا بِهَدِیِ نَبِیِّکُم فَإنَّهُ أفضَلُ الهَدیِ، و اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإنَّها أهدَی السُنَنِ . (1)

4 . أئمّةُ الحقِّ

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أنْ یَحیا حَیاتِی وَ یَمُوتَ مَماتِی ، وَ یسُکُن جَنّةَ عَدْنٍ غَرَسَها رَبِّی ، فَلْیوالِ عَلِیّا مِن بَعدِی ، وَ لِیوَالِ وَلِیَّهُ ، و لیَقْتدِ بِالأئَمَّةِ مِن بَعدِی ؛ فَإنَّهُم عِترَتی ، خُلِقُوا مِن طِینَتِی ، رُزِقُوا فَهما و عِلْما . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی بیانِ مَنزِلَةِ الأئِمَّةِ علیهم السلام _: هُم أبوابُ العِلْمِ فی اُمَّتِی ، مَن تَبَعَهُم نَجا مِنَ النّارِ ، وَ مَن اقْتَدی بِهِم هُدِیَ إلی صِرَاطٍ مُستَقِیم ، لَمْ یَهِبِ اللّهُ عزّ و جلّ مَحَبَّتهُم لِعَبدٍ إلاّ أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّما أولیائِی الذینَ سَلَّموا لأمرِنا ، و اتَّبعُوا آثارَنا ، وَ اقْتَدوا بِنا فی کُلِّ اُمورِنا . (4)

امام علی علیه السلام :به هدایت پیامبرتان اقتدا کنید که آن برترین هدایت است و به سنّت او عمل کنید که آن هدایت کننده ترینِ سنّت هاست .

4 . پیشوایان حق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس را که خوش آید چون من بزید و بمیرد و در باغهای بهشتی که پروردگارم کاشته است جای گیرد ، باید پس از من علی را به ولایت گیرد و با دوست او دوستی ورزد و به امامان پس از من اقتدا کند که آنان خاندان من و از سرشت من هستند و فهم و علم روزیشان شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بیان جایگاه امامان علیهم السلام _فرمود : آنان دروازه های دانش در میان امّتم هستند ، هر کس از آنان پیروی کند از آتش نجات می یابد و هر کس به آنان اقتدا کند به راه راست رهنمون می شود ، خداوند محبّت آنان را به کسی نبخشید مگر آن که خود وارد بهشتش کرد .

امام صادق علیه السلام :دوستداران ما کسانی اند که در برابر فرمان ما تسلیم بوده ، و از آثار ما پیروی و در همه امور به ما اقتدا کنند .

ص :160


1- . نهج البلاغة : الخطبه 110
2- حلیة الأولیاء : 1/86 .
3- . الأمالی للصدوق : 74/42 .
4- تحف العقول : 309.

5 . اَهلُ الایمانِ

رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی التّرغِیبِ إلی طَلَبِ العِلْمِ _: یَرفَعُ اللّهُ بِهِ أقوَامَا یَجعَلَهُم فی الخَیرِ أئِمَّةً یُقتدَی بِهِم ، تُرمَقُ أعمَالُهم ، و تُقتَبسُ آثارُهُم ، و تَرغَبُ المَلائِکَةُ فی خِلَّتِهم ، یَمسَحونَهُم فِی صَلاتِهم بأجْنِحَتِهم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لابنِه الحَسَنِ علیه السلام _: احْتَدِ بِحِذاءِ الصّالِحینَ ، و اقْتَدِ بآدابِهِم ، و سِرْ بِسیْرَتِهم . (2)

6 . اَهلُ الخَیرِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصْفِ شِیَعةِ أهْلِ البَیتِ علیهم السلام _: مِنْ عَلاَمَةِ أحَدِهِم أنْ تَری لَهُ قُوَّةً فی دِینٍ ......... یقتِدی بِمَن سَلَفَ مِن أهْلِ الخَیرِ قَبلَهُ ، فَهو قُدوَةٌ لِمن خَلَفَ مِن طالِبِ البِرِّ بَعَدهُ ، اُولئِکَ عَمّالُ اللّهِ ، وَ مَطایا أمْرِهِ و طاعَتِه،و سُرُجُ أرضِه وَ بریَّتِه، اُولئِکَ شِیعَتُنا و أحِبَّتُنا ، وَ مِنّا وَ مَعنا ، آها شَوْقا إِلیهم . (3)

5 . مؤمنان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در ترغیب به دانش جویی _فرمود : خداوند اقوامی را با دانش برتری بخشید و آنان را پیشوایان در نیکی قرار داد تا بدانان اقتدا شود و به اعمالشان چشم بدوزند و از آثارشان برگیرند و فرشتگان به دوستی با آنان مشتاق شوند و در نمازشان بال بر آنان بسایند .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش امام حسن علیه السلام _فرمود : دنباله صالحان را بگیر و از آداب آنان پیروی کن و به راه آنان برو .

6 . نیکوکاران

امام علی علیه السلام_ در شناساندن شیعه اهل بیت علیهم السلام _فرمود : از نشانه های هر یک از آنان آن است که او را در دین نیرومند می بینی ......... به نیکان پیش از خود اقتدا کرده و سرمشق طالبان نیکی پس از خود گشته است . ایشان ، کارگزاران خدایند و فرمانبرداران و مطیع او ، و چراغهای زمین و خلقش هستند . اینان شیعیان و دوستداران ما و از ما و با ما هستند . وای که چه مشتاق آنانم !

96 - الاُسَی السَّیِّئَةُ
96 - سرمشق های بد

الکتاب:

«یَ_اأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطانِ وَ مَن یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَیْطان فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَرِ وَ لَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لَ_کِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَآءُ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (4)

«قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَ لاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ» . (5)

«وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاثینَ لَیْلَةً و أتْمَمناهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَی لأَِخِیهِ هَ_ارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ» . (6)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ إلی معاویة _: لبئس الخَلَف خلفٌ یتبع سلفا هوی فی نار جهنّم . (7)

عنه علیه السلام :تَقَرَّبُوا إلی اللّهِ بِتَوحِیدِه و طَاعَةٍ مِن أَمرَکُم أنْ تُطِیعُوُه ، و لا تُمسِکُوا بعِصَم الکَوَافِرِ ، و لا یَجْنَحْ بِکُمْ الغیُّ فَتُضِلّوا عَن سَبیل الرّشادِ باتّبَاعِ اُولئِکَ الذِینَ ضَلُّوا و أضَلُّوا ، قالَ اللّهُ عَزَّ مِن قائلٍ فی طائِفةٍ ذَکَرَهُم بِالذمِّ فِی کِتابِه : «إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ * رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا» (8) . (9)

96

سرمشق های بد

قرآن :

«ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی مکنید و هر کس

از گامهای شیطان پیروی کند [بداند که] او به ناشایستی و نابکاری فرمان می دهد ، و اگر بخشایش و رحمت الهی در حقّ شما نبود ، هیچ یک از شما هرگز پاکدل نمی شد ، ولی خداوند است که هر کس را بخواهد پاکدل می سازد و خداوند شنوای داناست» .

ص :161


1- الخصال : 522/12 .
2- کنز العمّال : 44215 .
3- کنز الفوائد : 1/91 .
4- النور : 21.
5- یونس : 89.
6- الأعراف : 142.
7- نهج البلاغة : الکتاب 17 .
8- الأحزاب : 67 و 68 .
9- مصباح المتهجّد : 756 / 843 .

«فرمود : دعای شما دو تن اجابت شده است ، پس پایداری کنید و از شیوه نادانان پیروی مکنید» .

«و با موسی ، سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم ، چندان که میقات پروردگارش چهل شب کامل شد ؛ و موسی به برادرش هارون گفت : جانشین من میان قومم باش و اصلاح کن و از راه و روش مفسدان پیروی مکن» .

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در نامه به معاویه _نوشت : بدا پسری که پیرو پدر گردد و در پی او به آتش دوزخ در افتد !

امام علی علیه السلام :به خدا نزدیکی جویید با یگانه دانستن او و پیروی هر آن که را به پیروی اش فرمان داده است و به کافران مپیوندید و به گمراهی میل نکنید تا با پیروی از آنان که گمراه گشتند و کردند ، از راه هدایت گمراه شوید ؛ خداوند بزرگ در نکوهش این طایفه در کتابش چنین فرمود : «ما از پیشوایان و بزرگترانمان اطاعت کردیم، آنگاه ما را به گمراهی کشاندند. پروردگارا! به آنان دو چندان [ سهم] از عذاب بده و لعنتشان کن لعنتی بزرگ».

ص :162

14 - المواساة

اشاره

@

ص :163

14 - مواسات
97 - الحَثُّ عَلَی المُواساةِ
97 - تشویق به مواسات

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَیِّدُ الأَعمالِ ثَلاثُ خِصالٍ : إنصافُکَ النّاسَ مِن نَفسِکَ ، و مُواساةُ الأَخِ فِی اللّهِ عز و جل ، و ذِکرُ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی عَلی کُلِّ حالٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لِلمُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ سَبعَةُ حُقوقٍ واجِبَةٍ مِنَ اللّهِ عز و جل عَلَیهِ : الإِجلالُ لَهُ فی عَینِهِ ، وَ الوُدُّ لَهُ فی صَدرِهِ ، وَ المُواساةُ لَهُ فی مالِهِ ......... . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن واسَی الفَقیرَ مِن مالِهِ ، و أنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ ، فَذلِکَ المُؤمِنُ حَقّا . (3)

97

تشویق به مواسات (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرآمد کارها ، سه چیز است : انصاف داشتن با مردم ، مواسات نسبت به برادر [دینی] ، و هماره به یاد خداوند متعال بودن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن را بر مؤمن ، هفت حق است که از جانب خداوند عزّ و جلّ بر او واجب گشته اند : او را در چشم خویش بزرگ بدارد ، در سینه خود ، دوستش بدارد ، در مال خود ، شریکش بگرداند ......... .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس فقیر را در مال خود شریک گرداند و با مردم به انصاف رفتار کند ، او مؤمن حقیقی است .

ص :164


1- الخصال: 125 / 121 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 398 / 5850 ، الکافی : 2 / 171 / 7 عن أبی المأمون الحارثی عن الإمام الصادق علیه السلام ، الخصال : 351 / 27 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق علیه السلام و کلاهما نحوه ، الأمالی للصدوق : 84 / 51 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : 74 / 222 / 3 .
3- الکافی : 2 / 147 / 17 عن جعفر بن إبراهیم الجعفری عن الإمام الصادق علیه السلام ، الخصال: 47 / 48 عن جعفر بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام عنه صلی الله علیه و آله و لیس فیه «من ماله» ، بحار الأنوار : 75 / 25 / 5 .
4- مُواسات ، همچنان که در عربی به معانی متعدّد و متفاوت به کار رفته است ، در فارسی نیز معادل های مختلف گرفته است ، که عبارت اند از : فداکاری ، از خود گذشتگی و نیک خواهی ، خیراندیشی ، خیر رسانی ، حمایت ، رعایت ، به یک چشم دیدن ، غم خواری ، همدردی ، شریک ساختن ، و ......... (ر. ک : لغت نامه دهخدا ، فرهنگ جامع کاربردی فرزان ، فرهنگ معاصر عربی _ فارسی) .

مصادقة الإخوان عن خلاّد السندی رفعه :أبطَأَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ ، فَقالَ : ما أبطَأَ بِکَ ؟ فَقالَ : العُریُ یا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ : أ ما کانَ لَکَ جارٌ لَهُ ثَوبانِ یُعیرُکَ أحَدَهُما ؟ فَقالَ : بَلی یا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ صلی الله علیه و آله : ما هذا لَکَ بِأَخٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُواساةُ أفضَلُ الأَعمالِ . (2)

عنه علیه السلام :اُبذُل مالَکَ فِی الحُقوقِ ، و واسِ بِهِ الصَّدیقَ ؛ فَإِنَّ السَّخاءَ بِالحُرِّ أخلَقُ (3) . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ المُروءَةِ مُؤاساةُ الإِخوانِ بِالأَموالِ ، و مُساواتُهُم فِی الأَحوالِ . (5)

مصادقة الإخوان عن الوصّافی عن الإمام الباقر علیه السلام ، قالَ :قالَ لی : یا أبا إسماعیلَ ، أ رَأَیتَ مَن قِبَلَکُم إذا کانَ الرَّجُلُ لَیسَ لَهُ رِداءٌ و عِندَ بَعضِ إخوانِهِ فَضلُ رِداءٍ یَطرَحُ عَلَیهِ حَتّی یُصیبَ رِداءً ؟ قالَ : قُلتُ : لا . قالَ : فَإِذا کانَ لَیسَ عِندَهُ إزارٌ یوصِلُ إلَیهِ بَعضُ إخوانِهِ بِفَضلِ إزارٍ حَتّی یُصیبَ إزارا ؟ قالَ : قُلتُ : لا . فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلی فَخِذِهِ ثُمَّ قالَ : ما هؤُلاءِ بِإِخوَةٍ . (6)

مصادقة الإخوان_ به نقل از خلاّد سندی ، در حدیثی که سندش را به معصوم علیه السلام می رساند _: مردی دیرتر به نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چرا دیر کردی؟» . گفت : برهنگی باعث شد ، ای پیامبر خدا! فرمود : «آیا همسایه ای نداشتی که دو جامه داشته باشد و یکی را به تو عاریه دهد؟» . گفت : چرا ، ای پیامبر خدا! فرمود : «او برادر تو نیست» .

امام علی علیه السلام :مواسات ، برترینِ کارهاست .

امام علی علیه السلام :دارایی ات را در راه حقوق[ی که به گردن توست ، ]ببخش ، و دوست [خود ]را در آن ، شریک گردان؛ چرا که گشاده دستی ، برای آزاده سزاوارتر است .

امام علی علیه السلام :برترین مردانگی ، شریک کردن برادران در اموال ، و برابری با آنان در احوال است .

مصادقة الإخوان_ به نقل از وصّافی _: امام باقر علیه السلام به من فرمود : «ای ابو اسماعیل! آیا در میان شما چنین است که هر گاه کسی ردایی نداشته باشد و یکی از برادرانش ردای اضافی داشته باشد ، آن را به او دهد تا وی نیز به ردایی برسد؟». گفتم : خیر . فرمود : «آیا اگر ازاری نداشت ، برادرش ازار اضافی خود را به او می دهد تا او نیز صاحب ازاری شود؟». گفتم : خیر . امام علیه السلام با دست خود بر رانَش زد و فرمود : «اینها برادر نیستند» .

ص :165


1- مصادقة الإخوان: 139 / 4 .
2- غرر الحکم: 1312 ، عیون الحکم و المواعظ : 47 / 1196 .
3- أخلَق : أی أجْدَر (النهایة : 2 / 72 «خلق») .
4- غرر الحکم: 2384 ، عیون الحکم و المواعظ : 85 / 2044 .
5- غرر الحکم: 3314 ، عیون الحکم و المواعظ : 125 / 2841 .
6- مصادقة الإخوان: 137 / 1، المؤمن: 45 / 106 ، تنبیه الخواطر : 2 / 85 عن علیّ بن عقبة عن الإمام الرضا عنه علیهما السلام نحوه .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ، یَحِقُّ عَلَیهِ نَصیحَتُهُ و مُواساتُهُ و مَنعُ عَدُوِّهِ مِنهُ . (1)

الکافی عن نعمان الرازی عن الإمام الصادق علیه السلام :اِنهَزَمَ النّاسُ یَومَ اُحُدٍ عَن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَغَضِبَ غَضَبا شَدیدا ، قالَ : و کانَ إذا غَضِبَ انحَدَرَ عَن جَبینَیهِ مِثلُ اللُّؤلُؤِ مِنَ العَرَقِ ، قالَ : فَنَظَرَ فَإِذا عَلِیٌّ علیه السلام إلی جَنبِهِ فَقالَ لَهُ : اِلحَق بِبَنی أبیکَ مَعَ مَنِ انهَزَمَ عَن رَسولِ اللّهِ! فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، لی بِکَ اُسوَةٌ ، قالَ : فَاکفِنی هؤُلاءِ . فَحَمَلَ فَضَرَبَ أوَّلَ مَن لَقِیَ مِنهُم . فَقالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : إنَّ هذِهِ لَهِیَ المُؤاساةُ یا مُحَمَّدُ ! فَقالَ : إنَّهُ مِنّی و أنَا مِنهُ . فَقالَ جَبرَئیلُ علیه السلام : و أنَا مِنکُما یا مُحَمَّدُ .

فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فَنَظَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی جَبرَئیلَ علیه السلام عَلی کُرسِیٍّ مِن ذَهَبٍ بَینَ السَّماءِ وَ الأَرضِ و هُوَ یَقولُ : «لا سَیفَ إلاّ ذُو الفَقارِ ، و لا فَتی إلاّ عَلِیٌّ » . (2)

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، برادر مؤمن است . وظیفه دارد که او را نصیحت کند ، نسبت به او مواسات نماید ، و دشمنش را از او باز دارد .

الکافی_ به نقل از نعمان رازی _: امام صادق علیه السلام فرمود : در جنگ اُحُد ، مسلمانان از گرد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پراکنده گشتند و ایشان ، سختْ خشمگین شد . پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه خشمگین می شد ، عرق ، مانند دانه های مروارید از پیشانی اش سرازیر می گشت .

پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه کرد و علی علیه السلام را در کنار خویش دید . به او فرمود : «تو نیز با کسانی که از گرد پیامبر خدا پراکنده اند ، به پسران پدرت بپیوند!» . علی علیه السلام گفت : ای پیامبر خدا! الگوی من شمایید . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «پس ، اینان را از من دور کن» . علی علیه السلام حمله کرد و بر نخستین کس از دشمن که رسید ، ضربتی فرود آورد . جبرئیل علیه السلام گفت : این است مواسات (فداکاری) ، ای محمّد! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «همانا او از من است و من از اویم» . جبرئیل علیه السلام گفت : و من نیز از شما دو تن هستم ، ای محمّد! پیامبر خدا به جبرئیل علیه السلام نگریست که بر او رنگی از طلا در میان آسمان و زمین ، نشسته بود و می گفت : «شمشیری جز ذو الفقار نیست ، و جوان مردی جز علی نیست» .

ص :166


1- المؤمن: 42 / 96 .
2- الکافی : 8 / 110 / 90 ، بحار الأنوار : 20 / 95 / 28 و راجع الکافی : 8 / 318 / 502 و المناقب للکوفی : 1 / 466 / 369 .

الکافی عن مُعَلَّی بنِ خُنَیسٍ :خَرَجَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام فی لَیلَةٍ قَد رَشَّت (1) و هُوَ یُریدُ ظُلَّةَ بَنی ساعِدَةَ (2) ، فَاتَّبَعتُهُ فَإِذا هُوَ قَد سَقَطَ مِنهُ شَیءٌ ، فَقالَ : بِسمِ اللّهِ ، اللّهُمَّ رُدَّ عَلَینا ، قالَ : فَأَتَیتُهُ فَسَلَّمتُ عَلَیهِ ، قالَ : فَقالَ : مُعَلّی ؟ قُلتُ : نَعَم جُعِلتُ فِداکَ ، فَقالَ لی : اِلتَمِس بِیَدِکَ فَما وَجَدتَ مِن شَیءٍ فَادفَعهُ إلَیَّ . فَإِذا أنَا بِخُبزٍ مُنتَشِرٍ کَثیرٍ ، فَجَعَلتُ أدفَعُ إلَیهِ ما وَجَدتُ ، فَإِذا أنَا بِجِرابٍ (3) أعجِزُ عَن حَملِهِ مِن خُبزٍ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ أحمِلُهُ عَلی رَأسی ، فَقالَ : لا ، أنَا أولی بِهِ مِنکَ ، و لکِنِ امضِ مَعی .

قالَ : فَأَتَینا ظُلَّةَ بَنی ساعِدَةَ ، فَإِذا نَحنُ بِقَومٍ نِیامٍ ، فَجَعَلَ یَدُسُّ الرَّغیفَ وَ الرَّغیفَینِ حَتّی أتی عَلی آخِرِهِم ، ثُمَّ انصَرَفنا . فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، یَعرِفُ هؤُلاءِ الحَقَّ ؟ فَقالَ : لَو عَرَفوهُ لَواسَیناهُم بِالدُّقَّةِ (4) . (5)

الکافی_ به نقل از مُعَلّی بن خُنَیس _: امام صادق علیه السلام در شبی که نَم نَمْ باران می آمد ، به قصد صُفّه (6) بنی ساعده خارج شد . من در پی ایشان به راه افتادم . ناگاه ، چیزی از دست ایشان افتاد . گفت : «بسم اللّه . خدایا! به ما برگردان» . من جلو رفتم و سلام کردم . فرمود : «معلّی؟». گفتم : بله ، فدایت شوم! فرمود : «با دستت بگرد و آنچه یافتی ، به من بده» . من گشتم . دیدم مقدار زیادی نان ، روی زمین ، پراکنده شده است ، و هر چه می یافتم ، تحویل ایشان می دادم . ناگاه کیسه چرمینی پر از نان یافتم که نمی توانستم آن را بلند کنم . گفتم : فدایت شوم! آن را روی سرم حمل می کنم . فرمود : «نه . من به این کار ، از تو سزاوارترم ؛ امّا همراهم بیا» .

ما به صُفّه بنی ساعده رفتیم . عدّه ای را دیدیم که خوابیده اند. امام علیه السلام آهسته یکی دو گِرده نان کنار هر کدام گذاشت تا به نفر آخر رسید . سپس برگشتیم . گفتم : فدایت شوم! آیا اینها حق را می شناسند (شیعه هستند)؟ فرمود : «اگر می شناختند ، در دادن نمک هم نسبت به آنها مواسات می کردیم» .

ص :167


1- الرشّ : المطر القلیل ......... و قیل : أوّل المطر (لسان العرب : 6 / 303 «رشش») .
2- الظُّلَّة : شیء کالصُّفَّة یُستَتَر به من الحرّ و البَرد . و منه ظُلّة بنی ساعِدة (مجمع البحرین : 2 / 1140 «ظلل») .
3- الجِراب : وعاءٌ من إهاب الشاء ، لا یُوعی فیه إلاّ یابس (لسان العرب : 1 / 261 «جرب») .
4- الدُّقَة : الملح المدقوق. و الدِّقّ : کلّ شیء دَقّ و صغر (لسان العرب : 10 / 101 «دقق») .
5- الکافی : 4 / 8 / 3 ، تهذیب الأحکام : 4 / 105 / 300 ، ثواب الأعمال : 173 / 2 ، تفسیر العیّاشی : 2 / 107 / 114 ، بحار الأنوار : 47 / 20 / 17 .
6- صُفّه ، جایی است که در گرما و سرما به آن پناه می برند ، سایبان ، سر پناه ، آلونک .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ما تَقَرَّبَ المُؤمِنُ إلَی اللّهِ عزّ و جلّ بِشَیءٍ أفضَلَ مِن مُواساةِ المُؤمِنِ ، و هُوَ قَولُهُ تَعالی: «لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (1) . (2)

امام کاظم علیه السلام :مؤمن با چیزی برتر از مواسات نسبت به مؤمن ، به خداوند عزّ و جلّ نزدیک نشده است ، و این ، همان سخن خدای متعال است که : «هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا این که از آنچه دوست دارید ، انفاق کنید» .

98 - آثارُ المُواساةِ
98 - آثار مواسات

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَ الَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّا! إنَّ عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ لَیَقِفُ یَومَ القِیامَةِ مَوقِفا یَخرُجُ عَلَیهِ مِن لَهَبِ النّارِ أعظَمُ مِن جَمیعِ جِبالِ الدُّنیا ، حَتّی ما یَکونُ بَینَهُ و بَینَها حائِلٌ ؛ بَینا هُوَ کَذلِکَ قَد تَحَیَّرَ ، إذ تَطایَرَ مِنَ الهَواءِ رَغیفٌ أو حَبَّةٌ قَد واسی بِها أخا مُؤمِنا عَلی إضافَتِهِ ، فَتَنزِلُ حَوالَیهِ فَتَصیرُ کَأَعظَمِ الجِبالِ مُستَدیرا حَوالَیهِ ، تَصُدُّ عَنهُ ذلِکَ اللَّهَبَ ، فَلا یُصیبُهُ مِن حَرِّها و لا دُخانِها شَیءٌ ، إلی أن یَدخُلَ الجَنَّةَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما حُفِظَتِ الاُخُوَّةُ بِمِثلِ المُواساةِ . (4)

عنه علیه السلام :نِظامُ الدّینِ خَصلَتانِ : إنصافُکَ مِن نَفسِکَ ، و مُواساةُ إخوانِکَ . (5)

98

آثار مواسات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که مرا به حق به پیامبری برانگیخت ، در روز قیامت ، بنده ای از بندگان خدا در ایستگاهی [ از ایستگاه های قیامت ]می ایستد و شعله ای آتش ، بزرگ تر از همه کوه های دنیا ، در برابرش آشکار می گردد ، به طوری که میان او و آن شعله هیچ حایلی نیست .

در همان حال که سرگردان است ، ناگاه ، گِرده ای نان یا دانه ای [ گندم یا جز آن ] که [در دنیا ]به آن نیاز داشته و به برادری مؤمن کمک کرده است ، از هوا در پیرامون او فرود می آید و مانند بزرگ ترین کوه ها می شود و گرداگرد او را می گیرد و مانع رسیدن آن شعله به او می شود ، و از حرارت و دود آن ، کمترین آسیبی به او نمی رسد ، تا این که وارد بهشت می شود .

امام علی علیه السلام :هیچ چیزی مانند مواسات ، پیوند برادری را حفظ نمی کند .

امام علی علیه السلام :نظام دین ، به دو چیز است : انصاف داشتنت ، و مواسات نسبت به برادرانت .

ص :168


1- آل عمران : 92 .
2- جامع الأحادیث للقمّی : 192.
3- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 525 / 320 ، بحار الأنوار : 74 / 310 / 63 .
4- غرر الحکم: 9578 ، عیون الحکم و المواعظ : 477 / 8758 .
5- غرر الحکم: 9983 ، عیون الحکم و المواعظ : 498 / 9178 .

عنه علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لِکُمَیلِ بنِ زِیادٍ _: یا کُمَیلُ ، البَرَکَةُ فی مالِ مَن آتَی الزَّکاةَ ، و واسَی المُؤمِنینَ ، و وَصَلَ الأَقرَبینَ . (1)

عنه علیه السلام :مُواساةُ الأَخِ فِی اللّهِ عز و جل یَزیدُ فِی الرِّزقِ . (2)

کشف الغمّة عن الحَجّاج بن أرطاة :قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : یا حَجّاجُ ، کَیفَ تَواسیکُم؟ قُلتُ : صالِحٌ یا أبا جَعفَرٍ .قالَ : یُدخِلُ أحَدُکُم یَدَهُ فی کیسِ أخیهِ فَیَأخُذُ حاجَتَهُ إذَا احتاجَ إلَیهِ ؟ قُلتُ : أمّا هذا فَلا ! فَقالَ : أما لَو فَعَلتُم مَا احتَجتُم . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثُ دَعَواتٍ لا یُحجَبنَ عَنِ اللّهِ تَعالی : دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ إذا بَرَّهُ و دَعوَتُهُ عَلَیهِ إذا عَقَّهُ ، و دُعاءُ المَظلومِ عَلی ظالِمِهِ و دُعاؤُهُ لِمَنِ انتَصَرَ لَهُ مِنهُ ، و رَجُلٌ مُؤمِنٌ دَعا لِأَخٍ لَهُ مُؤمِنٍ واساهُ فینا و دُعاؤُهُ عَلَیهِ إذا لَم یُواسِهِ مَعَ القُدرَةِ عَلَیهِ وَ اضطِرارِ أخیهِ إلَیهِ . (4)

امام علی علیه السلام_ در سفارش های خویش به کمیل بن زیاد _فرمود : ای کمیل! برکت ، در مال کسی است که زکات بدهد و نسبت به مؤمنان ، مواسات کند و به خویشان ، رسیدگی نماید .

امام علی علیه السلام :مواسات نسبت به برادر دینی ، روزی را می افزاید .

کشف الغمّة_ به نقل از حَجّاج بن اَرطات _: امام باقر علیه السلام فرمود : «ای حَجّاج! مواسات شما چگونه است؟». گفتم : خوب است ، ای ابو جعفر! فرمود : «آیا هر گاه فردی از شما نیاز پیدا کند ، دستش را در جیب برادرش می کند و به اندازه نیازش برمی دارد؟» . گفتم : در این حد ، نه! فرمود : «اگر این گونه رفتار کرده بودید ، نیازمند نمی شدید» .

امام صادق علیه السلام :سه دعاست که از درگاه خداوند متعال رد نمی شود : دعای پدر برای فرزندش ، هر گاه که به او نیکی کند ، و نفرینش در حقّ او ، آن گاه که از او نافرمانی نماید ؛ نفرین ستم دیده در حقّ کسی که به او ستم کرده است ، و دعایش برای کسی که انتقام او را از ستمگری گرفته است ؛ و دعای مرد مؤمن برای برادر مؤمنش که به خاطر ما نسبت به او مواسات کرده است ، و نفرینش در حقّ او که می توانسته به وی کمک کند و نکرده ، در حالی که وی به آن محتاج بوده است .

ص :169


1- تحف العقول: 172، بشارة المصطفی: 25 عن کمیل بن زیاد نحوه، بحار الأنوار: 77 / 413 / 38 .
2- الخصال : 504 / 2 عن سعید بن علاقة ، مشکاة الأنوار : 230 / 645 ، روضة الواعظین : 499 ، بحار الأنوار : 74 / 395 / 22 .
3- کشف الغمّة : 2 / 333 ، بحار الأنوار : 78 / 185 / 12 ؛ الإخوان لابن أبی الدنیا : 223 / 192 .
4- الأمالی للطوسی: 280 / 541 عن الإمام الهادی عن آبائه علیهم السلام ، عدّة الداعی : 121 ، بحار الأنوار : 74 / 396 / 23 .

عنه علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : « یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَ_ئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» (1) _: ذلِکَ لِمَن کانَ وَرِعا مُواسِیا لإِِخوانِهِ وَصولاً لَهُم . و إن کانَ غَیرَ وَرِعٍ و لا وَصولٍ لإِِخوانِهِ قیلَ لَهُ : ما مَنَعَکَ مِنَ الوَرَعِ وَ المُواساةِ لإِخوانِکَ ؟ أنتَ مِمَّنِ انتَحَلَ المَحَبَّةَ بِلِسانِهِ و لَم یُصَدِّق ذلِکَ بِفِعلٍ . و إذا لَقِیَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام لَقِیَهُما مُعرِضَینِ ، مُقطِبَینِ (2) فی وَجهِهِ ، غَیرَ شافِعَینِ لَهُ . (3)

امام صادق علیه السلام_ درباره این سخن خداوند متعال که : «ای نفْس آرام یافته! خشنود و خدا پسند ، به سوی پروردگارت باز گرد ، و در میان بندگان من در آی ، و در بهشت من ، داخل شو» _فرمود : این ، در حقّ کسی است که پارسا باشد و نسبت به برادرانش مواسات کند و با آنان پیوند برقرار سازد ؛ امّا اگر نه پارسا بود و نه برقرار کننده پیوند با برادران ، به او گفته می شود : «چه چیزی مانع تو از پارسایی و مواسات نسبت به برادرانت شد؟ تو ، از آن کسانی هستی که به زبان ، دم از دوستی می زدند ؛ ولی در کردار ، مراعاتش نمی کردند» . پیامبر خدا و امیر مؤمنان ، هر گاه او را دیدار کنند ، از او روی می گردانند و بر او چهره در هم می کشند و شفاعتش نمی کنند .

ص :170


1- الفجر : 27 _ 30 .
2- قَطَبَ : زوی ما بین عینیه و عبس (لسان العرب : 1 / 680 «قطب») .
3- المحاسن : 1 / 283 / 558 عن مصعب و الخطّاب الکوفیَّین ، بحار الأنوار : 74 / 398 / 30 .

15 - الاُصول

اشاره

(1)

(2)

ص :171


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2/268 باب 33 «ما یمکن أن یُستنبطَ من الآیات و الأخبار مِن متفرّقاتِ مسائلِ اُصول الفقه».
2- اُنظر: الحدیث : باب 731.
15 - اصول
99 - کُلُّ شَی ءٍ مُطلَقٌ
99 - همه چیز مطلق و آزاد است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کلُّ شیءٍ مُطْلَقٌ حتّی یَرِدَ فیه نَصٌّ . (1)

عنه علیه السلام :کلُ شیءٍ مُطلقٌ حتّی یرِدَ فیه نَهْیٌ . (2)

عنه علیه السلام :کلُّ شیءٍ هو لَک حَلالٌ حتّی تَعلمَ أنّه حَرامٌ بعینِه فتَدَعهُ ......... و الأشیاءُ کلُّها علی هذا حتّی یستبینَ لکَ غیرُ ذلک أو تَقومَ به البیّنةُ . (3)

عنه علیه السلام :الأشیاءُ مطلَقةٌ ما لم یَرِدْ علیکَ أمرٌ و نَهْیٌ ، و کلُّ شیءٍ یکونُ فیه حَلالٌ و حَرامٌ فَهُوَ لکَ حلالٌ أبدا ، ما لم تَعرِفِ الحرامَ منه فَتَدعَهُ . (4)

عنه علیه السلام :کلُّ شیءٍ یکونُ فیه حَرامٌ و حلالٌ فهو لک حَلالٌ أبدا حتّی تَعرِفَ الحرامَ منه بعینِهِ فَتَدعَهُ . (5)

99

همه چیز مطلق و آزاد است

امام صادق علیه السلام :هر چیزی مطلق (آزاد) است تا آن که درباره آن سخنی [ از معصوم علیه السلام ]برسد.

امام صادق علیه السلام :هر چیزی مطلق است، تا زمانی که درباره آن نهیی برسد.

امام صادق علیه السلام :همه چیز برای تو حلال است، مگر آن که دقیقا بدانی آن حرام است؛ که در این صورت باید آن را وا گذاری ......... همه چیزها همین حکم را دارند تا زمانی که خلاف آن برایت روشن شود یا دلیل آشکاری بر آن اقامه شود.

امام صادق علیه السلام :همه چیز، تا زمانی که امری و نهیی درباره آن به تو نرسیده آزاد است . هر چیزی که حلال و حرام دارد، همواره برای تو حلال است، تا آنگاه که به حرام آن یقین پیدا کنی و آن را وا گذاری .

امام صادق علیه السلام :هر چیزی که حلال و حرامی در آن باشد همواره برایت حلال است تا آنگاه که دقیقا حرام آن را بشناسی و آن را وا گذاری.

ص :172


1- بحار الأنوار : 2/272/3 .
2- وسائل الشیعة : 18/127/60 . أقول : انظر بیان صاحب الوسائل فی توضیح الحدیث.
3- الکافی : 5/313/40 .
4- بحار الأنوار : 2/274/19 .
5- بحار الأنوار : 2/282/58 .

100 - کُلُّ شَی ءٍ طاهِرٌ
100 - همه چیز پاک است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کلُّ شیءٍ نَظیفٌ حتّی تَعلَم أنّه قَذِرٌ ، فإذا علِمتَ فَقَد قَذُرَ ، و ما لم تَعلمْ فلیسَ علیکَ . (1)

(2)

100

همه چیز پاک است

امام صادق علیه السلام :هر چیزی پاک است، تا آن که از نجس بودن آن آگاه شوی و هنگامی که آگاه شدی، آنگاه، نجس خواهد بود، و تا زمانی که نمی دانی، وظیفه ای نداری.

101 - لا یُنقَضُ الیَقینُ بِالشَّکِّ
101 - یقین با شک کردن از میان نمی رود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کان علی یقینٍ فأصابَهُ شَکٌّ فلْیَمْضِ علی یقینِهِ ، فإنّ الیقینَ لا یُدْفَعُ بالشَّکِّ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی رَجُلٍ شَکّ فی وُضوئهِ _: لا یَنْقُضُ الیقینَ أبدا بالشَّکِّ ، و لکنْ ینقضُهُ بیقینٍ آخَرَ . (4)

101

یقین با شک کردن از میان نمی رود

امام علی علیه السلام :هر که نسبت به چیزی یقین داشته باشد و سپس دچار تردید شود، بر یقین خود بماند؛ زیرا یقین با شک از بین نمی رود.

امام باقر علیه السلام_ درباره کسی که در وضویش شک کرده بود _فرمود : هرگز یقین را با شک از میان نبرد، بلکه آن را با یقینی دیگر از میان بَرَد.

102 - ما غَلَبَ اللَّهُ عَلَیهِ
102 - مواردی که در دست خدا [و خارج از اختیار بشر ]است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کلُّ ما غَلَبَ اللّهُ علَیهِ مِن أمرٍ فاللّهُ أعذَرُ لعبدِهِ . (5)

عنه علیه السلام :ما غَلَبَ اللّهُ علیهِ فاللّهُ أولی بالعُذْرِ . (6)

102

مواردی که در دست خدا [و خارج از اختیار بشر ]است

امام صادق علیه السلام :هر امری که خداوند بر آن غلبه کند، خود عذر بنده اش را می پذیرد.

امام صادق علیه السلام :هر چه در دست خدا باشد [و از توان و اختیار بشر خارج باشد ]خداوند عذر آن را می پذیرد. (7)

ص :173


1- وسائل الشیعة : 2/1054/4.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 2/1053 باب 37.
3- بحار الأنوار : 2/272/2.
4- بحار الأنوار : 2/274/17.
5- بحار الأنوار : 2/272/1.
6- الکافی : 3/413/7.
7- به امام صادق علیه السلام عرض شد: اگر کسی یک یا دو یا سه روز در حالت اغما باشد نمازهایش را چگونه قضا کند ؟ حضرت در پاسخ او این قاعده را بیان داشت _ م.

103 - ما حَجَبَ اللَّهُ
103 - آنچه را خدا پوشیده داشته است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما حَجَبَ اللّهُ عنِ العبادِ فَهُوَ مَوضوعٌ عَنْهُم . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّه یَحْتَجُّ علَی العِبادِ بما آتاهُمْ و عَرَّفَهُم . (2)

(3)

103

آنچه را خدا پوشیده داشته است

امام صادق علیه السلام :هر چه را خداوند از بندگان پوشیده داشته، [تکلیف و مسؤولیت] آن از گردنشان برداشته شده است.

امام صادق علیه السلام :خداوند با آنچه به بندگان داده و به ایشان شناسانده است، بر آنان احتجاج می کند.

104 - الاُصولُ المُختَلِفَةُ
104 - اصول گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُکْمِی علَی الواحِدِ حُکْمی علَی الجَماعةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ النّاسَ مُسَلَّطونَ علی أموالِهِم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :کلُّ ما کانَ فی أصلِ الخِلْقةِ فَزَادَ أو نَقُصَ فهو عَیْبٌ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :المسلمونَ عندَ شُروطِهم . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبْهِمُوا ما أبهمَهُ اللّهُ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَضی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بینَ أهلِ المدینةِ فی مَشارِبِ النَّخْلِ أنّه لا یُمْنَعُ نَقْعُ الشّیءِ ، و قضَی بینَ أهلِ البادیةِ أنّه لا یُمنعُ فَضْلُ ماءٍ لِیُمنعَ به فضلُ کَلاءٍ ، و قال : لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ . (9)

104

اصول گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکم من درباره فرد، درباره جماعت نیز صادق است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم اختیاردار ثروت خود هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی که در اصل خلقت وجود داشته باشد، کم یا زیاد بودن آن عیب است. (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان باید به شروط خود پایبند باشند.

امام علی علیه السلام :آنچه را خداوند مبهم گذاشته است شما نیز مبهم گذارید.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای مردم مدینه درباره آبیاری نخلستان چنین حکم کرد که نباید مانع استفاده مردم از آب اضافی شد. و برای بادیه نشینان چنین حکم کرد که نباید جلو آب اضافی را گرفت، تا اضافی مرتع گرفته شود (11) و فرمود: زیان رساندن به خود و دیگران ممنوع است.

ص :174


1- الکافی : 1/164/3.
2- الکافی : 1/164/4.
3- (انظر) عنوان 99 «الحجّة».
4- بحار الأنوار : 2/272/4.
5- بحار الأنوار : 2/272/7.
6- بحار الأنوار : 2/275/24 .
7- بحار الأنوار : 2/277/30 ، اُنظر العهد : باب 2918.
8- عوالی اللآلی : 2/129/355.
9- بحار الأنوار : 2/276/ 28 ، انظر الضرر : باب 2337 و الکافی: 5/294/6.
10- فقیهان از این حدیث برای خیار عیب در معامله استفاده کرده و زیادت و نقصان نسبت به اصل خلقت را عیب دانسته اند _ م .
11- لسان العرب ذیل ماده «کلأ» این حدیث را آورده و چنین توضیح می دهد که اگر در بیابان چاه یا چشمه آبی باشد و در نزدیکی آن چراگاه و مرتعی وجود داشته باشد و کسی بیاید و آن چاه یا چشمه را در اختیار بگیرد و اجازه ندهد که دیگران از آب آن استفاده کنند، با این کار خود از چرای مرتع نیز جلوگیری کرده است ؛ زیرا وقتی کسی شتر خود را در آن مرتع بچراند اما اجازه نداشته باشد شتر خود را از آب آن چاه سیراب کند، شتر از تشنگی خواهد مرد . پس کسی که جلو استفاده دیگران از آب چاه را می گیرد، طبیعتا مانع استفاده دیگران از چراگاه نزدیک آن چاه نیز می شود _ م.

عنه علیه السلام :کلُّ شیءٍ فی القرآنِ «أو» فصاحِبُهُ بِالخیارِ ، یَختارُ مَا یشاءُ . (1)

عنه علیه السلام :لیسَ شیءٌ ممّا حَرّمَ اللّهُ إلاّ و قَدْ أحَلَّهُ لِمَن اضطُرَّ إلیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الجُنُبِ یَغتسِلُ، فیَنْتَضِحُ الماءُ من الأرضِ فی الإناءِ _: لا بأسَ ، هذا ممّا قالَ اللّهُ تعالی : «ما جَعَلَ عَلَیْکُم فِی الدِّینِ مِن حَرَجٍ» (3) . (4)

امام صادق علیه السلام :«اَو» [ به معنای «یا»] در قرآن نشان دهنده آزادی عمل است، [ مکلّف ]هر طرف را بخواهد برمی گزیند.

امام صادق علیه السلام :هیچ چیزی نیست که خداوند حرام کرده باشد، مگر این که آن را برای فرد مضطر حلال نموده است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حکم ترشّح آب غسلِ انسان جُنُب که بر اثر برخورد با زمین، درون ظرف می افتد _فرمود : اشکالی ندارد. این از مواردی است که خداوند فرموده است: «در دین برای شما سختی قرار نداده است».

ص :175


1- تفسیر العیّاشی : 1/90/232.
2- بحار الأنوار : 2/272/9.
3- الحجّ : 78 .
4- بحار الأنوار : 2/274/15 .

@

ص :176

16 - الآفات

اشاره

(1)

ص :177


1- انظر : الدِّین : باب 1308.
16 - آفتها
105 - الآفاتُ
105 - آفتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :آفةُ الظَّرْفِ الصَّلَفُ ، و آفةُ الشَّجاعة البغیُ ، و آفةُ السَّماحةِ المَنُّ ، و آفةُ الجَمالِ الخُیَلاءُ ، و آفةُ العِبادةِ الفَتْرةُ ، و آفةُ الحدیثِ الکِذبُ ، و آفةُ العلمِ النِّسْیانُ، و آفةُ الحِلمِ السَّفَهُ ، و آفةُ الحَسَبِ الفَخْرُ ، و آفة الجُودِ السَّرَفُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :آفةُ الدِّینِ الهوی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لکلِ شیءٍ آفةٌ، و آفةُ العلمِ النِّسیانُ، و آفةُ العِبادةِ الرِّیاءُ ، و آفةُ اللّبِّ العُجْبُ ، و آفةُ النَّجابةِ الکِبْرُ ، و آفةُ الظَّرْفِ الصَّلَفُ ، و آفةُ الجُودِ السَّرَفُ ، و آفةُ الحیاءِ الضَّعْفُ ، و آفةُ الحِلمِ الذّلُّ ، و آفةُ الجَلَدِ الفُحْشُ . (3)

عنه علیه السلام :الجُبْنُ آفةٌ . (4)

عنه علیه السلام :الهوی آفةُ الألبابِ . (5)

105

آفتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفتِ زیرکی غرور است، آفت شجاعتْ تجاوز ، آفت بخشندگی منّت، آفت زیبایی تکبّر، آفت عبادتْ سستی، آفت سخن دروغ، آفت علمْ فراموشی، آفت بردباری سبکسری، آفت بزرگ زادگی فخر فروشی و آفت سخاوت، زیاده روی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفت دین، هوای نفس است.

امام علی علیه السلام :هر چیزی آفتی دارد؛ آفت علم فراموشی است، آفت عبادتْ ریا، آفت خردمندی خودپسندی، آفت نجیب زادگی تکبّر، آفت زیرکی غرور، آفت سخاوت زیاده روی، آفت حیا ناتوانی، آفت بردباری خواری و آفت نیرومندی از حد گذراندن [ در گفتار و کردار].

امام علی علیه السلام :ترس، آفت است.

امام علی علیه السلام :هوس، آفت خردهاست.

ص :178


1- کنز العمّال : 44091 .
2- کنز العمّال : 44121 .
3- کنز العمّال : 44226 .
4- غرر الحکم : 89 .
5- غرر الحکم : 314 .

عنه علیه السلام :آفةُ الإیمانِ الشِّرکُ . (1)

عنه علیه السلام :آفةُ الیقینِ الشَّکُّ . (2)

عنه علیه السلام :آفةُ النِّعَمِ الکُفْرانُ . (3)

عنه علیه السلام :آفةُ الطّاعةِ العِصْیانُ . (4)

عنه علیه السلام :آفةُ الشَّرَفِ الکِبْرُ . (5)

عنه علیه السلام :آفةُ الذَّکاءِ المَکْرُ . (6)

عنه علیه السلام :آفةُ الِعبادةِ الرِّیاءُ . (7)

عنه علیه السلام :آفةُ السَّخاءِ المَنُّ . (8)

عنه علیه السلام :آفةُ الدِّینِ سوءُ الظّنِّ . (9)

عنه علیه السلام :آفةُ العقلِ الهوی . (10)

عنه علیه السلام :آفةُ المجدِ عَوائقُ القضاءِ . (11)

عنه علیه السلام :آفةُ النّفسِ الوَلَهُ بالدّنیا . (12)

عنه علیه السلام :آفةُ المشاوَرةِ انتِقاضُ الآراءِ . (13)

عنه علیه السلام :آفةُ المُلوکِ سُوءُ السِّیرةِ . (14)

عنه علیه السلام :آفةُ الوُزَراءِ خُبْثُ السَّریرةِ . (15)

امام علی علیه السلام :آفتِ ایمان، شرک است.

امام علی علیه السلام :آفت یقین، شک است.

امام علی علیه السلام :آفت نعمتها، ناسپاسی است.

امام علی علیه السلام :آفت طاعت، نافرمانی کردن است.

امام علی علیه السلام :آفت بزرگ زادگی، تکبّر است.

امام علی علیه السلام :آفت زیرکی ، حیله گری است.

امام علی علیه السلام :آفت عبادت، ریاست.

امام علی علیه السلام :آفت سخاوت، منّت گذاری است.

امام علی علیه السلام :آفت دین، بدگمانی است.

امام علی علیه السلام :آفت خرد، [ پیروی از ]خواهشهای نفسانی است.

امام علی علیه السلام :آفت بلند پایگی، موانع قضا و قدر است.

امام علی علیه السلام :آفت نفس، شیفتگی به دنیاست.

امام علی علیه السلام :آفت مشورت، درهم شکستن آراء است.

امام علی علیه السلام :آفت شاهان، بدرفتاری است.

امام علی علیه السلام :آفت وزیران، بد سگالی است.

ص :179


1- غرر الحکم : 3915.
2- غرر الحکم : 3916.
3- غرر الحکم : 3917.
4- غرر الحکم : 3918.
5- غرر الحکم : 3919.
6- غرر الحکم : 3920.
7- غرر الحکم : 3921.
8- غرر الحکم : 3923.
9- غرر الحکم : 3924.
10- غرر الحکم : 3925.
11- غرر الحکم : 3922.
12- غرر الحکم : 3926.
13- غرر الحکم : 3927.
14- غرر الحکم : 3928.
15- غرر الحکم : 3929.

عنه علیه السلام :آفةُ العُلَماءِ حُبُّ الرِّئاسةِ . (1)

عنه علیه السلام :آفةُ الزُّعَماءِ ضَعْفُ السّیاسةِ . (2)

عنه علیه السلام :آفةُ الجُنْدِ مُخالفةُ القادَةِ . (3)

عنه علیه السلام :آفةُ الرِّیاضةِ غَلَبةُ العادةِ . (4)

عنه علیه السلام :آفةُ الرّعِیّةِ مخالفةُ الطّاعةِ . (5)

عنه علیه السلام :آفةُ الوَرَعِ قلّةُ القَناعةِ . (6)

عنه علیه السلام :آفةُ القُضاةِ الطّمعُ . (7)

عنه علیه السلام :آفةُ العُدولِ قلّةُ الوَرَعِ . (8)

عنه علیه السلام :آفةُ الشُّجاعِ إضاعَةُ الحَزْمِ . (9)

عنه علیه السلام :آفةُ القویِّ استضعافُ الخَصْمِ . (10)

عنه علیه السلام :آفةُ الحِلمِ الذّلُّ . (11)

عنه علیه السلام :آفةُ العَطاءِ المَطْلُ . (12)

عنه علیه السلام :آفةُ الاقتِصادِ البُخلُ . (13)

عنه علیه السلام :آفةُ الهَیبةِ المِزاحُ . (14)

عنه علیه السلام :آفةُ الطّلَبِ عدَمُ النَّجاحِ . (15)

امام علی علیه السلام :آفت عالمان، حبّ ریاست است.

امام علی علیه السلام :آفت زمام داران، ضعف سیاست (تدبیر) است.

امام علی علیه السلام :آفت لشکر، سرپیچی از فرماندهان است.

امام علی علیه السلام :آفت تمرین و ریاضت، چیره شدن عادت است.

امام علی علیه السلام :آفت رعیت، نافرمانی کردن است.

امام علی علیه السلام :آفت پارسایی، کمیِ قناعت است.

امام علی علیه السلام :آفت قاضیان، طمع است.

امام علی علیه السلام :آفت اشخاص عادل، کمیِ پارسایی است.

امام علی علیه السلام :آفت [شخص] شجاع، وا نهادن دوراندیشی و احتیاط است.

امام علی علیه السلام :آفت قدرتمند، ناتوان شمردن دشمن است.

امام علی علیه السلام :آفت بردباری، خواری است.

امام علی علیه السلام :آفت بخشش، تأخیر و تعلّل ورزیدن است.

امام علی علیه السلام :آفت صرفه جویی، بخل است.

امام علی علیه السلام :آفت هیبت و شکوه، شوخی است.

امام علی علیه السلام :آفت جستجو، کامیاب نشدن است.

ص :180


1- غرر الحکم : 3930.
2- غرر الحکم : 3931.
3- غرر الحکم : 3932.
4- غرر الحکم : 3933.
5- غرر الحکم : 3934.
6- غرر الحکم : 3935.
7- غرر الحکم : 3936.
8- غرر الحکم : 3937.
9- غرر الحکم : 3938.
10- غرر الحکم : 3939.
11- غرر الحکم : 3940.
12- غرر الحکم : 3941.
13- غرر الحکم : 3942.
14- غرر الحکم : 3943.
15- غرر الحکم : 3944.

عنه علیه السلام :آفةُ المُلْکِ ضَعْفُ الحِمایةِ . (1)

عنه علیه السلام :آفةُ العُهودِ قلّةُ الرِّعایةِ . (2)

عنه علیه السلام :آفةُ الرِّیاسةِ الفَخْرُ . (3)

عنه علیه السلام :آفةُ النَّقْلِ کذبُ الرّوایةِ . (4)

عنه علیه السلام :آفةُ العلمِ ترکُ العملِ بهِ . (5)

عنه علیه السلام :آفةُ العملِ ترکُ الإخلاصِ . (6)

عنه علیه السلام :آفةُ الجُودِ الفَقرُ . (7)

عنه علیه السلام :آفةُ العامّةِ العالمُ الفاجرُ . (8)

عنه علیه السلام :آفةُ العَدلِ الظّالمُ القادرُ . (9)

عنه علیه السلام :آفةُ العُمرانِ جَورُ السّلطانِ . (10)

عنه علیه السلام :آفةُ القُدرةِ منعُ الإحسانِ . (11)

عنه علیه السلام :آفةُ اللّبِّ العُجْبُ . (12)

عنه علیه السلام :آفةُ الحدیثِ الکذبُ . (13)

عنه علیه السلام :آفةُ الأعمالِ عَجْزُ العُمّالِ . (14)

عنه علیه السلام :آفةُ الوفاءِ الغَدْرُ . (15)

امام علی علیه السلام :آفت کشورداری، سستی در حمایت از کشور است.

امام علی علیه السلام :آفت پیمانها، خوب رعایت نکردن آنهاست.

امام علی علیه السلام :آفت ریاست، فخر فروشی است.

امام علی علیه السلام :آفت گزارش دادن، دروغ نقل کردن است.

امام علی علیه السلام :آفت علم، عمل نکردن به آن است.

امام علی علیه السلام :آفت عمل، نداشتن خلوص است.

امام علی علیه السلام :آفت بخشندگی، ناداری است.

امام علی علیه السلام :آفت مردم، عالِم فاسد است.

امام علی علیه السلام :آفت عدالت، ستمگرِ قدرتمند است.

امام علی علیه السلام :آفت آبادانی، ستمگریِ فرمانرواست.

امام علی علیه السلام :آفت قدرت، خودداری از نیکوکاری است.

امام علی علیه السلام :آفت خِرَد، خودپسندی است.

امام علی علیه السلام :آفت سخن، دروغ گفتن است.

امام علی علیه السلام :آفت کارها، ناتوانی کارگزاران است.

امام علی علیه السلام :آفت وفاداری، پیمان شکنی است.

ص :181


1- غرر الحکم : 3945.
2- غرر الحکم : 3946.
3- غرر الحکم : 3950.
4- غرر الحکم : 3947.
5- غرر الحکم : 3948.
6- غرر الحکم : 3949.
7- غرر الحکم : 3951.
8- غرر الحکم : 3952.
9- غرر الحکم : 3953.
10- غرر الحکم : 3954.
11- غرر الحکم : 3955.
12- غرر الحکم : 3956.
13- غرر الحکم : 3957.
14- غرر الحکم : 3958.
15- غرر الحکم : 3960.

عنه علیه السلام :آفةُ الحَزْمِ فَوتُ الأمرِ . (1)

عنه علیه السلام :آفةُ الأمانةِ الخیانةُ . (2)

عنه علیه السلام :آفةُ الفقهاءِ عدمُ الصِّیانةِ . (3)

عنه علیه السلام :آفةُ الجُودِ التّبذیرُ . (4)

عنه علیه السلام :آفةُ المَعاشِ سُوءُ التّدبیرِ . (5)

عنه علیه السلام :آفةُ الکلامِ الإطالةُ . (6)

عنه علیه السلام :آفةُ الغِنی البُخْلُ . (7)

عنه علیه السلام :آفةُ الأمَلِ الأجَلُ . (8)

عنه علیه السلام :آفةُ الخیرِ قَرینُ السُّوءِ . (9)

عنه علیه السلام :آفةُ الاقتِدارِ البغیُ و العُتُوُّ . (10)

عنه علیه السلام :رأسُ الآفاتِ الوَلَهُ باللّذّاتِ . (11)

عنه علیه السلام :شرُّ آفاتِ العقلِ الکِبْرُ . (12)

امام علی علیه السلام :آفت دوراندیشی و احتیاط، کار از کار گذشتن است.

امام علی علیه السلام :آفت امانت، خیانت است.

امام علی علیه السلام :آفت فقیهان، نداشتن صیانت [نفس ]است.

امام علی علیه السلام :آفت بخشش، ولخرجی است.

امام علی علیه السلام :آفت معاش، بی تدبیری است.

امام علی علیه السلام :آفت سخن گفتن، پرگویی است.

امام علی علیه السلام :آفت توانگری، بخل است.

امام علی علیه السلام :آفت آرزو، اجل است.

امام علی علیه السلام :آفت خوبی، همنشین بد است.

امام علی علیه السلام :آفت نیرومندی، ستمگری و سرکشی است.

امام علی علیه السلام :سرآمد آفتها، شیفتگی به لذّتها (خوشگذرانی) است.

امام علی علیه السلام :بدترین آفتِ خِرَد، خود بزرگ بینی است.

ص :182


1- غرر الحکم : 3961.
2- غرر الحکم : 3962.
3- غرر الحکم : 3963.
4- غرر الحکم : 3964.
5- غرر الحکم : 3965.
6- غرر الحکم : 3966.
7- غرر الحکم : 3969.
8- غرر الحکم : 3970.
9- غرر الحکم : 3971.
10- غرر الحکم : 3972.
11- غرر الحکم : 5244.
12- غرر الحکم : 5752.

17 - الأکل

اشاره

(1)

(2)

ص :183


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 16/405 «أبواب آداب المائدة».
2- انظر: الهمّة : باب 3969 ، الجار : باب 651. الحرام : باب 811 ، الخمر : باب 1134.
17 - خوردن
106 - قِلَّةُ الأکلِ
106 - کم خوری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنْ قَلَّ أکْلُهُ قَلَّ حِسَابُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنْ قَلَّ طُعْمُهُ صَحَّ بَطْنُهُ وَ صَفَا قَلْبُهُ ، وَ مَنْ کَثُرَ طُعْمُهُ سَقُمَ بَطْنُهُ و قَسَا قَلْبُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :البَسُوا وَ کُلُوا و اشْرَبُوا فِی أنْصَافِ البُطُونِ ؛ فَإنَّهُ جُزْءٌ مِنَ النُّبُوَّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَثُرَ تَسْبِیحُهُ وَ تَمْجِیدُهُ، وَ قَلَّ طَعَامُهُ وَ شَرَابُهُ وَ مَنَامُهُ ، اشْتَاقَتْهُ المَلائِکَةُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا أرَادَ اللّهُ سُبْحَانَهُ صَلاَحَ عَبْدٍ ألْهَمَهُ قِلَّةَ الکَلاَمِ ، وَ قِلَّةَ الطَّعَامِ ، وَ قِلَّةَ المَنَامِ . (5)

عنه علیه السلام :قِلَّةُ الأَکْلِ مِنَ العَفَافِ ، وَ کَثْرَتُهُ مِنَ الإسْرَافِ . (6)

عنه علیه السلام :قِلَّةُ الغِذَاءِ أکْرَمُ لِلنَّفْسِ، و أدْوَمُ لِلصِّحَّةِ . (7)

106

کم خوری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خوراکش کم باشد، کمتر حساب پس می دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که غذا کم خورَد معده اش سالم می ماند و صفای دل می یابد. و هر که پرخور باشد معده اش بیمار و قلبش سخت می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بپوشید، و تا نیمی از گنجایش معده ها بخورید و بیاشامید؛ که این بخشی از پیامبری است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که زیاد تسبیح و تمجید حق کند و کم خورَد و کم نوشَد و کم خوابد، فرشتگان مشتاق او می شوند.

امام علی علیه السلام :هر گاه خداوند بخواهد بنده خود را اصلاح گرداند، او را سه چیز نصیب می کند: کم گویی و کم خوری و کم خوابی.

امام علی علیه السلام :کم خوری نشانه خویشتنداری است و پرخوری نشانه زیاده روی.

امام علی علیه السلام :کم خوردن، جان را گرامی تر و تندرستی را پایدارتر می کند.

ص :184


1- طبّ النبیّ صلی الله علیه و آله : 4 .
2- تنبیه الخواطر : 1/46.
3- تنبیه الخواطر : 1/100.
4- تنبیه الخواطر : 2/116.
5- غرر الحکم : 4117 .
6- غرر الحکم : 6747 .
7- غرر الحکم : 6819.

عنه علیه السلام :مَنْ قَلَّ طَعَامُهُ قَلَّتْ آلامُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَنْ قَلَّ أکْلُهُ صَفَا فِکْرُهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هر که خوراکش کم باشد، دردهایش کم می شود.

امام علی علیه السلام :هر کس خوراکش اندک باشد، اندیشه اش صفا می یابد.

107 - کَثرَةُ الأکلِ
107 - پرخوری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُمِیتُوا القُلُوبَ بِکَثْرَةِ الطَّعَامِ و الشَّرَابِ ؛ فإنَّ القَلْبَ یَمُوتُ کَالزَّرْعِ إذَا کَثُرَ عَلَیْهِ المَاءُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُمْ و البِطْنَةَ ؛ فَإنَّهاَ مَفْسَدةٌ لِلبَدَنِ ، وَ مُورِثَةٌ للسُّقْمِ ، وَ مَکْسَلَة عَنِ العِبَادَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :القَلْبُ یَتَحمَّلُ الحِکْمَةَ عِنْدَ خُلُوِّ البَطْنِ ، القَلْبُ یَمُجُّ الحِکْمَةَ عِنْدَ امْتِلاَءِ البَطْنِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَا مَلأ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرَّا مِنْ بَطْنِهِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَدْخُلُ مَلَکُوتَ السَّمَاواتِ و الأرْضِ مَنْ مَلَأَ بَطْنَهُ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :المُؤْمِنُ یَأْکُلُ فِی مِعَاءٍ واحِدٍ ، وَ الکَافِرُ یَأْکُلُ فِی سَبْعَةِ أمْعَاءٍ . (9)

107

پرخوری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلها را با خوردن و آشامیدن زیاد نمیرانید؛ زیرا همان گونه که زراعت بر اثر آب زیاد از بین می رود، دلها نیز بر اثر پرخوری می میرند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از شکم بارگی بپرهیزید؛ زیرا مایه تباهی بدن و موجب بیماری است و انسان را در عبادت ، سست می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل، هنگام خالی بودن معده، حکمت را می گیرد و هنگام پُر بودن معده، آن را به دور می افکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی ظرفی را بدتر از شکم، پر نکرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که شکم خود را پر کند، به ملکوت آسمانها و زمین وارد نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن یک شکم غذا می خورد و کافر هفت شکم.

ص :185


1- غرر الحکم : 8409.
2- غرر الحکم : 8462.
3- (انظر) الفضیلة : باب 3168.
4- تنبیه الخواطر : 1/46 .
5- بحار الأنوار : 62/266/41.
6- تنبیه الخواطر : 2/119.
7- تنبیه الخواطر : 2/119.
8- تنبیه الخواطر : 1/100.
9- تنبیه الخواطر : 1/101 .

عنه صلی الله علیه و آله :بِئْسَ العَوْنُ عَلَی الدِّینِ قَلْبٌ نَخِیبٌ ، وَ بَطْنٌ رَغِیبٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیْسَ شَیْءٌ أبْغَضَ إلَی اللّهِ مِنْ بَطْنٍ مَلآنَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إیَّاکُمْ وَ فُضُولَ المَطْعَمِ ؛ فإنَّهُ یَسِمُ القَلْبَ بِالقَسوةِ ، وَ یُبْطِئُ بِالجَوارِحِ عَنِ الطّاعَةِ، وَ یُصِمُّ الهِمَمَ عَنْ سَمَاعِ المَوْعِظَةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَثْرَةُ الأکْلِ و النَّوْمِ تُفْسِدَانِ النَّفْسَ وَ تَجْلِبَانِ المَضَرَّةَ . (4)

عنه علیه السلام :کَثْرَةُ الأکْلِ تُذَفِّرُ . (5)

عنه علیه السلام :مَنْ کَثُرَ أَکْلُهُ قَلَّتْ صِحَّتُهُ ، وَ ثَقُلَتْ عَلی نَفْسِهِ مُؤْنَتُهُ . (6)

عنه علیه السلام :کَثْرَةُ الأکْلِ مِنَ الشَّرَهِ ، وَ الشَّرَهُ شَرُّ العُیُوبِ . (7)

عیسی علیه السلام :یا بَنِی إسْرائیلَ ، لا تُکْثِرُوا الأکْلَ ؛ فإنَّهُ مَنْ أکْثَرَ الأکْلَ أکْثَرَ النَّوْمَ ، و مَنْ أکْثَرَ النَّوْمَ أقَلَّ الصَّلاةَ ، وَ مَنْ أقَلَّ الصَّلاةَ کُتِبَ مِنَ الغَافِلِینَ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بد یاوری است برای دین: دل ترسو و شکم حریص!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز نزد خدا منفورتر از معده انباشته نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خوردن بیش از حد بپرهیزید که آن دل را سخت می گرداند و اعضای بدن را در اطاعت خدا تنبل می سازد و گوش همّتها را از شنیدن پند و اندرز کر می کند.

امام علی علیه السلام :خور و خواب زیاد، جان آدمی را تباه می سازد و زیان به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :پُرخوری، دهان را بدبو می کند.

امام علی علیه السلام :هر که خوراکش زیاد باشد سلامتی اش کم می شود و خرج زندگی را بر دوش خود سنگین می کند.

امام علی علیه السلام :پرخوری، نشانه شکم پرستی است و شکم پرستی بدترین عیب است.

عیسی علیه السلام :ای بنی اسرائیل! پرخوری نکنید؛ زیرا هر که زیاد بخورد، زیاد می خوابد و هر که زیاد بخوابد، کمتر نماز می خواند و هر که کمتر نماز بخواند، در زمره غافلان قلمداد می شود.

ص :186


1- مستدرک الوسائل : 16/209/19616 .
2- مستدرک الوسائل : 16/212/19629 .
3- بحار الأنوار : 77/182/10.
4- غرر الحکم : 7120 .
5- غرر الحکم : 7121 .
6- غرر الحکم : 8903 .
7- غرر الحکم : 7110.
8- تنبیه الخواطر : 1/47.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أبْعَدُ الخَلْقِ مِنَ اللّهِ إذَا مَا امْتَلَأ بَطْنُهُ . (1)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _: لَیْسَ شَیْءٌ أضَرَّ علی قلب المُؤْمِنِ مِنْ کَثْرَةِ الأکْلِ ، وَ هِیَ مُورِثَةٌ لِشَیْئَیْنِ: قَسْوَةِ القَلْبِ ، وَ هَیَجَانِ الشَّهْوَةِ . (2)

وسائل الشیعة عن حَفصَ بنِ غیاثٍ عنِ الإمامِ الصّادقِ علیه السلام_ فی ذِکرِ حدیثٍ جری بین یحیی علیه السلام و إبلیسَ _: فقال له یحیی : ما هذهِ المَعَالِیقُ ؟ فقال : هذهِ الشَّهَواتُ الّتِی اُصِیبُ بِهَا ابنَ آدَمَ . فقال: هَلْ لِی مِنْها شَیْءٌ؟ فقال : رُبَّمَا شَبِعْتَ فَشَغَلْنَاکَ عَنِ الصَّلاَةِ وَ الذِّکْرِ.

قال : للّهِِ عَلَیَّ أنْ لاَ أمْلَأَ بَطْنِی مِنْ طَعَامٍ أبَدا . و قال إبلیس : للّهِِ عَلَیَّ أنْ لاَ أنْصَحَ مُسْلِما أبَدا.

ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السلام یا حَفصُ، للّهِِ عَلی جَعْفَرٍ وَ آلِ جَعْفَرٍ أنْ لاَ یَمْلَؤُوا بُطُونَهُمْ مِنْ طَعَامٍ أبَدا ، وَ للّهِِ عَلی جَعْفَرٍ وَ آلِ جَعْفَرٍ أنْ لاَ یَعْمَلُوا لِلدُّنْیَا أبَدا . (3)

(4)

امام باقر علیه السلام :هنگامی که شکم انسان انباشته است، دورترین فرد از خداست.

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: برای قلب مؤمن چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست. پرخوری موجب دو چیز می شود: سنگدلی و شهوت انگیزی.

وسائل الشیعة_ به نقل از حفص بن غیاث _: از امام صادق علیه السلام ، درباره سخنانی که میان یحیی علیه السلام و ابلیس رد و بدل شد ، فرمود : یحیی به شیطان گفت: این آویزها چیست؟ شیطان گفت: اینها شهوات و امیالی است که فرزند آدم گرفتار آنها شده است. یحیی گفت: آیا چیزی از آنها برای من نیز هست؟ شیطان گفت: گاه سیر و پر می خوری و ما هم تو را از نماز و یاد خدا باز می داریم. یحیی گفت: با خدا عهد می بندم که هرگز معده خود را از غذا پر نکنم. و ابلیس گفت: من هم با خدا عهد می بندم که از این پس هرگز مسلمانی را اندرز ندهم.

آن گاه امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: ای حفص! با خدا عهد می بندم که جعفر و خاندان جعفر هرگز شکمهای خود را از طعام انباشته نکنند و با خدا عهد می بندم که جعفر و خاندان جعفر هرگز برای دنیا کار نکنند .

ص :187


1- مستدرک الوسائل : 16/209/19618 .
2- مصباح الشریعة : 239 .
3- وسائل الشیعة : 16/407/8.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 16/405 باب 1.

108 - الاقتِصَادُ فِی الأَکلِ وأَثَرُهُ فی صِحَّةِ البَدَنِ
108 - به اندازه خوردن و تأثیر آن در تندرستی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَمْ مِنْ أکْلَةٍ مَنَعَتْ أکْلاَتٍ! (1)

عنه علیه السلام :إیَّاکَ وَ البِطْنَةَ ، فَمَنْ لَزِمَهَا کَثُرَتْ أسْقَامُهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ اقْتَصَرَ فی أکْلِهِ کَثُرَتْ صِحَّتُهُ وَ صَلُحَتْ فِکْرَتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :إیَّاکَ و إدْمَانَ الشِّبَعِ ، فَإنَّهُ یَهِیجُ الأسْقَامَ وَ یُثِیرُ العِلَلَ . (4)

عنه علیه السلام :لاَ یَجْتَمِعُ الجُوعُ وَ المَرَضُ . (5)

عنه علیه السلام :لاَ تجْتَمِعُ الصِّحَّةُ وَ النَّهَمُ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَوْ أنَّ النَّاسَ قَصَدُوا فِی الطُّعْمِ لاعْتَدَلَتْ أبْدَانُهُمْ . (7)

108

به اندازه خوردن و تأثیر آن در تندرستی

امام علی علیه السلام :بسا یک بار خوردن که از خوردنهای دیگر جلوگیری کند!

امام علی علیه السلام :از پُرخوری بپرهیز، که هر کس پایبند آن شد، بیماریهایش زیاد گردید.

امام علی علیه السلام :هر که در خوردن اندازه نگه دارد تندرستی اش فزونی می گیرد و اندیشه اش سالم می ماند.

امام علی علیه السلام :بپرهیز از همیشه پر خوردن ، که برانگیزنده دردها و عامل بیماریها می شود.

امام علی علیه السلام :گرسنگی و بیماری با هم جمع نمی شوند.

امام علی علیه السلام :سلامتی و شکم بارگی با هم گرد نمی آیند.

امام کاظم علیه السلام :اگر مردم در خوردن اعتدال می ورزیدند بدنهایشان سالم می ماند.

109 - مِن مَساوِئِ البِطنَةِ
109 - زیان های پُرخوری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنْ تَعَوّدَ کَثْرةَ الطَّعَامِ و الشَّرَابِ قَسَا قَلْبُهُ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَشْبَعُوا فَیُطفَأَ نُورُ المَعْرِفَةِ مِنْ قُلُوبِکُمْ . (9)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنْ زَادَ شِبَعُهُ کَظَّتْهُ البِطْنَةُ ، مَنْ کَظَّتْهُ البِطْنَةُ حَجَبَتْهُ عَنِ الفِطْنَةِ . (10)

عنه علیه السلام :إیَّاکَ وَ البِطْنَةَ ، فَمَنْ لَزِمَهَا کَثُرَتْ أسْقَامُهُ وَ فَسَدَتْ أحْلاَمُهُ . (11)

عنه علیه السلام :إیَّاکُمُ وَ البِطْنَةَ ، فَإنَّها مَقْسَاةٌ لِلْقَلْبِ ، مَکْسَلَةٌ عَنِ الصَّلاَةِ ، مَفْسَدةٌ لِلجَسَدِ . (12)

عنه علیه السلام :لاَ فِطْنَةَ مَعَ بِطْنَةٍ . (13)

عنه علیه السلام :لاَ تَجْتَمِعُ الفِطْنَةُ وَ البِطْنَةُ . (14)

عنه علیه السلام :إذَا مُلِئَ البَطْنُ مِنَ المُبَاحِ عَمِیَ القَلْبُ عَنِ الصَّلاَحِ . (15)

(16)

109

زیان های پُرخوری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به زیاده روی در خوردن و آشامیدن عادت کند، دلش سخت می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پُرخوری نکنید که نور معرفت در دلهای شما خاموش می شود.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد سیر شود، پرخوری او را گرانبار می کند، و هر که پرخوری گران بارش کند، تیزهوشی را از او می گیرد.

امام علی علیه السلام :از پرخوری بپرهیز، که هر کس پایبند آن شود بیماریهایش زیاد می گردد و خوابهای پریشان می بیند.

امام علی علیه السلام :از پرخوری دوری کنید که مایه قساوت دل، تنبلی در نماز و تباهیِ بدن است.

امام علی علیه السلام :با پرخوری ، تیزهوشی [در کار ]نیست.

امام علی علیه السلام :تیزهوشی و پرخوری با هم جمع نمی شوند.

امام علی علیه السلام :هرگاه شکم از خوردنیهای مباح انباشته شود، دل از دیدن خیر و صلاح نابینا می گردد.

ص :188


1- نهج البلاغة : الحکمة 171 .
2- غرر الحکم : 2639.
3- غرر الحکم : 8803.
4- غرر الحکم : 2681.
5- غرر الحکم : 10569 .
6- غرر الحکم : 10570 .
7- وسائل الشیعة : 16/406/7.
8- طبّ النبی صلی الله علیه و آله : 5 .
9- مکارم الأخلاق : 1/320/1026 .
10- غرر الحکم : (8458 _ 8459 ) .
11- غرر الحکم : 2639.
12- غرر الحکم : 2742.
13- غرر الحکم : 10528.
14- غرر الحکم : 10572 .
15- غرر الحکم : 4139.
16- (انظر) الحکمة : باب 924.

110 - إفسَادُ الشِّبَعِ لِلوَرَعِ
110 - سیری شکم ، تباه کننده پارسایی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشِّبَعُ یُفسِدُ الوَرَعَ . (1)

عنه علیه السلام :الشِّبَعُ یُورِثُ الأَشَرَ ، و یُفْسِدُ الوَرَعَ. (2)

110

سیری شکم ، تباه کننده پارسایی

امام علی علیه السلام :سیریِ شکم، پارسایی را نابود می کند.

امام علی علیه السلام :سیری، سرمستی می آورد و پارسایی را تباه می کند.

ص :189


1- غرر الحکم : 659 .
2- غرر الحکم : 1364.

عنه علیه السلام :إدْمَانُ الشِّبَعِ یُورِثُ أنْواعَ الوَجَعِ. (1)

عنه علیه السلام :بِئْسَ قَرِینُ الوَرَعِ الشِّبَعُ . (2)

عنه علیه السلام :نِعْمَ عَوْنُ المَعاصِی الشِّبَعُ . (3)

امام علی علیه السلام :همیشه سیر بودن، عامل انواع ناراحتی هاست.

امام علی علیه السلام :سیری، همدم بدی برای پارسایی است.

امام علی علیه السلام :سیری، یاور خوبی برای گناهان است.

111 - الجوعُ
111 - گرسنگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طُوبَی لِمَنْ طَوَی وَ جَاعَ وَ صَبَرَ، اُولئکَ الّذِینَ یَشْبَعُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ . (4)

ارشاد القلوب :فی حدیثِ المعراج _ فی صفةِ أولیاءِ اللّهِ _ : بُطُونُهُمْ خَفِیفَةٌ مِنْ أکْلِ الحَرَامِ . (5)

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراج _ فی علاماتِ الخَواصِّ _ : قالَ [ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ] : یَا رَبِّ ، مَا عَلامَاتُ اُولئکَ ؟ قالَ : هُمْ فِی الدُّنْیا مَسْجُونُونَ ، قَدْ سَجَنُوا ألْسِنَتَهُمْ مِنْ فُضُولِ الکَلاَمِ ، وَ بُطُونَهُمْ مِنْ فُضُولِ الطَّعَامِ . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّ العَاقِلَ عَنِ اللّهِ الخَائفَ مِنْهُ العَامِلَ لَهُ لَیُمَرِّنُ نَفْسَهُ و یُعَوِّدُهُا الجُوعَ حَتّی مَا تَشْتَاقُ إلَی الشِّبَعِ ، وَ کَذلِکَ تُضَمَّرُ الخَیْلُ لِسَبْقِ الرِّهَانِ . (7)

111

گرسنگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال آن که اندرون از طعام خالی دارد و گرسنگی بکشد و شکیبایی ورزد. اینان کسانی هستند که در روز قیامت سیر می شوند.

إرشاد القلوب :در حدیث معراج _ درباره صفت اولیای خدا آمده است _ : شکمهایشان از خوراک حرام خالی است .

بحار الأنوار :رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث معراج _ در نشانه های خاصّان به خداوند متعال _ عرض کرد : پروردگارا ! نشانه های آنان چیست؟ فرمود: در دنیا زندانی اند، زبانهایشان را از پرگویی و شکمهایشان را از پرخوری بازداشته اند.

امام زین العابدین علیه السلام :کسی که معرفت خود را از خدا فرا می گیرد و از او می ترسد و برای او کار می کند، باید نفس خود را بر گرسنگی عادت دهد، چندان که به سیری شور و شوقی نداشته باشد. اسبها را نیز اینچنین برای مسابقه و ربودن جایزه، ورزیده و لاغر می کنند.

ص :190


1- غرر الحکم : 1363.
2- غرر الحکم : 4408.
3- غرر الحکم : 9922.
4- بحار الأنوار : 75/462/17.
5- إرشاد القلوب : 199.
6- بحار الأنوار : 77/23/6.
7- بحار الأنوار: 78/129/1 .

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :السَّهَرُ ألذُّ لِلمَنَامِ ، و الجُوعُ یَزِیدُ فِی طِیبِ الطَّعَامِ . (1)

(2)

امام هادی علیه السلام :شب زنده داری، خواب را دلنشین تر و گرسنگی، غذا را لذت بخش تر می کند.

112 - مِیراثُ الجُوعِ
112 - رهاورد گرسنگی

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراج : قال [رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ]: یا رَبِّ، مَا مِیراثُ الجُوعِ ؟ قال : الحِکْمَةُ ، وَ حِفْظُ القَلْبِ ، و التَّقَرُّبُ إلَیّ ، و الحُزْنُ الدّائمُ ، وَ خِفَّةُ المَؤونَةِ بَیْنَ النَّاسِ ، وَ قَوْلُ الحَقِّ ، وَ لا یُبالِی عَاشَ بِیُسْرٍ أوْ بِعُسْرٍ . (3)

ارشاد القلوب :فی حدیثِ المعراج : یا أحْمَدُ ، إنَّ العَبْدَ إذا أجاعَ بَطْنَهُ وَ حَفِظَ لِسَانَهُ عَلَّمْتُهُ الحِکْمَةَ . وَ إنْ کَانَ کَافِرا تَکُونُ حِکْمَتُهُ حُجَّةً عَلَیْهِ وَ وَبالاً . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نُورُ الحِکْمَةِ الجُوعُ ، و التَّباعُدُ مِنَ اللّهِ الشِّبَعُ ......... لا تَشْبَعُوا فَیُطْفَأَ نُورُ المَعْرِفَةِ مِنْ قُلُوبِکُمْ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعْمَ العَوْنُ عَلی أسْرِ النَّفْسِ وَ کَسْرِ عَادَتِها التَّجَوُّعُ . (6)

112

رهاورد گرسنگی

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است: [ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ]عرض کرد: پروردگارا! ثمره گرسنگی چیست؟ فرمود: حکمت، و نگه داشتن دل، و نزدیک شدن به من، و اندوه همیشگی، و کم خرج و زحمت بودن برای مردم، و گفتن حق، و باک نداشتن از این که به آسودگی زندگی کند یا در سختی.

إرشاد القلوب :در حدیث معراج آمده است که: ای احمد! بنده اگر شکمش را گرسنه دارد و زبانش را حفظ کند به او حکمت می آموزم، و چنانچه کافر باشد، حکمتش حجّتی علیه وی و وَبالش خواهد بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نور حکمت در گرسنگی است و دور شدن از خدا در سیری . سیر نباشید که نور معرفت در دلهایتان خاموش می شود.

امام علی علیه السلام :گرسنگی کشیدن، نیکو یاوری است برای به بند کشیدن نفس و درهم شکستن عادتهای آن .

ص :191


1- بحار الأنوار : 78/369/4.
2- (انظر) الفضیلة : باب 3168 . الدواء : باب 1291.
3- . بحار الأنوار : 77/22/6.
4- إرشاد القلوب : 205 ، انظر الحکمة : باب 923.
5- بحار الأنوار : 70/71/20.
6- غرر الحکم : 9942 .

113 - المیزانُ فِی الأکلِ
113 - اندازه خوردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلْ وَ أنتَ تَشْتَهِی ، وَ أمْسِکْ وَ أنتَ تَشْتَهِی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَرْفَعْ یَدَکَ مِنَ الطَّعَامِ إلاّ وَ أنْتَ تَشْتَهِیهِ ، فَإنْ فَعَلْتَ ذلِکَ فَأنْتَ تَسْتَمْرِئُهُ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَنْ أَخَذَ مِنَ الطَّعَامِ زِیَادَةً لَمْ یَغْذُهُ ، وَ مَنْ أخَذَهُ بِقَدْرٍ لاَ زِیَادَةَ عَلَیْهِ وَ لاَ نَقْصَ فِی غِذَائِه نَفَعَهُ ؛ و کَذلکَ المَاءُ ، فَسَبِیلُهُ أنْ تَأخُذَ مِنَ الطَّعَامِ کِفَایَتَکَ فِی أیَّامِهِ . وَ ارْفَعْ یدَیْکَ مِنْهُ وَ بِکَ إلَیْهِ بَعْضُ القَرَمِ ، وَ عِنْدَکَ إلیهِ مَیْلٌ ؛ فإنَّهُ أصْلَحُ لِمِعْدَتِکَ وَ لبَدَنِکَ ، وَ أزْکی لِعَقْلِکَ ، وَ أخَفُّ لِجِسْمِکَ . (3)

عنه علیه السلام :مَنْ أرادَ أنْ یَکُونَ صَالِحا خَفِیفَ الجِسْمِ (وَ اللّحْمِ) فَلْیُقَلِّلْ مِنْ عَشائِه بِاللَّیْلِ . (4)

113

اندازه خوردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وقتی غذا بخور که اشتها داری و از خوردن دست بشوی در حالی که هنوز اشتها داری .

امام علی علیه السلام :هنوز که میل به غذا داری از خوردن دست بکش ؛ که اگر چنین کنی آن غذا را گوارا خواهی یافت.

امام رضا علیه السلام :هر که بیش از اندازه غذا بخورد، آن غذا گوارایش نمی شود و هر که به اندازه خورَد، نه کم و نه زیاد، آن غذا برایش سودمند می باشد؛ آب نیز چنین است . پس، راهش این است که به اندازه کفایت از غذا بخوری و در حالی که هنوز اندکی اشتها داری دست از خوردن بکشی، که این کار معده و بدنت را سالمتر، ذهنت را بارورتر و جسمت را چابکتر می سازد.

امام رضا علیه السلام :هر که می خواهد تندرست و دارای بدنی لاغر و چابک باشد، از شام شبش کم کند.

114 - مِن آدَابِ المائِدَةِ
114 - از آداب سفره

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنْ أکَلَ وَ ذُو عَیْنَیْنِ یَنْظُرُ إلَیْهِ وَ لَمْ یُواسِهِ، ابْتُلِی بِدَاءٍ لاَ دَوَاءَ لَهُ . (5)

114

از آداب سفره

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در حال خوردن غذا باشد و جانداری او را بنگرد و وی او را شریک غذای خود نکند به دردی بی درمان گرفتار می آید.

ص :192


1- بحار الأنوار : 62/290.
2- تحف العقول : 172.
3- بحار الأنوار : 62/311.
4- بحار الأنوار : 62/324.
5- تنبیه الخواطر : 1/47.

عنه صلی الله علیه و آله :المُؤْمِنُ یَأْکُلُ بشَهْوَةِ أهْلِهِ ، و المُنَافِقُ یَأْکُلُ أهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقِرُّوا الحَارَّ حَتّی یَبْرَدَ ، فإنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قُرِّبَ إلَیْهِ طَعَامٌ حَارٌّ فَقَالَ : أقِرُّوهُ حَتَّی یَبْرَدَ ، مَا کَانَ اللّهُ عزّ و جلّ لِیُطْعِمَنَ_ا النَّ_ارَ ، وَ البَرَکَةُ فِی البَارِدِ . (2)

عنه علیه السلام :ضَمِنْتُ لِمَنْ سَمَّی عَلی طَعَامِه أنْ لا یَشْتَکِیَ مِنْهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَنْ ذَکَرَ اسْمَ اللّهِ عِنْدَ طَعَامٍ أوْ شَرَابٍ فِی أوّلِهِ ، وَ حَمِدَ اللّهَ فِی آخِرِهِ لَمْ یُسْألْ عَنْ نَعِیمِ ذلِکَ الطَّعَامِ أبَدا . (4)

عنه علیه السلام :ابْدَؤوا بِالمِلْحِ فِی أوَّلِ طَعَامِکُمْ ، فَلَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی المِلْحِ لاخْتَارُوُهُ عَلَی الدِّرْیَاقِ المُجَرَّبِ . (5)

عنه علیه السلام :أکْثِرُوا ذِکْرَ اللّهِ عزّ و جلّ عَلَی الطَّعَامِ، وَ لاَ تَطْغَوا فِیهِ ، فإنّها نِعْمَةٌ مِنْ نِعَمِ اللّهِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن به میل خانواده خود غذا می خورد و منافق، خانواده اش به میل او چیز می خورند.

امام علی علیه السلام :غذای داغ را سرد کنید؛ زیرا غذای داغی در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله نهاده شد، آن حضرت فرمود: آن را سرد کنید. خداوند عزّ و جلّ به ما آتش نمی خوراند. برکت در غذای سرد است.

امام علی علیه السلام :اگر کسی موقع غذا خوردن نام خدا بَرَد، من ضمانت می کنم که از آن غذا دردی به او نرسد.

امام علی علیه السلام :هر که در هنگام شروع خوردن غذا یا نوشیدنی، نام خدا را به زبان آورد و در پایان، خدا را حمد و سپاس گوید، هرگز درباره نعمت آن غذا از او سؤال نخواهد شد.

امام علی علیه السلام :غذایتان را با خوردن نمک آغاز کنید؛ چه، اگر مردم می دانستند که نمک چه فوایدی دارد آن را بر پادزهر مجرَّب ترجیح می دادند.

امام علی علیه السلام :در هنگام خوردن غذا نام خدا را بسیار بگویید و در خوردن غذا افراط نکنید، که آن نعمتی از نعمتهای خداوند است.

ص :193


1- بحار الأنوار : 62/291.
2- الکافی : 6/321/1.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/355/4253 .
4- وسائل الشیعة : (16/484/5 ، انظر أیضا : 479 باب 56 و 482 باب 57 ).
5- وسائل الشیعة : 16/520/3 ، انظر أیضا : 519 باب 95.
6- بحار الأنوار : 10/95/1.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :فِی المَائدةِ اثْنَتَا عَشرَةَ خَصْلَةً یَجِبُ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ أنْ یَعْرِفَهَا : أرْبَعٌ مِنْها فَرْضٌ ، وَ أرْبَعٌ سُنَّةٌ، و أرْبَعٌ تأدِیبٌ.

فَأمَّا الفَرْضُ : فَالمَعْرِفَةُ ، وَ الرِّضَا ، وَ التَّسْمِیَةُ ، وَ الشُّکْرُ .

وَ أمَّا السُّنَّةُ : فَالوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ ، و الجُلُوسُ عَلَی الجَانِبِ الأیْسَرِ ، و الأکْلُ بِثَلاثِ أصَابِعَ ، وَ لَعْقُ الأصَابِعِ.

وَ أمّا التَّأدِیبُ : فَالأکْلُ مِمَّا یَلِیکَ ، وَ تَصْغِیرُ اللُّقْمَةِ ، وَ تَجْوِیدُ المَضْغِ ، وَ قِلّةُ النّظَرِ فِی وُجُوهِ النّاسِ . (1)

بحار الأنوار عن نجیحٍ :رَأیتُ الحَسَنَ بنَ علِیٍّ علیهما السلام یأکُلُ و بَیْنَ یَدَیْه کَلْبٌ، کُلّمَا أکَلَ لُقمَةً طَرَحَ للکَلْبِ مِثلَهَا، فَقُلْتُ لَهُ : یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ ، أ لاَ أرْجِمُ هذَا الکَلْبَ عَنْ طَعَامِکَ ؟ قَالَ : دَعْهُ ، إنِّی لَأسْتَحْیِی مِنَ اللّهِ عزّ و جلّ أنْ یَکُونَ ذُو رُوحٍ یَنْظُرُ فِی وَجْهِی و أنَا آکُلُ ثُمَّ لاَ اُطْعِمُهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَنْ أرَادَ أنْ لا یضُرَّهُ طَعَامٌ ، فَلاَ یَأکُلْ طَعَاما حَتّی یَجُوعَ وَ تَنْقی مِعْدَتُهُ ، فإذا أکَلَ فَلْیُسَمِّ اللّهَ ، وَ لْیُجِدِ المَضْغَ ، وَ لْیَکُفَّ عَنِ الطَّعَامِ وَ هُوَ یَشْتَهِیهِ وَ یَحْتَاجُ إلَیْهِ . (3)

امام حسن علیه السلام :سفره دوازده رسم دارد که هر مسلمانی باید آنها را بداند: چهار تای آنها لازم ، چهار تا خوب و چهار تا ادب است. آن چهار تا که لازمند : معرفت، خشنودی، نام خدا بر زبان آوردن و شکرگزاری است. آن چهار که خوب است: دست شستن پیش از غذا خوردن، نشستن بر طرف چپ، خوردن با سه انگشت [ و نه دو انگشت] و لیسیدن انگشتهاست. اما آن چهار که از باب رعایت ادب است : خوردن از [غذای ]جلوی خود، کوچک گرفتن لقمه، خوب جویدن غذا و کمتر نگریستن به صورت دیگران.

بحار الأنوار_ به نقل از نجیح _: دیدم حسن بن علی علیه السلام غذا می خورْد و در برابرش سگی بود، هر لقمه ای که می خورد به همان اندازه هم جلوی سگ می انداخت. به ایشان عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! این سگ را از کنار غذای شما دور نکنم؟ فرمود: به حال خودش بگذار؛ من از خداوند عزّ و جلّ شرم می کنم که مشغول خوردن غذا باشم و جانداری به صورت من نگاه کند و به او غذا ندهم.

امام باقر علیه السلام :هر که می خواهد غذا به او زیان نرساند باید تا گرسنه نشده و معده اش خالی نگشته غذا نخورد و هر گاه شروع به خوردن غذا کرد، نام خدا را بر زبان آورد و غذا را خوب بجود و هنوز که اشتها دارد از خوردن دست بکشد.

ص :194


1- وسائل الشیعة : 16/539/1.
2- بحار الأنوار : 43/352/29 .
3- وسائل الشیعة : 16/540/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ عن آبائهِ علیهم السلام فی حدیثِ مَناهی النّبیِّ صلی الله علیه و آله _: و نَهَی أنْ یُنْفَخَ فِی طَعَامٍ أو شَرَابٍ . (1)

عنه علیه السلام :مَنْ غَسَلَ یَدَهُ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ بُورِکَ لَهُ فِی أوَّلِهِ وَ آخِرِهِ ، وَ عَاشَ مَا عَاشَ فی سَعَةٍ، وَ عُوفِیَ مِنْ بَلْویً فِی جَسَدِهِ . (2)

عنه علیه السلام :لاَ تَدَعُوا آنِیَتَکُمْ بِغَیْرِ غِطَاءٍ ؛ فإنَّ الشَّیْطَانَ إذَا لَمْ تُغَطَّ الآنِیَةُ بَزَقَ فِیها، وَ أخَذَ مِمَّا فِیهَا مَا شَاءَ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ السَّفْلَةِ _: الّذِی یَأْکُلُ فِی الأسْوَاقِ . (4)

الاختصاص :رُویَ : أطِیلُوا الجُلُوسَ عَلی المَوائِدِ ؛ فَإنَّها أوْقَاتٌ لاَ تُحْسَبُ مِنْ أعْمارِکُمْ . (5)

امام صادق علیه السلام_ از قول پدران خود در حدیث «نهی های پیامبر صلی الله علیه و آله » _فرمود : پیامبر از دمیدن در غذا یا آشامیدنی نهی فرمود.

امام صادق علیه السلام :هر که قبل و بعد از غذا دستهایش را بشوید، در اول و آخر آن غذا به او برکت داده می شود و تا زنده است در نعمت به سر می برد و از بیماری جسمی در امان می ماند.

امام صادق علیه السلام :ظرفهای خود را بدون در پوش نگذارید؛ زیرا هر گاه روی ظرفها پوشیده نباشد شیطان در آنها آب دهان می اندازد و هر چه بخواهد از آنها بر می دارد.

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال درباره انسان فرومایه _فرمود : کسی است که در کوچه و بازار چیز می خورد.

الاختصاص :روایت شده که : نشستن بر سر سفره را طولانی کنید که این اوقات از عمر شما به حساب نمی آید.

ص :195


1- وسائل الشیعة : 16/518/1.
2- المحجّة البیضاء : 3/6 ، انظر وسائل الشیعة : 16/470 باب 49 .
3- وسائل الشیعة : 16/510/1.
4- وسائل الشیعة : 16/513/1.
5- الاختصاص : 253.

@

ص :196

18 - الاُلفة

اشاره

(1)

ص :197


1- انظر : عنوان 292 «الصدیق» ، 351 «العُزلة» ، 155 «الخمول». العشرة : باب 2686 ، 2688 ، الروح : باب 1563. الأخ : باب 33 ، 34 ، 37 _ 40.
18 - الفت
115 - الأُلفَةُ
115 - الفت

الکتاب:

هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعا ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» . (1)

وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خِیَارُکُمْ أحاسِنُکُمْ أخْلاَقا ، الّذِینَ یَألَفُونَ وَ یُؤلَفُونَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیْرُ المُؤْمِنِینَ مَنْ کَانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِینَ ، وَ لاَ خَیْرَ فِیْمَنْ لاَ یُؤلَفُ وَ لاَ یَألَفُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أقْرَبُکُمْ مِنّی غَدا فِی المَوْقِفِ ......... أحْسَنُکُمْ خُلُقا وَ أقْرَبُکُمْ مِنَ النَّاسِ . (5)

115

الفت

قرآن:

«اوست که تو را به یاری خویش و به یاری مؤمنان تأیید کرد و دلهایشان را با یکدیگر الفت داد. اگر تو همه آنچه را که در روی زمین است انفاق می کردی [ باز هم نمی توانستی] دلهای ایشان را با یکدیگر الفت دهی، ولی خداوند دلهایشان را با یکدیگر مهربان ساخت که او پیروزمند و حکیم است».

«و از نعمتی که خدا به شما ارزانی داشته است یاد کنید: آن هنگام که دشمن یکدیگر بودید و او دلهایتان را با هم الفت داد و به لطف او برادر شدید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما خوش خوترین شماست؛ آنان که الفت می گیرند و الفت می پذیرند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین مؤمنان کسی است که مؤمنان بدو الفت می گیرند ، و در کسی که با دیگران الفت نگیرد و دیگران نیز با او الفت نیابند خیری نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فردا در روز حساب، نزدیکترین شما به من ......... کسی است که خوش خوتر و به مردم نزدیکتر باشد.

ص :198


1- الأنفال : 62 ، 63 .
2- آل عمران : 103 .
3- تحف العقول : 45 .
4- بحار الأنوار : 75/265/9 .
5- بحار الأنوار : 77/150/83 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إزَالَةُ الرَّوَاسِی أسْهَلُ مِنْ تَأْلِیفِ القُلُوبِ المُتَنَافِرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةٌ ، فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أقْبَلَتْ عَلَیْهِ . (2)

عنه علیه السلام :طُوْبَی لِمَنْ یَألَفُ النَّاسَ وَ یَألَفُونَهُ عَلی طَاعَةِ اللّهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ سُرْعةَ ائْتِلاَفِ قُلُوبِ الأبْرَارِ إذا الْتَقَوا _ وَ إنْ لَمْ یُظهِرُوا التَّوَدُّدَ بأَلْسِنَتِهِمْ _ کَسُرْعَةِ اخْتِلاَطِ ماءِ السَّمَاءِ بِماءِ الأنْهَارِ . و إنَّ بُعْدَ ائْتِلاَفِ قُلُوبِ الفُجَّارِ إذَا الْتَقَوا _ وَ إنْ أظْهَ_رُوا الت_وَدُّدَ بأَلْسِنَتِهِ_مْ _ کَبُعْ_دِ البَهَ_ائِ_مِ مِ_نَ التَّعَاطُفِ وَ إنْ طَالَ اعْتِلاَفُهَا عَلی مِذْوَدٍ واحِدٍ . (4)

امام علی علیه السلام :از جای کندن کوههای استوار آسانتر است تا الفت دادن دلهای از هم رمیده.

امام علی علیه السلام :دلهای رجال رمنده است ، هر که آنها را رام کند، به او روی می آورند.

امام علی علیه السلام :خوشا آن که در راه طاعت خدا، با مردم الفت می گیرد و مردم نیز با او الفت می گیرند.

امام صادق علیه السلام :نیکوکاران چون با هم رو به رو شوند _ هر چند به زبان اظهار دوستی نکنند _ دلهایشان، به سرعتِ درآمیختن باران با آب رودخانه ها، با هم الفت می گیرد. و بدکاران هر گاه با هم رو به رو شوند _ هر چند به زبان اظهار دوستی کنند _ دلهایشان از الفت با یکدیگر دور است، همانند چارپایان که از مهر ورزی با هم بدورند، گر چه روزگاری دراز بر سر یک آخور، علوفه خورند.

ص :199


1- بحار الأنوار : 78/11/70.
2- غرر الحکم : 6776 .
3- بحار الأنوار : 78/56/112.
4- تحف العقول : 373.

@

ص :200

19 - اللَّه

اشاره

(1)

ص :201


1- انظر : عنوان 151 «الخالق» ، 346 «معرفة النفس» ، 347 «معرفة اللّه ».

19 - اللَّه
116 - اللَّهُ
116 - اللَّه

الکتاب

«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ» . (1)

الحدیث

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :«اللّهُ» أعظَمُ اسمٍ مِنَ أسماءِ اللّهِ عزّ و جلّ ، و هُوَ الاِسمُ الَّذی لا یَنبَغی أن یُسَمّی بِهِ غَیرُ اللّهِ ، و لَم یَتَسَمَّ بِهِ مَخلوقٌ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ فی تَسمِیَةِ اللّهِ عزّ و جلّ الإِقرارُ بِرُبوبِیَّتِهِ و تَوحیدِهِ . (3)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :اللّهُ هُوَ الّذِی یَتَألَّهُ إلَیْهِ عِنْدَ الحَوَائِجِ وَ الشَّدائِدِ کُلُّ مَخْلُوقٍ ، عِنْدَ انْقِطَاعِ الرَّجَاءِ مِنْ کُلِّ مَنْ دُونَهُ . (4)

116

اللّه

قرآن:

«و اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، بی گمان می گویند: اللّه ».

حدیث:

امام علی علیه السلام :اللّه بزرگترین اسم خداوند عزّ و جلّ است و آن اسمی است که کسی را جز خداوند نباید بدان نامید و مخلوقی را بدان نام نهاد .

امام رضا علیه السلام :در نامیدن خداوند عزّ و جلّ به اللّه ، اقرار به ربوبیت و یگانی او نهفته است .

امام عسکری علیه السلام :اللّه ، هموست که هر آفریده ای به هنگام نیازها و سختیها و ناامیدی از هر کس جز او، بدو پناه می برد.

117 - مَعَنی اللَّهُ
117 - معنای «اللَّه»

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهُ مَعْناهُ المَعْبُودُ الّذِی یَأْلَهُ فِیْهِ الْخَلْقُ وَ یُؤْلَهُ إلَیْهِ ، وَ اللّهُ هُوَ المَسْتُورُ عَنْ دَرْکِ الأبْصَارِ ، المَحْجُوبُ عَنِ الأوْهَامِ وَ الخَطَرَاتِ . (5)

117

معنای «اللّه »

امام علی علیه السلام :اللّه به معنای معبودی است که آفریدگان درباره او حیرانند و [نیز ]کسی که بدو پناه برده می شود. اللّه ، هموست که از دیده ها پوشیده است و از وهم و خیال در پرده.

ص :202


1- لقمان : 25 ، الزمر: 38 .
2- التوحید : 231/5 .
3- عیون أخبار الرضا : 2/93/1 .
4- بحار الأنوار : 3/41/16 ، انظر تمام الحدیث فی باب : 1083.
5- التوحید : 89/2.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اللّهُ مَعْنَاهُ المَعْبُودُ الّذِی ألِهَ الخَلْقُ عَنْ دَرْکِ مَاهِیَّتِهِ و الإحَاطَةِ بِکَیْفِیَّتِهِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی معنی «اللّه » _: اسْتَوْلی عَلی مَا دَقَّ وَ جَلَّ . (2)

امام باقر علیه السلام :اللّه به معنای معبودی است که خلایق در رسیدن به چیستی او و احاطه بر چگونگی اش حیرانند.

امام کاظم علیه السلام_ درباره معنای اللّه _فرمود : [آن که ]بر هر ریز و درشتی استیلا دارد.

ص :203


1- التوحید : 89/2.
2- التوحید : 230/4.

@

ص :204

20 - الإمارة

اشاره

(1)

(2)

ص :205


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 5/584 «الخلافة مع الإمارة». کنز العمّال : 6/3 «الإمارة» ، و ص 91 «القضاء». سنن أبی داوود : 3/130 «کتاب الخراج و الإمارة و الفیء». صحیح مسلم : 3/1451 «کتاب الإمارة».
2- انظر: عنوان 556 «الولایة علی النّاس» ، 241 «السلطان». 493 «الملک» ، 23 «الإمامة العامة». 167 «الدولة» ، السفر : باب 1811 ، المرأة : باب 3602.
20 - فرمانروایی
118 - ضَرورَةُ الإمارَةِ
118 - ضرورت فرمانروایی و حکومت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قَضیّةِ التَّحْکِیم _: إنَّ هؤلاءِ یَقُولُونَ :لاَ إمْرَةَ ! وَ لاَ بُدَّ مِنْ أمِیرٍ یَعْمَلُ فِی إمْرَتِهِ المُؤْمِنُ ، وَ یَسْتَمْتِعُ الفَاجِرُ . (1)

عنه علیه السلام :لاَ یُصْلِحُ النَّاسَ إلاَّ أمِیرٌ ؛ بَرٌّ أوْ فَاجِرٌ . (2)

عنه علیه السلام_ فِی الحَرُورِیَّةِ وَ هُمْ یقولون: لا حُکْمَ إلاّ للّهِِ _: الحُکْمُ للّهِِ ، وَ فِی الأرْضِ حُکَّامٌ ، وَ لکِنَّهُمْ یَقُولُونَ : لاَ إمَارةَ ، وَ لاَ بُدَّ لِلنّاسِ مِنْ إمَارَةٍ؛ یَعْمَلُ فِیْها المُؤْمِنُ ، و یَسْتَمْتِعُ فِیَها الفَاجِرُ وَ الکَافِرُ، وَ یُبَلِّغُ اللّهُ فِیهَا الأجَلَ . (3)

عنه علیه السلام :لاَ بُدّ لِلنَّاسِ مِنْ أمِیرٍ بَرٍّ أوْ فَاجِرٍ ، یَعْمَلُ فِی إمْرَتِهِ المُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الکَافِرُ ، وَ یُبَلِّغُ اللّهُ فِیهَا الأجَلَ ، و یُجْمَعُ بِهِ الفَیْءُ ، وَ یُقَاتَلُ بهِ العَدُوُّ ، وَ تَأمَنُ بِهِ السُّبُلُ ، وَیُؤْخَذُ بِهِ لِلضّعِیفِ مِنَ القَوِیِّ، حَتّی یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَراحَ مِنْ فَاجِرٍ . (4)

118

ضرورت فرمانروایی و حکومت

امام علی علیه السلام _ در قضیه حکمیت _ فرمود :اینان (خوارج) می گویند فرمانروایی ضرورتی ندارد! (5) حال آن که وجود فرمانروا لازم است تا در زمان حکومت او مؤمن کار خود کند و کافر بهره خود بَرَد.

امام علی علیه السلام :[وضع] مردم را به سامان نیاورد مگر فرمانروا؛ نیکو باشد یا بد.

امام علی علیه السلام_ درباره حروریه ( خوارج) که می گفتند «حُکم و داوری جز از آن خدا نیست» _فرمود : [آری] حُکم [واقعا] از آنِ خداست و در زمین نیز حاکمان و داورانی هستند، اما آنان می گویند: فرمانروایی لزومی ندارد، حال آن که مردم را از حکومت گریزی نیست، تا مؤمن در آن حکومت، کار خویش کند و تبهکار و کافر بهره خود برند و خداوند در زمان آن هر کس را به اجل مقدّر می رساند.

امام علی علیه السلام :مردم را ناچار فرمانروایی باید؛ نیکوکار یا تبهکار؛ زیرا در حکومت او فرد با ایمان کار خویش (اطاعت خدا) می کند و کافر بهره خویش می برد و خداوند با وجود حکومت ، هر کس را به اجل مقدّر می رساند و به وسیله او مالیاتها جمع آوری می شود و با دشمن جنگیده می شود و راهها امن می گردد و حقّ ناتوان از زورمند ستانده می شود و نیکوکار آسایش می بیند و از تبهکار در امان می ماند.

ص :206


1- أنساب الأشراف : 3/135 .
2- کنز العمّال : 14286 .
3- کنز العمّال : 31567 .
4- بحار الأنوار : 75/358/72 .
5- در نهج البلاغة عبارت «لا امرة إلاّ للّه (فرمانروایی مخصوص خداوند است)» آمده است.

عنه علیه السلام :أسَدٌ حَطُومٌ خَیْرٌ مِنْ سُلْطَانٍ ظَلُومٍ ، وَ سُلْطانٌ ظَلُومٌ خَیرٌ مِنْ فِتَنٍ تَدُومُ . (1)

کنز العمّال عن أبی البختریّ :دَخَل رَجُلٌ المَسْجِدَ فَقَالَ : لاَ حُکْمَ إلاّ للّهِِ، ثُمَّ قَالَ آخَرُ : لاَ حُکْمَ إلاّ للّهِِ،فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام : لاَ حُکْمَ إلاّ للّهِِ «إنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ لاَ یَسْتَخِفَنَّکَ الّذِینَ لا یُوقِنُونَ» (2) ، فَمَا تَدْرُونَ مَا یَقُولُ هؤلاَءِ ، یَقُولُونَ : لاَ إمَارَةَ . أیُّهَا النَّاسُ! إنَّهُ لاَ یُصْلِحُکُمْ إلاَّ أمِیرٌ؛ بَرٌّ أوْ فَاجِرٌ.

قَالُوا : هذَا البَرُّ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ ، فَمَا بَالُ الفَاجِرِ؟

فَقَالَ : یَعْمَلُ المُؤْمِنُ ، وَ یُمْلَأُ لِلْفَاجِرِ ، و یُبَلِّغُ اللّهُ الأجَلَ، وَ تَأمَنُ سُبُلُکُمْ، وَ تَقُومُ أسْواقُکُمْ، وَ یُجْبی فَیْئُکُمْ ، وَ یُجَاهَدُ عَدُوُّکُمْ ، و یُؤخَذُ لِلضَّعِیفِ مِنَ الشَّدِیدِ مِنْکُمْ . (3)

امام علی علیه السلام :شیر درنده بهتر است از فرمانروای ستمگر و فرمانروای ستمگر بهتر است از فتنه های دیر پای.

کنز العمّال_ به نقل از ابو البختری _: مردی وارد مسجد شد و گفت: حُکم جز از آنِ خدا نیست. دیگری نیز گفت: حُکم جز خدا را نشاید. در این هنگام علی علیه السلام فرمود: [البته] حکم جز از آنِ خدا نیست «همانا وعده خدا راست است . مبادا آنان که یقین ندارند تو را بی ثبات گردانند» . شما نمی دانید اینها چه می گویند؟ اینها می گویند: حکومت لازم نیست. ای مردم! [وضع] شما را به سامان نیاورد مگر فرمانروا؛ نیک باشد یا تبهکار. گفتند: سخن تو درباره فرمانروای نیکو کردار، درست، اما تبهکار چگونه؟ فرمود: مؤمن به کار خود می پردازد و نابکار برخوردار می شود، خداوند اجل مقدّر را می رساند، راههایتان امن می شود، بازارهایتان رونق می گیرد، خراجهایتان گردآوری می شود، با دشمنتان پیکار می شود و حقّ ناتوان از زورمند گرفته می گردد.

119 - إمَارَةُ الأشرارِ
119 - فرمانروایی بدکاران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذَا کَانَ اُمَرَاؤکُمْ خِیَارَکُمْ، وَ أغْنِیَاؤکُمْ سُمَحَاءَکُمْ، و أمْرُکُمْ شُوری بَیْنَکُمْ؛ فَظَهْرُ الأرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بَطْنِهَا.

و إذَا کَانَ اُمَراؤکُمْ شِرَارَکُمْ، و أغْنِیَاؤکُمْ بُخَلاءکُمْ، وَ اُمُورُکُمْ إلی نِسَائکُمْ؛ فَبَطْنُ الأرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ ظَهْرِهَا . (4)

119

فرمانروایی بدکاران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه فرمانروایان شما نیکانتان باشند و توانگران شما بخشندگانتان و کارهایتان با شور و مشورت، روی زمین از درون آن برای شما

بهتر است، و هرگاه فرمانروایانتان بَدان شما باشند و ثروتمندانتان بخیلانتان و کار شما به دست زنانتان افتد، زیر خاک از روی زمین برایتان بهتر است.

ص :207


1- بحار الأنوار : 75/359/74 .
2- الروم: 60 .
3- کنز العمّال : 31618 .
4- تحف العقول : 36 .

120 - قیمَةُ الإمارَةِ
120 - ارزش حکومت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لابنِ عَبّاسٍ إذْ دَخَ_لَ عَلَیْهِ وَ قَالَ: إنَّ الحَاجَّ قَدِ اجْتَمَعُوا لِیسْمَعُوا مِنْکَ ، وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلاً _: أمَا وَ اللّهِ لَهُما أحَبُّ إلَیَّ مِنْ أمْرِکُمْ هذَا ، إلاّ أنْ اُقِیمَ حَدّا أوْ أدْفَعَ بَاطِلاً . (1)

عنه علیه السلام_ فِی کِتابِه إلَی ابنِ عبّاسٍ _: أمّا بَعْدُ ، فَلاَ یَکُنْ حَظُّکَ فی وِلاَیتِکَ مَالاً تَسْتَفِیدُهُ ، وَ لاَ غَیْظا تَشْتَفِیهِ ، وَ لکنْ إمَاتَةُ بَاطِلٍ و إحْیَاءُ حَقٍّ . (2)

نهج البلاغة عن ابنِ عبّاسٍ :دَخلتُ علی أمیرِ المؤمِنینَ علیه السلام بِذی قار و هوَ یَخصِفُ نَعلَه، فقالَ لِی : مَا قِیمَةُ هذَا النَّعْلِ ؟ فَقُلْتُ : لاَ قِیمَةَ لَهَا! فَقَالَ علیه السلام : وَ اللّهِ لَهِیَ أحَبُّ إلَیَّ مِنْ إمْرَتِکُمْ، إلاّ أنْ اُقِیمَ حَقّا ، أوْ أدْفَعَ بَاطِلاً. (3)

120

ارزش حکومت

امام علی علیه السلام_ آنگاه که مشغول پینه زدن کفش خود بود و ابن عباس آمد و گفت: حاجیان گرد آمده اند تا سخنی از شما بشنوند _فرمود : سوگند به خدا این دو (لنگه کفش) را بیش از کار شما (حکومت) دوست می دارم مگر آنکه حدّی را اجرا کنم یا باطلی را دور سازم.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به ابن عباس _نوشت : اما بعد [ از حمد]؛ مبادا بهره تو از حکومتت به دست آوردن مالی یا فرو نشاندن خشمی (انتقامگیری ) باشد. بلکه باید بهره ات میراندن باطلی باشد و زنده کردن حقّی.

نهج البلاغة_ به نقل از عبد اللّه بن عباس _: بر امیر المؤمنین علیه السلام در منطقه ذی قار وارد شدم در حالی که حضرت کفش خود را پینه می زد . از من پرسید: این کفش چقدر می ارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد. فرمود: به خدا قسم این را از حکومت بر شما دوست تر دارم مگر آن که [بخواهم ]حقّی را بر پا دارم یا باطلی را براندازم.

ص :208


1- المناقب لابن شهرآشوب : 2/101 .
2- بحار الأنوار : 40/328/10.
3- نهج البلاغة : الخطبة 33.

21 - الأمل

اشاره

(1)

(2)

ص :209


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73/160 باب 128 «الحرص و طول الأمل». وسائل الشیعة : 2/650 باب 24 «طول الأمل». کنز العمّال : 3/490 ، 818 «طول الأمل».
2- انظر : عنوان 4 «الأجل» .
21 - آرزو
121 - الأمَلُ رَحمَةٌ
121 - آرزو رحمت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الأملُ رَحمةٌ لاُِمّتی ، و لَوْ لا الأملُ ما أرْضَعَتْ والِدَةٌ وَلَدَها، و لا غَرَسَ غارِسٌ شَجَرا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأملُ رَفیقٌ مُؤْنِسٌ . (2)

تنبیه الخواطر :بینما عیسَی بن مریم علیه السلام جالِسٌ و شَیخٌ یَعملُ بِمِسْحاةٍ و یُثیرُ بهِ الأرضَ ، فقالَ عیسی علیه السلام : اللّهُمَّ انْزعْ عنه الأملَ . فَوَضَعَ الشَّیخُ المِسْحاةَ و اضْطَجَعَ، فَلَبِثَ ساعةً فقالَ عیسی علیه السلام : اللّهُمَّ ارْدُدْ إلیهِ الأملَ ، فقامَ فَجَعَلَ یَعملُ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اللّهُمَّ ربَّ العالَمِینَ ......... أسألُکَ ......... مِنَ الآمالِ أوْفَقَها . (4)

121

آرزو رحمت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آرزو، برای امت من رحمت است. و اگر آرزو نبود ، هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد و هیچ باغبانی درختی بر نمی نشاند.

امام علی علیه السلام :آرزو، رفیقی همدم است.

تنبیه الخواطر :عیسی علیه السلام نشسته بود و پیر مردی با بیل زمین را شیار می کرد، عیسی علیه السلام فرمود: بار خدایا! آرزو (امید) را از او برگیر. آن پیر در دم بیل را کنار نهاد و دراز کشید. ساعتی گذشت و عیسی گفت: بار خدایا! آرزو را به او بازگردان.

آن پیر بی درنگ برخاست و شروع به کار کرد.

امام زین العابدین علیه السلام :بار خدایا! ای پروردگار جهانیان! ......... از تو مناسبترین آرزو را خواهانم .

122 - الآمالُ لا تَنتَهی
122 - آرزوها را پایانی نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یَأمَلُ أن یَعیشَ غَدا فإنّهُ یَأمَلُ أن یَعیشَ أبَدا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأملُ لا غایةَ لَهُ . (6)

عنه علیه السلام :الآمالُ لا تَنْتَهی . (7)

عنه علیه السلام :اعْلَمْ یَقینا أنّکَ لَن تَبْلُغَ أملَکَ ، و لن تَعْدُوَ أجلَکَ ، و أنّکَ فی سبیلِ مَن کانَ قَبْلَکَ . (8)

(9)

122

آرزوها را پایانی نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که پیوسته آرزو داشته باشد که فردا زنده بماند آرزوی زندگی همیشگی کرده است.

امام علی علیه السلام :آرزو را پایانی نیست.

امام علی علیه السلام :آرزوها، پایان ناپذیرند.

امام علی علیه السلام :یقین بدان که تو هرگز به آرزوهایت نمی رسی و هرگز از اجلت فراتر نمی روی و همان راهی را می پیمایی که پیشینیان تو پیمودند.

ص :210


1- بحار الأنوار : 77/173/8 .
2- غرر الحکم : 1042 .
3- تنبیه الخواطر : 1/272 .
4- بحار الأنوار : 94/155/22 .
5- بحار الأنوار : 73/167/31 .
6- غرر الحکم : 1010 .
7- غرر الحکم : 639 .
8- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
9- (انظر) ح 757 .
123 - التَّحذیرُ مِنَ الآمالِ الباطِلَةِ
123 - پرهیز دادن از آرزوهای پوچ وباطل

الکتاب:

«ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اتَّقُوا باطِلَ الأملِ ، فَرُبَّ مُسْتَقْبِلِ یومٍ لیسَ بِمُسْتَدْبِرِهِ ، و مَغْبُوطٍ فی أوَّلِ لَیلِهِ (2) قامَتْ بَواکِیهِ فی آخِرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :اتّقُوا خِداعَ الآمالِ ، فکَمْ مِنْ مُؤَمِّلِ یومٍ لَم یُدْرِکْهُ ، و بانیِ بِناءٍ لَم یَسْکُنْهُ ، و جامِعِ مالٍ لَم یَأکُلْهُ ! (4)

123

پرهیز دادن از آرزوهای پوچ و باطل

قرآن:

«رهایشان کن تا بخورند و بهره ور شوند و آرزو ، به خود مشغولشان دارد، زودا که خواهند دانست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :از آرزوی پوچ و باطل بپرهیزید؛ زیرا چه بسا کسی که به امید فردا بود ، ولی آن را پشت سر نگذاشت و چه بسا کسی که در آغاز شب به او غبطه می خورند ولی در پایان آن به حال او می گریند.

امام علی علیه السلام :از فریبندگی آرزوها بپرهیزید؛ زیرا، بسا آن که در آرزوی روزی [ بهتر ]بوده ولی آن را در نیافته و بسا آن که خانه ای ساخته امّا در آن ننشسته و بسا آن که مالی گرد آورده و آن را نخورده است.

ص :211


1- الحِجر : 3 .
2- فی المصدر «فی أوّل لیلةٍ» و الصواب ما أثبتناه .
3- غرر الحکم : 2572 .
4- غرر الحکم : 2563 .

عنه علیه السلام :الأملُ کالسَّرابِ : یَغِرُّ مَنْ رَآهُ ، و یُخْلِفُ مَن رَجاهُ . (1)

عنه علیه السلام :الأملُ خادِعٌ غارٌّ ضارٌّ . (2)

عنه علیه السلام :الأمانِیُّ تُعْمی عُیُونَ البصائرِ . (3)

عنه علیه السلام :الأملُ سُلطانُ الشَّیاطِینِ علی قُلُوبِ الغافِلِینَ . (4)

عنه علیه السلام :الأملُ أبَدا فی تَکْذِیبٍ . (5)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ الأملِ فَسادُ العَمَلِ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ الأملَ یُسْهی القلبَ ، و یُکْذِبُ الوَعْدَ ، و یُکْثِرُ الغَفْلَةَ ، و یُورِثُ الحَسْرَةَ . (7)

عنه علیه السلام :إنَّ الأملَ یُذْهِبُ العقلَ ، و یُکْذِبُ الوَعدَ ، و یَحُثُّ علَی الغَفْلَةِ ، و یُورِثُ الحَسْرَةَ . فأکْذِبوا الأملَ ؛ فإنّه غَرُورٌ ، و إنَّ صاحِبَهُ مَأزُورٌ . (8)

عنه علیه السلام :اعْلَمُوا أنّ الأملَ یُسْهی العقلَ ، و یُنْسی الذِّکْرَ . فأکْذِبُوا الأملَ ، فإنّه غَرُورٌ ، و صاحِبُهُ مغْرُورٌ . (9)

امام علی علیه السلام :آرزو چون سراب است که بیننده اش را می فریبد و امیدوارش را مأیوس می سازد.

امام علی علیه السلام :آرزو، گمراه کننده، فریبنده و زیانبار است.

امام علی علیه السلام :آرزوها، چشمان بصیرت را کور می کنند.

امام علی علیه السلام :آرزو، مایه چیرگی شیطانها بر دلِ غافلان است.

امام علی علیه السلام :آرزو، همواره دروغ می گوید.

امام علی علیه السلام :ثمره آرزو، تباهی کار است.

امام علی علیه السلام :آرزو، دل را به گمراهی می کشاند، وعده دروغ می دهد، غفلت بسیار به بار می آورد، و حسرت بر جای می گذارد.

امام علی علیه السلام :آرزو عقل را می برد، وعده پوچ می دهد، به غفلت ترغیب می کند و حسرت به بار می آورد. پس، آرزو را دروغ شمارید، که آرزو فریبنده است و آرزومند گناهکار است.

امام علی علیه السلام :بدانید که آرزو، خرد را به غفلت و گمراهی می کشاند و خدا را از یاد انسان می برد؛ پس، آرزو را دروغین دانید که آرزو فریبنده است و آرزومند، فریب خورده.

ص :212


1- غرر الحکم : 1896 .
2- غرر الحکم : 1145 .
3- غرر الحکم : 1375 .
4- غرر الحکم : 1828 .
5- غرر الحکم : 2017 .
6- غرر الحکم : 4641 .
7- بحار الأنوار : 78/35/117 .
8- بحار الأنوار : 77/293/2 .
9- نهج البلاغة: الخطبة 86 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طُوبی لِمَنْ لَم تُلْهِهِ الأمانِیُّ الکاذِبَةُ . (1)

عنه علیه السلام :کَمْ مِنْ نِعمةٍ للّهِ علی عبدِهِ فی غَیْرِ أملِهِ ، و کَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ أملاً الخِیارُ فی غَیرِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن دُعائهِ یومَ عَرَفةَ _: أعُوذُ بکَ مِن دُنیا تَمنعُ خَیْرَ الآخِرةِ ، و مِن حَیاةٍ تَمنعُ خیرَ المَماتِ ، و مِن أملٍ یَمنعُ خیرَ العَملِ . (3)

امام صادق علیه السلام :خوشا کسی که آرزوهای پوچ، او را سرگرم و غافل نکرده باشد.

امام صادق علیه السلام :بسا نعمتی که خداوند به بنده اش می دهد بی آن که آرزویش را کرده باشد و بسا کسی که آرزوی چیزی داشته و خلاف آن نصیبش شده است.

امام صادق علیه السلام_ در دعای خویش در روز عرفه _گفت : خدایا! به تو پناه می برم از دنیایی که مانع خیر آخرت می شود و از زندگانی ای که مانع نیکو مردن می گردد و از آرزویی که مانع کار نیک شود.

124 - الأمَلُ وَالأجَلُ
124 - آرزو و اجل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ آدمَ قَبْلَ أن یُصیبَ الذَّنْبَ کانَ أجلُهُ بینَ عَیْنَیْهِ و أملُهُ خَلْفَهُ ، فلمّا أصابَ الذَّنْبَ جَعَلَ اللّهُ أملَهُ بینَ عَیْنَیْهِ و أجلَهُ خَلْفَهُ ، فلا یَزالُ یُؤَمِّلُ حتّی یَمُوتَ . (4)

تنبیه الخواطر :رُویَ أنّهُ [رسول اللّه ] صلی الله علیه و آله أخَذَ ثلاثةَ أعْوادٍ فَغَرَسَ عُودا بین یَدَیْهِ و الآخَرَ إلی جَنْبِهِ ، و أمّا الثّالثُ فأبْعَدَهُ و قالَ : هَل تَدْرُونَ ما هذا ؟ قالوا : اللّهُ و رسولُهُ أعْلَمُ . قالَ : هذا الإنسانُ ، و هذا الأجلُ ، و هذا الأملُ یَتَعاطاهُ ابنُ آدمَ و یَخْتَلِجُهُ الأجلُ دُونَ الأملِ . (5)

124

آرزو و اجل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدم علیه السلام پیش از آن که مرتکب گناه شود اجلش در برابر دیدگان او بود و آرزویش پشت سرش. اما چون گناه ورزید خداوند آرزویش را جلو چشم او نهاد و اجلش را پشت سرش. این است که آدمی تا دم مرگ همچنان آرزو دارد.

تنبیه الخواطر :روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سه قطعه چوب برداشت و یکی را در مقابل خود در زمین فرو برد و دیگری را در کنار آن و سومی را دورتر قرار داد، آنگاه فرمود: آیا می دانید اینها چیست؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می دانند. فرمود: این انسان است، این اجل و آن دیگری آرزوست که آدمیزاده به دنبالش می رود، اما اجل در می رسد و او به آرزو نمی رسد.

ص :213


1- تحف العقول : 301 .
2- بحار الأنوار : 71/152/55 .
3- بحار الأنوار : 98/260 .
4- الدرّ المنثور : 1/141 .
5- تنبیه الخواطر : 1/272 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لو رأَی العبدُ أجلَهُ و سُرْعَتَهُ إلَیهِ أبْغَضَ الأملَ . (1)

عنه علیه السلام :ما أنْزَلَ الموتَ حَقَّ مَنْزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِنْ أجَلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن جَری فی عِنانِ أملِهِ عَثَرَ بأجلِهِ. (3)

عنه علیه السلام :الأملُ یُنْسی الأجَلَ . (4)

عنه علیه السلام :الأملُ حِجابُ الأجَلِ . (5)

عنه علیه السلام :الأملُ یُفْسِدُ العملَ و یُفْنی الأجَلَ. (6)

عنه علیه السلام :أصْدَقُ شَیْءٍ الأجلُ ، أکذبُ شیءٍ الأملُ . (7)

عنه علیه السلام :أقْرَبُ شَیْءٍ الأجلُ، أبْعَدُ شَیْءٍ الأملُ . (8)

عنه علیه السلام :الأجلُ حَصادُ الأملِ . (9)

امام علی علیه السلام :اگر انسان اجل و سرعت آن را [به سوی خود ]می دید، آرزو را دشمن می داشت.

امام علی علیه السلام :هر که فردا را از عمر خود بشمارد، مرگ را در جایگاه شایسته اش ننشانده است.

امام علی علیه السلام :هر که زمام خویش را به دست آرزو بسپارد، با اجل خود به سر درمی آید.

امام علی علیه السلام :آرزو، اجل را از یاد انسان می برد.

امام علی علیه السلام :آرزو، حجاب اجل است.

امام علی علیه السلام :آرزو، عمل را تباه می کند و عمر را ضایع می سازد.

امام علی علیه السلام :راست ترین چیز، اجل (مرگ) است. دروغترین چیز، آرزوست.

امام علی علیه السلام :نزدیکترین چیز [به انسان ]اجل (مرگ) است. دورترین چیز آرزوست.

امام علی علیه السلام :اجل، درو کننده آرزوست.

ص :214


1- بحار الأنوار : 73/95/79 ، و انظر أیضاً: 164/22 و 166/28 .
2- بحار الأنوار : 73/166/28 .
3- بحار الأنوار : 73/166/29 .
4- غرر الحکم : 874 .
5- غرر الحکم : 997 .
6- غرر الحکم : 1358 .
7- غرر الحکم : (2845 _ 2846) .
8- غرر الحکم : (2920 _ 2921) .
9- غرر الحکم : 638 .

عنه علیه السلام :الأجلُ یَفْضَحُ الأملَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّی مُحارِبٌ أمَلی و مُنتَظِرٌ أجَلی . (2)

عنه علیه السلام :لا تَخْلو النَّفْسُ مِنَ الأملِ حتّی تَدْخُلَ فی الأجلِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ المرءَ یُشْرِفُ علی أملِهِ فَیَقْطَعُهُ حُضُورُ أجلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :آفةُ الأملِ الأجلُ . (5)

عنه علیه السلام :ألاَ و إنّکُمْ فی أیّامِ أملٍ مِن وَرائهِ أجلٌ ، فَمَنْ عَمِلَ فی أیّامِ أملِهِ قَبْلَ حُضُورِ أجلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ و لَم یَضْرُرْهُ أجلُهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن بَلَغَ أقصی أملِهِ فَلْیَتَوقَّعْ أدنی أجلِهِ . (7)

عنه علیه السلام :ما أقرَبَ الأجَلَ مِنَ الأملِ . (8)

عنه علیه السلام :إذا بَلَغْتُمْ نِهایةَ الآمالِ فاذکُروا بَغَتاتِ الآجالِ . (9)

عنه علیه السلام :إذا حَضَرتِ الآجالُ افتَضَحَتِ الآمالُ . (10)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَو ظَهَرتِ الآجالُ افتَضَحَتِ الآمالُ . (11)

امام علی علیه السلام :اجل، آرزو را رسوا می کند.

امام علی علیه السلام :من با آرزوی خود در ستیزم و چشم به راه اجل خویشم.

امام علی علیه السلام :نفْس از آرزو تهی نمی شود مگر زمانی که اجل سر رسد.

امام علی علیه السلام :انسان در آستان رسیدن به آرزوی خویش است که [ناگهان] فرا رسیدن اجل، مانع رسیدنش می شود.

امام علی علیه السلام :آفت آرزو، اجل است.

امام علی علیه السلام :هان! شما در روزگار آرزویی هستید که اجل در پی آن است. پس هر که در روزگار آرزومندی، پیش از در رسیدن اجلش، کار کند، عملش به حال او سودمند می افتد و اجلش به او زیان نمی رساند.

امام علی علیه السلام :هر کس به دورترین آرزوی خود برسد ، باید در انتظار نزدیکترین اجل خود باشد.

امام علی علیه السلام :چه نزدیک است اجل به آرزو.

امام علی علیه السلام :هرگاه به نهایت آرزوهای خود رسیدید، به یاد شبیخون اجل باشید.

امام علی علیه السلام :هرگاه اجلها فرا رسند، آرزوها رسوا می شوند.

امام کاظم علیه السلام :اگر اجلها (مدت عمرها) معلوم شود آرزوها رسوا می شوند.

ص :215


1- غرر الحکم : 637 .
2- غرر الحکم : 3774 .
3- غرر الحکم : 10844 .
4- غرر الحکم : 3565 .
5- غرر الحکم : 3970 .
6- بحار الأنوار : 77/333/21 .
7- تنبیه الخواطر : 1/50 .
8- غرر الحکم : 9491 .
9- غرر الحکم : 4008 .
10- غرر الحکم : 4007 .
11- أعلام الدین : 305 .

125 - آثارُ طولِ الأمَلِ
125 - نتایج آرزوی دراز

الکافی :فیما ناجَی اللّهُ عزّ و جلّ بهِ موسی علیه السلام : یا موسی ، لا تُطَوِّلْ فی الدُّنْیا أملَکَ فَیَقْسُوَ قَلْبُکَ ، و القاسِی القلبِ منّی بَعِیدٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أطالَ عَبْدٌ الأملَ إلاّ أساءَ العَمَلَ . (2)

عنه علیه السلام :أکْثَرُ النّاسِ أملاً أقلُّهُمْ لِلموتِ ذِکْرا . (3)

عنه علیه السلام :أطْوَلُ النّاسِ أملاً أسْوَأُهُمْ عَمَلاً . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ اتَّسَعَ أملُهُ قَصُرَ عَمَلُهُ . (5)

عنه علیه السلام :أمّا طُولُ الأملِ فَیُنْسی الآخِرَةَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن یَأمَلُ أن یعیشَ غَدا فإنّهُ یأمَلُ أن یَعیشَ أبَدا ، و مَن یأمَلُ أن یَعیشَ أبَدا یَقْسو قَلْبُهُ و یَرْغَبُ فی دُنْیاهُ . (7)

(8)

125

نتایج آرزوی دراز

الکافی :در نجواهای خداوند با موسی آمده است : ای موسی! در دنیا آرزوی دراز نکن که دلت سخت می شود و انسان سخت دل از من بدور است.

امام علی علیه السلام :هیچ بنده ای آرزو را دراز نکرد، مگر آن که کردار را بد ساخت.

امام علی علیه السلام :کسی که از همه بیشتر آرزو دارد، از همه کمتر به یاد مرگ است.

امام علی علیه السلام :آرزومندترین مردم، بد کردارترین مردم است.

امام علی علیه السلام :هر که آرزویش دور و دراز شود عملش کم و کوتاه می گردد.

امام علی علیه السلام :اما آرزوی دراز، آخرت را از یاد آدمی می زداید.

امام علی علیه السلام :هر که آرزو داشته باشد که فردا زنده بماند، در حقیقت، آرزوی زندگی جاودان کرده است و هر که آرزوی زندگی جاودانه داشته باشد، دلش سخت می شود و به دنیا روی می آورد.

ص :216


1- الکافی : 2/329/1 .
2- بحار الأنوار : 73/166/28 .
3- غرر الحکم : 3053 .
4- غرر الحکم : 3054 .
5- بحار الأنوار : 77/421/40 .
6- الکافی : 2/336/3 ، انظر تمام الحدیث فی باب 136 .
7- الجعفریّات : 240 .
8- (انظر) وسائل الشیعة : 2/650 باب 24 .

126 - قِصَرُ الأمَلِ
126 - کوتاهی آرزو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لابنِ مسعودٍ _: قَصِّرْ أمَلَکَ ، فإذا أصْبَحْتَ فَقُلْ : إنّی لا اُمْسِی ، و إذا أمْسَیْتَ فَقُلْ : إنّی لا اُصْبِحُ ، و اعْزِمْ علی مُفارَقَةِ الدُّنْیا ، و أحِبَّ لِقاءَ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :و الّذی نَفْسُ مُحمّدٍ بِیَدِهِ ،ما طَرَفَتْ عَیْنایَ إلاّ ظَنَنْتُ أنّ شَفْرَیّ لا یَلْتَقِیانِ حتّی یَقْبِضَ اللّهُ رُوحی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنْ أیْقَنَ أنّهُ یُفارِقُ الأحبابَ، و یَسکُنُ التُّرابَ، و یُواجِهُ الحِسابَ، و یَسْتَغْنِی عَمّا خَلَّفَ، و یَفْتَقِرُ إلی ما قَدَّمَ ، کانَ حَرِیّا بِقِصَرِ الأملِ و طُولِ العَملِ . (3)

عنه علیه السلام :خُذْ بِالثِّقَةِ مِنَ العَملِ ، و إیّاکَ و الاغْتِرارَ بالأملِ ، و لا تُدْخِلْ عَلَیْکَ الیومَ هَمَّ غَدٍ ......... و لو أخْلَیْتَ قَلْبَکَ مِنَ الأملِ لَجَدَدْتَ فی العَملِ . و الأملُ المُمَثَّلُ فی الیومِ ، غَدا أضَرَّکَ فی وَجْهَیْنِ : سَوَّفْتَ بِه العملَ، و زِدْتَ بهِ فی الهَمِّ و الحُزْنِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَزَوَّدْ مِنَ الدُّنْیا بِقِصَرِ الأملِ . (5)

126

کوتاهی آرزو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابن مسعود _فرمود : آرزویت را کوتاه گردان و چون صبح شد [پیش خود ]بگو: من روز را به شب نخواهم رساند. و چون شب درآمد بگو: من تا صبح زنده نخواهم بود، و بر جدا شدن از دنیا مصمّم باش و دیدار خدا را دوست بدار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، هیچ گاه چشم به هم نزدم مگر آنکه پنداشتم هنوز پلکهایم به هم نرسیده خداوند جانم را می ستاند. (6)

امام علی علیه السلام :هر که یقین کند که از دوستان جدا خواهد شد و در دل خاک خواهد خفت و حساب و کتابی در پیش رو دارد و آنچه بر جای می نهد به کارش نخواهد آمد و به آنچه پیش فرستاده نیازمند است، سزاوار است که رشته آرزو را کوتاه و دامنه عمل را دراز گرداند.

امام علی علیه السلام :کار را بر پایه ای استوار بنه و فریب آرزو را مخور و غم فردا را امروز مخور ......... اگر دل خود را از آرزو تهی می کردی، هر آینه در عمل جدّیت می ورزیدی، آرزوی امروز، از دو جهت در فردای روزگار به تو زیان می رساند: [اولاً ]به سبب آن عمل را به امروز و فردا می افکنی و [ثانیا] بر غم و اندوه خود می افزایی.

امام باقر علیه السلام :با کوتاه کردن آرزو ، از دنیا

[برای آخرتت ]توشه برگیر.

ص :217


1- بحار الأنوار: 77/101/1.
2- بحار الأنوار : 73/166/27.
3- بحار الأنوار : 73/167/31 .
4- بحار الأنوار : 73/112/109 .
5- تحف العقول : 286 .
6- یعنی حتّی لحظه ای از مرگ ، غافل نبوده ام.

عنه علیه السلام :اِسْتَجْلِبْ حَلاوةَ الزَّهادَةِ بِقِصَرِ الأملِ . (1)

امام باقر علیه السلام :با کوتاه کردن آرزو، شیرینی پارسایی را به دست آر.

127 - النَّهیُ عَن أمَلِ غَیرِ اللَّهِ
127 - نهی از امید بستن به غیر خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : لَأقْطَعَنَّ أملَ کُلِّ مُؤمنٍ أمَّلَ دُونی بالإیاسِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :انْقَطِعْ إلَی اللّهِ سُبحانَهُ ، فإنَّهُ یَقولُ : وَ عِزَّتی و جَلالی لَأقْطَعَنَّ أملَ کُلِّ مَنْ یُؤَمِّلُ غَیْری بِالیَأْسِ . (3)

عنه علیه السلام :مَنْ أمَّلَ إنسانا فَقَدْ هابَهُ . (4)

(5)

127

نهی از امید بستن به غیر خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: بی گمان ، امید هر مؤمنی را که به غیر من امید بندد، قطع می کنم.

امام علی علیه السلام :تنها به خداوند سبحان دل ببند، که او می فرماید: به عزّت و جلال خودم سوگند که امید هر کس را که به غیر من امید بندد به نومیدی می کشانم.

امام علی علیه السلام :هر کس به انسانی امید بندد، او را تکریم کرده است .

ص :218


1- تحف العقول : 285 .
2- صحیفة الإمام الرضا : 276/20 .
3- بحار الأنوار : 94 / 95 / 12 .
4- بحار الأنوار : 78/79/61 .
5- (انظر) التوکّل : باب 4126 ، 4127 ، 4129 .

22 - الاُمّة

اشاره

(1)

(2)

ص :219


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 7 / 130 باب 7 «کثرة اُمّة محمّد صلی الله علیه و آله فی القیامة». بحار الأنوار : 22 / 441 باب 14 «فضائل اُمّة محمّد صلی الله علیه و آله ». کنز العمّال : 12 / 154 _ 194 «فضائل هذه الاُمّة المرحومة».
2- انظر : الأمثال : باب 3547 ، الإمامة العامة : باب 165 . الجماعة : باب 536 ، القرن : باب 3289 . الفِرَق : باب 3151 ، الأجل : باب 19 . الاختلاف : باب 1054 _ 1056 ، الهلاک : باب 3959، 3960 .

22 - امّت
128 - مَنزِلَةُ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ
128 - جایگاه امّت اسلامی

الکتاب:

«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْرا لَهُم مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُمّتی اُمّةٌ مُبارَکَةٌ، لا یُدْری أوَّلُها خَیْرٌ أو آخِرُها خَیْرٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اُمَّتی هذهِ اُمّةٌ مَرْحومةٌ . (3)

و فی معناه روایاتٌ کثیرةٌ .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّکُمْ تُتِمُّونَ سَبْعینَ اُمّةً ،أنتُمْ خَیْرُها و أکْرَمُها علَی اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :بَشِّرْ هذِهِ الاُمَّةَ بالسَّناءِ ، و الدِّینِ ، و الرِّفْعَةِ ، و النَّصْرِ ، و التَّمْکینِ فی الأرضِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما اُعْطِیَتْ اُمَّةٌ مِنَ الیقینِ أفضلَ مِمّا اُعْطِیَتْ اُمَّتی . (6)

128

جایگاه امّت اسلامی

قرآن:

«شما بهترین امّتی هستید که برای مردم پدیدار گشته است، که امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید. اگر اهل کتاب نیز ایمان بیاورند برایشان بهتر است، بعضی از ایشان مؤمنند ولی بیشترشان فاسدند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من امّت خجسته ای است که معلوم نیست که اوّل آن بهتر است یا آخر آن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این امّت من، امّتی مرحوم (در سایه رحمت حق) است. (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شما هفتادمین امّت هستید و شما بهترین و گرامیترین آنها نزد خداوندید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بشارت باد این امّت را به ارجمندی، دینداری، سربلندی، پیروزی و قدرت یافتن در روی زمین.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به هیچ امّتی یقینی برتر از یقین امّت من داده نشده است.

ص :220


1- آل عمران : 110 .
2- کنز العمّال : 34451.
3- کنز العمّال : 34452.
4- کنز العمّال : 34462 .
5- کنز العمّال : 34465 .
6- کنز العمّال : 34483 .
7- در این معنا، روایات بسیاری وارد شده است .

129 - أخیارُ الاُمَّةِ
129 - بهترین های امّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خِیارُ اُمّتی، فیما أنْبَأَنی المَلأُ الأعلی : قَوْمٌ یَضْحَکُونَ جَهْرا فی سَعَةِ رحمةِ ربِّهِمْ ، و یَبْکُونَ سِرّا مِن خَوفِ عَذابِ رَبِّهم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیْرُ اُمّتی أزْهَدُهُمْ فِی الدُّنْیا، و أرْغَبُهُمْ فِی الآخِرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیْرُ اُمّتی مَنْ هَدَمَ شَبابَهُ فی طاعةِ اللّهِ ، و فَطَمَ نَفْسَهُ عَنْ لَذّاتِ الدُّنْیا و تَوَلَّهَ بالآخِرَةِ ، إنّ جَزاءهُ علَی اللّهِ أعلی مَراتِبِ الجنّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیْرُ اُمّتی الّذینَ لَم یُوَسَّعْ عَلَیْهِمْ حتّی یَبْطَروا ، و لَم یُضَیَّقْ عَلَیْهِمْ حتّی یَسألُوا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیْرُ اُمّتی مَن إذا سُفِهَ عَلَیْهِمْ احْتَمَلوا ، و إذا جُنِیَ عَلَیْهِمْ غَفَروا، و إذا اُوذُوا صَبَروا. (5)

129

بهترین های امّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین های امّت من، آن گونه که از عالم بالا به من خبر داده اند، گروهی هستند که در گستره رحمت پروردگارشان آشکارا می خندند و از ترس عذاب پروردگارشان نهانی می گریند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین افراد امّت من آنهایند که به دنیا بی اعتناتر و به آخرت مشتاق تر باشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین فرد امّت من کسی است که جوانی خویش را در طاعت خدا گذراند و نفس خویش را از خوشیهای دنیا باز دارد و به آخرت دل بندد. بالاترین درجه بهشت پاداش خداوند به اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین افراد امّت من کسانی هستند که نه چندان در رفاه قرار می گیرند که سرمست شوند و نه آن گونه تنگ دست می شوند که دست سؤال دراز کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین افراد امّت من آنانند که هرگاه نسبت به آنان جسارتی شود، تحمّل و بردباری می نمایند، و چون در حقّ آنان جرم و ستمی شود گذشت می کنند، و هرگاه آزار و اذیت شوند شکیبایی می ورزند.

130 - الاُمَّةُ الوَسَطُ
130 - امّت میانه

الکتاب:

«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدا» . (6)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تَعالی : «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطا» _: عَدْلاً . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَحْنُ شُهَداءُ اللّهِ علی خَلْقِهِ ، و حُجَّتُهُ فی أرضِهِ ، و نَحْنُ الّذینَ قالَ اللّهُ جلّ اسمه : «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطا» . (8)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لمّا سَأَلَهُ أبو بَصیرٍ عنْ قوله علیه السلام : نَحْنُ نَمَطُ الحِجازِ _: أوْسَطُ الأنْماطِ،إنّ اللّهَ یقولُ: «وَ کذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطا» . ثُمَّ قالَ : إلَیْنا یَرْجِعُ الغالی ، و بِنا یَلْحَقُ المُقَصِّرُ . (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِه تعالی: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً» _: نَحْنُ الاُمّةُ الوُسْطی ، و نَحْنُ شُهَداءُ اللّهِ علی خَلْقِهِ، و حُجَجُهُ فی أرضِهِ . (10)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ» (11) _: یَعْنی الاُمّةَ الّتی وَجَبَتْ لَها دَعْوَةُ إبراهیمَ علیه السلام ، فَهُمُ الاُمّةُ الّتی بَعَثَ اللّهُ فیها و منها و إلیها ، و هُمُ الاُمّةُ الوُسْطی ، وَ هُمْ خَیْرُ اُمّةٍ اُخْرِجَتْ للنّاسِ . (12)

130

امّت میانه

قرآن:

«و این چنین شما را امّتی میانه گردانیدیم تا بر مردمان ،

گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد».

ص :221


1- کنز العمّال : 815 .
2- تنبیه الخواطر : 2/123 .
3- تنبیه الخواطر : 2/123 .
4- تنبیه الخواطر : 2/123 .
5- تنبیه الخواطر : 2/123 .
6- البقرة : 143 .
7- الدرّ المنثور : 1/349 .
8- شواهد التنزیل : 1/119/129 .
9- تفسیر العیّاشی: 1/63/111 .
10- الکافی : 1/190/2 .
11- آل عمران : 110 .
12- تفسیر العیّاشی 1/195/130 .

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بیان آیه «و این چنین شما را امّتی میانه گردانیدیم» _فرمود : یعنی معتدل .

امام علی علیه السلام :ماییم گواهان خدا بر آفریدگانش و حجّت او در زمینش و ما همانان هستیم که خداوند متعال فرموده است: «و این چنین شما را امّتی میانه گردانیدیم».

امام باقر علیه السلام_ آنگاه که ابو بصیر درباره کلام وی : «ماییم نمط حجاز (1) » پرسید _فرمود : آنچه در میانه دیگر نمط ها می گسترند . خداوند می فرماید: «و این چنین شما را امّت میانه قرار دادیم» . [آن گاه فرمود: ]پیش تاخته به سوی ما باز می گردد و عقب مانده به ما می پیوندد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و این چنین شما را امّتی میانه گردانیدیم» _فرمود : ماییم آن امّت میانه و ماییم گواهان خدا بر مردمان و حجّتهای او در زمین.

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «شما بهترین امّتی هستید که برای مردم پدیدار گشته است» _فرمود : مقصود امّتی است که دعوت ابراهیم علیه السلام درباره آنان اجابت شده است. آنان امّتی هستند که خداوند پیامبری را در میان آنها، از میان آنها و برای آنها قرار داده است. آنان امّت میانه اند و بهترین امّتی هستند که از میان مردم برخاسته اند.

ص :222


1- نمط به معنای جماعت همکیش، آیین و طریقه و نیز رو فرشی تزئینی است. نمط حجاز، رو فرشی اعلایی بوده است که آن را در میانه اتاق و بر روی دیگر فرش ها می گسترده اند (ر. ک : بحار الأنوار : 23 / 349).

131 - مایوجِبُ خَیرَ الاُمَّةِ
131 - موجبات خیر و خوبی امّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ اُمّتی بِخَیْرٍ ما تَحابُّوا و أدَّوا الأمانَةَ ، و اجْتَنَبوا الحَرامَ، و قَرَوُا الضَّیْفَ ، و أقامُوا الصَّلاةَ ، و آتَوا الزَّکاةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ اُمّتی بِخَیْرٍ ما لَم یَتخاوَنُوا ، و أدَّوا الأمانةَ ، و آتَوا الزَّکاةَ ، فإذا لَم یَفْعَلوا ذلکَ ابتُلُوا بالقَحْطِ و السِّنِینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ هذِهِ الاُمّةُ تَحْتَ یَدِ اللّهِ و فی کَنَفِهِ ما لَم یُداهِنْ قُرّاؤها اُمَراءَها ، و لَم یُزَکِّ عُلَماؤها فُجّارَها ، و ما لَم یُهَنِّ خِیارُها أشْرارَها ، فإذا فَعَلوا ذلکَ رَفَع اللّهُ عَنْهُمْ یَدَهُ ثُمَّ سَلَّطَ عَلَیْهِمْ جَبابِرَتَهُمْ . (3)

131

موجبات خیر و خوبی امّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من، تا زمانی که یکدیگر را دوست بدارند، امانت را [به صاحبش ]بازگردانند، از حرام دوری کنند، میهمان را گرامی بدارند، نماز بگزارند و زکات بپردازند، پیوسته در خیر و خوبی خواهند بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من تا زمانی که به هم خیانت نکنند، امانت را به صاحبش برگردانند و زکات بپردازند، در خیر و خوبی به سر خواهند بُرد و اگر چنین نکنند به قحطی و خشکسالی گرفتار می آیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که قاریان این امّت با فرمانروایانش سازش نکنند و علمای آن گنه کارانش را تبرئه و بی گناه معرفی نکنند و نیکان آنان بدانش را پشتیبانی نکنند، دست خدا بر سر این امّت خواهد بود و در سایه حمایت او به سر خواهند برد. اما چنانچه این کارها را مرتکب شوند، خداوند دست قدرت خود را از سر آنها برخواهد داشت و ستمگرانشان را بر ایشان مسلّط خواهد کرد.

132 - مَنزِلَةُ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ فِی الآخِرَةِ
132 - مقام امّت اسلامی در آخرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنا أکْثَرُ النَّبِیِّینَ تَبَعا یومَ القِیامةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أهلُ الجنَّةِ عِشْرونَ و مائةُ صَفٍّ ، هذهِ الاُمّةُ منها ثَمانُونَ صَفّا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی الجنّةِ عِشْرینَ و مائةَ صَفٍّ ، اُمّتی منها ثَمانُونَ صَفّا . (6)

132

مقام امّت اسلامی در آخرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز رستاخیز، من بیش از هر پیامبری پیرو دارم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل بهشت یکصد و بیست صف اند که هشتاد صف آن را این امّت تشکیل می دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بهشت یکصد و بیست صف است که هشتاد صف آن ، امّت من است.

ص :223


1- بحار الأنوار : 69/394/77 .
2- بحار الأنوار : 75/172/10 .
3- تنبیه الخواطر : 1/84 و فیه «یزل» بدل «یُزکِّ» و هو تصحیف .
4- بحار الأنوار : 7/130/1 .
5- بحار الأنوار : 7/130/2 .
6- بحار الأنوار : 7/130/3 .

133 - الظّاهِرونَ مِنَ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ
133 - چیرگان و قیام کنندگان امّت اسلامی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَن یَبْرَحَ هذا الدِّینُ قائما یُقاتِلُ عَلَیْهِ عِصابةٌ مِنَ المُسلِمینَ حتّی تَقُومَ السّاعةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ طائفةٌ مِنْ اُمّتی ظاهِرِینَ حتّی یَأْتِیَهُمْ أمْرُ اللّهِ وَ هُمْ ظاهِرونَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ طائفةٌ مِن اُمّتی قَوّامةً علی أمْرِ اللّهِ لا یَضُرُّها مَنْ خالَفَها . (3)

و الأخبارُ فی هذا المعنی کثیرة، و لکنْ یتّصلُ إسنادُها إلی أبی هُریرة و المغیرة بن شُعبة و معاویة و ثَوْبان و أمثالهم ، فراجِعْ و تأمَّلْ .

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قَرَأ : «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» (4) _: إنَّ مِنْ اُمّتی قَوما علَی الحَقِّ حتّی یَنْزِلَ عیسَی بنُ مریمَ علیه السلام . (5)

133

چیرگان و قیام کنندگان امّت اسلامی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این دین همواره پا بر جا خواهد بود و گروهی از مسلمانان تا قیام قیامت، به خاطر آن می جنگند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همیشه گروهی از امّت من چیره و مسلّط بر امورند تا آنکه فرمان خدا ایشان را در همان حال دررسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همواره گروهی از امّتم فرمان خدا را نگاه می دارند و مخالفانشان نمی توانند به ایشان گزندی برسانند. (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ پس از قرائت آیه «و از میان کسانی که آفریدیم امّتی هستند که به سوی حق راهنمایی می کنند و به حق دادگری می کنند» _فرمود : از میان امّت من گروهی هستند که تا زمان بازگشت عیسی بن مریم علیه السلام [از آسمان]، بر حق هستند.

ص :224


1- کنز العمّال : 34495 .
2- کنز العمّال : 34496 .
3- کنز العمّال : 34497 .
4- الأعراف: 181 .
5- مجمع البیان : 4/773 .
6- در این باره اخبار زیادی رسیده است اما اسناد آنها به ابو هریره و مغیرة بن شعبه و معاویه و ثوبان و امثال اینها می رسد. لذا جای بررسی و تأمّل دارند.

سنن ابن ماجة عن معاویة :أینَ عُلَماؤکُمْ ؟! أینَ عُلَماؤکُمْ ؟! سَمِعْتُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : لا تَقومُ السّاعةُ إلاّ و طائفةٌ من اُمّتی ظاهِرونَ علَی النّاسِ لا یُبالُونَ مَنْ خَذَلَهُمْ و لا مَنْ نَصَرَهُمْ . (1)

سنن ابن ماجة_ به نقل از معاویه _: کجایند علمای شما؟! کجایند علمای شما؟! شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قیامت فرا نمی رسد مگر آن که گروهی از امّت من بر مردم تسلّط و چیرگی دارند و باکی ندارند که چه کسی آنها را یاری نمی رساند و چه کسی یاری می رساند.

134 - تَداعِی الاُمَمِ عَلَی الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ
134 - هجوم ملّتها بر ضدّ امّت اسلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا عَظَّمَتْ اُمّتی الدُّنیا نَزَعَ اللّهُ منها هَیْبَةَ الإسلامِ . (2)

الملاحم و الفتن عن ثوبان مَولی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : یُوشِکُ الاُمم تَداعی عَلَیْکُمْ تَداعِیَ الأکَلَةِ علی قَصْعَتِها .

قالَ قائلٌ مِنْهُمْ : مِنْ قِلّةٍ نَحْنُ یَوْمَئذٍ ؟ قالَ : بَلْ أنْتُمْ کَثِیرٌ ، و لکنّکُمْ غُثاءٌ کَغُثاءِ السَّیْلِ ، وَ لیَنْزِعَنَّ اللّهُ مِنْ عَدُوِّکُمُ المَهابةَ منهم ، و لَیَقْذِفَنَّ فی قُلوبِکُمُ الوَهْنَ !

قالَ قائلٌ : یا رسولَ اللّه ، و ما الوَهْنُ ؟ قالَ : حُبُّ الدُّنیا و کَراهِیَةُ المَوتِ . (3)

(4)

134

هجوم ملّتها بر ضدّ امّت اسلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه امّت من دنیا را بزرگ بدارند، خداوند شکوه اسلام را از آنان می گیرد.

الملاحم و الفتن_ به نقل از ثوبان ، بنده رسول خدا _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : زود باشد که ملّتها بر شما هجوم آورند، همچون هجوم گرسنگان به ظرف غذا.

یکی از آن میان گفت: آیا به علت آن که در آن هنگام شمارمان اندک است [چنین می کنند]؟ فرمود: بر عکس، تعدادتان بسیار زیاد است اما چونان کف و خاشاک روی سیلاب هستید، خداوند هیبت و شکوه شما را از دلهای دشمنانتان بر می گیرد و در دلهای شما «وهن» می افکند. یکی پرسید: ای پیامبر خدا! «وهن» چیست؟ فرمود: دوست داشتن دنیا و ناخوش داشتن مرگ.

ص :225


1- سنن ابن ماجة : 1/5/9 .
2- تنبیه الخواطر : 1/75 .
3- الملاحم و الفتن : 307/428 .
4- (انظر) عنوان 73 «الجماعة» ، 148 «الاختلاف» . الدنیا : باب 1231 .

135 - ما یَخافُ النَّبِیُ صلی الله علیه وآله عَلی اُمَّتِهِ
135 - آنچه پیامبر از آنها بر امّتش بیمناک بود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما أخافُ علی اُمّتی ثَلاثا : شُحّا مُطاعا ، و هَویً مُتَّبعا ، و إماما ضالاًّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثةٌ أخافُهُنَّ علی اُمّتی : الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفةِ، و مُضِلاّتُ الفِتَنِ ، و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْجِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أخافُ علی اُمّتی مِن بَعْدی ثَلاثةً : زَلَّةَ عالِمٍ، و جِدالَ مُنافِقٍ بِالقرآنِ ، و التَّکْذیبَ بالقَدَرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أخافُ علی اُمّتی ثَلاثا : ضَلالةَ الأهواءِ ، و اتّباعَ الشَّهَواتِ فی البُطُونِ و الفُرُوجِ ، و الغَفْلَةَ بَعْدَ المَعْرِفةِ . (4)

مستدرک الوسائل عن أنَس :دَخلتُ علَی النَّبیِ صلی الله علیه و آله و هُوَ نائمٌ علی حَصیرٍ قد أثَّرَ فی جَنْبِهِ، قالَ : أ مَعَکَ أحَدٌ غیرُکَ؟ قُلْتُ: لا ، قالَ : اعْلَمْ أنَّهُ قَدِ اقْتَرَبَ أجَلی و طالَ شَوْقی إلی لِقاءِ ربّی و إلی لِقاءِ إخوانیَ الأنبیاءِ قَبْلی.

ثُمَّ قالَ: لَیْسَ شَیْءٌ أحَبَ إلیَّ مِنَ الموتِ، و لَیْسَ للمُؤمنِ راحةٌ دُونَ لِقاءِ اللّهِ، ثُمَّ بَکی، قُلْتُ: لِمَ تَبکی ؟ قالَ : و کیفَ لا أبکی و أنا أعْلَمُ ما یَنْزِلُ باُمّتی مِنْ بَعدی ؟! قُلْتُ : و ما یَنْزِلُ مِنْ بَعْدِکَ یا رسولَ اللّهِ ؟! قالَ : الأهواءُ المُخْتَلِفةُ ، و قَطِیعَةُ الرَّحِمِ ، و حُبُّ المالِ و الشَّرَفِ ، و إظهارُ البِدْعةِ . (5)

(6)

135

آنچه پیامبر از آنها بر امّتش بیمناک بود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از سه چیز بر امّت خود بیم دارم: گردن نهادن به فرمان آزمندی و بخل، پیروی از هوا و هوس ، و پیشوای گمراه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که از آنها بر امّت خود بیمناکم: گمراهی بعد از شناخت، فتنه های گمراه کننده، و شکم بارگی و شهوترانی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پس از خود، درباره سه چیز، بر امّتم بیمناکم : لغزش عالِم، مجادله منافق به وسیله قرآن، و دروغ انگاشتن تقدیر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سه چیز برای امّت خود بیمناکم: گمراه کنندگی هواهای نفسانی، و شکم بارگی و شهوترانی، و غفلت بعد از شناخت.

مستدرک الوسائل_ به نقل از انس _: به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و دیدم بر بوریایی خفته که بر پهلوی مبارکش رد انداخته است. حضرت از من پرسید: کس دیگری نیز با تو هست؟ گفتم: خیر، فرمود: بدان که اجل من نزدیک شده و اشتیاقم به دیدار پروردگارم و دیدار برادرانم، پیامبران پیش از من، به درازا کشیده است.

آن گاه فرمود: هیچ چیز نزد من دوست

داشتنی تر از مرگ نیست و مؤمن جز با دیدار خداوند آسوده نیست. آن گاه گریست. من عرض کردم: چرا گریه می کنید؟ فرمود: چگونه نگریم وقتی می دانم که بعد از من چه بر سر امّتم می آید. عرض کردم: ای پیامبر خدا! بعد از تو چه بر سر امّتت می آید؟ فرمود: خواسته های گوناگون، و بریدن رشته خویشاوندی و عشق به مال و مقام و پدیدار شدن بدعت [ در دین].

ص :226


1- بحار الأنوار : 77/161/178 .
2- الأمالی للطوسی : 157/263 .
3- کنز العمّال : 28966 .
4- کنز العمّال : 28967 .
5- مستدرک الوسائل : 12/64/13519 .
6- (انظر) النفاق : باب 3876 .

136 - أخوَفُ ما یَخافُ النَّبِیُ صلی الله علیه وآله عَلی اُمَّتِهِ
136 - بیمناک ترین چیزهایی که پیامبر از آنها بر امّتش می ترسید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشَدُّ ما یُتَخَوَّفُ علی اُمّتی ثَلاثةٌ : زَلّةُ عالِمٍ ، أو جِدالُ منافقٍ بِالقرآنِ ، أو دُنیا تَقْطَعُ رِقابَکُمْ فاتَّهِمُوها علی أنفُسِکُمْ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أخْوَفَ ما أتَخَوَّفُ علی اُمّتی مِن بَعْدی : هذهِ المَکاسِبُ المُحَرَّمةُ ، و الشَّهْوَةُ الخَفِیّةُ ، و الرِّبا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أخْوَفَ ما أخافُ عَلی اُمّتِی الهَوی و طُولُ الأملِ ؛ أمّا الهوی فَإنّهُ یَصُدُّ عَنِ الحقِّ ، و أمّا طُولُ الأملِ فَیُنْسی الآخِرَةَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أخْوَفَ ما أخافُ عَلَیْکُمُ الشِّرْکُ الأصْغَرُ . قالُوا : و ما الشِّرْکُ الأصْغَرُ یا رسولُ اللّهِ ؟ قال : هُوَ الرِّیاءُ . (4)

136

بیمناک ترین چیزهایی که پیامبر از آنها بر امّتش می ترسید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه بیش از هر چیز درباره امّتم نگران کننده است، سه چیز می باشد: لغزش عالِم، یا مجادله منافق به وسیله قرآن، یا دنیایی که شما را قربانی خود می کند؛ پس از دنیا بر خویش بترسید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترسناکترین چیزهایی که بعد از خود بر امّتم می ترسم اینهاست: درآمدهای ناروا، شهوتهای نهفته، و ربا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که آنچه مرا بیش از همه نگران امّتم کرده است دو خصلت است: خواهشهای نفس و آرزوی دراز؛ زیرا هوا و هوس ، آدمی را از حق باز می دارد و آرزوی دراز ، آخرت را از یاد می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترسناکترین چیزی که می ترسم به آن مبتلا شوید شرک اصغر است؛ گفتند: ای رسول خدا! شرک اصغر چیست؟ فرمود: ریا.

ص :227


1- الخصال : 163 / 214 .
2- بحار الأنوار : 73 / 158 / 3 .
3- بحار الأنوار : 70 / 75 / 3 .
4- بحار الأنوار : 72 / 303 / 50 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أخْوَفَ ما أخافُ عَلی اُمّتِی کُلُّ مُنافقٍ عَلیمِ اللِّسانِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أخْوَفَ ما أخافُ علی اُمّتی الأئمّةُ المُضِلّونَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أخْوَفُ ما أخافُ علی اُمّتی زَهْرَةُ الدُّنیا و کَثْرَتُها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أخْوَفُ ما أخافُ علی اُمّتی: أنْ یَکْثُرَ لَهُمُ المالُ فَیَتَحاسَدُونَ و یَقْتَتِلُونَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أخْوَفُ ما أخافُ علی اُمّتی : زَلاّتُ العُلَماءِ ، و مَیْلُ الحُکَماءِ ، و سُوءُ التّأویلِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أخْوَفُ ما أخافُ علی اُمّتی ثلاثٌ : ضَلالةُ الأهواءِ ، و اتّباعُ الشَّهَواتِ فی البَطْنِ و الفَرْجِ ، و العُجْبُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أکْثَرُ ما أتَخَوَّفُ علی اُمّتی مِن بَعْدی : رَجُلٌ یَتأوَّلُ القرآنَ یَضَعُهُ علی غیرِ مَواضِعِهِ ، و رَجُلٌ یَری أنّهُ أحَقُّ بهذا الأمرِ مِن غیرِهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وحشتناکترین چیزی که بر امّتم می ترسم، منافق زبان باز است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وحشتناکترین چیزی که از آن برای امّتم می ترسم ، پیشوایان گمراه کننده اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترسناکترین چیزی که از آن برای امّت خود می ترسم زرق و برق و وفور متاع دنیاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین چیزی که مرا نگران امّتم کرده این است که مال و ثروتشان زیاد شود و در نتیجه به هم حسد ورزند و به جان یکدیگر افتند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین ترس من برای امّتم: لغزشهای علما، حق کشی قاضیان و تأویلهای نادرست [از قرآن] است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز مرا بیش از هر چیزی نگران امّتم کرده است: گمراه کنندگی خواهش های نفسانی، شکم بارگی و شهوترانی ، و خودپسندی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین ترس و نگرانی من برای امّتم بعد از خودم: وجود مردی است که قرآن را نابجا تأویل و تفسیر کند، و مردی که خود را به این امر (حکومت) سزاوارتر و شایسته تر از دیگری بداند.

ص :228


1- کنز العمّال : 28969 و 28968 و 28970 .
2- کنز العمّال : 28986 .
3- تفسیر الطبری : 13 / الجزء 25 / 30 .
4- تنبیه الخواطر : 1 / 127 .
5- تنبیه الخواطر : 2 / 227 .
6- الدرّ المنثور : 3 / 403 .
7- کنز العمّال : 28978 .

تنبیه الخواطر عن أبی سَعیدٍ الخدریّ :قال رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : إنّی أکْثَرُ ما أخافُ عَلَیْکُمْ ما یُخْرِجُ اللّهِ لَکُمْ مِن بَرَکاتِ الأرضِ. فَقِیلَ : و ما بَرَکاتُ الأرضِ ؟ قالَ : زَهْرَةُ الدُّنیا . (1)

کنز العمّال :قالَ عُمَرُ لِکَعْبٍ : إنّی أسألُکَ عَنْ أمْرٍ فلا تَکْتُمْنی . قالَ : لا و اللّهِ لا أکْتُمُکَ شَیْئا أعْلَمُهُ . قالَ : ما أخْوَفُ شَیْءٍ تَخَوَّفُهُ علی اُمّةِ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ: أئمّةً مُضِلِّینَ. قال عُمَرُ: صَدَقْتَ، قَدْ أسَرَّ إلیَّ ذلِکَ و أعْلَمَنِیهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

تنبیه الخواطر_ به نقل از ابو سعید خدری _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بیشترین چیزی که از آن برای شما می ترسم برکاتی است که خداوند از زمین نصیب شما می کند. عرض شد: برکات زمین چیست؟ فرمود: زرق و برق دنیا.

کنز العمّال :عمر به کعب گفت : مطلبی از تو می پرسم، جواب آن را از من پوشیده مدار. کعب گفت: به خدا قسم چیزی را که بدانم از تو پوشیده نمی دارم. عمر گفت: بیشترین نگرانی تو برای امّت محمّد صلی الله علیه و آله چیست؟ کعب گفت: وجود پیشوایان گمراه کننده. عمر گفت: درست گفتی. پیامبر خدا این مطلب را پنهانی به من گفته و مرا از آن آگاه ساخته است!

ص :229


1- تنبیه الخواطر : 1 / 133 .
2- کنز العمّال : 14293.

@

ص :230

23 - الإمامة العامّة

اشاره

(1)

(2)

ص :231


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : ج 23 _ ج 27 «کتاب الإمامة» . بحار الأنوار : 27 / 242 باب 13 «حقّ الإمام علی الرّعیّة و بالعکس» . بحار الأنوار : 36 / 192 _ 418 «أبواب النّصوص علی الأئمّة علیهم السلام» . بحار الأنوار : 23 / 104 باب 7 «فضائل أهل البیت علیهم السلام ، خبر الثّقلین و السّفینة». بحار الأنوار : 26 / 18 _ 226 «أبواب علوم الأئمّة علیهم السلام» . کنز العمّال : 12 / 93 _ 129 «فضائل أهل البیت علیهم السلام» .
2- انظر : عنوان 291 «الصِّدِّیق» ، 358 «العصمة» ، 20 «الإمارة» . 167 «الدولة» ، 241 «السلطان» ، 493 «الملک» ، 556 «الولایة علی النّاس» . الأمثال : باب 3550 _ 3551 .الحجّ : باب 705 . الصبر : باب 2137، الصراط : باب 2216 ، المستضعف : باب2341 . العقل : باب 2741 ، الغشّ : باب 3021 ، القلب : باب 3326 . الأمثال : باب 3550 ، 3551، القرآن : باب 3237 .

23 - امامت عامه
137 - الإمامَةُ
137 - امامت

الکتاب:

«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْوَاجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماما» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أرسَلَهُ داعِیا إلَی الحقِّ ، و شاهِدا علَی الخَلْقِ ، فبلَّغَ رِسالاتِ ربِّهِ غَیْرَ وانٍ و لا مُقَصِّرٍ، و جاهَدَ فی اللّهِ أعداءَهُ غَیْرَ واهِنٍ و لا مُعَذِّرٍ، إمامُ مَنِ اتَّقی، و بَصَرُ مَنِ اهْتَدی . (2)

عنه علیه السلام :حتّی أفْضَتْ کَرامَةُ اللّهِ سُبْحانَهُ و تعالی إلی مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله فأخرَجَهُ مِنْ أفضَلِ المَعادِنِ مَنْبِتا ......... لها [ أی لِعِترَتِهِ و شَجَرتِهِ صلی الله علیه و آله ]فُرُوعٌ طِوالٌ، و ثَمَرٌ لا یُنالُ، فَهُوَ إمامُ مَن اتَّقی، و بَصیرَةُ مَنِ اهْتَدی ......... سِیرَتُهُ القَصْدُ ، و سُنَّتُهُ الرُّشْدُ ، و کلامُهُ الفَصْلُ ، و حُکْمُهُ العَدْلُ . (3)

137

امامت

قرآن:

«و آنان که می گویند: ای پروردگار ما! به ما از همسران و فرزندانمان آن دِه که مایه روشنی چشمان [ ما ]باشد و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان».

حدیث:

امام علی علیه السلام :او [پیامبر صلی الله علیه و آله ] را فرستاد تا به حق فرا خواند و بر آفریدگان گواه باشد. او پیامهای پروردگارش را رسانْد و در این راه، نه سستی کرد و نه کوتاهی ورزید و در راه خدا با دشمنان او جنگید بی آنکه ناتوانی به او راه یابد، یا آن که ذرّه ای از کوشش فرو گذارد. او پیشوای پرهیزگاران و دیده رهیافتگان است.

امام علی علیه السلام :تا آن که کرامت خداوند سبحان (مقام پیامبری) به محمّد صلی الله علیه و آله رسید. پس، آن حضرت را از بهترین خاندان و گرامی ترین دودمان برآورد ......... [درخت دودمانِ] او را شاخه هایی است بلند و برافراشته که دست کسی به میوه آن نمی رسد. او پیشوای پرهیزگاران است و دیده رهیافتگان ......... رفتارش میانه روی و اعتدال است و طریقه اش راهنمایی و هدایت. سخنش حق را از باطل جدا می سازد و حکم و داوری اش به عدل و داد است.

ص :232


1- الفرقان : 74 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 116 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 94 .

138 - الإمامَةُ تَمامُ الدِّینِ
138 - امامت ، کمال بخش دین است

الکتاب:

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلامَ دِینا» . (1)

الحدیث:

الدرّ المنثور :لَمّا کانَ یومُ غدیرِ خُمٍّ _ وَ هُوَ الیومُ الثّامن عشَرَ مِنْ ذی الحِجّةِ _ قالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلِیٌّ مَولاهُ، فأنْزَلَ اللّهُ : «الیَومَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَت الفَرِیضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الفَرِیضَةِ الاُخْری ، و کانَتِ الوَلایةُ آخِرَ الفرائضِ ، فأنْزَلَ اللّهُ عزّ و جلّ : «الیَومَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ » ، یَقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : لا اُنْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هذهِ فَرِیضَةً ، قد أکْمَلْتُ لَکُمُ الفَرائضَ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :و أنْزَلَ فی حِجَّةِ الوَداعِ وَ هِیَ آخِرُ عُمْرِهِ صلی الله علیه و آله «الیَومَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» و أمرُ الإمامةِ مِنْ تَمامِ الدِّینِ . (4)

138

امامت ، کمال بخش دین است

قرآن:

«امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را دین شما برگزیدم».

حدیث:

الدرّ المنثور :چون روز غدیر خم _ که هجدهم ذی حجّه است _ فرارسید پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست. آن گاه خداوند این آیه را فرو فرستاد: «امروز دینتان را برای شما کامل کردم».

امام باقر علیه السلام :فریضه ای از پس فریضه ای نازل می شد و ولایت، آخرین فریضه بود و خداوند عزّ و جلّ آیه «امروز دینتان را برای شما کامل کردم» را فرو فرستاد. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: بعد از این دیگر فریضه ای بر شما نازل نمی کنم؛ چرا که فرایض شما را کامل ساختم.

امام رضا علیه السلام :خداوند آیه «امروز دینتان را برای شما کامل کردم» را در حجّة الوداع که آخرین حجّ پیامبر صلی الله علیه و آله و در پایان عمر حضرتش بود نازل کرد و امر امامت جزء کامل کننده هاست.

ص :233


1- المائدة : 3 .
2- الدرّ المنثور : 3 / 19 ، انظر الدِین : باب 1319 .
3- الکافی: 1 / 289 / 4 .
4- الکافی: 1 / 199 / 1 .

139 - الإمامةُ أساسُ الإسلامِ
139 - امامت ، شالوده اسلام است

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :بُنِیَ الإسلامُ علی خَمْسٍ : عَلی الصَّلاةِ ، و الزَّکاةِ ، و الصَّومِ ، و الحَجِّ ، و الوَلایةِ ، و لَمْ یُنادَ بِشَیْءٍ کَما نُودِیَ بالوَلایةِ . (1)

الکافی :عنه علیه السلام : بُنِیَ الإسلامُ علی خَمْسَةِ أشْیاءَ : عَلی الصَّلاةِ ، و الزَّکاةِ ، و الحَجِّ ، و الصّومِ ، و الوَلایةِ. قالَ زُرارَةُ : فقلتُ : و أیُّ شَیْءٍ مِنْ ذلِکَ أفْضَلُ ؟ فقالَ : الوَلایةُ أفْضَلُ؛ لأنّها مِفْتاحُهُنَّ ، و الوالی هُوَ الدَّلیلُ عَلَیْهِنَّ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ الإمامةَ اُسُّ الإسلامِ النّامی، و فَرْعُهُ السّامی . (3)

(4)

139

امامت ، شالوده اسلام است

امام باقر علیه السلام :اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت؛ و بر هیچ چیز به اندازه ولایت تأکید نشده است.

الکافی :امام باقر علیه السلام فرمود : اسلام بر پنج چیز استوار است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. زراره می گوید: پرسیدم: از میان آنها کدام برتر است؟ فرمود: ولایت برتر است؛ زیرا ولایت کلید آنهاست و صاحب ولایت، راهنما به سوی آنها می باشد.

امام رضا علیه السلام :امامت ریشه بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است.

140 - الإمامةُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ
140 - امامت، ریشه همه خوبیهاست

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نَحْنُ أصلُ کُلِّ خَیْرٍ ، و مِن فُرُوعِنا کُلُّ بِرٍّ ، فَمِنَ البِرِّ : التَّوحیدُ ، و الصّلاةُ، و الصّیامُ، و کَظْمُ الغَیْظِ، و العَفْوُ عَنِ المُسیءِ ، و رَحْمَةُ الفقیرِ ، و تَعَهُّدُ الجارِ ، و الإقرارُ بالفَضْلِ لأهلِهِ.

و عَدُوُّنا أصلُ کُلِّ شَرٍّ، و مِن فُرُوعِهم کُلُّ قَبیحٍ و فاحِشَةٍ ، فمِنْهُمُ : الکِذْبُ ، و البُخْلُ ، و النَّمِیمَةُ ، و القَطِیعَةُ ، و أکْلُ الرِّبا ، و أکْلُ مالِ الیتیمِ بِغَیْرِ حَقِّهِ، و تَعَدّی الحُدودِ الّتی أمَرَ اللّهُ، و رُکُوبُ الفَواحِشِ ما ظَهَرَ منها و ما بَطَنَ، و الزِّنا ، و السَّرِقَةُ ، و کلُّ ما وافَقَ ذلکَ مِنَ القبیحِ . فک_ذَبَ مَنْ زَعَمَ أنّهُ معَنا و هو مُتَعلِّقٌ بِفُرُوعِ غَیْرِنا . (5)

140

امامت، ریشه همه خوبیهاست

امام صادق علیه السلام :ما ریشه همه خوبیها هستیم و هر نیکی، ثمره شاخه های ماست. از جمله نیکیهاست: توحید، نماز، روزه ، فرو خوردن خشم، گذشت از بدی کننده، ترحّم به فقیر، رسیدگی به همسایه و اعتراف به فضل فضلا. دشمن ما [نیز ]ریشه همه بدیهاست و هر زشتی و بدکاری، ثمره شاخه های اوست، از جمله: دروغ، بخل،

سخن چینی، بریدن از خویشاوندان، ربا خواری، به ناروا خوردنِ مال یتیمان، تعدّی از حدودی که خدا دستور داده است، ارتکاب زشتیهای آشکار و نهان، زنا، دزدی و هر زشتی دیگری از این دست. پس دروغ می گوید کسی که بگوید با ماست ولی به شاخه های دشمن ما چنگ آویزد.

ص :234


1- الکافی : 2 / 18 / 3 .
2- الکافی : 2 / 18 /5 .
3- الکافی : 1 / 200 / 1 .
4- (انظر) الإسلام : باب 1858 .
5- الکافی : 8 / 242 / 336 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئل عَن قولِهِ تعالی : «قُلْ إنَّما حَرَّمَ رَبّی الفَواحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْها وَ مَا بَطَنَ» (1) _: إنّ القرآنَ لَهُ ظَهْرٌ و بَطْنٌ ، فَجَمیعُ ما حَرَّمَ اللّهُ فی القرآنِ هُوَ الظّاهِرُ ، و الباطِنُ مِن ذلِکَ أئمّةُ الجَورِ . و جَمیعُ ما أحَلَّ اللّهُ تعالی فی الکِتابِ هُوَ الظّاهِرُ ، و الباطِنُ مِن ذلِکَ أئمّةُ الحَقِّ . (2)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از آیه «بگو: پروردگارم بدیهای آشکار و نهان را حرام کرده است» _فرمود : قرآن ظاهری دارد و باطنی. تمام آنچه را که خداوند در قرآن حرام کرده، ظاهر است و باطن آنها پیشوایان ستمگرند و همه آنچه را که خداوند در کتاب خود حلال شمرده همان ظاهر است و باطن آنها امامان حق هستند.

141 - الإمامةُ نِظامُ الاُمَّةِ
141 - امامت، رشته امّت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اسْمَعُوا و أطِیعُوا لِمَنْ وَلاّهُ اللّهُ الأمْرَ ، فإنَّهُ نِظامُ الإسلامِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإمامةُ نِظامُ الاُمّةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَکانُ القَیِّمِ بالأمْرِ مَکانُ النِّظامِ مِنَ الخَرَزِ ، یَجْمَعُهُ و یَضُمُّهُ ، فإنِ انقَطَعَ النِّظامُ تَفَرَّقَ و ذَهَبَ ، ثُمَّ لَم یَجْتَمِعْ بِحَذافیرِهِ أبَدا . (5)

141

امامت، رشته (6) امّت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از کسی که خداوند او را ولی امر شما کرده است، شنوایی و اطاعت داشته باشید که او رشته کار اسلام است.

امام علی علیه السلام :امامت ، رشته کار امّت است.

امام علی علیه السلام :زمامدار و ولیّ امر به منزله رشته ای است که مهره ها را گرد آورده، آنها را به هم پیوند می دهد. اگر رشته از هم بگسلد، مهره ها از یکدیگر جدا شده پراکنده می گردند و دیگر هیچ گاه همه آنها گرد نمی آیند.

ص :235


1- الأعراف: 33 .
2- الکافی : 1 / 374 / 10 .
3- الأمالی للمفید : 14 / 2 .
4- غرر الحکم : 1095 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 46 .
6- در متن حدیث های مربوط ، تعبیر «نظام» آمده است که در لغت به معنای رشته و نخی است که با آن مروارید و مانند آن را به رشته می کشند، سامان دهنده، ستون فقرات _ م.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ الإمامةَ زِمامُ الدِّینِ ، و نِظامُ المُسلِمینَ، و صَلاحُ الدُّنیا، و عِزُّ المُؤمِنینَ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :امامت، زمام دین است و رشته مسلمانان و اصلاح و آبادانی دنیا و عزّت مؤمنان.

142 - الإمامَةُ سَبیلُ الرَّبِّ
142 - امامت، راه پروردگار است

الکتاب:

قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» . (3)

قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» . (4)

قُلْ ما أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً» . (5)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و الّذی بَعَثَنی بالحَقِّ نَبِیّا، لو أنّ رَجُلاً لَقِیَ اللّهَ بِعَمَلِ سَبْعینَ نبیّا ثُمَّ لَم یَلْقَهُ بِوَلایةِ اُولی الأمْرِ منّا أهلَ البیتِ ما قَبِلَ اللّهُ مِنْهُ صَرْفا و لا عَدْلاً . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أمَا و اللّهِ ،لو أنَّ رَجُلاً صَفَّ قَدَمَیْهِ بینَ الرُّکْنِ و المَقامِ مُصَلِّیا و لَقِیَ اللّهَ بِبُغْضِکُمْ أهلَ البیتِ لَدَخَلَ النّارَ . (7)

142

امامت، راه پروردگار است

قرآن:

«بگو: در برابر این رسالت مزدی از شما نمی خواهم، بجز دوست داشتن خویشاوندان [مرا] ».

«بگو: هر مزدی که از شما طلبیده ام به سود خود شماست».

«بگو : من از شما هیچ مزدی نمی طلبم مگر کسی که می خواهد به سوی پروردگارش راهی بیابد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که مرا به حق به پیامبری برانگیخت، اگر کسی با اعمال هفتاد پیامبر، خدا را دیدار کند، اما ولایت اولو الامرِ ما خاندان را به همراه نداشته باشد، خداوند از او نه توبه و بازگشتی می پذیرد و نه فدیه ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به خدا که اگر کسی در میان رکن و مقام پیوسته به نماز ایستد، اما با کینه شما اهل بیت ، خدا را ملاقات کند به دوزخ درمی آید.

ص :236


1- الکافی : 1 / 200 / 1 .
2- (انظر) الدِین : باب 1300 .
3- الشوری : 23 .
4- سبأ: 47 .
5- الفرقان : 57 .
6- بحار الأنوار : 27 / 192 / 49 .
7- الأمالی للمفید : 253 / 2 .

عنه صلی الله علیه و آله :الْزَمُوا مَودَّتَنا أهلَ البیتِ ......... فَوالّذی نَفْسُ مُحمّدٍ بِیَدِهِ ، لا یَنْفَعُ عَبْدا عَمَلُهُ إلاّ بِمَعْرِفَتِنا و وَلایَتِنا . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :حُبُّنا أهلَ البیتِ نِظامُ الدِّینِ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ مَن دانَ اللّهَ عزّ و جلّ بِعبادَةٍ یُجْهِدُ فیها نَفْسَهُ و لا إمامَ لَهُ مِنَ اللّهِ ، فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضالٌّ مُتَحَیِّرٌ و اللّهُ شانِئٌ لأعمالِهِ ، و مَثَلُهُ کَمَثَلِ شاةٍ ضَلَّتْ عَن راعِیها و قَطِیعها . (3)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :نَحْنُ أهلَ البیتِ لا یَقْبَلُ اللّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ یَشُکُّ فینا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَقْبَلُ اللّهُ مِنَ العِبادِ الأعمالَ الصّالحةَ الّتی یَعْمَلونَها إذا تَوَلَّوا الإمامَ الجائرَ الّذی لیسَ مِنَ اللّهِ تعالی . (5)

بحار الأنوار :فی دُعاءِ النُّدْبَةِ : فکانُوا هُمُ السَّبیلَ إلیکَ، و المَسْلَکَ إلی رِضْوانِکَ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به دوستی ما خاندان چنگ در زنید ......... زیرا سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، عمل هیچ بنده ای به حال او سودمند نمی افتد مگر با معرفت و ولایت ما.

امام باقر علیه السلام :دوست داشتن ما خاندان، رشته دین است.

امام باقر صلی الله علیه و آله :هر که خود را در عبادت خداوند عزّ و جلّ به رنج و زحمت افکند، اما [برای خود ]امامی از جانب خدا نداشته باشد، کوشش او پذیرفته نمی شود، و گمراه و سرگشته است و خداوند از کارهای او نفرت دارد. او به گوسفندی می ماند که چوپان و گله خود را گم کرده است.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام:ما اهل بیتی هستیم که خداوند عمل بنده ای را که درباره ما شک و تردید کند، نمی پذیرد.

امام صادق علیه السلام :اگر بندگان، پیشوای ستمگر را که از جانب خدا نیست به زمامداری گیرند، خداوند کارهای شایسته ای را که انجام می دهند نخواهد پذیرفت.

بحار الأنوار :در دعای ندبه آمده است : آنها (اهل بیت علیهم السلام) راه رسیدن به تو بودند و طریق دست یافتن به رضوان تو.

ص :237


1- الأمالی للمفید : 140 / 4 .
2- بحار الأنوار : 78 / 183 / 8 .
3- الکافی : 1 / 183 / 8 .
4- الأمالی للمفید : 3 / 2 .
5- الأمالی للطوسی: 417 / 939 .
6- بحار الأنوار : 102 / 105 .
7- (انظر) بحار الأنوار : 23 / 228 باب 13 ، 27 / 166 باب 7 . وسائل الشیعة : 1 / 90 باب 29 . عنوان 219 «السبیل» ، 294 «الصراط» ، 94 «المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام)» ، الجنّة : باب 557 .

143 - تَفسیرُ الإمامَةِ بِالنُّورِ
143 - تفسیر امامت به نور

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فآمِنُوا باللّهِ وَ رَسولِهِ و النُّورِ الّذی أنْزَلْنا» _: النُّورُ و اللّهِ الأئمّةُ مِنْ آلِ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله إلی یَومِ القِیامَةِ ، وَ هُمْ و اللّهِ نُورُ اللّهِ الّذی أنْزَلَ ، وَ هُمْ و اللّهِ نُورُ اللّهِ فِی السّماواتِ و فِی الأرضِ ، و اللّهِ ......... لَنُورُ الإمامِ فی قُلوبِ المُؤمنینَ أنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ المُضیئةِ بِالنَّهارِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :الإمامةُ هِیَ النُّورُ ، و ذلکَ قولُهُ عزّ و جلّ: «آمِنُوا باللّهِ وَ رَسُولِهِ و النُّورِ الّذی أنْزَلْنا» (2) ، قالَ : النُّورُ هُوَ الإمامُ . (3)

(4)

143

تفسیر امامت به نور

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر آیه «پس به خدا و پیامبرش و نوری که فرو فرستادیم ایمان آورید» _فرمود : به خدا قسم این نور، همان امامان از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله هستند تا روز قیامت . به خدا سوگند آنان همان نوری هستند که خداوند فرو فرستاده است . و به خدا سوگند هم ایشانند نور خدا در آسمانها و زمین . به خدا قسم ......... نور امام در دلهای مؤمنان از خورشید درخشانِ نیمروز، تابان تر است.

امام کاظم علیه السلام :امامت، نور و روشنایی است؛ همان که خداوند عزّ و جلّ فرموده: «به خدا و پیامبر او و نوری که فرو فرستادیم ایمان آورید» . نور همان امام است.

144 - مَوقِعُ الإمامَةِ
144 - جایگاه امامت

الکتاب:

وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماما» . (5)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی اتَّخَذَ

إبراهیمَ عَبْدا قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّا ، و إنَّ اللّهَ اتَّخَذَهُ نَبِیّا قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولاً، و إنَّ اللّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولاً قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ خَلیلاً، و إنَّ اللّهَ اتَّخ_ذَهُ خَلیلاً قَبْلَ أنْ یَجْعَلَهُ إماما ، فَلَمّا جَمَعَ لَهُ الأشیاءَ قالَ : إنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إماما . (6)

144

جایگاه امامت

قرآن:

«و [بیاد آر] هنگامی که ابراهیم را پروردگارش به کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید، خدا فرمود: من تو را پیشوای مردم گردانیدم».

حدیث:

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ابراهیم

را به بندگی گرفت پیش از آن که او را به پیامبری برگزیند، و او را به نبوّت رساند پیش از آن که به رسالت گزیند و او را رسول خود ساخت پیش از آن که به دوستی برگزیند و او را دوست و خلیل خود گردانید پیش از آن که امامش قرار دهد. و چون همه این مقامات را در او گرد آورد فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم.

ص :238


1- الکافی: 1 / 194 / 1 .
2- التغابن : 8 .
3- الکافی: 1 / 196 / 6 .
4- (انظر) عنوان 524 «النور» . الأمثال : باب 3548 .
5- البقرة : 124 .
6- الکافی : 1 / 175 / 2 .

145 - الاضطِرارُ إلَی الحُجَّةِ
145 - نیاز به حجّت (رهبر الهی)

الکتاب:

إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» . (1)

وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» . (2)

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنْ عِلَّةِ احْتِیاجِ النّاسِ إلَی النّبیّ و الإمامِ _: لِبَقاءِ العالَمِ علی صَلاحِهِ ، و ذلِکَ أنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یَرْفَعُ العَذابَ عَنْ أهلِ الأرضِ إذا کانَ فِیها نَبِیٌّ أو إمامٌ . (3)

عنه علیه السلام :یَخْرُجُ أحَدُکُم فَراسِخَ فَیَطْلُبُ لِنَفْسِهِ دَلیلاً ، و أنتَ بِطُرُقِ السّماءِ أجْهَلُ منکَ بِطُرُقِ الأرضِ ، فاطْلُبْ لِنَفْسِکَ دلیلاً . (4)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :إنَّ اللّهَ لَمْ یَدَعِ الأرضَ بِغَیْرِ عالِمٍ ، و لو لا ذلکَ لَم یُعْرَفِ الحَقُّ مِنَ الباطِلِ . (5)

145

نیاز به حجّت (رهبر الهی)

قرآن:

«جز این نیست که تو بیم دهنده هستی و هر قومی را رهبری است».

«بر ایشان سخن در سخن پیوستیم، باشد که پند گیرند».

حدیث:

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به علت نیاز مردم به پیامبر و امام _فرمود : برای این که دنیا به سامان ماند؛ چه آنکه خداوند عزّ و جلّ، با وجود پیامبر یا امام در روی زمین، عذاب را از زمینیان بر می دارد.

امام باقر علیه السلام :وقتی یکی از شما می خواهد چند فرسنگ راه بپیماید، برای خود به دنبال راهنما می گردد؛ و تو به راههای آسمان نا آشناتری تا به راههای زمین، پس، برای خود به دنبال راهنما باش.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام:خداوند زمین را بدون عالِم نگذاشته است؛ و اگر این نبود، حق از باطل شناخته نمی شد.

ص :239


1- الرعد : 7 .
2- القصص : 51 .
3- بحار الأنوار : 23 / 19 / 14 .
4- الکافی : 1 / 184 / 10 .
5- الکافی : 1 / 178 / 5 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّا لَمّا أثْبَتْنا أنَّ لنا خالِقا صانِعا مُتَعالِیا عنّا و عَنْ جمیعِ ما خَلَقَ ......... ثُمَّ ثَبَتَ ذلِکَ فی کُلِّ دَهْرٍ و زمانٍ ممّا أتَتْ بهِ الرُّسُلُ و الأنبیاءُ مِنَ الدّلائلِ و البَراهینِ ، لِکَیْ لا تَخْلُوَ أرضُ اللّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ علی صِدْقِ مَقالَتِهِ و جَوازِ عَدالَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الأرضَ لا تَخْلُو إلاّ وَ فِیها إمامٌ، کَیْما إنْ زادَ المُؤمنونَ شَیْئا رَدَّهُمْ ، و إنْ نَقَصُوا شَیْئا أتَمَّهُ لَهُم . (2)

بحار الأنوار :عنه علیه السلام : لَم تَخْلُ الأرضُ _ مُنْذُ کانتْ _ مِن حُجَّةٍ عالِمٍ ، یُحْیی فیها ما یُمیتُونَ مِنَ الحَقِّ . ثُمَّ تلا هذِهِ الآیةَ : «یُرِیْدُوْنَ لِیُطْفِؤُوا نُوْرَ اللّهِ بِأفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَ_افِرُونَ» (3) . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ الأرضَ لا تُتْرَکُ إلاّ بعالِمٍ یَحتاجُ النّاسُ إلَیْهِ و لا یَحْتاجُ إلَی النّاسِ ، یَعْلَمُ الحَرامَ و الحَلالَ . (5)

امام صادق علیه السلام :چون ثابت کردیم ما را آفریدگار و صانعی است که از ما و همه آفریدگان والاتر است ......... آن گاه ثابت می شود که در هر عصر و زمانی فرستادگان و پیامبران، با دلایل و براهینی که برای اثبات حقانیت خود آورده اند، مبعوث شده اند تا زمین خدا از حجّتی که با خود دانشی گواه بر درستی گفتار و نشانه ای بر عدالتش دارد، خالی نباشد.

امام صادق علیه السلام :زمین هیچگاه خالی از امام نمی ماند تا اگر مؤمنان چیزی [به دین ]افزودند، آنها را [از این کژ راهه ]برگرداند و اگر چیزی را کاستند برایشان کامل کند.

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود : زمین _ از همان گاه که پدید آمده _ از حجّتی دانا که هر حقّی را که مردم به دست فراموشی می سپارند زنده کند، تهی نبوده است. آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «می خواهند با دهانهای خود نور خدا را خاموش کنند حال آنکه خدا نور خود را کامل خواهد کرد ، گر چه کافران را ناخوش آید».

امام صادق علیه السلام :زمین هیچگاه بدون عالِمی که مردم به او نیازمندند و او از آنان بی نیاز است و حلال و حرام را می شناسد ، رها نمی شود.

ص :240


1- الکافی : 1 / 168 / 1 .
2- الکافی : 1 / 178 / 2 .
3- الصفّ : 8 .
4- بحار الأنوار : 23 / 37 / 65 .
5- بحار الأنوار : 23 / 50 / 100 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی الحِکمَة مِن جَعلِ اُولی لأمرِ ، و الأمرِ بطاعتِهم _: لِعِلَلٍ کثیرةٍ ، منها : أنّ الخَلْقَ لَمّا وقَفُوا علی حَدٍّ مَحْدُودٍ و اُمِروا أن لا یَتَعدَّوا ذلکَ الحدَّ لِما فیهِ مِنْ فسادِهِمْ لَم یَکُنْ یَثْبُتُ ذلِکَ و لا یَقومُ إلاّ بأنْ یَجْعَلَ عَلَیْهِمْ فیهِ أمینا .........

و منها : أنّا لا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الفِرَقِ و لا مِلَّةً مِنَ المِلَل بَقُوا و عاشُوا إلاّ بِقیّمٍ و رئیسٍ لِما لا بدّ لَهُمْ مِنْهُ فی أمْرِ الدِّینِ و الدُّنیا ......... لا قِوامَ لَهُمْ إلاّ بِهِ ......... و منها : أنَّهُ لَو لَم یَجْعَلْ لَهُمْ إماما قَیِّما أمِینا حافِظا مُسْتَوْدَعا لَدَرَسَتِ المِلَّةُ و ذَهَبَ الدِّینُ و غُیِّرَتِ السُّنّةُ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام_ در بیان حکمت قرار دادن اولو الامر و فرمان به پیروی از آنها _فرمود : به دلایل بسیاری؛ از جمله: چون برای مردمان حد و مرزی مشخص نهاده شده و موظفند که از آن مرز فراتر نروند؛ زیرا موجب تباهی ایشان می شود، این کار به سامان و انجام نمی رسد، مگر این که فردی امین بر آنها گمارده شود ......... و دیگر این که : ما هیچ گروه و هیچ ملّتی و آیینی را نمی یابیم که مانده و زیسته باشند مگر با برخورداری از سرپرست و پیشوا؛ زیرا در کار دین و دنیای خود از او ناگزیرند ......... و جز بدو پابرجا نیستند ......... و دیگر این که: اگر برایشان امام و سرپرستی درستکار و نگهبان و امانتدار گمارده نمی شد، آیین، کهنه و فرسوده شده، دین از میان رفته و سنّت دگرگون شده بود.

146 - الحُجَّةُ إمامٌ یُعرَفُ
146 - حجّت، امامی است شناخته شده

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الحُجَّةَ لا تَقُومُ للّهِ عزّ و جلّ علی خَلْقِهِ إلاّ بإمامٍ حَیٍّ یَعْرِفُونَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الحُجَّةَ لا تَقُومُ للّهِ عزّ و جلّ علی خَلْقِهِ إلاّ بإمامٍ حتّی یُعْرَفَ . (4)

146

حجّت، امامی است شناخته شده

امام باقر علیه السلام :حجّت خدا بر خلقش تمام نمی شود مگر به وجود امامی زنده که مردم او را بشناسند.

امام صادق علیه السلام :حجّت خداوند عزّ و جلّ بر خلقش بر پا نمی گردد مگر به وجود امامی که شناخته شده باشد . (5)

ص :241


1- بحار الأنوار : 23 / 32 / 52 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 23 / 1 باب 1 . عنوان 99 «الحجّة» .
3- بحار الأنوار : 23 / 30 / 47 .
4- الکافی : 1 / 177 / 2 .
5- درباره نایب فاعل «یُعرَف» که در متن حدیث آمده است چند احتمال داده اند: خدا، امام، حق و باطل. ولی ما با توجه به عنوان مبحث و حدیث بعدی، احتمال دوم را برگزیدیم _ م.

عنه علیه السلام_ لمّا سُئل عَنِ الأرضِ: هَلْ تَبْقی بلا عالِمٍ حَیٍّ ظاهِرٍ ......... ؟ _: إذَنْ لا یُعْبَدَ اللّهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَنْ ماتَ و لیسَ عَلَیْهِ إمامٌ حَیٌّ ظاهِرٌ ماتَ مِیتةً جاهِلیّةً . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ وقتی از وی پرسیده شد: آیا زمین بدون عالِمِ زنده و آشکار، باقی می ماند؟ _فرمود : در آن صورت، خداوند عبادت نخواهد شد.

امام صادق علیه السلام :هر که بمیرد و در فرمان امام زنده و آشکاری نباشد به مرگ جاهلی مرده است.

147 - قَد یَکونُ الحُجَّةُ خائِفاً مَغموراً
147 - گاه حجّت در بیم و گمنامی به سر می برد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهُمَّ بَلی، لا تَخْلو الأرضُ مِنْ قائِمٍ للّهِ بِحُجَجِهِ ، إمّا ظاهِرا مَشْهُورا ، أو خائفا مَغْمورا لئلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ و بَیِّناتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ لا بُدَّ لَکَ مِنْ حُجَجٍ فی أرضِکَ ، حُجَّةٍ بَعْدَ حُجَّةٍ ......... لئلاّ یَتَفَرَّقَ أتباعُ أَولیائِکَ ، ظاهرٍ غیرِ مُطاعٍ ، أو مُکْتَتِمٍ خائفٍ یَتَرقَّبُ ، إنْ غابَ عَنِ النّاسِ شَخْصُهُمْ فی حالِ هُدْنَتِهِمْ فی دَوْلَةِ الباطِلِ فَلَنْ یَغِیبَ عَنْهُم مَبْثُوثُ عِلْمِهِمْ و آدابِهِمْ . (5)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ و إنّی لَأعْلَمُ أنّ العِلْمَ لا یأرِزُ کُلُّهُ و لا یَنْقَطِعُ مَوادُّهُ ، فإنّکَ لا تُخْلی أرضَکَ مِنْ حُجَّةٍ علی خَلْقِکَ ، إمّا ظاهرٍ یُطاعُ، أو خائفٍ مَغْمورٍ لیسَ بِمُطاعٍ ، لِکَیْ لا تَبْطُلَ حُجَّتُکَ، و یَضِلَّ أولیاؤکَ بَعْدَ إذ هَدَیْتَهُم . (6)

147

گاه حجّت در بیم و گمنامی به سر می برد

امام علی علیه السلام :صد البتّه زمین از کسی که حجّتهای خدا را بر پا دارد _ آشکار و سرشناس یا بیمناک و گمنام _ خالی نمی ماند، تا که حجّتها و برهانهای خداوند از بین نرود.

امام علی علیه السلام :بار خدایا! تو را ناگزیر در زمین خود حجّتهایی باید، حجّتی از پی حجّتی ......... تا پیروان اولیای تو پراکنده نشوند. چه آن حجّت ظاهر باشد ولی نافرمانروا، یا مخفی و بیمناک و در انتظار. اگر به روزگار تسلّط باطل، آنان در سکوت به سر برند و از دیده مردم پنهان باشند، اما هرگز پرتوِ دانش و تربیتِ ایشان از مردم پوشیده نمی ماند.

امام علی علیه السلام :بار خدایا! من خوب می دانم که علم بتمامی جمع نمی شود و مباحث آن تمام نمی شود؛ چه آن که تو زمینت را از حجّت بر بندگانت تهی نمی گذاری خواه این حجّت ، آشکار و فرمانروا و خواه بیمناک و گمنام بی پیرو باشد تا مبادا حجّت تو، از میان برود و دوستان تو پس از آن که هدایتشان کردی، گمراه شوند.

ص :242


1- علل الشرائع : 195 / 3 .
2- الاختصاص : 269 .
3- (انظر) عنوان 99 «الحجّة» .
4- بحار الأنوار : 23 / 46 / 91 .
5- بحار الأنوار : 23 / 54 / 116 .
6- الغیبة للنعمانی: 137/2.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تَبْقَی الأرضُ بغیرِ إمامٍ ظاهرٍ أو باطنٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمْ تَخْلُ الأرضُ _ مُنْذُ خَلَقَ اللّهُ آدمَ _ مِن حُجَّةٍ للّهِ فیها : ظاهرٍ مَشْهورٍ ، أو غائبٍ مَستْورٍ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :زمین، بدون امام آشکار یا نهان باقی نمی ماند.

امام صادق علیه السلام :از همان زمان که خداوند آدم را آفرید، زمین از حجّت خالی نبوده است، خواه حجّتی ظاهر و شناخته شده یا غایب و در پرده .

148 - لَولَا الإمامُ لَساخَتِ الأرضُ
148 - اگر امام نباشد ، زمین در هم فرو می رود

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو أنّ الإمامَ رُفِعَ مِنَ الأرضِ ساعةً لَماجَتْ بأهْلِها کَما یَمُوجُ البَحْرُ بأهلِهِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی وَصْفِ الأئمّة علیهم السلام _: جَعَلَهُمُ اللّهُ عزّ و جلّ أرکانَ الأرضِ أنْ تَمِیدَ بأهْلِها ، و عَمَدَ الإسلامِ ، و رابِطةً علی سَبیلِ هُداهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو بَقِیَتِ الأرضُ بِغَیْرِ إمامٍ لَسَاختْ . (6)

عنه علیه السلام :ما تَبْقَی الأرضُ یوما واحدا بِغَیْرِ إمامٍ مِنّا تَفْزَعُ إلَیْهِ الاُمّةُ . (7)

148

اگر امام نباشد ، زمین در هم فرو می رود

امام باقر علیه السلام :اگر برای لحظه ای وجود امام از زمین برداشته شود، زمین ، ساکنان خود را چنان به تلاطم می اندازد که امواج دریا دریانشینان را.

امام باقر علیه السلام_ در وصف ائمّه علیهم السلام _فرمود : خداوند عزّ و جلّ ایشان را ارکان زمین قرارداد، تا زمین اهل خود را نلرزاند و ایشان را ستونهای اسلام و پاسداران راه هدایت خود کرد.

امام صادق علیه السلام :اگر زمین بدون امام می ماند، به یقین در هم فرو می ریخت.

امام صادق علیه السلام :زمین، بدون امامی از ما که امّت بدو پناه برد، حتی یک روز باقی نمی ماند.

ص :243


1- بحار الأنوار : 23 / 23 / 26 .
2- الأمالی للصدوق : 253 / 277 .
3- (انظر) النعمة : باب 3843 .
4- الکافی : 1 / 179 / 12 .
5- الکافی : 1 / 198 / 3 .
6- الکافی : 1 / 179 / 10 .
7- بحار الأنوار : 23 / 42 / 82 .

عنه علیه السلام :إنّ الأرضَ لا تکونُ إلاّ و فیها حُجَّةٌ ، إنَّهُ لا یُصْلِحُ النّاسَ إلاّ ذلکَ ، و لا یُصْلِحُ الأرضَ إلاّ ذاکَ . (1)

امام صادق علیه السلام :در زمین همیشه حجّت هست؛ زیرا مردم را اصلاح نمی کند مگر حجّت و زمین را به سامان نمی آورد مگر حجّت.

149 - دَعوَةُ کُلِّ اُمَّةٍ بِإمامِها
149 - فرا خواندن هر امّتی به امام آن

الکتاب:

«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» . (2)

«فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَونَ بِرَشِیدٍ * یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُناسٍ بإمامِهِمْ» _: یُدعی کُلُّ قومٍ بإمامِ زمانِهِمْ و کِتابِ اللّهِ و سُنَّةِ نَبیّهِمْ . (4)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ اُناسٍ بإمامِهِمْ» _: إمامٌ دَعا إلی هُدیً فأجابُوهُ إلیهِ ، و إمامٌ دَعا إلی ضَلالةٍ فأجابُوهُ إلیها، هؤلاءِ فی الجنّةِ ، و هؤلاءِ فی النّارِ ، وَ هُوَ قَولُهُ عزّ و جلّ : «فَرِیقٌ فی الجَنَّةِ و فَرِیقٌ فی السَّعِیرِ» (5) . (6)

149

فرا خواندن هر امّتی به امام آن

قرآن:

«روزی که هر گروه از مردم را به پیشوایانشان بخوانیم».

«آنان پیرو فرمان فرعون شدند حال آن که فرمان فرعون به صواب راه نمی نمود. در روز قیامت پیشاپیش قوم خود بیاید، همه را به آتش درآورد و [دوزخ ] چه ورودگاه بدی برای واردان است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره این آیه «روزی که هر گروه از مردم را به پیشوایانشان بخوانیم» _فرمود : هر گروه را به نام امام دوران خود و کتاب خدا و سنّت پیامبرشان فرامی خوانند.

امام حسین علیه السلام_ درباره آیه «روزی که هر گروه از مردم را به پیشوایانشان بخوانیم» _فرمود : یک امام به راه راست فرا خوانْد و پیروانش دعوت او را لبیک گفتند و امامی به گمراهی خوانْد و پیروانش به دعوت او پاسخ دادند. آنان در بهشتند و اینان در دوزخ و این است سخن خداوند عزّ و جلّ که: «گروهی در بهشت هستند و گروهی در دوزخ».

ص :244


1- بحار الأنوار : 23 / 51 / 101 .
2- الإسراء : 71 .
3- هود : 97 ، 98 .
4- بحار الأنوار : 8 / 10 / 2 .
5- الشوری : 7 .
6- الأمالی للصدوق : 217 / 239 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّکَ أیّدتَ دِینَکَ فی کُلِّ أوانٍ بإمامٍ أقَمْتَهُ عَلَما لِعِبادِکَ و مَنارا فی بِلادِکَ ، بَعْدَ أن وَصَ_لْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ ، و جَعَلْتَهُ ال_ذَّریعةَ إلی رِضْوانِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ یومُ القِیامةِ ......... یَأتی النِّداءُ مِنْ عِنْدِ اللّهِ جلَّ جلالُهُ : ألاَ مَنِ ائْتَمَّ بإمامٍ فی دارِ الدُّنیا فَلْیَتَّبِعْهُ إلی حَیْثُ یَذْهَبُ بهِ ، فَحِینَئذٍ «تَبَرَّأ الَّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الّذینَ اتَّبَعُوا ......... » (2) . (3)

عنه علیه السلام :إنّهُ لَیس مِنْ قومٍ ائْتَمُّوا بإمامِهِمْ فی الدُّنیا إلاّ جاءَ یومَ القیامةِ یَلْعَنُهُمْ و یَلْعَنُونَهُ ، إلاّ أنْتُمْ و مَنْ علی مِثْلِ حالِکُمْ . (4)

(5)

امام زین العابدین علیه السلام :پروردگارا! تو در هر زمان دین خود را با امامی پشتیبانی کردی، که او را نشانه ای برای بندگانت و روشنی بخش سرزمینهایت قرار دادی و این، پس از آن بود که ریسمان [ارتباط ]آن امام را به ریسمان خودت پیوند زدی و او را وسیله رسیدن به خشنودی ات قرار دادی.

امام صادق علیه السلام :چون روز قیامت شود ......... از سوی خداوند جلّ جلاله، ندا می آید که: هان! هر کس در سرای دنیا به امامی اقتدا کرده است، پس، در پی او به همان جا رود که او را می برند. در این هنگام است که «پیروی شدگان از پیروان خود بیزاری می جویند».

امام صادق علیه السلام :هیچ قومی نیست که در دنیا به امامش اقتدا کرده باشد، مگر آن که در روز قیامت او آنان را لعنت می کند و آنان او را ؛ مگر شما و کسانی که چون شما باشند.

150 - مَعرِفَةُ الإمامِ
150 - شناخت امام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَلَیْکُمْ بِطاعةِ مَنْ لا تُعْذَرونَ بِجَهالَتِهِ . (6)

150

شناخت امام

امام علی علیه السلام :بر شما باد اطاعت از کسی که در نشناختنش عذری ندارید.

ص :245


1- الإقبال : 2 / 92 .
2- البقرة: 166 .
3- بحار الأنوار : 8/10/3.
4- بحار الأنوار : 8 / 11 / 4 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 8 / 7 باب 19 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 156.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لَمّا سُئل عَن مَعرفةِ اللّهِ _: مَعرفةُ أهلِ کُلِّ زمانٍ إمامَهُمُ الّذی یَجِبُ عَلَیهِمْ طاعَتُهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «أ وَ مَنْ کانَ مَیْتا فأحْیَیْناهُ و جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّ_لُمَ_اتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا» (2) _: «مَیْت» لا یَعرفُ شَیْئا ، و«نُورا ......... » : إماما یُؤْتَمُّ بهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نَحْنُ قومٌ قَدْ فَرَضَ اللّهُ طاعَتَنا، و إنَّکُمْ لَتَأْتَمُّونَ بِمَنْ لا یُعْذَرُ النّاسُ بِجَهالَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی ق_ولِ_هِ ت_ع_ال_ی: «وَ م_نْ یُ_ؤْتَ الحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا» (5) _: طاعةُ اللّهِ و معرفةُ الإمامِ . (6)

(7)

امام حسین علیه السلام_ هنگامی که از ایشان درباره شناخت خدا سؤال شد _فرمود : [یعنی ]شناخت مردم هر زمان نسبت به امامی که اطاعتش بر آنان واجب است.

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر آیه «آیا کسی که مرده بود و او را زنده گردانیدیم و برای او نوری قرار دادیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود ، به کسی می ماند که در تاریکی هاست و از آن خارج نمی شود؟» _فرمود : «مرده» کسی است که چیزی نمی داند و «نور» پیشوایی است که به او اقتدا می شود.

امام صادق علیه السلام :ماییم آن خاندانی که خداوند فرمانبری از ما را واجب کرده است. شما به کسانی اقتدا می کنید که مردم در نشناختن آنان معذور نیستند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و هر که را حکمت داده شود به یقین ، خیری فراوان داده شده است» _فرمود : [یعنی ]فرمانبری از خدا و شناخت امام.

151 - أثَرُ مَعرِفَةِ الإمامِ وعَدَمِ مَعرِفَتِهِ
151 - پیامد شناختن و نشناختن امام

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما یَعرِفُ اللّهَ عزّ و جلّ و یَعْبُدُهُ مَن عَرَفَ اللّهَ و عَرَفَ إمامَهُ مِنّا أهلَ البیتِ . (8)

151

پیامد شناختن و نشناختن امام

امام باقر علیه السلام :تنها آن کس خداوند عزّ و جلّ را می شناسد و می پرستد که خدا و امامش از میان ما اهل بیت را بشناسد.

ص :246


1- بحار الأنوار : 23 / 83 / 22 .
2- الأنعام : 122 .
3- الکافی : 1 / 185 / 13 .
4- بحار الأنوار : 96 / 211 / 13 .
5- البقرة : 269 .
6- الکافی : 1 / 185 / 11 .
7- (انظر) بحار الأنوار : 23 / 76 باب 4 . الیتیم : باب 4177 . المُقرّبون : باب 3274 .
8- الکافی : 1 / 181 / 4 .

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «کَمَنْ مَثَلُهُ فی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها» (1) _: الّذی لا یَعرفُ الإمامَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَرَفَنا کانَ مُؤمنا ، و مَن أنْکَرَنا کانَ کافرا . (3)

عنه علیه السلام :الإمامُ عَلَمٌ بَیْنَ اللّهِ عزّ و جلّ و بَیْنَ خَلْقِهِ ، فَمَنْ عَرَفَهُ کانَ مُؤمنا ، و مَنْ أنْکَرَهُ کانَ کافرا . (4)

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر آیه «به کسی می مانَد که در تاریکی هاست و از آنها خارج نمی شود» _فرمود : کسی است که امام را نشناسد.

امام صادق علیه السلام :هر که ما را بشناسد مؤمن است و هر که ما را انکار کند کافر است.

امام صادق علیه السلام :امام راهنمای میان خداوند عزّ و جلّ و آفریدگان اوست ؛ هر که او را بشناسد مؤمن است و هر که منکرش شود کافر.

152 - مَن ماتَ ولَم یَعرِف إمامَ زمانِهِ
152 - کسی که بمیرد و امام دورانش را نشناسد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ وَ هُوَ لا یَعرفُ إمامَهُ ماتَ مِیتةً جاهلیّةً . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ و لا بَیْعَةَ عَلَیْهِ ماتَ مِیتةً جاهلیّةً . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ بغیرِ إمامٍ ماتَ مِیتةً جاهلیّةً (7) . (8)

152

کسی که بمیرد و امام دورانش را نشناسد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بمیرد و امام خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلی مرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بمیرد و بیعت امام را به گردن نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بدون داشتن امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است. (9)

ص :247


1- الأنعام : 122 .
2- الکافی : 1 / 185 / 13 .
3- الکافی : 1 / 187 / 11 .
4- بحار الأنوار : 23 / 88 / 32 .
5- بحار الأنوار: 23/76/1.
6- کنز العمّال : 463 .
7- کنز العمّال : 464 .
8- نَقل ابنُ أبی الحدید أنّ عبد اللّه بنَ عُمَر امتَنَعَ مِن بَیعةِ علیٍّ علیه السلام ، و طَرَقَ علَی الحجّاجِ بابَهُ لیلاً لِیُبایعَ لعبدِ الملکِ کی لا یَبیتَ تلکَ اللّیلةَ بلا إمامٍ ، زَعَم لأنّهُ روی عن النّبیٍّ صلی الله علیه و آله أنّهُ قالَ : مَن ماتَ و لا إمامَ لَهُ ماتَ مِیتةَ الجاهلیّةِ ، و حتّی بَلَغَ مِنِ احتقارِ الحجّاجِ لهُ و استرذالِهِ حالَهُ أنْ أخرَجَ رِجْلَهُ من الفِراشِ فقالَ : اصْفِقْ بِیَدِکَ علیها ! شرح نهج البلاغة : 13 / 242 .
9- ابن ابی الحدید می نویسد: عبد اللّه بن عمر از بیعت با علی علیه السلام سر باز زد ولی برای بیعت با عبد الملک مروان شبانه درِ خانه حجّاج را کوبید تا مبادا آن شب را بی امام به سر برد؛ چون از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کرد که فرمود : هر که بدون داشتن امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است. حجّاج نیز چنان او را حقیر و خوار شمرد که پایش را از بستر بیرون آورد و گفت:[برای بیعت ]دستت را به همین بزن!

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن باتَ لیلةً لا یَعرِفُ فیها إمامَ زمانِهِ ماتَ مِیتةً جاهلیّةً . (1)

امام صادق علیه السلام: هرکس یک شب را بدون شناخت امام روزگار خود سپری کند به مرگ جاهلی مرده است.

153 - مَن لا یَعرِفُ الإمامَ ولا یُنکِرُهُ
153 - کسی که امام را نمی شناسد و او را انکار هم نمی کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ......... فإنْ جَهِلَهُ و عاداهُ فَهُوَ مُشرِکٌ ، و إنْ جَهِلَهُ و لَم یُعادِهِ و لَم یُوالِ لَهُ عَدُوّا فَهُوَ جاهِلٌ و لَیس بِمُشْرِکٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَعْرِفْنا و لَم یُنْکِرْنا کانَ ضالاًّ حتّی یَرْجِعَ إلَی الهُدَی الّذی افْتَرَضَ اللّهُ عَلَیْهِ مِنْ طاعَتِنا الواجِبةِ ، فإن یَمُتْ علی ضَلالَتِهِ یَفْعَلِ اللّهُ بهِ ما یَشاءُ . (3)

(4)

153

کسی که امام را نمی شناسد و او را انکار هم نمی کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که او (امام) را نشناسد و با وی دشمنی کند مشرک است، و اگر امام را نشناسد اما با او دشمنی نورزد و با دشمن وی نیز دست دوستی ندهد، جاهل است، نه مشرک.

امام صادق علیه السلام :کسی که ما را نشناسد و منکر ما هم نباشد گمراه است، تا آن که به سوی هدایتی که خدا بر او واجب کرده، یعنی لزوم اطاعت از ما، برگردد. و اگر در حال گمراهی اش بمیرد، خدا با او هر طور که خود بخواهد عمل می کند.

154 - شَرائِطُ الإمامَةِ وخَصائِصُ الإمامِ
154 - شرایط امامت و ویژگیهای امام

الکتاب:

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنوُنَ» . (5)

«أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ » . (6)

«إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ » . (7)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَحمِلُ هذا الأمْرَ إلاّ أهلُ الصَّبْرِ و البَصَرِ و العِلْمِ بِمَواقِعِ الأمرِ . (8)

عنه علیه السلام :یَحتاجُ الإمامُ إلی قلبٍ عَقُولٍ، و لسانٍ قَؤولٍ، و جَنانٍ علی إقامةِ الحَقِّ صَؤولٍ . (9)

عنه علیه السلام_ فی وَصْفِ الأئمّةِ علیهم السلام _: عَقَلوا الدِّینَ عَقْلَ وِعایةٍ و رِعایةٍ ، لا عَقْلَ سَماعٍ و رِوایةٍ ، فإنّ رُواةَ العِلْمِ کَثیرٌ و رُعاتَهُ قَلیلٌ . (10)

عنه علیه السلام :مَن نَصَبَ نَفْسَهُ للنّاسِ إماما فَلْیَبدأ بتعلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تعلیمِ غیرِهِ ، و لْیَکُنْ تأدیبُهُ بسِیرَتِهِ ، قبلَ تأدیبِهِ بِلِسانِهِ . (11)

عنه علیه السلام :لا یُقیمُ أمْرَ اللّهِ سُبحانَهُ إلاّ مَنْ لا یُصانِعُ و لا یُضارِعُ و لا یَتَّبِعُ المَطامِعَ . (12)

شرایط امامت و ویژگیهای امام

قرآن:

«از میان آن قوم ، پیشوایانی پدید آوردیم که چون شکیبایی ورزیدند و به نشانه های ما یقین داشتند، با امر ما به هدایت مردم پرداختند».

ص :248


1- بحار الأنوار : 23 / 78 / 8 .
2- بحار الأنوار : 23 / 88 / 31.
3- الکافی : 1 / 187 / 11 .
4- (انظر) عنوان 314 «الضّلالة» .
5- السجدة : 24 .
6- یونس : 35 .
7- البقرة : 247 .
8- شرح نهج البلاغة : 7 / 36 .
9- غرر الحکم : 11010 .
10- نهج البلاغة : الخطبة 239 .
11- نهج البلاغة : الحکمة 73 .
12- نهج البلاغة : الحکمة 110 .

«آیا آن که به سوی حق راه می نماید ، به پیروی سزاوارتر است یا آن که راه نمی نماید مگر آنکه خود راهنمایی شود؟ شما را چه می شود؟ چگونه داوری می کنید؟».

«خدا او را بر شما برگزیده و به دانایی و تواناییِ او بیفزوده است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :این امر (امامت) را به دوش نمی کشد مگر کسی که اهل شکیبایی، بینش و آگاهی از سررشته امور باشد.

امام علی علیه السلام :امام باید اندیشه ای خرد ورز، زبانی گویا و دلی خروشان در راه برپایی حق داشته باشد.

امام علی علیه السلام_ در وصف امامان _فرمود : دین را دریافتند، دریافتی از سر آگاهی و پایبندی، نه دریافتی شنیداری و گفتاری ؛ که راویان علم بسیارند و پایبندان بدان اندک.

امام علی علیه السلام :هر که خود را پیشوای مردم کند باید پیش از آموزش دیگران به آموزش خویش بپردازد و پیش از آن که[دیگران را]به گفتار ادب کند باید به کردار خود تربیت نماید.

امام علی علیه السلام :فرمان خدا را بر پا نمی دارد جز کسی که [در اجرای حکم خدا ]سازش نکند و همرنگ جماعت نشود و در پی طمع خویش نرود.

ص :249

عنه علیه السلام :إنّ أولَی النّاسِ بأمْرِ هذهِ الاُمّةِ قَدیما و حَدیثا أقْرَبُها مِنَ الرَّسولِ و أعْلَمُها بالکِتابِ و أفْقَهُها فی الدِّینِ ، أوَّلُها إسلاما و أفْضَلُها جِهادا و أشَدُّها بِما تَحْمِلُهُ الأئمّةُ مِنْ أمْرِ الاُمّةِ اضْطِلاعا . (1)

عنه علیه السلام :ثَلاثةٌ مَن کُنَّ فیهِ مِنَ الأئمّةِ صَلُحَ أنْ یَکونَ إماما اضْطَلَعَ بأمانَتِهِ : إذا عَدَلَ فی حُکْمِهِ، و لَم یَحْتَجِبْ دُونَ رَعِیَّتِهِ ، و أقامَ کِتابَ اللّهِ تعالی فی القَریبِ و البَعیدِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أحَقَّ النّاسِ بهذا الأمْرِ أقْواهُمْ عَلَیْهِ و أعْلَمُهُمْ بأمرِ اللّهِ فیهِ ، فإنْ شَغَبَ شاغِبٌ اسْتُعْتِبَ ، فإنْ أبی قُوتِلَ . (3)

عنه علیه السلام :هَجَمَ بِهِمُ العِلْمُ علی حقیقةِ البَصیرَةِ، و باشَروا رُوحَ الیَقینِ ، و اسْتَلانوا ما اسْتَعْوَرَهُ المُتْرَفونَ ......... اُولئکَ خُلَفاءُ اللّهِ فی أرضِهِ . (4)

عنه علیه السلام :الإمامُ المُسْتَحِقُّ للإمامةِ لَهُ عَلاَماتٌ ، فَمِنها : أنْ یُعْلَمَ أنّهُ مَعصومٌ مِنَ الذُّنوبِ کُلِّها صَغیرِها و کَبیرِها ، لا یَزِلُّ فی الفُتْیا ، و لا یُخْطئُ فی الجَوابِ ، و لا یَسْهو و لا یَنْسی ، و لا یَلْهو بِشَیءٍ مِنْ أمرِ الدُّنیا .

و الثّانی : أنْ یَکونَ أعْلَمَ النّاسِ بِحَلالِ اللّهِ و حَرامِهِ و ضُرُوبِ أحْکامِهِ و أمْرِهِ و نَهْیِهِ و جَمیعِ ما یَحتاجُ إلیهِ النّاسُ ، فَیَحْتاج النّاسُ إلَیْهِ و یَسْتَغنی عَنْهُمْ.

و الثّالثُ : یَجِبُ أنْ یَکونَ أشْجَعَ النّاسِ ، لأنَّهُ فِئَةُ المُؤمِنینَ الَّتی یَرْجِعونَ إلَیْها ؛ إنِ انْهَزَمَ مِنَ الزَّحْفِ انْهَزَمَ النّاسُ لانْهِزامِهِ.

و الرّابعُ : یَجِبُ أنْ یَکونَ أسْخَی النّاسِ و إنْ بَخِلَ أهلُ الأرضِ کُلُّهُمْ ، لأنَّهُ إنِ اسْتَولَی الشُّحُّ عَلَیْهِ شَحَّ بِما فی یَدَیْهِ مِنْ أموالِ المُسلِمینَ .

الخامسُ : العِصْمَةُ مِن جَمیعِ الذُّنوبِ ، و بِذلِکَ یَتَمیَّزُ عَنِ المَأمومِینَ الّذینَ هُمْ غَیْرُ مَعصومِینَ ، لأنّهُ لَو لَم یَکُنْ مَعْصوما لَم یُؤْمَنْ عَلَیْهِ أنْ یَدْخُلَ فیما یَدْخُلُ النّاسُ فیهِ مِنْ مُوبِقاتِ الذُّنوبِ المُهْلِکاتِ و الشَّهَواتِ و اللّذّاتِ . (5)

امام علی علیه السلام :سزاوارترین مردم به اداره امور امّت، چه در گذشته و چه حال، کسی است که از همه مردم به پیامبر نزدیکتر، به کتاب خدا داناتر، در دین ژرف نگرتر، در اسلام پیشگامتر، در جهاد برتر و در به دوش کشیدن بار اداره امور امّت توانمندتر باشد.

امام علی علیه السلام :سه چیز است که هر رهبری آنها را دارا باشد شایسته رهبری و به دوش کشیدن بار این امانت است: هرگاه در حکومت خود عدالت ورزد، خود را از دسترس امّتش دور نگه ندارد و [احکام ]کتاب خدا را درباره آشنا و بیگانه به اجرا گذارد.

امام علی علیه السلام :سزاوارترین مردم به این کار (خلافت) کسی است که در آن تواناتر و به فرمان خدا درباره آن داناتر باشد. اگر آشوبگری دست به آشوب زند، از او بخواهد که دست از آشوبگری بردارد و اگر سرپیچی کند با او بجنگد.

امام علی علیه السلام :علم (معرفت) ، آنان را به بصیرت حقیقی کشانده و با روح یقین درآمیخته اند و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده اند، بر خود هموار کرده اند ......... اینان جانشینان خدا در زمین او هستند.

امام علی علیه السلام :امامِ سزامندِ امامت را نشانه هایی است. نخست آنکه: معلوم شود او از همه گناهان _ کوچک و بزرگ _ مصون است، در فتوا دچار لغزش نمی شود و پاسخ نادرست نمی دهد، نه اشتباه می کند و نه فراموش و به چیزی از دنیا دل نمی بندد.

دوم آن که: نسبت به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون او و امر و نهی الهی و آنچه نیاز مردم است، آگاهترین فرد باشد. مردم به او نیازمند باشند و او از مردم بی نیاز.

سوم: باید شجاعترین مردم باشد؛ زیرا امام برای مؤمنان به منزله نیروی پشتیبان لشکر است که [در هنگام ترس یا شکست ]به آنان پناه می برند. اگر امام در میدان نبرد شکست خورَد مؤمنان نیز با شکست او در هم شکسته می شوند.

چهارم: باید بخشنده ترین مردم باشد هر چند همه مردم روی زمین بخل ورزند ؛ زیرا اگر آز و بخل بر امام چیره شود، به اموالی از مسلمانان که در دست اوست، طمع خواهد بست.

پنجم: معصوم بودن از همه گناهان؛ و با این ویژگی، او از پیروان خود که معصوم نیستند، متمایز می شود؛ چه اگر او معصوم نباشد، اطمینانی نیست که همچون دیگر مردمان گرفتار گناهان مهلک و شهوات و کام جویی ها نشود.

ص :250


1- شرح نهج البلاغة : 3 / 210 .
2- کنز العمّال : 14315 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 147 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 173 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 147 .

عنه علیه السلام :کِبارُ حُدودِ وَلایةِ الإمامِ المَفْروضِ الطّاعةِ أنْ یُعْلَمَ أنَّهُ مَعْصومٌ مِنَ الخطأِ و الزَّلَلِ

و العَمْدِ ، و مِنَ الذُّنوبِ کُلِّها صغیرِها و کبیرِها ، لا یَزِلُّ ، و لا یُخْطئُ ، و لا یَلْهو بِشَیْءٍ مِنَ الاُمورِ المُوبِقَةِ للدِّینِ ، و لا بِشَیْءٍ مِنَ المَلاهی ، و أنَّهُ أعْلَمُ النّاسِ بِحَلالِ اللّهِ و حَرامِهِ ، و فَرائضِهِ و سُنَنِهِ و أحْکامِهِ ، مُسْتَغْنٍ عَنْ جَمیعِ العالَمِ ، و غَیْرُهُ مُحتاجٌ إلَیْهِ ، و أنَّهُ أسْخَی النّاسِ و أشْجَعُ النّاسِ . (1)

امام علی علیه السلام :شرط ها و نشانه های اصلی ولایت امامی که اطاعتش واجب می باشد، این است که از خطا و لغزش و گناه عمدی و از همه گناهان، کوچک و بزرگ، مصون

است، نه می لغزد و نه اشتباه می کند، به هیچ امر دین براندازی دل نمی بندد و هیچگاه عیاشی و خوشگذرانی نمی کند، داناترین مردم به حلال و حرام خدا و واجبات و مستحبات و احکام اوست، از همه جهانیان بی نیاز است و دیگران به او نیازمندند و بخشنده ترین و دلیرترین مردمان است.

ص :251


1- بحار الأنوار : 25 / 164 .

عنه علیه السلام_ فی خُطبةِ هَمّامٍ، بَعْدَ ذِکْرِ صِفاتِ المؤمنِ _: فَهُوَ إمامٌ لِمَنْ بَعْدَهُ مِنْ أهلِ البِرِّ . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی کتابهِ إلی أهلِ الکوفةِ _: فَلَعَمْری ، ما الإمامُ إلاّ الحاکمُ بالکِتابِ ، القائمُ بالقِسْطِ، الدّائنُ بِدِینِ الحَقِّ ، الحابِسُ نَفْسَهُ علی ذاتِ اللّهِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الإمامةَ لا تَصْلُحُ إلاّ لِرَجُلٍ فیهِ ثَلاثُ خَصالٍ : وَرَعٌ یَحْجِزُهُ عَنِ المَحارمِ ، و حِلْمٌ یَمْلِکُ بهِ غَضَبَهُ، و حُسْنُ الخِلافةِ علی مَن وُلِّیَ حتّی یَکونَ لَهُ کالوالِدِ الرَّحیمِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی تَبْیینِ عَلاَمةِ الإمامِ _: طَهارَةُ الوِلادَةِ و حُسْنُ المَنْشأ، و لا یَلْهو و لا یَلْعبُ . (4)

امام علی علیه السلام_ در خطبه همّام پس از بیان صفات مؤمن _فرمود : او پیشوای نیکوکارانِ پس از خویش است.

امام حسین علیه السلام_ در نامه اش به کوفیان _نوشت : به جان خودم سوگند، امام و پیشوا کسی نیست مگر آن که بر اساس کتاب خدا حکومت کند، عدل و داد را بر پا دارد، پایبند دین حق باشد و خود را وقف در راه خدا کند.

امام باقر علیه السلام :امامت شایسته نیست مگر برای کسی که دارای سه خصلت باشد: پارسایی ای که او را از کارهای حرام باز دارد، بردباری ای که با آن خشم خود را مهار کند و خوشرفتاری با کسانی که بر آنان حکومت می کند، چندان که برایشان همچون پدری مهربان باشد.

امام باقر علیه السلام_ در توضیح نشانه امام _فرمود : حلال زادگی، پرورش نیکو، و نپرداختن به لهو و لعب.

ص :252


1- الکافی : 2 / 230 / 1 .
2- الإرشاد : 2 / 39 .
3- الخصال : 116 / 97 .
4- الکافی : 1 / 285 / 4 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ ممّا اسْتُحِقَّتْ بهِ الإمامةُ التَّطهیرَ و الطَّهارةَ مِنَ الذُّنوبِ و المَعاصی المُوبِقَةِ الّتی تُوجِبُ النّارَ ، ثّمَّ العِلْمُ المُنَوّرُ بِجمیعِ ما یَحتاجُ إلَیْهِ الاُمَّةُ مِنْ حَلالِها و حَرامِها، و العِلْمُ بکِتابِها خاصِّهِ و عامِّهِ ، و المُحْکَمِ و المُتَشَابهِ، و دَقائقِ عِلْمِهِ ، و غَرائبِ تَأویلِهِ و ناسِخِهِ و مَنْسوخِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الإمامَ لا یَستطیعُ أحَدٌ أن یَطْعَنَ عَلَیْهِ فی فَمٍ و لا بَطْنٍ و لا فَرْجٍ ، فیُقالَ : کَذّابٌ ، و یأکُلُ أموالَ النّاسِ ، و ما أشْبَهَ هذا . (2)

عنه علیه السلام :للإمامِ عَلاَماتٌ : (أنْ) یَکونَ أعْلَمَ النّاسِ، و أحْکَمَ النّاسِ ، و أتْقَی النّاسِ ، و أحْلَمَ النّاسِ ، و أشْجَعَ النّاسِ ، و أسْخَی النّاسِ ، و أعْبَدَ النّاسِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی صِفَةِ الإمامِ _: مُضْطَلِعٌ بالإمامةِ ، عالِمٌ بالسِّیاسَةِ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :از جمله چیزهایی که به سبب آن کسی مستحقّ امامت می شود: پاکدامنی و پاکی از گناهان و معاصی هلاکت باری است که آتش دوزخ را سزامند [آدمی ]می کند و دیگر: آگاهی روشن از تمام حلالها و حرامهایی که مردم بدانها نیاز دارند و سوم: دانستن خاص و عام و محکم و متشابه قرآن، نکته های دقیق علم قرآن و تأویل و تفسیرهای دور از دسترس ذهن و ناسخ و منسوخ آن .

امام صادق علیه السلام :امام آن کسی است که هیچ کس نمی تواند از دهان و شکم و شهوت او ایراد بگیرد و بگوید: او دروغگوست، مال مردم خوار است و مانند اینها.

امام صادق علیه السلام :امام را نشانه هایی است: باید داناترین مردم، قاضی ترین مردم، پرهیزگارترین مردم، بردبارترین مردم، دلیرترین مردم، بخشنده ترین مردم و عابدترین مردم باشد.

امام رضا علیه السلام_ در بیان ویژگی امام _فرمود : در

امامت ، توانمند و از سیاست ، آگاه است.

ص :253


1- بحار الأنوار : 25 / 149 / 24، انظر تمام الحدیث.
2- الکافی : 1 / 284 / 3 .
3- معانی الأخبار : 102 / 4 .
4- الکافی : 1 / 202 / 1 .
5- (انظر) اللهو : باب 3529 . بحار الأنوار: 25/104 أبواب علامات الإمام و صفاته و شرائطه .

155 - اختِیارُ الإمامِ
155 - انتخاب امام

کمال الدین :_ سَعْدُ بنُ عبدِ اللّهِ القُمّیّ : لمّا سألتُهُ (الإمام المهدی علیه السلام ) عَنِ العِلّة الّتی تَمْنَعُ القومَ من اختیارِ إمامٍ لأنفسِهِم _: مُصْلِحٌ أو مُفْسِدٌ؟ ، قلتُ : مُصْلحٌ ، قالَ : فَهَلْ یَجوزُ أنْ تَقَعَ خِیَرَتُهُمْ علَی المُفْسِدِ بَعْدَ أنْ لا یَعلمَ أحدٌ ما یَخْطِرُ بِبالِ غیرِهِ مِن صَلاحٍ أو فسادٍ ؟ قلتُ : بلی ، قالَ : فَهِیَ العِلَّةُ ، و اُورِدُها لکَ بِبُرْهانٍ یَنْقادُ لهُ عَقْلُکَ:

أخْبِرْنی عَنِ الرُّسلِ الّذینَ اصْطَفاهُمُ اللّهُ تَعالی ، و أنْزَلَ عَلَیْهِمُ الکِتابَ ، و أیَّدَهُمْ بالوحیِ و العِصْمَةِ ، إذْ هُمْ أعلامُ الاُمَمِ وَ أهدی إلَی الاختیارِ مِنْهُمْ، مِثل موسی و عیسی علیهما السلام، هَل یَجوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِما و کَمال عِلْمِهِما إذا هَمّا بالاختیارِ أنْ یَقَعَ خِیَرَتُهما علَی المُنافِقِ و هُما یَظُنّانِ أنَّهُ مُؤمنٌ ؟ قلتُ : لا .

فَقالَ : هذا موسی کَلیمُ اللّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ و کَمالِ عِلْمِهِ و نُزولِ الوحیِ عَلَیْهِ اختارَ مِنْ أعیانِ قَوْمِهِ و وُجُوهِ عَسْکرِهِ لِمیقاتِ ربِّهِ سَبْعینَ رَجُلاً ممّنْ لا یَشُکُّ فی إیمانِهِمْ و إخلاصِهِمْ ، فوقَعَتْ خِیَرَتُهُ علَی المُنافِقینَ ، قالَ اللّهُ تعالی: «و اخْتَارَ مُوسَی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقَاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِّن قَبْلُ وَ إِیَّ_ایَ أَ تُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا» . (1) فلَمّا وَجَدْنا اختیارَ مَنْ قَدِ اصْطَفاهُ اللّهُ للنُّبُوّةِ واقِعا علَی الأفْسَدِ دُونَ الأصْلَحِ و هُوَ یَظُنُّ أنَّهُ الأصْلَحُ دُونَ الأفْسَدِ عَلِمْنا أن لا اخْتِیارَ إلاّ لِمَنْ یَعْلَمُ ما تُخْفی الصُّدُورُ . (2) (3)

155

انتخاب امام

کمال الدین :_ سعد بن عبد اللّه قمی می گوید: از امام مهدی علیه السلام سؤال کردم که چرا مردم نمی توانند خود، امام را برگزینند؟ _حضرت فرمود: نیکوکار را برگزینند یا تبهکار را؟ عرض کردم: نیکوکار. فرمود: آیا امکان دارد که از سر ناآگاهی از خوبی و بدی درون یکدیگر، فرد فاسد و بدکاری را برگزینند؟ عرض کردم: بله. فرمود: علّت ، این است. اینک برای تو برهانی می آورم که اندیشه ات قانع شود.

آن گاه فرمود: به من بگو آیا پیامبرانی چون موسی و عیسی علیهما السلام که خداوند آنان را برگزید و بر آنان کتاب فرو فرستاد و از حمایت وحی و عصمت برخوردارشان ساخت و سران امّت [خود ]بودند و در قدرت انتخاب از آنان توانمندتر بودند، آیا ممکن است این دو پیامبر با آن همه عقل و کمال علمی، اگر بخواهند انتخاب کنند، انتخابشان به یک منافق تعلّق گیرد و گمان برند که او مؤمن است؟ عرض کردم: خیر. فرمود: اما همین موسی کلیم اللّه با آن همه عقل و کمال علمی و نزول وحی بر او، برای میقات پروردگار خود، از میان سران قوم و سردمداران سپاه خود هفتاد نفر را که در ایمان و اخلاص آنها شک نمی شد، انتخاب کرد، اما انتخاب او بر منافقان تعلّق گرفت. خداوند متعال فرموده است: «موسی برای میقات با ما هفتاد مرد از میان قوم خود برگزید و چون زلزله آنان را فرا گرفت گفت : پروردگارا! اگر می خواستی ، آنان را و مرا ، پیش از این هلاک می ساختی . آیا ما را به [سزای ]آنچه کم خِردانِ ما کرده اند ، هلاک می کنی؟». پس، وقتی مشاهده می کنیم کسی که خداوند متعال او را به پیامبری برگزیده است افسد را انتخاب می کند و نه اصلح را و می پندارد که او اصلح است نه افسد، پی می بریم که انتخاب [امام ]تنها برای کسی رواست که از نهانیهای دلها آگاه است.

ص :254


1- الأعراف : 155 .
2- کمال الدین : 461 / 21 .
3- (انظر) الشوری : باب 2116 .

156 - حَدیثُ الثّقَلَینِ
156 - حدیث ثقلین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی قَد تَرَکْتُ فِیکُمُ الثّقلَیْنِ ، ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَن تَضِلّوا بَعْدی، و أحَدُهُما أکْبَرُ مِنَ الآخَرِ : کِتابُ اللّهِ حَبْلٌ مَمْدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأرضِ، و عِتْرَتی أهلُ بَیْتی ، ألاَ و إنَّهُما لَن یَفْتَرِقا حتّی یَرِدا علَیَّ الحَوضَ . (1) (2)

156

حدیث ثقلین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در میان شما دو شی ء گرانبها گذاشته ام که تا وقتی به آنها چنگ آویزید هرگز پس از من گمراه نمی شوید و یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا که ریسمانی است از آسمان به زمین کشیده و عترت و خاندان من. بدانید که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض [کوثر ]نزد من آیند.

ص :255


1- بحار الأنوار : 23 / 106 / 7 ، انظر : بحار الأنوار : 23 / 104 باب 7 ، کنز العمّال : 870 _ 873 ، 898 ، 942 _ 947، 951 _ 953 ، 958 ، 1650 ، 1657 ، 1667 .
2- (انظر) السنّة : باب 1894 .

157 - وُجوبُ مُلازَمةِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام
157 - وجوب پیروی از اهل بیت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما مَثَلُ أهلِ بیتی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفینةِ نُوحٍ ؛ مَنْ رَکِبَها نَجا، و مَنْ تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :انْظُروا أهلَ بیتِ نبیِّکُمْ ، فالْزَموا سَمْتَهُمْ ، و اتَّبِعوا أثَرَهُمْ ، فلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِن هُدیً ، و لَنْ یُعیدوکُمْ فی رَدیً ، فإن لَبَدوا فالْبُدوا ، و إن نَهَضوا فانْهَضوا . (2)

عنه علیه السلام :ألاَ إنّ مَثَلَ آلِ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله کَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ ؛ إذا خَوی نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ ، فکَأنَّکُمْ قَد تَکامَلَتْ مِنَ اللّهِ فیکُمُ الصَّنائعُ ، و أراکُمْ ما کُنْتُمْ تَأملونَ . (3)

عنه علیه السلام :نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوّةِ، و مَحَطُّ الرِّسالةِ، و مُخْتَلَفُ المَلائکةِ ، و مَعادِنُ العِلْمِ ، و یَنابیعُ الحُکْمِ . (4)

157

وجوب پیروی از اهل بیت علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا مَثَل خاندان من در میان شما به کشتی نوح می ماند که هر که بر آن سوار شد نجات یافت و هر که از آن بازماند غرق شد.

امام علی علیه السلام :به خاندان پیامبر خود بنگرید و راه آنان را در پیش گیرید و در پی آنها حرکت کنید؛ زیرا آنان هرگز شما را از راه راست منحرف نمی کنند و به هیچ هلاکتی در نمی افکنند. اگر نشستند شما نیز بنشینید و اگر بپا خاستند شما نیز بپا خیزید.

امام علی علیه السلام :هان! مَثَل خاندان محمّد صلی الله علیه و آله مثل ستارگان آسمانند که هرگاه ستاره ای ناپدید شود ستاره ای دیگر آشکار می گردد، پس، چنان است که نعمتهای خداوند در میان شما کامل گشته و آنچه را آرزو می کردید به شما ارائه کرده است.

امام علی علیه السلام :ماییم درخت نبوّت و جایگاه فرود آمدن رسالت و جای آمد و شد فرشتگان و کانهای دانش و چشمه های حکمت.

ص :256


1- بحار الأنوار : 23 / 105 / 3 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 97 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 100 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 109 .

عنه علیه السلام :تاللّهِ لَقد عُلِّمْتُ تبلیغَ الرِّسالاتِ ، و إتمامَ العِداتِ ، و تَمامَ الکلِماتِ ، و عندَنا _ أهلَ البیتِ _ أبوابُ الحُکْمِ، و ضِیاءُ الأمْرِ. (1)

عنه علیه السلام :أیْنَ الّذینَ زَعَموا أنَّهُمُ الرّاسِخونَ فی العِلْمِ دُونَنا ، کِذْبا و بَغْیا عَلَیْنا ؟! ......... بِنا یُسْتَعْطی الهُدی و یُسْتَجْلی العَمی . (2)

عنه علیه السلام_ فیمَن تَرَکوا أهلَ البیتِ _: آثَروا عاجِلاً و أخَّروا آجِلاً، و تَرَکوا صافِیا و شَرِبوا آجِنا، کأنّی أنْظُرُ إلی فاسِقِهِم و قَد صَحِبَ المُنکرَ فألِفَهُ . (3)

عنه علیه السلام_ عند ذِکْرِ آلِ النّبیِّ صلی الله علیه و آله _: هُمْ مَوضِعُ سِرِّهِ ، و لَجَأُ أمْرِهِ ، و عَیْبَةُ عِلْمِهِ ، و مَوْئلُ حُکْمِهِ ، و کُهوفُ کُتُبِهِ ، و جِبالُ دینِهِ ، بِهِمْ أقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ ، و أذهَبَ ارْتِعادَ فَرائصِهِ . (4)

عنه علیه السلام :وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَن تَعرِفُوا الرُّشدَ حَتّی تَعرِفُوا الَّذی تَرَکَهُ و لَنْ تَأخُذُوا بِمیثاقِ الکِتابِ حَتّی تَعرِفُوا الَّذی نَقَضَهُ و لَنْ تَمَسَّکُوا بِه حَتّی تَعرِفُوا الَّذی نَبَذَهُ فَالتَمِسُوا ذلِکَ مِنْ عِندِ أهلِه فإنَّهُمْ عَیْشُ العِلْمِ ، و مَوتُ الجَهْلِ ، هُمُ الّذینَ یُخْبِرُکُمْ حُکْمُهُمْ عَن عِلْمِهِمْ ، و صَمْتُهُمْ عَن مَنْطِقِهمْ ، و ظاهِرُهُمْ عَن باطِنِهِمْ ، لا یُخالِفونَ الدِّینَ و لا یَخْتَلِفونَ فِیهِ ، فهُوَ بَیْنَهُمْ شاهدٌ صادقٌ ، و صامتٌ ناطقٌ . (5)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که [روش ]ابلاغ پیامها و به انجام رساندن وعده ها و تمام کردن کلمات [الهی] به من آموخته شد . درهای حکمت الهی به روی ما اهل بیت گشوده است و چراغ دین با راهنمایی ما افروخته.

امام علی علیه السلام :کجایند کسانی که از سر دروغ و ستم بر ما، ادّعا کردند آنان راسخان در علم [قرآن]اند و نه ما؟ ......... هدایت با راهنمایی ما به دست می آید و دل های کور با ما تابان می شود.

امام علی علیه السلام_ درباره کسانی که اهل بیت علیهم السلام را وا گذاشتند _فرمود : دنیای زودگذر را برگزیدند و آخرت جاودان را پس زدند؛ چشمه زلال را وا نهادند و از آب تیره و بد مزه نوشیدند. گویی فاسقِ آنان را می نگرم که با منکر یار و همنشین شده است.

امام علی علیه السلام_ هنگام یاد کردن از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : آنان جایگاه سرّ الهی اند و پناهگاه فرمان او و مخزن دانش او و بیانگر احکام شریعت او و جانْ پناه های [امن] کتابهای او و کوههای افراشته دین او. به وسیله ایشان خمیدگی پشت دین را راست گردانید و لرزش آن را از میان بُرد.

امام علی علیه السلام :بدانید که شما هرگز راه رستگاری را نخواهید شناخت تا کسی که آن را رها کرده است بشناسید و هرگز به پیمان قرآن وفا نمی کنید تا آن کسی که پیمانش را شکسته است بشناسید و هرگز به قرآن چنگ نمی زنید تا کسی را که آن را به دور انداخته است بشناسید و این همه را از اهل قرآن بخواهید، که دانش به آنان زنده است و نادانی با وجود آنان مرده؛ آنان که داوری شان شما را از دانش آنان خبر می دهد و سکوتشان از سخنشان و برونشان از درونشان . نه با دین مخالفت می ورزند و نه در آن اختلاف دارند، دین در میان آنان گواهیْ راستین و خاموشیْ گویاست.

ص :257


1- نهج البلاغة: الخطبة120.
2- . نهج البلاغة: الخطبة 144.
3- نهج البلاغة: الخطبة144.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 2.
5- نهج البلاغة: الخطبة147.

عنه علیه السلام :إنّما الأئمّةُ قُوّامُ اللّهِ علی خَلْقِهِ ، و عُرَفاؤهُ علی عِبادِهِ ، و لا یَدْخُلُ الجنّةَ إلاّ مَنْ عَرَفَهُمْ و عَرَفُوهُ ، و لا یَدْخُلُ النّارَ إلاّ مَنْ أنْکَرَهُمْ و أنْکَروهُ . (1)

عنه علیه السلام :نَحْنُ الشِّعارُ و الأصحابُ ، و الخَزَنَةُ و الأبوابُ ، و لا تُؤتَی البُیوتُ إلاّ مِنْ أبوابِها ، فمَنْ أتاها مِن غیرِ أبوابِها سُمِّیَ سارقا . (2)

عنه علیه السلام :فیهِمْ کَرائمُ الإیمانِ ، و هُمْ کُنوزُ الرّحمنِ ، إنْ نَطَقوا صَدَقوا ، و إن صَمَتوا لم یُسْبَقوا . (3)

عنه علیه السلام :نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الوُسْطی ، بها یَلْحَقُ التّالی و إلَیْها یَرْجِعُ الغالی . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أمَا إنّهُ لیسَ عندَ أحدٍ من النّاسِ حقٌّ و لا صوابٌ إلاّ شَیءٌ أخَذوهُ مِنّا أهلَ البیتِ ، و لا أحدٌ مِن النّاسِ یَقضی بحقٍّ و لا عَدلٍ إلاّ و مِفتاحُ ذلکَ القضاءِ و بابُهُ و أوّلُهُ و سَنَنُهُ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام . (5)

امام علی علیه السلام :همانا امامان از جانب خدا تدبیر کننده کار مردمانند و کار گزاران او بر بندگانش. به بهشت در نمی آید مگر کسی که آنان را بشناسد و آنها نیز او را، و به دوزخ وارد نمی شود مگر کسی که ایشان را انکار کند و ایشان نیز او را نشناسند و نپذیرند.

امام علی علیه السلام :ما خاصان و یاران و گنجوران نبوّت و درها[ی رسالتیم ]و به درون خانه ها، جز از درهای آن نتوان وارد شد، و آن که جز از درها، به خانه ها درمی آید، دزد نامیده می شود.

امام علی علیه السلام :نفایس ایمان در ایشان است، آنان گنجینه های خداوند رحمانند، اگر سخن بگویند، راست می گویند و اگر خاموش مانند، بر آنان پیشی نمی جویند.

امام علی علیه السلام :ما تکیه گاه میان راهیم، هر که وا مانَد خود را به آن می رسانَد و آن که پیش تاخته است به سوی آن باز می گردد.

امام باقر علیه السلام :بدانید که هیچ سخن حق و درستی نزد هیچ کس نیست، جز اینکه آن را از ما اهل بیت گرفته است و هیچ فردی نیست که به حق و عدالت داوری می کند، مگر آن که در و کلید و آغاز و شیوه آن [ نزد] امیر المؤمنین، علی بن ابی طالب علیه السلام است.

ص :258


1- . نهج البلاغة : الخطبة 152.
2- نهج البلاغة: الخطبة154.
3- . نهج البلاغة : الخطبة 154 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 109 .
5- الأمالی للمفید: 96/6 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی ذِکْرِ حالِ الأئمّةِ و صِفاتِهمِ _: جَعَلَهُمُ اللّهُ حیاةً للأنامِ ، و مَصابیحَ للظَّلامِ ، و مَفاتیحَ للکلامِ ، و دَعائمَ للإسلامِ . (1)

عنه علیه السلام عن آبائِهِ علیهم السلام: مَعَنا رایةُ الحَقِّ ، مَنْ تَبِعَها لَحِقَ ، و مَنْ تأخَّرَ عَنها غَرِقَ ، ألاَ و بِنا یُدْرَکُ تِرَةُ کُلِّ مُؤمنٍ ، و بِنا تُخْلَعُ رِبْقَةُ الذّلِّ عَنْ أعناقِکُمْ ، و بِنا فُتِحَ لا بِکُمْ ، و مِنّا یُخْتَمُ لا بِکُمْ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ در بیان حال ائمّه و ویژگیهای آنان _فرمود : خداوند آنان را [مایه ]حیات مردمان و چراغهایی در تاریکی و کلیدهای سخن و ستونهای اسلام قرار داد.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از نیاکان بزرگوارش _فرمود : پرچم حق همراه ماست، هر که در پی آن آید [به ساحل نجات] می رسد و هر که از آن دور مانَد، غرق می شود. بدانید که به وسیله ما انتقام خون هر مؤمنی گرفته می شود و به وسیله ما یوغ ذلّت از گردنهایتان برداشته می شود و [همه چیز] با ما آغاز شده، نه با شما و [همه چیز ]با ما پایان می پذیرد، نه با شما.

158 - بَعضُ خَصائِصِ أهلِ البیتِ علیهم السلام
158 - بخشی از ویژگی های اهل بیت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهیا علیُّ، إنّ بِنا خَتمَ اللّهُ الدِّینَ کَما بِنا فَتحَهُ ، و بِنا یُؤلِّفُ اللّهُ بینَ قلوبِکِم بعدَ العَداوةِ و البَغْضاءِ . (4)

الأمالی للمفید :عنه صلی الله علیه و آله _ و هو یصِفُ لعلیٍّ علیه السلام أهلَ الفِتنةِ _ : یَعْمَهونَ فیْهَا إلی أن یُدرِکَهُمُ العَدلُ . [ قالَ علیُ علیه السلام ] فقلتُ: یا رسولَ اللّهِ، العدلُ مِنّا أم مِن غیرِنا ؟ فقالَ : بَل مِنّا، بِنا یَفتَحُ اللّهُ ، و بنا یَختِمُ ، و بِنا ألَّفَ اللّهُ بینَ القلوبِ بعدَ الشِّرکِ . (5)

158

بخشی از ویژگی های اهل بیت علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! همانا خداوند دین را به ما ختم کرد، همچنان که آن را با ما آغاز کرد. با وجود ماست که خداوند دلهای شما را، پس از کینه و دشمنی، به یکدیگر پیوند و الفت می دهد.

الأمالی للمفید_ در توصیفی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از فتنه گران برای علی علیه السلام کرد _: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : در فتنه سرگردانند تا آنکه عدالت به سراغشان آید. علی علیه السلام می پرسد: ای پیامبر خدا! عدالت از طرف ماست یا از طرف دیگران؟ فرمود: البته از جانب ما، خداوند با ما آغاز می کند و با ما پایان می دهد . خداوند، پس از شرک، با ما میان دلها ، پیوند و الفت پدید آورد.

ص :259


1- الکافی : 1 / 204 / 2 .
2- شرح نهج البلاغة : 1 / 276 و الظاهر أنّ الصواب «بنا» بدل «منّا».
3- (انظر) العلم : باب 2876 .
4- الأمالی للمفید : 251 / 4 ، و فی الأمالی للطوسی : 21 / 24 «یختم اللّه ».
5- الأمالی للمفید : 289 / 7 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :بنا یَبدأُ البلاءُ ثُمّ بِکُم ، و بنا یَبدأُ الرَّخاءُ ثُمّ بِکُم ، و الّذی یُحْلَفُ بهِ لَیَنْتَصِرَنَّ اللّهُ بِکُم کما انْتَصرَ بالحِجارةِ . (1)

امام صادق علیه السلام :بلا از ما شروع می شود، سپس از شما؛ و آسایش نیز از ما آغاز می گردد و آنگاه از شما. قسم به آن که به او قسم یاد می شود، خداوند به دست شما انتقام می گیرد، همچنان که [در ماجرای اصحاب فیل ]با سنگ ریزه ها انتقام گرفت.

159 - عِلَّةُ الاستِبدادِ عَلی أهلِ البَیتِ علیهم السلام
159 - علّت غصب حقّ اهل بیت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمّا الاسْتِبدادُ علَینا بهذا المَقامِ _ و نحنُ الأعْلَونَ نَسَبا و الأشَدُّونَ برسولِ اللّه صلی الله علیه و آله نَوْطا _ فإنّها کانتْ أثَرةً ، شَحَّتْ علَیها نفوسُ قومٍ وسَخَتْ عنها نفوسُ آخَرِینَ ، و الحَکَمُ اللّهُ . (2)

159

علّت غصب حقّ اهل بیت علیهم السلام

امام علی علیه السلام :علت آن که این مقام (خلافت) را از ما غصب کردند _ با آن که نسب ما برتر و پیوند خویشی ما با پیامبر صلی الله علیه و آله استوارتر است _ این بود که گروهی آزمندانه به آن چسبیدند و گروهی دیگر (اهل بیت) سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند. و داور [میان ما و ایشان ]خداست.

160 - فَلسَفَةُ الحُکمِ عِندَ أهلِ البَیتِ علیهم السلام
160 - فلسفه حکومت از نگاه اهل بیت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لم یَکُنِ الّذی کانَ مِنّا مُنافَسةً فی سُلطانٍ ، و لا الْتِماسَ شَیءٍ مِن فُضولِ الحُطامِ ، و لکن لِنَرُدَّ المَعالِمَ مِن دِینِکَ، و نُظهِرَ الإصْلاحَ فی بلادِکَ، فیأمَنَ المظلومونَ مِن عبادِکَ ، و تُقامَ المُعَطَّلةُ مِن حُدودِکَ . (3) (4)

160

فلسفه حکومت از نگاه اهل بیت علیهم السلام

امام علی علیه السلام :بار خدایا! تو می دانی که آنچه از ما سر زد، نه از سر رغبت به کسب قدرت بود و نه برای به دست آوردن چیزی از متاع دنیا؛ بلکه می خواستیم نشانه های دین تو را [به جایگاهشان ]بازگردانیم و اصلاح و آبادانی را در سرزمینهای تو پدیدار سازیم، تا بندگان ستمدیده ات امنیت و آسودگی یابند و حدود و احکامِ تعطیل شده ات دوباره بر پا شود.

ص :260


1- الأمالی للمفید : 301 / 2 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 162 .
3- نهج البلاغة: الخطبة131.
4- (انظر) الدنیا : باب 1232 _ 1233.

161 - لَولا مَخافَةُ الفُرقَةِ
161 - اگر ترس از تفرقه و جدایی نبود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فنَظَرْتُ فإذا لیس لی رافِدٌ و لا ذابٌّ و لا مُساعِدٌ ، إلاّ أهلَ بیتی فضَنَنتُ بهم عنِ المَنِیّةِ ، فأغْضَیْتُ علَی القَذی ، و جَرَعْتُ رِیقی علَی الشَّجا . (1)

عنه علیه السلام :فو اللّهِ ما کانَ یُلقی فی رُوعی و لا یَخطِرُ بِبالی أنّ العربَ تُزعِجُ هذا الأمرَ مِن بَعدِهِ صلی الله علیه و آله عن أهلِ بیتِهِ، و لا أنّهُم مُنَحُّوهُ عنّی مِن بَعدِه ......... حتّی رأیتُ راجِعةَ النّاسِ قد رجَعَتْ عنِ الإسلامِ یَدْعونَ إلی مَحْقِ دِینِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، فخَشِیتُ إنْ لم أنصُرِ الإسلامَ و أهلَهُ أن أری فیهِ ثَلْما أو هَدْما تکونُ المُصیبةُ بهِ علَیَّ أعظمَ ......... . (2)

عنه علیه السلام :و ایمُ اللّهِ، لولا مَخافةُ الفُرقَةِ بَیْنَ المسلمینَ ، و أن یَعودوا إلَی الکفرِ و یَعْوَرَّ الدِّینُ، لَکُنّا قد غَیّرْنا ذلکَ ما استَطَعْنا . (3)

161

اگر ترس از تفرقه و جدایی نبود

امام علی علیه السلام :پس، نگریستم و دیدم که نه مرا یاری است و نه مدافعی و نه مددکاری مگر خاندانم. از این رو، دریغم آمد آنان را به کام مرگ سپارم . پس، چشمِ خاشاک خلیده را بر هم نهادم و با استخوانی در گلو، آب دهانم را فرو بردم.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند حتی فکرش را هم نمی کردم و از اندیشه ام نمی گذشت که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله عرب خلافت را از خاندان او بر کَنَد، یا پس از او مرا از عهده دار شدن آن باز دارد ......... تا آنکه دیدم گروهی واپس گرا از اسلام برگشته ، مردم را به نابودی دین محمّد صلی الله علیه و آله فرامی خوانند. پس، ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم شاهد رخنه ای یا زیر و رو شدنی در آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت تر _ از محروم ماندن از خلافت _ بود.

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا اگر بیم آن نبود که مسلمانان پراکنده شوند و به کفر بازگردند و دین صدمه ببیند، بی گمان تا آن جا که توان داشتیم این وضع را دگرگون می ساختیم.

ص :261


1- . نهج البلاغة : الخطبة 217 .
2- نهج البلاغة: الکتاب62.
3- . الأمالی للمفید : 155 / 6 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا قیلَ لَه : إن کانَ لِعلیٍّ علیه السلام حَقٌّ ، فما مَنَعهُ أنْ یَقومَ به ؟ _: إنّ اللّهَ لم یُکَلِّفْ هذا أحدا إلاّ نبیّه علیه و آله السلام ، قالَ لَه: «قاتِلْ فی سبیلِ اللّهِ لا تُکَلَّفُ إلاّ نَفسَکَ » (1) . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که: اگر حق با علی علیه السلام بود، چه چیزی مانع گرفتن حقّش شد _فرمود : خداوند هیچ کس را جز پیامبرش مکلّف به این کار (قیام به تنهایی) نکرد. فرمود: «در راه خدا پیکار کن، که جز بر نفس خویش مکلّف نیستی».

162 - الأئِمَّةُ الإثنا عَشَرَ
162 - امامان دوازده گانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ هذا الأمرَ لا یَنْقَضی حتّی یَمضی فیهِم اثنا عَشَرَ خلیفةً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ أمرُ النّاسِ ماضیا ما وَلِیَهُم اثنا عَشرَ رجُلاً ......... کلّهُم مِن قریشٍ (5) . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ عِدّةَ الخُلَفاءِ بَعدی عِدَّةُ نُقَباءِ موسی . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ هذا الدِّینُ قائما حتّی یکونَ علَیکُم اثنا عَشرَ خلیفةً (8) . (9)

162

امامان دوازده گانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این کار (حکومت اسلامی) به سر نمی آید تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کار مردم پیوسته بگذرد تا آن که دوازده مرد بر آنها فرمان برانند ......... این دوازده نفر همگی از قریش هستند. (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شمار جانشینان من به تعداد نُقبای موسی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این دین پیوسته پابرجاست تا وقتی که دوازده خلیفه بر شما حکومت کنند . (11)

ص :262


1- النساء : 84 .
2- تفسیر العیّاشی : 2 / 51 / 31 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 66 باب 30 . مستدرک الوسائل : 11 / 72 باب 28 . عنوان 148 «الاختلاف» .
4- صحیح مسلم : 3 / 1452 / 5 .
5- صحیح مسلم : 3 / 1452 / 6 .
6- و الأخبار فی هذا المعنی کثیرة ، راجع صحیح مسلم : 3 / 1451 کتاب الإمارة .
7- کنز العمّال : 14971 .
8- کنز العمّال : 30929 .
9- و الظّاهر أنّ الأخبار فی هذا المعنی کثیرة جدّا عن طریق العامّة و الخاصّة ، راجع : کنز العمّال : 12 / 32 و 33 .
10- اخبار فراوانی در این زمینه وارد شده است. مراجعه کنید به صحیح مسلم: 3 / 1451 (کتاب الامارة).
11- اخباری که از طریق سنّی و شیعه در این زمینه رسیده ، بسیار زیاد است.

بحار الأنوار عن عبدِ العظیمِ الحَسَنیِّ :دخلتُ علی سیّدی علیِّ بنِ محمّدٍ علیهما السلام، فلمّا بَصُرَ بی قالَ لی : مَرْحَبا بکَ یا أبا القاسمِ ، أنتَ ولیُّنا حقّا ، فقلتُ له : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، إنّی اُریدُ أنْ أعرِضَ علیکَ دِینی ......... إنّی أقولُ : إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی واحدٌ ......... و إنّ محمّدا عبدُهُ و رسولُهُ خاتَمُ النّبیّینَ ، فلا نبیَّ بعدَهُ إلی یومِ القیامةِ .........

و أقولُ : إنّ الإمامَ و الخلیفةَ و ولیَّ الأمرِ بعدَهُ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام ، ثُمّ الحَسَنُ ، ثُمّ الحُسینُ ، ثُمّ علیُّ بنُ الحسینِ ، ثُمّ محمّدُ بنُ علیٍّ ، ثُمّ جعفرُ بنُ محمّدٍ ، ثُمّ موسی بنُ جعفرٍ ، ثُمّ علیُّ بنُ موسی ، ثُمّ محمّدُ بنُ علیٍّ ، ثمّ أنتَ یا مولای .

فقال علیه السلام : و مِن بَعدِی الحسنُ ابنی ، فکیفَ للنّاسِ بالخَلَفِ مِن بَعدِه؟ ! قالَ : فقلتُ : و کیفَ ذاکَ یا مولای ؟ قالَ : لأنّهُ لا یُری شَخصُهُ و لا یَحِلُّ ذِکرُهُ باسمِهِ حتّی یَخرُجَ فیَملأَ الأرضَ قِسطا و عَدلاً .........

فقالَ : یا أبا القاسمِ ، هذا و اللّهِ دِینُ اللّهِ الّذی ارتَضاه لعِبادِهِ ، فاثْبُتْ علَیهِ ، ثَبَّتکَ اللّهُ بالقولِ الثّابتِ فی الحیاةِ الدُّنیا

و فی الآخِرَةِ . (1) (2)

بحار الأنوار_ به نقل از عبد العظیم حسنی _: به حضور سرورم علی بن محمّد (امام هادی علیهما السلام) رسیدم ؛ چون چشمش به من افتاد، فرمود: خوش آمدی، ای ابو القاسم! تو براستی دوستدار ما هستی. عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! می خواهم دینم را به شما عرضه کنم ......... :

من معتقدم: خدای تبارک و تعالی یکی است ......... و محمّد بنده و فرستاده او و خاتم پیامبران است و پس از او تا روز رستاخیز پیامبری نخواهد آمد .........

من معتقدم: امام و خلیفه و ولیّ امرِ بعد از پیامبر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است و پس از او حسن و سپس حسین و آن گاه علی بن الحسین و بعد محمّد بن علی و پس از او جعفر بن محمّد آن گاه موسی بن جعفر و از پس وی علی بن موسی (رضا) و بعد از او محمّد بن علی (جواد) و سپس ، شما ای سرور من.

حضرت علیه السلام فرمود: و بعد از من حسن فرزندم امام است؛ آیا می دانی که رابطه مردم با جانشین او، چگونه خواهد بود؟ عرض کردم: مگر چگونه خواهد بود سرورم؟ فرمود: آن گونه که خودش دیده نمی شود و بردن نامش نیز روا نیست، تا زمانی که [از پس پرده غیب بیرون آید و ]قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید .........

آن گاه فرمود: ای ابو القاسم! به خدا قسم، این است همان دین خدا، که آن را برای بندگان خود برگزیده و پسندیده است. پس، بر این دین پایداری کن . خداوند در دنیا و آخرت تو را بر این گفتار (عقیده) ثابت، استوار بدارد!

ص :263


1- بحار الأنوار : 69 / 1 / 1 .
2- (انظر) الکافی : 1 / 286 باب ما نصّ اللّه عزّ و جلّ و رسوله علی الأئمّة علیهم السلام واحدا فواحدا .

163 - عِلمُ الإمامِ
163 - علم امام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ علِیّا کانَ عالِما و العلمُ یُتوارَثُ ، و لَن یَهْلِکَ عالِمٌ إلاّ بَقِیَ مِن بَعدِهِ مَن یَعلَمُ عِلمَهُ أو ما شاءَ اللّهُ . (1)

عنه علیه السلام :و اللّهِ، إنّی لَأعلَمُ کتابَ اللّهِ مِن أوّلِهِ إلی آخِرهِ کأنّهُ فی کَفِّی ، فیهِ خَبَرُ السّماءِ و خَبرُ الأرضِ ، و خَبرُ ما کانَ و خَبرُ ما هو کائنٌ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : فیهِ تِبیانُ کلِّ شیءٍ (2) . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ العبدَ إذا اختارَهُ اللّهُ عزّ و جلّ لاُمورِ عبادِهِ شَرحَ صَدرَهُ لذلکَ ، و أودَعَ قلبَهُ یَنابِیعَ الحِکمةِ، و ألْهَمهُ العِلمَ إلهاما ، فلَم یَعْیَ بعدَهُ بجوابٍ و لا یَحیرُ فیهِ عنِ الصّوابِ . (4)

(5)

163

علم امام

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام عالم بود، و علم ، ارث برده می شود. هرگز عالمی نمی میرد مگر آن که پس از او کسی می ماند که علم او یا آنچه را خدا خواهد، بداند.

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند من کتاب خدا را ، از آغاز تا پایانش، چنان می دانم که گویی در مشت من است. خبر آسمان و زمین و گذشته و آینده در قرآن موجود است . خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «بیان هر چیز در قرآن هست».

امام رضا علیه السلام :هرگاه خداوند عزّ و جلّ بنده ای را برای [اداره ]امور بندگانش برگزیند برای این امر به او شرح صدر عطا می کند، چشمه های حکمت را در دلش جاری می سازد و به او علم و دانش الهام می فرماید که از آن پس ، از پاسخ هیچ چیز درنمی ماند و در یافتن راه درست سرگردان نمی شود.

ص :264


1- الکافی : 1 / 221 / 1.
2- إشارة إلی الآیة «و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکلّ شیء» من سورة : النحل : 91 .
3- الکافی : 1 / 229 / 4 .
4- الکافی : 1 / 202 / 1 .
5- (انظر) الکافی : 1 / 221 _ 230 ، بحار الأنوار : 26 / 18 أبواب علوم الأئمّة علیهم السلام ، 2 / 172 باب 23. العلم : باب 2874 ، 2876 . الغیب : باب 3082 .

164 - ما فُرِضَ عَلی أئِمَّةِ العَدلِ
164 - وظایف پیشوایان عدل و حق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ جَعَلَنی إماما لِخَلْقِهِ ، فَفَرَضَ عَلَیَّ التَّقْدیرَ فی نَفْسی و مَطْعَمی و مَشْرَبی و مَلْبَسی کَضُعَفاءِ النّاسِ، کَیْ یَقْتَدیَ الفقیرُ بِفَقْری، و لا یُطْغِیَ الغَنِیَّ غِناهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تعالی فَرَضَ علی أئمّةِ العَدلِ أن یُقَدِّروا أنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النّاسِ ، کَیْ لا یَتَبیَّغَ بالفقیرِ فَقْرُهُ . (2)

عنه علیه السلام :علی أئمّةِ الحَقِّ أنْ یَتَأَسَّوا بأضْعَفِ رَعِیَّتهِمْ حالاً فی الأکْلِ و اللِّباسِ ، و لا یَتَمیَّزونَ عَلَیْهِمْ بِشَیْءٍ لا یَقْدِرونَ عَلَیْهِ ، لِیَراهُمُ الفقیرُ فَیَرْضی عَنِ اللّهِ تعالی بما هُوَ فیهِ ، و یَراهُمُ الغَنِیُّ فَیْزَدادَ شُکْرا و تَواضُعا . (3)

عنه علیه السلام :لا یَحِلُّ للخلیفةِ مِنْ مالِ اللّهِ إلاّ قَصْعَتانِ: قَصْعةٌ یأکُلُها هُوَ و أهلُهُ ، و قَصْعةٌ یُطْعِمُها . (4)

164

وظایف پیشوایان عدل و حق

امام علی علیه السلام :خداوند مرا پیشوای خلق خود قرار داد. از این رو، بر من واجب کرد که درباره خودم و خورد و خوراک و پوشاکم همانند مردمان تنگ دست باشم تا نادار به ناداری من تأسی جوید و توانگر را توانگری اش به طغیان و سرکشی نکشاند.

امام علی علیه السلام :خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده است که خود را با مردم ناتوان همسان کنند، تا تنگدستیِ فقیر، او را برنیاشوبد.

امام علی علیه السلام :پیشوایان حق باید در خوراک و پوشاک به تهی دست ترین فرد رعیت خود تأسّی جویند و با چیزی که آنها قدرت تهیه اش را ندارند خود را متمایز نسازند؛ تا چون تهیدست آنان را ببیند، نسبت به وضعیت خود از خدا خشنود باشد و چون توانگر آنان را ببیند، بر فروتنی و شکر گزاری اش بیفزاید.

امام علی علیه السلام :برای خلیفه استفاده کردن از مال خدا جایز نیست مگر دو کاسه: کاسه ای که خود و خانواده اش بخورند و کاسه ای که به دیگران بخوراند.

ص :265


1- بحار الأنوار : 40 / 336 / 17 .
2- نهج البلاغة: الخطبة209.
3- نهج السعادة : 2 / 49 .
4- کنز العمّال : 14348 .

عنه علیه السلام :ألاَ و إنَّ لِکُلِّ مَأمومٍ إماما یَقْتدی بِهِ و یَسْتَضیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ ، ألاَ و إنَّ إمامَکُمْ قَدِ اکْتَفی مِنْ دُنیاهُ بِطِمْرَیْهِ و مِنْ طُعْمِهِ بقُرْصَیْهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّهُ لَیسَ علَی الإمامِ إلاّ ما حُمِّلَ مِنْ أمرِ رَبِّهِ : الإبلاغُ فی المَوعِظةِ ، و الاجتهادُ فی النَّصیحةِ ، و الإحْیاءُ للسُّنّةِ، و إقامةُ الحُدودِ علی مَسْتَحِقِّیها ، و إصدارُ السُّهْمانِ علی أهْلِها . (2)

عنه علیه السلام_ فی کتابهِ إلَی الأسود بن قطبة _: أمّا بَعْدُ ، فإنَّ الوالی إذا اخْتَلَفَ هَواهُ مَنَعَهُ ذلکَ کَثیرا مِنَ العَدْلِ ، فَلْیَکُنْ أمْرُ النّاسِ عِنْدَکَ فی الحَقِّ سَواءً . (3)

عنه علیه السلام_ فی کِتابهِ إلی مُحمّدِ بنِ أبی بَکْرٍ _: و إنْ تَکُنْ لَهُمْ حاجَةٌ یُواسِ بَیْنَهُمْ فی مَجْلِسِهِ و وَجْهِهِ ، لِیَکُونَ القَریبُ و البَعیدُ عِنْدَهُ علی سَواءٍ . (4)

امام علی علیه السلام :بدانید که هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا می کند و از نور دانش او پرتو می گیرد. بدانید که پیشوای شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو گِرده نان بسنده کرده است.

امام علی علیه السلام :چیزی بر عهده امام نیست جز همان وظایفی که پروردگار بر عهده اش نهاده است: جدّیت در موعظه و اندرز، کوشش در خیرخواهی و ارشاد، زنده کردن سنّت، اجرای حدود الهی بر آنان که سزاوار آنند و رساندن سهام (بیت المال) به کسانی که سهم می برند.

امام علی علیه السلام_ در نامه به اسود بن قطبه _نوشت : اما بعد، چون والی از این و آن هواخواهی کند او را از عدالت بسی باز می دارد، پس، باید در رعایت و ادای حق، میان مردم تفاوتی ننهی.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به محمّد بن ابی بکر _نوشت : اگر مردم کاری داشتند [و برای آن نزد والی آمدند، والی باید] در نشستن و نگاه کردن خود میان آنها تفاوتی ننهد، تا آشنا و بیگانه نزد او یکسان باشند.

165 - الحُقوقُ المُتَبادَلَةُ بَینَ الإمامِ وَالاُمَّةِ
165 - حقوق متقابل امام و امّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَقٌّ علی الإمامِ أنْ یَحْکُمَ بما أنْزَلَ اللّهُ و أنْ یُؤدّیَ الأمانةَ ، فإذا فَعَلَ فَحَقٌّ علَی النّاسِ أنْ یَسْمَعوا لَهُ و أنْ یُطیعوا و أنْ یُجیبوا إذا دُعوا . (5)

165

حقوق متقابل امام و امّت

امام علی علیه السلام :امام وظیفه دارد بر طبق آنچه خدا نازل کرده است حکومت کند و امانت را ادا نماید. چون چنین کند مردم وظیفه دارند سخنش را بشنوند، فرمانش را ببرند و هرگاه آنان را فرا خواند، اجابت کنند.

ص :266


1- نهج البلاغة: الکتاب45.
2- . نهج البلاغة : الخطبة 105 .
3- نهج البلاغة: الکتاب59 .
4- . شرح نهج البلاغة : 6 / 65 .
5- کنز العمّال : 14313 .

عنه علیه السلام :أمّا بَعْدُ ، فإنَّ حَقّا عَلَی الوالی أَلاّ یُغَیِّرَهُ علی رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نالَهُ ، و لا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ ، و أنْ یَزیدَهُ ما قَسَمَ اللّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّا مِنْ عِبادِهِ ، و عَطْفا علی إخْوانِهِ. ألاَ و إنَّ لَکُمْ عِندی ألاّ أحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّا إلاّ فی حَرْبٍ ، و لا أطْویَ دُونَکُمْ أمْرا إلاّ فی حُکْمٍ ، و لا اُؤخِّرَ لَکُمْ حَقّا عَنْ مَحِلِّهِ ، و لا أقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ ، و أنْ تَکونوا عِندی فی الحَقِّ سَواءً ، فإذا فَعَلْتُ ذلکَ وَجَبَتْ للّهِ عَلَیْکُمُ النِّعْمَةُ و لی عَلَیْکُمُ الطّاعةُ . (1)

عنه علیه السلام :فَقَدْ جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقّا بِوَلایةِ أمْرِکُمْ، و لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الحَقِّ مِثْلُ الّذی لی عَلَیْکُمْ . (2)

امام علی علیه السلام :اما بعد، وظیفه حکمران است که اگر به زیادتی رسید یا به نعمتی مخصوص گشت موجب تغییر حال و دگرگونی رفتار او بر رعیتش نشود و نعمتهایی که خدا نصیبش کرده بر نزدیکی او به بندگان خدا و مهربانی او به برادرانش بیفزاید.

بدانید حقّ شماست بر من که رازی را از شما نپوشانم مگر در جنگ، و بدون رایزنی با شما کاری را نکنم مگر در قضاوت، و در ادای حقّ شما تأخیر نکنم (حقوق و عطایای شما را به موقع بپردازم) و در رساندن آن درنگ نکنم و همه شما را در حق یکسان بدانم. پس، هرگاه چنین کردم، خداوند بر شما حقّ نعمت خواهد داشت و من بر شما حقّ اطاعت.

امام علی علیه السلام :البته خداوند به سبب زمامداری بر شما برای من حقّی بر شما قرار داد و حقّی هم برای شما بر من، همانند حقّی که من بر شما دارم.

166 - أئِمَّتُکُمْ وَفدُکُم
166 - امامان شما فرستادگان شما هستند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أئمّتَکُمْ وَفْدُکُمْ إلَی اللّهِ، فانْظُروا مَنْ تُوفِدونَ فی دِینِکُمْ و صَلاتِکُمْ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أئمّتَکُمْ قادَتُکمْ إلَی اللّهِ ، فانْظُروا بِمَنْ تَقْتَدونَ فی دِینِکُمْ و صَلاتِکُمْ . (4)

166

امامان شما فرستادگان شما هستند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا امامان شما نمایندگان شما نزد خدایند؛ پس، بنگرید که در دین و نماز خود چه کسانی را نماینده می کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امامان شما راهبران شما به سوی خداوندند، پس، بنگرید که در دین و نماز خود به چه کسانی اقتدا می کنید.

ص :267


1- . نهج البلاغة : الکتاب 50 .
2- نهج البلاغة: الخطبة216.
3- . بحار الأنوار : 23/30/46 .
4- بحار الأنوار : 23 / 30 / 46 .

167 - مَوانِعُ الإمامَةِ
167 - موانع امامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی لِداوودَ علیه السلام : حَرامٌ علی کُلِّ قَلْبِ عالِمٍ مُحِبٍّ للشَّهَواتِ أنْ أجْعَلَهُ إماما للمُتَّقینَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و قَدْ عَلِمْتُمْ أنَّهُ لا یَنبغی أنْ یَکونَ علَی الفُروجِ و الدِّماءِ و المَغانِمِ و الأحْکامِ و إمامةِ المُسلِمینَ : البَخیلُ فَتَکُونَ فی أموالهِمْ نُهْمَتُهُ ، و لا الجاهلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ، و لا الجافی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفائهِ ، و لا الحائفُ (الجائف) للدُّولِ فَیَتَّخِذَ قوما دُونَ قومٍ ، و لا المُرْتَشی فی الحُکْمِ فَیَذْهَبَ بالحُقوقِ و یَقِفَ بها دُونَ المَقاطِعِ ، و لا المُعَطِّلُ للسُّنّةِ فَیُهْلِکَ الاُمَّةَ . (2)

167

موانع امامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال به داوود علیه السلام فرمود: بر هر عالمی که دلش در بند شهوات است حرام است که پیشوای پرهیزگاران قرارش دهم.

امام علی علیه السلام :دانستید که نباید مسؤولیت نوامیس، جانها، غنایم، احکام و پیشوایی مسلمانان را به دست بخیل سپرد تا که بر اموال آنان حریص گردد و نه به دست نادان که با نادانی خود ایشان را گمراه کند و نه به دست جفاکار که بر اثر جفا و بی وفایی اش از آنان ببُرد و نه به دست بی عدالت در تقسیم مالها تا به مردمی ببخشد و مردمی را محروم سازد و نه به دست کسی که در حکم کردن رشوه ستانَد تا حقوق مردم را پایمال کند و در رساندن حق به صاحبانش کوتاهی ورزد و نه به دست کسی که فروگذار سنّت است تا امّت را به نابودی کشاند.

168 - مَنِ ائتَمَّ بِغَیرِ إمامِ الحَقِّ
168 - پیروی از پیشوای غیر حق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : لاُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فی الإسلامِ أطاعَتْ إماما جائرا لَیسَ مِنَ اللّهِ عزّ و جلّ و إنْ کانَتِ الرَّعِیَّةُ فی أعمالِها بَرَّةً تَقِیّةً . (3)

168

پیروی از پیشوای غیر حق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرموده است هر رعیتی از رعایای اسلام را که از پیشوایی ستمگر _ که از جانب خداوند عزّ و جلّ نیست _ فرمان برد، عذاب خواهم کرد، هر چند آنان در کارهایشان نیکوکار و پرهیزگار باشند.

ص :268


1- روضة الواعظین : 461 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 131 .
3- بحار الأنوار : 25 / 110 / 1 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی : لاُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فی الإسلامِ دَانَتْ بِولایةِ کُلِّ إمامٍ جائرٍ لیسَ مِنَ اللّهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنْ أشْرَکَ مَعَ إمامٍ إمامتُهُ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مَنْ لَیسَتْ إمامَتُهُ مِنَ اللّهِ کانَ مُشْرِکا باللّهِ . (2)

امام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی فرموده است: بی گمان هر رعیتی از رعایای اسلام را که حکومت هر پیشوای ستمگر غیر خدایی را بپذیرد عذاب خواهم کرد.

امام صادق علیه السلام :هر کس پیشوای غیر الهی را با پیشوایی که امامتش از جانب خداست شریک گرداند به خدا شرک ورزیده است.

169 - أئِمَّةُ النّارِ
169 - پیشوایان دوزخ

الکتاب:

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ» . (3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ شَرَّ النّاسِ عِنْدَ اللّهِ إمامٌ جائرٌ ضَلَّ و ضُلَّ بِهِ ، فأماتَ سُنَّةً مأخُوذَةً و أحیا بِدْعةً مَتْروکَةً ، و إنّی سَمِعْتُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : یُؤتی یومَ القِیامَةِ بالإمامِ الجائرِ و لَیسَ مَعَهُ نَصیرٌ و لا عاذِرٌ ، فیُلقی فی نارِ جَهَنَّمَ ، فَیَدُورُ فیها کما تَدورُ الرَّحی ، ثُمَّ یُرْتَبَطُ فی قَعْرِها . (4)

169

پیشوایان دوزخ

قرآن:

«و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به آتش [دوزخ ]فرا می خوانند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :بدترینِ مردم نزد خداوند پیشوای ستمگری است که هم خود گمراه است و هم سبب گمراهی است؛ زیرا سنّت معمول را می میراند و بدعت متروک را زنده می کند. شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: در روز قیامت پیشوای ستمگر آورده می شود بی آن که پشتیبان و عذرخواهی داشته باشد. پس، در آتش دوزخ افکنده می شود و همچون سنگ آسیا در دوزخ به چرخش در می آید، سپس در قعر آن به بند کشیده می شود.

ص :269


1- الکافی : 1 / 376 / 4 .
2- الکافی : 1 / 373 / 6 .
3- القصص : 41 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 165 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إذْ تَبَرَّأَ الّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الّذِینَ اتَّبَعُوا» (1) _: هُمْ و اللّهِ یا جابرُ أئمَّةُ الظَّلَمةِ و أشیاعُهُمْ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أئمَّةَ الجَورِ و أتْباعَهُمْ لَمَعْزولونَ عَن دِینِ اللّهِ و الحَقِّ ، قَد ضَلُّوا بأعمالِهِمُ الّتی یَعْمَلونَها ، کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بهِ الرِّیحُ فی یومٍ عاصِفٍ . (3)

الکافی عَن مُحمّدَ بنِ منصورٍ قالَ :سألْتُهُ عَنْ قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «و إذا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْها آباءَنا» (4) ......... قالَ : فإنّ هذا فی أئمّةِ الجَورِ . (5)

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر آیه «هنگامی که پیروی شدگان از پیروان بیزاری می جویند» _فرمود : ای جابر! سوگند به خدا که آنان پیشوایان ستمگران و پیروان آنها هستند.

امام باقر علیه السلام :همانا پیشوایان ستم و پیروان آنها از دین خدا و از حق به دورند. کارهایی که می کنند بر باد رفته است، همچون خاکستری که باد آن را در یک روز طوفانی از هم می پراکند.

الکافی_ به نقل از محمّد بن منصور _: از امام باقر علیه السلام درباره آیه «و چون کار زشتی کنند گویند پدرانمان را نیز چنین یافته ایم» پرسیدم، حضرت فرمود: این درباره پیشوایان ستم است.

170 - مُدَّعِی الإمامَةِ
170 - مدّعی امامت

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «وَ یَوْمَ القِیامَةِ تَرَی الّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» (6) _: مَنْ قالَ: إنّی إمامٌ ، و لیسَ بإمامٍ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یومَ القِیامَةِ و لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ ألِیمٌ : مَنِ ادّعی إمامةً مِنَ اللّهِ لَیسَتْ لَهُ ، و مَنْ جَحَدَ إماما مِنَ اللّهِ ، و مَنْ زَعَمَ أنّ لَهُما فی الإسلامِ نَصیبا . (8)

170

مدّعی امامت

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «در روز قیامت آنهایی را که به خدا دروغ بسته اند سیه روی می بینی» _فرمود : کسی است که بگوید: من امام هستم، در حالی که امام نیست.

امام صادق علیه السلام :سه کس اند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و بر [صداقت ]آنان مهر تأیید نمی زند، و عذابی دردناک دارند: هر که به دروغ ادّعای امامت از جانب خدا کند، و هر که امامِ از جانب خدا را انکار کند و هر که بپندارد که این دو کس از اسلام بهره ای دارند.

ص :270


1- البقرة : 166 .
2- الکافی : 1 / 374 / 11 .
3- بحار الأنوار : 25 / 110 / 2 .
4- الأعراف : 28 .
5- الکافی : 1 / 373 / 9 .
6- الزمر : 60 .
7- الکافی : 1 / 372 / 1 .
8- الکافی : 1 / 373 / 4 .

عنه علیه السلام :مَنِ ادّعی الإمامةَ و لَیسَ مِنْ أهلِها فَهُوَ کافِرٌ . (1)

(2)

امام صادق صلی الله علیه و آله :هر که ادّعای امامت کند در حالی که شایستگی آن را ندارد، کافر است.

171 - أحادیثُ مَجعُولةٌ لِتَثبِیتِ إمامَةِ أئِمَّةِ الجَورِ
171 - احادیث ساختگی برای تثبیت پیشوایان ستم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنْ یُطِعِ الأمیرَ فَقَدْ أطاعَنی ، و مَنْ یَعْصِ الأمیرَ فقد عَصانی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :عَلَیْکَ السَّمعَ و الطّاعةَ فی عُسْرِکَ و یُسْرِکَ و مَنْشَطِکَ و مَکْرَهِکَ و أثَرَةٍ عَلَیْکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُکَفِّروا أهلَ مِلَّتِکُمْ و إنْ عَمِلوا الکبائرَ ، و صَلُّوا خَلْفَ کلِّ إمامٍ ، و صَلُّوا علی کلِّ مَیّتٍ ، و جاهِدوا معَ کُلِّ أمیرٍ ! (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ منَ السُّنَّةِ : الصّلاةُ خَلْفَ کلِّ إمامٍ ، لَکَ صَلاتُکَ و عَلَیْهِ إثْمُهُ ، و الجِهادُ مَعَ کُلِّ أمیرٍ ، لَکَ جِهادُکَ و عَلَیْهِ شَرُّهُ! و الصَّلاةُ علی کلِّ مَیّتٍ مِنْ أهلِ التَّوحیدِ و إنْ کانَ قاتِلَ نَفْسِهِ . (6)

171

احادیث ساختگی برای تثبیت پیشوایان ستم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از فرمانروا پیروی کند از من پیروی کرده و هر که از فرمان او سر پیچد، مرا نافرمانی کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در سختی و آسایش، در خوشی و ناخوشی و در جایی هم که به زیان تو و سود خود اقدام می کنی، باید حرف شنو و مطیع [حاکم ]باشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همکیشان خود را کافر مشمارید هر چند مرتکب گناهان کبیره شوند؛ پشت سر هر امامی نماز بگزارید؛ بر هر مرده ای نماز بخوانید؛ و همراه هر فرماندهی به جهاد بروید !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز از سنّت است: نماز گزاردن پشت سر هر امامی، که [ثواب ]نماز تو برای خودت است و گناه او به گردن خود اوست؛ جهاد کردن در رکاب هر فرماندهی، که پاداش جهادت از آن توست و شرّ آن به گردن خود اوست؛ و نماز خواندن بر جنازه هر مرده ای از اهل توحید، هر چند خود کشی کرده باشد.

ص :271


1- بحار الأنوار : 25 / 112 / 7.
2- (انظر) بحار الأنوار : 25 / 110 باب 3 .
3- صحیح مسلم : 3 / 1466 / 32 .
4- صحیح مسلم : 3 / 1467 / 35 .
5- کنز العمّال : 1077 .
6- کنز العمّال : 1082 .

عنه صلی الله علیه و آله :الجِهادُ واجِبٌ عَلَیْکُمْ مَعَ أمیرٍ ، بَرّا کانَ أو فاجِرا، و إنْ هُوَ عَمِلَ الکبائرَ، و الصّلاةُ واجِبةٌ عَلَیْکُمْ خَلْفَ کُلِّ مُسلِمٍ ، بَرّا کانَ أو فاجِرا ، و إنْ هُوَ عَمِلَ الکبائرَ ! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الصّلاةُ المَکْتوبَةُ واجِبةٌ خَلْفَ کُلِّ مُسلمٍ ، بَرّا کانَ أو فاجِرا ، و إنْ عَمِلَ الکبائرَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّها سَتَکونُ بَعْدی أثَرَةٌ و اُمورٌ تُنْکِرونَها . قالُوا : یا رسولَ اللّهِ ، کَیْفَ تَأمُرُ مَنْ أدْرَکَ مِنّا ذلکَ ؟ قالَ : تُؤَدُّونَ الحَقَّ الّذی عَلَیْکُمْ، و تَسألونَ اللّهَ الّذی لَکُمْ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّکُمْ سَتَلْقَونَ بَعْدی أثَرَةً ، فاصْبِروا حتّی تَلْقَونی علَی الحَوضِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رأی مِنْ أمیرِهِ شَیْئا یَکْرَهُهُ فَلْیَصْبِرْ ، فإنَّهُ مَنْ فارَقَ الجَماعةَ شِبْرا فَماتَ ، فَمِیتةٌ جاهلیّةٌ ! (5)

صحیح مسلم :عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : شِرارُ أئمّتِکُمُ الّذینَ تُبْغِضونَهُمْ و یُبْغِضونَکُمْ و تَلْعَنونَهُمْ و یَلْعَنونَکُمْ ، قِیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، أ فلا نُنابذُهُمْ بالسَّیْفِ ؟ فقالَ : لا ، ما أقاموا فِیکُمُ الصَّلاةَ ، و إذا رأیتُمْ مِنْ وُلاتِکُمْ شَیْئا تَکْرَهونَهُ فاکْرَهوا عَمَلَهُ ، و لا تَنْزِعوا یَدا مِنْ طاعةٍ ! (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما واجب است که در رکاب یک فرمانده، چه نیکوکار و چه تبهکار، جهاد کنید، اگر چه مرتکب گناهان کبیره شود؛ بر شما واجب است که پشت سر هر مسلمانی ، چه نیکوکار و چه بدکردار، نماز بخوانید، هر چند گناهان بزرگ انجام دهد!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گزاردن نماز واجب، پشت سر هر مسلمانی ، نیکوکار باشد یا بدکار، واجب است؛ گر چه مرتکب گناهان کبیره شود!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زودا که پس از من تبعیضات و انحصار طلبی هایی [در بیت المال] و امور ناپسند دیگری پدید آید . گفتند: ای رسول خدا! برای کسانی از ما که آن زمان را درک کنند چه دستور می دهید؟ فرمود: شما حق و وظیفه ای را که به گردن دارید ادا کنید ولی حق و حقوق خودتان را از خدا بخواهید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی پس از من شاهد تبعیضات و انحصار طلبی در بیت المال خواهید بود؛ در آن هنگام شکیبایی ورزید تا زمانی که در کنار حوض [کوثر] مرا دیدار کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از فرمانروای خود، کار ناخوشایندی دید باید صبر کند؛ چه آن که هر کس یک وجب از جماعت [اسلامی ]جدا افتد و در آن حال بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است .

صحیح مسلم :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بدترین پیشوایان شما آنانند که شما ایشان را دشمن دارید و آنان شما را، شما آنان را نفرین کنید و ایشان شما را. گفته شد: ای پیامبر خدا! آیا با شمشیر با آنان نستیزیم؟ فرمود: تا زمانی که در میان شما نماز می گزارند، نه. هرگاه از فرمانروایان خود عمل و رفتار ناپسندی دیدید کارش را زشت شمارید، اما دست از فرمانبری نکشید!

ص :272


1- کنز العمّال : 10481 .
2- سنن أبی داوود : 1 / 162 / 594 .
3- صحیح مسلم : 3/1472/45 .
4- صحیح مسلم : 3/1474/48 .
5- صحیح مسلم : 3/1477/ 55 .
6- صحیح مسلم : 3/1481/65 .

صحیح مسلم :سألَ سَلَمةُ بنُ یَزیدَ الجُعْفیُّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : إنْ قامَتْ عَلَیْنا اُمراءُ یَسألونا حَقَّهُمْ و یَمْنَعونا حَقَّنا فَما تأمُرُنا؟ فأعْرَضَ عَنْهُ ، ثُمَّ سَألَهُ فأعْرَضَ عَنْهُ ، ثُمَّ سَألَهُ فی الثّانِیَةِ أو فی الثّالِثَةِ ، فَجَذَبَهُ الأشْعَثُ بنُ قَیْسٍ و قالَ : اسْمَعوا و أطیعوا فإنّما عَلَیْهِمْ ما حُمِّلوا و عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتم !

و فی خبرٍ : فَجَذَبَهُ الأشعثُ بنُ قَیْسٍ فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اسْمَعوا و أطیعوا ......... . (1)

صحیح مسلم عن حُذَیفةَ بنِ الیَمانِ :قال [رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] : یَکونُ بَعْدی أئمّةٌ لا یَهتدونَ بِهُدای و لا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتی ، و سَیَقُوم فِیهِمْ رِجالٌ قُلوبُهُمْ قُلوبُ الشَّیاطینِ فی جُثْمانِ إنْسٍ . قالَ : قلتُ : کَیْفَ أصْنَعُ یا رسولَ اللّهِ ، إن أدْرَکْتُ ذلکَ ؟ قالَ: تَسْمَعُ و تُطیعُ للأمیرِ و إن ضُرِبَ ظَهْرُکَ و اُخِذَ مالُکَ ، فاسْمَعْ و أطِعْ !! (2) . (3) (4)

صحیح مسلم :سلمة بن یزید جعفی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسید: اگر حکمرانانی بر ما حاکم شوند که حقّشان را از ما مطالبه کنند ولی ما را از حقّمان محروم سازند، چه دستور می فرمایید؟ پیامبر از او روی برگردانید. او بار دیگر پرسید، باز پیامبر از او روی گرداند، بار دوم و یا سوم همین سؤال را پرسید، در این هنگام اشعث بن قیس او را به طرف خود کشید و گفت: «فرمان آنها را بشنوید و اطاعت کنید؛ زیرا شما مسؤول اعمال خودتان هستید، آنها هم مسؤول اعمال خودشان».

در خبر دیگری آمده است : اشعث او را به طرف خود کشید و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فرمان آنها را بشنوید و اطاعت کنید ......... ».

صحیح مسلم_ به نقل از حذیفة بن یمان _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : پس از من پیشوایانی خواهند آمد که به راه من نمی روند و به سنّت من پایبند نیستند. از میان آنان مردانی برخواهند خاست که دلهایشان دلهای شیاطین است جای گرفته در کالبد آدمی.

راوی گفت: پرسیدم : اگر چنان زمانی را درک کردم چه کنم؟ فرمود: فرمان حکمران را می شنوی و اطاعت می کنی. اگر بر پشت تو تازیانه خورَد و مال و ثروتت گرفته شود، [باز هم ]بشنو و اطاعت کن! (5)

ص :273


1- صحیح مسلم : 3/1474/49 .
2- صحیح مسلم : 3/1476/52 .
3- و الأحادیثُ المجعولة الّتی نُسجت علی هذا المنوالِ کثیرةٌ جدّا ، فراجع کنز العمّال: 4/373 و374 و5/751 و11/210 ، سنن أبی داوود: 3 / 18؛ بحار الأنوار : 75 / 354 .
4- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2646 . الحقّ : باب 894 . السلطان : باب 1840 _ 1843.
5- از این قبیل احادیث ساخته و بربافته فراوان است ، به منابع آنها مراجعه کنید.

172 - لا طاعَةَ لِمَن لَم یُطِعِ اللَّهَ سُبحانَهُ
172 - ممنوعیت فرمانبری از کسی که فرمانبر خداوند سبحان نیست

الکتاب:

«وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَرَاءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا طاعةَ لِمَنْ لَمْ یُطِعِ اللّهَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، أربعةٌ مِنْ قَواصِمِ الظَّهْرِ : إمامٌ یَعصی اللّهَ و یُطاعُ أمْرُهُ ......... . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :احْذَروا علی دِینِکُمْ ثَلاثةً: رَجُلٌ آتاهُ اللّهُ القرآنَ ، و رَجُلٌ آتاهُ اللّهُ سُلطانا فقالَ : مَنْ أطاعَنی فَقَدْ أطاعَ اللّهَ، و مَنْ عَصانی فَقَدْ عَصَی اللّهَ ! و قَد کَذَبَ ، لا یَکونُ لِمَخْلوقٍ خَشْیَةٌ دُونَ الخالِقِ . (4)

172

ممنوعیت فرمانبری از کسی که فرمانبر خداوند سبحان نیست

قرآن:

«و گفتند: پروردگار ما! ما از مهتران و بزرگان خود فرمان بردیم و آنها ما را گمراه کردند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از کسی که فرمانبردار خدا نیست، نباید فرمان برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! چهار چیز کمر شکن است: پیشوایی که خدا را نافرمانی می کند ولی فرمانش را می برند ......... .

امام علی علیه السلام :از سه کس بر دینِ خود بترسید: مردی که خداوند [ قرائت و فهم ]قرآن را به او داده است و مردی که خداوند قدرت در اختیارش نهاده است و بگوید: هر که مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است! او دروغ می گوید. هیچ آفریده ای، جز از آفریدگار نباید ترسی داشته باشد.

ص :274


1- الأحزاب : 67 .
2- کنز العمّال : 14872 .
3- الخصال : 206 / 24 .
4- کنز العمّال : 14399 .

عنه علیه السلام :ألاَ فالحَذَرَ الحَذَرَ مِنْ طاعةِ ساداتِکُمْ و کُبَرائکُمُ الّذینَ تَکَبَّروا عَن حَسَبِهِمْ ، و تَرفَّعوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ ......... فإنّهُمْ قواعدُ أساسِ العَصَبیّةِ ، و دعائمُ أرکانِ الفِتْنَةِ، و سُیوفُ اعْتِزاءِ الجاهلیّةِ . (1)

عنه علیه السلام :احْذَروا علی دِینِکُمْ ثَلاثةً : ......... و رَجُلاً آتاهُ اللّهُ عزّ و جلّ سُلطانا فَزَعَمَ أنَّ طاعَتَهُ طاعةُ اللّهِ ، و مَعْصیتَهُ مَعْصیةُ اللّهِ، و کَذَبَ ، لِأَن_هُ لا طاعةَ لِمَخْلوقٍ فی مَعْصیةِ الخالِقِ ......... إنّما الطّاعةُ للّهِ و لِرَسولِهِ و لِوُلاةِ الأمْرِ ، و إنّما أَمَرَ اللّهُ عزّ و جلّ بطاعةِ الرَّسولِ لأنَّهُ مَعْصومٌ . (2)

عنه علیه السلام :بَعَثَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله جَیْشا و أمَّرَ عَلَیْهِمْ رَجُلاً و أمَرَهُمْ أنْ یَسْتَمِعوا لَهُ و یُطیعوا ، فأجَّجَ نارا و أمَرَهُمْ أنْ یَقْتَحِموا فیها ، فأبی قومٌ أنْ یَدْخُلوها و قالوا : إنّا فَرَرْنا مِنَ النّار. و أرادَ قومٌ أنْ یَدْخُلوها ، فَبَلَغَ ذلکَ النّبیَّ صلی الله علیه و آله فقالَ : لو دَخَلوها لَم یَزالوا فیها ، و قالَ : لا طاعةَ فی مَعْصیةِ اللّهِ ، إنّما الطّاعةُ فی المَعْروفِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هان، زنهار! زنهار! از فرمانبری مهتران و بزرگانتان که به شرافت خانوادگی خود نازیدند (5) و تبار خویش را برتر دیدند ......... آنان پایه های عصبیت اند و ستونهای فتنه و شمشیرهای تفاخر جاهلی.

امام علی علیه السلام :نسبت به دین خود از سه کس برحذر باشید : ......... و مردی که خداوند عزّ و جلّ به او قدرت (حکومت) داده است و او بگوید که اطاعت از او، اطاعت از خداست و نافرمانی از او نافرمانی از خداست. او دروغ می گوید؛ زیرا از فرمان هیچ آفریده ای که بر خلاف فرمان آفریدگار باشد نباید اطاعت کرد ......... فقط باید از خدا و پیامبرش و اولو الامر اطاعت کرد و خداوند عزّ و جلّ به اطاعت کردن از پیامبر فرمان داده، چون او معصوم است.

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله سپاهی را گسیل داشت و مردی را فرمانده آنان کرد و به سپاهیان فرمود تا دستورهای او را بشنوند و اطاعت کنند . او آتشی بیفروخت و به سپاهیان دستور داد خود را در آن بیندازند. گروهی از ورود به آتش سر باز زده گفتند: ما از آتش گریخته ایم و گروهی تصمیم گرفتند وارد آتش شوند. این خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، فرمود: اگر به میان آتش می رفتند برای همیشه در آتش بودند. آن گاه فرمود: در معصیت خدا نباید از کسی اطاعت کرد بلکه فقط در خوبیها باید فرمان برد.

ص :275


1- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
2- بحار الأنوار : 75 / 337 / 8 .
3- تنبیه الخواطر : 1 / 51 .
4- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2646 . العبادة : باب 2458 . کنز العمّال : 5 / 791 _ 798 .
5- ابن ابی الحدید می گوید: خود را نشناختند و در اصل و ریشه خود، که آبی گندیده و لجنی بد بوست، نیندیشیدند _ م.

173 - وُجوبُ الخُروجِ عَلی أئِمَّةِ الجَورِ
173 - وجوب قیام علیه پیشوایان ستم

الدرّ المنثور :_ قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: إنّ رَحَی الإسلامِ سَتَدورُ ، فحَیْثُ ما دارَ القرآنُ فدوروا بِهِ ، یُوشِکُ السُّلطانُ و القرآنُ أنْ یَقْتَتِلا و یَتَفَرَّقا، إنَّهُ سَیَکونُ عَلَیْکُمْ مُلوکٌ یَحْکُمونَ لَکُمْ بِحُکْمٍ ، و لَهُمْ بِغَیْرِهِ ، فإنْ أطَعْتُموهُمْ أضَلُّوکُمْ ، و إنْ عَصَیْتُموهُمْ قَتَلوکُمْ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، فکَیْفَ بنا إن أدْرَکْنا ذلکَ؟ قالَ : تَکونون کأصْحابِ عیسی : نُشِروا بالمَناشِیرِ و رُفِعوا علَی الخَشَبِ . مَوتٌ فی طاعةٍ خَیْرٌ مِنْ حیاةٍ فی مَعْصیةٍ . (1)

کنز العمّال :_ قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _: إنّ رَحی الإسلامِ دائرةٌ ، و إنّ الکِتابَ و السُّلطانَ سَیَفْتَرِقانِ ، فَدُوروا مَعَ الکِتابِ حَیْثُ دارَ ، و سَتَکونُ عَلَیْکُمْ أئمَّةٌ إنْ أطَعْتُموهُمْ أضَلُّوکُمْ ، و إنْ عَصَیْتُموهُمْ قَتَلوکُمْ . قالوا : فکَیْفَ نَصْنَعُ یا رسولُ اللّهِ ؟

قال : کُونوا کأصحابِ عیسی : نُصِبُوا علَی الخَشَبِ ، و نُشِروا بالمَناشِیرِ . مَوتٌ فی طاعةٍ خَیْرٌ مِنْ حیاةٍ فی مَعْصیةٍ . (2)

173

وجوب قیام علیه پیشوایان ستم

الدرّ المنثور :_ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود _: سنگ آسیاب اسلام به زودی به چرخش خواهد افتاد. پس، شما بر محور قرآن بچرخید. نزدیک است که قدرت و قرآن با یکدیگر به پیکار برخیزند و از هم جدا شوند. به زودی شاهانی بر شما حاکم خواهند شد که برای شما به گونه ای حکم می کنند و برای خود به گونه ای دیگر. اگر از آنان فرمان برید، گمراهتان می کنند و اگر نافرمانی کنید شما را می کشند.

گفتند: ای پیامبر خدا! در چنان روزگاری چه کنیم؟ فرمود: همچون یاران عیسی باشید، که با ارّه پاره پاره و بر چوبه دار آویخته شدند. مرگ در راه طاعت [خدا] بهتر از زندگی در معصیت است.

کنز العمّال :_ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود _: سنگ آسیاب اسلام به چرخش درآمده و قرآن و حکومت به زودی از هم جدا خواهند شد. پس، هر کجا قرآن گشت بر محور قرآن بچرخید. به زودی پیشوایانی بر شما حاکم خواهند شد که اگر فرمانشان برید، گمراهتان می کنند و اگر فرمان نبرید، شما را می کشند. گفتند: ای پیامبر خدا! پس چه کنیم؟ فرمود: چونان یاران عیسی باشید که بر دار شدند و با ارّه قطعه قطعه گشتند. مردن در راه طاعت [خدا] بهتر است از زندگی کردن در معصیت [او].

ص :276


1- الدرّ المنثور : 3 / 125 .
2- کنز العمّال : 1081 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَیَکونُ عَلَیْکُمْ أئمَّةٌ یَمْلِکونَ أرْزاقَکُمْ ، یُحَدِّثونَکُمْ فیَکْذِبونَکُمْ ، و یَعْملونَ فیُسیئُونَ العَمَلَ ، لا یَرْضَونَ مِنْکُمْ حتّی تُحَسِّنوا قَبیحَهُمْ ، و تُصَدِّقوا کِذْبَهُمْ ، فأعْطُوهُمُ الحَقَّ ما رضُوا بِهِ ، فإذا تَجاوَزوا فمَنْ قُتِلَ علی ذلکَ فَهُوَ شهیدٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فِیکُمُ العُلَماءُ و الفُقَهاءُ ، و النُّجَباءُ و الحُکَماءُ ، و حَمَلَةُ الکِتابِ، و المُتَهَجِّدونَ بالأسْحارِ، و عُمّارُ المساجِدِ بِتلاوَةِ القرآنِ، أ فَلا تَسْخَطونَ و تَهْتَمّونَ أنْ یُنازِعَکُمُ الوَلایةَ عَلَیْکُمْ سُفَهاؤکُمْ ، و الأشرارُ الأراذِلُ مِنْکُمْ؟! (2)

دستور معالم الحکم عن أبی عَطاء :خَرَجَ عَلَینا أمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام _ مَحْزونا یَتَنَفّسُ، فقالَ : کَیْفَ أنتُمْ و زَمانٌ قَدْ أظَلَّکُمْ تُعَطَّلُ فیهِ الحُدودُ و یُتَّخَذُ المالُ فیهِ دُوَلاً ، و یُعادی أولیاءُ اللّهِ ، و یُوالی فیهِ أعداءُ اللّهِ ؟! قُلْنا : فإنْ أدْرَکْنا ذلکَ الزَّمانَ فکَیْفَ نَصْنَعُ ؟ قالَ : کونوا کأصحابِ عیسی علیه السلام : نُشِروا بالمَناشِیرِ ، و صُلِبوا علَی الخَشَبِ . مَوتٌ فی طاعةِ اللّهِ عزّ و جلّ خَیْرٌ مِن حیاةٍ فی معصیةِ اللّهِ (3) . (4) (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی پیشوایانی بر شما حاکم می شوند که ارزاق شما را در اختیار می گیرند، با شما سخن می گویند و به شما دروغ می گویند و رفتار بد و ناپسند دارند. از شما خشنود نمی شوند مگر آن که کارهای زشتِ آنان را نیکو شمارید و دروغشان را تصدیق کنید؛ پس تا به حق راضی اند، آن را به ایشان بدهید و اگر از آن فراتر رفتند، [پایداری کنید که ]هر کس در این راه کشته شود شهید است.

امام علی علیه السلام :در میان شما ، عالمان ، فقیهان، والا گهران، فرزانگان ، حاملان قرآن، شب زنده داران و کسانی هستند که با تلاوت قرآن، مساجد را آباد می کنند، [آنگاه ]شما از این که بی خردان و بدکاران فرومایه شما بر سرِ گرفتن حکومتتان با شما ستیزه می کنند، به خشم نمی آیید و اندوهناک نمی شوید؟!

دستور معالم الحکم_ به نقل از ابو عطا _: امام علی علیه السلام غمگین و نفس زنان نزد ما آمد و فرمود: چه خواهید کرد با روزگاری که بر شما سایه افکنَد و در آن حدود الهی فرو گذاشته شود، اموال دست به دست گردد، با دوستانِ خدا دشمنی شود و با دشمنان خدا نرد دوستی بازند؟! عرض کردیم: اگر آن زمان را درک کردیم چه کنیم؟ فرمود: مانند یاران عیسی علیه السلام باشید که با ارّه قطعه قطعه گشته و بر چوبه دار آویخته شدند. مردن در راه طاعت خداوند عزّ و جلّ بهتر است از زندگی در معصیت او. (6)

ص :277


1- کنز العمّال : 14876 .
2- شرح نهج البلاغة : 6 / 99 .
3- دستور معالم الحکم : 92 .
4- نظر المعتزلة فی هذه المسألة مشابه لنظر الشیعة الامامیة یقول ابنُ أبی الحدید : و عند أصحابنا أنّ الخروج علی أئمّة الجور واجب ، و عند أصحابنا أیضا أنّ الفاسق المتغلّب بغیر شُبهةٍ یعتمد علیها ، لا یجوز أن یُنْصَر علی من یَخرج علیه ممّن ینتمی إلی الدِّین و یأمر بالمعروف و ینهی عن المنکر ، بل یجب أن یُنصر الخارجون علیه ، و إن کانوا ضالّین فی عقیدةٍ اعتقدوها بشبهةٍ دینیّة دَخَلَت علیهم ......... . شرح نهج البلاغة : 5 / 78 .
5- (انظر) الشیعة : باب 2123 . التقیّة : باب 4117 . الخوارج : باب 1018 .
6- دیدگاه معتزلیان در این باره نیز مانند (برخی) شیعیان است. ابن ابی الحدید معتزلی می گوید : به عقیده اصحاب ما قیام در برابر پیشوایان ستم واجب است. همچنین، از دیدگاه همکیشان ما جایز نیست به آدم فاسقی که نه بر اساس شبهه و خطا که با علم و آگاهی از این که قدرت و حکومت حقّ او نیست حکومت را به دست گرفته در برابر کسانی که بر ضدّ او قیام می کنند و دم از دین می زنند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند، یاری رسانده شود. بلکه باید از قیام کنندگان پشتیبانی کرد، هر چند در عقیده ای که به سبب دچار شدن به شبهه ای دینی، آن را پذیرفته اند، به بیراهه رفته باشند ......... . (شرح نهج البلاغة : 5 / 78) .

174 - ما یُجَوِّزُ القُعودَ
174 - آنچه «قیام نکردن» را روا می دارد

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا اجْتمَعَ للإمامِ عِدَّةُ أهلِ بَدْرٍ «ثَلاثُمائةٍ و ثَلاثَةَ عَشَرَ» وَجَبَ عَلَیْهِ القِیامُ و التَّغْیِیرُ . (1)

174

آنچه «قیام نکردن» را روا می دارد

امام باقر علیه السلام :اگر برای یاری امام به شمار اهل بدر، سیصد و سیزده تن، گرد آیند ، بر او واجب است که قیام کند و اوضاع را تغییر دهد.

ص :278


1- بحار الأنوار : 100 / 49 / 18 .

الکافی :_ الإمامُ الصّادقُ علیه السلام لسدیر _: و اللّهِ یا سَدیرُ ، لَو کانَ لی شِیعةٌ بِعَدَدِ هذهِ الجِداءِ ما وَسِعَنی القُعودُ. [ قال سدیر:] نَزَلْنا و صَلَّیْنا، فلَمّا فَرَغْنا مِنَ الصَّلاةِ عَطَفْتُ علَی الجِداءِ، فعَدَدْتُها فإذا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ . (1)

بحار الأنوار عن المُفَضَّلِ بنِ قَیْسٍ :قالَ لی [الصّادِقُ علیه السلام ] : کَمْ شِیعَتُنا بالکوفةِ ؟ قال : قلتُ خَمْسونَ ألْفا ، فَما زالَ یَقولُ إلی أنْ قالَ : و اللّهِ لَوَدِدْتُ أنْ یکونَ بالکوفةِ خَمْسَةٌ و عِشْرونَ رَجُلاً یَعْرِفونَ أمْرَنا الّذی نَحْنُ عَلَیْهِ ، و لا یَقولونَ عَلَیْنا إلاّ الحَقَّ . (2)

(3)

الکافی :_ امام صادق علیه السلام به سدیر فرمود _: ای سدیر! به خدا قسم اگر تعداد شیعیانم به اندازه این بزغاله ها بود خودداری از قیام برایم روا نبود. [سدیر گوید:] فرود آمدیم و نماز گزاردیم و چون از نماز فارغ شدیم، بزغاله ها را نگاه کردم و شمردم، آنها هفده رأس بودند.

بحار الأنوار_ به نقل از مفضّل بن قیس _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : شمار شیعیان ما در کوفه چقدر است؟ عرض کردم: پنجاه هزار. حضرت پیوسته سخن می گفت تا آن که فرمود: به خدا قسم، دوست داشتم در کوفه بیست و پنج نفر بودند که مقام و منزلت ما را می شناختند و درباره ما جز حق نمی گفتند.

ص :279


1- الکافی : 2 / 243 / 4 .
2- بحار الأنوار : 67 / 158 / 2 .
3- (انظر) الشکر للّه سبحانه : باب 2045 . الإمامة الخاصة : باب 249 . الثورة : باب 483 .

@

ص :280

24 - الإمامة الخاصّة

اشاره

الإمامُ عَلیُّ بنُ أَبی طالِبٍ علیه السّلام

(1)

(2)

ص :281


1- و لمزید الاطّلاع راجع : موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ . بحار الأنوار : ج 35 _ ج 42 «تاریخ الإمام علیّ علیه السلام » . کنز العمّال : 13 / 104 _ 186 «فضائل علیّ علیه السلام » . شرح نهج البلاغة : 9 / 166 _ 174 «ذکر الأحادیث و الأخبار الواردة فی فضائل علیّ علیه السلام ».
2- انظر : المال : باب 3708 .

24 - امامت خاصّه
175 - إمامَةُ الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام
175 - امامت امام علی علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا أدُلُّکُم علی ما إن تَسالَمتُم علَیهِ لَم تَهلِکوا ؟! إنّ وَلِیَّکُم اللّهُ ، و إنّ إمامَکُم علیُّ ابنُ أبی طالبٍ ، فناصِحوهُ و صَدِّقوهُ ، فإنّ جَبرئیلَ أخبَرَنی بذلکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ عَهِدَ إلیَّ فی علیِّ عَهْدا، قلتُ : یا ربِّ بَیِّنْهُ لی . قالَ: اسْمَعْ . قلتُ : قد سَمِعْتُ ، قالَ : إنّ علِیّا رایةُ الهُدی و إمامُ أولیائی و نورُ مَن أطاعَنی ، و هُوَ الکلمةُ الّتی ألْزَمْتُها المتّقینَ (2) ، مَن أحبَّهُ أحبَّنی ، و مَن أطاعَهُ أطاعَنی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عَهِدَ إلیَّ فی علیٍّ عَهْدا ، فقلتُ : یا ربِّ بَیِّنْهُ لی ، فقالَ : اسْمَعْ ، فقلتُ : سَمِعْتُ ، فقالَ : إنّ علیّا رایةُ الهُدی ، و إمامُ أولیائی ......... فبشِّرْهُ بذلکَ ، فجاءَ علیٌّ فبشَّرْتُهُ . (4)

(5)

175

امامت امام علی علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را به چیزی ره ننمایم که هر گاه بر آن توافق کنید، به هلاکت در نمی افتید؟! همانا ولیّ شما خداوند و امامتان علی بن ابی طالب است. پس، خیرخواه و مخلص او باشید و تصدیقش کنید. که این را جبرئیل به من خبر داد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا خداوند عزّ و جلّ درباره علی بن ابی طالب به من سفارشی فرمود. گفتم: بار پروردگارا! آن را برایم روشن فرما. فرمود: بشنو! عرض کردم: گوش به فرمانم. فرمود: همانا علی پرچم هدایت و پیشوای دوستان من و روشنایی [راه ]کسانی است که مرا اطاعت می کنند. اوست آن کلمه ای که پرهیزگاران را ملزم به همراهی آن کردم. (6) هر که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند درباره علی به من سفارشی فرمود. عرض کردم: بار خدایا ! آن را برایم توضیح بده. فرمود: گوش کن! عرض کردم: گوش به فرمانم. فرمود: همانا علی پرچم هدایت و امام دوستان من است. این را به او بشارت ده. سپس، علی آمد و من به او بشارت دادم.

ص :282


1- شرح نهج البلاغة : 3 / 98 .
2- یمکن أن یکون تلمیحا للآیة 26 من سورة الفتح: «و ألزمَهم کلمةَ التّقوی» ، راجع تفسیر نمونه : 22 / 97 .
3- الأمالی للصدوق : 565/765.
4- تاریخ دمشق : 42 / 291 .
5- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل السادس من القسم الثالث.
6- می تواند اشاره به آیه 26 سوره فتح باشد : «و ألزمهم کلمة التقوی» . ر . ک : تفسیر نمونه: 22 / 97 .

176 - عَلِیٌّ علیه السلام حُجَّةُ اللَّهِ
176 - علی علیه السلام حجّت خداست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأنسٍ لمّا کانَ جالسا عندَهُ فأقبلَ علیٌّ علیه السلام _: یا أنسُ ، أنا و هذا حُجّةُ اللّهِ علی خَلقِهِ . (1)

(2)

176

علی علیه السلام حجّت خداست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به اَنَس هنگامی که خدمت پیامبر نشسته بود و علی علیه السلام وارد شد _فرمود : ای انس! من و این [علی ]حجّت خدا بر خلق او هستیم.

177 - عَلِیٌّ علیه السلام خَلیفَةُ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
177 - علی علیه السلام جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه وآله است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أخی و وصِیّی و وزیری و خلیفَتی فی أهلی علیُّ بنُ أبی طالبٍ ، یَقْضی دَینی ، و یُنجِزُ مَوعِدی یا بنی هاشمٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أتانی جَبرئیلُ فقالَ : یا محمّدُ ، إنّ ربَّکَ (یُقْرِئکَ السّلامَ و) یقولُ لکَ : إنّ علیَّ بنَ أبی طالبٍ وصیُّکَ و خلیفتُکَ علی أهلِکَ و اُمّتِکَ . (4)

177

علی علیه السلام جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای بنی هاشم! همانا برادر من، وصیّ من ، وزیر من و جانشین من در میان خانواده ام علی بن ابی طالب است. او بدهی مرا می پردازد و وعده ام را به انجام می رساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمّد! پروردگارت [ درودت می فرستد و ]می گوید: همانا علی بن ابی طالب وصی و جانشین تو در میان خاندان و امّت توست.

ص :283


1- تاریخ دمشق : 42 / 308 / 8853 .
2- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : علیّ عن لسان النبیّ «حجّة اللّه »، تاریخ دمشق : 42 / 308 . عنوان 99 «الحجّة» .
3- الأمالی للطوسی: 602/1244.
4- الأمالی للمفید : 168 / 3 .

عنه صلی الله علیه و آله_ مُشیرا إلی علیٍّ علیه السلام _: إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکُم ، فاسْمَعوا لَه و أطِیعُوا . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ با اشاره به علی علیه السلام _فرمود : این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. گوش به فرمانش باشید و اطاعتش کنید.

178 - عَلِیٌّ علیه السلام وَصِیُّ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
178 - علی علیه السلام وصیّ پبامبر خدا صلی الله علیه وآله است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ وصیّی و مَوضِعَ سِرّی و خیرَ مَن أتْرُکُ بَعدی و یُنجِزُ عِدَتی و یَقْضی دَینی علیُّ بنُ أبی طالبٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ لکلِّ نبیٍّ وصیّا و وارِثا ، و إنّ علیّا وصیّی و وارِثی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :_ لِعلیٍّ علیه السلام _: أنتَ مِنّی بمنزلةِ هارونَ مِن موسی إلاّ أنّه لا نَبیَّ بَعدی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: أ مَا تَرْضی أنْ تَکونَ مِنّی بمنزلةِ هارونَ مِن موسی ، إلاّ أنَّکَ لَست بِنَبیٍّ ؟! إنّه لا یَنبغی لی أنْ أذهَبَ إلاّ و أنتَ خَلیفَتی . (6)

178

علی علیه السلام وصیّ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا وصیّ من، راز دار من ، بهترین بازماندگانم ، و کسی که وعده ام را تحقّق می بخشد و دینم را ادا می کند، علی بن ابی طالب است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر پیامبری، وصیّ و وارثی دارد و علی ، وصیّ و وارث من است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : تو برای من همچون هارون برای موسی هستی جز آن که پس از من پیامبری نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : آیا نمی پسندی که برای من همچون هارون برای موسی باشی؛ جز این که پیامبر نیستی؟ مرا نشاید که [برای جنگ به تبوک ]بروم، مگر آن که جانشین من تو باشی.

ص :284


1- کنز العمّال : 36419 .
2- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل الثالث من القسم الثالث.
3- کنز العمّال : 32952.
4- تاریخ دمشق : 42 / 392 / 9005 .
5- کنز العمّال : 32881.
6- کنز العمّال : 32931.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله قالَ : خَلّفتُکَ أنْ تکونَ خَلیفَتی . قلتُ : أتَخَلّفُ عنکَ یا رسولُ اللّهِ ؟! قالَ : أ لا تَرضی أنْ تَکونَ مِنّی بمنزلةِ هارونَ مِن موسی ، إلاّ أنّهُ لا نَبیَّ بَعدی؟! (1)(2)

(3)

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله [ به من] فرمود: تو را اینجا [ در مدینه ]گذاشتم که جانشین من باشی. عرض کردم: ای پیامبر خدا! یعنی از [همراهی ]تو بازمانم؟! فرمود: آیا نمی پسندی که برای من چنان باشی که هارون برای موسی بود، جز این که بعد از من پیامبری نیست؟! (4)

179 - عَلِیٌ علیه السلام إمامُ البَرَرَةِ
179 - علی علیه السلام پیشوای نیکوکاران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علیٌّ إمامُ البَرَرةِ ، و قاتِلُ الفَجَرةِ ، منصورٌ مَن نَصرَهُ ، مَخذولٌ مَن خَذلَهُ . (5)

179

علی علیه السلام پیشوای نیکوکاران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی پیشوای نیکوکاران است و کُشنده بدکاران، هر که او را یاری کند ، یاری می شود و هر که از یاری او دست شوید، بی یار می ماند.

ص :285


1- کنز العمّال : 36488.
2- قال ابن أبی الحدید المعتزلی : و دُعِی بعد وفاة رسول اللّه صلی الله علیه و آله بوصیّ رسول اللّه ، لوصایته إلیه بما أراده ، و أصحابنا لا ینکرون ذلک ، و لکن یقولون : إنّها لم تکن وصیّة بالخلافة ، بل بکثیر من المتجدّدات بعده . شرح نهج البلاغة : 1 / 13 . و نقل أشعارا کثیرة عن شعراء صدر الإسلام تحت عنوان (ما ورد فی وصایة علیّ من الشّعر). شرح نهج البلاغة : 1/143_150. و قال : عند قوله علیه السلام «و فیهم الوصیّة و الوراثة» : أمّا الوصیّة فلا ریب عندنا أنَّ علیّا علیه السلام کان وصیّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، و إن خالف فی ذلک من هو منسوب عندنا إلی العناد ، و لسنا نعنی بالوصیّة النّصّ و الخلافة ، و لکن اُمورا اُخری لعلّها _ إذا لمحت _ أشرف و أجلّ . شرح نهج البلاغة : 1 / 139 .
3- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل الأوّل من القسم الثالث ، تاریخ دمشق : 42 / 391 _ 393 .
4- ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد: «بعد از رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام به نام «وصیِّ رسول اللّه » خوانده می شد؛ چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مطالب و خواسته های خود را به او وصیّت کرده بود. هم مسلکان ما، این مطلب را انکار نمی کنند امّا می گویند: این وصیّت در زمینه خلافت نبوده، بلکه درباره بسیاری از امور نو پدید پس از ایشان بوده است.» ابن ابی الحدید اشعار فراوانی را از شاعران صدر اسلام با عنوان «اشعاری که درباره وصایت علی سروده شده» بازگو کرده است. او در توضیح این جمله امام که فرمود: «وصایت و وراثت در میان اهل بیت است» می گوید: امّا در مورد وصایت، شک نداریم که علی علیه السلام وصیّ پیامبر خدا بوده است؛ هر چند افرادی که از نظر ما کینه توزند، در این باره مخالف اند. البته به عقیده ما، مقصود از وصیّت ، نصب و خلافت نیست، بلکه امور دیگری است که اگر بررسی شود ، ای بسا برتر و مهمتر [از خلافت] باشند.
5- کنز العمّال : 32909 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام _: مَرْحَبا بسیّدِ المسلمینَ و إمامِ المُتّقینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، إنَّ اللّهَ ......... وَهَبَ لکَ حُبَّ المَساکینِ، فَرَضُوا بکَ إماما و رَضیتَ بهِم أتْباعا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اُوحِیَ إلیَّ فی علیٍّ بثلاث خصال : أنَّهُ سَیّدُ المسلِمینَ ، و إمامُ المُتّقِینَ ، و قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره علی علیه السلام _فرمود : آفرین و مرحبا به سرور مسلمانان و پیشوای پرهیزگاران.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی ! خداوند ......... دوست داشتن مستمندان را به تو بخشیده است؛ از این رو، آنان به پیشوایی تو خرسندند و تو به داشتن پیروانی چون ایشان خرسندی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درباره علی سه ویژگی به من وحی شده که او سرور مسلمانان ، پیشوای پرهیزگاران و رهبر رو سپیدان است.

180 - عَلِیٌ علیه السلام وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ
180 - علی علیه السلام ولیّ هر مؤمنی است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ علیّا منّی و أنا مِنهُ ، و هُو ولیُّ کلِّ مؤمنٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کنتُ مَولاهُ فعلیٌّ مَولاهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بُریدةُ ، أ لستُ أولی بالمؤمنینَ مِن أنفسِهِم؟ فقلتُ : بلی یا رسولَ اللّهِ ، فقالَ : مَن کنتُ مَولاهُ فعلیٌّ مَولاهُ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :إنْ تُولُّوا علِیّا تَجِدوهُ هادِیا مَهْدِیّا ، یَسلُکُ بکُمُ الطّریقَ المستقیمَ . (8) 180

علی علیه السلام ولیّ هر مؤمنی است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی از من است و من از او. او ولیّ هر مؤمنی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای بُرَیده! آیا من به مؤمنان اولی از خود ایشان نیستم؟ عرض کردم: البته، ای رسول خدا. فرمود: هر که من مولای اویم، علی هم مولای اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر علی را به ولایت و سرپرستی بگیرید، خواهید دید که رهنمایی رهیافته است و شما را به راه راست می برد.

ص :286


1- کنز العمّال : 33009 .
2- تاریخ دمشق : 42 / 281 .
3- تاریخ دمشق : 42 / 303 / 8835 .
4- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل الخامس من القسم الثالث «امیر البررة».
5- کنز العمّال : 32938 .
6- تاریخ دمشق : 42/188/8637 .
7- تاریخ دمشق : 42 / 187 / 8635.
8- کنز العمّال : 32966.

عنه صلی الله علیه و آله :إنْ تَستَخْلِفوا علیّا _ و ما أراکُم فاعِلِینَ _ تَجِدوهُ هادِیا مَهْدِیّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ عند ما ذُکِرَتِ الإمارةُ أو الخلافةُ عندَهُ _: إنْ وَلَّیتُموها علیّا وجَدْتُموهُ هادِیا مَهْدِیّا ، یَسلُکُ بکُمْ علَی الطّریقِ المستقیمِ . (2)

تاریخ دمشق عن عِمرانِ بنِ حُصَینٍ :بَعَثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَرِیَّةً و أمّرَ علیهِم علیَّ بنَ أبی طالبٍ ، فأحْدَثَ شیئا فی سَفرِهِ ......... و کُنّا إذا قَدِمْنا مِن سَفَرٍِ بَدأْنا برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فسَلّمْنا علیهِ ......... فقامَ رجُلٌ مِنهم فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّ علیّا فَعلَ کذا و کذا ! فأعرَضَ عنهُ ، ثُمّ قام الثّانی فقالَ : [مثلَ ما قالَ الأوّلُ ،إلی أن قامَ الرّابعُ و قالَ مَقالةَ الأوّلِ] ......... فأقبَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علَی الرّابعِ _ و قد تَغَیّرَ وجهُهُ _ فقالَ: دَعُوا علیّا، دَعُوا علیّا ، دَعُوا علیّا ! إنّ علیّا منّی و أنا مِنهُ ، و هُو ولیُّ کلِّ مؤمنٍ بَعدی . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر علی را به خلافت برگزینید _ و نمی بینم که چنین کنید _ او را رهنمایی رهیافته خواهید دید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آن گاه که از موضوع فرمانروایی یا خلافت نزد آن حضرت سخن به میان آمد _فرمود : اگر آن را به علی بسپارید خواهید دید که رهنمایی رهیافته است و شما را در راه راست می برد.

تاریخ دمشق_ به نقل از عمران بن حصین _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سپاهی را به فرماندهی علی بن ابی طالب گسیل داشت. او در این سفر، کاری [بر خلاف میل ما ]کرد ......... .

رسم بر این بود که ما هرگاه از سفر برمی گشتیم، ابتدا، برای عرض سلام، خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می رسیدیم ......... . [ این بار، در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله ]مردی از میان جمع برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! علی چنین و چنان کرد. پیامبر از او روی گرداند. مرد دیگری برخاست و همان را گفت که فرد اول گفته بود. تا آن که چهارم برخاست و سخن همان نفر اول را تکرار کرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در حالی که چهره اش دگرگون شده بود روی به او کرده فرمود: دست از سر علی بردارید، دست از سر علی بردارید، دست از سر علی بردارید! علی از من است و من از اویم. او پس از من، ولیّ هر مؤمنی است.

ص :287


1- کنز العمّال : 33072.
2- تاریخ دمشق : 42 / 419 / 9012 .
3- تاریخ دمشق : 42/197/8663 .

تاریخ دمشق عن وَهبَ بنِ حمزةَ :سافَرتُ مع علیِّ بنِ أبی طالبٍ مِن المدینةِ إلی مَکّةَ ، فرأیتُ مِنهُ جَفْوَةً ، فقلتُ : لَئنْ رَجَعتُ فلَقِیتُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لأنالَنَّ مِنه ! قالَ : فرجَعْتُ فلَقِیتُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فذَکرتُ علیّا فنِلْتُ مِنهُ ، فقالَ لی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا تَقولَنَّ هذا لعلیٍّ ، فإنّ علیّا ولیُّکُم بَعدی . (1)

تاریخ دمشق عن بُریدةِ الأسلمیِّ :أمَرَنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن نُسلِّمَ علی علیٍّ بأمیر (2) المؤمنینَ و نحنُ سبعةٌ ، و أنا أصْغَرُ القومِ یومئذٍ . (3)

تاریخ دمشق عن عبدِ الرّحمنِ بنِ أبی لیلی :شَهِدتُ علیّا فی الرُّحبةِ یَنْشُدُ النّاسَ : أنْشُدُ اللّهَ مَن سَمِعَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ یومَ غدیرِ خُمّ : « مَن کنتُ مولاهُ فعلیٌّ مولاهُ » لَمّا قامَ فشَهِدَ ، قالَ عبدُ الرّحمنِ : فقامَ اثنا عَشَرَ بَدْریّا، کأنّی أنظُرُ إلی أحدِهِم ، فقالوا: نَشهَدُ أنّا سَمِعْنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ یومَ غدیرِ خُمٍّ : أ لستُ أولی بالمؤمنینَ ......... ؟ فقُلنا: بلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : مَنْ کنتُ موَلاهُ فعلیٌّ مَولاهُ ، اللّهمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ . (4) (5)

تاریخ دمشق_ به نقل از وهب بن حمزه _: با علی بن ابی طالب از مدینه به مکه سفر کردم. در راه از او اندکی تندی دیدم. [ با خود ]گفتم: وقتی بازگشتم و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدم، از او بد خواهم گفت! وقتی برگشتم و به دیدار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتم، از علی بدگویی کردم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: هرگز این حرفها را درباره علی مگو. همانا علی بعد از من ولیّ شماست.

تاریخ دمشق_ به نقل از بریده اسلمی _: پیامبر خدا به ما دستور داد به علی با عنوان امیر مؤمنان سلام گوییم. در آن روز، ما هفت نفر بودیم و من از همه کوچکتر بودم.

تاریخ دمشق_ به نقل از عبد الرحمان بن ابی لیلی _: علی را دیدم که در رحبه [ی کوفه ]مردم را سوگند می دهد: شما را به خدا سوگند می دهم اگر کسی از شما هست که شنیده باشد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم می فرمود: «هر که من مولای اویم، پس علی مولای اوست» برخیزد و گواهی دهد. عبد الرحمان می گوید: دوازده تن از بدریان که گویی هم اکنون یکایک آنان را می نگرم، برخاستند و گفتند: گواهی می دهیم که شنیدیم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر می فرمود: آیا من اولی به مؤمنان نیستم ......... ؟ عرض کردیم: البته، ای رسول خدا. پیامبر فرمود: پس، بر هر کس که من ولایت دارم علی نیز ولایت دارد، خدایا! دوست بدار هر که را دوستدار علی باشد و دشمن بدار هر که را با او دشمنی ورزد.

ص :288


1- تاریخ دمشق : 42 / 199 / 8667 .
2- کذا فی الأصل، و فی نسخة اُخری : «بإمرة».
3- تاریخ دمشق : 42 / 303 .
4- تاریخ دمشق : 42/207/8683 .
5- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ: الفصل السادس من القسم الثالث «امام کل مؤمن بعدی»، تاریخ دمشق : 42 / 186 _ 188 ، 204 _ 239 و ص 419.

181 - أوَّلُ مَن أسلَمَ
181 - علی علیه السلام اوّلین اسلام آورنده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بُعِثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ الاثنینِ و أسلَمْتُ یومَ الثُّلاثاءِ . (1)

عنه علیه السلام :أنا أوَّلُ مَن أسلَمَ . (2)

عنه علیه السلام :أنا أوَّلُ مَن صَلّی مَع النّبیِّ صلی الله علیه و آله . (3)

تاریخ دمشق عن حَبّةِ العُرَنیِّ :رأیتُ علیّا یوما ضَحِکَ ضِحْکا _ لَم أرَهُ ضَحِکَ ضِحْکا أشدَّ مِنهُ _ حتّی أبْدی ناجِذَهُ، ثُمّ قالَ : اللّهُمَّ لا أعرِفُ أنَّ عبدا مِن هذهِ الاُمّةِ عَبَدکَ قَبْلی غیرَ نبیِّها علیه السلام . (4)

(5)

181

اوّلین اسلام آورنده

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز دو شنبه به پیامبری برانگیخته شد و من در روز سه شنبه اسلام آوردم.

امام علی علیه السلام :من نخستین کسی هستم که اسلام آوردم.

امام علی علیه السلام :من نخستین کسی هستم که با پیامبر صلی الله علیه و آله نماز گزارد.

تاریخ دمشق_ به نقل از حَبّه عُرَنی _: روزی دیدم علی چنان خندید که خنده ای آنچنان شدید از او ندیده بودم، طوری که دندان عقلش پدیدار شد؛ آن گاه گفت: خدایا! هیچ بنده ای از این امّت جز پیامبرش را نمی شناسم که پیش از من، تو را پرستیده باشد.

ص :289


1- تاریخ دمشق : 42 / 30 .
2- تاریخ دمشق : 42 / 31 .
3- تاریخ دمشق : 42 / 31 .
4- تاریخ دمشق : 42 / 32 .
5- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل الأوّل من القسم العاشر «أوّل من أسلم»، تاریخ دمشق : 42 / 30 _ 33 . شرح نهج البلاغة : 4 / 116 .

182 - عِلمُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام
182 - دانش امام علی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و اللّهِ، ما نَزلَتْ آیةٌ إلاّ و قَد علِمْتُ فِیمَ نَزَلت ، و أینَ نَزلَتْ ، و علی مَن نَزلَتْ . إنّ ربّی وَهبَ لی قَلبا عَقولاً، و لسانا طَلْقا سَؤولاً . (1)

عنه علیه السلام :ما نَزلَتْ علیهِ [علَی النّبیِّ صلی الله علیه و آله ]آیةٌ فی لیلٍ و لا نهارٍ و لا سماءٍ و لا أرضٍ و لا دُنیا و لا آخِرَةٍ ......... إلاّ أقرَأَنِیها و أمْلاها علَیَّ ، فکَتَبْتُها بیدِی ، و علَّمَنی تأویلَها و تفسیرَها ، و ناسِخَها و مَنسوخَها ، و مُحکَمَها و مُتَشابِهَها ، و خاصَّها و عامَّها ، و أینَ نَزلَتْ ، و فیمَ نَزلَتْ إلی یومِ القیامةِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی خُطبتِه لمّا بُویِعَ بالخلافةِ _: یا معشرَ النّاسِ، سَلُونی قبلَ أن تَفْقِدونی ، سَلُونی فإنّ عندی عِلمَ الأوَّلینَ و الآخِرِینَ. أمَا و اللّهِ لو ثُنِیَ لی الوِسادُ لَحَکَمْتُ بینَ أهلِ التّوارةِ بتَوراتِهم ......... _ ثُمّ قالَ : _ سَلُونی قبلَ أن تَفْقِدونی ، فوالّذی فَلَقَ الحَبّةَ و بَرأَ النَّسَمَةَ لو سَألتُمونی عن آیةٍ آیةٍ لأخبَرتُکُم بوقتِ

نُزولِها و فی مَن نَزلَتْ . (3)

182

دانش امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام :به خدا قسم، هیچ آیه ای نازل نشد مگر آن که من دانستم درباره چه چیز و در کجا و درباره چه کسی نازل شده است. پروردگارم به من دلی خردمند و زبانی گشاده و پرسشگر بخشید.

امام علی علیه السلام :هیچ آیه ای، نه در شب و نه در روز، نه در آسمان و نه زمین ، نه درباره دنیا و نه درباره آخرت ......... بر آن حضرت (پیامبر صلی الله علیه و آله ) نازل نشد، مگر این که آن را برای من خواند و به من املا کرد و من آن را به دست خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن [آیه] را و این که در کجا و درباره چه چیز تا روز قیامت نازل شده، همه را به من آموخت.

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای، پس از آن که مردم با او به عنوان خلیفه بیعت کردند _فرمود : ای مردم! پیش از آن که مرا از دست دهید از من بپرسید . از من سؤال کنید ؛ زیرا دانش اولین و آخرین نزد من است. سوگند به خدا که اگر بر مسند داوری تکیه زنم میان پیروان تورات بر اساس تورات آنان داوری می کنم و .........

[آن گاه فرمود :] از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست دهید. سوگند به آن که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر از آیه آیه قرآن بپرسید به شما خواهم گفت که چه وقت و درباره چه کسی نازل شده است.

ص :290


1- کنز العمّال : 36404 .
2- تحف العقول : 196 .
3- الإرشاد : 1 / 35 .

عنه علیه السلام :اندَمَجْتُ علی مَکْنونِ عِلمٍ لو بُحْتُ بهِ لاضْطَرَبْتُمُ اضْطِرابَ الأرشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ البعیدةِ . (1)

عنه علیه السلام :و إنّ هاهُنا لَعِلما جَمّا _ و أشارَ إلی صدرِه _ و لکنّ طُلاّبَهُ یَسیرٌ ، و عن قلیلٍ یَنْدَمونَ لو فَقَدونی . (2)

عنه علیه السلام :إنّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علّمَنی ألفَ بابٍ مِن الحلالِ و الحرامِ ، و مِمّا کانَ و مِمّا یکونُ إلی یومِ القیامةِ ، کلُّ بابٍ مِنها یَفتَحُ ألفَ بابٍ ، فذلکَ ألفُ ألفِ بابٍ ، حتّی علِمتُ عِلمَ المَنایا و البَلایا و فَصلَ الخِطابِ . (3)

عنه علیه السلام :لقد فُتِحَتْ لیَ السُّبُلُ ، و عُلِّمتُ الأنْسابَ ، و اُجرِیَ لیَ السَّحابُ ، و عُلِّمتُ المَنایا و البَلایا و فَصْلَ الخِطابِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :دانشی در سینه نهان دارم که اگر آن را آشکار سازم همچون ریسمانهای دلوِ آویخته در چاهی عمیق به لرزه درمی آیید.

امام علی علیه السلام_ با اشاره به سینه خود _فرمود : در این جا دانش بسیاری است اما خواستاران آن اندکند و زودا که پشیمان شوند آن گاه که مرا نیابند.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هزار باب از حلال و حرام و از آنچه بوده و تا قیامت خواهد بود به من آموخت، که از هر باب آن هزار باب گشوده می شود، که هزار هزار باب خواهد شد، چندان که دانش مرگ و میرها و بلایا و فصل الخطاب (6) را فرا گرفتم.

امام علی علیه السلام :راهها برای من گشوده و [علم ]نسب ها به من آموخته شده و ابرها برایم به حرکت درآمده اند و دانش مرگ و میرها و بلایا و فصل الخطاب به من آموخته شده است.

ص :291


1- نهج البلاغة : الخطبة 5 .
2- عیون أخبار الرضا : 1 / 205 / 1 .
3- الخصال : 646 / 30 .
4- الخصال : 414 / 4 .
5- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : القسم الحادی عشر، السؤال «طلب العلم» : باب 1703 . القرآن : باب 3242 .
6- فصل الخطاب: کلام فصیح که حق و باطل را جدا سازد و در قضاوت، دعوا را خاتمه دهد. فصل الخطاب معانی دیگری نیز دارد.

183 - مَظلومِیَّةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام
183 - مظلومیت امام علی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما زِلْتُ مُذ قُبِضَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مظلوما . (1)

عنه علیه السلام :ما رأیتُ مُنذُ بَعثَ اللّهُ محمّدا صلی الله علیه و آله رَخاءً، فالحمدُ للّهِ. و اللّهِ لقد خِفْتُ صَغیرا و جاهَدتُ کبیرا . (2)

عنه علیه السلام :ما لَقِیَ أحدٌ مِن النّاسِ ما لَقِیتُ . (3)

عنه علیه السلام :کنتُ أری أنّ الوالیَ یَظلِمُ الرَّعیّةَ ، فإذا الرّعِیّةُ تَظلِمُ الوالیَ ! (4)

عنه علیه السلام_ فی کتابهِ إلی معاویةَ _: و قلتَ : إنّی کنتُ اُقادُ کما یُقادُ الجَمَلُ المَخْشوشُ حتّی اُبایِعَ ، و لَعَمْر اللّهِ لقد أردتَ أنْ تَذُمَّ فمَدَحتَ ، و أن تَفْضَحَ فافْتَضَحْتَ ، و ما علَی المسلمِ مِن غَضاضةٍ فی أن یکونَ مظلوما ما لم یَکُن شاکّا فی دِینهِ ، و لا مُرْتابا بیَقینِهِ . (5)

عنه علیه السلام_ و قد قیلَ له : إنّکَ علی هذا الأمرِ [الخلافة ]لَحریصٌ _: بَلْ أنتُم و اللّهِ لَأحْرَصُ و أبْعَدُ ، و أنا أخَصُّ و أقْرَبُ، و إنّما طَلَبتُ حقّا لی و أنتمُ تَحُولونَ بَینی و بَینَهُ ، و تَضرِبونَ وَجْهی دُونَه ......... اللّهمَّ إنّی أسْتَعدیکَ علی قُریشٍ و مَن أعانَهُم ، فإنّهم قَطَعوا رَحِمی ، و صَغَّروا عظیمَ مَنزِلتی ، و أجْمَعوا علی مُنازَعَتی أمْرا هُو لِی (6) . (7)

183

مظلومیت امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام :از همان زمان که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رحلت کرد همواره مظلوم بوده ام.

امام علی علیه السلام :از آن زمان که خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را به پیامبری مبعوث کرد، رویِ خوشی و آسایش را ندیدم، اما خدا را شکر. به خدا سوگند خردسالی را در بیم و وحشت به سر بردم و بزرگسالی را در جهاد و مبارزه.

امام علی علیه السلام :ظلمی که به من رسیده به احدی از مردم نرسیده است.

امام علی علیه السلام :من فکر می کردم که والی بر مردم ستم می کند اما اکنون می بینم که مردم بر والی ستم روا می دارند.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت: و گفتی که مرا چون شتر مهار شده می کشیدند تا بیعت کنم؛ به خدا قسم، خواستی نکوهش کنی، امّا ستودی و خواستی مرا رسوا سازی؛ ولی خود رسوا شدی. مظلوم بودن، برای مسلمان عیب و عار نیست، تا آن گاه که در دین خود، گرفتار شک و تردید، و در یقین خود، دو دل نباشد.

امام علی علیه السلام_ وقتی به وی گفته شد: تو به این امر (خلافت) حریصی _فرمود : به خدا قسم که شما حریص ترید و دورتر (نا لایق تر)، و من سزاوارترم و نزدیکتر (لایق تر و شایسته تر یا در خویشاوندی با پیامبر نزدیکتر). من، در حقیقت، حقّ خود را طلبیده ام و شما مانع رسیدن من به آن می شوید ......... خدایا! من در برابر قریش و یاوران قریش از تو یاری می طلبم؛ زیرا آنان پیوند خویشاوندی مرا بریدند، منزلت والای مرا خرد شمردند و برای ستیز با من بر سر امری (خلافت) که از آنِ من است، همداستان شدند. (8)

ص :292


1- خصائص الأئمّة علیهم السلام : 99 .
2- الإرشاد : 1 / 284 .
3- شرح نهج البلاغة : 4 / 103 .
4- کنز العمّال : 36541 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 28 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 172 .
7- قال ابن أبی الحدید : اعلمْ أنّه قد تواتَرت الأخبارُ عنه علیه السلام بنحوٍ من هذا القول ، نحو : قوله : ما زِلتُ مظلوما مُنذُ قَبضَ اللّه ُ رسولَهُ حتّی یومِ النّاسِ هذا . و قوله : اللّهُمّ أخْزِ قُرَیشا فإنّها مَنَعَتنی حقّی ، و غَصَبَتنی أمری . و قوله : فجزی قریشا عنّی الجَوازی ؛ فإنّهُم ظَلمُونی حقّی ، و اغْتَصَبونی سُلطانَ ابنِ اُمّی . و قوله _ و قد سَمِعَ صارخا یُنادی : أنا مظلومٌ فقالَ _ : هَلُمَّ فَلْنَصرُخْ معا ، فإنّی ما زِلتُ مظلوما . و قوله : و إنّه لَیعلمُ أنّ مَحَلّی منها مَحَلّ القُطبِ من الرَّحی . و قوله : أری تُراثیَ نَهْبا . و قوله : أصْغَیا بإنائنا ، و حَمَلا النّاسَ علی رقابِنا . و قوله : إنّ لنا حقّا إن نُعْطَهُ نأخُذْهُ ، و إن نُمْنَعهُ نَرکَبْ أعجازَ الإبلِ و إنْ طالَ السُّری . و قوله : ما زلتُ مُسْتأثَرا علیّ ، مدفوعا عمّا أستَحِقُّه و أستَوجِبُه . (شرح نهج البلاغة : 9 / 306 .)
8- ابن ابی الحدید می نویسد: اخبار این گونه، به تواتر از آن حضرت علیه السلام رسیده است. از جمله: _ از زمانی که خداوند جان پیامبر خود را ستاند، تا روزگار این مردم، همواره مظلوم بوده ام. _ بار خدایا! قریش را خوار و ذلیل گردان، که آنان مرا از حقّم محروم کردند و امر (خلافت) مرا غصب نمودند . _ خدا قریش را کیفری سخت دهاد که حقّ مرا پایمال کردند و حکومت فرزند مادرم (پیامبر) را از من غصب کردند. _ و نیز شنید کسی فریاد می زند: من مظلومم! حضرت فرمود: بیا تا با هم فریاد زنیم؛ زیرا من نیز همواره مظلوم بوده ام. _ و او می داند که جایگاه من نسبت به آن (خلافت) همچون محور آسیاب است نسبت به سنگ آسیاب. _ میراث خود را تاراج رفته می بینم. _ آن دو ، ظرفهای ما را [برای خود] کج کردند و مردم را بر گرده ما سوار نمودند. _ ما را حقّی است که اگر بدهند آن را می گیریم و اگر ندهند، بر پشت شتر می نشینیم هر چند سفر شبانه به درازا کشد. _ همواره حقّ من غصب شده و از آنچه سزاوار و شایسته آن هستم، محروم مانده ام.

عنه علیه السلام_ فی کتابهِ إلی عقیلٍ _: فَدعْ عنکَ قُرَیشا و تَرْکاضَهُم فی الضَّلال ......... فإنَّهُم قد أجْمَعوا علی حَرْبی کإجماعِهِم علی حَربِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَبْلی ، فَجَزَتْ قُرَیشا عنّی الجَوازی؛ فقد قَطَعوا رَحِمی، و سَلَبونی سُلطانَ ابنِ اُمّی . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در نامه اش به عقیل _نوشت: قریش را بگذار تا در گمراهی بتازند ......... که آنان در جنگ با من همداستان شدند، چنان که پیش از من، در جنگ با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همداستان گشتند. خدا قریش را کیفر دهاد که پیوند خویشی مرا بریدند و حکومتی را که از آن فرزند مادرم (3) بود از من ربودند.

ص :293


1- نهج البلاغة : الکتاب 36 .
2- (انظر) شرح نهج البلاغة : 4 / 63 . الدنیا : باب 1233 .
3- منظور، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است؛ زیرا فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی علیه السلام ، به پیامبر صلی الله علیه و آله در کودکی محبت می کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله او را مادر خود می خواند (ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : فصل یکم از بخش دوم «مادر») .

184 - عَلِیٌ علیه السلام مَعَ الحَقِّ
184 - علی علیه السلام با حق است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علیٌّ مَع الحقِّ و الحقُّ مَع علیٍّ ، یَدورُ حَیثُما دارَ (1) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الحقُّ مَع ذا ، الحقُّ مَع ذا _ یعنی علیّا _ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الحقُّ مع علیٍّ أیْنَما مالَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ أدِرِ الحقَّ مَعهُ حیثُ دارَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :علیٌّ معَ الحقِّ و الحقُّ معَ علیٍّ ، و لن یَتَفَرّقا حتّی یَرِدا علَیَّ الحوضَ یومَ القیامةِ . (6)

(7)

184

علی علیه السلام با حق است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی با حق و حق با علی است و بر محور او می گردد. (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ با اشاره به علی علیه السلام _فرمود : حق با این است ، حق با این است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حق با علی است هر جا که رو کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! هر جا که علی گشت حق را با او بگردان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی با حق است و حق با علی و هرگز از هم جدا نمی شوند، تا آن گاه که در روز قیامت، بر لب حوض (کوثر) نزد من آیند.

ص :294


1- شرح نهج البلاغة : 2 / 297 .
2- قال ابن أبی الحدید : قد ثبت عنه أی عن النّبیّ صلی الله علیه و آله _ فی الأخبار الصّحیحة أنّه قال : علیٌّ مع الحقِّ .
3- کنز العمّال : 33018 .
4- الکافی : 1 / 294 / 1 .
5- تاریخ دمشق : 42 / 448 / 9022 .
6- تاریخ دمشق : 42 / 449 / 9025 .
7- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل التاسع من القسم الثالث، تاریخ دمشق : 42 / 448 _ 450 .
8- ابن ابی الحدید می نویسد : در اخبار صحیحی آمده است که پیامبر فرمود: علی با حق است ......... .

185 - عَلِیٌ علیه السلام مَعَ القُرآنِ
185 - علی علیه السلام با قرآن است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علیٌّ مَع القرآنِ و القرآنُ مَع علیٍّ ، لن یَتَفَرَّقا حتّی یَرِدا علَیّ الحوضَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :علیٌّ مَع الحقِّ و القرآنِ ، و الحقُّ و القرآنُ معَ علیٍّ ، و لن یَتَفَرَّقا حتّی یَرِدا علَیّ الحوضَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :هذا علیٌّ مَع القرآنِ و القرآنُ مَع علیٍّ ، لا یَفْتَرِقانِ حتّی یَرِدا علَیّ الحوضَ، فأسألُهُما ما خُلِّفتُ فیهِما . (3)

(4)

185

علی علیه السلام با قرآن است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی با قرآن و قرآن با علی است و هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض (کوثر) نزدم آیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی با حق و با قرآن است و حق و قرآن با علی، و از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض، نزدم آیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این علی با قرآن است و قرآن با علی . این دو از هم جدا نمی شوند، تا کنار حوض نزد من آیند. پس، آنچه را در دل این دو بر جای نهادم، از آنها بجویید.

186 - عَلِیٌ علیه السلام بابُ عِلمِ النَّبِیِّ
186 - علی علیه السلام دروازه دانش پیامبرصلی الله علیه وآله است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنا مدینةُ العلمِ و علیٌّ بابُها ، فمَن أرادَ العلمَ فلْیَأتِ البابَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :علیٌّ عَتَبَةُ عِلمی . (6)

186

علی علیه السلام دروازه دانش پیامبر است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من شهر علم هستم و علی دروازه آن است. پس، هر که علم می خواهد، باید از دروازه درآید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی، درگاه دانش من است.

ص :295


1- المستدرک علی الصحیحین : 3 / 134 / 4628 .
2- فرائد السمطین : 1 / 177 / 140 .
3- الصواعق المحرقة : 126.
4- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل التاسع من القسم الثالث.
5- کنز العمّال : 32890 .
6- کنز العمّال : 32911 .

عنه صلی الله علیه و آله :أنا دارُ الحِکمةِ و علیٌّ بابُها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :علیٌّ بابُ عِلمی ، و مُبَیِّنٌ لاُمّتی ما اُرسِلْتُ به ، مِن بَعدی . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من سرای حکمتم و علی دَرِ آن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی، دروازه دانش من است و پس از من پیام های مرا برای امّتم تبیین می کند.

187 - عَلِیٌّ علیه السلام أعلَمُ النّاسِ بَعدَ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
187 - علی علیه السلام داناترینِ مردم پس از پیامبرصلی الله علیه وآله است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعلمُ اُمّتی مِن بَعدی علیُّ بنُ أبی طالبٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :علیُّ بنُ أبی طالبٍ أعلمُ النّاسِ باللّهِ و النّاسِ،حُبّا و تعظیما لأهلِ لا إله إلاّ اللّه . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أقضی اُمّتی و أعلمُ اُمّتی بَعدی علیٌّ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، أنتَ ......... وارثُ عِلمی . (7)

(8)

187

علی علیه السلام داناترینِ مردم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :داناترین فرد امّتم پس از من علی بن ابی طالب است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی بن ابی طالب خدا شناس ترین مردمان است و بیش از همه، اهل «لا إله إلاّ اللّه » را دوست دارد و بزرگشان می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین قاضی و عالم ترین فرد امّتم پس از من، علی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! تو ......... وارث دانش منی.

188 - عَلِیٌّ علیه السلام صِنوَ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
188 - علی علیه السلام همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنا و علیٌّ مِن شَجَرةٍ واحدةٍ ، و النّاسُ مِن أشجارٍ شَتّی . (9)

188

علی علیه السلام همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من و علی از یک درختیم و دیگر مردمان از درختهای گوناگون.

ص :296


1- کنز العمّال : 32889 .
2- کنز العمّال : 32981 .
3- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل الثانی من القسم الحادی عشر، تاریخ دمشق : 42 / 378 _ 383 .
4- کنز العمّال : 32977 .
5- کنز العمّال : 32980 .
6- الأمالی للصدوق : 642 / 870 .
7- ینابیع المودّة : 1 / 397 / 17 .
8- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : الفصل الثانی من القسم الحادی عشر.
9- کنز العمّال : 32943 .

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، النّاسُ مِن شَجَرٍ شَتّی ، و أنا و أنتَ مِن شَجَرةٍ واحدةٍ . (1)

تاریخ دمشق :إنّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله کان بعرَفَةَ و علیٌّ تجاهَهُ ، فقالَ : یا علیُّ ، اُدْنُ مِنّی (و) ضَعْ خَمْسَکَ فی خَمْسِی . یا علیُّ ، خُلِقْتُ أنا و أنتَ مِن شَجَرةٍ أنا أصلُها و أنتَ فَرعُها ، و الحَسَنُ و الحُسَینُ أغصانُها ، مَن تَعَلّقَ بغُصْنٍ مِنها أدخَلَهُ اللّهُ الجَنّةَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أنا صِنْوُ رسولِ اللّهِ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! مردم از درختهای گونه گونند و من و تو از یک درخت.

تاریخ دمشق :پیامبر صلی الله علیه و آله در عرفه بود و علی رو به روی آن حضرت قرار داشت. پیامبر فرمود: ای علی! نزدیک من آی و پنجه ات را در پنجه من گذار. ای علی! من و تو از یک درخت آفریده شده ایم. من ریشه آن درختم و تو تنه آن و حسن و حسین شاخه هایش . هر که به شاخه ای از آن بیاویزد خداوند او را به بهشت درمی آورد.

امام علی علیه السلام :من یار و برادر مهربان پیامبر خدایم.

189 - عَلِیٌّ علیه السلام أخو رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
189 - علی علیه السلام برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: أنتَ أخی فی الدُّنیا و الآخِرَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أقولُ کما قالَ أخی موسی: «رَبِّ اشرحْ لی صَدری و یَسِّرْ لی أمری ......... و اجعل لی وزیرا مِن أهلی» علیّا « أخی اشدُدْ بهِ أزْری ......... » (6) . (7)

189

علی علیه السلام برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من همان را می گویم که برادرم موسی گفت: «پروردگارا! سینه ام را گشاده گردان و کارم را برای من آسان ساز ......... و برای من وزیر و پشتیبانی از خانواده ام قرار ده»، علی «برادرم را پشتم را به او قوی دار ......... ».

ص :297


1- کنز العمّال : 32944 .
2- تاریخ دمشق : 42 / 64 .
3- غرر الحکم : 3761 .
4- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : علیّ عن لسان النبیّ «أنا و علیّ من شجرةٍ واحدة» ، تاریخ دمشق : 42 / 64 _ 67 .
5- تاریخ دمشق : 42 / 52 / 8385 .
6- طه: 25 و26 و29 و31.
7- تاریخ دمشق : 42 / 52.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ للنّبیِّ صلی الله علیه و آله لَمّا آخی بین أصحابهِ _: لقد ذهبَ رُوحی و انقَطَعَ ظَهری حینَ رأیتُکَ فَعلتَ بأصحابِکَ ما فَعلتَ ، غیری ؛ فإنْ کانَ هذا مِن سَخَطٍ علَیَّ فلَکَ العُتْبی و الکَرامةُ ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : و الّذی بَعثَنی بالحقِّ ، ما أخَّرْتُکَ إلاّ لِنَفْسِی ، و أنتَ مِنّی بمنزلةِ هارونَ مِن موسی ، غیرَ أنَّهُ لا نبیَّ بَعدی ، و أنتَ أخی و وارِثی . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :به پیامبر، آنگاه که میان اصحابش پیوند برادری برقرار می ساخت گفتم : واقعا جان از تنم رفت و پشتم شکست آنگاه که دیدم با اصحاب خود چنان کردی و با من نه. اگر این رفتار شما از سرِ خشم بر من است، بخشش و بزرگواری از شماست! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آن که مرا به حق برانگیخت ، تو را وا نگذاشتم مگر برای خودم. تو برای من، همچون هارونی برای موسی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست، و تو برادر و وارث من هستی .

190 - عَلِیٌّ علیه السلام مِن رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
190 - علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علیٌّ مِنّی و أنا مِنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: أنتَ مِنّی و أنا مِنکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :علیٌّ مِنّی بمنزلةِ رَأسی مِن بَدَنی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ علِیّا لَحْمُهُ مِن لَحْمی و دَمُهُ مِن دَمی . (6)

190

علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی از من است و من از اویم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : تو از من هستی و من از تو.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی نسبت به من به منزله سر من است برای پیکرم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا گوشت علی از گوشت من است و خون او از خون من.

ص :298


1- تاریخ دمشق : 42 / 53 / 8387 .
2- (انظر) الوزارة : باب 4002 .
3- سنن ابن ماجة : 1 / 44 / 119 .
4- کنز العمّال : 32880 .
5- کنز العمّال : 32914 .
6- کنز العمّال : 32936 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: یا علیُّ ، أنتَ مِنّی و أنا مِنکَ ، و أنتَ أخی و صاحِبی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُؤدِّی عنّی إلاّ أنا أو علیٌّ بن أبی طالب . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! تو از من هستی و من از توام، تو برادر و یار من هستی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سوی من کسی ادا[ی امانت ]نمی کند مگر خودم یا علی.

191 - حُبُّ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام
191 - دوست داشتن امام علی علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُبُّ علیٍّ یأکُلُ الذُّنوبَ کما تأکُلُ النّارُ الحَطَبَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :عُنوانُ صحیفةِ المؤمنِ حُبُّ علیِّ بنِ أبی طالبٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما ثَبّتَ اللّهُ حُبَّ علیٍّ فی قلبِ مؤمنٍ فَزلَّتْ به قدمٌ إلاّ ثَبّتَ اللّهُ قَدَما یومَ القیامةِ علَی الصِّراطِ . (6)

(7)

191

دوست داشتن امام علی علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوستی علی گناهان را می خورد همچنان که آتش هیمه را.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سر لوحه کار نامه مؤمن، دوستی علی بن ابی طالب است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند عشق و دوستی علی را در دل مؤمنی استوار سازد و با این حال قدمش بلغزد (خطایی از او سر زند) خداوند قدمش را در روز قیامت بر صراط ، استوار نگه می دارد.

ص :299


1- تاریخ دمشق : 42 / 53 / 8388 .
2- تاریخ دمشق : 42 / 345 / 8920 .
3- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : علیّ عن لسان النبیّ «هو منّی و أنا منه»، تاریخ دمشق : 42 / 62 _ 75 .
4- کنز العمّال : 33021 .
5- کنز العمّال : 32900 .
6- کنز العمّال : 33022 .
7- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : القسم الرابع عَشَر، تاریخ دمشق : 42/239 _ 244، 266 _ 288 . عنوان 94 «المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام)» .

192 - بُغضُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام
192 - دشمن داشتن امام علی علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِعَلیٍّ علیه السلام _: لا یُحِبُّکَ إلاّ مؤمنٌ ، و لا یُبغِضُکَ إلاّ منافقٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لو ضَرَبْتُ خَیْشومَ المؤمنِ بسَیفی هذا علی أن یُبْغِضَنی ما أبْغَضَنی ، و لو صَبَبْتُ الدُّنیا بجَمّاتِها علَی المنافقِ علی أن یُحِبَّنی ما أحَبَّنی ، و ذلکَ أنّه قُضیَ فانقضی علی لسانِ النّبیِّ الاُمِّیِّ صلی الله علیه و آله أنّهُ قالَ : یا علیُّ ، لا یُبغِضُکَ مؤمِنٌ، و لا یُحبُّکَ منافقٌ . (2)

الأحادیث فی هذا المعنی کثیرة جدّا ، بل متواترة .

(3)

192

دشمن داشتن امام علی علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : تو را جز مؤمن دوست ندارد و جز منافق دشمنت نمی دارد.

امام علی علیه السلام :اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن زنم تا با من دشمن شود، هرگز نمی شود و اگر همه دنیا را به [پای] منافق ریزم تا مرا دوست بدارد، هیچگاه دوستم نمی دارد. و این از آن روست که قضا جاری گشت، و بر زبان پیامبر امّی گذشت که فرمود: ای علی! مؤمن ، تو را دشمن نمی شمارد و منافق ، دل به دوستی تو نمی سپارد. (4)

193 - المَناقِبُ المَنثورَةُ لِلإمامِ عَلِیٍ علیه السلام
193 - مناقب گوناگون امام علی علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ أن یَنظُرَ إلی آدمَ فی علمِهِ ، و إلی نوحٍ فی فَهمِهِ ، و إلی إبراهیمَ فی حِلمِهِ ، و إلی یحیی بنِ زکریّا فی زُهدِهِ ، و إلی موسی بنِ عِمرانَ فی بَطْشِهِ ، فَلیَنْظُرْ إلی علیِّ بنِ أبِی طالبٍ . (5)

193

مناقب گوناگون امام علی علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که می خواهد دانش آدم را ببیند و بینش نوح و بردباری ابراهیم و زهد یحیی بن زکریا و قدرت موسی بن عمران را، به علی بن ابی طالب بنگرد.

ص :300


1- کنز العمّال : 32878 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 45 .
3- (انظر) موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ : القسمُ الخامِسَ عَشَر و تاریخ دمشق : 42 / 270 _ 288 .
4- احادیث در این زمینه بسیار زیاد و بلکه متواترند.
5- تاریخ دمشق : 42 / 313 / 8862 .

عنه صلی الله علیه و آله :علیٌّ سیّدُ المؤمنینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :علیٌّ عَمودُ الدِّینِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :هذا هو الّذی یَضْرِبُ النّاسَ بالسّیفِ علَی الحقِّ بَعدی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیّ ، مثَلُکَ فی اُمّتی مَثَل « قُلْ هُو اللّهُ أحدٌ » ؛ فمَن أحَبّکَ بقلبِهِ فکَأنّما قَرأَ ثُلُثَ القرآنِ ، و مَن أحبَّکَ بقلبِهِ و أعانَکَ بلسانِهِ فکأنّما قَرأَ ثُلُثَ_ی القرآنِ، و مَن أحبَّکَ بقلبِهِ و أعانَکَ بلسانِهِ و نَصرَکَ بیدِه فکأنّما قَرأَ القرآنَ کلَّهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، لا تَشْکوا علیّا ، فو اللّهِ إنّهُ لاَُخَیْشِنٌ (5) فی ذاتِ اللّهِ أو فی سبیلِ اللّهِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی، سرور مؤمنان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی، ستون دین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این مرد، همان کسی است که پس از من برای حق، مردم [ناحق] را با شمشیر می زند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! مَثَل تو میان امّتم مثل «قل هو اللّه احد» است ؛ هر که در دلْ تو را دوست داشته باشد چنان است که یک سوم قرآن را خوانده و هر که تو را در دل دوست بدارد و به زبان یاری ات دهد گویا دو سوم قرآن را خوانده و هر که تو را در دل دوست بدارد و به زبان یاری ات دهد و با عمل یاوری ات کند چنان است که همه قرآن را خوانده باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! از علی گلایه نکنید، که به خدا سوگند او برای خدا _ یا در راه خدا _ سختگیر است.

ص :301


1- الکافی : 1 / 294 / 1 .
2- الکافی : 1 / 294 / 1 .
3- الکافی : 1 / 294 / 1 .
4- الخصال: 580 / 1 .
5- عن أبی سعید الخدری قال : شکا النّاسُ علیَّ بن أبی طالب ، فقام رسول اللّه فینا خطیبا فسمعته یقول : یا أیّها النّاس ، لا تشکوا علیّا ، فو اللّه إنّه لاَُخیشنٌ فی ذاتِ اللّه أو فی سبیل اللّه . و رواه فی هامش الکتاب عن السیرة النبویّة لابن هشام : 2 / 351 هکذا : فو اللّه إنّه لَأخشی فی ذات اللّه أو سبیل اللّه من أن یُشکی .
6- تاریخ دمشق : 42 / 200 / 8668 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن آذی علیّا فَقدْ آذانی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :علیٌّ یَعْسوبُ المؤمنینَ ، و المالُ یَعْسوبُ المنافقینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :حقُّ علیٍّ علی هذهِ الاُمّةِ کحقِّ الوالدِ علَی الولَدِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :صاحِبُ سِرّی علیُّ بنُ أبی طالبٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: أنتَ و شیعتُکَ فی الجنّةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ علیّا و شیعتَهُ هُمُ الفائزونَ یومَ القیامةِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :ذِکرُ علیٍّ عبادةٌ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :کَفِّی و کَفُّ علیٍّ فی العَدلِ سَواءٌ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لم یَقُلْ: علیٌّ خیرُ النّاسِ ، فَقدْ کَفرَ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که علی را بیازارد مرا آزرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی مهتر مؤمنان است و مال و ثروت، مهتر منافقان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ علی بر این امّت همچون حقّ پدر است بر فرزندش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی بن ابی طالب، راز دار من است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : تو و شیعیانت در بهشتید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علی و شیعیان او همان رستگارانِ در روز رستخیزند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یاد و ذکر علی، عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست من و دست علی در [ اجرای ]عدالت یکسان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که معتقد نباشد که علی بهترینِ مردمان است، کفر ورزیده است. (10)

ص :302


1- بحار الأنوار : 5 / 69 / 1 .
2- تاریخ دمشق : 42 / 304 / 8838 .
3- بحار الأنوار : 36 / 5 / 1 .
4- تاریخ دمشق : 42 / 317 / 8872 .
5- تاریخ دمشق : 42 / 332 / 8895 .
6- تاریخ دمشق : 42 / 333 / 8900 .
7- تاریخ دمشق : 42 / 356 / 8949 .
8- تاریخ دمشق : 42 / 369 / 8963
9- تاریخ دمشق : 42 / 372 / 8969 .
10- کفر در اینجا به معنای پوشیده داشتن حقیقت است.

تاریخ دمشق :إنَّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله بَعثَ سُورةَ «بَراءة» فدَفَعها إلی علیٍّ (کذا) ، و قالَ : لا یُؤدِّی إلاّ أنا أو رجُلٌ مِن أهلِ بَیتی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّی لَأرفعُ نَفْسی أن تکونَ حاجةٌ لا یَسَعُها جُودِی ، أو جَهْلٌ لا یسَعُهُ حِلْمی ، أو ذَنبٌ لا یسَعُهُ عَفْوی ، أو أنْ یکونَ زمانٌ أطوَلَ مِن زمانی . (2)

عنه علیه السلام :إنّی لَأرفعُ نَفْسی أن أنهی النّاسَ عمّا لستُ أنْتَهی عَنهُ ، أو آمُرَهُم بما لا أسْبِقُهُم إلیهِ بعَمَلی ، أو أرضی مِنهُم بما لا یُرضِی ربّی . (3)

عنه علیه السلام :إنّی لا أحُثُّکُم علی طاعةٍ إلاّ و أسْبِقُکُم إلَیها ، و لا أنْهاکُم عن معصیةٍ إلاّ و أتَناهی قَبلَکُم عنها . (4)

عنه علیه السلام :إنّی و اللّهِ لو لَقِیتُهُم واحدا و هُم طِلاعُ الأرضِ کلِّها ما بالَیْتُ و لا اسْتَوحَشْتُ ، و إنّی مِن ضلالِهِمُ الّذی هُم فیهِ و الهُدی الّذی أنا علَیهِ لَعلی بصیرةٍ مِن نَفْسی و یقینٍ مِن ربّی . (5)

تاریخ دمشق :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سوره برائت را[برای خواندن برای مشرکان ] به علی داد و فرمود: کسی ادا[ی امانت الهی ] نمی کند مگر من یا مردی از خاندان من .

امام علی علیه السلام :همانا من، خود را برتر از این می دانم که نیازی باشد و بخشندگی من توان برآوردن آن را نداشته باشد، یا جسارتی به من بشود و بردباری ام آن را بر نتابد، یا گناهی باشد و عفو و گذشت من تحمل آن را نداشته باشد، یا آن که زمانی درازتر از زمان من باشد. (6)

امام علی علیه السلام :همانا من، شأن خود را برتر از آن می دانم که مردم را از چیزی بازدارم که خود از آن باز نمی ایستم، یا آنان را به چیزی فرمان دهم که خود در انجام آن کار از آنان پیشی نمی گیرم، یا از آنان به چیزی خشنود شوم که پروردگارم از آن خشنود نیست.

امام علی علیه السلام :همانا من، شما را به طاعتی وا نمی دارم مگر آن که خود جلوتر از شما آن را انجام می دهم و از گناهی باز نمی دارم جز آن که خودم پیش از شما از آن باز می ایستم.

امام علی علیه السلام :به خدا قسم، اگر یک تنه با آنان رو به رو می شدم و آنان سراسر زمین را پر می کردند نه باکی داشتم و نه می هراسیدم، که من بر گمراهیِ آنان و رهیافتگیِ خود، نیک آگاهم و با یقین از جانب پروردگارم همراه.

ص :303


1- تاریخ دمشق : 42 / 345 / 8919.
2- غرر الحکم : 3778 .
3- غرر الحکم : 3780 .
4- غرر الحکم : 3781 .
5- نهج البلاغة: الکتاب 62.
6- ممکن است مراد حضرت از زمان، زمان عبادت و بندگی او باشد و یا بنا بر روایات بسیار، زمان خلقت او و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشد که هزاران سال پیش از خلقت آدم ابو البشر بوده است.

عنه علیه السلام :إنّی مُحارِبٌ أمَلی و مُنتظِرٌ أجَلی . (1)

عنه علیه السلام :إنّی مُستَوفٍ رِزْقی ، و مُجاهِدٌ نَفْسی ، و مُنْتَهٍ إلی قِسَمی . (2)

عنه علیه السلام :إنّی لَعلی إقامةِ حُجَجِ اللّهِ اُقاوِلُ ، و علی نُصرةِ دینِهِ اُجاهِدُ و اُقاتِلُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّی فیکُم أیُّها النّاسُ کهارونَ فی آلِ فِرعونَ ، و کبابِ حِطّةٍ فی بنی إسرائیلَ ، و کسفینةِ نوحٍ علیه السلام فی قومِ نوحٍ ، و إنّی النّبأُ الأعظمُ، و الصِّدّیقُ الأکبرُ ، و عن قلیلٍ ستَعْلَمونَ ما تُوعَدونَ . (4)

عنه علیه السلام :إنّی لَم أفِرَّ مِنَ الزَّحفِ قَطُّ ، و لَم یُبارِزْنی أحدٌ إلاّ سَقَیتُ الأرضَ مِن دَمِهِ . (5)

عنه علیه السلام :أنا کابُّ الدُّنیا لِوَجْهِها ، و قادِرُها بقَدْرِها ، و ناظِرُها بِعَیْنِها . (6)

عنه علیه السلام :أنا الّذی أهَنْتُ الدُّنیا . (7)

عنه علیه السلام :أنا وَضَعْتُ فی الصِّغَرِ بکَلاکِلِ العربِ ، و کَسَرتُ نَواجِمَ قُرونِ رَبیعةَ و مُضَرٍ . و قد علِمْتُم مَوضِعی مِن رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... ما وَجدَ لی کِذْبَةً فی قولٍ ، و لا خَطْلَةً فی فِعلٍ ......... و لقد کنتُ أتّبعُهُ اتّباعَ الفَصیلِ أثَرَ اُمّهِ ......... أری نورَ الوحیِ و الرِّسالةِ ، و أشُمُّ ریحَ النُّبوّةِ . (8)

امام علی علیه السلام :همانا من، با آرزویم در ستیزم و چشم به راه اجلم.

امام علی علیه السلام :همانا من، روزی ام را بتمامی می ستانم و با نفس خود می جنگم و به بهره خویش می رسم.

امام علی علیه السلام :همانا من، برای برپاییِ حجّتهای خدا سخن می گویم و برای یاریِ دین خدا جهاد و پیکار می کنم.

امام علی علیه السلام :ای مردم! همانا من در میان شما مانند هارونم در میان فرعونیان و همچون باب حطّه ام در میان بنی اسرائیل و چونان کشتی نوح علیه السلام در میان قوم نوح، منم آن «نبأ» اعظم و آن صدّیق اکبر. بزودی آنچه را وعده داده شده اید خواهید دانست.

امام علی علیه السلام :همانا من هرگز از میدان جنگ و جهاد نگریخته ام و هیچ کس به پیکار من نیامد مگر آن که زمین را از خونش سیراب کردم.

امام علی علیه السلام :من دنیا را به رو درافکنده ام و آن را در اندازه واقعی اش دیده ام و با دیده خودش بدان نگریسته ام.

امام علی علیه السلام :منم که دنیا را خوار و بی مقدار شمردم.

امام علی علیه السلام :من در خردسالی سینه های عرب را خرد کردم و شاخ های برآمده دو قبیله ربیعه و مُضِر را شکستم. شما جایگاه مرا نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می دانید ......... هرگز سخنی دروغ و رفتاری نادرست از من ندید ......... و مانند شتر بچه ای که از پی مادرش می رود دنبال او می رفتم ......... پرتو وحی و رسالت را می دیدم و رایحه نبوّت را می بوییدم.

ص :304


1- غرر الحکم : 3774 .
2- غرر الحکم : 3775 .
3- غرر الحکم : 3777 .
4- تنبیه الخواطر : 2 / 41 .
5- الخصال : 580 / 1 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 128 .
7- تاریخ دمشق : 42 / 489 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 192 .

عنه علیه السلام :أنا یَعْسوبُ المؤمنی_نَ ، و المالُ یَعْسوبُ الظَّلَمةِ . (1)

عنه علیه السلام :أنا صِنْوُ رسولِ اللّهِ ، و السّابقُ إلَی الإسلامِ ، و کاسِرُ الأصنامِ ، و مُجاهِدُ الکُفّارِ ، و قامِعُ الأضدادِ . (2)

عنه علیه السلام :أنا شاهِدٌ لکُم ، و حَجِیجٌ یومَ القیامةِ علَیکُم . (3)

عنه علیه السلام :أنا و أهلُ بیتی أمانٌ لأهلِ الأرضِ ، کما أنّ النُّجومَ أمانٌ لأهلِ السّماءِ . (4)

عنه علیه السلام :أنا عَلَمُ الهُدی ، و کَهْفُ التُّقی ، و مَحَلُّ السَّخاءِ ، و بَحرُ النَّدی ، و طَودُ النُّهی . (5)

عنه علیه السلام :أنا قَسیمُ اللّهِ بینَ الجَنّةِ و النّارِ ، لا یَدخُلُها داخِلٌ إلاّ علی حَدِّ قَسْمی ، و أنا الفاروقُ الأکبرُ ، و أنا الإمامُ لِمَن بَعدِی ، و المُؤَدِّی عَمَّن کانَ قَبلی . (6)

امام علی علیه السلام :من مهتر مؤمنان هستم، و مال و ثروت مهتر ستمگران است.

امام علی علیه السلام :من یار و برادر مهربان پیامبر خدایم و پیشگام در اسلام و شکننده بتها و ستیزنده با کافران و براندازنده دشمنان دین.

امام علی علیه السلام :من گواه شمایم، و حجّت آور روز رستخیزم بر شما.

امام علی علیه السلام :من و خانواده ام مایه امان مردم زمینیم، همچنان که ستارگان مایه امان اهل آسمانند.

امام علی علیه السلام :من پرچم هدایتم، و پناهگاه پرهیزگاری، و جایگاه سخاوت، و دریای جود و جوانمردی، و کوه خِرد.

امام علی علیه السلام :من از جانب خدا قسمت کننده بهشت و دوزخم . هیچ کس وارد آن نمی شود مگر به تقسیم من. منم فاروق اکبر (بزرگترین جدا ساز حق و باطل)، منم امام مردم پس از خودم، و ادا کننده از جانب کسی که پیش از من بود (یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ).

ص :305


1- کنز العمّال : 36381 .
2- غرر الحکم : 3761 .
3- غرر الحکم : 3768 .
4- غرر الحکم : 3770 .
5- نهج السعادة : 3 / 79 .
6- الکافی : 1 / 198 / 3 .

عنه علیه السلام :أنا قَسیمُ النّارِ یومَ القیامةِ . (1)

عنه علیه السلام :أنا فَقَأْتُ عینَ الفتنةِ ، و لولا أنا ما قُتِلَ أهلُ النَّهْرَوانِ و أهلُ الجَمَلِ . (2)

عنه علیه السلام :أنا عبدُ اللّهِ و أخو رسولِهِ ، و أنا الصِّدِّیقُ الأکبرُ، لا یقولُها بَعدی إلاّ کذّابٌ مُفْتَرٍ . (3)

عنه علیه السلام :أنا عِلْمُ اللّهِ ، و أنا قَلبُ اللّهِ الواعی ، و لسانُ اللّهِ النّاطقُ ، و عَینُ اللّهِ ، و جَنْبُ اللّهِ ، و أنا یَدُ اللّهِ . (4)

عنه علیه السلام :أنا الهادی ، و أنا المُهتَدی ، و أنا أبو الیَتامی و المَساکینِ ، و زوجُ الأراملِ ، و أنا مَلْجَأُ کلِّ ضعیفٍ ، و مأمَنُ کلِّ خائفٍ ، و أنا قائدُ المؤمنینَ إلَی الجنّةِ ، و أنا حَبلُ اللّهِ المتینُ، و أنا عُروَةُ اللّهِ الوُثْقی ، و کلمةُ التَّقوی ، و أنا عَینُ اللّهِ ، و لسانُهُ الصّادقُ ، و یَدُهُ . (5)

عنه علیه السلام_ و قد سألَهُ بعضُ الأحبارِ : یا أمیرَ المؤمنینَ، فنَبِیٌّ أنتَ ؟ _: وَیْلَکَ ! إنّما أنا عبدٌ مِن عبیدِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (6)

امام علی علیه السلام :قسمت کننده دوزخ در روز رستاخیز منم.

امام علی علیه السلام :چشم فتنه را من برکندم. و اگر من نبودم شورشیان نهروان و و فتنه گران جمل کشته نمی شدند.

امام علی علیه السلام :من بنده خدا و برادر پیامبر اویم. من صدّیق اکبر (برترین گواه) هستم. بعد از من هر که این را بگوید دروغگو و مفتری است.

امام علی علیه السلام :من علم خدا هستم، من قلب آگاه خدایم و زبان گویای خدا و چشم خدا و پهلوی خدا. من دست خدا هستم.

امام علی علیه السلام :من رهنمایم، من رهیافته ام. پدر یتیمان و مستمندانم ، سرپرست بیوه زنانم، پشت و پناه هر نا توانی هستم و مأمن هر وحشتزده ای؛ من رهنمای مؤمنان به سوی بهشتم، ریسمان استوار خدایم، حلقه و دستاویز محکم خدایم و کلمه تقوا؛ من چشم خدایم و زبان راستگوی او و دست او.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به یکی از احبار یهود که پرسید: ای امیر مؤمنان! پس تو پیامبری؟ _فرمود : وای بر تو! همانا من غلامی از غلامان محمّد صلی الله علیه و آله هستم.

ص :306


1- تاریخ دمشق : 42 / 298 .
2- کشف الغمّة : 1 / 244 .
3- کنز العمّال : 36389 .
4- التوحید : 164 / 1 .
5- التوحید : 164 / 2 .
6- التوحید : 174 / 3 .

عنه علیه السلام :أنا یَعْسوبُ المؤمنینَ ، و أنا أوَّلُ السّابقِینَ ، و خلیفةُ رسولِ ربِّ العالمینَ ، و أنا قَسیمُ الجنّةِ و النّارِ ، و أنا صاحِبُ الأعرافِ . (1)

عنه علیه السلام :أنا حُجَّةُ اللّهِ، و أنا خلیفةُ اللّهِ ، و أنا صِراطُ اللّهِ ، و أنا بابُ اللّهِ ، و أنا خازِنُ عِلمِ اللّهِ ، و أنا المؤتَمنُ علی سِرِّ اللّهِ، و أنا إمامُ البَرِیّةِ بَعد خیرِ الخلیقةِ محمّدٍ نبیِّ الرّحمةِ صلی الله علیه و آله . (2)

عنه علیه السلام :أنا خلیفةُ رسولِ اللّهِ و وزیرُهُ و وارِثُهُ، أنا أخو رسولُ اللّهِ و وصیُّهُ و حبیبُهُ، أنا صَفِیُّ رسولِ اللّهِ و صاحِبُهُ ، أنا ابنُ عمِّ رسولِ اللّهِ و زوجُ ابنتِهِ و أبو وُلْدِهِ ، أنا سیّدُ الوصیّینَ و وصیُّ سیّدِ النّبیّینَ ، أنا الحُجّةُ العظمی و الآیةُ الکبری و المَثَلُ الأعلی و بابُ النّبیِّ المصطفی ، أنا العُرْوَةُ الوُثْقی و کلمةُ التّقوی و أمینُ اللّهِ _ تعالی ذِکْرُهُ _ علی أهلِ الدُّنیا . (3)

امام علی علیه السلام :من مهتر مؤمنان هستم، من نخستین پیشگامان [در اسلام] هستم و جانشین فرستاده پروردگار جهانیان؛ من تقسیم کننده بهشت و دوزخم و من صاحب اعراف هستم.

امام علی علیه السلام :من حجّت خدایم، من خلیفه خدایم، من راه خدایم، من دروازه خدایم، من خزانه دار علم خدایم، من امین راز خدایم، من بعد از بهترین آفریدگان، محمّد صلی الله علیه و آله ، پیامبر رحمت، پیشوای مردمان هستم.

امام علی علیه السلام :من جانشین رسول خدا و وزیر و وارث او هستم؛ من برادر رسول خدا و وصیّ و دوست او هستم؛ من برگزیده رسول خدا و یار و همدم او هستم؛ من پسر عموی رسول خدا و داماد و پدر فرزندان او هستم؛ من سرور اوصیا و وصیّ سرور پیامبرانم؛ من حجّت عُظمی و آیت کبری و نمونه والا و دروازه پیامبر مصطفی هستم؛ من دستاویز استوار و کلمه تقوا و امین خداوند متعال بر مردم دنیا هستم.

ص :307


1- بحار الأنوار : 8 / 336 / 7 .
2- بحار الأنوار : 39 / 335 / 1 .
3- بحار الأنوار : 39 / 335 / 2 .

عنه علیه السلام_ فی وصفِ النّاکبِ _: أنا الذِّکْرُ الّذی عنه ضَلَّ ، و السّبیلُ الَّذی عنه مالَ ، و الإیمانُ الّذی به کَفَر ، و القرآنُ الَّذی إیّاهُ هَجرَ ، و الدِّینُ الّذی بهِ کَذّبَ ، و الصِّراطُ الَّذی عنه نَکَبَ . (1)

عنه علیه السلام :أنا عَینُ اللّهِ ، و أنا یَدُ اللّهِ ، و أنا جَنْبُ اللّهِ ، و أنا بابُ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :أنا أوّلُ مَن بایَعَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله تحتَ الشَّجَرةِ فی قولِه : « لقد رضِیَ اللّهُ عنِ المؤمنینَ إذ یُبایعونکَ تحتَ الشّجرةِ» (3) . (4)

عنه علیه السلام :أنا الاُذُنُ الواعِیَةُ ، یقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : «و تَعِیَها اُذنٌ واعیةٌ» (5) . (6)

عنه علیه السلام :أنا أوَّلُ مَن یَجْثو لِلخُصومَةِ بینَ یدَیِ اللّهِ عزّ و جلّ یومَ القیامةِ . (7)

عنه علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَوْلاکَ یا علِیّ، ما عُرِفَ المؤمنونَ مِنْ بَعْدی . (8)

عنه علیه السلام :بَعَثنی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی أهلِ الیَمَنِ لِأقْضیَ بینَهُم فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، بَعَثْتَنی و أنا شابٌّ لا عِلمَ لی بالقضاءِ ، فَضَربَ بیدِهِ علی صَدری فقالَ : اللّهمَّ اهْدِ قَلْبَهُ ، و سَدِّدْ لِسانَهُ ، فَما شَکَکْتُ فی قَضاءٍ بَیْنَ اثنَیْنِ حتّی جَلَسْتُ مَجْلِسی هذا . (9)

امام علی علیه السلام_ در توصیف کسی که از او کناره گرفت _فرمود : من همان ذِکر و یادی هستم که [ او مرا] به فراموشی سپرد و همان راهی هستم که از آن منحرف شد و همان ایمانی هستم که بدان کفر ورزید و همان قرآنی هستم که ترکش کرد و همان دینی هستم که تکذیبش نمود و همان صراطی هستم که از آن کناره گرفت.

امام علی علیه السلام :من چشم خدایم، من دست خدایم، من پهلوی خدایم، و من دروازه خدایم.

امام علی علیه السلام :من نخستین کسی هستم که زیر درخت با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرد و خدا فرمود: «خداوند از مؤمنان، آن گاه که زیر درخت با تو بیعت می کردند، خشنود شد».

امام علی علیه السلام :من همان گوش شنوایم که خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «و گوشهای شنوا آن را در می یابند».

امام علی علیه السلام :من نخستین کسی هستم که در روز قیامت برای دادخواهی [ از دشمنان ]در برابر خداوند عزّ و جلّ بر زانو می نشیند.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای علی ! اگر تو نبودی بعد از من مؤمنان شناخته نمی شدند .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا برای قضاوت به سوی مردم یمن فرستاد. عرض کردم: ای پیامبر خدا! مرا که جوان هستم و از دانش قضاوت ناآگاه، می فرستی؟ پیامبر دست به سینه من زد و فرمود: «خدایا! قلب او را هدایت کن و زبانش را استوار بدار (حکم حق را بر زبانش جاری گردان)». از آن پس تا کنون که این جا نشسته ام در قضاوت میان دو نفر، هرگز دچار شک و تردید نگشتم.

ص :308


1- الکافی: 8 / 28 / 4 .
2- الکافی: 1 / 145 / 8 .
3- الفتح : 18 .
4- تفسیر نور الثقلین : 5 / 64 / 50 .
5- الحاقّة : 12 .
6- تفسیر نور الثقلین : 5 / 402 / 9 .
7- تاریخ دمشق : 42 / 475 .
8- کنز العمّال : 36477 .
9- کنز العمّال : 36386 .

عنه علیه السلام :کنتُ إذا سألتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أعطانی ، و إذا سَکَتُّ ابتَدَأنی . (1)

عنه علیه السلام :لقد عَلِمَ المُسْتَحفَظونَ مِن أصحابِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله أنّی لم أرُدَّ علَی اللّهِ و لا علی رسولِهِ ساعةً قَطُّ ، و لقد واسَیْتُهُ بِنَفْسی فی المَواطنِ الّتی تَنْکُصُ فیها الأبطالُ و تَتَأخَّرُ فیها الأقْدامُ ، نَجْدةً أکْرَمَنیَ اللّهُ بها . (2)

عنه علیه السلام :ما کَذَبتُ و لا کُذِبتُ ، و لا ضَلَلتُ و لا ضُلَّ بی . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «إنّما أنتَ منذرٌ و لکلِّ قومٍ هادٍ» (4) _: رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المُنذِرُ، و أنا الهادی . (5)

عنه علیه السلام :زَعَمَ ابنُ النّابِغَةِ أنّی تَلْعابةٌ تِمْزاحَةٌ ذو دُعابَةٍ ، اُعافِسُ و اُمارِسُ ، هَیْهاتَ! یَمْنَعُنی مِن ذاکَ خَوفُ الموتِ و ذِکرُ البَعثِ و الحِسابِ . (6)

امام علی علیه السلام :هرگاه از پیامبر خدا می پرسیدم به من پاسخ می داد و چون خاموش می ماندم، با من سر سخن را می گشود.

امام علی علیه السلام :یاران راز دار محمّد صلی الله علیه و آله می دانند که من حتی لحظه ای خدا و پیامبر او را مخالفت نکردم. در جاهایی پیامبر را با جان خود یاری رساندم که دلیران می گریزند و گامها وا پس می رود. این شجاعت و مردانگی را خداوند به من ارزانی داشت.

امام علی علیه السلام :دروغ نگفته ام و دروغ به من گفته نشده است؛ و گمراه نشده ام و گمراه نکردم.

امام علی علیه السلام_ در تفسیر آیه «همانا تو بیم دهنده هستی و هر قومی را هدایت گری است» _فرمود : بیم دهنده پیامبر خداست و هدایت گر منم.

امام علی علیه السلام :پسر نابغه (عمرو عاص) گفته است که من آدمی مزّاح و بسیار شوخ و بذله گویم و دست و پنجه نرم می کنم ولی گویی به بازی . هیهات! ترس از مرگ و یاد قیامت و حسابرسی ، مرا از این کارها باز می دارد.

ص :309


1- کنز العمّال : 36387 .
2- نهج البلاغة: الخطبة197.
3- نهج البلاغة : الحکمة 185 .
4- الرعد : 7 .
5- کنز العمّال : 4443 .
6- نهج السعادة : 2 / 87 .

عنه علیه السلام_ من خُطبةٍ لهُ فی الیومِ الثّانی مِن بَیعَتِه _: إنّما أنا رجُلٌ مِنکُم، لی ما لَکُم، و علَیَّ ما علَیکُم . (1)

عنه علیه السلام :ما ضَلَلتُ و لا ضُلَّ بی ، و ما نَسِیتُ ما عُهِدَ إلیّ، و إنّی لَعلی بیّنةٍ مِن ربّی بَیَّنها لِنَبیِّهِ صلی الله علیه و آله و بَیَّنها لی ، و إنّی لَعلَی الطّریقِ . (2)

عنه علیه السلام :لم تَکُن بَیْعَتُکُم إیّایَ فَلْتةً ، و لیس أمْری و أمْرُکُم واحدا، إنّی اُریدُکُم للّهِ، و أنتُم تُریدونَنی لأنفسِکُم . أیُّها النّاسُ ، أعِینونی علی أنفسِکُم ، و ایمُ اللّهِ لاُنْصِفَنَّ المظلومَ مِن ظالِمِه، و لأقودَنَّ الظّالمَ بِخِزامَتِه ، حتّی اُورِدَهُ مَنْهَلَ الحقِّ و إنْ کانَ کارِها . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ، لَأنْ أبِیتَ علی حَسَکِ السَّعْدانِ مُسَهَّدا أو اُجَرّ فی الأغْلالِ مُصَفَّدا أحَبُّ إلیَّ مِن أنْ ألقَی اللّهَ و رسولَه یومَ القیامةِ ظالما ......... .

و اللّهِ ، لو اُعْطیتُ الأقالِیمَ السَّبعةَ بما تَحتَ أفلاکِها علی أن أعصِیَ اللّهَ فی نَمْلةٍ أسْلُبُها جُلْبَ شَعیرةٍ ما فَعَلْتُه . (4)

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که روز دوم خلافتش ایراد کرد _فرمود : من هم، یکی از شما هستم. هر حقّی که برای شماست، برای من نیز هست و هر وظیفه ای بر عهده شماست، بر عهده من نیز هست.

امام علی علیه السلام :گمراه نشدم و کسی را گمراه نکردم. آنچه به من سفارش شد از یاد نبردم. من از طرف پروردگار خود بیّنه ای دارم که آن را برای پیامبرش روشن ساخت و برای من تبیین نمود. من در راه [راست ]هستم.

امام علی علیه السلام :بیعت شما با من، نا منتظره (بی اندیشه) نبود، و کار من و شما یکسان نیست. من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خودتان می خواهید.

ای مردم! مرا به خاطر خودتان یاری رسانید. به خدا سوگند که داد ستمدیده را از ستمکار می ستانم و ستمگر را به مهاری سخت می کشانم، تا او را به آبشخور حق درآورم، هر چند خود نخواهد.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند اگر شب را بر روی اشتر خار تا صبح بیدار مانم و مرا در کُند و زنجیرها کت بسته بکشند خوش تر دارم از این که در روز رستاخیز، خدا و پیامبرش را با عنوان ستمکار دیدار کنم ......... .

به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهای آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای خدا را نافرمانی کنم چنین نخواهم کرد.

ص :310


1- شرح نهج البلاغة : 7 / 36 .
2- کنز العمّال : 36499 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 136 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 224 .

عنه علیه السلام :إنّما مَثَلی بینَکُم کالسِّراجِ فی الظُّلمَةِ ، یَستَضیءُ بها مَن وَلَجَها . (1)

عنه علیه السلام_ أنَّه کانَ یقولُ _: ما للّهِ عزّ و جلّ آیةٌ هِی أکبرُ مِنّی ، و لا للّهِ مِن نبأٍ أعْظَمُ مِنّی . (2)

عنه علیه السلام :ما أنکرتُ اللّه تَعالی مُنذُ عَرَفْتُه . (3)

عنه علیه السلام :ما شَکَکْتُ فی الحقِّ مُذ اُرِیتُهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قُری ء عندَ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام « إذا زُلزلتِ الأرضُ زِلْزالها » إلی أنْ بَلَغَ قولَهُ : « و قالَ الإنسانُ مالَها* یومئذٍ تُحدِّثُ أخبارَها » (5) قال : أنا الإنسانُ ، إیّایَ تُحدِّثُ أخبارَها . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :همانا حکایت من در میان شما همچون چراغ در تاریکی است که هر کس به حریم آن درآید از نور آن روشنایی می گیرد.

امام علی علیه السلام_ همواره _می فرمود : خداوند عزّ و جلّ را آیتی بزرگتر از من و «نبأ»ی «عظیم»تر از من نیست.

امام علی علیه السلام :از آن زمان که خداوند متعال را شناختم، انکارش نکرده ام.

امام علی علیه السلام :از آن زمان که حق به من نموده شد، در آن تردید نکرده ام.

امام باقر علیه السلام :در حضور امیر المؤمنین سوره «زلزلت» تلاوت شد: «آن گاه که زمین به زلزله [واپسینِ ]خود بلرزد» تا آیه «و انسان می گوید : زمین را چه شده است؟ در چنین روزی ، زمین خبرهایش را باز می گوید». حضرت فرمود: آن انسان منم ، زمین خبرهایش را به من می دهد.

ص :311


1- غرر الحکم : 3883 .
2- الکافی : 1 / 207 / 3 .
3- غرر الحکم : 9481 .
4- غرر الحکم : 9482 .
5- الزلزلة : 1 و 3 و 4 .
6- الخرائج و الجرائح : 1 / 177 / 10 .
7- (انظر) الدنیا : باب 1233 . الأدب : باب 70 .

@

ص :312

24 - اُمّ الأئمّة فاطمةعلیها السلام

اشاره

(1)

(2)

ص :313


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 43 / 2 _ 236 «تاریخ سیّدة نساء العالمین» . کنز العمّال : 13 / 674 _ 687 .
2- انظر : عنوان 258 «التشبّه» .

24 - مادر امامان، فاطمه علیها السلام
194 - أسماءُ فاطِمَةَعلیها السلام
194 - نام های حضرت فاطمه علیها السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّما سُمِّیَت ابنَتی فاطِمَةُ لأنَّ اللّهَ عزّ و جلّ فَطَمَها و فَطَمَ مَن أحَبَّها مِنَ النَّارِ . (1)

الإمامِ الصادِق علیه السلام :لِفاطِمَةَ سَلامُ اللّهِ عَلَیها تِسعَةُ أسماء عِندَ اللهِ عزّ و جلّ : فَاطِمَةُ وَ الصِّدیقَةُ و المُبارِکَةُ و الطّاهِرَةُ و الزَّکیَّةُ و الرَّضیَّةُ و المَرضیَّةُ والُمحَدَّثَةُ و الزَّهراءُ . (2)

معانی الأخبار عن عَمَّارَة :سَألتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن فاطِمَةَ لِمَ سُمِّیَت زَهراء ؟ فَقال : لأنَّها کانَت اذا قامَت فی مِحرابِها زَهَر نورُها لأهلِ السَّماءِ کَما یَزهَر نورُ الکواکبِ لأهلِ الأرضِ . (3)

194

نام های حضرت فاطمه علیها السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دخترم به این دلیل فاطمه نامیده شده است که خداوند عزّ و جلّ او و دوستدارانش را از آتش [دوزخ] به دور داشته است .

امام صادق علیه السلام :فاطمه علیها السلام ، در نزد خداوند عزّ و جلّ نُه اسم دارد : فاطمه ، صدّیقه ، مبارکه ، طاهره ، زکیّة ، رضیّه ، مرضیّه ، مُحدِّثه ، و زهراء .

معانی الأخبار_ به نقل از عماره _: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم : چرا فاطمه را زهراء (درخشان) نامیده اند ؟ حضرت فرمود : چون وقتی در محرابش به نماز می ایستاد ، نور او برای اهل آسمان چنان می درخشید که نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد .

195 - فاطِمَةُعلیها السلام بَضعَةٌ مِنَ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله
195 - فاطمه علیها السلام، پاره تن پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فاطمةُ بَضْعَةٌ مِنّی ، مَن سَرَّها فقد سَرَّنی و مَن ساءها فقد ساءنی ، فاطمةُ أعزُّ النّاسِ علَیَّ . (4)

195

فاطمه علیها السلام، پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فاطمه پاره تن من است، هر که او را شاد سازد مرا شاد ساخته و هر که او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است. فاطمه عزیزترین فرد برای من است.

ص :314


1- الأمالی للطوسی : 571/294 .
2- الأمالی للصدوق : 474 / 18 .
3- معانی الأخبار : 64 / 15 .
4- بحار الأنوار : 43 / 23 / 17 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فاطمةَ بَضْعةٌ مِنّی ، و هی نورُ عَیْنی ، و ثَمَرةُ فُؤادی ، یَسوؤنی ما ساءها ، و یَسُرُّنی ما سَرَّها ، و إنّها أوّلُ مَن یَلْحَقُنی مِن أهلِ بیتی . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا فاطمه پاره تن من است. او نور دیده و میوه دل من است. آنچه او را ناراحت کند، مرا نیز ناراحت می کند و آنچه او را شاد سازد، مرا شاد می سازد. او نخستین فرد از خاندان من است که به من می پیوندند.

196 - فاطِمَةُعلیها السلام سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ
196 - فاطمه علیها السلام، سرور زنان عالم است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالَی اخْتارَ مِن النِّساءِ أربَعا : مَریمَ ، و آسِیَةَ ، و خدیجةَ ، و فاطمةَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الحسنُ و الحسینُ خیرُ أهلِ الأرضِ بَعدی و بعدَ أبیهِما ، و اُمُّهُما أفضلُ نساءِ أهلِ الأرضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ابنَتی فاطمةُ سیّدةُ نِساءِ العالَمینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أمّا ابنَتی فاطمةُ فإنّها سیّدةُ نِساءِ العالَمینَ مِن الأوّلِینَ و الآخِرِینَ . (6)

196

فاطمه علیها السلام، سرور زنان عالم است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال از میان زنان چهار تن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسن و حسین، بعد از من و پدرشان، بهترین مردم روی زمین هستند و مادرشان برترینِ زنان زمین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دخترم فاطمه، سرور زنان عالم است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فاطمه ، سرور زنان اهل بهشت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اما دخترم فاطمه، او سرور زنان عالم، از پیشینیان و پسینیان است.

ص :315


1- الأمالی للصدوق : 575 / 787 .
2- بحار الأنوار: 43/19/3.
3- بحار الأنوار : 43/19/5 .
4- بحار الأنوار : 43 / 22 / 13 .
5- مسند ابن حنبل : 3 / 80 .
6- الأمالی للصدوق : 175 / 178 .

197 - غَضَبُ اللَّهِ لِغَضَبِ فاطِمَةَعلیها السلام
197 - خشم خدا با خشم فاطمه علیها السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لَیَغضَبُ لِغَضَبِ فاطمةَ ، و یَرضی لِرِضاها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِفاطمةَ علیها السلام _: إنّ اللّهَ یَغضَبُ لِغَضَبِکِ ، و یَرضی لِرِضاکِ . (2)

197

خشم خدا با خشم فاطمه علیها السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند با خشم فاطمه، به خشم می آید و با خشنودی او خشنود می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به فاطمه علیها السلام _فرمود : خداوند با خشم تو به خشم می آید و با خشنودی تو خشنود می شود.

198 - فی مُصیبَةِ فاطِمَةَعلیها السلام
198 - در مصیبت حضرت فاطمه علیها السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ عِندَ دَفنِ فاطِمَةَ علیها السلام _: السَّلامُ عَلَیکَ یا رسولَ اللّهِ عَنّی وَ عَن اِبنَتِکَ النّازِلَةِ فی جِوارِکَ وَ السَّریعَةِ اللَّحاقِ بِکَ. قَلَّ یا رسولُ اللّهِ عَن صَفیَّتِکَ صَبری، وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدی؛ إلاّ أنَّ لی فی التَّأسّی بِعَظیمِ فُرقَتِکَ وَ فادِحِ مُصیبَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ؛ فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَةِ قَبرِکَ، وَ فاضَت بَینَ نَحری وَ صَدری نَفسُکَ. فَإنّا للّهِ وَ إنّا إلَیهِ راجِعونَ. فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهینَةُ. أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ، وَ أمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ إلی أن یَختارَ اللّهُ لی دارَکَ الَّتی أنتَ بِها مُقیمٌ. وَ سَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ بِتَضافُرِ أُمَّتِکَ عَلی هَضمِها فَأحفِها السؤالَ وَ استَخبِرها الحالَ. هذا وَ لَم یَطُلِ العَهدُ وَ لَم یَخلُ مِنکَ الذِّکرُ. وَ السَّلامُ عَلَیکُما سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ.فَإن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ، وَ إن أُقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرینَ . (3)

198

در مصیبت حضرت فاطمه علیها السلام

امام علی علیه السلام_ هنگام خاکسپاری فاطمه علیها السلام_فرمود : سلام بر تو _ ای رسول خدا _ از من و دخترت ، که در کنارت آرمیده و زودتر[از دیگران] به تو رسیده . ای رسول خدا ! از جدایی دردانه دخترت صبرم لبریز گشته و تاب توان از کفم رفته است . اما ، یادآوری فراق جانگداز تو و مصیبت بزرگ از دست رفتن تو در این هنگام ، مایه تسلاّی من است ؛ زیرا هرگز از یاد نمی برم آن لحظاتی را که سرت به سینه من بود و در آغوش من جان دادی و من با دست خود سر تو را بر سنگ آرامگاهت نهادم . همه ما از آن خداییم و همگی به سوی او باز می گردیم . اینک امانتی [که به من سپرده بودی ]بازگردانیده شد و گروگان دریافت شد . امّا از این پس ، اندوه من [از غم فراق شما ]همیشگی خواهد بود و شبهایم به بیداری خواهد گذشت ، تا آن گاه که خداوند سرایی را که تو در آنی ، برایم برگزیند . بزودی دخترت تو را از ستمها و حق کشیهایی که امّتت ، همداستان ، در حقّ او روا داشتند ، آگاه خواهد ساخت . همه وقایع را از او بپرس و اخبار اوضاع و احوال را از وی جویا شو . این ستمها در حالی شد که هنوز از رفتن تو مدتی نگذشته ، و یادت از میان نرفته بود . بدرودتان باد ، بدرودی وداع گونه ، نه از سر نفرت و بیزاری. پس اگر از نزد شما بروم ، به سبب ملال و بی علاقگی نیست و چنانچه بمانم نه از آن روست که به آنچه خداوند به شکیبایان وعده داده است ، بد گمانم .

ص :316


1- بحار الأنوار: 43/19/4.
2- کنز العمّال : 37725 .
3- نهج البلاغة: الخطبة 202 .

@

ص :317

@

ص :318

24 - الحسنان علیهما السلام

اشاره

(1)

ص :319


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 43 / 237 «أبواب تاریخ الإمامین الهمامین الحسن و الحسین علیهما السلام» . کنز العمّال : 13 / 658 _ 671 «فضل الحسنین علیهما السلام» . تاریخ دمشق «ترجمة الإمام الشهید الحسین بن علیّ علیهما السلام».

24 - حسنین علیهما السلام
199 - تَسمِیَتُهُما
199 - نامگذاری آن دو بزرگوار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لمّا وُلِدَ الحسنُ سَمَّیتُهُ حَرْبا ، فجاءَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : أرُونی ابْنِی ، ما سَمَّیتُموهُ ؟ فقلتُ : سَمّیتُهُ حَرْبا ، فقالَ : بَل هو حَسَنٌ . فلمَّا وُلِدَ حسینٌ سَمّیتُهُ حَرْبا ، فجاءَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : أرُونی ابْنِی ، ما سَمَّیتُموهُ ؟ فقلتُ : سَمّیتُهُ حَرْبا ، فقالَ : بل هو حُسَینٌ . (1)

بحار الأنوار :قالَ [رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]لَعلِیٍّ علیه السلام : بأیِّ شیءٍ سَمّیتَ ابنِی ؟ قالَ : ما کُنتُ أسبِقُکَ باسمِهِ یا رسولَ اللّهِ ، قد کُنتُ اُحِبُّ أنْ اُسَمِّیَهُ حَرْبا، فقالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : و لا أسْبِقُ أنا باسمِهِ ربّی . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لمّا وَلَدتْ فاطمةُ الحسَنَ علیهما السلام قالتْ لِعلیٍّ علیه السلام : سَمِّهِ ، فقالَ : ما کُنتُ لِأسْبِقَ باسمِهِ رسولَ اللّهِ ، فجاءَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... ثمّ قالَ لعلیٍّ علیه السلام : هل سَمَّیتَهُ ؟ فقالَ : ما کُنتُ لأسبِقَکَ باسمِهِ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : و ما کُنتُ لِأسبِقَ باسمِهِ ربّی عزّ و جلّ . فأوحی اللّهُ تبارکَ و تعالی إلی جَبرئیلَ أنّهُ قد وُلِدَ لمحمّدٍ ابنٌ، فاهْبِطْ و أقرئه السَّلامَ و هَنِّئه و قلْ لَه : إنّ علِیّا منکَ بمنزلةِ هارونَ مِن موسی ، فسَمِّهِ باسمِ ابنِ هارونَ. فهبَطَ جَبرئیلُ علیه السلام فهنّأهُ مِن اللّهِ عزّ و جلّ ، ثُمّ قالَ : إنّ اللّهَ عزّ و جلّ یأمُرُکَ أن تُسَمِّیَهُ باسمِ ابنِ هارونَ .

قالَ : و ما کانَ اسمُهُ ؟ قالَ : شَبَّرُ ، قالَ : لِسانی عَربیٌّ، قالَ : سَمِّهِ الحسَنَ، فسَمّاهُ الحسنَ .

فلمّا وُلِدَ الحسینُ علیه السلام ......... هَبَطَ جَبرئیلُ علیه السلام فَهنّأهُ مِن اللّهِ تبارکَ و تعالی ، ثُمّ قالَ : إنّ علیّا منکَ بمنزلةِ هارونَ مِن موسی، فسَمِّهِ باسمِ ابنِ هارونَ ، قالَ : و ما اسمُهُ ؟ قالَ : شُبَیْر ، قالَ : لِسانی عَرَبیٌّ ، قالَ : سَمِّهِ الحُسینَ ، فسَمّاهُ الحُسینَ . (3) (4)

199

نامگذاری آن دو بزرگوار

امام علی علیه السلام :هنگامی که حسن متولد شد، نام او را حرب گذاشتم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و فرمود: فرزندم را به من نشان دهید، نامش را چه نهاده اید؟ عرض کردم: نام او را حرب گذاشتم. فرمود: نه، نامش حسن باشد. و چون حسین متولد شد، او را حرب نامیدم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و فرمود: فرزندم را به من نشان دهید، نام او را چه گذاشته اید؟ عرض کردم: او را حرب نامیده ام. فرمود: نه ، نامش را حسین بگذارید.

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: فرزندم را چه نامیده ای؟ عرض کرد: ای رسول خدا! در نامگذاری او بر شما سبقت نمی جویم، ولی دوست داشتم نام او را حرب بگذارم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من نیز در نامگذاری او بر پروردگار عزّ و جلّ سبقت نمی جویم.

امام زین العابدین علیه السلام :هنگامی که فاطمه علیها السلام حسن علیه السلام را به دنیا آورد، به علی علیه السلام گفت: برایش نامی بگذار. علی علیه السلام فرمود: من پیش از پیامبر خدا نامی روی او نمی گذارم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد ......... سپس به علی علیه السلام فرمود: آیا برایش اسم گذاشته ای؟ عرض کرد: در نامگذاری او بر شما پیشدستی نمی کنم. پیامبر فرمود: من نیز در نامگذاری او بر پروردگارم پیشدستی نمی کنم.

پس، خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمّد فرزندی زاده شده است. برو و به او سلام برسان و تبریک گفته، بگو: علی برای تو همچون هارون است برای موسی؛ پس، نام فرزند هارون را بر او بگذار. جبرئیل علیه السلام فرود آمد و پس از ابلاغ [سلام و] تبریک خداوند عزّ و جلّ گفت: خداوند عزّ و جلّ به تو دستور می دهد که نام فرزند هارون را بر این نوزاد بگذاری.

پیامبر پرسید: نام فرزند هارون چه بود؟ جبرئیل گفت: شَبَّر. پیامبر فرمود: زبان من عربی است. جبرئیل گفت: او را حسن بنام. و پیامبر هم او را حسن نامید.

و چون حسین علیه السلام به دنیا آمد ......... جبرئیل علیه السلام فرود آمد و پس از رساندن تبریک خداوند تبارک و تعالی عرض کرد: علی برای تو مانند هارون است برای موسی؛ پس، این نوزاد را به نام فرزند هارون نامگذاری کن. پیامبر پرسید: نام او چیست؟ جبرئیل گفت: شُبَیْر. پیامبر فرمود: زبان من عربی است. جبرئیل گفت: او را حسین بنام. پیامبر هم نام او را حسین گذاشت.

ص :320


1- کنز العمّال : 37676 .
2- بحار الأنوار : 43 / 239 / 4 .
3- الأمالی للصدوق : 197 / 209 .
4- (انظر) تاریخ دمشق : 14 / 117 _ 119 .

@

ص :321

200 - سَیّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ
200 - دو سرور جوانان بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الحسنُ و الحسینُ سیّدا شبابِ أهلِ الجنّة ، و أبوهُما خَیرٌ مِنهما . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الحسنُ و الحسینُ سیّدا شبابِ أهلِ الجنّةِ . (2)

200

دو سرور جوانان بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت هستند و پدرشان از آن دو بهتر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتند.

201 - حُبُّ الحَسَنَینِ علیهما السلام
201 - دوست داشتن حسنین علیهما السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یُحِبُّنی فَلْیُحِبَّ ابْنَیَّ هذَینِ ، فإنّ اللّهَ أمَرَنی بحُبِّهِما . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ أحِبَّ حَسَنا و حُسَینا و أحِبَّ مَن یُحبُّهُما . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ الحسنَ و الحسینَ فقد أحبَّنی ، و مَن أبْغَضَهُما فَقد أبْغَضَنی . (5)

201

دوست داشتن حسنین علیهما السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مرا دوست دارد، باید این دو پسر را نیز دوست بدارد؛ زیرا خداوند مرا به دوست داشتن آن دو فرمان داده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! حسن و حسین را دوست بدار و دوستداران آن دو را نیز دوست بدار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که آنان را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.

202 - نِحلةُ النَّبِیِّ لِلحَسَنَینِ علیهما السلام
202 - هدیه پیامبر به حسنین علیهما السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا الحسنُ فإنّ لَه هَیْبَتی و سُؤْدَدی ، و أمّا الحسینُ فإنّ لَه شَجاعَتی وجُودی . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أمّا الحسنُ فأنحَلُهُ الهَیْبةَ و الحِلمَ ، و أمّا الحسینُ فأنحَلُهُ الجُودَ و الرَّحمةَ . (7)

کنز العمّال:عن زینبَ بنتِ أبی رافعٍ عن فاطمةَ بنتِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله:أنّها أتَتْ أباها بالحسنِ و الحسینِ فی شَکْواهُ الّتی ماتَ فیها ، فقالتْ : تُوَرِّثُهما یا رسولَ اللّهِ شیئاً ؟ فقالَ : أمّا الحسنُ فلَهُ هَیْبَتی و سُؤْدَدی ، و أمّا الحسینُ فلَهُ جُرْأَتی وجُودی . (8)

202

هدیه پیامبر به حسنین علیهما السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ابهّت و آقایی من از آنِ حسن است، و شجاعت و بخشندگی ام از آنِ حسین.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به حسن ، هیبت و بردباری می بخشم و به حسین جود و مهربانی .

کنز العمّال:از زینب دختر ابو رافع، درباره فاطمه دخت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که وقتی پدر بزرگوارش در بیماری ای که به فوت آن حضرت انجامید، افتاده بود، حسن و حسین را خدمت آن حضرت برد و عرض کرد: ای رسول خدا! آیا برای این دو، چیزی به ارث می گذاری؟ پیامبر فرمود: هیبت و آقایی خود را به حسن دادم و دلیری وجودم را به حسین.

ص :322


1- بحار الأنوار : 43 / 263 / 8 .
2- کنز العمّال : 37682 .
3- بحار الأنوار : 43 / 270 / 30 .
4- بحار الأنوار : 43 / 281 / 48 .
5- الأمالی للطوسی : 251 / 446 .
6- بحار الأنوار : 43 / 263 / 10 .
7- بحار الأنوار : 43 / 264 / 12 .
8- کنز العمّال : 37709 .

203 - إمامَةُ الحَسَنَینِ علیهما السلام
203 - امامت حسنین علیهما السلام

بحار الأنوار عن ابن شهرآشوب :یُسْتَدلُّ علی إمامَتِهِما بما رَواهُ الطّریقانِ المُخْتلفانِ ، و الطّائفتانِ المُتَباینتانِ مِن نصِّ النّبیِّ صلی الله علیه و آله علی إمامةِ الاثنَی عَشَرَ .........

و یُستَدَلُّ أیضا بما قد ثَبَتَ بأنّهما خَرَجا و ادّعَیا ، و لم یکن فی زمانِهما غیرُ معاویةَ و یزیدَ ، و هما قد ثَبتَ فِسْقُهما ، بل کفرُهما ، فیجب أن تکونَ الإمامةُ للحسن و الحسین .

و یُستدلّ أیضا بإجماعِ أهل البیتِ علیهم السلام ، لأنّهم أجْمَعوا علی إمامتِهما و إجماعُهم حُجّةٌ .

و یُستدلّ بالخبر المشهور أنّه قالَ صلی الله علیه و آله : ابنایَ هذانِ إمامانِ قاما أو قعدا . (1)

203

امامت حسنین علیهما السلام

بحار الأنوار_ به نقل از ابن شهر آشوب _: دلیل بر امامت حسنین ، نصّ پیامبر صلی الله علیه و آله بر امامت دوازده امام است که هر دو فرقه و دسته مخالف و جدا از هم آن را روایت کرده اند.

دلیل دیگر بر امامت آن دو بزرگوار این است که آمدند و ادّعای امامت کردند و در زمان آنان کسی جز معاویه و یزید چنین ادّعایی نداشت که آنها هم فسق و بلکه کفرشان ثابت است. پس، لازم می آید که امامت تنها از آنِ حسن و حسین باشد.

اجماع اهل بیت علیهم السلام نیز دلیل است؛ زیرا آنان بر امامت حسنین اجماع دارند و اجماع ایشان حجّت است.

همچنین دلیل دیگر ، این خبر مشهور است که علی علیه السلام فرمود: این دو فرزند من امام هستند، چه برخیزند و چه بنشینند.

ص :323


1- بحار الأنوار : 43 / 277 / 48 .

@

ص :324

24 - الإمام الحسن بن علیّ علیهما السلام

اشاره

(1)

ص :325


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 43 / 322 _ 359 ، 44 / 1 _ 173 «تاریخ الإمام الحسن علیه السلام ». بحار الأنوار : 44 / 1 _ 69 «صلح الإمام و علّته» . کنز العمّال : 13 / 646 _ 654 «الحسن علیه السلام » .

24 - امام حسن مجتبی علیه السلام
204 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
204 - تصریح به امامت آن بزرگوار

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ أمیرَ المؤمنینَ صلواتُ اللّهِ علَیه لمّا حَضرَهُ الّذی حَضرَهُ قالَ لابنهِ الحسنِ : اُدْنُ منّی حتّی اُسِرَّ إلیکَ ما أسرَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلیَّ ، و أئتَمِنَکَ علی ما ائتَمنَنی علَیهِ ، فَفعَلَ . (1)

الکافی عن سُلیمَ بنِ قَیسٍ :شَهِدتُ وَصیّةَ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام حینَ أوصی إلَی ابنهِ الحسنِ علیه السلام و أشهَدَ علی وصیّتِه الحسینَ علیه السلام و محمّدا و جمیعَ وُلدِهِ و رؤساءَ شیعتهِ و أهلَ بیتهِ ، ثُمّ دفَعَ إلیهِ الکِتابَ و السِّلاحَ . (2)

(3)

204

تصریح به امامت آن بزرگوار

امام باقر علیه السلام :چون وفات امیر المؤمنین صلوات اللّه علیه فرا رسید، به فرزندش حسن فرمود: نزدیک من آی تا رازی را که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من گفت به تو بگویم و آنچه را به من امانت سپرد به تو بسپارم. سپس، این کار را کرد.

الکافی_ به نقل از سلیم بن قیس _: زمانی که امیر المؤمنین علیه السلام به فرزند خود حسن علیه السلام وصیّت می کرد، من حاضر بودم. او حسین علیه السلام و محمّد [بن حنفیه] و همه فرزندان خود و سرانِ شیعیانش، و خانواده خویش را بر وصیّتش گواه گرفت، آن گاه کتاب و سلاح را به او تحویل داد.

205 - حَسَنٌ مِنِّی وأنا مِنهُ
205 - حسن از من است و من از اویم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حسنٌ مِنّی و أنا مِنهُ ، أحَبَّ اللّهُ مَنْ أحبَّهُ ، الحسنُ و الحسینُ سِبْطانِ مِن الأسْباطِ . (4)

205

حسن از من است و من از اویم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسن از من است و من از اویم. هر که او را دوست بدارد خداوند دوستش دارد. حسن و حسین دو سبط از اسباط هستند.

ص :326


1- الکافی : 1 / 298 / 2 .
2- الکافی : 1 / 297 / 1 .
3- (انظر) الکافی : 1 / 297 باب الإشارة و النصّ علی الحسن بن علیّ علیهما السلام ، بحار الأنوار : 43 / 322 باب 14.
4- بحار الأنوار : 43 / 306 / 66 .

کنز العمّال :وفَدَ المِقْدامُ بنُ مَعْدِیکَرِب و عَمرو بنُ الأسودِ إلی قِنِّسْرِینَ، فقالَ معاویةُ للمِقْدامِ : أ عَلِمْتَ أنّ الحسنَ بنَ علیٍّ تُوفّی ؟ فاسْتَرجَعَ المِقدامُ ، فقالَ لَه معاویةُ : أ تَراها مُصیبةً ؟! قال : و لِمَ لا أراها مُصیبةً و قد وضَعَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی حِجْرِهِ فقالَ : هذا مِنّی ؟! (1)

کنز العمّال:مقدام بن معدیکرب و عمرو بن اسود به قِنّسرین رفتند. معاویه به مقدام گفت: خبر داری که حسن بن علی وفات یافته است؟ مقدام آیه «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون» گفت. معاویه به او گفت: آیا این را مصیبت می دانی؟! مقدام پاسخ داد: چگونه مصیبت ندانم، حال آن که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را بر زانوی خود نشاند و فرمود: این از من است .

206 - حُبُّ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام
206 - دوست داشتن امام حسن علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مُشِیرا إلی الحَسَنِ علیه السلام _: مَن أحبَّنی فَلْیُحِبَّ هذا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فأحِبَّهُ ، و أحِبَّ مَن یُحِبُّهُ . (3)

206

دوست داشتن امام حسن علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ با اشاره به حسن علیه السلام _فرمود : هر که مرا دوست دارد، باید این را دوست داشته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز با اشاره به حسن علیه السلام _فرمود : خدایا! من او را دوست دارم، تو نیز دوستش بدار و دوستدارانش را هم دوست بدار.

207 - فَضائِلُهُ علیه السلام
207 - فضائل امام حسن علیه السلام

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ الحَسَنَ بنَ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام کانَ أعبَدَ الناسِ فی زَمانِهِ وَ أزهَدَهُم وَ أفضَلَهم، وَ کانَ إذا حَجَّ حجَّ ماشیا وَ رُبَّما مَشی حافیا ، وَ کانَ إذا ذُکِرَ المَوتُ بَکی ، وَ إذا ذُکِرَ القَبرُ بَکی ، وَ إذا ذُکِرَ البَعثُ وَ النُشورُ بَکی ، وَ إذا ذُکِرَ المَمَرُّ عَلی الصِّراطِ بَکی ، وَ إذا ذُکِرَ العَرضُ عَلی اللّهِ تَعالی ذِکرُه شَهِقَ شَهقَةً یُغشی عَلَیهِ مِنها ، وَ کانَ إذا قامَ فی صَلاتِهِ تَرتَعِدُ فَرائِصُهُ بَینَ یَدی رَبِّهِ عزّ و جلّ ، وَ کانَ إذا ذُکِرَ الجَنَّةُ وَ النارُ اضطَرَبَ اضطِرابَ السَّلیمِ وَ سأل اللّهَ تعالی الجَنَّةَ وَ تَعوذُ بِهِ مِنَ النَّارِ . (4)

207

فضائل امام حسن علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام :حسن بن علی بن ابی طالب علیهما السلام عابدترین و زاهدترین و با فضیلت ترین مردم روزگار خود بود . هرگاه حج می رفت پیاده و گاه با پای برهنه می رفت ؛ هرگاه سخن از مرگ به میان می آمد می گریست ؛ هرگاه سخن از قبر به میان می آمد می گریست ؛ هرگاه سخن از قیامت و رستاخیز به میان می آمد می گریست ؛ هرگاه از گذشتن بر صراط یاد می شد می گریست ؛ هرگاه از حاضر شدن در دادگاه عدل الهی سخن به میان می آمد ، چنان صیحه ای می زد که بر اثر آن از هوش می رفت ؛ هرگاه به نماز می ایستاد بدنش در پیشگاه پروردگارش عزّ و جلّ ، می لرزید ؛ هرگاه از بهشت و دوزخ سخن به میان می آمد ، مانند مار گزیده به خود می پیچید و بهشت را از خداوند مسئلت می کرد و از آتش دوزخ به او پناه می برد.

ص :327


1- کنز العمّال : 37658 .
2- کنز العمّال : 37637 .
3- کنز العمّال : 37640 .
4- الأمالی للصدوق : 244 / 262.

المناقب لابن شهر آشوب :إنَّهُ مَرَّ الحسنُ بنُ عَلیٍّ علیه السلام عَلی فُقَراءٍ وَ قَد وَضَعوا کَسیراتٍ عَلَی الأرضِ وَ هُم قُعودٌ یَلتَقِطونَها وَ یَأکُلونَها فَقالوا لَهُ : هَلُمَّ یا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ إلی الغَداءِ ، قالَ : فَنَزَلَ وَ قالَ : إنَّ اللّهَ لا یُحِبُ المُستَکبِرینَ وَ جَعَلَ یَأکُلُ مَعَهُم حَتّی اکتَفوا وَ الزادُ علی حالِهِ بِبَرَکَتِهِ ثُمَّ دَعاهُم إلی ضِیافَتِهِ وَ أطعَمَهُم وَ کَساهُم . (1)

مختصر تاریخ دمشق عن رَجلٍ مِن أهلِ الشامِ :قَدِمتُ المَدینَةَ فَرَأَیتُ رَج_لاً بَهَرَنی جَمالُهُ ، فَقُلتُ : مَن هذا ؟ قالوا : الحَسنُ بنُ عَلیٍّ ، قالَ : فَحَسَدتُ عَلیّا أن یَکونَ لَهُ ابنٌ مِثلُهُ ، قالَ : فَأتَیتُهُ فَقُلتُ : أنتَ ابنُ أبی طالِبٍ ؟ قالَ : إنّی [ أبی] ابنُهُ فَقُلتُ : بِکَ وَ بِأبیکَ وَ بِکَ وَ بِأبیکَ، قالَ: وَ أَزِمَ لا یَرِدُ إلَیَّ شَیئا، ثُمَّ قالَ: أراکَ غَریبا فَلَو استَحمَلتَنا حَمَلناکَ ، وَ إن استَرفَدتَنا رَفَدناکَ ، وَ إن استَعَنتَ بِنا أعَنّاکَ ، قالَ : فَانصَرَفتُ عنه وَ ما فی الأرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنهُ . (2)

المناقب لابن شهر آشوب :روزی حسن بن علی علیهما السلام بر تعدادی فقیر عبور کرد که روی زمین نشسته بودند و از تکّه نانهایی که جلو آنها بود برمی داشتند و می خوردند . آنان حضرت را تعارف کردند و گفتند : ای پسر دخت رسول خدا ! بفرمایید با ما غذا بخورید . راوی می گوید : حضرت پیاده شد و فرمود : خداوند مستکبران را دوست ندارد . آن گاه با ایشان مشغول خوردن شد تا این که همگی سیر شدند و به برکت وجود حضرت چیزی از آن نانها کم نشد . حضرت ، سپس آن فقرا را به میهمانی خود دعوت کرد و به آنها غذا و لباس داد .

مختصر تاریخ دمشق_ به نقل از مردی از اهل شام _: وارد مدینه شدم ، مردی را دیدم که زیبایی او مرا خیره کرد . پرسیدم : این مرد کیست ؟ گفتند : حسن بن علی . من بر علی به داشتن چنین فرزندی حسادت کردم . پس نزد او رفتم و گفتم : تو پسر ابو طالب هستی ؟ فرمود : من نوه او هستم . گفتم : نفرین بر تو و پدرت ؛ نفرین بر تو و پدرت . اما او سکوت کرد و چیزی در جوابم نگفت . سپس فرمود : فکر می کنم غریب هستی . اگر مرکبی از ما بخواهی در اختیارت می گذاریم ، اگر عطیه ای بخواهی به تو می دهیم ، و اگر یاری بخواهی یاری ات می کنیم. من از نزد آن حضرت رفتم در حالی که محبوبترین فرد روی زمین نزد من بود .

ص :328


1- المناقب لابن شهرآشوب : 4/23 .
2- مختصر تاریخ دمشق : 7 / 26.

208 - صِفَةُ عِبادَةِ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام
208 - ویژگی عبادت امام حسن علیه السلام

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمَّا الحَسَنُ فَإِنَّهُ ابنی و وَلَدی، و بَضعَةٌ مِنّی، و قُرَّةُ عَینی، و ضِیاءُ قَلبی، و ثَمَرَةُ فُؤادی، و هُوَ سَیِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، و حُجَّةُ اللّهِ عَلَی الاُمَّةِ، أمرُهُ أمری، و قَولُهُ قَولی، مَن تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنّی، و مَن عَصاهُ فَلَیسَ مِنّی. (1)

(2)

208

دستور او دستور من و گفته او گفته من است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّا حسن، او پسر من و فرزند من و پاره تنم و روشنایی چشمم و نور دلم و میوه قلبم است. او سرور جوانان اهل بهشت و حجّت خداوند بر امت است. دستور او دستور من، و گفته او گفته من است. از هر کس از او پیروی کند، از من است و هر کس نا فرمانیش نماید، از من نیست .

ص :329


1- الأمالی للصدوق : 100 / 2 عن ابن عبّاس ؛ فرائد السمطین : 2/35 .
2- (انظر) العبادة : باب 2460 .

@

ص :330

24 - الإمام الحسین بن علیّ علیهما السلام

اشاره

(1)

ص :331


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 44 / 174 _ 394 و 45 «تاریخ الإمام الحسین علیه السلام ». کنز العمّال : 13 / 654 _ 671 «الحسین علیه السلام » . کنز العمّال : 13 / 671 _ 674 «قتل الحسین علیه السلام ».

24 - امام حسین علیه السلام
209 - وِلادَةُ الحُسَینِ علیه السلام
209 - ولادت امام حسین علیه السلام

فاطمة علیها السلام :دَخَلَ إلیَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عِندَ وِلادَتی الحُسَینَ علیه السلام فَناوَلتُهُ إیّاهُ فی خِرقةٍ صَفراءَ ، فَرَمی بِها وَ أخَذَ خِرقَةً بَیضاءَ وَ لَفَّهُ فیها ثُمَّ قالَ : خُذیهِ یا فاطِمَةُ فَإنَّهُ امامُ ابنُ امامٍ أبو الأئِمَّةِ التِسعَةِ ، مِن صُلبِهِ ائِمَّةٌ أبرارٌ وَ التّاسِعُ قائِمُهُم . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :فَلَمّا وُلِدَ الحُسَینُ علیه السلام أوحی اللّه تَعالی إلی جَبرَئیلَ علیه السلام أنَّهُ قَد وُلِدَ لُِمحَمَّدٍ ابن فاهبِط إلَیهِ فَهَنِّئْهُ وَ قُل لَهُ إنَّ عَلیّا مِنکَ بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی فَسمِّهِ بِاسمِ ابنِ هارونَ فَهَبَطَ جَبرَئیلُ علیه السلام فَهَنَّاهُ مِنَ اللّهِ تَعالی ثُمَّ قالَ : إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یَأمُرُکَ أن تُسَمّیهِ بِاسمِ ابنِ هارونَ ، فَقالَ وَ ما کانَ اسمُهُ ؟ قالَ : شُبَیرا ، قالَ : لِسانی عَرَبیٌ ، قالَ : سَمِّهِ الحُسَینَ . (2)

209

ولادت امام حسین علیه السلام

فاطمه علیها السلام :پس از آن که حسین علیه السلام را به دنیا آوردم ، رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد من آمد . طفل را در پارچه ای زرد رنگ، به دست آن حضرت دادم . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن پارچه را دور انداخت و پارچه سفیدی گرفت و حسین را در آن پیچید . آن گاه فرمود : بگیرش ای فاطمه ، که او امام است و فرزند امام . او پدر نُه امام بزرگواری است که از صُلب او به دنیا می آیند و نُهمین آنان قائم است .

امام زین العابدین علیه السلام :چون حسین علیه السلام زاده شد ، خداوند متعال به جبرئیل وحی فرمود که : برای محمّد صلی الله علیه و آله پسری متولّد شده است ، نزد او برو و شاد باش بگو ، و به او بگو که علی برای تو به منزله هارون برای موسی است . پس ، طفل را به نام پسر هارون نامگذاری کن . جبرئیل علیه السلام فرود آمد و از جانب خداوند متعال به پیامبر تبریک گفت ، و آنگاه عرضه داشت : خداوند عزّ و جلّ به تو فرمان می دهد که او را به نام پسر هارون نامگذاری کنی . پیامبر پرسید : نام پسر هارون چه بوده است ؟ جبرئیل گفت : شُبَیر . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : زبان من عربی است . جبرئیل گفت : نامش را حُسَین بگذار .

ص :332


1- کفایة الأثر : 194.
2- علل الشرائع : 137 / 5.

210 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
210 - تصریح به امامت آن بزرگوار

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنّ الحسینَ بنَ علیٍّ علیهما السلام ، بعدَ وفاةِ نَفْسی و مُفارَقَةِ رُوحی جِسْمی ، إمامٌ مِن بَعدی ، و عندَ اللّهِ جلّ اسمُهُ فی الکتابِ ، وِراثة مِن النّبیِّ صلی الله علیه و آله أضافَها اللّهُ عزّ و جلّ لَه فی وِراثةِ أبیهِ و اُمّهِ ، فعَلِمَ اللّهُ أنّکم خِیَرةُ خَلقِهِ ، فاصْطَفی مِنکُم مُحمّدا صلی الله علیه و آله ، و اختارَ محمّدٌ علیّا علیه السلام ، و اختارَنی علیٌّ علیه السلام بالإمامةِ ، و اخْتَرْتُ أنا الحُسَینَ علیه السلام . (1)

(2)

210

تصریح به امامت آن بزرگوار

امام حسن علیه السلام :بعد از وفات من و جدا شدن روح از بدنم، حسین بن علی علیهما السلام امام است. وراثت او از پیامبر صلی الله علیه و آله نزد خدا در کتابْ (3) ثبت است که خداوند عزّ و جلّ این وراثت را به وراثت از پدر و مادرش افزوده است؛ زیرا خدا دانست که شما بهترین خلق او هستید. از این رو، از میان شما محمّد صلی الله علیه و آله را برگزید و محمّد، علی علیه السلام را و علی علیه السلام مرا به امامت انتخاب کرد و من حسین علیه السلام را برگزیدم.

211 - حُسَینٌ مِنِّی وأنا مِنهُ
211 - حسین از من است و من از اویم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حسینٌ مِنّی و أنا مِنه . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :حُسینٌ مِنّی و أنا مِن حسینٍ ، أحَبَّ اللّهُ مَن أحبَّ حسینا ، حسینٌ سِبْطٌ مِن الأسْباطِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أمّا الحُسَینُ فَإنَّهُ مِنّی وَ هُوَ ابنی وَ وَلَدی وَ خَیرُ الخَلقِ بَعدَ أخیهِ وَ هُوَ إمامُ المُسلِمینَ وَ مَولی المُؤمِنینَ وَ خَلیفَةُ رَبِّ العالَمینَ وَ غیاثُ المُستَغیثینَ وَ کَهفُ المُستَجیرینَ وَ حُجَّةُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ أجمَعینَ وَ هُوَ سَیِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ وَ بابُ نَجاةِ الاُمَّةِ أمرُهُ أمری وَ طاعَتُهُ طاعَتی مَن تَبِعَهُ فَإنَّهُ مِنّی وَ مَن عَصاهُ فَلَیسَ مِنّی . (6)

211

حسین از من است و من از اویم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسین از من است و من از اویم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسین از من است و من از حسینم. هر که حسین را دوست بدارد خداوند دوستش بدارد. حسین سبطی از اسباط است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّا حسین ، او از من است . او پسر من و زاده من است و بهترین انسانها پس از برادرش می باشد . او امامِ مسلمانان است و مولایِ مؤمنان و خلیفه پروردگار جهانیان و یاورِ یاری خواهان و پناهِ پناه جویان و حجّت خداوند بر همه خلق او . او سرور جوانان بهشت و دروازه نجات امّت است . فرمان او فرمان من است ، و اطاعت از او اطاعت از من ، هرکه از او پیروی کند از من است و هرکه نافرمانی او کند از من نیست .

ص :333


1- الکافی : 1 / 301 / 2 .
2- (انظر) الکافی : 1 / 300 باب الإشارة و النصّ علی الحسین بن علیّ علیهما السلام ، بحار الأنوار : 44/174 باب 24.
3- لوح محفوظ یا قرآن و یا وصیت نامه .
4- کنز العمّال : 37684 .
5- بحار الأنوار : 43 / 261 / 1 .
6- الأمالی للصدوق : 101.

المستدرک علی الصحیحین عَن یَعلَی العامِریِّ :إنَّهُ خَرَجَ مَعَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی طَعامٍ دَعوا لَهُ قالَ فاستَقَبلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمامَ القَومِ وَ حُسَینٌ مَع الغُلمانِ یَلعَبُ فَأرادَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَأخُذَهُ فَطَفِقَ الصَّبیُ یَفِرُّ هاهُنا مَرَّةً وَ هاهُنا مَرَّةً فَجَعَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُضاحِکُهُ حَتَّی أخَذَهُ قالَ فَوَضَعَ إحدی یَدیهِ تَحتَ قَفاهُ وَ الاُخری تَحتَ ذِقنِهِ فَوَضَعَ فاهُ عَلی فیهِ یُقَبِّلُهُ فَقالَ حُسَینٌ مِنّی وَ أنا مِن حُسَینٍ أحَبَّ اللّهُ مَن أحَبَّ حُسَینا حُسَینٌ سِبطٌ مِنَ الأسباطِ . (1)

سنن الترمذی :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حامِلَ الحُسَینِ ابنِ عَلیٍّ عَلی عاتِقِهِ فَقالَ رَجُلٌ :

نِعمَ المَرکَبُ رَکِبتَ یا غُلامُ، فَقالَ النَبیُّ صلی الله علیه و آله : وَ نِعمَ الراکبُ هُوَ . (2)

المستدرک علی الصحیحین_ به نقل از یَعلی عامری _: برای رفتن به ضیافتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله را به آن دعوت کرده بودند ، با آن حضرت همراه شد[م] . رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشاپیش مردم به راه افتاد و حسین با بچه ها مشغول بازی بود . رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست او را بگیرد اما طفل ، این طرف و آن طرف می دوید . پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به خنداندن و شوخی کردن با او کرد تا این که حسین را گرفت و یک دستش را پشت گردن و دست دیگرش را زیر چانه او گذاشت و دهان بر دهانش گذاشت و او را بوسید و فرمود : حسین از من است و من از حسینم . خداوند دوستدار حسین را دوست بدارد ! حسین یکی از اسباط (نوادگان دختری) است .

سنن الترمذی :رسول خدا صلی الله علیه و آله حسین بن علی را سوار شانه خود کرده بود . مردی گفت : پسر جان ! چه نیکو مرکبی سوار شده ای . و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : و او چه نیکو راکبی است .

ص :334


1- المستدرک علی الصحیحین : 3 / 177.
2- سنن الترمذی : 5/661/3784.

بحار الأنوار عن البَراءِ بنِ عازِبٍ :رأیتُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حاملَ الحسینِ علیه السلام و هُو یقولُ : اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فأحِبَّهُ . (1)

بحار الأنوار_ به نقل از بَراء بن عازب _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که حسین را بر دوش خود سوار کرده و می گوید: خدایا! من او را دوست دارم، تو نیز دوستش بدار.

212 - فَضائِلُهُ علیه السلام
212 - فضایل امام حسین علیه السلام

رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن یَنظُرَ إلی أحَبِّ أهلِ الأرضِ إلی أهلِ السَّماءِ فَلیَنظُر إلَی الحُسَینِ . (2)

الأمالی للصدوق عن حُذَیفةَ بنِ الَیمانِ :رَأیتُ النَبیَّ صلی الله علیه و آله آخِذا بِیَدِ الحُسینُ بنُ عَلیٍّ علیهما السلام وَ هُوَ یَقولُ : یا أیُّها النّاسُ هذا الحُسَینُ بنُ عَلیٍّ فاعرِفوهُ ، فَوَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ إنَّهُ لَفی الجَنَّةِ وَ مُحِبّیهِ فی الجَنَّةِ وَ مُحبّی مُحِبّیهِ فی الجَنَّةِ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :دَخَلتُ عَلی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَ عِندَهُ أُبیُّ بنُ کَعبٍ ، فَقالَ لی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرحَبا بِکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ ، یا زَینَ السَمَواتِ وَ الأرَضینَ ، قالَ لَهُ أبَیٌّ : وَ کَیفَ یَکونُ یا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله زَینُ السَّماواتِ وَ الأرَضینَ أحَدٌ غَیرُکَ ؟! قالَ : یا أبَیُّ وَ الَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبیّا إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلیٍّ فی السَّماءِ أکبَرُ مِنهُ فی الأرضِ ، وَ إنَّهُ لَمَکتوبٌ عَن یَمینِ عَرشِ اللّهِ عزّ و جلّ : مِصباحُ هُدیً وَ سَفینَةُ نَجاةٍ وَ إمامٌ غَیرُ وَهنٍ وَ عِزٌّ وَ فَخرٌ وَ عَلَمٌ وَ ذُخرٌ . (4)

212

فضایل امام حسین علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که دوست دارد به محبوبترین فرد روی زمین در نزد اهل آسمان نگاه کند به حسین بنگرد .

الأمالی للصدوق_ به نقل از حذیفة بن یمان _: پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که دست حسین بن علی علیهما السلام را گرفته است و می فرماید : ای مردم ! این حسین بن علی است . او را بشناسید . سوگند به آن که جانم در دست (قدرت) اوست، او در بهشت است، و دوستدارانش در بهشتند و دوستداران دوستدارانش نیز در بهشتند .

امام حسین علیه السلام :بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم . ابن ابی کعب در خدمت ایشان بود . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : خوش آمدی ای ابا عبد اللّه ، ای زیور آسمانها و زمینها ! اُبیّ به پیامبر عرض کرد : ای رسول خدا ! چگونه ممکن است کسی غیر از شما زیور آسمانها و زمینها باشد ؟ ! پیامبر فرمود : ای ابیّ ! سوگند به آن کسی که بحق مرا به پیامبری برانگیخت ، مقام و منزلت حسین بن علی در آسمان ، بالاتر از منزلت او در زمین است . در سمت راست عرش خداوند عزّ و جلّ نوشته شده است : [حسین ]چراغ هدایت و کشتی نجات و امامی سستی نا پذیر ، با عزّت، افتخار آفرین، راهنما، و ذخیره[ای گرانبها ]است .

ص :335


1- بحار الأنوار: 43/264/16.
2- المناقب لابن شهر آشوب : 4/73.
3- الأمالی للصدوق : 478/4.
4- عیون أخبار الرضا : 1 / 59 / 29 .

عنه علیه السلام_ مِن کَلامِهِ یَومَ عاشوراءَ _: ألا وَ إنَّ الدَّعیَّ ابنَ الدَّعیِّ قَد رَکَّزَ بَینَ اثنَتینِ بَینَ السُلَّةِ وَ الذِلَّةِ وَ هَیهاتَ مِنّا الذِلَّةُ یَأبی اللّهُ ذلک لَنا وَ رَسولُهُ وَ المُؤمِنونَ وَ حُجورٌ طابَت وَ طَهُرَت وَ أنوفُ حَمیَّةٍ وَ نُفوسُ أبیَّةٍ مِن أن تُؤثِرَ طاعَةَ اللِئامِ عَلی مَصارِعِ الکِرامِ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کَلامِهِ یَومَ العاشوراءَ _: لا وَ اللّهِ لا أُعطیکُم بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ وَ لا أُفِرُّ فِرارَ العَبیدِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :سَمِعتُ الحُسَینَ علیه السلام یَقولُ : لَو شَتَمَنی رَجلٌ فی هَذهِ الأُذُنِ _ وَ أومی إلی الیُمنی _ وَ اعتَذَر لی فی الاُخری لَقَبِلتُ ذلک مِنهُ ، وَ ذَلِکَ أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلیَّ بنَ أبی طالبٍ علیه السلام حَدَّثَنی أنَّهُ سَمِعَ جَدّی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : لا یَرِدُ الحَوضَ مَن لَم یَقبَلِ العُذرَ مِن مُحقٍّ أو مُبطِلٍ . (3)

امام حسین علیه السلام_ در بخشی از سخنانش در روز عاشورا _فرمود : هان ! این حرام زاده پسر حرام زاده مرا میان دو چیز مخیّر کرده است : میان شمشیر و تن دادن به خواری . و هیهات که ما تن به ذلّت و خواری دهیم . خدا و رسول او و مؤمنان و دامنهای پاک و مطهّر[ی که ما در آن پرورش یافته ایم] و دلهای غیرتمند و جانهای بزرگ منش ، این را بر ما نمی پذیرند که فرمانبری از فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم .

امام حسین علیه السلام_ در بخش دیگری از سخنانش در روز عاشورا _فرمود : به خدا سوگند ، نه دست ذلّت و خواری به شما می دهم و نه چونان بردگان می گریزم .

امام زین العابدین علیه السلام :از حسین علیه السلام شنیدم که می فرماید : اگر مردی در این گوشم _ اشاره به گوش راست خود کرد _ مرا دشنام دهد و در دیگری از من پوزش بخواهد ، پوزش او را می پذیرم ؛ چرا که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام برایم نقل کرد که از جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید که می فرماید : بر حوض کوثر وارد نمی شود کسی که عذر را _ موجّه باشد یا غیر موجّه _ نپذیرد .

ص :336


1- اللهوف : 97 .
2- الإرشاد : 235 .
3- إحقاق الحقّ : 11 / 431.

المناقب لابن شهر آشوب :وُجِدَ عَلی ظَهرِ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ یَومَ الطَّفِّ أثَرٌ ، فَسَألوا زَینَ العابِدینَ عَن ذلک فَقالَ : هذا مِمّا کانَ یَنقُلُ الجَرابَ عَلی ظَهرِهِ إلی مَنازِلَ الأرامِلِ وَ الیَتامی وَ المَساکینَ . (1)

اللهوف عَن راوی الحَدیثِ :ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام دَعا الناسَ إلی البَرازِ ، فَلَم یَزل یَقتُل کُلَّ مَن بَرَزَ إلَیهِ ، حَتّی قَتَل مَقتَلةً عَظیمَةً، وَ هُوَ فی ذلک یَقولُ :

القَتلُ أولی مِن رُکوبِ العارِ

وَ العارُ أولی مِن دُخولِ النارِ

قال بَعضُ الرواةِ : وَ اللّهِ ما رَأیتُ مَکثورا قَطُّ قَد قُتِلَ وُلدُهُ وَ أهلُ بَیتِهِ وَ أصحابُهُ أربَطُ جَأشا مِنهُ ، وَ إنَّ الرجالَ کانَت لَتَشُدُّ عَلَیهِ فَیَشُدُّ عَلَیها بِسَیفِهِ فَتَنکَشِفُ عنه انکِشافَ المَغزیِّ إذا شَدَّ فیها الذِئبُ ، وَ لَقَد کانَ یَحمِلُ فیهم ، وَ قَد تَکَمَّلوا ثَلاثینَ ألفا ، فَینهَزِمونَ بَینَ یَدیهِ کَأنَّهُم الجَرادُ المُنتَشِرُ ، ثُمَّ یَرجِعُ إلی مَرکَزِهِ وَ هُوَ یَقولُ : «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلیِّ العَظیمِ» . (2)

المناقب لابن شهر آشوب :در روز طفّ (کربلا) بر پشت مبارک حسین بن علی اثر چیزی دیده شد. درباره آن از زین العابدین پرسیدند، فرمود : اثر کیسه هایی است که بر پشت خود می نهاد و به خانه های زنان بی سرپرست و یتیمان و مستمندان می برد.

اللهوف_ به نقل از راوی حدیث _: آن گاه، حسین علیه السلام دشمن را به جنگ تن به تن طلبید. هر کس را که به مبارزه اش می آمد می کشت، چندان که شمار عظیمی را از پای درآورد، و در ضمن مبارزه می فرمود:

کشته شدن سزاوارتر از پذیرش ننگ است

ننگ بهتر از رفتن به آتش دوزخ است

یکی از راویان می گوید: به خدا قسم هرگز ندیده ام شخص مغلوبی را که فرزندان و اعضای خانواده و یارانش همگی کشته شده باشند و مانند حسین چنین آرام و خونسرد باشد. لشکر دشمن حلقه را بر او تنگ می کرد اما او با شمشیر خود بر آنان حمله می آورد و چنان از برابر او می گریختند که گله ای بز از برابر گرگی که بر آن حمله کرده باشد. او بر سپاه سی هزار نفری آنان یورش می آورد و آنها را مانند مور و ملخ پراکنده می ساخت، و آن گاه «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم» گویان به قرارگاه خود باز می گشت.

ص :337


1- المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 66 .
2- اللهوف : 170 .

@

ص :338

24 - الإمام علیّ بن الحسین علیهما السلام

اشاره

(1)

ص :339


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 46 / 2 _ 209 «تاریخ الإمام علیّ بن الحسین علیهما السلام».

24 - امام سجّادعلیه السلام
213 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
213 - تصریح به امامت آن بزرگوار

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ الحسینَ بنَ علیٍّ علیهما السلام لمّا حَضَرهُ الّذی حَضَرهُ ، دَعا ابنَتَهُ الکبری فاطمةَ بنتَ الحسینِ علیهما السلام ، فدفَعَ إلَیها کِتابا مَلْفوفا ، و وَصِیَّةً ظاهِرةً. و کانَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام مَبْطونا مَعهُم لا یَرَونَ إلاّ أنّه لِما بهِ ، فَدفَعَتْ فاطمهُ الکِتابَ إلی علیِّ بنِ الحسینِ علیهما السلام ثُمّ صارَ و اللّهِ ذلکَ الکتابُ إلَینا ......... فیهِ و اللّهِ ما یَحتاجُ إلَیهِ وُلْدُ آدمَ مُنذُ خلَقَ اللّهُ آدمَ إلی أن تَفْنَی الدُّنیا . (1)

(2)

213

تصریح به امامت آن بزرگوار

امام باقر علیه السلام :چون هنگام شهادت حسین بن علی علیهما السلام رسید دختر بزرگ خود، فاطمه بنت الحسین علیه السلام ، را خواند و نامه ای سر بسته و وصیت نامه ای سر گشاده به او داد؛ [چون] علی بن حسین دچار چنان شکم روشی بود که گمان نمی کردند جان سالم به در برد. سپس فاطمه آن نوشته را به علی بن الحسین علیهما السلام داد و به خدا قسم این نامه به ما رسید ......... سوگند به خدا که آنچه از زمان خلقت آدم تا پایان دنیا مورد نیاز فرزندان آدم بوده و هست در این نوشته وجود دارد!

214 - مَنزِلَةُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام
214 - منزلت امام زین العابدین علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا کانَ یومُ القیامةِ یُنادی مُنادٍ : أینَ زینُ العابدینَ ؟ فکأنّی أنظُرُ إلی وَلَدی علیِّ بنِ الحسینِ بنِ علیِّ بن أبی طالبٍ یَخْطِرُ بینَ الصُّفوفِ . (3)

214

فضایل امام زین العابدین علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز رستاخیز آواز دهنده ای صدا می زند: کجاست زین العابدین (زیور پرستشگران) ؟ و من فرزندم علی بن حسین بن علی بن ابی طالب را می بینم که صفها را می شکافد [و پیش می رود].

ص :340


1- الکافی : 1 / 303 / 1 .
2- (انظر) السجود : باب 1739 ، 1740 .
3- بحار الأنوار : 46 / 3 / 1 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّهُ کانَ یَعولُ مائَةَ بَیتٍ مِن فُقَراءِ المَدینَةِ وَ کانَ یُعجِبُهُ أن یَحضُرَ طَعامَهُ الیَتامی وَ الأضِرّاءُ وَ الزَّمنی وَ المَساکینُ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُم وَ کانَ یُناوِلُهُم بِیَدِهِ وَ مَن کانَ مِنهُم لَهُ عِیالٌ حَمَلَهُ إلی عِیالِهِ مِن طَعامِهِ ، وَ کانَ لا یَأکُلُ طَعاما حَتّی یَبدَأ فَیَتَصَدَّقُ بِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ عَلیَّ بنَ الحُسَینِ علیهما السلام قاسَمَ اللّهَ عزّ و جلّ مالَهُ مَرَّتَینِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی یَقولُ : کانَ عَلیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام إذا قامَ فی الصَّلاةِ کَأنَّهُ ساقُ شَجَرةٍ لا یَتَحرَّکُ مِنهُ شَیءٌ إلاّ ما حَرَّکَهُ الرّیحُ مِنهُ . (3)

عنه علیه السلام :یُنادی مُنادٍ یومَ القیامةِ : أینَ زینُ العابدینَ؟ فکأنّی أنظُرُ إلی علیِّ بنِ الحسینِ علیهما السلام یَخْطِرُ بینَ الصُّفوفِ . (4)

إعلام الوَری :وَ کانَت جاریةٌ لِعَلیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام تَسکُبُ عَلَیهِ الماءَ فَسَقَطَ الإبریقُ مِن یَدِها فَشَجَّهُ فَرَفَعَ رَأسَهُ إلیها فَقالَت الجاریةُ : إنَّ اللّهَ یَقولُ : «وَ الکاظِمینَ الغَیظَ» فَقالَ : کَظَمتُ غَیظی ، قالَت : «وَ العافینَ عَنِ النّاسَ» قالَ : عَفَوتُ عَنکِ قالَت : «وَ اللّهُ یُحِبُّ الُمحسِنینَ» قالَ : اذهَبی فَأنتِ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللّهِ . (5)

امام باقر علیه السلام :او یکصد خانوار از فقرای مدینه را سرپرستی می کرد ، و دوست داشت که یتیمان و تنگ دستان و افراد عاجز و مستمندان بیچاره بر سر سفره او حاضر شوند . او با دست خود برای آنها غذا می آورد ، و اگر کسی از آنها عائله ای داشت ، حضرت از غذای خود برای خانواده او می برد . هیچ غذایی نمی خورد مگر این که ابتدا از آن صدقه می داد .

امام باقر علیه السلام :علی بن الحسین علیهما السلام اموال خود را دو بار با خداوند عزّ و جلّ تقسیم کرد .

امام صادق علیه السلام :پدرم می فرمود : علی بن الحسین علیهما السلام هرگاه به نماز می ایستاد به ساقه درختی می مانست که اصلاً تکان نمی خورَد مگر قسمتهایی از آن که باد تکان می دهد .

امام صادق علیه السلام :در روز رستاخیز ندا دهنده ای ندا می دهد: کجاست زین العابدین (زینت پرستشگران)؟ و گویی علی بن حسین علیهما السلام را می نگرم که در میان صفها [ی مردمان] به پیش می رود.

إعلام الوری :یکی از کنیزان علی بن الحسین علیهما السلام برای آن حضرت آب می ریخت [تا دستانش را بشوید ]آفتابه از دستش افتاد و صورت ایشان را زخمی کرد . علی بن الحسین سرش را به طرف او بلند کرد ؛ کنیز گفت : خداوند تعالی می فرماید : «و فرو خورندگان خشم» . حضرت فرمود : خشمم را فرو خوردم . کنیز گفت : «و گذشت کنندگان از مردم» . حضرت فرمود : از تو گذشتم . کنیز گفت : «و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» . حضرت فرمود : برو ، تو را در راه خدا آزاد کردم .

ص :341


1- المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 154.
2- حلیة الأولیاء: 3 / 140 .
3- الکافی : 3 / 300 / 4 .
4- بحار الأنوار : 46 / 3 / 3 .
5- إعلام الوری : 256 .

حلیة الأولیاء :سَمِعَ عَلیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام ناعِیَةً فی بَیتِهِ وَ عِندَهُ جَماعَةٌ فَنَهَضَ إلی مَنزِلِهِ ثُمَّ رَجَعَ إلی مَجلِسِهِ ، فَقیلَ لَهُ : أ مِن حَدَثٍ کانَتِ النّاعِیَةُ؟ قالَ : نَعَم ! فَعَزّوهُ وَ تَعَجَّبوا مِن صَبرِهِ . فَقالَ : إنّا أهلُ بَیتٍ نُطیعُ اللّهَ فیما نُحِبُّ ، وَ نَحمَدُهُ فیما نَکرَهُ . (1)

حلیة الأولیاء :علی بن الحسین علیهما السلام با جماعتی نشسته بود که از درون خانه صدای زنی را شنید که از مرگ کسی خبر می داد ، برخاست و به منزل خود رفت و لحظاتی بعد به مجلسش بازگشت . عرض کردند : آیا اتفاقی افتاده بود ؟ فرمود : آری ! آن جماعت به حضرت تسلیت گفتند و از صبر و شکیبایی او شگفت زده شدند . حضرت فرمود : ما خاندانی هستیم که در امور خوشایندمان مطیع خداوندیم و در امور نا خوشایندمان ستایشگر او .

ص :342


1- حلیة الأولیاء : 3/138 .

24 - الإمام محمّد بن علیّ الباقرعلیهما السلام

اشاره

(1)

ص :343


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 46 / 212 _ 367 «تاریخ الإمام الباقر علیه السلام ».

24 - امام محمّد باقرعلیه السلام
215 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
215 - تصریح به امامت آن بزرگوار

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ و قد سُئلَ : مَنِ الإمامُ بَعدَکَ ؟ _: محمّدٌ ابْنِی ، یَبقَرُ العِلمَ بَقْرا . (1)

کفایة الأثر :مَرِضَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام مَرَضَهُ الّذی تُوفّیَ فیهِ ، فجَمَعَ أولادَهُ محمّدا و الحسَنَ و عبدَ اللّهِ و عُمرَ و زَیدا و الحسَینَ ، و أوْصی إلَی ابنِهِ محمّدٍ و کَنّاهُ الباقرَ ، و جَعلَ أمرَهُم إلَیهِ . (2)

(3)

215

تصریح به امامت آن بزرگوار

امام زین العابدین علیه السلام_ وقتی از ایشان پرسیده شد: امام بعد از شما کیست؟ _فرمود : فرزندم محمّد، که دانش را ژرف می شکافد.

کفایة الأثر:امام علی بن الحسین علیهما السلام در بستر بیماری ای که به وفاتش منجر شد، افتاد. پس، فرزندان خود محمّد و حسن و عبد اللّه و عمر و زید و حسین را جمع کرد و فرزندش محمّد را وصی قرار داد و او را باقر لقب نهاد و کار دیگر فرزندانش را به دست او سپرد.

216 - هُوَ یَبقَرُ العِلمَ بَقراً
216 - او دانش را تا ژرفایش می شکافد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِجابِرِ بنِ عبدِ اللّهِ الأنصاریّ _: یا جابِرُ ، إنّکَ ستَبْقی حتّی تَلْقی وَلَدی محمّدَ بنَ علیِّ بنِ الحسینِ بنِ علیِّ بنِ أبی طالبٍ المعروفَ فی التّوراةِ بالباقرِ ، فإذا لَقِیتَهُ فأقْرِئهُ مِنّی السّلامَ . (4)

216

او دانش را تا ژرفایش می شکافد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به جابر بن عبد اللّه انصاری _فرمود : جابر! تو چندان زنده می مانی که فرزندم محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب را، که در تورات به باقر معرفی شده است، می بینی. هرگاه دیدارش کردی سلام مرا به او برسان.

ص :344


1- الخرائج و الجرائح : 1 / 268 / 12 .
2- کفایة الأثر : 239 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 46 / 229 باب 4 ، الکافی : 1 / 305 باب الإشارة و النصّ علی أبی جعفر علیه السلام .
4- بحار الأنوار : 46 / 223 / 1 .

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: إنّکَ ستُدرِکُ رجُلاً مِنّی، اسمُه اسْمِی و شَمائلُهُ شَمائلی یَبْقَرُ العِلْمَ بَقْرا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا جابِرُ ، یُولَدُ لابنی الحسینِ ابنٌ یُقالُ لهُ : علیٌّ ، إذا کانَ یومُ القیامةِ نادی مُنادٍ : لِیَقُمْ سیّدُ العابدینَ ، فیقومُ علیُّ بنُ الحسینِ . و یُولَدُ لِعلیٍّ ابنٌ یُقالُ لَه : محمّدٌ . یا جابِرُ ، إنْ رأیتَهُ فأقْرِئهُ مِنّی السَّلامَ ، و اعْلَمْ أنَّ بَقاءکَ بعدَ رؤیتِهِ یَسیرٌ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الحَقَّ استَصرَخَنی وَ قَد حَواهُ الباطِلُ فی جَوفِهِ ، فَبَقَرتُ عَن خاصِرَتِهِ وَ اطَّلَعتُ الحَقَّ عَن حُجُبِهِ حَتَّی ظَهَرَ وَ انتَشَرَ ، بَعدَ ما خَفیَ وَ استَتَرَ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به جابر _فرمود : تو مردی از [ خاندان] مرا درک خواهی کرد که نامش نام من، و رفتار و کردارش ، رفتار و کردار من است و دانش را تا ژرفایش می شکافد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جابر! برای فرزندم حسین، پسری به دنیا می آید به نام علی. در روز رستاخیز آواز دهنده ای آواز می دهد که سرور عابدان برخیزد و علی بن الحسین بر می خیزد. برای علی نیز پسری به دنیا می آید به نام محمّد. ای جابر! اگر او را دیدی سلام مرا به وی برسان. بدان که زندگی تو بعد از دیدن او زمانی کوتاه خواهد پایید.

امام باقر علیه السلام :حق ، که باطل ، آن را در شکم خود گرفته بود ، از من فریاد طلبید ، و من پهلوی باطل را شکافتم و حق را از میان پرده های شکم آن درآوردم و پس از آن حق که پوشیده و پنهان بود ، آشکار و منتشر شد.

217 - مِنْ فَضائِلِهِ علیه السلام
217 - فضایل امام باقرعلیه السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام کَثیرَ الذِّکرِ لَقَد کُنتُ أمشی مَعَهُ وَ إنَّهُ لَیَذکُرُ اللّهَ ، وَ آکُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وَ إنَّهُ لَیَذکُرُ اللّهَ ، وَ لَقد کانَ یُحَدِّثُ القَومَ وَ ما یَشغَلُهُ ذلک عَن ذِکرِ اللّهِ وَ کُنتُ أری لِسانَهُ لازِقا بِحَنَکِهِ یَقولُ : لا إلِهَ إلاّ اللّهَ ، وَ کانَ یَجمَعُنا فَیَأمُرُنا بِالذِّکرِ حَتَّی تَطلُعَ الشَّمسُ وَ یَأمُرُ بِالقَراءَةِ مَن کانَ یَقرَأُ مِنّا وَ مَن کانَ لا یَقرَأُ مِنّا أمَرَهُ بِالذِّکرِ . (4)

217

برخی از فضایل امام باقر علیه السلام

امام صادق علیه السلام :پدرم علیه السلام بسیار ذکر خدا می گفت ، هر وقت با ایشان راه می رفتم می دیدم ذکر خدا می گوید . هر وقت با ایشان غذا می خوردم می دیدم ذکر خدا می گوید . با مردم مشغول صحبت کردن بود ، امّا این کار او را از ذکر خدا باز نمی داشت . می دیدم زبانش به کامش چسبیده است و لا إله إلاّ اللّه می گوید . او ما را جمع می کرد و دستور می داد تا هنگام طلوع آفتاب ذکر بگوییم . به کسانی از ما که قرآن بلد بودیم می فرمود قرآن بخوانیم و به کسانی که قرآن خواندن نمی دانستند ، دستور می داد ذکر بگویند .

ص :345


1- بحار الأنوار : 46 / 225 / 5 .
2- بحار الأنوار : 46 / 227 / 9 .
3- ربیع الأبرار : 2 / 603 .
4- الکافی : 2 / 499 / 1 .

عنه علیه السلام :وَ کانَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام أحسَنُ الناسِ صَوتا . (1)

الإرشاد عن سُلَیمانَ بنِ قرمٍ :کانَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ علیٍّ علیهما السلام یُجیزُنا بِالخَمسمِائَةِ دِرهَمٍ إلی السِّتِمائَةِ إلی الألفِ دِرهَمٍ وَ کانَ لا یَمُلُّ مِن صِلَةِ الإخوانِ وَ قاصِدیهِ وَ مُؤَمِّلیهِ وَ راجیهِ . (2)

امام صادق علیه السلام :امام باقر علیه السلام خوش صداترین مردم بود .

الإرشاد_ به نقل از سلیمان بن قرم _: ابو جعفر محمّد بن علی علیهما السلام پانصد تا ششصد هزار درهم به ما صله و پاداش می داد ، و از صله دادن به برادران و ملاقات کنندگانش و کسانی که به امید و آرزوی کمکی نزد او می آمدند ، خسته نمی شد .

ص :346


1- الکافی : 2 / 616 / 11 .
2- الإرشاد : 167/2.

24 - الإمام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام

اشاره

(1)

ص :347


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 47 / 1 _ 413 «تاریخ الإمام الصّادقِ علیه السلام » .

24 - امام جعفر صادق علیه السلام
218 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
218 - تصریح به امامت آن بزرگوار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا وُلِدَ ابْنِی جعفرُ بنُ محمّدِ ابنِ علیِّ بنِ الحسینِ بنِ علیِّ بنِ أبی طالبٍ فسَمُّوهُ الصّادقَ . (1)

بحار الأنوار عن محمّدَ بنِ مسلمٍ :کنتُ عندَ أبی جعفرٍ محمّدِ بنِ علیٍّ الباقرِ علیهما السلام إذْ دخَلَ جعفرٌ ابنُهُ ، و علی رأسِهِ ذُؤابةٌ ، و فی یَدهِ عَصا یَلْعبُ بِها ، فأخَذَهُ الباقرُ علیه السلام و ضمَّهُ إلیهِ ضَمّا ، ثُمّ قالَ : بأبی أنتَ و اُمّی ، لا تَلْهو و لا تَلْعبُ . ثُمّ قالَ لی : یا محمّد ، هذا إمامُکَ بَعدی ، فاقْتَدِ بهِ ، و اقْتبِسْ مِن عِلمِهِ ، و اللّهِ إنّهُ لَهُوَ الصّادقُ الّذی وَصَفهُ لنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . إنّ شِیعتَهُ مَنصورونَ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ . (2)

(3)

218

تصریح به امامت آن بزرگوار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وقتی فرزندم جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب به دنیا آمد، او را صادق بنامید.

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن مسلم _: در حضور ابو جعفر محمّد بن علی الباقر علیهما السلام بودم که فرزندش جعفر وارد شد در حالی که زلف داشت و در دستش ترکه ای بود و با آن سرگرم بود. [امام ]باقر علیه السلام او را گرفت و محکم به آغوش چسبانید، و فرمود: پدر و مادرم فدایت که اهل لهو و لعب نیستی. آنگاه به من فرمود: ای محمّد! بعد از من این امام توست؛ به او اقتدا کن و از دانش وی بهره بگیر. به خدا قسم او همان صادقی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره او فرموده است که شیعیان وی در دنیا و آخرت یاری می شوند.

ص :348


1- الخرائج و الجرائح : 1 / 268 / 12 .
2- بحار الأنوار : 47 / 15 / 12 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 47/12 باب 3 ، الکافی : 1 / 306 باب الإشارة و النصّ علی أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام .

219 - نبذة مِن مواعظه ومَکارِمُ أخلاقِهِ
219 - پاره ای از مواعظ ومکارم اخلاق آن حضرت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یا مَعْشرَ الأحْداثِ ، اتَّقوا اللّهَ و لا تَأتوا الرُّؤَساءَ ، دَعُوهُم حتّی یَصیروا أذْنابا ، لا تَتّخِذوا الرِّجالَ وَلائجَ مِن دونِ اللّهِ ، أنا و اللّهِ خیرٌ لَکُم مِنهُم . ثُمّ ضَربَ بیدِهِ إلی صدرِهِ . (1)

بحار الأنوار عن محمّدَ بنِ زیادٍ الأزْدیّ :سَمِعتُ مالکَ بنَ أنسٍ فقیهَ المدینةِ یقولُ : کنتُ أدخُلُ إلَی الصّادقِ جعفرِ بنِ محمّدٍ علیهما السلام فیُقدِّمُ لی مِخَدَّةً ، و یَعرِفُ لی قَدْرا و یقولُ : یا مالکُ ، إنّی اُحِبُّکَ. فکنتُ اُسَرُّ بذلکَ و أحمَدُ اللّهَ علیهِ . قالَ : و کانَ علیه السلام رجُلاً لا یَخْلو مِن إحدی ثلاثِ خِصالٍ : إمّا صائما ، و إمّا قائما ، و إمّا ذاکِرا ، و کانَ مِن عُظَماء العُبّادِ ، و أکابِرِ الزُّهّادِ الّذینَ یَخْشَونَ اللّهَ عزّ و جلّ ، و کانَ کثیرَ الحدیثِ ، طَیِّبَ المُجالَسةِ ، کثیرَ الفوائدِ . (2)

الکافی :کانَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام إذا اعتَمَّ وَ ذَهَبَ مِنَ اللَّیلِ شَطرَهُ أخَذَ جِرابا فیهِ خُبزٌ وَ لَحمٌ وَ الدَّراهِمُ فَحَمَلَهُ عَلی عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إلی أهلِ الحاجَةِ مِن أهلِ المَدینَةِ فَقَسَّمَهُ فیهِم وَ لا یَعرِفونَهُ فَلَمّا مَضی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقَدوا ذلک فَعَلِموا أنَّهُ کانَ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام . (3)

219

پاره ای از مواعظ و مکارم اخلاق آن حضرت

امام صادق علیه السلام :ای گروه جوانان! از خدا پروا کنید و نزد ریاست پیشگان [بی لیاقت ]نروید. وا گذاریدشان [و خودتان بزرگ باشید] تا آنان [از ریاست بیفتند و ]به دنباله رو تبدیل شوند. مردان [غیر الهی] را به جای خداوند همراز خود نگیرید. به خدا سوگند که من برای شما از آنان بهترم. آنگاه با دست خود به سینه اش زد.

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن زیاد ازدی _: شنیدم که مالک بن انس، فقیه مدینه، می گفت: به حضور [امام ]صادق جعفر بن محمّد می رسیدم و آن حضرت پشتی در اختیارم می نهاد و احترامم می کرد و می فرمود: مالک! من تو را دوست دارم. من از این سخن خوشحال می شدم و خدا را شکر می کردم. مالک می گفت: آن حضرت پیوسته در یکی از این سه حال بود: یا روزه داشت، یا نماز می خواند و یا ذکر می گفت. او از بزرگ ترینِ عابدان و زاهدانِ خدا ترس بود. حدیث بسیار می گفت، خوش مجلس بود و پر فایده.

الکافی :هوا که تاریک می شد و پاسی از شب می گذشت ، امام صادق علیه السلام انبانی از نان و گوشت و درهم برمی داشت و بر دوش خود می نهاد و آن را برای نیازمندان مدینه می برد و میان آنان تقسیم می کرد و مردم او را نمی شناختند . وقتی ابو عبد اللّه علیه السلام درگذشت ، این کمکها قطع شد و نیازمندان مدینه فهمیدند که آن شخص ، حضرت صادق علیه السلام بوده است .

ص :349


1- نور الثقلین : 2 / 191 / 69 .
2- بحار الأنوار : 47 / 16 / 1 .
3- الکافی : 4 / 8 / 1 .

ثواب الأعمال عن مُعلّی بنِ خُنَیسٍ :خَرَجَ أبو عَبدُ اللّهِ علیه السلام فی لَیلَةٍ قَد رَشَّتِ السَّماءُ وَ هُوَ یُریدُ ظُلَّةَ بَنی ساعِدَةٍ فَأتبَعتُهُ فَإذا هُوَ قَد سَقَطَ مِنهُ شَیءٌ فَقالَ : بِسمِ اللّهِ اللّهمَّ رُدَّ عَلَینا ، قالَ : فَأتَیتُهُ فَسلَّمتُ عَلَیهِ فَقالَ: أنتَ مُعلّی ؟ قُلتُ : نَعَم جُعلتُ فِداکَ ، فَقالَ لی : الَتمِس بِیَدِکَ فَما وَجَدتَ مِن شَیءٍ فَادفَعهُ إلَیَّ قالَ : فَإذا أنا بِخُبزٍ مُنتَثِرٍ ، فَجَعلتُ أدفَعُ إلَیهِ ما وَجَدتُ ، فَإذا أنا بِجِرابٍ مِن خُبزٍ فَقُلتُُ : جُعلتُ فِداکَ أحمِلهُ عَنکَ ؟ فَقالَ : لا أنا أولی بِهِ مِنکَ وَ لکِن امضِ مَعی ، قالَ : فَأتَینا ظُلَّةَ بَنی ساعِدَةٍ فَإذا نَحنُ بِقَومٍ نیامٍ فَجَعَلَ یَدُسُّ الرَّغیفَ وَ الرَّغیفَینِ تَحتَ ثَوبِ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم حَتّی أتی عَلی آخِرَهُم ثُمَّ انصَرَفنا فَقلتُ : جُعلتُ فِداکَ یَعرِفُ هؤلاءِ الحقَّ ، فَقالَ : لَو عَرَفوا لَواسَیناهُم بِالدِّقَّةِ . (1)

ثواب الأعمال_ به نقل از معلّی بن خنیس _: ابو عبد اللّه علیه السلام در یک شبی که باران نم نم می بارید ، منزل خود را به قصد صُفّه (سایبان) بنی ساعده ترک کرد . من به دنبال آن حضرت به راه افتادم . ناگاه چیزی از دستش افتاد ، گفت : بسم اللّه ، خدایا آن را به ما برگردان . من خود را به ایشان رساندم و سلام کردم . فرمود : تویی مُعلّی ؟ عرض کردم : آری ، فدایت شوم . فرمود : با دستت جستجو کن و اگر چیزی یافتی آن را به من بده . من تکّه های نان پراکنده ای را پیدا کردم و آن را به طرف حضرت بردم که به ایشان بدهم . دیدم انبان نانی بر دوش دارد . عرض کردم : فدایت شوم ، اجازه می دهید من حملش کنم ؟ فرمود : نه ، من خود سزاوارتر به این کارم ؛ امّا با من بیا . به صُفّه بنی ساعده رسیدیم ، دیدیم عدّه ای خوابیده اند . حضرت ، زیر جامه هر یک از آنها یکی دو گرده نان می گذاشت تا به آخرین نفر آنها رسید . آن گاه برگشتیم . من عرض کردم : فدایت شوم ، اینها حق را می شناسند (به امامت شما معتقدند) ؟ فرمود : اگر می شناختند ، آرد هم به آنها می دادیم .

ص :350


1- ثواب الأعمال : 173 / 2.

الکافی عن أبی عَمرو الشَّیبانی :رَأیتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام وَ بِیَدِهِ مِسحاةٌ وَ عَلَیهِ إزارٌ غَلیظٌ یَعمَلُ فی حائِطٍ لَهُ وَ العَرَقُ یَتَصابُّ عَن ظَهرِهِ فَقُلتُ :جُعلتُ فِداکَ أعطِنی أکفِکَ فَقالَ لی : إنّی أُحِبُّ أن یَتَأذَّی الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمسِ فی طَلَبِ المَعیشَةِ . (1)

(2)

الکافی_ به نقل از ابو عمرو شیبانی _: امام صادق علیه السلام را دیدم که در دستش بیلی بود و پیراهنی ضخیم بر تن داشت و در بوستان خود کار می کرد و عرق از پشت او سرازیر بود . عرض کردم : فدایت شوم ؛ اجازه بدهید من به جای شما کار کنم . فرمود : من دوست دارم که مرد ، برای تأمین معیشت خود ، در گرمای آفتاب اذیّت شود .

ص :351


1- الکافی : 5 / 76 / 13 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 47 / 16 باب 4 .

@

ص :352

24 - الإمام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام

اشاره

(1)

ص :353


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 48 / 1 _ 328 «تاریخ الإمام الکاظم علیه السلام » .

24 - امام موسی کاظم علیه السلام
220 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
220 - تصریح به امامت آن حضرت

المناقب لابن شهر آشوب عن صَفوانِ الجَمّالِ :سَألتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن صاحِبِ هذا الأمرِ ، فَقالَ : صاحبُ هذا الأمرِ لا یَلْهو و لا یَلْعبُ . فأقْبَلَ موسی بنُ جعفرٍ و هُو صغیرٌ و مَعهُ عَناقٌ مکّیّة و هُو یقولُ لها : اسجُدی لربِّکِ ، فأخَذَهُ أبو عبدِ اللّهِ فضَمَّهُ إلَیهِ و قالَ : بأبی و اُمّی ، لا یَلْهو و لا یَلْعبُ . (1)

220

تصریح به امامت آن حضرت

المناقب لابن شهر آشوب_ به نقل از صفوان جمّال _: از امام صادق علیه السلام درباره دارنده این منصب (امامت ) سؤال کردم . حضرت فرمود : دارنده این مقام، به لهو و لعب نمی پردازد. در این هنگام موسی بن جعفر، که کودکی بود ، وارد شد در حالی که ماده بزغاله ای مکّی با خود داشت و به او می گفت: پروردگارت را سجده کن! ابو عبد اللّه او را گرفت و در آغوش کشید و فرمود: پدر و مادرم فدایش که اهل لهو و لعب نیست.

221 - الإمامُ فِی السِّجنِ
221 - امام در زندان

بحار الأنوار عن علیِّ بنِ سُوَیدٍ :کَتَبتُ إلی أبی الحسنِ موسی علیه السلام ، و هو فی الحَبْسِ ، کِتابا أسألُهُ عن حالِه و عن مَسائلَ کثیرةٍ، فاحْتَبسَ الجوابُ علَیَّ أشْهُرا، ثمّ أجابَنی بجوابٍ هذِه نُسْخَتُهُ:

بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ......... أمّا بعدُ ، فإنّکَ امرؤٌ أنْزَلکَ اللّهُ مِن آلِ محمّدٍ بمَنزلةٍ خاصّةٍ ، و حَفِظَ مَوَدّةَ ما اسْتَرعاکَ من دِینهِ ......... الحدیث . (2)

221

امام در زندان

بحار الأنوار_ به نقل از علی بن سوید _: زمانی که ابو الحسن موسی علیه السلام در زندان بود، من نامه ای به ایشان نوشتم و از حالش جویا شدم و مسائل بسیاری را نیز مطرح کردم. چند ماهی به من پاسخی نرسید. سپس برای من جوابی نوشت که متن آن این است:

به نام خداوند مهر گستر مهربان ......... اما بعد، تو مردی هستی که خداوند نزد خاندان محمّد منزلت خاصی به تو بخشیده است و تو را دوستدار دینش، که از تو خواسته آن را پاس داری، قرار داده است ......... .

ص :354


1- المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 317 .
2- بحار الأنوار : 78 / 329 / 7 .

عیون أخبار الرِّضا عن الثَوبانی :کانَت لأبی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ علیهما السلام بِضعَ عَشَرةَ سِنَةٍ کُلَّ یَومٍ سَجدَةٌ بَعدَ ابیضاضِ الشَّمسِ إلی وَقتِ الزَّوالِ قالَ : فَکانَ هارونُ رُبَّما صَعَدَ سَطحا یُشرِفُ مِنهُ عَلی الحَبسِ الَّذی حَبَسَ فیهِ أبا الحَسَنِ علیه السلام فَکانَ یَری أبا الحَسَنِ علیه السلام ساجِدا فَقالَ للرَّبیعِ : ما ذاکَ الثَّوبُ الَّذی أراهُ کُلَّ یَومٍ فی ذلک المَوضِعِ؟ قالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ما ذاک بِثَوبٍ و إنّما هُوَ موسَی بنُ جَعفَرٍ علیهما السلام لَهُ کُلُّ یَومٍ سَجدَةٌ بَعدَ طُلوعِ الشَّمسِ إلی وَقتِ الزَّوالِ قالَ الرَّبیعُ : فَقالَ لی هارونُ : أما إنَّ هذا من رُهبانِ بَنی هاشِمٍ ، قُلتُ : فَما لَکَ فَقَد ضَیَّقتَ عَلیهِ فی الحَبسِ ؟! قالَ : هَیهاتَ لا بُدَّ مِن ذلک . (1)

عیون أخبار الرضا_ به نقل از ثوبانی _: ابو الحسن موسی بن جعفر علیهما السلام ، به مدّت ده سال و اندی ، هر روز پس از بالا آمدن آفتاب به سجده می رفت و هنگام ظهر در سجده بود. گاهی اوقات هارون روی بامی که مشرف بر زندان امام کاظم علیه السلام بود می رفت و حضرت را در حال سجده می دید . یک بار به ربیع گفت : این جامه ای که هر روز در آن جا می بینم چیست ؟ ربیع گفت : ای امیر المؤمنین ! آن جامه نیست بلکه موسی بن جعفر علیهما السلام است که هر روز بعد از طلوع خورشید تا هنگام ظهر به سجده می افتد . ربیع گفت : هارون به من گفت : براستی که او از راهبان بنی هاشم است . من گفتم : پس چرا در زندان عرصه را بر او تنگ کرده ای ؟ ! گفت : هیهات که چاره ای جز این نیست .

222 - مِنْ فَضائِلِهِ علیه السلام
222 - برخی از فضایل امام کاظم علیه السلام

الإرشاد :رُویَ أنَّهُ (الکاظم علیه السلام ) کانَ یَدعو کَثیرا فَیَقولُ : اللّهمَّ إنّی أسألُکَ الرّاحَةَ عِندَ المَوتِ وَ العَفوَ عِندَ الحِسابِ . وَ یُکَرِّرُ ذلک . وَ کانَ مِن دُعائِهِ علیه السلام : عَظُمَ الذَّنبُ مِن عَبدِکَ فَلیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِکَ . وَ کانَ یَبکی مِن خَشیَةِ اللّهِ حَتَّی تَخضَلُّ لِحیَتُهُ بِالدُّموعِ . وَ کانَ أوصَلُ النّاسِ لأهلِهِ و رَحِمِهِ وَ کانَ یَفتَقِدُ فُقَراءَ المَدینَةِ فی اللَّیلِ فَیَحمِلُ إلیهِم (الزَّنبیلَ) فیهِ العَینُ وَ الوَرَقُ وَ الأدِقَّةُ وَ التُّمورِ فَیوصِلُ إلَیهِم ذلک وَ لا یَعلَمونَ مِن أیِّ جَهَةٍ هُوَ . (2)

222

برخی از فضایل امام کاظم علیه السلام

الإرشاد :روایت شده است که حضرت کاظم علیه السلام زیاد دعا می خواند ،و عرضه می داشت : بار خدایا ! راحتی در هنگام مردن ، و عفو و بخشش در هنگام حسابرسی را از تو مسئلت می کنم . و این جمله را تکرار می کرد . یکی از دعاهای آن حضرت این بود : گناه بنده تو بزرگ است و عفو و گذشت از جانب تو نیکوست . آن حضرت از خشیت خدا چندان می گریست که محاسن او از اشک تر می شد . هیچ کس به اندازه ایشان به خانواده و خویشاوندانش رسیدگی نمی کرد . شب هنگام به فقرای مدینه سرکشی می کرد و زنبیلی پر از درهم و دینار و آرد و خرما با خود می برد و بر درِ خانه های آنان می گذاشت و آنها نمی فهمیدند که این پول و اجناس از طرف چه کسی آمده است .

ص :355


1- عیون أخبار الرضا : 1 / 95 .
2- الإرشاد : 2 / 231 .

تاریخ بغداد عن الحَسَنِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ یَحیَی العَلَویِّ حَدَّثَنی جَدّی :کانَ موسَی بنُ جَعفَرٍ یُدعی العَبدَ الصّالِحَ مِن عِبادَتِهِ وَ اجتِهادِهِ . رَوی أصحابُنا أنَّهُ دَخَلَ مَسجِدَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَسَجَدَ سَجدَةً فی أوَّلِ اللَّیلِ، وَ سُمِعَ وَ هُوَ یَقولُ فی سُجودِهِ : عَظیمُ الذَّنبِ عِندی فَلیَحسُنِ العَفوُ عِندَکَ ، یا أهلَ التَّقوی وَ یا أهلَ المَغفِرَةِ. فَجَعَلَ یُرَدِّدُها حَتَّی أصبَحَ وَ کانَ سَخیّا کَریما ، وَ کانَ یَبلُغُهُ عَنِ الرَّجلِ أنَّهُ یُؤذیهِ فَیَبعَثُ إلَیهِ بِصُرَّةٍ فیها ألفَ دینارٍ . (1)

تاریخ بغداد_ به نقل از حسن بن محمّد بن یحیی علوی _: جدّم برایم نقل کرد که : موسی بن جعفر را به خاطر سخت کوشی و شدّت عبادتش ، عبد صالح می گفتند . اصحاب ما روایت کرده اند که آن حضرت سرِ شب به مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و به سجده افتاد ؛ شنیده شد که در سجودش می گوید : بزرگ است گناه من ، و عفو از تو نیکوست ، ای آن که سزاوار آنی که از تو پروا کنند ، و ای آن که اهل آمرزشی . و این جمله را تا صبح تکرار می کرد . موسی بن جعفر ، انسانی با سخاوت و بزرگوار بود . هرگاه می شنید کسی حرفهای آزار دهنده ای درباره او گفته است [به جای تلافی] همیانی پر از هزار دینار برایش می فرستاد .

ص :356


1- تاریخ بغداد : 13 / 27.

24 - الإمام علیّ بن موسی الرضاعلیهما السلام

اشاره

(1)

ص :357


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 49 / 2 _ 337 «تاریخ الإمام الرِّضا علیه السلام » .

24 - امام رضاعلیه السلام
223 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
223 - تصریح به امامت آن بزرگوار

بحار الأنوار :أوصی أبو الحسنِ موسَی بنُ جعفرٍ علیه السلام إلی ابنِه علیٍّ علیه السلام ، و کتبَ لهُ کِتابا أشْهَدَ فیهِ سِتِّینَ رجُلاً مِن وُجوهِ أهلِ المدینةِ . (1)

(2)

223

تصریح به امامت آن بزرگوار

بحار الأنوار :ابو الحسن موسی بن جعفر علیهما السلام فرزند خود علی علیه السلام را وصی قرار داد و برای او وصیت نامه ای نوشت و شصت تن از سرشناسان مدینه را بر آن گواه گرفت.

224 - إجبارُ الإمامِ عَلی وِلایَةِ العَهدِ
224 - مجبور کردن امام به پذیرش ولایتعهدی

عیون أخبار الرِّضا :إنّ المأمونَ قالَ للرِّضا علیه السلام : یا بنَ رسولَ اللّهِ ......... إنّی قد رأیتُ أنْ أعزِلَ نَفْسی عنِ الخِلافةِ ، و أجْعَلَها لکَ و اُبایِعَکَ !

فقالَ له الرِّضا علیه السلام : إنْ کانتْ هذهِ الخلافةُ لکَ و اللّهُ جَعلَها لکَ فلا یَجوزُ لکَ أنْ تَخْلَعَ لِباسا ألبَسَکَهُ اللّهُ و تَجْعلَهُ لِغَیرِکَ ، و إنْ کانتِ الخِلافةُ لَیستْ لکَ فلا یَجوزُ لکَ أن تَجْعلَ لِی ما لیسَ لکَ.

فقالَ له المأمونُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، فَلا بُدَّ لکَ مِن قَبولِ هذا الأمرِ! فقالَ : لَستُ أفْعَلُ ذلک طائعا أبدا ......... تُریدُ بذلکَ أن یَقولَ النّاسُ : إنّ علیَّ بنَ موسی الرِّضا لم یَزْهَدْ فی الدُّنیا بل زَهِدَتِ الدُّنیا فیهِ ! أ لا تَرَونَ کیفَ قَبِلَ وِلایةَ العهدِ طمَعا فی الخِلافة ؟ ! فغَضِبَ المأمونُ ثُمَّ قالَ : ......... فباللّهِ اُقسِمُ لَئنْ قَبِلْتَ وِلایةَ العهدِ و إلاّ أجْبَرتُکَ علی ذلکَ ، فإنْ فَعلتَ و إلاّ ضَرَبتُ عُنُقَکَ . (3) (4)

224

مجبور کردن امام به پذیرش ولایتعهدی

عیون أخبار الرضا :مأمون به حضرت رضا علیه السلام گفت: ای پسر رسول خدا! ......... من صلاح دیدم که خود را از خلافت عزل کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم!

حضرت رضا علیه السلام فرمود: اگر این خلافت از آنِ توست و خدا به تو داده است که روا نیست جامه ای را که خدا بر قامت تو پوشانده از تن به درآوری و به دیگری بپوشانی و اگر خلافت از آنِ تو نیست ، حق نداری آنچه را از آنِ تو نیست به من وا گذاری.

مأمون گفت: ای فرزند رسول خدا! باید این کار را بپذیری . امام فرمود: من با میل خود هرگز این کار را نمی کنم ......... تو با این کار می خواهی مردم بگویند: علی بن موسی به دنیا پشت نکرده بود، بلکه دنیا به او پشت کرده بود، مگر نمی بینید که چگونه به طمع خلافت ، ولایتعهدی را پذیرفت؟! مأمون در خشم شد و گفت: ......... به خدا سوگند اگر ولایتعهدی را نپذیری تو را به پذیرفتن آن مجبور می کنم. اگر این کار را کردی چه بهتر و گرنه گردنت را می زنم.

ص :358


1- بحار الأنوار : 49 / 17 / 15 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 49 / 11 باب 2 ، الکافی : 1 / 311 باب الإشارة و النصّ علی أبی الحسن الرِّضا علیه السلام .
3- عیون أخبار الرضا : 2 / 139 / 3 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 49 / 128 باب 13 .

225 - حالَةُ الإمامِ فی سِجنٍ بِسَرَخسَ
225 - امام در زندان سرخس

بحار الأنوار عن الهَرَویّ :جِئتُ إلی بابِ الدّارِ الّتی حُبِسَ فیها الرِّضا علیه السلام بِسَرَخْسَ و قد قُیِّدَ ، فاسْتَأذَنتُ علَیهِ السَّجّانَ فقالَ : لا سَبیلَ لَکُم إلَیهِ ، فقلتُ : و لِمَ؟ قالَ : لأنّه رُبَّما صلّی فی یَومِهِ و لیلَتِهِ ألفَ رَکعةٍ ، و إنّما یَنْفَتِلُ مِن صَلاتِهِ ساعةً فی صدرِ النّهارِ و قَبلَ الزّوالِ و عندَ اصْفِرارِ الشَّمسِ ، فهُوَ فی هذهِ الأوقاتِ قاعِدٌ فی مُصَلاّهُ یُناجی ربَّهُ . قالَ : فقُلتُ لَه : فاطْلُبْ لِی فی هذِه الأوقاتِ إذْنا علَیهِ ، فاسْتأذَنَ لِی علَیهِ ، فدَخَلتُ علَیهِ و هُو قاعِدٌ فی مُصلاّه مُتَفکِّرٌ . (1)

225

امام در زندان سرخس

بحار الأنوار_ به نقل از ابا صلت هروی _: به باب الدار سرخس که حضرت در آن جا زندانی و به زنجیر بسته شده بود رفتم. از زندانبان اجازه خواستم خدمت آن حضرت بروم اما او گفت: نمی توانید با او ملاقات کنید. پرسیدم: چرا ؟ گفت: چون گاهی اوقات شبانه روزی هزار رکعت نماز می گزارد. فقط در آغاز روز و قبل از زوال و نزدیک غروب آفتاب ساعتی از نماز باز می ایستد و در همین اوقات نیز بر سجاده خود می نشیند و با خدایش راز و نیاز می کند. به زندانبان گفتم: از ایشان خواهش کن که اجازه دهند در این اوقات به دیدارشان روم. او برایم اجازه گرفت و من به حضور آن بزرگوار رسیدم و دیدم بر سجاده خود نشسته و در اندیشه است.

ص :359


1- بحار الأنوار : 49 / 91 / 5 .

226 - عِلمُ الإمامِ بِاللُّغاتِ
226 - آشنایی امام به زبانهای مختلف

عیون أخبار الرِّضا عن أبی الصَّلتِ الهَرَویِّ :کانَ الرِّضا علیه السلام یُکلّمُ النّاسَ بِلُغاتِهم ، و کانَ و اللّهِ أفْصَحَ النّاسِ و أعلَمهم بکلِّ لسانٍ و لُغةٍ ، فقلتُ لَه یوما : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، إنّی لَأعجَبُ مِن معرفَتِکَ بهذهِ اللّغاتِ علی اختلافِها ! فقالَ : یا أبا الصَّلْتِ ، أنا حُجّةُ اللّهِ علی خلقِهِ ، و ما کانَ اللّهُ لِیتّخذَ حُجّةً علی قومٍ و هُو لا یَعرِفُ لغاتِهِم ، أ وَ ما بَلَغکَ قَولُ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : اُوتِینا فَصْلَ الخِطابِ ؟! فهلْ فصلُ الخِطابِ إلاّ معرِفةُ اللّغاتِ ؟ (1)

226

آشنایی امام به زبانهای مختلف

عیون أخبار الرضا_ به نقل از ابا صلت هروی _: امام رضا علیه السلام با مردم به زبان خودشان صحبت می کرد، و به خدا قسم به هر زبانی، از اهل آن زبان، داناتر بود و رساتر سخن می گفت. روزی به ایشان عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! من از آشنایی شما به این زبانهای گوناگون در شگفتم. فرمود: ای ابا صلت! من حجّت خدا بر آفریدگان او هستم و خداوند حجّتی را برای مردم قرار نمی دهد که زبان آنها را نداند. آیا نشنیده ای که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: فصل الخطاب به ما عطا شده است، آیا فصل الخطاب چیزی جز دانستن زبانهاست؟

227 - طُمَأنینَةُ الإمامِ
227 - آرامش امام

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا قِیلَ لَه : إنّکَ تَتَکلَّمُ بهذا الکلامِ و السَّیفُ یَقْطُرُ دَما ! _: إنّ للّهِ وادِیا مِن ذهبٍ حَماهُ بأضْعَفِ خَلْقِه النَّمْلِ ، فلَو رامَتْهُ البَخاتیُّ لم تَصِلْ إلَیهِ . (2)

227

آرامش امام

امام رضا علیه السلام_ وقتی به ایشان عرض شد: از شمشیرها خون می چکد و شما چنین [بی پروا ]سخن می گویید؟ _فرمود : خداوند وادی ای از طلا دارد که به وسیله نا توانترین مخلوقاتش، مورچه، از آن پاسداری می کند و اگر شتر خراسانی آهنگ آن کند ، به آن نمی رسد.

ص :360


1- عیون أخبار الرضا : 2 / 228 / 3 .
2- بحار الأنوار : 60 / 186 / 17 .

228 - خَصائصُهُ علیه السلام
228 - ویژگی های امام رضاعلیه السلام

عیون أخبار الرِّضا عن إبراهیمَ بنِ العبّاسِ :ما رَأیتُ أبا الحَسَنِ الرّضا علیه السلام جَفا أحَدا بِکَلِمَةٍ قَطُّ وَ لا رَأیتُهُ قَطَعَ عَلی أحَدٍ کَلامَهُ حَتَّی یَفرُغَ مِنهُ ، وَ ما رَدَّ أحَدا عَن حاجَةٍ یَقدِرُ عَلَیها وَ لا حَدَّ رِجلَهُ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ وَ لا اتَّکی بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ ، وَ لا رَأیتُهُ شَتَمَ أحَدا مِن مَوالیهِ وَ مَمالیکِهِ قَطُّ ، وَ لا رَأیتُهُ تَفَلَ وَ لا رَأیتُهُ یُقَهقِهُ فی ضِحکِهِ قَطُّ ، بَل کانَ ضِحکُهُ التَّبَسُّمُ ، وَ کانَ إذا خَلا وَ نَصَبَ مائِدَتَهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلی مائِدَتِهِ مَمالیکَهُ وَ مَوالیهِ حَتَّی البَوّابَ السّائِسَ . (1)

228

ویژگی های امام رضا علیه السلام

عیون أخبار الرضا_ به نقل از ابراهیم بن العباس _: هرگز ندیدم که امام رضا علیه السلام به کسی سخن تندی بگوید ، و یا پیش از آن که کسی سخنش تمام شود سخن او را قطع کند . اگر می توانست حاجت کسی را برآورد ، هرگز او را دست خالی برنمی گرداند ؛ هیچ گاه در برابر کسی پای خود را دراز نمی کرد ، و چنانچه کسی در حضور او نشسته بود ، تکیه نمی کرد . هرگز ندیدم که به یکی از غلامان و خدمتکارانش ناسزا بگوید ؛ هرگز ندیدم که آب دهان بیندازد ، و یا هنگام خندیدن قهقهه سر دهد ، بلکه خنده اش تبسّم بود . هرگاه سفره اش را پهن می کرد غلامان و خدمتکاران خود و حتی دربان [و] مِهتر اسبان را با خود سر سفره می نشاند .

ص :361


1- عیون أخبار الرضا : 2 / 184 / 7 .

@

ص :362

24 - الإمام محمّد بن علیّ الجوادعلیهما السلام

اشاره

(1)

ص :363


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 50 / 1 _ 109 «تاریخ الإمام الجواد علیه السلام » .

24 - امام جوادعلیه السلام
229 - المَولودُ المُبارَکُ
229 - مولود خجسته

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ عَبدُ اللّهُ بنُ مَسعودٍ عَنِ الأئِمَّةِ فی صُلبِ الحُسَینِ علیه السلام: . . . وَ یَخرُجُ مِن صُلبِ عَلیٍّ (الرِّضا) ابنُهُ مُحَمَّدٌ المَحمودُ أطهَرُ النّاسِ خَلقا وَ أحسَنُهُم خُلقا . (1)

الکافی عن یَحیی الصَّنعانی :دَخَلتُ عَلی أبی الحسن الرِّضا علیه السلام وَ هُوَ بِمَکَّةَ وَ هُوَ یَقشِرُ مَوزا وَ یُطعِمُهُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ هذا المَولودُ المُبارَکُ ؟ قالَ : نَعَم یا یَحیی هذا المَولودُ الَّذی لَم یولَد فی الإسلامِ مِثلُهُ مَولودٌ أعظَمُ بَرَکَةً عَلی شیعَتِنا مِنهُ . (2)

بحار الأنوار عن عبدِ اللّهِ بنِ جعفرٍ :دَخَلتُ علی الرِّضا علیه السلام أنا و صَفوانُ بنُ یحیی ، و أبو جعفرٍ علیه السلام قائمٌ قد أتی لهُ ثلاثُ سِنینَ ، فقُلْنا لَه : جَعَلَنا اللّهُ فِداکَ ، إنْ _ و أعَوذُ باللّهِ _ حَدَثَ حدَثٌ فَمن یَکونُ بَعدَکَ ؟ قالَ : ابْنِی هذا، و أومَأَ إلیهِ . قالَ : فقُلْنا لَه: و هُو فی هذا السِّنِّ ؟! قالَ : نَعَمْ ، و هُو فی هذا السِّنِّ ، إنَّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی احْتَجَّ بعیسی علیه السلام و هُو ابنُ سنَتَینِ . (3) (4)

229

مولود خجسته

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال عبد اللّه بن مسعود از امامان از ن_سل حسین علیه السلام _فرمود : . . . و از صلب علی (امام رضا) فرزندش محمّدِ ستوده شده به دنیا می آید ، که پاکترینِ مردم از نظر خلقت و خوش خلق ترین آنهاست .

الکافی_ به نقل از یحیی صنعانی _: در مکّه به حضور امام رضا علیه السلام رسیدم ، دیدم حضرت ، موزی پوست می کَند و در دهان ابو جعفر (امام جواد) علیه السلام می گذارد . عرض کردم : فدایت شوم ! فرزند گرامی شما همین است ؟ فرمود : آری یحیی ! این فرزندی است که هیچ فرزندی در اسلام با برکت تر از او برای شیعیان ما زاده نشده است .

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن جعفر _: من و صفوان بن یحیی به خدمت امام رضا علیه السلام رسیدیم. ابو جعفر علیه السلام که سه سال از عمرش می گذشت ایستاده بود. عرض کردیم: خدا ما را فدای شما کناد! اگر نعوذ باللّه اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما [امام] خواهد بود؟ امام علیه السلام به حضرت جواد اشاره کرده ، فرمود: این فرزندم. عرض کردیم : او با این سن و سال؟! فرمود: آری، او، با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با عیسای دو ساله حجّت را تمام کرد.

ص :364


1- کفایة الأثر : 84 .
2- الکافی : 6 / 360 / 3 .
3- بحار الأنوار : 50 / 35 / 23 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 50 / 18 باب 2 ، الکافی : 1 / 320 باب الإشارة و النصّ علی أبی جعفر الثانی علیه السلام

230 - عِلمُهُ
230 - علم امام

الکافی عَن الخیرانی ، عَن أبیهِ :کُنتُ واقِفا بَینَ یَدَی أبِی الحَسَنِ علیه السلام بِخُراسانَ فَقالَ لَهُ قائِلٌ یا سَیِّدی إن کانَ کَونٌ فَإلی مَن؟ قالَ : إلی أبی جَعفَرٍ ابنی ، فَکَأنَّ القائِلَ استَصغَرَ سِنَّ أبی جَعفَرٍ علیه السلام ، فَقالَ أبُو الحَسَنِ علیه السلام : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی بَعَثَ عیسَی بنُ مَریَمَ رَسولاً نَبِیّا صاحِبَ شَریعَةٍ مُبتَدأةٍ فی أصغَرَ مِنَ السِّنِّ الَّذی فیهِ أبو جَعفَرٍ علیه السلام . (1)

230

علم امام علیه السلام

الکافی_ به نقل از خیرانی ، از پدرش _: در خراسان پیش روی امام رضا علیه السلام ایستاده بودم که مردی به ایشان گفت : ای سرور من! اگر حادثه ای [برای شما] رخ دهد به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام رضا علیه السلام فرمود : به پسرم ابو جعفر .

گویی آن مرد ابو جعفر را برای این کار کوچک شمرد و امام رضا علیه السلام فرمود : خدای تبارک و تعالی عیسی بن مریم را پیامبر و فرستاده و صاحب دین مستقل قرار داد ، در حالی که سنّش از ابو جعفر کمتر بود .

231 - جودُهُ
231 - بخشش امام

کشف الغمّة :أتاهُ علیه السلام رَجُلٌ فَقالَ لَهُ : أعطِنی عَلی قَدرِ مُرُوَّتِکَ ، فَقالَ : لا یَسَعُنی فَقالَ : عَلی قَدری . قالَ : أمّا ذا فَنَعَم ، یا غُلامُ أعطِهِ مِئَةَ دینارٍ . (2)

231

بخشش امام جواد علیه السلام

کشف الغمّة :مردی نزد امام جواد علیه السلام آمد و گفت : به اندازه مروّتت به من عطا کن . حضرت پاسخ داد : این اندازه ندارم . مرد گفت : به اندازه من . حضرت فرمود : ای غلام! به او صد دینار عطا کن .

232 - بَعضُ کرائمه علیه السلام
232 - برخی از کرامت های امام جوادعلیه السلام

دلائل الإمامة عن علیِّ بنِ حَسّانِ الواسِطیِّ المَعروفِ بِالعَمشِ :حَمَلتُ مَعی إلیهِ علیه السلام مِن الآلَةِ الَّتی لِلإصبِهانِ بَعضُها مِن فِضَّةٍ وَ قُلتُ أتحُفُ مَولایَ أبا جَعفَرٍ بِها فَلَمّا تَفرَّقَ النّاسُ عنه بَعدَ جَوابِ الجَمیعِ قامَ فَمَضی فَاتَّبَعتُهُ فَلقیتُ مُوَفِّقا فَقُلتُ استَأذِن لی عَلی أبی جَعفَرٍ ، فَدَخَلتُ وَ سَلَّمتُ فَردَّ عَلیَّ السَّلامَ وَ فی وَجهِهِ الکَراهَةُ وَ لَم یَأتی بِالجُلوسِ فَدَنوتُ مِنهُ وَ أفرَغتُ ما کانَ فی کُمّی بَینَ یَدَیهِ فَنَظَرَ إلَیَّ مُغضِباً ثمّ رَنا یَمینا وَ شِمالاً وَ قالَ ما لِهذا خَلَقَنی اللّهُ ما أنا وَ اللَّعبِ ؟ فاستَعفَیتُهُ فَعَفا عَنّی فَأخَذتُها فَخَرَجتُ . (3)

کشف الغمّة عن القاسِمِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ_ وَ کانَ زِیدیّا _: خَرَجتُ إلی بَغدادَ فَبَینا أنا بِها إذ رَأیتُ النّاسَ یَتَعادونَ وَ یَتَشَرَّفونَ وَ یَقِفونَ ؛ فَقُلتُ : ما هذا ؟ فَقالوا : ابنُ الرِّضا ، فَقُلتُ : وَ اللّهِ لأنظُرَنَّ إلَیهِ فَطَلَعَ عَلی بَغلٍ أو بَغلَةٍ فَقُلتُ : لَعَنَ اللّهُ أصحابُ الإمامَةِ حَیثُ یَقولونَ إنَّ اللّهَ افتَرَضَ طاعةَ هذا ، فَعَدَلَ إلیَّ وَ قالَ : یا قاسمَ بنَ عبدِ الرَّحمنِ : «أ بَشَرا مِنّا واحِدا نَتَّبِعُهُ إنّا إذا لَفی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ» (4) فَقُلتُ فی نَفسی ساحِرٌ و اللّهِ! فَعَدَلَ إلَیَّ فَقالَ : «ء اُلقِیَ الذِّکرُ عَلَیهِ مِن بَینِنا بَل هُوَ کَذّابٌ أشِرٌ» (5) قالَ : فانصَرَفتُ وَ قُلتُ بِالإمامَةِ ؛ وَ شَهِدتُ أنَّهُ حُجَّةُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ وَ اعتَقَدتُهُ . (6)

232

برخی از کرامت های امام جواد علیه السلام

دلائل الإمامة_ به نقل از علی بن حسّان واسطی _: وسیله ای که ساختِ اصفهان و قسمتهایی از آن از نقره بود ، با خود برداشتم و گفتم این را به مولایم ابو جعفر تحفه می دهم . پس از آن که حضرت پاسخ همه مردم را داد و آنان پراکنده شدند ، ایشان برخاست و رفت . من در پی ایشان به راه افتادم ، به جناب موفِّق برخوردم . به او گفتم : از ابو جعفر برای من اجازه شرفیابی بگیر . پس ، خدمت حضرت رسیدم و سلام کردم . در حالی که در چهره اش نارضایتی بود ، جواب سلامم را داد و ننشست . به حضرت نزدیک شدم و آنچه را در آستینم بود جلو ایشان خالی کردم . با خشم به من نگریست و آن گاه به راست و چپ نگاهی کرد و فرمود : خداوند مرا برای این کارها نیافریده است . مرا چه به بازی ؟ ! من از حضرت طلب بخشش کردم . ایشان مرا بخشیدند و من آن وسیله را برداشتم و بیرون رفتم .

کشف الغمّة_ به نقل از قاسم بن عبد الرحمان که زیدی مذهب بود _: من رهسپار بغداد شدم . چون به آن جا رسیدم مردم را دیدم که می دوند و نگاه می کنند و می ایستند . پرسیدم : چه خبر است ؟ گفتند : ابن الرضاست . گفتم : باید او را ببینم . او سوار بر قاطری نر یا ماده ظاهر شد . گفتم : خدا لعنت کند معتقدان به امامت را که می گویند خداوند اطاعت این مرد را واجب ساخته است . او به طرف من برگشت و گفت : ای قاسم بن عبد الرحمان ! «آیا از بشری همانند خودمان پیروی کنیم ؛ در این صورت گمراه و دیوانه خواهیم بود» . با خودم گفتم : به خدا ، جادوگر است ! باز به طرف من برگشت و گفت : «آیا از میان همه ما کلام خدا به او القا شده است ؟ نه ، او دروغگویی سبک سر است» .

من برگشتم و معتقد به امامت شدم و شهادت دادم که او حجّت خدا بر خلق اوست ، و به وی اعتقاد پیدا کردم .

ص :365


1- الکافی : 1 / 322 / 13.
2- کشف الغمّة : 3 / 158 .
3- دلائل الإمامة : 212 .
4- القمر : 24.
5- القمر : 25.
6- کشف الغمّة : 3 / 153 .

@

ص :366

@

ص :367

@

ص :368

24 - الإمام علیّ بن محمّد الهادی علیهما السلام

اشاره

(1)

ص :369


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 50 / 113 _ 232 «تاریخ الإمام الهادی علیه السلام » .

24 - امام هادی علیه السلام
233 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
233 - تصریح به امامت آن بزرگوار

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :إنّ الإمامَ بَعدی ابْنِی علیٌّ، أمرُهُ أمری ، و قَولُهُ قَولی ، و طاعَتُهُ طاعَتی ، و الإمامةُ بعدَهُ فی ابنِهِ الحسنِ . (1)

(2)

233

تصریح به امامت آن بزرگوار

امام جواد علیه السلام :امامِ پس از من فرزندم علی است؛ فرمان او فرمان من است، سخن او سخن من و اطاعت از او اطاعت از من؛ و پس از او امامت به فرزندش حسن می رسد.

234 - إخباره بقتل المتوکّل
234 - پیشگویی از کشته شدن متوکّل

الخرائج و الجرائح عن ابنِ أورمةَ :خَرَجتُ أیّامَ المُتَوکّلِ إلی سُرَّ مَن رأی ، فدَخَلتُ علی سعیدٍ الحاجِبِ ، و دَفعَ المُتَوکّلُ أبا الحسنِ إلَیه لِیقتُلَهُ، فلَمّا دَخَلتُ علَیهِ قالَ : تُحِبُّ أنْ تَنظرَ إلی إلهکَ ؟! قُلتُ: سبحانُ اللّه ! إلهی (الّذی) لا تُدرِکُهُ الأبْصارُ . قالَ: هذا الّذی تَزعُمونَ أنّه إمامُکُم! قلتُ : ما أکْرَهُ ذلکَ . قال : قد اُمِرْتُ بقتلِهِ و أنا فاعِلُهُ غَدا ، و عِندَهُ صاحِبُ البَریدِ ، فإذا خَرجَ فادْخُلْ إلَیهِ . فلَم ألْبَثْ أنْ خَرجَ ، قالَ : ادْخُلْ .

فدَخَلتُ الدّارَ الّتی کانَ فیها مَحْبوسا فإذا هُو ذا بِحِیالِهِ قَبرٌ یُحفَرُ ، فدَخَلتُ و سَلّمتُ و بَکیتُ بُکاءً شدیدا ، قالَ : ما یُبْکِیکَ ؟ قلتُ : لِما أری، قالَ : لا تَبْکِ لذلکَ ، فإنّهُ لا یَتِمُّ لَهُم ذلکَ ، فسَکَنَ ما کانَ بی ، فقالَ : إنّه لا یَلبَثُ أکْثرَ مِن یَومَینِ ، حتّی یَسفِکَ اللّهُ دمَهُ و دَمَ صاحبِهِ الّذی رأیتَهُ . قالَ : فوَ اللّهِ ما مَضی غیرُ یَومَینِ حتّی قُتِلَ و قُتِلَ صاحِبُهُ . (3)

234

پیشگویی از کشته شدن متوکل

الخرائج و الجرائح_ به نقل از ابن اورمه _: در روزگار متوکّل به سامراء رفتم و بر سعید حاجب وارد شدم. متوکّل ، امام هادی علیه السلام را به دست او سپرده بود تا وی را به قتل رساند. چون بر سعید وارد شدم، گفت: دوست داری معبودت را ببینی؟ گفتم: سبحان اللّه ! معبود من [ کسی است که ] به چشم دیده نمی شود. گفت: همین کسی که شما او را امام خود می خوانید. گفتم: بدم نمی آید او را ببینم. گفت: به من دستور داده شده که او را بکشم و فردا این کار را خواهم کرد. در حال حاضر آورنده پیام ، نزد اوست. وقتی او رفت، تو داخل شو.

لحظه ای بعد ، او بیرون آمد. سعید گفت: داخل شو. من وارد خانه ای شدم که امام هادی علیه السلام در آن زندانی بود. ناگهان چشمم به گوری افتاد که در برابر آن حضرت کنده شده بود. وارد شدم و سلام کردم و به شدّت گریستم. فرمود: چرا گریه می کنی؟ عرض کردم: برای آنچه می بینم. فرمود: برای آن گریه نکن؛ زیرا آنها موفق به انجام این کار نمی شوند. سپس آن حضرت مرا آرام کرد، و فرمود: دو روز بیشتر طول نمی کشد که خداوند خون او (متوکّل) و خون همین پیک را که دیدی می ریزد.

به خدا قسم دو روز بیشتر نگذشت که هر دو کشته شدند.

ص :370


1- بحار الأنوار : 50 / 118 / 1 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 50 / 118 باب 2 ، الکافی : 1 / 323 باب الإشارة و النصّ علی أبی الحسن الثالث علیه السلام .
3- الخرائج و الجرائح : 1 / 412 / 17 .

بحار الأنوار :ذکر الحسن بن محمد جمهور العَمِّی فی کتاب الواحدة قال : حدَّثَنی أخی الحسینُ بنُ محمّدٍ قالَ : کان لی صَدِیقٌ مُؤدِّبٌ لِوُلدِ بَغا أو وَصِیفٍ _ الشَّکُّ مِنّی _ فقالَ لی: قالَ لی الأمیرُ _ مُنْصَرَفَهُ مِن دارِ الخلیفةِ _ : حَبَسَ أمیرُ المؤمنینَ هذا الّذی یَقولونَ ابنُ الرِّضا الیومَ ، و دفَعَهُ إلی علیِّ بنِ کَرْکَرٍ، فسَمِعتُهُ یقولُ : أنا أکْرَمُ عَلی اللّهِ مِن ناقةِ صالحٍ «تَمَتَّعوا فی دارِکُمْ ثَلاثةَ أیّامٍ ذلِکَ وَعدٌ غیرُ مَکذوبٍ» (1) ، و لیسَ یُفصِحُ بالآیةِ و لا بالکلامِ ، أیُّ شیءٍ هذا؟ قالَ: قلتُ: أعَزّکَ اللّهُ تَوَعّدَ ، انظُرْ ما یکونُ بعدَ ثلاثةِ أیّامٍ.

فلمّا کانَ مِن الغَدِ أطْلَقَهُ و اعْتَذرَ إلَیهِ ، فلَمّا کانَ فی الیومِ الثّالثِ وَثَبَ علَیهِ یاغزُ و یَغْلونُ و تامِشُ و جَماعةٌ مَعهُم ، فقَتَلوهُ و أقْعَدوا المُنْتَصِرَ ولَدَهُ خلیفةً . (2)

بحار الأنوار:از حسن بن محمّد جمهور در کتاب الواحدة آمده است: برادرم حسین بن محمّد به من گفت: دوستی داشتم که آموزگار فرزند «بغا» یا «وصیف» _ تردید از من است _ بود . او به من گفت: امیر در بازگشت از سرای خلیفه به من گفت: امروز امیر مؤمنان ، آن کسی را که فرزند رضا می خوانند دستگیر کرد و او را به دست علی بن کرکر سپرد و شنیدم که می گوید: من نزد خداوند از ناقه صالح گرامی تر و ارجمندترم «سه روز در سرای خود از زندگی برخوردار شوید. این و عده ای است عاری از دروغ» . من از آیه و حرفهایش چیزی نفهمیدم؛ منظورش چیست؟ [برادرم ]گفت: گفتم: خدا به تو عزّت دهد! تهدید کرده است. صبر کن ببین تا سه روز دیگر چه می شود.

فردای آن روز خلیفه امام را آزاد کرد و از او پوزش خواست. روز سوم یاغز و یغلون و تامش با همراهانشان بر خلیفه شوریدند و او را کشته ، فرزندش منتصر را به خلافت نشاندند.

ص :371


1- هود : 65 .
2- بحار الأنوار : 50 / 189 / 1 .

235 - إخباره عمّا فی نفس عبدالرحمن الإصفهانی وتشیّعه
235 - خبردادن امام از ضمیر عبدالرحمان اصفهانی و شیعه شدن وی

کشف الغمّة :حدَّثَ جَماعَةٌ مِن أهلِ إصفِهانَ مِنهُم أبو العَبّاسِ أحمدُ بنُ النَّصرِ ، وَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلویَّةِ ، قالوا : کانَ بِإصفِهانَ رَجلٌ یُقالُ لَهُ عَبدُ الرَّحمنِ وَ کانَ شیعیّا ، فَقیلَ لَهُ : ما السَّبَبُ الَّذی أوجَبَ عَلَیکَ القَولُ بِإمامَةِ عَلیٍّ النَّقیِّ دونَ غَیرِهِ مِن أهلِ الزَّمانِ ؟ فَقالَ : شاهَدتُ ما یوجِبُ عَلیَّ ذلِکَ ، وَ ذلک أنّی کُنتُ رَجُلاً فَقیرا وَ کانَ لی لِسانٌ وَ جُرأةٌ ، فَأخرَجَنی أهلُ إصفِهانَ سِنةً مِنَ السِّنینَ مَعَ قَومٍ آخَرینَ ، (فَجِئنا _ ظ) إلی بابِ المُتَوَکِّل مُتَظَلِّمینَ ، وَ کُنّا بِبابِ المُتَوَکِّلِ یَوما إذ خَرَجَ الأمرُ بِإحضارِ عَلیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ الرِّضا ؛ فَقُلتُ لِبَعضِ مَن حَضَرَ : مَن هذا

الرَّجُلُ الَّذی قَد أمِرَ بِإحضارِهِ ؟ فَقیلَ : هذا رَجُلٌ عَلَویٌ تَقولُ الرافِضَةُ بِإمامَتِهِ ، ثُمَّ قالَ : وَ نَقدِرُ أنَّ المُتَوَکِّلَ یُحضِرُهُ للقَتلِ ، فَقُلتُ : لا أبرَحُ مِن هیهُنا حَتَّی أنظُرَ إلی هذا الرَّجُلِ أیِّ رَجُلٍ هُوَ ؟ قالَ : فَأقبَلَ راکِبا عَلی فَرَسٍ وَ قَد قامَ النّاسُ صَفَّینِ یُمنَةَ الطَّریقِ وَ یُسرَتَها یَنظُرونَ إلَیهِ ، فَلَمّا رَأیتُهُ وَقَفتُ فَأبصَرتُهُ فَوَقَعَ حُبُّهُ فی قَلبی ، فَجَعلتُ أدعو لَهُ فی نَفسی بِأن یَدفَعَ اللّهُ عنه شَرَّ المُتَوَکِّلِ ، فَأقبَلَ یَسیرُ بَینَ النّاسِ وَ هُوَ یَنظُرُ إلی عُرفِ دابَّتِهِ لا یَلتَفِتُ ، وَ أنا دائمُ الدُّعاءِ لَهُ ، فَلَمّا صارَ إلَیَّ أقبَلَ عَلیَّ بِوَجهِهِ وَ قالَ : استَجابَ اللّهُ دُعاءَکَ وَ طَوَّلَ عُمرَکَ وَ کَثَّرَ مالَکَ وَ وَلَدَکَ ، فانصَرفنا بَعدَ ذلک إلی إصفِهانَ ، فَفَتَحَ اللّهُ عَلَیَّ وُجوها مِنَ المالِ حَتَّی إنّی أغلِقُ بابی عَلی ما قیمَتُهُ ألفَ ألفَ دِرهَمٍ سِوی مالی خارِجَ داری ؛ وَ رُزِقتُ عَشَرةً مِنَ الأولادِ وَ قَد بَلَغتُ مِن عُمری نَیِّفا وَ سَبعینَ سَنَةً ، وَ أنا أقولُ بِإمامَةِ هذا الَّذی عَلِمَ ما فی قَلبی وَاستَجابَ اللّهُ دَعائَهُ لی . (1)

235

خبر دادن امام از ضمیر عبد الرحمان اصفهانی و شیعه شدن وی

کشف الغمّة :گروهی از مردم اصفهان ، از جمله ابو العباس احمد بن نصر و ابو جعفر محمّد بن عَلویه نقل کردند که : در اصفهان مردی بود شیعه ، به نام عبد الرحمان . از او پرسیدند : چه شد که از میان همه مردم فقط به امامت علی النقی معتقد شدی و نه جز او ؟ گفت : چیزی دیدم که باعث این کار شد . من مردی فقیر و در عین حال حرّاف و با جرأت بودم . در یکی از سالها ، اهالی اصفهان مرا با عدّه ای دیگر برای دادخواهی به دربار خلیفه فرستادند . روزی در حضور خلیفه بودیم که دستور احضار علی بن محمّد بن الرضا صادر شد . به یکی از حاضران گفتم : این مردی که دستور احضارش را صادر کرد کیست ؟ گفته شد : او مردی علوی است که رافضیان به امامت او اعتقاد دارند . سپس گفت : حدس می زنیم که متوکّل او را احضار کرده تا بکشد . گفتم : از این جا تکان نمی خورم تا ببینم این مرد چگونه مردی است . وی ، در حالی که سوار بر اسبی بود آمد . مردم در سمت راست و چپ مسیر صف کشیده بودند و به او نگاه می کردند . چون او را دیدم ایستادم و به ایشان نگاه کردم . محبتش در دلم افتاد . لذا در دلم دعا می کردم که خداوند شرّ متوکّل را از او دفع کند . او از میان صف مردم حرکت می کرد و چشمش را به یال اسبش دوخته بود و به اطراف توجّه نمی کرد . من دائما برایش دعا می کردم ، وقتی به من رسید صورتش را به طرف من برگرداند و گفت : خداوند دعایت را مستجاب فرمود و عمر طولانی به تو عطا فرمود و اموال و فرزندانت را زیاد گردانید . بعد از آن واقعه ما به اصفهان برگشتیم . خداوند آنقدر به من ثروت عطا فرمود که تنها در خانه ام ، افزون بر آنچه در بیرون دارم ، اموالی دارم که هزار هزار درهم می ارزد . ده فرزند نیز روزی ام شده و هفتاد و اندی سال هم از عمرم می گذرد . این است علت اعتقاد من به امامت چنین کسی که از قلبم خبر داشت و خداوند دعای او را در حقّ من اجابت فرمود .

ص :372


1- کشف الغمّة : 3 / 179 .

@

ص :373

@

ص :374

24 - الإمام الحسن بن علی العسکری علیهما السلام

اشاره

(1)

ص :375


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 50 / 235 _ 339 «تاریخ الإمام العسکری علیه السلام» .

24 - امام حسن عسکری علیه السلام
236 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
236 - تصریح به امامت آن بزرگوار

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الإمامُ بَعدی الحسَنُ ، و بعدَ الحسنِ ابنُه القائمُ ، الّذی یَملأُ الأرضَ قِسْطا و عدلاً کما مُلِئتْ جَورا و ظُلما . (1)

(2)

236

تصریح به امامت آن بزرگوار

امام هادی علیه السلام :امام پس از من، حسن است و پس از حسن فرزندش قائم؛ همو که زمین را پر از عدل و داد می کند، همچنان که از بیدادگری و ستم پر شده است.

237 - کرائم الإمامِ فِی السِّجنِ
237 - کرامت های امام در زندان

بحار الأنوار عن کتابِ أحمدَ بنِ محمّدِ بنِ العیّاش :کانَ أبو هاشمٍ الجَعفریُّ حُبِسَ مَع أبی محمّدٍ علیه السلام ، کانَ المُعْتزُّ حَبَسهُما مَع عِدّةٍ مِن الطّالِبیِّینَ فی سَنةِ ثَمانٍ و خَمسِینَ و مِائتینِ و قالَ : حَدَّثنا أحمدُ بنُ زیادٍ الهَمْدانیّ عن علیِّ بنِ إبراهیمَ بنِ هاشمٍ عن داوودَ بنِ القاسمِ قالَ : کنتُ فی الحَبْسِ المعروفِ بحبسِ خَشیشٍ فی الجَوْسَقِ الأحْمَرِ أنا و الحسنُ بنُ محمّدٍ العَقیقیّ و محمّدُ ابنُ إبراهیمَ العَمریّ و فلانٌ و فلانٌ ، إذ دَخلَ علَینا أبو محمّدٍ الحسنُ و أخوهُ جعفرٌ ، فحَفَفْنا بهِ ، و کان المُتَوَلّی لِحَبْسهِ صالحُ بنُ و صِیفٍ ، و کانَ مَعنا فی الحَبسِ رجُلٌ جُمَحیٌّ یقولُ : إنّه عَلَویٌّ .

قالَ : فالْتَفَتَ أبو محمّدٍ فقالَ : لولا أنّ فیکُم مَن لیسَ مِنکُم لأعْلَمْتُکُم مَتی یُفَرَّجُ عنکُم ، و أومَأَ إلَی الجُمَحیِّ أنْ یَخْرُجَ فخَرَجَ .

فقالَ أبو محمّدٍ : هذا الرّجُلُ لَیس مِنکُم فاحْذَروهُ، فإنّ فی ثِیابِهِ قِصّةً قد کَتَبها إلَی السُّلطانِ یُخبِرُهُ بما تقَولونَ فیهِ ، فقامَ بعضُهُم ففَتّشَ ثِیابَهُ، فوَجدَ فیها القِصّةَ یَذکُرُنا فیها بکُلِّ عظِیمةٍ . (3)

237

کرامت های امام در زندان

بحار الأنوار :در کتاب احمد بن محمّد بن عیّاش آمده است: ابو هاشم (داوود) جعفری با امام عسکری علیه السلام زندانی بود. این دو نفر را معتز (خلیفه عباسی) به همراه عدّه دیگری از طالبیان در سال 258 زندانی کرده بود.

در همان کتاب آمده است : احمد بن زیاد همدانی از علی بن ابراهیم بن هاشم و او از داوود بن قاسم (ابو هاشم جعفری) برایمان نقل کرد که گفته: من و حسن بن محمّد عقیقی و محمّد بن ابراهیم عمری و فلان و فلان در زندان معروف به زندان خشیش، واقع در کوشک سرخ، به سر می بردیم که امام حسن عسکری و برادرش جعفر بر ما وارد شدند و ما بر گرد او حلقه زدیم، مسئول زندانی کردن او صالح بن وصیف بود. در بین ما مردی از بنی جُمَح بود که می گفت علوی است. امام حسن عسکری رو به ما کرد و فرمود: اگر در میان شما بیگانه نبود به شما می گفتم که چه وقت آزاد می شوید. امام به مرد جمحی اشاره کرد که بیرون رود و او بیرون رفت.

امام فرمود: این مرد از شما نیست. از او بر حذر باشید. در جامه او نامه ای است که برای سلطان نوشته تا حرفهایی را که شما درباره او می گویید به وی گزارش دهد. یکی برخاست و لباسهای آن مرد را تفتیش کرد و آن نامه را که در آن از ما به بدی تمام یاد کرده بود، یافت.

ص :376


1- بحار الأنوار : 50 / 239 / 4 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 50 / 239 باب 2 ، الکافی : 1 / 325 باب الإشارة و النصّ علی أبی محمّد علیه السلام .
3- بحار الأنوار : 50 / 311 / 10 .

الغیبة للطوسی عن أبی هاشمٍ الجَعفریِّ :کنتُ مَحْبوسا مَع أبی محمّدٍ علیه السلام فی حَبْسِ المُهْتَدی بنِ الواثقِ ، فقالَ لی : یا أبا هاشمٍ ، إنّ هذا الطّاغیَ أرادَ أن یَعْبثَ باللّهِ فی هذهِ اللّیلةِ ، و قَد بَتَرَ اللّهُ عُمرَهُ ، و جَعلَهُ للقائمِ مِن بعدِهِ ، و لَم یکُن لی ولَدٌ و ساُرزَقُ ولَدا . قالَ أبو هاشمٍ : فلَمّا أصْبَحْنا شَغَبَ الأتْراکُ علَی المُهْتَدی فقَتَلُوهُ ، و وَلِیَ المُعْتَمِدُ مَکانَهُ ، و سلّمَنا اللّهُ تعالی . (1)

الغیبة للطوسی_ به نقل از ابو هاشم جعفری _: من با امام عسکری علیه السلام در زندان مُهتدی، پسر واثق، زندانی بودم. آن حضرت به من فرمود: ابو هاشم! این طاغی می خواهد امشب [امر] خدا را به سخره گیرد، اما خداوند از عمر او می کاهد و به جانشینش می دهد، و من نیز فرزندی ندارم و بزودی خداوند به من فرزندی عطا می فرماید. ابو هاشم می گوید: بامدادان ، ترکها بر مهتدی شوریدند و او را کشتند و معتمد به جای او حاکم شد و خداوند متعال ما را سالم و زنده نگه داشت.

ص :377


1- الغیبة للطوسی : 205 / 173 .

بحار الأنوار :دخَلَ العبّاسِیّونَ علی صالحِ ابنِ وَصیفٍ ، و دخَلَ صالحُ بنُ علیٍّ و غیرُهُ مِن المُنْحَرِفینَ عن هذهِ النّاحیةِ علی صالحِ بنِ و صیفٍ عندَ ما حُبِسَ أبو محمّدٍ علیه السلام، فقالَ لَه : ضَیِّقْ علیهِ و لا تُوَسِّعْ، فقالَ لَهم صالحٌ: ما أصْنَعُ بهِ، و قد وَکّلْتُ بهِ رُجلَینِ شَرَّ مَن قَدَرْتُ علَیهِ ، فقَد صارا مِن العِبادةِ و الصّلاةِ إلی أمرٍ عظیمٍ؟ ! (1)

بحار الأنوار :هنگامی که ابو محمّد علیه السلام زندانی شد، عباسیان و صالح بن علی و دیگر منحرفان از جاده امامت نزد صالح بن وصیف رفتند و گفتند: بر او سخت بگیر و کوتاه نیا. صالح به ایشان گفت: با او چه کنم؟ من دو تن از بدترین و شرورترین افرادی را که توانستم بیابم بر او گماردم اما آن دو [تحت تأثیر امام ]سخت به عبادت و نماز روی آوردند.

238 - جواب کتاب فی تناقض القرآن
238 - پاسخ کتابی درباره تناقض قرآن

المناقب لابن شهر آشوب عن أبی القاسِمِ الکوفیِّ :إنَّ إسحاقَ الکِندیِّ کانَ فیلسوفَ العِراقِ فی زَمانِهِ أَخَذَ فی تَألیفِ تَناقُضِ القُرآنِ وَ شَغَلَ نَفسَهُ بِذلک وَ تَفَرَّدَ بِهِ فی مَنزِلِهِ وَ إنَّ بَعضَ تَلامِذَتِهِ دَخَلَ یَوما عَلی الإمامِ الحَسَنِ العَسکَریِّ فَقالَ لَهُ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام : أ ما فیکُم رَجُلٌ رَشیدٌ یَردِعُ أستاذَکُم الکِندیِّ عَمّا أخَذَ فیهِ مِن تَشاغُلِهِ بِالقُرآنِ؟ فَقالَ التِّلمیذُ : نَحنُ مِن تَلامِذَتِهِ کَیفَ یَجوزُ مِنّا الإعتِراضُ عَلیهِ فی هذا أو فی غَیرِهِ ، فَقالَ لَهُ أبو مُحَمَّدٍ : أ تُؤَدّی اللّهَ ما ألقیهِ إلیکَ؟ قالَ : نَعَم قالَ : فَصِر إلَیهِ وَ تَلَطَّف فی مُؤانَسَتِهِ وَ مَعونَتِهِ عَلی ما هُوَ بِسَبیلِهِ فَإذا وَقَعَتِ الأُنسَةُ فی ذلک فَقُل قَد حَضَرَتنی مَسألَةٌ أسألُکَ عَنها فَإنَّهُ یَستَدعی ذلک مِنکَ فَقُل لَهُ إن أتاکَ هذا المُتَکَلِّمُ بِهذا القُرآنِ هَل یَجوزُ أن یَکونَ مُرادُهُ بِما تَکَلَّمَ مِنهُ غَیرَ المَعانی الَّتی قَد ظَنَنتَها أنَّکَ ذَهَبتَ إلیها ؟ فَإنَّهُ سَیَقولُ لَکَ إنَّهُ مِنَ الجائِزِ لأنَّهُ رَجُلٌ یَفهَمُ إذا سَمِعَ ، فَإذا أوجَبَ ذلک فَقُل لَهُ : فَما یُدریکَ لَعَلَّهُ قَد أرادَ غَیرَ الَّذی ذَهَبتَ أنتَ إلَیهِ فَیکونَ واضِعا لِغَیرِ مَعانیهِ . فَصارَ الرَّجلُ إلی الکِندیِّ وَ تَلَطَّفَ إلی أن ألقی عَلَیهِ هذِهِ المَسألَةَ فَقالَ لَهُ : أعِد عَلَیَّ ، فَأعادَ عَلَیهِ فَتَفَکَّرَ فی نَفسِهِ وَ رأی ذلک مُحتَمَلاً فی اللُّغَةِ وَ سائِغا فی النَّظَرِ فَقالَ : أتَیتُ إلَیکَ الاّ أخبَرتَنی مِن أینَ لَکَ ؟ فَقالَ : إنَّهُ شَیءٌ عَرَضَ بِقَلبی فَأورَدتُهُ عَلَیکَ ، فَقالَ : کَلاّ ما مِثلُکَ مَن اهتَدی إلی هذا وَ لا مَن بَلَغَ هذِهِ المَنزَلَةَ فَعَرِّفنی مِن أینَ لَکَ هذا ؟ فَقالَ : أمَرَنی بِهِ أبو مُحَمَّدٍ فَقالَ : الآنَ جِئتَ بِهِ وَ ما کانَ لِیَخرُجَ مِثلَ هذا إلاّ مِن ذلک البَیتِ؛ ثُمَّ إنَّهُ دَعا بِالنّارِ وَ أحرَقَ جَمیعَ ما کانَ ألَّفَهُ . (2)

238

پاسخ کتابی درباره تناقض قرآن

المناقب لابن شهر آشوب_ به نقل از ابو القاسم کوفی _: اسحاق کِندی ، که فیلسوف عراق در عصر خود بود ، تصمیم گرفت تناقضات قرآن را گرد آورد و بدین منظور در خانه اش نشست و مشغول این کار شد . روزی یکی از شاگردان او خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسید . امام علیه السلام به او فرمود : آیا در میان شما یک آدم رشید پیدا نمی شود که استادتان کِندی را از کاری که در پیش گرفته و به قرآن پرداخته است، بازدارد؟ شاگرد عرض کرد: ما از شاگردان او هستیم ؛ چگونه بر ما رواست که در این مورد یا مواردی دیگر به او اعتراض کنیم ؟ امام عسکری علیه السلام فرمود : آیا حاضری کاری که می گویم انجام دهی ؟ عرض کرد : آری . حضرت فرمود : پیش او برو و با وی گرم بگیر و وانمود کن که می خواهی در انجام کارش به او کمک کنی . وقتی خوب با او انس گرفتی بگو سؤالی برایم پیش آمده است که می خواهم آن را از تو بپرسم . خواهد گفت بپرس . به او بگو : اگر گوینده این قرآن نزد تو آید ، آیا ممکن است مراد او از گفته هایش غیر از معانی ای باشد که تو به گمان خود آنها را فهمیده ای ؟ او خواهد گفت : آری ، ممکن است ؛ زیرا آدم فهمیده ای است .

پس چون چنین جواب داد، به او بگو: تو چه می دانی؟ شاید گوینده چیزی غیر از آنچه تو فهمیده ای اراده کرده و مراد واقعی اش غیر از معنای اولیه جمله هایش باشد.

آن مرد نزد کِندی رفت و با او از در ملاطفت درآمد و آن گاه این سؤال را از او پرسید . کِندی گفت : سؤالت را تکرار کن . آن مرد سؤالش را تکرار کرد . کِندی با خود اندیشید و این موضوع را هم از نظر لغوی محتمل دانست و هم از نظر عقلی جایز . پس به شاگردش گفت : تو را قسم می دهم که بگویی این سؤال را از کجا آموخته ای ؟ شاگرد گفت : مطلبی بود که به ذهنم خطور کرد و از تو پرسیدم . کِندی گفت : هرگز ، چنین سؤالی به فکر امثال تو نمی رسد ، و تو و امثال تو را نشاید که به چنین منزلتی دست یابید . بگو از کجا این سؤال را گرفته ای ؟ شاگرد گفت : ابو محمّد به من فرمود این سؤال را از تو بپرسم . کِندی گفت : حالا حقیقت را گفتی . چنین نکته ای جز از چنان خاندانی سر نمی زند ، آن گاه آتش طلبید و آنچه را گرد آورده بود سوزاند .

ص :378


1- بحار الأنوار : 50 / 308 / 6 .
2- المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 424 .

@

ص :379

@

ص :380

24 - الإمام القائم علیه السلام

اشاره

(1)

ص :381


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 51 _ 53 «تاریخ الإمام الثّانی عشر علیه السلام» . کنز العمّال : 14 / 261 «خروج المهدیّ علیه السلام» و ص 584 «المهدیّ علیه السلام». سنن ابن ماجة : 2 / 1366 «خروج المهدیّ علیه السلام». الإمام المهدی علیه السلام من منظار حدیث الثقلین .

24 - امام مهدی علیه السلام
239 - أسماءُ الإمامِ
239 - نامهای امام

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سَألهُ الثُّمالیُّ عن عِلّةِ تَسْمِیةِ القائمِ قائما _: لَمّا قُتِلَ جَدّی الحسینُ صلَّی اللّهُ علَیهِ ضَجّتِ المَلائکةُ إلَی اللّهِ عزّ و جلّ بالبُکاءِ و النَّحیبِ ، و قالُوا : إلهَنا و سیّدنَا، أ تَغْفُلُ عَمَّن قَتلَ صَفْوتَکَ و ابنَ صَفْوتِکَ ، و خِیَرتَکَ مِن خَلْقِکَ ؟!

فأوحَی اللّهُ عزّ و جلّ إلَیهِم : قَرّوا مَلائکتی ، فَوَ عِزّتی و جلالی لَأنتقِمَنَّ مِنهُم و لو بعدَ حینٍ. ثُمّ کَشفَ اللّهُ عزّ و جلّ عَنِ الأئمّةِ مِن وُلدِ الحسینِ علیه السلام للملائکةِ ، فسُرَّتِ الملائکةُ بذلکَ ، فإذا أحدُهُم قائمٌ یُصلّی ، فقالَ اللّهُ عزّ و جلّ : بذلکَ القائمِ أنتَقِمُ مِنهُم . (1)

عنه علیه السلام فی قولِه تعالی : «و مَنْ قُتِلَ مظلوما فقد جَعَلْنا لولیّهِ سُلطانا ......... إنّه کان منصورا» (2) _ : سمَّی اللّهُ المهدیَّ المنصورَ ، کما سمَّی أحمدَ و محمّد و محمود ، و کما سَمّی عیسَی المسیحَ علیه السلام . (3)

239

نامهای امام

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به پرسش ثمالی از علت نامگذاری آن حضرت به قائم _فرمود : چون جدّم حسین علیه السلام کشته شد فرشتگان با گریه و فغان به درگاه خداوند عزّ و جلّ فریاد برآوردند که: ای خدای و سرور ما! آیا از کسانی که برگزیده تو و فرزند برگزیده تو و بهترین آفریده تو را می کشند چشم می پوشی؟

خداوند عزّ و جلّ به آنان وحی فرمود که : فرشتگان من ! آرام گیرید ؛ به عزّت و جلالم سوگند از آنان انتقام خواهم گرفت گر چه به طول انجامد. آن گاه خداوند عزّ و جلّ امامانِ نسل حسین علیه السلام را به فرشتگان نشان داد و فرشتگان بدان شادمان گشتند. در میان آنان یکی ایستاده بود و نماز می خواند. خداوند فرمود: با این قائم (ایستاده) از آنان انتقام می کشم!

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «هر که به ستم کشته شود به ولیّ او قدرتی داده ایم ......... همانا او پیروزمند است» _فرمود : خداوند مهدی را «منصور (پیروزمند)» نامید، همچنان که [پیامبر را ]احمد و محمّد و محمود نامید و همچنان که عیسی را مسیح نامگذاری کرد.

ص :382


1- بحار الأنوار : 51 / 28 / 1 .
2- الإسراء : 33 .
3- بحار الأنوار: 51/30/8.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن عِلّةِ تَسمِیَةِ القائمِ بالمَهدیِّ _: لِأنّه یَهدی إلی کلِّ أمرٍ خَفیٍّ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام_ آن گاه که از علت نامگذاری قائم به مهدی پرسیده شد _فرمود : چون او به هر امر نهانی رهنمون می شود.

240 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ
240 - تصریح به امامت آن حضرت

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن الحُجّةِ و الإمامِ بعدَهُ ؟ _: ابْنِی محمّدٌ ، و هُو الإمامُ و الحُجّةُ بَعدی ، مَن ماتَ و لَم یَعرفْهُ ماتَ مِیتةً جاهلیّةً . أمَا إنّ لَه غَیبةً یَحارُ فیها الجاهلونَ ، و یَهْلِکُ فیها المُبطِلونَ ، و یَکْذِبُ فیها الوَقّاتونَ ، ثُمّ یَخرُجُ فکَأنّی أنظُرُ إلَی الأعْلامِ البِیضِ تَخْفِقُ فوقَ رأسِهِ بِنَجفِ الکوفةِ . (3)

(4)

240

تصریح به امامت آن حضرت

امام عسکری علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از حجّت و امام بعد از ایشان _فرمود : فرزندم محمّد ، اوست امام و حجّت پس از من. هر که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است. بدانید که او را غیبتی است که پس از آن ، ظهور می کند؛ غیبتی که جاهلان در آن سرگشته می شوند و باطل گرایان به نابودی می افتند و کسانی به دروغ [برای ظهور او ]زمان تعیین می کنند. گویی پرچمهای سفیدی را می بینم که در نجفِ کوفه بر فراز سر او در اهتزازند.

241 - البِشارَةُ بِالمَهدِیِّ علیه السلام
241 - بشارت به امام مهدی علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبْشِری یا فاطمةُ ، فإنّ المهدیَّ منکِ . (5)

241

بشارت به امام مهدی علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بشارت باد تو را ای فاطمه که مهدی از توست.

ص :383


1- الغیبة للطوسی : 471 / 489 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 51 / 28 باب 2 .
3- بحار الأنوار : 51 / 160 / 7 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 51 / 65 باب 1 _ 10 .
5- کنز العمّال : 34208 .

عنه صلی الله علیه و آله :أبشِروا بالمهدیِّ ، رجُلٍ مِن قریشٍ مِن عِترتی ، یخرُجُ فِی اخْتِلافٍ من النّاسِ و زَلْزالٍ ، فیَمْلأُ الأرضَ قِسْطا و عَدلاً کما مُلِئتْ ظُلما و جَورا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المهدیُّ رجُلٌ مِن وُلْدی ، وجهُهُ کالکَوکبِ الدُّرّیِّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَلی رجُلٌ مِن أهلِ بیتی یُواطِئُ اسمُه اسمِی، لَو لَم یَبْقَ مِن الدُّنیا إلاّ یَومٌ لَطوَّلَ اللّهُ ذلکَ الیومَ حتّی یَلیَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المهدیُّ رجُلٌ مِنّا مِن وُلدِ فاطمةَ . (4)

عنه علیه السلام :بمَهدیِّنا تُقطَعُ الحُجَجُ ، فهُو خاتِمُ الأئمّةِ ، و مُنْقِذُ الاُمّةِ ، و مُنْتَهَی النُّورِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فإذا خَرجَ أسْندَ ظَهْرَهُ إلَی الکعبةِ،و اجْتَمعَ إلیه ثلاثُ مائةٍ و ثلاثةَ عَشَرَ رجُلاً، فأوّلُ ما یَنطِقُ بهِ هذهِ الآیةُ: «بَقِیّةُ اللّهِ خیرٌ لکم إنْ کُنتم مؤمنین» . (6) ثُمّ یقولُ : أنا بَقِیّةُ اللّهِ و حُجّتُهُ و خلیفتُهُ علَیکُم ، فلا یُسَلِّمُ إلَیهِ مُسَلِّمٌ إلاّ قالَ : السّلامُ علیکَ یا بَقِیّةَ اللّهِ فی أرضِهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شما را بشارت باد به مهدی، مردی قرشی از خاندان من، در روزگاری که مردم گرفتار اختلاف و تزلزل هستند قیام می کند و زمین را همچنان که از جور و ستم پر شده، از عدل و داد آکنده می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مهدی مردی از فرزندان من است و چهره اش چون ستاره درخشان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی از خاندان من حکومت خواهد کرد که نامش با نام من یکی است . اگر از دنیا جز یک روز نمانده باشد خداوند آن روز را دراز می گرداند تا او حکومت را به دست گیرد .

امام علی علیه السلام :مهدی، مردی از ماست، از نسل فاطمه.

امام علی علیه السلام :با مهدیِ ما، حجّت ها تمام می شود. او پایان بخش امامان و نجات بخش امّت و نور آخرین است.

امام باقر علیه السلام :هرگاه قیام کند به کعبه تکیه می دهد و سیصد و سیزده مرد بر گردش حلقه می زنند . نخستین سخنی که می گوید این آیه است : «بقیّة اللّه برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید» . آن گاه می فرماید : من بقیّة اللّه هستم و حجّت و جانشین خدا بر شما . هیچ درود فرستنده ای به او درود نمی فرستد مگر چنین : درود بر تو ای باقیمانده خدا در زمین او .

ص :384


1- کنز العمّال : 38653 .
2- کنز العمّال : 38666 .
3- کنز العمّال : 38661 .
4- کنز العمّال : 39675 .
5- نهج السعادة : 1 / 472 .
6- هود : 86 .
7- نور الثقلین : 2 / 392 / 194 .

242 - المَهدِیُّ بَقِیَّةُ اللَّهِ فی أرضِهِ
242 - مهدی علیه السلام، بقیّة اللَّه در زمین است

الکتاب:

(بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ مَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ) . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قد لَبِسَ للحِکمةِ جُنَّتَها، و أخَذَها بجمیعِ أدَبِها من الاقبالِ عَلَیها و المَعرفةِ بها و التَفرُّغ لها ......... بَقِیّةٌ مِن بقایا حُجّتِهِ ، خلیفةٌ مِن خلائفِ أنبیائِهِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فإذا خَرجَ أسْندَ ظَهْرَهُ إلَی الکعبةِ ، و اجْتَمعَ إلیهِ ثلاثُمائةٍ و ثلاثةَ عَشَرَ رجُلاً، و أوّلُ ما یَنطِقُ بهِ هذهِ الآیةُ : «بَقِیّةُ اللّهِ خیرٌ لکم إنْ کُنتم مؤمنین» . ثُمّ یقولُ : أنا بَقِیّةُ اللّهِ فی أرضه و خلیفتُهُ و حجّته علَیکُم ، فلا یُسَلِّمُ علیه مُسَلِّمٌ إلاّ قالَ: السّلامُ علیکَ یا بَقِیّةَ اللّهِ فی أرضِهِ . (3)

الإمامُ المهدیُّ علیه السلام :أنا بَقِیّةُ اللّهِ فی أرضِهِ ، و المُنْتقِمُ مِن أعدائِهِ . (4)

242

مهدی علیه السلام ، بقیّة اللّه در زمین است

قرآن:

«اگر ایمان آورده اید، بقیّة اللّه (آنچه خدا باقی می گذارد) برایتان بهتر است. و من نگهبان شما نیستم».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ درباره امام مهدی علیه السلام _فرمود : زره حکمت پوشید، و همه آداب آن را از : روی آوردن به آن و شناخت آن و به چیزی جز آن نپرداختن رعایت کرد، ......... او باقی مانده ای از حجّت های خداست و خلیفه ای از خلفای انبیاست .

امام باقر علیه السلام :هرگاه قیام کند، به کعبه تکیه می دهد و سیصد و سیزده مرد بر گردش حلقه می زنند. نخستین سخنی که می گوید این آیه است : «بقیّة اللّه برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید». آن گاه می فرماید: من بقیّة اللّه روی زمین هستم و جانشین و حجّت او بر شما . آن گاه هر کس بخواهد به او سلام دهد ، چنین می گوید: سلام بر تو ای باقیمانده خدا در زمین خدا.

امام مهدی علیه السلام :من بقیّة اللّه (باقیمانده حجّت های خدا) در زمینم و از دشمنان او انتقام می گیرم.

ص :385


1- هود : 86 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 182 .
3- کمال الدین : 331 / 16 .
4- کمال الدین : 384 / 1 .

243 - لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَظهَرَ المَهدِیُ علیه السلام
243 - قیامت برپا نمی شود تا مهدی علیه السلام ظهور کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ السّاعةُ حتّی تَمْتَلئَ الأرضُ ظُلما و عُدْوانا ، ثُمّ یخرُجُ رجُلٌ مِن عِترتی فیَملَؤُها قِسْطا و عَدلاً کما مُلِئتْ ظُلما و عُدْوانا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ السّاعةُ حتّی یَلِیَ رجُلٌ مِن أهلِ بَیتی یُواطئُ اسمُه اسمِی . (2)

243

قیامت برپا نمی شود تا مهدی علیه السلام ظهور کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت بر پا نمی شود تا زمانی که زمین از ستم و دشمنی آکنده شود، آن گاه مردی از خاندان من قیام می کند و زمین را، همچنان که از ظلم و جور آکنده شده، از عدل و داد پر می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت بر پا نمی شود، تا زمانی که مردی از خاندان من، که همنام من است، حکومت را به دست گیرد.

244 - رَجُلٌ مِن أهلِ بیتِ النَّبِیِ یَملَأُ الأرضَ عَدلاً
244 - مردی از خاندان پیامبر، زمین را از داد می آکند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو لَم یَبْقَ مِن الدَّهرِ إلاّ یَومٌ لَبعَثَ اللّهُ تعالی رجُلاً مِن أهلِ بیتی یَملَؤها عَدلاً کما مُلِئتْ جَورا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سیکونُ بَعدی خُلَفاءُ ، و مِن بعدِ الخُلَفاءِ اُمَراءُ ، و مِن بعد الاُمَراء مُلوکٌ ، و مِن بعد المُلوکِ جَبابِرةٌ ، ثمّ یَخرُجُ رجُلٌ مِن أهلِ بیتی یَملأُ الأرضَ عَدلاً کما مُلِئتْ جَورا . (4)

244

مردی از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ، زمین را از داد می آکند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند مردی از خاندان مرا بر می انگیزد که دنیا را پر از داد می کند، همچنان که از ستم پر شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از من خلفایی خواهند بود و بعد از خلفا، امیرانی و بعد از امیران، شاهانی و بعد از شاهان، جبّارانی و سپس مردی از خاندان من قیام می کند و زمین را از عدالت می آکند، همچنان که از ستم آکنده شده است.

ص :386


1- کنز العمّال : 38691 .
2- کنز العمّال : 38692 .
3- کنز العمّال : 38675 .
4- کنز العمّال : 38667 .

عنه صلی الله علیه و آله :لَو لَم یَبْقَ مِن الدُّنیا إلاّ لَیلةٌ لَمَلَکَ فیها رجُلٌ مِن أهلِ بَیتی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ السّاعةُ حتّی تَمْتَلئَ الأرضُ ظُلما و عُدْوانا ، ثُمّ یخرُجُ رجُلٌ مِن عِترتی فیَملَؤُها قِسْطا و عَدلاً کما مُلِئتْ ظُلما و عُدْوانا . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر از عمر دنیا جز یک شب نمانده باشد، در همان یک شب، مردی از خاندان من به حکومت خواهد رسید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت بر پا نمی شود تا زمانی که زمین از ستم و دشمنی آکنده شود ، آن گاه مردی از خاندان من قیام می کند و زمین را ، همچنان که از ظلم و جور آکنده شده ، از عدل و داد پر می کند .

245 - مُطابَقَةُ اسمِ الإمامِ لِاسمِ النَّبیِ صلی الله علیه وآله
245 - همنامی آن امام و پیامبر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَذهَبُ الدُّنیا و لا تَنْقَضی حتّی یملِکَ رجُلٌ مِن أهلِ بَیتی یُواطِئُ اسمُهُ اسمِی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یَلی رجُلٌ مِن أهلِ بیتی یُواطِئُ اسمُه اسمِی ، لَو لَم یَبْقَ مِن الدُّنیا إلاّ یَومٌ لَطوَّلَ اللّهُ ذلکَ الیومَ حتّی یَلیَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو لَم یَبْقَ مِن الدُّنیا إلاّ یَومٌ واحدٌ لَطوّلَ اللّهُ ذلکَ الیومَ حتّی یَبعَثَ فیهِ رجُلاً مِن وُلدی یُواطئُ اسمُه اسمِی یَملَؤها عَدلاً و قِسْطا کما مُلِئتْ جَورا و ظُلما . (6)

(7)

245

همنامی آن امام و پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا تمام نمی شود و به سر نمی آید، تا مردی از خاندان من که همنام من است، حکومت را به دست گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی از خاندان من حکومت خواهد کرد که نامش با نام من یکی است. اگر از دنیا جز یک روز نمانده باشد خداوند آن روز را دراز می گرداند تا او حکومت را به دست گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را دراز می گرداند تا مردی از نسل مرا برانگیزد که همنام من است و دنیا را از عدل و داد می آکند همچنان که از ستم و بیداد آکنده شده است .

ص :387


1- کنز العمّال : 38683 .
2- کنز العمّال : 38691 .
3- (انظر) العدل : باب 2506 .
4- کنز العمّال : 38655 .
5- کنز العمّال : 38661 .
6- روضة الواعظین : 286 ، سنن أبی داوود : 4 / 106 / 4282 .
7- (انظر) کنز العمّال : 38676 .

246 - غَیبَتا الإمامِ القائِمِ علیه السلام
246 - دو غیبت امام قائم علیه السلام

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ لِلقائمِ غَیبتَینِ : یُقالُ لهُ فی إحداهُما : هَلَکَ ، و لا یُدری فی أیِّ وادٍ سَلَکَ! (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :للقائمِ غَیبتانِ : إحْداهُما طویلةٌ ، و الاُخری قصیرةٌ ، فالاُولی یَعلَمُ بمکانِهِ فیها خاصّةٌ مِن شیعتِهِ، و الاُخری لا یَعلمُ بمکانِهِ فیها (إلاّ) خاصّةُ موالیهِ فی دِینهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبتَینِ : إحداهُما تَطولُ، حتّی یقولَ بعضُهُم : ماتَ، و یقولَ بعضُهُم : قُتِلَ ، و یقولَ بعضُهُم : ذَهبَ ، حتّی لا یَبقی علی أمرهِ مِن أصحابِهِ إلاّ نَفَرٌ یَسیرٌ . (3)

246

دو غیبت امام قائم علیه السلام

امام باقر علیه السلام :همانا قائم را دو غیبت است: در یکی از آنها [از بس طولانی است] گفته می شود: او مرده است و معلوم نیست در کجا به سر می برد.

امام صادق علیه السلام :قائم را دو غیبت است: یکی طولانی و دیگری کوتاه. در غیبت نخستین [که کوتاه است]، جایگاه آن حضرت را شیعیان خاصّ او می دانند و در غیبت دوم [که طولانی است] از جایگاه او کسی خبر ندارد بجز خواصّ از بستگان هم آیین او.

امام صادق علیه السلام :صاحب این امر (امامت) را دو غیبت است: یکی از آنها چندان به درازا می کشد که بعضی می گویند: مرده است، بعضی می گویند: کشته شده است و بعضی می گویند: رفته است [و بر نمی گردد]. تنها گروهی اندک از یارانش بر عقیده خود درباره او پا برجا می مانند.

247 - صُعوبَةُ التّمَسُّکِ بِالدِّینِ
247 - دشوار بودن دینداری در زمان غیبت امام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأصحابهِ _: إنّکُم أصْحابی ، و إخْوانی قَومٌ فی آخِرِ الزّمانِ آمَنوا و لَم یَرَونی ......... لَأحدُهُم أشَدُّ بَقیّةً علی دِینهِ مِن خَرْطِ القَتادِ فی اللّیلةِ الظَّلْماءِ، أو کالقابِضِ علی جَمْرِ الغَضا ، اُولئکَ مَصابیحُ الدُّجی ، یُنجِیهِمُ اللّهُ مِن کلِّ فتنةٍ غَبْراءَ مُظْلِمةٍ . (4)

247

دشوار بودن دینداری در زمان غیبت امام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به اصحابش _فرمود : شما همراهان من هستید، اما برادران من، مردمانی در آخر الزمان هستند که ایمان آورد[ه ا]ند و مرا ندیده اند ......... پایداری هر کدامشان در دینداری ، بیشتر از مقاومت کسی است که می خواهد در شب تار، خارهای ساقه گون را با دست از بالا به پایین بزداید یا همچون کسی است که زغال افروخته چوب گز را در کف نگه می دارد. اینان چراغهای تابان در دل تاریکی اند. خداوند آنان را از فتنه های غبار آلود و شبگون نجات می بخشد.

ص :388


1- الغیبة للنعمانی: 173/8 .
2- بحار الأنوار : 52 / 155 / 10 .
3- بحار الأنوار : 52 / 153 / 5 .
4- بحار الأنوار : 52 / 124 / 8 .

عنه صلی الله علیه و آله :و الّذی بَعثَنی بالح_قِّ بشیرا ، إنّ الثّابِتِینَ علی القَولِ بهِ فی زمانِ غَیبتِه لَأعزُّ مِنَ الکِبریتِ الأحْمَرِ . (1)

بحار الأنوار :عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : سَیأتی قَومٌ مِن بَعدِکُم، الرّجُلُ الواحدُ مِنهُم لَه أجْرُ خَمسِینَ مِنکُم. قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، نَحنُ کُنّا مَعکَ ببدرٍ و اُحدٍ و حُنَینٍ و نزلَ فینا القرآنُ ! فقالَ : إنّکُم لو تُحَمَّلوا لِما حُمِّلوا لَم تَصْبِروا صَبْرَهُم . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن ثَبَتَ علی وَلایتِنا فی غَیبةِ قائمنا أعطاهُ اللّهُ أجرَ ألفِ شهیدٍ ، مثلِ شُهَداءِ بدرٍ و اُحدٍ . (3)

الغیبة للنعمانی عن الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبةً المُتَمَسِّکُ فیها بدِینهِ کالخارِطِ لِشَوْکِ القَتادِ بیَدِهِ.

_ ثُمّ أطْرَقَ مَلِیّا ثُمّ قالَ : _ إنّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیْبةً فَلْیَتَّقِ اللّهَ عَبدٌ و لْیتَمَسَّکْ بدِینِهِ . (4) (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که به حق مرا نوید دهنده برانگیخت، آنان که در روزگار غیبت او بر اعتقاد به او استوار بمانند از کبریت احمر کمیابترند.

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : پس از شما مردمانی خواهند آمد که یکی از آنان اجر پنجاه نفر از شما را دارد. عرض کردند: ای پیامبر خدا! ما که در [جنگهای ]بدر و اُحُد و حنین همراه شما بودیم و قرآن در میان ما نازل شد؟! فرمود: اگر آنچه بر سر ایشان می آید به سر شما بیاید، مانند آنان شکیب نمی ورزید.

امام زین العابدین علیه السلام :هر که در روزگار غیبت قائم ما، بر ولایت ما استوار ماند، خداوند پاداش هزار شهید مانند شهیدان بدر و اُحُد را به وی عطا می فرماید.

الغیبة للنعمانی :امام صادق علیه السلام فرمود : صاحب این امر (امامت) غیبتی دارد که در آن دیندار همانند کسی است که خار ساقه گون را با دست می زداید.

_ امام سپس، اندکی خاموش ماند و آن گاه فرمود _ : صاحب این امر را غیبتی است، پس باید که بنده از خدا بترسد و به دین خویش چنگ آویزد.

ص :389


1- کمال الدین : 288 / 7 .
2- بحار الأنوار : 52 / 130 / 26 .
3- بحار الأنوار : 52 / 125 / 13 .
4- الغیبة للنعمانی : 169/11 و فی بعض النسخ «فلیتّق اللّه عند غَیبته».
5- (انظر) الدین : باب 1325 .

248 - الدُّعاءُ عِندَ غَیبةِ القائِمِ علیه السلام
248 - دعا در زمان غیبت امام

الغیبة للنعمانی عن عبدِ اللّه بنِ سِنانٍ :دَخَلتُ أنا و أبی علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فقالَ : کیفَ أنتُم إذا صِرْتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها إمامَ هُدیً و لا عَلَما یُری ؟! فلا یَنْجو مِن تلکَ الحَیرةِ إلاّ مَن دعا بِدُعاءِ الغَریقِ ، فقالَ أبی: هذا و اللّهِ البلاءُ ، فکیفَ نَصنعُ جُعلتُ فِداکَ حِینئذٍ ؟ قالَ : إذا کانَ ذلک _ و لَن تُدرِکَهُ _ فتَمَسّکُوا بِما فی أیْدیکُم حتّی یَتّضِحَ لَکُمُ الأمرُ . (1)

بحار الأنوار عن عبدِ اللّه بنِ سنانٍ :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : سَتُصیبُکُم شُبْهةٌ فَتَبقَونَ بلا عَلَمٍ یُری و لا إمامِ هُدیً، لا یَنْجو مِنها إلاّ مَن دَعا بدُعاءِ الغَریقِ . قلتُ : و کیفَ دُعاءُ الغَریقِ؟ قالَ : تقولُ : یا اللّهُ یا رحمنُ یا رحیمُ ، یا مُقلِّبَ القلوبِ ثَبِّتْ قلبی علی دِینِکَ. فقلتُ : یا مُقلِّبَ القلوبِ و الأبصارِ ثَبِّتْ قلبی علی دِینِکَ ! فقالَ : إنّ اللّهَ عزّ و جلّ مُقلِّبُ القلوبِ و الأبصارِ، و لکنْ قُلْ کما أقولُ: یا مُقلّبَ القلوبِ ثَبّتْ قلبی علی دِینِکَ . (2)

248

دعا در زمان غیبت امام علیه السلام

الغیبة للنعمانی_ به نقل از عبد اللّه ابن سنان _: من و پدرم به حضور امام صادق علیه السلام رسیدیم، آن حضرت فرمود: اگر به روزی دراُفتید که نه امام هدایتگری ببینید و نه نشانه ای نمایان، چه می کنید؟! از آن سرگشتگی کسی رهایی نمی یابد، مگر آن که دعای غریق را بخواند. پدرم گفت: به خدا سوگند که این بلاست؛ فدایت شوم، در آن هنگام چه کنیم؟ فرمود: هرگاه چنین روزگاری آمد و امام زمان را ندیدی به آنچه در دست دارید (قرآن و عترت) چنگ آویزید تا امر برایتان آشکار شود.

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: امام صادق علیه السلام فرمود: بزودی در شبهه ای خواهید افتاد و بدون نشانه ای نمایان و امامی رهنما خواهید ماند. از این شبهه رهایی نمی یابد مگر آن کس که دعای غریق را بخواند. عرض کردم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می گویی: «یا اللّه ، یا رحمن، یا رحیم، یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک؛ خدایا! مهر گسترا! مهربانا! ای دگرگونساز دلها! دل مرا بر دینت استوار گردان». و من گفتم: «یا مقلّب القلوب و الأبصار، ثبّت قلبی علی دینک؛ ای دگرگونساز دلها و اندیشه ها ! دل مرا بر دینت استوار گردان!» و امام فرمود: البته خداوند عزّ و جلّ دگرگون کننده دلها و اندیشه هاست. اما تو همان بگو که من می گویم: ای دگرگونساز دلها! دل مرا بر دینت استوار گردان .

ص :390


1- الغیبة للنعمانی : 159 / 4 .
2- بحار الأنوار : 52/149/73 .

249 - حُکمُ القِیامِ قَبلَ قِیامِ القائِمِ
249 - حکم قیام کردن قبل از قیام قائم علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و الّذی نَفْسُ علیٍّ بیدِهِ ، لا تَقومُ عِصابةٌ تَطلُبُ لی أو لِغَیری حقّا أو تَدْفعُ عنّا ضَیْما إلاّ صَرَعَتْهُم البَلِیّةُ ، حتّی تَقومَ عِصابةٌ شَهِدَتْ مَع محمّدٍ صلی الله علیه و آله بدرا ، لا یُودی قَتیلُهُم ، و لا یُداوی جَریحُهُم ، و لا یُنْعَشُ صَریعُهُم . (1)

الإِمامُ الباقرُ علیه السلام :مَثَلُ مَن خَرجَ مِنّا أهلَ البیتِ قبلَ قیامِ القائمِ مَثَل فَرْخٍ طارَ و وقَعَ فی کُوَّةٍ فتلاعَبَتْ بهِ الصِّبْیانُ . (2)

الغیبة للنعمانی :أبو الجارودِ عَنِ الإمامِ الباقرِ علیه السلام : اعلمْ أنّهُ لا تَقومُ عِصابةٌ تَدفعُ ضَیْما أو تُعِزُّ دِینا إلاّ صَرَعَتْهُم المَنِیّةُ و البَلِیّةُ ، حتّی تَقومَ عِصابةٌ شهِدوا بدرا مَع رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، لا یُواری قَتیلُهُم ، و لا یُرفَعُ صَریعُهُم ، و لا یُداوی جَریحُهُم . قلتُ : مَن هُم؟ قال : الملائکةُ . (3)

249

قیام کردن قبل از قیام قائم علیه السلام

امام علی علیه السلام :سوگند به آن که جان علی در دست اوست، هیچ دسته ای برای گرفتن حقّ من یا دیگری و یا برای دفع ستم از ما، قیام نمی کند مگر آن که بلیّه آنان را از پای درمی آورد تا آن گاه که دسته ای که با محمّد صلی الله علیه و آله در بدر بودند قیام کنند؛ گروهی که برای کشته هایشان خون بها پرداخت نمی شود، مجروحشان درمان نمی گردد و بر خاک افتاده شان در تابوت نهاده نمی شود.

امام باقر علیه السلام :آن دسته از ما خاندان، که پیش از قیام قائم دست به قیام بزنند، همچون جوجه پرنده ای هستند که [از لانه خود ]بیرون پریده و در سوراخی افتاده و بازیچه دست کودکان شده است.

الغیبة للنعمانی_ به نقل از ابو جارود _: امام باقر علیه السلام فرمود : بدان که هیچ گروهی برای زدودن ستمی، یا قدرت بخشیدن به دینی قیام نمی کند مگر آن که مرگ و فاجعه آنان را به خاک می افکند. تا آن که گروهی قیام کنند که در بدر با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودند؛ گروهی که کشته آنان دفن نمی شود و بر خاک افتاده شان از زمین بلند نمی شود و مجروحشان مداوا نمی گردد.

عرض کردم: آنان چه کسانی اند؟ فرمود: فرشتگان.

ص :391


1- شرح نهج البلاغة : 6/382 .
2- بحار الأنوار : 52/139/48 .
3- الغیبة للنعمانی : 195/2 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما خَرجَ و لا یَخرُجُ مِنّا أهلَ البیتِ إلی قیامِ قائمِنا أحَدٌ لِیَدْفعَ ظُلما أو یَنْعَشَ حقّا إلاّ اصطَلَمَتْهُ البَلِیّةُ ، و کانَ قِیامُهُ زِیادةً فی مَکْروهِنا و شَیْعَتِنا (1) . (2)

عنه علیه السلام :لا أزالُ أنا و شِیعَتی بخیرٍ ما خَرجَ الخارِجیُّ مِن آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و لَوَدِدْتُ أنَّ الخارِجیَّ مِن آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله خَرجَ و عَلَیَّ نَفَقةُ عِیالِهِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَقولوا : خَرجَ زَیدٌ ، فإنَّ زیدا کانَ عالِما و کانَ صَدوقا و لَم یَدْعُکُمْ إلی نفسِهِ ، إنّما دعاکُم إلَی الرِّضا مِن آلِ محمّدٍ علیهم السلام ، و لو ظهرَ لَوفَی بما دَعاکُم إلَیهِ ، إنّما خَرجَ إلی سُلطانٍ مُجتَمِعٍ لِیَنقُضَهُ . (4)

امام صادق علیه السلام :هیچ فردی از ما خاندان برای زدودن ستم، یا زنده کردن حقّی قیام نکرده، و تا پیش از قیام قائم ما، قیام نخواهد کرد، مگر آن که گرفتاریها او را از پای درآورده و درمی آورد و قیام او بر ناراحتی و پاشیدگی ما افزوده و می افزاید.

امام صادق علیه السلام :تا آنگاه که فردی از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله باشد که دست به شورش زند، من و شیعیانم در خیر [و امنیت] به سر می بریم. چقدر دوست داشتم کسی از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله شورش کند و خرج خانواده اش را من بپردازم.

امام صادق علیه السلام :نگویید: زید [پسر امام زین العابدین علیه السلام ]شورش کرد. زید مردی دانشمند و راستگو بود و شما را به سوی خودش دعوت نکرد، بلکه به خشنودی خاندان محمّد صلی الله علیه و آله فرایتان خواند. اگر پیروز می شد بی گمان به آنچه شما را بدان فرا خوانده بود وفادار می ماند. براستی که او برای در هم شکستن قدرتی منسجم قیام کرد.

ص :392


1- شاعَ الشیءُ : تَفرّقَ (المحیط فی اللغة : 2 / 100) .
2- الصحیفة السجّادیّة : 11 . (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 35 باب 13 . مستدرک الوسائل : 11 / 34 باب 12 حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم علیه السلام.
3- مستطرفات السرائر : 48 / 4 .
4- الکافی : 8 / 264 / 381 .

إعلام الوری عن الحسینِ بنِ خالدٍ :قالَ الرِّضا علیه السلام : ......... إنّ أکْرَمَکُم عندَ اللّهِ [أتْقاکُم] (1) و أعْمَلُکُم بالتَّقیّةِ ، فقیلَ لَه : یا بنَ رسولِ اللّهِ، إلی متی ؟ قال : إلی یَومِ الوقتِ المعلومِ ، و هُوَ یَومُ خُروجِ قائمِنا ، فمَن تَرکَ التَّقیّةَ قبلَ خُروجِ قائمِنا فَلیسَ مِنّا . (2)

(3)

إعلام الوری_ به نقل از ابن خالد _: امام رضا علیه السلام فرمود : همانا گرامی ترین شما نزد خداوند ، با تقواترین و پای بندترین شما به تقیّه است. عرض شد: ای پسر رسول خدا! تا کِی؟ فرمود: تا روزگارِ آن زمانِ معیّن، که آن روزگار قیام قائم ماست. پس، هر که پیش از قیام قائم ما تقیّه را ترک کند، از ما نیست.

250 - انتِظارُ الفَرَجِ
250 - انتظار فرج

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:انتظارُ الفَرَجِ بالصّبرِ عبادةٌ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :انتظِروا الفرَجَ و لا تَیأسُوا مِن رَوحِ اللّهِ، فإنّ أحبَّ الأعمالِ إلی اللّهِ عزّ و جلّ انتظارُ الفَرَجِ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :انتظارُ الفَرَجِ مِن أعظمِ الفَرَجِ . (6)

250

انتظار فرج

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صبورانه در انتظار فرج بودن عبادت است.

امام علی علیه السلام :در انتظار فرج باشید و از رحمت خدا نومید مشوید؛ زیرا محبوبترین کارها نزد خداوند عزّ و جلّ انتظار فرج است.

امام زین العابدین علیه السلام :انتظار فرج، خود بزرگترین فرج است.

ص :393


1- ما بین المعقوفین أثبتناه من طبعة بیروت .
2- إعلام الوری : 2 / 241 .
3- (انظر) الثورة : باب 483 . الإمامة العامة : باب 173، 174.
4- الدعوات : 41 / 101 .
5- بحار الأنوار : 52 / 123 / 7 .
6- بحار الأنوار : 52 / 122 / 4 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن دینِ الأئمّةِ الورعُ و العِفّةُ و الصّلاحُ ......... و انتظارُ الفَرَجِ بالصّبرِ. (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :انتظارُ الفَرَجِ مِن الفَرَجِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :پارسایی، پاکدامنی، درستی ......... و صبورانه در انتظار فرج بودن جزء دین امامان است.

امام کاظم علیه السلام :انتظار فرج، جزء فرج است.

251 - انتِظارُ الفَرَجِ أفضَلُ العِبادَةِ
251 - انتظار فرج، برترین عبادت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضلُ أعمالِ اُمّتی انتظارُ فَرَجِ اللّهِ عزّ و جلّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضلُ أعمالِ اُمّتی انتظارُ الفَرَجِ مِن اللّهِ عزّ و جلّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضلُ العبادةِ انتظارُ الفَرَجِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضلُ عبادةِ المؤمنِ انتظارُ فَرَجِ اللّهِ . (7)

(8)

251

انتظار فرج، برترین عبادت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین کارهای امّت من ، انتظار فرج از خداوند عزّ و جلّ است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین اعمال امّت من ، در انتظار فرج از سوی خدا بودن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عبادت، انتظار فرج است.

امام علی علیه السلام :برترین عبادت مؤمن ، در انتظار فرج خداوند بودن است.

252 - مَنزِلَةُ المُنتَظِرِ لِلمَهدیِّ علیه السلام
252 - مقام منتظران مهدی علیه السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُنْتَظِرُ للثّانی عَشَرَ کالشّاهِر سَیفَهُ بینَ یدَی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَذُبُّ عنهُ . (9)

252

مقام منتظران مهدی علیه السلام

امام صادق علیه السلام :کسی که منتظر دوازدهمین [امام ]باشد، مانند کسی است که با شمشیر آخته در برابر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از آن حضرت دفاع کند.

ص :394


1- بحار الأنوار : 52 / 122 / 1 .
2- الغیبة للطوسی : 459 / 471 .
3- (انظر) عنوان 448 «القنوط» . البلاء : باب 423 .
4- بحار الأنوار:52/122/2.
5- بحار الأنوار: 52/128/21.
6- بحار الأنوار:52/125/11.
7- المحاسن : 1/453/1044.
8- (انظر) عنوان 448 «القنوط» .
9- بحار الأنوار : 52/129/24 .

عنه علیه السلام:مَن ماتَ مُنتظِرا لهذا الأمرِ کانَ کَمَنْ کانَ مَع القائمِ فی فُسْطاطِهِ ، لا بَلْ کانَ بمنزلةِ الضّاربِ بینَ یدَی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بالسَّیفِ . (1)

امام صادق علیه السلام :هر که در حال انتظار این امر (ظهور قائم) بمیرد ، همچون کسی است که با قائم در خیمه او باشد؛ نه، بلکه به مانند کسی است که پیشاپیش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شمشیر می زند.

253 - ظُهورُ القائِمِ علیه السلام بَعدَ یَأسِ النّاسِ
253 - ظهور قائم علیه السلام پس از نومیدی مردم

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ هذا الأمرَ لا یَأتیکُم إلاّ بعدَ إیاسٍ ، لا و اللّهِ ، حتّی تُمَیَّزوا . (2)

عنه علیه السلام :لا و اللّهِ ، لا یکونُ ما تَمُدُّونَ إلیهِ أعینَکُم إلاّ بعدَ إیاسٍ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّما یَجیءُ الفَرَجُ علی الیَأْسِ . (4)

253

ظهور قائم علیه السلام پس از نومیدی مردم

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم این امر (ظهور) برایتان در نمی رسد مگر پس از آن که نومید شوید، نه به خدا، مگر پس از آن که سره از نا سره تان جدا شود.

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند، آنچه را چشم به راهش هستید، فرا نمی رسد مگر پس از نومیدی [از آمدنش] .

امام رضا علیه السلام :همانا فرج و گشایش ، پس از نومیدی می آید.

254 - کَذَبَ الوَقّاتونَ
254 - تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می گویند

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سألَه الفُضَیلُ : هَل لهذا الأمرِ وقتٌ ؟ _: کَذَبَ الوَقّاتونَ ، کَذَبَ الوَقّاتونَ ، کَذَبَ الوَقّاتونَ . (5)

254

تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می گویند

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش فضیل که آیا زمان ظهور تعیین شده است؟ _فرمود : وقت گذاران دروغ می گویند، وقت گذاران دروغ می گویند، وقت گذاران دروغ می گویند.

ص :395


1- بحار الأنوار : 52/146/69.
2- بحار الأنوار : 52/111/20 .
3- الغیبة للطوسی : 336 / 281 .
4- بحار الأنوار : 52 / 110 / 17 .
5- الغیبة للطوسی : 426 / 411 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَذَبَ المُوَقِّتونَ ، ما وَقَّتْنا فیما مضی ، و لا نُوقِّتُ فیما یُستَقْبَلُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن وقّتَ لکَ من النّاسِ شیئا فلا تَهابَنَّ أنْ تُکَذِّبَهُ ، فلَسْنا نُوَقِّتُ لأحدٍ وَقْتا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :وقت گذاران دروغ می گویند. ما در گذشته، وقت [ظهور] را تعیین نکرده ایم و در آینده نیز تعیین نمی کنیم.

امام صادق علیه السلام :هر کس برای تو وقت تعیین کرد، بی محابا آن را دروغ شمار؛ زیرا ما برای هیچ کس هیچ وقتی تعیین نمی کنیم.

255 - عِلَّةُ الغَیبَةِ
255 - سبب غیبت

کمال الدین عن عبدِ اللّهِ بنِ الفَضلِ الهاشِمِیّ :سَمِعتُ الصّادقُ جَعفرَ بنَ مُحمَّدٍ علیهما السلام یَقولُ : إنّ لِصاحبِ هذَا الأمرِ غَیبةً لا بُدَّ مِنها یَرتابُ فیها کلُّ مُبطلٍ. فقُلتُ : وَ لِمَ جُعِلتُ فِداکَ؟ قالَ : لِأمرٍ لَم یُؤذنْ لنا فی کَشفِهِ لکُم .

قلتُ : فما وجْهُ الحِکمةِ فی غَیبتهِ ؟ قال : وجْهُ الحِکمةِ فی غَیبتهِ وجهُ الحکمةِ فی غَیباتِ مَن تقدّمَهُ مِن حُجَجِ اللّهِ تعالی ذِکرُهُ ، إنّ وجهَ الحکمةِ فی ذلکَ لا یَنکشِفُ إلاّ بعدَ ظهورِهِ ......... إنّ هذا الأمرَ أمرٌ مِن أمرِ اللّهِ تعالی ، و سِرٌّ مِن سرِّ اللّهِ ، و غیبٌ مِن غَیبِ اللّهِ ، و متی عَلِمنا أنّهُ عزّ و جلّ حکیمٌ صدّقْنا بأنّ أفعالَهُ کلَّها حِکمةٌ ، و إنْ کانَ وجهُها غیرَ مُنکَشِفٍ . (4)

255

سبب غیبت

کمال الدین_ به نقل از عبد اللّه بن فضل هاشمی _: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: صاحب الامر را غیبتی است که ناچار به وقوع می پیوندد که هر باطل اندیشی در آن شک می کند . عرض کردم: فدایت شوم، برای چه؟ فرمود: به سبب چیزی که اجازه نداریم آن را برای شما فاش سازیم.

عرض کردم: پس، حکمت غیبت او چیست؟ فرمود: حکمت غیبت او همان حکمت غیبت حجّتهای الهی پیش از اوست. حکمت آن فقط پس از ظهور او معلوم خواهد شد ......... غیبت ، امری از ( امور ) خداست و رازی از رازهای خدا و غیبی از غیب خدا. وقتی دانستیم که خداوند عزّ و جلّ حکیم است، تصدیق می کنیم که همه کارهای او از روی حکمت است هر چند راز حکیمانه بودن آنها بر ما معلوم نباشد.

ص :396


1- الغیبة للطوسی : 426 / 412 .
2- الغیبة للطوسی : 426 / 414 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 52 / 101 باب 21 .
4- کمال الدین : 482 / 11 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا بدّ للغُلامِ من غَیبةٍ، فقیلَ لَهُ : و لِمَ یا رسولُ اللّهِ ؟ قال : یَخافُ القَتْلَ . (1)

عنه علیه السلام :القائمُ علیه السلام لَن یَظهرَ أبدا حتّی تَخرُجَ ودائعُ اللّهِ تعالی [یعنی بها المؤمنینَ مِن أصلابِ الکافرینَ ]فإذا خَرجَتْ ظَهرَ علی مَن ظَهرَ مِن أعداءِ اللّهِ فقتَلَهُم؟ (2)

عنه علیه السلام :ما یکونُ هذا الأمرُ حتّی لا یبقی صِنفٌ مِن النّاسِ إلاّ و قد وُلّوا عَلَی النّاسِ، حتّی لا یَقولَ قائلٌ : إنّا لو وُلِّینا لَعَدَلْنا ! ثُمّ یَقومُ القائمُ بالحقِّ و العَدلِ . (3)

علل الشرائع عن إبراهیمَ الکرخیِّ :قلت لأبی عبد اللّه علیه السلام _ أو قال له رجل _ : أصلَحکَ اللّهُ ، أ لم یکنْ علیٌّ علیه السلام قوِیّا فی دِین اللّهِ عزّ و جلّ؟ قال : بلی . قال : فکَیفَ ظَهرَ عَلَیهِ القومُ و کیفَ لَم یَدْفَعْهُم ؟ و ما مَنَعَهُ مِن ذلکَ؟

قالَ : آیةٌ فی کتابِ اللّهِ عزّ و جلّ ......... «لَو تَزَیَّلَوا لَعذّبْنا الّذین کَفَروا منهم عذابا ألیما» . (4) إنَّهُ کانَ للّهِ عزّ و جلّ وَدائِعُ مؤمنونَ (5) فی أصْلابِ قَومٍ کافِرینَ و مُنافقینَ ، فلم یکُن علیٌّ علیه السلام لِیقتُلَ الآباءَ حتّی تَخرُجَ الوَدائِعُ، فلمّا خَرجَ الوَدائِعُ ظَهرَ علیٌ علی مَن ظَهرَ فقاتَلَهُ ، و کذلکَ قائمُنا أهلَ البیتِ لن یَظهرَ أبدا حتّی تَظهرَ وَدائعُ اللّهِ عزّ و جلّ ، فإذا ظَهرَتْ ظَهرَ علی مَن ظَهرَ فَقَتَلهُ . (6)

امام صادق علیه السلام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:آن جوان را لا جرم غیبتی باید. عرض شد: چرا، ای رسول خدا؟ فرمود: بیم کشته شدن می رود.

امام صادق علیه السلام :قائم علیه السلام هرگز ظهور نمی کند تا آنگاه که امانتهای خداوند متعال (یعنی مؤمنان از صلب کافران) بیرون آیند . پس، هرگاه آنان بیرون آمدند قائم بر دشمنان خدا چیره می شود و آنها را می کشد.

امام صادق علیه السلام :این کار (قیام قائم علیه السلام ) رخ نخواهد داد تا آن که هر گروه و دسته ای حکومت بر مردم را به دست گیرد تا کسی نگوید : اگر حاکم می شدیم عدالت را می گستراندیم. بعد از این، قائم حق و عدل گستر قیام می کند.

علل الشرائع_ به نقل از ابراهیم کرخی _: من یا مردی دیگر از امام صادق علیه السلام پرسیدیم: خدا شما را به سامان بدارد آیا علی علیه السلام درباره دینِ خداوند عزّ و جلّ با قدرت و قاطعیت رفتار نمی کرد؟ فرمود: چرا. عرض شد: پس چرا بر آن گروه (دشمنان) پیروز گشت، اما آنان را از بین نبرد؟ چه چیز او را از این کار باز داشت؟

فرمود: [به خاطر ]آیه ای در کتاب خداوند عزّ و جلّ ......... که «اگر از یکدیگر جدا می بودند بی گمان ما کافران آنان را عذابی دردناک می چشاندیم». همانا خداوند نطفه مؤمنانی را به امانت در پشت و صُلب مشتی کافر و منافق نهاده بود، و علی علیه السلام پدران را نکُشت، تا آن امانت ها بیرون آیند. و چون امانت ها بیرون آمدند، بر آنان چیره گشت و کُشت. قائم ما خاندان نیز چنین است. او هرگز ظهور نخواهد کرد تا آن که امانت های خداوند عزّ و جلّ، آشکار شوند و هرگاه آشکار شدند، [بر دشمنان خدا ]چیره می شود و آنان را می کشد.

ص :397


1- بحار الأنوار : 52 / 90 / 1 ، و قد ذکرت هذه العلّة فی روایات کثیرة ، فانظر أیضا حدیث : 5، 10 ، 16 _ 18، 20 ، 22 و ص 146 / 70منه .
2- علل الشرائع : 147 / 2 .
3- الغیبة للنعمانی : 274 / 53 .
4- الفتح : 25 .
5- فی المصدر : «مؤمنین» ، و التصویب من تفسیر نور الثقلین : 5 / 70 / 59 نقلاً عنه .
6- علل الشرائع : 147 / 3 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لو کانَ فیکُم عِدّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا . (1)

بحار الأنوار عن الحسنِ بنِ فَضّالٍ عنِ الإمامِ الرِّضا علیه السلام :کأنّی بالشِّیعةِ عندَ فِقْدانِهِم الثّالثَ مِن وُلدی یَطلُبونَ المَرعی فلا یَجِدونَهُ ! قلتُ له : و لِمَ ذلکَ یا بنَ رسولِ اللّهِ ؟ قال : لأنَّ إمامَهُم یَغیبُ عنهُم ، فقلتُ : و لِمَ ؟ قالَ : لِئلاّ یکونَ لأحدٍ فی عُنُقِهِ بیعةٌ إذا قامَ بالسَّیفِ . (2)

امام کاظم علیه السلام :اگر در میان شما به تعداد اهل بدر وجود داشت، قائم ما قیام می کرد.

بحار الأنوار_ به نقل از حسن بن فضّال _: امام رضا علیه السلام فرمود: گویی شیعیان را می بینم که در روزگار فقدان سومین نسل از فرزندان من، در پیِ یافتنِ آسایش بر می آیند، اما نمی یابند. عرض کردم: چرا آن گونه است، ای فرزند رسول خدا؟ فرمود: چون امامشان از دیدگان آنها غایب می شود.

عرض کردم: برای چه؟ فرمود: برای آن که هرگاه شمشیر برکشد و قیام کند بیعت کسی را به گردن نداشته باشد.

ص :398


1- مشکاة الأنوار : 128 / 300 .
2- بحار الأنوار : 52 / 96 / 14 .

الإمامُ المهدیُّ علیه السلام :و أمّا عِلّةُ ما وَقعَ مِن الغَیبةِ فإنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ : « یا أیّها الّذینَ آمنوا لا تَسألوا عن أشیاءَ إنْ تُبدَ لکم تَسُؤْکُمْ » (1) إنّهُ لَم یکُن أحدٌ مِن آبائی إلاّ وقَعَتْ فی عُنُقِهِ بَیعةٌ لطاغِیةِ زمانهِ ، و إنّی أخرُجُ حینَ أخرُجُ و لا بیعةَ لأحدٍ مِن الطّواغیتِ فی عُنُقی . (2)

امام مهدی علیه السلام :و اما علّت رخداد غیبت، خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «ای آنان که ایمان آورده اید! از چیزهایی نپرسید که اگر معلومتان شود شما را ناخوش می آید».

هیچ یک از نیاکان من نبود، مگر آن که در بند بیعت طاغوت زمانش بود؛ اما من، به گاه قیام، قیام می کنم در حالی که بیعت هیچ طاغوتی را به گردن ندارم.

256 - انتِفاعُ النّاسِ بِالإمامِ فی غَیبتِهِ
256 - بهره گیری مردم از امام در زمان غیبت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سُئل : هَل یَنْتفِعُ الشّیعةُ بالقائمِ علیه السلام فی غَیبتِه ؟ _: إی و الّذی بَعَثَنی بالنّبوّةِ ، إنّهم لَینتَفِعونَ بهِ ، و یَستَضیؤونَ بنورِ وَلایتِهِ فی غَیبتهِ کانْتِفاعِ النّاسِ بالشَّمسِ و إنْ جَلّلَها السَّحابُ . (3)

الأمالی للصدوق عن سُلیمانَ بنِ مهرانَ الأعمشِ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :لا تَخْلو [الأرْضُ] إلی أنْ تقومَ السّاعةُ مِن حُجّةٍ للّهِ فیها ، و لو لا ذلکَ لم یُعْبَدِ اللّهُ . قالَ سُلیمانُ :

فقلتُ للصّادقِ علیه السلام : فکیفَ یَنتَفِعُ النّاسُ بالحُجّةِ الغائبِ المَسْتورِ ؟ قالَ : کما یَنْتَفعونَ بالشَّمسِ إذا سَتَرها السَّحابُ . (4)

256

بهره گیری مردم از امام در زمان غیبت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که: آیا شیعه در زمان غیبت قائم علیه السلام ، از وجود او بهره مند می شود؟ _فرمود : آری، سوگند به آن که مرا به پیامبری برانگیخت، آنان از وجود او بهره مند می شوند و در روزگار غیبتش از نور ولایت او پرتو می گیرند، همچنان که مردم از خورشیدِ نهان در پسِ ابر، بهره مند می شوند.

الأمالی للصدوق_ به نقل از سلیمان بن مهران اعمش _: امام صادق علیه السلام فرمود: تا قیام قیامت، زمین از حجّت خدا خالی نمی مانَد و اگر چنین نبود خداوند پرستیده نمی شد. به امام علیه السلام عرض کردم: مردم چگونه از حجّتِ غایبِ پنهان بهره مند می شوند؟ فرمود: همچنان که از خورشیدِ پسِ ابر بهره مند می شوند.

ص :399


1- المائدة : 101 .
2- بحار الأنوار : 52 / 92 / 7 .
3- بحار الأنوار : 52 / 93 / 8 .
4- الأمالی للصدوق : 253 / 277 .

الإمامُ المهدیُّ علیه السلام :أمّا وَج_هُ الانْتِفاعِ بی فی غَیبَتی فکالانْتِفاعِ بالشَّمسِ إذا غَیَّبها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ ، و إنّی لَأمانٌ لأهلِ الأرضِ کما أنّ النُّجومَ أمانٌ لأهلِ السَّماءِ . (1)

امام مهدی علیه السلام :چگونگی بهره مند شدن از من در روزگار غیبتم همچون بهره مند شدن از خورشید است، آنگاه که در پس ابر از دیدگان پنهان می شود. من مایه امان زمینیانم همچنان که ستارگانْ مایه امان آسمانیان هستند.

257 - عَلاماتُ الظُّهورِ
257 - نشانه های ظهور

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا هلَکَ الخاطِبُ (2) و زَاغَ صاحِبُ العَصرِ و بقِیَتْ قلوبٌ تَتَقلّبُ مِن مُخْصِبٍ و مُجْدِبٍ، هلَکَ المُتَمَنّونَ و اضْمَحَلَّ المُضْمَحِلّونَ وَ بقِیَ المؤمنونَ ، و قَلیلٌ ما یکونونَ ، ثلاثُمائةٍ أو یَزیدونَ ، تُجاهِدُ معَهُم عِصابةٌ جاهَدَتْ مَعَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ بَدرٍ ، لَم تُقْتَلْ و لَم تَمُتْ . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ و اللّهِ ، لا تَرَونَ الّذی تَنْتَظِرونَ حتّی لا تَدْعونَ اللّهَ إلاّ إشارةً بأیْدیکُم و إیماضا بِحَواجِبِکُم ، و حتّی لا تَمْلِکُون مِن الأرضِ إلاّ مَواضِعَ أقدامِکُم ، و حتّی یکونَ مَوضِعُ سلاحِکُم علی ظُهورِکُم ، فیَومَئذٍ لا یَنصُرُنی إلاّ اللّهُ بملائکتِهِ و مَن کَتبَ علی قلبِهِ الإیمانَ . (4)

257

نشانه های ظهور

امام علی علیه السلام :آنگاه که خاطب به هلاکت درمی افتد (5) و امامِ عصر از دیدگان پنهان می شود و دلهایی شاداب و دلهایی دیگر فسرده می گردند، آرزومندان نابود می شوند و از هم فرو می پاشند و مؤمنان باقی می مانند که شمارشان اندک است، سیصد نفر یا بیشتر. در رکاب این مؤمنان دسته ای [از فرشتگان ]می جنگند که روز بدر در کنار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جنگیدند که نه کشته شدند و نه مردند.

امام علی علیه السلام :به خدا قسم، به خدا قسم! آن کس را که انتظارش می کشید، نمی بینید مگر آنگاه که خدا را جز با اشاره دست و ابروی خود [نتوانید ]بخوانید، و از زمین چیزی در اختیار نداشته باشید، جز همان جای گامهای خود و جنگ افزارتان بر پشتهایتان باشد. در آن روز مرا یاری نمی رساند مگر خداوند به وسیله فرشتگان خود و کسانی که بر [صفحه] دلشان ایمان نقش بسته است.

ص :400


1- بحار الأنوار : 52 / 92 / 7 .
2- لعلَّ المُرادُ بالخاطِبِ الطالبُ للخلافَةِ أو الخَطیبِ الذی یَقومُ بغیرِ الحَقِّ أو بالحاءِ المُهمَلةِ أی جالِبُ الحَطَبِ . الغیبة للنعمانی : 195 الهامش الخامس .
3- بحار الأنوار : 52 / 137 / 42 .
4- شرح نهج البلاغة : 6 / 382 .
5- مقصود از کلمه «خاطب» می تواند طالب خلافت باشد یا سخنوری که به ناحق سخن می گوید و یا «حاطب (با حاء بدون نقطه)» است که در این صورت به معنای گردآورنده هیزم است.

عَنه علیه السلام :لا یَخرُجُ المَهدیُّ حتّی یُقْتَلَ ثُلثٌ و یَموتَ ثُلثٌ ، و یبقی ثُلثٌ . (1)

کمال الدین عن محمّدَ بنِ مُسلمٍ :سَمعتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : إنّ قُدّامَ القائمِ عَلاَماتٍ تکونُ مِنَ اللّهِ عزّ و جلّ للمؤمنینَ، قلتُ : و ما هِیَ ، جَعَلنی اللّهُ فِداکَ؟ قالَ : ذلکَ قَولُ اللّهِ عزّ و جلّ : « وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ » یعنی المؤمنینَ قبلَ خروجِ القائمِ علیه السلام « بِشَیْءٍ مِنَ الخَوْفِ و الجُوعِ و نَقْصٍ مِنَ الأمْوالِ و الأنْفُسِ و الثَّمَراتِ و بَشِّرِ الصّابِرینَ » (2) . (3)

بحار الأنوار عن محمّدَ بنِ مُسلمٍ و أبی بَصیرٍ :سَمِعنا أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : لا یکونُ هذا الأمرُ حتّی یَذهبَ ثُلُثا النّاسِ ، فقُلْنا : إذا ذَهَب ثُلُثا النّاسِ فمَن یَبقی ؟ فقالَ : أ مَا تَرْضَونَ أنْ تَکونوا فی الثُّلُثِ الباقی ؟! (4)

امام علی علیه السلام :مهدی ظهور نمی کند مگر بعد از آن که یک سوم مردم کشته شوند، یک سوم بمیرند و یک سوم باقی بمانند.

کمال الدین_ به نقل از محمّد بن مسلم _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: خداوند برای مؤمنان نشانه هایی از قیام قائم علیه السلام بر شمرده است. عرض کردم: خداوند مرا فدای شما کند ، آن نشانه ها چیست؟ فرمود: این سخن خداوند متعال که: «شما» یعنی مؤمنان پیش از قیام قائم «را به چیزی از ترس و گرسنگی و کمبود مال و جان و میوه ها می آزماییم و شکیبایان را نوید ده».

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن مسلم و ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام شنیدیم که فرمود: این امر (ظهور قائم) رخ نخواهد داد، مگر بعد از آن که دو سوم مردم از بین بروند. ما عرض کردیم: اگر دو سوم مردم از بین بروند ، که باقی می ماند؟ فرمود: آیا دوست ندارید که از یک سوم باقیمانده باشید؟!

ص :401


1- کنز العمّال : 39663 .
2- البقرة : 155 .
3- کمال الدین : 649 / 3 .
4- بحار الأنوار : 52 / 113 / 27 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا رأیتَ المُشَوَّهَ الأعرابیَّ فی جَحْفَلٍ جَرّارٍ فانْتَظِرْ فَرَجَکَ و لشِیعَتِکَ المؤمنینَ، فإذا انکَسَفَتِ الشّمسُ فارفَعْ بَصَرَکَ إلَی السَّماءِ و انظُرْ ما فَعلَ اللّهُ عزّ و جلّ بالمُجرِمینَ . (1)

الإمامُ المهدیُّ علیه السلام و قد سألَه علیُّ بنُ مهزیارَ :یا سیّدی ، متی یکونُ هذا الأمرُ ؟ _ إذا حِیلَ بینَکُم و بینَ سبیلِ الکعبةِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی التّوقیعِ إلی السَّمُریِّ _: اسْمَعْ ، أعْظَمَ اللّهُ أجرَ إخوانِکَ فیکَ ، فإنَّک مَیّتٌ ما بینَکَ و بینَ ستّةِ أیّامٍ ، فاجمَعْ أمرَکَ و لا تُوصِ إلی أحدٍ یقومُ مَقامَکَ بعدَ وفاتِکَ ، فقد وَقعَتِ الغَیبةُ التّامّةُ ، فلا ظُهورَ إلاّ بعدَ إذْنِ اللّهِ تعالی ذِکرُهُ، و ذلکَ بعدَ طُولِ الأمَدِ و قَسْوةِ القلوبِ و امْتِلاءِ الأرضِ جَورا . (3)

امام کاظم علیه السلام :هر گاه آن بیابان گرد زشت روی را در میان لشکری انبوه دیدی، برای خود و شیعیان مؤمنت در انتظار فرج باش. هرگاه خورشید گرفت چشم به آسمان دار و بنگر که خداوند عزّ و جلّ با مجرمان چه می کند.

امام مهدی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش علی بن مهزیار که: سرورم! این امر (ظهور) کی خواهد بود؟ _فرمود : هرگاه راه کعبه بر شما بسته شود.

امام مهدی علیه السلام_ در توقیع به سمری _نوشت : گوش کن! خداوند در [مصیبت مرگ ]تو به برادرانت پاداش نیک دهاد! تو تا شش روز دیگر خواهی مُرد، کارهایت را سر و سامان بده و به هیچ کس وصیّت نکن که پس از مرگت جانشین تو شود؛ زیرا غیبت کامل رخ داده است، پس ظهوری در کار نخواهد بود، مگر با اجازه خداوند متعال و آن پس از سپری شدن روزگاری دراز و سخت شدن دلها و آکنده شدن زمین از ستم و بیداد است.

258 - عِندَ الظُّهورِ
258 - در هنگام ظهور

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا نادی مُنادٍ من السَّماء : «إنّ الحَقَّ فی آلِ محمّدٍ» فعندَ ذلکَ یَظهرُ المَهدیُّ علی أفواهِ النّاسِ ، و یُشْرَبونَ حُبَّهُ ، فلا یکونُ لَهم ذِکْرٌ غ_یرُهُ . (4)

258

در هنگام ظهور

امام علی علیه السلام :هرگاه آواز دهنده ای از آسمان آواز برآورد که: «همانا حق در میان خاندان محمّد است» آن هنگام مهدی بر سر زبانهای مردم می افتد و جام محبت او را سر می کشند و جز یاد و نام او بر زبان نمی آورند.

ص :402


1- بحار الأنوار : 78 / 332 / 7 .
2- نور الثقلین: 5/461/4.
3- بحار الأنوار : 52 / 151/ 1 .
4- التشریف بالمنن : 129 / 136 ، کنز العمّال : 39665 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا وَقعَ أمرُنا و جاءَ مَهدیُّنا علیه السلام کانَ الرّجُلُ مِن شِیعتِنا أجری مِن لَیْثٍ و أمضی مِن سِنانٍ ، یَطأُ عَدُوَّنا برِجْلَیهِ و یَضرِبُهُ بِکفَّیْهِ ، و ذلکَ عندَ نُزولِ رحمةِ اللّهِ و فَرَجهِ علَی العبادِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ قائمَنا إذا قامَ مَدَّ اللّهُ عزّ و جلّ لِشیعتِنا فی أسْماعِهِم و أبْصارِهِم ، حتّی (لا) یکونَ بینَهُم و بینَ القائمِ بَریدٌ ، یُکلِّمُهُم فیَسْمَعونَ ، و یَنظُرُونَ إلیهِ و هُو فی مکانِهِ . (2)

امام باقر علیه السلام :هرگاه دوران [حکومت ]ما فرا رسد و مهدیِ ما علیه السلام بیاید، شیعه ما از شیر دلیرتر و از سرْنیزه برنده تر خواهد بود. دشمنِ ما را پایمال می کند و بر چهره اش سیلی می زند، و این آن هنگام است که رحمت و گشایش خدا بر بندگانش فرود آید .

امام صادق علیه السلام :زمانی که قائم ما قیام کند، خداوند عزّ و جلّ گوشها و چشمهای شیعیان ما را چنان توانا می کند که میان آنان و قائم پیکی نباشد. از همان جایی که هست با شیعیان سخن می گوید و آنها سخنانش را می شنوند و او را می بینند.

259 - أنصار الإمام
259 - یاران امام

الغیبة للنعمانی عن الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :معَ القائمِ علیه السلام مِن العربِ شیءٌ یَسیرٌ ، فقیلَ له: إنّ مَن یَصِفُ هذا الأمرَ مِنهُم لَکثیرٌ ! قالَ: لا بُدّ للنّاسِ مِن أنْ یُمَحَّصوا و یُمَیَّزوا و یُغَرْبَلوا ، و سَیَخرُجُ مِن الغِرْبالِ خَلْقٌ کثیرٌ . (3)

259

یاران امام

الغیبة للنعمانی :امام صادق علیه السلام فرمود : اندکی از عربها به همراه قائم علیه السلام قیام می کنند. عرض شد: عدّه زیادی از عربها خود را شیعه می دانند؟! فرمود: مردم باید پالایش شوند و سره و نا سره شان از هم جدا گردد و غربال شوند و شمار فراوانی از غربال بیرون خواهند افتاد.

ص :403


1- بحار الأنوار : 2 / 190 / 22 .
2- الکافی : 8 / 241 / 329 .
3- الغیبة للنعمانی: 204/6.

عنه علیه السلام :إذا خرجَ القائمُ علیه السلام خَرجَ مِن هذا الأمرِ مَن کانَ یری أنّهُ مِن أهلِهِ ، و دخلَ فیهِ شِبْهُ عَبَدَةِ الشَّمسِ و القمرِ . (1)

امام صادق علیه السلام :زمانی که قائم علیه السلام قیام کند کسانی که گمان می شود از خاندان او هستند ، از صف آن حضرت خارج می شوند و افرادی به مانند خورشید و ماه پرستان به صف او در می آیند.

260 - ما یَفعَلُهُ بِالظّالِمینَ بَعدَ الخُروجِ
260 - رفتار امام با ستمگران، پس از قیام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُعْطیهِمْ إلاّ السَّیفَ ، یضَعُ السَّیفَ علی عاتقِهِ ثمانِیَةَ أشْهُرٍ هَرَجا حتّی یَقولوا : و اللّهِ ، ما هذا مِن وُلْدِ فاطمةَ ، لو کانَ مِن وُلْدِها لَرَحِمَنا ! (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو یَعلمُ النّاسُ ما یَصْنعُ القائمُ إذا خَرجَ لأَحَبَّ أکثرُهُم أنْ لا یَرَوهُ، مِمّا یَقتُلُ مِن النّاسِ ......... حتّی یقولَ کثیرٌ مِن النّاسِ: لیسَ هذا مِن آلِ محمّدٍ! و لو کانَ مِن آلِ محمّدٍ لَرَحِمَ! (3)

(4)

260

رفتار امام با ستمگران، پس از قیام

امام علی علیه السلام :با آنان جز با شمشیر سخن نمی گوید. هشت ماه پر آشوب، شمشیر را از دوش خود فرو نمی گذارد، تا آن جا که می گویند: به خدا قسم، این مرد از فرزندان فاطمه علیها السلام نیست؛ اگر از فرزندان او بود به ما رحم می کرد.

امام باقر علیه السلام :اگر مردم می دانستند که هرگاه قائم قیام کند چقدر از مردمان [ظالم ]را می کشد بی گمان بیشترِ آنان دوست داشتند که او را نبینند ......... چندان که بسیاری از مردم می گویند: او از خاندان (محمّد صلی الله علیه و آله) نیست. اگر از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) بود رحم می کرد.

261 - قِیامُ القائِمِ بِأمرٍ جَدیدٍ
261 - نوآوری قائم

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یَقومُ القائمُ بأمرٍ جدیدٍ، و کتابٍ جدیدٍ ، و قضاءٍ جدید ، علَی العَربِ شدیدٌ ......... و لا یأخذُهُ فی اللّهِ لَوْمةُ لائمٍ (5) . (6) 261

نوآوری قائم

امام باقر علیه السلام :قائم علیه السلام مطلبی تازه، کتابی تازه و قضاوتی تازه می آورد. بر عربها سخت می گیرد ......... و در راه خدا به سرزنش هیچ نکوهش گری توجه نمی کند. (7)

ص :404


1- الغیبة للنعمانی : 317 / 1.
2- الملاحم و الفتن : 140 / 163 .
3- الغیبة للنعمانی : 233 / 18 .
4- (انظر) الغیبة للنعمانی : 230 / 13 _ 25 .
5- الغیبة للنعمانی : 233 / 19 .
6- المُرادُ من إیتانِ الإِمامِ المَهْدیِّ (عج) بأمر جدیدٍ هو أنَّهُ یُظهرُ الإِسلامَ المُحمّدیّ القویمَ و أحکامَهُ المُقدّسةَ ، لکِنْ لشّدَّةِ بُعدِ الناسِ عنهُ و تَحریفِ بَعضِ مَفاهیمهِ یَرونَ ما یأتی به الإمامُ جدیدا .
7- مقصود از نوآوری امام مهدی علیه السلام آن است که در هنگام ظهور آن حضرت ، اسلام ناب و احکام نورانی قرآن به گونه ای تحریف شده است که وقتی ایشان اسلام حقیقی و احکام واقعی قرآن را به جامعه اسلامی ارائه می کند، مردم تصوّر می کنند دین جدیدی عرضه کرده است.

262 - العالَمُ بَعدَ ظُهورِ المَهدِیِّ علیه السلام
262 - جهان، پس از ظهور امام مهدی علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ فی اُمّتی المَهدیَّ یَخرُجُ ، یَعیشُ خَمسا أو سَبْعا أو تِسْعا ، فَیَجیءُ إلَیهِ الرّجُلُ فیقولُ : یا مهدیُّ، أعْطِنی أعطِنی ، فیُجْثی لَه ثَوبَهُ ما اسْتَطاعَ أنْ یَحْمِلَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یکونُ فی آخِرِ الزّمانِ خلیفةٌ یَقْسِمُ المالَ و لا یَعدُّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :فیَمْلؤها عَدلاً و قِسْطا کما مُلِئتْ جَورا و ظُلما ، فلا تَمنَعُ السَّماءُ شَیئا مِن قَطْرِها ، و لا الأرضُ شَیئا مِن نَباتِها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَخرُجُ فی آخرِ اُمّتی المَهدیُّ ، یَسْقیهِ اللّهُ الغَیْثَ، و تُخرِجُ الأرضُ نَباتَها ، و یُعطَی المالُ صِحاحا ، و تَکْثُرُ الماشِیَةُ ، و تَعْظُمُ الاُمّةُ . (4)

262

جهان، پس از ظهور امام مهدی علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در میان امّت من، مهدی قیام می کند و پنج، یا هفت، یا نُه [سال ]زندگی می کند. مرد است که نزدش می آید و می گوید: ای مهدی! به من عطا کن، به من عطا کن، و آن حضرت لباس او را تا جایی که بتواند بِبَرد [از مال] پُر می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آخر الزمان خلیفه ای خواهد آمد که مال را، بی شماره، تقسیم می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :او زمین را، همچنان که آکنده از ستم و بیداد شده، از عدل و داد می آکند. نه آسمان از فرو ریختن برکاتش دریغ می ورزد و نه زمین از رویاندن گیاهانش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در میان واپسین امّتم، مهدی ظهور می کند. خداوند به او باران عطا می کند، زمین گیاهش را برمی رویاند، مال به یکسان و بی کم و کاست عطا می شود، دامها و چارپایان زیاد می شوند، و امّت سربلند و بزرگ می گردد.

ص :405


1- کنز العمّال : 38654 .
2- کنز العمّال : 38660 .
3- کنز العمّال : 38669 .
4- کنز العمّال : 38700 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو قَد قَامَ قائمُنا لأَنْزَلَتِ السَّماءُ قَطْرَها، و لأخْرَجَتِ الأرضُ نَباتَها ، و لَذَهَبتِ الشَّحْناءُ مِن قلوبِ العِبادِ ، و اصْطَلَحَتِ السِّباعُ و البَهائمُ ، حتّی تَمشیَ المرأةُ بینَ العِراقِ إلی الشّامِ لا تَضَعُ قَدَمَیْها إلاّ علَی النَّباتِ ، و علی رأسِها زِینَتُها (زِنْبیلُها) لا یَهِیجُها سَبُعٌ و لا تَخافُهُ . (1)

عنه علیه السلام :یَعْطِفُ الهَوی علَی الهُدی إذا عَطَفوا الهُدی علَی الهَوی ، و یَعْطِفُ الرّأْیَ علَی القرآنِ إذا عَطَفوا القرآنَ علَی الرّأْی ......... تُخرِجُ لَهُ الأرضُ أفالِیذَ کَبِدِها ، و تُلْقی إلَیهِ سِلْما مَقالِیدَها ، فَیُریکُمْ کیفَ عَدْلُ السِّیرةِ ، و یُحْیی مَیّتَ الکِتابِ و السُّنَّةِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إذا قامَ قائمُنا أذْهَبَ اللّهُ عن شِیعتِنا العاهَةَ ، و جَعلَ قلوبَهُم کَزُبَرِ الحدیدِ ، و جَعلَ قُوّةَ الرّجُلِ مِنهُم قُوّةَ أربَعینَ رجُلاً ، و یکونونَ حُکّامَ الأرضِ و سَنامَها . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا قامَ القائمُ عَرَضَ الإیمانَ علی کلِّ ناصِبٍ ، فإنْ دَخلَ فیهِ بِحَقیقةٍ و إلاّ ضَربَ عُنُقَهُ أو یُؤدّیَ الجِزْیةَ کما یُؤدّیها الیومَ أهلُ الذِّمّةِ ، و یَشُدُّ علی وَسَطِهِ الهِمْیانَ ، و یُخرِجُهُم مِن الأمْصارِ إلَی السَّوادِ . (4)

امام علی علیه السلام :اگر قائم ما قیام کند، آسمان برکت های خود را فرو می ریزد و زمین گیاهانش را می رویاند و کینه و دشمنی از دلهای بندگان رخت برمی بندد و درندگان و چرندگان با هم می سازند، تا آنجا که زنِ زیور (/زنبیل) به سر، عراق را تا شام می پیماید و جز بر سبزه ها گام نمی نهد و هیچ درنده ای آشفته و هراسانش نمی کند.

امام علی علیه السلام :خواسته ها را پیرو هدایت می نماید پس از آن که هدایت را پیرو خواسته ها کردند و رأی را تابع قرآن می کند پس از آن که قرآن را تابع رأی خود کردند ......... زمین ، پاره های جگر خود (گنجینه هایش) را برای او برون می اندازد و کلیدهای خویش را تسلیم او می کند. پس، او روش عادلانه را به شما نشان می دهد و کالبد بی جان کتاب و سنّت را جان [دوباره ]می بخشد.

امام زین العابدین علیه السلام :زمانی که قائم ما قیام کند، خداوند آفت را از شیعیان ما می زداید و دلهای آنان را چون پاره های آهن [سخت و تزلزل ناپذیر] می کند و هر مرد آنان را قدرت چهل مرد می دهد. آنان فرمانروا و سالار جهان خواهند بود.

امام باقر علیه السلام :زمانی که قائم قیام کند ایمان را بر هر دشمن کینه توزی عرضه می کند، اگر از جان و دل ایمان نیاورد گردنش زده می شود یا همچون ذمّیان امروز جزیه می پردازد و به کمر او زنّار می بندد و آنان را از شهرها به دشت ها می فرستد.

ص :406


1- بحار الأنوار : 10 / 104 / 1 .
2- نهج البلاغة: الخطبة138.
3- مشکاة الأنوار : 151 / 366 .
4- الکافی : 8 / 227 / 288 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِه تعالی : « و لَهُ أسْلَمَ مَن فی السَّماواتِ و الأرضِ طَوْعا و کَرْها » (1) _: إذا قامَ القائمُ علیه السلام لا یَبقی أرضٌ إلاّ نُودِیَ فیها بشهادةِ أنْ لا إله إلاّ اللّهُ و أنّ محمّدا رسولُ اللّهِ . (2)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و هر آن که در آسمانها و زمین است، خواسته یا ناخواسته، تسلیم شد» _فرمود : زمانی که قائم علیه السلام قیام کند سرزمینی باقی نمی ماند که در آن ندای «لا إله إلاّ اللّه و محمّد رسول اللّه » بلند نشود.

263 - بَعدَ القائِمِ علیه السلام
263 - پس از قائم علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سألَهُ عبدُ اللّهِ بنُ الحارثِ : أخبِرْنی بما یکونُ مِن الأحْداثِ بعدَ قائمِکُم _: یا بنَ الحارثِ ، ذلکَ شیءٌ ذِکْرُهُ مَوکولٌ إلیهِ ، و إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَهِدَ إلیَّ أن لا اُخْبِرَ بهِ إلاّ الحسنَ و الحُسینَ . (3)

263

پس از قائم علیه السلام

امام علی علیه السلام_ آنگاه که عبد اللّه بن حارث از ایشان پرسید: از رخدادهای پس از قائم خودتان به من خبر دهید؟ _فرمود : ای پسر حارث! سخن گفتن از این موضوع، به خود او وا گذار شده است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من سفارش فرمود که در این باره به کسی، جز حسن و حسین، چیزی نگویم.

ص :407


1- آل عمران : 83 .
2- تفسیر العیّاشی : 1 / 183 / 81 .
3- بحار الأنوار : 6 / 312 / 10 .

@

ص :408

25 - الإیمان

اشاره

(1)

(2)

ص :409


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 67 _ 72 ، 73 «کتاب الإیمان و الکفر» . کنز العمّال : 1 / 23 ، 65 ، 270 ، 298 «فی الإیمان و الإسلام» . کنز العمّال : 140 ، 364 «صفات المؤمنین» .
2- انظر : عنوان 242 «الإسلام» . البلاء : باب 409 ، 414 ، الظلم : باب 2415 ، الأمانة : باب 305 . الحسد : باب 852 ، الحیاء : باب 991 ، الرضا بالقضاء : باب 1519 . الرفق : باب 1533 ، الشهرة : باب 2103 ، الصبر : باب 2138 . الصدق : باب 2161 ، الصلاة : باب 2263 ، الفراسة : باب3138 . اللسان : باب 3505 ، اللهو : باب 3529 ، 3530 . الأمثال : باب 3552 ، 3557 ، 3558 ، الموت : باب 3666 . الناس : باب 3913 .

25 - ایمان
264 - الإیمانُ
264 - ایمان

الکتاب

«وَ لکِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ» . (1)

الحدیث

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ أصلُ الحقّ ، و الحقُّ سبیلُ الهُدی ، و سَیفُهُ جامعُ الحِلْیَةِ ، قَدیمُ العُدَّةِ ، الدُّنیا مِضْمارُهُ ......... . (2)

عنه علیه السلام :بالإیمان یُسْتَدَلُّ علَی الصّالحاتِ و بالصّالحاتِ یُسْتَدَلُّ علَی الإیمانِ ، و بالإیمانِ یُعْمَرُ العِلمُ . (3)

عنه علیه السلام :الإیمانُ أفضلُ الأمانتَینِ . (4)

(5)

264

ایمان

قرآن:

«امّا خداوند ایمان را محبوب شما ساخت و آن را در دلهایتان آراست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :ایمان، ریشه حق است و حق، راه هدایت، شمشیر ایمان؛ شمشیری است مرصّع و همیشه آماده، که دنیا میدان تمرین آن است.

امام علی علیه السلام :از ایمان، راه به سوی کارهای شایسته برده می شود و از کارهای شایسته راه به سوی ایمان و با ایمان است که علم آباد می شود.

امام علی علیه السلام :ایمان، برترین امانت هاست.

265 - الإیمانُ وَالإسلامُ
265 - ایمان و اسلام

الکتاب:

(قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الاْءِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ ) . (6)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ لی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا علیُّ ، اُکتُبْ ، فقلتُ : ما أکتبُ ؟ فقال : اُکتُبْ: بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، الإیمانُ ما وَقَرَ فی القلوبِ و صَدّقَتْهُ الأعمالُ ، و الإسلامُ ما جَری علَی اللِّسانِ و حَلَّتْ بهِ المُناکَحَةُ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الإیمانُ ما کانَ فی القلبِ ، و الإسلامُ ما علَیهِ التَّناکُحُ و التَّوارُثُ و حُقِنَتْ بهِ الدِّماءُ ، و الإیمانُ یَشْرَکُ الإسلامَ، و الإسلامُ لا یَشْرَکُ الإیمانَ . (8)

عنه علیه السلام :الإیمانُ إقرارٌ و عملٌ ، و الإسلامُ إقرارٌ بلا عملٍ . (9)

تحف العقول عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام_ و قد سألَه أبو بصیرٍ عن الإیمانِ _: الإیمانُ باللّهِ أن لا یُعْصی . قلتُ : فما الإسلامُ ؟ فقال علیه السلام مَن نَسَکَ نُسْکَنا ، و ذَبَحَ ذَبیحَتَنا . (10)

265

ایمان و اسلام

قرآن:

«بادیه نشینان گفتند: ما ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید: اسلام آورده ایم و هنوز ایمان به دلهای شما وارد نشده است».

ص :410


1- الحجرات : 7 .
2- کنز العمّال : 44216 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 156 .
4- غرر الحکم : 1666 .
5- (انظر) الجهل: باب 606، 607 .
6- الحجرات : 14 .
7- بحار الأنوار : 50 / 208 / 22 .
8- بحار الأنوار : 78 / 177 / 48 .
9- تحف العقول : 297 .
10- تحف العقول : 375 .

حدیث:

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: علی ! بنویس. عرض کردم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس: به نام خداوند مهر گستر مهربان، ایمان، آن است که در دلها جای گیرد و کردار ، آن را تصدیق کند. و اسلام، آن است که بر زبان گذرد و پیوند زناشویی با آن حلال گردد.

امام باقر علیه السلام :ایمان، آن است که در قلب باشد و اسلام، آن است که ازدواج و ارث بردن وابسته بدان است و خونها به آن محفوظ می ماند. ایمان، همیشه با اسلام قرین است، ولی اسلام همیشه ایمان را به همراه ندارد.

امام باقر علیه السلام :ایمان، اقرار است و عمل؛ و اسلام، اقرار است بدون [شرط] عمل.

تحف العقول_ به نقل از ابو بصیر _: امام صادق علیه السلام [در پاسخ به پرسشم از ایمان ]فرمود : ایمان به خدا آن است که نافرمانیِ او نشود. عرض کردم: پس اسلام چیست؟ فرمود: هر که اعمال عبادی ما را انجام دهد و مانند ما ذبح کند [مسلمان است].

ص :411

عنه علیه السلام :إنّ الإیمانَ ما وَقَرَ فی القلوبِ ، و الإسلامَ ما علَیهِ المَناکِحُ و المَوارِیثُ و حَقْنُ الدِّماءِ . (1)

عنه علیه السلام :دِینُ اللّهِ اسمُهُ الإسلامُ ، و هو دِینُ اللّهِ قبلَ أنْ تَکونوا حیثُ کُنتُم ، و بَعدَ أنْ تکونوا ، فمَن أقَرَّ بدینِ اللّهِ فهُو مسلِمٌ ، و مَن عَمِلَ بما أمرَ اللّهُ عزّ و جلّ بهِ فهُو مؤمنٌ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :ایمان آن چیزی است که در دلها جای گیرد، و اسلام آن چیزی است که ازدواج و ارث بردن و احترام جان بر آن بنا می شود.

امام صادق علیه السلام :دین خدا، نامش اسلام است و پیش از آن که شما به وجود آیید _ هر جا که بوده اید _ و پس از پدید آمدنتان، اسلام دین خدا بوده و هست. پس هر که به دین خدا اقرار کند «مسلمان» است و هر که به دستورهای خداوند عزّ و جلّ عمل کند «مؤمن» است.

266 - أصلُ الإیمانِ
266 - ریشه ایمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ شَجَرَةٌ ، أصلُها الیقینُ ، و فَرْعُها التُّقی ، و نورُها الحَیاءُ ، و ثَمَرُها السَّخاءُ . (4)

عنه علیه السلام :أصلُ الإیمانِ حُسْنُ التَّسلیمِ لأمرِ اللّهِ . (5)

(6)

266

ریشه ایمان

امام علی علیه السلام :ایمان، درختی است که ریشه اش یقین است، شاخه اش پرهیزگاری، شکوفه اش حیا و میوه اش بخشندگی.

امام علی علیه السلام :ریشه ایمان، تسلیم نیکو در برابر فرمان خداست.

267 - تَآصُرُ الإیمانِ وَالعَمَلِ
267 - پیوند ایمان و عمل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:الإیمانُ و العملُ أخَوانِ شَریکانِ فی قَرَنٍ ، لا یَقْبلُ اللّهُ أحدَهُما إلاّ بصاحبِهِ . (7)

267

پیوند ایمان و عمل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان و عمل دو برادر بسته به یک ریسمانند که خداوند یکی را بدون دیگری نمی پذیرد.

ص :412


1- الکافی : 2 / 26 / 3 .
2- الکافی : 2 / 38 / 4 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 68 / 225 باب 24 ، کنز العمّال : 1 / 23 .
4- غرر الحکم : 1786 .
5- غرر الحکم : 3087 .
6- (انظر) الدِّین : باب 1298 .
7- کنز العمّال : 59 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُقْبَلُ إیمانٌ بلا عملٍ ، و لا عملٌ بلا إیمانٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الإیمانُ قَولٌ و عملٌ ، یَزیدُ و یَنقُصُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ الإیمانُ بالتَّحَلّی و لا بالتَّمَنّی ، و لکنَّ الإیمانَ ما خَلَصَ فی القلبِ و صَدّقَهُ الأعمالُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الإیمانُ مَعرِفةٌ بالقلبِ ، و قَولٌ باللِّسانِ ، و عَملٌ بالأرْکانِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الإیمانُ قَولٌ مَقُولٌ ، و عَملٌ مَعمولٌ ، و عِرْفانُ العُقولِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الإیمانُ بالقلبِ و اللِّسانِ ، و الهِجرَةُ بالنَّفْسِ و المالِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ قَولٌ باللِّسانِ ، و عَملٌ بالأرکانِ . (7)

عنه علیه السلام :لو کانَ الإیمانُ کلاما لم یَنْزِلْ فیهِ صَومٌ و لا صلاةٌ و لا حلالٌ و لا حرامٌ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان بی عمل و عمل بی ایمان، پذیرفته نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان، گفتار است و کردار؛ کاستی و فزونی می پذیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان نه به ظاهر است و نه به آرزو، بلکه ایمان آن است که در دل خالص باشد و عمل آن را تصدیق کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان، شناخت با دل است و گفتن با زبان و عمل با ارکان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان، گفتاری است که بر زبان رانده شود و عملی است که صورت پذیرد و شناخت پیدا کردن خردهاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان، با دل و زبان است و هجرت، با مال و جان.

امام علی علیه السلام :ایمان اظهار به زبان است و عمل با ارکان.

امام علی علیه السلام :اگر ایمان تنها گفتار بود، روزه و نماز و حلال و حرام نازل نمی شد.

ص :413


1- کنز العمّال : 260 .
2- کنز العمّال : 422 .
3- بحار الأنوار : 69 / 72 / 26 ، کنز العمّال : 11 نحوه .
4- کنز العمّال : 2 .
5- الأمالی للمفید : 275 / 2 .
6- کنز العمّال : 4 .
7- غرر الحکم : 1755 .
8- بحار الأنوار : 69 / 19 / 2 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ملعونٌ ملعونٌ مَن قالَ : الإیمانُ قَولٌ بلا عملٍ . (1)

عنه علیه السلام :لَو أنَّ العِبادَ وَصَفوا الحقَّ و عَمِلوا بهِ و لَم تُعْقَدْ قُلوبُهُم علی أنَّهُ الحقُّ ما انْتَفَعوا . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الإیمانُ عَقْدٌ بالقلبِ ، و لَفْظٌ باللّسانِ ، و عَملٌ بالجَوارِحِ . (3)

(4)

الکافی : العالم علیه السلام:الإیمانُ عملٌ کلُّهُ ، (5) و القَولُ بعضُ ذلکَ العملِ بِفَرضٍ مِن اللّهِ بَیَّنَهُ فی کِتابهِ . (6)

(7)

امام صادق علیه السلام :ملعون است، ملعون، کسی که بگوید: ایمان، گفتار است، بدون کردار.

امام صادق علیه السلام :اگر بندگان همه، حق را توصیف کنند و به آن عمل نمایند، اما در دلهایشان به حق بودن آن اعتقاد نداشته باشند، سودی نبرده اند.

امام رضا علیه السلام :ایمان، عقیده قلبی است و اظهار به زبان و عمل با اعضای بدن.

الکافی :امام کاظم علیه السلام فرمود : ایمان سراسر عمل است؛ و گفتار، [نیز ]برخی از آن عمل است که خداوند در کتاب خود ، وجوب آن را بیان فرموده است.

268 - تَآصُرُ الإیمانِ ومَکارِمُ الأخلاقِ
268 - پیوند ایمان و مکارم اخلاقی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإیمانُ عَفیفٌ عَن المَحارِمِ ، عَفیفٌ عَن المَطامِعِ . (8)

268

پیوند ایمان و مکارم اخلاقی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان، از حرامها پاک و از طمعها مبرّاست.

ص :414


1- بحار الأنوار: 69/19/1.
2- نور الثقلین : 3 / 546 / 87 .
3- معانی الأخبار : 186 / 2 .
4- (انظر) عنوان 369 «العمل» .
5- (اُنظر) الکافی : 2 / 35 / 1 باب فی أن الایمان مبثوث لجوارح البدن کلها و قد اُشیر هناک إلی بعض الآیات؛ کالآیة 46 من سورة العنکبوت و الآیة 139 من سورة النساء و الآیة 30 و 31 من سورة النور .
6- الکافی : 2 / 38 / 7 .
7- انظر) عنوان 369 «العمل». بحار الأنوار : 69 / 18 باب 30 .
8- کنز العمّال : 58 .

عنه صلی الله علیه و آله :الإیمانُ ، الصَّبرُ و السَّماحةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الإیمانُ نِصْفانِ : فنِصْفٌ فی الصَّبرِ ، و نِصْفٌ فی الشُّکْرِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ إخلاصُ العملِ . (3)

عنه علیه السلام :الإیمانُ صَبرٌ فی البَلاءِ ، و شُکْرٌ فی الرَّخاءِ . (4)

عنه علیه السلام :رأسُ الإیمانِ الصِّدقُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان، شکیبایی و گذشت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان دو نیم است: نیمی در شکیبایی است و نیمی در سپاسگزاری.

امام علی علیه السلام :ایمان، خالص کردن عمل است [برای خدا].

امام علی علیه السلام :ایمان، شکیبایی در سختی و گرفتاری است و سپاسگزاری در آسایش و نعمت.

امام علی علیه السلام :راستی اوج ایمان است.

269 - ما یَدُلُّ عَلی حَقیقَةِ الإیمانِ
269 - نشانه های ایمان حقیقی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ مِن الإیمانِ : الإنْفاقُ فی الاقْتارِ ، و بَذْلُ السَّلامِ للعالَمِ ، و الإنْصافُ مِن نَفسِکَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ لکلّ شیءٍ حقیقةً ، و ما بلَغَ عبدٌ حقیقةَ الإیمانِ حتّی یَعلَمَ أنّ ما أصابَهُ لَم یکُنْ لِیُخْطِئَهُ و ما أخْطأهُ لم یَکُن لِیُصیبَهُ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، لا تُصیبُ حقیقةَ الإیمانِ حتّی تَرَی النّاسَ کلَّهُم حُمَقاءَ فی دِینهِم عُقَلاءَ فی دُنیاهُم . (8)

269

نشانه های ایمان حقیقی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز از ایمان است: انفاق کردن در زمان تنگدستی، رواج دادن سلام در عالم، و انصاف داشتن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی حقیقتی دارد. هیچ بنده ای به حقیقت نمی رسد مگر آن که بداند آنچه به او رسیده نمی توانست نرسد و آنچه به او نرسیده نمی توانست برسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! به حقیقت ایمان دست نمی یابی مگر آنگاه که همه مردم را در دینشان نابخرد و در دنیاشان خردمند بینی.

ص :415


1- کنز العمّال : 57 .
2- کنز العمّال : 61 .
3- غرر الحکم : 873 .
4- غرر الحکم : 1350 .
5- غرر الحکم : 5222 .
6- کنز العمّال : 88 .
7- کنز العمّال : 12 .
8- بحار الأنوار : 77 / 83 / 3 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحُقُّ العبدُ حقیقةَ الإیمانِ حتّی یَغْضَبَ للّهِ و یَرضی للّهِ ، فإذا فَعلَ ذلکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّ حقیقةَ الإیمانِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُؤمِنُ عبدٌ حتّی یُحِبَّ للنّاسِ ما یُحبُّ لِنفسهِ مِن الخَیرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرّجُلَ لا یکونُ مؤمنا حتّی یکونَ قلبُهُ مَع لِسانِهِ سَواءً ، و یکونَ لِسانُهُ مَع قلبِهِ سَواءً ، و لا یُخالِفَ قولُهُ عمَلَهُ ، وَ یأمَنَ جارُهُ بَوائقَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَصْدُقُ إیمانُ عبدٍ حتّی یَکونَ بما فی یَدِ اللّهِ سبحانه أوْثَقَ مِنه بما فی یَدِهِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :بَیْنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بعضِ أسفارِهِ إذْ لَقِیَهُ رَکْبٌ فقال_وا : السَّلامُ علَیکَ یا رسولَ اللّهِ، فقالَ صلی الله علیه و آله: ما أنتُم؟ قالوا: نحنُ مؤمنونَ. قالَ صلی الله علیه و آله : فما حقیقةُ إیمانِکُم؟ قالوا : الرِّضا بقَضاءِ اللّهِ و التَّسْلیمُ لأمرِ اللّهِ و التَّفْویضُ إلَی اللّهِ تعالی ، فقالَ صلی الله علیه و آله : عُلَماءُ حُکَماءُ کادُوا أنْ یَکونوا مِن الحکمةِ أنبیاءَ ، فإنْ کُنتُم صادِقِینَ فلا تَبْنوا ما لا تَسْکُنونَ ، و لا تَجْمَعوا ما لا تَأکُلونَ ، و اتَّقوا اللّهَ الّذی إلیهِ تُرْجَعونَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده آنگاه به ایمان حقیقی دست می یابد که برای خدا به خشم آید و برای خدا خشنود شود. پس ، هرگاه چنین باشد سزامند ایمان حقیقی گشته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای مؤمن نیست مگر آن که هر خوبی که برای خود می خواهد برای مردم نیز بخواهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :انسان مؤمن نیست، مگر آن که دلش با زبانش یکی باشد و زبانش با دلش، و گفتارش با کردارش ناسازگار نباشد، و همسایه اش از گزند او در امان باشد.

امام علی علیه السلام :ایمان هیچ بنده ای راستین نباشد مگر زمانی که اطمینان او به آنچه نزد خداست بیشتر باشد از آنچه در دست خویش دارد.

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در یکی از مسافرتهایش با کاروانی رو به رو شد؛ کاروانیان عرض کردند: درود بر تو ای پیامبر خدا . پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: شما که هستید؟ عرض کردند: ما عدّه ای مؤمن هستیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: حقیقت ایمان شما چیست؟ عرض کردند: خشنودی به قضای الهی و گردن نهادن به فرمان خدا و سپردن کارها به دست او. فرمود: دانشمندانی فرزانه که نزدیک است از فرزانگی پیامبر شوند. پس اگر راست می گویید، آنچه را که در آن ساکن نمی شوید نسازید؛ و آنچه را نمی خورید نیندوزید و از خدایی که به سویش باز می گردید، پروا کنید.

ص :416


1- کنز العمّال : 99 .
2- کنز العمّال : 95 .
3- کنز العمّال : 85 .
4- بحار الأنوار : 103/ 37/ 79 .
5- معانی الأخبار: 187/6.

معانی الأخبار عن فُضَیلَ بنِ یَسار عنِ الإمامِ الباقرِ علیه السلام :لا یَبلُغُ أحدُکُم حقیقةَ الإیمانِ حتّی یکونَ فیه ثلاثُ خِصالٍ : حتّی یکونَ المَوتُ أحبَّ إلیهِ مِن الحیاةِ ، و الفَقرُ أحبَّ إلیهِ مِن الغِنی ، و المَرَضُ أحبَّ إلیهِ مِن الصِّحّةِ .

قُلْنا : و مَن یَکونُ کذلکَ ؟! قالَ : کلُّکُم . ثُمّ قالَ : أیُّما أحَبُّ إلی أحدِکُم یَموتُ فی حُبِّنا أو یَعیشُ فی بُغْضِنا ؟ فقلتُ : نَموتُ و اللّهِ فی حُبِّکُم أحبُّ إلینا قالَ : و کذلکَ الفَقرُ و الغنی و المرضُ و الصِّحّةُ؟ قلتُ: إی و اللّهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أتی رجُلٌ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ،إنّی جِئتُکَ اُبایِعُکَ علَی الإسلامِ، فقالَ لَه رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: اُبایِعُکَ علی أن تَقْتُلَ أباکَ؟ قالَ: نَعَمْ. فقالَ له رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: إنّا و اللّهِ لا نَأمُرُکُم بِقَتلِ آبائکُم ، و لکِنِ الآنَ عَلِمتُ مِنکَ حقیقةَ الإیمانِ ، و أنّکَ لَن تَتَّخِذَ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیجَةً . (2)

معانی الأخبار_ به نقل از فضیل بن یسار _: امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمی رسد مگر آن که سه خصلت در او باشد: مرگ را بیشتر از زندگی دوست بدارد و فقر را بیشتر از توانگری و بیماری را بیشتر از تندرستی.

عرض کردیم: چه کسی این چنین است؟! فرمود: همه شما. آنگاه فرمود: هر یک از شما، کدام یک را بیشتر دوست دارید: در راه دوستی ما بمیرید یا با دشمنی با ما زندگی کنید؟ عرض کردم: به خدا قسم، اینکه در راه دوستی شما بمیریم . فرمود: ناداری و توانگری و بیماری و تندرستی نیز همین طور نیست؟ عرض کردم: آری، به خدا.

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من خدمت رسیده ام تا با شما بر اسلام بیعت کنم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: با تو بیعت می کنم بر اینکه پدرت را بکشی. عرض کرد: باشد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به خدا، ما به شما دستور نمی دهیم پدرانتان را بکشید، اما اینک [با این امتحان ]دانستم که ایمان تو حقیقی است و تو هرگز یار و همدمی جز خدا نخواهی گرفت.

ص :417


1- معانی الأخبار : 189 / 1 .
2- بحار الأنوار : 74 / 76 / 70 .

عنه علیه السلام :لَقِیَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَوما حارِثَةَ ......... فقالَ له : کیفَ أصبَحتَ یا حارِثةُ ؟ قالَ : أصبَحتُ یا رسولُ اللّهِ مؤمنا حَقّا . قالَ صلی الله علیه و آله: إنّ لِکُلِّ إیمانٍ حقیقةً ، فما حقیقةُ إیمانِکَ ؟ قالَ : عَزَفَتْ نَفْسی عَنِ الدُّنیا ، و أسْهَرْتُ لَیلِی ، و أظْمَأتُ نَهاری . (1)

عنه علیه السلام :لا یَبلُغُ أحدُکُم حقیقةَ الإیمانِ حتّی یُحِبَّ أبْعَدَ الخَلقِ مِنهُ فی اللّهِ ، و یُبْغِضَ أقْرَبَ الخَلْقِ مِنه فی اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :اعْلَموا أنّهُ لَن یُؤمِنَ عبدٌ مِن عَبیدِهِ [ اللّه ]حتّی یَرضی عَن اللّهِ فیما صَنعَ اللّهُ إلیهِ و صَنعَ بهِ ، علی ما أحَبَّ و کَرِهَ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَکونُ مؤمنا حتّی تکونَ خائفا راجِیا ، و لا تکونُ خائفا راجِیا حتّی تکونَ عاملاً لِما تَخافُ و تَرْجو . (4)

عنه علیه السلام :لا یکونُ المؤمنُ مؤمنا أبدا حتّی یکونَ لأخیهِ مِثْلَ الجَسدِ ، إذا ضَرَبَ عَلیهِ عِرْقٌ واحدٌ تَداعَتْ لُهُ سائرُ عُروقِهِ . (5)

امام صادق علیه السلام :روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حارثه را دید ......... به او فرمود: ای حارثه! چگونه ای؟ عرض کرد: ای رسول خدا! مؤمن حقیقی هستم. فرمود: هر ایمانی را حقیقتی است، حقیقت ایمان تو چیست؟ عرض کرد: از دنیا بیزار شده ام و شبم را با شب زنده داری گذرانده ام و روزم را با تشنگی (روزه داری).

امام صادق علیه السلام :هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمی رسد، مگر آن که دورترین کس به خود را، برای خدا دوست بدارد و نزدیکترین کس خود را به خاطر خدا دشمن بدارد.

امام صادق علیه السلام :بدانید که هیچ بنده ای از بندگان خدا هرگز مؤمن نباشد مگر آن که از آنچه خدا با او می کند، خوشایندش باشد یا ناخوشایند، راضی باشد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن نیستی، مگر آن که بیمناک و امیدوار باشی، و بیمناک و امیدوار نیستی، مگر آن که به آنچه مایه ترس و امید تو گشته است عمل کنی.

امام صادق علیه السلام :مؤمن هرگز مؤمن نیست، مگر آنگاه که برای برادر خود همچون پیکر باشد، که هرگاه رگی از آن پیکر بجنبد [و ناراحت باشد] دیگر رگها نیز با او به جنب و جوش در آیند.

ص :418


1- معانی الأخبار: 187/5 .
2- تحف العقول : 369 .
3- بحار الأنوار : 78/ 217/ 93 .
4- بحار الأنوار : 78 / 253/112.
5- المؤمن : 39 / 90 .

عنه علیه السلام :إنّ مِن حقیقةِ الإیمانِ أنْ تُؤْثِرَ الحقَّ و إنْ ضَرَّکَ علَی الباطلِ و إنْ نَفَعَکَ . (1)

امام صادق علیه السلام :از نشانه های ایمان حقیقی این است که حق را، هر چند به زیان تو باشد، بر باطل، هر چند به سود تو باشد، ترجیح دهی.

270 - المُرجِئَةُ
270 - مُرجِئه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لُعِنَتِ المُرْجِئةُ علی لِسانِ سَبعینَ نَبیّا ، الّذینَ یقولونَ : الإیمانُ قَولٌ بلا عملٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :صِنْفانِ من اُمّتی لَعَنَهُمُ اللّهُ علی لسانِ سَبعینَ نَبیّا : القَدَریّةُ و المُرْجِئةُ ، الّذینَ یقولونَ : الإیمانُ إقرارٌ لیسَ فیهِ عملٌ . (3)

(4)

270

مُرجِئه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرجئه همانان که می گویند: ایمان گفتار است بی کردار، از زبان هفتاد پیامبر لعنت شده اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو گروه از امّت من هستند که خداوند به زبانِ هفتاد پیامبر، آنها را لعنت کرده است: قَدَریه و مُرجِئه، همانان که می گویند : ایمان، اقراری است که عمل در آن [شرط] نیست.

271 - دَورُ الذُّنوبِ فی زَوالِ الإیمانِ
271 - نقش گناهان در از بین بردن ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَزْنی الزّانی حینَ یَزْنی و هُو مؤمنٌ ، و لا یَسْرِقُ السّارقُ حینَ یَسْرِقُ و هُو مؤمنٌ ، و لا یَشْرَبُ الخَمْرَ حینَ یَشْرَبُها و هُو مؤمنٌ ، و التَّوبةُ مَعْروضةٌ بَعدُ . (5)

271

نقش گناهان در از بین بردن ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زناکار، در حالی که مؤمن است زنا نمی کند، دزد، در حالی که مؤمن است مرتکب دزدی نمی شود و شراب خوار، در حالت داشتن ایمان، شراب نمی نوشد. و دَرِ توبه همچنان باز است.

ص :419


1- بحار الأنوار : 70 / 106 / 2 .
2- کنز العمّال : 637 .
3- کنز العمّال : 636 .
4- (انظر) موسوعة العقاید الإسلامیة: ج 6 الفصل الثامن من القسم الثانی «معنی القدریة . الصلاة : باب 2263 .
5- کنز العمّال : 1311 .

کنز العمّال عن عَلْقَمَةَ بنِ قیسٍ :رأیتُ علیّا علی مِنبرِ الکوفةِ و هُو یقولُ : سَمِعْتُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : لا یَزْنی الزّانی حینَ یَزْنی و هُو مؤمنٌ ......... ، [فقلتُ] : یا أمیرَ المؤمنینَ ، مَن زَنی فَقَد کَفَرَ؟ فقالَ علیٌّ علیه السلام : إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یأمُرُنا أنْ نُبْهِمَ أحادِیثَ الرُّخَصِ ، لا یَزْنی الزّانی و هُو مؤمنٌ أنّ ذلکَ الزِّنا لَه حلالٌ ، فإنْ آمنَ بأنَّهُ لَه حلالٌ فَقَد کَفَرَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن قولِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا زَنَی الرّجُلُ فارَقَهُ رُوحُ الإیمانِ _: هُو قولُه عزّ و جلّ : « و أیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » (2) ذلکَ الّذی یُفارِقُهُ . (3)

الأمالی للمفید عن الإِمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سألَهُ جماعةٌ عنِ الإیمانِ _: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: لا یَزْنی الزّانی و هُو مؤمنٌ ، و لا یَسْرِقُ و هُو مؤمنٌ ، و لا یَشْرَبُ الخَمْرَ و هُو مؤمنٌ . فجعلَ بعضُهم یَنْظُرُ إلی بعضٍ ، فقالَ لَهُ عُمَرُ بنُ ذرٍّ : بِمَ نُسَمّیهِمْ ؟ فقالَ علیه السلام :

بما سَمّاهُمُ اللّهُ و بأعمالِهِم ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : « و السّارِقُ و السّارِقَةُ ......... » ، (4) و قالَ : «الزّانیةُ و الزّانی ......... » (5) . (6)

کنز العمّال_ به نقل از علقمه بن قیس _: علی علیه السلام را بر منبر کوفه دیدم می فرمود: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: زناکار، در حالی که مؤمن است، زنا نمی کند ......... . پرسیدم: ای امیر مؤمنان! کسی که زنا کند کافر است؟ علی علیه السلام فرمود: پیامبر خدا به ما دستور می داد احادیث مربوط به رخصتها را مبهم گذاریم. زناکار، با ایمانِ به اینکه زنا برایش حلال است، زنا نمی کند؛ زیرا اگر اعتقاد داشته باشد که زنا برای او حلال است، کافر است.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از این سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که: هرگاه مرد زنا کند روح ایمان از او جدا می شود _فرمود : این سخن خداوند عزّ و جلّ است، آن جا که می فرماید: «و آنان را با روحی از خود پشتیبانی کرد»؛ همین روح است که از او جدا می شود.

الأمالی للمفید_ به نقل از امام صادق علیه السلام _در پاسخ به سؤال گروهی درباره ایمان _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زناکار در حال ایمان زنا نمی کند. سارق، در حال ایمان، دست به سرقت نمی زند و شراب خوار، در حال داشتن ایمان، شراب نمی نوشد.

آنان (مخاطبان امام) به یکدیگر نگاه کردند. عمر بن ذرّ [از میان آنان ]عرض کرد: پس، این افراد را چه بنامیم؟ امام علیه السلام فرمود: همان نامی که خدا بر آنان نهاده است، به نام اعمالشان. خداوند فرموده است: «مردِ دزد و زنِ دزد ......... » و فرموده «زنِ زناکار و مردِ زناکار ......... ».

ص :420


1- کنز العمّال : 1733 .
2- المجادلة : 22 .
3- بحار الأنوار : 69 / 190 / 5 .
4- المائدة : 38 .
5- النور : 2 .
6- الأمالی للمفید : 22 / 3 .

بحار الأنوار عن زُرارةَ :قُلتُ لأبی عبد اللّه علیه السلام : أ رأیتَ قَولَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله : «لا یَزنِی الزَّانِی وَ هُو مُؤمنٌ»؟

قال: یُنزَعَ منه روحُ الإیمانِ.

قالَ: یُنزع منهُ روحُ الإیمان؟! قالَ: قلتُ: فَحدِّثنِی بِروحِ الإیمانِ؟

قالَ: هوَ شَیْءٌ؛ ثُمّ قالَ: هذا أجدَرُ أنْ تَفْهَمَهُ، أ ما رَأَیْتَ الإِنْسانَ یَهُمُّ بِالشَّیْءِ فَیَعْرِضُ بِنَفْسِهِ الشَّیْءُ یَزْجُرُهُ عَن ذلِک و یَنْهاهُ؟ قلتُ: نَعم، قالَ: هُوَ ذاکَ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الکبائرِ : هلْ تُخرِجُ مِن الإیمانِ ؟ _: نَعَم ، و ما دُونَ الکبائرِ ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «لا یَزْنی الزّانی و هُو مؤمنٌ»؟

و لا یَسْرِقُ السّارقُ و هُو مؤمنٌ . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از زراره _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: درباره این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که: زناکار در حال داشتن ایمان، زنا نمی کند، چه می فرمایید؟ فرمود: روحِ ایمان از او کنده می شود [آنگاه مرتکب زنا می شود ]. عرض کردم: روحِ ایمان از او کنده می شود؟ پس، از روح ایمان برایم بفرمایید. فرمود: آن هم چیزی است. آنگاه فرمود: اینگونه بهتر می فهمی [ آیا ] ندیده ای که انسان چیزی را می خواهد ولی در درون او چیزی وی را از آن خواهش باز می دارد و نهی می کند؟ عرض کردم: چرا. فرمود: آن چیز همان روحِ ایمان است.

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا گناهان کبیره ایمان را سلب می کند؟ _فرمود : آری و گناهان کوچکتر نیز. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زناکار، در حالی که مؤمن است زنا نمی کند و سارق ، در حال ایمان، دزدی نمی کند.

ص :421


1- بحار الأنوار : 69 / 192 / 7 .
2- بحار الأنوار : 69 / 63 / 7 .

272 - لا یُخرِجُ المُؤمِنَ مِن إیمانِهِ ذَنبٌ
272 - گناه ، مؤمن را از ایمانش خارج نمی کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن عبدٍ قالَ : «لا إله إلاّ اللّهُ» ثُمّ ماتَ علی ذلکَ إلاّ دَخلَ الجَنّةَ و إنْ زَنی و إنْ سَرَقَ ، و إنْ زَنی و إنْ سَرقَ ، و إنْ زَنی و إنْ سَرقَ ! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ : «لا إله إلاّ اللّهُ» لَم تَضُرَّهُ مَعها خَطیئةٌ ، کَما لَو أشْرَکَ باللّهِ لَم تَنْفَعْهُ مَعهُ حَسَنةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کَما لا یَنْفَعُ معَ الشِّرْکِ شَیءٌ کذلکَ لا یَضُرُّ مَع الإیمانِ شَیءٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُخرِجُ المؤمنَ من إیمانِهِ ذَنبٌ ، کَما لا یُخرِجُ الکافِرَ مِن کُفرِهِ إحسانٌ . (4)

(5)

272

گناه ، مؤمن را از ایمانش خارج نمی کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که بگوید: لا إله إلاّ اللّه و بر این گفته بمیرد مگر آن که به بهشت درمی آید، گر چه زنا کند و دزدی کند، گر چه زنا کند و دزدی کند، گر چه زنا کند و دزدی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بگوید: «لا إله إلاّ اللّه » هیچ گناهی به او آسیب نمی رساند، همچنان که اگر به خدا شرک ورزد، هیچ کردار نیکی او را سود نمی بخشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همان طور که با وجود شرک، هیچ چیز سودمند نیست با وجود ایمان نیز چیزی زیان بخش نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گناهی مؤمن را از ایمانش خارج نمی سازد، همچنان که هیچ کار نیکی کافر را از کفرش به در نمی برد.

273 - اخلاصُ الإیمانِ
273 - ایمان خالصانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لجابرٍ الأنصاریّ _: اذهَبْ فَنادِ فی النّاسِ أنّه: مَن شَهِدَ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ موقِنا أو مُخْلِصا فَلَهُ الجَنّةُ . (6)

273

ایمان خالصانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به جابر انصاری _فرمود : برو و در میان مردمْ جار زن که هر کس از روی یقین یا اخلاص، شهادت دهد که «خدایی جز اللّه نیست» بهشت از آنِ اوست.

ص :422


1- کنز العمّال : 120 و یدلّ علی ذلک : خبر 134 ، 172 ، 182، 183 ، 204 ، 208، 237 ، 238 ، 239 ، 332 منه .
2- کنز العمّال : 209 .
3- کنز العمّال : 256.
4- کنز العمّال : 1333 .
5- (انظر) الجنّة : باب 556، 557 .
6- کنز العمّال : 144.

کنز العمّال :عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ اللّهَ عَهِدَ إلَیّ أنْ لا یأتیَنی أحدٌ مِن اُمَّتی بلا إله إلاّ اللّهُ لا یَخْلِطُ بها شَیئا إلاّ وَجَبتْ لَه الجَنّةُ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الّذی یَخْلِطُ بلا إله إلاّ اللّهُ؟ قالَ : حِرْصا علی الدُّنیا و جَمْعا لها و مَنْعا لها ، یقولونَ قَولَ الأنبیاءِ و یَعملونَ عَملَ الجَبابِرَةِ ! (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن شَهِدَ أنْ لا إله إلاّ اللّهُ یُصَدِّقُ قلبُهُ لِسانَهُ دَخلَ مِن أیِّ أبوابِ الجنّةِ شاءَ . (2)

کنز العمّال:عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن قالَ: «لا إله إلاّ اللّهُ» مُخْلِصا دَخلَ الجنّةَ . قِیلَ : و ما إخلاصُها ؟ قالَ : أنْ تَحْجِزَهُ عَن مَحارِمِ اللّهِ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا إله إلاّ اللّهُ تَمْنَعُ الِعبادَ مِن سَخَطِ اللّهِ ، ما لَم یُؤْثِروا صَفْقةَ دُنیاهُمْ علی دِینهِمْ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ لا إلهَ إلاّ اللّهُ تَحجُبُ غَضَبَ الرَّبِّ عَنِ النّاسِ ، ما لَم یُبالُوا ما ذَهبَ مِن دِینِهِم إذا صَلُحَتْ لَهُم دُنیاهُم . (5)

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند به من سفارش کرد که احدی از امّت من با «لا إله إلاّ اللّه » نزد من نمی آید، مگر آن که بهشت بر او واجب می شود، به شرط آن که چیزی را با آن نیامیخته باشد. عرض کردند: ای پیامبر خدا! آنچه با لا إله إلاّ اللّه آمیخته می شود چیست ؟ فرمود: حرص به دنیا و جمع کردن مال دنیا و ندادن آن به دیگران. این گونه افراد، سخنشان سخن پیامبران است و کردارشان، کردار ستمگران!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس گواهی دهد که «خدایی جز اللّه نیست» و دلش زبان او را تصدیق کند از هر دری از درهای بهشت که بخواهد، وارد خواهد شد.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که از روی اخلاص بگوید «معبودی جز اللّه نیست» وارد بهشت می شود. عرض شد: خالص کردن آن چگونه است؟ فرمود: به اینکه آن را از حرامهای خدا دور نگه داری.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«لا إله إلاّ اللّه »، بندگان را از خشمِ خدا نگه می دارد، به شرط آن که کسب و کارِ دنیایِ خود را بر دین خویش ترجیح ندهند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«لا إله إلاّ اللّه » همواره خشمِ خدا را از مردم باز می دارد مگر زمانی که چون دنیایشان آباد شد، دیگر برایشان مهم نباشد که دینشان از بین برود.

ص :423


1- کنز العمّال : 146 .
2- کنز العمّال : 200.
3- کنز العمّال : 205 .
4- کنز العمّال : 221 .
5- کنز العمّال : 222 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ لا إله إلاّ اللّهُ تَنْفَعُ مَن قالَها حتّی یُسْتَخَفَّ بها ، و الاسْتِخْفافُ بِحَقِّها أنْ یَظْهَرَ العملُ بالمَعاصی فلا یُنْکِروهُ و لا یُغَیِّروهُ . (1)

(2)

274 - کَمالُ الإیمانِ
274 - کمال ایمان

المسیحُ علیه السلام :نَقُّوا القَمْحَ و طَیِّبوهُ و أدِقُّوا طَحْنَهُ تَجِدوا طَعْمَهُ و یُهْنِئکُم أکلُهُ ، کذلکَ فأخْلِصوا الإیمانَ و أکْمِلوه تَجِدوا حَلاوتَهَ و یَنْفَعْکُم غِبُّهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةُ أشیاءَ لا تُری کاملةً فی واحدٍ قَطُّ: الإیمانُ ، و العقلُ ، و الاجتِهادُ . (4)

(5)

274

کمال ایمان

مسیح علیه السلام :گندم را پاک و تمیز نمایید و خوب آردش کنید، تا طعم آن را بچشید و از خوردنش لذّت برید، به همین سان، ایمان را خالص گردانید و کمال بخشید، تا حلاوت آن را بچشید و سرانجامش شما را سودمند افتد.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هرگز به طور کامل در یک نفر دیده نمی شود: ایمان، عقل و سخت کوشی [در عبادت].

275 - ما یَکمُلُ بِهِ الإیمانُ
275 - آنچه مایه کمال ایمان است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثُ خِصالٍ مَن کُنَّ فیهِ استَکْمَلَ خِصالَ الإیمانِ : الّذی إذا رضِیَ لَم یُدخِلْهُ رِضاهُ فی إثْمٍ و لا باطلٍ ، و إذا غَضِبَ لَم یُخرِجْهُ الغَضبُ مِن الحقِّ ، و إذا قَدَرَ لَم یَتَعاطَ ما لَیس لَهُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«لا إله إلاّ اللّه » همواره برای گوینده آن سودمند است مگر زمانی که آن را خوار شمارد، و خفیف شمردن حقّ آن به این است که گناهکاری آشکار شود و آن را زشت نشمارند و در صدد از میان بردن گناهکاری برنیایند.

275

آنچه مایه کمال ایمان است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه خصلت است که هر کس دارا باشد، خصلتهای ایمان را به کمال رسانده است: کسی که چون راضی شود، رضایتش او را به گناه و باطل نکشاند و چون خشمگین شود، خشم، او را از حق به در نَبَرد و هرگاه قدرت یابد چیزی را که از او نیست به زور نستاند.

ص :424


1- کنز العمّال : 223.
2- (انظر) معرفة اللّه : باب 2580 .
3- بحار الأنوار : 78 / 307 / 1 .
4- بحار الأنوار : 78 / 238 / 85 .
5- (انظر) الدین : باب 1305 . عنوان 466 «الکمال» .
6- الخصال : 105 / 66 .

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ مَن کُنَّ فیهِ یَسْتَکمِلُ إیمانُهُ : رجُلٌ لا یَخافُ فی اللّهِ لَوْمةَ لائمٍ ، و لا یُرائی بشَیءٍ مِن عَمَلِهِ ، و إذا عَرَضَ علَیهِ أمْرانِ أحدُهُما للدُّنیا و الآخَرُ للآخِرَةِ ، اخْتارَ أمرَ الآخِرَةِ علَی الدُّنیا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَسْتَکمِلُ العبدُ الإیمانَ حتّی یکونَ فیه ثلاثُ خِصال : الإنْفاقُ فی الاقْتارِ ، و الإنْصافُ مِن نفسِهِ ، و بَذْلُ السَّلامِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَسْتَکمِلُ العبدُ الإیمانَ حتّی یُحَسِّنَ خُلقَهُ، و لا یَشْفی غَیْظَهُ ، و أنْ یَوَدَّ للنَّاسِ ما یَوَدُّ لنفسِهِ ، فلَقَد دَخلَ رِجالٌ الجَنّةَ بغیرِ أعمالٍ ، و لکنْ بالنَّصیحةِ لأهلِ الإسلامِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَسْتَکمِلُ عبدٌ الإیمانَ حتّی یُحِبَّ لأخیهِ ما یُحِبُّ لِنَفْسِهِ ، و حتّی یَخافَ اللّهَ فی مِزاحِهِ و جِدِّهِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که هر که داشته باشد ایمانش کامل است: مردی که در راه خدا از سرزنش هیچ نکوهشگری نهراسد و در هیچ کار خود ریا و خودنمایی نکند و هرگاه دو چیز بر او عرضه شود که یکی دنیایی است و دیگر آخرتی، کار آخرت را بر دنیا ترجیح دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ایمان را به کمال نمی رساند، مگر سه خصلت در او باشد: انفاق در تنگدستی، انصاف داشتن و [به همه] سلام کردن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ایمان را به کمال نمی رساند، مگر آن که اخلاقش را نیک گرداند، خشمِ خود را با گرفتن انتقام فرو ننشاند و آنچه برای خود دوست دارد برای مردم نیز دوست بدارد. هر آینه کسانی نه با عمل، که با صداقت و خیرخواهی نسبت به مسلمانان به بهشت درآمده اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده به کمال ایمان نمی رسد مگر آن که آنچه را برای خود دوست دارد برای برادرش نیز دوست بدارد، و در شوخی و جدی خود از خدا بترسد.

ص :425


1- کنز العمّال : 43247 .
2- کنز العمّال : 107 .
3- کنز العمّال : 5244 .
4- کنز العمّال : 106 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا یکونُ المؤمنُ مؤمنا و لا یَسْتَکمِلُ الإیمانَ حتّی یکونَ فیه ثلاثُ خِصالٍ : اقْتِباسُ العلمِ ، و الصّبرُ علَی المَصائبِ ، و تَرَفُّقٌ فی المَعاشِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُکْمِلُ عبدٌ الإیمانَ باللّهِ حتّی یکونَ فیه خَمْسُ خِصالٍ : التّوکّلُ علَی اللّهِ ، و التّفْویضُ إلَی اللّهِ ، و التَّسْلیمُ لأمرِ اللّهِ ، و الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ ، و الصّبرُ علی بَلاءِ اللّهِ . إنّه مَن أحَبَّ فی اللّهِ ، و أبْغَضَ فی اللّهِ ، و أعطی للّهِ ، و مَنعَ للّهِ ، فَقدِ اسْتَکْمَلَ الإیمانَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُکْمِلُ المؤمنُ إیمانَهُ حتّی یَحْتَویَ علی مائةٍ و ثلاثِ خِصالٍ : فِعْلٌ و عَمَلٌ و نِیّةٌ و باطنٌ و ظاهرٌ ......... . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی جوابِ رجلٍ سألَه : اُحِبُّ أنْ یَکْمُلَ إیمانی _: حَسِّنْ خُلقَکَ یَکمُلْ إیمانُکَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَکْمُلُ إیمانُ عبدٍ حتّی یُحِبَّ مَن أحَبَّهُ اللّهُ سبحانه ، و یُبغضَ مَن أبْغَضَهُ اللّهُ سبحانَهُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، مؤمن نیست و ایمان را به کمال نمی رساند مگر سه خصلت داشته باشد: فراگیری دانش، شکیبایی بر گرفتاریها، و اعتدال در معاش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان بنده به خدا کامل نباشد مگر پنج خصلت در او باشد: توکّل به خدا، وا گذاشتن کارها به خدا، سر نهادن به فرمان خدا، خشنود بودن به قضای خدا، و شکیبایی کردن بر بلای خدا. هر کس به خاطر خدا دوست بدارد، به خاطر خدا دشمنی ورزد، برای خدا داد و دهش کند و برای خدا از بخشش باز ایستد، هر آینه ایمان را به سر حدّ کمال رسانده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ایمان خود را به کمال نمی رساند مگر آن که یکصد و سه خصلت را، [در ]فعل و عمل و نیّت و باطن و ظاهر و ......... دارا شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ مردی که پرسید: دوست دارم ایمانم کامل شود _فرمود : اخلاقت را خوب کن، ایمانت کامل می شود.

امام علی علیه السلام :ایمان بنده ای کامل نمی شود مگر آن که آنچه را خداوند دوست دارد او نیز دوست داشته باشد و آنچه را خداوند دشمن دارد او نیز دشمن بدارد.

ص :426


1- کنز العمّال : 828 .
2- بحار الأنوار : 77 / 177 / 10 .
3- بحار الأنوار : 67/310/45، انظر تمام الحدیث.
4- کنز العمّال : 44154 .
5- غرر الحکم : 10849 .

عنه علیه السلام :لا یَکْمُلُ إیمانُ المؤمنِ حتّی یَعُدَّ الرَّخاءَ فِتْنَةً، و البَلاءَ نِعمَةً . (1)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ کَمُلَ إیمانُهُ : العقلُ ، و الحِلْمُ ، و العِلمُ . (2)

عنه علیه السلام :أکْمَلُکُم إیمانا أحْسَنُکُم خُلقا . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أربعٌ مَن کُنَّ فیه کَمُلَ إسلامُه ، و مُحِّصَتْ عنه ذُنوبُهُ ، و لَقِیَ ربَّهُ عزّ و جلّ و هُو عنه راضٍ : مَن وفی للّهِ عزّ و جلّ بما یَجْعَلُ علی نفسِهِ للنّاسِ ، و صَدَقَ لِسانُهُ مَع النّاسِ ، و اسْتَحْیا مِن کلِّ قبیحٍ عندَ اللّهِ و عندَ النّاسِ ، و حَسَّنَ خُلقَهُ معَ أهلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ المعرفةَ بکمالِ دِینِ المسلمِ تَرْکُهُ الکَلامَ فیما لا یَعْنیهِ ، و قِلّةُ المِراءِ ، و حِلمُهُ ، و صَبرُهُ ، و حُسنُ خُلقِهِ . (5)

(6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَکْمُلُ إیمانُ العبدِ حتّی یکونَ فیهِ أرْبَعُ خِصالٍ : یُحَسِّنُ خُلقَهُ ، و یَسْتَخِفُّ نَفسَهُ ، و یُمْسِکُ الفَضْلَ مِن قَولِهِ ، و یُخرِجُ الفَضلَ مِن مالِهِ . (7)

امام علی علیه السلام :ایمان مؤمن به کمال نمی رسد مگر آن که رفاه و آسایش را فتنه شمارد و بلا را نعمت.

امام علی علیه السلام :سه چیز است که هر کس داشته باشد ایمانش کامل است: خرد، بردباری و دانش.

امام علی علیه السلام :آن کس از شما ایمانش کاملتر است که اخلاقش نیکوتر باشد.

امام زین العابدین علیه السلام :چهار چیز است که هر کس دارای آنها باشد اسلامش کامل می گردد و گناهانش ریخته می شود و پروردگار خویش را دیدار می کند در حالی که از او خشنود است : آن که برای خدا، به تعهّد خود در قبال مردم عمل کند، و با مردم راستگو باشد، و از ارتکاب هر آنچه نزد خدا و مردم زشت است شرم کند، و با خانواده خود، خوش اخلاق باشد.

امام زین العابدین علیه السلام :راه شناخت کامل بودن دین مسلمان به اینهاست: سخنان بیهوده نمی گوید، کمتر بحث و جدال می کند، بردبار، شکیبا و خوش خو است.

امام صادق علیه السلام :ایمان بنده به کمال نمی رسد مگر چهار خصلت در او باشد: اخلاقش را نیکو گرداند، خود را به هیچ انگارد، زیادی گفتارش را نگه دارد (زیاده گویی نکند)، و زیادی مال خود را ببخشد.

ص :427


1- غرر الحکم : 10811 .
2- غرر الحکم : 4658 .
3- بحار الأنوار : 71 / 387 / 34 .
4- بحار الأنوار: 75/93/6.
5- بحار الأنوار : 2 / 129 / 11 .
6- (انظر) الإیثار : باب 3 .
7- بحار الأنوار : 69 /379/37 .

عنه علیه السلام :لا یَسْتَکمِلُ عبدٌ حقیقةَ الإیمانِ حتّی تکونَ فیه خِصالٌ ثلاثٌ : الفِقهُ فی الدِّینِ ، و حُسْنُ التَّقدیرِ فی المَعیشةِ ، و الصَّبرُ علَی الرَّزایا . (1)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :لَن یَسْتَکمِلَ العبدُ حقیقةَ الإیمانِ حتّی یُؤْثِرَ دِینَهُ علی شَهْوَتِهِ ، و لَن یَهْلِکَ حتّی یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ علی دِینهِ . (2)

امام صادق علیه السلام :بنده ای حقیقت ایمان را به کمال نمی رساند مگر آن که سه خصلت در او باشد: فهم در دین، برنامه ریزی درست در امر معاش، و شکیبایی در برابر گرفتاریها.

امام جواد علیه السلام :بنده ، هرگز حقیقتِ ایمان را به کمال نمی رساند، مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد، و هرگز به هلاکت درنمی افتد، مگر زمانی که هوس خود را بر دینش ترجیح دهد.

276 - الإیمانُ وَالسَّکینَةُ
276 - ایمان و آرامش

الکتاب:

(هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمانا مَعَ إِیمانِهِمْ وَ للّهِِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیما حَکِیما) . (3)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِه تعالی : « هُوَ الّذی أنزلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمانا مَعَ إِیمانِهِمْ» _: هُو الإیمانُ . (4)

(5)

276

ایمان و آرامش

قرآن:

«اوست که بر دلهای مؤمنان آرامش فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و از آن خداست لشکرهای آسمانها و زمین و خدا دانا و حکیم است».

حدیث:

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «اوست که بر دلهای مؤمنان آرامش را فرستاد» _فرمود : آن آرامش، ایمان است.

ص :428


1- بحار الأنوار : 78 / 239 / 78 .
2- کشف الغمّة : 3 / 138 .
3- الفتح : 4 .
4- الکافی : 2 / 15 / 4 .
5- (انظر) الذکر : باب 1344 .

277 - ازدِیادُ الإیمانِ
277 - افزایش یافتن ایمان

الکتاب:

(وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانا) . (1)

(وَ إِذَا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمانا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِیمَانا وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ) . (2)

(3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الإیمانَ یَبْدو لُمْظَةً فی القلبِ ؛ کلَّما ازْدادَ الإیمانُ ازْدادَتِ اللُّمْظَةُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ الإیمانَ یَبْدو لُمْظَةً بَیْضَاءَ فی القلبِ ، فکلَّما ازْدادَ الإیمانُ عِظَما ازْدادَ البَیاضُ ، فإذا اسْتُکْمِلَ الإیمانُ ابْیَضَّ القلبُ کُلُّهُ . (5)

(6)

277

افزایش یافتن ایمان

قرآن:

«و چون آیات او بر ایشان تلاوت شود بر ایمان آنان بیفزاید».

«و چون سوره ای نازل شود بعضی می پرسند: این [سوره ]به ایمان کدام یک از شما افزود؟ آنان که ایمان آورده اند به ایمانشان افزوده شود و آنان اند که شادمانی می کنند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :ایمان، به صورت نقطه ای سپید در قلب ظاهر می شود؛ هر چه بر ایمان افزوده شود آن نقطه سپید گسترش می یابد.

امام علی علیه السلام :ایمان همچون نقطه سفیدی در قلب ظاهر می شود و هر چه بر ایمان افزوده شود آن سفیدی بزرگتر می شود و چون ایمان کامل گردد تمام قلب سپید می شود.

ص :429


1- الأنفال : 2 .
2- التوبة : 124 .
3- (انظر) البقرة : 260 ، الکهف : 13 ، 14 ، الأحزاب : 22 ، الفتح : 4 ، المجادلة : 22 .
4- نهج البلاغة: الحکمة5.
5- کنز العمّال : 1734 .
6- (انظر) بحار الأنوار : 69 / 175 باب 33 . الیقین : باب 4197 .

کلام فی الإیمان و ازدیاده:

الإیمان بالشیء لیس مجرّد العلم الحاصل به کما یستفاد من أمثال قوله تعالی : «إنّ الّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أدْبارِهِم مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدی» (1) ، و قوله : «إنّ الّذِینَ کَفَروا و صَدُّوا عَن سَبیلِ اللّهِ و شَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدی» (2) ، و قوله : «و جَحَدوا بِها و اسْتَیْقَنَتْها أنْفُسُهُم» (3) ، و قوله : «و أضَلَّهُ اللّهُ علی عِلْمٍ» (4) ، فالآیات _ کما تری _ تثبت الارتداد و الکفر و الجحود و الضلال مع العلم .

فمجرّد العلم بالشیء و الجزم بکونه حقّا لا یکفی فی حصول الإیمان و اتّصاف من حصل له به ، بل لا بدّ من الالتزام بمقتضاه و عقد القلب علی مؤدّاه بحیث یترتّب علیه آثاره العملیّة و لو فی الجملة ، فالذی حصل له العلم بأنّ اللّه تعالی إله لا إله غیره فالتزم بمقتضاه _ و هو عبودیّته و عبادته وحده _ کان مؤمنا ، و لو علم به و لم یلتزم فلم یأت بشیء من الأعمال المظهرة للعبودیّة کان عالما و لیس بمؤمن .

و من هنا یظهر بطلان ما قیل : إنّ الإیمان هو

مجرّد العلم و التصدیق ؛ و ذلک لما مرّ أنّ العلم ربّما یجامع الکفر .

و من هنا یظهر أیضا بطلان ما قیل : إنّ الإیمان هو العمل ؛ و ذلک لأنّ العمل یجامع النفاق ، فالمنافق له عمل و ربّما کان ممّن ظهر له الحقّ ظهورا علمیّا و لا إیمان له علی أیّ حال .

و إذ کان الإیمان هو العلم بالشیء مع الالتزام به بحیث یترتّب علیه آثاره العملیّة ، و کلّ من العلم و الالتزام ممّا یزداد و ینقص و یشتدّ و یضعف ، کان الإیمان المؤلّف منهما قابلاً للزیادة و النقیصة و الشدّة و الضعف ، فاختلاف المراتب و تفاوت الدرجات من الضروریّات التی لا یشکّ فیها قطّ .

هذا ما ذهب إلیه الأکثر و هو الحقّ ، و یدلّ علیه من النقل قوله تعالی : «لِیَزْدادُوا إیمانا مَعَ إیمانِهِم» (5) و غیره من الآیات ، و ما و رد من أحادیث أئمّة أهل البیت علیهم السلام الدالّة علی أنّ الإیمان ذو مراتب .

و ذهب جمع منهم أبو حنیفة و إمام الحرمَین و غیرهما إلی أنّ الإیمان لا یزید و لا ینقص ، و احتجّوا علیه بأنّ الإیمان اسم للتصدیق البالغ حدّ الجزم و القطع ، و هو ممّا لا یتصوّر فیه الزیادة و النقصان ، فالمصدّق إذا ضمّ إلی تصدیقه الطاعات أو ضمّ إلیه المعاصی فتصدیقه بحاله لم یتغیّر أصلاً .

و أوّلوا ما دلّ من الآیات علی قبوله الزیادة و النقصان بأنّ الإیمان عَرَض لا یبقی بشخصه بل بتجدّد الأمثال ، فهو بحسب انطباقه علَی الزمان بأمثاله المتجدّدة یزید و ینقص کوقوعه للنبیّ صلی الله علیه و آله علَی التوالی من غیر فترة متخلّلة ، و فی غیره بفترات قلیلة أو کثیرة ، فالمراد بزیادة الإیمان توالی أجزاء الإیمان من غیر فترة أصلاً أو بفترات قلیلة .

و أیضا للإیمان کثرة بکثرة ما یؤمن به ، و شرائع الدین لمّا کانت تنزل تدریجا و المؤمنون یؤمنون بما ینزل منها ، و کان یزید عدد الأحکام حینا بعد حین ، کان إیمانهم أیضا یزید تدریجا ، و بالجملة : المراد بزیادة الإیمان کثرته عددا .

و هو بیّن الضعف ، أمّا الحجّة ففیها أوّلاً : إنّ قولهم : الإیمان اسم للتصدیق الجازم ممنوع ، بل هو اسم للتصدیق الجازم الذی معه الالتزام کما تقدّم بیانه . اللّهمّ إلاّ أن یکون مرادهم بالتصدیق العلم مع الالتزام .

و ثانیا : إنّ قولهم : إنّ هذا التصدیق لا یختلف بالزیادة و النقصان دعوی بلا دلیل ، بل مصادرة علَی المطلوب ، و بناؤه علی کون الإیمان عَرَضا و بقاء الأعراض علی نحو تجدّد الأمثال لا ینفعهم شیئا ؛ فإنّ من الإیمان ما لا تحرّکه العواصف ، و منه ما یزول بأدنی سبب یعترض و أوهن شبهة تطرأ ، و هذا ممّا لا یعلّل بتجدّد الأمثال و قلّة الفترات و کثرتها ، بل لا بدّ من استناده إلی قوّة الإیمان و ضعفه سواء قلنا بتجدّد الأمثال أم لا . مضافا إلی بطلان تجدّد الأمثال علی ما بُیّن فی محلّه .

و قولهم : إنّ المصدِّق إذا ضمّ إلیه الطاعات أو ضمّ إلیه المعاصی لم یتغیّر حاله أصلاً ممنوع ، فقوّة الإیمان بمزاولة الطاعات و ضعفها بارتکاب المعاصی ممّا لا ینبغی الارتیاب فیه ، و قوّة الأثر و ضعفه کاشفة عن قوّة مبدأ الأثر و ضعفه ، قال تعالی : «إلَیْهِ یَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ و العَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ» (6) ، و قال : «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الّذِینَ أساؤوا السُّوءی أنْ کَذَّبُوا بآیاتِ اللّهِ و کانُوا بِها یَسْتَهزؤونَ» (7) .

و أمّا ما ذکروه من التأویل فأوّل التأویلین یوجب کون من لم یستکمل الإیمان _ و هو الذی فی قلبه فترات خالیة من أجزاء الإیمان علی ما ذکروه _ مؤمنا و کافرا حقیقة ، و هذا ممّا لا یساعده و لا یشعر به شیء من کلامه تعالی .

و أمّا قوله تعالی : «وَ ما یُؤمِنُ أکْثَرُهُم بِاللّهِ إلاّ و هُمْ مُشْرِکونَ» (8) فهو إلَی الدلالة علی کون الإیمان ممّا یزید و ینقص أقرب منه إلَی الدلالة علی نفیه ؛ فإنّ مدلوله أنّهم مؤمنون فی حال أنّهم مشرکون ، فإیمانهم إیمان بالنسبة إلَی الشرک المحض ، و شرک بالنسبة إلَی الإیمان المحض ، و هذا معنی قبول الإیمان للزیادة و النقصان . و ثانی التأویلَین یفید أنّ الزیادة فی الإیمان و کثرته إنّما هی بکثرة ما تعلّق به ، و هو الأحکام و الشرائع المنزلة من عند اللّه ، فهی صفة للإیمان بحال متعلّقه ، و السبب فی اتّصافه بها هو متعلّقه ، و لو کان هذه الزیادة هی المرادة من قوله : «لِیَزْدادُوا إیمانا مَعَ إیمانِهِم» کان الأنسب أن تجعل زیادة الإیمان فی الآیة غایة لتشریع الأحکام الکثیرة و إنزالها ، لا لإنزال السکینة فی قلوب المؤمنین ، هذا (9) .

گفتاری درباره ایمان و افزایش پذیری آن:

چنان که از امثال این آیات بر می آید، ایمان داشتن به یک چیز صرفاً علم داشتن به آن نمی باشد: «بی گمان کسانی که پس از آنکه (راه) هدایت بر آنان روشن شد (به حقیقت) پشت کردند» و «کسانی که کافر شدند و از راه خدا باز داشتند و پس از آنکه راه هدایت بر آنان آشکار شد، با پیامبر در افتادند» و «و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روی ظلم و تکبّر آن را انکار کردند» و «و خدا او را با وجود آنکه می دانست، گمراه ساخت». این آیات، همچنان که ملاحظه می کنید، ارتداد و کفر و انکار و گمراهی را با وجود علم اثبات می کند.

بنا بر این، صرف علم داشتن به چیزی و اعتقاد قطعی به حقانیّت آن، در حصول ایمان کافی نیست و صاحب چنین علمی را نمی توان مؤمن نامید، بلکه باید به مقتضای علم خود نیز پایبند باشد و به مفاد آن اعتقاد و باور قلبی داشته باشد، به طوری که آثار عملی آن، هر چند فی الجمله، در وی بروز کند. پس، کسی که علم دارد به اینکه خداوند متعال خدایی است و جز او هیچ خدایی وجود ندارد و به مقتضای این علم خود _ یعنی عبودیت او و پرستیدن تنها او _ نیز پایبند است، چنین کسی مؤمن به شمار می آید. اما اگر چنین علم و معرفتی داشته باشد، لیکن بدان ملتزم و پایبند نباشد و هیچ عملی که نشانگر عبودیت باشد انجام ندهد. چنین شخصی عالم هست اما مؤمن نیست.

از این جا، نادرستی این سخن برخی که گفته اند:

ایمان عبارت از صرف علم و تصدیق است، روشن می شود؛ چرا که گفتیم علم و کفر با هم قابل جمع هستند.

و نیز بطلان این سخن عدّه ای که گفته اند: ایمان همان عمل است، آشکار می گردد؛ زیرا عمل با نفاق جمع می شود؛ زیرا منافق عمل می کند و گاهی اوقات هم حقّ و حقیقت برایش ظهور علمی دارد، لیکن در عین حال ایمان ندارد.

حال که ایمان عبارت شد از علم به چیزی همراه با التزام به آن به گونه ای که آثار عملیِ آن علم بر آن مترتّب شود و از طرفی علم و التزام قابل افزایش و کاهش و شدّت و ضعف هستند، بنا بر این، ایمان هم که از این دو عنصر تشکیل شده قابل افزایش و کاهش و شدّت و ضعف می باشد. پس، اختلاف مراتب و درجات ایمان از ضروریاتی است که به هیچ وجه شک بردار نیستند.

این مطلب نظر اکثر دانشمندان است و حقیقت هم همین است. آیه «تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند» و آیات دیگری از این قبیل دلالت بر همین مطلب دارد. همچنین احادیثی که از امامان اهل بیت علیهم السلام درباره مراتب داشتن ایمان وارد شده است، این نظر را تأیید می کند.

عدّه ای هم مانند ابو حنیفه و امام الحرمین و دیگران بر این باور رفته اند که ایمان افزایش و کاهش پذیر نیست و برای این سخن خود چنین دلیل آورده اند که: ایمان، نام آن تصدیقی است که به مرحله جزم و قطع رسیده باشد و افزایش و کاهش پذیری در چنین معنایی قابل تصوّر نمی باشد. بنا بر این، شخص تصدیق کننده چه طاعات را به تصدیق خود ضمیمه کند و چه معاصی را، تصدیق او همچنان به قوّت خود باقی است و هرگز تغییر نمی کند.

اینان آیاتی را که دالّ بر افزایش و کاهش پذیری ایمان است، تأویل و توجیه کرده اند و گفته اند ایمان عَرَض است و بشخصه باقی نمی ماند، بلکه بقای آن به نحو تجدّد امثال است؛ یعنی بر حسب انطباقش بر زمان به نحو امثال متجدّده آن است که افزایش و کاهش می پذیرد. برای مثال، در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان به طور متوالی و بدون فاصله زمانی صورت می پذیرد و در دیگران با فاصله های زمانیِ اندک یا زیاد. بنا بر این، مراد از افزایش ایمان، توالی اجزای ایمان است که این توالی، یا بدون هیچ گونه فاصله زمانی است و یا با فاصله های زمانی اندک.

نیز ایمان یک کثرت دیگر هم دارد و آن منوط به کثرت اموری است که ایمان به آنها تعلّق می گیرد و چون احکام و شرایعِ دین تدریجاً نازل می شده و مؤمنان هم بر حسب نزول تدریجی آنها تدریجاً ایمان می آورده اند و شمار احکام نیز هر از چند گاهی اضافه می شده است، بنا بر این ایمان آنان نیز تدریجاً افزایش می یافته است و به طور کلی، مراد از افزایش ایمان، زیاد شدن عدد آنهاست.

سستیِ این نظر کاملاً روشن است؛ زیرا اولاً اینکه گفته اند ایمان نامی است برای تصدیق جزمی، قابل قبول نیست. چون که همان گونه که بیان داشتیم، ایمان نامی است برای تصدیق جازم توأم با التزام و پایبندی، مگر اینکه مرادشان از تصدیق، علم همراه با التزام باشد.

ثانیاً: اینکه گفته اند این تصدیق افزایش و کاهش نمی پذیرد، ادعایی بدون دلیل و بلکه مصادره به مطلوب است و این استدلال آنها که ایمان یک امر عرضی است و بقای اعراض به نحو تجدّد امثال می باشد در اثبات مدّعای آنان کار آمد نیست؛ زیرا ما می بینیم ایمان هایی هست که در برابر توفان حوادث هم از جا تکان نمی خورد و در مقابل ایمان هایی وجود دارد که با کمترین حادثه ای که پیش می آید یا با سست ترین شبهه ای که بروز می کند متزلزل می شود و از بین می رود و چنین اختلاف و تفاوتی را نمی شود با مسأله تجدّد امثال و کمی و زیادی فاصله های زمانی، توجیه و تعلیل کرد، بلکه ناچار باید آن را به نیرومندی و ضعف ایمان نسبت داد، خواه به تجدد امثال قائل باشیم یا نباشیم. به علاوه بطلان مسأله تجدد امثال در جای خود روشن شده است.

و اینکه گفته اند: شخص تصدیق کننده، چه اطاعت را ضمیمه تصدیقش کند و چه معصیت، اثری در تصدیق او ندارد و به هیچ وجه تصدیق او را تغییر نمی دهد، این سخن نیز پذیرفتنی نیست؛ چون نیرومند شدن ایمان در اثر انجام طاعات و ضعیف و سست شدن آن بر اثر ارتکاب معاصی، موضوعی است که نباید در آن تردید داشت و نیرومندیِ اثر یا ضعف آن، حکایت از نیرومندی مبدأ اثر یا ضعف آن دارد. خداوند متعال می فرماید: «سخن پاکیزه به سوی او بالا می رود و کار شایسته آن را بالا می برد» و نیز می فرماید: «آنگاه فرجام کسانی که بدی کردند (بسی) بدتر بود (چرا) که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند می گرفتند».

و امّا اینکه آیات دالّ بر افزایش و کاهش پذیری ایمان را تأویل کرده اند، این تأویل آنها درست نیست؛ چون به موجب تأویلِ نخست آنان، باید کسی که ایمان کامل ندارد _ یعنی کسی که در قلبش فاصله هایی است خالی از اجزای ایمان _ در حقیقت هم مؤمن باشد و هم کافر و این مطلبی است که در کلام خداوند متعال نکته ای وجود ندارد که آن را تأیید یا به آن اشاره کند .

آیه «و بیشتر آنان به خدا ایمان نمی آورند، مگر اینکه مشرک هستند» نیز دلالتش بر افزایش و کاهش پذیری ایمان، بیشتر و نزدیکتر است تا به دلالت بر نفی آن؛ چون مدلول آن این است که آنان در حالی که مشرکند مؤمن هستند؛ زیرا ایمانشان نسبت به شرک محض، ایمان به حساب می آید و در مقایسه با ایمان محض، شرک و این همان معنای افزایش و کاهش پذیری ایمان است.

تأویل و توجیه دوم آنها که می گوید: افزایش و کثرت ایمان در حقیقت به کثرت متعلَّق آن، یعنی احکام و شرایع نازل شده از جانب خداوند است و این افزایش و کثرتِ صفتِ ایمان ، صفت برای متعلّق آن است و سبب اتّصاف ایمان به این وصف،در واقع متعلّق آن می باشد، این نیز صحیح نیست؛ زیرا اگر مراد از آیه شریفه «تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند» این نوع افزایش بود، مناسب تر آن بود که افزایش ایمان در این آیه نتیجه و غایت تشریع احکام فراوان و انزال آنها قرار داده شود، نه نتیجه و غایتی برای فرو فرستادن آرامش در دل های مؤمنان.

ص :430


1- محمّد : 25.
2- لاحظ کتابنا «تدوین السنّة» .
3- الکَرامیة ، تنسب إلی محمّد بن کرّام السجزی من مجسّمة العامة ، ولد بسجستان وجاور بمکة ، ثمّ انصرف إلی الشام ، ومات بالقدس عام (255) .
4- محمّد : 32.
5- النمل : 14.
6- ابن الجوزی عبد الرحمان بن علی البغدادی (528 _ 597 ه ) .
7- ولد الصغانی عام (577) وتوفی عام (650 ه ) ، وکتابه مطبوع متداول .
8- الجاثیة : 23.
9- الفتح : 4 .

@

ص :431

@

ص :432

@

ص :433

@

ص :434

278 - دَرَجاتُ الإیمانِ
278 - درجات ایمان

الکتاب:

( هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ) . (1)

(2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أعلی مَنازِلِ الإیمانِ دَرَجةٌ واحدةٌ مَن بَلَغَ إلَیها فَقَد فازَ و ظَفِرَ ، و هُو أنْ یَنْتَهیَ بِسَرِیرَتِهِ فی الصَّلاحِ إلی أنْ لا یُبالیَ لَها إذا ظَهَرَتْ و لا یَخافَ عِقابَها إذا اسْتَتَرَتْ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:إنّ الإیمانَ عَشْرُ دَرَجاتٍ بِمَنزِلَةِ السُلَّمِ، یُصْعَدُ مِنهُ مِرْقاةً بَعدَ مِرْقاةٍ، فلا یَقُولَنَّ صاحبُ الاثنَینِ لِصاحِبِ الواحدِ : لَستَ علی شَیءٍ ، حتّی یَنْتهیَ إلَی العاشِرِ . فلا تُسْقِطْ مَن هُو دُونَکَ فیُسْقِطَکَ مَن هُو فَوقَکَ ، و إذا رأیتَ مَن هُو أسْفَلُ مِنکَ بدرجةٍ فارْفَعْهُ إلیکَ برِفْقٍ ، و لا تَحْمِلَنَّ علَیهِ ما لا یُطیقُ فَتَکْسِرَهُ ، فإنّ مَن کَسَرَ مؤمنا فعلَیهِ جَبْرُهُ . (4)

عنه علیه السلام :المؤمنونَ علی سَبْعِ دَرَجاتٍ، صاحِبُ دَرَجةٍ مِنهُم فی مَزیدٍ مِنَ اللّهِ عزّ و جلّ . (5)

278

درجات ایمان

قرآن:

«این دو گروه نزد خدا درجاتی دارند گوناگون و خدا به کارهایشان آگاه است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بالاترین مرتبه ایمان درجه ای است که هر کس به آن دست یابد رستگار و پیروز شده است و آن، این است که باطن آدمی به آن حدّ از پاکی برسد که اگر آشکار شود پروایی نداشته باشد و اگر پوشیده ماند از کیفر [خدا بر آن ]نترسد.

امام صادق علیه السلام :ایمان ، مانند نردبانی است که ده پله دارد و پله های آن یکی پس از دیگری پیموده می شود. پس کسی که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزی نیستی، تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین تر خود چنین سخنی بگوید). آن را که در پله پایینتر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را می اندازد. اگر دیدی کسی یک پله از تو پایینتر است با مهربانی و ملایمت او را به طرف خود بالا کشان و فراتر از توانش باری به دوش او مگذار که او را می شکنی. و هر کس مؤمنی را بشکند باید شکستگی او را جبران کند.

امام صادق علیه السلام :مؤمنان هفت درجه دارند و خداوند عزّ و جلّ به [درجه] هر صاحب درجه می افزاید.

ص :435


1- آل عمران : 163 .
2- (انظر) الأنعام : 83 ، 132 ، یوسف : 76 ، الإسراء : 21 ، الأحقاف : 19 ، الحدید : 10 ، المجادلة : 11 ، الحشر : 9 ، 10 .
3- بحار الأنوار : 71 / 369 / 19 .
4- الکافی : 2 / 45 / 2 .
5- الخصال : 352 / 31 ، انظر تمام الحدیث .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ وَضعَ الإیمانَ علی سَبْعةِ أسْهُمٍ : علی البِرِّ و الصِّدقِ و الیقینِ و الرِّضا و الوَفاءِ و العِلمِ و الحِلمِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ایمان را به هفت بخش تقسیم کرده است: نیکوکاری، راستگویی، یقین، خشنودی، وفاداری، دانش و بردباری.

279 - أفضَلُ الإیمانِ
279 - برترین ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضلُ الإیمانِ أنْ تَعلمَ أنّ اللّهَ معکَ حَیثُ ما کُنتَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضلُ الإیمانِ أنْ تُحِبَّ للّهِ ، و تُبْغِضَ للّهِ ، و تُعْمِلَ لِسانَکَ فی ذِکرِ اللّهِ عزّ و جلّ ، و أنْ تُحِبَّ للنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ ، و تَکْرَهَ لَهُم ما تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ ، و أنْ تَقولَ خَیرا أو تَصمُتَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضلُ الإیمانِ الصّبرُ و السَّماحَةُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضلُ الإیمانِ خُلقٌ حَسَنٌ . (6)

279

برترین ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین ایمان آن است که بدانی خداوند همه جا با تو هست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین ایمان آن است که برای خدا دوست بداری، برای خدا دشمن بداری، زبانت را در ذکر خدا به کار گیری، آنچه برای خود دوست داری، برای مردم نیز دوست داشته باشی و آنچه را بر خود نمی پسندی برای مردم نیز نپسندی، و به نیکی سخن گویی یا خاموش بمانی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین ایمان، شکیبایی و بخشندگی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین ایمان، خوی نیکوست.

ص :436


1- الکافی : 2 / 42 / 1 ، انظر تمام الحدیث .
2- (انظر) بحار الأنوار : 69 / 154 باب 32 . المعرفة : باب 2545 . المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 678 .
3- کنز العمّال : 66 .
4- کنز العمّال : 67 .
5- کنز العمّال : 74 .
6- کنز العمّال : 75 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضلُ الإیمانِ حُسنُ الإیقانِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :برترین ایمان، یقین نیکو [به خدا ]است.

280 - شُعَبُ الإیمانِ
280 - شاخه های ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإیمانُ بِضْعٌ و سَبعونَ شُعْبَةً ، فأفْضَلُها قَولُ لا إله إلاّ اللّهُ ، و أدْناها إماطَةُ الأذی عَنِ الطَّریقِ ، و الحَیاءُ شُعْبَةٌ مِن الإیمانِ . (3)

(4)

280

شاخه های ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان هفتاد و اندی شاخه است که برترین آنها قول «لا إله إلاّ اللّه » است و کمترین آنها برداشتن چیزهای آزارنده از سر راه مردم؛ و حیا نیز شاخه ای از ایمان است.

281 - أرکانُ الإیمانِ
281 - ارکان ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإیمانُ فی عَشرَةٍ : المعرفةُ ، و الطّاعةُ ، و العِلمُ ، و العَملُ ، و الوَرَعُ ، و الاجتِهادُ ، و الصَّبرُ ، و الیقینُ ، و الرِّضا ، و التَّسْلیمُ ، فأیَّها فَقدَ صاحِبُهُ بَطَلَ نِظامُهُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ علی أربَعةِ أرْکانٍ : التَّوکُّلُ علَی اللّهِ، و التَّفْویضُ إلَی اللّهِ ، و التَّسْلیمُ لأمرِ اللّهِ ، و الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ . (6)

عنه علیه السلام :حُسْنُ العَفافِ و الرِّضا بالکَفافِ مِن دعائمِ الإیمانِ . (7)

281

ارکان ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان در ده چیز است: شناخت، فرمانبری [از خدا]، علم، عمل، پارسایی، سخت کوشی، شکیبایی، یقین، خشنودی و تسلیم [در برابر خدا] . هر یک از این ده رکن کم شود رشته ایمان از هم می گسلد.

امام علی علیه السلام :ایمان بر چهار رکن استوار است: توکّل به خدا، وا گذاشتن کارها به خدا، گردن نهادن به فرمان خدا، و راضی بودن به قضای خدا.

امام علی علیه السلام :خویشتنداری نیکو و خرسند بودن به قدر کفاف ، از پایه های ایمان است.

ص :437


1- غرر الحکم : 2992 .
2- (انظر) الإسلام : باب 1855 .
3- کنز العمّال : 52 .
4- (انظر) کنز العمّال : 1 / 35 .
5- بحار الأنوار : 69 / 175 / 28 .
6- بحار الأنوار : 78 / 63 / 154 .
7- غرر الحکم : 4838 .

عنه علیه السلام :الإیمانُ علی أرْبَعِ دَعائمَ : علَی الصَّبرِ ، و الیقینِ ، و الجهادِ ، و العَدلِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :ایمان بر چهار ستون استوار است: بر صبر و یقین و جهاد و عدالت.

282 - أوثَقُ عُرَی الإیمانِ
282 - محکمترین دستگیره های ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوْثَقُ عُرَی الإیمانِ : الوَلایةُ فی اللّهِ ، و الحُ_بُّ فی اللّهِ ، و البُغْضُ فی اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَنْ أوثَقِ عُرَی الإیمانِ _: الحُبُّ للّهِ، و البُغْضُ للّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أوثَقُ العُری کَلِمَةُ التَّقوی . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لأصحابهِ : أیُّ عُرَی الإیمانِ أوْثَقُ ؟ فقالوا : اللّهُ و رسولُهُ أعْلَمُ ، و قالَ بَعضُهُم : الصَّلاةُ ، و قالَ بَعضُهُم : الزَّکاةُ ، ......... فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لِکُلِّ ما قُلْتُم فَضْلٌ و لَیسَ بهِ ، و لکنّ أوثَقَ عُرَی الإیمانِ : الحُبُّ فی اللّهِ ، و البُغْضُ فی اللّهُ ، و تَوالِی أولیاءِ اللّه و التَّب_رّی مِن أعداءِ اللّهِ . (6)

282

محکمترین دستگیره های ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محکمترین دستگیره های ایمان، پیوند به خاطر خدا، دوستی به خاطر خدا و دشمنی به خاطر خداست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از استوارترین دستاویزهای ایمان _فرمود : دوست داشتن برای خدا و دشمنی کردن برای خدا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :استوارترین دستگیره های ایمان [کلمه تقواست.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: کدام دستگیره ایمان محکمتر است؟ عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر می دانند. آنگاه یکی گفت: نماز، دیگری گفت: زکات ......... پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر یک از اینها که گفتید، اهمّیت خود را دارد، اما آنچه من می خواهم نیست، بلکه محکمترین دستگیره های ایمان دوست داشتن برای خداست و دشمنی کردن به خاطر خدا و پیوند با دوستان خدا و بیزاری از دشمنان خدا.

ص :438


1- کنز العمّال : 1388 .
2- (انظر) الإسلام : باب 1856 ، 1858 ، 1859 . الصدق : باب 2161 .
3- کنز العمّال : 43525 .
4- کنز العمّال : 1391 .
5- تنبیه الخواطر : 2 / 33 .
6- بحار الأنوار : 69 / 242 / 17 .

عنه علیه السلام :إنّ مِن أوثَقِ عُرَی الإیمانِ أن تُحِبَّ فی اللّهِ ، و تُبْغِضَ فی اللّهِ ، و تُعْطیَ فی اللّهِ ، و تَمْنَعَ فی اللّهِ تعالی . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :از استوارترین دستاویزهای ایمان این است که برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمنی ورزی و به خاطر خدا داد و دهش کنی و به خاطر خداوند متعال از بخشش خودداری ورزی.

283 - الإیمانُ المُستَقَرُّ وَالمُستَودَعُ
283 - ایمان استوار و ایمان ناپایدار

الکتاب:

(وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ) . (3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فمِنَ الإیمانِ ما یکونُ ثابتا مُسْتَقِرّا فی القلوبِ ، و مِنهُ ما یکونُ عَوارِیَ بَینَ القلوبِ و الصُّدوِر ، إلی أجلٍ معلومٍ ، فإذا کانتْ لَکُم بَراءَةٌ مِن أحدٍ فَقِفُوهُ حتّی یَحْضُرَهُ المَوتُ ، فعِندَ ذلکَ یَقَعُ حَدُّ البَراءةِ . (4)

الإمامُ الصّ_ادقُ علیه السلام_ ف_ی بی_ان ال_مُسْتقَ_رِّ و المُسْتَودَعِ _: فالمُسْتَقَرُّ الإیمانُ الثَّابتُ ، و المُسْتَوْدَعُ المُعارُ . (5)

283

ایمان استوار و ایمان ناپایدار

قرآن:

«اوست خداوندی که شما را از یک نفْس بیافرید. بعضی پایدار و بعضی ناپایدار. هر آینه آیات را برای آنان که می فهمند تشریح نموده ایم».

حدیث:

امام علی علیه السلام :قسمی از ایمان در دلها استوار و پابرجاست و قسمی دیگر میان دلها و سینه ها عاریت و ناپایدار تا زمانی معلوم (هنگام مرگ). پس اگر از کسی بیزارید او را وا گذارید ]و درباره کفر و ایمان او حکم نکنید [تا مرگش فرا رسد در آن وقت سزاوار بیزاری می گردد.

امام صادق علیه السلام_ در تبیین مستقَرّ و مستودَع _فرمود : مستقَرّ، ایمان استوار است و مستودَع، ایمان عاریتی.

ص :439


1- الأمالی للمفید : 151 / 1 .
2- (انظر) عنوان 93 «المحبّة (الحبّ فی اللّه )» .
3- الأنعام : 98 .
4- نهج البلاغة: الخطبة189.
5- قرب الإسناد: 382/1345.

284 - ما یُثَبِّتُ الإیمانَ
284 - عوامل استوار شدن ایمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا کُمَیلُ ، إنّما تَسْتَحِقُّ أنْ تَکونَ مُسْتَقرّا إذا لَزِمْتَ الجادّةَ الواضِحَةَ الّتی لا تُخرِجُکَ إلی عِوَجٍ ، و لا تُزیلُکَ عَن مَنْهجِ ما حَمَلْناکَ علَیهِ و(ما) هَدَیْناکَ إلَیهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عمّا یُثَبِّتُ الإیمانَ فی العبدِ _: الّذی یُثَبّتُهُ فیهِ الوَرَعُ ، و الّذی یُخْرِجُهُ مِنهُ الطَّمَعُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَان فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوافِقا فأثْبِتْ لَهُ الشَّهادةَ بالنَّجاةِ ، و مَن لَم یَکُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوافِقا فإنّما ذلکَ مُسْتَوْدَعٌ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ هُو العَدْلُ ، إنَّما دَعا الِعبادَ إلَی الإیمانِ بهِ لا إلَی الکُفرِ ، و لا یَدْعو أحَدا إلَی الکُفرِ بهِ ، فمَنْ آمَنَ باللّهِ ثُمّ ثَبَتَ لَهُ الإیمانُ عندَ اللّهِ لَم یَنْقُلْهُ اللّهُ عزّ و جلّ بعدَ ذلکَ مِن الإیمانِ إلَی الکُفْرِ . (4)

عنه علیه السلام :لا یَثْبُتُ لَه (5) الإیمانُ إلاّ بالعَمَلِ ، و العَمَلُ مِنهُ . (6)

284

عوامل استوار شدن ایمان

امام علی علیه السلام :ای کمیل! تو زمانی سزاوار آنی که ]در ایمان [پایدار باشی که همواره شاهراه روشنی را بپیمایی که تو را به کج راهه نمی کشاند و از راهی که ما تو را به آن کشانده ایم و به آن رهنمونت شده ایم، بیرون نمی برد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از عواملی که ایمان را در انسان استوار می سازد _فرمود : آنچه ایمان را در آدمی استوار می کند، وَرَع است و آنچه ایمان را از دل او بیرون می راند طمع است.

امام صادق علیه السلام :هر کس کردارش با گفتارش یکی است، به نجات و رستگاری او گواهی بده و هر کس کردارش با گفتارش سازگار نباشد ایمانش عاریتی است.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ عادل است . بی گمان او مردم را به ایمان آوردن به خود فراخوانده است، نه به کفر، او هیچ کس را به کفر دعوت نمی کند. پس هر که به خدا ایمان آورد و ایمان او نزد خدا ثابت باشد خداوند او را از ایمان به کفر باز نخواهد برد.

امام صادق علیه السلام :ایمان مؤمن جز با عمل استوار نمی شود. عمل جزء ایمان است.

ص :440


1- بحار الأنوار : 77 / 272 / 1.
2- الخصال : 9 / 29 .
3- الکافی : 2 / 420 / 1 .
4- بحار الأنوار : 69 / 213 / 1 .
5- الضمیر یرجع إلَی المؤمن .
6- الکافی : 2 / 38 / 6 .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ جَبَلَ النّبیّینَ علی نُبُوَّتِهِم فلا یَرْتَدّونَ أبدا ، و جَبَلَ الأوصِیاءَ علی وَصایاهُم فلا یَرْتَدّونَ أبدا ، و جَبَلَ بعضَ المؤمنینَ علَی الإیمانِ فلا یَرْتَدّونَ أبدا. و مِنهُمْ مَن اُعِیرَ الإیمانَ عارِیةً ، فإذا هُو دَعا و ألحَّ فی الدُّعاءِ ماتَ علَی الإیمانِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :خداوند پیامبران را بر سرشت نبوّتشان آفرید، از این رو هرگز مرتدّ نمی شوند و اوصیا را بر سرشت وصایت هایشان آفرید، بدین سبب هرگز مرتدّ نمی شوند و برخی مؤمنان را بر سرشت ایمان آفرید، از این رو هرگز مرتدّ نمی شوند و برخی از مؤمنان هم ایمان عاریتی دارند؛ اینان اگر ]برای استواری ایمان خود [دعا کنند و در دعا اصرار ورزند، با ایمان می میرند.

285 - تَذَوُّقُ طَعمِ الإیمانِ
285 - چشیدن طعم ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ثلاثٌ مَن کُنَّ فیه ذاقَ طَعْمَ الإیمانِ : مَن کانَ لا شیءَ أحبُّ إلَیهِ مِن اللّهِ و رسولِهِ ، و من کان لَأنْ یُحرقَ بالنّار أحبَّ إلیهِ مِن أنْ یَرْتَدَّ عن دِینِهِ ، و من کانَ یُحبُّ للّهِ و یُبغضُ للّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ وجَدَ بِهِنَّ حلاوةَ الإیمانِ : أنْ یکونَ اللّهُ و رسولُهُ أحَبَّ إلیهِ مِمّا سِواهُما ، و أنْ یُحِبَّ المَرْءَ لا یُحِبُّهُ إلاّ للّهِ ، و أن یَکْرَهَ أنْ یَعودَ فی الکُفرِ بَعدَ إذْ أنْقَذَهُ اللّهُ مِنهُ کما یَکْرَهُ أنْ یُلْقی فی النّارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ مَن فعلَهُ_نّ فق_د طَعِ_مَ طَعْ_مَ الإیمانِ : مَن عَبَدَ اللّهَ وحده و أنّه لا إله إلاَّ اللّه ، و أعطی زکاةَ مالهِ طَیِّبةً بها نفسُهُ ......... ، و زکّی نفسَهُ . (5)

285

چشیدن طعم ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که هر کس داشته باشد طعم ایمان را چشیده است: کسی که هیچ چیزی را بیشتر از خدا و پیامبر او دوست نداشته باشد و کسی که اگر او را با آتش بسوزانند برایش بهتر است تا اینکه از دینش دست شوید و کسی که برای خدا دوستی و دشمنی ورزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که هر کس داشته باشد، با آنها شیرینی ایمان را می چشد: ]اوّل [خدا و رسول او را از هر چیز دیگر بیشتر دوست داشته باشد. ]دوم [انسان دوستی او تنها برای خدا باشد و ]سوم] بعد از آن که خداوند او را از کفر نجات بخشید، دیگر خوش نداشته باشد به کفر بازگردد، همچنان که دوست ندارد در آتش افکنده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که هر کس آنها را انجام دهد بی گمان طعم ایمان را چشیده است: هر کس تنها خدای یگانه را بپرستد و زکات مال خویش را با رضایت خاطر بپردازد ......... و تزکیه نفس کند.

ص :441


1- الکافی : 2 / 419 / 5 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 69 / 212 باب 34 .
3- کنز العمّال : 72 .
4- کنز العمّال : 43212 .
5- کنز العمّال : 10 .

عنه صلی الله علیه و آله :ذاقَ طعمَ الإیمانِ مَن رَضِیَ باللّهِ ربّا و بالإسلامِ دِینا ، و بمحمّدٍ رسولاً . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که به پروردگاریِ خدا و دین اسلام و پیامبری محمّد(صلی الله علیه و آله) خشنود باشد، طعم ایمان را چشیده است.

286 - عَدَمُ تَذَوُّقِ طَعمِ الإیمانِ
286 - نچشیدن طعم ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربعٌ لم یَجِدْ رَجلٌ طعْمَ الإیمانِ حتّی یؤمنَ بِهنَّ : أنْ لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، وَ أنّی رسولُ اللّهِ بَعَثنی بِالحَقِّ ، وَ أنّهُ مَیِّتٌ ثُمّ مبعوثٌ مِن بَعدِ المَوتِ ، وَ یُؤمنَ بالقَدرِ کلِّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یجدُ العَبدُ صَریحَ الإیمانِ حتّی یُحبَّ و یُبغِضَ للّهِ ، فَإذا أحبَّ للّهِ وَ أبغضَ للّه فقدِ اسْتَحقّ الوَلایةَ مِنَ اللّهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یجِدُ عبدٌ طعمَ الإیمانِ حتّی یترُکَ الکذبَ هَزْلَهُ و جِدَّهُ . (4)

عنه علیه السلام :لا یَجدُ عَبدٌ طعمَ الإیمانِ حتّی یَعلمَ أنَّ ما أصابَهُ لم یکُن لِیُخطِئَهُ ، وََأنَّ ما أخطأهُ لم یکُن لیُصیبَهُ، وََأنَّ الضّارَّ النّافِعَ هوَ اللّهُ عزّ و جلّ . (5)

286

نچشیدن طعم ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که تا انسان، به آنها ایمان نیاورد، مزه ایمان را نمی چشد: اینکه خدایی جز اللّه نیست، اینکه من فرستاده خدا هستم و به حق مرا برانگیخته است، اینکه می میرد و پس از مرگ دوباره برانگیخته می شود و اینکه به کلّ تقدیر ایمان آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده آنگاه زلال ایمان را می یابد که برای خدا دوست و دشمن بدارد،پس، هرگاه برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمنی ورزد، بی گمان سزامند ولایت خداست.

امام علی علیه السلام :هیچ بنده ای طعم ایمان را نمی چشد مگر آنگاه که دروغ گفتن را، به شوخی یا جدّی، ترک گوید.

امام علی علیه السلام :هیچ بنده ای مزه ایمان را نمی چشد مگر آن که بداند آنچه بدو رسیده، ممکن نبود نرسد و آنچه به او نرسیده، ممکن نبود که برسد و اینکه زیان بخش و سود رسان ، خداوند عزّ و جلّ است و بس.

ص :442


1- کنز العمّال : 9 .
2- کنز العمّال : 16 .
3- کنز العمّال : 98 .
4- بحار الأنوار : 72 / 249 / 14 .
5- الکافی : 2 / 58 / 7 .

عنه علیه السلام :لا یذوقُ المَرءُ من حَقیقةِ الإیمانِ حتّی یکونَ فیهِ ثلاثُ خصالٍ : الفقهُ فی الدِّینِ ، و الصّبرُ علی المَصائبِ ، و حُسْنُ التّقدیرِ فی المَعاشِ . (1)

امام علی علیه السلام :آدمی حقیقت ایمان را نمی چشد مگر سه خصلت در او باشد: فهم در دین، صبر در برابر مصائب، و برنامه ریزی درست در امر معاش.

287 - عَدَمُ تَذَوُّقِ حَلاوَةِ الإیمانِ
287 - نچشیدن حلاوت ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کان أکثرُ همّهِ نیلَ الشّهَواتِ نُزِعَ مِن قلبهِ حلاوةُ الإیمانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یجِدُ الرّجلُ حلاوةَ الإیمانِ فی قَلبهِ حتّی لا یُبالیَ مَن أکلَ الدُّنیا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یجِدُ حلاوةَ الإیمانِ حتّی یؤمنَ بالقَدَرِ خیرِهِ و شرِّهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حرامٌ علی قلوبِکُم أنْ تعرِفَ حَلاوةَ الإیمانِ حتّی تَزهَدَ فی الدّنیا . (5)

(6)

287

نچشیدن حلاوت ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بیشترین همّ و غمش و تلاشش رسیدن به خواهشهای نفسانی باشد، حلاوت ایمان از قلبش گرفته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی حلاوت ایمان را در قلب خود نمی یابد، مگر زمانی که برایش مهم نباشد چه کسی دنیا را [بُرد و] خورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[آدمی] حلاوت ایمان را حس نمی کند، مگر زمانی که به خوب و بد تقدیر، ایمان آورد.

امام صادق علیه السلام :چشیدن حلاوت ایمان بر دلهای شما حرام گشته مگر آنگاه که از دنیا روی گردان شوند.

ص :443


1- بحار الأنوار : 71 / 85 / 29 .
2- تنبیه الخواطر : 2 / 116 .
3- الکافی : 2 / 128 / 2 .
4- کنز العمّال : 595 .
5- الکافی : 2 / 128 / 2 .
6- (انظر) العبادة : باب 2465 . المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 680 . العلم : باب 2852 .

288 - أدنَی الإیمانِ
288 - کمترین درجه ایمان

الکافی عن سُلیمَ بنِ قیسٍ :سَمِعتُ عَلیّا صلواتُ اللّه علیهِ یَقولُ ......... : أدْنی ما یکونُ بهِ العبدُ مؤمنا أن یُعرِّفَهُ اللّهُ تبارکَ و تعالی نفسَهُ فیُقِرَّ لَهُ بالطّاعةِ ، و یُعرِّفَهُ نبیَّهُ صلی الله علیه و آله فیُقِرَّ لَهُ بالطّاعةِ ، و یُعرِّفَهُ إمامَهُ و حجّتَهُ فی أرضهِ و شاهِدَهُ علی خَلقِهِ فیُقِرَّ لَهُ بالطّاعةِ. قالَ سُلیمٌ : قلتُ لَه : یا أمیرَ المؤمنینَ ، و إنْ جَهِلَ جمیعَ الأشیاءِ إلاّ ما وَصَفْتَ ؟ قالَ : نَعَم، إذا اُمِرَ أطاعَ ، و إذا نُهِیَ انْتَهی . (1)

(2)

288

کمترین درجه ایمان

الکافی_ به نقل از سلیم بن قیس _: از امام علی علیه السلام شنیدم که می فرمود: کمتر چیزی که بنده با داشتن آن مؤمن می باشد، این است که خداوند تبارک و تعالی ، خود را به او بشناساند، و او در برابر فرمان خداوند گردن نهد و نیز پیامبرِ خود صلی الله علیه و آله را به او بشناساند و او به فرمان پیامبر گردن نهد و نیز امام و حجّت خود در زمین و گواهش بر خلق را به وی بشناساند و او در برابر وی نیز سر طاعت فرود آورد.

عرض کردم: ای امیر مؤمنان! هر چند هیچ چیز دیگری، جز آنچه برشمردی، نداند؟ فرمود: آری، هرگاه دستوری به او داده شود اطاعت کند و هرگاه از چیزی نهی شود انجام ندهد.

289 - ما یُخرِجُ مِنَ الإیمانِ
289 - آنچه انسان را از ایمان خارج می کند

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:قَد یَخْرُجُ [العبدُ] مِن الإیمانِ بخَمْسِ جِهاتٍ مِن الفعلِ کُلُّها مُتَشابِهاتٌ مَعروفاتٌ : الکفرُ ، و الشِّرکُ ، و الضّلالُ ، و الفِسقُ ، و رُکوبُ الکبائرِ . (3)

289

آنچه انسان را از ایمان خارج می کند

امام صادق علیه السلام :بنده به سبب یکی از پنج کار که همگی مانند هم و شناخته شده هستند، از ایمان خارج می شود: کفر، شرک، گمراهی، فسق و ارتکاب کبائر.

290 - أدنی ما یُخرِجُ مِنَ الإیمانِ
290 - کمترین چیزی که انسان را از ایمان خارج می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أدنَی الکفرِ أنْ یَسمعَ الرّجُلُ مِن أخیهِ الکَلِمَةَ فیَحْفَظَها علَیهِ یُریدُ أنْ یَفْضَحَهُ بها ، اُولئکَ لا خَلاقَ لَهُم . (4)

290

کمترین چیزی که انسان را از ایمان خارج می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کمترینِ کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آن رسوا سازد. این افراد بویی از انسانیت نبرده اند.

ص :444


1- الکافی : 2 / 414 / 1، انظر تمام الحدیث .
2- (انظر) معرفة اللّه : باب 2571 .
3- تحف العقول : 330 ، انظر تمام الحدیث .
4- بحار الأنوار:77/193/11.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أدنی ما یَخرُجُ بهِ الرّجُلُ مِن الإیمانِ أنْ یُواخِیَ الرّجُلَ علی دِینهِ فیُحصیَ علَیهِ عَثَراتِهِ و زَلاّتِهِ لِیُعَنِّفَهُ (لِیُعَیِّرَهُ) بها یَوما (مّا) . (1)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ : ما أدنی ما یکونُ بهِ العبدُ کافرا ؟ _: أنْ یَبْتَدِعَ بهِ شیئا فیَتَولّی علَیهِ ، و یَتَبرَّأَ (و یَبْرَأ) مِمّنْ خالَفَهُ . (2)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ : ما أدنی ما یَصیرُ بهِ العبدُ کافرا ؟ فأخَذَ حَصاةً مِن الأرضِ فقالَ _: أنْ یقولَ لهذِه الحَصاةِ : إنّها نَواةٌ ، و یَبْرأَ مِمَّن خالَفَهُ علی ذلکَ . (3)

عنه علیه السلام :أدنی ما یَخرُجُ بهِ الرّجُلُ مِن الإیمانِ أنْ یَجْلِسَ إلی غالٍ فیَسْتَمِعَ إلی حَدیثهِ و یُصَدِّقَهُ عَلی قَولِهِ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :کمترین چیزی که انسان را از ایمان خارج می سازد این است که با کسی پیوند برادری دینی ببندد و سپس لغزشها و خطاهای او را برشمارد، تا روزی آنها را دستمایه سرزنش وی قرار دهد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: کمترین چیزی که موجب کفر بنده می شود چیست؟ _فرمود : اینکه بدعتی بگذارد و از آن دفاع کند و از هر که با آن مخالفت ورزد، بیزاری جوید.

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد: کمترین چیزی که بنده با آن کافر می شود چیست؟ و ایشان سنگ ریزه ای از روی زمین برداشت _فرمود : اینکه بگوید: این، یک هسته است و از هر که با این سخن او مخالفت ورزد، بیزاری جوید.

امام صادق علیه السلام :کمترین چیزی که انسان به سبب آن از ایمان خارج می شود این است که با یک غلو کننده [در دین] بنشیند و به حرفهایش گوش دهد و آنها را تأیید کند.

ص :445


1- معانی الأخبار : 394/48 .
2- معانی الأخبار : 393/43 .
3- بحار الأنوار : 72/220/6 .
4- الخصال : 72 / 109 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 301 ، 302 . الشرک : باب 1973 . الکفر : باب 3439 . عنوان 32 «البدعة» .

291 - ما یُجانِبُ الإیمانَ
291 - آنچه از ایمان به دور است

الکتاب:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ) . (1)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لاِءِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزّیً لَوْ کانُوا عِندَنَا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا ) . (2)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ ) . (3)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ) . (4)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارَی أَوْلِیاءَ ) . (5)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوا وَ لَعِبا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفّارَ أوْلِیاءَ ) . (6)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَکُمْ ) . (7)

291

آنچه از ایمان به دور است

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! دوست همرازی جز از همکیشان خود مگیرید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! همانند آن کافران مباشید که درباره برادران خود که به سفر یا به جنگ رفته بودند، می گفتند: اگر نزد ما بودند نمی مردند و کشته نمی شدند».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به ناحق مخورید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! به جای مؤمنان کافران را به دوستی مگیرید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! یهود و نصارا را به دوستی برنگزینید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اهل کتاب را که دین شما را به مسخره و بازی می گیرند و نیز کافران را به دوستی نگیرید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چیزهای پاکیزه ای را که خدا بر شما حلال کرده است حرام مکنید» .

ص :446


1- آل عمران : 118 .
2- آل عمران : 156 .
3- النساء : 29 .
4- النساء : 144 .
5- المائدة : 51 .
6- المائدة : 57 .
7- المائدة : 87 .

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ ) . (1)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ ) . (2)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ) . (3)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الاْءِیمَانِ ) . (4)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ ) . (5)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکَارَی حَتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ ) . (6)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ) . (7)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسی فَبَرَّأَهُ اللّهُ مِمّا قالُوا ) . (8)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ ) . (9)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهایی که چون برای شما آشکار شوند اندوهگینتان می کنند، مپرسید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون کافران را حمله ور دیدید فرار مکنید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! شما که می دانید نباید به خدا و پیامبر خیانت کنید و در امانت خیانت ورزید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر پدر یا برادرتان دوست دارند که کفر را به جای ایمان برگزینند آنها را به دوستی مگیرید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی نگیرید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می گویید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! پا جای پاهای شیطان مگذارید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! همچون کسانی نباشید که موسی را آزرده کردند و خدایش از آنچه گفته بودند مبرّایش ساخت».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! مبادا که گروهی گروه دیگر را مسخره کند».

ص :447


1- المائدة : 101 .
2- الأنفال : 15 .
3- الأنفال : 27 .
4- التوبة : 23 .
5- الممتحنة : 1 .
6- النساء : 43 .
7- النور : 21 .
8- الأحزاب : 69 .
9- الحجرات : 11 .

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالاْءِثْمِ ) . (1)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ ) . (2)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّما الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ ) . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَجتَمِعُ الشُّحُّ و الإیمانُ فی قلبِ عَبدٍ أبدا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خَصْلتانِ لا تَجتَمِعانِ فی مؤمنٍ : البُخلُ ، و سُوءُ الظَّنِّ بالرِّزقِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :خُلُقان لا یَجتَمِعانِ فی مؤمنٍ : الشُّحُّ ، و سُوءُ الخُلقِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یُطبَعُ المؤمنُ علی کلِّ خَصلةٍ و لا یُطبَعُ علی الکذبِ و لا علی الخِیانةِ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن قُسِمَ لَه الخُرقُ حُجِبَ عنه الإیمانُ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ لا یکونُ مُحارِفا. (9)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر با یکدیگر نجوا می کنید به گناه نجوا مکنید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! دارایی ها و فرزندان تان شما را از یاد خدا باز ندارد».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بتها و گروه بندی [و قمار]با تیرها پلیدی و کار شیطان است، بنا بر این از آن اجتناب کنید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخل و ایمان، هرگز با هم در قلب بنده ای جمع نمی شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو خصلت است که در مؤمن گرد نمی آیند: بخل و بد گمانی به روزی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو خوی در مؤمن فراهم نمی آیند: بخل و بد خویی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن با هر خصلتی سرشته می شود، اما با دروغگویی و خیانت سرشته نمی شود.

امام باقر علیه السلام :هر که خشونت و درشتخویی قسمتش شود، از ایمان محروم می مانَد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، بی بهره و نصیب از روزی نیست.

ص :448


1- المجادلة : 9 .
2- المنافقون : 9 .
3- المائدة : 90 .
4- بحار الأنوار : 73 / 302 / 10 .
5- بحار الأنوار : 77 / 172 / 8 .
6- بحار الأنوار : 77 / 173 / 8 .
7- تحف العقول : 55 .
8- الکافی : 2 / 321 / 1 .
9- بحار الأنوار : 103 / 86 / 16 .

عنه علیه السلام :ستّةٌ لا تکونُ فی مؤمنٍ : العُسرُ ، و النَّکَدُ ، و الحَسدُ، و اللَّجاجةُ ، و الکِذْبُ ، و البَغْیُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :شش چیز در مؤمن نباشد: تنگنایی، تیره روزی (/ بی خیری)، حسادت، لجبازی، دروغ و تجاوز.

292 - ما یَقتَضیهِ الإیمانُ
292 - مقتضیات ایمان

الکتاب:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) . (3)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رَابِطُوا ) . (4)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للّهِ ) . (5)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ) . (6)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالعُقُودِ ) . (7)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ تَوَلَّوْا عنه وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ ) . (8)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للّهِِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ ) . (9)

292

مقتضیات ایمان

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا چنان که شاید بترسید و جز مسلمان نمیرید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایی فرا خوانید و در جنگها پایداری کنید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! همیشه عدالت را به پا دارید و برای خدا شهادت دهید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! در راه خدا استوار باشید و به عدالت شهادت دهید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! به پیمانها وفا کنید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخنش را می شنوید از او روی بر مگردانید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون خدا و پیامبرش شما را به چیزی فرا خوانند که زندگی تان می بخشد دعوتشان را اجابت کنید».

ص :449


1- تحف العقول : 377 .
2- (انظر) الإسلام : باب 1862 . الکذب : باب 3402 . الأمانة : باب 305 .
3- آل عمران : 102 .
4- آل عمران : 200 .
5- النساء : 135 .
6- المائدة : 8 .
7- المائدة : 1 .
8- الأنفال : 20 .
9- الأنفال : 24 .

( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا ) . (1)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیرا ) . (2)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً ) . (3)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْرا کَثِیرا) . (4)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِیدا) . (5)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ) . (6)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصَارَ اللّهِ ) . (7)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نارا) . (8)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إلَی اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحا) . (9)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکَمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ ) . (10)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا بترسید برایتان فُرقان (جدا سازِ حق از باطل) قرار می دهد».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر به فوجی از دشمن برخوردید پایداری کنید و خدا را بسیار یاد کنید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! با کافرانی که نزدیک شمایند بجنگید، باید در شما شدّت عمل احساس کنند».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را فراوان یاد کنید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و سخن استوار بگویید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و هر کس بنگرد که برای فردایش چه فرستاده است».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! یاوران خدا باشید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! خود و خانواده خود را از آتش نگه دارید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! به درگاه خدا توبه کنید توبه ای خالصانه».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! مراقب خود باشید، اگر راه را یافته باشید، آنکه گمراه شده به شما زیان نمی رساند».

ص :450


1- الأنفال : 29 .
2- الأنفال : 45 .
3- التوبة : 123 .
4- الأحزاب : 41 .
5- الأحزاب : 70 .
6- الحشر : 18 .
7- الصفّ : 14 .
8- التحریم : 6 .
9- التحریم : 8 .
10- المائدة : 105 .

293 - وَجهُ تَسمِیَةِ المُؤمِنِ
293 - علت نامگذاری مؤمن به این نام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا اُنَبِّئُکُم لِمَ سُمِّیَ المؤمنُ مؤمنا ؟ لإیمانهِ النّاسَ علی أنفسِهِم و أموالهِم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما سُمِّیَ المؤمنُ مؤمنا لأنّه یُؤمِنُ علَی اللّهِ فیُجیزُ اللّهُ أمانَهُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّما سُمِّیَ المؤمنُ لأنَّهُ یؤمَنُ مِن عذابِ اللّه تعالی ، و یؤمنُ علَی اللّهِ یومَ القیامةِ فیُجِیزُ لَه ذلکَ . (3)

293

علت نامگذاری مؤمن به این نام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا به شما بگویم که چرا مؤمن، مؤمن نامیده شده است؟ چون جان و مال مردم از [تعرّض] او در امان است.

امام صادق علیه السلام :مؤمن، مؤمن نامیده شده است؛ چون خود را در امان خدا در می آورد و خدا به او امان می دهد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن از آن رو مؤمن نامیده شده است که از عذاب خداوند متعال در امان است و روز قیامت خود را در امان خدا در می آورد و خدا امان خواهی او را می پذیرد.

294 - عَظَمَةُ المُؤمِنِ
294 - بزرگی مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المؤمنَ یُعرَفُ فی السَّماءِ کما یَعرِفُ الرّجُلُ أهلَهُ و ولدَهُ ، و إنّه لَأکرَمُ علَی اللّهِ مِن مَلَکٍ مُقَرَّبٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ أکْرَمُ علَی اللّهِ مِن ملائکتِهِ المُقَرَّبینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ جلّ ثَناؤهُ یقولُ : و عِزَّتی و جَلالی ، ما خَلَقتُ مِن خَلْقی خَلْقا أحَبَّ إلَیَّ مِن عَبدیَ المؤمنِ . (6)

294

بزرگی مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همان گونه که مرد، زن و فرزندانش را می شناسد، مؤمن در آسمان شناخته می شود. او نزد خدا از فرشته مقرّب گرامی تر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن نزد خدا گرامی تر از فرشتگان مقرّب اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، جلّ ثناؤه ، می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند آفریده ای نیافریده ام که نزد من محبوبتر از بنده مؤمنم باشد.

ص :451


1- بحار الأنوار: 67/60/3.
2- بحار الأنوار : 78/196/16 .
3- بحار الأنوار : 67 / 63 / 7 .
4- عیون أخبار الرضا : 2 / 33 / 62 .
5- کنز العمّال : 821 .
6- بحار الأنوار : 71/158/75 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ أعطی المؤمنَ ثلاثَ خِصالٍ: العِزَّ فی الدُّنیا و الدِّینِ ، و الفَلْجَ فی الآخِرَةِ ، و المَهابةَ فی صُدورِ العالَمینَ . (1)

بحار الأنوار :رُویَ أنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَظرَ إلَی الکعبةِ فقالَ : مَرْحَبا بالبیتِ! ما أعْظَمَکَ و أعْظَمَ حُرمَتَکَ علَی اللّهِ ! و اللّهِ، لَلْمؤمنُ أعْظَمُ حُرمَةً مِنکَ لأنَّ اللّهَ حَرّمَ منکَ واحدةً و مِن المؤمنِ ثلاثةً: مالَهُ ، و دمَهُ، و أنْ یُظَنَّ بهِ ظَنَّ السَّوءِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَقْدِرُ الخلائقُ علی کُنْهِ صفةِ اللّهِ عزّ و جلّ ، فکما لا یَقدِرُ علی کُنهِ صفةِ اللّهِ عزّ و جلّ فکذلکَ لا یَقْدِرُ علی کُنهِ صفةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و کما لا یَقدِرُ علی کُنهِ صفةِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله فکذلکَ لا یَقدِرُ علی کُنهِ صفةِ الإمامِ علیه السلام و کما لا یَقدِرُ علی کُنهِ صفةِ الإمامِ علیه السلام کذلکَ لا یَقدِرُ علی کُنهِ صفةِ المؤمنِ . (3)

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ ......... : لَو لم یکُنْ مِن خَلْقی فی الأرضِ فیما بینَ المَشرقِ و المَغربِ إلاّ مؤمنٌ واحدٌ مَع إمامٍ عادلٍ لاَسْتَغْنَیتُ بعِبادَتِهما عن جمیعِ ما خَلَقتُ فی أرضی ، و لَقامَتْ سَبْعُ سماواتٍ و أرَضِینَ بهما . (4)

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ سه خصلت به مؤمن بخشیده است: عزّت در دنیا و دین، رستگاری در آخرت، و ابّهت در دلهای جهانیان.

بحار الأنوار :روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به کعبه نگاه کرد و فرمود: آفرین به تو خانه، چقدر نزد خدا بزرگ و محترمی! امّا به خدا قسم حرمت مؤمن از تو بیشتر است؛ زیرا خداوند از تو یک چیز را حرام کرد و از مؤمن سه چیز را: مالش را، خونش را و گمان بد بردن به او را.

امام صادق علیه السلام :خلایق از پی بردن به کُنْه صفت خداوند عزّ و جلّ ناتوانند، و همچنان که از رسیدن به کنه صفت خدا ناتوانند، از دریافت ژرفای صفت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز ناتوانند و همچنان که از پی بردن به کنه صفت پیامبر خدا عاجزند، از رسیدن به ژرفای صفت امام ناتوانند و همچنان که امام را چنان که باید نمی توانند بشناسند، از شناخت حقیقت مؤمن [چنان که باید] ناتوانند.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده: اگر از شرق تا غرب کره زمین، آفریده ای نداشتم بجز یک مؤمن و یک پیشوای دادگر، هر آینه با عبادت آن دو، [اگر به عبادت نیازی داشتم ]از همه آنچه در زمین آفریده ام، بی نیاز بودم و هفت آسمان و زمین، به خاطر آن دو پا بر جا می مانْد.

ص :452


1- بحار الأنوار : 68 / 16 / 21 .
2- بحار الأنوار : 67 / 71 / 39 .
3- بحار الأنوار : 67/65/13 .
4- بحار الأنوار : 75/152/22 .

عنه علیه السلام :المؤمنُ أعظمُ حُرمَةً مِن الکعبةِ . (1)

امام صادق علیه السلام :حرمت مؤمن از کعبه بیشتر است.

295 - المُؤمِنونَ کَالجَسَدِ الواحِدِ
295 - مؤمنان همچون یک پیکرند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المُؤمِنینَ فی تَوادِّهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ مَثَلُ الجَسدِ ؛ إذا اشتکی مِنهُ عُضوٌ تَداعی سائرُ الجَسَدِ بالسَّهَرِ و الحُمّی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنونَ تَتَکافَأُ دِماؤهُم ، و هُم یَدٌ علی مَن سِواهُم ، و یَسعی بذِمَّتِهم أدْناهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله:المؤمنونَ بعضُهم لبعضٍ نَصَحَةٌ وادُّونَ و إنِ افْتَرَقَتْ مَنازلُهُم و أبدانُهُم ، و الفَجَرَةُ بعضُهم لبعضٍ غَشَشَةٌ مُتَخاذِلونَ و إنِ اجْتَمَعتْ مَنازلُهُم و أبدانُهُم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا و اللّهِ ، لا یکونُ المؤمنُ مؤمنا أبدا حتّی یکونَ لأخیهِ مِثلَ الجَسدِ ، إذا ضَرَبَ علَیهِ عِرْقٌ واحدٌ تَداعَتْ لَه سائرُ عُرُوقِهِ . (5)

295

مؤمنان همچون یک پیکرند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنان در دوستی، عطوفت و مهر ورزی نسبت به هم چونان یک پیکرند؛ که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا را بی خوابی و تب فرا می گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنان خونهایشان برابر است، در برابر دیگران یکدست هستند و اگر کمترین آنها [به دشمن] امان دهد دیگران به آن احترام می گذارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنان ، خیرخواه و دوستدار یکدیگرند هر چند خانه ها و بدنهایشان از هم دور باشد، و فاجران نسبت به یکدیگر دغلکارند و همیاری ندارند، هر چند خانه ها و بدنهایشان کنار هم باشد.

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم مؤمن هرگز مؤمن نیست، مگر آن که برای برادر خود همچون بدن باشد که هرگاه رگی از او [از درد و بیماری ]بجنبد دیگر رگهایش با آن هم صدا شوند.

ص :453


1- الخصال : 27 / 95 .
2- مسند ابن حنبل : 6 / 379 / 18408 .
3- کنز العمّال : 402 .
4- کنز العمّال : 757 .
5- بحار الأنوار : 74/274/17 .

296 - مَن هو المُؤمِنُ؟
296 - مؤمن کیست؟

الکتاب:

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانا وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ * الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ * أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ) . (1)

(2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المؤمنُ بخیرٍ علی کلِّ حالٍ ، تُنْزَعُ نفسُهُ مِن بینِ جَنبَیهِ و هُو یَحْمَدُ اللّهَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ مُکَفَّرٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ أخو المؤمنِ ، لا یَدَعُ نَصیحتَهُ علی کلِّ حالٍ . (5)

296

مؤمن کیست؟

قرآن:

«مؤمنان کسانی هستند که چون نام خدا برده شود دلهاشان ترسان شود و چون آیات خدا بر آنان خوانده شود ایمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توکّل می کنند؛ همان کسان که نماز می گزارند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند. اینان مؤمنان حقیقی هستند. نزد پروردگارشان درجاتی دارند و مغفرتی و رزقی نیکو».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، در هر حالتی در خیر و خوبی است؛ حتی در آن حال که جانش از سینه اش برکنده شود، خدا را حمد و سپاس می گوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن [با همه خوبیهایش به مردم ، ]مورد ناسپاسی قرار می گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن برادر مؤمن است در هیچ حال از نصیحت و خیرخواهی برادر خود فروگذار نمی کند.

ص :454


1- الأنفال : 2 _ 4 .
2- (انظر) التوبة : 71 ، یوسف : 106 ، المؤمنون : 1 _ 11 ، القصص : 52 _ 55 ، السجدة : 15 _ 19 ، الشوری : 36 _ 39 ، الفتح : 29 ، البیّنة : 5 ، 7 _ 8 .
3- کنز العمّال : 682 .
4- کنز العمّال : 684 .
5- کنز العمّال : 687 .

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ لا یُثَرَّبُ علَیهِ بشیءٍ أصابَهُ فی الدُّنیا ، و إنّما یُثَرَّبُ علَی الکافرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ هَیِّنٌ لَیِّنٌ ، حتّی تَخالَهُ مِن اللِّینِ أحمقَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ مَن آمَنَهُ النّاسُ علی دِمائهِم و أموالِهم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنونَ هَیِّنونَ لَیِّنونَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله:المؤمنُ یَغارُ ،و اللّهُ أشَدُّ غَیرةً . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ غِرٌّ کریمٌ ، و الفاجرُ خِبٌّ لَئیمٌ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ مَنْفَعةٌ ؛ إنْ ماشَیْتَهُ نَفعکَ ، و إنْ شَاوَرْتَهُ نَفعکَ ، و إن شَارکْتَهُ نَفعکَ ، و کلُّ شَیءٍ مِن أمرِهِ مَنْفعةٌ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ الّذی نفسُهُ مِنهُ فی عَناءٍ ، و النّاسُ فی راحةٍ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ یأکُلُ بشَهوَةِ عِیالِهِ ، و المنافقُ یأکُلُ أهلُهُ بشَهوَتِهِ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن نسبت به چیزی که در دنیا به سرش آمده سرزنش نمی شود بلکه کافر مورد توبیخ و سرزنش قرار می گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن رام و ملایم است، چندان که از شدّت ملایمت، می پنداری احمق است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن کسی است که مردم او را بر جان و مال خود امین کرده باشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنان، نرم و ملایمند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن غیرتمند است و خدا غیرتمندتر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن خوش دل و بزرگوار است و فاجر حیله گر و فرومایه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[وجودِ] مؤمن سود است. اگر با او راه بروی به تو سود می رساند، اگر با وی مشورت کنی به تو بهره می رساند، اگر با او شراکت کنی به تو فایده می رساند. همه چیز و همه کارش سود است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن کسی است که نفْسش از او در رنج است و مردم در آسایش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن به اشتهای خانواده خود غذا می خورد و منافق خانواده اش به اشتهای او غذا می خورند.

ص :455


1- کنز العمّال : 688 .
2- کنز العمّال : 690 .
3- کنز العمّال : 739 .
4- بحار الأنوار : 67/355/58 .
5- کنز العمّال : 680 .
6- کنز العمّال : 681 .
7- کنز العمّال : 692 .
8- کنز العمّال : 752 .
9- کنز العمّال : 779 .

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمن یَبدأ بالسَّلامِ ، و المنافقُ یقولُ : حتّی یُبْدأَ بی ! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ کالغریبِ فی الدُّنیا ، لا یأنَسُ فی عِزِّها ، و لا یَجْزَعُ مِن ذُلِّها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ قَیّدَهُ القرآنُ عن کثیرٍ مِن هوی نفسِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ یأکُلُ فی مِعیً واحدٍ ، و الکافرُ یأکلُ فی سَبعَةِ أمْعاءٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ مِرآةُ المؤمنِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ مِرآةٌ لأخیهِ المؤمنِ ، یَنصَحُهُ إذا غابَ عنهُ ، و یُمیطُ عنه ما یَکرَهُ إذا شَهِدَ ، و یُوَسِّعُ لَهُ فی المجلسِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ للمؤمنِ کالبُنْیانِ ، یَشُدُّ بعضُه بعضا . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ یألَفُ و یُؤلَفُ ، و لا خیرَ فیمَن لا یألَفُ و لا یُؤلَفُ ، و خیرُ النّاسِ أنفَعهُمْ للنّاسِ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ إلْفٌ مألوفٌ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ابتدا سلام می کند، ولی منافق می گوید: باید به من سلام شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن در دنیا همچون غریب است، به عزّت آن خو نمی گیرد و از خواری آن نمی نالد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، دست و پای مؤمن را در برآوردن بسیاری از خواهشهای نفسانی اش بسته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، یک شکم غذا می خورد و کافر، هفت شکم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، آینه مؤمن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن آینه برادر مؤمن خویش است: در غیابش خیرخواه اوست، و در حضورش ناراحتیهایش را برطرف می سازد و در مجلس برای او جا باز می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن برای مؤمن مانند ساختمان است که اجزای مختلف آن یکدیگر را محکم می سازند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن الفت می گیرد و با او الفت می گیرند و کسی که الفت نگیرد و الفت پذیر نباشد از خیر و برکت بی بهره است. بهترین مردمان کسی است که برای مردم سودمندتر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، الفت می گیرد و مردم با او الفت پیدا می کنند.

ص :456


1- کنز العمّال : 778 .
2- کنز العمّال : 813 .
3- کنز العمّال : 814 .
4- کنز العمّال : 670 .
5- کنز العمّال:(672_673).
6- الجعفریّات : 197 .
7- کنز العمّال : 674 .
8- کنز العمّال : 679 .
9- بحار الأنوار : 67 / 309 / 41 .

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ یَسیرُ المَؤونةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تَجِدُ المؤمنَ مُجْتهِدا فیما یُطیقُ ، مُتَلَهِّفا علی ما لا یُطیقُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّتْهُ حَسَنتُهُ و ساءَتْهُ سَیّئتُهُ فهُو مؤمنٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ یَصِفُ المؤمنَ _: لطیفُ الحَرَکاتِ ، حُلْوُ المُشاهَدةِ ......... یَطلُبُ مِن الاُمورِ أعلاها ، و مِن الأخلاقِ أسْناها ......... لا یَحیفُ علی مَن یُبغِضُ ، و لا یأثَمُ فیمَن یُحِبُّ ......... قلیلُ المؤونةِ ، کثیر المَعونةِ ......... یُحسِنُ فی عملِهِ کأنّهُ ناظرٌ إلَیهِ ، غَضُّ الطَّرْفِ ، سَخِیُّ الکَفِّ ، لا یَرُدُّ سائلاً ......... یَزِنُ کلامَهُ ، و یُخْرِسُ لسانَهُ ......... لا یَقبَلُ الباطلَ مِن صدیقِهِ ، و لا یَرُدُّ الحقَّ علی عدوِّهِ ، و لا یَتعلّمُ إلاّ لِیَعْلمَ ، و لا یَعلمُ إلاّ لِیَعْملَ ......... إن سلَکَ مَع أهلِ الدُّنیا کانَ أکیَسَهُم ، و إنْ سَلکَ مَع أهلِ الآخرةِ کانَ أورَعَهُم . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المؤمنُ بِشْرُهُ فی وجهِهِ ، و حُزنُهُ فی قلبِهِ ، أوسَعُ شَیءٍ صَدْرا ، و أذَلُّ شَیءٍ نَفْسا ، یَکْرَهُ الرِّفْعةَ ، و یَشْنَأُ السُّمْعةَ ، طویلٌ غمُّهُ ، بَعیدٌ هَمُّهُ ، کثیرٌ صَمتُهُ ، مَشغولٌ وقتُهُ ، شَکورٌ ، صَبورٌ ، مَغمورٌ بفِکرَتِهِ ، ضَنینٌ بخَلّتِهِ ، سَهلُ الخَلیقةِ ، لَیِّنُ العَرِیکةِ ، نَفسُهُ أصْلَبُ مِن الصَّلْدِ ، و هُو أذَلُّ مِن العبدِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، زیرک و با هوش و هشیار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، کم خرج و زحمت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن را در انجام کارهایی که در توان اوست کوشا می یابی و بر انجام آنچه از توانش بیرون است اندوهناک.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از کار نیک خود شادمان باشد و از کار بد خویش ناراحت، او مؤمن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ در وصف مؤمن _ فرمود :حرکات و رفتارهایش ملایم و مهربان است و دیدارش شیرین ......... از هر چیز عالیترین آن را می جوید و از خویها والاترینشان را ......... بر دشمنش ستم نمی کند و به خاطر کسی که دوستش دارد مرتکب گناه نمی شود، ......... کم خرج و زحمت است و بسیار کمک و یاری می رساند ......... کارش را به خوبی انجام می دهد به طوری که گویی آن را می بیند، چشمانش فروهشته است، دست بخشنده دارد، و دست رد به سینه سائل نمی زند ......... سخنش را می سنجد و زبان در کام می کشد ......... باطل را از دوستش نیز نمی پذیرد و حق را حتّی از دشمنش انکار نمی کند، دانش نمی آموزد مگر برای دانستن و نمی آموزد مگر برای عمل کردن ......... اگر با دنیا طلبان همراه شود زیرکترین آنهاست و هرگاه با آخرت جویان برود پارساترین آنها.

امام علی علیه السلام :مؤمن شادی اش در چهره اش می باشد و اندوهش در دلش، سینه اش فراختر است و نَفْسش از هر چیز رامتر؛ بلند پایگی را ناخوش می دارد و شهرت را دشمن می شمارد اندوهش دراز است و همّتش بلند؛ بسیار خموش است و اوقاتش به بیکاری نمی گذرد؛ شکور است و شکیبا؛ غرق در اندیشه خویش است و در پایبندی به دوستی خود [با دیگران ]حریص. نرمخو و مهربان است، اراده اش سخت تر از سنگ خار است و با این حال از یک برده، خوارتر و افتاده تر است.

ص :457


1- کنز العمّال : 689 .
2- کنز العمّال : 685 .
3- کنز العمّال : 708 .
4- کنز العمّال : 700 .
5- بحار الأنوار : 67 / 71 / 34 و ص310 / 45 .
6- بحار الأنوار: 69/410/127 .

عنه علیه السلام :المؤمنُ وَقورٌ عندَ الهَزاهِزِ ، ثَبُوتٌ عندَ المَکارِهِ ، صَبورٌ عندَ البلاءِ ، شَکورٌ عندَ الرَّخاءِ ، قانعٌ بما رَزقَهُ اللّهُ ، لا یَظلِمُ الأعداءَ ، و لا یَتَحامَلُ للأصدِقاءِ ، النّاسُ مِنهُ فی راحةٍ ، و نَفسُهُ فی تَعَبٍ . (1)

عنه علیه السلام :المؤمنُ غِرٌّ کریمٌ ، مأمونٌ علی نفسِهِ ، حَذِرٌ مَحزونٌ . (2)

عنه علیه السلام :المؤمنُ أمینٌ علی نفسِهِ ، مُغالِبٌ لِهَواهُ و حِسّهِ . (3)

عنه علیه السلام :المؤمنُ إذا وُعِظَ ازْدَجرَ ، و إذا حُذِّرَ حَذِرَ، و إذا عُبِّرَ اعْتَبرَ ، و إذا ذُکِّرَ ذَکرَ ، و إذا ظُلِمَ غَفرَ . (4)

امام علی علیه السلام :مؤمن در گرفتاریهای تکان دهنده، استوار است، در نا خوشیها پابرجا، در بلا شکیبا، در آسایش سپاسگزار و به آنچه خدا روزی اش کرده قانع است، به دشمنان ستم روا نمی دارد و به خاطر دوستان نیز به دیگران ستم نمی کند، مردم از او در آسایش اند و جانش [از او ]در رنج است.

امام علی علیه السلام :مؤمن خوش دل (بی شیله پیله) و بزرگوار است، امین نفس خویش و همواره بر حذر و اندوهگین است.

امام علی علیه السلام :مؤمن امانتدار نفس خویش است، و چیره بر هوی و هوس خویش.

امام علی علیه السلام :مؤمن چون اندرزش دهند از خطا [باز می ایستد و چون بر حذرش دارند حذر می کند و چون پندش دهند پند می پذیرد و چون به او یادآور شوند متذکّر می گردد و هرگاه ستم بیند می بخشد.

ص :458


1- مطالب السؤول : 54 .
2- غرر الحکم : 1901 .
3- غرر الحکم : 2204 .
4- غرر الحکم : 2076 .

عنه علیه السلام :المؤمنُ دأْبُهُ زَهادَتُهُ ، و هَمُّهُ دِیانَتُهُ ، و عِزّهُ قَناعتُهُ ، و جِدُّهُ لآخِرَتِهِ ، قد کَثُرَتْ حَسَناتُهُ ، و علَتْ درَجاتُهُ ، و شارَفَ خَلاصَهُ و نَجاتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :المؤمنُ دائمُ الذِّکرِ ، کثیرُ الفِکرِ ، علَی النَّعماءِ شاکرٌ، و فی البلاءِ صابرٌ . (2)

عنه علیه السلام :المؤمن مَن طَهّرَ قلبَهُ مِن الدَّنِیَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :المؤمنُ یَقْظانُ ، یَنتظِرُ إحدَی الحُسْنَیَیْنِ . (4)

عنه علیه السلام :المؤمنُ عفیفٌ فی الغِنی ، مُتَنزِّهٌ عَن الدُّنیا . (5)

عنه علیه السلام :المؤمنُ شاکرٌ فی السَّرّاءِ ، صابرٌ فی البلاءِ ، خائفٌ فی الرَّخاءِ . (6)

عنه علیه السلام :المؤمنُ إذا سُئلَ أسْعَفَ ، و إذا سَألَ خَفَّفَ . (7)

عنه علیه السلام :المؤمنُ مَن وَقی دِینَهُ بدُنیاهُ ، و الفاجرُ مَن وقی دُنیاهُ بدِینِهِ . (8)

عنه علیه السلام :المؤمنُ لا یَحیفُ علی مَن یُبغِضُ ، و لا یأثَمُ فیمَن یُحِبُّ ، و إن بُغِیَ علَیهِ صَبرَ حتّی یکونَ اللّهُ عزّ و جلّ هُو المُنْتَصِرَ لَهُ . (9)

امام علی علیه السلام :مؤمن شیوه و عادتش زهد اوست و همه اهتمام او دینش و عزّت او قناعتش و تلاش او برای آخرتش؛ خوبیهایش بسیار است و درجاتش بلند و در آستانه رهایی و رستگاری است.

امام علی علیه السلام :مؤمن، همیشه به یاد خداست، زیاد می اندیشد، بر نعمتها سپاسگزار و در بلا شکیباست.

امام علی علیه السلام :مؤمن، کسی است که دل خود را از پستی پاک کرده باشد.

امام علی علیه السلام :مؤمن بیدار است و چشم به راه یکی از دو فرجام نیک.

امام علی علیه السلام :مؤمن، در هنگام توانگری پاکدامن است، و از دنیا وارسته.

امام علی علیه السلام :مؤمن، هنگام خوشی و آسایش سپاسگزار است و هنگام گرفتاری و بلا، شکیبا و به گاه ناز و نعمت ترسان.

امام علی علیه السلام :هرگاه از مؤمن چیزی خواسته شود، زیاد کمک می کند و چون خود چیزی از کسی بخواهد، سبک می گیرد.

امام علی علیه السلام :مؤمن کسی است که دین خود را با دنیای خود حفظ کند و فاجر کسی است که دنیای خود را با دینش نگه دارد.

امام علی علیه السلام :مؤمن، به دشمن خود ستم نمی کند و به خاطر دوست خود مرتکب گناه نمی شود؛ اگر به او ستم شود، شکیبایی می ورزد تا خداوند عزّ و جلّ انتقام او را بگیرد.

ص :459


1- غرر الحکم : 2103 .
2- غرر الحکم : 1933 .
3- غرر الحکم : 1956 .
4- غرر الحکم : 1639 .
5- غرر الحکم : 1744 .
6- غرر الحکم : 1743 .
7- غرر الحکم : 1825 .
8- غرر الحکم : 2160 .
9- بحار الأنوار : 67 / 313 / 47 .

عنه علیه السلام :العقلُ خلیلُ المؤمنِ ، و العلمُ وزیرُهُ ، و الصّبرُ أمیرُ جُنودِهِ ، و العَملُ قَیِّمُهُ . (1)

عنه علیه السلام :اعلَموا _ عبادَ اللّه _ أنّ المؤمنَ لا یُصبحُ و لا یُمسی إلاّ و نفسُهُ ظَنُونٌ عِندَهُ ، فلا یَزالُ زارِیا علَیها و مُستَزیدا لَها . (2)

عنه علیه السلام :المؤمنونَ خَیْراتُهُم مَأمولةٌ ، و شُرورُهُم مَأمونةٌ . (3)

عنه علیه السلام :المؤمنونَ لأنفسِهِم مُتَّهِمونَ ، و مِن فارِطِ زَلَلهِم وَجِلونَ ، و للدُّنیا عائفونَ ، و إلَی الآخِرةِ مُشتاقونَ ، و إلَی الطّاعاتِ مُسارِعونَ . (4)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ اتّخَذَ اللّهَ عِصْمتَهُ و قولَهُ مِرآتَهُ ، فمَرّةً یَنظُرُ فی نَعْتِ المؤمنینَ ، و تارةً یَنظُرُ فی وَصفِ المُتَجَبّرینَ ، فهُو مِنهُ فی لَطائفَ ، و مِن نفسِهِ فی تَعارُفٍ ، و مِن فِطْنَتِهِ فی یقینٍ ، و مِن قُدْسِهِ علی تَمکینٍ . (5)

امام علی علیه السلام :عقل، رفیق مؤمن است و دانش وزیر او و شکیبایی، فرمانده سپاه او و عمل، سرپرست او.

امام علی علیه السلام :بندگان خدا! بدانید که مؤمن شب و روز را سپری نمی کند، مگر آن که به نفس خود بدگمان و بی اعتماد است، از این رو، پیوسته نفْس خود را سرزنش می کند و ]کارهای خوب را [از او بیشتر می خواهد.

امام علی علیه السلام :مؤمنان به خیرشان امید می رود و شرّشان به کسی نمی رسد.

امام علی علیه السلام :مؤمنان به خود بد گمانند، از فراوانی لغزشهای خود بیمناکند، از دنیا متنفّرند، مشتاق آخرتند و در انجام فرمان های الهی شتابان.

امام حسین علیه السلام :براستی مؤمن، خدا را نگه دار خود ]از گزندها و گناهان] و گفتار او (قرآن) را آینه خود گرفته است. گاهی [در این آینه] به اوصاف مؤمنان می نگرد و گاهی به اوصاف گردنکشان می نگرد و در آن نکته ها می بیند و خود را شناسایی می کند و به هوشیاری خود یقین می کند و به پاکی خود اطمینان می یابد.

ص :460


1- غرر الحکم : 2092 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
3- غرر الحکم : 1349 .
4- غرر الحکم : 2134 .
5- بحار الأنوار : 78 / 119 / 15 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :المؤمنُ یَصمُتُ لِیَسْلَمَ، و یَنْطِقُ لِیَغْنَمَ . (1)

عنه علیه السلام :المؤمنُ خلَطَ علمَهُ بالحِلْمِ ، یجلِسُ لِیَعْلمَ ، و یَنْصِتُ لِیَسْلمَ ، و یَنْطِقُ لِیَفْهمَ ، لا یُحَدِّثُ أمانَتهُ الأصدقاءَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما المؤمنُ الّذی إذا رَضِیَ لَم یُدْخِلْهُ رِضاهُ فی إثمٍ و لا باطلٍ ، و إذا سَخِطَ لَم یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِن قولِ الحقِّ ، و المؤمنُ الّذی إذا قَدَرَ لم تُخْرِجْهُ قُدرتُهُ إلی التَّعدّی و إلی ما لَیس لَه بحقٍّ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ حَسَنُ المَعونةِ ، خفیفُ المَؤونةِ، جَیّدُ التّدبیرِ لِمَعیشتِهِ ، لا یُلْسَعُ مِن جُحْرٍ مرّتینِ . (4)

عنه علیه السلام :المؤمنُ لَه قوّةٌ فی دِینٍ ، و حَزْمٌ فی لِینٍ ، و إیمانٌ فی یقینٍ ، و حِرْصٌ فی فِقهٍ ، و نَشاطٌ فی هُدیً ......... و صَلاةٌ فی شُغلٍ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام :مؤمن سکوت می کند تا سالم ماند و سخن می گوید تا سود برد.

امام زین العابدین علیه السلام :مؤمن دانش و بردباری را با هم در آمیخته است؛ می نشیند تا دانش بیاموزد، سکوت می کند تا سالم مانَد، [به سؤال ]لب می گشاید تا بفهمد و امانت (راز) خود را برای دوستانش بازگو نمی کند.

امام باقر علیه السلام :مؤمن کسی است که چون خشنود و سرخوش شود، خشنودی اش او را به گناه و باطل نکشاند و هر گاه به خشم آید، خشمش او را از حق گویی دور نسازد، مؤمن کسی است که اگر قدرت یابد، قدرتش او را به تجاوز و دست انداختن به آنچه حقّ او نیست نکشاند.

امام صادق علیه السلام :مؤمن، یاوری خوب و کم خرج و کم زحمت است؛ زندگی اش را خوب اداره می کند؛ از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین قدرتمند است و در عین نرمش، قاطع. ایمانش با یقین همراه است، در فهمیدن [دین] آزمند و در پیمودن راه راست با نشاط ......... و با وجود کار و گرفتاری نمازش را ترک نمی کند.

ص :461


1- الکافی : 2 / 231 / 3 .
2- بحار الأنوار : 67 / 291 / 14 .
3- بحار الأنوار : 71 / 358 / 3 .
4- الکافی : 2 / 241 / 38 .
5- الکافی : 2 / 231 / 4 .

عنه علیه السلام :المؤمنُ حَلیمٌ لا یَجْهَلُ ، و إن جُهِلَ علَیهِ یَحْلُمُ، و لا یَظلِمُ ، و إنْ ظُلِمَ غَفرَ ، و لا یَبخَلُ ، و إن بُخِلَ علَیهِ صَبرَ . (1)

عنه علیه السلام :المؤمنُ مَن طابَ مَکْسبُهُ ، و حَسُنتْ خَلیقَتُه ، و صَحَّتْ سَریرَتُهُ ، و أنْفقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، و أمْسکَ الفَضلَ مِن کلامِهِ . (2)

عنه علیه السلام :المؤمنُ عزیزٌ فی دِینِهِ . (3)

عنه علیه السلام :المؤمنُ لا یَغلِبُهُ فَرْجُهُ ، و لا یَفْضَحُهُ بطنُهُ . (4)

الکافی :مِن مواعظِ اللّهِ تعالی لموسی علیه السلام : المؤمنُ مَن زُیِّنتْ لَه الآخِرةُ ، فهُو یَنظُرُ إلَیها ما یَفْتُرُ ، قد حالتْ شَهوَتُها بینَهُ و بینَ لذّةِ العَیشِ ، فادَّلَجَتْهُ بالأسْحارِ ، کَفِعلِ الرّاکبِ السّائقِ إلی غایَتِهِ ، یَظَلّ کَئیبا ، و یُمْسی حَزینا . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا یکونُ المؤمنُ مؤمنا حتّی تکونَ فیه ثلاثُ خِصالٍ : سُنّةٌ مِن ربِّهِ ، و سُنّةٌ مِن نبیِّهِ صلی الله علیه و آله ، و سنّةٌ مِن ولیِّهِ علیه السلام ؛ فأمّا السُّنَّةٌ مِن ربّهِ فکِتْمانُ السِّرِّ ، و أمّا السُّنَّةُ مِن نبیِّه صلی الله علیه و آله فمُداراةُ النّاسِ ، و أمّا السُّنَّةُ مِن ولیِّهِ علیه السلام فالصَّبرُ فی البَأْساءِ و الضَّرّاءِ . (6) (7)

امام صادق علیه السلام :مؤمن، بردباری است که به کسی [جسارت نمی کند و اگر نسبت به او جسارتی صورت گیرد بردباری می ورزد، ستم نمی کند و اگر به وی ستم شود می بخشد. بخل نمی ورزد و اگر بر او بخل ورزند، صبر می کند.

امام صادق علیه السلام :مؤمن کسی است که درآمدش حلال و پاک باشد و اخلاقش نیکو و باطنش درست؛ زیادی مالش را انفاق کند و زیادی گفتارش را نگه دارد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین خود نیرومند است.

امام صادق علیه السلام :مؤمن، مغلوب فرْج و رسوای شکم خود نمی شود.

الکافی:از جمله اندرزهای خداوند متعال به موسی علیه السلام است که : مؤمن، کسی است که آخرت برای او آراسته و زیبا باشد، از این رو، نگاهش، بی آن که سست و خسته شود به آخرت دوخته شده است . عشق به آخرت میان او و لذّت زندگی جدایی افکنده و او را تا سحرگاهان بیدار نگه داشته است، همچون سواری که به سوی هدف خود می راند. شب و روز افسرده و اندوهناک است.

امام رضا علیه السلام :تا سه خصلت در مؤمن نباشد، مؤمن نیست: خصلتی از پروردگارش، خصلتی از پیامبرش صلی الله علیه و آله و خصلتی از ولیّ خدا . امّا خصلت پروردگارش، نهفتن راز است؛ و خصلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، ملایمت با مردم است؛ و خصلت ولیّ خدا، شکیبایی در تنگنا و سختی است.

ص :462


1- الکافی : 2 / 235 / 17 .
2- الکافی : 2 / 235 / 18 .
3- الکافی : 2 / 245 / 4 .
4- بحار الأنوار : 67 / 310 / 44 .
5- الکافی : 8 / 47 / 8 .
6- تحف العقول : 442 .
7- (انظر) الإسلام : باب 1853 . التقوی : باب 4100 .

297 - صَلابَةُ المُؤمِنِ
297 - صلابت مؤمن

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :المؤمنُ أصْلَبُ مِن الجَبلِ ، الجَبلُ یُسْتَقَلُّ مِنه ، و المؤمنُ لا یُسْتَقَلُّ مِن دِینِه شَیءٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ أشدُّ مِن زُبَرِ الحدیدِ ، إنّ زُبرَ الحدیدِ إذا دَخلَ النّار تَغیّرَ ، و إنّ المؤمنَ لو قُتِلَ ثُمّ نُشِرَ ثُمّ قُتِلَ لم یَتغیّرْ قلبُهُ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ أعَزُّ مِن الجَبلِ ، الجَبلُ یُسْتَفلُّ بالمَعاوِلِ ، و المؤمنُ لا یُسْتَفلُّ دِینُهُ بشیءٍ . (3)

297

صلابت مؤمن

امام باقر علیه السلام :مؤمن از کوه سخت تر است. از کوه کم می شود اما از دین مؤمن چیزی کاسته نمی گردد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن از پاره های آهن محکمتر است؛ پاره های آهن هر گاه در آتش نهاده شود تغییر می کند اما اگر مؤمن بارها کشته و زنده شود دلش تغییری نمی کند.

امام کاظم علیه السلام :مؤمن از کوه سخت تر است؛ زیرا کوه با ضربات تیشه تَرَک برمی دارد، اما دین مؤمن با هیچ چیز تَرَک بر نمی دارد.

298 - خُشوعُ کُلِّ شَی ءٍ لِلمُؤمِنِ
298 - کرنش همه چیز، در برابر مؤمن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ یَخشَعُ لَه ک_لُّ شیءٍ ، و یَهابُهُ کلُّ شیءٍ . ثُمّ قالَ : إذا کانَ مُخْلِصا للّهِ أخافَ اللّهُ مِنه کلَّ شیءٍ ، حتّی هَوامَّ الأرضِ و سِباعَها و طیرَ السّماءِ و حِیتانَ البحرِ . (4)

298

کرنش همه چیز، در برابر مؤمن

امام صادق علیه السلام :همه اشیاء برای مؤمن کرنش می کنند و همه اشیاء به او احترام می گذارند. ]آنگاه فرمود: [اگر برای خدا اخلاص ورزد، خداوند همه چیز را از او بیمناک می سازد، حتّی حشرات و خزندگان و درندگان زمین و پرندگان آسمان و ماهیان دریا را.

ص :463


1- الکافی : 2 / 241 / 37 .
2- بحار الأنوار : 67 / 303 / 34 .
3- تنبیه الخواطر : 2 / 125 .
4- بحار الأنوار : 69 / 285 / 20 .

عنه علیه السلام :إنّ المؤمنَ مَن یخافُهُ کلُّ شیءٍ ، و ذلکَ أنّهُ عزیزٌ فی دِینِ اللّهِ ، و لا یَخافُ مِن شیءٍ ، و هُو علاَمةُ کلِّ مؤمنٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ المؤمنَ یَخشَعُ لَه کلُّ شیءٍ حتّی هَوامُّ الأرضِ و سِباعُها و طیرُ السّماءِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :مؤمن کسی است که هر چیزی از او بیمناک باشد؛ زیرا او در دین خدا قدرتمند و عزیز است، از هیچ چیز نمی ترسد و این نشانه هر مؤمنی است.

امام صادق علیه السلام :همه چیز، حتّی حشرات و خزندگان و درندگان زمین و پرندگان آسمان، در برابر مؤمن تسلیمند.

299 - نُدرَةُ المُؤمِنِ
299 - مؤمنان کمیاب اند

الکتاب:

(یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَاسِیاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْرا وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ ) . (4)

(قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَی نِعاجِهِ وَ إِنَّ کَثِیرا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ إِلاّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُدُ أَنَّما فَتَنّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاکِعا وَ أَنابَ ) . (5)

299

مؤمنان کمیاب اند

قرآن:

«برای وی هر چه می خواست از معبدها و تندیسها و کاسه هایی چون حوض و دیگهای محکم بر جای ، می ساختند. ای خاندان داوود! سپاسگزاری کنید و اندکی از بندگان من سپاس گزارند».

«داوود گفت: مسلّما او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده و بسیاری از شریکان به همدیگر روا می دارند جز کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند و اینان نیز اندک هستند. و داوود دانست که او را آزمودیم، پس از پروردگارش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و توبه کرد».

ص :464


1- بحار الأنوار : 67/305/36.
2- بحار الأنوار: 67/71/33.
3- (انظر) الخوف : باب 1151 .
4- سبأ : 13 .
5- ص : 24 .

(حَتَّی إِذَا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ ) . (1)

(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُ_نَّ اللّهُ قُ_لِ الْحَمْدُ لِلّهِ بَ_لْ أکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ ) . (2)

و الآیات بهذا المعنی کثیرة.

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، لا تَسْتَوحِشوا فی طریقِ الهُدی لِقلّةِ أهلِهِ ، فإنّ النّاسَ اجْتَمَعوا علی مائدةٍ شِبَعُها قصیرٌ، و جُوعُها طویلٌ . (3)

عنه علیه السلام :و لَم یُخْلِ أرضَهُ مِن عالمٍ بما یَحتاجُ إلیه الخَلیقةُ، و مُتَعلِّمٍ علی سبیلِ النَّجاةٍ ، اُولئکَ هُمُ الأقلُّونَ عَدَدا ، و قد بَیّنَ اللّهُ ذلکَ فی اُمَمِ الأنبیاءِ ، و جَعلَهُم مثَلاً لِمَن تأخّرَ ، مثلُ قولهِ فی قومِ نوحٍ : «و مَا آمَنَ مَعَهُ إلاّ قَلِیلٌ » . (4)

«چون فرمان ما رسید و تنّور جوشید، گفتیم: از هر نر و ماده دو تا و نیز خاندان خود را در کشتی بنشان، مگر آن کس را که حکم خدا از پیش درباره اش صادر شد، و نیز آنهایی را که ایمان آورده اند و جز اندکی با او ایمان نیاورده بودند».

«اگر از آنان بپرسی: چه کسی از آسمان باران فرستاد و زمین مرده را بدان زنده ساخت؟ مسلّما خواهند گفت: خدا . بگو: سپاس خدای راست، ولی بیشترینشان در نمی یابند». (5)

حدیث:

امام علی علیه السلام :ای مردم! در راه راست، به دلیل شمار اندک رهروان آن، احساس تنهایی نکنید؛ زیرا مردم بر سفره ای گرد آمده اند که سیری آن ، کوتاه مدّت و گرسنگی اش طولانی است.

امام علی علیه السلام :خداوند زمین خود را از وجود کسی که به نیازهای مردم آگاه است و از کسی که در راه نجات و رستگاری دانش فرا می گیرد خالی نگذاشته است. و البته شمار اینان بسیار اندک است. خداوند این را در میان امّتهای پیامبران ]گذشته] روشن ساخته و آنها را نمونه ای برای آیندگان قرار داده است. مثلاً درباره قوم نوح می فرماید: «و جز اندکی با او ایمان نیاوردند».

ص :465


1- هود : 40 .
2- العنکبوت : 63 .
3- بحار الأنوار : 67 / 158 / 1 .
4- الاحتجاج : 1 / 581 / 137 .
5- در این باره آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنةُ أعَزُّ مِن المؤمنِ ، و المؤمنُ أعَزُّ مِن الکبریتِ الأحمرِ ، فمَن رأی منکُمُ الکبریتَ الأحمرَ ؟! (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لیسَ کلُّ مَن قالَ بوَلایتِنا مؤمنا ، و لکنْ جُعِلوا اُنْسا للمؤمنینَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :زن مؤمن از مرد مؤمن کمیابتر است و مرد مؤمن از گوگرد سرخ . کدام یک از شما گوگرد سرخ را دیده است؟!

امام کاظم علیه السلام :چنین نیست که هر کس دم از ولایت ما بزند مؤمن (شیعه کامل) باشد، بلکه آنان همدم مؤمنان قرار داده شده اند [تا مؤمنان و شیعیان احساس قلّت و تنهایی نکنند].

300 - عَلاماتُ المُؤمِنِ
300 - نشانه های مؤمن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علامةُ الإیمانِ أنْ تُؤْثِرَ الصِّدقَ حیثُ یَضرُّکَ علَی الکِذْبِ حیثُ یَنْفعُکَ ، و أنْ لا یکونَ فی حدیثِکَ فَضْلٌ عن عِلمِکَ ، و أنْ تَتّقی اللّهَ فی حدیثِ غیرِکَ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :عَلاماتُ المؤمنِ خَمسٌ : الوَرعُ فی الخَلوةِ ، و الصَّدقةُ فی القِلّةِ ، و الصَّبرُ عند المصیبةِ ، و الحِلْمُ عن_د الغض_بِ ، و الصِّدقُ عند الخوفِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثٌ مِن علاماتِ المؤمنِ : عِلمُهُ باللّهِ ، و مَن یُحِبُّ ، و مَن یُبْغِضُ . (6)

300

نشانه های مؤمن

امام علی علیه السلام :نشانه ایمان این است که اگر جایی راست گفتن به زیان تو و دروغ گفتن به سود تو بود راست گویی را بر دروغ گویی ترجیح دهی، و اینکه بیش از مقداری که می دانی سخنی نگویی و اینکه در سخن گفتن درباره دیگران پروای خدا داشته باشی.

امام زین العابدین علیه السلام :نشانه های مؤمن پنج تاست: پارسایی در خلوت، صدقه دادن در تنگدستی ، شکیبایی در برابر مصیبت، بردباری هنگام خشم، و راست گویی با وجود بیم و ترس.

امام صادق علیه السلام :سه چیز از نشانه های مؤمن است: شناخت خدا و شناخت دوستان و دشمنان خدا.

ص :466


1- الکافی : 2 / 242 / 1 .
2- الکافی : 2 / 244 / 7 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 67 / 157 باب 8 . النبوّة الخاصّة : باب 3727 .
4- بحار الأنوار : 67 / 314 / 49 .
5- بحار الأنوار : 67 / 293 / 15 .
6- الکافی : 2 / 126 / 9 .

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ : بأیِّ شیءٍ یَعلَمُ المؤمنُ بأنّهُ مؤمنٌ ؟ _: بالتَّسْلیمِ للّهِ ، و الرِّضا فیما وَردَ علَیهِ مِن سُرورٍ أو سُخْطٍ . (1) و قد تقدّم و یأتی فی الأبواب الآتیة ما یدلّ علی ذلک .

(2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: مؤمن بودن مؤمن با چه چیز شناخته می شود؟ _فرمود : با تسلیم در برابر خدا و خشنود بودن به هر غم و شادی که به او می رسد. (3)

301 - أفضَلُ المُؤمنینَ
301 - برترین مؤمنان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضلُ المؤمنینَ أحسَنُهُم خُلقا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضلُ المؤمنینَ إیمانا الّذی إذا سألَ اُعْطیَ ، و إذا لَم یُعْطَ اسْتَغنی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضلُ المؤمنینَ رجُلٌ سَمْحُ البَیعِ ، سَمْحُ الشِّراءِ ، سَمْحُ القضاءِ ، سَمْحُ الاقْتِضاءِ . (6)

301

برترین مؤمنان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین مؤمنان خوش خوترین آنهاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان آن مؤمنی برتر است که هرگاه چیزی از [خدا] بخواهد، بدهد و اگر نداد نیازش را به دیگران عرضه نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین مؤمنان کسی است که در خریدن و در فروختن و در پرداختن [قرض ]و پس گرفتن آن جوانمرد و سخاوتمند باشد.

ص :467


1- بحار الأنوار : 72 / 336 / 24 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 67 / 261 باب 14 . الدِّین : باب 1323 . عنوان 285 «الشیعة» .
3- در این باره قبلاً احادیثی نقل کردیم و در بابهای آینده نیز نقل خواهیم کرد.
4- کنز العمّال : 703 .
5- کنز العمّال : 704 .
6- کنز العمّال : 705 .

عنه صلی الله علیه و آله :أفضلُ المؤمنینَ کلُّ مؤمنٍ مَخْمومِ القلبِ ، صَدوقِ اللّسانِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضلُ المؤمنینَ أفضلُهُم تَقْدِمَةً مِن نفسِهِ و أهلِهِ و مالِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أفضلُ المؤمنینَ إیمانا مَن کانَ للّهِ أخْذُهُ و عَطاهُ و سَخطُهُ و رِضاهُ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین مؤمن آن است که دلی رُفته و پاکیزه [از کینه و حسد] و زبانی راست گو دارد.

امام علی علیه السلام :برترین مؤمنان آن کسی است که از جان و خانواده و دارایی خود [در راه خدا ]بیشتر مایه بگذارد.

امام علی علیه السلام :از مؤمنان آن کس ایمانش برتر است که داد و ستدش و خشم و خشنودی اش برای خدا باشد.

302 - فَضلُ مَن یُؤمِنُ بِالرَّسولِ صلی الله علیه وآله ولَم یَرَهُ
302 - فضیلت کسی که نادیده به پیامبرصلی الله علیه وآله ایمان آورد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ إیمانُ مَن رآنی بعَجَبٍ و لکنّ العَجبَ کلَّ العَجبِ لِقومٍ رأَوا أوْراقا فیها سَوادٌ فآمَنوا بهِ أوّلِهِ و آخِرهِ . (5)

کنز العمّال :عنه صلی الله علیه و آله : متی ألْقی إخْوانی ؟! قالوا : أ لَسْنا إخْوانَکَ؟ قالَ : بلْ أنتُم أصْحابی ، و إخْوانی الّذینَ آمَنوا بِی و لَم یَرَونی ، أنا إلَیهِم بالأشْواقِ . (6)

دلائل النبوّة للبیهقی :عنه صلی الله علیه و آله : أیُّ الخَلْقِ أعْجَبُ إلیکُم إیمانا ؟ قالوا : الملائکةُ، قالَ : و ما لَهم لا یُؤمنونَ و هُم عندَ ربِّهِم ؟! قالوا : فالنّبیّونَ ، قالَ : و ما لَهُم لا یُؤمنونَ و الوَحیُ یَنْزِلُ علَیهِم ؟! قالوا : فنحنُ ، قالَ : و ما لَکُم لا تُؤمنونَ و أنا بینَ أظْهُرِکُم ؟! إنّ أعْجَبَ الخَلْقِ إلَیَّ إیمانا لَقَومٌ یکونونَ بَعْدَکُم یَجِدونَ صُحُفا فیها کِتابٌ یُؤمنونَ بما فیها . (7)

302

فضیلت کسی که نادیده به پیامبر ایمان آورد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان آوردن کسی که مرا دیده شگفت آور نیست بلکه شگفتی بسیار از مردمانی است که [تنها ]برگه هایی نوشته شده دیدند و از ابتدا تا انتها به آن، ایمان آوردند.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کی برادران خود را را دیدار می کنم؟! عرض کردند: مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: شما همراهان من هستید؛ برادران من کسانی اند که نادیده به من ایمان آوردند. من به [دیدار ]آنان شوق بسیار دارم.

دلائل النبوّة للبیهقی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : برای شما ایمان کدامینِ آفریدگان شگفت آورتر است؟ عرض کردند: فرشتگان. فرمود: آنها که نزد پروردگارشان هستند، چرا نباید ایمان بیاورند؟! عرض کردند: پس، پیامبران. فرمود: آنان چرا نباید ایمان بیاوردند، با آن که وحی بر ایشان نازل می شود؟! عرض کردند: پس، ما. فرمود: شما چرا نباید ایمان بیاورید، در صورتی که من میان شما هستم؟! [بدانید ]شگفت آورترین ایمان به نظر من، ایمان مردمانی است که بعد از شما می آیند و میان کتاب ها[ی آسمانی ]کتابی را می یابند و به نوشته های آن ایمان می آورند.

ص :468


1- کنز العمّال : 783 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
3- غرر الحکم : 3278 .
4- (انظر) الفضیلة : باب 3168 . المعرفة : باب 2545 . التقوی : باب 4100 . الإسلام : باب 1855 .
5- کنز العمّال : 704 .
6- کنز العمّال : 34583 .
7- دلائل النبوّة للبیهقی : 6 / 538 .

@

ص :469

@

ص :470

26 - الأمانة

اشاره

(1)

(2)

ص :471


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 113 باب 50 «أداء الأمانة» ، 103 / 174 باب 12 «الودیعة». وسائل الشیعة : 13 / 218 باب 1 «أداء الأمانة» . کنز العمّال : 16 / 631 «کتاب الودیعة» .
2- انظر : المجلس : باب 528 ، النبوّة العامّة : باب 3719 . عنوان 157 «الخیانة».

26 - امانتداری
303 - الأمانَةُ
303 - امانتداری

الکتاب:

(وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ ) . (1)

(وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لاَ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قائِمَا ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ) (2) .

(3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَنْظروا إلی کَثرةِ صَلاتِهِم و صَومِهِم ، و کَثرةِ الحَجِّ ، و المعروفِ ، وَ طَنطَنَتِهِم باللّیلِ! و لکنِ انْظُروا إلی صِدقِ الحدیثِ و أداءِ الأمانةِ (4) .

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ یُعلَمُ مِنهُ الحِرصُ علی أداءِ الأمانَةِ إلاّ أدَّی اللّهُ تعالی عَنهُ ، فإن ماتَ و لَم یُؤَدِّها و قَد عَلِمَ اللّهُ تعالی مِنهُ الحِرصَ علی أدائها قَیَّضَ اللّهُ تعالی لَهُ مَن یُؤَدِّیها عَنهُ بَعدَ مَوتِهِ (5) .

303

امانتداری

قرآن:

«و آنان که رعایت کننده امانتها و پیمان خود هستند».

«و از اهل کتاب کسی است که اگر بار شتری نزدش به امانت گذاری آن را به تو برمی گرداند و از آنان کسی [نیز] هست که اگر دیناری به او امانت سپاری آن را به تو باز نمی گرداند، مگر آنکه دائما بر [سر] وی به پا ایستی. این بدان سبب است که آنان گفتند: در مورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند بر زیان ما راهی نیست. و بر خدا دروغ می بندند، با اینکه خودشان هم می دانند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زیادی نماز کسان و روزه و حجّ و بخشش و ناله های شبانه آنها نگاه نکنید، بلکه راستگویی و امانتداری شان را بنگرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که معلوم شود به باز گرداندن امانت حریص است، مگر اینکه خداوند متعال از طرف او ادای امانت کند. پس، اگر بمیرد و امانت را برنگردانده باشد و خداوند متعال بداند که برای بازگرداندن آن حرص می زده است، خداوند بعد از مرگش کسی را بگمارد که آن امانت را از جانب او ادا کند.

ص :472


1- المؤمنون : 8 .
2- آل عمران : 75.
3- (انظر) البقرة : 283 ، النساء : 58 ، المؤمنون : 8 ، المعارج : 32.
4- بحار الأنوار : 75 / 114 / 5 .
5- کنز العمّال : 46134.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضلُ الإیمانِ الأمانةُ ، أقْبَحُ الأخلاقِ الخِیانةُ (1) .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ثلاثٌ لم یَجعلِ اللّهُ عزّ و جلّ لأحدٍ فیهنّ رُخْصةً: أداءُ الأمانةِ إلَی البَرِّ و الفاجرِ ، و الوفاءُ بالعَهدِ للبَرِّ و الفاجرِ ، و بِرُّ الوالِدَینِ بَرَّینِ کانا أو فاجِرَینِ (2) .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الأمانةُ غِنیً (3) .

عنه علیه السلام :انْظُرْ ما بَلغَ بهِ علیٌّ علیه السلام عندَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فإنَّ علیّا علیه السلام إنّما بَلغَ ما بَلغَ بهِ عندَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بصِدقِ الحدیثِ و أداءِ الأمانةِ (4) .

(5)

امام علی علیه السلام :برترین ایمان امانتداری است، و زشت ترین اخلاق خیانت کردن است.

امام باقر علیه السلام :سه چیز است که خداوند عزّ و جلّ به هیچ کس در آنها اجازه ای نداده است: برگرداندن امانت به نیک و بد، وفا کردن به عهد و پیمان با نیک و بد، و نیکی کردن به پدر و مادر ، خوب باشند یا بد.

امام صادق علیه السلام :امانتداری، [مایه ]توانگری است.

امام صادق علیه السلام :ببین علی علیه السلام به سبب چه چیز آن منزلت را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیدا کرد، همان را پیروی کن. او، در حقیقت، با راستگویی و امانتداری ، آن مقام و منزلت را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یافت.

304 - إطلاقُ وُجوبِ أدائِها
304 - برگرداندن امانت در هر حال واجب است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا قَرأَ هذهِ الآیةَ : «و مِن أهلِ الکتابِ مَنْ إن تَأمَنْهُ ......... » (6) _: کَذَبَ أعداءُ اللّهِ ، ما مِن شیءٍ کانَ فی الجاهلیّةِ إلاّ و هُو تَحتَ قَدَمی إلاّ الأمانةَ ، فإنّها مُؤَدّاةٌ إلَی البَرِّ و الفاجرِ (7) .

304

برگرداندن امانت در هر حال واجب است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ پس از تلاوت آیه «و بعضی از اهل کتابند که اگر او را امین شمری ......... » _فرمود : دشمنان خدا دروغ گفته اند [که می توان امانت را به غیر همکیشان باز نگرداند] . هر چه را در جاهلیت رسم بوده زیر پا می گذارم مگر امانتداری را. امانت را باید به نیکوکار و بدکار برگرداند.

ص :473


1- غرر الحکم : 2905 _ 2906 .
2- الکافی : 2 / 162 / 15 .
3- تنبیه الخواطر : 1 / 12 .
4- الکافی : 2 / 104 / 5 .
5- (انظر) الصدق : باب 2163 .
6- آل عمران : 75 .
7- مجمع البیان : 2 / 778 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَخُن مَن خانَکَ فَتکونَ مِثلَهُ (1) .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُقسِمُ لَسَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ لی قبلَ وفاتِه بساعةٍ ، مِرارا ثَلاثا : یا أبا الحسنِ ، أدِّ الأمانةَ إلَی البَرِّ و الفاجرِ فیما قَلَّ و جَلَّ ، حتّی فی الخَیطِ و المِخْیَطِ (2) .

عنه علیه السلام :لا تَخُنْ مَنِ ائْتَمَنکَ و إنْ خانَکَ ، و لا تُذِعْ سِرَّهُ و إنْ أذاعَ سِرَّکَ (3) .

عنه علیه السلام :أدُّوا الأمانةَ و لَو إلی قَتَلةِ أولادِ الأنبیاءِ علیهم السلام (4) .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اتَّقوا اللّهَ ، و علَیکُم بأداءِ الأمانةِ إلی مَنِ ائْتَمَنکُم ، فلَو أنّ قاتِلَ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام ائْتَمَننی علی أمانةٍ لَأدّیْتُها إلَیهِ (5) .

عنه علیه السلام :أدُّوا الأمانةَ و لو إلی قاتِلِ الحسینِ بنِ علیٍّ علیهما السلام (6) .

عنه علیه السلام :إنّ ضارِبَ علیٍّ بالسّیفِ و قاتِلَهُ لوِ ائْتَمَنَنی و اسْتَنْصَحَنی و اسْتَشارَنی ثُمّ قَبِلتُ ذلکَ مِنهُ لَأدَّیتُ إلَیهِ الأمانةَ (7) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به کسی که به تو خیانت کرده است خیانت مکن که تو هم چون او خواهی بود.

امام علی علیه السلام :قسم یاد می کنم که پیامبر خدا ساعتی پیش از وفات خود، سه بار به من فرمود: ابا الحسن! امانت را، کم باشد یا زیاد، به صاحب آن، نیک باشد یا بد، برگردان، اگر چه [آن امانت ]نخ و سوزن باشد.

امام علی علیه السلام :به کسی که تو را امین قرار داده است خیانت مکن هر چند او به تو خیانت کرده باشد، و راز او را فاش مساز اگر چه او راز تو را فاش ساخته باشد.

امام علی علیه السلام :امانت را [به صاحبانش ]برگردانید، هر چند قاتل فرزندان پیامبران علیهم السلام باشند.

امام صادق علیه السلام :از خدا بترسید و امانت را به کسی که شما را امین دانسته است، بازگردانید؛ زیرا حتّی اگر قاتل امیر المؤمنین علیه السلام امانتی را به من بسپرد، آن را به او بر می گردانم.

امام صادق علیه السلام :امانت را به صاحبش برگردانید ، اگر چه قاتل حسین بن علی علیهما السلام باشد.

امام صادق علیه السلام :اگر ضارب و قاتل علی مرا امین بشمارد (چیزی به من سپارد) و از من راهنمایی و مشورت بخواهد و من امانتش را بپذیرم، آن را به او باز خواهم گرداند.

ص :474


1- بحار الأنوار : 103/175/3.
2- بحار الأنوار: 77/273/1 .
3- بحار الأنوار : 77/208/1 .
4- بحار الأنوار: 75/115/8 .
5- الأمالی للصدوق : 318 / 373 .
6- الأمالی للصدوق: 318/372.
7- تنبیه الخواطر : 1 / 12 .

عنه علیه السلام :إنَّ اللّه عزّ و جلّ لَم یَبْعثْ نَبیّا إلاّ بصِدقِ الحدیثِ و أداءِ الأمانةِ إلَی البَرِّ و الفاجرِ (1) .

عنه علیه السلام :اتَّقوا اللّهَ ، و أدُّوا الأماناتِ إلَی الأبْیَضِ و الأسْوَدِ ، و إنْ کانَ حَرورِیّا أو کانَ شامِیّا (2) .

(3)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ پیامبری برنینگیخت، مگر با راستگویی و برگرداندن امانت به نیکوکار و بدکار.

امام صادق علیه السلام :از خدا بترسید و امانتها را به سیاه پوست و سفید پوست برگردانید، اگر چه [صاحبش ]از خوارج یا از یاران معاویه باشد.

305 - لا إیمانَ لِمَن لا أمانَةَ لَهُ
305 - ایمان ندارد کسی که امانتدار نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا إیمانَ لِمَن لا أمانةَ لَهُ (4) .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خانَ أمانةً فی الدُّنیا و لم یَرُدَّها إلی أهلِها ثُمّ أدرَکَهُ الموتُ ماتَ علی غیرِ مِلّتی ، و یلقَی اللّهَ و هُو علَیهِ غَضْبانُ (5) .

عنه صلی الله علیه و آله :لَیس مِنّا مَن یُحَقِّرُ الأمانةَ حتّی یَسْتَهلِکَها إذا اسْتُودِعَها (6) .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لا أمانةَ لَهُ لا إیمانَ لَهُ (7) .

305

ایمان ندارد کسی که امانتدار نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان ندارد کسی که امانتدار نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در دنیا به امانتی خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و مرگش در رسد، بر غیر دین من مرده است و با خدا دیدار می کند در حالی که بر او خشمگین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست آن که امانت را بی اهمّیت شمارد و بدین سبب امانتی را که به او سپرده شده است ضایع گرداند.

امام علی علیه السلام :کسی که امانتدار نیست، ایمان ندارد.

ص :475


1- الکافی : 2 / 104 / 1 .
2- تنبیه الخواطر : 1 / 12 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 221 باب 2 .
4- بحار الأنوار : 72 / 198 / 26 ، غرر الحکم : 10767 .
5- الأمالی للصدوق : 516 / 707 .
6- بحار الأنوار : 75 / 172 / 13 .
7- غرر الحکم : 7932 .

306 - آثارُ الأمانَةِ
306 - دستاوردهای امانتداری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الأمانةُ تَجْلِبُ الغَناءَ ، و الخِیانةُ تَجْلِبُ الفَقرَ (1) .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأمانةُ تُؤدّی إلَی الصِّدقِ (2) .

عنه علیه السلام :إذا قَوِیَتِ الأمانةُ کَثُرَ الصِّدقُ (3) .

عنه علیه السلام :الأمانةُ و الوفاءُ صِدقُ الأفعالِ (4) .

عنه علیه السلام :الأمانةُ تَجُرُّ الرِّزقَ ، و الخِیانةُ تَجُرُّ الفَقرَ (5) .

لُقمانُ علیه السلام :یا بُنیَّ ، أدِّ الأمانةَ تَسلَمْ لکَ دُنیاکَ و آخِرتُکَ ، و کُنْ أمینا تَکُنْ غَنیّا (6) .

306

دستاوردهای امانتداری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امانتداری توانگری می آورد، و خیانت در امانت ناداری.

امام علی علیه السلام :امانتداری، به صداقت و دوستی می انجامد.

امام علی علیه السلام :هرگاه امانتداری تقویت شود، صداقت و دوستی زیاد گردد.

امام علی علیه السلام :امانتداری و وفاداری، راست کرداری اند.

امام علی علیه السلام :امانتداری، روزی می آورد و خیانت در امانت، فقر.

لقمان علیه السلام :فرزندم! امانت را [به صاحبش ]برگردان تا دنیا و آخرتت سالم بماند، و امانتدار باش تا توانگر باشی.

307 - مَن نُهِیَ عَنِ ائتِمانِهِم
307 - کسانی که نباید به آنها امانت سپرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ائْتَمنَ غیرَ أمینٍ فلیسَ لَهُ علَی اللّهِ ضَمانٌ ، لأنّهُ قد نَهاهُ أنْ یأتَمِنَهُ (7) .

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ ائْتَمنَ شارِبَ الخَمرِ علی أمانةٍ ، بعد عِلْمِهِ فیهِ ، فلیسَ لَه علَی اللّهِ ضَمانٌ و لا أجْرٌ له و لا خَلفٌ (8) .

307

کسانی که نباید به آنها امانت سپرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به فردی غیر امین امانت بسپارد، خداوند ضامن او نیست؛ زیرا خداوند او را از سپردن امانت به غیر امین نهی کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بداند کسی شراب خوار است و با این حال به او امانتی بسپرد، خداوند ضامن او نیست و مزد و عوضی به او نخواهد داد.

ص :476


1- بحار الأنوار : 75 / 114 / 6 .
2- غرر الحکم : 1582 .
3- غرر الحکم : 4053 .
4- غرر الحکم : 2083 .
5- بحار الأنوار : 78 / 60 / 138 .
6- معانی الأخبار : 253 / 1 .
7- بحار الأنوار : 103 / 179 / 3 .
8- الکافی : 5 / 300 / 3 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تأمَنَنَّ مَلُولاً (1) .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَم یَخُنْکَ الأمینُ ، و لکنِ ائْتَمَنتَ الخائنَ (2) .

عنه علیه السلام :مَن عَرفَ مِن عبدٍ مِن عبیدِ اللّه کِذْبا إذا حَدّثَ و خِیانةً إذا ائْتُمنَ ثُمّ ائْتَمنَهُ علی أمانةِ اللّهِ کانَ حقّا علَی اللّهِ عزّ و جلّ أنْ یَبْتَلِیَهُ فیها ، ثُمّ لا یُخْلِفَ علَیهِ و لا یَأجُرَهُ (3) .

عنه علیه السلام :مَنِ ائْتَمنَ غیرَ مُؤتَمَنٍ فلا حُجّةَ له علَی اللّهِ (4) .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما اُبالی ائْتَمَنْتُ خائنا أو مُضَیّعا (5) .

عنه علیه السلام :لیسَ لَکَ أنْ تَتّهِمَ مَنِ ائْتَمنتَهُ ، و لا تأتَمِنِ الخائنَ و قد جَرَّبتَهُ (6) .

(7)

امام علی علیه السلام :رنجیده و به ستوه آمده را امین مشمار.

امام باقر علیه السلام :انسان امین به تو خیانت نکرده بلکه تو به خائن امانت سپرده ای.

امام باقر علیه السلام :اگر کسی دروغی از بنده ای از بندگان خدا بشنود و خیانتی از او ببیند و با این حال، او را بر امانت خدا، امین قرار دهد، سزاوار است که خداوند عزّ و جلّ او را درباره این امانت [که به خائن سپرده ]گرفتار سازد و عوض و پاداشی هم [در برابر آن امانت از دست رفته] به وی ندهد.

امام باقر علیه السلام :کسی که غیر امین را امین و معتمد شمارد، حجّتی بر خدا ندارد.

امام صادق علیه السلام :برای من فرقی نمی کند که به خائن امانت بسپارم، یا به کسی که از امانت مراقبت و نگهداری نمی کند.

امام صادق علیه السلام :نباید به کسی که امانت بدو سپرده ای بدگمان باشی، و به خیانت کاری هم که او را آزموده ای، امانت مسپار.

308 - لا ضمانَ عَلَی المُؤتَمَنِ
308 - تاوانی بر عهده امین نیست

عنه صلی الله علیه و آله :لا ضَمانَ علی مُؤتَمَنٍ (8) .

عنه صلی الله علیه و آله :لَیس علَی المُستَودَعِ غَیرِ المُغِلِّ ضَمانٌ ، و لا علَی المُستَعیرِ غَیرِ المُغِلِّ ضَمانٌ (9) .

308

تاوانی بر عهده امین نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که امین قرار گیرد، تاوانی بر گردن او نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که ودیعه ای به او سپرده می شود چنانچه در آن خیانت نکند، تاوان به عهده اش نیست، و نیز کسی که عاریه ای می گیرد در صورتی که در آن خیانت نکند، تاوانی به عهده اش نیست.

ص :477


1- نهج البلاغة : الحکمة 211 .
2- تهذیب الأحکام : 7 / 232 / 1013 .
3- تنبیه الخواطر : 1 / 302 .
4- الکافی : 5 / 299 / 3 .
5- الکافی : 5 / 301 / 4 .
6- الکافی : 5 / 298 / 1 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 230 باب 6 و ص 233 باب 9 .
8- کنز العمّال : 46133.
9- کنز العمّال : 46136.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صاحِبُ الوَدیعَةِ و البِضاعَةِ مُؤتَمَنانِ (1) .

عنه علیه السلام :کَلُّ ما کانَ مِن وَدیعَةٍ و لَم تَکُن مَضمونَةً لا تَلزَمُ (2) .

(3)

امام صادق علیه السلام :کسی که ودیعه ای را به او سپرده اند و کسی که سرمایه ای را برای تجارت در اختیارش گذاشته اند امین هستند (ضمان و تاوان به عهده آنان نیست) .

امام صادق علیه السلام :هر متاعی که به رسم ودیعه سپرده شود و مضمونه (مانند عاریه طلا و نقره) نباشد، تاوان ندارد.

309 - الأمانَةُ الإلهِیَّةُ
309 - امانت الهی

الکتاب:

(إِنّا عَرَضْنا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَها الاْءِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوما جَهُولاً) (4) .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کانَ یُوصی بهِ أصحابَه _: ثُمّ أداءُ الأمانةِ، فَقد خابَ مَن لیس مِن أهلِها، إنّها عُرِضتْ علَی السّماواتِ المَبْنِیّةِ و الأرَضینَ المَدْحُوّةِ و الجِبالِ ذاتِ الطُّولِ المَنْصوبةِ فلا أطولَ و لا أعرضَ و لا أعلی و لا أعظمَ مِنها ، و لوِ امْتَنعَ شیءٌ بطُولٍ أو عَرضٍ أو قُوّةٍ أو عِزٍّ لامْتَنَعنَ ، و لکنْ أشْفَقْنَ مِن العُقوبةِ و عَقَلْنَ ما جَهِلَ مَن هُو أضعَفُ مِنهُنَّ ، و هُو الإنسانُ «إنّه کانَ ظَلُوما جَهُولاً» (5) .

309

امانت الهی

قرآن:

«ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، از به دوش کشیدن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسان آن امانت را به دوش گرفت، او همیشه ستمکار و نادان بوده است».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در سفارش به اصحابش _فرمود : دیگر، گزاردن امانت است و آن که امانتگزار نیست زیانکار است، امانت به آسمانهای افراشته و زمینهای گسترده و کوههای بلندِ بر پا داشته، عرضه شد و چیزی بلندتر، گسترده تر، فرازتر و بزرگتر از این سه چیز نیست. پس اگر چیزی به خاطر بلندی یا گستردگی یا نیرومندی و یا صلابت، امانت را نمی پذیرفت آن سه بودند. ولی [تنها ]از عقوبت ترسیدند و چیزی را دانستند، که ناتوانتر از آنها ندانست، و آن انسان است «و انسان همیشه ستمکار و نادان بوده است».

ص :478


1- الکافی : 5/238/1.
2- وسائل الشیعة : 13/228/4.
3- (انظر) الکافی : 5 / 238 باب «ضمان العاریة و الودیعة».
4- الأحزاب : 72 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 199 .

عنه علیه السلام_ و قد سألَهُ بعضُ الزَّنادِقةِ : أجِدُ اللّهَ یقولُ : «إنّا عَرَضنا الأمانةَ ......... » ، فما هذهِ الأمانةُ و مَن هذا الإنسانُ ؟ و لیس مِن صِفةِ العزیزِ الحکیمِ التَلْبیسُ علی عبادِه _: أمّا الأمانةُ الّتی ذَکَرتَها فهِی الأمانةُ الّتی لا تَجِبُ و لا تَجوزُ أنْ تکونَ إلاّ فی الأنبیاءِ و أوصیائهِم (1) .

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکةِ _: جَعَلَهُمُ اللّهُ فیما هُنالِکَ أهلَ الأمانَةِ علی وَحیِهِ ، و حَمَّلَهُم إلَی المُرسَلینَ وَدائعَ أمرِهِ و نَهیِهِ (2) .

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الأنبیاءِ _: مُتَحَمِّلی وَدائعِ رِسالاتِهِ ، قَرنا فقَرنا ، حتّی تَمَّت بِنَبیِّنا محمّدٍ صلی الله علیه و آله حُجَّتُهُ (3) .

عنه علیه السلام :فاللّهَ اللّهَ أیُّها النّاسُ ، فیما استَحفَظَکُم (أحفَظَکُم) مِن کِتابِهِ ، و استَودَعَکُم مِن حُقوقِهِ ؛ فإنّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم یَخلُقکُم عَبَثا ، و لَم یَترُککُم سُدیً (4) .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که از ایشان پرسید: می بینم که خدا می گوید: « ما عرضه کردیم امانت را ......... » . این امانت چیست و این انسان کیست؟ و خداوند عزیز حکیم را این صفت نشاید که حقیقت را از بندگانش پوشیده دارد _فرمود: امانتی که گفتی، امانتی است که جز برای پیامبران و اوصیای آنان شایسته و بایسته نیست.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : خداوند آنان را در آنجا امانتداران وحی خویش قرار داد و سپرده های امر و نهی خود را به وسیله آنان برای پیامبران فرستاد.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران _فرمود : پیام های خداوند را که به آنان سپرده شده بود نسل به نسل به دوش کشیدند، تا آنکه با پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و آله ، حجّت او تمام و کامل شد.

امام علی علیه السلام :ای مردم! از خدا بترسید و کتاب او را که پاسداری اش را از شما خواسته پاس دارید و حقوقش را که نزد شما به ودیعه سپرده محافظت کنید؛ زیرا خداوند سبحان شما را بیهوده نیافریده و به حال خود [بدون وظیفه و تکلیف ]رهایتان نکرده است.

ص :479


1- الاحتجاج : 1 / 591 / 137 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 91.
4- نهج البلاغة : الخطبة 86.

عنه علیه السلام :اللّهُمّ اجعَلْ نَفسی أوَّلَ کریمَةٍ تَنتَزِعُها مِن کرائمی ، و أوَّلَ وَدیعَةٍ تَرتَجِعُها مَن وَدائعِ نِعَمِکَ عِندی ! (1)

عنه علیه السلام :ما استَودَعَ اللّهُ امرأً عَقلاً إلاّ استَنقَذَهُ بهِ یَوما ما (2) .

عوالی اللآلی :فی الحدیثِ أنّ علیّا علیه السلام إذا حَضرَ وقتُ الصّلاةِ یَتَملْمَلُ و یَتَزلْزَلُ و یَتَلوَّنُ ، فَقِیلُ له : ما لَکَ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ فیقولُ : جاءَ وقتُ الصّلاةِ ، وقتُ أمانةٍ عَرَضها اللّهُ علَی السّماواتِ و الأرضِ فأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها و أشْفَقنَ مِنها (3) .

امام علی علیه السلام :خدایا! جان مرا نخستین شی ء ارزشمندی قرار ده که از من می گیری و اولین ودیعه ای از ودایع نعمت هایت قرار ده که به من باز می گردانی .

امام علی علیه السلام :خداوند به هیچ انسانی خِرَدی به ودیعه نسپرد، مگر اینکه روزی او را به واسطه آن نجات داد!

عوالی اللآلی:در حدیث آمده است: هرگاه وقت نماز می رسید علی علیه السلام بیتابی می کرد و می لرزید و رنگ به رنگ می شد. عرض می شد: شما را چه شده است ای امیر مؤمنان ؟ می فرمود: وقت نماز رسیده است، وقت امانتی که خداوند بر آسمانها و زمین عرضه کرد و آنها از پذیرفتن این امانت سر باز زدند و از آن ترسیدند.

ص :480


1- نهج البلاغة : الخطبة 215.
2- نهج البلاغة : الحکمة 407.
3- عوالی اللآلی : 1 / 324 / 62 .

27 - الأمان

اشاره

(1)

(2)

ص :481


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 100 / 43 «العهد و الأمان» . کنز العمّال : 4 / 362 _ 484 «الأمان و المعاهدة» .
2- انظر : عنوان 373 «العهد» ، 385 «الغدر» . الحجّ : باب 715 .

27 - زنهار دادن
310 - الأمانُ
310 - امان دادن

الکتاب:

(إِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ إلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ أَوْ جاؤُوکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقاتِلُوکُمْ أَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً ) . (1)

(2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أمِنَکَ الرّجُلُ علی دمِهِ فلا تَقْتُلْهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَتلَ مُعاهِدا لَم یَرِحْ رائحَةَ الجنّةِ، و إنَّ رِیحَها لَیُوجَدُ مِن مَسِیرةِ أربَعینَ عاما . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أمَّنَ رَجُلاً علی دَمِهِ فقَتلَهُ فأنا بَریءٌ مِن القاتل ، و إنْ کانَ المَقتولُ کافرا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أمّنَ رجُلاً علی دَمِهِ فقَتلَهُ فإنّهُ یَحمِلُ لِواءَ غَدْرٍ یومَ القیامةِ . (6)

310

امان دادن

قرآن:

«مگر کسانی که به قومی می پیوندند که میان شما و ایشان پیمانی است یا خود نزد شما می آیند در حالی که از اینکه یا با شما باید بجنگند، یا با قوم خود، خسته و دلتنگ شده باشند، و اگر خدا می خواست آنان را بر شما چیره می کرد و با شما به کارزار برمی خاستند، ولی اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و از در تسلیم وارد شدند خداوند اجازه جنگ با آنان را نمی دهد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر کسی بر جان خود از تو امان خواست، او را نکُش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که کافر پیمان بسته ای را بکشد، بوی بهشت را _ که از فاصله چهل سال به مشام می رسد _ استشمام نخواهد کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که کسی را امان (پناه) دهد و او را بکشد، من از آن قاتل بیزارم، اگر چه آن مقتول کافر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مردی را بر جانش امان دهد و او را بکشد، در روز رستخیز پرچم خیانت را حمل می کند.

ص :482


1- النساء : 90 .
2- (انظر) المائدة : 1 ، الأنفال: 56 _ 58 ، 61 ، 72 ، التوبة : 1 ، 2 ، 4 _ 8 ، 10 _ 13 .
3- کنز العمّال : 10909 .
4- کنز العمّال : 10914 .
5- کنز العمّال : 10930 .
6- کنز العمّال : 10943 .

311 - الاعتِصامُ بِالذِّمَمِ
311 - وفای به پیمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعتَصِموا (استَعصِموا) بالذِّمَمِ فی أوْتادِها . (1)

عنه علیه السلام_ فی عَهدهِ للأشتَرِ _: و إنْ عَقَدتَ بینَکَ و بینَ عدُوِّکَ عُقْدةً أو ألْبَسْتَهُ مِنکَ ذِمّةً فَحُطْ عهدَکَ بالوفاءِ وَ ارعَ ذمَّتَک بالأمانَةِ ، و اجعَلْ نفسَکَ جُنّةً دُونَ ما أعطَیتَ ، فإنّهُ لیسَ مِن فرائضِ اللّهِ شَیءٌ النّاسُ أشَدُّ علَیهِ اجْتِماعا مَع تَفرُّقِ أهوائِهم و تَشتُّتِ آرائهِم مِن تعظیمِ الوفاءِ بالعُهودِ . (2)

311

وفای به پیمان

امام علی علیه السلام :میخهای عهد و پیمانها را محکم کنید.

امام علی علیه السلام_ در فرمانش به مالک اشتر _نوشت: اگر با دشمن خود پیمانی بستی یا بر او جامه امان پوشاندی، به پیمان خویش وفا کن و پیمانت را با امانت رعایت نما و خود را سپر امانی که داده ای گردان ؛ زیرا مردم، با همه خواستهای گوناگون و آرای پراکنده ای که دارند، نسبت به هیچ فریضه ای از فرایض الهی، به شدّت بزرگ شمردن وفای به پیمانها همداستان نیستند.

312 - احتِرامُ الذِّمَمِ
312 - احترام به پیمانها و امانها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُجِیرُ علی اُمَّتی أدْناهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :المسلِمونَ إخْوةٌ ، تَتَکافَأُ دِماؤهُم ، یَسْعی بذِمَّتهِم أدْناهُم ، و هُم یَدٌ علی مَن سِواهُم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن معنی قولِه صلی الله علیه و آله: یَسْعی بذِمَّتهِم أدناهُم _: لو أنَّ جَیشا مِن المسلِمینَ حاصَروا قَوما مِن المشرِکینَ فأشْرَفَ رجُلٌ فقالَ : أعطُونی الأمانَ حتّی ألْقی صاحِبَکُم و اُناظِرَهُ ، فأعْطاهُ أدْناهُمُ الأمانَ وَجبَ علی أفضَلِهِم الوفاءُ بهِ . (5)

312

احترام به پیمانها و امانها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کمترین فرد امّت من می تواند از طرف آنها امان دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان برادرند، خون هایشان یکسان است، کمترین آنها امان می دهد و در برابر بیگانگان یکدست و متحدند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از معنای این جمله پیامبر که : کمترین آنها امان می دهد _فرمود : اگر سپاهی از مسلمانان گروهی از مشرکان را محاصره کنند و در همین وضع مردی از محاصره شدگان بیاید و بگوید: به من امان دهید تا بیایم و با فرمانده شما گفتگو کنم و پایین ترین فرد سپاه مسلمانان به آنان امان دهد، بالاترین فرد آنان باید به این امان پایبند باشد.

ص :483


1- نهج البلاغة : الحکمة 155 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
3- کنز العمّال : 10932 .
4- بحار الأنوار : 100 / 46 / 6 .
5- الکافی : 5 / 30 / 1 .

@

ص :484

28 - الاُنس

اشاره

(1)

ص :485


1- انظر : عنوان 92 «المحبّة (حبّ اللّه )» ، 435 «المقرّبون» ، 476 «اللقاء» . الذکر : باب 1344 .

28 - همدمی
313 - الاُنسُ
313 - اُنس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجاهلُ یَسْتوحِشُ مِمّا یأنَسُ بهِ الحکیمُ . (1)

عنه علیه السلام :لا یُؤنِسَنّکَ إلاّ الحقُّ ، و لا یُوحِشَنّکَ إلاّ الباطلُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الاُنسُ فی ثلاثٍ : فی الزَّوجةِ المُوافِقَةِ، و الوَلدِ البارِّ ، و الصَّدیقِ المُصافی . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الاُنسُ یُذهِبُ المَهابةَ . (4)

عنه علیه السلام :الاسْتِرسالُ بالاُنسِ یُذهِبُ المَهابةَ . (5)

313

اُنس

امام علی علیه السلام :نادان، از آنچه دانا بدان انس می گیرد، گریزان است.

امام علی علیه السلام :جز با حق انس مگیر و جز از باطل گریزان مباش.

امام صادق علیه السلام :سه چیز مایه انس هستند: زن سازگار، فرزند صالح و دوست یکرنگ.

امام رضا علیه السلام :انس، ابّهت را از میان می برد.

امام رضا علیه السلام :انس زیاد، ابّهت را از میان می برد.

314 - الاُنسُ بِاللَّهِ
314 - اُنس با خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن خَرجَ مِن ذُلِّ المعصیةِ إلی عِزِّ الطّاعةِ آنسَهُ اللّهُ عزّ و جلّ بغَیرِ أنیسٍ ، و أعانَهُ بغیرِ مالٍ . (6)

314

اُنس با خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از خواری گناه به سرفرازی طاعت درآید، خداوند عزّ و جلّ انیس او می شود، بی آنکه همدمی داشته باشد و او را کمک می رساند، بی آنکه مال و ثروتی داشته باشد.

ص :486


1- غرر الحکم : 1772 .
2- غرر الحکم : 10303 .
3- بحار الأنوار : 78 / 231 / 25 .
4- الدرّة الباهرة : 37 .
5- أعلام الدین : 307 .
6- بحار الأنوار : 75 / 359 / 74 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّکَ آنَسُ الآنِسینَ (المُؤانِسینَ) لأولیائکَ ......... إنْ أوحَشَتْهُمُ الغُربةُ آنَسَهُم ذِکرُکَ ، و إنْ صُبَّتْ علَیهمُ المَصائبُ لَجَؤوا إلَی الاسْتِجارَةِ بکَ . (1)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ الاُنسِ باللّهِ الاسْتِیحاشُ مِن النّاسِ (2) . (3)

عنه علیه السلام :کیفَ یأنَسُ باللّهِ مَن لا یَسْتوحِشُ مِن الخَلقِ ؟ ! (4)

عنه علیه السلام :مَنِ انْفَردَ عنِ النّاسِ أنِسَ باللّهِ سبحانَهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن مؤمنٍ إلاّ و قد جَعلَ اللّهُ لَهُ مِن إیمانِهِ اُنْسا یَسکُنُ إلیهِ ، حتّی لو کانَ علی قُلّةِ جَبلٍ لَم یَسْتَوحِشْ . (6)

عنه علیه السلام :آهٍ آهٍ علی قلوبٍ حُشِیَتْ نورا ، و إنّما کانتِ الدُّنیا عندَهُم بمنزلةِ الشُّجاعِ الأرْقَمِ و العَدوِّ الأعْجَمِ ، أنِسوا باللّهِ و اسْتَوحَشوا مِمّا به اسْتَأنسَ المُتْرَفونَ . (7)

امام علی علیه السلام :خدایا! تو با دوستان خود انیس ترینی ......... اگر غربت و تنهایی آنان را دلتنگ سازد، یاد تو همدمشان است و اگر مصیبتها بر آنان فرو ریزد، به همسایه شدن با تو پناه می برند.

امام علی علیه السلام :ثمره انس گرفتن با خدا دوری گزیدن از مردم است. (8)

امام علی علیه السلام :چگونه با خدا انس گیرد، آن که از مردم دوری نگزیده است ؟

امام علی علیه السلام :هر که از مردم جدا افتد با خداوند سبحان انس می پذیرد.

امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه خداوند از ایمان او انیس و دلارامی برای او قرار می دهد، چندان که اگر بر قلّه ای باشد احساس تنهایی نکند.

امام صادق علیه السلام :آه آه از آن دلهایی که لبریز از نور است. دنیا در نگاه آنان همچون مار و دشمن زبان نفهم است، همدم خدا هستند و از آنچه خوش گذرانان بدان انس می گیرند، گریزانند.

ص :487


1- نهج البلاغة: الخطبة227.
2- غرر الحکم : 4628 .
3- یُمکنُ أن تکونَ هذِهِ الأحادیثُ نَاظِرةً إلی العِلاقةِ بغیرِ اللاّئِقینَ مِن أفرادِ المُجتمِع الذینَ إذا عاشَرَهُم الاِنسانُ غَفَل عن ذِکرِ اللّه .
4- غرر الحکم : 7003 .
5- غرر الحکم : 8644 .
6- بحار الأنوار : 70 / 111 / 14 .
7- تحف العقول : 301 .
8- احادیث 1612 تا 1614 و 1617 و 1618 را می توان ناظر به ارتباط با افراد نا شایسته ای دانست که معاشرت با آنها، انسان را از یاد خدا غافل می کند.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن أنِسَ باللّهِ اسْتَوحَشَ مِن النّاسِ . (1)

عنه علیه السلام :علاَمةُ الاُنسِ باللّهِ الوَحْشةُ مِن النّاسِ . (2)

(3)

امام عسکری علیه السلام :هر که از مردم دوری گزیند با خدا همدم می شود.

امام عسکری علیه السلام :نشانه انس گرفتن با خدا دوری گزیدن از مردم است.

ص :488


1- الدرّة الباهرة : 43 .
2- أعلام الدین : 313 .
3- (انظر) عنوان 524 «النور» .

29 - الإنسان

اشاره

(1)

(2)

ص :489


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 60 / 264 «علّة خلق العباد و تکلیفهم» ، 5 / 309 باب 15 «الإنسان و الروح و البدن» .
2- انظر : عنوان 150 «الخلقة» . الخلافة : باب 1064 ، العلم : باب 2789 ، الفضیلة : باب 3163 . القلب : باب 3327 ، العَجَب : باب 2491 ، النعمة : باب 3844 .

29 - انسان
316 - کَرامَةُ المُؤمِنِ
316 - کرامت مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا نعلَمُ شیئا خیرا مِن ألفٍ مِثلِهِ إلاّ الرّجلَ المؤمنَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما خَلقَ اللّهُ عزّ و جلّ خَلْقا أکرمَ علَی اللّهِ عزّ و جلّ مِن المؤمنِ ؛ لأنّ الملائکةَ خُدّامُ المؤمنینَ . (2)

316

کرامت مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز را سراغ نداریم که از هزار همتای خود بهتر باشد، مگر انسان مؤمن.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ آفریده ای را نیافرید که از مؤمن نزد خداوند عزّ و جلّ گرامی تر باشد؛ زیرا فرشتگان، خدمتگزار مؤمنان هستند.

317 - ما یوجِبُ تفضیلَ الإنسانِ
317 - آنچه انسان را برتری می دهد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَلَقَ الإنسانَ ذا نَفْسٍ ناطِقةٍ ، إنْ زکّاها بالعِلمِ و العَملِ فقد شابَهتْ جواهرَ أوائلِ عِلَلِها ، و إذا اعْتَدلَ مِزاجُها و فارَقَتِ الأضدادَ فقد شارَکَ بها السَّبْعَ الشِّدادَ . (3)

317

آنچه انسان را برتری می دهد

امام علی علیه السلام :خداوند انسان را دارای نفس ناطقه آفرید؛ اگر آدمی آن را با علم و عمل تزکیه کند و بپروراند، با گوهرهای اوّلیه علّتهایش (یا ذات عقول مقدسه اش) همسان می گردد و هرگاه ترکیبش معتدل شود و از اضداد جدا گردد او [از افراط و تفریط سالم می ماند و ]با آن هفت آسمان قوی و محکم (نفوس فلکیه) شریک می شود.

ص :491


1- کنز العمّال : 722 .
2- الکافی : 2 / 33 / 2 .
3- غرر الحکم : 5885.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سألَهُ عبدُ اللّهِ بنُ سِنانٍ : الملائکةُ أفضلُ أمْ بَنو آدمَ ؟ _: قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام : إنّ اللّهَ عزّ و جلّ رکّبَ فی الملائکةِ عقلاً بلا شَهوةٍ ، و رکّبَ فی البهائمِ شَهوةً بلا عقلٍ ، و رکّبَ فی بنی آدمَ کِلْتَیْهما ، فمَنْ غلَبَ عقلُهُ شهوتَهُ فَهُو خیرٌ مِن الملائکةِ ، و مَن غلَبتْ شَهوتُهُ عقلَهُ فهُو شَرٌّ مِن البهائمِ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش عبد اللّه بن سنان که: فرشتگان برترند یا آدمیان؟ _فرمود : امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرموده است: خداوند در فرشتگان فقط عقل نهاده است و نه خواهش نفسانی، و در ستوران میل و خواهش نهاده است و عقل نه، و در بنی آدم هر دو را نهاده است. پس، آن که عقلش بر خواهشش چیره آید از فرشتگان بهتر است و هر که خواهشش بر خردش غالب گردد از ستوران بدتر است.

318 - عِلَّةُ خَلقِ الإنسانِ
318 - حکمت آفرینش انسان

الکتاب:

(وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّی جاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ) . (2)

(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ) . (3)

(وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ) . (4)

318

حکمت آفرینش انسان

قرآن:

«و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفه ای می آفرینم، گفتند: آیا کسی را می آفرینی که در زمین فساد کند و خونها بریزد حال آن که ما همراه ستودنت منزّهت می داریم و تو را تقدیس می کنیم؟ گفت: من چیزی می دانم که شما نمی دانید».

«جن و انس را نیافریدم مگر تا مرا بپرستند».

«اگر پروردگار تو خواسته بود، بی گمان همه مردم را یک امّت می کرد، ولی همواره گونگون خواهند بود، مگر آنهایی که پروردگارت بر آنها رحمت آورده و آنها را برای همین بیافریده است».

ص :492


1- بحار الأنوار : 60 / 299 / 5 .
2- البقرة : 30 .
3- الذاریات : 56 .
4- هود : 118 ، 119 .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بتقوَی اللّهِ اُمِرْتُم ، و للإحسانِ و الطّاعةِ خُلِقْتُم . (1)

عنه علیه السلام_ و هُو یَدعو النّاسَ إلَی الجهادِ _: إنَّ اللّهَ قد أکْرَمَکُم بدِینِه ، و خَلقَکُم لعِبادَتِه ، فأنْصِبوا أنفسَکُم فی أداءِ حقِّهِ . (2)

عنه علیه السلام :یقولُ اللّهُ تعالی : یا بنَ آدمَ ، لَم أخلُقْکَ لِأربَحَ علَیکَ ، إنّما خَلقتُکَ لِتربَحَ علَیَّ ، فاتّخِذْنی بَدلاً مِن کلِّ شیءٍ ، فإنّی ناصرٌ لکَ مِن کلِّ شیءٍ . (3)

عنه علیه السلام :لم یَخْلُقْ ما خَلقَهُ لِتَشدیدِ سُلطانٍ ، و لا تَخَوُّفٍ مِن عواقبِ زمانٍ ، و لا اسْتِعانَةٍ علی نِدٍّ مُثاوِرٍ ، و لا شَریکٍ مُکاثِرٍ ، و لا ضِدٍّ مُنافِرٍ ، و لکنْ خلائقُ مَرْبوبونَ ، و عِبادٌ داخِرونَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی جَوابِ زِندیقٍ سألَهُ : فَلِأیِّ عِلّةٍ خَلقَ الخَلقَ و هُو غیرُ مُحتاجٍ إلیهِم و لا مُضْطرٍّ إلی خَلْقِهِم ، و لا یَلیقُ بهِ التَّعَبُّثُ بِنا ؟ _: خلَقَهُم لإظهارِ حِکمتِهِ ، و إنْفاذِ علمِهِ ، و إمْضاءِ تَدبیرِهِ . (5)

حدیث:

امام علی علیه السلام :شما به پروای از خدا فرمان یافته و برای نیکوکاری و فرمانبرداری [از خدا ]آفریده شده اید.

امام علی علیه السلام_ هنگام فراخوان مردم برای جهاد _فرمود : خداوند شما را با دین خود گرامی داشت و شما را برای پرستش خویش بیافرید؛ پس در ادای حقّ او بکوشید.

امام علی علیه السلام :خداوند متعال می فرماید: ای فرزند آدم! تو را نیافریدم تا سودی برم، بلکه تو را آفریدم تا از من سودی بری. پس، به جای هر چیز مرا برگزین؛ زیرا من، به جای هر چیز یاور تو هستم.

امام علی علیه السلام :آنچه آفرید نه برای افزودنِ قدرت و توان بود و نه به خاطر بیم از پیشامدهای زمان، و نه برای آن که در برابر همتایی جنگجو و یا شریکی که به مال نازد و یا مخالفی برتری جوی او را یاری دهد ؛ بلکه آنان آفریدگانی هستندپروده (روزی خوار)، و بندگانی خرد و بی مقدار.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش زندیق که چرا خدا خلایق را آفرید با آنکه نیاز ندارد و از آفریدن آنها ناگزیر نیست و بازیچه کردن ما نیز شایسته او نیست؟ _فرمود : آفریدگان را بیافرید تا حکمت خود را پدیدار کند و علم خود را به کار زند و تدبیر خویش را بگذراند.

ص :493


1- شرح نهج البلاغة : 3 / 108 .
2- شرح نهج البلاغة : 3 / 185 .
3- شرح نهج البلاغة : 20 / 319 / 665.
4- نهج البلاغة : الخطبة 65 .
5- بحار الأنوار : 10 / 167 / 2 .

بحار الأنوار :عنه علیه السلام : خَرجَ الحسینُ بنُ عَلیٍ علی أصحابِهِ فَقالَ : أیّها النّاسُ ، إنّ اللّهَ عزّ و جلّ ذِکْرُهُ ما خَلقَ العِبادَ إلاّ لِیَعرِفوهُ ، فإذا عَرفُوهُ عَبَدوهُ ، فإذا عَبَدوهُ اسْتَغنَوا بعِبادتِهِ عن عبادةِ ما سِواهُ . فقالَ لَه رجلٌ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، بأبی أنتَ و اُمّی فما معرفةُ اللّهِ؟ قالَ : معرفةُ أهلِ کلِّ زمانٍ إمامَهُمُ الّذی یَجبُ علَیهِم طاعتُهُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و لا یَزالونَ مُختلفینَ * إلاّ مَن رَحِمَ ربُّکَ و لذلکَ خَلَقهم» _: خَلقَهُم لِیَفعَلوا ما یَسْتَوجِبونَ بهِ رَحمتَه فیَرْحَمَهُم . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لم یَخلُقْ خَلْقَهُ عَبَثا و لَم یَتْرُکْهُم سُدیً ، بَل خَلقَهُم لإظهارِ قُدرتِهِ ، و لِیُکَلّفَهُم طاعتَهُ فیَسْتوجِبوا بذلکَ رِضوانَهُ ، و ما خَلقَهُم لِیَجلِبَ مِنهم مَنفَعةً و لا لِیَدفَعَ بِهِم مَضَرَّةً ، بَل خَلقَهُم لِیَنْفَعَهُم و یُوصِلَهُم إلی نعیمِ الأبدِ . (3)

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود : امام حسین بر اصحابش وارد شد و فرمود : ای مردم! خداوند عزّ و جلّ بندگان را نیافرید مگر تا او را بشناسند. چون او را شناختند بپرستندش و چون او را بپرستند از پرستش جز او بی نیاز می شوند. مردی عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فدایت بادا! شناخت خدا چیست؟ فرمود: شناخت این است که مردم هر روزگار، امام و پیشوای واجب الطاعه خود را بشناسند.

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر گفته خدا که «پیوسته در اختلاف اند مگر آن کس که خدایت بر او رحمت آورد و برای همین آنان را آفریده است» _فرمود : آنان را بیافرید تا کاری کنند که به واسطه آن سزاوار رحمت خدا شوند و خداوند بر ایشان رحمت آورَد.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی آفریدگان خود را بیهوده نیافرید و آنان را به حال خود رهایشان نکرد، بلکه آفریدشان تا قدرت خویش را پدیدار کند و تکلیفِ طاعتِ خود را به دوش آنان نهد، تا با آن سزاوار خشنودی او شوند. آنان را نیافرید تا از آنها سود برد و یا زیانی را به وسیله آنها از خویش دور سازد. بلکه آفریدشان تا به آنان سود رساند و به نعمت جاودانشان برساند.

ص :494


1- بحار الأنوار : 23 / 83 / 22 .
2- بحار الأنوار : 5 / 314 / 5 .
3- بحار الأنوار : 5 / 313 / 2 .

عنه علیه السلام_ فی قولِه تعالی : «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ و الإنسَ إلاّ لِیَعْبدونِ» _: خَلَقَهُم للعِبادَةِ . (1)

علل الشرائع :قالَ رجلٌ لجعفرِ بنِ محمّدٍ : یا أبا عبدِ اللّهِ، إنّا خُلِقنا للعَجَبِ ؟ قالَ : و ما ذاکَ للّهِ أنتَ ؟! قالَ : خُلِقْنا للفَناءِ ؟ فقالَ: مَهْ یا بنَ أخ! خُلِقْنا للبَقاءِ . (2)

تفسیر القمّی_ أیضا _: خَلقَهُم للأمرِ و النَّهیِ و التَّکلیفِ، و لیستْ خِلْقَتُهُم جبرا أن یَعْبُدوهُ ، و لکنْ خِلقَتُهم اخْتِیارا لِیَختَبِرهُم بالأمرِ و النّهیِ . (3)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «جنّ و انس را نیافریدم مگر تا مرا بپرستند» _فرمود : آنان را برای عبادت آفرید.

علل الشرائع :مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد : ما برای شگفتی و تعجب [از قدرت الهی ]آفریده شده ایم؟ حضرت فرمود: تو را به خدا این چه حرفی است؟! آن مرد گفت: برای نابود شدن آفریده شده ایم؟ فرمود: برادر زاده! دست بردار! ما برای ماندن آفریده شده ایم.

تفسیر القمّی_ نیز از همان حضرت _: آنان را برای امر و نهی و تکلیف آفرید، و آفرینش آنان به گونه ای نبوده است تا او را [ناگزیر ]پرستش کنند، بلکه مختار آفریده شده اند تا ایشان را با امر و نهی بیازماید.

319 - کَیفِیَّةُ خَلقِ الإنسانِ
319 - چگونگی آفرینش انسان

الکتاب:

(هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخا وَ مِنْکُم مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمّیً وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ) . (4) (5)

319

چگونگی آفرینش انسان

قرآن:

«اوست آن خدایی که شما را از خاک، سپس از نطفه، سپس از لخته خونی بیافریده است. آنگاه شما را

کودک از رحم مادر بیرون آورد، تا به سنّ جوانی برسید و پیر شوید _ و برخی از شما پیش از این مراحل بمیرند _ و به سرآمد عمرتان برسید و [در این همه ]بیندیشید».

ص :495


1- علل الشرائع : 14 / 11 .
2- علل الشرائع : 11 / 5 .
3- تفسیر القمّی : 2 / 331 .
4- غافر : 67 .
5- (انظر) آل عمران : 6 ، النساء : 1 ، الأنعام : 2 ، الرعد : 8 ، مریم : 67 ، المؤمنون : 12 _ 14 ، لقمان : 14 ، هود : 61 ، النحل : 4 ، الحجّ : 5 ، الروم : 19 ، 20 ، السجدة : 7 _ 9 ، فاطر : 11 ، یس : 77 ، الزمر : 6، الشوری : 49 ، 50 ، النجم : 32 ، 45 ، 46 ، الواقعة : 57 _ 59 ، التغابن: 2، 3، الملک : 23، 24، نوح : 14 ، 17 ، الإنسان : 1 ، 2 ، المرسلات : 20 _ 23 ، النبأ : 8 ، عبس : 18 _ 21 ، الانفطار : 7 ، 8 ، الطارق : 5 _ 7. بحار الأنوار : 60 / 317 باب 41 .

320 - ضَعفُ الإنسانِ
320 - ناتوانی انسان

الکتاب:

(خُلِقَ الاْءِنْسَانُ ضَعِیفا) . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِسکینٌ ابنُ آدمَ ! مَکْتومُ الأجَلِ ، مَکْنونُ العِلَلِ ، مَحْفوظُ العَملِ ، تُؤْلِمُهُ البَقَّةُ ، و تَقتُلُهُ الشَّرْقَةُ ، و تُنْتِنُهُ العَرْقَةُ . (2)

320

ناتوانی انسان

قرآن:

«انسان ، ناتوان آفریده شده است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :بینوا آدمی زاده! مرگش پوشیده است و بیماریهایش نهفته و کردارش نگاشته. پشه ای او را می آزارد و جرعه ای گلوگیر او را از پای در می آورد و عرق وی را بدبو می کند.

321 - قیمَةُ الإنسانِ
321 - ارزش انسان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام:ابنُ آدمَ أشبَهُ شیءٍ بالمِعیارِ : إمّا ناقِصٌ بجَهلٍ ، أو راجِحٌ بعِلمٍ . (3)

321

ارزش انسان

امام علی علیه السلام :آدمی زاده شبیه ترین چیز به ترازوست؛ با نادانی سبک می شود و با علم و دانش سنگین می گردد.

ص :496


1- النساء : 28 .
2- نهج البلاغة: الحکمة 419 .
3- تحف العقول : 212 .

عنه علیه السلام :المرءُ بأصغَرَیْهِ : بقلبِهِ و لسانِهِ ، إنْ قاتَلَ قاتَلَ بجَنانٍ ، و إن نَطقَ نَطقَ ببَیانٍ . (1)

عنه علیه السلام :للإنسانِ فَضیلَتانِ : عَقلٌ و مَنْطقٌ ، فبِالعقلِ یَستفیدُ و بالمَنطقِ یُفیدُ . (2)

عنه علیه السلام :أصلُ الإنسانِ لُبُّهُ ، و عَقلُهُ دِینُهُ ، و مُروّتُهُ حیثُ یَجعَلُ نَفسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :المرءُ یُوزَنُ بقولِهِ و یُقَوَّمُ بفعلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :المرءُ بفِطنتِهِ لا بصُورَتِهِ ، المرءُ بِهمّتِهِ لا بِقُنیَتِهِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :ارزش انسان به دو عضو کوچک اوست: دلش و زبانش. با دل [قوی ]به میدان جنگ پا می نهد و با زبان به عرصه بیان.

امام علی علیه السلام :انسان دو فضیلت دارد: خِرد و سخن. با خرد، بهره می ستاند و با سخن، بهره می رساند.

امام علی علیه السلام :اصل و تبار انسان، دل اوست و خردش دین او و مردانگی اش جایگاهی است که خود را در آن قرار دهد.

امام علی علیه السلام :انسان با گفتارش اندازه گیری می شود و با کردارش ارزش یابی .

امام علی علیه السلام :[ارزش] انسان به هوش اوست، نه به شکل و شمایلش؛ [ارزش ]انسان به همّت اوست نه به مال و اندوخته اش.

322 - صِفَةُ الإنسانِ الکامِلِ
322 - ویژگی انسان کامل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قد أحیا عَقلَهُ و أماتَ نَفسَهُ ، حتّی دَقَّ جلیلُهُ ، و لَطُفَ غلیظُهُ ، و برَقَ لَه لامعٌ کثیرُ البَرقِ، فأبانَ لَه الطَّریقَ ، و سلکَ بهِ السَّبیلَ ، و تَدافَعَتهُ الأَبوابَ إلی بابِ السَّلامَةِ وَ دارِ الإِقامَةِ ، و ثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنینَةِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأمنِ و الرّاحَةِ بِمَا استَعمَلَ قَلبَهُ و أَرضَی رَبَّهُ . (7)

عنه علیه السلام :ما بَرِحَ للّهِ _ عَزّتْ آلاؤهُ _ فی البُرْهَةِ بعدَ البُرْهَةِ و فی أزمانِ الفَتراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم و کَلّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهِم ......... و کانوا کذلکَ مَصابِیحَ تلکَ الظُّلُماتِ ، و أدِلّةَ تلکَ الشُّبُهاتِ . (8)

(9)

322

ویژگی انسان کامل

امام علی علیه السلام :همانا خرد خویش را زنده گردانْد و نفس خود را میرانْد چندان که [اندام ]درشت او نزار شد و خشونتش (درشتی اش) به لطافت گرایید. درخشنده ای پر نور بر وی تابید و راه را برایش روشن ساخت و او را در راه [راست] به پیش راند و از دری به دری برد تا به در سلامت کشاند ، و خانه اقامت و دو پای او در قرارگاه ایمنی و آسایش استوار گرددید به آرامشی که که در بدنش پدیدار گردید ، بدانچه دل خود را در آن به کار بُرد ، و پروردگار خویش را راضی گرداند.

امام علی علیه السلام :همواره خدا را _ که نعمتهایش گرانبهاست _ در برهه ای از روزگار پس از برهه ای دیگر و زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد با ایشان دمساز ......... آنان این چنین، چراغهایی در آن تاریکیها بوده اند و راهنمایانی در آن شبهه ها.

ص :497


1- غرر الحکم : 2089 .
2- غرر الحکم : 7356 .
3- بحار الأنوار : 1 / 82 / 2 .
4- غرر الحکم : 1848 .
5- غرر الحکم : 2166 _ 2167 .
6- (انظر) الکمال : باب 3480 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 220 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 222 .
9- (انظر) الأخ : باب 51 . عنوان 466 «الکمال» .

@

ص :498

315 - کَرامةُ بَنی آدَمَ
315 - کرامت انسانها

الکتاب:

(وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً) . (1)

الحدیث:

کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما شَیءٌ أکرمُ علَی اللّهِ مِن ابنِ آدمَ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و لا الملائکةُ ؟! قالَ : الملائکةُ مَجْبورونَ ، بمنزلةِ الشّمسِ و القمرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیس شَیءٌ خَیرا مِن ألْفٍ مِثلِهِ إلاّ الإنسانَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ بعد أنْ ذَکرَ وفاةَ آدمَ علیه السلام _: حتّی إذا بلغَ الصَّلاةَ علَیهِ قالَ هِبَةُ اللّهِ : یا جَبرئیلُ ، تقدّمْ فصَلِّ علی آدمَ، فقالَ لَه جَبرئیلُ علیه السلام : یا هِبةَ اللّهِ ، إنّ اللّهَ أمَرَنا أنْ نَسجُدَ لأبیکَ فی الجنّةِ ، فلیس لنا أنْ نَؤُمَّ أحَدا مِن وُلدِهِ . (4)

315

کرامت انسانها

قرآن:

«ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکی سوارشان کردیم و از چیزهای خوش و پاکیزه روزیشان دادیم و بر بسیاری از آفریدگانمان برتری شان دادیم».

حدیث:

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هیچ چیز نزد خدا گرامیتر از فرزند آدم نیست. عرض شد: ای پیامبر خدا! حتّی فرشتگان؟! فرمود: فرشتگان، بسان خورشید و ماه ، مجبورند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیزی نیست که [بتوان ]از هزار همتای خود بهتر باشد، مگر انسان.

امام باقر علیه السلام_ بعد از شرح درگذشت آدم علیه السلام _فرمود : تا آن که نوبت نماز خواندن بر [جنازه ]آدم رسید، هبة اللّه گفت: ای جبرئیل! جلو برو و بر آدم نماز بخوان. جبرئیل علیه السلام به او گفت: ای هبه اللّه ! خداوند به ما دستور داد که در بهشت بر پدرت سجده آوریم، پس ما را نسزد که بر هیچ یک از فرزندانش امامت کنیم.

ص :490


1- الإسراء : 70 .
2- کنز العمّال : 34621 .
3- کنز العمّال : 34615 .
4- کمال الدین : 214 / 2 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا اُسرِیَ برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَضَرتِ الصَّلاةُ ، فأذّنَ و أقامَ جَبرئیلُ ، فقالَ : یا محمّدُ ، تَقدّمْ . فقالَ رسولُ اللّهِ : تَقدّمْ یا جَبرئیلُ . فقالَ لَه : إنّا لا نَتَقدّمُ الآدَمِیّینَ مُنذُ اُمِرْنا بالسُّجودِ لآدمَ علیه السلام . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :شبی که پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج برده شد، وقت نماز رسید. جبرئیل اذان و اقامه گفت و سپس عرض کرد: ای محمّد! [برای امامت نماز ]پیش برو. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو پیش برو، ای جبرئیل! جبرئیل گفت: از آن زمان که به ما دستور داده شد بر آدم علیه السلام سجده کنیم، خود را بر آدمیان مقدّم نمی داریم.

30 - الإناء

اشاره

(3)

(4)

ص :499


1- بحار الأنوار : 18 / 404 / 108 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 60 / 268 باب 39 .
3- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 2 / 1083 «عدم جواز استعمال أوانی الذهب و الفضّة» .
4- انظر : عنوان 211 «الزینة» . القلب : باب 3328 ، الأکل : باب 114 .

30 - ظرف
323 - نَظافَةُ الإناءِ
323 - بهداشت ظروف

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ......... خَمِّرْ إناءَکَ و لَو بِعودٍ تَعرِضُه علیه و اذکر اسمَ اللّهِ، و أَوْکِ سِقَاءَکَ و اذکر اسم اللّه . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَانَ النَبِیُّ یُعجِبهُ أنْ یَشْرَبَ فی الإناءِ الشَّامیّ، و کانَ یَقولُ : هُوَ أنظفُ آنیَتِکُم . (2)

323

بهداشت ظروف

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر ظرف سر پوش بنه ، حتی با چوبی که بر سرش می نهی و نام خدا را ببر و مشکت را با بند ببند و نام خدا را ببر .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خوش می داشت که در ظرف شامی [آب ]بنوشد و می فرمود : آن تمیزترین ظرف های شماست .

324 - آنِیَةُ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ
324 - ظروف طلا و نقره

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تأکُلْ فی آنیةِ الذَّهبِ و الفِضَّةِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :آنِیَةُ الذَّهبِ و الفِضَّةِ مَتاعُ الّذینَ لا یُوقِنونَ . (4)

الکافی عن ابنِ ب_زی_عٍ :سألتُ أبا الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام عن آنیةِ الذَّهبِ و الفِضَّةِ ، فَکَرِهَهُما . (5)

(6)

324

ظروف طلا و نقره

امام صادق علیه السلام :در ظرفهای زرّین و سیمین غذا نخور.

امام کاظم علیه السلام :ظروف زرّین و سیمین کالای کسانی است که [به خدا و معاد ]یقین ندارند.

الکافی_ به نقل از ابن بزیع _: از امام رضا علیه السلام درباره ظروف طلا و نقره پرسیدم، حضرت آن دو را ناخوشایند داشت.

ص :500


1- سنن أبی داوود : 3 / 339 / 3731 .
2- الکافی : 6 / 386 .
3- الکافی : 6 / 267 / 1 .
4- الکافی : 6 / 268 / 7 .
5- الکافی : 6 / 267 / 2 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 1086 باب 67 .

حرف الباء

اشاره

البُخل (بُخل)

البدعة (بدعت)

البداء (بداء)

الأبدال (اَبدال)

التبذیر (ولخرجی)

البِرّ (نیکوکاری)

البرزخ (برزخ)

البرکة (برکت)

البرهان (برهان)

البِشر (خوشرویی)

البصیرة (بینش)

الباطل (باطل)

البغض (بغض و نفرت)

البغی (سرکشی)

الباغی (سرکش)

البُکاء (گریستن)

البلد (سرزمین)

ص :501

البلاغة (بلاغت)

التبلیغ (تبلیغ)

البلوغ (بلوغ)

البُله (بلاهت)

البلاء (آزمایش)

البهتان (بهتان)

المباهلة (مباهله)

البیعة (بیعت)

ص :502

31 - البُخل

اشاره

(1)

(2)

ص:503


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 308 باب 136 «البُخل» . کنز العمّال : 3 / 451 _ 803 «البُخل» .
2- انظر : عنوان 227 «السخاء» ، 261 «الشحّ» .

31 - بُخل
325 - البُخلُ
325 - بُخل

الکتاب:

(الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ یَکْتُمُونَ ما آتَاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکَافِرِینَ عَذَابا مُهِینا) . (1)

(ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْما غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ) . (2)

(3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :البُخْلُ جامعٌ لِمَساوئِ العُیوبِ، و هُو زِمامٌ یُقادُ بهِ إلی کلِّ سُوءٍ . (4)

عنه علیه السلام :البُخلُ عارٌ . (5)

عنه علیه السلام:البُخلُ جِلْبابُ المَسْکَنَةِ . (6)

عنه علیه السلام:البُخلُ بالموجودِ سُوءُ الظَّنِّ بالمَعبودِ . (7)

325

بُخل

قرآن:

«آنان که بخل می ورزند و مردم را به بخل فرمان می دهند و آنچه را که خداوند از فضل خویش به آنان داده است پوشیده نگه می دارند. و ما برای کافران عذابی خوار کننده فراهم آورده ایم».

«آگاه باشید که شما را دعوت می کنند تا در راه خدا انفاق کنید. بعضی از شما بخل می ورزند و هر کس که بخل ورزد در حقّ خود بخل ورزیده است ؛ زیرا خدا بی نیاز است و شما نیازمندید. و اگر روی برتابید به جای شما مردمی دیگر آرد که هرگز همسان شما نباشند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :بخل، در بردارنده همه بدیها است و افساری است که [بخیل] به وسیله آن به سوی هر بدی کشانده می شود.

امام علی علیه السلام :بخل، ننگ است.

امام علی علیه السلام :بخل، ردای بینوایی است.

امام علی علیه السلام :بخل ورزیدن در آنچه داری، بدگمانی به معبود است.

ص :504


1- النساء : 37 .
2- محمّد : 38 .
3- (انظر) النساء : 53 ، الإسراء : 100 ، الحدید : 24 ، القلم : 12 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 378، بحار الأنوار : 73 / 307 / 36 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 3 .
6- بحار الأنوار : 77 / 238 / 1 .
7- غرر الحکم : 1258 .

عنه علیه السلام:مَن بَخِلَ بمالِهِ ذَلَّ، مَن بَخِلَ بِدینِهِ جَلَّ . (1)

عنه علیه السلام :البُخلُ یُذِلُّ مُصاحِبَهُ ، و یُعِزُّ مُجانِبَهُ . (2)

عنه علیه السلام :بالبُخلِ تَکْثُرُ المَسَبَّةُ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّی لَأستَحی مِن ربّی أنْ أرَی الأخَ مِن إخْوانی فأسألَ اللّهَ لَه الجنّةَ و أبْخَلَ علَیهِ بالدِّینارِ و الدِّرْهَمِ، فإذا کانَ یومُ القیامةِ قیلَ لِی : لَو کانتِ الجنّةُ لکَ لَکُنتَ بها أبْخَلَ، و أبخَلَ،و أبخلَ! (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنْ کانَ الخَلَفُ مِن اللّهِ عزّ و جلّ حقّا فالبُخلُ لماذا ؟ ! (5)

عنه علیه السلام:مَن بَرِئَ مِن البُخلِ نالَ الشَّرفَ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :البُخلُ یُمَزِّقُ العِرْضَ . (7)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :البُخلُ أذَمُّ الأخلاقِ . (8)

فقه الرِّضا علیه السلام :رُویَ : إیّاکُم و البُخلَ فإنّهُ عاهَةٌ لا یکونُ فی حُرٍّ و لا مؤمنٍ، إنّهُ خِلافُ الإیمانِ . (9)

امام علی علیه السلام :هر که در مال خود بخل ورزد خوار می شود و هر که در دین خود بخل ورزد سربلند می گردد.

امام علی علیه السلام :بخل همنشین خود را خوار می دارد و کناره گیر از خود را ارجمند می سازد.

امام علی علیه السلام :بخل ورزیدن، مایه دشنام بسیار می شود.

امام زین العابدین علیه السلام :من از پروردگارم شرم می کنم که برای برادری از برادران خود از خداوند بهشت طلب کنم و آنگاه درهم و دینار را از او دریغ دارم؛ زیرا روز قیامت به من گفته خواهد شد : اگر بهشت برای تو بود، هر آینه نسبت به آن بخیل تر و بخیل تر و بخیل تر بودی!

امام صادق علیه السلام :اگر پاداش و عوض دادن خداوند عزّ و جلّ حق است پس دیگر بخل ورزیدن چرا؟

امام صادق علیه السلام :هر که از بخل برهد به شرافت دست می یابد.

امام رضا علیه السلام :بخل، آبرو را بر باد می دهد.

امام هادی علیه السلام :بخل، نکوهیده ترین خوی است.

فقه الرضا علیه السلام :روایت شده : از بخل بپرهیزید که بخل آفت است و نه در انسان آزاده و نه در مؤمن یافت نمی شود. بخل با ایمان ناسازگار است.

ص :505


1- غرر الحکم : 7921 _ 7922 .
2- غرر الحکم : 1409 .
3- غرر الحکم : 4195 .
4- مصادقة الإخوان : 169 / 1 .
5- بحار الأنوار : 78 / 190 / 1 .
6- بحار الأنوار : 78 / 229 / 5 .
7- بحار الأنوار : 78 / 357 / 12 .
8- بحار الأنوار : 72 / 199 / 27 .
9- الفقه المنسوب للإمام الرضا : 338 .

326 - البخیلُ
326 - بخیل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبعدُکُم بی شَبَها البخیلُ البَذِیُّ الفاحِشُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تُکلِّمُ النّارُ یومَ القیامةِ ثلاثةً ......... تقولُ للغنیِّ : یا مَن وَهبَهُ اللّهُ دُنیا کثیرةً واسعةً فَیْضا ، و سألَهُ الفَقِیرُ الیَسیرَ قَرْضا فأبی إلاّ بُخْلاً! فَتَزْدَرِدُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :البخیلُ بَعیدٌ مِن اللّهِ ، بَعیدٌ مِن النّاسِ ، قَریبٌ مِن النّارِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :البَخیلُ خازِنٌ لِوَرَثتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :البخیلُ یَبخَلُ علی نفسِهِ بالیَسیرِ مِن دُنیاهُ ، و یَسمَحُ لِوُرّاثِهِ بکُلِّها . (5)

عنه علیه السلام :البَخیلُ یَسمَحُ مِن عِرْضِهِ بأکْثرَ مِمّا أمسَکَ مِن عَرَضِهِ . (6)

عنه علیه السلام :النَّظرُ إلَی البخیلِ یُقسِی القلبَ . (7)

عنه علیه السلام :لیسَ لِبخیلٍ حبیبٌ . (8)

326

بخیل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیگانه ترین شما از من، بخیلِ بد زبانِ زشت کردار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز رستاخیز آتش با سه نفر سخن می گوید ......... و به ثروتمند می گوید: ای کسی که خداوند دنیایی فراوان و فراخ و سرشار به تو داد و فقیر، اندکی قرض از تو خواست و تو ندادی و بخل ورزیدی! پس [آتش ]او را فرو می بلعد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخیل، از خدا و مردم به دور و به آتش نزدیک است.

امام علی علیه السلام :بخیل، خزانه دار وارثان خویش است.

امام علی علیه السلام :بخیل اندکی از مالِ خود را از خویش دریغ می دارد و همه آن را سخاوتمندانه برای وارثانش وا می گذارد.

امام علی علیه السلام :بخیل بیشتر از آنچه نگه می دارد، آبروی خود را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :نگاه کردن به بخیل سنگدلی می آورد.

امام علی علیه السلام :بخیل، هیچ، دوستی ندارد.

ص :506


1- تحف العقول : 44 .
2- الخصال : 111 / 84 .
3- بحار الأنوار : 73 / 308 / 37 .
4- غرر الحکم : 464 .
5- غرر الحکم : 1884 .
6- غرر الحکم : 2084 .
7- تحف العقول : 214 .
8- غرر الحکم : 7473 .

عنه علیه السلام :حاجَتُکَ إلَی البخیلِ أبْرَدُ مِن الزَّمْهَریرِ . (1)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ للبخیلِ یَستعجِلُ الفَقرَ الّذی مِنه هَرَبَ ، و یَفُوتُهُ الغِنَی الّذی إیّاهُ طَلبَ ، فیعیشُ فی الدُّنیا عَیْشَ الفُقراءِ ، و یُحاسَبُ فی الآخِرةِ حسابَ الأغنیاءِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عَجِبتُ لمَن یَبخَلُ بالدُّنیا و هِی مُقبِلةٌ علَیهِ ، أو یَبخَلُ بها و هِی مُدبِرَةٌ عنهُ ، فلا الإنْفاقُ مَع الإقْبالِ یَضرُّهُ ، و لا الإمْساکُ مَع الإدبارِ یَنفعُهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ أحقَّ النّاسِ بأن یَتمنّی للنّاسِ الغِنَی البُخَلاءُ ؛ لأنَّ النّاسَ إذا استَغْنَوا کَفُّوا عن أموالِهِم . (4)

عنه علیه السلام :حَسْبُ البخیلِ مِن بُخلِهِ سُوءُ الظَّنِّ بربِّهِ ، مَن أیقَنَ بالخَلَفِ جادَ بالعَطیّةِ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ ......... البخیلُ فی صِلةِ الرَّحِمِ . (6)

امام علی علیه السلام :نیاز تو، به بخیل، خنکتر از زمهریر است.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از بخیل که فقری را که از آن گریزان است به سوی خود می کشد و ثروتی را که در پی آن است از دست می دهد. او در دنیا مانند تهیدستان به سر می برد و در آخرت همچون توانگران از او حسابرسی می شود.

امام صادق علیه السلام :در شگفتم از کسی که دنیا به او روی آورده است و نسبت به آن بخل می ورزد، یا دنیا از او روی گردان شده و نسبت به آن بخل می ورزد؛ زیرا با وجود رویکرد دنیا، انفاق کردن به او زیانی نمی رساند و با پشت کردن دنیا بخل و امساک به او سودی نمی رساند.

امام صادق علیه السلام :بخیلان بیش از همه باید برای مردم آرزوی توانگری کنند؛ زیرا وقتی مردم بی نیاز شدند، از اموال و داراییهای بخیلان چشم بر می دارند.

امام صادق علیه السلام :در بخل بخیل همین بس که به خدای خود بدگمان است. کسی که به عوض یقین داشته باشد، بذل و بخشش می کند.

امام صادق علیه السلام :بخیل هرگز نباید به صله رحم امید بندد.

ص :507


1- بحار الأنوار: 78/31/99.
2- بحار الأنوار: 72/199/28.
3- بحار الأنوار : 73 / 300 / 3 .
4- الأمالی للصدوق : 471 / 629 .
5- بحار الأنوار : 73 / 307 / 35 .
6- بحار الأنوار : 73 / 304 / 18 .

327 - خصائصُ البخیلِ
327 - خصلتهای بخیل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما البَخیلُ حَقُّ البَخیلِ الّذی یَمنعُ الزَّکاةَ المَفروضةَ فی مالِهِ ، و یَمنعُ البائِنَةَ فی قومِهِ ، و هُو فیما سِوی ذلکَ یُبَذِّرُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :البخیلُ حقّا مَن ذُکِرْتُ عِندَهُ فَلَم یُصَلِّ علَیَّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الرِّجالُ أربعةٌ : سَخِیٌّ ، و کَریمٌ ، و بَخیلٌ ، و لَئیمٌ . فالسَّخِیُّ : الّذی یأکُلُ و یُعطی ، و الکریمُ : الّذی لا یأکُلُ و یُعطی ، و البخیلُ : الّذی یأکلُ و لا یُعطی ، و اللّئیمُ : الّذی لا یأکُلُ و لا یُعطی . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ البخیلَ مَن کَسبَ مالاً مِن غیرِ حِلِّهِ ، و أنفقَهُ فی غیرِ حقِّهِ . (4)

عنه علیه السلام :البخیلُ مَن بَخِلَ بالسَّلامِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :البَخیلُ مَن بَخِلَ بما افترَضَ اللّهُ علَیهِ . (6)

327

خصلتهای بخیل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخیل واقعی کسی است که از پرداخت زکات واجب مال خود سرپیچد و از بخشش به قوم و خویشان خود دریغ ورزد و در غیر این موارد اسراف و ولخرجی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخیل حقیقی کسی است که نام من نزد او برده شود و بر من درود نفرستد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردان چهار گروهند: سخی، کریم، بخیل و لئیم. سخی کسی است که می خورد و می خوراند، کریم کسی است که خود نمی خورد ولی می خوراند، بخیل کسی است که می خورد و نمی خوراند و لئیم کسی است که نه خود می خورد و نه به کسی می خوراند.

امام صادق علیه السلام :بخیل کسی است که مالی را به ناروا به دست آورد و به ناحق خرج کند.

امام صادق علیه السلام :بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.

امام کاظم علیه السلام :بخیل کسی است که در پرداخت آنچه خدا بر او واجب فرموده بخل ورزد.

ص :508


1- معانی الأخبار : 245 / 4 .
2- بحار الأنوار : 73 / 306 / 28 .
3- بحار الأنوار : 71 / 356 / 18 .
4- بحار الأنوار : 73/305/22 .
5- معانی الأخبار : 246 / 8 .
6- بحار الأنوار : 96 / 16 / 36 .

328 - قِلّةُ راحةِ البخیلِ
328 - آسایش نداشتن بخیل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقلُّ النّاسِ راحةً البخیلُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیستْ لِبخیلٍ راحةٌ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام عن آبائهِ علیهم السلام: کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یقولُ :

خلَقْتَ الخَلائقَ فی قُدرةٍ

فمِنهُمْ سَخِیٌّ و مِنهمْ بَخیلْ

فأمّا السَّخیُّ ففی راحةٍ

و أمّا البخیلُ فشومٌ طویلْ (3)(4)

328

آسایش نداشتن بخیل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کم آسایش ترین مردم، بخیل است.

امام صادق علیه السلام :بخیل، آسایش ندارد.

امام رضا علیه السلام_ به نقل از نیاکان بزرگوارش _فرمود : امیر المؤمنین علیه السلام این شعر را می خواند:

مردمان را با قدرت آفریدی

برخی بخشنده اند و برخی بخیل

بخشنده در آسودگی است

اما بخیل در رنج و بدبختی طولانی

329 - أبخلُ النّاسِ
329 - بخیل ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبْخَلُ النّاسِ مَن بَخِ_لَ بم_ا افترَضَ اللّهُ علَیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أبخَلَ النّاسِ مَن بَخِلَ بالسَّلامِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ علی نفسِهِ بمالِهِ و خلّفَهُ لِوُرّاثِهِ . (7)

329

بخیل ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخیل ترین مردم کسی است که در پرداخت آنچه خدا بر او واجب گردانیده است، بخل ورزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخیل ترین مردم کسی است که در سلام کردن بخل ورزد.

امام علی علیه السلام :بخیل ترین مردم کسی است که مال خویش را از خود دریغ دارد و برای وارثانش بگذارد.

ص :509


1- بحار الأنوار : 73 / 300 / 2 .
2- بحار الأنوار : 73 / 303 / 17 .
3- بحار الأنوار : 73 / 304 / 20 .
4- (انظر) عنوان 200 «الراحة» .
5- بحار الأنوار : 73 / 300 / 2 .
6- بحار الأنوار : 76 / 4 / 11 .
7- غرر الحکم : 3253 .

عنه علیه السلام:البُخلُ بإخراجِ ما افترَضَهُ اللّهُ سُبحانَهُ مِن الأموالِ أقْبَحُ البُخلِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ سَخاءَ النّفْسِ عمّا فی أیدی النّاسِ لَأفضَلُ مِن سَخاءِ البَذلِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام بَعثَ إلی رجُلٍ بخَمسةِ أوْساقٍ مِن تَمرٍ ......... فقالَ رجُلٌ لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : و اللّهِ ما سألَکَ فُلانٌ ، و لَقد کانَ یُجْزیهِ مِن الخَمسةِ أوْساقٍ وَسَقٌ واحدٌ ! فقالَ لَه أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : لا کَثّرَ اللّهُ فی المؤمنینَ ضَرْبَکَ ! اُعطی أنا و تَبخَلُ أنتَ ؟ ! (3)

امام علی علیه السلام :دریغ کردن از پرداخت حقوقی که خداوند واجب کرده، زشت ترین نوع بخل است.

امام علی علیه السلام :چشم پوشیدن از آنچه در دست مردم است بالاتر از بخشندگی است.

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین پنج بارِ شتر (4) خرما برای مردی فرستاد ......... مردی به امیر المؤمنین عرض کرد: به خدا قسم فلانی از تو [این مقدار ]نخواسته است، یک بار از پنج بار برای او کافی است! امیر المؤمنین فرمود: خدا امثال تو را در میان مؤمنان زیاد نکناد! من می بخشم و تو بخل می ورزی؟!

330 - آیةُ البُخلِ
330 - نشانه بخل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَثرَةُ العِلَلِ آیةُ البُخلِ . (5)

عنه علیه السلام :البخیلُ مُتَحَجِّجٌ بالمَعاذِیرِ و التَّعالِیلِ . (6)

330

نشانه بخل

امام علی علیه السلام :بهانه تراشیِ زیاد، نشانه بخل است.

امام علی علیه السلام :بخیل، انواع عذر و بهانه را می آورد.

ص :510


1- غرر الحکم : 2038 .
2- غرر الحکم : 3537 .
3- وسائل الشیعة : 6 / 318 / 1 .
4- در متن حدیث اوساق آمده است، که جمع وسق است و هر وسق، شصت صاع، یا یک بار شتر است.
5- بحار الأنوار : 77 / 209 / 1 .
6- غرر الحکم : 1275 .

32 - البدعة

اشاره

(1)

(2)

ص :511


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 261 باب 32 «البدعة و السنّة» . بحار الأنوار : 2 / 283 باب 34 «البدع و الرأی» . بحار الأنوار : 72 / 213 باب 109 «من استولی علیهم الشیطان من أصحاب البدع» . بحار الأنوار : 72 / 216 باب 110 «عقاب من أحدث دِینا ، أو أضلّ الناس» . کنز العمّال : 1 / 218 ، 221 ، 387 «فی البدع» .
2- انظر : الإیمان : باب 290 ، الشرک : باب 1973 . الفتنة : باب 3105 ، الکفر : باب 3439 .

32 - بدعت
331 - البِدعةُ
331 - بدعت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ الاُمورِ مُحْدَثاتُها ، ألاَ و کُلُّ بِدعةٍ ضلالةٌ، ألاَ و کلُّ ضَلالةٍ ففی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اتَّبِعوا و لا تَبْتَدِعوا ، فقد کُفِیتُمْ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکَ أنْ تَسُنَّ سُنّةَ بدعةٍ ؛ فإنَّ العبدَ إذا سَنَّ سُنّةً سیّئةً لَحِقَهُ وِزْرُها و وِزْرُ مَن عَمِلَ بها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :_ و قد سُئلَ عمَّن أحْدثَ حَدَثا أو آوی مُحْدِثا : ما هُو ؟ _: مَنِ ابْتَدَعَ بِدعةً فی الإسلامِ ، أو مَثّلَ بغیرِ حَدٍّ ، أو مَنِ انْتَهبَ نُهْبَةً یرفعُ المسلِمونَ إلَیها أبْصارَهُم ، أو یَدفعُ عن صاحِبِ الحَدَثِ ، أو یَنصُرُهُ أو یُعینُهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما اُحْدِثَتْ بِدعةٌ إلاّ تُرِکَ بها سُنّةٌ ، فاتّقوا البِدعَ و الْزَموا المَهْیَعَ ، إنّ عَوازِمَ الاُمورِ أفضَلُها ، و إنَّ مُحْدَثاتِها شِرارُها . (5)

331

بدعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین امور آن است که بدعت باشد. بدانید هر بدعتی گمراهی است. بدانید که هر گمراهی فرجامش آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[از احکام اسلامی ]پیروی کنید و بدعت مگذارید ؛ زیرا آنچه شما را کفایت می کند گفته شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا سنّتی را بدعت گذاری؛ زیرا اگر بنده سنّت بدی را به وجود آورد گناه آن و گناه کسی که به آن عمل کند به گردن اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی از ایشان سؤال شد: آنکه در دین چیزی نو پدید آورد یا چنین کسی را پناه دهد، کیست ؟ _فرمود : او کسی است که در اسلام بدعتی بگذارد، یا بدون حد کسی را مُثله کند، یا دست به غارتی [چشم گیر ]زند که نگاههای مسلمانان به سوی آن کشانده شود یا از بدعت گذار دفاع کند، یا او را یاری رساند، یا کمکش کند.

امام علی علیه السلام :هیچ بدعتی نهاده نشد مگر آن که بدان سبب سنّتی ترک شد. از بدعتها بپرهیزید و راه روشن را در پیش گیرید، بهترین کارها [در دین] آن است که خدا از تو به جدّ خواسته است و بدترین آنها آن است که نو پدید و بی سابقه باشد.

ص :512


1- الأمالی للمفید : 188 / 14 .
2- کنز العمّال : 1112 .
3- بحار الأنوار : 77 / 104 / 1 .
4- بحار الأنوار : 2 / 299 / 27 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 145 .

عنه علیه السلام :ما هَدمَ الدِّینَ مثلُ البِدعِ . (1)

امام علی علیه السلام :چیزی مانند بدعتها دین را ویران نکرده است.

332 - أهلُ البِدعِ
332 - بدعتگذاران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أهلُ البِدَعِ شَرُّ الخَلقِ و الخلیقةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «إنّ الّذینَ فَرّقوا دینَهم و کانوا شِیَعا» (3) _: هم أصحابُ البِدعِ و أصحابُ الأهواءِ ، لیسَ لَهُم تَوبةٌ ، أنا مِنهُم بَریءٌ و هُم مِنّی بُراءُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أهلُ البدعِ کِلابُ أهلِ النّارِ . (5)

332

بدعت گذاران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدعت گذاران، بدترین مردم و موجودات هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در تفسیر آیه «آنان که دین خود را فرقه فرقه کردند و گروه گروه شدند» _فرمود : اینان همان بدعت گذاران و فرقه گرایانند. توبه آنان پذیرفته نیست. من از آنان بیزار هستم و آنان از من دور.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدعت گذاران، سگهای اهل دوزخ هستند.

333 - معنی البِدعةِ
333 - معنای بدعت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمّا أهلُ البِدعةِ فالمُخالِفونَ لأمرِ اللّهِ و لِکتابهِ و رسولِه ، العاملونَ بِرأیِهم و أهوائهِم و إنْ کَثُروا . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن دع_ا الن_اسَ إلی نفسِه و فیهِم مَن هُو أعلمُ مِنه فهُو مُبْتَدِعٌ ضالٌّ . (7)

(8)

333

معنای بدعت

امام علی علیه السلام :بدعت گذاران کسانی هستند که با فرمان خدا و کتاب او و پیامبرش مخالفت می ورزند و بر اساس رأی و گرایشهای خود عمل می کنند؛ هر چند شمارشان بسیار باشد.

امام صادق علیه السلام :هر که مردم را به خود فرا خواند، حال آن که در میان آنان داناتر و عالمتر از او هست، بدعتگذاری گمراه است.

ص :513


1- بحار الأنوار : 78 / 92 / 98 .
2- کنز العمّال : 1095 ، 1126 .
3- الأنعام : 159 .
4- کنز العمّال : 2986 .
5- کنز العمّال : 1125 .
6- کنز العمّال : 44216 .
7- تحف العقول : 375 .
8- (انظر) عنوان 73 «الجماعة» .

334 - الإعراضُ عن صاحبِ البِدعةِ
334 - روی گرداندن از بدعتگذار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا رأیتُم صاحِبَ بِدعةٍ فاکْفَهِرّوا فی وجهِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَبَسّمَ فی وجهِ مُبتَدِعٍ فقد أعانَ علی هَدمِ دِینِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أرْعَبَ صاحِبَ بِدعةٍ مَلأَ اللّهُ قلبَهُ أمْنا و إیمانا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعرَضَ عن صاحِبِ بِدعةٍ ، بُغْضا لَهُ ، مَلأ اللّهُ قلبَهُ أمْنا و إیمانا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعرَضَ عن صاحِبِ بِدعةٍ ، بُغْضا لَهُ ، مَلأ اللّهُ قلبَهُ یقینا و رِضا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أتی ذا بِدعةٍ فوَقّرَهُ فقد سَعی فی هَدمِ الإسلامِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا رأیتُم أهلَ الرِّیَبِ و البِدعِ من بَعدی فأظْهِروا البَراءةَ مِنهُم ، و أکْثِروا مِن سَبِّهِم ، و القَولِ فیهِم و الوَقِیعةِ ، و ناهِبُوهُم کَی لا یَطْمَعوا فی الفسادِ فی الإسلامِ ، و تَحْذرَهُم النّاسُ و لا یَتَعلّموا مِن بِدَعِهِم ، یَکتُبِ اللّهُ لکُم بذلکَ الحَسَناتِ ، و تُرفَعْ لکُم بها الدّرَجاتُ فی الآخِرَةِ . (7)

334

روی گرداندن از بدعت گذار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بدعتگذاری را دیدید، به او رو تُرش کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به روی بدعت گذار لبخند بزند، به نابود کردن دین خود کمک کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بدعتگذاری را مرعوب سازد خداوند قلب او را از آرامش و ایمان بیاکَنَد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به نفرت و دشمنی از بدعت گذار روی گرداند، خداوند دل او را از آرامش و ایمان لبریز می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از سر بغض و دشمنی با بدعت گذار، از او روی گرداند، خداوند دل او را از یقین و خشنودی آکنده می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس نزد بدعتگذاری برود و او را احترام کند، در نابودی اسلام کوشیده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه شکّاکان و بدعت گذارانِ پس از من را دیدید، از آنان بیزاری نشان دهید و تا می توانید به ایشان دشنام دهید و بد بگویید و بر آنان بتازید، تا از تباه کردن اسلام ناامید شوند، و مردم از آنان بر حذر باشند و از بدعتهای آنان چیزی نیاموزند، بدین سان خداوند در عوض آن برای شما ثوابها می نویسد و به خاطر این کار درجات شما را در آخرت رفعت می بخشد.

ص :514


1- کنز العمّال : 1676 .
2- بحار الأنوار : 47 / 217 / 4 .
3- کنز العمّال : 5598 .
4- کنز العمّال : 5599 .
5- تنبیه الخواطر : 2 / 116 .
6- بحار الأنوار : 72 / 265 / 1 .
7- تنبیه الخواطر : 2 / 162 .

335 - المُبتَدِعُ والعبادةُ
335 - بدعتگذار و عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عمِلَ فی بِدعةٍ خَلاّهُ الشّیطانُ و العِبادةَ، و ألْقی علیهِ الخُشوعَ و البُکاءَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَمَّ فُجورُ العبدِ ملَکَ عینَیهِ فبکی مِنهُما متی شاءَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :بُکاءُ المؤمنِ مِن قلبِهِ ، و بُکاءُ المنافقِ مِن هامَتِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُقْسِمُ باللّهِ لَسَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنَّ الشَّیطانَ إذا حَملَ قوما علَی الفَواحِشِ مِثلِ الزِّنا و شُربِ الخَمرِ و الرِّبا و ما أشبهَ ذلکَ مِن الخَنی و المَأثَمِ حَبَّبَ إلَیهِمُ العِبادةَ الشّدیدةَ و الخُشوعَ و الرُّکوعَ و الخُضوعَ و السُّجودَ ، ثُمّ حَمَلهُم علی وَلایةِ الأئمَّةِ الّذینَ یَدْعونَ إلَی النّارِ . (4) (5)

335

بدعت گذار و عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به بدعتی عمل کند، شیطان او را با عبادت تنها می گذارد و حالت خشوع و گریه بر او می افکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه گناهکاری بنده به اوج رسد، اختیاردار چشمان خود می گردد و هر گاه بخواهد از آنها اشک می گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گریه مؤمن از دل است و گریه منافق از سَرَش.

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا که شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: هرگاه شیطان مردمی را به ارتکاب زشتیهایی همچون زنا، میگساری، ربا خواری و پلیدیها و گناهانی اینچنین، وا دارد، عبادتِ شدید و خشوع و رکوع و خضوع و سجود را محبوب آنان می گرداند و سپس ایشان را به ولایت و پیروی از پیشوایانی وادار می کند که به دوزخ فرا می خوانند.

ص :515


1- بحار الأنوار : 72 / 216 / 8 .
2- کنز العمّال : 847 .
3- کنز العمّال : 850 .
4- بحار الأنوار : 77 / 272 / 1 .
5- (انظر) الخشوع : باب 1026 . الغرور : باب 2999 . الصدق : باب 2163 .

336 - بُطلانُ عملِ المُبتَدِعِ
336 - بطلان عمل بدعتگذار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی لا یَقبَلُ لصاحِبِ بِدعةٍ صَوما و لا صَلاةً و لا صَدَقةً و لا حَجّا و لا عُمرةً و لا جِهادا و لا صَرْفا و لا عَدْلاً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :عَملٌ قلیلٌ فی سُنّةٍ خیرٌ مِن عملٍ کثیرٍ فی بِدعةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُقبَلُ قَولٌ إلاّ بعملٍ ، و لا یُقبلُ قَولٌ و لا عملٌ إلاّ بنِیّةٍ ، و لا یُقبلُ قَولٌ و عملٌ و نِیّةٌ إلاّ بإصابَةِ السُّنّةِ . (3)

(4)

336

بطلان عمل بدعت گذار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از بدعت گذار نه روزه ای می پذیرد، نه نمازی، نه صدقه ای ، نه زکاتی، نه حجّی، نه عمره ای، نه جهادی، نه توبه ای و نه فدیه ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عمل اندک مطابق با سنّت، بهتر است از عمل بسیار که با بدعت همراه باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گفتاری جز با کردار پذیرفته نمی شود، و هیچ گفتار و کرداری جز با نیّت پذیرفته نمی شود و هیچ گفتار و کردار و نیّتی پذیرفته نمی شود جز آنکه مطابق با سنّت باشد.

337 - توبةُ صاحبِ البدعةِ
337 - توبه بدعتگذار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبَی اللّهُ لصاحِبِ البدعةِ بالتّوبةِ . (5) (6)

337

توبه بدعت گذار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند توبه بدعت گذار را نمی پذیرد.

ص :516


1- کنز العمّال : 1115 .
2- الأمالی للطوسی : 385 / 838 .
3- الأمالی للطوسی : 386 / 839 .
4- (انظر) العبادة : باب 2461 .
5- بحار الأنوار : 72 / 216 / 8 .
6- (انظر) بحار الأنوار : 72 / 216 باب 110 . الإجارة : باب 12 .

338 - ما یجبُ علی العالِمِ عند ظُهورِ البِدعِ
338 - وظیفه علما به هنگام پدید آمدن بدعتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا ظَهَرتِ البِدعُ فی اُمّتی فلْیُظهِرِ العالِمُ علمَهُ ، فمَن لَم یَفعلْ فعَلَیهِ لَعنةُ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ظَهَرتِ البِدعُ و لَعَنَ آخِرُ هذهِ الاُمّةِ أوّلَها ، فمَن کانَ عندَهُ عِلمٌ فَلْیَنْشُرْهُ ، فإنَّ کاتِمَ العِلمِ یَومَئذٍ کَکاتِمِ ما أنْزلَ اللّهُ علی محمّدٍ . (2)

وسائل الشیعة عن یُونسَ بنِ عبدِ الرّحمنِ :رَوَینا عنِ الصّادقِینَ علیهم السلام أ نّهُم قالوا : إذا ظَهَرتِ البِدعُ فعلَی العالِمِ أن یُظهِرَ عِلمَهُ ، فإنْ لَم یَفعلْ سُلِبَ نورَ الإیمانِ . (3)

(4)

338

وظیفه علما به هنگام پدید آمدن بدعتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بدعتها در میان امّتم پدیدار شوند بر عالِم است که علم خود را آشکار سازد. هر کس چنین نکند، لعنت خدا بر او باد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بدعتها پدیدار شوند و پسینیان این امت، پیشینیان آن را لعن و نفرین کنند، هر کس دانشی دارد، باید آن را منتشر سازد، که هر کس در آن روز دانش خود را پنهان دارد، همچون کسی است که آنچه را خدا بر محمّد نازل کرده، کتمان کرده باشد.

وسائل الشیعة_ به نقل از یونس بن عبد الرحمان _: از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام برای ما روایت شده است که فرموده اند: هرگاه بدعتها سر بردارند، عالِم باید علم و دانش خود را آشکار سازد و اگر چنین نکند، نور ایمان از او سلب می شود.

ص :517


1- الکافی : 1 / 54 / 2 .
2- کنز العمّال : 903 .
3- وسائل الشیعة : 11 / 511 / 9 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 510 باب 40 . التقیّة : باب 4117 . الإمامة : باب 173 .

@

ص :518

33 - البداء

اشاره

(1)

(2)

ص :519


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 4 / 92 باب 3 «البَداء و النَّسخ» . موسوعة العقائد الإسلامیّة : ج 6 .
2- انظر : معرفة اللّه : باب 2599 .

33 - بداء
339 - البَداءُ
339 - بداء

الإمامُ الباقرُ أوِ الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :ما عُبِدَ اللّهُ عزّ و جلّ بشَیءٍ مِثْلِ البَداءِ (1) . (2)

339

بداء

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به چیزی مانند بداء (3) پرستش نشده است.

ص :520


1- بحار الأنوار : 4 / 107 / 19 .
2- البَداءُ بالفتح و المَدّ فی اللّغةِ : ظهورُ الشّیء بعد الخَفاء ، و حصولُ العلم به بعد الجهل . و اتّفَقتِ الاُمّةُ علی امتناع ذلک علَی اللّه سبحانه ، إلاّ مَن لا یُعتدّ به . و مَنِ افتری ذلک علَی الإمامیّة فقدِ افتری کذبا عظیما ، و الإمامیّة منه بُراء . و فی العُرف _ علی ما یُستفادُ من کلامِ العلماء و أئمّة الحدیث _ یُطلق علی معانٍ کلُّها صحیحة فی حقّه تعالی : منها : إبداءُ شیءٍ و إحداثُه ، و الحکم بوجوده بتقدیر حادث ، و تعلّق إرادةٍ حادثة بحسب الشّروط و المصالح ، و من هذا القبیل إیجادُ الحوادث الیومیّة . و یَقرُب منه قولُ ابن الأثیر _ فی حدیث الأقرع و الأبرص و الأعمی _ : بدا للّه عزّ و جلّ أن یَبتلیَهم : أی قضی بذلک. و هو معنَی البَداء هاهنا ؛ لأنّ القضاء سابق . و البَداء استِصوابُ شیءٍ عُلِم بعد أن لم یُعلَم ، و ذلک علَی اللّه عزّ و جلّ غیرُ جائز ، انتهی. و لعلّه أراد بالقضاء الحکمَ بالوجود ، و أراد بکونه سابقا أنّ العلم به سابق ، کما یُرشد إلیه ظاهرُ التّعلیل المذکور بعده . و منها : ترجیحُ أحدِ المتقابِلَین ، و الحکم بوجوده بعد تعلّق الإرادة بهما تعلّقا غیرَ حتمیّ ، لرُجْحان مصلحته و شروطه علی مصلحة الآخَر و شروطه . و من هذا القبیل إجابةُ الدّاعی ، و تحقیق مطالبه ، و تطویل العمر بصلة الرّحم ، و إرادة إبقاء قوم بعد إرادة إهلاکهم . و منها : مَحْو ما ثَبَت وجودُه فی و قتٍ محدود بشروطٍ معلومة و مصلحةٍ مخصوصة ، و قَطْع استمرارِه بعد انقضاء ذلک الوقت و الشّروط و المصالح ، سواءٌ أثَبت بدلَه لتحقّقِ الشّروط و المصالح فی إثباته أو لا . و من هذا القبیل الإحیاءُ و الإماتة و القَبض و البَسط فی الأمر التّکوینیّ ، و نَسخُ الأحکام بلا بدَل أو معه فی الأمر التّکلیفیّ ، و النّسخُ أیضا داخل فی البَداء ، کما صرّح به الصّدوق فی کتابَی التّوحید و الاعتقادات . ( بحار الأنوار : 4 / 92 ، 93 ، انظر تمام الکلام) .
3- بداء _ به فتح و مدّ _ در لغت به معنای معلوم شدن یک چیز پس از پنهان بودن و آگاه شدن به آن، در صورتی که قبلاً معلوم نبوده می باشد. همه مسلمانان _ بجز شماری اندک _ این گونه بداء را برای خداوند ناشدنی و محال می دانند و کسانی که این عقیده را به شیعه نسبت می دهند بی گمان تهمت و دروغ بزرگی زده اند که دامن شیعه از آن پاک و مبرّاست. اما بداء در عرف _ آن گونه که از سخنان علما و پیشوایان حدیث بر می آید _ به چند معناست که همه آنها درباره خداوند متعال می تواند درست باشد؛ از جمله: 1 _ پدیدار کردن و پدید آوردن چیزی و حکم به هستی یافتن آن به سبب تقدیری جدید و تعلّق گرفتن اراده ای جدید به چیزی بر حسب شرایط و مصالح. از این قبیل است پدید آوردن اتفاقات روزمره. سخن ابن اثیر _ در حدیث افراد کچل و پیس و کور _ نزدیک به همین معناست. او می گوید: «برای خداوند عزّ و جلّ بدا حاصل شد که آنان را، به این وسیله آزمایش کند: یعنی به این حکم کرد. در این جا بداء، به معنای قضا و حکم است ؛ زیرا قضا [از سر علم] صورت گرفته است در حالی که بداء [محال]، به معنای پی بردن به درستی امری است که قبلاً برای خدا معلوم نبوده است. و نسبت دادن این معنا به خداوند، محال و نارواست». و شاید مقصودش از قضا، حکم به موجود شدن است و منظور از سابق [صفت قضا]، علم پیشین است، همان گونه که تعلیل ذکر شده به آن ره می نماید. 2 _ ترجیح یکی از دو امر متقابل و حکم به هستی یافتن امر راجح، بعد از تعلّق گرفتن اراده غیر حتمی، نسبت به هر دو امر. این ترجیح ناشی از ترجیح مصلحت و شرط های یکی بر مصلحت و شرط های دیگری است. از این قبیل است اجابت دعا و بر آورده شدن خواستهای دعا کننده، طولانی شدن عمر به سبب صله رحم و تصمیم به باقی نگه داشتن مردمی بعد از تصمیم داشتن به نابودی آنها. 3 _ از بین بردن چیزی که وجود آن در زمانی معیّن و با در نظر گرفتن شرایطی مشخّص و مصلحتی خاص، حتمی بوده است، و نیز قطع استمرار وجود آن چیز بعد از سپری شدن آن زمان و شرایط و مصالح خواه به دلیل محقق شدن زمینه ها و مصلحت ها، جانشینی برای آن شی ء از میان رفته، گذاشته شود یا نشود. مانند زنده کردن و میراندن و قبض و بسط در امور تکوینی و نسخ احکام بدون جانشین، یا با جانشین در امور تکلیفی. نسخ نیز ، همچنان که شیخ صدوق علیه السلام در دو کتاب التوحید و الاعتقادات خود تصریح کرده است، داخل در موضوع بداء می باشد. و این امور از آن رو بداء نامیده شده اند که مستلزم آشکار شدن چیزی برای مردم هستند پس از آنکه از دیده آنان پنهان بود و از این رو برخی، بداء را چنین تعریف کرده اند: «اثری که پیش از صدور آن هیچ یک از خلق خدا، از پدید آمدن آن آگاهی نداشتند» .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما عُظِّمَ اللّهُ عزّ و جلّ بمِثلِ البَداءِ . (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به چیزی مانند بداء، تعظیم نشده است.

340 - معنی البَداءِ
340 - معنای بداء

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ للّهِ عِلمَینِ : عِلمٌ مکنونٌ مخزونٌ لا یَعلمُهُ إلاّ هُو ، مِن ذلکَ یکونُ البَداءُ ، و عِلمٌ علّمَهُ ملائکتَهُ و رُسلَهُ و أنبیاءهُ و نحنُ نَعلمُهُ . (2)

340

معنای بداء

امام صادق علیه السلام :خداوند را دو علم است: علمی نهفته و اندوخته که جز خودش کسی آن را نمی داند، و بداء از این نوع علم است، و علمی که به فرشتگان و فرستادگان و پیامبران خود آموخته است، و ما آن را می دانیم.

341 - البَداءُ المُحالُ
341 - بداء محال

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زَعمَ أنّ اللّهَ عزّ و جلّ یَبدو لَهُ فی شَیءٍ لَم یَعلَمْهُ أمسِ فابْرَؤوا مِنهُ . (3)

341

بدای محال

امام صادق علیه السلام :هر کس اعتقاد داشته باشد که برای خداوند در چیزی بدا حاصل می شود که دیروز آن را نمی دانسته است، از او برائت جویید.

ص :521


1- بحار الأنوار : 4 / 107 / 20 .
2- بحار الأنوار : 4 / 110 / 27 .
3- بحار الأنوار : 4 / 111 / 30 .

@

ص :522

34 - الأبدال

اشاره

(1)

ص :523


1- انظر : عنوان 435 «المقرّبون» .

34 - اَبدال
342 - الأبدالُ
342 - اَبدال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فهُو مِن الأبْدالِ : الرِّضا بالقَضاءِ ، و الصَّبرُ عن مَحارِمِ اللّهِ ، و الغَضَبُ فی ذاتِ اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أبْدالَ اُمَّتی لَم یَدخُلوا الجَنّةَ بالأعمالِ ، و لکنْ إنّما دَخَلوها برَحمةِ اللّهِ و سَخاوةِ الأنْفُسِ و سَلامةِ الصَّدرِ و رَحمةٍ لِجمیعِ المُسلمینَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: اللّهمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ......... و اجعَلنا بِخِدمَتِکَ لِلعُبَّادِ و الأبدالِ فی أقطارِها طُلاّبا ، و لِلخاصَّةِ مِن أصفیائِکَ أصحابا ، و لِلمُریدینَ المُتَعَلِّقینَ ببابِکَ أحسابا . (3)

الإمامُ الصَّادقُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ المَعروفِ بِاُمِّ داوودَ فی النِّصفِ مِنْ رَجَبٍ _: اللهُمَّ صَلِّ عَلَی الأبدالِ و الأوتادِ و السُیَّاحِ و العُبَّادِ و المُخلِصینَ و الزُّهادِ ، و أهلِ الجِدِّ و الاجتهادِ . (4)

342

اَبدال (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه خصلت است که هر کس داشته باشد از ابدال است: خشنودی به قضای الهی، خویشتن داری از محرّمات خدا و خشم گرفتن به خاطر خداوند عزّ و جلّ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا ابدال امّت من، با کردارشان به بهشت نمی روند، بلکه به سبب رحمت خداوند و روح سخاوتمندشان و داشتن سینه ای بی کینه و مهربانی نسبت به همه مسلمانان به بهشت می روند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجاتش _گفت : خدایا! بر محمّد و اهل بیتش درود فرست ......... و ما را طالب خدمت به بندگان و اولیاء در سراسر گیتی و همراه برگزیدگان ویژه ات و دوست ارادتمندان حلقه زده بر درگاهت قرار ده .

امام صادق علیه السلام_ در دعای معروف به اُمّ داوود در نیمه رجب _گفت : خدایا! بر اولیائت و بزرگان و پویندگان [راه حق ]و بندگان و مخلصان و زاهدان و کوشندگان و تلاشگران درود فرست .

ص :524


1- کنز العمّال : 34599 .
2- کنز العمّال : 34601 .
3- بحار الأنوار : 94 / 128 / 19 .
4- الإقبال : 3 / 244 .
5- ابدال: همان اولیای الهی و عابدان درگاه اویند، و از این جهت ابدال نامیده شده اند که هرگاه یکی از آنان بمیرد، بدل و جانشینی به جای او می نشیند (النهایة : 1 / 107) .

الاحتجاج عن خالدِ بنِ الهَیثَمِ الفارسیِّ :قُلتُ لأبی الحسن الرّضا علیه السلام : إنَّ النّاسَ یَزعُمون أنَّ فی الأرضِ أبدالاً، فَمَن هؤلاءِ الأبدالُ ؟ قالَ : صَدَقوا ، الأبدالُ هُم : الأوصیاءُ، جَعَلَهُم اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فی الأرضِ بَدَلَ الأنبِیاءِ، إذ أرفَعُ الأنبیآءَ و خَتمَهُم بِمُحمَّدٍ صلّی اللّهُ عَلَیهِ و آلِهِ . (1)

(2)

الاحتجاج_ به نقل از خالد بن هیثم فارسی _: به امام رضا علیه السلام عرض کردم : مردم می گویند : در زمین اولیائی هستند . اینان چه کسانی هستند؟ امام فرمود : راست می گویند . اولیاء همان اوصیای خدا در زمین اند که پس از ختم نبوّت به محمّد صلی الله علیه و آله به جای پیامبران هستند .

ص :525


1- الاحتجاج : 2 / 449 .
2- (انظر) الإیمان : باب 267 ، 268 .

@

ص :526

35 - التبذیر

اشاره

(1)

(2)

ص :527


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 344 باب 86 «التّبذیر و التّقتیر» .
2- انظر : عنوان 231 «الإسراف» .

35 - ولخرجی
343 - التّبذیرُ
343 - ولخرجی

الکتاب:

(وَ آتِ ذَا القُرْبی حَقَّهُ وَ المِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیرا * إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورا) . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُنْ سَمْحا و لا تَکُنْ مُبَذِّرا ، و کُنْ مُقَدِّرا و لا تَکُنْ مُقَتِّرا . (2)

عنه علیه السلام :التَّبذیرُ عُنوانُ الفاقةِ . (3)

عنه علیه السلام :التّبذیرُ قَرِینٌ مُفْلِسٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ افْتَخَر بالتَّبذیرِ احتُقِرَ بالإفْلاسِ . (5)

343

ولخرجی

قرآن:

«حقّ خویشان و مسکینان و در راه ماندگان را بپرداز و هیچ ولخرجی مکن. همانا ولخرجان با شیاطین برادرند و شیطان نسبت به پروردگارش ناسپاس بود».

حدیث:

امام علی علیه السلام :بخشنده باش اما ولخرج مباش؛ و صرفه جو باش لیکن خسیس مباش.

امام علی علیه السلام :ولخرجی، سر لوحه فقر و ناداری است.

امام علی علیه السلام :ولخرجی، همنشین بینواست.

امام علی علیه السلام :هر که به ریخت و پاش افتخار کند با تهیدستی خُرد و خوار می شود.

344 - معنی التَّبذیرِ
344 - معنای ولخرجی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و لا تُبَذِّرْ تَبْذِیرا» _: مَن أنْفقَ شیئا فی غیرِ طاعةِ اللّهِ فهُو مُبَذّرٌ ، و مَن أنْفقَ فی سبیلِ الخیرِ فهُو مُقْتَصِدٌ . (6)

344

معنای ولخرجی

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و ولخرجی مکن» _فرمود : هر کس چیزی در راهی جز طاعت خدا انفاق کند ولخرج است و هر کس در راه خیر و خوبی خرج کند مقتصد و صرفه جوی است.

ص :528


1- الإسراء : 26 ، 27 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 33 .
3- غرر الحکم : 890 .
4- غرر الحکم : 1043 .
5- غرر الحکم : 9057 .
6- تفسیر العیّاشی : 2 / 288 / 53 .

تفسیر العیّاشی عن أبی بصیرٍ :سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام فی _ قولِه : «و لا تُبذّر تَبذیرا» ، قالَ : بَذْلُ الرّجُل مالَهُ و یَقعُدُ لیسَ لَهُ مالٌ ، قالَ : فیَکونُ تَبذیرٌ فی حلالٍ ؟ قالَ : نَعَم . (1)

تفسیر العیّاشی_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام از آیه «و ولخرجی مکن» سؤال کردم . حضرت فرمود : این که انسان اموال خود را آن قدر بذل و بخشش کند که خود تهیدست ماند. گفتم: پس در مال حلال نیز ولخرجی و تبذیر هست؟ فرمود: آری.

ص :529


1- تفسیر العیّاشی : 2 / 288 / 54.

@

ص :530

36 - البِرّ

اشاره

(1)

ص :531


1- انظر : عنوان 38 «البَرَکة» ، 117 «الإحسان» . 348 «فعل المعروف» ، 516 «النعمة» .

36 - نیکوکاری
345 - البِرُّ
345 - نیکی

الکتاب:

(وَ تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقْوَی وَ لا تَعَاوَنُوا عَلَی الإِثْمِ وَ الْعُدوَانِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ) . (1)

(یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالاْءِثْمِ وَ الْعُدوَانِ و مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ و تَنَاجَوْا بِالبِرِّ وَ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ) . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَزیدُ فی العُمرِ إلاّ البِرُّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أسْرَعَ الخیرِ ثوابا البِرُّ ، و إنَّ أسْرَعَ الشَّرِّ عِقابا البَغْیُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :البِرُّ لا یَبْلی ، و الذَّنبُ لا یُنْسی . (5)

عنه علیه السلام :البِرُّ عَملٌ مُصْلِحٌ . (6)

345

نیکی

قرآن:

«در نیکی (طاعت) و پرهیزگاری همکاری کنید نه در گناه و تجاوز و از خدای بترسید که او به سختی کیفر می دهد».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر با یکدیگر نجوا می کنید در باب گناه و دشمنی و نافرمانی از پیامبر نجوا مکنید بلکه درباره نیکی (طاعت) و پرهیزگاری نجوا کنید. از آن خدایی که همگان نزد او گرد می آیید بترسید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر عمر نمی افزاید مگر نیکی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پاداش نیکی زودتر از هر کار خوب دیگری می رسد و کیفر ستم و تجاوز زودتر از هر کار بد دیگری گریبان می گیرد.

امام علی علیه السلام :نیکی کهنه نمی شود و گناه فراموش نمی گردد.

امام علی علیه السلام :نیکی، کرداری اصلاحگر است.

ص :532


1- المائدة : 2 .
2- المجادلة : 9 .
3- بحار الأنوار : 77 / 166 / 3 .
4- الخصال : 110 / 81 .
5- بحار الأنوار : 78 / 53 / 88 .
6- غرر الحکم : 554 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :البِرُّ و صَدَقةُ السِّرِّ یَنْفِیانِ الفَقرَ ، و یَزیدانِ فی العُمرِ ، وَ یَدْفَعانِ عن سَبعینَ مِیتَةِ سُوءٍ . (1)

بحار الأنوار عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :مِن صالحِ الأعمالِ البِرُّ بالإخْوانِ و السَّعیُ فی حوائجِهِم ، فَفی ذلکَ مَرْغَمَةٌ للشّیطانِ و تَزَحْزُحٌ عَنِ النِّیرانِ ، و دُخولُ الجِنانِ ، أخْبِرْ بهذا غُرَرَ أصْحابِکَ. قال [ الراوی] : قلتُ : مَن غُرَرُ أصحابی جُعلتُ فِداکَ؟ قالَ : هُمُ البَرَرَةُ بالإخْوانِ فی العُسْرِ و الیُسْرِ . (2)

عنه علیه السلام :یأتی یومَ القیامةِ شیءٌ مثلُ الکُبَّةِ فیَدْفَعُ فی ظَهرِ المؤمنِ فیُدخِلُهُ الجنّةَ ، فیقالُ : هذا البِرُّ . (3)

عنه علیه السلام :بِرُّوا آباءکُم یَبِرَّکُم أبناؤکُم . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن حَسُنَ بِرُّهُ بإخْوانِهِ و أهلِهِ مُدَّ فی عُمرِهِ . (5)

(6)

امام باقر علیه السلام :نیکی و صدقه دادن پنهانی، فقر را از بین می برند، عمر را زیاد و هفتاد مرگِ بد و ناگوار را دفع می کنند.

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود : از جمله کارهای شایسته ، نیکی کردن به برادران و کوشش در برطرف ساختن نیازهای آنان است. این کارها بینی شیطان را به خاک می مالد و موجب دور شدن از آتش و وارد شدن به بهشت می گردد. این مطلب را به دوستان صمیمی خود برسان. راوی می گوید: عرض کردم فدایت شوم ، دوستان صمیمی من چه کسانی اند؟ فرمود : آنان که در سختی و آسایش به برادران [خود] نیکی می کنند.

امام صادق علیه السلام :در روز قیامت چیزی مانند یک کلاف می آید و از پشت مؤمن او را به درون بهشت هُل می دهد و گفته می شود: این، همان نیکی است.

امام صادق علیه السلام :به پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.

امام کاظم علیه السلام :هر کس به برادران و خانواده خود نیکی کند، عمرش دراز می شود.

ص :533


1- الزهد للحسین بن سعید : 33 / 86 .
2- بحار الأنوار : 74/312/69.
3- الکافی : 2 / 158 / 3 .
4- تحف العقول : 359 .
5- تحف العقول : 388 .
6- (انظر) مستدرک الوسائل : 12 / 421 باب 32 .

346 - أبوابُ البِرِّ وکُنوزُهُ
346 - درها و گنجهای نیکی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:ثلاثٌ مِن أبوابِ البِرِّ : سَخاءُ النَّفْسِ ، و طِیبُ الکلامِ ، و الصَّبرُ علَی الأذی . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أربعٌ من کُنوزِ البِرِّ : کِتْمانُ الحاجةِ ، و کِتْمانُ الصَّدقةِ ، و کِتْمانُ الوَجَعِ ، و کِتْمانُ المُصیبةِ . (2)

(3)

346

درها و گنجهای نیکی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز از درهای نیکی است: سخاوتمندی جان، گفتار نیکو، و شکیبایی در برابر آزار و اذیت.

امام باقر علیه السلام :چهار چیز از گنجهای نیکی است: نهان داشتن نیاز، نهانی دادن صدقه، نهان داشتن درد، و نهان داشتن مصیبت.

347 - علَامةُ البارِّ
347 - نشانه نیکوکار

الکتاب:

(لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ المَشْرِقِ و المَغْرِبِ وَ لکِنَّ البِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ) . (4)

(یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا و لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) . (5)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا علاَمةُ البارِّ فعَشرَةٌ : یُحِبُّ فی اللّهِ ، و یُبْغِضُ فی اللّهِ ، و یُصاحِبُ فی اللّهِ ، و یُفارِقُ فی اللّهِ ، و یَغْضَبُ فی اللّهِ، و یَرْضی فی اللّهِ ، و یَعملُ للّهِ ، و یَطلُبُ إلَیهِ ، و یَخْشَعُ للّهِ خائفا مَخُوفا طاهِرا مُخْلِصا مُسْتَحْیِیا مُراقِبا، و یُحْسِنُ فی اللّهِ . (6)

347

نشانه نیکوکار

قرآن:

«نیکی (طاعت) آن نیست که روی خود به جانب مشرق و مغرب کنید بلکه نیکوکار کسی است که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد».

«از تو درباره هلالهای ماه می پرسند، بگو: برای آن است که مردم وقت کارهای خویش و زمان حج را بشناسند. و نیکوکاری این نیست که از پشت خانه ها به آنها داخل شوید بلکه کار پسندیده آن است که پروا کنید و از درها به خانه ها درآیید و از خدا بترسید تا رستگار شوید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه نیکوکار ده چیز است: برای خدا دوست می دارد، برای خدا دشمنی می ورزد، برای خدا یار و همراه می شود، برای خدا جدا می شود، برای خدا خشم می گیرد، برای خدا خشنود می شود، برای خدا کار می کند، خدا جوست، در برابر خدا خاشع و ترسان و هراسان و پاک و با اخلاص و با حیا و مراقب خود است و برای خدا احسان و نیکی می کند.

ص :534


1- تحف العقول : 8 .
2- تحف العقول : 295 .
3- (انظر) الجنّة : باب 562 ، 573 ، الخیر : باب 1185 .
4- البقرة : 177 .
5- البقرة : 189 .
6- تحف العقول : 21 .

348 - مَراتبُ البِرِّ
348 - مراتب نیکی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَوقَ کلِّ ذی بِرٍّ بِرٌّ حتّی یُقتَلَ الرَّجُلُ فی سبیلِ اللّهِ ، فلیسَ فَوقَهُ بِرٌّ . (1)

(2)

348

مراتب نیکی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بالا دست هر نیکی، نیکی است، تا آن جا که انسان در راه خدا کشته شود. از این بالاتر، نیکی ای وجود ندارد.

349 - الأمرُ بالتَّبارِّ
349 - فرمان به نیکی با یکدیگر

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَواصَلوا و تَبارُّوا و تَراحَموا ، و کونوا إخْوَةً بَرَرَةً کما أمرَکُمُ اللّهُ عزّ و جلّ . (3)

عنه علیه السلام :تَواصَلوا و تَبارُّوا و تَراحَموا و تَعاطَفوا . (4)

349

فرمان به نیکی با یکدیگر

امام صادق علیه السلام :با یکدیگر پیوند و ارتباط داشته باشید، به هم نیکی کنید و نسبت به هم مهربان باشید و همچنان که خداوند عزّ و جلّ به شما دستور داده، برادرانی نیکوکار باشید.

امام صادق علیه السلام :با همدیگر پیوستگی و نیکوکاری و مهربانی و مهر ورزی داشته باشید.

ص :535


1- بحار الأنوار : 74 / 60 / 25 .
2- (انظر) الشرّ : باب 1955 .
3- الکافی : 2 / 175 / 2 .
4- الکافی : 2 / 175 / 3 .

عنه علیه السلام :اتَّقُوا اللّهَ ، و کونوا إخْوةً بَرَرَةً ، مُتَحابِّینَ فی اللّهِ، مُتَواصِلِینَ مُتَراحِمِینَ . (1)

امام صادق علیه السلام :از خدا بترسید و برادرانی نیکوکار باشید، در راه خدا یکدیگر را دوست بدارید و با هم ارتباط برقرار سازید و به هم مهر و شفقت بورزید.

350 - تمامُ البِرِّ
350 - کمال نیکی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَمامُ البِرِّ أن تَعملَ فی السِّرِّ عَملَ العَلانِیَةِ . (2)

350

کمال نیکی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکی کامل آن است که رفتار نهان و آشکارت یکسان باشد.

ص :536


1- الکافی : 2 / 175 / 1 .
2- کنز العمّال : 5265 .

37 - البرزخ

اشاره

(1)

(2)

ص :537


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6 / 202 باب 8 «أحوال البرزخ و القبر» . بحار الأنوار : 6 / 282 باب 9 «جنّة الدُّنیا و نارها» .
2- انظر : عنوان 427 «القبر» ، 461 «الکفّارة» . الذنب : باب 1391 .

37 - برزخ
351 - البَرْزَخُ
351 - برزخ

الکتاب:

(وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ) . (1)

(2)

الحدیث:

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و مِن و رائهم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» _: هو القَبرُ ، و إنَّ لَهُم فیهِ لَمَعیشَةً ضَنْکا . و اللّهِ ، إنّ القَبرَ لَرَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجنّةِ ، أو حُفْرةٌ مِن حُفَرِ النّارِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَلَکُوا فی بُطونِ البَرْزخِ سَبیلاً ، سُلِّطَتِ الأرضُ علَیهِم فیهِ فأکَلَتْ مِن لُحومِهِم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :البَرْزخُ القَبرُ ، و فیه الثَّوابُ و العِقابُ بینَ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (5)

351

برزخ

قرآن:

«و پشت سرشان برزخی است تا روز رستاخیز».

حدیث:

امام زین العابدین علیه السلام_ در تفسیر آیه «و پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند» _فرمود : آن برزخ همان گور است و آنان در گور، زندگی تنگ و سختی دارند . به خدا سوگند که گور، یا باغی از باغهای بهشت است، و یا گودالی از گودالهای دوزخ.

امام علی علیه السلام :[مردگان] به راهی در اندرونهای برزخ قدم نهادند و زمین، در آن جا، بر آنان چیره گشت و گوشتهایشان را خورد.

امام صادق علیه السلام :برزخ، همان گور است و در آن سزای [انسان] در فاصله میان دنیا و آخرت است.

ص :538


1- المؤمنون : 100 .
2- (انظر) آل عمران : 169 _ 171 ، المؤمنون : 99 ، 100 ، غافر : 11 .
3- بحار الأنوار : 78 / 148 / 10 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 221 .
5- تفسیر القمّی : 1 / 19 .

تفسیر القمّی عن الإمام الصادق علیه السلام :البَرْزَخُ القبر و فیه الثَّوابُ و العِقابُ بین الدُّنیا و الآخِرَةِ . و الدلیل علی ذلک أیضا قول العالم علیه السلام : و اللّهِ ، ما نخاف علَیکُم إلاّ البَرْزخَ . (1)

الکافی عن عمرو بن یزید :قال الصّادقُ علیه السلام: و اللّه ، أتَخَوَّفُ علَیکُم فی البَرزَخِ ! قلتُ : و ما البَرْزخُ ؟ قالَ : القَبرُ ، مُنذُ حینِ مَوتِهِ إلی یومِ القیامةِ . (2)

تفسیر القمّی:امام صادق علیه السلام فرمود : «برزخ، میانه دو چیز است؛ پاداش و کیفری است که در فاصله میان دنیا و آخرت به انسان می رسد». دلیل بر این مطلب سخن دانای اهل بیت علیهم السلام است که فرمود: به خدا سوگند! من برای شما، جز از برزخ نمی ترسم.

الکافی_ به نقل از عمرو بن یزید _: امام صادق علیه السلام فرمود : به خدا سوگند از برزخ بر شما می ترسم. عرض کردم: برزخ چیست؟ فرمود: گور، از زمان مرگ تا روز رستاخیز.

352 - ردُّ ما رُویَ أنّ أرواحَ المؤمنینَ فی حواصلِ طیورٍ خُضْرٍ
352 - نادرستی گفته هایی که جان مؤمنان را در چینه دان پرندگانی سبز رنگ می داند

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فیما رُوِیَ أنَّ أرواحَ المؤمنینَ فی حَواصِلِ طُیورٍ خُضْرٍ حَولَ العَرشِ _: لا ، المؤمنُ أکرَمُ علَی اللّهِ مِن أنْ یَجعلَ رُوحَهُ فی حَوصَلَةِ طَیرٍ ، لکنْ فی أبْدانٍ کأبْدانِهِم . (3)

عنه علیه السلام :فإذا قَبضَهُ اللّهُ عزّ و جلّ صَیّرَ تلکَ الرُّوحَ فی قالَبٍ کقالَبِهِ فی الدُّنیا ، فیَأکُلونَ و یَشْرَبونَ ، فإذا قَدِمَ علَیهِمُ القادِمُ عَرَفوهُ بتِلکَ الصُّورةِ الّتی کانتْ فی الدُّنیا . (4)

352

نادرستی گفته هایی که جان مؤمنان را در چینه دان پرندگانی سبز رنگ می داند

امام صادق علیه السلام_ در نقد این روایت که ارواح مؤمنان در چینه دانهای پرندگانی سبز رنگ است که بر گرد عرش می چرخند _فرمود : خیر، مؤمن در پیشگاه خداوند گرامی تر از آن است که روح او را در چینه دان مرغی قرار دهد، بلکه روح آنان در پیکرهایی همچون پیکر خود آنان قرار دارد.

امام صادق علیه السلام :چون خداوند عزّ و جلّ جان مؤمن را بستاند، روحش را به کالبدی همچون کالبد وی در دنیا می برد و می خورند و می آشامند و هرگاه کسی بر ایشان وارد شود او را با همان چهره ای که در دنیا داشته، می شناسند.

ص :539


1- تفسیر نور الثقلین : 3 / 553 / 120 .
2- الکافی : 3 / 242 / 3 .
3- بحار الأنوار : 6 / 268 / 119 .
4- بحار الأنوار : 6 / 269 / 124 .

353 - أرواحُ المؤمنینَ فی البَرزخِ
353 - ارواح مؤمنان در برزخ

الکتاب:

(وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ) . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا بنَ نُباتةَ ، إنَّ فی هذا الظَّهْرِ _ یعنی النَّجفَ _ أرواحَ کلِّ مؤمنٍ و مؤمنةٍ فی قوالِبَ مِن نورٍ علی منابِرَ مِن نورٍ . (2)

عنه علیه السلام :یا بنَ نُباتةَ ، لو کُشِفَ لَکُم لَرأیتُم أرواحَ المؤمنینَ فی هذا الظَّهرِ حَلَقا یَتَزاوَرونَ و یَتَحدَّثونَ ، إنَّ فی هذا الظَّهرِ رُوحَ کلِّ مؤمنٍ ، و بِوادی بَرَهوتَ نَسَمَةُ کُلِّ کافرٍ . (3)

الإمامُ الصادقُ علیه السلام :أرواحُ المؤمنینَ فی حُجُراتٍ فی الجنّةِ ، یأکُلونَ مِن طَعامِها ، و یَشْرَبونَ مِن شَرابِها ، و یَتَزاوَرونَ فیها ، و یقولونَ : ربَّنا ، أقِمْ لنا السّاعةَ لِتُنْجِزَ لنا ما وَعَدْتَنا . (4)

353

ارواح مؤمنان در برزخ

قرآن:

«آنان را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :ای پسر نُباته! در همین پشت (نجف) جانهای تمام مردان و زنان مؤمن در کالبدهایی نورانی و بر فراز منبرهایی از نور قرار دارد.

امام علی علیه السلام :ای پسر نباته! اگر پرده ها کنار زده شود، هر آینه ارواح مؤمنان را در این پشت خواهید دید که حلقه زده اند و با هم دیدار می کنند و با یکدیگر سخن می گویند. در این پشت، روح هر مؤمنی هست و در وادی برهوت، جان هر کافری.

امام صادق علیه السلام :ارواح مؤمنان در اتاقهایی در بهشت ساکنند، از غذای بهشت می خورند و از نوشیدنیهای آن می آشامند. به دیدار هم می روند و می گویند: پروردگارا! قیامت را برپا دار تا آنچه را به ما وعده داده ای تحقّق بخشی.

ص :540


1- آل عمران : 169 .
2- بحار الأنوار : 6 / 237 / 55 .
3- بحار الأنوار : 6 / 242 / 65 .
4- المحاسن : 1 / 285 / 562 .

بحار الأنوار :_ الإمامُ الصادقُ علیه السلام لأحد الرُّواة _: أمَا إنّهُ لا یَبقی مؤمنٌ فی شرقِ الأرضِ و غربِها إلاّ حَشَرَ اللّهُ رُوحَهُ إلی وادِی السَّلامِ . [ قالَ الراوی: ]فقلتُ لَهُ : و أینَ وادِی السَّلامِ ؟ قالَ : ظَهرُ الکوفةِ ، أمَا إنّی کأنّی بِهِم حَلَقٌ حَلَقٌ قُعودٌ یَتَحدَّثونَ . (1)

المحاسن عن أبی بصیرٍ _ عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام _ :ذَکرَ الأرواحَ أرواحَ المؤمنینَ فقالَ : یَلْتَقونَ . قلتُ : یَلْتَقونَ ؟! فقالَ : نَعَم ، و یَتَساءَلونَ و یَتَعارَفونَ ، حتّی إذا رأیتَهُ قلتَ : فُلانٌ . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از یکی از راویان _: امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند ارواح مؤمنان را از شرق و غرب جهان در وادی السلام جمع می کند. عرض کردم: وادی السلام کجاست؟ فرمود: پشت کوفه. گویی با آنان هستم که دسته دسته نشسته اند و با هم صحبت می کنند.

المحاسن_ به نقل از ابو بصیر _: امام صادق علیه السلام از ارواح مؤمنان سخن به میان آورد و فرمود: آنان با هم دیدار می کنند. عرض کردم: دیدار می کنند؟! فرمود: آری و از یکدیگر سؤال و جواب می کنند و همدیگر را می شناسند، به طوری که وقتی او را ببینی می گویی: فلانی است.

354 - أرواحُ الکُفّارِ فی البَرزخِ
354 - ارواح کافران در برزخ

الکتاب:

(فَوَقاهُ اللّهُ سَیِّئآتِ ما مَکَرُوا وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ * النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّا وَ عَشِیّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أشَدَّ الْعَذَابِ) . (3)

الحدیث:

کنز العمّال :_ عندَ وقوفِه علی قَتْلی بَدرٍ _: یا أبا جهلٍ یا عُتبةُ یا شَیبةُ یا اُمیّةُ ، هل وجَدْتُم ما وَعَدَ ربُّکُم حَقّا ؟ فإنّی قد وَجَدْتُ ما وَعَدنی ربّی حَقّا . فقالَ عمرُ : یا رسولُ اللّهِ ، ما تُکَلِّمُ مِن أجسادٍ لا أرواحَ فیها ؟! فقالَ : و الّذی نَفْسی بِیَدِهِ ، ما أنتُم بأسْمَعَ لِما أقولُ مِنهُم ، غیرَ أنَّهُم لا یَسْتَطیعونَ جَوابا . (4)

354

ارواح کافران در برزخ

قرآن:

«خدا او را از آسیب مکری که برایش اندیشیده بودند نگه داشت و عذاب ناگوار ، خاندان فرعون را در میان گرفت. هر صبح و شام بر آتش عرضه شوند و روزی که قیامت بر پا شود ندا دهند که خاندان فرعون را به سخت ترین عذابها درآورید».

حدیث:

کنز العمّال :_ پیامبر خدا هنگامی که بر سر جنازه کشتگان بدر ایستاد _فرمود : ابو جهل! عتبه! شیبه! اُمیّه! آیا وعده پروردگار خود را راست یافتید؟ من که آنچه را خدایم به من وعده داده بود راست یافتم.

عمر عرض کرد: ای پیامبر خدا! با پیکرهای بی جان سخن می گویی؟ فرمود: به خدایی که جانم در دست اوست شما سخنان مرا بهتر از آنان نمی شنوید؛ فقط نمی توانند جواب بدهند.

ص :541


1- بحار الأنوار : 6 / 268 / 118 .
2- المحاسن : 1 / 285 / 561 .
3- غافر : 45 ، 46 .
4- کنز العمّال : 29874 و انظر أیضا : 29875 منه .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی أرواحِ الکُفّارِ _: فی حُجُراتٍ فی النّارِ ، یأکُلونَ مِن طَعامِها ، و یَشْرَبونَ مِن شَرابها ، و یَتَزاوَرونَ فیها ، و یقولونَ : ربَّنا ، لا تُقِمْ لنا السَّاعةَ لِتُنْجِزَ لنا ما وَعَدْتَنا ! (1)

عنه علیه السلام :إنّ أرواحَ الکُفّارِ فی نارِ جَهنّمَ یُعْرَضونَ علَیها یقولونَ : ربَّنا ، لا تُقِمْ لنا السَّاعةَ ، و لا تُنْجِزْ لنا ما وَعَدْتَنا، و لا تُلْحِقْ آخِرَنا بأوَّلِنا! (2)

امام صادق علیه السلام_ درباره ارواح کافران _فرمود : در اتاقهایی درون آتش جای دارند، از خوراک آن می خورند و از نوشیدنیهای آن می نوشند، و در آن جا به دیدار هم می روند و می گویند: ای پروردگار ما! قیامت را برای ما بر پا مدار تا تهدیدت را درباره ما اجرا کنی.

امام صادق علیه السلام :جانهای کافران در آتش دوزخ است و بر آن عرضه می شوند و می گویند: پروردگارا! قیامت را برای ما بر پا مدار و تهدیدت را درباره ما اجرا مکن و آخر ما را به اوّل ما ملحق مکن.

ص :542


1- المحاسن : 1 / 285 / 562 .
2- بحار الأنوار : 6 / 270 / 127 .

38 - البرکة

اشاره

@

ص :543

38 - برکت
355 - معنی البرکة
355 - معنای برکت

الکتاب:

(وَ جَعَلَنِی مُبارَکا أَیْنَ ما کُنْتُ و أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیّا) . (1)

(وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبَارَکا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ) . (2)

(3)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِه تعالی : «و جَعَلَنی مُبارَکا أیْنَما کُنتُ» _: نَفّاعا . (4)

(5)

355

معنای برکت

قرآن :

«و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته و به ادای نماز و زکات در همه عمرم سفارش کرده است».

«و بگو: ای پروردگار من! مرا در جایگاهی پر برکت فرود آور که تو نیکترین مهمان نوازانی».

حدیث:

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته است» _فرمود : یعنی بسیار بهره رسان.

356 - ما یُوجِبُ البَرَکةَ
356 - عوامل برکت زا

الکتاب:

(وَ لَ_وْ أَنَّ أَهْ_لَ الْقُ_رَی آمَنُ_وا وَ اتَّقَ_وْا لَفَتَحْن_َا عَلَیْهِ_مْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ) . (6)

356

عوامل برکت زا

قرآن :

«اگر مردم قریه ها ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده بودند، برکتهای آسمان و زمین را به رویشان می گشودیم ولی [ پیامبران را] تکذیب کردند، ما نیز آنان را به کیفر کردارشان گرفتار کردیم».

ص :544


1- مریم : 31 .
2- المؤمنون : 29 .
3- (انظر) الأنع_ام : 92 ، 155 ، الأنبیاء : 50 ، ص : 29 ، آل عمران : 96 ، النور : 35 ، 61 ، القصص: 30.
4- الکافی : 2 / 165 / 11 .
5- (انظر) الزراعة : باب 1574 .
6- الأعراف : 96 .

الحدیث:

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذَا التّاجِرانِ صَدَقا بورِکَ لَهُما ، فَإِذا کَذِبا و خانا لَم یُبارَک لَهُما . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فِی الرِّفقِ الزِّیادَةَ وَ البَرَکَةَ ، و مَن یُحرَمِ الرِّفقَ یُحرَمِ الخَیرَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :القَناعَةُ بَرَکَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :البَرَکَةُ فِی المُماسَحَةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کِیلوا طَعامَکُم ، فإنَّ البَرَکةَ فی الطَّعامِ المَکِیلِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ فیهنَّ البَرَکَةُ : البَیعُ إلی أجَلٍ ، و المُقارَضَةُ ، و إخْلاطُ البُرِّ بالشَّعیرِ للبَیتِ لا للبَیعِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :البَرَکةُ عَشرَةُ أجزاءٍ : تِسْعةُ أعْشارِها فی التِّجارةِ، و العُشرُ الباقی فی الجُلودِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِکُمَیلِ بنِ زِیادٍ _: یا کُمَیلُ ، البَرَکَةُ فی مالِ مَن آتَی الزَّکاةَ ، و واسَی المُؤمِنینَ ، و وَصَلَ الأَقرَبینَ . (8)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر دو معامله گر راست بگویند، برای هر دو خجسته می شود. پس هرگاه دروغ بگویند و خیانت کنند، برای هیچ کدام خجسته نخواهد بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در مدارا، فزونی و برکت است، و هر که از مدارا محروم باشد، از خیر، محروم گشته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قناعت، برکت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برکت ، در آسان گرفتن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوراک (غلاّت) خود را کیل کنید که برکت در خوراک کیل و پیمانه شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در سه چیز برکت است: خرید و فروش مدّت دار (نسیه فروشی)، وام دادن به یکدیگر و مخلوط کردن گندم با جو برای مصرف خانه نه برای فروش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برکت ده قسمت است: نه دهم آن در بازرگانی است و یک دهم دیگر در پوستها [ی دام ].

امام علی علیه السلام_ به کمیل بن زیاد _فرمود : ای کمیل! برکت ، در مال کسی است که زکات بپردازد ، با مؤمنانْ مواسات داشته باشد ، و به خویشاوندانْ نیکی رساند.

ص :545


1- الکافی : 5 / 174 / 2 .
2- الکافی : 2 / 119 / 7 .
3- الجعفریّات : 160 .
4- السنن الکبری : 6 / 59 / 11189 .
5- کنز العمّال : 9434 .
6- کنز العمّال : 9436 .
7- بحار الأنوار : 103 / 5 / 13 .
8- تحف العقول : 172 .

عنه علیه السلام :بالعَدلِ تَتَضاعَفُ البَرَکاتُ . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی حدیثٍ طویلٍ فی الرَّجْعةِ _: و لَتَنْزِلَنَّ البَرَکةُ مِن السَّماءِ إلی الأرضِ ، حتّی إنّ الشَّجَرةَ لَتَقْصِفُ بِما یُریدُ اللّهُ فیها مِن الثّمرِ ، و لیُؤکَلَنَّ ثَمَرةُ الشِّتاءِ فی الصَّیفِ و ثَمَرةُ الصَّیفِ فی الشِّتاءِ ، و ذلکَ قول اللّهِ تعالی : «و لو أنّ أهلَ القُری آمَنُ_وا وَ اتَّقَ_وْا لَفَتَحْن_َا عَلَیْهِ_مْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ النّاسَ یَستَغنونَ إذا عُدِلَ بَینَهُم ، و تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها ، و تُخرِجُ الأَرضُ بَرَکَتَها بِإِذنِ اللّهِ تَعالی . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أوحَی اللّهُ عزّ و جلّ إلی نبیٍّ مِن الأنبیاءِ : إذا اُطِعْتُ رَضِیتُ ، و إذا رَضِیتُ بارَکْتُ ، و لیسَ لِبَرَکتی نِهایةٌ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :با عدالت و دادگری، برکتها دو چندان می شود.

امام حسین علیه السلام_ در حدیثی طولانی درباره رجعت _فرمود : هر آینه برکت از آسمان به زمین فرو می ریزد، تا آنجا که درختان، از سنگینی میوه هایی که خداوند برایشان خواسته، می شکنند. در تابستان، میوه زمستانی خورده می شود و در زمستان میوه تابستانی. این سخن خداوند متعال است که فرمود: «اگر مردم قریه ها ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده بودند ، برکتهای آسمان و زمین را به رویشان می گشودیم ؛ ولی [پیامبران را ]تکذیب کردند ، ما نیز آنان را به کیفر کردارشان گرفتار کردیم».

امام صادق علیه السلام :اگر میان مردم دادگری شود ، همه بی نیاز می شوند ، آسمان روزی خود را فرو می ریزد ، و زمین به اذن پروردگار متعال ، برکت خویش را بیرون می آورد .

امام رضا علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به یکی از پیامبران خود وحی فرمود که : هرگاه اطاعت شوم ، خشنود می گردم و چون خشنود گردم ، برکت می دهم و برکت من پایانی ندارد.

ص :546


1- غرر الحکم : 4211 .
2- الخرائج و الجرائح : 2 / 849 / 63 .
3- الکافی : 3 / 568 / 6 .
4- الکافی : 2 / 275 / 26 .
5- (انظر) التجارة : باب 440 ، 441 . الرزق : باب 1496 . الرفق : باب 1535 . الضیافة : باب 2356 .

357 - ما یُذهِبُ البَرَکةَ
357 - عوامل برکت زدا

الکتاب:

(وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ القُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ) . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أرْبَعٌ لا تَدخُلُ بَیتا واحدةٌ مِنهُنَّ إلاّ خَرِبَ و لَم یَعْمُرْ بالبَرَکةِ : الخِیانةُ ، و السَّرِقةُ ، و شُربُ الخمرِ ، و الزِّنا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تُرفَعُ البَرَکَةُ مِنَ البَیتِ إذا کانَت فیهِ الخِیانَةُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَبَسَ عَن أخیهِ المُسلِمِ شَیئا مِن حَقِّهِ ، حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ بَرَکَةَ الرِّزقِ إلاّ أن یَتوبَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ رِیاءً و سُمعَةً یُریدُ بِهِ الدُّنیا ، نَزَعَ اللّهُ بَرَکَتَهُ ، و ضَیَّقَ عَلَیهِ مَعیشَتَهُ ، و وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ ، و مَن وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ فَقَد هَلَکَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الحَلفُ مَنفَقَةٌ لِلسِّلعَةِ ، مَمحَقَةٌ لِلبَرَکَةِ . (6)

357

عوامل برکت زدا

قرآن :

«اگر مردم قریه ها ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده بودند، برکتهای آسمان و زمین را به رویشان می گشودیم ولی [ پیامبران را] تکذیب کردند، ما نیز آنان را به کیفر کردارشان گرفتار کردیم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که اگر یکی از آنها به خانه ای درآید آن را ویران می کند و با برکتْ آبادان نمی شود: خیانت، دزدی، شرابخواری و زنا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر در خانه ای خیانت باشد برکت از آن برداشته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که چیزی از حقّ برادر مسلمانش را نگه دارد [و به او ندهد] ، خداوند برکت روزی را بر او حرام می کند مگر آن که توبه کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از روی ریا و سُمعه (رسیدن به گوش مردم) و به قصد دنیاخواهی علم بیاموزد خداوند برکتش را از آن می گیرد ، زندگی اش را بر او سخت می گیرد و او را به حال خودش وا می گذارد ، و هر کس که خدا او را به حال خودش وا گذارد هلاک شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قسم خوردن، کالا را می کاهد و به پایان می رساند و برکت را از بین می برد.

ص :547


1- الأعراف : 96 .
2- بحار الأنوار : 79 / 19 / 4 .
3- الفردوس : 2 / 73 / 2413 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 15 / 4968 .
5- مکارم الأخلاق : 2 / 348 / 2660 .
6- صحیح البخاری : 2 / 735 / 1981 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَشَّ أخاهُ المُسلِمَ ، نَزَعَ اللّهُ عنه بَرَکَةَ رِزقِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا ظَهَرتِ الجِنایاتُ ارْتَفَعتِ البَرَکاتُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مَعَ الإِسرافِ قِلَّةَ البَرَکَةِ . (3)

الإمامُ الجوادُ أو الإمامُ الهادیُّ علیهما السلام_ لِداوودَ الصَّرْمیّ _: یا داوودُ ، إنّ الحرامَ لا یَنْمی ، و إنْ نَمی لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ ، و ما أنْفَقهُ لَم یُؤجَرْ علَیهِ ، و ما خَلّفَهُ کانَ زادَهُ إلَی النّارِ . (4)

الکافی عن أحمد بن أحمد عن بعض رجاله (5) :الکافی عن أحمد بن أحمد عن بعض رجاله (6) : مَن فَحَشَ عَلی أخیهِ المُسلِمِ ، نَزَعَ اللّهُ مِنهُ بَرَکَةَ رِزقِهِ ، و وَکَلَهُ إلی نَفسِهِ ، و أفسَدَ عَلَیهِ مَعیشَتَهُ . (7)

(8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادر مسلمانش را بفریبد ، خداوند برکت روزی اش را از او می گیرد.

امام علی علیه السلام :هرگاه گناهان، بسیار و آشکارا گردد برکتها از میان می رود.

امام صادق علیه السلام :با اسراف ، کمیِ برکت است.

امام جواد علیه السلام یا امام هادی علیه السلام_ به داوود صرمی _فرمود : ای داوود! مال حرام رشد نمی کند و اگر هم رشد کند، برای صاحبش برکتی ندارد و اگر از آن چیزی انفاق کند، پاداشی نخواهد دید و آنچه پس از خود بر جای گذارد ره توشه او به سوی دوزخ است.

الکافی_ به نقل از احمد بن احمد، از برخی استادانش _: هر کس به برادر مسلمانش دشنام دهد خداوند برکت روزی اش را از او می گیرد و او را به خودش وا می گذارد و زندگی اش را برایش تباه می کند.

ص :548


1- ثواب الأعمال : 337 / 1 .
2- غرر الحکم : 4030 .
3- الکافی : 4 / 55 / 3 عن ابن أبی یعفور و یوسف بن عمار(ة) .
4- الکافی : 5 / 125 / 7 .
5- المعصوم المرویّ عنه غیر معلوم ، فإن کان الصادق علیه السلام فالإرسال بأزید من واحد ، و أحمد کأنّه البزنطی ، و ما زعم أنّه ابن عیسی بعید کما لا یخفی علی المتدرّب ، فیمکن الإرسال بواحد . و قوله «فحش» ککرم ، و ربّما یقرأ علی بناء التفعیل . و من جملة أسباب فساد المعیشة نفرة الناس عنه و عن معاملته (مرآة العقول : 10 / 278) .
6- المعصوم المرویّ عنه غیر معلوم ، فإن کان الصادق علیه السلام فالإرسال بأزید من واحد ، و أحمد کأنّه البزنطی ، و ما زعم أنّه ابن عیسی بعید کما لا یخفی علی المتدرّب ، فیمکن الإرسال بواحد . و قوله «فحش» ککرم ، و ربّما یقرأ علی بناء التفعیل . و من جملة أسباب فساد المعیشة نفرة الناس عنه و عن معاملته (مرآة العقول : 10 / 278) .
7- الکافی : 2 / 325 / 13 و راجع بحار الأنوار : 76 / 365 .
8- (انظر) الرزق : باب 1497 .

39 - البرهان

اشاره

(1)

(2)

ص :549


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 9 / 2 _ 254 «احتجاجات اللّه تعالی علی أرباب الملل» . بحار الأنوار : 9 / 255 أبواب احتجاجات الرّسول صلی الله علیه و آله . بحار الأنوار : 10 / 1 _ 392 «احتجاجات الرّسول صلی الله علیه و آله و الأئمّة علیهم السلام» .
2- انظر : عنوان 99 «الحجّة» .

39 - برهان
358 - بُرهانُ اللَّهِ
358 - برهان خداوند

الکتاب:

(یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورا مُبِینا) . (1)

(فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّکَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْما فَاسِقِینَ) . (2)

الحدیث:

حلیة الأولیاء عن عِیاضِ بنِ غَنمٍ أنّه سَمِعَ رسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ :إنَّ مِن خیار اُمّتی قَومَا ......... یَتَقَرَّبُونَ بِالوسِیلَةِ ، یَلبَسُون الخِلْقانَ ، وَ یْتَبعونَ البُرهَانَ ، و یَتلُونَ الفُرقَانَ و یقَرِّبونَ القُربانَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ القُرآن الکَریمِ _: جَعَلَهُ اللّهُ رَیّا لِعَطَشِ العُلَماءِ وَ رَبیعَا لِقُلوبِ الفُقَهاء ......... وَ بُرهانا لِمَن تَکَلَّم بهِ ، و شاهِدا لِمنَ خَاصَمَ بِهِ . (4)

358

برهان خداوند

قرآن :

«ای مردم! شما را از سوی پروردگارتان برهانی آمده است و برای شما نوری روشنگر فرو فرستادیم».

«این دو از جانب پروردگارت برهانهای تو برای فرعون و مهتران اوست ، که آنان مردمی نا فرمانند».

حدیث:

حلیة الأولیاء_ به نقل از عیاض بن غنم _: شنید[م] که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : برگزیدگان امّت من کسانی اند که ......... به من توسّل و تقرّب می جویند ، کهنه می پوشند و تابع برهان و تلاوت کننده قرآن اند و پیش آورنده نیکی و احسان .

امام علی علیه السلام_ در وصف قرآن کریم _فرمود : خداوند آن را مایه سیراب نمودن عالمان و بهار دلهای فقیهان قرار داده است ......... و برهانِ هر که بدان سخن گوید و شاهد آن که در احتجاجش بدان تکیه کند .

ص :550


1- النساء : 174 .
2- القصص : 32 .
3- حلیة الاُولیاء : 1 / 16 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 198 .

عنه علیه السلام_ فی فَضلِ الإسلامِ _: هُوَ عِندَ اللّهِ وَثیقُ الأَرکَانِ، رَفیعُ البُنیانِ، مُنیرُ البُرهانِ، مُضِیءُ النِّیرَان، عَزیزُ السُّلطَانِ . (1)

فَاطِمَةُ علیها السلام_ فی خُطبَتِها فی مَعنی فَدَک _: کِتابُ اللّهِ بَیِّنَةٌ بَصائُرهُ ، و آیٌ مُنکَشَفةٌ سرائِرهُ ، وَ بُرهانٌ مُتجَلِّیّةٌ ظَواهِرهُ . (2)

الإمامُ الصَّادقُ علیه السلام:کنّا نَجوماً یُستضاءُ بِنا و للبرِیَّةِ نحنُ الیومَ بُرهانٌ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام_ درباره ارزش اسلام _فرمود : پایه های این دین در پیشگاه خدای بزرگ استوار و پابرجاست و بنایش بلند و دلیلش آشکار و روشنایی هایش درخشان و برهانش همیشه غالب و پیروز .

فاطمه علیها السلام_ در خطبه فدکیه _فرمود : کتاب خدا ، بصیرت هایش آشکار است و آیه هایش شفاف و روشن و برهانی است پیدا و پر جلوه .

امام صادق علیه السلام :ما ستارگانی بودیم فانوسِ راه و اکنون برای مردمان ، برهان .

359 - المُحاجَّةُ بإتیانِ البرهانِ
359 - برهان خواهی خداوند

الکتاب:

(أَمَّنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) . (5)

(وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلها آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الکافِرُونَ) . (6)

359

برهان خواهی خداوند

قرآن :

«یا آن که مخلوقات را می آفریند، سپس آنها را باز می گرداند و آن که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد، آیا معبودی با خداست؟ بگو: اگر راست می گویید برهان خویش بیاورید».

«آن کس که با اللّه خدای دیگری می خواند که بر او هیچ برهانی ندارد جز این نیست که حسابش نزد پروردگارش خواهد بود، به یقین کافران رستگار نمی شوند».

ص :551


1- نهج البلاغة : الخطبة 198 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3 / 372 / 10 عن زینب بنت علیّ علیهما السلام .
3- المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 277 ، بحار الأنوار : 74 / 26 نقلاً عن مناقب الدمعة السالَبة : 6 / 304 .
4- (انظر) الحجّة : باب 718 ، 719 .
5- النمل : 64 .
6- المؤمنون : 117 .

(وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الجَنَّةَ إِلاّ مَنْ کانَ هُودا أَوْ نَصاری تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ) . (1)

(وَ نَزَعْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الحَقَّ للّهِِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا کانُوا یَفْتَرُونَ) . (2)

(3)

«گفتند: جز یهودیان و ترسایان کسی به بهشت نمی رود. این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست می گویید برهان خویش بیاورید».

«و از هر ملّتی شاهدی بیاوریم و گوییم: برهان خویش بیاورید. آنگاه بدانند که حق از آن خداست و آنچه به دورغ نسبت می دادند، تباه شود».

ص :552


1- البقرة : 111 .
2- القصص : 75 .
3- (انظر) الحجّة : باب 722 .

40 - البِشر

اشاره

@

ص :553

40 - خوشرویی
360 - البِشْرُ
360 - خوشرویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُسْنُ البِشْرِ یَذهَبُ بالسَّخِیمةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِلْقَ أخاکَ بِوَجْهٍ مُنْبَسِطٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّکُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بأموالِکُم ، فالْقُوهُم بِطَلاقةِ الوَجهِ و حُسْنِ البِشرِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنَّ اللّهَ یُبغِضُ المُعَبِّسَ فی وَجهِ إخْوانِهِ . (4)

عنه علیه السلام :البَشاشَةُ حِبالَةُ المَوَدّةِ . (5)

عنه علیه السلام :البَشاشةُ فَخُّ المَوَدّةِ . (6)

عنه علیه السلام :سَببُ المَحبّةِ البِشرُ . (7)

عنه علیه السلام :البِشرُ شِیمةُ الحُرِّ . (8)

عنه علیه السلام :الطَّلاقَةُ شِیمةُ الحُرِّ . (9)

عنه علیه السلام :البِشْرُ أوَّلُ النّائلِ . (10)

360

خوشرویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشرویی، کینه را می زداید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با برادرت گشاده رو برخورد کن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شما هرگز نمی توانید همه مردم را از اموال خود بهره مند سازید، پس با آنان با گشاده رویی و خوشرویی تمام برخورد کنید.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همیشه می فرمود: خداوند کسی را که با برادران خود ترشرویی کند، دشمن می دارد.

امام علی علیه السلام :خوشرویی، کمند دوستی است.

امام علی علیه السلام :خوشرویی، دام محبّت است.

امام علی علیه السلام :خوشرویی، ریسمان محبّت است.

امام علی علیه السلام :خوشرویی، خوی آزاده است.

امام علی علیه السلام :گشاده رویی خوی آزاده است.

امام علی علیه السلام :خوشرویی، نخستین دِهِش است.

ص :554


1- الکافی : 2 / 103 / 6 .
2- الکافی : 2 / 103 / 3.
3- الکافی : 2 / 103 / 1 .
4- مستدرک الوسائل : 8 / 321 / 9552 .
5- بحار الأنوار : 69 / 409 / 120 .
6- تحف العقول : 202 .
7- غرر الحکم : 5546 .
8- غرر الحکم : 656 .
9- غرر الحکم : 467 .
10- غرر الحکم : 519 .

عنه علیه السلام :البِشرُ إسْداءُ الصَّنِیعَةِ بغیرِ مَؤونَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :البِشرُ أحَدُ العَطاءَیْنِ . (2)

عنه علیه السلام :البَشاشَةُ أحَدُ القَراءَیْنِ . (3)

عنه علیه السلام :البِشرُ مَنظَرٌ مُونِقٌ، و خُلقٌ مُشْرِقٌ . (4)

عنه علیه السلام :اِلْقَهُم بالبِشرِ ، تُمِتْ أضْغانَهُم . (5)

عنه علیه السلام :بالبِشرِ و بَسْطِ الوَجِه یَحْسُنُ مَوقِعُ البَذْلِ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ بِشرَ المؤمنِ فی وَجهِهِ ، و قُوّتَهُ فی دِینِهِ ، و حُزنَهُ فی قَلبِهِ . (7)

عنه علیه السلام :بِشرُکَ یدُلُّ علی کَرَمِ نفسِکَ . (8)

عنه علیه السلام :حُسنُ اللِّقاءِ یَزیدُ فی تأکُّدِ الإخاءِ . (9)

عنه علیه السلام_ فی صفاتِ المؤمنِ _: هَشّاشٌ بَشّاشٌ ، لا بعَبّاسٍ و لا بجسّاس . (10)

عنه علیه السلام :إذا لَقِیتُم إخْوانَکُم فَتَصافَحوا ، و أظْهِروا لَهمُ البَشاشَةَ و البِشرَ ، تَتَفَرّقوا و ما علَیکُمْ مِن الأوْزارِ قد ذَهبَ . (11)

عنه علیه السلام :إنَّ أحْسنَ ما یَأْلَفُ بهِ النّاسُ قلوبَ أوِدّائهِم ، و نَفَوا بهِ الضِّغْنَ عن قُلوبِ أعْدائهِم : حُسنُ البِشرِ عند لِقائهِم ، و التَّفَقُّدُ فی غَیبتِهم ، و البَشاشةُ بِهم عند حُضورِهِم . (12) (13)

امام علی علیه السلام :خوشرویی، احسانی است بی زحمت و بی هزینه.

امام علی علیه السلام :خوشرویی، یکی از دو عطاست.

امام علی علیه السلام :خوشرویی، یکی از [ لوازم ]مهمان نوازی است.

امام علی علیه السلام :خوشرویی، چشم اندازی خوشایند و خویی درخشان است.

امام علی علیه السلام :با خوشرویی با آنان برخورد کن، تا کینه هایشان را از میان ببری .

امام علی علیه السلام :با خوشرویی و چهره گشاده، بخشش ارزش پیدا می کند.

امام علی علیه السلام :شادی مؤمن در چهره اوست، قدرتش در دینش و اندوهش در دلش.

امام علی علیه السلام :خوشرویی تو، نشانگر بزرگواری و کرامت نفس توست.

امام علی علیه السلام :برخورد خوش، پیوند برادری را استوارتر می کند.

امام علی علیه السلام_ در توصیف مؤمن _فرمود : خنده روی است و گشاده رو، نه ترشروی و تجسّس کننده.

امام علی علیه السلام :چون با برادران خود رو به رو شدید و دست دادید و خوشرویی و گشاده رویی نشان دادید، هنگام جدا شدن گناهانتان ریخته است.

امام علی علیه السلام :بهترین وسیله ای که مردم با آن دلهای دوستان خود را به دست می آورند و کینه ها را از دلهای دشمنانشان می زدایند، خوشرویی هنگام برخورد با آنان است و جویای احوال آنان شدن در غیابشان و گشاده رویی با آنان در حضورشان.

ص :555


1- غرر الحکم : 1503 .
2- غرر الحکم : 1613 .
3- غرر الحکم : 1692 .
4- غرر الحکم : 2168 .
5- غرر الحکم : 5129 .
6- غرر الحکم : 4313 .
7- غرر الحکم : 3454 .
8- غرر الحکم : 4453 .
9- غرر الحکم : 4827 .
10- الکافی : 2 / 229 / 1 .
11- بحار الأنوار : 76 / 20 / 3 .
12- بحار الأنوار : 78/57/124.
13- (انظر) عنوان 309 «الضحک» .

361 - تَساوی التَّحذیرِ والتَّبشیرِ
361 - برابری هشدار و نوید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن حَذّرَکَ کَمَن بَشّرَکَ . (1)

361

برابری هشدار و نوید

امام علی علیه السلام :کسی که به تو هشدار می دهد همانند کسی است که به تو نوید می دهد.

ص :556


1- بحار الأنوار : 74 / 178 / 19 .

41 - البصیرة

اشاره

(1)

ص :557


1- انظر : الدنیا : باب 1227، الغفلة: باب 3054، النور: باب 3901 .

41 - بینش
362 - البصیرةُ
362 - بینش

الکتاب:

(أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ) . (1)

(وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرا مِنَ الجِنِّ وَ الإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ) . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ الأعمی مَن یَعْمی بَصرُهُ ، إنَّما الأعمی مَن تَعْمی بَصیرتُهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَظَرُ البَصَرِ لا یُجْدی إذا عَمِیَتِ البَصیرةُ . (4)

عنه علیه السلام :فاقِدُ البَصَرِ فاسِدُ النَّظَرِ . (5)

عنه علیه السلام :فإنّما البَصیرُ مَن سمِعَ فتَفَکّرَ ، و نَظرَ فأبْصرَ ، و انْتَفعَ بالعِبَرِ ، ثُمّ سَلَکَ جَدَدا واضِحا یَتَجنّبُ فیهِ الصَّرْعَةَ فی المَهاوِی . (6)

362

بینش

قرآن :

«آیا در زمین سیر نمی کنند تا صاحب دلهایی گردند که بدان تعقّل کنند و گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا چشمها کور نمی شود بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارند کور می شود».

«بسیاری از جنّ و انس را برای جهنّم بیافریدیم. ایشان را دلهایی است که بدان نمی فهمند و چشمهایی است که بدان نمی بینند و گوشهایی است که بدان نمی شنوند. اینان همان چارپایانند حتی گمراهتر از آنهایند. اینان همان غافلانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کور آن نیست که چشمش نابینا باشد بلکه کور [واقعی] آن کسی است که دیده بصیرتش کور باشد.

امام علی علیه السلام :اگر دیده بصیرت کور باشد نگریستن چشم سودی نمی دهد.

امام علی علیه السلام :آن که فاقد بینش است، رأیش بی ارزش است.

امام علی علیه السلام :با بصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد، نگاه کند و ببیند، از عبرتها بهره گیرد، آن گاه راه روشنی را بپیماید که در آن از افتادن در پرتگاهها به دور ماند.

ص :558


1- الحجّ : 46.
2- الأعراف : 179.
3- کنز العمّال : 1220.
4- غرر الحکم : 9972.
5- غرر الحکم : 6548.
6- نهج البلاغة : الخطبة 153.

عنه علیه السلام :قد بُصِّرْتُم إنْ أبْصَرْتُم ، و قد هُدِیتُم إنِ اهْتَدَیْتُم . (1)

عنه علیه السلام :لَیستِ الرَّوِیَّةُ کَالمُعایَنَةِ مَع الإبْصارِ ؛ فقد تَکذِبُ العُیونُ أهلَها ، و لا یَغُشُّ العقلُ مَنِ اسْتَنْصحَهُ . (2)

عنه علیه السلام :فَقْدُ البَصرِ أهْوَنُ مِن فِقْدانِ البَصیرةِ . (3)

عنه علیه السلام :بالهُدی یَکْثُرُ الاسْتِبْصارُ . (4)

امام علی علیه السلام :شما را [راه] نمایاندند اگر ببینید، و راهنمایی شده اید اگر هدایت پذیر باشید.

امام علی علیه السلام :نگاه کردن چون بینایی یافتن نیست؛ زیرا گاه چشمها به صاحبان خود دروغ می گویند، اما عقل به کسی که از او مشورت خواهد خیانت نمی کند.

امام علی علیه السلام :از دست دادن بینایی آسانتر است تا از دست دادن بینش.

امام علی علیه السلام :با هدایت، بینا دلی افزون می شود.

363 - أبْصَرُ النّاسِ
363 - بیناترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبْصَرُ النّاسِ مَن أبْصَرَ عُیوبَهُ و أقْلَعَ عن ذُنوبِهِ . (5)

عنه علیه السلام :ألاَ إنّ أبْصَرَ الأبْصارِ ما نَفَذَ فی الخیرِ طَرْفُهُ ، ألاَ إنّ أسْمَعَ الأسْماعِ ما وَعی التَّذکیرَ و قَبِلَهُ . (6)

363

بیناترین مردم

امام علی علیه السلام :بیناترین مردم کسی است که عیبهای خود را ببیند و از گناهان خویش دست شوید.

امام علی علیه السلام :هان! بیناترین چشمها، چشمی است که نگاهش به سوی خوبی باشد. هان! شنواترین گوشها، گوشی است که پند را دریابد و آن را پذیرا شود.

ص :559


1- نهج البلاغة : الحکمة 157.
2- نهج البلاغة : الحکمة 281.
3- غرر الحکم : 6536.
4- غرر الحکم : 4186.
5- غرر الحکم : 3061.
6- نهج البلاغة : الخطبة 105.

@

ص :560

42 - الباطل

اشاره

(1)

(2)

ص :561


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 264، 265 باب 115 «استماع اللّغو و الکذب و الباطل و القصّة»
2- انظر : عنوان 121 «الحقّ» .

42 - باطل
364 - الباطِلُ
364 - باطل

الکتاب:

(کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَ أَمّا مَا یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثَالَ) . (1)

(وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کانَ زَهُوقا) . (2)

(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمّا تَصِفُونَ) . (3)

(قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ ما یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَ ما یُعِیدُ) . (4)

(أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا فَإِنْ یَشَإِ اللّهُ یَخْتِمْ عَلَی قَلْبِکَ و یَمْحُ اللّهُ الْبَاطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ) . (5)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الباطِلُ أضْعَفُ نَصیرٍ . (6)

364

باطل

قرآن :

«خدا برای حق و باطل چنین مثل می زند، اما کف به کناری افتد و نابود شود و آنچه برای مردم سودمند است در زمین پایدار بماند. خدا این چنین مثل می زند».

«بگو: حق آمد و باطل نابود شد. به یقین باطل نابود شدنی است».

«بلکه حق را بر باطل فرو می افکنیم . پس آن را در هم کوبد و باطل بناگاه نابود شود. و وای بر شما از آنچه وصف می کنید».

«بگو: حق فراز آمد و باطل نماند و یارای بازگشتنش نیست».

«یا می گویند که بر خدا دروغی بسته است . اگر خدا بخواهد بر دل تو مهر می نهد. و خدا باطل را محو می کند و حق را با کلمات خویش ثابت می گرداند. او به راز دلها داناست».

حدیث :

امام علی علیه السلام :باطل، نا توانترین یاور است.

ص :562


1- الرعد : 17.
2- الإسراء : 81.
3- الأنبیاء : 18.
4- سبأ : 49.
5- الشوری : 24.
6- غرر الحکم : 717 .

عنه علیه السلام :الباطِلُ غَرورٌ خادِعٌ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الباطِلَ خَیْلٌ شُمُسٌ رَکِبَها أهلُها و أرْسَلوا أزِمَّتَها ، فَسارَتْ (بهِم) حتّی انْتَهتْ بهِم إلی نارٍ وَقودُها النّاسُ و الحِجارةُ . (2)

عنه علیه السلام :کیفَ یَنْفَصِلُ عن الباطِلِ مَن لَم یَتَّصِلْ بالحقِّ ؟! (3)

عنه علیه السلام :مُسْتَعمِلُ الباطِلِ مُعذَّبٌ مَلُومٌ . (4)

عنه علیه السلام :فَلأَنقُبَنّ الباطِلَ حتّی یَخرُجَ الحقُّ مِن جَنْبِهِ . (5)

عنه علیه السلام :الحقُّ طریقُ الجنّةِ ، و الباطلُ طریقُ النّارِ، و علی کُلِّ طریقٍ داعٍ . (6)

عنه علیه السلام_ و هو یَذُمُّ أصحابَهُ _: لا تَعرِفونَ الحقَّ کمَعرِفتِکُمُ الباطلَ ، و لا تُبْطِلونَ الباطلَ کإبْطالِکُمُ الحقَّ . (7)

عنه علیه السلام :ظَلَمَ الحقَّ مَنْ نَصرَ الباطلَ . (8)

امام علی علیه السلام :باطل فریبنده ای گمراه کننده است.

امام علی علیه السلام :باطل [همچون] رمه اسبهای چموش است که صاحبانشان بر آنها نشسته و افسارشان را رها کرده اند. پس، سواران خود را می برند و آنها را در آتشی می افکنند که آتشگیره آن مردمانند و سنگها.

امام علی علیه السلام :چگونه از باطل جدا شود، کسی که به حق نپیوسته است؟!

امام علی علیه السلام :به کار گیرنده باطل، با عذاب و سرزنش رو به رو می شود.

امام علی علیه السلام :من باطل را خواهم شکافت تا حق از پهلوی آن بیرون آید.

امام علی علیه السلام :حق راه بهشت است و باطل راه آتش و بر سر هر راهی دعوتگری است.

امام علی علیه السلام_ در نکوهش یاران خود _فرمود : شما آن گونه که باطل را می شناسید، با حق آشنا نیستید و چنان که حق را پایمال می کنید، در راه نابودی باطل گام بر نمی دارید.

امام علی علیه السلام :هر کس باطل را یاری کند به حق ستم کرده است.

365 - التَّمییزُ بینَ الحقِّ والباطلِ
365 - تشخیص حق از باطل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمَا إنّه لیسَ بینَ الحقِّ و الباطلِ إلاّ أربَعُ أصابِعَ ......... الباطلُ أنْ تقولَ : سَمِعتُ ، و الحقُّ أنْ تقولَ : رَأیْتُ . (9)

365

تشخیص حق از باطل

امام علی علیه السلام :هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست ......... باطل، آن است که بگویی: «شنیدم» و حق، آن است که بگویی: «دیدم».

ص :563


1- غرر الحکم : 549.
2- نهج السعادة : 3 / 294.
3- غرر الحکم : 7006.
4- غرر الحکم : 9868.
5- نهج البلاغة: الخطبة33.
6- نهج السعادة : 3 / 291.
7- نهج البلاغة: الخطبة69.
8- غرر الحکم : 6041.
9- نهج البلاغة : الخطبة 141.

بحار الأنوار :عن الإمام علیّ علیه السلام : أیُّها النّاسُ ، منَ عَرفَ مِن أخیهِ وَثیقَةَ دِینٍ و سَدادَ طریقٍ فلا یَسْمعَنَّ فیهِ أقاوِیلَ النّاسِ ، أمَا إنّهُ قد یَرمی الرّامی، و یُخطئُ السِّهامَ ، و یُحِیلُ الکلامَ ، و باطِلُ ذلکَ یَبورُ ، و اللّهُ سَمیعٌ و شَهیدٌ.

أمَا إنّه لیسَ بینَ الحقِّ و الباطلِ إلاّ أربَعُ أصابِعَ. _ فسُئلَ عن معنی قولِهِ هذا ، فجَمعَ أصابِعَهُ و وَضعَها بینَ اُذُنهِ و عَینهِ _ ثُمّ قالَ : الباطلُ أنْ تَقولَ : سَمِعتُ ، و الحقُّ أنْ تَقولَ : رَأیْتُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :سُئلَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : کَمْ بینَ الحقِّ و الباطلِ ؟ فقالَ : أربَعُ أصابِعَ _ و وَضعَ أمیرُ المؤمنینَ یدَهُ علی اُذُنِهِ و عَینَیهِ _ فقالَ : ما رَأتْهُ عَیناکَ فهو الحقُّ ، و ما سَمِعَتْهُ اُذُناکَ فأکْثرُهُ باطلٌ . (2)

عنه علیه السلام :سألَ الشّامیُّ _ الّذی بعثَهُ معاویةُ لیسألَ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام عمّا سألَ عنه ملِکُ الرُّومِ _ الحسنَ بنَ علیٍّ علیه السلام: کَم بینَ الحقِّ و الباطلِ ؟ فقالَ علیه السلام : أربَعُ أصابِعَ ، فما رَأیتَهُ بعینِکَ فهُو الحقُّ ، و قد تَسمَعُ باُذُنَیْکَ باطلاً کثیرا . (3)

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : ای مردم! هر کس برادر خود را به استواریِ دین و درستیِ راهْ شناخت، هرگز به گفته های مردم درباره او گوش نسپارد. زنهار که گاه ، تیرانداز تیر می افکند و تیرهایش به خطا می رود، و بسی سخن که خلاف حقیقت است، گفتار باطل تباه است و خداوند شنوا و گواه.

هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست. _ از آن حضرت درباره معنای این سخن سؤال شد. امام، انگشتان خود را به هم چسباند و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت _ و آن گاه فرمود: باطل این است که بگویی: «شنیدم» و حق آن است که بگویی: «دیدم».

امام باقر علیه السلام :از امیر المؤمنین سؤال شد: فاصله میان حق و باطل چه اندازه است؟ فرمود: چهار انگشت . _ امیر المؤمنین دست خود را میان گوش و چشم خود قرار داد _ و فرمود: آنچه چشمانت ببیند حق است و آنچه گوشهایت بشنود بیشترش باطل است.

امام باقر علیه السلام :مرد شامی _ همو که معاویه فرستادش تا پرسشهایی را که پادشاه روم از وی پرسیده بود از امیر المؤمنین علیه السلام بپرسد _ از حسن بن علی علیهما السلام پرسید: فاصله حق و باطل چقدر است؟ فرمود: چهار انگشت، آنچه با چشم خود دیدی آن حق است، ولی با گوش خود باطل فراوان می شنوی.

ص :564


1- بحار الأنوار : 75 / 197 / 16.
2- بحار الأنوار : 75 / 196 / 9.
3- بحار الأنوار : 75 / 196 / 10.

366 - التِباسُ الحقِّ بالباطلِ
366 - درآمیختن حق و باطل

الکتاب:

(وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَ بِالْبَاطِلِ وَ تکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فلَو أنَّ الباطلَ خَلَصَ مِن مِزاجِ الحقِّ لَم یَخْفَ علَی المُرتادِینَ ، و لَو أنَّ الحقَّ خَلَصَ مِن لَبْسِ الباطلِ انْقَطَعتْ عنه ألْسُنُ المُعانِدینَ ، و لکنْ یُؤخَذُ مِن هذا ضِغْثٌ و مِن هذا ضِغْثٌ . (2)

عنه علیه السلام :کَم مِن ضَلالةٍ زُخْرِفَتْ بآیةٍ مِن کتابِ اللّهِ کما یُزَخْرَفُ الدِّرْهَمُ النُّحاسُ بالفِضَّةِ المُمَوَّهَةِ! (3)

366

درآمیختن حق و باطل

قرآن :

«حق را با باطل در نیامیزید و حق را، با آن که می دانید کتمان نکنید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :اگر باطل با حق در نیامیزد بر حقیقت جویان پوشیده نمی ماند و اگر حق با باطل آمیخته نشود، زبان دشمنان آن بریده می شود، لیکن مشتی از آن برداشته می شود و مشتی از این [و بدین ترتیب حق و باطل در هم آمیخته می شود و شبهه پیش می آید].

امام علی علیه السلام :بسا گمراهی ای که با آیه ای از کتاب خدا آراسته شود همچنانکه دِرهم مسی با روکشی از نقره تقلّبی آراسته می گردد!

ص :565


1- البقرة : 42.
2- نهج البلاغة : الخطبة 50.
3- غرر الحکم : 6969.

367 - عدمُ استیقانِ الباطلِ حقّاً
367 - یقین نکردن به حق بودن باطل

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبَی اللّهُ أنْ یُعَرِّفَ باطلاً حقّا، أبَی اللّهُ أنْ یجْعَلَ الحقَّ فی قلبِ المؤمنِ باطلاً لا شکَّ فیهِ ، و أبَی اللّهُ أنْ یَجعَلَ الباطلَ فی قلبِ الکافرِ المُخالِفِ حقّا لا شَکَّ فیهِ ، و لَو لَم یَجْعَلْ هذا هکذا ما عُرِفَ حقٌّ مِن باطلٍ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَستَیقِنُ القلبُ أنَّ الحقَّ باطلٌ أبدا ، و لا یَستَیقِنُ أنَّ الباطلَ حقٌّ أبدا . (2)

(3)

367

یقین نکردن به حق بودن باطل

امام صادق علیه السلام :خداوند ابا کرده است از این که باطلی را حق بشناساند؛ خداوند ابا کرده است از این که حق را در دل مؤمن، باطلی تردید ناپذیر جلوه دهد؛ خداوند ابا کرده است از این که باطل را در دل کافر حق ستیز به صورت حقّی تردید ناپذیر جلوه دهد؛ اگر چنین نمی کرد حق از باطل شناخته نمی شد.

امام صادق علیه السلام :هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل یقین نمی کند .

ص :566


1- بحار الأنوار : 5 / 303 / 12.
2- تفسیر العیّاشی : 2 / 53 / 39.
3- (انظر) القلب : باب 3359.

43 - البغض

اشاره

(1)

ص :567


1- انظر : عنوان 91 «المحبّة» ، 339 «العداوة».

43 - بغض و نفرت
368 - المَبْغوضونَ إلَی اللَّهِ
368 - افراد منفور نزد خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الشّیخَ الزّانی ، و الغَنیَّ الظَّلومَ ، و الفَقیرَ المُخْتالَ ، و السّائلَ المُلْحِفَ ، و یُحبِطُ أجرَ المُعطی المَنّانِ ، و یَمقُتُ البَذیخَ الجَریَّ الکَذّابَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُبغِضُ کلَّ عالِمٍ بالدُّنیا جاهلٍ بالآخِرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُبغِضُ کلَّ جَعْظَریٍّ جَوّاظٍ سَخّابٍ فی الأسْواقِ ، جِیفةٍ باللّیلِ ، حِمارٍ بالنّهارِ ، عالمٍ بالدُّنیا ، جاهلٍ بالآخِرَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یُبغِضُ رجُلاً یُدخَلُ علَیهِ فی بَیتِهِ و لا یُقاتِلُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانه لَیُبغِضُ الوَقِحَ المُتَجرّی علَی المَعاصی . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّه سبحانه لَیُبغِضُ الطَّویلَ الأملِ ، السَّیّئَ العَملِ . (6)

368

افراد منفور نزد خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از پیر مردِ زناکار، توانگرِ ستمکار، تهیدستِ گردن فراز و گدای سمج نفرت دارد و بخشنده منّت گذار را بی اجر می گذارد و گردن کشِ گستاخِ دروغگو را دشمن می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی از هر کس که به دنیا عالِم و به آخرت جاهل باشد نفرت دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال نفرت دارد از هر درشت خوی متکبّر عربده جوی در کوچه و بازار که در شب مانند مرده می افتد و در روز مانند الاغ است و به کار دنیا آگاه است و به آخرت نادان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از مردی که به خانه اش درآیند و او نجنگد نفرت دارد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان از آدم وقیحِ گستاخ در گناهان نفرت دارد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان کسی را که آرزوی دراز دارد و بد کردار است دشمن می دارد.

ص :568


1- تحف العقول : 42.
2- کنز العمّال : 28982.
3- کنز العمّال : 43679.
4- عیون أخبار الرضا : 2 / 28 / 24.
5- غرر الحکم : 3437.
6- غرر الحکم : 3455.

عنه علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنَّ اللّهَ یُبغِضُ المُعَبِّسَ فی وَجهِ إخْوانِهِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ اللّهَ لَیُبغِضُ البَخیلَ السّائلَ المُلْحِفَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُبغِضُ الشّیخَ الجاهِلَ ، و الغَنیَّ الظَّلومَ ، و الفَقیرَ المُخْتالَ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: خداوند از کسی که به برادرانش رو ترش کند نفرت دارد.

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند از آدم بخیل گدا صفت سمج نفرت دارد.

امام باقر علیه السلام :خداوند از آدم بد زبان دشنام گوی نفرت دارد.

امام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی از پیر مردِ نادان و توانگرِ ستمکار و تهیدستِ متکبّر نفرت دارد.

369 - أبغَضُ النّاسِ إلَی اللَّهِ
369 - منفورترین کس نزد خدا

بحار الأنوار_ فی الحدیثِ القُدْسی _: اعلموا أنَّ أبغَضَ الخَلقِ إلَیَّ مَن تَمَثّلَ بِی و ادَّعی رُبوبِیَّتی ، و أبغَضُهُم إلَیَّ بَعدَهُ مَن تَمثَّلَ بمحمّدٍ و نازَعَهُ نُبُوّتَهُ و ادَّعاها، و أبغَضُهُم إلَیَّ بعدَه مَن تَمَثّلَ بوصیِّ محمّدٍ ......... و أبغَضُهُم إلَیَّ بعدَ هؤلاءِ المُدَّعینَ لِما هُم بهِ لِسَخَطی مُتَعرِّضونَ ، مَن کانَ لَهُم علی ذلکَ مِن المُعاوِنینَ ، و أبغَضُ الخَلقِ إلَیَّ بعدَ هؤلاء مَن کانَ مِن الرّاضینَ بفِعْلِهِم . (6)

369

منفورترین کس نزد خدا

بحار الأنوار :_ در حدیث قدسی آمده است _: بدانید که منفورترینِ آفریدگان نزد من کسی است که خود را به من مانند کند و ادّعای خدایی نماید؛ پس از او منفورترینِ مردمان نزد من کسی است که خود را همانند محمّد کند و بر سر نبوّت او با وی کشمکش کند و مدّعی نبوّت شود، و پس از او منفورترین مخلوقات نزد من کسی است که خود را وصیّ محمّد نشان دهد، ......... پس از این مدّعیان دروغین که در معرض دشمنی منند، منفورترین آفریدگان نزد من آنانی هستند که این عدّه را در ادّعایشان کمک می دهند و بعد از اینان منفورترینِ خلایق نزد من کسانی هستند که به کردار این افراد خشنودند.

ص :569


1- مستدرک الوسائل : 8 / 321 / 9552.
2- بحار الأنوار : 78 / 140 / 27.
3- بحار الأنوار : 78 / 176 /338.
4- بحار الأنوار : 75 / 312 / 17.
5- (انظر) عنوان 40 «البِشر». البلاء : باب 408.
6- بحار الأنوار : 92 / 253 / 48.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبغَضُ النّاسِ إلَی اللّهِ مُبْتَغٍ فی الإسلامِ سُنّةً جاهلیّةً ، و طالِبُ امرئٍ بغیرِ حقٍّ لِیُرِیقَ دمَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أبغَضُ النّاسِ إلَی اللّهِ ثلاثةٌ : مُلحِدٌ فی الحَرَمِ ، و مُبْتَغٍ فی الإسلامِ سُنّةَ الجاهِلیّةِ ، و مُطلِبُ دَمِ امرئٍ بغیر حقّ لِیُهرِیقَ دمَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أبغَضَ الخَلقِ إلَی اللّهِ ثلاثةٌ : الرّجُلُ یُکثِرُ النّومَ بالنّهارِ و لَم یُصَلِّ مِن اللّیلِ شَیئا ، و الرّجُلُ یُکْثِرُ الأکْلَ و لا یُسَمّی اللّهَ علی طَعامِهِ و لا یَحْمَدُهُ ، و الرّجلُ یُکْثِرُ الضِّحْکَ مِن غیرِ عَجَبٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أبغَضَ الخَلقِ إلَی اللّهِ تعالی العالِمُ یَزورُ العُمّالَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منفورترین مردمان نزد خداوند کسی است که بخواهد در اسلام، سنّتی جاهلی بگذارد و دیگر آن که فردی را به ناحق تعقیب کند تا خون او را بریزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبغوض ترین مردمان نزد خدا سه نفرند: آن که در حرم (مکّه) ستم کند، و آن که در اسلام پیگیر سنّتی جاهلی باشد و آن که خواهان به ناحق ریخته شدن خون کسی باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس نزد خدا از همه مبغوض ترند: کسی که روز زیاد می خوابد در حالی که شب اصلاً نمازی نخوانده است ، و کسی که زیاد می خورد و هنگام غذا خوردن نام و حمد خدا نمی گوید، و کسی که بی دلیل زیاد می خندد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منفورترین افراد نزد خداوند متعال دانشمندی است که به ملاقات کارگزاران[جور ]می رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت مبغوض ترین آفریدگان خدا نزد او دروغگویان و گردنفرازان و کسانی هستند که از برادران خود بسیار کینه به دل دارند ولی در هنگام رو به رو شدن با آنان خلافش را وانمود می کنند و کسانی که هرگاه به [راه] خدا و پیامبرش دعوت شوند، کُندی می ورزند و چون به شیطان و فرمان او فرا خوانده شوند می شتابند.

ص :570


1- الدرّ المنثور : 3 / 98.
2- کنز العمّال : 43833.
3- کنز العمّال : 21431.
4- کنز العمّال : 28985.

عنه صلی الله علیه و آله :أبغَضُ خَلیقَةِ اللّهِ إلَی اللّهِ یومَ القیامةِ الکَذّابونَ،و المُسْتَکبِرونَ، و الّذینَ یُکْثِرونَ البَغْضاءَ لإخْوانِهِم فی صُدورِهم فإذا لَقُوهُم تَخَلَّقوا لَهُم ، و الّذین إذا دُعوا إلَی اللّهِ و رَسولهِ کانوا بِطاءً، و إذا دُعوا إلَی الشَّیطانِ و أمْرِهِ کانوا سِراعا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أبغَضُکُم إلَی اللّهِ المَشّاؤونَ بالنَّمیمةِ ، المُفرِّقونَ بینَ الإخْوانِ ، المُلْتَمِسونَ للبُرآءِ العَثَراتِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبغَضُ الخَلائقِ إلَی اللّهِ الشَّیخُ الزّانی . (3)

عنه علیه السلام :أبغَضُ الخَلائقِ إلَی اللّهِ المُغْتابُ . (4)

عنه علیه السلام :أبعَدُ الخَلائقِ مِن اللّهِ تعالی البَخیلُ الغَنیُّ . (5)

عنه علیه السلام :أبغَضُ الخَلائقِ إلَی اللّهِ تعالی الجاهلُ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ أبغَضَ الخَلائقِ إلَی اللّهِ رجُلانِ : رجُلٌ و کَلَهُ اللّهُ إلی نفسِهِ ، فهُو جائرٌ عن قَصْدِ السَّبیلِ ، مَشْغوفٌ بکَلامِ بِدعةٍ و دُعاءِ ضَلالةٍ ، فهُو فِتْنةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بهِ ......... ، و رجُلٌ قَمَشَ جَهلاً ، مُوضِعٌ فی جُهّالِ الاُمّةِ ، عادٍ فی أغْباشِ الفِتْنةِ ، عَمٍ بما فی عَقدِ الهُدْنةِ ، قد سَمّاهُ أشْباهُ النّاسِ عالِما ! (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منفورترین شما نزد خداوند کسانی هستند که سخن چینی می کنند، میان برادران جدایی می افکنند، و در پی یافتن خطا و لغزش برای افراد بی گناه هستند.

امام علی علیه السلام :منفورترینِ مخلوقات نزد خدا پیر مرد زناکار است.

امام علی علیه السلام :منفورترینِ آفریدگان نزد خدا غیبت کننده است.

امام علی علیه السلام :دورترین کس از خدا توانگر بخیل است.

امام علی علیه السلام :منفورترینِ مردمان نزد خداوند متعال شخص نابخرد است.

امام علی علیه السلام :منفورترین مردمان نزد خداوند متعال دو کس است: کسی که خداوند او را به خود وا نهاده و او از راه راست به دور افتاده؛ دلداده بدعت است و فراخواننده به سوی گمراهی، پیروان خود را به فتنه و گمراهی درمی افکند ......... و مردی که مشتی نادانی فراهم ساخته، در میان نادانان امّت جولان می دهد، در تاریکیهای فتنه می تازد، مزایای صلح و آرامش [در جامعه] را نمی بیند. آدمی نمایان او را دانا نامیده اند [ولی نیست !] .

ص :571


1- کنز العمّال : 43975.
2- بحار الأنوار : 71 / 383 / 17.
3- غرر الحکم : 3119.
4- غرر الحکم : 3128.
5- غرر الحکم : 3162.
6- غرر الحکم : 3359.
7- نهج البلاغة : الخطبة 17.

عنه علیه السلام :إنَّ أبغَضَ خَلقِ اللّهِ إلَی اللّهِ رجُلٌ قَمَشَ عِلْما ، غارّا فی أغْباشِ الفِتْنةِ ، عَمِیا بما فی غَیبِ الهُدْنةِ ، سَمّاهُ أشْباهُهُ مِن النّاسِ عالِما ، و لَم یُغْنَ فی العِلمِ یَوما سالِما . (1)

عنه علیه السلام :أبغَضُ العِبادِ إلَی اللّهِ سبحانه العالِمُ المُتَجَبِّرُ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَی اللّهِ تعالی لَعَبْدا وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفْسِهِ ، جائرا عن قَصْدِ السَّبیلِ ، سائرا بغیرِ دَلیلٍ ، إنْ دُعِ_یَ إلی ح_رْثِ الدُّنیا عَمِلَ ، و إنْ دُعِیَ إلی حَرْثِ الآخِرَةِ کَسِلَ . (3)

عنه علیه السلام :أمْقَتُ العبادِ إلَی اللّهِ سبحانه مَن کانَ هِمَّتُهُ (هَمُّهُ) بطنَهُ و فَرْجَهُ . (4)

عنه علیه السلام :أمْقَتُ العبادِ إلَی اللّهِ الفقیرُ المَزْهُوُّ، و الشَّیخُ الزّانی ، و العالِمُ الفاجِرُ . (5)

امام علی علیه السلام :همانا منفورترین خلق خدا نزد او مردی است که مشتی دانش فراهم آورده، در تاریکیهای فتنه گرفتار غفلت و سرگشتگی است، مزایایی را که در صلح و آرامش نهفته است نمی بیند، مردمانِ مانند خودش او را عالم نامند در حالی که یک روز تمام را صرف علم نکرده است.

امام علی علیه السلام :منفورترین بندگان نزد خداوند سبحان دانشمند مغرور و متکبّر است.

امام علی علیه السلام :همانا یکی از منفورترین کسان نزد خداوند متعال بنده ای است که خداوند او را به خود وا گذاشته است و او از راه راست منحرف گشته و بی راهنما حرکت می کند، اگر او را به آباد کردن دنیا فراخوانند، می کوشد و اگر به آباد کردن آخرت فرایش خوانند، سستی و کاهلی نشان می دهد.

امام علی علیه السلام :دشمن ترین بندگان نزد خداوند سبحان کسی است که همّ و غمش شکم بارگی و شهوترانی باشد.

امام علی علیه السلام :منفورترین بندگان نزد خدا تهیدست متکبّر، پیر مرد زناکار، و دانشمند تبهکار است.

ص :572


1- کنز العمّال : 44220.
2- غرر الحکم : 3164.
3- نهج البلاغة : الخطبة 103.
4- غرر الحکم : 3294.
5- غرر الحکم : 3160.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَی اللّهِ مَن یَقْتَدی بسُنّةِ إمامٍ و لا یَقْتَدی بأعمالِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ موسی علیه السلام : یا ربِّ ، أیُّ عِبادِکَ أبغَضُ إلَیکَ ؟ قالَ : جِیفةٌ باللّیلِ بَطّالٌ بالنّهارِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أبغَضَ خَلقِ اللّهِ عبدٌ اتّقَی النّاسُ لِسانَهُ . (3)

عنه علیه السلام :قالَ موسی علیه السلام : یا ربِّ ، أیُّ خَلقٍ أبغَضُ إلیکَ ؟ قالَ : الّذی یَتَّهِمُنی . قالَ : و مِن خَلقِکَ مَن یَتّهِمُکَ ؟! قالَ: نَعَم ، الّذی یستخیرنی فأخِیرُ لَهُ ، و الّذی أقْضی القَضاءَ لَه و هُو خیرٌ له فیَتَّهِمُنی . (4)

(5)

امام زین العابدین علیه السلام :منفورترین فرد نزد خدا کسی است که در سنّت[ها] به امامی اقتدا کند، اما در عمل او را مقتدای خود نگیرد.

امام باقر علیه السلام :موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگار من! کدام یک از بندگانت نزد تو مبغوض تر است؟ فرمود: آن کس که در شب چون مرده می افتد و در روز بی کار می گردد.

امام صادق علیه السلام :مبغوض ترین خلق خدا بنده ای است که مردم از زبان او بترسند.

امام صادق علیه السلام :موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! کدامین آفریده نزد تو مبغوض تر است؟ فرمود: آن که مرا متّهم می کند. عرض کرد: آیا از بندگان تو، کسی هم تو را متّهم می کند؟! فرمود: آری، همان کسی که از من خیر می خواهد و من به او خیر می دهم و کسی که قضای خود را که به نفع اوست، برایش جاری می سازم ولی او [ندانسته] مرا متّهم می سازد.

370 - أبغضُ النّاسِ إلَی الرَّسولِ صلی الله علیه وآله
370 - منفورترین فرد نزد پیامبرصلی الله علیه وآله

کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أبغَضَکُم إلَیَّ و أبعَدَکُم مِنّی یومَ القیامةِ الثَّرْثارونَ، و المُتَشَدِّقونَ ، و المُتَفَیْهِقونَ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، ما المُتَفَیْهِقونَ ؟ قالَ : المُتَکبِّرونَ . (6)

370

منفورترین فرد نزد پیامبر

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : در روز رستاخیز منفورترین شما نزد من و دورترینتان از من افراد پر گو، لاف زن و مُتفیهق اند. عرض کردند: ای رسول خدا! متفیهقان کیستند؟ فرمود: متکبّران.

ص :573


1- الکافی : 8 / 234 / 312.
2- بحار الأنوار : 76 / 180 / 8.
3- الکافی : 2 / 323 / 4.
4- بحار الأنوار : 71 / 142 / 38.
5- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 670.
6- کنز العمّال : 5184.

عنه صلی الله علیه و آله :أبْغضُکُم إلَیَّ المَشّاؤونَ بالنَّمیمَةِ، المُفَرِّقونَ بَیْنَ الأحِبَّة ، المُلتَمِسونَ للبُرَآء العَنَت . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منفورترین شما نزد من ، سخن چینان و تفرقه افکنان میان دوستان و کسانی اند که به عیب جویی افراد پاک و بی گناه می پردازند.

371 - أبغضُ الأخلاقِ إلَی اللَّهِ
371 - منفورترین اخلاق نزد خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما شَیءٌ أبغَضَ إلَی اللّهِ عزّ و جلّ مِن البُخلِ و سُوءِ الخُلقِ ، و إنَّهُ لَیُفسِدُ العَملَ کما یُفسِدُ الطِّینُ العَسَلَ . (2)

371

منفورترین اخلاق نزد خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز نزد خداوند عزّ و جلّ منفورتر از بخل و بد خویی نیست. همان گونه که خاک عسل را تباه می کند، این دو نیز عمل را تباه می کنند.

372 - الأفعالُ المَبغوضةُ إلَی اللَّهِ
372 - کارهای منفور نزد خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ شَیءٌ أبغَضَ إلَی اللّهِ مِن بَطنٍ مَلاْنَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُبْغِضُ کَثْرَةَ النَّومِ و کَثْرَةَ الفراغِ . (4)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ فیهِنَّ المَقْتُ مِن اللّهِ عزّ و جلّ : نَومٌ مِن غیرِ سَهَرٍ ، و ضِحکٌ مِن غیرِ عجَبٍ ، و أکلٌ علَی الشِّبَعِ . (5)

372

کارهای منفور نزد خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزد خداوند چیزی منفورتر از شکم پُر نیست.

امام صادق علیه السلام :خداوند از پُر خوابی و بیکاری زیاد نفرت دارد.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که خداوند آنها را دشمن می دارد: خوابیدن در روز بدون شب زنده داری، خنده بی دلیل، و غذا خوردن از روی سیری.

ص :574


1- تاریخ بغداد : 5 / 264.
2- بحار الأنوار : 16 / 231 / 35.
3- عیون أخبار الرضا : 2 / 36 / 89.
4- بحار الأنوار : 76 / 180 / 10.
5- الخصال : 89 / 25.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ القِیلَ و القالَ ، و إضاعَةَ المالِ ، و کَثْرَةَ السُّؤالِ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :خداوند از قیل و قال و بر باد دادن مال و خواهش بسیار نفرت دارد.

373 - أبغضُ الأعمالِ إلَی اللَّهِ
373 - منفورترین کارها نزد خدا

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رجُلاً مِن خَثْعَمٍ جاءَ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقال : أیُّ الأعمالِ أبغَضُ إلَی اللّهِ عزّ و جلّ ؟ فقالَ : الشِّرکُ باللّهِ . قالَ : ثُمّ ماذا؟ قالَ : قَطیعةُ الرَّحِمِ . قالَ: ثُمّ ماذا ؟ قالَ : الأمرُ بالمُنکَرِ و النَّهیُ عنِ المَعروفِ . (3)

(4)

373

منفورترین کارها نزد خدا

امام صادق علیه السلام :مردی از خثعم خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: کدام کار نزد خداوند عزّ و جلّ مبغوض تر است؟ فرمود: شرک ورزیدن به خدا. عرض کرد: دیگر چه؟ فرمود: بریدن از خویشاوندان. عرض کرد: سپس چه؟ فرمود: امر به منکر و نهی از معروف.

374 - أبغضُ البِقاعِ إلَی اللَّهِ
374 - منفورترین مکان ها نزد خدا

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِجَبرئیلَ : أیُّ البِقاعِ أبغَضُ إلَی اللّهِ تعالی ؟ قالَ : الأسْواقُ ، و أبغَضُ أهلِها إلیهِ أوّلُهُم دُخولاً إلَیها و آخِرُهُم خُروجا مِنها . (5)

374

منفورترین مکان ها نزد خدا

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جبرئیل فرمود: کدامین مکان ها نزد خداوند متعال منفورتر است؟ جبرئیل گفت: بازارها و منفورترین بازاری نزد خدا کسی است که زودتر از همه به بازار رود و دیرتر از همه آن را ترک کند.

ص :575


1- بحار الأنوار : 78 / 335 / 16.
2- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 671.
3- الکافی : 2 / 290 / 4.
4- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 672. الحسنة : باب 863.
5- بحار الأنوار : 84 / 4 / 76.

375 - البَغْضاءُ
375 - نفرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :دَبَّ إلَیکُم داءُ الاُمَمِ قَبلَکُم : البَغْضاءُ و الحَسدُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ مَکْسَبةٌ للبَغْضاءِ : النِّفاقُ ، و الظُّلمُ، و العُجْبُ . (2)

375

نفرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیماری اقوام پیشین به شما سرایت کرده است: نفرت و حسادت.

امام صادق علیه السلام :سه چیز نفرت می آورد: دورویی ، ستمگری و خودپسندی.

ص :576


1- معانی الأخبار : 367 / 1.
2- تحف العقول : 316 .

44 - البغی

اشاره

(1)

(2)

ص :577


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 272 باب 70 «البغی و الطُّغیان» .
2- انظر : عنوان 329 «الظُّلم» .

44 - سرکشی
376 - البَغیُ
376 - سرکشی

الکتاب:

(فَلَمّا أَنْجاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یَا أَیُّها النّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَی أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنتُمْ تَعْمَلُونَ) . (1)

(وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ) . (2)

(قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ ما ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الاْءِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطانا وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ) . (3)

(ذلِکَ جَزَیْنَاهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَ إِنّا لَصَادِقُونَ) . (4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أعجَلَ الشَّرِّ عُقوبَةً البَغیُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و البَغیَ فإنّهُ یُعَجِّلُ الصَّرْعةَ ، و یُحِلُّ بالعاملِ بهِ العِبَرَ . (6)

376

سرکشی

قرآن :

«چون خدا آنها را رهانید، ناگهان در زمین به ناحق سرکشی کنند. ای مردم! سرکشی شما تنها به زیان خودتان است، [ شما ]بهره زندگی دنیا [ را می طلبید ]. تمتّعی است در این زندگی دنیوی . سپس بازگشت شما به سوی ما خواهد بود و از کارهایی که می کرده اید آگاهتان می سازیم».

«و از فحشاء و کار ناپسند و سرکشی نهی می کند. شما را پند می دهد باشد که پند گیرید».

«بگو: پروردگار من زشت کاریها را، چه آشکار باشند و چه پنهان و نیز گناه و تعدّی بناحق را حرام کرده است و نیز حرام است چیزی را شریک خدا سازید که هیچ دلیلی بر وجود آن نازل نشده است یا درباره خدا چیزهایی بگویید که نمی دانید».

«به سبب تعدّی شان اینچنین کیفرشان دادیم. و ما راست گویانیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کیفر تعدّی (سرکشی) زودتر از کیفر هر کردار زشت دیگری دامنگیر انسان می شود.

امام علی علیه السلام :از تعدّی بپرهیز که زود به خاک می افکند و متعدّی را درس عبرت دیگران می کند.

ص :578


1- یونس : 23.
2- النحل : 90.
3- الأعراف : 33.
4- الأنعام : 146.
5- الکافی : 2 / 327 / 1.
6- غرر الحکم : 2657.

عنه علیه السلام :مَن سَلَّ سَیفَ البَغْیِ قُتِلَ بهِ . (1)

عنه علیه السلام :البَغْیُ یَصْرَعُ . (2)

عنه علیه السلام :البَغیُ یَصرَعُ الرِّجالَ و یُدْنی الآجالَ . (3)

عنه علیه السلام :ألْأَمُ البَغیِ عندَ القُدرَةِ . (4)

عنه علیه السلام :أفحَشُ البَغیِ البَغیُ علَی الاُلاّفِ . (5)

عنه علیه السلام :البَغیُ یَسْلُبُ النِّعمةَ . (6)

عنه علیه السلام :البَغیُ یَجْلِبُ النِّقَمَ . (7)

عنه علیه السلام :البَغیُ یُوجِبُ الدَّمارَ . (8)

عنه علیه السلام :إنَّ البَغیَ یَق_ودُ أصْحابَهُ إلَی النّارِ . (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :انظُرْ أنْ لا تَکَلَّمَنَّ بکَلِمةِ بَغیٍ أبَدا ، و إنْ أعجَبتْکَ نَفسُکَ و عَشیرَتُکَ . (10)

امام علی علیه السلام :کسی که شمشیر تعدّی ستم) برکشد خود به وسیله آن کشته می شود.

امام علی علیه السلام :تعدّی کردن [آدمی را] به خاک می افکند.

امام علی علیه السلام :تعدّی، مردان را به خاک می افکند و مرگها را نزدیک می کند.

امام علی علیه السلام :پست ترین تعدّی، تعدّی به هنگام قدرت است.

امام علی علیه السلام :زشت ترین ستم، ستم بر دوستان صمیمی است.

امام علی علیه السلام :تعدّی و ستم، نعمت را سلب می کند.

امام علی علیه السلام :تعدّی، انتقام گیری و کینه جویی به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :تعدّی، موجب نابودی می شود.

امام علی علیه السلام :تعدّی، تعدّی کننده را به سوی آتش می کشاند.

امام صادق علیه السلام :مواظب باش که هرگز سخن تعدّی آمیزی از دهانت خارج نشود هر چند به قدرت خود و طایفه ات بنازی.

ص :579


1- نهج البلاغة : الحکمة 349.
2- غرر الحکم : 200.
3- غرر الحکم : 1494.
4- غرر الحکم : 2971.
5- غرر الحکم : 3007.
6- غرر الحکم : 382.
7- غرر الحکم : 711.
8- غرر الحکم : 795.
9- الکافی : 2 / 327 / 4.
10- الکافی : 2 / 327 / 3.

@

ص :580

45 - الباغی

اشاره

(1)

(2)

ص :581


1- و لمزید الاطّلاع راجع : مستدرک الوسائل : 11 / 51 _ 69 «البُغاة» . کنز العمّال : 4 / 610 «قتال البُغاة» .
2- انظر : عنوان 12 «الأسیر»، 82 «الجهاد الأصغر »، 102 «الحرب»، 103 «المُحارِب»، 319 «الطُّغیان»، 430 «القتل» . التّوبة : باب 469 .

45 - سرکش
377 - الباغی
377 - سرکش

رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ عَتا وَ بَغی، وَ نَسِیَ الجَبّارَ الأعلی . (1)

مستدرک الوسائل :إنَّهُ [أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام ]خَطَبَ بالکوفةِ ، فقامَ رجُلٌ مِن الخوارجِ فقالَ : لا حُکْمَ إلاّ للّهِِ! فَسَکتَ علیٌ علیه السلام، ثُمّ قامَ آخرُ و آخرُ ، فلمّا أکْثَروا علیه قالَ: کلمةُ حقٍّ یُرادُ بها باطلٌ ، لَکُم عندَنا ثلاثُ خِصالٍ : لا نَمْنَعُکُم مساجِدَ اللّهِ أنْ تُصَلُّوا فیها ، و لا نَمْنَعُکُم الفَیْءَ ما کانتْ أیْدیکُم مَع أیْدینا، و لا نَبْدَؤکُم بحربٍ حتّی تَبْدَؤونا به.

و أشهَدُ لَقد أخبَرَنی النَّبیُّ الصّادقُ صلی الله علیه و آله عنِ الرُّوحِ الأمینِ عن ربِّ العالَمینَ أنّهُ لا یَخرُجُ علَینا مِنکُم فِرقةٌ قَلَّتْ أو کَثُرَتْ إلی یومِ القیامةِ إلاّ جَعَلَ اللّهُ حَتْفَها علی أیْدینا.

و إنّ أفضَلَ الجِهادِ جِهادُکُم، و أفضَلَ الشُّهداءِ مَن قَتَلْتُموهُ ، و أفضَلَ المُجاهدینَ مَن قَتلَکُم ، فاعمَلوا ما أنتُم عامِلونَ ، فَیَوْمَ القیامةِ «یَخسَرُ المُبْطِلونَ» ، و «لِکُلِّ نبأٍ مُستَقَرٌّ و سَوفَ تَعلَمونَ» . (2)

377

سرکش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بد بنده ای است، آن بنده که سرکشی و طغیان نماید و خدای جبّار والا مرتبه را فراموش کند.

مستدرک الوسائل :امیر المؤمنین علیه السلام در کوفه خطبه می خواند که یکی از خوارج برخاست و گفت: حکومت را جز خدا نشاید! امیر المؤمنین علیه السلام خاموش ماند. آنگاه دیگری و دیگری برخاست، تا آن که شمار زیادی از آنان برخاستند [و همین سخن را تکرار کردند]. در این هنگام علی علیه السلام فرمود: سخن حقّی است که از آن اراده باطل می شود. شما نزد ما از سه امتیاز برخوردارید: از نماز خواندن شما در مساجد خداوند جلوگیری نمی کنیم، تا زمانی که دست در دست ما دارید شما را از غنیمت محروم نمی سازیم، و تا شما با ما جنگ را نیاغازید ما جنگ با شما را آغاز نمی کنیم.

گواهی می دهم که پیامبر راستگو صلی الله علیه و آله از قول روح الامین از جانب پروردگار جهانیان به من خبر داد که هیچ گروهی از شما، کم یا زیاد، تا روز قیامت در برابر ما قیام نخواهد کرد، مگر آن که خداوند مرگ و نابودی آنان را به دست ما قرار داده است.

همانا برترین جهاد، جهاد با شماست و برترین شهید کسی است که به دست شما کشته شود و برترین مجاهد، کسی است که شما را بکشد. پس هر کاری که می خواهید بکنید؛ زیرا در روز رستاخیز، «باطل گرایان زیان کارند» و «هر خبری در جای خود تحقّق می یابد، بزودی خواهید دانست». (3)

ص :582


1- النوادر للراوندی : 145/198 .
2- دعائم الإسلام : 1/393.
3- اقتباسی است از آیه 27 سوره جاثیه : «و یوم تقوم الساعة یومئذ یخسر المبطلون؛ و روزی که رستاخیز برپا شود ، آن روز است که باطل گرایان زیان خواهند دید» و 67 سوره انعام : «لکلّ نبإٍ مستقر وَ سوف تعلمون» .

المناقب لابن شهر آشوب عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام_ بعد ذِکرِ الّذین حارَبَهم علیٌّ علیه السلام_: أمَا إنَّهُم أعظَمُ جُرْما مِمّن حارَبَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله. قیلَ لَهُ : و کیفَ ذلکَ یا بنَ رسولِ اللّهِ؟ قالَ: اُولئکَ کانوا [أهلَ] (1) جاهِلیّةٍ ، و هؤلاءِ قَرَؤوا القرآنَ و عَرَف_وا أهلَ الفَضلِ، فأتَوا ما أتَوا بعدَ البَصیرةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ تَمارَی النّاسُ عندَهُ فقالَ بعضُهُم : حَربُ علِیٍّ علیه السلام شَرٌّ مِن حربِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، و قالَ بعضُهُم : حَربُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله شَرٌّ مِن حربِ علِیٍّ علیه السلام _: لا ، بَل حربُ علیٍّ علیه السلام شَرٌّ مِن حربِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... و ساُخبِرُکَ عن ذلکَ؛ إنّ حَربَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لم یُقِرّوا بالإسلامِ ، و إنَّ حَربَ علیٍّ علیه السلام أقَرُّوا بالإسلامِ ثُمّ جَحَدوهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فَمَنِ اضْطُرَّ غیرَ باغٍ و لا عادٍ» (4) _: الباغی الّذی یَخرُجُ علَی الإمامِ . (5)(6)

المناقب لابن شهر آشوب :امام باقر علیه السلام _ بعد از یاد کردن از کسانی که علی علیه السلام با آنان جنگید _ فرمود : جرم آنها بیشتر از کسانی است که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جنگیدند. عرض شد: یا بن رسول اللّه ! چگونه چنین است؟ فرمود: آنان اهل جاهلیت بودند، اما اینان، قرآن خوان بودند و اهل فضیلت را می شناختند و با وجود این بینش و آگاهی، چنان رفتار کردند.

امام باقر علیه السلام_ هنگامی که عدّه ای در حضور ایشان به بحث و جدل پرداختند و یکی گفت: جنگندگان با علی علیه السلام بدتر از کسانی هستند که با پیامبر صلی الله علیه و آله جنگیدند و دیگری گفت: جنگندگان با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بدتر از کسانی هستند که با علی علیه السلام جنگیدند _فرمود : خیر، بلکه جنگندگان با علی علیه السلام بدتر از جنگندگان با پیامبر صلی الله علیه و آله هستند ......... اکنون علّتش را به شما می گویم؛ جنگندگان با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مسلمان نبودند، اما جنگندگان با علی علیه السلام اقرار به اسلام کردند و سپس انکارش نمودند.

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «هر کس ناچار شود بی آن که سرکشی ورزد و تجاوز کند» _فرمود : یاغی و سرکش کسی است که بر امام خروج کند. (7)

ص :583


1- ما بین المعقوفین أثبتناه من مستدرک الوسائل : 11 / 62 / 12428 نقلاً عن المصدر.
2- المناقب لابن شهر آشوب : 3/218.
3- الکافی : 8/252/253.
4- البقرة: 173.
5- معانی الأخبار : 213 / 1.
6- فی الدّرّ المنثور عن مجاهد فی قوله : «غیرَ باغٍ و لا عادٍ» قال : غیر باغٍ علی المسلمین و لا متعدٍّ علیهم . مَن خرجَ یقطعُ الرَّحم أو یقطع السّبیل أو یُفسِدُ فی الأرض أو مُفارقا للجماعة و الأئمّة أو خ_رج ف_ی معصی_ةِ اللّه فاضْطُ_رَّ إلی المِیتةِ لم تَحِ_لَّ له . (الدرّ المنثور : 1 / 408) .
7- در الدرّ المنثور از قول مجاهد در تفسیر آیه «سرکش و تجاوزگر نباشد» آمده است: یعنی در برابر مسلمانان، عَلَم یاغی گری و تجاوز بر نیفرازد. هر که [از دیار خویش ]بیرون رود تا از خویشان خود ببرد، یا راهزنی کند، یا در زمین (جامعه) فساد (نا امنی) به وجود آورد، یا از امّت اسلامی و امامان جدا شود، یا سفر معصیت کند و در این شرایط، مجبور به خوردن گوشت مردار شود، [این] برای او حلال نیست.

378 - قِتالُ أهلِ البغیِ مِن المسلمینَ
378 - جنگیدن با مسلمانان سرکش

الکتاب:

(وَ إِنْ طائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاءَتْ فأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ) . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القَتلُ قَتْلانِ : قَتلُ کَفّارَةٍ وَ قَتلُ دَرَجةٍ ، و القِتالُ قِتالانِ : قِتالُ الفِئةِ الکافِرَةِ حتّی یُسْلِموا و قِتالُ الفِئةِ الباغِیةِ حتّی یَفِیؤوا . (2)

عنه علیه السلام :القِتالُ قِتالانِ : قِتالُ أهلِ الشِّرکِ لا یُنْفَرُ عنهُم حتّی یُسْلِموا أو یُؤْتُوا الجِزیَةَ عن یَدٍ و هُم صاغِرونَ، و قِتالٌ لأهلِ الزَّیغِ لا یُنْفَرُ عنهُم حتّی یَفِیؤوا إلی أمرِ اللّهِ أو یُقْتَلوا . (3)

378

جنگیدن با مسلمانان سرکش اهل بغی

قرآن :

«اگر دو گروه از مسلمانان با هم به جنگ برخاستند میانشان آشتی دهید و اگر یک گروه بر دیگری تعدّی کرد با آن که تعدّی می کند بجنگید تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر بازگشت ، میانشان صلحی عادلانه برقرار کنید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست دارد».

حدیث :

امام علی علیه السلام :قتل دو نوع است: قتلی که کفّاره است و قتلی که بر درجات می افزاید. پیکار کردن نیز دو گونه است: پیکار با گروه کافران تا اسلام آورند؛ و پیکار با گروه یاغی تا [به فرمان خدا] باز گردند.

امام علی علیه السلام :پیکار دو گونه است: پیکار با مشرکان که رها نمی شوند تا مسلمان شوند یا با خواری جزیه بپردازند؛ و پیکار با منحرفان که باید رو در رویشان بود تا به فرمان خدا باز آیند و گردن نهند یا کشته شوند.

ص :584


1- الحجرات : 9.
2- قرب الإسناد : 132 / 462.
3- وسائل الشیعة : 11 / 18 / 3 .

عنه علیه السلام_ عندَ ما ذُکِرَتِ الحَرورِیّةُ عِندَهُ _: إنْ خَرَجوا علی إمامٍ عادلٍ أو جَماعةٍ فقاتِلوهُم ، و إنْ خَرَجوا علی إمامٍ جائرٍ فلا تُقاتِلوهُم؛ فإنَّ لَهُم فی ذلکَ مَقالاً . (1)

عنه علیه السلام :یُقاتَلُ أهلُ البَغْی و یُقْتَلونَ بکلِّ ما یُقْتَلُ بهِ المُشرِکونَ ، و یُسْتَعانُ عَلیهِم بمَن أمکَنَ أنْ یُستَعانَ بهِ علَیهِم مِن أهلِ القِبلةِ ، و یُؤْسَ_رونَ کَم_ا یُؤسَ_رُ المُشرِکونَ إذا قُ_دِرَ علَیهِم . (2)

عنه علیه السلام_ بعدَ ذکرِ قتالِ مَن قاتَلَهُ مِنهُم _: ما وَجَدتُ إلاّ قِتالَهُم أو الکُفرَ بما أنْزَلَ اللّهُ علی محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (3)

عنه علیه السلام :قاتِلوا أهلَ الشّامِ مَع کلِّ إمامٍ بَعدی (4) .

امام علی علیه السلام_ وقتی در حضور ایشان از خوارج سخن به میان آمد _فرمود : اگر علیه امامِ عادل یا مردم شورش کردند، با آنان بجنگید و اگر علیه پیشوای ستمگر شوریدند، با آنان نجنگید؛ زیرا برای این کار خود دلیلی دارند.

امام علی علیه السلام :با اهل بغی (گروههای یاغی و سرکش)، به همان شدّت جنگ با مشرکان، باید جنگید و از تمام امکانات و تواناییهای اهل قبله (مسلمانان) باید علیه آنان کمک گرفت و در صورت دسترس بر ایشان، باید همچون مشرکان اسیرشان کرد.

امام علی علیه السلام_ به دنبال سخن گفتن از جنگ با مخالفان _فرمود: به خدا سوگند راهی نداشتم جز این که یا با آنان بجنگم و یا آنچه را خداوند بر پیامبرش، محمّد صلی الله علیه و آله فرو فرستاده منکر شوم.

امام علی علیه السلام :در رکاب هر امام پس از من با شامیان بجنگید.

ص :585


1- تهذیب الأحکام : 6 / 145 / 252 .
2- دعائم الإسلام : 1 / 393.
3- دعائم الإسلام : 1 / 388 .
4- الغارات : 2 / 580.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و إنْ طائفتانِ مِن المؤمنینَ اقتَتَلُوا فَأصلِحُوا بَیْنَهُما . . .» _: الفِئَتانِ ، إنَّما جاءَ تأویلُ هذهِ الآیةِ ، یَومَ البصرةِ ، و هُم أهلُ هذهِ الآیةِ ، و هُمُ الّذینَ بَغَوا علی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام، فکانَ الواجِبُ علَیهِ قِتالَهُم و قَتْلَهُم حتّی یَفِیؤوا إلی أمر اللّهِ، و لَو لَم یَفِیؤوا لَکانَ الواجِبُ علَیهِ فیما أنْزَلَ اللّهُ أنْ لا یَرفَعَ السَّیفَ عنهُم حتّی یَفِیؤوا و یَرجِعُوا عن رأیهِم ؛ لأنَّهُم بایَعوا طائعِینَ غیرَ کارِهینَ ، و هِیَ الفِئةُ الباغیةُ کما قالَ اللّهُ تعالی.

فکانَ الواجبُ علی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام أنْ یَعْدِلَ فیهِم حیثُ کانَ ظَفَرَ بهِم ، کما عَدَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی أهلِ مکّةَ ، إنّما مَنَّ علَیهِم و عَفا و کذلکَ صَنَعَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام بأهلِ البصرةِ حیثُ ظَفَرَ بهِمْ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «و اگر دو گروه از مؤمنان با هم بجنگند ......... » _فرمود : تأویل این آیه درباره دو گروه در جنگ بصره (جمل) است. آنان مشمول این آیه هستند و هم آنانند که بر امیر المؤمنین علیه السلام یاغی شدند و سرکشی کردند و وظیفه آن حضرت جنگیدن با آنها و کشتنشان بود تا آن که به فرمان خدا باز گردند و اگر برنگشتند، بر اساس کتاب خدا موظّف بود شمشیر از آنان برندارد، تا آن که به فرمان خدا گردن نهند یا از عقیده خود دست شویند؛ چرا که آنان با میل و اراده خود و نه با اجبار و کراهت ، بیعت کرده بودند. اینان، همچنان که خداوند متعال فرموده است، گروه یاغی اند.

بر امیر المؤمنین علیه السلام واجب بود که هرگاه بر آنان چیره شد، با ایشان به عدالت رفتار کند، همچنان که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با اهل مکّه به عدالت رفتار کرد: بر آنان منّت نهاد و بخشیدشان. امیر المؤمنین علیه السلام نیز پس از پیروزی بر بصریان با آنان همین رفتار را کرد.

379 - قتالُ مَن خرجَ علی الإمامِ
379 - جنگیدن با کسی که در خاک اسلام علیه امام قیام کند

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سألَهُ العَیصُ عن خُروجِ قَومٍ مجوسٍ علی ناسٍ مِن المسلمینَ فی أرضِ الإسلامِ : هَل یَحِلُّ قِتالُهُم ؟ _: نَعَم ، و سَبْیُهُم . (3)

379

جنگیدن با کسی که در خاک اسلام علیه امام قیام کند

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ عیص که پرسید گروهی مجوسی در خاک اسلام بر جماعتی از مسلمانان می شورند، آیا جنگیدن با آنان رواست؟ _فرمود : آری، اسیر گرفتن آنان نیز رواست.

ص :586


1- الکافی : 8 / 180 / 202.
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2656.
3- وسائل الشیعة : 11 / 99 / 3.

380 - أهلُ البغیِ یُبتَدؤونَ بالقتالِ
380 - پیشدستی در جنگ با سرکشان

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ المشرکینَ : أ یَبْتَدئُهُمُ المسلمونَ بالقِتالِ فی الشَّهرِ الحرامِ ؟ _: إذا کانَ المشرکونَ یَبْتَدئونَهُم باسْتِحلالِهِ ثُمّ رأَی المسلمونَ أنّهُم یَظهَرونَ علَیهِم فیه ، و ذلکَ قولُ اللّهِ عزّ و جلّ «الشَّهرُ الحَرامُ بالشَّهرِ الحَرامِ و الحُرُماتُ قِصاصٌ» (1) ......... و أهلُ البَغیِ یُبتَدؤونَ بالقِتالِ . (2)

380

پیشدستی در جنگ با سرکشان

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا مسلمانان می توانند در ماه حرام آغازگر جنگ با مشرکان باشند؟ _فرمود : به شرط آن که مشرکان با زیر پا گذاشتن حرمت آن ماه، جنگ را با مسلمانان بیاغازند و مسلمانان بدانند که در آن ماه بر آنان پیروز می شوند. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «این ماه حرام در مقابل آن ماه حرام و شکستن ماههای حرام را قصاص است» ......... [اما] در جنگ با اهل بغی می توان آغازگر جنگ بود.

381 - جوازُ قتلِ أسری البُغاةِ
381 - جواز کشتن سرکشان اسیر شده

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ انْهِزامِ الطّائفةِ الباغیةِ مِن المؤمنینَ بِیَدِ العادِلَةِ مِنهُم _: لیسَ لأهلِ العَدلِ أن یَتْبَعوا مُدْبِرا ، و لا یَقْتُلوا أسِیرا ، و لا یُجْهِزوا علی جَریحٍ ، و هذا إذا لَم یَبْقَ مِن أهلِ البَغیِ أحدٌ ، و لم یَکُن لهُم فِئةٌ یَرجِعونَ إلَیها ، فإذا کانَ لَهُم فِئةٌ یَرجِعونَ إلَیها فإنّ أسِیرَهُم یُقتَلُ ، و مُدبِرَهُم یُتْبَعُ ، و جَریحهُم یُجْهَزُ . (3)

381

جواز کشتن سرکشان اسیر شده

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از شکست گروه یاغی از مؤمنان به دست گروه عادل و بر حقّ آنان _فرمود : گروه عادل و بر حق نباید یاغیان فراری از میدان جنگ را تعقیب کنند و اسیر و مجروحی را بکشند؛ اینها در صورتی است که از یاغیان کسی باقی نماند و گروهی نداشته باشند که به آن ملحق شوند. ولی اگر گروهی داشته باشند که بتوانند به آن بپیوندند، در این صورت باید اسیران و مجروحان آنها را کشت و فراریانشان را تعقیب نمود .

ص :587


1- البقرة : 194.
2- وسائل الشیعة : 11 / 52 / 1.
3- الکافی : 5 / 32 / 2.

عنه علیه السلام :کانَ فی قِتالِ علیٍّ علیه السلام أهلَ قِبْلةٍ بَرَکةٌ ، و لَو لَم یُقاتِلْهُم علیٌّ علیه السلام لَم یَدْرِ أحدٌ بعدَهُ کیفَ یَسیرُ فیهِم . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :در جنگ علی علیه السلام با اهل قبله برکت بود؛ زیرا اگر علی علیه السلام با آنان نمی جنگید، بعد از آن حضرت، هیچ کس نمی دانست با آنان چگونه رفتار کند.

382 - جوازُ قتلِ مَن نَصَبَ العداوةَ
382 - جواز کشتن کسی که با امام مسلمانان آشکارا دشمنی می ورزد

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی النّاصبِ _: لَولا أنّا نَخافُ علَیکُم أنْ یُقتَلَ رجُلٌ مِنکُم برجُلٍ مِنهُم _ و رجُلٌ مِنکُم خَیرٌ مِن ألفِ رجُلٍ مِنهُم _ لَأمَرناکُم بالقَتلِ لَهُم ، و لکنْ ذلکَ إلَی الإمامِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا یَحِلُّ قَتلُ أحدٍ مِن النُّصّابِ و الکُفّارِ فی دارِ التَّقیّةِ إلاّ قاتلٍ أو ساعٍ فی فَسادٍ ، و ذلکَ إذا لَم تَخَفْ علی نفسِکَ و علی أصْحَابِکَ . (4)

382

جواز کشتن کسی که با امام مسلمانان آشکارا دشمنی می ورزد

امام صادق علیه السلام_ درباره ناصبی _فرمود : اگر ترس آن نداشتم که یک نفر از شما به دست یکی از آنان کشته شود _ زیرا یک نفر شما از هزار نفر آنان بهتر است _ دستور می دادم آنها را بکشید و اجازه این کار با امام است.

امام رضا علیه السلام :در زمان تقیّه، کشتن هیچ ناصبی و کافری جایز نیست ، مگر آن که قاتل یا مفسد باشد. در این صورت ، اگر جان خود و یارانت در خطر نیفتد، می توانی او را بکشی.

ص :588


1- وسائل الشیعة : 11 / 60 / 5.
2- (انظر) 12 «الأسیر»، 82 «الجهاد الأصغر» ، 102 «الحرب»، 103 «المُحارب» ، 319 «الطّغیان»، 430 «القتل». التوبة: باب 470. مست_درک الوسائل : 11 / 51 _ 69 «البُغاة». کنز العمّال : 4 / 610 «قتال البُغاة» .
3- وسائل الشیعة : 11 / 60 / 2.
4- وسائل الشیعة : 11 / 62 / 9.

عنه علیه السلام :لا یَحِلُّ قَتلُ أحدٍ مِن الکفّار فی دار التَّقیّةِ إلاّ قاتلٍ أو باغٍ و ذلک إذا لَم تَحذَرْ علی نفسِکَ . (1)

امام رضا علیه السلام :در جایی که باید تقیّه کرد کشتن هیچ کافری جایز نیست، مگر آن که قاتل باشد یا یاغی. در این صورت اگر بر جانت نمی ترسی می توانی او را بکشی.

ص :589


1- وسائل الشیعة : 11 / 35 / 10 .

ص :590

فهرست موضوعات عربی

حرف الألف15

1 - الإیثار17

1 - الحَثُّ عَلَی الإیثارِ18

2 - قیمَةُ الإیثارِ22

3 - بَرَکاتُ الإیثارِ26

4 - فَضلُ المؤثرین30

2 - الأجر35

5 - العَمَلُ لِلأجرِ36

6 - لایُضاعُ أجرُ المُحسِنِ36

7 - خَصائِصُ أجرِ الآخِرَةِ37

8 - مَن یُؤتی أجرُهُ مَرَّتَینِ39

3 - الإجارة41

9 - الإجارَةُ42

10 - کَراهَةُ إجارَةِ النَّفْسِ43

11 - الدَّلَّالُ فِی الإجارَةِ43

12 - ظُلمُ الأجیرِ44

13 - إعلامُ الاُجرَةِ46

14 - أدَبُ إعطاءِ الاُجرَةِ46

15 - الإمامُ أجیرُ الاُمَّةِ47

4 - الأجل49

16 - الأجَلُ50

17 - الأجَلُ حِصْنٌ حَصینٌ50

18 - لِکُلِّ شَی ءٍ أجَلٌ52

19 - لِکُلِّ اُمَّةٍ أجَلٌ53

20 - الأجَلُ المُعَلَّقُ وَالأجَلُ المَحتومُ53

21 - ما یَدفَعُ الأجَلَ المُعَلَّقَ54

5 - الآخرة55

22 - الآخرةُ56

23 - عَظَمَةُ ما فِی الآخِرَةِ58

24 - الآخِرَةُ دارُ القَرارِ59

25 - الآخِرَةُ دارُ الحَیَوانِ60

26 - فَضلُ الآخِرَةِ61

27 - ذِکرُ الآخِرَةِ61

28 - العَمَلُ لِلآخِرَةِ62

29 - الاهتِمامُ بِالآخِرَةِ63

30 - صِفَةُ أهلِ الآخِرَةِ64

6 - الأخ67

31 - المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ68

ص :591

32 - الاستِکثارُ مِنَ الإخوانِ69

33 - مَوَدَّةُ الإخوانِ70

34 - ما یوجِبُ بَقاءَ المَوَدَّةِ71

35 - الاُخُوَّةُ فِی اللَّهِ73

36 - الإخاءُ لِلدُّنیا73

37 - اُخوَّةُ الدِّینِ وَالمَوَدَّةِ74

38 - ما یُفسِدُ الإخاءَ75

39 - إعلامُ الأخِ بِالحُبِّ76

40 - مَوَدَّةُ الأخِ دَلیلٌ عَلی مَوَدَّتِهِ لِأخیهِ76

41 - قَطِیعَةُ الإخوانِ78

42 - وَصلُ الإخوانِ79

43 - أقسامُ الإخوانِ79

44 - الأخُ المَوثوقُ بهِ80

45 - النَّهیُ عَن بَعضِ الإخاءِ81

46 - المُحافَظَةُ عَلَی الاُخُوَّةِ القَدیمَةِ82

47 - الاُخُوَّةُ الحَقیقیَّةُ83

48 - اختیارُ الأخِ84

49 - تَحَمُّلُ زِلَّةِ الأخِ84

50 - خَیرُ الإخوانِ86

51 - الأخُ الکامِلُ88

52 - شَرُّ الإخوانِ90

53 - اختِبارُ الإخوانِ90

54 - إرشادُ الإخوانِ91

55 - إکرامُ الإخوانِ وإعظامُهُم92

56 - قضاءُ حاجَةِ الإخوانِ93

57 - أدَبُ الإخاءِ95

7 - الأدب97

58 - الأدَبُ98

59 - تَفسیرُ الأدَبِ99

60 - أفضَلُ الأدَبِ101

61 - الأدَبُ حَسَبٌ101

62 - حُلَّةُ الأدَبِ102

63 - سُوءُ الأدَبِ103

64 - الأدَبُ وَالعَقلُ104

65 - تَأدیبُ النَّفسِ105

66 - ما یورِثُ الأدَبَ106

67 - الحَثُّ عَلی تَأدیبِ الوَلَدِ107

68 - کَیفیَّةُ التَّأدیبِ109

69 - ما یَنبَغی رِعایَتُه فِی التَّأدِیبِ110

70 - تَأدیبُ اللَّهِ لِلنَّبیِّ صلی الله علیه وآله112

71 - التَّأدُّبُ بآدابِ اللَّهِ113

72 - تَأدیبُ اللَّهِ114

8 - الأذان117

73 - الأذانُ118

74 - المُؤَذِّنُ118

75 - تَفسیرُ الأذانِ119

76 - الحَثُّ عَلَی الأذانِ فِی اُذُنِ الوَلیدِ120

9 - الإیذاء123

77 - الإیذاءُ124

78 - إیذاءُ المُؤمِنِ124

79 - کَفُّ الأذی125

80 - الصَّبرُ عَلَی الأذی فِی اللَّهِ سُبحانَهُ126

ص :592

81 - جَزاءُ المُؤذی127

10 - التاریخ129

82 - أهَمِّیَةُ مَعرِفَةِ التّاریخِ130

83 - الحَثُّ عَلی عِلمِ التّاریخِ131

84 - ثَباتُ قَوانینِ التّاریخِ133

85 - الاعتِبارُ بِالتّاریخِ134

11 - الأرض147

86 - الأرضُ148

87 - تَأهیلُ الأرضِ لِلمَعیشَةِ149

88 - مِن أحکامِ الأرضِ150

89 - مَن أحیا أرضاً فَهِیَ لَهُ150

90 - إماتَةُ الأحیاءِ151

12 - الأسیر153

91 - لا یَجوزُ الاستِسلامُ لِلأسرِ154

92 - الإحسانُ إلَی الأسیرِ154

93 - قَتلُ الأسیرِ155

13 - الاُسوة157

94 - الاُسوَةُ158

95 - الاُسوَةُ الحَسَنَةُ159

96 - الاُسَی السَّیِّئَةُ161

14 - المواساة163

97 - الحَثُّ عَلَی المُواساةِ164

98 - آثارُ المُواساةِ168

15 - الاُصول171

99 - کُلُّ شَی ءٍ مُطلَقٌ172

100 - کُلُّ شَی ءٍ طاهِرٌ173

101 - لا یُنقَضُ الیَقینُ بِالشَّکِّ173

102 - ما غَلَبَ اللَّهُ عَلَیهِ173

103 - ما حَجَبَ اللَّهُ174

104 - الاُصولُ المُختَلِفَةُ174

16 - الآفات177

105 - الآفاتُ178

17 - الأکل183

106 - قِلَّةُ الأکلِ184

107 - کَثرَةُ الأکلِ185

108 - الاقتِصَادُ فِی الأَکلِ وأَثَرُهُ فی صِحَّةِ البَدَنِ188

109 - مِن مَساوِئِ البِطنَةِ188

110 - إفسَادُ الشِّبَعِ لِلوَرَعِ189

111 - الجوعُ190

112 - مِیراثُ الجُوعِ191

113 - المیزانُ فِی الأکلِ192

114 - مِن آدَابِ المائِدَةِ192

18 - الاُلفة197

115 - الأُلفَةُ198

19 - اللَّه201

116 - اللَّهُ202

117 - مَعَنی اللَّهُ202

20 - الإمارة205

118 - ضَرورَةُ الإمارَةِ206

119 - إمَارَةُ الأشرارِ207

120 - قیمَةُ الإمارَةِ208

21 - الأمل209

121 - الأمَلُ رَحمَةٌ210

122 - الآمالُ لا تَنتَهی210

ص :593

123 - التَّحذیرُ مِنَ الآمالِ الباطِلَةِ211

124 - الأمَلُ وَالأجَلُ213

125 - آثارُ طولِ الأمَلِ216

126 - قِصَرُ الأمَلِ217

127 - النَّهیُ عَن أمَلِ غَیرِ اللَّهِ218

22 - الاُمّة219

128 - مَنزِلَةُ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ220

129 - أخیارُ الاُمَّةِ221

130 - الاُمَّةُ الوَسَطُ221

131 - مایوجِبُ خَیرَ الاُمَّةِ223

132 - مَنزِلَةُ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ فِی الآخِرَةِ223

133 - الظّاهِرونَ مِنَ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ224

134 - تَداعِی الاُمَمِ عَلَی الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ225

135 - ما یَخافُ النَّبِیُ صلی الله علیه وآله عَلی اُمَّتِهِ226

136 - أخوَفُ ما یَخافُ النَّبِیُ صلی الله علیه وآله عَلی اُمَّتِهِ227

23 - الإمامة العامّة231

137 - الإمامَةُ232

138 - الإمامَةُ تَمامُ الدِّینِ233

139 - الإمامةُ أساسُ الإسلامِ234

140 - الإمامةُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ234

141 - الإمامةُ نِظامُ الاُمَّةِ235

142 - الإمامَةُ سَبیلُ الرَّبِّ236

143 - تَفسیرُ الإمامَةِ بِالنُّورِ238

144 - مَوقِعُ الإمامَةِ238

145 - الاضطِرارُ إلَی الحُجَّةِ239

146 - الحُجَّةُ إمامٌ یُعرَفُ241

147 - قَد یَکونُ الحُجَّةُ خائِفاً مَغموراً242

148 - لَولَا الإمامُ لَساخَتِ الأرضُ243

149 - دَعوَةُ کُلِّ اُمَّةٍ بِإمامِها244

150 - مَعرِفَةُ الإمامِ245

151 - أثَرُ مَعرِفَةِ الإمامِ وعَدَمِ مَعرِفَتِهِ246

152 - مَن ماتَ ولَم یَعرِف إمامَ زمانِهِ247

153 - مَن لا یَعرِفُ الإمامَ ولا یُنکِرُهُ248

154 - شَرائِطُ الإمامَةِ وخَصائِصُ الإمامِ248

155 - اختِیارُ الإمامِ254

156 - حَدیثُ الثّقَلَینِ255

157 - وُجوبُ مُلازَمةِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام256

158 - بَعضُ خَصائِصِ أهلِ البیتِ علیهم السلام259

159 - عِلَّةُ الاستِبدادِ عَلی أهلِ البَیتِ علیهم السلام260

160 - فَلسَفَةُ الحُکمِ عِندَ أهلِ البَیتِ علیهم السلام260

161 - لَولا مَخافَةُ الفُرقَةِ261

162 - الأئِمَّةُ الإثنا عَشَرَ262

163 - عِلمُ الإمامِ264

164 - ما فُرِضَ عَلی أئِمَّةِ العَدلِ265

165 - الحُقوقُ المُتَبادَلَةُ بَینَ الإمامِ وَالاُمَّةِ266

166 - أئِمَّتُکُمْ وَفدُکُم267

167 - مَوانِعُ الإمامَةِ268

168 - مَنِ ائتَمَّ بِغَیرِ إمامِ الحَقِّ268

169 - أئِمَّةُ النّارِ269

170 - مُدَّعِی الإمامَةِ270

171 - أحادیثُ مَجعُولةٌ لِتَثبِیتِ إمامَةِ أئِمَّةِ الجَورِ271

172 - لا طاعَةَ لِمَن لَم یُطِعِ اللَّهَ سُبحانَهُ274

ص :594

173 - وُجوبُ الخُروجِ عَلی أئِمَّةِ الجَورِ276

174 - ما یُجَوِّزُ القُعودَ278

24 - الإمامة الخاصّة (الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام)281

175 - إمامَةُ الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام282

176 - عَلِیٌّ علیه السلام حُجَّةُ اللَّهِ283

177 - عَلِیٌّ علیه السلام خَلیفَةُ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله283

178 - عَلِیٌّ علیه السلام وَصِیُّ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله284

179 - عَلِیٌ علیه السلام إمامُ البَرَرَةِ285

180 - عَلِیٌ علیه السلام وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ286

181 - أوَّلُ مَن أسلَمَ289

182 - عِلمُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام290

183 - مَظلومِیَّةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام292

184 - عَلِیٌ علیه السلام مَعَ الحَقِّ294

185 - عَلِیٌ علیه السلام مَعَ القُرآنِ295

186 - عَلِیٌ علیه السلام بابُ عِلمِ النَّبِیِّ295

187 - عَلِیٌّ علیه السلام أعلَمُ النّاسِ بَعدَ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله296

188 - عَلِیٌّ علیه السلام صِنوَ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله296

189 - عَلِیٌّ علیه السلام أخو رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله297

190 - عَلِیٌّ علیه السلام مِن رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله298

191 - حُبُّ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام299

192 - بُغضُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام300

193 - المَناقِبُ المَنثورَةُ لِلإمامِ عَلِیٍ علیه السلام300

24 - اُمّ الأئمّة فاطمةعلیها السلام313

194 - أسماءُ فاطِمَةَعلیها السلام314

195 - فاطِمَةُعلیها السلام بَضعَةٌ مِنَ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله314

196 - فاطِمَةُعلیها السلام سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ315

197 - غَضَبُ اللَّهِ لِغَضَبِ فاطِمَةَعلیها السلام316

198 - فی مُصیبَةِ فاطِمَةَعلیها السلام316

24 - الحسنان علیهما السلام319

199 - تَسمِیَتُهُما320

200 - سَیّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ322

201 - حُبُّ الحَسَنَینِ علیهما السلام322

202 - نِحلةُ النَّبِیِّ لِلحَسَنَینِ علیهما السلام322

203 - إمامَةُ الحَسَنَینِ علیهما السلام323

24 - الإمام الحسن بن علیّ علیهما السلام325

204 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ326

205 - حَسَنٌ مِنِّی وأنا مِنهُ326

206 - حُبُّ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام327

207 - فَضائِلُهُ علیه السلام327

208 - صِفَةُ عِبادَةِ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام329

24 - الإمام الحسین بن علیّ علیهما السلام331

209 - وِلادَةُ الحُسَینِ علیه السلام332

210 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ333

211 - حُسَینٌ مِنِّی وأنا مِنهُ333

212 - فَضائِلُهُ علیه السلام335

24 - الإمام علیّ بن الحسین علیهما السلام339

213 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ340

214 - مَنزِلَةُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام340

24 - الإمام محمّد بن علیّ الباقرعلیهما السلام343

215 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ344

216 - هُوَ یَبقَرُ العِلمَ بَقراً344

217 - مِنْ فَضائِلِهِ علیه السلام345

ص :595

24 - الإمام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام347

218 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ348

219 - نبذة مِن مواعظه ومَکارِمُ أخلاقِهِ349

24 - الإمام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام353

220 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ354

221 - الإمامُ فِی السِّجنِ354

222 - مِنْ فَضائِلِهِ علیه السلام355

24 - الإمام علیّ بن موسی الرضاعلیهما السلام357

223 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ358

224 - إجبارُ الإمامِ عَلی وِلایَةِ العَهدِ358

225 - حالَةُ الإمامِ فی سِجنٍ بِسَرَخسَ359

226 - عِلمُ الإمامِ بِاللُّغاتِ360

227 - طُمَأنینَةُ الإمامِ360

228 - خَصائصُهُ علیه السلام361

24 - الإمام محمّد بن علیّ الجوادعلیهما السلام363

229 - المَولودُ المُبارَکُ364

230 - عِلمُهُ365

231 - جودُهُ365

232 - بَعضُ کرائمه علیه السلام365

24 - الإمام علیّ بن محمّد الهادی علیهما السلام369

233 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ370

234 - إخباره بقتل المتوکّل370

235 - إخباره عمّا فی نفس عبدالرحمن الإصفهانی وتشیّعه372

24 - الإمام الحسن بن علی العسکری علیهما السلام375

236 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ376

237 - کرائم الإمامِ فِی السِّجنِ376

238 - جواب کتاب فی تناقض القرآن378

24 - الإمام القائم علیه السلام381

239 - أسماءُ الإمامِ382

240 - النَّصُّ عَلی إمامَتِهِ383

241 - البِشارَةُ بِالمَهدِیِّ علیه السلام383

242 - المَهدِیُّ بَقِیَّةُ اللَّهِ فی أرضِهِ385

243 - لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَظهَرَ المَهدِیُ علیه السلام386

244 - رَجُلٌ مِن أهلِ بیتِ النَّبِیِ یَملَأُ الأرضَ عَدلاً386

245 - مُطابَقَةُ اسمِ الإمامِ لِاسمِ النَّبیِ صلی الله علیه وآله387

246 - غَیبَتا الإمامِ القائِمِ علیه السلام388

247 - صُعوبَةُ التّمَسُّکِ بِالدِّینِ388

248 - الدُّعاءُ عِندَ غَیبةِ القائِمِ علیه السلام390

249 - حُکمُ القِیامِ قَبلَ قِیامِ القائِمِ391

250 - انتِظارُ الفَرَجِ393

251 - انتِظارُ الفَرَجِ أفضَلُ العِبادَةِ394

252 - مَنزِلَةُ المُنتَظِرِ لِلمَهدیِّ علیه السلام394

253 - ظُهورُ القائِمِ علیه السلام بَعدَ یَأسِ النّاسِ395

254 - کَذَبَ الوَقّاتونَ395

255 - عِلَّةُ الغَیبَةِ396

256 - انتِفاعُ النّاسِ بِالإمامِ فی غَیبتِهِ399

257 - عَلاماتُ الظُّهورِ400

258 - عِندَ الظُّهورِ402

259 - أنصار الإمام403

260 - ما یَفعَلُهُ بِالظّالِمینَ بَعدَ الخُروجِ404

261 - قِیامُ القائِمِ بِأمرٍ جَدیدٍ404

ص :596

262 - العالَمُ بَعدَ ظُهورِ المَهدِیِّ علیه السلام405

263 - بَعدَ القائِمِ علیه السلام407

25 - الإیمان409

264 - الإیمانُ410

265 - الإیمانُ وَالإسلامُ410

266 - أصلُ الإیمانِ412

267 - تَآصُرُ الإیمانِ وَالعَمَلِ412

268 - تَآصُرُ الإیمانِ ومَکارِمُ الأخلاقِ414

269 - ما یَدُلُّ عَلی حَقیقَةِ الإیمانِ415

270 - المُرجِئَةُ419

271 - دَورُ الذُّنوبِ فی زَوالِ الإیمانِ419

272 - لا یُخرِجُ المُؤمِنَ مِن إیمانِهِ ذَنبٌ422

273 - اخلاصُ الإیمانِ422

274 - کَمالُ الإیمانِ424

275 - ما یَکمُلُ بِهِ الإیمانُ424

276 - الإیمانُ وَالسَّکینَةُ428

277 - ازدِیادُ الإیمانِ429

278 - دَرَجاتُ الإیمانِ435

279 - أفضَلُ الإیمانِ436

280 - شُعَبُ الإیمانِ437

281 - أرکانُ الإیمانِ437

282 - أوثَقُ عُرَی الإیمانِ438

283 - الإیمانُ المُستَقَرُّ وَالمُستَودَعُ439

284 - ما یُثَبِّتُ الإیمانَ440

285 - تَذَوُّقُ طَعمِ الإیمانِ441

286 - عَدَمُ تَذَوُّقِ طَعمِ الإیمانِ442

287 - عَدَمُ تَذَوُّقِ حَلاوَةِ الإیمانِ443

288 - أدنَی الإیمانِ444

289 - ما یُخرِجُ مِنَ الإیمانِ444

290 - أدنی ما یُخرِجُ مِنَ الإیمانِ444

291 - ما یُجانِبُ الإیمانَ446

292 - ما یَقتَضیهِ الإیمانُ449

293 - وَجهُ تَسمِیَةِ المُؤمِنِ451

294 - عَظَمَةُ المُؤمِنِ451

295 - المُؤمِنونَ کَالجَسَدِ الواحِدِ453

296 - مَن هو المُؤمِنُ؟454

297 - صَلابَةُ المُؤمِنِ463

298 - خُشوعُ کُلِّ شَی ءٍ لِلمُؤمِنِ463

299 - نُدرَةُ المُؤمِنِ464

300 - عَلاماتُ المُؤمِنِ466

301 - أفضَلُ المُؤمنینَ467

302 - فَضلُ مَن یُؤمِنُ بِالرَّسولِ صلی الله علیه وآله ولَم یَرَهُ468

26 - الأمانة471

303 - الأمانَةُ472

304 - إطلاقُ وُجوبِ أدائِها473

305 - لا إیمانَ لِمَن لا أمانَةَ لَهُ475

306 - آثارُ الأمانَةِ476

307 - مَن نُهِیَ عَنِ ائتِمانِهِم476

308 - لا ضمانَ عَلَی المُؤتَمَنِ477

309 - الأمانَةُ الإلهِیَّةُ478

27 - الأمان481

310 - الأمانُ482

ص :597

311 - الاعتِصامُ بِالذِّمَمِ483

312 - احتِرامُ الذِّمَمِ483

28 - الاُنس485

313 - الاُنسُ486

314 - الاُنسُ بِاللَّهِ486

29 - الإنسان489

315 - کَرامةُ بَنی آدَمَ490

316 - کَرامَةُ المُؤمِنِ491

317 - ما یوجِبُ تفضیلَ الإنسانِ491

318 - عِلَّةُ خَلقِ الإنسانِ492

319 - کَیفِیَّةُ خَلقِ الإنسانِ495

320 - ضَعفُ الإنسانِ496

321 - قیمَةُ الإنسانِ496

322 - صِفَةُ الإنسانِ الکامِلِ497

30 - الإناء499

323 - نَظافَةُ الإناءِ500

324 - آنِیَةُ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ500

حرف الباء501

31 - البُخل503

325 - البُخلُ504

326 - البخیلُ506

327 - خصائصُ البخیلِ508

328 - قِلّةُ راحةِ البخیلِ509

329 - أبخلُ النّاسِ509

330 - آیةُ البُخلِ510

32 - البدعة511

331 - البِدعةُ512

332 - أهلُ البِدعِ513

333 - معنی البِدعةِ513

334 - الإعراضُ عن صاحبِ البِدعةِ514

335 - المُبتَدِعُ والعبادةُ515

336 - بُطلانُ عملِ المُبتَدِعِ516

337 - توبةُ صاحبِ البدعةِ516

338 - ما یجبُ علی العالِمِ عند ظُهورِ البِدعِ517

33 - البداء519

339 - البَداءُ520

340 - معنی البَداءِ521

341 - البَداءُ المُحالُ521

34 - الأبدال523

342 - الأبدالُ524

35 - التبذیر527

343 - التّبذیرُ528

344 - معنی التَّبذیرِ528

36 - البِرّ531

345 - البِرُّ532

346 - أبوابُ البِرِّ وکُنوزُهُ534

347 - علَامةُ البارِّ534

348 - مَراتبُ البِرِّ535

349 - الأمرُ بالتَّبارِّ535

350 - تمامُ البِرِّ536

37 - البرزخ537

351 - البَرْزَخُ538

352 - ردُّ ما رُویَ أنّ أرواحَ المؤمنینَ فی حواصلِ طیورٍ خُضْرٍ539

ص :598

353 - أرواحُ المؤمنینَ فی البَرزخِ540

354 - أرواحُ الکُفّارِ فی البَرزخِ541

38 - البرکة543

355 - معنی البرکة544

356 - ما یُوجِبُ البَرَکةَ544

357 - ما یُذهِبُ البَرَکةَ547

39 - البرهان549

358 - بُرهانُ اللَّهِ550

359 - المُحاجَّةُ بإتیانِ البرهانِ551

40 - البِشر553

360 - البِشْرُ554

361 - تَساوی التَّحذیرِ والتَّبشیرِ556

41 - البصیرة557

362 - البصیرةُ558

363 - أبْصَرُ النّاسِ559

42 - الباطل561

364 - الباطِلُ562

365 - التَّمییزُ بینَ الحقِّ والباطلِ563

366 - التِباسُ الحقِّ بالباطلِ565

367 - عدمُ استیقانِ الباطلِ حقّاً566

43 - البغض567

368 - المَبْغوضونَ إلَی اللَّهِ568

369 - أبغَضُ النّاسِ إلَی اللَّهِ569

370 - أبغضُ النّاسِ إلَی الرَّسولِ صلی الله علیه وآله573

371 - أبغضُ الأخلاقِ إلَی اللَّهِ574

372 - الأفعالُ المَبغوضةُ إلَی اللَّهِ574

373 - أبغضُ الأعمالِ إلَی اللَّهِ575

374 - أبغضُ البِقاعِ إلَی اللَّهِ575

375 - البَغْضاءُ576

44 - البغی577

376 - البَغیُ578

45 - الباغی581

377 - الباغی582

378 - قِتالُ أهلِ البغیِ مِن المسلمینَ584

379 - قتالُ مَن خرجَ علی الإمامِ586

380 - أهلُ البغیِ یُبتَدؤونَ بالقتالِ587

381 - جوازُ قتلِ أسری البُغاةِ587

382 - جوازُ قتلِ مَن نَصَبَ العداوةَ588

ص :599

فهرست الفبایی موضوعات فارسی-1

5 - آخرت55

22 - آخرت56

23 - عظمت امور آخرت58

24 - آخرت ، سرای بقاست59

25 - آخرت ، سرای زندگانی60

26 - برتری آخرت61

27 - یاد آخرت61

28 - کار برای آخرت62

29 - اهتمام ورزیدن به آخرت63

30 - خصوصیّات اهل آخرت64

21 - آرزو209

121 - آرزو رحمت است210

122 - آرزوها را پایانی نیست210

123 - پرهیز دادن از آرزوهای پوچ وباطل211

124 - آرزو و اجل213

125 - نتایج آرزوی دراز216

126 - کوتاهی آرزو217

127 - نهی از امید بستن به غیر خدا218

9 - آزردن123

77 - آزردن124

78 - آزردن مؤمن124

79 - نیازردن125

80 - شکیبایی بر آزار دیدن در راه خدا126

81 - عاقبت آزاردهنده127

16 - آفتها177

105 - آفتها178

34 - اَبدال523

342 - اَبدال524

3 - اجاره41

9 - اجیری (پیمان کاری)42

10 - کراهت اجیر شدن43

11 - دلّالی در اجاره43

12 - ستم کردن در حقّ اجیر44

13 - تعیین کارمزد46

14 - آداب پرداخت مزد46

15 - رهبر ، اجیر امّت است47

4 - اجل49

16 - اجل50

17 - اجل، دژی استوار50

18 - هر پدیده ای اجلی دارد52

19 - هر امّتی اجلی دارد53

20 - اجل معلّق و اجل قطعی53

ص :600

21 - آنچه اجل معلّق را دور می کند54

7 - ادب97

58 - ادب98

59 - تفسیر ادب99

60 - برترین ادب101

61 - ادب، شرافت است101

62 - جامه ادب102

63 - سوء ادب103

64 - ادب و خرد104

65 - تأدیب [و تربیت ] نفس105

66 - آنچه ادب می آورد106

67 - تشویق به ادب آموزی فرزند107

68 - چگونگی تأدیب109

69 - آنچه در تربیت باید رعایت شود110

70 - تربیت پیامبر به وسیله خداوند112

71 - مؤدّب شدن به آداب خدایی113

72 - تأدیب خداوند114

8 - اذان117

73 - اذان118

74 - اذان گو118

75 - تفسیر اذان119

76 - تشویق به اذان گفتن در گوش نوزاد120

12 - اسیر153

91 - تن به اسارت دادن روا نیست154

92 - خوشرفتاری با اسیر154

93 - کشتن اسیر155

15 - اصول171

99 - همه چیز مطلق و آزاد است172

100 - همه چیز پاک است173

101 - یقین با شک کردن از میان نمی رود173

102 - مواردی که در دست خدا [و خارج از اختیار بشر ]است173

103 - آنچه را خدا پوشیده داشته است174

104 - اصول گوناگون174

18 - الفت197

115 - الفت198

19 - اللَّه201

116 - اللَّه202

117 - معنای «اللَّه»202

24 - امامت خاصّه (امام علی)281

175 - امامت امام علی علیه السلام282

176 - علی علیه السلام حجّت خداست283

177 - علی علیه السلام جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه وآله است283

178 - علی علیه السلام وصیّ پبامبر خدا صلی الله علیه وآله است284

179 - علی علیه السلام پیشوای نیکوکاران285

180 - علی علیه السلام ولیّ هر مؤمنی است286

181 - علی علیه السلام اوّلین اسلام آورنده289

182 - دانش امام علی علیه السلام290

183 - مظلومیت امام علی علیه السلام292

184 - علی علیه السلام با حق است294

185 - علی علیه السلام با قرآن است295

186 - علی علیه السلام دروازه دانش پیامبرصلی الله علیه وآله است295

187 - علی علیه السلام داناترینِ مردم پس از پیامبرصلی الله علیه وآله است296

188 - علی علیه السلام همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله است296

189 - علی علیه السلام برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله است297

190 - علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله است298

ص :601

191 - دوست داشتن امام علی علیه السلام299

192 - دشمن داشتن امام علی علیه السلام300

193 - مناقب گوناگون امام علی علیه السلام300

23 - امامت عامه231

137 - امامت232

138 - امامت ، کمال بخش دین است233

139 - امامت ، شالوده اسلام است234

140 - امامت، ریشه همه خوبیهاست234

141 - امامت، رشته امّت است235

142 - امامت، راه پروردگار است236

143 - تفسیر امامت به نور238

144 - جایگاه امامت238

145 - نیاز به حجّت (رهبر الهی)239

146 - حجّت، امامی است شناخته شده241

147 - گاه حجّت در بیم و گمنامی به سر می برد242

148 - اگر امام نباشد ، زمین در هم فرو می رود243

149 - فرا خواندن هر امّتی به امام آن244

150 - شناخت امام245

151 - پیامد شناختن و نشناختن امام246

152 - کسی که بمیرد و امام دورانش را نشناسد247

153 - کسی که امام را نمی شناسد و او را انکار هم نمی کند248

154 - شرایط امامت و ویژگیهای امام248

155 - انتخاب امام254

156 - حدیث ثقلین255

157 - وجوب پیروی از اهل بیت256

158 - بخشی از ویژگی های اهل بیت259

159 - علّت غصب حقّ اهل بیت260

160 - فلسفه حکومت از نگاه اهل بیت260

161 - اگر ترس از تفرقه و جدایی نبود261

162 - امامان دوازده گانه262

163 - علم امام264

164 - وظایف پیشوایان عدل و حق265

165 - حقوق متقابل امام و امّت266

166 - امامان شما فرستادگان شما هستند267

167 - موانع امامت268

168 - پیروی از پیشوای غیر حق268

169 - پیشوایان دوزخ269

170 - مدّعی امامت270

171 - احادیث ساختگی برای تثبیت پیشوایان ستم271

172 - ممنوعیت فرمانبری از کسی که فرمانبر خداوند سبحان نیست274

173 - وجوب قیام علیه پیشوایان ستم276

174 - آنچه «قیام نکردن» را روا می دارد278

24 - امام جعفر صادق علیه السلام347

218 - تصریح به امامت آن بزرگوار348

219 - پاره ای از مواعظ ومکارم اخلاق آن حضرت349

24 - امام جوادعلیه السلام363

229 - مولود خجسته364

230 - علم امام365

231 - بخشش امام365

232 - برخی از کرامت های امام جوادعلیه السلام365

24 - امام حسن عسکری علیه السلام375

236 - تصریح به امامت آن بزرگوار376

237 - کرامت های امام در زندان376

238 - پاسخ کتابی درباره تناقض قرآن378

ص :602

24 - امام حسن مجتبی علیه السلام325

204 - تصریح به امامت آن بزرگوار326

205 - حسن از من است و من از اویم326

206 - دوست داشتن امام حسن علیه السلام327

207 - فضائل امام حسن علیه السلام327

208 - ویژگی عبادت امام حسن علیه السلام329

24 - امام حسین علیه السلام331

209 - ولادت امام حسین علیه السلام332

210 - تصریح به امامت آن بزرگوار333

211 - حسین از من است و من از اویم333

212 - فضایل امام حسین علیه السلام335

24 - امام رضاعلیه السلام357

223 - تصریح به امامت آن بزرگوار358

224 - مجبور کردن امام به پذیرش ولایتعهدی358

225 - امام در زندان سرخس359

226 - آشنایی امام به زبانهای مختلف360

227 - آرامش امام360

228 - ویژگی های امام رضاعلیه السلام361

24 - امام سجّادعلیه السلام339

213 - تصریح به امامت آن بزرگوار340

214 - منزلت امام زین العابدین علیه السلام340

24 - امام محمّد باقرعلیه السلام343

215 - تصریح به امامت آن بزرگوار344

216 - او دانش را تا ژرفایش می شکافد344

217 - فضایل امام باقرعلیه السلام345

24 - امام موسی کاظم علیه السلام353

220 - تصریح به امامت آن حضرت354

221 - امام در زندان354

222 - برخی از فضایل امام کاظم علیه السلام355

24 - امام مهدی علیه السلام381

239 - نامهای امام382

240 - تصریح به امامت آن حضرت383

241 - بشارت به امام مهدی علیه السلام383

242 - مهدی علیه السلام، بقیّة اللَّه در زمین است385

243 - قیامت برپا نمی شود تا مهدی علیه السلام ظهور کند386

244 - مردی از خاندان پیامبر، زمین را از داد می آکند386

245 - همنامی آن امام و پیامبر387

246 - دو غیبت امام قائم علیه السلام388

247 - دشوار بودن دینداری در زمان غیبت امام388

248 - دعا در زمان غیبت امام390

249 - حکم قیام کردن قبل از قیام قائم علیه السلام391

250 - انتظار فرج393

251 - انتظار فرج، برترین عبادت است394

252 - مقام منتظران مهدی علیه السلام394

253 - ظهور قائم علیه السلام پس از نومیدی مردم395

254 - تعیین کنندگان وقت ظهور دروغ می گویند395

255 - سبب غیبت396

256 - بهره گیری مردم از امام در زمان غیبت399

257 - نشانه های ظهور400

258 - در هنگام ظهور402

259 - یاران امام403

260 - رفتار امام با ستمگران، پس از قیام404

261 - نوآوری قائم404

262 - جهان، پس از ظهور امام مهدی علیه السلام405

263 - پس از قائم علیه السلام407

ص :603

24 - امام هادی علیه السلام369

233 - تصریح به امامت آن بزرگوار370

234 - پیشگویی از کشته شدن متوکّل370

235 - خبردادن امام از ضمیر عبدالرحمان اصفهانی و شیعه شدن وی372

26 - امانتداری471

303 - امانتداری472

304 - برگرداندن امانت در هر حال واجب است473

305 - ایمان ندارد کسی که امانتدار نیست475

306 - دستاوردهای امانتداری476

307 - کسانی که نباید به آنها امانت سپرد476

308 - تاوانی بر عهده امین نیست477

309 - امانت الهی478

22 - امّت219

128 - جایگاه امّت اسلامی220

129 - بهترین های امّت221

130 - امّت میانه221

131 - موجبات خیر و خوبی امّت223

132 - مقام امّت اسلامی در آخرت223

133 - چیرگان و قیام کنندگان امّت اسلامی224

134 - هجوم ملّتها بر ضدّ امّت اسلام225

135 - آنچه پیامبر از آنها بر امّتش بیمناک بود226

136 - بیمناک ترین چیزهایی که پیامبر از آنها بر امّتش می ترسید227

29 - انسان489

315 - کرامت انسانها490

316 - کرامت مؤمن491

317 - آنچه انسان را برتری می دهد491

318 - حکمت آفرینش انسان492

319 - چگونگی آفرینش انسان495

320 - ناتوانی انسان496

321 - ارزش انسان496

322 - ویژگی انسان کامل497

1 - ایثار17

1 - تشویق به ایثار18

2 - ارزش ایثار22

3 - برکات ایثار26

4 - ارزش ایثارگران30

25 - ایمان409

264 - ایمان410

265 - ایمان و اسلام410

266 - ریشه ایمان412

267 - پیوند ایمان و عمل412

268 - پیوند ایمان و مکارم اخلاقی414

269 - نشانه های ایمان حقیقی415

270 - مُرجِئه419

271 - نقش گناهان در از بین بردن ایمان419

272 - گناه ، مؤمن را از ایمانش خارج نمی کند422

273 - ایمان خالصانه422

274 - کمال ایمان424

275 - آنچه مایه کمال ایمان است424

276 - ایمان و آرامش428

277 - افزایش یافتن ایمان429

278 - درجات ایمان435

279 - برترین ایمان436

280 - شاخه های ایمان437

ص :604

281 - ارکان ایمان437

282 - محکمترین دستگیره های ایمان438

283 - ایمان استوار و ایمان ناپایدار439

284 - عوامل استوار شدن ایمان440

285 - چشیدن طعم ایمان441

286 - نچشیدن طعم ایمان442

287 - نچشیدن حلاوت ایمان443

288 - کمترین درجه ایمان444

289 - آنچه انسان را از ایمان خارج می کند444

290 - کمترین چیزی که انسان را از ایمان خارج می کند444

291 - آنچه از ایمان به دور است446

292 - مقتضیات ایمان449

293 - علت نامگذاری مؤمن به این نام451

294 - بزرگی مؤمن451

295 - مؤمنان همچون یک پیکرند453

296 - مؤمن کیست؟454

297 - صلابت مؤمن463

298 - کرنش همه چیز، در برابر مؤمن463

299 - مؤمنان کمیاب اند464

300 - نشانه های مؤمن466

301 - برترین مؤمنان467

302 - فضیلت کسی که نادیده به پیامبرصلی الله علیه وآله ایمان آورد468

42 - باطل561

364 - باطل562

365 - تشخیص حق از باطل563

366 - درآمیختن حق و باطل565

367 - یقین نکردن به حق بودن باطل566

31 - بُخل503

325 - بُخل504

326 - بخیل506

327 - خصلتهای بخیل508

328 - آسایش نداشتن بخیل509

329 - بخیل ترین مردم509

330 - نشانه بخل510

33 - بداء519

339 - بداء520

340 - معنای بداء521

341 - بدای محال521

32 - بدعت511

331 - بدعت512

332 - بدعتگذاران513

333 - معنای بدعت513

334 - روی گرداندن از بدعتگذار514

335 - بدعتگذار و عبادت515

336 - بطلان عمل بدعتگذار516

337 - توبه بدعتگذار516

338 - وظیفه علما به هنگام پدید آمدن بدعتها517

6 - برادر67

31 - مؤمن برادر مؤمن است68

32 - افزودن بر شمار برادران69

33 - دوست داشتن برادران70

34 - آنچه دوستی را پایدار می کند71

35 - برادری برای خدا73

36 - برادری (دوستی) برای دنیا73

ص :605

37 - برادری و دوستی دینی74

38 - عوامل برهم زننده برادری75

39 - اظهار محبّت نسبت به برادر76

40 - دوست داشتن برادر [دینی ]نشانه آن است که او نیز برادرش را دوست دارد76

41 - بریدن از برادران78

42 - پیوند با برادران79

43 - اقسام برادران79

44 - برادر قابل اعتماد80

45 - نهی از برخی دوستیها81

46 - نگه داشتن برادری های دیرین82

47 - برادری حقیقی83

48 - انتخاب برادر84

49 - تحمّل لغزش برادر84

50 - بهترین برادران86

51 - برادر کامل88

52 - بدترین برادران90

53 - آزمودن برادران90

54 - راهنمایی برادران91

55 - احترام و بزرگداشت برادران92

56 - برآوردن نیاز برادران93

57 - آداب برادری95

37 - برزخ537

351 - برزخ538

352 - نادرستی گفته هایی که جان مؤمنان را در چینه دان پرندگانی سبز رنگ می داند539

353 - ارواح مؤمنان در برزخ540

354 - ارواح کافران در برزخ541

38 - برکت543

355 - معنای برکت544

356 - عوامل برکت زا544

357 - عوامل برکت زدا547

39 - برهان549

358 - برهان خداوند550

359 - برهان خواهی خداوند551

43 - بغض و نفرت567

368 - افراد منفور نزد خدا568

369 - منفورترین کس نزد خدا569

370 - منفورترین فرد نزد پیامبرصلی الله علیه وآله573

371 - منفورترین اخلاق نزد خدا574

372 - کارهای منفور نزد خدا574

373 - منفورترین کارها نزد خدا575

374 - منفورترین مکان ها نزد خدا575

375 - نفرت576

41 - بینش557

362 - بینش558

363 - بیناترین مردم559

2 - پاداش35

5 - کار برای پاداش36

6 - پاداش نیکوکار ضایع نمی شود36

7 - ویژگیهای مزد آخرت37

8 - کسی که دوبار مزد داده می شود39

10 - تاریخ129

82 - اهمّیت شناخت تاریخ130

83 - تشویق به شناخت تاریخ131

84 - پایداری قوانین تاریخ133

ص :606

85 - عبرت آموزی از تاریخ134

24 - حسنین علیهما السلام319

199 - نامگذاری آن دو بزرگوار320

200 - دو سرور جوانان بهشت322

201 - دوست داشتن حسنین علیهما السلام322

202 - هدیه پیامبر به حسنین علیهما السلام322

203 - امامت حسنین علیهما السلام323

17 - خوردن183

106 - کم خوری184

107 - پرخوری185

108 - به اندازه خوردن و تأثیر آن در تندرستی188

109 - زیان های پُرخوری188

110 - سیری شکم ، تباه کننده پارسایی189

111 - گرسنگی190

112 - رهاورد گرسنگی191

113 - اندازه خوردن192

114 - از آداب سفره192

40 - خوشرویی553

360 - خوشرویی554

361 - برابری هشدار و نوید556

11 - زمین147

86 - زمین148

87 - آماده سازی زمین برای زندگی149

88 - یکی از احکام زمین150

89 - هرکس زمینی را احیاکند از آنِ اوست150

90 - نابود کردن زمین های آباد151

27 - زنهار دادن481

310 - امان دادن482

311 - وفای به پیمان483

312 - احترام به پیمانها و امانها483

45 - سرکش581

377 - سرکش582

378 - جنگیدن با مسلمانان سرکش584

379 - جنگیدن با کسی که در خاک اسلام علیه امام قیام کند586

380 - پیشدستی در جنگ با سرکشان587

381 - جواز کشتن سرکشان اسیر شده587

382 - جواز کشتن کسی که با امام مسلمانان آشکارا دشمنی می ورزد588

44 - سرکشی577

376 - سرکشی578

13 - سرمشق157

94 - سرمشق158

95 - سرمشق نیکو159

96 - سرمشق های بد161

30 - ظرف499

323 - بهداشت ظروف500

324 - ظروف طلا و نقره500

20 - فرمانروایی205

118 - ضرورت فرمانروایی و حکومت206

ص :607

119 - فرمانروایی بدکاران207

120 - ارزش حکومت208

24 - مادر امامان، فاطمه علیها السلام313

194 - نام های حضرت فاطمه علیها السلام314

195 - فاطمه علیها السلام، پاره تن پیامبرصلی الله علیه وآله314

196 - فاطمه علیها السلام، سرور زنان عالم است315

197 - خشم خدا با خشم فاطمه علیها السلام316

198 - در مصیبت حضرت فاطمه علیها السلام316

14 - مواسات163

97 - تشویق به مواسات164

98 - آثار مواسات168

36 - نیکوکاری531

345 - نیکی532

346 - درها و گنجهای نیکی534

347 - نشانه نیکوکار534

348 - مراتب نیکی535

349 - فرمان به نیکی با یکدیگر535

350 - کمال نیکی536

35 - ولخرجی527

343 - ولخرجی528

344 - معنای ولخرجی528

28 - همدمی485

313 - اُنس486

314 - اُنس با خدا486

ص :608

جلد 2

اشاره

ص :1

ص :2

ص :3

ص :4

46 - البُکاء

اشاره

(1)

(2)

ص :5


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 93/328 _ 336 باب 19 «فضل البکاء و ذمّ جُمود العین» .
2- انظر : البدعة : باب 335 ، الخشوع : باب 1026 . عاشوراء : باب 2691 ، المقرّبون : باب 3282 .

46 - گریستن

383 - البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللَّهِ
383 - گریستن از ترس خدا

الکتاب:

«إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمانِ خَرُّوا سُجَّدا وَ بُکِیّا» . (1)

«وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعا» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُوصِیکَ یا علیُّ فی نَفسِکَ بخِصالٍ فاحْفَظْها ، اللّهُمَّ أعِنْهُ ......... و الرّابعةُ البُکاءُ للّهِ ، یُبنی لکَ بکلِّ دَمعَةٍ بَیتٌ فی الجنّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :طُوبی لِصُورةٍ نَظَرَ اللّهُ إلَیها تَبکی علی ذَنبٍ مِن خَشیَةِ اللّهِ عزّ و جلّ ، لَم یَطّلِعْ علی ذلکَ الذَّنْبِ غَیْرُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی خُطبة الوَداعِ _: و مَن ذَرَفَتْ عَیناهُ مِن خَشیةِ اللّهِ کانَ لَه بکلِّ قَطرةٍ مِن دُموعِهِ مِثلُ جَبَلِ اُحُدٍ یکونُ فی میزانِهِ مِن الأجْرِ . (5)

383

گریستن از ترس خدا

قرآن :

«و چون آیات خدای رحمان بر آنان تلاوت می شد گریان به سجده می افتادند».

«و به رو در می افتند و می گریند و بر خشوعشان افزوده می شود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! سفارش تو را به خودت می کنم که خصلتهایی داشته باشی و آنها را حفظ کنی! بار خدایا! علی را [در حفظ این خصال ]یاری کن : ......... چهارم: گریستن برای خدا. در برابر هر قطره اشکی که می ریزی خانه ای در بهشت برای تو ساخته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا چهره ای که خداوند به آن می نگرد در حالی که از ترس خدا بر گناهی که کرده و جز او کسی از آن گناه آگاه نیست، می گرید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در خطبه حجّة الوداع _فرمود : هر کس چشمانش از ترس خدا اشک ریزد برای هر قطره اشک او به اندازه کوه احد در ترازوی اعمالش پاداش می نهند.

ص :6


1- مریم : 58.
2- الإسراء : 109.
3- بحار الأنوار: 69/391/68.
4- بحار الأنوار : 93/331/15.
5- بحار الأنوار : 93/334/25.

عنه صلی الله علیه و آله :ألاَ و مَن ذَرَفَتْ عَیناهُ مِن خَشیةِ اللّهِ، کانَ لَهُ بکلِّ قَطرةٍ قَطَرَتْ مِن دُموعِهِ قَصرٌ فی الجنّةِ ، مُکَلَّلٌ بالدُّرِّ و الجَوهرِ ، فیهِ ما لا عَینٌ رأتْ ، و لا اُذُنٌ سَمِعَتْ ، و لا خَطَرَ علی قلبِ بَشَرٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سَبعةٌ فی ظِلِّ عَرشِ اللّهِ عزّ و جلّ یومَ لا ظِلَّ إلاّ ظلُّهُ ......... و رجُلٌ ذَکرَ اللّهَ عزّ و جلّ خالیا ففاضَتْ عَیناهُ مِن خَشیةِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خَرَجَ مِن عَینَیهِ مِثلُ الذُّبابِ مِن الدَّمْعِ مِن خَشیَةِ اللّهِ آمَنَهُ اللّهُ بهِ یَومَ الفَزَعِ الأکبَرِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بُکاءُ العُیونِ و خَشْیَةُ القلوبِ مِن رَحْمَةِ اللّهِ تعالی ذِکرُهُ ، فإذا وَجَدتُموها فاغتَنِموا الدُّعاءَ . (4)

عنه علیه السلام :البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّهِ مِفتاحُ الرَّحمةِ . (5)

عنه علیه السلام :البُکاءُ مِن خَشیةِ اللّهِ یُنیرُ القلبَ ، و یَعْصِمُ مِن مُعاوَدَةِ الذَّنبِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن کَرَمِ المَرءِ بُکاؤهُ علی ما مَضی مِن زَمانِهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که هر کس چشمانش از ترس خدا اشک ریزد ، در برابر هر قطره اشک او، کاخی آذین بسته به مروارید و گوهر در بهشت به او می دهند. در آن کاخ چیزهایی است که هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و بر دل هیچ بشری خطور نکرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آن روز که سایه ای جز سایه عرش خداوند عزّ و جلّ نیست هفت تن در سایه عرش اویند: ......... و مردی که در خلوت، یاد خداوند عزّ و جلّ کند و از ترس خدا اشک از دیدگانش سرازیر شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از ترس خدا به اندازه مگسی اشک از چشمش خارج شود خداوند او را در آن روزِ ترس بزرگ ایمن می گرداند.

امام علی علیه السلام :گریه چشمها و ترس دلها نشانه رحمت خدای بلند نام است. هرگاه این دو را در خود یافتید دعا کردن را غنیمت شمرید.

امام علی علیه السلام :گریستن از ترس خدا کلید رحمت است.

امام علی علیه السلام :گریستن از ترس خدا دل را نورانی می کند و از خو گرفتن به گناه مصون می دارد.

امام علی علیه السلام :گریستنِ آدمی بر زمان از دست رفته اش ، نشانه بزرگی اوست.

ص :7


1- الأمالی للصدوق : 517 / 707.
2- بحار الأنوار: 84/2/71.
3- . بحار الأنوار : 93/336/30.
4- مکارم الأخلاق : 2 / 96 / 10.
5- غرر الحکم : 2051.
6- . غرر الحکم : 2016.
7- بحار الأنوار : 74/264/3.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ما مِن قَطرةٍ أحَبَّ إلی اللّهِ عزّ و جلّ مِن قَطْرَتَینِ : قَطرةُ دَمٍ فی سبیلِ اللّهِ ، و قَطرةُ دَمعَةٍ فی سَوادِ اللّیلِ ، لا یُریدُ بها عبدٌ إلاّ اللّهَ عزّ و جلّ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کُلُّ عَینٍ باکیةٌ یومَ القیامةِ غیرَ ثلاثٍ : عینٌ سَهِرَتْ فی سبیلِ اللّهِ ، و عینٌ فاضَتْ مِن خَشیَةِ اللّهِ ، و عَینٌ غَضّتْ عن مَحارِمِ اللّهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن شیءٍ إلاّ و لَهُ کَیْلٌ أو وَزنٌ إلاّ الدُّموعَ ، فإنّ القَطرةَ مِنها تُطْفِئُ بِحارا مِن نارٍ ، و إذا اغْرَوْرَقَتِ العَینُ بمائها لَم یَرْهَقْ وَجهَهُ قَتَرٌ و لا ذِلَّةٌ ، فإذا فاضَتْ حَرَّمَهُ اللّهُ علی النّارِ ، و لَو أنّ باکیا بکی فی اُمَّةٍ لَرُحِموا . (3)

عنه علیه السلام :إنْ لَم یُجِبْکَ البُکاءُ فَتَباکَ ، فإنْ خَرجَ مِنکَ مِثلُ رأسِ الذُّبابِ فَبَخٍ بَخٍ . (4)

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ قطره ای نزد خدا محبوبتر از این دو قطره نیست: قطره خونی که در راه خدا ریخته می شود و قطره اشکی که فقط برای خداوند عزّ و جلّ در دل شب فرو می غلتد .

امام باقر علیه السلام :روز رستاخیز همه چشمها گریانند مگر سه چشم: چشمی که در راه خدا شب را نخفته باشد، و چشمی که از ترس خدا گریان شده باشد، و چشمی که از محرّمات خدا فروهشته باشد.

امام صادق علیه السلام :هر چیزی پیمانه ای یا وزنی دارد مگر اشکها؛ زیرا قطره ای اشک، دریاهایی از آتش را فرو می نشاند. هرگاه چشم غرق در اشک خود شود، گَرد هیچ فقر و ذلّتی بر چهره آن نمی نشیند. و هرگاه اشکها سرازیر شود خداوند آن چهره را بر آتش حرام می گرداند. و اگر گرینده ای در میان امّتی بگرید همه آن امّت مشمول رحمت می شوند.

امام صادق علیه السلام :اگر گریه ات نمی آید خود را به گریه بزن که اگر از چشمانت به اندازه سر مگسی اشک بیرون آمد زهی به سعادتت.

384 - البُکاءُ عَلَی النَّفسِ
384 - گریستن بر حالِ خود

عدّة الداعی_ فیما أوحی اللّهُ إلی موسی علیه السلام _: ابکِ علی نَفسِکَ ما دُمتَ فی الدُّنیا ، و تَخَوَّفِ العَطَبَ و المَهالِکَ ، و لا تَغُرَّنَّکَ زِینةُ الحیاةِ الدُّنیا و زَهْرَتُها . (5)

384

گریستن بر حالِ خود

عدّة الداعی_ در وحی های خداوند متعال به موسی علیه السلام آمده است _: تا در دنیا هستی به حال خود گریه کن و از هلاکت و مهلکه ها بترس و مبادا زرق و برق زندگی دنیا تو را فریب دهد.

ص :8


1- بحار الأنوار : 69/378/31.
2- بحار الأنوار : 7/195/62 .
3- بحار الأنوار : 93/331/14.
4- عدّة الداعی : 161.
5- عدّة الداعی : 156.

بحار الأنوار :_ فیما اُوح_یَ إلی عیسی علیه السلام _: ابْ_کِ علی نَفسِکَ بُکاءَ مَن قَد وَدَّعَ الأهلَ ، و قَلا الدُّنیا ، و تَرَکَها لأهلِها، و صارَتْ رَغبتُهُ فیما عِندَ إلهِهِ . (1)

بحار الأنوار:_ در وحی های خداوند متعال به عیسی علیه السلام آمده است _: به حال خود گریه کن، همچون گریه کسی که با خانواده[اش ]بدرود گفته و با نفرت، از دنیا دوری جسته و آن را برای دنیا پرستان رها کرده و به آنچه نزد پروردگارش می باشد دل بسته است.

385 - جُمودُ العَینِ
385 - خشکیدگی چشم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن عَلاماتِ الشَّقاءِ جُمودُ العَینِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلاّ لقَسوةِ القلوبِ، و ما قَسَتِ القلوبُ إلاّ لِکَثْرةِ الذُّنوبِ . (3)

385

خشکیدگی چشم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های شقاوت، خشکیدگی چشم است.

امام علی علیه السلام :چشمها نخشکید مگر بر اثر سخت دلی و دلها سخت نشد مگر به سبب گناه زیاد.

ص :9


1- بحار الأنوار : 93/333/25 .
2- بحار الأنوار : 70/52/11 .
3- بحار الأنوار : 73/354 /60.

ص :10

47 - البلد

اشاره

(1)

(2)

ص :11


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 60/201 باب 36 «الممدوح من الب_ُ_لدان و المذموم منها» . بحار الأنوار : 75 / 392 باب 86 «الدُّخول فی بلاد المخالِفین» .
2- انظر : عنوان 61 «الثورة»، 187 «الرُّستاق»، 545 «الوطن» . الشّرک : باب 1975، الهجرة : باب 3933 .

47 - سرزمین

386 - بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ
386 - سرزمینی پاک

الکتاب:

«بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ» . (1)

وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُریً ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ و أَیّاما آمِنِینَ» . (2)

«وَ لَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّی جاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» . (3)

(4)

386

سرزمینی پاک

قرآن :

«سرزمینی پاک و خداوندگاری آمرزنده».

«میان آنان و قریه هایی که برکت داده بودیم قریه هایی آبادان و بر سر راه پدید آوردیم و منزلهایی برابر معیّن کردیم. در آن راهها ایمن از گزند شبها و روزها سفر کنید».

«هر آینه بنی اسرائیل را در مکانی نیکو جای دادیم و از طیّبات روزیشان دادیم و تا آن هنگام که صاحب دانش نشده بودند اختلافی نداشتند. پروردگار تو در روز قیامت در آنچه اختلاف می کردند میانشان قضاوت خواهد کرد».

387 - عَلیکُم بِالأمصارِ العِظامِ
387 - به شهرهای بزرگ بروید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کَتَبهُ إلی الحارثِ الهَمْدانیّ _: و اسکُنِ الأمْصارَ العِظامَ ، فإنّها جِماعُ المسلمینَ ، و احْذَرْ مَنازِلَ الغَفلَةِ و الجَفاءِ . (5)

387

به شهرهای بزرگ بروید

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث همدانی _نوشت : در شهرهای بزرگ سکنی گزین که آن محلّ گرد آمدن مسلمانان است و از جاهایی که مردمش غافل و درشت خویند دوری کن.

ص :12


1- سبأ : 15.
2- سبأ : 18.
3- یونس : 93.
4- (انظر) الأنبیاء : 71 ، 81 ، المؤمنون : 50 ، القصص : 29 ، 30 ، النازعات : 16 ، البلد : 1 ، 2 ، التین : 1 ، 3.
5- نهج البلاغة : الکتاب 69.

388 - خَیرُ البِلادِ
388 - بهترین سرزمینها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لیسَ بَلَدٌ بأحَقَّ بِکَ مِن بَلَدٍ ، خَیرُ البِلادِ ما حَمَلَکَ . (1)

388

بهترین سرزمینها

امام علی علیه السلام :برای تو شهری سزاوارتر از شهر دیگر نیست؛ [بلکه] بهترین شهر آن شهری است که تو را پذیرا بُوَد .

389 - ما لا یَستَغنی عَنهُ أهلُ کُلِّ بَلَدٍ
389 - نیاز ضروری مردم هر سرزمینی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَستَغْنی أهلُ کلِّ بلدٍ عن ثلاثةٍ یُفزَعُ إلیهِم فی أمرِ دُنیاهُم و آخِرَتِهِم ، فإن عَدِموا ذلکَ کانوا هَمَجا : فَقیهٌ عالِمٌ وَرِعٌ ، و أمیرٌ خَیّرٌ مُطاعٌ ، و طبیبٌ بَصیرٌ ثِقةٌ . (2)

389

نیاز ضروری مردم هر سرزمینی

امام صادق علیه السلام :مردم هر شهری به سه چیز نیازمندند که در کار دنیا و آخرت خود به آنها رجوع می کنند و چنانچه آن سه را نداشته باشند گرفتار پریشانی می شوند: فقیه دانا و پارسا، فرمانروای نیکوکار و مُطاع، و پزشک حاذق و مطمئن.

ص :13


1- نهج البلاغة : الحکمة 442.
2- تحف العقول : 321.

ص :14

48 - البلاغة

اشاره

(1)

ص :15


1- انظر : عنوان 420 «الفصاحة» .

48 - بلاغت

390 - البَلاغَةُ
390 - بلاغت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن البیانِ سِحْرا ، و مِن العلمِ جَهلاً ، و مِن القَولِ عِیّا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :البَلاغةُ ما سَهُلَ علی المَنطِقِ و خَفَّ علی الفِطْنَةِ . (2)

عنه علیه السلام :البَلاغةُ أنْ تُجِیبَ فلا تُبْطئَ ، و تُصِیبَ فلا تُخْطئَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن قامَ بِفَتْقِ القَولِ و رَتْقِهِ فقد حازَ البَلاغةَ . (4)

عنه علیه السلام :قد یُکْتَفی مِن البَلاغةِ بالإیجازِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَتِ البَلاغَةُ بحِدَّةِ اللِّسانِ و لا بِکَثْرةِ الهَذَیانِ ، و لکنَّها إصابةُ المَعنی و قَصْدُ الحُجّةِ . (6)

عنه علیه السلام_ و قد سُئِلَ عنِ البَلاغةِ _: مَن عَرَفَ شَیئا قَلَّ کلامُهُ فیهِ ، و إنّما سُمِّیَ البَلیغ لأنَّهُ یَبْلُغُ حاجَتَهُ بأهْوَنِ سَعْیِهِ . (7)

390

بلاغت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا برخی از بیانها سحر است، و برخی دانشها نادانی است و برخی سخنها گنگی و بی زبانی.

امام علی علیه السلام :بلاغت آن است که به گفتار، روان و به فهم، آسان باشد.

امام علی علیه السلام :بلاغت آن است که پاسخ دهی بی کندی و درست بگویی بی خطا.

امام علی علیه السلام :هر کس سخن را باز و بسته کند به بلاغت دست یافته است.

امام علی علیه السلام :گاه از بلاغت به ایجاز بسنده می شود.

امام صادق علیه السلام :بلاغت به [معنای] تندی زبان و پَرت و پلا گویی بسیار نیست بلکه بلاغت، رساندن معنا و آوردن دلیل و برهانِ درست است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که بلاغت چیست؟ _فرمود : کسی که مطلبی را بداند گفتارش درباره آن کوتاه می شود. بلیغ [را بلیغ] گفته اند؛ چون با کمترین زحمت، مقصود خود را می رساند.

ص :16


1- تحف العقول : 57.
2- غرر الحکم : 1881.
3- غرر الحکم : 2150.
4- غرر الحکم : 9045.
5- غرر الحکم : 6666.
6- تحف العقول : 312.
7- تحف العقول : 359.

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ فیهِنَّ البَلاغةُ : التّقَرُّبُ مِن معنی البُغْیةِ ، و التَّبَعُّدُ مِن حَشْوِ الکلامِ ، و الدَّلالةُ بالقلیلِ علی الکثیرِ . (1)

امام صادق علیه السلام :بلاغت در سه چیز است: نزدیک شدن به معنای مورد نظر، دوری کردن از گفتار حشو و زاید، و رساندن معنای زیاد با عبارت کوتاه.

391 - أبلَغُ الکَلامِ
391 - بلیغ ترین سخن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبلَغُ البَلاغةِ ما سَهُلَ فی الصَّوابِ مَجازُهُ و حَسُنَ إیجازُهُ . (2)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الکلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ ، و فَهِمَهُ الخاصُّ و العامُّ . (3)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الکلامِ ما لا تَمُجُّهُ الآذانُ ، و لا یُتْعِبُ فَهمُهُ الأفْهامَ . (4)

عنه علیه السلام :خیرُ الکلامِ ما لا یُمِلُّ و لا یَقِلّ . (5)

391

بلیغ ترین سخن

امام علی علیه السلام :بلیغ ترین سخن آن است که مقصود را براحتی برساند و ایجاز نیکو داشته باشد.

امام علی علیه السلام :بهترین گفتار آن است که به حسن ترتیب و نظم آراسته باشد و عالم و عامی آن را بفهمند.

امام علی علیه السلام :نیکوترین گفتار آن است که شنیدنش به گوشها ناخوش نیاید و ذهنها برای فهمیدن آن به رنج نیفتند.

امام علی علیه السلام :بهترین سخن آن است که نه ملال آور باشد و نه کم گذارد . (6)

392 - ما یَفضُلُ عَلَی البَلاغَةِ
392 - برتر از بلاغت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْمَدُ مِن البَلاغةِ الصَّمتُ حینَ لا یَنبَغی الکلامُ . (7)

392

برتر از بلاغت

امام علی علیه السلام :پسندیده تر از بلاغت، خاموش ماندن در جایی است که سخن گفتن نشاید.

393 - التَّشَدُّقُ فِی الکَلامِ
393 - سخن پردازی مُطَنطن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبغَضُ النّاسِ إلی اللّهِ تعالی البَلیغُ الّذی یَتَخَلّلُ بلِسانِهِ تَخَلُّلَ الباقِرَةِ بلِسانِها . (8)

393

سخن پردازی مُطَنطن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منفورترین کس نزد خداوند متعال سخن آوری است که زبانش را مانند زبان گاو، به هر طرف می چرخاند.

ص :17


1- تحف العقول : 317.
2- غرر الحکم : 3307.
3- غرر الحکم : 3304.
4- غرر الحکم : 3371.
5- غرر الحکم : 4969.
6- یعنی : اِطناب مُمِل و ایجاز مُخِل در آن نباشد .
7- غرر الحکم : 3245.
8- کنز العمّال : 7918.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لَیُبغِضُ الرَّجُلَ البَلیغَ الّذی یَلعَبُ بلِسانِهِ کما تَلعَبُ الباقِرَةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ الّذین یُشَقِّقونَ الخُطَبَ تَشْقِیقَ الشِّعْرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سیَکونُ قَومٌ یأکُلونَ بألْسِنَتِهِم کما تأکُلُ البَقرُ مِن الأرضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :شِرارُ اُمَّتی : الثَّرْثارُونَ و المُتَشَدِّقونَ المُتَفَیْهِقونَ ، و خِیارُ اُمّتی أحاسِنُهُم أخْلاقا . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از مرد سخن آور زبان بازی که مانند گاو با زبان خود بازی می کند، نفرت دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نفرین خدا بر کسانی که در سخنرانی ریز پردازی می کنند، گویا که مو می شکافند!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی مردمی خواهند آمد که همان گونه که گاو از زمین علف می خورد، با زبانهای خود می خورند (هر رطب و یابسی را به هم می بافند).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین افراد امّت من پُر گویان و کسانی هستند که بی پروا زبان می گشایند و زیاده گویی می کنند، و بهترین افراد امّتم نیک خوترین آنهایند.

394 - النَّوادِرُ
394 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آلةُ البَلاغةِ قلبٌ عَقولٌ و لِسانٌ قائلٌ . (6)

عنه علیه السلام :رُبَّما خَرِسَ البَلیغُ عن حُجّتِهِ ، رُبَّما اُرْتِجَ علی الفَصیحِ الجوابُ . (7)

394

گوناگون

امام علی علیه السلام :ابزار بلاغت، دل دانا و زبان گویاست.

امام علی علیه السلام :بسا که بلیغ در استدلال خویش گنگ مانَد و بسا که فصیح در پاسخ درمانَد.

ص :18


1- کنز العمّال : 7919.
2- کنز العمّال : 7916.
3- کنز العمّال : 7914.
4- کنز العمّال : 7910.
5- (انظر) کنز العمّال : 3 / 561.
6- غرر الحکم : 1493.
7- غرر الحکم : 5376 و 5378.

عنه علیه السلام :علاَمةُ العِیّ : تَکْرارُ الکلامِ عند المُناظَرةِ ، و کَثْرةُ التَّبَجُّحِ (التَّنَحنُحِ) عند المُحاوَرةِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّا لاَُمَراءُ الکلامِ ، و فینا تَنَشَّبَتْ عُروقُهُ و علَینا تَهَدَّلَتْ غُصونُهُ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَجعَلْ ذَرَبَ لِسانِکَ علی مَن أنطَقَکَ ، و لا بَلاغةَ قولِکَ علی مَن سَدَّدَکَ . (3)

امام علی علیه السلام :تکرار کردن کلام به هنگام مناظره و کثرت خود ستایی (صاف کردن راه گلو و سینه) هنگام گفتگو، نشانه درماندگی در سخن است.

امام علی علیه السلام :ماییم امیران سخن؛ رگ و ریشه های سخن در ما دویده و شاخه های آن بر ما آویخته است.

امام علی علیه السلام :تیزی زبانت را سوی کسی که به تو سخن گفتن آموخته است نشانه مرو و نه شیوایی سخنت را سوی کسی که تو را استواری بخشیده است.

ص :19


1- غرر الحکم : 6336.
2- بحار الأنوار : 71/292/62.
3- غرر الحکم : 10385.

ص :20

49 - التبلیغ

اشاره

(1)

(2)

ص :21


1- و لمزید الاطّلاع راجع : التبلیغ فی الکتاب و السنّة .
2- انظر : عنوان 500 «النبوّة العامّة» .

49 - تبلیغ

395 - أهَمِّیَّةُ التَّبلیغِ
395 - اهمیّت تبلیغ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، لأََن یَهدِیَ اللّهُ عَلی یَدَیکَ رَجُلاً خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعمَ الهَدِیَّةُ المَوعِظَةُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن وَعَظَکَ أحسَنَ إلَیکَ . (3)

395

اهمیّت تبلیغ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! اگر خداوند به دستان تو انسانی را هدایت کند ، از آنچه خورشید بر آن تابیده برای تو بهتر است.

امام علی علیه السلام :پند دهی بهترین هدیه است.

امام علی علیه السلام :هر کس تو را موعظه کند ، به تو نیکی کرده است.

396 - فَضلُ المُبَلِّغِ
396 - فضیلت مبلّغ

الکتاب:

«وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِّمَّن دَعَآ إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» . (4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نَضَّرَ اللّهُ عَبدا سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها و حَفِظَها ، و بَلَّغَها مَن لَم یَسمَعْها . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :خِیارُ اُمَّتی مَن دَعا إلَی اللّهِ تَعالی ، و حَبَّبَ عِبادَهُ إلَیهِ . (6)

396

فضیلت مبلِّغ

قرآن :

«و کیست خوش گفتارتر از آن کس که به سوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید : من [در برابر خدا] از تسلیم شدگانم؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، شاد گردانَد آن کس را که سخنم را بشنود، بفهمد و حفظ کند و به کسی که آن را نشنیده ، برساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین امّت من کسی است که به سوی خداوند متعال فرا خوانَد و بندگانش را با او دوست سازد.

ص :22


1- المستدرک علی الصحیحین : 3/691/6537 .
2- غرر الحکم : 9884.
3- غرر الحکم : 7924 .
4- فصّلت : 33 .
5- الکافی : 1/ 403/ 1.
6- کنز العمّال : 28779 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ ارحَم خُلَفائی ! _ ثَلاثا _ قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، و مَن خُلَفاؤُکَ ؟ قالَ : الَّذینَ یُبَلِّغونَ حَدیثی و سُنَّتی ، ثُمَّ یُعَلِّمونَها اُمَّتی . (1)

عنه علیه السلام :رُسُلُ اللّهِ سبحانَهُ تراجِمةُ الحقِّ و السُّفراءُ بینَ الخالقِ و الخَلْقِ . (2)

امام علی علیه السلام :رسول خدا سه بار فرمود : «خداوندا ! به جانشینانم رحم کن!» . گفته شد : ای رسول خدا! جانشینان شما کیان اند؟ فرمود : «آنان که حدیث و سنّت مرا تبلیغ می کنند و آنها را به امّت من می آموزند».

امام علی علیه السلام :فرستادگان خداوند سبحان، مترجمان حق و سفیران میان آفریدگار و آفریدگان هستند.

397 - ثَوابُ المُبَلِّغِ
397 - ثواب تبلیغ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَبِّبُوا اللّهَ إلی عِبادِهِ یُحِبَّکُمُ اللّهُ . (3)

مشکاة الأنوار :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ لا اُحَدِّثُکُم عَن أقوامٍ لَیسوا بِأَنبِیاءَ و لا شُهَداءَ ، یَغبِطُهُم یَومَ القِیامَةِ الأَنبِیاءُ وَ الشُّهَداءُ بِمَنازِلِهِم مِنَ اللّهِ ، عَلی مَنابِرَ مِن نورٍ ؟ قیلَ : مَن هُم یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : هُمُ الذَّینَ یُحَبِّبونَ عِبادَ اللّهِ إلَی اللّهِ ، و یُحَبِّبونَ اللّهَ إلی عِبادِهِ . قُلنا : هذا حَبَّبُوا اللّهَ إلی عِبادِهِ ، فَکَیفَ یُحَبِّبونَ عِبادَ اللّهِ إلَی اللّهِ ؟

قالَ : یَأمُرونَهُم بِما یُحِبُّ اللّهُ ، و یَنهَونَهُم عَمّا یَکرَهُ اللّهُ ، فَإِذا أطاعوهُم أحَبَّهُمُ اللّهُ . (4)

397

ثواب تبلیغ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را برای مردم محبوب سازید تا خداوند ، شما را دوست داشته باشد.

مشکاة الأنوار :رسول خدا فرمود : «آیا برای شما از اقوامی بگویم که با آن که پیامبر و یا شهید نبودند ، اما در روز قیامت ، به خاطر مقامی که نزد خداوند دارند و بر روی منبرهایی از نورند ، پیامبران و شهیدان ، به آنان غبطه می خورند؟» . گفته شد : ای رسول خدا! آنان کیان اند؟ فرمود : «آنان ، کسانی هستند که خدا را در نظر مردم و مردم را در نظر خداوند ، محبوب می سازند». گفتیم : این که خداوند را در نظر بندگان محبوب می سازند ، روشن است ؛ اما چگونه بندگان خدا را در نظر خداوند ، محبوب می سازند؟ فرمود : «آنان را بدانچه خداوند دوست می دارد ، فرمان می دهند و از آنچه خداوند ناپسند می شمارد ، نهی شان می کنند. وقتی مردم از آنان اطاعت کنند ، خداوند ایشان را دوست خواهد داشت» .

ص :23


1- الأمالی للصدوق : 247/ 266 .
2- غرر الحکم : 5433.
3- المعجم الکبیر : 8/ 91/ 7461 .
4- مشکاة الأنوار : 240/ 692 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَیَتَکَلَّمُ بِالکَلِمَةِ فَیَکتُبُ اللّهُ بِها إیمانا فی قَلبِ آخَرَ ، فَیَغفِرُ لَهُما جَمیعا . (1)

امام صادق علیه السلام :شخصی سخنی بر لب جاری می کند و خداوند به یُمن آن ، ایمان را در قلب شخصی دیگر ثبت می کند و در پی آن ، هر دو را با هم می بخشد.

398 - خَصائِصُ المُبلِّغِ
398 - ویژگیهای مبلّغ

1 _ التَّفَقُّهُ فی الدِّینِ

الکتاب:

«وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَ_ائفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَأمُرْ بِالمَعروفِ و لا تَنهَ عَنِ المُنکَرِ حَتّی تَکونَ عالِما ، و تَعلَمَ ما تَأمُرُ . (3)

معانی الأخبار عن عبد السّلام بن صالح الهرویّ:سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام یَقولُ : رَحِمَ اللّهُ عَبدا أحیا أمرَنا ! فَقُلتُ لَهُ : فَکَیفَ یُحیی أمرَکُم ؟ قالَ : یَتَعَلَّمُ عُلومَنا و یُعَلِّمُهَا النّاسَ ؛ فَإِنَّ النّاسَ لَو عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا . (4)

398

مهمّ ترین چیزهای لازم برای مبلّغ

1 _ دین شناسی

قرآن :

«و شایسته نیست که مؤمنان ، همگی [برای جهاد ]کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه ای از آنان ، دسته ای کوچ نمی کنند تا [دسته ای بمانند و] در دین ، آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنان بازگشتند ، بیم دهند ، باشد که آنان [از کیفر الهی ]بترسند؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امر به معروف و نهی از منکر مکن ، مگر آن که عالم باشی و بدانی که به چه امر می کنی.

معانی الأخبار_ به نقل از عبد السلام بن صالح هروی _: از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود : «خداوند ، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند!». گفتم : چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود : «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردمْ زیبایی های گفتار ما را می دانستند ، از ما پیروی می کردند» .

ص :24


1- المحاسن : 1/ 361/ 778 .
2- التوبة : 122 .
3- الفردوس:5/69/7486.
4- معانی الأخبار : 180/ 1 .

2 _ التَّبیینُ

الکتاب:

«وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ اُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ» . (1)

«وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلی رَسُولِنا البَلاغُ المُبِینُ» . (2)

«أُولئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغا» . (3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِرُسلِ اللّهِ فی کُلِّ حُکمٍ تَبیِینٌ . (4)

3 _ الشَّجاعَةُ

الکتاب:

«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أحَدا إِلاّ اللّهَ وَ کَفی بِاللّهِ حَسِیبا» . (5)

(6)

2 _ روشنگری

قرآن :

«اگر شما تکذیب می کنید مردمانی هم که پیش از شما بودند تکذیب کردند و بر عهده پیامبر جز تبلیغی روشنگر هیچ نیست».

«و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و بر حذر باشید. اگر روی گردان شوید بدانید که وظیفه پیامبر ما تنها رسانیدن پیام روشن خداوند است».

«خداوند از دلهایشان آگاه است. از آنان اعراض کن و اندرزشان بده و برای جانهای آنها سخنی بلیغ و رسا بگو».

حدیث :

امام علی علیه السلام :پیامبران خدا در هر حکمی توضیحی دارند.

3 _ شجاعت

قرآن :

«آنان که پیامهای خود را می رسانند و از او بیم دارند و از کسی جز خدا بیم به دل راه نمی دهند. و خدا برای حسابرسی کافی است».

ص :25


1- العنکبوت : 18.
2- المائدة : 92.
3- النساء : 63.
4- غرر الحکم : 7337.
5- الأحزاب : 39 .
6- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2658.

4 _ التَّبشیرُ و النصحُ و المداراةُ

الکتاب:

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدا وَ مُبَشِّرا وَ نَذِیْرا وَ دَاعِیا إِلَی اللّهِ بِإذْنِهِ وَ سِرَاجا مُنِیرا» . (1)

«أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ» . (2)

«اذْهَبَا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی * فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی » . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُمِرتُ بِمُداراةِ النّاسِ کَما اُمِرتُ بِتَبلیغِ الرِّسالَةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذِکرِ فَضیلَةِ الرَّسولِ الکَریمِ _: بَعَثَهُ وَ النّاسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَةٍ، و حاطِبُونَ فی فِتنَةٍ ......... فَبالَغَ صلی الله علیه و آله فِی النَّصیحَةِ، وَ مَضی عَلی الطَّریقَةِ، و دَعا إلَی الحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ . (5)

الدرّ المنثور :لَمّا نَزلَتْ «یا أیُّها النّبیُّ إنّا أرسلناکَ شاهدا و مبشّرا و نذیرا» ، و قد کانَ [ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]أمَرَ علیّا و مُعاذا أنْ یَسیرا إلی الیَمنِ ، فقالَ : انطَلِقا فبَشِّرا و لا تُنَفِّرا ، و یَسِّرا و لا تُعَسِّرا ، فإنّهُ قد اُنزِلَ علَیَّ «یا أیُّها النَّبیُّ ......... » . (6) (7)

4 _ نوید بخشی و خیرخواهی و مدارا

قرآن :

«ای پیامبر! ما تو را شاهد و نوید بخش و هشدار دهنده و دعوت کننده به سوی خدا به اجازه او و چراغی تابناک فرستادیم».

«پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما خیرخواهی امینم».

«به سوی فرعون بروید که او به سرکشی برخاسته است ، و با او سخنی نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همان گونه که به تبلیغ رسالتْ مأموریت یافته ام ، به مدارا با مردم فرمان دارم.

امام علی علیه السلام_ در بیان فضیلت رسول اکرم _فرمود : [خداوند ]زمانی او را به رسالت برانگیخت که مردم، در سرگردانی، گمراه و در فتنه، غرق بودند ......... خیرخواهی را به نهایت رساند و در مسیر راست ره پیمود و [مردم را] به حکمت و اندرز نیکو فرا خواند.

الدرّ المنثور :همین که آیه «ای پیامبر ! ما تو را فرستادیم تا شاهد و نوید بخش و بیم دهنده باشی» نازل شد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام و معاذ دستور داد که به یمن روند. و به آنان فرمود: بروید، و نوید دهید و [کسی را ]فراری ندهید و آسان گیرید و سختگیری نکنید؛ زیرا آیه «ای پیامبر ......... » بر من نازل شده است.

ص :26


1- الأحزاب : 45 _ 46.
2- الأعراف : 68 .
3- طه : 43 و 44 .
4- تحف العقول : 48 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 95.
6- الدرّ المنثور : 6/624.
7- (انظر) الشیعة : باب 2128. المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 681. التبلیغ فی الکتاب و السنّة : الفصل الرابع:خصائص المبلِّغ .

399 - صِفَةُ المُبَلِّغِ الکامِلِ
399 - توصیف مبلّغ کامل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ المُبَلِّغِ الکامِلِ _: قَد خَلَعَ سَرابیلَ الشَّهَواتِ ، و تَخَلّی مِنَ الهُمومِ إلاّ هَمّا واحِدا انفَرَدَ بِهِ . فَخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمی و مُشارَکَةِ أهلِ الهَوی ، و صارَ مِن مَفاتیحِ أبوابِ الهُدی و مَغالیقِ أبوابِ الرَّدی . قَد أبصَرَ طَریقَهُ ، و سَلَکَ سَبیلَهُ ، و عَرَفَ مَنارَهُ ، و قَطَعَ غِمارَهُ ، وَ استَمسَکَ مِنَ العُری بِأَوثَقِها ، و مِنَ الحِبالِ بِأَمتَنِها ، فَهُوَ مِنَ الیَقینِ عَلی مِثلِ ضَوءِ الشَّمسِ .

قَد نَصَبَ نَفسَهُ للّهِِ سُبحانَهُ فی أرفَعِ الاُمورِ ؛ مِن إصدارِ کُلِّ وارِدٍ عَلَیهِ ، و تَصییرِ کُلِّ فَرعٍ إلی أصلِهِ . مِصباحُ ظُلُماتٍ ، کَشّافُ عَشَواتٍ ، مِفتاحُ مُبهَماتٍ ، دَفّاعُ مُعضِلاتٍ ، دَلیلُ فَلَواتٍ . یَقولُ فَیُفهِمُ و یَسکُتُ فَیَسلَمُ . قَد أخلَصَ للّهِِ فَاستَخلَصَهُ ، فَهُوَ مِن مَعادِنِ دینِهِ و أوتادِ أرضِهِ . قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ . فَکانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفیُ الهَوی عَن نَفسِهِ . یَصِفُ الحَقَّ و یَعمَلُ بِهِ . (1)

399

توصیف مبلّغ کامل

امام علی علیه السلام_ در توصیف مبلّغ کامل _فرمود : جامه های شهوات را از خود برکَنده ، و از تمام اندوه ها خود را رهانیده ، جز یک اندوه که خود را تنها به آن مشغول ساخته است. بدین ترتیب ، از صفت کوردلی و شریک بودن با هواپرستان ، فاصله گرفته است ، و به کلیدهای باب هدایت ، و قفل های باب تباهی مبدّل شده است . راه خود را با بینش دریافته و در راهش گام برداشته و چراغ فراسوی راهش را شناخته و امواجش را درنوردیده و از میان دستاویزها ، به استوارترین ، و از میان ریسمان ها به محکم ترین آنها چنگ زده و در یقین ، به مانند تابناکی خورشید است .

در کارها خداوند سبحان را در جانش در بالاترین جایگاه نهاده، به گونه ای که هر چه در آید بر او عرضه می کند ، و هر فرع را به ریشه و اصل آن باز می گرداند. او چراغ تاریکی ها و برگیرنده پرده از شبهات، کلید ابهام ها، پاسخ دهنده پرسش های پیچیده ، و راهنمای بیابان هاست . وقتی سخن می گوید ، می فهمانَد ، و وقتی سکوت می کند ، به سلامت می رَهَد.

خود را برای خدا خالص کرده و خدا نیز او را برای خود خالص ساخته است . پس او از کان های دین و میخ های زمین خداست. نیز جانش را به عدل پایبند ساخته است و نخستین عدالت او این است که خواهش نفس را از خود دور ساخته است ، و حق را توصیف می کند و بدان عمل می نماید.

ص :27


1- نهج البلاغة : الخطبة 87 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِالخَیرِ بِغَیرِ ألسِنَتِکُم ؛ لِیَرَوا مِنکُمُ الاِجتِهادَ وَ الصِّدقَ وَ الوَرَعَ . (1)

امام صادق علیه السلام :مردم را به غیر از زبانتان به خوبی فرا خوانید ، باید در شما کوشش ، راستی و پارسایی ببینند.

400 - رِسالَةُ المُبَلِّغِ
400 - رسالت مبلّغ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ بِمَکارِمِ الأَخلاقِ و مَحاسِنِها. (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی خُطبَةٍ لَهُ _: فَبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَیهِم أنبِیاءَهُ ؛ لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ ، و یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ، و یَحتَجُّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغِ ، و یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ ، و یُروهُم آیاتِ المَقدِرَةِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحکَمَ مَراهِمَهُ ، و أحمَی مَواسِمَهُ . یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَةُ إلَیهِ ، مِن قُلوبٍ عُمیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و ألسِنَةٍ بُکمٍ . مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ ، و مَواطِنَ الحَیرَةِ . (4)

400

رسالت مبلِّغ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من به بزرگواری های اخلاقی و نیکی های آن برانگیخته شدم.

امام علی علیه السلام_ در خطبه خویش _فرمود: پس [خداوند ]فرستادگان خود را میان ایشان برانگیخت ، و پیامبرانش را یک به یک به سوی آنان فرستاد تا پیمان فطرتش را از آنان باز ستانند ، و نعمت فراموش شده خدا را به یادشان آورند و حجّت را با تبلیغ بر آنان تمام کنند، و اندیشه های پنهان آنان را برانگیزانند ، و نشانه های قدرت [الهی ]را نشانشان دهند.

امام علی علیه السلام_ در یاد کرد از پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود: [او] طبیبی بود که با طبابتش در گردش بود . مرهم های خود را استوار می داشت ، و داغ های خود را به جا می نهاد و هر جا که نیازْ بود (از قلب های نابینا تا گوش های ناشنوا و زبان های گنگ) به کارش می بست. با داروهایش جایگاه های غفلت و موارد سرگردانی [مردم ]را می جُست .

ص :28


1- الکافی : 2/105/10 .
2- الأمالی للطوسی : 596/1234 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 108 .

الکافی عن سلیمان بن خالد:قُلتُ لأَِبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ لی أهلَ بَیتٍ و هُم یَسمَعونَ مِنّی ، أ فَأَدعوهُم إلی هذَا الأَمرِ ؟ فَقالَ : نَعَم ؛ إنَّ اللّهَ یَقولُ فی کِتابِهِ : «یَ_ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاس وَ الْحِجَارَةُ» (1)

. (2)

(3)

الکافی_ به نقل از سلیمان بن خالد _: به امام صادق علیه السلام گفتم : من خانواده ای دارم که از من شنوایی دارند . آیا آنان را به این امر (امامت شما) فرا خوانم؟ فرمود : «آری، که خداوند در قرآن می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید! خودتان و کسانتان را از آتشی که سوختِ آن مردم و سنگ ها هستند ، حفظ کنید ».

ص :29


1- التحریم : 6 .
2- الکافی : 2/ 211/1 .
3- (انظر) التبلیغ فی الکتاب و السنّة: الفصل الثالث: رسالة المبلِّغ.

ص :30

50 - البلوغ

اشاره

(1)

ص :31


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 160 باب 8 «الحجر، و فیه حدّ البلوغ و أحکامه» . وسائل الشیعة : 13 / 141 باب 1 «ثبوت الحجر ......... علی الصغیر» . وسائل الشیعة : 13 / 142 باب 2 «حد ارتفاع الحجر عن الصغیر» .

50 - بلوغ

401 - البُلوغُ
401 - بلوغ

الکتاب:

«ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ» . (1)

«وَ لا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ» . (2)

«فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا» . (3)

«وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْنَاهُ حُکْما وَ عِلْما و کَذلِکَ نَجْزِی المُحْسِنِینَ» . (4)

«وَ لَمّا بَلَغَ أشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْما وَ عِلْما و کَذلکَ نَجْزِی المُحْسِنِینَ» . (5)

«وَ ابْتَلُوا الْیَتَامَی حَتّی إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدا فَادْفَعُوا إلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ» . (6)

«وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» . (7)

401

بلوغ

قرآن :

«آن گاه شما را که کودکی هستید بیرون می آوریم تا به حدّ بلوغ خود برسید».

«به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به نیکوترین وجهی که به صلاح او باشد تا به سنّ بلوغ رسد».

«پروردگار تو می خواست آن دو به حدّ رشد رسند و گنج خود را بیرون آرند».

«چون به حدّ بلوغ رسید و برومند شد او را حکمت و دانش دادیم و ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم».

«و چون بالیدن یافت حکمت و دانشش ارزانی داشتیم و ما نیکوکاران را این سان پاداش می دهیم».

«یتیمان را بیازمایید تا آن گاه که به سنّ زناشویی رسند. پس اگر در آنان رشدی یافتید اموالشان را به خودشان وا گذارید».

«چون اطفال شما به حدّ بلوغ رسیدند باید همانند کسانی که ذکرشان گذشت رخصت طلبند. خدا آیات را اینچنین برای شما بیان می کند . و خدا دانا و حکیم است».

ص :32


1- الحجّ : 5.
2- الأنعام : 152 ، الإسراء : 34.
3- الکهف : 82.
4- القصص : 14.
5- یوسف : 22.
6- النساء : 6.
7- النور : 59.

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الغُلامُ لا یَجوزُ أمرُهُ فی الشِّراءِ و البَیْعِ ، و لا یَخرُجُ مِن الیُتْمِ حتّی یَبلُغَ خَمسَ عَشَرةَ سَنةً ، أو یَحْتلِمَ ، أو یُشْعِرَ أو یُنبِتَ قبلَ ذلکَ . (1)

عنه علیه السلام :الجَارِیَةُ إذا بَلَغتْ تِسعَ سِنینَ ذَهَبَ عَنها الیُتمُ ، و زُوِّجَتْ و اُقِیمَتْ عَلیها الحُدودُ التَّامَّةُ علَیها وَ لَها . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حَدُّ بُلوغِ المرأةِ تِسعُ سِنینَ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ و قد سألهُ أخوهُ عنِ انْقِطاعِ الیُتْمِ _: إذا احْتَلَمَ و عَرفَ الأخْذَ و الإعْطاءَ . (4)

حدیث :

امام باقر علیه السلام :خرید و فروش توسط کودک جایز نیست و [پسر] از یتیمی به در نمی آید مگر زمانی که پانزده ساله شود، یا پیش از آن محتلم گردد و یا ریش و یا موی [در شرمگاه] درآورد.

امام باقر علیه السلام :دختر هنگامی که به نه سالگی رسید ، دیگر یتیم نیست و می تواند ازدواج کند و حدود شرعی بر او قابل اجراست و خود نیز حقّ استیفا دارد [مانند استیفای حقّ قذف] .

امام صادق علیه السلام :زمان بالغ شدن دختر، نُه سالگی است.

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال برادر خود درباره پایان دوره یتیمی _فرمود: زمانی که محتلم شود و از داد و ستد سر در آورد.

ص :33


1- الکافی : 7/198/1.
2- الکافی : 7/198/2 .
3- الخصال : 421/17.
4- بحار الأنوار : 103/161/1 و ح 2 .

ص :34

51 - البُله

اشاره

ص :35

51 - بلاهت

402 - البُلهُ
402 - ساده لوحان

البُلهُ (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :دَخَلتُ الجَنّةَ فَرأیتُ أکثَر أهلِها البُلهُ _ یعنی بِالبُلْهِ المُتَغافِلَ عَن الشَّرِّ العَاقلَ فی الخَیرِ - و الّذِینَ یَصُومونَ ثَلاثَةَ أیّامٍ فی کُلِّ شَهرٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أخی عیسی بنَ مریمَ قالَ للحَواریّینَ یوما : یا معشرَ الحَواریّینَ ، کونوا مِن الشَّرِّ بُلْها کالحَمَامِ . (3)

بحار الأنوار عَنِ الإمامِ الصّادقِ علیه السلام عن آبائهِ علیهم السلام: إنّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله قالَ : دَخْلتُ الجنّةَ فرَأیتُ أکثرَ أهلِها البُلْهَ _ یعنی بالبُلْهِ المُتَغافِلَ عنِ الشّرِّ ، العاقلَ فی الخیرِ _ و الّذینَ یَصومونَ ثَلاثةَ أیّامٍ فی کلِّ شَهْرٍ . (4)

و فی نقل معانی الأخبار: قال ابنُ صدقة: قلتُ : ما البُلْهُ ؟ فقالَ : العاقلُ فی الخیرِ ، الغافلُ عنِ الشَّرِّ الّذی یصومُ فی کُلِّ شهرٍ ثلاثةَ أیّامٍ . (5)

ساده لوحان (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به بهشت در آمدم ، بیشتر بهشتیان را از ساده لوحان _ یعنی کسانی که از بدی بی خبر و در خوبی بینا هستند _ دیدم و نیز از کسانی که سه روز از ماه را روزه می گیرند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برادرم عیسی بن مریم، روزی به حواریان فرمود: ای گروه حواریان! مانند کبوتر، نسبت به بدی بی خبر باشید.

بحار الأنوار :از امام صادق علیه السلام _ به نقل از نیاکان بزرگوارش علیهم السلام _ فرمود : پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: وارد بهشت شدم و دیدم بیشتر اهل آن، ساده لوحان و کسانی هستند که هر ماه سه روز روزه می گیرند. منظور حضرت از ساده لوح کسی است که از بدی متغافل و در خوبی عاقل است. در روایت معانی الأخبار آمده است که ابن صدقه گفت: عرض کردم: ساده لوح کیست؟ فرمود: کسی که در کار خوب عاقل است و از کار بد ، غافل و کسی که در هر ماه سه روز روزه می گیرد.

ص :36


1- الباء و اللام و الهاء أصل واحد و هو شبه الغَرارة و الغفلة. قال الخلیل و غیره: البَلَهُ: ضعفُ العقل، قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «أکثر أهل الجنة البُلْهُ» یرید الا کیاس فی أمر الآخرة البُلْه فی أمر الدنیا. و قال الزبرقان بن بدر: «خیرُ أولادنا الأبلَهُ العقولُ» یراد انه لشدّة حیائه کالأبله، و هو عقول. و عَیشُ الأبلَه قلیلُ الهموم (معجم مقاییس اللغة : 1/291/بله) .
2- قرب الإسناد : 75/243.
3- کنز العمّال : 43210.
4- بحار الأنوار : 97/94/5.
5- معانی الأخبار: 203/1 .
6- بَلَه در عربی به معنای ضعف عقل است، اما همان گونه که لغویان و شارحان حدیث گفته اند، مقصود از ابله در این روایات کسی است که به سبب شرم و حیا، از امور دنیوی و شرارت های شیطانی غافل و بی خبر است.

ص :37

ص :38

52 - البلاء

اشاره

(1)

(2)

ص :39


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 336 باب 138 «علل المصائب و المحن» . بحار الأنوار : 5 / 210 باب 8 «التَّمحیص و الاستدراج و الابتلاء و الاختبار» . وسائل الشّیعة : 2 / 906 باب 77 «استحباب احتساب البلاء».
2- انظر : عنوان 287 «الصَّبر»، 306 «المصیبة»، 404 «الفتنة» . الدعاء : باب 1201، الدُّنیا 1269، الصَّدقة: باب 2193 _ 2195 . اللِّسان : باب 3512، المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام) : باب 689 .

52 - آزمایش

403 - الابتِلاءُ
403 - آزمایش

الکتاب:

وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً» . (1)

إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَاتٍ وَ إِنْ کُنّا لَمُبْتَلِینَ» . (2)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنّ اللّهَ قد أعاذَکُم مِن أنْ یَجورَ علَیکُم و لَم یُعِذْکُم مِن أنْ یَبْتلیَکُم ، و قد قالَ جَلَّ مِن قائلٍ : «إنّ فی ذلک لآیاتٍ و إن کُنّا لَمُبتَلینَ» . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن قَبضٍ و لا بَسطٍ إلاّ و للّهِ فیهِ المَنُّ و الابْتِلاءُ . (4)

عنه علیه السلام :ما مِن قَبضٍ و لا بَسطٍ إلاّ و للّهِ فیهِ مَشیّةٌ و قَضاءٌ و ابْتِلاءٌ . (5)

عنه علیه السلام :لیسَ شیءٌ فیهِ قَبضٌ أو بَسطٌ مِمّا أمرَ اللّهُ بهِ أو نهی عنهُ إلاّ و فیهِ مِن اللّهِ عزّ و جلّ ابْتِلاءٌ و قَضاءٌ . (6)

403

آزمایش

قرآن :

«و شما را با آزمون بد و خوب می آزماییم».

«براستی در این [داستان] نشانه هایی است و ما بی گمان آزمایش کننده بودیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ای مردم! خداوند شما را پناه داده است که بر شما ستم روا ندارد اما پناه نداده است که آزمایشتان نکند. خداوند عظیم الشأن فرموده است: «براستی در این [داستان] نشانه هایی است و ما بی گمان آزمایش کننده بودیم».

امام صادق علیه السلام :هیچ گرفتگی و گشایشی صورت نمی گیرد مگر این که خداوند در آن، بخشش و آزمایشی دارد.

امام صادق علیه السلام :هیچ گرفتاری و گشایشی نیست، مگر این که خدا را در آن، خواست و قضا و آزمایشی است.

امام صادق علیه السلام :در امر و نهی خدا هیچ گرفتگی و گشایشی صورت نمی گیرد مگر از جانب خداوند عزّ و جلّ در آن آزمایش و قضایی است.

ص :40


1- الأنبیاء : 35.
2- المؤمنون : 30.
3- نهج البلاغة : الخطبة 103.
4- التوحید : 354/1.
5- التوحید : 354/2.
6- التوحید : 354/3.

عنه علیه السلام :مَرِضَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام فعادَهُ قَومٌ فقالوا لَه : کیفَ أصبحتَ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ فقالَ : أصبحتُ بِشَرٍّ ! فقالوا لَه : سُبحانَ اللّه ! هذا کلامُ مِثلِکَ؟! فقالَ : یقولُ اللّهُ تعالی : «و نَبلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخیرِ فتنةً» فالخیرُ الصِّحّةُ و الغِنی ، و الشّرُّ المَرضُ و الفقرُ ، ابْتِلاءً و اخْتِبارا . (1)

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام بیمار شد و گروهی به عیادت آن حضرت رفتند و عرض کردند: چگونه اید ای امیر المؤمنین؟ فرمود: بد. عرض کردند: سبحان اللّه ! چنین سخنی از چون شمایی؟! فرمود: خداوند متعال می فرماید: «و شما را با بد و خوب می آزماییم» . خوبی، همان تندرستی و توانگری است و بدی، همان بیماری و ناداری. و این هر دو برای آزمایش و امتحان است.

404 - عِلَّةُ الابتِلاءِ
404 - حکمت آزمایش

الکتاب:

«مَا کَانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّی یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ» . (2)

«إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَومَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ * وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکَافِرِینَ * أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصّابِرِینَ» . (3)

«وَ لِیَبْتَلِیَ اللّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» . (4)

404

حکمت آزمایش

قرآن :

«خدا بر آن نیست که شما مؤمنان را بدین حال که اکنون دارید رها کند [بلکه می آزماید] تا ناپاک را از پاک جدا سازد».

«اگر بر شما زخمی رسید به آن قوم نیز همچنان زخمی رسیده است . و این روزگار را ما میان مردم به نوبت می گردانیم تا خدا کسانی را که ایمان آورده اند معلوم دارد و از شما گواهانی گیرد و خدا ستمکاران را دوست ندارد و تا خدا کسانی را که ایمان آورده اند پاک و ناب گرداند و کافران را نابود سازد. آیا می پندارید که به بهشت می روید حال آن که هنوز خدا معلوم نساخته که از میان شما چه کسانی جهاد می کنند و چه کسانی پایداری می ورزند ؟».

«برای این است که خدا آنچه را در سینه هایتان دارید بیازماید و آنچه را در سینه هایتان است پاک و خالص گرداند و خدا به راز سینه ها آگاه است».

ص :41


1- بحار الأنوار : 81/209/25.
2- آل عمران : 179.
3- آل عمران : 140 _ 142.
4- آل عمران : 154.

«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» . (1)

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصّابِرِینَ وَ نَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ» . (2)

«وَ لَوْ یَشَاءُ اللّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ» (3) .

«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً و هُوَ العَزِیزُ الغَفُورُ» . (4)

«إِنّا جَعَلْنَا ما عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» . (5)

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلاً» . (6)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألاَ إنّ اللّهَ تعالی قد کَشفَ الخَلقَ کَشْفةً ، لا أنّه جَهِلَ ما أخْفَوهُ مِن مَصُونِ أسْرارِهِم و مَکْنونِ ضَمائرِهِم ، و لکنْ لِیَبلُوَهُم أیُّهُم أحْسَنُ عَملاً ، فیکونَ الثّوابُ جَزاءً و العِقابُ بَواءً . (7)

«آیا پنداشته اید که به خود وا گذار می شوید بی آن که خدا کسانی از شما را که جهاد می کنند و جز خدا و پیامبرش و مؤمنان همدمی نمی گیرند، معلوم دارد؟ و خدا به آنچه می کنید آگاه است».

«و البته شما را می آزماییم تا مجاهدان و صابرانتان را بشناسیم و گزارشهای [ مربوط به ] شما را بررسی کنیم».

«اگر خدا می خواست هر آینه از آنان انتقام می گرفت ولی خواست تا شما را به وسیله یکدیگر بیازماید».

«همان که مرگ و زندگی را بیافرید تا شما را بیازماید که کدامتان نکو کارترید و اوست شکست نا پذیر و آمرزنده».

«ما هر چه را بر روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آن_ان را بیازماییم که کدامشان نیکو کارترند».

«اوست آن که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید و عرشش بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نکو کارتر است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند متعال درون مردمان را آشکار ساخت نه این که از رازهای نهفته و درونهای پوشیده شان آگاه نبود بلکه تا آنان را بیازماید که کدام یک بهتر عمل می کنند. آن گاه ثواب، سزای [کار نیک] باشد و عقاب، کیفر [کار بد].

ص :42


1- التوبة : 16.
2- محمّد : 31.
3- محمّد : 4.
4- الملک : 2.
5- الکهف : 7.
6- هود : 7.
7- نهج البلاغة : الخطبة 144.

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «إنّما أموالُکم و أولادُکم فتنةٌ» _: و معنی ذلک أنّه یَخْتبِرُهُم بالأموالِ و الأولادِ لِیَتَبیّنَ السّاخِطَ لِرزقِهِ و الرّاضی بقِسمِهِ ، و إنْ کانَ سبحانه أعلَمَ بهِم مِن أنفسِهِم ، و لکنْ لِتظْهرَ الأفعالُ الّتی بِها یُستَحَقُّ الثّوابُ و العِقابُ . (1)

عنه علیه السلام :فی تَقلُّبِ الأحْوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرِّجالِ ، و الأیّامُ تُوضِحُ لکَ السَّرائرَ الکامِنَةَ . (2)

عنه علیه السلام_ فی ابتلاءِ الملائکةِ بسَجْدةِ آدمَ _: و لَو أرادَ اللّهُ أنْ یَخلُقَ آدَم مِن نورٍ یَخطِفُ الأبْصارَ ضِیاؤهُ ......... لَفعَلَ ، و لَو فَعلَ لَظلَّتْ لَهُ الأعْناقُ خاضِعةً ، و لَخَفَّتِ البَلوی فیهِ علی الملائکةِ ، و لکنَّ اللّهَ سبحانه یَبْتَلی خَلقَهُ بِبَعضِ ما یَجْهلونَ أصْلَهُ ، تَمییزا بالاخْتِبارِ لَهُم و نَفْیا للاسْتِکبارِ عنهُم . (3)

عنه علیه السلام :کُلّما کانتِ البَلوی و الاختبارُ أعظمَ کانتِ المَثُوبةُ و الجَزاءُ أجْزَلَ ، أ لاَ تَرَونَ أنَّ اللّه سبحانه اخْتَبرَ الأوَّلِینَ مِن لَدُنْ آدمَ صلواتُ اللّهِ علیهِ إلی الآخِرینَ مِن هذا العالَمِ بأحجارٍ لا تَضُرُّ و لا تَنفَعُ ، و لا تُبصِرُ و لا تَسمَعُ ، فجَعَلَها بَیتَهُ الحَرامَ الّذی جَعَلَهَ اللّهُ للنّاسِ قِیاما ......... ؟!

و لکنّ اللّه یَخْتبِرُ عِبادَهُ بأنواعِ الشَّدائدِ ، و یَتَعبّدُهُم بأنواعِ المَجاهِدِ ، و یَبْتَلیهِم بضُروبِ المَکارِهِ ؛ إخْراجا للتَّکَبُّرِ مِن قلوبهِمْ ، و إسْکانا للتَّذَلُّلِ فی نُفوسِهِم ، و لِیَجْعلَ ذلکَ أبوابا فُتُحا إلی فضلِهِ ، و أسبابا ذُلُلاً لِعَفوِهِ . (4)

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «همانا داراییها و فرزندانتان مایه آزمایشند» _فرمود: معنایش این است که خداوند سبحان بندگان خود را به وسیله ثروت و فرزند می آزماید تا معلوم شود چه کسی از روزی خود ناخشنود است و چه کسی به بهره خود راضی.گر چه خداوند سبحان بندگان را بهتر از خود آنان می شناسد، اما [می آزماید ]تا کردارهایی که پاداش و کیفر سزاوار آن است، پدیدار شود.

امام علی علیه السلام :در دگرگونیهای احوال و زمانه است که گوهر مردان شناخته می شود، و روزگار نیّت های پنهان را برای تو آشکار می سازد.

امام علی علیه السلام_ درباره آزمودن فرشتگان با سجده کردن بر آدم _فرمود: اگر خدا می خواست آدم را از نوری خیره کننده ......... بیافریند بی گمان می توانست چنین کند و اگر چنین می کرد، گردنها در برابر او فرود می آمد و کار آزمایش بر فرشتگان آسان می شد، لیک خداوند سبحان، آفریدگان خود را به چیزهایی که اصل آن را نمی دانند می آزماید، تا با امتحان [فرمانبر و نافرمان ]ایشان را جدا سازد و خصلتِ خودْ بزرگ بینی را از آنان بزداید و تکبّر را از ایشان دور سازد.

امام علی علیه السلام :هر چه امتحان و آزمایش بزرگتر باشد ثواب و پاداش فراوانتر است. مگر نمی بینید که خداوند سبحان پیشینیان را، از زمان آدم صلوات اللّه علیه تا آخرین نفر از مردم این جهان، با سنگهایی که زیان و سودی نمی رسانند و نمی توانند ببینند و بشنوند، آزمود و آن سنگها را خانه با حرمت خود ساخت؛ خانه ای که برای مردم بر پا گردانید ......... ؟!

اما خداوند بندگانش را با انواع سختیها می آزماید و با رنج و کوششهای گوناگون به بندگی وادارشان می کند و با انواع ناخوشایندها امتحانشان می کند تا خود بزرگ بینی را از دلهایشان بیرون کند و فروتنی را در جانهاشان جای دهد و این را درهایی قرار دهد گشوده به سوی فضل و بخشش خود و وسایلی آماده برای گذشت و آمرزش خویش.

ص :43


1- نهج البلاغة : الحکمة 93 .
2- . بحار الأنوار : 77/286/1.
3- نهج البلاغة : الخطبة 192.
4- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :لَتُبَلْبَلُنّ بَلْبَلةً ، و لَتُغربَلُنّ غَرْبَلةً ، حتّی یعودَ أسفلُکُم أعلاکم ، و أعلاکم أسفلَکُم ، و لیَسبقنّ سَبّاقونَ کانوا قَصَّروا، و لیُقَصِّرَنَّ سبّاقونَ کانوا سَبَقوا . (1)

عنه علیه السلام :لا تَفرَحْ بالغَناءِ و الرَّخاءِ ، و لا تَغتمَّ بالفقرِ و البلاءِ؛ فإنّ الذَّهبَ یُجَرَّبُ بالنّارِ ، و المؤمنُ یُجَرَّبُ بالبلاءِ . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی المَسیرِ إلی کربلاءَ _: إنّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا ، و الدِّینُ لَعْقٌ علی ألْسِنَتِهِم ، یَحُوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعایِشُهُم، فإذا مُحِّصوا بالبلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ . (3)

امام علی علیه السلام :همانا شما درهم آمیخته و غربال خواهید شد تا آن که پایین است به رو آید و آن که بالاست به زیر رود و آنان که وا پس مانده اند پیش برانند و آنان که پیش افتاده اند وا پس مانند.

امام علی علیه السلام :به ثروت و رفاه، دل شاد مشو و از تهیدستی و گرفتاری، اندوه به دل راه مده؛ زیرا طلا با آتش گداخته و ناب می شود و مؤمن با بلا و گرفتاری.

امام حسین علیه السلام_ در راهِ رفتن به کربلا _فرمود: براستی که مردم، بندگان دنیا هستند و دین [فقط] بر سر زبان آنهاست و آن را تا زمانی که برای آنها آب و نان دارد، می چرخانند و چون در بوته آزمایش گذاشته شوند، آن گاه دین دارانْ اندکند.

ص :44


1- بحار الأنوار : 5/218/12.
2- . غرر الحکم : 10394.
3- تحف العقول : 245.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «لِیَبْلُوَکُم أیُّکُم أحْسَنُ عَمَلاً» _: إنّه عزّ و جلّ خَلقَ خَلقَهُ لیبلوَهم بِتَکلیفِ طاعتِهِ و عِبادتِهِ، لا علی سبیلِ الامْتِحانِ و التَّجْرِبةِ ؛ لأن_هُ لَم یَزَلْ عَلِیما بکُلِّ شَیءٍ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام_ در تفسیر آیه «تا شما را بیازماید که کدام یک نکو کارترید» _فرمود : خداوند عزّ و جلّ بندگان خود را آفرید تا ایشان را با تکلیف به طاعت و عبادتش بیازماید و این کار را برای امتحان و [کسب ]تجربه نکرد؛ زیرا او همواره به همه چیز آگاه است.

405 - شِدَّةُ ابتِلاءِ المُؤمِنِ
405 - آزمایش سخت مؤمن

الکتاب:

«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ» . (3)

(4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المؤمنُ بَینَ خَمسِ شَدائدَ: مؤمنٌ یَحْسِدُهُ، و منافقٌ یُبغِضُهُ ، و کافرٌ یُقاتِلُهُ ، و نَفْسٌ تُنازِعُهُ ، و شَیطانٌ یُضِلُّهُ . (5)

405

آزمایش سخت مؤمن

قرآن :

«آیا پنداشتید که به بهشت خواهید رفت، حال آن که هنوز مانند آنچه بر سر پیشینیان شما آمده بر شما نگذشته است ؟ به ایشان سختی و زیان رسید و به لرزه آمدند تا آن جا که پیامبر و مؤمنانی که با او بودند گفتند: پس کمک خدا کِی خواهد رسید؟ هشدار، که کمک خدا نزدیک است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، با پنج سختی دست به گریبان است: مؤمنی دیگر که به او حسادت می ورزد، منافقی که او را دشمن می دارد، کافری که با او می جنگد، نفْسی که با او کشمکش می کند و شیطانی که در صدد گمراه کردن اوست.

ص :45


1- بحار الأنوار : 4/80/5.
2- (انظر) الرزق : باب 1479. الفضیلة : باب 3161. الشیطان : باب 1996. الغنی : باب 3066.
3- البقرة : 214.
4- (انظر) آل عمران: 188 ، الأنعام: 44 ، 46.
5- کنز العمّال : 809.

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ الرّجُلُ قَبلَکُم یُؤخَذُ فیُحفَرُ لَهُ الأرضُ فیُجعَلُ فیها، فَیُجاءُ بالمِنْشارِ فیُوضَعُ علی رأسِهِ فیُشَقُّ باثنَینِ ما یَصُدُّهُ ذلکَ عن دِینِهِ ، و یُمَشَّطُ بأمْشاطِ الحدیدِ مِمّا دُونَ لَحمِهِ مِن عَظمٍ أو عَصَبٍ ما یَصُدُّهُ ذلکَ عن دِینِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ البلاءَ أسْرَعُ إلی المؤمنِ التّقیِّ مِن المَطرِ إلی قَرارِ الأرضِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ما مِن مؤمنٍ تُصیبُهُ رَفاهِیَةٌ فی دَولةِ الباطلِ إلاّ ابتُلیَ قَبلَ مَوتِهِ ببدنِهِ أو مالِهِ ، حتّی یَتَوفّرَ حَظُّهُ فی دَولةِ الحقِّ . (3)

الخرائج و الجرائح عن الإمام زینِ العابدین علیه السلام :فما تَمُدّونَ أعیُنَکُم ؟ ! أ لستُم آمِنینَ ؟ ! لَقد کانَ مِن قَبلِکُم مَن هُو علی ما أنتُم علَیهِ ، یُؤخَذُ فیُقْطَعُ یَدُهُ و رِجْلُهُ و یُصلَبُ ، ثُمّ تَلا : «أمْ حَسِبتُم أن تَدخُلوا الجنّةَ وَ لَمّا یَأتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ» . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[در دورانهای] پیش از شما ، مرد [مؤمن] را می گرفتند و زمین را می کندند و او را در گودال می گذاشتند و با ارّه ، از فرق سر ، به دو نیمش می کردند و با این همه ، از دین خود دست بر نمی داشت. با شانه های آهنین، گوشت بدنش را تا استخوان و عصب می کندند و این همه او را از دینش باز نمی داشت.

امام علی علیه السلام :شتاب بلا به سوی مؤمنِ پرهیزگار بیشتر از شتاب باران به سوی زمین گود است.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست که در دولت باطل ، رفاه و آسایشی به او رسد، مگر آن که پیش از مردن، در بدن یا دارایی اش گرفتاری ای پیش آید تا بهره او در دولت حقّ بیشتر فراهم آید.

الخرائج و الجرائح_ به نقل از امام زین العابدین علیه السلام _: چرا [به رفاه دیگران ]چشم می دوزید؟! آیا در امان نیستید؟! پیش از شما کسانی بودند که حال و روز شما را داشتند؛ دستگیر می شدند و دست و پایشان قطع می شد و به دار آویخته می گشتند. آن گاه حضرت این آیه را تلاوت کرد: «آیا می پندارید که وارد بهشت می شوید ، حالْ آن که هنوز مانند آنچه بر سر پیشینیان شما آمده ، بر شما نگذشته است ؟!».

ص :46


1- کنز العمّال : 1320.
2- بحار الأنوار : 67/222/29.
3- بحار الأنوار : 6/57/9.
4- الخرائج و الجرائح : 3/1155/61.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :بَعثَ اللّهُ نبیّا حَبَشیّا إلی قَومِهِ، فقاتَلَهُم فقُتِلَ أصْحابُهُ و اُسِروا، و خَدُّوا لهُم اُخْدودا مِن نارٍ، ثُمّ نادَوا : مَن کانَ مِن أهلِ مِلّتِنا فلْیَعْتزِلْ ، و مَن کانَ علی دینِ هذا النّبیِّ فلْیَقْتحِمِ (1) النّارَ ، فجَعَلوا یَقْتَحِمونَ النّارَ ، و أقبَلَتِ امْرأةٌ مَعها صَبیٌّ لَها فَهابَتِ النّارَ، فقالَ لَها صَبِیُّها: اقْتَحِمی، قال: فاقْتَحَمتِ النّارَ، و هُم أصْحابُ الاُخْدودِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أشدَّ النّاسِ بلاءً الأنبیاءُ، ثُمّ الّذین یَلُونَهُم ، ثُمّ الأمْثَلُ فالأمثلُ . (3)

عنه علیه السلام :الدُّنیا سِجنُ المؤمنِ ، فأیُّ سِجنٍ جاءَ مِنهُ خیرٌ؟! (4)

96 . عنه علیه السلام :إنَّ أهلَ الحقِّ لَم یَزالوا مُنذُ کانوا فی شِدّةٍ، أمَا إنَّ ذلکَ إلی مُدّةٍ قَلِیلَةٍ و عافیةٍ طویلةٍ . (5)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «و اذکُرْ فی الکتابِ إسماعیلَ» (6) _: سَلّطَ اللّهُ علَیهِ قومَهُ فکَشَطوا وَجهَهُ و فَرْوَةَ رأسِهِ ......... و لَیس هُو إسماعیلَ بنَ إبراهیمَ . (7)

امام باقر علیه السلام :خداوند پیامبری حبشی برای قوم خودش برانگیخت. او با آنان جنگید و یارانش کشته و اسیر گشتند. آنان شیارهایی در زمین کندند و در آنها آتش افروختند و آن گاه [خطاب به پیروان اسیر آن پیامبر ]فریاد زدند: هر که بر آیین ماست به کناری رود و هر که پیرو دین این پیامبر است خود را به آتش زند. آنان خود را به دل آتش می زدند. زنی همراه کودک خود جلو آمد، اما از آتش ترسید. کودکش به او گفت: درون آتش رو و مادر خود را در دل آتش افکند. و اینان، همان اصحاب اُخدودند.

امام صادق علیه السلام :سخت ترین بلاها و آزمایشها را پیامبران از سر می گذرانند، پس از آنها جانشینان و پیروانشان و سپس به ترتیب ، کسانی که نزد خدا مقامی ارجمندتر دارند.

امام صادق علیه السلام :دنیا، زندان مؤمن است؛ کدام زندان است که از آن خیری رسد؟!

امام صادق علیه السلام :اهل حق تا بوده اند همیشه در سختی قرار داشته اند؛ اما بدانید که [دوره ]این سختی، کوتاه است، ولی آسایشی طولانی [در پی] دارد .

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «و در کتاب از اسماعیل یاد کن» _فرمود : خداوند قوم اسماعیل [بن حزقیل ]را بر او مسلّط کرد و آنها پوست سر و صورتش را کندند ......... این اسماعیل ، آن اسماعیل پسر ابراهیم علیه السلام نیست.

ص :47


1- فی المصدر : «فیقتحم» و التصویب من نور الثقلین : 5/544/24 نقلاً عن المصدر.
2- المحاسن : 1/389/866.
3- الکافی : 2/252/1.
4- بحار الأنوار : 68/221/11.
5- بحار الأنوار : 67/213/18.
6- مریم : 54.
7- الأمالی للمفید : 40/7.

عنه علیه السلام :قد کانَ قَبلَکُم قَومٌ یُقتَلونَ و یُحرَقونَ و یُنشَرونَ بالمَناشِیرِ و تَضِیقُ علَیهِمُ الأرضُ بِرُحْبِها فما یَردُّهُم عمّا هُم علَیهِ شَیءٌ مِمّا هُم فیهِ مِن غیر تِرَةٍ وَ تَروا مَن فَعلَ ذلکَ بهِم و لا أذیً ، بَل ما نَقِموا مِنهُم إلاّ أنْ یؤمِنوا باللّهِ العَزیزِ الحَمیدِ ، فاسْألوا ربَّکُم دَرَجاتِهِم ، و اصبِروا علی نَوائبِ دَهرِکُم تُدْرِکوا سَعْیَهُم . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :پیش از شما مردمی بودند که کشته می شدند، سوخته می شدند، با ارّه قطعه قطعه می شدند و زمین با همه فراخی بر آنان تنگ می گشت، ولی هیچ یک از اینها، آنان را از دین حق و عقیده شان، روی گردان نمی کرد. آنان نه ستمی کرده و نه آزاری رسانده بودند که سزاوار این کیفرها باشند، بلکه تنها بدین سبب از آنان انتقام می کشیدند که به خدای توانا و ستوده ایمان داشتند. از خدا بخواهید که درجات آنان را به شما عطا فرماید. بر سختیها و گرفتاریهای زمان خود صبوری ورزید، تا به پای تلاش آنها برسید.

406 - ابتِلاءُ المُؤمِنِ بِأنواعِ البَلاءِ
406 - آزمایش مؤمن به انواع بلاها

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ ابتلاءِ المؤمنِ بالجُذامِ و البَرَصِ و أشْباهِ هذا _: و هلْ کُتِبَ البلاءُ إلاّ علی المؤمنِ ؟! (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ المؤمنَ یُبْتلی بکُلِّ بَلیّةٍ و یَموتُ بکُلِّ مِیتةٍ ، إلاّ أنَّهُ لاَ یقتُلُ نَفسَهُ . (4)

بحار الأنوار عن سدیر:قُلتُ لأبی جَعفَرٍ علیه السلام : هلْ یَبْتلی اللّهُ المؤمنَ؟ فَقالَ : و هلْ یُبْتلی إلاّ المؤمنُ ؟ حتّی أنّ صاحِبَ یاسِینَ قالَ : «یا لَیْتَ قَومِی یَعْلَمونَ» (5) کانَ مُکَنَّعا ، قلتُ: و ما المُکَنَّعُ ؟! قالَ: کانَ بهِ جُذامٌ . (6)

406

آزمایش مؤمن به انواع بلاها

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان پرسیده شد: آیا مؤمن به جذام و پیسی و امثال آن مبتلا می شود؟ _فرمود : مگر بلا جز برای مؤمن نوشته شده است؟!

امام باقر علیه السلام :مؤمن به هر بلایی گرفتار می شود و به هر مرگی می میرد، امّا خود کشی نمی کند.

بحار الأنوار_ به نقل از سدیر _: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : آیا خداوند مؤمن را مبتلا می کند؟ فرمود: مگر کسی جز مؤمن دچار بلا می شود؟ حتّی صاحب یاسین (7) که گفت:«کاش قوم من بدانند»،مکنّع بود.عرض کردم: مکنّع چیست؟ فرمود: جذام داشت.

ص :48


1- الکافی : 8/248/347.
2- (انظر) الدنیا : باب 1251 _ 1252.
3- بحار الأنوار : 67/221/27.
4- بحار الأنوار : 81/196/53.
5- یس : 26.
6- بحار الأنوار : 67/241/72.
7- منظور ، حبیب نجّار است که داستانش در سوره یاسین آمده است _ م .

407 - دَورُ الأعمالِ السَّیِّئَةِ
407 - نقش اعمال بد در پیش آمدن بلا

الکتاب:

«وَ ما أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ» . (1)

«أَ وَ لَمّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنّی هذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (2)

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوْحی اللّهُ تعالی إلی أیُّوبَ : هَل تَدری ما ذَنبُکَ إلیَّ حینَ أصابَکَ البلاءُ؟ قالَ : لا . قالَ : إنّکَ دَخَلتَ علی فِرْعَونَ فَداهَنْتَ فی کَلِمتَینِ . (4)

407

نقش اعمال بد در پیش آمدن بلا

قرآن :

«و هر مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [ خدا ]از بسیاری در می گذرد».

«یا هنگامی که [ در اُحد ] آسیبی به شما رسید که شما خود دو برابر آن را [ در بدر به مشرکان ]رسانده بودید، گفتید: این آسیب از کجا رسید؟ بگو: آن از جانب خودتان است. هر آینه خدا بر هر چیزی تواناست».

«به سبب آنچه مردم، خود فراهم آورده اند فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از آنچه را کرده اند بچشاند، باشد که بازگردند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال به ایّوب وحی فرمود: آیا می دانی گناه تو نزد من چه بود که بلا به تو رسید؟ عرض کرد: نه؛ فرمود: تو نزد فرعون رفتی و در دو کلمه سازش به خرج دادی .

ص :49


1- الشوری : 30.
2- آل عمران : 165.
3- الروم : 41.
4- الدعوات : 123/304 ، انظر المداهنة : باب 1279.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَجْنی علی المَرءِ إلاّ یَدُهُ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر آدمی، جز دست او جنایت نمی کند.

408 - مَن لَم یُبتَلَ فَهُوَ مَبغوضٌ عِندَ اللَّهِ
408 - کسی که دچار بلا نشود مبغوض خداست

الکتاب:

وَ لَوْ لاَ أنْ یَکُونَ النّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفا مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ * وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابا وَ سُرُرا عَلَیْها یَتَّکِئُونَ» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ العِفْرِیَةَ النِّفْرِیَةَ الّذی لَم یُرْزَأْ فی جِسمِهِ و لا مالِهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا حاجةَ للّهِ فیمَن لیسَ للّهِ فی نَفسِهِ و مالِهِ نَصیبٌ . (5)

عنه علیه السلام :کَفی بالسَّلامةِ داءً . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّی لَأکرَهُ أنْ یُعافی الرَّجُلُ فی الدُّنیا و لا یُصیبَهُ شَیءٌ مِن المَصائبِ . (7)

408

کسی که دچار بلا نشود مبغوض خداست

قرآن :

«و اگر نه آن بود که همه مردم [ در انکار خدا ] یک امّت می شدند سقفهای خانه های کسانی را که به خدای رحمان کفر می ورزند از نقره می کردیم و بر آنها نردبانهایی می نهادیم تا بر آنها بالا روند. و برای خانه هایشان نیز درهایی از نقره می کردیم و تختهایی که بر آنها تکیه زنند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند انسان خبیثِ شیطان صفت را که بلای جسمی و مالی نمی بیند دشمن می دارد.

امام علی علیه السلام :خداوند به کسی که از جان و مال وی چیزی نگرفته است، احتیاجی ندارد.

امام علی علیه السلام :سلامت (بی بلایی) ، خود برای دردمند بودن انسان کافی است.

امام زین العابدین علیه السلام :من خوش ندارم که آدمی در دنیا در عافیت باشد و هیچ گرفتاری و مصیبتی به وی نرسد.

ص :50


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/378/5786.
2- (انظر) الذنب : باب 1384.
3- الزخرف : 33 ، 34.
4- بحار الأنوار : 81/174/11 .
5- بحار الأنوار : 81/191/48.
6- بحار الأنوار : 81/174/11.
7- بحار الأنوار : 81/176/14.

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «لولا أنْ یکونَ النّاسُ اُمّةً واحدةً ......... » _: عَنی بذلکَ اُمّةَ محمّدٍ أنْ یَکونوا علی دِینٍ واحدٍ کُفّارا کُلّهُم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا فی الآیةِ _: لَو فَعلَ اللّهُ ذلکَ لَما آمَنَ أحَدٌ ، و لکنَّهُ جَعلَ فی المؤمنینَ أغْنیاءَ و فی الکافِرینَ فُقَراءَ ، و جَعلَ فی الکافِرینَ أغْنیاءَ و فی المؤمنینَ فُقَراءَ ، ثُمّ امْتَحَنهُم بالأمرِ و النَّهیِ ، و الصَّبرِ و الرِّضا . (2)

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ: لولا أنْ یَجِدَ عَبدی المؤمنُ فی قَلبِهِ لَعَصَبْتُ رأسَ الکافرِ بعِصابَةِ حدیدٍ لا یُصَدَّعُ رأسُهُ أبدا . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره آیه «اگر نه آن بود که همه مردم یک امّت می شدند ......... » _فرمود : مقصود خداوند از این آیه، امّت محمّد است که به یک دین [دیگر ]در آیند و همگی کافر شوند.

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر همین آیه _فرمود : اگر خدا چنین می کرد، هیچ کس ایمان نمی آورد. اما او در میان مؤمنان، توانگر و تهیدست قرار داد و در میان کافران نیز توانگر و تهیدست. آن گاه آنان را با امر و نهی و صبر و رضا بیازمود.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده است: اگر بنده مؤمن من به دل نمی گرفت، هر آینه سر کافر را دستاری آهنی می بستم تا هرگز سر درد نگیرد.

409 - نِعمَةُ البَلاءِ
409 - نعمت بلا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تکونُ مؤمنا حتّی تَعُدَّ البلاءَ نِعمَةً و الرَّخاء مِحنَةً ، لأنَّ بلاءَ الدُّنیا نِعمَةٌ فی الآخِرَةِ، و رَخاءَ الدُّنیا مِحنَةٌ فی الآخِرَةِ . (5)

409

نعمت بلا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن نیستی مگر آنگاه که بلا و گرفتاری را نعمت شماری و آسایش را محنت؛ زیرا بلای دنیا ، نعمت آخرت است و خوشی دنیا ، رنج آخرت.

ص :51


1- علل الشرائع : 589/33.
2- تفسیر القمّی : 2/284.
3- الکافی : 2/257/24.
4- (انظر) البغض : باب 368 . العافیة : باب 2729.
5- بحار الأنوار : 67/237/54.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لَیَتعَهّدُ عبدَهُ المؤمنَ بأنواعِ البلاءِ کما یَتَعهّدُ أهلَ البیتِ سَیِّدُهم بِطُرَفِ الطَّعام . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا رأیتَ ربَّکَ یُوالی علَیکَ البلاءَ فاشْکُرْهُ، إذا رأیتَ ربَّکَ یُتابِعُ علَیکَ النِّعَمَ فاحْذَرْهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ لَیَتعاهَدُ المؤمنَ بالبلاءِ کما یَتعاهَدُ الرَّجُلُ أهلَهُ بالهَدِیّةِ مِن الغَیبةِ ، و یَحْمیهِ الدُّنیا کما یَحْمی الطّبیبُ المریضَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المَصائبُ مِنَحٌ مِن اللّهِ ، و الفَقرُ مَخزونٌ عندَ اللّهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَن تَکونوا مؤمنینَ حتّی تَعُدّوا البلاءَ نِعمَةً و الرَّخاءَ مُصیبَةً ، و ذلکَ أنَّ الصَّبرَ عِند البلاءِ أعظَمُ مِن الغَفلةِ عندَ الرَّخاءِ . (5)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :ما مِن بَلِیّةٍ إلاّ و للّهِ فیها نِعمَةٌ تُحیطُ بِها . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همچنان که مرد خانه با خوراکی های نوبر ، خانواده خود را می نوازد خداوند نیز بنده مؤمن خود را با انواع بلاها می نوازد .

امام علی علیه السلام :هرگاه دیدی پروردگارت بلا از پی بلا بر تو نازل می کند ، سپاسگزار او باش. و هرگاه دیدی نعمتهای پروردگارت پیاپی به تو می رسد از او برحذر باش (بترس) .

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ مؤمن را با بلا و سختی می نوازد، همچنان که مرد خانه با آوردن هدیه از سفر، خانواده خود را می نوازد، و او را از دنیا پرهیز می دهد، همچنان که پزشک بیمار را پرهیز می دهد .

امام صادق علیه السلام :مصیبتها، هدیه هایی هستند از سوی خداوند، و فقر، در خزانه خدا نگهداری می شود [و آن را جز به بندگان خاصّش نمی دهد] .

امام کاظم علیه السلام :شما هرگز مؤمن نیستید مگر آن که بلا و گرفتاری را نعمت شمارید و آسایش و رفاه را مصیبت؛ زیرا صبر بر بلا و گرفتاری ارزشمندتر است از غفلت به هنگام آسایش و خوشی.

امام عسکری علیه السلام :هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن که نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.

ص :52


1- بحار الأنوار : 67/241/69.
2- غرر الحکم : 4083 ، 4082.
3- الکافی : 2/255/17.
4- الکافی : 2/260/2.
5- جامع الأخبار : 313/870.
6- بحار الأنوار : 78/374/34.

410 - تَکریمُ المُؤمِنِ بِالبَلاءِ
410 - ارج نهادن به مؤمن به وسیله بلا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لَیُغذّی عَبدَهُ المؤمنَ بالبلاءِ کما تُغذِّی الوالِدَةُ ولَدَها باللَّبَنِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما کَرُمَ عبدٌ علی اللّهِ إلاّ ازْدادَ علَیهِ البلاءُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بقَومٍ خَیرا ابْتَلاهُم . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :البلاءُ زَیْنُ المؤمنِ ، و کَرامةٌ لِمَن عَقَلَ ، لأنَّ فی مُباشَرتِهِ و الصَّبرِ علَیهِ و الثَّباتِ عندَهُ تَصْحیحَ نِسْبةِ الإیمانِ . (4)

عنه علیه السلام :ما أثنی اللّهُ تعالی علی عبدٍ من عِبادِهِ مِن لَدُنْ آدمَ إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله إلاّ بعدَ ابْتِلائهِ و وَفاءِ حقِّ العُبودیّةِ فیهِ ، فَکَراماتُ اللّهِ فی الحقیقةِ نِهایاتٌ ، بِدایاتُها البلاءُ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ بَلایاهُ [اللّه ] مَحْشُوَّةٌ بکَراماتِهِ الأبَدیّةِ، و مِحَنَهُ مُورِثَةٌ رِضاهُ و قُربَهُ و لَو بعدَ حینٍ . (6)

410

ارج نهادن به مؤمن به وسیله بلا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند بنده مؤمن خود را با بلا و گرفتاری تغذیه می کند ، همچنانکه مادر فرزند خود را با شیر .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ای نزد خدا گرامی نشد، مگر آن که بلا و گرفتاری او فزونی یافت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خیر مردمی را بخواهد آنان را مبتلا می کند.

امام صادق علیه السلام :بلا و گرفتاری زیور مؤمن است و کرامت خردمند؛ زیرا گرفتار بلا شدن و در برابر آن شکیبایی و پایداری ورزیدن، مؤمن را شایسته نام مؤمن می کند.

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال هیچ بنده ای را، از آدم تا محمّد صلی الله علیه و آله ، نستود مگر پس از آن که وی را دچار بلا ساخت و او در آن بلا، حقّ بندگی را ادا کرد. پس کرامتهای خداوند در حقیقت، پایان مسیری است که با بلا آغاز می شود.

امام صادق علیه السلام :همانا بلایای خداوند آکنده از کرامتهای جاودانه اوست و رنج و محنتهایش، اگر چه پس از مدّتی، خشنودی و قُرب او را به بار می آورد.

ص :53


1- بحار الأنوار : 81/195/52.
2- دعائم الإسلام : 1 / 241.
3- . جامع الأخبار : 310/855.
4- مسکّن الفؤاد : 58.
5- . بحار الأنوار: 67/231/47.
6- بحار الأنوار : 78/200/27.

عنه علیه السلام :إنّ للّهِ عزّ و جلّ عِبادا فی الأرضِ مِن خالِصِ عِبادِهِ ، ما یَنزِلُ منَ السّماءِ تُحْفَةٌ إلی الأرضِ إلاّ صَرَفَها عنهُم إلی غیرِهِم ، و لا بَلِیّةٌ إلاّ صَرَفَها إلَیهِم . (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ بر روی زمین بندگانی دارد ناب و خالص که هیچ تحفه ای از آسمان به زمین نمی فرستد، مگر این که آن تحفه را نصیب دیگران و نه آنان می کند و هیچ بلایی نمی فرستد، مگر این که آن را متوجّه ایشان می گرداند.

411 - البَلاءُ وَالتَّذکیرُ
411 - بلا و تنبّه

الکتاب:

وَ لَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» . (2)

أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ» . (3)

وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» . (4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَولا ثلاثةٌ فی ابنِ آدمَ ما طَأْطَأ رأسَهُ شَیءٌ : المَرضُ ، و المَوتُ ، و الفَقرُ ، و کلُّهنَّ فیهِ ، و إنّه لَمَعهُنَّ لَوثّابٌ! (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا رَأیتَ اللّهَ سُبحانَهُ یُتابِعُ علَیکَ البلاءَ فقَد أیْقَظَکَ ، إذا رَأیتَ اللّهَ سُبحانَهُ یُتابِعُ علَیکَ النِّعَمَ مَعَ المَعاصی فَهُوَ اسْتِدراجٌ لکَ . (6)

411

بلا و تنبّه

قرآن :

«قوم فرعون را به قحط و نقصان محصول مبتلا کرده بودیم تا شاید متنبّه شوند».

«آیا نمی بینند که در هر سال یک یا دوبار آزمایش می شوند؟ ولی نه توبه می کنند و نه متنبّه می شوند».

«هر آینه عذاب کمتر [ در دنیا ] را پیش از آن عذاب بزرگتر، به ایشان بچشانیم، باشد که بازگردند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر سه [نقطه ضعف] در آدمی نبود، چیزی سر او را فرود نمی آورد: بیماری، مرگ و فقر. این هر سه را دارد و با این حال چموشی می کند!

امام علی علیه السلام :هرگاه دیدی خداوند سبحان پیاپی بر تو بلا نازل می کند هر آینه تو را بیدار باش داده است. و چون دیدی خداوند سبحان، با وجود آن که گناه می کنی، پیاپی به تو نعمت می دهد، این، برای غافلگیر کردن [و به دام انداختن ]توست.

ص :54


1- بحار الأنوار : 67/207/8.
2- . الأعراف : 130.
3- التوبة : 126.
4- . السجدة : 21.
5- بحار الأنوار : 72/53/82.
6- غرر الحکم : 4046 _ 4047.

عنه علیه السلام_ و قد خَرجَ للاسْتِسْقاءِ _: إنّ اللّهَ یَبتَلی عِبادَهُ عندَ الأعمالِ السَّیِّئةِ بنَقْصِ الثَّمَراتِ و حَبْسِ البَرَکاتِ و إغْلاقِ خَزائنِ الخَیراتِ ، لِیَتوبَ تائبٌ و یُقْلِعَ مُقْلِعٌ و یَتَذکَّرَ مُتَذکِّرٌ و یَزْدَجرَ مُزْدَجِرٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ لا یَمْضی علَیهِ أربَعونَ لَیلةً إلاّ عَرَضَ لهُ أمرٌ یُحزِنُهُ یُذَکَّرُ بهِ . (2)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ عزّ و جلّ بعبدٍ خیرا فأذْنبَ ذَنبا تَبِعَهُ بنِقمَةٍ و یُذکِّرُهُ الاسْتِغفارَ ، و إذا أرادَ اللّهُ عزّ و جلّ بعبدٍ شَرّا فأذْنبَ ذَنبا تَبِعَهُ بنِعمَةٍ لِیُنْسِیَهُ الاسْتِغفارَ و یَتَمادی بهِ ، و هُو قولُ اللّهِ عزّ و جلّ : «سنَسْتدرِجُهُم من حیثُ لا یعلمونَ» (3) بالنِّعَمِ عند المَعاصی . (4)

عنه علیه السلام :ما منِ مؤمنٍ إلاّ و هُو یُذَکَّرُ فی کُلِّ أربَعینَ یَوما ببلاءٍ ، إمّا فی مالِهِ أو فی ولدِهِ أو فی نَفسِهِ فیؤجَرُ علَیهِ ، أو هَمٍّ لا یَدری مِن أینَ هُو . (5) (6)

امام علی علیه السلام_ هنگام بیرون رفتن برای طلب باران _فرمود : هرگاه بندگان خدا گناه و بد کرداری کنند خداوند آنان را به کاهش محصولات و بازداشت برکات و بستن دَرِ گنجینه های خیر مبتلا می سازد تا توبه گر توبه کند و گنهکار دل از گناه برکند و پند گیرنده پند پذیرد و نهی شده [از گناه ]باز ایستد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن چهل شب بر او نمی گذرد جز آن که پیشامدی برایش شود که غمگینش سازد و بدان وسیله متنبّه گردد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد و از او گناهی سر زند، در پی آن گناه به مصیبتی گرفتارش می سازد تا او را به یاد استغفار کردن اندازد. و هرگاه خداوند بدی بنده ای را خواهد و از او گناهی سر زند، در پی آن بدو نعمتی می بخشد تا آمرزش خواهی را از یاد ببرد و آن گناه را ادامه دهد. این است فرموده خداوند عزّ و جلّ که: «از جایی که خود نمی دانند بتدریج آنان را فرو می گیریم» یعنی با نعمت دادن به هنگام گناه.

امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست مگر آن که هر چهل روز یک بار ، به وسیله بلایی متنبّه می شود. این بلا یا به مال او می رسد ، یا به فرزندش یا به خودش ؛ که پاداش آن را می بیند ، و یا اندوهی به او می رسد که نمی داند از کجاست.

ص :55


1- نهج البلاغة : الخطبة 143.
2- بحار الأنوار : 67/211/14.
3- الأعراف : 182.
4- بحار الأنوار : 67/229/41.
5- بحار الأنوار : 67/237/54.
6- (انظر) الأدب : باب 72. المرض : باب 3621.

412 - تَمحیصُ البَلاءِ لِلذُّنوبِ
412 - زدوده شدن گناهان به وسیله بلا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الّذی جَعلَ تَمْحیصَ ذُنوبِ شِیعتِنا فی الدُّنیا بمِحْنتِهِم، لِتَسْلَمَ بِها طاعاتُهُم و یَسْتَحِقّوا علَیها ثَوابَها . (1)

عنه علیه السلام :أ لا اُخبِرُکُم بأفضَلِ آیةٍ فی کتابِ اللّهِ عزّ و جلّ؟ حَدّثَنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله «و ما أصابکُم مِن مصیبةٍ فبما کسَبَتْ أیدیکم» (2) ، و اللّهُ عزّ و جلّ أکْرَمُ مِن أن یُثَنّیَ علَیهِ العُقوبَةَ فی الآخِرَةِ ، و ما عَفا عنهُ فی الدُّنیا فاللّهُ تبارکَ و تعالی أحْلَمُ مِن أنْ یَعودَ فی عَفوهِ . (3)

عنه علیه السلام :ما عاقَبَ اللّهُ عَبدا مؤمنا فی هذهِ الدُّنیا إلاّ کانَ اللّهُ أحْلَمَ و أمْجَدَ و أجْوَدَ و أکْرَمَ مِن أنْ یَعودَ فی عِقابِهِ یومَ القیامةِ . (4)

412

زدوده شدن گناهان به وسیله بلا

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خدایی را که رنج و گرفتاری پیروان ما را مایه زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار داد تا با این رنجها و بلاها طاعاتشان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند.

امام علی علیه السلام :آیا شما را از برترین آیه در کتاب خداوند عزّ و جلّ خبر ندهم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما فرمود آیه «هر مصیبتی که به شما می رسد دستاورد خود شماست»، خداوند عزّ و جلّ بزرگوارتر از آن است که [کسی را که در دنیا کیفر داده است] دوباره در آخرت کیفر دهد و با گذشت تر از آن است که از آنچه در دنیا عفو و گذشت کرده است [در آخرت ]از عفو خود بازگردد.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده مؤمنی را در این دنیا کیفر دهد با گذشت تر و ارجمندتر و بخشنده تر و بزرگوارتر از آن است که روز قیامت نیز کیفرش رساند.

ص :56


1- بحار الأنوار : 67/232/48.
2- الشوری : 30.
3- بحار الأنوار : 81/188/45.
4- بحار الأنوار : 81/ 179/25.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی إذا کانَ مِن أمْرِهِ أن یُکرِمَ عَبدا و له عِندَه ذَنبٌ ابْتَلاهُ بالسُّقْمِ ، فإنْ لَم یَفعَلْ فبِالحاجةِ، فإنْ لَم یَفعَلْ شَدَّدَ علَیه عندَ المَوتِ . و إذا کانَ مِن أمرِهِ أنْ یُهینَ عَبدا و لَه عندَهُ حَسَنةٌ أصَحَّ بَدنَهُ، فإنْ لم یفعلْ وسَّعَ علَیهِ فی مَعیشتِهِ ، فإنْ لَم یَفعلْ هَوّنَ علَیهِ المَوتَ . (1)

بحار الأنوار عن یونسَ بنِ یعقوبَ:سمعتُ جعفرَ بنَ محمّدٍ علیه السلام یقولُ : مَلعونٌ مَلعونٌ کُلُّ بدَنٍ لا یُصابُ فی کلِّ أربعینَ یوما . قلتُ : ملعونٌ؟! قالَ : ملعونٌ . فلَمّا رأی عِظَمَ ذلکَ علَیَّ قالَ لی : یا یُونسُ ، إنّ مِن البَلِیّةِ الخَدْشَةَ و اللَّطْمَةَ و العَثْرَةَ و النَّکْبَةَ و القَفْزَةَ و انْقِطاعَ الشِّسْعِ و أشْباهَ ذلکَ.

یا یُونسُ، إنّ المؤمنَ أکْرَمُ علی اللّهِ تعالی مِن أنْ یَمُرَّ علَیهِ أربَعونَ لا یُمَحِّصُ فیها ذُنوبَهُ ، و لَو بغَمٍ یُصیبُهُ لا یَدری ما وَجهُهُ . و اللّهِ، إنَّ أحَدَکُم لَیَضَعُ الدَّراهِمَ بینَ یدَیهِ فَیَزِنُها فیَجِدُها ناقِصةً فیَغْتَمُّ بذلکَ ثُمّ یَزِنُها فیَجِدُها سَواءً ، فیکونُ ذلکَ حَطّا لبَعضِ ذُنوبِهِ . (2) (3)

امام باقر علیه السلام :هرگاه خداوند متعال بنایش این باشد که بنده ای را گرامی بدارد و آن بنده گناهی کرده باشد او را به بیماری مبتلا می گرداند، اگر چنین نکرد به فقر و نیازمندی دچارش می سازد و اگر این را هم نکرد هنگام جان کندن بر او سخت می گیرد. و اگر بنایش این باشد که بنده ای را خوار و بی مقدار سازد و او کاری نیک نزد خدا داشته باشد، تن سالم به او می دهد، اگر چنین نکرد زندگی اش را فراخ می گرداند و اگر این را هم نکرد مرگ را بر او آسان می سازد.

بحار الأنوار_ به نقل از یونس بن یعقوب _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : ملعون است، ملعون آن بدنی که هر چهل روز بلایی به آن نرسد. عرض کردم: ملعون است؟! فرمود: ملعون است. چون آن حضرت دید این مطلب بر من گران آمده است فرمود: ای یونس! جراحت برداشتن، سیلی خوردن، لغزیدن، گرفتاری ، از جا پریدن، پاره شدن بند کفش و امثال اینها، همه بلاست.

ای یونس! مؤمن نزد خداوند متعال ارجمندتر از آن است که چهل روز بر او بگذرد و خداوند در آن مدّت گناهانش را پاک نکند، گر چه با رسیدن اندوهی به او، که خود نمی داند علّتش چیست. به خدا سوگند، فردی از شما درهمهایش را جلوی خود می گذارد و آنها را وزن می کند و می بیند کم است و غمگین می شود .

دوباره آنها را وزن می کند و می بیند درست است. همین اندوه، برخی گناهان او را فرو می ریزد.

ص :57


1- أعلام الدین : 433.
2- بحار الأنوار : 81/191/49.
3- (انظر) الذنب : باب 1391. الحدود : باب 751.

413 - البَلاءُ عَلامَةُ مَحَبَّةِ اللَّهِ سُبحانَهُ
413 - بلا ، نشانه محبّت خداوند سبحان

بحار الأنوار عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أحَبَّ اللّهُ عبدا ابْتَلاهُ ، فإذا أحَبّهُ اللّهُ الحُبَّ البالِغَ افْتَناهُ . قالوا : و ما افْتِناؤهُ؟ قالَ : لا یَتْرُکُ لهُ مالاً و ولَدا . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی إذا أحَبَّ عبدا غَتَّهُ بالبلاءِ غَتّا و ثَجَّهُ بالبلاءِ ثَجّا ، فإذا دعاهُ قالَ : لَبَّیکَ عبدی ، لَئنْ عَجّلْتُ لکَ ما سَألتَ إنّی علی ذلکَ لَقادرٌ، و لکنِ ادَّخَرْتُ لکَ، فما ادَّخَرتُ لکَ خیرٌ لکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و عندَه سدیرٌ _: إنَّ اللّهَ إذا أحَبَّ عبدا غَتَّهُ بالبلاءِ غَتّا ، و إنّا و إیّاکُم یا سدیرُ لَنُصبِحُ بهِ و نُمْسی . (3)

413

بلا ، نشانه محبّت خداوند سبحان

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، مبتلایش می گرداند و چون فراوان دوستش بدارد او را به فنا می کشاند. عرض کردند: چگونه او را به فنا می کشاند؟ فرمود: مال و فرزندی برایش باقی نمی گذارد.

امام باقر علیه السلام :هرگاه خداوند تبارک و تعالی بنده ای را دوست داشته باشد، او را در غرقاب بلا فرو می برد و باران بلا بر سر او فرو می ریزد و چون او خدا را بخواند، می فرماید: لبّیک بنده من ؛ اگر بخواهم خواسته ات را زود برآورده سازم می توانم، اما آن را برای تو می اندوزم و آنچه برایت بیندوزم، تو را بهتر است.

امام صادق علیه السلام_ در حضور سدیر _فرمود : خداوند هرگاه بنده ای را دوست بدارد او را در بلا غوطه ور می سازد. ای سدیر! ما و شما روز و شبمان را با بلا سپری می کنیم.

ص :58


1- بحار الأنوار : 81/188/45.
2- بحار الأنوار : 81/ 196/ 53.
3- الکافی : 2/253/6.

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ قَوما أو أحبَّ عبدا صَبَّ علَیهِ البلاءَ صَبّا، فلا یَخرُجُ مِن غَمٍّ إلاّ وقَعَ فی غَمٍّ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هرگاه خداوند مردمی یا بنده ای را دوست بدارد بر سر او بلا می ریزد و از غمی به در نمی آید مگر آن که در غمی دیگر فرو می افتد.

414 - البَلاءُ عَلَی قَدرِ الإیمانِ
414 - بلا به اندازه ایمان است

الأمالی للمفید :مِن کلامِ رجُلٍ یُصَبِّرُ علیّا علیه السلام علی قِتالِ أعداءِ اللّهِ بصِفّینَ _ : لا أعلمُ أحَدا أعظَمَ فی اللّهِ عزّ و جلّ اسمُهُ بلاءً و لا أحْسنَ ثوابا مِنکَ ، و لا أرفعَ عندَ اللّهِ مکانا . اصبِرْ یا أخی علی ما أنتَ فیهِ حتّی تَلقی الحَبیبَ، فقَد رأیتَ أصحابَنا ما لَقُوا بالأمسِ من بَنی إسرائیلَ ، نَشَروهُم بالمَناشِیرِ و حَملُوهُم علی الخَشَبِ .........

قالَ علیه السلام : هذا شَمعونُ وصیُّ عیسی ، بَعثَهُ اللّهُ یُصَبِّرُنی علی قِتالِ أعدائِهِ . (3)

الکافی عنِ الإمامِ الباقر علیه السلام :إنَّما یُبتلی المؤمنُ فی الدُّنیا علی قَدْرِ دِینِهِ _ أو قالَ: _ علی حَسَبِ دِینِهِ . (4)

414

بلا به اندازه ایمان است

الأمالی للمفید :_ مردی که علی علیه السلام را در صفّین به پایداری در پیکار با دشمنان خدا تشویق می کرد در سخنانش گفت _: کسی را سراغ ندارم که در راه خدا بلا کش تر از تو و ثواب و منزلتش نزد خدا بیشتر از تو باشد. برادرم! به کار و راه خود ادامه بده تا به دیدار دوست بشتابی. هر آینه، یارانمان را دیدم که دیروز از بنی اسرائیل چه ها دیدند. آنان را با ارّه قطعه قطعه کردند و بر دار آویختند ......... .

امام علیه السلام فرمود: این شخص شمعون، وصیّ عیسی است؛ خداوند او را برانگیخته است تا مرا در پیکار با دشمنان خدا به پایداری فرا خواند.

الکافی :امام باقر علیه السلام فرمود : مؤمن در دنیا به اندازه دین داری اش مبتلا می شود . یا فرمود : بر حسب دین داری اش .

ص :59


1- بحار الأنوار : 82/ 148/ 32.
2- (انظر) المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام) : باب 689. أولیاء اللّه : باب 4171.
3- الأمالی للمفید : 105/5.
4- الکافی : 2/253/9.

عنه علیه السلام :کُلَّما ازْدادَ العبدُ إیمانا ازْدادَ ضِیقا فی مَعیشَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ عندَ ما قالَ لَه رجلٌ: و اللّهِ ، إنّی لاَُحِبُّکُم أهلَ البیتِ _: فاتّخِذْ للبلاءِ جِلْبابا ، فو اللّهِ إنَّهُ لَأسْرَعُ إلَینا و إلی شِیعتِنا مِن السَّیلِ فی الوادِی ، و بنا یَبدأ البلاءُ ثُمّ بِکُم ، و بنا یَبدأ الرَّخاءُ ثُمّ بِکُم . (2)

عنه علیه السلام :یُبتلی المرءُ علی قَ_دْرِ حُبِّهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما المؤمنُ بمنزِلَةِ کَفّةِ المِیزانِ : کُلّما زِیدَ فی إیمانِهِ زِیدَ فی بلائِهِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی کتابِ علیٍّ علیه السلام _: إنّما یُبتلی المؤمنُ علی قَدْرِ أعمالِهِ الحَسَنةِ ، فمَن صَحَّ دینُهُ و حَسُنَ عملُهُ اشْتدَّ بلاؤهُ ، و ذلکَ أنَّ اللّهَ عزّ و جلّ لَم یَجعلِ الدُّنیا ثوابا لمؤمنٍ ، و لا عُقوبةً لکافرٍ، و مَن سَخُفَ دِینُهُ و ضَعُفَ عملُهُ قلَّ بلاؤهُ . (5)

عنه علیه السلام :و إنْ کانَ النّبیُّ مِن الأنبیاءِ لَیأتی قَومَهُ فیقومُ فیهِم ، یأمرُهُم بطاعةِ اللّه و یَدْعوهُم إلی توحیدِ اللّهِ و ما معَهُ مَبِیتُ لَیلةٍ ، فما یَترکُونَهُ یَفرَغُ مِن کلامِهِ و لا یَستَمِعونَ إلَیهِ حتّی یَقتُلوهُ ، و إنّما یَبْتَلی اللّهُ تبارکَ و تعالی عِبادَهُ علی قَدْرِ مَنازِلِ_هِم عِندَهُ . (6)

امام باقر علیه السلام :هر چه بر ایمان بنده افزوده شود زندگی او سخت تر و تنگتر می شود.

امام باقر علیه السلام_ به مردی که به امام علیه السلام عرض کرد: به خدا قسم من شما خاندان را دوست دارم _فرمود : پس، بلا را ردای خود گردان؛ زیرا سوگند به خدا که بلا به سوی ما و شیعیان ما شتابنده تر از سیل در درّه است. بلا و گرفتاری از ما آغاز می شود، سپس به شما می رسد و آسایش از ما آغاز می گردد، آن گاه به شما می رسد.

امام باقر علیه السلام :انسان به اندازه محبّتش [نسبت به خدا] بلا می بیند.

امام صادق علیه السلام :مؤمن مانند کفّه ترازوست: هر چه بر ایمانش افزوده شود بلا و گرفتاری اش فزونی می گیرد.

امام صادق علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام آمده است: همانا مؤمن به اندازه کارهای نیکش بلا می بیند . پس، هر که دینش درست و کردارش نیکو باشد بلایش سخت است؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ دنیا را پاداش مؤمن و کیفر کافر قرار نداده است. و هر که دینش سست و کردارش ضعیف باشد بلایش اندک است.

امام صادق علیه السلام :پیامبری از پیامبران در میان قوم خود ظهور می کرد و آنان را به فرمانبری از خدا فرمان می داد و به یکتا پرستی فرا می خواند و سر پناهی که شب را در آن بگذراند نداشت. پس نمی گذاشتند سخنش را تمام کند و حرفهایش را نشنیده او را می کشتند. راستی که خداوند تبارک و تعالی بندگان خود را به فراخورِ منزلتی که نزد او دارند، مبتلا می کند.

ص :60


1- جامع الأخبار : 314/874 .
2- بحار الأنوار: 67/238/55.
3- بحار الأنوار: 67/236/54 .
4- . بحار الأنوار:67/210/13.
5- بحار الأنوار : 67/222/29.
6- الأمالی للمفید : 39/6.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ کَفَّتَیِ المِیزانِ : کلّما زِیدَ فی إیمانِهِ زِیدَ فی بلائِهِ ، لِیَلْقی اللّهَ عزّ و جلّ و لا خَطیئةَ لَه . (1)

امام کاظم علیه السلام :مؤمن به دو کفّه ترازو می ماند که هر چه بر ایمان او افزوده شود بلایش فزونی می گیرد تا خداوند عزّ و جلّ را بدون گناه، دیدار کند.

415 - البَلاءُ وَالتَّکامُلُ
415 - بلا و رسیدن به کمال

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ البلاءَ لِلظّالمِ أدَبٌ ، و للمؤمنِ امْتِحانٌ ، و للأنبیاءِ دَرَجةٌ . (2)

الکافی :لمّا حُمِلَ علیُّ بنُ الحسینِ -صلّی اللّه علیهما- إلی یزیدَ بنِ معاویةَ فاُوقِفَ بین یدَیهِ ، قالَ یزیدُ لعنهُ اللّهُ : «و ما أصابکم مِن مصیبةٍ فبما کسبتْ أیدیکم» ! (3) فقالَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام: لَیستْ هذهِ الآیةُ فِینا ، إنّ فِینا قولَ اللّهِ عزّ و جلّ: «ما أصابَ مِن مصیبةٍ فی الأرضِ و لا فی أنفسِکُم إلاّ فی کتابٍ من قبلِ أن نَبْرَأها» (4) . (5)

415

بلا و رسیدن به کمال

امام علی علیه السلام :بلا برای ستمگر تأدیب است و برای مؤمن امتحان و برای پیامبران درجه.

الکافی :هنگامی که امام زین العابدین علیه السلام را نزد یزید بردند و در برابر او نگه داشتند، یزید _ که لعنت خدا بر او باد _ این آیه را خواند: «هر مصیبتی به شما می رسد دستاورد خود شماست». امام زین العابدین علیه السلام فرمود: این آیه درباره ما نیست، بلکه این سخن خداوند عزّ و جلّ درباره ماست که: «هیچ مصیبتی به مال یا جانتان نمی رسد، مگر پیش از آفرینش آن مکتوب شده است».

ص :61


1- بحار الأنوار : 67/243/82.
2- بحار الأنوار : 67/235/54.
3- الشوری : 30.
4- الحدید : 22.
5- الکافی : 2/450/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن قولِ اللّهِ : «و ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدکم» : أ رأیتَ ما أصابَ علیّا و أهلَ بیتِه: هُو بِما کَسَبَتْ أیدیهِم ، و هُم أهلُ طهارةٍ مَعصومونَ؟ قالَ _: إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَتوبُ إلی اللّهِ و یَستَغفِرُهُ فی کُلِّ یومٍ و لَیلةٍ مِائةَ مَرّةٍ من غیرِ ذَنبٍ ، إنّ اللّهَ یَخُصُّ أوْلِیاءهُ بالمَصائبِ لِیأجُرَهُم علَیها مِن غیرِ ذَنبٍ . (1)

بحار الأنوار :_ فی دعاءِ النُّدْبَةِ _: اللَّهُمَّ لکَ الحَمدُ علی ما جَری بهِ قَضاؤکَ فی أولیائِکَ الّذینَ اسْتَخلَصتَهُم لنفسِکَ و دِینِکَ، إذ اخْتَرْتَ لَهُم جَزیلَ ما عِندکَ مِن النَّعیمِ المُقیمِ ، الّذی لا زَوالَ لَهُ و لا اضْمِحْلالَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از آیه «هر مصیبتی به شما می رسد دستاورد خود شماست» _فرمود : آیا می پنداری آنچه بر سر علی و خاندان او آمد، دستاورد خودشان بود؟ در حالی که آنان پاک و معصوم بودند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بی آن که گناهی کرده باشد، در شبانه روز یکصد بار به درگاه خدا توبه و استغفار می کرد. خداوند اولیای خود را بی آن که گناهی کرده باشند، به مصیبت ها گرفتار می سازد تا بدین وسیله پاداششان دهد.

بحار الأنوار:_ در دعای ندبه آمده است _: خدایا! تو را می ستاییم برای آنچه بر اولیای خود، همانان که برای خود و دینت برگزیده ای، مقدّر کرده ای؛ چون نعمت فراوان و پایداری ]در برابر بلاها [برایشان فراهم آورده ای؛ نعمتی که زوال و نابودی نمی پذیرد.

416 - البَلاءُ یوجِبُ حُبَّ لِقاءِ اللَّهِ سُبحانَهُ
416 - بلا، مایه شوق به دیدار خداوند سبحان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :هَبطَ إلَیَّ جَبرئیلُ علیه السلام فی أحْسَنِ صُورةٍ فقالَ : یا محمّدُ ، الحقُّ یُقْرِئُکَ السَّلامَ و یقولُ لکَ : إنّی أوحَیْتُ إلی الدُّنیا أنْ تَمَرَّری و تَکَدَّری و تَضَیَّقی و تَشَدَّدی علی أوْلِیائی حتّی یُحِبّوا لِقائی ، و تَیَسَّری و تَسَهَّلی و تَطَیَّبی لأعْدائی حتّی یُبْغِضوا لِقائی ، فإنّی جَعَلتُ الدُّنیا سِجْنا لأوْلِیائی و جَنّةً لأعْدائی . (4)

416

بلا، مایه شوق به دیدار خداوند سبحان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل علیه السلام در نیکوترین چهره بر من فرود آمد و گفت: ای محمّد! حق، تو را درود می فرستد و می فرماید: من به دنیا وحی کردم که برای اولیا و دوستان من تلخ و ناگوار و تنگ و سخت باش، تا مشتاق دیدار من شوند و برای دشمنان من آسان و سهل و گوارا باش تا دیدار مرا ناخوش دارند؛ زیرا من دنیا را زندانِ دوستان خود و بهشتِ دشمنانم قرار دادم.

ص :62


1- بحار الأنوار : 81/180/26.
2- بحار الأنوار : 102/104.
3- (انظر) عنوان 466 «الکمال».
4- بحار الأنوار: 81/194/52.

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : یا دُنیا ، تَمَرَّری علی عَبدیَ المؤمِن بأنواعِ البلاءِ ، و ضَیِّقی علَیهِ فی معیشتِهِ ، و لا تَحْلَولِی فیَرکُنَ إلیکِ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: ای دنیا! با بلاهای گوناگون به کام بنده مؤمن من تلخ شو و زندگی را بر او تنگ گیر و به کامش شیرین میا تا] مبادا ] به تو میل کند.

417 - الدَّرَجاتُ الَّتی یَبلُغُهَا العَبدُ بِالبَلاءِ
417 - درجاتی که بنده با بلا به آنها می رسد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ الرّجُل لَیکونُ لَه الدَّرَجةُ عندَ اللّهِ لا یَبلُغُها بعملِهِ ، حتّی یُبْتَلی ببلاءٍ فی جِسمِهِ فیَبلُغَها بذلکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ العبدَ لَتکونُ لَه المَنزِلةُ من الجنّةِ فلا یَبلُغُها بشَیءٍ مِن البلاءِ حتّی یُدرِکَهُ المَوتُ ، و لم یَبلُغْ تلکَ الدَّرَجةَ فیُشَدَّدَ علَیهِ عندَ المَوتُ فیَبلُغُها . (4)

417

درجاتی که بنده با بلا به آنها می رسد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای آدمی نزد خداوند درجه ای است که او با عمل خود بدان نمی رسد، مگر آن که بدنش به بلایی گرفتار شود و بدین وسیله، به آن درجه دست یابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای بنده در بهشت جایگاهی است که به وسیله هیچ بلایی به آن دست نمی یابد، تا مرگش در رسد و هنگام مرگ بر او سخت گرفته شود تا به آن جایگاه دست یابد.

ص :63


1- . التمحیص: 49/81.
2- (انظر) اللِّقاء : باب 3522 ، 3523 . الدُّنیا : باب 1247.
3- الدعوات : 172/483.
4- بحار الأنوار: 82/167/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ فی الجَنّةِ مَنزِلةً لا یَبلُغُها عبدٌ إلاّ بالابْتِلاءِ فی جَسدِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّه لَیکونُ لِلعبدِ مَنزِلةٌ عند اللّهِ فما یَنالُها إلاّ بإحْدی خَصْلتَینِ : إمّا بذَهابِ مالِهِ أو ببَلِیّةٍ فی جَسدِهِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :همانا در بهشت منزلتی است که هیچ بنده ای بدان نمی رسد مگر با بلایی که [در دنیا] به بدنش می رسد.

امام صادق علیه السلام :بنده را نزد خداوند منزلتی است که بدان نمی رسد مگر با یکی از این دو: یا با از بین رفتن دارایی اش، یا با رسیدن بلایی به جسمش.

418 - ذَمُّ حُبِّ البَلاءِ
418 - نکوهش بلاخواهی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ و قد سُئلَ عن شیءٍ یُروی عن أبی ذَرٍّ رحمه الله أنَّهُ قالَ:ثلاثةٌ یُبغِضُها النّاسُ و أنا اُحِبُّها : اُحِبُّ المَوتَ ، و اُحِبُّ الفَقرَ ، و اُحِبُّ البلاَء _ : هذا لیسَ علی ما یَرْوونَ ، إنّما عنی : المَوتُ فی طاعةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیَّ مِن الحیاةِ فی مَعصیةِ اللّهِ ، و الفَقرُ فی طاعةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیّ مِن الغِنی فی مَعصیةِ اللّهِ ، و البلاءُ فی طاعةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیّ مِن الصِّحّةِ فی مَعصیةِ اللّهِ . (4)

(5)

418

نکوهش بلا خواهی

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که به ایشان عرض شد: از ابوذر رحمه الله نقل می شود که گفته است: مردم از سه چیز بدشان می آید ولی من آنها را دوست دارم: مرگ را دوست دارم، فقر را دوست دارم، بلا را دوست دارم _فرمود : این برداشت آنها درست نیست، بلکه منظور ابوذر این بوده است که مرگ در راه طاعت خدا را خوشتر دارم از زندگی آلوده به معصیت خدا و فقر در راه طاعت خدا را دوست تر دارم تا ثروت با نافرمانی خدا و بلا و سختی دیدن در راه طاعت خدا برایم خوشایندتر است از سلامت و عافیت در معصیت خدا.

ص :64


1- . بحار الأنوار: 67/212/16.
2- الکافی: 2 / 257 / 23.
3- (انظر) الجنّة : باب 564.
4- . بحار الأنوار: 81/173/9.
5- (انظر) الإیمان : باب 269 . العافیة : باب 2727.

419 - المُؤمِنُ فِی البَلاءِ
419 - حالت مؤمن هنگام بلا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصفِ المؤمنین _: نَزلَتْ أنفسُهُم مِنهُم فی البلاءِ کما نَزلَتْ فی الرَّخاءِ . (1)

(2)

419

حالت مؤمن هنگام بلا

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمنان _فرمود : در سختیها همان گونه اند که در خوشیها.

420 - ابتِلاءُ المُؤمِنِ خَیرٌ لَهُ
420 - دچار شدن مؤمن به بلا ، به سود اوست

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما اُبالی أصْبَحتُ فَقیرا أو مَریضا أو غَنِیّا؛ لأنَّ اللّهَ یقولُ : لا أفْعَلُ بالمؤمنِ إلاّ ما هُو خَیرٌ لَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فیما أوحی اللّهُ تعالی إلی موسی علیه السلام _: ما خَلَقتُ خَلْقا أحَبَّ إلَیَّ مِن عَبدیَ المؤمنِ ، فإنّی إنّما أبْتَلِیهِ لِمَا هُو خَیرٌ لَهُ ، و اُعافِیهِ لِما هُو خیرٌ لَهُ ، و أزْوِی عَنهُ لِما هُو خَیرٌ لَهُ ، و أنا أعلَمُ بما یَصلُحُ علَیهِ عبدی ، فلْیَصْبِرْ علی بلائی ، و لْیَشکُرْ نَعْمائی ، و لْیَرْضَ بقَضائی ، أکتُبْهُ فی الصِّدِّیقینَ عِندی . (4)

(5)

420

دچار شدن مؤمن به بلا ، به سود اوست

امام باقر علیه السلام :مرا چه باک که فقیر باشم یا بیمار و یا ثروتمند؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: من با مؤمن کاری نمی کنم، مگر آنچه را که برایش بهتر است.

امام صادق علیه السلام :_ از جمله چیزهایی که خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی کرد ، این بود که _: آفریده ای نیافریده ام که نزد من محبوب تر از بنده مؤمنم باشد. او را مبتلا می سازم چون برایش بهتر است؛ به او عافیت می بخشم چون برایش بهتر است، از او می گیرم و محرومش می سازم چون برایش بهتر است. من بهتر می دانم که چه چیز بنده مرا اصلاح می کند؛ پس باید که بر بلای من صبور باشد و از نعمتهایم سپاسگزار و از حکم و قضای من خشنود تا او را در شمار بندگان صدّیق خود بنویسم.

ص :65


1- بحار الأنوار : 78/23/89.
2- (انظر) عنوان 67 «الجزع».
3- . التمحیص : 57 / 114.
4- بحار الأنوار : 72/331/14.
5- (انظر) القضاء و القدر : باب 3298.

421 - أشَدُّ ما ابتُلِیَ بِهِ العِبادُ
421 - سخت ترین آزمایش بندگان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :م_ا ابْتَلی اللّهُ أحَ_دا بمِثلِ الإمْلاءِ لَهُ . (1)

بحار الأنوار عن الإمام علیّ علیه السلام :ما ابْتُلِی المؤمنُ بشَیءٍ هُو أشَدُّ علَیهِ من خِصالٍ ثلاثٍ یُحْرَمُها. قیلَ: و ما هُنَّ؟ قالَ:المُواساةُ فی ذاتِ یَدِهِ ، و الإنْصافُ مِن نَفسِهِ ، و ذِکرُ اللّهِ کثیرا . أمَا إنّی لا أقولُ لکُم: سبحانَ اللّه و الحمدُ للّه ، و لکنْ ذِکرُ اللّهِ عند ما أحَلَّ لَهُ ، و ذِکْرُ اللّهِ عند ما حَرَّمَ علَیهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما بَلا اللّهُ العِبادَ بشَیءٍ أشَدَّ علَیهِم مِن إخْراجِ الدِّرْهَمِ . (3)

(4)

421

سخت ترین آزمایش بندگان

امام علی علیه السلام :خداوند هیچ کس را به چیزی همچون مهلت دادن به او نیازموده است.

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : سخت ترین بلا برای مؤمن محروم شدن از سه خصلت است. عرض شد: آن سه کدامند؟ فرمود: کمک مالی [به برادران خود] ، انصاف داشتن و یاد خدا در همه حال. مقصودم به زبان آوردن «سبحان اللّه » و «الحمد للّه » نیست؛ بلکه منظورم به یاد خدا بودن در مواردی است که خداوند برایش حلال و یا حرام کرده است.

امام صادق علیه السلام :خداوند بندگان را به چیزی سخت تر از بذل مال نیازموده است.

422 - أشَدُّ البَلایا
422 - سخت ترین بلاها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ أخَذَ مِیثاقَ المؤمنِ علی بلایا أربَعٍ ، أشَدُّها علَیهِ :مؤمنٌ یقولُ بقَولِهِ یَحسِدُهُ، أو منافقٌ یَقْفو أثَرَهُ، أو شَیطانٌ یُغوِیهِ، أو کافرٌ یری جِهادَهُ، فما بَقاءُ المؤمنِ بعدَ هذا؟! (5)

422

سخت ترین بلاها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از مؤمن بر چهار بلا پیمان گرفته است: سخت ترین آنها برای او، وجود مؤمنی است که هم عقیده او باشد و با این حال بر وی حسادت ورزد ، یا منافقی که ردّ پای او را دنبال کند، (6) یا شیطانی که در صدد گمراه کردنش باشد، یا کافری که جهاد کردن با وی را بر خود لازم بداند [زیرا در این صورت آن کافر به هر طریقی سعی می کند به او آسیب برساند] ؛ حال با این همه بلا، بقای مؤمن چگونه [ممکن ]است؟!

ص :66


1- بحار الأنوار: 73/383/8.
2- . بحار الأنوار : 78/44/40.
3- الخصال : 8/27.
4- (انظر) الفتنة : باب 3106.
5- . بحار الأنوار : 68/216/6.
6- در معنای این عبارت دو احتمال داده شده است: 1 _ منافقانه از مؤمن پیروی کند. 2 _ در صدد عیبجویی و پیدا کردن عیب و ایراد از مؤمن باشد که این احتمال قوی تر است _ م.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ مِن البلاءِ الفاقةَ ، و أشدُّ مِن ذلکَ مَرضُ البَدنِ ، و أشدُّ مِن ذلکَ مَرضُ القلبِ . (1)

عنه علیه السلام :أکبَرُ البلاءِ فَقرُ النَّفسِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثٌ مَنِ ابتُلیَ بواحدةٍ مِنهُنَّ تَمنَّی الموتَ : فَقرٌ مُتَتابِعٌ ، و حُرْمَةٌ فاضِحَةٌ ، و عدُوٌّ غالِبٌ . (3)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ مَنِ ابتُلیَ بواحدةٍ منهُنَّ کانَ طائحَ العقلِ : نِعمَةٌ مُوَلِّیةٌ ، و زَوجَةٌ فاسِدةٌ ، و فَجِیعةٌ بِحَبیبٍ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :بینوایی، بلاست و بدتر از بینوایی بیماری تن است و از آن بدتر بیماری دل است.

امام علی علیه السلام :بزرگترین بلا، فقر شخصیت است.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هر کس به یکی از آنها گرفتار شود آرزوی مرگ کند: فقر پیاپی، محرومیت رسوا ، و دشمن چیره.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هر کس به یکی از آنها گرفتار آید پریشان عقل می شود: نعمتِ از دست رفته، همسر بدکار ، و داغ عزیز.

423 - الفَرَجُ عِندَ تَناهِی البَلاءِ
423 - گشایش پس از به اوج رسیدن بلا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أضیَقُ الأمْرِ أدْناهُ مِن الفرَجِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عندَ تَناهِی البلاءِ یکونُ الفرَجُ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا اُضِیفَ البلاءُ إلی البلاءِ کانَ مِنَ البلاءِ عافیةً . (8)

(9)

423

گشایش پس از به اوج رسیدن بلا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گرفته ترین کار، نزدیکترین به گشایش است.

امام علی علیه السلام :با به اوج رسیدن بلا، گشایش حاصل می شود.

امام صادق علیه السلام :هرگاه بلا روی بلا بیاید، از بلا رهایی حاصل می شود.

ص :67


1- الأمالی للطوسی : 146/240.
2- غرر الحکم : 2965.
3- تحف العقول : 318.
4- تحف العقول : 322.
5- (انظر) المصیبة : باب 2299.
6- بحار الأنوار : 77/165/2.
7- بحار الأنوار:78/12/70.
8- تحف العقول : 357.
9- (انظر) الإمامة الخاصة : باب 250.

424 - الدُّعاءُ عِندَ البَلاءِ
424 - دعا به هنگام بلا

الکتاب:

«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ» . (1)

الحدیث:

بحار الأنوار_ فیما أوحی اللّهُ إلی موسی _: یا موسی ......... اتَّخِذْنی جُنّةً للشَّدائدِ و حِصْنا لِمُلِمّاتِ الاُمورِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُلْ عندَ کلِّ شِدّةٍ : «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّهِ العلیِّ العظیمِ» تُکْفَها . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :رأیتُ أبی علیه السلام فی المَنامِ فقالَ : یا بُنَیَّ ، إذا کُنتَ فی شِدّةٍ فأکْثِرْ أنْ تقولَ : «یا رؤوفُ یا رحیمُ»، و الّذی تَراهُ فی المَنامِ کما تَراهُ فی الیَقَظةِ . (4)

(5)

424

دعا به هنگام بلا

قرآن :

«آنان که چون مصیبتی به ایشان در رسد گویند: ما از آنِ خداییم و به سوی او باز می رویم».

حدیث :

بحار الأنوار :از جمله وحی های خداوند به موسی علیه السلام این بود: ای موسی ! ......... مرا در برابر سختیها سپر کن و در مقابل بلاها و مصیبتها دژ خود قرار ده.

امام علی علیه السلام :هنگام هر سختی و مشکلی بگو: «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه العلیّ العظیم»، تو را کفایت می کند.

امام رضا علیه السلام :پدرم را در خواب دیدم فرمود: پسرم! هرگاه در سختی و گرفتاری بودی جمله «یا رؤوف یا رحیم» را فراوان بگو و آنچه در خواب می بینی چنان است که در بیداری می بینی.

425 - الدُّعاءُ عِندَ رُؤیَةِ المُبتَلی
425 - دعا به هنگام دیدن فرد بلا زده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا رأیتُمْ أهلَ البلاءِ فاحمَدوا اللّهَ و لا تُسْمِعوهُم، فإنَّ ذلکَ یَحْزُنُهُم . (6)

425

دعا به هنگام دیدن فرد بلا زده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بلا زدگانی را دیدید خدا را شکر کنید، اما نه چنان که آنها بشنوند ؛ زیرا ناراحت می شوند.

ص :68


1- البقرة : 156.
2- . بحار الأنوار: 84/259/57.
3- بحار الأنوار: 77/270/1.
4- . مُهج الدعوات : 397.
5- (انظر) الدعاء : باب 1201 ، 1202.
6- بحار الأنوار : 71 / 34 / 18 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تقولُ ثلاثَ مرّاتٍ، إذا نَظَرتَ إلی المُبتلی مِن غیرِ أنْ تُسمِعَهُ : الحمدُ للّهِ الّذی عافانی مِمّا ابتلاکَ بهِ و لو شاءَ فعلَ . مَن قالَ ذلکَ لَم یُصِبْهُ ذلکَ البلاءُ أبدا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا رأیتَ الرَّجُلَ قدِ ابْتُلِی و أنْعَمَ اللّهُ علَیکَ فقُلْ : اللّهُ_مَّ إنّ_ی لا أسْخَرُ و لا أفْخَرُ، و لکنْ أحمَدُکَ علی عَظیمِ نَعْم_ائکَ علَ_یَّ . (2)

امام باقر علیه السلام :هرگاه بلا زده ای را دیدی به گونه ای که او نشنود سه بار بگو: سپاس و ستایش خدایی را که به بلای تو گرفتارم نکرد که اگر می خواست می توانست چنین کند. هر کس این جمله را بگوید هرگز به آن بلا دچار نمی گردد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه دیدی مردی به بلایی دچار است و خداوند به تو نعمت ارزانی داشته، بگو: خدایا! مسخره نمی کنم و به خود نمی بالم امّا تو را به سبب نعمتهای بزرگی که به من داده ای سپاس می گویم.

426 - مَن یَجِبُ التَّلَطُّفُ بِهِ
426 - بلا دیده ای که باید برایش دلسوزی کرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کنتَ سَببا لَهُ فی بلائِهِ وَجَبَ علَیکَ التَّلطُّفُ فی عِلاجِ دائِهِ . (3)

426

بلا دیده ای که باید برایش دلسوزی کرد

امام علی علیه السلام :آن کس را که تو سبب گرفتاری و بلایش شده ای، باید برای درمان دردش دلسوزی کنی.

ص :69


1- بحار الأنوار : 71/34/15 .
2- بحار الأنوار : 71/34/17 .
3- غرر الحکم : 9166.

ص :70

53 - البهتان

اشاره

(1)

(2)

ص :71


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشّیعة : 8 / 603 باب 153 «تحریم البهتان علی المؤمن و المؤمنة» . وسائل الشّیعة : 8 / 613 باب 161 «تحریم تهمة المؤمن و سوء الظّنّ به».
2- انظر : عنوان 58 «التُّهمة» . البدعة : باب 334 .

53 - بهتان

427 - البُهتانُ
427 - بهتان

الکتاب:

وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ ما اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانا وَ إِثْما مُبِینا» . (1)

وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْما ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانا وَ إِثْما مُبِینا» . (2)

(3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن بَهَتَ مؤمنا أو مؤمنةً أو قالَ فیهِ ما لیسَ فیهِ أقامَهُ اللّهُ تعالی یومَ القیامةِ علی تَلٍّ مِن نارٍ حتّی یَخرُجَ مِمّا قالَهُ فیهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ فی امری ءٍ مسلمٍ ما لیسَ فیهِ لِیؤذِیَهُ حَبَسهُ اللّهُ فی رَدْغَةِ الخَبالِ یومَ القیامةِ ، حتّی یَقضیَ بینَ النّاسِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا قِحَةَ کالبَهْتِ . (6)

427

بهتان

قرآن :

«و کسانی که مردان مؤمن و زنان مؤمن را بی آن که گناهی کرده باشند می آزارند بهتان و گناه آشکاری را به دوش می کشند».

«و هر که خود خطا یا گناهی کند آن گاه بی گناهی را بدان متّهم سازد هر آینه بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش خود کشیده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان زند یا درباره او چیزی بگوید که از آن مبرّاست خداوند در روز رستاخیز وی را بر تلّی از آتش نگه می دارد تا این که از آنچه درباره او گفته است خارج شود [و آن را اثبات کند].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس، برای آزردن مسلمانی، به او بهتان زند، خداوند روز قیامت وی را در میان لجن زردابه دوزخیان نگه می دارد، تا زمانی که میان مردم داوری کند.

امام علی علیه السلام :هیچ وقاحتی چون بهتان زدن نیست.

ص :72


1- الأحزاب : 58.
2- . النساء : 112.
3- (انظر) الإسراء : 36 ، النور : 12 _ 15 ، الحجرات : 12.
4- بحار الأنوار: 75/194/5.
5- . کنز العمّال : 7925.
6- غرر الحکم : 10455.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن رمی النّاسَ بِما فیهِم رَمَوهُ بِما لیسَ فیهِ . (1)

معانی الأخبار عن ابن أبی یعفور عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :مَن باهَتَ مؤمنا أو مؤمنةً بما لیسَ فیهِما حَبَسهُ اللّهُ عزّ و جلّ یومَ القیامةِ فی طِینةِ خَبالٍ، حتّی یَخرُجَ مِمّا قالَ، قُلتُ و ما طِینةُ خَبالٍ؟ قالَ: صَدیدٌ یَخرُجُ مِن فُروجِ المُومِساتِ ، یَعنی الزَّوانی . (2)

امام زین العابدین علیه السلام :هر کس به مردم عیبی را نسبت دهد که دارند مردم به او عیبی را که ندارد نسبت می دهند.

معانی الأخبار_ به نقل از ابن ابی یعفور _: امام صادق علیه السلام فرمود : هر کس به مرد یا زن مؤمن بهتان زند ، خداوند در روز رستاخیز او را در طینت خبال نگه می دارد ، تا این که از آنچه درباره او گفته است خارج شود. عرض کردم: طینت خبال چیست؟ فرمود: چرک و کثافتی است که از فرْج زنان فاحشه بیرون می آید.

428 - ثقلُ البُهتانُ عَلَی البَری ءِ
428 - سنگینی بهتان زدن به بی گناه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :البُهتانُ علی البَریءِ أعظَمُ مِن السَّماءِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ ناقِلاً عن حکیمٍ _: البُهْتانُ علی البَریءِ أثْقَلُ مِن الجِبالِ الرّاسِیاتِ . (4)

428

سنگینی بهتان زدن به بی گناه

امام علی علیه السلام :بهتان زدن به آدم بی گناه بزرگتر از آسمان است.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از یک حکیم _فرمود : بهتان زدن به آدم بی گناه سنگین تر از کوههای استوار است.

ص :73


1- بحار الأنوار : 78/160/21.
2- معانی الأخبار : 164/1.
3- بحار الأنوار : 78/31/99.
4- بحار الأنوار : 75/194/3 .

ص :74

54 - المباهلة

اشاره

(1)

ص :75


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 21 / 276 باب 32 «المُباهلة و ما ظهر فیها من الدّلائل و المعجزات» . بحار الأنوار : 35 / 257 باب 7 «آیة المُباهلة» .

54 - مباهله

429 - المُباهَلَةُ
429 - مباهله (یکدیگر را نفرین کردن)

الکتاب:

«فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا نَزلتْ آیةُ المُباهَلة: «تعالَوا نَدْعُ أبناءنا و أبناءکم ......... » و أخذَ بیدِ علیٍّ و فاطمةَ و الحسنِ و الحسینِ علیهم السلام _: هؤلاءِ أهْلی . (2)

الدرّ المنثور عن سعدِ بنِ أبی وقّاصٍ قال:لَمّا نَزلتْ هذهِ الآیةُ «قُلْ تعالَوا ندعُ ......... » دعا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علِیّا و فاطمةَ و حسَنا و حُسینا فقالَ : اللّهمَّ هؤلاءِ أهْلی . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :السّاعةُ الّتی تُباهِلُ فیها ما بینَ طُلوعِ الفَجرِ إلی طُلوعِ الشّمسِ . (4)

429

مباهله (یکدیگر را نفرین کردن)

قرآن :

«از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس که درباره او ( عیسی علیه السلام ) با تو مجادله کرد بگو: بیایید تا فراخوانیم پسرانمان و پسرانتان را، زنانمان و زنانتان را، خودمان و خودتان را . آن گاه دعا و زاری کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی آیه مباهله: «بیایید ما فرزندانمان و شما فرزندانتان ......... را حاضر آوریم» نازل شد و پس از آن که دست علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را گرفت _فرمود : اینان خانواده منند.

الدرّ المنثور_ به نقل از سعد بن ابی وقاص _: وقتی آیه «بگو: بیایید تا حاضر آوریم ......... » نازل شد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: بار خدایا! اینان خانواده من هستند.

امام باقر علیه السلام :زمان مباهله، از طلوع فجر تا طلوع خورشید است.

ص :76


1- آل عمران : 61.
2- بحار الأنوار : 21/342/11.
3- الدرّ المنثور : 2/232.
4- الکافی : 2/514/2 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لأبی العبّاسِ فی المُباهَلة _: تُشَبِّکُ أصابِعَکَ فی أصابِعِهِ ثُمَّ تقولُ : «اللّهُمَّ إنْ کانَ فُلانٌ جَحَدَ حقّا و أقَرَّ بباطلٍ فأصِبْهُ بِحُسْبانٍ مِن السَّماءِ أو بِعذابٍ مِن عِندِکَ» و تُلاعِنُهُ سَبعینَ مرّةً . (1)

عنه علیه السلام :إنّ نَصاری نَجْرانَ لَمّا وَفَدوا علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و کانَ سیّدُهُم الأهْتَمَ و العاقِبَ و السَّیّدَ ......... فقالوا : إلی ما تَدْعون ؟ فقالَ : إلی شَهادَةِ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّهُ و أنّی رسولُ اللّهِ و أنّ عیسی عَبدٌ مَخلوقٌ یأکُلُ و یَشْرَبُ و یُحْدِثُ ......... فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فباهِلُونی ، فإنْ کُنتُ صادقا نزلَتِ اللّعنةُ علَیکُم ، و إنْ کنتُ کاذبا اُنزِلَتْ علَیَّ ، فقالوا : أنْصَفْتَ ، فتَواعَدوا للمُباهَلةِ.

فلَمّا رجَعوا إلی مَنازِلهم قالَ رؤساؤهُم ......... : إنْ باهَلَنا بقَومِهِ باهَلْناهُ ، فإنَّهُ لیسَ بِنَبیٍّ ، و إنْ باهَلَنا بأهْلِ بَیتِهِ خاصّةً فلا نُباهِلُهُ ، فإنَّهُ لا یُقْدِمُ علی أهلِ بیتِهِ إلاّ و هُو صادقٌ.

فلَمّا أصبَحوا جاؤُوا إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و معَهُ أمیرُ المؤمنینَ و فاطمةُ و الحسنُ و الحسینُ صلوات اللّه علیهم ......... فَعَرَفوا (2) و قالوا لرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : نُعْطیکَ الرِّضا فَأعْفِنا من المُباهَلة ، فصالَحَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی الجِزیةِ و انْصَرَفُوا . (3)

امام صادق علیه السلام_ به ابو العباس درباره مباهله _فرمود : پنجه ات را در پنجه او می گذاری، آن گاه می گویی: «خدایا ! اگر فلانی حقّی را انکار یا به باطلی اقرار کرده او را به بلایی آسمانی، یا عذابی از جانب خودت گرفتار کن» و هفتاد بار او را نفرین کن.

امام صادق علیه السلام :نصارای نجران به همراه رئیس و نایب و ......... نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند و عرض کردند: ما را به چه دعوت می کنی؟ فرمود: به این که شهادت دهید خدایی جز اللّه نیست و من فرستاده خدایم و عیسی بنده ای مخلوق است که می خورد و می آشامد و صحبت می کند ......... پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پس با من مباهله کنید. اگر من راستگو باشم لعن و نفرین ، شما را می گیرد و اگر دروغگو باشم لعن و نفرین ، مرا می گیرد. گفتند: منصفانه است. آن گاه وعده مباهله گذاشتند.

وقتی به خانه های خود برگشتند بزرگانشان گفتند: اگر با قوم خود به مباهله آمد با او مباهله می کنیم ؛ زیرا در این صورت او پیامبر نیست اما اگر فقط با خانواده اش برای مباهله آمد با او مباهله نمی کنیم؛ چون اگر خانواده اش را به خطر انداخت حتما راست می گوید.

صبح که شد نزد پیامبر خدا آمدند، دیدند آن حضرت ، امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را همراه خود آورده است . آنان متوجّه شدند و به رسول خدا گفتند: با تو توافق می کنیم، ما را از مباهله معاف بدار. پس، رسول خدا بر گرفتن جزیه از آن ها مصالحه کرد و آنان پراکنده شدند و رفتند.

ص :77


1- الکافی : 2/514/4.
2- فی نور الثقلین : 1/347/157 نقلاً عن المصدر: «فَفَرِقوا» بدل «فَعرَفوا».
3- تفسیر القمّی : 1 / 104.

ص :78

55 - البیعة

اشاره

(1)

ص :79


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 67 / 181 باب 10 «البیعة» . کنز العمّال : 1 / 320 _ 333 «فی البیعة» . کنز العمّال : 1 / 100 «أحکام البیعة» . کنز العمّال : 1 / 101 «بیعة النّساء» . کنز العمّال : 1 / 102 «بیعة الرّضوان» .

55 - بیعت

430 - البَیعَةُ
430 - بیعت

الکتاب:

«إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفَی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرا عَظِیما» . (1)

«لَقَدْ رَضِیَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحا قَرِیبا» (2) .

«وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ إِذَا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ» . (3)

الحدیث:

تفسیر القمّی:و نَزلَتْ فی بَیعةِ الرِّضوانِ : «لقد رضِیَ اللّهُ عن الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحا قَرِیبا» و اشْتَرطَ علَیهِم أنْ لا یُنکِروا بعدَ ذلکَ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله شیئا یَفعَلُهُ ، و لا یُخالِفوهُ فی شیءٍ یأمُرُهُم بهِ ، فقالَ اللّهُ عزّ و جلّ بعدَ نُزولِ آیةِ الرِّضوانِ : «إنّ الّذینَ یُبایِعونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ» . (4)

430

بیعت

قرآن :

«آنان که با تو بیعت می کنند جز این نیست که با خدا بیعت می کنند. دست خدا بالای دستهایشان است سپس هر که بیعت را بشکند به زیان خود شکسته است. و هر که بدان بیعت که با خدا بسته است وفادار ماند بزودی او را پاداشی بزرگ دهد».

«هر آینه خدا از مؤمنان آن هنگام که در زیر درخت با تو بیعت کردند خشنود گشت و دانست که در دلهایشان چه می گذرد. پس آرامش بر آنان نازل کرد و به فتحی نزدیک پاداششان داد».

«و چون با خدا پیمان بستید بدان وفا کنید و سوگندهای خود را پس از بستن مشکنید با اینکه خدا را بر خود ضامن قرار داده اید ؛ زیرا خداوند آنچه را انجام می دهید ، می داند».

حدیث :

تفسیر القمّی :آیه «هر آینه خداوند از مؤمنان آن هنگام که در زیر درخت با تو بیعت کردند خشنود گشت و دانست که در دلهایشان چه می گذرد . پس آرامش بر آنان نازل کرد و به فتحی نزدیک پاداششان داد» درباره بیعت رضوان (خشنودی) نازل گشت و با بیعت کنندگان شرط کرد که زان پس از کارهای پیامبر ایراد نگیرند و از فرمانهای او سرپیچی نکنند. خداوند عزّ و جلّ پس از نزول آیه رضوان فرمود: «آنان که با تو بیعت می کنند جز این نیست که با خدا بیعت می کنند».

ص :80


1- الفتح : 10.
2- الفتح : 18.
3- النحل : 91.
4- تفسیر القمّی : 2/315.

صحیح مسلم عن جابر:کُنّا یومَ الحُدَیبِیَةِ ألْفا وأربَعَ مائةٍ ، فَبایَعْناهُ [ صلی الله علیه و آله ]و عُمَرُ آخِذٌ بِیَدِهِ تَحتَ الشَّجرةِ و هِی سَمُرةٌ . بایَعْناهُ علی أنْ لا نَفِرَّ ، و لَم نُبایِعْهُ علی المَوتِ . (1)

صحیح مسلم عن سَلَمةَ بنِ الأکْوَعِ_ و قَد سُئل: علی أیِّ شَیءٍ بایَعْتُم رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ الحُدَیبِیَةِ ؟ _: علی المَوتِ . (2)

کنز العمّال عن سهلَ بنِ سعدٍ:بایَعْتُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله أنا و أبو ذَرٍّ و عُبادَةُ بنُ الصّامتِ و أبو سعیدٍ الخُدریُّ و محمّدُ بنُ مَسلمةَ و سادِسٌ علی أنْ لا تَأخُذَنا فی اللّهِ لَوْمَةُ لائمٍ ، و أمّا السّادِسُ فاسْتَقالَهُ فأقالَهُ . (3)

(4)

صحیح مسلم_ به نقل از جابر _: در روز حدیبیّه ، ما هزار و چهارصد نفر بودیم و با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در حالی که عمر دست ایشان را گرفته بود، زیر درخت سَمُره (5) بیعت کردیم. با پیامبر بر سر این موضوع بیعت کردیم که نگریزیم؛ با او بر سر مرگ بیعت نکردیم.

صحیح مسلم_ به نقل از سلمة بن اکوع ، در پاسخ به این پرسش که در روز حدیبیّه با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر سر چه موضوعی بیعت کردید؟ _: بر سر مرگ.

کنز العمّال_ به نقل از سهل بن سعد _: من و ابوذر و عبادة بن صامت و ابو سعید خدری و محمّد بن مسلمه و نفر ششمی با پیامبر صلی الله علیه و آله بر سر این موضوع بیعت کردیم که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسیم. اما نفر ششم از پیامبر خواست او را از این بیعت معاف دارد و پیامبر هم او را معاف داشت.

ص :81


1- صحیح مسلم : 3/1483/67.
2- صحیح مسلم : 3/1486/80.
3- کنز العمّال : 1516.
4- (انظر) صحیح مسلم : 2 / 1483 باب 18.
5- سَمُر : ام غیلان (مغیلان) ، درخت طلح (درخت موز، درخت خار)، آکاسیای نیلوتیک . (لاروس: مادّه السمر، الطلح) .

431 - بَیعَةُ النِّساءِ
431 - بیعت زنان

الکتاب:

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلَی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئا وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا أمَسُّ أیدی النِّساءِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا فَتحَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مکّةَ بایَعَ الرِّجالُ، ثُمَّ جاء النِّساءُ یُبایِعْنَهُ فأنْزَلَ اللّهُ عزّ و جلّ : «یا أیُّها النبیُّ إِذَا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ» . (3)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عن کیفیّةِ مُماسَحةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله النِّساءَ حینَ بایَعَهُنَّ _: دَعا بمِرْکَنِهِ الَّذی کانَ یتوضّأ فیه فصَبَّ فیهِ ماءً، ثُمّ غَمَسَ یدَهُ الیُمنی، فکُلّما بایَعَ واحِدةً مِنهُنَّ قالَ : اغْمِسی یَدَکِ . (4)

431

بیعت زنان

قرآن :

«ای پیامبر! وقتی زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بیعت کنند که چیزی را شریک خدا نگیرند و دزدی و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و [بچه های حرام زاده] در میان دست و پای خود را با بهتان به شوهر نبندند و در کارهای نیک نافرمانی تو نکنند، با آنها بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده و مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من [برای بیعت] دست زنان را لمس نمی کنم.

امام صادق علیه السلام :زمانی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مکّه را فتح کرد، مردها با او بیعت کردند، سپس زنان برای بیعت آمدند. در این هنگام خداوند آیه «ای پیامبر! وقتی زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بیعت کنند» را نازل فرمود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در هنگام بیعت کردن زنان چگونه با آنان دست بیعت داد _فرمود : فرمان داد تشتی را که در آن وضو می گرفت بیاورند و در آن آب ریخت، آنگاه دست راست خود را در آن فرو برد و با هر زنی که بیعت می کرد می فرمود: دستت را در آب فرو بر.

ص :82


1- الممتحنة : 12.
2- کنز العمّال : 454.
3- الکافی : 5/527/5.
4- الکافی : 5 / 526 / 1 ، و اُنظر أیضا : تفسیر نور الثقلین : 5 / 307 _ 309 ، بحار الأنوار : 67 / 181 باب 10 .

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :کانتْ مُبایَعةُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله النِّساءَ أنْ یَغْمِسَ یَدَهُ فی إناءٍ فیهِ ماءٌ ثُمّ یُخرِجُها ، و تَغمِسَ النِّساءُ بأیْدیهِنَّ فی ذلکَ الإناءِ بالإقْرارِ و الإیمانِ باللّهِ و التّصدیقِ برسولِهِ . (1)

امام جواد علیه السلام :بیعت پیامبر خدا با زنان بدین گونه بود که دستش را در ظرف آبی فرو می برد و بیرون می آورد و زنان نیز با اظهار اقرار و ایمان به خدا و تصدیق پیامبرش دستان خود را در آن فرو می بردند.

432 - نَکثُ البَیعَةِ
432 - بیعت شکنی

الکتاب:

«إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفَی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرا عَظِیما» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یُکلِّمُهُمُ اللّهُ ......... رجُلٌ بایَعَ إماما لا یُبایِعُهُ إلاّ للدُّنیا ، إنْ أعْطاهُ مِنها ما یُریدُ وَفی لَهُ ، و إلاّ کَفَّ . (3)

بحار الأنوار عن الإمام علیّ علیه السلام :إنّ فی النّارِ لَمدینةً یُقالُ لها الحَصِینةُ ، أ فَلا تَسْألونّی ما فِیها ؟ فقیلَ لَهُ : و ما فِیها یا أمیرَ المؤمنینَ؟ قالَ : فیها أیْدی النّاکِثینَ . (4)

432

بیعت شکنی

قرآن :

«آنان که با تو بیعت می کنند جز این نیست که با خدا بیعت می کنند. دست خدا بالای دستهایشان است . پس هر که بیعت را بشکند به زیان خود شکسته است. و هر که بدان پیمان که با خدا بسته است وفادار ماند بزودی او را پاداشی بزرگ دهد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند با سه کس سخن نمی گوید : ......... مردی که تنها برای اغراض دنیوی با امامی بیعت کند. اگر خواسته اش را برآورد به پیمانش وفادار می ماند و اگر بر نیاورد دست می کشد.

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : همانا در دوزخ شهری است به نام حصینه. از من نمی پرسید در آن شهر چیست؟ عرض شد: ای امیر مؤمنان! در آن چیست؟ فرمود: دستهای پیمان شکنان.

ص :83


1- تحف العقول : 457.
2- الفتح : 10.
3- الخصال : 107/70.
4- بحار الأنوار : 67/186/7.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ثلاثٌ مُوبِقاتٌ : نَکْثُ الصَّفْقَةِ، و تَرْکُ السُّنّةِ ، و فِراقُ الجَماعةِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا یَعْدَمُ المرءُ دائرةَ السّوءِ مَعَ نَکْثِ الصَّفْقةِ . (2)

(3)

امام کاظم علیه السلام :سه چیز مایه هلاکت است: شکستن پیمان ، رها کردن سنّت ، و جدا شدن از جماعت.

امام رضا علیه السلام :آدم پیمان شکن از پیشامد بد در امان نیست.

433 - بَیعَةُ المُسلِمینَ لِلإمامِ عَلِیٍ علیه السلام
433 - بیعت مسلمانان با امام علی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنّکم بایَعْتُمونی علی ما بُویِعَ علَیهِ مَن کانَ قَبلی ، و إنّما الخِیارُ إلی النّاسِ قبلَ أنْ یُبایِعوا . (4)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، فإنَّکُم دَعَوتُمونی إلی هذهِ البیعةِ فلَمْ أرُدَّکُم عنها ، ثُمّ بایَعْتُمونی علی الإمارةِ و لَم أسألْکُم إیّاها . (5)

عنه علیه السلام :فبایَعْتُمونی مُختارِینَ ، و بایَعَنی فی أوّلِکُم طَلْحَةُ و الزُّبَیرُ طائِعَینِ . (6)

عنه علیه السلام_ فی جوابِ مَن سأله: علی ما قاتلتَ طَلحةَ و الزُّبیرَ ؟ _: قاتلْتُهُم علی نَقْضِهِم بَیْعَتی و قَتْلِهِم شِیعَتی مِن المؤمنینَ . (7)

433

بیعت مسلمانان با امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام :ای مردم! شما با من بیعت کردید همچنان که با افراد پیش از من بیعت شد، و مردم پیش از آن که بیعت کنند مختار و آزادند [اما بعد از بیعت ملتزم به پیروی و اطاعت از امام هستند].

امام علی علیه السلام :ای مردم! شما بودید که مرا به این بیعت فرا خواندید و من دست رد به سینه شما نزدم، سپس برای فرمانروایی دست بیعت به من دادید، در حالی که من آن را از شما نخواسته بودم.

امام علی علیه السلام :شما ، آزادانه با من بیعت کردید و پیشاپیشِ شما طلحه و زبیر ، با میل خود با من بیعت کردند.

امام علی علیه السلام_ در جواب کسی که پرسیده بود: چرا با طلحه و زبیر جنگیدی؟ _فرمود : چون بیعت با من را شکستند و مؤمنان پیرو مرا کشتند.

ص :84


1- بحار الأنوار : 67/185/3 .
2- بحار الأنوار : 67/186/4.
3- (انظر) عنوان 141 «الخوارج».
4- الإرشاد : 1/243.
5- أنساب الأشراف : 3/235.
6- الإرشاد : 1/245.
7- کنز العمّال : 16/191/44216.

عنه علیه السلام :تَکَأْکَأْتُم علَیَّ تکَأْکُؤَ الإبلِ علی حِیاضِها ؛ حِرْصا علی بَیْعتی . (1)

عنه علیه السلام :دَعُونی و التَمِسوا غَیْری ، فإنّا مُستَقبِلونَ أمْرا لَه وُجوهٌ و ألوانٌ ، لا تَقومُ لَهُ القُلوبُ . (2)

امام علی علیه السلام :از شور و شوق بیعت با من ، مانند شتران تشنه ای که دور آبگیرها جمع می شوند، گرد من جمع شدید.

امام علی علیه السلام :مرا وا گذارید و در پی کسی دیگر روید؛ زیرا ما [در صورت روی کار آمدن ]به استقبال کاری می رویم که چند چهره و رنگارنگ است [چندان که ]دلها در برابرش استوار نمی ماند.

ص :85


1- الإرشاد : 1/260.
2- نهج البلاغة : الخطبة 92.

ص :86

حرف التاء

اشاره

التجارة (بازرگانی)

الإتراف (خوشگذرانی)

التهمة (تهمت)

التوبة (توبه)

ص :87

ص :88

56 - التجارة

اشاره

(1)

(2)

ص :89


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 90 _ 138 «أبواب التّجارات و ال_بُیوع» . وسائل الشیعة : 12 «کتاب التّجارة» . کنز العمّال : 4 / 44 و ص 94 _ 122 و ص 125 _ 201 من «کتاب البیوع» . بحار الأنوار : 5 / 143 باب 5 «الأرزاق و الأسعار» . سنن أبی داوود : 3 / 272 «فی التّسعیر» . التوحید : 388، 389 .
2- انظر : عنوان 107 «الحرفة»، 109 «الحرام»، 123 «الاحتکار»، 186 «الرّزق»، 254 «السّوق»، 389 «الغشّ»، 458 «الکسب»، 499 «المال» . السّؤال (طلب الحاجة) : باب 1716، السّعادة: باب 1802 .

56 - بازرگانی
434 - التِّجارَةُ
434 - تجارت

الکتاب:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَ لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیما» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَعرَّضوا للتِّجاراتِ ، فإنّ لَکُم فیها غِنیً عمّا فی أیْدی النّاسِ ، و إنّ اللّهَ عزّ و جلّ یُحِبُّ المُحتَرِفَ الأمینَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :التِّجارةُ تَزیدُ فی العقلِ . (3)

وسائل الشیعة عن المُعَلّی بنِ خُنَیسٍ :رآنی أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام و قد تَأخَّرتُ عنِ السُّوقِ، فقالَ: اُغْدُ إلی عِزِّکَ . (4)

الکافی عن هِشامِ بنِ أحمرَ :کانَ أبو الحسنِ علیه السلام یقولُ لِمُصادِفٍ : اُغْدُ إلی عِزِّکَ _ یَعنی السُّوقَ _ . (5)

(6)

434

تجارت

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر آن که تجارتی باشد که هر دو طرف بدان رضایت داده باشند و یکدیگر را مکشید. هر آینه خدا با شما مهربان است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :به کارهای تجاری بپردازید که آن شما را از مال دیگران بی نیاز می کند. خداوند عزّ و جلّ پیشه ور درستکار را دوست دارد.

امام صادق علیه السلام :تجارت کردن ، خِرَد را می افزاید.

وسائل الشیعة_ به نقل از معلّی بن خنیس _: امام صادق علیه السلام مرا دید که در رفتن به بازار دیر کرده بودم، فرمود: صبح زود سراغ عزّت خود برو.

الکافی_ به نقل از هشام بن احمر _: امام کاظم علیه السلام به کسی که برخورد می کرد می فرمود: صبح زود به سوی عزّت خود برو. و منظور حضرت بازار بود .

ص :90


1- النساء : 29.
2- وسائل الشیعة : 12/4/6.
3- الکافی : 5/148/2.
4- وسائل الشیعة : 12/3/2.
5- الکافی : 5/149/7.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 2 باب 1.

435 - تَرکُ التِّجارَةِ
435 - رها کردن تجارت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَرْکُ التّجارةِ یَنْقُصُ العقلَ . (1)

عنه علیه السلام_ و قد قالَ لَهُ مُعاذُ بنُ کثیرٍ: إنّی قد أیْسَرتُ، فأدَعُ التِّجارةَ ؟ _: إنّکَ إنْ فَعَلتَ قَلَّ عقلُکَ _ أو نحوه _ . (2)

عنه علیه السلام_ و قد قالَ لَهُ مُعاذُ بنُ کثیرٍ بَیّاعُ الأکْسِیَةِ: إنّی قد هَمَمْتُ أنْ أدَعَ السُّوقَ و فی یَدی شَیءٌ _: إذَنْ یَسْقُطَ رأیُکَ و لا یُسْتعانَ بکَ علی شیءٍ . (3)

وسائل الشیعة عن الإمام الصّادق علیه السلام_ و قد سألَ عن مُعاذٍ بَیّاعِ الکَرابِیسِ ، فقیلَ: تَرَکَ التِّجارةَ _: عَمَلُ الشَّیطانِ ، مَن تَرَکَ التِّجارةَ ذَهبَ ثُلُثا عقلِهِ، أ مَا عَلِمَ أنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَدِمتْ عِیْرٌ مِن الشّامِ فاشْتَری مِنها و اتَّجَرَ فرَبِحَ فیها ما قضی دَینَهُ ؟! (4)

الکافی عن مُعاذ :قال لی أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام یا مُعاذُ ، أ ضَعُفْتَ عنِ التِّجارةِ أو زَهِدتَ فیها؟ قلتُ : ما ضَعُفْتُ عنها و ما زَهِدتُ فیها . قالَ : فما لَکَ ؟ قلتُ: کنّا نَنْتَظِرُ أمْرا، و ذلکَ حینَ قُتِلَ الولیدُ (5) و عندی مالٌ کثیرٌ و هو فی یَدی و لیسَ لأحَدٍ علَیَّ شیءٌ ، و لا أرانی آکُلُهُ حتّی أموتَ ، فقالَ : لا تَتْرُکْها ، فإنَّ تَرْکَها مَذْهَبةٌ للعقلِ ، اسْعَ علی عِیالِکَ ، و إیّاکَ أن یکونَ هُمُ السُّعاةَ علَیکَ . (6)

435

رها کردن تجارت

امام صادق علیه السلام :رها کردن تجارت، خرد را می کاهد.

امام صادق علیه السلام_ وقتی معاذ بن کثیر به آن حضرت عرض کرد _: من توانگر شده ام ، آیا تجارت را رها کنم؟ _ فرمود : اگر این کار را بکنی عقلت کم می شود _ یا چیزی شبیه این جمله _ .

امام صادق علیه السلام _ وقتی معاذ بن کثیرِ جامه فروش به ایشان عرض کرد:من برای خود ثروتی دارم و تصمیم دارم بازار را رها کنم _ فرمود : در این صورت، نظرت از اعتبار می افتد و در هیچ چیز از تو کمک گرفته نمی شود.

وسائل الشیعة :امام صادق علیه السلام _ از کار و بار معاذ کرباس فروش جویا شد، عرض شد: ترک تجارت کرده است _ فرمود: کار شیطان است. کسی که تجارت را رها کند دو سوم عقلش از دست رفته است . مگر نمی داند که کاروانی از شام آمد و پیامبر از آن کالا خرید و با آنها تجارت کرد و سودی برد که با آن وام خود را پرداخت؟!

الکافی_ به نقل از معاذ _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای معاذ! از تجارت ناتوان شده ای یا به آن بی رغبت گشته ای؟ عرض کردم: نه ناتوان شده ام و نه بی رغبت. فرمود: پس تو را چه شده است [که دنبال تجارت و کار نمی روی ]؟ عرض کردم: منتظر چیزی بودیم _ و آن، زمانی بود که ولید کشته شد (7) _ و من ثروت زیادی داشتم و اینک نیز دارم و به هیچ کس هم بدهکار نیستم و فکر هم نمی کنم که تا آخر عمرم تمام شود. حضرت فرمود: تجارت را ترک مکن، که ترک تجارت خرد را می برد؛ خانواده ات را در رفاه و آسایش قرار بده و کاری نکن که آنها برای تو بکوشند.

ص :91


1- الکافی : 5/148/1.
2- الکافی : 5/148/4.
3- الکافی : 5/149/10.
4- وسائل الشیعة : 12/8/10.
5- أنا کنا قد نرجوا انتقال الدولة الیکم بعد انقطاع سلطنة الخلفاء و جمعنا لاجل ذلک ثم بعد قتل الولید رأینا أنها قد انتقلت إلی بنی عباس فانصرفنا عن التجارة إذ عندی مال کثیر (الکافی : 5/ 248) .
6- الکافی : 5/148/6.
7- یعنی منتظر روی کار آمدن شما بودیم. امیدوار بودیم که پس از برچیده شدن بساط خلفا قدرت به شما منتقل گردد و ما برای چنان روزی پول جمع می کردیم ولی بعد از کشته شدن ولید دیدیم که خلافت به بنی عبّاس انتقال یافت و ما هم دست از تجارت برداشتیم ؛ چون ثروت زیادی دارم (به نقل از پاورقی الکافی: 5 / 248) _ م .

436 - التّاجِرُ
436 - تاجر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ طابَ مَکْسَبُهُ : إذا اشْتَری لَم یَعِبْ ، و إذا باعَ لَم یَحْمَدْ، و لا یُدلِّسُ، و فیما بینَ ذلکَ لا یَحْلِفُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن باعَ و اشْتَری فلْیَجْتَنِبْ خَمسَ خِصالٍ، و إلاّ فلا یَبیعَنَّ و لا یَشْتَرِیَنَّ: الرِّبا ، و الحَلْفَ ، و کِتْمانَ العَیبِ ، و الحمدَ إذا باعَ ، و الذَّمَّ إذا اشْتَری . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُخاطِرْ بشَیءٍ رَجاءَ أکْثرَ مِنهُ ، و اطلُبْ فإنَّهُ یأتیکَ ما قُسِّمَ لکَ . (3)

عنه علیه السلام :التّاجرُ الجَبانُ مَحرومٌ ، و التّاجرُ الجَسورُ مَرزوقٌ . (4)

436

تاجر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که چهار امر را رعایت کند درآمدش پاک و حلال است: در موقع خریدِ جنس عیبجویی نکند، در موقع فروش تعریف و تبلیغ نکند، عیب جنس را از مشتری مخفی نسازد، و در خرید و فروش قسم یاد نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که خرید و فروش می کند باید از پنج کار دوری ورزد و گرنه نباید خرید و فروش کند: ربا، سوگند، پوشاندن عیب کالا، تعریف و تبلیغ در موقع فروش و بدگویی از کالا در موقع خرید آن.

امام علی علیه السلام :چیزی را، به امید افزودن آن، به مخاطره مینداز. کسب و کار کن، که آنچه روزی توست به تو می رسد .

امام علی علیه السلام :تاجر ترسو بی روزی است و تاجر بی باک روزی دار.

ص :92


1- . الکافی : 5/153/18.
2- بحار الأنوار:103/95/18.
3- . تحف العقول : 81.
4- کنز العمّال : 9293.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن النّاسِ مَن رِزقُهُ فی التّجارةِ ، و مِنهُم مَن رِزقُهُ فی السَّیف ، و مِنهُم مَن رِزقُهُ فی لِسانِهِ . (1)

امام صادق علیه السلام :بعضی مردم روزیشان در تجارت است، برخی روزیشان در شمشیر است و برخی دیگر روزیشان در زبانشان .

437 - آدابُ التِّجارَةِ
437 - آداب تجارت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا مَعشَر التُّجّارِ ، الفِقْهَ ثُمَّ المَتْجَرَ ، الفِقْهَ ثُمّ المَتْجَرَ، الفِقْهَ ثُمّ المَتْجَرَ . (2)

عنه علیه السلام_ إنّه کانَ یقولُ _: لا یَقْعُدَنَّ فی السُّوقِ إلاّ مَن یَعْقِلُ الشِّراءَ و البَیعَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أرادَ التّجارةَ فلْیَتَفقَّهْ فی دِینِهِ لِیَعلمَ بذلکَ ما یَحِلُّ لَهُ مِمّا یَحْرُمُ علَیهِ ، و مَن لَم یَتَفقّهْ فی دِینِهِ ثُمّ اتّجَرَ تَورَّطَ الشُّبُهاتِ . (4)

عنه علیه السلام :یا مَعشرَ التُّجّارِ ، قَدِّموا الاسْتِخارةَ ، و تَبرَّکوا بالسُّهولةِ ، و اقتَرِبوا مِن المُبْتاعِینَ ، و تَزَیَّنوا بالحِلْمِ ، و تَناهَوا عن الیَمینِ ، و جانِبوا الکَذِبَ ، و تَخافوا (تَجافَوا) عنِ الظُّلْمِ ، و أنْصِفوا المظلومِینَ، و لا تَقْرَبوا الرِّبا، و أوْفُوا الکَیْلَ و المِیزانَ، و لا تَبْخَسوا النّاسَ أشیاءهُم، و لا تَعْثَوا فی الأرضِ مُفسدینَ (5) . (6)

437

آداب تجارت

امام علی علیه السلام :ای جماعت تاجران! نخست احکام [داد و ستد را بیاموزید] سپس تجارت ، نخست احکام سپس تجارت ، نخست احکام سپس تجارت.

امام علی علیه السلام_ همواره _می فرمود : کسی که به کارِ داد و ستد آگاه نیست، نباید وارد بازار شود.

امام صادق علیه السلام :هر کس بخواهد تجارت کند باید احکام دین خود را بیاموزد تا بدین وسیله حلال را از حرام بازشناسند. کسی که احکام دین خود را نیاموزد و تجارت کند در کام شبهات فرو می غلتد.

امام صادق علیه السلام :ای جماعت تاجران! پیش از شروع کسب و کار از خداوند طلب خیر کنید و با آسانگیری در معامله از خداوند برکت جویید، به خریداران نزدیک شوید، به زیور بردباری آراسته شوید، از قسم خوردن بپرهیزید ، از دروغ گفتن دوری کنید، از ستم کردن و اجحاف بترسید، با مظلومان به انصاف و عدالت رفتار کنید و پیرامون ربا نگردید ، و پیمانه و ترازو را کامل کنید و چیزی از حقّ مردم فرو نگذارید و در زمین (جامعه) به فساد مکوشید. (7)

ص :93


1- الکافی : 5/305/5.
2- الکافی : 5/150/1.
3- الکافی : 5/154/23.
4- وسائل الشیعة : 12/283/4.
5- إشارة إلی الآیة 85 من سورة هود.
6- بحار الأنوار : 78 / 54 / 100 ، و انظر وسائل الشیعة : 12 / 284 / 1 .
7- اشاره است به آیه 85 از سوره هود : «وَ یَ_ا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَ الْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ؛ و ای قوم من ! پیمانه و ترازو را به داد ، کامل کنید و چیزی از حقّ مردم فرو نگذارید و در زمین به فساد مکوشید» .

438 - مُبایَعَةُ المُضطَرِّ
438 - معامله با درمانده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یأتی علی النّاسِ زمانٌ عَضوضٌ ، یَعَ_ضُّ المُوسِرُ فیهِ علی ما فی یَدَیهِ و لَم یُؤمَ_رْ بذلکَ ، ق_الَ اللّهُ سبحانَ_هُ: «و لا تَنْسَ_وُا الفَضْلَ بَینَکُم» (1) تَنْهَدُ فیه الأشْرارُ، و تُسْتَذَلُّ الأخْیارُ، و یُبایَعُ المُضْطَرُّونَ ، و قد نهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن بَیْعِ المُضْطَرِّی_نَ . (2)

(3)

438

معامله با درمانده

امام علی علیه السلام :روزگاری بس دشوار و سختگیر بر مردم می آید که در آن توانگر ، آنچه را در دست دارد سخت نگاه دارد ، حال آن که به چنین کاری فرمان داده نشده است. [بلکه ]خداوند سبحان فرموده است: «بخششِ میان خود را فراموش مکنید». در آن روزگار بَدان ارجمندند و نیکان بی مقدار شمرده می شوند. با درماندگان، خرید و فروش می شود، در حالی که پیامبر خدا(صلوات الله علیه و آله) از خرید و فروش با افراد درمانده نهی فرموده است.

439 - إقالَةُ النّادِمِ
439 - پذیرش تقاضای فسخ معامله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أقالَ مسلِما أقالَهُ اللّهُ عَثرتَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أقالَ نادِما أقالَهُ اللّهُ یَومَ القیامةِ . (5)

439

پذیرش تقاضای فسخ معامله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس تقاضای مسلمانی را در فسخ معامله بپذیرد، خداوند لغزش و گناه او را می بخشاید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس تقاضای فسخ کسی را که در معامله پشیمان شده است بپذیرد، خداوند در روز قیامت از او درمی گذرد.

ص :94


1- البقرة : 237.
2- نهج البلاغة : الحکمة 468.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 329 باب 40.
4- سنن أبی داوود : 3/274/3460.
5- کنز العمّال : 9657.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أربَعةٌ یَنْظُرُ اللّهُ عزّ و جلّ إلَیهِم یَومَ القیامةِ : مَن أقالَ نادِما ، أو أغاثَ لَهْفانَ ، أو أعْتَقَ نَسَمةً ، أو زَوّجَ عَزَبا . (1)

عنه علیه السلام :أیُّما مسلِمٍ أقالَ مسلِما بَیعَ نَدامَةٍ أقالَهُ اللّهُ عزّ و جلّ عَثْرتَهُ یَومَ القیامةِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :چهار نفرند که خداوند در روز رستاخیز به آنان توجّه می کند: کسی که تقاضای فسخ معامله را از آن که پشیمان شده بپذیرد، یا اندوه غمزده ای را بزداید، یا بنده ای را آزاد کند، یا بی همسری را همسر دهد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه مسلمانی از معامله پشیمان شود و تقاضای فسخ کند و مسلمان طرف دیگر معامله تقاضای فسخ معامله را بپذیرد، خداوند در روز رستاخیز از لغزشهای او درمی گذرد.

440 - النَّهیُ عَن التَّطفیفِ
440 - نهی از کم فروشی

الکتاب:

«وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ إِذَا کالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ» . (4)

«وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً» . (5)

(6)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا وَزّانُ ، زِنْ و أرْجِحْ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا وَزَنْتُم فأرْجِحوا . (8)

سنن أبی داوود عن سُوَیْدَ بنِ قیسٍ :جَلَبتُ أنا و مَخْرَمةُ العَبْدیُّ بَزّا مِن هَجَرَ ، فأتَیْنا بهِ مَکّةَ ، فجاءنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَمْشی، فساوَمَنا بِسَراویلَ ، فبِعْناهُ ، و ثَمَّ رجُلٌ یَزِنُ بالأجْرِ ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : زِنْ و أرجِحْ . (9)

440

نهی از کم فروشی

قرآن :

«وای بر کم فروشان؛ آنان که چون از مردم پیمانه می ستانند آن را پر می گیرند و هرگاه برای مردم پیمانه یا وزن می کنند از آن می کاهند!».

«چون چیزی را پیمانه می کنید، پیمانه را کامل گردانید و با ترازویی درست وزن کنید که این بهتر و سرانجامش نیکوتر است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ترازو دار! سنگینتر وزن کن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه وزن می کنید سنگینتر وزن کنید.

سنن أبی داوود_ به نقل از سوید بن قیس _: من و مخرمه عبدی از هَجَر پارچه خریده به مکّه آوردیم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزد ما آمد و در حالی که حرکت می کرد بر سر خرید چند شلوار با ما چانه زد و ما آن شلوارها را به آن حضرت فروختیم. در آن جا مردی [ترازودار ]بود که برای وزن کردن ، اجرت می گرفت؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: سنگینتر وزن کن.

ص :95


1- الخصال : 224/55.
2- وسائل الشیعة : 12/287/4.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 286 باب 3 . کنز العمّال : 4 / 90.
4- المطفّفین : 1 - 3.
5- الإسراء : 35.
6- (انظر) الأنعام : 152 ، هود : 84 ، 85 ، الشعراء : 181 _ 183 ، الشوری : 17 ، الرحمن : 7 _ 9.
7- کنز العمّال : 9338.
8- کنز العمّال : 9442.
9- سنن أبی داوود : 3/245/3336.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَرَّ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام علی جاریةٍ قدِ اشْتَرَتْ لَحْما مِن قَصّابٍ و هِی تقولُ : زِدْنی ، فقالَ لَهُ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : زِدْها؛ فإنَّهُ أعظَمُ للبَرَکةِ . (1)

عنه علیه السلام :لا یکونُ الوفاءُ حتّی یُرجَّحَ . (2)

عنه علیه السلام :لا یکونُ الوفاءُ حتّی یَمیلَ المِیزانُ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین رد می شد، دید دختری از قصّاب گوشت خریده و می گوید: سنگینتر بکش. امیر المؤمنین علیه السلام به قصّاب فرمود: بیشترش بده؛ زیرا این کار برکت را می افزاید.

امام صادق علیه السلام :کامل دادن [کالا ]تحقّق نخواهد یافت تا آنگاه که [کفه ترازو ]بچربد.

امام صادق علیه السلام :کامل کشیدن [کالا] وقتی است که کفه ترازو سنگین شود.

441 - کَراهَةُ الأخذِ جُزافاً
441 - کراهت معامله تخمینی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کِیلوا طَعامَکُم ؛ فإنَّ البَرَکةَ فی الطَّعامِ المَکِیلِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِمِسْمَع کردین _: یا أبا سَیّارٍ ، إذا أرادتِ الخادِمةُ أنْ تَعملَ الطَّعامَ فمُرْها فلْتَکِلْهُ ، فإنَّ البَرَکةَ فِیما کِیلَ . (6)

441

کراهت معامله تخمینی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوراک [یعنی گندم، جو، خرما و ......... ]خود را پیمانه کنید، که برکت در خوراک پیمانه شده است.

امام صادق علیه السلام_ به مسمع کردین _فرمود : ای ابو سیّار! زمانی که خادمه ات خواست نان بپزد، دستور بده آن را پیمانه کند؛ زیرا برکت در خوراک پیمانه شده است .

ص :96


1- الکافی : 5/152/8 .
2- الکافی : 5/160/5 .
3- الکافی : 5/159/1.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 290 باب 7.
5- الکافی : 5/167/2.
6- الکافی : 5/167 /3.

(1)

442 - حَثُّ التّاجرِ عَلَی التَّصَدُّقِ
442 - تشویق تاجر و کسبه به صدقه دادن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا مَعشرَ التُّجّارِ ، إنَّ هذا البَیْعَ یَحضُرُهُ اللّغوُ و الحَلفُ ، فَشُوبُوهُ بالصّدَقةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشرَ التُّجّارِ ، إنَّ الشَّیطانَ و الإثمَ یَحضُرانِ البَیعَ، فشُوبوا بَیعَکُم بالصّدَقةِ . (3)

442

تشویق تاجر و کسبه به صدقه دادن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جماعت تاجران! این معاملات [معمولاً ]با سخن لغو و سوگند همراه است، پس آن را با صدقه درآمیزید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه بازرگانان ! در هنگام معامله شیطان و گناه حاضرند، پس بیع خود را با صدقه درآمیزید.

443 - التَّساهُلُ فِی البَیعِ وَالشِّراءِ
443 - آسان گیری در خرید و فروش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :غَفرَ اللّهُ عزّ و جلّ لرجُلٍ کانَ مِن قَبلِکُم ، کان سَهْلاً إذا باعَ ، سَهْلاً إذا اشْتَری ، سَهلاً إذا قَضی ، سَهلاً إذا اقْتَضی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ عبدا سَمْحا إذا باعَ ، سَمْحا إذا اشْتَری، سَمحا إذا قضی، سَمحا إذا اقْتَضی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ سَمْحَ البَیعِ، سَمْحَ الشِّراءِ ، سَمْحَ القَضاءِ . (6)

443

آسان گیری در خرید و فروش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ پیش از شما مردی را آمرزید که در خرید و فروش و پس دادن و پس گرفتن وام سهل و آسان می گرفت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای رحمت کناد بنده ای را که در فروش و خرید و پس دادن وام و پس گرفتن آن آسان گیر باشد!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال کسی را که در خرید و فروش و پس دادن وام گذشت و آسانی نشان دهد دوست می دارد.

ص :97


1- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 323 باب 34.
2- کنز العمّال : 9439.
3- کنز العمّال : 9440.
4- بحار الأنوار : 103/95/17.
5- کنز العمّال : 9453.
6- کنز العمّال : 9426.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِرجُلٍ یُوصیهِ و مَعهُ سِلْعَةٌ یَبیعُها _: سَمِعْتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : السَّماحُ وَجهٌ مِن الرِّباحِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به مردی که مشغول فروختن کالایی بود _فرمود : از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: گذشت و آسان گیری نوعی سود است.

444 - استِحبابُ المُماکَسَةِ وَالتَّحَفُّظِ مِنَ الغَبنِ
444 - استحباب چانه زنی و پیشگیری از زیان دیدن

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ماکِسِ المُشْتَری ، فإنَّهُ أطیَبُ للنّفْسِ و إنْ أعطی الجَزیلَ ، فإنّ المَغبونَ فی بَیعِهِ و شِرائِهِ غیرُ مَحمودٍ و لا مَأجورٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد قالَ لَهُ أبو حنیفةَ: عَجِبَ النّاسُ مِنکَ أمسِ و أنتَ بِعرَفَةَ تُماکِسُ بِبُدْنِکَ أشدَّ مِکاسا یکونُ _: و ما للّهِ مِن الرِّضا أنْ اُغْبَنَ فی مالی ؟! (4)

(5)

444

استحباب چانه زنی و پیشگیری از زیان دیدن

امام باقر علیه السلام :به خریدار اجازه دهید چانه بزند؛ زیرا اگر زیاد هم پول بدهد ، چانه زدن موجب آرامش و رضایت خاطر بیشترش می شود؛ چه، کسی که در خرید و فروشش مغبون شود نه کسی او را می ستاید و نه مأجور است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ ابو حنیفه وقتی به ایشان عرض کرد: دیروز مردم از آن همه چانه زدن شما در عرفه بر سر خرید شتران قربانی تعجّب کردند _فرمود : خدا راضی نیست که زیان مالی ببینم. (6)

ص :98


1- وسائل الشیعة : 12/288/4.
2- (انظر) کنز العمّال : 4 / 44. وسائل الشیعة : 12/287 باب 4 و ص331 باب 42.
3- وسائل الشیعة : 12/335/2.
4- الکافی : 4/546/30.
5- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 335 باب 45. عنوان 384 «الغبن».
6- با عنایت به روایات باب بعدی که دلالت دارند بر این که چانه زدن برای قربانی و نیازهای حج مکروه است معلوم می شود که در این موردِ خاص ، چانه زدن لازم بوده مانند این که غبنِ محتملْ فاحش بوده است.

445 - ما تُکرَهُ المُماکَسَةُ فِیهِ
445 - مواردی که چانه زدن در آن ها مکروه است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، لا تُماکِسْ فی أربَعةِ أشیاءَ : فی شِراءِ الاُضْحِیّةِ ، و الکفَنِ ، و النَّسَمةِ ، و الکَرْیِ إلی مَکّةَ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ إنَّ_هُ کانَ یق_ولُ لِقَهْرَمانِ_هِ _: إذا أرَدتَ أنْ تَشْتریَ لی مِن حَوائجِ الحَجِّ شیئا فاشْتَرِ و لا تُماکِسْ . (2)

445

مواردی که چانه زدن در آن ها مکروه است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! در چهار چیز چانه نزن: در خرید قربانی،کفن،بَرده، و کرایه برای مکّه .

امام زین العابدین علیه السلام_ به پیشکار خود _می فرمود: هر گاه خواستی از ما یحتاج حج چیزی برای من بخری، خریداری کن و چانه مزن.

446 - التَّسویَةُ بَینَ المُماکِسِ وغَیرِهِ
446 - فرق نگذاشتن میان کسی که چانه می زند و کسی که چانه نمی زند

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی رجُلٍ عِندَهُ بَیْعٌ ، فَسَعّرَهُ سِعْرا مَعلوما ، فمَنْ سَکَتَ عنهُ مِمّنْ یَشْتری مِنهُ باعَهُ بذلکَ السِّعْرِ ، و مَن ماکَسَهُ و أبی أنْ یَبْتاعَ مِنهُ زادَهُ _: لو کانَ یَزیدُ الرَّجُلَینِ و الثَّلاثةَ لم یَکُنْ بذلکَ بَأسٌ ، فأمَّا أنْ یَفعَلَهُ بمَن أبی علَیهِ و کایَسَهُ و یَمْنَعَهُ مِمَّن لَم یَفْعَلْ ذلک فلا یُعْجِبُنی إلاّ أنْ یَبیعَهُ بَیْعا واحِدا . (3)

446

فرق نگذاشتن میان کسی که چانه می زند و کسی که چانه نمی زند

امام صادق علیه السلام_ درباره مردی که کالایی دارد و قیمت مشخصی روی آن می گذارد و سپس همان قیمت را به خریداری که چانه نمی زند اعلام می کند ولی به کسی که چانه می زند و حاضر نیست کالا را با همان قیمت از او بخرد بهای بیشتری را اعلام می کند _فرمود : اگر به دو یا سه نفر قیمت بیشتری اعلام کند، اشکالی ندارد اما این که با هر کسی که حاضر نیست به آن قیمت مشخص شده بخرد و خواهان کمتر از آن قیمت [یعنی تخفیف ]است این کار را بکند و با کسی که چانه نمی زند چنین نکند، خوشایند من نیست بلکه باید آن کالا را به یک قیمت بفروشد.

447 - رِبحُ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ
447 - سود گرفتن مؤمن از مؤمن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رِبْحُ المؤمنِ رِبا . (4)

447

سود گرفتن مؤمن از مؤمن

امام صادق علیه السلام :سود گرفتن از مؤمن رباست.

ص :99


1- الخصال : 245/103.
2- وسائل الشیعة : 12/336/1.
3- الکافی : 5/152/10.
4- وسائل الشیعة : 12/294/5.

عنه علیه السلام :رِبْحُ المؤمنِ علی المؤمنِ رِبا ، إلاّ أنْ یَشْتریَ بأکْثَرَ مِن مائةِ دِرْهَمٍ فاربَحْ علَیهِ قُوتَ یَومِکَ ، أو یَشْتَرِیَهُ للتِّجارةِ فارْبَحُوا علَیهِم و ارْفُقوا بهِم . (1)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الخَبَرِ الّذی رُویَ أنّ رِبْحَ المؤمنِ علی المؤمنِ رِبا ، ما هُو ؟ _: ذاکَ إذا ظَهرَ الحقُّ و قامَ قائمُنا أهلَ البیتِ ، فأمّا الیومَ فلا بأسَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :سود گرفتن مؤمن از مؤمن رباست، مگر این که جنسی را به بیشتر از صد درهم بخرد در این صورت به اندازه خوراک روزانه ات روی قیمت آن بکش. یا این که برای تجارت کردن بخرد که در این صورت نیز از آنان سود بگیرید ولی مدارا کنید.

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که درباره این روایت که سود گرفتن مؤمن از مؤمن رباست سؤال شد _فرمود: این در زمانی است که حق حاکم شود و قائم ما خاندان قیام کند؛ اما امروزه اشکالی ندارد.

448 - فُجورُ التُّجّارِ
448 - فاجر بودن تاجران و بازاریان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا مَعشرَ التُّجّارِ ، إنّ التُّجّارَ یُبعَثونَ یَومَ القیامةِ فُجّارا ، إلاّ مَنِ اتّقی اللّهَ و بَرَّ و صدَقَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشَر التُّجّارِ ، ارفَعوا رُؤوسَکُم فقد وَضَحَ لکُمُ الطَّریقُ ، تُبْعَثونَ یَومَ القیامةِ فُجّارا إلاّ مَن صدَقَ حَدیثُهُ . (5)

کنز العمّال عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنّ التُّجّارَ هُمُ الفُجّارُ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ، أ لیسَ قد أحلَّ اللّهُ البَیْعَ؟ قالَ : بلی، و لکنَّهُم یُحَدِّثونَ فیَکْذِبونَ، و یَحْلِفونَ فیَأثَمونَ . (6)

448

فاجر (7) بودن تاجران و بازاریان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جماعت تجّار! همانا بازرگانان در روز رستاخیز فاجر برانگیخته می شوند ، مگر کسانی که از خدا پروا کنند و نیکی نمایند و راست بگویند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه بازرگانان! سرهای خود را بالا بگیرید، که راه برای شما روشن و نمایان شده است. شما جماعت، در روز رستاخیز، فاجر برانگیخته می شوید، مگر آن کسی که راستگو باشد.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : تاجران همان فاجرانند. عرض کردند: ای پیامبر خدا! آیا نه این است که خداوند خرید و فروش را حلال کرده است؟ فرمود: چرا، اما این جماعت [هنگام ]معامله دروغ می گویند و با سوگند خوردن گناه می کند.

ص :100


1- الکافی : 5/154/22.
2- وسائل الشیعة : 12/294/4.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 293 باب 10 ، 311 باب 26. بحار الأنوار : 103 / 100. الحلال : باب 937.
4- کنز العمّال : 9437.
5- وسائل الشیعة : 12/285/4.
6- کنز العمّال : 9451.
7- یکی از معانی «فاجر» دروغگوست، که به احتمال زیاد در این جا مراد همین معناست .

کنز العمّال :کان علیٌّ علیه السلام یَجیء إلی السُّوقِ فیقومُ مَقاما له ، فیقولُ : السّلامُ علیکم أهلَ السُّوقِ ، اتَّقوا اللّهَ فی الحَلْفِ ، فإنّ الحَلفَ یُزجی السِّلْعَةَ و یَمْحَقُ البَرَکةَ، التّاجرُ فاجرٌ إلاّ مَن أخذَ الحقَّ و أعْطاهُ . (1)

کنز العمّال :امام علی علیه السلام به بازار می آمد و در جایگاه خود می ایستاد و می فرمود: درود بر شما ای بازاریان! از خدا بترسید و سوگند مخورید؛ زیرا سوگند خوردن کالا را رونق می دهد و برکت را می برد. تاجر، فاجر است مگر آن کسی که در داد و ستد ، حق را رعایت کند.

449 - صِدقُ التّاجِرِ
449 - راستگویی تاجر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :التّاجرُ الأمینُ الصَّدوقُ المسلِمُ معَ الشّهداءِ یَومَ القیامةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :التّاجرُ الصّدوقُ تحتَ ظِلِّ العَرشِ یَومَ القیامةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :التّاجرُ الصَّدوقُ لا یُحْجَبُ مِن أبوابِ الجنّةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :التّاجرُ الصَّدوقُ الأمینُ مَع النبیِّینَ و الصّدِّیقینَ و الشّهداءِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ یُدْخِلُهُمُ اللّهُ الجنّةَ بِغَیرِ حسابٍ: إمامٌ عادِلٌ ، و تاجرٌ صَدوقٌ ، و شیخٌ أفْنی عمرَهُ فی طاعةِ اللّهِ . (6)

449

راستگویی تاجر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تاجر درستکار، راستگو و مسلمان ، در قیامت با شهیدان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تاجر راستگو در روز قیامت زیر سایه عرش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درهای بهشت به روی تاجر راستگو بسته نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تاجرِ راستگو و درستکار، در کنار پیامبران و صدّیقان و شهیدان است.

امام صادق علیه السلام :خداوند سه نفر را بدون حسابرسی وارد بهشت می کند: پیشوای دادگر، تاجر راستگو و پیری که عمر خود را در طاعت خدا گذرانده باشد.

ص :101


1- کنز العمّال : 10043.
2- کنز العمّال : 9216.
3- کنز العمّال : 9218.
4- کنز العمّال : 9219.
5- الدرّ المنثور : 2/495.
6- بحار الأنوار : 103/98/32.

450 - کِذبُ التّاجِرِ
450 - دروغگویی تاجر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یَنْظُرُ اللّهُ إلَیهِم ......... و المُزَکّی سِلْعَتَهُ بالکَذِبِ . (1)

(2)

450

دروغگویی تاجر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که خداوند به آنها نظر نمی کند : ......... و کسی که از کالای خود تبلیغ دروغ کند.

451 - المُنفِقُ سِلعَتَه بِالأیمانِ
451 - تبلیغ کالا با قسم و سوگند

بحار الأنوار :إنّ رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : ما مِن رجُلٍ اقْتَطعَ مالَ امْرئٍ مُسلمٍ بیَمینِهِ إلاّ حَرّمَ اللّهُ علَیهِ الجنّةَ و أوْجَبَ له النّارَ _ فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و إنْ کانَ شیئا یَسیرا ؟ _ قالَ : و إنْ کانَ سِواکا مِن أراکٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا مَعاشرَ السَّماسِرَةِ، أقِلّوا الأیْمانَ ، فإنّها مَنفَقَةٌ للسِّلْعَ_ةِ ، مَمْحَقَةٌ للرِّبْحِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لَیُبْغِضُ المُنَفِّق سِلْعتَهُ بالأیْمانِ . (5)

(6)

451

تبلیغ کالا با قسم و سوگند

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی نیست که با سوگند و قسم مال مسلمانی را به چنگ آورد مگر این که خداوند بهشت را بر او حرام و دوزخ را بر او واجب می گرداند. عرض شد: ای پیامبر خدا! هر چند مالی اندک و ناچیز باشد؟ فرمود: اگر چه مسواکی از چوب اراک (7) باشد.

امام علی علیه السلام :ای جماعت دلاّل ! کمتر سوگند یاد کنید ؛ زیرا [گر چه] این کار کالا را به فروش می رساند ولی سود [حقیقی ]را می برد.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی از کسی که با سوگند یاد کردن کالای خود را به فروش رساند نفرت دارد.

ص :102


1- بحار الأنوار : 75/211/6.
2- (انظر) التزکیة : باب 1592.
3- بحار الأنوار : 104/207/9.
4- الکافی : 5/162/2.
5- الأمالی للصدوق : 571/775.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 309 باب 25.
7- اراک یا درخت مسواک، درختچه ای است که از شاخه های آن مسواک می سازند _ م.

452 - تِجارَةُ الآخِرَةِ
452 - تجارتِ آخرت

الکتاب:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِکُمْ و أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» . (1)

«إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُ_ونَ کِتابَ اللّهِ وَ أَقامُ_وا الصَّ_لاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّ_ا رَزَقْنَاهُ_مْ سِ_رّا وَ عَلاَنِیَةً یَرْجُ_ونَ تِج_ارَةً لَ_نْ تَبُورَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سألَهُ ابنُ مسعودٍ عن تِجارةِ الآخِرَةِ _: لا تُریحَنَّ لِسانَکَ عَن ذِکرِ اللّهِ ، و ذلکَ أنْ تقولَ : «سبحانَ اللّه و الحمدُ للّه و لا إلهَ إلاّ اللّه و اللّهُ أکبر» فهذهِ التِّجارةُ المُرْبِحَةُ ، و قال اللّهُ تعالی : «یَرجُون تِجارةً لن تَبور * لِیُوفّیهم اُجورَهم و یزیدَهم من فضله» (3) . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کلُّ ما أبْصَرْتَهُ بعَینِکَ و اسْتَحْلاهُ قلبُکَ فاجعَلْهُ للّهِ، فذلکَ تِجارةُ الآخِرَةِ، لأنَّ اللّهَ یقولُ: «ما عِندَکُم یَنْفَدُ و ما عِندَ اللّهِ باقٍ» (5) . (6)

452

تجارتِ آخرت

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی که شما را از عذابی دردناک می رهاند راهنمایی کنم؟ به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کنید. و این برای شما بهتر است اگر بدانید».

«آنان که کتاب خدا را می خوانند و نماز می گزارند و از آنچه بدانان داده ایم پنهانی و آشکارا انفاق می کنند امیدوار به تجارتی هستند که هرگز زیان نمی کند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش ابن مسعود درباره تجارت آخرت _فرمود : این که زبان خود را از ذکر خدا آرام مگذاری و بگویی: «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه اکبر» این است تجارت سودآور. خداوند متعال می فرماید: «امیدوار به تجارتی هستند که هرگز زیان نمی کند. خدا پاداششان را به تمامی می دهد و از فضل خود چیزی بر آن می افزاید».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چه دیدگانت دید و خوش آیند دلت شد آن را به خداوند وا گذار؛ زیرا این است تجارت آخرت و خداوند می فرماید: «آنچه نزد شماست رفتنی است و آنچه نزد خداست ماندنی است».

ص :103


1- الصف : 10 ، 11.
2- فاطر : 29.
3- فاطر : 29 و 30 .
4- مکارم الأخلاق : 2/ 356/2660.
5- النحل : 96.
6- بحار الأنوار : 77/106/1.

عنه صلی الله علیه و آله :تاجِرُ الدُّنیا مُخاطِرٌ بنفسِهِ و مالِهِ ، و تاجِرُ الآخِرَةِ غانِمٌ رابِحٌ ، و أوَّلُ رِبْحهِ نَفسُهُ ثُمَّ جَنّةُ المَأوی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِضاعةُ الآخِرَةِ کاسدةٌ ، فاستَکْثِروا مِنها فی أوانِ کَسادِها . (2)

عنه علیه السلام :لا تِجارَةَ کالعَملِ الصّالحِ ، و لا رِبحَ کالثَّوابِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّی لَم أرَ مِثلَ الجنّةِ نامَ طالِبُها ، و لا کالنّارِ نامَ هارِبُها ، و لا أکْثرَ مُکْتَسبا مِمَّن کَسَبهُ لیومٍ تُذخَرُ فیهِ الذَّخائرُ و تُبْلی فیهِ السَّرائرُ . (4)

عنه علیه السلام :الأعمالُ فی الدُّنیا تِجارَةُ الآخِرَةِ . (5)

عنه علیه السلام :الرّابِحُ مَن باعَ العاجِلَةَ بالآجِلَةِ . (6)

عنه علیه السلام :اکْتِسابُ الحَسَناتِ مِن أفضَلِ المَکاسِبِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تاجرِ دنیا خود و مالش را به خطر می افکند و تاجرِ آخرت غنیمت و سود می برد. نخستین سود او نفس اوست و سپس بهشت برین.

امام علی علیه السلام :بازارِ کالای آخرت، کساد است . پس در همان کسادی، زیاد خریداری کنید .

امام علی علیه السلام :هیچ تجارتی چون عمل صالح نیست و هیچ سودی همچون ثواب [الهی ]نیست.

امام علی علیه السلام :براستی من چیزی چون بهشت ندیده ام که جوینده اش در خواب باشد و چیزی چون دوزخ ندیده ام که گریزان از آن نیز در خواب باشد و [کاسبی] کاسبتر از کسی ندیدم که کسبش برای زمانی باشد که به خاطرش ذخیره ها اندوخته می شود و نهانیها آشکار می گردد.

امام علی علیه السلام :اعمال در دنیا، تجارت آخرت است.

امام علی علیه السلام :سود بَر کسی است که دنیا را به آخرت بفروشد.

امام علی علیه السلام :به دست آوردن حسنات، از بهترین درآمدهاست.

ص :104


1- تنبیه الخواطر : 2/120.
2- بحار الأنوار : 78/90/95.
3- بحار الأنوار : 69/409/122.
4- بحار الأنوار: 77/293/2.
5- غرر الحکم : 1307.
6- غرر الحکم : 1488.
7- غرر الحکم : 1572.

عنه علیه السلام :أربَحُ النّاسِ منِ اشْتَری بالدُّنیا الآخِرَةَ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ لأنفُسِکُم أثْمانا فلا تَبیعوها إلاّ بالجَنّةِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ مَن باعَ نَفسَهُ بغیرِ الجَنّةِ فقد عَظُمَتْ علَیهِ المِحْنةُ . (3)

عنه علیه السلام :لیسَ المَتْجَرُ أنْ تَری الدُّنیا لنَفْسِکَ ثَمَنا و مِمّا لَکَ عند اللّهِ عِوَضا . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أنْ تَبیعَ حَظَّکَ مِن ربِّکَ و زُلْفَتکَ لَدَیهِ بحَقیرٍ مِن حُطامِ الدُّنیا . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :بیشترین سود را کسی برده است که آخرت را با دنیا بخرد.

امام علی علیه السلام :همانا جان شما بهایی دارد؛ پس آن را جز به [بهای] بهشت مفروشید.

امام علی علیه السلام :هر کس خود را به بهایی جز بهشت بفروشد به بدبختی و رنجی عظیم افتاده است.

امام علی علیه السلام :تجارت این نیست که دنیا را بهای جان خود بینی و آن را به جای پاداش الهی بدانی.

امام علی علیه السلام :مبادا بهره خود از پروردگارت و تقرّب و منزلتی را که نزد او داری، به ته مانده بی ارزش دنیا بفروشی.

453 - مَنزِلَةُ تاجِرِ الآخِرَةِ عِندَ اللَّهِ
453 - مقام تاجر آخرت نزد خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، یقولُ اللّهُ جلَّ ثَناؤهُ : و عِزَّتی و جَلالی، لا یُؤْثِرُ عَبْدی هَوایَ علی هَواهُ إلاّ جَعَلتُ غِناهُ فی نَفسِهِ، و هُمومَهُ فی آخِرَتِهِ، و ضَمَّنْتُ السّماواتِ و الأرضَ رِزقَهُ، و کَفَفْتُ علَیهِ ضَیْعَتَهُ ، و کُنتُ لَه مِن وراءِ تِجارةِ کُلِّ تاجرٍ . (7)

453

مقام تاجر آخرت نزد خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! خداوند عزّ و جلّ می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند که بنده ای خواهش مرا بر خواهش خود ترجیح نمی دهد، مگر آن که بی نیازی را در جانش قرار می دهم و آخرت را فکر و ذِکر او می گردانم و آسمانها و زمین را ضامن روزی اش می کنم و کار و بارش را کفایت می بخشم و در تجارت با هر تاجری طرف او را دارم.

ص :105


1- غرر الحکم : 3076.
2- غرر الحکم : 3473.
3- غرر الحکم : 3474.
4- غرر الحکم : 7355.
5- غرر الحکم : 2701.
6- (انظر) عنوان 5 «الآخرة».
7- بحار الأنوار : 77/87/3.

عنه صلی الله علیه و آله :یا بنَ مسعودٍ، و الّذی بَعَثنی بالحقِّ نَبیّا إنَّ مَن یَدَعُ الدُّنیا و یُقبِلُ علی تِجارهِ الآخِرَةِ فإنَّ اللّهَ تعالی یَتَّجِرُ لَهُ مِن وراءِ تِجارتِهِ، و یُربِحُ اللّهُ تِجارتَهُ، یقولُ اللّهُ تعالی : «رِجالٌ لا تُلهیهم تِجارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاَةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ» . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اتَّخَذَ طاعةَ اللّهِ بِضاعةً أتَتْهُ الأرْباحُ مِن غیرِ تِجارةٍ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! سوگند به آن کس که به حق مرا [ به پیامبری ]برانگیخت ، هر کس دنیا را وا گذارَد و به تجارتِ آخرت رو کند، خداوند متعال، پشت سر تجارت او برایش تجارت می کند و به تجارتش سود می بخشد. خداوند متعال می فرماید: «مردانی که هیچ تجارت خرید و فروشی ، از یاد خدا و نماز گزاردن و زکات دادن بازشان نمی دارد».

امام علی علیه السلام :هر کس فرمانبری از خدا را کالای خویش سازد ، بی آن که تجارت کند سودها به طرف او سرازیر می شود.

454 - عَدَمُ إلهاءِ التِّجارَةِ لِلمُؤمِنِ
454 - تجارت، مؤمن را از یاد خدا باز نمی دارد

الکتاب:

رِجالٌ لاَ تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاَةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْما تَتَقَلَّبُ فِیهِ القُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» . (4)

الحدیث:

بحار الأنوار عن فقه الرضا علیه السلام :إذا کُنتَ فی تِجارَتِکَ و حَضَرَتِ الصّلاةُ فلا یَشغَلْکَ عنها مَتْجَرُکَ، فإنَّ اللّهَوَصفَ قَوما و مدَحَهُم فقالَ : «رِجالٌ لا تُلهیهم تِجارَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاَةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْما تَتَقَلَّبُ فِیهِ القُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» . وک_انَ هؤلاءِ القَ_ومُ یَتَّجِ_رونَ، فإذا حَضَرَتِ الصّلاةُ تَرَکوا تِجارَتَهُم و قاموا إلی صَلاتِهِم، و کانوا أعظَمَ أجْرا مِمَّن لا یَتَّجِرُ فیُصَلّی . (5) (6)

454

تجارت، مؤمن را از یاد خدا باز نمی دارد

قرآن :

«مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی از یاد خدا و نماز گزاردن و زکات دادن بازشان ندارد. بیمناک روزی هستند که دلها و دیدگان دگرگون می شوند».

حدیث :

بحار الأنوار_ به نقل از فقه الرضا علیه السلام _: هرگاه در حال کسب و کار بودی و وقت نماز رسید، کسبت تو را از نماز باز ندارد ؛ زیرا خداوند مردمی را چنین توصیف کرده و ستوده است: «مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی از یاد خدا و نماز گزاردن و زکات دادن بازشان نمی دارد . بیمناک روزی هستند که دلها و دیدگان دگرگون می شوند». این مردم کاسب بودند، اما چون وقت نماز می رسید دست از کسب و کار می شستند و به نماز می ایستادند، مزد و پاداش اینان بیش از کسانی بود که کاسبی نمی کردند و نماز می خواندند.

ص :106


1- بحار الأنوار : 77 /106/1 . انظر مکارم الأخلاق : 2/376 و ص 356.
2- غرر الحکم : 8864.
3- (انظر) الهوی : باب 3992.
4- النور : 37.
5- بحار الأنوار : 103/100/40.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 296 باب 14.

455 - التِّجارَةُ وَالدِّینُ
455 - تجارت و دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اقْرَؤوا القرآنَ و اعْمَلوا بهِ، و لا تَجْفوا عنهُ و لا تَغْلوا فیهِ و لا تَأْکُلوا بهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأ القرآنَ فلْیَسْألِ اللّهَ بهِ ، فإنَّهُ سَیأتی أقْوامٌ یَقرْؤونَ القُرآنَ و یَسْألونَ بهِ النّاسَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُسْتَأکِلُ بدِینِهِ حَظُّهُ مِن دِینِهِ ما یَأکُلُهُ . (3)

عنه علیه السلام :عامِلُ الدِّینِ للدُّنیا جَزاؤهُ عِند اللّهِ النّارُ . (4)

455

تجارت به وسیله دین!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را بخوانید و به آن عمل کنید. از قرآن دوری مکنید و درباره آن گزافه نگویید و آن را وسیله امرار معاش قرار ندهید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس قرآن را بخواند باید مزد آن را از خدا بخواهد، که بزودی مردمانی می آیند که قرآن می خوانند و به وسیله آن از مردم [مزد] می خواهند (قرآن را وسیله ارتزاق قرار می دهند).

امام علی علیه السلام :کسی که دین را دکّان خود قرار دهد بهره او از دینش همان است که می خورد.

امام علی علیه السلام :کسی که برای دنیا به دین عمل کند، کیفرش نزد خدا دوزخ است.

ص :107


1- کنز العمّال : 2270.
2- کنز العمّال : 2380.
3- تحف العقول : 223.
4- غرر الحکم : 6341.

عنه علیه السلام :مَن طَلبَ الدُّنیا بعَملِ الآخِرَةِ کانَ أبْعَدَ لَهُ مِمّا طَلَبَ . (1)

بحار الأنوار عن فقه الرضا علیه السلام :لا تَأْکلوا النّاسَ بآلِ محمّدٍ ، فإنَّ التَّأکُّلَ بهِم کُفرٌ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :کسی که با کاری آخرتی در طلب دنیا برآید از مطلوب خود دورتر می شود.

بحار الأنوار_ به نقل از فقه الرضا علیه السلام _: خاندان محمّد را وسیله امرار معاش خود نسازید که وسیله ارتزاق قرار دادن ایشان ، کفر است .

ص :108


1- غرر الحکم : 8901.
2- بحار الأنوار : 78/347/4.
3- (انظر) العلم : باب 2814 ، 2815.

57 - الإتراف

اشاره

(1)

ص :109


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 154 باب 125 «الغفلة و اللّهو و کثرة الفرح و الإتراف بالنّعم» .

57 - خوشگذرانی
456 - المُترَفونَ
456 - خوشگذرانان

الکتاب:

وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آبَاءَنا عَلَی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» . (1)

(2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شِرارُ اُمَّتِی : الَّذینَ وُلِدوا فِی النَّعیمِ و غُذوا بِهِ ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ و ألوانُ الثِّیابِ ، یَتَشَدَّقونَ (3) فِی الکَلامِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَضی نَهمَتَهُ فِی الدُّنیا حیلَ بَینَهُ و بَینَ شَهوَتِهِ فِی الآخِرَةِ ، و مَن مَدَّ عَینَهُ إلی زینَةِ المُترَفینَ کانَ مَهیناً فی مَلَکوتِ السَّماءِ . (5)

456

خوش گذرانان

قرآن :

«و بدین سان پیش از تو، به هیچ قریه ای بیم دهنده ای نفرستادیم مگر آن که خوش گذرانان آن گفتند: پدرانمان آیینی داشتند و ما به اعمال آنها اقتدا می کنیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بَدانِ امّت من آنانند که در نعمت زاده می شوند و با آن بار می آیند ؛ همّتشان صرف غذاها و جامه های رنگارنگ می گردد و در سخن گفتن مراعات دیگران را نمی کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس همه نیازهای خود را از دنیا برآورد ، روز آخرت به خواسته اش نمی رسد ؛ و هر که به زیور ناز پروردگان چشم دوزد ، در ملکوت آسمان خوار است .

ص :110


1- الزخرف : 23.
2- (انظر) المؤمنون : 33 ، 64 ، الأنبیاء : 13، هود : 116، الواقعة : 45 ، الإسراء : 16. النعمة : باب 3952. الغیب : باب 3079.
3- المُتَشَدِّقون : هم المتوسِّعون فی الکلام من غیر احتیاط و احتراز . و قیل : المُتَشَدِّق : المُسْتهزِئ بالناس یَلْوِی شِدْقَه بهم و علیهم (اُنظر : النهایة : 2 /453) .
4- الزهد لابن المبارک : 262 / 758.
5- المعجم الصغیر : 2 / 108 .

عنه صلی الله علیه و آله :یَا بنَ مَسعودٍ ، سَیَأتی مِن بَعدی أقوامٌ یَأکُلونَ طَیِّباتِ الطَّعامِ و ألوانَها ، و یَرکَبونَ الدَّوابَّ ، و یَتَزَیَّنونَ بِزینَةِ المَرأَةِ لِزَوجِها ، و یَتَبَرَّجونَ تَبَرُّجَ النِّساءِ ، و زِیُّهُم مِثلُ زِیِّ المُلوکِ الجَبابِرَةِ ، هُم مُنافِقو هذِهِ الاُمَّةِ فی آخِرِ الزَّمانِ ، شارِبُو القَهَواتِ ، (1) لاعِبونَ بِالکِعابِ ، راکِبُو الشَّهَواتِ ، تارِکُو الجَماعاتِ ، راقِدونَ عَنِ العَتَماتِ ، مُفَرِّطونَ فِی الغَدَواتِ ؛ یَقولُ اللّهُ تَعالی : «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» . (2) یَا بنَ مَسعودٍ ، مَثَلُهُم مَثَلُ الدِّفلی ؛ زَهرَتُها حَسَنَةٌ و طَعمُها مُرٌّ ، کَلامُهُمُ الحِکمَةُ ، و أعمالُهُم داءٌ لا تَقبَلُ الدَّواءَ ؛ «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» . (3)

یَا بنَ مَسعودٍ ، ما یَنفَعُ مَن یَتَنَعَّمُ فِی الدُّنیا إذا اُخلِدَ فِی النّارِ ؟! «یَعْلَمُونَ ظاهِرًا مِّنَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاْخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» . (4) یَبنونَ الدُّورَ ، و یُشَیِّدونَ القُصورَ ، و یُزَخرِفونَ المَساجِدَ ، لَیسَت هِمَّتُهُم إلاَّ الدُّنیا ، عاکِفونَ عَلَیها ، مُعتَمِدونَ فیها ، آلِهَتُهُم بُطونُهُم ؛ قالَ اللّهُ تَعالی : «وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ * وَ إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ * فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ» ، (5) و قالَ اللّهُ تَعالی : «أَ فَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَ_هَهُ هَوَیهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشوةٌ فَمَن یَهدیهِ مِن بَعدِ اللّه أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ» . (6) و ما هُوَ إلاّ مُنافِقٌ جَعَلَ دینَهُ هَواهُ ، و إلهَهُ بَطنَهُ ، کُلُّ مَا اشتَهی مِنَ الحَلالِ وَ الحَرامِ لَم یَمتَنِع مِنهُ ؛ قالَ اللّهُ تَعالی : «وَ فَرِحُواْ بِالْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ مَا الْحَیَوةُ الدُّنْیَا فِی الاْخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ» . (7)

یَا بنَ مَسعودٍ ، مَحاریبُهُم نِساؤُهُم ، و شَرَفُهُمُ الدَّراهِمُ وَ الدَّنانیرُ ، و هِمَّتُهُم بُطونُهُم ، اُولئِکَ هُم شَرُّ الأَشرارِ ، الفِتنَةُ مِنهُم و إلَیهِم تَعودُ .

یَا بنَ مَسعودٍ ، قَولُ اللّهِ تَعالی : «أَ فَرَءَیْتَ إِن مَّتَّعْناهُمْ سِنِینَ * ثُمَّ جَاءَهُم مَّا کَانُواْ یُ_وعَ_دُونَ * مَ_ا أَغْ_نَ_ی عَ_نْ_هُ_م مَّ_ا کَ_انُ_واْ یُمَتَّعُونَ» . (8)

یَا بنَ مَسعودٍ ، أجسادُهُم لا تَشبَعُ ، و قُلوبُهُم لا تَخشَعُ .

یَا بنَ مَسعودٍ ، الإِسلامُ بَدَأَ غَریبا و سَیَعودُ غَریبا کَما بَدَأَ ، فَطوبی لِلغُرَباءِ ! فَمَن أدرَکَ ذلِکَ الزَّمانَ مِن أعقابِکُم فَلا تُسَلِّموا عَلَیهِم فی نادیهِم ، و لا تُشَیِّعوا جَنائِزَهُم ، و لا تَعودوا مَرضاهُم ؛ فَإِنَّهُم یَستَنّونَ بِسُنَّتِکُم ، و یَظهَرونَ بِدَعواکُم ، و یُخالِفونَ أفعالَکُم ؛ فَیَموتونَ عَلی غَیرِ مِلَّتِکُم ، اُولئِکَ لَیسوا مِنّی و لا أنَا مِنهُم . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابن مسعود! پس از من گروه هایی می آیند که غذاهای نِکو و رنگارنگ می خورند و بر چارپایان سوار می شوند و خود را چنان زینت می کنند که زنی برای همسرش زینت می کند و همچون زنان زیور آرایی می نمایند و همانند شاهان ستمگر جامه می پوشند ؛ آنان منافقانِ این امّت در آخر الزمان هستند که شراب می نوشند و با قاب ، قمار می کنند و شهوت می رانند و نمازهای جماعت را وا می نهند و خواب ابتدای شب را وا می گذارند و در صبحگاهان بسیار می خوابند . خدای تعالی می فرماید: «آن گاه ، کسانی جانشین اینان گشتند که نماز را وا نهادند و پیرو شهوت ها شدند . آنان به زودی در غَی (وادی ای در جهنم) فرو خواهند افتاد» .

ابن مسعود! آنان همانند خرزهره اند که گلی زیبا دارد ، اما مزه اش سخت تلخ است . گفتارشان حکیمانه جلوه می کند ؛ اما کردارشان بیماری ای درمان نا پذیر است : «آیا در قرآن نمی اندیشند یا بر قلب هاشان قفل ها است؟».

ابن مسعود! آن که در دنیا با ناز پروردگی زیست می کند ، چه سودی می برد آن گاه که در آتش جاودانه می گردد؟! «آنان به جلوه بیرونی زندگی دنیا آگاهند ؛ اما از آخرت بی خبرند» . خانه ها می سازند ؛ کاخ ها بر پا می کنند ؛ مسجدها را به زیور می آرایند ؛ مقصد همه تلاش هاشان تنها دنیا است و به آن روی آورده اند و دل بسته اند . خدایِ آنان ، شکم هاشان است . خدایِ برترین فرموده است: «با این پندار که همواره زنده اید ، دژها و کاخ ها برمی افرازید؟ و به گاه انتقام گیری ، همچون سرکشان رفتار می کنید؟ پس تقوای خدا را پیش گیرید و از من فرمان برید» . و نیز خدای برترین فرموده است: «آیا دیده ای آن که هوسش را خدای خود گرفت و خدا با وجود علم گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر دیده اش پرده انداخت ؟ پس از خدا چه کسی هدایتش خواهد کرد ؟ آیا پند نمی گیرید؟» چنین کسی جز منافق نیست که هوس خویش را دین خود ساخته و شکمش را خدای خویش ؛ از هر چه دلش بخواهد ، خواه حلال و خواه حرام ، نمی پرهیزد . خدای برترین فرموده است: «اینان به همین زندگی پست خشنودند ؛ اما این زندگی در برابر زندگی آخرت ، تنها کالایی ناچیز است» .

ابن مسعود! محراب های اینان زنانشانند ؛ شرافت ایشان در درهم و دینار است ؛ همه توانشان را در راه شکم خود به کار می گیرند . اینان در میان بَدان ، بدترینند ؛ هم خاستگاه فتنه اند و هم بازگشتگاه آن .

ابن مسعود! سخن خدای برترین چنین است: «مگر نمی دانی اگر سال ها آنان را برخوردار کنیم ، آنگاه عذاب موعود به آنها رسد آن چه از آن برخوردار می شدند به کارشان نمی آید؟».

ابن مسعود! کالبدهای ایشان هیچ سیری نمی پذیرد و دل هاشان نرم و رام نمی گردد .

ابن مسعود! اسلام غریبانه آغاز شد و به همان سان ، غریبانه باز خواهد گشت . پس خوشا سرانجامِ غریبان! از فرزندان شما ، هر کس که آن روزگار را دریابد، [خطاب به ایشان] سلام ندهید ؛ جنازه هاشان را تشییع نکنید ؛ بیمارانشان را عیادت ننمایید ؛ که آنان گر چه خود را با شما هم سنّت و هم آوا جلوه می دهند ، امّا رفتارشان همانند شما نیست . پس آنان مسلمان گونه نمی میرند و نه آن ها از منند و نه من از آن هایم .

ص :111


1- القَهْوة : الخمر ، و جمعه القَهَوات (المحیط فی اللغة : 4/18) .
2- مریم : 59 .
3- محمّد : 24 .
4- الروم : 7 .
5- الشعراء : 129 _ 131 .
6- الجاثیة : 23 .
7- الرعد : 26 .
8- الشعراء : 205 _ 207 .
9- مکارم الأخلاق : 2 / 344 / 2660 .

ص :112

الزهد لابن حنبل :اُتِیَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِسَویقٍ مِن سَویقِ اللَّوزِ ، فَلَمّا خیضَ قالَ : ما هذا ؟ قالوا : سَویقُ اللَّوزِ .

قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أخِّروهُ عَنّی ؛ هذا شَرابُ المُترَفینَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ من کتابٍ لَهُ علیه السلام إلی مُعاوِیةَ _: وَ کَیفَ أنتَ صانعٌ إذا تَکَشَّفَتْ عَنکَ جَلابِیبُ ما أنتَ فیهِ مِن دُنیا قد تَبَهَّجتَ بِزینَتِها ، و خُدِعْتَ بِلَذَّتِها ، دَعَتکَ فَأجَبتَها ، و قادَتْکَ فَاتّبعتَها ، و أمَرتکَ فأطَعتَها .

و إنَّه یُوشِکُ أن یَقِفَکَ واقفٌ علی ما لا یُنجِیکَ منه مِجَنّ ، فَاقْعَسْ عَن هذا الأَمرِ ، وَ خذْ اُهبَةَ الحِسابِ ، وَ شمِّرْ لِما قد نَزَل بِکَ ، و لا تُمَکِّن الغُواةَ مِن سَمعِک ، و إلاّ تَفْعل اُعلِمْکَ مَا أغفَلتَ من نَفسِکَ ؛ فإنَّکَ مُترَفٌ قد أَخَذ الشَّیطانُ مِنکَ مَأخَذَهُ ، وَ بلَغَ فِیکَ أَمَلهُ ، وَ جَری مِنکَ مَجرَی الرُّوحِ و الدَّمِ . (2)

الزهد لابن حنبل :معجون بادامی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورده شد . چون آن را به هم زدند ، فرمود : «این چیست؟» . گفتند : معجون بادام . فرمود: «آن را از من دور کنید ؛ که آن ، نوشیدنی ناز پروردگان است» .

ص :113


1- الزهد لابن حنبل : 11 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 10 .

عنه علیه السلام_ فی خُطبةِ القَاصِعَةِ و هیَ تَتَضمَّنُ ذمَّ إبلیس _: لقَدْ نَظَرتُ فَما وَجَدتُ أحدَاً مِنَ العالَمِین یَتَعَصَّبُ لِشَیءٍ مِن الأشیاءِ إلاّ عن عِلَّةٍ تَحتمِلُ تَموِیهَ الجُهلاءِ أو حُجّةٍ تَلیطُ بعقُولِ السُّفَهاء غَیرَکُم ، فَإنَّّکُم تَتَعصّبونَ لأمرٍ ما یُعرَفُ لَهُ سَبَبٌ و لا عِلّةٌ .

أمّا إبلیسُ فَتعَصَّبَ علی آدَمَ لِأَصلِه ، و طَعَن عَلیهِ فی خِلْقَتِه ، فقال : أنا نارِیٌّ و أنتَ طِینیٌّ .

و أمّا الأغنِیاءُ مِن مُترَفَةِ الاُمَمِ فَتَعصَّبُوا لآثَارِ مَوَاقِعِ النِّعَمِ ، « و قالوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ» (1) . (2)

امام علی علیه السلام _ در نامه به معاویه _ نوشت :چه خواهی کرد آن هنگام که پرده های دنیایی که در آنی ، از پیش رویت برداشته می شود ؛ دنیایی که به آرایه هایش شادمان شده ای ، با لذّتش فریفته گشته ای ، تو را فرا خوانده و دعوتش را پذیرفته ای ، تو را کشانده و به دنبالش رفته ای، تو را فرمان داده و تو از وی فرمان بُرده ای؟ زود است که نگاه دارنده ای تو را بر حالی نگه دارد که هیچ سپری نتواند از آن رهایی ات دهد. پس ، از این امر (ادّعای خلافت ) دست بردار ، خود را برای حسابرسی آماده ساز ، برای آنچه بر تو فرود آمده (پیری و مقدّمات مرگ) ، دامن به کمر زن و گوش به گفتار گمراهان مسپار ؛ و اگر چنین نکنی ، تو را از [ عواقب ]غفلتی که از خویش کرده ای ، آگاه خواهم کرد . همانا خوش گذران شده ای و شیطان در تو راه یافته و به آرزوی خود رسیده و همانند جان و خون ، در وجود تو جاری شده است .

امام علی علیه السلام_ در خطبه قاصعه که در نکوهش شیطان است _فرمود : همانا نگریستم و هیچ یک از مردم جهان را ندیدم که در چیزی تعصّب ورزد، مگر آنکه تعصّبش را علّت و سببی است : یا فریب و اشتباه نادانان را در بر دارد یا تراوشهای ذهن مشتی مردم بی خرد را. و اینها شما نیستید؛ زیرا شما به چیزی تعصّب می ورزید که سبب و علّتش ناشناخته است ، اما شیطان به سبب اصل و نژاد خود بر آدم تعصّب ورزید، بر آفرینش او طعن زد و گفت : من از آتش آفریده شده ام و تو از گل. و توانگران خوش گذران جوامع تعصّبشان به مال و ثروت خود بود. چون خود را در آن همه نعمت و آسایش دیدند گفتند: «ما را مال و فرزند بیش است و ما عذاب نمی شویم».

ص :114


1- سبأ : 35 .
2- نهج البلاغة : 192 .

عنه علیه السلام :اُنظُروا فِی الدُّنیا نَظَرَ الزّاهِدِ المُفارِقِ لَها؛ فَإِنَّها تُزیلُ الثّاوِیَ السّاکِنَ، و تُفَجِعُ المُترَفَ الآمِنَ، لا یُرجی مِنها ما تَوَلّی فَأَدبَرَ ، و لا یُدری ما هُوَ آتٍ مِنها فَیُنتَظَرَ . (1)

عنه علیه السلام :مَعاشِرَ شیعَتی ، اِحذَروا! فَقَد عَضَّتکُمُ الدُّنیا بِأَنیابِها ، تَختَطِفُ مِنکُم نَفسا بَعدَ نَفسٍ کَذِئابِها ، و هذِهِ مَطایَا الرَّحیلِ قَد اُنیخَت لِرُکّابِها ، ألا إنَّ الحَدیثَ ذو شُجونٍ ، فَلا یَقولَنَّ قائِلُکُم : إنَّ کَلامَ عَلِیٍّ مُتَناقِضٌ ؛ لِأَنَّ الکَلامَ عارِضٌ .

و لَقَد بَلَغَنی أنَّ رَجُلاً مِن قُطّانِ المَدائِنِ تَبِعَ بَعدَ الحَنیفِیَّةِ عُلوجَهُ ، (2) و لَبِسَ مِن نالَةِ دِهقانِهِ مَنسوجَهُ ، و تَضَمَّخَ بِمِسکِ هذِهِ النَّوافِجِ (3) صَباحَهُ ، وَ تَبَخَّرَ بِعودِ الهِندِ رَواحَهُ ، و حَولَهُ رَیحانُ حَدیقَةٍ یَشُمُّ نُفاحَهُ ، و قَد مُدَّ لَهُ مَفروشاتُ الرّومِ عَلی سُرُرِهِ . تَعسا لَهُ بَعدَ ما ناهَزَ السَّبعینَ مِن عُمُرِهِ ! و حَولَهُ شَیخٌ یَدِبُّ عَلی أرضِهِ مِن هَرَمِهِ ، و ذو یُتمَةٍ تَضَوَّرَ مِن ضُرِّهِ و مِن قَرَمِهِ ، (4) فَما واساهُم بِفاضِلاتٍ مِن عَلقَمِهِ ، لَئِن أمکَنَنِیَ اللّهُ مِنهُ لَأَخضِمَنَّهُ خَضمَ البُرِّ ، و لاَُقیمَنَّ عَلَیهِ حَدَّ المُرتَدِّ ، و لَأَضرِبَنَّهُ الثَّمانینَ بَعدَ حَدٍّ ، وَ لَأَسُدَّنَّ مِن جَهلِهِ کُلَّ مَسَدٍّ . تَعسا لَهُ ! أ فَلا شَعرٌ ؟! أ فَلا صُوفٌ ؟! أ فَلا وَبَرٌ ؟! أ فَلا رَغیفٌ قَفارُ اللَّیلِ إفطارٌ مُقَدَّمٌ ؟! (5) أ فَلا عَبرَةٌ عَلی خَدٍّ فی ظُلمَةِ لَیالٍ تَنحَدِرُ ؟! و لَو کانَ مُؤمِنا لاَتَّسَقَت لَهُ الحُجَّةُ إذا ضَیَّعَ ما لا یَملِکُ . (6)

امام علی علیه السلام :به دنیا با نظر پارسایی که از آن دوری می جوید ، بنگرید ؛ که آن نابود کننده کسی است که در آن رحل اقامت افکند و رفاه زده ایمن را به درد می آورد . بهره دنیا چون پشت کند ، دیگر امیدی به بازگشت آن نیست ؛ و آینده به روشنی دانسته نیست تا بتوان انتظارش را کشید .

امام علی علیه السلام :ای گروه های شیعیان ! سخت مراقب باشید! همانا دنیا شما را به دندان گزیده و همچون گرگ هایش یکان یکان شما را در می رباید . این مَرکبِ کوچ است که اکنون نزد سواران خود زانو زده است . هلاّ که سخن ، شاخه هایی دارد ؛ پس کسی از شما نگوید که سخن علی تناقض دارد ؛ چرا که کلام ، مخاطب ها و حالت های گوناگونی دارد .

به من خبر رسیده که مردی از ساکنان مدائن ، پس از مسلمان شدن ، از کافران پیروی کرده و جامه ای از خیاط خانه مهترِ آن شهر برگرفته ؛ و بامدادِ خود را به مشک دان هایش خوشبو کرده و شامگاهش را به عود هندی معطّر نموده ؛ و پیرامونش را گل بوستانی فراگرفته و آن را می بوید ؛ و فرش های رومی را بر تخت های خود گسترانیده است . پس از سپری کردن هفتاد سال ، چه بدبخت شده است! در پیرامون او پیر مردی است که از فرط پیری ، بر زمین می خزد ؛ و یتیمی است که از بد حالی و شدّت گرسنگی به خود می پیچد ؛ اما او [حتّی ]از پس مانده های غذای تلخش به وی نمی دهد . اگر خداوند مرا بر وی مسلّط فرماید ، همچون گندم می کوبمش و بر وی حدّ مرتد جاری می کنم و سپس هشتاد تازیانه می زنمش و راه عذر نادانی را بر او می بندم . آیا موی و پوست و کرک حیوان ، او را نبود؟ آیا تکه نانی نداشت تا کسی را افطار دهد؟ آیا در تاریکی شب ، اشکی بر گونه ای نمی غلتید؟ اگر وی مؤمن بود ، هر آینه آن گاه که مالِ غیر خود را تباه نمود ، حجّت بر وی تمام می شد .

ص :115


1- الکافی : 8 / 17 / 3 .
2- العُلُوج : کفّار العجم و غیرهم (النهایة : 3/286) .
3- النافِجة : وِعاء المِسْک (تاج العروس : 3/502) .
4- القَرَم : شدّة شهوة اللحم حتّی لا یصبر علیه (النهایة : 4/49) .
5- قال المجلسی قدس سره : قوله : «أ فلا رغیف» بالرفع ، و یجوز فی مثله الرفع و النصب و البناء علی الفتح . و«القَفار _ بالفتح _ » : ما لا إدام معه من الخبز ،و اُضیف إلی اللیل ، و هو صفة للرغیف ، و«إفطارٌ» و«مقدَّمٌ» أیضا صفتان له . و فی بعض النسخ : «للیلِ إفطارِ معدمٍ» ، فالظرف صفة اُخری لرغیف ، و«لیل» مضاف إلی الإفطار المضاف إلی المعدم ؛ أی الفقیر (بحار الأنوار : 40/353) .
6- الأمالی للصدوق : 720 / 988 .

ص :116

58 - التهمة

اشاره

(1)

(2)

* . گفتنی است، این عنوان بر طبق روش معمول کتاب باید در حرف «واو» می آمد؛ زیرا از مادّه «وهم» است؛

امّا به دلیل غفلت از توجه به ماده در تدوین اولیه کتاب، هیئت آن مبنای ترتیب قرار گرفت و به دلیل اتمام

صفحه پردازی ، تغییر جای آن، میسور نبود .

ص :117


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 90 باب 46 «التحرّز عن مواضع التّهمة» .
2- انظر : عنوان 53 «ال_بُهتان» .

58 - تهمت
457 - التُّهَمَةُ
457 - تهمت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام: إذا اتَّهَمَ المؤمنُ أخاهُ انْماثَ الإیمانُ مِن قلبِهِ کما یَنْماثُ المِلحُ فی الماءِ(1)

عنه علیه السلام: مَنِ اتَّهمَ أخاهُ فی دِینِهِ فلا حُرمَةَ بَینَهُما(2)

457

تهمت

امام صادق علیه السلام :هرگاه مؤمن به برادر خود تهمت زند ایمان در قلب او آب می شود همچنان که نمک در آب حل می شود.

امام صادق علیه السلام :هر کس به برادر دینی خود تهمت زند حرمتی میان آن دو به جا نمی ماند.

458 - النَّهیُ عَن مَواقِفِ التُّهَمَةِ
458 - نهی از رفت و آمد به جاهای تهمت برانگیز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أولی النّاسِ بالتُّهْمةِ مَن جالَسَ أهلَ التُّهْمةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و مَواطِنَ التُّهْمةِ و المجلسَ المَظْنونَ بهِ السّوءُ ، فإنَّ قَرینَ السُّوءِ یَغُرُّ جَلِیسَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن وَقَفَ نَفسَهُ مَوقِفَ التُّهْمةِ فلا یلُومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظّنَّ . (5)

عنه علیه السلام :مَن دَخلَ مَداخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ . (6)

458

نهی از رفت و آمد به جاهای تهمت برانگیز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سزاوارترینِ مردم به تهمت کسی است که با متّهمان و افراد مظنون همنشینی کند.

امام علی علیه السلام :از رفت و آمد به جاهای تهمت برانگیز و مجالسی که گمان بد به آنها برده می شود بپرهیز؛ زیرا دوست بد همنشین خود را می فریبد.

امام علی علیه السلام :کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد نباید کسی را که به او گمان بد می برد سرزنش کند.

امام علی علیه السلام :هر که به جاهای بد رفت و آمد کند، مورد بدگمانی و تهمت واقع می شود.

ص :118


1- الکافی:2/361/1
2- الکافی:2/361/2
3- الأمالی للصدوق : 73/41.
4- بحار الأنوار : 75/90/2.
5- بحار الأنوار : 75/90/4 .
6- بحار الأنوار : 75/91/8.

59 - التوبة

اشاره

(1)

(2)

ص :119


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6 / 11 باب 20 «التّوبة و أنواعها و شرائطها» . بحار الأنوار : 6 / 23 / 26 «توبة بُهلول النّبّاش» . کنز العمّال : 3 / 508 ، 4 / 202 _ 274 «کتاب التّوبة» .
2- انظر : عنوان 392 «الاستغفار». الذنب : باب 1372، الارتداد : باب 1475، الإسلام : باب 1852.

59 - توبه
459 - التَّوبَةُ
459 - توبه

الکتاب:

«وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُو عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :التَّوبةُ تَجُبُّ ما قَبلَها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :التّائبُ مِن الذَّنبِ کَمَ_نْ لا ذَنْبَ لَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّوبَةُ تَسْتَنزِلُ الرَّحمَةَ . (4)

عنه علیه السلام :لا شَفیعَ أنْجَحُ مِن التَّوبَةِ . (5)

عنه علیه السلام :إخْلاصُ التَّوبَةِ یُسقِطُ الحَوْبَةَ . (6)

عنه علیه السلام :التَّوبَةُ تُطهِّرُ القُلوبَ و تَغْسِلُ الذُّنوبَ . (7)

عنه علیه السلام :حُسْنُ التّوبَةِ یَمحو الحَوْبَةَ . (8)

459

توبه

قرآن :

«اوست که توبه بندگانش را می پذیرد و از بدیها و گناهان در می گذرد و آنچه می کنید می داند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توبه ، گذشته ها را از بین می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که از گناه توبه کند مانند کسی است که گناهی نکرده است.

امام علی علیه السلام :توبه ، رحمت را فرود می آورد.

امام علی علیه السلام :هیچ میانجی و شفیعی کاراتر از توبه نیست.

امام علی علیه السلام :توبه خالصانه گناه را می زداید.

امام علی علیه السلام :توبه دلها را پاک می کند و گناهان را می شوید.

امام علی علیه السلام :توبه درست، گناه را پاک می کند.

460 - مَنزِلةُ التّائِبِ
460 - مقام توبه گر

الکتاب:

«إِنَّ اللّه یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرِینَ» . (9)

460

مقام توبه گر

قرآن :

«همانا خداوند توبه گران و پاکیزگان را دوست می دارد».

ص :120


1- الشوری : 25.
2- عوالی اللآلی : 1/237/150.
3- کنز العمّال : 10174.
4- غرر الحکم : 1069.
5- بحار الأنوار : 6/19/6.
6- غرر الحکم : 1264.
7- غرر الحکم : 1355.
8- غرر الحکم : 4862.
9- البقرة : 222.

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ شَیءٌ أحَبَّ إلی اللّهِ مِن مُؤمنٍ تائبٍ أو مُؤمنةٍ تائبةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ بَنی آدمَ خَطّاءٌ، و خَیرُ الخَطّائینَ التَّوّابونَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أمَا و اللّهِ ، لَلّهُ أشَدُّ فَرَحا بتَوبَةِ عبدِهِ مِن الرّجُلِ براحِلَتِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَلّهُ أفْرَحُ بتَوبةِ عبدِهِ مِن العَقیمِ الوالِدِ، و مِن الضّ_الِّ الواجِدِ ، و مِن الظّمآنِ الوارِدِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تُوبوا إلی اللّهِ عزّ و جلّ، و ادْخُلوا فی مَحبّتِهِ، فإنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یُحِبُّ التّوّابینَ و یُحِبُّ المُتَطهِّرینَ ، و المؤمنُ تَوّابٌ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلی اللّهِ المُفَتَّنَ التّوّابَ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تعالی أشَدُّ فَرَحا بتوبةِ عبدِهِ مِن رجُلٍ أضَلَّ راحِلَتَهُ و زادَهُ فی لیلةٍ ظَلْماءَ فوجَدَها ، فاللّهُ أشَدُّ فَرَحا بتَوبَةِ عبدِهِ مِن ذلکَ الرّجُلِ براحِلَتِهِ حِینَ وجَدَها . (7) (8)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزد خدا چیزی محبوبتر از مرد یا زن مؤمن توبه گر نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه آدمیان خطا می کنند و بهترین خطاکاران توبه کنندگانند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! سوگند به خدا ، که شادی خداوند از توبه بنده اش بیشتر است تا شاد شدن مرد از [پیدا کردن ]شترش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر آینه شادی خداوند از توبه بنده خود بیشتر است تا شادی نازایی که بچّه می آورد و گم کرده ای که گمشده خود را می یابد و تشنه ای که به آب می رسد.

امام علی علیه السلام :به درگاه خداوند عزّ و جلّ توبه بَرید و به محبّت او درآیید؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ توبه گران و پاکیزگان را دوست می دارد. مؤمن، توبه گر است.

امام باقر علیه السلام :از جمله محبوبترین بندگان نزد خداوند ، گنهکار توبه گر است.

امام باقر علیه السلام :شاد شدن خداوند از توبه بنده اش بیشتر است تا شاد شدن مردی که در شبی تار شتر و ره توشه خود را گم کند و سپس آن را بیابد. خداوند از توبه بنده خود شادتر می شود تا آن مرد که از پیدا کردن شتر خود شادمان می گردد.

ص :121


1- بحار الأنوار : 6/21/15 .
2- الدرّ المنثور : 1/626.
3- کنز العمّال : 10159.
4- کنز العمّال : 10165.
5- الخصال : 623/10.
6- بحار الأنوار : 6/38/64.
7- الکافی : 2/435/8.
8- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 668.

461 - التّائِبونَ
461 - توبه گران

الکتاب:

التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمَّا عَلامةُ التّائبِ فأربَعةٌ : النَّصیحةُ للّهِ فی عَمَلِهِ، و تَرْکُ الباطِلِ ، و لُزومُ الحَقِّ ، و الحِرْصُ علی الخَیرِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصفِ التّائبینَ _: غَرَسُوا أشْجَارَ ذُنوبِهِم نُصْبَ عُیونِهِم و قُلوبِهِم و سَقَوها بمِیاهِ النَّدَمِ، فأثْمَرَتْ لهُمُ السَّلامةَ ، و أعْقَبَتْهُمُ الرِّضا و الکَرامَةَ . (3)

عنه علیه السلام :التَنَزُّهُ عنِ المَعاصی عِبادَةُ التَّوّابینَ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِه _: و اجعَلْنا مِن الّذینَ غَرَسُوا أشْجَارَ الخَطایا نُصْبَ رَوامِقِ القلوبِ ، و سَقَوها مِن ماءِ التّوبَةِ ، حتّی أثْمَرَتْ لَهُم ثَمَرَ النَّدامَةِ ، فأطْلَعْتَهُم علی سُتورِ خَفِیّاتِ العُلی ، و أرْوَیْتَهم (آمَنْتَهم) المَخاوِفَ و الأحْزانَ ......... فأبْصَروا جَسِیمَ الفِطْنَةِ ، و لَبِسُوا ثَوبَ الخِدْمَةِ . (5)

461

توبه گران

قرآن :

«توبه کنندگانند، پرستندگانند، ستایندگانند، روزه دارانند، رکوع کنندگانند، سجده کنندگانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه توبه گر چهار است: اخلاص عمل برای خدا، فرو گذاشتن باطل، پایبندی به حق و آزمندی به نیکی.

امام علی علیه السلام_ در توصیف توبه گران _فرمود : درختهای گناهان خود را در برابر دیدگان و دلهای خویش نشانده اند و آنها را با آب پشیمانی آبیاری کرده اند. این درختها برای آنان میوه سلامت داده و خشنودی و کرامت در پی آورده است.

امام علی علیه السلام :دوری کردن از گناهان، عبادت توبه گران است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجاتش _گفت : بار خدایا ! بر محمّد و دودمانش درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که درختهای گناهان را در برابر دیدگان دل خود نشاندند و با آب توبه آبیاری شان کردند، تا آن که میوه پشیمانی برایشان به بار آورْد. در نتیجه ، ایشان را از نهان های عالم بالا آگاه ساختی و از ترسها و اندوهها ایمنشان گردانیدی ......... پس، به هوشیاری بزرگی دست یافتند و جامه خدمت گزاری به تن کردند.

ص :122


1- التوبة : 112.
2- تحف العقول : 20.
3- بحار الأنوار : 78/72/38.
4- غرر الحکم : 1758.
5- بحار الأنوار : 94/127/19.

عنه علیه السلام_ أیضا _: و اجْعَلْنا مِن الّذینَ ......... قَطَعوا أسْتارَ نارِ الشَّهَواتِ بنَضْحِ ماءِ التَّوبَةِ ، و غَسَلوا أوْعِیَةَ الجَهلِ بِصَفْوِ ماءِ الحَیاةِ . (1)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : و ما را از آنان قرار ده که ......... پرده های آتشِ خواهشهای نفس را با ریختن آب توبه گسستند و ظرفهای نادانی را با زلال آب زندگی شستند.

462 - حَثُّ الجَمیعِ عَلَی التَّوبَةِ
462 - تشویق همگان به توبه

الکتاب:

وَ تُوبُوا إِلَی اللّهِ جَمِیعا أیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تُوبُوا إلی اللّهِ ، فإنّی أتُوبُ إلی اللّهِ فی کُلِّ یومٍ مائةَ مَرّةٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :التَّوبَةُ حَبْلُ اللّهِ و مَدَدُ عِنایَتِهِ ، و لا بُدَّ للعبدِ مِن مُداوَمةِ التّوبَةِ علی کُلِّ حالٍ . و کلُّ فِرقَةٍ مِن العِبادِ لَهُم تَوبَةٌ، فتَوبَةُ الأنبیاءِ مِنِ اضْطِرابِ السِّرِّ ، و تَوبَةُ الأصْفیاءِ مِن التَّنفُّسِ، و تَوبَةُ الأولیاءِ مِن تَلْوِینِ الخَطَراتِ ، و تَوبَةُ الخاصِّ مِن الاشْتِغالِ بِغَیرِ اللّهِ ، و تَوبَةُ العامِّ مِن الذُّنوبِ . (4) (5)

462

تشویق همگان به توبه

قرآن :

«ای مؤمنان! همگی به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به درگاه خدا توبه برید که من روزی صد بار به درگاه او توبه می کنم.

امام صادق علیه السلام :توبه، ریسمان خدا و لشکر عنایت اوست. بنده باید در هر حال بر توبه مداومت ورزد. هر گروهی از بندگان را توبه ای است: توبه انبیا از اضطراب درون و توبه اصفیا از نَفَس کشیدن [بدون یاد خدا ]و توبه اولیا از وارد شدن خطورات گوناگون به دل و توبه خاصّان از پرداختن به غیر خدا و توبه عوام از گناهان است .

ص :123


1- بحار الأنوار : 94/127/19.
2- النور : 31.
3- کنز العمّال : 10171.
4- بحار الأنوار : 6/31/38.
5- (انظر) الاستغفار : باب 3042.

463 - قَبولُ التَّوبَةِ
463 - پذیرش توبه

الکتاب:

«أَ لَمْ یَعْلَمُوا أنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِب_ادِهِ وَ یَأْخُ_ذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» . (1)

«وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُو عَنِ السَّیّئاتِ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ غافِرٌ إلاّ مَن شَرَدَ علی اللّهِ شِرادَ البعیرِ علی أهْلِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن اُعْطِیَ التَّوبَةَ لَم یُحرَمِ القَبولَ، و مَن اُعْطِیَ الاسْتِغْفارَ لَم یُحرَمِ المَغفِرَةَ . (4)

463

پذیرش توبه

قرآن :

«آیا ندانستند که خداست که توبه بندگانش را می پذیرد و صدقات را می ستاند و خداست که توبه پذیر و مهربان است؟».

«و اوست که توبه بندگانش را می پذیرد و از گناهان در می گذرد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند آمرزنده است مگر کسی را که از طاعت او، همچنان که شتر از صاحب خود می رمد و می گریزد ، بگریزد.

امام علی علیه السلام :به هر کس [توفیق] توبه داده شود از قبول آن محروم نمی شود و به هر کس [توفیق ]استغفار عطا گردد از آمرزش محروم نمی ماند.

ص :124


1- التوبة : 104.
2- الشوری : 25.
3- کنز العمّال : 43717.
4- بحار الأنوار : 69/410/124.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «إنّ اللّه لا یغفرُ أن یُشرَکَ بهِ و یَغفرُ م_ا دونَ ذلکَ لمَن یش_اءُ» (1) _: الکَبائِرُ فما سِواها . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام _ در تفسیر آیه «خداوند شرک ورزیدن به خود را نمی آمرزد و کمتر از آن را از هر که بخواهد می آمرزد» _ فرمود :منظور گناهان کبیره و غیر کبیره است.

464 - مَتی تُقبَلُ التَّوبَةُ ؟
464 - تا کی توبه پذیرفته می شود؟

الکتاب:

«وَ لَیْسَتِ التّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتّی إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الاْنَ وَ لاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفّارٌ» . (4)

«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْرا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ» . (5)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تابَ قَبْلَ أنْ یُعایِنَ قَبِلَ اللّهُ تَوبَتَهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یَقبَلُ تَوبَةَ العبدِ ما لَم یُغَرْغِرْ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا بَلَغتِ النّفسُ هذهِ _ و أهْوی بیَدِهِ إلی حَلْقِهِ _ لَم یَکُن للعالِمِ تَوبَةٌ ، و کانتْ للجاهلِ تَوبَةٌ . (8)

464

تا کی توبه پذیرفته می شود؟

قرآن :

«کسانی که کارهای زشت می کنند و چون مرگشان فرا می رسد می گویند که اکنون توبه کردیم و نیز آنان که کافر بمیرند، توبه ندارند».

«کسانی که بعد از ایمان آوردن کافر شدند و بر کفر خود افزودند توبه شان پذیرفته نخواهد شد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس، پیش از مشاهده، توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال توبه بنده را، پیش از آن که به جان کندن افتد، می پذیرد.

امام باقر علیه السلام_ پس از آنکه با دست خود به حلقش اشاره کرد _فرمود: هر گاه جان به این جا برسد عالِم [راهی برای ]توبه ندارد و جاهل دارد.

ص :125


1- النساء : 48.
2- الکافی : 2/284/18.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 264 باب 47.
4- النساء : 18.
5- آل عمران : 90.
6- الکافی : 2/440/2.
7- کنز العمّال : 10187.
8- الکافی : 2/440/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئ_لَ عن قولِ اللّهِ عزّ و جلّ: «و لَیستِ التّوبةُ للّذین ......... » _: ذلکَ إذا عایَنَ أمْرَ الآخِرَةِ . (1)

الکافی عن الإمام الصّادق علیه السلام :إذا بَلَغتِ النَّفْس هاهُنا _ و أشارَ بِیَدِهِ إلی حَلْقِهِ _ لَم یَکُن للعالِمِ تَوبَةٌ ، ثُمّ قَرَأ: «إنّما التّوبةُ علی اللّه للّذین یَعملونَ السُّوءَ بجهالةٍ» (2) . (3)

عنه علیه السلام :لا تَنْقَطعُ الحُجّةُ مِن الأرضِ إلاّ أربَعینَ یَوما قَبلَ یومِ القیامةِ ، فإذا رُفِعَتِ الحُجّةُ اُغلِقَتْ أبْوابُ التَّوبَةِ ، و لَم یَنْفَعْ نَفْسا إیمانُها لَم تَکُن آمَنَتْ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سُئلَ عن عِلّةِ إغْراقِ اللّهِ فِرْعَونَ و ق_د آمَنَ بهِ و أقَرَّ بتَوحی_دِهِ _:َ لأنَّهُ آمنَ عندَ رُؤی_ةِ البَأْسِ ، و الإیمانُ عندَ رُؤیَةِ البَأْسِ غیرُ مَقبولٍ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «کسانی که کارهای زشت می کنند ......... » _فرمود : آن زمانی است که امر آخرت را مشاهده کنند.

الکافی :امام صادق علیه السلام با دست خویش به گلوی مبارکش اشاره کرد و فرمود: هرگاه جان به این جا برسد عالِم [راهی به] توبه ندارد. آن گاه این آیه را تلاوت کرد: «همانا توبه بردن به درگاه خدا برای کسانی است که نادانسته بد می کنند».

امام صادق علیه السلام :زمین از حجّت تهی نمی ماند، مگر چهل روز پیش از روز رستاخیز. و چون حجّت برداشته شد، درهای توبه بسته می شود و آن گاه، ایمان آوردن کسانی که تا آن زمان ایمان نیاورده باشند سودی ندارد.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: چرا خداوند فرعون را با آن که ایمان آورد و به یگانگی او اقرار کرد غرق ساخت؟ _فرمود : زیرا او هنگامی ایمان آورد که عذاب را مشاهده کرد و ایمان آوردن به هنگام مشاهده عذاب پذیرفته نیست.

465 - النَّدَمُ تَوبَةٌ
465 - پشیمانی ، توبه است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :النَّدَمُ تَوبَةٌ . (6)

465

پشیمانی ، توبه است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پشیمانی، توبه است.

ص :126


1- بحار الأنوار : 6/19/3.
2- النساء : 17.
3- الکافی : 1/47/3.
4- بحار الأنوار : 6/18/1.
5- بحار الأنوار : 6/23/25.
6- کنز العمّال : 10301.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النَّدَمُ أحَدُ التَّوبَتَینِ . (1)

عنه علیه السلام :النَّدَمُ علی الخَطیئةِ اسْتِغْفارٌ . (2)

عنه علیه السلام :النَّدَمُ علی الذَّنبِ یَمنَعُ مِن مُعاوَدَتهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن نَدِمَ فقد تابَ، مَن تابَ فقد أنابَ . (4)

عنه علیه السلام :نَدمُ القلبِ یُکَفِّرُ الذَّنبَ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کَفی بالنّدمِ تَوبَةً . (6)

عنه علیه السلام :إسْتَرجِعْ سالِفَ الذُّنوبِ بشِدَّةِ النَّدمِ و کَثرَةِ الاسْتِغْفارِ . (7)

امام علی علیه السلام :پشیمانی، نیمی از توبه است.

امام علی علیه السلام :پشیمانی از گناه، همان آمرزش خواهی است.

امام علی علیه السلام :پشیمانی از گناه، مانع تکرار گناه می شود.

امام علی علیه السلام :آن که پشیمان شود، توبه کرده است، هر که توبه کند، به سوی خدا بازگشته است.

امام علی علیه السلام :پشیمانیِ دل، گناه را می پوشاند.

امام باقر علیه السلام :برای توبه کردن پشیمانی کافی است.

امام باقر علیه السلام :با پشیمانیِ شدید و آمرزش خواهیِ فراوان، گناهان گذشته را محو کن.

466 - حُسنُ الاعتِرافِ
466 - اعتراف حقیقی به گناه

الکتاب:

«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحا وَ آخَرَ سَیِّئا عَسَی اللّهُ أنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» . (8)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُسنُ الاعْتِرافِ یَهدِمُ الاقْتِرافَ . (9)

466

اعتراف حقیقی به گناه

قرآن :

«و گروهی دیگر به گناه خود اعتراف کردند[و ]اعمال نیکو را با کارهای زشت آمیخته اند. شاید خدا توبه شان را بپذیرد».

حدیث :

امام علی علیه السلام :اعتراف راستین، اثر گناه را نابود می کند.

ص :127


1- غرر الحکم : 1689.
2- غرر الحکم : 1211.
3- غرر الحکم : 1398.
4- غرر الحکم : 7843 و 7844.
5- غرر الحکم : 9973.
6- الخصال : 16/57.
7- بحار الأنوار:78/164/1.
8- التوبة : 102.
9- بحار الأنوار : 77/420/40.

عنه علیه السلام :النَّدمُ اسْتِغْفارٌ ، الإقْرارُ اعْتِذارٌ ، الإنْکارُ إصْرارٌ . (1)

عنه علیه السلام :المُقِ_رُّ بالذّن_وبِ تائ_بٌ . (2)

عنه علیه السلام :شافِعُ المُذنِبِ إقْرارُهُ ، و تَوبَتُهُ اعْتِذارُهُ . (3)

عنه علیه السلام :عاصٍ یُقِرُّ بذَنبِهِ خَیرٌ مِن مُطیعٍ یَفتَخِرُ بعَملِهِ . (4)

عنه علیه السلام :ما أخْلَقَ مَن عَرفَ ربَّهُ أن یَعْتَرِفَ بذَنبِهِ! (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و اللّهِ ، ما یَنْجو مِن الذَّنْبِ إلاّ مَن أقَرَّ بهِ . (6)

عنه علیه السلام :لا و اللّهِ ما أرادَ اللّهُ تَعالی مِن النّاسِ إلاّ خَصْلَتَینِ : أنْ یُقِرّوا لَهُ بالنِّعَمِ فیَزیدَهُم ، و بالذُّنوبِ فَیَغفِرَها لَهُم . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :پشیمانی، استغفار است، اعتراف به گناه، پوزش خواهی است و انکار آن، پای فشردن بر گناه است.

امام علی علیه السلام :معترف به گناه، توبه کننده است.

امام علی علیه السلام :شفیع گنهکار ، همان اعتراف اوست [به گناهان ]و توبه او ، همان پوزش خواهی اوست.

امام علی علیه السلام :گنهکاری که به گناه خویش اعتراف کند بهتر از فرمانبرداری است که به کار خویش ببالد.

امام علی علیه السلام :چه شایسته است کسی که پروردگار خویش را شناخته، به گناه خویش اعتراف کند.

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند تنها آن کس از گناه می رهد که به آن اعتراف کند.

امام باقر علیه السلام :سوگند به خدا که خداوند متعال از مردم جز دو کار نخواسته است: به نعمتهای او اعتراف کنند تا آنان را نعمت فزونتر دهد و به گناهان اقرار ورزند تا گناهانشان را بیامرزد.

ص :128


1- غرر الحکم: 178_180.
2- غرر الحکم : 1065.
3- غرر الحکم : 5761 .
4- غرر الحکم : 6334.
5- غرر الحکم : 9639.
6- بحار الأنوار : 6/36/56.
7- الکافی : 2/426/2.
8- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 347 باب 82. الاعتذار : باب 2535.

467 - دَعائِمُ التَّوبَةِ
467 - پایه های توبه

الکتاب:

«فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَ_حَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (1)

«أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (2)

«وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا ثُمَّ اهْتَدی» . (3)

«وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» . (4)

«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ» . (5)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :التّائبُ إذا لم یَسْتَبِنْ علَیهِ أثَرُ التَّوبَةِ فلیسَ بتائبٍ : یُرْضی الخُصَماءَ ، و یُعِیدُ الصّلواتِ ، و یَتَواضَعُ بینَ الخَلْقِ ، و یَتَّقی نَفْسَهُ عنِ الشَّهوَاتِ، و یُهْزِلُ رَقَبتَهُ بصِیامِ النَّهارِ . (6)

467

پایه های توبه

قرآن :

«هر کس پس از ستمش توبه کند و به صلاح آید خدا توبه او را می پذیرد. همانا خداوند آمرزنده و مهربان است».

«هر کس از شما که از روی نادانی کاری بد کند آن گاه توبه نماید و به صلاح آید بداند که خدا آمرزنده و مهربان است».

«همانا من می آمرزم کسی را که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد و سپس هدایت یابد».

«آنان که مرتکب کارهای بد شدند، آن گاه توبه کردند و ایمان آوردند، بدانند که پروردگار تو پس از توبه آمرزنده و مهربان است».

«جز این نیست که توبه از آنِ کسانی است که به نادانی مرتکب کارهای زشت می شوند و زود توبه می کنند. خدا توبه اینان را می پذیرد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نشانِ توبه در توبه کننده آشکار نشود، توبه نکرده است: شاکیان را راضی سازد، قضای نمازها را به جای آورد، با مردم فروتنی کند، خود را از خواهشهای نفسانی بدور دارد و با روزه گرفتن، گردن خود را نزار کند.

ص :129


1- المائدة : 39.
2- الأنعام : 54.
3- طه : 82.
4- الأعراف : 153.
5- النساء : 17.
6- جامع الأخبار : 226/576.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّوبَةُ علی أربَعةِ دَعائِمَ : نَدَمٌ بالقَلبِ ، و اسْتِغفَارٌ باللِّسانِ ، و عَملٌ بالجَوارِحِ ، و عَزْمُ أنْ لا یَعودَ . (1)

عنه علیه السلام :التَّوبَةُ نَدَمٌ بالقَلبِ ، و اسْتِغْفارٌ باللّسانِ، و تَرْکٌ بالجَوارِحِ، و إضْمارُ أنْ لا یَعودَ . (2)

عنه علیه السلام :الاستِغفَارُ دَرَجةُ العِلِّیّینَ ، و هُو اسمٌ واقعٌ علی سِتَّةِ مَع_انٍ : أوّلُها الن_دمُ عل_ی ما مضی ، و الثّانی العَزْمُ علی تَرْکِ العَوْدِ إلَیهِ أبَدا ، و الثّالثُ أنْ تُؤدّیَ إلی المَخْلوقینَ حُقوقَهُم ......... و الرّابعُ أنْ تَعْمِدَ إلی کُلِّ فَریضةٍ علَیکَ ضَیَّعْتَها فتُؤدّیَ حَقَّها ، و الخامسُ أنْ تَعْمِدَ إلی اللَّحمِ الَّذی نَبَتَ علی السُّحتِ فتُذیبَهُ بالأحْزانِ حتّی تُلْصِقَ الجِلدَ بالعَظمِ و یَنْشَأ بَینَهُما لَحمٌ جدیدٌ ، و السّادسُ أنْ تُذیقَ الجِسمَ ألَمَ الطّاعةِ کما أذَقتَهُ حَلاوةَ المَعصیةِ ، فعند ذلکَ تقولُ : أستَغْفِرُ اللّهَ . (3)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ التَّوبَةِ اسْتِدْراکُ فَوارِطِ النَّفْسِ . (4)

امام علی علیه السلام :توبه بر چهار پایه استوار است: پشیمانی در دل، آمرزش خواهی به زبان، عمل کردن با اعضای بدن، و تصمیم بر باز نگشتن به گناه.

امام علی علیه السلام :توبه، عبارت است از: پشیمانی با دل و آمرزش خواهی با زبان و ترک گناه در عمل و مصمّم شدن بر تکرار نکردن آن.

امام علی علیه السلام :همانا برای استغفار ، درجه علیّین قرار داده شده است و آن (استغفار) نامی است که شش معنا در بر دارد: نخست پشیمانی از گذشته؛ دوم تصمیم بر ترک همیشگی آن؛ سوم بازگرداندن حقوق خلایق به آنان ......... ؛ چهارم ادا کردن حقّ هر عمل واجب که حقّ آن را ضایع کرده ای؛ پنجم این که گوشت برآمده از مال حرام را با اندوهها آب کنی، چندان که پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتی تازه روید ؛ و ششم آن که سختی طاعت را به تن بچشانی چنان که شیرینی معصیت را به کام او ریخته بودی. آن گاه [پس از همه این مراحل ]بگویی: أستغفِرُ اللّه .

امام علی علیه السلام :ثمره توبه، جبران زیاده رویهای نفس است.

ص :130


1- بحار الأنوار : 78/81/74.
2- . غرر الحکم : 2072.
3- نهج البلاغة : الحکمة 417.
4- غرر الحکم : 4657.

بحار الأنوار عن کُمَیلَ بنِ زِیادٍ:قلتُ لأمیرِ المؤمِنینَ علیه السلام : ......... فما حَدُّ الاسْتِغْفارِ ؟ قالَ : یا بنَ زِیادٍ ، التَّوبَةُ . قلتُ : بَسْ ؟ (1) قالَ : لا . قلتُ : فکیفَ ؟ قالَ : إنَّ العَبدَ إذا أصابَ ذَنْبا یقولُ : أسْتَغفِرُ اللّهَ ، بالتَّحْریکِ . قلتُ : و ما التَّحْریکُ ؟ قالَ : الشَّفَتانِ و اللِّسانِ ، یُریدُ أنْ یَتْبَعَ ذلکَ بالحقیقةِ. قلتُ : و ما الحقیقةُ؟

قالَ: تَصدیقٌ فی القلبِ ، و إضْمارُ أنْ لا یَعودَ إلی الذَّنبِ الّذی استَغْفَرَ مِنهُ.

قالَ کُمیلٌ : فإذا فَعلَ ذلکَ فإنّهُ مِن المُستَغْفِرینَ ؟ قالَ : لا ......... لأنَّکَ لَم تَبْلُغْ إلی الأصْلِ بَعدُ.

قالَ کُمیلٌ : فأصْلُ الاستِغْفارِ ما هُوَ ؟ قالَ : الرُّجوعُ إلی التَّوبَةِ مِن الذّنبِ الّذی اسْتَغْفَرتَ مِنهُ، و هِی أوَّلُ دَرجَةِ العابِدِینَ ، و تَرْکُ الذَّنبِ و الاسْتِغْفارُ اسمٌ واقعٌ لِمَعانٍ سِتٍّ . (2)

(3)

بحار الأنوار_ به نقل از کمیل بن زیاد _: به امیر المؤمنین علیه السلام عرض کردم: حدّ استغفار چیست؟ فرمود : توبه، ای پسر زیاد! عرض کردم: فقط همین؟ فرمود: نه. عرض کردم: پس چه؟ فرمود: هرگاه بنده مرتکب گناهی می شود باید با حرکت دادن بگوید: أستغفر اللّه (از خدا آمرزش می طلبم). عرض کردم: حرکت دادن یعنی چه؟ فرمود: حرکت دادن لبها و زبان، به طوری که با آن حرکت لب و زبان، حقیقت استغفار را نیز اراده کند. عرض کردم: حقیقت [آن ]چیست؟ فرمود: تصدیق در دل و عزمِ بر باز نگشتن به گناهی که از آن آمرزش خواسته است.

عرض کرد[م]: هرگاه چنین کند، آیا از آمرزش خواهان است؟ فرمود: نه ......... زیرا تو هنوز به ریشه و اصل استغفار نرسیده ای.

عرض کرد[م]: پس اصل استغفار چیست؟ فرمود: بازگشت به توبه از گناهی که از آن آمرزش طلبیده ای. این نخستین درجه عابدان است. ترک گناه و استغفار نامی است که شش معنا را در بر می گیرد.

ص :131


1- أی حسبٌ و کفایة ، کلمة مأخوذة من الفارسیة . کما فی هامش بحار الأنوار.
2- بحار الأنوار : 6/27/28.
3- (انظر) الذنب : باب 1380. الاستغفار : باب 3043.

468 - تَوبَةُ مَن فی ذِمَّتِهِ حَقُّ النّاسِ
468 - توبه کسانی که حقّ الناس به گردن دارند

الکتاب:

«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ و رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سألَهُ شَیخٌ مِن النَّخَعِ: إنّی لَم أزَلْ والِیا مُنذُ زَمنِ الحَجّاجِ إلی یَومی هذا، فهَلْ لی مِن تَوبةٍ ؟ قالَ : فَسَکتَ، ثُمّ أعَدْتُ علَیهِ، فقالَ _: لا ، حتّی تُؤَدّیَ إلی کُلِّ ذی حَقٍّ حقَّهُ . (2)

الکافی عن علیِّ بنِ أبی حمزةَ :کانَ لی صَدیقٌ مِن کُتّابِ بَنی اُمیّةَ فقالَ لی : استأذنْ لی عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ، فاسْتَأذَنتُ لَه علَیهِ ، فأذِنَ لَه ، فلَمّا أنْ دَخلَ سَلّمَ و جَلسَ ، ثُمّ قالَ : جُعِلتُ فِداک ، إنّی کنتُ فی دِیوانِ هؤلاءِ القَومِ فأصَبْتُ مِن دُنیاهُم مالاً کثیرا ، و أغمَضتُ فی مَطالِبهِ ......... فهَل لی مَخرَجٌ مِنهُ ؟ قالَ : إنْ قُلتُ لکَ تَفْعَلْ ؟ قالَ : أفعَلُ. قالَ لَهُ : فاخْرُجْ مِن جمیعِ ما اکْتَسَبتَ فی دِیوانِهِم ، فمَن عَرَفْتَ مِنهُم رَدَدْتَ علَیهِ مالَهُ، و مَن لَم تَعْرِفْ تَصَدّقْتَ بهِ ، و أنا أضْمَنُ لکَ علی اللّهِ عزّ و جلّ الجَنّةَ . (3) (4)

468

توبه کسانی که حقّ الناس به گردن دارند

قرآن :

«و هرگاه چنین نکنید پس با خدا و پیامبر او اعلان جنگ دهید. و اگر توبه کنید سرمایه های شما از آنِ شماست. در این حال نه ستم کرده اید و نه مورد ستم واقع شده اید».

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ که ابتدا در پاسخ به یکی از بزرگان نخع که گفت: «من از زمان حَجّاج تاکنون والی هستم آیا توبه من پذیرفته می شود؟» خاموش ماند، پس از آنکه او سخنش را تکرار کرد _فرمود : نه، مگر آن که حقّ هر حقداری را به او برگردانی.

الکافی_ به نقل از علی بن ابی حمزه _: دوستی داشتم که از دبیران بنی امیّه بود؛ به من گفت : از امام صادق علیه السلام برای من اجازه ملاقات بگیر. من از حضرت اجازه خواستم و ایشان اجازه داد. وقتی آن مرد به حضور حضرت رسید، سلام کرد و نشست و سپس گفت: فدایت شوم، من در دستگاه اداری این جماعت کار می کردم و از دنیای آنان به مال و منال فراوانی رسیدم و برای به دست آوردن آن ، چشم بر هم نهادم (به حلال و حرام توجّهی نکردم) ......... آیا راهی برای بیرون آمدن [از این وضع ]دارم؟ فرمود: اگر برایت بگویم انجام می دهی؟ عرض کرد: انجام می دهم. فرمود: از تمام مال و ثروتی که در دستگاه اداری آنها به دست آورده ای خودت را خلاص کن. کسانی را که می شناسی مالشان را به آنها برگردان و کسانی را که نمی شناسی از طرفشان صدقه بده. در این صورت ، من برای تو ضمانت می کنم که خداوند عزّ و جلّ تو را به بهشت برد.

ص :132


1- البقرة : 279.
2- الکافی : 2/331/3.
3- الکافی : 5/106/4 ، انظر تمام الحدیث.
4- (انظر) البدعة : باب 337. الإجارة : باب 12.

469 - تَوبَةُ المُحارِبِ
469 - توبه محارب

الکتاب:

«إِلاَّ الَّذِینَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سَمِعَ بعضَ أصْحابِهِ یقولُ: لَعنَ اللّهُ مَن حارَبَ علیّا علیه السلام _: قُلْ : إلاّ مَن تابَ و أصْلَحَ.

ذَنبُ مَن تَخلَّفَ عنهُ و لَم یَتُبْ أعظَمُ مِن ذَنبِ مَن قاتَلَهُ ثُمّ تابَ . (2)

469

توبه محارب

قرآن :

«مگر کسانی که پیش از آن که شما بر آنها چیره شوید توبه کنند، پس بدانید که خداوند آمرزنده و مهربان است».

حدیث :

امام رضا علیه السلام_ وقتی شنید که یکی از اصحابش می گوید: خدا لعنت کند کسانی را که با علی علیه السلام جنگیدند _فرمود : بگو: بجز آنان که توبه کردند و کار شایسته انجام دادند .

گناه کسانی که آن حضرت را تنها گذاشتند و توبه نکردند، بزرگتر از گناه کسانی است که با او جنگیدند، اما بعد توبه کردند.

ص :133


1- المائدة : 34.
2- وسائل الشیعة : 11/265/10.

470 - أنواعُ التَّوبَةِ
470 - انواع توبه

رسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله: أحْدِثْ لکُلِّ ذَنبٍ تَوبَةً، السِّرُّ بالسِّرِّ والعَلانِیَةُ بالعَلانِیَةِ(1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام: مَن عَمِلَ سَیّئةً فی السِّرِّ فلْیَعْملْ حَسَنةً فی السِّرِّ، ومَن عَمِلَ سَیّئةً فی العَلانِیَةِ فلْیَعْمَلْ حَسَنةً فی العَلانِیَةِ(2)

470

انواع توبه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هر گناهی توبه ای قرار ده، برای گناه پنهانی توبه پنهانی و برای گناه آشکار توبه آشکار.

امام صادق علیه السلام :هر کس پنهانی کارِ بدی کرد، باید کار خوبی را نیز در نهان انجام دهد و هر کس آشکارا کار بدی کرد، باید کار خوبی را نیز آشکارا انجام دهد.

471 - التَّوبَةُ النَّصوحُ
471 - توبه نصوح

الکتاب:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحا» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ عنِ التَّوبةِ النَّصوحِ _: هُو النَّدمُ علی الذّنبِ حینَ یَفْرُطُ مِنکَ ، فتَسْتَغفِرُ اللّهَ بِنَدامَتِکَ عِند الحافِرِ ، ثُمَّ لا تَعودُ إلَیهِ أبَدا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ أیضا _: نَدَمٌ بالقلبِ ، و اسْتِغْفار باللِّسانِ ، و القَصْدُ علی أنْ لا یَعودَ . (5)

471

توبه نصوح

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! به درگاه خدا توبه کنید ، توبه ای نصوح».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از توبه نصوح _فرمود : توبه نصوح ، پشیمانی از گناهی است که از تو سر می زند، [سپس ]فورا با پشیمانی خود ، از خدا آمرزش بخواهی و دیگر هرگز به آن برنگردی.

امام علی علیه السلام_ نیز درباره توبه نصوح _فرمود : پشیمانی قلبی و آمرزش خواهی زبانی و تصمیم [جدّی ]بر اینکه به گناه باز نگردد.

ص :134


1- بحار الأنوار:77/127/33
2- بحار الأنوار:78/199/23
3- التحریم : 8.
4- کنز العمّال : 10427.
5- تحف العقول : 210.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عزّ و جلّ: «تُوبوا إلی اللّهِ توبةً نَصُوحا» _: یَتوبُ العبدُ ثُمّ لا یَرْجِعُ فیهِ . (1)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ التّوبةِ النَّصُوحِ _: أنْ یَکونَ الباطِنُ کالظّاهِرِ و أفْضَلَ مِن ذلکَ . (2)

امام کاظم علیه السلام_ در توضیح آیه «به درگاه خدا توبه کنید، توبه ای نصوح» _فرمود : توبه نصوح این است که بنده توبه کند و دیگر به گناه باز نگردد.

امام هادی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از توبه نصوح _فرمود : توبه نصوح این است که باطن، همچون ظاهر، و بهتر از آن شود.

472 - تَأخیرُ التَّوبَةِ
472 - به تأخیر افکندن توبه

الکتاب:

«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللّهُ عَلِیما حَکِیما» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا بنَ مَسعودٍ ، لا تُقَدِّمِ الذّنبَ و لا تُؤَخِّرِ التّوبَةَ ، و لکِنْ قَدِّمِ التَّوبةَ و أخِّرِ الذَّنبَ ، فإنَّ اللّهَ تعالی یقولُ فی کتابهِ : «بل یُریدُ الإنسانُ لِیَفْجُرَ أمامَه» (4) . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن یَرجو الآخِرَةَ بغیرِ العَمَلِ ، و یُرجِئُ التَّوبَةَ بِطُولِ الأمَلِ ......... إنْ عَرَضتْ لَه شَهْوَةٌ أسْلَفَ المَعْصیةَ و سَوَّفَ التَّوبةَ . (6)

472

به تأخیر افکندن توبه

قرآن :

«جز این نیست که توبه از آنِ کسانی است که ندانسته مرتکب کار زشت می شوند و زود توبه می کنند. خدا توبه اینان را می پذیرد و خدا دانا و حکیم است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! گناه را پیش مینداز و توبه را به تأخیر میفکن، بلکه توبه را پیش افکن و گناه را به تأخیر انداز؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود می فرماید: «بلکه انسان می خواهد جلویش باز باشد (در تمام عمر فسق و فجور کند)».

امام علی علیه السلام :از آنان مباش که بدون عمل به آخرت امید می بندند و با آرزوی دراز توبه را به تأخیر می اندازند ......... هرگاه با خواهشی نفسانی مواجه شوند گناه را پیش می اندازند و توبه را تأخیر.

ص :135


1- بحار الأنوار : 6/20/8 .
2- بحار الأنوار : 6/22/20.
3- النساء : 17.
4- القیامة : 5.
5- بحار الأنوار : 77/104/1.
6- بحار الأنوار : 6/37/60.

عنه علیه السلام :إنْ قارَفْتَ سَیّئةً فعَجِّلْ مَحْوَها بالتَّوبةِ . (1)

عنه علیه السلام :مُسَوِّفُ نَفسِهِ بالتَّوبةِ ، مِن هُجومِ الأجَلِ علی أعظَمِ الخَطَرِ . (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :تأخِیرُ التَّوبةِ اغْتِرارٌ ، و طُولُ التّسْویفِ حَیْرَةٌ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هرگاه گناهی مرتکب شدی، به محو آن با توبه بشتاب.

امام علی علیه السلام :کسی که توبه را به فردا حوالت دهد، از هجوم مرگ در معرض بزرگترین خطر است.

امام جواد علیه السلام :به تأخیر افکندن توبه فریب و غفلت است و طولانی شدن و امروز و فردا کردن، مایه حیرت و سرگشتگی.

473 - الأهوَنُ مِن التَّوبَةِ
473 - آسان تر از توبه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَرْکُ الذَّنبِ أهْوَنُ مِن طَلبِ التَّوبةِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَوَقّی الصَّرْعةِ خَیرٌ من سؤالِ الرَّجْعةِ . (6)

المسیح علیه السلام :إنَّ مَن لَیس علَیهِ دَیْنٌ مِن النّاسِ أروَحُ و أقَلُّ هَمّا مِمَّن علَیهِ الدَّینُ و إنْ أحسَنَ القَضاءَ ، و کذلکَ مَن لَم یَعمَلِ الخَطیئةَ أرْوَحُ هَمّا مِمَّن عَمِلَ الخَطیئَةَ و إنْ أخْلصَ التّوبَةَ و أنابَ . (7)

473

آسان تر از توبه

امام علی علیه السلام :گناه نکردن آسانتر از توبه کردن است.

امام باقر علیه السلام :پرهیز از به زمین خوردن بهتر است از این که زمین بخوری و خواهش کنی که بلندت کنند .

مسیح علیه السلام :کسی که به مردم بدهکار نیست آسوده تر و دغدغه اش کمتر از کسی است که بدهکار باشد هر چند بدهی خود را به موقع بپردازد؛ همچنین کسی که گناه نکرده آسوده خاطرتر از کسی است که گناه کند هر چند خالصانه توبه کند و به سوی خدا برگردد.

ص :136


1- . بحار الأنوار : 77/208/1.
2- غرر الحکم : 9876.
3- . تحف العقول : 456.
4- (انظر) التسویف : باب 1918.
5- بحار الأنوار : 73 / 364 / 96 .
6- بحار الأنوار : 78/187/31.
7- تحف العقول : 392.

474 - سَتر اللَّهِ عَلَی التّائِبِ
474 - پرده پوشی خداوند نسبت به توبه گر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تابَ تابَ اللّهُ علَیهِ ، و اُمِرَتْ جَوارِحُهُ أنْ تَسْتُرَ علَیهِ ، و بِقاعُ الأرضِ أنْ تَکْتُمَ علَیهِ ، و اُنْسِیَتِ الحَفَظَةُ ما کانتْ تَکتُبُ علَیهِ . (1)

بحار الأنوار عن معاویةَ بنِ وَهبٍ:سمعتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام یقولُ : إذا تابَ العبدُ المؤمنُ تَوبَةً نَصوحا أحَبَّهُ اللّهُ، فسَتَرَ علَیهِ فی الدّنیا و الآخِرَةِ.

قلتُ : و کیفَ یَسْتُرُ علَیهِ؟ قالَ : یُنْسی مَلَکَیْهِ ما کَتَبا علَیهِ مِن الذُّنوبِ ......... فیَلْقی اللّهَ حینَ یَلْقاهُ و لیسَ شَیءٌ یَشْهَدُ علَیهِ بشیءٍ مِن الذُّنوبِ . (2)

474

پرده پوشی خداوند نسبت به توبه گر

امام علی علیه السلام :هر کس توبه کند خداوند او را می آمرزد و به جوارح او و جای جای زمین دستور داده می شود که آبروی او را حفظ کنند و عیبهایش را بپوشانند و گناهانی که فرشتگان حافظ اعمال برایش نوشته اند از یاد آنان برده می شود.

بحار الأنوار_ به نقل از معاویة بن وهب _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : هرگاه بنده مؤمن از روی اخلاص توبه کند خداوند دوستش می دارد و در دنیا و آخرت زشتیهای او را می پوشاند.

عرض کردم: چگونه می پوشاند؟ فرمود: گناهانی را که دو فرشته نگهبان برای او نوشته اند از یادشان می برد ......... پس، آن گاه که خداوند را دیدار می کند چیزی وجود ندارد که به گناهی از گناهان او گواهی دهد.

475 - تَبدیلُ السَّیِّئاتِ حَسَناتٍ
475 - تبدیل بدی ها به خوبی ها

الکتاب:

«إِلاّ مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحا فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُورا رَحِیما» . (3)

475

تبدیل بدی ها به خوبی ها

قرآن :

«مگر آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند. خدا بدیهایشان را به نیکیها بدل می کند و خدا آمرزنده و مهربان است».

ص :137


1- بحار الأنوار : 6/28/32.
2- بحار الأنوار : 6/28/31.
3- الفرقان : 70.

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما جَلسَ قَومٌ یَذْکرونَ اللّهَ إلاّ ناداهُم مُنادٍ مِن السّماءِ : قومُوا فَقد بُدِّلَتْ سیّئاتُکُم حَسَناتٍ و غُفِرَتْ لَکُم جَمیعا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحی اللّهُ عزّ و جلّ إلی داوودَ النَّبیِّ علی نبیّنا و آلهِ و علَیهِ السّلامُ : یا داوودُ ، إنّ عَبدیَ المؤمنَ إذا أذْنَبَ ذَنبا ثُمّ رَجعَ و تابَ مِن ذلکَ الذَّنبِ و اسْتَحیی مِنّی عندَ ذِکْرِهِ غَفَرْتُ لَهُ ، و أنسَیْتُهُ الحَفَظَةَ و أبْدَلْتُهُ الحسَنَةَ ، و لا اُبالی و أنا أرْحَمُ الرّاحِمینَ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «فاُولئِک یُبدّلُ اللّهُ سیّئاتِهم حَسَناتٍ» _: هذهِ فیکُم ، إنَّهُ یُؤتی بالمؤمنِ المُذنِبِ یَومَ القیامةِ حتّی یُوقَفَ بینَ یَدَیِ اللّهِ عزّ و جلّ ، فیکونُ هُوَ الّذی یَلِی حِسابَهُ ......... حتّی یُوقِفَهُ علی سَیّئاتِهِ کُلِّها ، کُلُّ ذلکَ یقولُ : أعْرِفُ ، فیقولُ : سَتَرْتُها علَیکَ فی الدُّنیا و أغْفِرُها لَکَ الیَومَ ، أبْدِلوها لِعَبدی حَسَناتٍ. قالَ : فتُرْفَعُ صَحیفَتُهُ للنّاسِ فیقولونَ : سُبحانَ اللّهِ، أ مَا کانَتْ لهذا العبدِ سَیّئةٌ واحِدةٌ؟! (3)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گروهی در انجمن خود یاد خدا نمی کنند، مگر آن که ندا دهنده ای از آسمان بر آنان ندا می دهد: برخیزید! که خداوند گناهان و زشتیهایتان را به نیکی بدل کرد و همه شما را آمرزید.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به داوود پیامبر _ که بر پیامبر ما و خاندانش و بر او درود باد _ وحی کرد: ای داوود! هرگاه بنده مؤمن من گناهی کند و سپس از آن گناه برگردد و توبه نماید و به هنگام یاد کردن از آن گناه از من شرم کند، او را می آمرزم و آن گناه را از یاد فرشتگان نگهبان اعمال می برم و آن را به نیکی بدل می کنم . و از این کار باکی ندارم که من مهربانترین مهربانانم.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «خداوند گناهان اینان را به نیکیها بدل می کند» _فرمود : این آیه درباره شماست. در روز رستاخیز مؤمن گنهکار را آورده، در برابر خداوند عزّ و جلّ نگه می دارند و خداوند، خود، به حسابش رسیدگی می کند ......... تا آن که وی را بر همه گناهانش آگاه می سازد و او همواره می گوید: می دانم. پس، خداوند به او می فرماید: در دنیا گناهان تو را پرده پوشی کردم ، و امروز آنها را می بخشم. گناهان بنده مرا به نیکی تبدیل کنید.

پس، نامه اعمال او در برابر مردم بالا برده می شود. آنها می گویند: سبحان اللّه ! آیا این بنده حتّی یک گناه هم نداشته است؟!

ص :138


1- عدّة الداعی : 238.
2- بحار الأنوار : 6/28/30.
3- بحار الأنوار : 7/288/5.

476 - التَّأ لِّی عَلَی اللَّهِ
476 - حتم کردن بر خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَألَّوا علی اللّهِ ، فإنَّهُ مَن تألّی علی اللّهِ أکْذَبَهُ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :وَیْلٌ للمُتَألِّینَ من اُمَّتی ، الَّذینَ یقولونَ : فُلانٌ فی الجَنّةِ ، و فُلانٌ فی النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَتَمَ علی اللّهِ عزّ و جلّ أکْذَبَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ رجُلاً قالَ یوما : و اللّهِ، لا یَغفِرُ اللّهُ لفُلانٍ! فقالَ اللّهُ عزّ و جلّ : مَنْ ذا الّذی تَأَلّی علَیَّ أنْ لا أغفِرَ لفُلانٍ؟! فإنِّی قد غَفَرتُ لِفُلانٍ ، و أحْبَطْتُ عَملَ الثّانی بقولهِ: لا یَغفِرُ اللّهُ لفُلانٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ رجُلٌ یُصَلّی ، فلمّا سَجَد أتاهُ رجُلٌ فَوَطئ علی رَقبتِهِ ، فقالَ ال_ذی تَحتَهُ: و اللّهِ، لا یَغْفِرُ لکَ اللّهُ أبدا! فقالَ اللّهُ عزّ و جلّ : تَأَلّی عَبدی أنْ لا أغْفِرَ لِعَبدی ، فإنّی قَد غَفَرتُ لَهُ . (5)

(6)

476

حتم کردن بر خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چیزی را بر خدا حتم مکنید که هر که چنین کند، خداوند او را دروغزن می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر حتم کنندگان امّت من؛ همانان که می گویند: فلان کس بهشتی است و بهمان کس دوزخی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای خدا تعیین تکلیف کند، خداوند سخن او را دروغ از کار درمی آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزی مردی گفت: به خدا قسم که خداوند فلانی را نمی آمرزد! پس، خداوند عزّ و جلّ فرمود: که بود که بر من حتم کرد فلانی را نمی آمرزم؟! من آن کس را آمرزیدم و عمل [صالح] آن دومی را باطل گردانیدم، چون گفت: خداوند فلانی را نمی بخشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی نماز می خواند و چون به سجده رفت یک نفر آمد و گردن او را لگد کرد. آن که گردنش لگد شده بود گفت: و اللّه که خداوند هرگز تو را نمی بخشد! پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: بنده ام سوگند یاد کرد که من بنده خود را نمی آمرزم ، اما من او را آمرزیدم.

ص :139


1- کنز العمّال : 7899.
2- کنز العمّال : 7902.
3- کنز العمّال : 7905.
4- وسائل الشیعة : 11/267/13 .
5- کنز العمّال : 7909.
6- (انظر) کنز العمّال : 3 / 559 ، 560 ، 836.

ص :140

حرف الثاء

اشاره

الثواب (پاداش)

الثورة (انقلاب)

ص :141

ص :142

60 - الثواب

اشاره

(1)

(2)

ص :143


1- و لمزید الاطّلاع راجع : شرح نهج البلاغة : 9 / 79 «الثّواب و العقاب عند المسلمین» .
2- انظر : عنوان 67 «الجزاء» ، 2 «الأجر» . الدّنیا : باب 1256 ، المرض : باب 3617 ، الحاجة : باب 965 ، 969 . الرّیاء : باب 1423 ، فعل المعروف : باب 2639 ، العقل : باب 2740 . العمل : باب 2891 _ 2893 ، کتاب الأعمال : باب 2916 ، الکتاب : باب 3392 .

60 - پاداش
477 - الثَّوابُ
477 - پاداش

الکتاب:

«الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابا وَ خَیْرٌ أَمَلاً» . (1)

«وَ یَزِیدُ اللّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدیً وَ الْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابا وَ خَیْرٌ مَرَدّا» . (2)

«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللّهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَوابُ عَملِکَ أفضَلُ مِن عَملِکَ . (4)

عنه علیه السلام :و لَو حَنَنْتُم حَنینَ الوُلَّهِ العِجالِ ، و دَعَوتُم مِثلَ حَنینِ الحَمَامِ ......... الْتِماسَ القُربَةِ إلَیهِ، فی ارْتِفاعِ دَرَجةٍ عِندَهُ ، أو غُفْرانِ سَیّئةٍ أحْصَتْها کَتبَتُهُ، و حَفِظَتْها ملائکتُهُ ، لَکانَ قلیلاً فِیما أرْجو لَکُم مِن ثَوابِهِ، و أتَخَوّفُ علَیکُم مِن عِقابهِ . (5)

477

پاداش

قرآن :

«دارایی و فرزندان زیور زندگی دنیاست و کارهای نیک ماندگار، نزد پروردگارت خوش پاداش تر و امید بستن به آنها نیکوتر است».

«و خدا بر هدایت آنان که هدایت یافته اند می افزاید و نزد پروردگار تو پاداش و نتیجه کارهای شایسته ماندگار، بهتر است».

«آنچه نزد شماست نابود می شود و آنچه نزد خداست ماندگار است. و قطعا آنان را که شکیبایی ورزیدند مطابق بهترین کردارشان پاداش خواهیم داد».

حدیث :

امام علی علیه السلام :پاداش عمل تو برتر از عملت است.

امام علی علیه السلام :اگر همچون شتران سرگشته بچه مرده ناله سر دهید و مانند ناله کبوتران آواز غم برآورید ......... به تمنّای این که شما را به خویش نزدیک گرداند یا گناهی را که کاتبان الهی شمارش کرده و فرشتگان نگهبان او ثبت کرده اند، ببخشاید، همه اینها در برابر پاداش الهی که برایتان امید دارم و در برابر کیفر او که از آن بر شما هراس دارم، اندک است.

ص :144


1- الکهف : 46.
2- مریم : 76.
3- النحل : 96.
4- غرر الحکم : 4688.
5- الأمالی للمفید : 160/2 .

عنه علیه السلام :ثوَابُ الآخِرَةِ یُنْسی مَشَقَّةَ الدُّنیا . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وَضَعَ الثّوابَ علی طاعَتِهِ و العِقابَ علی مَعصِیَتِهِ ذِیادَةً لِعبادِهِ عَن نِقْمَتِهِ ، و حِیاشَةً لَهُم إلی جَنَّتِهِ . (2)

امام علی علیه السلام :پاداش آخرت، رنج و سختی دنیا را از یاد می برد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان برای اطاعت از خود پاداش در نظر گرفت و برای نا فرمانی اش کیفر، تا بندگانش را از خشم و عذاب خویش دور دارد و به سوی بهشت خود براند.

478 - الثَّوابُ علی قَدرِ المَشَقَّةِ
478 - پاداش به اندازه رنج و سختی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الثَّوابُ بالمَشَقّةِ . (3)

عنه علیه السلام :ثَوابُ العَملِ علی قَدْرِ المَشَقَّةِ فیهِ . (4)

عنه علیه السلام :ثَوابُ الصَّبرِ أعلی الثَّوابِ . (5)

عنه علیه السلام :بالتَّعَبِ الشَّدیدِ تُدرَکُ الدَّرَجاتُ الرَّفیعةُ و الرّاحةُ الدّائمةُ . (6)

(7)

478

پاداش به اندازه رنج و سختی است

امام علی علیه السلام :پاداش در برابر رنج و سختی است.

امام علی علیه السلام :پاداش کار به اندازه رنج و زحمتی است که دارد.

امام علی علیه السلام :پاداش شکیبایی، بالاترین پاداش است.

امام علی علیه السلام :با رنج بسیار است که درجات رفیع و آسایش همیشگی به دست می آید.

479 - أعظَمُ المَثوبَةِ
479 - بزرگترین پاداش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أعظَمَ المَثوبَةِ مَثوبَةُ الإنْصافِ . (8)

479

بزرگترین پاداش

امام علی علیه السلام :بزرگترین پاداش، پاداش انصاف است.

ص :145


1- غرر الحکم : 4692.
2- نهج البلاغة : الحکمة 368 .
3- غرر الحکم : 44.
4- غرر الحکم : 4690.
5- غرر الحکم : 4694.
6- غرر الحکم : 4345.
7- (انظر) المصیبة : باب 2298 . الخُلق : باب 1115. الجنّة : باب 559.
8- غرر الحکم : 3387.

عنه علیه السلام :ثَوابُ الجهادِ أعظَمُ الثَّوابِ . (1)

عنه علیه السلام :شَیْئان لا یُوزَنُ ثَوابُهُما : العَفوُ ، و العَدلُ . (2)

امام علی علیه السلام :پاداش جهاد بزرگترین پاداش است.

امام علی علیه السلام :دو چیز است که پاداشی هموزن آن نیست: گذشت و دادگری.

480 - مُضاعَفَةُ الحَسَناتِ
480 - چند برابر شدن نیکیها

الکتاب:

«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَی إِلاّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» . (3)

«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کانُوا یَعْمَلُونَ» . (4)

«لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَةٌ وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّةٌ أُولئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» . (5)

«لَهُمْ مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَ لَدَیْنَا مَزِیدٌ» . (6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی فَضلِ الغُزاةِ _: و یُشَفَّعُ الرّجُلُ مِنهُم فی سَبعینَ ألْفا مِن أهلِ بَیتِهِ و جِیرَتِهِ ، حتّی إنّ الجارَیْنِ یَخْتَصِمانِ أیُّهما أقرَبُ جِوارا، فیَقْعُدونَ مَعی و معَ إبراهیمَ علیه السلام علی مائدةِ الخُلْدِ ، فیَنْظُرونَ إلی اللّهِ تعالی فی کُلِّ یَومٍ بُکْرَةً و عَشِیّا . (7)

480

چند برابر شدن نیکیها

قرآن :

«هر کس کار نیکی بیاورد، ده برابر آن [پاداش ]خواهد داشت و هر که کار بدی بیاورد تنها همانند آن کیفر بیند تا ستمی بر آنان نرفته باشد».

«و هیچ کس نمی داند که به پاداش کارهایی که می کرده اند چه چشم روشنی ای برایشان نهان داشته اند».

«آنان که نیکی می کنند [پاداش] نیک دارند و چیزی افزون بر آن. نه سیه روی شوند و نه خوار. اینان اهل بهشتند و در آن جاویدانند».

«در آن جا هر چه بخواهند هست و بیشتر از آن [نیز ]نزد ما هست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در فضیلت جنگاوران _فرمود : یک نفر از آنان برای هفتاد هزار نفر از خاندان و همسایگان خود شفاعت می کند، چندان که دو همسایه بر سر این که کدام یک به او نزدیکتر است با هم دعوا می کنند. جنگاوران در کنار من و ابراهیم علیه السلام بر سر سفره جاودانگی می نشینند و هر بام و شام به خداوند متعال نظر می کنند.

ص :146


1- غرر الحکم : 4695.
2- غرر الحکم : 5769.
3- الأنعام : 160.
4- السجدة : 17.
5- یونس : 26.
6- ق : 35.
7- صحیفة الإمام الرضا : 93/27.

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِه تعالی: «وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ» _: یَتَجلّی لَهُم الرَّبُّ عزّ و جلّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ عن هذهِ الآیةِ «للّذینَ أحْسَنوا الحُسنی و زی_ادةٌ» _: للّ_ذی_نَ أحْسَنوا العَملَ فی الدُّنیا لَهُم الحُسْنی و هِیَ الجَنّةُ، و الزِّیادَةُ : النّظَرُ إلی وَجْهِ اللّهِ الکریمِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یَنْظُرونَ إلی رَبِّهِم بِلا کَیفِیّةٍ و لا حُدودٍ و لا صِفَةٍ مَعلومَةٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قابَلَ الإحْسانَ بأفضَلَ مِنهُ فقَد جازاهُ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در تفسیر آیه «و بیشتر از آن [نیز ]نزد ما هست» _فرمود : پروردگار عزّ و جلّ بر آنان تجلّی می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش از این آیه که «برای آنان که کار نیک می کنند، نیکی است و چیزی افزون بر آن» _فرمود : برای آنان که در دنیا کار نیک کنند «نیکی» است، که همان بهشت است و «افزون بر آن» ، نظر کردن به وجه کریم خداست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در تفسیر همین آیه _فرمود : به پروردگار خویش می نگرند بی هیچ کیفیّتی و حدودی و صفتی شناخته شده .

امام علی علیه السلام :هر کس نیکی را به بهتر از آن پاسخ دهد آن را تلافی کرده است.

481 - مَن بَلَغَهُ ثَوابٌ عَلی عَمَلٍ
481 - کسی که پاداش کاری را بشنود

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن بَلَغهُ ثَوابٌ مِن اللّهِ علی عَمل، فعَمِلَ ذلکَ العَملَ الْتِماسَ ذلکَ الثَّوابِ اُوتِیَهُ و إنْ لَم یَکُنِ الحَدیثُ کَما بَلَغَهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن بَلغَهُ عنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله شَیءٌ مِن الثّوابِ فَفَعلَ ذلکَ طَلَبَ قَولِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله کانَ لَهُ ذلکَ الثّوابُ و إنْ کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله لَمْ یَقُلْهُ . (7)

481

کسی که پاداش کاری را بشنود

امام باقر علیه السلام :هر کس شنیده باشد که خداوند برای انجام عملی پاداش می دهد و برای دست یافتن به آن پاداش، آن کار را بکند به او داده می شود، هر چند حدیث، آن گونه نباشد که به او رسیده است.

امام صادق علیه السلام :هر کس از قول پیامبر شنیده باشد که فلان کار پاداش دارد و آن را به نیّت فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله انجام دهد همان پاداش برایش منظور می شود، هر چند پیامبر صلی الله علیه و آله آن را نگفته باشد.

ص :147


1- کنز العمّال : 4615.
2- الدرّ المنثور : 4/357.
3- الدرّ المنثور : 4/357.
4- غرر الحکم : 8588.
5- (انظر) الدرّ المنثور : 4 / 357 _ 360. عنوان 476 «اللقاء». المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 679.
6- الکافی : 2/87/2 .
7- وسائل الشیعة : 1/60/4.

عنه علیه السلام :مَن سَمِ_عَ شیئا مِن الثّوابِ علی شَیءٍ فَصنَعَهُ کانَ لَهُ، و إنْ لَم یَکُنْ علی ما بلَغَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر کس بشنود که فلان کار پاداش دارد و آن را انجام دهد پاداشش به او می رسد، اگر چه بدان گونه که او شنیده نباشد.

482 - إثابَةُ الکافِرِ
482 - پاداش دادن به کافر

کنز العمّال عن عبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما أحسَنَ مِن مُحسِنٍ ؛ کافرٍ أو مُسلمٍ، إلاّ أثابَهُ اللّهُ عزّ و جلّ . قُلنا : یا رسولَ اللّه ، و ما إثابَةُ اللّهِ الکافرَ؟ قالَ : إنْ کانَ وَصَلَ رَحِما، أو تَصدَّقَ بصَدقةٍ، أو عَمِل حَسَنةً ، أثابَهُ اللّهُ تعالی ؛ و إثابتُهُ إیّاهُ : المالُ و الولدُ و الصِّحّةُ و أشباهُ ذلکَ. قالَ : قُلنا : و ما إثابَتُهُ فی الآخِرَةِ ؟ قالَ : عَذابٌ دُونَ العذابِ ، و قَرأَ : «أدخِلوا آلَ فرعونَ أشدَّ العذابِ» (3) . (4)

(5)

482

پاداش دادن به کافر

کنز العمّال_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ کسی نیکی نمی کند جز آن که خدا پاداشش را می دهد، چه مسلمان باشد و چه کافر. گفتیم : ای پیامبر خدا! پاداش دادن به کافر چگونه است؟ فرمود: اگر صله رحمی کرده باشد یا صدقه ای داده باشد و یا کار نیکی انجام داده باشد خداوند متعال به پاداش این کارها به او ثروت و فرزند و سلامت و مانند اینها می دهد. گفتیم: در آخرت چگونه پاداشش می دهد؟ فرمود: عذابی کمتر به او می چشاند. آن گاه این آیه را تلاوت فرمود : «خاندان فرعون را به سخت ترین عذاب درآورید».

ص :148


1- . الکافی : 2/87/1.
2- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 256 باب 30، وسائل الشیعة : 1 / 59 باب 18. النیّة : باب 3920.
3- غافر : 46.
4- . کنز العمّال : 3038.
5- (انظر) جهنّم : باب 629 . الإحسان : باب 873 ، 874. الصدقة : باب 2212.

61 - الثورة

اشاره

(1)

ص :149


1- انظر : عنوان 411 «الفرس» . الکتمان: باب 3398، الإمامة الخاصة : باب 249 .

61 - انقلاب
483 - الثَّورَةُ الإسلامِیَّةُ فِی الشَّرقِ
483 - انقلاب اسلامی در شرق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَخرُجُ ناسٌ مِن المَشرِقِ فَیُوطّئونَ للمَهدِیِّ سُلْطانَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَنّةُ بالمَشرِقِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأمْرُ لَهُم حتّی یَقْتُلوا قَتیلَهُم، و یتَنافَسوا بَینَهُم، فإذا کانَ ذلکَ بَعثَ اللّهُ علَیهِم أقْواما مِن المَشرِقِ فقَتَلوهُم بَدَدا ، و أحْصَوهُم عَدَدا. و اللّهِ، لا یَمْلِکونَ سَنَةً إلاّ مَلَکْنا سَنتَینِ ، و لا یَمْلِکونَ سَنتَینِ إلاّ مَلَکْنا أربَعا . (3)

الملاحم و الفتن عن أبی سالمٍ :کُنّا مَع علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام بالکوفَة، فقالَ یوما مِن الأیّامِ و نحنُ عندَهُ : إنّی سِبطٌ من الأسْباطِ اُقاتِلُ علی حقٍّ لِیَقومَ و لَن یقومَ ، و الأمرُ لَهُم ، فإذا کَثُروا فَتَنافَسوا فقَتَلوا قَتیلَهُم بَعثَ اللّهُ علَیهِم أقْواما مِن أهلِ المَشرِقِ، فقَتَلَهُم ب_دَدا ، و أحْصاهُم عَدَدا . و اللّهِ، لا یَمْلِکونَ سَنةً إلاّ مَلَکْنا سَنَتَینِ . (4)

483

انقلاب اسلامی در شرق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردمی از مشرق قیام می کنند و زمینه حاکمیت مهدی را فراهم می آورند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت، در مشرقْ زمین است.

امام علی علیه السلام :زمام کار در دست آنان است، تا آن گاه که قتیل شان را بکشند و با یکدیگر به رقابت برخیزند. و چون چنین شد خداوند متعال مردمانی از مشرق را می فرستد که یکایک آنها را می کشند و کسی را باقی نمی گذارند . به خدا سوگند اگر آنان یک سال حکومت کنند، ما دو سال حکومت می کنیم و اگر دو سال فرمان رانند، ما چهار سال فرمانروایی می کنیم.

الملاحم و الفتن_ به نقل از ابو سالم _: با علی بن ابی طالب علیه السلام در کوفه بودیم. روزی از روزها که در خدمت آن حضرت بودیم فرمود: من سبطی از اسباطم ، برای برپا داشتن حق می جنگم، اما حق، هرگز بر پا داشته نمی شود و زمام کار همچنان در دست آنان (بنی امیّه) است. لکن چون شمارشان فزونی گرفت و با یکدیگر به رقابت برخاستند و قتیل شان را کشتند، خداوند مردمانی از مشرقْ زمین بر سر آنان می فرستد که یکایک آنان را می کشند و کسی را باقی نمی گذارند . به خدا سوگند که اگر آنان یک سال حکومت کنند ما دو سال حکومت می کنیم.

ص :150


1- کنز العمّال : 38657.
2- . کنز العمّال : 35126.
3- الملاحم و الفتن: 84/30.
4- . الملاحم و الفتن: 339/499.

484 - الأمرُ بِاللُّحوقِ بِالثّائِرینَ
484 - دستور پیوستن به انقلاب کنندگان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّا أهلُ بَیتٍ اخْتارَ اللّهُ لنا الآخِرَةَ علی الدُّنیا، و إنَّ أهلَ بَیتی سیَلْقَونَ مِن بَعدی بَلاءً و تَشْریدا و تَطْریدا ، حتّی یأتیَ قَومٌ مِن قِبَلِ المَشرِقِ مَعَهُم رایاتٌ سُودٌ فیَسْألونَ الحقَّ فلا یُعْطَوْنَهُ ، فیُقاتِلونَ فیُنْصَرونَ ، فیُعطَونَ ما سَألوا فلا یَقْبَلونَهُ ، حتّی یَدفَعُوها إلی رجُلٍ مِن أهلِ بَیتی ، یُواطئُ اسمُهُ اسمِی ......... فیَملِکُ الأرضَ فَیَمْلَأُها قِسْطا و عَدلاً کما مَلؤوها جَورا و ظُلْما ، فمَن أدْرکَ ذلکَ مِنکُم أو مِن أعْقابِکُم فَلْیَأتِهِم و لَو حَبْوا علی الثَّلْجِ ، فإنَّها رایاتُ هُدیً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: ......... حتّی یأتیَ قَومٌ مِن هاهُنا من نحوِ المَشرِقِ ، أصْحابُ رایاتٍ سُودٍ، یَسألونَ الحقَّ فلا یُعْطَونَهُ _ مَرَّتَینِ أو ثَلاثا _ فیُقاتِلونَ فیُنْصَرونَ ، فیُعْطَونَ ما سَألوا فلا یَقْبَلونَها ، حتّی یَدْفَعوها إلی رجُلٍ مِن أهلِ بَیتی ، فیَمْلأَها عَدلاً کما مَلَؤُوها ظُلْما، فمَن أدْرَکَ ذلکَ مِنکُم فلْیَأتِهِم و لَو حَبْوا علی الثَّلْجِ ؛ فإنَّهُ المَهدیُّ . (2)

484

دستور پیوستن به انقلاب کنندگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما خاندانی هستیم که خداوند آخرت را به جای دنیا برایمان برگزید. پس از من، خاندانم با سختی و آوارگی و تبعید رو به رو خواهند شد، تا آن که از مشرقْ زمین مردمی قیام می کنند با پرچمهای سیاه، که حق را می طلبند اما به آنان داده نمی شود، و از این رو دست به جنگ می زنند و پیروز می شوند و آنچه خواسته اند به آنها داده می شود، لیکن آن را نمی پذیرند، تا به مردی از خاندان من بسپارندش؛ مردی که همنام من است ......... او فرمانروای جهان می شود و دنیا را پر از عدل و داد می کند همچنان که آن را پر از ظلم و بیداد کرده بودند. هر یک از شما، یا بازماندگان شما که این مردمان را درک می کند به آنان بپیوندد، اگر چه با چهار دست و پا رفتن روی برف باشد ؛ زیرا آن پرچمها، پرچمهای هدایت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ همچنین _فرمود: تا آن که مردمی از این جا، از طرف مشرقْ زمین، می آیند که پرچمهای سیاه دارند _ دو یا سه بار _ حق را می طلبند اما از دادن حق به آنان خودداری می کنند. در نتیجه دست به پیکار می زنند و پیروز می شوند. در این هنگام حق را به آنان می دهند ، اما ایشان نمی پذیرند، تا آن را به مردی از خاندان من بسپارند. او دنیا را پر از عدل می کند همچنان که از ستم آکنده بود. هر کس از شما این مردمان را درک کند، باید که به آنان بپیوندد، حتی اگر برای این کار ناچار باشد روی برف بخزد؛ که او مهدی است.

ص :151


1- کنز العمّال : 38677.
2- الملاحم و الفتن : 118/111.

الملاحم و الفتن عن عبدِ اللّهِ :بینَما نحنُ جُلوسٌ عندَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذْ مَرَّ فِتْیَةٌ مِن قُرَیشٍ فَتَغیّرَ لَونُهُ، فقُلنا : یا رسولَ اللّهِ ، إنّا لا نَزالُ نَری فی وَجهِکَ شَیئا نَکْرَهُهُ! قالَ: إنّا أهلُ بَیتٍ اخْتارَ اللّهُ لَنا الآخِرَةَ علی الدُّنیا، و إنّ أهلَ بَیتی هؤلاءِ سَیُصیبُهُم بَعدی بَلاءٌ و تَطْریدٌ و تَشْریدٌ ، حتّی یَخرُجَ قَومٌ مِن هاهُنا _ و أوْمَأَ بیَدِهِ نحوَ المَشرِقِ _ مَعَهُم رایاتٌ سُودٌ ، یَسْألونَ الحقَّ فلا یُعطَونَهُ ، و یَسْألونَ فلا یُعْطَون فیُقاتِلونَ و یَصْبِرونَ، فیُعْطَونَ ما سَألوا فلا یَقْبَلونَهُ، حتّی یَدْفَعوها إلی رجُلٍ مِن أهلِ بَیتی یَمْلَأُها قِسْطا و عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلْما و جَورا ، فمَنْ أدْرَکَهُم فلْیَأتِهِم و لَو حَبْوا علی الثَّلْجِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کأنّی بقومٍ قد خَرَجوا بالمَشرِقِ یَطْلُبونَ الحَقَّ فلا یُعْطَونَهُ ، ثُمّ یَطْلُبونَهُ فلا یُعْطَونَهُ ، فإذا رَأَوا ذلکَ وَضَعوا سُیوفَهُم علی عَواتِقِهِم ، فیُعْطَونَ ما سَألوهُ فلا یَقْبَلونَهُ ، حتّی یَقوموا، و لا یَدْفَعونَها إلاّ إلی صاحِبِکُم . قَتْلاهُم شُهَداءُ ، أمَا إنّی لَو أدْرَکْتُ ذلکَ لاسْتَبْقَیتُ نَفْسی لصاحِبِ هذا الأمرِ . (2)

الملاحم و الفتن_ به نقل از عبد اللّه _: در خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که چند جوان قرشی از آن جا گذشتند. رنگ پیامبر دگرگون شد. عرض کردیم: ای پیامبر خدا ! ما در چهره شما حالت ناراحت کننده ای می بینیم! فرمود: ما خاندانی هستیم که خداوند آخرت را به جای دنیا برایمان برگزید. پس از من، خانواده ام گرفتار بلا و آوارگی و تبعید خواهند شد تا آن که مردمی از این جا _ با دستش به مشرق اشاره کرد _ با پرچمهای سیاه قیام کنند که حق را طلب می کنند اما به آنان نمی دهند. دوباره حق را می طلبند اما باز به آنان نمی دهند. پس دست به جنگ و مقاومت می زنند تا آن که خواسته آنان را می دهند اما ایشان نمی پذیرند تا آن را به مردی از خاندان من دهند که دنیا را پر از عدل و داد می کند همچنان که آکنده از انحراف و بی عدالتی شده بود. هر کس این مردم را درک کند، حتی اگر شده با خزیدن بر روی برف، به آنان بپیوندد.

امام باقر علیه السلام :گویا مردمانی را می بینم که در خاورْ زمین قیام کرده اند و حق را می طلبند، اما آن را به آنان نمی دهند. دوباره می طلبند باز به آنان داده نمی شود . چون چنین می بینند، شمشیرهای خود را برمی فرازند. در این هنگام خواسته شان داده می شود اما آنها نمی پذیرند تا آن که بر می خیزند و آن را تنها به مولای شما می دهند، کشتگان آنان شهیدند. بدانید که اگر من آن زمان را درک کنم جان خود را برای صاحب این امر حفظ خواهم کرد.

ص :152


1- الملاحم و الفتن : 314 / 445.
2- الغیبة للنعمانی : 273/50.

485 - دَور العَجَمِ فِی الثَّورَةِ
485 - نقش ایرانیان در انقلاب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی فارس _: ضَرَبْتموهُمْ علی تَنْزیلِهِ ، و لا تَنْقَضی الدُّنیا حتّی یَضْرِبوکُم علی تأویلِهِ . (1)

شرح نهج البلاغة :جاءَ الأشعَثُ إلیهِ و هوَ علی المِنبَرِ، فجَعلَ یتخَطّی رِقابَ النّاسِ حتّی قَرُبَ منه ، ثمّ قالَ: یا أمیرَ المؤمنینَ، غَلبتَنا هذهِ الحَمراءُ علی قُربِکَ _ یعنی العَجَمُ _ فرکَضَ المنبَر برِجلِه، حتّی قالَ صَعْصَعةُ بنُ صُوحان: مَالَنا و لِلأشعَثِ! لیقُولَنَّ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام الیومَ فی العَربِ قولاً لا یزال یُذکر؛ فقال علیه السلام : مَن یَعذرْنی من هؤلاءِ الضَیاطِرَةِ! یتمرَّغُ أحدُهم علی فراشِه تمرُّغَ الحِمارِ، و یَهجُر قَوما للذکر ، أ فتأمُرونَنی أن أطرُدَهم ، ما کنتُ لِأطردَهم فأکونَ منَ الجاهلین! أما و الّذی فَلَقَ الحبّةَ، و برأ النَّسَمة، لیضرُبنَّکُم علی الدین عَودا کما ضَربتُموهم علیه بَدءا . (2)

485

نقش ایرانیان در انقلاب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره ایرانیان _فرمود: شما بر سر تنزیل قرآن با آنان جنگیدید و دنیا به آخر نمی رسد تا آن که آنان بر سر تأویل قرآن با شما بجنگند.

شرح نهج البلاغة :امیر المؤمنین علیه السلام بر بالای منبر بود که اشعث بن قیس مردم را کنار زد و نزدیک منبر آمد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! این سرخ رویان _ یعنی ایرانیان _ اطراف تو را گرفته اند. علی علیه السلام خشمناک پای بر منبر کوبید. صعصعة بن صوحان گفت: اشعث چه کرد! امیر المؤمنین امروز درباره عرب مطلبی را خواهد گفت که هرگز فراموش نمی شود.

پس علی علیه السلام فرمود: من به این مردمان لَندَهور چه بگویم؟ همچون درازگوش بر بسترهای خود می غلتند آنگاه به من فرمان می دهند مردمانی را که همواره به ذکر خدا می شتابند از خود برانم . نه، هرگز این کار را نمی کنم که این کار جاهلان است.

سوگند به خدایی که دانه را شکافت و آدم را ساخت همان گونه که شما برای مسلمان کردن عجمها با آنان جنگیدید آنان برای بازگرداندن شما به دین با شما خواهند جنگید.

ص :153


1- . بحار الأنوار: 67/174/7.
2- شرح نهج البلاغة : 20/284.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کأنّی بالعجمِ فَساطِیطُهُم فی مسجدِ الکوفةِ، یُعلِّمونَ النّاسَ القرآنَ کما اُنزِلَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کیفَ أنتُم لَو ضَربَ أصحابُ القائمِ علیه السلام الفَساطِیطَ فی مسجدِ کوفانَ، ثُمّ یَخرُجُ إلَیهِمِ المِثالُ المُسْتَأنَفُ ، أمرٌ جدیدٌ ، علی العَربِ شدیدٌ . (2)

امام علی علیه السلام :گویی عجمها (ایرانیان) را می بینم که در مسجد کوفه چادر زده اند و قرآن را همان گونه که نازل شده است به مردم می آموزند.

امام صادق علیه السلام :چگونه اید شما آن گاه که یاران قائم علیه السلام در مسجد کوفه چادر می زنند و برای آنان امر بی سابقه و جدیدی آورده می شود که بر عربها گران می آید.

486 - مَتی تَکونُ الثَّورَةُ ؟
486 - زمان انقلاب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَتأمُرُنَّ بالمع_روفِ و لَتنْهُنَّ عنِ المُنکَرِ أوْ لَیَبْعثَنَّ اللّهُ علَیکُم العَجمَ ، فلیَضْرِبُنَّ رِقابَکُم وَ لَیأکُلُنَّ فَیئَکُم و لَیکُونُنَّ اُسْدا لا یَفِرّونَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یُوشِکُ أنْ تُملأ أیدیکُم مِن العَجمِ ثُمّ یَجْعَلَهُم اللّهُ اُسْدا لا یَفِرّونَ ، فیَقْتُلونَ مُقاتِلَتَکُم و یَأکُلونَ فَیْئکُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لَقد عَهِدَ إلیَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قالَ لی : یا علیُّ ، لَتُقاتِلَنَّ الفِئةَ الباغِیةَ ، و الفِئةَ النّاکِثةَ ، و الفِئةَ المارِقةَ . أمَا و اللّهِ یا معشرَ العربِ لَتمْلَأنَّ أیْدیکُم مِن الأعاجِمِ ......... حتّی إذا امْتَلأَت أیْدیکُم منهُم عَطَفوا علَیکُم عَطْفَ الضَّراغِمِ الّتی لا تُبقی و لا تَذَرُ ، فَضَربوا أعْناقَکُم ، و أکَلوا ما أفاءَ اللّهُ علَیکُم ، و وَرِثوکُم أرضَکُم و عِقارَکُم ، و لکِنْ لَن یکونَ ذلکَ مِنهُم إلاّ عند تَغْیِیرٍ من دِینِکُم و فَسادٍ مِن أنفُسِکُم . (5)

486

زمان انقلاب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حتما امر به معروف و نهی از منکر کنید، و گرنه خداوند عجم را بر سر شما خواهد فرستاد که گردن شما را می زنند و غنایم شما را می خورند، آنان شیرانی خواهند بود که نمی گریزند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زودا که عجم [به دین شما گروند و ]شهر و دیارتان از عجم پر شود؛ آن گاه خداوند آنان را چونان شیرانی قرار می دهد که نمی گریزند، بلکه جنگجویان شما را می کشند و غنایمتان را می خورند.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من سفارش کرد و فرمود: ای علی! تو در برابر یاغیان [شام ]و یاران پیمان شکن [جمل] و دسته از دین خارج شده خواهی جنگید. هان ای جماعت عرب! به خدا قسم شهر و دیارتان از عجم پر خواهد شد ......... و چون چنین شود، همانند شیر ژیان، که به هیچ چیز رحم نمی کند، علیه شما به پا خواهند خاست و گردن هایتان را خواهند زد و غنایمی را که خداوند نصیب شما کرده، از آن خود خواهند کرد و وارث زمین و املاک شما خواهند شد. اما این، تنها زمانی پیش خواهد آمد که دین شما دیگرگون شود و خودتان به فساد و تباهی درافتید.

ص :154


1- الغیبة للنعمانی : 318/5.
2- . الغیبة للنعمانی : 319/6.
3- الملاحم و الفتن: 95/59.
4- . الملاحم و الفتن: 268/390.
5- الملاحم و الفتن : 351/517.

487 - الثَّورَةُ مِن مَدینَةِ قُمّ
487 - انقلاب از شهر قم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یکونُ قَومٌ مِن آخِرِ اُمّتی ، یُعْطَونَ الأجْرَ مِثلَ ما یُعطی أوَّلُهْم ، یُقاتِلونَ أهلَ الفِتْنَةِ ، یُنْکِرونَ المُنْکَرَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ احْتَجَّ بالکوفةِ علی سائرِ البلادِ ، و بالمؤمنینَ مِن أهلِها علی غَیرِهِم مِن أهلِ البلادِ ، و احْتَجَّ ببَلدَةِ قُمّ علی سائرِ البلادِ ، و بأهْلِها علی جمیعِ أهْلِ المَشرِقِ و المَغرِبِ مِن الجِنِّ و الإِنْسِ ، و لَم یَدَعِ اللّهُ قُمّ و أهلَهُ مُستَضْعَفا بَلْ وَفَّقهُم و أیّدهم .........

و سَیأتی زَمانٌ تکونُ بَلْدةُ قُمّ و أهلُها حُجّةً علی الخلائقِ ، و ذلکَ فی زمانِ غَیْبَةِ قائمِنا علیه السلام إلی ظُهورِهِ ، و لو لا ذلکَ لَسَاخَتِ الأرضُ بأهلِها . و إنَّ الملائکةَ لَتَدْفَعُ البَلایا عَن قُمّ و أهلِهِ ، و ما قَصدَهُ جَبّارٌ بسُوءٍ إلاّ قَصمَهُ قاصِمُ الجَبّارِینَ . (2)

487

انقلاب از شهر قم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از میان آخر امّت من مردمی برخواهند خاست که پاداش و اجرشان مانند اجر و پاداش اولین افراد امّت خواهد بود. با فتنه گران می جنگند و با منکر و زشتی می ستیزند.

امام صادق علیه السلام :خداوند کوفه را برای دیگر جاها و مؤمنان آن را برای مؤمنان دیگر سرزمینها حجّت قرار داد و شهر قم را برای سایر شهرها و مردم آن را برای همه اهالی شرق و غرب عالم، از جن و انس، حجّت قرار داد. خداوند ، شهر قم و مردم آن را مستضعف و ناتوان رها نکرد ، بلکه آنان را توفیق داد و تأیید نمود .........

روزگاری خواهد آمد که شهر قم و مردمان آن بر دیگر مردمان حجّت باشند. آن روزگار از زمان غیبت قائم علیه السلام ماست تا هنگام ظهورش. اگر چنین نبود زمین اهل خود را در کامش فرو می برد . فرشتگان بلایا را از قم و مردم قم دور می کنند. هیچ ستمگری آهنگ بدی به آنان نمی کند مگر آن که در هم شکننده ستمگران او را در هم می شکند.

ص :155


1- المطالب العالیة : 4/337/4544.
2- بحار الأنوار : 60/213/22.

عنه علیه السلام :سَتَخْلو کُوفةُ مِن المؤمنینَ ، و یَأرِزُ عنها العِلمُ کما تَأرز الحَیّةُ فی جُحْرِها ، ثُمّ یَظهَرُ العلمُ ببلدةٍ یُقالُ لها قُمّ ، و تَصیرُ مَعْدِنا للعِلمِ و الفَضلِ، حتّی لا یَبقی فی الأرضِ مُسْتَضعَفٌ فی الدِّینِ حتّی المُخَدَّراتُ فی الحِجالِ ، و ذلکَ عند قُرْبِ ظُهورِ قائمِنا ، فیَجْعَلُ اللّهُ قُمّ و أهلَهُ قائمِینَ مَقامَ الحُجّةِ، و لو لا ذلکَ لَساخَتِ الأرضُ بأهْلِها، و لَم یَبْقَ فی الأرضِ حُجّةٌ ، فَیَفیضُ العِلمُ مِنهُ إلی سائرِ البلادِ فی المَشرِقِ و المَغرِبِ ، فَیتِمُّ حُجّةُ اللّهِ علی الخلقِ ، حتّی لا یَبْقی أحدٌ علی الأرضِ لم یَبْلُغْ إلیهِ الدِّینُ و العِلمُ ، ثُمّ یَظْهرُ القائمُ علیه السلام . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولِه تعالی: «بَعَثْنا علَیکُم عِبادا لنا أُولی بأسٍ شدیدٍ فجاسُوا خلالَ الدِّیار» _: قَومٌ یَبْعَثُهُم اللّهُ قَبلَ خُروجِ القائمِ علیه السلام ، فلا یَدَعونَ وِتْرا لآلِ محمّدٍ إلاّ قَتَلوهُ . (2)

بحار الأنوار عن عَفّانِ البَصرِیّ :قالَ لی [الإمامُ الصادقُ علیه السلام ] : أ تدری لِمَ سُمّیَ قُمّ؟

قلتُ : اللّهُ و رسولُهُ و أنتَ أعلَمُ ، قالَ : إنّما سُمّیَ قُمّ لأنَّ أهلَهُ یَجتَمِعونَ معَ قائمِ آلِ محمّدٍ صلواتُ اللّهِ علَیهِ ، و یَقومونَ مَعهُ و یَسْتَقیمونَ علَیهِ و یَنْصُرونَهُ . (3)

امام صادق علیه السلام :بزودی کوفه از مؤمنان تهی خواهد گشت و علم از آن رخت برخواهد بست همانند ماری که در سوراخش پنهان می شود. آن گاه علم در شهری آشکار خواهد شد به نام قم. این شهر معدن علم و فضل می شود، تا آن جا که بر روی کُره زمین کسی نمی ماند که در دین ضعیف و ناتوان باشد حتی زنان پرده نشین؛ و این [واقعه ]نزدیک ظهور قائم ماست. خداوند قم و مردم آن را جانشین مقام حجّت می کند. اگر چنین نبود هر آینه زمین اهل خود را فرو می بلعید و در روی زمین حجّتی باقی نمی ماند. علم از این شهر به شهرهای دیگر در شرق و غرب عالم سرازیر می شود و بدین سان حجّت خدا بر بندگانش تمام می شود؛ چندان که در کُره خاک کسی نمی ماند که دین و دانش به او نرسیده باشد . سپس قائم علیه السلام ظهور می کند.

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «بندگان خویش را که جنگاورانی دلاورند بر سرتان می فرستیم. آنها حتی درون خانه ها را هم می کاوند» _فرمود : اینان مردمی هستند که خداوند پیش از ظهور قائم می فرستد و آنان هر کس را که به خاندان محمّد صلی الله علیه و آله ستم کرده باشد می کُشند.

بحار الأنوار_ به نقل از عفّان بصری _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : آیا می دانی چرا گفته اند قم؟ عرض کردم: خدا و پیامبرش و شما بهتر می دانید. فرمود: از آن رو قم را قم نامیده اند که مردم آن بر گرد قائم آل محمّد صلوات اللّه علیه فراهم می آیند و همراه او قیام می کنند و در راه او پایداری می ورزند و یاری اش می رسانند.

ص :156


1- بحار الأنوار : 60/213/ 23.
2- الکافی : 8/206/250.
3- بحار الأنوار : 60/216/ 38.

بحار الأنوار عن بعضِ أصحابِنا :کنتُ عند أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام جالِسا إذْ قَرأَ هذهِ الآیةَ: «فَإذا جاءَ وعدُ اُولاهما بعَثْنا علیکم عِبادا لنا اُولی بأسٍ شدیدٍ فجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ و کانَ وَعْدا مفعولاً» (1) فقُلنا : جُعِلْنا فِداکَ ، مَن هؤلاءِ ؟ فقالَ ، ثلاثَ مَرّاتٍ : هُمْ و اللّهِ أهلُ قُمّ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :رجُلٌ مِن أهلِ قُمّ یدعو النّاسَ إلی الحقِّ ، یَجْتَمِعُ مَعهُ قَومٌ کَزُبرِ الحدیدِ ، لا تُزِلُّهُمُ الرِّیاحُ العَواصِفُ ، و لا یَمَلّونَ مِن الحَربِ ، و لا یَجْبُنونَ ، و علی اللّهِ یَتَوکّلونَ ، و العاقِبَةُ للمُتّقِینَ . (3)

بحار الأنوار_ به نقل از یکی از شیعیان _: در حضور ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) نشسته بودم که این آیه را تلاوت کرد: «چون از آن دو [وعده]، وعده نخستین در رسد بندگان خویش را که جنگاورانی دلاورند بر سرتان فرستیم. آنها حتی درون خانه ها را هم می کاوند و این و عده ای انجام شدنی است». عرض کردیم: فدایت شویم، اینان کیانند؟ سه بار فرمود : به خدا قسم آنان مردمان قم هستند.

امام کاظم علیه السلام :مردی از قم مردم را به حق فرا می خواند و بر گرد او مردمانی فراهم می آیند که چونان پاره های آهن استوارند، طوفان ها آنها را به لرزه نمی اندازد و از جنگ خسته نمی شوند و بزدلی نشان نمی دهند، به خدا توکّل دارند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است.

ص :157


1- الإسراء : 5.
2- بحار الأنوار : 60/216/ 40.
3- بحار الأنوار : 60/216/37.

ص :158

حرف الجیم

اشاره

الجبر (جبر)

الجبّار (جبّار)

الجُبن (ترسویی)

الجدال (مجادله کردن)

التجربة (آزمودن)

الجَزَع (بیتابی)

الجزاء (سزا)

الجزیة (جزیه)

التجسّس (تجسّس)

المجلس (آداب مجلس)

المُجالسة (همنشینی)

الجماعة (جماعت)

ص :159

الجمعة (جمعه)

الجماع (آمیزش جنسی)

الجمال (زیبایی)

الجنابة (جنابت)

الجُند (سپاه)

الجنّة (بهشت)

الجنّ (جنّ)

الجنون (دیوانگی)

الجهاد الأصغر (جهاد اصغر)

الجهاد الأکبر (جهاد اکبر)

الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه ) (جهاد «سخت کوشی در فرمانبری از خدا»)

الجهل (نادانی)

جهنّم (دوزخ)

الجواب (پاسخ دادن)

الجود (بخشندگی)

الجار (همسایه)

الجاه (جاه و مقام)

ص :160

62 - الجبر

اشاره

(1)

(2)

ص :161


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: / 5 / 2 «إبطال الجبر و التّفویض» . تحف العقول : 458 «رسالة الإمام الهادی علیه السلام فی الرّدّ علی أهل الجبر و التّفویض» .
2- انظر : عنوان 4 «الأجل»، 283 «مشیّة اللّه ». 431 «القَدر»، 442 «القضاء و القدر» .

62 - جبر
488 - فِطرةُ اللَّهِ
488 - سرشت خدایی

الکتاب:

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفا فِطْرَةَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ خلقَ خَلقَهُ جمیعا مُسلمِینَ ، أمَرَهُم و نَهاهُم . و الکُفر اسمٌ یَلْحَقُ الفِعلَ حینَ یَفْعلُهُ العبدُ ، و لَم یَخْلُقِ اللّهُ العبدَ حینَ خَلَقهُ کافرا، إنَّهُ إنَّما کَفَرَ مِن بَعدِ أنْ بَلغَ وَقتا لَزِمَتْهُ الحُجّةُ مِن اللّهِ، فَعَرضَ علیهِ الحقَّ فَجحَدَهُ، فبِإنْکارِهِ الحقَّ صارَ کافرا . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ خَلقَ النّاسَ کُلَّهُم علی الفِطْرَةِ الّتی فَطَرهُم علَیها ، لا یَعرِفونَ إیمانا بشریعةٍ و لا کُفرا بِجُحودٍ ، ثُمّ بَعثَ اللّهُ الرُّسلَ تَدعو العِبادَ إلی الإیمانِ بهِ، فمِنْهُم مَن هدی اللّهُ و مِنْهُم مَن لَم یَهْدِهِ اللّهُ . (3) (4)

488

سرشت خدایی

قرآن :

«پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییر پذیر نیست. دین پایدار این است ولی بیشتر مردم نمی دانند».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :خداوند همه آفریدگان خود را مسلمان آفرید و به آنان امر و نهی کرد. و کفر، نامی است که به دنبال کفر ورزیدن بنده، می آید. خداوند آنگاه که بنده را می آفرید، او را کافر نیافرید، بلکه آنگاه کفر ورزید که روزگاری رسید و حجّت الهی ملازم او شد و حق را بر آن بنده عرضه کرد، اما او آن را نپذیرفت و با نپذیرفتن حق، کافر گشت.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ همه مردم را بر فطرتی که در نهادشان سرشت، آفرید که نه ایمان به دین و شریعتی را می شناختند و نه کفر و انکار نسبت به آن را. آن گاه خداوند رسولان را برانگیخت تا بندگان را به ایمان آوردن به خدا فرا خوانند. سپس خداوند برخی از مردم را هدایت کرد و برخی را هدایت نکرد.

ص :162


1- الروم : 30.
2- بحار الأنوار : 5/19/29.
3- الکافی : 2/417/1 ، بحار الأنوار : 69/213/1.
4- (انظر) الخالق : باب 1082.

489 - بُطلانُ الجَبرِ
489 - نادرستی جبر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی بیانِ بُطْلانِ الجَبرِ _: لَو کانَ کذلکَ لَبَطلَ الثَّوابُ و العِقابُ ، و الأمرُ و النَّهْیُ و الزَّجْرُ ، و لَسقَطَ معنی الوَعْدِ و الوَعیدِ ، و لَم تَکُنْ علی مُسیءٍ لائمَةٌ، و لا لمُحسنٍ مَحْمَدةٌ ، و لکانَ المُحسنُ أوْلی باللاّئمةِ مِن المُذنِبِ ، و المُذنِبُ أولی بالإحسانِ مِن المُحسِنِ ، تلکَ مَقالةُ عَبَدَةِ الأوثانِ و خُصَماءِ الرَّحمنِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «وَ لَو شَآءَ ربُّکَ لاَمَنَ مَن فی الأرضِ کلُّهُم جَمیعا أَ فَأَنتَ تُکِرهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤمِنِینَ» (2) _: فأنزلَ اللّهُ تعالی علَیهِ : یا محمّدُ ، «وَ لَو شَآءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرضِ کُلُّهُم جَمیعا» علی سبیلِ الإلْجاءِ و الاضْطِرارِ فی الدُّنیا ، کما یُؤمِنُونَ عندَ المُعایَنةِ و رُؤیةِ البَأسِ و فی الآخِرَةِ ، و لَو فَعَلتُ ذلکَ بهِم لم یَسْتحِقّوا مِنّی ثَوابا و لا مَدْحا ، لکنّی اُریدُ مِنهُم أنْ یُؤمِنوا مُختارِینَ غیرَ مُضْطَرّینَ ، لِیَسْتَحقّوا مِنّی الزُّلْفی و الکَرَامةَ و دَوامَ الخُلودِ فی جَنّةِ الخُلْدِ . (3)

489

نادرستی جبر

امام علی علیه السلام_ در بیان نادرستی جبر _فرمود: اگر چنین بود آن گاه ثواب و عقاب و امر و نهی و بازداشتن، از کارهای پوچ بود و وعده و وعید معنایی نداشت و بدکار، سرزنش و نیکوکار ، تشویق نمی شد و نیکوکار به سرزنش سزاوارتر می شد تا بدکار و بدکار به پاداش و احسان سزامندتر می شد تا نیکوکار . جبر ، عقیده بت پرستان و دشمنان خدای رحمان است.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «اگر پروردگارت می خواست همانا همه مردم روی زمین ایمان می آوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر می کنی که ایمان آورند؟» _فرمود : خداوند متعال این آیه را نازل کرد و فرمود : ای محمّد! «اگر پروردگارت می خواست، همه مردم روی زمین» در دنیا از روی اجبار و ناچاری، «ایمان می آوردند» همچنان که در آخرت، به هنگام مشاهده عذاب الهی ایمان می آورند. اگر این کار را با بندگان می کردم آن گاه سزاوار ثواب و ستایش از جانب من نبودند؛ بلکه از آنان می خواهم که با اختیار و میل خود ایمان بیاورند تا سزامند منزلت و کرامت از سوی من و جاودانه شدن در بهشت جاوید شوند.

ص :163


1- بحار الأنوار : 5/13/19.
2- یونس : 99.
3- عیون أخبار الرضا : 1/135/33 .

نزهة الناظر :جَمَعَ الحَجّاجُ بنُ یوسُفَ أهلَ العِلمِ و سَأَلَهُم عَنِ القَضاءِ و القَدَرِ ، فَقالَ أحَدُهم : سمعتُ أمیرَ المؤمنینَ عَلِیِّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام یَقولُ :

یا بنَ آدمَ ، مَن وسَّعَ لَکَ الطَّریقَ ، لَم یأخُذ عَلَیک المَضیقَ .

و قالَ آخر : سَمِعتُه علیه السلام یَقولُ : إذا کانَت الخَطیئةُ عَلَی الخاطئ حَتما ، کان صلی الله علیه و آله القِصاصُ فی القضیّة ظُلما .

و قال آخر : سمعته علیه السلام یقول : ما کانَ مِن خَیرٍ فَبِأمرِ اللّهِ و بِعِلمِهِ ، و ما کانَ مِن شرٍّ فَبِعلمِ اللّهِ لا بِأمرِهِ .

فقالَ الحَجّاجُ : أ کُلُّ هذا مِن قولِ أبی تُرابٍ؟ لَقَد اغتَرَفوها مِن عَینٍ صافِیَةٍ (1) ! (2)

نزهة الناظر :حَجّاج بن یوسف دانشمندان را گرد آورد و از آنان درباره قضا و قدر پرسید.

پس یکی از آنان گفت : شنیدم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب می گوید : ای آدمی زاده! آن که راه را برای تو باز نهاده است، بر تو تنگ نمی گیرد.

و دیگری گفت : شنیدم که علی علیه السلام می گوید: اگر خطا بر خطاکار واجب و حتمی باشد، حکم به قصاص او ظلم است .

و دیگری گفت: شنیدم که می فرماید : هر چه خیر باشد به فرمان و با آگاهی خداست و هر چه شرّ باشد با آگاهی خداست، اما به فرمان او نیست.

حَجّاج گفت: آیا همه اینها گفته ابو تراب است؟! بی گمان همه از یک آبشخور زلال برگرفته شده اند. (3)

ص :164


1- ورد ما یقرب من مضمون هذه الروایة فی کتاب الطرائف : 329 و کتاب بحار الأنوار : 5 / 58 لکن اسانید جمیع هذه الروایات لیست صحیحة ، و نظرا لِعداء الحجاج للإمام علی علیه السلام فان روایته عنه _ کما فی هذه الروایة _ بعیدة ، بل الأبعد من ذلک تعبیره بقوله : «لقد اغترفوها من عین صافیة» و اعترافه بفضل أمیر المؤمنین علیه السلام لکن مع ذلک کله لا یمکن تکذیب الروایة وردها . انما المهم هو أن الروایة تعرضت لبطلان الجبر و أثبتته بالدلیل العقلی ، و الدلیل محترم و مقبول فی المباحث العقائدیة أیّا کان قائله ، و إیرادنا للروایة فی المقام من هذا الباب .
2- نزهة الناظر : 51 / 25 .
3- قریب به مضمون این روایت در الطرائف : 329 و بحار الأنوار : 5 / 58 آمده لیکن سند هیچ یک معتبر نیست و با عنایت به دشمنی حجّاج با امام علی علیه السلام نقل سخن آن حضرت نزد وی _ چنان که در این حدیث آمده _ بعید بنظر می رسد و بعیدتر آن که وی با جمله «لقد اغترفوها من عین صافیة» اعتراف به فضل آن بزرگوار نماید ، با این وصف وقوع چنین جریانی را نیز نمی توان تکذیب کرد ، آن چه مهم است این است که این روایت برای بطلان جبر به برهان عقلی استناد کرده و برهان در مباحث اعتقادی از هر گوینده ای قابل قبول است ، و آوردن این روایت در این جا از این باب است .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما اسْتَطعتَ أنْ تَلومَ العبدَ علَیهِ فهُو مِنهُ، و ما لَم تَسْتَطِعْ أنْ تَلومَ العَبدَ علَیهِ فهُو مِن فِعلِ اللّهِ ، یقولُ اللّهُ تعالی للعبدِ : لِمَ عَصَیْتَ ؟ لِمَ فَسَقْتَ ؟ لِمَ شَرِبْتَ الخَمرَ ؟ لِمَ زَنَیْتَ؟ فهذا فعلُ العبدِ، و لا یقولُ لَه : لِمَ مَرِضْتَ؟ لِمَ قَصُرْتَ ؟ لِمَ ابْیَضَضْتَ ؟ لِمَ اسْوَدَدْتَ؟ لأنَّهُ مِن فِعلِ اللّهِ تعالی . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ السَّیّئاتِ لا تَخْلو مِن إحدی ثلاثٍ : إمّا أنْ تکونَ مِن اللّهِ _ و لَیستْ مِنهُ _ فلا یَنبغی للرَّبِّ أنْ یُعذّبَ العبدَ علی ما لا یَرْتَکِبُ ، و إمَّا أنْ تکونَ مِنهُ و مِن العبدِ _ و لَیستْ کذلکَ _ فلا یَنبغی للشَّریکِ القَوِیِّ أنْ یظلِمَ الشَّریکَ الضَّعیفَ، و إمّا أنْ تکونَ مِن العبدِ _ و هِی مِنهُ _ فإنْ عَفا فبِکَرَمِهِ وجُودِهِ ، و إنْ عاقَبَ فبِذَنبِ العبدِ و جَریرَتِهِ . (2)

امام صادق علیه السلام :هر چیزی که بتوانی بنده را به سبب انجام آن سرزنش کنی کار خود اوست و هر آن چیزی که نتوانی بنده را به سبب آن سرزنش کنی کار خداست. خدای متعال به بنده اش می فرماید: چرا نافرمانی کردی؟ چرا نابکاری کردی؟ چرا شراب خوردی؟ چرا زنا کردی؟ پس، اینها کار بنده است. به او نمی فرماید: چرا بیمار شدی؟ چرا قد و قامتت کوتاه شد؟ چرا سفید پوست شدی؟ چرا سیاه پوست شدی؟ چون این امور فعل خداوند متعال است.

امام کاظم علیه السلام :گناهان از سه حال خارج نیستند: یا از جانب خدایند _ که البته چنین نیست _ در این صورت پروردگار را نشاید که بنده را برای آنچه مرتکب نشده عذاب کند. یا از جانب خدا و بنده، هر دو، است _ که البته چنین هم نیست _ در این صورت سزاوار نیست که شریک نیرومند به شریک ناتوان ستم روا دارد. یا این که از جانب بنده است _ که همین طور هم هست _ در این صورت اگر خداوند او را ببخشد از روی بزرگواری و بخشندگی چنین کرده است و اگر کیفرش دهد به سبب گناه و بزهکاری خود او کیفر داده است.

ص :165


1- بحار الأنوار : 5/59/109.
2- بحار الأنوار : 78/323/23 .

490 - لا جَبرَ ولا تَفویضَ
490 - نه جبر و نه تفویض

کنز العمّال عن علیِّ بن أبی طالبٍ أنّهُ خَطَب النّاسَ یوما ......... فقامَ إلَیهِ رجلٌ ممّن کان شَهِدَ مَعَهُ الجَملَ فقال :یا أمیرَ المؤمنینَ أخبرنا عَنِ القَدَر؟ قال : بحرٌ عَمیقٌ فلا تلجه ، قالَ : یا أمیرَ المؤمِنین أخبِرْنا عن القدر؟ قال : سِرُّ اللّهِ فلا تَتَکلّفْهُ ، قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ أخبِرنا عَن القَدَرِ؟ قال : أمّا إذ أبَیتَ فإنَّهُ أمرٌ بین أمرَینِ، لا جبرَ و لا تفویضَ . (1)

التوحید عن الإمامِ الباقرِ و الإمامِ الصّادقِ علیهما السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ أرحَمُ بخَلقِهِ مِن أنْ یُجْبِرَ خَلقَهُ علی الذُّنوبِ ثُمّ یُعذِّبَهُم علَیها ، و اللّهُ أعزُّ مِن أنْ یُریدَ أمرا فلا یکونَ . قالَ : فسُئلا علیهما السلام: هلْ بینَ الجَبرِ و القدَرِ مَنزلةٌ ثالثةٌ ؟ قالا : نَعَمْ ، أوسَعُ مِمّا بینَ السّماءِ و الأرضِ . (2)

490

نه جبر و نه تفویض

کنز العمّال :روزی علی علیه السلام برای مردم خطبه می خواند ......... که مردی از آنان که در جنگ جمل همراه آن حضرت بود برخاست و گفت: ای امیر المؤمنین! ما را از قَدَر (تقدیر) آگاه گردان . حضرت فرمود: دریایی ژرف است، در آن فرو مرو . مرد دوباره گفت: ای امیر المؤمنین! ما را از قدر آگاه فرما . حضرت فرمود: این راز خداوند است، درباره آن خود را به زحمت میفکن . مرد بار دیگر گفت: ای امیر المؤمنین! ما را از قدر آگاه فرما . حضرت فرمود: حال که اصرار داری بدان که آن ، چیزی بینا بین است، نه جبر است و نه تفویض .

التوحید :امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند: خداوند با خلقش مهربانتر از آن است که آنان را به گناه مجبور کند و سپس به سبب آن عذابشان دهد و خداوند تواناتر از آن است که چیزی را بخواهد و نشود. راوی می گوید: از آن دو بزرگوار سؤال شد: مگر میان جبر و قَدر (اختیار و تفویض) مرتبه سومی وجود دارد؟ فرمود: آری، مرتبه ای فراختر از فضای میان زمین و آسمان.

ص :166


1- کنز العمّال : 1567.
2- التوحید : 360/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اللّهُ تبارکَ و تعالی أکْرَمُ مِن أنْ یُکَلّفَ النّاسَ ما لا یُطِیقونَهُ، و اللّهُ أعَزُّ مِن أنْ یکونَ فی سُلطانِهِ ما لا یُریدُ . (1)

بحار الأنوار عن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام أنّهُ سَألهُ رجلٌ:أجَبَرَ اللّهُ العبادَ علی المعاصی؟ قالَ: لا، فقالَ: ففَوّضَ إلَیهِمُ الأمْر؟ قالَ : لا . قالَ : فماذا ؟ قالَ : لُطفٌ مِن ربِّکَ بینَ ذلکَ . (2)

بحار الأنوار عن المُفَضَّلِ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :لا جَبرَ و لا تَفویضَ ، و لکنْ أمرٌ بینَ أمرَینِ . قالَ : قلتُ : ما أمرٌ بینَ أمرَینِ ؟ قالَ : مَثَلُ ذلک مَثَلُ رجُلٍ رأیتَهُ علی معصیةٍ فنَهَیْتَهُ فلَم یَنْتَهِ ، فتَرَکتَهُ ففعلَ تلکَ المعصیةَ، فلیسَ حَیثُ لَم یَقْبلْ مِنکَ فَتَرکْتَهُ کُنتَ أنتَ الّذی أمَرتَهُ بالمعصیةِ . (3)

بحار الأنوار :إنّ الفضلَ بنَ سهلٍ سألَ الرِّضا علیه السلام بین یَدَیِ المأمونِ فقالَ : یا أبا الحسنِ، الخَلقُ مجبورون؟ فقالَ : اللّهُ أعْدَلُ مِن أنْ یُجبِرَ خَلقَهُ ثُمّ یُعَذّبَهُم ، قالَ : فَمُطْلَقونَ ؟ قالَ: اللّهُ أحْکَمُ مِن أنْ یُهْمِلَ عَبدَهُ و یَکِلَهُ إلی نَفسِهِ . (4)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی بزرگوارتر از آن است که به مردم بیش از توانشان تکلیف دهد و خداوند تواناتر از آن است که در حوزه قدرت حکومتش چیزی باشد که او نخواهد.

بحار الأنوار :مردی از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا خداوند بندگان را به انجام معاصی مجبور ساخته است؟ فرمود: نه پرسید: پس، کار را به آنان تفویض کرده است؟ فرمود: نه. پرسید: پس حقیقت چیست؟ فرمود: لطفی است از سوی پروردگارت میان این دو امر.

بحار الأنوار_ به نقل از مفضّل بن عمر _: امام صادق علیه السلام فرمود : نه جبر است و نه تفویض بلکه امری است میان این دو. پرسیدم: امر میان این دو چیست؟ فرمود: برای مثال مردی را می بینی که گناه می کند و تو او را از آن باز می داری اما او نمی پذیرد و تو به حال خود رهایش می کنی و او گناه خود را انجام می دهد. پس، چون او به نهی تو اعتنایی نکرده و در نتیجه، به حال خود رهایش کرده ای نباید گفت که تو او را به گناه دستور داده ای.

بحار الأنوار :فضل بن سهل در حضور مأمون از امام رضا علیه السلام پرسید: ای ابا الحسن! آیا مردم مجبورند؟ فرمود: خداوند دادگرتر از آن است که آفریدگانش را مجبور کند و سپس عذابشان دهد. پرسید: پس آزاد و رهایند؟ فرمود: خداوند حکیمتر از آن است که بنده اش را رها کند و او را به خود وا گذارد.

ص :167


1- التوحید : 360/ 4 .
2- بحار الأنوار : 5/83 .
3- بحار الأنوار : 5/17/27 .
4- بحار الأنوار: 5/59/110.

491 - اللَّهُ أولی بِالحَسَناتِ
491 - خداوند به نیکیها سزاوارتر است

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی التَّوراةِ مکتوبٌ مَسطورٌ : یا موسی ، إنّی خَلَقْتُکَ و اصْطَفَیْتُکَ و قَوَّیتُکَ و أمَرْتُکَ بطاعتی، و نَهَیتُکَ عن مَعصیَتی؛ فإنْ أطَعْتَنی أعَنْتُکَ علی طاعَتی ، و إنْ عَصَیْتَنی لَم اُعِنْکَ علی مَعصیَتی ، و لِیَ المِنّةُ علَیکَ فی طاعتِکَ ، و لیَ الحُجّةُ علَیکَ فی مَعصیَتِکَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :قالَ اللّهُ تعالی : یا بنَ آدمَ ، بِمَشِیَّتی کُنتَ أنتَ الّذی تَشاءُ ، و بِنِعْمَتی أدَّیْتَ إلَیَّ فَرائضی، و بِقُدرَتی قَوِیتَ علی مَعْصیَتی، خَلَقتُکَ سَمیعا بَصیرا ، أنا أوْلی بحَسَناتِکَ مِنکَ ، و أنتَ أوْلی بسَیّئاتِکَ مِنّی . (2)

491

خداوند به نیکیها سزاوارتر است

امام باقر علیه السلام :در تورات این خطوط نوشته شده است: ای موسی! من تو را آفریدم و برگزیدم و نیرویت بخشیدم و به فرمانبری از خود فرمانت دادم و از نافرمانی خود بازت داشتم. پس، اگر از من اطاعت کنی، تو را در راه طاعت خود یاری می رسانم و اگر نا فرمانی ام کنی، تو را بر معصیت خویش یاری نمی رسانم . در طاعتی که می کنی، بر تو منّت دارم و در نا فرمانی ای که می کنی، بر تو حجّت دارم.

امام رضا علیه السلام :خداوند متعال فرمود: ای زاده آدم! با خواست من است که تو می خواهی و با نعمت من است که واجباتم را برای من انجام می دهی و با قدرت من است که بر نافرمانی و گناه من توانا گشتی. من تو را شنوا و بینا آفریدم. من به نیکیهایت از تو سزاوارترم و تو به بدیهایت سزاوارتری تا من.

492 - الجَبرِیَّةُ وَالقَدَریَّةُ
492 - جَبریّه و قَدَریّه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَمسَةٌ لا تُطفَأُ نِیرانُهُم و لا تَموتُ أبْدانُهُم ......... و رجُلٌ أذنَبَ و حَمَلَ ذنبَهُ علی اللّهِ عزّ و جلّ . (3)

492

جَبریّه و قَدَریّه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج نفرند که آتششان خاموش نشود و بدنهایشان از بین نمی رود ......... : و مردی که گناه کند و آن را به خداوند عزّ و جلّ نسبت دهد.

ص :168


1- . بحار الأنوار: 5/9/12.
2- بحار الأنوار : 5/4/3 و ص56/99 و ص57/ 104.
3- بحار الأنوار: 5/60/112.

عنه صلی الله علیه و آله :یکونُ فی آخرِ الزَّمانِ قَومٌ یَعملونَ المعاصی ، و یَقولونَ : إنَّ اللّهَ قد قَدَّرها علَیهِم ! الرّادُّ علَیهِم کَشاهِرِ سَیفِهِ فی سبیلِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَدخُلُ الجَنّةَ ......... قَدَریٌّ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زعَمَ أنّ اللّهَ یَجبُرُ عِبادَه علی المعاصی أو یُکلِّفُهُم ما لا یُطیقونَ فلا تأکُلوا ذَبیحَتَهُ ، و لا تَقْبَلوا شَهادَتَهُ ، و لا تُصَلُّوا وَراءهُ ، و لا تُعطُوهُ مِن الزّکاةِ شیئا . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آخر الزمان مردمی می آیند که گناه می کنند و می گویند: خداوند، گناه را بر آنان مقدّر کرده است ! کسی که با ادّعای آنان مبارزه کند، همچون کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قَدَری مذهب ......... به بهشت نمی رود.

امام صادق علیه السلام :هر کس معتقد باشد که خداوند بندگان خود را بر انجام گناهان مجبور می کند یا بیش از توانشان به آنان تکلیف می دهد از ذبحش نخورید، شهادتش را نپذیرید، پشت سرش نماز نخوانید و چیزی از زکات به او ندهید.

493 - المَعاصی لَیسَت بِأمرِ اللَّهِ ولا بِمَشیئَتِهِ
493 - گناهان به فرمان و خواست خدا نیست

الکتاب:

«وَ إِذَا فَعَلُوا فاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَ اللّهُ أمَرَنَا بِهَا قُلْ إنَّ اللّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» . (4)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأعْمالُ ثَلاثةٌ : فَرائضُ و فَضائلُ و مَعاصٍ، فأمّا الفَرائضُ فبِأمرِ اللّهِ و مَشیئَتِهِ و بِرِضاهُ و بِعلمِهِ و قَدَرِهِ ، یَعْمَلُها العَبدُ فَیَنْجو مِن اللّهِ بها . و أمّا الفَضائلُ فلیسَ بأمرِ اللّهِ لکنْ بمَشیئتِهِ و بِرِضاهُ و بِعلمِهِ و بقَدَرِهِ ، یَعْمَلُها العَبدُ فیُثابُ علَیها ، و أمّا المعاصی فلَیس بأمرِ اللّهِ و لا بمَشیئَتهِ و لا بِرضاهُ لکِنْ بعلْمِه و بِقَدَرِه یُقَدِّرها لِوَقْتها، فَیَفْعَلُها العَبدُ باختیارِهِ فیعاقِبُهُ اللّهُ عَلَیْها، لِأنَّهُ قَد نَهاهُ عنها فلم یَنْتَهِ . (5)

493

گناهان به فرمان و خواست خدا نیست

قرآن :

«چون کار زشتی کنند، گویند: پدران خود را نیز بر آن یافته ایم و خدا ما را بدان فرمان داده است. بگو: خدا به زشت کاری فرمان نمی دهد. آیا چیزی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید؟!».

حدیث :

امام علی علیه السلام :کارها بر سه گونه است: واجبات و فضایل و معاصی. امّا واجبات، با فرمان خدا و خواست و رضایت و علم و تقدیر اوست ؛ بنده آنها را به کار می بندد و بدین وسیله از [عذاب] خدا می رهد. و امّا فضایل، با فرمان خدا نیستند، ولی خواسته و رضایت و علم و تقدیر او می باشند، بنده آنها را به کار می بندد و بدین وسیله پاداش می گیرد. امّا معاصی، نه با فرمان خدایند و نه به خواست او، و نه به رضایت او، بلکه به علم او و به قَدَر اوست که آن را برای وقتش مقدّر می سازد. پس بنده آنها را به اختیار خودش انجام می دهد و خداوند او را به دلیل ارتکابشان کیفر می دهد ؛ چرا که وی را از آن کار باز داشته است اما او باز نایستاده است .

ص :169


1- . بحار الأنوار: 5/47/75.
2- بحار الأنوار: 5/10/16.
3- . بحار الأنوار: 5/11/17.
4- الأعراف : 28.
5- تحف العقول : 206.

عنه علیه السلام :الأعْمالُ علی ثلاثةِ أحْوالٍ : فَرائضُ و فَضائلُ و مَعاصٍ ، فأمّا الفرائضُ فبِأمْرِ اللّهِ و بِرِضی اللّهِ و بِقَضاءِ اللّهِ و تَقدیرِهِ و مَشیئتِهِ و عِلْمِهِ عزّ و جلّ. و أمّا الفَضائلُ فلیسَتْ بأمْرِ اللّهِ، و لکنْ بِرِضی اللّهِ و بِقَضاءِ اللّهِ و بمَشیئَةِ اللّهِ و بِعِلْمِ اللّهِ عزّ و جلّ. و أمّا المَعاصی فلیسَتْ بأمرِ اللّهِ ،و لکنْ بِقَضاءِ اللّهِ و بِقَدَرِ اللّهِ و بِمشیئَتهِ و عِلْمِهِ ، ثُمّ یُعاقِبُ علَیها . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّه سُبحانَهُ أمَرَ عِبادَهُ تَخْییرا ، و نَهاهُمْ تَحْذیرا، و کَلّفَ یَسیرا و لَم یُکَلِّفْ عَسیرا، و أعطی علی القلیلِ کثیرا ، و لَم یُعْصَ مَغْلوبا ، و لَم یُطَعْ مُکرَها ، و لَم یُرْسلِ الأنبیاءَ لَعِبا . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :اعمال بر سه دسته اند: فرایض و فضایل و معاصی. امّا فرایض، با فرمان خداوند عزّ و جلّ و به رضایت و قضا و قدر و مشیّت و علم اویند؛ فضایل با فرمان خداوند عزّ و جلّ نیستند، بلکه به رضایت و قضا و مشیّت و علم او می باشند؛ امّا گناهان، با فرمان خدا نیستند بلکه به قضا و قدر و خواست و علم خدا هستند و بر آنها کیفر می دهد.

امام علی علیه السلام :همانا خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داده است در حالی که مختارند و آنان را نهی کرده است از روی هشدار. تکلیف آسان داده است و نه دشوار، و در برابر اندک، پاداشِ بسیار عطا فرموده است. نافرمانی از او به معنای ناتوانی او نیست و کسی را به اطاعت خود مجبور نکرده است و پیامبران را از سر بازی و سرگرمی نفرستاده است.

ص :170


1- الخصال : 168/221.
2- نهج البلاغة : الحکمة 78.
3- (انظر) موسوعة العقاید الإسلامیة : ج 6 .

63 - الجبّار

اشاره

(1)

ص :171


1- انظر : الغیب : باب 3079 ، الکِبر : باب 3380، المشی: باب 3639.

63 - جبّار
494 - العَزیزُ الجَبّارُ
494 - توانمند و جبّار

الکتاب:

«هُوَ اللّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ المَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّارُ المُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی کِتابهِ للأشتَر حینَ ولاَّهُ مِصرَ _: إیّاک و مُساماةَ اللّهِ فی عظَمتِهِ،و التّشَبُّهَ بهِ فی جَبَروتِهِ ، فإنَّ اللّهَ یُذِلُّ کُلَّ جبّارٍ ، و یُهینُ کلَّ مُختالٍ . (2)

عنه علیه السلام :یا عقیلُ ، أ تَئنُّ مِن حدیدةٍ أحْماها إنْسانُها لِلَعِبِهِ ، و تَجرُّنی إلی نارٍ سَجَّرها جبّارُها لِغَضَبِهِ؟! أ تئِنُّ مِن الأذی و لا أئنُّ مِن لَظی ؟ ! (3)

(4)

494

توانمند و جبّار

قرآن :

«اوست خدایی که هیچ خدای دیگری جز او نیست. فرمانرواست، پاک است، سلامت بخش است، ایمنی بخش است، نگهبان است، پیروزمند است، با جبروت است و بزرگ منش است . و از هر چه برای او شریک قرار می دهند منزّه است».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در عهد نامه خود به مالک اشتر _نوشت : مبادا در عظمت خداوند با او همچشمی کنی، و در جبروت او به وی همانندی جویی، که خداوند هر جبّاری را به خاک مذلّت می نشاند و هر متکبّری را خوار می سازد.

امام علی علیه السلام :ای عقیل! از آهنی که انسانی آن را به بازیچه سرخ کرده است می نالی و مرا به سوی آتشی که خدای جبّار به خشم خود افروخته است می کشانی؟! تو از این رنج می نالی و من از زبانه آتش [دوزخ ]ننالم؟!

495 - ذَمُّ التَّجَبُّرِ وصِفَةُ الجَبابِرَةِ
495 - نکوهش جبّاری و صفت جبّاران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ جبّارٍ عَنیدٍ مَن أبی أنْ یقولَ : لا إله إلاّ اللّهُ . (5)

495

نکوهش جبّاری و صفت جبّاران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبّارِ حق ستیز هر آن کسی است که از گفتن لا إله إلاّ اللّه سر برتابد.

ص :172


1- الحشر : 23.
2- نهج البلاغة : الکتاب 53.
3- نهج البلاغة : الخطبة 224.
4- (انظر) موسوعة العقاید الإسلامیة : الفصل الحادی عشر من القسم الرابع «الجابر ، الجبّار» .
5- التوحید : 20/9.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَیُدرِکُ بالحِلْمِ دَرَجةَ الصّائمِ القائمِ،و إنَّهُ لَیُکْتَبُ جَبّارا و لا یَمْلکُ إلاّ أهلَ بَیتِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یُحْشَرُ الجَبّارونَ و المُتَکبِّرون یَومَ القیامةِ فی صُورةِ الذَّرِّ، یَطأُهُمُ النّاسُ لِهَوانِهِم علی اللّهِ . (2)

المسیح علیه السلام :طُوبی لِمَن عَلّمَهُ اللّهُ کِتابَهُ، ثُمّ لَم یَمُتْ جَبّارا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَزْکو عَملُ مُتَجَبّرٍ . (4)

عنه علیه السلام :أینَ العَمالِقَةُ و أبناءُ العَمالِقَةِ ؟! أینَ الفَراعِنَةُ و أبناءُ الفَراعِنَةِ ؟! أینَ أصْحابُ مَدائنِ الرَّسِّ الّذینَ قَتلوا النَّبِیّینَ ، و أطْفَؤوا سُنَنَ المُرسَلینَ ، و أحْیَوا سُنَ_نَ الجَبّارینَ؟! (5)

عنه علیه السلام :فلا تُکَلِّمونی بما تُکَلَّمُ بهِ الجَبابِرَةُ، و لا تَتَحَفَّظوا منّی بما یُتَحَفَّظُ بهِ عندَ أهلِ البادِرَةِ، و لا تُخالِطونی بالمُصانَعَةِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الجَبّارونَ أبْعَدُ النّاسِ مِن اللّهِ عزّ و جلّ یَومَ القیامةِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :انسان ، با بردباری به مقامِ روزه دار شب زنده دار می رسد . و هم او می تواند در زمره جبّاران قلمداد شود، در حالی که جز بر خانواده خود سیطره ای ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در رستاخیز ، جبّاران و گردنفرازان به شکل مورچه محشور می شوند و مردم آنها را لگدمال می کنند؛ چون که نزد خداوند خوار و بی مقدارند.

مسیح علیه السلام :خوشا آن که خداوند کتاب خویش را به او می آموزد و سرانجام جبّار نمی میرد.

امام علی علیه السلام :عمل انسان جبّار منش، پاکیزه و بالنده نیست.

امام علی علیه السلام :کجایند عمالقه (8) و فرزندان عمالقه؟! کجایند فرعونان و فرعون زادگان؟! کجایند مردمانی که در شهرهای رسّ (9) بودند؛ همانان که پیامبران را کشتند و سنّتهای فرستادگان الهی را نابود ساختند و راه و رسم جبّاران را زنده کردند؟!

امام علی علیه السلام :با من، آن گونه که با جبّاران سخن گفته می شود، سخن مگویید و چنان که از حاکمان بد خشم پرهیز می شود از من نپرهیزید و با ظاهر سازی و تملّق با من رفتار نکنید.

امام صادق علیه السلام :در روز رستاخیز، جبّاران دورترین مردمان از خداوند عزّ و جلّ هستند .

ص :173


1- کنز العمّال : 5809.
2- تنبیه الخواطر : 1/199.
3- تنبیه الخواطر : 1/198.
4- غرر الحکم : 10587.
5- نهج البلاغة : الخطبة 182 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 216.
7- وسائل الشیعة : 11/304/7.
8- عمالقه یا عمالیق ، نامشان در عهد عتیق مکرّر آمده است. در کتاب تکوین است که: عمالیق ، از کنیز اَلیفاز ، که تِمناع نام داشت زاده شد. این قوم با یهودیان دشمنی داشتند. جدعون آنان را شکست داد و داوود نیز؛ و سرانجام نابود شدند. در تاریخهای اسلامی «عمالیق» از نسل سام بن نوح یا حام بن نوح اند. سرزمین آنان میان کنعان و مصر، در دشت سینا بوده است و بعضی گفت: عمالقه، طسم، جدیس و ثمودند (به نقل از ترجمه نهج البلاغه دکتر شهیدی : 494).
9- «اصحاب الرّس» که نام آنان در قرآن کریم در سوره های «فرقان» و «ق» آمده است، قومی بودند از ثمود که در کنار چاهی به نام «رسّ» می زیستند، پیامبر خود را هلاک کردند و گفته اند امّت شعیب بودن. بعضی«رسّ»را رود ارس گرفته اند (به نقل از ترجمه نهج البلاغه دکتر شهیدی: 495).

496 - سوءُ عاقِبَةِ الجَبابِرَةِ
496 - بدفرجامی جبّاران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَجَبّرَ کُسِرَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن تَجَبّرَ حَقّرَهُ اللّهُ و وَضَعَهُ . (2)

عنه علیه السلام :إیّ_اکَ و التَّجَبُّرَ علی عبادِ اللّه ؛ فإنَّ کلَّ مُتَجَبّرٍ یَقْصِمُهُ اللّهُ . (3)

496

بد فرجامی جبّاران

امام علی علیه السلام :هر که جبّاری کند در هم شکسته می شود.

امام علی علیه السلام :هر کس جبّاری کند خداوند او را خرد و پست می گرداند.

امام علی علیه السلام :از جبّاری کردن بر بندگان خدا بپرهیز؛ زیرا خداوند هر جبّار پیشه ای را در هم می شکند.

ص :174


1- غرر الحکم : 7697 .
2- غرر الحکم : 8471 .
3- غرر الحکم : 2695.

64 - الجُبن

اشاره

ص :175

64 - ترسویی
497 - الجُبنُ
497 - ترسویی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجُبنُ مَنْقَصةٌ . (1)

عنه علیه السلام :الجُبنُ آفةٌ ، العجزُ سَخافةٌ . (2)

عنه علیه السلام :الجُبنُ و الحِرصُ و البُخلُ غرائزُ سُوءٍ یَجمعُها سُوءُ الظَّنِّ باللّهِ سبحانَهُ . (3)

عنه علیه السلام :احْذَروا الجُبنَ؛فإنَّهُ عارٌ و مَنْقَصةٌ . (4)

عنه علیه السلام :شِدّةُ الجُبنِ مِن عَجْزِ النَّفْسِ و ضَعفِ الیقینِ . (5)

عنه علیه السلام :لا تُشرِکَنَّ فی رأیکَ جَبانا یُضَعِّفُکَ عنِ الأمرِ، و یُعظِّمُ علَیکَ ما لَیسَ بعَظیمٍ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یکونُ المؤمنُ جَبانا و لا حَریصا و لا شَحیحا . (7)

497

ترسویی

امام علی علیه السلام :ترسویی، عیب و کاستی است.

امام علی علیه السلام :ترسویی، آفت است و ناتوانی نابخردی است.

امام علی علیه السلام :ترسویی و آزمندی و بُخل، خویهای بدی هستند که از بدگمانی به خداوند سبحان مایه می گیرند.

امام علی علیه السلام :از ترسویی دوری کنید که آن ننگ و کاستی است.

امام علی علیه السلام :ترسویی زیاد، از ناتوانی نفس و سستی یقین است.

امام علی علیه السلام :با آدم ترسو رایزنی مکن که او تو را در تصمیم و اراده ات سست می گرداند و آنچه را بزرگ نیست در نظر تو بزرگ نشان می دهد.

امام باقر علیه السلام :مؤمن نه ترسوست، نه آزمند و نه بخیل .

498 - تَفسیرُ الجُبنِ
498 - تفسیر ترسویی

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن الجُبن _: الجُرأةُ علی الصَّدیقِ ، و النُّکُولُ عَن العَدُوِّ . (8)

498

تفسیر ترسویی

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: ترسویی چیست؟ _فرمود : دلیری کردن بر دوست و گریختن از دشمن.

ص :176


1- نهج البلاغة : الحکمة 3.
2- غرر الحکم : 89.
3- غرر الحکم : 1837.
4- غرر الحکم : 2582.
5- غرر الحکم : 5773.
6- غرر الحکم : 10349.
7- بحار الأنوار : 75/301/1.
8- تحف العقول : 225.

499 - الجَبانُ وَالغَزوُ
499 - آدم ترسو و جنگ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أحسَّ مِن نَفْسِهِ جُبْنا فلا یَغْزُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :للجَبانِ أجْرانِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَحِلُّ للجَبانِ أنْ یَغْزوَ لأنّهُ یَنْهَزمُ سریعا ، و لکنْ لِیَنْظُرْ ما کانَ یُریدُ أنْ یَغْزوَ بهِ فلیُجَهِّزْ بهِ غیرَهُ ؛ فإنَّ لَهُ مِثلَ أجرِهِ و لا یَنْقصُ مِن أجرِهِ شیءٌ . (3)

(4)

499

آدم ترسو و جنگ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در خود احساس ترس می کند، به جنگ نرود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدم ترسو دو اجر دارد.

امام علی علیه السلام :روا نیست که آدم ترسو به جنگ برود؛ زیرا به سرعت فرار می کند. بلکه باید ببیند با چه ابزاری می خواست بجنگد، آن را در اختیار دیگری بگذارد. در این صورت همانند اجر آن جنگجو را دارد و از اجر او (جنگجو) نیز چیزی کم نمی شود.

ص :177


1- بحار الأنوار : 100/49/15.
2- کنز العمّال : 11298.
3- بحار الأنوار : 100/49/ 16.
4- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 582.

ص :178

65 - الجدال

اشاره

(1)

(2)

ص :179


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 2 / 124 «ما جاء فی تجویز المجادَلة» .
2- انظر : عنوان 144 «الخصومة»، 487 «المِراء»، 513 «المناظرة» .

65 - مجادله کردن
500 - الجِدالُ المَذمومُ
500 - مجادله نکوهیده

الکتاب:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ» . (1)

«ما یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللّهِ إلاَّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی البِلادِ» . (2)

«کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ» . (3)

«الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا» . (4)

«إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلاّ کِبْرٌ مَا هُمْ بِبالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» . (5)

«وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ» . (6) (7)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما ضَلَّ قَومٌ إلاّ أوْثَقوا الجَدَلَ . (8)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَدَلُ فی الدِّینِ یُفسِدُ الیقینَ . (9)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و الجِدالَ ؛ فإنّه یُورِثُ الشَّکَّ . (10)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :یا عبدَ العظیمِ ، أبلِغْ عنّی أولیائی السّلامَ، و قُلْ لَهُم : أنْ لا یَجعَلوا للشَّیطانِ علی أنْفُسِهِم سَبیلاً، و مُرْهُم بالصِّدقِ فی الحدیثِ و أداءِ الأمانةِ، و مُرْهُم بالسُّکوتِ و ترکِ الجِدالِ فیما لا یَعْنیهِم . (11)

500

مجادله نکوهیده

قرآن :

«بعضی از مردم بی هیچ دانشی درباره خدا مجادله می کنند و از هر شیطان سرکشی پیروی می نمایند».

«جز آنها که کفر ورزیدند در آیات خدا جدال نمی کنند؛ پس، رفت و آمدشان در شهرها تو را نفریبد».

«پیش از ایشان قوم نوح و گروههایی که بعد از ایشان بودند پیامبرشان را تکذیب کردند. و هر امّتی آهنگ پیامبر خود را کردند تا او را دستگیر کنند و به باطل ستیزه نمودند تا حق را با آن پایمال کنند. اما من آنها را [به عقوبت] فرو گرفتم و چه [عقوبتی] بود عقوبتم».

«کسانی که بی هیچ حجّتی که برایشان آمده باشد در آیات خدا مجادله می کنند، کار آنان نزد خدا و مؤمنان سخت ناپسند است».

«آنان که بی هیچ حجّتی که از آسمان آمده باشد درباره آیات خدا مجادله می کنند، در دلهاشان جز بزرگ منشی که بدان نرسند نیست. پس به خدا پناه ببر که او خود شنوا و بیناست».

«و کسانی که درباره خدا جدال می کنند، پس از آن که دعوتش را اجابت کرده اند، حجّت آنها نزد پروردگارشان باطل است. خشمی [ از خدا ]بر آنهاست و عذابی سخت دارند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ قومی گمراه نشد مگر آن که به بحث و جدال تکیه کرد.

امام علی علیه السلام :مجادله کردن در دین، یقین را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :از جدال کردن بپرهیزید که این کار شک و دو دلی به بار می آورد.

امام رضا علیه السلام :ای عبد العظیم! از طرف من دوستانم را سلام برسان و به آنان بگو که شیطان را بر خود مسلّط نکنند و دستورشان ده که راستگو و امانت پرداز باشند و دستورشان ده که خاموشی گزینند و از مجادلات بیهوده بپرهیزند

ص :180


1- الحجّ : 3.
2- غافر : 4.
3- غافر : 5.
4- غافر : 35.
5- غافر : 56.
6- الشوری : 16.
7- (انظر) آل عمران: 66 ، الأعراف: 71 ، الأنفال: 6 ، الکهف: 54 ، 56 ، مریم: 97، الحجّ: 8، 9، 68، الفرقان: 50 ، الشوری: 35 ، الزخرف: 57.
8- بحار الأنوار : 2/138/52.
9- غرر الحکم : 1177.
10- الخصال : 615/10.
11- الاختصاص : 247.

501 - الجِدالُ الحَسَنُ
501 - مجادله نیکو

الکتاب:

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» . (1)

«وَ لا تُجَادِلُوا أَهْلَ الکِتَابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنَا وَ إِلهُکُمْ وَاحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نحنُ المُجادلونَ فی دینِ اللّهِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أعانَنا بلِسانِهِ علی عَدُوِّنا ، أنطَقَهُ اللّهُ بحُجَّتِهِ یَومَ موقِفِهِ بینَ یدَیهِ عزّ و جلّ . (4)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :ذُکرَ عند الصّادقِ علیه السلام الجِدالُ فی الدِّینِ، و أنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و الأئمّةَ المعصومینَ علیهم السلام قد نَهَوا عنه ، فقالَ الصّادقُ علیه السلام : لَم یَنْهَ عنهُ مطلَقا ، لکنَّهُ نهی عنِ الجِدالِ بغیرِ الّتی هِی أحسَنُ . (5)

501

ص :181


1- النحل : 125.
2- العنکبوت : 46.
3- بحار الأنوار : 2/125/1.
4- الأمالی للمفید : 33/7.
5- بحار الأنوار : 2/125/2.

مجادله نیکو

قرآن :

«[ مردم را ] با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت بخوان و با آنان به شیوه ای که نیکوترست مجادله کن. پروردگارت به کسانی که از راه او منحرف شده اند داناتر و به هدایت یافتگان [ نیز ]داناتر است».

«با اهل کتاب جز به نیکوترین شیوه مجادله مکنید، مگر با آنان که ستم کرده اند. و بگویید: به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر شما نازل گردیده ایمان آوردیم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما در برابر او گردن نهاده ایم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ماییم مجادله گران در دین خدا.

امام باقر علیه السلام :هر کس با زبان خود ، ما را در برابر دشمنمان یاری رساند ، در آن روزی که [برای حسابرسی] در پیشگاه حق می ایستد، خداوند عزّ و جلّ زبان او را به حجّت خویش گویا می سازد.

امام عسکری علیه السلام :در حضور [امام ]صادق علیه السلام از جدال کردن در دین و این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام از این کار نهی کرده اند، سخن به میان آمد، [امام ]صادق علیه السلام فرمود: از آن به طور مطلق نهی نشده بلکه از مجادله کردن با روشی جز روش پسندیده تر نهی شده است.

ص :182

66 - التجربة

اشاره

(1)

ص :183


1- انظر : الطبّ: باب 2372، عنوان 111 «الحزم» .

66 - آزمودن
502 - التَّجرِبَةُ
502 - تجربه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاُمورُ بالتَّجرِبةِ ، الأعْمالُ بالخُبْرةِ . (1)

عنه علیه السلام :کُلُّ نَجْدةٍ تَحتاجُ إلی العقلِ ، و کُلُّ مَعونةٍ تَحتاجُ إلی التَّجارِبِ . (2)

عنه علیه السلام :التّجارِبُ علمٌ مُستفادٌ . (3)

عنه علیه السلام_ لابنهِ علیه السلام _: فَبادَرْتُک بِالأَدَبِ قَبْل أَنْ یَقْسوَ قلبُکَ وَ یَشتغِلَ لُبُّکَ لتَستَقْبِلَ بجِدِّ رأیِکَ من الأمرِ ما قَد کَفاکَ أهلُ التَّجارِبِ بُغیَتَهُ و تَجرِبَتَهُ، فتکونَ قد کُفِیتَ مَؤونَةَ الطَّلَبِ و عُوفِیتَ مِن عِلاجِ التَّجرِبَةِ . (4)

عنه علیه السلام :الأیّامُ تُفیدُ التّجارِبَ . (5)

عنه علیه السلام :لا تُقْدِمَنَّ علی أمرٍ حتّی تَخْبُرَهُ . (6)

502

تجربه

امام علی علیه السلام :کارها به تجربه است، و کردارها به کاردانی.

امام علی علیه السلام :هر شجاعتی نیازمند خرد است، و هر کمکی محتاج تجربه.

امام علی علیه السلام :تجربه ها دانشی اکتسابی اند.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش _فرمود : پیش از آن که دلت سخت و فکرت مشغول گردد به تربیت تو پرداختم تا با اندیشه استوارت به اموری که خداوندانِ تجربه آنها را جسته اند و آزموده اند روی آوری و بدین سان رنج جستجو از تو برداشته شود و از دست زدن به تجربه معاف گردی.

امام علی علیه السلام :روزگار، تجربه می آموزد.

امام علی علیه السلام :تا کاری را نیازموده ای، به آن اقدام مکن.

ص :184


1- غرر الحکم : 36 ، 37.
2- بحار الأنوار : 78/7/59.
3- غرر الحکم : 1036.
4- تحف العقول : 70 ، شرح نهج البلاغة : 16/66.
5- غرر الحکم : 376.
6- غرر الحکم : 10169.

503 - ثَمَرَةُ التَّجرِبَةِ
503 - ثمره تجربه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرةُ التَّجرِبةِ حُسْنُ الاخْتِیارِ . (1)

عنه علیه السلام :التَّجرِبةُ تُثمِرُ الاعْتِبارَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن قَلّتْ تَجرِبَتُهُ خُدِعَ ، مَن کَثُرَتْ تَجرِبتُهُ قَلَّتْ غِرَّتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُجَرِّبِ الاُمورَ خُدِعَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أحْکَمَ التَّجارِبَ سَلِمَ مِن المَعاطِبِ ، مَن غَنِیَ عَنِ التَّجارِبِ عَمِیَ عنِ العَواقِبِ . (5)

عنه علیه السلام :کفی بالتَّجارِبِ مُؤدِّبا . (6)

عنه علیه السلام :خَیرُ ما جَرّبْتَ ما وَعَظَکَ . (7)

عنه علیه السلام :فی کُلِّ تَجرِبةٍ مَوعِظَةٌ . (8)

عنه علیه السلام :رأیُ الرّجُلِ علی قَدْرِ تَجرِبَتِهِ . (9)

عنه علیه السلام :الظَّفَرُ بالحَزْمِ ، و الحَزْمُ بالتّجارِبِ . (10)

عنه علیه السلام :مَن حَفِظَ التَّجارِبَ أصابَتْ أفعالُ_هُ . (11)

503

ثمره تجربه

امام علی علیه السلام :ثمره تجربه، گزینش نیکوست.

امام علی علیه السلام :تجربه، عبرت آموزی به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :هر که تجربه اش اندک باشد، فریب می خورَد و هر که پر تجربه باشد، کمتر فریب می خورَد.

امام علی علیه السلام :هر کس امور را تجربه نکند فریب می خورَد.

امام علی علیه السلام :هر کس بدرستی تجربه آموزد از هلاکتها جان سالم به در می برد و هر کس از تجارب بی نیازی جوید عواقب امور را نمی بیند.

امام علی علیه السلام :تجربه ها بهترین آموزگارند .

امام علی علیه السلام :بهترین تجربه ات آن است که تو را پند دهد.

امام علی علیه السلام :در هر تجربه ای پند و اندرزی است.

امام علی علیه السلام :اندیشه مرد به اندازه تجربه اوست.

امام علی علیه السلام :پیروزی با دوراندیشی به دست می آید؛ و دور اندیشی با تجارب .

امام علی علیه السلام :هر که تجربه اندوزد درست کار می کند.

ص :185


1- غرر الحکم : 4617.
2- غرر الحکم : 1104.
3- غرر الحکم : 7899 _ 8038.
4- بحار الأنوار : 77/420/40.
5- غرر الحکم : 8040 _ 8680.
6- غرر الحکم : 7016.
7- بحار الأنوار : 77/208/1.
8- غرر الحکم : 6460.
9- غرر الحکم : 5426.
10- غرر الحکم : 42.
11- غرر الحکم : 9180.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَطْمَعنَّ ......... القلیلُ التَّجرِبةِ المُعْجَبُ برأیِهِ فی رِئاسةٍ . (1)

امام صادق علیه السلام : ......... شخص کم تجربه خود رأی، هرگز نباید به هیچ ریاستی طمع بندد.

504 - التَّجرِبَةُ وَالعَقلُ
504 - تجربه و خِرَد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَقلُ غَریزةٌ تَزیدُ بالعِلْمِ و التَّجارِبِ . (2)

عنه علیه السلام :العَقلُ حِفْظُ التَّجارِبِ . (3)

عنه علیه السلام :حِفْظُ التَّجارِبِ رأسُ العَقلِ . (4)

عنه علیه السلام :لولا التَّجارِبُ عَمِیَتِ المَذاهبُ، و فی التَّجارِبِ عِلمٌ مُسْتَأنَفٌ . (5)

عنه علیه السلام :العاقلُ مَن وعَظَتْهُ التَّجارِبُ . (6)

عنه علیه السلام :التَّجارِبُ لا تَنْقَضی ، و العاقِلُ مِنها فی زِیادَةٍ . (7)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :العِلمُ لِقاحُ المَعرفةِ ، و طُولُ التّجارِبِ زِیادَةٌ فی العَقلِ . (8)

504

تجربه و خِرَد

امام علی علیه السلام :خرد قریحه ای است که با دانش و تجارب زیاد می شود.

امام علی علیه السلام :خرد، اندوختن تجربه هاست.

امام علی علیه السلام :اندوختن تجارب ریشه خرد است.

امام علی علیه السلام :اگر تجربه ها نبود ، راهها پوشیده می ماند. و در تجربه [کردن]هاست که دانش جدید به دست می آید .

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که تجربه ها او را پند دهد.

امام علی علیه السلام :تجربه ها را پایانی نیست و خردمند همواره بر تجربه های خویش می افزاید.

امام حسین علیه السلام :دانش، بارور کننده شناخت است و تجربه های زیاد، افزاینده خرد .

ص :186


1- الخصال : 434/20.
2- غرر الحکم : 1717.
3- غرر الحکم : 673.
4- غرر الحکم : 4916.
5- بحار الأنوار : 71/342/15.
6- تحف العقول : 85.
7- غرر الحکم : 1543.
8- أعلام الدین : 298.

67 - الجَزَع

اشاره

(1)

(2)

ص :187


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 2 / 912 باب 80 «عدم جواز الجَزَع عند المصیبة» .
2- انظر : المصیبة: باب 2308، البلاء: باب 419 .

67 - بیتابی
505 - التّحذیرُ مِنَ الجَزَعِ
505 - پرهیز از بیتابی کردن

الکتاب:

«إِنَّ الاْءِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعا» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن یَعرِفِ البلاءَ یَصْبِرْ علَیهِ، و مَن لا یَعرِفْهُ یُنْکِرْهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَزَعُ هَلاکٌ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الجَزَعَ ؛ فإنّهُ یَقْطَعُ الأملَ ، و یُضْعِفُ العملَ، و یُورِثُ الهَمَّ . و اعلَمْ أنَّ المَخْرَجَ فی أمرَینِ : ما کانتْ فیهِ حِیلَةٌ فالاحْتِیالُ، و ما لَم تکُنْ فیهِ حِیلةٌ فالاصْطِبارُ . (4)

عنه علیه السلام_ و هو یَدفِنُ النبیَّ صلی الله علیه و آله _: إنَّ الصَّبرَ لَجمیلٌ إلاّ عنکَ ، و إنّ الجَزَعَ لَقبیحٌ إلاّ علَیکَ ، و إنّ المُصابَ بکَ لَجلیلٌ ، و إنَّهُ قَبْلَکَ و بَعْدَکَ لَجَلَلٌ . (5)

505

پرهیز از بیتابی کردن

قرآن :

«بی گمان ، آدمی سخت ناشکیبا آفریده شده است. چون شرّی به او رسد بیتابی می کند. و چون خیری به او رسد بخل می ورزد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که بلا را می شناسد، بر آن شکیبایی می ورزد و آن که نمی شناسد، آن را ناخوش می دارد.

امام علی علیه السلام :بیتابی کردن هلاکت بار است.

امام علی علیه السلام :از بیتابی کردن بپرهیز که آن امید را قطع می کند و کار را به ضعف می کشاند و اندوه به بار می آورد. بدان که دو راه نجات بیشتر نیست: یا مشکلی چاره دارد که باید چاره اندیشی کرد و یا چاره ندارد که در آن صورت باید شکیبایی ورزید.

امام علی علیه السلام_ در هنگام خاکسپاری پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : شکیبایی زیباست جز در برابر فقدان تو ، و بیتابی کردن زشت است مگر بر غم از دست دادن تو. مصیبت رحلت تو بس بزرگ است و هر مصیبت دیگری، پیش از تو و پس از تو، خُرد و ناچیز است.

ص :188


1- المعارج : 19 _ 21.
2- الأمالی للصدوق : 577/788.
3- غرر الحکم : 58.
4- بحار الأنوار : 82/144/29.
5- نهج البلاغة : الحکمة 292.

506 - مُضاعَفَةُ المُصیبَةِ لِلجازِعِ
506 - دو چندانی مصیبت برای بیتاب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَزَعُ أتْعَبُ مِن الصَّبرِ . (1)

عنه علیه السلام :الجَزَعُ عندَ المُصیبَةِ أشَدُّ مِن المُصیبَةِ . (2)

عنه علیه السلام :الجَزَعُ عندَ البلاءِ تَمامُ المِحنَةِ . (3)

عنه علیه السلام :الجَزَعُ عندَ المُصیبَةِ یَزیدُها ، و الصّبرُ علَیها یُبیدُها . (4)

عنه علیه السلام :بکَثْرَةِ الجَزَعِ تَعظُمُ الفَجیعَةُ . (5)

عنه علیه السلام :لا تَجْزَعوا مِن قلیلِ ما أکْرَهَکُم ، فیُوقِعَکُم ذلکَ فی کثیرٍ مِمّا تَکْرَهونَ . (6)

عنه علیه السلام :المُصیبَةُ واحِدَةٌ ، و إنْ جَزِعتَ صارَتِ اثْنتَینِ . (7)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :المُصیبَةُ للصّابرِ واحدَةٌ ، و للجازعِ اثْنَتانِ . (8)

506

دو چندانی مصیبت برای بیتاب

امام علی علیه السلام :بیتابی کردن، رنج آورتر از شکیبایی [در برابر بلا] است.

امام علی علیه السلام :بیتابی کردن در مصیبت، سخت تر از خود مصیبت است.

امام علی علیه السلام :بیتابی کردن در گرفتاری، کمال رنج و محنت است.

امام علی علیه السلام :ناشکیبایی در مصیبت، مصیبت را زیاد می کند و شکیبایی کردن، آن را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :با بیتابی زیاد، مصیبت بزرگ می شود.

امام علی علیه السلام :در برابر ناگواریهای اندک، بیتابی نکنید که این کار شما را به ناگواریهای زیادی می اندازد.

امام علی علیه السلام :مصیبتْ یک چیز است و چون بیتابی کنی، [مصیبت] دو تا می شود.

امام کاظم علیه السلام :مصیبت برای شکیبا یکی است و برای ناشکیبا دو تا.

507 - أثرُ الجَزَعِ فی إحباطِ الأجرِ
507 - تأثیر بیتابی در از بین بردن اجر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَزَعُ لا یَدْفعُ القَدَرَ، و لکنْ یُحْبِطُ الأجْرَ . (9)

507

تأثیر بیتابی در از بین بردن اجر

امام علی علیه السلام :بیتابی کردن تقدیر را دفع نمی کند، بلکه اجر را به هدر می دهد .

ص :189


1- غرر الحکم : 1198.
2- غرر الحکم : 1562.
3- بحار الأنوار : 67/235/54.
4- غرر الحکم : 2043.
5- غرر الحکم : 4203.
6- غرر الحکم : 10314.
7- غرر الحکم : 1623.
8- تحف العقول : 414.
9- غرر الحکم : 1876.

عنه علیه السلام :اغْلِبوا الجَزَعَ بالصَّبرِ ، فإنَّ الجَزَعَ یُحبِطُ الأجْرَ و یُعَظِّمُ الفَجیعَةَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن جَزِعَ فنَفسَهُ عَذَّبَ ، و أمرَ اللّهِ سبحانَهُ أضاعَ ، و ثوابَهُ باعَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن ملَکَهُ الجَزَعُ حُرِمَ فضیلةَ الصَّبرِ . (3)

امام علی علیه السلام :با شکیبایی کردن بر بیتابی چیره آیید؛ زیرا بیتابی اجر را از بین می برد و مصیبت را بزرگ می کند.

امام علی علیه السلام :هر که بیتابی کند خودش را عذاب داده، و امر خداوند سبحان را تباه کرده و ثوابش را فروخته است.

امام علی علیه السلام :هر که زمام اختیار خود را به دست بیتابی سپارد ، از فضیلت شکیبایی محروم می ماند.

508 - مَراتِبُ الجَزَعِ
508 - مراتب بیتابی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صَوتانِ یُبغِضُهما اللّهُ : إعْوالٌ عند مُصیبَةٍ ، و مِزْمارٌ عند نِعمَةٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ مِنّا مَن ضَرَبَ الخُدودَ و شَقَّ الجُیوبَ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ضَربَ بِیَدِهِ علی فَخِذِهِ عندَ المُصیبَةِ حَبِطَ أجْرُهُ . (6)

عنه علیه السلام_ لمّا سَمِعَ بُکاءَ النِّساءِ علی قَتْلی صِفِّینَ _: أ تَغلِبُکُم نِساؤکُم علی ما أسْمَعُ ؟! أ لا تَنهونَهُنَّ عن هذا الرَّنینِ؟! (7)

508

مراتب بیتابی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو آواز است که خداوند دشمن می دارد: شیون و فغان هنگام مصیبت ، و ساز و آواز هنگام شادی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست کسی که [در مصیبت] به صورت [خود] سیلی زند و گریبان بدرد.

امام علی علیه السلام :هر کس هنگام مصیبت به زانوی خود بزند، اجرش به هدر می رود.

امام علی علیه السلام_ چون صدای شیونِ زنان بر کشتگان صفّین را شنید _فرمود : آیا زنان شما با این فریاد گریه که می شنوم بر شما چیره شده اند؟ چرا آنان را از این ناله و فغان باز نمی دارید؟!

ص :190


1- غرر الحکم : 2527.
2- غرر الحکم : 8925.
3- غرر الحکم : 8086.
4- تحف العقول : 40.
5- بحار الأنوار : 82/93/45.
6- بحار الأنوار : 78/60/138.
7- نهج البلاغة : الحکمة 322.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أشَدُّ الجَزعِ الصُّراخُ بالوَیْلِ و العَویلِ ، و لَطْمُ الوَجهِ و الصَّدرِ ، و جَزُّ الشَّعْرِ . و مَن أقامَ النّواحَةَ فقد تَرکَ الصّبرَ . (1)

امام باقر علیه السلام :بدترین نوع بیتابی سر دادن فغان و شیون و زدن بر سر و سینه و کندن موهاست. کسی که نوحه گری به راه اندازد، شکیبایی را ترک کرده است.

509 - ما یَنفَعُ فی تَرکِ الجَزَعِ
509 - فایده بیتابی نکردن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنْ کُنتَ جازعا علی ما تَفَلَّت مِن بینِ یدَیکَ فاجْزَعْ علی (کُلِّ) ما لَم یَصِلْ إلَیکَ ، و اسْتَدْلِلْ علی ما لَم یکنْ بما کانَ ، فإنَّما الاُمورُ أشْباهٌ . (2)

509

فایده بیتابی نکردن

امام علی علیه السلام :اگر بناست برای آنچه از دستت رفته بیتابی کنی، پس برای هر چیزی که به تو نرسیده نیز بیتابی کن و آنچه را بوده است بر آنچه نبوده دلیل گیر؛ زیرا کارها مانند همند.

ص :191


1- مسکّن الفؤاد : 99.
2- بحار الأنوار : 77/211/1 ، شرح نهج البلاغة : 16/112.

ص :192

68 - الجزاء

اشاره

(1)

ص :193


1- انظر : عنوان 60 «الثّواب»، 340 «العذاب». 364 «العقوبة»، 441 «القِصاص»، 462 «المکافأة» .

68 - سزا
510 - الجَزاءُ
510 - سزا

الکتاب:

«إِنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ أَکادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَی» . (1)

«وَ لِلّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاؤوا بِمَا عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَصَائِبُ و الأَمراضُ و الأَحزَانُ فی الدُّنیا جَزَاءٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ امرئٍ یَلْقی ما عَمِلَ ، و یُجْزی بِما صَنَعَ . (4)

عنه علیه السلام :لَن یَلقی جَزاءَ الشَّرِّ إلاّ عامِلُهُ ، لن یُجْزی جَزاءَ الخَیرِ إلاّ فاعِلُهُ . (5)

510

سزا

قرآن :

«هر آینه قیامت آمدنی است. می خواهم زمان آن را پنهان دارم تا هر کس در برابر کاری که کرده است سزا بیند».

«از آنِ خداست هر آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است تا کسانی را که بد کرده اند در برابر اعمالشان سزا دهد و آنان را که نیکی کرده اند به کردار نیکشان پاداش دهد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[برخی] مصیبت ها، بیماری ها و غم ها در دنیا، جزا[ی بدی ها ]هستند.

امام علی علیه السلام :هر انسانی کرده خود را می بیند و سزای کردارش را می گیرد.

امام علی علیه السلام :سزای بدی را جز بدکار نمی بیند و سزای نیکی جز به نیکوکار نمی رسد.

511 - جَزاءُ السَّیِّئَةِ
511 - سزای بدی

الکتاب:

«وَ مَنْ ج_اءَ بِالسَّیِّئَ__ةِ فَ_لا یُجْ__زَی إِلاّ مِثْلَهَ__ا وَ هُ__مْ لا یُظْلَمُونَ» . (6)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی حَدیثِ المِعْراجِ _: فَنَادانِی مُنادٍ ......... مَن هَمَّ مِن اُمَّتِکَ بسیِّئةٍ فَعَملَها کُتِبتْ عَلیهِ واحدَةً، و إنْ لَم یَعملْها لَم أکتُبْ عَلیهِ شَیئا . (7)

(8)

511

سزای بدی

قرآن :

«و هر کس کار بدی انجام دهد تنها همانند آن سزا بیند و به آنان ستم نرود».

ص :194


1- طه : 15.
2- النجم : 31.
3- حلیة الأولیاء : 8/119.
4- غرر الحکم : 6918.
5- غرر الحکم : 7405 _ 7406.
6- الأنعام : 160.
7- تفسیر القمّی : 2/12.
8- (انظر) الثواب : باب 480.

«مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزَی إِلاّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ» . (1)

«مَنْ جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَی الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ إِلاّ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» . (2)

«هر کس بدی کند جز همانند آن سزا نبیند و هر کس از مرد و زن که مؤمن باشد و عمل صالحی به جای آرد، آنها به بهشت داخل شوند و در آن جا بی حساب روزی داده شوند».

«هر کس کار نیکی به جای آرد او را بهتر از آن باشد. و هر که مرتکب گناهی شود، آنان که مرتکب گناه می شوند جز به اندازه عملشان سزا نبینند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در حدیث معراج _فرمود : پس منادی ای مرا ندا داد : ......... هر کس از امّت تو به کار زشتی اهتمام ورزد و آن را عمل کند ، یک گناه برایش نوشته می شود و اگر آن را عمل نکند، چیزی بر او نخواهم نوشت.

512 - جَزاءُ المُحسِنینَ فِی الدُّنیا
512 - سزای نیکوکاران در دنیا

الکتاب:

«وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْما وَ عِلْما وَ کذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (3)

«وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَی آتَیْنَاهُ حُکْما وَ عِلْما وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (4)

«سَلاَمٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ * إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (5)

«وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (6)

«سَلاَمٌ عَلَی إِبْراهِیمَ * کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (7)

«سَلاَمٌ عَلَی مُوسی وَ هارُونَ * إِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (8)

«سَلاَمٌ عَلَی إِلْ یاسِینَ * إِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (9)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحسَنَ العَملَ حَسُنَتْ لَهُ المُکافَأة . (10)

(11)

512

ص :195


1- غافر : 40.
2- القصص : 84.
3- یوسف : 22.
4- القصص : 14.
5- الصافّات : 79 ، 80.
6- الصافّات : 104 ، 105.
7- الصافّات : 109 ، 110.
8- الصافّات : 120 ، 121.
9- الصافّات : 130 ، 131.
10- غرر الحکم : 8343 .
11- (انظر) الدنیا : باب 1256. الإحسان : باب 873.

سزای نیکوکاران در دنیا

قرآن :

«و چون بالیدن یافت او را حکمت و دانش ارزانی داشتیم و ما بدین سان نیکوکاران را سزا می دهیم».

«چون به حدّ بلوغ رسید و برومند شد او را فرزانگی و دانش دادیم و ما نیکوکاران را چنین سزا می دهیم».

«سلام بر نوح در میان جهانیان. ما اینچنین نیکوکاران را سزا می دهیم».

«ما ندایش دادیم: ای ابراهیم! خوابت را حقیقت بخشیدی و ما نیکوکاران را چنین سزا می دهیم».

«سلام بر ابراهیم. ما نیکوکاران را چنین سزا می دهیم».

«سلام بر موسی و هارون. ما اینچنین نیکوکاران را سزا می دهیم».

«سلام بر خاندان الیاس. ما نیکوکاران را اینچنین سزا می دهیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که کار نیک کند، پاداش نیک می گیرد.

513 - جَزاءُ المُحسِنینَ فِی الآخِرَةِ
513 - سزای نیکوکاران در آخرت

الکتاب:

«وَ جَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیرا» . (1)

«کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئا بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنّا کذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . (2)

«جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الْأَنْهارُ لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ کَذلِکَ یَجْزِی اللّهُ الْمُتَّقِینَ» . (3)

ص :196


1- الإنسان : 12.
2- المرسلات : 43 ، 44.
3- النحل : 31.

«لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أیْقَنَ بالمُجازاةِ لَم یُؤْثِرْ غیرَ الحُسْنی . (2)

عنه علیه السلام :مَن صَدّقَ بالمُجازاةِ لَم یُؤْثِرْ غیرَ الحُسْنی . (3)

عنه علیه السلام :علی قَدْرِ البلاء یکونُ الجَزاءُ . (4)

(5)

513

سزای نیکوکاران در آخرت

قرآن :

«و به سبب صبری که کردند بهشت و پرنیان سزایشان داد».

«به سبب آنچه می کردید بخورید و بیاشامید، گوارایتان باد. ما نیکوکاران را اینچنین سزا می دهیم».

«به بهشتهای عدن که رودها در کفشان روان است داخل می شوند. هر چه بخواهند در آن هست. خدا پرهیزگاران را اینچنین سزا می دهد».

«هر چه بخواهند نزد پروردگارشان دارند. این سزای نیکوکاران است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که به سزا یقین داشته باشد جز کار خوب برنمی گزیند.

امام علی علیه السلام :هر کس به سزا باور داشته باشد، جز کار نیکو را برنمی گزیند.

امام علی علیه السلام :سزا به اندازه بلاست.

514 - جَزاءُ المُجرِمینَ فِی الدُّنیا
514 - سزای گنهکاران در دنیا

الکتاب:

«فَأَعْرَضُ_وا فَأَرْسَلْنَ_ا عَلَیْهِ_مْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِی_لٍ * ذَلِ_کَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَ_رُوا وَ هَ_لْ نُجَ_ازی إِلاّ الْکَفُورَ» . (6)

«وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ مَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ» . (7)

514

سزای گنهکاران در دنیا

قرآن :

«روی گرداندند ، پس ما نیز سیل [سدّ] عرم را بر آنها فرستادیم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل کردیم دارای میوه هایی تلخ و شوره گز و اندکی سدر. آنها را که ناسپاس بودند اینچنین سزا دادیم. آیا ما جز ناسپاس را مجازات می کنیم؟».

«و ما مردمی را که پیش از شما بودند، چون ستم کردند و اهل ایمان آوردن به پیامبرانشان که دلایل برایشان آورده بودند، نبودند هلاک کردیم. مردم تبهکار را اینچنین سزا می دهیم».

ص :197


1- الزمر : 34.
2- غرر الحکم : 8666.
3- غرر الحکم : 8257.
4- غرر الحکم : 6186.
5- (انظر) عنوان 79 «الجنّة».
6- سبأ : 16 ، 17.
7- یونس : 13.

«وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یَومَ القیامَةِ أعمی ......... وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الاْخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَی» . (1)

إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ» . (2)

وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ ......... فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قَالُواْ هَ_ذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِیحٌ فِیهَا عَذَابٌ أَلِیمٌ. تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا لا یُرَی إِلاّ مَساکِنُهُمْ کَذلِکَ نَجْزِی الْقَومَ الْمُجْرِمِینَ ......... وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا مَا حَوْلَکُم مِّنَ الْقُرَی» . (3)

الحدیث:

الکافی_ سَألَ رَجُلٌ أبا عبدِ اللّه علیه السلام عَن قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحَادِیثَ وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إنَّ فِی ذلِکَ لَأَیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» (4) الآیة، _فقال: هؤلاَءِ قَومٌ کانت لَهم قُری متَّصِلةً یَنظرُ بَعضُهم إلی بَعضٍ، و أنهارٌ جارِیةٌ و أموالٌ ظاهِرةٌ، فکَفَرُوا نِعَم اللّه عزّ و جلّ و غیَّروا ما بِأنفسِهِم مِن عافَیةِ اللّه ، فَغَیَّر اللّهُ ما بِهم مِن نِعمَةٍ «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» (5) فَأرسَلَ اللّهُ عَلَیهِم سَیلَ العِرَم، فغرّقَ قُراهم، و خَرّبَ دِیارَهُم، و أذهَبَ أموالَهُم، و أبدَلَهُم مَکَانَ جنّاتِهِم جَنّتینِ ذَواتی أُکلٍ خَمْطٍ و أثلٍ، و شیءٍ من سِدرٍ قلیل، ثمَّ قال: «ذَلِکَ جَزَیْناهُم بِمَا کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إلاّ الْکَفُورَ» (6) . (7) (8)

قرآن:

«هر کس که از یاد من دل بگرداند زندگی تنگی خواهد داشت و در روز رستاخیز [نیز] او را نابینا محشور می کنیم ......... و این چنین هر که را زیاده روی کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده ، سزا می دهیم. هر آینه عذاب آخرت سخت تر و پایدارتر است».

«آنان که گوساله را برگزیدند بزودی به غضب پروردگارشان گرفتار خواهند شد و در زندگانی این جهانی به خواری خواهند افتاد. دروغگویان را اینچنین سزا می دهیم».

«برادر قوم عاد (هود پیامبر) را به یاد آور ، آن هنگام که قوم خود را در ریگستان بیم داد ......... پس چون آن [عذاب] را [به صورت] ابری روی آورنده به سوی وادی های خود دیدند ، گفتند : این ، ابری است که بارِش دهنده ماست . [هود گفت: نه! ]بلکه همان چیزی است که به شتاب ، خواستارش بودید : بادی است که در آن ، عذابی دردناک است . به فرمان پروردگارش همه چیز را ویران می کند. چنان شدند که جز خانه هایشان دیده نمی شد _ که ما گروه مجرمان را این سان سزا می دهیم _ . و بی گمان ، همه شهرهای پیرامون شما را هلاک کردیم».

حدیث :

الکافی :کسی از امام صادق علیه السلام درباره این گفته خدا پرسید که: «گفتند : پروردگارا! میان سفرهایمان فاصله انداز. و بر خویشتن ستم کردند پس آنها را [برای آیندگان موضوع ]حکایتها گردانیدیم و سخت تار و مارشان کردیم. قطعا در این [ماجرا]برای هر شکیبای سپاسگزاری عبرتهاست» . فرمود: آنان قومی بودند دارای قریه های بهم پیوسته به گونه ای که یکدیگر را می دیدند و رودهای جاری و اموال فراوان ؛ ولی نعمت های الهی را ناسپاسی کردند و عافیت الهی را که برخوردار بودند، تغییر دادند، پس خداوند نیز نعمت هایی را که داشتند دگرگون ساخت «خداوند حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند». از این رو سیل ویرانگر را بر آنان فرستاد و قریه هاشان را غرق نمود و سرزمین هاشان را خراب کرد و اموالشان را از میان برد و به جای باغهاشان ، دو باغ از درخت میوه تلخ و شوره گز با اندی درخت سدر قرار داد. پس از آن خداوند فرمود: «این [عقوبت] را به سزای آنکه کفران کردند به آنان جزا دادیم و آیا جز ناسپاس را به مجازات می رسانیم؟» .

ص :198


1- طه : 124 ، 127.
2- الأعراف : 152.
3- الأحقاف : 21 ، 25 ، 27 .
4- سبأ: 19.
5- الرعد: 11.
6- سبأ: 17.
7- الکافی : 2/274/23.
8- (انظر) الذنب : باب 1382 _ 1388.

515 - جَزاءُ المُجرِمینَ فِی الآخِرَةِ
515 - سزای گنهکاران در آخرت

الکتاب:

«لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الظّالِمِینَ» . (1)

«وَ الَّذِی_نَ کَفَ_رُوا لَهُ_مْ ن_ارُ جَهَنَّ_مَ لا یُقْضَ_ی عَلَیْ_هِ_مْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا کَذلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ» . (2)

515

سزای گنهکاران در آخرت

قرآن :

«بستری از آتش جهنّم در زیر و پوششی از آتش جهنّم بر روی دارند. و ستمکاران را اینچنین سزا می دهیم».

«و آنان را که کافر شدند آتش جهنّم است. نه حکم به مرگشان می شود که بمیرند و نه از عذابشان کاسته می گردد. هر ناسپاسی را چنین سزا می دهیم».

ص :199


1- الأعراف : 41.
2- فاطر : 36.

«إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِما فَإنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ فِیهَا وَ لا یَحْیَی» . (1)

«إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ * یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النّارِ عَلَی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ» . (2)

(3)

«هر آینه هر کس که گنهکار نزد پروردگارش بیاید جهنّم برای اوست که در آن نه بمیرد و نه زنده باشد».

«به یقین ، مجرمان در گمراهی و جنونند. روزی که آنها را به رو در آتش کشند که: لهیب دوزخ را بچشید».

ص :200


1- طه : 74.
2- القمر : 47 ، 48.
3- (انظر) عنوان 86 «جهنّم».

69 - الجزیة

اشاره

(1)

ص :201


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 100 / 63 باب 12 «الجزیة و أحکامها» . وسائل الشّیعة : 11 / 113 _ 119 . کنز العمّال : 4 / 494 «الجزیة» .

69 - جزیه
516 - الجِزیَةُ
516 - جزیه

الکتاب:

«قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الاْخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَبِلَ الجِزیةَ مِن أهلِ الذِّمّةِ علی أنْ لا یَأکُلوا الرِّبا ، و لا یَأکُلوا لَحمَ الخِنْزیرِ ، و لا یَنْکِحوا الأخَوَاتِ ، و لا بناتِ الأخِ، و لا بناتِ الاُختِ ، فمَن فعلَ ذلکَ مِنهُم بَرِئتْ ذِمّةُ اللّهِ و ذِمّةُ رسولِهِ . و قالَ : لیستِ الیَومَ لَهُم ذِمَّةٌ . (2)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عن خَراجِ أهلِ الذِّمّةِ و جِزْیَتِهِم إذا أدَّوْها مِن ثَمَنِ خُمورِهِم و خَنازیرِهِم و مِیتَتِهِم ، أ یَحِلُّ للإمامِ أنْ یأخُذَها ، و یَطِیبُ ذلکَ للمسلِمینَ ؟ _: ذلکَ للإمامِ و المسلِمینَ حَلالٌ ، و هِیَ علی أهلِ الذِّمّةِ حرامٌ ، و هُمُ المُحْتَمِلونَ لوِزْرِهِ . (3)

516

جزیه

قرآن :

«با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی آورند و آنچه را که خدا و پیامبرش حرام کرده اند حرام نمی دارند و دین حق را نمی پذیرند، جنگ کنید تا آن که با دست خود، ذلیلانه، جزیه دهند».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بدین شرط از ذمّیان جزیه پذیرفت که ربا خواری نکنند، گوشت خوک نخورند، با خواهران خود و دخترانِ برادر و دخترانِ خواهر خود ازدواج نکنند؛ پس آنهایی که به این شرایط عمل نکردند ذمّه (امان) خدا و پیامبرش از آنها بر داشته شد و حضرت فرمود: امروز آنان را ذمّه ای نیست.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که اگر ذمّیان خراج و جزیه خود را از بهای فروش شراب و خوک و مردارهای خود بدهند، آیا رواست که امام آن را بگیرد و آیا برای مسلمانان پاک و حلال است؟ _فرمود : برای امام و مسلمانان حلال است و برای خود ذمّیان حرام است و گناهش به گردن آنان است.

ص :202


1- التوبة : 29.
2- علل الشرائع : 377/3.
3- وسائل الشیعة : 11/118/2.

ص :203

ص :204

70 - التجسّس

اشاره

(1)

(2)

ص :205


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 807 «التّجسّس» . سنن أبی داوود : 3 / 47 «حکم الجاسوس إذا کان مسلما» . سنن أبی داوود : 3 / 48 «فی الجاسوس الذمّیِّ» . سنن أبی داوود : 3 / 48 «فی الجاسوس المُستأمَن» .
2- انظر : عنوان 380 «العیب» 400 «الغِیبة» .

70 - تجسّس
517 - النَّهیُ عَن تَعَقُّبِ عُیوبِ النّاسِ
517 - نهی از عیبجویی مردم

الکتاب:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الظَّنَّ ، فإنَّ الظّنَّ أکْذَبُ الحَدیثِ، و لا تَحَسَّسوا، و لا تَجَسَّسوا (2) . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لَم اُؤمَرْ أنْ اُنقِّبَ عن قُلوبِ النّاسِ و لا أشُقَّ بطُونَهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا معشرَ مَن أسلَمَ بلِسانِهِ و لَم یُسلِمْ بقلبِهِ، لا تَتَبَّعوا عَثَراتِ المسلِمینَ ؛ فإنّه مَن تَتَبَّعَ عَثَراتِ المسلِمینَ تَتَبَّعَ اللّهُ عَثْرتَهُ ، و مَن تَتَبَّعَ اللّهُ عَثْرتَهُ یَفْضَحْهُ . (5)

517

نهی از عیبجویی مردم

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید؛ زیرا پاره ای از گمانها گناه است. و تجسّس نکنید و از یکدیگر غیبت مکنید، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش می دارید. از خدا بترسید . همانا خداوند توبه پذیر و مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گمان دوری کنید؛ زیرا گمان دروغترین سخن است. در پی شنیدن سخنان مردم و کشف عیب آنان نباشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من مأمور نیستم که دلهای مردم را بکاوم و درونشان را بشکافم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جماعتی که به زبانْ اسلام آورده و به دلْ اسلام نیاورده اید! به دنبال لغزشهای مسلمانان نباشید ؛ که هر کس لغزشهای مسلمانان را پی جویی کند، خداوند لغزش او را پی می گیرد و هر کس که خداوند او را عیبجویی کند، رسوایش می سازد.

ص :206


1- الحجرات : 12.
2- قال العلماء : التحسّس : الاستماع لحدیث القوم ، و التجسّس: البحث عن العورات ، و قیل : هو التفتیش عن بواطن الاُمور ، و أکثر ما یقال فی الشرّ ، و الجاسوس صاحب سرّ الشرّ ، و الناموس صاحب سرّ الخیر (هامش المصدر) .
3- صحیح مسلم : 4/1985/28.
4- کنز العمّال : 31597 ، 15035.
5- الکافی : 2/355/4.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَطلُبوا عَثَراتِ المؤمنینَ ؛ فإنّ مَ_ن تَتَبّعَ عَثَراتِ أخیهِ تَتَبّعَ اللّهُ عَثَراتِهِ ، و مَن تَتَبّعَ اللّهُ عَثَراتِهِ یَفْضَحْهُ و لو فی جَوفِ بَیتِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَسألوا الفاجِرَةَ : مَن فَجَرَ بِکِ ؟ فکما هانَ علَیها الفُجورُ ، یَهونُ علَیها أنْ تَرمیَ البَریءَ المسلِمَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا سُئلتِ الفاجِرَةُ: مَن فَجَرَ بِکِ؟ فقالتْ : فُلانٌ ، جَلَدتُها حَدَّینِ : حَدّا لفُجورِها، و حَدّا لفِرْیَتِها علی الرَّجُلِ المسلِمِ . (3)

کنز العمّال :أنّ عمرَ بنَ الخطّابِ کانَ یَعُسُّ بالمدینةِ مِن اللّیل، فسمِعَ صَوتَ رجُلٍ فی بَیتٍ یَتَغنّی، فتَسَوّرَ علَیهِ ، فقالَ : یا عدوَّ اللّهِ، أ ظَنَنْتَ أنَّ اللّهَ یَسْتُرُکَ و أنتَ فی مَعصِیَتِهِ ؟ ! فقالَ : و أنتَ یا أمیرَ المؤمنینَ، لا تَعْجَلْ علَیَّ ، إن أکُنْ عَصَیتُ اللّهَ واحِدةً فقد عَصَیتَ اللّهَ فی ثلاثٍ:

قالَ: «و لا تَجَسَّسوا» و قد تَجَسَّسْتَ ، و قالَ : «و أتُوا البُیوتَ مِن أبوابِها» و قد تَسَوَّرْتَ علَیَّ ، و قد دخَلْتَ علَیَّ بغیرِ إذنٍ ، و قالَ اللّهُ تعالی : «لا تَدْخُلوا بُیوتا غیرَ بی_و تِکُ_م حتّ_ی تَست_أنِس_وا و تُسلّم_وا عل_ی أهلِها» . (4) قالَ عُمرُ : فهلْ عندَکَ مِن خیرٍ، إن عَفَوتُ عنکَ ؟ قالَ : نَعَم ، فعَفا عنهُ و خَرجَ و تَرکَهُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لغزشهای مسلمانان را نجویید که هر کس لغزشهای برادرش را پی جوید خداوند لغزشهای او را پیگیری می کند و هر که را که خداوند عیبجویی کند رسوایش می سازد هر چند در اندرون خانه خود باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از زن بد کاره نپرسید: چه کسی با تو فسق کرد؟ زیرا همان گونه که به راحتی مرتکب فحشا می شود به راحتی هم مسلمان بی گناهی را بد نام می کند.

امام علی علیه السلام :اگر از زن آلوده دامن بپرسی که چه کسی با تو فسق کرد و او بگوید: فلانی، باید دو حد بر او جاری شود: یک حد برای ارتکاب فحشا و حدّ دیگر برای دروغ بستن به مرد مسلمان.

کنز العمّال :عمر بن خطّاب در مدینه شبگردی می کرد. صدای آواز خواندن مردی را از خانه ای شنید. از دیوار خانه بالا رفت و گفت: ای دشمن خدا! خیال کرده ای که خداوند برای تو گنهکار پرده پوشی می کند؟! آن مرد گفت: ای امیر مؤمنان! تو هم درباره من تند نرو . اگر من یک گناه کردم تو سه گناه مرتکب شدی:

خداوند فرموده است: «تجسّس نکنید» و تو تجسّس کردی. فرموده است: «از درها وارد خانه ها شوید» و تو از دیوار بالا آمدی. بدون اجازه بر من وارد شدی، در حالی که خداوند متعال فرموده است: «وارد خانه های جز خود نشوید مگر آن که اجازه بگیرید و بر اهل آنها سلام کنید». عمر گفت: اگر تو را ببخشم دست از این کارها بر می داری؟ گفت: آری. عمر او را بخشید و از منزلش بیرون رفت.

ص :207


1- الکافی : 2/355/5.
2- تهذیب الأحکام : 10 / 48 / 177 .
3- تهذیب الأحکام : 10/48/ 178 .
4- النور : 27.
5- کنز العمّال : 8827.

518 - النّهیُ عَن تَفتیشِ الأدیانِ
518 - نهی از تفتیش عقاید مردم

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُفَتِّشِ النّاسَ عن أدیانِهِم فتَبقی بلا صَدیقٍ . (1)

(2)

518

نهی از تفتیش عقاید مردم

امام صادق علیه السلام :از دین و آیین مردم پرس و جو مکن که بی دوست می مانی.

519 - جَوازُ التَّجَسُّسِ لِکَشفِ المُؤامراتِ
519 - روا بودن تجسّس برای کشف توطئه ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَعثَنی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنا و الزُّبیرَ و المِقدادَ ، فقالَ : انْطَلِقوا حتّی تأتُوا رَوضةَ خاخ ، فإنّ بها ظَعینَةً مَعَها کِتابٌ، فَخُذوهُ مِنها . فانطلَقْنا تَتَعادی بنا خَیلُنا حتّی أتَینا الرَّوضَةَ، فإذا نحنُ بالظَّعینَةِ ، فقُلْنا : هَلُمّی الکتابَ، فقالتْ : ما عندی مِن کتابٍ، فقلتُ : لَتُخرِجِنَّ الکتابَ، أو لَنُلْقِیَنَّ الثِّیابَ . (3) فأخرَجَتْهُ مِن عِقاصِها . فأتَیْنا به النّبیَّ صلی الله علیه و آله ، فإذا هو مِن حاطِبِ بنِ أبی بَلْتَعةَ إلی ناسٍ مِن المشرِکینَ یُخبِرُهُم بِبَعضِ أمْرِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقالَ : ما هذا یا حاطِبُ؟! فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، لا تَعْجَلْ علَیَّ ، فإنّی کنتُ امْرأً مُلْصَقا فی قُرَیشٍ و لم أکُنْ من أنْفُسِها ، و إنّ قریشا لهم بها قَراباتٌ یَحْمونَ بها أهْلِیهِم بمَکّةَ ، فأحْبَبتُ إذ فاتَنی ذلکَ أنْ أتّخِذَ فیهِم یَدا یَحْمونَ قَرابتی بها . و اللّهِ یا رسولَ اللّه ما کانَ بی مِن کُفرٍ و لا ارْتِدادٍ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صَدَقَکُم . (4)

519

روا بودن تجسّس برای کشف توطئه ها

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله من و زبیر و مقداد را مأمور کرد و فرمود: بروید تا به آبادی خاخ برسید. در آن جا زنی کجاوه نشین می بینید که با خود نامه ای دارد. آن نامه را از او بگیرید. ما راه افتادیم و اسبهایمان به تاخت می رفتند تا آن که به آبادی رسیدیم و با آن زن کجاوه نشین رو به رو شدیم. گفتیم: نامه را بده. گفت: من نامه ای ندارم. من گفتم: یا نامه را بیرون می آوری یا لباسهایت را بازرسی می کنیم. و او [ناچار ]نامه را از لا به لای گیسوانش بیرون آورد. ما نامه را خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آوردیم. نامه ای بود از حاطب بن ابی بلتعه به گروهی از مشرکان، که در آن اطلاعاتی درباره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آنها داده بود. پیامبر به حاطب فرمود: این چیست، حاطب؟! عرض کرد: ای پیامبر خدا! درباره [مجازات ]من شتاب مکن؛ زیرا من از قریش نبودم، بلکه خود را هم پیمان و وابسته آنها کرده بودم؛ [مهاجران از ]قریش، در مکّه خویشاوندانی دارند که از خانواده های آنان دفاع و حمایت می کنند و من چون چنین خویشانی را نداشتم ، تصمیم گرفتم به آنها خدمتی کنم و با این کار از خویشان من در مکّه دفاع و حمایت کنند. یا رسول اللّه ! به خدا سوگند که من نه کافر شده ام و نه مرتد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او به شما راست می گوید.

ص :208


1- بحار الأنوار : 78/253/109.
2- (انظر) التجسّس : باب 517 حدیث 2500 .
3- و فی خبر 2651 من سنن أبی داوود : «فقال علیّ : و الذی یُحلف به لأقتلنّکِ أو لتُخرجِنَّ الکتابَ ......... ».
4- سنن أبی داوود : 3/47/2650.

520 - جَوازُ التّجَسُّسِ فِی الحُروبِ
520 - روا بودن جاسوسی در جنگها

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا بَعثَ جیشا فاتَّهَم أمیرا ، بَعثَ مَعهُ مِن ثِقاتِهِ مَن یتَجَسَّسُ لَه خَبرَهُ . (1)

520

روا بودن جاسوسی در جنگها

امام رضا علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه سپاهی را گسیل می داشت و به فرماندهی بدگمان بود یکی از افراد مورد اعتماد خود را به عنوان جاسوس همراه او می فرستاد.

ص :209


1- وسائل الشیعة : 11/44/4.

سنن أبی داوود :بَعثَ _ یعنی النَّبیَّ صلی الله علیه و آله _ بُسْبَسَةَ عَیْنا یَنظُرُ ما صَنَعتْ عِیرُ أبی سفیانَ . (1)

التاج الجامع للأصول :قالَ النّبیَ صلی الله علیه و آله یومَ الأَحزاب : مَن یأتینا بخَبرِ القَومِ ؟ فقالَ الزُّبیرُ : أنا ، قالَها ثلاثا و یُجیبُهُ الزُّبیرُ ، ثُمّ قالَ صلی الله علیه و آله : إنَّ لکلِّ نبیٍّ حَواریَّ و إنَّ حَواریَّ الزُّبیرُ . (2)

السیرة النبویة لابن هشام عن حُذَیفةُ بنُ الیَمَانِ :و اللّهِ لقد رأیتُنا معَ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله بالخَنْدقِ ، و صلّی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هُوِیّا مِن اللّیلِ ، ثُمّ التفتَ إلَینا فقالَ : مَن رجُلٌ یقومُ فیَنظُرُ لنا ما فَعلَ القومُ ثُمّ یَرجِعُ _ یَشرُطُ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الرَّجعةَ _ أسألُ اللّهَ تعالی أنْ یکونَ رفیقی فی الجنّةِ ؟ فما قامَ رجُلٌ مِن القَومِ، من شِدّةِ الخَوفِ و شِدّةِ الجُ_وعِ و شِدّةِ البَرْدِ . فلَمّا لم یَقُمْ أحدٌ دَعانی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فلَم یَکُنْ لی بُدٌّ مِن القیامِ حین دَعانی، فقالَ : یا حُذیفةُ ، اذهَبْ فادخُلْ فی القَومِ ، فانظُرْ ما ذا یَصنعونَ ، و لا تُحْدِثَنَّ شیئا حتّی تأتیَنا . قالَ : فذَهَبتُ فدَخَلتُ فی القَومِ و الرِّیحُ و جُنودُ اللّهِ تَفعلُ بهِم ما تَفعلُ، لا تُقِرُّ لَهُم قِدْرا و لا نارا و لا بِناءً، فقامَ أبو سفیانَ فقالَ: یا معشرَ قُریشٍ، لِیَنْظُرِ امْرؤٌ مَن جَلیسُهُ ! قالَ حذیفةُ: فأخَذْتُ بِیَدِ الرّجُلِ الّذی کانَ إلی جَنْبی، فقلتُ: مَن أنتَ؟ قالَ : فلانُ بنُ فلانُ . ثُمّ قالَ أبو سفیانَ : یا معشرَ قریشٍ ، إنَّکُم و اللّهِ ما أصْبَحْتُم بدارِ مُقامٍ ، لقد هلَکَ الکُراعُ . (3)

سنن أبی داوود :پیامبر صلی الله علیه و آله بُسْبَسه را به عنوان جاسوس فرستاد تا ببیند کاروان ابو سفیان چه می کند.

التاج الجامع للأصول :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ احزاب فرمود : چه کسی حاضر است از آنان (دشمن) برای ما خبر بیاورد ؟ زبیر عرض کرد: من. پیامبر سه بار سخن خود را تکرار کرد و هر بار زبیر اظهار آمادگی کرد. آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر پیامبری حواری ای دارد و حواری من زبیر است.

السیرة النبویّة لابن هشام_ به نقل از حذیفة بن یمان _: به خدا سوگند ما با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ خندق بودیم و حضرت پاسی از شب را نماز گزارد و آن گاه رو به ما کرده فرمود: چه کسی حاضر است برود و ببیند این قوم (دشمنان) چه می کنند و خبرش را برای ما بیاورد و پیامبر خدا برای او ضمانت برگشتن می دهد و از خداوند هم مسئلت می کنم که در بهشت یار و همراه من باشد؟

از شدّت ترس و گرسنگی و سرما، هیچ کس از جای خود بلند نشد و چون کسی برنخاست پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا صدا زد، و من در این هنگام چاره ای ندیدم جز این که از جای خود برخیزم. آن حضرت فرمود: ای حذیفه! به میان آن جماعت برو و ببین چه می کنند. دست به هیچ کاری نمی زنی تا نزد ما برگردی.

من به راه افتادم و به میان آنان رفتم و دیدم باد و لشکر خدا با آنها چه کارها کرده است. نه دیگی برایشان بر جا گذاشته است و نه آتش و نه خیمه و نه سر پناهی. ابو سفیان برخاست و گفت: «ای گروه قریش! هر یک از شما مواظب باشد که چه کسی پهلویش نشسته است».

من دست مردی را که کنارم بود گرفتم و پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: فلان پسر فلان. آن گاه ابو سفیان گفت: ای گروه قریش! به خدا قسم که شما برای ماندن به این جا نیامده اید؛ اسبان و ستوران همه نابود شدند.

ص :210


1- سنن أبی داوود : 3/38/2618.
2- التاج الجامع للاُصول : 4/402.
3- السیرة النبویّة لابن هشام : 3/243.

521 - قِصَّةُ نَعیمِ بنِ مَسعودٍ فِی التَّجَسُّسِ
521 - حکایت جاسوسی نعیم بن مسعود

السیرة النبویة لابن هشام :إنّ نُعیمَ بنَ مسعودٍ ......... أتی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّی قد أسْلَمتُ و إنّ قَومی لَم یَعْلَموا بإسلامی ، فمُرْنی بما شِئتَ . فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّما أنتَ فینا رجُلٌ واحدٌ فَخَذِّلْ عنّا إنِ اسْتَطَعتَ ، فإنَّ الحربَ خُدْعَةٌ.

فخَرجَ نُعیمُ بنُ مسعودٍ حتّی أتی بَنی قُرَیْظَةَ ، و کانَ لَهُم نَدِیما فی الجاهلیّةِ، فقالَ: یا بَنی قُریظةَ ، قد عَرَفتُم وُدِّی إیّاکُم، و خاصّةَ ما بَیْنی و بَیْنَکُم . قالوا : صَدَقتَ ، لَستَ عندَنا بمُتَّهَمٍ ، فقالَ لَهُم : إنّ قریشا و غَطفانَ لَیسوا کأنْتُم ، البَلدُ بَلدُکُم ، فبِهِ أموالُکُم و أبناؤکُم و نِساؤکُم ، لا تَقْدِرونَ علی أنْ تَحَوَّلوا مِنهُ إلی غیرِهِ ، و إنّ قریشا و غَطفانَ قد جاؤوا لحربِ محمّدٍ و أصحابِهِ، و قد ظاهَ_رْتُموهُم علَی_هِ ، و بَل_دُهُم و أموالُهم و نِساؤهم بغیرِهِ ، فلَیْسوا کأنْتُم ، فإنْ رأوا نُهْزَةً أصابوها ، و إنْ کانَ غیرُ ذلک لَحِقُوا بِبلادِهِم و خلَّوا بَینَکُم و بَینَ الرّجُلِ ببَلدِکُم، و لا طاقةَ لَکُم بهِ إنْ خلا بِکُم ، فلا تُقاتِلوا معَ القومِ حتّی تأخُذوا منهُم رُهُنا مِن أشرافِهِم، یکونون بأیْدیکُم ثِقَةً لَکُم علی أنْ تُقاتِلوا مَعَهُم محمّدا ، حتّی تُناجِزوه ، فقالوا لَهُ : لقد أشَرْتَ بالرَّأیِ.

ثُمّ خَرجَ حتّی أتی قریشا ، فقالَ لأبی سُفیانَ ابنِ حربٍ و مَن معه مِن رجالِ قریشٍ : قد عَرَفتُم وُدِّی لَکُم و فِراقی محمّدا ، و إنَّهُ قد بَلَغَنی أمرٌ قد رأیتُ عَلیَّ حقّا أن اُبلِغَکُموهُ نُصْحا لکم ، فاکْتُموا عنّی، فقالوا : نَفْعلُ . قالَ : تَعلَّموا أنَّ مَعشَر یَهودَ قد نَدِموا علی ما صَنَعوا فیما بینَهُم و بینَ محمّدٍ ، و قد أرسَلوا إلَیهِ : إنّا قد نَدِمْنا علی ما فَعَلْنا ، فهَل یُرضِیکَ أنْ نَأخُذَ لکَ مِن القَبیلَتَینِ _ من قریشٍ و غطفانَ _ رِجالاً مِن أشْرافِهِم فنُعْطیَکَهُمُ ، فتَضْرِبَ أعْناقَهُم، ثُمّ نَکونَ مَعکَ علی مَن بَقی مِنهُم حتّی نَسْتَأصِلَهُم ؟ فأرسَلَ إلَیهِم : أنْ نَعَم ، فإنْ بَعَثَتْ إلَیکُم یَهودُ یَلْتَمِسونَ مِنکُم رُهُنا مِن رِجالِکُم فلا تَدْفَعوا إلَیهِم مِنکُم رجُلاً واحدا.

ثُمّ خَرجَ حتّی أتی غَطفانَ ، فقالَ : یا معشرَ غطفانَ ، إنّکُم أصْلی و عَشیرتی ، و أحَبُّ النّاسِ إلَیّ ، و لا أراکُم تَتَّهِمونّی . قالوا : صَدَقتَ ، ما أنتَ عندَنا بمُتَّهَمٍ. قالَ : فاکتُموا عنّی ، قالوا : نَفعلُ ، فما أمرُکَ ؟ ثُمّ قالَ لَهُم مِثلَ ما قالَ لقریشٍ ، و حَذّرَهُم ما حَذّرَهُم.

فلَمّا کانتْ لَیلةُ السَّبتِ مِن شَوّالٍ سَنةَ خَمسٍ، و کانَ مِن صُنْعِ اللّهِ لرسولِهِ صلی الله علیه و آله أنْ أرسَلَ أبو سفیانَ بنُ حربٍ و رؤوسُ غطفانَ إلی بَنی قُریظةَ عِکْرِمَةَ بنَ أبی جهلٍ فی نَفَرٍ من قریشٍ و غَطفانَ، فقالوا لَهُم : إنّا لَسْنا بدارِ مُقامٍ ، قد هَلکَ الخُفُّ و الحافِرُ ، فاغْدوا للقِتالِ حتّی نُناجِزَ محمّدا .........

فأرسَلُوا إلَیهِم : أنَّ الیَومَ یَومُ السَّبتِ ، و هُو یومٌ لا نَعملُ فیه شیئا ......... و لَسْنا معَ ذلکَ بالّذِینَ نُقاتِلُ مَعکُم محمّدا حتّی تُعْطونا رُهُنا من رِجالِکُم ، یکونونَ بأیْدِینا ثِقَةً لَنا، حتّی نُناجِزَ محمّدا .........

فلَمّا رَجَعتْ إلَیهِمُ الرُّسُلُ بما قالتْ بنو قُریظةَ ، قالتْ قریشٌ و غَطفانُ : و اللّهِ ، إنّ الّذی حَدّثَکُم نُعیمُ بنُ مسعودٍ لَحَقٌّ ، فأرسَلوا إلی بَنی قُریظةَ : إنّا و اللّهِ لا نَدفَعُ إلَیکُم رجُلاً واحدا من رِجالِنا .........

فقالتْ بنو قُرَیظَةَ حینَ انْتَهَتِ الرُّسُلُ إلَیهِم بهذا : إنَّ الذی ذَکَر لَکُم نعیمُ بنُ مسعودٍ لَحَقٌّ ......... فأرسَلوا إلی قریشٍ و غَطفانَ : إنّا و اللّهِ لا نُقاتِلُ مَعکُم محمّدا حتّی تُعْطونا رُهُنا ، فأبَوا علَیهِم ، و خذَّلَ اللّهُ بَینَهم . (1)

521

حکایت جاسوسی نعیم بن مسعود

السیرة النبویّة لابن هشام :نُعیم بن مسعود ......... به حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! من مسلمان شده ام و قوم من از اسلام آوردنم خبر ندارند؛ بنا بر این، هر مأموریتی که می خواهید، به من وا گذارید . پیامبر خدا فرمود: تو در میان ما یک تن بیش نیستی؛ پس به میان دشمن برو و تا می توانی سعی کن اتّحاد و اتّفاق نظرشان را در مورد ما بر هم بزنی ؛ زیرا جنگ یعنی نیرنگ.

نُعیم بن مسعود پیامبر را ترک گفت و نزد بنی قریظه رفت. او در زمان جاهلیت با بنی قریظه رفاقت داشت. به آنان گفت: ای بنی قریظه! شما از دوستی من با خودتان و صمیمیّتی که با هم داریم، آگاهید. گفتند: درست می گویی؛ تو نزد ما بی اعتبار نیستی. نُعیم به آنها گفت: قریش و غطفان وضعیت شما را ندارند. این شهر، شهر شماست و اموال و فرزندان و زنان شما در این جاست و شما نمی توانید از این شهر به جای دیگر بروید. قریش و غطفان برای جنگ با محمّد و یاران او آمده اند و شما از آنان در برابر محمّد حمایت می کنید در صورتی که شهر و اموال و زن و فرزند آنها در جایی دیگر است. پس، موقعیت آنها با شما فرق می کند. آنها اگر فرصتی [برای حمله و پیروزی] بیابند از آن استفاده می کنند و گرنه به شهر خود می روند و شما را با مردی که در شهر شماست تنها می گذارند و اگر تنها بمانید توان مقابله با وی را نخواهید داشت. پس، در کنار این جماعت (مشرکان) نجنگید مگر آن که تعدادی از بزرگان و سران آنها را به عنوان گروگان از آنها بگیرید که به عنوان وثیقه ای در دست شما باشند تا به اتّکای آن در کنار قریش با محمّد بجنگید. بنی قریظه گفتند: نظر درستی دادی.

نُعیم سپس از نزد بنی قریظه به میان قریش آمد و به ابو سفیان بن حرب و دیگر سران قریش که با او بودند گفت: شما می دانید که من با شما دوست هستم و مرا با محمّد کاری نیست. موضوعی شنیده ام که وظیفه خود دیدم از باب خیرخواهی، آن را به شما برسانم، امّا از من نشنیده بگیرید .

گفتند: باشد. نُعیم گفت: بدانید که یهودیان از رفتار خود با محمّد پشیمان شده اند و به او پیغام داده اند که ما از کرده خود پشیمان شده ایم. آیا اگر تعدادی از اشراف و بزرگان دو قبیله قریش و غطفان را بستانیم و به شما بدهیم تا گردنشان را بزنید و سپس در کنار شما با باقیمانده آنها بجنگیم تا آن که ریشه کن شوند، از ما خشنود می شوی؟ و محمّد به آنها پیغام فرستاده که: آری. بنا بر این، اگر یهود از شما خواستند تعدادی از رجال خود را به عنوان گروگان در اختیارشان گذارید حتی یک نفر را هم نفرستید.

نُعیم سپس نزد غطفان آمد و گفت: ای غطفانیان! شما ایل و تبار من هستید و بیشتر از همه مردم دوستتان دارم و فکر نمی کنم به من بدگمان باشید. گفتند: درست است. ما به تو بدگمان نیستیم. گفت: پس ، از من نشنیده بگیرید. گفتند: بسیار خوب، موضوع چیست؟ نُعیم همان سخنانی را که به قریش گفته بود به غطفان نیز گفت و از همان چیزی که قریش را بر حذر داشته بود آنان را نیز برحذر داشت.

چون شب شنبه از ماه شوّال سال پنجم شد، از لطف خدا به پیامبرش ، ابو سفیان و سران غطفان، عکرمة بن ابی جهل را با تعدادی از قریش و غطفان نزد بنی قریظه فرستادند. این عدّه به بنی قریظه گفتند: ما برای ماندن و استراحت کردن این جا نیامده ایم. چارپایان و ستوران ما از بین رفتند. فردا صبح آماده جنگ شوید تا با محمّد پیکار کنیم .........

بنی قریظه گفتند: فردا شنبه است و ما در این روز دست به هیچ کاری نمی زنیم ......... وانگهی ما زمانی در کنار شما با محمّد می جنگیم که تعدادی از بزرگان و رجال خود را به ما گروگان دهید که به عنوان وثیقه ای در دست ما باشند، در این صورت با محمّد می جنگیم .........

وقتی فرستادگان، پیغام بنی قریظه را برای قریش و غطفان آوردند آنها گفتند: به خدا قسم حرفهایی که نُعیم بن مسعود به شما گفت راست است. پس برای بنی قریظه پیغام فرستادند که: به خدا قسم ما حتی یک نفر از افراد خود را در اختیار شما نمی گذاریم .........

وقتی فرستادگان قریش و غطفان این پیام را به بنی قریظه رساندند، آنها گفتند: حرفهایی که نُعیم بن مسعود به شما گفت درست است ......... پس به قریش و غطفان پیغام دادند: به خدا سوگند تا گروگان در اختیار ما نگذارید همراه شما با محمّد نمی جنگیم. و بدین سان از همکاری با آنها خودداری کردند و خداوند آنها را از یاری هم بازداشت.

ص :211


1- السیرة النبویّة لابن هشام : 3/240.

ص :212

ص :213

522 - حُکمُ الجاسوسِ
522 - حکم جاسوس

سنن أبی داوود عن فراتِ بنِ حیّانٍ :أنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمرَ بقَتلِهِ ، و کانَ عَیْنا لأبی سُفیانَ ، و کانَ حَلِیفا لرجُلٍ مِن الأنصارِ ، فمَرَّ بحَلْقةٍ مِن الأنصارِ فقالَ : إنّی مسلِمٌ ، فقالَ رجُلٌ مِن الأنصارِ : یا رسولَ اللّه ، إنَّهُ یقولُ: إنّی مسلِمٌ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ مِنکُم رِجالاً نَکِلُهُم إلی إیمانِهم ، مِنهُم فراتُ بنُ حیّانٍ . (1)

522

حکم جاسوس

سنن أبی داوود_ درباره فرات بن حیّان _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستور قتل او (فرات) را، چون جاسوس ابو سفیان بود، صادر کرد. و او هم پیمان مردی از انصار بود. پس بر گروهی از انصار گذشت و گفت: من مسلمان هستم. مردی از انصار گفت: ای پیامبر خدا! او می گوید: من مسلمانم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: افرادی از شما هستند که آنها را به ایمانشان وا می گذاریم (2) ؛ یکی از آنها فرات بن حیّان است.

ص :214


1- سنن أبی داوود : 3/48/2652 .
2- چون اظهار ایمان و اسلام می کنند از کشتن آنها صرف نظر می کنیم _ م.

سنن أبی داوود عن سلمةَ بنِ الأکوعِ:أتی النبیَّ صلی الله علیه و آله عَینٌ مِن المشرکینَ و هُو فی سَفرٍ ، فجلَسَ عند أصحابِهِ ثُمّ انْسَلَّ ، فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : اطلُبوهُ فاقتُلُوهُ، فسَبَقْتُهُم إلیهِ فقَتَلْتُهُ ، و أخَذْتُ سَلَبَهُ فنَفَّلَنی إیّاهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الجاسوسُ و العَینُ إذا ظُفِرَ بِهِما قُتِلا . (2)

(3)

سنن أبی داوود_ به نقل از سلمة بن اکوع _: در یکی از سفرهای پیامبر ، جاسوسی از قریش نزد آن حضرت آمد و کنار اصحاب حضرت نشست و سپس ناپدید شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: او را پیدا کنید و بکُشید. من زودتر از دیگران خود را به آن مرد رساندم و او را کشتم و لباسها و وسایلش را برداشتم و پیامبر آنها را به من بخشید.

امام صادق علیه السلام :در صورت دست یافتن به جاسوس و خبر چین باید آنها را کشت.

523 - ما یُؤخَذُ فیهِ بِالظّاهِرِ
523 - مواردی که حکم به ظاهر می شود

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئل عنِ القاضی أ یَحِلُّ لَه أن یَقضیَ بقَولِ البَیِّنَةِ إذا لَم یعرِفهُم مِن غَیر مسألَةٍ _: خَمسَةُ أشیاءَ یَجِبُ علی النّاسِ أنْ یأخُذوا بِها ظاهِرَ الحُکْمِ : الوِلایاتُ ، و التّناکُحُ، و المَوارِیثُ ، و الذَّبائحُ ، و الشّهاداتُ ، فإذا کانَ ظاهرُهُ ظاهرا مأمونا جازَتْ شهادتُهُ ، و لا یُسألُ عن باطنِهِ . (4)

523

مواردی که حکم به ظاهر می شود

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از اینکه آیا قاضی می تواند بر اساس گفته گواهان نا شناس حکم دهد بی آن که درباره آنان پرس و جو کند؟ _فرمود : پنج مورد است که مردم باید در آنها به ظاهر حکم عمل کنند: ولایت و سرپرستی، زناشویی، ارث و میراث، ذبایح و شهادت دادن. اگر ظاهر فرد، درست و در خور اطمینان بود گواهی اش جایز است و نباید از باطن او پرس و جو کرد.

ص :215


1- سنن أبی داوود : 3/48/2653.
2- مستدرک الوسائل : 11/98/12518.
3- (انظر) سنن أبی داوود : 3 / 49 / 2654.
4- الکافی : 7/431/15.

ص :216

71 - المجلس

اشاره

(1)

ص :217


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 463 باب 95 «آداب المجالس» و ص 469 باب 96 «السنّة فی الجلوس» کنز العمّال : 9 / 135 و 222 «حقّ المجالس و الجلوس» . کنز العمّال : 9 / 151 «محظورات المجلس» .

71 - مجلس
524 - أشرَفُ المَجالِسِ
524 - شریفترین نحوه نشستن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لکُلِّ شیءٍ شَرَفا و إنَّ أشْرَفَ المَجالسِ ما استُقْبِلَ بهِ القِبلةُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أکْثَرَ ما یَجلِسُ تُجاهَ القِبلةِ . (2)

(3)

524

شریفترین نحوه نشستن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی شرافتی دارد و شریفترین نحوه نشستن ، آن است که رو به قبله باشد.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگام نشستن، بیشتر رو به قبله می نشست.

525 - ما یَلزَمُ مُراعاتُهُ فِی المَجالِسِ
525 - نکاتی که باید در مجالس رعایت شود

الکتاب:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللّهُ لَکُمْ وَ إِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا» . (4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أتی أحدُکُم مَجلسا فلْیَجلِسْ حیثُ ما انتهی مَجلِسُهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أخذ القومُ مَجالِسَهُم ، فإنْ دعا رجُلٌ أخاهُ و أوسَعَ لَهُ فی مَجلسِهِ فلْیَأتِهِ، فإنَّما هِی کَرامةٌ أکْرمَهُ بها أخوهُ، و إنْ لَم یُوسِّعْ لَهُ أحَدٌ فلْیَنْظُرْ أوسَعَ مَکانٍ یَجدُهُ فلْیَجْلِسْ فیهِ . (6)

525

نکاتی که باید در مجالس رعایت شود

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون شما را گویند که در مجالس جای باز کنید، جای باز کنید تا خدا در کار شما گشایش دهد. و چون گویند که برخیزید، برخیزید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما به مجلسی درمی آید، در کنار آخرین نفری که نشسته است بنشیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه افراد مجلسی در جای خود نشستند [و کسی وارد شد، ]اگر در آن میان، فردی برادر تازه وارد خود را فرا خوانَد و برای او در کنار خود جا باز کند، [این تازه وارد] باید دعوتش را بپذیرد و پهلوی او برود؛ زیرا وی با این کار به او احترام گذاشته است. ولی اگر کسی برایش جایی باز نکرد، نگاه کند، هر کجا بیشتر جا بود، همان جا بنشیند.

ص :218


1- بحار الأنوار: 75/469/4.
2- . مکارم الأخلاق : 1/66/72.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 475 باب 76.
4- المجادلة : 11.
5- . بحار الأنوار : 16/240.
6- بحار الأنوار: 75/465/3.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُفْحِشْ فی مَجلسِکَ لِکَی یَحْذَروکَ بسُوءِ خلقِکَ ، و لا تَناجَ مَع رجُلٍ و أنتَ م_عَ آخ_رَ . (1)

مکارم الأخلاق :دخَلَ علَیهِ صلی الله علیه و آله رجُلٌ المسجدَ و هُو صلی الله علیه و آله جالسٌ وحْدَهُ، فتَزَحزَحَ صلی الله علیه و آله لَهُ ، فقالَ الرّجُلُ : فی المکانِ سَعةٌ یا رسولَ اللّهِ ! فقالَ صلی الله علیه و آله : إنَّ حقَّ المسلمِ علی المسلمِ إذا رآهُ یُریدُ الجُلوسَ إلَیهِ أنْ یَتَزحْزَحَ لَهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی أوصافِ النّبیِّ صلی الله علیه و آله _: و ما رُؤی مُقَدِّما رِجْلَهُ بینَ یدَیْ جَلیسٍ لَهُ قَطُّ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا دَخلَ أحدُکُم علی أخیهِ فی رَحْلِهِ فلْیَقعُدْ حیثُ یأمرهُ صاحبُ الرَّحْلِ ، فإنّ صاحبَ الرّحْلِ أعْرَفُ بِعَورَةِ بَیتِهِ مِن الدّاخلِ علیهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا دَخلَ مَنزلاً قَعَدَ فی أدنی المجلسِ حینَ یَدخُلُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در جایی که نشسته ای وقاحت به خرج نده تا مردم به دلیل اخلاق بدت از تو حذر کنند و وقتی کسی کنار تو نشسته است با دیگری در گوشی سخن مگو.

مکارم الأخلاق :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجد تنها نشسته بود. مردی وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله برای او خود را جابجا کرد. آن مرد گفت: ای رسول خدا ! جا که زیاد است. پیامبر فرمود: حقّ مسلمان بر مسلمان است که چون دید می خواهد کنار او بنشیند، خود را برایش جابجا کند.

امام علی علیه السلام_ در بیان اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : هرگز دیده نشد که آن حضرت در حضور همنشین خود پایش را دراز کند.

امام باقر علیه السلام :هرگاه یکی از شما به منزل برادر خود وارد می شود باید هر جا که صاحب خانه گفت همان جا بنشیند؛ چون صاحب خانه به موقعیّت خانه خود آشناتر از میهمان است.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا هرگاه وارد منزلی می شد در پایین ترین جای مجلس می نشست.

ص :219


1- . بحار الأنوار: 84/354/2.
2- مکارم الأخلاق : 1/65/69.
3- بحار الأنوار : 16/236.
4- . قرب الإسناد : 69/222.
5- مکارم الأخلاق : 1/66/71.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن رَضِیَ بدُونِ الشَّرَفِ مِن المجلسِ لَم یَزَلِ اللّهُ و ملائکتُهُ یُصلّونَ علَیهِ حتّی یَقومَ . (1)

امام عسکری علیه السلام :هر کس به جایی کمتر از صدر مجلس رضایت دهد و بنشیند، تا هر زمان که نشسته است، خداوند و فرشتگانش بر او درود می فرستند.

526 - صَدرُ المَجالِسِ
526 - صدر مجلس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَجلِسُ فی صَدرِ المجلسِ إلاّ رجُلٌ فیهِ ثلاثُ خِصالٍ : یُجیبُ إذا سُئلَ ، و یَنطِقُ إذا عَجَزَ القَومُ عن الکلامِ ، و یُشیرُ بالرّأیِ الّذی فیه صَلاحُ أهلِهِ ، فمَن لم یَکُنْ فیهِ شَیءٌ مِنهُنَّ فجَلَسَ فهُو أحْمَقُ . (2)

عنه علیه السلام :لا تُسرِعَنَّ إلی أرْفَعِ مَوضِعٍ فی المَجلسِ ، فإنَّ المَوضِعَ الّذی تُرفَعُ إلَیهِ خَیرٌ مِن الموضعِ الّذی تُحَطُّ عنهُ . (3)

526

صدر مجلس

امام علی علیه السلام :فقط کسی باید در صدر مجلس بنشیند که سه ویژگی داشته باشد: هرگاه از او پرسشی کنند پاسخ دهد، هرگاه دیگران از سخن گفتن درماندند او سخن بگوید ، و نظری بدهد که خیر و صلاح مجلسیان در آن باشد. هر کس این ویژگیها را نداشته باشد و در صدر مجلس بنشیند احمق است.

امام علی علیه السلام :به سوی بالاترین جای مجلس مشتاب؛ زیرا جایی که بالایت بکشند بهتر است از جایی که پایینت آورند.

527 - المَجالِسُ الَّتی نُهِیَ عَنها
527 - مجالسی که از آنها نهی شده است

الکتاب:

«أَ ئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فی نَادِیکُمُ الْمُنْکَرَ» . (4)

527

مجالسی که از آنها نهی شده است

قرآن :

«آیا با مردان در می آمیزید و راه [ نسل ] را می بُرید و در محفل خود مرتکب کارهای ناپسند می شوید؟».

ص :220


1- بحار الأنوار: 78/371/2.
2- . بحار الأنوار: 78/304/1.
3- غرر الحکم : 10283.
4- العنکبوت : 29.

وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» . (1)

وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنَا فَأعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَومِ الظّالِمِینَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یؤمنُ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ فلا یَجْلِسْ فی مَجلِسٍ یُسَبُّ فیه إمامٌ ، أو یُغتابُ فیه مسلمٌ ، إنّ اللّه یقولُ فی کتابهِ : «و إذا رَأَیتَ الّذِینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنَا فَأعرِض عَنهُم حَتّی یَخوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَ إِمّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیطَانُ فَلا تَقْعُد بَعدَ الذِّکری مَعَ القَومِ الظّالِمینَ» . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَمانِیَةٌ إن اُهِینوا فلا یَلوموا إلاّ أنفسَهُم ......... و الجالسُ فی مجلسٍ لَیس لَهُ بأهلٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَجْلِسوا علی مائدةٍ یُشرَبُ علَیها الخمرُ، فإنّ العبدَ لا یَدری متی یؤخَذُ . (5)

«و در کتاب بر شما نازل کرد که چون شنیدید که آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد با آنان منشینید تا آن گاه که به سخنی دیگر پردازند».

«و چون بینی که در آیات ما [ از روی عناد ] فرو می روند از آنها روی گردان شو تا به سخنی جز آن پردازند. و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند، چون به یادت آمد با آن مردم ستمکاره منشین».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خدا و روز واپسین ایمان دارد، نباید در مجلسی که در آن از امامی بدگویی یا از مسلمانی غیبت می شود، بنشیند. خداوند در کتاب خود می فرماید: «چون بینی که در آیات ما از روی عناد گفتگو می کنند از آنها روی گردان شو تا به سخنی جز آن بپردازند . و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند ، چون به یادت آمد، با آن مردم ستمکاره منشین».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هشت نفرند که اگر مورد اهانت و تحقیر قرار گرفتند، نباید کسی جز خود را سرزنش کنند : ......... و کسی که در جایی که شایسته اش نیست بنشیند.

امام علی علیه السلام :بر سفره ای که در آن شراب نوشیده می شود منشینید؛ زیرا بنده نمی داند که مرگش کی درمی رسد.

ص :221


1- النساء : 140.
2- الأنعام : 68.
3- بحار الأنوار : 75/246/9.
4- الخصال : 410/12.
5- بحار الأنوار : 10/98/1.

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الجُلوسَ فی الطُّرُقاتِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن کانَ یؤمنُ باللّهِ و الیومِ الآخِرِ فلا یَقومُ مکانَ رِیبةٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قوله تعالی: «و قد نَزّلَ علیکم فی الکتاب أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللّهِ ......... » _: إنّما عنی بهذا ( إذا سمعتم ) الرّجُلَ ( الّذی ) یَجحَدُ الحقَّ و یُکذّبُ بهِ و یَقَعُ فی الأئمّةِ ، فقُمْ مِن عندِهِ و لا تُقاعِدْهُ کائنا مَن کانَ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَنبغی للمؤمنِ أنْ یَجلِسَ مَجلسا یُعصی اللّهُ فیهِ و لا یَقدِرُ علی تغییرِهِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ أیضا _: إذا سَمِعْتَ الرّجُلَ یَجحَدُ الحقَّ و یُکذّبُ بهِ و یَقعُ فی أهلِهِ ، فقُمْ مِن عندِهِ و لا تُقاعِدْهُ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :از نشستن در گذرگاهها بپرهیز.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا و روز واپسین ایمان دارد نباید در جای شبهه انگیز بایستد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و در کتاب بر شما نازل کرد که چون شنیدید که آیاتِ خدا مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد ......... » _فرمود : مقصود این است که [ هرگاه شنیدید ]کسی حق را انکار و تکذیب می کند و از امامان بد می گوید، از نزد چنین کسی برخیز و با او همنشینی مکن، هر که می خواهد باشد.

امام صادق علیه السلام :سزاوار نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خداوند می شود و او نمی تواند آن وضع را تغییر دهد.

امام رضا علیه السلام_ نیز در ذیل همین آیه _فرمود : هرگاه شنیدی کسی حق را انکار و تکذیب می کند و زبان به بدگویی از اهل حق گشوده است، از پیش او برخیز و با وی همنشینی مکن.

ص :222


1- الأمالی للطوسی : 8/ 8.
2- الکافی : 2/ 378/10.
3- الکافی : 2/377/8.
4- الکافی : 2/374/1.
5- بحار الأنوار : 100/96/1 ، و انظر عنوان 245 «الاستماع».
6- (انظر) عنوان 72 «المجالسة» .

528 - المَجالِسُ بِالأمانَةِ
528 - مجلسها امانت اند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَجالِسُ بالأمانةِ ، إلاّ ثلاثةَ مجالسَ : مَجلسٌ سُفِکَ فیهِ دمٌ حرامٌ ، و مجلسٌ استُحِلَّ فیهِ فَرْجٌ حرامٌ ، و مجلسٌ استُحِلَّ فیهِ مالٌ حرامٌ بغیرِ حَقِّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المَجالسُ بالأمانةِ ، و إفْشاءُ سِرِّ أخیکَ خِیانَةٌ ، فاجْتَنِبْ ذلکَ ، و اجْتَنِبْ مجلسَ العَشیرةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المَجالسُ بالأمانةِ ، و لا یَحِلُّ لمؤمنٍ أنْ یَأثُرَ عن مؤمنٍ _ أو قالَ: عن أخیهِ المؤمنِ _ قبیحا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما یَتَجالَسُ المُتَجالِسانِ بأمانةِ اللّهِ ، فلا یَحِلُّ لأحَدِهِما أنْ یُفْشیَ علی أخیهِ ما یَکْرَهُ . (4)

(5)

528

مجلسها امانت اند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجلسها امانت هستند مگر سه مجلس: مجلسی که در آن خونی به ناروا ریخته شود، و مجلسی که در آن زنا شود و مجلسی که در آن مال حرام به ناروا حلال گردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجلسها امانت اند و فاش کردن راز برادرت خیانت است. از این کار دوری کن و از نشستهای عشیره ای بپرهیز.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجلسها امانت اند و روا نیست که مؤمنی از مؤمن دیگر [یا فرمود : از برادر مؤمن خود]، کار ناپسندی را بازگو کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وقتی دو کس با هم انجمن می کنند آنچه میانشان می گذرد امانت خداست و روا نیست که یکی از آنها چیزی را که برادرش دوست ندارد به زیان او فاش سازد .

529 - الحَثُّ عَلی حُضورِ مَجالِسِ الذِّکرِ
529 - تشویق به حضور در مجالس ذکر خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما قَعَدَ عدّةٌ من أهلِ الأرضِ یَذکرونَ اللّهَ إلاّ قَعَدَ مَعهُم عِدّةٌ مِن الملائکةِ . (6)

529

تشویق به حضور در مجالس ذکر خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گاه تعدادی از زمینیان انجمنِ ذکر خدا بر پا نمی کنند، مگر آنکه تعدادی از فرشتگان در آن انجمن می نشینند.

ص :223


1- الأمالی للطوسی : 53 / 71.
2- بحار الأنوار : 77/89/3.
3- الأمالی للطوسی : 572/1185.
4- تنبیه الخواطر : 1/98.
5- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 471 باب 71.
6- بحار الأنوار : 93/ 162/42 .

عنه صلی الله علیه و آله :المَجالِسُ ثلاثةٌ : غانِمٌ و سالِمٌ و شاحِبٌ (1) ، فأمّا الغانمُ فالّذی یُذکَرُ اللّهُ تعالی فیهِ، و أمّا السّالمُ فالسّاکِتُ ، و أمّا الشّاحِبُ فالّذی یَخوضُ فی الباطلِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکَ بمَجالِسِ الذِّکْرِ . (3)

لُقمانُ علیه السلام :اخْتَرِ المَجالِسَ علی عَینَیکَ ، فإنْ رأیتَ قوما یَذْکُرونَ اللّهَ عزّ و جلّ فاجْلِسْ معَهُم ، فإنّکَ إنْ تَکُ عالما یَنْفعْکَ عِلمُکَ و یَزیدونَکَ (4) عِلما ، و إنْ کُنتَ جاهلاً عَلَّموک ، و لَعلَّ اللّهَ أنْ یَصِلَهُم برحمةٍ فتَعمَّکَ مَعهُم . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی دُعائهِ _: و اجْعَلْنا مِن الّذینَ اشْتَغَلوا بالذِّکرِ عنِ الشَّهواتِ و خَالَفوا دَواعی العِزَّة بِواضِحات المَعرِفَةِ، و قَطَعوا أستارَ نارِ الشَّهَواتِ بِنَضحِ ماءِ التَّوبَةِ، و غَسَلوا أوعِیَةَ الجَهَلِ بِصَفوِ ماءِ الحَیاةِ حتّی جالَتْ فی مَجالسِ الذِّکرِ رُطوبةُ ألْسِنَةِ الذّاکرینَ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجلسها سه گونه است: سودمند، سالم، و پژمرده. مجلس سودمند مجلسی است که در آن ذکر خدا شود، محفل سالم محفل خاموش است، و محفل پژمرده آن است که در آن به باطل پرداخته شود.

امام علی علیه السلام :بر تو باد [شرکت در ]مجالس ذکر.

لقمان علیه السلام :مجلسها را بنگر؛ اگر مردمانی را دیدی که ذکر خداوند عزّ و جلّ می گویند با آنان بنشین؛ چه ، اگر تو دانشمند باشی ، دانشت تو را سود می بخشد و آنان بر دانش تو می افزایند و اگر از علم بی بهره باشی آنان به تو دانش می آموزند، شاید که خدا بر آنان رحمت آورد و رحمت او شامل تو نیز بشود.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : ما را از آنان قرار ده که به سبب یاد تو، از خواهشهای نفسانی باز مانده اند و به واسطه روشناییهای معرفت با انگیزه های خود بزرگ بینی مخالفت ورزیدند، و با ریختن آب توبه پرده های آتش شهوات را دریدند، و با زلال آب زندگی ظرفهای جهل را شستند چندان که رطوبت زبان ذاکران در مجالس پراکنده می شود.

ص :224


1- کذا فی المصدر و الصحیح «شاجب» ؛ أی هالک .
2- بحار الأنوار : 74/189/18.
3- بحار الأنوار: 75/465/6.
4- الظاهر أنّ الصحیح «یزیدوکَ» .
5- علل الشرائع : 394/9.
6- بحار الأنوار : 94/127/19.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الناس ثلاثةٌ : سالمٌ و غانمٌ و شاجبٌ ، فالسّالمُ الصّامتُ ، و الغانمُ الذّاکرُ ، و الشّاجبُ الّذی یَلْفِظُ و یَقَعُ فی النّاسِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا رأیتُم رَوضةً من ریاضِ الجنّةِ فارْتَعوا فیها. قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما رَوضةُ الجنّةِ؟ فقالَ : مَجالِسُ المؤمنینَ . (2)

عنه علیه السلام :ما اجْتَمعَ قومٌ فی مَجلسٍ لَم یَذْکُروا اللّهَ و لَم یَذْکُرونا إلاّ کانَ ذلکَ المَجلسُ حَسْرةً علَیهِم یَومَ القیامةِ . (3)

قرب الإسناد عن الإمام الصّادق علیه السلام_ لِفُضَیلٍ _: تَجلِسونَ و تُحَدِّثونَ ؟ قالَ : نَعَم جُعِلتُ فِداکَ . قالَ : إنَّ تلکَ المَجالِسَ اُحِبُّها ، فأحْیوا أمْرَنا یا فُضیلُ ، فَرَحِمَ اللّهُ مَن أحْیا أمْرَنا. یا فُضَیلُ ، مَن ذَکَرَنا أو ذُکِرْنا عندَهُ فَخرَجَ مِن عَینِهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابِ غفَرَ اللّهُ له ذُنوبَهُ و لَو کانَ أکثرَ مِن زَبَدِ البحرِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن جَلسَ مَجلسا یُحیا فیهِ أمرُنا لَم یَمُتْ قلبُهُ یَومَ تَموتُ القلوبُ . (5)

امام باقر علیه السلام :مردم سه گونه اند: سالم و سود برنده و به هلاکت افتاده. سالم آن کس است که خاموش ماند، سود برنده ، آن است که ذکر خدا گوید و به هلاکت افتاده، کسی است که زبان به بدگویی از مردم گشاید.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه باغی از باغهای بهشت دیدید، در آن گردش کنید. عرض شد: ای پیامبر خدا! باغ بهشت چیست؟ فرمود: مجالس مؤمنان.

امام صادق علیه السلام :هرگاه عدّه ای در محفلی گرد آیند و در آن ذکر خدا و یاد ما نکنند، آن محفل در روز قیامت برای آنان مایه افسوس خواهد بود.

قرب الإسناد :امام صادق علیه السلام _ به فضیل _ فرمود : آیا با هم می نشینید و گفتگو می کنید؟ عرض کرد : آری ، فدایت شوم. فرمود: من این مجالس را دوست دارم. ای فضیل ! راه ما را زنده نگه دارید. رحمت خدا بر آن که امر ما را زنده بدارد. ای فضیل! هر کس ذکر ما بگوید یا در حضور او ذکر ما شود و از چشمش به اندازه پر مگسی اشک درآید خداوند گناهان او را می بخشد اگر چه فزونتر از کف دریا باشد.

امام رضا علیه السلام :هر کس در مجلسی که یاد و نام ما در آن زنده نگه داشته می شود بنشیند، در آن روزی که دلها می میرند، دل او نمی میرد.

ص :225


1- بحار الأنوار : 93/163/43.
2- مستطرفات السرائر : 143/7.
3- بحار الأنوار : 75/468/20.
4- قرب الإسناد : 36/117.
5- الأمالی للصدوق : 131/119.

530 - الحَثُّ عَلی ذِکرِ اللَّهِ تَعالی عِندَ القِیامِ
530 - تشویق به یادکردن خدا ، هنگام برخاستن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ کَفّارَةَ المَجلسِ : سُبحانَکَ اللّهمَّ و بحَمْدِکَ لا إلهَ إلاّ أنتَ ، ربِّ تُبْ علَیَّ و اغفِرْ لی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَلاقَیْتُم فَتلاقوا بالتَّسلیمِ و التَّصافُحِ ، و إذا تَفَرّقْتُم فتَفَرَّقوا بالاسْتِغْفارِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أرادَ أن یَکْتالَ بالمِکْیالِ الأوْفی فلْیَکُنْ آخِرُ قَولِهِ : «سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَی المُرسَلینَ وَ الحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ» ، فإنَّ لَهُ مِن کُلِّ مسلمٍ حسنةً . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أرادَ أن یَکْتالَ بالمِکْیالِ الأوْفی، فلْیَقُلْ إذا أرادَ أنْ یَقومَ مِن مَجلسِهِ: «سبحانَ ربِّکَ ربِّ العِزّةِ عَمّا یَصِفونَ و سلامٌ علی المرسَلینَ و الحَمدُ للّهِ ربِّ العالَمینَ» . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ لا یَقومُ من مَجلِسٍ ، و إنْ خَفَّ ، حتّی یَستَغْفِرَ اللّهَ عزّ و جلّ خَمْسا و عِشرینَ مَرّةً . (5)

530

تشویق به یاد کردن خدا ، هنگام برخاستن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کفّاره نشستن این است که بگویی: سبحانک اللّهمّ و بحمدک لا إله إلاّ أنت، ربِّ تُب علیَّ و اغفر لی (خدایا ! پاک و منزّهی تو و ستایش از آنِ توست. خدایی جز تو نیست. پروردگار من! مرا ببخش و بیامرز).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه به هم رسیدید ، سلام گویید و دست دهید و چون از هم جدا شدید با آمرزش خواهی یکدیگر را ترک کنید.

امام علی علیه السلام :هر کس که می خواهد با پیمانه پُر مزد گیرد ، باید آخرین سخنش این باشد: «سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون و سلامٌ علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین (ای پروردگار عزّت و شکوه! تو پاک و منزّهی از هر توصیفی ؛ درود بر فرستادگان خدا و ستایش از آنِ خدایی است که پروردگار جهانیان است) که برای چنین کسی، به ازای هر مسلمان، یک حسنه منظور می شود.

امام باقر علیه السلام :هر که می خواهد با پیمانه پُر مزد گیرد، باید هنگام برخاستن از جای خود چنین بگوید: «سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون و سلامٌ علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین (ای پروردگار عزّت و شکوه! پاک و منزّهی از هر توصیفی؛ درود بر فرستادگان خدا و ستایش از آنِ خدایی است که پروردگار جهانیان است)».

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا هرگاه از مجلسی برمی خاست، اگر چه زمانی کوتاه در آن جا نشسته بود، بیست و پنج مرتبه از خدا آمرزش می طلبید.

ص :226


1- بحار الأنوار : 75/467/17.
2- الأمالی للطوسی : 215/374.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/325/954.
4- الکافی : 2/496/3.
5- الکافی : 2/504/4.

72 - المُجالسة

اشاره

(1)

(2)

ص :227


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 100 / 96 باب 3 «النّهی عن الجلوس مع أهل المعاصی» . بحار الأنوار : 75 / 279 باب 71 «سوء المحضر».
2- انظر : عنوان 291 «الصدِّیق»، 354 «العِشرة» . الذکر : باب 1342، الأمثال: باب 3565 .

72 - همنشینی
531 - الجَلیسُ
531 - همنشین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جَلیسُ الخَیرِ نِعمَةٌ ، جَلیسُ الشَّرِّ نِقمَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :جِماعُ الشَّرِّ فی مُقارَنةِ قَرینِ السُّوءِ . (2)

(3)

531

همنشین

امام علی علیه السلام :همنشین خوب ، نعمت است و همنشین بد ، مصیبت.

امام علی علیه السلام :همه بدیها در مجالست با همنشینِ بد است .

532 - مَن نُجالِسُ ؟
532 - با که همنشینی کنیم؟

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالُوا[ الحَوارِیّونَ لعیسی علیه السلام ]: یا رُوحَ اللّهِ، فمَن نُجالِسُ إذا ؟ قالَ : مَن یُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رُؤیَتُهُ ، و یَزیدُ فی عِلْمِکُم منطِقُهُ ، و یُرَغِّبُکُم فی الآخِرَةِ عَمَلُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ج_الِسِ الأبْرارَ ، فإنّکَ إنْ فَعَلتَ خَیرا حَمِدوکَ ، و إنْ أخْطَأتَ لَم یُعَنِّفوکَ . (5)

532

با که همنشینی کنیم؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حواریان عیسی علیه السلام عرض کردند: یا روح اللّه ! پس با چه کسی همنشین شویم؟ فرمود: با آن که دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش بر دانش شما بیفزاید و کردارش شما را به آخرت ترغیب کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با نیکوکاران بنشین؛ زیرا اگر کار خوبی انجام دهی ، تو را می ستایند و اگر خطایی کنی ، سرزنشت نمی کنند.

ص :228


1- غرر الحکم : 4719 _ 4720.
2- غرر الحکم : 4774.
3- (انظر) الرفق : باب 1531. الأمثال : باب 3565.
4- تحف العقول : 44 ، الأمالی للطوسی : 157/262 مع تفاوت یسیر فی اللفظ ، و انظر الذکر : باب 1343.
5- تنبیه الخواطر : 2/122.

عنه صلی الله علیه و آله :سائِلوا العُلَماءَ ، و خاطِبوا الحُکَماءَ ، و جالِسوا الفُقَراءَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَجْلِسوا إلاّ عندَ کُلِّ عالِمٍ یَدْعوکُم مِن خَمْسٍ إلی خَمسٍ : مِن الشَّکِّ إلی الیَقینِ ، و مِن الرِّیاءِ إلی الإخْلاصِ ، و مِن الرَّغْبَةِ إلی الرَّهبَةِ ، و مِن الکِبْرِ إلی التّواضُعِ ، و مِن الغِشِّ إلی النّصیحَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بنَ مَسعودٍ ، فلْیَکُن جُلَساؤکَ الأبْرارَ و إخْوانُکَ الأتْقیاءَ و الزُّهّادَ ، لأنَّ اللّهَ تعالی قالَ فی کِتابِهِ : «الأخِلاّءُ یَومَئذٍ بَعضُهُم لبَعضٍ عَدُوٌّ إلاّ المُتَّقینَ» (3) . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَمَسْکَنوا و أحِبُّوا المَساکِینَ، و جالِسُوهُم و أعِینوهُم ، تَجافَوا صُحْبَةَ الأغْنیاءِ و ارْحَموهُم و عِفّوا عن أمْوالِهِم . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جالِسِ الحُلَماءَ تَزْدَدْ حِلْما . (6)

عنه علیه السلام :جالِسِ العُلَماءَ تَسعَدْ . (7)

عنه علیه السلام :جالِسِ العُلَماءَ یَزدَدْ علمُکَ ، و یَحسُنْ أدبُکَ ، و تَزکُ نَفْسُکَ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دانشمندان بپرسید، با فرزانگان سخن بگویید، و با تهیدستان بنشینید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تنها در محضر دانشمندانی نشینید که شما را از پنج چیز به پنج چیز فرا می خوانند: از دو دلی به یقین، از ریا به اخلاص، از دنیا خواهی به دنیا گریزی، از تکبّر به فروتنی و از ناخالصی به خلوص.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! باید که همنشینان تو نیکان باشند و برادرانت پرهیزگاران و پارسایان؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود فرمود : «در آن روز، دوستان، دشمن یکدیگر باشند، مگر پرهیزگاران».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسکین وار باشید و مسکینان را دوست بدارید و با آنان بنشینید و کمکشان کنید. از همنشینی با توانگران دوری ورزید و بر آنان رحم و دلسوزی کنید و از اموالشان چشم برگیرید.

امام علی علیه السلام :با بردباران بنشین تا بردباری ات افزون شود.

امام علی علیه السلام :با دانشمندان بنشین تا خوشبخت شوی.

امام علی علیه السلام :با دانشمندان بنشین تا بر دانشت افزوده گردد، اَدَبت نیکو شود و تزکیه نفس یابی.

ص :229


1- تحف العقول : 41.
2- بحار الأنوار : 74/188/18.
3- الزخرف : 67.
4- مکارم الأخلاق : 2/348/2660.
5- تنبیه الخواطر : 2/120.
6- غرر الحکم : 4722.
7- غرر الحکم : 4717.
8- غرر الحکم : 4786.

عنه علیه السلام :جالِسِ الحُکَماءَ یَکمُلْ عَقلُکَ ، و تَشرُفْ نفسُکَ ، و یَنْتَفِ عنکَ جَهلُکَ . (1)

عنه علیه السلام :مجالَسةُ الحُکَماءِ حیاةُ العُقولِ ، و شِفاءُ النُّفوسِ . (2)

عنه علیه السلام :جالِسِ الفُقَراءَ تَزْدَدْ شُکْرا . (3)

عنه علیه السلام :أیّها النّاسُ ، طُوبی لِمَن ......... جالَسَ أهلَ الفِقْهِ و الرّحمةِ ، و خالَطَ أهلَ الذُّلِّ و المَسکَنةِ . (4)

عنه علیه السلام :جالِسْ أهلَ الوَرَعِ و الحِکمةِ ، و أکْثِرْ مُناقشَتَهُم ، فإنّکَ إنْ کُنتَ جاهِلاً عَلَّموکَ ، و إنْ کنتَ عالِما ازْدَدْتَ عِلما . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَجالِسُ الصّالِحینَ داعِیَةٌ إلی الصَّلاحِ . (6)

عنه علیه السلام_ فی الدّعاءِ _: أوْ لَعلَّکَ فَقَدْتَنی مِن مجالسِ العُلماءِ فخَذَلْتَنی ، أو لَعلّکَ رأیْتَنی فی الغافِلینَ فمِن رحمَتِکَ آیَسْتَنی، أو لَعلّکَ رأیتَنی آلِفَ مَجالِسِ البَطّالینَ فبَیْنی و بَیْنَهُم خَلَّیْتَنی . (7)

لُقمانُ علیه السلام :یا بُنیَّ ، جالِسِ العُلَماءَ و زاحِمْهُم برُکْبَتَیْکَ ، فإنّ اللّهَ عزّ و جلّ یُحْیی القُلوبَ بنُورِ الحِکمَةِ کما یُحْیی الأرضَ بِوابِلِ السّماءِ . (8)

امام علی علیه السلام :با فرزانگان همنشینی کن تا خردت کمال یابد و شرافت نفس یابی و نادانی از تو رخت بربندد.

امام علی علیه السلام :همنشینی با فرزانگان، زندگی بخش خردها و شفابخش جانهاست .

امام علی علیه السلام :با تهیدستان بنشین تا شکر گزاری ات [از خدا ]زیاد شود.

امام علی علیه السلام :ای مردم! خوشا آن که ......... با مردمان دانا و مهربان نشست و با فرو دستانِ بینوا درآمیخت!

امام علی علیه السلام :با پاکدامنان و فرزانگان بنشین و با آنان زیاد بحث و گفتگو کن؛ زیرا اگر نادان باشی، تو را علم می آموزند و اگر دانا باشی، بر دانشت افزوده می شود.

امام زین العابدین علیه السلام :مجالس پاکان، فراخوانِ به سوی پاکی است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات با خدا _گفت: یا شاید در محفل دانشمندانم ندیدی، که مرا فرو گذاشتی، یا شاید مرا در میان بی خبران دیدی، که از رحمتت نومیدم گردانیدی، یا شاید مرا همدم محافل هرزگان یافتی، که با آنان تنهایم گذاشتی.

لقمان علیه السلام :فرزندم! با دانشمندان نشست و برخاست کن و زانو به زانوی آنها بنشین؛ چه ، خداوند عزّ و جلّ دلها را با نور حکمت زنده می گرداند همچنان که زمین را با بارش آسمان زندگی می بخشد.

ص :230


1- غرر الحکم : 4787.
2- غرر الحکم : 9875.
3- غرر الحکم : 4723.
4- تفسیر القمّی : 2/70.
5- غرر الحکم : 4783.
6- بحار الأنوار : 78/141/ 35.
7- الإقبال : 1/164.
8- بحار الأنوار : 1/204/22.

عنه علیه السلام :یا بُنیَّ ، إذا أتَیتَ نادیَ قَومٍ فارْمِهِم بسَهمِ السّلامِ، ثُمَّ اجلِسْ فی ناحِیَتِهِم فلا تَنْطِقْ حتّی تَراهُم قد نَطَقوا ، فإنْ رأیتَهُم قد نَطَقوا فی ذِکرِ اللّهِ فأجْرِ سَهمَکَ مَعهُم ، و إلاّ فَتَحوَّلْ مِن عِندِهِم إلی غَیرِهِم . (1)

بحار الأنوار_ مِمّا کَلَّم اللّهُ تعالی به موسی علیه السلام _: یا موسی ، أطِبِ الکَلامَ لأهْلِ التَّرکِ للذُّنوبِ ، و کُنْ لَهُم جَلِیسا، و اتَّخِذْهُم لغَیْبِکَ إخْوانا، (2) و جِدَّ مَعهُم یَجِدّونَ مَعکَ . (3)

لقمان علیه السلام :فرزندم! هرگاه به انجمنی درآمدی، با تیرِ سلام شکارشان کن و آن گاه کنارشان بنشین و سخن مگوی، تا آنها زبان به سخن گشایند. اگر دیدی از خدا سخن به میان آوردند، با آنان همسخن شو و گرنه، از میان آنان به میان جمعی دیگر برو.

بحار الأنوار :از سخنان خداوند متعال به موسی علیه السلام [این است که] : ای موسی! با آنان که گرد گناه نمی گردند، نیکو و پاکیزه سخن بگوی و همنشین آنان باش و ایشان را برای غیب (4) ] این است که[ خود گیر و با آنان تمام تلاش و کوشش خود را در راه اطاعت به کار بند تا آنان نیز چنین کنند .

533 - حَقُّ الجَلیسِ
533 - حقّ همنشین

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أَمّا حقُّ جَلیسِکَ : فأنْ تُلِینَ لَهُ جانِبَکَ ، و تُنْصِفَهُ فی مُجازاة اللّفظِ ، و لا تَقومَ مِن مَجلِسِکَ إلاّ بإذْنِهِ . و مَن یَجلِسُ إلَیکَ یَجوزُ لَهُ القِیامُ عَنکَ بغَیرِ إذْنِکَ ، و تَنسی زَلاّتِهِ ، و تَحْفَظُ خَیْراتِهِ، و لا تُسْمِعُهُ إلاّ خَیرا . (5) (6)

533

حقّ همنشین

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ همنشین تو آن است که: با او نرمخو و مهربان باشی، در هنگام گفتگو با او به انصاف رفتار کنی، جز با اجازه او از جای خود بلند نشوی، اگر در کنار تو نشست بتواند بدون اجازه تو برخیزد و برود، لغزشهایش را فراموش کنی، خوبیهایش را به یاد داشته باشی و جز خیر و خوبی به او نگویی.

ص :231


1- . تنبیه الخواطر : 1/31.
2- أی اتخذهم إخوانا لیحفظوک فی غیبتک بأن لا یذکروک فی غیبتک بسوء، و یدفعوا عنک الغیبة و یکونوا ناصحین لک عند ما تغیب عنهم، و یحتمل أن یکون المراد بالغیب القیامة لغیبتها عن الحس (مرآة العقول : 25 / 100 / 8) .
3- بحار الأنوار : 77/36/7.
4- این سخن را می توان به دو گونه معنا کرد؛ یا بدین معنا که: کسی را برادر خود گیر که وقتی غیبت تو را می شنود، از تو دفاع کند، یا بدین معنا که: او را برای عالم غیب و آخرت خود برادر گیر (به نقل از مرآة العقول: 25 / 100 / 8 ) .
5- الخصال : 569/1.
6- (انظر) الصدیق : باب 2187.

534 - مَن لا یَنبَغی مُجالَسَتُهُ
534 - همنشینان ناشایسته

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ مُجالَسَتُهُم تُمیتُ القَلبَ : مُجالَسَةُ الأنْذالِ ، و الحَدیثُ مَع النّساءِ ، و مُجالَسَةُ الأغْنیاءِ . (1)

تنبیه الخواطر :عنه صلی الله علیه و آله : إیّاکُم و مُجَالَسةَ المَوتی ! قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، مَنِ المَوتی ؟ قال : کُلُّ غَنیٍّ أطْغاهُ غِناهُ . (2)

بحار الأنوار_ فی مناهی النّبیّ صلی الله علیه و آله _: أنَّه نَهی عنِ المُحادَثَةِ الّتی تَدْعو إلی غَیرِ اللّهِ عزّ و جلّ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُجالَسَةُ أهلِ الهَوی مَنْساةٌ للإیمانِ ، و مَحْضَرَةٌ للشَّیطانِ . (4)

عنه علیه السلام :لَیس مَن جالَسَ الجاهِلَ بِذی مَعْقولٍ، مَن جالَسَ الجاهِلَ فلْیَستَعِدَّ لقِیلٍ و قالٍ . (5)

534

همنشینان نا شایسته

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همنشینی با سه کس دل را می میراند: همنشینی با فرومایگان، گفتگو با زنان، و نشستن با توانگران.

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : از همنشینی با مردگان بپرهیزید! عرض شد: یا رسول اللّه ! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که توانگری اش او را سرمست کرده باشد.

بحار الأنوار :در مناهی پیامبر صلی الله علیه و آله آمده که آن حضرت، از گفت و گویی که به غیر خداوند عزّ و جلّ فرا می خواند، نهی فرمود.

امام علی علیه السلام :همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است.

امام علی علیه السلام :کسی که با نادان بنشیند، خردمند نیست. کسی که با نادان بنشیند باید خود را آماده قیل و قال ]مردم] کند.

ص :232


1- الخصال : 87/20.
2- تنبیه الخواطر : 2/32.
3- بحار الأنوار : 74/194/19.
4- نهج البلاغة : الخطبة 86.
5- بحار الأنوار : 77/285/1.

عنه علیه السلام :لا یأمَن مُجالِسو الأشْرارِ غَوائلَ البَلاءِ . (1)

عنه علیه السلام :جانِبوا الأشْرارَ ، و جالِسوا الأخْیارَ . (2)

عنه علیه السلام :خُلطَةُ أبْناءِ الدُّنیا تَشینُ الدِّینَ ، و تُضعِفُ الیَقینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَصْحَبوا أهلَ البِدَعِ و لا تُجالِسوه_م فتَصیروا عِن_د النّاسِ کواحِ_دٍ مِنهُم . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و مُجَالَسةَ المُلوکِ و أبناءِ الدُّنیا ، ففی ذلکَ ذَهابُ دِینِکُم و یُعقِبُکُم نِفاقا ، و ذلکَ داءٌ دَوِیٌّ لا شِفاءَ لَهُ ، و یُورِثُ قَساوَةَ القَلبِ ، و یَسْلُبُکُم الخُشوعَ ، و علَیکُم بالأشْکالِ مِن النّاسِ و الأوْساطِ مِن النّاسِ فعِندَهُم تَجِدونَ مَعادِنَ الجَوهرِ . (5)

امام علی علیه السلام :آنان که با بَدان همنشینی می کنند، از گزندهای بلا و گرفتاری در امان نیستند.

امام علی علیه السلام :از بدان دوری گزینید و با نیکان مجالست کنید.

امام علی علیه السلام :رفت و آمد با دنیا پرستان، به دین [انسان ]لطمه می زند و یقین را سست می گرداند .

امام صادق علیه السلام :با بدعت گذاران رفاقت و همنشینی نکنید که در نظر مردم ، شما هم مانند یکی از آنها خواهید بود.

امام صادق علیه السلام :از همنشینی با شهریاران و دنیا پرستان بپرهیزید که این کار دین شما را می برد و نفاق و دورویی می آورد و این دردی سخت و بی درمان است، نیز سنگدلی به بار می آورد و فروتنی را می زداید، با مردمان همتای خود و افراد متوسط [جامعه] همنشینی کنید که کانهای جواهر را در میان آنها می یابید.

ص :233


1- غرر الحکم : 10823.
2- غرر الحکم : 4746.
3- غرر الحکم : 5072.
4- الکافی : 2/375/3 .
5- الاُصول الستّة عشر : 57.

ص :234

73 - الجماعة

اشاره

(1)

(2)

ص :235


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 2 / 261 باب 32 «الجماعة و الفُرقة» .
2- انظر : عنوان 148 «الاختلاف»، الفساد: باب 3153 .

73 - جماعت
535 - یَدُ اللَّهِ مَعَ الجَماعَةِ
535 - دست خدا با جماعت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یدُ اللّهِ علی الجَماعَةِ ، و الشّیطانُ معَ مَن خالَفَ الجَماعَةَ یَرکُضُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، علَیکُم بالجَماعةِ ، و إیّاکُم و الفُرْقةَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یدُ اللّهِ علی الجَماعةِ ، فإذا اشْتَذَّ الشّاذُّ مِنهُم اخْتَطَفَهُ الشّیطانُ کما یَخْتَطِفُ الذِّئبُ الشّاةَ الشّاذّةَ مِن الغَنَمِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خَرجَ مِن الجَماعةِ قَیْدَ شِبْرٍ فَقد خَلَعَ رِبْقَةَ الإسلامِ مِن عُنُقِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یدُ اللّهِ معَ الجَماعةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَماعةُ رَحمَةٌ و الفُرْقَةُ عَذابٌ . (6)

535

دست خدا با جماعت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست خدا بر سر جماعت است، و شیطان همراه کسی است که با جماعت مسلمانان ناسازگاری کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! به جماعت (یکپارچگی) روی آرید و از پراکندگی بپرهیزید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست خدا بر سر جماعت است؛ هرگاه فردی از جماعت جدا شود شیطان او را می رباید، همچنان که گرگ گوسفند جدا مانده از گله را.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس یک وجب از جماعت جدا شود، حلقه اسلام را از گردن خود گشوده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست خدا با جماعت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جماعت (یکپارچگی) رحمت است و پراکندگی عذاب.

536 - عَدمُ اجتِماعِ الاُمَّةِ عَلَی الضَّلالِ
536 - فراهم نیامدن امّت بر گمراهی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اُمّتی لَن تَجْتَمعَ علی ضَلالَةٍ ، فإذا رأیتُمُ اخْتِلافا فعَلَیکُم بالسَّوادِ الأعْظَمِ . (7)

536

فراهم نیامدن امّت بر گمراهی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من هرگز بر گمراهی فراهم نمی آیند. هرگاه اختلافی را مشاهده کردید جانب توده امّت را بگیرید.

ص :236


1- کنز العمّال : 1031 و انظر أیضاً : 1/206 ، 207 .
2- کنز العمّال : 1028.
3- کنز العمّال : 1032.
4- کنز العمّال : 1035 و فی معناه : 1036 _ 1039، 1042.
5- کنز العمّال : 20241.
6- کنز العمّال : 20242.
7- کنز العمّال : 909.

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکُم بالجَماعةِ ، فإنّ یدَ اللّهِ علی الجَماعةِ ، و لَ_م یَجْمَ_عِ اللّهُ عزّ و جلّ اُمّتی إلاّ علی هُدیً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَجْمَعُ اللّهُ عزّ و جلّ أمرَ اُمّتی علی ضَلالَةٍ أبدا ، اتَّبِعوا السَّوادَ الأعْظَمَ ، یدُ اللّهِ علی الجَماعةِ ، مَن شَذَّ شُذَّ فی النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَن تَجْتَمِعَ اُمّتی علی ضَلالَةٍ أبدا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی قد أجارَ اُمّتی أنْ تَجْتمِعَ علی الضَّلالَةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَ اللّهَ تعالی لا یَجْمَعُ اُمّتی علی ضَلالَةٍ ، و یدُ اللّهِ تعالی مَع الجَماعةِ ، مَن شَذَّ شُذَّ إلی النّارِ . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به جماعت روی آرید که دست خدا بر سر جماعت است. خداوند عزّ و جلّ امّت مرا جز بر هدایت و راه راست گرد نمی آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ هرگز امّت مرا بر گمراهی گرد نمی آورد. از توده امّت تبعیّت کنید که دست خدا بر سر جماعت است. هر کس از جامعه جدا شود، تنها درون آتش برده می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من هرگز بر گمراهی اجتماع نمی کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال امّت مرا از فراهم آمدن بر گمراهی نجات داده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال امّت مرا بر گمراهی گرد نمی آورد. دست خداوند متعال با جماعت است. هر کس تکروی کند، تنها سوی آتش برده می شود.

537 - تَفسیرُ الجَماعةِ
537 - معنای جماعت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ: ما جَماعةُ اُمّتِکَ ؟ _: مَن کانَ علی الحقِّ و إنْ کانوا عَشرَةً . (7)

537

معنای جماعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که جماعت امّت تو چیست؟ _فرمود : آنان که بر حق باشند هر چند ده نفر باشند!

ص :237


1- کنز العمّال : 1025.
2- کنز العمّال : 1030.
3- کنز العمّال : 1029 ، و فی معناه: 1663.
4- کنز العمّال : 34459.
5- کنز العمّال : 34461.
6- (انظر) عنوان 22 «الاُمّة».
7- معانی الأخبار : 154/2.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن تفسیرِ السُّنّةِ و البِدْعةِ و الجَماعةِ و الفُرْقةِ _: السُّنَّةُ _ و اللّهِ _ سُنّةُ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و البِدعَةُ ما فارَقَها ، و الجَماعةُ _ و اللّهِ _ مُجامَعَةُ أهلِ الحقِّ و إنْ قَلُّوا ، و الفُرْقةُ مُجامَعَةُ أهلِ الباطلِ و إنْ کَثُروا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن جَماعةِ اُمّتِهِ ، فقالَ : جَماعةُ اُمّتی أهلُ الحقِّ و إنْ قَلُّوا . (2)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از معنای سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه _فرمود : _ به خدا سوگند _ سنّت همان سنّت محمّد صلی الله علیه و آله است و بدعت ، آنچه از آن جدا باشد و به خدا قسم جماعت، همدست شدن با اهل حق است هر چند اندک باشند و تفرقه همدستی با اهل باطل است هر چند بسیار باشند.

امام صادق علیه السلام :از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره جماعت امّتش سؤال شد ، فرمود: جماعت امّت من، همان اهل حقّند هر چند شمارشان اندک باشد.

ص :238


1- کنز العمّال : 1644، بحار الأنوار : 2/ 266/23 مع تفاوت یسیر فی اللفظ.
2- معانی الأخبار : 154/1.

74 - الجمعة

اشاره

(1)

(2)

ص :239


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 89 / 263 باب 2 «فضل یوم الجمعة و لیلتها» . بحار الأنوار : 89 / 287 باب 3 «أعمال لیلة الجمعة» .
2- انظر : صلاة الجمعة : باب 2286 .

74 - جمعه
538 - یَومُ الجُمُعَةِ
538 - روز جمعه

الکتاب:

«وَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» . (1)

الحدیث:

مجمع البیانِ_ فی تفسیرِ الآیةِ _: فیهِ أقوالٌ : أحَدُها أنَّ الشّاهِدَ یَومُ الجُمعةِ ، و المَشهودَ یَومُ عَرَفةَ، عن ابنِ عبّاسٍ و قَتادَةَ ، و رُوی ذلک عن أبی جعفرٍ و أبی عبدِ اللّهِ علیهما السلام و عنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَومُ الجُمُعةِ سَیّدُ الأیّامِ ، و أعظَمُ عِند اللّهِ عزّ و جلّ مِن یَومِ الأضْحی و یَومِ الفِطْرِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الخَیرُ و الشَرُّ یُضاعَفُ یَومَ الجُمُعةِ . (4)

عنه علیه السلام :الصَّدَقةُ یَومَ الجُمُعةِ تُضاعَفُ ، لفَضْلِ یَومِ الجُمُعةِ علی غَیرهِ من الأیّامِ. (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی تفسیرِ الآیةِ _: الشّاهدُ یَومُ الجُمُعةِ، و المَشهودُ یَومُ عَرَفَةَ . (6)

538

روز جمعه

قرآن :

«و سوگند به گواه و گواهی شده».

حدیث :

مجمع البیان_ ذیل آیه بالا _: در این زمینه چند قول است: یکی آن که از ابن عباس و قتاده و نیز از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که «گواه، روز جمعه است و گواهی شده، روز عرفه».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز جمعه آقای روزهاست و نزد خداوند عزّ و جلّ از روز قربان و روز فطر نیز بزرگتر است.

امام باقر علیه السلام :خیر و شر ، در روز جمعه دو چندان می شود.

امام باقر علیه السلام :در روز جمعه [ثواب] صدقه دو چندان می شود؛ زیرا روز جمعه بر دیگر روزها فضیلت دارد.

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر همان آیه _فرمود : گواه، روز جمعه است و گواهی شده، روز عرفه.

ص :240


1- البروج : 3.
2- . بحار الأنوار : 89/263.
3- بحار الأنوار: 89/267/5.
4- . بحار الأنوار: 89/283/28.
5- ثواب الأعمال : 220/1.
6- معانی الأخبار : 299/2.

539 - الحَثُّ عَلی ما یوجِبُ فَرَحَ الأهلِ یَومَ الجُمُعَةِ
539 - تشویق به شاد کردن خانواده در روز جمعه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أطْرِفوا أهالِیَکُم فی کُلِّ جُمُعةٍ بشَیءٍ مِن الفاکِهَةِ ، کَی یَفْرَحوا بالجُمُعةِ . (1)

539

تشویق به شاد کردن خانواده در روز جمعه

امام علی علیه السلام :هر روز جمعه مقداری میوه به خانواده خود هدیه دهید تا از آمدن جمعه خوشحال شوند.

540 - غُسلُ الجُمُعَةِ
540 - غسل جمعه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، علی النّاسِ کُلَّ سَبعةِ أیّامٍ الغُسلُ ، فاغْتَسِلْ فی کُلِّ جُمُعةٍ و لَو أنّکَ تَشْتری الماءَ بِقُوتِ یَومِکَ و تَطْویهِ، فإنَّهُ لیسَ شَیءٌ مِن التَّطَوُّعِ أعْظَمَ مِنهُ . (2)

علل الشرائع عن الأصبغِ بنِ نباتَة :کانَ علیٌّ علیه السلام إذا أرادَ أنْ یُوَبِّخَ الرّجُلَ یقولُ لَهُ : أنتَ أعْجَزُ مِن تارِکِ الغُسْلِ یَوم الجُمُعةِ! (3)

و الأحادیث فی فضل غُسل الجمعة کثیرة جدّا.

540

غسل جمعه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! مردم باید هر هفت روز یک بار غسل کنند (حمام روند). بنا بر این هر جمعه غسل کن حتّی اگر لازم شود برای تهیه آب آن ، خوراک روزانه ات را بفروشی و گرسنه بمانی؛ زیرا هیچ امر مستحبی بالاتر از غسل جمعه نیست ......... .

علل الشرائع_ به نقل از اصبغ بن نباته _: علی علیه السلام هرگاه می خواست کسی را سرزنش کند می فرمود: تو حتّی از کسی که غسل روز جمعه را ترک می کند نا توانتری! (4)

ص :241


1- بحار الأنوار : 104/73/24.
2- بحار الأنوار : 81/129/18.
3- علل الشرائع : 285/2.
4- یادآور می شویم احادیثی که در فضیلت غسل جمعه وارد شده بسیار زیاد است.

ص :242

75 - الجماع

اشاره

(1)

ص :243


1- انظر : عنوان 208 «الزواج» .

75 - آمیزش جنسی
541 - الجِماعُ
541 - جماع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الجِماعِ _: حَیاءٌ یَرتَفِعُ ، و عَوْراتٌ تَجتَمِعُ ، أشبَهُ شَیءٍ بالجُنونِ . الإصْرارُ علَیهِ هَرَمٌ ، و الإفاقَةُ مِنهُ نَدَمٌ، ثَمَرةُ حَلالِهِ الوَلَدُ : إنْ عاشَ فَتَنَ ، و إنْ ماتَ حَزَنَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أرادَ البَقاءَ _ و لا بَقاءَ _ فَلیُخَفِّفِ الرِّداءَ، و لیُباکِرِ الغَداءَ ، و لیُقِلَّ مُجامَعَةَ النِّساءِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أکثَرَ المَناکِحَ غَشِیَتْهُ الفَضائحُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما تَلذَّذَ النّاسُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ بلَذَّةٍ أکْثَرَ لَهُم مِن لذَّةِ النِّساءِ ......... و إنَّ أهلَ الجَنّةِ ما یَتلَذّذونَ بشَیءٍ مِن الجَنّةِ أشْهی عندَهُم مِن النِّکاحِ لا طَعامٌ و لا شَرابٌ . (4)

وسائل الشیعة عن بعضِ أصحابِنا:سألَنا أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : أیُّ شَیءٍ ألذُّ ؟ قالَ : فقُلْنا : غَیرُ شَیءٍ ، فقالَ هُو : ألذُّ الأشْیاءِ مُباضَعَةُ النِّساءِ . (5) (6)

541

جماع

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این که جماع چیست؟ _فرمود : پرده شرمی کنار می رود و شرمگاههایی به هم می آمیزند. شبیه ترین حالت به دیوانگی است. زیاده روی در آن پیری می آورد، چون از آن حالت به درآید پشیمان می شود، میوه حلالش ، فرزند است که اگر زنده ماند گرفتار می کند و اگر بمیرد اندوه می آورد.

امام علی علیه السلام :هر که می خواهد جاودانه ماند _ که البته جاودانگی در کار نیست _ باید بدهکاری اش کم باشد، سحر خیز باشد و با زنان کمتر نزدیکی کند.

امام علی علیه السلام :هر کس زیاد نکاح کند، رسواییها او را در میان می گیرند.

امام صادق علیه السلام :مردم در دنیا و آخرت لذّتی بهتر از لذّت زن نچشیده اند ......... بهشتیان از هیچ چیز بهشت، نه از خوراکی و نه از نوشیدنی، به اندازه نکاح لذّت نمی برند.

وسائل الشیعة_ به نقل از یکی از شیعیان _:

امام صادق علیه السلام از ما پرسید: چه چیز از همه لذّت بخش تر است؟ عرض کردیم: هیچ چیز. فرمود: لذّت بخش ترین چیزها نزدیکی کردن با زنهاست.

ص :244


1- غرر الحکم : 4943.
2- بحار الأنوار : 62/262/19.
3- غرر الحکم : 9052.
4- وسائل الشیعة : 14/10/8.
5- وسائل الشیعة : 14/10/6.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 82 _ 107 و ص 187 _ 193 . اللهو : باب 3530. عنوان 196 «الرِّمایة».

ص :245

ص :246

76 - الجمال

اشاره

(1)

(2)

ص :247


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 295 / باب 109 «التّجمُّل و إظهار النِّعمة» . وسائل الشّیعة: 3 / 340 باب 1 «استحباب التّجمُّل و کراهة التّباؤس» .
2- انظر : عنوان 211 «الزینة»، 245 «السَّمْت»، 469 «اللباس»، 514 «النظافة» . النعمة: باب 3853، فعل المعروف : باب 2628 .

76 - زیبایی
542 - اللَّهُ جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ
542 - خدا زیباست، زیبایی را دوست دارد

الکتاب:

«یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشا وَ لِبَاسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ» . (1)

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ * قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَة» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ، و یُحِبُّ أنْ یَری أثَرَ نِعمَتِهِ علی عَبدِهِ ، و یُبغِضُ البُؤْسَ و التَّباؤسَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، و یُحِبُّ مَعالیَ الأخْلاقِ ، و یَکْرَهُ سَفْسافَها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِن عَبدِهِ إذا خَرجَ إلی إخْوانِهِ أنْ یَتَهیّأَ لَهُم و یَتَجَمّلَ . (5)

542

خدا زیباست، زیبایی را دوست دارد

قرآن :

«ای فرزندان آدم! برای شما جامه ای فرستادیم که عیبهایتان را می پوشاند و زینت است. و جامه پرهیزگاری بهتر است».

«بگو: چه کسی زیوری را که خدا برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو: این چیزها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و در روز قیامت [ نیز ]ویژه آنانست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال زیباست، زیبایی را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند. او فقر و فقر نمایی را دشمن می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد. خویهای والا را دوست دارد و خصلتهای پَست را ناخوش می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال دوست دارد وقتی بنده اش نزد برادران خود می رود با هیئتی آماده و آراسته برود.

ص :248


1- الأعراف : 26.
2- الأعراف : 32.
3- کنز العمّال : 17166.
4- کنز العمّال : 17168.
5- مکارم الأخلاق : 1/85/1.

عنه صلی الله علیه و آله :أحْسِنوا لِباسَکُم ، و أصْلِحوا رِحالَکُم، حتّی تَکونوا کأنَّکُم شامَةٌ فی النّاسِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لِیَأخُذْ أحدُکُم مِن شارِبهِ و الشَّعْرِ الّذی فی أنْفِهِ، و لْیَتَعاهَدْ نَفْسَهُ ، فإنَّ ذلک یَزیدُ فی جمَالِهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِیَتَزَیَّنْ أحدُکُم لأخیهِ المسلمِ إذا أتاهُ کما یَتَزَیَّنُ لِلغَریبِ الّذی یُحِبُّ أنْ یَراهُ فی أحسَنِ الهَیْئةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبصَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رجُلاً شَعْثا شَعْرُ رأسِهِ، وَسِخَةً ثِیابُهُ ، سَیّئةً حالُهُ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مِن الدِّینِ المُتْعَةُ و إظهَارُ النِّعْمَةِ . (4)

عنه علیه السلام :البَسْ و تَجَمّلْ ، فإنَّ اللّهَ جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ، و لیَکُن مِن حَلالٍ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :قال سَیّدُنا الصادقُ علیه السلام : إنّ اللّهَ یُحِبُّ الجَمالَ و التَّجْمیلَ ، و یَکْرَهُ البُؤْسَ و التَّباؤسَ ؛ فإنَّ اللّهَ عزّ و جلّ إذا أنْعَمَ علی عَبدٍ نِعمَةً أحَبَّ أنْ یَری علَیهِ أثَرَها . قیلَ : و کیفَ ذلکَ ؟ قالَ : یُنَظّفُ ثَوبَهُ، و یُطیِّبُ رِیحَهُ ، و یُجَصِّصُ دارَهُ ، و یَکنِسُ أفْنیَتَهُ ، حتّی إنّ السِّراجَ قَبلَ مَغیبِ الشَّمسِ یَنْفی الفَقرَ و یَزیدُ فی الرِّزقِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لباس خوب بپوشید و خانه هایتان را آباد کنید تا در میان مردم مانند خالِ رخساره باشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سبیل و موهای بینی خود را کوتاه کنید و به خودتان برسید؛ زیرا این کارها بر زیبایی شما می افزاید.

امام علی علیه السلام :همچنان که دوست دارید افراد غریبه شما را در بهترین هیئت ببینند و خود را برای آنها می آرایید، وقتی نزد برادر مسلمان خود می روید نیز خویشتن را بیارایید.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که موهای سرش ژولیده ، لباسش کثیف و چرکین و سر و وضعش پریشان و به هم ریخته است، فرمود: لذّت بردن [از نعمتهای الهی] و نمایاندن نعمت، جزء دین است.

امام صادق علیه السلام :لباس زیبا بپوش؛ زیرا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ اما باید از حلال باشد.

امام کاظم علیه السلام :امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند زیبایی و خود آرایی را دوست دارد و بینوایی و فقر نمایی را ناخوش می دارد. هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی می دهد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند. گفته شد: چگونه؟ فرمود: لباس تمیز بپوشد، خود را خوشبو کند، خانه اش را گچکاری کند، جلو در حیاط خود را بروبد، حتّی روشن کردن چراغ پیش از غروب خورشید فقر را می برد و روزی را زیاد می کند .

ص :249


1- کنز العمّال : 17164 .
2- قرب الإسناد : 67/215.
3- الخصال : 612/10.
4- الکافی : 6/439/5.
5- وسائل الشیعة : 3/340/4.
6- الأمالی للطوسی : 275/526.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أرْوی أنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُحِبُّ الجَمالَ و التَجَمُّلَ ، و یُبغِضُ البُؤسَ و التَّباؤسَ ، و أنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یُبغِضُ مِن الرِّجالِ القاذُورَةَ . (1)

امام رضا علیه السلام :روایت می کنم که خداوند تبارک و تعالی زیبایی و آراستگی را دوست دارد و فقر و فقر نمایی را دشمن می دارد. خداوند عزّ و جلّ از مردان کثیف و بد بو نفرت دارد.

543 - الصُّورَةُ الجَمیلَةُ
543 - چهره زیبا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :آفَةُ الجَمالِ الخُیَلاءُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ ما اُعْطِیَ الرّجُلُ المؤمنُ خُلقٌ حَسَنٌ، و شَرُّ ما اُعْطِیَ الرّجُل قلبُ سوءٍ فی صُورةٍ حَسَنةٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصُّ_ورَةُ الجَمیلَةُ أوَّلُ (4) السَّعادتَینِ . (5)

عنه علیه السلام :حُسْنُ الصُّورةِ أوَّلُ السَّعادةِ . (6)

عنه علیه السلام :حُسْنُ وَجْهِ المؤمنِ مِن حُسنِ عِنایَةِ اللّهِ بهِ . (7)

543

چهره زیبا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفت زیبایی، غرور است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین چیزی که به مرد مؤمن داده شده خوی نیکوست و بدترین چیزی که به انسان داده شده دل بد در چهره زیباست.

امام علی علیه السلام :رخسار زیبا ، نخستین خوشبختی از دو خوشبختی است.

امام علی علیه السلام :نکو رویی، آغاز خوشبختی است.

امام علی علیه السلام :زیبایی رخسار مؤمن از حسن عنایت خداست به او.

ص :250


1- بحار الأنوار : 79/303/16.
2- بحار الأنوار : 77/59/3.
3- کنز العمّال : 5170.
4- فی طبعة جامعة طهران «أقلّ» ، و ما أثبتناه من طبعة «الرّی» .
5- غرر الحکم : 1659.
6- غرر الحکم : 4803.
7- غرر الحکم : 4848.

بحار الأنوار :فی الزَّبورِ : مَن أجْرَمَ الذُّنوبَ و أعْجَبَهُ حُسْنُهُ ، فلْیَنظُرِ الأرضَ کیفَ لَعِبَتْ بالوُجوهِ فی القُبورِ و تَجْعَلُها رَمِیما ، إنَّما الجَمالُ جمالُ مَن عُوفِیَ من النّارِ . (1)

بحار الأنوار عن زُرارَةَ:سَمِعتُه [الإمامَ الباقر علیه السلام ]یقولُ : أیُّما عَبدٍ کانَ لَه صُورةٌ حَسَنةٌ مَع مَوضِعٍ لا یَشینُهُ ، ثُمَّ تَواضَعَ للّهِ، کانَ مِن خالِصَةِ اللّهِ. قالَ : قُلتُ : ما مَوضِعٌ لا یَشینُهُ؟ قالَ : لا یکونُ ضَرَبَ فیهِ سِفاحٌ . (2)

بحار الأنوار :در زبور [داوود] آمده است: هر کس گناهانی مرتکب شود و از زیبایی خود دچار غرور گردد، به خاک بنگرد که چگونه در گورها با چهره ها بازی می کند و آنها را به استخوانهای پوسیده تبدیل می سازد. همانا زیبایی، زیبایی کسی است که از آتش در امان ماند.

بحار الأنوار_ به نقل از زراره _: از امام باقر علیه السلام شنیدم : هر بنده ای که زیباروی و بی عیب باشد و سپس در برابر خداوند فروتنی کند، از بندگان خالص و خاصّ خداست. عرض کردم: منظور از بی عیب چیست؟ فرمود: بد کاره ای با او بی عفّتی نکرده باشد.

544 - اطلُبُوا الخَیرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ
544 - خوبی را نزد خوبرویان بجویید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اطلُبوا الخیرَ عِند حِسانِ الوُجوهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اطلُبوا الخَیرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ ، فإنَّ فِعالَهُم أحْری أنْ تکونَ حُسْنا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اطلُبوا حَوائجَکُم عِند حِسانِ الوُجوهِ ، فإنْ قَضی حاجَتَکَ قَضاها بِوَجهٍ طَلیقٍ، و إنْ رَدّکَ رَدّکَ بِوَجهٍ طَلیقٍ ، فرُبَّ حَسَنِ الوَجهِ دَمیمُهُ عِندَ طلَبِ الحاجَةِ ، و رُبَّ دَمیمِ الوَجهِ حسَنُهُ عِندَ طلَبِ الحاجَةِ . (5)

544

خوبی را نزد خوب رویان بجویید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوبی را نزد خوب رویان بجویید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خیر و خوبی را نزد خوش رویان بجویید ؛ زیرا کردارهای آنان به زیبایی زیبنده تر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیازهای خود را از خوش رویان بخواهید؛ زیرا اگر نیاز تو را برآورده کند، با گشاده رویی می کند و اگر دست رد به سینه ات زند، باز با گشاده رویی می کند. بسا خوشرویی که در هنگام نیاز خواهی از او، زشت رو می شود، و بسا زشت رویی که در هنگام نیاز خواهی از او خوش رو می شود.

ص :251


1- بحار الأنوار : 77/ 40/8.
2- بحار الأنوار : 70/11/11.
3- کنز العمّال : 16795 ، الأمالی للطوسی : 394/870.
4- عیون أخبار الرضا : 2/74/344.
5- کنز العمّال : 16810.

545 - إکرامُ الشَّعرِ
545 - رسیدگی به مو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الشَّعرُ الحَسَنُ مِن کِسْوَةِ اللّهِ فأکْرِموهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اتَّخذَ شَعرا فلیُحْسِنْ وَلایَتَهُ، أو لِیَجُزَّهُ . (2)

(3)

545

رسیدگی به مو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مویِ زیبا پوششی خدایی است، پس به آن رسیدگی کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مو بگذارد، باید خوب به آن برسد و گرنه کوتاهش کند.

546 - جَمالُ الباطِنِ
546 - زیبایی درون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الجَمالُ فی اللِّسانِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :جَمالُ المَرءِ فَصاحَةُ لِسانِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَمالُ فی الرّجُلِ اللِّسانُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سئل عنِ الجَمالِ بالرَّجُلِ _: بِصَوابِ القَولِ بالحقِّ . (7)

546

زیبایی درون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیبایی در زبان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیباییِ انسان ، شیوایی زبان اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیبایی مرد، به زبان [او ]است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این که: زیبایی مرد به چیست؟ _فرمود : به داشتن عقیده درست .

ص :252


1- وسائل الشیعة : 1/432/2.
2- وسائل الشیعة : 1/432/ 1.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 431 باب 78 .
4- تحف العقول : 37.
5- جامع الأحادیث للقمّی : 70.
6- کنز العمّال : 5164.
7- بحار الأنوار : 71/390/48.

عنه صلی الله علیه و آله :الجَمالُ صَوابُ القَ_ولِ بالح_قِّ ، و الکَمالُ حُسنُ الفِعالِ بالصِّدقِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عُقولُ النِّساءِ فی جَمالِهِنَّ ، و جَمالُ الرِّجالِ فی عُقولِهِم . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ (جعل) صُورَةَ المَرأةِ فی وَجهِها ، و صُورةَ الرّجُلِ فی مَنطِقهِ . (3)

عنه علیه السلام :الجَمالُ الظّاهِرُ حُسْنُ الصُّورةِ ، الجَمالُ الباطِنُ حُسنُ السَّریرَة . (4)

عنه علیه السلام :لا جَمالَ أحْسَنُ مِن العَقلِ . (5)

عنه علیه السلام :جَمالُ الرّجُلِ حِلْمُهُ . (6)

عنه علیه السلام :حُسنُ العَقلِ جَمالُ الظَّواهِرِ و البَواطِنِ . (7)

عنه علیه السلام :جَمالُ الرّجُلِ الوَقارُ . (8)

عنه علیه السلام :جَمالُ المؤمنِ وَرَعُهُ . (9)

عنه علیه السلام :جَمالُ العبدِ الطّاعةُ . (10)

عنه علیه السلام :جَمالُ الحُرِّ تَجَنُّبُ العارِ . (11)

عنه علیه السلام :جَمالُ العَیشِ القَناعَةُ . (12)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیبایی، داشتن عقیده درست است و کمال، داشتن کردار درست.

امام علی علیه السلام :خردِ زنان در زیبایی آنهاست و زیبایی مردان، در خردشان.

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ سیمای زن را در رخسار او و سیمای مرد را در گفتارش قرار داده است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ پیدا ، رخساره نیکوست و زیبایی پنهان، نهان و نهاد نیکو.

امام علی علیه السلام :هیچ جمالی زیباتر از خرد نیست.

امام علی علیه السلام :زیباییِ مرد ، بردباری اوست.

امام علی علیه السلام :نیکو خردی، زیبایی برون و درون است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ مرد ، وقار و سنگینی است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ مؤمن، پارسایی اوست.

امام علی علیه السلام :زیباییِ بنده ، فرمانبرداری است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ آزاده ، دوری کردن از ننگ و عار است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ زندگی ، قناعت است.

ص :253


1- کنز العمّال : 28776.
2- معانی الأخبار : 234/1.
3- بحار الأنوار : 71/293/63.
4- غرر الحکم : 1193.
5- نهج السعادة : 1/51.
6- غرر الحکم : 4718.
7- غرر الحکم : 4807.
8- غرر الحکم : 4744.
9- غرر الحکم : 4747.
10- غرر الحکم : 4748.
11- غرر الحکم : 4745.
12- غرر الحکم : 4749.

عنه علیه السلام :جَمالُ الإحْسانِ تَرْکُ الامْتِنانِ . (1)

عنه علیه السلام :جَمالُ القُرآنِ البَقَرةُ و آلُ عِمْرانَ . (2)

عنه علیه السلام :جَمالُ المَعروفِ إتْمامُهُ . (3)

عنه علیه السلام :جَمالُ العالِمِ عَملُهُ بعِلْمِهِ . (4)

عنه علیه السلام :جَمالُ العِلمِ نَشْرُهُ . (5)

عنه علیه السلام :لا لِباسَ أجْمَلُ مِن العافِیَةِ . (6)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :حُسنُ الصُّورةِ جَمالٌ ظاهِرٌ ، و حُسنُ العَقلِ جَمالٌ باطِنٌ . (7)

امام علی علیه السلام :زیباییِ نیکی کردن، منّت ننهادن است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ قرآن ، سوره بقره و آل عمران است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ احسان، کامل کردن آن است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ دانشمند ، عمل کردن او به دانش خود است .

امام علی علیه السلام :زیباییِ علم ، نشر آن است.

امام علی علیه السلام :جامه ای زیباتر از سلامت نیست.

امام عسکری علیه السلام :نِکویی صورت ، زیبایی ظاهر است و نکویی خرد ، زیبایی درون.

547 - التَّجَمُّلُ
547 - آراستگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّجَمُّلُ مُروءةٌ ظاهِرَةٌ . (8)

عنه علیه السلام :التَّجَمُّلُ مِن أخْلاقِ المؤمنینَ . (9)

عنه علیه السلام :إذا قَلَّ أهْلُ الفَضلِ هَلَکَ أهْلُ التَّجَمُّلِ . (10)

(11)

547

آراستگی

امام علی علیه السلام :آراستگی، جوانمردیِ آشکار است.

امام علی علیه السلام :آراستگی از اخلاق مؤمنان است.

امام علی علیه السلام :هرگاه اهل بذل و بخشش کم شوند ، آراستگان از میان می روند.

ص :254


1- غرر الحکم : 4750.
2- غرر الحکم : 4751.
3- غرر الحکم : 4752.
4- غرر الحکم : 4753.
5- غرر الحکم : 4754.
6- بحار الأنوار : 77/381/5.
7- أعلام الدین : 313.
8- غرر الحکم : 320.
9- غرر الحکم : 1175.
10- غرر الحکم : 4171.
11- (انظر) الفقر : باب 3185.

77 - الجنابة

اشاره

(1)

ص :255


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشّیعة : 1 / 462 _ 531 «أبواب الجَنابة» .

77 - جنابت
548 - الجَنابَةُ
548 - جنابت

الکتاب:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُبا فَاطَّهَّرُوا» . (1)

(2)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَهی رسُول اللّه صلی الله علیه و آله عن الأکلِ علی الجنابة ، و قال : إنّه یورِثُ الفَقْرَ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَنامُ المُسلمُ و هُو جُنُبٌ ، و لا یَنامُ إلاّ علی طَهورٍ ، فإنْ لَم یَجِدِ الماءَ فلْیَتیمَّمْ بالصَّعیدِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الجُنُبُ إذا أرادَ أنْ یَأکُلَ و یَشْرَبَ ، غَسَلَ یَدَهُ و تَمَضْمَضَ و غَسَلَ وَجهَهُ ، و أکَلَ و شَرِبَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یذوقُ الجُنُبُ شیئاً حتّی یَغسِلَ یَدیهِ و یَتَمضْمَضَ ، فإنَّهُ یُخاف مِنه الوَضَحُ . (6)

548

جنابت

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون به نماز برخاستید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهایتان را تا برآمدگی پیشین مسح کنید. و اگر جنب بودید خود را پاک کنید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از خوردن به هنگام جنب بودن نهی کرد و فرمود: آن فقر می آورد.

امام علی علیه السلام :مسلمان، در حال جنابت نمی خوابد و جز با طهارت به بستر خواب نمی رود. پس اگر آب نیافت، باید با خاک تیمّم کند.

امام باقر علیه السلام :انسان جنب هرگاه بخواهد چیزی بخورد و بیاشامد، دست و صورت خود را بشوید و آب در دهان بگرداند، آن گاه بخورد و بیاشامد.

امام صادق علیه السلام :شخص جنب هیچ چیزی نچشد مگر آن که پیشتر دستانش را بشوید و آب در دهان بچرخاند ؛ زیرا [در غیر این صورت] بیم آن می رود که به پیسی مبتلا شود.

ص :256


1- المائدة : 6.
2- (انظر) النساء : 43.
3- . وسائل الشیعة: 1/495.
4- وسائل الشیعة: 1/501/3.
5- . وسائل الشیعة: 1/495/1.
6- وسائل الشیعة : 1/495.

عنه علیه السلام :إذا کانَ الرَّجُلُ جُنُباً ، لَم یأکُلْ و لَم یَشرَبْ حتّی یتوضّأ . (1)

امام صادق علیه السلام :چون مردی جنب است، پیش از وضو گرفتن، نخورد و نیاشامد.

ص :257


1- وسائل الشیعة : 1/495.

ص :258

78 - الجُند

اشاره

(1)

ص :259


1- انظر : عنوان 102 «الحرب»، الشیطان: باب 2005، الشریعة: باب 1962 .

78 - سپاه
549 - الجُندُ
549 - سپاه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ للأشْتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: فالجُنودُ بإذْنِ اللّهِ حُصونُ الرَّعِیَّةِ ، و زَینُ الوُلاةِ ، و عِزُّ الدِّینِ ، و سُبُلُ الأمْنِ ، و لیسَ تَقومُ الرَّعِیَّةُ إلاّ بِهِم . ثُمَّ لا قِوامَ للجُنودِ إلاّ بما یُخرِجُ اللّهُ لَهُم مِن الخَراجِ الّذی یَقْوَونَ بهِ علی جِهادِ عَدُوِّهِم ، و یَعْتمِدونَ علَیهِ فِیما یُصْلِحُهُم .........

فَوَلِّ مِن جُنودِکَ أنصَحَهُم فی نَفْسِکَ للّهِ و لرسُولِه و لإمامِکَ ، و أنْقاهُم جَیْبا ، و أفْضَلَهُم حِلْما، (1) ممّن یُبْطئُ عنِ الغَضَبِ ، و یَسْتَریحُ إلی العُذْرِ ، و یَرْأفُ بالضُّعَفاءِ ، و یَنْبُو علی الأقْوِیاءِ ، و مِمَّن لا یُثیرُهُ العُنفُ، و لا یَقْعُدُ بهِ الضَّعْفُ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و لْیَکُنْ آثَرُ رُؤوسِ جُندِکَ عِندَکَ مَن واساهُم فی مَعونَتِهِ ، و أفضَلَ علَیهِم مِن جِدَتِهِ ، بما یَسَعُهُم و یَسَعُ مَن وراءهُم مِن خُلوفِ أهْلیهِم ، حتّی یکونَ هَمُّهُم هَمّا واحِدا فی جِهادِ العَدُوِّ ، فإنَّ عَطْفَکَ علَیهِم یَعطِفُ قُلوبَهُم علَیکَ ......... فافْسَحْ فی آمالِهِم، و واصِلْ فی حُسنِ الثَّناءِ علَیهِم، و تَعْدیدِ ما أبْلی ذَوو البلاءِ مِنهُم ، فإنَّ کَثرَةَ الذِّکْرِ لِحُسنِ أفْعالِهِم تَهُزُّ الشُّجاعَ ، و تُحرِّضُ النّاکِلَ إنْ شاءَ اللّهُ . (3)

549

سپاه

امام علی علیه السلام_ در فرمان[نامه] حکومت مصر به اشتر _نوشت : «سپاهیان، به اذن خدا، دژهای مردمند و زیور والیان و مایه توانمندی و ارجمندی دین و وسیله امنیّت. مردم جز با بودن سپاهیان پایدار نمی مانند و سپاهیان نیز جز با خراجی که خداوند برای آنها مقرّر فرموده است، قوام نمی گیرند، آنان به وسیله خراج در جهاد با دشمنانشان توانا می شوند و کار خود را بدان سامان می دهند .........

پس، از سپاهیان خود آن کس را به فرماندهی برگزین که به نظر تو برای خدا و پیامبر او و پیشوایت از همه خیر خواه تر است و از همه پاکدامن تر و بردبارتر ؛ کسی که دیر به خشم آید و با پوزش خواهی [فرد مورد غضب ]آرام گیرد، با نا توانان مهربان باشد و با زورمندان قاطع، خشونت او را بر نینگیزد و ناتوانی او را بر جای ننشاند.

امام علی علیه السلام_ در همان عهدنامه _نوشت: باید گزیده ترین سران سپاه نزد تو، آن کس باشد که با دیگران همیاری کند و آنچه دارد به آنان ببخشد، چندان که خود و خانواده شان را که بر جای گذاشته اند به خوبی تأمین کنند، تا همگی در جهاد و مبارزه با دشمن یکدل شوند. چه، مهربانی تو با آنان دلهای ایشان را به تو مهربان می کند ......... پس آرزوهای آنان را برآور و پیوسته از آنان ستایش و تقدیر کن و زحمتِ سختی دیدگان را به زبان آر که یاد کردنِ فراوان از کارهای خوب آنان دلیران را برمی انگیزد و ترسو را تحریک می کند. اِن شاء اللّه .

ص :260


1- و فی بحار الأنوار: 77/247/1 نقلاً عن تحف العقول « ......... و أفضلهم حلما، و أجمعهم علما و سیاسةً ......... ».
2- نهج البلاغة : الکتاب 53، انظر تمام الکلام .
3- نهج البلاغة : الکتاب 53، انظر تمام الکلام .

عنه علیه السلام_ فی تحمیدِه للّهَ _: الحَمدُ للّهِ الفَاشی فی الخَلقِ حَمدُه ، و الغالِبِ جُندُهُ و المُتعالی جَدُّه . (1)

عنه علیه السلام :مَن خَذَلَ جُندَهُ نَصرَ أضْدادَهُ . (2)

عنه علیه السلام :آفَةُ الجُندِ مُخالَفَةُ القادَةِ . (3)

امام علی علیه السلام_ در ستایش خدا _گفت : سپاس خدای را که ستایش او در میان مردم منتشر است و سپاهش چیره و بزرگی او بهتر از هر چیزی است.

امام علی علیه السلام :هر کس از یاری سپاه خود دست کشد دشمنانش را یاری داده است.

امام علی علیه السلام :آفت سپاه، سرپیچی از فرماندهان است.

550 - جُنودُ اللَّهِ
550 - سپاهیان خدا

الکتاب:

«وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأرْضِ وَ کَانَ اللّهُ عَلِیما حَکِیما» . (4)

«وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأرْضِ وَ کَانَ اللّهُ عَزِیزا حَکِیما» . (5)

«وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ» . (6)

550

سپاهیان خدا

قرآن :

«سپاهیان آسمانها و زمین از آنِ خداست و خداوند هماره دانا و حکیم است».

«و از آنِ خداست سپاهیان [به اندازه] آسمانها و زمین و خداوند هماره پیروزمند و حکیم است».

«و شمار سپاهیان پروردگارت را جز خود او نداند».

ص :261


1- نهج البلاغة: الخطبة 191.
2- . غرر الحکم : 8329.
3- غرر الحکم : 3932.
4- . الفتح : 4.
5- الفتح : 7.
6- المدّثّر : 31.

551 - غَلَبَةُ جُنودِ اللَّهِ
551 - پیروزی سپاهیان خدا

الکتاب:

«وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ * وَ إِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغالِبُونَ» . (1)

«قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً ب_ِإِذْنِ اللّهِ وَ اللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ * وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْ_را وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ * فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللّهِ» . (2)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی خطبة یوم الجمعة _: اللّهُمَّ انصُرْ جُیوشَ المُسلمینَ و سَرایاهُم وَ مُرابِطیهم حیثُ کانوا مِن مشارِقِ الأرضِ و مَغَارِبها ، إنّک علی کُلِّ شیءٍ قَدیرٌ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاء _: اللَّهُمَّ اجعلنِی مِن جُندِکَ فَإنَّ جُندَکَ هُمُ الغالبون . (4)

551

پیروزی سپاهیان خدا

قرآن :

«ما درباره بندگانمان که به رسالت می فرستیم از پیش تصمیم گرفته ایم. بی شک و هیچ تردید آنان پیروزند. و لشکر ما غالبند».

«آنان که می دانستند با خدا دیدار خواهند کرد گفتند: چه بسا گروه اندکی که به خواست خدا بر گروه بسیاری غلبه کرده و خدا با شکیبایان است. هنگامی که با جالوت و سپاهیانش رو به رو شدند گفتند: ای پروردگار ما! بر ما شکیبایی فرو ریز و ما را ثابت قدم گردان و ما را بر گروه کافران پیروز ساز. پس به خواست خدا آنان را شکست دادند».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در خطبه روز جمعه _گفت : خدایا! لشکریان مسلمان و گشتی ها و مرزداران آنان را در هر جا از شرق و غرب زمین که هستند، یاری ده که تو بر هر کاری توانایی.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت: خدایا! مرا از سپاهت قرار ده ، که سپاه تو چیره اند.

ص :262


1- الصافّات : 171 _ 173.
2- البقرة : 249 _ 251.
3- مصباحُ المتهجّد: 383.
4- المصباح للکفعمی : 163 .

552 - الجُنودُ الَّتی لا تُری
552 - سپاهیان نامرئی

الکتاب:

ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْزَلَ جُنُودا لَمْ تَرَوْهَا» . (1)

إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ ......... فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا» . (2)

اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحا وَ جُنُودا لَمْ تَرَوْهَا» . (3)

552

سپاهیان نامرئی

قرآن :

«آن گاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد و لشکریانی که آنها را نمی دیدید فرو فرستاد».

«اگر شما یاری اش نمی کنید، قطعا خدا یاری اش کرده ......... خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و با لشکرهایی که شما آن را نمی دیدید تأییدش کرد».

«از نعمتی که خدا به شما داده است یاد کنید بدان هنگام که لشکریانی بر شما تاختند و ما باد را و لشکرهایی که آنها را نمی دیدید بر سرشان فرستادیم».

ص :263


1- التوبة : 26.
2- التوبة : 40.
3- الأحزاب : 9.

ص :264

79 - الجنّة

اشاره

(1)

(2)

ص :265


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 6 / 282 باب 9 «جنّة الدّنیا و نارها» . بحار الأنوار: 8 / 71 باب 23 «الجنّة و نعیمها» . کنز العمّال : 14 / 451 «ذکر الجنّة و صفتها»، 644 «الجنّة» .
2- انظر : عنوان 5 «الآخرة، 60 «الثّواب»، 68 «الجزاء»، 86 «جهنّم»، 51 «الب_له» . الاُمّة : باب 132 ، المجلس : باب 529 ، الجهاد الأصغر: باب 591 ، الحساب: باب 841 ، 844 . الرحمة: باب 1455، العمل : باب 2891، 2892، 2893، کتاب الأعمال : باب 2916 . الفرس: باب 3136، الوالد و الولد: باب 4142.

79 - بهشت
553 - الجَنَّةُ
553 - بهشت

الکتاب:

«وَ سارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» . (1)

«سابِقُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ اشْتاقَ إلی الجَنَّةِ سارَعَ فی الخَیْراتِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألاَ و إنّی لَم أرَ کالجَنَّةِ نامَ طالِبُها ، و لا کالنّارِ نامَ هارِبُها! (4)

عنه علیه السلام :الجَنَّةُ أفضَلُ غایَةٍ . (5)

عنه علیه السلام :إنْ کُنتُم راغِبینَ لا مَحالَةَ فارْغَبوا فی جَنّةٍ عَرضُها السَّماواتُ و الأرضُ . (6)

عنه علیه السلام :الجَنّةُ مَآلُ الفائزِ . (7)

553

بهشت

قرآن :

«به سوی آمرزش پروردگار خود و بهشتی بشتابید که پهنای آن [به اندازه] آسمانها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است».

«به سوی آمرزش پروردگارتان و به سوی بهشتی بشتابید که پهنای آن مانند پهنای آسمان و زمین است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مشتاق بهشت است، به کارهای خوب بشتابد.

امام علی علیه السلام :هان! من چیزی مانند بهشت ندیده ام که جوینده اش خواب باشد و نه مانند دوزخ که گریزان از آن در خواب باشد.

امام علی علیه السلام :بهشت، برترین هدف است.

امام علی علیه السلام :اگر ناگزیر رغبت دارید، پس رغبت خود را متوجّه بهشتی کنید که پهنایش به اندازه آسمانها و زمین است.

امام علی علیه السلام :بهشت، سرانجامِ رستگاران است.

ص :266


1- آل عمران : 133.
2- الحدید: 21.
3- بحار الأنوار : 77/94/1.
4- نهج البلاغة : الخطبة 28.
5- غرر الحکم : 1024.
6- غرر الحکم : 3736.
7- غرر الحکم : 1074.

عنه علیه السلام :الجَنّةُ دارُ الأمانِ . (1)

عنه علیه السلام :الجَنّةُ جَزاءُ المُطیعِ . (2)

عنه علیه السلام :الجَنّةُ غایَةُ السّابقِینَ ، النّارُ غایَةُ المُفَرِّطینَ . (3)

عنه علیه السلام :الدُّنیا دارُ الأشْقیاءِ ، الجَنّةُ دارُ الأتْقیاءِ . (4)

عنه علیه السلام :ما خَیرٌ بخَیرٍ بَعدَهُ النّارُ ، و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنّةُ ، و کلُّ نعیمٍ دُونَ الجَنّةِ فَهُوَ مَحْقورٌ ، و کلُّ بَلاءٍ دُونَ النّارِ عافِیَةٌ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اعْلَموا أنَّهُ مَنِ اشْتاقَ إلی الجَنَّةِ سارَعَ إلی الحَسَناتِ ، و سَلا عنِ الشَّهَواتِ ، و مَن أشْفَقَ مِن النّارِ بادَرَ بالتَّوبةِ إلی اللّهِمِن ذُنوبِهِ ، و راجَعَ عنِ المَحارِمِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یا طالِبَ الجَنّةِ ، ما أطْوَلَ نَومَکَ ! و أکَلَّ مَطِیَّ_تَکَ ! و أوْهی هِمَّتَکَ ! فَلِلّهِ أنتَ مِن طالِبٍ و مَطلوبٍ ! و یا هارِبا مِن النّارِ ، ما أحَثَّ مَطِیَّ_تَکَ إلَیها ! و ما أکْسَبَکَ لِما یُوقِعُکَ فیها ! (7)

امام علی علیه السلام :بهشت، سرای امنیت و آسایش است.

امام علی علیه السلام :بهشت، پاداش کسی است که فرمان [خدا] برد.

امام علی علیه السلام :بهشت، خطّ پایان پیش افتادگان است و آتش، سرانجام وا ماندگان.

امام علی علیه السلام :دنیا، سرای شقاوت پیشگان است و بهشت سرای پرهیزگاران.

امام علی علیه السلام :خیری که در پیِ آن آتش بود، خیر نیست و شرّی که در پسِ آن بهشت باشد، شرّ نیست. هر نعمتی جز بهشت، ناچیز است و هر بلایی جز آتش، عافیت.

امام زین العابدین علیه السلام :بدانید که هر کس مشتاق بهشت باشد، به سوی خوبیها می شتابد و از خواهشهای نفس کناره می گیرد و هر که از آتش بترسد، از گناهان خود، به درگاه خداوند، زود توبه می بَرَد و از حرامهای الهی باز می گردد.

امام باقر علیه السلام :ای جویای بهشت! وه که چه خوابت دراز است و مرکبت کُند و همّتت سست! شگفتا از این خواهان و خواسته! و ای گریزانِ از دوزخ ! چه تُند مرکبت را به سوی آن می رانی؟! و چه زود آنچه به دوزخت می افکند به دست می آوری؟!

ص :267


1- غرر الحکم : 397.
2- غرر الحکم : 417 .
3- غرر الحکم : 477 _ 478.
4- غرر الحکم : 437 _ 438.
5- نهج البلاغة : الحکمة 387.
6- تحف العقول : 281.
7- تحف العقول : 291.

554 - عَظَمَةُ نَعیمِ الجَنَّةِ
554 - عظمت نعمتهای بهشت

الکتاب:

«فَ_لا تَعْلَمُ نَفْسٌ م_ا أُخْفِیَ لَهُ_مْ مِنْ قُرَّةِ أعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کانُوا یَعْمَلُونَ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : أعْدَدْتُ لِعِبادیَ الصّالِحینَ ما لا عَینٌ رَأتْ ، و لا اُذُنٌ سَمِعتْ ، و لا خَطَرَ علی قَلبِ بَشرٍ . (2)

(3)

554

عظمت نعمتهای بهشت

قرآن :

«و هیچ کس از آن چشم روشنی ای که به پاداش کردارشان برایشان اندوخته اند خبر ندارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرموده است: برای بندگان نیک خود چیزهایی فراهم آورده ام که نه چشمی دیده است و نه گوشی شنیده است و نه به ذهن بشری خطور کرده است.

555 - لَیسَ لِأنفُسِکُم ثَمَنٌ إلّا الجَنَّةُ
555 - جانهای شما بهایی جز بهشت ندارد

الکتاب:

«اِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» . (4)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّهُ لیسَ لأنْفُسِکُم ثَمَنٌ إلاّ الجَنّةُ ، فلا تَبیعوها إلاّ بِها . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ مَن باعَ نَفْسَهُ بغیرِ الجَنّةِ فقد عَظُمَتْ علَیهِ المِحْنَةُ . (6)

555

جانهای شما بهایی جز بهشت ندارد

قرآن :

«خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را خرید تا بهشت از آنان باشد».

حدیث :

امام علی علیه السلام :جانْ بهای شما جز بهشت نیست؛ پس آن را جز به بهشت مفروشید.

امام علی علیه السلام :هر کس جانش را به غیر از بهشت بفروشد، به مصیبتِ سختی گرفتار آمده است.

ص :268


1- السجدة : 17.
2- کنز العمّال : 43069 ، بحار الأنوار : 8/191/168 مع تفاوت یسیر فی اللفظ .
3- (انظر) الآخرة : باب 26.
4- التوبة : 111.
5- بحار الأنوار : 78/13/71.
6- غرر الحکم : 3474 .

عنه علیه السلام :مَن باعَ نَفْسَهُ بغیرِ نَعیمِ الجَنّةِ فقد ظَلَمها . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هر کس جانش را به چیزی جز نعمتهای بهشت بفروشد، به آن ستم کرده است.

556 - ثَمَنُ الجَنَّةِ
556 - بهای بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :م_ا جَ_زاءُ مَ_ن أنْعَمَ اللّهُ عزّ و جلّ علَیهِ بالتَّوحیدِ إلاّ الجَنّةُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ قالَ : ما جَزاءُ مَن أنْعَمتُ علَیهِ بالتَّوحیدِ إلاّ الجَنّةُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ جلّ جلالُهُ : «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» حِصْنی ، فَمَن دَخلَه أمِنَ مِن عَذابی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ و هُو یَعلَمُ أنَّ اللّهَ حقٌّ دَخلَ الجَنّةَ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَنُ الجَنّةِ العَملُ الصّالحُ . (7)

عنه علیه السلام :ثَمنُ الجَنّةِ الزُّهدُ فی الدُّنیا . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَولُ « لا إلهَ إلاّ اللّهُ » ثَمَنُ الجَنّ_ةِ . (9)

556

بهای بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پاداش کسی که خداوند عزّ و جلّ نعمت یکتا پرستی را به او عطا کرده است، چیزی جز بهشت نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرموده است: پاداش کسی که نعمت یکتا پرستی را به او داده ام، چیزی جز بهشت نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند جلّ جلاله می فرماید: «لا إله إلاّ اللّه » دژ من است؛ پس هر که به آن درآید، از عذابم ایمن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بمیرد و بداند که خدا حق است، وارد بهشت می شود.

امام علی علیه السلام :بهای بهشت، کار نیک است.

امام علی علیه السلام :بهای بهشت، بی رغبتی به دنیاست.

امام صادق علیه السلام :ذکر «لا إله إلاّ اللّه » بهای بهشت است.

ص :269


1- غرر الحکم : 9164.
2- (انظر) الظلم : باب 2433.
3- التوحید : 22/17.
4- التوحید : 28/29.
5- التوحید : 24/21.
6- التوحید : 29/30.
7- غرر الحکم : 4698.
8- غرر الحکم : 4700.
9- التوحید : 21/13.

557 - شُروطُ الجَنَّةِ
557 - شرطهای رفتن به بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» کَلِمَةٌ عظیمَةٌ کَریمَةٌ علی اللّه عزّ و جلّ ، مَن قالَها مُخْلِصا اسْتَوجَبَ الجَنّةَ ، و مَن قالَها کاذِبا عَصَمَتْ مالَهُ و دمَهُ ، و کانَ مَصیرُهُ إلی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ : «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» مُخْلِصا دَخلَ الجَنّةَ، و إخْلاصُهُ أنْ تَحْجِزَهُ «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» عَمّا حَرّمَ اللّهُ عزّ و جلّ . (2)

الفقه المنسوب للإمام الرِّضا علیه السلام :نَروی أنَّ رجُلاً أتی أبا جعفرٍ علیه السلام فسألَهُ عنِ الحدیثِ الّذی رُویَ عنْ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ : «مَن قالَ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ، دَخلَ الجَنّةَ» ، فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : الخَبرُ حقٌّ . فَوَلّی الرّجُلُ مُدْبِرا ، فلَمّا خَرجَ أمَرَ بِرَدِّهِ ثُمَّ قالَ: یا هذا، إنّ ل_ «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» شُروطا، و إنّی مِن شُروطِها . (3)

التوحید :_ الإمامُ الرِّضا علیه السلام فی حدیثِ سِلْسِلةِ الذّهَبِ ، عن آبائهِ علیهم السلام_: سَمِعْتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : سَمِعْتُ جَبرئیلَ یقولُ:

سَمِعْتُ اللّهَ جلّ جلالُهُ یقولُ : «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» حِصْنی، فمَنْ دَخلَ حِصْنی أمِنَ مِن عَذابی.

قالَ [الرّاوی] : فلمَّا مَرَّتِ الرّاحِلَ_ةُ نادانا : بِشُروطِها ! و أنا مِن شُروطِها . (4)

(5)

557

شرطهای رفتن به بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جمله «لا إله إلاّ اللّه » نزد خداوند عزّ و جلّ بزرگ و گرامی است. هر کس از روی اخلاص آن را بگوید، مستوجب بهشت می شود و هر کس به دروغ آن را بر زبان آورد، مال و جانش در امان است، امّا سرانجامش آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از روی اخلاص بگوید «لا إله إلاّ اللّه » به بهشت می رود و اخلاص آن به این است که «لا إله إلاّ اللّه »، او را از آنچه خداوند عزّ و جلّ حرام کرده است، باز دارد.

الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام :روایت شده که مردی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و از این حدیث پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسید که فرموده است: «هر کس بگوید: لا إله إلاّ اللّه ، به بهشت می رود»؛ امام باقر علیه السلام فرمود: خبر ، درست است. آن مرد بیرون رفت. امام باقر علیه السلام دستور داد او را برگردانند. چون برگشت امام به او فرمود: ای مرد! «لا إله إلاّ اللّه » شروطی دارد و آگاه باش که من یکی از شروط آن هستم.

التوحید :امام رضا علیه السلام در حدیث معروف «سلسلة الذهب» از قول پدران بزرگوارش علیهم السلام فرمود : شنیدم پیامبر خدا می فرماید: شنیدم جبرئیل می فرماید: از خداوند جلّ جلاله شنیدم که می فرماید: «لا إله إلاّ اللّه » دِژ من است؛ هر که به دژ من درآید، از عذاب من ایمن است.

راوی می گوید: چون شتر حضرت به راه افتاد آن حضرت بانگ برآورد: آن شرایطی دارد و من، یکی از شرایط آنم.

ص :270


1- التوحید : 23/18.
2- التوحید : 28/27.
3- الفقه المنسوب للإمام الرضا : 390.
4- التوحید : 25/23.
5- (انظر) الإمامة العامة: باب 142. الإخلاص : باب 1047.

558 - موجِباتُ دُخولِ الجَنَّةِ
558 - موجبات رفتن به بهشت

الکتاب:

«وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیرا» . (1)

«إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» . (2)

«تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیّا» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکْثَرُ ما تَلِجُ بهِ اُمَّتی الجَنّةَ : تَقْوی اللّهِ و حُسْنُ الخُلقِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ عن عَملٍ لا یُحالُ بَیْنَهُ و بینَ الجَنّةِ _: لا تَغْضَبْ ، و لا تَسألِ الناس شیئا ، و ارْضَ للنّاسِ ما تَرضی لِنَفْسِکَ . (5)

558

موجبات رفتن به بهشت

قرآن :

«هر کس از زن یا مرد کار شایسته کند، اگر مؤمن باشد همگی به بهشت می روند و به قدر گودی هسته خرما در حقّ آنان ستم نمی شود».

«خداوند جانها و مالهای مؤمنان را خرید، در مقابل این که بهشت از آنِشان باشد».

«این بهشتی است که آن را به بندگان پرهیزگار خود میراث می دهیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من بیشتر به سبب دو چیز وارد بهشت می شوند : خدا پروایی و خوش خویی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از عملی که چیزی میان آن و بهشت مانع نمی شود _فرمود : خشمگین مشو، چیزی از مردم مخواه، و برای مردم آن پسند که برای خودت می پسندی.

ص :271


1- النساء : 124.
2- التوبة : 111.
3- مریم : 63.
4- الکافی : 2/100/6.
5- الأمالی للطوسی : 508/1110.

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ مَن لَقِیَ اللّهَ عزّ و جلّ بهِنَّ دَخلَ الجَنّةَ مِن أیِّ بابٍ شاءَ : مَن حسنَ خُلقُهُ ، و خَشِیَ اللّهَ فی المَغیبِ و المَحْضَرِ ، و تَرَکَ المِراءَ و إنْ کانَ مُحِقّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِیزیدَ بنِ أسیدٍ _: یا یزیدُ ابن أسیدٍ أ تُحِبُّ الجَنّ_ةَ ؟ فأحِبَّ لأخیکَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سألَهُ رجُلٌ: ما عملٌ إنْ عَمِلتُ بهِ دَخَلتُ الجَنّةَ ؟ _: اشْتَرِ سِقاءً جدیدا ثُمَّ اسْقِ فیها حتّی تَخْرِقَها ، فإنّکَ لا تَخْرِقُها حتّی تَبلُغَ بها عَملَ الجَنّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خُتِمَ لَهُ بجِهادٍ فی سَبیلِ اللّهِ و لو قَدْرَ فَواقِ ناقَةٍ دَخلَ الجَنّةَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَن یَدخُلَ الجَنّةَ إلاّ نَفْسٌ مُسلمَةٌ . (5)

الأمالی للطوسی عن أبی ذرّ :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أ تُحِبُّ أنْ تَدخُلَ الجَنّةَ ؟ [قال أبو ذرٍّ : ]قُلتُ : نَعَم فِداکَ أبی . قالَ : فَأَقصِرْ مِن الأمَلِ ، و اجْعَلِ المَوتَ نُصبَ عَیْنِکَ، و اسْتَحِ مِن اللّهِ حقَّ الحَیاءِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که هر کس با آنها خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند از هر دری که بخواهد وارد بهشت می شود: کسی که خوش خو باشد، و در آشکار و نهان از خدا بترسد، و بحث و ستیزه را رها کند اگر چه حق با او باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به یزید بن اسید _فرمود : ای یزید بن اسید! آیا بهشت را دوست داری؟ پس، آنچه برای خودت دوست داری برای برادرت دوست بدار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی که پرسید: چه کنم تا به بهشت روم؟ _فرمود : مشکی نو خریداری کن و با آن آنقدر مردم را آب بده تا آن را فرسوده و پاره کنی، پس، زمانی که مشک پاره شد، به عمل بهشت دست یافته ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به اندازه فاصله زمانی میان دو دوشیدن شتر، جهاد در راه خدا نصیبش شود وارد بهشت می گردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وارد بهشت نمی شود مگر نفس تسلیم شده.

الأمالی للطوسی_ به نقل از ابوذرّ _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا دوست داری به بهشت روی؟ عرض کردم: آری، پدرم فدایت باد. فرمود: پس، آرزو را کوتاه کن و مرگ را پیش چشم خود بدار و از خداوند چنان که شاید و باید شرم کن.

ص :272


1- الکافی : 2/300/2.
2- کنز العمّال : 43147 ، 43145 مع تفاوت یسیر فی اللفظ.
3- وسائل الشیعة : 6/331/6.
4- دعائم الإسلام : 1/219.
5- کنز العمّال : 319 ، 317 نحوه.
6- الأمالی للطوسی : 534/1162.

تنبیه الخواطر_ قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _: أ کُلُّکُم یُحِبُّ أنْ یَدخُلَ الجَنّةَ ؟ قالوا : نَعَم یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : قَصِّروا مِن الأملِ ، و ث_بِّ_توا آجالَکُم بینَ أبْصارِکُم ، و اسْتَحْیوا مِن اللّهِ حقَّ الحَیاءِ . (1)

الزهد :جاءَ أعْرابیٌّ إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله فأخذَ بِغَرْزِ راحِلَتِهِ و هُو یُریدُ بَعضَ غَزَواتِهِ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، عَلِّمْنی عَملاً أدخُلُ بهِ الجَنّةَ.

فقالَ : ما أحْبَبْتَ أنْ یأتِیَهُ النّاسُ إلَیکَ فَائْتِهِ إلَیهِم ، و ما کَرِهْتَ أنْ یأتِیَهُ إلَیکَ فلا تَأتِهِ إلَیهِم ؛ خَلِّ سَبیلَ الرّاحِلَةِ . (2)

مجمع البیان :جاءَ أعرابِیٌ إلی النبیِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ عَلِّمنی عَمَلاً یُدخِلُنی الجنَّةَ.

قالَ : إنْ کُن_تَ أقْصَ_رْتَ الخُطْبَةَ لقد عَرَضْتَ المَسألَةَ ، أعتِقِ النَّسمةَ و فُکَّ الرَّقَبَةَ. فقالَ : أ وَ لَیْسا واحِدا؟ قالَ : لا ، عِتْقُ النَّسَمَةِ أنْ تَنْفَرِدَ بعِتْقِها ، و فَکُّ الرَّقَبةِ أنْ تُعینَ فی ثَمَنِها _ و الفَیْءُ علی ذِی الرَّحِمِ الظّالِمِ ، فإنْ لَم یَکُنْ ذلکَ فأطْعِمِ الجائِعَ ، و اسْقِ الظَّمْآنَ ، و أْمُرْ بالمَعروفِ ، و انْهَ عنِ المُنکَرِ ، فإنْ لَم تُطِقْ ذلکَ فکُفَّ لِسانَکَ إلاّ مِن الخَیر . (3)

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا همه شما دوست دارید به بهشت روید؟ عرض کردند: آری، ای رسول خدا. فرمود: آرزو را کوتاه کنید، مرگ را در مقابل دیدگان خود قرار دهید و از خدا چنان که باید شرم دارید.

الزهد :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سوار بر شتر خود بود و قصد رفتن به یکی از جنگها را داشت، بادیه نشینی بیامد و رکاب شتر آن حضرت را گرفت و عرض کرد: ای رسول خدا! به من کاری بیاموز که با انجام دادن آن به بهشت روم؟ حضرت فرمود: هر کاری که دوست داری مردم در حقّت بکنند، تو با آنها همان کن و هر کاری که دوست نداری نسبت به تو انجام دهند، تو نیز با آنان چنان مکن ؛ حالا بگذار شتر به راه افتد.

مجمع البیان :بادیه نشینی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! عملی به من بیاموز تا با انجام آن به بهشت روم . فرمود : سؤالی کوتاه، امّا مهم پرسیدی. بنده آزاد کن و برده رها نما . بادیه نشین پرسید: مگر این دو، یکی نیست؟ فرمود: نه؛ آزاد کردن بنده، آن است که خودت به تنهایی بنده ای آزاد کنی و رها نمودن برده آن است که در بهای آزادی او همیاری کنی، به خویشاوندِ ستمگرت مهربانی و نیکی کن، اگر این نشد، پس گرسنه ای را سیر کن و تشنه ای را آب ده، و امر به معروف و نهی از منکر کن، اگر این را هم نتوانستی، زبانت را جز از خیر و خوبی فرو بند.

ص :273


1- تنبیه الخواطر : 1/272.
2- الزهد للحسین بن سعید : 21/45.
3- مجمع البیان : 10/750.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دُخولُ الجَنّةِ رَخیصٌ ، و دُخولُ النّارِ غالٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ یُدخِلُ بصِدْقِ النِّیَّةِ و السَّریرَةِ الصّالِحَةِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ الجَنّةَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن جُمِعَ فیه سِتُّ خِصالٍ ما یَدَعُ للجَنّةِ مَطْلَبا و لا عنِ النّارِ مَهْرَبا : مَن عَرَفَ اللّهَ فأطاعَهُ ، و عَرفَ الشَّیطانَ فعَصاهُ ، و عَرفَ الحقَّ فاتَّبعَهُ ، و عَرفَ الباطلَ فاتَّقاهُ ، و عَرفَ الدُّنیا فَرفَضَها ، و عَرفَ الآخِرَةَ فطَلَبها . (3)

عنه علیه السلام :لا یَفوزُ بالجَنّةِ إلاّ مَن حَسُنَتْ سَریرَتُهُ و خَلُصَتْ نِیَّتُهُ . (4)

امام علی علیه السلام :بهشت رفتن ارزان است و دوزخ رفتن گران.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان به سبب نیّت درست و نهادِ پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد، به بهشت می برد.

امام علی علیه السلام :هر کس شش خصلت در او جمع شود، هیچ مطلوبی از بهشت و هیچ گریزی از دوزخ را وا نگذاشته است : کسی که خدا را بشناسد و فرمانش بَرَد، و شیطان را بشناسد و نا فرمانی اش کند، و حق را بشناسد و پیروی اش نماید، و باطل را بشناسد و از آن بپرهیزد، و دنیا را بشناسد و دورش افکند، و آخرت را بشناسد و آن را بجوید.

امام علی علیه السلام :به بهشت دست نمی یابد، مگر کسی که باطنش نیکو و نیّتش خالص باشد.

ص :274


1- . بحار الأنوار: 78/90/95.
2- نهج البلاغة : الحکمة 42.
3- . تنبیه الخواطر : 1/135.
4- غرر الحکم : 10868.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :عَشْرٌ مَن لَقِیَ اللّهَ عزّ و جلّ بهِنَّ دَخلَ الجَنّةَ : شهادةُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و أنَّ محمّدا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و الإقْرارُ بِما جاءَ مِن عِندِ اللّهِ عزّ و جلّ ، و إقامُ الصَّلاةِ ، و إیتاءُ الزَّکاةِ ، و صَومُ شَهرِ رَمَضانَ، و حِجُّ البَیتِ ، و الوَلایَةُ لأوْلیاءِ اللّهِ ، و البَراءَةُ مِن أعْداءِ اللّهِ ، و اجْتِنابُ کُلِّ مُسْکِرٍ . (1)

عنه علیه السلام :أرْبَعٌ مَن کُنَّ فیهِ بَنی اللّهُ لَهُ بَیتا فی الجَنّةِ : مَن آوی الیتیمَ ، و رَحِمَ الضَّعیفَ ، و أشْفَقَ علی والِدَیْهِ ، و رَفَقَ بمَمْلوکِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أرْبَعٌ مَن أتی بواحِدَةٍ مِنهُنَّ دَخلَ الجَنّةَ: مَن سَقی هامَةً ظامِئةً ، أو أشْبَعَ کَبِدا جائِعةً ، أو کَسا جِلْدَةً عارِیَةً ، أو أعْتَقَ رَقَبةً عانِیَةً . (3)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ مَن أتی اللّهَ بواحِدَةٍ مِنْهنَّ أوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنّةَ: الإنْفاقُ مِن إقْتارٍ ، و البِشْرُ لِجَمیعِ العالَمِ ، و الإنْصافُ مِن نَفْسِهِ . (4)

امام باقر علیه السلام :ده چیز است که هر کس با آنها خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند به بهشت درمی آید: گواهی دادن به این که خدایی جز اللّه نیست، گواهی دادن به این که محمّد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست، اقرار به آنچه از طرف خداوند عزّ و جلّ آمده است، بر پا داشتن نماز، پرداختن زکات، روزه ماه رمضان، رفتن به حج، دوستی با دوستان خدا و بیزاری از دشمنان خدا و دوری کردن از هر چیز مستی آور.

امام باقر علیه السلام :چهار چیز است که هر کس داشته باشد، خداوند در بهشت برای او خانه ای می سازد: هر کس یتیم را پناه دهد، به ناتوان رحم کند، با پدر و مادرش مهربان باشد و با خدمتکارش نرمی کند.

امام صادق علیه السلام :چهار کار است که هر کس یکی از آنها را انجام دهد وارد بهشت می شود: هر کس حیوان تشنه ای را آب دهد، یا شکم گرسنه ای را سیر کند، یا بدن برهنه ای را بپوشاند، یا برده اسیری را آزاد کند.

امام صادق علیه السلام :سه کار است که هر کس یکی از آنها را انجام دهد خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند: انفاق کردن در تنگدستی، خوشرویی با همه عالَم، و انصاف داشتن.

ص :275


1- الخصال : 432 / 15 و ص 433 / 16.
2- ثواب الأعمال : 161/1.
3- بحار الأنوار : 74/360/1.
4- الکافی : 2/103/2.

المسیح علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ رجُلٌ: یا مُعلّمَ الخَیرِ! دُلَّنی علی عَملٍ أنالُ بهِ الجَنّةَ ؟ _: اتَّقِ اللّهَ فی سِرِّکَ و عَلانِیَتِکَ ، و بِرَّ والِدَیکَ . (1)

(2)

مسیح علیه السلام_ وقتی مردی از وی پرسید: ای آموزگار خوبی! مرا به عملی راهنمایی کن که به سبب آن به بهشت دست یابم _فرمود : در نهان و آشکارت از خدا بترس و به پدر و مادرت خوبی کن.

559 - الجَنَّةُ مَحفوفَةٌ بِالمَکارِهِ
559 - بهشت پیچیده در ناخوشایندهاست

الکتاب:

«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ» . (3)

«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصّابِرِینَ» . (4)

«وَ أَمّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی» . (5)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا و إنَّ عَملَ الجَنّةِ حَزْنٌ بِرَبْوَةٍ، ألا و إنّ عَملَ النّارِ سَهْلٌ بِشَهْوَةٍ . (6)

559

بهشت پیچیده در نا خوشایندهاست

قرآن :

«آیا می پندارید که به بهشت خواهید رفت، حال آن که هنوز آنچه بر پیشینیان شما گذشته بر شما نیامده است؟ به ایشان سختی و رنج رسید و به لرزه درآمدند تا آن جا که پیامبر و مؤمنانی که با او بودند گفتند: پس، یاری خدا کی خواهد بود؟ بدان که یاری خدا نزدیک است».

«آیا می پندارید که به بهشت خواهید رفت و حال آن که هنوز خدا معلوم نکرده که از میان شما چه کسانی جهاد می کنند و چه کسانی پایداری می ورزند؟».

«و اما هر کس که از مقام پروردگارش ترسیده و نفس را از هوی باز داشته، همانا بهشت جایگاه اوست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که کار بهشت، به سبب داشتن فراز و نشیب دشوار است و بدانید که کار دوزخ، به سبب خواهشهای نفسانی آسان و هموار است.

ص :276


1- تنبیه الخواطر : 2/248.
2- (انظر) الفضیلة : باب 3167 . الرحمة : باب 1455. السؤال (طلب الحاجة) : باب 1707. العلم : باب 2806.
3- البقرة : 214.
4- آل عمران : 142.
5- النازعات : 40 و 41.
6- کنز العمّال : 43605 ، 44159 و فیه « ......... سهل بسهوة».

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یقولُ : إنّ الجَنّةَ حُفَّتْ بالمَکارِهِ ، و إنَّ النّارَ حُفّتْ بالشَّهَواتِ . و اعْلَموا أنَّهُ ما مِن طاعةِ اللّهِ شیءٌ إلاّ یأتی فی کَرْهٍ ، و ما مِن مَعصیَةِ اللّهِ شیءٌ إلاّ یأتی فی شَهْوَةٍ ، فرَحِمَ اللّهُ امرأً نَزعَ عن شَهْوَتِه و قَمعَ هوی نَفْسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :لَن یَحوزَ الجَنّةَ إلاّ مَن جاهَدَ نَفْسَهُ . (2)

عنه علیه السلام :لَن یَفوزَ بالجَنّة إلاّ السّاعی لها . (3)

عنه علیه السلام :بالمَکارِهِ تُنالُ الجَنّةُ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَحْصُلُ الجَنّةُ بالتَّمَنّی . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الجَنّةُ مَحفوفةٌ بالمَکارِهِ و الصَّبرِ ، فمَن صَبرَ علی المَکارِهِ فی الدُّنیا دَخلَ الجَنّةَ . و جَهنّمُ مَحفوفةٌ باللَّذّاتِ و الشَّهَواتِ ، فمَن أعطی نَفْسَهُ لَذَّتَها و شَهْوَتَها دَخلَ النّارَ . (6)

قالَ المجلسیُّ رِضوانُ اللّهِ علَیهِ : مَضمونُ الخبرِ متَّفَقٌ علیهِ بین الخاصّةِ و العامّةِ . (7)

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: بهشت پیچیده در نا خوشایندهاست و دوزخ پیچیده در شهوتها. بدانید که چیزی از طاعت خدا نیست، مگر آن که با کراهت انجام می گیرد و چیزی از معصیت خدا نیست مگر آن که با میل صورت می پذیرد؛ پس، خدای بیامرزد آن کسی را که از شهوت خویش دل برکَنَد و هوای نفس خود را سرکوب کند.

امام علی علیه السلام :هرگز بهشت را به دست نمی آوَرَد مگر کسی که با نفس خود مبارزه کند.

امام علی علیه السلام :هرگز به بهشت نمی رسد مگر کسی که برای رسیدن به آن بکوشد.

امام علی علیه السلام :با ناملایمات است که بهشت به دست می آید.

امام علی علیه السلام :بهشت، با تمنّا به دست نمی آید.

امام باقر علیه السلام :بهشت در احاطه ناملایمات و بردباری است؛ پس، هر که در دنیا بر ناملایمات صبر کند به بهشت می رود؛ و دوزخ در احاطه لذّتها و خواهشهای نفس است؛ پس هر که لذّت و خواهش نفس را برآورده کند به دوزخ می رود. (8)

ص :277


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- غرر الحکم : 7421.
3- غرر الحکم : 7403.
4- غرر الحکم : 4204.
5- غرر الحکم : 10566.
6- الکافی : 2/89/7.
7- مرآة العقول : 8/132 .
8- مجلسی _ رضوان اللّه علیه _ می گوید: مضمون این خبر ، مورد اتّفاق شیعه و سنّی است.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن سألَ اللّهَ الجَنّةَ و لَم یَصْبِرْ علی الشَّدائدِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ . (1)

المسیح علیه السلام :النَّومُ علی الحَصیرِ و أکْلُ خُبْزِ الشَّعیرِ فی طَلَبِ الفِرْدَوسِ یَسیرٌ . (2)

(3)

امام رضا علیه السلام :هر کس [از خدا] بهشت بخواهد و در برابر سختیها شکیبایی نورزد، بی گمان خود را ریشخند کرده است.

مسیح علیه السلام :در طلب بهشت، بر بوریا خفتن و نانِ جوین خوردن، آسان است.

560 - مَن تَجِبُ لَهُ الجَنَّةُ
560 - کسانی که بهشت برایشان واجب است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ضَمِنَ لی ما بینَ لِحْیَیْهِ و ما بینَ رِجْلَیْهِ ضَمِنتُ له الجَنّةَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا زَعیمٌ ببَیْتٍ فی رَبَضِ الجَنّةِ ، و بَیتٍ فی وَسَطِ الجَنّةِ ، و بَیتٍ فی أعلی الجَنّةِ ، لِمَن تَرکَ المِراءَ و إنْ کانَ مُحِقّا ، و لمَن تَرکَ الکَذِبَ و إنْ کانَ هازِلاً ، و لمَن حَسّنَ خُلقَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :تَقَبّلوا لی بسِتٍّ أتَقَبّلْ لَکُم بالجَنّةِ : إذا حَدَّثْتُم فلا تَکْذِبوا ، و إذا وَعدْتُم فلا تُخْلِفوا ، و إذا ائتُمِنْتُم فلا تَخونوا ، و غُضّوا أبْصارَکُم ، و احْفَظوا فُروجَکُم ، و کُفُّوا أیدیَکُم و ألسِنَتَکُم . (6)

560

کسانی که بهشت برایشان واجب است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به من تضمین دهد که زبان و شهوت خویش را حفظ کند، من بهشت را برای او ضمانت می کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من خانه ای را در حومه بهشت و خانه ای را در مرکز بهشت و خانه ای را در بالای بهشت ضمانت می کنم، برای کسی که بحث و مجادله را رها کند، هر چند حق با او باشد و برای کسی که دروغ را، هر چند به شوخی ترک گوید و برای کسی که خوش خو باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شش چیز را برای من به عهده گیرید، من برای شما بهشت را به عهده می گیرم: هرگاه سخن گفتید دروغ مگویید، هر گاه وعده دادید خلف وعده نکنید، هرگاه امین تان دانستند خیانت نورزید، چشمانتان را [از حرام ]فرو بندید، شهوت خویش را حفظ کنید، و دست و زبان خود را نگه دارید.

ص :278


1- بحار الأنوار : 78/356/11.
2- تنبیه الخواطر : 2/230.
3- (انظر) الخُلق : باب 1121.
4- معانی الأخبار : 411/99.
5- الخصال : 144/170.
6- الأمالی للصدوق : 150/147.

عنه صلی الله علیه و آله :اکْفَلوا لی بسِتِّ خِصالٍ أکفلْ لَکُم بالجنّةِ : الصّلاةُ، و الزّکاةُ ، و الأمانةُ ، و الفَرْجُ، و البَطْنُ ، و اللِّسانُ . (1)

الخصال عن تمیم الدّاری :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن یَضمَنْ لی خَمْسا أضمَنْ لَهُ الجنّةَ . قیلَ: و ما هی یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : النَّصیحةُ للّهِ عزّ و جلّ، و النَّصیحةُ لرسولِهِ ، و النَّصیحةُ لکِتابِ اللّهِ ، و النَّصیحةُ لدِینِ اللّهِ ، و النَّصیحةُ لجَماعةِ المُسلمینَ . (2)

بحار الأنوار_ فی حدیثِ المِعراج _: یا أحمدُ ، و عِزَّتی و جَلالی ما مِن عَبدٍ مؤمنٍ ضَمِنَ لی بأربعِ خِصالٍ إلاّ أدخَلْتُهُ الجَنّةَ : یَطوی لسانَهُ فلا یَفْتَحُهُ إلاّ بما یَعْنِیهِ ، و یَحْفَظُ قلبَهُ مِن الوَسواسِ ، و یَحْفَظُ عِلْمی و نَظَری إلَیهِ ، و تَکونُ قُرّةُ عَینهِ الجُوعَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن یَضْمَنُ لی أربعةً بأربعةِ أبیاتٍ فی الجَنّةِ ؟ : أنْفِقْ و لا تَخَفْ فَقرا ، و أفْشِ السَّلامَ فی العالَمِ ، و اتْرُکِ المِراءَ و إنْ کنتَ مُحِقّا ، و أنْصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[حفظِ] شش امر را برای من عهده دار شوید من بهشت را برای شما عهده دار می شوم: نماز، زکات، امانتداری، شهوت، شکم و زبان را.

الخصال_ به نقل از تمیم الدّاری _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس پنج چیز را به من تضمین بدهد، من بهشت را برای او تضمین می کنم. عرض شد: ای رسول خدا! آن پنج چیز کدام است؟ فرمود: یکرنگی با خداوند عزّ و جلّ، یکرنگی با پیامبر او، یکرنگی با کتاب خدا، یکرنگی با دین خدا، یکرنگی با جامعه مسلمانان.

بحار الأنوار:در حدیث معراج آمده است : ای احمد! به عزّت و جلالم سوگند، هیچ بنده مؤمنی نیست که انجام چهار کار را به من تعهّد سپرد، مگر آن که او را وارد بهشت می کنم: زبان در کام گیرد و آن را جز به سخنان سودمند نگشاید، دلش را از وسوسه نگه دارد، مراقب علم و نگاه من به خود باشد، و نور چشمش گرسنگی کشیدن باشد.

امام صادق علیه السلام :چه کسی چهار چیز را به من تضمین می دهد، تا من چهار خانه در بهشت برای او تضمین کنم؟ انفاق کن و از تنگدستی مترس، سلام گفتن را در جهان رواج ده، بحث و جدل را وا گذار هر چند حق با تو باشد، و با مردم به انصاف رفتار کن.

ص :279


1- کنز العمّال : 43530.
2- الخصال : 294/60.
3- بحار الأنوار : 77/22/6.
4- الکافی : 2/144/2.

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی ضَمِنَ للمؤمنِ ضَمانا ......... إنْ هُو أقَرَّ لَهُ بالرُّبوبِیَّةِ و لمحمّدٍ صلی الله علیه و آله بالنُّبُوّةِ و لعَلیٍّ علیه السلام بالإمامَةِ ، و أدّی ما افتَرَضَ علَیهِ ، أنْ یُسْکِنَهُ فی جِوارِهِ . (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی به مؤمن تضمین داده است که ......... اگر به ربوبیّت او و پیامبری محمّد صلی الله علیه و آله و امامت علی علیه السلام اعتراف کند و آنچه را که او برایش واجب ساخته، به جای آورد، وی را در جوار خود جای می دهد.

561 - مَن تُحَرَّمُ عَلَیهِ الجَنَّةُ
561 - کسانی که بهشت برایشان حرام است

الکتاب:

«إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ النَّارُ» . (2)

«إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَ کذلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَحْرُمُ الجنّةُ علی ثلاثةٍ : علی المَنّانِ ، و علی المُغْتابِ ، و علی مُدمِنِ الخَمرِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عزّ و جلّ: حُرِّمَتِ الجنّةُ علی المَنّانِ ، و البَخیلِ ، و القَتّاتِ . (5)

561

کسانی که بهشت برایشان حرام است

قرآن :

«هر کس به خدا شرک ورزد خداوند بهشت را بر او حرام گردانیده و جایگاهش آتش باشد».

«درهای آسمان به روی کسانی که آیات ما را تکذیب کرده اند و از آنها سر برتافته اند، گشوده نخواهد شد و وارد بهشت نشوند تا آن گاه که شتر از سوراخ سوزن بگذرد. (6) و مجرمان را این چنین کیفر می دهیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت بر سه کس حرام است: منّت گذارنده [بر خدا]، غیبت کننده و میگسار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: بهشت بر منّت گذار و بخیل و سخن چین حرام است.

ص :280


1- التوحید : 19/4.
2- المائدة : 72.
3- الأعراف : 40.
4- الزهد للحسین بن سعید : 9/17.
5- الأمالی للصدوق : 517/707.
6- «جَمَل» در لغت هم به معنای شتر است و هم به معنای طناب کشتی. از این رو برخی گفته اند: « ......... تا طناب کشتی از سوراخ سوزن بگذرد» که این نیز محال بودن امری را می رساند _ م.

عنه صلی الله علیه و آله :لمّا اُسْرِیَ بِی إلی السَّماءِ أوحی إلَیَّ ربّی جلَّ جلالُهُ فقالَ : ......... یا محمّدُ ، لو أنَّ عَبدا عَبَدنی حتّی یَنْقَطِعَ و یَصیرَ کالشِّنِّ البالی ، ثُمَّ أتانی جاحِدا لِوَلایَتِهِم (1) ما أسْکَنْتُهُ جَنَّتی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَدخُلُ الجَنّةَ خِبٌّ و لا خائِنٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَدخُلُ الجَنّةَ عاقٌّ و لا مُدْمِنُ خَمرٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یَدخُلونَ الجَنّةَ أبَدا : الدَّیُّوثُ ، و الرّجلَةُ مِن النِّساءِ ، و مُدْمِنُ الخَمرِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَدخُلُ الجَنّةَ شَیخٌ زانٍ ، و لا مِسکینٌ مُسْتَکْبِرٌ، و لا مَنّانٌ بعَملِهِ علی اللّهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَدخُلُ الجَنّةَ جَبّارٌ و لا بَخیلٌ و لا سَیّءُ المَلَکَةِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اسْتَرْعی رَعِیَّةً فغَشَّها حَرّمَ اللّهُ علَیهِ الجَنّةَ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن شب که به آسمان برده شدم، پروردگارم جلّ جلاله، به من وحی فرمود: ......... ای محمّد! اگر بنده ام مرا چنان عبادت کند که همچون مشکِ پوسیده گردد و سپس نزد من آید، در حالی که ولایت ایشان ( محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام ) را نپذیرفته باشد او را به بهشت خود درنمی آورم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ حیله گر و خیانت کاری به بهشت نمی رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزند نا خلف و میگسار به بهشت نمی روند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس اند که هرگز بهشت نمی روند: مرد بی غیرت، زن مرد نما (9) و دائم الخمر .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیر مرد زناکار، تهیدست گردن فراز و کسی که با عمل [به واجباتِ ]خود بر خدا منّت نهد، به بهشت نمی روند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :متکبّر، بخیل و بد نهاد به بهشت نمی روند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس سرپرست ملّتی شود و به آنها خیانت ورزد خداوند بهشت را بر او حرام می گرداند.

ص :281


1- أی لولایة محمّد و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین علیهم السلام.
2- عیون أخبار الرِّضا : 1/ 58/ 27 ، انظر الاُمّة: باب 135.
3- کنز العمّال : 43777.
4- کنز العمّال : 43776.
5- کنز العمّال : 43808.
6- کنز العمّال : 43906.
7- تنبیه الخواطر : 1/198 .
8- تنبیه الخواطر : 2/227.
9- الرجلة من النساء: زنی که خود را در هیئت مردان درآورد.

معانی الأخبار عن جابرَ عن أبی جعفرٍ علیه السلام :قال رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : أخبَرَنی جَبرئیلُ علیه السلام أنّ رِیحَ الجَنّةِ یُوجَدُ مِن مَسیرَةِ ألفِ عامٍ ، ما یَجِدُها عاقٌّ ، و لا قاطِعُ رَحِمٍ ، و لا شَیخٌ زانٍ ، و لا جارُّ إزارِهِ خُیَلاءَ ، و لا فَتّانٌ ، و لا مَنّانٌ ، و لا جَعْظَرِیٌّ . قالَ : قُلتُ: فما الجَعْظَرِیُّ ؟ قالَ : الّذی لا یَشْبَعُ مِن الدُّنیا . (1)

مجمع البیان عن شدّادَ بنِ أوسٍ عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ:لا یَدخُلُ الجَنّةَ جَوّاظٌ ، و لا جَعْظَریٌّ، و لا عُتُلٌّ زَنیمٌ . قُلتُ : فما الجَوّاظُ ؟ قالَ : کُلُّ جَمّاعٍ مَنّاعٍ. قُلتُ : فما الجَعْظَریُّ ؟ قالَ: الفَظُّ الغَلیظُ . قُلتُ : فما العُتُلُ الزَّنیمُ ؟ قالَ: کُلُّ رَحیبِ الجَوفِ ، سَیِّءُ الخُلقِ ، أکُولٌ ، شَروبٌ، غَشومٌ ، ظَلومٌ . (2) و فی خبرٍ عن الإمام الصّادق علیه السلام : العُتُلُّ: العظیمُ الکُفرِ ، و الزَّنیمُ : المُسْتَهتَرُ بکُفْرِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی آلی علی نَفْسِهِ أنْ لا یُسکِنَ جَنَّتَهُ أصْنافا ثلاثةً : رادٌّ علی اللّهِ عزّ و جلّ، أو رادٌّ علی إمامِ هُدیً ، أو مَن حَبسَ حَقَّ امْرئٍ مؤمنٍ . (4)

معانی الأخبار_ به نقل از جابر _: از امام باقر علیه السلام فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : جبرئیل به من خبر داد که بوی بهشت از فاصله هزار سال به مشام می رسد؛ ولی فرزند نا خلف و کسی که از خویشاوندان بِبُرد و پیر مرد زناکار و کسی که از روی تکبّر دامن کشان راه رود و فتنه انگیز و منّت گذار و جَعْظَری بوی بهشت را استشمام نمی کنند. پرسیدم: جعظری کیست؟ گفت: آن که از دنیا سیر نمی شود.

مجمع البیان_ به نقل از شدّاد بن اوس _: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جَوّاظ» و «جَعظَری» و «عُتُلِّ زَنِیم» به بهشت نمی روند. پرسیدم: جوّاظ کیست؟ فرمود: هر مال جمع کن ناخن خشک؛ پرسیدم: جعظری چه کسی است؟ فرمود: آدم درشت خوی خشن. پرسیدم: عُتُلِّ زَنیم کیست؟ فرمود: آدم شکم فراخِ بد خویِ پُرخورِ بی رحمِ ستمگر.

در خبر دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «عتلّ»، آدم بد کفر است و «زنیم»، کسی است که با کفر خود [خدا پرستان را ]ریشخند کند.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی با خود عهد کرده است که سه گروه را در بهشتش جای ندهد: کسی که فرمان خداوند عزّ و جلّ را رد کند، یا کسی که از فرمان امام هدایتگر سر برتابد و یا کسی که حقّ مؤمنی را نپردازد.

ص :282


1- معانی الأخبار : 330/1.
2- مجمع البیان : 10/502.
3- معانی الأخبار : 149/1.
4- الخصال : 151/185.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :حُرِّمتِ الجنّةُ علی ثلاثةٍ : النَّمّامُ ، و مُدمِنُ الخَمرِ ، و الدَّیّوثُ و هُو الفاجِرُ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :بهشت بر سه کس حرام شده است: سخن چین، میگسار و دیّوث، یعنی بی غیرت.

562 - أبوابُ الجَنَّةِ
562 - دروازه های بهشت

الکتاب:

«جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ لِلجَنّةِ بابا یُدعی «الرَّیّانَ»، لا یَدخُلُ مِنهُ إلاّ الصّائمونَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِلجَنّةِ بابا یُقالُ لَهُ : بابُ المَعْروفِ ، لا یَدخُلُهُ إلاّ أهْلُ المَعروفِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَنّةُ لَها ثَمانِیَةُ أبوابٍ ......... فَمَن أرادَ الدُّخولَ فی هذِهِ الأبوابِ الثَّمانِیَةِ فَلْیَتَمسَّکْ بأرْبَعِ خِصالٍ و هِیَ: الصَّدَقةُ ، و السَّخاءُ ، و حُسنُ الخُلقِ ، و کَفُّ الأذی عن عِبادِ اللّهِ . (6)

562

دروازه های بهشت

قرآن :

«بهشتهای جاویدان که دروازه های آنها به رویشان گشوده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت را دروازه ای است به نام «ریّان (سیراب)» که جز روزه داران از آن وارد نمی شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت را دروازه ای است به نام «باب المعروف (دروازه خوبی)» که جز اهل احسان و نیکی از آن وارد نمی شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت را این هشت دروازه است ......... هر که خواهد از این هشت دروازه وارد شود باید به چهار خصلت چنگ زند: صدقه دادن، بخشندگی، خوش خویی و نیازردن بندگان خدا.

ص :283


1- ثواب الأعمال : 262/3.
2- (انظر) الحرام : باب 811. الکبر : باب 3378.
3- ص : 50.
4- معانی الأخبار : 409/90.
5- قرب الإسناد : 120/420.
6- الفضائل : 129.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أبْوابَ الجَنّةِ تَحتَ ظِلالِ السُّیوفِ . (1)

بحار الأنوار عن بِلال:سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقول : ......... أمّا بابُ الصَّبرِ فبابٌ صغیرٌ لَهُ مِصْراعٌ واحِدٌ مِن یاقُوتَةٍ حَمْراءَ لا حَلَقَ لَهُ . و أمّا بابُ الشُّکرِ فإنَّهُ مِن یاقُوتةٍ بَیْضاءَ لَها مِصْراعان ، مَسِیرَةُ ما بَیْنَهُما خَمْسُمِائةِ عامٍ لَهُ ضَجیجٌ و حَنینٌ ......... و أمّا بابُ البَلاءِ ، قُلتُ : أ لَیسَ بابُ البَلاءِ هُوَ بابُ الصَّبرِ ؟ قالَ : لا . قُلتُ : فما البَلاءُ؟ قالَ: المَصائبُ و الأسْقامُ و الأمْراضُ و الجُذامُ، و هُو بابٌ مِن یاقُوتةٍ صَفْراءَ لَهُ مِصْراعٌ واحِدٌ ما أقَلَّ مَن یَدخُلُ مِنْهُ ! ......... و أمّا البابُ الأعْظَمُ فیَدخُلُ مِنهُ العِبادُ الصّالِحونَ ، و هُم أهْلُ الزُّهدِ و الوَرَعِ و الرّاغِبونَ إلی اللّهِ عزّ و جلّ المُسْتَأنِسونَ بهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ لِلجَنّةِ ثَمانِیَةَ أبوابٍ: بابٌ یَدخُلُ مِنهُ النَّبِیّونَ و الصِّدِّیقونَ ، و بابٌ یَدخُلُ مِنهُ الشُّهَداءُ و الصّالِحونَ ، و خَمسَةُ أبْوابٍ یَدخُلُ مِنها شِیعَتُنا و مُحِبّونا ......... ، و بابٌ یَدخُلُ مِنهُ سائ_رُ المُسلِمینَ مِمَّنْ شَهِدَ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و لَم یَکُنْ فی قَلبِهِ مِقْدارُ ذَرَّةٍ مِن بُغْضِنا أهلَ البَیتِ . (3) (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا دروازه های بهشت زیر سایه شمشیرهاست.

بحار الأنوار_ به نقل از بلال _: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : ......... دروازه صبر، درِ یک لنگه کوچکی است از یاقوت سرخ و آن را حلقه ای نباشد. دروازه شُکر از یاقوت سفید است و دو لنگه دارد، که فاصله میان آن دو لنگه، پانصد سال است و این در برای خود آه و ناله ای دارد ......... و اما دروازه بلا. عرض کردم: مگر دروازه بلا همان دروازه صبر نیست؟ فرمود: نه. عرض کردم: پس بلا چیست؟ فرمود: مصیبتها، دردها، بیماریها و خوره؛ این دروازه از یاقوت زرد است و یک لنگه دارد و چه کم اند کسانی که از این در وارد می شوند ......... و اما دروازه اعظم؛ از این دروازه، بندگان صالح وارد بهشت می شوند. اینان افرادی پارسا و پاکدامن و خدا خواهند و با او انس و الفت دارند.

امام علی علیه السلام :بهشت هشت دروازه دارد: دروازه ای که پیامبران و صدّیقان از آن وارد می شوند، دروازه ای که شهیدان و صالحان از آن داخل می شوند و پنج دروازه دیگر که شیعیان و دوستداران ما از آنها وارد می شوند ......... و یک دروازه دیگر که دیگر مسلمانانی که به یگانگی خدا گواهی می دهند و در دلشان ذرّه ای دشمنی نسبت به ما خاندان نیست، از آن به بهشت در می آیند.

ص :284


1- الدرّ المنثور : 1/597.
2- بحار الأنوار : 8/116/1.
3- الخصال : 408 / 6.
4- (انظر) البِرّ : باب 346 . الجهاد الأصغر: باب 579 ، 580.

563 - دَرَجاتُ الجَنَّةِ
563 - درجات بهشت

الکتاب:

«وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلی» . (1)

«انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلاْخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدَّرَجَةُ فی الجَنّةِ فَوقَ الدَّرَجةِ کما بینَ السَّماءِ و الأرضِ و إنَّ العَبدَ لَیَرفَعُ بَصرَهُ فیَلْمَعُ لَهُ نورٌ یَکادُ یَخطَفُ بَصرَهُ فیَفرَحُ ، فیقولُ: ما هذا؟ فیُقالُ: هذا نورُ أخیکَ المؤمنِ ، فیقولُ: هذا أخی فُلانٌ کُنّا نَعمَلُ جَمیعا فی الدُّنیا و قد فُضِّلَ علَیَّ هکَ_ذا ؟! فیُق_الُ : إنَّ_هُ کانَ أفْضَلَ مِنکَ عَمَلاً. ثُمَّ یُجعَلُ فی قَلْبِهِ الرِّضا حتّی یَرْضی . (3)

563

درجات بهشت

قرآن :

«و آنان که با ایمان نزد او آیند و کارهای شایسته کرده باشند، درجاتی بلند دارند».

«بنگر که چگونه بعضیشان را بر بعضی دیگر برتری داده ایم و در آخرت درجات و برتریها، برتر و بالاتر است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بهشت درجات است و فاصله میان آن ها به اندازه میان آسمان و زمین است . بنده نگاهش را به بالا می دوزد و نوری خیره کننده بر او می درخشد، چندان که نزدیک است دیدگانش را کور کند، او شادمان می شود و می پرسد: این چیست؟ گفته می شود: این نورِ برادر مؤمن توست. می گوید: این همان برادر من فلانی است که در دنیا پا به پای هم کار می کردیم و اینک اینچنین بر من برتری داده شده است؟! گفته می شود: او از تو در عمل برتر بود. سپس، در دلش، احساس رضایت قرار داده می شود تا خشنود گردد.

ص :285


1- طه : 75.
2- الإسراء : 21.
3- الأمالی للطوسی : 529/1162.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤهُ لَیُدخِلُ قَوما الجَنّةَ فیُعْطیهِم حتّی تَنْتَهی أمانِیُّهُم ، و فَوقَهُم قَومٌ فی الدَّرَجاتِ العُلی ، فإذا نَظَروا إلَیهِم عَرَفوهُم فیَقولُونَ : رَبَّنا ، إخوانُنا کُنّا مَعَهُم فی الدُّنیا فبِمَ فَضّلْتَهُم علَینا ؟ فیقالُ : هَیْهاتَ ! إنَّهُم کانوا یَجوعونَ حینَ تَشْبَعونَ ، و یَظْمَؤونَ حینَ تَروَونَ ، و یَقومونَ حینَ تَنامونَ ، و یَشْخَصونَ حینَ تَخْفَضونَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ الجنّةِ _: دَرَجاتٌ مُتَفاضِلاتٌ ، و مَنازِلُ مُتَفاوِتاتٌ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أهْلَ الجَنّةِ لَیَتَراؤونَ مَنازِلَ شِیعَتِنا کما یَتَراءی الرّجُلُ مِنکُمُ الکَواکِبَ فی اُفُقِ السَّماءِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند جلّ ثناؤه گروهی را وارد بهشت می کند و به آنها چندان عطا می فرماید که آرزوهایشان تمام می شود. بالاتر از آنها گروهی دیگر، در درجاتی عالی به سر می برند. چون اینان را بینند، بشناسند و بگویند: پروردگارا! اینان همان برادران ما هستند که در دنیا با هم بودیم؛ پس، به چه سبب آنها را بر ما برتری دادی؟ جواب می آید که: هیهات! زمانی که شما سیر بودید، آنان گرسنه بودند، زمانی که شما سیراب بودید، آنان تشنه بودند، زمانی که شما می خوابیدید، آنها به عبادت ایستاده بودند و آن گاه که شما آرام و آسوده بودید، آنان در سختی و ناراحتی بودند.

امام علی علیه السلام_ در وصف بهشت _فرمود : بهشت دارای درجاتی است که یکی بر دیگری برتری دارد و دارای منازلی است که با هم تفاوت دارند.

امام علی علیه السلام :منازل شیعه ما به دیده بهشتیان چنان به نظر می رسد که هر یک از شما ستارگان را در کرانه آسمان به زحمت می بیند.

ص :286


1- الأمالی للطوسی : 528/1162.
2- نهج البلاغة : الخطبة 85.
3- . غرر الحکم : 3514.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :علَیکَ بالقُرآنِ ، فإنَّ اللّهَ خَل_قَ الجَنّ_ةَ ......... و جَعلَ دَرَجاتِها علی قَدْرِ آیاتِ القُرآنِ ، فمَن قَرأَ القُرآنَ قالَ لَهُ : إقْرَأْ و ارْقَ ، و مَن دَخ_لَ مِنهُمُ الجَنّةَ لَم یَکُنْ فی الجَنّةِ أعلی دَرَج_ةً مِنهُ ما خ_لا النَّبِیّونَ و الصِّدِّیق_ونَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَقولوا جَنّةٌ واحِدَةٌ ، إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ : «دَرَجاتٌ» بَعضُها فَوقَ بَعضٍ (2) . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام :بر تو باد قرآن؛ زیرا خداوند بهشت را آفرید ......... و درجات آن را به اندازه آیات قرآن قرار داد. پس هر که قرآن بخواند، قرآن به او می گوید: بخوان و بالا رو. و هر کس از این افراد وارد بهشت شود در آن جا کسی بلند مرتبه تر از او نخواهد بود مگر پیامبران و صدّیقان.

امام صادق علیه السلام :نگویید بهشت یکی است. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «درجاتی است»، یکی بالای دیگری. (5)

564 - الدَّرجاتُ الخاصَّةُ فِی الجَنَّةِ
564 - درجات ویژه در بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی خَلقَ فی الجَنّةِ عَمودا مِن یاقُوتةٍ حَمْراءَ ، علَیهِ سَبْعونَ ألفَ قَصرٍ ، فی کُلِّ قَصرٍ سَبعونَ ألفَ غُرفَةٍ ، خَلَقها اللّهُ عزّ و جلّ للمُتَحابِّینَ و المُتَزاوِرینَ فی اللّهِ . (6)

564

درجات ویژه در بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال در بهشت ستونی از یاقوت سرخ آفریده است که روی آن هفتاد هزار قصر است و هر قصری هفتاد هزار اتاق دارد. خداوند عزّ و جلّ این قصرها را برای کسانی آفریده است که به خاطر او یکدیگر را دوست می دارند و دید و بازدید می کنند.

ص :287


1- بحار الأنوار : 8/133/39.
2- هذه العبارة لیست بآیة قرآنیة، و الظاهر أنّ الراوی اشتبه فی نقلها أو أنّ الإمام علیه السلام اقتبس لفظ «درجات» من الآیة الکریمة، و لازم معناها هو الاختلاف الرتبی بین الناس فبعضهم أرفع من بعض .
3- الزهد للحسین بن سعید : 99/270.
4- (انظر) الجنة : باب 572.
5- همه این جمله از قرآن نیست و ظاهرا اشتباهی از راوی است و یا امام فقط واژه «درجات» را از قرآن برگرفته و لازم معنایی آن، یعنی یکی از دیگری بالاتر است را در توضیح آن فرموده است .
6- بحار الأنوار : 8/132/35.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی الجَنّةِ قَصْرا لا یَدخُلُهُ إلاّ صُوّامُ رَجَبٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی الجَنّةِ دَرَجةً لا یَنالُها إلاّ إمامٌ عادِلٌ ، أو ذو رَحِمٍ وَصُولٌ ، أو ذو عِیالٍ صَبورٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی الجَنّةِ غُرَفا یُری ظاهِرُها مِن باطِنِها و باطِنُها مِن ظاهِرِها ، یَسْکُنها مِن اُمّتی مَن أطابَ الکلامَ ، و أطْعَمَ الطَّعامَ، و أفْشی السَّلامَ، و أدامَ الصِّیامَ، و صَلّی باللَّیلِ و النّاسُ نِیامٌ . (3)

بحار الأنوار عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنّ فی الجَنّةِ مَنازِلَ لا یَنالُها العِبادُ بأعْمالِهِم ، لیسَ لَها علاقَةٌ مِن فَوقِها و لا عِمادٌ مِن تَحْتِها قیلَ : یا رسولَ اللّهِ، مَن أهلُها؟ فقالَ: أهلُ البَلایا و الهُمومِ. (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ للّهِ عزّ و جلّ جَنّةً لا یَدْخُلُها إلاّ ثلاثةٌ: رجُلٌ حَکَمَ علی نَفْسِهِ بالحقِّ ، و رَجُلٌ زارَ أخاهُ المؤمنَ فی اللّهِ ، و رَجُلٌ آثَرَ أخاهُ المؤمنَ فی اللّهِ . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بهشت قصری است که وارد آن نمی شود مگر آنان که ماه رجب را روزه می گیرند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بهشت درجه ای است که به آن دست نمی یابد مگر پیشوای دادگر یا خویشاوندی که زیاد صله رحم به جا آورد و یا عیالوار صبور.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بهشت اتاقهایی است که بیرون آن از داخل دیده می شود و درون آن از بیرون. در این اتاقها آن کس از امّت من سکنا خواهد گزید که سخن نیکو بگوید، اطعام کند، به همگان سلام دهد، بر روزه مداومت کند و شب هنگام که مردم در خوابند، نماز بگزارد.

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : در بهشت منزلهایی است که بندگان با اعمال خود بدانها نمی رسند. این منزلها نه از بالا آویخته اند و نه بر ستونی تکیه دارند [ در آسمان معلّقند ]. عرض شد: ای پیامبر خدا! اهل این منازل کیانند؟ فرمود: بلا کشیدگان و اندوه زدگان.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ بهشتی دارد که جز سه کس وارد آن نمی شود: فردی که درباره خود به حق داوری کند، فردی که به خاطر خدا، به دیدن برادر مؤمن خود رود و فردی که برای خدا، برادر مؤمن خود را بر خویشتن ترجیح دهد.

ص :288


1- بحار الأنوار: 97/47/32.
2- . الخصال : 93/39.
3- معانی الأخبار : 251/1.
4- . بحار الأنوار: 81/194/50.
5- الکافی : 2/178/11.
6- (انظر) البلاء : باب 417.

565 - أطیَبُ شَی ءٍ فِی الجَنَّةِ
565 - بهترین چیز در بهشت

الکتاب:

وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» . (1)

الحدیث:

إرشاد القلوب :فی حدیثِ المعراج : یا أحمدُ، إنَّ فی الجنّةِ قَصْرا ......... فیها الخَواصُّ، أنْظُرُ إلَیهِم کُلَّ یَومٍ سَبعینَ مَرّةً فاُکَلِّمُهُم ......... و إذا تَلَذّذَ أهْلُ الجَنّةِ بالطَّعامِ و الشَّرابِ تَلَذّذوا اُولئکَ بذِکْری و کَلامی و حَدیثی . قالَ : یا ربِّ ، ما عَلامةُ اُولئکَ ؟ قالَ : مَسْجونونَ ، قَد سَجَنوا ألسِنَتهُم مِن فُضولِ الکَلام ، و بُطونَهُم مِن فُضولِ الطَّعامِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أطْیَبَ شیءٍ فی الجَنّةِ و ألذَّهُ حُبُّ اللّهِ و الحُبُّ فی اللّهِ و الحَمدُ للّهِ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «و آخِرُ دَعْواهُم أنِ الحَمدُ للّهِ ربِّ العالَمِینَ» (3) ، و ذلکَ أنَّهُم إذا عایَنوا ما فی الجَنّةِ مِن النَّعیِم هاجَتِ المَحَبّةُ فی قُلوبِهِم ، فیُنادُونَ عندَ ذلکَ : أنِ الحَمدُ للّهِ رَبِّ العالَمینَ . (4)

565

بهترین چیز در بهشت

قرآن :

«خدا به مردان مؤمن و زنان مؤمن بهشتهایی را وعده داده است که جویها در آن جاری است و بهشتیان همواره در آنجایند و نیز خانه هایی نیکو در بهشت جاوید. و خشنودی خدا از همه چیز برتر است که رستگاری بزرگ، خشنودی خداوند است».

حدیث :

إرشاد القلوب:در حدیث معراج آمده است: [خداوند فرمود: ]ای احمد! همانا در بهشت کاخی است ......... ویژه خواص : روزی هفتاد بار آن ها را می نگرم و با ایشان سخن می گویم ......... آن گاه که بهشتیان از خوراک و شراب لذّت می برند، آنان از یاد و سخن و گفته من لذّت می برند. پیامبر پرسید: پروردگارا! نشانه آنها چیست؟ فرمود: آنان بازداشتی اند: زبانهای خود را از زیاده گویی و شکمهایشان را از زیاده خواری بازداشته اند.

امام علی علیه السلام :بهترین و لذّت بخش ترین چیز در بهشت، همانا دوست داشتن خدا و دوست داشتن به خاطر خدا و ستایش خداست. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «و آخرین سخن آنها این است که ستایش ، از آنِ خداست که پروردگار جهانیان است». این از آن روست که وقتی نعمتهای بهشت را می بینند، محبّت در دلهایشان شور می انگیزد و ندا در می دهند : ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است.

ص :289


1- التوبة : 72.
2- إرشاد القلوب : 200.
3- یونس : 10.
4- بحار الأنوار : 69 / 251 / 30 .

بحار الأنوار عن الإمامِ زینِ العابدینَ علیه السلام :إذا صارَ أهْلُ الجَنّةِ فی الجَنّةِ و دَخلَ وَلِیُّ اللّهِ إلی جِنانِهِ و مَساکِنِهِ ......... ثمّ إنّ الجَبّارَ یُشْرِفُ علَیهِم فیقولُ لَهُم : ......... هَلْ اُنبِّئکُم بِخَیرٍ مِمّا أنتُم فیهِ؟ فیقولونَ : ربَّنا ، و أیُّ شیءٍ خَیرٌ مِمّا نَحنُ فیهِ ؟ ......... فیقول لهم تبارک و تعالی: رِضایَ عَنکُم و مَحَبّتی لَکُم خَیرٌ و أعْظَمُ مِمّا أنتُم فیهِ ......... ثُمَّ قَرَأ علیّ بنُ الحُسین علیهما السلام: «و رِضوانٌ مِن اللّهِ أکبرُ ذلکَ هُو الفَوزُ العظیمُ» . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی وَصْفِ الْمؤْمِنینَ فِی الجنَّةِ _: إنَّ للّهِ کَرامةً فی عِبادِهِ المؤمنینَ فی کُلِّ یومِ جُمُعةٍ ......... فإذا اجْتَمَعوا تَجلّی لَهُمُ الرَّبُّ تبارکَ و تعالی ، فإذا نَظَروا إلَیهِ خَرُّوا سُجَّدا . (2)

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : یا عِبادیَ الصِّدِّیقینَ ، تَنَعّموا بعِبادَتی فی الدُّنیا ، فإنَّکُم تَتَنعَّمون بِها فی الآخِرَةِ . (3)

بحار الأنوار :امام زین العابدین علیه السلام فرمود : آن گاه که بهشتیان وارد بهشت می شوند و دوستِ خدا به باغها و خانه هایش درمی آید ......... خدای جبّار بر آنان مشرف می شود و می گوید: ......... آیا به شما بگویم بهتر از آنچه اینک دارید، چیست؟ عرض می کنند: پروردگارا! چه چیز بهتر از این وضعی است که ما داریم؟ ......... پس خداوند تبارک و تعالی به آنها می فرماید : خشنودی من از شما و محبّت من به شما، بهتر و بالاتر از این است که دارید ......... .

سپس امام علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: «و خشنودی خدا برتر است، این همان رستگاری بزرگ است».

امام صادق علیه السلام_ در توصیف مؤمنان در بهشت _فرمود : خداوند را در هر روز جمعه بر بندگان مؤمن خود کرامت و بخششی است ......... هرگاه گرد هم آیند، پروردگار تبارک و تعالی برایشان جلوه می کند و چون به [جلوه] او بنگرند، به سجده درمی افتند.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی می فرماید: ای بندگان راستین من! در دنیا از نعمت عبادت من برخوردار شوید؛ زیرا در آخرت، به وسیله آن از نعمت برخوردار می شوید.

ص :290


1- بحار الأنوار : 8 / 140 / 57 .
2- بحار الأنوار : 8 / 126 / 27 .
3- الکافی : 2/83/2.

عنه علیه السلام_ فی تفسیرِ قولِهِ عزّ و جلّ: «ربَّنا آتِنا فی الدُّنیا حَسَنةً و فی الآخِرَةِ حَسَنةً» (1) _: رِضْوانُ اللّهِ و الجَنّةُ فی الآخِرَةِ ، و السَّعَةُ فی الرِّزقِ و المَعاشِ و حُسنُ الخُلقِ فی الدُّنیا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر آیه «پروردگار ما! در دنیا و آخرت به ما نیکویی عطا فرما» _فرمود : نیکویی در آخرت، همان خشنودی خدا و بهشت است و نیکویی در دنیا، وسعت روزی و معاش و خوش خویی.

566 - أدنی مَنازلِ الجَنَّةِ
566 - کمترین درجات بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أدْنی أهْلِ الجَنّةِ مَنزِلَةً لَرجُلٌ یَنظُرُ فی مُلکِهِ ألفَ سَنةٍ ، یَری أقْصاهُ کما یَری أزواجَهُ و خَدَمَهُ و سُرُرَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :سألَ موسی ربَّهُ فقالَ : یا رَبِّ ، ما أدْنی أهْلِ الجَنّةِ مَنزِلَةً ؟ فقالَ : هُوَ رَجُلٌ یَجیءُ بعدَ ما یَدخُلُ أهْلُ الجَنّةِ الجَنّةَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أدنی أهْلِ الجَنّةِ مَنزِلاً لَو نَزلَ بهِ الثّقَلانِ _ الجِنُّ و الإنسُ _ لَوَسِعَهُم طَعاما و شَرابا ، و لا یَنْقُصُ مِمّا عِندَهُ شَیءٌ . (6)

(7)

566

کمترین درجات بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دون پایه ترین فردِ بهشت، فردی است که دیدن قلمرو پادشاهی اش هزار سال به درازا می کشد و دورترین نقطه آن را چنان می بیند که همسران و خدمتکاران و تخت های پادشاهی خود را مشاهده می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام از پروردگارش پرسید: پروردگارا! دون پایه ترین فرد بهشت کیست؟ فرمود: فردی که بعد از همه بهشتیان وارد بهشت شود.

امام صادق علیه السلام :دون پایه ترین فرد بهشت چنان است که اگر جنّ و انس میهمان او شوند همه را از خوراک و آشامیدنی پذیرایی می کند و از آنچه دارد چیزی کم نمی شود!

ص :291


1- البقرة : 201.
2- بحار الأنوار : 71/383/18.
3- (انظر) عنوان 92 «المحبّة (حبّ اللّه )». الثواب : باب 480.
4- کنز العمّال : 39281 ، 39292 مع تفاوت یسیر فی اللفظ.
5- کنز العمّال : 39423.
6- بحار الأنوار : 8/120/11.
7- (انظر) جهنّم : باب 634 . صحیح مسلم : 1 / 175 باب 84.

567 - نَفَقَةُ بِناءِ الجَنَّةِ
567 - هزینه ساخت بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لمّا اُسْرِیَ بِی إلی السَّماءِ دَخَلتُ الجَنّةَ ، فرَأیْتُ فیها مَلائکةً یَبْنُونَ لَبِنَةً مِن ذَهَبٍ و لَبِنَةً مِن فِضَّةٍ، و رُبَّما أمْسَکوا، فقلتُ لَهُم : مالَکُم رُبَّما بَنَیْتُم و رُبَّما أمْسَکْتُم ؟ فقالوا : حتّی تَجیئَنا النَّفَقةُ ، فقلتُ لَهُم : و ما نَفَقتُکُم؟ فقالوا : قَولُ المؤمنِ فی الدُّنیا : «سُبحانَ اللّهِ و الحَمدُ للّهِ و لا إلهَ إلاّ اللّهُ و اللّهُ أکبرُ» . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن قالَ : «سُبحانَ اللّهِ» غَرَسَ اللّهُ لَه بها شَجَرةً فی الجَنّةِ ، و مَن قالَ : «الحمدُ للّهِ» غَرَسَ اللّهُ لَهُ بها شَجَرةً فی الجَنّةِ ، و مَن قالَ : «لا إله إلاّ اللّهُ» غَرَسَ اللّهُ لَه بها شَجَرةً فی الجَنّةِ ، و مَن قالَ : «اللّهُ أکبرُ» غَرَسَ اللّهُ لَه بها شَجَرةً فی الجَنّةِ . فقالَ رجُلٌ مِن قُریشٍ: یا رسولَ اللّهِ ، إنَّ شَجَرنا فی الجَنّةِ لَکَثیرٌ! قالَ : نَعَم ، و لکنْ إیّاکُم أنْ تُرسِلوا علَیها نِیرانا فتُحْرِقوها ، و ذلکَ أنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ : «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لاَ تُبْطِ_لُوا أَعْمَالَکُمْ» (2) . (3)

567

هزینه ساخت بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن شب که به آسمان برده شدم، به بهشت درآمدم. در آن جا فرشتگانی را دیدم که خشتی از طلا و خشتی از نقره بر هم می گذارند و گاه از کار دست می کشند. از آنان پرسیدم: چرا گاه می سازید و گاه از کار باز می ایستید؟ گفتند: [منتظریم] تا هزینه (مصالح) به ما برسد. پرسیدم: هزینه شما چیست؟ گفتند: این سخن مؤمن در دنیا : سُبحانَ اللّهِ و الحمدُ للّهِ و لا إلهَ إلاّ اللّهُ و اللّهُ أکبر.

امام زین العابدین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس بگوید «سبحان اللّه » خداوند به سبب آن یک درخت در بهشت برایش می نشاند، و هر کس بگوید «الحمد للّه » خداوند به سبب آن یک درخت در بهشت برایش می نشاند، و هر کس بگوید «لا إله إلاّ اللّه » خداوند به سبب آن یک درخت در بهشت برایش می نشاند، و هر کس بگوید «اللّه أکبر» خداوند به سبب آن یک درخت در بهشت برایش می نشاند. مردی از قریش گفت: ای پیامبر خدا! [پس ]درختهای زیادی در بهشت داریم! فرمود: درست است، اما مبادا آتشی بفرستید و همه آنها را بسوزانید؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و کارهای خود را از بین نبرید».

ص :292


1- بحار الأنوار : 93/169/7.
2- محمّد : 33.
3- الأمالی للصدوق : 705/968.

568 - مَثَلُ الجَنَّةِ
568 - توصیف بهشت

الکتاب:

«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ اُکُلُهَا دَائِمٌ وَ ظِلُّهَا تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوا و عُقْبَی الْکافِرِینَ النّارُ» . (1)

«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِینَ وَ أَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّیً وَ لَهُمْ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَمَوضِعُ سَوْطٍ فی الجَنّةِ خَیرٌ مِن الدُّنیا و ما فیها . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَنّةُ الّتی أعَدَّها اللّهُ تعالی للمؤمنینَ خَطّافةٌ لأبْصارِ النّاظِرینَ ، فیها دَرَجاتٌ مُتَفاضِلاتٌ و مَنازِلُ مُتَعالِیاتٌ ، لا یَبیدُ نَعیمُها ، و لا یَضْمَحِلُّ حُبورُها ، و لا یَنْقَطِعُ سُرورُها ، و لا یَظعَنُ مُقیمُها ، و لا یَهْرَمُ خالِدُها ، و لا یَبْأسُ ساکِنُها ، آمِنٌ سُکّانُها من المَوتِ فلا یَخافونَ ، صَفا لهُمُ العَیشُ ، و دامَتْ لهُمُ النِّعمَةُ فی أنْهارٍ مِن ماءٍ غَیرِ آسِنٍ و أنْه_ارٍ مِن لَبَنٍ لَم یَتغَیّرْ طَعْمُهُ و أنهارٍ مِن خَمرٍ لَذّةٍ للشَّارِبینَ . (4)

568

توصیف بهشت

قرآن :

«بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده، آب از زیر درختانش روان است و میوه ها و سایه هایش همیشگی است. این سرانجام کسانی است که پرهیزگارند و سرانجام کافران آتش است».

«وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده این است که در آن نهرهایی است از آبهایی تغییر ناپذیر و نهرهایی از شیری که طعمش دگرگون نمی شود و نهرهایی از شراب که آشامندگان از آن لذّت می برند و نهرهایی از عسل مصفّا . و در آن جا هر گونه میوه که بخواهند هست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جایگاهی به اندازه یک تازیانه در بهشت، بهتر است از دنیا و هر آنچه در دنیاست.

امام علی علیه السلام :بهشتی که خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است، چشم بینندگان را خیره می کند. در آن درجاتی است، یکی برتر از دیگری و منازلی است، یکی بالاتر از دیگری. نعمتش از بین نمی رود و شادمانی اش نیستی ندارد و شادی اش به پایان نمی رسد، اقامت کننده در آن، کوچ نمی کند و ماندگار در آن، پیر نمی شود و ساکن آن آسیبی نمی بیند، اهل آن، از مرگ در امانند و هراسی به دل راه نمی دهند، زندگی به کام آنهاست، نعمت برایشان پایدار است در جویهایی از آبهایی تغییر ناپذیر و نهرهایی از شیر، که طعمش دگرگون نمی شود و نهرهایی از شراب که نوشندگان از آن لذّت می برند.

ص :293


1- الرعد : 35.
2- محمّد : 15.
3- تنبیه الخواطر : 2/226.
4- مطالب السؤول : 55.

عنه علیه السلام :لَذّاتُها لا تُمَلُّ ، و مُجْتَمِعُها لا یَتَفَرَّقُ ، و سُکّانُها قد جاوَروا الرَّحمنَ ، و قامَ بینَ أیْدیهِمُ الغِلْمانُ ، بِصِحافٍ مِن الذَّهبِ ، فیها الفاکِهَةُ و الرَّیْحانُ . (1)

عنه علیه السلام_ للأحْنَفِ بنِ قَیسٍ _: فلَعلَّکَ یا أحْنَفُ شَغلَکَ نَظرُکَ إلی الدُّنیا عنِ الدّارِ الّتی خلَقَها اللّهُ سبحانَهُ مِن لُؤلُؤةٍ بَیْضاءَ ، فَشَقّقَ فیها أنْهارَها ، و کَبَسها بالعَواتِقِ مِن حُورها ، ثُمَّ سَکَنها أولیاؤهُ و أهْلُ طاعَتِهِ ، فلَو رأیْتَهُم یا أحْنَفُ و قد قَدِموا علی زِیاداتِ رَبِّهِم ......... . (2)

عنه علیه السلام :فلو رَمَیْتَ بِبَصَرِ قَلبِکَ نحوَ ما یُوصَفُ لَکَ مِنها لَعَزفَتْ نَفسُکَ عَن بَدائعِ ما اُخرِجَ إلی الدُّنیا مِن شَهَواتِها و لَذّاتِها و زَخارِفِ مَناظِرِها، و لَذَهِلَتْ بالفِکْرِ فی اصْطِفاقِ أشْجارٍ غُیِّبَتْ عُروقُها فی کُثْبانِ المِسْکِ علی سَواحِلِ أنْهارِها ......... فلَو شَغَلْتَ قلبَکَ أیُّها المُستَمِعُ بالوُصولِ إلی ما یَهْجُمُ علَیکَ مِن تلکَ المَناظِرِ المُونِقَةِ لَزَهِقَتْ نَفسُکَ شَوقا إلَیها، و لَتَحمّلْتَ مِن مَجلسی هذا إلی مُجاوَرَةِ أهْلِ القُبورِ ؛ اسْتِعْجالاً بِها . (3)

امام علی علیه السلام :خوشیهای بهشت دل را نمی زند، انجمن آن از هم نمی پاشد، ساکنانش در پناه خدای رحمانند و در برابر آنها غلامانی با طبقهای زرّین پر از میوه و سبزیهای معطّر ایستاده اند.

امام علی علیه السلام_ به احنف بن قیس _فرمود: ای احنف! نکند نگاه تو به دنیا، تو را از خانه ای غافل کرده که خداوند سبحان آن را از مروارید سپید آفرید و نهرها در آن جاری کرد و آن را از دخترکان نورسته سیه چشم آکنده ساخت و سپس، اولیا و فرمانبرداران خود را در آن جای داد. ای احنف! کاش آنها را می دیدی که بر فزونیهای [نعمت ]پروردگارشان وارد شده اند ......... .

امام علی علیه السلام :اگر دیده دلت را به سوی آنچه از بهشت برای تو وصف می شود بیفکنی، هر آینه جان تو از خواهشها و خوشیها و زیب و زیورهای مناظر دنیا دوری می کند و با اندیشیدن در جنبش شاخه های درختانی که بر کنار جویبارهای بهشت، ریشه های آنها در تپه های مشک پنهان است حیران و سرگشته می شود، ......... ای شنونده! اگر دل خود را برای رسیدن به این منظره های دل انگیز مشغول داری، جانت از شوق آن برمی آید و برای رسیدن هر چه زودتر به آنها، از همین مجلس من، به همسایگی خفتگان در گورها می روی.

ص :294


1- الأمالی للطوسی : 29/31.
2- بحار الأنوار : 7/220/132.
3- نهج البلاغة : الخطبة 165.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أرضُ الجَنّةِ رُخامُها فِضّةٌ ، و تُرابُها الوَرْسُ و الزَّعْفَرانُ ، و کَنسُها المِسْکُ، و رَضْراضُها الدُّرُّ و الیاقُوتُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ مِن أدنی نَعیمِ أهْلِ الجَنّةِ أنْ یُوجَدَ رِیحُها مِن مَسیرَةِ ألفِ عامٍ من مَسافةِ الدُّنیا . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ ف_ی الجنّةِ شَجَ_را یَ_أمُرُ اللّهُ رِیاحَها فتَهُبّ فتَضْرِبُ تلکَ الشَّجَرةَ بأصْواتٍ لَم یَسمَعِ الخَلائقُ بمِثْلِها حُسْنا . هذا عِ_وَضٌ لِمَن تَرَکَ السَّم_اعَ فی الدُّنیا مِن مَخافَ_ةِ اللّه . (3)

(4)

امام باقر علیه السلام :زمین بهشت، مرمرهایش نقره است و خاکش ورْس (گیاه سرخ فام) و زعفران و زباله اش مشک، و سنگ ریزه هایش مروارید و یاقوت.

امام صادق علیه السلام :کمترین نعمت بهشتیان چنان است که بویش از فاصله هزار سال _ به مسافت دنیا _ به مشام می رسد.

امام صادق علیه السلام :در بهشت ، درختی است که با وزش بادهای بهشت به فرمان خدا، آن درخت، آهنگهایی می زند که خلایق، به زیبایی آنها نشنیده اند. این پاداش کسانی است که در دنیا از ترس خدا، گوش سپردن به ساز و آواز را ترک کرده باشند.

ص :295


1- الاختصاص : 357.
2- تفسیر نور الثقلین : 5/484/57.
3- بحار الأنوار : 8/127/27.
4- (انظر) بحار الأنوار : 8 / 195 / 181 _ 184.

569 - أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ
569 - نخستین کسی که وارد بهشت می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ مِن خَلقِ اللّهِ الفُقَراءُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ شَهیدٌ و عَبدٌ أحسنَ عِبادةَ ربِّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ : الشَّهیدُ فی سبیلِ اللّهِ ، و المَمْلوکُ لَم یَشغَلْهُ رِقُّهُ عَن طاعةِ رَبّهِ ، و فَقیرٌ ذو عِیالٍ مُتَعفِّفٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام _: إنَّ أوَّلَ أربَعةٍ یَدْخُلونَ الجَنّةَ: أنا و أنتَ و الحَسنُ و الحُسینُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أوَّلَ ثُلّةٍ تَدْخُلُ الجَنّةَ لَفُقَراءُ المُهاجِرینَ الّذین یُتَّقی بهِمُ المَکارِهُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ لی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنتَ أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ أدخُلُها قَبلَکَ ؟! قالَ : نَعَم ، إنّکَ صاحِبُ لِوائی فی الآخِرَة کما أنّکَ صاحِبُ لِوائی فی الدُّنیا ، و حَامِلُ اللِّواء هُو المُتَقدِّمُ . (6)

569

نخستین کسی که وارد بهشت می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین خلق خدا که وارد بهشت می شوند فقیرانند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که داخل بهشت می شود شهید است و بنده ای که پروردگارش را نیکو عبادت کرده باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گروه پیش از همه وارد بهشت می شوند: شهید در راه خدا، برده ای که بردگی اش او را از طاعت خداوندگارش باز نداشته است و تهیدستِ عیالوارِ خویشتندار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : نخستین چهار نفری که وارد بهشت می شوند من هستم و تو و حسن و حسین.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین گروهی که وارد بهشت می شوند، تهیدستانِ مهاجری هستند که بلایا و سختیها با وجود آنان دفع می شود.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: تو نخستین کسی هستی که وارد بهشت می شود. عرض کردم: ای رسول خدا! آیا پیش از شما وارد بهشت می شوم؟! فرمود: آری، [زیرا] تو پرچمدار من در آخرتی، همچنان که در دنیا پرچمدار من هستی و پرچمدار ، پیشرو است.

ص :296


1- کنز العمّال : 16636.
2- تنبیه الخواطر : 1/57.
3- تنبیه الخواطر : 2/121.
4- المعجم الکبیر : 1/319/950.
5- مسند ابن حنبل : 2/572/6582.
6- علل الشرائع : 173/1.

عنه علیه السلام :لَقد سَبقَ إلی جَنّاتِ عَدْنٍ أقْوامٌ ما کانوا أکْثرَ النّاسِ لا صَوما و لا صَلاةً و لا حَجّا و لا اعْتِمارا، و لکنَّهُم عَقَلوا عنِ اللّهِ مَواعِظَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوَّلُ أهْلِ الجَنّةِ دُخولاً إلی الجَنّةِ أهْلُ المَعروفِ . (2)

امام علی علیه السلام :مردمانی به سوی بهشتهای جاویدان پیشی گرفته اند که از دیگران نه بیشتر روزه می گرفتند، نه بیشتر نماز می گزاردند و نه بیشتر حج و عمره می رفتند؛ بلکه چون اندرزهای خدا را دریافتند و پذیرفتند [به بهشت می روند].

امام باقر علیه السلام :نخستین وارد شوندگان به بهشت، نیکوکارانند.

570 - أهلُ الجَنَّةِ
570 - بهشتیان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لاَ أدُلُّکُم علی أهلِ الجنّةِ ؟! کلُّ ضعیفٍ مُستضعَفٍ لو أقسَمَ علی اللّهِ لَأبرَّهُ ، أ لاَ أدُلُّکُم علی أهلِ النّارِ ؟! کلُّ مُتَکبّرٍ جَوّاظٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أهلَ الجنّةِ الشُعْثُ الغُبْرُ ، الّذینَ إذا اسْتَأذَنوا علی الاُمَراءِ لَم یُؤذَنْ لَهُم ، و إذا خَطَبوا لَم یُنْکَحوا، و إذا قالوا لم یُنصَتْ لَهُم، حَوائجُ أحَدِهِم تَتَلَجْلَجُ فی صَدرِهِ ، لو قُسِمَ نورُهُم یَومَ القیامةِ علی النّاسِ لَوَسِعَهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أ لاَ اُنَبِّئُکَ بأهلِ الجنّةِ ؟ الضُّعَفاءُ المَغْلوبونَ . (5)

570

بهشتیان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا اهل بهشت را به شما نشناسانم؟ هر ناتوانِ مستضعفی که اگر خدا را سوگند دهد، خداوند سوگندش را می پذیرد. آیا اهل دوزخ را به شما معرّفی نکنم؟ هر گردن فرازِ مالدارِ خسیسی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا بهشتیان، ژولیدگان غبار آلود هستند؛ همانان که چون از امیران اجازه حضور خواهند به آنان اجازه نمی دهند، و چون به خواستگاری روند، کسی به آنان همسر نمی دهد، و هر گاه سخن بگویند، کسی به سخنانشان گوش نمی دهد؛ نیازهایشان در سینه هاشان انباشته است. اگر در روز رستاخیز پرتو آنها در میان مردم تقسیم شود، همگان را فرا می گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را از بهشتیان خبر ندهم؟ نا توانان بی پناه.

ص :297


1- تنبیه الخواطر : 2/213.
2- الأمالی للصدوق : 326/383.
3- شرح نهج البلاغة : 2/183.
4- شرح نهج البلاغة : 2/183.
5- کنز العمّال : 39338.

عنه صلی الله علیه و آله :حَمَلَةُ القرآنِ عُرَفاءُ أهلِ الجنّةِ ، و المُجاهِدونَ فی سبیلِ اللّهِ تعالی قُوّادُ أهلِ الجنّةِ ، و الرُّسُلُ ساداتُ أهلِ الجنّةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أهلَ الجنّةِ کلُّ مؤمنٍ هَیِّن لَیّنٍ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حاملان قرآن، سرشناسان اهل بهشتند، و مجاهدان در راه خداوند متعال ، سرداران اهل بهشت، و پیامبران، سروران اهل بهشت.

امام علی علیه السلام :همانا اهل بهشت هر مؤمن آسان گیر نرمخو است.

571 - صِفَةُ أهلِ الجَنَّةِ
571 - خصوصیّات اهل بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أهلُ الجنّةِ جُرْدٌ مُرْدٌ کُحْلٌ ، لا یَفنی شَبابُهُم، و لا تَبلی ثِیابُهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یَدخُلُ أهلُ الجنّةِ جُرْدا مُرْدا مُکَحَّلِینَ ، أبناءَ ثلاثینَ أو ثلاثٍ و ثلاثینَ . (5)

571

خصوصیّات اهل بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل بهشت بدنی کم مو (6) و چهره ای بی مو (7) و چشمانی سرمه کشیده دارند. جوانی شان از بین نمی رود و جامه هایشان فرسوده نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشتیان در حالی وارد بهشت می شوند که بدنهایی کم مو و چهره ای بی مو و چشمانی سرمه کشیده دارند و سنّشان سی یا سی و سه سال است.

572 - شُمولُ الجَنَّةِ
572 - فراگیر بودن بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّکُم یَدخُلونَ الجنّةَ ، إلاّ مَن شَرَدَ علی اللّهِ شِرادَ البَعیرِ علی أهلِهِ . (8)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :معاشِرَ شیعتِنا ، أمّا الجنّةُ فلَن تَفوتَکُم سَریعا کانَ أو بَطیئا، و لکنْ تَنافَسُوا فی الدَّرَجاتِ . (9)

572

فراگیر بودن بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه شما به بهشت می روید مگر کسی که از طاعت خدا بگریزد همچنان که شتر از دست صاحب خود می رمد و می گریزد.

امام زین العابدین علیه السلام :ای شیعیان ما! شما بهشت را هرگز از دست نمی دهید، چه شتاب کنید و چه کندی، اما برای رسیدن به درجات آن با هم رقابت کنید.

ص :298


1- بحار الأنوار : 8/199/202.
2- غرر الحکم : 3400.
3- (انظر) عنوان 313 «المستضعف».
4- کنز العمّال : 39301.
5- کنز العمّال : 39329.
6- صفت «جُرْد» که در اصل عربی حدیث به کار رفته ، جمع «اَجْرَد» و به معنای کسی است که فقط قسمتهایی از بدنش مانند خطّ سینه تا ناف و ساقهای دست و پایش مو داشته باشد؛ مرد کم مو _ م.
7- صفت «مُرْد» که در اصل عربی حدیث به کار رفته ، جمع «اَمْرَد» و به معنای جوانی است که تازه سبیلش روییده و صورتش هنوز مو در نیاورده است _ م.
8- کنز العمّال : 10221.
9- بحار الأنوار : 74/308/61.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و اللّهِ ، لا یَدخُلُ النّارَ مِنکُم أحدٌ ، فتَنافَسُوا فی الدَّرَجاتِ ، و أکْمِدوا عَدُوَّکُم بالوَرَعِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند احدی از شما به دوزخ نمی رود. پس برای رسیدن به درجات [بهشت] با هم رقابت کنید و با پارسایی دل ، دشمن خود (شیطان) را دردمند سازید.

573 - کُنوزُ الجَنَّةِ
573 - گنجهای بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربعٌ مِن کُنوزِ الجنّةِ : کِتْمانُ الفاقةِ ، و کِتْمانُ الصَّدقَةِ ، و کِتْمانُ المُصیبَةِ ، و کِتْمانُ الوَجَعِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن کُنوزِ الجنّةِ البِرُّ ، و إخْفاءُ العَملِ ، و الصَّبرُ علی الرَّزایا ، و کِتْمانُ المَصائِبِ . (4)

573

گنجهای بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز از گنجهای بهشت است: نهان داشتن فقر، نهان داشتن صدقه، نهان داشتن مصیبت و نهان داشتن درد.

امام علی علیه السلام :نیکوکاری، پنهان کردن عمل، صبر در برابر مصیبتها و پوشیده داشتن گرفتاریها، از گنجهای بهشت است.

574 - الأعرافُ
574 - اَعراف

الکتاب:

«وَ عَلَی الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ وَ نادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ» . (5)

574

اَعراف

قرآن :

«و بر اَعراف مردانی هستند که همه را به نشانی شان می شناسند و اهل بهشت را آواز می دهند که سلام بر شما باد. اینان هنوز داخل بهشت نشده اند، اما امید آن را دارند».

ص :299


1- وسائل الشیعة : 11/197/22.
2- (انظر) بحار الأنوار : 71 / 270 / 9.
3- الدعوات : 164/452.
4- تحف العقول : 200.
5- الأعراف : 46.

«وَ نَادی أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیمَاهُمْ قَالُوا ما أَغْنَی عَنکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُوقِنونَ و المُخلِصونَ و المُؤْثِرونَ مِن رِجالِ الأعْرافِ . (2)

عنه علیه السلام :أنا یَعْسوبُ المؤمنینَ ......... و أنا قَسِیمُ الجنّةِ و النّارِ ، و أنا صاحِبُ الأعْرافِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :نحنُ الأعرافُ الّذینَ لا یُعْرَفُ اللّهُ إلاّ بِسَببِ مَعرِفَتِنا ، و نحنُ الأعْرافُ الّذینَ لا یَدخُلُ الجنّةَ إلاّ مَن عَرَفَنا و عَرَفْناهُ ، و لا یَدخُلُ النّارَ إلاّ مَن أنْکَرَنا و أنکَرْناهُ ، و ذلکَ بأنَّ اللّهَ لو شاءَ أنْ یُعَرِّفَ النّاسَ نَفْسَهُ لَعَرّفَهُم و لکِنَّهُ جَعَلَنا سَبَبهُ و سَبیلَهُ و بابَهُ الّذی یُؤتی مِنه . (4)

بحار الأنوار عن بُرَید العِجِلیّ :سألتُ أبا جعفرٍ علیه السلام عن قَولِ اللّه : «و علی الأعرافِ رجالٌ» قالَ : اُنزِلَتْ فی هذهِ الاُمّةِ ، و الرِّجالُ هُمُ الأئمّةُ مِن آلِ محمّدٍ . قلتُ : فما الأعْرافُ ؟ قالَ : صِراطٌ بینَ الجنّةِ و النّارِ . (5)

قرآن:

«اصحاب اعراف ، مردانی [از دوزخیان] را که از سیمایشان می شناسند آواز دهند و گویند: [دیدید که ]گردآوری شما [از مال و ثروت و زن و فرزند ]و تکبّرهای شما، به حالتان سودی نداد!».

حدیث :

امام علی علیه السلام :اهل یقین و مخلصان و ایثارگران، از اعرافیانند.

امام علی علیه السلام :من شهریار مؤمنانم ......... من تقسیم کننده بهشت و دوزخم، من اعرافی ام.

امام باقر علیه السلام :ماییم اعراف؛ همانان که جز با شناخت ما، خداوند شناخته نمی شود؛ ماییم اعراف؛ همانان که تا فردی ما را نشناسد و ما او را نشناسیم به بهشت نمی رود و تا شخصی ما را انکار نکند و ما او را انکار نکنیم به دوزخ نمی رود. اگر خدا می خواست خود را به مردم بشناساند، بی گمان چنین می کرد، اما او، ما را سبب و راه و درِ ورودی شناختِ خود قرار داد.

بحار الأنوار_ به نقل از برید عجلی _: از امام باقر علیه السلام درباره آیه «و بر اعراف مردانی هستند» سؤال نمودم، فرمود : این آیه درباره این امّت نازل شده، و آن مردان، همان امامان، از خاندان محمّدند. عرض کردم: پس، اعراف چیست؟ فرمود: راهی است میان بهشت و دوزخ.

ص :300


1- الأعراف : 48.
2- غرر الحکم : 1975.
3- بحار الأنوار : 8/336/7.
4- تفسیر العیّاشی : 2/19/48.
5- بحار الأنوار : 8/335/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الأعْرافُ کُثْبانٌ بینَ الجنّةِ و النّارِ ، و الرِّجالُ : الأئمّةُ صلواتُ اللّهِ عَلیهِم ، یَقِفونَ علی الأعْرافِ مَعَ شِیعَتِهِم . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :اعراف، بلندیهایی است میان بهشت و دوزخ. و آن مردان (3) همان امامان _ صلوات اللّه علیهم _ هستند که با پیروان خود، بر فراز آن بلندیها می ایستند.

575 - عَدَمُ خُلُوِّ الجَنَّةِ مِن أرواحِ المُؤمِنینَ
575 - بهشت از ارواح مؤمنان خالی نیست

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و اللّهِ ، ما خَلَتِ الجنّةُ مِن أرواحِ المؤمنینَ مُنذُ خَلَقَها ، و لا خَلَتِ النّارُ مِن أرواحِ الکُفّارِ و العُصاةِ مُنذُ خَلَقَها عزّ و جلّ . (4)

575

بهشت از ارواح مؤمنان خالی نیست

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند بهشت از همان زمان که خداوند آفریدش، از ارواح مؤمنان خالی نبوده است. دوزخ نیز از همان زمان که خداوند عزّ و جلّ خلقش کرد، از ارواح کافران و گنهکاران خالی نبوده است.

ص :301


1- بحار الأنوار : 8/335/2.
2- (انظر) بحار الأنوار : 8 / 329 باب 25 . الإیثار : باب 1.
3- مراد، رجال یا مردانی است که در آیه شریف پیش گفته، از آنان یاد شده است _ م.
4- الخصال : 359/45.

ص :302

80 - الجنّ

اشاره

(1)

ص :303


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 63 / 42 باب 2 «حقیقة الجنّ»

80 - جنّ
576 - الجِنُّ
576 - جنّ

الکتاب:

«وَ الْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ» . (1)

«قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ» . (2)

(3)

الحدیث:

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِدَّخِروا لِبُیوتِکُم نَصیباً مِنَ القُرآنِ ، فَإِنَّ البَیتَ إذا قُرِئَ فیهِ أَنَسِ عَلی أهلِهِ ، وَ کَثُرَ خَیرُهُ ، وَ کانَ سُکّانُهُ مُؤمِنِی الجِنِّ وَ إذَا لَم یُقرَأ فیهِ أوحَشَ عَلی أهلِهِ ، وَ قَلَّ خَیرُهُ ، وَ کانَ سُکّانُهُ کَفَرَةَ الجِنِّ . (4)

المعجم الکبیر عن عبد اللّه بن مسعود :استتبَعَنی رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله لیلَة الجِنِّ ، فانطلقتُ معَهُ حتّی بلَغنا أعلَی مکَّةَ ، فخَطَّ علیَّ خِطّةً و قال : لا تبرَحْ . ثمَّ انصاعَ فی أجبالٍ ، فَرأیتُ الرجالَ یتَحدَّرُونَ علیهِ من رُؤُوسِ الجِبالِ ، حتّی حَالُوا بَینی وَ بینَهُ ، فاختَرطْتُ السَّیفَ و قلتُ : لأضرِبَنَّ حتّی أستَنقِذَ رَسولَ اللّه صلی الله علیه و آله ، ثمَّ ذَکرتُ قولَهُ : «لا تبرَحْ حتّی آتیکَ» _ قال : _ فلم أزَلْ کَذلِکَ حتّی أَمَّنا الفَجرُ ، فجاءَ النبیُّ صلی الله علیه و آله و أنا قائمٌ ، فقال : ما زِلتَ علی حَالِکَ ؟ قلتُ : لو لَبثتَ شَهرا ما بَرحتُ حتّی تأتِینی . ثُمَّ أخبرتُهُ بِما أردتُ أن أصنَعَ ، فقالَ : لو خَرجتَ ما التقیتُ أنا و لا أنتَ إلی یومِ القیامة !

ثمّ شبّکَ أصابِعَهُ فی أصابعی ، فقال : إنّی وُعِدتُ أن یُؤمِنَ بی الجِنُّ و الإنسُ ؛ فأمّا الإنسُ فقد آمنَتْ بی ، و أمّا الجِنُّ فقدْ رَأیتَ _ قالَ : _ و ما أظُنُّ أجَلی إلاّ قَد اقتَربَ .

قلتُ : یا رسولَ اللّه ، أ لا تستخلف أبا بَکرٍ ! فأعْرَضَ عَنّی ، فرأیتُ أنَّهُ لم یُوافِقْهُ . قلتُ : یا رسولَ اللّه ، أ لا تستخلف عُمَر ! فأعرَضَ عنّی ، فرأیتُ أنَّهُ لم یوافِقْهُ . قلتُ : یا رسولَ اللّه ، أ لا تستخلف عَلیّا ! ! قالَ : ذاکَ ، و الّذی لا إلهَ غیرُه لَو بایعتُموهُ و أطعتُموُه أدْخلکُم الجنّةَ أکْتَعیِنَ . (5)

576

جنّ

قرآن :

«و جنّ را پیش از آن از آتشی سوزان و بی دود آفریده بودیم».

«عفریتی از میان جنّیان گفت: من، قبل از آن که از جایت برخیزی، آن را نزد تو حاضر می کنم، که من بر این کار هم توانایم و هم امین».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای خانه هایتان بهره ای از قرآن بگیرید که اگر در خانه قرآن قرائت شود با اهل خود انس می گیرد و خیرش فراوان شود و جنّیان مؤمن در آن سکونت می کنند و اگر در آن قرآن خوانده نشود، با اهلش انس نمی یابد و خیرش اندک می گردد و جنّیان کافر در آن سکنی می گزینند.

المعجم الکبیر_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا در لیلة الجِن، (6) به دنبال خود برد. به همراه او رفتم تا به بالای مکّه رسیدیم. پس برایم خطّی کشید و گفت : «از این جا جلوتر نیا». سپس به شتاب از کوه ها بالا رفت و دیدم که مردانی از قلّه کوه ها بر او فرود می آیند، تا آن جا که میان من و او حایل شدند. پس شمشیر از نیام برکشیدم و[ با خود ]گفتم : شمشیر می زنم تا پیامبر خدا را نجات دهم، که گفته اش یادم آمد : «حرکت مکن تا نزدت آیم».

در همین حال بودم تا آن که سپیده دمید و پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و من ایستاده بودم. گفت : «پیوسته این گونه بوده ای؟». گفتم : اگر یک ماه هم می ماندی، حرکت نمی کردم تا بیایی. سپس آنچه را که می خواستم انجام دهم، برایش گفتم. گفت : «اگر حرکت می کردی، همدیگر را تا قیامت نمی دیدیم».

سپس انگشتانش را در میان انگشتانم کرد و گفت : «به من وعده داده شده است که جنّ و اِنس، به من ایمان می آورند. انسان ها ایمان آورده اند و جنّیان را هم که دیدی». و گفت : «گمان می کنم که مرگم نزدیک است».

گفتم : ای پیامبر خدا! آیا ابو بکر را جانشین خود نمی کنی؟ از من رو گردانْد. فهمیدم که با او موافق نیست. گفتم : ای پیامبر خدا! آیا عمر را جانشین خود نمی سازی؟ باز از من رو گردانْد و فهمیدم که با او هم موافق نیست. گفتم : ای پیامبر خدا! آیا علی را جانشین خود نمی کنی؟ گفت : «همان است. سوگند به آن که جز او خدایی نیست، اگر با او بیعت کنید و از او فرمان بَرید، همه شما را به بهشت ، وارد می کنم».

ص :304


1- الحِجر : 27.
2- النمل : 39.
3- (انظر) الأنعام : 100 ، 128 _ 130 ، الشعراء : 221 _ 223 ، النمل: 17، السجدة : 13 ، سبأ : 12 _ 14 ، 41 ، الأحقاف: 18 ، 29 _ 32 ، الرحمن : 15 ، 33 ، 56 ، 74 ، الجنّ : 1 _ 28.
4- کنز العمّال : 41525.
5- المعجم الکبیر : 10 / 67 / 9969 .
6- یکی از شب ها در ماه های پایانیِ عمر پیامبر صلی الله علیه و آله که در آن شب ، نمایندگانی از جنّیان ، برای اسلام آوردن ، به حضور آن حضرت رسیدند . وقایع آن شب را در احادیث همین باب ، بخوانید _ م.

ص :305

بصائر الدرجات عن أبی حَمزةَ الثُّمالیِّ:کُنتُ أسْتَأذِنُ علی أبی جعفرٍ علیه السلام فقیلَ: عِندَهُ قَومٌ، اثْبُتْ قلیلاً حتّی یَخرُجوا ، فَخَرجَ قَومٌ أنْکَرْتُهُم و لَم أعْرِفْهُم ، ثُمَّ أذِنَ لی فدَخَلتُ علَیهِ ، فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، هذا زمانُ بنی اُمیّةَ و سَیفُهُم یَقْطُرُ دما ! فقالَ لی: یا أبا حَمزةَ ، هؤلاءِ وَفْدُ شِیعَتِنا مِن الجِنِّ جاؤوا یَسْألونَنا عَن مَعالمِ دِینِهِم . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانُوا یُحبّونَ أن یَکونَ فی البَیتِ الشیءُ الداجِنُ ، مِثلَ الحَمامِ أو الدَّجَاجِ أو العَنَاقِ ، لِیعبَثَ بهِ صِبیانُ الجِنِّ و لا یَعبَثُونَ بصِبیانِهم . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لیسَ من بیتٍ فیهِ حَمَامٌ إلاّ لَم یُصبْ أهلَ ذَلِکَ البَیتِ آفةٌ من الجِنِّ ، إنَّ سُفَهاءَ الجِنِّ یَعبَثونَ فی الَبیتِ فَیعبَثُون بِالحَمَامِ وَ یترُکونِ الإنسانَ . (3)

عنه علیه السلام :الجِنُّ علَی ثلاثةِ أجزاءٍ ، فَجُزءٌ مَع المَلائِکةِ ، وَ جُزءٌ یَطیرُونَ فی الهَواء ، و جزءٌ کلابٌ و حیَّاتٌ . (4)

بصائر الدرجات_ به نقل از ابو حمزه ثُمالی _: برای اینکه خدمت امام باقر علیه السلام برسم، اجازه خواستم. به من گفتند: عدّه ای نزد آن حضرت هستند. کمی صبر کن تا بیرون بیایند. [پس از چندی] افرادی بیرون آمدند که من آنها را نشناختم. سپس آن حضرت به من اجازه شرفیابی داد. خدمت رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم؛ اینک دوران بنی امیّه است و از شمشیرهایشان خون می چکد [و شما با این افراد نا شناس ملاقات می کنی]؟ فرمود: ای ابو حمزه! آنها هیئتی از جنّیان شیعه ما بودند، آمده بودند تا تعالیم و مسائل دینی خود را از ما بپرسند.

امام باقر علیه السلام :] مسلمانان] دوست داشتند که پرندگان اهلی مانند کبوتر و مرغ را در خانه نگاه دارند تا کودکان جنّیان با آنها بازی کنند و به فرزندان ایشان نپردازند.

امام صادق علیه السلام :هیچ خانه ای نیست که در آن کبوتر باشد مگر آن که به اهل آن خانه آسیبی از جنّ نمی رسد. رشد نا یافتگان جنّ در خانه بازی می کنند و به کبوتر می پردازند و انسان را وا می گذارند.

امام صادق علیه السلام :جنّیان سه دسته اند: دسته ای با فرشتگان اند و دسته ای در هوا می پرند و دسته ای به صورت سگ و مار هستند.

ص :306


1- بصائر الدرجات : 96/3.
2- قرب الإسناد : 93/314 .
3- الکافی : 6/546/5 .
4- الخصال : 154/192 .

81 - الجنون

اشاره

(1)

ص :307


1- انظر : الغضب: باب 3027 .

81 - دیوانگی
577 - أنواعُ الجُنونِ
577 - انواع دیوانگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الشَّبابُ شُعْبَةٌ مِن الجُنونِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِدَّةُ ضَرْبٌ مِن الجُنونِ ؛ لأنَّ صاحِبَها یَنْدَمُ ، فإنْ لَم یَنْدَمْ فجُنونُهُ مُسْتَحکِمٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مَن أجابَ فی کلِّ ما یُسْألُ عَنهُ لَمَجْنونٌ . (3)

577

انواع دیوانگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جوانی شاخه ای از دیوانگی است.

امام علی علیه السلام :عصبانیت نوعی دیوانگی است زیرا آدم عصبانی پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود دیوانگی اش قطعی و ثابت است.

امام صادق علیه السلام :هر کس به هر سؤالی که از او می شود جواب دهد دیوانه است.

578 - المَجنونُ الحَقیقِیُّ
578 - دیوانه حقیقی

مشکاة الأنوار :مَرَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بمَجْنونٍ، فقالَ: ما لَهُ ؟ فقیلَ : إنّهُ مَجْنونٌ ، فقالَ : بَلْ هُو مُصابٌ ، إنَّما المَجْنونُ مَن آثَرَ الدُّنیا علی الآخِرَةِ . (4)

مشکاة الأنوار :مَرَّ برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله رجُلٌ و هو فی أصْحابِهِ ، فقالَ بعضُ القَومِ: مَجْنونٌ ! فقالَ النّبیٌّ صلی الله علیه و آله : بَلْ هذا رجُلٌ مُصابٌ، إنّما المَجْنونُ عَبدٌ أو أمَةٌ أبْلَیا شَبابَهُما فی غَیرِ طاعةِ اللّهِ . (5)

578

دیوانه حقیقی

مشکاة الأنوار:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر دیوانه ای گذشت و پرسید: او را چه شده است؟ گفتند: او دیوانه است. فرمود: نه، او آسیب دیده است. دیوانه واقعی کسی است که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد.

مشکاة الأنوار:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با اصحاب خود بود که مردی به آنان برخورد. یکی از اصحاب گفت: این مرد دیوانه است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه، او آسیب دیده است. دیوانه آن مرد یا زنی است که جوانی اش را در راهی جز طاعت خدا صرف کرده باشد.

ص :308


1- الاختصاص : 343.
2- نهج البلاغة : الحکمة 255.
3- معانی الأخبار : 238/2.
4- مشکاة الأنوار : 469/1571.
5- مشکاة الأنوار : 294 / 898.

معانی الأخبار :مَرَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِرَجُلٍ مَصْروعٍ ......... فقالَ : ما هذا بمَجْنونٍ ، أ لاَ اُخبِرُکُم بالمَجْنونِ حقَّ المَجْنونِ ؟ ......... . قالَ: إنَّ المَجْنونَ حقَّ المَجْنونِ المُتَبَخْتِرُ فی مِشْیتِهِ ، النّاظِرُ فی عِطْفَیْهِ ، المُحَرِّکُ جَنْبَیهِ بمِنْکَبَیْهِ ، فذَاکَ المَجْنونُ و هذا المُبْتلی . (1)

معانی الأخبار :رسول خدا صلی الله علیه و آله بر مردی مبتلا به صرع گذشت ......... فرمود: این دیوانه نیست. آیا شما را از دیوانه حقیقی آگاه نسازم؟ ......... [سپس] فرمود: دیوانه حقیقی کسی است که با تکبّر راه رود، خودپسند باشد و [مغرورانه ]پهلو و شانه بجنباند آن دیوانه است و این بیمار.

ص :309


1- معانی الأخبار : 237/1.

ص :310

82 - الجهاد الأصغر

اشاره

(1)

(2)

ص :311


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 100 / 1 _ 57 «أبواب الجهاد» . کنز العمّال : 4 / 279 ، 344 ، 362 ، 590 «الجهاد» . وسائل الشّیعة : 11 / 4 _ 121 «أبواب جهاد العدو» .
2- انظر : عنوان 12 «الأسیر» ، 45 «الباغی» ، 102 «الحرب» ، 103 «المحارب» ، 240 «السلاح» . 430 «القتل» ، 4 «الأجل» ، 283 «مشیئة اللّه » ، 431 «القدر» ، 442 «القضاء و القدر» . النیّة : باب 3921 ، السبیل : باب 1731 ، الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2099 ،الأمثال : باب 3562 ، 3563 .

82 - جهاد اصغر
579 - الجِهادُ
579 - جهاد

الکتاب:

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» . (1)

«قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ و اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لَقِیَ اللّهَ بغیرِ أثَرٍ مِن جِهادٍ لَقِیَ اللّهَ و فیهِ ثُلْمَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ و لَم یَغْزُ ، و لَم یُحدِّثْ بهِ نَفسَهُ ، ماتَ علی شُعْبَةٍ مِن نِفاقٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لکلِّ اُمَّةٍ سِیاحةً ، و سِیاحةُ اُمَّتی الجِهادُ فی سبیلِ اللّهِ . (5)

579

جهاد

قرآن :

«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و بد سرانجامی است».

«بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و زنانتان و خاندانتان و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی که خوش می دارید ، برای شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست داشتنی ترند، درنگ کنید تا خدا فرمان خویش بیاورد و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بدون آن که نشانی از جهاد در خود داشته باشد، خدا را دیدار کند، هنگام ملاقات با او، در خود خللی یابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که جهاد نکرده یا آرزوی جهاد نداشته باشد و بمیرد به نوعی نفاق مرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر امّتی را سیاحتی است؛ و سیاحت امّت من جهاد در راه خداست.

ص :312


1- التحریم : 9.
2- التوبة : 24 .
3- کنز العمّال : 10495 .
4- صحیح مسلم : 3/1517/158 .
5- کنز العمّال : 10527 .

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن خُطْوَةٍ أحَبُّ إلی اللّهِ مِن خُطْوَتَینِ : خُطْوَةٌ یَسُدُّ بِها مُؤمنٌ صَفّا فی سبیلِ اللّهِ ، و خُطْوَةٌ یَخْطوها مُؤمنٌ إلی ذِی رَحِمٍ قاطِعٍ یَصِلُها . (1)

عوالی اللآلی :رُوِیَ أنَّ رجُلاً أتی جَبَلاً لِیَعْبُدَ اللّهَ فیهِ ، فجاءَ بهِ أهلُهُ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فنَهاهُ عَن ذلکَ ، و قالَ له : إنَّ صَبرَ المسلمِ فی بعضِ مَواطِنِ الجِهادِ یَوما واحدا خَیرٌ لَهُ مِن عِبادَةِ أربعینَ سنةً . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الجِهادَ بابٌ مِن أبْوابِ الجَنّةِ فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ أوْلیائهِ ، و هُو لِباسُ التَّقوی ، و دِرْعُ اللّهِ الحَصینَةُ ، و جُنَّتُهُ الوَثیقَةُ . (3)

عنه علیه السلام :الجِهادُ عِمادُ الدِّینِ ، و مِنْهاجُ السُّعَداءِ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ فَرضَ الجِهادَ و عَظَّمَهُ و جَعلَهُ نَصْرَهُ و ناصِرَهُ. و اللّهِ ، ما صَلُحتْ دُنیا و لا دِینٌ إلاّ بهِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی کتابهِ إلی عامِلِه مِخْنَفٍ _: فإنَّ جِهادَ مَن صَدَفَ عَن الحقِّ رَغْبةً عنهُ ، و عَبَّ فی نُعاسِ العَمی و الضَّلالِ اخْتِیارا لَهُ ، فَریضَةٌ علی العارِفِینَ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گامی نزد خدا دوست داشتنی تر از دو گام نیست: گامی که مؤمن با آن صفی را که در راه خدا بسته می شود پُر می کند و گامی که مؤمن برای رابطه برقرار کردن با خویشاوندی که از او بریده بر می دارد.

عوالی اللآلی:مردی برای عبادت خدا به کوهی رفت و خانواده اش او را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند. پیامبر او را از این کار نهی کرد و فرمود: اگر مسلمان یک روز در میدانی از میدانهای جهاد پایداری ورزد برایش از چهل سال عبادت کردن بهتر است.

امام علی علیه السلام :همانا جهاد یکی از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیای خاص خود گشوده است. جهاد جامه تقوی و زره استوار خداوند و سپر محکم اوست.

امام علی علیه السلام :جهاد ستون دین و راه روشن نیکبختان است.

امام علی علیه السلام :خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگ داشت و یاری خود و یاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمی شود.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به کارگزار خود مخنف _نوشت : همانا جهاد کردن با کسی که به سبب بیزاری از حق، از آن روی گردانده و کوری و گمراهی را برگزیده و در خوابِ آن فرو رفته، بر آگاهان واجب است.

ص :313


1- الأمالی للمفید : 11/8 .
2- عوالی اللآلی : 1/282/121 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 27 .
4- غرر الحکم : 1346 .
5- وسائل الشیعة : 11/9/15 .
6- شرح نهج البلاغة : 3/182 .

عنه علیه السلام :إنَّ الجِهادَ أشْرَفُ الأعمالِ بعدَ الإسلامِ ، و هُو قِوامُ الدِّینِ ، و الأجْرُ فیهِ عَظیمٌ مَع العِزّةِ و المَنَعةِ ، و هُو الکَرّهُ ، فیهِ الحَسَناتُ و البُشْری بالجنّةِ بَعد الشَّهادَةِ . (1)

عنه علیه السلام :زَکاةُ البَدَنِ الجِهادُ و الصِّیامُ . (2)

عنه علیه السلام :زَکاةُ الشَّجاعةِ الجِهادُ فی سبیلِ اللّهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الجِهادُ واجِبٌ مَع إمامٍ عادِلٍ . (4)

عنه علیه السلام :الجِهادُ أفضَلُ الأشْیاءِ بعدَ الفَرائضِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :همانا جهاد شریفترین کارها بعد از اسلام است. جهاد مایه پایداری دین است و علاوه بر آن که عزّت و اقتدار می آورد اجری بزرگ دارد. جهاد، سخت است و پاداش دار و در آن نوید بهشت است پس از شهادت.

امام علی علیه السلام :زکات بدن، جهاد و روزه است.

امام علی علیه السلام :زکات شجاعت، جهاد در راه خداست.

امام صادق علیه السلام :جهاد کردن در رکاب پیشوایِ دادگر، واجب است.

امام صادق علیه السلام :جهاد برترین کارها بعد از فرایض است.

ص :314


1- بحار الأنوار : 33/447/659 .
2- غرر الحکم : 5452 .
3- . غرر الحکم : 5455 .
4- وسائل الشیعة: 11/35/9.
5- . مشکاة الأنوار: 268/801 .
6- (انظر) السلاح : باب 1836 . الجود : باب 641. الجنّة : باب 558 . الثواب : باب 478 .

580 - المُجاهِدُ
580 - مجاهد

الکتاب:

«لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولی الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیل اللّهِ» . (1)

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصّابِرِینَ وَ نَبْلُوَ أَخْبارَکُمْ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِلجنّةِ بابٌ یُقالُ له : بابُ «المجاهِدینَ» ، یَمْضونَ إلَیهِ فإذا هُو مَفْتوحٌ ، وَ هُم مُتَقَلِّدونَ سُیُوفَهُم ، و الجَمْعُ فی المَوْقِفِ، و المَلائکةُ تُرحِّبُ بِهِم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ النّاسِ رَجُلٌ حَبَسَ نفْسَهُ فی سبیلِ اللّهِ یُجاهِدُ أعْداءَهُ یَلتَمِسُ المَوتَ ، أوِ القَتلَ فی مَصافِّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أعْمالُ العِبادِ کُلِّهِم عِند المُجاهِدینَ فی سبیلِ اللّهِ إلاّ کَمِثْلِ خُطّافٍ أخَذَ بمِنْقارِهِ مِن ماءِ البَحرِ . (5)

580

مجاهد

قرآن :

«مؤمنانی که با هیچ رنج و آسیبی از جنگ فرو می نشینند با کسانی که در راه خدا جهاد می کنند برابر نیستند».

«و شما را می آزماییم تا مجاهدان و صابرانتان را معلوم داریم و به اخبارتان رسیدگی کنیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت دروازه ای دارد به نام «دروازه مجاهدان». مجاهدان با شمشیرهای حمایل شده خود به سوی این دروازه که به رویشان باز است پیش می روند، و خلایقِ در محشر و فرشتگان به آنان خوشامد می گویند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترینِ مردمان، مردی است که خود را وقف راه خدا کرده است و با دشمنان او جهاد می کند و خواستار مرگ یا کشته شدن در میدان کارزار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اعمال همه بندگان در مقایسه با ارزش جهاد مجاهدانِ در راه خدا نیست مگر به اندازه مقدار آبی که پرستویی دریایی با منقار خود از دریا برداشته است.

ص :315


1- النساء : 95 .
2- محمّد : 31 .
3- الأمالی للصدوق : 673/906 .
4- مستدرک الوسائل : 11/17/12310 .
5- کنز العمّال : 10680 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَجْتمِعُ غُبارٌ فی سبیلِ اللّهِ و دُخانٌ فی جَهَنّمَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :السُّیوفُ مَفاتِیحُ الجَنّةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُجاهِدونَ تُفْتَحُ لَهُم أبْوابُ السَّماءِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ کَتبَ القَتْلَ علی قَومٍ و المَوتَ علی آخَرینَ، و کُلٌّ آتِیهِ مَنیّتُهُ کَما کَتَبَ اللّهُ لَهُ ، فطُوبی للمجاهدین فی سبیلِهِ، و المقتولینَ فی طاعتِهِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أتی رجُلٌ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : إنّی راغِبٌ نَشیطٌ فی الجِهادِ . قالَ: فجَاهِدْ فی سبیلِ اللّهِ ، فإنَّکَ إنْ تُقْتَلْ کُنتَ حَیّا عندَ اللّهِ تُرْزَقُ ، و إنْ مِتَّ فَقَد وقَعَ أجْرُکَ علی اللّهِ ، و إنْ رَجَعتَ خَرَجتَ مِن الذُّنوبِ إلی اللّهِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گرد و غبارِ در راه خدا با دود جهنم، جمع نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شمشیرها کلیدهای بهشتند.

امام علی علیه السلام :درهای آسمان به روی مجاهدان گشوده است.

امام علی علیه السلام :خداوند برای گروهی کشته شدن را نوشته است و برای دیگران مردن را و هر گروهی مرگش به همان گونه که خداوند برایش نوشته است، به او می رسد. پس، خوشا به حال مجاهدان در راه خدا، و کشته شدگان در راه طاعت او.

امام باقر علیه السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من خواهان و شیفته جهاد هستم. پیامبر فرمود: پس، در راه خدا جهاد کن؛ زیرا اگر کشته شوی، نزد خدا زنده ای و روزی می خوری، اگر بمیری، پاداشت با خداست و اگر برگشتی، از گناهان پاک گشته ای . (6)

ص :316


1- مستدرک الوسائل : 11/13/12293 .
2- مستدرک الوسائل : 11/13/12293 .
3- غرر الحکم : 1347 .
4- شرح نهج البلاغة : 3/184 .
5- تفسیر العیّاشی : 1/206/152 ، تنبیه الخواطر : 2/197 مع تفاوت یسیر فی اللفظ . و زاد فیه : قال : یا رسول اللّه ! إنّ لی والدَین کبیرَین یزعُمان أنّهما یأنسان بی و یکرهان خروجی ! فقال رسول اللّه : فقرّ مع والدیک ، فوالذی نفسی بیده لاَُنسهما بک یوم و لیلة خیر من جهادِ سنة .
6- این حدیث با اندک تفاوت لفظی در تنبیه الخواطر: (2 / 197) آمده و در ادامه آن آمده است: عرض کرد: ای پیامبر خدا! من، پدر و مادری پیر دارم و می گویند به من دلبسته اند و میل ندارند من به جهاد روم. پیامبر فرمود: پس، با پدر و مادرت بمان. سوگند به آن که جانم در دست اوست، اینکه آن ها یک شبانه روز با تو مأنوس باشند، بهتر از یک سال جهاد کردن است.

581 - أوَّلُ مَن قاتَلَ فی سَبیلِ اللَّهِ تَعالی
581 - نخستین مجاهد در راه خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أوّلَ مَن قاتَلَ فی سبیلِ اللّهِ إبراهیمُ الخَلیلُ علیه السلام ، حَیثُ أسَرَتِ الرُّومُ لُوطا علیه السلام فَنَفَرَ إبراهیمُ علیه السلام حتّی اسْتَنقَذَهُ مِن أیْدیهِم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوّلُ مَن جَاهَدَ فی سبیلِ اللّهِ إبراهیمُ علیه السلام ، أغَارَتِ الرُّومُ علی ناحِیَةٍ فِیها لُوطٌ علیه السلام فأسَروهُ ، فَبَلغَ إبراهیمَ علیه السلام الخَبَرُ فنَفَرَ فاسْتَنْقَذَهُ مِن أیْدیهِم ، و هُو أوَّلُ مَن عَمِلَ الرّایاتِ صلی اللّه علیه . (2)

(3)

581

نخستین مجاهد در راه خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که در راه خدا جنگید، ابراهیم خلیل است و آن، زمانی بود که رومیها، لوط را به اسارت گرفتند و ابراهیم علیه السلام نیرویی بسیج کرد و او را از دست آنها نجات داد.

امام علی علیه السلام :نخستین کسی که در راه خدا جهاد کرد ابراهیم علیه السلام بود. رومیها به منطقه ای که لوط علیه السلام در آن جا بود، یورش بردند و او را اسیر کردند. این خبر به گوش ابراهیم رسید و نیرویی بسیج کرد و لوط را از اسارت آنها درآورد. و ابراهیم نخستین کسی است که پرچم ساخت.

582 - إعانَةُ المُجاهِدینَ وذَمُّ إیذائِهِم
582 - یاری مجاهدان و نکوهش آزردنشان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ اغْتابَ غازِیا أو آذاهُ أو خَلَفهُ فی أهلِهِ بخِلافةِ سُوءٍ، نُصِبَ لَهُ یومَ القِیامةِ عَلَمٌ ، فَلْیَستَفْرِغْ لِحِسابِهِ و یُرْکَسْ فی النّارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جَهّزَ غازیا بسِلْکٍ أو إبْرَةٍ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما تَقدَّمَ من ذَنبهِ و ما تَأخّرَ . (5)

582

یاری مجاهدان و نکوهش آزردنشان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس درباره رزمنده ای غیبت کند، یا او را آزار رساند، یا در غیاب او با خانواده اش بدرفتاری کند، روز رستاخیز برای او پرچمی برافراشته می شود به نشانه این که کاملاً به حسابش رسیدگی گردد و در آتش سرنگون شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس رزمنده ای را به یک نخ یا سوزن مجهز کند خداوند گناهان گذشته و آینده او را ببخشاید.

ص :317


1- النوادر للراوندی : 147/204 .
2- دعائم الإسلام : 1/344 .
3- (انظر) الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2096 .
4- النوادر للراوندی : 141/192 .
5- مستدرک الوسائل : 11/24/12333 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جَبُنَ عَنِ الجِهادِ فَلْیُجَهِّزْ بمالِهِ رجُلاً یُجاهِدُ فی سبیلِ اللّهِ . و المُجاهِدُ فی سبیلِ اللّهِ و إن جَهَزَّهُ بمالِهِ غَیرُهُ فلَهُ فَضْلُ الجِهادِ ، و لِمَنْ جَهّزَهُ فَضْلُ النَّفَقةِ فی سبیلِ اللّهِ ، و لِکِلَیهِما فَضلٌ ، و الجُودُ بالنَّفْسِ أفْضَلُ فی سبیلِ اللّهِ مِن الجُودِ بالمالِ فیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن بَلّغَ رسالةَ غازٍ کانَ کَمَنْ أعْتقَ رَقَبةً، و هُو شَریکُهُ فی بابِ «ثوابِ» غَزْوَتِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اتَّقوا أذَی المُجاهِدینَ فی سبیلِ اللّهِ ، فإنَّ اللّهَ یَغْضَبُ لَهُم کَما یَغْضَبُ للرُّسُلِ ، و یَسْتَجیبُ لَهُم کَما یَسْتَجیبُ لَهُم . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ النَّفَقةِ فی الجِهادِ إذا لَزِمَ أو اسْتُحِبَّ _: أمَّا إذا لَزِمَ الجِهادُ بأنْ لا یکونَ بإزاءِ الکافرینَ مَن یَنوبُ عَن سائرِ المُسلِمینَ فالنَّفَقةُ هُناکَ الدِّرْهَمُ بسَبعِمائةِ ألفِ ، فأمَّا المُسْتَحَبُّ الّذی هو قَصدَهُ الرَّجُلُ و قَد نابَ عَنهُ مَن سَبقَهُ و اسْتَغنی عَنه فالدِّرْهَمُ بسَبعِمائةِ حَسَنةٍ ، کلُّ حَسَنةٍ خَیرٌ مِن الدُّنیا و مَا فِیها مائةَ ألفِ مَرّةٍ . (4) (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از جهاد بترسد، باید مردی را که در راه خدا جهاد می کند، کمک مالی رساند. اگر مجاهدِ در راه خدا، با مال شخص دیگری تجهیز شود، فضیلت جهاد از آنِ رزمنده و فضیلت و ثواب خرج کردن در راه خدا، از آنِ تجهیز کننده است، هر دو کار فضیلت و ثواب دارد، اما جانبازی در راه خدا، از صرف پول برتر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس نامه رزمنده ای را برساند همچون کسی است که بنده ای را آزاد کند و در ثواب جنگ ، با وی شریک باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از آزردن مجاهدانِ در راه خدا بپرهیزید؛ زیرا خداوند به خاطر آنان به خشم می آید همچنان که به خاطر پیامبران به خشم می آید و دعای آنان را اجابت می کند همچنان که دعای پیامبران را اجابت می کند .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از تأمین هزینه جهادِ واجب یا مستحب _فرمود : امّا اگر جهادِ واجب باشد ، به این معنا که در برابر کافران، کسی نباشد که از دیگر مسلمانان دفاع کند، در این صورت، نزد خداوند ثواب یک درهم هزینه کردن ، هفتصد هزار درهم است. اما اگر جهادِ مستحب باشد ، به این معنا که فرد قصد جهاد کند، ولی دیگران زودتر از او برای دفاع رفته باشند و نیازی به وی نباشد، در این صورت، یک درهم، هفتصد حسنه دارد، که هر حسنه ای، صد هزار بار بهتر است از دنیا و هر آنچه در دنیاست.

ص :318


1- شرح الأخبار : 2/219 .
2- وسائل الشیعة : 11/14/2 .
3- کنز العمّال : 10664 .
4- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 80/41 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 100 / 57 باب 8 .

583 - الأمرُ بِالجِهادِ بِالأیدی وَالألسُنِ وَالقُلوبِ
583 - فرمان به جهاد کردن با دست و زبان و دل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المؤمنَ یُجاهِدُ بسَیْفِهِ و لِسانِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جاهِدوا فی سبیلِ اللّهِ بأیْدیکُم، فإنْ لَم تَقْدِروا فجاهِدوا بألسِنَتِکُم ، فإنْ لَم تَقْدِروا فجاهِدوا بقُلوبِکُم . (2)

عنه علیه السلام_ فی کتابه للأشترِ _: و أنْ یَنْصُرَ اللّهَ سبحانَهُ بقَلْبِهِ و یَدِهِ و لِسانِهِ ، فإنَّهُ جَلّ اسمُهُ ق_د تَکَفّلَ بنصْرِ مَن نصَرَهُ و إعْزازِ مَن أعَزَّهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ أوَّلَ ما تُقلَبونَ علَیهِ من الجِهادِ الجِهادُ بأیْدیکُم ثُمَّ بألسِنَتِکُم ثُمَّ بقُلوبِکُم ، فَمَنْ لَم یَعْرِفْ بقَلبِهِ مَعروفا و لَم یُنْکِرْ مُنْکَرا قُلِبَ ، فجُعِلَ أعْلاهُ أسْفَلَهُ . (4)

583

فرمان به جهاد کردن با دست و زبان و دل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا مؤمن، با شمشیر و زبان خود جهاد می کند.

امام علی علیه السلام :در راه خدا با دستهای خود بجنگید، اگر نتوانستید با زبانهای خود بجنگید و اگر باز هم نتوانستید با دلهای خود بجنگید.

امام علی علیه السلام_ در فرمانش به مالک اشتر در بیان وظایف زمامدار _نوشت : و خداوند سبحان را با دل و دست و زبان خود یاری رسانَد؛ زیرا خداوند _ جلّ اسمه _ متعهّد شده است که یاری کننده خود را یاری کند و گرامی دارنده اش را گرامی بدارد.

امام علی علیه السلام :نخستین جهادی که درباره آن وارسی می شوید جهاد با دستهایتان است، سپس جهاد با زبانهایتان و زان پس جهاد با دلهایتان. پس کسی که در دل از معروفی حمایت نکند و منکری را زشت نشمارد، واژگونه شده است.

ص :319


1- کنز العمّال : 10885 .
2- بحار الأنوار : 100/49/23 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
4- بحار الأنوار : 100/89/71 .

عنه علیه السلام :اللّهَ اللّهَ فیا لجِهادِ بأمْوالِکُم و أنْفُسِکُم و ألْسِنَتِکُم فی سبیلِ اللّهِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :خدا را، خدا را، در جهاد کردن با مالها و جانها و زبانهایتان در راه خدا.

584 - التَّحریضُ عَلَی الجِهادِ
584 - تشویق به جهاد

الکتاب:

«یا أَیُّهَا النَّبیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتالِ» . (3)

«وَ مَا لَکُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرا» . (4)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی استنفارِ النّاسِ الی أهْلِ الشّامِ _: لبئسَ لَعَمْرُ اللّهِ سُعْرُ نارِ الحَرْبِ أنْتُم ! تُکادُونَ و لا تَکِیدُونَ ، و تُنْتَقَصُ أطْرافُکُم فَلا تَمْتَعِضونَ ، لا یُنامُ عَنکُم و أنْتُم فی غَفْلَةٍ سَاهونَ ......... و اللّهِ ، إنَّ امْرَأً یُمکِّنُ عَدُوَّهُ مِن نفسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ و یَهْشِمُ عَظْمَهُ و یَفْری جِلْدَهُ لَعظیمٌ عَجْزُهُ ، ضَعیفٌ ما ضُمَّتْ علَیهِ جَوانِحُ صَدْرِهِ . أنتَ فکُنْ ذاکَ إنْ شِئْتَ . فأمّا أنا فَو اللّهِ دونَ أنْ اُعطیَ ذلکَ ضَربٌ بالمَشْرَفیّةِ تَطیرُ مِنهُ فَراشُ الهامِ ، و تَطیحُ السَّواعِدُ و الأقْدامُ ، و یَفْعلُ اللّهُ بعدَ ذلکَ ما یشاءُ . (5)

584

تشویق به جهاد

قرآن :

«ای پیامبر! مؤمنان را به پیکار تشویق کن».

«شما را چه شده است که در راه خدا و [نجات ]مردان و زنان و کودکان ناتوان نمی جنگید؛ همانان که می گویند: بار خدایا! ما را از این قریه ای که مردمش ستمگرند بیرون بَر و از جانب خود یار و مددکاری قرار ده».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ برای تشویق مردم به جنگ با اهل شام _فرمود: سوگند به خدا که شما بد شعله ای برای آتش جنگ هستید! [زیرا ]به شما نیرنگ می زنند و شما نیرنگ نمی زنید، شهرهای شما را می گیرند و شما خشمگین نمی شوید، دشمن از شما غافل نیست و شما در غفلت و بی خبری به سر می برید ......... به خدا سوگند کسی که دشمنش را بر خود چنان مسلّط کند که گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانش را دَرهم شکند و پوستش را بکَنَد، بس ناتوان و زبون است و در سینه اش دلی ضعیف دارد. تو اگر خواهی چنین باشی، باش، اما من، به خدا سوگند، چنین نخواهم بود، بلکه با شمشیرهای مَشْرَفی چنان بر او خواهم نواخت که ریزه استخوانهای سر او بپرد و دستها و پاها به هر سو پراکنده شود. از آن پس، خدا هر چه خواهد می کند.

ص :320


1- نهج البلاغة : الکتاب 47 .
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2655 ، 2656 . الشعر : باب 2008 .
3- . الأنفال : 65 .
4- النساء : 75 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 34 .

عنه علیه السلام_ فی مُقاتلةِ صِفّینَ لمّا غَلَبَ أصحابُ معاویةَ علی الفراتِ _: قَدِ اسْتَطعَموکُمُ القِتالَ ، فأقِرُّوا علی مَذَلَّةٍ و تأخِیرِ مَحَلَّةٍ ، أو رَوُّوا السُّیوفَ مِن الدِّماءِ تَرْوَوا مِن الماءِ ، فالمَوتُ فی حَیاتِکُم مَقْهورِینَ ، و الحَیاةُ فی مَوتِکُم قاهِرِینَ . (1)

عنه علیه السلام_ فی تَحریضِ أصحابهِ _: اتَّقوا اللّهَ و غُضُّوا أبْصارَکُم ......... اللّهُمَّ ألْهِمْهُمُ الصّبرَ ، و أنْ_زِلْ علَیهِمُ النّصرَ ، و أعْظِمْ لَهُمُ الأجْرَ . (2)

عنه علیه السلام_ بعدَ مقتَلِ محمّدِ بنِ أبی بکرٍ _: فِیکُمُ العُلَماءُ و الفُقَهاءُ و النُّجَباءُ و الحُکَماءُ و حَمَلةُ الکِتابِ و المُتَهجِّدونَ بالأسْحارِ و عُمّارُ المَساجِدِ بتِلاوَةِ القُرآنِ ، أ فَلا تَسْخَطونَ و تَهْتَمّونَ أنْ یُنازعَکُم الوَلایةَ علَیکُم سُفَهاؤکُم و الأشْرارُ الأراذِلُ مِنکُم؟! (3)

امام علی علیه السلام_ در جنگ صفین آن گاه که سپاه معاویه آب فرات را در اختیار گرفت _فرمود : [با این کارشان] از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید؛ اینک شما یا به خواری تن دهید و منزلت شجاعت و شرافت را از دست نهید، یا شمشیرها را از خونها سیراب کنید، تا از آب سیراب شوید؛ چه، اگر زنده بمانید، اما شکست خورده باشید، در حقیقت مرده اید و اگر بمیرید، اما پیروز شوید، در حقیقت زنده اید.

امام علی علیه السلام_ در تشویق یارانش _فرمود : از خدا بترسید و چشمانتان را فرو بندید ......... بار خدایا! به آنان صبر و پایداری عطا فرما و پیروزشان گردان و پاداش بزرگ عطایشان کن.

امام علی علیه السلام_ بعد از کشته شدن محمّد بن ابی بکر _فرمود : با آن که در میان شما عالمان و فقیهان و نژادگان و فرزانگان و حافظان قرآن و شب زنده داران و آباد کنندگان مساجد با تلاوت قرآن وجود دارند، آیا به خشم نمی آیید و اهمیتی نمی دهید به این که نادانان و اشرار و فرومایگانِ شما، برای حکومت بر شما، با شما کشمکش کنند؟!

ص :321


1- نهج البلاغة : الخطبة 51 .
2- شرح نهج البلاغة : 4/26 .
3- شرح نهج البلاغة : 6/99 .

عنه علیه السلام :ضارِبوا عَن دِینِکُم بالظُّبا ، و صِلوا السُّیوفَ بالخُطا ، و انْتَصِروا باللّهِ تَظْفَروا و تُنْصَروا . (1)

امام علی علیه السلام :با تیغه شمشیرها از دین خود دفاع کنید، و شمشیرها را با فرا پیش نهادن گامهایتان، به دشمن برسانید و از خداوند یاری جویید، تا پیروز گردید و یاری شوید.

585 - فَضلُ حَملِ السِّلاحِ فی سَبیلِ اللَّهِ
585 - ارزش سلاح برداشتن در راه خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یُباهی بالمُتَقَلِّدِ سَیفَهُ فی سبیلِ اللّهِ مَلائکَتَهُ ، و هُم یُصَلُّونَ علَیهِ ما دامَ مُتَقَلِّدَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :صَلاةُ الرّجُلِ مُتَقَلِّدا بسَیفِهِ تَفْضُلُ علیْ صَلاتِهِ غَیرَ مُتَقَلِّدٍ بسَبعِمائةِ ضِعْفٍ . (3)

585

ارزش سلاح برداشتن در راه خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به وجود کسی که شمشیرش را در راه خدا حمایل کند، بر فرشتگان خود مباهات می کند و تا زمانی که او شمشیر حمایل دارد، فرشتگان الهی بر او درود می فرستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نمازی که مرد با شمشیر حمایل شده بخواند هفتصد بار برتر از نمازی است که بدون حمایل کردن شمشیر بخواند.

586 - الأمرُ بِمُقاتَلَةِ أئِمَّةِ الکُفرِ
586 - فرمان به جنگ با سران کفر

الکتاب:

«فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ» . (4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اقْتُلوا شُیوخَ المُشرِکینَ ، و اسْتَبْقُوا شَرْخَهُم . (5)

586

فرمان به جنگ با سران کفر

قرآن :

«با سران کفر بجنگید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سران مشرکان را بکشید و نوجوانانشان را زنده نگه دارید.

ص :322


1- . غرر الحکم : 5933 .
2- کنز العمّال : 10787 .
3- . کنز العمّال : 10791 .
4- التوبة : 12 .
5- سنن أبی داوود : 3/54/2670 .

587 - تَرکُ الجِهادِ
587 - ترک کردن جهاد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فمَن تَرکَ الجِهادَ ألْبسَهُ اللّهُ ذُلاًّ فی نفسِهِ، و فَقْرا فی مَعیشَتِهِ، و مَحْقا فی دِینهِ. إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أعَزَّ اُمّتی بسَنابِکِ خَیْلِها و مَراکِزِ رِماحِها . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فمَن تَرَکَهُ _ یعنی الجِهادَ _ رَغْبَةً عَنهُ ألْبسَهُ اللّهُ ثَوبَ الذُّلِّ ، و شَمِلَهُ البَلاءُ ، و دُیِّثَ بالصَّغارِ و القَماءَةِ، و ضُرِبَ علی قَلْبِه بالإسْهابِ (بالأسْدادِ)، و اُدِیلَ الحقُّ مِنهُ بِتَضْییعِ الجِهادِ . (2)

587

ترک کردن جهاد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس جهاد را وا گذارد خداوند جامه خواری بر جان او پوشاند و زندگیش را دستخوش فقر سازد و دینش را از بین ببرد. خداوند تبارک و تعالی عزّت و اقتدار امت مرا در سُمهای اسبانشان و نوک نیزه هایشان قرار داده است.

امام علی علیه السلام :کسی که به جهاد، بی میلی کرده، آن را فرو گذارد، خداوند جامه خواری و ردای بلا و گرفتاری بر او بپوشاند و به خواری و فرومایگی درافتد و بر دلش پرده های گمراهی زده شود و به سبب فرو گذاشتن جهاد، حقّ، از او روی گردان شود و به باطل درافتد.

588 - شُعَبُ الجِهادِ
588 - شاخه های جهاد

شُعَبُ الجِهادِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجِهادِ علی أرْبَعِ شُعَبٍ : علی الأمرِ بالمَعروفِ و النَّهیِ عنِ المُنکَرِ و الصِّدْقِ فی المَواطِنِ و شَنَآنِ الفاسقِینَ ، فمَن أمَرَ بالمعروفِ شَدَّ ظَهْرَ المُؤمنِ، و مَن نَهی عنِ المُنْکَرِ أرْغَمَ أنْفَ المُنافِقِ، و مَن صَدَقَ فی المَواطِنِ قَضی الّذی علَیهِ ، و مَن شَنَأَ الفاسِقینَ و غَضِبَ للّهِ عزّ و جلّ غَضِبَ اللّهُ لَهُ . (3)

588

شاخه های جهاد

امام علی علیه السلام :جهاد چهار شاخه دارد: امر به معروف، نهی از منکر، پایداری در جبهه های جنگ و دشمنی با تبهکاران. هر کس امر به معروف کند از مؤمن پشتیبانی کرده است و هر که نهی از منکر کند بینی منافق را به خاک مالیده است و هر که در جبهه ها پایداری ورزد وظیفه خود را انجام داده است و هر که با تبهکاران دشمنی کند و برای خدا خشم گیرد، خداوند نیز برایش خشم گیرد.

ص :323


1- الأمالی للصدوق : 673/906 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 27 .
3- الخصال : 232/74 .

589 - المُرابطَةُ
589 - مرزبانی

الکتاب:

«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِم» . (1)

«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رِباطُ یَومٍ فی سبیلِ اللّهِ خَیرٌ مِن الدُّنیا و ما عَلَیها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :رِباطُ یَومٍ خَیرٌ مِن صِیامِ شَهرٍ و قِیامِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ عَملٍ مُنْقَطِعٌ عَن صاحبِهِ إذا ماتَ إلاّ المُرابِطَ فی سبیلِ اللّهِ ، فإنَّهُ یُنْمی لَهُ عَملُهُ و یُجْری علَیهِ رِزْقُهُ إلی یَومِ القِیامَةِ . (5)

589

مرزبانی

قرآن :

«تا آن جا که می توانید نیرو و اسبان سواری آماده کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود و جز آنها را بترسانید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایی فرا خوانید و در جنگها پایداری کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک روز مرزبانی در راه خدا بهتر است از دنیا و هر چه در آن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک روز مرزبانی، بهتر است از یک ماه روزه داری و شب زنده داری.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر عملی پس از مرگ صاحبش از او جدا می شود مگر عمل کسی که در راه خدا مرزبانی کند؛ عمل چنین کسی رشد می کند و تا روز قیامت روزیش داده می شود.

ص :324


1- الأنفال : 60 .
2- آل عمران : 200 .
3- کنز العمّال : 10508.
4- کنز العمّال : 10510.
5- کنز العمّال : 10611.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ صَلاةَ المُرابِطِ تَعدِلُ خَمسَمائةِ صلاةٍ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز مرزبان با پانصد نماز برابری می کند.

590 - فَضلُ الحِراسَةِ
590 - ارزش نگهبانی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَرَسُ لَیلةٍ فی سبیلِ اللّهِ عزّ و جلّ أفْضَلُ مِن ألفِ لَیلةٍ یُقامُ لَیلُها و یُصامُ نَهارُها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَأنْ أَحْرُسَ ثَلاثَ لَیالٍ مُرابِطا مِن وراءِ بَیْضَةِ المُسلِمینَ أحَبُّ إلَیَّ مِن أنْ تُصیبَنی لَیلةُ القَدْرِ فی أحَدِ المَسجِدَینِ : المَدینةِ أو بَیتِ المَقْدِسِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ حارِسَ الحَرَسِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :عَیْنانِ لا تَمَسُّهُما النّارُ : عَینٌ بَکَتْ مِن خَشْیَةِ اللّهِ ، و عَینٌ باتَتْ تَحْرُسُ فی سبیلِ اللّهِ . (6)

(7)

590

ارزش نگهبانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک شب نگهبانی دادن در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز که شبهایش به عبادت و روزهایش به روزه داری سپری شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه شب نگهبانی از مرزهای مسلمانان نزد من محبوبتر از درک کردن شب قدر در یکی از دو مسجد مدینه یا بیت المقْدس است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای رحمت کناد نگهبان نگهبانان را.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چشمند که آتش به آن ها نرسد : چشمی که از ترس خدا بگرید و چشمی که شبها در راه خدا نگهبانی دهد.

ص :325


1- کنز العمّال : 10714.
2- (انظر) بحار الأنوار : 100/62 باب 11. وسائل الشیعة : 11 / 19 باب 6 .
3- کنز العمّال : 10730 .
4- شُعب الإیمان : 4/43/4292 .
5- سنن ابن ماجة: 2/925/2769.
6- سنن الترمذی : 4/175/1639 .
7- (انظر) عنوان 104 «الحرس» .

591 - دُخولُ الجَنَّةِ بِالسَّلاسِلِ
591 - رفتن به بهشت با زنجیر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ضَحِکْتُ مِن ناسٍ یَأتونَکُم مِن قِبَلِ المَشْرقِ یُساقُونَ إلی الجَنّةِ و هُم کارِهونَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :عَجِبَ اللّهُ مِن قَومٍ یَدخُلونَ الجَنةَ بالسَّلاسِلِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أ لاَ تَسْألونّی مِمَّ ضَحِکْتُ ؟ رَأیْتُ ناسا مِن اُمَّتی یُساقُونَ إلی الجَنّةِ فی السَّلاسِلِ کُرْها . قیلَ: یا رسولَ اللّهِ ، مَن هُم ؟ قالَ : قَومٌ مِن العَجَمِ یَسْبیهِمُ المُجاهِدونَ فیُدخِلونَهُم الإسلامَ . (3)

(4)

591

رفتن به بهشت با زنجیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از آن مردمی خنده ام گرفت که از جانب مشرق به سوی شما می آیند، در حالی که با زور به سوی بهشت رانده می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از مردمانی که زنجیر بسته به بهشت رانده می شوند در عجب باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا نمی پرسید از چه می خندم؟ مردمی از امّت خود را دیدم که آنان را به زنجیر بسته اند و با زور به سوی بهشت می رانند. عرض شد: ای رسول خدا! آنها کیستند؟ فرمود: مردمانی عجمند، که مجاهدانْ آنان را به اسارت می گیرند و آنها را به اسلام در می آورند.

ص :326


1- کنز العمّال : 10587 .
2- کنز العمّال : 10667 .
3- کنز العمّال : 10669 .
4- (انظر) سنن أبی داوود : 3 / 56 / 2677 .

83 - الجهاد الأکبر

اشاره

(1)

ص :327


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 4 / 430 ، 431 ، 616 «الجهاد الأکبر» . بحار الأنوار : 70 / 62 باب 45 «مراتب النّفس . . . و معنی الجهاد الأکبر» . وسائل الشّیعة : 11 / 122 _ 392 «أبواب جهاد النّفس» .

83 - جهاد اکبر
592 - أنواعُ الجِهادِ
592 - انواع جهاد

الکتاب:

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» . (1)

وَ مَنْ جَاهَدَ فَإِنَّما یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ» . (2)

وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» . (3)

فَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَ جَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادا کَبِیرا (4) » . (5)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفْضَلُ الجِهادِ مَن أصْبَحَ لا یَهُمُّ بظُلمِ أحَدٍ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جِهادُ المَرأةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ . (7)

592

انواع جهاد

قرآن :

«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است».

«هر کس جهاد کند جز این نیست که برای خود جهاد کرده است. به یقین خداوند از جهانیان ، بی نیاز است».

«کسانی را که در راه ما جهاد کنند به راههای خویش هدایت می کنیم و خدا با نیکوکاران است».

«از کافران اطاعت مکن و به حکم خدا با آنها جهاد کن، جهادی بزرگ». (8)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین جهاد آن است که انسان روز خود را آغاز کند در حالی که در اندیشه ستم کردن به احدی نباشد.

امام علی علیه السلام :جهاد زن این است که خوب شوهرداری کند.

ص :328


1- التحریم : 9 .
2- العنکبوت : 6 .
3- العنکبوت : 69 .
4- أی تامّا شدیدا ، و فی هذا دلالة علی أنّ مِن أجلِّ الجهاد و أعظمِه منزلةً عند اللّه سبحانه جهاد المتکلّمین فی حَلّ شُبَه المبطِلین (مجمع البیان : 7/273) .
5- الفرقان : 52 .
6- المحاسن : 1/456/1053 .
7- الخصال : 620/10 .
8- یعنی جهادی کامل و سخت. این نشان می دهد که ارزشمندترین و بزرگترین جهاد نزد خداوند سبحان، جهاد متکلّمان است برای پاسخ دادن به شبهات و ایرادات مخالفان (نور الثقلین : 4 / 22 به نقل از مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان) .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :الجِهادُ علی أرْبَعَةِ أوْجُهٍ : فجِهادانِ فَرْضٌ ، و جِهادٌ سُنّةٌ لا یُقامُ إلاّ مَع فَرْضٍ ، و جِهادٌ سُنّةٌ ، فأمّا أحَدُ الفَرْضَینِ فجِهادُ الرّجُلِ نفْسَهُ ......... . (1)

امام حسین علیه السلام :جهاد بر چهار گونه است : دو جهادْ واجب است ، و [سوم] جهاد مستحبّی است که بدان اقدام نشود مگر در کنار واجب، و [چهارم] جهاد مستحب [مطلق ]است. یکی از دو جهاد واجب، جهاد انسان با نفس خویش است ......... .

593 - الحَثُّ عَلی جِهادِ النَّفسِ
593 - تشویق به جهاد با نفس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُجاهِدُ مَن جَاهَدَ نَفْسَهُ فی اللّهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جِهادُ النَّفْسِ مَهْرُ الجَنّةِ . (3)

عنه علیه السلام :جِهادُ الهوی ثَمَنُ الجَنّةِ . (4)

عنه علیه السلام :أوَّلُ ما تُنْکِرونَ مِن الجِهادِ جِهادُ أنفُسِکُم ، آخِرُ ما تَفْقِدونَ مُجاهَدَةُ أهْوائکُم و طاعَةُ اُولی الأمرِ مِنکُم . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ المُجاهِدَ نَفسَهُ علی طاعةِ اللّهِ و عَن مَعاصیهِ عندَ اللّهِ سبحانَهُ بمَنْزِلَةِ بَرٍّ شَهیدٍ . (6)

عنه علیه السلام :مُجاهَدةُ النَّفْسِ شِیمَةُ النُّبَلاءِ . (7)

593

تشویق به جهاد با نفس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجاهد کسی است که به خاطر خدا با نفْس خود مبارزه کند.

امام علی علیه السلام :جهاد با نفس کابین بهشت است.

امام علی علیه السلام :مبارزه با هوس، بهای بهشت است.

امام علی علیه السلام :نخستین جهادی که آن را کنار می نهید، جهاد با نفْسهایتان است و آخرین چیزی که از دست می دهید، مبارزه کردن با خواهشهایتان و اطاعت از فرمانروایانتان است.

امام علی علیه السلام :کسی که در راه فرمانبری از خدا، و دوری از نافرمانی او، با نفْس خویش مبارزه کند، نزد خداوند سبحان منزلت نیکو کارِ شهید را دارد.

امام علی علیه السلام :مبارزه کردن با نفْس، خصلت بزرگ منشان است.

ص :329


1- تحف العقول: 243، مشکاة الأنوار: 431/1442 .
2- کنز العمّال : 11261 ، تنبیه الخواطر : 1/96 .
3- غرر الحکم : 4755 .
4- غرر الحکم : 4756 .
5- غرر الحکم : 3331 _ 3332 .
6- غرر الحکم : 3546 .
7- غرر الحکم : 9756 .

عنه علیه السلام :إنّی مُسْتَوفٍ رِزْقی ، و مُجاهِدٌ نَفْسی . (1)

عنه علیه السلام :یَنْبَغی للعاقِلِ أنْ لا یَخْلو فی کُلِّ حالَةٍ عَن طاعةِ ربِّهِ و مُجاهَدةِ نَفْسِهِ . (2)

عن_ه علیه السلام :جاهِدْ نَفْسَکَ و قَ_دِّمْ تَوْبَتَ_کَ ، تَفُزْ بِطاعَةِ ربِّکَ . (3)

عنه علیه السلام :رُدَّ عَن نَفْسِکَ عِند الشَّهَواتِ ، و أقِمْها علی کِتابِ اللّهِ عِند الشُّبُهاتِ . (4)

عنه علیه السلام :جِهادُ النَّفْسِ بالعِلمِ عُنوانُ العقلِ . (5)

عنه علیه السلام :حارِبُوا هذهِ القُلوبَ ، فإنَّها سَریعةُ العِثارِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ مَعْنیٌّ بمجاهَدةِ نَفسِهِ لِیغْلِبَها علی هَواها ، فمَرّةً یُقیمُ أوَدَها و یُخالِفُ هَواها فی مَحبةِ اللّهِ ، و مَرّةً تَصْرَعُهُ نَفسُهُ فیَتّبِعُ هَواها ، فیَنْعَشُهُ اللّهُ فَینْتَعِشُ و یُقیلُ اللّهُ عَثْرَتَهُ فیَتَذکّرُ . (7)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :جاهِدْ نَفْسَکَ لِتَرُدَّها عَن هَواها ، فإنَّهُ واجِبٌ علَیکَ کجِهادِ عَدُوِّکَ . (8)

امام علی علیه السلام :من روزیِ خود را بی کم و کاست دریافت می کنم، و با نفْس خویش می ستیزم.

امام علی علیه السلام :خردمند را سزد که در هیچ حالی از طاعت پروردگارش و پیکار با نفْسش باز نایستد.

امام علی علیه السلام :با نفْس خود بستیز و توبه ات را پیش انداز، تا به طاعت پروردگارت دست یابی.

امام علی علیه السلام :در هنگام خواهشها جلو نفْست را بگیر و در هنگام شبهات، آن را به کتاب خدا ارجاع ده.

امام علی علیه السلام :جهاد آگاهانه با نفْس، سر لوحه خرد است.

امام علی علیه السلام :با این دلها بجنگید که آن ها زود می لغزند.

امام باقر علیه السلام :همانا مؤمن، به پیکار با نفْس خویش اهتمام می ورزد، تا بر خواهش آن چیره شود. گاه، کجی نفْس را راست می کند و در راه محبّت خدا با خواهشهای نفسانی می ستیزد و گاهی هم نفْس ، او را به زمین می زند و او پیرو خواهشهای آن می شود؛ اما خداوند او را از جا بلند می کند و او بلند می شود و خداوند از لغزشش می گذرد و او نیز متنبّه می شود.

امام کاظم علیه السلام :برای بازداشتن نفْس خود از خواهشهایش با آن مبارزه کن که مبارزه با نفْس، همچون مبارزه با دشمنت، بر تو واجب است.

ص :330


1- غرر الحکم : 3775 .
2- غرر الحکم : 10922 .
3- غرر الحکم : 4759 .
4- غرر الحکم : 5406 .
5- غرر الحکم : 4772 .
6- غرر الحکم : 4931 .
7- تحف العقول : 284 .
8- تحف العقول : 399 .

594 - الجِهادُ الأکبَرُ
594 - جهاد اکبر (بزرگتر)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مُخاطِبا أصحابهُ _: قَدِمْتُم خَیرَ مَقْدَمٍ ، و قَدِمْتُم مِن الجِهادِ الأصْغَرِ إلی الجهادِ الأکْبَرِ : مُجاهَدَةِ العَبدِ هَواهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أفْضَلُ الجِهادِ أنْ تُجاهِدَ نَفْسَکَ و هوَاکَ فی ذاتِ اللّهِ تعالی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سألَهُ أبو ذرٍّ عن أفْضَلِ الجِهاد _: أنْ یُجاهِدَ الرّجُلُ نَفْسَهُ و هَواهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أفْضَلُ الجِهاد مَن جاهَدَ نَفْسَهُ الّتی بینَ جَنْبَیهِ . (4)

الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام :نَروی أنَّ سیّدَنا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رأی بعضَ أصْحابِهِ مُنْصَرِفا مِن بَعْثٍ کانَ بَعَثَهُ فیه، و قَدِ انْصَرَفَ بشَعثِهِ و غُبارِ سَفَرِهِ و سلاحُهُ علَیهِ یُریدُ مَنزِلَهُ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : انْصَرَفَ مِن الجِهادِ الأصْغَرِ إلی الجِهادِ الأکْبَرِ . فقیلَ لَهُ : أ وَ جِهادٌ فَوقَ الجِهادِ بالسَّیفِ ؟! قالَ : نَعَمْ ، جِهادُ المَرءِ نَفْسَهُ . (5)

594

جهاد اکبر (بزرگتر)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ خطاب به اصحابش _فرمود : خوش آمدید، و از جهاد اصغر پای به میدان جهاد اکبر گذاشتید: جهاد بنده با هوای نَفْسش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین جهاد این است که به خاطر خداوند متعال با نفْس و هواهای نفسانیت جهاد کنی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال ابوذر از برترین جهاد _فرمود: مبارزه انسان با نفْس و هواهای نفسانیش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین جهاد، جهاد کسی است که با نفْس نهفته در میان دو پهلوی خود مبارزه کند.

الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام :روایت می کنیم که سرور ما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی از اصحاب خود را دید که از مأموریتی جنگی که او را فرستاده بود برگشته و با موهای ژولیده و غبار سفر بر سر و صورت و جنگ افزار در میان، به سوی منزل خود می رود. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: از جهاد اصغر برای جهاد اکبر برگشتی! عرض کرد: آیا جهادی بالاتر از جهاد با شمشیر هم هست؟! فرمود: آری، جهاد انسان با نفْس خود.

ص :331


1- کنز العمّال : 11260 .
2- کنز العمّال : 11265 .
3- کنز العمّال : 11780 .
4- الجعفریّات : 78 .
5- الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام : 380 .

معانی الأخبار عن الإمامِ علیٍّ علیه السلام :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعثَ سَرِیّةً ، فلَمّا رَجَعوا قالَ: مَرْحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصْغَرَ و بَقِیَ علَیهِمُ الجِهادُ الأکْبَرُ . قیلَ: یا رسولَ اللّهِ ، و ما الجِهادُ الأکْبَرُ ؟ قالَ: جِهادُ النَّفْس . و قالَ علیه السلام : أفْضَلُ الجِهادِ مَن جَاهَدَ نَفْسَهُ الّتی بینَ جَنْبَیهِ . (1)

عنه علیه السلام :أفْضَلُ الجِهادِ جِهادُ النَّفْسِ عنِ الهَوی ، و فِطامُها عَن لَذّاتِ الدُّنیا . (2)

عنه علیه السلام :غایةُ المُجاهَدَةِ أنْ یُجاهِدَ المَرءُ نَفْسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :اعلَموا أنَّ الجِهادَ الأکْبَرَ جِهادُ النَّفْسِ، فاشْتَغِلوا بجِهادِ أنْفُسِکُم تَسْعَدوا . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا فَضیلةَ کالجِهادِ ، و لا جِهادَ کمُجاهَدةِ الهوی . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله بَعثَ بسَرِیّة، فلَمّا رَجَعوا قالَ: مَرْحَبا بقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الأصْغَرَ و بَقِیَ الجِهادُ الأکْبَرُ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الجِهادُ الأکْبَرُ ؟ قالَ: جِهادُ النَّفْسِ . (6) (7)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سپاهی را به جنگ اعزام کرد. وقتی برگشتند فرمود: خوشامد می گویم به مردمانی که جهاد اصغر را گذراندند ولی جهاد اکبر همچنان بر عهده آنان باقی مانده است. عرض شد: ای رسول خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس. امام علیه السلام فرمود: برترین جهاد آن است که انسان با نفس نهفته در میان دو پهلوی خود بجنگد.

امام علی علیه السلام :برترین جهاد، مبارزه کردن با هوای نفْس و باز گرفتن آن از لذّتهای دنیاست.

امام علی علیه السلام :نهایت جهاد، مبارزه انسان با نفْس خویش است.

امام علی علیه السلام :بدانید که جهاد اکبر جهاد با نفْس است، پس به جهاد با نفْسهای خویش پردازید تا نیک بخت شوید.

امام باقر علیه السلام :هیچ فضیلتی چون جهاد نیست و هیچ جهادی مانند مبارزه با هوای نفس نمی باشد .

امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله سپاهی را به جنگ گسیل داشت؛ وقتی برگشتند فرمود: خوشامد می گویم به گروهی که جهاد اصغر را انجام دادند، اما جهاد اکبر همچنان مانده است. عرض شد: ای پیامبر خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفْس.

ص :332


1- معانی الأخبار : 160/1 .
2- غرر الحکم : 3232 .
3- غرر الحکم : 6370 .
4- غرر الحکم : 11005 .
5- تحف العقول : 286 .
6- بحار الأنوار : 19/182/31 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 122 باب 1 .

595 - ما یَنبَغی فی مُجاهَدَةِ النَّفسِ
595 - شیوه مبارزه با نفْس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جاهِدْ نَفْسَکَ عَلی طاعةِ اللّهِ مُجاهَدةَ العَدُوِّ عَدُوَّهُ ، و غالِبْها مُغالبةَ الضِّدِّ ضِدَّهُ ؛ فإنّ أقْوی النّاسِ مَن قَوِیَ علی نَفْسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :جاهِدْ نَفْسَکَ و حاسِبْها مُحاسَبةَ الشَّریکِ شَریکَهُ ، و طالِبْها بِحُقوقِ اللّهِ مُطالَبَةَ الخَصْمِ خَصْمَهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اجعَلْ نَفسَکَ عَدُوّا تُجاهِدُهُ و عارِیةً تَرُدُّها ، فإنّکَ قد جُعِلتَ طبیبَ نَفسِکَ و عُرِّفتَ آیةَ الصِّحّةِ و بُیِّنَ لکَ الدّاءُ و دُلِلْتَ علی الدّواءِ ، فانظُرْ قِیامَکَ علی نَفسِکَ . (3)

595

شیوه مبارزه با نفْس

امام علی علیه السلام :در راه طاعت خدا، با نفْس خود مبارزه کن همچون مبارزه دشمن با دشمنش، و با آن گلاویز شو همچون گلاویز شدن حریف با حریفش، زیرا نیرومندترین مردمان کسی است که بر نفْس خویش چیره آید.

امام علی علیه السلام :با نفْس خود جهاد کن و از او حساب کِش، همچنان که شریک از شریکش حساب می کِشد ، و حقوق خداوند را از او مطالبه کن، همچنان که طرف دعوا، حقوق خود را از دیگری مطالبه می کند.

امام صادق علیه السلام :نفْس خود را چون دشمنی دان که با او مبارزه می کنی و عاریه ای که باید برگردانی؛ زیرا تو طبیب نفْس خویش قرار داده شده ای، نشانه سلامت به تو شناسانده شده و درد و بیماری برایت روشن گشته است و به دارو، راهنمایی شده ای. پس، در مبارزه با نفْس اندیشه کن.

596 - المُداوَمَةُ عَلَی الجِهادِ
596 - جهاد بی امان با نفْس

بحار الأنوار_ فی حدیثِ المعراجِ _: فی صفةِ أهلِ الخیرِ و أهلِ الآخرةِ : یموتُ النّاسُ مرّةً ، و یموتُ أحدُهم فی کلِّ یومٍ سبعینَ مرّةً من مجاهَدَةِ أنفسِهِم و مخالَفَةِ هَواهُم و الشّیطانِ الّذی یَجری فی عُروقِهِم . (4)

596

جهاد بی امان با نفْس

بحار الأنوار_ در حدیث معراج _: درباره ویژگی نیکوکاران و آخرت گرایان آمده است : مردم یک بار می میرند ولی آنها بر اثر مبارزه با نفْسهایشان و مخالفت با خواهشهایشان و ستیز با شیطانی که در رگ و ریشه شان جریان دارد، روزی هفتاد بار می میرند.

ص :333


1- غرر الحکم : 4761 .
2- غرر الحکم : 4762 .
3- تحف العقول : 304 .
4- بحار الأنوار : 77/24/6 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَفَاکَ فی مُجاهَدةِ نَفسِکَ أنْ لا تَزالُ أبدا لها مُغالِبا و علی أهْوِیَتِها مُحارِبا . (1)

عنه علیه السلام :امْلِکُوا أنفسَکُم بدوامِ جِهادِها . (2)

امام علی علیه السلام :در پیکار با نفْست تو را همین بس که همواره با آن پنجه درافکنی و با خواهشهایش در ستیز باشی.

امام علی علیه السلام :با پیکار بی امان با نفْسهایتان زمام آنها را در اختیار خود گیرید.

597 - ثَمَرَةُ المُجاهَدَةِ
597 - ثمره مجاهدت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بالمُجاهَدَةِ یُغلَبُ سُوءُ العادَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :جاهِدوا أهْواءکُم تَمْلِکوا أنْفُسَکُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :جاهِدوا أنفسَکُم علی شَهَواتِکُم تَحِلَّ قلوبَکُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :جاهِدوا أنفسَکُم بقِلَّةِ الطَّعامِ و الشَّرابِ ، تُظِلَّکُمُ المَلائکةُ و یَفِرَّ عَنکُمُ الشَّیطانُ . (6)

597

ثمره مجاهدت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با مجاهدت می توان بر عادتهای بد چیره آمد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با هوسهایتان بجنگید تا اختیاردار نفْسهای خود شوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با خواهشهای نفْس خود بستیزید، دلهایتان را حکمت فرا می گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با کم خوردن و کم آشامیدن به جنگ نفْسهای خود روید، فرشتگان بر سر شما سایه می افکنند و شیطان از شما می گریزد.

ص :334


1- غرر الحکم : 7080 .
2- غرر الحکم : 2489 .
3- تنبیه الخواطر : 2/119 .
4- تنبیه الخواطر : 2/122 .
5- تنبیه الخواطر : 2/122 .
6- تنبیه الخواطر : 2/122 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرةُ المُجاهَدةِ قَهْرُ النَّفْسِ . (1)

عنه علیه السلام :جاهِدْ شَهْوَتَکَ و غالِبْ غَضَبکَ و خالِفْ سُوءَ عادَتِکَ ، تَزْکُ نَفْسُکَ ، و یَکْمُلْ عَقلُکَ ، و تَسْتَکمِلْ ثَوابَ ربِّکَ . (2)

عنه علیه السلام :ألاَ و إنَّ الجِهادَ ثَمنُ الجَنّةِ ، فمَن جاهَدَ نَفْسَهُ مَلَکَها ، و هِی أکْرَمُ ثَوابِ اللّهِ لِمَنْ عَرَفَها . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ مُجاهَدةَ النَّفْسِ لَتَزُمُّها عنِ المَعاصی و تَعْصِمُها عَنِ الرَّدی . (4)

عنه علیه السلام :بالمُجاهَدَةِ صَلاحُ النَّفْسِ . (5)

عنه علیه السلام :رَدْعُ النَّفْسِ و جهادُها عن أهْوِیَتِها یَرفَعُ الدَّرَجاتِ و یُضاعِفُ الحَسَناتِ . (6)

عنه علیه السلام :فی مُجاهَدَةِ النَّفْسِ کَمالُ الصَّلاحِ . (7)

عنه علیه السلام :ذِروَةُ الغایاتِ لا یَنالُها إلاّ ذَوو التَّهْذیبِ و المُجاهَداتِ . (8)

عنه علیه السلام :مَن جاهَدَ نَفْسَه أکْمَلَ التُّقی . (9)

امام علی علیه السلام :ثمره مجاهدت، مقهور کردن نفْس است.

امام علی علیه السلام :با خواهش [نفْس] خود جهاد کن، بر خشمت چیره شو و با عادتهای بد خود مخالفت نما تا نفْست پاکیزه شود، خردت کمال یابد و از پاداش پروردگارت بهره کامل بری.

امام علی علیه السلام :بدانید که جهاد، بهای بهشت است، پس هر که با نفْس خویش جهاد کند، بهشت را مالک شود و بهشت ارجمندترین پاداش الهی است برای کسی که قدر آن را بشناسد.

امام علی علیه السلام :جهاد کردن با نفْس، آن را در ارتکاب گناهان مهار می کند و از نابودی نگهش می دارد.

امام علی علیه السلام :اصلاح نفْس با مجاهدت حاصل می شود.

امام علی علیه السلام :جهاد با نفْس و بازداشتن آن از خواهشهایش درجات را رفعت می بخشد و حسنات را دو چندان می کند.

امام علی علیه السلام :نقطه کمال صلاح، در جنگیدن با نفْس است.

امام علی علیه السلام :به اوج اهداف نرسند، مگر وارستگانِ نفْس ستیز.

امام علی علیه السلام :هر که با نفْس خویش جهاد کند، تقوی را به سر حدّ کمال رسانده است.

ص :335


1- غرر الحکم : 4655 .
2- غرر الحکم : 4760 .
3- غرر الحکم : 2784 .
4- غرر الحکم : 3488 .
5- غرر الحکم : 4319 .
6- غرر الحکم : 5407 .
7- غرر الحکم : 6449 .
8- غرر الحکم : 5190 .
9- غرر الحکم : 7751 .

ص :336

84 - الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللَّه)

اشاره

(1)

(2)

ص :337


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 160 باب 64 «الاجتهاد و الحثّ علی العمل» . وسائل الشّیعة : 1 / 63 باب 20 «تأکّد استحباب الجدّ و الاجتهاد فی العبادة» .
2- انظر : العبادة : باب 2463 ، الرأی : باب 1431 . عنوان 323 «الطاعة» .

84 - جهاد (سخت کوشی در فرمانبری از خدا)
598 - الاجتِهادُ فی طاعَةِ اللَّهِ
598 - سخت کوشی در فرمانبری از خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اجْتَهِدوا فی العملِ ، فإنْ قَصُرَ بِکُمُ الضَّعْفُ فکُفّوا عنِ المَعاصی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا معشرَ المسلمینَ ، شَمِّروا فإنَّ الأمرَ جِدٌّ، و تأهَّبوا فإنَّ الرَّحیلَ قَریبٌ ، و تَزَوَّدوا فإنَّ السَّفَرَ بَعیدٌ، و خَفِّفوا أثْقَالَکُم ، فإنَّ وراءَکُم عَقَبةً کَؤُودا لا یَقْطَعُها إلاّ المُخِفُّونَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکُم بالجِدِّ و الاجْتِهادِ ، و التّأهُّبِ و الاسْتِعدادِ ، و التَّزَوّدِ فی مَنزِلِ الزّادِ ، و لا تَغُرّنّکُمُ الحیاةُ الدّنیا کما غَرّتْ مَن کانَ قَبْلَکُم مِن الاُممِ الماضِیَةِ و القُرونِ الخالِیَةِ . (3)

عنه علیه السلام :طاعَةُ اللّهِ سبحانَهُ لا یَحُوزُها إلاّ مَن بَذَلَ الجِدَّ ، و اسْتَفْرَغَ الجُهْدَ . (4)

عنه علیه السلام :صابِروا أنفسَکُم علی فِعلِ الطّاعاتِ ، و صُونوها عَن دَنَسِ السَّیّئاتِ، تَجِدُوا حَلاوةَ الإیمانِ . (5)

598

سخت کوشی در فرمانبری از خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در عمل بکوشید و اگر از سخت کوشی در عمل نا توانید، از گناهان خودداری کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مسلمانان! آستین بالا زنید که کار جدّی است، و آماده شوید که رفتن نزدیک است، و توشه بردارید که سفر طولانی است و بارهایتان را سبک کنید که گردنه ای دشوار فرا روی دارید و جز سبکباران کسی نتواند از آن بگذرد.

امام علی علیه السلام :بر شما باد تلاش و سخت کوشی و مهیّا شدن و آماده گشتن و توشه برداشتن از سرای توشه (دنیا). مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد چنان که اقوام گذشته و نسلهای پیشین را فریفت.

امام علی علیه السلام :به طاعت خداوند سبحان دست نیابد مگر آن که تلاش ورزد و نهایت کوشش خود را به کار گیرد.

امام علی علیه السلام :در انجام طاعات ، خود را به شکیبایی وا دارید و نفْسهایتان را از پلیدیِ گناهان به دور دارید تا حلاوت ایمان را بچشید.

ص :338


1- بحار الأنوار : 77/171/7.
2- . أعلام الدین : 343 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 230 .
4- غرر الحکم : 6009 .
5- غرر الحکم : 5891 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أعْطُوا اللّهَ مِن أنفُسِکُم الاجْتِهادَ فی طاعَتِهِ؛ فإنَّ اللّهَ لا یُدرَکُ شَیءٌ مِن الخَیرِ عِندَه إلاّ بطاعَتِهِ و اجْتِنابِ مِحارِمِهِ . (1)

عنه علیه السلام :اعْلَموا أنَّهُ لَیس بینَ اللّهِ و بینَ أحَدٍ مِن خَلْقِهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ و لا مَن دونَ ذلکَ مِن خَلْقِهِ کُلِّهِم إلاّ طاعَتُهُم لَهُ، فاجْتَهِدوا فی طاعةِ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ : علی ما ذا بَنَیْتَ أمْرَکَ ؟ _: علی أرْبَعةِ أشْیاءَ : عَلِمْتُ أنّ عَمَلی لا یَعْملُهُ غَیری فاجْتَهَدتُ ......... . (3)

امام صادق علیه السلام :در طاعت خدا از جان هایتان مایه بگذارید؛ زیرا هیچ یک از خوبیها (پاداشهایی) که نزد اوست به دست نمی آید، مگر با فرمانبری از او و پرهیز از حرامهایش.

امام صادق علیه السلام :بدانید که میان خدا و بندگانش نه فرشته مقرّبی واسطه شود نه پیامبر مرسلی و نه هیچ کس دیگر ، مگر طاعتشان از خداوند؛ پس در طاعت خدا بکوشید.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: کار خود را بر چه پایه ای استوار کرده ای؟ _فرمود : بر چهار چیز: دانستم که کار مرا کسی جز خود من انجام نمی دهد، از این رو کوشیدم ......... .

599 - جاهِدوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ
599 - در راه خدا، چنان که باید ، جهاد کنید

الکتاب:

«وَ جَاهِدُوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» . (4)

الحدیث:

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراجِ _ فی صفةِ أهلِ الآخرةِ _ : یُتْعِبونَ أنْفُسَهُم و لا یُریحونَها ، و إنّ راحَةَ أهلِ الجَنّة فی المَوتِ ، و الآخِرَةُ مُسْتَراحُ العابِدینَ . (5)

599

در راه خدا، چنان که باید ، جهاد کنید

قرآن :

«در راه خدا، چنان که باید، جهاد کنید».

حدیث :

بحار الأنوار :در حدیث معراج _ درباره ویژگی اهل آخرت آمده است _ : نفْسهای خویش را به رنج در می افکنند و طعم آسودگی به آنها نمی چشانند. همانا آسودگیِ اهل بهشت در مُردن است و آخرت، آسایشگاهِ خدا پرستان است.

ص :339


1- الکافی : 8/7/1 .
2- الکافی : 8/11 .
3- بحار الأنوار : 78/228/100 انظر تمام الحدیث .
4- الحجّ : 78 .
5- بحار الأنوار: 77/25/6.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جاهِدْ فی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ ، و لا تَأخُذْکَ فی اللّهِ لَوْمَةُ لائمٍ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: و لا عَرَضَ لَه أمْرانِ إلاّ أخَذَ بأشَدِّهِما . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :در راه خدا، چنان که شایسته است جهاد کن و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری مهراس.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _فرمود : هیچ گاه دو کار برایش پیش نمی آمد، مگر آن که سخت ترینِ آن دو را بر می گزید.

600 - أشَدُّ النّاسِ اجتِهاداً
600 - سخت کوشترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشَدُّ النّاسِ اجْتِهادا مَن تَرَکَ الذُّنوبَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفْضَلُ الجِهادِ مَن أصْبَحَ لا یَهُمُّ بظُلْمِ أحدٍ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لمّا قالَ لَهُ رجُلٌ : إنّی ضَعیفُ العَملِ قَلیلُ الصّلاةِ قلیلُ الصَّومِ ، و لکنْ أرْجو أنْ لا آکُلَ إلاّ حَلالاً، و لا أنْکِحَ إلاّ حَلالاً _: و أیُّ جِهادٍ أفْضَلُ مِن عِفَّةِ بَطْنٍ و فَرْجٍ ؟! (6)

600

سخت کوشترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخت کوشترین مردم کسی است که گناهان را فرو گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین جهاد، جهاد کسی است که صبح خود را با این نیت آغاز کند که به احدی ستم روا ندارد.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به کسی که عرض کرد: من در عمل نا توانم و نماز و روزه کم به جا می آورم اما سعی می کنم جز حلال نخورم و جز با حلال نزدیکی نکنم _فرمود : چه جهادی برتر از پاک نگهداشتن شکم و شرمگاه؟!

ص :340


1- . تحف العقول : 69 .
2- مکارم الأخلاق : 1/61/55 .
3- (انظر) العبادة : باب 2463 ، 2464 . العمل : باب 2907 .
4- الأمالی للصدوق : 73/41 .
5- المحاسن : 1/456/1053 .
6- المحاسن : 1/455/1052 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَنْفَعُ اجْتِهادٌ لا وَرَعَ فیهِ . (1)

امام صادق علیه السلام :کوششی که با ورع و پاکدامنی همراه نباشد بی فایده است.

601 - المُجاهَدَةُ مِفتاحُ الوُصولِ
601 - مجاهدت، کلید رسیدن است

الکتاب:

«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن یُدْمِن قَرْعَ البابِ یَلِجْ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اسْتَدامَ قَرْعَ البابِ وَ لَجَّ وَلَجَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن بَذلَ جُهْدَ طاقَتِهِ بَلغَ کُنْهَ إرادَتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن طَلبَ شَیئا نَالَهُ أو بَعْضَهُ . (6)

601

مجاهدت، کلید رسیدن است

قرآن :

«ما راههای خود را به کسانی که به خاطر ما مجاهدت کنند، نشان می دهیم. و خداوند با نیکوکاران است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که پیوسته دری را بکوبد، سرانجام وارد شود. (7)

امام علی علیه السلام :هر که پیوسته دری را بکوبد و سماجت ورزد، وارد شود.

امام علی علیه السلام :هر کس تمام توان خود را به کار گیرد، به تمام خواسته خود برسد.

امام علی علیه السلام :هر که چیزی را بجوید، به آن، یا بخشی از آن دست یابد.

602 - التَّوفیقُ مَعَ الاجتِهادِ
602 - موفقیت، همراه کوشش است

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :سَبعَةُ أشیاءَ بِغَیرِ سَبعةِ أشیاءَ مِن الاسْتِهْزاءِ : مَنِ اسْتَغْفَرَ بلِسانِهِ و لَم یَنْدَمْ بقَلبِهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ، و مَن سَألَ اللّهَ التَّوفیقَ و لَم یَجْتَهِدْ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَنِ اسْتَحْزَمَ و لَم یَحْذَرْ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ، و مَن سألَ اللّهَ الجَنّةَ و لَم یَصْبِرْ علی الشَّدائدِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَن تَعَوّذَ باللّهِ مِن النّارِ و لَم یَتْرُکْ شَهَواتِ الدُّنیا فقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ ، و مَن ذَکَرَ اللّهَ و لَم یَسْتَبِقْ إلی لِقائهِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ . (8)

(9)

602

موفقیت، همراه کوشش است

امام رضا علیه السلام :هفت چیز است که بدون هفت چیز دیگر مسخره آمیز است: کسی که به زبان خود استغفار کند اما در دلش [از گناه ]پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده است، کسی که از خدا بهشت بخواهد امّا در برابر سختیها شکیبا نباشد خود را به سخره گرفته است ، کسی که خواهان موفقیت باشد امّا نکوشد خودش را به باد تمسخر گرفته است، کسی که جویای دوراندیشی باشد امّا احتیاط نورزد خودش را ریشخند کرده است، کسی که از آتش دوزخ به خدا پناه برد امّا خواهشهای دنیایی را رها نکند خود را به باد تمسخر گرفته است و کسی که خدا را یاد کند ولی برای دیدار او نشتابد خود را ریشخند کرده است.

ص :341


1- الکافی : 2/77/4 .
2- العنکبوت : 69 .
3- بحار الأنوار:71/96/61.
4- غرر الحکم : 9160 .
5- غرر الحکم : 8785 .
6- مطالب السؤول : 57 .
7- گفت پیغمبر که چون کوبی دری عاقبت زان در برون آید سری .
8- بحار الأنوار : 78/356/11 .
9- (انظر) الغرور : باب 2996 . التوفیق : باب 4085 .

603 - المُجاهِدُ یُجاهِدُ لِنَفسِهِ
603 - مجاهد، در حقیقت برای خودش می کوشد

الکتاب:

«وَ مَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ» . (1)

«وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ» . (2)

«مَنْ عَمِلَ صَالِحا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْها» . (3)

(4)

603

مجاهد، در حقیقت برای خودش می کوشد

قرآن :

«کسی که جهاد کند جز این نیست که برای خویش جهاد کرده است. همانا خداوند از جهانیان ، بی نیاز است».

«و هر که پاک شود برای خود پاک شده است».

«هر کس کاری شایسته کند به سود خود کرده و هر کس کردار ناشایست کند به زیان خود کرده است».

ص :342


1- العنکبوت : 6 .
2- فاطر : 18 .
3- فصّلت : 46 ، الجاثیة : 15 .
4- (انظر) الإحسان : باب 872 . الشکر للّه سبحانه : باب 2042 .

604 - التَّقصیرُ فِی العَمَلِ
604 - کوتاهی کردن در عمل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِسانُ المُقَصِّرِ قَصیرٌ . (1)

عنه علیه السلام :التَّقْصیرُ فی العَملِ _ لِمَنْ وَثِقَ بالثَّوابِ علَیهِ _ غَبنٌ . (2)

عنه علیه السلام :التَّفْریطُ مُصِیبةُ القادِرِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن قَصّرَ فی العَملِ ابْتَلاهُ اللّهُ سبحانَهُ بالهَمِّ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قَصّرَ فی أیّامِ أمَلِهِ قَبْلَ حُضورِ أجَلِهِ فَقَد خَسِرَ عُمْرَهُ ، و ضَرَّهُ أجَلُهُ . (5)

604

کوتاهی کردن در عمل

امام علی علیه السلام :زبانِ تقصیرکار، کوتاه است.

امام علی علیه السلام :کوتاهی در عمل _ برای کسی که به پاداش دادن بر آن اطمینان دارد _ زیان بار است.

امام علی علیه السلام :کوتاهی، آفت تواناست.

امام علی علیه السلام :کسی که در عمل کردن کوتاهی کند، خداوند سبحان او را به اندوه گرفتار سازد.

امام علی علیه السلام :هر که در روزگارِ امیدش [به کار و عمل] و پیش از فرا رسیدن اجلش کوتاهی کند، عمرش را باخته و مرگش مایه زیان اوست.

ص :343


1- غرر الحکم : 7616 .
2- غرر الحکم : 1981 .
3- غرر الحکم : 987 .
4- غرر الحکم : 9026 .
5- غرر الحکم : 8911 .

ص :344

85 - الجهل

اشاره

(1)

(2)

ص :345


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 1 / 257 ، 402 «فی ذمّ أخلاق الجاهلیّة» .
2- انظر : الإمامة العامة : باب 152 ، العلم : باب 2834 ، 2835 ، 2844 ، الاختلاف : باب 1063 .

85 - نادانی
605 - الجَهلُ
605 - نادانی

الکتاب:

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الاْءِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوما جَهُولاً» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أعَزَّ اللّهُ بجَهلٍ قَطُّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَهلُ مَوتٌ، التَّوانی فَوتٌ . (3)

عنه علیه السلام :الجَهلُ فی الإنسانِ أضَرُّ من الآکِلَةِ فی البَدَنِ . (4)

عنه علیه السلام :الجَهلُ داءٌ و عَیاءٌ . (5)

عنه علیه السلام :الجَهلُ أدْوَأُ الدّاءِ . (6)

عنه علیه السلام :الجَهلُ مَطِیَّةٌ شَموسٌ ، مَن رَکِبَها زَلَّ و من صَحِبَها ضَلَّ . (7)

605

نادانی

قرآن :

«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم . پس ، از پذیرفتن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و [امّا] انسان آن را به عهده گرفت که او ستمگر و نادان بود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هرگز [کسی را] به واسطه نادانی ارجمند نساخته است.

امام علی علیه السلام :نادانی، مرگ است و سستی [موجب ]دست نیافتن.

امام علی علیه السلام :نادانی در انسان، زیان بارتر است از بیماری خوره در بدن.

امام علی علیه السلام :نادانی درد است و ناتوانی.

امام علی علیه السلام :نادانی، بدترین درد است.

امام علی علیه السلام :نادانی، مرکبی چموش است که هر که سوارش شود به سر در آید، و هرکه همراهش گردد گمراه شود.

ص :346


1- الأحزاب : 72 .
2- کنز العمّال : 5830 .
3- غرر الحکم : 47 _ 48.
4- غرر الحکم : 1830 .
5- غرر الحکم : 689 .
6- غرر الحکم : 820 .
7- غرر الحکم : 1969 .

عنه علیه السلام :الجَهلُ یُزِلُّ القَدَمَ . (1)

عنه علیه السلام :الجَهلُ مُمِیتُ الأحْیاءِ و مُخَلِّدُ الشَّقاءِ . (2)

عنه علیه السلام :الجَهلُ یُفسِدُ المَعادَ . (3)

عنه علیه السلام :الجَهلُ فَسادُ کُلِّ أمْرٍ . (4)

عنه علیه السلام :الجَهلُ أصْلُ کُلِّ شَرٍّ . (5)

عنه علیه السلام :الجَهلُ مَعْدِنُ الشَّرِّ . (6)

عنه علیه السلام :الحِرْصُ و الشَّرَهُ و البُخْلُ نَتیجَةُ الجَهلِ . (7)

عنه علیه السلام_ فی دُعائهِ _: أنا الجاهِلُ ، عَصَیتُکَ بجَهْلی ، و ارْتَکَبتُ الذُّنوبَ بجَهْلی ، و ألْهَتْنی الدُّنیا بجَهْلی، و سَهَوْتُ عن ذِکرِکَ بجَهْلی ، و رَکَنْتُ (إلی) الدُّنیا بجَهْلی . (8)

عنه علیه السلام :إنَّ الزُّهدَ فی الجَهْلِ بقَدْرِ الرَّغبَةِ فی العَقلِ . (9)

عنه علیه السلام :لا یَرْدَعُ الجَهولَ إلاّ حَدُّ الحُسامِ . (10)

امام علی علیه السلام :نادانی، گام را می لغزاند.

امام علی علیه السلام :نادانی مایه مرگ زندگان و جاودانی رنج و بدبختی است.

امام علی علیه السلام :نادانی، آخرت را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :نادانی، مایه تباهی همه چیز است.

امام علی علیه السلام :نادانی، ریشه همه بدیهاست.

امام علی علیه السلام :نادانی، معدن بدی است.

امام علی علیه السلام :آزمندی و سیری ناپذیری و بخل نتیجه نادانی است.

امام علی علیه السلام_ در دعای خود _گفت : من نادانم ، به سبب نادانیم، تو را نافرمانی کردم و به سبب نادانیم، مرتکب گناهان شدم و به سبب نادانیم، دنیا مرا به خود مشغول داشت و به سبب نادانیم، از یاد تو غافل گشتم و به سبب نادانیم، به دنیا میل کردم.

امام علی علیه السلام :بی رغبتی به نادانی به اندازه رغبت به دانایی است.

امام علی علیه السلام :نادان را، جز تیزی شمشیر باز نمی دارد.

ص :347


1- غرر الحکم : 485 .
2- غرر الحکم : 1464 .
3- غرر الحکم : 848 .
4- غرر الحکم : 930 .
5- غرر الحکم : 819 .
6- غرر الحکم : 658 .
7- غرر الحکم : 1694 .
8- الدروع الواقیة : 249 .
9- غرر الحکم : 3444 .
10- غرر الحکم : 10816 .

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :الجَهلُ خَصْمٌ . (1)

امام عسکری علیه السلام :نادانی دشمن [انسان ]است.

606 - الجَهلُ وَالکُفرُ
606 - نادانی و کفر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو أنَّ العِبادَ حِینَ جَهِلوا وَقَفُوا لَم یَکْفُروا ، و لَم یَضِلّوا . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو أنَّ العِبادَ إذا جَهِلوا وَقَفوا لَم یَجْحَدوا ، و لَم یَکْفُروا . (3)

(4)

606

نادانی و کفر

امام علی علیه السلام :اگر بندگان، به گاه ندانستن، [از اظهار نظر] باز می ایستادند، کافر و گمراه نمی شدند.

امام باقر علیه السلام :اگر بندگان، آن گاه که نمی دانستند درنگ می کردند، گرفتار انکار و کفر نمی شدند.

607 - العِلمُ وَالإیمانُ
607 - دانش و ایمان

الکتاب:

«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» . (5)

«وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (6)

«وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الاْءِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللّهِ إِلَی یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَ لکِنَّکُمْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» . (7)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلُم حَیاةُ الإسلامِ و عِمادُ الإیمانِ . (8)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ و العَملُ أخَوَانِ تَوْأَمانِ و رَفیقانِ لا یَفْتَرِقانِ . (9)

(10)

607

دانش و ایمان

قرآن :

«آنان که از دانش برخوردار شده اند می دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حق است و به راه خدای پیروزمند ستودنی راه می یابند».

«و تا دانشمندان بدانند که قرآن براستی از جانب پروردگار توست و بدان ایمان بیاورند و دلهایشان بدان آرام گیرد. و خدا کسانی را که ایمان آورده اند به راه راست هدایت می کند».

«آنان که از دانش و ایمان برخوردارند، گویند: شما بر وفق کتاب خدا تا روز قیامت در گور آرمیده اید و این روز قیامت است و شما نمی دانسته اید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش، [مایه] زندگی اسلام و ستون ایمان است .

امام علی علیه السلام :ایمان و عمل دو برادر همزادند و دو رفیق جدا ناشدنی.

ص :348


1- الدرّة الباهرة : 44 .
2- غرر الحکم : 7582 .
3- المحاسن:1/340/700.
4- (انظر) الجهل : باب 608 حدیث 2996 و باب : 614 حدیث 3042 ، 3043 .
5- سبأ : 6 .
6- الحجّ : 54 .
7- الروم : 56 .
8- کنز العمّال : 28944 .
9- غرر الحکم : 2094 .
10- (انظر) العلم : باب 2786 .

608 - الجاهِلُ
608 - نادان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ الجاهِلَ مَن عَصی اللّهَ و إنْ کانَ جَمیلَ المَنظَرِ عَظیمَ الخَطَرِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجاهِلُ لا یَعْرِفُ تَقْصیرَهُ و لا یَقبلُ مِن النَّصیحِ لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ مَیِّتٌ و إنْ کانَ حَیّا . (3)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ لا یَرْتَدِعُ ، و بالمَواعِظِ لا یَنْتَفِعُ . (4)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ کَزَلَّةِ العالِمِ صَوابُهُ . (5)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ یَسْتَوحِشُ مِمّا یَأنَسُ بهِ الحکیمُ . (6)

608

نادان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نادان کسی است که خدا را نافرمانی کند هر چند خوش سیما و بلند پایه باشد.

امام علی علیه السلام :نادان ، به تقصیر (عیب) خود آگاه نیست و نصیحت خیر خواهِ خود را [هم] نمی پذیرد.

امام علی علیه السلام :نادان مرده است هر چند به ظاهر زنده باشد.

امام علی علیه السلام :نادان، نصیحت بردار نیست و پند و اندرز در او کارگر نمی افتد.

امام علی علیه السلام :کارِ درستِ نادان، مانند لغزش دانشمند است.

امام علی علیه السلام :نادان از آنچه خردمند با آن انس می گیرد، می گریزد.

ص :349


1- بحار الأنوار:1/160/39.
2- غرر الحکم : 1809 .
3- غرر الحکم : 1125 .
4- غرر الحکم : 1729.
5- غرر الحکم : 1162.
6- غرر الحکم : 1772.

عنه علیه السلام :الجاهِلُ صَخْرَةٌ لا یَنْفَجِرُ ماؤها ، و شَجَرةٌ لا یَخْضَرُّ عُودُها ، و أرضٌ لا یَظْهَرُ عُشْبُها . (1)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ مَن خَدَعَتْهُ المَطالِبُ . (2)

عنه علیه السلام :العالِمُ مَن عَرفَ قَدْرَهُ ، الجاهِلُ مَن جَهِلَ أمْرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن أحْرَزَ أمرَهُ ، الجاهِلُ مَن جَهِلَ قَدْرَهُ . (4)

عنه علیه السلام :العاقِلُ یَعْتَمِدُ علی عَملهِ ، الجاهِلُ یَعْتَمِدُ علی أمَلهِ . (5)

عنه علیه السلام :العالِمُ یَنْظُرُ بقَلبِهِ و خاطرِهِ ، الجاهِلُ یَنْظُرُ بعَیْنِهِ و ناظرِهِ . (6)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ مَنِ انْخَدَعَ لِهَواهُ و غُرورِهِ . (7)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ یَمیلُ إلی شَکْلِهِ . (8)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ لَن یُلْفی أبدا إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا . (9)

امام علی علیه السلام :نادان صخره ای است که چشمه ای از آن نمی جوشد، درختی است که شاخه اش سبز نمی شود و زمینی است که گیاهش نمی روید.

امام علی علیه السلام :نادان، کسی است که خواسته ها[ی نفسانی] او را فریب دهد.

امام علی علیه السلام :دانشمند کسی است که قدر و اندازه خویش را بشناسد و نادان کسی است که شأن خود را نشناسد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که شأن خود را نگه دارد و نادان کسی است که قدر خویش را نشناسد.

امام علی علیه السلام :خردمند به عمل خود تکیه می کند و نادان به آرزوهایش.

امام علی علیه السلام :دانشمند با دل و اندیشه خود می نگرد و نادان با چشم و دیده خود.

امام علی علیه السلام :نادان کسی است که فریب هوی و هوس و اندیشه های باطل خود را بخورد.

امام علی علیه السلام :نادان به همتای خود گرایش دارد.

امام علی علیه السلام :هرگز نادانی پیدا نمی شود، مگر آن که در کارهایش یا افراط می کند یا تفریط.

ص :350


1- غرر الحکم : 2081.
2- غرر الحکم : 1190.
3- غرر الحکم : 1238 _ 1239.
4- غرر الحکم : 1113 _ 1114 .
5- غرر الحکم : 1240.
6- غرر الحکم : 1241 .
7- غرر الحکم : 1285 .
8- غرر الحکم : 327 .
9- غرر الحکم : 1716.

عنه علیه السلام :لا تَری الجاهِلَ إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا . (1)

عنه علیه السلام :إنَّما الجاهِلُ مَنِ اسْتَعْبَدتْهُ المَطالِبُ . (2)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ عَبدُ شَهْوتِه . (3)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ إذا جَمَدَ (جَحَد) وَجدَ ، و إذا وَجدَ ألْحَدَ . (4)

عنه علیه السلام :طاعَةُ الجَهولِ تَدُلُّ علی الجَهلِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن جَهِلَ قَدْرَهُ عَدا طَوْرَهُ . (6)

عنه علیه السلام :عَملُ الجاهِلِ وبَالٌ ، و عِلمُهُ ضلالٌ . (7)

عنه علیه السلام :نِعمَةُ الجاهِلِ کَرَوضَةٍ علی مَزْبَلَةٍ . (8)

عنه علیه السلام :غِنی الجاهِلِ بمالِهِ . (9)

عنه علیه السلام :ثَرْوَةُ الجاهِلِ فی مالِهِ و أمَلِهِ . (10)

عنه علیه السلام :ضالَّةُ الجاهِلِ غَیرُ مَوجودَةٍ . (11)

امام علی علیه السلام :نادان را همیشه در حال افراط یا تفریط می بینی.

امام علی علیه السلام :نادان، در حقیقت، کسی است که خواهشها او را برده خود کرده باشند.

امام علی علیه السلام :نادان، بنده خواسته های نفسانی خود است .

امام علی علیه السلام :نادان هرگاه بخل ورزد (انکار کند) صاحب مال شود و هرگاه صاحب مال شود کجروی کند.

امام علی علیه السلام :فرمان بردن از نادان، نشانگر نادانی است.

امام علی علیه السلام :هر که قدر خود را نشناسد پا از حدّ خویش فراتر نهد.

امام علی علیه السلام :کار نادان مایه زیان است و دانش او مایه گمراهی.

امام علی علیه السلام :نعمت و دارایی نادان، مانند بوستانی است در کنار زباله دان.

امام علی علیه السلام :توانگریِ نادان به دارایی اوست.

امام علی علیه السلام :ثروتِ نادان، در دارایی و آرزوی اوست.

امام علی علیه السلام :گمشده نادان، نایاب است.

ص :351


1- نهج البلاغة: الحکمة70.
2- غرر الحکم : 3864 .
3- غرر الحکم : 449 .
4- غرر الحکم : 1534 .
5- غرر الحکم : 5988 .
6- غرر الحکم : 7964 .
7- غرر الحکم : 6327 .
8- تنبیه الخواطر : 2/17 .
9- غرر الحکم : 6382 .
10- غرر الحکم : 4709 .
11- غرر الحکم : 5898 .

عنه علیه السلام :للجاهِلِ فی کُلِّ حالةٍ خُسْرانٌ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :تَعَجُّبُ الجاهِلِ مِن العاقِلِ أکْثَرُ مِن تَعَجُّبِ العاقِلِ مِن الجاهِلِ . (2)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الجاهِلُ أسِیرُ لِسانِهِ . (3)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :رِیاضَةُ الجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَن عادَتِهِ کالمُعْجِزِ . (4)

امام علی علیه السلام :نادان در همه حال بازنده و زیانکار است.

امام کاظم علیه السلام :شگفتیِ نادان از خردمند، بیشتر از شگفتیِ خردمند از نادان است.

امام هادی علیه السلام :نادان ، اسیر زبان خود است.

امام عسکری علیه السلام :پروراندنِ نادان و تَرک دادن کسی از عادتش، کاری معجزه آساست.

609 - أخلاقُ الجاهِلِ
609 - اخلاق نادان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ عن أعلامِ الجاهِلِ _: إنْ صَحِبتَهُ عَنّاکَ ، و إنِ اعْتَزَلْتَهُ شَتَمکَ ، و إنْ أعطاکَ مَنّ علَیکَ ، و إنْ أعطَیْتَهُ کَفرَکَ ، و إنْ أ سَرَرْتَ إلَیهِ خانَکَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :صِفةُ الجاهِلِ : أنْ یَظلِمَ مَن خالَطَهُ ، و یَتَعدّی علی منَ هُو دُونَهُ ، و یَتطاوَلَ علی مَن هُو فَوقَهُ ، کلامُهُ بغَیرِ تَدَبُّرٍ ......... . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ الجاهِلَ مَن عَدّ نَفسَهُ _ بما جَهِلَ مِن مَعرفَةِ العِلمِ _ عالِما ، و بِرَأیهِ مُکْتَفیا ، فمَا یَزالُ للعُلماءِ مُباعِدا و عَلَیهِم زارِیا ، و لِمَن خَالفَهُ مُخَطِّئا ، و لِمَا لَم یَعْرِفْ مِن الاُمورِ مُضَلِّلاً ، فإذا وَردَ علَیهِ مِن الاُمورِ ما لَم یَعْرِفْهُ أنْکَرَهُ و کَذّبَ بهِ و قالَ بجَهالَتِهِ : ما أعْرِفُ هذا ! و ما أراهُ کانَ ! و ما أظُنُّ أنْ یَکونَ ! و أنّی کانَ ؟! و ذلکَ لِثِقَتِهِ بِرَأْیِه و قِلَّةِ مَعْرِفَتِهِ بجَهالَتِهِ!

فمَا یَنْفَکُّ بما یَری مِمّا یَلْتَبِسُ علَیهِ رأیُهُ مِمّا لا یَعْرِفُ للجَهلِ مُسْتَفیدا ، و للحقِّ مُنکِرا ، و فی الجَهالَةِ مُتَحیِّرا ، و عن طَلَبِ العِلمِ مُسْتَکبِرا . (7)

609

اخلاق نادان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش از نشانه های نادان _فرمود : اگر با او بنشینی، تو را به رنج افکند و اگر از او کناره گیری، دشنامت دهد. چون چیزی به تو دهد، منّت گذارد و چون چیزی به او بدهی، ناسپاسی کند و اگر رازی را بدو سپاری، به تو خیانت ورزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خصوصیت نادان این است که درباره هر کس که با او رفت و آمد می کند ستم روا دارد، به فرو دستش دراز دستی کند، بر زبر دستش گردن فرازی نماید، و ناسنجیده زبان به گفتار گشاید ......... .

امام علی علیه السلام :نادان کسی است که خود را _ به آنچه نمی داند _ دانا شمارد و به رأی و نظر خود بسنده کند و پیوسته از دانشمندان دوری کند و از آنان عیب و ایراد گیرد و مخالفان خود را بر خطا داند و آنچه را نفهمیده گمراه کننده شمارد. هرگاه به مطلبی برخورَد که آن را نمی داند منکرش شود و آن را دروغ شمارد و از روی نادانی خود گوید: من چنین چیزی را نمی شناسم و فکر نمی کنم که وجود داشته باشد و گمان نمی کنم وجود داشته باشد و کجا چنین چیزی هست؟! و این از آن روست که به نظر خود اعتماد دارد و از نادانی خویش بی خبر است! از این رو به سبب نادانی خویش پیوسته از جهل بهره مند شود و حقّ را انکار کند و در نادانی سرگشته ماند و از طلب دانش تکبر ورزد.

ص :352


1- غرر الحکم : 7329 .
2- بحار الأنوار : 78/326/33 .
3- الدرّة الباهرة : 41 .
4- تحف العقول : 489 .
5- تحف العقول : 18 .
6- تحف العقول : 29 .
7- تحف العقول : 73 .

عنه علیه السلام :إنّ قُلوبَ الجُهّالِ تَسْتَفِزُّها الأطْماعُ ، و تَرْهَنُها المُنی ، و تَسْتَعْلِقُها الخَدائعُ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ فی صفةِ أخٍ لَهُ _: کانَ خارجا مِن سُلطانِ الجَهالَةِ ، فلا یَمُدُّ یدَهُ إلاّ علی ثِقَةٍ لِمَنفَعةٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإجابَةُ قَبلَ أنْ یَسمَعَ ، و المُعارَضَةُ قَبلَ أنْ یَفْهَمَ ، و الحُکْمُ بما لا یَعْلَمُ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :دلهای مردمان نادان را طمعها از جا بر کنَند و آرزوها به گروگان گیرند و فریبها به بند کشند.

امام حسن علیه السلام_ در وصف یکی از برادرانِ دینی خود _فرمود : از حاکمیت نادانی بیرون بود و دست سوی کاری دراز نمی کرد، مگر آن که مطمئن می شد سودی در بر دارد.

امام صادق علیه السلام :یکی از خویهای نادان این است که قبل از شنیدن [مطلب] پاسخ می دهد و پیش از آن که [مقصود گوینده را ]بفهمد به مخالفت بر می خیزد و ندانسته حکم می کند.

ص :353


1- تحف العقول : 219 .
2- الکافی : 2/237/26، انظر تمام الحدیث فی باب 54 .
3- أعلام الدین : 303 .
4- (انظر) العلم : باب 2834 .

610 - أجهَلُ النّاسِ
610 - نادانترینِ مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعقَلُ النّاسِ مُحسنٌ خائفٌ ، و أجهَلُهُم مُسیءٌ آمِنٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أجْهلُ النّاسِ المُغَترُّ بقَولِ مادِحٍ مُتَملِّقٍ، یُحسِّنُ لَهُ القَبیحَ و یُبغِّضُ إلَیهِ النَّصیحَ . (2)

عنه علیه السلام :غایةُ الجَهلِ تَبَجُّحُ المَرءِ بِجَهْلِهِ . (3)

عنه علیه السلام :أعظَمُ الجَهلِ جَهلُ الإنسانِ أمرَ نَفْسِهِ . (4)

عنه علیه السلام :تَکَثُّرکَ بما لا یَبقی لکَ و لا تبقی لَهُ مِن أعظَمِ الجَهلِ . (5)

عنه علیه السلام :رأسُ الجَهلِ الجَورُ . (6)

عنه علیه السلام :رأسُ الجَهلِ مُعاداةُ النّاسِ . (7)

610

نادانترینِ مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خردمندترین مردم، نیکوکارِ ترسان [از کیفر خدا] است و نادانترین آن ها، بد کارِ آسوده خاطر [از عذاب خدا].

امام علی علیه السلام :نادانترینِ مردم کسی است که فریفته سخنان ستاینده چاپلوسی شود که زشت را در نظر او زیبا جلوه می دهد و خیر خواه را دشمن او معرفی می کند.

امام علی علیه السلام :اوج نادانی این است که آدمی به نادانی خود ببالد.

امام علی علیه السلام :بزرگترین نادانی، ناآگاهی انسان از شأن و منزلت خویش است.

امام علی علیه السلام :بزرگترین نادانی این است که آنچه را برای تو نمی ماند و تو برای آن نمی مانی، زیاد جمع کنی.

امام علی علیه السلام :ستمگری، اوج نادانی است.

امام علی علیه السلام :دشمنی با مردم، اوج نادانی است.

611 - کَفی بِذلِکَ جَهلاً
611 - در نادانی همین بس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَتَکلّمْ بکُلِّ ما تَعلَمُ فکَفی بذلکَ جَهلاً . (8)

عنه علیه السلام :کفی بالعالِمِ جَهلاً أنْ یُنافیَ علْمَهُ عَمَلُهُ . (9)

611

در نادانی همین بس

امام علی علیه السلام :هر چه می دانی به زبان میاور که در نادانی همین بس است.

امام علی علیه السلام :در نادانی دانشمند همین بس که دانشش با کردارش ناسازگار باشد.

ص :354


1- عوالی اللآلی : 1/292/171 .
2- غرر الحکم : 3262 .
3- غرر الحکم : 6371 .
4- غرر الحکم : 2936 .
5- غرر الحکم : 4576 .
6- غرر الحکم : 5238 .
7- غرر الحکم : 5247 .
8- غرر الحکم : 10187 .
9- غرر الحکم : 7063 .

عنه علیه السلام :کَفی بالمرءِ جَهلاً أنْ یَرتَکِبَ ما نَهی عَنهُ . (1)

عنه علیه السلام :حَسْبکَ مِن الجَهلِ أنْ تُعجَبَ بعِلْمِکَ . (2)

عنه علیه السلام :کفی بالمرءِ جَهلاً أنْ یَجْهَلَ قَدْرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَرُدَّ علی النّاسِ کُلَّ ما حَدّثوکَ بهِ ، فکفی بذلکَ جَهْلاً . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کفی بخَشیَةِ اللّهِ عِلْما ، و کفی بالاغْتِرارِ باللّهِ جَهْلاً . (5)

امام علی علیه السلام :در نادانی مرد همین بس که آنچه را از آن نهی شده است انجام دهد.

امام علی علیه السلام :در نادانی تو همین بس که به دانش خود مغرور شوی.

امام علی علیه السلام :در نادانی آدمی همین بس که قدر و اندازه خود را نشناسد.

امام علی علیه السلام :هر چه را مردم به تو گویند، به نادرستی نسبت مده، که در نادانی همین بس است.

امام صادق علیه السلام :دانایی را همین بس که از خدا بترسی و نادانی را همین بس که از [عذاب] خدا غافل شوی.

612 - تَفسیرُ الجَهلِ
612 - معنای نادانی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن الجَهل أنْ تُظهِرَ کلَّ ما عَلِمْتَ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرُّکونُ إلی الدُّنیا مَع ما تُعایِنُ مِنها جَهلٌ . (7)

عنه علیه السلام :رَغْبتُکَ فی المُستَحیلِ جَهلٌ . (8)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا سألَهُ أبوه عن تفسیرِ الجَهلِ _: سُرعةُ الوُثوبِ علَی الفُرْصةِ قبلَ الاسْتِمْکانِ مِنها ، و الامْتِناعُ عنِ الجَوابِ . (9)

612

معنای نادانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نادانی است که هر چه می دانی فاش سازی.

امام علی علیه السلام :دل بستن به دنیا، با وجود آن همه رنجهایی که از او می بینی، نادانی است.

امام علی علیه السلام :آرزوی محال داشتن نادانی است.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به پرسش پدرش از تفسیر نادانی _فرمود : استفاده کردن زود هنگام از فرصت پیش از آن که آن را کاملاً به دست آوری، و خودداری کردن از جواب.

ص :355


1- مطالب السؤول : 55 .
2- الأمالی للطوسی : 56/78 .
3- غرر الحکم : 7054 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
5- بحار الأنوار : 70/379/26 .
6- تنبیه الخواطر : 2/122 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 384 .
8- غرر الحکم : 5384 .
9- معانی الأخبار:401/62.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الجَهلُ فی ثلاثٍ : فی تَبدُّلِ الإخْوانِ ، و المُنابَذَةِ بغَیرِ بَیانٍ ، و التَّجَسُّسِ عمّا لا یَعنی . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مِن الجَهلِ الضّحکُ من غیرِ عَجَبٍ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :نادانی در سه چیز است: دوست عوض کردن، مخالفت کردن بدون دلیل و برهان، و پرس و جو از چیزهای بیهوده.

امام عسکری علیه السلام :خنده ای که از روی تعجب نباشد نشانه نادانی است.

اشاره
613 - صَدیقُ الجاهِلِ
613 - دوست انسان نادان

الکتاب:

«خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» . (4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحکَمُ (5) النّاسِ مَن فَرَّ مِن جُهّالِ النّاسِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صَدیقُ الجاهِلِ مَعرضٌ للعَطَبِ . (7)

عنه علیه السلام :قَطیعَةُ الجاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ العاقِلِ . (8)

613

دوست انسان نادان

قرآن :

«عفو را پیشه کن و به نیکی فرمان ده و از جاهلان روی گردان باش».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکیم ترین مردم کسی است که از مردمان نادان بگریزد.

امام علی علیه السلام :دوستِ آدم نادان، در معرض گزند و نابودی است.

امام علی علیه السلام :بریدن از نادان برابر است با برقراری ارتباط با خردمند.

ص :356


1- تحف العقول : 317 .
2- تحف العقول : 487 .
3- (انظر) العلم : باب 2835 .
4- الأعراف : 199 .
5- فی طبعة مؤسّسة الأعلمی : «أحکَم» بدل «أحلَم» .
6- الأمالی للصدوق:73/41.
7- غرر الحکم : 5856 .
8- تحف العقول : 85 .

عنه علیه السلام :کُنْ بِعَدُوِّکَ العاقِلِ أوْثَقَ منکَ بِصَدیقِکَ الجاهِلِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :صَدیقُ الجاهِلِ فی تَعَبٍ . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :صَدیقُ الجاهِلِ تَعِبٌ . (3)

امام علی علیه السلام :به دشمن دانای خود بیشتر اطمینان داشته باش تا به دوست نادانت.

امام رضا علیه السلام :دوستِ انسانِ نادان در رنج و زحمت است.

امام عسکری علیه السلام :دوستِ فردِ نادان در ستوه است.

614 - الإنسانُ عَدُوٌّ لِما یَجهَلُ
614 - انسان دشمن آن چیزی است که نمی داند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النّاسُ أعْداءُ ما جَهِلوهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن جَهِلَ شیئا عابَهُ . (5)

عنه علیه السلام :قلتُ أرْبَعاً أنزلَ اللّهُ تعالی تَصدیقی بها فی کِتابِهِ ......... قُلتُ : مَن جَهِلَ شیئا عادَاهُ ، فأنْزلَ اللّهُ : «بَلْ کَذَّبوا بِما لَم یُحیطوا بِعلْمِهِ» (6) . (7)

عنه علیه السلام :لا تُعادوا ما تَجهَلونَ ؛ فإنَّ أکثرَ العِلمِ فیما لا تَعْرِفونَ . (8)

(9)

614

انسان دشمن آن چیزی است که نمی داند

امام علی علیه السلام :مردم دشمن آن چیزی هستند که نمی دانند.

امام علی علیه السلام :هر کس چیزی را نداند نکوهشش می کند.

امام علی علیه السلام :من چهار سخن گفتم و خداوند متعال درستی آنها را در کتابش فرو فرستاد ......... گفتم: هر که چیزی را نداند آن را دشمن دارد پس خداوند متعال این آیه را فرو فرستاد: «چیزی را دروغ شمردند که به دانش آن دست نیافته بودند».

امام علی علیه السلام :با آنچه نمی دانید دشمنی نکنید؛ زیرا بیشتر دانش در چیزهایی است که شما نمی دانید.

ص :357


1- غرر الحکم : 7178 .
2- بحار الأنوار : 78/352/9 .
3- تحف العقول : 489 .
4- مطالب السؤول : 57 .
5- کشف الغمّة : 3/137 .
6- یونس : 39 .
7- الأمالی للطوسی : 494/1082 .
8- غرر الحکم : 10246 .
9- (انظر) العداوة : باب 2526 . العیب : باب 2976 .

ص :358

86 - جهنّم

اشاره

(1)

(2)

ص :359


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 8 / 222 باب 24 «النّار» . کنز العمّال : 14 / 520 _ 545 ، 658 _ 667 .
2- انظر : الحساب : باب 845 ، الریاء : باب 1417 ، 1418 . الزکاة : باب 1583 ، الصدقة : باب 2190 ، الصوم : باب 2319 . العلم : باب 2849 _ 2852 ، الجزاء : باب 515 .

86 - دوزخ
615 - جَهَنَّمُ
615 - دوزخ

الکتاب:

«وَ مَنْ یَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِهِ وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلَی وُجُوهِهِمْ عُمْیا وَ بُکْما وَ صُمّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرا» . (1)

«إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصَادا * لِلطّاغِینَ مَآبا» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نارُکُم هذهِ جُزءٌ مِن سَبعینَ جُزءا مِن نارِ جَهنّمَ ، لکُلِّ جُزءٍ مِنها حَرُّها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنَّ شَررَةً من شرَرِ جَهنّمَ بالمَشْرِقِ ، لَوجدَ حَرَّها مَن بالمَغْرِبِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرّجُلَ مِن أهلِ النّارِ لَیُعَظَّمُ للنّارِ حتّی یکونَ الضِّرْسُ مِن أضْراسِهِ کاُحُدٍ . (5)

615

دوزخ

قرآن :

«و هر که را خدا هدایت کند، هدایت شده است و آنهایی که گمراهشان سازد جز او هیچ یاوری نیابند و در روز قیامت در حالی که چهره هاشان رو به زمین است، کور و لال و کر محشورشان می کنیم و دوزخ جایگاه آنهاست که هر چه شعله آن فرو نشیند بیشترش می افروزیم».

«دوزخ در کمین باشد ؛ منزلگاهی برای سرکشان».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این آتش دنیا یکی از هفتاد جزء آتش دوزخ است، که هر یک از آن اجزا، داغی خود را دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر یک جرقّه از جرقّه های دوزخ در شرق عالم بیفتد کسانی که در غرب عالم به سر می برند گرمای آن را می یابند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل دوزخ برای آتش چندان درشت می شوند که هر یک از دندانهایشان به اندازه کوه اُحد می شود.

ص :360


1- الإسراء : 97 .
2- النبأ : 21 ، 22 .
3- کنز العمّال : 39477 .
4- کنز العمّال : 39487 .
5- کنز العمّال : 39516 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النّارُ غایَةُ المُفَرِّطینَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّها نارٌ لا یَهْدَأ زَفیرُها ، و لا یُفَکُّ أسِیرُها ، و لا یُجْبرُ کَسِیرُها ، حَرُّها شَدیدٌ ، و قَعْرُها بَعیدٌ ، و ماؤها صَدیدٌ . (2)

عنه علیه السلام :احذَروا نارا قَعْرُها بَعیدٌ ، و حَرُّها شَدیدٌ ، و عَذابُها جَدیدٌ ، دارٌ لَیس فیها رَحمَةٌ ، و لا تُسمَعُ فیها دَعْوةٌ ، و لا تُفَرَّجُ فیها کُرْبةٌ . (3)

عنه علیه السلام :احْذَروا نارا حَرُّها شَدیدٌ ، و قَعْرُها بَعیدٌ ، و حُلیُّها حَدیدٌ . (4)

عنه علیه السلام :احذَروا نارا لَجَبُها عَتیدٌ ، و لَهَبُها شَدیدٌ ، و عَذابُها أبدا جَدیدٌ . (5)

عنه علیه السلام :نارٌ شدیدٌ کَلَبُها ، عالٍ لَجَبُها ، ساطِعٌ لَهَبُها ، مُتأجِّجٌ سَعیرُها ، مُتَغیّظٌ زَفیرُها ، بَعیدٌ خُمودُها ، ذاکٍ وَقودُها ، مُتَخوَّفٌ وَعیدُها . (6)

عنه علیه السلام :فکیف أسْتَطیعُ الصَّبرَ علی نارٍ لو قَذَفتْ بشَرَرَةٍ إلی الأرضِ لأحْرَقَتْ نَبْتَها ، و لو اعْتَصمَتْ نَفْسٌ بقُلّةٍ لأنْضَجَها وَهْجُ النّارِ فی قُلّتِها . و أیُّما (إنّما) خَیرٌ لِعَلیٍّ أنْ یکونَ عند ذی العَرشِ مُقَرَّبا أو یکونَ فی لَظیً خَسیئا مُبَعَّدا مَسْخوطا علَیهِ بجُرمِهِ مُکَذّبا؟! (7)

امام علی علیه السلام :آتش، فرجامِ واپس ماندگان است.

امام علی علیه السلام :دوزخ آتشی است که شعله آن فروکش نمی کند و اسیر آن رهایی نمی یابد و شکسته آن ترمیم نمی شود . داغی آن سخت و ژرفایش بسیار و آبش چرکابه است .

امام علی علیه السلام :بترسید از آتشی که ژرفایش بسیار است و گرمایش شدید و عذابش نو به نو. سرایی است که در آن رحمتی نباشد و دعا و خواهشی در آن شنوده نشود و اندوهی در آن زدوده نگردد.

امام علی علیه السلام :بترسید از آتشی که گرمایش شدید است و ژرفایش بسیار و زیور آلاتش آهن.

امام علی علیه السلام :بترسید از آتشی که موج خروشان آن تناور است و زبانه اش گسترده و عذابش همواره تازه.

امام علی علیه السلام :آتشی است سخت گزنده، امواجش خروشان و بلند، زبانه اش شعله ور، خروشش خشم آلود، فسرده شدنش دور و دیر، آتش گیره اش فروزان و تهدیدش هراس انگیز.

امام علی علیه السلام :چگونه بر آتشی صبر کنم که اگر جرقه ای به کره زمین اندازد، همه گیاهانش را بسوزاند و اگر کسی به قله کوهی پناه برد، داغی آن، او را در آن جا بپزد. کدام یک برای علی بهتر است: این که نزد خداوند صاحب عرش، مقرّب باشد، یا در زبانه آتش دوزخ قرار گیرد و رانده شده و دور افتاده و به سبب گناهش مغضوب درگاه و تکذیب شده باشد؟!

ص :361


1- غرر الحکم : 478 .
2- کنز العمّال : 44225 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 27 .
4- غرر الحکم : 2619 .
5- غرر الحکم : 2620 .
6- غرر الحکم : 9995 .
7- الأمالی للصدوق : 719/988 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ أهلَ النّارِ یَتَعاوَونَ فیها کما یَتعاوی الکِلابُ و الذِّئابُ ، ممّا یَلْقون مِن ألَمِ (ألیمِ) العذابِ ......... کَلیلةٌ أبْصارُهُم ، صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ ، مُسْوَدَّةٌ وجُوهُهُم ، خاسِئینَ فیها نادِمینَ . (1)

مجمع البیان_ فی قولهِ تعالی : «و إذا اُلْقُوا مِنها مَکانا ضَیِّقا» (2) _: فی الحدیث قالَ علیه السلام فی هذه الآیة : و الّذی نَفْسی بیَدِهِ ، إنّهُم یُسْتَکْرَهون فی النّارِ کما یُسْتَکْرَهُ الوَتَدُ فی الحائطِ . (3)

امام باقر علیه السلام :دوزخیان از شدّت دردی (دردناکی) که از عذاب می چشند، مانند سگ و گرگ زوزه می کشند ......... چشمانشان کم سوست، کر و لال و کورند، چهره هایشان سیاه است و در آتش رانده شده اند و پشیمانند.

مجمع البیان_ معصوم علیه السلام درباره آیه «و چون در جایگاه تنگی از دوزخ افکنده شوند» _فرمود: سوگند به آن که جانم در دست اوست، دوزخیان چنان در آتش، در سختی و فشارند که میخ در دیوار.

616 - وَقودُ جَهَنَّمَ
616 - آتشگیره دوزخ

الکتاب:

«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ» . (4)

616

آتشگیره دوزخ

قرآن :

«و هرگاه چنین نکنید، که هرگز نتوانید کرد، پس بترسید از آتشی که برای کافران مهیّا شده و آتشگیره آن ، مردمان و سنگها هستند».

ص :362


1- الأمالی للصدوق : 651/886 .
2- الفرقان : 13 .
3- مجمع البیان : 7/257 .
4- البقرة : 24 .

«وَ أَمّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا» . (1)

«و اما آنان که از حقّ دورند آتشگیره جهنم خواهند بود».

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعلَموا أنَّهُ لَیس لهذا الجِلْدِ الرَّقیقِ صَبرٌ علی النّار ، فارْحَموا نُفوسَکُم؛ فإنَّکُم قد جَرّبْتُموها فی مَصائبِ الدُّنیا . أ فَرَأیتُم جَزَعَ أحدِکُم مِن الشَّوکَةِ تُصیبُهُ ، و العَثْرةِ تُدْمیهِ ، و الرَّمْضاءِ تُحْرقُه ؟! فکیفَ إذا کانَ بینَ طابِقَینِ مِن نارٍ ، ضَجیعَ حَجَرٍ ، و قَرینَ شَیطانٍ ؟! (2)

حدیث :

امام علی علیه السلام :بدانید که این پوست نازک را یارای آتش نیست؛ پس به خود رحم کنید، شما در مصیبتها و گرفتاریهای دنیا آتش را آزموده اید. آیا دیده اید که وقتی یکی از شما خاری به بدنش می خلد، یا به زمین می خورد و خونی می شود و یا شنهای داغ، پایش را می سوزاند، چگونه بیتابی می کند؟! پس، چگونه خواهد بود، اگر میان دو لایه آتش، همبسترِ سنگ و همدمِ شیطان باشد؟!

617 - سَلاسِلُ جَهَنَّمَ وأغلالُها
617 - کُند و زنجیرهای دوزخ

الکتاب:

«إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلاَسِلَ وَ أَغْلاَلاً وَ سَعِیرا» . (3)

«إِذِ الْأَغْلاَلُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلاَسِلُ یُسْحَبُونَ» . (4)

«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِرَاعا فَاسْلُکُوهُ» . (5)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ مِن قَولِ جبرئیلَ علیه السلام لِرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: لو أنَّ حَلْقةً واحِدةً ، من السِّلسِلةِ الّتی طولُها سَبعونَ ذِراعا ، وُضِعتْ علی الدُّنیا لذابَتِ الدُّنیا مِن حَرِّها . (6)

617

کُند و زنجیرهای دوزخ

قرآن :

«ما برای کافران زنجیرها و کُندها و آتش افروخته آماده کرده ایم».

«آن گاه که کندها و زنجیرها را به گردنشان افکنند و بکشندشان».

«بگیریدش، زنجیرش کنید و به جهنّمش بکشید. او را در زنجیری به در ازای هفتاد گز بکشید».

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ در بیان گفته جبرئیل علیه السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _فرمود : اگر یک حلقه از آن زنجیر هفتاد گزی بر دنیا نهاده شود دنیا از گرمای آن گداخته گردد.

ص :363


1- الجنّ : 15 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 183 .
3- الإنسان : 4 .
4- غافر : 71 .
5- الحاقّة : 30 _ 32 .
6- بحار الأنوار : 8/280/1 .

618 - سَرابیلُ أهلِ النّارِ
618 - جامه های دوزخیان

الکتاب:

«سَرَابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَ تَغْشَی وُجُوهَهُمُ النَّارُ» . (1)

«فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ * یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ * وَ لَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ» . (2)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِلأَحنَفِ بنِ قَیسٍ _: فلَو رأیتَهُم ، یا أحْنَفُ ، یَنْحدرونَ فی أوْدِیَتِها و یَصْعَدونَ جِبالَها ، و قد اُلْبِسوا المُقَطّعاتِ مِن القَطِرانِ ، و اُقْرِنوا مَع فُجّارِها (3) و شَیاطِینِها ، فإذا اسْتَغاثوا مِن حَریقٍ شَدّتْ علَیهِم عَقارِبُها و حَیّاتُها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ مِن قَولِ جبرئیلَ علیه السلام لِرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: لَو أنّ سِرْبالاً مِن سَرابیلِ أهلِ النّارِ عُلِّقَ بینَ السَّماءِ و الأرضِ لَماتَ أهلُ الدُّنیا مِن رِیحِهِ . (5)

618

جامه های دوزخیان

قرآن :

«جامه هایشان از قطران است و آتش ، صورتهایشان را فرو پوشیده است».

«برای آنان که کافرند جامه هایی از آتش بریده اند و از بالا بر سرشان آب جوشان می ریزند، که به سبب آن هر چه در درون شکم دارند و نیز پوستهایشان گداخته می شود و نیز برای آنهاست گرزهایی آهنین».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ خطاب به احنف بن قیس _: ای احنف! کاش دوزخیان را می دیدی که در درّه های دوزخ، سراشیب و از کوه هایش بالا می روند، تکّه هایی از قطران بر آنان پوشانده شده و با تبهکاران و اهریمنان دوزخ همدم گشته اند و هر گاه برای رهایی از سوختن کمک طلبند، عقربها و مارهای دوزخ بر آنان هجوم برند.

امام صادق علیه السلام_ در بیان گفته جبرئیل به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _فرمود : اگر یکی از جامه های دوزخیان در میان آسمان و زمین آویخته شود همه مردم دنیا از بوی آن بمیرند.

ص :364


1- إبراهیم : 50 .
2- الحجّ : 19 _ 21 .
3- فی المصدر : «أفجارها»، و الصحیح ما أثبتناه .
4- بحار الأنوار : 7/221/132 .
5- بحار الأنوار : 8/280/1 .

619 - طَعامُ أهلِ النّارِ
619 - خوراک دوزخیان

الکتاب:

«لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلاّ مِنْ ضَرِیعٍ * لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ» . (1)

«إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعَامُ الْأَثِیمِ» . (2)

«فَلَیْسَ لَهُ الیَوْمَ ههُنا حَمِیمٌ * وَ لا طَعَامٌ إِلاّ مِنْ غِسْلِینٍ» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو أنَّ دَلْوا صُبَّ من غِسْلینٍ فی مَطلَعِ الشّمسِ لَغَلَتْ مِنهُ جَماجِمُ مَن فی مَغْرِبِها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الضَّریعُ شیءٌ یکونُ فی النّارِ یُشبِهُ الشَّوکَ ، أمرُّ من الصّبرِ ، و أنْتَنُ من الجِیفةِ ، و أشَدُّ حَرّا من النّارِ ، سَمّاهُ اللّهُ الضَّریعَ . (5)

619

خوراک دوزخیان

قرآن :

«برای دوزخیان خوراکی جز ضریع (خار خشک سمّی) نیست، که نه چاق کند و نه گرسنگی را باز دارد».

«هر آینه درخت زَقّوم، خوراک گناه پیشه است».

«در آن روز، در آن جا هیچ دوستی نخواهد داشت. خوراکش چیزی جز چرک و خون اهل دوزخ نیست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر یک سطل از چرک و خون دوزخیان در شرق عالم ریخته شود بر اثر آن، جمجمه کسانی که در غرب عالمند به جوش آید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ضریع چیزی است در دوزخ همانند خار، که از [گیاه] صبر زرد ، تلخ تر است و از مردار ، بد بوتر و از آتش ، داغ تر . خداوند آن را «ضریع» نامیده است.

ص :365


1- الغاشیة : 6 ، 7 .
2- الدخان : 43 ، 44 .
3- الحاقّة : 35 ، 36 .
4- الأمالی للطوسی : 533/1162 .
5- مجمع البیان : 10/726 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ مِن قَولِ جبرئیلَ لِرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ :لَو أنَّ قَطْرَةً من الضَّریعِ قَطَرتْ فی شَرابِ أهلِ الدُّنیا لمَاتَ أهلُها من نَتْنِها . (1)

امام صادق علیه السلام_ در بیان گفته جبرئیل علیه السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _فرمود : اگر قطره ای از ضریع (خار خشک سمّی) در آب آشامیدنی مردم دنیا بچکد از بوی گند آن همگی بمیرند.

620 - شَرابُ أهلِ النّارِ
620 - نوشیدنی دوزخیان

الکتاب:

«إِلَیْ_هِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعا وَعْدَ اللّهِ حَقّا إِنَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِیمٍ وَ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ» . (2)

«فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ * فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «و یُسقی مِن ماءٍ صدیدٍ» (4) _: یُقَرّبُ إلیهِ فیَکْرَهُهُ ، فإذا اُدْنِیَ مِنهُ شَوی وَجهَهُ و وَقعَ فَرْوَةُ رأسِهِ ، فإذا شَرِبَ قَطّعَ أمعاءهُ حتّی یَخرُجَ من دُبُرهِ ، یقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : «و سُقوا ماءً حمیما فقَطّعَ أمعاءَهم» (5) و یقولُ : «و إن یَستغیثوا یُغاثوا بماءٍ کالمُهلِ یَشوی الوُجوهَ» (6) . (7)

620

نوشیدنی دوزخیان

قرآن :

«بازگشت همه شما به سوی اوست و این به یقین وعده خداست. او مخلوقات را بیافریند. آن گاه آنان را به سوی خود باز گرداند تا کسانی را که ایمان آورده و کار شایسته کرده اند از روی عدل پاداش دهد ، و کافران را به سزای کفرشان شرابی است از آب جوشان و عذابی است دردآور».

«و روی آن (زقّوم) آب جوشان خواهید نوشید. چنان می نوشید که شتر تشنه آب می نوشد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «و از چرکابه نوشانده می شود» _فرمود : چون آب را نزد او برند از آن بدش می آید و چون به او نزدیک گردد، بریان شود و پوست سرش بیفتد. و چون آن را بنوشد معده و روده اش متلاشی شود، به طوری که از نشیمنگاهش بیرون ریزد. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «آنان را از آبی جوشان می آشامانند چنان که روده هایشان تکّه تکّه شود» و می فرماید: «چون به استغاثه آب خواهند، آبی چون مِسِ گداخته برایشان آورند که از حرارتش چهره ها کباب می شود».

ص :366


1- بحار الأنوار : 8/280/1 .
2- یونس : 4 .
3- الواقعة : 54 ، 55 .
4- إبراهیم : 16 .
5- محمّد : 15 .
6- الکهف : 29 .
7- بحار الأنوار : 8/244 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أهلَ النّارِ لَمّا غلی الزَّقُّومُ و الضَّریعُ فی بُطونِهِم کغَلْیِ الحَمیِم سَألوا الشَّرابَ ، فاُتوا بشرابٍ غَسّاقٍ و صَدیدٍ ، یَتَجرّعُهُ و لا یَکادُ یُسیغُهُ ، و یأتیهِ المَوتُ مِن کلِّ مکانٍ و ما هُو بمَیّتٍ . (1)

امام علی علیه السلام :هنگامی که زقّوم و ضریع در شکم دوزخیان، همچون آب جوشان، به جوش آید، آب بخواهند، پس نوشیدنیِ غَسّاق (خون و چرکی که از پوست تن دوزخیان جاری شود) و صدید (چرکابه) به آنها داده شود، که آن را با سختی جرعه جرعه می نوشند و از هر سو مرگ گریبانشان را می گیرد، اما نمی میرند.

621 - أبوابُ جَهَنَّمَ
621 - دروازه های دوزخ

الکتاب:

«فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ» . (2)

«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ * لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» . (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ لِجَهنّمَ بابا لا یَدخُلُها إلاّ مَن شَفا غَیظَهُ بِمَعْصیةِ اللّهِ تعالی . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «لها سبعةُ أبوابٍ لکلِّ بابٍ منهم ......... » _: فبَلَغنی ، و اللّهُ أعلمُ ، أنَّ اللّهَ جعَلَها سَبْعَ دَرَکاتٍ : أعلاها الجَحیمُ ، یَقومُ أهلُها علی الصَّفا مِنها ، تَغْلی أدْمِغَتُهُم فیها کغَلْیِ القُدورِ بما فیها .

و الثّانیةُ : لَظی ، نَزّاعةٌ للشَّوی ، تَدعو مَن أدْبَرَ و تَولّی ، و جَمعَ فأوْعی .

و الثّالثةُ : سَقَرُ ، لا تُبْقی و لا تَذَرُ ، لَوّاحَةٌ للبَشَرِ ، علَیها تِسعةَ عَشَر .

و الرّابعةُ : الحُطَمَةُ ، و مِنها یَثورُ شَررٌ (تَرمی بشررٍ) کالقَصْرِ ، کأنّها جُمالاتٌ صُفْرٌ .........

و الخامسةُ : الهاوی_ةُ ، فیها مَلأٌ یَدْعونَ : یا مالکُ أغِثْنا ، فإذا أغاثَهُم جَعلَ لَهُم آنِیَةً مِن صُفرٍ من نارٍ فیه صَدی_دُ م_اءٍ یَسیلُ مِن جُلودِهِم کأنّهُ مُهلٌ .........

و السّادسةُ : هِی السَّعیرُ ، فیها ثَلاثُمائةِ سُرادقٍ من نارٍ .........

و السّابعةُ : جَهنّمُ ، و فیها الفَلَقُ و هو جُبٌّ فی جهَنّمَ إذا فُتِحَ أسْعَرَ النّار سَعْرا ، و هُو أشدُّ النّارِ عَذابا . (5)

(6)

621

دروازه های دوزخ

قرآن :

«از دروازه های دوزخ در آیید و در آن جاویدان بمانید. بد جایگاهی است جایگاه گردنکشان».

«و جهنم میعادگاه همه آنهاست. هفت در دارد و برای هر در ، گروهی از آنان معیّن شده اند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جهنّم را دری است که کسی از آن وارد نمی شود، مگر آن که با معصیت خدا خشم خود را فرو نشانده است.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «جهنّم هفت در دارد و برای هر در، گروهی از آنان ......... » _فرمود : به من خبر رسیده _ و البته خدا داناتر است _ که خداوند دوزخ را هفت دَرَک (زیرْ طبقه) قرار داده است: بالاترین درک جَحیم است، که اهلش بر فراز تخته سنگی از آن می ایستند و مغز سرشان به جوش می آید، همچون به جوش آمدن محتویات دیگ.

دَرَک دوم ، لَظی است، پوست سر و اندام را می کند، [و ]هر کس را که [به حق] پشت کرده و روی برتافته و گرد آورده و انباشته باشد، فرا می خواند. (7)

دَرَک سوم، سَقَر است که نه باقی می گذارد و نه رها می کند، پوستها را سیاه می گرداند [و ]بر آن نوزده [نگهبان] است. (8)

دَرَک چهارم ، حُطَمَه است که از آن شعله هایی چون کاخی [بلند] شراره می افکند. گویی که اشترانی زرد رنگند (9) .........

دَرَک پنجم ، هاوِیَه است . در آن جا گروهی هستند که فریاد می زنند و می گویند: ای مالک! (10)

به فریادمان رس. پس، چون بخواهد کمکشان کند، ظرفهای زرد رنگِ آتشین به آنان دهد، که در آنها زردابه و چرکی است که چونان مس گداخته از پوستهایشان جاری می شود .........

دَرَک ششم ، سَعیر است که در آن سیصد سراپرده از آتش است ......... .

دَرَک هفتم ، جهنّم است که فَلَق در آن است، و آن چاهی است در جهنّم که چون دهان باز کند، آتش به شدّت ، زبانه کشد، که درد آورترین آتش است.

ص :367


1- بحار الأنوار:8/302/58.
2- النحل : 29 .
3- الحِجر : 43 ، 44 .
4- تنبیه الخواطر : 1/121 .
5- بحار الأنوار:8/289/27.
6- (انظر) بحار الأنوار : 8 / 285 / 11 .
7- برگرفته از آیات 15 تا 18، سوره معارج.
8- برگرفته از آیات 32 و 33، سوره مرسلات.
9- برگرفته از آیات 32 و 33، سوره مرسلات.
10- نام فرشته عذاب.

ص :368

622 - صِفَةُ أصحابِ النّارِ
622 - ویژگی دوزخیان

الکتاب:

«وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرا مِنَ الْجِنِّ وَ الاْءِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» . (1)

«فَأَمّا مَنْ طَغَی * وَ آثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَی» . (2)

(3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أهلُ النّارِ کلُّ جَعْظَریٍّ جَوّاظٍ مُستکبِرٍ جَمّاعٍ مَنّاعٍ ، و أهلُ الجنّةِ الضُّعَفاءُ المَغْلوبونَ . (4)

622

ویژگی دوزخیان

قرآن :

«بسیاری از جن و انس را برای جهنم بیافریدیم. ایشان را دلهایی است که بدان نمی فهمند و چشمهایی است که بدان نمی بینند و گوشهایی است که بدان نمی شنوند. اینان همانند چارپایانند بلکه گمراهتر از آنهایند . اینان همان غافلانند».

«پس هر که طغیان کرده و زندگی این جهانی را برگزیده، جهنم جایگاه اوست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر تند خویِ خشنِ مغرورِ گردن فرازِ حریصِ خسیسِ بی خیر، اهل دوزخ است و اهل بهشت ، مستضعفان بی پناهند.

ص :369


1- . الأعراف : 179 .
2- النازعات : 37 _ 39 .
3- (انظر) النساء : 93 ، 97 ، 115 ، 121 ، 168 ، 169 ، الأنفال : 16 ، 36 ،37 ، التوبة : 63 ، 68 ، 73 ، 95 ، الرعد : 18 ، إبراهیم : 16 ، 29 ، الحِجر : 43 ، النحل : 29 ، الإسراء : 18 ، 39، الکهف : 102 ، 106 ، المؤمنون: 103 ، غافر: 60، ق: 24، التحریم: 9، الجنّ: 15، 23، النبأ: 21 ، البروج : 10 ، البیّنة : 6 .
4- . کنز العمّال : 44064 .

عنه صلی الله علیه و آله :أکْثَرُ ما یُدخِلُ النّاسَ النّارَ الأجْوَفانِ : الفَمُ و الفَرْجُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ مِن خَلائقِ أهلِ النّارِ : الکِبْرُ، و العُجْبُ ، و سُوءُ الخُلقِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثٌ إذا کُنَّ فی الرّجُلِ فلا تَحَرّجْ أن تَقولَ : إنَّهُ فی جَهنّمَ : الجَفاءُ و الجُبْنُ و البُخْلُ . و ثلاثٌ إذا کُنّ فی المرأةِ فلا تَحَرّجْ أنْ تَقولَ : إنّها فی جَهنّمَ: البَ_ذاءُ و الخُیَ_لاءُ و الفَخْرُ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چیزِ میان تهی ، بیش از هر چیز دیگر، مردم را به دوزخ می کشد: دهان و فرج.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه خوی از اخلاق دوزخیان است: تکبّر، خودپسندی و بد اخلاقی.

امام صادق علیه السلام :سه خوی است که اگر در مرد باشد، باکی نیست که بگویی او دوزخی است: خشونت و بزدلی و بخل. و سه خوی است که اگر در زن باشد، پروایی نیست که بگویی او دوزخی است: بی حیایی، بزرگ منشی و فخر فروشی.

623 - مَن یَنجو مِن النّارِ ؟
623 - چه کسی از آتش دوزخ می رهد؟

الکتاب:

«وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وَارِدُهَا کانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْما مَقْضِیّا * ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیّا» . (5)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لن یَنْجوَ مِن النّارِ إلاّ التّارِکُ عَملَها . (6)

623

چه کسی از آتش دوزخ می رهد؟

قرآن :

«و هیچ یک از شما نیست مگر این که به دوزخ درآید و این حکمی است حتمی از جانب پروردگار تو. آن گاه پرهیزگاران را نجات می دهیم و ستمکاران را همچنان به زانو نشسته در آن وا می گذاریم ».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هرگز از آتش نرهد مگر آن کس که اعمال دوزخی را وا گذارد.

ص :370


1- کنز العمّال : 44071 .
2- تنبیه الخواطر : 2/121 .
3- الخصال : 159/204 .
4- (انظر) التزکیة : باب 1592 .
5- مریم : 71 ، 72 .
6- غرر الحکم : 7404 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن تَعوّذَ باللّهِ مِن النّارِ و لَم یَتْرُکْ شَهَواتِ الدُّنیا فقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ . (1)

امام رضا علیه السلام :هر کس از دوزخ به خدا پناه برد، اما خواهشهای دنیوی را وا نگذارد، خود را مسخره کرده است.

624 - أوَّلُ مَن یَدخُلُ النّارَ
624 - نخستین کسی که به دوزخ می رود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ مَن یَدخُلُ النّارَ أمیرٌ مُتَسلّطٌ لم یَعْدِلْ ، و ذو ثَرْوَةٍ من المالِ لَم یُعْطِ المالَ حقَّهُ ، و فَقیرٌ فَخورٌ . (2)

(3)

624

نخستین کسی که به دوزخ می رود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسانی که به دوزخ می روند، فرمانروای قدرتمندی است که دادگری نکند و توانگری که حقوق مالی خود را نپردازد، و تهیدست متکبر.

625 - أهوَنُ النّاسِ عَذاباً
625 - کم عذاب ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أدْنی أهلِ النّارِ عذابا یَنْتَعِلُ بنَعْلَینِ مِن نارٍ ، یَغْلی دِماغُهُ مِن حَرارَةِ نَعْلَیهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أهونَ النّاسِ عذابا یَومَ القیامةِ لَرجُلٌ فی ضَحْضاحٍ مِن نارٍ ، علَیهِ نَعْلانِ مِن نارٍ و شِراکانِ مِن نارٍ یَغْلی مِنها دِماغُهُ کما یَغْلی المِرْجَلُ ، ما یَری أنَّ فی النّارِ أحَدا أشدَّ عذابا مِنهُ ، و ما فی النّارِ أحَدٌ أهْوَنُ عذابا مِنهُ! (5)

625

کم عذاب ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کم عذابترین اهل دوزخ ، دو کفش از آتش به پا دارد که از حرارت آنها مغزش به جوش می آید.

امام صادق علیه السلام :کم عذابترین مردم در روز قیامت ، مردی است که در آتشی کم عمق قرار دارد و دو کفش و دو بند کفش از آتش به پا دارد که از گرمای آن آتش، مغزش همچون دیگ به جوش می آید و فکر می کند که در دوزخ عذابی از عذاب او سخت تر نیست ، در صورتی که عذاب او در دوزخ سبکترین عذاب است.

ص :371


1- بحار الأنوار : 78/356/11 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/28/20 .
3- (انظر) العدل : باب 2517 .
4- کنز العمّال : 39507 .
5- بحار الأنوار:8/295/44.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ عن آبائِه علیهم السلام _ :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ أهْوَنَ أهلِ النّارِ عذابا ابنُ جذْعانَ ، فقیل : یا رسولَ اللّهِ ، و ما بالُ ابنِ جذْعانَ أهْوَنُ أهلِ النّارِ عَذابا ؟ قالَ : إنَّهُ کانَ یُطْعِمُ الطَّعامَ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلام _فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از میان دوزخیان، ابن جذعان سبکترین عذاب را دارد. عرض شد: ای پیامبر خدا! چرا ابن جذعان سبکترین عذاب را دارد؟ فرمود: چون او مردم را اطعام می کرد.

626 - أشَدُّ النّاسِ عَذاباً
626 - سخت عذاب ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشدُّ النّاسِ عَذابا یَومَ القیامةِ عالِمٌ لم یَنفَعْهُ عِلمُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أشدُّ النّاسِ عَذابا یَومَ القیامةِ رجُلٌ قَتلَ نَبیّا ، أو قَتلَهُ نَبیٌّ ، و إمامُ ضَلالةٍ ، و مُمَثِّلٌ من المُمَثّلینَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشَدُّ النّاسِ عُقوبةً رجُلٌ کافَأَ الإحْسانَ بالإساءَةِ . (5)

عنه علیه السلام :أشَدُّ النّاسِ عَذابا یَومَ القیامةِ المُتَسخِّطُ لِقَضاءِ اللّهِ . (6)

(7)

626

سخت عذاب ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخت ترین عذاب را در روز قیامت ، عالمی می چشد که علمش برای او سودی نداشته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخت ترین عذاب را در روز رستاخیز، مردی می چشد که پیامبری را کشته، یا به دست پیامبری کشته شده باشد، و پیشوایی که مردم را به گمراهی افکند، و پیکر تراش.

امام علی علیه السلام :کیفر آن کس از همه سخت تر است که خوبی را به بدی پاداش دهد.

امام علی علیه السلام :سخت ترین عذاب را در روز رستاخیز ، آن کسی دارد که از قضای الهی ناخشنود باشد.

ص :372


1- . بحار الأنوار: 8/316/96.
2- (انظر) کنز العمّال : 14 / 527 ، 528 .
3- کنز العمّال : 28977 .
4- . الدرّ المنثور : 1/178 .
5- غرر الحکم : 3217 .
6- . غرر الحکم : 3225 .
7- (انظر) الزنا : باب 1598 . العلم : باب 2851 ، 2852 .

627 - وادِی المُتَکَبِّرینَ
627 - درّه متکبران

الکتاب:

«قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَّنَمَ خَالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ فی جَهنّمَ لَجَبلاً یُقالُ لَهُ : الصَّعْدی ، و إنّ فی الصَّعْدی لَوادِیا یُقالُ لَهُ : سَقَرُ ، و إنّ فی سَقَرَ لَجُبّا یُقالُ لَه : هَبْهَبُ، کُلّما کُشِفَ غِطاءُ ذلکَ الجُبِّ ضَجَّ أهلُ النّارِ مِن حَرّهِ ، و ذلکَ مَنازِلُ الجَبّارینَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ فی جَهنّمَ لَوادِیا للمُتَکبِّرینَ یُقالُ لَه : سَقَرُ ، شَکا إلی اللّهِ عزّ و جلّ شِدّةَ حَرّهِ ، و سَألَهُ أنْ یأذَنَ لَه أنْ یَتَنفّسَ ، فتَنَفّسَ فأحْرَقَ جَهنّمَ ! (3)

(4)

627

درّه متکبران

قرآن :

«گفته شود: از درهای جهنم وارد شوید و در آن تا ابد بمانید. بد جایگاهی است جایگاه متکبران».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :در جهنّم ، کوهی است به نام صَعدی و در صعدی درّه ای است به نام سَقَر. در سقر نیز چاهی است به نام هَبهَب که هر وقت درپوش آن کنار می رود ، دوزخیان از داغیش ضجّه و ناله سر می دهند. آن جا، منزلگاههای جبّاران است.

امام صادق علیه السلام :در جهنم برای متکبران درّه ای است به نام سقر. آن درّه از شدّت حرارتِ خود به خداوند عزّ و جلّ شکایت بُرد و خواهش کرد اجازه اش دهد تا نفسی بکشد. پس، نفسی کشید که دوزخ را سوزاند!

628 - الرَّحَی الطّاحِنَةُ
628 - آسیاب جهنم

الخصال عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام عن آبائه علیهم السلام :أنّ عَلیّا علیه السلام قال : إنّ فی جَهنّمَ رَحیً تَطْحَنُ (خَمْسا) ، أ فَلا تَسألونَ : ما طَحْنُها ؟ فقیلَ لَهُ : فما طَحْنُها یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ قالَ : العُلَماء الفَجَرةُ ، و القُرّاءُ الفَسَقةُ ، و الجَبابِرَةُ الظَّلَمةُ ، و الوُزَراءُ الخَوَنةُ ، و العُرَفاءُ الکَذَبةُ . (5)

628

آسیاب جهنم

الخصال :امام صادق علیه السلام به نقل از پدرانش علیهم السلام فرمود : علی علیه السلام فرمود : در دوزخ آسیابی است که [ پنج چیز را ]آرد می کند. آیا نمی پرسید چه آرد می کند؟ عرض شد: چه چیز را آرد می کند، ای امیر مؤمنان؟ فرمود: دانشمندان بدکار و قرآن خوانان تبهکار و زمام داران ستمکار و وزیران خیانتکار و مباشران دروغگو را .

ص :373


1- الزمر : 72 .
2- ثواب الأعمال : 324/1 .
3- الکافی : 2/310/10 ، ثواب الأعمال : 265/7 .
4- (انظر) الکبر : باب 3388 .
5- الخصال : 296/65 .

629 - ما یُهَوِّنُ عَذابَ النّارِ
629 - آنچه عذاب دوزخ را سبک می کند

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :کانَ فی بنی إسرائیلَ رجُلٌ مؤمنٌ ، و کانَ لَهُ جارٌ کافِرٌ ، فکانَ یَرفُقُ بالمؤمنِ و یُولِیهِ المَعروفَ فی الدُّنیا ، فلَمّا أنْ ماتَ الکافرُ بنی اللّهُ لَهُ بَیتا فی النّارِ مِن طِینٍ ، فکانَ یَقیهِ حَرَّها و یَأتیهِ الرِّزقُ مِن غَیرِها ، و قیلَ لَهُ : هذا بما کُنتَ تُدخِلُ علی جارِکَ المؤمِن . (1)

(2)

629

آنچه عذاب دوزخ را سبک می کند

امام کاظم علیه السلام :در میان بنی اسرائیل مردی مؤمن بود که همسایه کافری داشت. او با آن مرد مؤمن رفتاری نرم داشت و به وی نیکی می کرد. وقتی آن کافر از دنیا رفت خداوند در دوزخ خانه ای گِلی برایش ساخت که او را از گرمای جهنّم حفظ می کرد و روزیش از غیر دوزخ می آمد. به او گفته شد: این به سبب رفتاری است که با همسایه مؤمنت داشتی.

630 - مَن یَدخُلُ جَهَنَّمَ
630 - کسانی که به دوزخ می روند

الکتاب:

«بَلَی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» . (3)

630

کسانی که به دوزخ می روند

قرآن :

«آری، آنان که مرتکب کاری زشت می شوند و در گناه غرقه می گردند اهل جهنّمند و جاودانه در آن».

ص :374


1- بحار الأنوار : 8/297/48 .
2- (انظر) الثواب : باب 482 .
3- البقرة : 81 .

«لا یَصْ_لاهَا إِلاَّ الْأَشْقَی * الَّذِی کَ_ذَّبَ وَ تَ_وَلَّ_ی» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لا یُعذِّبُ مِن عِبادِهِ إلاّ المارِدَ و المُتَمَرِّدَ علی اللّهِ و أبی أنْ یَقولَ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَن یَلِجَ النّارَ مَن ماتَ لا یُشرِکُ باللّهِ شیئا، و کانَ یُبادِرُ صَلاتَهُ قبلَ طُلوعِ الشَّمسِ و قَبلَ غُروبِها. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :و الّذی بَعثَنی بالحقِّ بَشیرا ، لا یُعذِّبُ اللّهُ بالنّارِ مُوحِّ_دا أبَ_دا . (4)

الکافی_ فیما اُوحیَ إلی عیسی علیه السلام _: هِی [یعنی النّارَ ]دارُ الجَبّارِینَ و العُتاةِ الظّالِمینَ ، و کُلِّ فَظٍّ غَلیظٍ ، و کُلِّ مُخْتالٍ فَخورٍ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن دُخولِ المؤمنِ النّارَ _: لا ، و اللّهِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أقسَمَ بعِزّتِهِ و جلالِهِ أنْ لا یُعَذِّبَ أهلَ تَوحیدِهِ بالنّارِ أبَدا . (7)

«جز اهل شقاوت ، بدان در نیفتد: آن که تکذیب کرد و روی گردان شد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند بندگان خود را عذاب نکند، مگر کسی را که در برابر خدا سرکشی و نافرمانی کند و از گفتن «لا إله إلاّ اللّه » خودداری ورزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز به دوزخ نرود آن کس که تا زنده بوده ، چیزی را شریک خدا نگرفته و پیش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن، نمازش را خوانده باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که مرا به حقّ نوید دهنده برانگیخت، خداوند هرگز یکتا پرست را با آتش عذاب ندهد.

الکافی_ از وحی هایی که به عیسی علیه السلام شده _دوزخ ، سرای جبّاران و سرکشان ستمگر است و جایگاه هر تند خویِ خشنی و هر متکبّر مغروری.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا مؤمن به دوزخ می رود؟ _فرمود : به خدا قسم، نه.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی به عزّت و جلال خود سوگند یاد کرده که یکتا پرستان را هرگز با آتش ، عذاب ندهد.

ص :375


1- اللیل : 15 ، 16 .
2- کنز العمّال : 261 .
3- کنز العمّال : 318 .
4- التوحید : 29/31 .
5- الکافی : 8/136/103 .
6- الکافی : 2/385/7 .
7- التوحید : 20/6 .

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی حَرّمَ أجْسادَ المُوحِّدینَ علی النّارِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی پیکرهای یکتا پرستان را بر آتش حرام کرده است.

631 - مَن یُخَلَّدُ فی جَهَنَّمَ
631 - آنان که در دوزخ جاویدانند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَمْسةٌ لا تُطْفَأ نِیرانُهُم و لا تَموتُ أبْدانُهُم : رجُلٌ أشْرَکَ ، و رجُلٌ عَقَّ والِدَیهِ ، و رجُلٌ سعی بأخیهِ إلی السُّلطانِ فَقَتَلهُ ، و رجُلٌ قَتلَ نَفْسا بغیرِ نَفْسٍ ، و رجُلٌ أذْنَبَ و حَمَلَ ذَنبَهُ علی اللّهِ عزّ و جلّ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: أقْسَمتَ أنْ تَمْلأها مِن الکافِرینَ مِن الجِنّةِ و النّاسِ أجْمَعینَ ، و أنْ تُخلِّدَ فیها المُعانِدینَ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا یُخلِّدُ اللّهُ فی النّارِ إلاّ أهلَ الکُفرِ و الجُحودِ و أهلَ الضَّلالِ و الشِّرکِ ، و مَنِ اجْتَنبَ الکبائرَ مِن المؤمنینَ لَم یُسألْ عنِ الصَّغائرِ . (5)

631

آنان که در دوزخ جاویدانند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج نفرند که آتش آنها خاموش نشود و بدنهایشان نمیرد: آن که به خدا شرک ورزید، آن که از پدر و مادر خود نافرمانی کرد، آن که از برادر خود نزد حاکم سعایت نمود تا به قتل او انجامید، آن که کسی را بدون استحقاق قصاص، کشت و آن که گناهی مرتکب شد و آن را به خداوند عزّ و جلّ نسبت داد.

امام علی علیه السلام_ در مناجات با خدا _گفت : خدایا! تو سوگند یاد کرده ای که جهنّم را از کافرانِ جن و انس پر کُنی و معاندان را در آن تا ابد نگه داری .

امام کاظم علیه السلام :خداوند جز کافران و منکران و گمراهان و مشرکان را در آتش ، جاودان نکند. مؤمنانی که از گناهان کبیره اجتناب کنند درباره گناهان صغیره بازخواست نشوند.

ص :376


1- التوحید : 20/ 7 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 3 / 1 باب 1 .
3- کنز الفوائد : 2/47 .
4- الإقبال : 3/336 .
5- التوحید : 407/6 .

632 - حَالَةُ الخالِدینَ فِی النّارِ
632 - وضعیت جاودانگانِ در آتش

الکتاب:

«وَ نَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ» . (1)

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا» . (2)

«مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقَی مِنْ مَاءٍ صَدِیدٍ * یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَ یَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ» . (3)

«إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِما فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ فِیهَا وَ لا یَحیَی» . (4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو قیلَ لأهلِ النّارِ : إنَّکُم ماکِثونَ فی النّارِ عَددَ کُلِّ حَصاةٍ فی الدُّنیا لَفَرِحوا بِها ، و لَو قیلَ لأهلِ الجَنّةِ : إنَّکُم ماکِثونَ عَددَ کُلِّ حَصاةٍ لَحَزنوا ، و لکنْ جُعِلَ لَهُمُ الأبدُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَظْعَنُ مُقیمُها ، و لا یُفادی أسِیرُها ، و لا تُقْصَمُ کُبولُها ، لا مُدّةَ للدّارِ فتَفْنی ، و لا أجَلَ للقومِ فیُقْضی . (6)

632

وضعیت جاودانگانِ در آتش

قرآن :

«فریاد برآورند که: ای مالک! کاش پروردگار تو ما را بمیراند . می گوید: نه، شما در این جا ماندنی هستید».

«و کافران را آتش جهنم است، نه میرانده شوند و نه از عذابشان کاسته شود».

«پشت سرش جهنم است تا در آن جا، به جای آب، چرک و خونش بخورانند . جرعه جرعه آن را می نوشد و هیچ گوارایش نیست و مرگ از هر سو بر او می تازد اما نمی میرد ، که عذابی سخت در انتظار اوست».

«هر آینه هر کس که گناهکار نزد پروردگارش بیاید، جهنم جایگاه اوست که در آن جا نه می میرد و نه زنده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر به دوزخیان گفته شود: شما به شمار ریگهای دنیا، در آتش خواهید ماند، خوشحال می شوند و اگر به بهشتیان گفته شود: شما به شمار ریگها[ی دنیا ]در بهشت ماندگار خواهید بود، اندوهگین می شوند، اما جاودانگی برای آنها رقم خورده است.

امام علی علیه السلام :مقیم دوزخ از آن جا کوچ نمی کند و برای آزادی اسیر آن سَرْبَها پذیرفته نمی گردد، و بندهایش از هم گسسته نمی شود . آن سرا مدّت ندارد تا به سر آید و دوزخیان را اجلی نیست که حیاتشان پایان پذیرد.

ص :377


1- الزخرف : 77 .
2- فاطر : 36 .
3- إبراهیم : 16 ، 17 .
4- طه : 74 .
5- الدرّ المنثور : 1/102 .
6- غرر الحکم : 10892 .

عنه علیه السلام :وارِدُ النّارِ مُؤبَّدُ الشَّقاءِ . (1)

عنه علیه السلام :وَفْدُ النّارِ أبدا مُعَذَّبونَ . (2)

امام علی علیه السلام :آن که به دوزخ درآید، بدبخت ابدی است.

امام علی علیه السلام :وارد شوندگان به آتش، برای همیشه در عذابند.

633 - مَن یَخرُجُ مِن النّارِ
633 - کسانی که از آتش بیرون آورده می شوند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُخرِجُ اللّهُ قَوما مِن النّارِ فیُدخِلُهُمُ الجَنّةَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَخرُجُ مِن النّارِ قَومٌ بَعدَ ما احْتَرقوا فیَدخُلونَ الجَنّةَ ، فیُسَمّیهِم أهلُ الجَنّةِ : الجَهَنّمِیّونَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یَخْرُجُ مِن النّارِ مَن کانَ فی قَلبهِ مِثْقالُ ذَرّةٍ مِن إیمانٍ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ قَوما یُحْرَقونَ فی (ب_) النّارِ حتّی إذا صاروا حُمَما (حَمیما) أدْرَکَتْهُمُ الشَّفاعةُ . (6)

633

کسانی که از آتش بیرون آورده می شوند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند مردمانی را از آتش بیرون می آورد و به بهشت می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عده ای از مردم بعد از سوخته شدن در آتش، از دوزخ بیرون می آیند و به بهشت می روند، که بهشتیان آنها را «دوزخیان» می نامند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ذرّه ای ایمان در دلش باشد، [سرانجام] از آتش بیرون می آید.

امام باقر علیه السلام :گروهی از مردم در آتش می سوزند و خوب که گداختند (خالص شدند) شفاعت به سراغشان می آید.

634 - آخِرُ مَن یَخرُجُ مِن النّارِ
634 - آخرین کسی که از آتش بیرون می آید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی لَأعْلمُ آخِرَ أهلِ النّارِ خُروجا مِنهُا ، و آخِرَ أهلِ الجنّةِ دُخولاً الجنّةَ : رجُلٌ یَخرُجُ مِن النّارِ حَبْوا ، فیقولُ اللّهُ تبارکَ و تعالی لَهُ : اذهَبْ فادْخُلِ الجَنّةَ ، فیَأتیها فیُخیَّلُ إلَیهِ أنّها مَلْأی ، فیَرجِعُ فیقولُ : یا ربِّ ، وجَدتُها مَلْأی ! فیقولُ اللّهُ تبارکَ و تعالی لَهُ : اذهَبْ فادْخُلِ الجَنّةَ ......... فإنَّ لکَ مِثلَ الدُّنیا و عَشرَةَ أمْثالِها ، أو إنّ لکَ عَشرَةَ أمثالِ الدُّنیا ......... فکانَ یُقالُ : ذاکَ أدْنی أهلِ الجنّةِ مَنزِلةً . (7) (8)

634

آخرین کسی که از آتش بیرون می آید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من می دانم کدام دوزخی از همه دیرتر از جهنّم بیرون می آید و کدام بهشتی آخر از همه به بهشت می رود: مردی که با خزیدن از آتش بیرون می رود و خداوند تبارک و تعالی به او می فرماید: برو، وارد بهشت شو . او خود را به بهشت می رساند، اما به خیالش می رسد که بهشت پُر است. از این رو، بر می گردد و عرض می کند: بار خدایا! بهشت پُر بود. خداوند تبارک و تعالی به او می فرماید: «برو، و وارد بهشت شو ......... برای تو در بهشت، به اندازه دنیا و ده برابر آن، جا هست. یا برای تو، [جایی ]ده برابر دنیا وجود دارد ......... » . گفته می شد: این کس، فرو پایه ترین فرد بهشت است.

ص :378


1- غرر الحکم : 10116 .
2- غرر الحکم : 10114 .
3- کنز العمّال : 39349 .
4- کنز العمّال : 39427 .
5- کنز العمّال : 284 .
6- الزهد للحسین بن سعید : 96/260 .
7- صحیح مسلم : 1/173/308 .
8- (انظر) الجنّة : باب 566 . کنز العمّال : 14 / 507 ، 509.

635 - عِلَّةُ الخُلودِ
635 - علت جاودانگی در دوزخ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما خُلِّدَ أهلُ النّارِ فی النّارِ لأنّ نِیّاتِهِم کانَت فی الدُّنیا أنْ لَو خُلِّدوا فیها أنْ یَعْصوا اللّهَ أبَدا ، و إنّما خُلِّدَ أهلُ الجَنّةِ فی الجنّةِ لأنَّ نِیّاتِهِم کانتْ فی الدُّنیا أنْ لو بَقوا فیها أنْ یُطیعوا اللّهَ أبدا ، فبِالنِّیّاتِ خُلِّدَ هؤلاءِ و هؤلاءِ _ ثُمَّ تلا قولَهُ تعالی _ : «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ علی شَاکِلَتِهِ» (1) ، قال : علی نِیَّتهِ . (2)

(3)

635

علت جاودانگی در دوزخ

امام صادق علیه السلام :دوزخیان از این رو در آتش جاویدانند که در دنیا نیّتشان این بود که چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانی کنند و بهشتیان نیز از این رو در بهشت جاویدانند که در دنیا بر این نیّت بودند که اگر برای همیشه ماندگار باشند ، برای همیشه خدا را فرمان برند. پس، جاودانگی هر دو گروه به سبب نیّتهایشان است. آن گاه حضرت این آیه را تلاوت کرد: «بگو هر کس طبق شاکله خود عمل می کند» و فرمود: یعنی طبق نیّت خود.

ص :379


1- الإسراء : 84 .
2- الکافی : 2/85/5 .
3- (انظر) النیّة : باب 3922 . بحار الأنوار : 8 / 351 باب 27 .

636 - سَعَةُ استیعابِ جَهَنَّمَ
636 - گستره گنجایش دوزخ

الکتاب:

«یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :افْتَخَرتِ الجَنّةُ و النّارُ ، فقالتِ النّارُ : یا رَبِّ ، یَدخُلُنی الجَبابِرَةُ و المُتَکبِّرونَ و المُلوکُ و الأشرافُ ! و قالتِ الجنّةُ : أیْ رَبِّ ، یَدخُلُنی الضُّعَفاءُ و الفُقَراءُ و المَساکینُ!

فیقولُ اللّهُ للنّارِ : أنتِ عذابیاُ صیبُ بکِ مَن أشاءُ . و قالَ للجنّةِ : أنتِ رَحمتی وَسِعَتْ کُلَّ شیءٍ ، و لکلِّ واحدةٍ مِنکُما مِلْؤها ، فیُلْقی فیها أهْلُها فَتقولُ : هَل مِن مَزیدٍ ؟! و یُلْقی فیها وَ تَقولُ : هَل مِن مَزیدٍ ؟! (2)

عنه صلی الله علیه و آله :و جَهنّمُ تقولُ : هَل مِن مَزیدٍ ؟! حتّی یَضَعَ فیها رَبُّ العالَمینَ ما شاءَ اللّهُ أنْ یَضعَ ، فتُقْبَضُ و تُغَرْغِرُ کما تُغَرْغِرُ المَزادَةُ الجدیدةُ إذا مُلِئتْ ، و تقولُ : قَطّ قَطّ ! (3)

636

گستره گنجایش دوزخ

قرآن :

«روزی که جهنم را می گوییم: آیا پر شده ای؟ می گوید: آیا هیچ زیادتی هست؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت و دوزخ هر یک به خود نازیدند. دوزخ گفت: پروردگارا! جبّاران و گردنفرازان و پادشاهان و اشراف بر من درآیند! بهشت گفت: پروردگارا! نا توانان و بینوایان و مستمندان بر من وارد شوند!

پس، خداوند به دوزخ می فرماید: تو عذاب منی و من آن را به هر کس که خواهم ، برسانم. و به بهشت فرمود: تو رحمت منی که همه چیز را فراگرفته است و هر یک از شما گنجایش خود را دارد. پس، دوزخیان به دوزخ افکنده می شوند، ولی دوزخ می گوید: آیا باز هم هست؟! و بهشتیان نیز به بهشت برده می شود و بهشت نیز می گوید: آیا باز هم هست؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوزخ می گوید: آیا باز هم هست؟! و پروردگار جهانیان، آن تعداد که خواهد ، در آن می ریزد و جهنم، جمع می شود و مانند مَشک نو که وقتی پُر شود ، غلغل می کند، به غلغل می افتد و می گوید: بس است، بس است!

ص :380


1- ق : 30 .
2- الدرّ المنثور : 7/603 .
3- الدرّ المنثور : 7/603 .

637 - لِکُلِّ أحَدٍ فِی الآخِرَةِ مَنزِلانِ
637 - هر کس در آخرت دو منزل دارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیس مِنکُم أحَدٌ إلاّ و لَهُ مَنزِلانِ : أحدُهُما فی الجنّةِ و الآخَرُ فی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کلُّ أهلِ الجنّةِ یَری مَقعَدَهُ مِن النّارِ فیقولُ : لَولا أنَّ اللّهَ هَدانی ! فیکونُ لَه شُکْرا . و کلُّ أهلِ النّارِ یَری مَقعَدَهُ مِن الجنّةِ فیقولُ : لَو أنَّ اللّهَ هَدانی ! فیکونُ علَیهِ حَسْرَةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «یا حَسْرَتَنا علی ما فَرَّطْنا» (3) _: الحَسْرَةُ أنْ یَری أهلُ النّارِ مَنازِلَهُم مِن الجَنّةِ فی الجَنّةِ ، فتِلکَ الحَسْرَةُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما خَلقَ اللّهُ خَلْقا إلاّ جَعلَ لَهُ فی الجنّةِ مَنزِلاً و فی النّارِ مَنزِلاً ......... فیُورِثُ هؤلاءِ مَنازِلَ هؤلاءِ ، و یُورِثُ هؤلاءِ مَنازِلَ هؤلاءِ ، و ذلکَ قولُ اللّهِ : «أُولئکَ هُمُ الوارِثونُ * الّذینَ یَرِثونَ الفِرْدَوسَ» (5) . (6)

637

هر کس در آخرت دو منزل دارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما نیست مگر آن که دو منزل دارد: یکی در بهشت و دیگری در دوزخ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از بهشتیان، جایگاه خود را در دوزخ می بیند و با شکر و سپاس می گوید: [وای] اگر خداوند مرا هدایت نمی کرد! هر یک از دوزخیان نیز جایگاه خود را در بهشت می بیند و با دریغ و حسرت می گوید: [چه می شد ]اگر خدا هدایتم می کرد!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «دریغا که کوتاهی کردیم» _فرمود: دریغ از این روست که دوزخیان جایگاه بهشتی خود را در بهشت می بینند. این موجب دریغ می شود.

امام صادق علیه السلام :خداوند هیچ آفریده ای نیافرید، مگر آن که برایش منزلی در بهشت و منزلی در دوزخ قرار داد ......... که اینان (بهشتیان) جایگاه آنان (دوزخیان) را به ارث می برند و آنان جایگاه اینان را . این است فرموده خداوند که: «آنان همان وارثانی هستند که بهشت برین را به ارث می برند» .

ص :381


1- کنز العمّال : 39404 .
2- کنز العمّال : 39312 .
3- الأنعام : 31 .
4- الدرّ المنثور : 3/262 .
5- المؤمنون : 10 و 11 .
6- بحار الأنوار : 8/287/19 .

638 - إحاطَةُ جَهَنَّمَ بِالکافِرینَ
638 - احاطه دوزخ بر کافران

الکتاب:

«یَسْتَعْجِ_لُ_ونَ_کَ بِالْعَ_ذَابِ وَ إِنَّ جَهَنَّ__مَ لَمُحِی_طَ__ةٌ بِالْکافِرِینَ» . (1)

«وَ مِنْهُمْ مَن یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اعلَموا أنَّ الجنّةَ و النّارَ أقْرَبُ إلی أحَدِکُم مِن شِراکِ نَعْلِهِ . (3)

638

احاطه دوزخ بر کافران

قرآن :

«از تو به شتاب ، عذاب خدا را می طلبند، حال آن که جهنم بر کافران احاطه دارد».

«بعضی از آنان می گویند: مرا رخصت ده و به گناه مینداز . (4) آگاه باش که اینان در گناه افتاده اند و جهنم بر کافران احاطه دارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که بهشت و دوزخ به هر یک از شما از بند کفشش نزدیکتر است.

ص :382


1- العنکبوت : 54 .
2- التوبة : 49 .
3- کنز العمّال : 43607 .
4- اشاره است به بعضی از منافقان که می گفتند : اگر به جنگ با رومیان بیاییم ، ممکن است فریفته زنانشان شویم و به گناه افتیم . پس ما را رخصت ده تا به جنگ نیاییم _ م.

87 - الجواب

اشاره

(1)

ص :383


1- انظر : الحُمق : باب 958 . النبوّة العامّة : باب 3711 ، 3712 .

87 - پاسخ دادن
639 - الجَوابُ
639 - پاسخ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا ازْدَحَمَ الجَوابُ خَفِیَ الصَّوابُ . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّما اُرتِجَ علی الفَصیحِ الجَوابُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أسْرَعَ فی الجَوابِ لَم یُدرِکِ الصَّوابَ . (3)

عنه علیه السلام :مِن بُره_انِ الفَض_لِ صائبُ الجَ_وابِ . (4)

عنه علیه السلام :دَعِ الحِدَّةَ و تَفَکَّرْ فی الحُجَّةِ و تَحفَّظْ مِن الخَطَلِ ، تأمَنِ الزَّلَلَ . (5)

عنه علیه السلام :إذا حَلُمْتَ عنِ الجاهِلِ فَقَد أوْسَعْتَهُ جَوابا . (6)

عنه علیه السلام :رُبَّ کلامٍ جَوابُهُ السُّکوتُ . (7)

639

پاسخ

امام علی علیه السلام :هرگاه پاسخها انبوه شوند ، پاسخِ درست پوشیده ماند.

امام علی علیه السلام :گاه باشد که زبان آور [نیز ]در پاسخ فرو ماند.

امام علی علیه السلام :هر کس در جواب دادن شتاب کند پاسخ درست را نیابد.

امام علی علیه السلام :از نشانه های فضل و دانش، دادن پاسخ درست است.

امام علی علیه السلام :تندی را کنار بگذار و در دلیل بیندیش، و خویشتن را از یاوه گویی نگه دار تا از لغزش در امان مانی.

امام علی علیه السلام :چون در برابر نادان بردباری نشان دهی بی گمان بهترین جواب را به او داده باشی.

امام علی علیه السلام :بسا سخنی که پاسخش سکوت است.

ص :384


1- نهج البلاغة : الحکمة 243 .
2- غرر الحکم : 5378 .
3- غرر الحکم : 8640 .
4- غرر الحکم : 9417 .
5- غرر الحکم : 5136 .
6- غرر الحکم : 4104.
7- غرر الحکم : 5303 .

عنه علیه السلام :رُبَّ سُکوتٍ أبلَغُ مِن کلامٍ . (1)

عنه علیه السلام :إذا غُلِبْتَ علی الکلامِ فإیّاکَ أنْ تُغْلَبَ علی السُّکوتِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ مَن أجابَ فی کلِّ ما یُسْألُ عَنهُ لَمَجنونٌ . (3)

امام علی علیه السلام :بسا سکوتی که رساتر از سخن است.

امام علی علیه السلام :چون در سخن گفتن مغلوب شدی، مبادا در سکوتْ کردن مغلوب شوی.

امام صادق علیه السلام :هر کس به هر سؤالی که از او می شود پاسخ دهد ، دیوانه است.

ص :385


1- غرر الحکم : 5321 .
2- غرر الحکم : 4061 .
3- معانی الأخبار : 238/2 .

ص :386

88 - الجود

اشاره

(1)

(2)

ص :387


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 350 باب 87 «السَّخاء و السَّماحة و الجود» .
2- انظر : عنوان 1 «الإیثار» ، 293 «الصدقة» ، 227 «السَّخاء» .

88 - بخشندگی
640 - الجُودُ
640 - بخشندگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّی لَأَرفَعُ نَفْسی أنْ تَکونَ حاجَةٌ لا یَسَعُها جُودی ، أو جَهْلٌ لا یَسَعُهُ حِلْمی ، أو ذَنبٌ لا یَسَعُهُ عَفْوی ، أو أنْ یکونَ زمانٌ أطوَلَ مِن زمانی . (1)

عنه علیه السلام :جُدْ بِما تَجِدُ تُحْمَدْ . (2)

عنه علیه السلام :جُودُ الفقیرِ یُجِلّهُ ، و بُخلُ الغَنیِّ یُذِلّهُ . (3)

عنه علیه السلام :جُودُ الرّجُلِ یُحَبّبُهُ إلی أضْدادِهِ ، و بُخْلُهُ یُبَغِّضُهُ إلی أولادِهِ . (4)

عنه علیه السلام :جُودوا فی اللّهِ و جاهِدوا أنفسَکُم علی طاعَتِهِ یعْظمْ لکُمُ الجَزاء و یحسن لکُمُ الْحَباء . (5)

عنه علیه السلام :الجُودُ مِن کَرَمِ الطَّبیعةِ . (6)

عنه علیه السلام :الجُودُ حارِسُ الأعْراضِ . (7)

640

بخشندگی

امام علی علیه السلام :من خود را برتر از آن می دانم که نیازی باشد و بخشندگی من گنجایشِ آن را نداشته باشد، یا رفتار جهالت آمیزی باشد و بردباری من تحمّلش را نداشته باشد، یا گناهی باشد و گذشت من آن را فرا نگیرد، یا زمانی درازتر از زمان من باشد.

امام علی علیه السلام :آنچه را به دست می آوری ، ببخش تا مورد ستایش قرار گیری.

امام علی علیه السلام :بخشندگیِ تهیدست، او را ارجمند می سازد و بخلِ توانگر خوارش می کند.

امام علی علیه السلام :بخشندگی مرد ، او را محبوب دشمنانش می کند و بخلش ، او را [حتّی ]نزد فرزندانش منفور می سازد.

امام علی علیه السلام :به خاطر خدا بخشش کنید و در راه طاعت او با نفْسهایتان بجنگید، تا پاداشتان بزرگ و عطیّه تان نیکو گردد.

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، از بزرگ منشی است.

امام علی علیه السلام :بخشندگی، نگهبان آبروهاست.

ص :388


1- غرر الحکم : 3778 .
2- غرر الحکم : 4716 .
3- غرر الحکم : 4728 .
4- غرر الحکم : 4729 .
5- غرر الحکم : 4733 .
6- الإرشاد : 1/303 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 211 .

عنه علیه السلام :الجُودُ عِزٌّ مَوجودٌ . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مَن جادَ سادَ . (2)

امام علی علیه السلام :بخشندگی، عزّتی نقد است.

امام حسین علیه السلام :هر که بخشنده باشد ، آقایی کند.

641 - أفضلُ الجودِ
641 - برترین بخشندگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أجْوَدُ النّاسِ مَن جادَ بنَفسِهِ و مالِهِ فی سبیلِ اللّهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الجُودِ إیصالُ الحُقوقِ إلی أهلِها . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الجُودِ ما کانَ عن عُسْرَةٍ . (5)

عنه علیه السلام :جُودُ الفقیرِ أفضَلُ الجُودِ . (6)

عنه علیه السلام :إتْباعُ الإحْسانِ بالإحْسانِ مِن کمالِ الجُودِ . (7)

عنه علیه السلام :غایَةُ الجُودِ بَذْلُ المَوجودِ . (8)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الجُودِ بَذْلُ المَوجودِ . (9)

عنه علیه السلام :غایَةُ الجُودِ أنْ تُعْطیَ مِن نَفسِکَ المَجهودَ . (10)

641

برترین بخشندگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخشنده ترینِ مردمان ، آن کس است که جان و مال خود را در راه خدا ببخشد.

امام علی علیه السلام :برترین بخشش، رسانیدن حقوق به صاحبان آنهاست.

امام علی علیه السلام :برترین بخشندگی ، آن است که با وجود تنگدستی باشد.

امام علی علیه السلام :بخششِ تهیدست، برترین بخشش است.

امام علی علیه السلام :پیاپی نیکی کردن، از کمال بخشندگی است.

امام علی علیه السلام :اوج بخشندگی، بخشیدن داشته موجود است.

امام علی علیه السلام :برترین بخشندگی، بخشیدن داشته موجود است.

امام علی علیه السلام :نهایت بخشندگی ، این است که دسترنجت را ببخشی.

ص :389


1- غرر الحکم : 330 .
2- کشف الغمّة : 2/242 .
3- النوادر للراوندی : 138/183 .
4- غرر الحکم : 3153.
5- غرر الحکم : 3185.
6- غرر الحکم : 4726 .
7- غرر الحکم : 2020 .
8- غرر الحکم : 6372 .
9- غرر الحکم : 3019 .
10- الإرشاد : 1/299 .

عنه علیه السلام :أفضَلُ الجُودِ بَذْلُ الجَهْدِ . (1)

عنه علیه السلام :أتَمُّ الجُودِ ابْتِناءُ المَکارِمِ ، و احْتِمالُ المَغارِمِ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الجُودِ _: بَذْلُ المَجْهودِ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنّ أجْوَدَ النّاسِ مَن أعطی مَن لا یَرجو . (4)

امام علی علیه السلام :برترین بخشندگی، بخشیدن دسترنج است.

امام علی علیه السلام :کاملترین بخشندگی، کسب مکارم اخلاق و به عهده گرفتن خسارتها و تاوانهاست.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که بخشندگی چیست؟ _فرمود : بخشیدن دسترنج.

امام حسین علیه السلام :بخشنده ترین مردم ، کسی است که به آن که به او چشم امید نبسته بخشش کند.

642 - تَفسیرُ السَّماحَةِ
642 - تفسیر گشاده دستی

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ أمِیرُ المؤمِنین : یا بُنَیَّ ، ما السَّماحَةُ ؟ _: البَذْلُ فی العُسْرِ و الیُسْرِ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إجابَةُ السّائلِ و بَذْلُ النّائلِ . (6)

642

تفسیر گشاده دستی

امام حسن علیه السلام_ آنگاه که امیر المؤمنین علیه السلام از او پرسید : فرزندم! گشاده دستی چیست؟ _فرمود : بخشش کردن در تنگدستی و توانگری.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخی دیگر _فرمود : این که نیاز سائل را برآوری و هر چه داری ببخشی.

643 - صِفَةُ الجَوادِ
643 - ویژگی انسان بخشنده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَوادُ فی الدُّنیا مَحمودٌ ، و فی الآخِرَةِ مَسعودٌ . (7)

643

ویژگی انسان بخشنده

امام علی علیه السلام :بخشنده، در دنیا ستوده است و در آخرت ، نیکبخت.

ص :390


1- غرر الحکم : 3327.
2- الإرشاد : 1/299 .
3- تحف العقول : 226 .
4- کشف الغمّة : 2/242 .
5- معانی الأخبار : 256/1 .
6- معانی الأخبار : 401/62 .
7- غرر الحکم : 2152 .

عنه علیه السلام :الجَوادُ مَن بَذلَ ما یُضَنُّ بمِثْلِهِ . (1)

عنه علیه السلام :النّاسُ رجُلانِ : جَوادٌ لا یَجِدُ ، و واجِدٌ لا یُسعِفُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَکونُ الجَوادُ جَوادا إلاّ بثَلاثةٍ : یَکونُ سَخِیّا بمالِهِ علی حالِ الیُسْرِ و العُسْرِ ، و أنْ یَبْذلَهُ للمُستَحِقِّ ، و یَری أنَّ الّذی أخَذَهُ مِن شُکْرِ الّذی أسْدی إلَیهِ أکْثَرُ مِمّا أعْطاهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ الجَوادَ السیّدَ مَن وَضعَ حقَّ اللّهِ مَوضِعَهُ ، و لَیس الجَوادُ مَن یأخُذُ المالَ مِن غَیرِ حِلّهِ و یَضَعُ فی غیرِ حَقّهِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن تفسیرِ الجَوادِ ، و هُو فی الطَّوافِ _: إنَّ لِکلامِکَ وَجهَینِ : فإنْ کنتَ تَسألُ عنِ المَخلوقِ فإنَّ الجَوادَ الّذی یُؤَدّی ما افْتَرَضَ اللّهُ تعالی علَیهِ ، و البَخیلُ مَن بَخِلَ بما افْتَرَضَ اللّهُ تعالی علَی_هِ ، و إنْ کنتَ تَعنی الخالِقَ فهُو الجَوادُ إنْ أعطی ، فهُو الجَوادُ إنْ مَنَعَ ، لأنَّهُ إنْ أعْطی عَبدا أعْطاهُ ما لَیس لَهُ ، و إنْ مَنعَ مَنعَ ما لَیس لَهُ . (5)

امام علی علیه السلام :بخشنده ، کسی است که چیزی را بخشد که از بخشیدن امثال آن دریغ می شود.

امام علی علیه السلام :مردم دو گروهند: بخشنده ای که ندارد و دارایی که نمی بخشد.

امام صادق علیه السلام :بخشنده، بخشنده نباشد مگر آن که سه خصلت داشته باشد: در توانگری و تنگدستی مال خویش را ببخشد، آن را به کسی که مستحقّ است ببخشد ، و تشکّری را که دریافت می کند بیشتر و ارزشمندتر از آن چیزی بداند که بخشیده است.

امام صادق علیه السلام :بخشنده آقا، کسی است که حقِّ خدا را بگزارد . بخشنده ، کسی نیست که مالی را به ناروا بگیرد و به ناحقّ ببخشد.

امام رضا علیه السلام_ در طواف ، هنگامی که از وی سؤال شد : بخشنده کیست؟ _فرمود : سخن تو دو صورت دارد: اگر از مخلوق می پرسی، بخشنده کسی است که آنچه را خدا بر او واجب کرده است بپردازد و بخیل ، کسی است که از پرداختن آنچه خدا بر او واجب کرده است دریغ ورزد. ولی اگر منظورت خالق است ، او بخشنده است، چه عطا کند و چه نکند؛ زیرا اگر به بنده ای عطا کند، به او چیزی داده است که از آنِ او نیست و اگر عطا نکند، چیزی از او دریغ داشته است که از آنِ او نیست.

ص :391


1- کنز الفوائد : 1/349 .
2- غرر الحکم : 1532 .
3- بحار الأنوار : 78/231/27 .
4- تحف العقول : 380 .
5- عیون أخبار الرِّضا: 1/141/41 ، معانی الأخبار : 256/1.

644 - طَلَبُ مَعادِنِ الجودِ
644 - جستنِ معدن های بخشندگی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا طَلَبتَ الجُودَ فعَلَیکَ بمَعادنِهِ ؛ فإنَّ للجُودِ مَعادِنَ ، و للمَعادِنِ اُصولاً ، و للاُصولِ فُروعا ، و للفُ_روعِ ثَمَرا، و لا یَطی_بُ ثَمرٌ إلاّ بِفَرْعٍ ، و لا فَرْعٌ إلاّ بأصْ_لٍ ، و لا أصْلٌ إلاّ بمَعدِنٍ طَیِّبٍ . (1)

644

جستنِ معدن های بخشندگی

امام صادق علیه السلام :اگر جویای بخشندگی هستی ، به معدنهای آن رجوع کن؛ زیرا بخشندگی را معدنهایی است و معدنها را ریشه هاست و ریشه ها را شاخه ها و شاخه ها را میوه. هیچ میوه ای جز با شاخه، خوش نباشد و هیچ شاخه ای جز با ریشه و هیچ ریشه ای جز با معدنی نیکو و پر برکت.

645 - النَّوادِرُ
645 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکُمْ عنِ الأجوَدِ الأجوَدِ ؟ اللّهُ الأجوَدُ (الأجوَدُ) ، و أنا أجوَدُ ولدِ آدَمَ ، و أجوَدُهمْ مِن بَعدِی رجُلٌ علِمَ عِلْما فَنَشرَ عِلمَهُ یُبعَثُ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً واحِدةً ، و رجُلٌ جادَ بِنَفسِه فی سَبیل اللّهِ حتّی یُقتلَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جُودُ الوُلاةِ بفَیءِ المسلمینَ جَورٌ و خَتَرٌ . (3)

عنه علیه السلام :الجُودُ مِن غیرِ خَوفٍ و لا رَجاءِ مُکافاةٍ حَقیقةُ الجُودِ . (4)

645

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را از بخشنده ترینِ بخشندگان خبر ندهم؟ خداوند، بخشنده ترینِ بخشندگان است و من بخشنده ترینِ فرزندان آدم هستم و بخشنده ترینِ آنها پس از من، کسی است که دانشی را فرا گیرد و دانشش را منتشر کند. چنین کسی روز قیامت، [به تنهایی همچون ]یک امّت مبعوث می شود؛ و [همچنین ]کسی که در راه خدا جانفشانی کند تا کشته شود.

امام علی علیه السلام :بخشش زمام داران از بیت المال مسلمانان، ستم و خیانت است.

امام علی علیه السلام :بخششی که از روی ترس و یا به امید تلافی نباشد، بخشش واقعی است.

ص :392


1- کشف الغمّة : 2/ 370 .
2- مسند أبی یعلی : 3/190/2782 .
3- غرر الحکم : 4725 .
4- غرر الحکم : 2073 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :الوَعدُ مَرضٌ فی الجُودِ ، و الإنْجازُ دَواؤهُ . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :

إذا جادتِ الدُّنیا علیکَ فجُدْ بها

علی النّاسِ طُرّا قبلَ أن تَتَفلَّتِ

فلا الجُودُ یُفْنیها إذا هِی أقْبَلَتْ

و لا البُخلُ یُبْقیها إذا ما تَوَلَّتِ (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن لَم یُحْسِنْ أنْ یَمنَعَ لَم یُحْسِنْ أنْ یُعطی . (3)

امام حسن علیه السلام :وعده دادن، آفت بخشندگی است و به وعده عمل کردن، داروی آن.

امام حسین علیه السلام_ در قطعه شعری _فرمود :

چون دنیا چیزی به تو بخشید/

پیش از آن که از دستت برود همه آن را به مردم ببخش

زیرا اگر دنیا روی آورَد ، بذل و بخشش ، آن را از بین نمی برد /

و اگر پشت کند ، بخل ورزیدن ، آن را نگه نمی دارد.

امام عسکری علیه السلام :کسی که نبخشیدن [به جا ]را بلد نباشد، بخشیدنِ به موقع را نیز بلد نیست.

ص :393


1- بحار الأنوار : 78/113/7 .
2- المناقب لابن شهرآشوب : 4/66 .
3- بحار الأنوار : 78/380/4 .

ص :394

89 - الجار

اشاره

(1)

(2)

ص :395


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 150 باب 9 «حقّ الجار» .
2- انظر : المسجد : باب 1751 .

89 - همسایه
646 - حُسنُ الجِوارِ
646 - حُسن همسایگی

الکتاب:

«وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئا وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانا وَ بِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْجَارِ ذِی الْقُرْبَی وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحسِنْ مُجاوَرَة مَن جاوَرَکَ ، تَکُنْ مؤمنا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما زالَ جبرئیلُ علیه السلام یُوصِینی بالجارِ حتّی ظَنَنتُ أنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :حُرمَةُ الجارِ علی الإنسانِ کحُرمَةِ اُمّهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن حُسنِ الجِوارِ تَفَقُّدُ الج_ارِ . (5)

646

حُسن همسایگی

قرآن :

«خدای را بپرستید و هیچ چیز شریک او مسازید و با پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و همسایه خویش و همسایه بیگانه و همنشین ، نیکی کنید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با همسایه ات نیکو همسایه داری کن، تا مؤمن باشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل پیوسته مرا درباره همسایه سفارش می کرد تا جایی که گمان بردم بزودی او را ارث بَر [از همسایه اش ]خواهد کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احترام همسایه بر انسان ، همانند احترام مادرش است .

امام علی علیه السلام :از نشانه های حُسن همسایگی جویا شدن از احوال همسایه است.

ص :396


1- النساء : 36 .
2- الأمالی للصدوق : 269/295 .
3- الأمالی للطوسی : 520/1145 .
4- مکارم الأخلاق : 1/274/834 .
5- تحف العقول : 85 .

عنه علیه السلام :مَن أحسَنَ إلی جِیرانِهِ کَثُرَ خَدَمُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَ جِوارُهُ کَثُرَ جِیرانُهُ . (2)

عنه علیه السلام_ عندَ وفاتهِ _: اللّهَ اللّهَ فی جِیرانِکُم فإنَّهُم وَصیَّةُ نَبیِّکُم ، ما زالَ یُوصی بِهِمْ حتّی ظَنَنّا أنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم . (3)

عنه علیه السلام :ما تَأکَّدَتِ الحُرمَةُ بمِثلِ المُصاحَبَةِ و المُجاوَرَةِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علَیکُم بحُسنِ الجِوار ، فإنَّ اللّه أمرَ بذلکَ . (5)

عنه علیه السلام :حُسنُ الجِوارِ یَزیدُ فی الرِّزقِ . (6)

عنه علیه السلام :حُسنُ الجِوارِ یُعمِّرُ الدِّیارَ ، و یَزیدُ فی الأعْمارِ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :کسی که به همسایگان خود نیکی کند، خدمت گزارانش زیاد شوند.

امام علی علیه السلام :هر که همسایه خوبی باشد، همسایگانش زیاد می شوند.

امام علی علیه السلام_ هنگام شهادت _فرمود : خدا را، خدا را درباره همسایگانتان ، که آنان سفارش شده پیامبر شمایند ، و حضرتش صلی الله علیه و آله چندان درباره همسایگان سفارش کرد که گمان بردیم آنها را ارث بَر قرار دهد.

امام علی علیه السلام :بر هیچ حرمتی همچون حرمت همنشینی و همسایگی تأکید نشده است.

امام صادق علیه السلام :بر شما باد حُسن همسایگی که خداوند به این کار فرمان داده است.

امام صادق علیه السلام :حُسن همسایگی، روزی را زیاد می کند.

امام صادق علیه السلام :حُسن همسایگی ، خانه ها را آباد و عمرها را زیاد می کند.

647 - تَفسیرُ حُسنِ الجِوارِ
647 - تفسیر حسن همسایگی

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لیسَ حُسنُ الجِوارِ کَفَّ الأذی ، و لکنْ حُسنُ الجِوارِ الصّبرُ علی الأذی . (9)

647

تفسیر حسن همسایگی

امام کاظم علیه السلام :حسن همسایگی ، این نیست که آزار نرسانی بلکه حسن همسایگی ، این است که در برابر آزار و اذیّت همسایه شکیبا باشی.

ص :397


1- غرر الحکم : 7967 .
2- غرر الحکم : 7762 .
3- نهج البلاغة: الکتاب47.
4- غرر الحکم : 9528 .
5- الأمالی للصدوق : 441/586 .
6- الزهد للحسین بن سعید : 43/115 .
7- الکافی : 2/667/8 .
8- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 489 باب 87 .
9- تحف العقول : 409 ، الکافی : 2/667/9 و فیه «صبرک» بدل «الصبر».

648 - تَقَدُّمُ الجارِ عَلَی الدّارِ
648 - اوّل ، همسایه و بعد ، خانه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جاءَ رجُلٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّی أرَدْتُ شِراءَ دارٍ ، أینَ تأمُرُنی أشْتَری فی جُهَیْنَةَ أمْ فی مُزَیْنَةَ أمْ فی ثَقیفٍ أمْ فی قُرَیشٍ ؟ فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الجوارُ ثُمَّ الدّارُ ، و الرَّفیقُ ثُمَّ السَّفَرُ . (1)

عنه علیه السلام :سَلْ عنِ الجارِ قبلَ الدّارِ . (2)

(3)

648

اوّل ، همسایه ، بعد خانه

امام علی علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: می خواهم خانه ای بخرم، دستور می فرمایید کجا بخرم؟ در میان جهینه یا مزینه یا ثقیف و یا قریش؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: اوّل همسایه، سپس خانه، اوّل همسفر، سپس سفر.

امام علی علیه السلام :پیش از خریدن خانه ببین همسایه ها کیستند.

649 - جارُ السَّوءِ
649 - همسایه بد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، أربعةٌ مِن قَواصِمِ الظَّهْرِ: ......... و جارُ سَوءٍ فی دارِ مُقامٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أعوذُ باللّهِ مِن جارِ السَّوءِ فی دارِ إقامةٍ ، تَراکَ عَیْناهُ و یَرْعاکَ قَلْبُهُ ، إنْ رآکَ بخَیرٍ ساءَهُ ، و إنْ رآک بشَرٍّ سَرَّهُ . (5)

649

همسایه بد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! چهار چیز کمر شکن است: ......... و همسایه بد ماندگار [در کنار تو].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا پناه می برم از همسایه بد ماندگار ، که چشمانش تو را می بیند و دلش مراقب توست . اگر تو را در خوبی و خوشی دید، ناراحت می شود و اگر تو را گرفتار و بد حال دید، خوشحال می شود.

ص :398


1- الجعفریّات : 164 .
2- غرر الحکم : 5598 .
3- (انظر) الدعاء : باب 1219 .
4- الخصال : 206/24 .
5- الکافی : 2/669/16 .

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ هُنَّ اُمُّ الفَواقِرِ: ......... و جارٌ عَیْنُهُ تَرْعاکَ و قَلْبُهُ یَنْعاکَ ، إنْ رأی حَسَنةً دَفَنَها و لَم یُفْشِها ، و إنْ رأی سَیِّئَةً أظْهَرَها و أذاعَها . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جارُ السَّوءِ أعظَمُ الضَّرّاءِ و أشَدُّ البَلاءِ . (2)

لُقمانُ علیه السلام :حَمَلتُ الجَنْدَلَ و الحدیدَ و کُلَّ حِمْلٍ ثَقیلٍ ، فلَم أحمِلْ شیئا أثْقَلَ مِن جارِ السَّوءِ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز در رأس مصیبتهای کمر شکن است: ......... و همسایه ای که چشمانش تو را می پاید و دلش تو را رسوا می خواهد . اگر خوبی بیند، آن را می پوشاند و فاش نگرداند و اگر بدی بیند، آن را آشکار و همه جا پخش کند.

امام علی علیه السلام :همسایه بد، بزرگترین رنج و سخت ترین بلا است.

لقمان علیه السلام :من صخره های بزرگ و آهن، و هر بار سنگینی را به دوش کشیدم، اما باری سنگین تر از همسایه بد ندیدم.

650 - إیذاءُ الجارِ
650 - آزار رساندن به همسایه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یُؤمنُ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ فلا یُؤْذی جارَهُ . (5)

وسائل الشیعة عن عمرو بن عکرمة عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتاهُ رجُلٌ مِن الأنْصارِ فقالَ : إنّی اشْتَرَیتُ دارا مِن بنی فُلانٍ ، و إنَّ أقْرَبَ جِیرانی مِنّی جِوارا مَن لا أرْجو خَیرَهُ و لا آمَنُ شَرَّهُ. قالَ : فأمَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علیّا و سلمانَ و أبا ذرٍّ _ و نسِیتُ آخَرَ و أظَنُّهُ المِقدادَ (6) _ أنْ یُنادُوا فی المَسجدِ بأعلی أصْواتِهم بأنَّهُ لا إیمانَ لِمَن لَ_م یأمَنْ ج_ارُهُ بَوائِقَ_هُ ، فَنادَوا بها ثلاثا . (7)

650

آزار رساندن به همسایه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد نباید همسایه خود را آزار دهد.

وسائل الشیعة از عمرو بن عکرمة از امام صادق علیه السلام :مردی از انصار خدمت پیامبر خدا آمد و عرض کرد: من از فلان طایفه خانه ای خریده ام و نزدیکترین همسایه ام کسی است که امیدی به خیر او ندارم و از شرّش در امان نیستم. پس، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی و سلمان و ابوذر _ و یکی دیگر که فراموش کرده ام و فکر می کنم مقداد باشد (8) _ دستور داد با صدایی بلند در مسجد اعلام کنند: هر آن که همسایه اش از شرّ او ایمن نباشد ، ایمان ندارد و آنان سه بار این پیام را اعلام کردند.

ص :399


1- قرب الإسناد : 81/266 .
2- غرر الحکم : 4734 .
3- قصص الأنبیاء : 196/247 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 491 باب 89 .
5- الکافی : 2/667/6 .
6- النسیان من الراوی ، و هو عمرو بن عکرمة .
7- وسائل الشیعة : 8/487/1 .
8- فراموشی از راوی، یعنی عمرو بن عکرمه است.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لیسَ مِنّا مَن لَمْ یأمن جارُهُ بَوائقَهُ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :از ما نیست کسی که همسایه اش از شرّ او در امان نباشد.

651 - تَفَقُّدُ الجارِ
651 - جویا شدن از حال همسایه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن منَعَ الماعُونَ جارَهُ مَنَعهُ اللّهُ خَیْرَهُ یَومَ القِیامَةِ ، و وَکَلَهُ إلی نَفْسِهِ ، و مَن وَکَلَهُ إلی نَفْسِهِ فما أسْوَأَ حالَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :فمَا أقَرَّ بی مَن باتَ شَبْعانَ و جارُهُ المسلمُ جائعٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما آمَنَ بی مَن باتَ شَبْعانَ و جارُهُ طاوِیا ، ما آمَنَ بی مَن باتَ کاسِیا و جارُهُ عارِیا . (5)

651

جویا شدن از حال همسایه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس کالایی از همسایه خود دریغ دارد، خداوند، در روز رستاخیز، خیر خود را از او دریغ دارد و او را به خودش وا گذارد و چه بد وضعی دارد کسی که خداوند او را به حال خودش وا گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به من ایمان نیاورده است آن که شب با شکم سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به من ایمان نیاورده است آن که شب سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد. به من ایمان نیاورده است آن که شب پوشیده بخوابد و همسایه اش برهنه باشد.

ص :400


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/24/2 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 74 / 152 . وسائل الشیعة : 8 / 487 باب 86 .عنوان 9 «الإیذاء» .
3- الأمالی للصدوق : 515/707 .
4- الأمالی للطوسی : 520/1145 .
5- عوالی اللآلی : 1/269/75 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما آمَنَ بی مَن باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائعٌ . قالَ : و ما مِن أهلِ قریةٍ یَبِیتُ و فیهِم جائعٌ ، یَنظُرُ اللّهُ إلیهِم یومَ القِیامَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ عن آبائِهِ علیهم السلام _: عن أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام أنّهُ سَمِعَ النبیَ صلی الله علیه و آله یقولُ لأصحابِهِ یَوما : ما آمَن باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ مَن باتَ شَبْعانَ و جارُهُ جائعٌ ، فقُلْنا: هَلَکْنا یا رسولَ اللّهِ ! فقالَ : مِن فَضْلِ طَعامِکُم و مِن فَضْلِ تَمْرِکُم و وَرِقِکُم و خَلَقِکُم و خِرَقِکُم ، تُطْفؤونَ بها غَضبَ الرَّبِّ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به من ایمان نیاورده است آن که شب را با شکم سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد. فرمود: اهل هر آبادی که شب را بگذرانند و در میان ایشان گرسنه ای باشد ، روز قیامت خداوند به آنان نظر رحمت نمی افکند.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلام _فرمود : امام علی علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنید که به اصحابش فرمود: به خدا و روز قیامت ایمان نیاورده است کسی که شب سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد. عرض کردیم: ای رسول خدا! ما [که با این سخن] نابود شدیم. پیامبر فرمود: شما با خوراک اضافی و با مازاد خرما و پولتان و لباسهای کهنه و فرسوده تان، خشم خدا را فرو نشانید.

652 - حَقُّ الجارِ
652 - حقّ همسایه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی حُقوقِ الجارِ _: إنِ اسْتَغاثَکَ أغَثْتَهُ ، و إنِ اسْتَقْرَضَکَ أقْرَضْتَهُ ، و إنِ افْتَقَر عُدْتَ علَیهِ ، و إنْ أصابَتْهُ مُصیبَةٌ عَزَّیْتَهُ ، و إنْ أصابَهُ خَیرٌ هَنّأتَهُ ، و إنْ مَرِضَ عُدْتَهُ ، و إنْ ماتَ اتَّبَعتَ جَنازَتَهُ ، و لا تَسْتَطِلْ علَیهِ بالبِناءِ فتَحْجُبَ عَنهُ الرِّیحَ إلاّ بإذنِهِ ، و إذا اشْتَرَیتَ فاکِهَةً فأهْدِ لَهُ ، فإنْ لَم تَفْعلْ فأدْخِلْها سِرّا ، و لا تُخْرِجْ بها وُلْدَکَ تَغیظُ بها وُلْدَهُ ، و لا تُؤْذِهِ برِیحِ قِدْرِکَ إلاّ أنْ تَغرِفَ لَهُ مِنها . (4)

652

حقّ همسایه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره حقوق همسایه _فرمود : [حقّ اوست که] اگر از تو کمک خواست کمکش کنی، اگر از تو قرض خواست به او قرض دهی، اگر نیازمند شد نیازش را برطرف سازی، اگر مصیبتی دید او را دلداری دهی، اگر خیر و خوبی به او رسید به وی تبریک گویی، اگر بیمار شد به عیادتش روی، وقتی مُرد در تشییع جنازه اش شرکت کنی، خانه ات را بلندتر از خانه او نسازی تا جلوی جریان هوا را بر او بگیری مگر آن که خودش اجازه دهد، هرگاه میوه ای خریدی برای او تعارف بفرستی و اگر این کار را نکردی مخفیانه میوه را به خانه ات ببر، فرزندت را همراه میوه بیرون میاور که بچه او با دیدن میوه در دست او ناراحت شود، با بوی و دود دیگت او را ناراحت نکن مگر آن که مقداری از غذای آن را برای او بفرستی.

ص :401


1- الکافی : 2/668/14 .
2- بحار الأنوار : 77/191/11 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 490 باب 88 .
4- مسکّن الفؤاد : 105 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أمّ_ا ح_قُّ جارِکَ فحِفْظُهُ غائبا ، و إکْرامُهُ شاهِدا ، و نُصْرَتُهُ إذا کانَ مَظلوما ، و لا تَتَّبِ_عُ لَهُ عَورَةً ، فإنْ عَلِمتَ علَیهِ سُوءا سَتَرْتَهُ علَیهِ ، و إنْ عَلِمتَ أنَّهُ یَقْبَلُ نَصیحَتَکَ نَصَحتَهُ فیما بَینَکَ و بَینَهُ ، و لا تُسْلِمُ_هُ عِند شَدیدةٍ ، و تُقِیلُ عَثْرَتَهُ ، و تَغْفِ_رُ ذَنْبَ_هُ ، و تُعاشِ_رُهُ مُعاشَ_رَةً کَریمَ_ةً . (1)

امام زین العابدین علیه السلام :اما حق همسایه ات این است که در غیاب او آبرویش را حفظ کنی و در حضورش او را احترام نهی. اگر به او ستمی شد یاریش رسانی، دنبال عیبهایش نباشی، اگر بدی از او دیدی بپوشانی، اگر بدانی که پند و اندرز تو را می پذیرد او را در نهان نصیحت کنی، در سختیها رهایش نکنی، از لغزشش درگذری، خطایش را ببخشی و با او بزرگوارانه معاشرت کنی.

653 - حَدُّ الجارِ
653 - مرز همسایگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربعونَ دارا جارٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَرِیمُ المَسجدِ أربعونَ ذِراعا ، و الجِوارُ أربع_ونَ دارا مِن أربعةِ جَوانِبِها . (3)

(4)

653

مرز همسایگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا چهل خانه همسایه به شمار می آیند.

امام علی علیه السلام :حریم مسجد چهل ذراع است و تا چهل خانه از چهار طرف منزل همسایه به شمار می آیند.

ص :402


1- الخصال : 569/1 .
2- کنز العمّال : 24892 .
3- الخصال : 544/20 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 491 باب 90 .

654 - جیرانُ اللَّهِ
654 - همسایگان خدا

الکتاب:

«فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ جَمعَ اللّهُ الخَلائقَ فی صَعیدٍ واحدٍ ، و یُنادی مُنادٍ مِن عندِ اللّهِ : ......... أینَ أهلُ الصَّبرِ؟ ......... ثُمَّ یُنادی مُنادٍ آخَرُ : ......... أینَ أهلُ الفَضْلِ؟ ......... ثُمَّ یُنادی مُنادٍ مِن عندِ اللّهِ عزّ و جلّ یُسْمِعُ آخِرَهُم کما یُسْمِعُ أوَّلَهُم فیقولُ : أینَ جِیرانُ اللّهِ جلّ جلالُهُ فی دارِهِ ؟ فَیقومُ عُنُقٌ مِن النّاسِ، فتَسْتَقبِلُهُم زُمْرَةٌ مِن الملائکةِ فیقولونَ لَهُم : ما ذا کانَ عَمَلُکُم فی دارِ الدُّنیا فَصِرْتُم بهِ الیَومَ جِیرانَ اللّهِ تعالی فی دارِهِ ؟ فیقولونَ : کُنّا نَتَحابُّ فی اللّهِ عزّ و جلّ، و نَتَباذَلُ فی اللّهِ ، و نَتَوازَرُ فی اللّهِ . فیُنادی مُنادٍ مِن عندِ اللّهِ: صَدَقَ عِبادی ، خَلُّوا سَبیلَهُم لِیَنْطَلِقوا إلی جِوارِ اللّهِ فی الجَنّةِ بغَیرِ حِسابٍ . (2)

654

همسایگان خدا

قرآن :

«[پرهیزگاران] در جایگاهی پسندیده اند، نزد فرمانروایی توانا».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون روز قیامت شود خداوند همه خلایق را در بیابانی پهناور جمع کند و آواز دهنده ای از جانب خدا جار زند: ......... کجایند شکیبایان؟ ......... سپس آواز دهنده دیگری ندا دهد : ......... کجایند بخشندگان؟ ......... آن گاه آواز دهنده ای از جانب خداوند عزّ و جلّ با صدایی که همگان بشنوند، فریاد زند: کجایند همسایگان خانه خدا جلّ جلاله؟ پس گروهی از مردم برخیزند؛ دسته ای از فرشتگان به استقبالشان روند و به آنان گویند: اعمال شما در سرای دنیا چه بود که به سبب آن، امروز همسایگان خانه خداوند متعال شده اید؟ آنان گویند: ما برای خدا یکدیگر را دوست می داشتیم، برای خدا به یکدیگر بذل و بخشش می کردیم و برای خدا به دیدار هم می رفتیم. پس منادی از جانب خدا آواز دهد: راست می گویند بندگان من، راه را بر آنان بگشایید، تا بدون حسابرسی به جوار خدا در بهشت درآیند.

ص :403


1- القمر : 55 .
2- الأمالی للطوسی : 103/158 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جِوارُ اللّهِ مَبْذولٌ لِمَن أطاعَهُ و تَجَنّبَ مُخالَفتَهُ . (1)

امام علی علیه السلام :همسایگی خدا ارزانی کسی است که او را فرمان برد و از مخالفتش دوری کند.

ص :404


1- غرر الحکم : 4736 .

90 - الجاه

اشاره

(1)

ص :405


1- انظر : الحاجة : باب 967 . عنوان 174 «الرئاسة» .

90 - جاه و مقام
655 - الجاهُ
655 - مقام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الجاهُ أحَدُ الرِّفدَینِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی لَیَسْألُ العَبدَ فی جاهِهِ کَما یَسألُ فی مالِهِ ، فیقولُ : یا عَبدی ، رَزَقتُکَ جاها فهلْ أعَنْتَ بهِ مَظلوما ، أوْ أغَثْتَ بهِ مَلْهوفا ؟ (2)

وسائل الشیعة عن إسحاقَ بنِ عمّارٍ عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام :یأتی علی النّاسِ زَمانٌ مَن سألَ النّاسَ عاشَ و مَن سَکتَ ماتَ . قلتُ : فما أصنَعُ إنْ أدْرَکْتُ ذلکَ الزَّمانَ ؟ قالَ : تُعینُهُم بما عِندَکَ ، فإنْ لَم تَجِدْ فبِجاهِکَ . (3)

655

مقام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مقام، خود، یک پشتیبان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همان گونه که خداوند درباره دارایی بنده از او سؤال می کند، درباره مقام و موقعیت او نیز می پرسد و می فرماید: بنده من! من، مقام و موقعیت، روزی تو کردم. آیا به وسیله آن ستمدیده ای را یاری رساندی؟ یا به فریاد غمزده ای رسیدی؟

وسائل الشیعة_ به نقل از اسحاق بن عمار _: امام صادق علیه السلام فرمود: زمانی فرا رسد که اگر کسی دست سؤال به سوی مردم دراز کند زنده بماند و اگر خاموش ماند بمیرد. عرض کردم: اگر چنان روزگاری را درک کردم چه کنم؟ فرمود: مردم را با مال خود یاری رسان و اگر چیزی نداشتی، با استفاده از مقام و موقعیت خود کمکشان کن.

656 - حُبُّ الجاهِ
656 - حُبّ مقام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الزُّهدُ فی زمانِنا هذا فی الدَّنانیرِ و الدَّراهِمِ ، و لَیَأتِیَنَّ علی النّاسِ زمانٌ الزُّهدُ فی النّاسِ أنفَعُ لَهُم مِن الزُّهدِ فی الدَّنانیرِ و الدَّراهِمِ . (4)

656

حُبّ مقام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دوران ما، زهد در بی اعتنایی به درهم و دینار است، اما روزگاری بر مردم آید که کناره گیری از مردم، سودمندتر است، تا بی اعتنایی به درهم و دینار.

ص :406


1- عوالی اللآلی : 1/293/179 .
2- مستدرک الوسائل : 12/429/14525 .
3- وسائل الشیعة : 6/325/2 .
4- کنز العمّال : 31002 .

عنه صلی الله علیه و آله :ما ذِئْبانِ ضارِیان اُرْسِلا فی زَریبَةِ غَنَمٍ ، بأکْثَرَ فَسادا فیها مِن حُبِّ المالِ و الجاهِ فی دِینِ الرّجُلِ المُسلمِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما ذِئْبانِ ضارِیانِ فی غَنَمٍ قد فارَقَها رِعاؤها ، أحَدُهُما فی أوَّلِها و الآخَرُ فی آخِرِها ، بأفْسَدَ فیها مِن حُبِّ المالِ و الشَّرَفِ فی دِینِ المُسلمِ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیان دو گرگ درنده که در یک رمه گوسفند رها شوند، بیشتر از زیان حبّ مال و مقام برای دینِ انسانِ مسلمان نیست.

امام صادق علیه السلام :حمله دو گرگ درنده به یک رمه بی چوپان، که یکی از اول رمه و دیگری از آخر آن حمله کند، زیانبارتر از حبّ مال و مقام برای دینِ مسلمان نیست.

ص :407


1- تنبیه الخواطر : 1/155 .
2- الکافی : 2/315/2 .
3- (انظر) الشُّهرة : باب 2103 . الخوف : باب 1148 . الرئاسة : باب 1396 ، 1397 .

ص :408

حرف الحاء

اشاره

المحبّة (محبّت)

المحبّة «حبّ اللّه » (محبّت «خدا دوستی»)

المحبَّة «الحبّ فی اللّه » (محبّت «دوست داشتن برای خدا»)

المحبّة «حبّ النَّبی صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام» (محبّت «دوست داشتن پیامبر و خاندان او»)

الحبس (بازداشت)

الحَبْط (تباه شدن اعمال)

الحجاب (حجاب)

الحجّ (حجّ)

الحجّة (حجّت)

الحدیث (حدیث)

الحدود (حدود)

الحرب (جنگ)

المُحارب (مُحارب)

الحرس (نگاهبان)

الحریّة (آزادی و آزادگی)

الحرص (آزمندی)

الحرفة (پیشه)

ص :409

التحریف (تحریف)

الحرام (حرام)

الحزب (حزب)

الحزم (دوراندیشی)

الحزن (اندوه)

الحساب (حسابرسی)

الحسد (حسد)

الحسرة (دریغ)

الحسنة (نیکی)

الإحسان (نیکی کردن)

الحفظ (حافظه)

الحقد (کینه توزی)

التحقیر (تحقیر)

الحقّ (حقّ)

الحقوق (حقوق)

الاحتکار (احتکار)

الحکمة (حکمت)

حکمت لقمان (حکمت لقمان)

الحلف (سوگند خوردن)

الحلال (حلال)

الحلم (بُردباری)

الحمد (ستایش)

الحمق (حماقت)

الحمام (حمّام)

الحاجة (نیاز)

الاحتیاط (احتیاط)

الحیلة (چاره)

الحیاة (زندگی)

الحیوان (حیوانات)

الحیاء (شرم)

ص :410

91 - المحبّة

اشاره

(1)

(2)

ص :411


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 385 باب 85 «النّهی عن موادّة الکفّار» .
2- انظر : عنوان 18 «الاُلفة» ، 292 «الصدیق» . الأخ : باب 33 ، 34 ، 37 _ 40 ، الروح : باب 1563 ، العشرة : باب 2686 ، 2688 .

91 - محبّت
657 - المَوَدَّةُ قَرابَةٌ
657 - دوستی، خویشاوندی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَودَّةُ قَرابَةٌ مُسْتَفادَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :المَودَّةُ إحدی القَرابَتَینِ . (2)

عنه علیه السلام :المَودَّةُ أقْرَبُ رَحِمٍ . (3)

عنه علیه السلام :أقْرَبُ القُربِ مَودّاتُ القُلوبِ . (4)

عنه علیه السلام :المَودَّةُ نَسَبٌ . (5)

عنه علیه السلام :القَرابَةُ إلی المَودَّةِ أحْوَجُ مِن المَودَّةِ إلی القَرابَةِ . (6)

عنه علیه السلام :المَودَّةُ بینَ الآباءِ قَرابَةٌ بینَ الأبْناءِ . (7)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :القَریب مَن قَرَّبَتْهُ المَودَّةُ و إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ ، و البَعیدُ مَن باعَدَتْهُ المَودَّةُ و إنْ قَرُبَ نَسَبُهُ . لا شیءَ أقْرَبُ مِن یَدٍ إلی جَسَدٍ ، و إنَّ الیَدَ تُفَلُّ فَتُقْطَعُ و تُحْسَمُ . (8)

657

دوستی، خویشاوندی است

امام علی علیه السلام :دوستی خویشاوندیی است اکتسابی.

امام علی علیه السلام :دوستی، یکی از دو خویشاوندی است.

امام علی علیه السلام :دوستی، نزدیکترین خویشی است.

امام علی علیه السلام :نزدیکترین خویشی، دوستی دلهاست.

امام علی علیه السلام :دوستی، خویشی است.

امام علی علیه السلام :خویشاوندی به دوستی نیازمندتر است تا دوستی به خویشاوندی.

امام علی علیه السلام :دوستیِ پدران با هم، [باعث ]نزدیک شدن خویشاوندی فرزندان آنهاست.

امام حسن علیه السلام :خویشاوند، کسی است که پیوند دوستی او را نزدیک کرده باشد، هر چند نسبتش دور باشد و بیگانه، کسی است که از دوستی به دور است، هر چند نسبتش نزدیک باشد. هیچ چیزی به بدن نزدیکتر از دست نیست اما همین دست وقتی بشکند (تباه شود) آن را ببرند و از بدن جدا کنند.

ص :412


1- تحف العقول : 97 .
2- غرر الحکم : 1627 .
3- غرر الحکم : 649 .
4- غرر الحکم : 3029 .
5- غرر الحکم : 81 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 308 .
7- مطالب السؤول : 57 .
8- تحف العقول : 234 .

658 - ما یورِثُ المَحَبَّةَ
658 - آنچه محبّت می آورد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عمّا یُورِثُ مَحبَّةَ اللّهِ مِن السَّماءِ و مَحبَّةَ النّاسِ مِن الأرضِ _: ارغَبْ فیما عِندَ اللّهِ عزّ و جلّ یُحِبَّکَ اللّهُ، و ازْهَدْ فیما عِندَ النّاسِ یُحِبُّکَ النّاسُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثلاثٌ یُوجِبْنَ المَحبَّةَ : حُسنُ الخُلقِ ، و حُسنُ الرِّفقِ ، و التَّواضُعُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لان عُودُهُ کَثُفَتْ أغصانُهُ . (3)

عنه علیه السلام :بالتَّوَدُّدِ تکونُ المَحبَّةُ . (4)

عنه علیه السلام :سَببُ الائْتِلافِ الوَفاءُ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :البِشْرُ الحَسَنُ و طَلاقَةُ الوَجْهِ مَکْسَبةٌ للمَحبّةِ و قُرْبَةٌ مِن اللّهِ . و عُبوسُ الوَجْه و سُوء البِشْر مَکْسَبةٌ للمَقْتِ و بُعْدٌ مِن اللّهِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ تُورِثُ المَحبَّةَ : الدِّینُ ، و التَّواضُعُ، و البَذْلُ . (7)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ عَبدا اجْتَرَّ مَودَّةَ النّاسِ إلی نَفْسِهِ ، فحَدّثَهُم بما یَعْرِفونَ ، و تَرَکَ ما یُنْکِرونَ . (8)

658

آنچه محبّت می آورد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که چه چیز موجب محبت خدا و محبت مردم می شود؟ _فرمود : به آنچه نزد خداوند عزّ و جلّ است دل ببند تا خدایت دوست بدارد و از آنچه مردم دارند دل بر کن، مردم دوستت خواهند داشت.

امام علی علیه السلام :سه خصلت موجب جلب محبّت می شود: خوش خویی، ملایمت و فروتنی.

امام علی علیه السلام :آن که چوبش نرم باشد، شاخه هایش بسیار شود. (9)

امام علی علیه السلام :مهربانی و اظهار دوستی، محبّت می آورد.

امام علی علیه السلام :وفاداری، دلها را به هم پیوند می دهد.

امام باقر علیه السلام :چهره شاد و رویِ باز، وسیله جلب محبّت و مایه تقرّب به خداست و ترشرویی و گرفتگی چهره، سبب جلب دشمنی و مایه دوری از خداست.

امام صادق علیه السلام :سه چیز محبّت می آورد: دینداری، فروتنی و بخشندگی.

امام صادق علیه السلام :رحمت خدا بر آن بنده ای که محبت مردم را به خود جلب کند و با آنان در حدّ فهم و شناختشان، سخن بگوید و از گفتن آنچه توان فهمش را ندارند و انکار می کنند، خودداری کند.

ص :413


1- الخصال : 61/84 .
2- غرر الحکم : 4684 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 214 .
4- غرر الحکم : 4194 .
5- غرر الحکم : 5511 .
6- تحف العقول : 296 .
7- تحف العقول : 316 .
8- وسائل الشیعة : 11/471/4 .
9- کنایه از این که هر کس نرمخو و مهربان باشد دوستانش زیاد شوند.

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :ثلاثُ خِصالٍ تُجْتَلَبُ بهِنَّ المَحبَّةُ : الإنْصافُ فی المُعاشَرَةِ ، و المُواساةُ فی الشِّدّةِ، و الانْطِواعُ و الرُّجوعُ إلی قَلبٍ سَلیمٍ . (1)

(2)

امام جواد علیه السلام :سه خصلت است که به وسیله آنها جلب محبت می شود: رعایت انصاف در معاشرت با دیگران، همیاری دیگران در سختی، و برخورداری از قلبی سلیم و مهربان.

659 - مَن لا یَنبَغی مَوَدَّتُهُ
659 - کسانی که شایسته دوستی نیستند

الکتاب:

«لاَ تَجِدُ قَوْما یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الاْءِیمانَ» . (3)

»لا یَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ ......... إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ» . (4) (5)

659

کسانی که شایسته دوستی نیستند

قرآن :

«نمی یابی مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، ولی با کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند دوستی کنند هر چند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران و یا قبیله آنها باشند. خدا بر دلهای چنین کسانی ایمان رقم زده است».

«خدا شما را از [دوستی] با کسانی که به خاطر دین با شما نجنگیده اند باز نمی دارد ......... بلکه خداوند شما را از دوستی ورزیدن با کسانی که به خاطر دین با شما جنگیده اند و از سرزمینتان بیرونتان رانده اند و در بیرون راندنتان همدستی کرده اند باز می دارد».

ص :414


1- کشف الغمّة : 3/139 .
2- (انظر) عنوان 40 «البِشر» . الصدیق : باب 2182 . الزیارة : باب 1672 السخاء : باب 1770 . الهدیّة : باب 3947 .
3- المجادلة : 22 .
4- الممتحنة : 8 ، 9 .
5- (انظر) آل عمران : 28 ، 118 ، 120 ، 149 ، النساء : 139 ، 140 ، 144 ، التوبة : 23 ، 24 ، 113 ، 114 .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَودَّةُ العَوامِّ تَنْقَطِعُ کانْقِطاعِ السَّحابِ ، و تَنْقَشِعُ کما یَنْقَشِعُ السَّرابُ . (1)

عنه علیه السلام :أسْرَعُ المَوَدّاتِ انْقِطاعا مَوَدّاتُ الأشْرارِ. (2)

عنه علیه السلام :مَودَّةُ الحَمْقی تَزولُ کما یَزولُ السَّرابُ ، و تُقشِعُ کما یُقْشِعُ الضَّبابُ . (3)

عنه علیه السلام :مَودَّةُ الجُهّالِ مُتَغیِّرَةُ الأحْوالِ وَشِیکَةُ الانْتِقالِ . (4)

عنه علیه السلام :مَودَّةُ الأحْمَقِ کشَجَرةِ النّارِ : یأکُلُ بَعضُها بَعضا . (5)

عنه علیه السلام :لا تُوادُّوا الکافِرَ ، و لا تُصاحِبوا الجاهِلَ . (6)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أنْ تُحِبَّ أعْداءَ اللّهِ ، أو تُصْفِیَ وُدَّکَ لغَیرِ أولیاءِ اللّهِ ، فإنّ مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعهُم . (7)

حدیث :

امام علی علیه السلام :دوستی عوام مانند ابر، از هم گسیخته می شود و همچون سراب محو می گردد.

امام علی علیه السلام :رشته دوستیهای بدکاران زودتر از هر دوستی دیگری از هم می گسلد.

امام علی علیه السلام :دوستی نابخردان همچون سراب از بین می رود و همچون مه برطرف می شود.

امام علی علیه السلام :دوستی نادانان تغییر می پذیرد و زود رخت بر می بندد.

امام علی علیه السلام :دوستی احمق چون درخت آتش است که اجزای آن یکدیگر را می سوزانند.

امام علی علیه السلام :با کافر دوستی مورزید و با نادان همنشینی مکنید.

امام علی علیه السلام :مبادا دشمنان خدا را دوست بداری، یا دوستیت را نثار کسی جز دوستان خدا کنی که هر کس مردمی را دوست بدارد با آنان محشور شود.

ص :415


1- غرر الحکم : 9872 .
2- غرر الحکم : 3124 .
3- غرر الحکم : 9829 .
4- غرر الحکم : 9833 .
5- غرر الحکم : 9827 .
6- غرر الحکم : 10238 .
7- غرر الحکم : 2703 .

عنه علیه السلام :لا تَبْذِلَنَّ وُدَّکَ إذا لَم تَجِدْ مَوضِعا . (1)

عنه علیه السلام :لا تَمْنَحَنَّ وُدَّکَ مَن لا وَفاءَ لَهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :دوستی خود را بی جا نثار مکن.

امام علی علیه السلام :دوستی خود را ارزانی کسی مدار که وفا ندارد.

660 - حُبُّ المُستَضعَفینَ
660 - دوست داشتن مستضعفان

إرشاد القلوب_ فی حدیثِ المعراجِ _: یا أحمدُ ! مَحَبّتی مَحَبّةُ الفُقَراءِ ، فأدْنِ الفُقَراءَ و قَرِّبْ مَجلِسَهُم مِنکَ ، و أبْعِدِ الأغْنِیاءَ و أبْعِدْ مَجلِسَهُم عَنکَ ، فإنَّ الفُقَراءَ أحبّائی . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمَرَنی رَبّی بحُبِّ المَساکینِ المُسلمینَ (مِنهُم) . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ! إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ وَهَبکَ حُبَّ المَساکینِ و المُسْتَضْعَفینَ فی الأرضِ ، فَرَضِیتَ بهِم إخْوانا و رَضُوا بکَ إماما . (6)

(7)

660

دوست داشتن مستضعفان

ارشاد القلوب :در حدیث معراج آمده است: ای احمد! دوستی با من، یعنی دوستی با تهیدستان؛ پس به تهیدستان نزدیک شو و در مجلس آنان حضور پیدا کن، و از توانگران دوری گزین و از مجلس آنان دور باش؛ زیرا که فقیران محبوبان من هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدایم مرا به دوست داشتن مسلمانان مستمند فرمان داده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! خداوند عزّ و جلّ دوستی مستمندان و مستضعفان زمین را ارزانی تو کرده است. پس تو به برادری آنان خشنودی و آنان به امامت تو.

ص :416


1- غرر الحکم : 10275 .
2- غرر الحکم : 10164 .
3- (انظر) الصدیق : باب 2177 _ 2178. الأخ : باب 45 . المحبّة (الحبّ فی اللّه ) : باب 683 .
4- إرشاد القلوب : 201 .
5- الکافی : 8/8/1 .
6- بشارة المصطفی : 180 .
7- (انظر) عنوان 313 «المستضعف» .

661 - حُبٌّ یَمنَعُ المَعرِفَةَ
661 - محبّتِ مانعِ شناخت

الکتاب:

«وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبّا إِنّا لَنَرَاهَا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُبُّکَ للشَّیْء یُعْمی و یُصِمُّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَینُ المُحِبّ عَمِیَةٌ عن مَعایِبِ المَحبوبِ ، و اُذُنُه صَمّاءُ عَن قُبْحِ مَساوِیهِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «قَدْ شَغَفَها حُبّا» _: قد حَجَبَها حُبُّهُ عنِ النّاسِ فلا تَعْقِلُ غَیرَهُ ، و الحِجابُ هُو الشَّغافُ ، و الشَّغافُ هُو حِجابُ القَلبِ . (4)

(5)

661

محبّتِ مانعِ شناخت

قرآن :

«زنان شهر گفتند: زنِ عزیز از غلام خود کام خواسته و محبّت او بر دلش پرده افکنده است. ما وی را در گمراهی آشکار می بینیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عشق تو به چیزی، کور و کرت می کند.

امام علی علیه السلام :چشم عاشق از دیدن عیبهای معشوق کور است و گوش او از شنیدن زشتیهایش کر.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و محبّت بر دلش پرده افکنده است» _فرمود : عشق یوسف، زلیخا را از مردم در حجاب و بی خبر کرد، چندان که جز به یوسف نمی اندیشید. و حجاب، به معنای شغاف است و شغاف، حجاب و پرده دل است.

662 - الحُبُّ وَالمَکارِهُ
662 - محبّت و گرفتاری ها

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الحُبُّ داعی المَکارِهِ. (6)

662

محبّت و گرفتاری ها

امام رضا علیه السلام :عشق و محبّت، مایه گرفتاریهاست.

ص :417


1- یوسف : 30 .
2- عوالی اللآلی : 1/290/149 .
3- غرر الحکم : 6314 .
4- تفسیر القمّی : 1/357 .
5- (انظر) العشق : باب 2694 .
6- أعلام الدین : 308 .

یوسُفُ علیه السلام_ لَمّا قالَ لَه السَّجّانُ إنّی لاَُحِبُّکَ _: ما أصابَنی بَلاءٌ إلاّ مِن الحُبِّ ، إنْ کانتْ عَمَّتی (خالَتی) أحَبَّتْنی فسَرَّقَتْنی ، و إنْ کانَ أبی أحَبَّنی فحَسَدَنی إخْوَتی ، و إنْ کانتِ امْرَأةُ العزیزِ أحَبَّتْنی فَحَبَسَتْنی! (1)

یوسف علیه السلام_ آنگاه که زندانبان به او گفت: من دوستت دارم _فرمود : هر بلایی که به سرم آمده از عشق و محبّت است. عمّه ام (خاله ام) دوستم داشت، مرا به دزدی متهم ساخت، پدرم دوستم می داشت، برادرانم بدخواه من گشتند، و زن عزیز دوستدارم بود، مرا به زندان افکند.

663 - عَلاَمَةُ الحُبِّ
663 - نشانه محبّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن وَمَقَکَ أعْتَبَکَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّکَ نَهاکَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ شیئا لَهِجَ بذِکْرِهِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ المَودَّةَ یُعَبِّرُ عنها اللِّسانُ ، و عنِ المَحبَّةِ العَیْنانِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :دَلیلُ الحُبِّ إیثارُ المَحبوبِ علی ما سِواهُ . (6)

(7)

663

نشانه محبّت

امام علی علیه السلام :کسی که تو را دوست بدارد سرزنشت کند.

امام علی علیه السلام :هر که تو را دوست داشته باشد، [از زشتیها ]نهیت کند.

امام علی علیه السلام :هر کس عاشق چیزی باشد به ذکر آن خو می گیرد.

امام علی علیه السلام :دوستی را زبان ابراز می کند، و عشق و محبّت از چشمها پیداست.

امام صادق علیه السلام :نشانه محبّت، ترجیح دادن محبوب است بر هر چه جز اوست.

664 - النَّوادِرُ
664 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :م_ا ضاقَ مَجلِسٌ بِمُتَحابَّینِ . (8)

664

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مجلسی برای دو دوست تنگ [و خسته کننده] نیست.

ص :418


1- تفسیر القمّی : 1/354 .
2- مطالب السؤول : 56 .
3- غرر الحکم : 7718 .
4- غرر الحکم : 7851 .
5- غرر الحکم : 3471 .
6- بحار الأنوار : 70/22/22 .
7- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 677 .
8- کنز العمّال : 24674 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشْرَفُ الشِّیَم رِعایَةُ الوُدِّ . (1)

عنه علیه السلام :أفْضَلُ النّاس مِنَّةً مَن بَدأَ بالمَودَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :فی الضِّیقِ و الشِّدّةِ یَظهَرُ حُسْنُ المَوَدَّةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن وَضعَ حُبَّهُ فی غَیرِ مَوضِعهِ فَقد تَعرَّضَ للقَطیعَةِ . (4)

امام علی علیه السلام :والاترین خوی، پاس داشتن دوستی است.

امام علی علیه السلام :شایسته ترین کس به منّت گذاری، آن است که آغازگر دوستی باشد.

امام علی علیه السلام :در تنگی و سختی است که محبت راستین آشکار می شود.

امام صادق علیه السلام :هر که محبّتش را بی جا خرج کند، رشته دوستی را در معرض گسیختن قرار داده است.

ص :419


1- غرر الحکم : 3328 .
2- غرر الحکم : 3111 .
3- غرر الحکم : 6511 .
4- المحاسن : 1/415/950 .

ص :420

92 - المحبّة (حبّ اللَّه)

اشاره

(1)

ص :421


1- انظر : عنوان 28 «الاُنس» ، 192 «رضوان اللّه » ، 435 «المقرّبون» ، 476 «اللقاء» . الجنّة : باب 565 ، العشق : باب 2696 ، العلم : باب 2852 .

92 - محبّت (خدا دوستی)
665 - شِدَّةُ حُبِّ المُؤمِنینَ لِلّهِ
665 - محبّت شدید مؤمنان به خدا

الکتاب:

«قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إخْوَانُکُمْ وَ أزْوَاجُکُم وَ عَشیْرَتُکُم وَ أمْوَالٌ اقْتَرَفْتُموهَا وَ تِجَارَةٌ تَخْشَونَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» . (1)

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَادا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّا للّهِ وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ للّهِ جَمِیعا وَ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ» . (2)

(3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحِبّوا اللّهَ مِن کُلِّ قُلوبِکمْ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن آثَرَ مَحبَّةَ اللّهِ علی مَحبَّةِ نَفْسِهِ کَفاهُ اللّهُ مُؤنَةَ النّاسِ . (5)

665

محبّت شدید مؤمنان به خدا

قرآن :

«بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشان و اموالی که اندوخته اید و تجارتی که از کساد آن بیمناکید و خانه هایی که بدان دل خوش هستید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد کردن در راه او دوست داشتنی تر هستند، منتظر باشید تا فرمان خدا برسد و خدا فاسقان را هدایت نمی کند».

«بعضی از مردم برای خدا همتایانی اختیار می کنند و آنها را چنان دوست می دارند که خدا را. ولی آنان که ایمان آورده اند خدا را بیشتر دوست می دارند و آن گاه که این ستم پیشگان عذاب را ببینند دریابند که همه قدرت از آنِ خداست و هر آینه خدا به سختی عقوبت می کند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را با تمام دلتان دوست بدارید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خدا دوستی را بر خود دوستی مقدم بدارد، خداوند او را از رنج و زحمت مردم دور گرداند.

ص :422


1- التوبة : 24 .
2- البقرة : 165 .
3- (انظر) آل عمران : 31 ، المائدة : 51 _ 57 ، التوبة : 25 ، الشعراء : 77 _ 81 ، الجمعة : 6 .
4- کنز العمّال : 44147 .
5- کنز العمّال : 43127 ، 43128 .

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ اجْعَلْ حُبَّکَ أحَبَّ الأشیاءِ إلَیَّ ، و اجْعَلْ خَشْیَتَکَ أخْوَفَ الأشْیاءِ عِندی ، و اقْطَعْ عنّی حاجاتِ الدُّنیا بالشَّوْقِ إلی لِقائکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ حُبَّکَ و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ ، و العَملَ الّذی یُبَلّغُنی حُبَّکَ . اللّهُمَّ اجْعَلْ حُبَّکَ أحَبَّ إلیَّ مِن نَفْسی و أهْلی و مِن الماءِ البارِدِ . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی دُعائِهِ _: أنتَ الّذی أزَلْتَ الأغْیارَ عن قُلوبِ أحِبّائکَ حتّی لَم یُحِبّوا سِواکَ ......... ما ذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ ؟! و ما الّذی فَقَد مَن وَجَدکَ؟! لَقد خابَ مَن رَضِیَ دُونَکَ بَدَلاً . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أسْألُکَ أنْ تَملَأَ قلبی حُبّا لکَ ، و خَشْیَةً مِنکَ ، و تَصْدیقا لکَ ، و إیمانا بکَ ، و فَرَقا مِنکَ ، و شَوْقا إلَیکَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی دُعائِهِ _: إلهی، لو قَرَنْتَنی بالأصْفادِ، و مَنَعْتَنی سَیْبَکَ مِن بینِ الأشْهادِ ......... ما قَطَعْتُ رجائی مِنکَ، و لا صَرَفْتُ وَجْهَ تَأْمیلی لِلعَفْوِ عنکَ و لا خَرجَ حُبُّکَ مِن قلبی . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :الهی! محبّت خودت را محبوبترین چیزها نزد من گردان و ترس و خشیت از خودت را ترسناکترین چیزها در نظر من قرار ده و با شوق دیدارت نیازهای دنیایی را از دل من برکن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوندا! محبّت خودت را و محبّت آن کس که تو را دوست دارد و کاری که مرا به محبّت تو می رساند از تو می خواهم. بار خدایا! محبّت خود را در دل من از خودم و خانواده ام و از آب خنک محبوبتر گردان.

امام حسین علیه السلام_ در دعا _گفت : تویی که اغیار را از دل دوستانت بیرون کردی تا جز تو را دوست ندارند ......... آن که تو را ندارد چه دارد؟ و آن که تو را دارد چه ندارد؟! آن که دیگری را به جای تو گرفت زیان کرد و باخت.

امام سجاد علیه السلام :الهی! از تو می خواهم که دلم را از محبّت به خودت و بیم از خودت و باور به خودت و ایمان به خودت و هراس از خودت و شوق به خودت ما لا مال کنی.

امام سجاد علیه السلام_ در دعا _گفت : الهی! اگر مرا به بند کشی و بخشش خود را میان همه از من دریغ داری ......... امیدم را از تو بر نکنم و روی آرزویم را از گذشت تو برنگردانم و حبّ تو از دلم بیرون نرود.

ص :423


1- کنز العمّال : 3648 و 3813 .
2- کنز العمّال : 3718 و 3794 .
3- بحار الأنوار : 98/226/3 .
4- . الإقبال : 1/173 .
5- الإقبال: 1/ 167 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی دُعائه _: سَیّدی ، أنا مِن حُبِّکَ جائعٌ لا أشْبَعُ ، أنا مِن حُبِّ_کَ ظَمآنُ لا أرْوی ، وا شَوْقاهُ إلی مَن یَرانی و لا أراهُ! (1)

عنه علیه السلام :لا یَمْحضُ رجُلٌ الإیمانَ باللّهِ حتّی یکونَ اللّهُ أحَبَّ إلَیهِ مِن نَفْسِهِ و أبیهِ و اُمِّهِ و وُلْدِهِ و أهْلِهِ و مالِهِ و مِن النّاسِ کُلِّهِم . (2)

عنه علیه السلام_ مِن دعائِه عند حُضورِ شَهرِ رَمَضانَ _: صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و اشغَلْ قلبی بعظیمِ شَأنِکَ ، و أرْسِلْ محَبّتَکَ إلَیهِ حتّی ألقاکَ و أوْداجی تَشْخَبُ دَما . (3)

عنه علیه السلام :القلبُ حَرَمُ اللّهِ ، فلا تُسْکِنْ حَرَمَ اللّهِ غَیرَ اللّهِ . (4)

امام صادق علیه السلام_ در دعای خود _گفت : سرور من! من گرسنه سیری ناپذیر محبّت تو هستم، من تشنه سیراب ناشدنی محبّت تو هستم. وه که چه مشتاقم به کسی که مرا می بیند و من او را نمی بینم!

امام صادق علیه السلام :ایمان انسان به خدا ناب و خالص نشود مگر آن که خداوند را از خودش و پدر و مادر و فرزند و زن و مالش و از همه مردم بیشتر دوست بدارد.

امام صادق علیه السلام_ در دعا در هنگام حلول ماه رمضان _گفت : [ خدایا] بر محمّد و خاندان او درود فرست و دلم را به مقام والای خودت مشغول دار و محبّتت را سوی آن فرست، تا در حالی دیدارت کنم که از رگهای گردنم خون بیرون می جهد.

امام صادق علیه السلام :دل حرم خداست، پس، جز خدا را در حرم خدا مَنِشان!

ص :424


1- . الإقبال: 1/135 .
2- بحار الأنوار : 70/25/25 .
3- . الإقبال : 1/129 .
4- جامع الأخبار : 518/1468 .

عنه علیه السلام :الحُبُّ أفْضَلُ مِن الخَوفِ . (1)

الإمامُ المهدیُّ علیه السلام :إنّ موسی ناجی ربَّهُ بالوادِ المُقَدّسِ فقالَ: یا رَبِّ إنّی قد أخْلَصْتُ لکَ المَحبَّةَ مِنّی و غَسَلْتُ قَلبی عَمَّنْ سِواکَ _ و کانَ شدیدَ الحبِّ لأهلهِ _ فقالَ اللّهُ تعالی : «إخْلَعْ نَعلَیْکَ» (2) أی انْزِعْ حُبَّ أهْلِکَ مِن قلبِکَ إنْ کانتْ مَحَبّتُکَ لی خالِصَةً، و قَلبُکَ مِن المَیلِ إلی مَن سِوایَ مَغْسولاً . (3)

بحار الأنوار_ فیما اُوحی إلی داوودَ علیه السلام _: یا داوودُ ، ذِکْری للذّاکِرینَ ، و جَنَّتی للمُطِیعینَ ، و زِیارَتی للمُشْتاقِینَ ، و أنا خاصَّةٌ للمُطِیعینَ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :محبت [خدا] برتر از ترس [از خدا] است.

امام مهدی علیه السلام :موسی در وادی مقدس با خدای خود به راز و نیاز پرداخت و عرض کرد: پروردگارا! من محبّت خود را خالصانه از آن تو کردم و دلم را از جز تو شستم _ موسی خانواده اش را زیاد دوست می داشت _ آنگاه خداوند متعال فرمود: «کفشهای خود را برکن» یعنی، اگر محبّت تو خالصانه از آن من است، و دلت از هوای جز من شسته شده است، پس محبّت خانواده ات را از دل خود برکن.

بحار الأنوار :در آنچه به داوود علیه السلام وحی شد آمده است : ای داوود! یاد من، از آنِ یاد کنندگان [من] است و بهشت من، از آنِ فرمانبرداران [من] و دیدارم، از آنِ مشتاقان [من ]و من، ویژه فرمانبردارانم.

666 - الإیمانُ حُبٌّ وبُغضٌ
666 - ایمان، مهر و کین است

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الإیمانُ حُبٌّ و بُغْضٌ . (6)

عنه علیه السلام :الدِّینُ هُو الحُبُّ ، و الحُبُّ هُو الدِّینُ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ الحُبِّ و البُغْضِ : أمِنَ الإیمانِ هُو ؟ _: و هَلِ الإیمانُ إلاّ الحُبُّ و البُغْضُ ؟! (8)

666

ایمان، مهر و کین است

امام باقر علیه السلام :ایمان، دوستی و دشمنی است.

امام باقر علیه السلام :دین همان محبّت است و محبّت همان دین.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا مهر و کین جزء ایمان است؟ _فرمود : آیا ایمان چیزی جز مهر و کین است؟!

ص :425


1- الکافی : 8/129/98 .
2- طه : 12 .
3- کمال الدین : 460/21 .
4- بحار الأنوار : 14/40/23 .
5- (انظر) النعمة : باب 3844 .
6- تحف العقول : 295 .
7- المحاسن : 1/409/931 .
8- الکافی : 2/125/5 .

عنه علیه السلام :هلِ الدِّینُ إلاّ الحُبُّ ؟! إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ : «قلْ إنْ کُنْتُمْ تُحِبّونَ اللّهَ فاتّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» (1) . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :آیا دین، جز محبت است؟! خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «بگو: اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خداوند دوستتان بدارد».

667 - ما یورِثُ حُبَّ اللَّهِ
667 - آنچه دوستی خدا را به دنبال دارد

عیسی علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن عَملٍ واحدٍ یُورِثُ محبَّةَ اللّهِ _: أبْغِضوا الدُّنیا یُحْبِبْکُمُ اللّهُ . (4)

إرشاد القلوب_ فی حدیثِ المِعراجِ _: یا محمّدُ ، وَجَبتْ مَحَبَّتی للمُتَحابِّینَ فِیَّ ، و وَجَبتْ مَحَبَّتی للمُتَعاطِفینَ فِیَّ ، و وَجَبتْ مَحَبَّتی للمُتَواصِلینَ فِیَّ ، و وَجَبتْ مَحَبَّتی للمُتَوکِّلینَ عَلَیَّ ، و لَیس لمَحَبَّتی عَلَمٌ و لا غایَةٌ و لا نِهایَةٌ ، و کُلَّما رَفَعْتُ لَهُم عَلَما وَضَعْتُ لَهُم عَلَما . (5)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :وَجَبتْ محَبَّةُ اللّهِ علی مَن اُغضِبَ فَحَلُم . (6)

667

آنچه دوستی خدا را به دنبال دارد

مسیح علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از یک کار که دوستی خدا را فرا آورد _فرمود : دنیا را دشمن دارید، خدا شما را دوست خواهد داشت.

ارشاد القلوب :در حدیث معراج آمده است: ای محمد! من آنان را که به خاطر من با یکدیگر دوستی ورزند دوست دارم، آنان را که به خاطر من به هم مهر ورزند دوست دارم، آنان را که به خاطر من با یکدیگر پیوند و ارتباط برقرار کنند دوست دارم، آنان را که به من توکل کنند دوست دارم. دوستی مرا نشانی و فرجامی و پایانی نیست. هر نشانی را که برای آنان بالا برم نشانی را پایین آورم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبّت خدا بر کسی که به خشم آید ولی خویشتنداری ورزد، واجب آمده است.

ص :426


1- آل عمران : 31 .
2- الخصال : 21/74 .
3- (انظر) الأسماء : باب 1888 .
4- تنبیه الخواطر : 1/134 .
5- إرشاد القلوب : 199 .
6- کنز العمّال : 5826 ، مشکاة الأنوار : 532 /1783 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکْثَرَ ذِکرَ المَوتِ أحبَّهُ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد قالَ لَه رجُلٌ : اُحِبُّ أنْ أکونَ مِن أحبّاءِ اللّهِ و رسولهِ _: أحِبَّ ما أحَبَّ اللّهُ و رسولُهُ ، و أبْغِضْ ما أبْغَضَ اللّهُ و رسولُهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اعلَمْ رحِمَکَ اللّهُ أنّه لا تُنالُ مَحبَّةُ اللّهِ إلاّ ببُغْضِ کثیرٍ مِن النّاسِ ، و لا وَلایَتُهُ إلاّ بمُعاداتِهِم ، و فَوتُ ذلکَ قَلیلٌ یَسیرٌ لدَرْکِ ذلکَ مِن اللّهِ لقَومٍ یَعْلَمونَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طَلَبتُ حُبَّ اللّهِ عزّ و جلّ فوَجَدتُهُ فی بُغضِ أهلِ المَعاصی . (4)

عنه علیه السلام :إذا تَخَلّی المؤمنُ مِن الدُّنیا سَما و وَجَدَ حَلاوَةَ حُبِّ اللّهِ ، و کانَ عندَ أهلِ الدُّنیا کأنَّهُ قد خُولِطَ ، و إنَّما خالَطَ القَومَ حَلاوَةُ حُبِّ اللّهِ فلَم یَشْتَغلوا بغَیرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : ما تَحبَّبَ إلیَّ عبدی بأحَبَّ مِمّا افْتَرَضتُ علَیهِ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس زیاد به یاد مرگ باشد، خداوند دوستش دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی که عرض کرد: دوست دارم از دوستان خدا و پیامبرش باشم _فرمود : آنچه را خدا و پیامبرش دوست دارند دوست بدار و آنچه را خدا و پیامبرش دشمن دارند، دشمن بدار.

امام باقر علیه السلام :خدایت رحمت کناد! بدان که محبّت خدا را به دست نیاوری، مگر با دشمنی ورزیدن با بسیاری از مردم، و به دوستی و ولایت او نرسی، مگر با دشمنی کردن با ایشان؛ این از دست دادن [مردم] در مقابل رسیدن به [محبّت و دوستی] خدا، در نظر کسانی که [به ارزش کار] آگاهند، بسیار ناچیز است .

امام صادق علیه السلام :محبّت خداوند عزّ و جلّ را جُستم، و آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.

امام صادق علیه السلام :هرگاه مؤمن از دنیا کنار کشد بلند مرتبه گردد و شیرینی محبت خدا را دریابد و نزد دنیا پرستان چون دیوانه نماید، در صورتی که شیرینی محبت خدا با آنها درآمیخته است و از این رو دل را جز به او مشغول نکرده اند.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی فرموده است: بنده با هیچ کاری محبوب تر از عمل به آنچه بر او واجب کرده ام محبوب من نمی شود.

ص :427


1- الکافی : 2 /122/3 .
2- کنز العمّال : 44154 .
3- الکافی : 8/56/17 .
4- مستدرک الوسائل : 12/173/13810 .
5- الکافی : 2/130/10 .
6- الکافی : 2/82/5 .
7- (انظر) الخیر : باب 1168 .

668 - الَّذینَ یُحِبُّهُمُ اللَّهُ
668 - کسانی که خداوند دوستشان دارد

الکتاب:

«وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» . (1)

«إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» . (2)

«بَلَی مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَی فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ» . (3)

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الصّابِرِینَ» . (4)

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» . (5)

«وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» . (6)

«إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئا وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ» . (7)

668

کسانی که خداوند دوستشان دارد

قرآن :

«در راه خدا انفاق کنید و خویشتن را به دست خود به هلاکت میندازید و نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد».

«همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد».

«آری، هر کس به عهد خود وفا کند و از خدا بترسد، همانا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».

«چه بسا پیامبرانی که خدا دوستان بسیاری همراه آنان به جنگ رفتند و در راه خدا با هر چه به آنها رسید سستی نکردند و ناتوان نشدند و سر فرود نیاوردند و خدا شکیبایان را دوست دارد».

«به سبب رحمت خداست که تو با آنها چنین خوش خوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند. پس بر آنها ببخشای و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن که خدا توکل کنندگان را دوست دارد».

«اگر داوری می کنی، پس به عدالت در میانشان حکم کن که خداوند دادگران را دوست می دارد».

«مگر آن گروه از مشرکان که با ایشان پیمان بسته اید و در پیمان خود کاستی نیاورده اند و با هیچ کس بر ضد شما همدست نشده اند. با اینان به پیمان خویش تا پایان مدّتش وفا کنید خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».

ص :428


1- البقرة : 195 .
2- البقرة : 222 .
3- آل عمران : 76 .
4- آل عمران : 146 .
5- آل عمران : 159 .
6- المائدة : 42 .
7- التوبة : 4 .

«لا تَقُمْ فِیهِ أَبَدا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ ، فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ» . (1)

«إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ الحَیِیَّ الحَلیمَ العَفیفَ المُتَعفِّفَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یُحِبُّهُم اللّهُ عزّ و جلّ : رجُلٌ قامَ مِن اللّیلِ یَتْلو کِتابَ اللّهِ ، و رجُلٌ تَصدَّقَ صَدَقةً بیَمینِهِ یُخْفیها عَن شِمالِهِ ، و رجُلٌ کانَ فی سَرِیّةٍ فانْهَزَمَ أصْحابُهُ فاسْتَقْبَلَ العَدُوَّ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ کُلَّ قَلبٍ حَزینٍ ، و یُحِبُّ کُلَّ عبدٍ شَکورٍ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ یُحِبُّ المُداعِبَ فی الجَماعةِ بلا رَفَثٍ ، المتوحِّدَ بالفِکْرَةِ ، المُتَحَلّیَ بالصّبرِ ، المُتَباهیَ بالصَّلاةِ . (6)

«هرگز در آن مسجد نماز مگزار. مسجدی که از روز نخست بر پرهیزگاری بنیان شده شایسته تر است که در آن جا نماز کنی. در آن جا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند؛ زیرا خدا پاکیزگان را دوست دارد».

«خدا دوست دارد کسانی را که در راه او در صفی، همانند دیواری که اجزایش را با سرب به هم پیوند داده باشند، می جنگند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند انسان با حیای بردبار پاکدامن با مناعت را دوست دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ سه تن را دوست دارد: کسی که نیمه شب برخیزد و کتاب خدا را تلاوت کند، کسی که با دست راست صدقه دهد و دست چپش آگاه نشود و کسی که با لشکری [به جنگ ]رفته باشد و همرزمانش بگریزند و او با دشمن مقابله کند.

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند هر دل غمناک و هر بنده سپاسگزار را دوست دارد.

امام باقر علیه السلام :خداوند دوست دارد کسی را که با مردم مزاح کند اما سخن زشت به زبان نیاورد و نیز کسی را که اندیشه ای یکتا پرست داشته باشد و کسی را که آراسته به خصلت شکیبایی باشد و کسی را که به نماز خواندن افتخار کند.

ص :429


1- التوبة : 108 .
2- الصفّ : 4 .
3- الکافی : 2/112/8 .
4- کنز العمّال : 43256 .
5- الکافی : 2/99/30 .
6- المحاسن : 1/456/1056 .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ یُحِبُّ الحَیِیَّ الحَلیمَ . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ انسان با حیای خویشتندار را دوست دارد.

669 - الَّذینَ لا یُحِبُّهُمُ اللَّهُ
669 - کسانی که خداوند دوستشان ندارد

الکتاب:

«وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» . (3)

«یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ» . (4)

«وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمِینَ» . (5)

«إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتَالاً فَخُورا» . (6)

«وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّانا أَثِیما» . (7)

669

کسانی که خداوند دوستشان ندارد

قرآن :

«در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند پیکار کنید و تجاوز نکنید که خدا تجاوزگران را دوست ندارد».

«خدا ربا را ناچیز می گرداند و صدقات را افزونی می دهد و خدا هیچ کفران کننده گنهکار را دوست ندارد».

«آنان که ایمان آوردند و کارهای نیک کردند مزدشان را بتمامی می دهد و خداوند ستمکاران را دوست ندارد».

«همانا خدا متکبران فخر فروش را دوست ندارد».

«و به خاطر کسانی که به خود خیانت می ورزند مجادله مکن، که خدا خائنان گناهکار را دوست ندارد».

ص :430


1- الکافی : 2/112/4 .
2- (انظر) التوبة : باب 460 . الحرب : باب 764 . الإحسان : باب 870 .
3- البقرة : 190 .
4- البقرة : 276 .
5- آل عمران : 57 .
6- النساء : 36 .
7- النساء : 107 .

«وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» . (1)

«إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» . (2)

«وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَی سَوَاءٍ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ» . (3)

«إِنَّ اللّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» . (4)

«لا جَرَمَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» . (5)

«إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ» . (6)

«لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ» . (7)

«لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعا عَلِیما» . (8)

(9)

«و خداوند تبهکاران را دوست ندارد».

«او اسراف کنندگان را دوست ندارد».

«اگر نگران خیانت گروهی هستی به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد زیرا خدا خائنان را دوست ندارد».

«خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند. همانا خدا هیچ خیانت پیشه ناسپاسی را دوست ندارد».

«براستی که خدا می داند چه در دل پنهان می دارند و چه چیز را آشکار می سازند و او متکبّران را دوست ندارد».

«خداوند سرمستان را دوست ندارد».

«تا کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند از فضل خود پاداش دهد. زیرا خدا کافران را دوست ندارد».

«خدا بلند کردن صدا به بدگویی را دوست ندارد مگر آن کس که به او ستمی شده باشد. و خدا شنوا و داناست».

670 - أحَبُّ النّاسِ إلَی اللَّهِ
670 - محبوب ترین مردم نزد خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن أحَبِّ النّاسِ إلی اللّهِ _: أنْفَعُ النّاسِ للنّاسِ . (10)

670

محبوب ترین مردم نزد خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که خداوند چه کسی را بیشتر از همه دوست دارد؟ _فرمود : آن کسی که برای مردم سودمندتر باشد.

ص :431


1- المائدة : 64 .
2- الأنعام : 141 .
3- الأنفال : 58 .
4- الحجّ : 38 .
5- النحل : 23 .
6- القصص : 76 .
7- الروم : 45 .
8- النساء : 148 .
9- (انظر) عنوان 43 «البغض» .
10- الکافی : 2/164/7 .

عنه صلی الله علیه و آله :الخَلقُ عِیالُ اللّهِ ، فأحَبُّ الخَلقِ إلی اللّهِ مَن نَفعَ عِیالَ اللّهِ ، و أدْخَلَ علی أهلِ بَیتٍ سُرورا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أحَبَّکُم إلی اللّهِ جلّ ثَناؤهُ أکثرُکُم ذِکرا لَهُ ، و أکْرَمَکُم عندَ اللّهِ عزّ و جلّ أتْقاکُم لَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أحَبُّ المؤمِنینَ إلی اللّهِ مَن نَصَبَ نَفْسَهُ فی طاعَ_ةِ اللّهِ ، و نَصَ_حَ لاُمّ_ةِ نَبیِّهِ ، و تَفکَّرَ فی عُیوبِهِ، و أبْصَرَ و عَقَلَ و عَمِلَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أحَبُّ عِبادِ اللّهِ إلی اللّهِ أنْفَعُهُم لِعبادِهِ ، و أقْوَمُهُم بحقِّهِ ، الّذینَ یُحَبَّبُ إلَیهِمُ المَعروفُ و فِعالُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ تبارکَ و تعالی : إنَّ أحَبَّ العِبادِ إلَیَّ المُتَحابّونَ مِن أجْلی ، المُتَعلِّقةُ قُلوبُهُم بالمَساجِدِ ، و المُسْتَغفِرونَ بالأسْحارِ ، اُولئکَ إذا أرَدْتُ بأهلِ الأرضِ عُقوبَةً ذَکَرْتُهُم فَصَرفْتُ العُقوبَةَ عَنهُم . (5)

موسی علیه السلام_ فی مُناجاتهِ _: أیْ رَبِّ ، أیُّ خَلقِکَ أحَبُّ إلَیکَ؟ قالَ : مَن إذا أخَذْتُ حَبیبَهُ سالَمَنی . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم عائله خدا هستند؛ پس محبوبترین کس نزد خدا، آن است که به عائله او سود رساند و خانواده ای را خوشحال کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا محبوبترین شما نزد خداوند، جلّ ثناءه، کسی است که بیشتر به یاد او باشد. و گرامیترینِ شما نزد خداوند عزّ و جلّ پرهیزگارترین شماست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین مؤمنان نزد خدا کسی است که در راه طاعت خدا خویشتن را به رنج و کوشش افکند، خیرخواه و دلسوز امّت پیامبر او باشد، در عیبهای خود بیندیشد، بینش و خرد خود را به کار گیرد و کار کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترینِ بندگان خدا نزد خداوند کسی است که به حال بندگانش سودمندتر و در ادای حق خدا کوشاتر باشد. همانان که خوبی و انجام کارهای نیک محبوبشان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی می فرماید: محبوبترین بندگان نزد من آنهایند که به خاطر من یکدیگر را دوست دارند، دلبسته مسجدهایند و سحرگاهان لب به استغفار گشایند، اینانند که هرگاه بخواهم زمینیان را کیفر دهم به یاد ایشان افتم و از مجازات آنان صرف نظر کنم.

موسی علیه السلام_ در مناجات خود _گفت : خدای من! کدام آفریده ات را بیشتر دوست می داری؟ فرمود: آن کس را که چون محبوبش را از او بگیرم، [همچنان] با من آشتی باشد.

ص :432


1- الکافی : 2/164/6 .
2- مکارم الأخلاق : 2/375/2661 .
3- تنبیه الخواطر : 2/213 .
4- تحف العقول : 49 .
5- مکارم الأخلاق : 2/375/2661 .
6- بحار الأنوار : 82/90/43 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ علی نفسِه ، فاسْتَشْعَرَ الحُزنَ و تَجَلْبَبَ الخَوفَ، فَزَهرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ألاَ و إنَّ أحَبَّ المؤمِنینَ إلی اللّهِ : مَن أعانَ المُؤمنَ الفَقیرَ مِن الفَقرِ فی دُنْیاهُ و مَعاشِهِ ، و مَن أعانَ و نَفعَ و دَفعَ المَکْروهَ عنِ المؤمِنینَ . (2)

عنه علیه السلام :أحَبُّ العِبادِ إلی اللّهِ عزّ و جلّ رجُلٌ صَدوقٌ فی حَدیثِهِ ، مُحافِظٌ علی صَلَواتِه و ما افْتَرَضَ اللّهُ علَیهِ ، مَع أداءِ الأمانَةِ . (3)

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ: الخَلقُ عِیالی ، فأحَبُّهُم إلَیَّ ألْطَفُهُم بِهِم ، و أسْعاهُم فی حَوائجِهِم . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :همانا یکی از محبوبترین بندگان خدا نزد او، بنده ای است که خداوند او را در پیکار با نفْسش یاری کرده است؛ پس، جامه زیرینش اندوه است و جامه رویینش ترس [از خدا] و چراغ هدایت، در دلش فروزان است.

امام صادق علیه السلام :بدانید که محبوبترین مؤمنان نزد خدا، کسی است که مؤمن تهیدست را در امور مادی و زندگیش یاری رساند و کسی است که مؤمنان را کمک کند و سود رساند و ناراحتی آنها را برطرف سازد.

امام صادق علیه السلام :محبوبترین کس نزد خداوند عزّ و جلّ آن است که در گفتارش راستگو باشد و بر گزاردن نماز و آنچه خدا بر او واجب کرده است مواظبت کند و امانت پرداز باشد.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده است: مردم عائله من هستند؛ پس محبوبترین آنها نزد من، کسی است که با آنان مهربانتر و در راه برآوردن نیازهایشان کوشاتر باشد.

ص :433


1- نهج البلاغة : الخطبة 87 .
2- تحف العقول : 376 .
3- الأمالی للصدوق : 371/467 .
4- الکافی : 2/199/10 .
5- (انظر) البُغض : باب 369 ، 370 .

671 - أعمالٌ یُحِبُّهَا اللَّهُ
671 - کارهایی که خدا دوست دارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یُحِبُّها اللّهُ : قِلّةُ الکلامِ ، و قِلّةُ المَنامِ ، و قِلّةُ الطَّعامِ . ثلاثةٌ یُبْغِضُها اللّهُ : کَثْرَةُ الکلامِ ، و کَثْرَةُ المَنامِ ، و کَثْرَةُ الطَّعامِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یُحِبُّها اللّهُ سبحانَهُ : القِیامُ بحقِّهِ ، و التَّواضُعُ لخَلقِهِ ، و الإحْسانُ إلی عِبادِهِ . (2)

(3)

671

کارهایی که خدا دوست دارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند سه کار را دوست دارد: کم گویی و کم خوابی و کم خوری. سه چیز را نیز دشمن دارد: پرگویی، پر خوابی و پرخوری.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند سبحان سه کار را دوست دارد: گزاردن حقّ او، فروتنی در برابر خلق او و نیکی کردن به بندگان او.

672 - أحَبُّ الأعمالِ إلَی اللَّهِ
672 - محبوب ترین کارها نزد خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : م_ا تَقَرّبَ إلیَّ عَبدٌ بشَیءٍ أحَبَّ إلیَّ مِمّا افْتَرَضْتُ علَیهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحَبُّ الأعمالِ إلی اللّهِ عزّ و جلّ فی الأرضِ الدُّعاءُ . (5)

672

محبوب ترین کارها نزد خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فرموده است: هیچ بنده ای با چیزی محبوبتر از واجبات به من نزدیک نشده است.

امام علی علیه السلام :محبوب ترین کارها نزد خداوند عزّ و جلّ در زمین، دعا کردن است.

ص :434


1- تنبیه الخواطر : 2/213 .
2- تنبیه الخواطر : 2/121 .
3- (انظر) البُغض : باب 372 . الجمال : باب 542 . الرِّفق : باب 1532 . الإطعام:باب2375.
4- الکافی : 2/352/7 ، المحاسن : 1/454/1047 نحوه.
5- مکارم الأخلاق : 2/9/1985 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّ الأعمالِ أحَبُّ إلی اللّهِ عزّ و جلّ؟ قالَ : اِتْباعُ سُرورِ المُسلِمِ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما اِتْباعُ سُرورِ المسلمِ؟ قالَ : شَبْعُ جَوْعَتِهِ ، و تَنْفیسُ کُرْبَتِهِ ، و قَضاءُ دَینِهِ . (1)

عنه علیه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بشیءٍ أحَبَّ إلی اللّهِ مِن إدْخالِ السُّرورِ علی المؤمنِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن أحبِّ الأعمالِ إلی اللّهِ عزّ و جلّ إدْخالُ السُّرورِ علی المؤمنِ : إشْباعُ جَوْعَتِهِ ، أو تَنْفِیسُ کُرْبَتِهِ ، أو قَضاءُ دَینِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن أحَبِّ الأعْمالِ إلی اللّهِ تعالی زِیارَةُ قَبرِ الحُسینِ علیه السلام . (4)

(5)

امام باقر علیه السلام :از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیده شد: خداوند عزّ و جلّ کدام کارها را بیشتر دوست دارد؟ فرمود: مسلمانی را پیاپی شاد کردن. عرض شد: ای رسول خدا! منظور از شاد کردن پیاپی مسلمان چیست؟ فرمود: گرسنگیش را برطرف سازی، اندوهش را بزدایی و قرضش را بپردازی.

امام باقر علیه السلام :خداوند با چیزی محبوبتر از شاد کردن مؤمن پرستیده نشده است.

امام صادق علیه السلام :یکی از محبوبترین کارها نزد خداوند عزّ و جلّ شاد کردن مؤمن است: [یعنی] برطرف کردن گرسنگی اش ، یا زدودن اندوهش، یا پرداختن قرضش.

امام صادق علیه السلام :یکی از محبوب ترین کارها نزد خداوند متعال زیارت قبر حسین علیه السلام است.

673 - عِبادَةُ المُحِبِّینَ
673 - عبادت خدا دوستان

بحار الأنوار_ مِمّا فی صحیفةِ إدریسَ علیه السلام _: طُوبی لِقَومٍ عَبَدونی حُبّا ، و اتَّخَذونی إلها و رَبّا ، سَهَروا اللَّیلَ و دَأَبوا النَّهارَ طَلَبا لوَجْهی ، مِن غَیرِ رَهْبَةٍ و لا رَغْبَةٍ ، و لا لِنارٍ و لا جَنّةٍ ، بَلْ للمَحبَّةِ الصَّحیحَةِ ، و الإرادَةِ الصَّریحَةِ ، و الانْقِطاعِ عنِ الکُلِّ إلَیَّ . (6)

673

عبادت خدا دوستان

بحار الأنوار :در صحیفه ادریس آمده است: خوشا آنان که از روی عشق مرا پرستیدند و مرا معبود و پروردگار خود گرفتند، به خاطر من شبها نخوابیدند و روزها کوشیدند و این نه از روی ترسی بود و نه از بهر امیدی، نه از هراس دوزخی بود و نه به طمع بهشتی، بلکه به سبب محبّت راستین و اراده بی شائبه و بریدن از همه چیز و دل بستن به من بود.

ص :435


1- قرب الإسناد:145/522 .
2- . الکافی : 2/188/2 .
3- الکافی : 2/192/16 .
4- . کامل الزیارات : 277/434 .
5- (انظر) البُغض : باب 373 . الذکر : باب 1335 .
6- بحار الأنوار : 95/467 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بکی شعیبٌ علیه السلام مِن حُبِّ اللّهِ عزّ و جلّ حتّی عَمِیَ ، فردَّ اللّهُ عزّ و جلّ علَیهِ بَصرَهُ ، ثُمَّ بکی حتّی عَمِیَ فردَّ اللّهُ علَیهِ بَصرَهُ ، ثُمَّ بکی حتّی عَمِیَ فَردَّ اللّهُ علَیهِ بَصرَهُ ، فلَمّا کانتِ الرّابعَةُ أوْحی اللّهُ إلَیهِ : یا شُعیبُ ، إلی مَتی یکونُ هذا أبدا مِنکَ ؟! إنْ یَکُنْ هذا خَوفا مِن النّارِ فَقَد أجَرْتُکَ ، و إنْ یَکُنْ شَوْقا إلی الجَنّةِ فَقد أبَحْتُکَ . قالَ : إلهی و سَیّدی ، أنتَ تَعلَمُ أنّی ما بَکَیتُ خَوفا مِن نارِکَ و لا شَوْقا إلی جَنَّتِکَ ، و لکنْ عُقِدَ حُبُّکَ علی قَلبی فلَستُ أصْبِرُ أو أراکَ . فأوحی اللّهُ جلّ جلالُهُ إلَیهِ : أمّا إذا کانَ هذا هکذا فمِن أجْلِ هذا ساُخْدِمُکَ کَلیمی مُوسی بنَ عِمْرانَ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شعیب علیه السلام از عشق خداوند عزّ و جلّ چندان گریست که نابینا شد، اما خداوند بینایی او را برگرداند. او باز گریست، چندان که باز بینایی اش را از دست داد. دو مرتبه خداوند بینایی اش را به او بازگرداند. شعیب باز هم آنقدر گریست که چشمانش کور شد و بار دیگر خدا بینایش کرد. مرتبه چهارم، خداوند به او وحی فرمود: ای شعیب! تا کی به این وضع ادامه خواهی داد؟ اگر از بیم آتش می گریی تو را امان دادم و اگر به شوق بهشت است آن را ارزانیت داشتم. شعیب عرض کرد: معبودا! و سرورا! تو می دانی که گریه من نه از بیم دوزخ توست و نه به شوق بهشتت، بلکه دلم بسته عشق و محبّت تو گشته است، پس، صبوری نتوانم کرد، تا آن که تو را ببینم. خداوند، جلّ جلاله، به او وحی فرمود: حال که اینچنین است، پس بدین سبب همسخن خودم موسی بن عمران را خدمتگزار تو خواهم کرد.

ص :436


1- علل الشرائع : 57/1 .
2- (انظر) عنوان 435 «المقرّبون» . العبادة : باب 2457 . الهمّة : باب 3965 .

674 - اللَّهُ حَبیبُ مَن أحَبَّهُ
674 - خدا، دوستِ کسی است که دوستش بدارد

مسکّن الفؤاد_ فیما أوْحی اللّهُ تعالی إلی داوودَ علیه السلام _: یا داوود ، أبْلِغْ أهلَ أرْضی أنّی حَبیبُ مَن أحَبَّنی ، و جَلِیسُ مَن جالَسَنی ، و مُؤْنِسٌ لِمَن أنِسَ بذِکْری، و صاحِبٌ لِمَن صاحَبَنی ، و مُخْتارٌ لِمَنِ اخْتارَنی ، و مُطیعٌ لِمَن أطاعَنی . ما أحَبَّنی أحدٌ أعلَمُ ذلکَ یَقینا مِن قَلبِهِ إلاّ قَبِلْتُهُ لنَفْسی ، و أحْبَبْتُه حُبّا لا یَتَقدّمُهُ أحدٌ مِن خَلْقی . مَن طَلَبنی بالحقِّ وَجَدنی، و مَن طَلبَ غَیری لَم یَجِدْنی . فارْفُضوا _ یا أهلَ الأرضِ _ ما أنتُم علَیهِ مِن غُرورِها، و هَلِمّوا إلی کَرامَتی و مُصاحَبَتی و مُجالَسَتی و مُؤانَسَتی ، وَ أْنَسوا بِی اُؤانِسْکُم ، و اُسارِعْ إلی مَحَبّتِکُم . (1)

674

خدا، دوستِ کسی است که دوستش بدارد

مسکّن الفؤاد_ در بیان آنچه خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی کرد _ای داوود! به بندگان زمینی من بگو: من دوست کسی هستم که دوستم بدارد و همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند و همدم کسی هستم که با یاد و نام من انس گیرد و همراه کسی هستم که با من همراه شود، کسی را بر می گزینم که مرا برگزیند و فرمانبر کسی هستم که گوش به فرمان من باشد. کسی نیست که مرا قلبا دوست بدارد و من بدان یقین داشته باشم مگر آن که او را برای خود بپذیرم، و چنان دوستش بدارم که هیچ یک از بندگانم بر او پیشی نگیرد. هر کس مرا براستی بجوید، بیابد و هر کس جز مرا بجوید، مرا نیابد. پس ای زمینیان! رها کنید آن چه بر آنید از فریب های دنیا و به کرامت و مصاحبت و همنشینی و همدمی با من بشتابید و به من خو گیرید، تا به شما خو گیرم و به دوست داشتن شما بشتابم.

675 - آثارُ مَحَبَّةِ اللَّهِ عَبدَهُ
675 - آثار محبت خدا نسبت به بنده خود

الکتاب:

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (2)

675

آثار محبت خدا نسبت به بنده خود

قرآن :

«بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدایتان دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید که خداوند بخشنده و مهربان است».

ص :437


1- مسکّن الفؤاد : 27 .
2- آل عمران : 31 .

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا رَبِّ ، وَدِدْتُ أنّی أعلَمُ مَن تُحِبُّ مِن عِبادِکَ فاُحِبُّهُ ! قالَ : إذا رأیتَ عَبدی یُکثِرُ ذِکْری فأنا أذِنْتُ لَهُ فی ذلکَ و أنا اُحبُّهُ ، و إذا رأیتَ عَبدی لا یَذْکُرُنی فأنا حَجَبْتُهُ عَن ذلکَ و أنا أبغَضْتُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا ابْتَلاهُ ، فإذا أحبَّهُ اللّهُ الحُبَّ البالِغَ اقْتَناهُ . قالوا : و ما اقْتِناؤهُ ؟ قالَ : ألاّ یَتْرُکَ لَهُ مالاً و لا وَلَدا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا ألْهَمَهُ حُسنَ العِبادَةِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا حَبَّبَ إلَیهِ الأمانَةَ . (4)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا زَیَّنهُ بالسَّکینَةِ و الحِلْمِ . (5)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا ألْهَمَهُ الصِّدقَ . (6)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا ألْهَمَهُ رُشْدَهُ و وَفّقَهُ لطاعَتِهِ . (7)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدایا! خوش دارم بدانم کدام بنده ات را دوست داری تا من نیز دوستش بدارم؟

خداوند فرمود: هرگاه دیدی بنده ام بسیار به یاد من است، [بدان که] من این توفیق را بدو داده ام و دوستش دارم. و هرگاه دیدی بنده ام به یاد من نیست، من او را از این کار محروم کرده ام و دشمنش داشته ام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، مبتلایش گرداند و چون بسیار دوستش بدارد او را از آنِ خود کند. عرض کردند: چگونه از آنِ خودش می کند؟ فرمود: مال و فرزندی برای او نمی گذارد.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، نیکویی عبادت را به دل او اندازد.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، امانت داری را در نظرش محبوب گرداند.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را به آرامش و بردباری بیاراید.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، صداقت و راستگویی را به او الهام کند.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، رشد و کمال او را به وی الهام فرماید و به او توفیق طاعت خویش دهد.

ص :438


1- الدعوات : 20/18 ، کنز العمّال : 1870 عن موسی علیه السلام .
2- الدعوات : 166/461 .
3- غرر الحکم : 4066 .
4- غرر الحکم : 4073 .
5- غرر الحکم : 4099 .
6- غرر الحکم : 4101 .
7- غرر الحکم : 4177 .

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا وَعَظَهُ بالعِبَرِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ سبحانَهُ عَبدا بَغّضَ إلَیهِ المالَ و قَصَّرَ مِنهُ الآمالَ . (2)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا رَزَقَهُ قَلبا سَلیما و خُلْقا قَویما . (3)

عنه علیه السلام :إذا أکْرَمَ اللّهُ عَبدا شَغَلهُ بمَحَبَّتِه . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن سَرَّهُ أن یَعلمَ أنَّ اللّهَ یُحِبُّهُ فلْیَعْمَلْ بطاعةِ اللّهِ و لْیَتَّبِعْنا ، أ لَمْ یَسْمَعْ قَولَ اللّهِ عزّ و جلّ لنَبیّهِ صلی الله علیه و آله : «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ » ؟! (5)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ تعالی عَبدا ألْهمَهُ الطّاعَةَ ، و ألْزمَهُ القَناعَةَ ، و فَقَّههُ فی الدِّینِ ، و قَوّاهُ بالیقینِ ، فاکْتَفی بالکَفافِ ، و اکْتَسی بالعَفافِ . و إذا أبْغَضَ اللّهُ عَبدا حَبَّبَ إلَیهِ المالَ ، و بَسَطَ لَهُ الآمالَ ، و ألْهَمَهُ دُنیاهُ ، و وَکَلَهُ إلی هَواهُ ، فرَکِبَ العِنادَ ، و بَسطَ الفَسادَ، و ظَلمَ العِبادَ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را با عبرتها اندرز دهد.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند سبحان بنده ای را دوست داشته باشد، مال و دارایی را منفور او گرداند و آرزوهایش را کوتاه کند.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، قلبی سلیم و خویی خوش و معتدل به او روزی فرماید.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را گرامی بدارد او را به محبّت خود مشغول کند.

امام صادق علیه السلام :هر کس خوشحال می شود که بداند خداوند دوستش دارد باید به فرمانهای خدا عمل کند و از ما پیروی نماید. آیا سخن خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش را نشنیده است که فرمود: «بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است».

امام صادق علیه السلام :هرگاه خداوند متعال بنده ای را دوست بدارد، طاعت خود را به او الهام فرماید، قناعت را پیشه او کند، در دین فقیه و آگاهش گرداند، جانش را با یقین نیرو بخشد، پس به کفاف زندگیش، بسنده کند و جامه عفت بپوشد. و هرگاه خداوند بنده ای را دشمن دارد، مال را محبوب او گرداند، آرزوهایش را دراز کند، دنیا را به دلش اندازد، او را به خواهشهای نفْسش وا گذارد، پس او بر مرکب ستیز بنشیند و بساط فساد را بگسترد و بر بندگان ستم کند.

ص :439


1- غرر الحکم : 4032 .
2- غرر الحکم : 4110 .
3- غرر الحکم : 4112 .
4- غرر الحکم : 4080 .
5- الکافی : 8/14/1 .
6- أعلام الدین : 278 .
7- (انظر) الشُّهرة : باب 2102 .

676 - میزانُ المَنزِلَةِ عِندَ اللَّهِ
676 - ملاک منزلت داشتن نزد خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أرادَ مِنکُم أنْ یَعلَمَ کیفَ مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّهِ، فلْیَنظُرْ کیفَ مَنزِلَةُ اللّهِ مِنهُ عِند الذُّنوبِ ، کذلکَ تکونُ مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّهِ تبارکَ و تعالی . (1)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ أنْ یَعلَمَ کیفَ مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّهِ فلْیَنْظُرْ کیفَ مَنزِلَةُ اللّهِ عِندَهُ ؛ فإنَّ کُلَّ مَن خُیِّرَ لَهُ أمْرانِ : أمرُ الدُّنیا و أمرُ الآخِرَةِ ، فاخْتارَ أمرَ الآخِرَةِ علی الدُّنیا فذلکَ الّذی یُحِبُّ اللّهَ ، و مَنِ اخْتارَ أمرَ الدُّنیا فذلکَ الّذی لا مَنزِلَةَ للّهِ عِندَهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أرادَ أنْ یَعرِفَ کیفَ مَنزِلَتُهُ عِندَ اللّهِ فلْیَعْرِفْ کیفَ مَنزِلَ_ةُ اللّهِ عِندَهُ ، فإنَّ اللّهَ یُنزِلُ العَبدَ مِثلَ ما یُنزِلُ العَبدُ اللّهَ مِن نَفْسِهِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سَألَهُ ابنُ الجَهْمِ : جُعِلتُ فِداکَ ، أشْتَهی أنْ أعْلَمَ کیفَ أنا عِندَکَ ؟ _: انظُرْ کیفَ أنا عِندَکَ! (4)

676

ملاک منزلت داشتن نزد خدا

امام علی علیه السلام :هر یک از شما که می خواهد بداند چه منزلتی نزد خدا دارد، بنگرد که هنگام [رو به رو شدن با ]گناهان چه ارزشی برای خدا قائل است؛ به همان اندازه نزد خداوند تبارک و تعالی منزلت دارد.

امام علی علیه السلام :هر که دوست دارد بداند منزلتش نزد خداوند چگونه است، بنگرد که منزلت خدا نزد او چگونه است. هر کس بر سر دو راهی دنیا و آخرت قرار گیرد و کار آخرت را بر دنیا برگزیند، چنین شخصی خداوند را دوست دارد، اما کسی که دنیا را برگزید برای خدا منزلتی قائل نیست.

امام صادق علیه السلام :هر کس می خواهد بداند که چه منزلتی نزد خداوند دارد بنگرد که منزلت خدا نزد او چگونه است؛ زیرا بنده به همان اندازه نزد خدا منزلت دارد که بنده برای خدا نزد خود منزلت قائل است.

امام رضا علیه السلام_ به ابن جَهم هنگامی که گفت: فدایت شوم، می خواهم بدانم که من در نظر شما چه جایگاهی دارم؟ _فرمود : بنگر که من نزد تو چه جایگاهی دارم!

ص :440


1- الخصال : 617/10 .
2- جامع الأخبار : 505/1398 .
3- بحار الأنوار : 71/156/74 ، کنز العمّال : 1882 نحوه .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/50/192 .

677 - عَلَامَةُ حُبِّ الإنسانِ لِلّهِ
677 - نشانه خدا دوستیِ انسان

الکتاب:

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (1)

الحدیث:

عدّة الداعی_ فیما أوحی اللّهُ تعالی إلی داوودَ علیه السلام _: یا داوودُ ، مَن أحَبَّ حَبیبا صَدّقَ قَولَهُ ، و مَن رَضِیَ بحَبیبٍ رَضِیَ بفِعْلِهِ ، و مَن وَثِقَ بحَبیبٍ اعْتَمَدَ علَیهِ، و منِ اشْتاقَ إلی حَبیبٍ جَدَّ فی السَّیرِ إلَیهِ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَلامَةُ ح_بِّ اللّهِ تعالی حُ_بُّ ذِکرِ اللّهِ ، و عَلامَةُ بُغْضِ اللّهِ تعالی بُغْضُ ذِکرِ اللّهِ عزّ و جلّ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القَلبُ المُحِبُّ للّهِ یُحِبُّ کثیرا النَّصَبَ للّهِ ، و القلبُ اللاّهی عنِ اللّهِ یُحِبُّ الرّاحةَ ، فلا تَظُنُّ _ یا بنَ آدمَ _ أنّکَ تُدرِکُ رِفْعَةَ البِرِّ بغَیرِ مَشَقّةٍ ، فإنَّ الحقَّ ثَقیلٌ مُرٌّ . (4)

عنه علیه السلام :حُبُّ اللّهِ نارٌ لا یَمرُّ علی شیءٍ إلاّ احْتَرَقَ ، و نورُ اللّهِ لا یَطلُعُ علی شیءٍ إلاّ أضاءَ . (5)

677

نشانه خدا دوستیِ انسان

قرآن :

«بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشاید و خدا آمرزنده و مهربان است».

حدیث :

عدّة الداعی :از وحی های خداوند متعال به داوود علیه السلام این بود که : ای داوود! هر کس محبوبی را دوست بدارد سخنش را باور کند و هر که از محبوبی خوشش آید، کردار او نیز در نظرش پسندیده آید و هر که به محبوبی اعتماد داشته باشد به او تکیه کند و هر که شیفته محبوبی باشد در حرکت به سوی او بکوشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه دوست داشتن خداوند متعال دوست داشتن یاد اوست و نشانه ناخوش داشتن خداوند متعال ناخوش داشتن یاد خداوند عزّ و جلّ است.

امام علی علیه السلام :دلِ انسانِ خدا دوست، رنج و سختی در راه خدا را بسیار دوست دارد و دل بی خبر از خدا راحت طلب است. پس، ای فرزند آدم! گمان مبر که بی رنج و سختی، به مقامِ رفیعِ نیکوکاری دست یابی؛ زیرا که حق، سنگین و تلخ است.

امام علی علیه السلام :عشق خدا آتشی است که در هر چه بیفتد، بسوزاند و نور خدا به هر چه بتابد، فروزانش کند.

ص :441


1- آل عمران : 31 .
2- عدّة الداعی : 237.
3- کنز العمّال : 1776 .
4- تنبیه الخواطر : 2/87 .
5- بحار الأنوار : 70 / 23 / 23 ، مصباح الشریعة : 523 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فیما أوْحی اللّهُ تعالی إلی موسی علیه السلام _: کَذبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی فإذا جَنَّهُ اللّیلُ نامَ عَنّی، أ لیسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوةَ حَبیبِهِ ؟ ! ها أنا ذا یا بنَ عِمرانَ مُطَّلعٌ علی أحِبّائی ، إذا جَنَّهُمُ اللّیلُ حَوَّلْتُ أبْصارَهُم مِن قُلوبِهِم ، و مَثَّلْتُ عُقوبَتی بَینَ أعیُنِهِم ، یُخاطِبونی عنِ المُشاهَدَةِ ، و یُکَلِّمونی عنِ الحُضورِ . (1)

عنه علیه السلام :حُبُّ اللّهِ إذا أضاءَ علی سِرِّ عَبدٍ أخْلاهُ عن کُلِّ شاغِلٍ ، و کُلُّ ذِکْرٍ سِوی اللّهِ عند ظُلمة ، (2) و المُحِبُّ أخْلَصُ النّاسِ سِرّا للّهِ، و أصْدقُهُم قَولاً ، و أوْفاهُم عَهْدا. (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :خداوند به موسی علیه السلام وحی فرمود: آن کس که گمان برد مرا دوست دارد اما چون شب فرا رسد چشم از عبادت من فرو بندد، دروغ می گوید. مگر نه این است که هر دلداده ای دوست دارد با دلدار خود خلوت کند؟! هان! ای پسر عمران، چون شب شود من متوجه دوستداران خود شوم و دیده دلشان را بگشایم و کیفرم را در برابر چشمانشان مجسم کنم و با من گفتگو کنند چنان که گویی مرا می بینند و در حضور خودم با من سخن می گویند.

امام صادق علیه السلام :هرگاه نور محبّت خدا بر درون بنده ای بتابد، او را از هر مشغله دیگری تهی گرداند. هر یادی جز خدا تاریکی است. دلداده خدا پاکدل ترین مردم برای خدا است و راست گوترین و وفادارترین آنها به عهد و پیمان است.

678 - دَرَجَاتُ المُحِبّینَ
678 - درجات خدا دوستان

مستدرک الوسائل :سألَ أعرابِیٌّ عَلیّا علیه السلام عن دَرَجاتِ المُحِبّینَ ما هیَ؟ قالَ : أدْنی دَرَجاتِهِم مَنِ اسْتَصْغَرَ طاعَتَهُ و اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ و هُو یَظُنُّ أنْ لَیس فی الدَّارَینِ مَأخ_وذٌ غَیرُهُ . فغُشِیَ علی الأعرابِیِّ ، فلَمّا أفاقَ قالَ : هَل دَرَجةٌ أعلی مِنها ؟ قالَ : نَعَم ، سَبعونَ دَرَجةً . (5) (6)

678

درجات خدا دوستان

مستدرک الوسائل :عرب بادیه نشینی از امام علی علیه السلام درباره درجات خدا دوستان سؤال کرد، حضرت فرمود : پایین ترین درجه خدا دوستان از آنِ کسی است که طاعت خود را خُرد شمارد و گناهش را بزرگ بداند و گمان بدارد که کسی جز او در هر دو سرای مؤاخذه نمی شود. آن بادیه نشین از هوش رفت و چون به هوش آمد عرض کرد: آیا بالاتر از این درجه ای هست؟ فرمود: آری، هفتاد درجه!

ص :442


1- الأمالی للصدوق : 438/577 .
2- فی المصدر: کلُّ ذکر سوی اللّه تعالی ظلمة .
3- بحار الأنوار : 70/23/23 ، مصباح الشریعة : 523 .
4- (انظر) المحبّة : باب 663 .
5- مستدرک الوسائل : 1/133/188 .
6- (انظر) الإیمان : باب 278 .

679 - المَنزِلَةُ الکُبری
679 - بزرگترین منزلت

مسکّن الفؤاد :أوحی اللّهُ تعالی إلی بعضِ الصِّدِّیقینَ : إنَّ لی عِبادا مِن عِبادی یُحِبّونی و اُحِبُّهم ، و یَشْتاقونَ إلَیَّ و أشْتاقُ إلَیهِم ، و یَذْکرونی و أذْکُرهُم ......... أقَلُّ ما اُعْطیهِم ثلاثا : الأوَّلُ : أقْذِفُ مِن نُوری فی قُلوبِهِم فیُخْبِرونَ عَنّی کما اُخْبِرُ عَنهُم ، و الثّانی : لَو کانتِ السَّماواتُ و الأرَضونَ و ما فیهِما فی مَوازینِهِم لاسْتَقْلَلْتُها لَهُم ، و الثّالثُ : اُقبِلُ بِوَجْهی علَیهِم ، أ فَتَری مَن أقْبَلْتُ بوَجْهی علَیه یَعلَمُ أحَدٌ ما اُریدُ أنْ اُعْطیَهُ ؟! (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ : ما تَحبَّبَ إلَیّ عَبدی بشیءٍ أحَبَّ إلَیَّ ممّا افْتَرَضْتُهُ علَیهِ ، و إنّهُ لَیَتحبَّبُ إلَیَّ بالنّافِلَةِ حتّی اُحِبَّهُ ، فإذا أحْبَبْتُهُ کنتُ سَمْعَهُ الّذی یَسمَعُ بهِ، و بَصرَهُ الّذی یُبصِرُ بهِ ، و لِسانَهُ الّذی یَنْطِقُ بهِ ، و یَدَهُ الّتی یَبْطِشُ بها ، و رِجْلَهُ الّتی یَمشی بها ، إذا دَعانی أجَبْتُهْ، و إذا سَألَنی أعْطَیتُهُ . (2)

679

بزرگترین منزلت

مسکّن الفؤاد :خداوند متعال به یکی از صدّیقان وحی فرمود: مرا بندگانی است که دوستم دارند و من دوستشان دارم، مشتاق منند و من مشتاق آنانم، به یاد منند و من به یاد آنانم ......... کمترین چیزی که به ایشان می دهم سه چیز است: اول: پرتوی از نور خود را در دلهایشان می افکنم که بدان سبب از من خبردار می شوند، چنان که من از آنان خبر دارم، دوم: اگر آسمانها و زمینها و هر آنچه در آسمانها و زمینهاست در ترازوی [اعمال ]آنها باشد، در برابر ارزش آن ها، کم می بینم. سوم: به آنان روی می آورم، و کسی را که من به او روی آورم، آیا فکر می کنی کسی بداند که چه [درجه ای] می خواهم به او بدهم؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فرمود: بنده ام با هیچ کاری دوست داشتنی تر از انجام واجبات، محبوب من نمی شود و با انجام مستحبات وسیله جلب محبت مرا فراهم می آورد چندان که محبوب من می شود و چون دوستش بدارم گوش شنوای او می شوم و چشم بینای او و زبان گویای او و دست نیرومند او و پای ره پوی او. هرگاه مرا بخواند پاسخش دهم و هرگاه از من چیزی بخواهد عطایش کنم.

ص :443


1- مسکّن الفؤاد : 28 .
2- المحاسن : 1/454/1047 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اُولی الألْبابِ الّذینَ عَمِلوا بالفِکْرَةِ حتّی وَرِثوا مِنهُ حُبَّ اللّهِ _ إلی أن قالَ _ : فإذا بَلغَ هذهِ المَنزِلَةَ جَعلَ شَهْوَتَهُ و مَحَبّتَهُ فی خالِقِه ، فإذا فَعلَ ذلکَ نَزلَ المَنزِلَةَ الکُبری فعایَنَ رَبَّهُ فی قَلبهِ ، و وَرِثَ الحِکمَةَ بغَیرِ ما وَرِثَهُ الحُکَماءُ ، وَ ورِثَ العِلمَ بغَیرِ ما وَرِثَهُ العُلَماءُ ، وَ ورِثَ الصِّدقَ بغَیرِ ما وَرِثَهُ الصِّدِّیقونَ . إنَّ الحُکَماء وَرِثُوا الحِکمَةَ بالصَّمتِ ، و إنَّ العُلَماءَ وَرِثوا العِلمَ بالطَّلَبِ ، و إنّ الصِّدِّیقینَ وَرِثوا الصِّدقَ بالخُشوعِ و طُولِ العِبادَةِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :خردمندان، کسانی هستند که با اندیشه کار کنند تا بر اثر آن، محبّت خدا را به دست آورند _ تا آن جا که فرمود _ : و چون به این منزلت برسد خواهش و محبّت خود را از آنِ آفریدگارش قرار دهد و هر گاه چنین کند به بزرگترین منزلت دست یابد و پروردگارش را در دل خویش ببیند و میراث دار حکمت شود، نه از راهی که حکما یافتند و میراث بان دانش شود، نه از راهی که دانشمندان رفتند و صدق را بیابد، نه از راهی که صدّیقان یافتند. حکیمان حکمت را با خاموشی فراچنگ آورده اند و دانشمندان دانش را با جستجو و صدّیقان با خشوع و عبادت دراز مدّت.

ص :444


1- بحار الأنوار : 70/25/26 .
2- (انظر) عنوان 435 «المقرّبون» ، 476 «اللقاء» . الجنّة : باب 565 . الثواب : باب 480 .

680 - عَدَمُ اجتِماعِ حُبِّ اللَّهِ وحُبِّ الدُّنیا
680 - خدا دوستی و دنیا دوستی با هم جمع نمی شوند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُبُّ الدُّنیا و حُبُّ اللّهِ لا یَجْتَمِعانِ فی قَلبٍ أبدا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کیفَ یَدّعی حُبَّ اللّهِ مَن سَکنَ قلبَهُ حُبُّ الدُّنیا ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :کما أنّ الشَّمسَ و اللَّیلَ لا یَجْتَمِعانِ، کذلکَ حُبُّ اللّهِ و حُبُّ الدُّنیا لا یَجْتَمِعانِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّهِ سبحانَهُ سلا عنِ الدُّنیا . (4)

عنه علیه السلام :إنْ کُنْتُم تُحِبّونَ اللّهَ فأخْرِجوا مِن قُلوبِکُم حُبَّ الدُّنیا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و اللّهِ ، ما أحَبَّ اللّهَ مَن أحَبَّ الدُّنیا و والَی غَیرَنا . (6)

(7)

680

خدا دوستی و دنیا دوستی با هم جمع نمی شوند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوستی دنیا و دوستی خدا هرگز در یک دل گرد نمی آیند.

امام علی علیه السلام :کسی که محبت دنیا در دلش خانه کرده است، چگونه مدّعی محبّت خداست؟!

امام علی علیه السلام :همچنان که روز و شب با هم جمع نمی شوند، خدا دوستی و دنیا دوستی نیز با هم گرد نمی آیند.

امام علی علیه السلام :هر که دوستدار دیدار خداوند سبحان باشد، از دنیا دست شوید.

امام علی علیه السلام :اگر خدا را دوست دارید، پس محبّت دنیا را از دلهایتان بیرون کنید.

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند کسی که دنیا را دوست بدارد و محبت غیر ما را به دل گیرد خداوند را دوست ندارد.

ص :445


1- تنبیه الخواطر : 2/122 .
2- غرر الحکم : 7002 .
3- غرر الحکم : 7219 .
4- غرر الحکم : 8425 .
5- غرر الحکم : 3747 .
6- الکافی : 8/129/98 .
7- (انظر) الدنیا : باب 1254 . العلم : باب 2852 .

681 - الحَثُّ عَلی تَحبیبِ اللَّهِ
681 - تشویق به ایجاد محبّت خدا در دلهای مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ لداوودَ علیه السلام : أحْبِبْنی و حَبِّبْنی إلی خَلْقی . قالَ : یا رَبِّ ، نَعَم أنا اُحِبُّکَ ، فکیفَ اُحَبِّبُکَ إلی خَلْقِکَ ؟ قالَ : اذْکُرْ أیادِیَّ عِندَهُم ، فإنَّکَ إذا ذَکَرْتَ لَهُم ذلکَ أحَبّونی . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوْحی اللّهُ تعالی إلی موسی علیه السلام : أحْبِبْنی و حَبِّبْنی إلی خَلقی . قالَ موسی : یا رَبِّ ، إنّک لَتَعلَمُ أنّهُ لَیس أحَدٌ أحَبَّ إلَیَّ مِنکَ ، فکیفَ لِی رَبّی بقُلوبِ العِبادِ ؟ فأوْحی اللّهُ تعالی إلَیهِ: فَذَکِّرْهُم نِعْمَتی و آلائی ، فإنَّهُم لا یَذْکرونَ مِنّی إلاّ خَیْرا . (2)

(3)

681

تشویق به ایجاد محبّت خدا در دلهای مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به داوود علیه السلام فرمود: مرا دوست بدار و نزد خلقم نیز محبوب گردان. عرض کرد: پروردگارا! من که دوستت دارم اما چگونه تو را نزد بندگانت محبوب گردانم؟ فرمود: نعمتهایی را که به آنان داده ام گوشزدشان کن که اگر خوبیهایم را یادآورشان شوی مرا دوست خواهند داشت.

امام باقر علیه السلام :خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود: مرا دوست بدار و محبوب بندگانم گردان. موسی عرض کرد: پروردگارا! تو می دانی که احدی را بیشتر از تو دوست نمی دارم، اما پروردگارا! با دلهای بندگان چه کنم؟ خداوند متعال به او وحی فرمود: نعمتها و نیکیهایم را به آنان یادآور شو؛ زیرا که آنان جز خوبی از من ندیده و به یاد ندارند.

682 - النَّوادِرُ
682 - گوناگون

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: عَمِیتْ عَینٌ لا تَراکَ علَیها رَقیبا ، و خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبدٍ لَم تَجْعَلْ لَهُ مِن حُبِّکَ نَصیبا . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی دعائهِ _: مَعْرِفَتی یا مَولایَ دَلیلی (دَلَّتنی) علَیکَ ، و حُبّی لکَ شَفیعی إلَیکَ . (5)

682

گوناگون

امام حسین علیه السلام_ در مناجات با خدا _گفت : کور باد چشمی که تو را بر خود ناظر و نگهبان نبیند و زیانبار باد داد و ستد بنده ای که از محبّت تو سهمی نداشته باشد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات با خدا _گفت : مولای من! معرفت من، مرا به تو رهنمون شد و محبت من به تو، شفیع من نزد توست.

ص :446


1- قصص الأنبیاء : 205/266 .
2- قصص الأنبیاء : 161/179 .
3- (انظر) عنوان 49 «التبلیغ» .
4- بحار الأنوار: 98/226/3 .
5- الإقبال : 1/159 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: علَیکَ یا واحِدی عَکَفَتْ هِمَّتی ، و فیما عِندَکَ انْبَسَطتْ رَغْبَتی ، و لکَ خالِصُ رجائی و خَوفی ، و بکَ أَنِسَت مَحَبَّتی . (1)

عنه علیه السلام_ فی زیارةِ أمینِ اللّهِ _: اللّهُمَّ إنّ قُلوبَ المُخْبِتینَ إلَیکَ والِهَةٌ ، و سُبُلَ الرّاغِبینَ إلَیکَ شارِعَةٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُجْرِیَ القَلَمُ فی مَحبَّةِ اللّهِ ، فمَنْ أصْفاهُ اللّهُ بالرِّضا فَقَد أکْرَمَهُ ، و مَنِ ابْتَلاهُ بالسُّخْطِ فَقَد أهانَهُ ، و الرِّضا و السُّخْطُ خَلْقانِ مِن خَلْقِ اللّهِ ، و اللّهُ یَزیدُ فی الخَلْقِ ما یَشاءُ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ المرویِّ عَنهُ فی شَهرِ رَمَضانَ _: و أضِئ وَجْهی بِنورِکَ ، و أحِبَّنی بمَحَبّتِکَ . (4)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام_ فی الزِّیارةِ الجامعةِ _: السَّلامُ علی الدُّعاةِ إلی اللّهِ ......... و التّامِّینَ فی مَحَبّةِ اللّهِ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام_ نیز در دعا _گفت : ای یگانه من! همّ و اراده من معطوف به توست و میل و رغبتم همه به آنچه نزد توست، امید و هراس خالصانه ام به تو و از توست و محبّتم به تو خو گرفته است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در زیارت امین اللّه _گفت : خدایا! دلهای فروتنان در برابرت سرگشته است و راههای روی آورندگان به تو آشکار است.

امام صادق علیه السلام :قلم (تقدیر) ، محبت خدا را رقم زده است، پس هر که را خداوند برایش خشنودی [از خویش] را برگزیند گرامیش داشته است و هر که را به ناخشنودی [از خود] گرفتار سازد خوارش کرده است. خشنودی و ناخشنودی دو آفریده خداوندند و خدا آن چه بخواهد بر آفریده خود می افزاید.

امام کاظم علیه السلام_ در دعای ماه رمضان که از ایشان روایت شده _گفت : چهره مرا با نور خود روشن فرما و با محبّت خود دوستم بدار.

امام هادی علیه السلام_ در زیارت جامعه _گفت : درود بر دعوتگران به سوی خدا ......... و سرشاران از محبت خدا.

ص :447


1- الإقبال : 1/ 168 .
2- کامل الزیارات : 93/93 .
3- مشکاة الأنوار : 74/139 .
4- الإقبال : 1 / 116 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/273/1 .

ص :448

93 - المحبَّة (الحبّ فی اللَّه)

اشاره

(1)

(2)

ص :449


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 69 / 236 باب 36 «الحبّ فی اللّه سبحانه» . بحار الأنوار : 74 / 278 باب 18 «فضل حبّ المؤمنین و النّظر إلیهم» . بحار الأنوار : 74 / 281 باب 19 «علّة حبّ المؤمنین بعضهم بعضا» .
2- انظر : الأخ : باب 35 ، 36 ، الإیمان : باب 282، الجار : باب 654 ، الحساب : باب 844 . الزیارة : باب 1666 _ 1668، الضّیافة : باب 2359، المحبّة : باب 659 .

93 - محبّت (دوست داشتن برای خدا)
683 - الحُبُّ فِی اللَّهِ
683 - دوست داشتن برای خدا

الدعوات :إنَّ اللّهَ تعالی قالَ لموسی علیه السلام : هَل عَمِلْتَ لی عَملاً قَطُّ ؟ قالَ: صَلّیتُ لکَ و صُمْتُ و تَصَدّقْتُ و ذَکَرتُ لکَ . قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : أمّا الصَّلاةُ فلَکَ بُرْهانٌ ، و الصَّومُ جُنّةٌ ، و الصَّدقَةُ ظِلٌّ ، و الذِّکرُ نورٌ ، فأیَّ عَملٍ عَمِلتَ لِی ؟ قالَ موسی علیه السلام : دُلَّنی علی العَملِ الّذی هُو لَکَ . قالَ : یا موسی ، هَل والَیْتَ لِی وَلِیّا ؟ و هَل عَادَیْتَ لِی عَدُوّا قَطُّ ؟ فَعلِمَ موسی أنّ أفْضَلَ الأعْمالِ الحُبُّ فی اللّهِ و البُغْضُ فی اللّهِ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفْضَلُ الأعْمالِ الحُبُّ فی اللّهِ و البُغْضُ فی اللّهِ تعالی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما تَحابَّ اثْنانِ فی اللّهِ تعالی إلاّ کانَ أفْضَلَهُما أشَدُّهُما حُبّا لصاحِبهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أوْثَقَ عُری الإسلامِ أنْ تُحِبَّ فی اللّهِ و تُبْغِضَ فی اللّهِ . (4)

683

دوست داشتن برای خدا

الدعوات :خداوند متعال به موسی علیه السلام فرمود: آیا هرگز کاری برای من کرده ای؟ موسی عرض کرد: برایت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را یاد کردم . خداوند تبارک و تعالی فرمود: نماز که برهان و حجّت توست و روزه سپرت و صدقه سایه سرت و یاد من نور برای تو. چه کاری برای من کرده ای؟ موسی علیه السلام عرض کرد: مرا به آن کار که برای توست راهنمایی فرما. خداوند فرمود: ای موسی! آیا هرگز برای من، با کسی دوستی کرده ای ؟ و به خاطر من با کسی دشمنی ورزیده ای ؟ پس، موسی دانست که برترین اعمال دوستی و دشمنی به خاطر خداست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین کارها دوستی و دشمنی کردن به خاطر خداوند متعال است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه دو نفر به خاطر خدا با هم دوستی کنند، همیشه آن کسی برتر است که رفیقش را بیشتر دوست داشته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :براستی که محکمترین دستاویزهای اسلام، این است که برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمنی ورزی.

ص :450


1- الدعوات : 28/50 .
2- کنز العمّال : 24638.
3- کنز العمّال : 24648.
4- کنز العمّال : 24656 .

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : حَقَّتْ مَحَبَّتی للمُتَحابِّینَ فِیَّ ، و حَقَّتْ مَحَبَّتی للمُتَواصِلینَ فِیَّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الحُبُّ فی اللّهِ فَریضَةٌ و البُغْضُ فی اللّهِ فَریضَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :وُدُّ المؤمنِ للمؤمنِ فی اللّهِ مِن أعظَمِ شُعَبِ الإیمانِ . ألاَ و مَنْ أحَبَّ فی اللّهِ، و أبْغَضَ فی اللّهِ ، و أعْطی فی اللّهِ و مَنعَ فی اللّهِ ، فهُو مِن أصْفیاءِ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لبعضِ أصحابهِ _: یا عبدَ اللّهِ ، أحْبِب فی اللّهِ ، و أبغِضْ فی اللّهِ ، و والِ فی اللّهِ ، و عادِ فی اللّهِ ، فإنَّهُ لا تُنالُ وَلایةُ اللّهِ إلاّ بذلکَ ، و لا یَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ الإیمانِ _ و إنْ کَثُرَتْ صَلاتُهُ و صِیامُهُ _ حتّی یکونَ کذلکَ، و قد صارَتْ مُؤاخاةُ النّاسِ یَومَکُم هذا أکْثَرُها فی الدُّنیا ، علَیها یَتَوادّونَ ، و علَیها یَتَباغَضُونَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْبِبْ فی اللّهِ مَن یُجاهِدُکَ علی صلاحِ دِینٍ ، و یُکسِبُکَ حُسنَ یَقینٍ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود: محبّتِ من برای کسانی حتمی است که به خاطر من یکدیگر را دوست بدارند. محبّت من برای کسانی حتمی است که برای من با یکدیگر پیوند و ارتباط برقرار کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوستی کردن به خاطر خدا یک واجب است و دشمنی ورزیدن به خاطر خدا [نیز ]یک واجب.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوستی مؤمن با مؤمن به خاطر خدا، از بزرگترین شاخه های ایمان است. بدانید که هر کس برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمنی ورزد، و برای خدا عطا کند و به خاطر خدا دریغ نماید، از برگزیدگان خداست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به یکی از اصحاب خود _فرمود : ای بنده خدا! به خاطر خدا دوست بدار، به خاطر خدا نفرت داشته باش، به خاطر خدا دوستی کن، به خاطر خدا دشمنی ورز؛ زیرا دوستی خدا جز با اینها به دست نیاید و آدمی تا چنین نباشد طعم ایمان را نچشد هر چند نماز و روزه اش بسیار باشد. امروزه دوستی و برادری مردم با یکدیگر بیشتر به خاطر دنیاست. برای دنیا با هم دوستی می کنند و برای دنیا دشمنی می ورزند.

امام علی علیه السلام :آن کس را که برای اصلاح دین با تو مبارزه می کند و به تو یقین درست می بخشد، به خاطر خدا دوست بدار.

ص :451


1- کنز العمّال : 24671 .
2- کنز العمّال : 24688.
3- الکافی : 2/125/3 ، المحاسن : 1/410/933 نحوه .
4- علل الشرائع : 140/1 ، عیون أخبار الرِّضا : 1/291/41، الأمالی للصدوق : 61/21 ، معانی الأخبار : 399/58 .
5- غرر الحکم : 2358 .

عنه علیه السلام :المَ_ودَّةُ ف_ی اللّهِ أقْ_رَبُ نَسَبٍ . (1)

عنه علیه السلام :المَودّةُ فی اللّهِ آکَدُ مِن وَشیجِ الرَّحِمِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أفْضَلَ الدِّینِ الحُبُّ فی اللّهِ ، و البُغْضُ فی اللّهِ، و الأخْذُ فی اللّهِ ، و العَطاءُ ف_ی اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :المَودَّةُ فی اللّهِ أکْمَلُ النَّسبَینِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا أرَدتَ أنْ تَعلَمَ أنَّ فیکَ خَیرا فانْظُرْ إلی قَلبِکَ ؛ فإنْ کانَ یُحِبُّ أهلَ طاعةِ اللّهِ و یُبْغِضُ أهلَ مَعصِیَتِهِ ففیکَ خَیرٌ ، و اللّهُ یُحِبُّکَ . و إنْ کانَ یُبغِضُ أهلَ طاعةِ اللّهِ و یُحِبُّ أهلَ مَعصیَتِهِ فلیسَ فیکَ خَیرٌ ، و اللّهُ یُبغِضُکَ ، و المَرءُ مَع مَن أحَبَّ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما الْتَقی مُؤمِنانِ قَطُّ إلاّ کانَ أفْضَلُهُما أشَدَّهُما حُبّا لأخیهِ . و فی حدیثٍ آخرَ : أشدَّهما حُبّا لصاحِبِهِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ المُتَحابِّینَ فی اللّهِ یَومَ القِیامَةِ علی مَنابِرَ مِن نورٍ، قَد أضاءَ نورُ أجْسادِهِم و نورُ مَنابِرِهِم کُلَّ شَیءٍ ، حتّی یُعْرَفوا بهِ ، فُیقالُ : هؤلاءِ المُتَحابُّونَ فی اللّهِ . (7)

امام علی علیه السلام :دوستی کردن برای خدا، نزدیکترین خویشاوندی است.

امام علی علیه السلام :دوستی برای خدا، استوارتر از پیوند خویشاوندی است.

امام علی علیه السلام :بهترین دینداری دوست داشتن برای خدا، دشمنی ورزیدن برای خدا، گرفتن برای خدا و عطا کردن به خاطر خداست.

امام علی علیه السلام :دوستی به خاطر خدا، کاملترین نوع نَسَبهاست.

امام باقر علیه السلام :هرگاه خواستی بدانی که در تو خیری هست، به دلت نگاه کن؛ اگر اهلِ طاعتِ خدا را دوست و اهلِ معصیتِ خدا را دشمن داشت، در تو خیر هست و خدا هم تو را دوست دارد، ولی اگر اهلِ طاعتِ خدا را دشمن و اهلِ معصیتِ خدا را دوست داشت، خیری در تو نیست و خدا هم با تو دشمن است. و انسان با کسی است که دوستش دارد.

امام صادق علیه السلام :دو مؤمن هرگز با هم دیدار نکنند مگر این که آن بهتر است که برادرش را بیشتر دوست داشته باشد. در حدیثی دیگر آمده است: که رفیق خود را بیشتر دوست داشته باشد.

امام صادق علیه السلام :آنان که به خاطر خدا یکدیگر را دوست بدارند، در روز قیامت بر فراز منبرهایی از نور هستند و نورِ پیکرها و منبرهایشان همه چیز را روشن کند، به طوری که با آن نور، شناخته شوند و گفته می شود: اینان کسانی هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست می داشتند.

ص :452


1- غرر الحکم : 1402 .
2- غرر الحکم : 1538 .
3- غرر الحکم : 3540 .
4- غرر الحکم : 1649 .
5- الکافی : 2/126/11 ، المحاسن : 1/410/935 نحوه.
6- المحاسن : 1/411/937 .
7- المحاسن : 1/413/943 .

عنه علیه السلام :کُلُّ مَن لَم یُحِبَّ علی الدِّینِ و لَم یُبغِضْ علی الدِّینِ، فلا دِینَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مِن حُبِّ الرّجُلِ دِینَهُ حُبُّهُ إخْوانَهُ . (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :أوْحی اللّهُ إلی بعضِ الأنبیاءِ : أمّا زُهدُکَ فی الدُّنیا فَتُعَجِّلُکَ الرّاحَةَ ، و أمّا انْقِطاعُکَ إلَیَّ فیُعَزّزُکَ بِی ، و لکنْ هَل عادَیْتَ لی عَدُوّا و والَیْتَ لی وَلیّا؟ (3)

امام صادق علیه السلام :هر کس دوستی و دشمنیش برای دین نباشد دین ندارد.

امام صادق علیه السلام :نشانه دین دوستیِ آدمی، دوست داشتن برادرانش می باشد.

امام جواد علیه السلام :خداوند به یکی از پیامبران وحی فرمود: دل برکندن تو از دنیا مایه آسودگی زودرس خود توست و دل بستنت به من موجب ارجمندی تو نزد من است. لیکن آیا به خاطر من با کسی دشمنی ورزیده ای و از بهر من با کسی دوستی کرده ای؟

684 - أدَبُ إظهارِ المَحَبَّةِ فِی اللَّهِ
684 - شیوه اظهار دوستی الهی

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لمّا قالَ لَهُ رجُلٌ : إنّی لاَُحِبُّکَ فی اللّهِ حُبّا شَدیدا ، فنَکَسَ علیه السلام رأسَهُ . ثُمَّ قالَ _: اللّهُمَّ إنّی أعُوذُ بکَ أنْ اُحَبَّ فیکَ و أنتَ لی مُبغِضٌ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : اُحِبُّکَ للّذی تُحِبُّنی فیهِ . (4)

(5)

684

شیوه اظهار دوستی الهی

امام زین العابدین علیه السلام_ به مردی که عرض کرد: من به خاطر خدا شما را بسیار دوست می دارم، پس از آن که سر به زیر انداخت _فرمود : بار خدایا! به تو پناه می برم از این که مرا به خاطر تو دوست داشته باشند و تو دشمن من باشی. آن گاه به آن مرد فرمود: من هم تو را به خاطر خدا دوست دارم.

ص :453


1- الکافی : 2/127/16 .
2- الخصال : 3/4 .
3- تحف العقول : 455 .
4- تحف العقول : 282 .
5- (انظر) المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام) : باب 688 . الروح : باب 1563 .

ص :454

94 - المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه وآله وأهل بیته علیهم السلام )

اشاره

ص :455

94 - محبّت (دوست داشتن پیامبرصلی الله علیه وآله و خاندان اوعلیهم السلام)
685 - حُبُّ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله
685 - دوست داشتن پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یُؤمِنُ أحَدُکُم حتّی أکونَ أحَبَّ إلَیهِ من ولدِهِ و والدِهِ و النّاسِ أجْمَعینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُؤمنُ أحدُکُم حتّی أکونَ أحَبَّ إلَیهِ مِن نَفْسِهِ ، و أهْلی أحَبَّ إلَیهِ مِن أهْلِهِ ، و عِتْرَتی أحَبَّ إلَیهِ مِن عِتْرَتِهِ ، و ذُرِّیَّتی أحَبَّ إلَیهِ مِن ذُرِّیَّتِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُؤمنُ عَبدٌ حتّی أکونَ أحَبَّ إلَیهِ مِن نَفْسِهِ ، و تَکونَ عِتْرَتی إلَیهِ أعَزَّ مِن عِتْرَتِهِ ، و یکونَ أهْلی أحَبَّ إلَیهِ مِن أهْلِهِ، و تکونَ ذاتی أحَبَّ إلَیهِ مِن ذاتِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أحِبّوا اللّهَ لِما یَغْدوکُم بهِ مِن نِعَمِهِ ، و أحِبّونی لِحُبِّ اللّهِ ، و أحِبّوا أهْلَ بَیْتی لِحُبّی . (4)

(5)

685

دوست داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما ایمان ندارد، مگر آن گاه که مرا از فرزند و پدر خود و از همه مردمان دیگر بیشتر دوست داشته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما ایمان ندارد، مگر آن گاه که مرا از خودش بیشتر دوست داشته باشد و نیز خانواده مرا از خانواده خودش و خاندان مرا از خاندان خودش و نسل مرا از نسل خودش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای ایمان ندارد مگر آن گاه که مرا از خودش دوست تر بدارد و خاندان مرا از خاندان خودش و خانواده مرا از خانواده خودش و جان مرا بیشتر از جان خودش دوست بدارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را به خاطر نعمتهایی که به شما ارزانی می دارد دوست بدارید و مرا به سبب آن که خدا را دوست دارید دوست بدارید و خانواده ام را به سبب آن که مرا دوست دارید دوست بدارید.

ص :456


1- کنز العمّال : 70 .
2- کنز العمّال : 93 .
3- علل الشرائع : 140/3 .
4- علل الشرائع : 139/1 ، الأمالی للطوسی: 278/531 و فیه «بما یغذوکم» بدل «لما یغدوکم» .
5- (انظر) الإیمان : باب 269 .

686 - حُبُّ أهلِ البَیتِ علیهم السلام
686 - دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن رَزَقَهُ اللّهُ حُبَّ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ بَیتی فَقَد أصابَ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ ، فَلا یَشُکَّنَّ أحَدٌ أنَّهُ فِی الجَنَّةِ ، فَإِنَّ فی حُبِّ أهلِ بَیتی عِشرینَ خَصلَةً ، عَشرٌ مِنها فِی الدُّنیا ، و عَشرٌ مِنها فِی الآخِرَةِ .

أمَّا الَّتی فِی الدُّنیا : فَالزُّهدُ ، وَ الحِرصُ عَلَی العَمَلِ ، وَ الوَرَعُ فِی الدّینِ ، وَ الرَّغبَةُ فِی العِبادَةِ ، وَ التَّوبَةُ قَبلَ المَوتِ ، وَ النَّشاطُ فی قِیامِ اللَّیلِ ، وَ الیَأسُ مِمّا فی أیدِی النّاسِ، وَ الحِفظُ لِأَمرِ اللّهِ و نَهیِهِ عَزَّ و جَلَّ، وَ التّاسِعَةُ بُغضُ الدُّنیا، وَ العاشِرَةُ السَّخاءُ .

و أمَّا الَّتی فِی الآخِرَةِ : فَلا یُنشَرُ لَهُ دیوانٌ ، و لا یُنصَبُ لَهُ میزانٌ ، و یُعطی کِتابَهُ بِیَمینِهِ ، و تُکتَبُ لَهُ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ، و یَبیَضُّ وَجهُهُ ، و یُکسی مِن حُلَلِ الجَنَّةِ ، و یُشَفَّعُ فی مِائَةٍ مِن أهلِ بَیتِهِ ، و یَنظُرُ اللّهُ عَزَّ و جَلَّ إلَیهِ بِالرَّحمَةِ ، و یُتَوَّجُ مِن تیجانِ الجَنَّةِ، وَ العاشِرَةُ یَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ، فَطوبی لِمُحِبّی أهلِ بَیتی . (1)

686

دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خداوند، محبّت اهل بیت مرا روزیش کند، بی گمان به خیر دنیا و آخرت رسیده است و در اینکه او اهل بهشت است، احدی نباید شکّ کند؛ زیرا دوست داشتن اهل بیت من، بیست نتیجه به بار می آورد: ده تا در دنیا و ده تا در آخرت:

اما نتایج آن در دنیا عبارتند از: زهد، شوق به کار و عمل، پارسایی در دین، رغبت به عبادت، توبه پیش از مرگ، نشاط در شب زنده داری، چشم برکندن از آنچه مردم دارند، حفظ اوامر و نواهی خداوند _ عزّ و جلّ _ ، نهم: دشمن داشتن دنیا و دهم: سخاوت و بخشندگی .

و امّا نتایج آن در آخرت: نامه اعمالی برایش گشوده نمی شود، میزانی برایش برپا نمی شود، نامه اعمالش به دست راست او داده می شود، برات آزادی از آتش دوزخ برایش نوشته می شود، رو سفید می شود، از جامه های بهشت بر قامت او پوشیده می شود، شفاعت او درباره صد نفر از خانواده اش پذیرفته می گردد، خداوند _ عزّ و جلّ _ به او با مهر و رحمت می نگرد، از تاجهای بهشت بر سرش می نهند و دهم اینکه بدون حسابرسی به بهشت می رود. پس خوشا به حال دوستداران اهل بیت من.

ص :457


1- الخصال : 515 / 1 .

عنه صلی الله علیه و آله :حُبّی و حُبُّ أهلِ بَیْتی نافِعٌ فی سَبعةِ مَواطِنَ أهْوالُهنَّ عظیمةٌ : عِند الوَفاةِ ، و فی القَبرِ ، و عِند النُّشورِ، و عِند الکِتابِ ، و عِند الحِسابِ ، و عِند المیزانِ ، و عِند الصِّراطِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یُحِبَّ عِتْرَتی فهُو لإحدی ثلاثٍ : إمّا منافِقٌ، و إمّا لِزنْیَةٍ ، و إمّا امرؤٌ حَمَلتْ بهِ اُمّهُ فی غیرِ طُهرٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الأئمّةُ مِن وُلدِ الحُسینِ ......... هُمُ العُرْوَةُ الوُثْقی ، و هُمُ الوَسیلَةُ إلی اللّهِ عزّ و جلّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أنْ یَرکَبَ سَفینَةَ النَّجاةِ ، و یَسْتَمْسِکَ بالعُرْوَةِ الوُثْقی ، و یَعْتَصِمَ بحَبلِ اللّهِ المَتینِ ، فلْیُوالِ عَلیّا بَعدی ، و لیُعادِ عَدُوَّهُ ، و لْیَأتمَّ بالأئمّةِ الهُداةِ مِن وُلدِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :نَحنُ کَلِمةُ التَّقوی ، و سَبیلُ الهُدی، و المَثَلُ الأعلی ، و الحُجَّةُ العُظْمی ، و العُرْوَةُ الوُثْقی . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوست داشتن من و دوست داشتن خاندان من در هفت جای بسیار وحشتناک به کار آید: هنگام مردن، در گور، هنگام رستاخیز، هنگام دیدن نامه اعمال، هنگام حسابرسی [اعمال]، نزد ترازو[ی اعمال ]و صراط.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که خاندان مرا دوست ندارد، یا منافق است، یا زنا زاده و یا از نطفه حیض.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امامان از نسل حسین ......... دستاویز استوارند و وسیله [تقرّب] به خداوند عزّ و جلّ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دوست دارد بر کشتی نجات بنشیند و به دستگیره استوار در آویزد و به ریسمان محکم خدا چنگ زند، باید پس از من، علی را دوست بدارد و با دشمنش دشمنی ورزد و از پیشوایان هدایت، که از نسل اویند، پیروی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ماییم آن کلمه تقوی و راه هدایت و الگوی برتر و حجّت بزرگ و دستگیره استوار.

ص :458


1- الخصال : 360 / 49 .
2- الخصال : 110/82 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/58/217 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 1/292/43 .
5- الخصال : 432/14 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أنا حَبلُ اللّهِ المتینُ ، و أنا عُروَةُ اللّهِ الوُثْقی . (1)

الدعوات عن الحارِثِ الهَمْدانیِ :أتیتُ أمیرَ المؤمِنینَ علیه السلام ذاتَ یَومٍ نصفَ النَّهارِ، فقالَ : ما جاءَ بکَ ؟ قلتُ : حُبُّکَ و اللّهِ . قالَ علیه السلام : إنْ کنتَ صادِقا لَترانی فی ثَلاثةِ مَواطِنَ : حَیثُ تَبْلُغُ نَفْسُکَ هذهِ _ و أوْمَأ بیدِهِ إلی حَنْجَرَتِهِ _ و عِند الصِّراطِ، و عِند الحَوضِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقَی» (3) _: مَودَّتُنا أهلَ البَیتِ . (4)

المحاسن عن الإمامِ الصادق عن آبائه علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن أحَبَّنا أهلَ البیتِ فلْیَحْمَدِ اللّهَ علی أوَّلِ النِّعَمِ . قلت : و ما أولی النِّعَمِ ؟ قالَ : طِیبُ الوِلادَةِ ، و لا یُحِبُّنا إلاّ مَن طابَتْ وِلادَتُهُ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :منم آن ریسمان محکم خداوند، منم آن دستگیره استوار خدا.

الدعوات_ به نقل از حارث همْدانی _: ظهرِ یکی از روزها نزد امام علی علیه السلام رفتم، حضرت پرسید: چه چیز تو را به اینجا کشاند؟ عرض کردم: به خدا قسم، علاقه به شما. حضرت فرمود : اگر راست بگویی بی گمان مرا در سه جا خواهی دید: آن جا که جانت به گلویت رسد، در کنار صراط و در کنار حوض [کوثر].

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «هر آینه به دستاویز استوار چنگ زده است» _فرمود : آن دستاویز استوار، دوستی ما خاندان است.

المحاسن :امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام نقل کرد که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که ما خاندان را دوست داشته باشد خدا را بر نخستین نعمت سپاس گوید. عرض شد: نخستین نعمت چیست؟ فرمود: پاکی ولادت (حلال زادگی). ما را جز کسانی که ولادتی پاکیزه داشته باشند دوست ندارند.

ص :459


1- التوحید : 165/2 .
2- الدعوات : 249/699 .
3- البقرة : 256 .
4- المناقب لابن شهر آشوب : 4/2 .
5- المحاسن : 1 / 232 / 419 ، مشکاة الأنوار : 153/373 .
6- (انظر) الإمامة العامة : باب 146 .

687 - ما یُشتَرَطُ فی حُبِّ أهلِ البَیتِ علیهم السلام
687 - شرط محبت اهل بیت علیهم السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أنا مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و مَعی عِتْرَتی و سِبْطَیَّ علی الحَوضِ ، فمَن أرادَنا فلْیَأخُذْ بقَولِنا ، و لْیَعمَلْ عَملَنا . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لجابرٍ الجُعْفیِّ _: یا جابرُ ، بَلِّغْ شِیعَتی عَنّی السَّلامَ ، و أعْلِمهُم أنَّهُ لا قَرابَةَ بَیْنَنا و بَینَ اللّهِ عزّ و جلّ، و لا یُتَقرَّبُ إلَیهِ إلاّ بالطَّاعةِ لَهُ . یا جابرُ ، مَن أطاعَ اللّهَ و أحَبَّنا فهُو ولیُّنا ، و مَن عَصی اللّهَ لَم یَنْفَعْهُ حُبُّنا . (2)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ، ما مَعنا مِن اللّهِ بَراءةٌ ، و لا بَیْنَنا و بَینَ اللّهِ قَرابَةٌ، و لا لَنا علی اللّهِ حُجَّةٌ ، و لا نَتَقرَّبُ إلی اللّهِ إلاّ بالطّاعَةِ ، فمَن کانَ مِنکُم مُطیعا للّهِ تَنْفَعُهُ ولایَتُنا ، و مَن کانَ مِنکُم عاصیا للّهِ لَم تَنْفَعْهُ وَلایَتُنا . ویْحَکُم لا تَغْتَرّوا ! ویْحَکُم لا تَغْتَ_رّوا ! (3)

687

شرط محبت اهل بیت علیهم السلام

امام علی علیه السلام :من و پیامبر خدا و خاندان و نوادگان من بر لب حوض [کوثر ]هستیم؛ پس هر که ما را خواهان است، باید گفته ما را بپذیرد و به کردار ما رفتار کند.

امام باقر علیه السلام_ به جابر جعفی _فرمود : ای جابر! سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بگو که میان ما و خداوند عزّ و جلّ هیچ خویشاوندی نیست، و کسی مقرّب خدا نشود جز با فرمانبرداری از او. ای جابر! هر کس خدا را فرمان بَرَد و ما را دوست بدارد، همو دوست ماست، و هر کس خدا را نافرمانی کند محبّت ما سودش نرساند.

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند ما از جانب خدا امان نامه ای [برای شما] نداریم و میان ما و خداوند خویشی نیست و ما را بر خدا حجتی نباشد و جز با طاعت به خدا نزدیک نشویم. پس، هر کدام شما که فرمانبردار خدا باشد ولایت ما سودش رساند و هر کدام شما که خدا را نافرمانی کند ولایت ما سودش نرساند. وای بر شما، غرّه نشوید! وای بر شما، غرّه نشوید!

688 - الإمامُ عَلیٌ علیه السلام مَعَ مَن یُظهِرُ مَحَبَّتَهُ
688 - برخورد امام علی علیه السلام با کسی که اظهار محبت به او می کند

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ رجُلاً قالَ لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : و اللّهِ إنّی لاُحِبُّکَ _ ثلاثَ مرّاتٍ _ فقالَ علیٌّ علیه السلام : و اللّهِ ما تُحِبُّنی ! فغَضِبَ الرّجُلُ فقالَ : کأنّکَ و اللّهِ تُخْبِرُنی ما فی نَفْسی ؟! قالَ لَهُ علیٌّ علیه السلام : لا ، و لکنَّ اللّهَ خَلقَ الأرْواحَ قَبلَ الأبْدانِ بألْفَی عامٍ ، فلَمْ أرَ رُوحَکَ فیها . (4)

688

برخورد امام علی علیه السلام با کسی که اظهار محبت به او می کند

امام صادق علیه السلام :مردی سه مرتبه به امیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد: به خدا قسم من شما را دوست می دارم. علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! تو مرا دوست نداری! مرد عصبانی شده گفت: به خدا قسم گویی از دل من خبر داری؟! علی علیه السلام فرمود: نه، امّا خداوند دو هزار سال پیش از آفریدن کالبدها، ارواح را بیافرید و من روح تو را در میان آنها ندیدم.

ص :460


1- الخصال : 624/10 .
2- الأمالی للطوسی : 296/582 .
3- وسائل الشیعة : 11/185/4 .
4- بحار الأنوار : 61/132/3.

الاختصاص عن أصْبَغِ بنِ نُباتةَ :کُنتُ مَع أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام فأتاهُ رجُلٌ ، فسَلّمَ علَیهِ ثُمَّ قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّی و اللّهِ لاُحِبُّکَ فی اللّهِ ، و اُحِبُّکَ فی السِّرِّ کما اُحِبُّکَ فی العَلانِیَةِ ، و أدِینُ اللّهَ بوَلایَتِکَ فی السِّرِّ کما أدِینُ بها فی العَلانِیَةِ _ و بِیَدِ أمیرِ المؤمنینَ عُودٌ _ طَأْطَأ رأسَهُ ثُمَّ نَکتَ بالعُودِ ساعةً فی الأرضِ ، ثُمَّ رَفعَ رأسَهُ إلَیهِ فقالَ : إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حدَّثَنی بألفِ حدیثٍ ، لکُلِّ حدیثٍ ألفُ بابٍ ، و إنَّ أرواحَ المؤمنینَ تَلْتَقی فی الهواءِ فتَشَمُّ و تَتَعارَفُ ، فما تَعارَفَ مِنها ائْتَلَفَ ، و ما تَناکَرَ مِنها اخْتَلَفَ . و بحقِّ اللّهِ لَقد کَذَبتَ ، فما أعرِفُ وجْهَکَ فی الوُجوهِ و لا اسْمَکَ فی الأسْماءِ .

ثُمَّ دَخلَ علَیهِ رجُلٌ آخَرُ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّی لاُحِبُّکَ فی السِّرِّ کما اُحِبُّکَ فی العَلانِیَةِ . قالَ : فنَکَتَ الثّانیةَ بعُودِهِ فی الأرضِ ، ثُمَّ رَفَع رأسَهُ فقالَ لَهُ : صَدَقْتَ ......... اذهَبْ فاتَّخِذْ للفَقْرِ جِلْبابا ، فإنّی سَمِعْتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : یا علیَّ بنَ أبی طالبٍ ، و اللّهِ لَلفَقرُ أسْرَعُ إلی مُحِبّینا مِن السَّیلِ إلی بَطْنِ الوادی . (1)

الاختصاص_ به نقل از اصبغ بن نباته _: نزد امیر المؤمنین علیه السلام بودم که مردی آمد و بر حضرت سلام داد و عرض کرد: ای امیر المؤمنین! به خدا قسم که تو را از بهر خدا دوست دارم و در نهان همچنان دوستت می دارم که در آشکار و در نهان همچنان به ولایتت پای بندم که در آشکار.

امیر المؤمنین _ که در دست خود چوبی داشت _ ، سرش را پایین انداخت و لحظاتی با نوک آن چوب به زمین زد، آن گاه سر به سوی آن مرد برداشت و فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هزار حدیث به من آموخت که هر حدیثی هزار باب داشت. ارواح مؤمنان در هوا به یکدیگر برخورد می کنند و هم را می بویند و می شناسند. آنان که یکدیگر را بشناسند با هم گرد می آیند و آنها که یکدیگر را نشناسند از هم جدا می شوند. به حقّ خدا سوگند که تو دروغ می گویی، زیرا من نه در میان چهره ها چهره تو را می شناسم و نه در میان نامها نامت را می بینم.

سپس، مردی دیگر بیامد و عرض کرد: ای امیر المؤمنین! به خدا قسم که من به خاطر خدا دوستت دارم و در نهان همان گونه دوستت می دارم که در آشکار. حضرت بار دیگر لحظاتی با سر چوب خود به زمین زد و آن گاه رو به سوی او کرده فرمود: راست می گویی ......... برو خود را برای فقر آماده کن؛ زیرا از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: ای علی بن ابی طالب ! به خدا سوگند، فقر به سوی دوستداران ما شتابنده تر می رود تا سیلاب به ته درّه.

ص :461


1- الاختصاص : 311 .

689 - البَلاءُ لِلوَلاءِ !
689 - بلا برای دوستان است!

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی ذَرٍّ _: إنْ کنتَ تُحِبُّنا فأعِدَّ للفَقرِ تِجْفافا ، فإنَّ الفَقرَ أسْرَعُ إلی مَن یُحِبُّنا مِن السَّیلِ مِن أعلی الأکَمَةِ إلی أسْفَلِها . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ فلیُعِدَّ للفَقرِ جِلْبابا _ أو قالَ : _ تِجْفافا . (2)

عنه علیه السلام :لَو أحَبَّنی جَبلٌ لَتَهافَتَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ إذ جاءهُ رجُلٌ فقالَ : و اللّهِ، إنّی لاَُحِبُّکُم أهلَ البَیتِ _: فاتَّخِذْ للبَلاء جِلْبابا ؛ فو اللّهِ إنَّهُ لَأسْرَعُ إلَینا و إلی شِیعَتِنا مِن السَّیلِ فی الوادی ، و بِنا یَبْدأ البَلاءُ ثُمَّ بِکُم ، و بِنا یَبْدأ الرَّخاءُ ثُمَّ بِکُم . (4)

689

بلا برای دوستان است!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابوذر _فرمود : اگر ما را دوست داری، پس برای رو در رو شدن با فقر رو پوشی فراهم آر؛ زیرا فقر به سوی دوستداران ما شتابنده تر می آید، تا شتاب سیلاب از فراز تپّه به پایین آن.

امام علی علیه السلام :هر که ما خاندان را دوست دارد، باید برای [رو در رویی با] فقر تن پوشی [محافظ] _ یا فرمود: _ بَرگستوانی آماده سازد .

امام علی علیه السلام :اگر کوهی مرا دوست بدارد درهم فرو ریزد.

امام باقر علیه السلام_ وقتی مردی نزد ایشان آمد و عرض کرد: به خدا سوگند من شما خاندان را دوست دارم _فرمود : پس، جامه بلا بر تن کن؛ زیرا سوگند به خدا که بلا به سوی ما و پیروان ما شتابنده تر می آید تا حرکت سیلاب در درّه. بلا از ما آغاز می شود و سپس به شما می رسد؛ و آسایش نیز از ما آغاز می شود و سپس به شما می رسد.

ص :462


1- کنز العمّال : ح 16646، مشکاة الأنوار : 161/410 نحوه.
2- کنز العمّال : ح 37615 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 111 .
4- الأمالی للطوسی : 154/255 .

بحار الأنوار عن سعدِ بنِ طریفٍ :کنتُ عند أبی جعفرٍ علیه السلام ، فجاءَ جمیلُ الأزرَقُ ، فدَخلَ علَیهِ ، قالَ : فذَکروا بَلایاً للشِّیعةِ و ما یُصیبُهُم ، فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : إنّ اُناسا أتَوا علیَّ بنَ الحُسینِ علیهما السلام و عبدَ اللّهِ بنَ عبّاسٍ، فذَکروا لَهُما نَحوَ ما ذَکَرْتُم . قالَ : فأتَیا الحُسینَ بنَ علیٍّ علیهما السلام، فذَکرا لَهُ ذلکَ ، فقالَ الحُسینُ علیه السلام : و اللّهِ ، البَلاءُ و الفَقرُ و القَتلُ أسْرَعُ إلی مَن أحَبَّنا مِن رَکْضِ البَراذِینِ ، و مِن السَّیلِ إلی صِمْرِهِ . قلتُ : و ما الصِّمْرُ (1) ؟ قالَ : مُنْتَهاهُ ، و لو لا أنْ تَکونوا کذلکَ لَرَأیْنا أنَّ_کُم لَسْتُم مِنّا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی صفةِ مُحِبّیهِم _: و طَبَقةٌ یُحِبّونا فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ ، هُمُ النَّمَطُ الأعلی ، شَرِبوا مِن العَذْبِ الفُراتِ ، و عَلِموا تأویلَ الکِتابِ ، و فَصْلَ الخِطابِ ، و سَببَ الأسبابِ ، فهُمُ النَّمَطُ الأعلی ، الفَقرُ و الفاقَةُ و أنواعُ البَلاءِ أسْرَعُ إلَیهِم مِن رَکْضِ الخَیلِ ، مَسَّتْهُمُ البَأساءُ و الضَّرّاءُ و زُلْزِلوا و فُتِنوا ، فمِن بَینِ مَجْروحٍ و مَذْبوحٍ مُتَفرِّقینَ فی کُلِّ بلادٍ قاصِیَةٍ . (3) (4)

بحار الأنوار_ به نقل از سعد بن طریف _: در خدمت امام باقر علیه السلام بودم که جمیل ازرق وارد شد. آنان از بلاها و گرفتاریهای شیعه سخن به میان آوردند. امام باقر علیه السلام فرمود: عدّه ای نزد علی بن الحسین علیهما السلام و عبد اللّه بن عباس آمدند و همین حرفهایی را که شما زدید، به آنها گفتند. آن دو خدمت حسین بن علی علیهما السلام آمدند و گفته های آنان را به عرض رساندند؛ حسین علیه السلام فرمود: به خدا سوگند که بلا و فقر و کشتار به سوی دوستداران ما شتابنده تر است از تاخت اسبان تاتاری و از سرازیر شدن سیلاب به صَمَر آن. عرض کردم: صَمَر چیست؟ فرمود: سیل گاه، و اگر چنین نبودید، هر آینه ما شما را از خود نمی شمردیم.

امام صادق علیه السلام_ در وصف دوستداران اهل بیت علیهم السلام _فرمود: و گروهی هستند که در آشکار و نهان ما را دوست دارند، اینان طراز برترند، از آبی شیرین و گوارا نوشیده اند و تأویل و تفسیر قرآن را می دانند و از فصل الخطاب و علّت اسباب آگاهند ؛ اینان همه طراز اولند و فقر و نداری و انواع بلا، شتابانتر از دویدن اسب به سویشان بشتابد و سختی و تنگدستی، آنان را فرا گیرد و دچار تزلزل شوند و به فتنه در افتند و یکی زخم بردارد و دیگری سرش بریده شود، و [اینان ]در هر شهر دور دستی، پراکنده باشند.

ص :463


1- صَمَرَ الماءُ : جری من حَدُور فی مستویً فسکن و هو جار، و الصِّمر بالکسر : مستقرّه (القاموس المحیط : 2/72) .
2- بحار الأنوار : 67/246/85 .
3- تحف العقول : 325 .
4- (انظر) البلاء : باب 413 . أولیاء اللّه : باب 4171 .

690 - المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ
690 - انسان با محبوب خویش است

الکتاب:

«وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّ_ینَ وَ الصِّدِّیقِ_ینَ وَ الشُّهَ_دَاءِ وَ الصّالِحِ_ینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقا» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العَبدُ مَعَ مَن أحَبَّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أنتَ مَع مَن أحْبَبْتَ . (4)

الدرّ المنثور :جاءَ رجُلٌ إلی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ: یا رسولَ اللّهِ ، إنّک لَأحبُّ إلَیَّ مِن نَفْسی ، و إنَّکَ لأحَبُّ إلَیَّ مِن وُلدی ، و إنّی لَأکونُ فی البَیتِ فأذْکُرُکَ فما أصْبِرُ حتّی آتیَ فأنْظُرَ إلَیکَ ، و إذا ذَکَرْتُ مَوتی و مَوتَکَ عَرَفْتُ أنّکَ إذا دَخَلْتَ الجَنّةَ رُفِعْتَ مَع النَّبِیّینَ ، و أنّی إذا دَخَلْتُ الجَنّةَ خَشِیتُ أنْ لا أراکَ . فلَم یَرُدَّ عَلیهِ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله شَیئا حتّی نَزلَ جِبریلُ بهذهِ الآیةِ : «و مَن یُطعِ اللّهَ و الرَّسُولَ فَأُولئِِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّ_نَ الن_بِیِ_ی_نَ وَال_صِّ_دِّی_قِی_نَ وَ الشُّ_هَ_دَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقًا » . (5)

690

انسان با محبوب خویش است

قرآن :

«و هر که از خدا و پیامبرش اطاعت کند همراه با کسانی خواهد بود که خدا نعمتشان داده است، چون انبیاء و صدّیقان و شهیدان و صالحان. و اینان چه نیکو رفیقانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده، با کسی است که دوستش دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی با کسی است که دوستش دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تو با کسی هستی که دوستش می داری .

الدرّ المنثور :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! شما را از خودم و از فرزندانم بیشتر دوست دارم. وقتی در خانه به یادتان می افتم، طاقت نمی آورم مگر آن که بیایم و شما را ببینم . وقتی به یاد مردن خودم و شما می افتم می دانم که هر گاه شما وارد بهشت شوی در کنار پیامبران جای می گیری و من اگر به بهشت روم می ترسم شما را نبینم. پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی در جواب او نگفت تا آن که جبرئیل با این آیه فرو رسید: «و هر کس از خدا و پیامبرش اطاعت کند همراه با کسانی خواهد بود که خدا نعمتشان داده است، چون انبیاء و صدّیقان و شهیدان و صالحان. و اینان چه نیکو رفیقانند».

ص :464


1- النساء : 69 .
2- کنز العمّال : 24667 .
3- کنز العمّال : 24684 _ 24685 .
4- کنز العمّال : 24686 .
5- الدرّ المنثور : 2/588 .

کنز العمّال :سألَ رجُلٌ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عنِ السّاعةِ، فقالَ: ما أعْدَدْتَ لَها؟ قالَ: ما أعْدَدْتُ لَها کبیرا، إلاّ أنّی اُحِبُّ اللّهَ و رسولَهُ. قالَ : فأنتَ مَع مَن أحْبَبْتَ . (1)

علل الشرائع عن أنسِ بنِ مالکٍ :جاءَ رجُلٌ مِن أهلِ البادِیَةِ _ و کانَ یُعْجِبُنا أنْ یأتیَ الرّجُلُ مِن أهلِ البادِیَةِ یَسألُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله _ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، متی قِیامُ السّاعةِ ؟ فحَضَرَتِ الصَّلاةُ ، فلَمّا قَضی صَلاتَهُ قالَ : أینَ السّائلُ عنِ السّاعةِ ؟ قالَ : أنا یا رسولَ اللّهِ . قالَ : فما أعْدَدْتَ لَها ؟ قالَ : و اللّهِ ما أعْدَدْتُ لَها مِن کثیرِ عَملٍ لا صَلاةٍ و لا صَومٍ ، إلاّ أنّی اُحِبُّ اللّهَ و رسولَهُ ، فقالَ لَهُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : المَرءُ مَع مَن أحَبَّ .

قالَ أنسٌ : فما رأیتُ المسلِمینَ فَرِحوا بَعدَ الإسلامِ بشَیءٍ أشدَّ مِن فَرَحِهِم بهذا . (2)

کنز العمّال :مردی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره قیامت پرسید. حضرت فرمود: برای آن روز چه چیز آماده کرده ای؟ عرض کرد: چیز مهمی آماده نکرده ام جز آن که خدا و پیامبرش را دوست دارم. حضرت فرمود: پس، تو با کسی هستی که دوستش داری.

علل الشرائع_ به نقل از انس بن مالک _: عربی بادیه نشین آمد _ برای ما جالب بود که مردی بادیه نشین بیاید و از پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی سؤال کند _ و به پیامبر عرض کرد: ای رسول خدا! قیامت کی برپا می شود؟ در این هنگام وقت نماز شد . پیامبر نمازش را خواند و سپس فرمود: کو آن مردی که از قیامت پرسید؟ مرد گفت: من هستم ای پیامبر خدا! حضرت فرمود: برای قیامت چه فراهم آورده ای؟ عرض کرد: به خدا، چیز زیادی از نماز و روزه فراهم نیاورده ام، جز آن که خدا و پیامبرش را دوست می دارم. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: انسان با کسی است که دوستش دارد. انس می گوید: من ندیده بودم که مسلمانان، بعد از شادیِ اسلام، از چیزی به اندازه این سخن شاد شده باشند.

ص :465


1- کنز العمّال : 25553 .
2- علل الشرائع : 139/2 .

الأمالی للطوسی :أتی رجُلٌ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله فقالَ: یا رسولَ اللّهِ ، رجُلٌ یُحِبُّ مَن یُصَلّی و لا یُصلّی إلاّ الفَریضَةَ ، و یُحِبُّ مَن یتَصَدّقُ و لا یَتَصدّقُ إلاّ بالواجِبِ ، و یُحِبُّ مَن یَصومُ و لا یَصومُ إلاّ شَهرَ رمَضَانَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ . (1)

(2)

الأمالی للطوسی :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! مردی، به کسی که نماز بگزارد علاقه دارد و او خود جز نماز واجب، نماز دیگری نمی گزارد و به کسی که صدقه بدهد علاقه دارد، ولی خودش جز صدقه واجب، چیزی نمی پردازد و به کسی که روزه بگیرد علاقه مند است، ولی او جز روزه ماه رمضان روزه ای نمی گیرد [این شخص چگونه آدمی است؟]. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آدمی با کسی است که دوستش دارد.

ص :466


1- الأمالی للطوسی : 621/1281 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 17 / 14 .

95 - الحبس

اشاره

(1)

(2)

ص :467


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشّیعة : 18 / 221 باب 32 «من یجوز حبسه» . وسائل الشّیعة : 18 / 578 باب 5 «من یجب حبسه» .
2- انظر : عنوان 12 «الأسیر» ، 222 «السجن» ، 103 «المحارب» حدیث 3695 . السرقة : باب 1796 .

95 - بازداشت
691 - مَن یَجوزُ حَبسُهُ
691 - کسانی که بازداشت آنها جایز است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَجِبُ علی الإمامِ أنْ یَحْبِسَ الفُسّاقَ مِن العُلَماءِ ، و الجُهّالَ مِن الأطِبّاءِ ، و المَفالِیسَ مِن الأکْرِیاءِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا ارْتَدَّتِ المَرأةُ عنِ الإسلامِ لَم تُقْتَلْ ، و لکنْ تُحْبَسُ أبدا . (2)

الکافی :إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام کانَ لا یَری الحَبْسَ إلاّ فی ثلاثٍ : رجُلٌ أکلَ مالَ الیَتیمِ، أو غَصَبهُ ، أو رجُلٌ اؤتُمِنَ علی أمانَةٍ فَذَهبَ بِها . (3)

دعائم الإسلام عَن عَلیٍ علیه السلام أنّه اسْتَدرَکَ علی ابنِ هَرْمَةَ خِیانَةً _ و کانَ علی سُوقِ الأهوازِ _ فکَتبَ إلی رِفاعَةَ :إذا قَرَأتَ کِتابی فَنَحِّ ابنَ هَرْمَةَ عنِ السُّوقِ ، و أوْقِفْهُ للنّاسِ و اسْجُنْهُ و نادِ علَیهِ ، و اکتُبْ إلی أهلِ عَمَلِکَ تُعْلِمهُم رَأیی فیه ، و لا تَأخُذْکَ فیهِ غَفلَةٌ و لا تَفریطٌ فتَهْلِکَ عندَ اللّهِ و أعزِلَکَ أخْبَثَ عَزْلَةٍ ، و اُعیذُکَ باللّهِ مِن ذلکَ .

فإذا کانَ یَومُ الجُمُعةِ فأخْرِجْهُ مِن السِّجنِ و اضْرِبْهُ خَمسةً و ثلاثینَ سَوْطا ، و طُفْ بهِ فی الأسْواقِ ، فمَنْ أتی علَیهِ بشاهِدٍ فحَلِّفْهُ مَع شاهِدِهِ ، و ادْفَعْ إلَیهِ مِن مَکْسَبِهِ ما شَهِدَ بهِ علَیهِ ، و مُرْ بهِ إلی السِّجنِ مُهانا مَقْبوحا مَنْبوحا ، و احزِمْ رِجلَیهِ بحِزامٍ و أخْرِجْهُ وَقتَ الصّلاةِ ، و لا تَحُلْ بَیْنَهُ و بینَ مَن یَأتیهِ بمَطْعَمٍ أو مَشْرَبٍ أو مَلْبَسٍ أو مَفْرَشٍ .

و لا تَدَعْ أحَدا یَدخُلُ إلَیهِ مِمّنْ یُلَقِّنُهُ اللَّدَدَ ، و یُرَجّیهِ الخُلوص، فإنْ صَحَّ عندکَ أنَّ أحَدا لَقّنَهُ ما یَضُرُّ بهِ مُسلما فاضْرِبْهُ بالدَّرّةِ فاحْبِسهُ حتّی یَتوبَ .

و مُرْ بإخْراجِ أهلِ السِّجن فِی اللَّیلِ إلی صَحْنِ السِّجْنِ لِیتَفرَّجوا غیرَ ابنِ هَرْمَةَ ، إلاّ أنْ تَخافَ مَوتَهُ فتُخرِجَهُ مَع أهلِ السِّجنِ إلی الصَّحْنِ .

فإن رأیتَ بهِ طاقةً أوِ اسْتِطاعَةً فاضْرِبْهُ بَعدَ ثلاثینَ یَوما خَمسَةً و ثَلاثینَ سَوْطا بَعد الخَمسةِ و الثَّلاثینَ الاُولی .

و اکتُبْ إلیَّ بما فَعلْتَ فی السُّوقِ و منِ اخْتَرْتَ بعد الخائنِ ، و اقْطَعْ عنِ الخائنِ رِزْقَهُ . (4)

691

کسانی که بازداشت آنها جایز است

امام علی علیه السلام :بر امام واجب است که عالمان فاسق و پزشکان نادان و کرایه کنندگان بی چیز و ورشکسته را بازداشت کند.

امام علی علیه السلام :هرگاه زن از اسلام برگردد کشته نمی شود، بلکه به حبس ابد محکوم می گردد.

الکافی:امیر المؤمنین علیه السلام جز سه کس را سزاوار بازداشت نمی دانست: مردی که مال یتیم را خورده باشد، یا آن را غصب کرده باشد، یا کسی که امانتی بدو سپرده شده و او آن را از بین برده باشد.

دعائم الإسلام:امام علی علیه السلام خبردار شد که ابن هَرْمه _ مسؤول بازار اهواز _ خیانتی کرده است؛ پس به رِفاعه (فرماندار اهواز) نوشت: چون این نامه مرا خواندی، ابن هرمه را از [مسؤولیت ]بازار کنار بگذار و او را بازداشت و زندانی کن و موضوع را به اطلاع مردم برسان. به همکاران خود نیز بنویس و نظر مرا به آگاهی آنها برسان. مبادا درباره او غفلت و کوتاهی کنی که بدین سبب نزد خداوند عزّ و جلّ هلاک خواهی شد و من نیز تو را به بدترین وجه بر کنار خواهم کرد. از این کار به خدا پناه بر!

روز جمعه که شد، وی را از زندان بیرون آور و سی و پنج تازیانه به او بزن و در بازارها بچرخانش. اگر کسی علیه او گواهی آورد، در کنار گواهش او را نیز سوگند بده، و مقداری را که مدّعی است، از درآمد ابن هرمه به وی بپرداز و دستور بده تا او را خوار و دست بسته مجددا به زندان برند و پاهایش را با ریسمان ببند، ولی هنگام نماز آزادش گذار، چنانچه کسی برای او ظرف غذا یا آب یا لباس و یا فرشی آورد بگذار به او برساند و مانع مشو.

به کسانی که ممکن است دشمنی و کینه توزی را به وی تلقین کنند و یا به نجات و خلاصی، امیدوارش سازند، اجازه ملاقات با او را نده. اگر بر تو ثابت شد که کسی اندیشه آسیب زدن به مسلمانی را در ذهن او افکنده است، آن کس را تازیانه بزن و زندانیش کن تا توبه کند.

دستور بده زندانیان را، بجز ابن هرمه، برای گردش به حیاط زندان بیاورند و اگر بیم آن داشتی که ابن هرمه تلف شود او را نیز با دیگر زندانیان به حیاط زندان بیاور.

اگر دیدی تحمل یا توانایی دارد سی روز بعد نیز او را دوباره سی و پنج تازیانه بزن.

برای من بنویس که با بازار چه کردی و به جای این خائن چه کسی را انتخاب نمودی. حقوق این خیانتکار را نیز قطع کن.

ص :468


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/31/3266 .
2- تهذیب الأحکام : 10/142/564 .
3- الکافی : 7/263/21 .
4- دعائم الإسلام : 2/532/1892 .

ص :469

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ علیّا علیه السلام کانَ إذا أخَذَ شاهِدَ زُورٍ ، فإنْ کانَ غریبا بَعثَ بهِ إلی حَیِّهِ ، و إنْ کانَ سُوقیّا بَعثَ بهِ إلی سُوقِهِ ، فطِیفَ بهِ ، ثُمَّ یَحبِسُهُ أیّاما ثُمَّ یُخَلّی سَبیلَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُرتَدُّ یُسْتَتابُ ، فإنْ تابَ و إلاّ قُتِلَ . قالَ : و المَرأةُ تُسْتَتابُ فإنْ تَابَتْ و إلاّ حُبِسَتْ فی السِّجنِ، و اُضِرَّ بها . (2)

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام کسی را که به دروغ شهادت می داد، اگر غریبه بود، او را به قبیله اش و اگر بازاری بود به بازار می فرستاد و می گرداند و سپس چند روزی بازداشتش می کرد و آنگاه او را آزاد می ساخت.

امام صادق علیه السلام :از [مرد] مرتدّ خواسته می شود که توبه کند . اگر توبه نکرد، کشته می شود. از زن مرتد نیز خواسته می شود که توبه کند، اگر نپذیرفت، زندانی و در تنگنا گذاشته می شود .

692 - حَبسُ الکَفیلِ لِحینِ حُضورِ المَکفولِ
692 - بازداشت ضامن تا زمان حاضر شدن شخص ضمانت شده

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا تَحمَّلَ الرّجُلُ بوجهِ الرّجُلِ إلی أجَلٍ ، فجاءَ الأجَلُ مِن قَبلِ أنْ یأتیَ بهِ و طُلِبَ الحَمّالةُ حُبِسَ ، إلاّ أنْ یُؤَدّیَ عنهُ ما وَجبَ علَیهِ . (3)

692

بازداشت ضامن تا زمان حاضر شدن شخص ضمانت شده

امام باقر علیه السلام :اگر کسی برای مدّت مشخصی ضامن کسی شود و در زمان مقرّر او را تحویل ندهد، بازداشت می شود، مگر آنچه را شخص ضمانت شده به عهده داشته است او (ضامن) بپردازد.

ص :470


1- تهذیب الأحکام : 6 / 280 / 770 ، انظر وسائل الشیعة : 18/243 باب 15 .
2- تهذیب الأحکام : 10/144/569 .
3- دعائم الإسلام : 2/64/179 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُتیَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام برجُلٍ قد تَکفَّلَ بنَفْسِ رجُلٍ، فحَبسَهُ و قالَ: اطلُبْ صاحِبَکَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :مردی را که ضامن جان مرد دیگری شده بود نزد امیر المؤمنین علیه السلام آوردند. حضرت او را بازداشت کرد و فرمود: رفیقت را پیدا کن.

693 - حَبسُ مَن کانَ سَبباً فی فِرارِ المَحکومِ بِالقَتلِ
693 - بازداشت عاملِ فرارِ محکوم به اعدام

وسائل الشیعة عن حَرِیز :سألتُهُ [ الإمامُ الصّادقَ علیه السلام ]عن رجُلٍ قَتلَ رَجُلاً عَمْدا ، فرُفِعَ إلی الوالی ، فدَفَعهُ الوالی إلی أوْلیاءِ المَقتولِ لِیَقْتلوهُ ، فوَثبَ علَیهِم قَومٌ فخَلَّصوا القاتِلَ مِن أیْدی الأوْلیاءِ، قالَ : أری أنْ یُحبَسَ الّذی خَلّصَ (الّذینَ خَلّصوا) القاتِلَ مِن أیْدی الأوْلیاءِ حتّی یَأتوا بالقاتِلِ .

قیلَ : فإنْ ماتَ القاتِلُ و هُم فی السِّجنِ؟ قالَ : و إنْ ماتَ فعَلَیهِم الدِّیَةُ یُؤَدّونَها جَمیعا إلی أوْلیاءِ المَقت_ولِ . (3)

693

بازداشت عاملِ فرارِ محکوم به اعدام

وسائل الشیعة_ به نقل از حریز _: از امام صادق علیه السلام درباره مردی که کسی را عمدا کشته و به حاکم شکایت شده و حاکم قاتل را به اولیای مقتول سپرده تا او را بکشند، اما عدّه ای بر آنان حمله کنند و قاتل را از دست اولیای دم فراری دهند، سؤال نمودم . فرمود : به نظر من کسی (یا کسانی) که قاتل را از دست اولیای مقتول فراری داده اند باید زندانی شوند، تا قاتل را بیاورند.

عرض شد: اگر آنها در زندان بودند و قاتل مُرد چه حکمی دارد؟ فرمود : اگر قاتل بمیرد، باید عاملان فرار، همگی دیه را به اولیای مقتول بپردازند.

ص :471


1- وسائل الشیعة : 13/156/1 و ح 2 نحوه .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 156 باب 9 . مستدرک الوسائل : 13 / 438 باب 7 .
3- وسائل الشیعة : 13/161/1 .

694 - مَن یُخَلَّدُ فِی السِّجنِ
694 - محکومانِ به زندان ابد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمُنَجّمٍ _: لَئنْ بَلَغَنی أنَّکَ تَنْظُرُ فی النُّجومِ لاُخلِدَنَّکَ [فی] (1) الحَبسِ ما دامَ لی سُلطانٌ ، فو اللّهِ ما کانَ لمحمّدٍ مُنَجِّمٌ و لا کاهِنٌ (2) . (3)

عنه علیه السلام :لا یُخَلَّدُ فی السِّجن إلاّ ثلاثةٌ : الّذی یُمْسَکُ علی المَوتِ ، و المَرأةُ تَرتَدُّ إلاّ أن تَتوبَ ، و السّارِقُ بَعد قَطعِ الیَدِ و الرِّجْلِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی رجُلٍ أمَرَ رجُلاً بقَتلِ رجُلٍ فقَتلَهُ _: یُقْتَلُ بهِ الّذی قَتَلَهُ ، و یُحْبَسُ الآمِرُ بقَتْلِهِ فی السِّجْنِ حتّی یَموتَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَضی علیٌّ علیه السلام فی رجُلَینِ أمْسَکَ أحَدُهُما و قَتَلَ الآخَرُ ، فقالَ : یُقْتَلُ القاتِلُ ، و یُحْبَسُ الآخَرُ حتّی یَموتَ غَمّا ، کَما حَبسَهُ علَیهِ حتّی ماتَ غَمّا . (6)

(7)

694

محکومانِ به زندان ابد

امام علی علیه السلام_ به یک منجّم _فرمود : اگر به من خبر رسد که طالع بینی می کنی، تا زمانی که قدرت دست من باشد، تو را به زندان ابد خواهم افکند. به خدا سوگند، محمد نه منجّم داشت و نه پیشگو.

امام علی علیه السلام :جز سه کس به زندان ابد محکوم نمی شود: کسی که شخصی را نگه دارد تا دیگری وی را بکشد، زن مرتد تا توبه کند، و سارق پس از قطع دست و پایش.

امام باقر علیه السلام_ درباره مردی که به کسی دستور قتل دیگری را داده و او وی را به قتل رسانیده باشد _فرمود : قاتل کشته می شود و آن که دستور قتل داده در زندان نگاه داشته می شود تا بمیرد.

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام درباره دو مرد که یکی از آنها شخصی را نگه داشته و دیگری او را کشته است، چنین قضاوت فرمود: قاتل کشته می شود و آن دیگری بازداشت می گردد تا در تنگنا بمیرد؛ همچنان که با نگهداشتن مقتول، موجب مرگ او در تنگنا شده است.

ص :472


1- ما بین المعقوفین أثبتناه من نهج السعادة : 2/372 نقلاً عن المصدر .
2- فی نهج السعادة : «ما کانَ محمّدٌ منجِّما و لا کاهِنا» .
3- أنساب الأشراف : 3/143 .
4- دعائم الإسلام : 2/539/1917 .
5- الکافی : 7/285/1 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/115/5231 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 19 / 35 باب 17 .

695 - الحَبسُ بَعدَ إقامَةِ الحَدِّ ومَعرِفَةِ الحَقِّ
695 - زندانی کردن بعد از اجرای حدّ و پی بردن به حقّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَبْسُ الإمامِ بَعد إقامَةِ الحَدِّ ظُلْمٌ . (1)

عنه علیه السلام :حَبْسُ الإمامِ بعدَ الحَدِّ ظُلْمٌ . (2)

عنه علیه السلام :الحَبسُ بَعدَ معرِفَةِ الحقِّ ظُلْمٌ . (3)

695

زندانی کردن بعد از اجرای حدّ و پی بردن به حقّ

امام علی علیه السلام :ظلم است که امام و پیشوا بعد از جاری کردن حدّ بر کسی، او را در بازداشت نگه دارد.

امام علی علیه السلام :اگر امام (حاکم اسلامی) بعد از جاری کردن حدّ بر کسی او را زندانی کند ظلم کرده است.

امام علی علیه السلام :زندانی کردن کسی، بعد از روشن شدن حقیقت، ظلم است.

696 - حُقوقُ المَحبوسِ
696 - حقوق زندانی

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ علیّا علیه السلام کانَ یُخرِجُ أهلَ السُّجونِ مَن اُحبِسَ فی دَینٍ أو تُهمةٍ إلی الجُمُعةِ فیَشْهَدونَها ، و یُضَمِّنُهمُ الأولیاءَ حتّی یَرُدّونَهُم . (4)

عنهُ علیه السلام :أنَّهُ [عَلِیّا] کانَ یَعْرِضُ السّجونَ فی کُلِّ یَومِ جُمُعةٍ؛ فمَن کانَ علَیهِ حَدٌّ أقامَهُ، و مَن لَم یَکُن علَیهِ حَدٌّ خلّی سَبیلَهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علی الإمامِ أنْ یُخرِجَ المَحْبوسینَ فی الدَّینِ یَومَ الجُمُعةِ إلی الجُمُعةِ ، و یَومَ العِیدِ إلی العِیدِ ، فیُرسِلَ مَعهُم ، فإذا قَضَوُا الصَّلاةَ و العِیدَ رَدّهُم إلی السِّجنِ . (6) (7)

696

حقوق زندانی

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام زندانیان بدهکار و متّهم را روزهای جمعه برای ادای نماز، از زندان بیرون می آورد و از اولیای آنان ضمانت می گرفت تا به زندانشان برگردانند.

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام هر جمعه از زندانیان بازدید می کرد. اگر کسی محکوم به خوردن حدّ بود حدّ را بر او جاری می ساخت و اگر مستحق حدّ نبود آزادش می کرد.

امام صادق علیه السلام :امام باید زندانیانی را که به جرم نپرداختن بدهکاری خود زندانی شده اند، ایام جمعه و عید، برای گزاردن نماز و دید و بازدید عید ، به همراه عده ای مأمور از زندان بیرون آورد و پس از تمام شدن نماز و دید و بازدید عید آنها را به زندان برگرداند.

ص :473


1- کنز العمّال : 13424 .
2- تهذیب الأحکام : 6/314/870 .
3- دعائم الإسلام : 2/539/1916 .
4- الجعفریّات : 44 .
5- دعائم الإسلام : 2/443/1544 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/31/3265 .
7- (انظر) الحبس : باب 691 حدیث 3392 . عنوان 12 «الأسیر» .

697 - حَبسُ المُتَّهَمِ
697 - زندانی کردن متّهم

سنن أبی داوود :أنَّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله حَبَسَ رجُلاً فی تُهمةٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا حَبسَ فی تُهمةٍ إلاّ فی دَمٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یَحْبِسُ فی تُهمةِ الدّمِ سِتّةَ أیّامٍ ، فإنْ جاءَ أوْلیاءُ المَقتولِ بثَبَتٍ ، و إلاّ خَلّی سبیلَهُ . (3)

697

زندانی کردن متّهم

سنن أبی داوود :پیامبر صلی الله علیه و آله مرد متّهمی را حبس کرد.

امام علی علیه السلام :برای هیچ اتّهامی بازداشت نیست مگر در اتهام به قتل.

امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله ، متّهم به قتل را شش روز در بازداشت نگه می داشت. اگر در این مدّت اولیای مقتول دلیلی بر اثبات قاتل بودن او ارائه نمی دادند، آزادش می کرد.

ص :474


1- سنن أبی داوود : 3/314/3630 .
2- دعائم الإسلام : 2/539/1916 .
3- تهذیب الأحکام : 10/174/683.

96 - الحَبْط

اشاره

(1)

(2)

ص :475


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 331 باب 18 «الحبط و التّکفیر» .
2- انظر : الب_غض : باب 368 ، الارتداد : باب 1475 . الجنّة : باب 567 ، الأمثال : باب 3583 .

96 - تباه شدن اعمال
698 - الحَبطُ
698 - تباه شدن اعمال

الکتاب:

«وَ قَدِمْنَا إِلَی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَبَاءً مَنْثُورا » . (1)

«وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» . (2)

«ذَلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عُنْهُم مَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ » . (3)

(4)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لأعْلَمنَّ أقواما مِن اُمَّتی یَأتونَ یَومَ القیامَةِ بحَسَناتٍ أمْثالِ جِبالِ تِهامَةَ بَیْضاءَ ، فیَجعَلُها اللّهُ هَباءً مَنْثورا . أمَا إنّهُم إخْوانُکُم مِن أهلِ جِلْدَتِکُم ، و یَأخُذونَ مِن اللّیلِ کما تَأخُذونَ ، و لکنّهُم قَومٌ إذا خلَوا بمَحارِمِ اللّهِ انْتَهَکُوها . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعتَبِرُوا بِما کانَ مِن فِعلِ اللّهِ بإبلیسَ إذ أحبَطَ عَمَلهُ الطویلَ و جُهدَهُ الجَهِیدَ ، و کانَ قد عبَدَ اللّهَ ستّةَ آلافِ سنَةٍ ، لا یُدری أ من سنیِّ الدُّنیا أم مِن سِنیِّ الآخِرَةِ عَن کِبْرَ ساعَةٍ واحِدَةٍ ، فمن ذا بعد إبلیسُ یَسلمُ . (6)

698

تباه شدن اعمال

قرآن :

«و به اعمالی که کرده اند پردازیم و همه را چون ذرات غبار پراکنده در هوا قرار دهیم».

«به تو و پیامبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک بیاورید اعمالتان تباه شود و از زیانکاران خواهید بود».

«این، هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت می کند و اگر آنان شرک ورزیده بودند بی گمان آنچه انجام می دادند از دستشان می رفت».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردمانی از امّت خود را می شناسم که در روز قیامت حسناتی به سفیدی کوههای تهامه عرضه می کنند، اما خداوند همه آنها را پودر و پراکنده می کند. بدانید که آنها برادران هم تبار شمایند و شبها نیز همچون شما عبادت می کنند، امّا مردمی هستند که چون پنهانی و در خلوت با محرمات الهی رو به رو شوند، آنها را مرتکب گردند.

ص :476


1- الفرقان : 23 .
2- الزمر : 65 .
3- الأنعام : 88 .
4- (انظر) المائدة : 5 ، 53 ، الأنعام : 88 ، هود : 16 ، البقرة : 217 ، آل عمران : 22 ، الأعراف: 147 ، التوبة : 17 ، 69 ، الکهف : 105 ، الحجرات : 2، الأحزاب : 19 ، محمّد : 9 ، 28 ، 32 .
5- کنز العمّال : 43685 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 192 .

عنه علیه السلام :اللّهُمّ و أستَغفِرُکَ لِکُلّ ذَنبٍ یَمحَقُ الحَسَنات ، و یُضاعِفُ السیّئاتِ ، وَ یُعجِّلُ النَّقِماتِ ، و یُغضِبُکَ یا رَبَّ السَّماواتِ ، فَصَلِّ عَلی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وَ اغفِرهُ لی یا خَیرَ الغافِرینَ. (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحمّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، و أعِذْنا أن تُخَیِّبَ آمالَنا و تُحبِطَ أعمالَنا . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و قدِمْنا إلی ما عَمِلوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَبَاءً مَنْثُورا» _: أمَا و اللّهِ إنْ کانتْ أعْمالُهُم أشَدَّ بَیاضا مِن القَباطیِّ ، و لکنْ کانوا إذا عَرَضَ لَهُمُ الحَرامُ لَم یَدَعُوهُ . (3)

امام علی علیه السلام :پس از آنچه خدا به شیطان کرد پند گیرید که به سبب لحظه ای تکبّر ، کردار دراز مدّت او را باطل گرداند و کوشش فراوان او بی ثمر ماند . او شش هزار سال با پرستش خدا زیست _ و از سالیان دنیا بود یا آخرت ، دانسته نیست _ . پس چه کسی پس از شیطان در امان می ماند؟

امام علی علیه السلام :خدایا! از تو آمرزش هر گناهی را می خواهم که نیکی ها را محو می کند و بر زشتی ها می افزاید و بد بختی ها را شتاب می دهد و تو را _ ای پروردگار آسمانها _ به خشم می آورد . پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و آن گناه را بر من بیامرز ، ای بهترین آمرزشگران!

امام صادق علیه السلام :خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را از ناکامی آرزوهایمان و تباه شدن اعمالمان در پناه خود گیر.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و به اعمالی که کرده اند پردازیم و همه را چون ذرات غبار پراکنده در هوا قرار دهیم» _فرمود : هان! به خدا سوگند، که کرده های آنان از پارچه های کتان قبطی سفیدتر بود، اما چون به حرامی برمی خوردند از آن خودداری نمی کردند.

ص :477


1- البلد الأمین : 43 .
2- الدروع الواقیة : 96 .
3- الکافی : 2/81/5 .

ص :478

97 - الحجاب

اشاره

(1)

(2)

ص :479


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 31 باب 33 .
2- انظر : معرفة اللّه : باب 2595 . عنوان 484 «المرأة» .

97 - حجاب
699 - الحِجابُ
699 - حجاب

الکتاب:

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنَی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورا رَحِیما» . (1)

(2)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لابنهِ الحسنِ علیه السلام _: و اکْفُفْ علَیهِنَّ مِن أبْصارِهِنَّ بحَجْبِکَ إیّاهُنَّ ، فإنَّ شِدَّةَ الحِجابِ خَیرٌ لکَ و لَهُنَّ ، و لَیس خُروجُهُنَّ بأشَدَّ مِن إدْخالِکَ مَن لا یُوثَقُ بهِ علَیهِنَّ ، و إنِ اسْتَطَعْتَ أنْ لا یَعْرِفْنَ غَیرَکَ فافْعَلْ . (3) و فی نقل: ......... فإنَّ شِدّةَ الحِجابِ أبْقی علَیهِنَّ . (4)

عنه علیه السلام :کنتُ قاعدا فی البَقیعِ مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی یَومِ دَجْنٍ و مَطَرٍ ، إذ مَرَّتِ امْرَأةٌ علی حِمارٍ ، فَهَوتْ یدُ الحِمارِ فی وَهْدَةٍ فسَقَطَتِ المَرأةُ ، فأعْرَضَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله بوجهِهِ، قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، إنّها مُتَسَرْوِلَةٌ . قالَ : اللّهُمَّ اغْفِرْ للمُتَسرْوِلاتِ _ ثلاثا _ یا أَیُّها النّاسُ ، اتَّخِذوا السَّراویلاتِ فإنَّها مِن أسْتَرِ ثِیابِکُم ، و حَصِّنوا بِها نِساءَکُم إذا خَرَجْنَ . (5)

699

حجاب

قرآن :

«ای پیامبر! به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو که جلباب ها [روسری های بلند] خود را بر خویش فرو افکنند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [ به احتیاط ]نزدیکتر است و خدا آمرزنده و مهربان است».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : برای اینکه دیده شان به نا محرمان نیفتد آنها (زنان) را در پرده نگه دار؛ زیرا هر چه بیشتر در پرده باشند برای تو و آنها بهتر است و بیرون رفتن آنها بدتر از این نیست که اشخاص نا مطمئن بر آنان وارد کنی. اگر توانی کاری کنی که مردی جز تو را نشناسند این کار را بکن.

در نقلی دیگر آمده است : ......... زیرا هر چه بیشتر در پرده باشند محفوظ ترند .

امام علی علیه السلام :من و پیامبر در یک روز ابری و بارانی در بقیع نشسته بودیم که زنی سوار بر الاغ از آن جا گذشت و دست الاغش در گودالی فرو رفت و زن به زمین افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله رویش را برگرداند. حاضران عرض کردند: ای رسول خدا! آن زن شلوار به پا دارد. پیامبر سه بار فرمود: خدایا! زنان شلوار پوش را بیامرز. ای مردم! شلوار بپوشید که شلوار پوشاترین جامه های شماست و زنان خود را در موقعی که بیرون می آیند با شلوار حفظ کنید.

ص :480


1- الأحزاب : 59 .
2- (انظر) النور : 30 ، 31 ، 58 ، الأحزاب : 53 ، 59 .
3- تحف العقول: 86، و فی بعض النسخ: «بحجابک» بدل «بحجبک».
4- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
5- تنبیه الخواطر : 2/78 .

700 - إخبارُ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله بِتَحَلُّلِ نِساءِ آخِرِ الزَّمانِ
700 - خبر دادن پیامبرصلی الله علیه وآله از بی بند و باری زنان آخر الزمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صِنْفانِ مِن أهلِ النّارِ لَم أرَهُما : قَومٌ مَعهُم سِیاطٌ کأذنابِ البَقَرِ یَضْرِبونَ بها النّاسَ ، و نِساءٌ کاسِیاتٌ عارِیاتٌ ، مُمِیلاتٌ مائلاتٌ ، رؤوسُهُنَّ کأسْنِمَةِ البُخْتِ المائلَةِ ، لا یَدْخُلْنَ الجَنّةَ و لا یَجِدْنَ رِیحَها ، و إنّ رِیحَها لَیوجَدُ مِن مَسیرَةِ کذا و کذا . (1)

700

خبر دادن پیامبر صلی الله علیه و آله از بی بند و باری زنان آخر الزمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو گروه از دوزخیان را [ هنوز ]من ندیده ام: گروهی که تازیانه هایی مانند دم گاو در دست دارند و مردم را با آن می زنند؛ و [گروه دیگر] زنانی که پوشش [تن نما] دارند و برهنه اند، کج راهه می روند (2) و دیگران را نیز به کجروی تشویق می کنند، سرهایشان همچون کوهان شتر خراسانی فروهشته است. اینان به بهشت نمی روند و بوی بهشت را که از فاصله ای چنین و چنان (بسیار زیاد) به مشام می رسد، استشمام نمی کنند.

ص :481


1- صحیح مسلم : 3/1680/125 .
2- در متن حدیث تعبیرهای «مائلات» و «ممیلات» ذکر شده است. لسان العرب درباره این تعبیرات می نویسد: مائلات یعنی زنانی که با کرشمه راه می روند و دل مردان را می ربایند؛ یا: روسری و مقنعه خود را کج و تا نیمه بر سر می نهند؛ یا: با آرایش و زیور بیرون می آیند و خود را به نمایش می گذارند؛ مُمیلات: زنانی که به دیگر زنان یاد می دهند مانند آنها رفتار کنند (در بی حجابی)؛ یا: با تبختر و کرشمه راه می روند. به قولی: مائلات یعنی زنانی که مانند بد کاره ها، موهای خود را شانه و آرایش می کنند؛ و ممیلات زنانی هستند که دیگران را به این گونه آرایش می کنند (زنان آرایشگر) _ م .

ص :482

98 - الحجّ

اشاره

(1)

ص :483


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 99 «کتاب الحجّ و العمرة» . وسائل الشّیعة : 8 _ 10 «کتاب الحجّ» . کنز العمّال : 5 / 4 _ 300 ، 7 / 91 _ 93 «الحجّ» . بحار الأنوار : 21 / 378 باب 36 «حجّة الوداع» .

98 - حجّ
701 - الحَجُّ
701 - حجّ

الکتاب :

(وَ لِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً) . (1)

(وَ أذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَ عَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ) . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما أوصی عِند وفاتهِ _: اللّهَ اللّهَ فی بَیتِ ربِّکمُ ، لا تُخْلوهُ ما بَقِیتُم ، فإنَّهُ إنْ تُرِکَ لَم تُناظَروا . (3)

عنه علیه السلام :الحَجُّ جِهادُ کلِّ ضَعیفٍ . (4)

عنه علیه السلام :نَفَقةُ دِرْهَمٍ فی الحجِّ تَعْدِلُ ألفَ دِرْهَمٍ . (5)

عنه علیه السلام :الحاجُّ و المُعْتَمِرُ وفْدُ اللّهِ ، و یَحْبوهُ بالمَغفِرَةِ . (6)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :إنّ إبراهیمَ أذّنَ فی النّاسِ بالحَجِّ ، فقالَ : أیُّها النّاسُ ! إنّی إبراهیمُ خلیلُ اللّهِ ، إنَّ اللّهَ أمرَکمُ أنْ تَحِجّوا هذا البَیتَ فحِجّوهُ ، فأجابَهُ مَن یَحِجُّ إلی یَومِ القیامَةِ ، و کانَ أوّلَ مَن أجابَهُ مِن أهلِ الیَمنِ . (7)

701

حجّ

قرآن :

«خداوند زیارت این خانه را بر کسانی که توانایی رفتن به آن را دارند واجب کرده است».

«و مردم را به حجّ فراخوان تا پیاده یا سوار بر اشتران تکیده از راههای دور نزد تو بیایند».

حدیث :

امام علی علیه السلام _ در وصیّت خود به هنگام وفات _ فرمود :خدا را! خدا را! در حقّ خانه پروردگارتان . تا زنده اید آن را وا مگذارید که اگر رها شود، [از عذاب الهی ]مهلت داده نخواهید شد. (8)

امام علی علیه السلام :حجّ، جهاد هر ناتوانی است.

امام علی علیه السلام :[ثواب] یک درهم هزینه کردن در حجّ با هزار درهم برابری می کند.

امام علی علیه السلام :زائر حجّ و عمره میهمان خداست و خداوند به او آمرزش هدیه می کند.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :ابراهیم مردم را به حجّ فرا خواند و گفت: ای مردم! منم، ابراهیم، خلیل خدا. خداوند شما را فرمان داده که این خانه را زیارت کنید؛ پس، به زیارت آن روید. تمام کسانی که تا روز قیامت حجّ می روند، این ندای ابراهیم را پاسخ داده اند و نخستین کسی که دعوت او را لبّیک گفت، از مردم یمن بود.

امام صادق علیه السلام :هرگاه کسی قصد حجّ کند و خود را برای این کار آماده سازد، اما موفق به انجام آن نشود، [بداند که] به سبب گناهی از آن محروم شده است.

ص :484


1- آل عمران : 97 .
2- الحجّ : 27 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 47 .
4- الخصال : 620/10 .
5- الخصال : 628/10 .
6- الخصال : 635/10 .
7- وسائل الشیعة : 8/4/4 .
8- در متن حدیث تعبیر «لم تناظروا» آمده است که شارحان نهج البلاغه آن را چند گونه معنا کرده اند. ابن ابی الحدید می گوید: یعنی بزودی از شما انتقام گرفته خواهد شد. در شرح خویی آمده است: وحدت اسلامی از هم شکافته می شود. ابن میثم می نویسد: خداوند از آن محافظت و مراقبت نخواهد کرد. او همچنین احتمال می دهد که مقصود این باشد که دشمنان به شما اهمیتی نمی دهند و شما را حرمت نمی نهند _ م .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أرادَ الحجَّ فَتَهیّأَ لَهُ فحُرِمَهُ ، فبِذَنْبٍ حُرِمَهُ . (1)

امام صادق علیه السلام: هرگاه کسی قصد حج کند و خود را برای این کار آماده سازد،اما موفق به انجام آن نشود،[بداند که] به سبب گناهی از آن محروم شده است.

702 - فَلسَفَةُ الحَجِّ
702 - فلسفه حجّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و فَرَضَ علَیکمُ حَجَّ بَیتِهِ الحَرامِ الّ_ذی جَعَلهُ قِبلَ_ةً للأن_امِ ، یَرِدُونَ_هُ وُرودَ الأنْعامِ ، و یَألَهونَ إلَیهِ وُلوهَ الحَمامِ ، و جَعلَهُ سبحانَهُ عَلامةً لِتَواضُعِهِم لِعظَمَتِهِ و إذْعانِهِم لِعزّتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أ لاَ تَرَوْنَ أنَّ اللّهَ سُبحانَهُ اخْتَبَر الأوَّلینَ مِن لَدُنْ آدَمَ _ صلواتُ اللّهِ علَیهِ _ إلی الآخِرِینَ مِن هذا العالَمِ بأحْجارٍ لا تَضُرُّ و لا تَنْفَعُ ، و لا تُبْصِرُ و لا تَسْمَعُ ، فجَعَلَها بَیْتَهُ الحَرامَ الّذی جَعلَهُ للنّاسِ قِیامَا ، ثُمَّ وَضَعهُ بأوْعَرِ بِقاعِ الأرضِ حَجَرا ، و أقَلِّ نَتائقِ الدُّنیا مَدَرا ، و أضْیَقِ بُطونِ الأوْدِیَةِ قُطْرا ، بینَ جِبالٍ خَشِنَةٍ ، و رِمالٍ دَمِثَةٍ ، و عُیونٍ وَشِلَةٍ ، و قُرَیً مُنْقَطِعَةٍ، لا یَزکو بِها خُفٌّ و لا حافِرٌ و لا ظِلْفٌ .

ثُمَّ أمَ_رَ آدمَ علیه السلام و وَلدَهُ أنْ یَثْنوا أعْطافَهُم نَحوَهُ ، فصارَ مَثابَةً لِمُنتَجَعِ أسْفارِهِم ، و غایَةً لمُلْقی رِحالِهِم ، تَهْوی إلَیه ثِمارُ الأفْئدَةِ مِن مَفاوِزِ قِفارٍ سَحیقَةٍ ، و مَهاوِی فِجاجٍ عَمیقَةٍ ، و جَزائرِ بِحارٍ مُنْقَطِعَةٍ ، حتّی یَهُزّوا مَناکِبَهُم ذُلُلاً ، یُهَلِّلُونَ للّهِ حَولَهُ ، و یَرْمُلونَ علی أقْدامِهِم ، شُعْثا غُبْرا لَهُ ، قَد نَبَذوا السَّرابِیلَ وَراءَ ظُهورِهِم ، و شَوَّهوا بإعْفاءِ الشُّعورِ مَحاسِنَ خَلْقِهِمُ ، ابْتِلاءً عَظیما ، و امْتِحانا شَدیدا ، و اخْتِبارا مُبینا ، و تَمْحیصا بَلیغا ، جَعلَهُ اللّهُ سَبَبا لرَحمَتِهِ ، و وُصْلَةً إلی جَنّتِهِ .

و لو أرادَ سبحانَهُ أنْ یَضَعَ بَیتَهُ الحَرامَ و مَشاعِرَهُ العِظامَ، بَینَ جَنّاتٍ و أنْهارٍ ، و سَهْلٍ و قَرارٍ ، جَمَّ الأشْجارِ ، دانِیَ الثِّمارِ ، مُلْتَفَّ البُنی ، مُتَّصِلَ القُری ، بینَ بُرَّةٍ سَمْراءَ ، و رَوْضَةٍ خَضْراءَ ، و أرْیافٍ مُحْدِقَةٍ ، و عِراصٍ مُغْدِقَةٍ، و ریاضٍ ناضِرَةٍ ، و طُرُقٍ عامِرَةٍ ، لَکانَ قَد صَغُرَ قَدْرُ الجَزاءِ علی حَسَبِ ضَعْفِ البَلاءِ.

و لَو کانَ الأساسُ المَحْمولُ علَیها ، و الأحْجارُ المَرفوعُ بِها ، بَین زُمُرُّدَةٍ خَضْراءَ ، و یاقوتَةٍ حَمْراءَ ، و نُورٍ و ضِیاءٍ ، لَخَفّفَ ذلکَ مُصارَعَةَ الشَّکِّ فی الصُّدورِ ، و لَوَضَعَ مُجاهَدةَ إبْلیسَ عنِ القُلوبِ ، و لَنَفی مُعْتَلَجَ الرَّیْبِ مِن الناسِ ، و لکنَّ اللّهَ یَخْتَبِرُ عِبادَهُ بأنْواعِ الشَّدائدِ ، و یَتَعبَّدُهُم بألْوانِ المَجاهِدِ،و یَبْتَلیهِم بِضُروبِ المَکارِهِ ؛ إخْراجا للتَّکَبُّرِ مِن قُلوبِهِم ، و إسْکانا للتَّذَلُّلِ فی نُفوسِهِم ، و لِیَجْعَلَ ذلکَ أبْوابا فُتُحا إلی فَضْلِهِ ، و أسْبابا ذُلُلاً لعَفْوهِ . (3)

702

فلسفه حجّ

امام علی علیه السلام :خداوند زیارت بیت الحرام خود را که قبله مردمانش قرار داد، بر شما واجب کرد. آنان همانند چارپایان [که بر آب وارد شوند] به آن جا وارد می شوند و همچون کبوتران [که به آشیانه خود باز می گردند]مشتاقانه به آن جا روی می آورند. خداوند آن خانه را نشانه ای برای فروتنی مردمان در برابر عظمت خویش و اعترافشان به قدرت و عزّتش قرار داد.

امام علی علیه السلام :آیا نمی بینید که خداوند سبحان مردمان را از زمان آدم _ صلوات اللّه علیه _ تا پایان جهان، با سنگهایی که نه سودی می رسانند و نه زیانی، و نه می بینند و نه می شنوند، آزمایش کرد و آن سنگها را خانه با حرمت خود ساخت و آن را جایگاه گرد آمدن مردم قرارداد. سپس آن را در سنگلاخ ترین مکانها و بی گیاه ترین نقاط زمین و تنگ ترین درّه ها جای داد، در میان کوههای خشن و ریگهای داغ و چشمه های کم آب و آبادیهای دور از هم، که نه شتری آن جا فربه می شود، نه اسبی، نه گاوی و نه گوسفندی. سپس خداوند آدم و فرزندان او را فرمود تا به سوی آن روی آورند. پس، بیت الحرام سرمنزل مقصود و باراندازشان گردید . مردمان با تمام وجود از میان فلاتها و دشتهای دور دست و از درون وادیها و درّه های پر شیب و جزیره های از هم پراکنده دریاها به آن جا روی می آورند، تا از سرِ خواری و خاکساری شانه های خود را تکان دهند و لا اله الا اللّه گویان و با موهای آشفته و پیکرهای گرد گرفته بر گرد آن بچرخند. جامه های شخصی خود را به کناری انداخته [و به جایش لباس احرام برگرفته ]با اصلاح نکردن موها قیافه زیبای خود را تغییر دهند. این آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی آشکار و خالص گردانی و پاکسازیِ مؤثری است که خداوند بزرگ آن را سبب رحمت خود و رسیدن به بهشتش قرار داده است.

اگر خداوند سبحان می خواست خانه با حرمت خود و مشعرهای ارجمند خویش را در میان باغها و جویبارها و سرزمینهای هموار و پر درخت و پر میوه، که خانه هایش به هم پیوسته و آبادیهایش نزدیک به هم است، در میان گندم زارها و باغهای خرّم و زمینهای پر گیاه و دشتهای پر آب و در وسط باغستانهای خُرّم و بهجت زا و جاده های آباد قرار می داد و آن گاه، به همان نسبت که آزمایش و امتحان ساده تر بود پاداش و جزا هم کم بود. اگر شالوده کعبه و سنگهایی که در ساخت آن به کار رفته، از زمرّد سبز و یاقوت سرخ و با نور و روشنایی بود از رخنه شکّ و تردید در سینه ها[ی ظاهر بینان ]کم می کرد و کوشش شیطان را از دلها کنار می زد و تلاطم تردید و وسوسه را از مردم دور می ساخت . اما خداوند بندگانش را با انواع سختیها می آزماید و آنان را با مجاهدتهای گونه گون به بندگی می گیرد و به گرفتاریهای مختلف آزمایششان می کند، تا کبر و خودپسندی را از دلهایشان بیرون کند و فروتنی و خاکساری را در جانهایشان بنشاند، و درهای فضل و رحمتش را به روی آنان بگشاید و اسباب عفو خویش را بآسانی در اختیارشان نهد .

ص :485


1- بحار الأنوار : 99/9/25 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 192 . نَتائق : جمع نتیقة و هی البقاع المرتفعة ، و مکّة مرتفعة بالنسبة لما انحطّ عنها من البلدان. الدمثة : اللینة و یصعب علیها السیر و الاستثبات منها ، و تقول: دَمِث المکان إذا سَهُل و لانَ ، و منه دَمث الأخلاق لمن سَهُل خلقه ، الوَشِلة : کفرحة قلیلة الماء ، الخُفّ : للجمال ، و الحافر: للخیل و الحمار ، و الظِّلف : للبقر و الغنم ، و هو تعبیر عن الحیوان الذی لا یزکو فی تلک الأرض ، ثنی عطفه إلیه : مال و توجّه إلیه ، المنتجع : محل الفائدة . الرَمل : بالتحریک ضربٌ من السیر فوق المشی و دون الجَرْی و هو الهرولة . السَّرابیل : الثیاب ، و احدها سِرْبال بکسر السین المهملة فسکون الراء . ملتفّ البُنی : کثیر العمران . البرّة: الحنطة، و السمراء أجودها . الاعتلاج: الالتطام ، و منه اعتلجت الأمواج إذا التطمت ، و المراد : زال تلاطم الریب و الشکّ من صدور الناس . فُتُحا و ذُلُلاً بضمّتین ، و الاُولی بمعنی : مفتوحة واسعة ، و الثانیة مذلّلة میسّرة ، کما عن هامش بحار الأنوار: 99/45 .

ص :486

ص :487

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حِجّوا و اعْتَمِروا ، تَصِحَّ أجْسامُکُم ، و تَتّسِعْ أرْزاقُکُم ، و یَصْلُحْ إیمانُکُم، و تُکْفَوا مؤونَةَ النّاسِ و مؤونَةَ عِیالاتِکُم . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الحَجُّ تَسْکینُ القُلوبِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن بُقْعَةٍ أحَبَّ إلی اللّهِ تعالی مِن المَسْعی ؛ لأنّه یَذِلُّ فیهِ کُلُّ جَبّارٍ . (3)

عنه علیه السلام :علَیکمُ بحَجِّ هذا البَیتِ فأدْمِنوهُ ، فإنَّ فی إدْمانِکُمُ الحَجَّ دَفْعَ مَکارِهِ الدُّنیا عَنکُم ، و أهْوالِ یَومِ القِیامَةِ . (4)

عنه علیه السلام_ و قد سألَهُ هِشامُ بنُ الحَکَمِ عن علّةِ الحَجِّ و الطَّوافِ بالبیتِ _: إنَّ اللّهَ تعالی خَلقَ الخَلْقَ ......... و أمَرهُم وَ نَهاهُم ما یکونُ مِن أمرِ الطّاعَةِ فی الدِّینِ ، و مَصْلَحتِهِم مِن أمرِ دُنیاهُم ، فجَعلَ فیهِ الاجْتِماعَ مِن المَشرِقِ و المَغرِبِ لِیَتعارَفوا ، و لِیَتَربَّحَ کلُّ قَومٍ مِن التِّجاراتِ مِن بَلدٍ إلی بَلدٍ ، و لِیَنْتفِعَ بذلکَ المُکاری و الجَمّالُ ، و لتُعْرَفَ آثارُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أخْبارُهُ و یُذْکَرَ و لا یُنْسی .

و لَو کانَ کُلُّ قومٍ إنَّما یَتَّکِلونَ علی بِلادِهِم و ما فیها هَلَکوا ، و خَرِبَتِ البِلادُ ، و سَقَط الجَلَبُ و الأرْباحُ ، و عُمِّیتِ الأخْبارُ ، و لَم یَقِفوا علی ذلکَ ، فذلکَ عِلّةُ الحَجِّ . (5)

امام سجاد علیه السلام :حجّ و عمره به جای آورید تا بدنهایتان سالم بماند و روزیها (درآمدهایتان) زیاد شود و ایمانتان استوار گردد و هزینه مردم و خانه خود را تأمین کنید.

امام باقر علیه السلام :حجّ، آرامش بخش دلهاست.

امام صادق علیه السلام :هیچ جایی نزد خداوند متعال محبوبتر از مسعی (6) نیست؛ زیرا که هر گردن کش و متکبّری در آن جا خوار و ذلیل شود.

امام صادق علیه السلام :این خانه را زیارت کنید و مداومت ورزید، که حجّ رفتن پیوسته شما، نا خوشیهای دنیا و سختیها و هراسهای روز رستاخیز را از شما دور می کند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال هشام بن حَکَمْ از حکمت حجّ و طواف کعبه _فرمود : خداوند متعال مردمان را بیافرید ......... و آنها را به پیروی از دین و آنچه مصلحت دنیاشان در آن است، فرمان داد و نهی نمود، و حجّ را مایه فراهم آمدن مردم از شرق و غرب عالم و آشنا شدن آنها با هم (آگاه شدنشان از حال و روز یکدیگر) قرار داد و تا بازرگانانی که از شهری به شهری کالا می برند، سود برند و کرایه دهندگان و شتر داران به فایده ای رسند و تا آثار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شناخته شود و خبرهای آن حضرت نقل و بازگو شود و از یادها نرود.

اگر هر قومی و مردمی، فقط به شهر و سرزمین خود بسنده می کردند، نابود می شدند و شهرها ویران می گشت و درآمدها و سودها کاهش می یافت و خبرها پوشیده می ماند و کسی از آنها آگاه نمی شد. این است حکمت حجّ.

ص :488


1- ثواب الأعمال : 70/3 .
2- الأمالی للطوسی : 296/582 .
3- بحار الأنوار : 99/45/34 .
4- الأمالی للطوسی : 668/1398 .
5- علل الشرائع : 405/6 .
6- مسعی، جایی است میان دو تپه در کنار مسجد الحرام و بر زائران کعبه واجب است هفت بار این مسیر را بروند و بیایند .

الأمالی للصدوق عن الفضلِ بن یونس :أتی [ابنُ أبی العَوْجاءِ] الصّادقَ علیه السلام ، فجلَسَ إلَیهِ فی جَماعةٍ من نُظَرائهِ ، ثُمَّ قالَ لَهُ: یا أبا عبدِ اللّهِ، إنَّ المَجالِسَ أماناتٌ ، و لا بدَّ لکلِّ مَن کانَ بهِ سُعالٌ أنْ یَسْعُلَ ، فتَأذَنُ لی فی الکلامِ ؟ فقالَ الصّادقُ علیه السلام : تَکلَّمْ بما شِئتَ .

فقال ابنُ أبی العَوجاءِ : إلی کَمْ تَدوسونَ هذا البَیْدَرَ ، و تَلوذونَ بهذا الحَجَر ، و تَعبُدونَ هذا البَیتَ المَرفوعَ بالطُّوبِ و المَدَرِ ، و تُهَرْوِلونَ حَولَهُ هَرْوَلةَ البَعیرِ إذا نَفَرَ ؟! مَن فَکّرَ فی هذا أو قَدّرَ عَلِمَ أنَّ هذا فِعلٌ أسّسَهُ غَیرُ حَکیمٍ و لا ذی نَظَرٍ ، فقُلْ فإنَّکَ رأسُ هذا الأمرِ و سَنامُهُ و أبوکَ اُسُّهُ و نِظامُهُ .

فقال الصّادقُ علیه السلام : إنّ مَن أضَلَّهُ اللّهُ و أعْمی قَلبَهُ اسْتَوْخَمَ الحَقَّ فلَم یَسْتَعذِبْهُ ، و صارَ الشّیطانُ وَلیَّهُ یُورِدُهُ مَناهِلَ الهَلَکَةِ ثُمَّ لا یُصْدِرُهُ.

و هذا بَیتٌ اسْتَعبَدَ اللّهُ بهِ خَلقَهُ لیَخْتَبِرَ طاعَتَهُم فی إتْیانِهِ ، فحَثَّهُ_م علی تَعْظیمِ_هِ و زیارَت_هِ ، و ق_د جَعلَهُ مَح_لَّ الأنبیاءِ و قِبْلَةً للمُصَلّینَ لَهُ ، و هُ_و شُعْبَ_ةٌ مِن رِضْوانِ_هِ ، و طری_قٌ ی_ؤَدّی إلی غُفْ_رانِهِ ، مَنْصوبٌ علی اسْتِ_واءِ الکَم_الِ ، و مُجْتَمَعِ العَظَمَةِ . (1)

الأمالی للصدوق_ به نقل از فضل بن یونس _: ابن ابی العوجاء خدمت امام صادق علیه السلام آمد و با جمعی از هم مسلکانش نزد آن حضرت نشست و آن گاه گفت: ای ابا عبد اللّه ! مجلسها در حکم امانتند، و هر که سرفه ای دارد باید سرفه کند. آیا اجازه می دهی سخن بگویم؟ امام صادق علیه السلام فرمود: هر چه می خواهی بگو.

ابن ابی العوجاء گفت: تا کی این خرمن را می کوبید و به این سنگ پناه می برید و این خانه برافراشته با خشت و کلوخ را می پرستید و چون شتر رمیده بر گرد آن می دوید و هروله می کنید؟ هر که در این کار بیندیشد و ارزیابی کند، پی می برد که این کار را یک آدم غیر حکیم و خام اندیش پایه گذاری کرده است . تو که سردمدار و قله نشین این امری و پدرت بنیاد و نظام آن بوده جوابم را بده.

امام صادق علیه السلام فرمود : هر که خدا گمراهش کند و دیده دلش را کور سازد، حقّ را ناگوار یابد و طعم شیرین آن را نچشد و شیطان دوستش گردد و او را به آبشخورهای هلاکت برد و دیگر بازش نگرداند.

این خانه ای است که خداوند خلق خود را به وسیله آن به پرستش وا داشته، تا با حضور در آن، فرمانبری آنان را بیازماید. از این رو آنها را به بزرگداشت و زیارت آن تشویق فرموده و آن را جایگاه پیامبران و قبله نماز گزارانش کرده است. این خانه، شاخه ای از رضوان و خشنودی خداست و راهی است که به آمرزش او می انجامد و بر بنیاد کمال ، استوار ، و مرکز عظمت است.

ص :489


1- الأمالی للصدوق : 715/985 ، التوحید : 253/4 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :علَّةُ الحَجِّ الوِفادَةُ إلی اللّهِ تعالی ، و طَلَبُ الزِّیادَةِ ، و الخُروجُ مِن کلِّ ما اقْتَرَفَ ، و لیَکونَ تائبا مِمّا مَضی مُسْتَأنِفا لِما یَسْتَقبِلُ، و ما فیهِ مِنِ اسْتِخراجِ الأمْوالِ، و تَعَبِ الأبْدانِ ، وَ حَظْرِها عنِ الشَّهَواتِ و اللَّذاتِ ......... ، و منفعةُ مَن فی شَرقِ الأرضِ و غَرْبِها ، و مَن فی البَرِّ و البَحرِ ، مِمَّن یَحِجُّ و مِمَّنْ لا یَحِجُّ ، مِن تاجِرٍ و جالِبٍ و بائِعٍ و مُشْتَرٍ و کاسِبٍ و مِسکینٍ ، و قَضاءُ حوائجِ أهلِ الأطرافِ و المَواضِعِ المُمْکِنِ لَهُمُ الاجْتِماعُ فیها کذلکَ لیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُم . (1)

امام رضا علیه السلام :حکمت حجّ، وارد شدن بر خداوند متعال است و طلب کردن ثواب بسیار و بیرون آمدن از همه گناهان گذشته و آغاز کردن زندگی آینده از نو. همچنین است خرج کردن اموال و به رنج افکندن بدن و باز داشتن آن از خواهشها و لذّتها ......... [نیز] به منفعت رسیدن کسانی که در شرق و غرب عالمند، در دریا و خشکی اند، چه آنان که حجّ می کنند و چه آنان که حجّ نمی کنند، اعم از تاجر و وارد کننده کالا و فروشنده و خریدار و پیشه ور و مستمند و نیز برآورده شدن نیازهای حومه نشینان و جاهایی که محل اجتماع مردم است. تا سودهایی را که از آنِ آنهاست ببینند.

ص :490


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/90/1 .

عنه علیه السلام :فإنْ قالَ : فَلِمَ أمرَ بالحَجِّ ؟ قیلَ : لِعلَّةِ الوِفادَةِ إلی اللّه عزّ و جلّ و طَلَبِ الزِّیادَةِ ......... مَع ما فیهِ مِن التَّفَقُّهِ و نَقْلِ أخْبارِ الأئمّةِ علیهم السلام إلی کُلِّ صُقْعٍ و ناحِیَةٍ ، کما قالَ اللّهُ تعالی : «فلولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفقّهوا فی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» (1) و «لِیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُم» (2) . (3)

(4)

امام رضا علیه السلام :اگر [کسی] بپرسد: چرا فرمان حجّ داده شده است؟ در پاسخ گفته شود : علتش وارد شدن بر خداوند عزّ و جلّ و طلب فزونی از اوست ......... و نیز آگاه شدن از مسائل دینی و رساندن اخبار امامان علیهم السلام به هر سو و ناحیه ای. چنان که خداوند متعال فرموده است: «چرا از هر گروهی، دسته ای کوچ نمی کنند تا در تعالیم دین آگاه شوند و قوم خود را ، وقتی به سوی آنان بازگشتند ، بیم دهند . باشد که [از کیفر الهی] بترسند» و «تا آن که منافع خود را بیابند».

703 - نَفیُ الحَجِّ لِلفَقرِ
703 - فقرزدایی حجّ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الحَجّ یَنْفی الفَقرَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :حِجّوا تَسْتَغْنوا . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَجَّ حِجّتَینِ لَم یَزَلْ فی خَیرٍ حتّی یَموتَ . (7)

عنه علیه السلام :مَن حَجَّ ثَلاثَ حِجَجٍ لَم یُصِبْهُ فَقرٌ أبَدا . (8)

عنه علیه السلام :ما رأیتُ شَیئا أسْرَعَ غِنیً و لا أنْفی للفَقرِ مِن إدْمانِ حَجِّ هذا البَیتِ . (9)

703

فقر زدایی حجّ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حجّ، فقر و تهیدستی را از بین می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حجّ گزارید تا بی نیاز شوید.

امام صادق علیه السلام :هر کس دوبار حجّ گزارد، تا زنده است در خیر و برکت به سر خواهد برد.

امام صادق علیه السلام :هر کس سه بار حجّ به جا آورد، هرگز به فقر گرفتار نیاید.

امام صادق علیه السلام :ندیده ام که چیزی همانند مداومت بر زیارت این خانه چنان سریع توانگری آورد و فقر را بزداید.

ص :491


1- التوبة : 122 .
2- الحجّ : 28 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/119/1 .
4- (انظر) الدنیا : باب 1256 .
5- تحف العقول : 7 .
6- المحاسن : 2/79/1203 .
7- الخصال : 60/81 .
8- الخصال : 117/101 .
9- الأمالی للطوسی : 694/1478 .

ثواب الأعمال عن إسحاقَ بنِ عمّارٍ :قُلتُ للإمامِ الصادقِ علیه السلام : إنّی قد وَطّنْتُ نَفْسی علی لُزومِ الحجِّ کلَّ عامٍ بنَفْسی أو برَجُلٍ مِن أهلِ بَیْتی بمالی. فقالَ : و قَد عَزَمْتَ علی ذلکَ ؟ قلتُ : نَعَم ، قالَ : فإنْ فَعَلتَ (ذلک) فأیقِنْ بکَثْرَةِ المالِ ، و أبْشِرْ بکَثْرَةِ المالِ . (1)

(2)

ثواب الأعمال_ به نقل از اسحاق بن عمار _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من خود را آماده کرده ام که هر ساله یا خودم به حجّ بروم یا مردی از افراد خانواده ام را با هزینه خودم به حجّ بفرستم، فرمود : آیا بر این کار مصمّم هستی؟ عرض کردم: آری. فرمود: اگر چنین کنی یقین داشته باش که ثروتت زیاد خواهد شد و تو را نوید ثروتمندی می دهم.

704 - تَکفیرُ الحَجِّ لِلذُّنوبِ
704 - گناه زدایی حجّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و حَجُّ البَیتِ و العُمْرَةُ ، فإنَّهُما یَنْفیانِ الفَقرَ ، و یُکَفِّرانِ الذَّنبَ ، و یُوجِبانِ الجَنّةَ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حقُّ الحَجِّ أنْ تَعلَمَ أنَّهُ وِفادَةٌ إلی رَبِّکَ ، و فِرارٌ إلَیهِ مِن ذُنوبِکَ ، و بهِ قَبولُ تَوبَتِکَ و قَضاءُ الفَرْضِ الّذی أوْجَبَهُ اللّهُ علَیکَ . (4)

(5)

704

گناه زدایی حجّ

امام علی علیه السلام :به جای آوردن حجّ و گزاردن عمره، ناداری را از بین می برند، گناهان را پاک می کنند و موجب بهشت رفتن می شوند.

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ حجّ [بر تو] این است که بدانی به وسیله آن بر پروردگارت وارد می شوی و از گناهانت به سوی او می گریزی و به وسیله آن توبه ات پذیرفته می شود و فریضه و تکلیفی را که خدا بر تو واجب کرده است، ادا می کنی.

ص :492


1- ثواب الأعمال : 70/4 .
2- (انظر) الفقر : باب 3182 .
3- تحف العقول : 149 .
4- الخصال : 566/1 .
5- (انظر) الذنب : باب 1391 .

705 - ما بِهِ تَمامُ الحَجِّ
705 - آنچه حجّ بدان تمام می شود

الکتاب :

(وََ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ) . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أتِمُّوا برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَجَّکُم إذا خَرَجْتُم إلی بَیتِ اللّهِ ، فإنَّ تَرْکَهُ جَفاءٌ ، و بذلکَ اُمِرْتُم ، (و أتِمُّوا) بالقُبورِ الّتی ألْزَمَکُمُ اللّهُ عزّ و جلّ حَقَّها و زِیارَتَها ، و اطلُبوا الرِّزقَ عِندَها . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَمامُ الحَجِّ لِقاءُ الإمامِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّما اُمِرَ النّاسُ : أنْ یَأتوا هذهِ الأحْجارَ فیَتطوّفوا بها ، ثُمَّ یَأتُونَنا فیُخْبِرونا بوَلایَتِهِم ، و یَعْرِضوا علَینا نُصْرَتَهُم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «لِیَقْضُوا تَفَثَهُمْ» (5) _: لِقاءُ الإمامِ . (6)

عنه علیه السلام :إذا حَجَّ أحَدُکُم فلْیَخْتِم حَجّهُ بِزیارَتِنا ؛ لأنَّ ذلکَ مِن تَمامِ الحَجِّ . (7) (8)

705

آنچه حجّ بدان تمام می شود

قرآن :

«حجّ و عمره را برای خدا تمام گردانید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هرگاه به زیارت خانه خدا رفتید با [زیارت ]پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حجّ خود را کامل کنید که ترک زیارت رسول خدا جفای به اوست؛ شما به این کار فرمان دارید و حجّ خود را با زیارت قبوری که خداوند حقّ و زیارت آنها را بر شما لازم کرده است کامل گردانید و از [برکت وجود ]این قبرها روزی بطلبید.

امام باقر علیه السلام :تمامیت حجّ به ملاقات کردن با امام است.

امام باقر علیه السلام :مردم فرمان دارند که بیایند و بر گرد این سنگها بگردند و پس از آن نزد ما بیایند و نسبت به ما اظهار ولایت و دوستی کنند و هوا داری شان را از ما اعلام نمایند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «آلودگی خود را بزدایید» _فرمود : منظور، ملاقات امام است. (9)

امام صادق علیه السلام :هرگاه یکی از شما حجّ گزارد، باید حجّ خود را به دیدار از ما پایان دهد؛ چون زیارت ما بخشی از حجّ است.

ص :493


1- البقرة : 196 .
2- الخصال : 616/10 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/262/29 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/262/30 .
5- الحجّ : 29 .
6- الکافی : 3/549/4 .
7- عیون أخبار الرِّضا: 2/262/28 .
8- انظر) حدیث 3458 . وسائل الشیعة : 10 / 252 باب 2 .
9- اشاره به آن است که زائران خانه خدا پس از انجام مناسک حج همان طور که آلودگی های بدن را برطرف می سازند باید آلودگی های جان را نیز با دیدار امام و پیشوای خود برطرف سازند و بدین سان حج خود را کامل کنند.

706 - عاقِبَةُ تَرکِ الحَجِّ
706 - عاقبت ترک حجّ

الکتاب :

(وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، کَفَر باللّهِ العَظیمِ مِن هذهِ الاُمّةِ عَشرَةٌ: ......... و مَن وَجدَ سَعةً فماتَ و لَم یَحِجَّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَوّفَ الحَجَّ حتّی یَموتَ بَعثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ یَهودیّا أو نَصْرانیّا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَرَکَ الحَجَّ لِحاجَةٍ مِن حَوائجِ الدُّنیا لَم یُقْضَ حتّی یَنْظُرَ إلی المُحَلِّقینَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن ماتَ و لَم یَحِجَّ حِجَّةَ الإسلامِ ، و لَم تَمْنَعْهُ مِن ذلکَ حاجَةٌ تُجْحِفُ بهِ ، أو مَرضٌ لا یُطیقُ الحَجَّ مِن أجْلِهِ ، أو سُلطانٌ یَمنَعُهُ ، فلْیَمُتْ إنْ شاءَ یَهودیّا و إنْ شاءَ نَصْرانیّا . (5)

706

عاقبت ترک حجّ

قرآن :

«زیارت کعبه برای کسانی که توانایی رفتن به آن را داشته باشند حقّ خداست بر مردم. و هر کس کفر ورزد همانا خداوند از جهانیان بی نیاز است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! ده کس از این امّت به خدای بزرگ کفر ورزیده است: ......... و کسی که توانایی حجّ داشته باشد، و بمیرد ولی حجّ نگزارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در رفتن حجّ چندان تعلّل ورزد تا مرگش فرا رسد، خداوند او را در روز رستاخیز یهودی یا نصرانی برانگیزد.

امام علی علیه السلام :هر کس حجّ را به سبب مشکل و نیازی دنیوی ترک کند، تا زمانی که حاجیان را نبیند (حاجیان از حج برگردند یا خودش به حج رود) نیاز و مشکلش برطرف نشود.

امام صادق علیه السلام :هر کس بمیرد و حجّ نگزارده باشد، اگر نه به سبب فقر شدید، یا بیماری بازدارنده از حجّ و یا ممانعت قدرتمندی از حجّ خودداری کرده باشد، باید که یهودی بمیرد اگر خواهد و یا نصرانی.

ص :494


1- آل عمران : 97 .
2- الخصال : 451/56 .
3- بحار الأنوار: 77/58/3.
4- ثواب الأعمال : 281/1.
5- ثواب الأعمال : 282/2 .

عنه علیه السلام_ فی قوله تعالی : «و مَن کانَ فی هذهِ أعْمی فهُوَ فی الآخِرَةِ أعْمَی و أضَلُّ سَبیلاً» (1) _: ذاکَ الّذی یُسَوِّفُ الحَجَّ _ یعنی حجّةَ الإسلامِ _ یقولُ : العامَ أحِجُّ العامَ أحِجُّ حتّی یَجیئهُ المَوتُ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «هر کس در این سرای کور باشد در آخرت نیز کور است و گمراهتر» _فرمود: او کسی است که حجّ، یعنی حجّ واجب، را به تأخیر اندازد و بگوید: امسال حجّ می روم، سال دیگر حجّ می روم، تا آن که سرانجام مرگش فرا رسد.

707 - تَعطیلُ البَیتِ
707 - تعطیل کردن حجّ

الکتاب :

(جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاما لِلنّاسِ). (4)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ عبدُ الرّحمنِ : إنَّ ناسا مِن هؤلاءِ القُصّاصِ یَقولونَ : إذا حَجَّ رجُلٌ حجّةً ثُمَّ تَصدَّقَ و وَصَلَ کانَ خَیرا لَهُ _: کَذَبوا ، لَو فَعلَ هذا النّاسُ لعُطِّلَ هذا البَیتُ ، إنَّ اللّهَ تعالی جَعلَ هذا البَیتَ قِیاما للنّاسِ. (5)

707

تعطیل کردن حجّ

قرآن :

«خداوند کعبه، بیت الحرام، را قوام کار مردم قرار داد».

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به عبد الرحمن که عرض کرد: عده ای از این داستان گویان می گویند: اگر کسی یک حجّ به جا آورد و سپس [به جای رفتن مکرر به حجّ ]صدقه بدهد و صله رحم به جا آورد کار بهتری انجام داده است _فرمود : دروغ می گویند. اگر مردم این کار را بکنند این خانه به تعطیلی کشانده می شود ، در حالی که خداوند این خانه را قوام کار مردم قرار داده است.

ص :495


1- الإسراء : 72 .
2- تفسیر العیّاشی : 2/305/127 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 19 باب 7 .
4- المائدة : 97 .
5- علل الشرائع : 452/1 .

عنه علیه السلام :لَو عَطّلَ النّاسُ الحَجَّ لَوجَبَ علی الإمامِ أنْ یَجْبُرَهُم علی الحَجِّ إنْ شاؤوا و إنْ أبَوا ؛ لأنَّ هذا البَیتَ إنَّما وُضِعَ للحَجِّ. (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :اگر مردم حجّ را به تعطیلی کشانند، بر امام لازم است که آنها را، چه بخواهند و چه نخواهند، به رفتن حجّ مجبور کند؛ زیرا این خانه برای حجّ گزاردن بنا نهاده شده است.

708 - ما یَفضُلُ عَلی سَبعینَ حَجَّةً !
708 - برتر از هفتاد حجّ

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَأنْ أعولَ أهلَ بَیتٍ مِن المسلِمینَ و اُشْبِعَ جَوْعَتَهُم و أکْسوَ عُرْیَهُم و أکُفَّ وُجوهَهُم عنِ النّاسِ ، أحَبُّ إلَیَّ مِن أنْ أحِجَّ حِجَّةً و حجّةً و حجّةً _ حتّی انْتَهی إلی عَشرَةٍ _ و مِثْلَها و مِثْلَها ، حتّی انْتَهی إلی سَبعینَ (3) . (4)

708

برتر از هفتاد حجّ

امام باقر علیه السلام :اگر خانواده مسلمانی را سرپرستی کنم و گرسنگی آنها را برطرف نمایم و بدن برهنه شان را بپوشانم و آبرویشان را در میان مردم حفظ کنم، برای من دوست داشتنی تر است از این که حجّ گزارم و حجّ گزارم و حجّ گزارم _ و امام تا ده بار این را تکرار کرد و در ادامه فرمود : _ و مثل اینها و مثل اینها، [و این را هم هفت بار فرمود ]_ تا به هفتاد بار رسید. (5)

709 - قِلَّةُ الحَجیجِ
709 - کم بودن حاجیان [واقعی ]

بحار الأنوار عن عبدِ الرّحمانِ بنِ کثیرٍ :حَجَجْتُ مَع أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ، فلَمّا صِرْنا فی بَعضِ الطَّریقِ صَعِدَ علی جَبَلٍ فأشْرَفَ فنَظَرَ إلی النّاسِ ، فقالَ : ما أکْثَرَ الضَّجیجَ و أقَلَّ الحَجیجَ ! (6)

709

کم بودن حاجیان [واقعی]

بحار الأنوار_ به نقل از عبد الرحمن بن کثیر _: با امام صادق علیه السلام به حجّ رفتم. هنگام عبور از راهی، آن حضرت بر فراز کوهی رفت و از آن بالا به مردم نگریست و فرمود: چه بسیار است هیاهو و چه اندکند حاجیان!

ص :496


1- علل الشرائع : 396/1 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 13 باب 4 .
3- ثواب الأعمال : 170/13 .
4- الظاهر ان المراد من الروایة 3452 التی رجحت تکرار الحج علی الصدقة و صلة الرحم هو الموارد التی تؤدی الی تعطیل الحج، و علیه فلا تعارض بین الروایات .
5- ظاهرا مقصود از روایت 3452 که حجِ مکرر را مقدم بر صدقه و صله رحم می دارد، مواردی است که تقدیم امور مذکور به تعطیل حج بینجامد و مقصود از این روایت مواردی است که مشکل مذکور پیش نیاید . بنا بر این تعارضی میان روایات نیست.
6- بحار الأنوار : 27/181/30 .

بحار الأنوار عن أبی بصیرٍ :حَجَجْتُ مَع أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ، فلَمّا کُنّا فی الطَّوافِ قُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ یا بنَ رسولِ اللّهِ، یَغْفِرُ اللّهُ لهذا الخَلْقِ؟ فقالَ : یا أبا بصیرٍ، إنَّ أکْثَرَ مَن تَری قِرَدَةٌ و خَنازیرُ. قالَ : قلتُ لَهُ : أرِنیهِم. قالَ : فتَکَلّمَ بکَلِماتٍ ثُمَّ أمَرَّ یَدَهُ علی بَصَری فَرَأیتُهُم قِرَدَةً و خَنازیرَ! فهالَنی ذلکَ، ثُمَّ أمَرَّ یَدَهُ علی بَصَری فَرَأیتُهُم کما کانوا. (1)

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: با امام صادق علیه السلام در حج بودم. در هنگام طواف به ایشان عرض کردم: فدایت شوم ای زاده رسول خدا! آیا خداوند این مردمان را می آمرزد؟ فرمود: ای ابا بصیر! بیشتر آنهایی که می بینی بوزینه و خوکند. عرض کردم: آنها را به من نشان بده . ابو بصیر می گوید: امام سخنانی با خود گفت و آن گاه دستش را بر چشمم کشید. در این هنگام آنان (حاجیان) را چونان بوزینگان و خوکان دیدم! وحشت کردم. امام دوباره دستش را به چشمم کشید و من آنها را مثل اوّل دیدم.

710 - أدَبُ الحاجِّ
710 - آداب حجّ گزار

الکتاب :

(الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدَالَ فِی الْحَجِّ). (2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما یُعْبَأُ بِمَن یَؤُمُّ هذا البَیتَ إذا لَم یَکُن فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : وَرَعٌ یَحْجِزُهُ عن مَعاصی اللّهِ تعالی ، و حِلْمٌ یَمْلِکُ بهِ غَضَبَهُ ، و حُسْنُ الصَّحابةِ لِمَن صَحِبَهُ . (3)

710

آداب حجّ گزار

قرآن :

«حجّ در ماههای معیّنی است. هر که در آن ماهها این فریضه را ادا کند [ بداند که ] در اثنای آن همبستری و گناه و جدال [ روا ]نیست».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :کسی که این خانه را زیارت کند، اگر سه خصلت در او نباشد، ارزش ندارد: ورعی که او را از معاصی خداوند متعال باز دارد، حلمی که با آن خشمش را مهار کند و حسن معاشرت با کسی که با وی همنشینی دارد.

ص :497


1- بحار الأنوار: 27 / 181 / 30 و (47 / 79 / 58 ، الخرائج و الجرائح : 2 / 827 / 40 مع اختلاف یسیر فی اللفظ .
2- البقرة : 197 .
3- الخصال : 148/180 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أحْرَمْتَ فعلَیکَ بتَقوی اللّهِ و ذِکرِ اللّهِ کثیرا ، و قِلّةِ الکلامِ إلاّ بخَیرٍ ؛ فإنَّ مِن تَمامِ الحَجِّ و العُمْرَةِ أنْ یَحفَظَ المَرءُ لِسانَهُ إلاّ من خَیرٍ، کما قالَ اللّهُ عزّ و جلّ فإنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ: «فمَنْ فَرَضَ فِیهِنّ الحَجَّ فلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدَالَ فِی الْحَجِّ » . (1)

امام صادق علیه السلام :چون احرام بستی، تقوای خدا را در پیش گیر و ذکر خدا بسیار گو و سخن کم گو مگر در خیر؛ زیرا از کمال حجّ و عمره این است که آدمی زبانش را نگه دارد مگر از سخن خیر همچنان که خداوند متعال فرموده است . خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «پس هر که در آن ماهها این فریضه را ادا کند [ باید بداند که ] همبستری و گناه و جدال [روا] نیست».

711 - آدابُ المُراقِبینَ
711 - آداب مراقبین

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أرَدْتَ الحَجَّ فَجرِّدْ قلبَکَ للّهِ مِن قَبلِ عَزمِکَ مِن کلِّ شاغِلٍ ، و حِجابِ کُلِّ حاجِبٍ ، و فَوِّضْ اُمورَکَ کُلَّها إلی خالِقِکَ ، و تَوَکَّلْ علَیهِ فی جَمیعِ ما یَظْهَرُ مِن حَرَکاتِکَ و سَکَناتِکَ، و سَلِّم لِقَضائهِ و حُکْمِهِ و قَدَرِهِ ، وَ وَدّعِ الدُّنیا و الرّاحَةَ و الخَلْقَ ، و اخْرُجْ مِن حُقوقٍ تَلْزَمُکَ مِن جِهَةِ المَخلوقینَ ، و لا تَعْتَمِدْ علی زادِکَ و راحِلَتِکَ و أصْحابِکَ و قُوَّتِکَ و شَبابِکَ و مالِکَ ، مَخافَةَ أنْ یَصیرَ ذلِکَ عَدُوّا و وَبالاً، قال : مَنِ ادّعی رِضا اللّهِ و اعْتَمدَ علی شیءٍ سِواهُ صَیّرَهُ علَیهِ عَدُوّا و وَبالاً ، لِیَعْلَمَ أنَّهُ لَیس لَهُ قُوَّةٌ و لا حِیلَةٌ و لا لأحَدٍ إلاّ بعِصْمَةِ اللّهِ و تَوفیقِهِ .

و اسْتَعِدَّ اسْتِعْدادَ مَن لا یَرجو الرُّجوعَ ، و أحْسِنِ الصُّحْبَةَ ، و راعِ أوْقاتَ فرَائضِ اللّهِ و سُنَنِ نَبیّهِ صلی الله علیه و آله ، و ما یَجِبُ علَیکَ مِن الأدَبِ و الاحْتِمالِ و الصَّبرِ و الشُّکرِ و الشَّفَقةِ و السَّخاءِ و إیْثارِ الزّادِ علی دَوامِ الأوْقاتِ .

ثُمَّ اغْسِلْ بماءِ التَّوبةِ الخالِصَةِ ذُنوبَکَ ، و الْبَسْ کِسْوَةَ الصِّدْقِ و الصّفاءِ و الخُضوعِ و الخُشوعِ .

و أحْرِمْ عَن کلِّ شیءٍ یَمْنَعُکَ مِن ذِکرِ اللّهِ و یَحْجُبُکَ عَن طاعَتِهِ .

و لَبِّ بمعنی إجابَةٍ صافِیَةٍ خالِصَةٍ زاکِیَةٍ للّهِ عزّ و جلّ فی دَعْوَتِکَ ، مُتَمَسِّکا بالعُروَةِ الوُثْقی .

و طُفْ بقَلبِکَ مَع الملائکةِ حَوْلَ العَرشِ کطَوافِکَ مَع المُسلِمینَ بنَفْسِکَ حَولَ البَیتِ .

و هَرْوِلْ هَرَبا مِن هَواکَ ، و تَبَرِّیا مِن جَمیعِ حَولِکَ و قُوَّتِکَ .

وَ اخْرُجْ عن غَفْلَتِکَ و زَلاّتِکَ بخُروجِکَ إلی مِنی ، و لا تَتَمنَّ ما لا یَحِلُّ لکَ و لا تَسْتَحِقُّهُ .

و اعْتَرِفْ بالخَطایا بعَرَفاتٍ ، و جَدِّدْ عَهْدَکَ عِندَ اللّهِ بوَحْدَانِیَّتِهِ .

و تَقَرّبْ إلی اللّهِ وَ اتَّقِهِ بمُزْدَلَفةَ .

و اصْعَدْ بِروحِکَ إلی المَلأِ الأعلی بصُعودِکَ إلی الجَبلِ.

و اذْبَحْ حَنْجَرَةَ الهَوی و الطَّمَعِ عِند الذَّبیحَةِ .

و ارْمِ الشَّهَواتِ و الخَساسَةَ و الدَّناءَةَ وَ الأفعالَ الذَّمیمَةَ عِند رَمْی الجَمَراتِ .

و احْلِقِ العُیوبَ الظَّاهِرَةَ و الباطِنَةَ بحَلْقِ شَعرِکَ .

و ادْخُلْ فی أمانِ اللّهِ و کَنَفِهِ و سِتْرِهِ و کَلاءَتِهِ مِن مُتابَعَةِ مُرادِکَ بدُخولِکَ الحَرَمَ .

و زُرِ البَیتَ مُتَحَقّقا لتَعْظیمِ صاحِبهِ و مَعرِفَةِ جلالِهِ و سُلطانهِ .

و اسْتَلِمِ الحَجَرَ رِضاءً بقِسْمَتِهِ و خُضوعَا لِعِزَّتِهِ .

و وَدِّعْ ما سِواهُ بطَوافِ الوَداعِ .

و أصفِ رُوحَکَ و سِرَّکَ لِلقاءِ اللّهِ یَومَ تَلْقاهُ بِوقوفِکَ علی الصَّفا .

و کُنْ ذا مُرُوَّةٍ مِن اللّهِ نَقیّا أوْصافکَ عِند المَرْوَةِ .

و اسْتَقِمْ علی شَرطِ حِجَّتکَ و وَفاءِ عَهْدِکَ الّذی عاهَدْتَ بِه مَع ربِّکَ وََ أوْجَبْتَ لَهُ إلی یَومِ القیامَةِ . (2)

711

آداب مراقبین

امام صادق علیه السلام :چون خواستی حجّ گزاری، پیش از آن که عزم رفتن کنی، دلت را برای خدا از هر دلبستگی و مشغله ای و از هر حجابی تهی ساز، همه کارهایت را به آفریدگارت وا گذار و در تمام حرکات و سکناتت به او توکّل کن و سر سپرده قضا و قدر و حکم او شو و دنیا و آسایش و مردمان را رها کن و حقوقی را که از مردم به گردن داری بپرداز و بر توشه راه و مرکب و همسفران و نیرو و جوانی و مال و دارایی خود تکیه مکن که بیم آن می رود این همه دشمن و مایه وبال تو گردند؛ زیرا آن که مدعی خشنودی خدا باشد، و با این حال به چیزی دیگر پشتگرم شود، خداوند همان چیز را دشمن و مایه وبال و زحمت او گرداند تا به او بفهماند که اگر خدا نگه دار نباشد و توفیق ندهد، نه او و نه هیچ کس دیگر را توان و چاره ای نیست.

چنان آماده شو که گویی امید برگشت نداری، [برای دیگران ]همسفری خوب و نیکو باش، اوقات فرایض خداوند و سنتهای پیامبرش صلی الله علیه و آله را رعایت کن و چیزهای دیگری را که رعایت آنها بر تو لازم است، مانند: ادب و تحمل دیگران و شکیبایی، و سپاسگزاری، و مهربانی، و بخشش و ایثارِ ره توشه خود به همسفران را در طول سفر پاس بدار.

آن گاه با آب توبه خالص، گناهانت را بشوی و جامه صدق و صفا و خضوع و خشوع بر تن کن.

خویشتن را از هر آنچه تو را از یاد خدا و طاعت او باز می دارد، مُحرم ساز. آن گاه که خداوند عزّ و جلّ را می خوانی او را لبیک گوی، لبیکی خالص و پاکیزه و ناب و به دستگیره استوار او (عروة الوثقی) چنگ زن.

دلت را همراه فرشتگان بر گرد عرش به طواف آر ، همان گونه که خودت همراه با مسلمانان، بر گرد خانه خدا طواف می کنی. هنگام هروله کردن، از هوای نفس خویش بگریز و از همه نیرو و توانت دست بشوی .

با رفتن به سوی مِنا، از غفلت و لغزشهای خود نیز به درآی و آنچه را بر تو روا نیست و سزاوارش نیستی تمنّا مکن.

در [صحرای] عرفات، به خطاها و گناهان خود اعتراف کن و با خداوند، بر وحدانیّت و یگانگی او تجدید پیمان کن.

در مزدلفه، با اطمینان به خدا نزدیک شو. با فراز آمدن بر کوه [مشعر]، روحت را نیز به سوی ملأ اعلی بفرست.

هنگام قربانی، گلوی هوس و طمع را نیز بِبُر.

در رمی جمرات به خواهشها و پستی و دنائت و کردارهای زشت و نکوهیده نیز سنگ بینداز.

هنگام تراشیدن سر، عیبهای آشکار و پنهانت را نیز بزدای .

آن گاه که به درون حرم می روی، از این که دنبال خواهشت روی ، خود را در امان و پناه و کنف حمایت خداوند در آر.

با یقین به عظمت صاحب خانه و شناخت شکوه و قدرت او خانه را زیارت کن.

از سر خشنودی به قسمت خداوند و خضوع در برابر عزّت و قدرت او، حجر الاسود را استلام کن. (3)

با طواف وداع، با هرچه جز اوست وداع کن .

آن گاه که بر صفا می ایستی، روح و روان خود را برای آن روزی که به دیدار خدا می روی، مصفّا کن.

در مروه، با مروّت باش و جامه تقوا بر تن کن .

و بر شرایطی که در این حجّ خود، نهاده ای و پیمانی که با خدایت بَسته ای و تا روز رستاخیز آن را بر گردن گرفته ای، استوار و پا برجا باش.

ص :498


1- الکافی : 4/338/3 .
2- بحار الأنوار : 99/124/1 .
3- استلام حجر الاسود یعنی دست کشیدن بر آن به نشانه بیعت با خداوند. در مواقع ازدحام، اشاره به آن کافی و بهتر است .

ص :499

ص :500

712 - أدَبُ الإحرامِ
712 - آداب احرام بستن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن حَجَّ بمالٍ حَرامٍ فقالَ : لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ ، قالَ اللّهُ لَهُ : لا لَبَّیْکَ و لا سَعْدَیْکَ ، حَجُّکَ مَردودٌ علَیکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا اکْتَسَبَ الرّجُلُ مالاً مِن غَیر حِلّهِ ثُمَّ حَجَّ فلَبّی ، نودِیَ : لا لَبَّیْکَ و لا سَعْدَیْکَ . و إنْ کانَ مِن حِلّهِ فلبّی نودِیَ : لَبَّیْکَ و سَعْدَیْکَ . (2)

712

آداب احرام بستن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با مال حرام حجّ رود و بگوید: لبّیک اللهم لبّیک، خداوند به او فرماید: لا لبّیک و لا سعدیک، حَجَّت از آن خودت باد!

امام صادق علیه السلام :اگر انسان مال حرامی به دست آورد و با آن به زیارت خانه خدا رود و لبّیک بگوید، [در جوابش] ندا آید که : لا لبّیک و لا سعدیک، و اگر از راه حلال به دست آورده باشد، ندا آید که: لبّیک و سعدیک.

ص :501


1- الدرّ المنثور : 2/63 .
2- وسائل الشیعة : 12/60/3 .

الخصال عن مالکِ بنِ أنَس :حَجَجْتُ مع الصّادق علیه السلام سَنةً ، فلمّا اسْتَوَتْ بهِ راحِلَتُهُ عِند الإحْرامِ کانَ کُلَّما هَمَّ بالتَّلْبِیَةِ انْقَطعَ الصَّوتُ فی حَلْقِهِ ، و کادَ یَخِرَّ مِن راحِلَتِهِ ، فقلتُ : قُلْ یا بنَ رسولِ اللّهِ ، و لا بدَّ لکَ مِن أنْ تَقولَ ، فقالَ علیه السلام : یا بنَ أبی عامر ، کیفَ أجْسُرُ أنْ أقولَ : لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ ، و أخْشی أنْ یَقولَ عزّ و جلّ لی : لا لَبَّیْکَ و لا سَعْدَیْکَ! (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّما اُمِروا (2) بالإحْرامِ لیَخْشَعوا قَبلَ دُخولِهِم حَرَمَ اللّهِ و أمْنَهُ ، و لِئلاّ یَلْهوا و یَشْتَغِلوا بشَیءٍ مِن اُم_ورِ الدُّنی_ا و زِینتِه_ا و لَذّاتِها ، و یکون_وا جادِّی_نَ فیما هُم فیهِ ، قاصِدینَ نَحْوَهُ ، مُقْبِلینَ علَیهِ بِکُلِّیَّتِهِم . (3)

الخصال_ به نقل از مالک بن انس _: سالی با امام صادق علیه السلام به حجّ رفتم. وقتی مرکبش در محل احرام ایستاد هر چه سعی می کرد لبّیک بگوید صدایش در گلو بریده می شد و نزدیک بود از مرکبش به زیر افتد. عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! لبیک بگو. باید بگویی. فرمود: ای پسر ابی عامر! چگونه جرأت کنم بگویم: لبّیک اللهم لبّیک. می ترسم خداوند عزّ و جلّ در جوابم بگوید: لا لبّیک و لا سعدیک!

امام رضا علیه السلام :از آن رو مردم به احرام بستن فرمان داده شده اند که، پیش از وارد شدن به حرم خدا و حوزه امنیت او، دلهایشان خاشع گردد و به هیچ چیز از امور دنیا و زیورها و لذّتهای آن دل نبندند و در آن حال و وضعی که دارند جدی و کوشا باشند و آهنگ او کنند و با تمام وجود رو به سوی او آورند.

713 - أصنافُ الحَجِّ
713 - انواع حجّ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الحجُّ حَجّانِ : حَجٌّ للّهِ و حَجٌّ للنّاسِ، فمَنْ حَجَّ للّهِ کانَ ثَوابُهُ علی اللّهِ الجَنّةَ، و مَن حَجَّ للنّاسِ کانَ ثَوابُهُ علی النّاسِ یَومَ القِیامَةِ . (4)

713

انواع حجّ

امام صادق علیه السلام :حجّ بر دو گونه است: حجّ برای خدا و حجّ برای مردم. کسی که برای خدا حجّ گزارد، خداوند بهشت را به او پاداش دهد، و هر که برای مردم حجّ رود، پاداش و ثوابش در روز قیامت به عهده همان مردم است.

ص :502


1- الخصال : 167/219 ، علل الشرائع : 235/4 .
2- فی الطبعة المعتمدة «یأمروا» و ما أثبتناه من طبعة مؤسسة آل البیت علیهم السلام.
3- وسائل الشیعة : 9/3/4 .
4- ثواب الأعمال : 74/16 .

عنه علیه السلام_ فی عَلاماتِ ظُهورِ المَهدیِّ علیه السلام _: و رأیتَ طلَبَ الحَجِّ و الجهادِ لغَیرِ اللّهِ ......... فکُنْ علی حَذَرٍ ، و اطلُبْ إلی اللّهِ عزّ و جلّ النَّجاةَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن حَجَّ یُریدُ اللّهَ عزّ و جلّ لا یُریدُ بهِ رِیاءً و لا سُمْعَةً ، غَفرَ اللّهُ لَهُ البَتّةَ . (2)

امام صادق علیه السلام_ درباره نشانه های ظهور امام مهدی علیه السلام _: حجّ رفتن و جهاد کردن برای غیر خدا را دیدی ......... در آن زمان به هوش باش و از خدا نجات (فرج) را بطلب.

امام صادق علیه السلام :هر کس برای خدا حجّ گزارد و قصدش ریاکاری و شهرت طلبی نباشد، قطعا خداوند او را می آمرزد.

714 - ثَوابُ مَن ماتَ فی طَریقِ مَکَّةَ
714 - ثواب کسی که در راه مکّه بمیرد

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن ماتَ فی طریقِ مَکّةَ ذاهِبا أو جائیا ، أمِنَ مِن الفَزَعِ الأکْبَرِ یَومَ القِیامَةِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن ماتَ مُحْرِما بَعثَهُ اللّهُ مُلَبِّیا . (4)

عنه علیه السلام :مَن ماتَ فی أحَدِ الحَرَمینِ بَعثَهُ اللّهُ مِن الآمِنینَ ، و مَن ماتَ بینَ الحرَمَینِ لَم یُنْشَرْ لَهُ دِی_وانٌ . (5)

714

ثواب کسی که در راه مکّه بمیرد

امام صادق علیه السلام :هر کس در راه رفتن به مکه یا برگشتن از آن بمیرد، روز قیامت از آن بزرگترین هراس در امان باشد.

امام صادق علیه السلام :هر کس در حال احرام بمیرد، خداوند او را لبّیک گویان برانگیزد.

امام صادق علیه السلام :هر کس در یکی از دو حرم (مکه و مدینه) بمیرد خداوند او را در زمره کسانی برانگیزد که از عذاب خدا در امانند و هر کس در فاصله میان دو حرم بمیرد، دفتر و دیوانی برای [محاسبه اعمال ]او گشوده نخواهد شد.

ص :503


1- الکافی : 8/40/7 .
2- ثواب الأعمال : 74/17 .
3- الکافی : 4/263/45 .
4- بحار الأنوار : 7/302/56 .
5- بحار الأنوار : 7/302/57 .

715 - حُرمَةُ الحَرَمِ
715 - حرمت حرم

الکتاب :

(وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ لأحَدِکُم أن یَحْمِلَ بمَکّةَ السِّلاحَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ النّاسَ لَم یُحَرِّموا مَکّةَ و لکنّ اللّهَ حَرّمَها ، فهِی حَرامٌ إلی یَومِ القیامَةِ . و إنّ مِنْ أعْتی النّاسِ علی اللّهِ رجُلٌ قَتَلَ فی الحَرَمِ ، و رَجُلٌ قَتَل غَیرَ قاتلِهِ ، و رجُلٌ أخَذَ بذُحولِ الجاهِلیَّةِ . (3)

الدرّ المنثور :لمّا فَتَح اللّهُ علی رسولِهِ مکّةَ قامَ فیهِم فحَمِدَ اللّهَ و أثْنی علَیهِ ، ثُمَّ قالَ : إنَّ اللّهَ حَبسَ عن مَکّةَ الفِیلَ و سَلّطَ علَیها رَسولَهُ و المؤمنینَ ، و إنَّما أُحِلّتْ لی ساعةً مِن النَّهارِ ، ثُمَّ هِی حَرامٌ إلی یَومِ القِیامَةِ ، لا یُعْضَدُ شَجَرُها ، و لا یُنَفَّرُ صَیْدُها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنَا» _: مَن دَخلَ الحَرمَ مِن النّاسِ مُسْتَجیرا بِه فهُو آمِنٌ مِن سَخَطِ اللّهِ ، و مَن دَخلَهُ مِن الوَحْشِ و الطَّیْرِ کانَ آمِنا مِن أنْ یُهاجَ أو یُؤْذی حتّی یَخرُجَ مِن الحَرَمِ . (5)

715

حرمت حرم

قرآن :

«و هر کس به آن درآید در امان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هیچ یک از شما روا نیست که در مکه اسلحه با خود حمل کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این مردم نبودند که مکه را محترم شمردند، بلکه خداوند آن را حرمت نهاد، پس مکه تا روز قیامت محترم است. سرکش ترین مردم بر خدا، کسی است که در حرم الهی مرتکب قتل شود و کسی که فردی را که قصد جان او را نداشته است، بکشد و کسی که کینه های جاهلیت را دوباره زنده کند.

الدرّ المنثور :هنگامی که خداوند مکه را برای پیامبر خود فتح کرد، آن حضرت در میان مردم برخاست و حمد و ثنای الهی گفت و آن گاه فرمود: خداوند [ اصحاب ]فیل را از حمله به مکّه بازداشت و پیامبر خود و مؤمنان را بر آن چیره گردانید. این شهر فقط ساعتی از روز [و فقط ]برای من حلال شد و سپس تا روز قیامت حرام و محترم است، درختش را نباید برید و صیدش را نباید رم داد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و هر کس به آن درآید در امان است» _فرمود: هر انسانی که وارد حرم شود و به آن پناه برد، از خشم خدا در امان است. و هر حیوان و پرنده ای وارد آن شود، نباید آن را آزار یا رم داد، تا آن گاه که از حرم خارج شود.

ص :504


1- آل عمران : 97 .
2- صحیح مسلم : 2/989/449 .
3- الدرّ المنثور : 1/298 .
4- الدرّ المنثور : 1/298 .
5- الکافی : 4/226/1 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: إنْ سَرَقَ سارِقٌ بغَیرِ مَکّةَ أو جَنی جِنایَةً علی نَفْسِهِ فَفَرَّ إلی مَکّةَ ، لَم یُؤخَذْ ما دامَ فی الحَرَمِ حتّی یَخْرُجَ مِنهُ ، و لکنْ یُمْنَعُ مِن السُّ_وقِ ، ف_لا یُبایَ_عُ و لا یُج_الَسُ حتّی یَخْ_رُجَ مِنهُ فیُؤخَذَ ، و إنْ أحْدَثَ فی الح_َرَمِ ذل_کَ الح_َدثَ اُخِ_ذَ فی_هِ . (1)

امام صادق علیه السلام_ همچنین در تفسیر آیه مذکور _فرمود : اگر سارقی در جای دیگری غیر از مکّه دزدی کند، یا نسبت به خود مرتکب جنایتی شود و به مکّه بگریزد، تا زمانی که در حرم هست نباید او را دستگیر کرد مگر از آن جا خارج شود، اما از رفتنش به بازار باید جلوگیری شود و کسی با او خرید و فروش و مجالست نکند تا از حرم خارج گردد آن گاه دستگیر می شود. اما اگر آن کار (خلاف)را در حرم کرده باشد، باید او را دستگیر کرد.

716 - حُضورُ الإمامِ الغائِبِ فِی المَوسِمِ
716 - حضور امام غایب در موسم حجّ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَفْقِدُ النّاسُ إمامَهُم فیَشْهَدُ المَوْسِمَ فیَراهُم و لا یَرَوْنَهُ . (2)

716

حضور امام غایب در موسم حجّ

امام صادق علیه السلام :مردم امام خود را می جویند و نمی یابند، ولی آن حضرت در موسم حجّ حاضر می شود و مردم را می بیند اما آنها او را نمی بینند.

ص :505


1- الکافی : 4/227/3 ، وسائل الشیعة : 9/336 باب 14 .
2- کمال الدین : 346/33 .

ص :506

99 - الحجّة

اشاره

(1)

(2)

ص :507


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 298 باب 14 «یلزم علی اللّه التّعریف» . بحار الأنوار : 5 / 288 باب 13 «الأطفال و مَن لم یتمّ علیهم الحُجّة فی الدّنیا» . بحار الأنوار : 7 / 285 باب 13 «ما یحتجّ اللّه به علی العباد یوم القیامة». بحار الأنوار : 9 / 2 باب 1 «احتجاج اللّه تعالی علی أرباب الملل» . بحار الأنوار : 9 / 255 «أبواب احتجاجات الرّسول صلی الله علیه و آله» .
2- انظر : عنوان 39 «البرهان» . الإمامة العامة : باب 145 _ 147 ، الإمامة الخاصة : باب 176 . الشکر للّه سبحانه : باب 2041 ، العقل : باب 2744 ، العلم : باب 2845. العمل : باب 2890 ، النبوّة العامّة : باب 3713 .

99 - حجّت
717 - إِقامَةُ الحُجَّةِ
717 - اقامه حجّت

الکتاب :

(إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَی). (1)

(بَلِ اللّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلاْءِیمَانِ). (2)

(وَ ما کُنّ_ا مُ_عَ_ذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَ_ثَ رَسُولاً). (3)

(لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ). (4)

(وَ لَئِ_نْ سَأَلْتَهُ_مْ مَنْ خَلَ_قَ السَّم_َاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُ_ولُ_نَّ اللّهُ قُ_لِ الْحَمْ_دُ لِلّ_هِ بَ_لْ أَکْثَ_رُهُ_مْ لا یَعْلَ_مُ_ونَ) . (5)

(6)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ احْتَجَّ علی النّاسِ بما آتاهُم و ما عَرّفَهُم. (7)

عنه علیه السلام_ فی قول_هِ تعالی : «و ما کانَ اللّهُ لِیُضِلّ قَوْما بَعْدَ إذْ هَداهُمْ حَتّی یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقوَن» (8) _: حتّی یُعَرِّفَهُم ما یُرْضیهِ و ما یُسْخِطُه. (9)

717

اقامه حجّت

قرآن :

«همانا بر ماست هدایت کردن».

«بلکه خداوند بر شما منّت می گذارد که به ایمان هدایتتان کرد».

«و ما هیچ قومی را عذاب نمی کنیم تا آن گاه که بر ایشان پیامبری بفرستیم».

«تا هر که هلاک می شود به دلیلی هلاک شود و هر که زنده می ماند به دلیلی زنده ماند».

«اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است حتما می گویند: خداوند. بگو: ستایش از آنِ خداست، اما اکثر آنان نمی دانند».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به وسیله آنچه به مردم داده و به ایشان شناسانده است، بر آنان اقامه حجّت کرده است.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «خدا قومی را که هدایت کرده است گمراه نکند، تا بر ایشان روشن کند که از چه چیز باید بپرهیزند» _فرمود : تا آنچه را مایه خشنودی و ناخشنودی اوست به آنان بشناساند.

ص :508


1- اللیل : 12 .
2- الحجرات : 17 .
3- الإسراء : 15 .
4- الأنفال : 42 .
5- لقمان : 25 .
6- (انظر) البقرة : 256 ، 286 ، الأعراف : 42 ، الأنفال : 42 ، التوبة: 115 ، طه : 134 ، الحجّ : 71 ، الشعراء : 208 ، 209 ، القصص : 46 ، 59 ، الطلاق : 7 .
7- التوحید : 410/2 .
8- التوبة : 115 .
9- المحاسن : 1/430/993 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ : المَعرِفَةُ مِن صُنْعِ مَن هِی ؟ _: مِن صُنْعِ اللّهِ ، لَیس للعِبادِ فِیه_ا صُنْ_عٌ . (1)

المحاسن عن عبد الأعلی :قلت للإمامِ الصّادقِ علیه السلام: هَل جُعِلَ فی النّاسِ أداةٌ یَنالونَ بها المَعرِف_َةَ ؟ قالَ : لا ، قلتُ : فَهل کُلِّفوا المَعرِفَةَ؟ قالَ : لا ، إنّ علی اللّهِ البَیانَ ، لا یُکَلِّفُ اللّهُ العِبادَ إلاّ وُسْعَها و لا یُکَلِّفُ نَفْسا إلاّ ما آتاها . (2)

تحف العقول عن صَفوانَ بنِ یحیی :سَأَلْتُ الرِّضا علیه السلام عَنِ الْمَعْرِفَةِ هَلْ لِلْعِبادِ فیها صُنْعٌ؟ قال علیه السلام : لا ، قلتُ : لَهُم فیها أجْرٌ ؟ قالَ علیه السلام: نَعَم ، تَطَوّلَ علَیهِم بالمَعرِفَةِ و تَطَوّلَ علَیهِم بالصَّوابِ (3) . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: معرفت، کار چه کسی است؟ _فرمود : کار خداوند است و بندگان در پدید آوردن آن نقشی ندارند.

المحاسن_ به نقل از عبد الاعلی _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا در مردم ابزاری نهاده شده است تا بدان وسیله به معرفت دست یابند؟ فرمود : نه. عرض کردم: آیا به کسب معرفت مکلّف شده اند؟ فرمود: نه. روشن کردن و بیان نمودن با خداست و خداوند بندگان را جز به اندازه توانشان تکلیف نکند و هیچ کس را جز به آنچه به وی داده است، مکلّف نسازد.

تحف العقول_ به نقل از صفوان بن یحیی _: از امام رضا علیه السلام پرسیدم: آیا بندگان در پدید آوردن معرفت نقش دارند؟ حضرت فرمود: نه. پرسیدم: آیا در برابر آن مزد و پاداشی دارند؟ فرمود: آری. خداوند به فضل خود، به آنها معرفت داده و به فضل خود آنها را هدایت فرموده است.

ص :509


1- الکافی : 1/163/2 ، التوحید : 410/1 .
2- المحاسن : 1/431/996 .
3- کذا فی المصدر و الظاهر أنّ الصحیح: «بالثواب» .
4- تحف العقول : 444 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 5 / 220 باب 9 .

718 - لِلَّهِ الحُجَّةُ البالِغَةُ
718 - حجّت قاطع، ویژه خداست

الکتاب:

(قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ) . (1)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «قُلْ فللّهِ الحُجَّةُ البالِغَةُ» _: إنَّ اللّهَ تعالی یقولُ للعبدِ یَومَ القیامَةِ : عَبدی ، أ کنتَ عالِما ؟ فإنْ قالَ : نَعَم ، قالَ لَهُ : أ فلا عَمِلْتَ بما عَلِمْتَ ؟! و إنْ قالَ : کُنتُ جاهِلاً ، قالَ لَهُ : أ فلا تَعلّمْتَ حتّی تَعْمَلَ ؟! فیُخْصَمُ ، فتِلکَ الحُجَّةُ البالِغَةُ . (2)

عنه علیه السلام :الحُجَّةُ قَبل الخَلقِ ، و مَع الخَلقِ ، و بَعد الخَلقِ . (3)

(4)

718

حجّت قاطع، ویژه خداست

قرآن :

«بگو: حجّت قاطع ویژه خداست. اگر می خواست همه شما را هدایت می کرد».

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ در توضیح آیه «بگو: حجّت قاطع ویژه خداست» _فرمود : خداوند متعال در روز قیامت به بنده فرماید: بنده من! آیا می دانستی؟ اگر پاسخ دهد: آری ، خداوند به او فرماید: آیا به آنچه می دانستی عمل کردی؟ و اگر پاسخ دهد: نمی دانستم. بدو فرماید: چرا نیاموختی تا [بدانی و] عمل کنی. پس، او مجاب و محکوم شود. این است آن حجّت قاطع.

امام صادق علیه السلام :حجّت [خدا] پیش از خلق بوده و با خلق هست و بعد از خلق نیز خواهد بود.

719 - قُوَّةُ سُلطانِ الحُجَّةِ
719 - قدرت حاکمیت حجّت

الکتاب :

(کَتَبَ اللّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ) . (5)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُوّةُ سُلطانِ الحُجّةِ أعظَمُ مِن قُوّةِ سُلطانِ القُدرَةِ . (6)

719

قدرت حاکمیت حجّت

قرآن :

«خدا [چنین] مقرّر داشته است : من و پیامبرانم بی گمان پیروز می شویم؛ که خدا توانا و پیروزمند است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :قدرت حاکمیت حجّت و دلیل بیشتر از نیروی قدرت و زور است.

ص :510


1- الأنعام : 149 .
2- بحار الأنوار : 2/29/10 .
3- الکافی : 1/177/4 .
4- (انظر) العلم : باب 2845 . الهجرة : باب 3930 .
5- المجادلة : 21 .
6- غرر الحکم : 6781 .

720 - أوکَدُ الحُجَجِ وأبلَغُها
720 - قاطع ترین و رساترین حجّت

الکتاب:

(رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کَانَ اللّهُ عَزِیزا حَکِیما) . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا أیُّها النّاسُ إنَّهُ لَم یَکُنْ للّهِ سُبحانَهُ حُجّةٌ فی أرضهِ أوْکَدُ مِن نَبیِّنا محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و لا حِکْمَةٌ أبْلَغُ مِن کِتابِهِ القُرآنِ العَظیمِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّه لَم یَکُنْ للّهِ تبارکَ و تعالی فی أرْضِهِ حُجَّةٌ و لا حِکْمَةٌ أبْلَغُ مِن کِتابِهِ . (3)

720

قاطع ترین و رساترین حجّت

قرآن :

«پیامبرانی مژده دهنده و بیم دهنده، تا از آن پس ، مردم را بر خدا حجّتی نباشد و خدا پیروزمند و حکیم است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ای مردم! خداوند سبحان را در زمین حجّتی استوارتر از پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و آله و حکمتی رساتر از کتابش نیست.

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی را در زمین حجّت و حکمتی رساتر از کتابش نباشد.

721 - حُجِّیَّةُ رُواةِ الحَدیثِ
721 - حجّیت راویان حدیث

الإمامُ المهدیُّ علیه السلام :أمّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فارْجِعوا فیها إلی رُواةِ حَدیثِنا فإنَّهُم حُجَّتی علَیکُم ، و أنا حُجَّةُ اللّهِ . (4) (5)

721

حجّیت راویان حدیث

امام مهدی علیه السلام :در رخدادها[ی مهمی] که به وقوع می پیوندد، به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدایم [بر آنان].

ص :511


1- النساء : 165 .
2- غرر الحکم : 11004 .
3- نهج السعادة : 1/347 .
4- الاحتجاج : 2/543/344 .
5- (انظر) القضاء بین الناس : باب 3303 .

722 - النَّوادِرُ
722 - گوناگون

الکتاب :

(وَ الَّذِینَ یُحَاجُّ_ونَ فِی اللّهِ مِ_نْ بَعْ_دِ مَ_ا اسْتُجِی_بَ لَ_هُ حُجَّتُهُ_مْ دَاحِضَ_ةٌ عِنْدَ رَبِّهِ_مْ وَ عَ_لَیْهِ_مْ غَضَ_بٌ وَ لَ_هُ_مْ عَ_ذَابٌ شَ_دِی_دٌ) . (1)

(ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) . (2)

(3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن صَدَقَتْ لَهجَتُهُ قَوِیَتْ حُجَّتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّهُ لیَس لِهالِکٍ هَلکَ مَن یَعْذِرُهُ فی تَعَمُّدِ ضَلالَةٍ حَسِبَها هُدیً ، و لا تَرْکِ حَقٍّ حَسِبَهُ ضَلالَةً . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن حُجّةِ اللّهِ علی العِبادِ _: أنْ یَقولوا ما یَعْلَمونَ ، و یَقِفوا عِند ما لا یَعْلَمونَ . (6)

722

گوناگون

قرآن :

«و کسانی که درباره خدا پس از اجابت [ دعوت ] او احتجاج می کنند، حجّتشان نزد پروردگارشان ناچیز است و بر آنهاست خشم خدا و عذابی سخت دارند».

«هان ای اهل کتاب! گرفتم که در آنچه بدان علم دارید مجادله تان روا باشد . چرا در آنچه بدان علم ندارید مجادله می کنید؟ در حالی که خدا می داند و شما نمی دانید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که گفتارش راست است، حجّتش قوی است.

امام علی علیه السلام :کسی که ضلالت را به عمد هدایت پندارد، و حقّ را گمراهی انگارد و آن را فرو گذارد و بدین سبب به هلاکت و نابودی درافتد، عذرش پذیرفته نیست.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حجّت خدا بر بندگان _فرمود : این است که آنچه می دانند بگویند و از اظهار نظر پیرامون آنچه نمی دانند خودداری ورزند.

ص :512


1- الشوری : 16 .
2- آل عمران : 66 .
3- (انظر) الأنعام: 80 _ 83 ، الشوری: 15 ، آل عمران: 20 .
4- غرر الحکم : 8482 .
5- بحار الأنوار : 5/305/23 .
6- التوحید : 459/27 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن شَکَّ أو ظَنَّ فأقامَ علی أحَدِهِما أحْبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ ، إنَّ حُجَّةَ اللّهِ هِی الحُجَّةُ الواضِحَةُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ احْتَجَّ علی النّاسِ بما آتاهُم و عَرَّفَهُم . (2)

عنه علیه السلام :ما مِن عَبدٍ إلاّ و للّهِ علَیهِ حُجّةٌ : إمّا فی ذَنبٍ اقْتَرَفهُ ، و إمّا فی نِعمَةٍ قَصّرَ فی شُکْرِها . (3)

امام صادق علیه السلام :هر کس بر اساس شکّ یا گمان عمل کند، خداوند عملش را باطل گرداند؛ زیرا حجّت خدا روشن و آشکار است.

امام صادق علیه السلام :خداوند به وسیله آنچه به مردم داده و شناسانده، بر آنان اقامه حجّت کرده است.

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای نیست مگر آن که خدا بر او حجّت دارد: یا در گناهی که مرتکب شده و یا در نعمتی که در شکرش کوتاهی کرده است.

ص :513


1- الکافی : 2/400/8 .
2- الکافی : 1/162/1 .
3- تنبیه الخواطر : 2/170 .

ص :514

100 - الحدیث

اشاره

(1)

(2)

ص :515


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 144 باب 19 «فضل کتابة الحدیث و روایته» . کنز العمّال : 10 / 220 «روایة الحدیث و آداب الکتابة» . بحار الأنوار : 2 / 158 باب 21 «آداب الرّوایة» .
2- انظر : الکتاب : باب 3392 ، الصدق : باب 2163 . الفقه : باب 3190 ، القرآن : باب 3238 .

100 - حدیث
723 - الحَدیثُ
723 - حدیث

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نَضَّرَ اللّهُ عَبْدا سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها ، ثُمَّ بلَّغَها عَنّی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَذاکَروا و تَلاقوا و تَحَدّثوا ؛ فإنَّ الحَدیثَ جِلاءٌ للقُلوبِ ، إنَّ القُلوبَ لَتَرینُ کما یَرینُ السَّیفُ ، جِلاؤها الحَدیثُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعلّمَ حَدیثَینِ اثْنَینِ یَنْفَعُ بهِما نَفْسَهُ ، أو یُعَلّمُهُما غَیرَهُ فیَنتَفِعُ بهِما ، کانَ خَیرا مِن عِبادَةِ سِتّینَ سَنةً . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أدّی إلی اُمَّتی حَدیثا یُقامُ بِه سُنّةٌ أو یُثْلَمُ بهِ بِدْعَةٌ فَلهُ الجَنّةُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الحِفْظُ زِینَةُ الرِّوایةِ ، و حِفْظُ الحِجاجِ زِینَةُ العِلْمِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ حَدیثَنا یُحْیی القُلوبَ . (6)

723

حدیث

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شاداب و خرّم گرداند بنده ای را که گفتار مرا بشنود و آن را بفهمد و سپس از طرف من به دیگران برساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با یکدیگر مذاکره [علمی ]و ملاقات کنید و حدیث بگویید؛ زیرا حدیث صیقل دلهاست. همانا دلها همچون شمشیر زنگار می گیرد و صیقل آنها به حدیث است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دو حدیث بیاموزد که برایش سودمند باشد، یا آنها را به دیگری آموزش دهد که از آن دو حدیث بهره مند شود، بهتر از شصت سال عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به امّت من حدیثی رساند که به سبب آن سنّتی بر پا می شود ، یا در بدعتی رخنه افتد بهشت از آنِ او باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حفظ کردن [حدیث] زیور روایت است و حفظِ برهانها و دلایل ، زیور دانش.

امام باقر علیه السلام :همانا حدیث و سخن ما دلها را زنده می کند.

ص :516


1- کنز العمّال : 29163 ؛ الأمالی للمفید : 186/13 و فیه «و بلّغها من لم یسمعها» .
2- الکافی : 1/41/8 .
3- بحار الأنوار: 2/152/44.
4- بحار الأنوار : 2/152/43 .
5- جامع الأخبار : 337/947 .
6- بحار الأنوار : 2/144/5 .

عنه علیه السلام :لَحَدیثٌ واحِدٌ تأخُذُهُ عن صادِقٍ خَیرٌ لَکَ من الدُّنیا و ما فِیها . (1)

عنه علیه السلام :سارِعوا فی طَلَبِ العِلمِ ، فوالّذی نَفْسی بیَدِهِ لَحَدیثٌ واحِدٌ فی حَلالٍ و حَرامٍ تأخُذُهُ عَن صادِقٍ خَیرٌ مِن الدُّنیا و ما حَمَلَتْ مِن ذَهَبٍ و فِضَّةٍ . (2)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لَحَدیثٌ تُصیبُهُ مِن صادِقٍ فی حَلالٍ و حَرامٍ ، خَیرٌ لکَ مِمّا طَلَعتْ علَیهِ الشَّمْسُ حتّی تَغْرُبَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اعرِفُوا مَنازِلَ النّاسِ مِنّا علی قَدْرِ رِوایاتِهم عَنّا . (4)

امام باقر علیه السلام :یک حدیث که از فردی راستگو فراگیری، برای تو بهتر از تمام دنیاست.

امام باقر علیه السلام :در طلب دانش بکوشید؛ زیرا سوگند به آن که جانم در دست اوست، یک حدیث درباره حلال و حرام از فردی راستگو فراگیری، بهتر از همه دنیا و معادن زر و سیم آن است .

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند، اگر یک حدیث درباره حلال و حرام از فردی راستگو بیاموزی، برای تو بهتر است از آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می کند.

امام صادق علیه السلام :منزلت مردم را نزد ما از اندازه نقل روایاتشان از ما بشناسید.

724 - المُحَدِّثُ
724 - مُحدِّث

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أدّی إلی اُمّتی حَدیثا ، لِتُقامَ بِه سُنَّةٌ ، أو تُثْلَمَ بهِ بِدْعَةٌ ، فهُو فی الجَنّةِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائی _ ثلاثا _ قیلَ : یا رسولَ اللّهِ، و مَن خُلَفاؤکَ ؟ قالَ : الّذینَ یَبلّغونَ حَدیثی و سُنَّتی ، ثُمَّ یُعَلّمونَها اُمَّتی . (6)

724

مُحدِّث

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به امّت من حدیثی برساند که به سبب آن سنّتی برپا شود، یا بدعتی از میان برود، [جایش] در بهشت است.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سه بار فرمود : خدایا ! جانشینان مرا رحمت کن. عرض شد: ای رسول خدا! جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان که حدیث و سنت مرا فرا می گیرند و سپس آن را به امت من آموزش می دهند.

ص :517


1- الأمالی للمفید : 42/10 .
2- المحاسن : 1/356/755 .
3- المحاسن : 1/356/756 .
4- بحار الأنوار : 2/150/24 .
5- کنز العمّال : 28815 .
6- الأمالی للصدوق : 247/266 .

فَاطِمَةُ علیها السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائی _ ثلاثَ مَرّاتٍ _ قیلَ لَهُ : (یا رسولَ اللّه ) و مَن خُلَفاؤکَ ؟ قالَ : الّذینَ یَأتونَ مِن بَعدی ، و یَرْوونَ أحادیثی و سُنَّتی ، فیُعَلّمونَها النّاسَ مِن بَعدی . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :راویةٌ لِحَدیثِنا یَبُثُّ فی النّاسِ ، و یُشَدِّدُ فی قُلوبِ شِیعَتِنا أفْضَلُ مِن ألفِ عابِدٍ . (2)

عنه علیه السلام :الرّاویةُ للحَدیثِ المُتَفقِّهُ فی الدِّینِ أفْضَلُ مِن ألفِ عابِدٍ لا فِقْهَ لَهُ و لا رِوایةَ . (3)

حضرت فاطمه علیها السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سه بار فرمود : خدایا ! جانشینان مرا رحمت کن. عرض شد: [ای رسول خدا ! ]جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: آنها که بعد از من می آیند و احادیث و سنّت مرا روایت می کنند و پس از من، آنها را به مردم آموزش می دهند.

امام صادق علیه السلام :کسی که حدیث ما را روایت کند و در میان مردم نشر دهد، و دلهای شیعیان ما را [با آن ]استوار گرداند، از هزار عابد برتر است.

امام صادق علیه السلام :راوی حدیثِ دین شناس برتر از هزار عابدی است که دین شناس و راوی حدیث نباشد.

725 - ثَوابُ مَن حَفِظَ أربَعینَ حَدیثاً
725 - ثواب کسی که چهل حدیث حفظ کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن حَملَ مِن اُمّتی أرْبَعینَ حَدیثا بَعثَهُ اللّهُ یَومَ القیامَةِ فَقیها عالِما . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَفِظَ مِن اُمَّتی أرْبَعینَ حَدیثا یَطْلُبُ بذلکَ وَجْهَ اللّهِ عزّ و جلّ و الدّارَ الآخِرَةَ ، حَشَرهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَع النَّبِیّینَ و الصِّدِّیقینَ و الشُّهداءِ و الصَّالِحینَ و حَسُنَ اُولئکَ رَفیقا . (5)

725

ثواب کسی که چهل حدیث حفظ کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از امّت من، هر کس چهل حدیث حفظ داشته باشد، خداوند او را در روز رستاخیز فقیه و عالم برانگیزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از امّت من چهل حدیث به خاطر خداوند عزّ و جلّ و آخرت حفظ کند، خداوند در روز رستاخیز او را با پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان محشور فرماید و چه نیکو همدمانی هستند اینان .

ص :518


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/37/94 .
2- بحار الأنوار : 2/145/8 .
3- بحار الأنوار : 2/145/9 .
4- کنز العمّال : 28818 .
5- الخصال : 543/19، انظر تمام الحدیث .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَفِظَ علی اُمّتی أرْبَعینَ حَدیثا یَنْتَفعونَ بِها فی أمْرِ دینِهِم ، بَعثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ فَقیها عالِما . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَفِظَ عَنّا أرْبَعینَ حَدیثا مِن أحادیثِنا فی الحَلالِ و الحَرامِ ، بَعثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ فَقیها عالِما و لَم یُعَذِّبْهُ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برای امت من چهل حدیث حفظ کند که در کار دینشان از آنها بهره مند شوند، خداوند در روز رستاخیز او را فقیه و عالم برانگیزد.

امام صادق علیه السلام :هر کس چهل حدیث از احادیث ما را درباره حلال و حرام حفظ کند، خداوند او را در روز قیامت فقیه و عالم برانگیزد و عذابش نکند.

726 - دِرایَةُ الحَدیثِ
726 - فهم حدیث

الکتاب :

(لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ) . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نَضَّرَ اللّهُ عَبْدا سَمِعَ مَقالَتی فَوَعاها ، ثُمَّ بَلّغَها عَنّی ، فرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غیرُ فَقیهٍ، و رُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلی مَن هُو أفْقَهُ مِنهُ . (5)

726

فهم حدیث

قرآن :

«تا آن را مایه اندرزتان گردانیم و گوش نگه دارنده اندرز، آن را فرا گیرد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شاداب و خرّم گرداند بنده ای را که سخن مرا بشنود و آن را خوب فرا گیرد و سپس به دیگران برساند ؛ زیرا چه بسا کسانی که بار فقه را بر دوش می کشند اما فقیه نیستند و چه بسا کسانی که فقه را به افرادی منتقل می کنند که از خود آنان (انتقال دهندگان) بهتر می فهمند.

ص :519


1- بحار الأنوار : 2/156/10 .
2- الخصال : 542/ 18.
3- (انظر) بحار الأنوار: 2/153 باب20، کنز العمّال: 10/224.
4- الحاقّة : 12 .
5- کنز العمّال : 29163 ؛ الأمالی للمفید : 186/13 مع تفاوت یسیر فی اللفظ.

عنه صلی الله علیه و آله :نَضَّرَ اللّهُ امرءاً سَمِعَ مِنّا حَدیثا فأدَّاهُ کما سَمِعَ ، فَرُبَّ مُبَلَّغٍ أوْعی مِن سامِعٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکُم بالدِّرایاتِ لا بالرِّوایاتِ . (2)

عنه علیه السلام :هِمَّةُ السُّفَهاء الرِّوایَةُ ، و هِمَّةُ العُلَماءِ الدِّرایَةُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اعرِفْ مَنازِلَ الشِّیعَةِ علی قَدْرِ رِوایَتِهِم و مَعْرفَتِهِم ، فإنَّ المَعرِفَةَ هِی الدِّرایَةُ للرِّوایَةِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حَدیثٌ تَدْرِیهِ خَیرٌ مِن ألفِ حَدیثٍ تَرْوِیهِ . (5)

عنه علیه السلام :العُلَماءُ تُحْزِنُهُمُ الدِّرایَةُ ، و الجُهّالُ تُحْزِنُهُمُ الرِّوایَةُ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شاد و خرّم گرداند مردی را که حدیث ما را بشنود و آن را همان گونه که شنیده است به دیگران منتقل کند ؛ زیرا بسا کسی که حدیثی به او رسیده آن را بهتر بفهمد از کسی که حدیث را شنیده است.

امام علی علیه السلام :همّتتان درایت و فهم حدیث باشد و نه روایت و نقل .

امام علی علیه السلام :اهتمام کم خردان نقل کردن [حدیث ]است، و اهتمام دانایان فهمیدن [آن].

امام باقر علیه السلام :جایگاههای شیعیان را از اندازه روایت و شناخت آنها بشناس؛ که شناخت، همان فهمیدنِ روایت است.

امام صادق علیه السلام :یک حدیث بفهمی بهتر است از آن که هزار حدیث [نفهمیده ]روایت کنی.

امام صادق علیه السلام :همّ و غم دانایان فهمیدن [روایت ]است و همّ و غم نادانان نقل کردن [آن].

ص :520


1- بحار الأنوار : 2/160/11 .
2- کنز الفوائد : 2/31 .
3- بحار الأنوار : 2/160/13 .
4- معانی الأخبار : 1/2 .
5- معانی الأخبار : 2/3 .
6- بحار الأنوار : 2/161/14 .
7- (انظر) الفقه : باب 3191. عنوان 345 «المعرفة» .

727 - الرَّوایَةُ وَالرِّعایَةُ
727 - روایت و رعایت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعْقِلوا الحقَّ إذا سَمِعْتُموهُ عَقلَ رِعایَةٍ ، و لا تَعْقِلوهُ عَقلَ رِوایَةٍ ، فإنَّ رُواةَ الکِتابِ کَثیرٌ و رُعاتَهُ قَلیلٌ . (1)

عنه علیه السلام :اعْقِلوا الخَبرَ إذا سَمِعْتموهُ عَقلَ رِعایَةٍ لا عَقلَ رِوایَةٍ ، فإنَّ رُواةَ العِلمِ کَثیرٌ و رُعاتَهُ قَلیلٌ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی کتابهِ إلی سعدِ الخَیرِ _: الجُهّالُ یُعجِبُهُم حِفْظُهُم للرِّوایَةِ ، و العُلَماءُ یُحْزِنُهُم تَرْکُهُم للرِّعایَةِ . (3)

(4)

727

روایت و رعایت

امام علی علیه السلام :هرگاه سخن حقّ را شنیدید به اندیشه پایبندی آن را فرا گیرید نه به اندیشه نقل ؛ که راویان کتاب بسیارند اما پایبندان بدان، اندک.

امام علی علیه السلام :هرگاه خبری را شنیدید آن را برای پایبندی فرا گیرید نه برای بازگویی ؛ زیرا راویان علم بسیارند و پایبندان آن اندک.

امام باقر علیه السلام_ در نامه ای به سعد الخیر _نوشت : مردمان نادان از این که روایت حفظ داشته باشند شاد می شوند و دانشمندان از ترک پایبندی بدان اندوهگین می شوند.

728 - کَثرَةُ مَن کَذَبَ عَلَی الرَّسولِ صلی الله علیه وآله فی حَیاتِهِ
728 - فراوانی دروغ بندان بر پیامبرصلی الله علیه وآله در حیات ایشان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن أحادیثِ الِبدَعِ _: إنَّ فی أیْدی النّاسِ حَقّا و باطِلاً ، و صِدْقا و کِذْبا ، و ناسِخا و مَنْسوخا ، و عامّا و خاصّا ، و مُحْکَما و مُتَشابِها، و حِفْظ_ا و وَهْما ، و لَقد کُذِبَ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی عَهدِهِ حتّی قامَ خَطیبا فقالَ : «مَن کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعمِّدا فلْیَتَبوّأْ مَقْعدَهُ مِن النّارِ» و إنَّما أتاکَ بالحَدیثِ أربَعةُ رِجالٍ ......... . (5)

728

فراوانی دروغ بندان بر پیامبر صلی الله علیه و آله در حیات ایشان

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از احادیث ساختگی _فرمود : در میان مردم سخنان حقّ و باطل و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عامّ و خاصّ و محکم و متشابه و احادیث صحیح حفظ شده و روایات موهوم و نادرست، وجود دارد. در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر او چندان دروغ بستند که خطبه ای ایراد کرد و فرمود: «هر که به عمد بر من دروغ بندد، جایش دوزخ است». حدیث را چهار گروه برایت نقل کردند .........

ص :521


1- الکافی : 8/391/586 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 98 .
3- الکافی : 8/53/16 .
4- (انظر) العلم : باب 2848 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 210 ، تحف العقول : 193 مع تفاوت یسیر فی اللفظ ، انظر تمام الحدیث .

عنه علیه السلام :و قد کُذِبَ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی عَهدِهِ حتّی قامَ خَطیبا فَقال : «أیُّها النّاسُ قَد کَثُرَتْ عَلَیَّ الکَذّابَةُ، فمَنْ کَذبَ عَلیَّ مُتَعمِّدا فلْیَتَبوّأْ مَقعدَهُ مِن النّار» ثُمّ کُذِبَ علَیهِ مِن بَعدِهِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :در زمان حیات پیامبر چندان به آن حضرت دروغ بستند که خطبه ای ایراد کرد و فرمود: ای مردم! کسانی که بر من دروغ می بندند، زیاد شده اند؛ هر کس به عمد بر من دروغ بندد، جایش در آتش است. با این حال بعد از پیامبر باز بر او دروغ بستند.

729 - التَّحذیرُ مِنَ الکِذبِ عَلَی الرَّسولِ صلی الله علیه وآله
729 - برحذر داشتن از دروغ بستن بر پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کَذبَ علَیّ مُتَعمِّدا فلْیَتَبوّأ مَقعدَهُ مِن النّارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَدّثَ عنّی بحَدیثٍ یَری أنَّهُ کذبٌ فهُو أحَدُ الکاذِبَینِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ک_َذبَ علَ_یَّ بُن_یَ ل_َهُ بَیتٌ فی جَهنَّمَ یَرْتَعُ فیهِ . (5)

729

برحذر داشتن از دروغ بستن بر پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس، به عمد، بر من دروغ بندد جایگاهش آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از قول من حدیثی را که فکر می کند دروغ است، نقل کند، یکی از دو دروغگوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بر من دروغ بندد، در دوزخ برایش خانه ای ساخته شود که در آن بچرد.

ص :522


1- الکافی : 1/62/1 ، الغیبة للنعمانی : 76/10 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 214 باب 28 ، کنز العمّال : 10/295.
3- الأمالی للطوسی : 227/398 ، و فی معناه أحادیث کثیرة جدّا ، فراجع : بحار الأنوار: 2/158 باب 21 و کنز العمّال: 10/221 _ 223 و ص 230 _ 23.
4- کنز العمّال : 29171 ؛ الأمالی للطوسی : 402/897 مع تفاوت یسیر فی اللفظ .
5- کنز العمّال : 29178 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَذبَ علَیّ مُتَعمِّدا لِیُضِلَّ بهِ النّاسَ فلْیَتَبوّأ مَقْعدَهُ مِن النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ لا اُحِلُّ لَهُم أنْ یَکْذِبوا علَیَّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن أکْبرِ الکَبائرِ أنْ یَقولَ الرّجُلُ علَیَّ ما لَم أقُلْ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس، برای گمراه کردن مردم، به عمد بر من دروغ بندد، جایگاهش در آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! من برای آنان روا نمی دانم که بر من دروغ بندند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از بزرگترین گناهان کبیره این است که کسی سخنی را به من نسبت دهد که من نگفته ام.

730 - النَّهیُ عَن تَکذیبِ ما لا یُعلَمُ کِذبُهُ
730 - نهی از دروغ شمردن سخنی که دروغ بودنش معلوم نیست

الکتاب :

(بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظّالِمِینَ) . (5)

(6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن رَدَّ حَدیثا بَلغَهُ عنّی فأنا مُخاصِمُهُ یَومَ القِیامَةِ ، فإذا بَلَغکُم عنّی حَدیثٌ لم تَعْرِفوا فقولوا : اللّهُ أعْلَمُ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن بلَغَهُ عنّی حَدیثٌ فکَذّبَ بهِ فَقد کَذّبَ ثلاثةً : اللّهَ ، و رسولَهُ ، و الّذی حَدّثَ بهِ . (8)

730

نهی از دروغ شمردن سخنی که دروغ بودنش معلوم نیست

قرآن :

«چیزی را دروغ شمردند که به آن احاطه علمی نیافته بودند و هنوز از تأویل آن بی خبر بودند. کسانی که پیش از آنان بودند نیز پیامبران را چنین به دروغ نسبت دادند. بنگر که عاقبت ستمکاران چگونه بوده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس حدیثی از من به او برسد و آن را انکار کند، در روز رستاخیز من شاکی او خواهم بود. پس هرگاه حدیثی از من به شما رسید که معنایش را نفهمیدید، بگویید : خدا بهتر می داند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس حدیثی از من به او رسد و آن را دروغ بشمارد، هر آینه سه کس را تکذیب کرده است: خدا را و رسول او را و راوی حدیث را.

ص :523


1- کنز العمّال : 29228 .
2- کنز العمّال : 29241 .
3- کنز العمّال : 29255 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 250 .
5- یونس : 39 .
6- (انظر) النساء : 94 ، الکهف : 66 ، 67 ، النور : 15 ، الأحزاب : 22 ، 35 .
7- بحار الأنوار : 2/212/114 .
8- بحار الأنوار : 2/212/116 .

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :لا تُکَذِّبْ بحدیثٍ أتاکُمْ بهِ مُرجِئیٌّ و لا قَدَریٌّ و لا خارِجیٌّ نَسَبهُ إلَینا ، فإنَّکُم لا تَدْرون لَعلّهُ شَیءٌ مِن الحقِّ ، فتُکَذِّبونَ اللّهَ عزّ و جلّ فَوقَ عَرشِهِ . (1)

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :اگر یک نفر از مرجئه یا قدریّه و یا خوارج از قول ما حدیثی به شما گفت، آن را دروغ مشمارید؛ زیرا شما نمی دانید؛ شاید آن راست باشد و شما با تکذیب آن، خداوند عزّ و جلّ را بر فراز عرشش تکذیب کرده باشید.

731 - عَلینَا الاُصولُ وعَلَیکُمُ التَّفریعُ
731 - بیان اصول از ما، استخراج فروع با شما

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما علَینا أنْ نُلْقیَ إلَیکُمُ الاُصولَ ، و علَیکُم أنْ تُفَرِّعوا . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام:علَینا إلْقاءُ الاُصول إلَیکُم، و علیکمُ التَّفْریعُ . (3)

(4)

731

بیان اصول از ما، استخراج فروع با شما

امام صادق علیه السلام :ما وظیفه داریم اصول را برای شما بگوییم و شما موظفید فروع را از آنها استخراج کنید.

امام رضا علیه السلام :بر ماست که اصول را برای شما بیان کنیم و بر شماست که فروع را استخراج کنید.

732 - صِحَّةُ الحَدیثِ و مُوافَقَةُ القُرآنِ
732 - درستی حدیث و سازگاری با قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اعرِضوا حَدیثی علی کِتابِ اللّهِ ، فإنْ وافَقَهُ فهُو مِنّی و أنا قُلتُهُ . (5)

732

درستی حدیث و سازگاری با قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حدیث مرا با کتاب خدا بسنجید، اگر موافق بود، از من است و من آن را گفته ام.

ص :524


1- بحار الأنوار : 2/212/111 .
2- مستطرفات السرائر : 57/20 .
3- مستطرفات السرائر : 58/21 .
4- (انظر) عنوان 15 «الاُصول» .
5- کنز العمّال : 907 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ علی کُلِّ حقٍّ حَقیقَةً و علی کُلِّ صَوابٍ نُورا ، فما وافَقَ کِتابَ اللّهِ فخُذوهُ ، و ما خالَفَ کِتابَ اللّهِ فدَعُوهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما لَم یُوافِقْ مِن الحَدیثِ القُرآنَ فهُو زُخْرُفٌ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با هر حقّی حقیقتی است و با هر امر درستی نوری؛ پس آنچه با کتاب خدا سازگار بود، آن را بپذیرید و اگر مخالف کتاب خدا بود رهایش کنید.

امام صادق علیه السلام :هر حدیثی که با قرآن سازگار نباشد، ساختگی است.

733 - صِحَّةُ الحَدیثِ و مُوافَقَةُ الفِطرَةِ
733 - درستی حدیث و سازگاری با فطرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا سَمِعْتُمُ الحَدیثَ عَنّی تَعْرِفُهُ قُلوبُکُم و تَلِینُ لَهُ أشْعارُکُم و أبْشارُکُم و تَرَوْنَ أنَّهُ مِنکُم قَریبٌ فأنا أوْلاکُم بِه. و إذا سَمِعْتُمُ الحَدیثَ عَنّی تُنْکِرُهُ قلوبُکُم و تَنْفُرُ مِنهُ أشْعارُکُم و أبْشارُکُم و تَرَوْنَ أن_َّهُ بَعیدٌ مِنکُم فأنا أبْعَدُکُم مِنهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما وَردَ علَیکُم مِن حَدیثِ آلِ محمّدٍ صلواتُ اللّهِ علَیهِم فلانَتْ لَهُ قُلوبُکُم و عَرَفْتُموهُ فاقْبَلوهُ ، و ما اشْمَأزَّتْ مِنهُ قُلوبُکُم و أنْکَرْتُموهُ فَرُدّوهُ إلی اللّهِ و إلی الرّسولِ و إلی العالِمِ مِن آلِ محمّدٍ علیهم السلام . (5)

733

درستی حدیث و سازگاری با فطرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه از من حدیثی شنیدید که دلهایتان به [صحت] آن گواهی داد، موها و پوست بدنتان آن را خوش داشت و دیدید که به شما نزدیک است بدانید که من به آن سخن از شما نزدیکترم (آن را من گفته ام) اما اگر از قول من حدیثی شنیدید که دلهایتان با آن آشنا نباشد و موها و پوستهای بدنتان از آن گریزان گردد و دیدید که از شما دور است بدانید که دوری من از آن سخن بیشتر است تا دوری شما از آن .

امام باقر علیه السلام :هر حدیثی که از قول آل محمّد، صلوات اللّه علیهم، به شما رسید و دلهایتان در برابرش نرم شد و با آن احساس آشنایی کردید آن را بپذیرید و اگر دلهایتان از آن رمید و آن را بیگانه حس کردید [صحّت و سقم] آن را به خدا و پیامبر و عالمِ از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله موکول کنید.

ص :525


1- الکافی : 1/69/1 .
2- الکافی : 1/69/4 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 242 ، 243 .
4- کنز العمّال : 902 .
5- بصائر الدرجات : 21/1 .

734 - صِحّةُ الحَدیثِ و مُوَافَقَةُ الحَقِّ
734 - درستی حدیث و سازگاری با حقّ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما جاءکُم عنّی مِن حَدیثٍ مَوافِقٍ للحقِّ فأنا قُلْتُهُ ، و ما أتَاکُم عنّی مِن حَدیثٍ لا یُوافِقُ الحَقَّ فلَم أقُلْهُ ، و لَن أقولَ إلاّ الحَقَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مَعَ کُلّ قَولٍ مِنّا حقیقةٌ و علیه نورٌ، فما لا حَقیقةَ مَعهُ و لا نورَ علیه فَذلک قَولُ الشیطان (2) . (3)

734

درستی حدیث و سازگاری با حقّ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر حدیثی که از من به شما می رسد اگر موافق حقّ بود من آن را گفته ام و اگر با حقّ سازگار نبود من نگفته ام، زیرا من هرگز جز حقّ نمی گویم.

امام صادق علیه السلام :هر سخن ما با حقیقت و نور همراه است پس هر سخنی که حقیقت و نور نداشت سخن شیطان است. (4)

735 - جَوازُ نَقلِ الحَدیثِ بِالمَعنی
735 - جواز نقلِ به معنا کردن حدیث

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا بأسَ فی الحَدیثِ قَدّمْتَ فیهِ أو أخَّرْتَ ، إذا أصَبْتَ مَعناهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا بأسَ إنْ زِدْتَ أو نَقَصْتَ ، إذا لَم تُحِلَّ حَراما أو تُحَرِّمَ حَلالاً ، و أصَبْتَ المَعنی . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أصَبْتَ الحَدیثَ فأعْرِبْ عَنهُ بما شِئتَ . (7)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن نَقلِ الحَدیثِ بالمعنی _: إن أصَبْتَ فیهِ فلا بأسَ ، إنَّما هُو بمَنزلَةِ : تَعالَ و هَلُمَّ ، و اقْعُدْ و اجْلِسْ . (8)

735

جواز نقلِ به معنا کردن حدیث

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پس و پیش کردن کلمات حدیث، در صورتی که معنایش را درست برسانی، اشکالی ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کم و زیاد کردن حدیث، به شرط آن که [با این کار] حلالی را حرام، یا حرامی را حلال نکنی و معنا را درست برسانی، اشکالی ندارد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه حدیثی را درست فهمیدی و معنایش را دریافتی، هر گونه که می خواهی آن را بیان کن.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از نقل به معنا کردن حدیث _فرمود: اگر آن را درست فهمیدی، اشکالی ندارد و مثل این است که بگویی: تعال و هلمّ (9) و اقعد و اجلس (10) .

ص :526


1- معانی الأخبار : 390/30 .
2- بحار الأنوار : 2/250/62 .
3- نکتة : جدیر بالذکر أنّ لمعرفة صحّة الأحادیث موازینُ اُخری تُطلَب من محلّها .
4- نکته : گفتنی است که برای شناخت درستی احادیث ملاکها و موازین دیگری نیز هست که در کتابهای مربوط، از آنها بحث شده است.
5- کنز العمّال : 29179 .
6- کنز العمّال : 29216 .
7- بحار الأنوار : 2/161/18 .
8- بحار الأنوار : 2/161/17 .
9- زیرا هر دو لفظ ، معنای «بیا» دارند .
10- زیرا هر دو لفظ ، معنای «بنشین» دارند .

بحار الأنوار عن محمّدِ بنِ مُسلمٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : أسْمَعُ الحَدیثَ منکَ فأزیدُ و أنْقُصُ . قالَ : إن کنتَ تُریدُ مَعانِیَهُ فلا بأسَ . (1)

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن مسلم _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حدیثی را از شما می شنوم و آن را کم و زیاد می کنم. فرمود: اگر معانی آن را برسانی اشکالی ندارد.

736 - ما یَنبَغی مُراعاتُهُ فِی التَّحدیثِ
736 - آنچه باید در نقل حدیث رعایت کرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُحَدِّثوا اُمَّتی مِن أحادیثی إلاّ بما تَحْمِلُهُ عُقولُهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اُمِرْنا أنْ نُکَلِّمَ النّاسَ علی قَدْرِ عُقولِهِم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أنتَ مُحَدِّثٌ حَدیثا لا تَبْلُغُهُ عُقولُهُم إلاّ کانَ علی بَعْضِهِم فِتْنَةً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَدّثَ بحَدیثٍ لا یَعْلَمُ تَفسیرَهُ _ لا هُو و لا الّذی حَدّثَهُ _ إلاّ کأنَّما هُو فِتنَةٌ علَیهِ و علی الّذی حَدّثَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا حَ_دَّثْتُمُ الن_ّاسَ عن ربّهِمِ فلا تُحَدِّثوهُم بما یُفْزِعُهُم و یَشُقُّ علَیهِم . (6)

736

آنچه باید در نقل حدیث رعایت کرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تنها آن دسته از احادیث مرا برای امتم بگویید که اندیشه آنها تحمل پذیرش آن را داشته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما مأموریم که با مردم به فراخور فهمشان سخن بگوییم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر حدیثی را برای مردم بگویی که فهمشان به آن نرسد، بی گمان برخی از آنها را گرفتار فتنه (گمراهی) خواهی کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس حدیثی نقل کند که تفسیرش را نه خودش بفهمد و نه شنونده، آن حدیث مایه گمراهی گوینده و شنونده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه با مردم از پروردگارشان سخن گفتید، چیزی نگویید که آنان را به وحشت اندازد و پذیرفتنش بر ایشان سنگین باشد .

ص :527


1- بحار الأنوار : 2/164/24 .
2- کنز العمّال : 29284 .
3- کنز العمّال : 29282 .
4- کنز العمّال : 29011 .
5- کنز العمّال : 29283 .
6- کنز العمّال : 5307 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أ تُحِبّونَ أنْ یُکذَّبَ اللّهُ و رسولُهُ ؟! حَدِّثوا النّاسَ بما یَعْرِفونَ ، و أمْسِکوا عَمّا یُنْکِرونَ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :آیا دوست دارید خدا و پیامبرش دروغزن شمرده شوند؟! احادیثی را که مردم می فهمند برایشان بگویید و از گفتن آنچه نمی توانند بفهمند و انکار می کنند خودداری ورزید. [که در غیر این صورت ، حدیث را انکار می کنند و انکار آن به منزله دروغگو شمردن خدا و پیامبر و امام است].

737 - صُعوبَةُ تَحَمُّلِ بَعضِ الأحادیثِ
737 - دشواری فهم و تحمل برخی احادیث

معانی الأخبار عن شُعیبِ الحَدّادِ :سَمِعتُ الإمامَ الصّادقَ علیه السلام یَقولُ : إنَّ حَدیثَنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لا یَحْتَمِلُهُ إلاّ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أو نَبیٌّ مُرْسَلٌ ، أو عبدٌ امْتَحنَ اللّهُ قَلبَهُ للإیمانِ، أو مَدینَةٌ حَصینَةٌ .

قالَ عَمرو : فقلتُ لشُعیبٍ : یا أبا الحسنِ ، و أیُّ شیءٍ المَدینَةُ الحَصینَةُ ؟ قالَ : فقالَ : سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عَنها ، فَقالَ لی : القَلبُ المُجْتَمِعُ. (3)

(4)

737

دشواری فهم و تحمل برخی احادیث

معانی الأخبار _ به نقل از عمرو بن الیسع از شعیب حدّاد _ :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: همانا حدیث ما دشوار و بسیار سنگین است و آن را جز فرشته مقرّب ، یا پیامبر مرسل ، یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده و یا شهری نفوذ ناپذیر بر نمی تابد .

عمرو می گوید: به شعیب گفتم : ای ابا الحسن ! منظور از شهر نفوذ نا پذیر چیست؟ گفت: من هم از امام صادق علیه السلام همین را پرسیدم، آن حضرت فرمود : [یعنی ]دلِ مُجتمَع . (5)

738 - شُمولِیَّةُ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ
738 - جامعیت قرآن و سنّت

الکتاب :

(وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ) . (6)

738

جامعیت قرآن و سنّت

قرآن :

«هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست و هیچ پرنده ای با بالهای خود در هوا نمی پرد مگر آن که امتهایی مانند شما هستند . ما در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکرده ایم . و سپس همه نزد پروردگارشان گرد آورده می شوند» .

ص :528


1- بحار الأنوار : 2/77/60 .
2- (انظر) النبوّة العامّة : باب 3722 .
3- معانی الأخبار : 189/1 ، الأمالی للصدوق : 52/6 . قال المجلسی رحمه الله: المراد بالقلب المجتمع القلب الذی لا یتفرّق بمتابعة الشکوک و الأهواء و لا یدخل فیه الأوهام الباطلة و الشبهات المضلّة (بحار الأنوار: 2 / 183).
4- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 182 باب 26 .
5- مجلسی فرمود: مراد از قلب مجتمع قلبی است که با پیروی کردن از هوای نفس و مشکوکات پراکنده نشود و گمان های باطل و شبهات گمراه کننده در آن وارد نشود.
6- الأنعام : 38 .

(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن شیءٍ یُقَرِّبُکُ_م مِ_ن الجنَّةِ و یُباعِدُکُم مِن النّارِ إلاّ و قَ_د نَهَیْتُکُم عَنه و أمَرْتُکُم بهِ . (2)

بحار الأنوار عن أبی اُسامةَ :کنتُ عِندَ أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام و عِندَهُ رجُلٌ من المُغیریَّةِ ، فسَألَهُ عَن شیءٍ مِن السُّنَنِ ، فقالَ : ما مِن شیءٍ یَحتاجُ إلَیهِ وُلدُ آدمَ إلاّ و قد خَرَجَتْ فیهِ السُّنَّةُ مِن اللّهِ و مِن رسولِهِ ، و لو لا ذلکَ ما احْتَجَّ علَینا بما احْتَجَّ ، فقالَ المُغِیریُّ : و بِما احْتَجَّ ؟ فقالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : قولُهُ : «الیَومَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ و أتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی» . (3)

(4)

«امروز دین شما را کامل کردم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک کند و از دوزخ دور سازد، مگر این که شما را به آن امر و نهی کرده ام .

بحار الأنوار_ به نقل از ابو اُسامه _: در خدمت امام صادق علیه السلام بودم و مردی از مغیریه نیز حضور داشت. او درباره برخی سنتها از امام سؤال کرد. امام فرمود: هیچ چیزی نیست که انسانها به آن نیاز داشته باشند مگر آن که از سوی خدا و پیامبرش درباره آن سنتی رسیده است. اگر چنین نبود با حجّت هایی که آورده بر ما اقامه حجّت نمی کرد . مغیری پرسید: خداوند با چه چیز بر ما اقامه حجّت کرده است؟ امام صادق علیه السلام فرمود: این سخن خدا که می فرماید: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم».

ص :529


1- المائدة : 3 .
2- المحاسن : 1/433/1003 .
3- بحار الأنوار : 2/169/3 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 168 باب 22 . الحدود : باب 742 .

739 - عِلّةُ کِتمانِ بَعضِ العُلومِ وَالأحکامِ
739 - علّت پوشیده داشتن برخی دانشها و احکام

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو أجِدُ ثَلاثةَ رَهْطٍ أسْتَودِعُهُم العِلمَ و هُم أهْلٌ لذلکَ ، لَحدَّثْتُ بما لا یُحتاجُ فیهِ إلی نَظرٍ فی حَلالٍ و لا حَرامٍ و ما یکونُ إلی یَومِ القِیامَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لأبی بصیرٍ _: أمَا و اللّهِ لو أنّی أجِدُ مِنکُم ثَلاثةَ مؤمنینَ یَکْتُمونَ حَدیثی ، ما اسْتَحْلَلتُ أنْ أکْتُمَهُم حَدیثا . (2)

عنه علیه السلام :لَولا أنْ یَقعَ عِندَ غَیرِکُم کَما قَد وَقعَ غَیرُهُ ، لأعْطَیْتُکُم کِتابا لا تَحْتاجونَ إلی أحَدٍ حتّی یَقومَ القائمُ _ عجّلَ اللّهُ تعالی فَرجَهُ _ . (3)

عنه علیه السلام :ما أجِدُ مَن اُحَدِّثُهُ ، و لَو أنّی اُحَدِّثُ رجُلاً مِنکُم بالحَدیثِ فمَا یَخْرُجُ مِن المَدینَةِ حتّی اُوتیَ بعَیْنهِ فأقولَ: لَم أقُلْهُ . (4)

(5)

739

علّت پوشیده داشتن برخی دانشها و احکام

امام باقر علیه السلام :اگر من سه گروه (6) می یافتم که شایستگی آن را داشتند تا دانش [خود ]را به ایشان بسپارم، هر آینه آن چیزی را می گفتم که با وجود آن نیازی نبود که به بررسی حلال و حرام و آن چه تا روز قیامت رخ خواهد داد، پرداخته شود.

امام صادق علیه السلام _به ابو بصیر_ فرمود : به خدا سوگند اگر در میان شما سه مؤمن بیابم که حدیث مرا پوشیده بدارند، هرگز بر خود روا نمی شمردم که حدیثی را از آنان پوشیده دارم .

امام صادق علیه السلام :اگر بیم آن نبود که به دست غیر شما بیفتد ، چنان که پیشتر کتابهای دیگر به دست نااهلان افتاد ، هر آینه به شما کتابی می دادم که تا قیام قائم _ عجل الله تعالی فرجه _ نیاز به احدی پیدا نمی کردید .

امام صادق علیه السلام :کسی را نمی یابم که برایش حدیث بگویم . اگر من به یکی از شما حدیثی بگویم هنوز آن شخص از مدینه خارج نشده است که همان حدیث را نزد من می آورند [و می گویند شما این حدیث را گفته اید؟ ]و من [از باب تقیّه] می گویم : آن را نگفته ام .

740 - عِلَلُ اختِلافِ الأحادیثِ
740 - علل اختلاف احادیث

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَرَفَ مِن أمرِنا أنْ لا نَقولَ إلاّ حَقّ_ا فلْیَکْتَفِ بِما یَعْلَ_مُ مِنّا ، فإنْ سَمِعَ مِنّا خِلافَ ما یَعْلَمُ فلْیَعلَمْ أنَّ ذلکَ مِنّا دِفاعٌ و اخْتیارٌ لَهُ . (7)

740

علل اختلاف احادیث

امام صادق علیه السلام :کسی که می داند ما جز حقّ نمی گوییم، پس باید به آنچه از ما می داند بسنده کند (و به همان حدیث عمل نماید) و چنانچه حدیثی از ما شنید که با آنچه از ما می داند سازگار نبود، باید بداند که آن سخن را برای دفاع از [جان] او گفته ایم و خیر او را خواسته ایم.

ص :530


1- بحار الأنوار: 2/212/1.
2- الکافی : 2/242/3 .
3- بحار الأنوار:2/213/2.
4- بحار الأنوار : 2/213/5 .
5- (انظر) عنوان 455 «الکتمان» ، 553 «التقیّة» .
6- رهط : یک گروه مرکّب از سه تا ده نفر _ م .
7- الاحتجاج : 2/260/231 .

الکافی عن أبی عمرو الکنانی:قال لی الإمام الصادق علیه السلام یا أبا عَمرٍو ، أ رأیتکَ لَو حَدّثْتُکَ بحَدیثٍ أو أفْتَیْتُکَ بفُتْیا ثُمَّ جِئْتَنی بعدَ ذلکَ فسَألْتَنی عَنهُ فأخْبَرتُکَ بخِلافِ ما کُنتُ أخْبَرتُکَ ، أو أفْتَیتُکَ بخِلافِ ذلکَ ، بأیِّهِما کُنتَ تَأخُذُ ؟ قلتُ : بأحْدَثِهِما و أدَعُ الآخَرَ ، فقالَ : قَد أصَبْتَ یا أبا عمرٍو ، أبی اللّهُ إلاّ أنْ یُعْبَدَ سِرّا . أمَا و اللّهِ لَئنْ فَعَلْتُم ذلکَ إنَّهُ(لَ_)خیرٌ لی و لَکُم ، (و)أبی اللّهُ عزّ و جلّ لَنا و لَکُم فی دِینِهِ إلاّ التَّقِیَّةَ . (1)

(2)

الکافی_ به نقل از ابو عمرو کنانی _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای ابا عمرو ! اگر برایت حدیثی گفتم یا فتوایی دادم و بعد دوباره آمدی و در همان موضوع از من سؤال کردی و من برخلاف سخن و فتوای قبلی خود به تو پاسخ و فتوا دادم به کدام گفته ام عمل می کنی؟ عرض کردم : جدیدتر را می گیرم و آن دیگری را رها می کنم. فرمود: درست گفتی ای ابا عمرو! خداوند خواسته است که نهانی عبادت شود. بدانید به خدا سوگند اگر این کار را بکنید برای من و خود شما بهتر است. و خداوند عزّ و جلّ برای ما و شما نسبت به دینش جز تقیه نخواسته است .

741 - مُتَشابِهاتُ الأحادیثِ
741 - احادیث متشابه

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ فی أخْبارِنا مُتَشابِها کمُتَشابِهِ القُرآنِ ، و مُحْکَما کمُحْکَمِ القُرآنِ ، فَرُدّوا مُتَشابِهَها إلی مُحْکَمِها ، و لا تَتَّبِعوا مُتَشابِهها دُونَ مُحْکَمِها فتَضِلّوا . (3) (4)

741

احادیث متشابه

امام رضا علیه السلام :در اخبار ما نیز، همچون قرآن، محکم و متشابه وجود دارد. پس، اخبار متشابه ما را به محکمات آن ارجاع دهید و بدون توجه به محکمات آن از متشابهاتش پیروی مکنید که گمراه می شوید.

ص :531


1- الکافی : 2/218/7 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 2/219 باب29، وسائل الشیعة: 18/75 باب 9.
3- عیون أخبار الرِّضا : 1/290/39 .
4- (انظر) القرآن : باب 3265 .

ص :532

101 - الحدود

اشاره

(1)

(2)

ص :533


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 30 _ 227 «أبواب الحدود» . وسائل الشّیعة : 18 / 307 «کتاب الحدود و التعزیرات» . کنز العمّال : 5 / 303 _ 572 «کتاب الحدود» .
2- انظر : عنوان 70 «التجسّس» ، 206 «الزنا» ، 225 «المساحقة» ، 310 «الضرب» . 340 «العذاب» ، 436 «الإقرار» ، 478 «اللواط» . الناس : باب 3910 ، الصلاة : باب 2243 .

101 - حدود
742 - لِکُلِّ شَی ءٍ حَدٌّ
742 - هر چیزی حدّ و مرزی دارد

الکتاب :

(وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن شَیءٍ یُقَرّبُکُم مِن الجَنّةِ و یُباعِدُک_ُم مِن النّارِ إلاّ و قَ_د نَهَیْتُکُم عَن_هُ و أمَرْتُکُم ب_هِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی ......... جَعلَ لکُلِّ شیءٍ حَدّا ، و جَعلَ علَیهِ دَلیلاً یَدُلُّ علَیهِ ، و جَعلَ علی مَن تَعدّی ذلک الحَدَّ حَدّا . (3)

المحاسن عن أبی لبید البحرانی عن الإمام الباقر علیه السلام :أنَّهُ أتاهُ رجُلٌ بمَکّةَ فقالَ لَهُ : یا محمّدَ بنَ علیٍّ ، أنتَ الّذی تَزعُمُ أنَّهُ لَیس شَیءٌ إلاّ و لَهُ حَدٌّ ؟ فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : نَعَم ، أنا أقولُ : إنَّهُ لَیس شَیءٌ مِمّا خَلقَ اللّهُ صَغیرا و کَبیرا إلاّ و قَد جَعلَ اللّهُ لَه حَدّا ، إذا جُوِّزَ بهِ ذلکَ الحَدُّ فقد تُعُدِّیَ حَدُّ اللّهِ فیهِ .

قالَ : فما حَدُّ مائدَتِکَ هذهِ ؟ قالَ : تَذْکُرُ اسمَ اللّهِ حینَ تُوضَعُ ، و تَحْمَدُ اللّهَ حینَ تُرْفَعُ ، و تَقُمُّ ما تَحْتَها . قالَ : فما حَدُّ کُوزِکَ هذا ؟ قالَ : لا تَشْرَبُ مِن مَوضِعِ اُذُنِهِ ، و لا مِن مَوضِعِ کَسْرِهِ . (4)

742

هر چیزی حدّ و مرزی دارد

قرآن :

«هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست و هیچ پرنده ای با بالهای خود در هوا نمی پرد، مگر آن که امتهایی چون شما هستند . ما در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکرده ایم . و سپس همه نزد پروردگارشان گرد آورده می شوند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز نیست که شما را به بهشت نزدیک گرداند و از آتش دور کند، مگر این که من درباره آن امر و نهی کرده ام .

امام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ......... برای هر چیزی حدّ و مرزی قرار داده و برای نشان دادن آن مرز ، نشانه ای گذاشته است و برای کسی که از آن مرز فراتر رود، حدّ [مجازات] معیّن کرده است.

المحاسن_ به نقل از ابو لبید بحرانی از امام باقر علیه السلام _: مردی در مکه خدمت امام باقر علیه السلام رسید و عرض کرد : ای محمّد بن علی ! شما می گویی هیچ چیز نیست مگر آن که حدّی دارد ؟ امام باقر علیه السلام فرمود : آری، من می گویم : هرچه خدا آفریده است، از کوچک و بزرگ ، برایش حدّی قرار داده است، که اگر از آن حدّ تجاوز شود از حدّی و مرزی که خدا برایش نهاده تجاوز شده است.

عرض کرد : مثلاً حدّ همین سفره شما چیست؟ فرمود: حدّش این است که وقتی آن را می گسترانی، نام خدا را بری و چون آن را جمع می کنی، خدا را سپاس گویی و زیرش را بروبی. عرض کرد: حدّ این ابریق شما چیست؟ فرمود: حدّش این است که از گوشه آن و یا از جای شکستگی اش آب نخوری.

ص :534


1- الأنعام : 38 .
2- المحاسن : 1/433/1003 .
3- الکافی : 1/59/2 .
4- المحاسن:1/428/987.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن شیءٍ إلاّ و لَه حَدٌّ کحدُودِ داری هذهِ ، فما کانَ فی الطّریقِ فهُو مِن الطّریقِ ، و ما کانَ فی الدّارِ فهُو مِن الدّارِ . (1)

عنه علیه السلام :ما خَلقَ اللّهُ حَلالاً و لا حَراما إلاّ و لَهُ حَدٌّ کحُدودِ داری هذهِ ، ......... حتّی أرْشُ الخَدْشِ فما سِواهُ ، و الجَلْدَةُ و نِصْفُ الجَلْدَةِ . (2)

عنه علیه السلام :کانَ علیٌّ علیه السلام یُعَلِّمُ الخَیرَ ، الحَلالَ و الحَرامَ ، و یُعلِّمُ القُرآنَ ، و لکلِّ شیءٍ مِنهما حَدٌّ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :هیچ چیزی نیست مگر آن که همانند این خانه من حدّ و مرزی دارد؛ هرچه در کوچه است، جزو کوچه و هر چه داخل خانه است متعلّق به خانه می باشد.

امام صادق علیه السلام :خداوند هیچ حلال و حرامی را نیافریده است، مگر آن که مثل همین خانه من حدّ و مرزی دارد ......... حتّی دیه خراشیدن و جز آن و یک تازیانه و نصف تازیانه.

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام خیر می آموخت، حلال و حرام را و قرآن را آموزش می داد هر یک از این دو (حلال و حرام) حدّ و مرزی دارد.

ص :535


1- المحاسن : 1/424/976 .
2- المحاسن:1/425/977.
3- بحار الأنوار: 2 / 170 / 9 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 168 باب 22 ، وسائل الشیعة: 18 / 309 باب 2.

743 - دَرءُ الحُدودِ
743 - دور کردن حدود و مجازاتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ادْرَؤوا الحُدودَ عنِ المسلِمینَ ما اسْتَطَعْتُم ، فإنْ وَجَدتُم للمسلِمِ مَخْرَجا فَخَلّوا سبیلَهُ ؛ فإنَّ الإمامَ لَأنْ یُخْطِئَ فی العَفوِ خَیرٌ مِن أنْ یُخْطئَ فی العُقوبَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ادْفَعوا الحُدودَ عَن عِبادِ اللّهِ ما وَجَدْتُم لَهُ مَدْفَعا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ادْرَؤوا الحُدودَ بالشُّبُهاتِ . (3)

743

دور کردن حدود و مجازاتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا جایی که می توانید حدود و مجازاتها را از مسلمانان دور کنید. اگر برای مسلمان [گناهکار] محمل و مفرّی یافتید او را آزاد کنید ؛ زیرا اگر امام در بخشودن خطا کند بهتر است که در کیفر دادن گرفتار خطا شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که می توانید گریزگاهی پیدا کنید ، از جاری ساختن حدود بر بندگان خدا خودداری ورزید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کیفرها را با شبهات دور کنید . (4)

744 - إقامَةُ الحُدودِ
744 - جاری کردن حدود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إقامَةُ حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ خَیرٌ مِن مَطَرِ أربَعینَ لَیلةً فی بِلادِ اللّهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :حَدٌّ یُقامُ فی الأرضِ أزْکی مِن عِبادَةِ سِتّینَ سَنةً . (6)

744

جاری کردن حدود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جاری کردن یک حدّ از حدود الهی، بهتر است از چهل شب بارش باران در سرزمینهای خدا .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر پا شدن یک حدّ [الهی ]در روی زمین، پاکیزه تر از عبادت شصت سال است .

ص :536


1- کنز العمّال : 12971 .
2- کنز العمّال : 12974، سنن ابن ماجة: 2/850/2545 و لیس فیه «عن عباد اللّه » .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه: 4/74/5146 ، کنز العمّال: 12972.
4- یعنی با پیش آمدن شبهه و تردید در استحقاق حدّ ، از اجرای آن خودداری کنید .
5- کنز العمّال : 14599 ؛ الکافی : 7/174/1 مع تفاوت یسیر فی اللفظ و فیه : «لیلة و أیّامها» .
6- مستدرک الوسائل : 18/9/21843 .

عنه صلی الله علیه و آله :أقِیلوا الکِرامَ عَثَراتِهِم ، إلاّ فی حَدٍّ من حُدودِ اللّهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو حَفِظْتُم حُدودَ اللّهِ سبحانَهُ لَعجَّلَ لَکُم مِن فَضْلِهِ المَوعُودَ . (2)

عنه علیه السلام :فَرضَ اللّهُ ......... إقامَةَ الحُدودِ إعْظاما للمَحارِمِ . (3)

عنه علیه السلام :إنْ کُنتُم لا مَحالَةَ مُتَسابِقینَ فتَسابَقوا إلی إقامَةِ حُدودِ اللّهِ، و الأمْرِ بالمَعْروفِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لا تَأْخُذْکُم بِهِما رَأفَةٌ فی دِینِ اللّهِ» (5) _: إقامَةُ الحُدودِ . (6)

عنه علیه السلام_ لِبعضِ مَن أوْصاهُ _: علَیکَ بإقامَةِ الحُدودِ علی القَریبِ و البَعیدِ ، و الحُکْمِ بکِتابِ اللّهِ فی الرِّضاءِ و السُّخْطِ ، و القَسْمِ بالعَدلِ بینَ الأحْمَرِ و الأسْوَدِ . (7)

(8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از لغزشهای کریمان در گذرید، مگر آن جا که پای حدّی از حدود خدا در میان باشد .

امام علی علیه السلام :اگر حدود خداوند سبحان را پاس دارید، فضل و برکت خود را که وعده داده شده است، سریعا به شما ارزانی می دارد.

امام علی علیه السلام :خداوند اجرای حدود را برای اهمیّت دادن به حرامها واجب فرمود.

امام علی علیه السلام :حال که ناچارید از یکدیگر پیشی گیرید ، پس در راه بر پاداشتن حدود خداوند و امر به معروف از هم سبقت گیرید.

امام صادق علیه السلام_ در توضیح آیه «در دین خدا شما را نسبت به آن دو (مرد و زن زناکار) رأفت و دلسوزی نگیرد» _فرمود : یعنی، در جاری کردن حدود.

امام صادق علیه السلام_ در سفارشهای خود به کسی _فرمود : بر تو باد اجرای حدود بر خویش و بیگانه، و داوری بر اساس کتاب خدا در حال خشنودی و خشم ؛ و تقسیم عادلانه [بیت المال] میان سفید و سیاه .

ص :537


1- دعائم الإسلام: 2/465/1649.
2- غرر الحکم : 7591 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 252 .
4- غرر الحکم : 3739 .
5- النور : 2 .
6- دعائم الإسلام : 2/451/1580 .
7- دعائم الإسلام : 2/443/1543 .
8- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 307 باب 1 .

745 - تَعطیلُ الحُدودِ
745 - اجرا نکردن حدود

المقنع :أتی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله برجُلٍ کبیرِ البَطْنِ عَلیلٍ قد زَنی ، فأتی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیِه مِائةُ شِمْراخٍ فضَرَبَهُ ضَربَةً واحِدَةً ، فکانَ الحَدَّ ، و کَرِهَ أنْ یُبْطِلَ حَدّا مِن حُدودِ اللّهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَسْعَدُ أحدٌ إلاّ بإقامَةِ حُدودِ اللّهِ، و لا یَشْقی أحَدٌ إلاّ بإضاعَتِها . (2)

الإمامُ الصّادقُعن آبائه علیهم السلام: إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله اُتیَ بامْرأةٍ لَها شَرَفٌ فی قَومِها قَد سَرَقَتْ ، فأمَرَ بقَطْعِها ، فاجْتَمعَ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ناسٌ مِن قُرَیشٍ و قالوا : یا رسولَ اللّهِ، تُقْطَعُ امْرأةٌ شَریفةٌ مثلُ فُلانَةَ فی خَطَرٍ یَسیرٍ ؟!

قالَ : نَعَم ، إنّما هَلکَ مَن کانَ قَبْلَکُم بمِثْلِ هذا ، کانوا یُقیمونَ الحُدودَ علی ضُعَفائهِم و یَتْرُکونَ أقْوِیاءهُم و أشْرافَهُم فهَلَکوا . (3)

کنز العمّال :کانَتِ امْرَأةٌ مَخْزومِیَّةٌ تَستَعیرُ المَتاعَ و تَجْحَدُهُ ، فأمرَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله بقَطْعِ یَدِها ، فأتی أهلُها اُسامةَ فکَلّموهُ ، فکَلّمَ اُسامةُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله فیها ، فقالَ : یا اُسامةُ ، لا أراکَ تَکَلَّمُ فی حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ ! ثُمَّ قامَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله خَطیبا فقالَ : إنّما هَلکَ الّذین مِمَّن کانَ قَبلَکُم أنَّهُ إذا سَرَقَ فِیهمُ الشَّریفُ تَرَکوهُ ، و إذا سَرَقَ فیهِمُ الضَّعیفُ قَطَعوهُ . و الّذی نَفْسی بِیَدِهِ لَو کانتْ فاطمةَ بنتَ محمّدٍ لَقَطعتُ یَدَها ، فَقَطعَ یدَ المَخْزومِیَّةِ . (4) (5)

745

اجرا نکردن حدود

المقنع:مرد شکم گنده بیماری را که زنا کرده بود، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند . رسول خدا صلی الله علیه و آله یک چوب خوشه خرما که صد سر شاخه داشت آورد و به عنوان حدّ، یک ضربه بر او نواخت ؛ زیرا خوش نداشت که حدّی از حدود خدا را تعطیل کند.

امام علی علیه السلام :هیچ کس خوشبخت نشود مگر با اقامه حدود خداوند، و هیچ کس به بدبختی نیفتد مگر به سبب فرو گذاشتن آن حدود .

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلام _فرمود : زنی را که در میان قوم و قبیله خود شرافت و حرمتی داشت به جرم دزدی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان داد دست او را قطع کنند . عده ای از قریش نزد پیامبر آمدند و عرض کردند : ای پیامبر خدا! دست زن شریفی مثل او را به خاطر خطای کوچکی قطع می کنی؟!

فرمود : آری ، پیشینیان شما به سبب چنین کاری به نابودی افتادند . آنها حدود (کیفرها) را درباره ضعیفانشان اعمال می کردند و با قدرتمندان و اشراف خود، کاری نداشتند ؛ از این رو هلاک گشتند .

کنز العمّال :زنی از بنی مخزوم، کالا به عاریه می گرفت و سپس حاشا می کرد [که کالایی گرفته است] . پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد دست او را قطع کنند . خانواده آن زن، نزد اسامه رفتند و از او خواستند نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وساطت کند . اسامه نیز درباره آن زن با پیامبر صلی الله علیه و آله صحبت کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : ای اسامه ! نبینم درباره [جاری نشدن ]حدّی از حدود خدا صحبت کنی! پیامبر صلی الله علیه و آله ، سپس به ایراد خطبه پرداخت و فرمود : پیشینیان شما از آن رو هلاک شدند، که اگر در میان آنها اشراف زاده ای دزدی می کرد، کاری به او نداشتند و اگر ضعیف و بیچاره ای دست به سرقت می زد، دستش را می بریدند. سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر فاطمه دختر محمّد هم این کار را می کرد، دستش را قطع می کردم . آن گاه دست آن زن مخزومی را قطع کرد .

ص :538


1- المقنع : 433 .
2- غرر الحکم : 3739 .
3- دعائم الإسلام : 2/442/1539 .
4- کنز العمّال : 8611 .
5- (انظر) مستدرک الوسائل : 18 / 7 باب 1 مقدّمات الحدود .

746 - لا یَنبَغِی الشَّفاعَةُ فِی الحُدودِ
746 - شفاعت و وساطت کردن در حدود روا نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لاُسامةَ _: یا اُسامةُ ، لا تَشْفَعْ فی حَدٍّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما رجُلٍ حالَتْ شَفاعَتُهُ دُونَ حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ ، لَم یَزَلْ فی سَخَطِ اللّهِ حتّی یَنْزِعَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا بَأسَ بالشَّفاعَةِ فی الحُدودِ إذا کانتْ مِن حُقوقِ النّاسِ یَسألونَ فیها قبلَ أنْ یَرْفَعوها ، و إذا رُفِعَ الخَبَرُ إلی الإمامِ فلا شَفاعَةَ لَهُ . (3)

746

شفاعت و وساطت کردن در حدود روا نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به اسامه _فرمود : ای اسامه! در کار حدّ وساطت مکن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با وساطت خود مانع جاری شدن حدّی از حدود الهی شود پیوسته در خشم الهی به سر برد تا آن که وساطتش را پس بگیرد .

امام علی علیه السلام :شفاعت کردن [به ضمانت مالی و بخشش و ......... ]در حدودی که از حقوق مردم است اشکالی ندارد، به شرط آن که به امام ارجاع نداده باشند، اما بعد از آن که حدّ، به امام ارجاع داده شد، هیچ شفاعتی پذیرفته نیست .

ص :539


1- کنز العمّال : 6497 .
2- کنز العمّال : 43837 .
3- دعائم الإسلام : 2/443/1548 .

دعائم الإسلام عن عَلیٍّ علیه السلام أنَّهُ أخَذَ رجُلاً مِن بَنی أسَدٍ فی حَدٍّ وجَبَ علَیهِ لِیُقیمَهُ علَیهِ ، فذَهبَ بنو أسَدٍ إلی الحسینِ ابنِ علیٍّ علیهما السلام ییَسْتَشفِعونَ بِه ، فأبی علَیهِم، فانْطَلقوا إلی عَلیٍّ علیه السلام فسَألوهُ فقالَ :لا تَسألونی شَیئا أمْلِکُهُ إلاّ أعْطَیتُکُموهُ .

فخَرجوا مَسْرورینَ، فَمرّوا بالحسینِ علیه السلام فأخْبَروهُ بما قالَ، فقالَ : إنْ کانَ لَکُم بصاحِبِکُم حاجَةٌ فانْصَرِفوا فلَعلَّ أمْرَهُ قَد قُضِیَ ، فانْصَرفوا إلَیهِ فوَجَدوهُ [ صلواتُ اللّهِ علَیهِ ]قَد أقامَ علَیهِ الحَدَّ ، قالوا : أ لَمْ تَعِدْنا یا أمیرَ المؤمنینَ ؟! قالَ : لقَد وَعَدتُکُم بما أمْلِکُه، و هذا شَیءٌ للّهِ لستُ أمْلِکُهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام عن أبیهِ عن آبائهِ علیهم السلامعن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنَّهُ نَهی عنِ الشَّفاعَةِ فی الحُدودِ، و قالَ : مَن شَفَعَ فی حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ لِیُبْطِلَهُ و سَعی فی إبْطالِ حُدودهِ عَذّبَهُ اللّهُ تَعالی یَومَ القِیامَةِ . (2) (3)

دعائم الإسلام:نقل شده است که امیر المؤمنین علیه السلام مردی از بنی اسد را به منظور جاری کردن حدّی بر او بازداشت کرد . بنی اسد نزد حسین بن علی علیه السلام رفتند و از او خواهش کردند پادرمیانی کند، آن حضرت نپذیرفت . پس ، نزد امیر المؤمنین رفتند و از ایشان خواهش کردند حدّ را جاری نکند . حضرت فرمود : هر چه از من بخواهید که مال من باشد، البته به شما خواهم داد. بنی اسد با خوشحالی از نزد امیر المؤمنین رفتند و به حسین علیه السلام برخوردند و سخن امیر المؤمنین علیه السلام را برای آن حضرت بازگو کردند . حسین علیه السلام فرمود : اگر با رفیق خود کاری دارید، برگردید شاید کارش تمام شده باشد. آنان برگشتند و دیدند امیر المؤمنین علیه السلام حدّ را جاری کرده است. گفتند: ای امیر المؤمنین! مگر به ما قول ندادی ؟ حضرت فرمود : من به شما قول دادم که آنچه مال من باشد به شما بدهم و این حدّ، از آن خداست و من مالک و اختیاردار آن نیستم .

امام صادق علیه السلام از پدرش از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد که آن حضرت از شفاعت کردن در حدود نهی نمود، آنگاه امام علیه السلام فرمود:هر کس برای اجرا نشدن حدی از حدود الهی پادرمیانی کند و در راه از کار انداختن حدود او بکوشد، خداوند متعال در روز قیامت عذابش کند .

ص :540


1- دعائم الإسلام : 2/443/1547 .
2- مستدرک الوسائل : 18/24/21901 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 223 باب 35 .

747 - لا کَفالَةَ فی حَدٍّ
747 - در حدّ، کفالت (ضمانت تن) پذیرفته نمی شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا کَفالَةَ فی حَدٍّ مِن الحُدودِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا کَفالَةَ فی حَدٍّ . (2)

وسائل الشیعة :قضی أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام أنَّهُ لا کَفالَةَ فی حَدٍّ . (3)

747

در حدّ، کفالت (ضمانت تن) پذیرفته نمی شود

امام علی علیه السلام :در هیچ حدّی از حدود، کفالت وجود ندارد .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در هیچ حدّی، کفالت پذیرفته نمی شود .

وسائل الشیعة :امیر المؤمنین علیه السلام چنین قضاوت فرمود که در حدّ، کفالت پذیرفته نمی شود .

748 - لا یَمینَ فی حَدٍّ
748 - در حدّ جای سوگند نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا شَفاعَةَ و لا کفالَةَ و لا یَمینَ فی حَدٍّ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُسْتَحْلَفُ صاحِبُ الحَدِّ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أتی رجُلٌ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام برجُلِ ، فقالَ : هذا قد قَذَفنی ، و لَم تَکُن لَه بَیّنَةٌ ، فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، اسْتَحْلِفْهُ ، فقالَ : لا یَمینَ فی حَدٍّ ، و لا قِصاصَ فی عَظْمٍ . (6)

748

در حدّ جای سوگند نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در حدّ، نه وساطت پذیرفته است، نه کفالت و نه سوگند .

امام علی علیه السلام :کسی که حدّ به او متوجه شده است، سوگند داده نمی شود. (7)

امام صادق علیه السلام :مردی، کسی را نزد امیر المؤمنین علیه السلام آورد و عرض کرد : این مرد به من تهمت زده است . و چون برای ادعای خود دلیلی نداشت از امیر المؤمنین خواست او را سوگند دهد. حضرت فرمود : حدّ با سوگند اثبات نمی شود، همان گونه که شکستن استخوان قصاص نمی شود [بلکه دیه پرداخت می شود].

ص :541


1- دعائم الإسلام : 2/65/181 .
2- الکافی : 7/255/1 .
3- وسائل الشیعة : 13/161/2 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/74/5146 .
5- تهذیب الأحکام : 10/150/602 .
6- الکافی: 7/ 255 / 1، تهذیب الأحکام: 10 / 79 / 310 نحوه.
7- یعنی برای اجرا نشدن حدّ کافی است که مدّعی بیّنه و گواه نیاورد و دیگر لازم نیست شخصی که در معرض اتهام است برای دفع حدّ از خود، سوگند یاد کند .

749 - النَّهیُ عَنِ النَّظِرَةِ فِی الحُدودِ
749 - نهی از تأخیر در اجرای حدود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن وجَبَ عَلَیه الحدُّ اُقیمَ ، لَیس فی الحُدودِ نَظِرةٌ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی ثلاثةٍ شَهِدوا علی رجُلٍ بالزِّنی، فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : أینَ الرّابِعُ ؟ فقالوا : الآنَ یَجیءُ ، فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : حُدُّوهُم ، فلیسَ فی الحُدودِ نَظِرَةُ ساعَةٍ . (2)

749

نهی از تأخیر در اجرای حدود

امام علی علیه السلام :هرگاه حدّ بر کسی ثابت شد، اجرا می شود؛ در اجرای حدود تأخیر روا نیست .

امام باقر علیه السلام :سه نفر شهادت دادند که مردی زنا کرده است . امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : نفر چهارم کجاست ؟ گفتند : الان می آید . امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : این سه نفر را حدّ [قذف] بزنید ؛ زیرا در حدود حتی یک لحظه مهلت روا نیست.

750 - النَّهیُ عَن تَعَدِّی الحُدودِ
750 - نهی از تجاوز کردن از حدود

الکتاب :

(تِلْ_کَ حُ_دُودُ اللّهِ فَ_لا تَعْتَدُوهَ_ا وَ مَ_نْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ) . (3)

(وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ) . (4)

750

نهی از تجاوز کردن از حدود

قرآن :

«اینها حدود خداست ، از آنها تجاوز مکنید و هر کس از حدود خدا فراتر رود، آنان همان ستمکارانند» .

«و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، هر آینه به خود ستم کرده است» .

ص :542


1- دعائم الإسلام : 2/443/1545 .
2- الکافی : 7/210/4 .
3- البقرة : 229 .
4- الطلاق : 1 .

(وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارا خَالِدا فِیها وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی حَدَّ لَکُم حُدودا فلا تَعْتَدُوها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یُؤتی بوالٍ نَقَصَ مِن الحَدِّ سَوطا فیقولُ : ربِّ رَحمَةً لعِبادِکَ ، فیقالُ لَهُ : أنتَ أرحَمُ بهِم مِنّی؟! فیُؤمَرُ بهِ إلی النّارِ ، و یُؤتی بمَن زادَ سَوطا فیقولُ : لیَنْتَهوا عَن مَعاصیکَ ! فیُؤمَرُ بهِ إلی النّارِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «تلکَ حُدودُ اللّهِ فلا تَعْتَدوها و مَن یَتَعدَّ حُدودَ اللّهِ فأُولئکَ هُمُ الظّالمونَ» _: إنَّ اللّهَ غَضِبَ علی الزّانی فجَعلَ لَهُ جَلْ_دَ مِائ_ةٍ ، فمَن غَضِ_بَ علَیهِ ف_زادَ فأن_ا إلی اللّهِ مِنهُ بَریءٌ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام أمرَ قَنْبرا أنْ یَضرِبَ رجُلاً حَدّا ، فغَلُظَ قَنبرٌ فَزادَهُ ثلاثةَ أسْواطِ ، فأقادَهُ علیٌّ علیه السلام مِن قَنبرٍ ثلاثةَ أسْواطٍ . (5)

«هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانی کند و از حدود او فراتر رود، خداوند او را به آتش ابدی برد و برایش عذابی خوار کننده باشد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند برای شما حدودی معیّن کرده است ، از آنها تجاوز نکنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[در روز قیامت] حاکمی را که یک تازیانه از حدّ کاسته است می آورند . او می گوید : پروردگارا ! از روی دلسوزی به بندگانت این کار را کردم . خداوند به او می فرماید : آیا تو به آنان از من دلسوزتری؟ ! آن گاه دستور داده می شود او را در آتش افکنند . سپس کسی را که یک تازیانه بیشتر زده است می آورند . او نیز می گوید : برای آن تازیانه ای بیشتر زدم تا از گناهانت باز ایستند! پس فرمان می رسد که او را نیز در آتش افکنند.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «اینها حدود خداست ، از آنها تجاوز نکنید و هر کس از حدود خدا فراتر رود، پس همانند ستمگران» _فرمود : خداوند بر زناکار خشم آورده و صد تازیانه برای او قرار داده است . پس هر کس از روی خشم بیش از این بزند من نزد خداوند از او بیزاری می جویم .

امام باقر علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام به قنبر دستور داد مردی را حدّ بزند . قنبر از روی عصبانیت سه تازیانه بیشتر زد. علی علیه السلام قنبر را با سه تازیانه قصاص کرد .

ص :543


1- النساء : 14 .
2- الأمالی للمفید : 159/1 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/75/ 5149 مع تفاوت یسیر فی اللفظ .
3- عوالی اللآلی: 2/153/427 .
4- تفسیر العیّاشی : 1/117/368 .
5- الکافی : 7/260/1 ، تهذیب الأحکام : 10/148/587 نحوه.

کنز العمّال عن عبدُ اللّهِ بنُ مَعْقِلٍ :إنّ علیّا ضَربَ رجُلاً فزادَهُ الجَلاّدُ سَوطَینِ ، فأقادَهُ عَنهُ علیٌّ . (1)

کنز العمّال_ به نقل از عبد اللّه بن معقل _: علی علیه السلام دستور داد مردی را تازیانه بزنند ، ولی جلاّد دو تازیانه بیشتر زد ، و علی علیه السلام او را با دو تازیانه قصاص کرد .

751 - دَورُ إقامَةِ الحَدِّ فی تَکفیرِ الذَّنبِ
751 - نقش جاری کردن حدود در پاک کردن گناه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أذْنَبَ ذَنبا فاُقیمَ علَیهِ حَدُّ ذلکَ الذَّنبِ فهُو کَفّارَتُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَمُرُّ السَّیفُ بذَنبٍ إلاّ مَحاهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الرَّجْمُ کَفّارَةُ ما صَنَعْتَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أذنَبَ ذَنبا فی الدُّنیا فعُوقِبَ بهِ ، فاللّهُ أعْدَلُ أنْ یُثنّی عُقوبَتَهُ علی عَبدِهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما عاقَبَ اللّهُ عَبدا مؤمنا فی هذه الدُّنیا إلاّ کانَ أجْوَدَ و أمْجَدَ مِن أنْ یَعودَ فی عِقابِهِ یَومَ القِیامَةِ . (6)

(7)

751

نقش جاری کردن حدود در پاک کردن گناه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که گناهی کند و حدّ آن گناه بر او جاری شود، همان کفارّه اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شمشیر، بر هیچ جرم و گناهی نگذرد مگر این که آن را پاک کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سنگسار شدن، کفّاره گناهی است که تو کرده ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در دنیا گناهی مرتکب شود و به سبب آن مجازات گردد، خداوند دادگرتر از آن است که بنده خود را دوباره [در آخرت] کیفر دهد.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده مؤمنی را در این دنیا کیفر دهد بخشنده تر و بزرگوارتر از آن است که روز قیامت نیز او را دوباره کیفر دهد .

ص :544


1- کنز العمّال : 14003 .
2- کنز العمّال : 12964 ، 12966 ، 13366 ، 13367 مثله معنیً .
3- کنز العمّال : 12969 .
4- کنز العمّال : 12970 ، 13368 .
5- کنز العمّال : 12965 .
6- تحف العقول : 214 .
7- (انظر) صحیح مسلم : 3 / 1333 باب 10 . البلاء : باب 412 . الذنب : باب 1391 .

752 - النَّهیُ عَن إهانَةِ المَحدودِ
752 - نهی از اهانت کردن به شخص حدّ خورده

کنز العمّال :أمرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله برَجْمِ رجُلٍ ، فقالوا : إنَّهُ الخَبیثُ، قالَ : لا تَقولوا : الخَبیثُ ، فو اللّهِ لَهُو أطْیَبُ عِندَ اللّهِ مِن رِیحِ المِسْکِ . (1)

تنبیه الخواطر :لمّا رَجمَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الرّجُلَ فی الزِّنا قالَ رجُلٌ لصاحِبهِ : هذا قَعَصَ کَما یَقْعصُ الکَلبُ ، فمَرَّ النّبیُّ صلی الله علیه و آله بجِیفَةٍ فقالَ : انْهَشا مِنها ، قالا: یا رسولَ اللّهِ صلّی اللّهُ علیکَ نَنْهَشُ جِیفَةً؟! قالَ : ما أصَبْتُما مِن أخیکُما أنْتَنُ مِن هذهِ . (2)

صحیح مسلم عن عمران بن حصین :إنّ امْرأةً مِن جُهَیْنَةَ أتَتْ نبیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله و حُبْلی مِن الزِّنا ، فقالتْ : یا نَبیَّ اللّهِ ، أصَبْتُ حَدّا فأقِمْهُ علَیَّ ! فدَعا نَبیُّ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقالَ : أحسِنْ إلَیها ، فإذا وَضَعتْ فأتِنی بها ، ففَعلَ ، فأمَرَ بها نَبیُّ اللّهِ صلی الله علیه و آله فشُکّتْ علَیها ثِیابُها ، ثُمَّ أمَرَ بها فرُجِمَتْ ، ثُمَّ صلّی علَیها .

فقالَ لَه عُمرُ : تُصَلّی علَیها یا نَبیَّ اللّهِ و قد زَنَتْ ؟!

فقالَ : لَقد تَابَتْ تَوبَةً لو قُسِمَتْ بینَ سَبعینَ مِن أهلِ المَدینَةِ لَوَسِعَتْهُم ، و هَل وَجَدْتَ تَوبَةً أفْضَلَ مِن أنْ جادَتْ بنَفْسِها للّهِ تعالی ؟! (3)

752

نهی از اهانت کردن به شخص حدّ خورده

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستور داد مردی را سنگسار کردند، [پس از اجرای حدّ ]مردم گفتند : او آدم پلیدی است . پیامبر فرمود : نگویید پلید است ؛ زیرا به خدا سوگند که او [اینک] نزد خداوند، از رایحه مشک، خوش بوتر است.

تنبیه الخواطر :رسول خدا صلی الله علیه و آله مرد زناکاری را سنگسار کرد . مردی به رفیق خود گفت : او مثل سگ کشته شد. پیامبر با آن دو بر لاشه مرداری گذشتند ، به آنان فرمود: با دندان خود تکّه ای از این لاشه را برکنید . عرض کردند : ای رسول خدا! درود خدا بر تو ، مرداری را گاز بگیریم؟! فرمود : آنچه از برادرتان برگرفتید گندیده تر از این لاشه است .

صحیح مسلم_ به نقل از عمران بن حصین _: زنی که از زنا آبستن شده بود خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : یا رسول اللّه ! من سزاوار حدّ شده ام، آن را بر من جاری کن. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سرپرست آن زن را احضار کرد و فرمود : با او مدارا کن تا وضع حمل کند آن گاه نزد من بیاورش . آن مرد چنین کرد. پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستور داد جامه آن زن را رویش کشیدند و او را پوشاندند. سپس فرمود سنگسارش کردند و آن گاه بر وی نماز خواند . عمر عرض کرد : یا رسول اللّه ! بر این زن زناکار نماز می خوانی؟! پیامبر فرمود : هر آینه او چنان توبه ای کرد که اگر توبه اش میان هفتاد نفر از مردم مدینه تقسیم شود همه را در برگیرد . آیا توبه ای برتر از این دیده ای که به خاطر خداوند متعال خودش را فدا کرد ؟!

ص :545


1- کنز العمّال : 13409 .
2- تنبیه الخواطر : 1/116 .
3- صحیح مسلم : 3/1324/24 .

کنز العمّال عن عبد الرحمن بن أبی لیلی :إنّ علیّا أقامَ علی رجُلٍ حَدّا فجَعلَ النّاسُ یَسُبّونَهُ و یَلْعَنونَهُ ، فقالَ علیٌّ : أمّا عَن ذَنبِهِ هذا فلا یُسْألُ . (1)

(2)

کنز العمّال_ به نقل از عبد الرحمن بن ابو لیلی _: علی علیه السلام بر مردی حدّ جاری کرد. مردم شروع به سبّ و لعن او کردند. علی علیه السلام فرمود: او از این گناه خود دیگر بازخواست نخواهد شد .

753 - جَوازُ العَفوِ لِلإمامِ مَعَ الإقرارِ
753 - با اعتراف به گناه، امام می تواند مجرم را ببخشد

عوالی اللآلی :إنّ علیّا علیه السلام اُتیَ بسارِقٍ فأقَرَّ بسَرِقَتِهِ ، فقالَ له علیٌّ علیه السلام : تَحْفَظُ شَیئا مِن القُرآنِ؟ قالَ: نَعَم، سُورَةَ البَقَرةِ ، فقالَ علیٌّ علیه السلام : وَهَبْتُ یَدکَ لسُورَةِ البَقَرةِ.

فقالَ لَهُ الأشْعَثُ : أ تُعَطِّلُ حَدّا مِن حُدودِ اللّهِ ؟! فقالَ : و ما یُدْریِکَ ؟! إذا قامَتِ البَیِّنَةُ فلیسَ للإمامِ أنْ یَعْفوَ ، و إذا أقَرَّ الرّجُلُ بسَرِقَتِهِ علی نَفْسِهِ فذلکَ إلی الإمامِ إنْ شاءَ عَفا، و إنْ شاءَ عاقَبَ . (3)

753

با اعتراف به گناه، امام می تواند مجرم را ببخشد

عوالی اللآلی:دزدی را نزد علی علیه السلام آوردند و او به سرقت خود اعتراف کرد . علی علیه السلام به او فرمود: آیا از قرآن چیزی حفظ داری ؟ عرض کرد : آری ، سوره بقره را . حضرت فرمود : دستت را به سوره بقره بخشیدم . اشعث به امام گفت : حدّی از حدود خدا را تعطیل می کنی ؟! حضرت فرمود : تو چه می دانی ؟! اگر بیّنه اقامه شود، امام، حقّ عفوِ مجرم را ندارد. اما اگر مردی به دزدی خود اعتراف کند، اختیار با امام است که او را ببخشد یا کیفر دهد. (4)

ص :546


1- کنز العمّال : 14002 .
2- (انظر) الموعظة : باب 4055 .
3- عوالی اللآلی : 2/158/436 .
4- این فقط درباره حدّ قطع دست است و بدهکاری مالی دزد همچنان باقی است .

754 - إهدارُ الدَّمِ
754 - مهدور الدّم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:مَن شَهَرَ سَیْفَهُ فدَمُهُ هَدْرٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ قالَ للمسلِمینَ و هُم مُجْتَمِعونَ حَولَهُ _: أیُّها النّاسُ ، إنّه لا نَبیَّ بَعدی ، و لا سُنّةَ بعدَ سُنّتی ، فمَنِ ادّعی ذلکَ فدَعْواهُ و بِدْعَتُهُ فی النّارِ ، و مَنِ ادّعی ذلکَ فاقْتُلوهُ . (2)

صحیح مسلم عن عمرو :سَمِعتُ جابرا یَقولُ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن لِکَعْبِ بنِ الأشْرَفِ؟ فإنَّهُ قد آذی اللّهَ و رسولَهُ ؟ فقالَ محمّدُ بن مَسلمةَ : یا رسولَ اللّهِ ، أ تُحِبُّ أنْ أقتُلَهُ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : ائْذَنْ لی فَلأقُلْ (3) ، قالَ : قُلْ . فأتاهُ فقالَ لَهُ ، و ذَکَر ما بَیْنَهُما ، و قالَ : إنَّ هذا الرّجُلَ قَد أرادَ صَدَقةً و قد عَنّانا ، فلَمّا سَمِعَهُ قالَ : و أیضا و اللّه ! لَتَمَلُّنَّهُ .........

و واعَدَهُ أنْ یأتِیَهُ بالحارِثِ و أبی عَبسِ بنِ جبرٍ و عبّادِ بن بِشرٍ ، قالَ : فجاؤوا ، فدَعَوهُ لَیلاً فنَزَلَ إلَیهِم ......... قالَ محمّدٌ : إنّی إذا جاءَ فسَوفَ أمُدُّ یَدی إلی رأسِهِ ، فإذا اسْتَمْکَنْتُ مِنهُ فدونَکُم .

قالَ : فلَمّا نَزلَ ، نَزلَ و هُو مُتَوشِّحٌ ، فقالوا : نَجِدُ مِنکَ رِیحَ الطِّیبِ ! قالَ : نَعَم ، تَحْتی فُلانَةُ ، هِی أعَطرُ نِساءِ العَربِ . قالَ : فتَأذَنُ لی أنْ أشُمَّ مِنهُ ؟ قالَ : نَعَم ، فشُمَّ ، فَتناوَلَ فَشَمَّ ، ثُمَّ قالَ: أتَأذَنُ لی أنْ أعُودَ ؟ قالَ : فاسْتَمْکَنَ مِن رأسِهِ ، ثُمَّ قالَ : دونَکُم ، قالَ: فقَتَلوهُ . (4)

754

مهدور الدّم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس [ علیه دیگران ]شمشیر کِشد، مهدور الدّم است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مسلمانانی که گِردش را گرفته بودند _فرمود : ای مردم ! پس از من دیگر پیامبری نخواهد آمد و بعد از سنّت من نیز سنّتی وجود نخواهد داشت. پس، هر کس چنین ادعایی کند، ادعا و بدعت او هر دو در دوزخند، و هر کس ادعای پیامبری کرد، بکشیدش .

صحیح مسلم _ به نقل از عمرو:از جابر شنیدم که می گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چه کسی کار کعب بن اشرف را می سازد؟ زیرا که او خدا و پیامبرش را آزرده است. محمّد بن مسلمه گفت : ای پیامبر خدا ! می خواهی او را بکشم؟ فرمود : آری . عرض کرد : اجازه فرما چیزهایی را [که لازم است] بگویم . فرمود : بگو . پس محمّد بن مسلمه نزد کعب رفت و با او سخنانی گفت و از گذشته خود با وی سخن گفت و اظهار داشت : این مرد (پیامبر صلی الله علیه و آله ) خواسته خوبی کند اما ما را به رنج و زحمت انداخته است . وقتی کعب سخنان محمّد بن مسلمه را شنید گفت : به خدا قسم که تو نیز از او (پیامبر) دلگیری ......... محمّد بن مسلمه با کعب وعده گذاشت که با حارث و ابی عبس بن جبر و عبّاد بن بشر نزد وی بیایند . آنها نزد کعب آمدند و شب او را دعوت کردند و کعب نزد آنان رفت .........

محمّد به آن سه نفر گفت : وقتی آمد، من دستم را به طرف سر او دراز می کنم ، وقتی سرش را محکم گرفتم شما حمله کنید .

کعب حمایلْ بسته، نزد آنان آمد. آنها گفتند : بوی عطر از تو به مشاممان می رسد! کعب گفت : آری ، فلانی را به همسری دارم که معطرترین زن عرب است . محمّد گفت: اجازه می دهی از این عطر ببویم.کعب گفت: بله،بو کن، محمّد بدن او را بو کرد. سپس گفت: اجازه می دهی باز هم ببویم؟ در این هنگام محمّد، سر کعب را گرفت و گفت: حمله کنید . و او را کشتند.

ص :547


1- الجعفریّات : 83 .
2- الأمالی للمفید : 53/15 .
3- معناه : ائذن لی أن أقول عنّی و عنک ما رأیتُه مصلحة من التعریض و غیره .
4- صحیح مسلم : 3/1425/119 .

رجال الکشّی :إنّ أبا الحسنِ العسکریَّ علیه السلام أمرَ بقَتْلِ فارِسِ بنِ حاتِم القَزوینیِّ ، و ضَمِنَ لِمَن قَتَلَهُ الجَنّةَ ، فقَتلَهُ جُنَیدٌ . و کانَ فارسٌ فَتّانا یَفْتِنُ النّاسَ و یَدعو إلی البِدْعَةِ ، فخَرجَ مِن أبی الحَسنِ علیه السلام : هذا فارِسٌ لَعَنهُ اللّهُ یَعمَلُ مِن قِبَلی فَتّانا داعِیا إلی البِدْعَةِ ، و دَمُهُ هَدْرٌ لکَلِّ مَن قَتلَهُ ، فَمَن هذا الّذی یُریحُنی مِنهُ و یَقْتُلُهُ و أنا ضامِنٌ لَهُ علی اللّهِ الجَنّةَ ؟ (1)

(2)

رجال الکشّی :امام هادی علیه السلام دستور قتل فارس بن حاتم قزوینی را صادر فرمود و برای کشنده او بهشت را ضمانت کرد . جنید او را به قتل رساند .

فارس، شیطان صفتی بود که مردم را به گمراهی می کشاند و به کارهای بدعت آمیز فرا می خواند . پس ، از امام هادی علیه السلام دستور آمد : این فارسِ ملعون، مردم را به نام من، گمراه می کند و به بدعت فرا می خواند. خونش برای هر که او را بکشد مباح است. کیست که او را بکشد و مرا از شرّش آسوده گرداند، تا در عوض، من نزد خداوند برایش بهشت را ضمانت کنم؟

ص :548


1- رجال الکشّی : 2/807/1006 .
2- (انظر) التجسّس : باب 522 . عنوان 103 «المحارب».

755 - مَن اُجرِیَ عَلَیهِ الحَدُّ یُقتَلُ فِی الثّالِثَةِ
755 - حدّ خورده، بار سوم، کشته می شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا اُقیمُ علی أحَدٍ حَدّا بأرضِ العَدُوِّ حتّی یَخرُجَ مِنها ، لِئلاّ تَلْحَقَهُ الحَمیَّةُ فیَلْحَقَ بالعَدُوِّ . (1)

(2)

755

حدّ خورده، بار سوم، کشته می شود

امام کاظم علیه السلام :کسانی که به سبب ارتکاب گناهی کبیره دو بار حدّ بخورند، بار سوّم کشته می شوند.

امام رضا علیه السلام :علت آن که در بار سوم، حدّ قتل جاری می شود این است که تازیانه خوردن را به چیزی نمی گیرند و به آن اهمیتی نمی دهند چندان که گویی آزادند و سرخود . علت دیگرش این است که کسی که خدا و حدّ را سبک بشمارد کافر است و به سبب کافر شدن مستوجب قتل می باشد .

756 - إقامَةُ الحَدِّ بِأرضِ العَدُوِّ
756 - جاری کردن حدّ در سرزمین دشمن

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أصْحابُ الکَبائرِ کلِّها إذا اُقیمَ علَیهِمُ الحَدُّ مَرّتَینِ قُتِلوا فی الثّالِثَةِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :عِلّةُ القَتْلِ فی إقامةِ الحَدِّ فی الثّالثةِ : لاسْتِخْفافِهِما و قِلَّةِ مُبالاتِهِما بِالضَّربِ حتّی کأن_َّهُما مُطْلَقٌ لَهُما الشَّیْءُ ، و عِلَّةٌ اُخْری أنَّ المُسْتَخِفَّ باللّهِ و بالحَدِّ کافِرٌ ، فوَجَبَ علَیهِ القَتلُ لدُخولِهِ فی الکُفرِ . (4)

(5)

756

جاری کردن حدّ در سرزمین دشمن

امام علی علیه السلام :در سرزمین دشمن بر هیچ کس حدّی جاری نمی کنم تا زمانی که از آن جا خارج شود ؛ زیرا ممکن است غیرتی شود و به دشمن بپیوندد .

757 - التَّعزِیرُ
757 - تعزیر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا ضَرْبَ فَوقَ عَشرِ ضَرباتٍ إلاّ فی حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ . (6)

757

تعزیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[برای تعزیر] بیشتر از ده ضربه نباید زد، مگر آن جا که پای حدّی از حدود خدا در میان باشد .

ص :549


1- علل الشرائع : 545 / 1 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 317 باب 10 .
3- الکافی : 7/191/2 ، تهذیب الأحکام : 10/95/369 .
4- علل الشرائع : 547/1، عیون أخبار الرِّضا : 2/97 نحوه .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 7/178 باب 2 ، 18/387 باب 20 .
6- کنز العمّال : 13408 ، و راجع أیضا: 5/395 ، 396 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَضْرِبَنّ أدَبا فَوقَ ثلاثٍ ، فإنَّکَ إنْ فَعَلتَ فهُو قِصاصٌ یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ لأحَدٍ یُؤمِنُ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ یَزیدُ علی عَشرَةِ أسْواطٍ إلاّ فی حَدٍّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ لِوالٍ یُؤمِنُ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ أنْ یَجْلِدَ أکْثَرَ مِن عَشرَةِ أسْواطٍ إلاّ فی حَدٍّ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ التَّعْزیرِ : کَم هُو؟ _: بِضْعَةَ عَشرَ سَوْطا ما بینَ العَشرَةِ إلی العِشْرینَ . (4)

علل الشرائع عن حمّادِ بن عثمان :قلت للإمامِ الصّادقِ علیه السلام: التَّعْزیرُ؟ فقالَ : دُونَ الحَدِّ ، قالَ : قلتُ : دُونَ ثَمانینَ ؟ قالَ : فقالَ: لا ، و لکنَّهُ دُونَ الأربَعینَ ، فإنَّها حَدُّ المَملوکِ ، قالَ : قلتُ : و کَم ذاکَ ؟ قالَ : قَدْرُ ما یَراهُ الوالی مِن ذَنبِ الرّجُلِ و قُوَّةِ بَدَنِهِ . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای گوشمالی دادن بیشتر از سه ضربه نباید بزنی و اگر بیشتر بزنی، در روز قیامت قصاص خواهی شد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هیچ کس که به خدا و روز واپسین ایمان دارد روا نباشد که بیش از ده تازیانه بزند، مگر آن که پای حدّی در میان باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هیچ حاکمی که به خدا و روز واپسین ایمان دارد روا نیست که بیش از ده تازیانه بزند، مگر آن جا که حدّ باشد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که اندازه تعزیر چقدر است ؟ _فرمود : بین ده تا بیست تازیانه .

علل الشرائع_ به نقل از حماد بن عثمان _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم تعزیر چیست؟ فرمود: کم تر از حدّ است . عرض کردم : کمتر از هشتاد تازیانه ؟ فرمود : نه ، بلکه کمتر از چهل تازیانه که حدِّ بَرْده می باشد . عرض کردم : چقدر است ؟ فرمود : بسته به نظر حاکم دارد که ببیند جرم فرد و توان بدنی او چه اندازه است .

ص :550


1- تنبیه الخواطر : 2/155 ، انظر الأدب : باب 70 .
2- الجعفریّات : 133 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/73/5143 .
4- الکافی : 7/240/1 ، تهذیب الأحکام : 10/144/570 .
5- علل الشرائع : 538/4 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 583 باب 10 . و ص 363 باب 10 و ص 309 باب 2 . سنن أبی داوود : 4 / 167 .

102 - الحرب

اشاره

(1)

ص :551


1- انظر : عنوان 12 «الأسیر» ، 27 «الأمان» ، 45 «الباغی» ، 78 «الجند» ، 82 «الجهاد الأصغر» . 240 «السلاح» ، 297 «الصلح (1)» ، 327 «الظَّفر» ، 387 «الغزوة» . الجُبن : باب 499 ، السبیل : باب 1731 ، الذکر : باب 1345 . الشرک : باب 1974 ، المستضعف : باب 2340 .

102 - جنگ
758 - الحَربُ
758 - جنگ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ حَربٍ أعْوَدُ مِن سِلْمٍ . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :ألا إنَّ الحَربَ شَرُّها ذَریعٌ ، و طَعْمُها فَظیعٌ ، فمَن أخَذَ لَها اُهْبَتَها ، و اسْتَعدَّ لَها عُدَّتَها ، و لَم یألَمْ کُلومَها قَبلَ حُلولِها ، فذاکَ صاحِبُها ، و مَن عاجَلَها قَبلَ أوانِ فُرْصَتِها ، و اسْتِبْصارِ سَعیهِ فیها ، فذاکَ قَمِنٌ ألاّ یَنْفَعَ قَومَهُ ، و أنْ یُهْلِکَ نَفْسَهُ . (2)

758

جنگ

امام علی علیه السلام :بسا جنگی که سودمندتر از صلح است .

امام حسین علیه السلام :بدانید که جنگ، شرّش شتابنده است و طعمش زشت و نفرت انگیز؛ پس، هر کس که خود را برای آن آماده کند و ساز و برگش را فراهم آورد و پیش از فرا رسیدن هنگامه جنگ، پیکر خود را از زخمهای آن دردمند نکند جنگ را برده است ؛ اما آن که پیش از رسیدن فرصت و زمان جنگ و آگاه شدن از توانایی جنگی خود به آن مبادرت ورزد مستحق آن است که سپاهیان خود را سودی نرساند و خویشتن را نیز به نابودی اندازد .

759 - مَثارُ الحُروبِ
759 - عوامل جنگ افروز

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخُلفُ مَثارُ الحُروبِ . (3)

عنه علیه السلام :اللَّجاجُ مَثارُ الحُروبِ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مَذْمومَ اللَّجاجِ ، فإنَّهُ یُثیرُ الحُروبَ . (5)

759

عوامل جنگ افروز

امام علی علیه السلام :اختلاف و ناسازگاری، جنگ خیز است .

امام علی علیه السلام :لجاجت، خیزشگاه جنگهاست .

امام علی علیه السلام :از لجاجت بیجا و نکوهیده بپرهیز که آن جنگها بر می افروزد .

ص :552


1- غرر الحکم : 5320 .
2- شرح نهج البلاغة : 3/186 .
3- غرر الحکم : 705 .
4- غرر الحکم : 406 .
5- غرر الحکم : 2674 .

760 - قِتالُ مَن خالَفَ الحَقَّ
760 - جنگ با حقّ ستیزان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لَعَمری ، ما علَیَّ مِن قِتالِ مَن خالَفَ الحقَّ و خابَطَ الغَیَّ من إدْهانٍ و لا إیْهانٍ ، فاتَّقوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ ، و فِرّوا إلی اللّهِ مِن اللّهِ ، و امْضوا فی الّذی نَهَجَهُ لَکُم ، و قوموا بما عَصَبهُ بِکُم ، فعلیٌّ ضامِنٌ لِفَلْجِکُم آجِلاً إنْ لم تُمْنَحُوهُ عاجِلاً . (1)

760

جنگ با حقّ ستیزان

امام علی علیه السلام :به جان خودم سوگند که در جنگ با حقّ ستیزان و فرو رفتگان در ورطه گمراهی، هرگز سازشکاری و سستی روا نمی دارم . پس ، ای بندگان خدا ! از خدای پروا کنید و از [عذاب ]خدا به خدا بگریزید و در راه روشنی که فراپیش شما نهاده است، پیش روید و به آنچه شما را بدان مکلّف فرموده، قیام کنید . اگر در این دنیا پیروزی نصیب شما نشد ، علی پیروزی در آن دنیا را برای شما ضمانت می کند .

761 - قِتالُ المُسلِمِ
761 - جنگیدن با مسلمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قِتالُ المسلمِ أخاهُ کُفرٌ ، و سِبابُهُ فُسوقٌ . (2)

(3)

761

جنگیدن با مسلمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جنگیدن مسلمان با برادر خود کفر است، و دشنام دادن به او فسق.

762 - مُباغَتَةُ العَدُوِّ
762 - غافلگیر کردن دشمن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُغْزو هُم مِن قَبلِ أنْ یَغزوکُم ، فَوَ الّذی نَفْسی بِیَدِه ، ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقْرِ دِیارِهِم إلاّ ذَلُّوا . (4)

762

غافلگیر کردن دشمن

امام علی علیه السلام :پیش از آن که دشمن بر شما بتازد، بر او یورش برید ؛ زیرا به خدا سوگند که هیچ ملتی در دل سرزمین شان مورد حمله قرار نگرفت، جز آن که به خاک مذلّت افتاد .

ص :553


1- نهج البلاغة : الخطبة 24 .
2- کنز العمّال : 39878 .
3- (انظر) السبّ : باب 1720 .
4- معانی الأخبار : 310/1 .

عنه علیه السلام :ألا و إنّی قد دَعَوتُکُم إلی قِتالِ هؤلاءِ القَومِ لَیلاً و نَهارا ، و سِرّا و إعْلانا ، و قُلتُ لَکُمُ : اغْزوهُم قَبلَ أنْ یَغْزوکُم ، فو اللّهِ ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقْرِ دارِهِم إلاّ ذَلّوا . (1)

امام علی علیه السلام :هان ! من شما را شب و روز و در آشکار و نهان به نبرد با این قوم فرا خواندم و به شما گفتم : پیش از آن که آنان به شما یورش آورند، شما بر آنان بتازید؛ زیرا به خدا سوگند با هیچ مردمی در دل سرزمین شان جنگ نشد مگر آن که به خواری و شکست افتادند.

763 - الحَثُّ عَلَی القِتالِ فی سَبیلِ اللَّهِ
763 - تشویق به جنگ در راه خدا

الکتاب :

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمُ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الاْخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الاْخِرَةِ إِلاّ قَلِیلٌ) . (2)

(انْفِرُوا خِفَافا وَ ثِقَالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :انْفِروا رَحِمَکُم اللّهُ إلی قِتالِ عَدُوِّکُم ، و لا تَثّاقَلوا إلی الأرضِ فتُقِرّوا بالخَسْفِ و تَبوؤوا بالذُّلِّ و یَکونَ نَصیبُکُم الأخَسَّ، و إنَّ أخا الحَربِ الأرِقُ ، و مَن نامَ لَم یُنَمْ عَنهُ . (4)

763

تشویق به جنگ در راه خدا

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! چیست که چون به شما گویند برای جنگ در راه خدا بیرون شوید کندی به خرج می دهید؟ آیا به جای آخرت به زندگی دنیا راضی شده اید؟ متاع این دنیا در برابر متاع آن سرا اندکی بیش نیست» .

«سبکبار و گرانبار ، بسیج شوید و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کنید. این برای شما بهتر است اگر بدانید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر شما باد ! به پیکار با دشمن خود بیرون روید و کندی نکنید که با خواری و خفت بر جای خواهید ماند و پست ترین چیز دنیا (فرومایگی و ذلّت) نصیبتان خواهد شد. همانا سرباز رزمنده بیدار است و آن [رزمنده ای] که در خواب غفلت به سر برد بداند که دشمنش از او غافل نیست.

ص :554


1- نهج البلاغة : الخطبة 27 .
2- التوبة : 38 .
3- التوبة : 41 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 62 .

764 - حُبُّ اللَّهِ للمُقاتِلینَ فی سَبیلِهِ
764 - خداوند رزمندگان در راه خود را دوست دارد

الکتاب:

(إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ) . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی خُطبةٍ لَه فی حَربِ صِفّینَ _: أیُّها النّاسُ ، إنَّ اللّهَ تعالی ذِکرُهُ ، قَد دَلَّکُم علی تِجارَةٍ تُنْجیکُم مِن العَذابِ و تُشْفی بِکُم علی الخَیرِ : إیمانٍ باللّهِ و رسولِهِ و جِهادٍ فی سبیلِهِ ، و جَعلَ ثَواب_هُ مَغفِ_رَةَ الذُّنوبِ ، و مَساکِنَ طَیِّبةً فی جَنّاتِ عَدْنٍ و رِضْوانٌ مِن اللّهِ أکْبَرُ . و أخْبَرَکُم بالّذی یُحِبُّ فقالَ : «إنَّ اللّهَ یُحِبُّ الّذینَ یُقاتِلونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ » فسَوُّوا صُفوفَکُم کالبُنْیانِ المَرْصوصِ ، و قَدِّموا الدّارِعَ و أخِّروا الحاسِرَ . (2)

764

خداوند رزمندگان در راه خود را دوست دارد

قرآن :

«خداوند کسانی را که در راه او در صفوف [به هم پیوسته ]همچون بنایی سُربین می جنگند دوست دارد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای در جنگ صفین _فرمود : ای مردم ! خداوند متعال، شما را به تجارتی رهنمون شده که از عذابتان می رهاند و به خیر و سعادت نزدیک می گرداند . و آن ایمان به خدا و رسولش و جهاد کردن در راه اوست، ثواب آن (جهاد) را آمرزش گناهان و خانه هایی پاکیزه در بهشتهای جاویدان قرار داده و البته خشنودی خدا برتر [از اینها ]است . او کسی را که دوست دارد به شما معرفی کرده و فرموده است : «خدا دوست دارد کسانی را که در راه او صف در صف، چنانکه گویی بنایی ریخته شده از سُرب اند، جهاد می کنند.» پس صفوف خود را همچون ساختمانی بر افراشته از سرب استوار کنید، زره داران را جلو اندازید و بی زرهان را در صفوف عقب قرار دهید.

765 - النَّهیُ عَن مُحارَبَةِ هؤلاءِ
765 - نهی از جنگیدن با این گروهها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُحارِبْ مَن یَعْتَصِمُ بالدِّینِ ؛ فإنَّ مُغالِبَ الدِّینِ مَحْروبٌ. (3)

765

نهی از جنگیدن با این گروهها

امام علی علیه السلام :با کسی که به دین چنگ زده است مجنگ ، زیرا کسی که با دین پنجه افکند، در هم شکسته شود .

ص :555


1- الصفّ : 4 .
2- شرح نهج البلاغة : 5/187 .
3- غرر الحکم : 10330 .

عنه علیه السلام :لا تُغالِبْ مَن یَسْتَظهِرُ بالحقِّ ؛ فإنَّ مُغالِبَ الحقِّ مَغلوبٌ. (1)

امام علی علیه السلام :با آن که پشتوانه اش حقّ است ، مستیز ؛ که ستیزنده با حق شکست خورَد.

766 - ما یَلزمُ رِعایَتُهُ قَبلَ الحَربِ
766 - نکاتی که پیش از شروع جنگ باید رعایت کرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَألَّفوا النّاسَ ، و تَأنَّوهُم ، و لا تُغیروا علَیهِم حتّی تَدْعُوهُم ، فمَا علی الأرضِ مِن أهلِ بَیتِ مَدَرٍ و لا وَبَرٍ إلاّ تَأتونی بِهم مسلِمینَ أحَبُّ إلَیَّ مِن أنْ تَأتونی بنِسائِهم و أوْلادِهِم و تَقْتُلوا رِجالَهُم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفّینَ _: فو اللّهِ ما دَفَعْتُ الحَربَ یَوما إلاّ و أنا أطْمَعُ أنْ تَلْحَقَ بی طائفَةٌ فتَهْتَدی بِی، و تَعْشُو إلی ضَوْئی ، و ذلکَ أحَبُّ إلَیَّ مِن أنْ أقْتُلَها عَلی ضَلالِها . (3)

عنه علیه السلام_ لابنهِ الحسنِ علیه السلام _: لا تَدْعُوَنَّ إلی مُبارَزَةٍ ، و إنْ دُعِیتَ إلَیها فأجِبْ ؛ فإنَّ الدّاعی إلَیها باغٍ ، و الباغی مَصروعٌ . (4)

766

نکاتی که پیش از شروع جنگ باید رعایت کرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با مردم مدارا کنید و به آنها فرصت دهید و پیش از آن که به حقّ دعوتشان کنید بر ایشان متازید ؛ زیرا که اگر مردمان روی زمین را ، از شهرنشین و چادر نشین ، مسلمان نزد من آورید خوشتر دارم تا زنان و فرزندانشان را [به اسارت ]نزد من آورید و مردانشان را بکشید .

امام علی علیه السلام_ در صفین _فرمود : به خدا سوگند یک روز جنگ را به تأخیر نینداختم مگر از این رو که امید داشتم گروهی به من بپیوندند و به سبب من هدایت شوند و در پرتو من بیارامند ؛ این را خوشتر دارم تا آنان را در حالی که گمراهند بکشم .

امام علی علیه السلام_ به فرزند خود امام حسن علیه السلام _فرمود : هرگز مبارز طلبی مکن، اما اگر به مبارزه فرا خوانده شدی بپذیر ؛ زیرا آن که به مبارزه فرا خوانَد متجاوز است و متجاوز به خاک افتد .

ص :556


1- غرر الحکم : 10331 .
2- کنز العمّال : 11300 ، 11396 مع تفاوت یسیر فی اللفظ .
3- نهج البلاغة : الخطبة 55 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 233 .

767 - الدُّعاءُ عِندَ لِقاءِ العَدُوِّ
767 - دعا در هنگام رویارویی با دشمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ إنُّهُ کانَ إذا غَزا قالَ _: اللّهُمَّ أنتَ عَضُدی و نَصیری ، بکَ أحُولُ ، و بکَ أصُولُ ، و بکَ اُقاتِلُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن دُعائهِ لَمّا عَزمَ علی لِقاءِ القَومِ بصِفِّینَ _: اللّهُمَّ ربَّ السَّقْفِ المَرْفوعِ ......... إنْ أظْهَرْتَنا علی عَدُوِّنا فجَنِّبْنا البَغْیَ و سَدِّدْنا للحقِّ ، و إنْ أظْهَرْتَهُم علَینا فارْزُقْنا الشَّهادةَ و اعْصِمْنا من الفِتْنَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ عِند لقاءِ العَدُوِّ مُحارِبا _: اللّهُمَّ إلیکَ أفْضَتِ القُلوبُ ، و مُدَّتِ الأعْناقُ ......... اللّهُمَّ إنّا نَشْکو إلَیکَ غَیْبَةَ نَبِیّنا ، و کَثْرَةَ عَدُوِّنا ، و تَشَتُّتَ أهْوائنا . (3)

عنه علیه السلام_ یَومَ صِفّینَ _: اللّهُمَّ إنّا نَشْکو إلیکَ غَیْبَةَ نَبِیّنا ، و قِلّةَ عَدَدِنا ، و کَثْرَةَ عَدُوِّنا ، و تَشَتُّتَ أهوائِنا، و شِدَّةَ الزَّمانِ ، و ظُهورَ الفِتَنِ ، أعِنّا علَیهِم بفَتْحٍ تُعَجِّلُهُ ، و نَصْرٍ تُعِزُّ بهِ سُلطانَ الحقِّ و تُظْهِرُهُ . (4)

767

دعا در هنگام رویارویی با دشمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هرگاه به جنگ می رفت _می گفت : خدایا ! تو پشتیبان و یاور منی ، از تو نیرو می گیرم و با یاری تو حمله می برم و با کمک تو می جنگم .

امام علی علیه السلام_ در دعا آنگاه که آهنگ رویارویی با سپاه معاویه در صفین کرد _گفت : خدایا ! ای پروردگار آسمان برافراشته ......... اگر ما را بر دشمنمان پیروز گردانیدی، از ستم و تجاوزگری بدورمان دار و در راه حقّ استوارمان گردان و اگر آنان را بر ما چیره ساختی، شهادت را روزیمان کن و از فتنه و گمراهی محفوظمان دار .

امام علی علیه السلام_ هنگام رو یا رو شدن با دشمن در جنگ _گفت : خدایا ! دلها به سوی تو پر کشیده و گردنها سوی تو کشیده شده است ......... پروردگارا ! ما از نبودن پیامبرمان و زیادی دشمنانمان و پراکندگی خواسته هایمان، به درگاه تو شکایت می آوریم.

امام علی علیه السلام_ در جنگ صفین _گفت : [خداوندا! ما] از نبودن پیامبرمان و فراوانی دشمنانمان و اندک بودن شمارمان و سختگیری زمانه بر ما و سر برداشتن فتنه ها بر ضد ما، به تو شکایت می کنیم . با پیروزی هرچه زودتر و با آن نصرتی که بدان، قدرت حقّ را می افزایی و چیره اش می گردانی، ما را در برابر دشمنانمان یاری کن .

ص :557


1- سنن أبی داوود : 3/42/2632 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 171 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 15 .
4- وقعة صفّین : 231.

عنه علیه السلام_ کانَ إذا لَقِیَ العَدُوَّ قالَ _: اللّهُمَّ إنَّکَ أنتَ عِصْمَتی و ناصِری و مُعِینی ، اللّهُمَّ بکَ أصولُ و بکَ اُقاتِلُ . (1)

شرح نهج البلاغة :کان علیّ علیه السلام إذا سارَ إلی قِتالٍ ذَکَرَ اسمَ اللّهِ قَبلَ أنْ یَرکَ_بَ ، کانَ یقولُ : الحَمدُ للّهِ علی نِعَمِهِ علَینا و فَضْلِهِ ، سُبحانَ الّذی سَخَّرَ لَنا هذا و ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ ......... ثُمَّ یَستَقْبِلُ القِبْلَةَ و یَرفَعُ یدَیهِ إلی السّماءِ و یقولُ: اللّهُمَّ إلیکَ نُقِلَتِ الأقْدامُ، و اُتْعِبَتِ الأبْدانُ، و أفْضَتِ القُلوبُ، و رُفِعَتِ الأیْدی ، و شَخَصَتِ الأبْصارُ ......... . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام کانَ إذا أرادَ القِتالَ قالَ هذهِ الدَّعَواتِ : اللّهُمَّ إنّکَ أعْلَمْتَ سبیلاً مِن سُبُلِکَ ، جَعَلتَ فیهِ رِضاکَ ، و نَدَبْتَ إلَیهِ أوْلیاءکَ ، و جَعَلتَهُ أشْرَفَ سُبُلِکَ عِندَکَ ......... . (3)

(4)

امام علی علیه السلام_ هنگام رویارویی با دشمن _گفت : خدایا ! تو نگهدارنده و یار و یاور من هستی . خدایا ! به کمک تو یورش می برم و با یاری تو می جنگم .

شرح نهج البلاغه :هر گاه علی علیه السلام رهسپار جنگی می شد، پیش از آن که بر مرکب بنشیند، نام خدا را می برد و می گفت : خدا را بر نعمتها و فضلی که به ما بخشیده است سپاس می گوییم ، «پاک و منزّه است خدایی که این (مرکب) را رام ما ساخت و گر نه ما را توان آن نبود ......... آن گاه رو به قبله می کرد و دستان خود را به آسمان بر می داشت و عرض می کرد : پروردگارا ! گامها به سوی تو روان است و پیکرها خود را برای تو به رنج می افکنند و دلها به سوی تو پر می کشد و دستها به سوی تو برداشته شده است و دیدگان خیره توست ......... .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین هرگاه می خواست به جنگ رود این دعاها را می خواند : خدایا ! تو این راه را به ما نشان دادی و خشنودیت را در آن نهادی و دوستانت را به سوی آن خواندی و آن را ارزشمندترین راه خود دانستی ......... .

768 - مُقَدَّمَةُ الجَیشِ
768 - پیشقراولان سپاه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی و صِیَّتِهِ لزیادِ بنِ النَّضْرِ _: اعْلَمْ أنَّ مُقَدِّمَةَ القَومِ عُیونُهُم ، و عُیونَ المُقَدِّمَةِ طَلائعُهُم ، فإذا أنتَ خَرَجْتَ مِن بِلادِکَ و دَنَوْتَ مِن عَدُوِّکَ فلا تَسْأمْ مِن تَوجیهِ الطَّلائعِ فی کُلِّ ناحیةٍ و فی بَعضِ الشِّعابِ و الشَّجَرِ و الخَمَرِ و فی کُلِّ جانبٍ ؛ حتّی لا یُغِیرَکُم عَدُوُّکُم ، و یکونَ لَکُم کَمینٌ . (5)

768

پیشقراولان سپاه

امام علی علیه السلام_ در سفارش به زیاد بن نضر _فرمود : بدان که پیشقراولان سپاه چشمهای آن هستند و چشمان پیشقراولان، طلایه داران ایشانند. پس ، هرگاه از مرزهای سرزمین خود بیرون رفتی و به دشمنت نزدیک شدی، بیدرنگ طلایه داران را به هر سو و به پاره ای از درّه ها و درخت زارها و کمینگاهها و به هر گوشه ای روانه ساز تا مبادا دشمن تان در کمین شما باشد و ناگهان بر شما بتازد.

ص :558


1- دعائم الإسلام : 1/371 .
2- شرح نهج البلاغة : 5/176 .
3- الکافی : 5/46/1 .
4- (انظر) مستدرک الوسائل : 11 / 104 باب 46 .
5- تحف العقول : 191 ، انظر تمام الحدیث .

769 - تَعلیماتٌ عَسکَرِیَّةٌ
769 - آموزشهای نظامی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی تَعلیمِ الحَربِ و المُقاتَلَةِ _: مَعاشِرَ المسلِمینَ ، اسْتَشِعروا الخَشْیَةَ ، و تَجَلْبَبوا السَّکِینَةَ، و عَضُّوا علی النَّواجِذِ ؛ فإنَّهُ أنْبی للسُّیوفِ عنِ الهامِ ، و أکْمِلوا اللّأْمَةَ ، و قَلْقِلوا السُّیوفَ فی أغْمادِها قَبلَ سَلِّها ، و الْحَظوا الخَزْرَ ، و اطْعُنوا الشَّزْرَ ، و نافِحُوا بِالظُّبا ، و صِلُوا السُّیوفَ بِالخُطا ، و اعْلَموا أنَّکُم بعَینِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :فَقدِّموا الدّارِعَ ، و أخِّروا الحاسِرَ ، و عَضُّوا علی الأضْراسِ؛ فإنَّهُ أنْبی للسُّیوفِ عنِ الهامِ ، و الْتَوُوا فی أطْرافِ الرِّماحِ؛ فإنَّهُ أمْوَرُ للأسِنَّةِ ، و غُضُّوا الأبْصارَ ؛ فإنَّهُ أرْبَطُ للجَأشِ و أسْکَنُ للقُلوبِ ، و أمِیتوا الأصْواتَ ؛ فإنَّهُ أطْرَدُ للفَشَلِ . (2)

769

آموزشهای نظامی

امام علی علیه السلام_ در آموزش فنون جنگ و جنگجویی _فرمود : ای گروه مسلمانان ! خدا ترسی را جامه زیرین خود کنید و ردای آرامش بپوشید و دندانهایتان را بر هم بفشرید ، زیرا که این کار تأثیر شمشیرها را بر سر کمتر می کند ، زره کامل بپوشید و پیش از بر کشیدن شمشیرها، آنها را در نیامشان بجنبانید و خشمگنانه با گوشه چشم بنگرید و از چپ و راست نیزه بزنید و با تیزی شمشیرها ضربه زنید و با پیش نهادن گامهایتان شمشیرها را به دشمن برسانید و بدانید که زیر نظر خدا هستید .

امام علی علیه السلام :زره داران را در صف جلو و بی زرهان را در صفوف عقب قرار دهید و دندانها را بر هم بفشارید ؛ که این کار تأثیر شمشیر را بر سر کمتر می کند ، در اطراف نیزه ها پیچ و تاب خورید ، که با این کار در برابر نیزه ها بهتر می توان جا خالی کرد ، دیدگانتان را فرو اندازید که این کار بیشتر قوت قلب و آرامش دل می بخشد، صداهای خود را خاموش کنید که این کار در زدودن ترس و سستی مؤثرتر است .

ص :559


1- نهج البلاغة : الخطبة 66 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 124 .

عنه علیه السلام_ مِن کِتابهِ إلی اُمَرائهِ علی الجَیشِ _: مِن عبدِ اللّهِ علیِّ بنِ أبی طالبٍ أمیرِ المؤمنینَ إلی أصْحابِ المَسالِحِ : أمّا بَعدُ ، فإنَّ حقّا علی الوالی ألاّ یُغَیِّرَهُ علی رَعِیَّتِهِ فَضلٌ نالَهُ ......... فإذا فَعَلتُ ذلکَ وَجَبتْ للّهِ علَیکُمُ النِّعمَةُ ، و لی علَیکُم الطّاعَةُ، و ألاّ تَنْکُصوا عَن دَعْوَةٍ ، و لا تُفَرِّطوا فی صَلاحٍ، و أنْ تَخوضوا الغَمَراتِ إلی الحقِّ ، فإنْ أنتُم لَم تَسْتَقیموا لی علی ذلکَ لَم یَکُنْ أحَدٌ أهْوَنَ علَیَّ مِمَّن اعْوَجَّ مِنکُم ، ثُمَّ اُعْظِمُ لَهُ العُقوبَةَ ، و لا یَجِدُ عِندی فیها رُخْصَةً ، فخُذوا هذا مِن اُمَرائکُم . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کلامِهِ لأصحابهِ فی ساحةِ الحَربِ بصِفّینَ _: و أیُّ امْرئٍ مِنکُم أحَسَّ مِن نَفْسِهِ رَباطَةَ جأشٍ عِند اللِّقاءِ ، و رَأی مِن أحَدٍ مِن إخْوانِهِ فَشَلاً ، فلْیَذُبَّ عَن أخیهِ بفَضلِ نَجْدَتِهِ الّتی فُضِّلَ بها علَیهِ کَما یَذُبُّ عن نَفْسِهِ، فلو شاءَ اللّهُ لَجَعلَهُ مِثْلَهُ . (2) (3)

امام علی علیه السلام_ در بخشی از نامه خود به فرماندهان سپاهش _نوشت : از بنده خدا علی بن ابی طالب، امیر مؤمنان به فرماندهان لشکر : اما بعد، بر والی است که به سبب نعمتهای فراوانی که بدو رسیده، رفتارش نسبت به مردم تغییر نکند ......... اگر چنین کردم بر خداست که شما را نعمت ارزانی دارد و بر شماست که از من فرمان برید و هرگاه شما را فرا خواندم درنگ نکنید و در انجام کارهای درست کوتاهی نورزید و در راه حقّ در گرداب سختیها فرو روید ، و اگر در این کارها با من استقامت نورزید هیچ کس در نظر من خوارتر از آن نباشد که کج راهه می رود. در این وقت او را کیفری سهمگین خواهم داد. او از کیفر من رهایی نخواهد یافت. شما نیز از فرماندهان خود همین پیمان را بگیرید.

امام علی علیه السلام_ در قسمتی از سخنان خویش در میدان جنگ صفین _فرمود : هر کدام شما که در هنگام رویارویی با دشمن، در دل خویش احساس دلیری داشت و در برادر خود ترس و خوفی دید، باید به شکرانه نعمت برتری و دلیری که به او تفضّل شده از برادر خویش دفاع کند، همان گونه که از خویشتن دفاع می کند ؛ زیرا که اگر خدا می خواست او را نیز همچون وی [دلیر ]می ساخت.

ص :560


1- نهج البلاغة : الکتاب 50 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 123 .
3- (انظر) الحرب : باب 772 حدیث 3672 . السبّ : باب 721 .

770 - أدَبُ الحَربِ
770 - آداب جنگ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَقْتُلوا شَیْخا فانِیا ، و لا طِفلاً صَغیرا ، و لا امْرَأةً ، و لا تَغُلّوا ، و ضُمّوا غَنائمَکُم ، و أصْلِحوا و أحْسِنوا إنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُحْسِنینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما حَمَلَکُم علی قَتْلِ الذُّرِّیَّةِ ؟! و هَل خِیارُکُم إلاّ أوْلادُ المُشرِکینَ ؟! و الّذی نَفْسُ محمّدٍ بِیَدِهِ ، ما مِن نَفْسٍ تُولَدُ إلاّ علی الفِطْرَةِ حتّی یُعْرِبَ عَنها لِسانُها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُقتَلُ الرُّسُلُ و لا الرُّهُنُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُمَثِّلوا بآدَمِیٍّ و لا بَهیمَةٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُقاتِلوهُم حتّی یَبْدَؤوکُم، فإنَّکُم بحَمدِ اللّهِ علی حُجَّةٍ ، و تَرْکُکُم إیّاهُم حتّی یَبْدَؤوکُم حُجَّةٌ اُخْری لَکُم علَیهِم ، فإذا کانَتِ الهَزیمَةُ بإذْنِ اللّهِ فلا تَقْتُلوا مُدْبِرا ، و لا تُصیبوا مُعْوِرا، و لا تُجْهِزوا علی جَریحٍ ، و لا تَهیجوا النِّساءَ بأذیً . (5) و فی خبرٍ : « ......... و لا تَکْشِفوا عَوْرَةً ، و لا تُمَثِّلوا بقَتیل ......... » . (6)

770

آداب جنگ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سال خوردگان فرتوت و کودکان خرد سال و زنان را نکشید ، [در غنایم] خیانت نکنید و غنایم خود را سر جمع کنید و رفتاری شایسته و نیکو داشته باشید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه شده است که نسل کشی می کنید ؟ مگر نه این است که بهترینهای شما، فرزندان همین مشرکان هستند ؟ سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، هیچ انسانی زاده نمی شود، مگر بر سرشت توحید، تا آن که زبانش آن را آشکار کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرستادگان و گروگانها را نباید کشت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ انسان و حیوانی را مُثْله نکنید .

امام علی علیه السلام :با دشمن نجنگید تا او جنگ را آغاز کند؛ زیرا شما بحمد اللّه حجّت دارید و این که شما آنان را بگذارید تا آغازگر جنگ باشند، خود، حجّت دیگری برای شما در برابر آنان است. اگر به اذن خداوند، دشمن شکست خورد و فراری شد، پشت کرده را نکشید و به آن که در چنگتان گرفتار آمده است صدمه نزنید و کار زخمی را نسازید و زنان را با آزار و اذیت نینگیزید .

در نقل دیگری از این خبر آمده است : « ......... عورتی را مکشوف نکنید و کشته ای را مُثْله ننمایید ......... » .

ص :561


1- کنز العمّال : 11013 .
2- کنز العمّال : 11095 .
3- قرب الإسناد : 131 / 456 .
4- کنز العمّال : 11425 .
5- نهج البلاغة: الکتاب14.
6- شرح نهج البلاغة : 4/26 .

عنه علیه السلام :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنْ یُلْقی السّمُّ فی بِلادِ المُشرِکینَ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنْ أخَذْتَ الأسیرَ فعَجَزَ عنِ المَشْیِ و لَم یَکُنْ مَعکَ مَحْمِلٌ فأرْسِلْهُ و لا تَقْتُلْهُ ؛ فإنّکَ لا تَدری ما حُکْمُ الإمامِ فیهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا أرادَ أنْ یَبعَثَ سَرِیَّةً دعاهُم فأجْلَسَهُم بینَ یَدَیهِ ، ثُمَّ یقولُ : سِیروا بسمِ اللّهِ و باللّهِ ، و فی سبیلِ اللّهِ ، و علی مِلّةِ رسولِ اللّهِ ، و لا تَغُلُّوا، و لا تُمَثِّلوا ، و لا تَغْدِروا ، و لا تَقْتُلوا شَیْخا فانِیا و لا صَبِیّا و لا امْرأةً، و لا تَقْطعوا شَجَرا إلاّ أنْ تُضْطَرّوا إلَیها . (3)

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله از مسموم کردن شهرهای مشرکان نهی فرمود .

امام زین العابدین علیه السلام :اگر اسیری گرفتی که قدرت راه رفتن نداشت و تو وسیله ای برای حمل او نداشتی او را نکش و آزادش کن ؛ زیرا نمی دانی که حکم امام درباره او چیست.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه می خواست سپاهی را گسیل دارد، آنها را فرا می خواند و در برابر خود می نشاند و می فرمود : به نام خدا و با یاری خدا و در راه خدا و بر آیین پیامبر خدا رهسپار شوید ، در غنایم دست نبرید، دست به مُثْله کردن نزنید ، خیانت نکنید، پیر مرد رفتنی و کودک خرد سال و زن را نکشید، و درختی را قطع نکنید، مگر آن که ناچار بدین کار (قطع درخت) شوید.

771 - الحَربُ خُدعَةٌ
771 - جنگ، نیرنگ است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الحَربُ خُدْعَةٌ . (4)

771

جنگ، نیرنگ است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جنگ، نیرنگ است .

ص :562


1- الکافی : 5/28/2 .
2- علل الشرائع : 565/1 .
3- الکافی : 5/27/1 .
4- کنز العمّال : 10891 .

عنه صلی الله علیه و آله :قُلْ ما بَدا لکَ ؛ فإنَّ الحَربَ خُدْعَةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَذِّلْ عَنّا ؛ فإنَّ الحَرْبَ خُدْعَةٌ . (2)

کنز العمّال عن ابن عبّاس :بَعثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رجُلاً من أصْحابِهِ إلی رجُلٍ مِن الیَهودِ فأمرَهُ بقَتْلِه ، فقالَ لَهُ : یا رس_ولَ اللّهِ ، إنّی لا أسْتَطی_عُ ذلکَ إلاّ أنْ تَأذَنَ لی . قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّما الحَربُ خُدْعَةٌ ، فاصْنَعْ م_ا تُریدُ . (3)

الکافی عن عدیّ بنِ حاتم :إنّ أمیر المؤمنین علیه السلام قال فی یوم التقی هُو و مُعاویةُ بصِفّینَ و رَفَعَ بها صَوْتَهُ لیُسْمِعَ أصْحابَهُ: و اللّهِ لأقْتُلَنَّ مُعاویةَ و أصْحابَهُ ثُمَّ یقولُ فی آخِرِ قَولهِ : إنْ شاءَ اللّهُ ، _ یَخْفِضُ بها صَوْتَهُ _ . و کنتُ قَریبا مِنهُ فقلتُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّکَ حَلَفْتَ علی ما فعلتَ ثُمَّ اسْتَثْنَیتَ ، فما أرَدتَ بذلکَ؟

فقالَ لی : إنَّ الحَربَ خُدْعَةٌ ، و أنا عِند المؤمنینِ غَیرُ کَذُوبٍ ، فأرَدتُ أنْ اُحَرِّضَ أصْحابی علَیهِم کَیْلا یَفْشَلوا و لکن یَطْمَعوا فیهِم فأَفْقَهُهُمْ یَنْتَفِعُوا بها بَعدَ الیَومِ إنْ شاءَ اللّهُ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرچه به نظرت می رسد بگو ؛ زیرا جنگ نیرنگ است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دشمن را از جنگ با ما منصرف کن ، که جنگ نیرنگ است .

کنز العمّال از ابن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی از اصحاب خود را مأمور کشتن یک نفر یهودی کرد . او عرض کرد : ای رسول خدا ! در صورتی از عهده این کار برمی آیم که دستم را باز بگذارید . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : اصولاً جنگ، نیرنگ است ، پس هرکار می خواهی بکن .

الکافی_ به نقل از عدی بن حاتم _: روزی که امیر المؤمنین علیه السلام در صفین با معاویه رو به رو شد، با صدای بلند که یارانش بشنوند، فرمود : به خدا قسم معاویه و یاران او را می کشم . سپس در پایان این جمله، آهسته گفت : ان شاء اللّه . من که نزدیک آن حضرت بودم عرض کردم: ای امیر مؤمنان ! شما برای گفته خود سوگند خوردید و سپس ان شاء اللّه گفتید ، منظورتان چه بود ؟!

حضرت فرمود: همانا جنگ، مکر و نیرنگ است . من در نظر مؤمنان هرگز دروغگو نبوده و نیستم ، خواستم یاران خود را علیه سپاه معاویه برانگیزم، تا دچار سستی نشوند، و به پیروزی امید بندند این مطلب را آویزه گوش کن که ان شاء اللّه ، بعدا به کارت می آید.

ص :563


1- کنز العمّال : 10892 .
2- کنز العمّال : 10893 ، انظر : التجسّس باب 520 .
3- کنز العمّال : 11395 .
4- الکافی : 7/460/1 ، تهذیب الأحکام : 6/163/299 .

تفسیر القمّی :فی غَزوةِ الأحزابِ ، فی کلامٍ جَری بینَ علیٍّ علیه السلام و عَمرِو بنِ عَبدِوَدٍّ ......... فقالَ لَهُ علیٌّ: یا عَمرُو ، أ مَا کف_اکَ أنّی بارَزْتُ_کَ و أنتَ فارِسُ العَرَبِ حتّی اسْتَعَنْتَ علَیَّ بظَهیرٍ ؟ فالْتَفتَ عَمرٌو إلی خَلْفِه فضَربَهُ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام مُسْرِعا علی ساقَیهِ قطعهما جَمیعا، و ارْتَفَعَت بَینَهُما عَجاجَةٌ ......... و أقبلَ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَسیلُ علی رأسِهِ مِن ضَرْبةِ عَمرٍو، و سَیفُهُ یَقْطُرُ مِنهُ الدّمُ ......... فقالَ رسولُ اللّهِ: یا علیُّ ، ماکَرْتَهُ ؟ قالَ: نَعَم یا رسولَ اللّهِ ، الحَربُ خَدیعَةٌ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ علِیّا علیه السلام کانَ یقولُ : لَأنْ یَخْطَفَنی الطَّیرُ أحَبُّ إلَیَّ مِن أنْ أقولَ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم یَقُلْ ، سَمِعْتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ یَومَ الخَندَقِ : الحَربُ خُدْعَةٌ ، و یقولُ : تَکَلَّموا بما أرَدْتُم . (2)

(3)

تفسیر القمّی:در جنگ احزاب میان علی علیه السلام و عمرو بن عبدود سخنانی گذشت ......... علی علیه السلام به او فرمود: ای عمرو ! [در بزدلی تو] همین بس نیست که من به جنگ تن به تن با تو آمده ام و تو که شهسوار عربی با خودت کمک آورده ای ؟ عمرو برگشت که پشت سرش را نگاه کند امیر المؤمنین علیه السلام بیدرنگ چنان ضربتی بر دو ساق پای او فرود آورد که از پیکرش جدا شدند و گرد و غباری به هوا برخاست ......... آن حضرت در حالی که بر اثر ضربت عمرو خون از فرقش می ریخت و از شمشیرش نیز خون می چکید، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برگشت ......... رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای علی ! فریبش دادی ؟ عرض کرد : آری ، ای رسول خدا ! جنگ، نیرنگ است .

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام می فرمود : اگر پرنده [شکاری ]مرا برباید خوشتر دارم تا سخنی را به پیامبر نسبت دهم که نفرموده است. شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ خندق می فرمود: جنگ یعنی خدعه و نیرنگ و می فرمود : هرچه می خواهید بگویید .

ص :564


1- تفسیر القمّی : 2 / 184 .
2- وسائل الشیعة : 11/102/1 .
3- (انظر) عنوان 134 «الحیلة» . وسائل الشیعة: 11/ 102 باب 53.

772 - النَّهیُ عَنِ الفِرارِ مِنَ الحَربِ
772 - نهی از فرار از جنگ

الکتاب :

(وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزا إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، إنَّ ربَّکَ عزّ و جلّ یُباهی الملائکَةَ بثَلاثةِ نَفَر : رجُلٌ یُصْبِحُ فی الأرضِ فَرْدا فیُؤَذِّنُ ثمَّ یُصَلّی ، فیقولُ ربُّکَ للملائکَةِ : انْظُروا إلی عَبدی یُصلّی و لا یَراهُ أحَدٌ غَیری ، فیَنْزِلُ سَبعونَ ألفَ مَلَکٍ یُصَلّون وَراءَهُ و یَسْتَغْفِرونَ لَهُ إلی الغَدِ مِن ذلکَ الیَومِ .

و رجُلٌ قامَ مِن اللَّیلِ فصَلّی وَحْدَهُ فسَجَدَ و نامَ و هُو ساجِدٌ، فیقولُ تعالی : انْظُروا إلی عَبدی رُوحُه عِندی و جَسَدُهُ فی طاعَتی ساجِدٌ .

و رجُلٌ فی زَحْفٍ فَرَّ أصْحابُهُ و ثَبَتَ و هُو یُقاتِلُ حتّی یُقْتَلَ . (2)

772

نهی از فرار از جنگ

قرآن :

«و هر که در آن هنگام به آنان (دشمنان) پشت کند مگر آنکه [هدفش] کناره گیری برای نبردی [مجدّد ]یا پیوستن به جمعی [ دیگر از همرزمانش] باشد قطعا به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جایگاهش دوزخ است و چه بد سرانجامی است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! پروردگارت عزّ و جلّ، به وجود سه نفر، بر فرشتگانش می بالد : مردی که در جایی تنها باشد و [به وقت اذان] اذان بگوید و نماز بخواند. پروردگارت به فرشتگان می فرماید: ببینید بنده من نماز می خواند و هیچ کس جز من او را نمی بیند . پس هفتاد هزار فرشته به زمین فرود آیند و پشت سر او به نماز ایستند و تا فردای آن روز برایش آمرزش می طلبند.

و مردی که شب هنگام در تنهایی برخیزد و نماز گزارد و سجده کند و در حال سجده خوابش برد . پس ، خداوند متعال فرماید : به بنده من بنگرید که روحش نزد من است و بدنش در طاعت من سجده کنان.

و مردی که در میدان جهاد باشد و همرزمانش بگریزند و او همچنان پایداری ورزد و بجنگد تا کشته شود .

ص :565


1- الأنفال : 16 .
2- الأمالی للطوسی: 534/1162، مکارم الأخلاق: 2/372/2661.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لأصْحابِهِ فی حَربِ صِفّینَ _: عاوِدُوا الکَرَّ ، و اسْتَحْیوا مِن الفَرِّ ؛ فإنَّهُ عارٌ فی الأعْقابِ (1) ، و نارٌ یَومَ الحِسابِ ، و طِیبوا عَن أنفُسِکُم نَفْسا ، و امْشُوا إلی المَوتِ مَشْیا سُجُحا . (2)

عنه علیه السلام :و أیْمُ اللّهِ ، لَئنْ فَرَرْتُم مِن سَیفِ العاجِلَةِ لا تَسْلَموا مِن سُیوفِ الآخِرَةِ ، و أنتُم لَهامِیمُ العَرَبِ و السَّن_امُ الأعْظَ_مُ ، فاسْتَحی_وا مِن الفِرارِ ؛ فإنَّ فیهِ ادِّراعَ العارِ و وُلوجَ النّارِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَشْتَدَّنَّ علَیکُم فَرّةٌ بعدَها کَرّةٌ ، و لا جَوْلَةٌ بَعدَها حَملَةٌ ، و أعْطوا السُّیوفَ حُقوقَها . (4)

عنه علیه السلام :و أیْمُ اللّهِ ، لَئنْ فَرَرْتُم مِن سَیفِ العاجِلَةِ ، لا تَسْلموا مِن سَیفِ الآخِرَةِ ، و أنتُم لَهامِیمُ العَرَبِ و السَّنامُ الأعْظَمُ . إنَّ فی الفِرارِ مَوجِدةَ اللّهِ ، و الذُّلَّ اللاّزِمَ ، و العارَ الباقیَ، و إنّ الفارَّ لَغیرُ مَزِیدٍ فی عُمُرهِ ، و لا مَحْجوزٍ (مَحْجُوبٍ) بَینَهُ و بینَ یَومِهِ . مَنِ الرّائحُ إلی اللّهِ کالظَّمْآنِ یَرِدُ الماءَ ؟! الجَنّةُ تَحتَ أطْرافِ العَوالی ، الیَومَ تُبْلی الأخْبارُ، و اللّهِ لَأنا أشْوَقُ إلی لِقائهِم مِنهُم إلی دِیارِهِم . (5)

امام علی علیه السلام_ به یارانش در جنگ صفین _فرمود : پیاپی یورش برید و از گریختن شرم کنید ، که گریز از میدان جنگ ننگی است جاویدان در میان اعقاب و روزگاران آینده و موجب آتش در روز حسابرسی . با رضایت خاطر بجنگید و شادمان و سبک جان به سوی مرگ گام بردارید .

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا که اگر از شمشیر این جهان بگریزید، از شمشیرهای آخرت، جان سالم به در نخواهید برد؛ شما بزرگان و مهتران عرب هستید ، پس، از گریختن شرم کنید که فرار از میدان نبرد، جامه ننگ پوشیدن است و به آتش رفتن .

امام علی علیه السلام :گریزی که در پی آن بازگشت باشد و جابجایی که در پی اش حمله ، بر شما سخت و ناگوار نیاید ، حقّ شمشیرها را ادا کنید.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند اگر از شمشیر این دنیا بگریزید، از شمشیر آن جهان نخواهید رهید. شما اشراف و بزرگان عرب هستید . همانا فرار از جنگ موجب خشم خداوند و خواری همیشگی و ننگ جاویدان است . به عُمر فرار کننده از میدان جنگ هرگز چیزی افزوده نگردد و نیز چیزی مانع مرگش نشود . کیست که همچون تشنه ای که به آب می رسد، به سوی حقّ رود؟ بهشت زیر لبه های نیزه هاست . امروز نهانها آزموده و آشکار می شوند. به خدا سوگند که من به رویارویی آنان بیش از آن اشتیاق دارم که آنها برای رسیدن به خانه های خود مشتاقند.

ص :566


1- فی نهج السعادة : «فإنّه عارٌ باقٍ فی الأعقابِ و الأعناق» .
2- نهج البلاغة : الخطبة 66 ، نهج السعادة : 2/232 .
3- غرر الحکم : 10147 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 16 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 124 .

عنه علیه السلام_ مِن وَصایاهُ لأصْحابِهِ عِند الحَربِ _: ثُمَّ إنَّ الرُّعْبَ و الخَوفَ ، مِن جِهادِ المُسْتَحِقِّ للجِهادِ و المُتَوازِرینَ علی الضَّلالِ ، ضَلالٌ فی الدِّینِ ، و سَلْبٌ للدُّنیا مَع الذُّلِّ و الصَّغارِ ، و فیه اسْتیجابُ النّارِ بالفِرارِ مِن الزَّحْفِ عِندَ حَضْرَةِ القِتالِ ، یقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا إذا لَقِیتُم الّذینَ کَفَروا زَحْفا فَلا تُوَلُّوهُمُ الأدْبارَ» (1) . (2)

عنه علیه السلام :إنّی لَم أفِرَّ مِن الزَّحْفِ قَطُّ ، و لَم یُبارِزْنی أحَدٌ إلاّ سَقَیْتُ الأرضَ مِن دَمِهِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حَرّمَ اللّهُ الفِرارَ مِن الزَّحْفِ ؛ لِما فیهِ مِن الوَهْنِ فی الدِّینِ ، و الاسْتِخْفافِ بالرُّسُلِ و الأئمّةِ العادِلةِ علیهم السلام . (4)

امام علی علیه السلام_ در سفارشهای جنگی به یارانش _فرمود : ترس و هراس از جنگیدن با کسانی که سزاوار جنگند و در راه گمراهی همداستان شده اند ، مایه گمراهی در دین و از دست دادن دنیا با خواری و خفّت است. در هنگام فرا رسیدن پیکار ، گریختن از میدان جنگ موجب دوزخی شدن است . خداوند متعال می فرماید : «ای کسانی که ایمان آورده اید ! هرگاه با کافران رویاروی گشتید، پشت نکنید و نگریزید» .

امام علی علیه السلام :من هرگز از میدان جنگ نگریخته ام و احدی به رزم من نیامده، مگر این که زمین را از خون او سیراب کرده ام .

امام رضا علیه السلام :خداوند فرار از میدان جهاد را حرام کرده است ؛ چون باعث ضعف دین و خفیف شدن پیامبران و پیشوایان عادل علیهم السلام است .

ص :567


1- الأنفال : 15 .
2- الکافی : 5/38/1 .
3- الخصال : 580/1 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/92/1 .

773 - مَتی یَجوزُ الفِرارُ ؟
773 - چه وقت فرار از جنگ رواست ؟

الکتاب :

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ) . (1)

(الآن خفّف اللّهُ عَنکُم و عَلِمَ أنَّ فیکُم ضَعفا) . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفِرارُ فی وَقْتِهِ ظَفَرٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفِرارُ فی أوانِهِ یَعْدِلُ الظَّفَرَ فی زَمانِهِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ فَرَضَ القِتالَ علی الاُمّةِ ، فجَعلَ علی الرّجُل الواحِدِ أنْ یُقاتِلَ عَشرَةً مِن المُشرِکینَ ، فقالَ : «إنْ یَکُنْ مِنْکُم عِشْرونَ صَابِرونُ یَغْلِبوا مِائَتینِ ......... » ثُمّ نَسَخَها سُبحانَهُ فقالَ : «الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنْکُم ......... » ......... فصارَ فَرضُ المؤمنینَ فی الحَرْبِ إذا کانَ عِدّةُ المُشرِکینَ أکْثَرَ مِن رَجُلَینِ لِرَجُلٍ لَم یَکُنْ فارّا مِن الزَّحْفِ . (5)

773

چه وقت فرار از جنگ رواست؟

قرآن :

«ای پیامبر ! مؤمنان را به جنگ برانگیز . اگر از شما بیست تن باشند و در جنگ پایداری کنند بر دویست تن غلبه خواهند یافت . و اگر صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می شوند. زیرا آنان مردمی عاری از فهمند».

«اکنون خدا بر شما تخفیف داده و معلوم داشت که در شما ضعفی هست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گریختنِ به موقع، پیروزی است .

امام علی علیه السلام :گریختنِ به جا، برابر با پیروزیِ به موقع است .

امام علی علیه السلام :خداوند جنگیدن را بر این امت واجب فرمود و مقرّر داشت که هر یک مرد، با ده مشرک بجنگد ، می فرماید : «اگر از شما بیست تن باشند که پایداری ورزند بر دویست نفر پیروز شوند ......... » خداوند سبحان سپس این آیه را نسخ کرد و فرمود : «اینک خداوند بار شما را سبک گردانید ......... » ......... از آن پس وظیفه مؤمنان در جنگ این شد که اگر تعداد مشرکان بیشتر از دو مرد در برابر یک مرد باشد، فرار کننده از جنگ، فراری محسوب نمی شود .

ص :568


1- الأنفال : 65 .
2- الأنفال : 66 .
3- عوالی اللآلی : 1/290/152 .
4- غرر الحکم : 2003 .
5- وسائل الشیعة : 11/64/3 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن فَرَّ مِن رجُلَینِ فی القِتالِ مِن الزَّحفِ فَقَد فَرَّ ، و مَن فَرَّ مِن ثَلاثَةٍ فی القِتالِ مِن الزَّحفِ فلَم یَفِرَّ . (1)

امام صادق علیه السلام :هر کس در جنگ از برابر دو مرد بگریزد ، کارش گریختن به شمار می آید، و اگر در جنگ از برابر سه نفر بگریزد، کارش گریختن به شمار نمی آید .

774 - استِخدامُ مُختَلَفِ الأسلِحَةِ فِی الحَربِ
774 - به کارگیری انواع جنگ افزارها در جنگ

الکتاب :

(وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ) . (2)

الحدیث :

دعائم الإسلام عن عَلیٍّ علیه السلام أنّهُ قال :یُقْتَلُ المُشرِکونَ بکُلِّ ما أمْکَنَ قَتْلُهُم بِهِ ؛ مِن حَدیدٍ أو حِجارَةٍ أو نارٍ أو ماءٍ أو غیرِ ذلکَ ، و ذَکَرَ أنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَصَبَ المَنْجَنیقَ علی أهلِ الطّائفِ و قالَ : إنْ کانَ مَعهُم فی حِصنِهِمْ قَومٌ مِن المسلِمینَ فأوْقِفوهُم مَعَهُم، فَلا تَتَعمَّدُوا إلَیهِم بالرَّمْی ، و ارْموا المُشرِکینَ ، و أنْذِرُوا المسلِمینَ لِیَتّقُوا إنْ کانوا اُقیموا کُرها ، و نَکِّبوا عنهُم ما قَدَرْتُم ، فإنْ أصَبْتُم أحَدا فَفیهِ الدِّیَةُ . (3)

الکافی عن حفصِ بنِ غِیاثٍ :سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عَن مَدینةٍ مِن مَدائنِ أهلِ الحَربِ : هَل یَجوز أنْ یُرْسَلَ علَیهمُ الماءُ ، و تُحْرَقَ بالنّارِ ، أو تُرمی بالمَجانیقِ حتّی یُقْتَلوا ، و فیهِمُ النِّساءُ و الصِّبْیانُ و الشَّیخُ الکبیرُ و الاُساری مِن المسلِمینَ و التُّجّارُ ؟ فقالَ : یُفْعَلُ ذلکَ بهِم ، و لا یُمْسَکُ عنهُم لهؤلاءِ ، و لا دِیَةَ علَیهِم للمسلِمینَ و لا کَفّارَةَ . (4)

774

به کارگیری انواع جنگ افزارها در جنگ

قرآن :

«تا می توانید در برابر آنان نیرو فراهم آورید» .

حدیث :

دعائم الإسلام به نقل از امام علی علیه السلام که فرمود :مشرکان را با هر وسیله ممکن ، از آهن و سنگ و آب و آتش و جز اینها ، باید کشت. آن حضرت فرمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله اهل طائف را به منجنیق بست. امام علیه السلام فرمود : اگر در قلعه ای به همراه مشرکان، گروهی از مسلمانان نیز وجود داشتند و مشرکان از خروج آنان جلوگیری کردند و آنان را در برابر خود سپر تیر نکردند، به سوی مشرکان تیر اندازی کنید و به مسلمانان اگر به زور در داخل قلعه نگهداری شده اند هشدار دهید و تا می توانید به آنها آسیبی نرسانید و چنانچه به یکی از آنها تیر زدید، دیه دارد.

الکافی_ به نقل از حفص بن غیاث _: از امام صادق علیه السلام پْْرسیدم آیا جایز است در شهری که مردم آن در جنگ با مسلمانان هستند و داخل آن زن و کودک و پیر مرد و اسرای مسلمان و تجّار به سر می برند ، آب انداخت و آن را به آتش کشید یا آن را به منجنیق بست تا کشته شوند ؟ فرمود : این کار با آنان می شود و به خاطر وجود چنین افرادی نباید از آنان دست کشید . و مسلمانان در قبال آنها نه دیه ای به گردن دارند نه کفّاره ای .

ص :569


1- الکافی : 5/34/1 .
2- الأنفال : 60 .
3- دعائم الإسلام : 1/376 .
4- الکافی : 5/ 28/6 .

775 - طولُ الحَربِ
775 - طولانی شدن جنگ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی مُعاویةَ جوابا عَن کتابٍ مِنهُ إلَیهِ _: و أمّا قولُکَ : «إنَّ الحَربَ قد أکَلَتِ العَرَبَ إلاّ حُشاشاتِ أنْفُسٍ بَقِیَتْ » : ألا و من أکَلَهُ الحقُّ فإلی الجَنّةِ ، و مَن أکَلَهُ الباطِلُ فإلی النّارِ . (1)

775

طولانی شدن جنگ

امام علی علیه السلام_ در قسمتی از نامه جوابیه خود به معاویه _نوشت : اما این که گفته ای «جنگ، عرب را در کام خود فرو برده و جز نیمه جانی از او باقی نگذاشته است» بدان که هر کس در راه حقّ جان بازد، رهسپار بهشت گردد و هرکه در راه باطل از بین رود، راهی دوزخ شود.

776 - القُوَّةُ البَحرِیَّةُ
776 - نیروی دریایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن جَلَسَ علی البَحرِ احْتِسابا و نِیَّةً احْتِیاطا للمسلمینَ ، کتَبَ اللّهُ لَهُ بکُلِّ قَطْرَةٍ فی البَحرِ حَسَنةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یُدْرِکِ الغَزْوَ مَعی فلْیَغْزُ فی البَحرِ . (3)

776

نیروی دریایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای خدا و به خاطر دفاع از مسلمانان، قدم به دریا گذارد، خداوند به تعداد هر قطره ای از دریا، برایش ثواب و حسنه می نویسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که موفق نشده در رکاب من بجنگد، در دریا به جنگ رود .

ص :570


1- نهج البلاغة : الکتاب 17 .
2- کنز العمّال : 10767 .
3- کنز العمّال : 10775 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ شُهَداءَ البحرِ أفْضَلُ عندَ اللّهِ مِن شُهَ_داءِ البَ_رِّ . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهدای جنگ دریایی نزد خداوند برترند از شهدای جنگ زمینی .

777 - حَربُ النِّساءِ
777 - شرکت زنان در جنگ

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :إنّ رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله خَرَج بالنِّساءِ فی الحَرْبِ حتّی یُداوِینَ الجَرْحی ، و لَم یُقَسِّمْ لَهُنّ مِن الفَیْءِ، و لکنَّهُ نَفَلَهُنَّ . (2)

(3)

777

شرکت زنان در جنگ

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله زنان را همراه خود به جنگ برد تا مجروحان را مداوا کنند، و از غنیمت چیزی میان آنها تقسیم نکرد، اما به آنان [اموالی ]عطا فرمود.

ص :571


1- کنز العمّال : 11108 .
2- الکافی : 5/45/8 .
3- (انظر) عنوان 484 «المرأة» . الزواج : باب 1651 .

ص :572

103 - المُحارب

اشاره

(1)

(2)

ص :573


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 194 باب 92 «حدّ المُحارب و اللصّ» . وسائل الشّیعة : 18 / 532 «أبواب حدّ المحارب» . مستدرک الوسائل : 18 / 155 «حدّ المحارب» . سنن أبی داوود : 4 / 130 «فی المحاربة» . سنن النّسائی : 7/93 «تأویل قول اللّه عزّ و جلّ : «إنّما جزاء الذین یحاربون اللّه ......... » » و ص 101 «الصّلب». صحیح البخاری : 6 / 2495 «کتاب المحاربین من أهل الکفر و الردّة».
2- انظر : عنوان 45 «الباغی» . القتل : باب 3221 ، التوبة : باب 469 . الإمامة الخاصة : باب 260 ، الربا : باب 1442 .

103 - مُحارب
778 - المُحارِبُ
778 - محارب

الکتاب :

(إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ) . (1)

(أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النّاسَ جَمِیعا) . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن شَهرَ سَیفَهُ فدَمُهُ هَدْرٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللِّصُّ المُحارِبُ فاقْتُلْهُ ، فَما أصابَکَ فدَمُهُ فی عُنُقی . (4)

عنه علیه السلام_ و قد قَضی فی رجُلٍ أقْبَلَ بنارٍ فأشْعَلَها فی دارِ قَومٍ ، فاحْتَرَقَتْ و احْتَرَقَ مَتاعُهُم _: یُغْرَمُ قیمةَ الدارِ و ما فیها ، ثُمَّ یُقْتَلُ . (5)

778

محارب

قرآن :

«سزای کسانی که با خدا و رسول او جنگ می کنند و در زمین به فساد می کوشند آن است که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان یکی از چپ و یکی از راست بریده شود یا از سرزمین خود تبعید شوند» .

«هر کس، کس دیگر را نه به قصاص قتل کسی یا ارتکاب فسادی بر روی زمین بکشد، چنان است که همه مردم را کشته باشد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس [علیه دیگران ]شمشیر برکشد مهدور الدم است .

امام علی علیه السلام :دزد محارب (6) را بکش و نگران نباش ؛ خونش به گردن من .

امام علی علیه السلام_ درباره مردی که خانه قومی را به آتش کشیده و بر اثر آن ، خانه و اثاث آن سوخته بود، چنین داوری کرد که _: تاوان خانه و اثاث آن را بپردازد و سپس کشته شود .

ص :574


1- المائدة : 33 .
2- المائدة : 32 .
3- الجعفریّات : 83 .
4- المحاسن : 2/107/1289 .
5- تهذیب الأحکام : 10/231/912 .
6- دزدی که مسلحانه دست به دزدی زند .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا دَخَلَ علَیکَ رجُلٌ یُریدُ أهْلَکَ و ما تَمْلِکُ ، فابْدُرْهُ بالضَّرْبةِ إنِ اسْتَطَعْتَ ، فإنَّ اللِّصَّ مُحارِبٌ للّهِ و لرسولِهِ، فاقْتُلْهُ ؛ فما تَبِعَکَ فیهِ مِن شیءٍ فهُو علَیَّ . (1)

عنه علیه السلام :مَن حمَلَ السِّلاحَ باللَّیلِ فهُو مُحارِبٌ ، إلاّ أنْ یَکونَ رجُلاً لَیس مِن أهلِ الرِّیبةِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ لِلحَربِ حُکْمَینِ : إذا کانَتِ الحَربُ قائمَةً لَم تَضَعْ أوْزارَها و لَم یُثْخَنْ أهْلُها ، فکُلُّ أسیرٍ اُخِذَ فی تلکَ الحالِ فإنَّ الإمامَ فیه بالخِیارِ : إنْ شاءَ ضَرَبَ عُنُقَهَ ، و إنْ شاءَ قَطَعَ یَدَهُ و رِجْلَهُ مِن خِلافٍ .........

و الحُکمُ الآخَرُ : إذا وَضَعتِ الحَرْبُ أوْزارَها و اُثخِنَ أهلُها، فکلُّ أسیرٍ اُخِذَ فی تلکَ الحالِ فکانَ فی أیْدیهِم فالإمامُ فیهِ بالخِیارِ: إنْ شاءَ مَنَّ علَیهِم فأرْسَلَهُم ، و إنْ شاءَ فاداهُم أنفُسَهُم ، و إنْ شاءَ اسْتَعْبَدَهُم فصاروا عَبیدا . (3)

تفسیر العیّاشی عن مُحمّد بن مسلم عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام قالَ :مَن شَهَر السِّلاحَ فی مِصرٍ مِن الأمْصارِ فعَقَرَ اقْتُصَّ مِنهُ و نُفِیَ مِن تلکَ البَلْدةِ ، و مَن شَهرَ السِّلاحَ فی غَیرِ الأمْصارِ و ضَربَ و عَقَرَ و أخَذَ المالَ و لَم یَقتُلْ فهُو مُحارِبٌ ، جَزاؤهُ جَزاءُ المُحارِبِ، و أمرُهُ إلی الإمامِ : إنْ شاءَ قَتلَهُ و صَلَبَهُ ، و إنْ شاءَ قَطعَ یدَهُ و رِجْلَهُ .

قالَ : و إنْ حارَبَ و قَتلَ و أخَذَ المالَ فعلی الإمامِ أنْ یَقْطَعَ یَدَهُ الیَمینَ بالسّرقَةِ ، ثُمَّ یَدفعَهُ إلی أولیاءِ المَقتولِ فیَتّبِعونَهُ بالمالِ ثُمَّ یَقْتُلونَهُ .

فقالَ لَهُ أبو عُبَیدةَ : أصْلَحَکَ اللّهُ ، أ رأیْتَ إنْ عَفا عَنهُ أوْلیاءُ المَقتولِ ؟ فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : إنْ عفَوا عَنهُ فعلی الإمامِ أنْ یَقْتُلَهُ ؛ لأنَّهُ قَد حارَبَ و قَتَلَ و سَرَقَ .

فقال له أبو عُبَیدةَ : فإنْ أرادَ أوْلیاءُ المَقتولِ أنْ یأخُذوا مِنهُ الدِّیَةَ و یَدَعُونَهُ ، أ لَهُم ذلکَ ؟ قالَ : لا ، علَیهِ القَتْلُ . (4)

امام باقر علیه السلام :اگر مردی به خانه ات وارد شد و قصد تجاوز به زن و اموالت را داشت اگر توانستی ، در ضربه زدن به او پیشدستی کن ، زیرا چنین دزدی، محارب با خدا و پیامبر اوست ؛ پس او را بکش و اگر پیامدی برایت داشت، به عهده من.

امام باقر علیه السلام :هر کس شبانه با خود سلاح حمل کند محارب است مگر آن که کسی باشد که نتوان به او مشکوک شد.

امام باقر علیه السلام :جنگ دو حکم دارد : اگر هنوز آتش جنگ شعله ور است و سلاحها بر زمین گذاشته نشده و جنگجویان سرگرم پیکارند ، هر اسیری که در این حال گرفته شود، تصمیم با امام است که او را گردن زند، یا دست و پایش را یکی از چپ و یکی از راست ببرد .........

اما اگر جنگ تمام شده و رزمندگان از پیکار دست شسته اند ، اسیرانی که در این حال گرفته شوند، تصمیم با امام است، که اگر خواست بر آنان منّت نهاده آزادشان کند ، یا فدیه ستاند و رهایشان سازد و یا آنان را به بندگی گیرد .

تفسیر العیّاشی_ به نقل از محمد بن مسلم _: امام باقر علیه السلام فرمود: هر که در یکی از شهرها شمشیر بر کشد و کسی را زخمی کند باید قصاص شود و از آن شهر تبعید گردد. اما اگر کسی در جای دیگری غیر از شهر، سلاح برکشد و دست به ضرب و جرح و ربودن اموال زند، ولی کسی را به قتل نرساند، محارب است و کیفرش کیفر محارب، و اختیار با امام است که اگر خواست او را بکشد و به دار آویزد و یا دست و پایش را قطع کند.

و فرمود : اگر بجنگد و بکشد و اموال را غارت کند، امام باید به کیفر سرقتی که کرده دست راست او را قطع کند و سپس او را تحویل اولیای مقتول دهد که مال [مسروقه] را از او بگیرند و سپس وی را بکشند .

ابو عبیده به امام عرض کرد : وجودت، به سلامت باد! اگر اولیای مقتول او را بخشیدند چه حکمی دارد ؟ امام باقر علیه السلام فرمود : اگر آنها گذشت کنند، امام باید او را بکشد؛ زیرا محارب است و دست به قتل و دزدی زده است .

ابو عبیده عرض کرد : اگر اولیای مقتول بخواهند از او دیه بگیرند و آزادش کنند، آیا حقّ چنین کاری را دارند ؟ فرمود : نه، باید کشته شود .

ص :575


1- قرب الإسناد : 158 / 577 ، انظر وسائل الشیعة: 18 / 543 باب 7 .
2- الکافی : 7/246/6 ، تهذیب الأحکام : 10/134/530 .
3- الکافی : 5/32/1 ، انظر وسائل الشیعة : 11/53 باب 23 .
4- تفسیر العیّاشی : 1/314/89 .

تفسیر العیّاشی عن أحمد بن الفضل الخاقانی :قُطِعَ الطَّریقُ بِجَلَوْلاءَ علی السَّابِلَةِ مِن الحُجّاجِ و غَیرِهِم ، و أفْلَتَ القُطّاعُ ، فبَلغَ الخَبرُ المُعْتَصِمَ فکَتبَ إلی عاملٍ لَهُ کانَ بِها : تَأمَرُ الطَّریقَ بذلکَ فیُقْطَعُ علی طَرَفِ اُذُنِ أمیرِ المؤمنینَ ، ثُمَّ انْفَلتَ القُطّاعُ ؟! فإنْ أنتَ طَلَبتَ هؤلاءِ و ظَفِرتَ بِهم ، و إلاّ أمَرتُ بأنْ تُضْرَبَ ألفَ سَوطٍ ، ثمّ تُصْلَبَ بحَیثُ قُطِعَ الطَّریقُ .

قالَ : فطَلَبَهُمُ العامِلُ حتّی ظَفِرَ بهِم ، و اسْتَوْثَقَ مِنهُم ، ثُمَّ کَتبَ بذلکَ إلی المُعْتَصِمِ ، فجَمَعَ الفُقَهاءَ و ابنَ أبی داوودَ ثُمّ سألَ الآخَرینَ عنِ الحُکْمِ فیهِم ، و أبو جعفرٍ محمّدُ بنُ علیٍّ الرِّضا علیه السلام حاضِرٌ .

فقالوا : قد سَبقَ حُکمُ اللّهِ فیهِم فی قولهِ : «إنَّما جَزاءُ الّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ » .........

قالَ : فالْتَفَتَ إلی أبی جعفرٍ علیه السلام فقالَ لَهُ : ما تَقولُ فیما أجابوا فیهِ؟ فقالَ : قَد تَکلَّمَ هؤلاءِ الفُقَهاءُ و القاضی بما سَمِعَ أمیرُ المؤمنینَ. قالَ : و أخْبِرنی بما عِندَکَ . قالَ : إنَّهُم قَد أضَلّوا فیما أفْتَوا بهِ ، و الّذی یَجِبُ فی ذلکَ أنْ یَنْظُرَ أمیرُ المؤمنینَ فی هؤلاء الّذینَ قَطَعوا الطّریقَ ، فإنْ کانوا أخافوا السَّبیلَ فَقَطْ ، و لَم یَقْتُلوا أحَدا و لَم یأخُذوا مالاً ، أمَرَ بإیداعِهِمُ الحَبْسَ ، فإنَّ ذلکَ معنی نَفْیِهِم مِن الأرضِ بإخافَتِهِمُ السّبیلَ . و إنْ کانوا أخافوا السَّبیلَ و قَتَلوا النَّفْسَ أمَرَ بقَتْلِهِم ، و إنْ کانوا أخافوا السَّبیلَ و قَتَلوا النَّفْسَ و أخَذوا المالَ ، أمَرَ بقَطْعِ أیْدیهِم و أرْجُلِهِم مِن خِلافٍ و صَلَبَهُم بعدَ ذلکَ . (1)

تفسیر العیّاشی_ به نقل از احمد بن فضل خاقانی _: در جاده جلولاء، عده ای راهزن به حاجیان و دیگر رهگذران حمله کردند و سپس گریختند. خبر به معتصم رسید ، به کارگزار خود در جلولاء نوشت : اینچنین امنیت راهها را برقرار می کنی ؟ کنار گوش امیر المؤمنین راهزنی می شود و راهزنان می گریزند ؟! آنها را تعقیب و دستگیر کن و گرنه دستور می دهم هزار تازیانه به تو بزنند و سپس در همان جا که راهزنی شده به دارت آویزند .

کارگزار در تعقیب راهزنان بر آمد و آنها را دستگیر کرد و به بند کشید . سپس موضوع را به اطلاع معتصم رساند. معتصم فقیهان و ابن ابی داوود را جمع کرده درباره حکم راهزنان از آنها پرسید . امام جواد علیه السلام نیز حضور داشت . آنها در جواب معتصم گفتند : خداوند قبلاً درباره آنها حکم کرده است آن جا که می فرماید : «همانا سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت» ......... .

معتصم رو به امام جواد علیه السلام کرد و پرسید : درباره پاسخی که اینها دادند چه می گویید؟ حضرت فرمود : امیر المؤمنین شنید که این فقیهان و قاضی چه گفتند . معتصم گفت : شما هم نظرتان را بگویید . حضرت فرمود : اینها در فتوایی که دادند بیراهه رفتند . امیر المؤمنین باید ببیند که راهزنان مرتکب چه کاری شده اند . اگر فقط راه را نا امن کرده اند و کسی را نکشته و مالی را نبرده اند دستور دهد آنها را به زندان افکنند . این است معنای تبعید کردن آنان به علت ایجاد نا امنی در راه. و اگر جاده را نا امن کرده و کسی را نیز کشته اند دستور به قتل آنها باید داد . و اگر در جاده نا امنی ایجاد کرده و کسی را کشته اند و مالی را برده اند باید دستور داد دست ها و پاهایشان را یکی از چپ و یکی از راست ببرند و سپس به دارشان آویزند .

ص :576


1- تفسیر العیّاشی : 1/314/91 .

ص :577

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سألَهُ جَمیلُ بنُ دَرّاجٍ عن قولِ اللّهِ: «إنَّما جَزاءُ الّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ و رَسُولَهُ ......... » أیُّ شیءٍ علَیهِم مِن هذا الحَدِّ الّذی سَمّی ؟ _: ذلکَ إلی الإمامِ إنْ شاءَ قَطَعَ ، و إنْ شاءَ صَلَبَ ، و إنْ شاءَ قَتَلَ ، و إنْ شاءَ نَفَی . (1)

الکافی عن برید بن معاویة :سأل رجل أبا عبد اللّه علیه السلام عن قَولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «إنَّما جَزاءُ الّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ » قال : ذلکَ إلی الإمامِ یَفعَلُ بهِ ما یَشاءُ . قلتُ : فمُفَوَّضٌ ذلکَ إلَیهِ ؟ قالَ : لا ، و لکنْ نَحوُ الجِنایَةِ . (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به جمیل بن درّاج که پرسید: کدام یک از کیفرهای نامبرده در آیه «همانا سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند ......... » در حقّ این محاربان باید اعمال شود ؟ _فرمود : تشخیص با امام است . اگر خواست کیفر قطع دست و پا را به کار می گیرد ، یا دار زدن را ، یا کشتن را و یا تبعید کردن را .

الکافی به نقل از برید بن معاویة :امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال مردی از آیه «همانا سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت» فرمود : تشخیص با امام است که کدام کیفر را انتخاب کند . عرض کردم : پس امام در انتخاب هر یک از کیفرها اختیار کامل دارد؟ فرمود : نه ، بلکه به نوع جنایت بستگی دارد.

ص :578


1- تفسیر العیّاشی : 1/316/95 .
2- الکافی : 7/246/5 ، تهذیب الأحکام : 10/133/529 .

الکافی عن سَورةِ بن کلیب :قلت للإمامِ الصّادقِ علیه السلام: رجُ_ل یَخ_رُجُ مِن مَنزِلِهِ یُریدُ المَسجِدَ أو یُریدُ الحاجَةَ ، فیَلقاهُ رجُلٌ أو یَسْتَقْفِیهِ فیَضْرِبُهُ و یَأخُذُ ثَوبَهُ. قالَ : أیُّ شیءٍ یقولُ فیهِ مَن قِبَلِکُم ؟ قلتُ : یقولونَ هذهِ دَغارَةٌ مُعْلَنَةٌ ، و إنَّما المُحارِبُ فی قُرًی مُشْرِکیَّةٍ ، فقالَ : أیُّهُما أعْظَمُ حُرمَةً : دارُ الإسلامِ أو دارُ الشِّرکِ ؟ قالَ : فقلتُ : دارُ الإسلامِ ، فقالَ : هؤلاءِ مِنْ أهلِ هذهِ الآیةِ : «إنَّما جَزاءُ الّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ » . (1)

الکافی_ به نقل از سورة بن کلیب _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم مردی از منزل خود به قصد مسجد یا کار دیگری بیرون می آید و مردی از رو به رو یا پشت سرش می آید و او را می زند و لباسهایش را می گیرد [چه حکمی دارد ؟] . حضرت فرمود : علمای ناحیه شما در این باره چه می گویند ؟ عرض کردم: می گویند این یک ربودن و دزدی آشکار است و [چنین کسی محارب نیست، بلکه ]محارب کسی است که در سرزمینهای مشرک نشین باشد . حضرت فرمود : حرمت و احترام کدام یک بیشتر است : سرزمین اسلام یا سرزمین شرک ؟ عرض کردم : سرزمین اسلام . فرمود : اینها مصداق این آیه هستند که می فرماید: «همانا سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت».

ص :579


1- الکافی : 7/245/2 .

مجمع البیان :المَرویّ عن أهلِ البیتِ علیهم السلام أنّ المُحارِبَ هُو کُلُّ مَن شَهَرَ السِّلاحَ و أخافَ الطَّریقَ ، سَواءٌ کانَ فی المِصْرِ أو خارِجَ المِصْرِ . (1)

مجمع البیان:از اهل بیت علیهم السلام روایت شده است که محارب کسی است که سلاح بر کشد و راه را نا امن کند ، خواه در شهر باشد یا بیرون از شهر .

779 - الصَّلبُ
779 - دار زدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُقِرّوا المَصْلوبَ فَوقَ ثَلاثةِ أیّامٍ . (2)

دعائم الإسلامعن علیٍّ علیه السلام أنَّهُ اُتیَ بمُحارِبٍ فأمرَ بصَلْبِهِ حَیّا ، و جَعلَ خَشَبةً قائمةً مِمّا یَلی القِبْلَةَ ، و جَعلَ قَفاهُ و ظَهْرَهُ مِمّا یَلی الخَشَبةَ ، و وَجْهَهُ مِمّا یَلی النّاسَ مُسْتَقْبِلَ القِبْلَةِ ، فلَمّا ماتَ تَرَکَهُ ثَلاثةَ أیّامٍ ، ثُمَّ أمرَ بهِ فاُنْزِلَ فصلّی علَیهِ و دُفِنَ . (3)

(4)

779

دار زدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شخص به دار آویخته را بیش از سه روز روی چوبه دار نگه ندارید.

دعائم الإسلام :نقل شده است که محاربی را نزد امیر المؤمنین علیه السلام آوردند. آن حضرت دستور داد او را زنده بر دار کنند . برای این کار چوبی را رو به قبله برافراشت و آن مرد محارب را به گونه ای که پشتش به چوبه دار و رویش به سمت مردم و قبله بود به دار آویخت . جسد او سه روز بر دار بود. پس از سه روز امام دستور داد آن را پایین آورده بر وی نماز خواند و دفنش کرد .

ص :580


1- مجمع البیان : 3/291.
2- الجعفریّات : 208 .
3- دعائم الإسلام : 2/477/1713 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 541 باب 5 .

780 - قَطعُ الأیدی وَالأرجُلِ مِن خِلافٍ
780 - بریدن دست و پا از چپ و راست

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَدِمَ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَومٌ مِن بَنی ضَبَّةَ (مَرْضی) فقالَ لَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أقِیموا عِندی ، فإذا بَرِئْتُم بَعَثْتُکُم فی سَرِیّةٍ ، فقالوا : أخْرِجْنا مِن المَدینةِ ، فبَعثَ بهِم إلی إبِلِ الصَّدَقةِ ......... فلمّا بَرِئوا و اشْتَدّوا قَتَلوا ثَلاثةَ نَفَرٍ کانوا فی الإبِلِ و ساقُوا الإبِلَ .

فبَلَغَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَبعَثَ إلَیهِم علِیّا علیه السلام و هُم فی وادٍ قَد تَحَیّروا لَیس یَقْدِرونَ أنْ یَخْرُجوا عَنهُ ، قَریبٍ مِن أرضِ الیَمنِ، فأخَذَهُم فجاءَ بهِم إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، و نَزَلَتْ علَیهِ «إنَّما جَزاءُ الّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ » (1) فاخْتارَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَطْعَ أیْدیهِم و أرْجُلِهِم مِن خِلافٍ. (2)

(3)

780

بریدن دست و پا از چپ و راست

امام صادق علیه السلام :عدّه ای از بنی ضبّه [در حالی که بیمار و رنجور بودند] نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند . رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمود : نزد من بمانید ؛ وقتی بهبود یافتید شما را با سپاهی می فرستم . عرض کردند : ما را در خارج مدینه جای بده. پیامبر آنها را با شتری از بیت المال بیرون مدینه فرستاد ......... وقتی حالشان خوب شد و جان گرفتند سه نفری را که همراه شتر بودند کشتند و شتر را با خود بردند .

خبر به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید . آن حضرت علی علیه السلام را برای دستگیری آنها روانه کرد . آنان در دره ای نزدیک یمن سرگردان بودند و نمی توانستند از آن خارج شوند . علی علیه السلام آنها را دستگیر کرد و نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آورد . این آیه «همانا سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت» بر پیامبر نازل شد . پیامبر صلی الله علیه و آله کیفر قطع دست و پا از چپ و راست را درباره آنها اعمال کرد .

ص :581


1- المائدة : 33 .
2- بحار الأنوار : 79/197/12 .
3- (انظر) سنن أبی داوود : 4 / 130 باب ما جاء فی المحاربة .

781 - النَّفیُ
781 - تبعید

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «إنَّما جَزاءُ الّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ و رسولَه و یَسْعَونَ فی الأرضِ فَسادا أنْ یُقتَّلوا ......... » _: هذا نَفْیُ المُحارَبةِ غیرُ هذا النَّفْیِ ، یَحْکُمُ علَیهِ الحاکِمُ بقَدْرِ ما عَمِلَ و یُنفَی و یُحْمَلُ فی البَحرِ ، ثُمَّ یُقذَفُ بهِ لَو کانَ النَّفْیُ مِن بَلدٍ إلی بَلدٍ ، کأنْ یَکونَ إخْراجُهُ من بَلدٍ إلی بَلدٍ آخرَ عِدْلَ القَتْلِ و الصَّلْبِ و القَطْعِ ، و لکنْ یکونُ حَدّا یُوافِقُ القَطْعَ و الصَّلْبَ . (1)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عن نَفْیِ المُحارِبِ _: یُنْفی مِن مِصْرٍ إلی مِصْرٍ، إنّ عَلیّا علیه السلام نَفی رجُلَینِ مِن الکُوفةِ إلی غَیرِها . (2)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عن قولهِ تعالی : «أوْ یُنْفَوا مِنَ الأرضِ» (3) کیفَ یُنْفی و ما حَدُّ نَفْیِهِ ؟ _: لا یُبایَ_عُ و لا یُؤْوی و لا یُتَصَدَّقُ علَیهِ . (4)

781

تبعید

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «همانا سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند، جز این نیست که کشته شوند ......... » _فرمود : تبعید محاربه غیر از تبعید معمولی است. قاضی، به نسبت جرمی که او مرتکب شده است، درباره اش حکم صادر می کند . و تبعید می شود و او را به دریا می برند و در دریا می اندازند. اگر صرفا تبعید از شهری به شهر دیگر باشد چگونه معادل کشته شدن یا به دار آویختن است؟ بلکه باید تبعید او به گونه ای باشد که با قتل و دار زدن و قطع دست و پا برابری کند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از تبعید محارب _فرمود : از شهر تبعید می شود . امیر المؤمنین علیه السلام دو مرد را از کوفه به جای دیگر تبعید کرد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «یا از زمین تبعید شوند» و این که کیفیّت تبعید و حدّ و مرز آن چیست ؟ _فرمود : نباید با او معامله شود ، یا به او پناه داد و یا صدقه داد (کمک مالی نمود).

ص :582


1- الکافی : 7/247/10 .
2- دعائم الإسلام : 2 / 477 / 1714 ، انظر وسائل الشیعة : 18/533/3 .
3- المائدة : 33 .
4- الکافی : 7/ 246/4 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ أیضا _: یُنْفی مِن المِصْرِ الّذی فَعَلَ فیهِ ما فَعلَ إلی مِصْرٍ غَیرِهِ ، و یُکْتَبُ إلی أهلِ ذلکَ المِصْرِ أنَّهُ مَنْفِیٌّ فلا تُجالِسوهُ ، و لا تُبایِعوهُ ، و لا تُناکِحوهُ، و لا تُؤاکِلوهُ ، و لا تُشارِبوهُ، فَیُفْعَلُ ذلکَ بهِ سَنَةً ، فإنْ خَرجَ مِن ذلکَ المِصْرِ إلی غَیرِهِ کُتِبَ إلَیهِم بمِثْلِ ذلکَ حتّی تَتِمَّ السَّنَةُ . (1)

امام رضا علیه السلام_ نیز در همین باره _فرمود : از شهری که در آن جنایت کرده به شهر دیگری تبعید شود و به مردم آن شهر اطلاع داده شود که آن شخص تبعیدی است و نباید با وی مراوده و معامله کنند و به او زن دهند و با او همسفره شوند . یک سال با او چنین رفتار می شود . اگر در این مدت از آن شهر به شهری دیگر رفت، به مردم آن شهر نیز باید چنین دستورهایی داده شود، تا یک سال به سر آید .

ص :583


1- الکافی : 7/247/8 .

ص :584

فهرست موضوعات عربی

46 - البُکاء5

383 - البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللَّهِ6

384 - البُکاءُ عَلَی النَّفسِ8

385 - جُمودُ العَینِ9

47 - البلد11

386 - بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ12

387 - عَلیکُم بِالأمصارِ العِظامِ12

388 - خَیرُ البِلادِ13

389 - ما لا یَستَغنی عَنهُ أهلُ کُلِّ بَلَدٍ13

48 - البلاغة15

390 - البَلاغَةُ16

391 - أبلَغُ الکَلامِ17

392 - ما یَفضُلُ عَلَی البَلاغَةِ17

393 - التَّشَدُّقُ فِی الکَلامِ17

394 - النَّوادِرُ18

49 - التبلیغ21

395 - أهَمِّیَّةُ التَّبلیغِ22

396 - فَضلُ المُبَلِّغِ22

397 - ثَوابُ المُبَلِّغِ23

398 - خَصائِصُ المُبلِّغِ24

399 - صِفَةُ المُبَلِّغِ الکامِلِ27

400 - رِسالَةُ المُبَلِّغِ28

50 - البلوغ31

401 - البُلوغُ32

51 - البُله35

402 - البُلهُ36

52 - البلاء39

403 - الابتِلاءُ40

404 - عِلَّةُ الابتِلاءِ41

405 - شِدَّةُ ابتِلاءِ المُؤمِنِ45

406 - ابتِلاءُ المُؤمِنِ بِأنواعِ البَلاءِ48

407 - دَورُ الأعمالِ السَّیِّئَةِ49

408 - مَن لَم یُبتَلَ فَهُوَ مَبغوضٌ عِندَ اللَّهِ50

409 - نِعمَةُ البَلاءِ51

410 - تَکریمُ المُؤمِنِ بِالبَلاءِ53

411 - البَلاءُ وَالتَّذکیرُ54

412 - تَمحیصُ البَلاءِ لِلذُّنوبِ56

413 - البَلاءُ عَلامَةُ مَحَبَّةِ اللَّهِ سُبحانَهُ58

ص :585

414 - البَلاءُ عَلَی قَدرِ الإیمانِ59

415 - البَلاءُ وَالتَّکامُلُ61

416 - البَلاءُ یوجِبُ حُبَّ لِقاءِ اللَّهِ سُبحانَهُ62

417 - الدَّرَجاتُ الَّتی یَبلُغُهَا العَبدُ بِالبَلاءِ63

418 - ذَمُّ حُبِّ البَلاءِ64

419 - المُؤمِنُ فِی البَلاءِ65

420 - ابتِلاءُ المُؤمِنِ خَیرٌ لَهُ65

421 - أشَدُّ ما ابتُلِیَ بِهِ العِبادُ66

422 - أشَدُّ البَلایا66

423 - الفَرَجُ عِندَ تَناهِی البَلاءِ67

424 - الدُّعاءُ عِندَ البَلاءِ68

425 - الدُّعاءُ عِندَ رُؤیَةِ المُبتَلی68

426 - مَن یَجِبُ التَّلَطُّفُ بِهِ69

53 - البهتان71

427 - البُهتانُ72

428 - ثقلُ البُهتانُ عَلَی البَری ءِ73

54 - المباهلة75

429 - المُباهَلَةُ76

55 - البیعة79

430 - البَیعَةُ80

431 - بَیعَةُ النِّساءِ82

432 - نَکثُ البَیعَةِ83

433 - بَیعَةُ المُسلِمینَ لِلإمامِ عَلِیٍ علیه السلام84

حرف التاء87

56 - التجارة89

434 - التِّجارَةُ90

435 - تَرکُ التِّجارَةِ91

436 - التّاجِرُ92

437 - آدابُ التِّجارَةِ93

438 - مُبایَعَةُ المُضطَرِّ94

439 - إقالَةُ النّادِمِ94

440 - النَّهیُ عَن التَّطفیفِ95

441 - کَراهَةُ الأخذِ جُزافاً96

442 - حَثُّ التّاجرِ عَلَی التَّصَدُّقِ97

443 - التَّساهُلُ فِی البَیعِ وَالشِّراءِ97

444 - استِحبابُ المُماکَسَةِ وَالتَّحَفُّظِ مِنَ الغَبنِ98

445 - ما تُکرَهُ المُماکَسَةُ فِیهِ99

446 - التَّسویَةُ بَینَ المُماکِسِ وغَیرِهِ99

447 - رِبحُ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ99

448 - فُجورُ التُّجّارِ100

449 - صِدقُ التّاجِرِ101

450 - کِذبُ التّاجِرِ102

451 - المُنفِقُ سِلعَتَه بِالأیمانِ102

452 - تِجارَةُ الآخِرَةِ103

453 - مَنزِلَةُ تاجِرِ الآخِرَةِ عِندَ اللَّهِ105

454 - عَدَمُ إلهاءِ التِّجارَةِ لِلمُؤمِنِ106

455 - التِّجارَةُ وَالدِّینُ107

57 - الإتراف109

456 - المُترَفونَ110

58 - التهمة117

457 - التُّهَمَةُ118

458 - النَّهیُ عَن مَواقِفِ التُّهَمَةِ118

ص :586

59 - التوبة119

459 - التَّوبَةُ120

460 - مَنزِلةُ التّائِبِ120

461 - التّائِبونَ122

462 - حَثُّ الجَمیعِ عَلَی التَّوبَةِ123

463 - قَبولُ التَّوبَةِ124

464 - مَتی تُقبَلُ التَّوبَةُ ؟125

465 - النَّدَمُ تَوبَةٌ126

466 - حُسنُ الاعتِرافِ127

467 - دَعائِمُ التَّوبَةِ129

468 - تَوبَةُ مَن فی ذِمَّتِهِ حَقُّ النّاسِ132

469 - تَوبَةُ المُحارِبِ133

470 - أنواعُ التَّوبَةِ134

471 - التَّوبَةُ النَّصوحُ134

472 - تَأخیرُ التَّوبَةِ135

473 - الأهوَنُ مِن التَّوبَةِ136

474 - سَتر اللَّهِ عَلَی التّائِبِ137

475 - تَبدیلُ السَّیِّئاتِ حَسَناتٍ137

476 - التَّأ لِّی عَلَی اللَّهِ139

حرف الثاء141

60 - الثواب143

477 - الثَّوابُ144

478 - الثَّوابُ علی قَدرِ المَشَقَّةِ145

479 - أعظَمُ المَثوبَةِ145

480 - مُضاعَفَةُ الحَسَناتِ146

481 - مَن بَلَغَهُ ثَوابٌ عَلی عَمَلٍ147

482 - إثابَةُ الکافِرِ148

61 - الثورة149

483 - الثَّورَةُ الإسلامِیَّةُ فِی الشَّرقِ150

484 - الأمرُ بِاللُّحوقِ بِالثّائِرینَ151

485 - دَور العَجَمِ فِی الثَّورَةِ153

486 - مَتی تَکونُ الثَّورَةُ ؟154

487 - الثَّورَةُ مِن مَدینَةِ قُمّ155

حرف الجیم159

62 - الجبر161

488 - فِطرةُ اللَّهِ162

489 - بُطلانُ الجَبرِ163

490 - لا جَبرَ ولا تَفویضَ166

491 - اللَّهُ أولی بِالحَسَناتِ168

492 - الجَبرِیَّةُ وَالقَدَریَّةُ168

493 - المَعاصی لَیسَت بِأمرِ اللَّهِ ولا بِمَشیئَتِهِ169

63 - الجبّار171

494 - العَزیزُ الجَبّارُ172

495 - ذَمُّ التَّجَبُّرِ وصِفَةُ الجَبابِرَةِ172

496 - سوءُ عاقِبَةِ الجَبابِرَةِ174

64 - الجُبن175

497 - الجُبنُ176

498 - تَفسیرُ الجُبنِ176

499 - الجَبانُ وَالغَزوُ177

65 - الجدال179

500 - الجِدالُ المَذمومُ180

501 - الجِدالُ الحَسَنُ181

ص :587

66 - التجربة183

502 - التَّجرِبَةُ184

503 - ثَمَرَةُ التَّجرِبَةِ185

504 - التَّجرِبَةُ وَالعَقلُ186

67 - الجَزَع187

505 - التّحذیرُ مِنَ الجَزَعِ188

506 - مُضاعَفَةُ المُصیبَةِ لِلجازِعِ189

507 - أثرُ الجَزَعِ فی إحباطِ الأجرِ189

508 - مَراتِبُ الجَزَعِ190

509 - ما یَنفَعُ فی تَرکِ الجَزَعِ191

68 - الجزاء193

510 - الجَزاءُ194

511 - جَزاءُ السَّیِّئَةِ194

512 - جَزاءُ المُحسِنینَ فِی الدُّنیا195

513 - جَزاءُ المُحسِنینَ فِی الآخِرَةِ196

514 - جَزاءُ المُجرِمینَ فِی الدُّنیا197

515 - جَزاءُ المُجرِمینَ فِی الآخِرَةِ199

69 - الجزیة201

516 - الجِزیَةُ202

70 - التجسّس205

517 - النَّهیُ عَن تَعَقُّبِ عُیوبِ النّاسِ206

518 - النّهیُ عَن تَفتیشِ الأدیانِ208

519 - جَوازُ التَّجَسُّسِ لِکَشفِ المُؤامراتِ208

520 - جَوازُ التّجَسُّسِ فِی الحُروبِ209

521 - قِصَّةُ نَعیمِ بنِ مَسعودٍ فِی التَّجَسُّسِ211

522 - حُکمُ الجاسوسِ214

523 - ما یُؤخَذُ فیهِ بِالظّاهِرِ215

71 - المجلس217

524 - أشرَفُ المَجالِسِ218

525 - ما یَلزَمُ مُراعاتُهُ فِی المَجالِسِ218

526 - صَدرُ المَجالِسِ220

527 - المَجالِسُ الَّتی نُهِیَ عَنها220

528 - المَجالِسُ بِالأمانَةِ223

529 - الحَثُّ عَلی حُضورِ مَجالِسِ الذِّکرِ223

530 - الحَثُّ عَلی ذِکرِ اللَّهِ تَعالی عِندَ القِیامِ226

72 - المُجالسة227

531 - الجَلیسُ228

532 - مَن نُجالِسُ ؟228

533 - حَقُّ الجَلیسِ231

534 - مَن لا یَنبَغی مُجالَسَتُهُ232

73 - الجماعة235

535 - یَدُ اللَّهِ مَعَ الجَماعَةِ236

536 - عَدمُ اجتِماعِ الاُمَّةِ عَلَی الضَّلالِ236

537 - تَفسیرُ الجَماعةِ237

74 - الجمعة239

538 - یَومُ الجُمُعَةِ240

539 - الحَثُّ عَلی ما یوجِبُ فَرَحَ الأهلِ یَومَ الجُمُعَةِ241

ص :588

540 - غُسلُ الجُمُعَةِ241

75 - الجماع243

541 - الجِماعُ244

76 - الجمال247

542 - اللَّهُ جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ248

543 - الصُّورَةُ الجَمیلَةُ250

544 - اطلُبُوا الخَیرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ251

545 - إکرامُ الشَّعرِ252

546 - جَمالُ الباطِنِ252

547 - التَّجَمُّلُ254

77 - الجنابة255

548 - الجَنابَةُ256

78 - الجُند259

549 - الجُندُ260

550 - جُنودُ اللَّهِ261

551 - غَلَبَةُ جُنودِ اللَّهِ262

552 - الجُنودُ الَّتی لا تُری263

79 - الجنّة265

553 - الجَنَّةُ266

554 - عَظَمَةُ نَعیمِ الجَنَّةِ268

555 - لَیسَ لِأنفُسِکُم ثَمَنٌ إلّا الجَنَّةُ268

556 - ثَمَنُ الجَنَّةِ269

557 - شُروطُ الجَنَّةِ270

558 - موجِباتُ دُخولِ الجَنَّةِ271

559 - الجَنَّةُ مَحفوفَةٌ بِالمَکارِهِ276

560 - مَن تَجِبُ لَهُ الجَنَّةُ278

561 - مَن تُحَرَّمُ عَلَیهِ الجَنَّةُ280

562 - أبوابُ الجَنَّةِ283

563 - دَرَجاتُ الجَنَّةِ285

564 - الدَّرجاتُ الخاصَّةُ فِی الجَنَّةِ287

565 - أطیَبُ شَی ءٍ فِی الجَنَّةِ289

566 - أدنی مَنازلِ الجَنَّةِ291

567 - نَفَقَةُ بِناءِ الجَنَّةِ292

568 - مَثَلُ الجَنَّةِ293

569 - أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ296

570 - أهلُ الجَنَّةِ297

571 - صِفَةُ أهلِ الجَنَّةِ298

572 - شُمولُ الجَنَّةِ298

573 - کُنوزُ الجَنَّةِ299

574 - الأعرافُ299

575 - عَدَمُ خُلُوِّ الجَنَّةِ مِن أرواحِ المُؤمِنینَ301

80 - الجنّ303

576 - الجِنُّ304

81 - الجنون307

577 - أنواعُ الجُنونِ308

578 - المَجنونُ الحَقیقِیُّ308

82 - الجهاد الأصغر311

579 - الجِهادُ312

580 - المُجاهِدُ315

581 - أوَّلُ مَن قاتَلَ فی سَبیلِ اللَّهِ تَعالی317

582 - إعانَةُ المُجاهِدینَ وذَمُّ إیذائِهِم317

583 - الأمرُ بِالجِهادِ بِالأیدی وَالألسُنِ وَالقُلوبِ319

ص :589

584 - التَّحریضُ عَلَی الجِهادِ320

585 - فَضلُ حَملِ السِّلاحِ فی سَبیلِ اللَّهِ322

586 - الأمرُ بِمُقاتَلَةِ أئِمَّةِ الکُفرِ322

587 - تَرکُ الجِهادِ323

588 - شُعَبُ الجِهادِ323

589 - المُرابطَةُ324

590 - فَضلُ الحِراسَةِ325

591 - دُخولُ الجَنَّةِ بِالسَّلاسِلِ326

83 - الجهاد الأکبر327

592 - أنواعُ الجِهادِ328

593 - الحَثُّ عَلی جِهادِ النَّفسِ329

594 - الجِهادُ الأکبَرُ331

595 - ما یَنبَغی فی مُجاهَدَةِ النَّفسِ333

596 - المُداوَمَةُ عَلَی الجِهادِ333

597 - ثَمَرَةُ المُجاهَدَةِ334

84 - الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللَّه)337

598 - الاجتِهادُ فی طاعَةِ اللَّهِ338

599 - جاهِدوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ339

600 - أشَدُّ النّاسِ اجتِهاداً340

601 - المُجاهَدَةُ مِفتاحُ الوُصولِ341

602 - التَّوفیقُ مَعَ الاجتِهادِ341

603 - المُجاهِدُ یُجاهِدُ لِنَفسِهِ342

604 - التَّقصیرُ فِی العَمَلِ343

85 - الجهل345

605 - الجَهلُ346

606 - الجَهلُ وَالکُفرُ348

607 - العِلمُ وَالإیمانُ348

608 - الجاهِلُ349

609 - أخلاقُ الجاهِلِ352

610 - أجهَلُ النّاسِ354

611 - کَفی بِذلِکَ جَهلاً354

612 - تَفسیرُ الجَهلِ355

613 - صَدیقُ الجاهِلِ356

614 - الإنسانُ عَدُوٌّ لِما یَجهَلُ357

86 - جهنّم359

615 - جَهَنَّمُ360

616 - وَقودُ جَهَنَّمَ362

617 - سَلاسِلُ جَهَنَّمَ وأغلالُها363

618 - سَرابیلُ أهلِ النّارِ364

619 - طَعامُ أهلِ النّارِ365

620 - شَرابُ أهلِ النّارِ366

621 - أبوابُ جَهَنَّمَ367

622 - صِفَةُ أصحابِ النّارِ369

623 - مَن یَنجو مِن النّارِ ؟370

624 - أوَّلُ مَن یَدخُلُ النّارَ371

625 - أهوَنُ النّاسِ عَذاباً371

626 - أشَدُّ النّاسِ عَذاباً372

627 - وادِی المُتَکَبِّرینَ373

628 - الرَّحَی الطّاحِنَةُ373

629 - ما یُهَوِّنُ عَذابَ النّارِ374

630 - مَن یَدخُلُ جَهَنَّمَ374

631 - مَن یُخَلَّدُ فی جَهَنَّمَ376

ص :590

632 - حَالَةُ الخالِدینَ فِی النّارِ377

633 - مَن یَخرُجُ مِن النّارِ378

634 - آخِرُ مَن یَخرُجُ مِن النّارِ378

635 - عِلَّةُ الخُلودِ379

636 - سَعَةُ استیعابِ جَهَنَّمَ380

637 - لِکُلِّ أحَدٍ فِی الآخِرَةِ مَنزِلانِ381

638 - إحاطَةُ جَهَنَّمَ بِالکافِرینَ382

87 - الجواب383

639 - الجَوابُ384

88 - الجود387

640 - الجُودُ388

641 - أفضلُ الجودِ389

642 - تَفسیرُ السَّماحَةِ390

643 - صِفَةُ الجَوادِ390

644 - طَلَبُ مَعادِنِ الجودِ392

645 - النَّوادِرُ392

89 - الجار395

646 - حُسنُ الجِوارِ396

647 - تَفسیرُ حُسنِ الجِوارِ397

648 - تَقَدُّمُ الجارِ عَلَی الدّارِ398

649 - جارُ السَّوءِ398

650 - إیذاءُ الجارِ399

651 - تَفَقُّدُ الجارِ400

652 - حَقُّ الجارِ401

653 - حَدُّ الجارِ402

654 - جیرانُ اللَّهِ403

90 - الجاه405

655 - الجاهُ406

656 - حُبُّ الجاهِ406

حرف الحاء409

91 - المحبّة411

657 - المَوَدَّةُ قَرابَةٌ412

658 - ما یورِثُ المَحَبَّةَ413

659 - مَن لا یَنبَغی مَوَدَّتُهُ414

660 - حُبُّ المُستَضعَفینَ416

661 - حُبٌّ یَمنَعُ المَعرِفَةَ417

662 - الحُبُّ وَالمَکارِهُ417

663 - عَلاَمَةُ الحُبِّ418

664 - النَّوادِرُ418

92 - المحبّة (حبّ اللَّه)421

665 - شِدَّةُ حُبِّ المُؤمِنینَ لِلّهِ422

666 - الإیمانُ حُبٌّ وبُغضٌ425

667 - ما یورِثُ حُبَّ اللَّهِ426

668 - الَّذینَ یُحِبُّهُمُ اللَّهُ428

669 - الَّذینَ لا یُحِبُّهُمُ اللَّهُ430

670 - أحَبُّ النّاسِ إلَی اللَّهِ431

671 - أعمالٌ یُحِبُّهَا اللَّهُ434

672 - أحَبُّ الأعمالِ إلَی اللَّهِ434

673 - عِبادَةُ المُحِبِّینَ435

674 - اللَّهُ حَبیبُ مَن أحَبَّهُ437

675 - آثارُ مَحَبَّةِ اللَّهِ عَبدَهُ437

676 - میزانُ المَنزِلَةِ عِندَ اللَّهِ440

ص :591

677 - عَلَامَةُ حُبِّ الإنسانِ لِلّهِ441

678 - دَرَجَاتُ المُحِبّینَ442

679 - المَنزِلَةُ الکُبری443

680 - عَدَمُ اجتِماعِ حُبِّ اللَّهِ وحُبِّ الدُّنیا445

681 - الحَثُّ عَلی تَحبیبِ اللَّهِ446

682 - النَّوادِرُ446

93 - المحبَّة (الحبّ فی اللَّه)449

683 - الحُبُّ فِی اللَّهِ450

684 - أدَبُ إظهارِ المَحَبَّةِ فِی اللَّهِ453

94 - المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه وآله وأهل بیته علیهم السلام )455

685 - حُبُّ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله456

686 - حُبُّ أهلِ البَیتِ علیهم السلام457

687 - ما یُشتَرَطُ فی حُبِّ أهلِ البَیتِ علیهم السلام460

688 - الإمامُ عَلیٌ علیه السلام مَعَ مَن یُظهِرُ مَحَبَّتَهُ460

689 - البَلاءُ لِلوَلاءِ !462

690 - المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ464

95 - الحبس467

691 - مَن یَجوزُ حَبسُهُ468

692 - حَبسُ الکَفیلِ لِحینِ حُضورِ المَکفولِ470

693 - حَبسُ مَن کانَ سَبباً فی فِرارِ المَحکومِ بِالقَتلِ471

694 - مَن یُخَلَّدُ فِی السِّجنِ472

695 - الحَبسُ بَعدَ إقامَةِ الحَدِّ ومَعرِفَةِ الحَقِّ473

696 - حُقوقُ المَحبوسِ473

697 - حَبسُ المُتَّهَمِ474

96 - الحَبْط475

698 - الحَبطُ476

97 - الحجاب479

699 - الحِجابُ480

700 - إخبارُ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله بِتَحَلُّلِ نِساءِ آخِرِ الزَّمانِ481

98 - الحجّ483

701 - الحَجُّ484

702 - فَلسَفَةُ الحَجِّ485

703 - نَفیُ الحَجِّ لِلفَقرِ491

704 - تَکفیرُ الحَجِّ لِلذُّنوبِ492

705 - ما بِهِ تَمامُ الحَجِّ493

706 - عاقِبَةُ تَرکِ الحَجِّ494

707 - تَعطیلُ البَیتِ495

708 - ما یَفضُلُ عَلی سَبعینَ حَجَّةً !496

709 - قِلَّةُ الحَجیجِ496

710 - أدَبُ الحاجِّ497

711 - آدابُ المُراقِبینَ498

712 - أدَبُ الإحرامِ501

713 - أصنافُ الحَجِّ502

714 - ثَوابُ مَن ماتَ فی طَریقِ مَکَّةَ503

715 - حُرمَةُ الحَرَمِ504

716 - حُضورُ الإمامِ الغائِبِ فِی المَوسِمِ505

99 - الحجّة507

717 - إِقامَةُ الحُجَّةِ508

718 - لِلَّهِ الحُجَّةُ البالِغَةُ510

ص :592

719 - قُوَّةُ سُلطانِ الحُجَّةِ510

720 - أوکَدُ الحُجَجِ وأبلَغُها511

721 - حُجِّیَّةُ رُواةِ الحَدیثِ511

722 - النَّوادِرُ512

100 - الحدیث515

723 - الحَدیثُ516

724 - المُحَدِّثُ517

725 - ثَوابُ مَن حَفِظَ أربَعینَ حَدیثاً518

726 - دِرایَةُ الحَدیثِ519

727 - الرَّوایَةُ وَالرِّعایَةُ521

728 - کَثرَةُ مَن کَذَبَ عَلَی الرَّسولِ صلی الله علیه وآله فی حَیاتِهِ521

729 - التَّحذیرُ مِنَ الکِذبِ عَلَی الرَّسولِ صلی الله علیه وآله522

730 - النَّهیُ عَن تَکذیبِ ما لا یُعلَمُ کِذبُهُ523

731 - عَلینَا الاُصولُ وعَلَیکُمُ التَّفریعُ524

732 - صِحَّةُ الحَدیثِ و مُوافَقَةُ القُرآنِ524

733 - صِحَّةُ الحَدیثِ و مُوافَقَةُ الفِطرَةِ525

734 - صِحّةُ الحَدیثِ و مُوَافَقَةُ الحَقِّ526

735 - جَوازُ نَقلِ الحَدیثِ بِالمَعنی526

736 - ما یَنبَغی مُراعاتُهُ فِی التَّحدیثِ527

737 - صُعوبَةُ تَحَمُّلِ بَعضِ الأحادیثِ528

738 - شُمولِیَّةُ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ528

739 - عِلّةُ کِتمانِ بَعضِ العُلومِ وَالأحکامِ530

740 - عِلَلُ اختِلافِ الأحادیثِ530

741 - مُتَشابِهاتُ الأحادیثِ531

101 - الحدود533

742 - لِکُلِّ شَی ءٍ حَدٌّ534

743 - دَرءُ الحُدودِ536

744 - إقامَةُ الحُدودِ536

745 - تَعطیلُ الحُدودِ538

746 - لا یَنبَغِی الشَّفاعَةُ فِی الحُدودِ539

747 - لا کَفالَةَ فی حَدٍّ541

748 - لا یَمینَ فی حَدٍّ541

749 - النَّهیُ عَنِ النَّظِرَةِ فِی الحُدودِ542

750 - النَّهیُ عَن تَعَدِّی الحُدودِ542

751 - دَورُ إقامَةِ الحَدِّ فی تَکفیرِ الذَّنبِ544

752 - النَّهیُ عَن إهانَةِ المَحدودِ545

753 - جَوازُ العَفوِ لِلإمامِ مَعَ الإقرارِ546

754 - إهدارُ الدَّمِ547

755 - مَن اُجرِیَ عَلَیهِ الحَدُّ یُقتَلُ فِی الثّالِثَةِ549

756 - إقامَةُ الحَدِّ بِأرضِ العَدُوِّ549

757 - التَّعزِیرُ549

102 - الحرب551

758 - الحَربُ552

759 - مَثارُ الحُروبِ552

760 - قِتالُ مَن خالَفَ الحَقَّ553

761 - قِتالُ المُسلِمِ553

762 - مُباغَتَةُ العَدُوِّ553

763 - الحَثُّ عَلَی القِتالِ فی سَبیلِ اللَّهِ554

764 - حُبُّ اللَّهِ للمُقاتِلینَ فی سَبیلِهِ555

765 - النَّهیُ عَن مُحارَبَةِ هؤلاءِ555

766 - ما یَلزمُ رِعایَتُهُ قَبلَ الحَربِ556

767 - الدُّعاءُ عِندَ لِقاءِ العَدُوِّ557

ص :593

768 - مُقَدَّمَةُ الجَیشِ558

769 - تَعلیماتٌ عَسکَرِیَّةٌ559

770 - أدَبُ الحَربِ561

771 - الحَربُ خُدعَةٌ562

772 - النَّهیُ عَنِ الفِرارِ مِنَ الحَربِ565

773 - مَتی یَجوزُ الفِرارُ ؟568

774 - استِخدامُ مُختَلَفِ الأسلِحَةِ فِی الحَربِ569

775 - طولُ الحَربِ570

776 - القُوَّةُ البَحرِیَّةُ570

777 - حَربُ النِّساءِ571

103 - المُحارب573

778 - المُحارِبُ574

779 - الصَّلبُ580

780 - قَطعُ الأیدی وَالأرجُلِ مِن خِلافٍ581

781 - النَّفیُ582

ص :594

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

52 - آزمایش39

403 - آزمایش40

404 - حکمت آزمایش41

405 - آزمایش سخت مؤمن45

406 - آزمایش مؤمن به انواع بلاها48

407 - نقش اعمال بد در پیش آمدن بلا49

408 - کسی که دچار بلا نشود مبغوض خداست50

409 - نعمت بلا51

410 - ارج نهادن به مؤمن به وسیله بلا53

411 - بلا و تنبّه54

412 - زدوده شدن گناهان به وسیله بلا56

413 - بلا ، نشانه محبّت خداوند سبحان58

414 - بلا به اندازه ایمان است59

415 - بلا و رسیدن به کمال61

416 - بلا، مایه شوق به دیدار خداوند سبحان62

417 - درجاتی که بنده با بلا به آنها می رسد63

418 - نکوهش بلاخواهی64

419 - حالت مؤمن هنگام بلا65

420 - دچار شدن مؤمن به بلا ، به سود اوست65

421 - سخت ترین آزمایش بندگان66

422 - سخت ترین بلاها66

423 - گشایش پس از به اوج رسیدن بلا67

424 - دعا به هنگام بلا68

425 - دعا به هنگام دیدن فرد بلا زده68

426 - بلا دیده ای که باید برایش دلسوزی کرد69

66 - آزمودن183

502 - تجربه184

503 - ثمره تجربه185

504 - تجربه و خِرَد186

75 - آمیزش جنسی243

541 - جماع244

61 - انقلاب149

483 - انقلاب اسلامی در شرق150

484 - دستور پیوستن به انقلاب کنندگان151

485 - نقش ایرانیان در انقلاب153

486 - زمان انقلاب154

ص :595

487 - انقلاب از شهر قم155

95 - بازداشت467

691 - کسانی که بازداشت آنها جایز است468

692 - بازداشت ضامن تا زمان حاضر شدن شخص ضمانت شده470

693 - بازداشت عاملِ فرارِ محکوم به اعدام471

694 - محکومانِ به زندان ابد472

695 - زندانی کردن بعد از اجرای حدّ و پی بردن به حقّ473

696 - حقوق زندانی473

697 - زندانی کردن متّهم474

56 - بازرگانی89

434 - تجارت90

435 - رها کردن تجارت91

436 - تاجر92

437 - آداب تجارت93

438 - معامله با درمانده94

439 - پذیرش تقاضای فسخ معامله94

440 - نهی از کم فروشی95

441 - کراهت معامله تخمینی96

442 - تشویق تاجر و کسبه به صدقه دادن97

443 - آسان گیری در خرید و فروش97

444 - استحباب چانه زنی و پیشگیری از زیان دیدن98

445 - مواردی که چانه زدن در آن ها مکروه است99

446 - فرق نگذاشتن میان کسی که چانه می زند و کسی که چانه نمی زند99

447 - سود گرفتن مؤمن از مؤمن99

448 - فاجر بودن تاجران و بازاریان100

449 - راستگویی تاجر101

450 - دروغگویی تاجر102

451 - تبلیغ کالا با قسم و سوگند102

452 - تجارتِ آخرت103

453 - مقام تاجر آخرت نزد خدا105

454 - تجارت، مؤمن را از یاد خدا باز نمی دارد106

455 - تجارت و دین107

88 - بخشندگی387

640 - بخشندگی388

641 - برترین بخشندگی389

642 - تفسیر گشاده دستی390

643 - ویژگی انسان بخشنده390

644 - جستنِ معدن های بخشندگی392

645 - گوناگون392

48 - بلاغت15

390 - بلاغت16

391 - بلیغ ترین سخن17

392 - برتر از بلاغت17

393 - سخن پردازی مُطَنطن17

394 - گوناگون18

ص :596

51 - بلاهت35

402 - ساده لوحان36

50 - بلوغ31

401 - بلوغ32

53 - بهتان71

427 - بهتان72

428 - سنگینی بهتان زدن به بی گناه73

79 - بهشت265

553 - بهشت266

554 - عظمت نعمتهای بهشت268

555 - جانهای شما بهایی جز بهشت ندارد268

556 - بهای بهشت269

557 - شرطهای رفتن به بهشت270

558 - موجبات رفتن به بهشت271

559 - بهشت پیچیده در ناخوشایندهاست276

560 - کسانی که بهشت برایشان واجب است278

561 - کسانی که بهشت برایشان حرام است280

562 - دروازه های بهشت283

563 - درجات بهشت285

564 - درجات ویژه در بهشت287

565 - بهترین چیز در بهشت289

566 - کمترین درجات بهشت291

567 - هزینه ساخت بهشت292

568 - توصیف بهشت293

569 - نخستین کسی که وارد بهشت می شود296

570 - بهشتیان297

571 - خصوصیّات اهل بهشت298

572 - فراگیر بودن بهشت298

573 - گنجهای بهشت299

574 - اَعراف299

575 - بهشت از ارواح مؤمنان خالی نیست301

67 - بیتابی187

505 - پرهیز از بیتابی کردن188

506 - دو چندانی مصیبت برای بیتاب189

507 - تأثیر بیتابی در از بین بردن اجر189

508 - مراتب بیتابی190

509 - فایده بیتابی نکردن191

55 - بیعت79

430 - بیعت80

431 - بیعت زنان82

432 - بیعت شکنی83

433 - بیعت مسلمانان با امام علی84

60 - پاداش143

477 - پاداش144

478 - پاداش به اندازه رنج و سختی است145

479 - بزرگترین پاداش145

480 - چند برابر شدن نیکیها146

481 - کسی که پاداش کاری را بشنود147

ص :597

482 - پاداش دادن به کافر148

87 - پاسخ دادن383

639 - پاسخ384

96 - تباه شدن اعمال475

698 - تباه شدن اعمال476

49 - تبلیغ21

395 - اهمیّت تبلیغ22

396 - فضیلت مبلّغ22

397 - ثواب تبلیغ23

398 - ویژگیهای مبلّغ24

399 - توصیف مبلّغ کامل27

400 - رسالت مبلّغ28

70 - تجسّس205

517 - نهی از عیبجویی مردم206

518 - نهی از تفتیش عقاید مردم208

519 - روا بودن تجسّس برای کشف توطئه ها208

520 - روا بودن جاسوسی در جنگها209

521 - حکایت جاسوسی نعیم بن مسعود211

522 - حکم جاسوس214

523 - مواردی که حکم به ظاهر می شود215

64 - ترسویی175

497 - ترسویی176

498 - تفسیر ترسویی176

499 - آدم ترسو و جنگ177

59 - توبه119

459 - توبه120

460 - مقام توبه گر120

461 - توبه گران122

462 - تشویق همگان به توبه123

463 - پذیرش توبه124

464 - تا کی توبه پذیرفته می شود؟125

465 - پشیمانی ، توبه است126

466 - اعتراف حقیقی به گناه127

467 - پایه های توبه129

468 - توبه کسانی که حقّ الناس به گردن دارند132

469 - توبه محارب133

470 - انواع توبه134

471 - توبه نصوح134

472 - به تأخیر افکندن توبه135

473 - آسان تر از توبه136

474 - پرده پوشی خداوند نسبت به توبه گر137

475 - تبدیل بدی ها به خوبی ها137

476 - حتم کردن بر خدا139

58 - تهمت117

457 - تهمت118

458 - نهی از رفت و آمد به جاهای تهمت برانگیز118

90 - جاه و مقام405

655 - مقام406

ص :598

656 - حُبّ مقام406

63 - جبّار171

494 - توانمند و جبّار172

495 - نکوهش جبّاری و صفت جبّاران172

496 - بدفرجامی جبّاران174

62 - جبر161

488 - سرشت خدایی162

489 - نادرستی جبر163

490 - نه جبر و نه تفویض166

491 - خداوند به نیکیها سزاوارتر است168

492 - جَبریّه و قَدَریّه168

493 - گناهان به فرمان و خواست خدا نیست169

69 - جزیه201

516 - جزیه202

73 - جماعت235

535 - دست خدا با جماعت است236

536 - فراهم نیامدن امّت بر گمراهی236

537 - معنای جماعت237

74 - جمعه239

538 - روز جمعه240

539 - تشویق به شاد کردن خانواده در روز جمعه241

540 - غسل جمعه241

80 - جنّ303

576 - جنّ304

77 - جنابت255

548 - جنابت256

102 - جنگ551

758 - جنگ552

759 - عوامل جنگ افروز552

760 - جنگ با حقّ ستیزان553

761 - جنگیدن با مسلمان553

762 - غافلگیر کردن دشمن553

763 - تشویق به جنگ در راه خدا554

764 - خداوند رزمندگان در راه خود را دوست دارد555

765 - نهی از جنگیدن با این گروهها555

766 - نکاتی که پیش از شروع جنگ باید رعایت کرد556

767 - دعا در هنگام رویارویی با دشمن557

768 - پیشقراولان سپاه558

769 - آموزشهای نظامی559

770 - آداب جنگ561

771 - جنگ، نیرنگ است562

772 - نهی از فرار از جنگ565

773 - چه وقت فرار از جنگ رواست ؟568

774 - به کارگیری انواع جنگ افزارها در جنگ569

775 - طولانی شدن جنگ570

776 - نیروی دریایی570

ص :599

777 - شرکت زنان در جنگ571

82 - جهاد اصغر311

579 - جهاد312

580 - مجاهد315

581 - نخستین مجاهد در راه خدا317

582 - یاری مجاهدان و نکوهش آزردنشان317

583 - فرمان به جهاد کردن با دست و زبان و دل319

584 - تشویق به جهاد320

585 - ارزش سلاح برداشتن در راه خدا322

586 - فرمان به جنگ با سران کفر322

587 - ترک کردن جهاد323

588 - شاخه های جهاد323

589 - مرزبانی324

590 - ارزش نگهبانی325

591 - رفتن به بهشت با زنجیر326

83 - جهاد اکبر327

592 - انواع جهاد328

593 - تشویق به جهاد با نفس329

594 - جهاد اکبر (بزرگتر)331

595 - شیوه مبارزه با نفْس333

596 - جهاد بی امان با نفْس333

597 - ثمره مجاهدت334

84 - جهاد (سخت کوشی در فرمانبری از خدا)337

598 - سخت کوشی در فرمانبری از خدا338

599 - در راه خدا، چنان که باید ، جهاد کنید339

600 - سخت کوشترین مردم340

601 - مجاهدت، کلید رسیدن است341

602 - موفقیت، همراه کوشش است341

603 - مجاهد، در حقیقت برای خودش می کوشد342

604 - کوتاهی کردن در عمل343

98 - حجّ483

701 - حجّ484

702 - فلسفه حجّ485

703 - فقرزدایی حجّ491

704 - گناه زدایی حجّ492

705 - آنچه حجّ بدان تمام می شود493

706 - عاقبت ترک حجّ494

707 - تعطیل کردن حجّ495

708 - برتر از هفتاد حجّ496

709 - کم بودن حاجیان [واقعی ]496

710 - آداب حجّ گزار497

711 - آداب مراقبین498

712 - آداب احرام بستن501

713 - انواع حجّ502

714 - ثواب کسی که در راه مکّه بمیرد503

715 - حرمت حرم504

716 - حضور امام غایب در موسم حجّ505

97 - حجاب479

699 - حجاب480

700 - خبر دادن پیامبرصلی الله علیه وآله از بی بند و باری زنان آخر الزمان481

99 - حجّت507

717 - اقامه حجّت508

718 - حجّت قاطع، ویژه خداست510

ص :600

719 - قدرت حاکمیت حجّت510

720 - قاطع ترین و رساترین حجّت511

721 - حجّیت راویان حدیث511

722 - گوناگون512

101 - حدود533

742 - هر چیزی حدّ و مرزی دارد534

743 - دور کردن حدود و مجازاتها536

744 - جاری کردن حدود536

745 - اجرا نکردن حدود538

746 - شفاعت و وساطت کردن در حدود روا نیست539

747 - در حدّ، کفالت (ضمانت تن) پذیرفته نمی شود541

748 - در حدّ جای سوگند نیست541

749 - نهی از تأخیر در اجرای حدود542

750 - نهی از تجاوز کردن از حدود542

751 - نقش جاری کردن حدود در پاک کردن گناه544

752 - نهی از اهانت کردن به شخص حدّ خورده545

753 - با اعتراف به گناه، امام می تواند مجرم را ببخشد546

754 - مهدور الدّم547

755 - حدّ خورده، بار سوم، کشته می شود549

756 - جاری کردن حدّ در سرزمین دشمن549

757 - تعزیر549

100 - حدیث515

723 - حدیث516

724 - مُحدِّث517

725 - ثواب کسی که چهل حدیث حفظ کند518

726 - فهم حدیث519

727 - روایت و رعایت521

728 - فراوانی دروغ بندان بر پیامبرصلی الله علیه وآله در حیات ایشان521

729 - برحذر داشتن از دروغ بستن بر پیامبرصلی الله علیه وآله522

730 - نهی از دروغ شمردن سخنی که دروغ بودنش معلوم نیست523

731 - بیان اصول از ما، استخراج فروع با شما524

732 - درستی حدیث و سازگاری با قرآن524

733 - درستی حدیث و سازگاری با فطرت525

734 - درستی حدیث و سازگاری با حقّ526

735 - جواز نقلِ به معنا کردن حدیث526

736 - آنچه باید در نقل حدیث رعایت کرد527

737 - دشواری فهم و تحمل برخی احادیث528

738 - جامعیت قرآن و سنّت528

739 - علّت پوشیده داشتن برخی دانشها و احکام530

740 - علل اختلاف احادیث530

741 - احادیث متشابه531

57 - خوشگذرانی109

456 - خوشگذرانان110

86 - دوزخ359

615 - دوزخ360

616 - آتشگیره دوزخ362

617 - کُند و زنجیرهای دوزخ363

ص :601

618 - جامه های دوزخیان364

619 - خوراک دوزخیان365

620 - نوشیدنی دوزخیان366

621 - دروازه های دوزخ367

622 - ویژگی دوزخیان369

623 - چه کسی از آتش دوزخ می رهد؟370

624 - نخستین کسی که به دوزخ می رود371

625 - کم عذاب ترین مردم371

626 - سخت عذاب ترین مردم372

627 - درّه متکبران373

628 - آسیاب جهنم373

629 - آنچه عذاب دوزخ را سبک می کند374

630 - کسانی که به دوزخ می روند374

631 - آنان که در دوزخ جاویدانند376

632 - وضعیت جاودانگانِ در آتش377

633 - کسانی که از آتش بیرون آورده می شوند378

634 - آخرین کسی که از آتش بیرون می آید378

635 - علت جاودانگی در دوزخ379

636 - گستره گنجایش دوزخ380

637 - هر کس در آخرت دو منزل دارد381

638 - احاطه دوزخ بر کافران382

81 - دیوانگی307

577 - انواع دیوانگی308

578 - دیوانه حقیقی308

76 - زیبایی247

542 - خدا زیباست، زیبایی را دوست دارد248

543 - چهره زیبا250

544 - خوبی را نزد خوبرویان بجویید251

545 - رسیدگی به مو252

546 - زیبایی درون252

547 - آراستگی254

78 - سپاه259

549 - سپاه260

550 - سپاهیان خدا261

551 - پیروزی سپاهیان خدا262

552 - سپاهیان نامرئی263

47 - سرزمین11

386 - سرزمینی پاک12

387 - به شهرهای بزرگ بروید12

388 - بهترین سرزمینها13

389 - نیاز ضروری مردم هر سرزمینی13

68 - سزا193

510 - سزا194

511 - سزای بدی194

512 - سزای نیکوکاران در دنیا195

513 - سزای نیکوکاران در آخرت196

514 - سزای گنهکاران در دنیا197

515 - سزای گنهکاران در آخرت199

ص :602

46 - گریستن5

383 - گریستن از ترس خدا6

384 - گریستن بر حالِ خود8

385 - خشکیدگی چشم9

54 - مباهله75

429 - مباهله (یکدیگر را نفرین کردن)76

65 - مجادله کردن179

500 - مجادله نکوهیده180

501 - مجادله نیکو181

71 - مجلس217

524 - شریفترین نحوه نشستن218

525 - نکاتی که باید در مجالس رعایت شود218

526 - صدر مجلس220

527 - مجالسی که از آنها نهی شده است220

528 - مجلسها امانت اند223

529 - تشویق به حضور در مجالس ذکر خدا223

530 - تشویق به یادکردن خدا ، هنگام برخاستن226

103 - مُحارب573

778 - محارب574

779 - دار زدن580

780 - بریدن دست و پا از چپ و راست581

781 - تبعید582

91 - محبّت411

657 - دوستی، خویشاوندی است412

658 - آنچه محبّت می آورد413

659 - کسانی که شایسته دوستی نیستند414

660 - دوست داشتن مستضعفان416

661 - محبّتِ مانعِ شناخت417

662 - محبّت و گرفتاری ها417

663 - نشانه محبّت418

664 - گوناگون418

92 - محبّت (خدا دوستی)421

665 - محبّت شدید مؤمنان به خدا422

666 - ایمان، مهر و کین است425

667 - آنچه دوستی خدا را به دنبال دارد426

668 - کسانی که خداوند دوستشان دارد428

669 - کسانی که خداوند دوستشان ندارد430

670 - محبوب ترین مردم نزد خدا431

671 - کارهایی که خدا دوست دارد434

672 - محبوب ترین کارها نزد خدا434

673 - عبادت خدا دوستان435

674 - خدا، دوستِ کسی است که دوستش بدارد437

675 - آثار محبت خدا نسبت به بنده خود437

676 - ملاک منزلت داشتن نزد خدا440

677 - نشانه خدا دوستیِ انسان441

678 - درجات خدا دوستان442

679 - بزرگترین منزلت443

680 - خدا دوستی و دنیا دوستی با هم جمع نمی شوند445

681 - تشویق به ایجاد محبّت خدا در دلهای مردم446

ص :603

682 - گوناگون446

93 - محبّت (دوست داشتن برای خدا)449

683 - دوست داشتن برای خدا450

684 - شیوه اظهار دوستی الهی453

94 - محبّت (دوست داشتن پیامبرصلی الله علیه وآله و خاندان اوعلیهم السلام)455

685 - دوست داشتن پیامبرصلی الله علیه وآله456

686 - دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام457

687 - شرط محبت اهل بیت علیهم السلام460

688 - برخورد امام علی علیه السلام با کسی که اظهار محبت به او می کند460

689 - بلا برای دوستان است!462

690 - انسان با محبوب خویش است464

85 - نادانی345

605 - نادانی346

606 - نادانی و کفر348

607 - دانش و ایمان348

608 - نادان349

609 - اخلاق نادان352

610 - نادانترینِ مردم354

611 - در نادانی همین بس354

612 - معنای نادانی355

613 - دوست انسان نادان356

614 - انسان دشمن آن چیزی است که نمی داند357

89 - همسایه395

646 - حُسن همسایگی396

647 - تفسیر حسن همسایگی397

648 - اوّل ، همسایه و بعد ، خانه398

649 - همسایه بد398

650 - آزار رساندن به همسایه399

651 - جویا شدن از حال همسایه400

652 - حقّ همسایه401

653 - مرز همسایگی402

654 - همسایگان خدا403

72 - همنشینی227

531 - همنشین228

532 - با که همنشینی کنیم؟228

533 - حقّ همنشین231

534 - همنشینان ناشایسته232

ص :604

جلد 3

اشاره

ص :1

ص :2

ص :3

ص :4

حرف الحاء

104 - الحرس

104 - نگاهبانی
اشاره

(1)

ص :5


1- انظر : الأجل : باب 17 ، الجهاد الأصغر : باب 590 .

782 - حِراسَةُ الرَّسولِ
782 - نگهبانی از پیامبر

سنن أبی داوود عن سَهْلِ بن الحَنْظَلِیّةِ :انَّهُم ساروا مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ حُنینٍ فأطْنَبوا السَّیْرَ، حتّی کانتْ عَشِیّةٌ ......... ثُمَّ قالَ: مَن یَحْرِسُنا اللَّیلَة؟ قالَ أنَسُ بنُ أبی مرثدٍ الغَنَوِیّ: أنا یا رسولَ اللّهِ.

قالَ: فأرکَبْ، فَرِکبَ فَرَسا لَهُ، فجاءَ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ (لَهُ) رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اسْتَقْبِلْ هذا الشِّعْبَ حتّی تَکونَ فی أعْلاهُ، و لا نُغَرَّنَّ مِن قِبَلِکَ اللَّیلَة . (1)

مجمع البیان :رُویَ لَمّا نَزلَ قولُه تعالی : و اللّهُ یَعْصِمُکَ مِن النّاسِ» (2) أنَّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لِحُرّاسٍ مِن أصْحابِهِ کانوا یَحْرُسونَهُ ، مِنهم سَعدٍ ، و حُذَیفةَ : الْحَقوا بمَلاحِقِکُم ، فإنَّ اللّهَ تعالی عَصَمَنی مِن النّاسِ . (3)

الدرّ المنثور عن عائشة :کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله یُحْرَسُ حتّی نَزَلَتْ : «و اللّهُ یَعْصِمُکَ مِن النّاسِ» ، فأخْرَجَ رأسَهُ مِن القُبَّةِ فقالَ : أیُّها النّاسُ ، انْصَرِفوا فَقَد عَصَمَنیَ اللّهُ . (4) (5)

782

نگهبانی از پیامبر

سنن أبی داوود :از سهل بن حنظلیّه نقل شده است که در روز جنگ حنین با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حرکت کردند و راه زیادی را پیمودند تا آن که شب شد ......... پیامبر فرمود: «امشب چه کسی از ما نگهبانی می کند؟» انس بن ابی مرثد غنوی عرض کرد: من، ای رسول خدا.

پیامبر فرمود: پس، سوار شو. او بر اسب خود نشست و نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: بالای این درّه برو. مبادا امشب از طرف تو غافلگیر شویم.

مجمع البیان :روایت شده است که چون آیه «و خداوند تو را از مردم حفظ می کند» نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله به عدّه ای از اصحاب خود ، مانند سعد و حذیفه ، که از او محافظت می کردند فرمود : به خانه های خود بروید ؛ زیرا خداوند متعال مرا از گزند مردم مصون کرد .

الدرّ المنثور_ به نقل از عائشة _: پیامبر صلی الله علیه و آله همیشه محافظت می شد، تا آن که آیه «و خداوند تو را از مردم حفظ می کند» نازل شد و پیامبر سرش را از چادر بیرون کرد و فرمود : ای مردم! بروید، خداوند، خود، محافظت مرا به عهده گرفت.

ص :6


1- سنن أبی داوود: 2501.
2- المائدة : 67 .
3- مجمع البیان : 3/345 .
4- الدرّ المنثور : 3/118 .
5- (انظر) الدرّ المنثور : 3 / 117 _ 120 .

783 - کَفی بِالأجَلِ حارِساً
783 - اجل، بهترین نگهبان است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد قیلَ لَهُ : أ لاَ نَحْرِسُکَ ؟ _: حَرَسُ امْرِیً أجَلُهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ لعلیٍّ علیه السلام غُلامٌ اسْمُهُ قَنَبرٌ، و کانَ یُحِبُّ علیّا علیه السلام حُبّا شدیدا ، فإذا خَرَج علیٌّ علیه السلام خَرَج علی أثَرِهِ بالسَّیفِ ، فرَآهُ ذاتَ لَیلةٍ فقالَ : یا قَنبرُ ، ما لَکَ ؟ قالَ : جِئْتُ لأمْشی خَلْفَکَ ، فإنَّ النّاسَ کما تَراهُم یا أمیرَ المؤمنینَ ، فخِفْتُ علَیکَ ! قالَ: وَیْحَکَ ، أ مِنْ أهلِ السّماءِ تَحْرِسُنی أمْ مِن أهلِ الأرضِ؟! قالَ : لا ، بَل مِن أهلِ الأرضِ ، قالَ : إنَّ أهلَ الأرضِ لا یَسْتطیعونَ لی شَیئا إلاّ بإذْنِ اللّهِ عزّ و جلّ مِن السّماءِ فارْجِعْ ، فرَجَعَ . (2)

783

اجل، بهترین نگهبان است

امام علی علیه السلام_ وقتی به ایشان عرض شد : از شما محافظت نکنیم ؟ _فرمود : اجلِ هر انسانی، او را محافظت می کند .

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام غلامی داشت به نام قنبر، که ایشان را بسیار دوست می داشت. هرگاه علی علیه السلام بیرون می رفت قنبر با شمشیر خود در پی آن حضرت روانه می شد. شبی قنبر را دید . فرمود : چه می خواهی قنبر؟ عرض کرد : آمده ام که پشت سر شما حرکت کنم . ای امیر مؤمنان! مردم را که می شناسی ! من بر جان شما بیمناکم . حضرت فرمود : وای بر تو ! آیا از اهل آسمان مرا محافظت می کنی یا از اهل زمین ؟! عرض کرد : از اهل زمین . فرمود : مردم روی زمین نمی توانند به من آسیبی برسانند، مگر آن که اذن خداوند عزّ و جلّ از آسمان در رسد، پس تو برگرد . و قنبر بازگشت .

ص :7


1- کنز العمّال : 1568 ؛ التوحید : 379/25 و فیه «حَرَسُ کلِّ امرئ أجَلُهُ».
2- التوحید : 338/7 .

التوحید عن أبی حَیّان التیمی عن أبیه قالَ :بَیْنا علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام یُعَبّئُ الکَتائبَ یَومَ صِفّینَ ، و مُعاویةُ مُسْتَقبِلُهُ علی فَرَسٍ لَهُ یَتَأکّلُ تَحْتَهُ تَأکُّلاً ، و علیٌّ علیه السلام علی فَرَسِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله المُرْتَجِزِ و بِیَدِهِ حَرْبَةُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو مُتَقَلِّدٌ سَیفَهُ ذو الفَقارِ ، فقالَ رجُلٌ من أصحابهِ : احْتَرِسْ یا أمیرَ المؤمنینَ ! فإنّا نَخْشی أنْ یَغْتالَکَ هذا المَلعونُ ، فقالَ علیه السلام : لَئنْ قُلتَ ذاکَ إنَّهُ غَیرُ مأمونٍ علی دِینهِ ، و إنَّهُ لأشْقی القاسِطینَ و ألْعَنُ الخارِجینَ علی الأئمّةِ المُهْتَدینَ، و لک_نْ کَف_ی بالأجَلِ حارِسا . لَیس أحَدٌ مِن النّاسِ إلاّ و مَعهُ مَلائکَةٌ حَفَظَةٌ یَحْفَظونَهُ ......... و کذلکَ أنا ، إذا حانَ أجَلی انْبَعَثَ أشْقاها فخَضَّبَ هذهِ مِن هذا _ و أشارَ إلی لِحْیَتِهِ و رَأسِهِ _ . (1)

کنز العمّال عن یَعلی بن مُرّةَ :کانَ علیٌّ یَخرُجُ باللَّیل إلی المَسجِدِ یُصلّی تَطَوُّعا ، فجِئْنا نَحْرِسُهُ ، فلَمّا فَرَغَ أتانا فقالَ : ما یُجْلِسُکُم ؟ قُلنا : نَحْرِسُکَ ، فقالَ : أ مِن أهلِ السَّماءِ تَحْرِسونَ ، أمْ مِن أهلِ الأرضِ؟

قُلنا : بَلْ مِن أهلِ الأرضِ . قالَ : إنَّهُ لا یکونُ فی الأرضِ شیءٌ حتّی یُقْضی فی السَّماءِ ، و لَیس من أحَدٍ إلاّ و قد وُکِّلَ به مَلَکانِ یَدْفَعانِ عَنهُ و یَکْلآنِهِ حتّی یَجیءَ قَدَرُهُ ، فإذا جاءَ قَدَرُهُ خَلَّیا بَیْنَهُ و بَینَ قَدَرِهِ . و إنَّ علَیَّ مِن اللّهِ جُنّةً حَصینَةً ، فإذا جاءَ أجَلی کُشِفَ عنّی . و إنَّهُ لا یَجِدُ طَعْمَ الإیمانِ حتّی یَعْلَمَ أنَّ ما أصابَهُ لَم یَکُنْ لِیُخْطئَهُ ، و ما أخْطأهُ لَم یَکُنْ لِیُصیبَهُ . (2) (3)

التوحید_ به نقل از ابو حیّان تیمی از پدرش _: در روز جنگ صفین علی بن ابی طالب علیه السلام مشغول آرایش دادن گردانهای خود بود . معاویه رو به روی آن حضرت بر اسب خود سوار بود و علی علیه السلام سوار بر اسب رسول خدا صلی الله علیه و آله رجز می خواند و زوبین رسول خدا صلی الله علیه و آله را در دست داشت و شمشیرش ذو الفقار را حمایل کرده بود. یکی از یارانش عرض کرد : مواظب باش ای امیر المؤمنین ! می ترسیم این ملعون، بی خبر به تو حمله کند . حضرت فرمود : درست است که او پایبند دینش نیست و شقی ترین ستمگران و ملعونترین یاغیان بر امامان رهیافته است، اما اجل بهترین نگهبان است . هر انسانی دو فرشته نگهبان دارد، که از او محافظت می کنند ......... من نیز چنینم . هرگاه اجلم فرا رسد ، شقی ترین اشقیا محاسنم را از خون سرم رنگین خواهد کرد.

کنز العمال_ به نقل از یعلی بن مرّه _: علی علیه السلام شبها برای خواندن نماز نافله به مسجد می رفت. ما برای محافظت از او رفتیم . وقتی نمازش را تمام کرد، نزد ما آمد و فرمود : چرا این جا نشسته اید ؟ گفتیم : برای محافظت از شما . فرمود : آیا از اهل آسمان مرا محافظت می کنید یا از اهل زمین ؟ عرض کردیم : از مردمان روی زمین . فرمود : در زمین هیچ اتفاقی نیفتد، مگر آن که در آسمان مقدّر شود . بر هر انسانی دو فرشته گمارده شده که از او دفاع و محافظت کنند، تا آن که تقدیرش فرا رسد. و چون تقدیرش فرا رسید، او را با آن تنها گذارند . مرا از جانب خداوند سپری استوار است و چون اجلم فرا رسد، آن سپر کنار رود . [بدانید] هیچ کس طعم ایمان را نچشد، مگر آن که بداند که آنچه به او رسیده نمی توانست نرسد و آنچه به او نرسیده نمی توانست برسد .

ص :8


1- التوحید : 368/5 .
2- کنز العمّال : 1564 .
3- (انظر) کنز العمّال : 1563 ، 1565 ، 1566 ، 1593 .

ص :9

ص :10

105 - الحریّة

105 - آزادی و آزادگی
اشاره

(1)

ص :11


1- انظر : الدنیا : باب 1245 ، 1246 ، الطمع : باب 2383 ، 2384 . العبادة : باب 2458 .

784 - الحُرِّیَّةُ
784 - آزادی و آزادگی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَمسُ خِصالٍ مَن لم تَکُنْ فیهِ خَصْلَةٌ مِنها فلَیس فیهِ کَثیرُ مُسْتَمْتَعٍ ، أوَّلُها : الوَفاءُ ، و الثّانیةُ : التَّدْبیرُ ، و الثّالثةُ : الحَیاءُ ، و الرّابعةُ : حُسنُ الخُلقِ، و الخامِسةُ _ و هِی تَجْمَعُ هذهِ الخِصالَ _ : الحُرِّیّةُ . (1)

784

آزادی و آزادگی

امام صادق علیه السلام :پنج خصلت است که در هر کس یکی از آنها نباشد خیر و بهره زیادی در او نیست : اول : وفاداری ، دوم تدبیر ، سوم : شرم و حیا ، چهارم : خوش خویی و پنجم _ که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد _ : آزادگی .

785 - النّاسُ کُلُّهُم أحرارٌ
785 - همه مردم آزادند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها الناسُ ، إنّ آدمَ لَم یَلِدْ عَبدا و لا أمَةً ، و إنّ النّاسَ کلَّهُم أحْرارٌ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَکُونَنَّ عَبدَ غَیرِکَ و قَد جَعلَکَ اللّهُ سُبْحانَه حُرّا . (3)

عنه علیه السلام :لا یَسْتَرِقَّنَّکَ الطّمَعُ و قَد جَعلَکَ اللّهُ حُرّا . (4)

عنه علیه السلام :لا تَکُنْ عَبدَ غَیرِکَ و قَد جَعلَکَ اللّهُ حُرّا، و ما خَیرُ خَیرٍ لا یُنالُ إلاّ بِشَرٍّ ، و یُسرٍ لا یُنالُ إلاّ بعُسْ_رٍ؟! (5)

785

همه مردم آزادند

امام علی علیه السلام :ای مردم ! آدم نه بنده ای زایید و نه کنیزی . مردم همه آزادند .

امام علی علیه السلام :بنده دیگران مباش که خداوند سبحان تو را آزاد آفریده است .

امام علی علیه السلام :طمع ، تو را به بندگی نگیرد، که خداوند تو را آزاد آفریده است .

امام علی علیه السلام :بنده دیگری مباش، که خدا تو را آزاد آفرید . در آن نیکی که جز با بدی و آن آسانی که جز با سختی به چنگ نیاید، چه خیر و برکتی است؟

ص :12


1- الخصال : 284/33 .
2- نهج السعادة : 1/198 .
3- غرر الحکم : 10371 .
4- غرر الحکم : 10317 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 31.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ خِطابُهُ لِأَعدائِهِ _: وَیلَکُم إنْ لمْ یَکنْ لَکُم دِینٌ فَکُونُوا أحرارا فی الدُّنیا . (1)

امام حسین علیه السلام_ خطاب به دشمنانش _: وای بر شما! اگر دین ندارید ، در دنیا آزاده باشید.

786 - الحُرُّ حُرٌّ فی جَمیعِ أحوالِهِ
786 - آزاده همیشه آزاده است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحُرُّ حُرٌّ و لَو مَسَّهُ الضُّرُّ . (2)

عنه علیه السلام :الحُرُّ حُرٌّ و إنْ مَسَّهُ الضُّرُّ ، العَبدُ عَبدٌ و إنْ ساعَدَهُ القَدَرُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الحُرَّ حُرٌّ علی جمیعِ أحْوالِهِ : إنْ نابَتْهُ نائبَةٌ صَبرَ لَها ، و إنْ تَداکَّتْ علَیهِ المَصائبُ لَم تَکْسِرْهُ و إنْ اُسِرَ و قُهِرَ و اسْتُبْدِلَ بالیُسرِ عُسرا، کما کانَ یُوسُفُ الصِّدِّیقُ الأمینُ صلواتُ اللّهِ علَیهِ : لَم یَضْرُرْ حُرِّیَّتَهُ أنِ اسْتُعِبدَ و قُهِرَ و اُسِرَ . (4)

786

آزاده همیشه آزاده است

امام علی علیه السلام :آزاده ، آزاده است گر چه سختی و گزند بیند .

امام علی علیه السلام :آزاده ، آزاده است هر چند سختی و مرارت بیند ؛ و بنده ، بنده است هرچند تقدیر یاریش کند .

امام صادق علیه السلام :آزاده در همه حال آزاده است . اگر بلا و سختی به او رسد شکیبایی ورزد و اگر مصیبتها بر سرش فرو ریزند او را نشکنند هرچند به اسیری افتد و مقهور شود و آسایش را از دست نهاده به سختی و تنگدستی افتد . چنان که یوسف صدیق امین، صلوات اللّه علیه ، به بندگی گرفته شد و مقهور و اسیر گشت اما این همه به آزادگی او آسیب نرساند .

787 - شیمَةُ الحُرِّ
787 - خوی آزادمرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الطَّلاقَةُ شِیمَةُ الحُرِّ . (5)

عنه علیه السلام :حُسنُ البِشْرِ شِیمَةُ کُلِّ حُرٍّ . (6)

787

خوی آزاد مرد

امام علی علیه السلام :گشاده رویی، خصلت آزاد مرد است .

امام علی علیه السلام :خوشرویی، خوی هر آزاده ای است .

ص :13


1- . مقاتل الطالبیین : 118 .
2- مطالب السؤول : 56 .
3- . غرر الحکم : 1322 .
4- الکافی : 2/89/6 .
5- . غرر الحکم : 467 .
6- غرر الحکم : 4858 .

عنه علیه السلام :إنَّ الحَی_اءَ و العِفَّ_ةَ مِن خَلائ_قِ الإیمانِ ، و إنّهُما لَسَجِیّةُ الأحْرارِ و شِیمَةُ الأبْرارِ . (1)

عنه علیه السلام :جَمالُ الحُرِّ تَجَنُّبُ العارِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن قَضی ما اُسْلِفَ مِن الإحْسانِ فَهُو کامِلُ الحُرِّیّةِ . (3)

عنه علیه السلام :الحُرِّیّةُ مُنَزَّهَةٌ مِن الغِلِّ و المَکْرِ . (4)

عنه علیه السلام :لَن یُتَعَبَّدَ الحُرُّ حتّی یُزالَ عَنهُ الضُّرُّ . (5)

عنه علیه السلام :مِن تَوفیقِ الحُرِّ اکْتِسابُهُ المالَ مِن حِلِّهِ . (6)

عنه علیه السلام :ابْذِلْ مالَکَ فی الحُق_وقِ ، و واسِ بهِ الصَّدیقَ ؛ فإنَّ السَّخاءَ بالحُرِّ أخْلَ_قُ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ قَوما عَبَدوا اللّهَ شُکْرا فتِلکَ عِبادَةُ الأحْرارِ . (8)

امام علی علیه السلام :حیا و عفت از خصلتهای ایمان است . این دو، سرشت آزادگان و خوی نیکان است.

امام علی علیه السلام :زیباییِ آزاد مرد، به دوری کردن از ننگ است .

امام علی علیه السلام :هر که به وعده احسانی که در گذشته داده است عمل کند، آزادگی اش کامل است .

امام علی علیه السلام :آزادگی، از کینه توزی و نیرنگ منزّه است .

امام علی علیه السلام :آزاده هیچگاه بنده نگردد، مگر آن دم که کسی گرهی از کار او بگشاید .

امام علی علیه السلام :از توفیقات آزاده، به دست آوردن مال از راه حلال است .

امام علی علیه السلام :دارایی خود را در آنجا که حقّ است ببخش، و دوستت را در آن سهیم کن، که جامه بخشندگی بر تن آزاده مرد زیبنده تر است .

امام باقر علیه السلام :گروهی خداوند را از روی سپاسگزاری می پرستند و این پرستش آزادگان است .

788 - ما یورِثُ الحُرِّیَّةَ
788 - آنچه آزادگی می آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَرکَ الشَّهَواتِ کانَ حُرّا . (9)

788

آنچه آزادگی می آورد

امام علی علیه السلام :هرکه خواهشهای نفس را فرو گذارد، آزاده است .

ص :14


1- غرر الحکم : 3605 .
2- غرر الحکم : 4745 .
3- غرر الحکم : 8721 .
4- غرر الحکم : 1485 .
5- غرر الحکم : 7414 .
6- غرر الحکم : 9393 .
7- غرر الحکم : 2384 .
8- بحار الأنوار : 78/187/29 .
9- تحف العقول : 99 .

عنه علیه السلام :لَیس مَنِ ابْتاعَ نَفْسَ_هُ فأعْتَقَ_ها کمَنْ باعَ نَفْسَهُ فأوْبَقَ_ها . (1)

عنه علیه السلام :العَبدُ حُرٌّ ما قَنِعَ ، الحُرُّ عَبدٌ ما طَمِعَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن زَهِدَ فی الدُّنیا أعْتَقَ نَفْسَهُ و أرْضی رَبَّهُ . (3)

عنه علیه السلام :الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ ، و النّاسُ فیها رجُلانِ : رجُلٌ باعَ نَفْسَهُ فأوْبَقَها ، و رجُلٌ ابْتاعَ نَفسَهُ فأعْتَقَها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ صاحِبَ الدِّینِ ......... رَفضَ الشَّهَواتِ فصارَ حُرّا . (5)

عیسی علیه السلام :بما ذا نَفعَ امرؤٌ نَفْسَهُ باعَها بجمیعِ ما فی الدُّنیا ثُمَّ ترَکَ ما باعَها بهِ مِیراثا لغَیرِهِ ؟! أهلَکَ نفسَهُ، و لکنْ طُوبی لامْرئٍ خَلّصَ نَفْسَهُ و اخْتارَها علی جَمیعِ الدُّنیا . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :آن که خود را خرید و آزاد ساخت، همچون کسی نیست که خویش را فروخت و اسیر ساخت.

امام علی علیه السلام :بنده قانع، آزاد است و آزاد طمعکار ، بنده .

امام علی علیه السلام :هرکه به دنیا پشت کند، خویش را آزاد کرده و پروردگار خود را خشنود ساخته است.

امام علی علیه السلام :دنیا سرای گذر است و مردم در آن دو دسته اند : مردی که خود را فروخت و اسیر کرد، و مردی که خویش را خرید و آزاد ساخت .

امام صادق علیه السلام :دیندار ......... خواهشها را کنار گذاشت و آزاده شد .

عیسی علیه السلام :چه سودی می برد آن که خود را به همه آنچه در دنیاست بفروشد و سپس آنچه را به بهای نفس خویش خریده است، برای دیگران به ارث گذارد ؟ چنین کسی خود را تباه کرده است . خوشا به حال کسی که جان خویش را برهاند و آن را بر همه دنیا برگزیند.

ص :15


1- الإرشاد : 1/298 .
2- غرر الحکم : 413 .
3- غرر الحکم : 8816 .
4- تنبیه الخواطر : 1/75 .
5- الأمالی للمفید : 52/14 .
6- تنبیه الخواطر : 2/115 .
7- (انظر) الهوی : باب 3978 .

789 - القِیامُ بِشَرائِطِ الحُرِّیَّةِ
789 - به جا آوردن شرایط آزادگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قامَ بشَرائطِ العُبودِیَّةِ اُهِّلَ للعِتْقِ ، مَن قَصّرَ عَن أحْکامِ الحُرِّیّةِ اُعِیدَ إلی الرِّقِّ . (1)

789

به جا آوردن شرایط آزادگی

امام علی علیه السلام :هر که شرایط بندگی را به جا آورد، سزاوار آزادی شود و هر که در احکام و شرایط آزادگی کوتاهی ورزد، به بندگی باز گرفته شود .

790 - القَتلُ فی سَبیلِ الحُرِّیَّةِ
790 - کشته شدن در راه آزادی

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ یَزیدَ بنَ معاویةَ دَخلَ المَدینَةَ و هُو یُریدُ الحَجَّ، فبَعثَ إلی رجُلٍ مِن قُریشٍ فأتاهُ، فقالَ لَهُ یَزیدُ: أ تُقِرُّ لی أنَّکَ عَبدٌ لی، إنْ شِئتُ بِعْتُکَ و إنْ شِئْتُ اسْتَرَقَّیتُکَ؟ فقالَ لَهُ الرّجُلُ: و اللّهِ یا یَزیدُ، ما أنتَ بأکْرَمَ مِنّی فی قُریشٍ حَسَبا، و لا کانَ أبوکَ أفْضَلَ مِن أبی فی الجاهِلیَّةِ و الإسلامِ، و ما أنتَ بأفْضَلَ مِنّی فی الدِّینِ و لا بخیرٍ منّی، فکیفَ اُقِرُّ لکَ بما سألتَ؟! فقالَ لَهُ یَزیدُ: إنْ لَم تُقِرَّ لی و اللّهِ قَتَلْتُکَ، فقالَ لَهُ الرّجُلُ: لَیس قَتْلُکَ إیّایَ بأعْظَمَ مِن قَتْلِکَ الحسینَ بنَ علیٍ علیهما السلام ابنَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فأمَرَ بِه فقُتِلَ . (2)

790

کشته شدن در راه آزادی

امام باقر علیه السلام :یزید بن معاویه به قصد حج وارد مدینه شد و در پی مردی از قریش فرستاد و او آمد. یزید به او گفت: آیا اعتراف می کنی که تو بنده منی ؛ اگر بخواهم می فروشمت و اگر بخواهم تو را به بردگی می گیرم؟ آن مرد گفت: به خدا سوگند ای یزید! تو در میان قریش از من نژاده تر و والا تبارتر نیستی و پدرت نیز، چه در زمان جاهلیت و چه در زمان اسلام، از پدر من برتر نبود. در دینداری نیز از من برتر و بهتر نیستی. پس چگونه به خواست تو گردن نهم؟ یزید گفت: به خدا سوگند اگر اعتراف نکنی تو را می کشم. مرد گفت: کشتن من بالاتر و مهم تر از کشتن حسین بن علی علیه السلام ، فرزند رسول خدا، نیست. یزید دستور داد او را کشتند.

ص :16


1- غرر الحکم : 8529 _ 8530 .
2- الکافی : 8 / 234 / 313.

791 - النَّوادِرُ
791 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و کُلَّ عمَلٍ یُنَفِّرُ عَنکَ حُرّا ، أو یُذِلُّ لَک قَدْرا ، أو یَجْلِبُ علَیکَ شَرّا ، أو تَحْمِلُ بهِ یَومَ القِیامَةِ وِزْرا . (1)

عنه علیه السلام :بالبِرِّ یُمْلَکُ الحُرُّ . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ البِرِّ ما وَصلَ إلی الأحْرارِ . (3)

عنه علیه السلام :قَد یُضامُ الحُرُّ . (4)

عنه علیه السلام :لَیس للأحْرارِ جَزاءٌ إلاّ الإکْرامُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن أوْحَشَ النّاسَ تَبَرّأ مِن الحُرِّیّةِ . (6)

عنه علیه السلام :أفْضَلُ الکُنوزِ مَعروفٌ یُودَعُ الأحْرارَ ، و عِلْمٌ یَتَدارَسُهُ الأخْیارُ . (7)

عنه علیه السلام :إذا مَلَکْتَ فأعْتِقْ . (8)

عنه علیه السلام :أ لا حُرٌّ یَدَعُ هذهِ اللُّماظَةَ لأهْلِها ؟! إنّه لَیس لأنفُسِکُم ثَمَنٌ إلاّ الجَنّةَ،فلا تَبیعوها إلاّ بِها . (9)

791

گوناگون

امام علی علیه السلام :مبادا کاری کنی که آزاده ای را از تو گریزان کند ، یا قدر تو را بکاهد ، یا شرّ و بدی برایت به بار آورد ، یا در روز رستاخیز، بار گناهی بر دوشت کشی .

امام علی علیه السلام :با نیکی، آزاده به بندگی درآید.

امام علی علیه السلام :بهترین نیکی آن است که به آزادگان برسد .

امام علی علیه السلام :گاه باشد که در حقّ آزاده ستم شود .

امام علی علیه السلام :آزادگان شایسته پاداشی جز احترام و بزرگداشت نباشند.

امام علی علیه السلام :آن که مردم را به وحشت اندازد، از آزادگی بدور است .

امام علی علیه السلام :بهترین گنجها، احسانی است که به آزادگان سپرده می شود و دانشی است که نیکان فرا می گیرند .

امام علی علیه السلام :هر گاه [بنده ای را] مالک شدی آزاد کن .

امام علی علیه السلام :آیا آزاد مردی نیست که این خرده غذای لا به لای دندانها (دنیا) را برای اهلش وا گذارد ؟ بدانید که جانْ بهای شما جز بهشت نیست ؛ پس آن را جز به بهشت مفروشید .

ص :17


1- غرر الحکم : 2727 .
2- غرر الحکم : 4213 .
3- غرر الحکم : 4955 .
4- غرر الحکم : 6644 .
5- غرر الحکم : 7491 .
6- غرر الحکم : 2728 .
7- غرر الحکم : 3281 .
8- غرر الحکم : 3990 .
9- نهج البلاغة: الحکمة 456، تحف العقول: 391 مع تفاوت یسیر فی اللفظ.

ص :18

106 - الحرص

106 - آزمندی
اشاره

(1)

(2)

ص :19


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 160 باب 128 «الحرص و طول الأمل» .
2- انظر : عنوان 85 «الجهل» ، 261 «الشُحّ» ، 267 «الشّرَه» . 321 «الطمع» ، 397 «الغنی» ، 449 «القناعة» . الیقین : باب 4192 ، الرزق : باب 1483 ، 1484 . عنوان 1 «الإیثار» ، 293 «الصدقة» ، 227 «السخاء» .

792 - الحِرصُ
792 - آزمندی

الکتاب :

«إِنَّ الاْءِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أحسَنَ بالإنسانِ أنْ لا یَشْتَهی ما لا یَنْبَغی! (2)

عنه علیه السلام :الحِرْصُ عَناءٌ مُؤبَّدٌ . (3)

عنه علیه السلام :الحِرصُ ذَمیمُ المَغَبّةِ . (4)

عنه علیه السلام :الحِرصُ أحَرُّ مِن النّارِ . (5)

عنه علیه السلام :الحِرصُ یُزْری بالمُرُوَّةِ . (6)

عنه علیه السلام :الحِرصُ مَطِیَّةُ التَّعَبِ . (7)

عنه علیه السلام :الحِرصُ مُوقِعٌ فی کثیرِ العُیوبِ . (8)

عنه علیه السلام :قَتَلَ الحِرصُ راکِبَهُ . (9)

792

آزمندی

قرآن :

«همانا انسان آزمند آفریده شده است . هرگاه بدی به او رسد بیتابی می کند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :چه زیبنده است که انسان آنچه را شایسته نیست نخواهد .

امام علی علیه السلام :آزمندی، رنجی جاویدان است .

امام علی علیه السلام :آزمندی، فرجامی نکوهیده دارد .

امام علی علیه السلام :آزمندی سوزان تر از آتش است .

امام علی علیه السلام :آزمندی، جوانمردی را لکه دار می کند .

امام علی علیه السلام :آزمندی، مَرکب رنج است .

امام علی علیه السلام :آزمندی، [انسان را] به عیبهای فراوانی در می افکند .

امام علی علیه السلام :آزمندی، سوار خود را می کُشد .

ص :20


1- المعارج : 19 ، 20 .
2- غرر الحکم : 9649 .
3- غرر الحکم : 982 .
4- غرر الحکم : 430 .
5- جامع الأخبار : 383/1071 .
6- غرر الحکم : 1107 .
7- غرر الحکم : 280 .
8- غرر الحکم : 1131 .
9- غرر الحکم : 6822 .

793 - الحَریصُ
793 - آزمند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَریصُ تَعِبٌ . (1)

عنه علیه السلام :الحَریصُ مَتْعوبٌ فیما یَضُرُّهُ . (2)

عنه علیه السلام :رُبَّ حَریصٍ قَتَلَهُ حِرْصُهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا حَیاءَ لحَریصٍ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَثَلُ الحَریصِ علی الدُّنیا مَثَلُ دُودَةِ القَزِّ : کُلَّما ازْدادَتْ مِن القَزِّ علی نَفْسِها لَفّا کانَ أبْعَدَ لَها مِن الخُروجِ ، حتّی تَموتَ غَمّا . (5)

793

آزمند

امام علی علیه السلام :حریص، همواره در رنج است .

امام علی علیه السلام :حریص ، خود را برای چیزی به رنج می افکند که برایش زیانبار است .

امام علی علیه السلام :بسا آزمندی که آزمندیش او را از پای در آورد .

امام علی علیه السلام :آزمند، شرم ندارد .

امام باقر علیه السلام :حکایت آزمندِ به دنیا، حکایت کرم ابریشم است که هرچه بیشتر ابریشم بر خود می تند ، با بیرون آمدن از پیله بیشتر فاصله می گیرد تا آن که سرانجام دق مرگ می شود .

794 - الحَریصُ ذَلیلٌ
794 - آزمند، خوار است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ : أیُّ ذُلٍّ أذَلُّ _: الحِرصُ علی الدُّنیا . (6)

عنه علیه السلام :الحَریصُ عَبدُ المَطامِعِ . (7)

عنه علیه السلام :الحَریصُ أسِیرُ مَهانَةٍ لا یُفَکُّ أسْ_رُهُ . (8)

عنه علیه السلام :الحِرصُ ذُلٌّ و عَناءٌ . (9)

794

آزمند، خوار است

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : کدام خواری بدتر است ؟ _فرمود : آزمندی به دنیا .

امام علی علیه السلام :آزمند ، بنده طمع ورزیهاست.

امام علی علیه السلام :آزمند ، اسیری زبون است که از بند اسارت هرگز نرهد .

امام علی علیه السلام :آزمندی، خواری و رنج است .

ص :21


1- غرر الحکم : 241 .
2- غرر الحکم : 676 .
3- غرر الحکم : 5302 .
4- غرر الحکم : 10499 .
5- الکافی : 2/316/7 .
6- الأمالی للصدوق: 478/644.
7- غرر الحکم : 625 .
8- غرر الحکم : 1370 .
9- غرر الحکم : 691 .

عنه علیه السلام :الحِرصُ یُذِلُّ و یُشْقی . (1)

عنه علیه السلام :ما أذَلَّ النّفْسَ کالحِرصِ ، و لا شانَ العِرْضَ کالبُخْلِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أقْبَحَ بالمؤمنِ أنْ یَکونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ! (3)

امام علی علیه السلام :آزمندی، آدمی را زبون و نگون بخت می کند .

امام علی علیه السلام :هیچ چیز چون آزمندی نفس را زبون نکند و چیزی چون بخل آبرو را نبرد .

امام صادق علیه السلام :چه زشت است برای مؤمن که میل و خواهشی خوار کننده داشته باشد!

795 - الحَریصُ مَحرومٌ
795 - آزمند، محروم است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الحَریصُ مَحْرومٌ، و هُو مَع حِرْمانِهِ مَذْمومٌ فی أیِّ شیءٍ کانَ، و کیفَ لا یکونُ مَحروما و قَد فَرَّ مِن وَثاقِ اللّهِ؟! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرِّزقُ مَقْسومٌ ، الحَریصُ مَحْرومٌ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حُرِمَ الحَریصُ خَصْلَتَینِ و لَزِمَتْهُ خَصْلَتانِ : حُرِمَ القنَاعَةَ فافْتَقَدَ الرّاحَةَ ، و حُرِمَ الرِّضا فافْتَقَدَ الیَقینَ . (6)

795

آزمند، محروم است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدم حریص همیشه محروم است و افزون بر محروم بودن ، در هر کاری که می کند نکوهیده است . چگونه محروم نباشد، در حالی که از بند خداوند متعال گریخته است؟

امام علی علیه السلام :روزی، قسمت شده است ؛ حریص، محروم است .

امام صادق علیه السلام :آزمند از دو خصلت محروم شده و در نتیجه دو خصلت همراه او شده اند: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است ، از رضایت محروم است و در نتیجه یقین را از کف داده است.

796 - الحَریصُ فَقیرٌ
796 - آزمند، نیازمند است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَریصُ فَقیرٌ و لو مَلَکَ الدُّنیا بحَذافیرِها . (7)

796

آزمند، نیازمند است

امام علی علیه السلام :آزمند، نیازمند است اگر چه مالک همه دنیا باشد .

ص :22


1- غرر الحکم : 869 .
2- . غرر الحکم : 9550 .
3- صفات الشیعة : 108/45.
4- . بحار الأنوار : 73/165/26 .
5- غرر الحکم : 96 .
6- . الخصال : 69/104 .
7- غرر الحکم : 1753 .

عنه علیه السلام :الحِرصُ مَفْقَرةٌ . (1)

عنه علیه السلام :إظْهارُ الحِرصِ یُورِثُ الفَقرَ . (2)

عنه علیه السلام :الحِرصُ عَلامَةُ الفَقرِ . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ حَریصٍ فَقیرٌ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ و قد سألَهُ أبوهُ عنِ الفَقْرِ _: الحِرصُ و الشَّرَهُ . (5)

امام علی علیه السلام :آز، نیاز است.

امام علی علیه السلام :آزمندی نمودن، نیازمندی به بار می آورد .

امام علی علیه السلام :آزمندی، نشانه نیازمندی است .

امام علی علیه السلام :هر آزمندی، نیازمند است .

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به پدر بزرگوارش که پرسید: فقر چیست ؟ _فرمود : آزمندی و سیری ناپذیری .

797 - الحَریصُ شَقِیٌّ
797 - آزمند، بدبخت است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِرصُ عَلامَةُ الأشْقیاءِ . (6)

عنه علیه السلام :الحِرصُ أحَدُ الشَّقاءَینِ . (7)

عنه علیه السلام :الحِرصُ و الشَّرَهُ یُکْسِبانِ الشَّقاءَ و الذِّلَّةَ . (8)

عنه علیه السلام :فی الحِرصِ الشَّقاءُ و النَّصَبُ . (9)

عنه علیه السلام :کَثْرَةُ الحِرصِ تُشْقی صاحِبَهُ ، و تُذِلُّ جانِبَهُ . (10)

797

آزمند، بدبخت است

امام علی علیه السلام :آزمندی، نشانه نگون بختان است.

امام علی علیه السلام :آزمندی، یکی از دو بدبختی است.

امام علی علیه السلام :آزمندی و سیری ناپذیری، نگون بختی و خواری می آورند .

امام علی علیه السلام :در آزمندی، بدبختی و رنج است .

امام علی علیه السلام :حرص زیاد، آزمند را بدبخت و خوار می سازد .

ص :23


1- بحار الأنوار : 73/162/13 .
2- بحار الأنوار : 73/162/12 .
3- غرر الحکم : 352 .
4- غرر الحکم : 6833 .
5- معانی الأخبار : 244/1 .
6- غرر الحکم : 626 .
7- غرر الحکم : 1629 .
8- غرر الحکم : 1369.
9- غرر الحکم : 6501.
10- غرر الحکم : 7108 .

عنه علیه السلام :مَن حَرَصَ شَقِی و تَعَنّی . (1)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ حِرصُهُ کَثُرَ شَقاؤهُ . (2)

عنه علیه السلام :أشْقاکُم أحْرَصُکُم . (3)

امام علی علیه السلام :آن که حریص شد خود را در بدبختی و رنج افکند .

امام علی علیه السلام :آن که زیاد حرص زند، شقاوتش (رنجش) بسیار شود .

امام علی علیه السلام :شقی ترین (در رنج ترین) شما، آزمندترین شماست .

798 - جَشَعُ الحَریصِ
798 - سیری ناپذیری آزمند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَریصُ لا یَکْتَفی . (4)

عنه علیه السلام :إنّ الدُّنیا مَشْغَلَةٌ عن غَیرِها ، و لَم یُصِبْ صاحِبُها مِنها شیئا إلاّ فَتَحتْ لَهُ حِرْصا علَیها و لَهَجا بها، و لَن یَسْتَغْنیَ صاحِبُها بما نالَ فیها عَمّا لَم یَبْلُغْهُ مِنها . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ صلواتُ اللّهِ علَیهِ یقولُ : ابنَ آدمَ ، إنْ کُنتَ تُریدُ مِن الدُّنیا ما یَکْفیکَ فإنَّ أیْسَرَ ما فیها یَکْفیکَ ، و إنْ کُنتَ إنَّما تُریدُ ما لا یَکْفیکَ فإنَّ کُلَّ ما فیها لا یَکْفیکَ . (6)

عنه علیه السلام :مَنْهومانِ لا یَشْبَعانِ : مَنْهومُ عِلمٍ ، و مَنْهومُ مالٍ . (7)

عنه علیه السلام :ما فَتحَ اللّهُ علی عَبدٍ بابا مِن أمْرِ الدّنیا إلاّ فَتحَ اللّهُ علَیهِ مِن الحِرصِ مِثْلَهُ . (8) (9)

798

سیری نا پذیری آزمند

امام علی علیه السلام :آزمند، بسنده نمی کند .

امام علی علیه السلام :همانا دنیا [آدمی را] سرگرم خود می سازد و دنیا پرست، به چیزی از دنیا نرسد، مگر آن که حرص و شیفتگی وی به آن افزون شود، و آنچه از این دنیا رسیده، وی را از آنچه بدان نرسیده بی نیاز نکند .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین ، صلوات اللّه علیه ، می فرمود : ای آدمیزاد ! اگر از دنیا به قدر کفایت خواهی همان کمترین دنیا تو را بس باشد و اگر بیش از کفایت خواهی همه دنیا هم تو را بس نباشد .

امام صادق علیه السلام :دو آزمندند که هرگز سیر نمی شوند: آزمند دانش و آزمند ثروت.

امام صادق علیه السلام :خداوند هیچ دری از دنیا به روی بنده ای نگشود، مگر آن که دری از آزمندی نیز به روی او گشود .

ص :24


1- غرر الحکم : 7723 .
2- غرر الحکم : 8602 .
3- غرر الحکم : 2835 .
4- غرر الحکم : 365 .
5- نهج البلاغة: الکتاب49.
6- الکافی : 2/138/6 .
7- الخصال : 53/69 .
8- الکافی : 2/319/12 .
9- (انظر) القناعة : باب 3372 .

799 - الحِرصُ لا یَزیدُ فِی الرِّزقِ
799 - آزمندی، روزی را زیاد نمی کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یُسْبَقُ بَطیءٌ بحَظِّهِ و لا یُدرِکُ حَریصٌ ما لَم یُقدَّرْ لَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِرصُ یُنْقِصُ قَدْرَ الرَّجُلِ ، و لا یَزیدُ فی رِزْقهِ . (2)

عنه علیه السلام :الحِرصُ لا یَزیدُ فی الرِّزقِ ، و لکنْ یُذِلُّ القَدْرَ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :لَیستِ العِفّةُ بمانِعَةٍ رِزْقا ، و لا الحِرصُ بجالِبٍ فَضْلاً ، و إنَّ الرِّزقَ مَقْسومٌ و الأجَلَ مَحتومٌ ، و اسْتِعمالُ الحِرصِ طَالبُ المَأْثَمِ . (4)

799

آزمندی، روزی را زیاد نمی کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که حرص نزند روزی خود را از دست نمی دهد و آن که حرص زند، به آنچه روزیش نیست نمی رسد .

امام علی علیه السلام :آزمندی، منزلت مرد را می کاهد و روزی او را هم زیاد نمی کند .

امام علی علیه السلام :آزمندی روزی را زیاد نمی کند، بلکه قدر و منزلت را خوار می سازد .

امام حسین علیه السلام :نه عفّت و مناعت مانع روزی می شود و نه حرص زدن روزی بیشتر می آورد ؛ زیرا روزی تقسیم شده و اجل حتمی است و حرص زدن طلب گناه است .

800 - تَفسیرُ الحِرصِ
800 - تفسیر آزمندی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الحِرصِ : ما هُو ؟ _: هُو طَلَبُ القَلیلِ بإضاعَةِ الکَثیرِ . (5)

800

تفسیر آزمندی

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : آزمندی چیست ؟ _فرمود : به دست آوردن اندک، با از دست دادن بسیار .

ص :25


1- الأمالی للطوسی: 527/1162.
2- غرر الحکم : 1550 .
3- غرر الحکم : 1877 .
4- أعلام الدین : 428 ، بحار الأنوار : 103/27/42 و فیه «طلب» بدل «طالب» .
5- بحار الأنوار : 73/167/31 .

801 - مادّةُ الحِرصِ
801 - ریشه آزمندی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اعْلَمْ یا علیُّ ، أنّ الجُبْنَ و البُخْلَ و الحِرْصَ غَریزَةٌ واحِدَةٌ ، یَجْمَعُها سُوءُ الظَّنِّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَدُّ الحِرصِ یَحْسِمُ الشَّرَهَ و المَطامِعَ . (2)

عنه علیه السلام :علی الشَّکِّ و قِلَّةِ الثِّقَةِ باللّهِ ، مَبْنی الحِرصِ و الشُّحِّ . (3)

عنه علیه السلام :شِدَّةُ الحِرصِ مِن قُوَّةِ الشَّرَهِ و ضَعْفِ الدِّینِ . (4)

801

ریشه آزمندی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی ! بدان که ترسویی و بخل و آزمندی یک سرشتند و ریشه آنها بدگمانی [به خدا ]است .

امام علی علیه السلام :دست ردّ زدن به سینه آزمندی، ریشه سیری ناپذیری و طمعها را قطع می کند .

امام علی علیه السلام :بنای آزمندی و بخل شدید بر شکّ و کم اعتمادی به خدا استوار است .

امام علی علیه السلام :آزمندی زیاد، ناشی از نیروی سیری ناپذیری و سستی دین است .

802 - ما یَردَعُ عَنِ الحِرصِ
802 - عوامل باز دارنده آزمندی

بحار الأنوار عن أبی بَصیرٍ : قالَ لی الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أ مَا تَحْزَنُ؟ أ مَا تَهْتَمُّ ؟ أ مَا تَأْلَمُ؟ قلتُ : بلی و اللّهِ . قالَ : فإذا کانَ ذلکَ مِنکَ فاذْکُرِ المَوتَ و وَحْدَتَکَ فی قَبْرِکَ ، و سَیَلانَ عَیْنَیکَ علی خَدَّیْکَ ، و تَقَطُّعَ أوْصالِکَ ، و أکْلَ الدُّودِ من لَحْمِکَ ، و بِلاکَ ، و انْقِطاعَکَ عنِ الدُّنیا ؛ فإنَّ ذلکَ یَحُثُّکَ علی العَملِ، و یَرْدَعُکَ عن کَثیرٍ مِن الحِرصِ علی الدُّنیا . (5)

802

عوامل باز دارنده آزمندی

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: امام صادق علیه السلام به من فرمود :آیا اندوهگین نمی شوی ؟آیا غم ، دلت را نمی گیرد؟ آیا دردمند نمی شوی ؟ عرض کردم : به خدا سوگند، چرا . فرمود : هرگاه چنین حالاتی به تو دست داد، مرگ و تنهایی قبر را به یاد آور و یاد کن آن زمانی را که چشمهایت ذوب گشته بر گونه هایت جاری شود و بندهایت از هم بگسلد و گوشت بدنت خوراک کرمها شود و پیکرت پوسیده گردد و از دنیا جدا شوی . اینهاست که تو را به عمل [برای آخرت] بر می انگیزند و از حرص زیاد به دنیا بازت می دارند .

ص :26


1- علل الشرائع : 559/1 .
2- غرر الحکم : 5396 .
3- غرر الحکم : 6195 .
4- غرر الحکم : 5772 .
5- بحار الأنوار : 76/322/5 .

803 - الإنسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنِعَ
803 - آزمندی انسان نسبت به هر آنچه از او باز دارند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ ابنَ آدمَ لَحَریصٌ علی ما مُنِعَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لو بَعَثْتُ إلَیهِم فَنَهَیْتُهمْ أنْ یَأتوا الحَجونَ لَأتاهُ بَعضُهُم ، و إنْ لَم یَکُنْ لَهُ بهِ حاجَةٌ . (2)

803

آزمندی انسان نسبت به هر آنچه از او باز دارند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا آدمی به آنچه از او باز دارند آزمند است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر به آنان پیغام دهم و از رفتن به حَجون (3) بازشان دارم، برخی از ایشان ، با آن که کاری در آن جا ندارند ، به آن جا خواهند رفت .

804 - ما یَنبَغی الحِرصُ فیهِ
804 - آنچه آزمندی در آن شایسته است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنْ کُنتَ حَریصا علی اسْتیفاءِ طَلَبِ المَضمونِ لَکَ ، فکُنْ حَریصا علی أداءِ المَفْروضِ علَیکَ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا حِرصَ کالمُنافَسَةِ فی الدَّرَجاتِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ لَهُ قُوَّةٌ فی دِینٍ ......... و حِرصٌ فی فِقْهٍ . (6)

(7)

804

آنچه آزمندی در آن شایسته است

امام علی علیه السلام :تو که برای به چنگ آوردن آنچه رسیدنش به تو ضمانت شده است (روزی) حرص می زنی، در انجام آنچه بر تو واجب شده است، نیز حریص باش .

امام باقر علیه السلام :هیچ حرصی چون رقابت برای رسیدن به درجات [عالی] نیست .

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین خود نیرومند است ......... و در فهم دین آزمند .

ص :27


1- . کنز العمّال : 44095 .
2- کنز العمّال : 44145 و 44146 مع تفاوت یسیر فی اللفظ .
3- حجون : نام کوهی است در مکّه مکرّمه _ م .
4- غرر الحکم : 3717 .
5- . تحف العقول : 286 .
6- الکافی : 2/231/4 .
7- (انظر) التسابق : باب 1730 .

ص :28

107 - الحرفة

107 - پیشه
اشاره

(1)

ص :29


1- انظر : عنوان 56 «التجارة» ، 109 «الحرام» ، 186 «الرزق» ، 499 «المال» . السؤال «طلب الحاجة» : باب 1716 .

805 - الحِرفَةُ
805 - شغل و پیشه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ العَبدَ المؤمنَ المُحْتَرِفَ . (1)

جامع الأخبار عن ابن عبّاس :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا نَظَرَ إلی الرّجُلِ فأعْجَبَهُ ، قالَ : هَل لَهُ حِرْفَةٌ ؟ فإنْ قالوا : لا ، قالَ : سَقَطَ مِن عَیْنی . قیلَ : و کیفَ ذلکَ یا رسولَ اللّهِ ؟! قالَ : لأنَّ المؤمنَ إذا لَم یَکُن لَهُ حِرْفَةٌ یَعیشُ بدِینهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَعَرّضوا للتِّجارَةِ ؛ فإنَّ فیها غِنیً لَکُم عَمّا فی أیْدی النّاسِ ، و إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یُحِبُّ العَبدَ المُحْتَرِفَ الأمینَ . (3)

دعائم الإسلام عن جَعفرِ بنِ محمّدٍ علیه السلام أنّه سألَ بعضَ أصْحابِهِ عَمّا یتَصَرَّفُ فیهِ ، فقال :جُعِلتُ فِداکَ ، إنّی کَفَفْتُ یَدی عنِ التِّجارَةِ . قالَ: لِمَ ذلکَ ؟! قالَ: انْتِظاری هذا الأمرَ . قالَ: ذلکَ أعْجَبُ لَکُم ، تَذْهبُ أمْوالُکُم ! لا تَکْفُفْ عنِ التِّجارَةِ و الْتمِسْ مِن فَضْلِ اللّهِ ، وَ افْتَحْ بابَکَ و ابْسُطْ بِساطَکَ و اسْتَرْزِقْ رَبَّکَ . (4)

805

شغل و پیشه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال بنده مؤمن شاغل را دوست دارد .

جامع الأخبار_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه به کسی نگاه می کرد و از او خوشش می آمد ، می فرمود : شغلی هم دارد ؟ اگر می گفتند : نه ، می فرمود : از چشمم افتاد . عرض می شد : چرا ای رسول خدا؟! می فرمود : زیرا اگر مؤمن شغل و حرفه ای نداشته باشد دین خود را وسیله امرار معاشش می کند .

امام علی علیه السلام :به تجارت پردازید، که آن شما را از آنچه در دست مردم است بی نیاز می گرداند و خداوند عزّ و جلّ بنده پیشه ور درستکار را دوست دارد .

دعائم الإسلام :امام صادق علیه السلام از شغل یکی از اصحاب خود پرسید ، عرض کرد : فدایت شوم ، من تجارت را کنار گذاشته ام؛ فرمود : چرا ؟ عرض کرد : منتظر این امر (روی کار آمدن دولت و حکومت شما) بودم . حضرت فرمود : این از شما تعجب است ، ثروتتان از بین می رود . از تجارت دست مکش و فضل و برکت خدای را بجوی ، حجره ات را بگشای و بساط [کسب و کار] خود را پهن کن و از پروردگارت روزی بطلب .

ص :30


1- کنز العمّال : 9199 .
2- جامع الأخبار : 390/1084 .
3- الخصال : 621/10 .
4- دعائم الإسلام : 2/16/14 .

ص :31

ص :32

108 - التحریف

108 - تحریف
اشاره

(1)

ص :33


1- و لمزید الاطّلاع راجع : المیزان فی تفسیر القرآن : 12 / 104 «کلام فی أنّ القرآن مَصون عن التحریف» . بحار الأنوار : 92 / 40 باب 7 «ما جاء فی کیفیّة جمع القرآن» .

806 - التَّحریفُ
806 - تحریف

الکتاب :

«مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» . (1)

«فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» . (2)

«سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ» . (3)

«أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» . (4)

«وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَ مُهَیْمِنا عَلَیْهِ» . (5)

«إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (6) . (7)

806

تحریف

قرآن :

«بعضی از جهودان کلمات خدا را تحریف معنوی می کنند» .

«و اهل کتاب چون پیمان را شکستند لعنتشان کردیم و دلهایشان را سخت گردانیدیم . کلمات را از معنای خود منحرف می سازند» .

«گوش به دروغ می سپارند و برای گروهی دیگر که خود نزد تو نمی آیند سخن چینی می کنند و سخن خدا را دگرگون می سازند».

«آیا طمع می دارید که به شما ایمان بیاورند و حال آن که گروهی از ایشان کلام خدا را می شنیدند و با آن که حقیقت آن را می فهمیدند تحریفش می کردند و از کار خویش آگاه بودند ؟» .

«و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم ؛ تصدیق کننده و حاکم بر کتابهایی است که پیش از آن بوده اند» .

«ما خود قرآن را نازل کرده ایم و خود نگهبانش هستیم». (8)

ص :34


1- النساء : 46 .
2- المائدة : 13 .
3- المائدة : 41 .
4- البقرة : 75 .
5- المائدة : 48 .
6- الحِجْر : 9 .
7- أقول : قال العلاّمةُ الطباطبائیّ فی «المیزان فی تفسیر القرآن» : قد تبیّن ممّا فصّلناه أنّ القرآن الّذی أنزله اللّه علی نبیّه صلی الله علیه و آله ، و وصفه بأنّه ذکر محفوظ علی ما اُنزل ، مَصون بصیانةٍ إلهیّة عن الزیادة و النقیصة و التغییر کما وعد اللّه نبیّه فیه. و خلاصة الحجّة : أنّ القرآن أنزله اللّه علی نبیّه و وصفه فی آیات کثیرة بأوصاف خاصّة ، لو کان تغیّر فی شیء من هذه الأوصاف بزیادة أو نقیصة ، أو تغییر فی لفظ أو ترتیب مؤثّر ، فقدَ آثارَ تلک الصفة قطعا ، لکِنّا نجد القرآن الّذی بأیدینا واجدا لآثار تلک الصفات المعدودة علی أتمّ ما یمکن و أحسن ما یکون ، فلم یقع فیه تحریف یَسلِبه شیئا من صفاته ، فالذی بأیدینا منه هو القرآن المنزَل علی النبیّ صلی الله علیه و آله بعینه . فلو فرض سقوط شیء منه أو تغیّر فی إعراب ، أو حرف ، أو ترتیب ، وجب أن یکون فی أمر لا یؤثّر فی شیء من أوصافه کالإعجاز و ارتفاع الاختلاف و الهدایة و النوریّة و الذِّکریّة و الهیمنة علی سائر الکتب السماویّة إلی غیر ذلک ، و ذلک کآیة مکرّرة ساقطة ، أو اختلاف فی نقطة ، أو إعراب و نحوها . و یدلّ علی عدم وقوع التحریف : الأخبار الکثیرة المرویّة عن النبیّ صلی الله علیه و آله _ من طرق الفریقَین _ الآمرة بالرجوع إلی القرآن عند الفتن و فی حلّ عقد المشکلات. و کذا حدیث الثقلَین المتواتر من طرق الفریقَین: إنّی تارک فیکم الثقلَین : کتاب اللّه و عترتی ......... و کذا الأخبار الکثیرة الواردة عن النبیّ صلی الله علیه و آله و أئمّة أهل البیت علیهم السلام الآمرة بعرض الأخبار علی الکتاب ......... . المیزان فی تفسیر القرآن : 12/107 ، انظر تمام الکلام .
8- علامه طباطبائی در المیزان می نویسد : از توضیحاتی که دادیم روشن شد که قرآنی که خداوند بر پیامبرش صلی الله علیه و آله نازل کرده و آن را به «ذکر» توصیف کرده ، به همان صورت نازل شده، حفظ گردیده است ، و با صیانت و محافظت الهی ، همان گونه که خداوند در قرآن به پیامبر خود وعده داده، از کم و زیاد شدن و تغییر مصون مانده است . خلاصه برهان بر این مطلب چنین است که : خداوند قرآن را بر پیامبر خود نازل کرد و در آیات فراوانی، آن را با اوصاف خاصّی یاد نموده است. اگر در چیزی از این اوصاف، تغییری از جهت کاهش یا افزایش پدید می آمد، یا تغییری در لفظ بروز می کرد و یا در ترتیب آن تغییر مهمی رخ می داد، به یقین آثار این ویژگیها و اوصاف از بین می رفت. اما قرآنِ موجود، همه آثار و نشانه های این اوصاف بر شمرده شده را به کاملترین و زیباترین وجه ممکن داراست . بنا بر این ، تحریفی که سبب از بین رفتن چیزی از صفات قرآن شده باشد، در آن به وجود نیامده است . پس آنچه از قرآن در دست ماست، عیناً همان قرآنی است که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است . به فرض که چیزی از قرآن افتاده، یا در اعراب، یا حروف و یا ترتیبِ آن تغییری رخ داده باشد، باید این افتادگی و تغییر، در مواردی باشد که بر ویژگیهای قرآن مانند اعجاز و نبودنِ ناسازگاری در آن و هدایت و نورانیت و ذکر بودن آن و برتریش بر دیگر کتابهای آسمانی و ویژگیهای دیگری از این قبیل ، تأثیر نداشته و لطمه ای وارد نکرده باشد ؛ افتادگیها و تغییراتی مانند ساقط شدن آیه تکراری ، یا اختلاف در نقطه یا اعراب و موارد دیگری از این دست ......... اخبار فراوانی که از پیامبر صلی الله علیه و آله _ از طرق عامه و خاصه _ در خصوص لزوم رجوع به قرآن هنگام فتنه ها و برای حل مشکلات وارد شده است؛ و نیز حدیث ثقلین که از طرق عامه و خاصه به تواتر رسیده و می فرماید : من در میان شما دو امر گرانبها می گذارم یکی کتاب خدا و دیگری عترتم ......... ، همچنین اخبار فراوانی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام درباره لزوم سنجیدن اخبار با قرآن وارد شده است ......... ، همگی نشانگر آن است که در قرآن تحریفی صورت نگرفته است .

ص :35

ص :36

109 - الحرام

109 - حرام
اشاره

(1)

(2)

ص :37


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 194 _ 208 «أداء الفرائض و اجتناب المحارم». وسائل الشّیعة : 11 / 200 باب 23 «وجوب اجتناب المحارم» . بحار الأنوار : 104 / 292 باب 10 «عقاب مَن أکل أموال الناس ظلما»، 75 / 170 _ 172 . وسائل الشّیعة : 17 / 221 «أبواب الأشربة المحرّمة» . وسائل الشّیعة : 12 / 52 _ 248 «أبواب ما یکتسب به» .
2- انظر : عنوان 69 «الجزیة» ، 127 «الحلال» ، 186 «الرزق» . 499 «المال» ، 523 «المَناهی» . البرکة : باب 357 ، الحجّ : باب 712 ، الکسب : باب 3427. السُکْر : باب 1828 ، الأمثال : باب 3568 ، الیتیم : باب 4175 .

807 - اجتِنابُ المَحارِمِ
807 - دوری کردن از حرامها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ظَرْفُ المؤمنِ نَزاهَتُهُ عنِ المَحارِمِ ، و مُبادَرَتُهُ إلی المَکارِمِ . (1)

عنه علیه السلام :أحسِنْ رِعایَةَ الحُرُماتِ ، و أقْبِلْ علی أهلِ المُروءاتِ . (2)

عنه علیه السلام :إذا رَغِبْتَ فی المَکارِمِ فاجْتَنِبِ المَحارِمَ . (3)

عنه علیه السلام :مِن أحْسَنِ المَکارِمِ تَجَنُّبُ المَحارِمِ . (4)

807

دوری کردن از حرامها

امام علی علیه السلام :زیرکی مؤمن به دوری کردنش از حرامها و شتاب او به سوی خصلتهای والاست .

امام علی علیه السلام :حرمتها را نیکو پاس بدار، و به جوانمردان روی آر .

امام علی علیه السلام :اگر خواهان صفات عالی هستی از حرامها دوری کن .

امام علی علیه السلام :از بهترین مکارم اخلاق، دوری کردن از حرامهاست .

808 - دَعوَةُ العَقلِ إلَی اجتِنابِ المَحارِمِ
808 - دعوت عقل به دوری کردن از حرامها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو لَم یَنْهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوجَبَ أنْ یَجْتَنِبَها العاقِلُ . (5)

808

دعوت عقل به دوری کردن از حرامها

امام علی علیه السلام :اگر خداوند سبحان هم از حرامهایش نهی نمی کرد، بر خردمند لازم بود که از آنها دوری کند .

ص :38


1- غرر الحکم : 6072 .
2- غرر الحکم : 2417 .
3- غرر الحکم : 4069 .
4- غرر الحکم : 9382 .
5- غرر الحکم : 7595 .

عنه علیه السلام :الانْقِباضُ عنِ المَح_ارِمِ م_ن شِیَمِ العُقَلاءِ ، و سَجِیّةِ الأکارِمِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :خودداری از حرامها، خوی خردمندان و خصلت بزرگواران است .

809 - نُبذَةٌ مِنَ المُحَرَّماتِ فِی القُرآنِ
809 - بعضی از محرّمات در قرآن

الکتاب :

«قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئا» . (3)

«إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (4)

«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ» . (5)

«وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ» . (6)

809

بعضی از محرّمات در قرآن

قرآن :

«بگو : بیایید تا آنچه را که پروردگارتان بر شما حرام کرده است ، برایتان بخوانم : این که به خدا شرک نورزید» .

«همانا مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن بخوانند بر شما حرام کرد ، اما کسی که ناچار شود در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد گناهی مرتکب نشده است ، که خدا آمرزنده و بخشاینده است» .

«حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوک و هر حیوانی که به هنگام کشتنش نام دیگری جز اللّه را بر آن بگویند و آنچه خفه شده باشد یا به سنگ زده باشند یا از بالا در افتاده باشد یا به شاخ حیوانی دیگر بمیرد یا درندگان از آن خورده باشند مگر آن که ذبحش کنید . و نیز هرچه بر آستان بتان ذبح شود و آنچه به وسیله تیرهای قمار قسمت کنید» .

«چیزهای پاکیزه را بر آنها حلال می کند و چیزهای ناپاک را حرام» .

ص :39


1- غرر الحکم : 2001.
2- (انظر) الشُّکر للّه سبحانه : باب 2041. الذنب : باب 1365 . الطاعة : باب 2393. الشریعة : باب 1966 .
3- الأنعام : 151 .
4- البقرة : 173 .
5- المائدة : 3 .
6- الأعراف : 157 .

810 - تَحریمُ الفَواحِشِ وَالخَبائِثِ وَالغِنی عَنها
810 - حرام کردن زشتکاری ها و ناپاکی ها و بی نیازی به آنها

الکتاب :

«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خَالاتُکُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُکُمُ الَّ_تِی أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَوَاتُکُم مِّنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَ رَبائِبُکُمُ الَّ_تِی فِی حُجُورِکُم مِّن نِّسَائِکُمُ الَّ_تِی دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ وَ أَن تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا» . (1)

«قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ ما بَطَنَ وَ الاْءِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانا وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما نهی اللّهُ سُبحانَهُ عن شَیءٍ إلاّ و أغْنی عَنهُ . (3)

810

حرام کردن زشت کاری ها و نا پاکی ها و بی نیازی به آنها

قرآن :

«[نکاح اینان] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمّه هایتان، و خاله هایتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرهایتان که به شما شیر داده اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران زنانتان، و دختران همسرانتان که [آن دختران] در دامان شما پرورش یافته اند و با آن همسران همبستر شده اید _ پس اگر با آنها همبستر نشده اید بر شما گناهی نیست [که با دخترانشان ازدواج کنید] _ و زنان پسرانتان که از پشت خودتان هستند، و جمع دو خواهر با همدیگر _ مگر آنچه که در گذشته رخ داده باشد _ که خداوند آمرزنده مهربان است».

«بگو : پروردگار من زشت کاریها را چه آشکار باشند و چه پنهان و نیز گناهان و افزونی جستن به ناحقّ را حرام کرده است. نیز حرام است چیزی را شریک خدا سازید که هیچ دلیلی بر وجود آن نازل نشده است ، یا درباره خدا چیزهایی بگویید که نمی دانید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان [انسان را ]از چیزی نهی نفرموده، جز آن که [او را] از آن بی نیاز کرده است .

ص :40


1- النساء : 23 .
2- الأعراف : 33 .
3- غرر الحکم : 9573 .

811 - أکلُ الحَرامِ
811 - حرام خواری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ لُقْمَةً مِن حَرامٍ لَم تُقْبَلْ لَهُ صلاةٌ أرْبَعینَ لَیلةً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ حَرّمَ الجَنّةَ جَسَدا غُذِیَ بحَرامٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَدخُلُ الجَنّةَ منَ نَبَتَ لَحمُهُ مِن السُّحْتِ، النّارُ أوْلی بهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا وَقَعتِ اللُّقْمَةُ مِن حَرامٍ فی جَوفِ العَبدِ لَعَنهُ کُلُّ مَلَکٍ فی السّماواتِ و الأرضِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :العِبادَةُ مَع أکْلِ الحَرامِ کالبِناءِ علی الرَّمْلِ _ و قیلَ : علی الماءِ _ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لَرَدُّ دانَقٍ من حَرامٍ یَعْدِلُ عندَ اللّهِ سُبحانَهُ سَبعینَ ألفَ حجّةٍ مَبْرورَةٍ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :تَرْکُ دانَقِ حَرامٍ أحَبُّ إلی اللّهِ تعالی مِن مائةِ حِجّةٍ من مالٍ حلالٍ . (7)

811

حرام خواری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس یک لقمه حرام بخورد، تا چهل شب نمازی از او پذیرفته نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ بهشت را بر بدنی که از مال حرام تغذیه شود، حرام کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که گوشتش از خوراک حرام بروید، به بهشت نمی رود . آتش به او سزاوارتر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه لقمه حرام به اندرون بنده وارد شود، تمام فرشتگان آسمانها و زمین او را نفرین کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عبادت کردن با وجود حرام خواری مانند ساختن بنایی است بر روی شن _ و به قولی : بر روی آب _ .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر آینه، ردّ کردن یک دانق (8) حرام، نزد خدا برابر است با هفتاد هزار حجّ پذیرفته.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رها کردن یک دانق حرام نزد خداوند متعال، دوست داشتنی تر است از صد حجّ، که از مال حلال باشد .

ص :41


1- کنز العمّال : 9266 .
2- کنز العمّال : 9261 ، تنبیه الخواطر : 1/61 مع تفاوت یسیر فی اللفظ .
3- تنبیه الخواطر : 1/61 .
4- مشکاة الأنوار : 543/1819 .
5- عدّة الداعی : 141 .
6- الدعوات : 25/36 .
7- تنبیه الخواطر : 2/120 .
8- دانق (معرّب دانگ فارسی) : یک ششم درهم _ م .

عنه صلی الله علیه و آله :تَرْکُ لُقْمَةِ حَرامٍ أحَبُّ إلی اللّهِ من صلاةِ ألفَی رَکْعَةٍ تَطَوُّعا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَکتَسِبُ العَبدُ مالاً حَراما فیَتَصَدَّقُ مِنهُ فَیوجَرُ عَلَیهِ، و لا یُنفِقُ مِنهُ فیُبارِکُ (اللّهُ) لَهُ فیهِ، و لا یَترُکُهُ خَلفَ ظَهرِهِ إلاّ کانَ رادَّهُ (زادَهُ) إلَی النّارِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِئْسَ الطَّعامُ الحَرامُ . (3)

تنبیه الخواطر :أکَلَ علیٌّ علیه السلام تَمْرَ دَقَلٍ و شَرِبَ علیهِ الماءَ و ضَرَبَ علی بَطْنِهِ ، و قالَ : مَن أدخَلَ بطنَهُ النّارَ فأبْعَدَهُ اللّهُ . (4)

الإمامُ الباقرٌ علیه السلام :إنَّ الرّجُلَ إذا أصابَ مالاً مِن حَرامٍ لَم یُقْبَلْ مِنهُ حَجُّ و لا عُمْرَةٌ و لا صِلَةُ رَحِمٍ حتّی أنّه یَفْسُدُ فیهِ الفَرْجُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ عزّ و جلّ : «وَ قَدِمْنَا إِلی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَبَاءً مَّنثُورًا» (6) _: أمَا و اللّهِ إنْ کانت أعمالُهُم أشدَّ بَیاضا مِن القُباطیِّ ، و لکنْ کانوا إذا عَرَضَ لهُمُ الحرامُ لم یَدَعوهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرو گذاشتن یک لقمه حرام، نزد خدا محبوبتر از خواندن هزار رکعت نماز مستحبی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر آدمی مال حرامی به دست آورد و از آن صدقه دهد، اجری به او داده نشود و اگر از آن انفاق کند، خداوند برای او در آن برکت قرار ندهد و آن مال حرام پس از او باقی نماند ، مگر این که سوق دهنده ( ره توشه) او به سوی آتش باشد.

امام علی علیه السلام :بد خوراکی است [خوراک ]حرام .

تنبیه الخواطر :امام علی علیه السلام خرمایی از نا مرغوبترین نوع آن تناول کرد و روی آن آبی نوشید و دستی به شکمش زد و فرمود : هر کس آتش وارد شکم خود کند، خداوند او را [از رحمت خود ]دور سازد .

امام باقر علیه السلام :هرگاه انسان مالی از حرام به دست آورد نه حجّی از او پذیرفته شود ، نه عمره ای و نه صله رحمی و حتی در ازدواج و زناشویی او تأثیر سوء می گذارد .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و به اعمالی که کرده اند پردازیم و همه را چون ذرات خاک بر باد دهیم» _فرمود : به خدا سوگند، گر چه اعمالشان سفیدتر از کتان مصری بود اما چنان بودند که هرگاه با حرامی رو به رو می شدند آن را فرو نمی گذاشتند .

ص :42


1- تنبیه الخواطر : 2/120 .
2- عدّة الداعی : 93.
3- غرر الحکم : 4389 .
4- تنبیه الخواطر : 1/46 .
5- الأمالی للطوسی : 680/1447 .
6- الفرقان : 23 .
7- الکافی : 2/81/5 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یأتی أهلَ الصُّفَّةِ و کانوا ضِیفانَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، کانوا هاجَروا مِن أهالیهِم و أموالِهِم إلی المَدینَةِ فأسْکَنَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله صُفَّةَ المَسجِدِ، و هُم أربَعُمِائةِ رجُلٍ [ کان]، یُسَلِّمُ علَیهِم بالغدوةِ و العَشِیِّ، فأتاهُم ذاتَ یومٍ فمِنهُم مَن یَخصِفُ نَعلَهُ ، و مِنهُم مَن یَرقَعُ ثَوبَهُ ، و مِنهُم مَن یَتَفلّی ، و کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَرزُقُهُم مُدّا مُدّا مِن تمرٍ فی کُلِّ یَومٍ .

فقامَ رجُلٌ مِنهُم فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، التَّمرُ الّذی تَرْزُقُنا قَد أحْرَقَ بطُونَنا !

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أمَا إنّی لَوِ اسْتَطَعْتُ أنْ اُطْعِمَکُمُ الدُّنیا لَأطعَمْتُکُم ، و لکنْ مَن عاشَ مِنکُم من بَعدی فسَیُغدی علَیهِ بالجِفانِ و یُراحُ علَیهِ بالجِفانِ ، و یَغدو أحَدُکُم فی قَمیصةٍ و یَروحُ فی اُخری ، و تُنَجِّدونَ بُیوتَکُم کما تُنَجَّدُ الکَعبَةُ .

فقامَ رجُلٌ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّا علی ذلکَ الزَّمانِ بالأشْواقِ ! فمَتی هُو ؟!

قالَ صلی الله علیه و آله : زَمانُکُم هذا خَیرٌ مِن ذلکَ الزّمانِ ، إنَّکُم إنْ مَلَأتُم بطُونَکُم مِن الحَلالِ تُوشِکونَ أنْ تَملؤوها مِن الحَرامِ . (1) (2)

امام کاظم علیه السلام :اهل صفّه میهمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند. آنها خان و مان خود را رها کرده به مدینه هجرت کرده بودند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آنان را که چهل مرد بودند در صفّه مسجد اسکان داد . آن حضرت هر صبح و شام نزد ایشان می رفت و بر آنان سلام می داد . روزی بر صفّه نشینان وارد شد، دید یکی کفش خود را پینه می کند ، دیگری لباسش را وصله می زند و عده ای هم جامه های خود را از شپش پاک می کنند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هر روز یک مُدّ (تقریبا یک چارک) خرما به آنها می داد . مردی از میان آنها برخاست و عرض کرد : ای رسول خدا ! خرمایی که به ما می دهی معده های ما را سوزاند! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : بدانید که اگر می توانستم دنیا را خوراک شما کنم این کار را می کردم اما کسانی از شما که پس از من زنده بمانند صبح و شام غذای سیر خواهند خورد ، هر کدام صبح یک پیراهن خواهید پوشید و شب پیراهنی دیگر و خانه هایتان را ، همانند کعبه ، بر افراشته و آراسته خواهید کرد.

مردی برخاست و گفت : ای رسول خدا ! ما مشتاق چنان روزی هستیم ! کی فرا خواهد رسید؟!

فرمود : این زمان شما بهتر از آن زمان است . شما اگر شکمهای خود را از حلال پر کنید، هیچ بعید نیست که آن را از حرام نیز پر نمایید .

ص :43


1- النوادر للراوندی : 152/223 .
2- (انظر) القلب : باب 3340 .

812 - ثَوابُ مَن قَدَرَ عَلی حَرامٍ فَتَرَکَهُ
812 - ثواب کسی که توانایی ارتکاب حرامی را داشته باشد و آن را انجام ندهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قَدرَ علی امرأةٍ أو جاریَةٍ حَراما فَتَرکَها مَخافَةَ اللّهِ حَرَّمَ اللّهُ عزّ و جلّ علَیهِ النّارَ ، و آمَنَهُ اللّهُ تَعالی مِن الفَزَعِ الأکْبَرِ ، و أدْخَلَهُ اللّهُالجَنّةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَقْدِرُ رَجُلٌ علی حَرامٍ ثُمَّ یَدَعُهُ ، لَیس بهِ إلاّ مَخافَةُ اللّهِ ، إلاّ أبْدَلَهُ اللّهُ فی عاجِلِ الدُّنیا قَبْلَ الآخِرَةِ ما هُو خَیرٌ لَهُ مِن ذلکَ . (2)

812

ثواب کسی که توانایی ارتکاب حرامی را داشته باشد و آن را انجام ندهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس این امکان برایش پیش آید که با زن یا کنیزی به حرام نزدیکی کند اما از ترس خدا دست به این کار نزند، خداوند عزّ و جلّ آتش را بر او حرام گرداند و او را از آن هراس بزرگ ایمن دارد و به بهشتش برد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مردی بتواند کار حرامی انجام دهد و آن را فقط به خاطر ترس از خدا فرو گذارد خداوند ، پیش از آخرت ، در همین دنیا بهتر از آن را به وی عوض دهد .

ص :44


1- ثواب الأعمال : 334/1 .
2- کنز العمّال : 43113 .

110 - الحزب

110 - حزب
اشاره

ص :45

813 - حِزبُ اللَّهِ
813 - حزب خدا

الکتاب :

«وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ» . (1)

«رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أنْ یَرکَبَ سَفینَةَ النَّجاةِ ، و یَسْتَمسِکَ بالعُرْوَةِ الوُثْقی ، و یَعْتَصِمَ بحَبلِ اللّهِ المَتینِ ، فلْیُوالِ علِیّا بَعدی ، و لْیُعادِ عَدُوَّهُ ، و لْیَأْتَمَّ بالأئمّةِ الهُداةِ مِن وُلدِهِ ؛ فإنَّهُم خُلَفائی و أوْصیائی ......... حِزبُهُم حِزبی، و حِزبی حِزبُ اللّهِ عزّ و جلّ، و حِزبُ أعْدائهِم حِزبُ الشّیطانِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أ یَسُرُّکَ أنْ تَکونَ مِن حِزبِ اللّهِ الغالِبینَ ؟ اتَّقِ اللّهَ سُبحانَهُ و أحْسِنْ فی کُلِّ اُمورِکَ ؛ فإنَّ اللّهَ مَع الّذینَ اتَّقَوا و الّذینَ هُم مُحْسِنونَ . (4)

813

حزب خدا

قرآن :

«هرکه با خدا و پیامبر او و مؤمنان دوستی کند، بداند که حزب خداوند پیروز است» .

«خدا از ایشان خشنود گشت و آنان از خدا خشنود شدند . اینان حزب خدایند. بدانید که حزب خدا رستگار و پیروز است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه دوست دارد بر کشتی نجات بنشیند و به دستگیره محکم چنگ زند و به ریسمان ناگسستنی خداوند بیاویزد ، پس از من، با علی دوستی ورزد و با دشمنش دشمنی نماید و از امامان هدایتگر نسل او پیروی کند ؛ زیرا که آنان جانشین و وصی من هستند ......... حزب آنان، حزب من است و حزب من، حزب خداوند عزّ و جلّ است و حزب دشمنان آنان، حزب شیطان است .

امام علی علیه السلام :آیا خوش داری که از حزب پیروز خدا باشی ؟ از خداوند سبحان بترس و در همه کارهایت خوب عمل کن ؛ زیرا که خداوند با تقوا پیشگان و نیکوکاران است .

ص :46


1- المائدة : 56 .
2- المجادلة : 22 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 1 / 292 / 43.
4- غرر الحکم : 2828 .

عنه علیه السلام :نَحنُ النُّجَباءُ و أفْراطُنا أفْراطُ الأنْبیاءِ ، حِزبُنا حِزبُ اللّهِ ، و الفِئَةُ الباغِیَةُ حِزبُ الشّیطانِ . (1)

عنه علیه السلام :علَیکُم بالتَّمَسُّکِ بحبلِ اللّهِ و عُرْوَتِهِ ، و کونوا مِن حِزبِ اللّهِ و رسولِهِ ، و الْزَموا عَهدَ اللّهِ و مِیثاقَهُ علَیکُم ؛ فإنَّ الإسلامَ بَدأ غَریبا و سیَعودُ غَریبا . (2)

عنه علیه السلام :طُوبی لِنَفْسٍ أدَّتْ إلی رَبِّها فَرْضَها ......... فی مَعْشَرٍ أسْهَرَ عُیونَهُم خَوفُ مَعادِهِم ، و تَجافَتْ عَن مَضاجِعِهِم جُنوبُهُم، و هَمْهَمَتْ بذِکْرِ ربِّهم شِفاهُهُم ، و تَقَشّعَتْ بطُولِ اسْتِغفارِهِم ذُنوبُهُم ، اُولئکَ حِزبُ اللّهِ، ألاَ إنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ المُفلِحونَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نَحنُ و شیعَتُنا حِزبُ اللّهِ، و حِزبُ اللّهِ هُمُ الغالِبونَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی زیارةِ الحُسینِ علیه السلام _: و ثَبِّتْ قُلوبَ شِیعَتِهِم و حِزْبِکَ علی طاعَتِهِم و وِلایَتِهم و نُصْرَتِهِم و مُوالاتِهِم . (5)

امام علی علیه السلام :ماییم آن بزرگان والا تبار ، پرچمهای ما پرچمهای پیامبران است و حزب ما حزب خداست و آن گروه یاغیِ تجاوزگر حزب شیطان اند .

امام علی علیه السلام :به ریسمان خدا و دستگیره او چنگ زنید و از حزب خدا و پیامبر او باشید و عهد و پیمانی را که با خدا بسته اید پاس دارید ؛ که اسلام غریبانه آغاز شد و بزودی غریب خواهد شد .

امام علی علیه السلام :خوشا کسی که وظیفه خود را در برابر پروردگارش ادا کرد ......... آنان که خوف روز رستخیز، شب هنگام، چشمانشان را بیدار نگه داشته و پهلوهایشان را از بستر نرم دور ساخته و لبهایشان به ذکر خداوند می جنبد و از بسیاری استغفار، گناهانشان زدوده شده است ؛ آنان حزب خداوندند و بدانید که حزب خدا همان رستگارانند.

امام صادق علیه السلام :ما و شیعیانمان حزب خداییم و حزب خدا پیروز است .

امام صادق علیه السلام_ در زیارت امام حسین علیه السلام _گفت : [خداوندا] دلهای شیعیان آنان و حزب خودت را در فرمانبرداری از ایشان و یاری دادنشان و دوستیشان استوار گردان .

ص :47


1- بحار الأنوار : 23/106/5 ؛ کنز العمّال : 31728 .
2- مستدرک الوسائل : 12/256/14044 .
3- نهج البلاغة: الکتاب 45.
4- . التوحید : 166/3 .
5- المزار الکبیر : 477 .

814 - حِزبُ الشَّیطانِ
814 - حزب شیطان

الکتاب :

«اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» . (1)

«إنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّا إنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنّما بَدْءُ وُقوعِ الفِتَنِ أهْواءٌ تُتَّبَعُ ......... و لَو أنَّ الحَقَّ خَلَصَ لَم یَکُنِ اخْتِلافٌ ، و لکنْ یُؤخَذُ مِن هذا ضِغْثٌ و مِن هذا ضِغْثٌ فیُمْزَجانِ فیَجیئانِ مَعا ، فهُنالِکَ اسْتَحْوَذَ الشّیطانُ علی أوْلیائِه ، و نَجا الّذینَ سَبَقَتْ لَهُم مِن اللّهِ الحُسْنی . (3)

عنه علیه السلام : ......... و لکنَّنی آسی أنْ یَلیَ أمرَ هذهِ الاُمّةِ سُفَهاؤها و فُجّارُها ، فَیتّخِذوا مالَ اللّهِ دُوَلاً ، و عِبادَهُ خَوَلاً ، و الصّالِحینَ حَرْبا ، و الفاسِقینَ حِزْبا . (4)

814

حزب شیطان

قرآن :

«شیطان بر آنان چیره شده است و نام خدا را از یادشان برده است . ایشان حزب شیطانند . آگاه باشید که حزب شیطان زیان کارانند» .

«همانا شیطان دشمن شماست ، پس شما نیز او را دشمن دارید ؛ جز این نیست که او حزب خود را فرا می خواند تا از دوزخیان باشند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ای مردم ! جز این نیست که فتنه ها، به سبب پیروی از خواهشهای نفسانی، آغاز می شود ......... اگر حقّ خالص و یکدست بود اختلافی پیش نمی آمد . اما اندکی از حقّ و مشتی از باطل گرفته و درهم آمیخته می شوند . در این جاست که شیطان بر دوستداران خود چیره می شود ، اما آنان که نیکی (لطف) خداوند پیشاپیش شامل حالشان شده نجات یابند .

امام علی علیه السلام : ......... اما اندوه و تأسف من از این است که بی خردان و نابکاران، کار این امت را به دست گیرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را، به بندگی خود گیرند و با صالحان بستیزند و تبهکاران را دار و دسته خود کنند .

ص :48


1- المجادلة : 19 .
2- فاطر : 6 .
3- الکافی : 1/54/1 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 62 .

عنه علیه السلام_ من خُطبةٍ لَهُ حِینَ بَلغَهُ خَبرُ الناکِثینَ بَیْعَتَهُ _: ألاَ و إنَّ الشّیطانَ قَد ذَمَّرَ حِزْبَهُ ، و اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ ، لِیَعودَ الجَورُ إلی أوْطانِهِ ، و یَرجِعَ الباطِلُ إلی نِصابِهِ . و اللّهِ ، ما أنْکروا علَیَّ مُنْکَرا ، و لا جَعلوا بَینی و بَینَهُم نَصَفا . (1)

عنه علیه السلام :ألاَ و إنَّ الشَّیطانَ قد جَمعَ حِزْبَهُ ، و اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ و رَجِلَهُ ، و إنَّ مَعی لَبَصیرتی . (2)

عنه علیه السلام_ مِن خُطبةٍ لَهُ یَصِفُ فیها المُنافِقینَ _: فَهُم لُمَةُ الشَّیطانِ ، و حُمَةُ النِّیرانِ ، اُولئکَ حِزبُ الشَّیطانِ ، ألاَ إنَّ حِزبَ الشَّیطانِ هُمُ الخاسِرونَ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ مِن خُطبةٍ لَه خَطبَ بها لمّا رأی صُفوفَ أهلِ الکوفةِ بکَربلاءَ کاللّیلِ و السَّیلِ _: فنِعْمَ الرَّبُّ رَبُّنا ، و بِئْسَ العِبادُ أنْتُم : أقْرَرْتُم بالطّاعَةِ ، و آمَنْتُم بالرَّسولِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ثُمَّ أنتُم رَجَعْتُم إلی ذُرِّیَّتِه و عِتْرَتِهِ تُریدونَ قَتْلَهُم ، لَقدِ اسْتَحْوَذَ علَیکُم الشَّیطانُ فأنْساکُمْ ذِکْرَ اللّهِ العَظیمِ . (4) (5)

امام علی علیه السلام_ در قسمتی از خطبه خویش ، پس از شنیدن خبر ناکثین (بیعت شکنان در جنگ جمل) _فرمود : هان ! شیطان حزب خود را برانگیخته و لشکر خویش را فرا خوانده است، تا ستم به جای خود باز آید و باطل به جایگاه نخستش بازگردد ؛ به خدا سوگند، ناروایی نبود که به من نسبت ندهند و میان من و خودشان منصفی را به داوری نگماشتند .

امام علی علیه السلام :هان ! شیطان دار و دسته خود را گرد آورده و نیروهای سواره و پیاده خود را از هر سو فرا خوانده است ، اما من بصیرت خود را دارم .

امام علی علیه السلام_ در قسمتی از خطبه خویش در توصیف منافقان _فرمود : آنان گروه شیطان و شعله آتش جهنم هستند. آنان حزب شیطانند و بدانید که حزب شیطان بازنده و زیان کارند .

امام حسین علیه السلام_ در سخنانی در کربلا وقتی چشمش به سپاهیان کوفه افتاد که سیل آسا به سویش سرازیر شده بودند و از انبوهی ، چون شب تار سیاه می نمودند _: فرمود : چه خوب پروردگاری است پروردگار ما و چه بد بندگانی هستید شما ؛ به فرمانبری از خدا اعتراف کردید و به پیامبر، محمّد، ایمان آوردید و اینک کمر به قتل فرزندان و عترت او بسته اید . هر آینه شیطان بر شما چیره شده و یاد خدای بزرگ را از ذهن شما برده است .

ص :49


1- نهج البلاغة: الخطبة 22.
2- نهج البلاغة : الخطبة 10 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 194 .
4- المناقب لابن شهر آشوب : 4/100 .
5- (انظر) الشیطان : باب 1995 .

815 - کُلُّ حِزبٍ بِما لَدَیهِم فَرِحونَ
815 - هر حزبی به آنچه نزد آنهاست، شادمانند

الکتاب :

«کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» . (1)

(2)

815

هر حزبی به آنچه نزد آنهاست، ش_ادمانند

قرآن :

«هر حزبی به آنچه نزد آنهاست شادمانند» .

ص :50


1- المؤمنون : 53 ، الروم : 32 .
2- (انظر) تفسیر القمّیّ : 2 / 91 و الدرّ المنثور : 6 / 103 .

111 - الحزم

111 - دوراندیشی
اشاره

(1)

(2)

ص :51


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 338 باب 83 «الحزم» .
2- انظر : القَدَر : باب 3228 .

816 - الحَزمُ
816 - دور اندیشی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَزْم کِیاسَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :الحَزمُ صِناعَةٌ ، ثَمَرةُ الحَزمِ السَّلامَةُ ، مَن لَم یُقَدِّمْهُ الحَزمُ أخَّرَهُ العَجْزُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أخَذَ بالحَزمِ اسْتَظْهَرَ ، مَن أضاعَ الحَزمَ تَهوَّرَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الحَزمُ مِشْکاةُ الظَّنِّ . (4)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :اُذْکُرْ حَسَراتِ التَّفریطِ تَأخُذْ بقَدیمِ الحَزمِ . (5)

816

دور اندیشی

امام علی علیه السلام :دور اندیشی، زیرکی است .

امام علی علیه السلام :دور اندیشی یک هنر است ، ثمره دور اندیشی سالم ماندن [از آسیبها ]است ، کسی که دور اندیشی او را پیش نبرد ، ناتوانی او را عقب اندازد.

امام علی علیه السلام :آن که دور اندیش باشد، احتیاط کند و آن که دور اندیشی را رها کند بی باک شود .

امام صادق علیه السلام :دور اندیشی، چراغدان گمانه زنی است .

امام هادی علیه السلام :افسوسهای ناشی از کوتاهی کردن را به یاد آر، دور اندیشی دیرین را فرا چنگ می داری .

817 - النَّظَرُ فی عَواقِبِ الاُمورِ
817 - عاقبت اندیشی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَورَّطَ فی الاُمورِ بغَیرِ نَظَرٍ فی العَواقِبِ فَقد تَعرَّضَ للنَّوائبِ . (6)

817

عاقبت اندیشی

امام علی علیه السلام :هر کس بدون عاقبت اندیشی در کارها دست به کاری زند، خود را گرفتار سختیها و مصائب کند .

ص :52


1- بحار الأنوار : 71/339/8 .
2- غرر الحکم : 117 ، 4590 ، 8208 .
3- غرر الحکم : 7913 ، 7914 .
4- تحف العقول : 356 . و فی الکافی : 1/27/29 : «الحزم مساءة الظنّ» .
5- أعلام الدین : 311 .
6- تحف العقول : 90 .

عنه علیه السلام :مَن تَورَّطَ فی الاُمورِ غَیرَ ناظِرٍ فی العَواقِبِ فَقد تَعرَّضَ لمَدْرَجاتِ النَّوائبِ . (1)

عنه علیه السلام :التَّدْبیرُ قَبلَ العَملِ یُؤْمِنُکَ مِن النَّدَمِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن نَظرَ فی العَواقِبِ سَلِمَ مِن النَّوائبِ ، مَن فَکَّر فی العَواقبِ أمِنَ المَعاطِبَ . (3)

عنه علیه السلام :إذا لَوّحْتَ الفِکْرَ فی أفْعالِکَ ، حَسُنَتْ عَواقِبُکَ فی کُلِّ أمْرٍ . (4)

عنه علیه السلام :رَوِّ قَبلَ الفِعْلِ ، کَی لا تُعابَ بما تَفْعَلُ . (5)

عنه علیه السلام :أعْقَلُ النّاسِ أنْظَرُهُم فی العَواقِبِ . (6)

بحار الأنوار :فیما أوصی بهِ آدمُ ابنَه شِیثَ علیهما السلام: إذا عَزَمْتُم علی أمرٍ فانْظُروا إلی عَواقِبِهِ ، فإنّی لَو نَظَرْتُ فی عاقِبَةِ أمْری لَم یُصِبْنی ما أصابنَی . (7)

امام علی علیه السلام :هر کس دست به کاری زند، بی آن که در عواقب آن بیندیشد ، خود را در معرض انواع گرفتاریها اندازد.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن پیش از کار، تو را از پشیمانی ایمن می دارد .

امام علی علیه السلام :هرکه در عواقب امور بنگرد، از گرفتاریها در سلامت ماند ؛ هرکه در عواقب امور بیندیشد، از مهلکه ها در امان ماند .

امام علی علیه السلام :هرگاه در کارهایت بیندیشی ، در هر کاری، نیک فرجام شوی .

امام علی علیه السلام :پیش از کار بیندیش، تا به سبب کاری که می کنی سرزنش نشوی .

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، عاقبت اندیش ترین آنهاست .

بحار الأنوار :در سفارشهای آدم علیه السلام به فرزندش شیث علیه السلام آمده است: هرگاه عزم کاری کردید در عاقبت آن بیندیشید ؛ زیرا که من اگر در عاقبت کار خود می اندیشیدم، آنچه به سرم آمد، نمی آمد.

ص :53


1- کنز الفوائد : 1/280 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/54/204 .
3- غرر الحکم : 8039 ، 8540 .
4- مستدرک الوسائل : 11/308/13115 .
5- مستدرک الوسائل : 11/308/13115 .
6- غرر الحکم : 3367 .
7- بحار الأنوار : 78/452/19 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رجُلاً أتی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أوْصِنی . فقالَ لَهُ: فهَل أنتَ مُسْتَوْصٍ إنْ أوْصَیْتُکَ ؟ حتّی قالَ ذلکَ ثَلاثا، فی کُلِّها یقولُ الرّجُلُ : نَعَم یا رسولَ اللّهِ. فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فإنّی اُوصیکَ إذا أنتَ هَمَمْتَ بأمْرٍ فتَدبَّرْ عاقِبَتَهُ ، فإنْ یَکُنْ رُشْدا فأمْضِهِ ، و إنْ یَکُنْ غَیّا فانْتَهِ عَنهُ . (1)

عنه علیه السلام :النَّظَرُ فی العَواقِبِ تَلْقیحُ القُلوبِ. (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :مَن لَم یَعْرِفِ المَوارِدَ أعْیَتْهُ المَصادِرُ . (3)

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! به من سفارشی کن ؛ پیامبر فرمود : اگر به تو سفارشی کنم به آن عمل می کنی ؟ پیامبر سه بار این سخن را فرمود و آن مرد هر سه بار جواب داد : آری ، ای رسول خدا . پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : به تو سفارش می کنم که هرگاه خواستی کاری کنی، در عاقبت آن بیندیش ؛ اگر کار درستی بود، آن را انجام ده و اگر نادرست و گمراه کننده بود از آن خودداری کن .

امام صادق علیه السلام :عاقبت اندیشی بارور کننده دلهاست .

امام جواد علیه السلام :هر کس نداند کاری را از کجا آغاز کند، از به سرانجام رساندن آن درماند.

818 - الحَزمُ وَالعَزمُ
818 - دور اندیشی و تصمیم گیری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَوِّ تَحْزِمْ ، فإذا اسْتَوْضَحْتَ فاجْزِمْ . (4)

عنه علیه السلام :اعْلَمْ أنّ مِن الحَزمِ العَزْمَ . (5)

عنه علیه السلام :الظَّفَرُ بالحَزْمِ و الجَزْمِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن الحَزمِ صِحَّةُ العَزْمِ ، مِن الحَزْمِ قُوّةُ العَزْمِ . (7)

818

دور اندیشی و تصمیم گیری

امام علی علیه السلام :فکر کن، تا دور اندیش شوی و چون همه جوانب کار برایت روشن شد، آن گاه تصمیم قطعی بگیر .

امام علی علیه السلام :بدان که تصمیم و اراده از دور اندیشی است .

امام علی علیه السلام :پیروزی، با دور اندیشی و اراده پایدار به دست می آید .

امام علی علیه السلام :تصمیم درست، از دور اندیشی است ؛ تصمیم استوار، از دور اندیشی است .

ص :54


1- قرب الإسناد : 65/208 ، الکافی : 8/150/130 .
2- الأمالی للطوسی : 301/595 .
3- بحار الأنوار : 71/340/13 .
4- بحار الأنوار : 71/341/15 .
5- مطالب السؤول : 56 .
6- عوالی اللآلی : 1/292/164 .
7- غرر الحکم : 9399 _ 9263.

عنه علیه السلام :مَن قَلَّ حَزمُهُ ضَعُفَ عَزمُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أظْهَرَ عَزْمَهُ بَطَلَ حَزْمُهُ . (2)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فی عَزمٍ بلا حَزمٍ . (3)

امام علی علیه السلام :هر که دور اندیشی اش کم باشد، تصمیم و عزمش سست است .

امام علی علیه السلام :هر که تصمیم خود را آشکار سازد، دور اندیشی اش باطل و بی اثر گردد .

امام علی علیه السلام :در تصمیمی که با دور اندیشی همراه نباشد خیری نیست .

819 - تَفسیرُ الحَزمِ
819 - تفسیر دور اندیشی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَزمُ حِفْظُ ما کُلِّفْتَ ، و تَرْکُ ما کُفِیتَ . (4)

عنه علیه السلام :الحَزمُ حِفظُ التّجرِبةِ . (5)

عنه علیه السلام :الحَزمُ النَّظَرُ فی العَواقِبِ ، و مُشاوَرَةُ ذَوی العُقولِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّما الحَزمُ طاعَةُ اللّهِ و مَعْصیَةُ النَّفْسِ . (7)

عنه علیه السلام :أصْلُ الحَزمِ الوُقوفُ عِندَ الشُّبْهَةِ . (8)

عنه علیه السلام :الظَّفَرُ بالحَزمِ ، و الحَزمُ بإجالَةِ الرَّأْیِ ، و الرَّأْیُ بتَحْصینِ الأسْرارِ . (9)

819

تفسیر دور اندیشی

امام علی علیه السلام :دور اندیشی این است که به آنچه مکلّف شده ای مواظبت کنی و آنچه را از دوش تو برداشته شده است وا گذاری .

امام علی علیه السلام :دور اندیشی، نگهداری تجربه است .

امام علی علیه السلام :دور اندیشی، عاقبت نگری است و رایزنی با خردمندان .

امام علی علیه السلام :دور اندیشی، فرمان بردن از خداست و نافرمانی کردن نفس .

امام علی علیه السلام :ریشه دور اندیشی باز ایستادن در هنگام شبهه است .

امام علی علیه السلام :پیروزی با دور اندیشی به دست آید و دور اندیشی با به کار انداختن اندیشه و اندیشه با راز داری .

ص :55


1- غرر الحکم : 7981 .
2- غرر الحکم : 7980 .
3- غرر الحکم : 10682 .
4- غرر الحکم : 1489 .
5- غرر الحکم : 961 .
6- غرر الحکم : 1915 .
7- غرر الحکم : 3860 .
8- تحف العقول : 214 .
9- نهج البلاغة : الحکمة 48 .

عنه علیه السلام :إنَّ مِن الحَزمِ أنْ تَتَّقوا اللّهَ ، و إنَّ مِن العِصْمَةِ ألاّ تَغْتَرّوا باللّهِ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سألَهُ أبوهُ : ما الحَزمُ ؟ _: أنْ تَنْتَظِرَ فُرْصَتَکَ ، و تُعاجِلَ ما أمْکَنَکَ . (2)

عنه علیه السلام :الاحْتِراسُ مِن النّاسِ بسُوءِ الظَّنِّ هُو الحَزمُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قیلَ لرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما الحَزمُ ؟ قالَ : مُشاوَرَةُ ذَوی الرّأیِ و اتِّباعُهُم . (4)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إنّ ......... للحَزمِ مِقْدارا ، فإنْ زادَ علَیهِ فهُو جُبْنٌ . (5)

امام علی علیه السلام :از دور اندیشی است که از خدا تقوی داشته باشید و از جمله مصونیت از گناه آن است که به خدا غرّه نشوید.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به پدر بزرگوارش که پرسید: دور اندیشی چیست؟ _فرمود : این که منتظر رسیدن فرصت خود باشی و چون فرصت دست داد، بشتابی .

امام حسن علیه السلام :با بدبینی خود را از مردم حفظ کردن، همان دور اندیشی و احتیاط است .

امام باقر علیه السلام :به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض شد : دوراندیشی چیست ؟ فرمود : مشورت کردن با صاحب نظران و پیروی کردن از نظر آنها .

امام عسکری علیه السلام :همانا ......... دور اندیشی و احتیاط اندازه ای دارد که اگر از آن فراتر رود، بزدلی است .

820 - الحازِمُ
820 - دور اندیش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحازِمُ مَن لَم یَشْغَلْهُ غُرورُ دُنْیاهُ عنِ العَمَلِ لاُخْراهُ . (6)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن تَخیَّرَ لخُلَّتِهِ ؛ فإنَّ المَرْءَ یُوزَنُ بخَلیلِهِ . (7)

820

دور اندیش

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که فریبندگی دنیا او را از کار برای آخرتش باز ندارد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که دوست خوب برگزیند ؛ زیرا آدمی به دوست خود سنجیده می شود .

ص :56


1- تحف العقول : 150 .
2- معانی الأخبار : 401/62 .
3- بحار الأنوار : 78/115/10 .
4- المحاسن : 2/435/2508 .
5- بحار الأنوار : 78/377/3 ، و فی المصدر : «الجزم» .
6- غرر الحکم : 1984 .
7- غرر الحکم : 2026 .

عنه علیه السلام :الحازِمُ لا یَسْتَبِدُّ برَأیهِ . (1)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن حَنَّکَتْهُ التَّجارِبُ ، و هَذَّبَتْهُ النَّوائبُ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الحازِمَ مَن شَغَلَ نَفْسَه بجِهادِ نَفْسِهِ فأصْلَحَها ، و حَبَسها عَن أهْوِیَتِها و لَذّاتِها فمَلَکَها . (3)

عنه علیه السلام :إنَّما الحازِمُ منَ کانَ بنَفْسِهِ کُلُّ شُغْلِهِ ، و لدِینهِ کُلُّ هَمِّهِ ، و لآخِرَتهِ کُلُّ جِدِّهِ . (4)

عنه علیه السلام :للحازِمِ فی کُلِّ فِعلٍ فَضْلٌ . (5)

عنه علیه السلام :للحازِم مِن عَقلِهِ عَن کُلِّ دَنیّةٍ زاجِرٌ . (6)

عنه علیه السلام :لا یَصبِرُ علی الحَقِّ إلاّ الحازِمُ الأریبُ . (7)

عنه علیه السلام :لا یَدْهَشُ عِند البَلاءِ الحازِمُ . (8)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن کَفَّ أذاهُ . (9)

عنه علیه السلام :الحازِمُ منِ اطَّرَحَ المُؤَنَ و الکُلَفَ . (10)

امام علی علیه السلام :دور اندیش، خود رأی نیست .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که تجربه ها او را آبدیده و دشواریهای زمانه وی را وارسته کرده باشد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که خود را به جهاد با نفسش مشغول دارد و آن را اصلاح گرداند و نفس را از خواهشها و لذّتهایش باز بدارد و زمام آن را در اختیار گیرد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که همواره سرگرم جهاد با نفس خویش باشد و همه همّتش صرف دینش شود و همه تلاشش برای آخرتش باشد .

امام علی علیه السلام :برای دور اندیش در هر کار فضیلت و افتخاری است .

امام علی علیه السلام :خرد دور اندیش او را از هر گونه پستی باز می دارد .

امام علی علیه السلام :در راه حقّ، کسی جز دور اندیشِ خردمند، پایداری نورزد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش، در گرفتاریها سرگردان نمی شود .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که آزار نرساند .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که بارهای گران و رنج آور را از خود دور کند.

ص :57


1- بحار الأنوار : 78/13/70 ، و فی المصدر : «الجازم» .
2- غرر الحکم : 2028 .
3- غرر الحکم : 3568 .
4- غرر الحکم : 3897 .
5- غرر الحکم : 7335 .
6- غرر الحکم : 7350 .
7- غرر الحکم : 10610 .
8- غرر الحکم : 10696 .
9- غرر الحکم : 1263 .
10- غرر الحکم : 1392.

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن داری زَمانَهُ . (1)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن تَرکَ الدُّنیا للآخِرَةِ . (2)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن تَجَنّبَ التّبذیرَ و عافَ السَّرَفَ . (3)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن لا یَشْغَلُهُ النِّعْمَةُ عنِ العَملِ للعاقِبَةِ . (4)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن شَکرَ النِّعْمَةَ مُقْبِلَةً ، و صَبَرَ عَنها و سَلاها مُوَلِّیةً مُدْبِرةً . (5)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن یُؤَخِّرُ العُقوبَةَ فی سُلطانِ الغَضَبِ ، و یُعَجِّلُ مُکافَأةَ الإحْسانِ اغْتِناما لفُرْصَةِ الإمْکانِ . (6)

عنه علیه السلام :الحازِمُ مَن جادَ بما فی یَدِهِ ، و لَم یُؤَخِّرْ عَملَ یَومِهِ إلی غَدِهِ . (7)

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که با روزگار خود مدارا کند .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که دنیا را از بهر آخرت رها کند .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که از اسراف و تبذیر دوری کند .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که برخورداری از نعمت و ثروت او را از کار برای آخرت باز ندارد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که چون نعمتی به او رو کند، شکرش را به جای آورد و هرگاه نعمتی از او روی گرداند و بازگردد، شکیبایی ورزد و در فکر و خیال آن نباشد.

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که در هنگام بر افروخته شدن آتش خشم، کیفر دادن را به تأخیر اندازد و به محض دست دادن فرصت ممکن، برای جبران کردن احسان بشتابد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش کسی است که آنچه در دست دارد ببخشد و کار امروزش را به فردا نیفکند .

821 - أحزَمُ النّاسِ
821 - دور اندیش ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحْزَمُ النّاسِ أکْظَمُهُمْ للغَیْظِ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أکْیَسَکُم أکْثَرُکُم ذِکْرا للمَوتِ ، و إنَّ أحْزَمَکُم أحْسَنُکُمُ اسْتِعْدادا لَهُ . (9)

821

دور اندیش ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دور اندیش ترین مردم کسی است که بیش از هر کس بر خشم خویش چیره آید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیرکترین شما کسی است که بیشتر از دیگران به یاد مرگ باشد، و دور اندیش ترین شما آماده ترینتان برای آن است .

ص :58


1- غرر الحکم : 1592.
2- غرر الحکم : 1487 .
3- غرر الحکم : 1506 .
4- غرر الحکم : 1878.
5- غرر الحکم : 2114 .
6- غرر الحکم : 2179 .
7- غرر الحکم : 1921 .
8- الأمالی للصدوق : 73/41 .
9- أعلام الدین : 333 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْزَمُکُم أزْهَدُکُم . (1)

عنه علیه السلام :أحْزَمُ النّاسِ مَنِ اسْتَهانَ بأمرِ دُنیاهُ . (2)

عنه علیه السلام :أحْزَمُ النّاسِ مَن تَوهَّمَ العَجْزَ لفَرْطِ اسْتِظْهارِهِ . (3)

عنه علیه السلام :أحْزَمُ النّاسِ مَن کانَ الصّبرُ و النَّظَرُ فی العواقِبِ شِعارَهُ و دِثارَهُ . (4)

عنه علیه السلام :أحْزَمُ النّاسِ رَأیا مَن أنْجَزَ وَعْدَهُ ، و لَم یُؤَخِّرْ عَملَ یَومِهِ لغَدِهِ . (5)

عنه علیه السلام :کَمالُ الحَزمِ اسْتِصْلاحُ الأضْدادِ و مدُاجاةُ الأعْداءِ . (6)

عنه علیه السلام :غایَةُ الحَزمِ الاسْتِظْهارُ . (7)

عنه علیه السلام :أفْضلُ الحَزمِ الاسْتِظْهارُ . (8)

عنه علیه السلام :مِن أفْضَلِ الحَزمِ الصّبرُ علی النَّوائبِ . (9)

امام علی علیه السلام :دور اندیش ترین شما، زاهدترین شماست .

امام علی علیه السلام :دور اندیش ترین مردم کسی است که کار دنیای خود را به چیزی نگیرد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش ترین مردم کسی است که از کثرت یار گیری، خود را ناتوان پندارد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش ترین مردمان کسی است که شکیبایی و عاقبت اندیشی، جامه زیرین و زبرین او باشد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش ترین مردم کسی است که به وعده خود عمل کند و کار امروزش را به فردا نیفکند .

امام علی علیه السلام :صلح جویی با مخالفان و مدارا با دشمنان، کمال دور اندیشی است .

امام علی علیه السلام :یار گرفتن، نهایت دوراندیشی است .

امام علی علیه السلام :یار گرفتن، برترین دوراندیشی است.

امام علی علیه السلام :شکیبایی در برابر دشواریها از برترین دور اندیشیهاست .

ص :59


1- غرر الحکم : 2832 .
2- غرر الحکم : 3092 .
3- غرر الحکم : 3274 .
4- غرر الحکم : 3275 .
5- غرر الحکم : 3341 .
6- غرر الحکم : 7232 .
7- غرر الحکم : 6362 .
8- غرر الحکم : 3273 .
9- غرر الحکم : 9314 .

822 - النَّوادِرُ
822 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الطُّمَأنینَةُ قَبلَ الخُبْرَةِ خِلافُ الحَزمِ . (1)

عنه علیه السلام :آفَةُ الحَزمِ فَوتُ الأمرِ . (2)

عنه علیه السلام :بإصابَةِ الرّأیِ یَقْوی الحَزمُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن یُجَرِّبْ یَزْدَدْ حَزما . (4)

عنه علیه السلام :طاعَةُ دَواعی الشُّرورِ تُفْسِدُ عَواقِبَ الاُمورِ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَنِ اسْتَحْزَمَ و لَم یَحْذَرْ فقدِ اسْتَهْزأ بنَفسِهِ . (6)

822

گوناگون

امام علی علیه السلام :اعتماد کردن پیش از آزمودن، خلاف دور اندیشی است .

امام علی علیه السلام :آفت دور اندیشی، از دست دادن کار [و فرصت ]است .

امام علی علیه السلام :با درست اندیشی دور اندیشی قوّت می گیرد .

امام علی علیه السلام :آن که تجربه کند، دور اندیش تر شود .

امام علی علیه السلام :پیروی از انگیزه های زشت کاری فرجام کارها را تباه می کند .

امام رضا علیه السلام :کسی که بخواهد دور اندیشی کند، اما محتاط و برحذر نباشد خود را مسخره کرده است .

ص :60


1- غرر الحکم : 1514 .
2- غرر الحکم : 3961 .
3- غرر الحکم : 4290 .
4- غرر الحکم : 7986 .
5- غرر الحکم : 6001 .
6- بحار الأنوار : 78/356/11 .

112 - الحزن

112 - اندوه
اشاره

(1)

ص :61


1- انظر : الذنب : باب 1391 ، عنوان 230 «السُّرور» .

823 - الحُزنُ
823 - اندوه

عیسی علیه السلام :مَن کَثُرَ هَمّهُ سَقُمَ بَدنُه . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهَمُّ نِصفُ الهَرَمِ . (2)

عنه علیه السلام :الهمُّ یُذیبُ الجَسَدَ . (3)

عنه علیه السلام :الهمُّ أحدُ الهَرَمَینِ . (4)

عنه علیه السلام :الهمُّ یُنحِلُ البَدنَ . (5)

عنه علیه السلام :الحُزنُ یَهْدِمُ الجَسَدَ . (6)

عنه علیه السلام :الغَمُّ مَرَضُ النَّفْسِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الأحْزانُ أسْقامُ القُلوبِ، کما أنَّ الأمْراضَ أسْقامُ الأبْدانِ . (8)

823

اندوه

مسیح علیه السلام :آن که اندوه بسیار خورد، تنی بیمار داشته باشد .

امام علی علیه السلام :اندوه، نیمی از پیری است.

امام علی علیه السلام :غصّه و اندوه، بدن را آب می کند .

امام علی علیه السلام :اندوه، یکی از دو [عامل ]پیری است .

امام علی علیه السلام :غصّه و اندوه، بدن را نحیف و رنجور می سازد .

امام علی علیه السلام :اندوه، بدن را متلاشی می کند .

امام علی علیه السلام :اندوه، بیماری روان است .

امام صادق علیه السلام :اندوهها، نا خوشی های دلند؛ همچنان که بیماریها نا خوشیهای تن .

824 - ما یورِثُ الحُزنَ
824 - عوامل اندوه زا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن نَظرَ إلی ما فی أیْدی النّاسِ طالَ حُزنُهُ ، و دامَ أسَفُهُ . (9)

824

عوامل اندوه زا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که چشمش به دست مردم باشد، اندوهش دراز و افسوسش پایدار شود .

ص :62


1- الأمالی للصدوق : 636/853 .
2- تحف العقول : 214 .
3- غرر الحکم : 1039 .
4- غرر الحکم : 1634 .
5- غرر الحکم : 367 .
6- غرر الحکم : 609 .
7- غرر الحکم : 374 .
8- الدعوات : 118/276 .
9- أعلام الدین : 294 .

عنه صلی الله علیه و آله :رُبَّ شَهْوةِ ساعةٍ تُورِثُ حُزنا طویلاً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا زَعیمٌ بثَلاثٍ لِمَن أکَبَّ علی الدُّنیا : بفَقرٍ لا غَناءَ لَهُ ، و بشُغْلٍ لا فَراغَ لَهُ ، و بهَمٍّ و حُزنٍ لا انْقِطاعَ لَهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن غَضِبَ علی مَن لا یقدِرُ أنْ یَضُرَّهُ ، طالَ حُزْنُهُ و عَذّبَ نَفْسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :ما رأیتُ ظالِما أشْبَهَ بمظلومٍ من الحاسِدِ ؟ نَفَسٌ دائمٌ ، و قَلبٌ هائمٌ ، و حُزنٌ لازِمٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قَصَّر فی العملِ ابْتُلی بالهَمِّ . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الجَزَعَ ؛ فإنَّهُ یَقْطَعُ الأملَ ، و یُضعِفُ العَملَ ، و یُورِثُ الهَمَّ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ اسْتَشْعَرَ شَعَفَها (7) مَلأتْ قَلبَهُ أشْجانا ، لَهُنّ رَقْصٌ علی سُوَیْداءِ قَلبهِ کرَقیصِ الزُّبدَةِ علی أعْراضِ المَدْرَجَةِ ، هَمٌّ یُحزِنُهُ (8) و هَمٌّ یَشْغَلُهُ ، کذلکَ حتّی یُؤخَذَ بکَظْمِهِ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسا لذتی که دمی بپاید اما اندوهی دراز بر جای گذارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به دنیا بچسبد، من سه چیز را برای او قطعی می دانم : فقری که هیچ گاه به بی نیازی نینجامد ، مشغولیتی که هرگز از آن خلاصی ندارد و غم و اندوهی که برایش پایانی نیست .

امام علی علیه السلام :هر که بر کسی خشم گیرد که توان آسیب رساندن به او را ندارد، اندوهش دراز گردد و خود را عذاب دهد.

امام علی علیه السلام :ستمگری ندیدم که به ستمدیده ماننده تر باشد مگر حسود ؟ او جانی خسته دارد و دلی سرگشته و اندوهی پیوسته .

امام علی علیه السلام :هر که در عمل کوتاهی کند، به اندوه گرفتار آید .

امام علی علیه السلام :از بیتابی کردن بپرهیز ؛ که آن امید را قطع می کند و عمل را ضعیف می گرداند و اندوه می آورد .

امام علی علیه السلام :آن که جامه شیفتگی به دنیا را بر تن کند، دلش پر از غمهایی شود که بر میانه دلش برقصند، همچون رقصیدن کف و خاشاک سیلاب، هنگام گذر از پیچ و خم درّه ها . خواهشی [دنیوی ]اندوهگینش می کند و خواهشی دیگر سرگرمش می سازد و چنین است تا سر انجام راه نَفَسش می گیرد [و می میرد].

ص :63


1- الأمالی للطوسی : 533/1162 .
2- بحار الأنوار : 73/81/43 .
3- . تحف العقول : 99 .
4- بحار الأنوار : 73/256/29 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 127 .
6- دعائم الإسلام : 1/223 .
7- الضمیر یرجع إلی الدنیا ، و الشعف محرّکة : الولوع و غلبة الحبّ، و فی بعض نسخ الحدیث و النهج : «و من استشعر الشغف بها» .
8- فی بعض النسخ : « ......... همّ یعمره و همّ یسفره ......... » .
9- تحف العقول : 221 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :دَخلَ محمّدٌ بنُ مسلمٍ بنِ شِهابٍ الزُّهریُّ علی علیِّ بنِ الحسینِ علیهما السلام و هُو کئیبٌ حَزینٌ ، فقالَ لَهُ زینُ العابدینَ علیه السلام : ما بالُکَ مَغموما ؟ قالَ : غُمومٌ و هُمومٌ تَتَوالی علَیَّ ؛ لِما امتُحِنْتُ بهِ مِن جِهَةِ حُسّادِ نِعمَتی ، و الطّامِعینَ فِیَّ ، و مِمَّنْ أرْجوهُ و مِمَّنْ أحْسَنْتُ إلَیهِ فیُخْلِفُ ظَنّی ، فقالَ لَهُ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام : احْفَظْ علَیکَ لِسانَکَ تَمْلِکْ بهِ إخْوانَکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الرَّغْبةُ فی الدّنیا تُورِثُ الغَمَّ و الحُزنَ، و الزُّهدُ فی الدُّنیا راحةُ القَلبِ و البَدَنِ . (2)

عنه علیه السلام :لَمّا نَزلَتْ هذهِ الآیةُ : «لا تَمُدّنَّ عَیْنَیْکَ إلی مَا مَتَّعْنا بِهِ أزْواجَا مِنْهُمْ و لا تَحْزَنْ عَلَیهِمْ و اخْفِضْ جَناحَکَ للمُؤمِنینَ» (3) قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن لَم یَتَعزَّ بعَزاءِ اللّهِ تَقَطّعتْ نَفسُهُ علی الدُّنیا حَسَراتٍ ، و مَن رمی ببَصَرِهِ إلی ما فی یَدِ غَیرهِ کَثُرَ هَمُّهُ و لَم یَشْفِ غَیْظَهُ . (4) (5)

امام باقر علیه السلام :محمّد بن مسلم بن شهاب زهری، با حالی افسرده و غمگین خدمت علی بن الحسین علیهما السلام آمد. امام زین العابدین علیه السلام به او فرمود : چرا غمگینی؟ عرض کرد : غمها و اندوهها، پیاپی بر من وارد می شوند ؛ زیرا از آنان که به نعمتهای من حسادت می ورزند و چشم طمع به مال من دوخته اند و کسانی که به آنان امید دارم و نومیدم می سازند و کسانی که به آنان خوبی می کنم و با من بدی می کنند، رنج می برم . علی بن الحسین علیه السلام به او فرمود : زبانت را نگه دار، تا برادرانت را از دست ندهی .

امام صادق علیه السلام :دنیا خواهی، غم و اندوه می آورد و پشت کردن به دنیا مایه آسایش جان و تن است .

امام صادق علیه السلام :وقتی این آیه نازل شد : «اگر بعضی از مردان و زنانشان را به چیزی بهره ور ساخته ایم، تو بدان چشم مدوز و غم آن را مخور و در برابر مؤمنان فروتن باش» پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که به دلداری دادن خدا آرام نگیرد جانش بر دنیا حسرتها خورد و هر که چشمش به داراییهای دیگران باشد ، اندوهش بسیار شود و ناراحتیش بهبود نیابد .

ص :64


1- الاحتجاج : 2/157/191 .
2- تحف العقول : 358 .
3- الحِجر : 88 .
4- بحار الأنوار : 77/116/11 .
5- (انظر) الأمثال : باب 3582 . الدنیا : باب 1231 .

825 - عِلاجُ الحُزنِ
825 - درمان اندوه

1 _ ولایة اللّه

الکتاب :

«أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ». (1)

2 _ حسن الیقین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اطْرَحْ عَنکَ وارِداتِ الهمُومِ (الاُمورِ) ، بعَزائمِ الصّبرِ و حُسنِ الیَقینِ . (2)

عنه علیه السلام :نِعْمَ طارِدُ الهُمومِ الیَقینُ . (3)

3 _ الاتّکال علی القدر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعْمَ الطّاردُ للهَمِّ الاتِّکالُ علی القَدَرِ . (4)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :وُجِدَ لَوحٌ تَحتَ حائطِ مَدینةٍ مِن المَدائنِ ، فیه مَکتوبٌ : أنا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنا ، و محمّدٌ نَبِیّی ، و عَجِبْتُ لِمَنْ أیْقَنَ بالمَوتِ کیفَ یَفْرَحُ ؟! و عَجِبْتُ لِمَن أیْقَنَ بالقَدَرِ کیفَ یَحْزَنُ ؟! (5)

825

درمان اندوه

1 _ دوستی خدا

قرآن :

«بدانید که دوستان خدا را هراسی نیست و اندوهگین نمی شوند».

2 _ یقین نیکو

امام علی علیه السلام :اندوههای [دل ]خویش را با صبر استوار و یقینِ نیکو بزدای .

امام علی علیه السلام :چه نیکو غم زدایی است، یقین .

3 _ تکیه بر تقدیر

امام علی علیه السلام :خوب غم زداینده ای است توکل کردن بر تقدیر [الهی] .

امام حسین علیه السلام :زیر دیوار یکی از شهرها، لوحی پیدا شد که در آن نوشته بود : من خدا هستم و جز من، خدایی نیست و محمّد پیامبر من است . در شگفتم از کسی که به مرگ یقین دارد، چگونه شادی می کند؟! و در شگفتم از کسی که به تقدیر یقین دارد، چگونه غم می خورد؟!

ص :65


1- یونس : 62 .
2- . نهج البلاغة : الکتاب 31 .
3- بحار الأنوار: 77/211/1.
4- . غرر الحکم : 9921 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/44/158 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنْ کانَ کُلُّ شیءٍ بقَضاءٍ و قَدَرٍ ، فالحُزْنُ لِما ذا ؟! (1)

4 _ الرضا بالقضاء

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ _ بحُکْمِهِ و فَضْلِه _ جَعلَ الرَّوحَ و الفَرحَ فی الیقینِ و الرِّضا ، و جَعلَ الهَمَّ و الحُزنَ فی الشَّکِّ و السُّخْطِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أصْبَحَ علی الدُّنیا حَزینا أصْبَحَ علی اللّهِ ساخِطا . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ _ بعَدْلِه و حِکْمَتِهِ و عِلْمِهِ _ جَعلَ الرَّوحَ و الفَرَحَ فی الیَقینِ و الرِّضا عنِ اللّهِ ، و جَعلَ الهَمَّ و الحُزْنَ فی الشَّکِّ و السُّخْطِ ، فارْضوا عنِ اللّهِ و سَلِّموا لأمْرِهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَنِ اغْتَمَّ کانَ للغَمِّ أهْلاً ، فیَنبغی للمؤمنِ أنْ یکونَ باللّهِ و بما صَنعَ راضِیا . (5)

امام صادق علیه السلام :اگر همه چیز به قضا و قدر است پس اندوه خوردن چرا ؟!

4 _ خشنودی به قضاء الهی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ از روی حکمت و لطف خویش _ آسایش و شادمانی را در یقین و خرسندی قرار داد و غم و اندوه را در شک و نا خرسندی [از خدا] .

امام صادق علیه السلام :هر که برای دنیا غمگین شود، از پروردگار خویش ناخشنود است.

امام صادق علیه السلام :خداوند _ از روی عدالت و حکمت و علم خود _ آسایش و شادمانی را در یقین و رضایت از خدا قرار داد و غم و اندوه را در شکّ و نارضایتی [از او] ؛ پس، از خدا راضی باشید و در برابر فرمان او گردن نهید .

امام کاظم علیه السلام :آن که غم خورد، شایسته غم و اندوه است ؛ پس مؤمن باید به خدا و آنچه او می کند، خرسند باشد .

ص :66


1- الأمالی للصدوق: 56/12.
2- . تحف العقول : 6 .
3- الاختصاص : 226 .
4- . التمحیص : 59/124 .
5- التمحیص : 59/122 .

5 _ معرفة الدنیا و التدبیر فی مواجهتها

الکتاب :

لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، هذهِ دارُ تَرَحٍ لا دارُ فَرَحٍ ، و دارُ الْتِواءٍ لا دارُ اسْتِواءٍ ، فمَن عَرَفها لَم یَفْرَحْ لِرَجاءٍ ، و لَم یَحْزَنْ لِشَقاءٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الدُّنیا دُوَلٌ ، فما کانَ لَکَ مِنها أتاک علی ضَعْفِکَ ، و ما کانَ علَیکَ لَم تَدْفَعْهُ بقُوّتِکَ ، و مَنِ انْقَطَعَ رَجاؤهُ مِمّا فاتَ اسْتَراحَ بَدَنُهُ ، و مَن رَضِیَ بِما رَزقَهُ اللّهُ قَرَّتْ عَیْنُهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّیْءُ شَیْئانِ : شَیءٌ قَصُرَ عَنّی لَم اُرزَقْهُ فیما مَضی و لا أرْجوهُ فیما بَقِیَ ، و شَیءٌ لا أنالُهُ دُون وَقْتِهِ و لَوِ اسْتَعَنْتُ علَیهِ بقُوّةِ أهلِ السَّماواتِ و الأرضِ ، فما أعْجَبَ أمرَ هذا الإنسانِ : یَسُرُّهُ دَرْکُ ما لَم یَکُن لِیَفوتَهُ ، و یَسوؤهُ فَوتُ ما لَم یَکُنْ لِیُدْرِکَهُ . و لَو أنَّهُ فَکّرَ لأبْصَرَ ، و لَعَلِمَ أنَّهُ مُدَبَّرٌ ، و اقْتَصَرَ علی ما تَیَسّرَ، و لَم یَتَعرّضْ لِما تَعَسّرَ ، و اسْتَراحَ قَلبُهُ مِمّا اسْتَوْعَرَ ، فبِأیِّ هذَینِ اُفْنی عُمْری ؟! (4)

5 _ شناخت دنیا و تدبیر هنگام روبرو شدن با آن

قرآن :

«تا بر آنچه از دست داده اید اندوه مخورید و برای آنچه به شما داده است شاد مشوید . خداوند هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم ! دنیا سرای غم است نه سرای شادی ، سرای دشواری است نه سرای آسودگی. پس ، هر که آن را شناخت با امیدی شاد نشد و با سختی و عسرتی اندوهگین نگشت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا دست به دست شدنی است . آنچه از دنیا نصیب تو باشد اگر ناتوان هم باشی، به تو می رسد و آنچه به زیان تو باشد، به زور نمی توانی آن را از خود دور کنی . هر کسی از آنچه از دستش رفته امید برکَنَد، تنش آسوده باشد، و هرکه به آنچه خداوند روزیش کرده خرسند گردد، شادمان باشد .

امام علی علیه السلام :چیزها بر دو گونه اند: یا چیزی بوده که در گذشته روزی من نشده، و در آینده نیز امیدی به رسیدن آن ندارم و یا چیزی است که تا زمانش نرسد، من به آن نخواهم رسید، هرچند برای رسیدن به آن از نیروی اهل آسمانها و زمین مدد جویم . چه شگفت آور است کار این انسان ؛ از رسیدن به چیزی که حتماً به او می رسید شاد می شود، و برای از دست دادن چیزی که هرگز به او نمی رسید، اندوهناک . اگر می اندیشید، دیده بصیرتش باز می شد و می فهمید که برای او، از پیش برنامه ریزی شده است و به آنچه آسان می رسد، بسنده می کرد و در پی آنچه شدنی نیست، نمی رفت و دلش از آنچه به دشواری به دست می آید، آسوده می شد. پس ، به خاطر کدام یک از این دو چیز، عمر خویش را تباه کنم؟!

ص :67


1- الحدید : 23 .
2- أعلام الدین : 343 .
3- الأمالی للطوسی : 225/393 .
4- مطالب السؤول : 55 .

عنه علیه السلام :الدَّهرُ یَومانِ : یَومٌ لکَ و یَومٌ علَیکَ، فإنْ کانَ لَکَ فلا تَبْطَرْ ، و إنْ کانَ علَیکَ فلا تَضْجَرْ . (1)

عنه علیه السلام :لا تُشْعِرْ قَلبَکَ الهَمَّ علی ما فاتَ ، فیَشْغَلَکَ عَمّا هُو آتٍ (2) . (3)

مطالب السؤول عن ابنِ عبّاسٍ :ما انْتَفَعْتُ بکلامٍ بَعدَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانْتِفاعی بکِتابٍ کَتَبَهُ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام ، فإنَّهُ کَتبَ إلَیَّ : أمّا بَعدُ فإنَّ المَرءَ یَسوؤهُ فَوتُ ما لَم یَکُن لِیُدْرِکَهُ ، و یَسُرُّهُ دَرْکُ ما لَم یَکُن لِیَفوتَهُ ، فلْیَکُنْ سُرورُکَ بما نِلْتَ مِن آخِرَتِکَ ، و لْیَکُن أسَفُکُ علی ما فاتَکَ مِنها ، و ما نِلْتَ مِن دُنْیاکَ فلا تَکُنْ بهِ فَرِحا ، و ما فاتَکَ مِنها فلا تَأْسَ علَیهِ حُزْنا ، و لْیَکُنْ هَمُّکَ فیما بَعدَ المَوتِ . و السَّلامُ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :اجْعَلْ ما طَلَبْتَ مِن الدُّنیا فَلَم تَظْفَرْ بهِ بمَنزِلَةِ ما لَم یَخْطُرْ بِبالِکَ . (5)

امام علی علیه السلام :زمانه، دو روز است : روزی با توست و دیگر روز بر تو . اگر با تو بود، سرمست مشو و اگر بر تو بود، دلگیر نشو .

امام علی علیه السلام :برای آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، که تو را از آنچه می آید باز می دارد .

مطالب السؤول_ به نقل از ابن عباس _: بعد از سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، از هیچ سخنی به اندازه نامه ای که علی بن ابی طالب علیه السلام برای من نوشت بهره مند نشدم . او به من نوشت : اما بعد ، آدمی برای نرسیدن به آنچه به او نمی رسید اندوهگین می شود و از رسیدن به آنچه نمی شد به او نرسد شاد می شود . پس ، آنجا شادی کن که به چیزی از آخرت خود رسیده ای و آن جا اندوهگین شو که چیزی از آخرت خود را از دست داده ای. اگر به چیزی از دنیای خود رسیدی شادی مکن و اگر چیزی از آن را از دست دادی اندوهگین مشو . همّ و غم خود را برای پس از مرگ به کار گیر ؛ و السلام .

امام حسن علیه السلام :آنچه را از دنیا طلبیده ای و بدان نرسیده ای، به منزله آن پندار که هرگز به اندیشه ات خطور نکرده است.

ص :68


1- مطالب السؤول : 57 .
2- غرر الحکم : 10434.
3- (انظر) کنز العمّال : 6147 .
4- مطالب السؤول : 55 .
5- کشف الغمّة : 2/198 .

6 _ أکل العنب

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شَکا نَبیٌّ مِن الأنبیاءِ إلی اللّهِ الغَمَّ ، فأمَرهُ بأکْلِ العِنَبِ . (1)

عنه علیه السلام :لَمّا حَسَرَ الماءُ عن عِظامِ المَوتی فرأی ذلکَ نُوحٌ علیه السلام جَزِعَ جَزَعا شَدیدا و اغْتَمَّ لِذلکَ ، فأوْحی اللّهُ إلَیهِ أنْ : کُلِ العِنَبَ الأسْوَدَ لِیَذهَب غمُّکَ . (2)

7 _ نظافة الثیاب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غَسْلُ الثِّیابِ یُذهِبُ الهَمَّ و الحُزنَ . (3)

8 _ غسل الرأس

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن وَجَدَ هَمّا و لا یَدری ما هُو فلْیَغْسِلْ رأسَهُ . (4)

9 _ الاستعانة من اللّه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَولُ : «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّهِ» فیهِ شِفاءٌ مِن تِسعَةٍ و تِسْعینَ داءً ، أدْناها الهَمُّ . (5)

6 _ خوردن انگور

امام صادق علیه السلام :یکی از پیامبران از غم و اندوه به درگاه خداوند شِکوه کرد ؛ خداوند به او دستور داد انگور تناول کند .

امام صادق علیه السلام :چون آب فروکش کرد و استخوانهای مردگان نمایان گردید و نوح علیه السلام آن صحنه را دید، بسیار بیتاب شد و اندوهگین گشت . پس، خداوند متعال به او وحی کرد که انگور سیاه بخور، تا غمت زدوده شود .

7 _ نظافت لباس

امام علی علیه السلام :شستن جامه ها (نظافت لباس) ، غم و اندوه را می برد .

8 _ شستن سر

امام صادق علیه السلام :هر کس در خود اندوهی بیابد و علت آن را نداند، سر خود را بشوید.

9 _ یاری جستن از خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جمله «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه » نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است .

ص :69


1- المحاسن : 2/362/2262 .
2- المحاسن : 2/363/2264 .
3- الخصال : 612/10 .
4- الدعوات : 120/284 .
5- قرب الإسناد : 76/244 .

عنه صلی الله علیه و آله :أمانٌ لاُمّتی مِن الهَمِّ : «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّهِ ، لا مَلْجَأَ و لا مَنجْی مِن اللّهِ إلاّ إلَیهِ» . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکْثَرَ الاسْتِغْفارَ جَعلَ اللّهُ لَهُ مِن کُلِّ هَمٍّ فَرَجا ، و مِن کُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجا ، و رَزَقَهُ مِن حَیثُ لا یَحْتَسِبُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا اشْتَدَّ الفَزَعُ فإلی اللّهِ المَفْزَعُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا حَزَنکَ أمرٌ مِن سُلطانٍ أو غَیرِهِ فأکْثِرْ مِن قَولِ : «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّهِ» ؛ فإنَّها مِفتاحُ الفَرَجِ ، و کَنزٌ مِن کُنوزِ الجَنّةِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا نَزَلَتِ الهُمومُ فعَلَیکَ بِ_ «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّهِ» . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :اعلَمْ أنَّ اللّهَ ......... لَم یَفرِجْ المَحزونینَ بقَدْرِ حُزْنِهِم ، و لکنْ بقَدْرِ رأفَتِهِ و رَحمَتِهِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ذکر «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه ، لا ملجأ و لا منجی من اللّه الاّ الیه (هیچ دگرگونی و نیرویی مگر به اتّکای خدا نیست و پناه و گریزی از خدا جز به سوی او نیست)» امّت مرا از غم و اندوه در امان می دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که زیاد استغفار کند، خداوند گره غمهای او را بگشاید و از هر تنگنایی بیرونش برد و از جایی که گمان نمی برد، روزیش رساند .

امام علی علیه السلام :هر گاه بیتابی شدّت گرفت، باید به خدا پناه بُرد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه از سوی حاکمان، یا دیگران اندوهی به تو رسید، ذِکر «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه (هیچ قوّت و قدرتی مگر به اتّکای خدا نیست)» را فراوان بگو ؛ که آن کلید گشایش است و گنجی از گنجهای بهشت.

امام صادق علیه السلام :هرگاه غمها بر تو فرود آمد، بر تو باد گفتن ذِکر «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه » .

امام کاظم علیه السلام :بدان که خداوند ......... از غمزدگان به اندازه غم و اندوهشان گرهِ غم نگشود، بلکه به اندازه مهر و رأفت خود غمشان را زدود .

ص :70


1- مکارم الأخلاق : 2 / 334 / 2656 .
2- أعلام الدین : 294 .
3- تنبیه الخواطر : 2/154 .
4- بحار الأنوار : 78/201/29 .
5- الدعوات : 120/284 .
6- تحف العقول : 399 .

826 - مُلازَمَةُ الأتراحِ لِلأفراحِ
826 - غم و شادی با هم هستند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن دارٍ فیها فَرْحَةٌ إلاّ یَتْبَعُها تَرْحَةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَع کُلِّ فَرْحَةٍ تَرْحَةٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کلُّ سُرورٍ مُتَنغِّصٌ . (3)

826

غم و شادی با هم هستند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ خانه ای نیست که در آن شادی باشد، جز این که در پی آن، غمی بدان رسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با هر شادی غمی است .

امام علی علیه السلام :هر نوشی را نیشی است .

827 - لِکُلِّ هَمٍّ فَرَجٌ إلّا هَمَّ أهلِ النّارِ
827 - گره هر اندوهی گشوده می شود جز اندوه دوزخیان

الکتاب :

«وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ» . (4)

«کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن هَمٍّ إلاّ و لَهُ فَرَجٌ إلاّ هَمَّ أهلِ النّارِ . (6)

827

گره هر اندوهی گشوده می شود جز اندوه دوزخیان

قرآن :

«و گفتند : سپاس خداوندی را که اندوه ما را زدود ؛ همانا پروردگار ما آمرزنده و قدر دان است» .

«هر گاه ، که خواهند از آن عذاب ، از اندوهی بیرون آیند بار دیگر آنان را بدان باز گردانند که : بچشید عذاب آتش سوزنده را».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ اندوهی نیست که زدوده نشود، مگر اندوه دوزخیان .

ص :71


1- بحار الأنوار : 71/242/2 .
2- بحار الأنوار : 77/164/2 ، عوالی اللآلی : 1/285/132 .
3- غرر الحکم : 6850 .
4- فاطر : 34 .
5- الحجّ : 22 .
6- بحار الأنوار : 71/242/2 .

828 - عِلَّةُ الحُزنِ وَالفَرَحِ مِن غَیرِ سَبَبٍ یُعرَفُ
828 - علت شادی و اندوهی که به ظاهر دلیل ندارند

علل الشرائع عن أبی بصیرٍ :دَخَلتُ علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام و مَعی رجُلٌ مِن أصْحابِنا ، فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ یا بنَ رسولِ اللّهِ ، إنّی لَأغْتَمُّ و أحْزَنُ مِن غَیرِ أنْ أعْرِفَ لِذلکَ سَببا ، فقالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ ذلکَ الحُزنَ و الفَرحَ یَصِلُ إلَیکُم مِنّا؛ لأنّا إذا دَخلَ علَینا حُزنٌ أو سُرورٌ کانَ ذلکَ داخِلاً علَیکُم ، لأنّا و إیّاکُم مِن نُورِ اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

الکافی عن جابرٍ الجُعفیِّ :تَقَبَّضْتُ بَینَ یَدَی أبی جعفرٍ علیه السلام ، فقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، رُبَّما حَزِنتُ مِن غَیرِ مُصیبَةٍ تُصیبُنی أو أمْرٍ یَنزِلُ بِی ، حتّی یَعْرِفَ ذلکَ أهلی فی وَجْهی و صَدیقی ، فقالَ : نَعَم یا جابرُ ، إنّ اللّهَ عزّ و جلّ خَلقَ المؤمنینَ مِن طِینةِ الجِنانِ و أجْری فیهِم مِن ریحِ رُوحِهِ ، فلذلکَ المؤمنُ أخو المؤمنِ لأبیهِ و اُمّهِ ، فإذا أصابَ رُوحا مِن تلکَ الأرواحِ فی بَلَدٍ من البُلْدانِ حُزنٌ ، حَزِنتْ هذهِ لأنَّها مِنها . (2)

828

علت شادی و اندوهی که به ظاهر دلیل ندارند

علل الشرائع_ به نقل از ابو بصیر _: با یکی از یارانمان خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم . به آن حضرت عرض کردم : فدایت شوم، یا بن رسول اللّه ! من [گاه ]بدون آن که بدانم دلیلش چیست غمگین و اندوهناک می شوم ! امام صادق علیه السلام فرمود : آن غم و شادی از ما به شما می رسد ، زیرا اگر اندوهی یا سروری به ما رسد بر شما نیز وارد می شود؛ چون ما و شما از نور خداوند عزّ و جلّ هستیم.

الکافی_ به نقل از جابر جعفی _: در حضور امام باقر علیه السلام دلم گرفت . عرض کردم : فدایت شوم ، گاهی اوقات بدون آن که مصیبتی یا گرفتاریی به من رسد، اندوهگین می شوم، چندان که همسرم و دوستم آن را در چهره ام می خوانند. فرمود : همین طور است، جابر ! خداوند عزّ و جلّ مؤمنان را از طینت بهشتی آفرید و از نسیم روح خویش در آنها روان ساخت، از این روست که مؤمن برادر تنی مؤمن است . پس هرگاه به یکی از آن ارواح در شهری اندوهی رسد، آن روح دیگر اندوهگین شود؛ زیرا از جنس اوست.

ص :72


1- علل الشرائع : 93/2 .
2- الکافی : 2/166/2 .

بحار الأنوار :رُوی أنَّه سئلَ العالِمُ علیه السلام عنِ الرّجُلِ یُصْبِحُ مَغْموما لا یَدْری سَببَ غَمِّهِ ، فقالَ : إذا أصابَهُ ذلکَ فلْیَعْلَمْ أنَّ أخاهُ مَغْمومٌ ، و کذلکَ إذا أصْبَحَ فَرْحانَ لغَیرِ سَببٍ یُوجِبُ الفَرَحَ ، فباللّهِ نَسْتَعینُ علی حُقوقِ الإخْوانِ . (1)

(2)

بحار الأنوار :روایت شده است که از امام کاظم علیه السلام سؤال شد: فردی غمگین می شود بی آن که علت اندوه خود را بداند ؟ فرمود : اگر اندوهی به او رسد بداند که برادرش غمی دارد . همچنین است اگر بی دلیل شاد شود . پس ، در ادای حقوق برادران از خدا مدد می جوییم .

829 - الحُزنُ المَمدوحُ
829 - اندوه پسندیده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما عُبِدَ اللّهُ عزّ و جلّ علی مِثْلِ طُولِ الحُزْنِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ : أینَ اللّهُ ؟ _: عِندَ المُنْکَسِرةِ قُلوبُهُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَم مِن حَزینٍ وَفَدَ بِه حُزنُهُ علی سُرورِ الأبَدِ ! (5)

عنه علیه السلام :مَن طالَ حُزنُهُ علی نَفْسِهِ فی الدُّنیا، أقَرَّ اللّهُ عَینَهُ یَومَ القِیامَةِ و أحَلَّهُ دارَ المُقامةِ . (6)

829

اندوه پسندیده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ با چیزی همانند اندوه طولانی عبادت نشده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که : خدا کجاست ؟ _فرمود : نزد شکسته دلان .

امام علی علیه السلام :بسا اندوهگینی که اندوهش او را به شادمانی همیشگی کشاند .

امام علی علیه السلام :هر که در دنیا بر نفس خویش اندوه بسیار خورد، خداوند در روز قیامت او را شادمان گرداند و در سرای ماندگاری جایش دهد .

ص :73


1- بحار الأنوار : 74/227/20 .
2- (انظر) القلب : باب 3336 .
3- مکارم الأخلاق : 2/367/2661 .
4- بحار الأنوار: 73/157/3.
5- . غرر الحکم : 6964 .
6- غرر الحکم : 9027 .

عنه علیه السلام :ما اکْتَحَلَ أحَدٌ بمِثْلِ مَکْحولِ الحُزنِ . (1)

کنز الفوائد :رُویَ إنَّ اللّهَ تعالی یَقولُ : یا بنَ آدمَ ، فی کُلِّ یَومٍ یُؤتی رِزْقُکَ و أنتَ تَحْزَنُ، و یَنْقُصُ عُمرُکَ و أنتَ لا تَحْزَنُ ، تَطْلُبُ ما یُطْغیکَ و عندَکَ ما یَکْفیکَ ! (2)

بحار الأنوار :إنَّ داوودَ علیه السلام قالَ : إلهی ، أمَرْتَنی أنْ اُطَهِّرَ وَجْهی و بَدَنی و رِجْلی بالماءِ ، فبِما ذا اُطَهِّرُ لکَ قَلبی ؟ قالَ : بالهُمومِ و الغُمومِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ کُلَّ قَلبٍ حَزینٍ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قَرَأتُ فی کِتابِ علیٍّ علیه السلام : إنَّ المؤمنَ یُمْسی حَزینا و یُصبِحُ حَزینا ، و لا یَصْلُحُ لَهُ إلاّ ذلکَ . (5)

بحار الأنوار عن جابرٍ الجُعفیِّ :قالَ لی الإمامُ الباقرُ علیه السلام : یا جابرُ ، إنّی لَمَحْزونٌ ، و إنّی لَمُشْتَغِلُ القَلبِ . قلتُ : و ما حُزنُکَ و ما شُغْلُ قَلبِکَ ؟ قالَ : یا جابرُ ، إنَّهُ مَن دَخلَ قَلبَهُ صافی خالِصِ دِینِ اللّهِ شَغَلَهُ عَمّا سِواهُ . (6)

امام علی علیه السلام :هیچ کس سرمه ای چون سرمه اندوه به چشم نکشید .

کنز الفوائد :روایت شده است که خداوند متعال می فرماید : ای آدمیزاد ! هر روز، روزی تو می رسد و تو باز غم به دل راه می دهی؟ و از عمرت کاسته می گردد، اما اندوهی به خود راه نمی دهی؟ چندان می جویی که تو را به طغیان وا می دارد، در حالی که آنچه داری، کفایتت می کند؟!

بحار الأنوار :داوود علیه السلام عرض کرد: الهی! فرمانم دادی که صورت و بدن و پاهایم را با آب بشویم ، دلم را با چه بشویم؟ فرمود: با غمها و اندوهها.

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند دلهای حزین را دوست دارد .

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام خواندم که مؤمن بام و شامش را به اندوه می گذراند و جز این به صلاح او نیست .

بحار الأنوار_ به نقل از جابر جعفی _فرمود : امام باقر علیه السلام به من فرمود : ای جابر ! من محزونم و دلم مشغول است. عرض کردم : اندوه و دل مشغولی شما چیست ؟ فرمود : ای جابر ! هر کس که دین ناب و زلال خداوند به دلش راه یابد، او را از هر چه جز اوست باز دارد .

ص :74


1- بحار الأنوار : 73/157/3 .
2- . کنز الفوائد : 1/304 .
3- بحار الأنوار : 73/157/3 .
4- . الکافی : 2/99/30 .
5- التمحیص : 44/55 .
6- بحار الأنوار : 78/185/15 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحی اللّهُ إلی عیسی ابنِ مریمَ علیه السلام : اکْحُلْ عَیْنَیکَ بمِیلِ الحُزنِ إذا ضَحِکَ البَطّالونَ . (1)

عنه علیه السلام :إنْ کانَ المَوتُ حَقّا فالفَرَحُ لِما ذا ؟! (2)

عنه علیه السلام :نَفَسُ المَهْمومِ لَنا المُغْتَمِّ لظُلْمِنا تَسْبیحٌ ، و هَمُّهُ لأمْرِنا عِبادَةٌ . (3)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه الی الإمام الصادق علیه السلام _: الحُزنُ مِن شِعارِ العارِفینَ ، لکَثْرَةِ وارِداتِ الغَیبِ علی سَرائرهِم ، و طُولِ مُباهاتِهِم تَحتَ سِتْرِ الکِبْریاءِ ......... و لَو حُجِبَ الحُزنُ عن قُلوبِ العارِفینَ ساعةً لاسْتَغاثُوا ، و لَو وُضِعَ فی قُلوبِ غَیرِهِم لاسْتَنْکَروهُ . (4)

امام صادق علیه السلام :خداوند به عیسی بن مریم علیه السلام وحی فرمود : آن گاه که هرزگان می خندند، تو با میلِ اندوه بر چشمانت سرمه بکش .

امام صادق علیه السلام :اگر مرگ حقّ است ، دیگر شادی چرا؟!

امام صادق علیه السلام :کسی که برای ما نگران باشد و به خاطر ستمی که بر ما برود غمگین ، نفس کشیدنش تسبیح است و غم خواریش برای ما عبادت .

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: حزن [همچون جامه زیرین ]همواره با عارفان است؛ به سبب کثرت واردات غیبی بر دلهایشان، و افتخار بسیارشان بر زیر پوشش کبریا بودن ......... اگر اندوه، لحظه ای از دلهای عارفان کنار رود، دست به استغاثه بر می دارند و اگر در دلهای دیگران نهاده شود، آن را خوش ندارند .

ص :75


1- بحار الأنوار : 72/71/2 .
2- الأمالی للصدوق : 56/12 .
3- الکافی : 2/226/16 .
4- مصباح الشریعة : 505 .

ص :76

113 - الحساب

113 - حسابرسی
اشاره

(1)

(2)

ص :77


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 7 / 253 باب 11 «محاسبة العباد» . کنز العمّال : 14 / 369 ، 627 «الحساب» . بحار الأنوار : 70 / 62 باب 45 «محاسبة النفس» . بحار الأنوار : 5 / 319 باب 17 «الملائکة یکتبون أعمال العباد» .
2- انظر : المراقبة : باب 1546 ، عنوان 212 «المسؤولیّة» . عفو اللّه سبحانه : باب 2723 .

830 - الحِسابُ
830 - حسابرسی

الکتاب :

«وَ قَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا و إنّکم فی یومِ عملٍ وَ لا حِسابَ فِیهِ ، و یُوشِکُ أنْ تَکونوا فی یَومِ حِسابٍ لَیس فیهِ عَملٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ مِن وصایاهُ لِمُعاذِ بنِ جَبَلٍ _: اُوصیکَ بتَقوی اللّهِ ......... و الجَزَعِ مِن الحِسابِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :و الّذی نَفْسی بِیَدِهِ ، إنَّهُ لَیَخْتَصِمُ حتّی الشّاتَینِ فیما انْتَطَحَتا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جَعلَ اللّهُ لکُلِّ عَملٍ ثَوابا و لکُلِّ شَیءٍ حِسابا . (5)

عنه علیه السلام :الحِسابُ قَبلَ العِقابِ ، الثَّوابُ بَعدَ الحِسابِ . (6)

830

حسابرسی

قرآن :

«و گفتند : پروردگار ما ! پیش از روز حسابرسی ، در رسیدگی به نامه اعمال ما تعجیل کن» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هلا ! اینک شما در روزی هستید که هنگام عمل است و حسابرسی در آن نیست، و زودا که به روزی برسید که روز حسابرسی است نه جای عمل .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارشهای خود به معاذ بن جبل _فرمود : تو را سفارش می کنم به تقوای خدا ......... و نگرانی از روز حسابرسی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست [قدرت ]اوست، حتی به حساب دو گوسفند که به یکدیگر شاخ زده باشند، رسیدگی خواهد شد .

امام علی علیه السلام :خداوند برای هر کاری پاداشی قرار داده است و برای هر چیزی حسابی .

امام علی علیه السلام :حسابرسی پیش از کیفر است؛ پاداش بعد از حسابرسی [اعمال] .

ص :78


1- ص : 16 .
2- أعلام الدین : 345 .
3- بحار الأنوار : 77/127/33 .
4- کنز العمّال : 39004 .
5- غرر الحکم : 4779 .
6- غرر الحکم : 380 .

831 - الحَثُّ عَلی مُحاسَبَةِ النَّفسِ
831 - تشویق به محاسبه نفس

الکتاب :

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکْیَسُ الکَیِّسِینَ مَن حاسَبَ نَفْسَهُ و عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ ، و أحْمَقُ الحَمْقی مَنْ أتْبَعَ نَفْسَهُ هَواهُ ، و تَمنّی علی اللّهِ الأمانِیَّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حاسِبوا أنْفُسَکُم بأعْمالِها ، و طالِبوها بأداءِ المَفْروضِ علَیها ، و الأخْذِ من فَنائها لبَقائها ، و تَزَوّدوا و تَأهَّبوا قَبلَ أنْ تُبْعَثوا . (3)

عنه علیه السلام :قَیِّدوا أنْفُسَکُم بالمُحاسَبَةِ ، و امْلِکوها بالمُخالَفَةِ . (4)

عنه علیه السلام :حاسِبْ نَفْسَکَ لنَفْسِکَ ؛ فإنَّ غَیرَها مِن الأنْفُسِ لَها حَسیبٌ غَیرُکَ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ابنَ آدمَ ، إنّکَ لا تَزالُ بخَیرٍ ما کانَ لکَ واعِظٌ مِن نَفْسِکَ ، و ما کانَتِ المُحاسَبَةُ مِن هَمِّکَ . (6)

831

تشویق به محاسبه نفس

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! از خدا بترسید و هر نفسی بنگرد که برای فردا چه پیش فرستاده است . از خدا بترسید که خدا به آنچه می کنید آگاه است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیرکترین زیرکان کسی است که از نفْس خویش حساب کشد و برای بعد از مرگ کار کند، و احمق ترین احمق ها کسی است که نفْس خود را دنباله رو هوس خویش کند و از خدا آرزوها طلبد .

امام علی علیه السلام :به حساب اعمال نفْس خود رسیدگی کنید و از آن بخواهید که وظایف خود را انجام دهد و از آن جایی که رفتنی است برای آن جایی که ماندنی است، بهره برگیرد. پیش از آن که [بمیرید و ]بر انگیخته شوید، توشه بردارید و خود را آماده کنید .

امام علی علیه السلام :نفسهای خود را با حسابرسی به بند کشید؛ و با مخالفت کردن با آن، زمامش را در اختیار گیرید .

امام علی علیه السلام :تو به حساب نفْس خودت رسیدگی کن؛ زیرا دیگران را حسابرسی جز تو هست .

امام زین العابدین علیه السلام :ای فرزند آدم ! تو تا زمانی که خود واعظ خویش باشی و به محاسبه [اعمال نفس ]خویش پردازی پیوسته در خیر و خوبی به سر خواهی برد.

ص :79


1- الحشر : 18 .
2- بحار الأنوار : 70/69/16 .
3- غرر الحکم : 4934 .
4- غرر الحکم : 6794 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 222 .
6- تحف العقول : 280 .

بحار الأنوار :فی الزَّبورِ : ابنَ آدمَ ، جُعِلَتْ لَکُمُ الدُّنیا دَلائلَ علی الآخِرَةِ، و إنَّ الرّجُلَ مِنکُم یَسْتأجِرُ الرّجُلَ فیَطْلُبُ حِسابَهُ فَتُرْعَدُ فَرائصُهُ مِن أجْلِ ذلکَ ، و لَیسَ یَخافُ عُقوبَةَ النّارِ ، و أنْتُم مُکْثِرونَ التَّمَرُّدَ . (1)

بحار الأنوار :در زبور آمده است : ای فرزند آدم ! دنیا را برای شما نشانه هایی بر آخرت قرار دادم . [چرا ]وقتی یکی از شما مردی را به کار می گیرد و سپس او حسابش را از صاحب کار می طلبد، عضلات بدنش به لرزه در می آید ، ولی از کیفر آتش نمی ترسد، در حالی که شما بسیار نافرمانی می کنید .

832 - حاسِبوا قَبلَ أن تُحاسَبوا
832 - به حساب خود برسید پیش از آن که به حسابتان برسند

الکتاب :

«لِلّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الْأرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا ، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأکْبَرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :حاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، و مَهِّدوا لها قَبلَ أنْ تُعذَّبوا ، و تَزَوَّدوا للرّحیلِ قَبلَ أنْ تُزْعَجوا ، فإنَّما هُو مَوقِفُ عَدْلٍ ، و اقْتِضاءُ حَقٍّ ، و سُؤالٌ عن واجِبٍ ، و قَد أبْلَغَ فی الإعْذارِ مَن تَقَدّمَ بالإنذْارِ . (4)

832

به حساب خود برسید پیش از آن که به حسابتان برسند

قرآن :

«آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست . اگر آنچه درون خود دارید آشکار سازید یا پنهان دارید خداوند به حساب آن می رسد ، پس هرکه را خواهد ببخشد و هرکه را خواهد عذاب کند و خدا بر هر کاری تواناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیش از آن که مورد حسابرسی قرار گیرید، خود به حساب نفستان برسید و پیش از آن که سنجیده شوید، خود نفستان را در ترازوی سنجش بگذارید و برای آن حسابرسی بزرگ آماده شوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیش از آن که حسابرسی شوید، به حساب نفْس خود برسید و پیش از آن که عذاب شوید، نفستان را آماده کنید و پیش از آن که [خواه ناخواه ]بُرده شوید، ره توشه سفر بردارید ، که آن جا جایگاه عدالت است و مطالبه حقّ و سؤال از واجبات و وظایف. پس آن که پیشاپیش هشدار داد کاملاً معذور است .

ص :80


1- بحار الأنوار : 77/40/8 .
2- البقرة : 284 .
3- بحار الأنوار : 70/73/26 .
4- أعلام الدین : 339 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لأبی ذرّ الغفاریّ _: یا أبا ذرٍّ ، حاسِبْ نَفْسَکَ قَبلَ أنْ تُحاسَبَ ، فإنَّهُ أهْوَنُ لِحِسابِکَ غَدا ، وزِنْ نَفْسَکَ قَبلَ أنْ تُوزَنَ ، و تَجَهَّزْ للعَرْضِ الأکْبَرِ یَومَ تُعْرَضُ لا یَخْفی علی اللّهِ خافِیَةٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فحاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، فإنَّ أمْکِنَةَ القِیامَةِ خَمْسونَ مَوْقِفا ، کُلُّ مَوقِفٍ مَقامُ ألْفِ سَنَةٍ ، ثُمَّ تَلا هذهِ الآیةَ : «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ ألْفَ سَنَةٍ» (2) . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابو ذر غفاری فرمود _: ای ابوذر! پیش از آن که حسابرسی شوی، تو خود به حساب خویش برس ، که این کار حسابرسی فردای [قیامت ]تو را آسان می سازد ؛ و پیش از آن که اعمالت سنجیده شود، خود اعمالت را بسنج و برای آن حسابرسی بزرگ ، آماده شو، روزی که اعمالت بررسی می شود و هیچ امر پوشیده ای بر خداوند پوشیده نیست .

امام صادق علیه السلام :از نفْسهای خود حساب بکشید، پیش از آن که از شما حساب بکشند؛ زیرا در قیامت، پنجاه موقف [حسابرسی ]است و توقف در هر موقفی هزار سال به درازا می کشد. امام علیه السلام سپس این آیه را تلاوت کرد: «در روزی که اندازه آن پنجاه هزار سال است».

833 - لُزومُ مُحاسَبَةِ النّفسِ فی کُلِّ یَومٍ
833 - ضرورت محاسبه هر روز نفْس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أحَقَّ الإنْسانَ أنْ تَکونَ لَهُ ساعةٌ لا یَشْغَلُهُ شاغِلٌ ، یُحاسِبُ فیها نَفْسَهُ ، فیَنْظُرُ فیما اکْتَسَبَ لَها و علَیها فی لَیلِها و نَهارِها! (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حقٌّ علی کلِّ مُسلمٍ یَعْرِفُنا أنْ یَعْرِضَ عَمَلَهُ فی کُلِّ یَومٍ و لَیلةٍ علی نَفْسِهِ ، فیَکونَ مُحاسِبَ نَفْسِهِ ، فإنْ رأی حَسَنةً اسْتَزادَ مِنها ، و إنْ رأی سَیّئةً اسْتَغْفَر مِنها ، لِئلاّ یَخْزی یَومَ القِیامَةِ . (5)

833

ضرورت محاسبه هر روز نفْس

امام علی علیه السلام :چه سزاوار است که انسان ساعتی از روز را فقط به حسابرسی نفْس خود اختصاص دهد و ببیند که در شبانه روز چه کارهایی به سود یا زیان خود انجام داده است.

امام صادق علیه السلام :بر هر مسلمانی که نسبت به ما معرفت دارد، لازم است در هر شبانه روز، عمل خود را بررسی کند و حسابرس نفْس خویش باشد . اگر دید کار خوبی انجام داده است، به دنبال بیشتر از آن باشد و اگر دید کار بدی از او سر زده است، استغفار کند، تا در روز رستاخیز سرشکسته و رسوا نشود.

ص :81


1- الأمالی للطوسی : 534/1162 .
2- المعارج : 4 .
3- الأمالی للمفید : 329/1 .
4- غرر الحکم : 9684 .
5- تحف العقول : 301 .

عنه علیه السلام :إذا أوَیْتَ إلی فِراشِکَ فانْظُرْ ما سَلَکْتَ فی بَطنِکَ و ما کَسَبْتَ فی یَومِک، و اذْکُرْ أنَّکَ مَیِّتٌ و أنَّ لَکَ مَعادا . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَیس مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَومٍ ، فإنْ عَمِلَ خَیرا اسْتَزادَ اللّهَ مِنهُ و حَمِدَ اللّهَ علَیهِ ، و إنْ عَمِلَ شَیئا شَرّا اسْتَغْفَرَ اللّهَ و تابَ إلَیهِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :هرگاه به بستر خود رفتی، در این باره بیندیش که چه خوراکی به معده خود فرستاده ای و در آن روز چه کارهایی کرده ای و به یاد آور که می میری و تو را بازگشتی هست .

امام کاظم علیه السلام :از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند و ببیند که اگر کار نیکی انجام داده است از خداوند توفیق انجام بیشتر آن را بخواهد و خدا را بر آن سپاس گوید و اگر کار بدی انجام داده است از خدا آمرزش بخواهد و توبه کند .

834 - التَّشدیدُ فی مُحاسَبَةِ النَّفسِ
834 - سخت گیری در محاسبه نفْس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَکونُ العَبدُ مؤمنا حتّی یُحاسِبَ نفسَهُ أشَدَّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریکِ شَریکَهُ و السَّیّدِ عَبْدَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَک_ونُ الرّج_لُ مِ_ن المُتَّقینَ حتّی یُحاسِبَ نَفسَهُ أشدَّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریکِ شَریکَهُ ، فَیعْلَمَ مِنْ أینَ مَطْعَمُهُ ؟ و مِن أینَ مَشْرَبُهُ ؟ و مِنْ أینَ مَلْبَسُهُ ؟ أ مِن حِلٍّ أمْ مِن حَرام ؟ (5)

834

سخت گیری در محاسبه نفْس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده، مؤمن نباشد مگر آن گاه که سخت تر از حسابرسی شریک از شریکش و خواجه از غلامش، از نفْس خود حساب بکشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی در زمره تقوا پیشگان نباشد مگر آنگاه که سخت تر از حسابرسی شریک از شریکش، از خود حساب کشد تا بداند که از کجا خورده است، از کجا آشامیده است، از کجا پوشیده است، از حلال یا از حرام؟

ص :82


1- الدعوات : 123/302 .
2- الاختصاص : 26 .
3- (انظر) المراقبة : 1546 .
4- بحار الأنوار : 70/72/22 .
5- مکارم الأخلاق : 2/375/2661 .

835 - کَیفِیَّةُ المُحاسَبَةِ
835 - چگونگی حسابرسی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن کَیفیّةِ مُحاسَبَةِ النَّفْسِ _: إذا أصْبَحَ ثُمَّ أمسی رَجَعَ إلی نَفْسِهِ ، و قالَ : یا نَفْسُ ، إنَّ هذا یَومٌ مَضی علَیکِ لا یَعودُ إلَیکِ أبدا ، و اللّهُ سائلُکِ عَنهُ فیما أفْنَیتِهِ ، فما الّذی عَمِلْتِ فیهِ ؟ أ ذَکَرْتِ اللّهَ أمْ حَمِدْتیهِ؟ أ قَضَیْتِ حَقَّ أخٍ مؤمنٍ ؟ أ نَفَّسْتِ عَنهُ کُرْبتَهُ ؟ أ حَفِظْتیهِ بِظَهْرِ الغَیبِ فی أهْلِهِ و ولدِهِ ؟ أ حَفِظْتیهِ بَعدَ المَوتِ فی مُخَلَّفیهِ؟ أ کَفَفْتِ عن غیبَةِ أخٍ مؤمنٍ بفَضْلِ جاهِکِ ؟ أ أعَنْتِ مسلما ؟ ما الّذی صَنَعتِ فیهِ ؟ فیَذکُرُ ما کانَ مِنهُ ، فإنْ ذَکَرَ أنَّهُ جَری مِنهُ خیرٌ حَمِدَ اللّهَ عزّ و جلّ و کَبَّرَهُ علی تَوفیقِهِ ، و إنْ ذَکرَ مَعْصیَةً أو تَقْصیرا اسْتَغْفَرَ اللّهَ عزّ و جلّ و عَزَمَ علی تَرْکِ مُعاوَدَتِهِ . (1)

835

چگونگی حسابرسی

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از نحوه محاسبه نفْس _فرمود : چون صبح را به شب رساند، به سراغ نفْس خویش رود و بگوید : ای نفْس ! امروز بر تو گذشت و هرگز سوی تو برنمی گردد . خداوند از تو خواهد پرسید که آن را چگونه سپری کردی ؟ در آن روز چه کردی ؟ آیا خدا را یاد کردی، یا سپاس و ستایشش گفتی؟ آیا حقّ برادر مؤمنی را گزاردی؟ آیا بار غمی از دل او برداشتی ؟ آیا در نبودِ او هوای زن و فرزندان او را داشتی ؟ آیا وقتی مُرد، به بازماندگان او رسیدگی کردی ؟ آیا با استفاده از مقام و موقعیّتت، از غیبت برادر مؤمنی جلوگیری کردی ؟ آیا مسلمانی را یاری رساندی ؟ چه کاری برای او کرده ای ؟ آن گاه کارهایی که کرده است بر می شمرد ؛ اگر کار خیری از وی سر زده باشد، خدا را سپاس گوید و به شکرانه توفیقی که به وی عنایت کرده، خدا را به بزرگی یاد کند، و اگر دید گناهی یا تقصیری از او سر زده است، از خداوند عزّ و جلّ آمرزش بخواهد و تصمیم بگیرد که دیگر آن را تکرار نکند .

836 - ثَمَرَةُ المُحاسَبَةِ
836 - ثمره محاسبه نفْس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَعاهَدَ نَفْسَهُ بالمُحاسَبَةِ أمِنَ فیها المُداهَنَةَ . (2)

836

ثمره محاسبه نفْس

امام علی علیه السلام :هر کس پیوسته به حساب نفْس خود برسد، از سازشکاری با او در امان ماند .

ص :83


1- بحار الأنوار: 70/70/16.
2- . غرر الحکم : 8080 .

عنه علیه السلام :مَن حاسَبَ نفسَهُ وقَفَ علی عُیوبِهِ، و أحاطَ بذُنوبِهِ ، و اسْتَقالَ الذُّنوبَ ، و أصْلَحَ العُیوبَ . (1)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ المُحاسَبةِ صَلاحُ النَّفْسِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن حاسبَ نَفْسَهُ رَبِحَ ، و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ ، و مَن خافَ أمِنَ . (3)

عنه علیه السلام :حاسِبوا أنْفُسَکُم تَأمَنوا مِن اللّهِ الرّهَبَ ، و تُدْرِکوا عِندَهُ الرّغَبَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ . (5)

امام علی علیه السلام :هر که به محاسبه نفْس خود پردازد به عیبهایش آگاه شود و به گناهانش پی ببرد و گناهان را جبران کند و عیبها را برطرف سازد .

امام علی علیه السلام :ثمره محاسبه، اصلاح نفْس است.

امام علی علیه السلام :هرکه به حساب نفس خود برسد سود برد، و هر کس از آن غافل ماند زیان کند، و هر کس بترسد ایمن ماند .

امام علی علیه السلام :به حساب نفْس خود برسید، تا از تهدیدهای خدا در امان مانید و به نویدهای او دست یابید .

امام علی علیه السلام :هرکه نفس خود را حسابرسی کند نیکبخت شود .

837 - أوَّلُ ما یُسألُ عَنهُ المَرءُ
837 - نخستین چیزی که از انسان درباره آن سؤال می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یُسألُ عَنهُ العَبدُ حُبُّنا أهلَ البیتِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أوَّلَ ما یُسألُ عنهُ العَبدُ إذا وَقفَ بینَ یَدیِ اللّهِ جلّ جلالُهُ الصَّلَواتُ المَفْروضاتُ ، و عنِ الزَّکاةِ المَفْروضَةِ ، و عنِ الصِّیامِ المَفروضِ ، و عنِ الحَجِّ المَفْروضِ ، و عَن وَلایَتِنا أهلَ البیتِ ، فإنْ أقَرَّ بوَلایَتِنا ثُمَّ ماتَ علَیها قُبِلَتْ مِنهُ صَلاتُهُ و صَومُهُ و زَکاتُهُ و حَجُّهُ . (7) (8)

837

نخستین چیزی که از انسان درباره آن سؤال می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که بنده درباره آن پرسش می شود، محبت ما خاندان است .

امام صادق علیه السلام :هنگامی که بنده در برابر خداوند ، جلّ جلاله ، بایستد نخستین پرسشی که از او می شود درباره نمازهای واجب، زکات واجب ، روزه واجب ، حجّ واجب و ولایت ما اهل بیت است. اگر با اعتراف به ولایت و دوستی ما از این دنیا برود، نماز و روزه و زکات و حجّش پذیرفته می شود .

ص :84


1- غرر الحکم : 8927 .
2- . غرر الحکم : 4656 .
3- بحار الأنوار: 70/73/27.
4- . غرر الحکم : 4894 .
5- غرر الحکم : 7887 .
6- . عیون أخبار الرِّضا: 2/62/258.
7- الأمالی للصدوق : 328 / 388.
8- (انظر) الصلاة : باب 2240 . القتل : باب 3219 .

838 - ما لا یُحاسَبُ عَلَیهِ
838 - آنچه مورد بازخواست قرار نمی گیرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ نَعیمٍ مَسؤولٌ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ إلاّ ما کانَ فی سبیلِ اللّهِ تعالی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ نَعیمٍ مَسؤولٌ عَنهُ صاحِبُهُ إلاّ ما کانَ فی غَزْوٍ أو حَجٍّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ذَکَرَ اسمَ اللّهِ علی الطَّعامِ لَم یُسألْ عن نَعیمِ ذلکَ الطَّعامِ أبدا . (3)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :ثلاثٌ لا یُسألُ عَنها العَبدُ : خِرْقَةٌ یُواری بها عَوْرَتَهُ ، أو کِسْرَةٌ یَسُدُّ بها جَوْعَتَهُ، أو بَیتٌ یَکُنُّهُ مِن الحَرِّ و البَرْدِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةُ أشْیاءَ لا یُحاسَبُ العَبدُ المؤمنُ علَیهِنَّ : طَعامٌ یأکُلُهُ ، و ثَوبٌ یَلْبَسُهُ ، و زَوجَةٌ صالِحَةٌ تُعاوِنُهُ و یُحْصِنُ بها فَرْجَهُ . (5)

838

آنچه مورد بازخواست قرار نمی گیرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت از هر نعمتی باز خواست می شود، مگر آنچه در راه خداوند متعال صرف شده باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر صاحب نعمتی از نعمتهایش باز خواست می شود، مگر آنچه در جهاد یا حجّ مصرف شده باشد.

امام علی علیه السلام :هر کس در هنگام خوردن غذا نام خدا را بگوید، درباره نعمت آن خوراک هرگز مورد سؤال قرار نخواهد گرفت .

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :سه چیز است که بنده درباره آنها باز خواست نمی شود: تکّه پارچه ای که به وسیله آن خود را می پوشاند ، تکّه نانی که با آن سدّ جوع می کند، و خانه ای که او را از گرما و سرما محفوظ می دارد .

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که بنده مؤمن، درباره آنها باز خواست نمی شود : غذایی که می خورد، لباسی که می پوشد، همسر پاکی که او را مددکار است و با وجود او، از آلوده شدن به گناه محفوظ می ماند .

ص :85


1- بحار الأنوار : 7/261/10 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/221/2231 .
3- الأمالی للصدوق : 374/472 .
4- مجمع البیان : 10/812 .
5- بحار الأنوار : 7/265/23 .

839 - ما یُحاسَبُ عَلَیهِ
839 - آنچه مورد بازخواست قرار می گیرد

الکتاب :

«ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ یَومَ القِیامَةِ حتّی یُسألَ عَن أربَعٍ : عَن عُمرِهِ فیما أفْناهُ ، و (عَن) شَبابِهِ فیما أبْلاهُ ، و عَن مالِهِ مِن أینَ اکْتَسَبهُ و فیما أنْفَقَهُ ، و عَن حُبِّنا أهلَ البَیتِ . (2)

الکافی عن أبی خالدٍ الکابُلیِّ:دَخَلتُ علی أبی جعفرٍ علیه السلام فَدعا بالغَداءِ، فأکَلْتُ مَعهُ طَعاما ما أکَلْتُ طَعاما قَطُّ أنْظَفَ مِنهُ و لا أطْیَبَ ، فلَمّا فَرَغْنا مِن الطَّعامِ قالَ : یا أبا خالدٍ ، کیفَ رَأیتَ طَعامَکَ ، أو قالَ : طَعامَنا؟ قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ، ما رأیتُ أطْیَبَ مِنهُ و لا أنْظَفَ قَطُّ ، و لکنّی ذَکَرتُ الآیةَ الَّتی فی کتابِ اللّهِ عزّ و جلّ : « ......... ثُمّ لَتُسْألُنَّ یَومَئذٍ عنِ النَّعیمِ» . قالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : لا إنّما تُسألون عَمّا أنتُم علَیهِ مِن الحقِّ . (3)

839

آنچه مورد بازخواست قرار می گیرد

قرآن :

«سپس به یقین در آن روز از نعمت باز خواست می شوید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت، بنده قدم از جای خود بر ندارد تا آن گاه که از چهار چیز باز خواست شود : از عمرش، که در چه راهی صرف کرده است؟ از جوانیش؛ که در چه راهی به سر آورده است؟ از مالش؛ که از کجا آورده و در کجا خرج کرده است؟ و از دوستی ما خاندان .

الکافی_ به نقل از ابو خالد کابلی _: خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم . دستور داد صبحانه آوردند من نیز با آن حضرت غذا خوردم ، غذایی که تا آن وقت به آن خوبی و خوش مزگی نخورده بودم . وقتی از خوردن دست کشیدیم فرمود : ای ابو خالد ! غذایت _ یا فرمود : غذای ما _ را چگونه یافتی ؟ عرض کردم : قربانت گردم . هرگز غذایی به این خوبی و خوش مزگی ندیده ام ؛ اما این آیه از کتاب خدا به یادم آمد :

« ......... سپس آن روز از نعمت باز خواست می شوید» . امام باقر علیه السلام فرمود : آنچه درباره اش از شما باز خواست می کنند، عقیده حقّی است که شما دارید .

ص :86


1- . التکاثر : 8 .
2- الخصال : 253/125 .
3- الکافی : 6/280/5 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «لتُسْأَلُنَّ یَومَئذٍ عَنِ النَّعیمِ» _: تُسألُ هذهِ الاُمَّةُ عَمّا أنْعَمَ اللّهُ علَیهِم برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ بأهْلِ بَیْتِهِ علیهم السلام . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: نَحنُ مِن النَّعیمِ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إنَّ اللّهَ أکْرَمُ مِن أنْ یَسألَ مؤمنا عَن أکْلِهِ و شُرْبِهِ . (3)

عنه علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ بهِ لُقمانُ ابنَهُ : اعْلَمْ أنَّکَ ستُسألُ غَدا إذا وَقَفْتَ بینَ یدَیِ اللّهِ عزّ و جلّ عَن أربعٍ : شَبابِکَ فیما أبْلَیْتَهُ ، و عُمرِکَ فیما أفْنَیْتَهُ ، و مالِکَ مِمّا اکْتَسَبْتَهُ ، و فیما أنْفَقْتَهُ ، فتَأهَّبْ لِذلکَ و أعِدَّ لَهُ جَوابا . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ : «إنَّ السّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤادَ کُلُّ أُولئکَ کانَ عَنْهُ مَسؤولاً» _: یُسألُ السَّمعُ عَمّا یَسمَعُ ، و البَصرُ عمّا یَطرِفُ ، و الفُؤادُ عَمّا عَقَدَ علَیهِ . (5) (6)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «در آن روز از نعمت سؤال می شوید» _فرمود : این امّت درباره نعمت وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سپس اهل بیت علیهم السلام که خداوند به آنان داده است ، بازخواست می شوند .

امام صادق علیه السلام_ نیز در ذیل همین آیه _فرمود : ما جزو این نعمتیم .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : خداوند کریمتر از آن است که از مؤمنی درباره خورد و خوراکش باز خواست کند .

امام صادق علیه السلام :از جمله اندرزهای لقمان به پسرش این بود : بدان که فردا چون در برابر خداوند عزّ و جلّ بایستی، از چهار چیز باز خواست شوی : جوانیت؛ که در چه راهی به سر آوردی؟ عمرت؛ که در چه راهی صرف کردی؟ مال و دارایی ات؛ که از کجا آوردی و در چه راهی خرج کردی؟ پس، برای آن هنگام مهیّا شو و پاسخی آماده کن .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «گوش و چشم و دل همگی بازخواست خواهند شد» _فرمود : از گوش درباره شنیده هایش سؤال می شود و از چشم درباره دیده هایش و از دل درباره عقیده اش.

ص :87


1- بحار الأنوار : 7/272/39 .
2- الأمالی للطوسی : 272/510 .
3- المحاسن : 2/163/1446 .
4- الکافی : 2/134/20 .
5- بحار الأنوار : 7/267/30 .
6- (انظر) تفسیر نور الثقلین : 5 / 662 / 12 ، 14 _ 18 . النعمة : باب 3851 . عنوان 212 «المسؤولیّة» . القبر : باب 3211 .

840 - ما یُهَوِّنُ حِسابَ یَومِ القِیامَةِ
840 - آنچه حسابرسی روز رستاخیز را آسان می سازد

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَیْئانِ یَکْرَهُهُما ابنُ آدمَ : یَکرَهُ المَوتَ و المَوتُ راحَةٌ للمؤمنِ مِن الفِتْنَةِ ، و یَکْرَهُ قِلَّةَ المالِ و قِلَّةُ المالِ أقَلُّ للحِسابِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اقْنَعْ بِما اُوتیتَهُ یَخِفَّ علَیکَ الحِسابُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :حَسِّنْ خُلقَکَ یُخَفِّفِ اللّهُ حِسابَکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنِ اسْتَطَعْتَ أنْ لا تَنالَ مِن الدُّنیا شَیئا تُسألُ عَنهُ غَدا فافْعَلْ . (5)

840

آنچه حسابرسی روز رستاخیز را آسان می سازد

قرآن :

«آنان که آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده است پیوند می دهند و از پروردگارشان می ترسند و از سختی حسابرسی بیم دارند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چیز است که آدمی آنها را ناخوش دارد : مرگ را ناخوش دارد، در حالی که مرگ مایه آسودگی مؤمن از فتنه و گمراهی است، تنگدستی را ناخوش دارد، در حالی که دارایی اندک حسابرسی را کمتر و ساده تر می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به آنچه به تو داده شده است قناعت کن، تا کار حسابرسی بر تو آسان گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اخلاقت را نیکو گردان خداوند حساب تو را سبک می کند .

امام صادق علیه السلام :اگر توانستی از دنیا چیزی به دست نیاوری که فردا از آن باز خواست شوی، این کار را بکن .

ص :88


1- . الرعد : 21 .
2- الخصال : 74/115 .
3- . أعلام الدین : 344 .
4- بحار الأنوار : 71/383/20 .
5- بحار الأنوار : 77/194/11 .

عنه علیه السلام :إنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ یَومَ الِقیامَةِ ، ثُمّ قَرأَ : « (الّذینَ) یَصِلونَ ما أمَرَ اللّهُ بهِ أنْ یُوصَلَ و یَخْشَونَ رَبَّهُم و یَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ» . (1)

امام صادق علیه السلام :صله رحم، حسابرسی روز قیامت را آسان می کند . سپس این آیه را تلاوت کرد : «آنان که آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده است پیوند می دهند و از پروردگارشان می ترسند و از سختی حسابرسی بیم دارند» .

841 - أصنافُ النّاسِ فِی الحِسابِ
841 - گروههای مردم در حسابرسی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «ثُمَّ أوْرَثْنا الکِتابَ الّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادنا فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِه و مِنهُم مُقتصِدٌ و مِنهُم س_ابق بالخَی_رات باذن اللّه ......... » (2) _: فأمّا الّذینَ سَبَقوا فاُولئکَ یَدْخُلونَ الجَنّةَ بغَیرِ حِسابٍ ، و أمّا الّذینَ اقْتَصَدوا فاُولئکَ یُحاسَبونَ حِسابا یَسیرا ، و أمّا الّذینَ ظَلموا أنفسَهُم فاُولئکَ الّذین یُحْبَسونَ فی طُول المَحْشَرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اُمَّتی ثلاثةُ أثلاثٍ : فثُلثٌ یَدخُلونَ الجَنّةَ بغَیرِ حِسابٍ و لا عَذابٍ ، و ثُلثٌ یُحاسَبونَ حِسابا یَسیرا ثُمَّ یَدخُلونَ الجَنّةَ ، و ثُلثٌ یُمَحَّصونَ و یُکْشَفونَ . (4)

841

گروههای مردم در حسابرسی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «سپس کتاب را به کسانی که برگزیدیم به ارث دادیم پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو و برخی از آنان در کارهای نیک به اذن خدا پیشتازند» _فرمود : پیشتازان، بدون حسابرسی وارد بهشت می شوند و میانه روها به آسانی حسابرسی می شوند و آنان که به خود ستم کردند ، کسانی اند که در تمام مدّت محشر نگه داشته می شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امت من به سه قسمت تقسیم می شوند: یک سوم، بدون حساب و عذابی به بهشت می روند، یک سوم، حسابرسی آسانی دارند و سپس وارد بهشت می شوند و یک سوم دیگر ، گداخته و خالص می شوند .

ص :89


1- بحار الأنوار : 74/102/54 .
2- فاطر : 32 .
3- کنز العمّال : 3031 .
4- کنز العمّال : 34522 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و النّاسُ یَومَئذٍ علی طَبَقاتٍ و مَنازِلَ، فمِنهُم مَن یُحاسَبُ حِسابا یَسیرا و یَنْقَلِبُ إلی أهْلِهِ مَسْرورا ، و مِنهُمُ الّذینَ یَدخُلونَ الجَنّةَ بغَیرِ حِسابٍ ؛ لأنَّهُم لَم یَتَلَبّسوا مِن أمْرِ الدُّنیا بشَیءٍ ، و إنّما الحِسابُ هُناکَ علی مَن تَلَبّسَ بها هاهُنا ، و مِنهُم مَن یُحاسَبُ علی النَّقِیرِ و القِطْمیرِ و یَصیرُ إلی عَذابِ السَّعیرِ . (1)

امام علی علیه السلام :در آن روز مردم چند گروهند : برخی از آنان مختصری حسابرسی می شوند و شادمان نزد خانواده خود برمی گردند ، برخی بدون حسابرسی وارد بهشت می شوند ؛ زیرا هیچ آلودگی دنیوی ندارند ؛ کسی در آن جا حسابرسی می شود که در این جا به دنیا آلوده شده باشد ؛ بعضی هم درباره گودی زیر هسته خرما و پوست نازک بین خرما و هسته آن (درباره کمترین جزئیات اعمالشان) باز خواست و به عذاب آتش شعله ور گرفتار می شوند .

842 - سوءُ الحِسابِ
842 - حسابرسی سخت و شدید

الکتاب :

«لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَی وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوا بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ» . (2)

«وَالَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و یَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ» _: یُحْسَبُ علَیهِمُ السّیّئاتُ و یُحْسَبُ لَهُمُ الحَسَناتُ، و هُو الاسْتِقْصاءُ . (4)

842

حسابرسی سخت و شدید

قرآن :

«برای آنان که دعوت پروردگارشان را پذیرفتند پاداش نیکویی است . و کسانی که دعوت او را نپذیرفته اند ، اگر هر آنچه را که بر روی زمین است و همانند آن را داشته باشند ، فدا دهند ، آنان به سختی باز خواست خواهند شد و مکانشان جهنم است و بد جایگاهی است» .

«و آنان که آنچه را خداوند به پیوند دادن آن فرمان داده است پیوند می دهند و از پروردگارشان می ترسند و از سختی حسابرسی بیم دارند».

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و از سختی حسابرسی بیم دارند» _فرمود : بدیها و خوبیهایشان به طور دقیق و کامل حسابرسی می شود .

ص :90


1- الاحتجاج : 1/572/137 .
2- الرعد : 18 .
3- الرعد : 21 .
4- بحار الأنوار : 7/266/26 .

تفسیر العیاشی عن حماد بن عثمان :ان أبا عبد اللّه علیه السلام قال لِرجُلٍ شَکاهُ بعضُ إخوانِهِ : ما لِأخیکَ فُلانٍ یَشْکوکَ ؟ فقالَ : أ یَشْکونی أنِ اسْتَقْصَیْتُ حَقّی ؟!

قالَ : فجَلسَ مُغْضَبا،ثُمَّ قالَ : کأنَّکَ إذا اسْتَقْصَیْتَ لَم تُسِئْ؟! أ رأیتَ ما حکی اللّهُ تبارکَ و تعالی : «و یَخافونَ سُوءَ الحِسابِ» ، أخافوا أنْ یَجورَ علَیهِم ؟! لا و اللّهِ، ما خافوا إلاّ الاسْتِقْصاءَ، فسَمّاهُ اللّهُ سُوءَ الحِسابِ ، فمَنِ اسْتَقْصی فَقَد أساءَ . (1)

(2)

تفسیر عیاشی_ به نقل از حماد بن عثمان _: امام صادق علیه السلام به مردی که یکی از برادرانش،از او شکوه کرده بود فرمود : چرا فلان برادرت از تو شکایت دارد ؟ عرض کرد : آیا از این که تمام حقّ خود را از او خواسته ام شکایت دارد؟!

حضرت با عصبانیت نشست و آن گاه فرمود : خیال می کنی این که تمام حقّت را از او خواسته ای کار بدی نیست ؟ آیا وقتی خداوند تبارک و تعالی می فرماید : «و از سختی حسابرسی می ترسند» ترسشان از این است که خدا به آنها ستم کند ؟ نه به خدا، ترس آنها جز از حسابرسی مو شکافانه نیست، که خداوند آن را حسابرسی سخت و سنگین نامیده است ؛ پس هر که تمام حقّ خود را بخواهد بد کرده است .

843 - مَن یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً
843 - کسانی که آسان حسابرسی می شوند

الکتاب :

«فَأَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ * فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابا یَسِیرا» . (3)

843

کسانی که آسان حسابرسی می شوند

قرآن :

«هر کس نامه اعمالش به دست راستش داده شود ، آسان حسابرسی خواهد شد» .

ص :91


1- تفسیر العیاشی : 2 / 210 / 41 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 100 باب 16 .
3- الانشقاق : 7 ، 8 .

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُلُّ مُحاسَبٍ مُعذَّبٌ ، فقالَ لَهُ قائلٌ : یا رسولَ اللّهِ ، فأینَ قولُ اللّهِ عزّ و جلّ: «فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسابا یَسیرا» ؟ قالَ : ذلکَ العَرْضُ ، یَعنی التَّصَفُّحَ . (1)

المستدرک علی الصحیحین عن أبی هریرة :قالَ رسولُ اللّهُ صلی الله علیه و آله : ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ حاسَبَهُ اللّهُ حِسابا یَسیرا ، و أدْخَلَهُ الجَنّةَ برَحمَتِهِ . قالوا : لمن یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : تُعْطی مَن حَرَمَکَ ، و تَعْفو عَمّن ظَلمَکَ ، و تَصِلُ مَن قَطَعکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا بَعثَ اللّهُ المؤمنَ مِن قَبرِهِ خَرجَ مَعهُ مِثالٌ یَقْدِمُ أمامَهُ ، کُلّما رأی المؤمنُ هَوْلاً مِن أهْوال یَومِ القِیامَةِ قالَ لَهُ المِثالُ : لا تَفْزَعْ و لا تَحْزَنْ و أبْشِرْ بالسُّرورِ و الکَرامَةِ مِن اللّهِ عزّ و جلّ ، حتّی یَقِفَ بَینَ یدَیِ اللّهِ عزّ و جلّ فیُحاسِبَهُ حِسابا یَسیرا . (3)

تفسیر نور الثقلین :رُوِیَ : إنَّ الحِسابَ الیَسیرَ هُو الإثابَةُ علی الحَسَناتِ و التَّجاوُزُ عنِ السَّیّئاتِ ، و مَن نُوقِشَ الحِسابَ عُذِّبَ . (4)

حدیث :

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که حسابرسی شود عذاب شدنی است . کسی به آن حضرت عرض کرد : ای رسول خدا ! پس این سخن خداوند عزّ و جلّ چه می شود که : «آسان حسابرسی خواهد شد»؟ پیامبر فرمود : آن، یک دیدن و مرور است، یعنی تورّقی بیش نیست .

المستدرک الوسائل_ به نقل از ابو هریرة _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : سه خصلت است که در هر کسی باشد خداوند حسابرسی آسانی از او به عمل آورد و به رحمت خود، او را وارد بهشت کند. عرض کردند : آن سه چیست ای رسول خدا ؟ فرمود : به کسی که تو را [از چیزی] محروم کرده عطا کنی، با کسی که رابطه اش را با تو قطع کرده پیوند برقرار کنی، و از کسی که به تو ستم کرده است درگذری.

امام صادق علیه السلام :آن گاه که خداوند مؤمن را از قبرش برانگیزد، همراه او مِثالی بیرون آید که پیشاپیش او حرکت می کند و هر زمان که مؤمن با یکی از صحنه های هراس انگیز قیامت رو به رو شود، آن مثال می گوید : نترس و غم مخور ؛ مژده باد تو را به شادمانی و کرامت خداوند عزّ و جلّ ؛ تا آن که مؤمن در برابر خداوند عزّ و جلّ می ایستد و حسابرسی آسانی می شود .

تفسیر نور الثقلین :روایت شده است که حسابرسی آسان، پاداش دادن به کارهای نیک و چشم پوشی از گناهان است. اگر در حسابرسیِ کسی چون و چرا شود، عذاب خواهد شد .

ص :92


1- معانی الأخبار : 262/1 .
2- المستدرک علی الصحیحین : 2/563/3912 .
3- الکافی : 2/190/8 .
4- تفسیر نور الثقلین : 5/537/14 .

844 - مَن یَدخُلُ الجَنّةَ بِغَیرِ حِسابٍ
844 - کسانی که بدون حسابرسی به بهشت می روند

الکتاب :

«قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُم لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «ثُمَّ أوْرَثْنا الِکتابَ الّذینَ اصْطَفَیْنا ......... » (2) _: فأمّا الّذینَ سَبَقوا فاُولئکَ یَدخُلونَ الجَنّةَ بغَیرِ حِسابٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ تعالی : أیْ عِبادیَ الّذینَ قاتَلوا فی سَبیلی ، و قُتِلوا و اُوذوا فی سَبیلی ، و جاهَدوا فی سَبیلی ، ادْخُلوا الجَنّةَ ، فیَدخُلونَها بغَیرِ عَذابٍ و لا حِسابٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یَکْفیکَ مِنها [أیْ مِن الدُّنیا] ما سَدَّ جُوعَکَ و واری عَوْرَتَکَ ، فإنْ یَکُن بَیتٌ یَکُنُّکَ فَذاکَ ، و إنْ تَکُنْ دابَّةٌ تَرْکَبُها فبَخٍ بَخٍ ، و إلاّ فالخُبزُ و ماءُ الجَرِّ ، و ما بَعدَ ذلکَ حِسابٌ علَیکَ أو عَذابٌ . (5)

844

کسانی که بدون حسابرسی به بهشت می روند

قرآن :

«بگو : ای بندگان من که ایمان آورده اید ! از پروردگار خود بترسید . برای آنان که در حیات این جهانی نیکی کرده اند پاداش نیک است و زمین خداوند فراخ است . مزد صابران بی حساب و نقص داده می شود» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «آن گاه کتاب را به کسانی که برگزیده ایم به ارث دهیم ......... » _فرمود : پیشتازان بدون حسابرسی به بهشت روند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرموده است : ای بندگان من که در راه من جنگیدید و در راه من کشته شدید و آزار دیدید و در راه من جهاد کردید! به بهشت درآیید، پس ، آنان، بی آن که عذابی بینند و حسابرسی شوند، به بهشت درآیند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دنیا همان اندازه که گرسنگی تو را برطرف سازد و بدن برهنه ات را بپوشاند، تو را بس است . اگر خانه ای باشد که تو را محفوظ دارد، چه خوب و اگر مرکبی باشد که سوارش شوی، که به به و اگر اینها را نداشتی به همان نان و آب سبو بسنده کن، که بیش از آن ، یا سبب بازخواست تو خواهد شد، یا مایه عذاب تو خواهد گشت .

ص :93


1- الزمر : 10 .
2- فاطر : 32 .
3- کنز العمّال : 3031 .
4- کنز العمّال : 16635 .
5- بحار الأنوار : 70/313/15 .

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ أنْبَتَ اللّهُ لِطائفةٍ مِن اُمّتی أجْنِحَةً ، فیَطیرونَ مِن قُبورِهم إلی الجِنانِ یَسْرَحونَ فیها و یَتَنعَّمونَ کیفَ شاؤوا ، فتَقولُ لهُمُ المَلائکَةُ : هَل رَأیْتُم حِسابا ؟ فیقولونَ : ما رَأینا حِسابا ، فیقولونَ : هَل جُزْتُم علی الصِّراطِ ؟ فیقولونَ : ما رَأینا صِراطا ، فیقولونَ لَهُم : هَل رَأیْتُم جَهَنّمَ ؟ فیقولونَ : ما رَأیْنا شَیئا ، فتقولُ المَلائکَةُ : مِن اُمّةِ مَن أنتُم ؟ فیقولونَ : مِن اُمّةِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله .

فیقولونَ : نَشَدْناکُمُ اللّهَ ، حَدِّثونا ما کانَتْ أعْمالُکُم فی الدُّنیا ؟ فیقولونَ : خَصْلَتانِ کانَتا فِینا ، فَبلّغَنا اللّهُ هذهِ المنزِلَةَ بفَضْلِ رَحمَتِهِ ، فیقولونَ : و ما هُما ؟ فیقولونَ : کُنّا إذا خَلَونا نَسْتَحی أنْ نَعْصِیَهُ ، و نَرْضی بالیَسیرِ مِمّا قَسمَ لَنا ، فتقولُ المَلائکَةُ : یَحِقُّ لَکُم هذا . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز رستاخیز، خداوند برای گروهی از امّت من بالهایی می رویاند که با آنها از گورهای خود به بهشت پرواز می کنند و در آن به گشت و گذار می پردازند و هر گونه بخواهند از نعمتهایش برخوردار می شوند. فرشتگان از آنها پرسند: آیا حسابرسی شدید ؟ جواب دهند : ما حسابی ندیدیم . پرسند : آیا از صراط گذشتید؟ پاسخ دهند : ما صراطی ندیدیم. پرسند : آیا دوزخ را دیدید ؟ پاسخ دهند : ما چیزی ندیدیم. فرشتگان گویند : شما از امت که هستید ؟ پاسخ دهند : از امت محمّد صلی الله علیه و آله . فرشتگان گویند : شما را به خدا سوگند می دهیم به ما بگویید که اعمال شما در دنیا چه بود ؟ پاسخ دهند : دو خصلت در ما بود که خداوند به فضل رحمت خود ما را بدین مقام رساند . پرسند : آن دو خصلت کدام است؟ گویند : ما در خلوت و تنهایی خود از معصیت خدا شرم می کردیم، و به همان اندک روزیی که قسمت ما شده بود خرسند بودیم. پس فرشتگان گویند: این مقام حقّ شماست.

ص :94


1- تنبیه الخواطر : 1/230 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَمِلَ للّهِ تعالی أعْطاهُ أجْرَهُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ ، و کَفاهُ المُهِمَّ فیهِما ، و قَد قالَ اللّهُ تعالی: «یا عِبادِ الّذینَ آمَنوا اتَّقوا رَبَّکُمْ للَّذینَ أحْسَنوا فی هذِه الدُّنیا حَسَنةٌ و أرْضُ اللّهِ واسِعَةٌ إنّما یُوفّی الصَّابرونَ أجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ» ، فما أعطاهُمُ اللّهُ فی الدُّنیا لَم یُحاسِبْهُم بهِ فی الآخِرَةِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إذا جَمعَ اللّهُ الأوَّلینَ و الآخِرینَ یُنادی مُنادٍ : أینَ الصّابِرونَ لِیَدْخُلوا الجَنّةَ جَمیعا بغَیرِ حِسابٍ ......... : قالَتِ المَلائکَةُ لَهُم : _ مَن أنتُم ؟ قالوا : الصّابرونَ . قالوا : و ما کانَ صَبْرُکُم ؟ قالوا: صَبَرْنا علی طاعَةِ اللّهِ ، و صَبَرْنا عَن مَعصِیَةِ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :إذا جَمعَ اللّهُ عزّ و جلّ الأوَّلینَ و الآخِرینَ ، قامَ مُنادٍ فنادی یُسمِعُ النّاسَ فیقولُ : أینَ المُتَحابّونَ فی اللّهِ ؟ قالَ : فیَقومُ عُنُقٌ مِن النّاسِ فیُقالُ لَهُم : اذْهَبوا إلی الجَنّةِ بغَیرِ حِسابٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا نُشِرَتِ الدَّواوینُ و نُصِبَتِ المَوازینُ لم یُنْصَبْ لأهلِ البَلاءِ مِیزانٌ ، و لَم یُنْشَرْ لَهُم دِیوانٌ ، و تلا هذِه الآیةَ : « ......... إنَّما یُوَفّی الصّابِرونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ » . (4)

امام علی علیه السلام :کسی که برای خداوند متعال کار کند، خداوند مزد او را در دنیا و آخرت عطا فرماید و خواسته های او را در هر دو سرای بر آورد ؛ خداوند متعال فرموده است : «ای بندگان من که ایمان آورده اید! از پروردگار خود بترسید. برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند پاداش نیک است و زمین خدا فراخ می باشد. جز این نیست که شکیبایان مزد خود را بی حساب و نقص دریافت می کنند» . آنچه را که خداوند در دنیا به آنان بدهد، در آخرت با ایشان حساب نمی کند .

امام زین العابدین علیه السلام :آن گاه که خداوند همه انسانها را گرد آورد، منادیی جار زند : کجایند شکیبایان که همگی بدون حسابرسی به بهشت روند ......... فرشتگان به ایشان گویند : شما که هستید ؟ گویند : شکیبایان . فرشتگان پرسند : شکیبایی شما چه بود؟ پاسخ دهند : در راه طاعت خدا و خویشتنداری از نافرمانی او شکیبایی ورزیدیم .

امام زین العابدین علیه السلام :آن گاه که خداوند عزّ و جلّ همه آدمیان را، از اولین تا آخرین نفر، جمع کند منادیی برخیزد و با صدایی که همگان بشنوند بانگ برآورد : کجایند آنان که برای خدا دوستی می ورزیدند ؟ پس گروهی از مردم برخیزند و به آنان گفته شود : بدون حسابرسی وارد بهشت شوید .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آن گاه که نامه های اعمال گشوده و ترازوها برپا شود، برای بلا دیدگان ترازویی برپا نگردد و نامه عملی گشوده نشود . آن گاه این آیه را تلاوت کرد : «جز این نیست که شکیبایان مزد خود را بی حساب و نقص دریافت می کنند».

ص :95


1- الأمالی للطوسی: 26/31.
2- . بحار الأنوار : 82/138/22 .
3- الکافی : 2/126/8 .
4- مشکاة الأنوار : 517/1742 .

عنه علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ قامَ عُنُقٌ مِن النّاسِ حتّی یَأتوا بابَ الجَنّةِ فیَضْرِبوا بابَ الجَنّةِ ، فیُقالُ لَهُم : مَن أنتُم ؟ فیقولونَ : نحنُ الفُقَراءُ ، فیقالُ لَهُم : أقَبْلَ الحِسابِ؟! فیقولونَ : ما أعْطَیْتُمونا شَیئا تُحاسِبونا علَیهِ ! فیقولُ اللّهُ عزّ و جلّ: صَدَقوا ، ادْخُلوا الجَنّةَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :در روز قیامت گروهی از مردم برخیزند و نزدیک بهشت آیند و در را بکوبند . به آنان گفته شود : شما کیستید ؟ گویند : ما تهی دستانیم . گفته شود: آیا پیش از حسابرسی می خواهید وارد بهشت شوید؟ گویند: به ما چیزی ندادید تا درباره آن از ما باز خواست کنید . پس ، خداوند عزّ و جلّ فرماید : راست می گویند ؛ به بهشت در آیید .

845 - مَن یَدخُلُ النّارَ بِغَیرِ حِسابٍ
845 - کسانی که بدون حسابرسی به دوزخ می روند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ یُحاسِبُ کُلَّ خَلقٍ إلاّ مَن أشْرَکَ باللّهِ ، فإنَّهُ لا یُحاسَبُ یَومَ القِیامَةِ و یُؤْمَرُ بهِ إلی النّارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سِتّةٌ یَدْخُلونَ النّارَ بغَیرِ حِسابٍ : الاُمَراءُ بالجَورِ ، و العَرَبُ بالعَصَبیَّةِ ، و الدَّهاقِینُ بالکِبْرِ ، و التُّجّارُ بالکِذْبِ ، و العُلَماءُ بالحَسدِ ، و الأغْنیاءُ بالبُخْلِ . (4)

845

کسانی که بدون حسابرسی به دوزخ می روند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ از همه خلایق حساب می کشد مگر از کسی که به خدا شرک ورزیده باشد . در روز قیامت دستور داده می شود که او را بدون حسابرسی به دوزخ افکنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شش گروه بدون حسابرسی به دوزخ می روند: فرمانروایان به سبب ستمگری ، عربها به سبب عصبیّت [قبیله ای و نژادی] ، ملاّکان به سبب تکبّر ، بازرگانان به سبب دروغگویی ، علما به سبب حسادت و ثروتمندان به سبب بخل .

ص :96


1- الکافی : 2/264/19 .
2- (انظر) الإیثار : باب 3 . الفضیلة : باب 3167 . الجار : باب 654 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/34/66 .
4- کنز العمّال : 44030 .

تنبیه الخواطر :_ قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _: سِتّةٌ یَدخُلونَ النّارَ قَبلَ الحِسابِ بسِتَّةٍ. قیلَ : یا رسولَ اللّهِ صلّی اللّهُ علَیکَ ، مَن هُم ؟ قالَ : الاُمَراءُ بالجَورِ ، و العَرَبُ بالعَصَبِیَّةِ ، و الدَّهاقینُ بالکِبْرِ ، و التُّجّارُ بالخِیانَةِ ، و أهلُ الرُّسْتاقِ بالجَهالَةِ ، و العُلَماءُ بالحَسدِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اعْلَموا _ عِبادَ اللّهِ _ أنَّ أهْلَ الشِّرکِ لا یُنْصَبُ لَهُمُ المَوازینُ ، و لا یُنْشَرُ لَهُمُ الدَّواوینُ ، و إنَّما یُحْشَرونَ إلی جَهَنّمَ زُمَرا ، و إنَّما نَصْبُ المَوازینِ و نَشْرُ الدَّواوینِ لأهْلِ الإسلامِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثةٌ یُدْخِلُهمُ اللّهُ النّارَ بغَیرِ حِسابٍ ......... إمامٌ جائرٌ ، و تاجرٌ کَذوبٌ ، و شَیخٌ زانٍ . (3)

(4)

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : شش گروهند که بدون حسابرسی به سبب شش خصلت به دوزخ می روند . عرض شد : یا رسول اللّه ! درود خدا بر تو ، آنان کیستند ؟ فرمود : فرمانروایان به سبب ستمگری ، عربها به سبب عصبیّت [قبیله ای و نژادی] ، ملاّکان به سبب کبر ، بازرگانان به سبب خیانت ، روستائیان به سبب جهالت و نادانی و علما به سبب حسادت .

امام زین العابدین علیه السلام :ای بندگان خدا ! بدانید که برای مشرکان نه ترازوها برپا می شود و نه نامه های اعمال گشوده می گردد، بلکه دسته جمعی به سوی دوزخ رانده می شوند. همانا برپا شدن ترازوها و گشوده شدن نامه اعمال تنها برای اهل اسلام صورت می پذیرد .

امام صادق علیه السلام :سه نفرند که خداوند آنها را بدون حسابرسی به دوزخ می برد ......... پیشوای منحرف و ستمگر ، تاجر دروغگو و پیر مرد زناکار .

ص :97


1- تنبیه الخواطر : 1/127 .
2- الکافی : 8/75/29 .
3- الخصال : 80/1 .
4- (انظر) العذاب : باب 2528 .

846 - أسرَعُ الحاسِبِینَ
846 - سریعترین حسابرس

الکتاب :

«إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ» . (1)

«ثُمَّ رُدُّوا إِلَی اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ : کیفَ یُحاسِبُ اللّهُ الخَلْقَ علی کَثْرَتِهِم ؟ _: کما یَرْزُقُهم علی کَثْرَتِهِم . (3)

مجمع البیان :و رُوِیَ : إنَّهُ سُبحانَهُ یُحاسِبُ جَمیعَ عِبادِهِ علی مِقْدارِ حَلْبِ شاةٍ . و هذا یدُلُّ علی أنَّهُ لا یَشْغَلُهُ مُحاسَبَةُ أحَدٍ عَن مُحاسَبَةِ غَیرِهِ ، و یَدُلُّ علی أنَّهُ سُبحانَهُ یَتکلَّمُ بلا لِسانٍ و لَهَواتٍ ؛ لِیَصِحَّ أنْ یُحاسِبَ الجَمیعَ فی وَقتٍ واحدٍ . (4)

846

سریعترین حسابرس

قرآن :

«همانا خداوند حسابها را زود خواهد رسید» .

«سپس به نزد خدا ، مولای حقیقی خویش باز گردانده شوند . بدان که حکم، حکم اوست و او سریعترین حسابگران است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که خداوند چگونه به حساب آن همه خلایق می رسد ؟ _فرمود : همان گونه که آن همه را روزی می دهد .

مجمع البیان :روایت شده است که خداوند سبحان در مدتی به اندازه زمان دوشیدن یک گوسفند همه بندگانش را حسابرسی می کند، و این دلیل آن است که حسابرسی هر فرد او را از رسیدن به حساب دیگری باز نمی دارد ، و نیز نشانگر آن است که خداوند سبحان بدون استفاده از زبان و زبانک، سخن می گوید و از این رو، همگان را همزمان مورد حسابرسی قرار می دهد .

ص :98


1- آل عمران : 199 .
2- الأنعام : 62 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 300 .
4- مجمع البیان : 4/484 .

114 - الحسد

114 - حسد
اشاره

(1)

ص :99


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 237 باب 131 «الحسد» . شرح نهج البلاغة : 1 / 315 _ 319 «فی الحسد». کنز العمّال : 3 / 461 ، 810 «الحسد» . بحار الأنوار : 73 / 259 «من أعجب القصص فی الحسد» .

847 - الحَسَدُ
847 - حسد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَسَدُ مَرضٌ لا یُؤْسی . (1)

عنه علیه السلام :الحَسَدُ دَأْبُ السَّفِلِ و أعْداءِ الدُّوَلِ . (2)

عنه علیه السلام :الحَسدُ مِقْنَصَةُ إبْلیسَ الکُبری . (3)

عنه علیه السلام :الحَسدُ حَبْسُ الرُّوحِ . (4)

عنه علیه السلام :الحَسدُ شَرُّ الأمْراضِ . (5)

عنه علیه السلام :الحَسدُ أحَدُ العَذابَینِ . (6)

عنه علیه السلام :الحَسدُ عَیبٌ فاضِحٌ ، و شُحٌّ فادِحٌ ، لا یَشْفی صاحِبَهُ إلاّ بُلوغُ آمالِهِ فیمَن یَحْسُدُهُ . (7)

عنه علیه السلام :رأسُ الرَّذائلِ الحَسدُ . (8)

عنه علیه السلام :إذا أمْطَرَ التَّحاسُدُ نَبَتَ التَّفاسُدُ . (9)

عنه علیه السلام :للّهِ دَرُّ الحَس_دِ م_ا أعْدَلَ_هُ ! بَ_دأَ بصاحِبِهِ فقَتلَهُ . (10)

847

حسد

امام علی علیه السلام :حسد، دردی بی درمان است.

امام علی علیه السلام :حسد، خوی فرومایگان و تنگ نظران است .

امام علی علیه السلام :حسادت، دام بزرگ ابلیس است.

امام علی علیه السلام :حسادت، زندان روح است .

امام علی علیه السلام :حسادت، بدترین بیماری است.

امام علی علیه السلام :حسادت، یکی از دو عذاب است.

امام علی علیه السلام :حسادت، عیبی رسوا و بخلی سهمگین است و حسود، تا به آرزوی خود درباره محسودش نرسد، آرام نمی گیرد .

امام علی علیه السلام :حسد، سر آمد رذیلت هاست .

امام علی علیه السلام :هر گاه حسادت فرو بارد، گیاه تبهکاری بروید .

امام علی علیه السلام :آفرین بر حسادت ! چه عدالت پیشه است ! پیش از همه صاحب خود را می کشد !

ص :100


1- غرر الحکم : 1378 .
2- غرر الحکم : 1472 .
3- غرر الحکم : 1133 .
4- غرر الحکم : 372 .
5- غرر الحکم : 332 .
6- غرر الحکم : 1635 .
7- غرر الحکم : 2205 .
8- غرر الحکم : 5242 .
9- غرر الحکم : 4131 .
10- شرح نهج البلاغة : 1/316 .

عنه علیه السلام :مَن وَلِعَ بالحَسدِ وَلِعَ بهِ الشُّؤْمُ . (1)

عنه علیه السلام :الحَسدُ مَطِیَّةُ التَّعبِ . (2)

عنه علیه السلام :ثَمرَةُ الحَسدِ شَقاءُ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَرکَ الحَسدَ کانَتْ لَهُ المَحَبّةُ عِندَ النّاسِ . (4)

امام علی علیه السلام :هر که شیفته حسادت باشد، نحسی و شور بختی شیفته او گردد .

امام علی علیه السلام :حسادت، مَرکَب رنج است .

امام علی علیه السلام :ثمره حسادت، رنج و بدبختی در دنیا و آخرت است .

امام علی علیه السلام :هر که حسادت را رها کند، محبوب مردمان شود .

848 - الحاسِدُ
848 - حسود

الکتاب :

«وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحاسِدُ لا یَشْفیهِ إلاّ زَوالُ النِّعمَةِ . (6)

عنه علیه السلام :الحاسِدُ یَفْرَحُ بالشُّرورِ ، و یَغْتَمُّ بالسُّرورِ . (7)

عنه علیه السلام :الحاسِدُ یَری أنَّ زَوالَ النِّعمَةِ عَمَّن یَحسُدُهُ نِعْمَةٌ علَیهِ . (8)

848

حسود

قرآن :

«و از شرّ و گزند حسود آن گاه که حسادت ورزد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :حسود را جز نابودی نعمتِ [محسود ]شفا ندهد .

امام علی علیه السلام :حسود از بدیها (ناراحتیهای دیگران) شاد می شود و از شادیها[ی مردم ]غمگین .

امام علی علیه السلام :حسود، زوال نعمت از محسود را برای خود نعمت می داند .

ص :101


1- بحار الأنوار:78/12/70.
2- بحار الأنوار : 78/13/71 .
3- غرر الحکم : 4632 .
4- بحار الأنوار : 77/237/1 .
5- الفلق : 5 .
6- غرر الحکم : 1478 .
7- غرر الحکم : 1474 .
8- غرر الحکم : 1832 .

عنه علیه السلام :الحاسِدُ یُظْهِرُ وُدَّهُ فی أقْوالِهِ ، و یُخْفی بُغْضَهُ فی أفْعالِهِ ، فلَهُ اسْمُ الصَّدیقِ و صِفَةُ العَدُوِّ . (1)

عنه علیه السلام :ما رَأیْتُ ظالِما أشْبَهَ بمَظْلومٍ مِن الحاسِدِ . (2)

عنه علیه السلام :ما رَأیتُ ظالِما أشْبَهَ بمَظلومٍ مِن الحاسِدِ : نَفَسٌ دائمٌ ، و قَلبٌ هائمٌ ، و حُزنٌ لازمٌ . (3)

عنه علیه السلام :یَکْفیکَ مِن الحاسِدِ أنَّهُ یَغْتَمُّ وَقتَ سُرورِکَ . (4)

عنه علیه السلام :حَسْبُ الحاسِدِ ما یَلْقی . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّصیحَةُ مِن الحاسِدِ مُحالٌ . (6)

عنه علیه السلام :الحاسِدُ مُضِرٌّ بنَفْسِهِ قَبلَ أنْ یَضُرَّ بالمَحسودِ ، کإبْلیسَ أوْرَثَ بحَسَدِهِ لِنَفْسِهِ اللَّعْنَةَ و لآدمَ علیه السلام الاجْتِباءَ . (7)

امام علی علیه السلام :حسود به زبان لاف دوستی می زند و در عمل، مخفیانه دشمنی می ورزد؛ بنا بر این ، او نام دوست را برخود دارد اما صفت دشمن را .

امام علی علیه السلام :ستمگری چون حسود ندیدم، که به ستمدیده شبیه تر باشد .

امام علی علیه السلام :ستمگری چون حسود ندیدم، که به ستمدیده شبیه تر باشد : جانی سرگردان دارد و دلی بیقرار و اندوهی پیوسته .

امام علی علیه السلام :از حسود همین برای تو بس است که وقتی تو شادی، او غمگین است .

امام علی علیه السلام :آنچه حسود [از حسادت خود ]می کشد، او را بس است .

امام صادق علیه السلام :خیرخواهی و راهنمایی از حسود محال است .

امام صادق علیه السلام :حسود، پیش از آن که به محسود زیان رساند، به خود زیان می زند؛ مانند ابلیس، که با حسد ورزی، برای خود نفرین خرید و برای آدم علیه السلام برگزیدگی .

ص :102


1- غرر الحکم : 2105 .
2- تحف العقول : 216 .
3- بحار الأنوار : 73/256/29 .
4- کنز الفوائد : 1/137 .
5- کنز الفوائد : 1/136 .
6- الخصال : 269/5 .
7- بحار الأنوار : 73/255/23 .

849 - سَخَطُ الحاسِدِ عَلی نِعَمِ اللَّهِ
849 - ناراحتی حسود از نعمتهای خدا

الکتاب :

«أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلَی ما آتَاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکا عَظِیما» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ لموسی بنِ عِمرانَ : یا بنَ عِمرانَ ، لا تَحْسُدنَّ النّاسَ علی ما آتَیْتهُمْ مِن فَضْلی ، و لا تَمُدَّنَّ عینَیکَ إلی ذلکَ ، و لا تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ ، فإنَّ الحاسِدَ ساخِطٌ لنِعَمی ، صادٌّ لقِسْمی الّذی قَسَمْتُ بینَ عِبادی . (2)

شرح نهج البلاغة عن ابن مسعود عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ألا لا تُعادُوا نِعَمَ اللّهِ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و مَنِ الّذی یُعادِی نِعَمَ اللّهِ ؟! قالَ : الّذینَ یَحْسُدونَ النّاسَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :بَینما موسی بنُ عِمرانَ یُناجی رَبَّهُ و یُکَلّمُهُ إذ رأی رجُلاً تَحتَ ظِلِّ عَرشِ اللّهِ ، فقالَ : یا رَبِّ ، مَن هذا الّذی قَد أظَلّهُ عَرشُکَ ؟ فقالَ : یا موسی ، هذا مِمّن لَم یَحْسُدِ النّاسَ علی ما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ . (4)

849

ناراحتی حسود از نعمتهای خدا

قرآن :

«یا بر مردم به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان ارزانی داشته است حسادت می ورزند ؟ هر آینه ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و فرمانروایی بزرگی ارزانی داشتیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به موسی بن عمران فرمود: ای پسر عمران ! به نعمتی که به مردم عطا کرده ام حسد مبر و چشم به آن نعمت مدوز و دل در پی آن نداشته باش ؛ زیرا که حسود از نعمتهای من ناراحت است و از قسمتی که برای بندگانم مقرر داشته ام روی گردان .

شرح نهج البلاغة_ به نقل از ابن مسعود از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _: هان ! با نعمتهای خدا دشمنی مکنید. عرض شد : ای رسول خدا ! چه کسی با نعمتهای خدا دشمنی می کند ؟ فرمود : آنان که به مردم حسادت می ورزند .

امام صادق علیه السلام :آن گاه که موسی بن عمران در حال مناجات و سخن گفتن با پروردگارش بود، مردی را زیر سایه عرش خداوند دید . عرض کرد : ای پروردگار من! این کیست که در سایه عرش توست؟ خدا فرمود : ای موسی ! او از کسانی است که بر نعمتهایی که خدا به مردم داده است، حسادت نورزیده است.

ص :103


1- النساء : 54 .
2- الکافی : 2/307/6 .
3- شرح نهج البلاغة : 1/315 .
4- بحار الأنوار : 73/255/25 .

850 - الحَسودُ
850 - حسود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَسودُ کثیرُ الحَسَراتِ ، مُتضَاعَفُ السَّیّ_ئاتِ . (1)

عنه علیه السلام :الحَسودُ سَریعُ الوَثْبَةِ ، بطَیءُ العَطْفَةِ . (2)

عنه علیه السلام :الحَسودُ لا یَبْرَأُ . (3)

عنه علیه السلام :الحَسودُ لا خُلّةَ لَهُ . (4)

عنه علیه السلام :الحَسودُ لا یَسودُ . (5)

عنه علیه السلام :الحَسودُ غَضْبانُ علی القَدَرِ . (6)

عنه علیه السلام :بِئْسَ الرَّفیقُ الحَسودُ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیستْ لبَخیلٍ راحَةٌ ، و لا لحَسودٍ لَذَّةٌ . (8)

عنه علیه السلام :لا راحَةَ لحَسودٍ . (9)

850

حسود

امام علی علیه السلام :حسود، پُر حسرت است، و گناهانش مضاعف.

امام علی علیه السلام :حسود، زود خشم می گیرد و کینه از دلش دیر می رود .

امام علی علیه السلام :حسود [از بیماری حسادت ]شفا نمی یابد .

امام علی علیه السلام :حسود را دوست نباشد .

امام علی علیه السلام :حسود، آقا و سرور نمی شود.

امام علی علیه السلام :حسود از تقدیر [خدا ]خشمگین است.

امام علی علیه السلام :بد رفیقی است، حسود .

امام صادق علیه السلام :بخیل را آسایشی نیست و حسود را لذّتی.

امام صادق علیه السلام :حسود آسایش ندارد .

ص :104


1- غرر الحکم : 1520 .
2- بحار الأنوار : 73/256/29 .
3- غرر الحکم : 884 .
4- غرر الحکم : 886 .
5- غرر الحکم : 1017 .
6- غرر الحکم : 1270 .
7- غرر الحکم : 4400 .
8- الخصال : 271/10 .
9- بحار الأنوار : 73/252/12 .

عنه علیه السلام :لا یَطْمَعنَّ ......... الحَسودُ فی راحةِ القَلبِ . (1)

عنه علیه السلام :لَیس ......... لحَسودٍ غِنیً . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :حسود نباید ......... به آسودگی دل امید بندد .

امام صادق علیه السلام :برای هیچ حسودی ......... بی نیازی پیدا نمی شود .

851 - کُلُّ ذی نِعمَةٍ مَحسودٌ
851 - هر صاحب نعمتی محسود است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اسْتَعینوا علی قَضاءِ حَوائجِکُم بالکِتْمانِ ، فإنَّ کُلَّ ذی نِعمَةٍ مَحسودٌ . (4)

851

هر صاحب نعمتی محسود است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در برآوردن نیازهای خود از کتمان کمک گیرید ، زیرا هر صاحب نعمتی محسود واقع می شود .

852 - الحَسَدُ وَالإیمانُ
852 - حسادت و ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألاَ إنَّهُ قد دَبَّ إلَیکُم داءُ الاُمَمِ مِن قَبْلِکُم و هُو الحَسدُ ، لَیس بحالِقِ الشَّعْرِ ، لکنَّهُ حالِقُ الدِّینِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إیَّاکُم و الحَسدَ ؛ فإنَّهُ یَأکُلُ الحَسَناتِ کما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الحَسَد لَیَأکُلُ الإیمانَ کما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ . (7)

852

حسادت و ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان ! بیماری امتهای پیشین به شما سرایت کرده، و آن حسادت است ؛ این بیماری نه موی سر را ، که دین را می تراشد و از بین می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از حسادت بپرهیزید؛ زیرا حسنات و نیکیها را فرو می خورد، همچنان که آتش هیزم را .

امام باقر علیه السلام :حسد ایمان را می خورد، همان گونه که آتش هیزم را می خورد .

ص :105


1- الخصال : 434/20 .
2- الأمالی للطوسی : 301/595 .
3- (انظر) الحسد: باب 854 .
4- شرح نهج البلاغة : 1/316 .
5- الأمالی للطوسی : 117/182 .
6- جامع الأخبار : 451/1266 .
7- الکافی : 2/306/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :آفَةُ الدِّینِ : الحَسدُ و العُجْبُ و الفَخْرُ . (1)

امام صادق علیه السلام :آفت دین ، حسد و خودپسندی و فخر فروشی است .

853 - الحَسَدُ وَالکُفرُ
853 - حسادت و کفر

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَقولُ إبْلیسُ لجُنودِهِ : ألْقُوا بَیْنهُمُ الحَسدَ و البَغْیَ ؛ فإنَّهُما یَعْدِلانِ عندَ اللّهِ الشِّرْکَ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکُم أنْ یَحْسُدَ بَعضُکُم بَعْضا ؛ فإنَّ الکُفْرَ أصلُهُ الحَسدُ . (3)

853

حسادت و کفر

امام صادق علیه السلام :ابلیس به لشکر خود می گوید : میان آنان حسادت و تجاوزگری افکنید ، که این دو خوی نزد خدا، برابر با شرک است .

امام صادق علیه السلام :از حسادت کردن به یکدیگر بپرهیزید ؛ زیرا کفر، ریشه اش حسادت است .

854 - الحَسَدُ وَالجَسَدُ
854 - زیانهای جسمانی حسادت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَسدُ یُضْنی الجَسدَ . (4)

عنه علیه السلام :الحَسدُ یُذیبُ الجَسدَ . (5)

عنه علیه السلام :الحَسدُ یُنْشئُ الکَمَدَ . (6)

عنه علیه السلام :الحَسودُ أبدا عَلیلٌ . (7)

عنه علیه السلام :الحَسودُ دائمُ السُّقمِ و إنْ کانَ صَحیحَ الجِسمِ . (8)

854

زیانهای جسمانی حسادت

امام علی علیه السلام :حسادت، تن را فرسوده و علیل می کند.

امام علی علیه السلام :حسادت، بدن را آب می کند .

امام علی علیه السلام :حسادت، اندوه و دلمردگی می آورد .

امام علی علیه السلام :حسود، همواره رنجور است .

امام علی علیه السلام :حسود، همیشه مریض حال است، هر چند تنش سالم باشد .

ص :106


1- الکافی : 2/307/5 .
2- الکافی : 2/327/2 .
3- الکافی : 8/8/1 .
4- غرر الحکم : 943 .
5- غرر الحکم : 981 .
6- غرر الحکم : 1038 .
7- غرر الحکم : 782 .
8- غرر الحکم : 1963 .

عنه علیه السلام :العَجَبُ لغَفلَةِ الحُسّادِ عن سَلامَةِ الأجْسادِ . (1)

عنه علیه السلام :صِحّةُ الجَسَدِ مِن قِلَّةِ الحَسدِ . (2)

عنه علیه السلام :الحَسدُ لا یَجْلِبُ إلاّ مَضرَّةً و غَیْظا ، یُوهِنُ قَلبَکَ و یُمْرِضُ جِسمَکَ . (3)

امام علی علیه السلام :شگفت است که حسودان از تندرستی غافلند .

امام علی علیه السلام :سلامت جسم، از کمی حسادت است .

امام علی علیه السلام :حسادت، نتیجه ای جز زیان و ناراحتی که دلت را سست و تنت را بیمار می گرداند، به بار نمی آورد .

855 - الحَسَدُ وَالقَدَرُ
855 - حسادت و تقدیر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کادَ الحَسدُ أنْ یَغلِبَ القَدَرَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کادَ الحَسدُ أنْ یَسبِقَ القَدَرَ . (5)

855

حسادت و تقدیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیک است که حسادت بر تقدیر چیره آید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیک است که حسادت از مقدّرات پیشی گیرد

856 - عَلامَةُ الحاسِدِ
856 - نشانه حسود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا عَلامةُ الحاسِدِ فأربعةٌ : الغِیبةُ و التَّمَلُّقُ و الشَّماتَةُ بالمُصیبَةِ (6) . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ لُقمانُ لابنِهِ : للحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ : یَغْتابُ إذا غابَ ، و یَتَملّقُ إذا شَهِدَ ، و یَشْمَتُ بالمُصیبَةِ . (8)

.

856

نشانه حسود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسود چهار نشانه دارد : غیبت کردن، چاپلوسی کردن و شاد شدن از گرفتاری [دیگران] . (9)

امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت : حسود را سه نشانه است : پشت سر غیبت می کند ، در حضور تملّق می گوید و از گرفتاری دیگران شاد می شود .

ص :107


1- غرر الحکم : 1803 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 256 .
3- بحار الأنوار : 73/256/29 .
4- الکافی : 2/307/4 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/132/16 .
6- هکذا فی جمیع النسخ ، و قد سقطت الرابعة .
7- تحف العقول : 22 .
8- الخصال : 121/113 .
9- در همه نسخه ها همین سه نشانه ذکر شده و چهارمین نشانه افتاده است.

857 - ما یَنبَغی عِندَ الإحساسِ بِالحَسَدِ
857 - در موقع احساس حسد چه باید کرد؟

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا تَطَیّرتَ فامْضِ ، و إذا ظَنَنْتَ فلا تَقْضِ ، و إذا حَسَدتَ فلا تَبْغِ . (1)

857

در موقع احساس حسد چه باید کرد؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه فال بد زدی، اعتنایی نکن و هرگاه گمان بردی، [زود ]داوری مکن و چون حسد بردی، ستم مکن . (2)

858 - ما یَجوزُ الحَسَدُ فیهِ
858 - حسادت پسندیده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا حَسَدَ إلاّ فی اثنتَینِ : رجُلٍ آتاهُ اللّهُ مالاً فهُو یُنْفِقُ مِنهُ آناءَ اللّیلِ و آناءَ النّهارِ ، و رجُلٍ آتاهُ اللّهُ القُرآنَ فهُو یَقومُ بهِ آناءَ اللّیلِ و آناءَ النّهارِ (3) . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ یَغْبِطُ و لا یَحْسُدُ ، و المُنافِقُ یَحْسُدُ و لا یَغْبِطُ . (5)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عَن قولِ اللّهِ : «و لا تَتَمنَّوا ما فَضَّلَ اللّهُ بهِ بَعْضَکُم علی بَعْضٍ» (6) _: لا یَتَمنّی الرّجُلُ امْرأةَ الرّجُلِ و لا ابنَتَهُ ، و لکنْ یَتَمنّی مِثلَهُما . (7)

(8)

858

حسادت پسندیده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسادت (9) جز در دو مورد روا نیست : رشک بردن به مردی که خداوند به او مال و ثروتی داده و او آن را شب و روز انفاق می کند، و رشک بردن به مردی که خداوند به او قرآن عطا فرموده است و او شبانه روز به آن می پردازد .

امام صادق علیه السلام :مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد ؛ منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از آیه «آن چیزی را که خداوند با آن برخی را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید» _فرمود : مرد ، زن یا دختر کس دیگری را آرزو نکند، بلکه آرزو کند که مانند آنها را داشته باشد.

ص :108


1- تحف العقول : 50 .
2- بغی در اصل لغت به معنای رشک و حسد است اما بر ستمی که از حسادت ناشی می شود اطلاق شده است.
3- الخصال : 76/119 .
4- المرادُ من الحسد : الغِبطة. بحار الأنوار : 73/238.
5- الکافی : 2/307/7 .
6- النساء : 32 .
7- بحار الأنوار : 73/255/24 .
8- (انظر) بحار الأنوار : 71 / 261 باب 75 .
9- نظور از حسادت در این روایت غبطه است، ر. ک: بحار الأنوار : 73/238 .

115 - الحسرة

115 - دریغ
اشاره

(1)

ص :109


1- انظر : عنوان 508 «الندم» ، 142 «الخسران» ، 384 «الغبن» . الظلم : باب 2424 ، النظر : باب 3823 .

859 - أعظَمُ النّاسِ حَسرَةً
859 - آن که بیش از همه افسوس خورد

الکتاب :

«وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ» . (1)

«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَی عَلَی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السّاخِرِینَ» . (2)

«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أشَدَّ النّاسِ نَدامَةً یَومَ القِیامَةِ ، رجُلٌ باعَ آخِرَتَهُ بدُنیا غَیرِهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أعْظَمَ الحَسَراتِ یَومَ القِیامَةِ ، حَسْرَةُ رجُلٍ کَسَبَ مالاً فی غَیرِ طاعَةِ اللّهِ ، فوَرِثَهُ رجُلٌ فأنْفَقَهُ فی طاعةِ اللّهِ سُبحانَهُ ، فدَخَلَ بهِ الجَنّةَ ، و دَخَلَ الأوَّلُ بهِ النّارَ . (5)

859

آن که بیش از همه افسوس خورد

قرآن :

«آنان را از روز حسرت که کار به پایان آمده و آنان همچنان در حال غفلت و بی ایمانی هستند ، بترسان» .

«تا کسی نگوید : ای دریغا بر کوتاهی ای که در کار خدا کردم و از مسخره کنندگان بودم».

«روزی که کافر، دستان خود را به دندان گزد و گوید : ای کاش راهی را که رسول در پیش گرفته بود ، می رفتم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پشیمانترین مردمان در روز رستاخیز کسی است که آخرت خود را برای دنیای دیگری بفروشد .

امام علی علیه السلام :بزرگترین افسوس در روز قیامت ، افسوس مردی است که مالی را به ناروا گرد آورده و آن را برای کسی بر جای گذاشته و او آن را در راه طاعت خداوند سبحان خرج کرده باشد و بدان سبب به بهشت رود و او به دوزخ .

ص :110


1- مریم : 39 .
2- الزمر : 56 .
3- الفرقان : 27 .
4- کنز العمّال : 14936 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 429 .

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ : مَن أعظَمُ النّاسِ حَسْرةً ؟ _: مَن رأی مالَهُ فی مِیزانِ غَیرِهِ ، فأدخَلَهُ اللّهُ بهِ النّارَ ، و أدخَلَ وارِثَهُ بهِ الجَنّةَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أعظَمَ النّاسِ یَومَ القِیامَةِ (حَسْرَةً) مَن وَصفَ عَدْلاً ثُمَّ خالَفَهُ إلی غَیرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ الحَسْرَةَ و النَّدامَةَ و الوَیْلَ کُلَّهُ لِمَنْ لَم یَنْتَفِعْ بما أبْصَرَهُ ، و مَن لَم یَدْرِ ما الأمرُ الّذی هُو علَیهِ مُقیمٌ : أ نَفْعٌ لَهُ أمْ ضُرٌّ؟ (3)

(4)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که پر افسوس ترین مردمان کیست ؟ _فرمود : کسی که مال و دارایی خود را در ترازوی دیگری بیند و خداوند او را به سبب آن به دوزخ برد و وارث وی را به سبب آن [به خاطر انفاقش ]روانه بهشت سازد.

امام صادق علیه السلام :بیشترین افسوس را در روز قیامت کسی می خورد که سخن از عدالت بگوید اما خود با دیگران به عدالت رفتار نکند .

امام صادق علیه السلام :دریغ و پشیمانی و آه همه زان کسی است که از دانش و بینش خود بهره ای نگیرد و نداند که آنچه در کار آن است به سود اوست یا به زیانش .

ص :111


1- بحار الأنوار : 103/15/68 .
2- الأمالی للطوسی : 663/1386 .
3- الکافی : 2/419/1 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 73 / 142 ، 143 و 92 / 251 . العلم : باب 2842 . جهنّم : باب 638 .

ص :112

116 - الحسنة

116 - نیکی
اشاره

(1)

(2)

ص :113


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 259 باب 73 «الاستبشار بالحسنة» . بحار الأنوار : 71 / 241 باب 70 «الحسنات بعد السیّئات» . بحار الأنوار : 71 / 245 باب 71 «تَضاعُف الحسنات» .
2- انظر : عنوان 173 «الذنب» .

860 - الحَسَنَةُ
860 - نیکی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :وَجَدْتُ الحَسَنةَ نُورا فی القَلبِ ، و زَیْنا فی الوَجْهِ ، و قُوّةً فی العَملِ ، و وَجَدتُ الخَطیئةَ سَوادا فی القَلبِ ، و وَهْنا فی العَملِ ، و شَیْنا فی الوَجْهِ . (1)

(2)

860

نیکی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکی را نور دل و آرایه رخسار و نیروی کار یافتم، و بدی و گناه را سیاهی دل و سستی در کار و زشتی چهره .

861 - أثَرُ الحَسَنَةِ بَعدَ السَّیِّئَةِ
861 - تأثیر نیکی، پس از بدی

الکتاب :

«إِلاّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (3)

«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما أحْسَنَ الحَسَناتِ بعدَ السّیّئاتِ ! و ما أقْبحَ السَّیّئاتِ بعدَ الحَسَناتِ ! (5)

861

تأثیر نیکی، پس از بدی

قرآن :

«مگر کسی که ستم کرده باشد و پس از بدکاری ، نیکوکار شود؛ زیرا من آمرزنده و مهربانم» .

«نماز بگزار در آغاز و انجام روز و ساعاتی از شب ؛ زیرا نیکیها بدیها را از میان می برند» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :چه زیباست نیکیهای پس از بدیها! و چه زشت است بدیهای پس از خوبیها!

ص :114


1- کنز العمّال : 44084 .
2- (انظر) عنوان 524 «النور» . النور : باب 3903 .
3- النمل : 11 .
4- هود : 114 .
5- الأمالی للصدوق : 325/378 .

عنه علیه السلام :إنّی لَم أرَ شَیئا قَطُّ أشَدَّ طَلَبا و لا أسْرَعَ دَرْکا ، من حَسَنةٍ مُحْدَثةٍ لذَنبٍ قَدیمٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَمِلَ سَیّئةً فی السِّرِّ فلْیَعْملْ حَسَنةً فی السِّرِّ ، و مَن عَمِلَ سَیّئةً فی العَلانِیَةِ فلْیَعْملْ حَسَنةً فی العَلانِیَةِ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :براستی که من هرگز ندیده ام چیزی مانند کار نیک جدید را که اینچنین به شدّت در تعقیب یک گناه قدیمی برآید و اینچنین سریع خود را به آن رساند [و آن را محو سازد].

امام صادق علیه السلام :هرکه در نهان، کار بدی انجام دهد، باید در نهان نیز کار خوبی انجام دهد و هرکه آشکارا کار بدی کند، باید آشکارا نیز کار نیکی انجام دهد .

862 - تَضاعُفُ الحَسَناتِ
862 - چند برابر شدن نیکیها

الکتاب :

«إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضَاعِفْهَا وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرا عَظِیما» . (4)

«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی إِلاَّ مِثْلَهَا وَ هُمْ لاَ یُظْلَمُونَ» . (5)

«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» . (6)

(7)

862

چند برابر شدن نیکیها

قرآن :

«خداوند هم سنگ ذرّه ای ستم نمی کند. اگر نیکیی باشد آن را دو برابر می کند و از جانب خود مزدی بزرگ می دهد» .

«هر کس کار نیکی انجام دهد، ده برابر به او پاداش دهند و هر که کار بدی انجام دهد تنها همانند آن کیفر بیند و به آنان ستم نمی شود» .

«هر کس که کار نیکی کند، بهتر از آن را پاداش گیرد و نیکوکاران از وحشت آن روز [قیامت ]در امان باشند» .

ص :115


1- بحار الأنوار : 71/243/5 .
2- معانی الأخبار : 237/1 .
3- (انظر) الذنب : باب 1391 .
4- النساء : 40 .
5- الأنعام : 160 .
6- النمل : 89 .
7- (انظر) یونس: 26 ، 27 ، القصص: 84 ، الشوری: 23 .

الحدیث:

تحف العقول :قال الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام : یا سَوْأَتاهْ لِمَن غَلَبتْ إحْداتُهُ عَشَراتِهِ _ یُریدُ أنَّ السَّیّئةَ بواحِدَةٍ و الحَسَنةَ بعَشرَهٍ _ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «مَنْ جاءَ بالحَسَنةِ فلَهُ عَشْرُ أمْثالِها ......... » _: فالحَسَنةُ الواحِدَةُ إذا عَمِلَها کُتِبَتْ لَهُ عَشْرا ، و السَّیّئةُ الواحِدَةُ إذا عَمِلَها کُتِبَتْ لَهُ واحِدَةً ، فنَعوذُ باللّهِ مِمَّن یَرتَکِبُ فی یَومٍ واحدٍ عَشرَ سَیّئاتٍ ، و لا تَکونُ لَهُ حَسَنةٌ واحِدَةٌ ، فَتغْلِبُ حَسَناتِهِ سَیّئاتُهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أحْسَنَ المُؤمنُ عمَلَهُ ، ضاعَفَ اللّهُ عَمَلَهُ لکُلِّ حَسَنةٍ سَبعَمائةٍ ، و ذلکَ قولُ اللّهِ تبارکَ و تعالی : «و اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» (3) . (4)

حدیث :

تحف العقول :امام زین العابدین علیه السلام فرمود : «بدا به حال کسی که یک هایش بر دَه هایش غالب آید!» . مراد حضرت ، این است که بدی هایش که یک برابر حساب می شود از خوبی هایش که ده برابر حساب می شود، بیشتر شود .

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره آیه «هر که خوبی کند ده برابر مانند آن پاداش بیند ......... » _فرمود : کسی که یک کار نیک انجام دهد، ده کار نیک برایش منظور شود و هر که یک بدی انجام دهد، برایش همان یکی نوشته می شود . پس، به خدا پناه می بریم از کسی که در یک روز، ده کار بد مرتکب می شود اما یک کار نیک هم انجام نمی دهد تا نیکیهایش بر بدیهایش غالب آید .

امام صادق علیه السلام :هرگاه مؤمن کار خوبی انجام دهد خداوند هر کار خوب او را هفتصد برابر کند و این سخن خداوند تبارک و تعالی است که فرموده است : «و خداوند برای هر کس که بخواهد مضاعف گرداند» .

863 - أفضَلُ الحَسَناتِ
863 - بهترین کارهای نیک

أفضَلُ الحَسَناتِ

کنز العمّال عن خالد بن الولید :جاء رجلُ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ......... قالَ : أیّ حَسَنَةٍ أفضلُ عندَ اللّهِ؟ قالَ : حُسنُ الخُلقِ و التّواضُعُ و الصّبرُ علی البَلِیّةِ و الرِّضاءُ بالقَضاءِ . قالَ : أیُّ سَیّئةٍ أعظَمُ عِند اللّهِ ؟ قالَ : سُوءُ الخُلقِ و الشُّحُّ المُطاعُ . (5) (6)

863

بهترین کارهای نیک

کنز العمّال_ به نقل از خالد بن ولید _: مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : برترین کارهای نیک نزد خدا چیستند ؟ حضرت فرمود: خوش خویی و فروتنی و صبر بر بلا و گرفتاری و خرسندی به قضا . سؤال شد : بزرگترین بدی ها نزد خدا کدامند ؟ فرمود: بد خویی و بخلِ فرمانروا [بر آدمی].

ص :116


1- تحف العقول : 281 .
2- معانی الأخبار : 248/1 .
3- البقرة : 261 .
4- بحار الأنوار : 71/247/7 .
5- کنز العمّال : 44154 .
6- (انظر) العمل : باب 2899 . المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 672. البُغض : باب 373 .

864 - الاستِبشارُ بِالحَسَنَةِ
864 - خوشحال شدن از کار خوب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ساءَتْهُ سَیّئتُهُ و سَرَّتْهُ حَسنَتُهُ فهُو مؤمنٌ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن خِیارِ العِبادِ ، فقالَ: الّذینَ إذا أحْسَنوا اسْتَبْشَروا ، و إذا أساؤوا اسْتَغْفَروا . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :المؤمنُ الّذی إذا أحْسَنَ اسْتَبْشَرَ ، و إذا أساءَ اسْتَغْفَرَ . (3)

864

خوشحال شدن از کار خوب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه کار بدش او را ناراحت کند و از کار خوبش خوشحال گردد، همو مؤمن است .

امام باقر علیه السلام :از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره بهترین بندگان سؤال شد . فرمود : کسانی که چون کار نیک کنند، شادمان شوند و هرگاه بد کنند، آمرزش طلبند.

امام رضا علیه السلام :مؤمن کسی است که چون کار نیک انجام دهد، شادمان شود و هرگاه بدی کند، آمرزش بطلبد .

ص :117


1- الأمالی للصدوق : 267/290 .
2- الکافی : 2/240/31 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/24/2 .

ص :118

117 - الإحسان

117 - نیکی کردن
اشاره

(1)

(2)

ص :119


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 406 باب 30 «الإحسان» . کنز العمّال : 15 / 12 «الإحسان» . کنز العمّال : 3 / 21 «الإحسان فی الطاعات» .
2- انظر : عنوان 1 «الإیثار» ، 68 «الجزاء» ، 348 «فعل المعروف» . 377 «العادة» ، 421 «الفضیلة» . الأمثال : باب 3569 ، الیتیم : باب 4174 .

865 - فَضلُ الإحسانِ
865 - فضیلتِ نیکی کردن

الکتاب :

«وَ ابْتَغِ فِیما آتَاکَ اللّهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» . (1)

«وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لاَ تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» . (2)

«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسَانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشآءِ وَ الْمُنکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :زِینَةُ العِلمِ الإحْسانُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحَقُّ النّاسِ بالإحْسانِ مَن أحْسَنَ اللّهُ إلَیهِ، و بَسَطَ بالقُدْرَةِ یَدَیهِ . (6)

865

فضیلتِ نیکی کردن

قرآن :

«در آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهره ات را از دنیا فراموش مکن و نیکی کن همچنان که خدا به تو نیکی کرده است . و دنبال فساد و تبهکاری در روی زمین مباش که خداوند تبهکاران را دوست ندارد» .

«و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستهای خویش به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد» .

«همانا خداوند به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان، فرمان می دهد و از فحشاء و زشت کاری و ستم نهی می کند . او شما را اندرز می دهد باشد که پند گیرید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیورِ دانش، نیکوکاری است .

امام علی علیه السلام :سزاوارترین مردم به نیکی کردن، کسی است که خداوند به او نیکی کرده و قدرت در اختیارش نهاده است .

ص :120


1- القصص : 77 .
2- البقرة : 195 .
3- النحل : 90 .
4- (انظر) آل عمران: 134 ، الأعراف: 56 ، 161 ، التوبة: 91 ، 120 ، هود: 115 ، یوسف: 22 ، 56 ، النحل: 90 ، 128 ، القصص: 14، 77 ، الذاریات: 16.
5- بحار الأنوار : 74/418/40 .
6- غرر الحکم : 3369 .

عنه علیه السلام :الإحْسانُ غَریزَةُ الأخْی_ارِ ، و الإساءَةُ غَریزَةُ الأشْرارِ . (1)

عنه علیه السلام :الإحْسانُ غُنْمٌ . (2)

عنه علیه السلام :الإحْسانُ ذُخْرٌ ، و الکَریمُ مَن حازَهُ . (3)

عنه علیه السلام :علَیکَ بالإحْسانِ ، فإنَّهُ أفْضَلُ زِراعَةٍ ، و أرْبَحُ بِضاعَةٍ . (4)

عنه علیه السلام :أفْضَلُ الإیمانِ الإحْسانُ . (5)

عنه علیه السلام :بالإحْسانِ و تَغَمُّدِ الذُّنوبِ بالغُفرانِ یَعْظُمُ المَجدُ . (6)

عنه علیه السلام :رأسُ الإیمانِ الإحْسانُ إلی النّاسِ . (7)

عنه علیه السلام :نِعْمَ زادُ المَعادِ الإحْسانُ إلی العِبادِ . (8)

عنه علیه السلام :زَکاةُ الظَّفَرِ الإحْسانُ . (9)

عنه علیه السلام :صَنائعُ الإحْسانِ مِن فَضائلِ الإنسانِ . (10)

امام علی علیه السلام :نیکی کردن، سرشت خوبان است و بدی کردن سرشت بدکاران .

امام علی علیه السلام :نیکی کردن، غنیمت است .

امام علی علیه السلام :نیکی کردن، گنج است و کریم، کسی است که مالک این گنج شود .

امام علی علیه السلام :بر تو باد نیکوکاری، که آن بهترین کشت، و سود آورترین کالاست.

امام علی علیه السلام :برترین ایمان، نیکوکاری است.

امام علی علیه السلام :با نیکی کردن و چشم پوشی از گناهان ، عزّت و احترام زیاد می شود .

امام علی علیه السلام :رأس ایمان، نیکی کردن به مردم است .

امام علی علیه السلام :چه نیکو توشه ای است برای معاد، نیکی کردن به بندگان .

امام علی علیه السلام :زکات پیروزی ، نیکی کردن است .

امام علی علیه السلام :انجام نیکوکاری، از فضایل انسان است.

ص :121


1- غرر الحکم : 2029 .
2- غرر الحکم : 156 .
3- غرر الحکم : 1135 .
4- غرر الحکم : 6112 .
5- غرر الحکم : 2870 .
6- غرر الحکم : 4336 .
7- غرر الحکم : 5253 .
8- غرر الحکم : 9912 .
9- غرر الحکم : 5450 .
10- غرر الحکم : 5834 .

عنه علیه السلام :لَو رأیتُ_مُ الإحْسانَ شَخْص_ا لَرأیتُموهُ شَکْلاً جَمیلاً یَفوقُ العالَمینَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لإسحاقَ بنِ عمّارٍ _: أحسِنْ یا إسحاقُ إلی أولیائی ما اسْتَطَعْتَ ، فما أحسَنَ مؤمنٌ إلی مؤمنٍ و لا أعانَهُ إلاّ خَمَشَ وَجهَ إبْلیسَ ، وَ قرَّحَ قَلبَهُ . (2)

امام علی علیه السلام :اگر نیکوکاری مجسّم می شد، بی گمان آن را در شکل و قیافه ای زیباتر از همه جهانیان می دیدید .

امام صادق علیه السلام_ به اسحاق بن عمّار _فرمود : ای اسحاق! تا می توانی به دوستداران من نیکی کن ؛ زیرا هیچ مؤمنی به مؤمن دیگر نیکی نکرد و او را یاری نداد ، مگر این که با آن کار چهره ابلیس را خراشید و دلش را جریحه دار کرد.

866 - الإحسانُ وَالمَحَبَّةُ
866 - نیکوکاری و محبّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإحْسانُ مَحَبّةٌ . (3)

عنه علیه السلام :سَببُ المَحَبّةِ الإحْسانُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ إحْسانُهُ أحَبَّهُ إخْوانُهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ إحْسانُهُ کَثُرَ خَدَمُهُ و أعْوانُهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أحْسَنَ إلی النّاسِ اسْتَدامَ مِنهُمُ المَحَبَّةَ . (7)

866

نیکوکاری و محبّت

امام علی علیه السلام :نیکوکاری، محبّت است .

امام علی علیه السلام :نیکی کردن، سبب محبّت است .

امام علی علیه السلام :آن که احسانش زیاد باشد، دوستان و برادرانش او را دوست بدارند .

امام علی علیه السلام :آن که بسیار نیکوکار باشد ، خدمت گزاران و یارانش بسیار شود.

امام علی علیه السلام :آن که به مردم نیکی کند، محبّت آنان را [نسبت به خود] استمرار بخشد.

867 - بِالإحسانِ تُملَکُ القُلوبُ
867 - با احسان، دلها به دست آید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جُبِلَتِ القُلوبُ علی حُبِّ مَن أحسَنَ إلَیها ، و بُغْضِ مَن أساءَ إلَیها . (8)

867

با احسان، دلها به دست آید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلها بر محبت کسی که به آنها خوبی کند و بر نفرت از کسی که به آنها بدی روا دارد ، سرشته شده است .

ص :122


1- غرر الحکم : 7601.
2- الکافی : 2/207/9 .
3- غرر الحکم : 109.
4- غرر الحکم : 5518.
5- غرر الحکم : 8473 .
6- غرر الحکم : 8615 .
7- غرر الحکم : 8715 .
8- تحف العقول : 37 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإحْسانُ یَستعبدُ الإنسانَ. (1)

عنه علیه السلام :الإنْسانُ عَبدُ الإحْسانِ . (2)

عنه علیه السلام :الإحْسانُ یَسْتَرِقُّ الإنسانَ . (3)

عنه علیه السلام :کَم مِن إنسانٍ اسْتَعْبَدهُ إحْسانٌ ! (4)

عنه علیه السلام :أحسِنْ تَسْتَرِقَّ . (5)

عنه علیه السلام :ما اسْتُعْبِدَ الکِرامُ بمِثْلِ الإکْرامِ . (6)

عنه علیه السلام :بالإحْسانِ تُمْلَکُ القُلوبُ . (7)

عنه علیه السلام :احْتَجْ إلی مَن شِئتَ تَکُن أسیرَهُ ، و اسْتَغْنِ عَمَّن شِئتَ تَکُنْ نَظیرَهُ ، و أفْضِلْ علی مَن شِئتَ تَکُن أمیرَهُ . (8)

امام علی علیه السلام :نیکی کردن، انسان را بنده[ی احسان کننده ]می کند .

امام علی علیه السلام :انسان، بنده احسان است .

امام علی علیه السلام :نیکی کردن، آدمی را به بند [احسان کننده ]می کشد .

امام علی علیه السلام :بسا انسانهایی که بنده احسان شده اند!

امام علی علیه السلام :نیکی کن تا به بند کشی .

امام علی علیه السلام :بزرگواران با چیزی همانند اکرام به بندگی گرفته نشدند .

امام علی علیه السلام :با نیکی کردن، دلها تصرّف می شود .

امام علی علیه السلام :دست نیاز به سوی هر که خواهی دراز کن، تا اسیر او شوی ؛ و از هر که خواهی بی نیازی جوی، تا همتای او گردی؛ و به هر که خواهی خوبی کن، تا فرمانروای او باشی.

868 - الإحسانُ إلی مَن أساءَ
868 - خوبی کردن به کسی که بدی کرده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحْسِنْ إلی مَن أساءَ إلَیکَ . (9)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ إحْسانَکَ إلی مَن کادَکَ مِن الأضْدادِ و الحُسّادِ ، لأغْیَظُ علَیهِم مِن مَواقِعِ إساءتِکَ مِنهُم، و هُو داعٍ إلی صَلاحِهِم . (10)

868

خوبی کردن به کسی که بدی کرده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به کسی که در حقّ تو بدی کرده است ، خوبی کن .

امام علی علیه السلام :خوبی کردن تو به دشمنان و بد خواهانت از بدی کردنت به آنها در ایشان مؤثرتر است و موجب اصلاح آنان می شود .

ص :123


1- غرر الحکم : 783 .
2- غرر الحکم : 263 .
3- غرر الحکم : 1058 .
4- غرر الحکم : 6930 .
5- غرر الحکم : 2227 .
6- غرر الحکم : 9701 .
7- غرر الحکم : 4339 .
8- الإرشاد : 1/303 .
9- کنز الفوائد : 2/31 .
10- غرر الحکم : 3637 .

عنه علیه السلام :أحْسِنْ إلی المُسیءِ تَمْلِکْهُ . (1)

عنه علیه السلام :أصْلِحِ المُسیءَ بحُسْنِ فِعالِکَ ، و دُلَّ علی الخَیرِ بجَمیلِ مَقالِکَ . (2)

عنه علیه السلام :الإحْسانُ إلی المُسیءِ أحسَنُ الفَضْلِ . (3)

عنه علیه السلام :الإحْسانُ إلی المُسیءِ یَسْتَصْلِحُ العَدُوَّ . (4)

عنه علیه السلام :اجْعَلْ جَزاءَ النِّعْمَةِ علَیکَ ، الإحْسانَ إلی مَن أساءَ إلَیکَ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَحوزُ الغُفْرانَ إلاّ مَن قابَلَ الإساءَةَ بالإحْسانِ . (6)

عنه علیه السلام :لا یَکونَ_نَّ أخ_وکَ علی الإس_اءَةِ إلَیکَ أقوی منکَ علی الإحْسانِ إلَیهِ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :به آن که بد کرده است خوبی کن، تا مالکش شوی .

امام علی علیه السلام :با کردار نیک خود ، بدکردار را اصلاح کن و با گفتار خوش و زیبایت، به خیر و خوبی راهنمایی کن .

امام علی علیه السلام :نیکی کردن به بدی کننده، نیکوترین احسان است .

امام علی علیه السلام :نیکی کردن به آن که بدی کرده است، دشمن را به آشتی کشاند .

امام علی علیه السلام :پاداش نعمتی را که به تو داده شده، نیکی کردن به کسی قرار ده که در حقّ تو بدی کرده است.

امام علی علیه السلام :آمرزش را به دست نیاورد، مگر کسی که بدی را با نیکی پاسخ دهد .

امام علی علیه السلام :مبادا قدرتِ برادرت بر بدی کردن با تو، بیشتر از قدرتِ تو بر خوبی کردن به او باشد .

ص :124


1- غرر الحکم : 2273 .
2- غرر الحکم : 2304 .
3- غرر الحکم : 1344 .
4- غرر الحکم : 1517 .
5- غرر الحکم : 2468 .
6- غرر الحکم : 10756 .
7- غرر الحکم : 10368 .
8- (انظر) الخیر : باب 1180 . الرحم : باب 1468 . المکافأة : باب 3449 . الإنصاف : باب 3818 .

869 - المُحسِنُ
869 - نیکوکار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُحسِنُ مُعانٌ ، المُسیءُ مُهانٌ . (1)

عنه علیه السلام :المُحسِنُ حَیٌّ و إن نُقِلَ إلی مَنازِلِ الأمْواتِ . (2)

عنه علیه السلام :المُحسِنُ مَن عَمَّ النّاسَ بالإحْسانِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ المؤمنینَ مُحْسِنونَ . (4)

عنه علیه السلام :کُلُّ مُحسِنٍ مُسْتَأنسٌ . (5)

869

نیکوکار

امام علی علیه السلام :نیکوکار یاری شود ؛ بدی کننده خوار و بی کس مانَد .

امام علی علیه السلام :نیکوکار زنده است ، هرچند به خانه های مردگان منتقل شود .

امام علی علیه السلام :نیکوکار کسی است که به همه مردم نیکی کند .

امام علی علیه السلام :همانا مؤمنان، نیکو کارند .

امام علی علیه السلام :هر نیکوکاری محبوب است .

870 - إنَّ اللَّهَ مَعَ المُحسِنینَ
870 - خداوند با نیکوکاران است

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» . (6)

«إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» . (7)

(8)

870

خداوند با نیکوکاران است

قرآن :

«و آنان که در راه ما جهاد کنند راههایمان را به ایشان نشان می دهیم و همانا خدا با نیکوکاران است».

«همانا خدا با پرهیزگاران است و با آنان که نیکو کارند» .

ص :125


1- غرر الحکم : 191 .
2- غرر الحکم : 1521 .
3- غرر الحکم : 1699 .
4- غرر الحکم : 3535 .
5- غرر الحکم : 6841.
6- العنکبوت : 69 .
7- النحل : 128 .
8- (انظر) البقرة: 195 .

871 - تَفسیرُ الإحسانِ
871 - تفسیر نیکوکاری

تَفسیرُ الإحسانِ

تفسیر نور الثقلین :فی قولهِ تعالی : «و من أحسن دینا مِمّن أسْلَمَ وَجْهَهُ للّهِ و هو مُحْسِنٌ» (1) : رُویَ أنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله سُئل عنِ الإحْسانِ ، فقالَ : أنْ تَعبُدَ اللّهَ کأنَّکَ تَراهُ ، فإنْ لَم تَکُن تَراهُ فإنَّهُ یَراکَ . (2)

المحاسن عن عمرَ بنِ یزیدَ :سَمِعتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام یقولُ : إذا أحسَنَ المؤمنُ عَملَهُ ضاعَفَ اللّهُ عمَلَهُ لکلِّ حَسنةٍ سَبعَمائةٍ ......... فقلتُ لَهُ : و ما الإحْسانُ ؟ قالَ: فقالَ: إذا صَلّیْتَ فأحسِنْ رُکوعَکَ و سُجودَکَ، و إذا صُمْتَ فَتَوقَّ کلَّ ما فیهِ فَسادُ صَومِکَ ......... و کلُّ عَملٍ تَعمَلُهُ للّهِ فلْیَکُن نَقِیّا مِنَ الدَّنَسِ . (3) (4)

871

تفسیر نیکوکاری

تفسیر نور الثقلین :درباره آیه «و دینِ چه کسی بهتر است از کسی که از روی اخلاص رو به خدا کند و نیکوکار بُوَد ؟» روایت شده است که از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره نیکی و احسان سؤال شد ، فرمود : احسان این است که خدای را چنان پرستی که گویی او را می بینی؛ زیرا اگر تو او را نبینی او تو را می بیند .

المحاسن_ به نقل از عمر بن یزید _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : هرگاه مؤمن کارش را نیکو انجام دهد، خداوند هر کار نیک او را هفتصد برابر گرداند ......... . عرض کردم : نیکوکاری چیست ؟ فرمود : [نیکوکاری این است که ]چون نمازگزاری، رکوع و سجودت را نیکو به جای آور و هرگاه روزه گرفتی از هر آنچه روزه را تباه و باطل می کند دوری کن ......... و هر کاری که برای خدا می کنی، باید از آلودگی پاک باشد.

ص :126


1- النساء : 125 .
2- تفسیر نور الثقلین : 1/553/579 .
3- المحاسن : 1 / 396 / 887 .
4- (انظر) العمل : باب 2910 . الحیوان: باب 985 .

872 - مَن أحسَنَ أحسَنَ لِنَفسِهِ
872 - هر که نیکی کند به خود کرده است

الکتاب :

«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الاْخِرَةِ لِیَسُوؤا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیرَا» . (1)

«قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ مَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ» . (2)

«وَ مَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ» . (3)

(4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّکَ إنْ أحسَنْتَ فنفسَکَ تُکْرِمُ ، و إلَیها تُحْسِنُ ، إنّکَ إنْ أسأتَ فنَفسَکَ تَمْتَهِنُ ، و إیّاها تَغْبِنُ . (5) (6)

872

هر که نیکی کند به خود کرده است

قرآن :

«اگر نیکی کنید به خود کرده اید و اگر بدی کنید نیز به خود کرده اید. و چون وعده دوم فرا رسید ، کسانی بر سرتان فرستادیم تا شما را غمگین سازند و چون بار اوّل که به مسجد در آمده بودند به مسجد در آیند و به هر چه دست یابند نابود سازند» .

«بینشهایی از پروردگارتان به شما رسیده است . پس، هر که از روی بصیرت بنگرد به سود خود اوست و هرکه چشم بصیرت برهم نهد به زیان اوست . و من نگهدارنده شما نیستم».

«هر که جهاد کند به سود خود کرده است ، همانا خدا از همه جهانیان بی نیاز است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :تو اگر نیکی کنی خودت را گرامی داشته ای و به خودت نیکی کرده ای ؛ اگر بدی کنی خودت را خوار کرده ای و به خودت زیان رسانده ای .

ص :127


1- الإسراء : 7 .
2- الأنعام : 104 .
3- العنکبوت : 6 .
4- (انظر) البقرة: 286 ، الإسراء: 15 .
5- غرر الحکم : 3808 _ 3809 .
6- (انظر) الجهاد (الإجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 603 .

873 - ثَمَراتُ الإحسانِ فِی الدُّنیا
873 - ثمرات نیکوکاری در دنیا

الکتاب:

وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوا ما ذَا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا خَیْرا لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الاْخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ» . (1)

قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسابٍ» . (2)

(3)

873

ثمرات نیکوکاری در دنیا

قرآن :

«از پرهیزگاران پرسند : پروردگار شما چه چیز نازل کرده است ؟ گویند : بهترین را ، به آنان که در این دنیا نیکی می کنند ، نیکی پاداش دهند و سرای آخرت نیکوتر از آن است . و جایگاه پرهیزگاران چه جایگاه خوبی است» .

«بگو : ای بندگان من که ایمان آورده اید ! از پروردگارتان بترسید . برای آنان که در حیات این جهانی نیکی کرده اند ، پاداش نیک است و زمین خدا پهناور است . جز این نیست که مزد صابران ، بی حساب و نقص ادا می شود» .

874 - ما یَتَرَتَّبُ عَلی إحسانِ المُشرِکینَ
874 - نتیجه نیکوکاری مشرکان

ما یَتَرَتَّبُ عَلی إحسانِ المُشرِکینَ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِعدیّ بنِ حاتِمٍ _: إنَّ أباکَ أرادَ أمْرا فأدْرَکَهُ، یَعنی الذِّکْرَ . (4)

کنز العمّال عن سلمانِ بنِ عامرٍ الضَّبِّیّ :قلتُ : یا رسولَ اللّهِ، إنَّ أبی کانَ یَقْری الضَّیفَ ، و یُکْرِمُ الجارَ ، و یَفی بالذِّمَّةِ ، و یُعْطی فی النّائِبَةِ ، فما یَنْفَعُهُ ذلکَ ؟ قالَ : ماتَ مُشْرِکا ؟ قلتُ : نَعَم . قالَ : أمَا إنَّها لا تَنْفَعُهُ ، و لکنَّها تَکونُ فی عَقِبهِ أنَّهُم لَن یُخْزَوا أبَدا ، و لَن یُذَلّوا أبَدا ، و لَن یَفْتَقِروا أبَدا . (5)

874

نتیجه نیکوکاری مشرکان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به عدی بن حاتم _فرمود : پدر تو دنبال چیزی بود و به آن رسید ؛ یعنی نام و آوازه .

کنز العمّال_ به نقل از سلمان بن عامر ضبّی _: عرض کردم : ای رسول خدا! پدرم مردی میهمان نواز و همسایه دار بود ، به پیمان وفا می کرد و در گرفتاریها و سختیها دستگیر بود. آیا اینها برای او سودی دارد ؟ پیامبر پرسید : آیا او مشرک، مرد ؟ عرض کردم : آری . فرمود : اینها به حال او سودی ندارد، امّا به سبب این کارها بازماندگان او هرگز گرفتار و خوار و نیازمند نمی شوند .

ص :128


1- النحل : 30 .
2- الزمر : 10 .
3- (انظر) الأجل : باب 21 . الجزاء : باب 512 . الإحسان : باب 874 . الدنیا : باب 1256 .
4- کنز العمّال : 16495 .
5- کنز العمّال : 16489 .

کنز العمّال عن عائشةَ :قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ابنُ جدعانَ کانَ فی الجاهلیّةِ یَصِلُ الرَّحِمَ ، و یُطِعمُ المِسکِینَ ، فهل ذلکَ نافِعُهُ؟ قالَ : یا عائشةُ ، إنَّه لَم یَقُلْ یَوما : رَبِّ اغْفِرْ لی خَطیئَتی یَومَ الدِّینِ . (1)

(2)

کنز العمّال_ به نقل از عایشه _: عرض کردم : ای رسول خدا ! ابن جدعان در زمان جاهلیت، صله رحم به جای می آورد و مستمندان را اطعام می کرد. آیا اینها سودی به حال او دارند؟ فرمود : ای عایشه ! او حتی یک روز نگفت : پروردگارا ! در روز جزا گناه مرا ببخش .

875 - جُحودُ الإحسانِ
875 - نمک نشناسی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جُحودُ الإحْسانِ یَحدو علی قُبحِ الامْتِنانِ . (3)

عنه علیه السلام :جُحودُ الإحْسانِ یُوجِبُ الحِرْمانَ . (4)

875

نمک نشناسی

امام علی علیه السلام :نادیده گرفتن احسان [دیگران]، منت گذاری زشت آنان را سبب می شود .

امام علی علیه السلام :نادیده گرفتن احسان، موجب محرومیت [از احسان] می شود .

ص :129


1- کنز العمّال : 16491 .
2- (انظر) کنز العمّال : 6 / 450 ، 451 . الصدقة : باب 2212 . الثواب : باب 482 .
3- غرر الحکم : 4798 .
4- غرر الحکم : 4799.

عنه علیه السلام :مَن کَتمَ الإحْسانَ عُوقِبَ بالحِرْمانِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هرکه نیکی [دیگران] را پوشیده بدارد ، با [کیفرِ] محرومیت مجازات شود .

876 - النَّوادِرُ
876 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَطعَ مَعْهودَ إحْسانِهِ قَطعَ اللّهُ مَوجودَ إمْکانِهِ . (3)

عنه علیه السلام :تَمامُ الإحْسانِ تَرْکُ المَنِّ بِهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن لم یَجِدْ للإساءَةِ مَضَضا ، لَم یَکُنْ عِندَهُ للإحْسانِ مَوْقِعٌ . (5)

(6)

876

گوناگون

امام علی علیه السلام :کسی که رشته احسان خود را قطع کند، خداوند توانایی [بر نیکی کردن ]را از او بگیرد.

امام علی علیه السلام :کمال احسان، منّت ننهادن به سبب آن است .

امام کاظم علیه السلام :هرکه بدی برایش ناگوار و رنج آور نباشد ، خوبی و احسان نیز در نظرش جایگاهی ندارد.

ص :130


1- غرر الحکم : 8333 .
2- (انظر) النعمة : باب 3855 .
3- غرر الحکم : 8130 .
4- غرر الحکم : 4483 .
5- أعلام الدین : 305 .
6- (انظر) الصدقة : باب 2210 .

118 - الحفظ

118 - حافظه
اشاره

(1)

ص :131


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 319 باب 61 «الاُمور التی تُورث الحفظ و النسیان». کنز العمّال : 8 / 411 «صلاة حفظ القرآن» .

877 - نِعمَةُ الحِفظِ
877 - نعمتِ حافظه

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی حدیثِ المفضَّلِ _: أ فَرَأیتَ لَو نُقصَ الإنسانُ مِن هذهِ الخِلالِ الحِفْظَ وَحدَهُ کیفَ کانَتْ تکونُ حالُهُ ؟! و کَم مِن خَلَلٍ کانَ یَدخُلُ علَیهِ فی اُمورِهِ و مَعاشِهِ و تَجارِبهِ إذا لم یَحْفَظْ ما لَهُ و عَلَیهِ ، و ما أخَذَهُ و ما أعطی ، و ما رأی و ما سَمِعَ ......... ثُمَّ کانَ لا یَهتدی لطریقٍ لو سَلَکَهُ ما لا یحصی ، و لا یَحفَظُ عِلْما و لو دَرَسَهُ عُمْرَهُ ، و لا یَعْتَقِدُ دِینا ، و لا یَنْتَفِعُ بتَجْرِبَةٍ ، و لا یَسْتَطیعُ أن یَعْتَبِر شیئا علی ما مضی ، بَل کانَ حَقیقا أنْ یَنْسَلِخَ مِن الإنْسانیّةِ أصْلاً .

......... و أعظمُ من النِّعمَةِ علی الإنسانِ فی الحِفْظِ النِّعمَةُ فی النِّسْیانِ ؛ فإنَّهُ لولا النِّسْیانُ لَما سَلا أحَدٌ عن مُصیبَةٍ . (1)

877

نعمتِ حافظه

امام صادق علیه السلام_ در حدیث مفضّل _فرمود : آیا اندیشیده ای که اگر انسان از میان این ویژگیها، فقط حافظه را کم داشت، حال و روزش چگونه بود ؟ و اگر موضوعات سودمند و زیانبار و گرفته ها و داده ها و دیده ها و شنیده های خود را در حافظه اش نگه نمی داشت چه اختلالاتی در کارها و زندگی و تجربیاتش به وجود می آمد ......... ؟ اگر راهی را بارها و بارها می پیمود، باز آن را گم می کرد ، اگر همه عمرش را درس می خواند، دانشی را به خاطر نمی سپرد ، به دینی اعتقاد نمی یافت و از تجربه ای بهره مند نمی شد و نمی توانست از گذشته ها کمترین عبرتی بگیرد ، به طور کلی سزاوار بود که از انسان بودن یکسره خارج شود .

......... بالاتر از نعمتِ حافظه برای انسان، نعمتِ فراموشی است ؛ زیرا اگر فراموشی نبود، هیچ کس هیچ مصیبتی را از یاد نمی برد .

ص :132


1- بحار الأنوار : 3/80 .

878 - الحِفظُ فِی الصِّغَرِ
878 - حفظ کردن در خُردسالی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حِفْظُ الغُلامِ کَالوَسْمِ علی الحَجَرِ ، و حِفْظُ الرّجُلِ بَعد ما یَکْبُرُ کالکِتابَةِ علی الماءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یَتَعلّمُ فی صِغَرهِ کالنَّقْشِ فی الحَجَرِ ، و مَثَلُ الّذی یَتَعلّمُ فی کِبَرِهِ کالّذی یَکتُبُ علی الماءِ . (2)

878

حفظ کردن در خُردسالی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حفظ کردن خرد سال مانند نشانی است که بر سنگ کنده می شود و حفظ کردن در کهن سالی مانند نوشتن روی آب است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت کسی که در خرد سالی می آموزد همچون نقشی است که روی سنگ کنده می شود و حکایت کسی که در کهن سالی می آموزد همانند کسی است که بر آب بنویسد .

879 - ما یَزیدُ فِی الحِفظِ
879 - آنچه حافظه را زیاد می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یُذهِبنَ النِّسیانَ و یُحْدِثْنَ الذِّکْرَ : قِراءةُ القُرآنِ ، و السِّواکُ ، و الصِّیامُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، ثَلاثةٌ یَزِدْنَ فی الحِفْظِ و یُذْهِبنَ السُّقْمَ : اللّبانُ ، و السِّواکُ ، و قِراءةُ القُرآنِ . (4)

879

آنچه حافظه را زیاد می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز فراموشی را از بین می برد و حافظه می آورد : تلاوت قرآن ، مسواک زدن و روزه .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی ! سه چیز حافظه را زیاد می کند و بیماری را می زداید : کُندُر ، مسواک زدن و تلاوت قرآن .

ص :133


1- کنز العمّال : 29258 .
2- کنز العمّال : 29336 .
3- بحار الأنوار : 62/266/39 .
4- الخصال : 126/122 .

ص :134

119 - الحقد

119 - کینه توزی
اشاره

(1)

ص :135


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 209 باب 64 «الحقد و البغضاء و الشَّحناء». کنز العمّال : 3 / 464 ، 811 «الحقد» .

880 - الحِقدُ
880 - کینه توزی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِقْدُ اَلْأمُ العُیوبِ . (1)

عنه علیه السلام :ألْأمُ الخُلقِ الحِقدُ . (2)

عنه علیه السلام :الحِقدُ یُذْرِی . (3)

عنه علیه السلام :الحِقدُ مَثارُ الغَضَبِ . (4)

عنه علیه السلام :الحِقدُ شِیمَةُ الحَسَدةِ . (5)

عنه علیه السلام :الحِقْد داءٌ دَوِیٌّ ، و مَرَضٌ مُوبِی . (6)

عنه علیه السلام :الحِقدُ خُلقٌ دَنِیٌّ ، و مَرَضٌ مُرْدِی . (7)

عنه علیه السلام :الحِقدُ مِن طَبائِعِ الأشْرارِ . (8)

عنه علیه السلام :الحِقدُ نارٌ لا تُطْفَأُ إلاّ بالظَّفَرِ . (9)

عنه علیه السلام :طَهِّروا قُلوبَکُم مِن الحِقدِ ؛ فإنَّهُ داءٌ موبئٌ . (10)

عنه علیه السلام :رأسُ العُیوبِ الحِقْدُ . (11)

880

کینه توزی

امام علی علیه السلام :کینه توزی، پست ترین عیبهاست .

امام علی علیه السلام :پست ترین خوی ، کینه توزی است .

امام علی علیه السلام :کینه توزی، [هستی انسان را ]بر باد می دهد .

امام علی علیه السلام :کینه ، خشم برانگیز است .

امام علی علیه السلام :کینه توزی، خصلت حسودان و بدخواهان است.

امام علی علیه السلام :کینه توزی، دردی سخت و مرضی مهلک و مُسری است .

امام علی علیه السلام :کینه توزی، خویی پست و مرضی کشنده است .

امام علی علیه السلام :کینه توزی از خصلتهای اشرار و نابکاران است .

امام علی علیه السلام :کینه توزی، آتشی است که جز با پیروز شدن فرو نشانده نمی شود .

امام علی علیه السلام :دلهای خود را از کینه پاک کنید؛ که آن دردی مهلک است .

امام علی علیه السلام :کینه توزی، سرآمد همه عیبهاست .

ص :136


1- غرر الحکم : 966 .
2- غرر الحکم : 2917 .
3- غرر الحکم : 30 .
4- غرر الحکم : 530 .
5- غرر الحکم : 422 .
6- غرر الحکم : 1499 .
7- غرر الحکم : 1500 .
8- غرر الحکم : 2202 .
9- غرر الحکم : 2203 .
10- غرر الحکم : 6017 .
11- غرر الحکم : 5243 .

عنه علیه السلام :الدُّنیا أصْغَرُ و أحْقَرُ و أنْزرُ مِن أنْ تُطاعَ فیها الأحْقادُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّما اللَّبیبُ مَنِ اسْتَسَلَّ الأحْقادَ . (2)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الفِتَنِ الحِقْدُ . (3)

عنه علیه السلام :سِلاحُ الشَّرِّ الحِقْدُ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ اطَّرَحَ الحِقدَ اسْتَراحَ قَلبُهُ و لُبُّهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن زَرَعَ الإحَنَ حَصَدَ المِحَنَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ حِقدُهُ قلَّ عِتابُهُ . (7)

عنه علیه السلام :احْتَرِسوا مِن سَوْرَةِ الجَمْدِ و الحِقْدِ و الغَضَبِ و الحَسَدِ ، و أعِدّوا لکُلِّ شَیءٍ مِن ذلکَ عُدَّةً تُجاهِدونَهُ بِها ، مِن الفِکْرِ فی العاقِبَةِ ، و مَنْعِ الرَّذیلَةِ ، و طَلَبِ الفَضیلَةِ ، و صَلاحِ الآخِرَةِ ، و لُزومِ الحِلْمِ . (8)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :العِتابُ خَیرٌ مِن الحِقْدِ . (9)

امام علی علیه السلام :دنیا کوچکتر و حقیرتر و ناچیزتر از آن است که در آن از کینه ها پیروی شود .

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که کینه ها را از دل بیرون کند .

امام علی علیه السلام :علت فتنه ها و آشوبها کینه توزی است .

امام علی علیه السلام :جنگ افزارِ شرارت و بدی ، کینه توزی است .

امام علی علیه السلام :هرکه کینه را دور ریزد، دل و دماغش آسوده گردد .

امام علی علیه السلام :آن که کینه بکارد، رنج و محنت بِدروَد .

امام علی علیه السلام :هرکه کینه اش زیاد شود، سرزنش و گله گزاری او کم گردد .

امام علی علیه السلام :از حدّت بخل و کینه توزی و خشم و حسادت بپرهیزید و برای مبارزه با هر یک از آنها جنگ افزاری مانند اندیشیدن در عاقبت آنها ، مبارزه با رذیلت و طلب فضیلت و اصلاح کار آخرت و لزوم بردباری و گذشت فراهم آورید .

امام هادی علیه السلام :سرزنش کردن بهتر است از کینه به دل گرفتن .

881 - الحَقودُ
881 - کینه توز

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَقودُ مُعذَّبُ النّفسِ ، مُتَضاعَفُ الهَمِّ . (10)

881

کینه توز

امام علی علیه السلام :جانِ کینه توز در عذاب است و اندوهش دو چندان .

ص :137


1- غرر الحکم : 1804 .
2- غرر الحکم : 3868 .
3- غرر الحکم : 5522 .
4- غرر الحکم : 5555 .
5- غرر الحکم : 8584 .
6- غرر الحکم : 9157 .
7- غرر الحکم : 7984 .
8- غرر الحکم : 2565 .
9- بحار الأنوار : 78/369/4 .
10- غرر الحکم : 1962 .

عنه علیه السلام :أشدُّ القُلوبِ غِلاًّ قَلبُ الحَقودِ . (1)

عنه علیه السلام :بِئسَ العَشیرُ الحَقودُ . (2)

عنه علیه السلام :لیسَ لحَقودٍ اُخُوّةٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا مَودَّةَ لِحَقودٍ . (4)

عنه علیه السلام :لا یَکونُ الکریمُ حَقودا . (5)

الإمامُ الصَّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ لاَ اُخبِرُکُم بأبعَدِکُم مِنّی شَبَها ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : الفاحِشُ المُتَفَحِّشُ البَذِیُّ البَخیلُ المُخْتالُ الحَقودُ الحَسودُ . (6)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :أقلُّ النّاسِ راحةً الحَقودُ . (7)

امام علی علیه السلام :بد خواه ترین دلها ، دل کینه توز است .

امام علی علیه السلام :بد همنشینی است، کینه توز .

امام علی علیه السلام :کینه توز را اخوّت و برادری نیست .

امام علی علیه السلام :کینه توز، پایبند دوستی و مودّتی نیست.

امام علی علیه السلام :آدم بزرگوار، کینه توز نیست .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا به شما بگویم که بی شباهت ترین شما به من کیست ؟ عرض کردند : آری ، ای رسول خدا! فرمود : دشنام گویِ بی پروا از شنیدن دشنام و لوده و بخیل و خودپسند و کینه توز و حسود .

امام عسکری علیه السلام :کم آسایش ترین مردم، کینه توز است .

882 - سُرعةُ ذَهابِ حِقدِ المُؤمِنِ
882 - کینه در دل مؤمن نمی پاید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی صِفةِ المؤمنِ _: قلیلاً حِقْدُهُ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حِقدُ المؤمنِ مَقامُهُ ، ثُمَّ یُفارِقُ أخاهُ فلا یَجِدُ علَیهِ شَیئا ، و حِقْدُ الکافِرِ دَهْرُهُ . (9)

882

کینه در دل مؤمن نمی پاید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در وصف مؤمن _فرمود : کینه اش اندک است .

امام صادق علیه السلام :کینه مؤمن یک لحظه است و زمانی که از برادر خود جدا شد، در دل خود کینه ای نسبت به او نگه نمی دارد ؛ اما کینه کافر مادام العمر است .

ص :138


1- غرر الحکم : 2932 .
2- غرر الحکم : 4401 .
3- غرر الحکم : 7483 .
4- غرر الحکم : 10436 .
5- غرر الحکم : 10564 .
6- الکافی : 2/291/9 .
7- تحف العقول : 488 .
8- بحار الأنوار : 67/ 311/ 45 .
9- بحار الأنوار : 75/211/7 .

عنه علیه السلام :المؤمنُ یَحقِدُ ما دامَ فی مَجلسِهِ ، فإذا قامَ ذهبَ عنهُ الحِقدُ . (1)

امام صادق علیه السلام :کینه مؤمن تا زمانی است که نشسته است، همین که برخاست کینه نیز از دل او می رود .

883 - ما یورِثُ الحِقدَ
883 - آنچه کینه می آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :احْتَمِلْ أخاکَ علی ما فیهِ ، و لا تُکْثِرِ العِتابَ ؛ فإنّهُ یُورِثُ الضَّغینَةَ . (2)

883

آنچه کینه می آورد

امام علی علیه السلام :برادرت را با همان خصوصیاتی که دارد تحمّل کن و زیاد سرزنش نکن ؛ زیرا این کار کینه می آورد .

884 - ما یَطرُدُ الحِقدَ
884 - آنچه کینه را می برد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُسنُ البِشْرِ یَذهَبُ بالسَّخیمَةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُحْصُدِ الشَّرَّ مِ_ن صَ_درِ غَیرِکَ بقَلْعِهِ مِن صَدرِکَ . (4)

عنه علیه السلام :عِندَ الشَّدائدِ تَذهَبُ الأحْقادُ . (5)

(6)

884

آنچه کینه را می برد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوش رویی، کینه را می برد .

امام علی علیه السلام :با بر کندن شر از سینه خود، آن را از سینه دیگران درو کن.

امام علی علیه السلام :در هنگام سختیها و گرفتاریها، کینه ها از بین می رود .

ص :139


1- تحف العقول : 310 .
2- بحار الأنوار : 77/ 212/ 1 .
3- تحف العقول : 45 .
4- بحار الأنوار : 75/ 212/ 10.
5- غرر الحکم : 6212 .
6- (انظر) عنوان 40 «البِشر» .

ص :140

120 - التحقیر

120 - تحقیر
اشاره

(1)

(2)

ص :141


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 142 باب 56 «من أذلّ مؤمنا أو أهانه أو حقّره» . وسائل الشّیعة : 8 / 590 باب 147 «تحریم إذلال المؤمن و احتقاره» . وسائل الشّیعة : 8 / 592 باب 148 «تحریم الاستخفاف بالمؤمن» .
2- انظر : عنوان 9 «الإیذاء» ، 226 «السُّخریة» . الفقر : باب 3181 .

885 - النَّهیُ عَن تَحقیرِ النّاسِ
885 - نهی از کوچک شمردن مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَزْرَأنَّ أحدُکُم بأحدٍ من خَلقِ اللّهِ فإنَّهُ لا یَدری أیُّهُم ولیُّ اللّهِ . (1)

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ _: یا بُنیَّ لا تُحَقِّرنَّ أحَدا بخُلْقانِ ثِیابِهِ ؛ فإنَّ ربَّکَ و ربَّهُ واحدٌ . (2)

885

نهی از کوچک شمردن مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما نباید احدی از بندگان خدا را خوار و بی مقدار بشمرد ؛ زیرا نمی داند که کدام یک از آنها دوست خداست .

لقمان علیه السلام_ به فرزندش _فرمود : فرزندم ! هیچ کس را به سبب کهنه بودن جامه اش حقیر مشمار ؛ زیرا که پروردگار تو و او یکی است .

886 - التَّحذیرُ مِن تَحقیرِ المُؤمِنِ
886 - بر حذر داشتن از تحقیر مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ اسْتَذَلّ مؤمنا أو مؤمنةً ، أو حَقّرَهُ لفَقْرِهِ أو قِلَّةِ ذاتِ یَدِهِ ، شَهَرَهُ اللّهُ تعالی یَومَ القِیامَةِ ، ثُمّ یَفْضَحُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُحَقِّرنَّ أحَدا مِن المسلمینَ ، فإنَّ صَغیرَهُم عِند اللّهِ کَبیرٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :حَسْبُ ابنِ آدمَ من الشَّرِّ أنْ یُحَقِّرَ أخاهُ المسلمَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارکَ و تعالی یَقولُ : مَن أهانَ لی وَلیّا فقد أرْصَدَ لمُحارَبَتی ، و أنا أسرَعُ شَیءٍ إلی نُصْرَةِ أوْلیائی . (6)

886

بر حذر داشتن از تحقیر مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مرد یا زن مؤمنی را، به سبب تهیدستی یا کم بضاعتی، خوار و حقیر شمارد، خداوند متعال در روز رستاخیز او را انگشت نما و سپس رسوایش کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مسلمانی را خوار و حقیر مشمار؛ زیرا کوچک آنان هم نزد خداوند بزرگ است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بدی فرزند آدم همین بس که برادر مسلمان خود را تحقیر کند .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی می فرماید : هر که یکی از دوستان مرا خوار شمارد، آماده جنگ با من شده است و من در یاری دادن دوستدارانم شتابنده ترینم .

ص :142


1- بحار الأنوار : 75/147/21 .
2- بحار الأنوار : 72/47/57 .
3- بحار الأنوار : 72/44/52 .
4- تنبیه الخواطر : 1/31 .
5- تنبیه الخواطر : 2/122 .
6- الکافی : 2/351/5 .

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : لِیأْذَنْ بحَربٍ منّی مَن أذلَّ عَبدیَ المؤمنَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن حَقّر مؤمنا مِسْکینا لم یَزَلِ اللّهُ لَهُ حاقِرا ماقِتا حتّی یَرجِعَ عن مَحْقَرَتِهِ إیّاهُ . (2)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ می فرماید : هر کس بنده مؤمن مرا خوار کند باید به من اعلان جنگ دهد .

امام صادق علیه السلام :هرکه مؤمن بینوایی را حقیر شمارد، خداوند پیوسته او را تحقیر کند و دشمنش دارد تا آن گاه که از تحقیر او دست بردارد .

ص :143


1- ثواب الأعمال : 284/1 .
2- التمحیص : 50/89 .

ص :144

121 - الحقّ

121 - حقّ
اشاره

(1)

(2)

ص :145


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 140 باب 18 «ذمّ إنکار الحقّ» . بحار الأنوار : 70 / 106 باب 48 «إیثار الحقّ علی الباطل» . بحار الأنوار : 72 / 228 باب 113 «الإعراض عن الحقّ» .
2- انظر : عنوان 42 «الباطل» . الإمامة العامة : باب 165 ، الحبس : باب 696 ، المُداهَنة : باب 1282 . الدِّین : باب 1313 ، السبیل : باب 1732 ، الکِبْر : باب 3378 .

887 - الحَقُّ
887 - حقّ

الکتاب :

«وَ ما خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السّاعَةَ لاَتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الجَمِیلَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحقُّ أقوی ظَهیرٍ . (3)

عنه علیه السلام :الحقُّ سَیفٌ قاطِعٌ . (4)

عنه علیه السلام :الحقُّ سَیفٌ علی أهلِ الباطلِ . (5)

عنه علیه السلام :الحقُّ مَنْجاةٌ لکُلِّ عامِلٍ ، و حُجّةٌ لکلِّ قائلٍ . (6)

عنه علیه السلام :الحقُّ أبْلَجُ مُنَزَّهٌ عنِ المُحاباةِ و المُراءاةِ . (7)

عنه علیه السلام :الحَقُّ أوسَعُ مِن الأرضِ . (8)

عنه علیه السلام :إنَّ الحقَّ أحْسَنُ الحَدیثِ ، و الصّادِعُ بهِ مُجاهِدٌ ، و بالحقِّ اُخبِرُکَ فأرْعِنی سَمعَکَ . (9)

887

ح_قّ

قرآن :

«ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز به حقّ نیافریدیم . و بی تردید قیامت فرا می رسد . پس گذشت کن ، گذشتی نیکو» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :حقّ، نیرومندترین پشتیبان است .

امام علی علیه السلام :حقّ، شمشیری بُرّان است .

امام علی علیه السلام :حقّ، شمشیری است بر ضدّ باطل گرایان.

امام علی علیه السلام :حقّ، برای هر عمل کننده ای نجات بخش است و برای هر گوینده ای حجّت و دلیل .

امام علی علیه السلام :حقّ، روشن است و از یاری و به رخ کشیدن بی نیاز .

امام علی علیه السلام :حقّ، گسترده تر از کره خاک است .

امام علی علیه السلام :همانا حقّ ، نیکوترین سخن است و کسی که آشکارا حقّ بگوید، مجاهد است و من تو را از حقّ آگاه می کنم، پس ، گوش خود را به من سپار .

ص :146


1- الحِجر : 85 .
2- (انظر) النحل: 3 ، سبأ: 49 ، الإسراء: 81 ، یونس: 108 .
3- غرر الحکم : 716 .
4- غرر الحکم : 548 .
5- غرر الحکم : 1444 .
6- غرر الحکم : 1445 .
7- غرر الحکم : 1774 .
8- جامع الأخبار : 383/1071 .
9- نهج السعادة : 2/669 .

عنه علیه السلام :ألاَ و إنَّ الحَقَّ مَطایا ذُلُلٌ ، رَکِبَها أهلُها و اُعطُوا أزِمَّتَها ، فسارَتْ بِهِمُ الهُوَیْنا حتّی أتَتْ ظِلاًّ ظَلیلاً . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الحقَّ مُنِیفٌ فاعمَلوا بهِ . (2)

امام علی علیه السلام :هلا ! حقّ ها مرکبهایی رام هستند که صاحبانشان بر آنها نشستند و زمام آنها را به دست گرفتند . پس ، این مرکبها سواران خود را به آرامی و ملایمت بردند تا به سایه ای گسترده رسیدند .

امام صادق علیه السلام :حقّ، بلند پایه و ارجمند است ؛ پس به آن عمل کنید .

888 - الحَقُّ یَدمَغُ الباطِلَ
888 - حقّ، باطل را درهم می کوبد

الکتاب :

«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمّا تَصِفُونَ» . (3)

«کَتَبَ اللّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أبْدی صَفْحَتَهُ للحقِّ هلَکَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن صارَعَ الحقَّ صُرِعَ . (6)

عنه علیه السلام :قَلیلُ الحقِّ یَدفَعُ کثیرَ الباطِلِ ، کما أنَّ القَلیلَ مِن النّارِ یُحْرِقُ کثیرَ الحَطَبِ . (7)

888

حقّ، باطل را درهم می کوبد

قرآن :

«بلکه حقّ را بر سر باطل می زنیم ، تا آن را درهم کوبد و باطل نابود شونده است . و وای بر شما از آنچه به خدا نسبت می دهید» .

«خدا مقرر داشته که : البته من و پیامبرانم پیروز می شویم ؛ زیرا خدا توانا و پیروزمند است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هرکه در برابر حقّ سینه سپر کند نابود شود .

امام علی علیه السلام :هر که با حقّ پنجه در افکند به خاک افتد.

امام علی علیه السلام :اندکی حقّ، باطل بسیاری را نابود کند، همچنان که اندکی آتش، هیمه های فراوانی را بسوزاند .

ص :147


1- نهج السعادة : 3 / 294 .
2- بحار الأنوار:72/232/2.
3- الأنبیاء : 18 .
4- المجادلة : 21 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 188 .
6- الإرشاد : 1/300 .
7- غرر الحکم : 6735 .

عنه علیه السلام :الغالِبُ بالشَّرِّ مَغْلوبٌ ، المُحارِبُ للحقِّ مَحْروبٌ . (1)

عنه علیه السلام :المَغْلوبُ بالحقِّ غالِبٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیس مِن باطلٍ یَقومُ بإزاءِ الحقِّ إلاّ غلَبَ الحقُّ الباطِلَ ، و ذلکَ قولُهُ : «بَلْ نَقْذِفُ بالحَقِّ علی الباطِلِ فیَدْمَغُهُ ......... » . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :آن که با توسل به شرّ و بدی پیروز شود، شکست خورده است و آن که با حقّ بستیزد، در هم شکسته و غارت شود .

امام علی علیه السلام :مغلوب حقّ، [در حقیقت ]غالب است .

امام صادق علیه السلام :هیچ باطلی نیست که در برابر حقّ بایستد مگر آن که حقّ بر باطل چیره شود و این سخن خداوند است : «بلکه حقّ را بر سر باطل می زنیم تا آن را درهم کوبد ......... » .

889 - الحَقُّ وَالعِزُّ
889 - حقّ و عزّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن یَطلُبِ العِزَّ بغَیرِ حقٍّ یَذِلَّ، و مَن عانَدَ الحقَّ لَزِمَهُ الوَهْنُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العِزُّ أنْ تَذِلَّ للحقِّ إذا لَزِمَکَ . (6)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :ما تَرَکَ الحقَّ عزیزٌ إلاّ ذَلَّ ، و لا أخَذَ بهِ ذلیلٌ إلاّ عَزَّ . (7)

(8)

889

حقّ و عزّت

امام علی علیه السلام :هر کس با تکیه به غیر حقّ جویای عزّت شود به ذلّت در افتد، و هر که با حقّ عناد ورزد خوار گردد .

امام صادق علیه السلام :عزّت آن است که چون حقّی بر گردنت آمد در برابر آن فروتنی کنی .

امام عسکری علیه السلام :هیچ عزیزی حقّ را فرو نگذاشت، مگر آن که ذلیل شد ؛ و هیچ ذلیلی به آن چنگ نزد، مگر این که عزیز گشت .

ص :148


1- غرر الحکم : 1085 _ 1086.
2- غرر الحکم : 1066 .
3- بحار الأنوار : 5/305/24 .
4- (انظر) الأمثال : باب 3542 .
5- تحف العقول : 95 .
6- بحار الأنوار : 78/228/105 .
7- بحار الأنوار : 72/232/3 .
8- (انظر) العزّ : باب 2666 .

890 - ثِقَلُ الحَقِّ
890 - سنگینی حقّ

الکتاب:

«أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ» . (1)

«لَقَدْ جِئْنَاکُمْ بِالْحَقِّ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الحقُّ ثَقیلٌ مُرٌّ و الباطِلُ خَفیفٌ حُلْوٌ ، و رُبَّ شَهْوَةِ ساعةٍ تُورِثُ حُزْنا طویلاً . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ الحقَّ ثَقیلٌ مَرِیءٌ ، و إنّ الباطِلَ خَفیفٌ وَبِیءٌ . (4)

عنه علیه السلام :الحقُّ کُلُّه ثَقیلٌ ، و قد یُخَفِّفُهُ اللّهُ علی أقوامٍ طَلَبوا العاقِبَةَ فصَبَّروا نُفوسَهُم ، و وَثِقوا بصِدْقِ مَوعودِ اللّهِ لمَن صَبرَ و احْتَسَبَ ، فکنْ مِنهُم و اسْتَعِنْ باللّهِ . (5)

890

سنگینی حقّ

قرآن :

«یا می گویند که او دیوانه است ؟ نه ، پیامبرشان حقّ را برای آنان آورد ، ولی بیشترینشان از حقّ کراهت دارند» .

«هر آینه ما حقّ را برای شما آوردیم ولی بیشترتان از حقّ کراهت دارید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ، سنگین و تلخ است و باطل، سبک و شیرین. و بسا لذّت شهوتی که ساعتی بیش نپاید، اما اندوهی دراز در پی آرد .

امام علی علیه السلام :همانا حقّ سنگین است اما گوارا، و باطل سبک و آسان است اما کشنده.

امام علی علیه السلام :حقّ همه اش سنگین است، امّا خداوند آن را بر مردمانی که جویای عاقبت و آخرتند، سبک می گرداند و از این رو ، جانهایشان را به شکیبایی وا می دارند و درستی وعده خدا را به کسانی که در راهش شکیبایی می ورزند و از او امید پاداش می برند، باور دارند؛ پس تو از این عدّه باش و از خدا کمک بجوی .

891 - الصَّبرُ عَلَی الحَقِّ
891 - تحمّل کردن حقّ

891

الصَّبرُ عَلَی الحَقِّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اصبرْ علی مَرارةِ الحقِّ ، و إیّاکَ أنْ تَنْخَدِعَ لحَلاوَةِ الباطِلِ . (6)

891

تحمّل کردن حقّ

امام علی علیه السلام :تلخی حقّ را تحمّل کن، و مبادا که فریب شیرین بودن باطل را بخوری .

ص :149


1- المؤمنون: 70 .
2- الزخرف : 78 .
3- مکارم الأخلاق : 2/371/2661 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 376 .
5- تحف العقول : 142 ، و فی نسخة : «العافیة» بدل «العاقبة» .
6- غرر الحکم : 2472 .

عنه علیه السلام :لا یصبِرُ للحقِّ إلاّ مَن یَعرِفُ فضلَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَمّا حَضَرَتْ أبی علیَّ ابنَ الحسینِ علیه السلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلی صَدْرِهِ ثُمَّ قالَ : أیْ بُنیَّ ، اُوصیکَ بِما أوْصانی أبی حِینَ حَضَرَتْهُ الوَفاةُ _ و بما ذَکَرَ أنّ أباهُ علیه السلام أوصاهُ بهِ _ : أیْ بُنَیَّ ، اصبِرْ علی الحقِّ و إنْ کانَ مُرّا . (2)

عنه علیه السلام :اصبِرْ نَفسَکَ علی الحقِّ ؛ فإنَّهُ مَن مَنَعَ شیئا فی حقٍّ أعطی فی باطِلٍ مِثْلَیهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قدِ اسْتَفْتاهُ رجُلٌ مِن أهلِ الجَبلِ فأفْتاهُ بخِلافِ ما یُحِبُّ ، فرأی أبو عبدِ اللّهِ الکَراهَةَ فیهِ _: یا هذا ، اصْبِرْ علی الحقِّ ، فإنَّهُ لَم یَصبِرْ أحدٌ قَطُّ لحَقٍّ إلاّ عَوّضَهُ اللّهُ ما هُو خَیرٌ لَه . (4)

امام علی علیه السلام :حقّ را تحمّل نکند، مگر کسی که ارزش آن را بشناسد .

امام باقر علیه السلام :چون هنگام رحلت پدرم علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید، مرا در آغوش گرفت و فرمود : فرزندم ! من به تو همان سفارشی را می کنم که پدرم در هنگام فرا رسیدن رحلتش به من کرد و فرمود که پدر او نیز به وی همان سفارش را کرده است : فرزندم ! حقّ را تحمّل کن هرچند تلخ باشد .

امام باقر علیه السلام :خود را در برابر [پذیرش ]حقّ، به صبوری وادار؛ زیرا کسی که حقّی را ادا نکند، به اندازه دو برابر آن در باطل خرج کند .

امام صادق علیه السلام_ وقتی مردی از اهالی جبل از ایشان استفتایی کرد و فتوای ایشان بر خلاف میل او بود و ناراحتی در چهره اش مشاهده شد _فرمود : ای مرد ! حقّ را تحمّل کن ؛ زیرا هیچ کس حقّی را تحمّل نکرد، مگر این که خداوند در عوض ، چیزی به او عطا فرمود که برایش بهتر است .

892 - وُجوبُ قَولِ الحَقِّ ولَو عَلَی النَّفسِ
892 - لزوم حقّ گویی هر چند به زیان خود

الکتاب :

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلَی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ» . (5)

892

لزوم حقّ گویی هر چند به زیان خود

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! به عدالت برخیزید و برای خدا شهادت دهید هرچند علیه خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان شما بوده باشد» .

ص :150


1- غرر الحکم : 10748 .
2- بحار الأنوار : 70/184/52 .
3- تحف العقول : 296 .
4- بحار الأنوار : 70/107/4 .
5- النساء : 135 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أتْقی النّاسِ مَن قالَ الحقَّ فیما لَهُ و عَلَیهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فی قائمةِ سَیفٍ مِن سُیوفِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَحیفَةٌ فِیها ......... قُلِ الحقَّ و لو علی نفسِکَ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ أفْضلَ النّاسِ عندَ اللّهِ مَن کانَ العَملُ بالحقِّ أحَبَّ إلیهِ _ و إنْ نَقَصَهُ و کَرَثَهُ _ مِن الباطِلِ و إنْ جَرَّ إلَیهِ فائدةً و زادَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ هُم أقرَبُ الخَلقِ إلی اللّهِ عزّ و جلّ یَومَ القِیامَةِ حتّی یَفْرُغَ مِن الحِسابِ: ......... و رجُلٌ قالَ الحقَّ فیما عَلَیهِ و لَهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ مِن حقیقةِ الإیمانِ أنْ تُؤْثِرَ الحقَّ و إنْ ضَرَّکَ علی الباطِلِ و إنْ نَفعَکَ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ للمؤمنِ علی المؤمنِ سَبْعةَ حُقوقٍ ، فأوْجَبُها أنْ یَقولَ الرّجُلُ حقّا و إنْ کانَ علی نَفْسِه أو علی والِدَیْهِ ، فلا یَمیلَ لَهُم عنِ الحقِّ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با تقواترین مردم کسی است که حقّ را بگوید، چه به سودش باشد چه به زیانش .

امام علی علیه السلام :بر قبضه شمشیری از شمشیرهای رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشته شده بود ......... حقّ را بگو هر چند علیه خودت .

امام علی علیه السلام :برترین مردم نزد خدا کسی است که عمل به حقّ را از عمل به باطل بیشتر دوست داشته باشد _ اگر چه برای او زیانمند و غمبار باشد _ و باطل برایش سودمند و فزاینده .

امام صادق علیه السلام :در روز قیامت سه کس از همه مردمان به خداوند عزّ و جلّ نزدیکترند تا آن گاه که از حسابرسی فارغ شود: ......... و مردی که حقّ را ، له یا علیه خود ، بگوید.

امام صادق علیه السلام :نشانه ایمان راستین آن است که حقّ را ، هرچند به زیانت باشد ، بر باطل ، اگر چه سودت رساند ، ترجیح دهی .

امام صادق علیه السلام :مؤمن را بر مؤمن هفت حقّ است ؛ واجبترین آنها این است که آدمی حقّ را بگوید، هرچند علیه خود یا پدر و مادرش باشد و به خاطر آنها از حقّ منحرف نشود .

ص :151


1- الأمالی للصدوق : 72/41 .
2- بحار الأنوار:74/157/2.
3- نهج البلاغة : الخطبة 125 .
4- الأمالی للصدوق : 439/582 .
5- الخصال : 53/70 .
6- بحار الأنوار : 74/223/8 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :قُلِ الحقَّ و إنْ کانَ فیهِ هَلاکُکَ ، فإنَّ فیهِ نَجاتَکَ ......... و دَعِ الباطِلَ و إنْ کانَ فیهِ نَجاتُکَ فإنّ فیهِ هَلاکَکَ . (1)

امام کاظم علیه السلام :حقّ را بگو اگر چه نابودی تو در آن باشد ؛ زیرا که نجات تو در آن است ......... و باطل را فروگذار هر چند نجات تو در آن باشد ؛ زیرا که [در واقع] نابودی تو در آن است .

893 - قَولُ الحَقِّ فِی الرِّضا وَالغَضَبِ
893 - گفتن حقّ در حال خشنودی و خشم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أنْفَقَ مؤمنٌ مِن نَفَقةٍ هی أحَبُّ إلی اللّهِ عزّ و جلّ مِن قَولِ الحقِّ فی الرِّضا و الغَضَبِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وصایاهُ لابْنِهِ الحُسینِ علیه السلام _: یا بُنیَّ ، اُوصیکَ بتَقْوی اللّهِ فی الغِنی و الفَقرِ ، و کَلِمَةِ الحقِّ فی الرِّضا و الغَضَبِ . (3)

893

گفتن حقّ در حال خشنودی و خشم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن هیچ انفاقی نکرد که نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از گفتن حقّ در هنگام خشم و خشنودی باشد .

امام علی علیه السلام_ در سفارشهای خود به فرزندش حسین علیه السلام _فرمود : فرزندم ! تو را سفارش می کنم به ترس از خدا در توانگری و تهیدستی، و گفتن حقّ در خشنودی و خشم.

894 - کَلِمَةُ حَقٍّ عِندَ إمامٍ جائرٍ
894 - حقّ گویی در برابر پیشوای ستمگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألاَ لا یَمْنَعَنَّ رجُلاً مَهابَةُ النّاسِ أنْ یَتکَلَّم بالحقِّ إذا عَلِمَهُ . ألاَ إنّ أفضَلَ الجِهادِ کَلِمَةُ حقٍّ عندَ سُلطانٍ جائرٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یَقولُ : قُمْ بالحقِّ و لا تَعَرّضْ لِما نابَکَ . (5) (6)

894

حقّ گویی در برابر پیشوای ستمگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان ! مبادا ترس از مردم مانع آن شود که کسی حقّ را بداند و نگوید. بدانید که برترین جهاد سخن حقّی است که در برابر فرمانروای ستمگر و منحرف گفته شود .

امام صادق علیه السلام :پدرم علیه السلام می فرمود : برای اقامه حقّ قیام کن و از پیامدهایش مهراس .

ص :152


1- تحف العقول : 408 .
2- الخصال : 60/82 .
3- تحف العقول : 88 .
4- کنز العمّال : 43588 .
5- الاختصاص : 230 .
6- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2646 . السلطان : باب 1843. الهجرة : باب 3932 .

895 - کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِها باطِلٌ
895 - سخنی حقّ برای هدفی باطل

کنز العمّال عن عبید اللّه بن أبی رافع :إنّ الحَرورِیَّةَ لَمّا خَرَجَتْ ، و هُو مَع علیِّ بنِ أبی طالبٍ قالوا : لا حُکْمَ إلاّ للّهِ ، قالَ علیٌّ: کَلِمَةُ حَقٍّ اُریدَ بها باطِلٌ . (1)

کنز العمّال عن قتادة :لَمّا سَمِعَ علیٌّ المُحَکِّمةَ قالَ : مَن هؤلاءِ ؟ قیلَ لَهُ : القُرّاءُ . قالَ : بَلْ هُمُ الخَیّانونَ العَیّابونَ . قالَ : إنَّهُم یَقولونَ : لا حُکْمَ إلاّ للّهِ ! قالَ : کَلِمَةُ حقٍّ عُنِیَ بها باطِلٌ . (2)

(3)

895

سخنی حقّ برای هدفی باطل

کنز العمال_ به نقل از عبید اللّه بن أبو رافع _: زمانی که حروریه (خوارج) سر به نافرمانی برداشتند من با علی بن ابی طالب بودم. آنها می گفتند : داوری جز از آن خدا نیست . علی فرمود : این سخن حقّی است برای هدف باطلی .

کنز العمّال_ به نقل از قتادة _: چون علی ندای دعوت کنندگان به حکمیت را شنید، پرسید: اینان کیستند ؟ عرض شد : قاریانند . فرمود : [نه،] بلکه آنان خیانتکاران عیب جویند . آنها می گویند: داوری جز از آن خدا نیست . سخن حقّی است، اما هدف باطلی را با آن دنبال می کنند.

896 - قَبولُ الحَقِّ
896 - حقّ پذیری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اقْبَلِ الحَقَّ مِمَّن أتاکَ بهِ _ صَغیرٌ أو کَبیرٌ _ و إن کانَ بَغیضا ، و ارْدُدِ الباطِلَ علی مَن جاءَ بهِ مِن صَغیرٍ أو کَبیرٍ و إنْ کانَ حَبیبا . (4)

896

حقّ پذیری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ را از هر کس که برایت آورد _ کوچک یا بزرگ _ بپذیر هر چند دشمنت باشد و باطل را هر که آورد کوچک یا بزرگ به خودش برگردان هرچند دوستت باشد .

ص :153


1- کنز العمّال : 31556 .
2- کنز العمّال : 31542 .
3- (انظر) عنوان 141 «الخوارج» . البغاة : باب 377.
4- کنز العمّال : 43152 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : السّابِقونَ إلی ظِلِّ العَرشِ طُوبی لَهُم . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و مَن هُم ؟ فقالَ : الّذینَ یَقْبَلونَ الحقَّ إذا سَمِعوهُ ، و یَبْذُلونَهُ إذا سُئِلوهُ ، و یَحْکُمونَ للنّاسِ کحُکْمِهِم لأنفُسِهِم . (1)

عنه علیه السلام :فلا تَنْفِروا مِن الحقِّ نِفارَ الصَّحیحِ مِن الأجْرَبِ ، و الباری من ذِی السَّقَمِ . (2)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خوشا به حال شتابندگان به سوی سایه عرش . عرض شد : ای رسول خدا ! آنان چه کسانی هستند ؟ فرمود : کسانی که چون حقّ را بشنوند، بپذیرند و هرگاه حقّ از آنان خواسته شود، دریغ نورزند و برای مردم همان گونه داوری کنند که برای خود می کنند.

امام علی علیه السلام :از حقّ مگریزید، آن گونه که انسان سالم از شخص گر، و تندرست از بیمار می گریزد.

897 - انشِراحُ الصَّدرِ لِقَبولِ الحَقِّ
897 - دریا دلی در پذیرش حقّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ضاقَ صَدرُهُ لَم یَصْبِرْ علی أداءِ حقٍّ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ بعَبدٍ خَیرا شرَحَ صَدرَهُ للإسلامِ ، فإذا أعْطاهُ ذلکَ أنْطَقَ لِسانَهُ بالحقِّ و عَقَدَ قَلبَهُ علَیهِ فعَمِلَ بهِ ، فإذا جَمعَ اللّهُ لَهُ ذلکَ تَمَّ لَهُ إسْلامُهُ ......... ، و إذا لَم یُرِدِ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا وَکَلَهُ إلی نفسِهِ ، و کانَ صَدرُهُ ضَیِّقا حَرَجا ، فإنْ جرَی علی لِسانِه حقٌّ لَم یَعْقِدْ قَلبَهُ علَیهِ ، و إذا لَم یَعقِدْ قَلبَهُ علَیهِ لَم یُعْطِهِ اللّهُ العَملَ بهِ . (4) (5)

897

دریا دلی در پذیرش حقّ

امام علی علیه السلام :کسی که سینه اش تنگ باشد، تحمّل به جای آوردن حقّ را ندارد .

امام صادق علیه السلام :خداوند هرگاه خوبی بنده ای را بخواهد، سینه اش را برای اسلام فراخ می گرداند و هر گاه این نعمت را به او داد، زبانش را به حقّ گویا کند و دلش را به آن عقیده مند سازد، پس ، او به حقّ عمل کند و چون خداوند این همه را به او دهد، اسلامش را کامل کرده است ......... و هرگاه خداوند خوبی بنده ای را نخواهد، او را به خودش وا گذارد و سینه اش تنگ و در فشار باشد ، اگر حقّی بر زبانش جاری شود، در دل به آن اعتقادی نداشته باشد و چون عقیده قلبی نداشته باشد، خداوند توفیق عمل به آن را به او ندهد .

ص :154


1- . النوادر للراوندی: 23/137.
2- نهج البلاغة: الخطبة147.
3- . کنز الفوائد : 1/278 .
4- الکافی : 8/13/1 .
5- (انظر) القلب : باب 3339 .

898 - الإعراضُ عَنِ الحَقِّ
898 - روی گرداندن از حقّ

الکتاب:

«ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ» . (1)

«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیَاتِ اللّهِ وَ صَدَفَ عَنْها سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ» . (2)

(3)

898

روی گرداندن از حقّ

قرآن :

«سپس ، جز اندکی از شما بقیه پشت کردید و روی گردان شدید» .

«کیست ستمکارتر از آن کس که آیات خدا را دروغ پنداشت و از آنها روی گردان شد؟ بزودی کسانی را که از آیات ما روی گردان شده اند ، به سبب این روی گردانی ، به عذابی بد کیفر خواهیم داد» .

899 - مَن لا یَنفَعُهُ الحَقُّ یَضُرُّهُ الباطِلُ
899 - کسی که حقّ سودش ندهد باطل زیانش رساند

الکتاب :

«فَذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ مَن لا یَنْفعُهُ الحقُّ یَضُرُّهُ الباطِلُ ، و مَن لا یَسْتَقیمُ بهِ الهُدی تَضُرُّهُ الضَّلالةُ ، و مَن لا یَنْفعُهُ الیقَینُ یَضُرُّهُ الشَّکُّ . (5)

899

کسی که حقّ سودش ندهد باطل زیانش رساند

قرآن :

«این اللّه پروردگار بر حقّ شماست ، بعد از حقیقت جز گمراهی چیست ؟ پس به کجا روی می آورید ؟» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :براستی هر کس را حقّ، سود ندهد، باطل، زیانش رساند و هرکه به راه هدایت نرود ، به کج راهه گمراهی در افتد و هرکه یقین، او را سود نبخشد ، شکّ زیانش رساند .

ص :155


1- البقرة : 83 .
2- الأنعام : 157 .
3- (انظر) یونس: 32 ، الرعد: 36 ، الکهف: 56 ، طه: 123 ، النمل: 84 ، السجدة: 22، الزمر: 32 ، الجاثیة: 8 ، 9 ، الأحقاف: 3 . الکبر : باب 3378 .
4- یونس : 32 .
5- تحف العقول : 152 .

900 - میزانُ مَعرِفَةِ الحَقِّ
900 - معیار شناخت حقّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا أتاهُ الحارِثُ بنُ حَوطٍ فقالَ : أ تَرانی أظُنُّ أصْحابَ الجَملِ کانوا علی ضَلالَةٍ ؟! _: یا حارِثُ ، إنّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ و لَم تَنْظُرْ فَوقَکَ فَحِرْتَ ، إنّکَ لَم تَعْرِفِ الحقَّ فتَعْرفَ مَن أتاهُ ، و لَم تَعْرِفِ الباطِلَ فتَعْرِفَ مَن أتاهُ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ الحارِثُ : ما أری طَلْحَةَ و الزُّبیرَ و عائشةَ احْتَجّ_وا إلاّ عل_ی حقٍّ _: إنّ الح_قَّ و الباطِ_لَ لا یُعرَفانِ بالنّاسِ ، و لک_نِ اعْرِفِ الح_قَّ باتِّب_اعِ مَنِ اتَّبعَهُ ، و الباطِ_لَ باجْتِنابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ الحقَّ لا یُعرَفُ بالرِّجالِ، اعْرِفِ الحقَّ تَعرِفْ أهلَهُ . (3)

الأمالی للمُفیدِ :فقالَ لَهُ [الإمام علی علیه السلام ]الحارِثُ : لَو کَشَفتَ _ فِداکَ أبی و اُمّی _ الرَّینَ عَن قُلوبِنا و جَعَلْتَنا فی ذلکَ علی بَصیرةٍ مِن أمْرِنا . قالَ علیه السلام : قَدْکَ ؛ فإنّکَ امْرؤٌ مَلْبوسٌ علَیکَ ، إنّ دِینَ اللّهِ لا یُعرَفُ بالرِّجالِ بَلْ بآیَةِ الحقِّ، فاعْرِفِ الحقَّ تَعْرِفْ أهلَهُ . (4) (5)

900

معیار شناخت حقّ

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به حارث بن حوط وقتی نزد ایشان آمد و گفت : آیا فکر می کنی که من اصحاب جمل را گمراه می دانم ؟! _فرمود : ای حارث ! تو پایینت را نگریسته ای و بالایت را نگاه نکرده ای و از این رو در حیرت و سرگردانی به سر می بری. تو حقّ را نشناختی، تا اهلش را بشناسی و باطل را نشناختی، تا باطل گرایان را بشناسی.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سخن حارث که گفت : به نظر من طلحه و زبیر و عایشه به حقّ احتجاج می کردند _فرمود : همانا حقّ و باطل به مردم (شخصیّت افراد) شناخته نمی شود، بلکه حقّ را به پیروی کسانی که از آن پیروی می کنند بشناس و باطل را به اجتناب کسانی که از آن اجتناب می کنند .

امام علی علیه السلام :حقّ به شخصیتها شناخته نمی شود ؛ خودِ حقّ را بشناس تا پیروان آن را بشناسی .

الأمالی للمفید :حارث به آن حضرت (امام علی علیه السلام ) عرض کرد : پدر و مادرم فدایت باد ! کاش زنگار از دلهای ما می زدودی و در این موضوع ما را از بینش لازم برخوردار می ساختی. امام علیه السلام فرمود: بس کن . تو مردی هستی که امر بر تو مشتبه شده است . همانا دین خدا با اشخاص شناخته نمی شود، بلکه با معیار و نشانه حقّ شناخته می گردد ؛ پس حقّ را بشناس، تا اهلش را بشناسی .

ص :156


1- نهج البلاغة : الحکمة 262 .
2- الأمالی للطوسی : 134/216 .
3- مجمع البیان : 1/211 ، روضة الواعظین : 39 .
4- الأمالی للمفید : 5/3 .
5- (انظر) الدین : باب 1322 . الخیر : باب 1182 .

901 - عَمّارٌ مَعَ الحَقِّ
901 - عمّار با حقّ است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عمّ_ارٌ خَلَطَ اللّهُ الإیمانَ ما بینَ قَرْنِهِ إلی قَدَمِهِ ، و خَلطَ الإیمانَ بلَحْمِهِ و دَمِهِ ، یَزولُ مَع الحقِّ حَیثُ زالَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا اخْتَلفَ النّاسُ کانَ ابنُ سُمَیّةَ معَ الحقِّ . (2)

(3)

901

عمّار با حقّ است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عمار را از سر تا پایش، با ایمان مخلوط ساخته ، و ایمان را با گوشت و خونش در آمیخته است، هر جا حقّ باشد، او نیز هست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه مردم چند دسته شوند، فرزند سمیّه (عمّار) با حقّ است .

902 - المُتَلَوِّنُ
902 - بوقلمون صفت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعْلَموا أنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُبْغِضُ مِن عِبادهِ المُتَلوِّنَ ، فلا تَزولوا عنِ الحقِّ و وَلایةِ أهلِ الحقِّ؛ فإنّ مَنِ اسْتَبْدَلَ بِنا هَلکَ و فاتَتْهُ الدُّنیا و خَرجَ مِنها (بحَسْرةٍ) . (4)

902

بوقلمون صفت

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند تبارک و تعالی بندگان بوقلمون صفت خود را دشمن می دارد. پس ، از حقّ و دوستی با اهل حقّ جدا نشوید ؛ زیرا که هر کس، دیگران را به جای ما برگیرد، هلاک شود و دنیا را از دست بدهد و [با آه و افسوس] از دنیا برود .

ص :157


1- کنز العمّال : 33520 .
2- کنز العمّال : 33525 .
3- (انظر) الإمامة الخاصة : باب 184 .
4- الخصال: 626/10 و فی تحف العقول: 115 «و خرج منها آثما».

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اعْلَموا أنّ اللّهَ تعالی یُبْغِضُ مِن خَلْقِهِ المُتَلوِّنَ ، فلا تَزولوا عنِ الحقِّ و أهْلِهِ ؛ فإنّ مَنِ اسْتَبدَّ بالباطِلِ و أهْلِهِ هَلکَ و فاتَتْهُ الدُّنیا . (1)

بحار الأنوار :رُوِیَ : أنّ اللّهَ یُبْغِضُ مِن عِبادِهِ المائِلینَ ، فلا تَزِلّوا عنِ الحقِّ ، فمَنِ اسْتَبْدَلَ بالحقِّ هَلکَ و فاتَتْهُ الدُّنیا و خَرجَ مِنها ساخِطا . (2)

امام صادق علیه السلام :بدانید که خداوند متعال از بنده ای که هر لحظه به رنگی در آید، نفرت دارد . پس ، هیچگاه از حقّ و پیروانش جدا نشوید، که هر کس به باطل و باطل گرایان بیاویزد، هلاک شود و دنیا از دستش برود .

بحار الأنوار :روایت شده است که : خداوند بندگان کج و منحرف خود را دشمن دارد ؛ پس، از حقّ منحرف نشوید ؛ زیرا کسی که باطل را به جای حقّ بگیرد، نابود شود و دنیا را از دست بدهد و با ناراحتی از دنیا برود .

903 - لا یَجرِی الحَقُّ لِأحَدٍ إلّا جَری عَلَیهِ
903 - حقّ دو جانبه است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحقُّ أوْسَعُ الأشیاءِ فی التَّواصُفِ ، و أضْیَقُها فی التَّناصُفِ ، لا یَجْری لأحدٍ إلاّ جَری عَلَیهِ ، و لا یَجْری علَیهِ إلاّ جَری لَهُ ، و لَو کانَ لأحَدٍ أنْ یَجْریَ لَهُ و لا یَجْریَ علَیهِ لَکانَ ذلکَ خالِصا للّهِ سُبحانَهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَمْنَعَنّکُم رِعایةُ الحقِّ لأحدٍ عن إقامَةِ الحقِّ علَیهِ . (4)

903

حقّ دو جانبه است

امام علی علیه السلام :حقّ در توصیف و گفتار گسترده ترین چیزهاست، اما در عمل تنگترین چیزهاست. کسی را حقّی نیست جز آن که بر او نیز حقّی است و بر او حقّی نیست جز آن که او را نیز [بر دیگری ]حقّی است . اگر بنا بود کسی را حقّی باشد اما بر او حقّی نه ، آن کس فقط خداوند سبحان بود .

امام علی علیه السلام :رعایت حقّ کسی نباید مانع شما از اقامه حقّ بر او شود . (5)

ص :158


1- الأمالی للمفید : 137/6 .
2- . بحار الأنوار : 70/179/44 .
3- نهج البلاغة: الخطبة216.
4- . غرر الحکم : 10328 .
5- اگر او به گردن دیگران حقّی دارد که باید رعایت شود دیگران نیز به گردن او حقّی دارند که باید رعایت کند.

904 - النَّوادِرُ
904 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَشی مَع مَظْلومٍ حتّی یُثْبِتَ لَهُ حَقَّهُ ، ثَبّتَ اللّهُ تعالی قدَمَیهِ یَومَ تَزِلُّ الأقْدامُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أنْعَشَ حقّا بلِسانِهِ جری لَهُ أجْرُهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خُضِ الغَمَراتِ إلی الحقِّ حیثُ کانَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَعَمّقَ لَم یُنِبْ إلی الحقِّ . (4)

عنه علیه السلام :لا دَلیلَ أنْصَحُ مِنِ اسْتِماعِ الحقِّ . (5)

عنه علیه السلام :الْزَمِ الحقَّ یُنْزِلْکَ مَنازِلَ أهلِ الحقِّ یَومَ لا یُقْضی إلاّ بالحقِّ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَعدّی الحقَّ ضاقَ مَذهَبُهُ ، و مَنِ اقْتَصَرَ علی قَدْرِهِ کانَ أبْقی لَهُ . (7)

عنه علیه السلام :اعْلَموا رَحِمَکُمُ اللّهُ أنَّکمُ فی زمانٍ القائلُ فیهِ بالحقِّ قَلیلٌ ، و اللّسانُ عن الصِّدقِ کَلیلٌ ، و اللاّزِمُ للحقِّ ذلیلٌ . (8)

904

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای اثباتِ حقِّ ستمدیده ای، با او همراهی کند ، خداوند متعال در آن روزی که گامها می لغزند، گامهایش را استوار گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه با زبان (بیان) خود حقّی را زنده کند، اجر آن را ببرد .

امام علی علیه السلام :برای رسیدن به حقّ هر جا که باشد، در سختی ها غوطه ور شو .

امام علی علیه السلام :هر که تند روی (9) کند به حقّ نرسد .

امام علی علیه السلام :هیچ راهنمایی صادقتر از گوش سپردن به حقّ نیست .

امام علی علیه السلام :پیوسته با حقّ باش، تا تو را در آن روزی که جز به حقّ داوری نمی شود، در جایگاه پیروان حقّ جای دهد.

امام علی علیه السلام :هرکه از حقّ فراتر رود، راهش تنگ شود و هرکه به اندازه خود بسنده کند، برایش پایدارتر ماند .

امام علی علیه السلام :خدایتان رحمت کناد ! بدانید که شما در روزگاری به سر می برید که حقّ گویان اندکند و زبان از راستگویی کُند است و پیرو حقّ خوار و ضعیف .

ص :159


1- کنز العمّال : 5604 .
2- . کنز العمّال : 5600 .
3- بحار الأنوار: 77/200/1.
4- . غرر الحکم : 8852 .
5- بحار الأنوار : 78/93/104 .
6- غرر الحکم : 2360 .
7- . تحف العقول : 84 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 233 .
9- برای توضیح این حدیث و تبیین معنای «تعمق» و تند روی دینی) مراجعه کنید به دانش نامه امیر المؤمنین : ج 6 ص 305 _ 335.

ص :160

122 - الحقوق

122 - حقوق
اشاره

(1)

(2)

ص :161


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 2 باب 1 «جوامع الحقوق» . بحار الأنوار : 67 / 145 باب 6 «حقوق المؤمن علی اللّه تعالی» . بحار الأنوار : 74 / 221 باب 15 «حقوق الإخوان» . وسائل الشّیعة : 8 / 542 باب 122 «وجوب أداء حقّ المؤمن ، و جملة من الحقوق الواجبة و المندوبة» . کنز العمّال : 9 / 62 ، 187 «حقّ المرکوب و الرکوب» .
2- انظر : الجار : باب 652 ، الفساد : باب 3152 ، الحیوان : باب 981 ، 986 . الزواج : باب 1651 ، 1652 ، الصدیق : باب 2187 . العلم : باب 2824 _ 2826 ، اللسان : باب 3507 . المال : باب 3698 ، 3702 ، 3710 ، النصح : باب 3811 . الوالد و الولد : باب 4146 ، 4148 .

905 - حُقوقُ اللَّهِ تَعالی
905 - حقوق خداوند متعال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ حُقوقَ اللّهِ جَلَّ ثَناؤُه أعْظَمُ مِن أنْ یَقومَ بِها العِبادُ ، و إنّ نِعَمَ اللّهِ أکْثَرُ مِن أنْ یُحْصیَها العِبادُ ، و لکنْ أمْسُوا و أصْبِحوا تائِبینَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام : ......... لکنَّهُ سَبحانَهُ جَعَلَ حقَّهُ علی العِبادِ أنْ یُطیعوهُ ، و جَعلَ جَزاءهُم علَیهِ مُضاعَفَةَ الثَّوابِ تَفَضُّلاً مِنهُ . (2)

عنه علیه السلام :لکنْ مِن واجِبِ حُقوقِ اللّهِ علی عِبادِهِ النَّصیحَةُ بمَبْلَغِ جُهْدِهِم ، و التَّعاوُنُ علی إقامَةِ الحقِّ بَینَهُم . (3)

905

حقوق خداوند متعال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقوق خداوند جلّ ثناؤه بزرگتر از آن است که بندگان بتوانند آنها را به جای آورند و نعمتهای خدا بیشتر از آن است که بندگان شماره کنند ، اما شب و روز توبه کنید.

امام علی علیه السلام : ......... اما خداوند سبحان حقّ خود را بر بندگان این قرار داد که او را فرمان برند و در مقابل ، برای آنان این حقّ را قائل شد که از روی تفضل خویش ، چند برابر پاداششان دهد .

امام علی علیه السلام :از حقوق واجبِ خداوند بر بندگانش این است که با تمام توانشان خیر خواه یکدیگر باشند و برای بر پا داشتن حقّ در میان خویش، همیاری کنند .

906 - حُقوقُ النّاسِ بَعضِهِم عَلی بعضٍ
906 - حقوق مردم نسبت به یکدیگر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثُمَّ جَعلَ سُبحانَهُ مِن حُقوقِهِ حُقوقا افْتَرَضَها لبَعضِ النّاسِ علی بَعضٍ ، فجَعَلَها تَتَکافَأُ فی وُجوهِها ، و یُوجِبُ بَعضُها بَعضا ، و لا یُسْتَوْجَبُ بَعضُها إلاّ ببَعضٍ . (4)

906

حقوق مردم نسبت به یکدیگر

امام علی علیه السلام :آن گاه خداوند سبحان از جمله حقوق خویش ، حقوقی را میان بندگان بر یکدیگر واجب فرمود و آن حقّها را با هم برابر نهاد و واجب شدن حقّی را در مقابل گزاردن حقّی قرار داد ، حقّی برای کسی واجب نشود مگر آن که در مقابلش حقّی به گردن او باشد .

ص :162


1- مکارم الأخلاق : 2/365/2661 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 216 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 216 .
4- نهج البلاغة: الخطبة216.

عنه علیه السلام_ مِن خُطبةٍ لَهُ علیه السلام فی أوَّلِ خِلافَتِهِ _: و شَدَّ بالإخْلاصِ و التَّوحیدِ حُقوقَ المسلِمینَ فی مَعاقِدِها، فالمسلِمُ مَن سَلِمَ المسلِمونَ مِن لِسانِهِ و یَدِهِ إلاّ بالحقِّ ، و لا یَحِلُّ أذی المُسلمِ إلاّ بما یَجِبُ . (1)

امام علی علیه السلام_ در بخشی از خطبه خویش در آغاز خلافتش _فرمود : و به سبب اخلاص و یکتا پرستی مسلمانان، در جای خود برای آنان حقوقی مقرر فرمود. پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آسوده باشند، مگر آن که پای حقّ در میان آید، و آزار رساندن مسلمان روا نیست، مگر آن جا که خداوند واجب فرموده است .

907 - تَقدیمُ حَقِّ النّاسِ
907 - مقدّم داشتن حقوق مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جَعلَ اللّهُ سبحانَهُ حُقوقَ عِبادِهِ مُقَدِّمَةً لحُقوقِهِ ، فمَن قامَ بحُقوقِ عِبادِ اللّهِ کانَ ذلکَ مُؤَدّیا إلی القِیامِ بحُقوقِ اللّهِ . (2)

907

مقدّم داشتن حقوق مردم

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان حقوق مردم را پیش روی حقوق خود گردانید ، پس هر که حقوق بندگان خدا را رعایت کند، این کار به رعایت کردن حقوق خدا بینجامد .

908 - أعظَمُ الحُقوقِ
908 - مهمترین حقوق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و أعظَمُ ما افْتَرضَ [ اللّهُ ]سبحانَهُ مِن تلکَ الحُقوقِ : حقُّ الوالی علی الرَّعِیَّةِ ، و حقُّ الرَّعِیَّةِ علی الوالی . (3)

(4)

908

مهمترین حقوق

امام علی علیه السلام :از میان آن حقوق که خداوند سبحان واجب فرموده، مهمترینش حقّ زمامدار بر ملّت است و حقّ ملّت بر زمامدار .

ص :163


1- . نهج البلاغة : الخطبة 167 .
2- غرر الحکم : 4780 .
3- . نهج البلاغة : الخطبة 216 .
4- (انظر) الولایة علی النّاس : باب 4151 .

909 - حُقوقُ الإخوانِ
909 - حقوق برادران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أحَدَکُم لَیَدَعُ مِن حُقوقِ أخیهِ شَیئا ، فیُطالِبُهُ بهِ یَومَ القِیامَةِ فیُقْضی لَهُ و علَیهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُضَیّعَنَّ حقَّ أخیکَ اتِّکالاً علی ما بینَکَ و بینَهُ ؛ فإنّهُ لَیس لکَ بأخٍ مَن ضَیَّعْتَ حقَّهُ. (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَظّمَ دِینَ اللّهِ عظّمَ حقَّ إخْوانِهِ ، و مَنِ اسْتَخَفَّ بدِینهِ اسْتَخَفَّ بإخْوانِهِ . (3)

عنه علیه السلام :کَما لا یَقْدِرُ أحدٌ أن یَصِفَ فَضْلَنا و ما أعْطانا اللّهُ و ما أوْجَبَ اللّهُ مِن حُقوقِنا، فکذلکَ لا یَقْدِرُ أحَدٌ أنْ یَصِفَ حقَ المؤمنِ و یَقومَ بهِ مِمّا أوْجَبَ اللّهُ علی أخیهِ المؤمنِ . (4)

عنه علیه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بشیءٍ أفضَلَ مِن أداءِ حقِّ المؤمنِ . (5)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :أعْرَفُ النّاسِ بحُقوقِ إخْوانِهِ و أشَدُّهُم قَضاءً لَها أعْظَمُهُم عِند اللّهِ شَأنا . (6)

909

حقوق برادران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما چیزی از حقوق برادر خود را فرو گذارد و او در روز قیامت از وی آن حقّ را مطالبه کند، به سود صاحب حقّ و به زیان این شخص داوری شود .

امام علی علیه السلام :به اتّکای رفاقت و دوستی ، حقّ برادرت را ضایع مکن ؛ زیرا کسی که حقّش را ضایع کنی، برادر تو نیست .

امام صادق علیه السلام :هر که دین خدا را ارج نهد، برای حقوق برادران خود نیز ارج قایل باشد و هرکه دین خدا را خفیف شمارد، به برادران خود نیز اهمیّتی ندهد .

امام صادق علیه السلام :همان گونه که هیچ کس نمی تواند فضل ما و آنچه را خداوند به ما عطا فرموده و حقوقی را که برای ما [بر مردم ]واجب کرده است، وصف کند، هیچ کس نیز نمی تواند حقّ مؤمن را توصیف کند و حقوقی را که خداوند برای او بر برادر مؤمنش واجب کرده است ادا کند .

امام صادق علیه السلام :خداوند به چیزی برتر از ادای حقّ مؤمن عبادت نشده است .

امام عسکری علیه السلام :آن که به حقوق برادران خود آشناتر باشد و در رعایت کردن آنها کوشاتر ، نزد خداوند ارجمندتر است .

ص :164


1- بحار الأنوار : 74/236/36 .
2- بحار الأنوار : 74/165/29 .
3- بحار الأنوار : 74/287/13 .
4- المحاسن: 1/238/436.
5- . الکافی : 2/170/4 .
6- الاحتجاج : 2/517/340 .

910 - حَقُّ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ
910 - حقوق مؤمنان بر یکدیگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حقُّ المسلمِ علی المسلمِ سِتٌّ : إذا لَقِیتَهُ فسَلِّمْ علَیهِ ، و إذا دَعاکَ فأجِبْهُ ، و إذا اسْتَنْصَحَکَ فانْصَحْ لَهُ ، و إذا عَطَسَ فحَمِدَ اللّهَ فشَمِّتْهُ ، و إذا مَرِضَ فعُدْهُ ، و إذا ماتَ فاتّبِعْهُ (1) . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :و أمّا حقُّ أخیکَ فأنْ تَعلَمَ أنَّهُ یَدُکَ و عِزُّکَ و قُوّتُکَ ، فلاَ تتّخِذْهُ سِلاحا علی مَعصیَةِ اللّهِ ، و لا عُدّةً للظُّلمِ لخلقِ اللّهِ ، و لا تَدَعْ نُصْرتَهُ علی عَدُوّهِ و النَّصیحَةَ لَهُ ، فإنْ أطاعَ اللّهَ و إلاّ فلْیَکُنِ اللّهُ أکْرَمَ علَیکَ مِنهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مِن حقِّ المؤمنِ علی أخیهِ المؤمنِ أن یُشْبِعَ جَوْعَتَهُ ، و یُواریَ عَورَتَهُ ، و یُفرِّجَ عَنهُ کُرْبَتهُ ، و یَقْضیَ دَیْنَهُ ، فإذا ماتَ خَلَفَهُ فی أهلِهِ و ولدِهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حقُّ المسلمِ علی المسلمِ أنْ لا یَشبَعَ و یَجوعَ أخوهُ ، و لا یَروی و یَعْطَشَ أخوهُ ، و لا یَکْتَسی و یَعْری أخوهُ . (5)

910

حقوق مؤمنان بر یکدیگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمان را بر مسلمان شش حقّ است: هرگاه با وی رو به رو شدی سلام کن ، هر گاه تو را دعوت کرد اجابتش کن ، اگر از تو راهنمایی خواست او را راهنمایی کن ، هرگاه عطسه کرد و الحمد للّه گفت به او «یَرْحَمُکَ اللّه » بگو، اگر بیمار شد به عیادتش برو و چون درگذشت در تشییع جنازه اش شرکت کن .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ برادرت این است که بدانی او دست تو و عزت تو و نیروی توست. پس مبادا او را حربه ای برای نافرمانی خدا، و پشتوانه ای برای ستم کردن به بندگان خدا قرار دهی ؛ از یاری رساندن او در برابر دشمنش و خیرخواهی برای او فروگذار مباش ؛ اگر فرمانبردار خدا بود چه بهتر، و گرنه باید خداوند نزد تو گرامیتر از او باشد.

امام باقر علیه السلام :از حقوق مؤمن بر مؤمن این است که گرسنگی او را بزداید ، بدن برهنه اش را بپوشاند ، اندوهش را برطرف سازد، قرضش را بپردازد و پس از مرگش به زن و فرزندان او رسیدگی کند .

امام صادق علیه السلام :حقّ مسلمان بر مسلمان این است که تا برادرش گرسنه است، او سیر و پُر نخورد و تا برادرش تشنه است، او سیراب نگردد و تا برادرش برهنه است، او خود را نپوشاند .

ص :165


1- کنز العمّال :24771؛ الکافی:2/171/6مثل ما فی المتن معنیً.
2- و الأحادیث فی معناه کثیرة ، (انظر) کنز العمّال : 9 / 28،29.
3- الخصال : 568/1 .
4- الکافی : 2/169/1 .
5- الکافی : 2/170/5 .

عنه علیه السلام :للمؤمنِ علی المؤمنِ سَبْعَةُ حُقوقٍ واجِبَةٍ لَهُ مِن اللّهِ عزّ و جلّ ، و اللّهُ سائلُهُ عَمّا صَنَعَ فیها : الإجْلالُ لَهُ فی عَیْنِهِ ، و الوُدُّ لَهُ فی صَدرِهِ ، و المُواساةُ لَهُ فی مالِهِ ، و أنْ یُحِبَّ لَهُ ما یُحِبُ لنَفْسِهِ، و أنْ یُحرِّمَ غِیبَتَهُ، و أنْ یَعودَهُ فی مَرضِ، و یُشَیّعَ جَنازَتَهُ و لا یَقولَ فیهِ بعدَ مَوتِهِ إلاّ خَیرا . (1)

الکافی عن معلّی بن خنیس:سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه علیه السلام عَن حَقِّ المُؤمِنِ، فَقالَ: سَبعونَ حَقّا لا اُخبِرُکَ إلاّ بِسَبعَةٍ، فَإنّی عَلَیکَ مُشفِقٌ أخشی ألاّ تَحتَمِلَ، فَقُلتُ: بَلی إن شاءَ اللّهُ، فَقالَ: لا تَشبَع و یَجوعُ و لا تَکتَسی و یَعری ؛ و تَکونُ دَلیلَهُ و قَمیصَهُ الّذی یَلبَسُهُ و لِسانَهُ الّذی یَتَکَلَّمُ بِهِ و تُحِبُّ لَهُ ما تُحِبُّ لِنَفسِکَ و إن کانَت لَکَ جارِیَةٌ بَعَثتَها لِتُمَهِّدَ فِراشَهُ و تَسعی فی حَوائجِهِ بِاللَّیلِ وَ النّهارِ، فَإِذا فَعَلتَ ذلِکَ وَصَلَت وِلایَتُکَ بِوِلایَتِنا و وِلایَتُنا بِوِلایَةِ اللّهِ عَزَّ و جَلَّ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ مِن واجِبِ حقِّ أخیکَ أنْ لا تَکْتُمَهُ شَیئا تَنْفَعُهُ بهِ لأمرِ دُنیاهُ و آخِرَتِهِ ، و لا تَحْقِدَ علَیهِ و إنْ أساءَ ، و أجِبْ دَعوَتَهُ إذا دَعاکَ ، و لا تُخَلِّ بَینَهُ و بَینَ عَدُوّهِ مِن النّاسِ و إنْ کانَ أقرَبَ إلَیهِ مِنکَ ، و عُدْهُ فی مَرَضِهِ . (3)

امام صادق علیه السلام :مؤمن را بر مؤمن هفت حقّ است که خداوند عزّ و جلّ آنها را بر او واجب کرده است و خدا درباره آنها از او بازخواست می کند: او را در چشم خود بزرگ شمارد ، در دل دوستش بدارد ، با مال و دارایی خود یاریش رساند ، بر او همان پسندد که بر خود می پسندد ، غیبت او را حرام شمارد ، در بیماری به عیادتش رود ، در تشییع جنازه اش شرکت کند و بعد از مرگ جز به خوبی از وی یاد نکند .

الکافی_ به نقل از معلّی بن خنیس _: از امام صادق علیه السلام درباره حقّ مؤمن سؤال کردم حضرت فرمود: حقّ مؤمن بر مؤمن هفتاد حقّ است که من تنها هفت حقّ را برایت می گویم و من بیمناکم و می هراسم که تاب نیاوری.

گفتم: ان شاء اللّه تاب می آورم ، فرمود: تا او گرسنه است تو سیر نخوری، تا او برهنه است تو نپوشی و راهنمای او باشی و لباس او باشی که بپوشد و زبان او باشی که بدان سخن گوید و هر چه برای خود دوست داری برای او دوست بداری و اگر کنیزی در اختیار داری برای او بفرست و شب و روز سعی در برآوردن حوائج او نما وقتی این چنین کردی به ولایت ما که ولایت خداوند است نائل می شوی .

امام کاظم علیه السلام :از جمله حقوق واجب برادرت این است که آنچه را برای دنیا و آخرت او سودمند است از وی پوشیده نداری ، کینه اش را به دل نگیری، هر چند بد کند ، هرگاه تو را دعوت کرد دعوتش را اجابت کنی ، او را در مقابل دشمنش تنها نگذاری، هرچند به او از تو نزدیکتر باشد و در هنگام بیماری به عیادتش بروی .

ص :166


1- الخصال : 351/27 .
2- الکافی : 2 / 174 / 14.
3- الکافی : 8/126/95 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سُئلَ عن حقِّ المؤمنِ علی المؤمنِ _: إنّ مِن حقِّ المؤمنِ علی المؤمنِ المَوَدَّةَ فی صَدْرِهِ ، و المُواساةَ فی مالِهِ ......... و لا یقولُ لَهُ : اُفٍّ ، فإذا قالَ لَهُ : «اُفٍّ» فلیسَ بَینَهُما وَلایَةٌ ، و إذا قالَ لَهُ : أنتَ عَدُوّی فقد کفّرَ أحدُهُما صاحِبَهُ ، و إذا اتَّهمَهُ انْماثَ الإیمانُ فی قَلبِهِ کما یَنْماثُ المِلْحُ فی الماءِ . (1)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حقّ مؤمن بر مؤمن _فرمود : از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن این است که در دل او را دوست بدارد ، با مال و ثروتش او را کمک رساند ......... و به او «اُفّ» نگوید، که اگر چنین بگوید دیگر میان آنها پیوند دوستی نباشد و اگر به او بگوید : تو دشمن من هستی، یکی از آن دو ، دیگری را کافر شمرده است؛ هرگاه به او تهمتی زند، ایمان در دلش آب شود، همان گونه که نمک در آب حل می شود.

911 - أدنی حَقِّ المُؤمِنِ عَلی أخیهِ
911 - کمترین حقّ مؤمن بر برادرش

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن أدْنی حقِّ المؤمنِ علی أخیهِ _: أنْ لا یَسْتأثِرَ علَیهِ بما هُو أحْوَجُ إلَیهِ مِنهُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی بیانِ حُقوقِ المؤمنِ علی المؤمنِ _: أیْسَرُ حقٍّ مِنها أنْ تُحِبَّ لَهُ ما تُحِبُّ لنَفْسِکَ ، و تَکْرَهَ لَهُ ما تَکْرَهُ لنَفْسِکَ . (3)

911

کمترین حقّ مؤمن بر برادرش

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از کمترین حقّ مؤمن بر برادرش _فرمود : آنچه را که او بدان نیازمندتر است به خود اختصاص ندهد.

امام صادق علیه السلام_ در بیان حقوق مؤمن بر مؤمن _فرمود : مترین این حقوق آن است که برای او همان چیزی را دوست داشته باشی که برای خود دوست داری و بر او نپسندی آنچه را بر خود نمی پسندی .

ص :167


1- بحار الأنوار : 74/232/28 .
2- الخصال : 8/25 .
3- الکافی : 2/169/2 .

912 - اِعرِفِ الحَقَّ لِمَن عَرَفَهُ لَکَ
912 - لزوم حقّ شناسی متقابل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعْرِفوا الحقَّ لمَنْ عَرفَهُ لَکُم ، صَغیرا کانَ أو کَبیرا ، وَضِیعا کانَ أو رَفِیعا . (1)

الاختصاص_ قال الإمام الصّادقُ علیه السلام _: مَن قَضی حقَّ مَن لا یَقْضی حقَّهُ فکأنّما قد عَبَدهُ مِن دونِ اللّهِ. و قالَ علیه السلام : اخْدُمْ أخاکَ، فإنِ اسْتَخْدَمَکَ فلا و لا کَرامَةَ ! قالَ : و قیلَ: أعرِفُ لِمَنْ لا تَعرِفُ لی ؟ فقالَ: و لا کَرامَةَ ، قالَ: و لا کَرامَتَینِ . (2)

912

لزوم حقّ شناسی متقابل

امام علی علیه السلام :کسی که برای تو حقّ قائل است ، کوچک باشد یا بزرگ ، وضیع باشد یا شریف ، تو نیز برای او حقّ قائل شو .

الاختصاص :امام صادق علیه السلام فرمود : اگر کسی حقّ دیگری را رعایت کند، بی آن که آن دیگری حقّ او را بگزارد، چنان است که وی را پرستیده باشد، نه خدا را . و فرمود : تو خود به برادرت خدمت کن ؛ اما اگر او از تو خدمتکاری خواست، هرگز این کار را نکن. راوی می گوید : به امام عرض شد : کسی که برای من حقّ نمی شناسد برایش حقّی قائل باشم؟ فرمود: نه ، هیچ احترامی هم برایش قائل نشو .

913 - لا توجِب عَلی نَفسِکَ الحُقوقَ
913 - بر خود حقوق واجب نکنید

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :لا تُوجِبْ علی نفسِکَ الحُقوقَ ، و اصْبِرْ علی النَّوائبِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جمَعَنا أبو جعفرٍ علیه السلام فقالَ : یا بَنِیَّ ، إیّاکُم و التَّعَرُّضَ للحُقوقِ ، و اصْبِروا علی النَّوائب ، و إنْ دَعاکُم بَعضُ قَومِکُم إلی أمرٍ ضَرَرُهُ علَیکُم أکْثَرُ مِن نَفْعِهِ لَکُم فلا تُجیبوهُ . (4)

(5)

913

بر خود حقوق واجب نکنید

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :بر خود حقوق واجب نکن و در برابر مشکلات و سختیها صبور باش .

امام صادق علیه السلام :[پدرم] امام باقر علیه السلام ما را جمع کرد و فرمود : فرزندان من ! خود را در معرض حقوق قرار ندهید و بر مشکلات و سختیها صبور باشید و اگر فردی از خویشانتان، شما را به کاری فرا خواند که ضرر آن برای شما بیشتر از فایده اش بود، قبول نکنید .

ص :168


1- غرر الحکم : 2564 .
2- الاختصاص : 243 .
3- الکافی : 4/33/3 .
4- الأمالی للطوسی : 73/107 .
5- (انظر) الضمان : باب 2353 .

123 - الاحتکار

123 - احتکار
اشاره

(1)

ص :169


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 87 باب 18 «الاحتکار» . کنز العمّال : 4 / 97 _ 101 ، 180 «الاحتکار» . وسائل الشّیعة : 12 / 312 باب 27 «تحریم الاحتکار» .

914 - الاحتِکارُ
914 - احتکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَحْتَکِرُ إلاّ الخَوّانونَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحْتَکِرُ إلاّ خاطئٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاحْتِکارُ داعِیَةُ الحِرْمانِ . (3)

عنه علیه السلام :الاحْتِکارُ شِیمَةُ الفُجّارِ . (4)

عنه علیه السلام :الاحْتِکارُ رَذیلَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :الاحْتِکارُ مَطِیَّةُ النَّصَبِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن طَبائعِ الأغْمارِ إتْعابُ النُّفوسِ فی الاحْتِکارِ . (7)

عنه علیه السلام_ فیما کَتَبَهُ للأشتَرِ حینَ وَلاّهُ مِصرَ _: ......... و اعْلَمْ _ مَع ذلکَ _ أنّ فی کثیرٍ مِنهُم ضِیقا فاحِشا ، و شُحّا قَبیحا ، و احْتِکارا للمَنافِعِ ، و تَحَکُّما فی البِیاعاتِ ، و ذلکَ بابُ مَضَرَّةٍ للعامَّةِ ، و عَیْبٌ علی الوُلاةِ ، فامْنَعْ مِن الاحْتِکارِ ؛ فإنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَنعَ مِنهُ . (8)

914

احتکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز خیانتکاران، احتکار نمی کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی جز گنهکار، دست به احتکار نمی زند .

امام علی علیه السلام :احتکار، موجب محرومیت است.

امام علی علیه السلام :احتکار، خوی نابکاران است .

امام علی علیه السلام :احتکار، رذیلت است .

امام علی علیه السلام :احتکار، مرکب رنج است .

امام علی علیه السلام :به رنج افکندن خود برای احتکار از خصلتهای ابلهان است .

امام علی علیه السلام_ در فرمان زمامداری مصر به مالک اشتر _نوشت : ......... با این همه ، بدان که بسیاری از تاجران در داد و ستد بیش از اندازه سختگیرند و بخل ورزی ناپسندی دارند و به منظور سود بیشتر کالا را احتکار می کنند و به دلخواه نرخ گران می بندند و این کار برای توده مردم زیانبار و برای حکمرانان عیب و ننگ است . بنا بر این ، از احتکار جلوگیری کن ؛ زیرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن منع فرموده است .

ص :170


1- کنز العمّال : 9738 .
2- کنز العمّال : 9723 .
3- غرر الحکم : 256 .
4- غرر الحکم : 607 .
5- غرر الحکم : 112 .
6- الکافی : 8/19/4 .
7- غرر الحکم : 9349 .
8- نهج البلاغة : الکتاب 53 .

عنه علیه السلام :کُلُّ حُکْرَةٍ تَضُرُّ بالنّاسِ و تُغْلی السِّعْرَ علَیهِم فلا خَیرَ فیها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ تَطَوّلَ علی عِبادِهِ بالحَبَّةِ فسَلّطَ علَیها القُمَّلَةَ ، و لو لا ذلکَ لخَزَنَتْها المُلوکُ کما یَخْزُنونَ الذَّهَبَ و الفِضَّةَ . (2)

امام علی علیه السلام :هر احتکاری که به مردم زیان رساند و نرخها را بالا برد خیر و برکتی ندارد.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ با نعمت دانه (گندم و ......... ) بر بندگانش منت نهاد و شپش را آفت آن قرار داد و اگر نه چنین بود زمام داران آن را نیز همچون زر و سیم می اندوختند .

915 - المُحتَکِرُ
915 - محتکر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُحْتَکِرُ مَلْعونٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :المُحتَکِرُ فی سُوقِنا کالمُلْحِدِ فی کِتابِ اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یَقومُ المُحتَکِرُ مَکْتوبٌ بَینَ عَیْنَیهِ : یا کافِرُ ، تَبَوّأْ مَقْعدَکَ مِن النّارِ ! (5)

عنه صلی الله علیه و آله :بِئسَ العَبدُ المُحتَکِرُ ، إنْ أرْخَصَ اللّهُ تعالی الأسْعارَ حَزِنَ ، و إنْ أغْلاها اللّهُ فَرِحَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یُحْشَ_رُ الحَکّ_ارونَ و قَتَلَةُ الأنْفُ_سِ إلی جَهَنّمَ فی دَرَجةٍ . (7)

915

محتکر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محتکر، ملعون (به دور از رحمت خدا) است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در بازار ما دست به احتکار زند به منزله کسی است که کتاب خدا را انکار کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در قیامت بر پیشانی محتکر نوشته شده است: ای کافر! جایگاهت دوزخ باد!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بد بنده ای است محتکر ! اگر خداوند متعال قیمتها را کاهش دهد، او اندوهگین می شود و اگر گران کند شاد می گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محتکران و آدم کشان در جهنم هم درجه اند .

ص :171


1- دعائم الإسلام : 2/35/78 .
2- . بحار الأنوار: 103/87/3.
3- بحار الأنوار : 62/292 ، کنز العمّال : 9716 .
4- کنز العمّال : 9717 .
5- . کنز العمّال : 43958 .
6- کنز العمّال : 9715.
7- . کنز العمّال : 9739 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُحْتَکِرُ مَحرومٌ نِعْمتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :المُحتَکِرُ البَخیلُ جامعٌ لمَن لا یَشْکُرُهُ ، و قادِمٌ علی مَنْ لا یَعْذِرُهُ . (2)

عنه علیه السلام :المُحتَکِرُ آثِمٌ عاصٍ . (3)

امام علی علیه السلام :محتکر، از نعمت خود محروم است .

امام علی علیه السلام :محتکرِ بخیل برای کسی (وارث) گرد می آورد که از او تشکر نمی کند و به سوی کسی (خداوند) می رود که عذرش را نمی پذیرد.

امام علی علیه السلام :محتکر، گنهکار و عصیانگر است .

916 - مَنِ احتَکَرَ أربَعینَ یَوماً
916 - آن که چهل روز احتکار کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن جَمعَ طَعاما یَتَربّصُ بهِ الغَلاءَ أربَعینَ یَوما فقد بَرِئَ من اللّهِ و بَرِئَ اللّهُ مِنهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما رجُلٍ اشْتَری طَعاما فکَبسَهُ أربَعینَ صَباحا یُریدُ بهِ غَلاءَ المُسلِمینَ ، ثُمَّ باعَهُ فتَصدّقَ بثَمنِهِ لَم یَکُنْ کَفّارَةً لِما صَنَعَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ احْتَکَرَ فَوقَ أربَعینَ یَوما ، فإنَّ الجَنّةَ تُوجَدُ رِیحُها مِن مَسیرَةِ خَمسِمائةِ عامٍ ، و إنّهُ لَحَرامٌ علَیهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ احْتَکَرَ طَعاما عل_ی اُمَّت_ی أربَعینَ یَوما و تَصَدّقَ بهِ لَم تُقْبَلْ مِنهُ . (7)

916

آن که چهل روز احتکار کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خوراکی را به امید گران شدن چهل روز انبار کند از خداوند بری شده و خدا نیز از او بری و بیزار است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خوراکی را بخرد و برای این که آن را به مسلمانان گران بفروشد چهل روز انبار کند و پس از چهل روز آن را بفروشد و همه درآمد آن را هم صدقه بدهد کفاره گناه او نخواهد شد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بیش از چهل روز احتکار کند، بوی بهشت ، که از مسافت پانصد سال به مشام می رسد ، بی تردید بر او حرام است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خوراکی را بر امت من چهل روز احتکار کند ، اگر همه آن را هم صدقه بدهد، از او پذیرفته نشود .

ص :172


1- غرر الحکم : 465 .
2- . غرر الحکم : 1842 .
3- دعائم الإسلام : 2/35/77 .
4- . بحار الأنوار : 62/292 .
5- الأمالی للطوسی : 676/1427 .
6- بحار الأنوار : 103/89/11 .
7- کنز العمّال : 9720 .

124 - الحکمة

124 - حکمت
اشاره

(1)

(2)

ص :173


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 1 / 209 باب 6 «تفسیر الحکمة» . العلم و الحکمة فی الکتاب و السنّة .
2- انظر : عنوان 421 «الفضیلة» . الأدب : باب 59 .

917 - فَضلُ الحِکمَةِ
917 - فضیلتِ حکمت

الکتاب :

«یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرا کَثِیرا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبابِ» . (1)

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیْهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَلِمَةُ الحِکمَةِ یَسْمَعُها المؤمنُ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنةٍ . (3)

عیسی علیه السلام :إنّ الحِکمَةَ نُورُ کُلِّ قَلبٍ . (4)

لُقمانُ علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنهِ _: یا بُنَیّ ، تَعلَّمِ الحِکمَةَ تَشْرُفْ ؛ فإنَّ الحِکمَةَ تَدُلُّ علی الدِّینِ ، و تُشَرِّفُ العَبْدَ علی الحُرِّ ، و تَرفَعُ المِسکینَ علی الغَنیِّ ، و تُقَدِّمُ الصَّغیرَ علی الکَبیرِ . (5)

917

فضیلتِ حکمت

قرآن :

«به هرکه خواهد حکمت عطا کند و به هرکه حکمت عطا شود نیکی فراوان داده شده است و جز خردمندان پند نپذیرند» .

«هر آینه خداوند بر مؤمنان انعام فرموده آن گاه که در میان آنان از خودشان پیامبری مبعوث کرد تا آیاتش را بر آنها بخواند و پاکشان سازد و کتاب و حکمتشان بیاموزد هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخن حکیمانه ای را که مؤمن بشنود بهتر از عبادت یک سال است .

مسیح علیه السلام :همانا حکمت، روشنایی هر دلی است .

لقمان علیه السلام_ در سفارشهای خود به فرزندش _فرمود : فرزندم ! حکمت بیاموز تا ارجمند شوی ! زیرا که حکمت، به دین رهنمون می شود و بنده را بر آزاده شرافت می بخشد و تهیدست را از ثروتمند بالاتر برد و کوچک را از بزرگ پیش می اندازد .

ص :174


1- البقرة : 269 .
2- . آل عمران : 164 .
3- بحار الأنوار: 77/172/8 .
4- . بحار الأنوار: 14/316/17.
5- بحار الأنوار : 13/432/24 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِکمَةُ رَوضَةُ العُقَلاءِ ، و نُزْهَةُ النُّبَلاءِ . (1)

عنه علیه السلام :الحِکمَةُ شَجَرةٌ تَنْبُتُ فی القَلبِ ، و تُثْمِرُ علی اللِّسانِ . (2)

عنه علیه السلام :لَو اُلْقِیَتِ الحِکمَةُ علی الجِبالِ لَقَلْقَلَتْها . (3)

عنه علیه السلام :مِن خَزائنِ الغَیبِ تَظْهَرُ الحِکمَةُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عُرِفَ بالحِکمَةِ لَحَظَتْهُ العُیونُ بالوَقارِ و الهَیبةِ . (5)

عنه علیه السلام :الحِکَمُ رِیاضُ النُّبَلاءِ ، العُلومُ نُزْهَةُ الاُدَباءِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ الحِکَمَ لَم یَصْبِرْ علی الازْدِیادِ مِنها . (7)

امام علی علیه السلام :حکمت، گلزار خردمندان است و گردشگاه فرزانگان .

امام علی علیه السلام :حکمت درختی است که در دل می روید و بر زبان به بار می نشیند .

امام علی علیه السلام :اگر حکمت بر کوهها افکنده شود، آنها را به جنبش در آورد .

امام علی علیه السلام :حکمت، از خزانه های غیب آشکار می شود .

امام علی علیه السلام :هر کس به حکمت شناخته شود، چشمها با دیده وقار و شکوه به او بنگرند .

امام علی علیه السلام :حکمتها، بوستانهای فرزانگان است و دانشها، گردشگاه دانشمندان .

امام علی علیه السلام :آن که حکمتها را شناخت در کسب هر چه بیشتر آنها شکیبایی را از دست بدهد .

918 - فَضلُ الحَکیمِ
918 - فضیلتِ حکیم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کادَ الحَکیمُ أنْ یَکونَ نَبیّا . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :لا حَلیمَ إلاّ ذو عَثْرَةٍ ، و لا حَکیمَ إلاّ ذو تَجْرِبةٍ . (9)

918

فضیلتِ حکیم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکیم، به پیامبری نزدیک است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بردباری بدون لغزش و هیچ حکیمی بدون تجربه نیست.

ص :175


1- غرر الحکم :1715 .
2- . غرر الحکم : 1992 .
3- بحار الأنوار : 78/12/70 .
4- . غرر الحکم : 9254 .
5- تحف العقول : 97 .
6- . غرر الحکم : 992 _ 993 .
7- کنز الفوائد : 1/319 .
8- . کنز العمّال : 44123 .
9- کنز العمّال : 5827 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَکیمُ یَشْفی السّائلَ ، و یَجودُ بالفَضائلِ . (1)

عنه علیه السلام :الحُکَماءُ أشْرَفُ النّاسِ أنْفُسا ، و أکْثَرُهُم صَبرا ، و أسْرَعُهُم عَفْوا ، و أَوسَعُهُم أخْلاقا . (2)

عنه علیه السلام :أعْیی ما یکونُ الحَکیمُ إذا خاطَبَ سَفیها . (3)

عنه علیه السلام :إنّ کَلامَ الحَکیمِ إذا کانَ صَوابا کانَ دَواءً ، و إذا کانَ خَطاءً کانَ داءً . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :حکیم، عطش پرسنده را فرو می نشاند و فضیلت نثار می کند .

امام علی علیه السلام :حکیمان، شریف جان ترین، شکیباترین ، با گذشت ترین و خوش خوترین مردمان هستند .

امام علی علیه السلام :خسته کننده ترین چیز برای شخص حکیم، آن است که مخاطبش شخصی سفیه و نادان باشد .

امام علی علیه السلام :سخنِ حکیم، اگر درست باشد، درمان است و اگر نادرست باشد، درد است .

919 - الحِکمَةُ ضالَّةُ المُؤمِنِ
919 - حکمت، گمشده مؤمن است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کلمةُ الحکمةِ ضالّةُ المؤمنِ ، فحیثُ وجدَها فهُو أحقُّ بها . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِکمَةُ ضَالّةُ المؤمنِ ، فاطْلُبوها و لَو عندَ المُشرِکِ تکونوا أحَقَّ بها و أهلَها . (7)

919

حکمت، گمشده مؤمن است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخن حکیمانه، گمشده مؤمن است ، پس هر جا آن را بیابد به آن سزاوارتر است .

امام علی علیه السلام :حکمت، گمشده مؤمن است ؛ پس آن را بجویید گر چه نزد مشرک باشد زیرا که شما بدان سزاوارتر و شایسته ترید .

ص :176


1- غرر الحکم : 1525 .
2- غرر الحکم : 2107 .
3- غرر الحکم : 3194 .
4- غرر الحکم : 3513 .
5- (انظر) معرفة اللّه : باب 2620 .
6- بحار الأنوار : 2/99/58 .
7- الأمالی للطوسی: 625/1290.

عنه علیه السلام :الْحِکْمَةُ ضالَّةُ المُؤْمِنِ ، فخُذِ الحِکْمَةَ و لَو مِن أهلِ النِّفاقِ . (1)

عنه علیه السلام :الحِکمَةُ ضالَّةُ کُلِّ مؤمنٍ ، فخُذوها و لَو مِن أفْواهِ المُنافِقینَ . (2)

عنه علیه السلام :خُذِ الحِکمَةَ أنّی کانتْ ؛ فإنَّ الحِکمَةَ تَکونُ فی صَدْرِ المُنافِقِ فتَلَجْلَجُ فی صَدرِهِ حتّی تَخْرُجَ ، فتَسْکُنَ إلی صَواحِبِها فی صَدرِ المؤمنِ . (3)

عیسی علیه السلام :لَو وَجَدْتُم سِراجا یَتوَقَّدُ بالقَطِرانِ فی لَیلَةٍ مُظلِمَةٍ لاسْتَضَأْتُم بهِ و لَم یَمْنَعْکُم مِنهُ رِیحُ نَتْنِهِ، کذلکَ یَنبغی لَکُم أنْ تأخُذوا الحِکمَةَ مِمَّنْ وَجَدْتُموها مَعهُ و لا یَمْنَعَکُم مِنهُ سُوءُ رَغْبَتِهِ فیها . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لا تُحَقِّرِ اللُّؤْلُؤةَ النَّفیسَةَ أنْ تَجْتَلِبَها مِن الکِبا الخَسیسَةِ ؛ فإنَّ أبی حَدّثَنی قالَ : سَمِعتُ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام یقولُ : إنّ الکَلِمَةَ مِن الحِکمَةِ لَتَتلَجْلَجُ فی صَدرِ المُنافِقِ نِزاعا إلی مَظانِّها حتّی یَلْفِظَ بها، فیَسْمَعَها المؤمنُ فیکونَ أحقَّ بها و أهلها فیَلْقَفَها . (5)

امام علی علیه السلام :حکمت، گمشده مؤمن است؛ پس ، آن را، گر چه از منافقان، فرا گیرید .

امام علی علیه السلام :حکمت گمشده هر مؤمنی است. پس ، آن را فرا چنگ آورید گر چه از دهان منافقان باشد .

امام علی علیه السلام :حکمت را هر کجا باشد فرا گیرید ؛ زیرا حکمت در سینه منافق می باشد، و پیوسته ناآرام است تا از آن جا خارج شده در سینه مؤمن، در کنار همگنان خود آرام گیرد .

مسیح علیه السلام :اگر چراغی بیابید که در دل شب با قطران (6) می سوزد، از نور آن بهره می گیرید و بوی بد آن، مانع این کار شما نمی شود ، همچنین شایسته است که شما حکمت را در هر که یافتید، فرا گیرید و بی رغبتی او به آن، مانع شما نشود .

امام زین العابدین علیه السلام :بیرون کشیدن مرواریدی گرانبها از میان زباله های کثیف را کاری پست و حقیر مشمار ؛ زیرا پدرم فرمود : شنیدم که امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید : سخن حکمت آمیز، به عشقِ قرار گرفتن در جایگاه واقعی خود، در سینه منافق بی تابی می کند، تا آن گاه که بیرون افکنده شود و مؤمن که بدان سزاوارتر و شایسته تر است، آن را می شنود و می رباید.

ص :177


1- نهج البلاغة: الحکمة 80 .
2- . غرر الحکم : 1829 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 79 .
4- . بحار الأنوار: 78/307/1 .
5- بحار الأنوار : 2/97/46 .
6- قطران : مایع روغنی شکل و چسبنده که غالبا از جوشاندن چوب خشک درخت صنوبر و چوب های دیگر بدست می آید . بوی قطران شبیه بوی سوختگی است (فرهنگ معین: 2 / 2692).

920 - ما لا یَنبَغی لِلحَکیمِ فِعلُهُ
920 - کارهایی که برازنده حکیم نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیس بحَکیمٍ مَن لَم یُعاشِرْ بالمَعروفِ مَن لا بُدَّ لَهُ مِن مُعاشَرَتِهِ ، حتّی یَجْعَلَ اللّهُ لَهُ من ذلکَ مَخْرَجا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیس بحَکیمٍ مَنِ ابْتَذَلَ بانْبِساطِهِ إلی غَیرِ حَمیمٍ . (2)

عنه علیه السلام :لَیس بحَکیمٍ مَن قصَدَ بحاجَتِهِ غَیرَ کَریمٍ . (3)

عنه علیه السلام :لیسَ الحَکیمُ مَن لَم یُدارِ مَن لا یَجِدُ بُدّا مِن مُداراتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :لَیس بِعاقِلٍ مَنِ انْزَعَجَ مِن قَولِ الزُّورِ فیهِ ، و لا بحَکیمٍ مَن رضِیَ بثَن_اءِ الجاهلِ علَیهِ . (5)

920

کارهایی که برازنده حکیم نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکیم نیست آن که با کسی که چاره ای از معاشرت با او ندارد، به خوبی معاشرت نکند، تا آن که خداوند برای او راه نجاتی از معاشرت با وی فراهم آورد .

امام علی علیه السلام :حکیم نیست، کسی که از شوخی و خوش و بش کردن با غیر خویشاوند و دوست، نپرهیزد.

امام علی علیه السلام :حکیم نیست، کسی که نیاز خود را نزد شخص غیر کریم برد .

امام علی علیه السلام :حکیم نیست آن که مدارا نکند با کسی که چاره ای جز مدارا با او ندارد .

امام علی علیه السلام :خردمند نیست، کسی که از سخن نادرست درباره خود ناراحت شود، و حکیم نیست کسی که از مدح و ثنای نادان از خود خرسند گردد .

921 - تَفسیرُ الحِکمَةِ
921 - تفسیر حکمت

الکتاب :

«یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرا کَثِیرا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبَابِ» . (6)

921

تفسیر حکمت

قرآن :

«به هرکه خواهد حکمت عطا کند و به هر کس حکمت عطا شود خوبی فراوان داده شده است و جز خردمندان پند نپذیرند» .

ص :178


1- کنز العمّال : 24761 .
2- . غرر الحکم : 7498 .
3- غرر الحکم : 7499 .
4- . تحف العقول : 218 .
5- بحار الأنوار : 1/204/25 .
6- . البقرة : 269 .

«وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوّلُ الحِکمَةِ تَرْکُ اللَّذّاتِ ، و آخِرُها مَقْتُ الفانِیاتِ . (2)

عنه علیه السلام :حَدُّ الحِکمَةِ الإعْراضُ عَن دارِ الفَناءِ ، و التَّوَلُّهُ بدارِ البَقاءِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن الحِکمَةِ أنْ لا تُنازِعَ مَن فَوقَکَ ، و لا تَسْت_ذِلَّ مَ_ن دُونَ_کَ ، و لا تَتَعاط_ی ما لیسَ فی قُدْرَتِکَ ، و لا یُخالِفَ لِسانُکَ قَلبَکَ ، و لا قَولُکَ فِعلَکَ ، و لا تَتَکلّمَ فیما لا تَعلَمُ ، و لا تَتْرُکَ الأمرَ عِندَ الإقْبالِ و تَطْلُبَهُ عِندَ الإدْبارِ . (4)

عنه علیه السلام :و مِن حِکمَتِهِ _ یَعنی المَرءَ _ عِلمُهُ بنَفْسِهِ . (5)

عنه علیه السلام :و أیُّ کَلِمَةِ حُکْمٍ جامِعَةٍ : أنْ تُحِبَّ للنّاسِ ما تُحِبُّ لنَفْسِکَ ، و تَکْرَهَ لَهُم ما تَکْرَهُ لَها ؟ ! (6)

«هر آینه به لقمان حکمت دادیم و گفتیم : خدا را سپاس گوی ؛ زیرا هرکه سپاس گوید به سود خود سپاس گفته و هرکه ناسپاسی کند، خدا بی نیاز و ستودنی است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :نخستین گام حکمت، وا نهادن لذتهاست و آخرین گام آن، دشمن داشتن هر آنچه فانی می شود .

امام علی علیه السلام :مرز حکمت، روی گرداندن از سرای فانی و دل بستن به سرای جاوید است .

امام علی علیه السلام :از حکمت است که با فرا دست خود نستیزی و در برابر فرو دست، خود را خوار نشماری و به کاری که در توان تو نیست نپردازی و زبانت با دلت و گفتارت با کردارت ناسازگار نباشد و درباره آنچه نمی دانی سخن نگویی و وقتی کاری به تو رو می آورد رهایش نکنی و چون از تو روی گرداند دنبالش نروی .

امام علی علیه السلام :و از حکمت آدمی ، خود شناسی اوست.

امام علی علیه السلام :چه سخن حکیمانه جامعی است این سخن که: آنچه بر خود می پسندی برای مردم نیز بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای آنها نیز نپسند!

ص :179


1- لقمان : 12 .
2- غرر الحکم : 3052 .
3- غرر الحکم : 4900 .
4- غرر الحکم : 9450 .
5- بحار الأنوار : 78 / 81 / 66 .
6- تحف العقول : 81 .

عنه علیه السلام :کانتِ الفُقَهاءُ و الحُکَماءُ إذا کاتَبَ بَعضُهُم بَعْضا کَتَبوا بثَلاثٍ لیسَ مَعَهُنَّ رابِعَةٌ : مَن کانتِ الآخِرَةُ هَمَّهُ کَفاهُ اللّهُ هَمَّهُ مِن الدُّنیا ، و مَن أصْلَحَ سَریرَتَهُ أصْلَحَ اللّهُ عَلانِیَتَهُ، و مَن أصْلَحَ فیما بَیْنَهُ و بَینَ اللّهِ أصْلَحَ اللّهُ فیما بَینَهُ و بینَ النّاسِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی تفسیرِ قول اللّه : «و مَن یُؤْتَ الحِکْمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیرا کَثیرا» _: المَعرِفَةُ . (2)

عنه علیه السلام_ و قد سألَهُ أبو بصیرٍ عن قولِ اللّهِ : «و مَن یُؤْتَ الحِکْمَةَ فَقَد اُوتیَ خَیرا کَثیرا» _: هِی طاعَةُ اللّهِ و مَعرِفَةُ الإمامِ. (3)

عنه علیه السلام_ أیضا فی تفسیر الآیة _: مَعرِفَةُ الإمامِ و اجْتِنابُ الکَبائرِ الّتی أوْجَبَ اللّهُ علَیها النّارَ . (4)

عنه علیه السلام :قیلَ لِلُقمانَ : ما الّذی أجْمَعْتَ علَیهِ مِن حِکمَتِکَ ؟ قالَ : لا أتَکلَّفُ ما قَد کُفِیتُهُ ، و لا اُضیِّعُ ما وُلِّیتُهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: إنّ الحِکمَةَ المَعرِفَةُ و التَّفَقّهُ فی الدِّینِ ، فمَن فَقِهَ مِنکُم فهُو حَکیمٌ . (6)

امام علی علیه السلام :فقیهان و حکیمان هرگاه با یکدیگر مکاتبه می کردند سه نکته می نوشتند که چهارمی نداشت : هرکه همه فکرش آخرت باشد، خداوند دنیای او را کفایت کند ، هر کس درون خود را درست گرداند، خداوند برونش را اصلاح کند و هرکه رابطه میان خود و خدایش را درست کند، خداوند رابطه میان او و مردم را سامان دهد .

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر قول خداوند که فرمود: «و به هر کس حکمت عطا شود خوبی فراوان داده شده است» _فرمود : [مراد از حکمت ]معرفت است .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال ابو بصیر از آیه «و به هر کس حکمت عطا شود خوبی فراوان داده شده است» _: مراد از حکمت، فرمانبری از خدا و شناخت امام است .

امام باقر علیه السلام_ نیز در تفسیر همان آیه _فرمود : مراد از حکمت ، شناخت امام و دوری کردن از گناهان کبیره است، گناهانی که خداوند کیفر آتش را برای آنها مقرّر داشته است .

امام باقر علیه السلام :به لقمان گفته شد : خلاصه حکمت تو چیست ؟ گفت : برای تحصیل آنچه مرا کفایت شده است خود را به زحمت نمی اندازم و آنچه را عهده دارش شده ام تباه نمی گردانم .

امام صادق علیه السلام_ نیز در تفسیر همان آیه _فرمود : همانا حکمت عبارت است از شناخت و فهم دین ؛ پس هر یک از شما که در دین فقیه و فهیم باشد، حکیم است.

ص :180


1- ثواب الأعمال : 216/1 .
2- . بحار الأنوار : 1/215/23 .
3- بحار الأنوار : 1/215/22 .
4- . بحار الأنوار : 1/215/24 .
5- قرب الإسناد : 72/232 .
6- بحار الأنوار: 1/215/25.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فِی وَصِیَّتِهِ لِهشَام _: ثُمّ ذَکرَ اُولی الألبابِ بأحْسَنِ الذِّکرِ و حَلاّهُم بأحْسَنِ الحِلْیةِ ، فقالَ : «یُؤتی الحِکمةَ مَن یَشاءُ وَ مَن یُؤتَ الحِکمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیرا کَثیرا» . یا هِشامُ ! إنّ اللّهَ یقولُ : «إنّ فی ذلکَ لَذِکری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ» (1) یعنی العَقلَ ، و قالَ : «و لَقد آتَیْنا لُقْمانَ الحِکْمَةَ» (2) قالَ : الفَهْمَ و العَقلَ . (3)

عنه علیه السلام :قیلَ لِلُقمانَ : ما یَجْمَعُ مِن حِکْمتِکَ؟ قالَ : لا أسْألُ عَمّا کُفِیتُهُ ، و لا أتَکَلّفُ ما لا یَعْنینی . (4)

بحار الأنوار :دخلَ لُقمانُ علی داوودَ و هو یَسْرِدُ الدِّرْعَ ......... فأرادَ أنْ یَسألَهُ فأدْرَکَتْهُ الحِکمَةُ فسَکَتَ ، فلَمّا أتَمَّها لَبِسَها و قالَ : نِعْمَ لَبوسُ الحَربِ أنتِ ، فقالَ : الصَّمتُ حِکمَةٌ و قَلیلٌ فاعِلُهُ ، فقالَ لَه داوودُ علیه السلام : بحقٍّ ما سُمّیتَ حکیما . (5)

(6)

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش خود به هشام _فرمود : آن گاه [خداوند] از خردمندان با بهترین نام یاد کرد و زیباترین زیور را بر قامت آنان پوشانید؛ و فرمود : «به هر که خواهد حکمت عطا کند و به هر کس حکمت عطا شود خوبی فراوان داده شده است» . ای هشام ! خداوند می فرماید: «هر آینه در آن پند و یاد آوری است برای کسی که دل دارد» یعنی خِرَد . و فرمود : «همانا لقمان را حکمت دادیم» [یعنی ]فهم و خِرَد .

امام کاظم علیه السلام :به لقمان گفته شد : چکیده حکمت تو چیست ؟ گفت : از آنچه می دانم نمی پرسم و برای آنچه به من مربوط نمی شود خود را به زحمت نمی اندازم .

بحار الأنوار :لقمان بر داوود وارد شد. دید زره می بافد ......... خواست از او بپرسد، اما حکمت به سراغش آمد و خاموش ماند . وقتی داوود کار بافتن زره را تمام کرد، آن را پوشید و گفت : تو جامه خوبی برای جنگ هستی. لقمان گفت: سکوت، حکمت است و کسانی که آن را رعایت کنند اندکند. داوود علیه السلام به او گفت : تو را، به حقّ حکیم نامیده اند .

ص :181


1- . ق: 37 .
2- لقمان : 12 .
3- . بحار الأنوار : 78/299/1 .
4- بحار الأنوار : 13/417/10 .
5- بحار الأنوار : 13/425/18 .
6- (انظر) الأدب : باب 59 . بحار الأنوار: 1/215 کلام المجلسیّ فی تفسیر الحکمة . بحار الأنوار : 24 / 86 باب 32 .

922 - رَأسُ الحِکمَةِ
922 - سرآمد حکمت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رأسُ الحِکمَةِ مَخافَةُ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَشْیَةُ اللّهِ رأسُ کُلِّ حِکمَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أشْرَفَ الحَدیثِ ذِکْرُ اللّهِ ، و رأسَ الحِکمَةِ طاعَتُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرِّفْقَ رأسُ الحِکمَةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حِفْظُ الدِّین ثَمرَةُ المَعرِفَةِ و رَأسُ الحِکْمَةِ . (5)

عنه علیه السلام :رَأسُ الحِکمَةِ تَجنُّبُ الخُدَعِ . (6)

عنه علیه السلام :رأسُ الحِکمَةِ لُزومُ الحقِّ و طاعَةُ المُحِقِّ . (7)

922

سرآمد حکمت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترس از خدا، سرآمد حکمت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترس از خدا، سرآمد هر حکمتی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین سخن، ذکر خداست و سرآمد حکمت، اطاعت از اوست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مدارا کردن، سرآمد حکمت است .

امام علی علیه السلام :حفظ دین، ثمره معرفت و سرآمد حکمت است .

امام علی علیه السلام :دوری از فریبها ، سرآمد حکمت است .

امام علی علیه السلام :ملازمت با حقّ و فرمانبری از مُحقّ، سرآمد حکمت است .

923 - ما یورِثُ الحِکمَةَ
923 - آنچه حکمت می آورد

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراجِ : یا أحمدُ، إنّ العبدَ إذا أجاعَ بَطْنَهُ و حَفِظَ لِسانَهُ عَلَّمْتُهُ الحِکمَةَ ، و إنْ کانَ کافرا تکونُ حِکمَتُهُ حُجّةً علَیهِ و وَبالاً ، و إنْ کانَ مؤمنا تکونُ حِکمَتُهُ لَهُ نورا و بُرهانا و شِفاءً و رَحمَةً ، فیَعلَمُ ما لَم یَکُن یَعلَمُ و یُبْصِرُ ما لَم یَکُن یُبْصِرُ ، فأوَّلُ ما اُبَصِّرُهُ عُیوبَ نَفْسِهِ حتّی یَشْتَغِلَ عَن عُیوبِ غَیرِهِ ، و اُبصِّرُهُ دَقائقَ العِلمِ حتّی لا یَدْخُلَ علَیهِ الشَّیطانُ . (8)

923

آنچه حکمت می آورد

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : ای احمد ! هر گاه بنده شکم خویش را گرسنگی دهد و زبانش را نگه دارد، حکمت را به او بیاموزم . اگر کافر باشد حکمت او دلیلی بر ضد او و وبال گردنش خواهد بود و اگر مؤمن باشد حکمتش برای او نور و برهان و شفا و رحمت خواهد شد. پس، آنچه را نمی دانسته است، بداند و آنچه را نمی دیده است، ببیند . نخستین چیزی که به او نشان دهم عیبهای خود اوست، تا بدین سبب از پرداختن به عیبهای دیگران باز ماند، و دقایق علم را به او نشان دهم، تا شیطان به وجود او راه نیابد .

ص :182


1- کنز العمّال : 5873 ، بحار الأنوار : 78/453/23 .
2- کنز العمّال : 5872 .
3- الأمالی للصدوق : 576/788 .
4- کنز العمّال : 5444 .
5- غرر الحکم : 4903 .
6- غرر الحکم : 5249 .
7- غرر الحکم : 5258 .
8- بحار الأنوار : 77/29/6 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اغْلِبِ الشّهْوَةَ تَکْمُلْ لکَ الحِکمَةُ . (1)

عنه علیه السلام :کَسْبُ الحِکمَةِ إجْمالُ النُّطقِ ، و اسْتِعْمالُ الرِّفْقِ . (2)

عنه علیه السلام :لا حِکمَةَ إلاّ بعِصْمَةٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زَهِدَ فی الدُّنیا أثْبَتَ اللّهُ الحِکمَةَ فی قَلبِهِ ، و أنْطَقَ بها لِسانَهُ . (4)

تنبیه الخواطر :قیل لِلُقمانَ علیه السلام : أ لَسْتَ عبدَ آلِ فُلانٍ ؟ قالَ : بلی . قیلَ : فما بَلغَ بکَ ما نَری ؟ قالَ : صِدقُ الحدیثِ ، و أداءُ الأمانَةِ، و تَرکُ ما لا یَعْنینی ، و غَضُّ بَصَری ، و کَفُّ لِسانی ، و عِفّةُ طُعْمَتی ، فمَن نَقَصَ عن هذا فهُو دُونی ، و مَن زادَ علَیهِ فهُو فَوقی ، و مَن عَمِلَهُ فهُو مِثْلی . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :بر شهوت (خواهش نفس) چیره شو ، حکمتت به کمال می رسد .

امام علی علیه السلام :به دست آوردن حکمت با کوته گویی و در پیش گرفتن نرمی و مدارا میسر می شود.

امام علی علیه السلام :حکمت، جز با خویشتنداری از گناه به دست نمی آید .

امام صادق علیه السلام :هرکه به دنیا پشت کند، خداوند حکمت را در دلش استوار گرداند و زبانش را به آن گویا سازد .

تنبیه الخواطر :به لقمان علیه السلام گفته شد : مگر تو بنده فلان خاندان نیستی ؟ گفت : چرا . گفته شد : پس از چه راه به این مقام که می بینیم رسیدی؟ گفت : با راستگویی و امانتداری و فرو گذاشتن هر آنچه بیهوده است و فروهشتن چشمانم [از حرام] ، و نگه داشتن زبانم ، و خوردن غذای حلال و پاکیزه . پس هر کس کمتر از این باشد، فرو دست من است و هرکه بیش از اینها داشته باشد، فراتر از من است و هرکه اینها را داشته باشد، همتای من است .

ص :183


1- غرر الحکم : 2272 .
2- غرر الحکم : 7223 .
3- غرر الحکم : 10916 .
4- الکافی : 2/128/1 .
5- تنبیه الخواطر : 2/230 .
6- (انظر) الصوم : باب 2329 .

924 - ما یَمنَعُ الحِکمَةَ
924 - موانع کسب حکمت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القَلبُ یَتَحمّلُ الحِکمَةَ عند خُلُوِّ البَطْنِ ، القَلبُ یَمُجُّ الحِکمَةَ عند امْتِلاءِ البَطْنِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ طَعاما للشَّهْوَةِ حَرّمَ اللّهُ علی قَلبِهِ الحِکمَةَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التُّخمَةُ تُفْسِدُ الحِکمَةَ ، البِطْنَةُ تَحْجُبُ الفِطْنَةَ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَجْتَمِعُ الشَّهوَةُ و الحِکمَةُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغَضَبُ مَمْحَقةٌ لقَلبِ الحکیمِ ، و مَن لم یَمْلِکْ غَضَبَهُ لَم یَمْلِکْ عَقلَهُ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ الزَّرعَ یَنْبُتُ فی السَّهلِ و لا یَنْبُتُ فی الصَّفا ، فکذلکَ الحِکمَةُ تَعْمُرُ فی قَلبِ المُتواضِعِ، و لا تَعْمُرُ فی قَلبِ المُتَکبِّرِ الجبّارِ ؛ لأنَّ اللّهَ جَعلَ التَّواضُعَ آلةَ العَقلِ . (6)

924

موانع کسب حکمت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن گاه که شکم خالی باشد، دل حکمت را می پذیرد ؛ زمانی که معده پر باشد، دل حکمت را بیرون می افکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس غذایی را برای شهوت [و لذّت و نه سدّ جوع] بخورد، خداوند حکمت را بر دل او حرام گرداند .

امام علی علیه السلام :پرخوری، حکمت را تباه می کند ؛ شکم بارگی، هوش و ذکاوت را می برد .

امام علی علیه السلام :شهوت و حکمت با هم جمع نمی شوند .

امام صادق علیه السلام :خشم، دل حکیم را تباه می کند و کسی که اختیار خشم خود را نداشته باشد اختیار عقل خویش را ندارد .

امام کاظم علیه السلام :همانا زراعت در دشت می روید و بر روی کوه نمی روید. حکمت نیز چنین است، در دلهای افتاده آبادان می شود و در دل خود ستای گردن فراز پرورش نمی یابد (7) ؛ زیرا که خداوند افتادگی را ابزار خِرد قرار داده است .

ص :184


1- تنبیه الخواطر : 2/119 .
2- تنبیه الخواطر : 2/116 .
3- غرر الحکم : 651 _ 652 .
4- غرر الحکم : 10573 .
5- بحار الأنوار : 78/255/129.
6- بحار الأنوار : 78/312/1 .
7- افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است .

عیسی علیه السلام :إنّهُ لَیس علی کلِّ حالٍ یَصلُحُ العَسَلُ فی الزِّقاقِ، و کذلکَ القُلوبُ لَیس علی کلِّ حالٍ تَعْمُرُ الحِکمَةُ فیها ، إنّ الزِّقَّ ما لَم یَنْخَرِقْ أو یَقْحَلْ أو یَتْفَلْ فسَوفَ یکونُ للعَسلِ وِعاءً ، و کذلکَ القُلوبُ ما لَم تَخْرِقْها الشَّهَواتُ و یُدَنِّسْها الطّمَعُ و یُقسِها النَّعیمُ فسوفَ تکونُ أوْعِیَةً للحِکمَةِ . (1)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الحِکمَ_ةُ لا تَنْجَ_عُ فی الطِّباعِ الفاسِدَةِ . (2)

مسیح علیه السلام :هر خیکی، مناسب عسل نیست و همچنین است دلها، هر دلی که حکمت پرور نمی باشد . خیک، تا زمانی که پاره نشده و نخشکیده و نپوسیده، می تواند ظرفِ عسل باشد . همچنین است دلها، تا زمانی که شهوتها آنها را ندریده و طمع آلوده شان نکرده و خوشی و نعمت آنها را سخت نکرده است، ظرف حکمت می توانند بود .

امام هادی علیه السلام :حکمت در جانهای فاسد مؤثر نمی افتد .

925 - مَن لا یَنتَفِعُ بِالحِکمَةِ
925 - کسی که از حکمت بهره ای نمی برد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غَیرُ مُنْتَفِعٍ بالحِکمَةِ عَقلٌ مَعلولٌ بالغَضَبِ و الشَّهْوَةِ . (3)

عنه علیه السلام :غَیرُ مُنْتَفِعٍ بالعِظاتِ قَلبٌ مُتَعلِّقٌ بالشَّهَواتِ . (4)

(5)

925

کسی که از حکمت بهره ای نمی برد

امام علی علیه السلام :اندیشه ای که مریضِ خشم و شهوت است، از حکمت بهره ای نبرد.

امام علی علیه السلام :دلِ در بند شهوات، از پند و اندرزها سودی بر نمی گیرد .

926 - آثارُ الحِکمَةِ
926 - آثار حکمت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلَّما قَوِیَتِ الحِکمَةُ ضَعُفَتِ الشَّهْوَةُ . (6)

926

آثار حکمت

امام علی علیه السلام :هر چه حکمت نیرومندتر شود، شهوت و خواهشهای نفسانی ناتوانتر می شود .

ص :185


1- بحار الأنوار : 14 / 307 / 17 .
2- بحار الأنوار : 78/370/4 .
3- . غرر الحکم : 6397 .
4- غرر الحکم : 6406 .
5- (انظر) الهوی : باب 3980 ، 3981 .
6- غرر الحکم : 7205 .

عنه علیه السلام :مَن ثَبتَتْ لَهُ الحِکمَةُ عَرَفَ العِبرَةَ . (1)

عنه علیه السلام :کیفَ یَصْبِرُ علی مُبایَنَةِ الأضْدادِ مَن لَم تُعِنْهُ الحِکمَةُ ؟! (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَثرةُ النَّظَرِ فی الحِکمَةِ تَلْقَحُ العَقلَ . (3)

امام علی علیه السلام :هر که حکمت در دلش جای گیرد، عبرت شناس شود .

امام علی علیه السلام :کسی که حکمت یاریش نرساند چگونه تواند بر مخالفت دشمنان شکیبایی ورزد؟!

امام صادق علیه السلام :اندیشیدن زیاد در حکمت، خرد را بارور می سازد .

927 - المُحافَظَةُ عَلَی الحِکمَةِ
927 - مراقبت از حکمت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :واضِعُ العِلمِ عندَ غَیرِ أهلِهِ کمُقَلِّدِ الخَنازِیرِ الجَوهَرَ و اللُّؤْلُؤَ و الذَّهبَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الحُکَماءَ ضَیَّعوا الحِکمَةَ لَمّا وَضَعوها عِند غَیرِ أهْلِها . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا تَمْنَحوا الجُهّالَ الحِکمَةَ فتَظْلِموها ، و لا تَمْنَعوها أهْلَها فتَظْلِموهُم . (6)

927

مراقبت از حکمت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که دانش را به نااهلان سپارد، چونان کسی است که گوهر و مروارید و طلا را به گردن خوکان بیاویزد .

امام علی علیه السلام :حکیمان آن گاه حکمت را تباه کردند که آن را در اختیار نااهلان گذاشتند .

امام کاظم علیه السلام :حکمت را در اختیار نادانان مگذارید که در غیر این صورت به آن ستم کرده اید ، و آن را از اهلش دریغ نکنید که در غیر این صورت به آنان ستم روا داشته اید .

ص :186


1- غرر الحکم : 8706 .
2- غرر الحکم : 6991 .
3- بحار الأنوار : 78/247/73 .
4- سنن ابن ماجة : 1/81/224 .
5- قصص الأنبیاء : 160/176 .
6- بحار الأنوار : 78/303/1 .

928 - طَرائِفُ الحِکَمِ
928 - حکمتهای تازه و دلنشین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ هذهِ القُلوبَ تَمَلُّ کَما تَمَلُّ الأبْدانُ ، فأهْدُوا إلَیها طَرائفَ الحِکَمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ یُمِلُّ ما خَلا طَرائِفَ الحِکَمِ . (2)

928

حکمتهای تازه و دلنشین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این دلها نیز، همچون بدنها ، خسته می شوند ؛ پس [برای زدودن خستگی آنها] سخنان دلنشین حکیمانه را به آنها پیشکش کنید .

امام علی علیه السلام :هر چیزی ملال آور می شود، جز سخنان دلنشین حکیمانه .

ص :187


1- عوالی اللآلی : 1/295/193 ، نهج البلاغة : الحکمة 91 .
2- غرر الحکم : 6896 .

ص :188

125 - حکمة لقمان

125 - حکمت لقمان
اشاره

(1)

ص :189


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 13 / 408 باب 18 «قصص لقمان و حکمه» .

929 - حِکمَةُ لُقمانَ
929 - حکمت لقمان

الکتاب :

«وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ للّهِِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَقّا أقولُ : لَم یَکُن لُقمانُ نَبیّا و لکنْ کانَ عَبدا کَثیرَ التَّفکُّرِ حَسَنَ الیَقینِ ، أحَبَّ اللّهَ فأحَبَّهُ و مَنَّ علَیهِ بالحِکمَةِ .

کانَ نائما نِصفَ النَّهارِ إذ جاءَهُ نِداءٌ : یا لُقمانُ ، هَل لَکَ أن یَجعَلَکَ اللّهُ خَلیفَةً فی الأرضِ تَحکُمُ بینَ النّاسِ بالحَقِّ ؟ فأجابَ الصَّوتَ : إنْ خَیَّرَنی ربِّی قَبِلتُ العافِیَةَ و لَم أقبَلِ البَلاءَ ، و إنْ عَزمَ علَیَّ فسَمعا و طاعَةً ؛ فإنّی أعلَمُ أنّهُ إنْ فَعَلَ بی ذلکَ أعانَنی و عَصَمَنی .

فقالتِ الملائکةُ بصوتٍ لا یَراهُم : لِمَ یا لُقمانُ ؟ قالَ : لأنَّ الحُکمَ أشَدُّ المَنازِلِ و آکَدُها ، یَغشاهُ الظُّلمُ مِن کلِّ مَکانٍ ، إن وُقِیَ فبِالحَریِّ أنْ یَنجو ، و إنْ أخطَأَ أخطَأَ طَریقَ الجَنّةِ ، و مَن یَکُن فی الدُّنیا ذَلیلاً و فی الآخِرَةِ شَریفا خَیرٌ مِن أن یکونَ فی الدُّنیا شَریفا و فی الآخِرَةِ ذَلیلاً ، و مَن یَختَرِ الدُّنیا علَی الآخِرَةِ تَفُتْهُ الدُّنیا و لا یُصیبُ الآخِرَةَ .

فتَعَجَّبَتِ المَلائکةُ مِن حُسنِ مَنطِقِهِ ، فنامَ نَومَةً فاُعطِیَ الحِکمَةَ فانتَبهَ یَتَکلَّمُ بها ، ثُمّ کانَ یُوازِرُ داوودَ بحِکمَتِهِ ، فقالَ لَهُ داوودُ : طُوبی لکَ یا لُقمانُ ، اُعطِیتَ الحِکمَةَ و صُرِفَت عنکَ البَلوی . (2)

929

حکمت لقمان

قرآن :

«و براستی، لقمان را حکمت دادیم که : خدا را سپاس بگزار و هر که سپاس بگزارد، در حقیقت برای خود سپاس می گزارد و هر کس کفران ورزد، همانا خداوندْ بی نیاز ستوده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقیقتی را بگویم : لقمان پیامبر نبود، امّا بنده ای بود که زیاد می اندیشید و یقینی نیکو و راستین داشت. خدا را دوست می داشت و خدا هم دوستدار او شد و نعمت حکمت را به وی ارزانی داشت.

نیمروزی در حالی که خوابیده بود، ندایی به او رسید که : ای لقمان! آیا می خواهی خداوند تو را خلیفه خود در روی زمین کند تا میان مردم به حق حکم کنی؟ لقمان در جواب آن ندا گفت : اگر پروردگارم مرا مخیّر سازد، عافیت را می پذیرم و بلا (گرفتاری) را نمی پذیرم. ولی اگر او اراده کرده که مرا خلیفه گرداند، به جان و دل می پذیرم؛ زیرا می دانم که اگر این کار را با من بکند خودش نیز مرا یاری و نگهداری می کند.

فرشتگان که لقمان آنها را نمی دید، گفتند : چرا، ای لقمان؟ گفت : زیرا داوری سخت ترین و دشوارترین منزلگاه هاست و ظلم (تضییع حقّ) از هر سو آن را فرا می گیرد. اگر در داوری راه صواب رود امید نجات دارد [نه یقین به آن] و اگر راه خطا پیماید راه بهشت را اشتباه پیموده است. اگر کسی در دنیا خوار و بی نام و نشان باشد و در آخرت شریف و آبرومند، بهتر است از اینکه در دنیا شریف و ارجمند باشد و در آخرت خوار و بی مقدار و کسی که دنیا را بر آخرت برگزیند، دنیا از دستش می رود و به آخرت هم نمی رسد.

فرشتگان از منطق و گفتار زیبای او به شگفت آمدند. لقمان به خواب رفت و در عالم خواب به او حکمت داده شد و چون از خواب بیدار شد، سخنان حکمت آمیز می گفت و برای داوود، حکیمانه و زارت می کرد. داوود به او گفت : خوشا به حالت ای لقمان! حکمت به تو داده شد و بلا و گرفتاری [خلافت و داوری میان مردم] از تو برداشته شد.

ص :190


1- لقمان : 12 .
2- مجمع البیان : 8/494 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قیلَ لِلُقمانَ : ما الّذی أجمَعتَ علَیهِ مِن حِکمَتِکَ ؟ قالَ : لا أتَکَلّفُ ما قد کُفِیتُهُ ، و لا اُضَیِّعُ ما وُلِّیتُهُ . (1)

تفسیر القمّی :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ لَمّا سألَهُ حَمّادٌ عن لُقمانَ و حِکمَتِهِ _ : أما و اللّهِ ما اُوتِیَ لُقمانُ الحِکمَةَ بِحَسَبٍ و لا مالٍ و لا أهلٍ و لا بَسطٍ فی جِسمٍ و لا جَمالٍ.

و لکنّهُ کانَ رجُلاً قَویّا فی أمرِ اللّهِ ، مُتَوَرِّعا فی اللّهِ ، ساکِتا سَکِینا ، عَمیقَ النَّظَرِ ، طَویلَ الفِکَرِ ، حَدیدَ النَّظَرِ ، مُستَعبِرا بالعِبَرِ ، لَم یَنَمْ نَهارا قَطُّ ، و لَم یَرَهُ أحَدٌ مِن النّاسِ علی بَولٍ و لا غائطٍ و لا اغتِسالٍ لشِدَّةِ تَسَتُّرِهِ و عُمقِ نَظَرِهِ و تَحَفُّظِهِ فی أمرِهِ ، و لَم یَضحَکْ مِن شیءٍ قَطُّ مَخافَةَ الإثمِ ، و لم یَغضَبْ قَطُّ ، و لَم یُمازِحْ إنسانا قَطُّ ، و لَم یَفرَحْ بشیءٍ إنْ أتاهُ مِن أمرِ الدُّنیا و لا حَزَنَ مِنها علی شیءٍ قَطُّ ، و قَد نَکَحَ مِن النِّساءِ و وُلِدَ لَهُ مِن الأولادِ الکَثیرَةُ ، و قَدَّمَ أکثَرَهُم أفراطا فما بَکی علی مَوتِ أحَدٍ مِنهُم ، و لَم یَمُرَّ برجُلَینِ یَختَصِمانِ أو یَقتَتِلانِ إلاّ أصلَحَ بینَهُما و لَم یَمضِ عَنهُما حتّی یُحابّا (2) ، و لَم یَسمَعْ قَولاً قَطُّ مِن أحَدٍ استَحسَنَهُ إلاّ سألَ عن تَفسیرِهِ و عمَّن أخَذَهُ ، و کانَ یُکثِرُ مُجالَسَةَ الفُقَهاءِ و الحُکَماءِ، و کانَ یَغشَی القُضاةَ و المُلوکَ و السَّلاطینَ فیَرثی للقُضاةِ ما ابتُلوا بهِ ، و یَرحَمُ للمُلوکِ و السَّلاطینِ لعِزَّتِهِم باللّهِ و طُمأنینَتِهِم فی ذلکَ ، و یَعتَبِرُ و یَتَعَلّمُ ما یَغلِبُ بهِ نَفسَهُ و یجُاهِدُ بهِ هَواهُ و یَحتَرِزُ بهِ مِن الشَّیطانِ ، فکانَ یُداوی قَلبَهُ بالفِکَرِ ، و یُداوی نفسَهُ بالعِبَرِ ، و کانَ لا یَظعَنُ إلاّ فیما یَنفَعُهُ ؛ فبِذلکَ اُوتِیَ الحِکمَةَ و مُنِحَ العِصمَةَ .

فإنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أمَرَ طَوائفَ مِن المَلائکةِ حِینَ انتَصَفَ النَّهارُ و هَدَأتِ العُیونُ بالقائلَةِ فنادَوا لُقمانَ حیثُ یَسمَعُ و لا یَراهُم فقالوا : یا لُقمانُ ، هَل لَکَ أن یَجعَلَکَ اللّهُ خَلیفَةً فی الأرضِ تَحکُمُ بینَ النّاسِ ؟ فقالَ لُقمانُ : إنْ أمَرَنی اللّهُ بذلکَ فالسَّمعُ و الطّاعَةُ ؛ لأنّهُ إنْ فَعَلَ بِی ذلکَ أعانَنی علَیهِ و عَلَّمَنی و عَصَمَنی ، و إنْ هُو خَیَّرنی قَبِلتُ العافِیَةَ .

فقالَتِ المَلائکةُ : یا لُقمانُ ، لِمَ قُلتَ ذلکَ ؟ قالَ: لأنّ الحُکمَ بینَ النّاسِ مِن أشَدِّ المَنازِلِ مِن الدِّینِ و أکثَرِها فِتَنا و بَلاءً ما یَخذُلُ و لا یُعانُ و یَغشاهُ الظُّلمُ مِن کلِّ مَکانٍ ، و صاحِبُهُ فیهِ بَین أمرَینِ ؛ إنْ أصابَ فیه الحَقَّ فبالحَرِیِّ أن یَسلَمَ ، و إن أخطأَ أخطأَ طَریقَ الجَنّةِ ، و مَن یَکُن فی الدُّنیا ذَلیلاً و ضَعیفا کانَ أهوَنَ علَیهِ فی المَعادِ أن یکونَ فیهِ حَکَما سَرِیّا شَریفا ، و مَنِ اختارَ الدُّنیا علَی الآخِرَةِ یَخسَرْهُما کِلتَیهِما تَزولُ هذهِ و لا تُدرَکُ تلکَ .

قالَ: فتَعَجَّبَتِ المَلائکةُ مِن حِکمَتِهِ و استَحسَنَ الرّحمنُ مَنطِقَهُ ، فلَمّا أمسی و أخَذَ مَضجَعَهُ مِن اللّیلِ أنزَلَ اللّهُ علَیهِ الحِکمَةَ فغَشّاهُ بها مِن قَرنِهِ إلی قَدَمِهِ و هُو نائمٌ و غَطّاهُ بالحِکمَةِ غِطاءً ، فاستَیقَظَ و هُو أحکَمُ النّاسِ فی زَمانهِ ، و خَرَجَ علَی النّاسِ یَنطِقُ بالحِکمَةِ و یُثبِتُها فیها .

قالَ : فلَمّا اُوتِیَ الحُکمَ بالخِلافَةِ و لَم یَقبَلْها ، أمَرَ اللّهُ المَلائکةَ فنادَت داوودَ بالخِلافَةِ فقَبِلَها و لَم یَشتَرِطْ فیها بشَرطِ لُقمانَ ، فأعطاهُ اللّهُ الخِلافَةَ فی الأرضِ و ابتُلِیَ فیها غَیرَ مَرّةٍ ، و کلُّ ذلکَ یَهوی فی الخَطإ یَقبَلُهُ اللّهُ و یَغفِرُ لَهُ ، و کانَ لُقمانُ یُکثِرُ زیارَةَ داوودَ علیه السلام و یَعِظُهُ بمَواعِظِهِ و حِکمَتِه و فَضلِ عِلمِهِ ، و کانَ داووُد یَقولُ لَهُ : طُوبی لکَ یا لُقمانُ ! اُوتِیتَ الحِکمَةَ و صُرِفَت عنکَ البَلِیَّةُ ، و اُعطِیَ داوودُ الخِلافَةَ و ابتُلِیَ بالحُکمِ و الفِتنَةِ .

ثُمّ قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : «و إذْ قَالَ لُقْمانُ لابنِهِ و هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ باللّهِ إنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» (3) ، قالَ : فوَعَظَ لُقمانُ لابنِهِ بآثارٍ حتّی تَفَطّرَ و انشَقَّ .

و کانَ فیما وَعَظَهُ بهِ _ یا حَمّادُ _ أن قالَ : یا بُنَیَّ، إنّکَ مُنذُ سَقَطتَ إلَی الدُّنیا استَدبَرتَها و استَقبَلتَ الآخِرَةَ ، فدارٌ أنتَ إلَیها تَسیرُ أقرَبُ إلَیکَ مِن دارٍ أنتَ عَنها مُتَباعِدٌ . یا بُنَیَّ جالِسِ العُلَماءَ و زاحِمْهُم برُکبَتَیکَ ، لا تُجادِلْهُم فیَمنَعوکَ ، و خُذْ مِن الدُّنیا بَلاغا و لا تَرفُضْها فتَکونَ عِیالاً علَی النّاسِ ، و لا تَدخُلْ فیها دُخولاً یُضِرُّ بآخِرَتِکَ ، و صُمْ صَوما یَقطَعُ شَهوَتَکَ ، و لا تَصُمْ صَوما یَمنَعُکَ مِن الصَّلاةِ ؛ فإنّ الصَّلاةَ أحَبُّ إلَی اللّهِ مِن الصِّیامِ .

یا بُنَیَّ ، إنّ الدُّنیا بَحرٌ عَمیقٌ قد هَلَکَ فیها عالَمٌ کثیرٌ ؛ فاجعَلْ سَفینَتَکَ فیها الإیمانَ ، و اجعَلْ شِراعَها التَّوکُّلَ ، و اجعَلْ زادَکَ فیها تَقوَی اللّهِ ، فإنْ نَجَوتَ فبِرحمَةِ اللّهِ ، و إنْ هَلَکتَ فبِذُنوبِکَ .

یا بُنیَّ ، إنْ تأدَّبتَ صَغیرا انتَفَعتَ بهِ کبیرا ، و مَن غَنِیَ بالأدَبِ اهتَمَّ بهِ ، و مَنِ اهتَمَّ بهِ تَکلَّفَ عِلمَهُ ، و مَن تَکلَّفَ عِلمَهُ اشتَدَّ طَلَبُهُ ، و مَنِ اشتَدَّ طَلَبُهُ أدرَکَ مَنفَعتَهُ ، فاتّخِذْهُ عادَةً فإنّکَ تَخلفُ فی سَلَفِکَ ، و تَنفَعُ بهِ مَن خَلفَکَ ، و یَرتَجیکَ فیهِ راغِبٌ ، و یَخشی صَولَتَکَ راهِبٌ . و إیّاکَ و الکَسَلَ عنهُ و الطَّلَبَ لغَیرِهِ ، فإنْ غُلِبتَ علَی الدّنیا فلا تُغلَبَنَّ علَی الآخِرَةِ ، و إذا فاتَکَ طَلَبُ العِلمِ فی مَظانِّهِ فقد غُلِبتَ علَی الآخِرَةِ ، و اجعَلْ فی أیّامِکَ و لَیالِیکَ و ساعاتِکَ لنفسِکَ نَصیبا فی طَلَبِ العِلمِ ؛ فإنّکَ لَن تَجِدَ لَهُ تَضییعا أشَدَّ مِن تَرکِهِ ، و لا تُمارِیَنَّ فیهِ لَجُوجا ، و لا تُجادِلَنَّ فَقیها ، و لا تُعادِیَنَّ سُلطانا ، و لا تُماشِیَنَّ ظَلُوما و لا تُصادِقَنَّهُ ، و لا تُصاحِبَنَّ فاسِقا نَطِفا (4) ، و لا تُصاحِبَنَّ مُتَّهَما ، و اخزِنْ عِلمَکَ کما تَخزِنُ وَرقَکَ . (5)

یا بُنَیَّ ، خَفِ اللّهَ خَوفا لو أتَیتَ القِیامَةَ ببِرِّ الثّقلَینِ خِفتَ أن یُعَذِّبَکَ ، و ارْجُ اللّهَ رَجاءً لَو وافَیتَ القِیامَةَ بإثمِ الثّقلَینِ رَجَوتَ أن یَغفِرَ لکَ .

فقالَ لَهُ ابنُهُ : یا أبتِ ، کیفَ اُطیقُ هذا و إنّما لی قَلبٌ واحِدٌ ؟ فقالَ لَهُ لُقمانُ : یا بُنَیَّ لوِ استُخرِجَ قَلبُ المؤمنِ فشُقَّ لَوُجِدَ فیهِ نُورانِ : نُورٌ للخَوفِ و نُورٌ للرَّجاءِ (6) ، لَو وُزِنا لَما رَجَحَ أحَدُهُما علَی الآخَرِ بمِثقالِ ذَرَّةٍ ، فمَن یُؤمِنْ باللّهِ یُصَدِّقْ ما قالَ اللّهُ ، و مَن یُصَدِّقْ ما قالَ اللّهُ یَفعَلْ ما أمَرَ اللّهُ ، و مَن لَم یَفعَلْ ما أمَرَ اللّهُ لَم یُصَدِّقْ ما قالَ اللّهُ ، فإنَّ هذهِ الأخلاقَ تَشهَدُ بَعضُها لبَعضٍ .

فمَن یُؤمِنْ باللّهِ إیمانا صادِقا یَعمَلْ للّهِ خالِصا ناصِحا ، و مَن عَمِلَ للّهِ خالِصا ناصِحا فقد آمَنَ باللّهِ صادِقا ، و مَن أطاعَ اللّهَ خافَهُ ، و مَن خافَهُ فقد أحَبَّهُ ، و مَن أحَبَّهُ اتّبَعَ أمرَهُ ، و مَنِ اتَّبَعَ أمرَهُ استَوجَبَ جَنَّتَهُ و مَرضاتَهُ ، و مَن لَم یَتَّبِعْ رِضوانَ اللّهِ فَقد هانَ علَیهِ سَخَطُهُ ، نَعوذُ باللّهِ مِن سَخَطِ اللّهِ .

یا بُنَیَّ ، لا تَرکَنْ إلَی الدُّنیا و لا تَشغَلْ قَلبَکَ بها، فما خَلَقَ اللّهُ خَلقا هُوَ أهوَنُ علَیهِ مِنها ، أ لا تَری أنّهُ لَم یَجعَلْ نَعیمَها ثَوابا للمُطِیعینَ ، و لَم یَجعَلْ بَلاءَها عُقوبَةً للعاصِینَ ؟ ! (7)

امام باقر علیه السلام :به لقمان گفته شد : کدام حکمت است که جامع همه حکمت های توست؟ گفت : اینکه خود را درباره چیزی که برایم ضمانت شده است، به زحمت نیندازم و آنچه را که به خود من وا گذار شده است [یعنی عمل را]، ضایع نگردانم.

تفسیر القمّی :امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال حمّاد از لقمان و حکمت او فرمود : به خدا قسم که حکمت، به سبب شرافت خانوادگی یا مال و ثروت یا زن و فرزند یا قدرت جسمی و یا زیبایی، به لقمان داده نشد. بلکه او مردی بود در کار خدا نیرومند و با نشاط، پارسا، خاموش و آرام، ژرف اندیش، پر تفکّر، تیزبین، پند آموز از عبرت ها. هرگز در روز نخوابید، هیچ کس او را در حال قضای حاجت یا شستشوی بدنش ندید؛ زیرا به شدّت با حیا و ژرف اندیش و مراقب حرکات و سکنات خویش بود. هرگز از چیزی نخندید؛ چون می ترسید گناه باشد. هرگز عصبانی نشد، هرگز با کسی شوخی نکرد، هیچ گاه برای دست یافتن به چیزی از دنیا شاد نشد و برای از دست دادن چیزی از آن اندوهگین نگشت. زنان بسیاری گرفت و فرزندان بسیاری به دنیا آورد، اما بیشتر آنان پیش از او به سرای آخرت شتافتند و او بر مرگ هیچ یک از آنان نگریست. هرگز از دو نفر که با هم بحث یا کتک کاری می کردند نگذشت، مگر اینکه آن دو را آشتی داد و با رفتن او با یکدیگر دوست شدند. هرگز سخن نیکویی از کسی نشنید، مگر آنکه معنای آن سخن و گوینده اصلیش را از او پرسید. با مردمان دانا و حکیم بسیار همنشینی می کرد، بر قاضیان و پادشاهان و دولتمردان وارد می شد و برای قاضیان از اینکه به چنان شغل خطرناکی گرفتار آمده اند، دلسوزی می کرد و نسبت به پادشاهان و دولتمردان که به سلطنت و قدرت دل بسته و از خدای بی خبر شده اند اظهار ترحّم می نمود. او عبرت می گرفت و عواملی را که با آن بر نفْس خود چیره آید و به وسیله آنها با هوس خویش بجنگد و از شیطان دوری کند، می آموخت. دلش را با اندیشیدن مداوا می کرد و نفْسش را با عبرت ها و به جایی سفر نمی کرد، مگر اینکه برایش سودمند باشد. این چنین بود که به او حکمت عطا گردید و عصمت و مصونیت از گناه ارزانیش شد.

خداوند تبارک و تعالی در نیمروزی که چشم ها با خواب نیمروزی آرام گرفته بود، به دسته ای از فرشتگان دستور داد به طوری که لقمان صدایشان را بشنود و خودشان را نبیند، او را ندا دهند و گویند : ای لقمان! آیا می خواهی خداوند تو را خلیفه خود در زمین قرار دهد تا میان مردم داوری کنی؟ لقمان گفت: اگر خداوند مرا به این کار فرمان دهد با جان و دل می پذیرم؛ چون اگر او این کار را با من بکند، خودش هم مرا کمک می کند و نحوه داوری را تعلیم می دهد و از خطا نگهم می دارد، ولی اگر انتخاب را به من وا گذارد من کُنج عافیت را اختیار می کنم.

فرشتگان گفتند : ای لقمان! چرا این حرف را زدی؟ گفت : زیرا داوری میان مردم، از دشوارترین و پر فتنه و پر بلاترین منزلگاه های دین است. آدمی تنها می ماند و کسی هم کمکش نمی کند و ظلم و حق کشی از هر سو آن را در میان دارد و کسی که عهده دار این منصب می شود، از دو حال خارج نیست : اگر مطابق حقّ داوری کند در این صورت جا دارد که به سلامت رهد و اگر خطا کند راه بهشت را خطا پیموده است. کسی که در دنیا خوار و ناتوان باشد، در قیامت راحت تر می تواند رئیس و آقا و ارجمند باشد و کسی که دنیا را بر آخرت برگزیند، هر دوی آنها را می بازد؛ چون دنیایش تمام می شود و به آخرت هم نمی رسد. امام علیه السلام فرمود : فرشتگان از حکمت لقمان شگفت زده شدند و خداوند رحمان گفتار و منطق او را پسندید. چون شب شد و لقمان به بستر خویش رفت، خداوند حکمت را بر وی نازل کرد و از سر تا پایش را غرق حکمت نمود و او همچنان در خواب بود و خداوند پوششی از حکمت بر وی پوشاند و وقتی بیدار شد حکیم ترین مردم روزگارش شده بود و میان مردم می آمد و سخنان حکیمانه می گفت و حکمت را نشر و گسترش می داد.

امام صادق علیه السلام فرمود : پس از آنکه حکم خلافت به لقمان داده شد و او آن را نپذیرفت، خداوند به فرشتگان دستور داد و آنها خلافت را به داوود پیشنهاد کردند و داوود آن را پذیرفت، بدون آنکه شرطی را که لقمان کرده بود بیان کند. پس خداوند خلافت در زمین را به داوود داد و بارها در این کار مبتلا و آزموده شد و هر بار دچار لغزش و خطا می شد. امّا خداوند او را می پذیرفت و می بخشیدش. لقمان زیاد به دیدن داوود علیه السلام می رفت و با موعظه ها و سخنان حکیمانه و دانش بسیار خود او را اندرز می داد و داوود به او می گفت:خوشا به حالت ای لقمان! حکمت به تو داده شد و به بلای خلافت گرفتار نشدی، امّا به داوود خلافت داده شد و به کار داوری و فتنه گرفتار آمد.

امام صادق علیه السلام سپس این آیه را تلاوت کرد : «و آن گاه که لقمان در مقام اندرز به فرزندش گفت : ای فرزندم! به خدا شرک نورز؛ زیرا که شرک ستمی بزرگ است» . حضرت فرمود : لقمان فرزند خود را به مطالبی پند و اندرز داد، تا جایی که او رویید و شکفت.

ای حمّاد! از جمله اندرزهای او به فرزندش این بود که گفت : فرزندم! تو از همان روزی که به دنیا افتادی پشت به دنیا و رو به آخرت کردی. پس، خانه ای که به سویش در حرکت هستی نزدیکتر به توست از خانه ای که در حال دور شدن از آن هستی. فرزندم! با دانایان همنشینی کن و زانو به زانوی آنان بزن، با آنان مجادله مکن که دانش خود را از تو دریغ کنند. از دنیا به قدر کفاف برگیر و به کلّی آن را دور مینداز تا سر بار مردم باشی و آن چنان هم به دنیا مپرداز که به آخرتت زیان رساند. آن قدر روزه بگیر که از شهوت تو جلوگیری کند و چندان روزه مگیر که تو را از نماز باز دارد؛ زیرا نماز نزد خداوند محبوبتر از روزه است.

فرزندم! دنیا دریایی ژرف است که مردمان بسیاری در آن نابود شده اند. پس در این دریا کشتی خود را ایمان قرار ده و بادبانش را توکّل و ره توشه ات را تقوای خدا؛ اگر نجات یافتی به سبب رحمت و مهربانی خدا نجات یافته ای، و اگر هلاک شدی به سبب گناهان خودت هلاک شده ای.

فرزندم! اگر در خردسالی ادب آموختی، در بزرگسالی از آن بهره مند خواهی شد و کسی که ادب را سرمایه و توانگری بداند، بدان اهتمام ورزد و کسی که نسبت به ادب اهتمام ورزد، در راه آموختن آن خود را به رنج و زحمت اندازد و هرکه در راه آموختنش رنج برد، سخت در پی آن برآید و هر که سخت در پی ادب برآید، به منافع آن برسد. پس، ادب را خوی و عادت خود گیر؛ زیرا با این کار جانشین گذشتگانت می شوی و جانشین خود را سود می رسانی و امیدوار به تو امید می بندد و بیمناک از صولت و ابّهت تو می ترسد. مبادا در فراگرفتن ادب سستی و تنبلی کنی و در طلب غیر آن برآیی. اگر در امر دنیا شکست خوردی، مبادا در کار آخرت دچار شکست شوی. اگر تحصیل علم را از جایگاهش از دست دادی، بدان که در کار آخرت شکست خورده ای. از روزها و شب ها و ساعات خود زمانی را هم به تحصیل علم اختصاص بده؛ زیرا هیچ چیز مانند ترک علم، علم را ضایع نمی کند. هیچ گاه با افراد لجوج بحث علمی نکن. با افراد دانا هرگز به جدال مپرداز. با هیچ قدرتمندی دشمنی مورز، با هیچ ستمگری همراهی و دوستی مکن، با هیچ گنهکار آلوده ای دوستی نکن و با هیچ شخصی که متّهم به گناه و فساد است، رفاقت مورز و دانش خود را مانند مال خود نگهداری کن .

فرزندم! از خداوند چنان بترس که اگر در روز قیامت نیکی های جنّ و انس را با خود بیاوری، باز بیم آن داشته باشی که عذابت کند و به خداوند چنان امیدوار باش که اگر روز قیامت با گناهان جنّ و انس بیایی، باز امید به آمرزش او داشته باشی.

فرزند لقمان به او گفت : ای پدر! چگونه طاقت و گنجایش چنین چیزی را داشته باشم، حال آنکه مرا یک دل بیش نیست؟ لقمان به او فرمود : فرزندم! اگر دل مؤمن را بیرون آورند و آن را بشکافند، در آن دو نور یافت می شود : نوری از بیم و نوری از امید. اگر این دو نور با هم وزن شوند، هیچ یک به وزن ذرّه ای سنگین تر از دیگری نخواهد بود. کسی که به خدا ایمان داشته باشد،آنچه را او گفته است تصدیق می کند و هر که گفته های خدا را باور کند، آنچه را خدا فرمان داده است به کار می بندد و کسی که فرمان خدا را به کار نبندد، گفته او را باور نکرده است. این خلق و خوی ها هر یک گواه بر دیگری است.

پس، کسی که صادقانه به خداوند ایمان بیاورد، خالصانه و بی ریا هم برای خدا کار می کند و کسی که خالصانه و بی ریا برای خدا کار کند، صادقانه به خدا ایمان آورده است. و کسی که از خدا اطاعت کند، از او می ترسد و کسی که از خدا بترسد، او را دوست هم دارد و کسی که او را دوست بدارد، فرمانش را پیروی می کند و کسی که فرمان او را پیروی کند، مستوجب بهشت و خشنودی خدا می شود و کسی که دنبال خشنودی خدا نباشد، از خشم و ناخشنودی خدا هم باکی ندارد. پناه می بریم به خدا از خشم و ناخشنودی او.

فرزندم! به دنیا اعتماد مکن و دلت را بدان مشغول مساز؛ زیرا خداوند هیچ آفریده ای نیافریده است که در نظر او خوارتر از دنیا باشد. مگر نمی بینی که نعمت های دنیا را پاداش مطیعان قرار نداده و بلای آن را نیز کیفر نافرمانان در نظر نگرفته است؟

ص :191


1- قرب الإسناد : 72/232 .
2- فی بحار الأنوار : 13/410 «حتی تَحاجَزا» و هو الأنسب .
3- لقمان : 13 .
4- نَطِفَ الرجلُ : إذا اتُّهِمَ بریبةٍ ، و نَطِف الشیء : أی فسد (الصحاح : 4/1434) .
5- الوَرْقُ : الدراهم المضروبة ، و فی الوَرْق ثلاث لغات : وَرِق وَ وِرْق وَ وَرَق (الصحاح : 4/1564) .
6- فی المصدر: «لوجد فیه نورین : نورا للخوف و نورا للرجاء» و الصحیح ما أثبتناه .
7- تفسیر القمّی : 2/162 .

ص :192

ص :193

ص :194

ص :195

ص :196

ص :197

مجمع البیان :ذُکِرَ فی التفسیرِ أنّ مَولاهُ [یَعنی لُقمانَ ]دَعاهُ فقالَ : اذبَحْ شاةً فَأْتِنی بأطیَبِ مُضغَتَینِ مِنها ، فذَبَحَ شاةً و أتاهُ بالقَلبِ و اللِّسانِ (1) ، فسَألَهُ عن ذلکَ فقالَ : إنّهُما أطیَبُ شیءٍ إذا طابا و أخبَثُ شیءٍ إذا خَبُثا . (2)

لُقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هُوَ یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، إن تَکُ فی شَکٍّ مِن المَوتِ فارفَعْ عن نَفسِکَ النَّومَ و لَن تَستَطیعَ ذلکَ ، و إن کُنتَ فی شَکٍّ مِن البَعثِ فادفَعْ عن نفسِکَ الانتِباهَ و لَن تَستَطیعَ ذلکَ ، فإنّکَ إذا فَکَّرتَ عَلِمتَ أنّ نفسَکَ بِیَدِ غَیرِکَ ، و إنّما النَّومُ بمَنزِلَةِ المَوتِ ، و إنّما الیَقَظَةُ بعدَ النَّومِ بمَنزِلَةِ البَعثِ بعدَ المَوتِ ......... .

یا بُنَیَّ ، لا تَقتَرِبْ فیَکونَ أبعَدَ لکَ ، و لا تَبعُدْ فتُهانَ ، کلُّ دابَّةٍ تُحِبُّ مِثلَها و ابنُ آدمَ لا یُحِبُّ مِثلَهُ! (3) لا تَنشُرْ بِرَّکَ (بَزَّکَ) إلاّ عِند باغِیهِ ، و کما لَیس بینَ الکَبشِ و الذِّئبِ خُلّةٌ کذلکَ لَیس بینَ البارِّ و الفاجِرِ خُلّةٌ ، مَن یَقتَرِبْ مِن الرَّفْثِ (الزِّفْتِ) یَعلَقْ بهِ بَعضُهُ ، کذلکَ مَن یُشارِکِ الفاجِرَ یَتَعلَّمْ مِن طُرُقِهِ . مَن یُحِبَّ المِراءَ یُشتَمْ ، و مَن یَدخُلْ مَدخَلَ السَّوءِ یُتَّهَمْ ، و مَن یُقارِنْ قَرینَ السَّوءِ لا یَسلَمْ ، و مَن لا یَملِکْ لِسانَهُ یَندَمْ .

یا بُنیَّ ، صاحِبْ مِائةً و لا تُعادِ واحِدا ، یا بُنَیَّ إنّما هُو خَلاقُکَ و خُلقُکَ ؛ فخَلاقُکَ دِینُکَ ، و خُلقُکَ بَینَکَ و بینَ النّاسِ ، فلا تَبغَّضَنَّ إلَیهِم ، و تَعَلَّمْ (4) مَحاسِنَ الأخلاقِ .

و یا بُنَیَّ ، کُن عَبدا للأخیارِ و لا تَکُن وَلَدا للأشرارِ . یا بُنیِّ ، علَیکَ بأداءِ الأمانَةِ تَسلَمْ دُنیاکَ و آخِرتُکَ ، و کُن أمِینا فإنَّ اللّهَ تعالی لا یُحِبُّ الخائنینَ . یا بُنیَّ ، لا تُرِ النّاسَ أنّکَ تَخشَی اللّهَ و قَلبُکَ فاجِرٌ . (5)

مجمع البیان :در تفسیر آمده است که خواجه لقمان او را صدا زد و گفت : گوسفندی ذبح کن و بهترین عضو آن را برایم بیاور. لقمان گوسفندی سر برید و دل و زبانش را برای خواجه اش برد. خواجه علّت را پرسید. لقمان گفت : این دو عضو هرگاه پاکیزه باشند، پاکیزه ترین چیزند و هرگاه ناپاک شوند، نا پاکترین چیز هستند.

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزند خود _فرمود : فرزندم! اگر درباره مردن شک داری، خواب را از خودت بردار، امّا بدان که هرگز توان این کار را نداری و اگر درباره رستاخیز شک داری، بیدار شدن از خواب را از خودت بردار؛ لیکن بدان که هرگز نمی توانی چنین کنی. اگر بیندیشی پی می بری که جان تو در اختیار غیر توست و خواب در حقیقت به منزله مرگ است و بیدار شدن پس از خواب به منزله برانگیخته شدن پس از مرگ ......... .

فرزندم! نزدیک مشو که از تو دورتر می شود و دور مشو که خوار می شوی. هر جنبنده ای همتای خود را دوست دارد، مگر آدمیزاد که همتای خویش را دوست نمی دارد (6) ! احسان خود را جز به کسی که خواهان آن است عرضه مدار. همچنان که هیچ گاه میان گوسفند و گرگ دوستی برقرار نمی شود، میان نیکوکار و بدکار نیز دوستی وجود ندارد. کسی که به نجاست نزدیک شود، لا جرم مقداری از آن به بدن او می چسبد، همچنین کسی که با گنهکار درآمیزد برخی از روش های او را یاد می گیرد. کسی که مجادله را خوش داشته باشد، ناسزا شنود، کسی که به جای بد نام قدم گذارد، مورد تهمت و سوء ظن قرار گیرد. کسی که با بدان همنشینی کند، سالم نمی ماند. کسی که اختیار زبان خود را نداشته باشد، پشیمان می شود .........

فرزندم! صد دوست بگیر و یک دشمن مگیر. فرزندم! در حقیقت تو را بهره ای است و خویی. بهره ات همان دین توست و خویَت، طرز رفتارت میان مردم. پس، با آنان دشمنی مکن و خوی های نیکو را فراگیر.

فرزندم! بنده نیکان باش و فرزند بَدان مباش. فرزندم! امانت پرداز باش، تا دنیا و آخرتت سالم بماند. و امین باش؛ زیرا که خدای متعال خیانتکاران را دوست ندارد.فرزندم! وقتی دلت گنهکار است، به مردم چنان وانمود مکن که از خدا می ترسی.

ص :198


1- فی بعض التفاسیر کالبیضاویّ و الثعلبیّ : ثمّ أمره بمثل ذلک بعد أیّام و أن یأتی بأخبث مضغتین منها فأخرج القلبَ و اللسان .(کما فی هامش المصدر).
2- مجمع البیان : 8/495 .
3- أی أنّ ابن آدم لا یحبّ أن یکافیه غیره فی مزیّة من المزایا .
4- فی المصدر «فلا ینقصنّ تعلّم ......... » و الصحیح ما أثبتناه (کما فی هامشه) .
5- قصص الأنبیاء : 190/239 .
6- یعنی آدمیزاد دوست ندارد که دیگری در مزیتی از مزایا با او همردیف باشد.

عنه علیه السلام_ أیضا _: یا بُنَیَّ ، إنّ النّاسَ قد جَمَعوا قَبلَکَ لأولادِهِم فلَم یَبقَ ما جَمَعوا و لَم یَبقَ مَن جَمَعوا لَهُ ، و إنّما أنتَ عَبدٌ مُستَأجَرٌ قد اُمِرتَ بعَمَلٍ و وُعِدتَ علَیهِ أجرا ، فأوفِ عَمَلَکَ و استَوفِ أجرَکَ ، و لا تَکُنْ فی هذهِ الدُّنیا بمَنزِلَةِ شاةٍ وَقَعَت فی زَرعٍ أخضَرَ فأکَلَت حتّی سَمِنَت فکانَ حَتفُها (1) عِند سِمنِها ، و لکنِ اجعَلِ الدُّنیا بمَنزِلَةِ قَنطَرَةٍ علی نَهرٍ جُزتَ علَیها ، و تَرکتَها و لَم تَرجِعْ إلَیها آخِرَ الدَّهرِ ، أخرِبْها و لا تُعَمِّرْها فإنّکَ لَم تُؤمَرْ بعِمارَتِها.

و اعلَمْ أنّکَ سَتُسألُ غَدا إذا وَقَفتَ بینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ عن أربَعٍ : شَبابِکَ فیما أبلَیتَهُ ، و عُمرِکَ فیما أفنَیتَهُ ، و مالِکَ مِمّا اکتَسَبتَهُ ، و فیما أنفَقتَهُ ، فتَأهَّبْ لِذلکَ و أعِدَّ لَهُ جَوابا . و لا تأسَ علی ما فاتَکَ مِن الدُّنیا ؛ فإنّ قَلیلَ الدُّنیا لا یَدومُ بَقاؤهُ ، و کثیرَها لا یُؤمَنُ بَلاؤهُ ، فخُذْ حِذرَکَ ، و جِدَّ فی أمرِکَ ، و اکشِفِ الغِطاءَ عن وَجهِکَ ، و تَعرَّضْ لمَعروفِ ربِّکَ ، وجَدِّدِ التَّوبَةَ فی قَلبِکَ ، و اکمَشْ (2) فی فِراقِکَ (3) قبلَ أن یُقصَدَ قَصدُکَ ، و یُقضی قَضاؤکَ ، و یُحالَ بَینَکَ و بینَ ما تُریدُ . (4)

لقمان علیه السلام_ در موعظه به فرزندش _فرمود : فرزندم! پیش از تو مردم برای فرزندانشان جمع کردند، امّا نه آنچه جمع کردند، باقی ماند و نه آنان که برایشان جمع کردند. تو در حقیقت بنده اجیری هستی که مأموری کاری انجام دهی و در مقابل آن، وعده مزدی به تو داده اند. پس کار خود را کامل انجام بده و مزدت را کامل بگیر. در این دنیا چون گوسفندی مباش که در کشتزاری سرسبز افتاده و آن قدر چریده است که پروار گشته و مرگش با همان پروار شدن است؛ بلکه دنیا را چونان پُلی بر روی رودخانه ای بدان که از آن می گذری و پشت سر می گذاری و دیگر هرگز به سوی آن برنمی گردی. آن را ویران ساز و آبادش مساز؛ زیرا که مأمور به آباد کردن آن نیستی.

بدان که فردا چون در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ بایستی، از چهار چیز بازخواست خواهی شد : از جوانیت که چگونه به پیری رساندی و از عمرت که در چه راه گذراندی و از مالت که از چه راه به دست آوردی و در چه راه خرج کردی. پس خود را برای آن روز آماده ساز و برای این پرسش ها، پاسخی فراهم کن. و برای آنچه از دنیا از دست داده ای اندوه مخور؛ زیرا اندکِ دنیا چندان نمی پاید و بسیارِ آن مایه فتنه و بلاست. پس، به هوش باش، و در کار خویش بکوش و پرده [ی غفلت] از چهره [ی دل ]خود کنار زن و پسند و خوبی پروردگارت را بجوی و در دلت هر دم توبه کن و پیش از آنکه قصد [جانِ ]تو شود و ایّامت به سر آید و مرگ میان تو و خواسته هایت فاصله اندازد، در استفاده از فرصتی که داری بشتاب.

ص :199


1- الحتف : الموت . (مجمع البحرین : 1/358) .
2- الکَمْشُ : الرجل السریع الماضی ، و انکَمَشَ و ترکمّش : أسرع (الصحاح : 3/1018) .
3- فی الکافی : 2/134/20 «فی فَراغِکَ» و لعلّه الأنسب .
4- بحار الأنوار : 13/425/19 .

ص :200

عنه علیه السلام_ أیضا _: یا بُنَیَّ ، إیّاکَ و الضَّجَرَ و سُوءَ الخُلقِ و قِلّةَ الصَّبرِ ؛ فلا یَستَقیمُ علی هذهِ الخِصالِ صاحِبٌ ، و ألزِمْ نَفسَکَ التُّؤدَةَ (1) فی اُمورِکَ ، و صَبِّرْ علی مَؤوناتِ الإخوانِ نَفسَکَ ، و حَسِّنْ مَع جَمیعِ النّاسِ خُلقَکَ .

یا بُنَیَّ ، إن عَدِمَکَ ما تَصِلُ بهِ قَرابَتَکَ و تَتَفَضَّلُ بهِ علی إخوَتِکَ فلا یَعدِمَنَّکَ حُسنُ الخُلقِ و بَسطُ البِشرِ ؛ فإنّ مَن أحسَنَ خُلقَهُ أحَبَّهُ الأخیارُ و جانَبَهُ الفُجّارُ . و اقنَعْ بقِسمِ اللّهِ لکَ یَصْفُ عَیشُکَ ، فإن أرَدتَ أن تَجمَعَ عِزَّ الدُّنیا فاقطَعْ طَمَعَکَ مِمّا فی أیدی النّاسِ ، فإنّما بَلَغَ الأنبیاءُ و الصِّدِّیقونَ ما بَلَغوا بِقَطعِ طَمَعِهِم . (2)

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم! از بی حوصلگی و بد خویی و کم صبری بپرهیز؛ زیرا هیچ دوستی تحمّل این خصلت ها را ندارد. در کارهایت خود را به تأنّی و آرامش پایبند گردان و آن را بر تحمّل زحمات (بار هزینه های) برادران شکیبا ساز و با همه مردم خوش اخلاق باش.

فرزندم! اگر [از مال دنیا] چیزی نداری که با آن به خویشانت رسیدگی کنی و به برادرانت ببخشی، دست کم خوش خویی و خوشرویی [با آنان] را از دست مده؛ زیرا کسی که اخلاق خوش داشته باشد، نیکان او را دوست بدارند و بدکاران از وی دوری کنند. به قسمت خدا قانع باش، تا زندگی به کام تو گوارا شود. اگر می خواهی عزّت دنیا را یکجا داشته باشی، چشم طمع از آنچه مردم دارند برکن؛ چرا که انبیا و صدّیقان اگر به آن مقامات رسیدند، از آن روی بود که رشته طمع خود را بریدند.

ص :201


1- التُؤْدَة _ ساکنة و تفتح _ : التأنّی و التمهّل و الرزانة. (لسان العرب :3/443).
2- قصص الأنبیاء : 195/244 .

ص :202

126 - الحلف

126 - سوگند خوردن
اشاره

(1)

(2)

ص :203


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 205 _ 246 «أبواب الأیمان و النُّذور» . وسائل الشّیعة : 16 / 115 «کتاب الأیمان» . کنز العمّال : 16 / 687 _ 732 «کتاب الیمین» .
2- انظر : التجارة : باب 451 ، الحدود : باب 748 .

930 - النَّهیُ عَنِ الحَلفِ بِاللَّهِ سُبحانَهُ
930 - نهی از سوگند خوردن به خداوند سبحان

الکتاب :

«وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لِأَیْمَانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، لا تَحْلِفْ باللّهِ کاذِبا و لا صادِقا مِن غَیرِ ضَرورَةٍ ، و لا تَجْعَلِ اللّهَ عُرْضَةً لیَمینِکَ ؛ فإنّ اللّهَ لا یَرحَمُ و لا یَرعی مَن حَلفَ باسمِهِ کاذِبا . (2)

بحار الأنوار :قالَ الحَوارِیّونَ لعیسی بنِ مریمَ: أوْصِنا، فقالَ: قالَ موسی علیه السلام لقَومِهِ: لا تَحْلِفوا باللّهِ کاذِبینَ ، و أنا آمُرُکُم أنْ لا تَحْلِفوا باللّهِ صادِقینَ و لا کاذِبینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَحْلِفوا باللّهِ صادِقینَ و لا کاذِبینَ ؛ فإنّهُ عزّ و جلّ یقولُ : «و لا تَجْعَلوا اللّهَ عُرْضَةً لأیْمانِکُم» . (4)

(5)

930

نهی از سوگند خوردن به خداوند سبحان

قرآن :

«خدا را دستاویز سوگندهای خویش قرار ندهید تا از نیکوکاری و تقوی و اصلاح در میان مردم باز ایستید ، که خدا شنوا و داناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی ! چنانچه ضرورتی در میان نباشد، نه به راست و نه به دروغ، به خدا سوگند مخور و خدا را دستاویز سوگند خود قرار مده ؛ زیرا خداوند به کسی که سوگند دروغ به نام او یاد کند، رحم نمی کند و از او مراقبت نمی نماید .

بحار الأنوار :حواریان، به عیسی بن مریم عرض کردند: ما را سفارشی کن . فرمود : موسی علیه السلام به قوم خود فرمود: به خدا، سوگندِ دروغ مخورید . و من به شما دستور می دهم که نه راست و نه دروغ، به خدا، سوگند مخورید .

امام صادق علیه السلام :راست یا دروغ، به خدا سوگند مخورید ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید» .

ص :204


1- البقرة : 224 .
2- بحار الأنوار : 77/67/6 .
3- بحار الأنوار : 104/212/1 .
4- الکافی : 7 / 434 / 1 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 16 / 115 باب 1 .

931 - التَّحذیرُ مِنَ الحَلفِ الکاذِبِ
931 - پرهیز از سوگند دروغ

«وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاّفٍ مَهِینٍ» . (1)

«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْمَا غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» . (2)

(3)

932 - آثارُ الیَمینِ الفاجِرَةِ
932 - پیامدهای سوگند دروغ

ثواب الأعمال :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : لا اُنیلُ رَحْمَتی مَن تَعرَّضَ للأیمانِ الکاذِبَةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کیفَ یَسْلَمُ مِن عَذابِ اللّهِ المُتَسَرِّعُ إلی الیمینِ الفاجِرَةِ ؟! (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَلفَ علی یَمینٍ و هُو یَعلمُ أنّهُ کاذِبٌ فقَد بارَزَ اللّهَ عزّ و جلّ . (6)

عنه علیه السلام :مَن حَلفَ باللّهِ فلْیَصْدُقْ ، و مَن لَم یَصْدُقْ فلَیس مِن اللّهِ عزّ و جلّ فی شیءٍ . (7)

(8)

932

آثارُ الیَمینِ الفاجِرَةِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الیَمینَ الفاجِرَةَ ؛ فإنَّها تَدَعُ الدِّیارَ بَلاقِعَ مِن أهلِها . (9)

931

پرهیز از سوگند دروغ

قرآن :

«و از هر فرومایه ای که بسیار سوگند می خورد پیروی مکن» .

«آیا ندیده ای آن کسان را که با مردمی که خدا بر آنها خشم گرفته بود دوستی ورزیدند ؟ ایشان نه از شمایند و نه از ایشان . و خود می دانند که به دروغ سوگند می خورند» .

حدیث :

ثواب الأعمال :خداوند عزّ و جلّ فرموده است : من رحمت خود را شامل حال کسی که سوگند دروغ بخورد، نمی گردانم .

امام علی علیه السلام :چگونه از عذاب خدا در امان مانَد، کسی که بی محابا سوگند دروغ می خورد؟!

امام صادق علیه السلام :هرکه سوگندی خورد و بداند که دروغ می گوید به جنگ خدا رفته است .

امام صادق علیه السلام :هر کس به خدا، سوگند می خورد، باید راست بگوید و اگر راست نگوید، نزد خداوند عزّ و جلّ هیچ جایگاه و ارزشی ندارد .

932

پیامدهای سوگند دروغ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سوگند دروغ بپرهیزید، که آن، خانه ها را از ساکنانش خالی می کند .

ص :205


1- القلم : 10 .
2- المجادلة : 14 .
3- (انظر) التوبة: 74 ، المجادلة: 18 .
4- ثواب الأعمال : 261/2 .
5- غرر الحکم : 6988 .
6- ثواب الأعمال : 269/1 .
7- بحار الأنوار : 104/211/27 .
8- (انظر) وسائل الشیعة : 16 / 118 باب 4 .
9- ثواب الأعمال : 270/3 .

عنه صلی الله علیه و آله :الیَمینُ الصَّبْرُ الفاجِرَةُ تَدَعُ الدِّیارَ بَلاقِعَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الیَمینُ الکاذِبَةُ مَنْفَقَةٌ للسِّلْعَةِ مَمْحَقَةٌ للکَسْبِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الیَمینُ الصَّبرُ الکاذِبَةُ تُورِثُ العَقِبَ الفَقْرَ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگندِ اجباریِ دروغ، خانه ها را تهی [از سکنه] می سازد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند دروغ، کالا را رونق می دهد امّا برکت را از کسب می برد .

امام صادق علیه السلام :سوگند اجباری دروغ، برای بازماندگان فقر به بار می آورد .

933 - الَّذینَ لا حِنثَ ولا کَفّارَةَ عَلَیهِم
933 - کسانی که شکستن سوگندشان گناه و کفّاره ندارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَمینَ فی قَطیعةِ رَحِمٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا حِنْثَ و لا کَفّارَةَ علی مَن حَلَفَ تَقیّةً یَدفَعُ بذلکَ ظُلما عَن نَفْسِهِ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَجوزُ یَمینٌ فی تَحْلیلِ حَرامٍ ، و لا تَحْریمِ حَلالٍ ، و لا قَطیعَةِ رَحِمٍ . (6)

عنه علیه السلام :لا یَمینَ فی مَعْصیَةِ اللّهِ . (7)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و لا تَجْعَلوا اللّهَ عُرْضَةً لأیْمانِکُم» (8) _: یَعنی الرّجُلَ یَحلِفُ أنْ لا یُکلِّمَ أخاهُ و ما أشْبَهَ ذلکَ، أو لا یُکلِّمَ اُمَّهُ . (9)

933

کسانی که شکستن سوگندشان گناه و کفّاره ندارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قسم خوردن برای بریدن پیوند خویشاوندی ، صحیح و قابل اعتنا نیست .

امام صادق علیه السلام :کسی که برای دور کردن ستمی از خود و از روی تقیّه، سوگند یاد کند، در شکستن آن مرتکب گناه نشده و کفّاره ای به عهده اش نیست .

امام صادق علیه السلام :قسم یاد کردن برای حلال کردن حرامی یا حرام کردن حلالی و برای قطع پیوند خویشاوندی ، جایز و معتبر نیست .

امام صادق علیه السلام :سوگند خوردن برای انجام گناه، ارزش و اعتباری ندارد .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید» _فرمود : یعنی انسان سوگند بخورد با برادرش حرف نزند (و یا از این قبیل) ، یا با مادرش سخن نگوید .

ص :206


1- ثواب الأعمال : 270/4 .
2- کنز العمّال : 46381 .
3- بحار الأنوار : 104/209/19 .
4- الکافی : 7/440/4 .
5- الخصال : 607/9 .
6- الکافی : 7/439/2 .
7- وسائل الشیعة : 16/132/13 .
8- البقرة : 224 .
9- تفسیر العیّاشی : 1/112/339 ، انظر : وسائل الشیعة : 16/129 باب11 .

عنه علیه السلام :لا یَمینَ فی غَضبٍ ، و لا فی قَطیعَةِ رَحِمٍ ، و لا فی إجبَارٍ ، و لا فی إکْراهٍ . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ باللَّغْوِ فی أیْمانِکُم» (2) _: اللَّغْوُ قَولُ الرّجُلِ : «لا و اللّهِ» و «بلی و اللّهِ» ، و لا یَعْقِدُ علی شیءٍ . (3)

بحار الأنوار عن أبی بکرٍ الحَضرمیّ :قلت للإمامِ الصَّادقِ علیه السلام : نَحلِفُ لصاحِبِ العَشّارِ نُجیزُ بذلکَ مالَنا ؟ قالَ : نَعَم . و فی الرّجُلِ یَحْلِفُ تَقیَّةً ، قالَ : إنْ خشِیتَ علی دَمِکَ و مالِکَ فاحْلِفْ تَرُدَّهُ عنکَ بیَمینِکَ ، و إنْ رأیتَ أنّ یَمینَکَ لا یَرُدُّ عنکَ شَیئا فلا تَحْلِفْ لَهُم . (4)

امام صادق علیه السلام :سوگند در حال خشم ، یا برای قطع ارتباط با خویشان ، یا از روی اجبار و یا اکراه، اعتبار ندارد .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «خدا شما را به سبب سوگندهای لغوتان باز خواست نمی کند» _فرمود : لغو، این است که انسان بگوید : «نه، به خدا» ، «آری، به خدا» و قصد سوگند خوردن نداشته باشد .

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بکر حضرمی _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا اجازه داریم برای رد کردن مال خود، در برابر باجگیر سوگند بخوریم؟ حضرت فرمود: آری ؛ انسان می تواند از روی تقیّه قسم بخورد . فرمود : اگر بر جان و مال خود ترسیدی ، برای دفع شرّ او از خودت، سوگند بخور . ولی اگر دیدی سوگند تو هیچ تأثیری در دفع او ندارد، سوگند یاد مکن .

934 - کَیفیَّةُ تَحلیفِ الظّالِمِ
934 - نحوه سوگند دادن ستمگر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْلِفوا الظّالِمَ إذا أرَدْتُم یَمینَهُ بأنّهُ بَریءٌ مِن حَولِ اللّهِ و قُوَّتِهِ ، فإنَّهُ إذا حَلفَ بها کاذِبا عُوجِلَ العُقوبةَ ، و إذا حَلفَ باللّهِ الّذی لا إلهَ إلاّ هُو لَم یُعاجَلْ ؛ لأنّهُ قد وَحّدَ اللّهَ تعالی . (5) (6)

934

نحوه سوگند دادن ستمگر

امام علی علیه السلام :هرگاه خواستید ستمگر را سوگند دهید، چنین سوگندش دهید که بگوید: از حول و قوّه خدا بدور باشم . زیرا اگر به دروغ چنین سوگندی یاد کند بی درنگ سزایش را خواهد چشید . اما اگر بگوید : سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست . در کیفر او درنگ خواهد شد ؛ زیرا خداوند متعال را به یگانگی ستوده است .

ص :207


1- الکافی : 7/442/17 .
2- البقرة : 225 .
3- الکافی : 7/443/1 .
4- بحار الأنوار: 75 / 411 / 59 . انظر : وسائل الشیعة : 16 / 134 باب 12 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 253 .
6- (انظر) شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید : 19 / 91 . وسائل الشیعة : 16 / 167 باب 33 .

935 - مَن قالَ : « عَلِمَ اللَّهُ » کاذِباً
935 - کسی که به دروغ بگوید: «خدا می داند»

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا قالَ العبدُ : عَلِمَ اللّهُ ، و کان کاذِبا قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : أ ما وَجَدْتَ أحَدا تَکذِبُ علَیهِ غَیری؟! (1)

(2)

935

کسی که به دروغ بگوید: «خدا می داند»

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده به دروغ بگوید: «خدا می داند [که این حرف من راست است]» خداوند عزّ و جلّ می فرماید : آیا کسی غیر از من نیافتی که به او دروغ بندی؟!

ص :208


1- الکافی : 7/437/2 ، الأمالی للصدوق : 506/699 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 16 / 123 باب 5 .

127 - الحلال

127 - حلال
اشاره

(1)

(2)

ص :209


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 1 باب 1 «الحثّ علی طلب الحلال» .
2- انظر : عنوان 186 «الرزق» ، 109 «الحرام» ، 499 «المال» . الرزق : باب 1503 ، 1504 ، 1498 ، 1499 ، المال : باب 3701 .

936 - أَکلُ الحَلالِ
936 - خوردنِ حلال

الکتاب :

«یَسْأَلُونَکَ مَا ذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ» . (1)

«یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحا إِنِّی بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» . (2)

«یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّبا وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکَ بلُزومِ الحَلالِ ، و حُسنِ البِرِّ بالعِیالِ ، و ذِکرِ اللّهِ فی کُلِّ حالٍ . (4)

الدرّ المنثور :اُمِّ عبدِ اللّهِ اُختِ شدّادِ بنِ أوسٍ ، أنّها بَعثَتْ إلی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله بقَدَحِ لَبَنٍ عِند فِطْرِهِ و هُو صائمٌ ، فَردَّ إلَیها رسولَها: أنّی لکِ هذا اللَّبَنُ ؟ قالتْ: مِن شاةٍ لی ، فرَدَّ إلَیها رسولَها : أنّی لکِ الشّاةُ ؟ فقالت : اشْتَرَیْتُها مِن مالی . فشَرِبَ مِنهُ ، فلمَّا کانَ مِن الغَدِ أتَتْهُ اُمُّ عبدِ اللّهِ فقالتْ: یا رسولَ اللّهِ ، بَعَثْتُ إلَیکَ بلَبَنٍ فردَدْتَ إلَیَّ الرّسولَ فیهِ ! فقالَ لَها : بذلکَ اُمِرَتِ الرُّسُلُ قَبْلی أنْ لا تَأکُلَ إلاّ طَیِّبا و لا تَعْمَلَ إلاّ صالِحا . (5)

936

خوردنِ حلال

قرآن :

«از تو می پرسند که چه چیز برای ایشان حلال شده است . بگو : چیزهای پاکیزه بر شما حلال شده است و [نیز خوردن صیدِ] آن حیوان هایی که به آنها آنچه را که خدایتان آموخته است تعلیم داده باشید . از آن صید که برایتان می گیرند و نگه می دارند بخورید و نام خدا را بر آن بخوانید و از خدا بترسید که او سریع الحساب است» .

«ای پیامبران ! از پاکیزه ها بخورید و کار شایسته کنید ، که من به آنچه می کنید دانا هستم» .

«ای مردم ! از آنچه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید و به دنبال شیطان نروید که او دشمن آشکار شماست» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :بر تو باد استفاده از حلال و نیکی کردن به خانواده و به یاد خدا بودن در همه حال .

الدرّ المنثور:اُم عبد اللّه ، خواهر شدّاد بن اوس ، کاسه شیری برای افطار پیامبر صلی الله علیه و آله که روزه داشت، فرستاد . پیامبر، فرستاده ام عبد اللّه را نزد او برگرداند که بپرسد ، این شیر را از کجا آورده است . ام عبد اللّه پیغام فرستاد که : از میش خودم [دوشیده ام]. پیامبر صلی الله علیه و آله بار دیگر فرستاده او را برگرداند که بپرسد میش را از کجا آورده است ؟ ام عبد اللّه جواب فرستاد که: از پول خودم آن را خریده ام .در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله از آن شیر نوشید . فردای آن شب، ام عبد اللّه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ! برای شما شیر فرستادم و شما فرستاده مرا برگرداندید و درباره آن شیر سؤال کردید ؟ پیامبر فرمود : پیامبرانِ پیش از من، چنین دستور داشتند که جز خوراک حلال و پاکیزه نخورند و جز کار شایسته نکنند [و من نیز باید چنان باشم].

ص :210


1- المائدة : 4 .
2- المؤمنون : 51 .
3- البقرة : 168 .
4- غرر الحکم : 6131 .
5- الدرّ المنثور : 6/102 .

937 - صُعوبَةُ طَلَبِ الحَلالِ
937 - دشواری به دست آوردن مال حلال

الکافی عن أبی جعفر الفَزاری :دَعا أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام مَولیً لَهُ یقالُ لَه : مُصادِفٌ ، فأعْطاهُ ألْفَ دِینارٍ و قالَ لَهُ : تَجَهَّزْ حتّی تَخرُجَ إلی مِصرَ ، فإنّ عِیالی قد کَثُروا ......... فلَمّا دنَوا من مِصرَ اسْتَقْبلَتْهُم قافِلَةٌ ......... فأخْبَروهُم أنّهُ لَیس بمِصرَ مِنهُ شَیءٌ ، فتَحالَفوا و تَعاقَدوا علی أن لا یَنْقُصوا مَتاعَهُم مِن رِبحِ الدِّینارِ دِینارا ، فلَمّا قَبَضوا أمْوالَهُم و انْصَرَفوا إلی المَدینةِ ، فدَخلَ مُصادِفٌ علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام و مَعهُ کِیسانِ، فی کُلِّ واحدٍ ألفُ دِینارٍ ، فقالَ : جُعِلتُ فِداکَ هذا رأسُ المالِ ، و هذا الآخَرُ رِبحٌ ، فقالَ : إنّ هذا الرِّبحَ کثیرٌ ، و لکنْ ما صَنَعْتَهُ فی المَتاعِ ؟ فحَدَّثَهُ کیفَ صَنَعوا و کیفَ تَحالَفوا ، فقالَ : سُبحانَ اللّهِ ! تَحْلِفونَ علی قَومٍ مُسلِمینَ ألاّ تَبِیعُوهُم إلاّ رِبْحَ الدِّینار دِینارا ؟! ثُمّ أخَذَ أحدَ الْکِیسَیْنِ فقالَ : هذا رأسُ مالی ، و لا حاجةَ لنا فی هذا الرِّبحِ . ثُمَّ قالَ : یا مُصادِفُ ! مُجادَلَةُ (1) السُّیوفِ أهْوَنُ من طَلَبِ الحَلالِ . (2) (3)

937

دشواری به دست آوردن مال حلال

الکافی_ به نقل از ابو جعفر فزاری _: امام صادق علیه السلام غلام خود، مُصادِف را فرا خواند و هزار دینار به او داد و فرمود : آماده شو که [برای تجارت] به مصر بروی، چون عائله ام زیاد شده است ......... وقتی به مصر نزدیک شدند، کاروانی به استقبال آنها آمد ......... و به اطلاعشان رساندند که کالاهای آنها در مصر کمیاب است، و با هم پیمان بستند که کالاهای خود را به کمتر از دو برابر خرید، نفروشند. پس از فروش کالا و گرفتن پول خود، به مدینه برگشتند. مصادف با دو کیسه، که در هر یک هزار دینار بود، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد : فدایت شوم! این کیسه اصل سرمایه است و این یکی سود آن . حضرت فرمود : این ، سود زیادی است، با کالا چه کردی ؟ مصادف برای امام توضیح داد که چه کردند و چگونه با هم عهد و پیمان بستند . حضرت فرمود : سبحان اللّه ! علیه گروهی از مسلمانان هم پیمان می شوید که کالای خود را به آنان به کمتر از دو برابرِ خرید نفروشید ؟ آنگاه یکی از دو کیسه را گرفت و فرمود : این سرمایه من است و ما را به این سود نیازی نیست . آن گاه فرمود: ای مصادف ! شمشیر زدن، آسانتر از به دست آوردن مال حلال است .

ص :211


1- فی التهذیب : 7/13/58 «مُجالَدَة» و هو الأنسب .
2- الکافی : 5/161/1 .
3- (انظر) التجارة : باب 447 .

938 - لا یَحِلُّ مالُ المُؤمِنِ إلّا بِطیبِ نَفسِهِ
938 - استفاده از مال مؤمن، جز با رضایت او حلال نیست

الکتاب :

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاّ أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیما» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مِن خُطبتهِ فی حجّةِ الوَداعِ _: أیُّها النّاسُ ، إنّما المؤمنونَ إخْوَةٌ ، و لا یَحِلُّ لِمؤمنٍ مالُ أخیهِ إلاّ مِن طِیبِ نَفْسٍ مِنهُ . (2)

938

استفاده از مال مؤمن، جز با رضایت او حلال نیست

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! اموال یکدیگر را به ناحقّ مخورید ، مگر آن که تجارتی باشد که هر دو طرف بدان رضایت داده باشید . و یکدیگر را مکشید . هر آینه خدا با شما مهربان است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بخشی از خطبه حجّة الوداع _فرمود : ای مردم ! همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند و بر هیچ مؤمنی استفاده از مال برادرش روا نیست، مگر با رضایت خود او .

ص :212


1- النساء : 29 .
2- بحار الأنوار : 76/350/13 .

عنه صلی الله علیه و آله :حُرْمَةُ مالِ المسلمِ کحُرْمَةِ دمِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ لامرئٍ مِن مالِ أخیهِ شیءٌ إلاّ بطِیبِ نَفْسٍ مِنهُ (2) . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حرمتِ مال مسلمان ، همچون حرمت خون اوست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هیچ کس، چیزی از مال برادرش روا نیست، مگر با رضایت خود او . (4)

ص :213


1- کنز العمّال : 404 .
2- کنز العمّال : 30345 .
3- فی معنی الحدیث أحادیث کثیرة ، انظر کنز العمّال : 10 / 637 و ما بعده ، و ج1/92 .
4- به این مضمون احادیث فراوانی رسیده است .نگاه کنید به کنز العمال : 10/637 به بعد ، 1/92 .

ص :214

128 - الحلم

128 - بُردباری
اشاره

(1)

(2)

ص :215


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 397 باب 93 «الحلم و العفو و کظم الغیظ» . کنز العمّال : 3 / 129 «الحلم و الأناة» ، 704 .
2- انظر : عنوان 361 «العفو» ، 391 «الغضب» . السَّفَه : باب 1824 ، الغضب : باب 3030 ، المِراء : باب 3630.

939 - الحِلمُ
939 - بُردباری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُعِثْتُ للحِلْم مَرْکَزا ، و للعِلْمِ مَعْدِنا ، و للصَّبرِ مَسْکَنا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِلْمُ سَجِیّةٌ فاضِلَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :الحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ و العَقلُ حُسامٌ قاطِعٌ ، فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِکَ بحِلْمِکَ ، و قاتِلْ هَواکَ بعَقْلِکَ . (3)

عنه علیه السلام :الحِلمُ حِجابٌ منِ الآفاتِ . (4)

عنه علیه السلام :الحِلمُ رأسُ الرِّئاسَةِ . (5)

عنه علیه السلام :الحِلْمُ عَشِیرَةٌ . (6)

عنه علیه السلام :الحِلْمُ فِدامُ السَّفیهِ . (7)

عنه علیه السلام :الحِلمُ نورٌ جَوهَرُهُ العَقلُ . (8)

عنه علیه السلام :الحِلمُ تَمامُ العَقلِ . (9)

939

بُردباری (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من کانون بردباری و کان دانش و خانه شکیبایی، بر انگیخته شدم .

امام علی علیه السلام :بردباری، خصلتی ممتاز است .

امام علی علیه السلام :بردباری، پرده ای پوشنده است، و خِرد، شمشیری بُرنده؛ پس، عیبهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان، و با خِردت، به جنگ با هوی و هوست برخیز .

امام علی علیه السلام :بردباری، مانعی در برابر آفتهاست .

امام علی علیه السلام :بردباری، رأس ریاست و سروری است .

امام علی علیه السلام :بردباری ، خود ، ایل و قبیله ای است .

امام علی علیه السلام :بردباری، پوزه بند نابخرد است .

امام علی علیه السلام :بردباری، نوری است که جوهره آن خرد است .

امام علی علیه السلام :بردباری، کمال خرد است .

ص :216


1- بحار الأنوار : 71/423/61 .
2- بحار الأنوار: 78/39/13.
3- . نهج البلاغة: الحکمة 424.
4- غرر الحکم (ترجمة محمّد علی الأنصاری) : 770 .
5- غرر الحکم : 771 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 418 ، غرر الحکم : 143 .
7- غرر الحکم : 994 .
8- . غرر الحکم : 1185 .
9- غرر الحکم : 1055 .
10- حِلْم در لغت به معنای بردباری، تأنّی، خِرَد ورزی و دانایی است و در مقابل «جهل»، «سَفَه» و سبکسری به کار می رود. توجه به این نکته در فهم بسیاری از احادیث، روشنگر و راهگشا خواهد بود _ م .

عنه علیه السلام :الحِلمُ نِظامُ أمْرِ الْمُؤْمِنِ . (1)

عنه علیه السلام :لا عِزَّ أنفَعُ مِن الحِلمِ . (2)

عنه علیه السلام :لا عِزَّ أرفَعُ مِن الحِلمِ . (3)

عنه علیه السلام :تَعلَّموا الحِلمَ ؛ فإنّ الحِلمَ خلیلُ المؤمنِ و وَزیرُهُ . (4)

عنه علیه السلام :کفی بالحِلمِ وَقارا . (5)

عنه علیه السلام :العَقلُ خلیلُ المَرءِ ، و الحِلمُ وَزیرُهُ . (6)

عنه علیه السلام :وَجَدْتُ الحِلمَ و الاحْتِمالَ أنْصَرَ لی مِن شُجْعانِ الرِّجالِ . (7)

عنه علیه السلام :إنّکَ مُقَوَّمٌ بأدبِکَ ، فَزَیِّنْهُ بالحِلمِ . (8)

عنه علیه السلام :جَمالُ الرّجُلِ حِلمُهُ . (9)

عنه علیه السلام :مَن غاظَکَ بقُبْحِ السَّفَهِ علَیکَ، فَغِظْهُ بحُسنِ الحِلمِ عَنهُ . (10)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنّ الحِلْمَ زِینَةٌ . (11)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی صِفَةِ المؤمنِ _: لا یُری فی حِلمِهِ نَقْصٌ ، و لا فی رَأیِهِ وَهْنٌ . (12)

امام علی علیه السلام :بردباری، مایه سامان یافتن کار مؤمن است .

امام علی علیه السلام :عزّتی سودمندتر از بردباری نیست .

امام علی علیه السلام :عزّتی والاتر از بردباری نیست .

امام علی علیه السلام :بردباری را فراگیرید که بردباری دوست و دستیار مؤمن است .

امام علی علیه السلام :برای وقار آدمی همان بردباری بس است .

امام علی علیه السلام :خرد ، دوست آدمی است و بردباری دستیار او .

امام علی علیه السلام :بردباری و تحمّل را بیشتر از مردان شجاع، یاور خود یافتم .

امام علی علیه السلام :تو به ادبت سنجیده می شوی؛ پس ادبت را با بردباری آذین کن .

امام علی علیه السلام :زیبایی مرد، بردباری اوست .

امام علی علیه السلام :هرکه با زشتیِ سبکسری، تو را خشمگین کرد، تو با زیباییِ بردباری او را به خشم آور .

امام حسین علیه السلام :بردباری، زیور است .

امام صادق علیه السلام_ در وصف مؤمن _فرمود : در بردباری او کاستی، و در اندیشه اش سستی دیده نمی شود .

ص :217


1- غرر الحکم : 1420 .
2- بحار الأنوار : 77/282/1 .
3- الأمالی للصدوق : 399/515 .
4- بحار الأنوار : 78/62/140 .
5- غرر الحکم : 7026 .
6- بحار الأنوار : 71/419/50 .
7- غرر الحکم : 10139 .
8- غرر الحکم : 3813 .
9- غرر الحکم : 4718 .
10- غرر الحکم : 8620 .
11- بحار الأنوار : 78/122/5 .
12- الخصال : 571/2 .

940 - التَّحَلُّمُ
940 - تمرین بردباری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنْ لَم تَکُن حَلیما فَتَحَلَّمْ ؛ فإنَّهُ قَلَّ مَن تَشبَّهَ بقَومٍ إلاّ أوْشَکَ أنْ یکونَ مِنهُم . (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ الحِلمِ التَّحَلُّمُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لا یَتَحلَّمُ لا یَحْلُمُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَحَلَّمَ حَلُمَ . (4)

عنه علیه السلام :قد یَتَزَیّی بالحِلمِ غَیرُ الحَلیمِ . (5)

عنه علیه السلام :مِن أحسَنِ أفْعالِ القادِرِ أن یَغضَبَ فیَحلُمَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا لَم تَکُن حَلیما فتَحَلَّمْ . (7)

940

تمرین بردباری

امام علی علیه السلام :اگر بردبار نیستی، وانمود کن که بردباری؛ زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنان نشود .

امام علی علیه السلام :بهترین بردباری، واداشتن خود به بردباری است .

امام علی علیه السلام :کسی که خود را به بردباری وادار نکند، بردبار نشود .

امام علی علیه السلام :هرکه خود را به بردباری زند، بردبار شود .

امام علی علیه السلام :گاه باشد که انسانِ غیر بردبار جامه بردباری پوشد .

امام علی علیه السلام :از بهترین کارهای انسان قدرتمند این است که چون خشمگین شود بردباری ورزد.

امام صادق علیه السلام :اگر بردبار نیستی، خود را به بردباری وادار .

941 - فَضلُ الحَلیمِ
941 - فضیلتِ بردبار

الکتاب :

«إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ» . (8)

941

فضیلتِ بردبار

قرآن :

«همانا ابراهیم بردبار و نرمدل و فرمانبردار است» .

ص :218


1- نهج البلاغة : الحکمة 207 .
2- غرر الحکم : 4965 .
3- بحار الأنوار : 77/283/1 .
4- غرر الحکم : 7655 .
5- غرر الحکم : 6654 .
6- غرر الحکم : 9322 .
7- الکافی : 2/112/6 .
8- هود : 75 .

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کادَ الحَلیمُ أنْ یَکونَ نَبِیّا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَلیمُ مَنِ احْتَمَلَ إخوانَهُ . (2)

عنه علیه السلام :الحَلیمُ الّذی لا یَشُقُّ علَیهِ مُؤْنةُ الحِلْمِ . (3)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عن أقوی الخَلقِ _: الحلیمُ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا یَکونُ الرّجُلُ عابِدا حتّی یکونَ حَلیما . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدم بردبار به پیامبری نزدیک است .

امام علی علیه السلام :بردبار کسی است که برادران خود را تحمل کند .

امام علی علیه السلام :بردبار کسی است که سختیِ بردباری بر او گران نیاید .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که نیرومندترین آفریدگان کیست ؟ _فرمود : بردبار .

امام رضا علیه السلام :آدمی عابد نباشد، مگر آن که بردبار باشد .

942 - ما یورِثُ الحِلمَ
942 - آنچه بردباری می آورد

ما یورِثُ الحِلمَ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِوُفورِ العقلِ یَتَوفّرُ الحِلمُ . (6)

عنه علیه السلام :لا یَکونُ حَلیما حتّی یکونَ وَقورا . (7)

عنه علیه السلام :علَیکَ بالحِلمِ ؛ فإنّهُ ثمَرَةُ العِلمِ . (8)

عنه علیه السلام :الحِلمُ و الأناةُ تَوْأمانِ یُنْتِجُهما عُلُوُّ الهِمَّةِ . (9)

942

آنچه بردباری می آورد

امام علی علیه السلام :با زیاد شدن عقل بردباری زیاد می شود.

امام علی علیه السلام :آدمی بردبار نباشد، مگر آن گاه که با وقار باشد .

امام علی علیه السلام :بر تو باد بردباری ، زیرا که ثمره دانایی است .

امام علی علیه السلام :بردباری و وقار دو همزادند که مولود بلند همّتی هستند .

ص :219


1- بحار الأنوار: 43/70/61.
2- . غرر الحکم : 1111 .
3- غرر الحکم : 1304 .
4- . بحار الأنوار : 77/378/1 .
5- الکافی : 2/111/1 .
6- . غرر الحکم : 4274 .
7- بحار الأنوار : 78/8/64 .
8- . غرر الحکم : 6084 .
9- نهج البلاغة : الحکمة 460 .

943 - ثَمَراتُ الحِلمِ
943 - ثمرات بردباری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فأمّا الحِلمُ فمِنهُ رُکوبُ الجَمیلِ ، و صُحبَةُ الأبْرارِ ، و رَفْعٌ مِن الضَّعَةِ ، و رَفْعٌ مِن الخَساسَةِ ، و تَشَهّی الخَیرِ ، و تَقَرُّبُ صاحِبِه مِن مَعالی الدَّرَجاتِ ، و العَفوُ ، و المَهلُ ، و المَعروفُ ، و الصَّمتُ ، فهذا ما یَتَشَعّبُ للعاقلِ بحِلمِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن حَلُمَ سادَ . (2)

عنه علیه السلام :السِّلْمُ ثمرة الحلمِ . (3)

عنه علیه السلام :الحِلْمُ حِلیةُ العِلمِ ، و عِلَّةُ السِّلمِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن حَلُمَ عن عَدُوِّهِ ظَفِرَ بهِ . (5)

عنه علیه السلام :الحِلمُ یُطْفِئُ نارَ الغَضَبِ ، و الحِدّةُ تُؤَجِّجُ إحْراقَهُ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ أوّلَ عِوَضِ الحَلیمِ مِن خَصْلَتِهِ ، أنّ الناسَ أعْوانُهُ علی الجاهِلِ . (7)

عنه علیه السلام :مَنِ اسْتَعانَ بالحِلمِ علَیکَ غلَبَکَ و تَفَضّلَ علَیکَ . (8)

943

ثمرات بردباری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از بردباری است : آراسته شدن به خوبیها ، همنشینی با نیکان ، ارجمند شدن ، عزیز گشتن ، رغبت به نیکی ، نزدیک شدنِ بردبار به درجات عالی ، گذشت، آرامش و تأنّی ، احسان و خاموشی و این است آنچه برای خردمند با بردباریش حاصل شود.

امام علی علیه السلام :هر که بردبار باشد، آقایی کند .

امام علی علیه السلام :صلح و آشتی، میوه بردباری است .

امام علی علیه السلام :بردباری، زینت دانش است و ریشه صلح و آشتی .

امام علی علیه السلام :آن که در برابر دشمنش بردباری نشان دهد بر او پیروز شود .

امام علی علیه السلام :بردباری، آتش خشم را فرو می نشاند و تندی، شعله آن را فروزان می کند .

امام علی علیه السلام :نخستین عوضی که بردبار از این خصلت خود می گیرد، این است که مردم در برابر نادان به یاری او بر می خیزند .

امام علی علیه السلام :آن که در برابر تو، از بردباری مدد جوید، بر تو چیره شود و برتری یابد .

ص :220


1- تحف العقول : 16 .
2- . بحار الأنوار : 77/208/1.
3- غرر الحکم : 901 .
4- . غرر الحکم : 1336 .
5- کنز الفوائد : 1/319 .
6- . غرر الحکم : 2063 .
7- جامع الأخبار : 319/896 .
8- . غرر الحکم : 9132 .

عنه علیه السلام :بالحِلمِ تَکثُرُ الأنْصارُ . (1)

عنه علیه السلام :بالحِلمِ عنِ السَّفیهِ یَکثُرُ الأنْصارُ علَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :الحِلمُ عِندَ شِدَّةِ الغَضَبِ یُؤمِنُ غَضَبَ الجَبّارِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَظْفَرُ مَن یَحْلُمُ . (4)

عنه علیه السلام :کفی بالحِلمِ ناصِرا . (5)

امام علی علیه السلام :با بردباری است که یاران زیاد می شوند.

امام علی علیه السلام :بردباری کردن در برابر نادان، یاران انسان را بر ضد نادان زیاد می کند .

امام علی علیه السلام :بردباری کردن در اوج خشم، آدمی را از خشم [خدای] جبّار در امان می دارد .

امام صادق علیه السلام :هر که بردبار باشد، پیروز می شود .

امام صادق علیه السلام :بردباری، بهترین یاور است .

944 - تَفسیرُ الحِلمِ
944 - تفسیر بردباری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ بحَلیمٍ مَن لَم یُعاشِرْ بالمَعروفِ مَن لا بُ_دَّ لَ_هُ مِن مُعاشَرَتِهِ حَتّی یَجعَلَ اللّهُ لَهُ مِن ذلک مَخرَجا . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیس الحَلیمُ مَن عَجَزَ فهَجَمَ و إذا قَدَرَ انْتَقَمَ ، إنَّمَا الْحَلیمُ مَن إذا قَدَرَ عفا ، و کانَ الحِلمُ غالبا علی کُلِّ أمْرِهِ . (7)

عنه علیه السلام :لا حِلمَ کالصَّبرِ و الصّمتِ . (8)

عنه علیه السلام :کَمالُ العِلمِ الحِلمُ ، و کَمالُ الحِلمِ کَثرَةُ الاحْتِمالِ و الکَظْمِ . (9)

944

تفسیر بردباری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بردبار نیست آن که با کسی که چاره ای از معاشرت با او ندارد، به نیکی معاشرت نکند، تا این که خداوند برای او راه گریزی از معاشرت با وی فراهم آورد.

امام علی علیه السلام :بردبار نیست کسی که چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت یابد انتقام کشد ، بلکه بردبار کسی است که قدرت [انتقام] داشته باشد، اما گذشت کند و بردباری بر تمامی امور او غالب باشد .

امام علی علیه السلام :هیچ بردباریی چون شکیبایی و خاموشی نیست .

امام علی علیه السلام :کمال دانش بردباری است، و کمال بردباری به تحمّل فراوان و فرو خوردن خشم.

ص :221


1- غرر الحکم : 4185 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 224 .
3- غرر الحکم : 1776 .
4- بحار الأنوار : 78/269/109 .
5- الکافی : 2/112/6 .
6- کنز العمّال : 5815 .
7- غرر الحکم : 7529 .
8- بحار الأنوار : 77/282/1 .
9- غرر الحکم : 7231 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الحِلْمِ _: کَظْمُ الغَیظِ و مِلْکُ النَّفْسِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَیس الحَلیمُ الّذی لا یَتّقی أحَدا فی مکانِ التَّقوی . (2)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمام الصّادق علیه السلام _: الحِلمُ سِراجُ اللّهِ ......... و الحِلمُ یَدورُ علی خَمسَةِ أوْجُهٍ : أنْ یکونَ عزیزا فَیذِلَّ ، أو یَکونَ صادقا فیُتَّهمَ ، أو یَدْعوَ إلی الحقِّ فیُسْتَخَ_فَّ بهِ ، أو أنْ یُؤذی بلا ج_رمٍ ، أو أنْ یُطالِبَ بالحقِّ و یُخالِف_وهُ فیهِ ، فإن آتَیْ_تَ کُلاًّ مِنها حَقَّهُ فَق_د أصَبْ_تَ . (3)

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از معنای بردباری _فرمود : فرو خوردن خشم و خویشتنداری .

امام باقر علیه السلام :بردبار نیست آن که از هیچ کس، در جایی که باید ترسید، نترسد.

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: بردباری، چراغ خداست ......... بردباری پنج صورت دارد : کسی که عزیز باشد و خوار شود ، یا درستکار باشد و تهمت زده شود ، یا به حقّ دعوت کند و به سبب آن تحقیر و توهین شود، یا بدون آن که گناهی کرده باشد آزار بیند، یا خواهان حقّ شود، اما مردم با او مخالفت ورزند ؛ اگر حقّ هر یک از این پنج مورد را ادا کردی، بردبار هستی .

945 - الحِلمُ وَالعِلمُ
945 - بردباری و دانش

الکتاب :

«وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و الّذی نَفْسی بِیَدِهِ ، ما جُمِعَ شَیءٌ إلی شَیءٍ أفضَلَ مِن حِلمٍ إلی عِلمٍ . (5)

945

بردباری و دانش

قرآن :

«و خداوند دانا و بردبار است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست، چیزی با چیزی جمع نشد که بهتر از جمع علم و حلم باشد .

ص :222


1- بحار الأنوار : 78/102/2 .
2- . الکافی : 8/55/16 .
3- مصباح الشریعة : 316 .
4- . النساء : 12 .
5- الخصال : 5/11 .

عنه صلی الله علیه و آله :ما اُضیفَ شَیءٌ إلی شَیءٍ أفضَلَ مِن حِلمٍ إلی عِلمٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَن یُثْمِرَ العِلمُ حتّی یُقارِنَهُ الحِلمُ . (2)

عنه علیه السلام :العِلمُ أصلُ الحِلمِ ، الحِلمُ زینَةُ العِلمِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الحِلمُ لِباسُ العالِمِ ، فلا تَعْرَیَنَّ مِنهُ . (4)

عنه علیه السلام :ما شِیبَ شَیءٌ بشَیءٍ أحسَنَ مِن حِلمٍ بعِلمٍ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علَیکَ بالحِلمِ فإنّهُ رُکْنُ العِلمِ . (6)

عنه علیه السلام :المؤمنُ لَهُ قُوّةٌ فی دینٍ ......... و عِلمٌ فی حِلمٍ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گاه چیزی به چیزی دیگر افزوده نشد که بهتر و زیبنده تر از افزوده شدن بردباری به دانش باشد.

امام علی علیه السلام :دانش، تا با بردباری قرین نشود، هرگز به بار ننشیند .

امام علی علیه السلام :دانش، ریشه بردباری است ؛ [و ]بردباری زیور دانش .

امام باقر علیه السلام :بردباری، جامه دانشمند است؛ پس هرگز خود را از این جامه برهنه مساز .

امام باقر علیه السلام :هرگز دو چیز با هم آمیخته نشدند که بهتر از آمیخته شدن دانش و بردباری باشند.

امام صادق علیه السلام :بر تو باد بردباری، که آن رکن دانش است .

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین خود قوی است ......... و دانش را با بردباری در آمیخته است .

946 - الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ
946 - بردباری هنگام خشم

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّهُ لَیُعْجِبُنی الرّجُلُ أنْ یُدرِکَهُ حِلمُهُ عِندَ غَضَبِهِ . (8)

946

بردباری هنگام خشم

امام زین العابدین علیه السلام :من از مردی که هنگام خشم بردباری کند، خوشم می آید .

ص :223


1- کنز العمّال : 5829 .
2- غرر الحکم : 7411 .
3- غرر الحکم : 1003 _ 1004 .
4- الکافی : 8/55/16 .
5- بحار الأنوار : 78/172/2 .
6- الأمالی للصدوق : 711/978 .
7- الکافی : 2 / 231 / 4 .
8- الکافی : 2/112/3 .

لقمانُ علیه السلام :لا یُعْرَفُ الحَلیمُ إلاّ عِندَ الغَضَبِ . (1)

لقمان علیه السلام :بردبار، جز هنگام خشم شناخته نشود .

947 - أحلَمُ النّاسِ
947 - بردبارترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحلَمُ النّاسِ مَن فَرَّ مِن جُهّالِ النّاسِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أحلَمِ النّاسِ _: الّذی لا یَغْضَبُ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الحِلمِ کَظْمُ الغَیظِ و مِلْکُ النَّفْسِ مَع القُدْرَةِ . (4)

عنه علیه السلام :أحْیاکُم أحْلَمُکُم . (5)

947

بردبارترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بردبارترین مردم کسی است که از مردمان نابخرد بگریزد .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از بردبارترین مردم _فرمود : کسی که خشمگین نمی شود .

امام علی علیه السلام :برترین بردباری، فرو خوردن خشم و خویشتنداری در هنگام توانایی [بر گرفتن انتقام ]است .

امام علی علیه السلام :با حیاترین شما، بردبارترین شماست .

948 - آفَةُ الحِلمِ
948 - آفت بردباری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفةُ الحِلمِ الذُّلُّ . (6)

عنه علیه السلام :إذا کانَ الحِلمُ مَفْسَدةً کانَ العَفوُ مَعْجَزَةً . (7)

948

آفت بردباری

امام علی علیه السلام :آفتِ بردباری، خواری است .

امام علی علیه السلام :آن جا که بردباری تباهی آورد، گذشت و عفو نشانگر ناتوانی است .

ص :224


1- . بحار الأنوار: 74/178/21.
2- الأمالی للصدوق: 73/41.
3- . الأمالی للصدوق: 478/644.
4- غرر الحکم : 3183 .
5- . غرر الحکم : 2833 .
6- غرر الحکم : 3940 .
7- . غرر الحکم : 4178 .

949 - حِلمُ اللَّهِ سُبحانَهُ
949 - بردباری خداوند سبحان

الکتاب:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْأَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْها وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ» . (1)

«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذیً وَ اللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ» . (2)

«إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضا حَسَنا یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ حِلمَ اللّهِ تعالی علی المَعاصی جَرَّأَکَ ، وَ بِهَلَکَةِ نَفْسِکَ أغْراکَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی دُعائهِ _: الحَمدُ للّهِ الّذی یَحلُمُ عنّی حتّی کأنّنی لا ذَنبَ لی ! (5)

949

بردباری خداوند سبحان

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! از چیزهایی مپرسید که چون آشکار شوند اندوهگینتان می کنند و اگر سؤال از آنها را تا به هنگام نزول قرآن وا گذارید، برایتان آشکار خواهد شد . خدا از آنها عفو کرده است که خدا آمرزنده و بردبار است».

«گفتار نیکو و بخشایش، بهتر از صدقه ای است که آزاری به دنبال داشته باشد . و خدا بی نیاز و بردبار است ».

«و اگر به خدا وامی نیکو دهید برایتان دو برابرش خواهد کرد . و شما را می آمرزد که خدا قدر دان و بردبار است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :همانا بردباری خداوند متعال تو را به ارتکاب گناهان جسور کرده و به نابودی و به هلاکت در افکندن خودت ترغیب نموده است .

امام علی علیه السلام_ در دعا _گفت : ستایش خدایی را که در برابر من گذشت و بردباری نشان می دهد ، چنان که گویی مرا هیچ گناهی نیست.

ص :225


1- المائدة : 101 .
2- . البقرة : 263 .
3- التغابن : 17 .
4- . غرر الحکم : 3467 .
5- بحار الأنوار : 97/193/3 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا بُدَّ ......... للحَلیمِ مِن هَفْوَةٍ . (1)

امام صادق علیه السلام : ......... شخص بردبار نیز دچار لغزش می شود.

ص :226


1- بحار الأنوار : 78/230/18 .

950 - النَّوادِرُ
950 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بَسْطُ الوَجْهِ زِینَةُ الحِلْمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَسْبُ المَرءِ ......... مِن حِلْمِهِ تَرْکُهُ الغَضبَ عِند مُخالَفَتِهِ . (2)

950

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گشاده رویی، زیور بردباری است .

امام علی علیه السلام : ......... در بردباری آدمی همین بس که چون با مخالفتی رو به رو شود، خشم خویش را نگه دارد .

129 - الحمد

129 - ستایش
اشاره

ص :227


1- . جامع الأخبار : 337/947 .
2- بحار الأنوار : 78/80/66 .

951 - الحَمدُ لِلَّهِ
951 - ستایش از آنِ خداست

الکتاب :

«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا» . (1)

«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ» . (2)

«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ» . (3)

«وَ لَئِنْ سَألْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ أمْرٍ ذی بالٍ لا یُبْدأُ فیهِ بِحَمدِ اللّهِ فَهُوَ أقْطَعُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَحْمَدْ حامِدٌ إلاّ ربَّهُ ، و لا یَلُمْ لائمٌ إلاّ نَفْسَهُ . (6)

951

ستایش از آنِ خداست

قرآن :

«بگو : ستایش از آن خدایی است که فرزندی ندارد و او را شریکی در ملکش نیست و به مذلت نیفتد که به یاری محتاج شود . پس او را تکبیر گوی ، تکبیری شایسته» .

«بگو : ستایش خدا راست . بزودی آیات خود را به شما خواهد نمود تا آنها را بشناسید . و پروردگار تو از آنچه می کنید بی خبر نیست» .

«اگر از آنها بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است ؟ هر آینه گویند : خدا . بگو : ستایش از آن خداست ؛ اما بیشتر آنها نمی دانند» .

«اگر از آنان بپرسی که چه کسی از آسمان باران فرستاد و به وسیله آن زمین مرده را زنده کرد ؟ هر آینه گویند : خدا . بگو : ستایش از آن خداست ؛ اما اکثر آنان نمی فهمند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکار مهمی که با ستایش خداوند آغاز نشود، به سرانجام نرسد .

امام علی علیه السلام :هیچ ستاینده ای جز پروردگار خویش را نستاید و هیچ نکوهشگری جز خود را نکوهش نکند .

ص :228


1- الإسراء : 111 .
2- النمل : 93 .
3- لقمان : 25 .
4- العنکبوت : 63 .
5- الدرّ المنثور : 1/32 .
6- غرر الحکم : 10150 و 10152 .

عنه علیه السلام_ فی خُطبةِ یَومِ الجُمُعةِ _: الحَمدُ للّهِ أحقِّ مَن خُشِیَ و حُمِدَ ، و أفضَلِ مَنِ اتُّقِیَ و عُبِدَ ، و أولی مَن عُظِّمَ و مُجِّدَ . نَحمَدُهُ لعَظیمِ غَنائهِ ، و جَزیلِ عَطائِهِ ، و تَظاهُرِ نَعْمائِهِ ، و حُسْنِ بَلائِه . (1)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الّذی جَعلَ الحَمدَ مِفتاحا لذِکْرِهِ ، و سَبَبا للمَزیدِ مِن فَضْلِهِ ، و دَلیلاً علی آلائهِ و عَظَمتِهِ . (2)

امام علی علیه السلام_ در خطبه روز جمعه _فرمود : ستایش از آنِ خدایی است که سزاوارترین کسی است که از او بهراسند و ستایشش کنند و برترین کسی است که از او پروا شود و بندگیش کنند و شایسته ترین کس به تعظیم و تمجید است . او را بر کمال بی نیازیش و عطای فراوانش و نعمتهای آشکارش و آزمایش نیکویش می ستاییم .

امام علی علیه السلام :ستایش از آن خدایی است که ستایش را کلید یاد خود و مایه فزونی فضل و نعمتش و رهنمایِ نعمتها و عظمت خویش قرار داد.

952 - الحَمدُ لِلّهِ علی کُلِّ حالٍ
952 - ستودن خدا در همه حال

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا وَرَدَ علَیهِ أمرٌ یَسُرُّهُ قالَ : الحَمدُ للّهِ علی هذهِ النِّعمَةِ . و إذا وَرَدَ علَیهِ أمرٌ یَغْتَمُّ بهِ قالَ: الحَمدُ للّهِ علی کُلِّ حالٍ . (3)

952

ستودن خدا در همه حال

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه از چیزی خوشحال می شد می فرمود : «الحمد للّه علی هذه النعمة (خدا را بر این نعمت سپاس)». و هرگاه امر ناراحت کننده ای به ایشان می رسید می فرمود : «الحمد للّه علی کلّ حال (خدا در هر حال ستودنی است)» .

ص :229


1- الکافی : 8/175/194 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 157 .
3- الکافی : 2/97/19 .

ص :230

130 - الحمق

130 - حماقت
اشاره

(1)

(2)

ص :231


1- و لمزید الاطّلاع راجع : شرح نهج البلاغة : 18/159 ، 167 «أقوال و حکایات حول الحمقی» .
2- انظر : العقل : باب 2740 ، الحیاء : باب 993 ، الرزق : باب 1485 . الرضاع : باب 1515 ، عنوان 477 «اللهو» .

953 - ذَمُّ الحُمقِ
953 - نکوهش حماقت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحُمْقُ أدْوَأُ الدّاءِ . (1)

عنه علیه السلام :الحُمقُ داءٌ لا یُداوی ، و مَرَضٌ لا یَبْرأُ . (2)

عنه علیه السلام :الحُمقُ أضَرُّ الأصْحابِ . (3)

عنه علیه السلام :الحُمقُ شَقاءٌ . (4)

عنه علیه السلام :الحُمقُ فی الوطَنِ غُربَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :الأحمَ_قُ غری_بٌ فی بَلْدَتِ_هِ ، مُهانٌ بَینَ أعِزّتِهِ . (6)

عنه علیه السلام :أضَرُّ شَیءٍ الحُمْقُ . (7)

عنه علیه السلام :أفْقَرُ الفَقْرِ الحُمْقُ . (8)

عنه علیه السلام :فَقْرُ الحُمقِ لا یُغْنیهِ المالُ . (9)

عنه علیه السلام :ما العَدُوُّ إلی عَدُوِّهِ أسْوأَ تَضْیِیعا مِن الأحمَقِ إلی نَفْسِهِ . (10)

953

نکوهش حماقت

امام علی علیه السلام :بی خردی، بدترین درد است.

امام علی علیه السلام :بی خردی، دردی بی درمان و مرضی لا علاج است .

امام علی علیه السلام :بی خردی، زیانبارترین همنشین است.

امام علی علیه السلام :بی خردی، بدبختی است .

امام علی علیه السلام :بی خردی، غریب بودن در وطن است .

امام علی علیه السلام :بی خرد حتّی در شهر خود غریب است و در میان عزیزانش، خوار .

امام علی علیه السلام :زیانبارترین چیز، بی خردی است.

امام علی علیه السلام :بدترین فقر، بی خردی است .

امام علی علیه السلام :فقرِ بی خردی را ثروت برطرف نمی کند.

امام علی علیه السلام :زیانی که بی خرد به خود می زند دشمن به دشمنش نمی زند .

ص :232


1- غرر الحکم : 687 .
2- غرر الحکم : 1793 .
3- غرر الحکم : 500 .
4- غرر الحکم : 207 .
5- غرر الحکم : 1292 .
6- غرر الحکم : 1728 .
7- غرر الحکم : 2884 .
8- غرر الحکم : 2849 .
9- غرر الحکم : 6549 .
10- نهج السعادة : 3/225 .

954 - صِفاتُ الأحمَقِ
954 - صفات احمق

عیسی علیه السلام_ لَمّا سئلَ عنِ الأحمَقِ _: المُعجَبُ برأیهِ و نَفْسِهِ ، الّذی یَری الفَضلَ کُلَّهُ لَه لا علَیهِ ، و یُوجِبُ الحقَّ کُلَّهُ لنَفْسِهِ و لا یُوجِبُ علَیها حقّا ، فذاکَ الأحمَقُ الّذی لا حِیلةَ فی مُداواتِه . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأحمَقُ إنِ اسْتُنبِهَ بجَمیلٍ غَفَلَ ، و إن اسْتُنْزِلَ عن حَسَنٍ نَزَلَ ، و إن حُمِلَ علی جَهْلٍ جَهِلَ ، و إنْ حَدّثَ کَذبَ ، لا یَفْقَهُ ، و إنْ فُقِّهَ لا یَتَفَقّه . (2)

عنه علیه السلام :مَن نَظرَ فی عُیوبِ النّاسِ فأنْکَرها ثُمّ رَضِیَها لِنَفْسِهِ فذلکَ الأحمَقُ بعَینِهِ . (3)

عنه علیه السلام :تُعرفُ حَماقَةُ الرّجُلِ بالأشَرِ فی النِّعمَةِ ، و کَثْرَةِ الذُّلِّ فی المِحْنَةِ . (4)

عنه علیه السلام :تُعرَفُ حَماقَةُ الرّجُلِ فی ثلاثٍ : فی کلامِهِ فیما لا یَعْنیهِ ، و جَوابِهِ عَمّا لا یُسألُ عَنهُ ، و تَهَوُّرِهِ فی الاُمورِ . (5)

عنه علیه السلام :الأحمَقُ ......... لا یَنْفَکُّ عن نَقْصٍ و خُسْرانٍ . (6)

954

صفات احمق

عیسی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که احمق کیست ؟ _فرمود : خود رأی خودپسند ، کسی که هرچه فضیلت است از آن خود می داند و برای دیگران، بر خود هیچ فضیلتی قائل نیست، همه حقوق را برای خود می داند و هیچ حقّی برای دیگران بر خود قائل نیست. این است آن احمقی که چاره ای برای درمان او وجود ندارد. (7)

امام علی علیه السلام :احمق را اگر به کار خوبی متوجّه کنی، غافل می شود ، اگر بخواهی از نیکی دست بکشد، دست می کشد ، اگر به نادانی وادارش کنی، در پی نادانی می رود ، چون سخن گوید، دروغ به زبان آورد ، فهم ندارد و اگر هم به او تفهیم کنی، نمی فهمد .

امام علی علیه السلام :کسی که عیبهای دیگران را ببیند و آنها را زشت شمارد اما همان عیبها را در خود بپسندد، احمق واقعی است .

امام علی علیه السلام :حماقت انسان، از این راه شناخته می شود که در هنگام برخورداری سرمست شود و در تنگدستی خود را بسیار خوار کند .

امام علی علیه السلام :حماقت آدمی، از سه چیز شناخته می شود: از بیهوده گوییهایش، از پاسخ دادنش به چیزی که از او سؤال نمی شود، و از تهوّرش در کارها .

امام علی علیه السلام :آدم احمق ......... هیچ گاه از عیب و زیان کاری جدا نیست .

ص :233


1- الاختصاص : 221 . انظر العجب : باب 2513 .
2- الخصال : 116/96 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 349 .
4- غرر الحکم : 4520 .
5- غرر الحکم : 4542 .
6- غرر الحکم : 1790 .
7- آغاز این حدیث در باب 956 (درمان احمق) خواهد آمد.

عنه علیه السلام :مِن أماراتِ الأحمَقِ کَثْرَةُ تَلَوُّنِهِ . (1)

عنه علیه السلام :مِن دلائلِ الحُمقِ دالّةٌ بغَیرِ آلةٍ ، و صَلَفٌ بغَیرِ شَرَفٍ . (2)

عنه علیه السلام :احْذَرِ الأحمَقَ ؛ فإنَّ الأحمَقَ یَری نَفْسَهُ مُحْسِنا و إنْ کانَ مُسیئا ، و یَری عَجْزَهُ کَیْسا و شَرَّهُ خَیرا . (3)

عنه علیه السلام :الحُمقُ یُوجِبُ الفُضولَ . (4)

عنه علیه السلام :الحُمقُ الاسْتِهْتارُ بالفُضولِ ، و مُصاحَبَةُ الجَهولِ . (5)

عنه علیه السلام :الأحْمقُ لا یَحسُنُ بالهَوانِ . (6)

عنه علیه السلام :رُکوبُ المَعاطِبِ عُنوانُ الحَماقَةِ . (7)

عنه علیه السلام :للأحمَقِ مَعَ کُلِّ قَولٍ یَمینٌ . (8)

عنه علیه السلام :مِن الحُمقِ الاتِّکالُ علی الأملِ . (9)

عنه علیه السلام :لا یَسْتَخِفُّ بالعِلمِ و أهلِهِ إلاّ أحمَقُ جاهِلٌ . (10)

عنه علیه السلام :لا تَرُدَّ علی النّاسِ کلَّ ما حَدّثوکَ ؛ فکفی بذلکَ حُمْقا . (11)

امام علی علیه السلام :از نشانه های احمق این است که هر دم به رنگی در می آید .

امام علی علیه السلام :به خود نازیدن، بی آن که اسباب آن فراهم باشد و خود ستایی، بدون برخورداری از شرافت لازم، از نشانه های حماقت است.

امام علی علیه السلام :از احمق بر حذر باش ؛ زیرا آدم احمق، خودش را اگر چه بدکار باشد ، نیکوکار می داند و ناتوانیش را زیرکی و شرّ و بدیش را خیر و خوبی می شمارد .

امام علی علیه السلام :حماقت موجب کارهای بیهوده می شود .

امام علی علیه السلام :شیفتگی به کارهای بیهوده و همنشینی با نادان حماقت است .

امام علی علیه السلام :آدم احمق، با تحقیر و خواری هم درست نشود.

امام علی علیه السلام :دست زدن به کارهای مهلک نشانه بی خردی است .

امام علی علیه السلام :شخص احمق با هر سخنش سوگندی همراه است .

امام علی علیه السلام :تکیه کردن به آرزو، از حماقت است .

امام علی علیه السلام :کسی، جز احمق نادان، دانش و دانشمندان را خفیف نمی شمارد .

امام علی علیه السلام :سعی نکن هرچه مردم برای تو می گویند ردّ کنی که این نشانه حماقت است.

ص :234


1- غرر الحکم : 9445 .
2- غرر الحکم : 9418 .
3- نهج السعادة : 3/225 .
4- غرر الحکم : 936 .
5- غرر الحکم : 1914 .
6- غرر الحکم : 1236 .
7- غرر الحکم : 5421 .
8- غرر الحکم : 7336 .
9- غرر الحکم : 9285 .
10- غرر الحکم : 10807 .
11- غرر الحکم : 10251 .

955 - مُصاحَبَةُ الأحمَقِ
955 - همنشینی با احمق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُنْ علی حَذَرٍ مِن الأحمَقِ إذا صاحَبْتَهُ، و مِن الفاجِرِ إذا عاشَرْتَهُ، و مِن الظّالِمِ إذا عامَلْتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :عَدُوٌّ عاقِلٌ خَیرٌ مِن صَدیقٍ أحمَقَ . (2)

عنه علیه السلام :بُعدُ الأحمَقِ خَیرٌ مِن قُرْبِهِ ، و سُکوتُهُ خَیرٌ مِن نُطْقِهِ . (3)

عنه علیه السلام :النَّظَرُ إلی الأحمَقِ یُسْخِنُ العَینَ . (4)

عنه علیه السلام :مُقاساةُ الأحمَقِ عذابُ الرُّوحِ . (5)

عنه علیه السلام :احْذَرِ الأحمَقَ ؛ فإنّ مُداراتَهُ تُعَنِّیکَ ، و مُوافَقَتَهُ تُرْدِیکَ ، و مُخالَفَتَهُ تُؤذِیکَ ، وَ مُصاحَبَتَهُ وَبالٌ عَلَیکَ . (6)

عنه علیه السلام :مَوَدّةُ الأحمَقِ کشَجَرَةِ النّارِ یأکُلُ بَعْضُها بَعْضا . (7)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی وصیّتهِ لابنهِ الباقرِ علیه السلام _: إیّاکَ یا بُنیَّ أنْ تُصاحِبَ الأحمَقَ أو تُخالِطَهُ ، و اهْجُرْهُ و لا تُحادِثْهُ ؛ فإنّ الأحمَقَ هُجْنَةٌ غائبا کانَ أو حاضِرا ، إنْ تَکَلَّم فضَحَهُ حُمقُهُ ، و إنْ سَکَتَ قَصُرَ بهِ عِیُّهُ ، و إنْ عَمِلَ أفسَدَ ، و إنِ اسْتُرعِیَ أضاعَ . لا عِلمُهُ مِن نَفْسِهِ یُغْنیهِ ، و لا عِلمُ غَیرهِ یَنْفَعُهُ ، و لا یُطیعُ ناصِحَهُ ، و لا یَستریحُ مقارِنُهُ ، تَوَدُّ اُمُّهُ أنّها ثَکَلَتْهُ ، و امْرَأتُهُ أنّها فَقَدتْهُ ، و جارُهُ بُعدَ دارِهِ ، و جَلیسُهُ الوَحْدةَ مِن مُجالَسَتِهِ . إنْ کانَ أصْغَرَ مَن فی المَجلِسِ أعْنی مَن فَوقَهُ ، و إنْ کانَ أکْبَرَهُم أفْسَدَ مَن دُونَهُ . (8)

955

همنشینی با احمق

امام علی علیه السلام :هرگاه با احمق همنشین شدی و هرگاه با بدکار معاشرت کردی و هرگاه با ستمگر برخورد نمودی بر حذر باش.

امام علی علیه السلام :دشمنِ دانا، بهتر از دوستِ نادان است .

امام علی علیه السلام :دوری احمق، بهتر از نزدیک بودن اوست، و سکوتش بهتر از سخن گفتنش .

امام علی علیه السلام :نگاه کردن به احمق روشنی چشم را می برد.

امام علی علیه السلام :تحمّل کردن احمق، مایه عذاب روح است .

امام علی علیه السلام :از احمق دوری کن ؛ زیرا که مدارا کردن با او، تو را به رنج می افکند و سازگاری با او، تو را هلاک می کند و مخالفت با او، آزارت می دهد و همراهی با او، باعث سختی و گران باری توست.

امام علی علیه السلام :دوستی با احمق، مانند درخت آتش است که شاخه هایش یکدیگر را می سوزانند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوار خود حضرت باقر علیه السلام _فرمود : فرزندم ! از همنشینی یا رفت و آمد با احمق بپرهیز و از او دوری کن و با وی همسخن مشو ؛ زیرا آدم احمق، غایب باشد یا حاضر ، پست و فرومایه است ؛ هرگاه زبان به سخن گشاید حماقتش او را رسوا کند و هرگاه خاموش شود به دلیل ناتوانی در سخن گفتن باشد ، اگر کاری کند خرابی به بار آورد و چون مسؤولیتی به عهده گیرد آن را تباه سازد ، نه علم خودش به کار او می آید و نه دانش دیگران سودش می رساند ، به سخن خیرخواه خود گوش نمی دهد، و همنشینش از دست او آسوده نیست ، مادرش آرزوی مرگ او را دارد و همسرش آرزوی از دست دادن او را و همسایه اش آرزوی رفتن از همسایگی اش را و همنشینش آرزوی خلاصی از همنشینی او را. اگر در مجلسی کمترین فرد مجلس باشد بالاتر از خود را به رنج افکند و اگر بالاترین فرد باشد فرو دستان خود را به فساد و تباهی کشاند .

ص :235


1- غرر الحکم : 7185 .
2- بحار الأنوار : 78/12/70 .
3- غرر الحکم : 4451 .
4- تحف العقول : 214 .
5- غرر الحکم : 9831 .
6- غرر الحکم : 2593 .
7- غرر الحکم : 9827 .
8- الأمالی للطوسی : 613 / 1268.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَجْتَنِبْ مُصادقَةَ الأحمَقِ أوْشَکَ أنْ یَتَخلّقَ بأخْلاقِهِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هرکه از دوستی با احمق دوری نکند بزودی خلق و خوی او را به خود گیرد .

956 - مُعالَجَةُ الأحمَقِ
956 - درمان احمق

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ عیسی بنَ مَریمَ علیه السلام قالَ: داوَیْتُ المَرْضی فشَفَیتُهُم بإذنِ اللّهِ ، و أبْرَأتُ الأکْمَهَ و الأبْرَصَ بإذنِ اللّهِ ، و عالَجْتُ المَوْتی فأحْیَیتُهُم بإذنِ اللّهِ ، و عالَجْتُ الأحمَقَ فلَم أقْدِرْ علی إصْلاحِهِ (3) . (4)

956

درمان احمق

امام صادق علیه السلام :عیسی بن مریم گفت : بیماران را طبابت کردم و به اذن خدا آنان را درمان کردم ، کورانِ مادر زاد و مبتلایان به پیسی را به اذن خدا بهبود بخشیدم ، و مردگان را به اذن خدا زنده کردم، اما احمق را نتوانستم اصلاح کنم. (5)

ص :236


1- الأمالی للصدوق : 343 / 409.
2- (انظر) الصدیق : باب 2178 .
3- الاختصاص : 221 .
4- ذیل الحدیث قد مرّ فی الحمق: باب 954 الحدیث 4552 .
5- دنباله این حدیث در تفسیر احمق در باب 954، ح 4550 ذکر شد.

957 - أحمَقُ النّاسِ
957 - احمق ترین آدمها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحمَقُ الحُمْقِ الفُجورُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عَن أحمَقِ النّاسِ _: المُغْتَرُّ بالدُّنیا و هُو یَری ما فیها مِن تَقَلُّبِ أحْوالِها . (2)

عنه علیه السلام :أحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنّهُ أعْقَلُ النّاسِ . (3)

عنه علیه السلام :أحمَقُ النّاسِ مَن یَمْنَعُ البِرَّ و یَطْلُبُ الشُّکْرَ ، و یَفعَلُ الشَّرَّ و یَتَوقّعُ ثَوابَ الخَیرِ . (4)

عنه علیه السلام :أحمَقُ النّاسِ مَن أنْکَر علی غَیرِهِ رَذیلَةً و هُو مُقیمٌ علَیها . (5)

عنه علیه السلام :أکثَرُ النّاسِ حُمْقا الفَقیرُ المُتَکبِّرُ . (6)

عنه علیه السلام :أحمَقُ الحُمْقِ الاغْتِرارُ . (7)

957

احمق ترین آدمها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین حماقت، نابکاری و هرزگی است .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از احمق ترین آدمها _فرمود : کسی که دگرگونیهای دنیا را می بیند و باز، دلبسته و فریفته آن می شود .

امام علی علیه السلام :احمق ترین مردم کسی است که خود را خردمندترین مردم می داند .

امام علی علیه السلام :احمق ترین آدمها کسی است که خوبی نمی کند و انتظار تشکر دارد و بدی می کند و توقع پاداش نیک دارد .

امام علی علیه السلام :احمق ترین مردم کسی است که عیب دیگران را زشت می شمارد، در حالی که خود آن عیب را داراست .

امام علی علیه السلام :احمق ترین مردم، تهیدست متکبّر است .

امام علی علیه السلام :بدترین حماقت، غفلت است .

ص :237


1- الأمالی للصدوق : 577/788 .
2- معانی الأخبار : 199/4 .
3- غرر الحکم : 3089 .
4- غرر الحکم : 3283 .
5- غرر الحکم : 3343 .
6- غرر الحکم : 3163 .
7- غرر الحکم : 2915 .

عنه علیه السلام :أکبَرُ الحُمْقِ الإغْراقُ فی المَدحِ و الذَّمِّ . (1)

عنه علیه السلام :مِن أعظَمِ الحُمْقِ مُؤاخاةُ الفُجّارِ . (2)

عنه علیه السلام :لا حُمقَ أعظَمُ مِن الفَخْرِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن کمالِ الحَماقَةِ الاخْتِیالُ فی الفاقَةِ . (4)

امام علی علیه السلام :بزرگترین حماقت، افراط در ستایش و نکوهش است .

امام علی علیه السلام :دوستی کردن با نابکاران، بالاترین حماقت است .

امام علی علیه السلام :حماقتی بالاتر از فخر فروشی نیست.

امام علی علیه السلام :تکبّر داشتن در زمان تنگدستی، از کمال حماقت است .

958 - جَوابُ الأحمَقِ
958 - جواب احمق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثْلِ السُّکوتِ عَنه . (5)

عنه علیه السلام :السُّکوتُ علی الأحمَقِ أفضَلُ (مِن) جَوابِهِ . (6)

958

جواب احمق

امام علی علیه السلام :احمق به چیزی مانند سکوت در برابر او، مجازات نشده است .

امام علی علیه السلام :سکوت در برابر احمق، بهتر از جواب دادن به اوست .

959 - النَّوادِرُ
959 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العاجِلَةُ غُرورُ الحَمْقی . (7)

عنه علیه السلام :الآمالُ غُرورُ الحَمقی . (8)

عنه علیه السلام :الدُّنیا غَنیمَةُ الحَمقی . (9)

959

گوناگون

امام علی علیه السلام :دنیای زودگذر ، فریب دهنده مردمان احمق است .

امام علی علیه السلام :آرزوها نابخردان را می فریبد .

امام علی علیه السلام :دنیا، غنیمت ابلهان است .

ص :238


1- غرر الحکم : 2985 .
2- غرر الحکم : 9312 .
3- غرر الحکم : 10655 .
4- غرر الحکم : 9302 .
5- الأمالی للمفید : 118/2 .
6- غرر الحکم : 1160 .
7- غرر الحکم : 896 .
8- غرر الحکم : 631 .
9- غرر الحکم : 1110 .

عنه علیه السلام :اللّهوُ قُوتُ الحَماقَةِ . (1)

عنه علیه السلام :الفَرَحُ بالدُّنیا حُمْقٌ . (2)

عنه علیه السلام :التَّکبُّرُ عَینُ الحَماقَةِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن الحُمقِ الدّالّةُ علی السُّلطانِ . (4)

عنه علیه السلام :مِن الخُرْقِ المُعاجَلةُ قبلَ الإمْکانِ ، و الأناةُ بَعدَ الفُرْصَةِ . (5)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :ما أعْرِفُ أحَدا إلاّ و هُو أحمَقُ فیما بَینَهُ و بَینَ ربِّهِ . (6)

امام علی علیه السلام :هوسرانی خوراک حماقت است .

امام علی علیه السلام :شاد شدن به دنیا، حماقت است .

امام علی علیه السلام :گردن فرازی، عین حماقت است .

امام علی علیه السلام :نازیدن و گستاخی بر پادشاه از حماقت است .

امام علی علیه السلام :شتاب کردن در کاری پیش از توانایی بر آن و درنگ کردن بعد از دست یافتن به فرصت، نشانه حماقت است.

امام حسن علیه السلام :هیچ کس را نمی شناسم جز آن که در آنچه میان او و پروردگار اوست احمق است .

ص :239


1- غرر الحکم : 937 .
2- غرر الحکم : 454 .
3- غرر الحکم : 889 .
4- غرر الحکم : 9440 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 363 .
6- بحار الأنوار : 78/107/11 .

ص :240

131 - الحمام

131 - حمّام
اشاره

(1)

ص :241


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشّیعة : 1 / 361 _ 461 «أبواب آداب الحمّام و التنظیف و الزینة» . بحار الأنوار : 76 / 69 باب 3 «آداب الحمّام» .

960 - الحَمّامُ
960 - حمّام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعْمَ البَیتُ الحَمّامُ ؛ تُذکَرُ فیهِ النّارُ ، و یَذهَبُ بالدَّرَنِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثةٌ یُسْمِنَّ و ثَلاثةٌ یُهْزِلْنَ ، فأمّا الّتی یُسْمِنَّ : فإدْمانُ الحَمّامِ ، و شَمُّ الرائحَةِ الطَّیّبَةِ ، و لُبْسُ الثِّیابِ اللَّیّنَةِ ، و أمّا الّتی یُهْزِلْنَ : فإدْمانُ أکْلِ البَیضِ، و السَّمَکِ، و الطَّلْعِ . (2)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ یَهْدِمْنَ البدَنَ و رُبّما قَتَلْنَ : أکْلُ القَدیدِ الغابِّ ، و دُخولُ الحَمّامِ علی البِطْنَةِ ، و نِکاحُ العَجائزِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَدخُلِ الحَمّامَ إلاّ و فی جَوفِکَ شَیءٌ یُطفِئُ عنکَ وهَجَ المَعِدَةِ ، و هُو أقْوی للبَدَنِ . و لا تَدخُلْهُ و أنتَ مُمْتَلئٌ مِن الطَّعامِ . (4)

960

حمّام

امام علی علیه السلام :نیکو خانه ای است حمام : هم یادآور آتش [دوزخ] است، و هم چرک را می برد .

امام صادق علیه السلام :سه چیز انسان را فربه می کند و سه چیز لاغر می سازد. آن سه که فربه می کند : حمام رفتن مداوم ، استشمام بوی خوش و پوشیدن لباس نرم است ؛ و آن سه که لاغر می کند : خوردن زیاد تخم مرغ ، ماهی و خرمای نارس است .

امام صادق علیه السلام :سه چیز بدن را خراب می کند و حتّی کشنده است : خوردن آبگوشت شب مانده ، حمام رفتن با شکم پر، و نزدیکی کردن با زنان سالخورده .

امام صادق علیه السلام :زمانی حمام برو که در معده ات اندک چیزی که حرارت آن را فرو نشاند، وجود داشته باشد . این برای تقویت بدن تو بهتر است . با شکم پر نیز حمام نرو .

ص :242


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/115/237 .
2- الخصال : 155/194 .
3- بحار الأنوار : 76/75/19 .
4- مکارم الأخلاق : 1/125/298.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :الحَمّامُ _ یَومٌ و یَومٌ لا _ یُکْثِرُ اللّحْمَ ، و إدْمانُهُ کلَّ یَومٍ یُذیبُ شَحْمَ الکُلْیتَینِ . (1)

امام کاظم علیه السلام :یک روز در میان حمام رفتن انسان را چاق می کند و هر روز حمام رفتن چربی گرده ها را آب می کند.

ص :243


1- مکارم الأخلاق : 1 / 126 / 303.

ص :244

132 - الحاجة

132 - نیاز
اشاره

(1)

(2)

ص :245


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 283 باب 20 «قضاء حاجة المؤمنین» . بحار الأنوار : 75 / 173 باب 59 «من منع مؤمنا شیئا من عنده أو من عند غیره» .
2- انظر : عنوان 214 «السؤال (طلب الحاجة)» . الأخ : باب 56 ، السرور : باب 1786 و أبواب بعده . الدعاء : باب 1203 .

961 - الحاجَةُ
961 - نیاز

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :امْنُنْ علی مَن شِئْتَ تَکُنْ أمیرَهُ ، و احْتَجْ إلی مَن شِئْتَ تَکُنْ أسیرَهُ ، و اسْتَغْنِ عَمّن شِئتَ تَکُنْ نَظیرَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ احْتَجْتَ إلَیهِ هُنْتَ علَیهِ . (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :الحَوائجُ تُطلَبُ بالرَّجاءِ ، و هِی تَنْزِلُ بالقَضاءِ ، و العافِیَةُ أحْسَنُ عَطاءٍ . (3)

961

نیاز

امام علی علیه السلام :به هرکه خواهی خوبی کن، تا فرمانروای او شوی ، دست نیاز به سوی هرکه خواهی دراز کن، تا اسیرش گردی و از هرکه خواهی بی نیازی جوی، تا همتای او شوی .

امام علی علیه السلام :به هرکه نیاز پیدا کنی، نزدش خوار می شوی .

امام جواد علیه السلام :نیازها، با امیدواری خواسته می شود و با قضای الهی نازل می شود و عافیت،بهترین عطاست.

962 - قَضاءُ الحَوائِجِ
962 - بر آوردن نیازها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَعی فی حاجَةِ أخیهِ المؤمنِ فکأنّما عَبدَ اللّهَ تِسعَةَ آلافِ سَنةٍ ، صائما نَهارَهُ قائما لَیلَهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن سَعی فی حاجَةِ أخیهِ المسلمِ _ طَلَبَ وَجْهِ اللّهِ _ کَتبَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ ألفَ ألفِ حَسَنةٍ . (5)

962

بر آوردن نیازها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در راه برآوردن نیاز برادر مؤمن خود بکوشد، چنان است که نُه هزار سال با روزه گرفتن و شب زنده داری خدا را عبادت کرده باشد .

امام صادق علیه السلام :هر که _ برای رضای خدا _ در راه برآوردن نیاز برادر مسلمان خود بکوشد، خداوند عزّ و جلّ هزار هزار حسنه برایش بنویسد .

ص :246


1- الخصال : 420/14 . انظر الأدب : باب 68 .
2- غرر الحکم : 8610 .
3- أعلام الدین : 309 .
4- بحار الأنوار : 74/315/72 .
5- الکافی : 2/197/6 .

عنه علیه السلام :مَن کانَ فی حاجَةِ أخیهِ المؤمنِ المسلمِ کانَ اللّهُ فی حاجَتِهِ ما کانَ فی حاجَةِ أخیهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی حدیثٍ طویلٍ _: لَأنْ أسْعی مَع أخٍ لی فی حاجَةٍ حتّی تُقْضی أحَبُّ إلَیَّ مِن أنْ أعتِقَ ألفَ نَسَمةٍ ، و أحمِلَ علی ألفِ فَرَسٍ فی سبیلِ اللّهِ مُسْرَجَةً مُلْجَمَةً . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ للّهِ عِبادا فی الأرضِ یَسْعَونَ فی حوائجِ النّاسِ ، هُمُ الآمِنونَ یَومَ القِیامَةِ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :کسی که به فکر برآوردن نیاز برادر مؤمن مسلمان خود باشد، تا زمانی که در فکر نیاز او باشد، خداوند در کار نیاز وی باشد .

امام صادق علیه السلام_ در ضمن حدیثی مفصّل _فرمود : اگر برای برآوردن نیاز برادر خود بکوشم، تا نیازش برطرف شود، نزد من خوشتر است از این که هزار بنده آزاد کنم و هزار اسب زین کرده و لگام بسته [برای جهاد] در راه خدا هدیه کنم.

امام کاظم علیه السلام :خدا را در زمین بندگانی است که برای رفع نیازهای مردم می کوشند . اینان در روز قیامت در امان هستند.

963 - أحَبُّ النّاسِ إلَی اللَّهِ أنفَعُهم لِلنّاسِ
963 - محبوبترین مردم نزد خدا مفیدترین آنها برای مردم است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : الخَلقُ عِیالی، فأحَبُّهُم إلَیَّ ألْطَفُهُم بهِم، و أسْعاهُم فی حَوائجِهِم . (5)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «وَ جعَلَنی مُبارَکا أینَ ما کُنْتُ» (6) _: نَفّاعا . (7)

(8)

963

محبوبترین مردم نزد خدا مفیدترین آنها برای مردم است

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده است : مردم خانواده من هستند ، پس، محبوبترین آنان نزد من کسانی هستند که با مردم مهربانتر و در راه برآوردن نیازهای آنان کوشاتر باشند .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه : «و هر جا باشم مرا با برکت قرار داد» _فرمود : [یعنی ]بسیار نفع رسان .

ص :247


1- الأمالی للطوسی : 97/147 .
2- بحار الأنوار : 74/316/72 .
3- بحار الأنوار : 74/319/84 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 582 _ 586 باب 27 ، 28 .
5- الکافی : 2/199/10 .
6- مریم : 31 .
7- الکافی : 2/165/11 .
8- (انظر) عنوان 348 «فعل المعروف» ، 115 «الإحسان» .

964 - المَشیُ فی حاجَةِ المُؤمِنِ
964 - گام برداشتن برای رفع حاجت مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَشی فی عَونِ أخیهِ و مَنْفعتِهِ فلَهُ ثَوابُ المُجاهِدینَ فی سبیلِ اللّهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن مَشی فی حاجَةِ أخیهِ المؤمنِ _ یَطلُبُ بذلکَ ما عِندَ اللّهِ _ حتّی تُقْضی لَهُ ، کَتبَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ بذلکَ مِثْلَ أجْرِ حِجّةٍ و عُمْرَةٍ مُبْرورَتَینِ ، و صَومِ شَهرَینِ مِن أشْهُرِ الحُرُمِ ، و اعْتِکافَهُما فی المَسْجدِ الحَرامِ . و مَن مَشی فیها بِنِیَّةٍ و لَم تُقْضَ کَتبَ اللّهُ لَهُ بذلکَ مِثْلَ حِجّةٍ مَبْرورَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ العَبدَ لَیَمْشی فی حاجَةِ أخیهِ المؤمنِ فیُوَکِّلُ اللّهُ عزّ و جلّ بهِ مَلَکَینِ : واحدا عَن یَمینِه و آخَرَ عَن شِمالِهِ ، یَسْتَغْفِرانِ لَهُ ربَّهُ و یَدعُوانِ بقَضاءِ حاجَتهِ . (3)

عنه علیه السلام :الماشی فی حاجَةِ أخیهِ کالسّاعی بینَ الصَّفا و المَرْوَةِ . (4)

964

گام برداشتن برای رفع حاجت مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برای کمک به برادر خود و نفع رساندن به او اقدام کند پاداش مجاهدان در راه خدا را خواهد داشت.

امام صادق علیه السلام :هر کس در راه برآوردن نیاز برادر مؤمنش گام بردارد، تا برآورده شود _ و از این کار ثواب الهی را بجوید _ خداوند عزّ و جلّ به پاداش این کار، برایش ثواب یک حجّ و یک عمره پذیرفته و روزه دو ماه از ماه های حرام (5) با اعتکاف این دو ماه در مسجد الحرام بنویسد و هر کس به نیّت روا ساختن حاجت او قدم بردارد، امّا موفّق به این کار نشود، خداوند به پاداش آن، ثواب یک حجّ پذیرفته شده را منظور دارد . پس ، در کار خیر شوق نشان دهید .

امام صادق علیه السلام :زمانی که بنده ای برای برطرف ساختن نیاز برادر مؤمن خود قدم بردارد، خداوند عزّ و جلّ دو فرشته را ، یکی در سمت راست او و دیگری در سمت چپش ، بر وی بگمارد، که از پروردگارش برای او آمرزش طلبند و برای روا شدن حاجتش دعا کنند .

امام صادق علیه السلام :کسی که در راه برطرف ساختن نیاز برادر خود قدم بردارد چونان کسی است که سعی میان صفا و مروه به جای آورد .

ص :248


1- ثواب الأعمال : 340/1 .
2- الکافی : 2/194/9 .
3- الکافی : 2/195/10 .
4- تحف العقول : 303 .
5- یعنی ماه هایی که جنگ در آنها حرام شده است ، یعنی : محرّم ، رجب ، ذی قعده و ذی حجّه _ م .

الکافی :رُوِیَ أنّ عابِدَ بنی إسْرائیلَ کانَ إذا بَلغَ الغایَةَ فی العِبادَةِ صارَ مَشّاءً فی حَوائجِ النّاسِ . (1)

(2)

الکافی :روایت شده است که در میان بنی اسرائیل هرگاه عابدی به نهایت درجه عبادت می رسید، برای برآوردن نیازها و رفع مشکلات مردم به راه می افتاد .

965 - قَضاءُ حاجَةِ المُؤمِنِ
965 - برآوردن حاجت مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قضی لأخیهِ المؤمنِ حاجَةً کانَ کمَنْ عَبدَ اللّهَ دَهرَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قضی لمؤمنٍ حاجةً قضی اللّهُ لَهُ حوائجَ کَثیرَةً أدْناهُنَّ الجَنّةُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قَضی لأخیهِ المؤمنِ حاجَةً قضی اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ یَومَ القِیامَةِ مِائةَ ألفِ حاجَةٍ مِن ذلکَ ، أوَّلُها الجَنّةُ . (5)

عنه علیه السلام :ما قضی مسلمٌ لمسلمٍ حاجَةً إلاّ ناداهُ اللّهُ تبارکَ و تعالی : علَیَّ ثَوابُکَ ، و لا أرضْی لَکَ بدُونِ الجَنّةِ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ خَواتِیمَ أعْمالِکُم قَضاءُ حَوائجِ إخْوانِکُم و الإحْسانُ إلَیهِم ما قَدَرْتُم ، و إلاّ لَم یُقْبَلْ مِنکُم عَمَلٌ . (7)

965

برآوردن حاجت مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای برادر مؤمن خود حاجتی برآورد، چنان است که همه عمرش را به عبادت خدا سر کرده باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس یک نیاز مؤمنی را روا سازد، خداوند نیازهای فراوان او را روا سازد، که کمترین آنها بهشت است .

امام صادق علیه السلام :هر کس یک نیاز از برادر مؤمن خود را برآورده سازد، خداوند عزّ و جلّ در روز رستاخیز صد هزار نیاز او را برآورد که نخستین آنها بهشت است.

امام صادق علیه السلام :هرگاه مسلمانی نیاز مسلمانی را برآورد، خداوند تبارک و تعالی او را ندا دهد که : پاداش تو به عهده من، و من به کمتر از بهشت برای تو راضی نمی شوم.

امام کاظم علیه السلام :همانا مُهرهای [تأیید ]اعمال شما برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حدّ توانتان است، اگر چنین نباشد، هیچ عملی از شما پذیرفته نشود .

ص :249


1- الکافی : 2/199/11 .
2- (انظر) الأخ : باب 56 .
3- الأمالی للطوسی : 481/1051 .
4- قرب الإسناد: 119/418.
5- الکافی : 2/193/1 .
6- الکافی : 2/194/7 .
7- بحار الأنوار : 75/379/40 .

966 - قَضاءُ حاجَةِ المُؤمِنِ أفضَلُ مِنَ الحَجِّ
966 - برآوردن حاجت مؤمن، برتر از حجّ است

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَأنْ أعُولَ أهلَ بَیتٍ مِن المسلمینَ، أسُدُّ جَوعَتَهُم و أکْسو عَوْرَتَهُم ، فأکُفَّ وُجوهَهُم عَنِ النّاسِ ، أحَبُّ إلَیَّ مِن أنْ أحِجَّ حِجّةً و حِجّةً (و حِجّةً) و مِثْلَها و مِثْلَها ، حتّی بَلغَ عَشْرا ، و مِثْلَها و مِثْلَها ، حتّی بَلغَ السَّبعینَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَقَضاءُ حاجَةِ امْرئٍ مؤمنٍ أفضَلُ مِن حِجّةٍ و حِجّةٍ و حِجّةٍ ، حتّی عَدَّ عَشرَ حِجَجٍ . (2)

عنه علیه السلام :لَقَضاءُ حاجَةِ امْرئٍ مؤمنٍ أحَبُّ إلی (اللّهِ) مِن عِشرینَ حِجّةً ، کُلُّ حجّةٍ یُنْفِقُ فیها صاحِبُها مائةَ ألفٍ . (3)

عنه علیه السلام :قَضاءُ حاجَةِ المؤمنِ أفضَلُ مِن ألفِ حِجّةٍ مُتَقَبّلَةٍ بمَناسِکِها ، و عِتْقِ ألفِ رَقَبةٍ لِوَجْهِ اللّهِ ، و حُمْلانِ ألفِ فَرَسٍ فی سبیلِ اللّهِ بسُرُجِها و لُجُمِها . (4)

(5)

966

برآوردن حاجت مؤمن، برتر از حجّ است

امام باقر علیه السلام :اگر تأمین مخارج یک خانواده مسلمان را بر عهده گیرم و آنان را از گرسنگی و برهنگی برهانم تا آبرویشان را نزد مردم حفظ کنم، نزد من خوشتر است از این که حجّ روم و حجّ روم و حجّ روم و مثل آن و مثل آن _ و امام علیه السلام تا ده بار این را تکرار کرد و در ادامه فرمود : _ و مثل آن و مثل آن _ و این را هم فرمود تا به هفتاد بار رسید _ .

امام صادق علیه السلام :برآوردن نیاز مؤمن به یقین برتر از یک حجّ و یک حجّ و یک حجّ و ......... است، و حضرت تا ده حجّ شمرد.

امام صادق علیه السلام :روا ساختن حاجت مؤمن نزد خدا از بیست حجّ که برای هر حجّ صد هزار [درهم یا دینار ]خرج شده باشد ، محبوبتر است .

امام صادق علیه السلام :برآوردن نیاز مؤمن برتر است از هزار حجّ که با مناسکش پذیرفته شود، و از آزاد کردن هزار بنده در راه خدا و هدیه دادن هزار اسبِ زین و لگام شده در راه خدا .

ص :250


1- الکافی : 2/195/11 .
2- الأمالی للصدوق : 582/801 .
3- الکافی : 2/193/4 .
4- الأمالی للصدوق : 308/353 .
5- (انظر) الاعتکاف: باب 2782 .

967 - مَنِ امتَنَعَ عَن قَضاءِ حاجَةِ أخیهِ
967 - کسی که از برآوردن نیاز برادر خود امتناع کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَنَعَ طالِبا حاجَتَهُ و هُو قادِرٌ علی قَضائها فَعلَیهِ مثْلُ خَطیئةِ عَشّارٍ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن بَخِلَ بمَعونَةِ أخیهِ المسلمِ و القِیامِ لَهُ فی حاجَتهِ ابتُلِیَ بمَعونَةِ مَن یَأثَمُ علَیهِ و لا یُؤجَرُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّما رجُلٍ مسلمٍ أتاهُ رجُلٌ مسلمٌ فی حاجَةٍ ، و هُو یَقْدِرُ علی قَضائها فمَنَعهُ إیّاها ، عَیّرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ تَعْییرا شَدیدا ، و قالَ لَهُ : أتاکَ أخوکَ فی حاجَةٍ قد جَعَلْتُ قَضاءَها فی یَدِکَ فمَنَعْتَهُ إیّاها، زُهْدا منکَ فی ثَوابِها ! و عِزَّتی ، لا أنْظُرُ إلَیکَ الیَومَ فی حاجَةٍ مُعَذَّبا کُنتَ أو مَغْفورا لکَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن سألَهُ أخوهُ المؤمنُ حاجَةً مِن ضُرٍّ فمَنَعهُ مِن سَعةٍ و هُو یَقْدِرُ علَیها _ مِن عِندِهِ أو مِن عندِ غَیرِهِ _ حَشَرهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَغْلولَةً یدُهُ إلی عُنُقِهِ حتّی یَفْرُغَ اللّهُ مِن حِسابِ الخَلقِ . (4)

967

کسی که از برآوردن نیاز برادر خود امتناع کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که بتواند حاجت نیازمندی را برآورد و دست ردّ به سینه او زند، گناهش چون گناه باجگیر است .

امام باقر علیه السلام :کسی که از کمک به برادر مسلمان خود و برآوردن حاجت او دریغ کند، خداوند او را گرفتار کمک به کسی کند که به سببِ آن کمک، گناهکار شود و مزدی هم نَبَرد .

امام صادق علیه السلام :اگر مسلمانی برای حاجتی و کاری نزد مسلمانی بیاید و او بتواند کارسازی کند و نکند، خداوند در روز قیامت او را سخت توبیخ کند و فرماید : برادرت برای حاجتی نزد تو آمد و من برآوردن آن را در دست تو قرار دادم، اما به ثواب این کار بی رغبتی کردی و دست ردّ به سینه او زدی! به عزّت خودم سوگند، چه دوزخی باشی یا آمرزیده ، به هیچ حاجتی از تو اعتنایی نکنم .

امام صادق علیه السلام :کسی که برادر مؤمنش، در هنگام تنگدستی، نیاز خود را به او بگوید و او بتواند _ خودش یا از طریق کسی دیگر _ حاجتش را روا سازد و نکند، خداوند در روز قیامت وی را، در حالی که دستش به گردنش بسته شده است، محشور فرماید و تا فارغ شدن از حساب بندگان خود، همچنان او را نگه دارد .

ص :251


1- ثواب الأعمال : 341/1 .
2- ثواب الأعمال : 298/2 .
3- الأمالی للطوسی : 99/152 .
4- بحار الأنوار : 74/287/13 .

عنه علیه السلام :ما مِن مؤمنٍ یَخذُلُ أخاهُ و هُو یَقْدِرُ علی نُصْرَتهِ إلاّ خَذَلَهُ اللّهُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :ما مِن مؤمنٍ بَذَلَ جاهَهُ لأخیهِ المؤمنِ إلاّ حَرَّم اللّهُ وَجْهَهُ علی النّارِ و لَم یَمَسَّهُ قَتَرٌ و لا ذِلَّةٌ یَومَ القِیامَةِ . و أیُّما مؤمنٍ بَخِلَ بِجاهِهِ علی أخیهِ المؤمنِ و هُو أوْجَهُ جاها مِنهُ إلاّ مَسَّهُ قَتَرٌ و ذِلَّةٌ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ ، و أصابَتْ وَجْهَهُ یَومَ القِیامَةِ لَفَحاتُ النِّیرانِ مُعَذَّبا کانَ أو مَغْفورا لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّما رجُلٍ مِن شِیعَتِنا أتاهُ رجُلٌ مِن إخْوانِنا فاسْتَعانَ بهِ فی حاجَةٍ فلَم یُعِنْهُ و هُو یَقْدِرُ ، ابْتَلاهُ اللّهُ عزّ و جلّ بأنْ یَقْضیَ حوائجَ عَدُوٍّ مِن أعْدائنا یُعذّبُهُ اللّهُ علَیهِ یَومَ القِیامَةِ . (3)

عنه علیه السلام :أیُّما مؤمنٍ حَبَسَ مؤمنا عن مالِهِ و هُو مُحتاجٌ إلَیهِ لَم یَذُقْ و اللّهِ مِن طَعامِ الجَنّةِ ، و لا یَشْرَبُ مِن الرَّحیقِ المَخْتومِ . (4)

امام صادق علیه السلام :هر گاه مؤمنی بتواند برادر خود را یاری رساند، اما تنهایش گذارد، خداوند در دنیا و آخرت او را تنها گذارد .

امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست که از آبروی خود برای برادر مؤمنش مایه بگذارد، مگر آن که خداوند روی او را بر آتش حرام گرداند و در روز قیامت سختی و خواری به او نرسد، و هر مؤمنی که از برادر مؤمن خود مقام و آبروی بیشتر داشته باشد، اما در استفاده از مقام و آبروی خود برای کمک به او دریغ ورزد، در دنیا و آخرت سختی و خواری بیند و در روز قیامت شعله های آتش، چهره اش را فرو گیرد ، خواه دوزخی باشد یا آمرزیده .

امام صادق علیه السلام :هرگاه یکی از برادران ما دست حاجت به سوی یکی از شیعیان ما دراز کند و او بتواند کمکش کند و دریغ ورزد، خداوند عزّ و جلّ او را به برآوردن نیاز یکی از دشمنان ما مبتلا می کند و به سبب آن در روز قیامت عذاب شود .

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی که برادر مؤمن نیازمند خود را از مال خویش محروم کند ، به خدا قسم که طعم خوراک بهشت را نچشد و از شراب ناب سر به مهر [بهشت ]ننوشد .

ص :252


1- بحار الأنوار : 74/311/67 .
2- تنبیه الخواطر : 2/80 .
3- ثواب الأعمال : 297/1 .
4- ثواب الأعمال : 286/2.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن قَصدَ إلَیهِ رجُلٌ من إخوانِهِ مُسْتَجیرا بِه فی بَعْضِ أحْوالِهِ فلَم یُجِرْهُ بَعدَ أن یَقْدِرَ علَیهِ ، فَقد قَطَعَ وَلایةَ اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أتاهُ أخوهُ المؤمنُ فی حَاجةٍ فإنّما هِی رَحْمَةٌ مِن اللّهِ تبارکَ و تعالی ساقَها إلَیه ، فإنْ قَبِلَ ذلکَ فَقد وَصَلَهُ بوَلایَتِنا ، و هُو مَوصولٌ بوَلایةِ اللّهِ . و إن رَدّهُ عن حاجَتِه و هُو یِقْدِرُ علی قَضائها سَلّطَ اللّهُ علَیهِ شُجاعا مِن نارٍ یَنْهَشُهُ فی قَبْرِهِ إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)

(3)

امام کاظم علیه السلام :کسی که برادرش نزد او برود و در موردی از وی کمک (پناه) بخواهد و او بتواند و کمکش نکند رشته پیوند با خداوند عزّ و جلّ را بریده است (ایمانش سلب شده است) .

امام کاظم علیه السلام :هر کس برادر مؤمنش برای کاری و حاجتی نزد او آید، این، در حقیقت، رحمتی است از سوی خداوند تبارک و تعالی که به جانب او سوق داده است . پس، اگر حاجت او را روا سازد خود را به ولایت ما پیوند زده و ولایت ما هم به ولایت خدا پیوسته است . اما اگر می تواند حاجت او را برآورَد و برنیاورَد، خداوند در قبرش ماری آتشین بر او مسلط گرداند که تا روز قیامت وی را نیش زند.

968 - مَنِ احتَجَبَ عَن مُؤمِنٍ مُحتاجٍ
968 - کسی که خود را از دسترس مؤمن نیازمند دور نگه دارد

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أیُّما مسلمٍ أتی مسلما _ زائرا أو طالِبَ حاجَةٍ و هُو فی مَنزِلِهِ _ فاسْتَأذَنَ لَه و لَم یَخْرُجْ إلَیهِ ، لَم یَزَلْ فی لَعْنَةِ اللّهِ عزّ و جلّ حتّی یَلْتَقِیا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن صارَ إلی أخیهِ المؤمنِ فی حاجَتِهِ أو مُسَلِّما فحَجَبَهُ ، لَم یَزَلْ فی لَعْنةِ اللّهِ إلی أنْ حَضَرَتْهُ الوَفاةُ . (5)

968

کسی که خود را از دسترس مؤمن نیازمند دور نگه دارد

امام باقر علیه السلام :هرگاه مسلمانی برای دیدار مسلمانی دیگر یا حاجت خواهی از او به منزل وی رود و اجازه ورود بخواهد و او بیرون نیاید ، تا زمانی که همدیگر را دیدار کنند ، پیوسته در لعنت خدا باشد .

امام صادق علیه السلام :کسی که برای طلب حاجت خود، یا برای سلام و احوالپرسی نزد برادر مؤمن خود رود و او خود را از وی مخفی کند ، تا زنده است، پیوسته در لعنت خدا باشد .

ص :253


1- الکافی : 2/366/4 .
2- الکافی : 2/196/13 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 599 باب 39 .المسکن : باب 1833 .
4- الکافی : 2/365/4 .
5- الاختصاص : 31 .

عنه علیه السلام :أیُّما مؤمنٍ کانَ بَیْنَهُ و بینَ مؤمنٍ حِجابٌ ضَرَبَ اللّهُ عزّ و جلّ بَینَهُ و بینَ الجَنّةِ سَبعینَ ألفَ سُورٍ ، ما بَینَ السُّورِ إلی السُّورِ مَسیرَةُ ألفِ عامٍ . (1)

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی که خود را از دسترس مؤمن دیگر دور نگه دارد، خداوند عزّ و جلّ میان او و بهشت هفتاد هزار حصار بکشد، که میان هر حصار با حصار دیگر، هزار سال راه است.

969 - مَن کَسا أخاهُ المُؤمِنَ
969 - کسی که برادر مؤمن خود را بپوشاند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کسا أخاهُ المؤمنَ مِن عُرْیٍ کَساهُ اللّهُ مِن سُنْدُسِ الجَنّةِ و إسْتَبْرَقِها و حَریرِها ، و لَم یَزَلْ یَخوضُ فی رِضْوانِ اللّهِ ما دامَ علی المَکْسُوِّ مِنهُ سِلْکٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کسا مؤمنا ثَوْبا مِن عُرْیٍ کَساهُ اللّهُ مِن إسْتَبْرَقِ الجَنّةِ . و مَن کسا مؤمنا ثَوْبا مِن غِنیً لَم یَزَلْ فی سِترٍ مِن اللّهِ ما بَقِیَ مِن الثَّوبِ خِرْقَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَن کسا أخاهُ کِسْوَةَ شِتاءٍ أو صَیْفٍ کانَ حَقّا علی اللّهِ أنْ یَکْسُوَهُ مِن ثِیابِ الجَنّةِ ، و أنْ یُهَوِّنَ علَیهِ سَکَراتِ المَوتِ ، و أنْ یُوسِّعَ علَیهِ فی قَبرِهِ ، و أنْ یَلقی المَلائکَةَ إذا خَرجَ مِن قَبرِهِ بالبُشْری . (4)

969

کسی که برادر مؤمن خود را بپوشاند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برادر مؤمن برهنه خود را بپوشاند خداوند از دیبای نازک و دیبای ستبر و حریر بهشت بر تن او کند، و تا زمانی که نخی از آن جامه باقی است ، پیوسته او در رضوان الهی غوطه ور باشد .

امام صادق علیه السلام :هرکه مؤمن برهنه ای را بپوشاند، خداوند دیبای ستبر بهشتی بر تن او کند و هر که جامه ای بر تن مؤمنی کند، تا تکّه ای از آن جامه باقی است، پیوسته او در پوشش و ستر الهی باشد .

امام صادق علیه السلام :هر که لباسی زمستانی یا تابستانی به برادر خود بپوشاند، بر خداست که از جامه های بهشت بر تن او کند و سختیهای مردن را بر وی آسان گرداند و در قبرش بر او گشایش دهد و آن گاه که سر از گور بردارد، فرشتگان با بشارت به استقبالش روند .

ص :254


1- الکافی : 2/364/1 .
2- بحار الأنوار : 77/192/11 .
3- الکافی : 2/205/5 .
4- الکافی : 2/204/1 .

970 - المُبادَرَةُ إلی قَضاءِ الحَوائِجِ
970 - شتاب در برآوردن نیازها

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الرّجُلَ لَیَسْألُنی الحاجَةَ فاُبادِرُ بقَضائها ؛ مَخافَةَ أنْ یَسْتَغْنیَ عنها ، فلا یَجِدَ لَها مَوقِعا إذا جاءَتْهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّی لاُسارِعُ إلی حاجَةِ عَدُوّی خَوفا أنْ أرُدَّهُ فیَسْتَغْنیَ عنّی . (2)

970

شتاب در برآوردن نیازها

امام صادق علیه السلام :هرگاه مردی دست نیاز به سوی من دراز کند ، در رفع نیاز و مشکل او شتاب می ورزم ؛ زیرا بیم آن می رود که کار از کار بگذرد و اقدام من در کمک به او، دیگر به کارش نیاید .

امام صادق علیه السلام :من در برآوردن حاجت دشمن خود شتاب می کنم ؛ زیرا می ترسم دست ردّ به سینه او زنم و او از من بی نیاز شود .

971 - أدَبُ طَلَبِ الحاجَةِ
971 - آداب حاجت خواهی

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :لا تَرْفَعْ حاجَتَکَ إلاّ إلی أحدِ ثَلاثةٍ : إلی ذِی دِینٍ ، أو مُروّةٍ ، أو حَسَبٍ ؛ فأمّا ذو الدِّینِ فیَصُونُ دِینَهُ ، و أمّا ذو المُروّةِ فإنّهُ یَسْتَحیی لِمُرُوَّتهِ ، و أمّا ذو الحَسَبِ فیَعْلَمُ أنّکَ لَم تُکْرِمْ وَجهَکَ أنْ تَبْذِلَهُ لَهُ فی حاجَتِکَ ، فهُو یَصونُ وَجهَکَ أنْ یَرُدَّکَ بغَیرِ قَضاءِ حاجَتِکَ . (3)

(4)

971

آداب حاجت خواهی

امام حسین علیه السلام :حاجت خود را جز نزد سه کس مَبَر : نزد دیندار ، یا جوانمرد ، یا بزرگ زاده ؛ زیرا دیندار، برای حفظ دین خود نیازت را برآوَرَد و جوانمرد، از مردانگی خود شرم می کند و بزرگ زاده، می داند که تو با رو انداختن به او آبرویت را فروختی و او با برآوردن نیازت، آبروی تو را حفظ می کند .

ص :255


1- عیون أخبار الرِّضا: 2/179/2.
2- بحار الأنوار : 78/207/64 .
3- تحف العقول : 247 .
4- (انظر) السؤال (طلب الحاجة) : باب 1711 .

972 - طَلَبُ الحاجَةِ مِن حَدیثِ النِّعمَةِ
972 - حاجت خواهی از نوکیسه

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تُدخِلُ یَدَکَ فی فَمِ التِّنِّینِ إلی المِرْفَقِ خَیرٌ لکَ مِن طَلَبِ الحَوائجِ إلی مَن لَم یَکُنْ لَهُ و کانَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما مَثَلُ الحاجَةِ إلی مَن أصابَ مالَهُ حَدیثا کمَثَلِ الدِّرْهَمِ فی فَمِ الأفْعی : أنتَ إلَیهِ مُحْوِجٌ و أنتَ مِنها علی خَطرٍ . (2)

(3)

972

حاجت خواهی از نو کیسه

امام صادق علیه السلام :اگر دست خود را تا آرنج در دهان اژدها کنی بهتر است تا این که دست نیاز به سوی تازه به دوران رسیده دراز کنی .

امام باقر علیه السلام :حکایت کسی که نیازمند نو کیسه باشد، حکایت درهمی است که در دهان افعی است، که هم به آن نیاز داری و هم از افعی در خطری .

973 - الحاجَةُ إلی شِرارِ الخَلقِ
973 - نیازمند شدن به بدان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهُمَّ لا تَجعَلْ بی حاجَةً إلی أحدٍ مِن شِرارِ خَلْقِکَ ، و ما جَعَلْتَ بی من حاجَةٍ فاجْعَلْها إلی أحْسَنِهِم وَجْها ، و أسْخاهُم بها نَفْسا ، و أطْلَقِهِم بها لِسانا ، و أقلِّهِم علَیَّ بها مَنّا . (4)

عنه علیه السلام :قلتُ : اللّهُمَّ لا تُحْوِجْنی إلی أحَدٍ مِن خَلقِکَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا علیُّ ، لا تَقُولَنَّ هکذا ، فلَیس مِن أحَدٍ إلاّ و هُو مُحتاجٌ إلی النّاسِ . قالَ : فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ، فما أقولُ ؟ قالَ : قُل : اللّهُمَّ لا تُحْوِجْنی [إلی ]شِرارِ خَلْقِکَ . قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، مَن شِرارُ خلقِهِ ؟ قالَ : الّذینَ إذا أعْطَوا مَنُّوا و إذا مَنَعوا عابُوا . (5)

973

نیازمند شدن به بدان

امام علی علیه السلام :خدایا ! مرا به هیچ یک از بدان خلقت نیازمند مگردان ، اگر مرا محتاج کسی کردی به خوش روترین و بخشنده ترین کس و آن که نیازم را با زبان خوش برآورد و کمتر بر من منت نهد ، محتاج گردان .

امام علی علیه السلام :من گفتم : بار خدایا! مرا محتاج هیچ یک از آفریدگانت مکن . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای علی ! هیچ گاه چنین مگو ؛ زیرا هیچ کس نیست که به مردم نیاز نداشته باشد . عرض کردم : ای رسول خدا! پس چه بگویم ؟ فرمود : بگو : خدایا! مرا به آفریدگان بَدَت محتاج مکن . عرض کردم : ای پیامبر خدا ! آفریدگان بد او کیستند؟ فرمود : کسانی که اگر چیزی بدهند، منّت گذارند و اگر ندهند، سرزنش و نکوهش کنند .

ص :256


1- تحف العقول : 365 .
2- تحف العقول : 294 .
3- (انظر) السؤال (طلب الحاجة) : باب 1712 ، 1711 .
4- بحار الأنوار : 78/56/111 .
5- تنبیه الخواطر : 1/39 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لِمَن قالَ بحَضْرَتِهِ: اللّهُمَّ أغْنِنی عَن خَلْقِکَ _: لَیس هکذا ، إنّما النّاسُ بالنّاسِ، و لکِنْ قُل : اللّهُمَّ أغْنِنی عن شِرارِ خَلْقِکَ . (1)

(2)

امام زین العابدین علیه السلام_ به کسی که در حضور آن حضرت عرض کرد: خدایا! مرا از بندگانت بی نیاز گردان _فرمود : این طور نگو؛ زیرا مردم به هم نیازمندند؛ بلکه بگو : خدایا! مرا از بدان خلقت بی نیاز گردان .

ص :257


1- تحف العقول : 278 .
2- (انظر) الشرّ : باب 1951 ، 1952 .

ص :258

133 - الاحتیاط

133 - احتیاط
اشاره

(1)

(2)

ص :259


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 258 باب 31 «التّوقّف عند الشّبهات و الاحتیاط فی الدِّین». وسائل الشّیعة : 18/111 باب 12 «وجوب التّوقّف و الاحتیاط فی القضاء و الفتوی».
2- انظر : عنوان 257 «الشبهة» .

974 - احتَط لِدِینِکَ
974 - برای دین خود احتیاط کن

الکتاب :

«یا أیَّها الّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِه و لا تَمُوتُنَّ إلاّ و أنتُم مُسلِمُون». (1)

«فَاتّقُوا اللّهَ ما استَطَعْتُم و اسْمَعُوا و أَطِیعُوا و أَنفِقُوا خَیراً لِأَنفُسِکُم وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ». (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِه ، و اسْعَوا فی مَرْضاتِه ، و احْذَرُوا ما حذَّرَکُم مِن ألیمِ عَذابِه . (3)

عنه علیه السلام :فَاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ جِهَةَ ما خَلَقَکُم لَهُ . و احْذَرُوا مِنهُ کُنْهَ ما حَذَّرَکُم مِن نَفْسِه . (4)

عنه علیه السلام :أخوکَ دِینُکَ، فاحْتَطْ لدِینِکَ بم شِئتَ . (5)

974

برای دین خود احتیاط کن

قرآن :

«ای مؤمنان! از خداوند چنانکه سزاوار پروای اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید».

«تا آنجا که می توانید از خداوند پروا کنید و گوش دهید و اطاعت کنید و به انفاق بپردازید که به خیر خودتان است ، و کسانی که از آزمندی نفس خویش در امان بمانند رستگارند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :از خدا پروا کنید آن گونه که سزاوار اوست و برای خشنودی او بکوشید و از آنچه شما را از عذاب دردناک حذر نمود حذر نمایید .

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از خدا پروا کنید ، که برای این آفریده شده اید و از اساس آنچه شما را از آن ترسانیده اند برحذر باشید.

امام علی علیه السلام :برادر تو دین توست ؛ پس تا می توانی مواظب دین خود باش .

ص :260


1- آل عمران : 102 .
2- التغابن: 16 .
3- غرر الحکم : 2521 .
4- نهج البلاغة : الخطبه : 83 .
5- الأمالی للطوسی : 110/168 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَکَ أنْ تَنْظُرَ الحَزْمَ و تأخُذَ الحائطَةَ لدِینِکَ . (1)

عنه علیه السلام :خُذْ بالاحْتیاطِ فی جَمیعِ ما تَجِدُ إلَیهِ سبیلاً. (2)

امام صادق علیه السلام :در دین خود دوراندیش و محتاط باش .

امام صادق علیه السلام :در همه کارهایی که برایت پیش می آید، محتاط باش .

ص :261


1- بحار الأنوار : 2/259/9 .
2- بحار الأنوار : 2/260/11 .

ص :262

134 - الحیلة

134 - چاره
اشاره

(1)

ص :263


1- انظر : عنوان 177 «الرأی» ، 424 «الفکر» ، 491 «المکر» . الحرب : باب 771 ، الربا : باب 1439 .

975 - الحِیلَةُ
975 - چاره

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکُلِّ شَیءٍ حِیلَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :الحِیلَةُ فائدَةُ الفِکْرِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن قَعدَ عَن حِیلَتِهِ أقامَتْهُ الشّدائدُ . (3)

عنه علیه السلام :أماراتُ الدُّولِ إنْشاءُ الحِیَلِ . (4)

عنه علیه السلام :التَّلطُّفُ فی الحِیلَةِ أجْدی مِن الوَسیلَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن جَهِلَ وُجُوهَ الآراءِ أعْیَتْهُ الحِیَلُ . (6)

عنه علیه السلام :رُبَّ مُحْتالٍ صَرَعَتْهُ حِیلَتُهُ . (7)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن طَلَبَ الأمرَ مِن وَجْهِهِ لَم یَزِلَّ ، فإنْ زَلَّ لَم تَخْذُلْهُ الحِیلَةُ . (8)

975

چاره

امام علی علیه السلام :هر چیزی، چاره ای دارد.

امام علی علیه السلام :چاره، حاصل اندیشیدن است .

امام علی علیه السلام :هرکه از چاره اندیشی باز نشیند، سختیها او را بر پای دارند .

امام علی علیه السلام :چاره جویی، از نشانه های دولتمندی است.

امام علی علیه السلام :دقّت و ظرافت چاره جویی، سودمندتر از وسیله و دستاویز است .

امام علی علیه السلام :کسی که از نظرات گوناگون و خوب آگاه نباشد، حیله ها او را از پای درآورند .

امام علی علیه السلام :بسا چاره اندیشی که چاره اش او را به خاک در افکند.

امام رضا علیه السلام :هر کس کاری را از راهش بجوید نلغزد و اگر هم لغزید در چاره کردنش در نمی ماند.

ص :264


1- غرر الحکم : 7291 .
2- غرر الحکم : 402 .
3- غرر الحکم : 8671 .
4- غرر الحکم : 1230 .
5- غرر الحکم : 2025 .
6- غرر الحکم : 7865 .
7- غرر الحکم : 5338 .
8- بحار الأنوار : 78/356/10 .

135 - الحیاة

135 - زندگی
اشاره

(1)

ص :265


1- انظر : الآخرة : باب 25 ، العلم : باب 2786 ، 2793 . معرفة اللّه : باب 2598 .

976 - الحَیاةُ
976 - زندگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعلَموا أنّهُ لَیس مِن شیءٍ إلاّ و یَکادُ صاحِبُهُ یَشبَعُ مِنهُ و یَمَلُّه إلاّ الحیاةَ ؛ فإنّهُ لا یَجِدُ فی المَوتِ راحةً ، و إنّما ذلکَ بمَنزِلَةِ الحِکمَةِ الّتی هِی حیاةٌ للقَلبِ المَیّتِ ، و بَصَرٌ للعَینِ العَمْیاءِ ، و سَمْعٌ للاُذُنِ الصَّمّاءِ ، و رِیٌّ للظّمآنِ ، و فیها الغِنی کلُّهُ و السّلامَةُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ ......... خَلَقَ الحیاةَ قَبلَ المَوتِ . (2)

976

زندگی

امام علی علیه السلام :بدانید که هیچ چیزی نیست جز این که دارنده اش از آن سیر و خسته می شود، مگر زندگی ؛ زیرا در مرگ آسودگی نمی بیند . و آن [ چیزی] که سیری نیاورد به منزله حکمت است که مایه حیات دلِ مرده و بینایی چشم نابینا و شنوایی گوش ناشنوا و سیرابی تشنه کام است و در آن بی نیازی کامل [از دنیا ]و سلامت [از عذاب آخرت ]است .

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ......... زندگی را پیش از مرگ آفرید .

977 - الماءُ وَالحَیاةُ
977 - آب و زندگی

الکتاب :

«أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَلاَ یُؤْمِنُونَ» . (3)

977

آب و زندگی

قرآن :

«آیا کافران نمی دانند که آسمانها و زمین بسته بودند و ما آنها را گشودیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم؟ چرا ایمان نمی آورند؟» .

ص :266


1- نهج البلاغة : الخطبة 133 .
2- الکافی : 8/145/116 .
3- الأنبیاء : 30 .

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طَعْمُ الماءِ الحیاةُ . (1)

(2)

حدیث :

امام صادق علیه السلام :مزه آب ، زندگی است .

978 - ما هُوَ خَیرٌ مِنَ الحَیاةِ
978 - بهتر از زندگی

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :خَیرٌ مِن الحیاةِ ما إذا فَقَدْتَهُ أبْغَضْتَ الحیاةَ ، و شَرٌّ مِن المَوتِ ما إذا نَزَلَ بِکَ أحْبَبتَ المَوتَ . (3)

978

بهتر از زندگی

امام عسکری علیه السلام :بهتر از زندگی آن است که هرگاه آن را از دست دهی از زندگی بیزار شوی، و از مرگ بدتر آن چیزی است که هرگاه بدان گرفتار آیی، آرزوی مرگ کنی .

979 - الحَیاةُ الحَقیقِیَّةُ
979 - زندگی حقیقی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا حیاةَ إلاّ بالدِّینِ ، و لا مَوتَ إلاّ بجُحودِ الیَقینِ ، فاشْرَبوا العَذْبَ الفُراتَ یُنَبِّهْکُم مِن نَوْمَةِ السُّباتِ ، و إیّاکُم و السَّمائم المُهْلِکاتِ . (4)

عنه علیه السلام :التّوحیدُ حیاةُ النّفْسِ . (5)

979

زندگی حقیقی

امام علی علیه السلام :زندگی، جز به دینداری نیست و مرگ، جز با از دست دادن یقین نیست . پس از آب شیرین و گوارا (اسلام ناب) بنوشید، تا شما را از خواب غفلت بیدار کند و از سموم کشنده (دین های ساختگی) بپرهیزید .

امام علی علیه السلام :توحید، حیات جان است .

980 - أنواعُ الحَیاةِ
980 - انواع زندگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الذِّکْرُ الجَمیلُ أحَدُ الحَیاتَینِ . (6)

980

انواع زندگی

امام علی علیه السلام :نام نیک، یکی از دو زندگی است .

ص :267


1- تحف العقول : 370 .
2- (انظر) الموت : باب 3684 ، 3685 .
3- تحف العقول : 489 .
4- الإرشاد : 1 / 296 .
5- غرر الحکم : 540 .
6- غرر الحکم : 1612 .

عنه علیه السلام :الذِّکْرُ الجَمیلُ أحَدُ العُمْرَینِ . (1)

عنه علیه السلام :العِلْمُ إحْدی (أحَدُ) الحیاتَینِ . (2)

عنه علیه السلام :السّهَرُ أحَدُ الحیاتَینِ . (3)

عنه علیه السلام :اکْتَسِبوا العِلْمَ یُکْسِبْکُمُ الحیاةَ . (4)

عنه علیه السلام :بالعِلْمِ تَکونُ الحیاةُ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :نام نیک، یکی از دو عمْر است . (7)

امام علی علیه السلام :دانش، یکی از دو زندگی است .

امام علی علیه السلام :شب زنده داری، یکی از دو زندگی است .

امام علی علیه السلام :دانش فراگیرید، تا برای شما زندگی به ارمغان آورد .

امام علی علیه السلام :زندگی، به دانایی است .

ص :268


1- غرر الحکم : 1628 .
2- غرر الحکم : 1626 .
3- غرر الحکم : 1684 .
4- غرر الحکم : 2486 .
5- غرر الحکم : 4220 .
6- (انظر) الموت : باب 3685 .
7- اولین عمر همان عمر طبیعی است .

136 - الحیوان

136 - حیوانات
اشاره

(1)

(2)

ص :269


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 12 / 323 _ 338 «فضائل الحیوانات» . کنز العمّال : 15 / 37 «فی قتل الحیوانات» . کنز العمّال : 15 / 41 «فی قتل المؤذیات» . وسائل الشّیعة : 8 / 339 «أبواب أحکام الدوابّ» .
2- انظر : الخالق : باب 1108 ، فعل المعروف : باب 2630 .

981 - حُقوقُ الحَیَوانِ
981 - حقوق حیوانات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا أبْصَرَ ناقَةً مَعْقولَةً و علَیها جِهازُها _: أینَ صاحِبُها ؟ مُروهُ فلْیَسْتعِدَّ غَدا للخُصومَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ الرِّفْقَ و یُعینُ علَیهِ ، فإذا رَکِبْتُمُ الدَّوابَّ العُجْفَ فأنْزِلوها مَنازِلَها ، فإنْ کانتِ الأرضُ مُجْدِبَةً فانْجوا عَنها ، و إنْ کانتْ مُخْصِبةً فأنْزِلُوها مَنازِلَها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ارْکَبوا هذهِ الدَّوابَّ سالِمَةً و اتَّدِعُوها سالِمَةً ، و لا تَتَّخِذوها کَراسِیَّ لأحادیثِکُم فی الطُّرُقِ و الأسْواقِ ، فَرُبَّ مَرْکوبَةٍ خَیرٌ مِن راکِبِها و أکْثَرُ ذِکْرا للّهِ تبارکَ و تعالی مِنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو غُفِرَ لَکُم ما تَأتونَ إلی البَهائِم لَغُفِرَ لَکُم کَثیرا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أ لاَ تَتَّقی اللّهَ فی هذهِ البَهیمَةِ الّتی مَلّکَکَ اللّهُ تعالی إیّاها ؟! فإنّهُ شَکا إلَیّ أنّکَ تُجیعُهُ و تُدْئبُهُ . (5)

981

حقوق حیوانات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی ماده شتری را دید که زانویش بسته شده و بارش همچنان بر پشت اوست _فرمود : صاحب او کجاست ؟ به او بگویید خودش را برای شکایت [این شتر در قیامت] آماده کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ملایمت و مدارا کردن را دوست دارد و بر انجام آن کمک می کند . پس ، هرگاه چارپایان لاغر را سوار شدید ، آنها را در منزلهایشان فرود آورید . اگر زمین خشک و بی گیاه بود با شتاب از آن بگذرید و اگر سرسبز و پر علف بود، آنها را در آن جا استراحت دهید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چارپایان سالم را سوار شوید و آنها را سالم نگه دارید و آنها را کرسی خطابه و صحبتهای خود در کوچه ها و بازارها نکنید؛ زیرا بسا مرکوبی که از سوارش بهتر و بیشتر از او به یاد خداوند تبارک و تعالی باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر ستمی که به حیوانات می کنید بر شما بخشیده شود، بسیاری از گناهان شما بخشوده شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا درباره این بی زبانی که خداوند در اختیار تو گذاشته است، از خدا نمی ترسی؟! او از درد و رنجی که به وی می رسانی نزد من شکایت کرد .

ص :270


1- بحار الأنوار: 7/276/50.
2- . الکافی : 2/120/12 .
3- کنز العمّال : 24957 .
4- . کنز العمّال : 24973 .
5- کنز العمّال : 24982 .

عنه صلی الله علیه و آله :لَعنَ اللّهُ مَن مَثَّلَ بالحَیوانِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الثّالثُ مَلْعونٌ _ یَعنی علی الدّابّةِ _ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :للدّابّةِ علی صاحِبِها سِتُّ خِصالٍ : یَعْلِفُها إذا نَزلَ ، و یَعْرِضُ علَیها الماءَ إذا مَرَّ بهِ ، و لا یَضْرِبُها إلاّ علی حقٍّ ، و لا یُحَمّلُها ما لا تُطیقُ (3) ، و لا یُکلّفُها مِن السَّیرِ إلاّ طاقَتَها ، و لا یَقِفُ علَیها فُواقا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الدَّابّةَ تقولُ : اللّهُمَّ ارْزُقنی مَلِیکَ صِدْقٍ ؛ یُشْبِعُنی ، و یَسْقِینی ، و لا یُحَمِّلُنی ما لا اُطیقُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام عن رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنّه سَمِعَ رجُلاً یَلعَنُ بَعیره ، فقالَ [ صلی الله علیه و آله ] :ارجِعْ ، و لا تَصْحَبْنا علی بَعیرٍ مَلْعونٍ ! (6)

بحار الأنوار :عن اُمِّ کُلثوم _ فی حدیثِ وَفاةِ أبیها أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام _ : ......... ثُمّ نَزلَ إلی الدّارِ ، و کانَ فی الدّارِ إوَزٌّ قد اُهدِیَ إلی أخی الحسینِ علیه السلام ، فلَمّا نَزَلَ خَرَجْنَ وَراءَهُ و رَفْرَفْنَ وَصِحْنَ فی وَجْهِهِ ، و کانَ قَبلَ تلکَ اللّیلَةِ لَم یَصِحْنَ ......... ثُمّ قالَ : یا بُنَیّةُ ، بحَقّی علَیکِ إلاّ ما أطْلَقْتِیهِ ؛ فقد حَبسْتِ ما لَیس لَهُ لسانٌ و لا یَقْدِرُ علی الکلامِ إذا جاعَ أو عَطِشَ ، فأطْعِمیهِ و اسْقِیهِ و إلاّ خَلِّی سبیلَهُ یأکُل مِن حَشائشِ الأرضِ . (7) (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر کسی که حیوانی را مُثْله کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سومین نفر ملعون است. _ و مراد حضرت راکب سوم بر پشت حیوان است _ .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حیوان شش حقّ به گردن صاحب خود دارد : هر گاه از آن پیاده شد علفش دهد ، هرگاه از آبی گذشت آبش دهد ، به ناحقّ آن را نزند ، بیشتر از قدرتش آن را بار نکند ، بیشتر از توانش آن را راه نبرد و مدت زیادی روی آن درنگ نکند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حیوانات می گویند : خدایا! صاحب خوبی نصیب من کن ؛ کسی که مرا از آب و غذا سیر کند و بیش از توانم بر من بار ننهد .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنید که مردی شتر خود را لعنت می کند ، فرمود : برگرد ، با شتر لعنت شده همراه ما نیا .

بحار الأنوار :_ در حدیث رحلت امیر المؤمنین علیه السلام آمده است _: ام کلثوم گفت: ......... آن گاه امام علیه السلام به حیاط خانه رفت . در [حیاط ]خانه چند غاز بود که به برادرم حسین علیه السلام هدیه شده بود ، غازها دنبال امام علیه السلام به راه افتادند و پَر و بال می زدند و رو به روی ایشان فریاد می کردند. تا آن شب چنین سر و صدایی راه نینداخته بودند ......... سپس امام فرمود : دخترم ! به حقّی که مرا بر توست سوگند، این حیوانات را آزاد کن . تو چیزی را نگه داشته ای که زبان ندارد و نمی تواند بگوید گرسنه است یا تشنه . یا آنها را آب و غذا بده، یا آزادشان کن که از علفهای زمین بچرند .

ص :271


1- کنز العمّال : 24971.
2- کنز العمّال : 24972 .
3- فی المصدر : «یطیق»، و التصویب من مستدرک الوسائل .
4- الجعفریّات : 85 ، مستدرک الوسائل : 8/258/9393 .
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/289/2477 .
6- دعائم الإسلام : 1/347 .
7- بحار الأنوار : 42/278 .
8- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 350 باب 9 . المروءة : باب 3609 .

982 - ضَربُ الدّابَّةِ
982 - زدن حیوانات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَضْرِبوا الدَّوابَّ علی وُجوهِها ؛ فإنَّها تُسَبِّحُ بحَمْدِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اضْرِبوها علی النِّفارِ ، و لا تَضْربوها علی العِثارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد مَرَّ صلی الله علیه و آله بحِمارٍ قد وُسِمَ فی وَجهِهِ _: أ مَا بَلَغَکُم أنّی لَعَنْتُ مَن وَسَمَ البَهیمَةَ فی وَجْهِها أو ضَرَبَها فی وَجْهِها ؟! (3)

کتاب من لا یحضره الفقیه :حَجَّ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام علی ناقَةٍ لَهُ أربَعینَ حِجّةً ؛ فما قَرَعَها بسَوْطٍ . (4) (5)

982

زدن حیوانات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به صورت حیوانات نزنید؛ زیرا آنها حمد و تسبیح خدا می گویند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حیوان را برای چموشی و سرکشی کردن بزنید، اما به خاطر لغزیدن نزنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی الاغی را دید که صورتش را داغ نهاده اند _فرمود : مگر نشنیده اید که من لعنت کرده ام آن کسی را که صورت حیوان را داغ بنهد، یا بر صورت آن تازیانه زند؟

کتاب من لا یحضره الفقیه :علی بن حسین علیهما السلام، چهل بار با شترِ خود به حجّ رفت ولی یک تازیانه بر آن نزد.

ص :272


1- الکافی : 6/538/4 ، الخصال : 618/10 .
2- الکافی : 6/539/12 .
3- التاج الجامع للاُصول : 4/351 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/293/2494 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 352 باب 10 .

983 - ثَوابُ الرِّفقِ بِالحَیَوانِ
983 - ثواب مهربانی با حیوانات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :غُفِرَ لامْرأةٍ مُومِسَةٍ مرَّتْ بکلبٍ علی رأسِ رَکِیٍّ یَلْهَثُ کادَ یَقْتُلُهُ العَطَشُ ، فنَزَعَتْ خُفَّها فأوْثَقَتْهُ بخِمارِها فنَزَعَتْ لَهُ مِن الماءِ ، فغُفِرَ لَها بذلکَ . (1)

983

ثواب مهربانی با حیوانات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنی بد کاره سگی را دید که بر سر چاهی له له می زند و کم مانده است از تشنگی بمیرد . او کفش خود را در آورد و آن را به روسری خود بست و به وسیله آن از چاه آب کشید [و به آن حیوان داد] ؛ و به سبب این کار آمرزیده شد.

984 - جَزاءُ تَعذیبِ الحَیَوانِ
984 - کیفر آزار دادن حیوانات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عُذِّبَتِ امْرأةٌ فی هِرٍّ رَبَطتْهُ حتّی ماتَ ، و لم تُرْسِلْهُ فیأکُلَ مِن خِشاشِ الأرضِ ، فوجَبَتْ لَها النّارُ بذلکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رأیتُ فی النّارِ صاحِبةَ الهِرّةِ تَنْهَشُها مُقْبِلَةً و مُدْبِرَةً ، کانتْ أوثَقَتْها فلَم تکُنْ تُطعِمُها و لَم تُرْسِلْها تأکُلُ مِن خِشاشِ الأرضِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ امرأة عُذِّبَتْ فی هِرّةٍ رَبَطتْها حتّی ماتَتْ عَطَشا . (4)

984

کیفر آزار دادن حیوانات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنی به سبب آن که گربه ای را بسته بود و اجازه نمی داد برای غذای خود شکار کند و بدین سبب مُرد ، مستوجب آتش دوزخ گشت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دوزخ زنی را دیدم که گربه اش از هر طرف او را گاز می گرفت ؛ علّتش این بود که [در دنیا ]آن حیوان را بسته بود و نه غذایش می داد و نه آزادش می کرد که خودش حیوانی را شکار کند .

امام صادق علیه السلام :زنی به سبب آن که گربه ای را بسته بود تا از تشنگی مرد ، به عذاب گرفتار آمد .

ص :273


1- کنز العمّال : 43116 .
2- کنز العمّال : 43695 .
3- مستدرک الوسائل : 8/302/9502 .
4- مکارم الأخلاق : 1/280/864 .

985 - ما یَنبَغی عِندَ القَتلِ وَالذَّبحِ
985 - آنچه به هنگام ذبح [ حیوانات شایسته است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ مُحسِنٌ یُحِبُّ الإحسانَ ، فإذا قَتَلتُم فَأحسِنوا القِتلَةَ ، و إذا ذَبَحتُم فَأحسِنُوا الذِّبحَةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا حَکَمتُم فَاعدِلُوا ، و إذا قَتَلتُم فَأحسِنوا ، فإنّ اللّهَ مُحسِنٌ یُحِبُّ المُحسِنینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ کَتَبَ الإحسانَ علی کُلِّ شیءٍ ، فإذا قَتَلتُم فَأحسِنوا القِتلَةَ ، و إذا ذَبَحتُم فَأحسِنوا الذِّبحَةَ ، و لْیُحِدَّ أحَدُکُم شَفرَتَهُ و لْیُرِحْ ذَبیحَتَهُ . (3)

الترغیب و الترهیب عن ابن عبّاس :مَرَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی رَجُلٍ واضِعٍ رِجلَهُ علی صَفحَةِ شاةٍ و هُو یُحِدُّ شَفرَتَهُ ، و هی تَلحَظُ إلَیهِ بِبَصَرِها ، قالَ : أ فلا قَبلَ هذا ؟ أ وَ تُریدُ أن تُمیتَها مَوتَتَینِ ؟ ! (4)

(5)

985

آنچه به هنگام ذبح[ حیوانات] شایسته است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند نیکو کار است و نیکوکاری را دوست دارد. پس هر گاه [حیوانی را برای خوردن ]می کشید، خوب بکشید و هرگاه ذبح می کنید، خوب ذبح کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون حکم (داوری) کردید، عادلانه حکم کنید و چون [حیوانی را برای خوردن ]کشتید، نیکو بکشید؛ زیرا که خداوند نیکو کار است و نیکوکاران را دوست دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، در هر موردی به نیک عمل کردن فرمان داده است. پس، هرگاه می کشید، نیکو بکشید و هرگاه ذبح می کنید، نیکو ذبح کنید و هر کس، باید کارد خود را خوب تیز کند و ذبیحه خود را راحت کند.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابن عبّاس: رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که پایش را روی سینه گوسفندی گذاشته و مشغول تیز کردن کارد خود است و گوسفند به او خیره شده است. فرمود: نمی توانستی قبلاً کاردت را تیز کنی؟ نکند می خواهی جان این حیوان را دوبار بستانی؟!

ص :274


1- کنز العمّال : 13382 .
2- کنز العمّال : 13381 .
3- الترغیب و الترهیب : 2 / 156 / 1 .
4- الترغیب و الترهیب : 2 / 156 / 2 .
5- (انظر) الإحسان : باب 874 . الترغیب و الترهیب : 2 / 156 باب «الترهیب من المُثلة بالحیوان و من قتله لغیر الأکل» .

986 - قَتلُ الحَیَوانِ بِغَیرِ حَقٍّ
986 - به ناحقّ کشتن حیوانات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن دابَّةٍ _ طائرٍ و لا غَیرِهِ _ یُقتَلُ بغَیرِ الحقِّ إلاّ ستُخاصِمُهُ یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَتلَ عُصْفورا عَبَثا عَجَّ إلی اللّهِ یَومَ القِیامَةِ مِنهُ ، یقولُ : یا رَبِّ ، إنّ فُلانا قَتلَنی عَبَثا و لَم یَقتُلْنی لِمَنفَعَةٍ . (2)

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص :إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله قال : مَن قَتلَ عُصْفورا بغَیرِ حقِّهِ سألَهُ اللّهُ تعالی عنهُ یَومَ القِیامَةِ. قِیلَ: یا رسولَ اللّه و ما حقُّهُ ؟ قالَ : یَذبَحُهُ ذَبْحا و لا یَأخُذُ بعُنُقِهِ فیَقْطَعُهُ . (3)

کنز العمّال :نَهی [رسول اللّه صلی الله علیه و آله ] عن قَتلِ کُلِّ ذی رُوحٍ إلاّ أنْ یُؤذی . (4)

(5)

986

به ناحقّ کشتن حیوانات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر حیوانی _ پرنده یا جز آن _ که به ناحقّ کشته شود در روز قیامت از قاتل خود شکایت خواهد کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس گنجشکی را بی سبب بکُشد، آن گنجشک در روز قیامت از او به درگاه خدا بنالد و بگوید : پروردگار من ! فلانی مرا نه برای استفاده که بی سبب کشت .

مسند ابن حنبل_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو بن العاص _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس گنجشکی را ، بدون رعایت حقّ آن ، بکُشد خداوند متعال در روز قیامت از او بازخواست کند . عرض شد : حقّ گنجشک چیست ؟ فرمود : این که او را ذبح کند، نه این که گردنش را بکَنَد .

کنز العمال :[رسول اللّه صلی الله علیه و آله ] از کشتن هر جانداری نهی فرمود، مگر آن که آزار و آسیب برساند .

987 - النَّهیُ عَنِ التَّحریشِ بَینَ البَهائِمِ
987 - نهی از به جان هم انداختن حیوانات

التاج الجامع للأصول عن ابن عباس :نهی النَّبیُّ صلی الله علیه و آله عنِ التَّحْریشِ بَینَ البَهائمِ . (6)

987

نهی از به جان هم انداختن حیوانات

التاج الجامع للأصول_ به نقل از ابن عباس _: پیامبر صلی الله علیه و آله از به جان هم انداختن حیوانات نهی فرمود .

ص :275


1- کنز العمّال : 39968 .
2- کنز العمّال : 39971 .
3- مسند ابن حنبل : 2/567/6562 .
4- کنز العمّال : 39981 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 397 باب 53 . الذنب : باب 1371 .
6- التاج الجامع للاُصول : 4/351 .

ص :276

137 - الحیاء

137 - شرم
اشاره

(1)

ص :277


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 329 باب 81 «الحیاء من اللّه و من الخلق» . کنز العمّال : 3 / 118 «الحیاء» . وسائل الشّیعة : 8 / 516 باب 110 «استحباب الحیاء» . شرح نهج البلاغة : 19 / 45 «فصل فی الحیاء و ما قیل فیه» .

988 - فَضلُ الحَیاءِ
988 - فضیلت شرم

الکتاب :

«فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الحیاءُ لا یَأتی إلاّ بخَیرٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الحیاءُ خَیرٌ کُلُّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الحیاءَ مِن شرائعِ الإسلامِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما کانَ الفُحْشُ فی شَیءٍ إلاّ شانَهُ ، و لا کانَ الحیاءُ فی شَیءٍ قَطُّ إلاّ زانَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لو کانَ الحیاءُ رجُلاً لکانَ صالِحا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ الحَیِیَّ المُتَعفِّفَ ، و یُبْغِضُ البَذِیَّ السّائلَ المُلْحِفَ . (7)

988

فضیلت شرم

قرآن :

«یکی از آن دو [دختر شعیب] که به آزرم راه می رفت نزد او (موسی) آمد و گفت: پدرم تو را می خواند تا مزد آب دادنت را بدهد . چون نزد او آمد و سرگذشت خویش بگفت ، گفت : مترس ، که تو از مردم ستمکاره نجات یافته ای» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شرم، جز خوبی به بار نمی آورد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شرم، سراسر خیر و خوبی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شرم، از شرایع اسلام است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی شرمی با چیزی همراه نشد، مگر این که آن را زشت گردانید. و حیا، با چیزی همراه نگشت، مگر این که آن را آراست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر شرم به صورت مردی مجسّم می شد، هر آینه مردی صالح و نیکوکار بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، با حیایِ پاکدامن را دوست دارد و از گدایِ سمج بی شرم نفرت دارد .

ص :278


1- القصص : 25 .
2- کنز العمّال : 5763 .
3- معانی الأخبار: 409/92.
4- کنز العمّال : 5772 .
5- الأمالی للطوسی : 190/320 .
6- کنز العمّال : 5781 .
7- الأمالی للطوسی : 39/43 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحیاءُ سَبَبٌ إلی کُلِّ جَمیلٍ. (1)

عنه علیه السلام :أحسَنُ مَلابِسِ الدِّینِ الحیاءُ . (2)

عنه علیه السلام :الحیاءُ تَمامُ الکَرَمِ ، و أحسَنُ الشِّیَ_مِ . (3)

عنه علیه السلام :الحیاءُ مِفْتاحُ کُلِّ الخَیرِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کساهُ الحیاءُ ثَوبَهُ خَفِیَ علی النّاسِ عَیْبُهُ . (5)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ أحْیاهُم . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام فی رِسالَةٍ کَتَبَها إلی أصحابهِ و أمَرَهم بمُدارَسَتِها و النّظرِ فیها _ :علَیْکُم بالحیاءِ ، و التَّنَزُّهِ عَمّا تَنَزَّهَ عَنهُ الصّالحونَ قَبْلَکُم . (7)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمام الصادق علیه السلام _: الحیاءُ نُورٌ جَوهَرُهُ صَدرُ الإیمانِ ، و تَفْسیرُهُ التَّثَبُّتُ عِندَ کُلِّ شَیءٍ یُنْکِرُهُ التَّوحیدُ و المَعرِفَةُ . (8)

امام علی علیه السلام :شرم، وسیله رسیدن به هر زیبایی است.

امام علی علیه السلام :زیباترین جامه دین، شرم است .

امام علی علیه السلام :شرم، کمال بزرگواری و بهترین خوی است.

امام علی علیه السلام :شرم، کلید همه خوبیهاست .

امام علی علیه السلام :هر کس که شرم، جامه خود را بر او بپوشاند، عیبش بر مردم پوشیده مانَد .

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، با شرم ترین آنهاست .

امام صادق علیه السلام_ در نامه ای به اصحاب خود که به آنان دستور داد پیوسته آن را بخوانند و از نظر بگذرانند _نوشت : بر شما باد شرم و دوری کردن از آنچه مردمان صالح پیش از شما از آنها دوری کردند .

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: شرم نوری است که ذات و جوهر آن صدرِ ایمان است ، معنای شرم این است که در برابر هر آنچه با توحید و معرفت ناسازگار است خویشتنداری کنی .

989 - الحَیاءُ رَأسُ المَکارِمِ
989 - شرم در رأس مکارم اخلاق است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ خِصالَ المَکارِمِ بَعْضُها مُقیَّدٌ ببَعْضٍ ، یُقَسِّمُها اللّهُ حَیثُ یشاءُ ، تَکونُ فی الرّجُلِ و لا تکونُ فی ابنِهِ، و تکونُ فی العَبدِ و لا تکونُ فی سَیّدِهِ : صِدْقُ الحَدیثِ ، و صِدْقُ النّاسِ ، و إعْطاءُ السّائلِ ، و المُکافَأةُ بالصَّنائعِ ، و أداءُ الأمانَةِ ، و صِلَةُ الرَّحِمِ ، و التّودُّدُ إلی الجارِ و الصّاحبِ ، و قِرَی الضَّیفِ ، و رأسُهنَّ الحیاءُ . (9)

989

شرم سر آمد مکارم اخلاق است

امام صادق علیه السلام :خصلت های نیک، یکی بسته به دیگری است ، خداوند آنها را به هر که خود خواهد می دهد . ممکن است در مرد باشد، ولی در فرزندش نباشد ، در بنده باشد و در خواجه اش نباشد . [این خویها عبارتند از :] راستگویی ، صداقت با مردم ، عطا کردن به درخواست کننده، جبران کردن خوبیها ، امانتداری ، صله رحم ، دوستی و مهربانی با همسایه و یار ، میهمان نوازی و در رأس همه اینها شرم .

ص :279


1- بحار الأنوار: 77/211/1.
2- . غرر الحکم : 2997 .
3- غرر الحکم : 1340 .
4- . غرر الحکم : 340 .
5- بحار الأنوار: 77/287/1.
6- . غرر الحکم : 2900 .
7- بحار الأنوار : 78/211/93 .
8- مصباح الشریعة : 510 .
9- الأمالی للطوسی : 301/597 .

990 - آثارُ الحَیاءِ
990 - پیامدهای شرم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا الحیاءُ فیتَشَعَّبُ مِنهُ: اللِّینُ ، و الرّأفَةُ ، و المُراقَبَةُ للّهِ فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ ، و السّلامَةُ ، و اجْتِنابُ الشَّرِّ ، و البَشاشَةُ ، و السَّماحَةُ ، و الظَّفَرُ ، و حُسْنُ الثّناءِ علی المَرءِ فی النّاسِ، فهذا ما أصابَ العاقِلُ بالحیاءِ ، فطُوبی لِمَن قَبِلَ نَصیحَةَ اللّهِ و خافَ فَضیحَتَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحیاءُ یَصُدُّ عنْ فِعْلِ القَبیحِ . (2)

عنه علیه السلام :سَبَبُ العِفَّةِ الحیاءُ . (3)

990

پیامدهای شرم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اما آنچه از شرم منشعب می شود: نرمش ، مهربانی ، در نظر داشتن خدا در آشکار و نهان ، سلامت [نفْس]، دوری کردن از بدی ، خوشرویی، گذشت و بخشندگی ، موفّقیت و خوشنامی در میان مردم است . اینها فوایدی است که خردمند از شرم می برد . پس خوشا کسی که نصیحت خدا را بپذیرد و از رسواگری او بترسد .

امام علی علیه السلام :شرم، مانع زشت کاری می شود .

امام علی علیه السلام :علت پاکدامنی، شرم است.

ص :280


1- تحف العقول : 17 .
2- غرر الحکم : 1393 .
3- غرر الحکم : 5527 .

عنه علیه السلام :أصْلُ المُروءَةِ الحیاءُ ، و ثَمَرتُها العِفَّةُ . (1)

عنه علیه السلام :علی قَدْرِ الحیاءِ تکونُ العِفَّةُ . (2)

عنه علیه السلام :حَسْبُ المَرءِ ......... مِن حیائهِ أنْ لا یَلْقی أحَدا بما یَکْرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :الحیاءُ غَضُّ الطَّرْفِ . (4)

امام علی علیه السلام :ریشه جوانمردی ، شرم است و میوه آن ، پاکدامنی .

امام علی علیه السلام :[اندازه] پاکدامنی به اندازه حیا بستگی دارد .

امام علی علیه السلام : ......... در شرم آدمی همین بس که با کسی آن گونه که او ناخوشایند می دارد رفتار نکند .

امام علی علیه السلام :شرم، فروهشتن چشم است .

991 - الحَیاءُ وَالإیمانُ
991 - شرم و ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لِکُلِّ دِینٍ خُلُقا ، و إنّ خُلُقَ الإسلامِ الحیاءُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الحیاءُ هُو الدِّینُ کلُّهُ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَثْرَةُ حیاءِ الرّجُلِ دَلیلُ إیمانِهِ . (7)

عنه علیه السلام :لا إیمانَ کالحی_اءِ و السَّخ_اءِ . (8)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا حیاءَ لِمنْ لا دِینَ لَهُ . (9)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الحیاءُ و الإیمانُ مَقْرونانِ فی قَرَنٍ، فإذا ذَهبَ أحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ . (10)

991

شرم و ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر دینی را خویی است ، خوی اسلام، شرم است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شرم، همه دین است .

امام علی علیه السلام :شرمِ زیاد مرد نشانه ایمان اوست .

امام علی علیه السلام :ایمانی چون شرم و بخشندگی نیست .

امام حسن علیه السلام :شرم ندارد کسی که دین ندارد .

امام باقر علیه السلام :شرم و ایمان به هم پیوسته اند ؛ هرگاه یکی از آنها برود، دیگری هم در پی آن روانه شود .

ص :281


1- غرر الحکم : 3101 .
2- . غرر الحکم : 6181 .
3- بحار الأنوار: 78/80/66.
4- . غرر الحکم : 462 .
5- کنز العمّال : 5757 .
6- . کنز العمّال : 5761 .
7- غرر الحکم : 7097 .
8- . غرر الحکم : 10753 .
9- بحار الأنوار : 78/111/6 .
10- . بحار الأنوار : 78/177/45 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الحیاءَ و العَفافَ و العِیَّ _ عِیّ اللّسانِ لا عِیّ القلبِ _ مِن الإیمانِ ، و الفُحْشَ و البَذاءَ و السّلاطَةَ مِن النِّفاقِ . (1)

عنه علیه السلام :لا إیمانَ لِمَن لا حیاءَ لَهُ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :الحیاءُ مِن الإیمانِ ، و الإیمانُ فی الجَنّةِ . و البَذاءُ مِن الجَفاءِ ، و الجَفاءُ فی النّارِ . (3)

امام صادق علیه السلام :شرم و پاکدامنی و کُندی _ کندی زبان، نه کندی دل _ از ایمان است، و زشت گویی و بد زبانی و دریدگی از نفاق .

امام صادق علیه السلام :ایمان ندارد کسی که شرم ندارد .

امام کاظم علیه السلام :شرم، از ایمان است و ایمان، در بهشت جای دارد و فحّاشی از بی ادبی است و بی ادبی در دوزخ است.

992 - الحَیاءُ المَذمومُ
992 - شرم نکوهیده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُرِنَتِ الهَیْبَةُ بالخَیْبَةِ ، و الحیاءُ بالحِرْمانِ . (4)

عنه علیه السلام :قُرِنَ الحیاءُ بالحِرْمانِ . (5)

عنه علیه السلام :الحیاءُ مَحْرَمَةٌ . (6)

عنه علیه السلام :الحیاءُ یَمْنَعُ الرِّزْقَ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن رَقَّ وَجْهُهُ رَقَّ عِلْمُهُ . (8)

(9)

992

شرم نکوهیده

امام علی علیه السلام :ترس، با ناکامی قرین است، و کم رویی با محرومیّت.

امام علی علیه السلام :کم رویی با محرومیّت قرین است .

امام علی علیه السلام :کم رویی، محرومیّت آور است.

امام علی علیه السلام :کم رویی مانع روزی است .

امام صادق علیه السلام :هرکه کم رو باشد، کم دانش شود .

ص :282


1- بحار الأنوار : 79/113/14 .
2- الکافی : 2/106/5 .
3- بحار الأنوار : 78/309/1 .
4- بحار الأنوار : 71/337/23 .
5- غرر الحکم : 6714 .
6- غرر الحکم : 139 .
7- غرر الحکم : 274 .
8- الکافی : 2/106/3 .
9- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 518 باب 111 .

993 - حَیاءُ العَقلِ وحَیاءُ الحُمقِ
993 - حیای خردمندانه و حیای نابخردانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الحیاءُ حیاءانِ : حیاءُ عَقْلٍ و حیاءُ حُمْقٍ ، فحَیاءُ العَقلِ العِلْمُ ، و حَیاءُ الحُمْقِ الجَهْلُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اسْتَحیی مِن قَولِ الحَقِّ فهُو أحمَقُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الحیاءُ علی وَجْهَینِ ، فمِنهُ ضَعْفٌ و مِن_هُ قُوَّةٌ ، و إسلامٌ و إیمانٌ . (3)

993

حیای خردمندانه و حیای نابخردانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حیا دو گونه است : حیای خردمندانه و حیای احمقانه. حیایِ خردمندانه، دانش است، و حیایِ احمقانه، جهل و نادانی .

امام علی علیه السلام :کسی که از گفتن حقّ شرم کند احمق است .

امام صادق علیه السلام :شرم بر دو گونه است ؛ یک شرم ضعف و ناتوانی است و شرمِ دیگر قدرت و اسلام و ایمان .

994 - ما یَتَرَتَّبُ عَلی عَدَمِ الحَیاءِ
994 - نتیجه بی شرمی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَسْتَحیِ مِن اللّهِ فی العَلانِیَةِ لَم یَسْتَحیِ مِن اللّهِ فی السِّرِّ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یَسْتَحیِ مِن النّاسِ لَم یَسْتَحیِ مِن اللّهِ سبحانَهُ . (5)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن لَم یَتَّقِ وُجوهَ النّاسِ لَم یَتَّقِ اللّهَ . (6)

994

نتیجه بی شرمی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در آشکار، از خدا شرم نکند ، در نهان نیز از او شرم نمی کند .

امام علی علیه السلام :کسی که از مردم شرم نکند، از خداوند سبحان نیز شرم نمی کند .

امام عسکری علیه السلام :کسی که از مردم پروا نکند، از خدا نیز پروا ننماید .

ص :283


1- بحار الأنوار : 77/149/75 .
2- غرر الحکم : 8650 .
3- بحار الأنوار : 78/242/34 .
4- کنز العمّال : 5789 .
5- غرر الحکم : 9081 .
6- بحار الأنوار : 71/336/22 .

995 - إذا لَم تَستَحیِ فَاعمَلْ ما شِئتَ!
995 - آدم بی شرم از هیچ کاری ابا ندارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لم یَبْقَ مِن أمْثالِ الأنْبیاءِ علیهم السلام إلاّ قَولُ النّاسِ : إذا لَم تَسْتَحیِ فاصْنَعْ ما شِئْتَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :آخِرُ ما أدْرَکَ النّاسُ مِن کَلامِ النُّبُوّةِ الاُولی : إذا لَم تَسْتَحیِ فاصْنَعْ ما شِئتَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ آخِرَ ما یَتعَلّقُ بهِ أهلُ الجاهِلیَّةِ مِن کلامِ النُّبوّةِ : إذا لَم تَسْتَحیِ فاصْنَعْ ما شِئتَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَسْتَحیِ مِن العَیبِ ، و یَرْعَوِ عندَ الشَّیبِ ، و یَخْشَ اللّهَ بظَهْرِ الغَیبِ ، فلا خَیرَ فیهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ما بَقیَ مِن أمْثالِ الأنْبیاءِ علیهم السلام إلاّ کَلِمَةُ : «إذا لَم تَسْتَحیِ فاعْمَلْ ما شِئتَ» . أمَا إنّها فی بَنی اُمیَّةَ . (5)

995

آدم بی شرم از هیچ کاری ابا ندارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مثل های پیامبران علیهم السلام ، جز این سخنِ مردم بر جای نمانده است : وقتی حیا نداشتی، هر کاری می خواهی بکن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آخرین سخنی که از پیامبران نخستین به مردم رسیده این است : چون حیا نداشتی، هر کاری خواستی بکن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آخرین سخنی که مردمان جاهلی از سخن وحی گرفتند این است : اگر حیا نداری هر کار خواستی بکن .

امام صادق علیه السلام :کسی که از عیب و ننگ، حیا نداشته باشد و در پیری دست از خلافکاری نکشد و در نهان از خدا نترسد، خیری در او نیست .

امام کاظم علیه السلام :از مثل های پیامبران علیهم السلام جز این جمله بر جای نمانده است : اگر حیا نداشتی، هر کاری می خواهی بکن. آگاه باشید که این جمله درباره بنی امیّه است .

996 - الاستِحیاءُ مِنَ اللَّهِ
996 - شرم داشتن از خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اسْتَحْیِ مِن اللّهِ اسْتِحیاءَکَ مِن صالِحی جِیرانِکَ ؛ فإنّ فیها زِیادَةَ الیَقینِ . (6)

996

شرم داشتن از خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خدا حیا کن همچنان که از همسایگان خوب خود حیا می کنی ؛ زیرا حیا کردن از خدا بر یقین می افزاید .

ص :284


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/56/207.
2- کنز العمّال : 5780 .
3- کنز العمّال : 5792 .
4- بحار الأنوار : 78/206/62 .
5- الخصال : 20/69 .
6- بحار الأنوار : 78/200/28 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الحیاءِ اسْتِحْیاؤکَ مِن اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :الحیاءُ مِن اللّهِ یمَحْو کَثیرا مِن الخَطایا . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :خَفِ اللّهَ تعالی لقُدْرَتِهِ علَیکَ ، و اسْتَحْیِ مِنهُ لِقُرْبِهِ مِنکَ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :اسْتَحْیوا مِن اللّهِ فی سَرائرِکُم کما تَسْتَحْیونَ مِن النّاسِ فی عَلانِیَتِکُم . (4)

امام علی علیه السلام :برترین حیا، حیا کردن از خداست .

امام علی علیه السلام :حیا از خدا، بسیاری از گناهان را پاک می کند .

امام زین العابدین علیه السلام :از خدا بترس، چون او بر تو تواناست و از او حیا کن، زیرا که به تو نزدیک است .

امام کاظم علیه السلام :در نهان از خدا حیا کنید همچنان که در آشکار از مردم حیا می کنید .

997 - الاستِحیاءُ مِنَ المَلَکَینِ
997 - حیا کردن از دو فرشته همراه آدمی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِیَسْتَحیِ أحَدُکُم مِن مَلَکَیهِ اللَّذَینِ معَهُ ، کما یَسْتَحْیِی مِن رجُلَینِ صالِحَینِ مِن جِیرانِهِ، و هُما مَعهُ باللّیلِ و النّهارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ مِن وَصایاهُ لأبی ذرٍّ _: یا أبا ذرٍّ ، اسْتَحْیِ مِن اللّهِ ؛ فإنّی و الّذی نَفْسی بِیَدِهِ لَأظَلُّ حِینَ أذْهَبُ إلی الغائطِ مُتَقَنِّعا بِثَوبی أسْتَحیی مِن المَلَکَینِ اللّذَینِ مَعی . (6)

997

حیا کردن از دو فرشته همراه آدمی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما باید از دو فرشته ای که با خود دارد حیا کند ، همچنان که از دو همسایه خوب خود که شب و روز در کنارش هستند حیا می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارشهای خویش به ابوذر _فرمود : ای ابوذر ! از خدا شرم داشته باش ؛ به خدا سوگند من هنگامی که برای قضای حاجت می روم، از شرمِ دو فرشته همراهم، چهره خود را با جامه ام می پوشانم .

ص :285


1- غرر الحکم : 3112 .
2- غرر الحکم : 1548 .
3- بحار الأنوار : 71/336/22 .
4- تحف العقول : 394 .
5- کنز العمّال : 5751 .
6- بحار الأنوار : 77/83/3 .

998 - حَقُّ الحَیاءِ
998 - شرم حقیقی

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اسْتَحْیوا مِن اللّهِ حَقَّ الحیاءِ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و مَن یَسْتَحْیی مِن اللّهِ حَقَّ الحیاءِ ؟! فقال : مَنِ اسْتَحْیی مِن اللّهِ حَقَّ الحیاءِ فلْیَکْتُبْ أجَلَهُ بینَ عَیْنَیهِ ، و لْیَزْهَدْ فی الدُّنیا و زِینَتِها ، و یَحْفَظِ الرّأسَ و ما حَوی ، و البَطْنَ و ما وَعی ، و لا یَنْسی المَقابِرَ و البلی . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :رحِمَ اللّهُ منِ اسْتَحْیی مِن اللّهِ حَقَّ الحیاءِ ، فَحفِظَ الرّأسَ و ما حَوی ، و البَطْنَ و ما وَعی ، و ذَکَرَ المَوتَ و البِلی ، و عَلِمَ أنّ الجَنّةَ مَحْفوفَةٌ بالمَکارِهِ و النّارَ مَحفوفَةٌ بالشَّهَواتِ . (2)

998

شرم حقیقی

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از خدا حقیقتا حیا کنید . عرض شد : ای پیامبر خدا! چه کسی از خدا حقیقتا حیا می کند؟ فرمود : کسی که از خدا حقیقتا حیا داشته باشد، باید اجل خود را در برابر دیدگانش قرار دهد ، به دنیا و فریبندگیهای آن پشت کند ، مواظب سر و اندیشه خود و شکم و خوراک خود باشد و گورستان و پوسیده شدن [بدن ها] را از یاد نبرد .

امام کاظم علیه السلام :رحمت خدا بر کسی که از خدا، حقیقتا حیا کند ؛ پس ، سر و اندیشه خود و شکم و خوراک خویش را پاس دارد و مردن و پوسیدن را به یاد داشته باشد و بداند که بهشت درآمیخته با سختیهاست و دوزخ پیچیده در خواهشها و هوسها .

999 - غایَةُ الحَیاءِ
999 - اوج حیا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحسَنُ الحیاءِ اسْتِحْیاؤکَ مِن نَفْسِکَ . (3)

999

اوج حیا

امام علی علیه السلام :زیباترین حیا، حیای تو از خویشتن است .

ص :286


1- . بحار الأنوار: 70/317/24.
2- بحار الأنوار : 78/305/1 .
3- . غرر الحکم : 3114 .

عنه علیه السلام :غایَةُ الحیاءِ أنْ یَسْتَحییَ المَرءُ مِن نَفْسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :حیاءُ الرّجُلِ مِن نَفْسِهِ ثَمَرَةُ الإیمانِ . (2)

عنه علیه السلام :مِن تَمامِ المُرُوَّةِ أنْ تَسْتَحییَ مِن نَفْسِکَ . (3)

عنه علیه السلام :مِن أفْضَلِ الوَرَعِ أنْ لا تُبْدیَ فی خَلْوَتِکَ ما تَسْتَحیی مِن إظْهارِهِ فی عَلانِیَتِکَ . (4)

امام علی علیه السلام :اوج حیا این است که آدمی از خودش حیا کند .

امام علی علیه السلام :حیای آدمی از خود، ثمره ایمان است.

امام علی علیه السلام :از کمالات جوانمردی، این است که از خود حیا کنی .

امام علی علیه السلام :از برترین پارسایی[ها] این است که در خلوت کاری نکنی که در آشکار از انجامش حیا می کنی .

1000 - النَّوادِرُ
1000 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ألْقی جِلْبابَ الحیاءِ لا غِیبَةَ لَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الحیاءُ عَشْرةُ أجْزاءٍ ، فتِسْعَةٌ فی النِّساءِ و واحِدٌ فی الرِّجالِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَلاثٌ لا یُسْتَحیی مِنهُنَّ : خِدْمَةُ الرَّجلِ ضَیْفَهُ ، و قِیامُهُ عن مَجْلسِهِ لأبیهِ و مُعلّمِهِ ، و طَلَبُ الحقِّ و إنْ قَلَّ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طَلَبُ الحَوائجِ إلی النّاسِ اسْتِلابٌ للعِزّةِ و مَذْهَبةٌ للحیاءِ . (8)

1000

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که تن پوش حیا را دور افکند، غیبت او اشکال ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حیا ده جزء دارد ؛ نُه جزء آن در زنان است و یک جزء در مردان .

امام علی علیه السلام :از سه کار شرم نباید کرد : خدمت کردن به میهمان ، از جا بر خاستن در برابر پدر و آموزگار خویش، و مطالبه حقّ، گر چه اندک باشد .

امام صادق علیه السلام :دست نیاز به سوی مردم دراز کردن، عزّت را سلب می کند و حیا را می برد .

ص :287


1- غرر الحکم : 6369 .
2- غرر الحکم : 4944 .
3- غرر الحکم : 9341 .
4- غرر الحکم : 9342 .
5- بحار الأنوار : 77 / 149 / 76 .
6- کنز العمّال : 5769 .
7- غرر الحکم : 4666 .
8- مشکاة الأنوار : 324. 1027 .

ص :288

حرف الخاء

اشاره

الخاتمة (فرجام)

المخدّر (موادّ مخدّر)

الخدمة (خدمت کردن)

الخوارج (خوارج)

الخسران (زیان کاری)

الخشوع (فضیلت خشوع)

الخصومة (مشاجره)

الخطبة (سخنرانی)

الخطّ (خطّ و خوشنویسی)

الاخلاص (اخلاص)

ص :289

الاختلاف (اختلاف)

الخلافة (جانشینی)

الخلقة (آفرینش)

الخالق (آفریدگار)

الخلق (اخلاق)

الخمر (شراب)

الخمس (خمس)

الخمول (گمنامی)

الخوف (ترس)

الخیانة (خیانت)

الخیر (خوبی)

الاستخارة (طلب خیر از خدا)

الخیاطة (خیّاطی)

ص :290

138 - الخاتمة

138 - فرجام
اشاره

(1)

(2)

ص :291


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 362 باب 90 «حسن العاقبة و إصلاح السریرة» . کنز العمّال : 3 / 151 ، 710 «خوف العاقبة» .
2- انظر : الإیمان : باب 283 ، 284 . الحزم : باب 817 . المدح : باب 3596 .

1001 - الخاتِمَةُ
1001 - فرجام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ المؤمنُ خائفا من سُوءِ العاقِبَةِ، لا یَتَیقّنُ الوُصولَ إلی رِضْوانِ اللّهِ حتّی یکونَ وَقتُ نَزْعِ رُوحِهِ و ظُهورِ مَلَکِ المَوتِ لَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنْ خُتِمَ لکَ بالسَّعادَةِ صِرْتَ إلی الحُبورِ ، و أنتَ مَلِکٌ مُطاعٌ ، و آمِنٌ لا یُراعُ ، یَطوفُ علَیکُم وِلْدانٌ کأنَّهُم الجُمانُ بکَأسٍ مِن مَعینٍ ، بَیْضاءَ لَذّةٍ للشَّارِبینَ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ مَخْلوقٍ یَجْری إلی ما لا یَدْری . (3)

1001

فرجام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن پیوسته از بد فرجامی هراسان است و تا زمان جان کندن و ظاهر شدن ملک الموت بر او یقین ندارد که به رضوان الهی خواهد رسید .

امام علی علیه السلام :اگر فرجامت با نیک بختی قرین شود، به سوی نعمتها خواهی رفت و شهریاری مطاع خواهی شد و در امان و بدور از هراس خواهی بود ، نوجوانانی همچون رشته مروارید با جامهایی از چشمه خوشگوار که سفید است و نوشندگان را لذّت بخشد ، بر گرد شما بچرخند .

امام علی علیه السلام :هر آفریده ای به سوی سرنوشتی که از آن بی خبر است، به پیش می رود .

1002 - مِلاکُ العَمَلِ خَواتیمُهُ
1002 - ملاک کار، فرجام آن است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَی_رُ الأُم_ورِ خَیرُه_ا عاقِبَةً . (4)

1002

ملاک کار، فرجام آن است

پی_امب_ر خ_دا صلی الله علیه و آله :بهت_ری_ن ک_ارها، خوش فرجام ترین آنهاست .

ص :292


1- بحار الأنوار : 71/366/13 .
2- الأمالی للطوسی : 652/1353 .
3- غرر الحکم : 6881 .
4- الأمالی للصدوق : 576/788 .

عنه صلی الله علیه و آله :مِلاکُ العَمَلِ خَواتیمُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الاُمورُ بتَمامِها ، و الأعْمالُ بخَواتِمِها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرّج_لَ لَیعْمَلُ الزَّمَنَ الطّویلَ بعَمَلِ أهْلِ الجَنّةِ ، ثُمّ یُخْتَمُ لَهُ بعَمَلِ أهْلِ النّارِ . و إنَّ الرّجُلَ لَیَعْمَلُ الزَّمَنَ الطّویلَ بعَمَلِ أهْلِ النّارِ ، ثُمَّ یُخْتَمُ عَمَلُهُ بعَمَلِ أهْلِ الجَنّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ العَبدَ لَیعْمَلُ عَملَ أهْلِ الجَنّةِ فیما یَری النّاسُ و إنّهُ لَمِنْ أهْلِ النّارِ ، و إنَّهُ لَیعْمَلُ عَمَلَ النّارِ فیما یَری النّاسُ و إنَّهُ لَمِنْ أهْلِ الجَنّةِ ، و إنَّما الأعْمالُ بالخَواتیمِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا علَیکُم أنْ تُعْجَبوا بأحَدٍ حتّی تَنْظُروا بما یُخْتَمُ لَهُ ، فإنَّ العامِلَ یَعْمَلُ زَمانا مِن عُمرِهِ أو بُرْهَةً مِن دَهْرِهِ بعَمَلٍ صالحٍ لو ماتَ علَیهِ دَخَلَ الجَنّةَ، ثُمَّ یَتَحَوّلُ فیَعْمَلُ عَمَلاً سَیّئا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَکْروهٌ تُحمَدُ عاقِبَتُهُ خَیرٌ مِن مَحبوبٍ تُذَمُّ مَغَبّتُهُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملاک کار، فرجام آن است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کارها به تمام شدن آنهاست، و اعمال به عاقبت آنها.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[گاه] آدمی زمانی دراز عمل اهل بهشت را انجام می دهد، اما سرانجامش به عمل اهل دوزخ ختم می شود و [گاه ]انسان روزگاری دراز مرتکب اعمال دوزخیان می شود، اما عاقبتش به عمل بهشتیان می انجامد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا بنده [گاه] عملی می کند که در نظر مردم، کار اهل بهشت است، در حالی که او از دوزخیان است، و [گاه ]کارهایی می کند که در نگاه مردم، کار دوزخیان است، در حالی که او بهشتی است . همانا اعمال به عاقبت آنهاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا فرجام کسی بر شما معلوم نشده از [اعمال خوب] او به شگفت نیایید . چه آن که آدمی [گاه ]زمانی دراز از عمر خود، یا برهه ای از روزگارش را کارهای شایسته می کند که اگر با همان وضع بمیرد به بهشت می رود، اما ناگهان تغییر می کند و کارهای ناشایست انجام می دهد .

امام علی علیه السلام :کار ناخوشایندی که فرجام آن پسندیده باشد، بهتر است از کار خوشایندی که فرجامش نکوهیده باشد .

ص :293


1- الاختصاص : 343 .
2- بحار الأنوار : 77/165/2 .
3- کنز العمّال : 545 .
4- کنز العمّال : 590 .
5- کنز العمّال : 589 .
6- غرر الحکم : 9748 .

عنه علیه السلام :إنّ حَقیقةَ السّعادَةِ أن یُخْتَمَ للمَرءِ عَمَلُهُ بالسَّعادَةِ ، و إنَّ حَقیقةَ الشَّقاءِ أنْ یُخْتَمَ للمَرْءِ عَمَلُهُ بالشَّقاءِ . (1)

عنه علیه السلام :الدُّنیا کُلُّها جَهْلٌ إلاّ مَواضِعَ العِلْمِ ، و العِلْمُ کُلُّهُ حُجَّةٌ إلاّ ما عُمِلَ بهِ ، و العَمَلُ کُلُّهُ رِیاءٌ إلاّ ما کانَ مُخْلَصا ، و الإخْلاصُ علی خَطَرٍ حتّی یَنْظُرَ العَبدُ بما یُخْتَمُ لَهُ . (2)

کنز العمّال :جاءَ عَمرو بنُ جُرْم_وزٍ إلی علیِّ بنِ أبی طالبٍ بسَیفِ الزُّبیرِ ، فأخَذَهُ علیٌّ فنَظَرَ إلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : أمَا و اللّهِ لَرُبَّ کُرْبَةٍ و کَرِیهٍ قَد فَرّجَها صاحِبُ هذا السَّیفِ عَن وَجْهِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ! (3)

معانی الأخبار :قالَ عیسی علیه السلام : إنَّ النّاسَ یقولونَ : إنّ البِناءَ بأساسِهِ و أنا لا أقولُ لَکُم کذلکَ . قالوا : فماذا تقولُ یا رُوحَ اللّهِ ؟ قالَ : بحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ آخِرَ حَجَرٍ یَضَعُهُ العامِلُ هُو الأساسُ . (4)

قال أبو فَرْوَةَ _ و هُو راوی الحدیثِ _ : إنَّما أرادَ خاتِمَةَ الأمْرِ .

امام علی علیه السلام :حقیقت خوشبختی آن است که عمل انسان به خوشبختی ختم شود، و حقیقت بدبختی آن است که عمل انسان با بدبختی به سرانجام رسد.

امام علی علیه السلام :دنیا سراسر نادانی است، مگر آن جا که علم باشد و علم همه اش حجّت [بر ضد عالم ]است، مگر آنچه مورد عمل قرار گیرد و عمل یکسره ریا است، مگر آن چه از روی اخلاص باشد و اخلاص در معرض خطر است، تا بنده بنگرد که عاقبتش چون است .

کنز العمّال :عمرو بن جُرموز شمشیر زبیر را نزد علی بن ابی طالب آورد . حضرت آن را گرفت و بدان نگاهی کرد و فرمود : به خدا قسم چه بسیار رنج و اندوهها که صاحب این شمشیر از چهره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زدود [امّا ......... ].

معانی الأخبار :مسیح علیه السلام فرمود: مردم می گویند : ساختمان به شالوده آن است، اما من به شما چنین نمی گویم . عرض کردند : پس شما چه می گویی، ای روح اللّه ؟ فرمود : حقیقتی را به شما بگویم : آخرین سنگی که کارگر می گذارد، اساس کار است .

ابو فروه ، راوی حدیث ، می گوید : مراد آن حضرت، عاقبت کار است .

ص :294


1- معانی الأخبار : 345/1 .
2- التوحید : 371/10 .
3- کنز العمّال : 31657 .
4- معانی الأخبار : 348/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُسْلَکُ بالسَّعیدِ طَریقَ الأشْقیاءِ حتّی یَقولَ النّاسُ : ما أشْبَهَهُ بِهِم ، بَلْ هُو مِنهُم !ثُمّ یَتَدارَکُهُ السَّعادَةُ . و قَد یُسْلَکُ بالشَّقِیِّ طَریقَ السُّعَداءِ حتّی یَقولَ النّاسُ : ما أشْبَهَهُ بهِم ، بَلْ هُو مِنْهُم ! ثُمّ یَتَدارَکُهُ الشَّقاء . إنّ مَن عَلِمَهُ اللّهُ تعالی سَعیدا و إنْ لَم یَبْقَ مِن الدُّنیا إلاّ فُواقُ ناقَةٍ خَتَمَ لَهُ بالسَّعادَةِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :گاه انسان خوشبخت، راه شور بختان را می پیماید، چندان که مردم می گویند : چقدر او شبیه نگون بختان است، بلکه یکی از آنان است ؛ اما سرانجام، خوشبختی به سراغش می آید . و گاه انسان بدبخت [در آغاز ،] راه نیکبختان را می پوید، تا آن جا که مردم می گویند : چقدر او شبیه سعادتمندان است، بلکه از خود آنان است، اما سرانجام، بدبختی، او را فرا می گیرد. کسی که علم خدا، بر خوشبختی او تعلّق گرفته است، اگر از عمر دنیا [زمانی] به اندازه فاصله میان دو شیر دوشیدن شتر باقی مانده باشد ، سرانجام خوشبخت می شود .

1003 - موجِباتُ حُسنِ العاقِبَةِ
1003 - موجبات نیک فرجامی

الکتاب :

«وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها لا نَسْأَلُکَ رِزْقا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوی» . (3)

«تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لا یُریدُونَ عُلُوّا فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَادا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنْ أرَدْتَ أنْ یُؤْمِنَکَ اللّهُ سُوءَ العاقِبَةِ فاعْلَمْ أنَّ ما تَأْتیهِ مِن خَیرٍ فبفَضْلِ اللّهِ و تَوفیقِهِ ، و ما تَأْتیهِ مِن سُوءٍ فبِإمْهالِ اللّهِ و إنْظارِهِ إیّاکَ و حِلْمِهِ و عَفْوِهِ عَنکَ . (5)

1003

موجبات نیک فرجامی

قرآن :

«کسان خود را به نماز فرمان ده و خود در آن کار پافشاری کن . از تو روزی نمی خواهیم . ما به تو روزی می دهیم . و فرجام از آن پرهیزگاری است».

«این سرای آخرت را از آن کسانی ساخته ایم که در این جهان نه خواهان برتری جویی هستند و نه خواهان فساد ، و فرجام نیک از آن پرهیزگاران است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :اگر می خواهی که خداوند تو را از بد عاقبتی نگه دارد بدان که هر خوبی که به تو می رسد از فضل و توفیق خداست و هر بدی که به تو می رسد خداوند به تو مهلت و فرصت داده است .از بردباری و گذشت او نسبت به خودت بترس .

ص :295


1- التوحید : 357/4 .
2- (انظر) عنوان 233 «السعادة» ، 273 «الشقاوة» .
3- طه : 132 .
4- القصص : 83 .
5- بحار الأنوار : 70/392/60 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کانَ عاقِلاً خُتِمَ لَهُ بالجَنّةِ إنْ شاءَ اللّهُ . (1)

عنه علیه السلام_ لبعضِ النّاسِ _: إنْ أرَدْتَ أنْ یُخْتَمَ بخَیرٍ عَمَلُکُ حتّی تُقْبَضَ و أنتَ فی أفْضَلِ الأعْمالِ فعَظِّمْ للّهِ حَقَّهُ أن تَبْذُلَ نَعْماءَهُ فی مَعاصیهِ ، و أنْ تَغْتَرَّ بحِلْمِهِ عَنکَ ، و أکْرِمْ کُلَّ مَن وَجَدْتَهُ یُذْکَرُ مِنّا أو یَنْتَحِلُ مَوَدّتَنا . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ خَواتِیمَ أعْمالِکُم قَضاءُ حَوائجِ إخْوانِکُم و الإحْسانُ إلَیهِم ما قَدَرْتُم ، و إلاّ لَم یُقْبَلْ مِنکُم عَمَلٌ . حِنُّوا علی إخْوانِکُم ، و ارْحَموهُم تَلْحَقوا بِنا . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :آن که خردمند باشد، فرجامش ، به خواست خدا ، بهشت است .

امام صادق علیه السلام_ به یکی از مردم _فرمود : اگر می خواهی که عملت ختم به خیر شود و هنگام مردن با بهترین اعمال بمیری، حقّ خدا را پاس داشته نعمتهایش را در راه معصیت صرف نکن و به سبب بردباریی که نسبت به تو نشان می دهد دچار غرور و غفلت نشو و هر کس را که دیدی از ما به نیکی یاد می کند یا از محبت ما دم می زند گرامی بدار .

امام کاظم علیه السلام :پایان اعمال شما به این است که در حدّ توان خود، نیازهای برادرانتان را بر آورید و به آنان نیکی کنید . در غیر این صورت، اعمال شما پذیرفته نشود . با برادران خود مهربان و دلسوز باشید تا به ما بپیوندید .

1004 - موجِباتُ سوءِ العاقِبَةِ
1004 - موجبات بد فرجامی

الکتاب :

«قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» . (5)

1004

موجبات بد فرجامی

قرآن :

«پیش از شما سنتهایی بوده است ؛ پس بر روی زمین بگردید و بنگرید که فرجام آنها که پیامبران را به دروغگویی نسبت می دادند چه بوده است».

ص :296


1- ثواب الأعمال : 29/1 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/4/8 .
3- بحار الأنوار : 75/379/40 .
4- (انظر) النعمة : باب 3850 .
5- آل عمران : 137 .

وَ أَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَرا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ» . (1)

وَ لا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَهَا عِوَجا وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلاً فَکَثَّرَکُمْ وَ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ» . (2)

بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الظُلْمُ وَخِیمُ العَاقِبَةِ . (4)

عنه علیه السلام :طَاعَةُ دَواعِی الشُّرورِ تُفسِدُ عَوَاقِبَ الاُمورِ. (5)

عنه علیه السلام :مَن عَبَدَ الدُّنیا و آثَرَها عَلی الآخِرَةِ استَوُخَمَ العَاقِبةَ . (6)

الکافی :فیما وعَظَ اللّهُ عزّ و جلّ عیسی علیه السلام : یا عِیسی اِعْقَلْ وَ تَفکّرْ و انظُرْ فی نواحِی الأرضِ کَیفَ کَانَ عَاقِبةُ الظّالِمین . (7)

(8)

«و [سپس چنان] بارانی [از سنگ] بر آنها بارانیدیم [که آنها را نابود ساخت] پس، بنگر که فرجام مجرمان چگونه بود».

«و بر سر راهها منشینید تا مؤمنان به خدا را بترسانید و از راه خدا روی گردان سازید و به کجروی وا دارید . و به یاد آرید آن گاه که اندک بودید ، خدا بر شمار شما افزود . و بنگرید که فرجام مفسدان چگونه بوده است».

«چیزی را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نیافته بودند و هنوز از تأویل آن بی خبر بودند . کسانی که پیش از آنان بودند نیز پیامبران را چنین به دروغ نسبت دادند . پس بنگر که فرجام ستمکاران چگونه بوده است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ستم ، بد فرجام است.

امام علی علیه السلام :پیروی از انگیزه های زشت کاری فرجام کارها را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :کسی که برده دنیا شود و آن را بر آخرت مقدّم دارد ، فرجام بدی خواهد داشت.

الکافی_ در آنچه خدای عزّ و جلّ به عیسی علیه السلام پند داد آمده _: ای عیسی! بیندیش و فکر کن و به دقت در اطراف زمین بنگر تا فرجام ستمکاران را ببینی.

ص :297


1- الأعراف : 84 .
2- الأعراف : 86 .
3- یونس : 39 .
4- مستدرک الوسائل : 12/100 .
5- غرر الحکم : 6001 .
6- الخصال : 632/10 .
7- الکافی : 8/140/103 .
8- (انظر) الذنب : باب 1375 .

ص :298

139 - المخدّر

139 - موادّ مخدّر
اشاره

(1)

ص :299


1- انظر : الخمر : باب 1140 .

1005 - تَناوُلُ المُخَدِّراتِ
1005 - مصرف مواد مخدر

سنن أبی داوود:نَهی رَسولُ اللّهِ علیه السلام عَن کُلِّ مُسکِرٍ و مُفَتِّرٍ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا إنَّ کُلَّ مُسکِرٍ حَرامٌ، و کُلَّ مُخَدِّرٍ حَرامٌ، و ما أسکَرَ کثیرهُ حَرامٌ قَلیلُهُ، و ما خَمَّرَ العَقلَ فَهُوَ حَرامٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیأتی زَمانٌ علی اُمَّتی یَأکُلونَ شَیئا اسْمُهُ البَنْجُ ، أنا بَریءٌ مِنهُم ، و هُم بَریئونَ مِنّی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سَلِّموا علی الیَهودِ و النَّصاری و لا تُسَلِّموا علی آکِلِ البَنْجِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ احْتَقَرَ ذَنْبَ البَنْجِ فَقد کَفَرَ . (5)

1005

مصرف مواد مخدر

سنن أبی داوود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از هر مست کننده و سست کننده ای، منع کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید هر مست کننده ای حرام است، هر ماده تخدیرگری حرام است، و آنچه بسیارش مست کند، اندک آن نیز حرام است، و آنچه عقل را زایل می کند، حرام است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی فرا رسد که امّت من، چیزی به نام بنگ مصرف می کنند . من از این افراد بیزار و به دورم و آنان از من دورند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به یهود و نصاری سلام کنید، اما به مصرف کننده بنگ سلام نکنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که گناهِ کشیدن بنگ را ناچیز شمارد، کافر است .

ص :300


1- سنن أبی داوود : 3/ 329/ 3686 .
2- کنز العمّال : 13273 .
3- مستدرک الوسائل : 17/85/20815 .
4- مستدرک الوسائل : 17/86/20815 .
5- مستدرک الوسائل : 17/86/20815 .

140 - الخدمة

140 - خدمت کردن
اشاره

(1)

ص :301


1- انظر : الزواج : باب 1653 ، 1654 . السفر : باب 1811 .

1006 - الخِدمَةُ
1006 - خدمت کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَ_زالُ العَبدُ مِن اللّهِ و هُو مِنهُ ما لَم یُخْدَمْ ، فإذا خُدِمَ وَجَبَ علَیهِ الحِسابُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما مُسلمٍ خَ_دَمَ قَوما مِن المُسلمینَ إلاّ أعْطاهُ اللّهُ مِثْلَ عَدَدِهِم خُدّاما فی الجَنّةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خِدْمَ_ةُ المؤمنِ لأخیهِ المؤمنِ دَرَجةٌ لا یُدْرَکُ فَضْلُها إلاّ بمِثْلِها . (3)

إثبات الوصیّة :رُوِیَ أنّهُ تعالی أوْح_ی إل_ی داوودَ علیه السلام : ما لِی أراکَ مُنْتَبِذا ؟! قالَ : أعْیَتْنی الخَلیقَةُ فِیکَ . قالَ : فماذا تُحبّ ؟ قالَ : مَحَبّتَکَ. قالَ : مِن مَحَبّتی التَّجاوُزُ عن عِبادِی ، فإذا رَأیْتَ لی مُریدا فکُنْ لَهُ خادِما . (4)

الکافی عن جمیل_ قال الإمام الصّادقُ علیه السلام _: المؤمِنونَ خَدَمٌ بَعْضُهُم لبَعْضٍ _ [قالَ جمیلٌ :] قلتُ : و کیفَ یَکونونَ خَدَما بَعْضُهم لبَعْضٍ ؟ قالَ _ : یُفیدُ بَعْضُهُم بَعْضا . (5)

1006

خدمت کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده پیوسته از خداست و خدا از او، تا زمانی که به او خدمت نشود . وقتی به او خدمت شد، باید حساب پس دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مسلمانی که گروهی از مسلمانان را خدمت کند، خداوند به تعداد آنان در بهشت به او خدمتکار دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدمت کردن مؤمن به برادر مؤمنش، مقامی است که فضیلت و ثواب آن جز با همانند آن (خدمت) به دست نیاید .

اثبات الوصیّة :روایت شده است که خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود که : چه شده است که تو را گوشه گیر می بینم ؟! داوود عرض کرد : بندگانت به خاطر تو مرا خسته کرده اند . فرمود: چه می خواهی ؟ عرض کرد : محبّت تو را . فرمود : محبّت من به این است که از بندگانم در گذری و اگر دیدی کسی خواستار من است، او را خدمت کنی .

الکافی_ به نقل از جمیل _: امام صادق علیه السلام فرمود : مؤمنان خدمتکار یکدیگرند. :

عرض کردم : چگونه خدمتکار یکدیگرند؟ فرمود : به حال یکدیگر مفید واقع می شوند.

ص :302


1- کنز العمّال : 25087 .
2- الکافی : 2/207/1 .
3- مستدرک الوسائل : 12/429/14524 .
4- إثبات الوصیّة : 75 .
5- الکافی : 2/167/9 .

عنه علیه السلام :إخْدِمْ أخاکَ ، فإنِ اسْتَخْدَمَکَ فلا و لا کَرامَةَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :برادر خود را خدمت کن، اما اگر او از تو خدمت خواست خدمتش نکن و وقعی هم بدو مگذار .

ص :303


1- الاختصاص : 243 .
2- (انظر) العلم : باب 2827 . عنوان 3 «الإجارة» .

ص :304

141 - الخوارج

141 - خوارج
اشاره

(1)

(2)

ص :305


1- و لمزید الاطّلاع راجع : موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التأریخ : القسم السادس : حروب الإمام علیّ علیه السلام . شرح نهج البلاغة : 4 / 132 _ 278 «أخبار الخوارج» . سنن أبی داوود : 4 / 242 «فی قتال الخوارج» . صحیح مسلم : 2 / 740 باب 47 «ذکر الخوارج و صفاتهم» . صحیح البخاری : 6 / 2539 «باب قتل الخوارج و الملحدین» . تاریخ دمشق «ترجمة الإمام علیّ علیه السلام » : 3 / 158 _ 177 . کنز العمّال : 11 / 137 ، 144 ، 198 ، 209 ، 286 ، 323 .
2- انظر : عنوان 45 «الباغی» . عنوان 103 «المُحارِب» .

1007 - القاسِطونَ ، النّاکِثونَ ، المارِقونَ
1007 - قاسطین ، ناکثین ، مارقین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَهِدَ إلَیّ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله أنْ اُقاتِلَ النّاکِثینَ و القاسِطینَ و المارِقینَ . (1)

عنه علیه السلام :اُمِرْتُ بقِتالِ ثَلاثةٍ : القاسِطینَ و النّاکِثینَ و المارِقینَ ؛ فأمّا القاسِطونَ فأهْلُ الشّامِ ، و أمّا النّاکِثونَ فذَکَرَهُم ، و أمّا المارِقونَ فأهْلُ النَّهْروانِ _ یَعنی الحَرورِیَّةَ _ . (2)

عنه علیه السلام :فلَمّ_ا نَهَضْتُ بالأمْ_رِ نَکَثَتْ طائفةٌ ، و مَرَقَتْ اُخْری ، و قَسَطَ آخَرونَ ، کأنّهُم لَم یَسْمَعوا اللّهَ سُبحانَهُ یَقولُ : «تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلّذینَ لا یُریدونَ عُلُوّا فی الأرْضِ و لا فَسادا و العَاقِبَةُ للمُتَّقینَ» . (3) بلی و اللّهِ ، لَقد سَمِعوها و وَعَوها ، و لکنَّهُم حَلِیَتِ الدُّنیا فی أعْیُنِهِم و رَاقَهُم زِبْرِجُها . (4)

1007

قاسطین ، ناکثین ، مارقین

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله به من سفارش کرد که با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم .

امام علی علیه السلام :من به جنگ با سه گروه مأمورم : قاسطین و ناکثین و مارقین . اما قاسطین، شامیانند، و ناکثین _ آنان را نام برد _ و مارقین که نهروانیانند _ و منظور حضرت، حروریه (خوارج) بودند _ .

امام علی علیه السلام :آن گاه که خلافت را به دست گرفتم گروهی پیمان شکستند (ناکثین) و دسته ای از دین بیرون شدند (مارقین) و گروهی راه ستم در پیش گرفتند (قاسطین). گویی نشنیدند که خداوند سبحان می فرماید : «آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که خواهان سرکشی و فساد نیستند و فرجام نیک از آن پرهیزگاران است» . آری ! به خدا سوگند که آنان این سخن را شنیدند و آن را فهم کردند، اما دنیا در چشمان آنها آراسته شد و زرق و برق آن شیفته شان کرد.

ص :306


1- کنز العمّال : 31649 .
2- کنز العمّال : 31553 .
3- القصص : 83 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 3 .

1008 - النّاکِثونَ
1008 - ناکثین

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :دَخَلَ علَیَّ اُناسٌ مِن أهْلِ البَصرةِ فسَألونی عن طَلْحَةَ و الزُّبیرِ ، فقلتُ لَهُم : کانا إمامَینِ مِن أئمَّةِ الکُفْرِ ، إنّ علِیّا صلواتُ اللّهِ علَیهِ یَومَ البَصرةِ لَمّا صَفَّ الخُیولَ قالَ لأصْحابِهِ : لا تَعْجَلوا علی القَومِ حتّی اُعْذَرَ فیما بَینی و بینَ اللّهِ و بینَهُم . فقامَ إلَیهِم فقالَ: یا أهلَ البَصرةِ، هَلْ تَجِدونَ علَیَّ جَورا فی الحُکْمِ ؟ قالوا : لا ......... ثُمَّ ثَنی إلی أصْحابِهِ فقالَ : إنّ اللّهَ یَقولُ فی کتابهِ : «و إنْ نَکَثوا أیْمانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِم و طَعَنوا فی دِینِکُم فقَاتِلوا أئمَّةَ الکُفْرِ» . (1) فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : و الّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ و اصْطَفی محمّدا صلی الله علیه و آله بالنُّبُوَّةِ إنّکُم لأصْحابُ هذهِ الآیَةِ ، و ما قُوتِلوا مُنْذُ نَزَلَتْ . (2)

1008

ناکثین

امام صادق علیه السلام :گروهی از مردم بصره نزد من آمدند و درباره طلحه و زبیر نظرم را پرسیدند ، گفتم : آنان دو تن از سردمداران کفر هستند . علی، صلوات اللّه علیه ، در جنگ بصره، وقتی سواران خود را آرایش داد، به یارانش فرمود: در جنگ با این قوم شتاب مکنید تا میان خود و خداوند متعال و آنان حجّت را تمام کنم . پس نزد آنان رفت و به بصریان فرمود: آیا فکر می کنید که من در حکومت مرتکب ستمی شده ام ؟ گفتند : نه ......... سپس نزد یاران خود برگشت و فرمود : خداوند در کتاب خود می فرماید : «اگر پس از پیمان بستن عهد و سوگندهای خود را شکستند و در دین شما طعن زدند با سردمداران کفر قتال کنید» . پس ، امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : سوگند به آن که دانه را شکافت و مردمان را آفرید و محمّد صلی الله علیه و آله را به نبوّت برگزید، این آیه درباره شماست و از زمانی که نازل شده با چنین گروهی جنگ نشده است .

1009 - المارِقونَ
1009 - مارقین

الکتاب :

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا» . (3)

1009

مارقین

قرآن :

«بگو : آیا زیانکارترین مردمان را به شما بشناسانم؟ آنان که کوشششان در زندگی دنیا تباه شد و حال آن که می پندارند کاری نیکو می کنند».

ص :307


1- التوبة : 12 .
2- تفسیر العیّاشی : 2/77/23 .
3- الکهف : 103 ، 104 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ قَوما یَتَعَمّقونَ فی الدِّینِ ، یَمْرُقونَ مِنهُ کما یَمْرُقُ السَّهمُ مِن الرَّمِیَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سیَخْرُجُ فی آخِرِ الزّمانِ قَومٌ أحْداثُ الأسْنانِ ، سُفَهاءُ الأحْلامِ ، یَقولونَ مِن قَولِ خَیرِ البَرِیَّةِ ، یَقْرَؤونَ القُرآنَ لا یُجاوِزُ حَناجِرَهُم ، یَمْرُقونَ مِن الدِّینِ کما یَمْرُقُ السّهمُ مِن الرَّمِیَّةِ ، فإذا لَقِیتُموهُم فاقْتُلوهُم ، فإنّ فی قَتْلِهِم أجْرا لِمَن قَتَلَهُم عِندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سیَخْرُجُ قَومٌ یَقْرؤونَ القُرآنَ لا یُجاوِزُ تَراقِیَهُم ، یَمْرُقونَ مِن الدِّینِ کما یَمْرُقُ السّهمُ مِن الرَّمِیَّةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَمِعْتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : یَخْرُجُ فی آخرِ الزّمانِ قَومٌ أحْداثُ الأسْنانِ ، سُفَهاءُ الأحْلامِ ، قَوْلُهُم مِن خَیرِ أقْوالِ أهْلِ البَرِیَّةِ ، صَلاتُهُم أکْثَرُ مِن صَلاتِکُم ، و قِراءتُهُم أکْثَرُ مِن قِراءتِکُم ، لا یُجاوِزُ إیمانُهُم تَراقِیَهُم _ أو قالَ حَناجِرَهُم _ یَمْرُقونَ مِن الدِّینِ کما یَمْرُقُ السَّهمُ مِن الرَّمِیَّةِ ، فاقْتُلوهُم . (4)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گروهی در دین تند روی می کنند و همچنان که تیر از هدف می گذرد،از دین بیرون می روند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی در آخر الزمان گروهی پیدا می شوند کم سنّ و سال و سبک سر . سخن بهترین خلق خدا را به زبان می آورند و قرآن می خوانند اما از حنجره های آنان فراتر نمی رود ، از دین خارج می شوند همچون گذر تیر از هدف . هر گاه آنان را دیدید بکشیدشان ؛ زیرا که کشندگان آنها در روز قیامت نزد خدا پاداش دارند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی مردمی سر بر می دارند که قرآن می خوانند، اما از استخوان ترقوه شان فراتر نمی رود . مانند گذر تیر از هدف ، از دین خارج می شوند .

امام علی علیه السلام :شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : در آخر الزمان مردمی سر برمی دارند کم سال و سبکسر . بهترین سخنان را به زبان می آورند ، بیش از شما نماز می خوانند ، بیش از شما قرآن تلاوت می کنند ، اما ایمان آنها از استخوان چنبره _ یا فرمود : از حنجره هایشان _ فراتر نمی رود . آنان همانند فراتر رفتن تیر از هدف ، از دین خارج می شوند . این افراد را بکشید.

ص :308


1- کنز العمّال : 31543 .
2- کنز العمّال : 30949 .
3- کنز العمّال : 31234 .
4- شرح نهج البلاغة: 2/267 .

عنه علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمَرَنی بقِتالِ القاسِطینَ ، و هُم هؤلاءِ الّذینَ سَیْرُنا إلَیهِم ، و النّاکِثینَ و هُم هؤلاءِ الّذین فَرَغْنا مِنهُم ، و المارِقینَ و لَم نَلْقَهُم بَعدُ ، فسِیروا إلی القاسِطینَ فهُم أهَمُّ علَینا مِن الخَوارِجِ ، سِیروا إلی قَومٍ یُقاتِلونَکُم کَیْما یَکونوا جَبّارینَ ، یَتّخِذُهُمُ النّاسُ أرْبابا ، و یَتّخِذونَ عِبادَ اللّهِ خَوَلاً ، و مالَهُم دُوَلاً . (1)

عنه علیه السلام :إنّ نَبیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : إنّهُ سیَخْرُجُ قَومٌ یَتَکَلّمونَ بالحَقِّ لا یُجاوِزُ حُلوقَهُم ، یَخْرُجونَ مِن الحقِّ کما یَخرُجُ السَّهْمِ مِن الرَّمِیَّةِ . (2)

عنه علیه السلام_ و قد تَلا رجُلٌ هذهِ الآیةَ بحَضْرَتِهِ _: أهلُ حَرُوراءَ مِنهُم . (3)

کنز العمّال عن أبی بکرة :اُتی النَّبیُّ صلی الله علیه و آله بمُوَیلٍ ، فقَعَدَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله یَقْسِمُهُ ، فکانَ یأخُذُ مِنهُ بِیَدِهِ، ثُمّ یَلْتَفِتُ عن یَمینِهِ کأنَّهُ یُخاطِبُ رَجُلاً ساعةً ثُمّ یُعْطیهِ مَن عِندَهُ ، و کانوا یَرَوْنَ أنَّ الّذی یُخاطِبُهُ جَبْرَئیلُ ، فأتاهُ رجُلٌ و هُو علی تلکَ الحالِ أسْوَدُ طویلٌ مُشَمِّرٌ مَحْلوقُ الرّأسِ بَینَ عَیْنَیْهِ أثَرُ السُّجودِ فقالَ : یا محمّدُ، و اللّهِ ما تَعْدِلُ ! فغَضِبَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله حتّی احْمَرّتْ وَجْنَتاهُ فقالَ : وَیْحَکَ ! فمَنْ یَعْدِلُ إذا لم أعْدِلْ ؟! فقالَ أصْحابُهُ : أ لاَ نَضْرِبُ عُنُقَهُ ؟ فقالَ : لا اُریدُ أنْ یَسْمَعَ المُشرِکونَ أنّی أقْتُلُ أصْحابی ، إنّهُ یَخْرُجُ هذا فی أمْثالِهِ و فی أشْباهِهِ و فی ضُرَبائِهِ (4) ، یَأتیهِمُ الشّیطانُ مِن قِبَلِ دِینِهِم، یَمْرُقونَ مِن الدِّینِ کما یَمْرُقُ السَّهْمُ مِن الرَّمِیَّةِ ، لا یَتَعلّقونَ مِن الإسلامِ بشَیءٍ . (5)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من دستور داده است که با قاسطین ، همینان که به سوی آنها در حرکتیم و با ناکثین ، همانانی که جنگ با آنان را پشت سر گذاشتیم و با مارقین که هنوز با آنان رو به رو نشده ایم ، بجنگم . پس ، پیش به سوی قاسطین، که اهمیت آنان برای ما از خوارج بیشتر است ، پیش به سوی قومی که با شما می جنگند ، تا جبارانی گردند و مردم آنان را به خداوندگاری بگیرند و آنان، بندگان خدا را به بندگی خود گیرند و اموالشان را میان خود دست به دست کنند .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [به من ]فرمود : بزودی گروهی آشکار خواهند شد که سخن حقّ می گویند اما از حلقومشان فراتر نمی رود ، از حقّ بیرون می روند، همچون بیرون رفتن تیر [از هدف] . (6)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به کسی که این آیه را در حضور آن حضرت تلاوت کرد _فرمود : حروریان (خوارج) از این افرادند .

کنز العمّال_ به نقل از ابو بکرة _: اندکی مال نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند . آن حضرت به تقسیم کردن آنها پرداخت . قسمتی از آن را بر می داشت و لحظاتی به سمت راست خود متوجّه می شد، مثل این که با کسی حرف می زند و سپس آن مال را به کسانی که نزدش بودند می داد. حضّار فکر می کردند که ایشان با جبرئیل سخن می گوید. در این حال مردی سیاه و بلند قد و آستین بالا زده و سر تراشیده که در پیشانیش اثر سجده بود از راه آمد و گفت : ای محمّد ! به خدا قسم عدالت نمی ورزی . پیامبر صلی الله علیه و آله خشمگین شد، چندان که گونه هایش سرخ گشت و فرمود : وای بر تو! اگر من عادل نیستم، پس چه کسی عادل است؟! اصحابش عرض کردند: گردنش را بزنیم ؟ فرمود : نمی خواهم مشرکان بشنوند که من اصحاب خود را می کشم، او با امثال و نظایر و هم مسلکان خود سر به شورش بر می دارند و شیطان هم در دینشان نفوذ می کند و بسان فرا رفتن تیر از هدف ، از دین برون می روند و به هیچ چیزی از اسلام پایبند نیستند.

ص :309


1- نهج السعادة : 2/366 .
2- السنن الکبری للنسائی : 5/161/8566 .
3- شرح نهج البلاغة : 2/278 .
4- فی المصدر «ضَرَباتِهِ» و الصحیح ما أثبتناه .
5- کنز العمّال : 31587 .
6- هرگاه تیر، به خاطر سرعت زیادش، هدف را بشکافد و از آن سویش بیرون رود، بدان مارق می گویند و خوارج، تند روانی نا معتدل بودند.

کنز العمّال عن عبد اللّه بن عمرو :إنّ رجُلاً أتی النَّبیَّ صلی الله علیه و آله یَومَ حُنینٍ و هُو یَقْسِمُ تِبْرا فقالَ : یا محمّدُ، اعْدِلْ ! فقالَ : وَیْحَکَ ! مَن یَعْدِلُ إذا لَم أعْدِلْ ؟! _ أو عِندَ مَن یُلْتَمَسُ العَدلُ بَعدی ؟ ! _ ثُمّ قالَ : یُوشِکُ أنْ یأتیَ قَومٌ مِثلُ هذا یَسألونَ کِتابَ اللّهِ و هُم أعْداؤهُ، یَقْرَؤونَ کِتابَ اللّه و لا یَحُلُّ حَناجِرَهُم، مُحَلَّقَةً رؤوسُهُم ، فإذا خَرَجوا فاضْرِبوا رِقابَهُم . (1)

کنز العمّال_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز جنگ حنین شمشهای طلا را تقسیم می کرد ؛ مردی از راه رسید و گفت: ای محمّد ! عادل باش ! پیامبر فرمود : وای بر تو ! اگر من عادل نباشم چه کسی عادل است ؟ _ یا فرمود : پس از من عدالت را نزد چه کسی خواهید یافت ؟ _ . آن گاه فرمود : زودا که مردمی چون این بیایند که خواهان کتاب خدا باشند در حالی که دشمن آنند ، کتاب خدا را می خوانند اما از حنجره های آنان فراتر نمی رود، سرهای تراشیده دارند ؛ هر گاه اینان سر بر داشتند گردنشان را بزنید .

ص :310


1- کنز العمّال : 31610 .

کنز العمّال عن أبی أیّوبَ الأنصاریِّ :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَهِدَ إلَینا أنْ نُقاتِلَ مَع علیٍّ النّاکِثینَ ، فَقد قاتَلْناهُم ، و عَهِدَ إلَینا أنْ نُقاتِلَ مَعهُ القاسِطینَ ، فهذا وَجْهُنا إلَیهِم _ یَعنی مُعاویةَ و أصْحابَهُ _ و عَهِدَ إلَینا أنْ نُقاتِلَ مَع علیٍّا لمارِقینَ، فَلَم أرَهُم بَعدُ (1) . (2)

کنز العمّال_ به نقل از ابو ایّوب انصاری _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما سفارش فرمود که همراه علی با ناکثین بجنگیم و ما هم با آنان جنگیدیم؛ سفارش کرد که در رکاب علی با قاسطین بجنگیم و اینک به سوی آنان _ یعنی معاویه و یارانش _ می رویم ؛ و سفارش کرد که همراه علی با مارقین بجنگیم، که من هنوز آنان را ندیده ام . (3)

1010 - إخبارُ النَّبِیِّ عَنِ الحَکَمَینِ
1010 - خبر دادن پیامبر از دو حَکَم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ بَنی إسْرائیلَ اخْتَلَفوا ، فلَم یَزَلِ اخْتِلافُهُم بَینَهُم حتّی بَعَثوا حَکَمَینِ ، فضَلاّ و أضَلاّ . و إنّ هذهِ الاُمّةَ ستَخْتَلِفُ فلا یَزالُ اخْتلافُهُم بَینَهُم حتّی یَبْعَثوا حَکَمَینِ ضَلاّ و ضَلَّ مَنِ اتّبَعَهُما . (4)

1010

خبر دادن پیامبر صلی الله علیه و آله از دو حَکَم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنی اسرائیل دچار اختلاف شدند و همچنان با هم در اختلاف به سر می بردند، تا آن که [برای رفع اختلاف خود ]دو حَکَم و داور انتخاب کردند، اما آن دو، خود گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند . این امت نیز بزودی دچار اختلاف خواهند شد و همچنان با یکدیگر در اختلاف به سر خواهند برد، تا آن که دو حَکَم برگزینند که کج راهه روند و پیروانشان را نیز به کج راهه کشانند.

1011 - احتِجاجُ الإمامِ فی أمرِ الحَکَمَینِ
1011 - احتجاج امام در موضوع دو حَکَم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد قامَ إلیه رجُلٌ مِن أصْحابِهِ فقالَ : نَهَیْتَنا عَنِ الحُکومَةِ ثُمَّ أمَرْتَنا بِها، فلَم نَدْرِ أیَّ الأمْرَیْنِ أرْشَدَ ! فصَفَقَ علیه السلام إحْدی یَدَیْهِ علی الاُخْری ، ثُمَّ قالَ _: هذا جَزاءُ مَن تَرَکَ العُقْدَةَ ، أمَا و اللّهِ لَو أنّی حِینَ أمَرْتُکُم بهِ حَمَلْتُکُم علی المَکْروهِ الّذی یَجْعَلُ اللّهُ فیهِ خَیْرا _ فإنِ اسْتَقَمْتُم هَدَیْتُکُم ، و إنِ اعْوَجَجْتُم قَوّمْتُکُم ، و إنْ أبَیْتُم تَدارَکْتُکُم _ لَکانَتِ الوُثْقی ، و لکِنْ بِمَنْ؟! و إلی مَنْ ؟! (5)

1011

احتجاج امام در موضوع دو حَکَم

امام علی علیه السلام_ وقتی که یکی از اصحابش برخاست و به آن حضرت عرض کرد : ابتدا ما را از پذیرفتن حکمیت باز داشتی و سپس دستور دادی آن را بپذیریم . نمی دانیم کدام یک درست تر است ؟ و حضرت دست بر دست زد _فرمود : این [حیرت و سرگشتگی ]سزای کسی [چون شما] است که رأی درست را [که همان رأی من یعنی نهی از پذیرش حکمیت بود ]رها کرده است ؛ به خدا سوگند، اگر آنگاه که به شما فرمان [جنگ با معاویه ]دادم ، شما را به کاری ناخوشایند وا می داشتم _ که خدا خیری در آن نهاده بود و چون پایدار می ماندید هدایتتان می کردم و اگر کج می رفتید راستتان می کردم و اگر سر باز می زدید مجبورتان می کردم _ البته آن روش اطمینان بخش تر بود، اما به کمک چه کسی و یاری خواستن از که؟!

ص :311


1- قال ابنُ أبی الحدید : قد تظافرتِ الأخبارُ حتّی بلَغت حَدّ التّواتُرِ بما وَعدَ اللّه ُ تعالی قاتِلی الخوارجِ من الثّوابِ علی لسانِ رسولِهِ صلی الله علیه و آله . شرح نهج البلاغة : 2/ 265 .
2- کنز العمّال : 31720 .
3- ابن ابی الحدید می نویسد : اخباری که درباره وعده ثواب خدا به کشندگان خوارج از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده، چندان زیاد است که به حدّ تواتر رسیده است .
4- کنز العمّال : 1088 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 121 .

عنه علیه السلام_ للخوارِجِ و قد خَرَجَ إلی مُعَسْکَرِهِم و هُم مُقیمونَ علی إنْکارِ الحُکومَةِ _: أ لَمْ تَقولوا عِندَ رَفْعِهِمُ المَصاحِفَ حِیلَةً و غِیلَةً و مَکْرا و خَدیعَةً : إخْوانُنا و أهْلُ دَعْوَتِنا ، اسْتَقالونا و اسْتَراحوا إلی کِتابِ اللّهِ سُبحانَهُ ، فالرَّأیُ القَبولُ مِنهُم ، و التّنْفیسُ عَنهُم ! فقُلتُ لَکُم : هذا أمْرٌ ظاهِرُهُ إیمانٌ ، و باطِنُهُ عُدْوانٌ ، أوَّلُهُ رَحمَةٌ ، و آخِرُهُ نَدامَةٌ ؟! (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا حَکّمَ الحَکَمَینِ قالتْ لَهُ الخوارِجُ : حَکّمْتَ رَجُلَینِ ؟ _: ما حَکّمْتُ مَخْلوقا ، إنَّما حَکّمْتُ القُرآنَ . (2)

عنه علیه السلام :فأجْمَ_عَ رَأیُ مَلَئکُم عل_ی أنِ اخْتاروا رَجُلَینِ ، فأخَذْن_ا علَیهِما أنْ یُجَعْجِعا عِندَ القُرآن و لا یُج_اوِزاهُ ، و تَکونَ ألسِنَتُهُما مَعهُ و قُلوبُهُما تَبَعَهُ ، فَتاها عَن_هُ ، و تَرَک_ا الحقَّ و هُما یُبْصِرانِهِ . (3)

امام علی علیه السلام_ [آن گاه که] به اردوگاه خوارج، که بر نپذیرفتن حکمیت پافشاری می کردند ، رفت _فرمود : آیا هنگامی که قرآنها را، از روی حیله و فریب و مکر و خدعه، بر سر نیزه ها کردند نگفتید : آنها برادران ما و همدینان مایند . از ما خاتمه جنگ را می خواهند و به کتاب خداوند سبحان روی آورده اند . رأی درست آن است که خواست آنها را بپذیریم و اندوهشان را بر طرف سازیم؟ آن زمان من به شما گفتم : این کار آنها ظاهرش ایمان است و باطنش دشمنی ، آغازش دلسوزی است و فرجامش پشیمانی .

امام علی علیه السلام_ زمانی که حکمین را پذیرفت و خوارج گفتند : دو انسان را حَکَم قرار دادی ؟ _فرمود : من هیچ مخلوقی را حکم قرار ندادم، بلکه قرآن را داور کردم .

امام علی علیه السلام :آن گاه رأی بزرگان شما بر این شد که دو مرد را انتخاب کردند و ما از آنان پیمان گرفتیم که در محدوده قرآن عمل کنند و از آن فراتر نروند و زبانشان با قرآن باشد و دلهایشان پیرو آن ؛ اما هر دو از قرآن دست کشیدند و حقّ را فرو گذاشتند، در حالی که آن را می دیدند.

ص :312


1- . نهج البلاغة : الخطبة 122 .
2- کنز العمّال : 31578 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 177 .

عنه علیه السلام :أصابَکُم حاصِبٌ ، و لا بَقِیَ مِنکُم آثِرٌ (آبِرٌ) ! أ بَعْدَ إیمانی باللّهِ و جِهادی مَعَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أشْهَدُ علی نَفْسی بالکُفْرِ ؟! لَقد ضَلَلْتُ إذا و مَا أنا مِنَ المُهْتَدِینَ (1) ، فاُوبُوا شَرَّ مَآبٍ و ارْجِعوا علی أثَرِ الأعْقابِ .

أمَا إنّکُم سَتَلْقَوْنَ بَعْدی ذُلاًّ شامِلاً ، و سَیْفا قاطِعا ، و أَثَرَةً یَتَّخِذُها الظّالِمونَ فِیکُم سُنَّةً . (2)

عنه علیه السلام :و قد کُنتُ نَهَیْتُکُم عن هذهِ الحُکومَةِ فأبَیْتُم عَلَیَّ إباءَ المُنابِذینَ (المُخالِفینَ)، حتّی صَرَفْتُ رَأیی إلی هَواکُم ، و أنْتُم مَعاشِرُ أخِفّاءُ الهَامِ ، سُفَهاءُ الأحْلامِ ، و لَم آتِ _ لا أبا لَکُم _ بُجْرا، و لا أرَدْتُ لَکُم ضُرّا . (3)

شرح نهج البلاغة :ذَکرَ أبو جعفرٍ محمّدُ بنُ جریرٍ الطَّبریُّ فی «التّاریخ»: أنَّ علِیّا علیه السلام لَمّا دَخَلَ الکوفَةَ دَخَلَها مَعهُ کَثیرٌ مِن الخَوارِجِ ، و تَخَلّفَ مِنهُم بالنُّخَیْلَةِ و غَیرِها خَلْقٌ کَثیرٌ لَم یَدْخُلوها، فدَخَلَ حُرْقوصُ ابنُ زُهَیرٍ السَّعْدیُّ و زُرْعَةُ بنُ البُرجِ الطائیُّ _ و هُما مِن رُؤوسِ الخوارِجِ _ علی علیٍّ علیه السلام ، فقالَ لَهُ حُرْقوصٌ : تُبْ مِن خَطیئَتِکَ ، و اخْرُجْ بِنا إلی مُعاویَةَ نُجَاهِدْهُ ، فقالَ لَه علیٌّ علیه السلام : إنّی کنتُ نَهَیْتُکُم عَنِ الحُکومَةِ فأبَیْتُم ، ثُمّ الآنَ تَجْعَلونَها ذَنْبا ؟! أمَا إنّها لَیستْ بمَعْصیَةٍ ، و لکنّها عَجْزٌ مِن الرّأیِ و ضَعْفٌ فی التَّدْبیرِ ، و قد نَهَیْتُکُم عَنهُ . فقالَ زُرعَةُ : أمَا و اللّهِ لَئنْ لَمْ تَتُبْ مِن تَحْکیمِکَ الرِّجالَ لأقْتُلَنّکَ ، أطلُبُ بذلکَ وَجْهَ اللّهِ و رِضْوانَهُ ! فقالَ علیٌّ علیه السلام : بُؤْسا لکَ ، ما أشْقاکَ ! کأنّی بِکَ قَتیلاً تَسْفی علَیکَ الرِّیاحُ ! قالَ زُرعَةُ : وَدِدْتُ أنَّهُ کانَ ذلکَ ! (4) (5)

امام علی علیه السلام :طوفان شن بر شما بوزد و نسلتان بریده شود! آیا پس از ایمان به خدا و جهاد در کنار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر کفر خویش گواهی دهم ؟ «در این صورت گمراه باشم و از رهیافتگان نباشم» ؛ به بدترین سرنوشت گرفتار آیید و به راه گذشتگان خود روید ! بدانید که پس از من خواری و ذلّتی تمام شما را فرا خواهد گرفت و به شمشیری برّان دچار خواهید شد و ستمگران، ستم بر شما را شیوه خود خواهند کرد.

امام علی علیه السلام :من شما را از این حکمیت باز داشتم، اما شما همچون دشمن (مخالف)، از پذیرش دستور من سر باز زدید، تا جایی که رأی خود را به خواسته شما تغییر دادم که گروهی سبک سر و نا بخردید . من برای شما _ ای ناکسان _ شر و بدی نیاوردم و زیان و ضرری برایتان نخواستم .

شرح نهج البلاغه :محمّد بن جریر طبری در «تاریخ» خود می گوید : وقتی علی علیه السلام وارد کوفه شد بسیاری از خوارج با آن حضرت به آن جا آمدند و شمار فراوانی از آنان نیز در نُخَیله و دیگر جاها ماندند و به کوفه نیامدند . حُرقوص بن زهیر سعدی و زُرعة بن برج طائی _ از سران خوارج _ نزد علی علیه السلام آمدند . حرقوص گفت : از گناه خودت توبه کن و با ما بیا تا به جهاد با معاویه رویم . علی علیه السلام فرمود : من بودم که شما را از حکمیت باز داشتم، اما شما نپذیرفتید و اینک آن را گناه می شمارید؟ بدانید که حکمیت گناه نبود، بلکه ناشی از ناتوانی رأی و سستی تدبیر بود و من شما را از آن بازداشتم. زرعه گفت : به خدا قسم اگر از داور قرار دادن این مردان توبه نکنی، تو را برای خدا و رضای الهی می کشم. علی علیه السلام فرمود: بینوای نگون بخت ! گویا کشته تو را می بینم که باد بر آن می وزد ! زرعه گفت : دوست دارم که چنین باشد!

ص :313


1- إشارة إلی الآیة 56 من سورة الأنعام .
2- نهج البلاغة : الخطبة 58 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 36 .
4- شرح نهج البلاغة : 2/268 .
5- (انظر) شرح نهج البلاغة : 2 / 206 و ج 8 / 103 و ج 17 / 12 ، نهج السعادة : 2 / 325 _ 345 ، 356 ، 368 ، 375 ، 392 .

ص :314

1012 - إخبارُ الإمامِ بمَصیرِ الخَوارجِ
1012 - خبر دادن امام از سرنوشت خوارج

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی حَربِ الخوارجِ _: مَصارِعُهُم دُونَ النُّطْفَةِ ، و اللّهِ لا یُفْلِتُ مِنهُم عَشَرَةٌ ، و لا یَهْلِکُ مِنکُم عَشَرَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :احْمِلوا علَیهِم ، فوَ اللّهِ لا یُقْتَلُ مِنکُم عَشَرَةٌ ، و لا یَسْلَمُ مِنهُم عَشَرَةٌ . فحَمَلَ علَیهِم فطَحَنَهُم طَحْنا ، قُتِلَ مِن أصْحابِهِ علیه السلام تِسْعَةٌ ، و أفْلَتَ مِن الخوارِجِ ثَمانِیَةٌ . (2)

کنز العمّال :لَمّا سارَ علیٌّ إلی النَّهْرَوانِ سِرْتُ مَعهُ ، فقالَ علیٌّ : و الّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرأ النَّسَمَةَ ، لا یَقْتُلونَ مِنکُم عَشَرَةً و لا یَبْقی مِنهُم عَشَرَةٌ . فلَمّا سَمِعَ النّاسَ ذلکَ حَمَلوا علَیهِم فقَتَلوهُم (3) . (4)

1012

خبر دادن امام از سرنوشت خوارج

امام علی علیه السلام_ در جنگ با خوارج _فرمود : قتلگاه آنان این سوی نهر است ، به خدا سوگند، از آنان ده نفر نخواهند گریخت و از شما ده نفر کشته نخواهند شد .

امام علی علیه السلام :بر آنان بتازید که به خدا قسم از شما ده تن کشته نشوند و از آنان ده تن جان سالم به در نبرند . پس ، بر آنان تاخت و خُردشان کرد . از یاران امام علیه السلام نُه نفر کشته شدند و از خوارج هشت نفر گریختند .

کنز العمّال :من همراه علی علیه السلام به نهروان رفتم . او فرمود : سوگند به آن که دانه را شکافت و مردمان را بیافرید، از شما ده تن کشته نمی شوند و از آنان ده تن بر جای نمی مانند . یاران امام با شنیدن این سخن، بر نهروانیان حمله کردند و آنها را کشتند . (5)

1013 - تَسمِیَةُ الخَوارجِ بِالحَرورِیَّةِ
1013 - علّت نامگذاری خوارج به حروریّه

شرح نهج البلاغة :و سَبَبُ تَسْمِیَتِهِم الحَرورِیّةَ أنّ علِیّا علیه السلام لَمّا ناظَرَهُم _ بَعدَ مُناظَرَةِ ابنِ عبّاسٍ إیّاهُم _ کانَ فیما قالَ لَهُم : أ لاَ تَعْلَمونَ أنّ هؤلاءِ القَومَ لَمّا رَفَعوا المَصاحِفَ قلتُ لَکُم : إنّ هذهِ مَکیدَةٌ و وَهْنٌ ، و إنَّهُم لو قَصَدوا إلی حُکْمِ المَصاحِفِ لَأتَوْنی ......... أ فتَعْلَمون أنَّ أحَدا کانَ أکْرَهَ للتّحْکیمِ مِنّی ؟ قالوا : صَدَقْتَ . قالَ : فَهَلْ تَعْلَمونَ أنَّکُمُ اسْتَکْرَهْتُمونی علی ذلکَ ؟! ......... فرَجَعَ مَعَهُ مِنهُم ألْفانِ مِن حَرُوراءَ ، و قَد کانوا تَجَمَّعوا بها ، فقالَ لَهُم علیٌّ : ما نُسَمّیکُم ؟ ثُمَّ قالَ: أنْتُمُ الحَرورِیّةُ؛ لاجْتِماعِکُم بحَرُوراءَ . (6)

1013

علّت نامگذاری خوارج به حروریّه

شرح نهج البلاغة :علّت نامگذاری خوارج به حروریه این است که وقتی علی علیه السلام _ بعد از مناظره ابن عباس با خوارج _ با ایشان مناظره کرد، از جمله به ایشان فرمود : مگر نه این که وقتی این جماعت قرآنها را [بر نیزه ]افراشتند من به شما گفتم : این یک مکر و نشان ضعف آنهاست . اگر مقصودشان داوری قرآنها باشد، پیش من می آمدند ......... مگر نه این که هیچ کس به اندازه من حکمیت را ناخوش نمی داشت ؟ گفتند : درست است . فرمود : مگر نه این که شما مرا ناچار به پذیرفتن حکمیت کردید؟! ......... پس دو هزار نفر از خوارج به همراه امام علیه السلام از محل تجمع خود در حروراء برگشتند . علی به آنان فرمود: چه نامی بر شما گذاریم ؟ آن گاه خودش فرمود: حروریه، چون که در حروراء گرد آمده بودید.

ص :315


1- نهج البلاغة : الخطبة 59 .
2- شرح نهج البلاغة : 2/273 .
3- کنز العمّال : 31625 .
4- قال ابنُ أبی الحدید : هذا الخبرُ من الأخبار الّتی تکاد تکون مُتَواترة ، لاشتهارِهِ و نقلِ النّاس کافّةً له ، و هو من معجزاته و أخباره المفصّلة عن الغیوب .
5- ابن ابی الحدید می نویسد : این خبر چندان مشهور و در میان مردم نقل می شود که از اخبار تقریبا متواتر است و از جمله معجزات امام و پیشگوییهای مفصّل ایشان می باشد .
6- شرح نهج البلاغة : 2/274 .

1014 - مَقتلُ عَبدِ اللَّهِ بنِ خبّابٍ
1014 - کشته شدن عبداللَّه بن خَبّاب

شرح نهج البلاغة عن أبی العبّاسِ :و لَقِیَهُم _ أیِ الخوارجَ _ عبدُ اللّهِ بنُ خَبّابٍ فی عُنُقِهِ مُصْحَفٌ ، علی حِمارٍ و مَعهُ امْرَأتُهُ و هِی حامِلٌ ، فقالوا لَهُ : إنّ هذا الّذی فی عُنُقِکَ لَیأمُرُنا بقَتْلِکَ ! فقالَ لَهُم : ما أحْیاهُ القرآنُ فأحْیُوهُ و ما أماتَهُ فأمِیتُوهُ . فوَثَبَ رجُلٌ مِنهُم علی رُطَبةٍ سَقَطَتْ مِن نَخْلَةٍ فَوضَعَها فی فِیهِ ، فصاحُوا بهِ ، فلَفَظَها تَوَرُّعا ! و عَرضَ لرجُلٍ مِنهُم خِنْزیرٌ فضَرَبَهُ فقَتَلَهُ ، فقالوا : هذا فسادٌ فی الأرضِ ، و أنْکَروا قَتْلَ الخِنْزِیرِ .

ثُمّ قالوا لابنِ خَبّابٍ: حَدِّثْنا عَن أبیکَ : فقالَ : إنّی سَمِعْتُ أبی یقولُ : سَمِعْتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : ستَکونُ بَعدی فِتْنَةٌ یَموتُ فیها قَلبُ الرّجُلِ کما یَموتُ بَدَنُهُ ، یُمْسِی مُؤمنا و یُصْبِحُ کافِرا، فکُنْ عبدَ اللّهِ المَقْتولَ ، و لا تَکُنِ القاتِلَ ......... قالوا: فمَا تَقولُ فی علیٍّ بَعدَ التَّحْکیمِ و الحُکومَةِ؟ قالَ : إنّ علیّا أعْلَمُ باللّهِ و أشَدُّ تَوَقِّیا علی دِینهِ ، و أنْفَذُ بَصیرَةً ، فقالوا : إنَّکَ لَستَ تَتّبِعُ الهُدی ، إنّما تَتّبِعُ الرِّجالَ علی أسْمائهِم ! ثُمَّ قَرَّبوهُ إلی شاطئِ النَّهْرِ ، فأضْجَعوهُ فذَبَحوهُ .

قالَ أبو العبّاسِ : و ساوَموا رجُلاً نَصْرانیّا بنَخْلَةٍ لَهُ ، فقالَ : هِی لَکُم ، فقالوا : ما کُنّا لِنَأخُذَها إلاّ بثَمَنٍ ، فقالَ : وا عَجَباهْ ! أ تَقْتُلونَ مِثْلَ عبدِ اللّهِ ابنِ خَبّابٍ ، و لا تَقْبَلونَ جنی نَخْلَةٍ إلاّ بثَمَنٍ؟! (1)

1014

کشته شدن عبد اللّه بن خَبّاب

شرح نهج البلاغة_ به نقل از ابو العبّاس _: عبد اللّه بن خبّاب، در حالی که به گردن خود قرآنی آویخته و با همسر آبستنش بر الاغی سوار بود، به خوارج برخورد. آنها به او گفتند : همان که به گردنت آویخته ای ما را به کشتن تو فرمان می دهد . عبد اللّه به آنان گفت: آنچه را قرآن زنده کرده است زنده کنید و آنچه را میرانده است بمیرانید. از میان خوارج مردی برجست و خرمایی را که از درخت افتاده بود برداشت و در دهان گذاشت . هم مسلکانش بر سر او فریاد کشیدند و او از روی مقدس مآبی خرما را از دهانش بیرون انداخت ! نیز به یکی از آنان خوکی حمله کرد و او آن حیوان را زد و از پا در آورد . یارانش گفتند : این کار فساد در زمین است و کشتن خوک را ناروا شمردند .

آن گاه به ابن خبّاب گفتند : از پدرت برایمان حدیثی بگو . عبد اللّه گفت : از پدرم شنیدم که گفت : شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : پس از من فتنه ای پدید خواهد آمد که دل آدمی در آن می میرد همچنان که تن می میرد . [آدمی ]شب هنگام مؤمن است و بامدادان کافر. و تو، عبد اللّهِ مقتول باش نه قاتل ......... خوارج گفتند: نظرت درباره علی، پس از تحکیم و حکمیت چیست ؟ عبد اللّه گفت : علی خدا شناسترین و دین دارترین و با بصیرت ترین مردمان است . خوارج گفتند : تو از حقّ و هدایت پیروی نمی کنی، بلکه از نام و شهرت افراد پیروی می کنی ! سپس او را به ساحلِ رود بردند و به پهلو خواباندند و سرش را بریدند .

ابو العباس می گوید : خوارج از یک نفر مسیحی خواستند درخت خرمایش را به آنها بفروشد ؛ او گفت : نخل از شما باشد . خوارج گفتند : ما آن را جز در برابر پول نمی گیریم . مسیحی گفت : شگفتا! شما مردی مثل عبد اللّه بن خبّاب را می کشید و حالا می گویید میوه درخت خرمایی را جز در برابر پول قبول نمی کنید .

ص :316


1- شرح نهج البلاغة : 2/281.

ص :317

1015 - رَأیُ الإمامِ فی قَتَلَةِ ابنِ خبّابٍ
1015 - نظر امام درباره قاتلان ابن خبّاب

شرح نهج البلاغة_ بَعدَ قَتْلِ ابن خَبّابٍ _: اسْتَنْطَقَهُم علیٌّ علیه السلام بقَتْلِ عبدِ اللّهِ بنِ خَبّابٍ ، فأقَرّوا بهِ ، فقالَ : انْفَرِدوا کتائبَ لأسْمَعَ قَوْلَکُم کَتیبَةً کَتیبَةً . فتَکَتَّبوا کتائبَ ، و أقَرّتْ کُلُّ کَتیبَةٍ بمِثْلِ ما أقَرّتْ بهِ الاُخْری مِن قَتْلِ ابنِ خَبّابٍ ، و قالوا: و لَنَقْتُلَنَّکَ کَما قَتَلْناهُ ! فقالَ علیٌّ : و اللّهِ ، لَو أقَرَّ أهْلُ الدُّنیا کُلُّهُم بقَتْلِهِ هکذا و أنا أقدِرُ علی قَتْلِهِم بهِ لَقَتَلْتُهُم . ثُمَّ الْتَفَتَ إلی أصْحابِهِ فقالَ لَهُم : شُدّوا علَیهِم ، فأنا أوَّلُ مَن یَشُدُّ علَیهِم . (1)

و فی روایةٍ عن الإمامِ علیٍّ علیه السلام _ فی ذِکرِ أصْحابِ الجَملِ _ : فو اللّهِ ، لَو لَم یُصیبوا مِن المُسلِمینَ إلاّ رجُ_لاً واحِ_دا مُعْتَمدینَ (مُتَعمِّ_دینَ ) لِقَتْلِهِ بِلا جُ_رْمٍ جَ_رَّهُ لَحَ_لَّ لی قَتْلُ ذلکَ الجَیشِ کُلِّهِ ؛ إذْ حَضَروهُ فلَم یُنْکِروا و لَم یَدْفَعوا عَنهُ . (2)

(3)

1015

نظر امام درباره قاتلان ابن خبّاب

شرح نهج البلاغة_ پس از کشته شدن ابن خبّاب _: علی علیه السلام درباره قتل او از خوارج استنطاق کرد . آنان به کشتن او اقرار کردند . حضرت فرمود : گروه گروه شوید تا حرفهای هر یک از گروههای شما را جداگانه بشنوم . آنها گروه گروه شدند و هر گروهی مثل گروه دیگر به قتل ابن خبّاب اعتراف کردند و گفتند : تو را هم مثل او می کشیم . علی علیه السلام فرمود : به خدا قسم ، اگر همه مردم دنیا به این چنین کشتن او اعتراف کنند و من توانایی کشتن آنها را داشته باشم همه آنها را می کشم. آن گاه رو به اصحابش کرد و فرمود : بر اینان سخت گیرید که من نخستین کسی هستم که بر آنان سخت می گیرم .

در روایتی از امام علی علیه السلام درباره اصحاب جمل آمده است : به خدا سوگند اگر حتی یک نفر از مسلمانان را بدون جرم و گناهی ، به عمد می کشتند کشتن همه آن سپاه بر من روا بود ؛ زیرا آن لشکر حضور داشته اند و اعتراض ننموده و از وی دفاع نکرده اند.

ص :318


1- شرح نهج البلاغة : 2/282 ، و انظر مستدرک الوسائل : 18/213/22534 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 172 .
3- (انظر) القتل : باب 3221 .

1016 - بَعدَ مَقتَلِ الخَوارجِ
1016 - پس از کشته شدن خوارج

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَکونُ فی اُمَّتی أشباهُ هذا یَقرَأونَ القُرآنَ لا یُجاوِزُ تَراقِیَهُم یَمرُقونَ مِنَ الدّین کما یَمرُقُ السَهْمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ کُلَّما قُطِعَ قَرْنٌ نَشَأَ قَرْنٌ ، حتّی یَخْرُجَ فی بَقِیَّتِهِم الدَّجّالُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قَد مَرَّ بقَتْلی الخَوارجِ _: بُؤْسا لَکُم ! لَقد ضَرَّکُم مَن غَرَّکُم . فقیلَ لَهُ : مَن غَرَّهُم یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ فقالَ : الشَّیطانُ المُضِلُّ ، و الأنْفُسُ الأمّارَةُ بالسُّوءِ ، غَرَّتْهُم بالأمانیِّ ، و فَسَحَتْ لَهُم ، بِالمَعاصی، و وَعَدَتْهُم الإظْهارَ ، فاقْتَحَمَتْ بهِم النّارَ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، فإنّی فَقَأْتُ عَینَ الفِتنَةِ ، و لَم یَکُن لِیَجْتَرِئَ علَیها أحَدٌ غَیری بَعدَ أنْ ماجَ غَیْهَبُها (ظُلْمَتُها) ، و اشْتَدَّ کَلَبُها . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا قُتلَ الخوارِجُ فقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ، هَلکَ القَومُ بأجْمَعِهِم _: کَلاّ و اللّهِ، إنَّهُم نُطَفٌ فی أصْلابِ الرِّجالِ و قَراراتِ النّساءِ ، کُلَّما نَجَمَ مِنهُم قَرْنٌ قُطِعَ ، حتّی یکونَ آخِرُهُم لُصوصا سَلاّبِینَ . (4)

1016

پس از کشته شدن خوارج

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بین امّتم افرادی می باشند که قرآن می خوانند، امّا از استخوان ترقوه شان فراتر نمی رود [و ]مانند گذر تیر از هدف، از دین خارج می شوند. هر گاه شاخی قطع شود شاخی دیگر بروید تا آن که از میان باقیمانده آنان، دجال سر بر آرد.

امام علی علیه السلام_ در هنگام عبور از جنازه خوارج _فرمود : بدا به حال شما! آن کس که فریبتان داد به شما زیان رساند. عرض شد: ای امیر مؤمنان! چه کسی فریبشان داد ؟ فرمود : شیطان گمراه کننده و نفس فرمان دهنده به بدی؛ به آرزوهای خام فریبشان داد و میدان گناهان را بر آنان فراخ گردانید و به آنان وعده پیروزی داد و آن گاه آنان را در کام آتش فرو برد .

امام علی علیه السلام :ای مردم ! من چشم فتنه را در آوردم، در زمانی که تاریکیش موج می زد و هاری و سختی آن اوج گرفته بود و کسی جز من جرأت دفع آن را نداشت .

امام علی علیه السلام_ آن گاه که خوارج کشته شدند و به ایشان عرض شد: ای امیر مؤمنان! این جماعت همه نابود شدند . فرمود : هرگز ، به خدا قسم که آنها نطفه هایی در پشت مردان و زهدانهای زنان هستند . هر گاه شاخی از آنان بروید ، قطع گردد تا این که سرانجام از آنان عده ای راهزن و دزد بر جای ماند .

ص :319


1- کنز العمّال : 31611 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 323 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 93 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 60 .

کنز العمّال عن قتادة :لَمّا قَتَلَهُم [الخوارجَ ]قالَ رجُلٌ : الحَمدُ للّهِ الّذی أبادَهُم و أراحَنا مِنهُم ، فقالَ علیٌّ : کَلاّ و الّذی نَفْسی بِیَدِهِ ، أنَّ مِنهُم لَمَن فی أصْلابِ الرِّجال لَم تَحْمِلْهُ النِّساءُ بَعدُ ، و لَیَکونَنَّ آخِرُهُم لُصّاصا جَرّادِینَ . (1)

کنز العمّال عن أبی جعفر الفراء :سَمِعَ علیٌّ أحَدَ ابْنَیْهِ _ إمّا الحسنَ أو الحسینَ _ یقول : الحَمدُ للّهِ الّذی أراحَ اُمّةَ محمّدٍ مِن هذهِ العِصابَةِ ، فقالَ علیٌّ : لَو لَم یَبْقَ مِن اُمّةِ محمّدٍ إلاّ ثَلاثةٌ لَکانَ أحَدُهُم علی رأیِ هؤلاءِ ، إنَّهُم لَفی أصْلابِ الرِّجالِ و أرْحامِ النِّساءِ . (2)

(3)

کنز العمّال_ بنقل از قتادة _: پس از آن که امام علی علیه السلام خوارج را کشت،مردی گفت: سپاس و ستایش خدایی را که آنان را نابود ساخت و ما را از شرّشان آسوده کرد . علی فرمود : هرگز ، سوگند به آن که جانم در دست اوست برخی از آنها هنوز در صلب های مردان هستند و زنان هنوز باردارشان نشده اند . آخرین افراد آنها به جماعتی دزد و چپاولگر تبدیل خواهند شد.

کنز العمّال_ بنقل از أبو جعفر فراء _: علی شنید که یکی از فرزندانش ، حسن یا حسین، می گوید: خدای را شکر که امّت محمّد را از شرّ این جماعت آسوده ساخت ، فرمود : اگر از امّت محمّد تنها سه نفر بر جای ماند، یکی از آنها بر عقیده این جماعت خواهد بود . آنان [هنوز ]در صلب های مردان و زهدانهای زنان هستند .

1017 - نهیُ الإمامِ عَن قَتلِ الخَوارجِ بَعدَهُ
1017 - نهی امام از کشتن خوارج بعد از ایشان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُقاتِلوا (تَقْتُلوا) الخَوارِجَ بَعدی ؛ فلَیس مَن طَلبَ الحقَّ فأخْطَأهُ، کَمَن طَلبَ الباطِلَ فأدْرَکَهُ (4) . (5)

1017

نهی امام از کشتن خوارج بعد از ایشان

امام علی علیه السلام :بعد از من با خوارج نجنگید (خوارج را نکشید) ؛ زیرا کسی که طالب حقّ باشد و به آن نرسد همچون کسی نیست که جویای باطل باشد و به آن دست یابد . (6)

ص :320


1- . کنز العمّال : 31542 .
2- کنز العمّال : 31549 .
3- (انظر) نهج السعادة : 2 / 417 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 61 .
5- قال ابنُ أبی الحدید : مُراده أنّ الخوارج ضَلّوا بشُبهةٍ دخَلت علیهم ، کانوا یَطلُبون الحقّ ، و لهم فی الجملة تَمسّکٌ بالدِّین ، و مُحاماةٌ عن عقیدةٍ اعتقدوها ، و إنْ أخطَؤوا فیها . و أمّا معاویة فلم یکن یطلب الحقّ ، و إنّما کان ذا باطل ، لا یُحامی عن اعتقادٍ قد بناه علی شبهة ، و أحوالُه کانت تدلّ علی ذلک ، فإنّه لم یکن من أرباب الدِّین ......... و إذا کان کذلک لم یَجُزْ أن یَنصُر المسلمون سلطانه ، و تحارَبُ الخوارج علیه و إن کانوا أهل ضلال ، لأنّهم أحسن حالاً منه ، فإنّهم کانوا یَنهون عن المنکر ، و یَرَون الخروج علی أئمّة الجور واجبا ......... (شرح نهج البلاغة : 5 / 78) .
6- ابن ابی الحدید می نویسد : مراد حضرت این است که خوارج به سبب گرفتار آمدن به یک شبهه، گمراه شدند . آنان طالب حقّ بودند و اجمالاً به دین تمسک داشتند و از عقیده خود دفاع می کردند، گر چه در عقیده خود راه خطا پیمودند . اما معاویه خواهان حقّ نبود، بلکه راه باطل می پیمود و از عقیده ای که با شبهه آمیخته شده باشد، دفاع نمی کرد . رفتار و کردار او، خود گواه این امر بود . او پایبند دین نبود ......... با چنین اوصافی که در معاویه وجود داشت، بر مسلمانان روا نبود که از حکومت او دفاع کنند و با شورشیان علیه او بجنگند، هر چند کج راهه می رفتند؛ زیرا آنان وضع بهتری از معاویه داشتند ؛ چه، نهی از منکر می کردند و قیام در برابر فرمانروایان ستمگر را واجب می دانستند ......... .

1018 - النَّهیُ عَن قِتالِ الخَوارجِ إذا خالفوا الإمامَ الجائِرَ
1018 - نهی از جنگیدن با خوارج در صورتی که با فرمانروای ستمگر مخالفت کنند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سَمِعَ رجُلاً یَسُبُّ الخوارِجَ _: لا تَسُبُّوا الخوارِجَ ، إنْ کانوا خالَفوا إماما عادِلاً أو جَماعَةً فقاتِلوهُم ، فإنَّکُم تُؤْجَرونَ فی ذلکَ . و إنْ خالَفوا إماما جائرا فلا تُقاتِلوهُم ، فإنّ لَهُم بذلکَ مَقالاً . (1)

عنه علیه السلام_ و قد ذُکِرَتِ الخوارِجُ فسَبُّوهُم _: أمّا إذا خَرَجوا (2) علی إمامِ هُدیً فسُبُّوهُم ، و أمّا إذا خَرَجوا علی إمامِ ضَلالَةٍ فلا تَسُبُّوهُم ، فإنّ لَهُم بذلکَ مَقالاً . (3) (4)

1018

نهی از جنگیدن با خوارج در صورتی که با فرمانروای ستمگر مخالفت کنند

امام علی علیه السلام_ وقتی شنید که کسی خوارج را دشنام می دهد _فرمود : خوارج را دشنام ندهید ؛ اگر با پیشوای عادل یا جماعت مسلمانان از راه مخالفت در آمدند ، با آنان بجنگید، که برای این کار پاداش می برید . اما اگر با پیشوایی ستمگر مخالفت کردند [در کنار ستمگر] با ایشان نجنگید ؛ زیرا برای کار خود دلیلی دارند .

امام علی علیه السلام_ [وقتی] در جمعی سخن از خوارج به میان آمد و آنان خوارج را دشنام دادند _فرمود : اگر در برابر پیشوای هدایتگر قد علم کردند دشنامشان دهید، اما اگر بر ضدّ پیشوای ستمگر شوریدند، دشنامشان ندهید؛ زیرا برای این کار خود دلیلی دارند.

ص :321


1- کنز العمّال : 31620 .
2- فی المصدر «خَرَبوا» و هو تصحیف .
3- کنز العمّال : 31621 .
4- (انظر) الإمامة العامة : باب 173 . السبّ : باب 1721 ، 1722 .

ص :322

142 - الخسران

142 - زیانکاری
اشاره

(1)

ص :323


1- انظر : عنوان 384 «الغبن» ، 115 «الحسرة» .

1019 - الَّذینَ خَسِروا أنفُسَهُم
1019 - آنان که خود را به زیان افکنده اند

الکتاب :

«قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ للّهِِ کَتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» . (1)

«وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ» . (2)

«فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلاَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن حاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ ، و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ . (4)

عنه علیه السلام_ فیما کَتبَ إلی مُعاویَةَ _: فنَفْسَکَ نَفْسَکَ ، فَقَد بَیّنَ اللّهُ لکَ سبیلَکَ ، و حیثُ تَناهَتْ بکَ اُمورُکَ ، فقد أجْرَیْتَ إلی غایةِ خُسْرٍ ، و مَحَلّةِ کُفْرٍ . (5)

1019

آنان که خود را به زیان افکنده اند

قرآن :

«بگو : از آن کیست آنچه در آسمانها و زمین است ؟ بگو : از آن خداست . بخشایش را بر خود مقرر داشته است . همه شما را در روز قیامت ، که در آن تردیدی نیست ، گرد می آورد . آنان که خود را به زیان افکنده اند همانان ایمان نمی آورند».

«آنان که ترازوی اعمالشان سبک گشته است کسانی هستند که به آیات ما ایمان نیاورده بودند و از این رو به خود زیان رسانیده اند» .

«پس جز او هر چه را خواهید بپرستید . بگو : زیانکاران کسانی هستند که در روز قیامت خود و خاندانشان را به زیان افکندند ، بدانید که این همان زیان آشکار است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که از نفس خود حساب بکشد، سود برد و هر که از آن غافل ماند، زیان کند .

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : خویشتن را دریاب ، خویشتن را دریاب که خداوند راه تو را برایت روشن کرده است، و تا همین جا که پیش رفته ای، به نهایتِ زیان کاری و جایگاه کفر و نافرمانی تاخته ای .

ص :324


1- الأنعام : 12 .
2- الأعراف : 9 .
3- الزمر : 15 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 208 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 30 .

عنه علیه السلام :مَن قَصّرَ فی أیّامِ أمَلِهِ قَبْلَ حُضورِ أجَلِهِ فقد خَسِرَ عَمَلَهُ و ضَرَّهُ أجَلُهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «قُلْ إنَّ الخاسِرینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلاَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ» _: غَبَنوا أنْفُسَهُم و أهْلیهِم یَومَ القِیامَةِ . (2)

امام علی علیه السلام :آن کس که در روزهای امیدش [به عمل ]و پیش از فرا رسیدن اجلش کوتاهی کند، زیانکار باشد و اجلش به او ضرر زند .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «بگو : زیانکاران کسانی هستند که در روز قیامت خود و خاندانشان را به زیان افکندند ، بدانید که این همان زیان آشکار است» _فرمود : [آنان که ]در روز قیامت خود و خانواده شان را مغبون کردند .

1020 - الخاسِرونَ
1020 - زیانکاران

الکتاب :

«وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاْءِسْلاَمِ دِینا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الاْخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الخاسِرُ مَن غَفَلَ عَن إصْلاحِ المَعَادِ . (5)

1020

زیانکاران

قرآن :

«هر کس دینی جز اسلام بجوید هرگز از وی پذیرفته نشود و در آخرت از زیانکاران باشد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیانکار کسی است که از آباد کردن آخرت غافل ماند .

ص :325


1- نهج البلاغة : الخطبة 28 .
2- تفسیر القمّی : 2/248 .
3- آل عمران : 85 .
4- (انظر) البقرة : 27 ، 121 ، الأعراف : 99 ، 178 ، الأنفال : 37 ، التوبة : 69 ، یوسف : 14 ، النحل : 109 ، العنکبوت : 52 ، الزمر : 63 ، المجادلة : 19 ، المنافقون : 9 ، آل عمران : 149 ، المائدة : 5 ، 21 ، 53 ، یونس : 95 .
5- تنبیه الخواطر : 2/118 .

عنه صلی الله علیه و آله :المُنْفِقُ عُمرَهُ فی طَلَبِ الدُّنیا خاسِرُ الصَّفْقَةِ ، عادِمُ التَّوفیقِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فرُبَّ دائبٍ مُضِیعٌ ، و رُبَّ کادِحٍ خاسِرٌ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَأمَنَنَّ علی خَی_رِ ه_ذهِ الاُمَّةِ عَذابَ اللّهِ ، لقَولهِ تعالی : «فلا یَأمَنُ مَکْرَ اللّهِ إلاّ القَومُ الخاسِرونَ» (3) . (4)

عنه علیه السلام :احْذَرْ أنْ یَراکَ اللّهُ عِندَ مَعْصیَتِهِ ، و یَفْقِدَکَ عِندَ طاعَتِهِ ، فتَکونَ مِن الخاسِرینَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که عمر خود را در طلب دنیا صرف کند در این معامله زیان کرده و توفیق را از دست داده است .

امام علی علیه السلام :بسا کوشایی که کار را تباه می کند و بسا زحمتکشی که زیان می بیند.

امام علی علیه السلام :بر بهترین فرد این امت از عذاب خدا ایمن مباش ؛ زیرا خدای بزرگ می فرماید: «از مکر خدا جز زیانکاران خود را ایمن نپندارند».

امام علی علیه السلام :بپرهیز از این که خداوند تو را در حال معصیتش ببیند و در حال طاعتش نبیند که در این صورت از زیانکاران خواهی بود.

1021 - خَسِرَ الدُّنیا وَالآخِرَةَ
1021 - زیانکاری در دنیا و آخرت

الکتاب :

«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّهَ عَلَی حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ» . (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ : مَنِ العَظیمُ الشَّقاءِ ؟ _: رجُلٌ تَرَکَ الدُّنیا للدُّنیا فَفاتَتْهُ الدُّنیا و خَسِرَ الآخِرَةَ ، و رَجُلٌ تَعَبّدَ و اجْتَهَدَ و صامَ رِیاءً للنّاسِ فذاکَ حُرِمَ لذّاتِ الدُّنیا مِن دُنْیانا و لَحِقَهُ التَّعَبُ الّذی لَو کانَ بهِ مُخْلِصا لاسْتَحَقَّ ثوابَهُ . (7)

1021

زیان کاری در دنیا و آخرت

قرآن :

«و از میان مردم کسی است که خدا را فقط در یک حال می پرستد. اگر خیری به او رسد دلش بدان آرام گیرد و اگر آزمایشی پیش آید رخ برتابد (دگرگون شود). در دنیا و آخرت زیان بیند و این همان زیان آشکار است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : بدبخت بزرگ کیست ؟ _فرمود : مردی که دنیا را به خاطر دنیا وا گذارد و بدین سبب دنیا را از دست دهد و آخرت را زیان کند و مردی که برای خودنمایی عبادت و کوشش کند و روزه بگیرد ؛ چنین کسی به خاطر دنیا از لذتهای دنیا محروم گشته و خود را به رنجی در افکنده است که اگر برای خدا می بود سزاوار پاداش او می شد.

ص :326


1- تنبیه الخواطر : 2/119 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 129 .
3- الأعراف : 99 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 377 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 383 .
6- الحجّ : 11 .
7- تنبیه الخواطر : 2/95 .

عنه علیه السلام :مَعاشِرَ النّاسِ (المسلمینَ) ، اتَّقوا اللّهَ ، فکَم مِن مُؤَمِّلٍ ما لا یَبْلُغُهُ ، و بانٍ ما لا یَسْکُنُهُ ، و ج_امعٍ ما سَ_وفَ یَترُکُهُ ، و لَعلّهُ مِن باطِ_لٍ جَمعَهُ ، و مِن حقٍّ مَنعَهُ ، أصابَهُ حَراما ، و احْتَمَلَ بهِ آثاما ، فباءَ بوِزْرِهِ ، و قَدِمَ علی ربِّهِ ، آسِفا لاهِفا ، قَد خَسِرَ الدُّنیا و الآخِرَةَ ، ذلکَ هُو الخُسْرانُ المُبینُ . (1)

نهج البلاغة:_ الإمام علی علیه السلام _و قد لَقِیَهُ عندَ مَسیرِهِ إلی الشّامِ دَهاقِینُ الأنْبارِ ، فتَرَجَّلوا لَهُ و اشْتَدّوا بینَ یَدَیْهِ _ : ما هذا الّذی صَنَعْتُموهُ ؟ فقالوا : خُلُقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بهِ اُمَراءنا ، فقالَ : و اللّهِ ، ما یَنْتَفِعُ بهذا اُمَراؤکُم ، و إنّکُم لَتَشُقُّونَ علی أنْفُسِکُم فی دُنیاکُم ، و تَشْقَوْنَ بهِ فی آخِرَتِکُم ، و ما أخْسَرَ المَشَقّةَ وراءها العِقابُ ، و أرْبَحَ الدَّعَةَ مَعها الأمانُ مِن النّارِ . (2)

امام علی علیه السلام :ای مردم (ای مسلمانان)! از خدا بترسید ؛ که بَسا آرزومندی که به آرزوی خود نرسید و بسا سازنده ای که در عمارت خود مسکن نگزید و بسا گرد آورنده ای که بزودی آن چه را گرد آورده، وا گذارَد و شاید که آن را از راه ناروا گرد آورده و یا با نپرداختن حقّی آن را به هم رسانده، آن را از راه حرام به دست آورده و به خاطر آن زیر بار گناه مانده است ؛ پس گناه آن را به دوش کشد و با دریغ و اندوه نزد پروردگارش رَوَد . چنین کسی «در دنیا و آخرت زیانکار باشد و این همان زیان آشکار است» .

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام _ وقتی در مسیر خود به شام می رفت ، گروهی از زمین داران انبار به آن حضرت برخوردند و به احترام ایشان از اسبها پیاده شدند و پیشاپیش او دویدند _ فرمود : این چه کاری بود که کردید؟ گفتند : این روش ماست، که بدان امیران خود را احترام می نهیم . حضرت فرمود : به خدا سوگند که امیران شما از این کار سودی نمی برند و شما نیز با این کار در این جهان خود را به رنج می افکنید و در آن جهان به بدبختی گرفتار می آیید . چه زیانبار است رنجی که در پی آن عذاب باشد و چه سودمند است آسایشی که رهایی از آتش دوزخ همراه آن باشد .

ص :327


1- نهج البلاغة : الحکمة 344 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 37 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی خِطابهِ لشُریحِ بنِ الحارثِ قاضیهِ _: فانْظُرْ یا شُریحُ ، لا تَکونُ ابْتَعْتَ هذهِ الدّارَ مِن غَیرِ مالِکَ ، أو نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِن غَیرِ حَلالِکَ ، فإذا أنتَ قَد خَسِرْتَ دارَ الدُّنیا و دارَ الآخِرَةِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّ فی النّاسِ مَن خَسِرَ الدُّنیا و الآخِرَةَ ، یَتْرُکُ الدُّنیا للدُّنیا ، و یَری أنَّ لَذّةَ الرِّئاسَةِ الباطِلَةِ أفْضَلُ مِن لَذّةِ الأمْوالِ و النِّعَمِ المُباحَةِ المُحَلَّلَةِ ، فیَتْرُکُ ذلکَ أجْمَعَ طَلَبا للرِّئاسَةِ . (2)

امام علی علیه السلام_ به قاضی خود شریح بن حارث _فرمود : توجه کن ای شریح ! مبادا این خانه را جز از مال خودت خریده باشی، یا بهای آن را جز از مال حلال داده باشی. در غیر این صورت هم در دنیا و هم در سرای آخرت زیان کرده ای.

امام زین العابدین علیه السلام :برخی مردمان، دنیا و آخرت را از دست می دهند . دنیا را به خاطر دنیا وا می گذارند و لذّت ریاست باطل را برتر از لذّت اموال و نعمتهای مباح و حلال می دانند، و این همه را برای دست یافتن به ریاست رها می کنند .

1022 - الأخسَرونَ
1022 - زیانکارترین ها

الکتاب :

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا» . (3)

«الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا وَ هُم بِالْأَخِرَةِ کَ_افِرُونَ ......... لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الاْخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ» . (4)

1022

زیان کارترین ها

قرآن :

«بگو : آیا به شما خبر دهیم زیانکارترین مردمان کیستند؟ کسانی که کوشش آنان در زندگی این جهان هدر رفت و می پندارند که کار نیک می کنند» .

«همانان که [مردم را] از راه خدا باز می دارند و آن را کج می شمارند و خود، آخرت را باور ندارند ......... شکّ نیست که آنان در آخرت زیان کارترند» .

ص :328


1- . نهج البلاغة : الکتاب 3 .
2- بحار الأنوار : 2/84/10 .
3- . الکهف : 103 ، 104 .
4- هود : 22 .

إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالْأَخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَ__الَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ * أُولئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَ هُمْ فِی الاْخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ» . (1)

وَ أَرَادُوا بِهِ کَیْدا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أخْسَرُ النّاسِ مَن قَدَرَ علی أنْ یَقولَ الحقَّ و لَم یَقُلْ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ أخْسَرَ النّاسِ صَفْقَةً و أخْیَبَهُم سَعْیا: رجُلٌ أخْلَقَ بَدنَهُ فی طَلبِ مالِهِ و لَم تُساعِدْهُ المَقادیرُ علی إرادَتِهِ ، فخَرجَ مِن الدُّنیا بحَسْرَتِهِ ، و قَدِمَ علی الآخِرَةِ بتَبِعَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أخْسَرُ مِمَّن تَعَوَّضَ عنِ الآخِرَةِ بالدُّنیا؟! (5)

عنه علیه السلام :ما أخْسَرَ مَن لَیس لَهُ فی الآخِرَةِ نَصِیبٌ ! (6)

عنه علیه السلام :أخْسَرُکُم أظْلَمُکُم . (7)

«کسانی که به آخرت ایمان ندارند، کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم [ تا همچنان] سرگشته بمانند. ایشان همان کسانند که عذاب سخت از آن آنهاست و در آخرت زیان کارترینند» .

«می خواستند برای او [ ابراهیم] مکری بیندیشند ولی ما زیان کارترشان کردیم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :زیانکارترین مردم کسی است که بتواند حقّ بگوید، ولی نگوید .

امام علی علیه السلام :زیانکارترین مردم در داد و ستد و نا کامترینشان در سعی و تلاش مردی است که تن خویش را در طلب مال بفرساید امّا مقدرات با خواست او مساعدت نکند و آن گاه با دریغ و حسرت از دنیا رود و با وزر وبال آن به آخرت روی نهد .

امام علی علیه السلام :چه کسی زیان کارتر از آن که آخرت را با دنیا عوض کرد ؟

امام علی علیه السلام :چه زیانکار است کسی که او را در آخرت نصیب و بهره ای نباشد!

امام علی علیه السلام :زیانکارترین شما، ستمکارترین شماست .

ص :329


1- النمل : 5 .
2- الأنبیاء : 70 .
3- غرر الحکم : 3178 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 430 .
5- غرر الحکم : 8509 .
6- غرر الحکم : 9625 .
7- غرر الحکم : 2841 .

عنه علیه السلام_ فی کتابهِ إلی مصقلةَ عاملِهِ علی أرْدَشیرَ خرّةَ _: بَلغَنی عنکَ أمرٌ إنْ کُنتَ فَعَلْتَهُ فَقد أسْخَطتَ إلهَکَ ، و عَصَیتَ إمامَکَ ؛ أنّکَ تَقْسِمُ فَیْءَ المسلِمینَ الّذی حازَتْهُ رِماحُهُم و خُیولُهُم ، و اُریقَتْ علَیهِ دِماؤهُم ، فیمَنِ اعْتامَکَ مِن أعْرابِ قَومِکَ ......... لا تُصْلِحْ دُنیاکَ بمَحْقِ دِینِکَ ، فتَکونَ مِن الأخْسَرینَ أعْمالاً . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ عزّ و جلّ : «قُل هَل نُنَبّئکُم بالأخْسَرینَ أعمالاً ......... » _: هُمُ النَّصاری و القِسِّیسونَ و الرُّهْبانُ و أهلُ الشُّبُهاتِ و الأهْواءِ مِن أهلِ القِبْلَةِ و الحَرورِیّةِ و أهلِ البِدَعِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به مصقله ، کارگزار خود در اردشیر خُرّه _نوشت : درباره تو گزارشی به من رسیده است، که اگر براستی آن گونه عمل کرده باشی، خدایت را به خشم آورده ای و امام خود را نافرمانی کرده ای ؛ تو غنیمت مسلمانان را که نیزه ها و اسبهای آنان [در به دست آمدن آن ]فراهم آمده و خونشان برای آن ریخته شده است، میان عربهای خویشاوند خود، که تو را برگزیده اند تقسیم کرده ای ......... دنیای خویش را با نابود کردن دینت آباد مگردان، که در این صورت از زیانکارترین مردمان خواهی بود .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «بگو : آیا به شما خبر دهیم زیانکارترین مردمان کیستند ؟» _فرمود : آنان مسیحیان ، کشیشان ، راهبان و مسلمانان پیرو شبهات و خواهشهای نفس و حروریه (خوارج) و بدعت گذاران هستند .

ص :330


1- نهج البلاغة : الکتاب 43 .
2- تفسیر القمّی : 2/46 .
3- (انظر) الرهبانیّة : باب 1554 .

143 - الخشوع

143 - خشوع
اشاره

(1)

(2)

ص :331


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 144 «الخشوع» .
2- انظر : عنوان 46 «البکاء» . الصلاة : باب 2245 _ 2253 . القرآن : باب 3248 ، 3254 ،العلم : باب 2844 ،النحو : باب 3803 .

1023 - فَضلُ الخُشوعِ
1023 - فضیلت خشوع

الکتاب :

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِن قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» . (1)

«إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا * وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنَا إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً * وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعا» . (2)

(3)

الحدیث :

إرشاد القلوب :فی حدیثِ المِعراجِ : ما عَرَفَنی عَبدٌ و خَشَعَ لی إلاّ خَشَعَ لَهُ کُلُّ شیءٍ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أوَّلَ شیءٍ یُرفَعُ مِن هذهِ الاُمّةِ الأمانَةُ و الخُشوعُ ، حتّی لا تَکادُ تَری خاشِعا . (5)

1023

فضیلت خشوع

قرآن :

«آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده که دلهایشان در برابر یاد خدا و آن سخن حقّ که نازل شده است خاشع شود و همانند آن مردمی نباشند که پیش از این کتابشان دادیم و چون مدتی بر آمد دلهایشان سخت شد و بسیاری از آنان نافرمان شدند ؟» .

«بی گمان کسانی که پیش از [نزول] آن دانش یافته اند، چون [این کتاب] بر آنان خوانده شود سجده کنان به روی در می افتند و می گویند : منزه است پروردگار ما . وعده پروردگار ما انجام شدنی است و به رو در می افتند» .

حدیث :

ارشاد القلوب :در حدیث معراج به نقل از خداوند متعال آمده است : هیچ بنده ای مرا نشناخت و در برابرم خاشع نشد مگر آن که همه اشیاء در برابر او خشوع کردند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که از میان این امت رخت بر می بندد، امانتداری و خشوع است، چندان که تقریبا مسلمان خاشعی نمی یابی .

ص :332


1- الحدید : 16 .
2- الإسراء : 109 .
3- (انظر) المؤمنون: 2 ، البقرة: 45 ، آل عمران: 199 ، الأنبیاء: 90 ، الأحزاب: 35 .
4- إرشاد القلوب : 203 .
5- مکارم الأخلاق : 2/368/2661 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعْ_مَ عَونُ الدُّعاءِ الخُش_وعُ . (1)

عنه علیه السلام :اعْلَمْ أنَّ الإعْجابَ ضِدُّ الصَّوابِ و آفَةُ الألْبابِ ، فإذا أنتَ هُدِیتَ لقَصْدِکَ فکُنْ أخْشَعَ ما تَکونُ لِرَبِّکَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ ف_ی الدُّع_اءِ _: و أَعوذُ بکَ مِن نَفْسٍ لا تَقْنَعُ و بَطْنٍ لا یَشْبَعُ ، و قَلبٍ لا یَخْشَعُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا إیمانَ إلاّ بعَمَلٍ ، و لا عَمَلَ إلاّ بیَقینٍ ، و لا یَقینَ إلاّ بالخُشوعِ . (4)

امام علی علیه السلام :خشوع، نیکو یاوری است برای دعا .

امام علی علیه السلام :بدان که خودپسندی خلاف درستی و آفت خردهاست . اگر می خواهی راه راست را بپیمایی، تا می توانی در برابر پروردگارت خاشع باش .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! به تو پناه می برم از نفسی که قانع نمی شود و شکمی که سیر نمی گردد و دلی که خاشع نمی شود .

امام صادق علیه السلام :ایمان نباشد مگر با عمل، و عمل نباشد مگر با یقین، و یقین تحقق نمی یابد مگر با خشوع .

1024 - صِفاتُ الخاشِعینَ
1024 - صفات خاشعان

الکتاب :

«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیَی وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَبَا وَ رَهَبَا وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ» . (5)

1024

صفات خاشعان

قرآن :

«دعای او (زکریا) را مستجاب کردیم و به او یحیی را بخشیدیم و زنش را برایش شایسته گردانیدیم . اینان در کارهای نیک شتاب می کردند و با امید و بیم ما را می خواندند و در برابر ما خاشع بودند» .

ص :333


1- غرر الحکم : 9945 .
2- بحار الأنوار : 77/222/2 .
3- الإقبال : 1/174 .
4- بحار الأنوار : 78/282/1 .
5- الأنبیاء : 90 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا عَلامَةُ الخاشِعِ فأربَعةٌ : مُراقَبَةُ اللّهِ فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ ، و رُکوبُ الجَمیلِ ، و التَّفَکُّرُ لیَومِ القِیامَةِ ، و المُناجاةُ للّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی جَوابِ السُّؤالِ عنِ الخُشوعِ _: التَّواضُعُ فی الصَّلاةِ ، و أنْ یُقْبِلَ العَبدُ بقَلبِهِ کُلِّهِ علی رَبِّهِ عزّ و جلّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن خَشَعَ قَلبُهُ خَشَعَتْ جَوارِحُهُ . (3)

عنه علیه السلام :لِیَخْشَعْ للّهِ سُبحانَهُ قَلبُکَ ، فمَن خَشعَ قَلبُهُ خَشعَتْ جَمیعُ جَوارِحِهِ . (4)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه خاشع چهار چیز است : حساب بردن از خدا در نهان و آشکار، انجام کارهای نیک ، اندیشیدن برای روز قیامت، و راز و نیاز با خدا .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش از خشوع _فرمود : تواضع داشتن در نماز و این که بنده با تمام دل و وجود به پروردگارش عزّ و جلّ روی آورَد.

امام علی علیه السلام :کسی که دلش خاشع شد، اندامهایش نیز خاشع شود .

امام علی علیه السلام :دلت باید برای خداوند سبحان خاشع شود؛ که هر کس دلش خاشع شد، همه ارکان بدنش خاشع شود .

1025 - الخُشوعُ زینَةُ الأولِیاءِ
1025 - خشوع، زیور اولیاست

الکتاب :

«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیی وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبَا وَ رَهَبَا وَ کانُوا لَنَا خَاشِعِینَ» . (5)

1025

خشوع، زیور اولیاست

قرآن :

«دعای او (زکریا) را مستجاب کردیم و به او یحیی را بخشیدیم و زنش را برایش شایسته گردانیدیم . اینان در کارهای نیک شتاب می کردند و با امید و بیم ما را می خواندند و در برابر ما خاشع بودند» .

ص :334


1- تحف العقول : 20 .
2- الجعفریّات : 38 .
3- غرر الحکم : 8172 .
4- غرر الحکم : 7369 .
5- الأنبیاء : 90 .

الحدیث :

بحار الأنوار :فیما أوْحی اللّهُ تعالی إلی موسی و هارونَ : إنَّما یَتَزیَّنُ لی أوْلیائی بالذِّلِّ و الخُشوعِ و الخَوفِ الّذی یَنْبُتُ فی قُلوبِهِم فیَظْهَرُ علی أجْسادِهِم . (1)

الکافی :فیما ناجی اللّهُ تبارکَ و تعالی موسی علیه السلام : أسْمِعْنی لَذاذَةَ التَّوراةِ بصَوتٍ خاشِعٍ حَزینٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینِ _: مِن عَلامَةِ أَحَدِهِم أَنّکَ تَری لَه قُوَّةً فی دِینٍ و حَزْما فی لِینٍ ......... و خُشوعا فی عِبادَةٍ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المؤمنینَ _: هَیْبتُهُمُ الخُشوعُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوْحی اللّهُ تعالی إلی عیسی ابنِ مریمَ علیه السلام : یا عیسی ، هَبْ لی مِن عَیْنَیکَ الدُّموعَ ، و مِن قَلبِکَ الخُشوعَ ، و اکْحُلْ عَیْنَیْکَ بِمِیلِ الحُزْنِ إذا ضَحِکَ البَطّالونَ ، و قُمْ علی قُبورِ الأمْواتِ ، فنادِهِم بالصَّوتِ الرَّفیعِ لَعلّکَ تَأخُذُ مَوعِظَتَکَ مِنهُم ، و قُلْ: إنّی لاحِقٌ بِهم فی اللاّحِقینَ . (5)

حدیث :

بحار الأنوار :از وحیهای خداوند متعال به موسی و هارون [این بود که] : همانا دوستان من با خواری و خشوع و ترس که در دلهایشان می روید و بر بدنهایشان آشکار می شود ، خود را برای من می آرایند .

الکافی :در نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام آمده است : حلاوت تورات را با آوازی خاشع و حزین به گوش من برسان .

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : از نشانه های آنان این است که آنها را در دین ، قدرتمند می بینی و در عین نرمی، دوراندیش ......... و در عبادت، خاشع.

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمنان _فرمود : شُکوهشان خشوع است .

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به عیسی بن مریم علیه السلام وحی فرمود که : ای عیسی ! از چشمان خود اشک و از دل خود، خشوع به من ببخش و آن گاه که هرزگان خوش و خندانند، تو با میلِ اندوه، چشمان خود را سرمه کش و بر سر گورهای مردگان بایست و آنان را با فریاد صدا بزن، شاید پند خود را از ایشان بگیری و بگو که من هم همراه دیگران به ایشان خواهم پیوست.

ص :335


1- بحار الأنوار : 13/49/18 .
2- الکافی : 8/44/8 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 193 .
4- مطالب السؤول : 53 .
5- الأمالی للمفید : 236/7 .

1026 - تَخَشُّعُ النِّفاقِ
1026 - خاشع نمایی منافقانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُ_م و تَخَشُّ_عَ النِّفاقِ ، و هُو أنْ یُری الجَسَدُ خاشِعا و القَلبُ لَیس بخاشِعٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَعَوّذوا باللّهِ مِن خُشوعِ النِّفاقِ، خُشوعِ البَدَنِ و نِفاقِ القَلبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما زادَ خُشوعُ الجَسَدِ علی ما فی القَلبِ فهُو عندَنا نِفاقٌ . (3)

(4)

1026

خاشع نمایی منافقانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خاشع نمایی منافقانه بپرهیزید و آن، چنین است که بدن را خاشع نشان دهی در حالی که دل خاشع نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خشوع منافقانه به خدا پناه برید ، خشوع تن و نفاق دل .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که جسمش، بیش از دلش خاشع باشد، این، نفاق است .

ص :336


1- بحار الأنوار : 77/164/188 .
2- کنز العمّال : 20089 .
3- الکافی : 2/396/6 .
4- (انظر) البدعة : باب 335 .

144 - الخصومة

144 - مشاجره
اشاره

(1)

(2)

ص :337


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 124 باب 17 «ما جاء فی تجویز المجادلة و المخاصمة فی الدِّین» .
2- انظر : عنوان 65 «الجدال» ، 487 «المِراء» ، 513 «المناظَرة» .

1027 - الخُصومَةُ
1027 - مشاجره

الکتاب :

«هذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُخاصَمَةُ تُبْدی سَفَهَ الرّجُلِ و لا تَزیدُ فی حَقِّهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن بالَغَ فی الخُصومَةِ أَثِمَ ، و مَن قَصّرَ فیها ظَلَمَ ، و لا یَستَطیعُ أنْ یَتَّقیَ اللّهَ مَن خاصَمَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الخُصومَةُ تَمْحَقُ الدِّینَ ، و تُحْبِطُ العَمَلَ ، و تُورِثُ الشَّکَّ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الخُصوماتِ ، فإنَّها تُورِثُ الشَّکَّ ، و تُحْبِطُ العَمَلَ ، و تُرْدی صاحِبَها ، و عسی أنْ یَتَکلّمَ الرّجُلُ بالشَّیءِ لا یُغْفَرُ لَهُ . (5)

1027

مشاجره

قرآن :

«این دو گروه درباره پروردگارشان به مشاجره برخاسته اند. برای آنان که کافرند جامه هایی از آتش بریده اند و از بالا بر سرشان آب جوشان می ریزند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :مشاجره ، نادانی انسان را آشکار می کند و چیزی به [مطلبِ] حقّ او نمی افزاید.

امام علی علیه السلام :آن که در مشاجره زیاده روی کند، گنهکار است و آن که در مشاجره کوتاهی کند، [بر خود ]ستم کرده است. مشاجره گر نمی تواند تقوای الهی داشته باشد .

امام باقر علیه السلام :مشاجره، دین را نابود و عمل را باطل می کند و شکّ و تردید به بار می آورد .

امام باقر علیه السلام :از مشاجرات بپرهیزید که شکّ و تردید به بار می آورند و عمل را بی اجر می کنند و مشاجره کننده را نابود می گردانند و بسا که انسان [در هنگام مجادله کردن] سخنی نا بخشودنی به زبان آورد .

ص :338


1- الحجّ : 19 .
2- غرر الحکم : 1551 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 298 .
4- التوحید : 458/21 .
5- الأمالی للصدوق : 503/689 .

عنه علیه السلام :إیّاکُم و أصْحابَ الخُصوماتِ و الکَذّابینَ ؛ فإنَّهُم تَرَکوا ما اُمِروا بعِلْمِهِ ، و تَکَلّفوا ما لَم یُؤمَروا بعِلْمِهِ حتّی تَکَلّفوا عِلْمَ السَّماءِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یُخاصِمُ إلاّ مَن قد ضاقَ بِما فی صَدرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :لا یُخاصِمُ إلاّ شاکٌّ فی دِینِهِ أو مَن لا وَرَعَ لَهُ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و الخُصومَةَ ، فإنَّها تَشْغَلُ القَلبَ ، و تُورِثُ النِّفاقَ ، و تُکْسِبُ الضَّغائنَ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و الخُصومَةَ فی الدِّینِ ، فإنَّها تَشْغَلُ القَلبَ عَن ذِکْرِ اللّهِ عزّ و جلّ ، و تُورِثُ النِّفاقَ ، و تُکْسِبُ الضَّغائنَ ، و تَسْتَجیزُ الکِذْبَ . (5)

الکافی عن غیاث بن ابراهیم :کانَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام إذا مَرَّ بجَماعَةٍ یَخْتَصِمونَ لا یَجوزُهُم حتّی یَقولَ ثَلاثا : اتَّقوا اللّهَ ، یَرْفَعُ بها صَوْتَهُ . (6)

امام باقر علیه السلام :از مشاجره گران و دروغگویان بپرهیزید ؛ چه، آنان، آنچه را باید بیاموزند رها کرده اند ، امّا برای آموختن آنچه به آموختنش فرمان ندارند، خود را به زحمت می اندازند، چندان که در فراگرفتن علم آسمان خود را به تکلّف وا می دارند .

امام صادق علیه السلام :مشاجره نکند، مگر کسی که از آنچه در سینه دارد، به تنگ آمده باشد .

امام صادق علیه السلام :مشاجره نکند، مگر آن که در دین خود شک دارد، یا کسی که ورع ندارد .

امام صادق علیه السلام :از مشاجره کردن بپرهیزید که آن دل را مشغول می کند و موجب نفاق می شود و کینه به بار می آورد.

امام صادق علیه السلام :از مشاجره کردن در دین بپرهیزید، که آن، دل را از یاد خداوند عزّ و جلّ باز می دارد و موجب نفاق می شود و کینه به بار می آورد و راه بر دروغ می گشاید .

الکافی_ به نقل از غیاث بن إبراهیم _: امام صادق علیه السلام هرگاه بر گروهی می گذشت که مشغول مشاجره کردن بودند، از آنها رد نمی شد، مگر آن که سه بار با صدای بلند می فرمود : از خدا بترسید .

ص :339


1- بحار الأنوار : 2/139/58 .
2- . التوحید : 461/35 .
3- بحار الأنوار : 2/140/61 .
4- . الکافی : 2/301/8 .
5- الأمالی للصدوق : 503/691 .
6- الکافی : 5 / 59 / 12 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مُرْ أصْحابَکَ أنْ یَکُفّوا مِن ألْسِنَتِهِم ، و یَدَعوا الخُصومَةَ فی الدِّینِ ، و یَجْتَهِدوا فی عِبادَةِ اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

امام کاظم علیه السلام :به یاران خود دستور بده که زبانشان را نگه دارند و مشاجره کردن در دین را وا گذارند و در عبادت خداوند عزّ و جلّ بکوشند .

ص :340


1- التوحید : 460/29 .

145 - الخطبة

145 - سخنرانی
اشاره

آداب الخطبة

آداب سخنرانی

(1)

ص :341


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 77 / 280 _ 376 «خُطب أمیر المؤمنین علیه السلام » . کنز العمّال : 16 / 124 _ 270 «کتاب المواعظ و الرَّقائق و الخُطب و الحِکم» . کنز العمّال : 16 / 167 «خُطب علیّ علیه السلام و مواعظه» .

1028 - الاِفتِتاحُ بِالبَسمَلَةِ
1028 - آغازگری با «بسم اللَّه الرحمن الرحیم»

مسند ابن حنبل عن أبی هریرة :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کُلُّ کَلامٍ أو أمرٍ ذی بالٍ لا یُفتَحُ بِذِکرِ اللّهِ عزّ و جلّ فَهُوَ أبتَرُ _ أو قالَ : أقطَعُ _ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قولوا عِندَ افتِتاحِ کُلِّ أمرٍ صَغیرٍ أو عَظیمٍ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ. (2)

عنه علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَدَّثَنی عَنِ اللّهِ عزّ و جلّ أنَّهُ قالَ : کُلُّ أمرٍ ذی بالٍ لَم یُذکَر ، «بِسمِ اللّهِ» فیهِ فَهُوَ أبتَرُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَدَع «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» و إن کانَ بَعدَهُ شِعرٌ . (4)

1028

آغازگری با «بسم اللّه الرحمن الرحیم»

مسند ابن حنبل _ به نقل از ابو هریره _ :رسول خدا فرمود : هر گفتار یا کاری که ارزشمند باشد و با یاد خدای عزّ و جلّ آغاز نشود ، نا تمام است (یا آن که فرمود : قطع شده است).

امام علی علیه السلام :در آغاز هر کار کوچک یا بزرگ بگویید : «بسم اللّه الرحمن الرحیم».

امام علی علیه السلام :همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله به نقل از خداوند عزّ و جلّ برای من نقل کرده که چنین فرموده است : «هر کار ارزشمندی که در آن بسم اللّه گفته نشود ، نا تمام است» .

امام صادق علیه السلام :«بسم اللّه الرحمن الرحیم» را رها نکن ، حتی اگر پس از آن ، شعر باشد.

1029 - التَّحمیدُ للَّهِِ وَالصَّلاةُ عَلی رَسولِ اللَّهِ
1029 - حمد خدا گفتن و درود فرستادن بر رسول خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ کَلامٍ لا یُبدَأُ فیهِ بِالحَمدِ للّهِِ فَهُوَ أجذَمُ (5) . (6)

1029

حمد خدا گفتن و درود فرستادن بر رسول خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گفتاری که با سپاس خدا شروع نشود ، چون دستْ بریده ، گفتاری نا تمام است. (7)

ص :342


1- مسند ابن حنبل : 3 /281 /8720 .
2- التوحید : 232 / 5 .
3- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 25 /7 .
4- الکافی : 2 / 672 / 1 .
5- قال الشریف الرضیّ رحمه الله : هذا القول مجاز ، و إنّما شبّه _ علیه الصلاة و السلام _ الأمر الذی تَهُمّ الإفاضة فیه و تمسّ الحاجة إلی الکلام علیه ، إذا لم ینظر فیه حمد اللّه سبحانه و تعالی ، بالأقطع الید من حیث کان قالصا عن السُّبوغ ، و ناقصا عن البلوغ . و ممّا یقوّی ذلک ما رواه أبو هریرة أیضا قال : قال علیه الصلاة و السلام : «الخطبة التی لیس فیها شهادة کالید الجذماء . فأقام _ علیه الصلاة و السلام _ نقصان الخطبة مقام نقصان الخلقة . و ممّا یشبه هذا الخبر الحدیثُ الآخر الذی ذکره أبو عبید القاسم بن سلاّم فی کتابه «غریب الحدیث» ، و هو قوله علیه الصلاة و السلام : «مَن تعلّم القرآن ثمّ نسیه لقی اللّه سبحانه و هو أجذم» قال : و الأجذم : المقطوع الید (المجازات النبویّة : 244 / 197) .
6- سنن أبی داوود : 4 / 261 / 4840 .
7- 1 . سیّد رضی می گوید : در این گفتار ، مجاز به کار رفته است و پیامبر اکرم ، کاری را که سخن گفتن در آن اهمّیت داشته و به آغازگری سخن در آن نیاز افتاده است ، در صورتی که حمد و سپاس الهی در آن به چشم نخورد ، به دستِ بُریده تشبیه نموده است ؛ زیرا چنین دستی از انجام دادن مطلوب کار و از به فرجام رساندن آن ، ناتوان است . روایتی دیگر از پیامبر صلی الله علیه و آله به نقل از ابو هریره این مدّعا را تقویت می کند . در این روایت ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است : «خطابه ای که در آن شهادت [به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله ]نباشد ، به سان دست بُریده است» . پیامبر صلی الله علیه و آله در این روایت ، کاستی خطابه را به جای نقص خلقت آدمی نشانده است . شبیه این حدیث ، روایت دیگری است که ابو عبید قاسم بن سلاّم در کتابش غریب الحدیث ، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است : «هر کس قرآن را فرا گیرد ، آن گاه آن را فراموش کند ، خداوند سبحان را در حالی که بُریده دست است ، ملاقات خواهد کرد» . ابن سلاّم افزوده است : «اجذم» ، به معنای «دستْ بُریده» است (المجازات النبویّة : 244/197) .

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ أمرٍ ذی بالٍ لا یُبدَأُ فیهِ بِحَمدِ اللّهِ وَ الصَّلاةِ عَلَیَّ فَهُوَ أقطَعُ أبتَرُ ، مَمحوقٌ مِن کُلِّ بَرَکَةٍ . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کار ارزشمندی که با ستایش الهی و درود بر من آغاز نشود ، گفتاری نا تمام و ناقص است ، و از هر برکتی محروم است. (2)

1030 - الوُضوحُ فِی الکَلامِ
1030 - آشکار سخن گفتن

الکتاب :

«وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَی رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ» . (3)

«مَّا عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا تَکْتُمُونَ» . (4)

ص :343


1- کنز العمّال : 2510 .
2- 1 . نکته : ابن قتیبه می گوید : خطبه های رسول خدا را دنبال کردم و دریافتم که در آغاز اکثر آنها چنین است : «ستایش ، مر خدا راست . او را ستایش می کنیم و از او یاری می جوییم، و به او ایمان می آوریم ، و بر او توکّل می کنیم ، و از او طلب بخشایش می کنیم ، و به سوی او توبه می کنیم ، و از شرّ نفوس خود و بدی اعمالمان به خدا پناه می بریم. هر کس خدا او را هدایت کند ، هیچ گمراه کننده ای نخواهد داشت ، و هر کس خدا گمراهش کند ، هدایت کننده ای نخواهد داشت ؛ و شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست . او یکتاست و انبازی ندارد» . و در برخی از خطبه ها چنین دیدم : «ای بندگان خدا! شما را به تقوای خداوند ، سفارش می کنم و شما را به طاعت او فرا می خوانم» و در خطبه ای از ایشان دیدم که پس از حمد و ثنای خداوند ، چنین آمده بود : «ای مردم! برای شما نشانه هایی است . پس به سوی نشانه های خود ، راه پویید ، و برای شما پایانه ای است . پس به آن پایانه ملحق شوید. همانا مؤمن بین دو بیم است : بین زمانی که بر او گذشته و نمی داند که خداوند با او چه خواهد کرد ، و زمانی که باقی مانده و نمی داند که خداوند در آن ، چه قضایی دارد . پس بنده باید از جان خود برای خود ، و از دنیایش برای آخرتش ، و از جوانی پیش از پیری ، و از زندگانی پیش از مرگ ، توشه برگیرد. سوگند به آن که جان محمّد به دست اوست ، پس از مرگ ، عذری پذیرفته نیست و پس از دنیا ، خانه ای جز بهشت یا جهنم نیست» و دریافتم که در آغاز هر خطبه ، ستایش خداست ، به استثنای خطبه عید که آغاز آن تکبیر است.
3- المائدة : 92 .
4- المائدة : 99 .

«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (1)

«فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ» . (2)

«فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبِینُ» . (3)

«فَإِنَّمَا یَسَّرْناهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا» . (4)

«وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی» . (5)

الحدیث:

صحیح البخاری عن عائشة :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یُحَدِّثُ حَدیثا ، لَو عَدَّهُ العادُّ لَأَحصاهُ . (6)

مسند ابن حنبل عن عائشة :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یَسرُدُ سَردَکُم هذا ؛ یَتَکَلَّمُ بِکَلامٍ بَینَهُ فَصلٌ ، یَحفَظُهُ مَن سَمِعَهُ . (7)

سنن أبی داوود عن عائشة :کانَ کَلامُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَلاما فَصلاً ؛ یَفهَمُهُ کُلُّ مَن سَمِعَهُ . (8)

1030

آشکار سخن گفتن

قرآن :

«و اطاعت خدا و اطاعت پیامبر کنید ، و برحذر باشید! پس اگر روی گرداندید، بدانید که بر عهده پیامبر ما، فقط رساندن [پیام ]آشکار است» .

«بر پیامبر [خدا وظیفه ای] جز ابلاغ [رسالت ]نیست ؛ و خداوند ، آنچه را آشکار و آنچه را پوشیده می دارید ، می داند» .

«و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم، تا [حقایق را ]برای آنان بیان کند. پس خدا هر که را بخواهد ، بی راه می گذارد ، و هر که را بخواهد ، هدایت می کند ؛ و اوست ارجمند حکیم» .

«و آیا جز ابلاغ آشکار ، بر پیامبران [وظیفه ای ]است ؟» .

«پس اگر روی گردان شوند، بر تو فقط ابلاغ آشکار است» .

«در حقیقت، ما این [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بدان نوید، و مردم ستیزه جو را بدان بیم دهی» .

«و از زبانم گره بگشای، تا سخنم را بفهمند» .

حدیث :

صحیح البخاری_ به نقل از عایشه _: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله سخنی می گفت، اگر کسی آن را می شمُرد ، می توانست آن را بشمارد.

مسند ابن حنبل_ به نقل از عایشه _: رسول خدا صلی الله علیه و آله به سان شما پشت سر هم سخن نمی گفت . وقتی سخنی می گفت ، بین آن ، چنان فاصله می انداخت که هر کس می شنید ، به خاطر می سپرد.

ص :344


1- إبراهیم : 4 .
2- النحل : 35 .
3- النحل : 82 .
4- مریم : 97 .
5- طه : 27 و 28 .
6- صحیح البخاری: 3/1307/3374 .
7- مسند ابن حنبل : 10 / 115 / 26269 .
8- سنن أبی داوود : 4 / 261 / 4839 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام عَن هِندِ بنِ أبی هالَةَ التَّمیمِیِ_ و کانَ وَصّافا لِحِلیَةِ النَّبِیِ صلی الله علیه و آله _: کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . . . یَتَکَلَّمُ بِجَوامِعِ الکَلِمِ فَصلاً ، لا فُضولَ فیهِ و لا تَقصیرَ . (1)

سنن أبی داوود_ به نقل از عایشه _: گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتاری با فاصله] و آشکار [بود ، که هر کس آن را می شنید ، می فهمید.

امام حسن علیه السلام به نقل از هند بن ابو هاله تمیمی_ که توصیف کننده زیبایی پیامبر صلی الله علیه و آله بود _: رسول خدا ......... به تمام جوامع کَلِم (گفتارهای جامع) ، آشکارا سخن می گفت ، بی آن که در آن ، فزونی یا کاستی باشد.

1031 - السَّدادُ فِی القَولِ
1031 - درستی در گفتار

الکتاب :

«یَ_ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِیدًا» . (2)

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن سَدَّدَ مَقالَهُ بَرهَنَ عَن غَزارَةِ فَضلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :أحسَنُ القَولِ السَّدادُ . (5)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الکَلامِ ما زانَهُ حُسنُ النِّظامِ ، و فَهِمَهُ الخاصُّ وَ العامُّ . (6)

1031

درستی در گفتار

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید» .

«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن ، و با آنان به آن ]شیوه ای [که نیکوتر است ، مجادله نمای . در حقیقت، پروردگار تو به ]حال [کسی که از راه او منحرف شده ، داناتر ، و او به ]حال [راه یافتگان] نیز [داناتر است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که با استواری سخن گوید ، فراوانی فضل خود را آشکار ساخته است.

امام علی علیه السلام :بهترین سخن ، سخن استوار است.

امام علی علیه السلام :بهترین گفتار آن است که ترتیب نیک ، بدان آراستگی ببخشد ، و خاص و عام آن را بفهمند.

ص :345


1- معانی الأخبار : 81 / 1 .
2- الأحزاب : 70 .
3- النحل : 125 .
4- غرر الحکم : 8419 .
5- غرر الحکم : 2865 .
6- غرر الحکم : 3304 .

عنه علیه السلام :أحسَنُ الکَلامِ ما لا تَمُجُّهُ الآذانُ ، و لا یُتعِبُ فَهمُهُ الأَفهامَ . (1)

امام علی علیه السلام :بهترین گفتار آن است که گوش ها از آن بیزاری نجویند ، و فهمش فکرها را خسته نسازد.

1032 - التَّلویحُ فی ما لا یَنبَغِی التَّصریحُ بِهِ
1032 - اشاره در آن جا که صراحت بدان روا نباشد

سنن أبی داوود عن عائشة :کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إذا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ الشَّیءُ لَم یَقُل : «ما بالُ فُلانٍ یَقولُ ؟ !» ، و لکِن یَقولُ : «ما بالُ أقوامٍ یَقولونَ کَذا و کَذا ؟ !» . (2)

المعجم الکبیر عن خوّات بن جبیر :نَزَلنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ الظَّهرانِ ، فَخَرَجتُ مِن خِبائی ، فَإِذا أنَا بِنِسوَةٍ یَتَحَدَّثنَ فَأَعجَبنَنی ، فَرَجَعتُ فَاستَخرَجتُ عَیبَتی ، فَاستَخرَجتُ مِنها حُلَّةً فَلَبِستُها و جِئتُ فَجَلَستُ مَعَهُنَّ ، و خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن قُبَّتِهِ فَقالَ : أبا عَبدِ اللّهِ ، ما یُجلِسُکَ مَعَهُنَّ؟ فَلَمّا رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله هِبتُهُ وَ اختَلَطتُ ، قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ جَمَلٌ لی شَرَدَ ، فَأَنَا أبتَغی لَهُ قَیدا ، فَمَضی . . . و تَوَضَّأَ فَأَقبَلَ وَ الماءُ یَسیلُ مِن لِحیَتِهِ عَلی صَدرِهِ _ أو قالَ : یَقطُرُ مِن لِحیَتِهِ عَلی صَدرِهِ _ فَقالَ : أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ جَمَلِکَ ؟ ثُمَّ ارتَحَلنا ، فَجَعَلَ لا یَلحَقُنی فِی المَسیرِ إلاّ قالَ : السَّلامُ عَلَیکَ أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ ذلِکَ الجَمَلِ؟ فَلَمّا رَأَیتُ ذلِکَ تَعَجَّلتُ إلَی المَدینَةِ وَ اجتَنَبتُ المَسجِدَ وَ المُجالَسَةَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا طالَ ذلِکَ تَحَیَّنتُ ساعَةَ خَلوَةِ المَسجِدِ ، فَأَتَیتُ المَسجِدَ فَقُمتُ اُصَلّی ، و خَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن بَعضِ حُجَرِهِ فَجأَةً ، فَصَلّی رَکعَتَینِ خَفیفَتَینِ ، و طَوَّلتُ رَجاءَ أن یَذهَبَ و یَدَعَنی ، فَقالَ : طَوِّل أبا عَبدِ اللّهِ ما شِئتَ أن تُطَوِّلَ ؛ فَلَستُ قائِما حَتّی تَنصَرِفَ . فَقُلتُ فی نَفسی : وَ اللّهِ لَأَعتَذِرَنَّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و لاَُبرِئَنَّ صَدرَهُ . فَلَمّا قالَ : السَّلامُ عَلَیکَ أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ ذلِکَ الجَمَلِ ؟ فَقُلتُ : وَ الَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ ، ما شَرَدَ ذلِکَ الجَمَلُ مُنذُ أسلَمَ . فَقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ ! _ ثَلاثا _ ثُمَّ لَم یَعُد لِشَیءٍ مِمّا کانَ . (3)

1032

اشاره در آن جا که صراحت بدان روا نباشد

سنن أبی داوود_ به نقل از عایشه _: هرگاه چیزی (سخن ناروایی) از فردی به ایشان صلی الله علیه و آله می رسید ، نمی فرمود : «فلانی را چه شده که ]چنین [می گوید ؟!» ؛ بلکه می فرمود : «مردم را چه شده که چنین و چنان می گویند؟!» .

المعجم الکبیر_ به نقل از خوّات بن جبیر _: به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله در منطقه مرَّ الظهران فرود آمدیم . من از چادرم خارج شدم . ناگهان ، زنانی را دیدم که با یکدیگر سخن می گویند و از گفتگوی آنان خوشم آمد . به خیمه بازگشتم و جامه دانم را بیرون آوردم و از میان آن ، جامه ای بیرون آورده ، پوشیدم و آمدم با آن زنان نشستم. در این هنگام ، رسول خدا از خیمه خود خارج شد و فرمود : «ای ابو عبد اللّه ! برای چه با زنان نشسته ای؟». چون رسول خدا را دیدم ، هول کردم و خود را باختم . گفتم : ای رسول خدا! شترم گریخته و به دنبال ریسمان او هستم ......... پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و وضو ساخت و در حالی که آب از محاسن ایشان بر سینه شان جاری بود (یا آن که گفت : قطره های آب وضو از محاسن ایشان بر سینه شان می چکید) ، برگشت و فرمود : «ای ابو عبد اللّه ! سرانجام گریختن شترت چه شد؟» .

آنگاه کوچ کردیم. پیامبر در راه هرگاه به من برمی خورد ، می فرمود : «سلام بر تو ای ابو عبد اللّه ! سرانجام گریختن آن شتر چه شد؟» . وقتی این را دیدم ، به سوی مدینه شتاب کردم و از رفتن به مسجد و هم نشینی با پیامبر صلی الله علیه و آله اجتناب کردم. پس از مدّتی با استفاده از یک ساعتِ خلوت مسجد ، وارد مسجد شدم و برای نماز خواندن ایستادم . ناگهان رسول خدا از یکی از اتاق های خود خارج شد و دو رکعت نماز کوتاه خواند . من به امید آن که ایشان برود و مرا تنها گذارد ، نماز را طولانی کردم . فرمود : «ای ابو عبد اللّه ! هر قدر که می خواهی ، نمازت را طولانی کن که من تا نماز را تمام کنی ، همچنان خواهم ایستاد». با خود گفتم : سوگند به خدا! پیش رسول خدا عذر خواهم خواست و ایشان را راحت می کنم. از این رو ، هنگامی که فرمود : «سلام بر تو ای ابو عبد اللّه ! سرانجام گریختن شترت چه شد؟» ، گفتم : سوگند به آن که تو را به حقّ به رسالت برانگیخته ، آن شتر ، از زمان تمکین ، نگریخته است. آنگاه ]رسول خدا [سه بار فرمود : «خدا تو را رحمت کند!» و دیگر هرگز به آن ماجرا اشاره نکرد.

ص :346


1- غرر الحکم : 3371 .
2- سنن أبی داوود : 4 /250 / 4788 .
3- المعجم الکبیر : 4 / 203 / 4146 .

1033 - مُراعاةُ أهلِیَّةِ المُخاطَبِ
1033 - مراعات شایستگی مخاطب

عیسی علیه السلام :یا مَعشَرَ الحَوارِیّینَ ، لا تُلقُوا اللُّؤلُؤَ لِلخِنزیرِ ؛ فَإِنَّهُ لا یَصنَعُ بِهِ شَیئا . و لا تُعطُوا الحِکمَةَ مَن لا یُریدُها ؛ فَإِنَّ الحِکمَةَ أحسَنُ مِنَ اللُّؤلُؤِ ، و مَن لا یُریدُها أشَرُّ مِنَ الخِنزیرِ . (1)

1033

مراعات شایستگی مخاطب

عیسی علیه السلام :ای جمعیت حواریان! گوهر را بر گردن خوک نیفکنید ، که با آن کاری انجام نمی دهد ، و حکمت را به آن که خواهان آن نیست ، ندهید ؛ زیرا حکمتْ بهتر از گوهر است ، و آن که خواهان حکمت نیست ، بدتر از خوک است.

ص :347


1- الزهد لابن حنبل : 118 .

عنه علیه السلام :لا تَطرَحُوا الدُّرَّ تَحتَ أرجُلِ الخَنازیرِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ المَسیحُ علیه السلام یَقولُ : إنَّ التّارِکَ شِفاءَ المَجروحِ مِن جُرحِهِ شَریکٌ لِجارِحِهِ لا مَحالَةَ ؛ و ذلِکَ أنَّ الجارِحَ أرادَ فَسادَ المَجروحِ ، وَ التّارِکَ لإِِشفائِهِ لَم یَشَأ صَلاحَهُ ، فَإِذا لَم یَشَأ صَلاحُهُ فَقَد شاءَ فَسادَهُ اضطِرارا . فَکَذلِکَ لا تُحَدِّثوا بِالحِکمَةِ غَیرَ أهلِها فَتَجهَلوا، و لا تَمنَعوها أهلَها فَتَأثَموا. وَ لیَکُن أحَدُکُم بِمَنزِلَةِ الطَّبیبِ المُداوی ؛ إن رَأی مَوضِعا لِدَوائِهِ ، و إلاّ أمسَکَ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :آفَةُ العِلمِ النِّسیانُ ، و إضاعَتُهُ أن تُحَدِّثَ بِهِ غَیرَ أهلِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام قامَ فی بَنی إسرائیلَ ، فَقالَ : یا بَنی إسرائیلَ ، لا تُحَدِّثوا بِالحِکمَةِ الجُهّالَ فَتَظلِموها ، و لا تَمنَعوها أهلَها فَتَظلِموهُم . (4)

عیسی علیه السلام :دُرّ را زیر پای خوکان نیفکنید.

امام صادق علیه السلام :مسیح علیه السلام می فرمود : کسی که درمان جراحت مجروح را رها کند ، لا جرم با مجروح کننده آن شخص ]در این جرم [شریک است ؛ زیرا کسی که مجروح کرده ، نابودی مجروح را می خواسته ، و آن که درمانش را رها کرده ، به دنبال خیرخواهی او نبوده است . پس اگر خیر او را نمی خواسته ، پس به ناگزیر ، نابودی او را خواسته است . به همین ترتیب ، حکمت را برای نااهل بازگو نکنید که مایه جهالت شما خواهد بود ؛ و آن را از اهلش دریغ نکنید که گناه خواهید کرد ؛ بلکه باید هر یک از شما به سان طبیبِ مداوا کننده باشد که هر جا نیاز به مداوا دید ، اقدام کند و در غیر این صورت ، از مداوا باز ایستد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفت علم ، فراموشی است، و ضایع کردن آن به این است که برای نااهل بازگویش کنی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیسی بن مریم علیه السلام در میان بنی اسرائیل ایستاد و گفت : «ای بنی اسرائیل! حکمت را برای نادانان بازگو مکنید که در این صورت ، به حکمت ستم کرده اید ، و آن را از اهلش دریغ نکنید که در این صورت ، به آنان ستم کرده اید».

ص :348


1- ربیع الأبرار : 3 / 219 .
2- الکافی : 8 / 345 / 545 .
3- سنن الدارمی : 1 / 158 / 629 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 400 / 5858 .

عنه صلی الله علیه و آله :واضِعُ العِلمِ عِندَ غَیرِ أهلِهِ کَمُقَلِّدِ الخَنازیرِ الجَوهَرَ وَ اللُّؤلُؤَ وَ الذَّهَبَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُعَلِّقُوا الدُّرَّ فی أعناقِ الخَنازیرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَطرَحُوا الدُّرَّ فی أفواهِ الکِلابِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِلحَسَنِ علیه السلام _: مِن صِفَةِ العالِمِ ألاّ یَعِظَ إلاّ مَن یَقبَلُ عِظَتَهُ ، و لا یَنصَحَ مُعجَبا بِرَأیِهِ ، و لا یُخبِرَ بِما یَخافُ إذاعَتَهُ . (4)

عنه علیه السلام :واضِعُ العِلمِ عِندَ غَیرِ أهلِهِ ظالِمٌ لَهُ . (5)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: نَقلُ الصُّخورِ مِن مَواضِعِها أهوَنُ مِن تَفهیمِ مَن لا یَفهَمُ . (6)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: اِحذَر کَلامَ مَن لا یَفهَمُ عَنکَ ؛ فَإِنَّهُ یُضجِرُکَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که علم را نزد نااهل می سپارد ، به سان کسی است که جواهر، لؤلؤ و طلا را به گردن خوک ها آویخته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دُرّ را به گردن خوک ها نیاویزید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درّ را در میان دهان سگ ها نیندازید.

امام علی علیه السلام_ در وصیّت خود به امام حسن علیه السلام _فرمود : از ویژگی های عالم آن است که تنها کسی را اندرز می دهد که پذیرای آن باشد، و آن که را فریفته رأی و نظر خویش است ، اندرز نمی کند ، و آنچه را که از انتشارش بیم دارد ، گزارش نمی دهد.

امام علی علیه السلام :آن که علم را به نااهل می سپارد ، بدان ستم کرده است.

امام علی علیه السلام_ چنان که در حکمت های منسوب به ایشان آمده _فرمود : جا به جا کردن صخره ها از جایگاه آنها ، از فهماندن به آن که نمی فهمد ، آسان تر است.

امام علی علیه السلام_ در حکمت های منسوب به ایشان _فرمود : از سخن گفتن به آن که گفتارت را نمی فهمد ، پرهیز کن ، که تو را سختْ رنج خواهد داد.

ص :349


1- سنن ابن ماجة : 1 / 81 / 224 .
2- تاریخ بغداد : 9 / 350 .
3- تاریخ بغداد : 11 / 310 .
4- العدد القویّة : 358 / 22 .
5- غرر الحکم : 10127 .
6- شرح نهج البلاغة : 20 / 326 / 732 .
7- شرح نهج البلاغة : 20 / 282 / 231 .

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: لا تُحَدِّث بِالعِلمِ السُّفَهاءَ فَیُکَذِّبوکَ ، و لاَ الجُهّالَ فَیَستَثقِلوکَ ، و لکِن حَدِّث بِهِ مَن یَتَلَقّاهُ مِن أهلِهِ بِقَبولٍ و فَهمٍ ؛ یَفهَمُ عَنکَ ما تَقولُ ، و یَکتُمُ عَلَیکَ ما یَسمَعُ ؛ فَإِنَّ لِعِلمِکَ عَلَیکَ حَقّا کَما أنَّ عَلَیکَ فی مالِکَ حَقّا ؛ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ ، و مَنعُهُ عَن غَیرِ مُستَحِقِّهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: اِحتَرِس مِن ذِکرِ العِلمِ عِندَ مَن لا یَرغَبُ فیهِ ، و مِن ذِکرِ قَدیمِ الشَّرَفِ عِندَ مَن لا قَدیمَ لَهُ ؛ فَإِنَّ ذلِکَ مِمّا یُحقِدُهُما عَلَیکَ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الحُکَماءَ ضَیَّعُوا الحِکمَةَ لَمّا وَضَعوها عِندَ غَیرِ أهلِها . (3)

امام علی علیه السلام_ در حکمت های منسوب به ایشان _فرمود : دانش را برای سفیهان بازگو مکن که تو را تکذیب می کنند ، و برای نادانان بازگو مکن که در پذیرش آن سنگینی می کنند ؛ بلکه برای کسی بازگو کن که شایسته آن باشد و آن را از روی فهمیدن پذیرا باشد، آنچه را به او می گویی ، بفهمد، و آنچه را از تو می شنود ، کتمان کند ؛ زیرا دانش تو بر تو حقّی دارد ، همان گونه که مالت بر تو حقّی دارد ، که باید آن را به مستحقّ آن ببخشی ، و از آن که استحقاق آن را ندارد ، ممانعت نمایی.

امام علی علیه السلام_ چنان که در حکمت های منسوب به ایشان آمده _فرمود : از یاد کردِ علم نزد آن که بدان اشتیاق ندارد ، بپرهیز ، و از یاد کردِ آن که دارای شرافت دیرینه است ، نزد آن که در شرافتْ دیرینه ای ندارد ، اجتناب کن که باعث کینه جویی او نسبت به تو می شود.

امام علی علیه السلام :حکیمان ، چون حکمت را به نااهل آن سپردند ، آن را ضایع کردند.

1034 - مُراعاةُ طاقَةِ المُخاطَبِ
1034 - مراعات توان مخاطب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُحَدِّثُوا النّاسَ بِما لا یَعرِفونَ ؛ أ تُحِبّونَ أن یُکَذَّبَ اللّهُ و رَسولُهُ ؟ ! (4)

1034

مراعات توان مخاطب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای مردم آنچه را نمی دانند ]و نمی پذیرند] ، بازگو نکنید . آیا دوست دارید که خدا و رسولش مورد تکذیب قرار گیرند؟

ص :350


1- شرح نهج البلاغة : 20 / 273 / 155 .
2- شرح نهج البلاغة : 20 / 322 / 696 .
3- قصص الأنبیاء : 160 / 176 .
4- الغیبة للنعمانی : 34 / 2 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أ تُحِبّونَ أن یُکَذَّبَ اللّهُ و رَسولُهُ ؟ ! حَدِّثُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، و أمسِکوا عَمّا یُنکِرونَ . (1)

دعائم الإسلام :الإمام الصادق علیه السلام _ لأصحاب له اجتمعوا إلیه _ : حَدِّثُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، و دَعوا ما یُنکِرونَ ؛ أ تُحِبّونَ أن یُسَبَّ اللّهُ و رَسولُهُ ؟ ! قالوا : و کَیفَ یُسَبُّ اللّهُ و رَسولُهُ ؟ قالَ : یَقولونَ إذا حَدَّثتُموهُم بِما یُنکِرونَ : «لَعَنَ اللّهُ قائِلَ هذا» ، و قَد قالَهُ اللّهُ عزّ و جلّ و رَسولُهُ صلی الله علیه و آله . (2)

عنه علیه السلام :ما کَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله العِبادَ بِکُنهِ عَقلِهِ قَطُّ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّا مَعاشِرَ الأَنبِیاءِ اُمِرنا أن نُکَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدرِ عُقولِهِم . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیسَ کُلُّ العِلمِ یَستَطیعُ صاحِبُ العِلمِ أن یُفَسِّرَهُ لِکُلِّ النّاسِ ؛ لِأَنَّ مِنهُمُ القَوِیَّ وَ الضَّعیفَ ، و لِأَنَّ مِنهُ ما یُطاقُ حَملُهُ و مِنهُ ما لا یُطاقُ حَملُهُ ، إلاّ مَن یُسَهِّلُ اللّهُ لَهُ حَملَهُ و أعانَهُ عَلَیهِ مِن خاصَّةِ أولِیائِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :آیا دوست دارید که خدا و رسولش مورد تکذیب قرار گیرند؟ برای مردم آنچه را می پذیرند ، بازگو کنید و از گفتن آنچه انکارش می کنند ، پرهیز نمایید.

دعائم الإسلام :امام صادق علیه السلام _ به اصحاب خود که به گردش اجتماع کرده بودند _ فرمود : «برای مردم ، آنچه را می پذیرند ، بازگو کنید و آنچه را انکار می کنند ، وا گذارید . آیا دوست دارید که خدا و رسولش مورد دشنام قرار گیرند؟». گفتند : چگونه خدا و رسولش دشنام می شوند؟ فرمود : «وقتی شما چیزی را که انکارش می کنند برای آنها بازگو می کنید ، می گویند : خداوند ، گوینده این گفتار را لعنت کند! ، در حالی که خداوند عزّ و جلّ و رسول او آن را گفته اند».

امام صادق علیه السلام :رسول خدا هرگز با مردم با ژرفای عقل خود ، سخن نگفته است. رسول خدا فرموده است : «ما جمعیت پیامبران ، فرمان گرفته ایم که با مردم به اندازه عقلشان سخن گوییم».

امام علی علیه السلام :هر علمی چنان نیست که صاحب آن بتواند آن را برای تمام مردم تبیین کند ؛ زیرا برخی از مردم [در عقل ]قوی و برخی ضعیف اند ، و برخی دانش ها قابل تحمّل و بعضی غیر قابل تحمّل اند، مگر برای آن که از اولیای مخصوص خداوند باشد که خدا شنیدن آن را برایش آسان کند و او را در این کار ، کمک رساند.

ص :351


1- الغیبة للنعمانی : 34/1 .
2- دعائم الإسلام : 1 / 60 .
3- الکافی : 1 / 23 / 15 و ج 8 / 268 / 394 .
4- التوحید : 268 / 5 .

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: لا تُعامِلِ العامَّةَ فی ما اُنعِمَ بِهِ عَلَیکَ مِنَ العِلمِ کَما تُعامِلُ الخاصَّةَ . وَ اعلَم أنَّ للّهِِ سُبحانَهُ رِجالاً أودَعَهُم أسرارا خَفِیَّةً ، و مَنَعَهُم عَن إشاعَتِها . وَ اذکُر قَولَ العَبدِ الصّالِحِ لِموسی _ و قَد قالَ لَهُ : «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» (1) ، قالَ : «إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا * وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلَی مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا » (2) . (3)

عنه علیه السلام :خالِطُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، و دَعوهُم مِمّا یُنکِرونَ ،و لا تَحمِلوهُم عَلی أنفُسِکِم و عَلَینا ؛ إنَّ أمرَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ لا یَحتَمِلُهُ إلاّ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أو نَبِیٌّ مُرسَلٌ ، أو عَبدٌ قَدِ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ . (4)

الإمامُ زین العابدین علیه السلام :أمّا حَقُّ المُستَنصِحِ : فَإِنَّ حَقَّهُ أن . . .تُکَلِّمَهُ مِنَ الکَلامِ بِما یُطیقُهُ عَقلُهُ ؛ فَإِنَّ لِکُلِّ عَقلٍ طَبَقَةً مِنَ الکَلامِ یَعرِفُهُ و یَجتَنِبُهُ . (5)

امام علی علیه السلام_ چنان که در حکمت های منسوب به ایشان آمده _فرمود : با عموم مردم در نعمت علم که به تو ارزانی شده ، به سان خواصّ آنان برخورد نکن ، و بدان که خداوند ، بندگانی دارد که رازهای نهانی را به آنان وا گذاشته و آنان را از انتشارش باز داشته است ؛ و سخن عبد صالح به موسی[ علیه السلام ]را به یاد آر که وقتی موسی[ علیه السلام ]به او گفت : «آیا تو را به شرط این که از بینشی که آموخته شده ای به من یاد دهی ، پیروی کنم؟» ، آن عبد صالح در پاسخش گفت : «تو هرگز نمی توانی همپای من صبر کنی ؛ و چگونه می توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری صبر کنی؟».

امام علی علیه السلام :با مردم طبق آنچه می پذیرند ، برخورد کنید ، و از آنچه انکارش می کنند ، اجتناب نمایید، و بار آنان را بر دوش خود یا ما نگذارید ؛ زیرا امر ما دشوار و پیچیده است که جز فرشته ای مقرّب یا پیامبری فرستاده شده یا بنده ای که خداوند ، دل او را به ایمان آزموده باشد ، تاب تحمّل آن را ندارد.

امام زین العابدین علیه السلام :اما حقّ آن که پند می گیرد : حقّ او آن است که ......... به او سخنی بگویی که عقلش تاب آن را دارد ؛ زیرا برای هر سطح عقل ، طیفی از گفتار است که آن را می شناسد و از آن ، اجتناب می کند.

ص :352


1- الکهف : 66 .
2- الکهف : 67 و 68 .
3- شرح نهج البلاغة : 20 / 345 / 968 .
4- الخصال : 624/10 .
5- تحف العقول : 269 / 41 .

الکافی عن یعقوب بن الضّحّاک عن رجل من أصحابنا سرّاجٍ_ و کانَ خادِما لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام _: بَعَثَنی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام فی حاجَةٍ _ و هُوَ بِالحیرَةِ _ أنَا و جَماعَةً مِن مَوالیهِ . قالَ : فَانطَلَقنا فیها ، ثُمَّ رَجَعنا مُغتَمّینَ .

قالَ : و کانَ فِراشی فِی الحائِرِ الَّذی کُنّا فیهِ نُزولاً ، فَجِئتُ و أنَا بِحالٍ ، فَرَمَیتُ بِنَفسی ، فَبَینا أنَا کَذلِکَ إذا أنَا بِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قَد أقبَلَ . قالَ : فَقالَ : قَد أتَیناکَ _ أو قالَ : جِئناکَ _ فَاستَوَیتُ جالِسا ، و جَلَسَ عَلی صَدرِ فِراشی ، فَسَأَلَنی عَمّا بَعَثَنی لَهُ ، فَأَخبَرتُهُ ، فَحَمِدَ اللّهَ .

ثُمَّ جَری ذِکرُ قَومٍ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! إنّا نَبرَأُ مِنهُم ؛ إنَّهُم لا یَقولونَ ما نَقولُ . قالَ : فَقالَ : یَتَوَلَّونا و لا یَقولونَ ما تَقولونَ ؛ تَبرَؤونَ مِنهُم ؟ ! قالَ : قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَهُوَ ذا عِندَنا ما لَیسَ عِندَکُم ، فَیَنبَغی لَنا أن نَبرَأَ مِنکُم ؟ !قالَ : قُلتُ : لا ، جُعِلتُ فِداکَ ! قالَ : و هُوَ ذا عِندَ اللّهِ ما لَیسَ عِندَنا ، أ فَتَراهُ اطَّرَحَنا ؟ ! قالَ : قُلتُ : لا وَ اللّهِ ، جُعِلتُ فِداکَ ! ما نَفعَلُ ؟ قالَ : فَتَوَلَّوهُم ، و لا تَبرَؤوا مِنهُم ؛ إنَّ مِنَ المُسلِمینَ مَن لَهُ سَهمٌ ، و مِنهُم مَن لَهُ سَهمانِ ، و مِنهُم مَن لَهُ ثَلاثَةُ أسهُمٍ ، و مِنهُم مَن لَهُ أربَعَةُ أسهُمٍ ، و مِنهُم مَن لَهُ خَمسَةُ أسهُمٍ ، و مِنهُم مَن لَهُ سِتَّةُ أسهُمٍ ، و مِنهُم مَن لَهُ سَبعَةُ أسهُمٍ ؛ فَلَیسَ یَنبَغی أن یُحمَلَ صاحِبُ السَّهمِ عَلی ما هُوَ عَلَیهِ صاحبُ السَّهمَینِ ، و لا صاحِبُ السَّهمَینِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ الثَّلاثَةِ ، و لا صاحِبُ الثَّلاثَةِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ الأَربَعَةِ ، و لا صاحِبُ الأَربَعَةِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ الخَمسَةِ ، و لا صاحِبُ الخَمسَةِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ السِّتَّةِ ، و لا صاحِبُ السِّتَّةِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ السَّبعَةِ .

و سَأَضرِبُ لَکَ مَثَلاً : إنَّ رَجُلاً کانَ لَهُ جارٌ _ و کانَ نَصرانِیّا _ فَدَعاهُ إلَی الإِسلامِ و زَیَّنَهُ لَهُ ، فَأَجابَهُ ، فَأَتاهُ سَحیرا فَقَرَعَ عَلَیهِ البابَ ، فَقالَ لَهُ : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا فُلانٌ . قالَ : و ما حاجَتُکَ ؟ فَقالَ : تَوَضَّأ وَ البَس ثَوبَیکَ ، و مُرَّ بِنا إلَی الصَّلاةِ . قالَ : فَتَوَضَّأَ و لَبِسَ ثَوبَیهِ و خَرَجَ مَعَهُ . قالَ : فَصَلَّیا ما شاءَ اللّهُ ، ثُمَّ صَلَّیَا الفَجرَ ، ثُمَّ مَکَثا حَتّی أصبَحا . فَقامَ الَّذی کانَ نَصرانِیّا یُریدُ مَنزِلَهُ ، فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : أینَ تَذهَبُ ! النَّهارُ قَصیرٌ ، وَ الَّذی بَینَکَ و بَینَ الظُّهرِ قَلیلٌ . قالَ : فَجَلَسَ مَعَهُ إلی أن صَلَّی الظُّهرَ .

ثُمَّ قالَ : و ما بَینَ الظُّهرِ وَ العَصرِ قَلیلٌ . فاحتَبَسَهُ حَتّی صَلَّی العَصرَ . قالَ : ثُمَّ قامَ و أرادَ أن یَنصَرِفَ إلی مَنزِلِهِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ هذا آخِرُ النَّهارِ ، و أقَلُّ مِن أوَّلِهِ . فَاحتَبَسَهُ حَتّی صَلَّی المَغرِبَ . ثُمَّ أرادَ أن یَنصَرِفَ إلی مَنزِلِهِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّما بَقِیَت صَلاةٌ واحِدَةٌ . قالَ : فَمَکَثَ حَتّی صَلَّی العِشاءَ الآخِرَةَ ، ثُمَّ تَفَرَّقا .

فَلَمّا کانَ سَحیرا ، غَدا عَلَیهِ فَضَرَبَ عَلَیهِ البابَ ، فَقالَ : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا فُلانٌ . قالَ : و ما حاجَتُکَ ؟ قالَ : تَوَضَّأ وَ البَس ثَوبَیکَ وَ اخرُج بِنا فَصَلِّ ، قالَ : اُطلُب لِهذَا الدّینِ مَن هُوَ أفرَغُ مِنّی ؛ أنَا إنسانٌ مِسکینٌ ، و عَلَیَّ عِیالٌ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أدخَلَهُ فی شَیءٍ أخرَجَهُ مِنهُ ! _ أو قالَ : أدخَلَهُ مِن مِثلِ هذِه و أخرَجَهُ مِن مِثلِ هذا ! (1)

الکافی_ به نقل از یعقوب بن ضحّاک ، به نقل از مردی از شیعیان که زین اسب می ساخت و خدمتگزار امام صادق علیه السلام بود _: امام صادق علیه السلام در حالی که در حیره بود ، من و گروهی از اصحاب خود را برای کاری فرستاد . ما برای آن کار ، رهسپار شدیم . آنگاه ناراحت بازگشتیم. بستر من در فضایی بود که در آن فرود آمدیم . من به همان حالت اندوه ، آمدم و خود را روی بستر انداختم . در همین هنگام دیدم که امام صادق علیه السلام می آید . فرمود : «ما نزد شما آمدیم» .

من به صورت نشسته در جای خود قرار گرفتم و [امام ]بالای سرِ بستر من نشست و درباره کاری که روانه ام کرده بود ، از من پرسید . من گزارش کار را به ایشان دادم . پس خدا را سپاس گفت. آنگاه از گروهی سخن به میان آمد. عرض کردم : فدایت شوم! ما از آنان بیزاری می جوییم . آنان ، بدانچه ما معتقدیم ، اعتقاد ندارند. فرمود : «آنان ولایت ما را پذیرایند و آنچه شما می گویید ، نمی گویند . آیا از آنان برائت می جویید؟». گفتم : آری . فرمود : «پس به نظرت چون آنچه نزد ماست ، نزد شما نیست ، شایسته است که از شما بیزاری جوییم؟» . گفتم : نه، فدایت شوم! فرمود : «آنچه نزد خداست ، نزد ما نیست. آیا به نظرت خداوند ما را رها کرده است؟» . گفتم : فدایت شوم! به خدا قسم، نه . پس چه کنیم؟ فرمود : «با آنان دوست باشید و از آنان بیزاری نجویید ؛ زیرا برخی از مسلمانان ، دارای یک سهم ، و برخی دارای دو سهم ، و برخی دارای سه سهم ، و برخی دارای چهار سهم ، و برخی دارای پنج سهم ، و برخی دارای شش سهم ، و برخی دارای هفت سهم اند ؛ و شایسته نیست آنچه بر دوش صاحب دو سهم است ، بر آن که دارای یک سهم است ، تحمیل شود ، و آنچه بر دوش صاحب سه سهم است ، بر آن که دارای دو سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب چهار سهم است ، بر آن که دارای سه سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب پنج سهم است ، بر آن که دارای چهار سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب شش سهم است ، بر آن که دارای پنج سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب هفت سهم است ، بر آن که دارای شش سهم است ، تحمیل شود.

برایت مَثَلی می زنم : مردی همسایه ای مسیحی داشت . او را به اسلام دعوت کرد و اسلام را برایش زیبا تصویر نمود و آن مرد مسیحی نیز دعوتش را پاسخ داد [و مسلمان شد]. آنگاه سحرگاه نزد او رفت و درِ خانه اش را کوفت. همسایه اش گفت : کیست؟ گفت : من فلانی [همسایه مسلمان تو ]هستم. گفت : چه کار داری؟ گفت : وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و مهیّای نماز خواندن با ما باش.

آن مرد تازه مسلمان ، وضو گرفت و لباس هایش را پوشید و به همراه آن همسایه مسلمان ، رهسپار شد. آن دو فراوان نماز خواندند . آنگاه نماز صبح خواندند . سپس تا بامداد در مسجد ماندند. مرد نصرانی به قصد خانه اش برخاست. همسایه مسلمان به او گفت : کجا می روی؟ روز کوتاه است و تا ظهر ، وقتِ اندکی مانده است . آن مرد تا نماز ظهر همراه او نشست. همسایه مسلمان گفت : بین نماز ظهر و عصر ، زمان کوتاهی مانده است، از این رو ، مرد تازه مسلمان را تا نماز عصر نگاه داشت. مرد نصرانی برخاست تا به خانه اش برود ؛ اما همسایه مسلمانش گفت : دیگر آخرِ روز است ، و از آغاز آن ، کوتاه تر است .

بدین ترتیب ، آن مرد را تا خواندن نماز مغرب نگاه داشت . آنگاه وقتی آن مرد خواست به سوی خانه اش رهسپار شود ، باز همسایه مسلمان گفت : تنها یک نماز مانده است. آن مرد تازه مسلمان ، ماند تا نماز عشاء را خواند. آنگاه از هم جدا شدند.

وقتی سحرگاه روز دوم شد ، همسایه مسلمان ، مجدّدا درِ خانه تازه مسلمان را زد . آن مرد گفت : کیستی؟ گفت : من فلانی هستم. گفت : چه کار داری؟ گفت : وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و برای ادای نماز بیرون بیا. تازه مسلمان گفت : برای چنین دینی به دنبال کسی باش که از من بی کارتر باشد . من انسانی تهی دست هستم و عیالمندم. همسایه مسلمان ، آن مرد مسیحی را به چیزی داخل کرد که از آن خارجش ساخت» (یا آن که فرمود : «او را بدین ترتیب ، وارد اسلام کرد و بدین ترتیب ، خارجش ساخت»)!

ص :353


1- الکافی : 2 / 42 / 2 .

ص :354

ص :355

1035 - مُراعاةُ نَشاطِ المُخاطَبِ
1035 - مراعات شادابی مخاطب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی لَأَتَخَوَّلُکُم بِالمَوعِظَةِ تَخَوُّلاً ؛ مَخافَةَ السَّأمَةِ عَلَیکُم . (1)

مسند ابن حنبل عن قیس بن أبی حازم عن أبیه :رَآنِی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و هُوَ یَخطُبُ و أنَا فِی الشَّمسِ ، فَأَمَرَنی فَحَوَّلتُ إلَی الظِّلِّ . (2)

صحیح البخاری عن عکرمة عن ابن عبّاس :حَدِّثِ النّاسَ کُلَّ جُمُعَةٍ مَرَّةً ، فَإِن أبَیتَ فَمَرَّتَینِ ، فَإِن أکثَرتَ فَثَلاثَ مِرارٍ . و لا تُمِلَّ النّاسَ هذَا القُرآنَ . و لا اُلفِیَنَّکَ تَأتِی القَومَ و هُم فی حَدیثٍ مِن حَدیثِهِم فَتَقُصُّ عَلَیهِم ، فَتَقطَعُ عَلَیهِم حَدیثَهُم فَتُمِلُّهُم ؛ و لکِن أنصِت ، فَإِذا أمَروکَ فَحَدِّثهُم و هُم یَشتَهونَهُ ، فَانظُرِ السَّجعَ مِنَ الدُّعاءِ فَاجتَنِبهُ ؛ فَإِنّی عَهِدتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أصحابَهُ لا یَفعَلونَ إلاّ ذلِکَ . (3)

1035

مراعات شادابی مخاطب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از بیم خسته شدن شما ، برای موعظه کردن به دنبال فرصت مناسب می گردم.

مسند ابن حنبل_ به نقل از قیس بن ابی هازم به نقل از پدرش _: پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که سخنرانی می کرد ، مرا دید که میان آفتابم . فرمان داد تا جایم را به سایبان تغییر دادم.

صحیح البخاری_ به نقل از عکرمه ، به نقل از ابن عباس _: برای مردم در هر جمعه تنها یک بار سخن بگو ، و اگر اصرار داری ، [فقط ]دو بار باشد ، و اگر بیشتر می خواهی ، [فقط] سه بار باشد و با این قرآن ، ملامت مردم را فراهم نکن. مبادا نزد گروهی بروی و در حالی که در حال گفتگو هستند ، سخن آنان را ببُری و با سخن گفتنت باعث خستگی آنان بشوی ؛ بلکه خاموش بمان و هرگاه از تو خواستند ، برایشان سخن بگو، که در این صورت ، بدان مشتاق خواهند بود ، و در دعا از آهنگین گویی اجتناب کن . من با پیامبر خدا و یاران وی هم روزگار بودم و ندیدم جز آن که چنین رفتار می کردند.

ص :356


1- الأمالی للطوسی : 491 / 1077 .
2- مسند ابن حنبل : 6 / 362 / 18333 و ج 5 / 285 / 15518 .
3- صحیح البخاری : 5 / 2334 / 5978 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: مَن لَم یَنشَط لِحَدیثِکَ فَارفَع عَنهُ مُؤنَةَ الاِستِماعِ مِنکَ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ لِلقُلوبِ شَهوَةً و إقبالاً و إدبارا ، فَائتوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها و إقبالِها ؛ فَإِنَّ القَلبَ إذا اُکرِهَ عَمِیَ . (2)

امام علی علیه السلام_ چنان که در حکمت های منسوب به ایشان آمده _فرمود : هر کس که برای سخن تو نشاط نشان ندهد ، زحمت شنیدن سخنت را از او بردار.

امام علی علیه السلام :دل ها دارای میل، اقبال و اِدبارند . شما از رهگذر میل و اقبال آن ، بدان راه یابید، که اگر دل به کاری وادار شود ، کور می شود.

1036 - مُراعاةُ مُقتَضَی الحالِ
1036 - مراعات مقتضای حال

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذِکرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحکَم مَراهِمَهُ ، و أحمی مَواسِمَهُ ، یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَةُ إلَیهِ ؛ مِن قُلوبٍ عُمیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و ألسِنَةٍ بُکمٍ ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ و مَواطِنَ الحَیرَةِ (3) . (4)

1036

مراعات مقتضای حال

امام علی علیه السلام_ در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : [او ]طبیبی بود در گردش . مرهم های خود را به محکمی به کار می بست ، و داغ های خود را به جا می نهاد ، و هر آن جا که نیاز بود ، به کار می بست ، اعم از : دل های کور و گوش های کر و زبان های نا گویا . با دوای خود ، در پی جایگاه های غفلت و مکان های سرگردانی می گشت. (5)

ص :357


1- شرح نهج البلاغة : 20 / 314 / 609 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 193 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 108 .
4- قال ابن القیّم الجوزیّ : کان [رسول اللّه صلی الله علیه و آله ] یخطب فی کلّ وقت بما یقتضیه حاجة المخاطبین و مصلحتهم .زاد المعاد لابن الجوزی : 1 / 48 .
5- ابن قیّم جوزی می گوید : [رسول خدا ]هماره به مقتضای نیاز و مصلحت مخاطبان ، خطابه ایراد می کرد.

عنه علیه السلام :لا تَتَکَلَّمَنَّ إذا لَم تَجِد لِلکَلامِ مَوقِعا . (1)

عنه علیه السلام :کُن کَالطَّبیبِ الرَّفیقِ ؛ الَّذی یَضَعُ الدَّواءَ بِحَیثُ یَنفَعُ . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لاِبنِ عَبّاسٍ _: یَا بنَ عَبّاسٍ ، لا تَکَلَّمَنَّ فی ما لا یَعنیکَ ؛ فَإِنَّنی أخافُ عَلَیکَ فیهِ الوِزرَ . و لا تَکَلَّمَنَّ فی ما یَعنیکَ حَتّی تَری لِلکَلامِ مَوضِعا ؛ فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ قَد تَکَلَّمَ بِالحَقِّ فَعیبَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَکَلَّم بِما لا یَعنیکَ ، و دَع کَثیرا مِنَ الکَلامِ فی ما یَعنیکَ حَتّی تَجِدَ لَهُ مَوضِعا ؛ فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ تَکَلَّمَ بِالحَقِّ بِما یَعنیهِ فی غَیرِ مَوضِعِهِ فَتَعِبَ . (4)

عنه علیه السلام_ لِأَصحابِهِ _: اِسمَعوا مِنّی کَلاما هُوَ خَیرٌ لَکُم مِنَ الدُّهمِ المُوَقَّفَةِ : لا یَتَکَلَّم أحَدُکُم بِما لا یَعنیهِ، وَ لیَدَع کَثیرا مِنَ الکَلامِ فی ما یَعنیهِ حَتّی یَجِدَ لَهُ مَوضِعا ؛ فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ فی غَیرِ مَوضِعِهِ جَنی عَلی نَفسِهِ بِکَلامِهِ . (5)

امام علی علیه السلام :وقتی برای گفتار ، زمان مناسبی نمی بینی ، سخن مگو.

امام علی علیه السلام :به سان طبیب مداراگر باش که دوا را در آن جایی که سود بخشد ، می نهد.

امام حسین علیه السلام_ به ابن عباس _فرمود : ای ابن عباس! در آنچه سودی به تو نبخشد ، سخن مگو ، که من می ترسم گناهی بر دوش تو باشد ؛ و بدانچه سود بخشد ، تنها هنگامی سخن بگو که برای گفتار ، فرصت را مناسب بینی ، که بسا گوینده ای به حقّ سخن گوید ؛ امّا مورد نکوهش قرار گیرد.

امام صادق علیه السلام :بدانچه سودت نبخشد ، سخن مگو و بسیاری از کلام مفید را وا گذار ، مگر آن که فرصت را برای آن مناسب بیابی، که ای بسا گوینده ای که مفید و به حق ، سخن می گوید ، امّا چون به جایش نیست ، به زحمت می افتد.

امام صادق علیه السلام_ به یارانش _فرمود : از من گفتاری بشنوید که برای شما از شتران سیاه موی (6) بهتر است : هیچ کس بدانچه سودش نبخشد ، سخن نگوید، و در آن جا که مفید است ، بسیاری از گفتار را وا نهد ، مگر آن که زمان مناسب بیابد، که بسا گوینده ای که نا به جا سخن گوید و با گفتارش بر خود جفا کند.

ص :358


1- غرر الحکم : 10274 .
2- مصباح الشریعة : 370 ، بحار الأنوار : 2 / 53 / 21 .
3- کنز الفوائد : 2 / 32 .
4- تحف العقول : 379 .
5- الأمالی للطوسی : 225 / 391 .
6- بسیار کمیاب و گران قیمت .

1037 - مُراعاةُ الأَهَمِّ فَالأَهَمِّ
1037 - مراعات ترتیب اهمّیت

صحیح البخاری عن ابن عبّاس :لَمّا بَعَثَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مُعاذَ بنَ جَبَلٍ إلی نَحوِ أهلِ الیَمَنِ ، قالَ لَهُ : إنَّکَ تَقدَمُ عَلی قَومٍ مِن أهلِ الکِتابِ ، فَلیَکُن أوَّلَ ما تَدعوهُم إلی أن یُوَحِّدُوا اللّهَ تَعالی ، فَإِذا عَرَفوا ذلِکَ فَأَخبِرهُم أنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَیهِم خَمسَ صَلَواتٍ فی یَومِهِم و لَیلَتِهِم ، فَإِذا صَلَّوا فَأَخبِرهُم أنَّ اللّهَ افتَرَضَ عَلَیهِم زَکاةً فی أموالِهِم تُؤخَذُ مِن غَنِیِّهِم فَتُرَدُّ عَلی فَقیرِهِم ، فَإِذا أقَرّوا بِذلِکَ فَخُذ مِنهُم ، و تَوَقَّ کَرائِمَ أموالِ النّاسِ . (1)

التّوحید عن ابن عبّاس :جاءَ أعرابِیٌّ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، عَلِّمنی مِن غَرائِبِ العِلمِ . قالَ : ما صَنَعتَ فی رَأسِ العِلمِ حَتّی تَسأَلَ عَن غَرائِبِهِ ؟ !قالَ الرَّجُلُ : ما رَأسُ العِلمِ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : مَعرِفَةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ . قالَ الأَعرابِیُّ : و ما مَعرِفَةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ ؟ قالَ : تَعرِفُهُ بِلا مِثلٍ و لا شِبهٍ و لا نِدٍّ ، و أنَّهُ واحِدٌ أحَدٌ ظاهِرٌ باطِنٌ أوَّلٌ آخِرٌ ، لا کُفوَ لَهُ و لا نَظیرَ ، فَذلِکَ حَقُّ مَعرِفَتِهِ . (2)

1037

مراعات ترتیب اهمّیت

صحیح البخاری_ به نقل از ابن عباس _: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله معاذ بن جبل را به سوی مردم یمن فرستاد ، به او فرمود : تو نزد گروهی از اهل کتاب می روی. از این رو ، می باید نخستین دعوت تو از آنان ، یکتا پرستی خداوند متعال باشد. اگر توحید را شناختند ، به آنان باز گو که خداوند در شبانه روزشان پنج نماز بر آنان واجب کرده است ؛ و هرگاه نماز را به پای داشتند ، به آنان بگو که خداوند ، در اموالشان زکات قرار داده تا از بی نیازشان ستانده شود و به تهی دستشان داده شود . پس هرگاه بدان اذعان کردند ، از آنان زکات بگیر و از گزیده اموال مردم ، اجتناب کن.

التوحید_ به نقل از ابن عباس _: مردی بادیه نشین نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای رسول خدا! از شگفتی های دانش به من بیاموز. فرمود : «تو با اساس علم چه کرده ای که حال ، خواهان شگفتی های آن هستی؟!» . آن مرد گفت : اساس علم چیست ای رسول خدا؟ فرمود : «شناخت خداوند ، چنان که بایسته اوست». اعرابی گفت : شناخت بایسته خداوند چیست؟ فرمود : «او را بشناسی که نظیر، شبیه و انباز ندارد و او یگانه ، یکتا، ظاهر، باطن، اوّل و آخر است و هم سنگ و همسان ندارد . این است حقّ شناخت خداوند».

ص :359


1- صحیح البخاری : 6 / 2685 / 6937 و ج 2 / 529 / 1389 .
2- التوحید : 284 / 5 .

تنبیه الغافلین عن عبد اللّه بن مسوّر الهاشمیّ :جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و قالَ : جِئتُکَ لِتُعَلِّمَنی مِن غَرائِبِ العِلمِ . قالَ : ما صَنَعتَ فی رَأسِ العِلمِ ؟ قالَ : و ما رَأسُ العِلمِ ؟ قالَ : هَل عَرَفتَ الرَّبَّ عزّ و جلّ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَماذا فَعَلتَ فی حَقِّهِ ؟ قالَ: ما شاءَ اللّهُ. قالَ: و هَل عَرَفتَ المَوتَ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَماذا أعدَدتَ لَهُ ؟ قالَ : ما شاءَ اللّهُ . قالَ : اِذهَب فَاحکُم بِها هُناکَ ، ثُمَّ تَعالَ حَتّی اُعَلِّمَکَ مِن غَرائِبِ العِلمِ .

فَلَمّا جاءَهُ بَعدَ سِنینَ ، قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ضَع یَدَکَ عَلی قَلبِکَ ، فَما لا تَرضی لِنَفسِکَ لا تَرضاهُ لِأَخیکَ المُسلِمِ ، و ما رَضیتَهُ لِنَفسِکَ فَارضَهُ لِأَخیکَ المُسلِمِ ، و هُوَ مِن غَرائِبِ العِلمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: . . . و أن أبتَدِئَکَ بِتَعلیمِ کِتابِ اللّهِ عزّ و جلّ و تَأویلِهِ ، و شَرائِعِ الإِسلامِ و أحکامِهِ ، و حَلالِهِ و حَرامِهِ ، لا اُجاوِزُ ذلِکَ بِکَ إلی غَیرِهِ . (2)

تنبیه الغافلین_ به نقل از عبد اللّه بن مسوّر هاشمی _: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : نزد شما آمدم تا از شگفتی های دانش به من بیاموزی. فرمود : «تو با اساس علم چه کرده ای؟» . مرد گفت : اساس علم چیست؟ فرمود : «آیا پروردگار عزّ و جلّ را شناخته ای؟». گفت : آری . فرمود : «در ادای حقّش چه کرده ای؟». گفت : آنچه خدا خواسته است. فرمود : «آیا مرگ را شناخته ای؟». گفت : آری . فرمود : «برای مرگ ، چه فراهم کرده ای؟». گفت : آنچه خدا خواسته است. فرمود : «برو و بر این کار ، استوار باش . آنگاه بیا تا از شگفتی های علم به تو بیاموزم».

پس از آن که آن مرد پس از گذشت سالیانی بازگشت ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «دستت را بر دلت بگذار و هر آنچه را برای خود نمی پسندی ، برای برادر مسلمانت نپسند ؛ و هر آنچه را برای خود می پسندی ، برای برادر مسلمانت بپسند . این ، از شگفتی های دانش است» .

امام علی علیه السلام_ در وصیّت خویش به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : ......... و این که آغاز می کنم به آموزش قرآن و تأویل آن و شرایع و احکام اسلام و حلال و حرام آن به تو ، و از تو به دیگری نگذرم.

ص :360


1- تنبیه الغافلین : 36 / 20 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 31 .

1038 - مُراعاةُ الاِختِصارِ
1038 - رعایت اختصار

المعجم الکبیر عن أبی اُمامة :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ إذا بَعَثَ أمیرا قالَ : أقصِرِ الخُطبَةَ ، و أقِلَّ الکَلامَ . (1)

سنن أبی داوود عن عمّار بن یاسر :أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِإِقصارِ الخُطَبِ . (2)

سنن أبی داوود عن جابر بن سمرة السّوائیّ :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یُطیلُ المَوعِظَةَ یَومَ الجُمُعَةِ ، إنَّما هُنَّ کَلِماتٌ یَسیراتٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جَودَةُ الکَلامِ فِی الاِختِصارِ . (4)

عنه علیه السلام :الکَلامُ کَالدَّواءِ ؛ قَلیلُهُ یَنفَعُ ، و کَثیرُهُ قاتِلٌ . (5)

عنه علیه السلام :اِختَصِر مِن کَلامِکَ مَا استَحسَنتَهُ ؛ فَإِنَّهُ بِکَ أجمَلُ ، و عَلی فَضلِکَ أدَلُّ . (6)

1038

رعایت اختصار

المعجم الکبیر_ به نقل از ابو امامه _: هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرماندهی را گسیل می داشت ، می فرمود : «خطابه را کوتاه کن و کم ، سخن بگو» .

سنن أبی داوود_ به نقل از عمّار بن یاسر _: رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به کوتاه کردن خطابه ها فرمان داد.

سنن أبی داوود_ به نقل از جابر بن سمره سوّایی _: رسول خدا صلی الله علیه و آله ، موعظه روز جمعه را طولانی نمی کرد و خطابه ایشان ، تنها چند کلمه کوتاه بود.

امام علی علیه السلام :زیبایی گفتار ، در کوتاه بودن آن است.

امام علی علیه السلام :گفتار ، مثل داروست که اندک آن سود می بخشد و زیادی آن ، کُشنده است.

امام علی علیه السلام :تا آن جا که روا می دانی ، گفتارت را مختصر کن، چون برای تو مناسب تر است و بر فضیلت تو رهنمون تر است.

ص :361


1- المعجم الکبیر : 8 / 144 / 7640 و ص 154 / 7662 .
2- سنن أبی داوود : 1 / 289 / 1106 .
3- سنن أبی داوود : 1 / 289 / 1107 .
4- المواعظ العددیّة : 55 .
5- غرر الحکم : 2182 .
6- غرر الحکم : 2735 .

عنه علیه السلام :خَیرُ الکَلامِ ما لا یُمِلُّ و لا یَقِلُّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ حینَ قیلَ لَهُ : مَا البَلاغَةُ ؟ _: مَن عَرَفَ شَیئا قَلَّ کَلامُهُ فیهِ . و إنَّما سُمِّیَ البَلیغُ ؛ لِأَنَّهُ یُبلِغُ حاجَتَهُ بِأَهوَنِ سَعیِهِ . (2)

امام علی علیه السلام :بهترین گفتار آن است که نه ملال آور و نه نارسا باشد.

امام صادق علیه السلام_ هنگامی که به ایشان گفته شد : بلاغت چیست؟ _فرمود : آن است که هر کس چیزی را شناخته ، سخنش درباره آن اندک باشد ؛ و به بلیغ ، از آن جهت بلیغ گفته شده که با کم ترین تلاش ، می تواند خواسته خود را برساند.

ص :362


1- غرر الحکم : 4969 .
2- تحف العقول : 359 .

146 - الخطّ

146 - خطّ و خوشنویسی
اشاره

(1)

ص :363


1- انظر : عنوان 446 «القلم» ، 453 «الکتاب» .

1039 - الخَطُّ
1039 - خطّ و خوشنویسی

الکتاب :

«وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذا لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألِقِ الدَّواةَ ، و حَرِّفِ القَلَمَ ، و انْصِبِ الباءَ ، و فَرِّقِ السِّینَ ، و لا تُغَوِّرِ المِیمَ ، و حَسِّنِ اللّهَ ، و مُدَّ الرَّحمنَ ، و جَوِّدِ الرَّحیمَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «أوْ أثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ » (3) _: الخَطُّ . (4)

الدّر المنثور عن عطاء بن یسار :سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عنِ الخَطِّ ، فقالَ : عَلّمَهُ نَبیٌّ ، و مَن کانَ وافَقَهُ عَلِمَ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخَطُّ لِسانُ الیَدِ . (6)

عنه علیه السلام_ فیما قالَ لِکاتِبهِ عُبیدِ اللّهِ بنِ أبی رافعٍ _: ألِقْ دَواتَکَ ، و أطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِکَ ، وَ فَرّجْ بَینَ السُّطورِ ، و قَرْمِطْ بَینَ الحُروفِ ، فإنَّ ذلکَ أجْدَرُ بصَباحَةِ الخَطِّ . (7)

1039

خطّ و خوشنویسی

قرآن :

«تو پیش از قرآن هیچ نوشته ای را نمی خواندی و به دست خویش چیزی نمی نوشتی . اگر چنان بود اهل باطل به شکّ افتاده بودند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوات را لیقه بگذار ، قلم را کج برش زن ، حرف باء [در بسم اللّه الرحمن الرحیم ]را بکش ، سین را باز بنویس ، میم را شکم نده ، اللّه را زیبا بنویس، رحمان را بکش و رحیم را نیکو بنویس .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «یا نشانه ای از دانش»_ فرمود : مقصود، خط است .

الدرّ المنثور_ به نقل از عطاء بن یسار _: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره خط سؤال شد ، فرمود : پیامبری آن را تعلیم داد و همراهانش آموختند .

امام علی علیه السلام :خط ، زبانِ دست است .

امام علی علیه السلام_ به کاتب خود عبید اللّه بن ابی رافع _فرمود : در دوات خود لیقه بگذار و نوک قلمت را دراز بتراش و میان خطها فاصله بگذار و حرفها را نزدیک هم بنویس ؛ زیرا این کار باعث زیبایی خط می شود .

ص :364


1- العنکبوت : 48 .
2- الدرّ المنثور : 1/28 .
3- الأحقاف : 4 .
4- الدرّ المنثور : 7/434 .
5- الدرّ المنثور : 7/434 .
6- غرر الحکم : 706 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 315 .

عنه علیه السلام :افْتَحْ بَرْیَةَ قَلَمِکَ ، و أسْمِکْ شَحْمَتَهُ ، و أیْمِنْ قِطّتَکَ یَجُدْ خَطُّکَ . (1)

امام علی علیه السلام :نوک قلمت را بشکاف و پره آن را ستبر گردان و آن را از راست برش بزن تا خطّت خوش شود .

ص :365


1- غرر الحکم : 2465 .

ص :366

147 - الاخلاص

147 - اخلاص
اشاره

(1)

(2)

ص :367


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 213 باب 54 «الإخلاص و معنی قُربه تعالی» . وسائل الشّیعة : 1 / 43 باب 8 «وجوب الإخلاص» . کنز العمّال : 3 / 23 _ 27 ، 674 «الإخلاص» .
2- انظر : عنوان 176 «الریاء» ، 527 «النیّة» . الحدیث : باب 727 ، الخاتمة : باب 1002 . العلم : باب 2817 ، 2819 ، 2873 . الیقین : باب 4195 ، العبادة : باب 2457 . معرفة اللّه : باب 2579 .

1040 - فَضلُ الإخلاصِ
1040 - فضیلت اخلاص

الکتاب :

«قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» . (1)

«إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نسْتَعِینُ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مُخْبِرا عَن جَبْرَئیلَ عنِ اللّهِ عزّ و جلّ أنَّهُ قالَ _: الإخْلاصُ سِرٌّ مِن أسْراری ، اسْتَوْدَعتُهُ قَلبَ مَن أحْبَبْتُ مِن عِبادی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :بالإخْلاصِ تَتَفاضَلُ مَراتِبُ المؤمِنینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :اعْمَلْ لِوَجْهٍ واحدٍ یَکْفیکَ الوُجوهَ کُلَّها . (6)

1040

فضیلت اخلاص

قرآن :

«[شیطان] گفت : سوگند به عزت تو که همه آنان را گمراه می کنم ، مگر بندگان مخلص تو را» .

«فقط تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می خواهیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل از جانب خداوند عزّ و جلّ خبر داد که اخلاص سرّی از اسرار من است و من آن را به دل بندگانی که دوستشان دارم ، می سپارم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برتری درجات مؤمنان بر یکدیگر به اخلاص است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای خدا کار کن ، تو را از همگان کفایت می کند .

ص :368


1- ص : 82 ، 83 .
2- الفاتحة : 5 .
3- (انظر) البقرة: 112، 139، 196، 207، 238، 265، آل عمران: 20، الأنعام: 52، 79، 163، یوسف: 24، الکهف: 28، 110، الحجّ: 31، الروم: 38، لقمان: 22، الصافّات:40، الزمر: 2، 3، 11، 14، 29، غافر: 14، الجنّ: 18، 20، الإنسان: 9، اللیل: 20، البیّنة: 5.
4- منیة المرید : 133 .
5- تنبیه الخواطر : 2/119 .
6- کنز العمّال : 5260 .

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ لا یَغِلُّ عَلَیهِنَّ قَلبُ امْریٍ مُسلمٍ : إخْلاصُ العَمَلِ للّهِ ، و النَّصیحَةُ لأئمَّةِ المُسلمینَ ، و اللُّزومُ لجَماعَتِهِم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّما نَصرَ اللّهُ هذهِ الاُمَّةَ بضُعَفائها بِدعوَتِهِم و صَلاتِهِم و إخْلاصِهِم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإخْلاصُ أشْرَفُ نِهایَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :الإخْلاصُ غایَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :الإخْلاصُ غایَةُ الدِّینِ . (5)

عنه علیه السلام :الإخْلاصُ عِبادَةُ المُقَرَّبینَ . (6)

عنه علیه السلام :الإخْلاصُ مِلاکُ العِبادَةِ . (7)

عنه علیه السلام :الإخْلاصُ أعْلی الإیمانِ . (8)

عنه علیه السلام :الإخْلاصُ شِیمَةُ أفاضِلِ النّاسِ . (9)

عنه علیه السلام :فی إخْلاصِ الأعْمالِ تَنافُسُ اُولِی النُّهی و الألْبابِ . (10)

عنه علیه السلام :فی الإخْلاصِ یَکونُ الخَلاصُ . (11)

عنه علیه السلام :کُلَّما أخْلَصْتَ عَمَلاً بَلَغْتَ مِن الآخِرَةِ أملاً . (12)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که دل مردِ مسلمان در انجام آنها، با ناخالصی آمیخته نمی شود: کار مخلصانه برای خدا ، خیر خواهی و نصیحت رهبران مسلمانان، و همراهی با جامعه مسلمانان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا خداوند، این امت را به سبب مستضعفان آنها و دعا و اخلاص و نمازشان نصرت بخشید.

امام علی علیه السلام :اخلاص، عالیترین هدف است .

امام علی علیه السلام :اخلاص ، هدف است .

امام علی علیه السلام :اخلاص غایت دین است .

امام علی علیه السلام :اخلاص، عبادت مقرّبان است .

امام علی علیه السلام :اخلاص اساس عبادت است .

امام علی علیه السلام :اخلاص ، اوج ایمان است .

امام علی علیه السلام :اخلاص، خصلت والاترین انسانهاست.

امام علی علیه السلام :رقابت خردمندان و صاحبدلان، در خالص گردانیدن اعمال است .

امام علی علیه السلام :رهایی و نجات در اخلاص است .

امام علی علیه السلام :هر عملی را که خالص انجام دهی، در آخرت به آرزویی دست می یابی .

ص :369


1- الخصال : 149/182 .
2- تفسیر القرطبی : 2/26 .
3- غرر الحکم : 851 .
4- غرر الحکم : 74 .
5- غرر الحکم : 727 .
6- غرر الحکم : 667 .
7- غرر الحکم : 859 .
8- غرر الحکم : 860 .
9- غرر الحکم : 597 .
10- غرر الحکم : 6494 .
11- تنبیه الخواطر : 2/154 .
12- غرر الحکم : 7196 .

عنه علیه السلام :غایَةُ الیَقینِ الإخْلاصُ . (1)

عنه علیه السلام :طُوبی لِمَن أخْلَصَ للّهِ عَمَلَهُ و عِلْمَهُ ، و حُبَّهُ و بُغْضَهُ ، و أخْذَهُ و تَرْکَهُ ، و کَلامَهُ و صَمْتَهُ ، و فِعْلَهُ و قَولَهُ . (2)

عنه علیه السلام :طُوبی لِمَن أخْلَصَ للّهِ العِبادَةَ و الدُّعاءَ ، و لَم یَشْغَلْ قَلْبَهُ بما تَری عَیْناهُ ، و لَم یَنْسَ ذِکْرَ اللّهِ بما تَسْمَعُ اُذُناهُ ، و لَم یَحْزَنْ صَدرُهُ بما اُعْطِیَ غَیرُهُ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: و اجْعَلْ جِهادَنا فیکَ ، و هَمَّنا فی طاعَتِکَ ، و أخْلِصْ نِیّاتِنا فی مُعامَلَتِکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أنْعَمَ اللّهُ عزّ و جلّ علی عَبدٍ أجَلَّ مِن أنْ لا یَکونَ فی قَلبِهِ مَع اللّهِ عزّ و جلّ غَیْرُهُ . (5)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمام الصادق علیه السلام _: لا بُدَّ للعَبدِ مِن خالِصِ النِّیَّةِ فی کُلِّ حَرَکَةٍ و سُکونٍ ، إذْ لَو لَم یَکُنْ بهذا المَعنی یَکونُ غافِلاً ، و الغافِلونَ قَد وَصَفَهُمُ اللّهُ بقَولِهِ: «اُولئک کَالأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ سَبیلاً» (6) . (7)

امام علی علیه السلام :غایت یقین، اخلاص است .

امام علی علیه السلام :خوشا آن که عمل و علمش، دوستی و دشمنیش ، انجام دادن و ترک کردنش ، سخن و سکوتش، و کردار و گفتارش فقط برای خدا باشد.

امام علی علیه السلام :خوشا آن که عبادت و دعایش را برای خدا خالص گرداند و آنچه می بیند، دلش را به خود مشغول نسازد و آنچه می شنود، او را از یاد خدا غافل نکند و به سبب آنچه به دیگران داده شده، سینه اش را غم و اندوه نگیرد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : جهاد ما را در راه خود قرار ده و کوشش ما را مصروف طاعت خود گردان و در معامله با خودت نیّتهایمان را خالص کن .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ نعمتی بالاتر از این به بنده اش نداده است که در قلبش جز خدا نباشد .

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: بنده باید در تمام حرکات و سکنات خود نیّت خالص داشته باشد ؛ زیرا اگر چنین نباشد، غافل است و غافلان را خداوند چنین وصف کرده است که «آنان همچون چارپایانند و بلکه گمراهترند» .

ص :370


1- غرر الحکم : 6347 .
2- تحف العقول : 100 .
3- الکافی : 2/16/3 .
4- بحار الأنوار : 94/147/21 .
5- عدّة الداعی : 219 .
6- الفرقان : 44 .
7- مصباح الشریعة : 39.

1041 - صُعوبَةُ الإخلاصِ
1041 - دشواری اخلاص

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَصْفِیَةُ العَمَلِ أشَدُّ مِن العَمَلِ ، و تَخْلیصُ النِّیّةِ عنِ الفَسادِ أشَدُّ علی العامِلِینَ مِن طُولِ الجِهادِ . (1)

عنه علیه السلام :تَصْفِیَةُ العَمَلِ خَیرٌ مِن العَمَلِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإبْقاءُ علی العَمَلِ حتّی یَخْلُصَ أشَدُّ مِن العَمَلِ . (3)

(4)

1041

دشواری اخلاص

امام علی علیه السلام :خالص گردانیدن عمل، سخت تر از خود عمل است و پاک کردن نیت از فساد و ناخالصی برای عمل کنندگان، از جهاد طولانی دشوارتر است .

امام علی علیه السلام :پاک کردن عمل [از ناخالصیها ]بهتر از خود عمل است.

امام صادق علیه السلام :پایداری بر عمل تا خالص بماند ، سخت تر از خود عمل است.

1042 - کِفایَةُ القَلیلِ مِنَ العَملِ مَعَ الإخلاصِ
1042 - کافی بودن کار اندک مخلصانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أخْلِصْ قَلبَکَ یَکْفِکَ القَلیلُ مِن العَمَلِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أخْلِصْ دِینَکَ یَکْفِکَ القَلیلُ مِن العَمَلِ . (6)

1042

کافی بودن کار اندک مخلصانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلت را خالص گردان ، کارِ اندک، تو را بس باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دینت را خالص گردان ، تا کار اندک برای تو بس باشد.

ص :371


1- بحار الأنوار : 77/288/1 .
2- بحار الأنوار : 78/90/95 .
3- الکافی : 2/16/4 .
4- (انظر) الریاء : باب 1422 .
5- بحار الأنوار : 73/175/15 .
6- کنز العمّال : 5257 .

الکافی :فیما ناجی اللّهُ تبارکَ و تعالی موسی علیه السلام : یا موسی ، ما اُریدَ بهِ وَجْهی فکَثیرٌ قَلیلُهُ ، و ما اُریدَ بهِ غَیری فقَلیلٌ کَثیرُهُ . (1)

الکافی :در نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام آمده است: ای موسی ! هر کاری که برای من انجام شود اندکش زیاد است و آنچه برای غیر من انجام گیرد زیادش هم اندک است .

1043 - فَضلُ المُخلِصِ
1043 - فضیلت مخلص

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طُوبی للمُخْلِصینَ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدی ، تَنْجَلی عَنهُم کُلُّ فِتْنَةٍ ظَلْماءَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ کُلُّهُم هَلْکی إلاّ العامِلینَ ، و العامِلونَ کُلُّهُم هَلْکی إلاّ المُخْلِصینَ، و المُخْلِصونَ علی خَطَرٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ للّهِ عِبادا عامَلوهُ بخالِصٍ مِن سِرِّهِ ، فشَکَرَ لَهُم بخالِصٍ مِن شُکْرِهِ ، فاُولئکَ تَمُرُّ صُحُفُهُم یَومَ القِیامَةِ فُرَّغا ، فإذا وَقَفوا بَینَ یَدَیهِ مَلأها لَهُم مِن سِرِّ ما أسَرُّوا إلَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :أینَ الّذینَ أخْلَصوا أعْمالَهُم للّهِ ، و طَهَّروا قُلوبَهُم بمَواضِعِ ذِکرِ اللّهِ ؟! (5)

1043

فضیلت مخلص

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال مخلِصان؛ آنان چراغهای هدایتند که هر فتنه تیره ای از سوی آنها زدوده می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عالمان همه به هلاکت درافتند مگر آنان که به علم خود عمل کنند و عاملان همه هلاک شوند، مگر آنان که از روی اخلاص کار کنند، و مخلصان در خطرند.

امام علی علیه السلام :خدا را بندگانی است که با دل و درونی خالص با وی معامله می کنند و خداوند نیز پاداش خالص خود را به آنان می دهد ؛ نامه های عمل اینان در روز قیامت [به ظاهر] خالی است و چون در برابر او بایستند، آنها را از اعمال سرّی میان خود و ایشان ، آکنده سازد .

امام علی علیه السلام :کجایند آنان که اعمال خود را برای خدا خالص گردانیدند و دلهایشان را با جایگاه یاد خدا کردن، پاکیزه ساختند؟!

ص :372


1- الکافی : 8/46/8 .
2- کنز العمّال : 5268 .
3- تنبیه الخواطر : 2/118 .
4- بحار الأنوار : 78/64/156 .
5- غرر الحکم : 2822 .

عدّة الداعی عن المُفَضّلِ بن صالح :قالَ الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : إنَّ للّهِ عِبادا عامَلوهُ بخالِصٍ مِن سِرِّهِ ، فعامَلَهُم بخالِصٍ مِن بِرِّهِ ، فهُمُ الّذینَ تَمُرُّ صُحُفُهُم یَومَ القِیامَةِ فُرَّغا ، وَ إذا وَقَفوا بَینَ یدَیهِ تعالی مَلَأها مِن سِرِّ ما أسَرُّوا إلَیهِ . فقلتُ : یا مَولای ، و لِمَ ذلکَ؟ فقالَ : أجَلَّهُم أنْ تَطَّلِعَ الحَفَظَةُ علی ما بَینَهُ و بَینَهُم . (1)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :لو سَلَکَ النّاسُ وادِیا و شِعْبا لسَلَکْتُ وادیَ رجُلٍ عَبَدَ اللّهَ وحْدَهُ خالِصا . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :لَو جَعَلْتُ الدُّنیا کُلَّها لُقْمَةً واحِدَةً و لَقَّمْتُها مَن یَعبُدُ اللّهَ خالِصا لَرَأیتُ أنّی مُقَصِّرٌ فی حَقِّهِ . (3)

(4)

عدّة الداعی_ به نقل از مفضّل بن صالح _: امام صادق علیه السلام فرمود : همانا خداوند را بندگانی است که خالصانه با او معامله کنند و خدا نیز از اجر و پاداش خالص خود به ایشان دهد. اینان کسانی هستند که در روز قیامت نامه های اعمالشان خالی است و چون در برابر خداوند متعال بایستند آنها را از اعمال سرّی میان خود و ایشان پر کند. عرض کردم : سرورم ! چرا چنین است [که نامه های اعمالشان سفید و خالی است] ؟ فرمود : زیرا خداوند شأن آنان را بالاتر از این قرار داده که فرشتگان نگهبان از آنچه میان خود و ایشان است آگاه شوند .

امام هادی علیه السلام :اگر مردمان هر یک به وادی و درّه ای روند، من در وادی آن مردی قدم می گذارم که خدای یگانه را مخلصانه عبادت می کند .

امام عسکری علیه السلام :اگر همه دنیا را یک لقمه کنم و آن را در دهان کسی گذارم که از روی اخلاص ، خدا را عبادت می کند، باز به نظرم در حقّ او کوتاهی کرده ام .

1044 - إخلاصُ موسی
1044 - اخلاص موسی

بحار الأنوارفی قصّةِ موسی و شُعیبٍ علیهما السلام: فلَمّا دَخلَ علی شُعیبٍ إذا هُو بالعَشاءِ مُهَیّأٌ ، فقالَ لَهُ شُعیبٌ : اجْلِسْ یا شابُّ فتَعَشَّ ، فقالَ لَهُ موسی : أعوذُ باللّهِ . قالَ شُعیبٌ : و لِمَ ذاکَ ؟ أ لَسْتَ بجائِعٍ ؟ قالَ : بَلی ، و لکنْ أخافُ أنْ یَکونَ هذا عِوَضا لِما سَقَیتُ لَهُما ، و أنا مِن أهلِ بَیتٍ لا نَبیعُ شَیئا مِن عَمَلِ الآخِرَةِ بِملْ ءِ الأرضِ ذَهَبا ، فقالَ لَهُ شُعیبٌ : لا و اللّهِ یا شابُّ ، و لکنّها عادَتی و عادَةُ آبائی : نَقْری الضَّیْفَ و نُطْعِمُ الطَّعامَ . قالَ : فجَلَسَ موسی یَأکُلُ . (5)

1044

اخلاص موسی علیه السلام

بحار الأنواردر داستان موسی و شعیب علیهما السلام آمده است: زمانی که موسی نزد شعیب رفت، شعیب آماده خوردن شام بود . پس ، به موسی گفت : ای جوان ! بنشین و شام بخور . موسی گفت : پناه به خدا . شعیب گفت : چرا؟ مگر گرسنه نیستی ؟ موسی گفت : چرا، اما می ترسم این پاداش آبی باشد که برای دخترانت از چاه کشیدم ؛ من از خاندانی هستم که اگر همه زمین پر از طلا شود، کمترین کار آخرت را به آن نمی فروشیم . شعیب گفت: ای جوان ! به خدا این پاداش آن کار تو نیست، بلکه میهمان نوازی و اطعام، رسم و عادت ما و پدران ماست . در این هنگام موسی برای خوردن شام نشست .

ص :373


1- عدّة الداعی : 194 .
2- تنبیه الخواطر : 2/109 .
3- بحار الأنوار : 70/245/19 .
4- (انظر) العمل : باب 2901 .
5- بحار الأنوار : 13/21 .

1045 - دَورُ الإخلاصِ فی قَبولِ الأعمالِ
1045 - نقش اخلاص در پذیرفته شدن اعمال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا عَمِلْتَ عَمَلاً فاعْمَلْ للّهِ خالِصا ؛ لأنَّهُ لا یَقْبَلُ مِن عِبادِهِ الأعْمالَ إلاّ ما کانَ خالِصا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أخْلِصوا أعْمالَکُم للّهِ ؛ فإنَّ اللّهَ لا یَقْبَلُ إلاّ ما خَلَصَ لَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی لا یَقْبَلُ مِن العَمَلِ إلاّ ما کانَ لَهُ خالِصا ، و ابْتَغِ بهِ وَجْهَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیستِ الصّلاةُ قِیامَکَ و قُعودَکَ ، إنَّما الصَّلاةُ إخْلاصُکَ ، و أنْ تُریدَ بها اللّهَ وَحْدَهُ . (4)

1045

نقش اخلاص در پذیرفته شدن اعمال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کاری کردی، آن را تنها برای خدا انجام ده ؛ زیرا او تنها اعمال خالص بندگانش را می پذیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اعمال خود را برای خدا خالص گردانید؛ زیرا خداوند نپذیرد، مگر آنچه را که خالص برای او باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال تنها آن عملی را می پذیرد که خالص و محض رضای او باشد .

امام علی علیه السلام :نماز به قیام و قعود تو نیست، بلکه نماز، آن است که از روی اخلاص و تنها از روی خدا خواهی باشد .

ص :374


1- بحار الأنوار : 77/103/1 .
2- کنز العمّال : 5258 .
3- کنز العمّال : 5261 .
4- شرح نهج البلاغة : 1/325 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ تَبارَک و تعالی : أنا خَیرُ شَریکٍ ، مَن أشْرَکَ بِی فی عَمَلِهِ لَن أقْبَلَهُ، إلاّ ما کانَ لی خالِصا . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال فرموده است : من بهترین شریک هستم ؛ هر کس در عمل خود برای من شریک بیاورد، هرگز آن را نپذیرم [و به شریک دهم]، مگر عملی را که خالص برای من باشد .

1046 - غَیرُ المُخلِصِ
1046 - انسان بی اخلاص

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَوِ ارْتَفَعَ الهَوی لَأَنِفَ غَیرُ المُخلِصِ مِن عَمَلِهِ . (3)

عنه علیه السلام :العَملُ کُلُّهُ هَباءٌ إلاّ ما اُخْلِصَ فیهِ . (4)

عنه علیه السلام :ضاعَ مَن کانَ لَهُ مَقْصَدٌ غَیرُ اللّهِ . (5)

1046

انسان بی اخلاص

امام علی علیه السلام :اگر هوی و هوس از میان برود ، انسان بی اخلاص از عملش شانه خالی کند .

امام علی علیه السلام :اعمال، همه بر باد است، مگر آنچه از روی اخلاص باشد .

امام علی علیه السلام :هرکه مقصدی جز خدا داشته باشد، تباه شود .

1047 - الدِّینُ الخالِصُ
1047 - دین خالص

الکتاب :

«أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ» . (6)

«قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصا لَهُ الدِّینَ * وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ» . (7)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَمامُ الإخْلاصِ اجْتِنابُ المَحارِمِ . (8)

1047

دین خالص

قرآن :

«آگاه باشید که دین خالص از آن خداست».

«بگو : من مأمور شده ام که خدا را بپرستم و برای او دین را خالص گردانم و فرمان دارم که نخستین مسلمان باشم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوری کردن از حرامها، کمال اخلاص است .

ص :375


1- تفسیر العیّاشی : 2/353/94 .
2- (انظر) العمل : باب 2901 .
3- غرر الحکم : 7576 .
4- غرر الحکم : 1400 .
5- غرر الحکم : 5907 .
6- الزمر : 3 .
7- الزمر : 11 _ 12 .
8- کنز العمّال : 44399 .

بحار الأنوار عن أبی هریرة و عبد اللّه بن عبّاس قالا:خطبنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : أیُّها النّاسُ ، إنَّهُ مَن لَقِیَ اللّهَ عزّ و جلّ یَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّهُ مُخْلِصا لَم یَخْلِطْ مَعَها غَیرَها دَخَلَ الجَنّةَ . فقامَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ صلواتُ اللّهِ علَیهِ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، بأبی أنتَ و اُمِّی! و کیفَ یَقولُها مُخْلِصا لا یَخْلِطُ مَعَها غَیرَها؟ فَسِّرْ لَنا هذا حتّی نَعْرِفَهُ .

فقالَ : نَعَمْ ، حِرْصا علی الدُّنیا و جَمْعا لَها مِن غَیرِ حِلّها ، و رِضا بِها ، و أقوامٌ یَقولونَ أقاوِیلَ الأخْیارِ و یَعْمَلونَ أعْمالَ الجَبابِرَةِ ، فمَنْ لَقِیَ اللّهَ عزّ و جلّ و لَیس فیهِ شَیءٌ مِن هذهِ الخِصالِ و هُو یَقولُ : «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» فلَهُ الجَنّةُ ، فإنْ أخَذَ الدُّنیا و تَرَکَ الآخِرَةَ فلَهُ النّارُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَمامُ الإخْلاصِ تَجَنُّبُ المَعاصی . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قالَ: «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» مُخْلِصا دَخَلَ الجَنّةَ ، و إخْلاصُهُ أنْ یَحْجِزَهُ «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» عَمّا حَرّمَ اللّهُ . (3) (4)

بحار الأنوار_ به نقل از ابو هریره و عبد اللّه بن عبّاس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما روی کرد و فرمود: ای مردم ! هر کس از روی اخلاص گواهی دهد که خدایی جز اللّه نیست و هیچ چیز دیگری را با این شهادت خود نیامیزد و در این حال خدا را دیدار کند، وارد بهشت شود . علی بن ابی طالب ، صلوات اللّه علیه ، برخاست و عرض کرد : ای رسول خدا ! پدر و مادرم فدایت باد ، چگونه آن را با اخلاص و به دور از هر شائبه ای بگوید ؟ برایمان بیان فرما تا بدانیم .

پیامبر فرمود : آری ، آزمندی به دنیا و به دست آوردن آن از راه غیر حلال و دل خوش کردن به آن و مردمانی هستند که سخنان نیکان را بر زبان می رانند، اما رفتار ستمگران را در پیش می گیرند . کسی که خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند در حالی که از این خصلتها پاک باشد و «لا اله الا اللّه » بگوید ، به بهشت رود و کسی که دنیا را برگیرد و آخرت را وا گذارد، روانه به دوزخ شود .

امام علی علیه السلام :کمال اخلاص ، به دوری کردن از گناهان است .

امام صادق علیه السلام :هر کس مخلصانه «لا إله الاّ اللّه » بگوید به بهشت رود و اخلاصش به این است که «لا إله الاّ اللّه » او را از آنچه خداوند حرام کرده است باز دارد .

ص :376


1- بحار الأنوار : 76/360/30 .
2- بحار الأنوار : 77/213/1 .
3- بحار الأنوار : 8/359/24 .
4- (انظر) الجنّة : باب 557 . معرفة اللّه : باب 2579 .

1048 - عَلامَةُ المُخلِصِ
1048 - علامت مخلص

معانی الأخبار :جَبرئیلُ علیه السلام _ لَمّا سألَهُ النّبیُّ صلی الله علیه و آله عن تَفسیرِ الإخْلاصِ _ : المُخْلِصُ الّذی لا یَسألُ النّاسَ شَیئا حتّی یَجِدَ ، و إذا وَجدَ رَضِیَ ، و إذا بَقِیَ عِندَهُ شیء أعْطاهُ فِی اللّهِ ، فإنَّ مَن لَم یَسألِ المَخلوقَ فَقَد أقَرَّ للّهِ عزّ و جلّ بالعُبودِیَّةِ ، و إذا وَجَدَ فرَضِیَ فهُو عنِ اللّهِ راضٍ ، و اللّهُ تبارکَ و تعالی عنهُ راضٍ ، و إذا أعطی للّهِ عزّ و جلّ فهُو علی حَدِّ الثِّقَةِ برَبِّهِ عزّ و جلّ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا عَلامَةُ المُخْلِ_صِ فأربَع_ةٌ : یَسْلَمُ قَلبُهُ ، و تَسْلَمُ جَوارِحُ_هُ ، و بَ_ذَلَ خَیْرَهُ ، و کَفَّ شَرَّهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یَخْتَلِفْ سِرُّهُ و عَلانِیَتُهُ ، و فِعلُهُ و مَقالَتُهُ فق_د أدّی الأمانَ_ةَ و أخْلَ_صَ العِبادَةَ . (3)

1048

علامت مخلص

معانی الأخبار :جبرئیل علیه السلام _ در پاسخ به سؤال پیامبر صلی الله علیه و آله از تفسیر اخلاص _ گفت : مخلِص کسی است که از مردم هیچ نخواهد، تا خود بدان دست یابد و هرگاه بدان دست یافت خشنود شود و هرگاه چیزی نزدش باقی ماند، آن را [به دیگران ]بخشد ؛ زیرا کسی که از مخلوق چیزی نخواهد، به عبودیت برای خداوند عزّ و جلّ اقرار کرده است و چون به نیاز خود رسید و خشنود گشت، از خدا خشنود شده و خداوند تبارک و تعالی نیز از او خشنود است و هرگاه [آنچه برایش باقی مانده ]به خاطر خداوند عزّ و جلّ ببخشد، به مرتبه اعتماد بر پروردگارش عزّ و جلّ رسیده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه مخلص چهار چیز است : قلبی سلیم دارد ، اعضا و جوارحش تسلیمند، خیرش [به دیگران ]می رسد و از بدی کردن خوددار است.

امام علی علیه السلام :کسی که ظاهر و باطنش و کردار و گفتارش یکی باشد، امانت را پرداخته و عبادت را خالص کرده است .

ص :377


1- . معانی الأخبار : 261/1 .
2- تحف العقول : 21 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 26 .

عنه علیه السلام :الزُّهدُ سَجِیَّةُ المُخْلِصینَ . (1)

عنه علیه السلام :فَرضَ اللّهُ ......... الصِّی_امَ ابْتِ_لاءً لإخْلاصِ الخَلقِ . (2)

امام علی علیه السلام :پارسایی ، خوی مخلصان است .

امام علی علیه السلام :خداوند ......... روزه را واجب کرد تا اخلاص بندگان را بیازماید .

1049 - حَقیقَةُ الإخلاصِ
1049 - حقیقت اخلاص

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقیقةً ، و ما بَلغَ عَبدٌ حقیقةَ الإخْلاصِ حتّی لا یُحِبَّ أنْ یُحْمَدَ علی شیءٍ مِن عَمَلٍ للّهِ . (3)

الدّر المنثور عن أبی ثمامَةَ :قالَ الحَواریّونَ لعیسی علیه السلام : یا رُوحَ اللّهِ ، مَنِ المُخلِصُ للّهِ ؟ قالَ : الّذی یَعْمَلُ للّهِ لا یُحِبُّ أنْ یَحْمَدَهُ النّاسُ علَیهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِبادَةُ الخالِصَةُ أنْ لا یَرجوَ الرّجُلُ إلاّ رَبَّهُ ، و لا یَخافَ إلاّ ذَنْبَهُ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یَکونُ العَبْدُ عابِدا للّهِ حقَّ عِبادَتِهِ حتّی یَنْقَطِعَ عنِ الخَلْقِ کُلِّهِم إلَیهِ ، فحینَئذٍ یقولُ : هذا خالِصٌ لی، فیَقْبَلُهُ بکَرَمِهِ . (6)

1049

حقیقت اخلاص

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر حقّی را حقیقتی است و بنده به حقیقت اخلاص نرسد، مگر آن گاه که دوست نداشته باشد در برابر کاری که برای خدا می کند، تمجید و ستایش شود .

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو ثماثمة _: حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند : یا روح اللّه ! مخلِص برای خدا کیست ؟ فرمود: کسی که برای خدا کار کند و دوست نداشته باشد مردم او را به خاطر آن بستایند .

امام علی علیه السلام :عبادت خالص این است که آدمی جز به پروردگار خویش امید نبندد و جز از گناه خویش نترسد .

امام باقر علیه السلام :بنده ، خدای را چنان که حقّ عبادت اوست عبادت نکند، مگر آن گاه که از همه خلق بریده ، به خداوند روی آورد. در این هنگام خداوند فرماید: این، خالص برای من است. و به لطف و کرم خویش او را پذیرا شود .

ص :378


1- غرر الحکم : 662 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 252 .
3- بحار الأنوار : 72/304/51 .
4- الدرّ المنثور : 2/724 .
5- غرر الحکم : 2128 .
6- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 328/181 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العَمَلُ الخالِصُ : الّذی لا تُریدُ أنْ یَحْمَدَکَ علَیهِ أحَدٌ إلاّ اللّهُ عزّ و جلّ (1) . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :عمل خالص آن است که نخواهی کسی جز خداوند عزّ و جلّ ، تو را بر انجام آن بستاید. (4)

1050 - ما یورِثُ الإخلاصَ
1050 - آنچه اخلاص می آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَبَبُ الإخلاصِ الیَقینُ . (5)

عنه علیه السلام :الإخْلاصُ ثَمَرةُ الیَقینِ . (6)

عنه علیه السلام :إخْلاصُ العَمَلِ مِن قُوَّةِ الیَقینِ و صَلاحِ النِّیَّةِ . (7)

عنه علیه السلام :الإخْلاصُ ثَمَرةُ العِبادَةِ . (8)

1050

آنچه اخلاص می آورد

امام علی علیه السلام :علّت اخلاص، یقین است .

امام علی علیه السلام :اخلاص، میوه یقین است .

امام علی علیه السلام :اخلاصِ عمل، ناشی از نیروی یقین و درستی نیّت است .

امام علی علیه السلام :اخلاص، میوه عبادت است .

ص :379


1- الکافی : 2/16/4 .
2- أبو حامد الغزّالیّ _ فی بیان حقیقة الإخلاص بعد ذکر أقاویل الشّیوخ _ : الأقاویل فی هذا کثیرة و لا فائدة فی تکثیر النّقل بعد انکشاف الحقیقة ، و إنّما البیان الشافی بیان سیّد الأوّلین و الآخرین صلی الله علیه و آله ، إذ سئل عن الإخلاص فقال : هو أن تقول ربّی اللّه ، ثمّ تستقیم کما امرت . أی لا تعبد هواک و نفسک ، و لا تعبد إلاّ ربّک ، و تستقیم فی عبادته کما أمرک . و هذه إشارة إلی قطع کلّ ما سوی اللّه عزّ و جلّ عن مجری النظر ، و هو الإخلاص حقّا . المحجّة البیضاء : 8/133 . و أخرج ابن ماجة فی السنن تحت رقم 3972 : «أنّ سفیان بن عبد اللّه الثقفیّ قال : قلت : یا رسول اللّه ، حدّثنی بأمر أعتصم به . قال : قل ربّی اللّه ، ثمّ استقم» .
3- (انظر) الإخلاص : باب 1051 ، 1043 . الریاء : باب 1420 .
4- ابو حامد غزّالی بعد از بازگو کردن سخنان بزرگان درباره حقیقت اخلاص می گوید : در این باره اقوال زیاد است، ولی با روشن شدن حقیقت، نقل همه آنها فایده ای در بر ندارد . بیان کامل در این موضوع، همان بیان سرور جهانیان است ؛ که وقتی از آن حضرت درباره اخلاص سؤال شد ، فرمود : اخلاص آن است که بگویی: پروردگار من خداست و سپس، همچنان که فرمان داری ، بر این گفته خویش، پایدار مانی ؛ یعنی هوی و هوس و نفس خود را نپرستی و جز پروردگارت را پرستش نکنی و در عبادت او همچنان که خداوند فرمانت داده است، پشتکار به خرج دهی . این ، اشاره ای است به چشم نداشتن به چیزی جز خداوند عزّ و جلّ که همان اخلاص حقیقی است.
5- غرر الحکم : 5538 .
6- غرر الحکم : 853 .
7- غرر الحکم : 1301 .
8- غرر الحکم : 390 .

عنه علیه السلام :إنّ إخلاصَ العَمَلِ الیَقینُ . (1)

عنه علیه السلام :علی قَدْرِ قُوَّةِ الدِّینِ یکونُ خُلوصُ النِّیَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ العِلمِ إخْلاصُ العَمَلِ . (3)

عنه علیه السلام :قَلِّلِ الآمالَ تَخْلُصْ لَک الأعمالُ . (4)

عنه علیه السلام :أوَّلُ الإخْلاصِ الیَأسُ مِمّا فی أیْدی النّاسِ . (5)

عنه علیه السلام :أصْلُ الإخْلاصِ الیَأسُ مِمّا فی أیْدی النّاسِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن رَغِبَ فیما عِندَ اللّهِ أخْلَصَ عَمَلَهُ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ادْفَعْ عن نَفْسِکَ حاضِرَ الشَّرِّ بحاضِرِ العِلْمِ ، و اسْتَعْمِلْ حاضِرَ العِلْمِ بخالِصِ العَمَلِ ، و تَحَرَّزْ فی خالِصِ العَمَلِ مِن عَظیمِ الغَفْلَةِ بشِدَّةِ التَّیَقُّظِ ، و اسْتَجْلِبْ شِدَّةَ التَّیقُّظِ بصِدْقِ الخَوفِ . (8)

امام علی علیه السلام :براستی که اخلاصِ عمل [همان ]یقین است.

امام علی علیه السلام :خلوص نیّت، به اندازه شدّت دینداری است.

امام علی علیه السلام :ثمره دانش اخلاص عمل است .

امام علی علیه السلام :آرزوهایت را کم کن ، اعمالت خالص می شود .

امام علی علیه السلام :سرآغاز اخلاص چشم امید برکندن از دست مردمان است .

امام علی علیه السلام :ریشه اخلاص چشم برکندن از دست مردمان است .

امام علی علیه السلام :کسی که خواهان آن چیزها باشد که نزد خداست، عمل خود را خالص گرداند .

امام باقر علیه السلام :شرّ و بدی را با حضورِ علم از خود بران و با عملِ خالصانه، علم را به کارگیر و در عمل خالص، با هوشیاری شدید، از غفلت دوری کن و با خوف راستین [از خدا ]هوشیاری کامل را به دست آر.

1051 - مَوانِعُ الإخلاصِ
1051 - موانع اخلاص

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کیفَ یَستطیعُ الإخْلاصَ مَن یَغْلِبُهُ الهَوی (9) ؟! (10)

1051

موانع اخلاص

امام علی علیه السلام :چگونه اخلاص دارد کسی که هوای نفس بر او چیره باشد؟! (11)

ص :380


1- تحف العقول : 151 .
2- غرر الحکم : 6192 .
3- غرر الحکم : 4642 .
4- غرر الحکم : 6793 .
5- غرر الحکم : 3291 .
6- غرر الحکم : 3088 .
7- غرر الحکم : 7945 .
8- بحار الأنوار : 78/163/1 .
9- غرر الحکم : 6977 .
10- قال أبو حامد فی بیان حقیقةِ الإخلاص : کما أنّ مَن غَلَب علَیه حُبُّ اللّه عزّ و جلّ و حُبُّ الآخرةِ اکتَسبتْ حرکاتُه الاعتیادیّةُ صفةَ هَمّهِ و صارت إخلاصا، فالّذی یَغلِبُ علی نفسِه حُبُّ الدنیا و العلوّ و الرّئاسة _ و بالجملة حُبّ غیرِ اللّه _ اکتسبَ جمیعُ حرکاته الاعتیادیّة تلک الصِّفةَ ، فلم تَسلم له عباداتُه من صومه و صلاته و غیر ذلک إلاّ نادرا . فعلاجُ الإخلاص کَسرُ حظوظِ النّفس و قطعُ الطّمع عن الدّنیا و التّجرّد للآخرة ، بحیث یَغلِب ذلک علی القلب ، فإذ ذاک یَتیسّر الإخلاص ، و کَم من أعمالٍ یَتعب الإنسانُ فیها و یظنّ أنّها خالصة لوجه اللّه تعالی و یکون فیها مغرورا لأنّه لا یدری وجه الآفة فیه ، کما حُکی عن بعضهم أنّه قال : قَضیتُ صلاةَ ثلاثین سنة کنتُ صلّیتها فی المسجد جماعةً فی الصّفّ الأوّل ؛ لأنّی تأخّرتُ یوما لعُذرٍ و صلّیت فی الصّفّ الثّانی فاعْتَرتْنی خَجلةٌ من النّاس حیث رأونی فی الصّفّ الثّانی ، فعرفتُ أنّ نظر النّاسِ إلَیّ فی الصّفّ الأوّل کان یَسُرّنی ، و کان سببَ استراحة قلبی من ذلک من حیثُ لا أشعر . المحجّة البیضاء : 8/131 .
11- ابو حامد غزّالی در توضیح حقیقت اخلاص نوشته است : همچنان که اگر عشق خداوند عزّ و جلّ و آخرت، بر جان کسی چیره شود، رفتارهای معمولی او نیز رنگ آن را به خود می گیرد و مخلصانه می شود ، کسی که حبّ دنیا و برتری و ریاست _ و به طور کلی محبّت غیر خدا _ بر جانش مستولی گردد نیز همه حرکات و رفتارهای عادیش، ویژگی آن را به خود می گیرد و نماز و روزه و سایر عباداتش سالم نمی ماند، مگر به ندرت . بنا بر این ، برای درمان درد بی اخلاصی، باید لذّتهای نفسانی را دَرهم شکست و چشم طمع از دنیا برید و یکسره آخرتی شد ، به طوری که این خوی بر دل چیره شود . اگر چنین شود، اخلاص کاری آسان می گردد . چه بسیار اعمالی که انسان برای انجام آنها خود را به رنج و زحمت می اندازد و گمان می برد که آنها خالصانه برای خداست، حال آن که در انجام آن اعمال فریب خورده است؛ زیرا از آفت آنها بی خبر مانده است . از قول یکی از همین افراد نقل می شود که گفت : من نمازهای سی سال خود را که در مسجد و در صف اول جماعت خوانده بودم، قضا کردم ؛ زیرا یک روز به دلیلی در آمدن به مسجد تأخیر کردم و در صف دوم جماعت به نماز ایستادم و از این که مردم مرا در صف دوم دیدند، خجالت کشیدم . از آن جا فهمیدم که من از این که مردم مرا در صف اول ببینند نا خود آگاه خوشحال می شده ام و آرامش دل پیدا می کرده ام .

1052 - آثارُ الإخلاصِ
1052 - آثار اخلاص

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أخْلَصَ عَبدٌ للّهِ عزّ و جلّ أربَعینَ صباحا إلاّ جَرَتْ یَنابِیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ علی لِسانِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : لا أطَّلِعُ علی قَلبِ عَبدٍ فأعْلَمُ مِنهُ حُبَّ الإخْلاصِ لِطاعَتی لِوَجْهی و ابْتِغاءَ مَرْضاتی إلاّ تَولّیتُ تَقویمَهُ و سیاسَتَهُ . (2)

1052

آثار اخلاص

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای چهل روز برای خدا اخلاص نورزید، مگر آن که چشمه های حکمت از دلش به زبانش جاری شد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرماید : هرگاه دل بنده ام را بنگرم و دریابم که از روی اخلاص و برای خشنودی من طاعتم را به جا می آورد ، اصلاح و تربیت او را خود به عهده گیرم.

ص :381


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/69/321 .
2- بحار الأنوار : 85/136/16 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غایَةُ الإخْلاصِ الخَلاصُ . (1)

عنه علیه السلام :المُخْلِصُ حَرِیٌّ بالإجابَةِ . (2)

عنه علیه السلام :عِند تَحَقُّقِ الإخْلاصِ تَسْتَنیرُ البَصائرُ . (3)

عنه علیه السلام :بالإخْلاصِ تُرْفَعُ الأعْمالُ . (4)

عنه علیه السلام :لَو خَلَصَتِ النِّیّاتُ لَزَکَتِ الأعْمالُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن أخْلَصَ النِّیَّةَ تَنَزّهَ عنِ الدَّنِیَّةِ . (6)

عنه علیه السلام :فی إخلاصُ النِّیّاتِ نَجاحُ الاُمورِ . (7)

عنه علیه السلام :أخْلِصْ تَنَلْ . (8)

عنه علیه السلام :مَن أخْلَصَ بَلَغَ الآمالَ . (9)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :فأمّا حقُّ اللّهِ الأکبرُ علَیکَ فأنْ تَعْبُدَهُ، لا تُشْرِکَ بهِ شَیئا ، فإذا فَعلْتَ ذلکَ بإخْلاصٍ جَعلَ لکَ علی نَفسِهِ أنْ یَکْفِیَکَ أمْرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (10)

امام علی علیه السلام :غایت اخلاص، رهایی است .

امام علی علیه السلام :مخلص، سزاوار اجابت [دعا ]است .

امام علی علیه السلام :چون اخلاص تحقق یابد، دیده بصیرت روشنی گیرد .

امام علی علیه السلام :با وجود اخلاص است که اعمال [به درگاه خدا ]بالا می رود .

امام علی علیه السلام :اگر نیّتها خالص شود، اعمال پاکیزه گردد.

امام علی علیه السلام :هر که نیّت را خالص گردانَد، از پستی دور مانَد .

امام علی علیه السلام :موفقیت کارها به خالص کردن نیّتهاست .

امام علی علیه السلام :اخلاص داشته باش ، تا کامروا شوی.

امام علی علیه السلام :هر که اخلاص ورزد، به آرزوهایش برسد .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ خداوند بزرگ بر تو این است که او را بپرستی و شریکی برایش قائل نشوی، اگر از روی اخلاص چنین کنی ، [او خود] کار دنیا و آخرت تو را کفایت می کند.

ص :382


1- غرر الحکم : 6348 .
2- غرر الحکم : 793 .
3- غرر الحکم : 6211 .
4- غرر الحکم : 4242 .
5- غرر الحکم : 7578 .
6- غرر الحکم : 8447 .
7- غرر الحکم : 6510 .
8- غرر الحکم : 2248 .
9- غرر الحکم : 7675 .
10- بحار الأنوار: 74/3/1.

عنه علیه السلام_ فی الدَّعاءِ _: اللّهُمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و اجْعَلْنا مِمَّن جاسُوا خِلالَ دِیارِ الظّالِمینَ ، و اسْتَوْحَشوا مِن مُؤانَسَةِ الجاهِلینَ ، و سَمَوا إلی العُلُوِّ بنُورِ الإخْلاصِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ المؤمنَ لَیَخشَعُ لَهُ کُلُّ شیءٍ و یَهابُهُ کُلُّ شیءٍ . إذا کانَ مُخلِصا للّهِ أخافَ اللّهُ مِنهُ کُلَّ شیءٍ ، حتّی هَوامَّ الأرضِ و سِباعَها و طَیرَ السَّماءِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :قالَ عیسی علیه السلام : یا عَبیدَ السَّوءِ ، نَقُّوا القَمْحَ و طَیِّبوهُ و أدِقّوا طَحْنَهُ تَجِدوا طَعْمَهُ و یَهْنِئْکُم أکْلُهُ ، کذلکَ فأخْلِصوا الإیمانَ و أکْمِلوهُ تَجِدوا حَلاوَتَهُ و یَنْفَعْکُم غِبُّهُ . (3)

بحار الأنوار عن صحیفةِ إدریسَ علیه السلام :مَن خَلَصَ إیمانُهُ أمِنَ دِینُهُ . (4)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که خانه های ستمگران را [برای نابود کردن آنها ]می کاوند و از همدمی با نادانان می گریزند و با روشنایی اخلاص به سوی مراتب عالی بالا می روند.

امام صادق علیه السلام :همه اشیاء در برابر مؤمن خاشعند و از هیبت او می هراسند . اگر برای خدا اخلاص ورزد خداوند همه چیز ، حتی گزندگان و درندگان زمین و پرندگان هوا را از او بترساند .

امام کاظم علیه السلام :مسیح علیه السلام فرمود : ای بندگان بد ! گندم را پاک و تمیز کنید و خوب آردش نمایید، تا طعم آن را خوب بچشید و گوارایتان گردد . همچنین ایمان را خالص و کامل گردانید، تا شیرینی آن را بیابید و سرانجامش شما را سود رساند .

بحار الأنوار :در کتاب ادریس علیه السلام آمده است : آن که ایمانش خالص باشد، دینش سالم و در امان مانَد.

1053 - ما بَینَ الإخلاصِ وَالرِّیاءِ
1053 - میان اخلاص و ریا

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما بینَ الحقِّ و الباطِلِ إلاّ قِلَّةُ العَقلِ . قیلَ : و کیفَ ذلکَ یا بنَ رسولِ اللّهِ ؟ قالَ : إنَّ العَبدَ یَعمَلُ العَمَلَ الّذی هُو للّهِ رِضا فیُریدُ بهِ غَیرَ اللّهِ ، فلَو أنَّهُ أخْلَصَ للّهِ لَجاءَهُ الّذی یُریدُ فی أسْرَعَ مِن ذلکَ . (5) (6)

1053

میان اخلاص و ریا

امام باقر علیه السلام :میان حقّ و باطل [چیزی ]جز کم خردی نیست . عرض شد : چگونه، ای زاده رسول خدا؟ فرمود : آدمی کاری را که رضای خدا در آن است، برای غیر خدا انجام می دهد ، در صورتی که اگر آن را محض رضای خدا انجام می داد، خداوند او را به هدفی که از آن کار داشت زودتر می رساند.

ص :383


1- . بحار الأنوار: 94/126/19.
2- بحار الأنوار : 70/248/21 .
3- بحار الأنوار: 78/306/1.
4- . بحار الأنوار: 95/456 .
5- المحاسن : 1/395/884 .
6- (انظر) الخُسران : باب 1021 حدیث 4852 .

ص :384

148 - الاختلاف

148 - اختلاف
اشاره

(1)

ص :385


1- انظر : عنوان 73 «الجماعة» ، 417 «الفِرَق» . الإمامة العامة : باب 161 ، الاُمّة : باب 134 ، الفساد : باب 3152 .

1054 - کانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً
1054 - مردم امّتی واحد بودند

الکتاب :

«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْ_زَلَ مَعَهُ_مُ الْکِت_ابَ بِالْحَ_قِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُ_وا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِی_هِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ» . (1)

«وَ مَا کَانَ النَّاسُ إِلاّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیما فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانوا قَبلَ نُوحٍ اُمّةً واحِدَةً علی فِطْرَةِ اللّهِ لا مُهْتَدینَ و لا ضُلاّلاً ، فَبعَثَ اللّهُ النَّبِیّینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن قولِ اللّهِ: «کانَ النّاسُ اُمّةً واحِدَةً» _: کانَ هذا قَبلَ نُوحٍ اُمّةً واحِدَةً ......... کانوا ضُلاّلاً ، کانوا لا مُؤمنینَ و لا کافِرینَ و لا مُشْرِکینَ . (4)

(5)

1054

مردم امّتی واحد بودند

قرآن :

«مردم یک امت بودند ، پس خدا پیامبران بشارت دهنده و ترساننده را بفرستاد و بر آنها کتاب بر حقّ نازل کرد تا آن کتاب در آنچه مردم اختلاف دارند حکم کند ولی جز کسانی که بر آنها کتاب نازل شد در آن اختلاف نکردند» .

«و مردم جز یک امت نبودند ، میانشان اختلاف افتاد . و اگر نبود و عده ای که پیش از این از جانب پروردگارت مقرّر گشته بود بی گمان در آنچه بر سر آن اختلاف می کنند داوری شده بود» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :پیش از نوح، مردم یک امت بودند و بر سرشت خدایی ؛ نه رهیافته و نه گمراه . پس خداوند پیامبران را برانگیخت .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «مردم یک امت بودند» _فرمود : پیش از نوح، مردم یک امت بودند ......... در سرگشتگی به سر می بردند. نه مؤمن بودند ، نه کافر و نه مشرک .

ص :386


1- البقرة : 213 .
2- یونس : 19 .
3- مجمع البیان : 2/543 .
4- تفسیر العیّاشی : 1/104/306 .
5- (انظر) المیزان فی تفسیر القرآن : 2 / 111 _ 157 .

1055 - لَو شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُم اُمَّةً واحِدَةً
1055 - اگر خدا می خواست شما را یک امّت می کرد

وَ لَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتَاکُمْ» . (1)

وَ لَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» . (2)

وَ لَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشَاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» (3) . (4)

1055

اگر خدا می خواست شما را یک امّت می کرد

قرآن :

«اگر خدا می خواست، همه شما را یک امت می کرد ولی خواست تا شما را در آنچه ارزانیتان کرده است بیازماید» .

«اگر خدا می خواست، همه شما را یک امت کرده بود ولی هرکه را بخواهد بیراه می نهد و هرکه را بخواهد راهنمایی می کند و به یقین از هر کاری که می کنید بازخواست می شوید».

«اگر خدا می خواست، همه را یک امت کرده بود ولی او هر کس را که بخواهد به رحمت خویش در آورد و ستمکاران هیچ دوست و یاوری ندارند». (5)

1056 - الاُمَّةُ الإسلامِیِّةُ اُمَّةٌ واحِدَةٌ
1056 - امّت اسلامی امّتی واحد است

الکتاب :

«إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» . (6)

1056

امّت اسلامی امّتی واحد است

قرآن :

«این امت شما، یک امت است و من پروردگار شما هستم؛ پس مرا بپرستید» .

ص :387


1- المائدة : 48 .
2- النحل : 93 .
3- الشوری : 8 .
4- أقول : فی تفسیرِ القمّی : و أمّا قولُه : «و لو شاءَ اللّه ُ لَجَعلَهُم اُمّةً واحدةً» قالَ : و لو شاءَ أن یجعلَهم کُلَّهم معصومینَ مِثلَ الملائکةِ بلا طِباع لَقَدرَ علَیه ، «و لکنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی رَحْمَتِهِ ......... » . تفسیر القمّی : 2/272 .
5- در تفسیر القمّی ذیل آیه «اگر خدا می خواست همه را یک امت کرده بود» آمده است : اگر خدا می خواست که همه مردمان را مانند فرشتگان ، معصوم و بدون غرایز بیافریند، می توانست چنین کند «ولی او هر که را بخواهد به رحمت خویش در آورد ......... » .
6- الأنبیاء : 92 .

«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ» (1) . (2)

«همانا این امت شما، یک امت است و من پروردگار شما هستم ؛ پس از من بترسید» . (3)

1057 - الحَثُّ عَلَی نَبذِ الاختِلافِ
1057 - تشویق به دور افکندن اختلاف

الکتاب :

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و الْزَموا السَّوادَ الأعْظَمَ ، فإنَّ یَدَ اللّهِ مَع الجَماعةِ ، و إیّاکُم و الفُرْقَةَ ، فإنَّ الشّاذَّ مِن النّاسِ للشَّیطانِ ، کما أنّ الشّاذَّ مِن الغَنَمِ للذِّئبِ . (5)

1057

تشویق به دور افکندن اختلاف

قرآن :

«همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و از نعمتی که خدا به شما ارزانی داشته است یاد کنید : آن گاه که دشمن یکدیگر بودید و او دلهایتان را به هم مهربان ساخت و به سبب این نعمت او با هم برادر شدید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :با اکثریت [دین دار] جامعه همراه شوید ؛ زیرا دست خدا با جماعت است . از پراکندگی بپرهیزید که جدا شده از مردم، طعمه شیطان است، همچنان که گوسفند جدا شده از رمه، طعمه گرگ است .

ص :388


1- المؤمنون : 52 .
2- أقول : فی تفسیر القمّی : «اُمّةً واحدةً» ، قال : علی مذهبٍ واحدٍ . تفسیر القمّی : 1/310 . و فی المیزان فی تفسیر القرآن : الاُمّ_ةُ جماع_ةٌ یجمعه_ا مَقصَدٌ واحد . و الخطاب فی الآیة _ علی ما یشهد به سیاقُ الآیات _ خطابٌ عامّ یشمل جمیعَ الأفراد المکلّفین من الإنسان . و المُراد بالاُمّة النّوع الإنسانیّ الّذی هو نوع واحد ، و تأنی_ث الإش_ارة فی قول_ه : «هذهِ اُمّتُکُ_م» لتأنیثِ الخبر . و المعنی : أنّ هذا النّوع الإنسانیّ اُمّتکم معشرَ البشر و هی اُمّة واحدة ، و أنا _ اللّه الواحد عزّ اسمه _ ربّکم إذ مَلَکْتُکم و دَبّرتُ أمرکم فاعبُدونی لا غیر . المیزان فی تفسیر القرآن : 14/322 .
3- در تفسیر القمّی پیرامون «امة واحده» آمده است : یعنی، یک مذهب و آیین. در المیزان فی تفسیر القرآن آمده است : امّت به معنای جماعت و گروهی است که هدفی واحد آنها را گرد هم آورده است . سبک آیات نشانگر آن است که خطاب در این آیه عام است و همه انسانهای مکلّف را در بر می گیرد، و مراد از امّت نیز نوع انسان است، که نوعی واحد می باشد . آوردن اسم اشاره مؤنث در آیه «هذه امّتکم» به دلیل مؤنث بودن خبر است . پس معنای آیه این است : ای همه انسانها ! این نوع انسانی، امّت شماست و یکی بیش نیست و من ، خدای یگانه بلند نام ، پروردگار شما هستم؛ چون مالک شما بوده ام و کار شما را تدبیر و چاره کرده ام ؛ پس فقط مرا بپرستید و بس ......... .
4- آل عمران : 103 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 127 .

عنه علیه السلام :لِیَرْدَعْکُمُ الإسلامُ و وَقارُهُ عنِ التَّباغی و التَّهاذی ، و لتَجْتَمِعْ کَلِمَتُکُم ، و الْزَموا دِینَ اللّهِ الّذی لا یَقْبَلُ مِن أحَدٍ غَیْرَهُ ، و کَلِمَةَ الإخْلاصِ الّتی هِی قِوامُ الدِّینِ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنَّهُ لَم یَجْتَمِعْ قَومٌ قَطُّ علی أمرٍ واحِدٍ إلاّ اشْتَدَّ أمْرُهُم و اسْتَحْکَمَتْ عُقْدَتُهُم ، فاحْتَشِدوا فی قِتالِ عَدُوِّکُم مُعاویةَ و جُنودِهِ و لا تَخاذَلوا . (2)

امام علی علیه السلام :باید که اسلام و متانت آن، شما را از تعدّی و پریشان گویی نسبت به یکدیگر باز دارد و یک سخن و متّحد شوید . به دین خدا، که هیچ دینی جز آن از کسی پذیرفته نمی شود، و به کلمه اخلاص (توحید) که جانمایه دین است، چنگ زنید .

امام حسن علیه السلام :هرگز گروهی در کاری یکدست و متّحد نشدند، مگر آن که کارشان استحکام یافت و پیوندشان استوار گشت . پس، شما نیز در نبرد با دشمنتان، معاویه و سپاهش، گرد هم آیید و از یاری یکدیگر دست نکشید .

1058 - آثارُ الاختِلافِ
1058 - پیامدهای اختلاف

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما اخْتَلَفَتْ اُمَّةٌ بَعدَ نَبِیّها إلاّ ظَهرَ أهْلُ باطِلِها علی أهْلِ حقِّها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَخْتَلفوا ، فإنَّ مَن کانَ قَبْلَکُمُ اخْتَلَفوا فَهلَکوا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَخْتَلِفوا فتَخْتَلِفَ قُلوبُکُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أذَهَبتُم مِن عِندی جَمیعا و جِئْتُم مُتَفَرِّقینَ ؟! إنّما أهْلَکَ مَن کانَ قَبْلَکُمُ الفُرقَةُ . (6)

1058

پیامدهای اختلاف

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ امتی پس از پیامبر خود گرفتار اختلاف نشد مگر آن که باطل گرایان آن بر حقّ خواهانش پیروز گشتند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با هم اختلاف نکنید ؛ که پیشینیان شما دچار اختلاف شدند و نابود گشتند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با یکدیگر ناسازگاری مکنید که دلهایتان ناسازگار و پراکنده می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نزد من، یکپارچه رفتید و پراکنده برگشتید ؟! پیشینیان شما را، همین تفرقه نابود کرد .

ص :389


1- شرح نهج البلاغة : 4/45 .
2- شرح نهج البلاغة : 3/185 .
3- کنز العمّال : 929 .
4- کنز العمّال : 894 .
5- کنز العمّال : 895 .
6- کنز العمّال : 920 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :احْذَروا ما نَزَلَ بالاُمَمِ قَبْلَکُم مِن المَثُلاَتِ بسُوءِ الأفْعالِ و ذَمیمِ الأعْمالِ ، فتَذَکّروا فی الخَیرِ و الشَّرِّ أحْوالَهُم ، و احْذَروا أنْ تَکونوا أمْثالَهُم .

فإذا تَفَکّرْتُم فی تَفاوُتِ حالَیْهِم فالْزَموا کُلَّ أمرٍ لَزِمَتِ العِزّةُ بهِ شَأنَهُم (حالَهُم) ، و زاحَتِ الأعْداءُ لَهُ عَنهُم ، و مُدَّتِ العافِیَةُ بهِ علَیهم ، و انْقادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعهُم ، و وَصَلَتِ الکَرامَةُ علَیهِ حَبْلَهُم : مِن الاجْتِنابِ للفُرْقَةِ ، و اللُّزومِ للاُلْفَةِ ، و التَّحاضِّ علَیها ، و التَّواصی بها . و اجْتَنِبوا کُلَّ أمرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُم ، و أوْهَنَ مُنَّتَهُم : مِن تَضَاغُنِ القُلوبِ ، و تَشاحُنِ الصُّدورِ ، و تَدابُرِ النُّفوسِ ، و تَخاذُلِ الأیْدی . و تَدبَّروا أحْوالَ الماضینَ مِن المؤمنینَ قَبْلَکُم ......... فانْظُروا کیفَ کانوا حیثُ کانتِ الأمْلاءُ مُجْتَمِعةً ، و الأهْواءُ مُؤْتَلِفَةً (مُتَّفِقَةً) ، و القلوبُ مُعْتَدِلَةً ، و الأیْدی مُتَرادِفَةً (مُتَرافِدَةً) ، و السُّیوفُ مُتَناصِرَةً ، و البَصائرُ نافِذَةً ، و العزائمُ واحِدةً . أ لَمْ یکونوا أرْبابا فی أقْطارِ الأرَضینَ ، و مُلوکا علی رِقابِ العالَمینِ ؟! فانْظُروا إلی ما صاروا إلَیهِ فی آخِرِ اُمورِهِم ، حِینَ وَقَعتِ الفُرقَةُ ، و تَشَ الاُلْفَةُ ، و اخْتَلَفَتِ الکَلِمَةُ و الأفْئدَةُ ، و تَشَعّبوا مُخْتَلِفینَ ، و تَفَرّقوا مُتَحارِبینَ (مُتَحازِبینَ) ، قَد خَلعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ کَرامَتِهِ ، و سَلَبَهُم غَضارَةَ نِعْمَتِهِ ، و بَقِیَ قَصصُ أخْبارِهِم فیکُم عِبَرا للمُعْتَبِرینَ . (1)

امام علی علیه السلام :از بلاهایی که به سبب اعمال زشت و نکوهیده بر سر ملتهای پیش از شما آمد بپرهیزید، و احوال خوب و بدشان را به یاد آرید و خود را از همانند شدن به آنان باز دارید.

پس اگر در احوال نیک و بد آنان اندیشه کردید همان کاری را عهده دار شوید که عزیزشان گرداند و دشمنانشان را از سرشان راند و زمان عافیت آنان را به درازا کشاند و نعمت و فراوانی به سراغشان آمد و نیکوکاری و بزرگواری باعث پیوندشان گردید و آن، از تفرقه و پراکندگی اجتناب ورزیدن و به یکدیگر مهربانی کردن و همدیگر را به این کار تشویق نمودن است. و از کارهایی که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بین برد، دوری کنید ؛ کارهایی چون کینه توزی دلها و دشمنی سینه ها و بریدن از یکدیگر و دست شستن از یاری هم. و در احوال مؤمنان پیش از خود نیز بیندیشید ......... و بنگرید که آنان چگونه بودند، آن گاه که جمعیتها فراهم بودند و خواسته ها یکی و دلها یکسان و دستها یار هم بودند و شمشیرها به کمک یکدیگر می آمدند و بینشها ژرف و اراده ها یکی بودند. آیا آنان مهتران سراسر زمین نبودند و بر گرده جهانیان، تسلّط نداشتند؟ نیز به فرجام کار آنها بنگرید آن گاه که در میانشان جدایی افتاد و رشته الفت از هم گسست و سخنها و دلهایشان از هم گونه گون گشت و جدا شدند و به حزب ها و دسته های گوناگون تقسیم گشتند . در این هنگام خداوند جامه کرامت را از تن آنان برون آورد و نعمتهای فراوانش را از ایشان گرفت و داستان سرگذشت آنها در میان شما ماند تا درس عبرتی برای عبرت آموزان باشد .

ص :390


1- نهج البلاغة : الخطبة 192 ، انظر تمام کلامه علیه السلام .

عنه علیه السلام :أیْمُ اللّهِ ، ما اخْتَلَفتْ اُمّةٌ قَطُّ بَعدَ نَبِیّها إلاّ ظَهرَ أهْلُ باطِلِها علی أهْلِ حَقِّها إلاّ ما شاءَ اللّهُ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و التَّلَوُّنَ فی دِینِ اللّهِ ، فإنَّ جَماعَةً فیما تَکْرَهونَ مِن الحقِّ خَیرٌ مِن فُرقَةٍ فیما تُحِبّونَ مِن الباطِلِ ، و إنّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم یُعْطِ أحَدا بفُرقَةٍ خَیرا ، مِمّن مَضی و لا مِمّن بَقِی . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الشَّیطانَ یُسَنّی لَکُم طُرُقَهُ ، و یُریدُ أنْ یَحُلَّ دِینَکُم عُقْدةً عُقْدةً ، و یُعْطیَکُم بالجَماعةِ الفُرقَةَ ، و بالفُرقَةِ الفِتْنَةَ ، فاصْدِفوا عن نَزَغاتِهِ و نَفَثاتِهِ . (3)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند یاد می کنم که هیچ امتی پس از پیامبر خود دچار اختلاف نشد، جز آن که باطل گرایانِ آن امّت بر حقّ خواهانش چیره گشتند، مگر آن جا که خدا نخواست .

امام علی علیه السلام :از چند رنگی و اختلاف در دین خدا بپرهیزید ؛ زیرا یکپارچگی در آنچه حقّ است _ ولی شما آن را ناخوش می دارید _ از پراکندگی در آنچه باطل است _ اما خوشایند شما می باشد _ بهتر است . خداوند سبحان به هیچ یک از گذشتگان و باقی ماندگان، بر اثر تفرقه و جدایی، خیر و خوبی عطا نکرده است .

امام علی علیه السلام :همانا شیطان راههای خود را برای شما آسان و هموار می کند و می خواهد بند بندِ دین شما را بگسلاند و به جای یکپارچگی، پراکندگی نصیبتان کند و بر اثر پراکندگی، فتنه و فساد پدید آورد . پس، از وسوسه ها و افسونهایش روی گردان شوید .

ص :391


1- شرح نهج البلاغة : 5/181 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 121 .

عنه علیه السلام :و اللّهِ ، لَأظُنُّ أنَّ هؤلاءِ القَومَ سَیُدالونَ مِنکُم باجْتِماعِهِم علی باطِلِهم و تَفَرُّقِکُم عن حقِّکُم . (1)

عنه علیه السلام :لا یَزالُ هذا الأمرُ فی بَنی اُمَیّةَ ما لم یَخْتلِفوا بَیْنَهُم . (2)

عنه علیه السلام :إنّ لِبَنی اُمَیّةَ مِرْوَدا یَجْرونَ فیهِ ، و لَو قدِ اخْتَلَفوا فیما بَینَهُم ثُمَّ کادَتْهُمُ الضِّباعُ لَغَلبَتْهُم! (3)

عنه علیه السلام :ما اخْتَلفَتْ دَعْوَتان إلاّ کانتْ إحْداهُما ضَلالةً . (4)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، گمان می کنم که این قوم بزودی بر شما چیره شوند ؛ زیرا آنان بر باطل خود همداستانند و شما در حقّ خود دچار تفرقه و پراکندگی هستید.

امام علی علیه السلام :تا زمانی که میان بنی امیه اختلاف نیفتد، حکومت پیوسته در دست آنان خواهد بود.

امام علی علیه السلام :بنی امیه را مهلتی است که در آن می تازند، و آن گاه که در میانشان اختلاف افتد، [چنان دچار ضعف خواهند شد که ]کفتارها بر آنان چیره گردند!

امام علی علیه السلام :هیچ گاه دو دعوت بر خلاف یکدیگر نشد مگر این که یکی از آن دو [دعوت به ]گمراهی بود .

1059 - الاختِلافُ عُقوبَةٌ إلهِیَّةٌ
1059 - اختلاف، کیفری الهی است

الکتاب :

قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابا مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعَا وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الاْیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی صَلَّیتُ صَلاةَ رَغْبَةٍ و رَهْبَةٍ و سألتُ ربّی ثَلاثا ، فأعطانی اثنَتَینِ و مَنَعنی واحِدَةً ؛ سألتُهُ أنْ لا یَبْتَلیَ اُمَّتی بالسِّنینَ ففَعَلَ ، و سألتُهُ أنْ لا یُظْهِرَ علَیهِم عَدُوَّهُم ففَعَلَ ، و سألتُهُ أنْ لا یَلْبِسَهُم شِیَعا فأبی علَیَّ . (6)

1059

اختلاف، کیفری الهی است

قرآن :

«بگو : او قادر است که از فراز سرتان یا از زیر پاهایتان عذابی بر شما بفرستد یا شما را گروه گروه در هم افکند و خشم و کین گروهی را به گروه دیگر بچشاند . بنگر که آیات خدا را چگونه گوناگون بیان می کنیم . باشد که بفهمند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من نماز بیم و امید گزاردم و سه چیز از پروردگارم طلبیدم که دو تای آنها را به من داد و یکی دیگر را نداد. از خداوند خواستم امّت مرا به قحطی گرفتار نکند ، پذیرفت . خواستم دشمنشان را بر آنان چیره نگرداند پذیرفت. خواستم که جامه پراکندگی بر آنان نپوشاند، نپذیرفت.

ص :392


1- نهج البلاغة : الخطبة 25 .
2- کنز العمّال : 31754 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 464 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 183 .
5- الأنعام : 65 .
6- کنز العمّال : 31098 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا قالَ لَه بعضُ الیَهودِ : ما دَفَنْتُم نَبیَّکُم حتّی اخْتَلَفْتُم فیهِ ! _: إنَّما اخْتَلَفْنا عَنهُ لا فیهِ ، و لکنَّکُم ما جَفّتْ أرْجُلُکُم مِن البَحرِ حتّی قُلْتُم لنَبیِّکُم : «اجْعَلْ لَنا إلها کَما لَهُمْ ءآلِهَةٌ قالَ إنَّکُمْ قَومٌ تَجْهَلُونَ» (1) . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «أوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعَا» _: و هُو اخْتِلافٌ فی الدِّینِ و طَعْنُ بَعضِکُم علی بَعضِ . «و یُذیقَ بَعْضَکُم بَأسَ بَعْضٍ» و هُو أنْ یَقْتُلَ بَعضُکُم بَعْضا ، و کُلُّ هذا فی أهلِ القِبْلَةِ . (3)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به یهودیی که به امام علیه السلام گفت: هنوز پیامبر خود را دفن نکرده درباره او دچار اختلاف شدید! _فرمود : ما، در جانشینی او اختلاف کردیم نه درباره خود او. اما شما، هنوز پاهایتان از آب دریا نخشکیده بود که به پیامبرتان گفتید : «همچنان که آنان را خدایان است برای ما نیز خدایی در نظر گیر ، پس او گفت : شما مردمی نادانید».

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «یا جامه، پراکندگی بر شما بپوشاند» _فرمود : مقصود پراکندگی در دین و انگ زدن آنان به یکدیگر است . «و خشم و کین گروهی را به گروه دیگر بچشاند» این است که یکدیگر را می کشند . و همه اینها درباره مسلمانان است .

1060 - تَفسیرُ «اختِلافُ اُمَّتی رَحمَةٌ»
1060 - معنای «اختلاف امت من رحمت است»

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اخْتِلافُ اُمّتی رَحمَةٌ . (4)

1060

معنای «اختلاف امت من رحمت است»

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اختلاف امّت من، رحمت است .

ص :393


1- الأعراف : 138 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 317 .
3- تفسیر القمّی : 1/204 .
4- کنز العمّال : 28686 ، قال المناویّ فی الفیض (1/209) : لم أقف له علی سندٍ صحیح . و قال الحافظ العراقیّ : سنده ضعیف . (کما فی هامش کنز العمّال) .

معانی الأخبار عن عبد المُؤمِن الأنصاریّ :قلت للإمامِ الصّادقِ علیه السلام : إنّ قَوما رَوَوا أنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : إنّ اخْتِلافَ اُمَّتی رَحمَةٌ؟ فقالَ : صَدَقوا . قلتُ : إنْ کانَ اخْتِلافُهُم رَحمَةً فاجْتِماعُهُم عَذابٌ ؟ قالَ : لَیس حیثُ ذَهَبْتَ و ذَهَبوا ، إنَّما أرادَ قولَ اللّهِ عزّ و جلّ: «فلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» (1) ، فأمَرَهُم أنْ یَنْفِروا إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و یَخْتَلِفوا إلَیهِ فیَتَعلّموا ثُمَّ یَرْجِعوا إلی قَومِهِم فیُعَلّموهُم ، إنّما أرادَ اخْتِلافَهُم مِن البُلْدانِ ، لا اخْتِلافا فی دِینِ اللّهِ ، إنّما الدِّینُ واحِدٌ . (2)

معانی الأخبار _ به نقل از عبد المؤمن انصاری _ :به امام صادق علیه السلام عرض کردم : عدّه ای روایت می کنند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : اختلاف امت من، رحمت است؟ امام پاسخ داد : راست می گویند. عرض کردم : اگر اختلاف آنان رحمت است پس اتّحاد ایشان عذاب است ؟ حضرت فرمود : معنای این حدیث آن گونه که تو و آنان فهمیده اید نیست، بلکه منظور پیامبر، این سخن خداوند عزّ و جلّ است که : «چرا از هر گروهی از ایشان جماعتی کوچ نمی کنند تا (جماعتی بمانند و) در دین آگاهی پیدا کنند» . خداوند به آنان فرمان داد که از هر سو نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بروند و پیش او آمد و شد کنند و آموزش ببینند و سپس، نزد مردم خود برگردند و تعلیمات دین را به آنها نیز بیاموزند . منظور پیامبر، آمد و شد آنها از شهرهایشان بود نه اختلاف در دین خدا؛ دین، البته یکی است. (3)

1061 - تفسیرُ «اختِلافُ أصحابی رَحمَةٌ»
1061 - معنای «اختلاف اصحاب من رحمت است»

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد قالَ لَهُ حریزٌ : إنَّهُ لَیس شیءٌ أشَدَّ علَیَّ منِ اخْتِلافِ أصْحابِنا _: ذلکَ مِن قِبَلی . (4)

بحار الأنوار :الإمام الکاظم علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله قال : اخْتِلافُ أصْحابی لَکُم رَحمَةٌ . _ و قالَ _ : إذا کانَ ذلکَ جَمَعْتُکُم علی أمرٍ واحِدٍ . _ و سُئلَ عنِ اخْتِلافِ أصْحابِنا فقالَ علیه السلام _ : أنا فَعَلتُ ذلکَ بکُم ، لوِ اجْتَمَعْتُم علی أمرٍ واحِدٍ لاُخِذَ برِقابِکُم . (5)

1061

معنای «اختلاف اصحاب من رحمت است»

امام صادق علیه السلام _ در پاسخ به حریز که به ایشان عرض کرد :برای من چیزی گرانتر از اختلاف اصحابمان نیست _ فرمود : این، از طرف خود من است .

بحار الأنوار :امام کاظم علیه السلام _ به نقل از رسول خدا _ فرمود : اختلاف اصحاب من برای شما رحمت است . و فرمود : با ظهور حقّ و قیام قائم، شما را یکپارچه می کنم . درباره اختلاف و پراکندگی اصحاب ما از ایشان (امام کاظم علیه السلام ) سؤال شد ، فرمود : من، خود، این کار را با شما کرده ام . اگر بر یک امر فراهم می آمدید، گردنهایتان زده می شد.

ص :394


1- التوبة : 122 .
2- معانی الأخبار : 157/1 .
3- یکی از معانی اختلاف ، «آمد و شد» است و حضرت ، حدیث پیامبر را به همین تفسیر کرده است .
4- علل الشرائع : 395/14 .
5- بحار الأنوار : 2/236/23 .

1062 - تَفسیرُ الجَماعةِ وَالفُرقَةِ
1062 - معنای جماعت و جدایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ : ما جَماعَةُ اُمَّتِکَ ؟ _: مَن کانَ علی الح_قِّ و إنْ کانوا عَشرَةً . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَماعَةُ أهلُ الحقِّ و إنْ کانوا قَلیلاً ، و الفُرقَةُ أهلُ الباطِلِ و إنْ کانوا کَثیرا . (2)

عنه علیه السلام :اجْتَمَعَ القَومُ علی الفُرقَةِ، و افْتَرَقوا علی الجَماعَةِ ، کأنَّهُم أئمَّةُ الکِتابِ و لَیس الکِتابُ إمامَهُم . (3)

عنه علیه السلام :أمّا أهلُ الجَماعَةِ فأنا و مَنِ اتَّبعَنی و إنْ قَلُّوا ، و ذلکَ الحقُّ عَن أمرِ اللّهِ و أمرِ رسولِهِ ، فأمّا أهلُ الفُرقَةِ فالمُخالِفونَ لِی و مَنِ اتَّبعَنی و إنْ کَثُروا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن جماعَةِ اُمَّتهِ ، فقالَ : جَماعَةُ اُمَّتی أهلُ الحقِّ و إنْ قَلُّوا . (5) (6)

1062

معنای جماعت و جدایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که جماعت امّتت کیست ؟ _فرمود : کسانی که بر حقّ باشند، هر چند از ده نفر فراتر نروند .

امام علی علیه السلام :جماعت، همان پیروان حقّند، گر چه تعدادشان اندک باشد و جدایی، همان باطل گرایانند، هرچند شمارشان فراوان باشد .

امام علی علیه السلام :آن مردم بر جدایی همداستان شدند و از جماعت جدا گشتند، گویی آنان پیشوای قرآنند، نه قرآن پیشوای آنان .

امام علی علیه السلام :امّا اهل جماعت ، منم و کسانی که پیروان من هستند، هرچند پیروانم اندک باشند و این حقّ، به دستور خدا و پیامبر او می باشد . اما اهل تفرقه، مخالفان من و مخالفان پیروان من هستند، هرچند فراوان باشند .

امام صادق علیه السلام :از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره جماعت امّتش سؤال شد ، فرمود : جماعت امت من، حق گرایانند ؛ هرچند اندک باشند .

ص :395


1- . معانی الأخبار : 154/2 .
2- معانی الأخبار : 154/3 .
3- . نهج البلاغة : الخطبة 147 .
4- کنز العمّال : 44216 .
5- معانی الأخبار : 154/1 .
6- (انظر) صلاة الجماعة : باب 2275 .

1063 - علَّةُ الفُرقةِ
1063 - علّت تفرقه و جدایی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّما أنتُم إخْوانٌ علی دِینِ اللّهِ ، ما فَرّقَ بَینَکُم إلاّ خُبْثُ السَّرائرِ ، و سُوءُ الضَّمائرِ ، فلا تَوَازَرونَ (تأزِرون) و لا تَنَاصَحونَ ، و لا تَبَاذَلونَ و لا تَوَادّونَ . (1)

عنه علیه السلام :لَو سَکَتَ الجاهِلُ ما اخْتَلَفَ النّاسُ . (2)

1063

علّت تفرقه و جدایی

امام علی علیه السلام :شما برادر دینی یکدیگرید و آنچه میان شما جدایی انداخته، درون پلید و بد نهادی است ، به این سبب باری از دوش همدیگر برنمی دارید و برای هم خیرخواهی نمی کنید و به هم بذل و بخشش نمی کنید و با هم دوستی نمی ورزید .

امام علی علیه السلام :اگر نادان خاموشی می گزید، مردم دچار اختلاف نمی شدند .

ص :396


1- نهج البلاغة : الخطبة 113 .
2- بحار الأنوار : 78/81/75 .

149 - الخلافة

149 - جانشینی
اشاره

(1)

ص :397


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 5 / 584 _ 800 «الخلافة مع الإمارة» .

1064 - خَلیفَةُ اللَّهِ
1064 - جانشین خدا

الکتاب :

«وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» . (1)

«یَا دَاوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» . (2)

(3)

الحدیث :

مائة منقبة :قالَ اللّه تعالی فی مُحکَمِ کِتابِه «و إذْ قَالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَةِ إِنّی جَاعِلٌ فی الأرضِ خَلِیفَة» فَکَانَ آدَمُ أوَّلَ خَلِیفَةِ اللّه . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أمَرَ بالمَعروفِ و نَهی عنِ المُنکَرِ هُو خَلیفَةُ اللّهِ فی الأرضِ ، و خَلیفَةُ کِتابهِ ، و خَلیفَةُ رسولِهِ . (5)

1064

جانشین خدا

قرآن :

«و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمین جانشینی می گمارم ، گفتند : آیا کسی را می گماری که در آن جا فساد کند و خونها بریزد و حال آن که ما به ستایش تو تسبیح می گوییم و تو را تقدیس می کنیم ؟ گفت : آنچه من می دانم شما نمی دانید» .

«ای داود ! ما تو را خلیفه روی زمین گردانیدیم . در میان مردم به حقّ داوری کن و از پی هوای نفس مرو که تو را از راه خدا منحرف سازد . آنان که از راه خدا منحرف شوند ، بدان سبب که روز حساب را از یاد برده اند ، به عذابی سخت گرفتار می شوند» .

حدیث :

مائة منقبة :خداوند متعال در آیه های استوار کتابش فرمود: «و چون خدایت به فرشتگان گفت : بی گمان من جانشین در زمین قرار خواهم داد» و نخستین جانشین آدم علیه السلام بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند ، جانشین خدا در روی زمین و جانشین کتاب او و جانشین پیامبر اوست .

ص :398


1- البقرة : 30 .
2- ص : 26 .
3- (انظر) الأنعام : 165 ، یونس : 14 ، 73 ، فاطر : 39 ، النمل : 62 .
4- مائة منقبة : 114 .
5- کنز العمّال : 5564 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ مَن یَحفَظُ اللّهُ بِهِم حُجَجَهَ و بَیِّناتِهِ _: هَجَمَ بِهمُ العِلمُ علی حَقیقَةِ البَصیرَةِ، وَ باشَرُوا رُوحَ الیقَینِ ، و استَلانُوا ما استَعوَرَهُ المُترَفُون ، و أنِسُوا بِما اسْتَوحَشَ مِنهُ الجاهِلُونَ ، صَحِبُوا الدُّنیا بأبْدانٍ أرواحُها مُعَلَّقةٌ بالمَحَلِّ الأعلی ، اُولئِکَ خُلَفاءُ اللّهِ فی أرضِهِ و الدُّعاةُ إلی دِینِه آهٍ آهٍ شوقا إلی رُؤیَتِهم . (1)

عنه علیه السلام :أنَا و الحَسنُ و الحُسَینُ وَ تِسعَةٌ مِن وُلْدِ الحُسَینِ علیه السلامُ ، خُلَفاءُ اللّهِ فی أرضِهِ ، و اُمَناؤُهُ عَلی وَحْیهِ ، و أَئمَّةُ المُسلِمینَ بعدَ نَبِیِّهِ ، وَ حُجَجُ اللّهِ علی بَرِیَّتِه . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الأَئِمَّةُ خُلَفاءُ اللّهِ عزّ و جلّ فی أرضِهِ . (3)

امام علی علیه السلام_ در توصیف آنان که خداوند حجتها و نشانه هایش را به واسطه ایشان نگاه می دارد _فرمود : دانش، آنان را به نهایت بصیرت رسانده است و به روح یقین رسیده اند. آن چه را ناز پروردگان دشوار دیده اند ، براحتی پذیرفته اند و بدان چه نادانان از آن رمیده اند ، انس گرفته اند. با کالبدهایشان با دنیا همراه گشته اند و جانهایشان از ملأ اعلی آویخته است . اینان جانشینان خداوند در زمین و دعوتگران به دینش هستند. وه که چه مشتاق دیدار آنانم!

امام علی علیه السلام :من و حسن و حسین و نُه فرزند از نسل حسین علیه السلام جانشینان خدا در زمین او هستیم و امینان بر وحیش و پیشوای مسلمانان پس از پیامبرش و حجّت های الهی بر بندگانش.

امام رضا علیه السلام :امامان ، جانشینان خداوند عزّ و جلّ در زمین هستند.

ص :399


1- نهج البلاغة : الحکمة 147 .
2- مائة منقبة : 83 .
3- مسند الامام الرضا : 1/92 .

ص :400

150 - الخلقة

150 - آفرینش
اشاره

(1)

(2)

ص :401


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 6 / 122 ، 178 «خَلق العالَم» . بحار الأنوار : 57 «کلّیّات أحوال العالَم» . کنز العمّال : 6 / 160 «بَدء الخلق» . بحار الأنوار : 5 / 309 باب 15 «علَّة خلق العباد و تکلیفهم» .
2- انظر : عنوان 29 «الإنسان» ، 151 «الخالق» ، 496 «المَلَکوت» .

1065 - أصلُ الخِلقَةِ
1065 - منشأ آفرینش

الکتاب :

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ» . (1)

«وَ اللّهُ خَلَقَ کُلَّ دَآبَّةٍ مِنْ مَآءٍ فَمِنْهُم مَنْ یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللّهُ ما یَشاءُ إِنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کلُّ شیءٍ خُلِقَ مِن ماءٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَلقَ اللّهُ السَّماءَ الدُّنیا مِن المَوجِ المَکْفوفِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ : مِمَّ خَلق السَّماواتِ ؟ _: مِن بُخارِ الماءِ . (5)

عنه علیه السلام :و کانَ منِ اقْتِدارِ جَبَروتِهِ و بَدیعِ لطَائفِ صَنْعَتِه أنْ جَعلَ مِن ماءِ البَحرِ الزّاخِرِ المُتَراکِمِ المُتَقاصِفِ یَبَسا جامِدا ، ثُمَّ فَطَرَ مِنهُ أطْباقا فَفَتقَها سَبْعَ سَماواتٍ . (6)

1065

منشأ آفرینش

قرآن :

«و او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید و عرش او بر آب بود».

«و خداوند هر جنبنده ای را از آب آفرید . پس بعضی از آنها روی شکم خود می روند و بعضی بر دو پا می روند و بعضی بر چهار پا می روند . خدا هر چه بخواهد می آفریند ؛ زیرا خدا بر هر کاری تواناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی از آب آفریده شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند آسمان فُرودین (اوّل) را از موج مهار شده آفرید .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : آسمانها از چه آفریده شده است ؟ _فرمود : از بخار آب.

امام علی علیه السلام :از نشانه های توانایی و سلطنت خداوند و شگفتی آفرینشهای ظریف او این است که از آب دریای ژرفِ بر هم ریخته پُر موج ، [زمین ]خشک و جامد را آفرید ، آن گاه طبقاتی از آن خلق کرد و پس از پیوستگی، آنها را از هم باز کرد و هفت آسمان را پدید آورد .

ص :402


1- هود : 7 .
2- النور : 45 .
3- کنز العمّال : 15119 .
4- کنز العمّال : 15188 .
5- بحار الأنوار : 58/88/1 .
6- نهج البلاغة: الخطبة211.

بحار الأنوار عن حَبّة العُرَنیِّ :سَمِعْتُ علیّا علیه السلام ذاتَ یَومٍ یَحْلِفُ : و الّذی خَلقَ السّماءَ مِن دُخَانٍ و ماءٍ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ کلُّ شیءٍ ماءً و کانَ عَرشُهُ علی الماءِ ، فأمرَ اللّهُ عزّ ذِکرُهُ الماءَ فاضْطَرَمَ نارا ، ثُمَّ أمرَ النّارَ فخَمَدَتْ ، فارْتَفَع مِن خُمودِها دُخانٌ ، فخَلقَ اللّهُ عزّ و جلّ السّماواتِ مِن ذلکَ الدُّخَانِ ، و خَلقَ اللّهُ عزّ و جلّ الأرضَ مِن الرَّمادِ . (2)

(3)

بحار الأنوار_ به نقل از حبّه عرنی _: یک روز شنیدم که علی علیه السلام چنین سوگند می خورد : سوگند به آن که آسمان را از نوعی دود و آب آفرید .

امام باقر علیه السلام :همه چیز آب بود، و عرش خدا بر آب بود . پس خداوند _ عزّ ذکره _ آب را فرمان داد ، و آن آتشی شعله ور شد. سپس فرمان داد آتش خاموش شد و از آن دودی برخاست . پس خداوند عزّ و جلّ آسمانها را از آن دود بیافرید و خداوند عزّ و جلّ زمین را از خاکستر [آن آتش ]خلق کرد .

1066 - أوَّلُ ما خَلَقَ اللَّهُ سُبحانَهُ
1066 - نخستین آفریده خداوند سبحان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أوَّلَ شَیْءٍ خَلقَهُ اللّهُ القَلَمُ ، فأمَرهُ فکَتَبَ کُلَّ شَیْءٍ یَکونُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أوَّلَ ما خَلقَ اللّهُ القَلَمُ ، فقالَ لَهُ : اکْتُبْ ، قالَ : یا رَبِّ ، و ما ذا أکتُبُ ؟ قالَ : اکْتُبْ مَقادِیرَ کلِّ شیءٍ حتّی تَقومَ السّاعةُ . (5)

1066

نخستین آفریده خداوند سبحان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خدا آفرید، قلم بود و آن گاه به آن فرمان داد و قلم هر آنچه را که باید خلق می شد، نوشت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خدا آفرید، قلم بود و به آن فرمود : بنویس . گفت: پروردگارا! چه بنویسم ؟ فرمود : مقدّرات (اندازه های) هر آنچه را تا روز قیامت پدید خواهد آمد ، بنویس .

ص :403


1- . بحار الأنوار : 58/104/35 .
2- الکافی : 8/153/142 .
3- (انظر) الخلقة : باب 1066 حدیث 5095 . کنز العمّال : 2 / 548 ، و ج 6 / 145 _ 179 .
4- . کنز العمّال : 15115 .
5- کنز العمّال : 15116 .

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ العقَلُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما خَلقَ اللّهُ نُوری . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أوَّلَ ما خَلقَ اللّهُ عزّ و جلّ أرْواحُنا ، فأنْطَقَها بتَوحیدِهِ و تَمْجیدِهِ ، ثُمَّ خَلقَ المَلائکَةَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سئلَ عَن أوَّلِ ما خَلقَ اللّهُ _: خَلقَ النُّورَ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوَّلُ شَیءٍ خَلقَهُ مِن خَلْقِهِ الشّیءُ الّذی جَمیعُ الأشیاءِ مِنهُ ، و هُو الماءُ . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا جاءَ إلَیهِ رجُلٌ مِن عُلَماءِ أهلِ الشّامِ فقالَ : ......... إنّی أسألُکَ عَن أوَّلِ ما خَلقَ اللّهُ مِن خَلْقِهِ ، فإنَّ بَعضَ مَن سألتُهُ قالَ : القَدَرُ ، و قالَ بَعضُهُمُ : القَلَمُ ، و قالَ بَعْضُهُم : الرُّوحُ _: ما قالوا شَیئا ......... لَو کانَ أوّلُ ما خَلقَ مِن خَلقِهِ الشّیءَ مِن الشّیءِ إذا لَم یَکُنْ لَهُ انْقِطاعٌ أبدَا ، و لَم یَزَلِ اللّهُ إذا و مَعهُ شیءٌ لَیس هُو یَتَقدّمُهُ . و لکنّهُ کانَ إذْ لا شیءَ غَیرُهُ ، و خَلقَ الشَّیءَ الّذی جَمیعُ الأشیاءِ مِنهُ ، و هُو الماءُ الّذی خَلقَ الأشیاءَ مِنهُ ، فجَعَلَ نَسبَ کلِّ شیءٍ إلی الماءِ ، و لم یَجْعَلْ للماءِ نَسَبا یُضافُ إلَیهِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خدا آفرید، عقل بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خدا بیافرید، نور من بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین موجودی که خداوند عزّ و جلّ بیافرید، ارواح ما بود ، و آن گاه آنها را به توحید و تمجید خود گویا کرد ، سپس فرشتگان را خلق فرمود.

امام علی علیه السلام_ وقتی از ایشان درباره نخستین آفریده خدا سؤال شد _فرمود : نور را آفرید.

امام باقر علیه السلام :نخستین چیزی که خدا آفرید و همه چیزهای دیگر از او به وجود آمد، آب بود.

امام باقر علیه السلام_ وقتی یکی از علمای شام خدمت ایشان رسید و عرض کرد: ......... من از شما درباره نخستین آفریده خدا می پرسم ؛ زیرا این سؤال را از دیگران نیز پرسیده ام ؛ یکی گفته : تقدیر ؛ دیگری پاسخ داده : قلم ؛ و بعضی هم گفته اند : روح _فرمود : جوابی در خور نداده اند ......... اگر نخستین مخلوقی که خدا آفرید، از شی ء [نه لا شی ء ]آفریده شده باشد، در این صورت خداوند هرگز منقطع [از موجودات ]نبوده و همواره با او چیزی بوده که خدا بر او تقدّم نداشته است (همواره موجودی قدیم به قدمت خدا وجود داشته است) در حالی که خدا بود و هیچ چیز با او نبود و سپس چیزی را آفرید که منشأ همه موجودات شد و آن آب است، که دیگر چیزها را از آن بیافرید . پس هر چیزی را به آب منسوب کرد و آب را به چیزی نسبت نداد .

ص :404


1- بحار الأنوار : 1/97/8 .
2- . بحار الأنوار : 1/97/7 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 1/262/22 .
4- بحار الأنوار : 57/73/49 .
5- . التوحید : 67/20 .
6- الکافی : 8/94/67 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤهُ خَلقَ العَقلَ ، و هُو أوَّلُ خَلْقٍ خَلَقهُ مِن الرُّوحانِیّینَ . (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند _ جلّ ثناؤه _ عقل را بیافرید و آن، نخستین موجود روحانی (مجرّدی) است که خدا آفرید .

1067 - خَلقُ العالَمِ
1067 - آفرینش جهان

الکتاب :

«أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کانَتَا رَتْقَا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ أَ فَلاَ یُؤْمِنُونَ» . (2)

«الْحَمْ_دُ للّهِِ الَّ_ذِی خَلَ_قَ السَّم_اوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَ_لَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهمْ یَعْدِلُونَ» . (3)

«أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقَا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا * رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاها * وَ أَغْطَشَ لَیْلَهَا وَ أَخْرَجَ ضُحَاها * وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلکَ دَحَاها * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا * وَ الْجِبَالَ أَرْسَاها» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَلقَ الخَلْقَ علی غَیرِ تَمْثیلٍ و لا مَشُورَةِ مُشیرٍ ، و لا مَعُونَةِ مُعینٍ ، فتَمَّ خَلْقُهُ بأمْرِهِ ، و أذْعَنَ لطاعَتِهِ فأجابَ . (5)

1067

آفرینش جهان

قرآن :

«آیا کافران نیندیشیدند که آسمانها و زمین درهم بسته بود و ما آن دو را گشودیم و هر موجود زنده ای را از آب آفریدیم ؛ پس ، آیا ایمان نمی آورند؟» .

«ستایش از آن خداوندی است که آسمانها و زمین را بیافرید و تاریکیها و روشنی را پدیدار کرد ، با این همه، کافران [غیر او را] با پروردگار خویش برابر می دانند» .

«آیا خلقت شما سخت تر است یا این آسمان که او بنا نهاد؟ سقفش را برافراشت و بپرداختش . شبش را تاریک ساخت و روشناییش را آشکار کرد. و پس از آن زمین را بگستراند . و از آن آب بیرون آورد و چراگاهها پدید کرد . و کوهها را استوار گردانید» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :خداوند موجودات را بدون در دست داشتن هیچ نمونه ای و بدون مشورت با هیچ مشاوری و بدون کمک گرفتن از هیچ یاوری، آفرید و خلقت به فرمان او تمام و کامل شد و همگی به طاعتش اقرار کردند .

ص :405


1- مشکاة الأنوار : 441/1485 .
2- الأنبیاء : 30 .
3- الأنعام : 1 .
4- النازعات : 27 _ 32 .
5- نهج البلاغة: الخطبة 155.

عنه علیه السلام :لَم یَخْلُقِ الأشیاءَ مِن اُصولٍ أزَلیَّةٍ ، و لا مِن أوائلَ أبَدِیَّةٍ ، بَل خَلقَ ما خَلقَ فأقامَ حَدَّهُ ، و صَوّرَ ما صَوّرَ فأحْسَنَ صُورَتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :خَلقَ الخَلائِقَ علی غَیرِ مِثالٍ خَلا مِن غَی_رِهِ ، و لَ_م یَسْتَعِ_نْ عل_ی خَلْقِه_ا بأحَدٍ مِن خَلْقِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مُبْتَدِعُ الخَلائقِ بعِلْمِهِ ، و مُنْشِئُهُم بحُکْمِهِ ، بلا اقْتِداءٍ و لا تَعلیمٍ ، و لا احْتِذاءٍ لمِثالِ صانِعٍ حَکیمٍ ، و لا إصابَةِ خَطأٍ ، و لا حَضْرَةِ مَلأٍ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «أ وَ لم یرَ الّذینَ کَفروا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کانَتَا رَتْقَا فَفَتَقْنَاهُمَا» _: کانتِ السّماءُ رَتْقا لا تُنْزِلُ القَطْرَ ، و کانَتِ الأرضُ رَتْقا لا تُخْرِجُ النّباتَ ، ففَتَقَ اللّهُ السّمَاءَ بالقَطْرِ ، و فَتَقَ الأرضَ بالنَّباتِ . (4)

امام علی علیه السلام :اشیاء را از موادّی ازلی یا نمونه هایی ابدی نیافرید، بلکه آفرید آنچه آفرید و اندازه اش را تعیین کرد و صورتی داد به آنچه داد و آن صورت را به نیکوترین شکل نگاشت .

امام علی علیه السلام :موجودات را بدون نمونه ای که از غیر او صادر شده باشد، خلق کرد و در آفریدن آنها از هیچ یک از مخلوقاتش کمک نگرفت.

امام علی علیه السلام :[اوست] آفریننده آفریدگان به علم خویش و پدید آورنده بدون تقلید و پیروی و آموختن و یا الگو قرار دادن از نمونه سازنده ای حکیم و یا به خطا رفتن و یا جماعتی را [برای یاری و مشورت] گرد آوردن .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «آیا کافران نیندیشیدند که آسمانها و زمین درهم بسته بود و ما آن دو را گشودیم» _فرمود : آسمان فرو بسته بود و باران نمی بارید و زمین فرو بسته بود و گیاهی نمی رویاند ، پس، خداوند با باران، آسمان را گشود و زمین را با رویاندن گیاه باز کرد .

ص :406


1- . نهج البلاغة : الخطبة 163 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 186 .
3- نهج البلاغة: الخطبة 191.
4- . الاحتجاج : 2/181/207 .

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی ......... خَلقَ الأشیاءَ لا مِن شَیءٍ ، و مَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ تعالی خَلقَ الأشیاءَ مِن شَیءٍ فَقد کَفرَ ؛ لأنَّهُ لَو کانَ ذلکَ الشَّیءُ الّذی خَلقَ مِنهُ الأشْیاءَ قَدیما مَعهُ فی أزَلیَّتِهِ و هُوِیَّتِهِ کانَ ذلکَ الشّیءُ أزَلِیّا . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ......... موجودات را بیافرید اما نه از چیزی، و هر کس بگوید که خداوند متعال موجودات را از چیزی آفریده کافر است ؛ زیرا اگر آن چیز که اشیاء را از آن آفریده، قدیم به قدمت و ازلیت خدا باشد، پس آن چیز هم ازلی خواهد بود .

1068 - خَلقُ السَّماواتِ
1068 - آفرینش آسمانها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فمِن شَواهِدِ خَلْقِهِ خَلقُ السّماواتِ مُوَطَّداتٍ بلا عَمَدٍ ، قائماتٍ بلا سَنَدٍ . دَعاهُنَّ فأجَبْنَ طائِعاتٍ مُذْعِناتٍ ، غَیرَ مُتَلَکّئاتٍ و لا مُبْطِئاتٍ . و لَو لا إقْرارُهُنَّ لَهُ بالرُّبوبِیَّةِ و إذْعانُهُنَّ بالطَّواعِیَةِ لَما جَعَلَهُنَّ مَوضِعا لعَرشِهِ ، و لا مَسْکَنا لمَلائکَتِهِ ، و لا مَصْعَدا للکَلِمِ الطَّیِّبِ و العَمَلِ الصّالحِ مِن خَلْقِهِ . جَعلَ نُجومَها أعْلاما یَسْتَدِلُّ بها الحَیْرانُ فی مُخْتَلِفِ فِجاجِ الأقْطارِ . لم یَمنعْ ضَوءَ نُورِها ادْلِهْمامُ سُجُفِ اللّیلِ المُظْلِمِ ، و لا اسْتَطاعَتْ جَلابِیبُ سَوادِ الحَنادِسِ أنْ تَرُدَّ ما شاعَ فی السّماواتِ مِن تَلَأْلُؤِ نُورِ القَمَرِ . (3)

1068

آفرینش آسمانها

امام علی علیه السلام :و از نشانه های آفرینش او پدید آوردن آسمانهای استوار و ایستایِ بدون ستون و تکیه گاه است . خداوند اراده ایجاد آنها را فرمود و آنها با اطاعت و رغبت و بی هیچ درنگ و کُندی اجابتش کردند. اگر اقرار آنها بر خداوندی او و اعتراف آنها به طاعت و بندگیش نبود، آنها را جایگاه عرش خویش و مکان فرشتگان و محل فرا بردن گفتار نیکو و کردار شایسته بندگانش قرار نمی داد . ستارگان آسمان را نشانه هایی ساخت تا افراد سرگردان در آمد و شدِ راههای زمین به وسیله آنها مسیر خویش را بیابند . پرده های شب تار، پرتو نور آنها را نپوشانده و ردای سیاه شبهای تاریک، توانایی محو درخشش نور پراکنده ماه در آسمان را ندارد.

ص :407


1- علل الشرائع : 607 / 81 .
2- (انظر) الخالق : باب 1083 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 182 .

عنه علیه السلام :و نَظَمَ بِلا تَعْلیقٍ رَهَواتِ فُرَجِها ، و لاحَمَ صُدوعَ انْفِراجِها ، و وَشَّجَ بَیْنها و بینَ أزْواجِها ، و ذَلّلَ للهابِطینَ بأمْرِهِ، و الصّاعِدینَ بأعْمالِ خَلقِهِ ، حُزُونَةَ مِعراجِها ، و ناداها بعدَ إذْ هِی دُخَانٌ فالْتَحَمَتْ (فالْتَجَمَتْ) عُری أشْراجِها ، و فَتَقَ بَعدَ الارْتِتاقِ صَوامِتَ أبْوابِها ، و أقامَ رَصَدا مِنَ الشُّهُبِ الثَّواقِبِ علی نِقابِها ، و أمْسَکَها مِن أنْ تَمورَ فی خَرْقِ الهَواءِ بأیْدِهِ ، و أمَرَها أنْ تَقِفَ مُسْتسلِمةً لأمرِهِ .

و جَعلَ شَمْسَها آیةً مُبْصِرةً لِنَهارِها ، و قَمَرَها آیةً مَمْحُوَّةً مِن لَیلِها ، و أجْراهُما فی مَناقِلِ مَجْراهُما ، و قدَّرَ سَیْرَهُما (مَسیرَهُما) فی مَدارِجِ دَرَجِهِما ، لِیُمیَّزَ بینَ اللّیلِ و النَّهارِ بِهِما ، و لِیُعْلَمَ عدَدُ السِّنِینَ و الحِسابُ بمَقادِیرِهِما .

ثُمَّ عَلَّقَ فی جَوِّها فَلَکَها ، و ناطَ بها زِینَتَها ، مِن خَفِیّاتِ دَرارِیِّها ، و مَصابِیحِ کَواکِبِها ، و رمَی مُسْتَرِقِی السَّمعِ بثَواقِبِ شُهُبِها ، و أجْراها علی أذْلالِ تَسْخیرِها مِن ثَباتِ ثابِتِها ، و مَسیرِ سائرِها ، و هُبوطِها و صُعودِها (معودها) و نُحوسِها و سُعودِها . (1)

امام علی علیه السلام :راههای گشاده آسمانها را، بی آن که به جایی پیوسته باشد، منظم ساخت و شکافهای وسیعش را به هم پیوست و هر آسمانی را با آسمانهای دیگر مرتبط کرد و دشواری [آمد و شد ]آن را برای فرود آیندگان به فرمان او، و بالا روندگانی که اعمال و کردار بندگان را می برند، آسان نمود و چون آسمانها از دود و بخار بودند، ندا داد تا قطعه های پراکنده آن به هم پیوستند و گرد آمدند و پس از جمع شدن و گرد آمدن، درهای بسته آنها را گشود و از ستاره های درخشان، بر راههایِ آسمان نگهبان گماشت و با قدرت خویش از به جنبش درآمدن آنها در فضای باز، جلوگیری کرد و بفرمود تا در جای خویش بایستند و به امر او تسلیم باشند .

خورشید آسمان را نشانه ای روشنگر برای روز، و ماه آن را که نورش محو می شود، آیتی برای شب قرار داد و آنها را در مسیرشان روانه ساخت و حرکت آنها را در منازل و راههایی که باید طی کنند تعیین نمود، تا با سیر آنها، شب و روز مشخص و شمار سالها و حساب کارها دانسته شود.

سپس ، فلک را در فضا معلّق نگه داشت و زینتهایش را به آن آویخت که عبارتند از: ستارگانی نهان چونان دُرّ سفید و ستارگانی همانند چراغِ روشن و نیز شهابهای تابان که شیطانهایی را که گوش ایستادند (استراق سمع می کردند) براند و جای ستارگان ثابت و مسیر ستارگان سیّار و فرود (غروب) و صعود (طلوع) و سعد و نحس هر یک را به تسخیر خویش در آورد.

ص :408


1- نهج البلاغة : الخطبة 91 .

1069 - السَّماواتُ السَّبعُ
1069 - هفت آسمان

الکتاب :

«اللّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْما» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد بَسطَ کَفَّهُ الیُسْری ثُمَّ وَضَعَ الیُمْنی علَیها _: هذهِ أرضُ الدُّنیا ، و السَّماءُ الدُّنیا علَیها فَوقَها قُبَّةٌ ، و الأرضُ الثّانِیةُ فَوقَ السَّماءِ الدُّنیا و السَّماءُ الثّانِیةُ فَوقَها قُبَّةٌ _ و هکذا ساقَ الحدیثَ إلی أنْ قالَ : _ و السَّماءُ السّابعَةُ فَوقَها قُبّةٌ ، و عَرشُ الرّحمنِ تبارکَ و تعالی فَوقَ السّماءِ السّابِعَةِ ، و هُو قَولُ اللّهِ: «الّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ ......... » . (3) (4)

1069

هفت آسمان

قرآن :

«خدا همان کسی است که هفت آسمان و از زمین نیز همانند آنها را آفرید . فرمان او در میان آنها فرود می آید، تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست و علم او بر همه چیز احاطه دارد» .

حدیث :

امام رضا علیه السلام_ وقتی دست چپ خود را باز کرد و دست راستش را روی آن گذاشت _فرمود : این زمین دنیاست و آسمان فرودین (اوّل) همان گنبد روی آن است و زمین دوم روی آسمان پایین است و آسمان دوم گنبد روی آن است و همین گونه یکی یکی برشمرد و در پایان فرمود : آسمان هفتم گنبد روی آن (زمین هفتم) است و عرش خداوند متعال بر فراز آسمان هفتم جای دارد . این است معنای سخن خداوند که فرمود: «خدایی که هفت آسمان را بیافرید ......... » .

ص :409


1- . الطلاق : 12 .
2- (انظر) البقرة : 29 ، فصّلت : 12 ، الملک : 3 ، نوح : 15 ، المؤمنون : 17 ، 86 ، الإسراء : 44 .
3- بحار الأنوار : 60/79/4 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 58 / 61 باب 8 .

1070 - خَلقُ السَّماواتِ وَالأرضِ فی سِتَّةِ أیّامٍ
1070 - آفرینش آسمانها و زمین در شش روز

الکتاب :

«إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِن شَفِیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» . (1)

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ» . (2)

«قُلْ أَ ئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادا ذلِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ * وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بَارَکَ فِیْهَا وَ قَدَّرَ فِیْهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ * ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعا أَوْ کَرْها قَالَتا أَتَیْنَا طائِعِینَ * فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ حِفْظا ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلیمِ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و هُوَ الّذی خَلَقَ السَّماواتِ و الأرْضَ فی سِتَّةِ أیّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ» _: إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی خَلقَ العَرشَ و الماءَ و المَلائکَةَ قَبلَ خَلقِ السّماواتِ و الأرضِ ، و کانَتِ الملائکَةُ تَسْتَدِلُّ بأنْفُسِها و بالعَرشِ و الماءِ علی اللّهِ عزّ و جلّ ، ثُمَّ جَعلَ عَرشَهُ علی الماءِ لیُظْهِرَ بذلکَ قُدْرَتَهُ للملائکةِ ، فَیَعلَمُوا أنَّهُ علی کُلِّ شیءٍ قدیرٌ ، ثُمَّ ......... خَلقَ السّماواتِ و الأرضَ فی سِتَّةِ أیّامٍ و هُو مُسْتَولٍ علی عَرشِهِ ، و کانَ قادِرا علی أنْ یَخْلُقَها فی طَرْفَةِ عَینٍ ، و لکنَّهُ عزّ و جلّ خَلقَها فی سِتَّةِ أیّامٍ لیُظْهِرَ للملائکةِ ما یَخْلُقُهُ مِنها شَیئا بَعدَ شَیءٍ ، و تَسْتَدِلَّ بحُدوثِ ما یَحْدُثُ علی اللّهِ تعالی مَرّةً بعدَ مرّةٍ . (4)

1070

آفرینش آسمانها و زمین در شش روز

قرآن :

«پروردگار شما اللّه است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید ؛ سپس به عرش پرداخت ، ترتیب کارها را از روی تدبیر بداد. جز به رخصت او شفاعت کننده ای نباشد . این است اللّه پروردگار شما . او را بپرستید . چرا پند نمی گیرید ؟» .

«او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید و عرشش بر آب بود» .

«بگو : آیا به کسی که زمین را در دو روز آفرید کافر می شوید و برای او همتایان قرار می دهید ؟ اوست پروردگار جهانیان . بر روی زمین کوهها پدید آورد و آن را پر برکت ساخت و به مدت چهار روز روزیِ همه را معیّن کرد ، یکسان برای همه سائلان . سپس به آسمان پرداخت و آن دودی بود . پس به آسمان و زمین گفت : خواه یا ناخواه بیایید . گفتند : فرمانبردار آمدیم . آن گاه هفت آسمان را در دو روز پدید آورد و در هر آسمانی امرش را به آن وحی کرد . و آسمان فرودین را به چراغهایی بیاراستیم و محفوظش داشتیم . این است تدبیر آن پیروزمند دانا» .

حدیث :

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «و او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید و عرشش بر آب بود» _فرمود : خداوند تبارک و تعالی ، پیش از آفریدن آسمانها و زمین ، عرش و آب و فرشتگان را بیافرید و فرشتگان از وجود خود و عرش و آب به وجود خداوند عزّ و جلّ راه می بردند . سپس عرش خود را بر روی آب قرار داد تا بدین گونه قدرت خویش را بر فرشتگان آشکار سازد و آنها بدانند که او بر هر کاری تواناست؛ آن گاه ......... در حالی که بر عرش خویش استیلا داشت آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد . او می توانست آنها را در یک چشم به هم زدن بیافریند، اما در شش روز آفرید، تا آنچه را از آسمان و زمین به تدریج می آفریند بر فرشتگان آشکار کند، تا از طریق پدید آمدن پدیده ها، اندک اندک به وجود خداوند متعال پی برند.

ص :410


1- . یونس : 3 .
2- هود : 7 .
3- . فصّلت : 9 _ 12 .
4- التوحید : 320/2 .

1071 - سَماءُ الدُّنیا
1071 - آسمان دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا قالَ لَهُ رَجُل : یا رسولَ اللّهِ ما هذه السَّماءُ؟ _: هذا مَوجٌ مَکْفوفٌ عَنکُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئل عن سماءِ الدُّنیا مِمّا هی؟ _: مِن مَوجٍ مَکْفوفٍ . (2)

1071

آسمان دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال مردی که پرسید: ای رسول خدا! این آسمان چیست؟ _فرمود : آن موجی است که از شما باز داشته شده است .

امام علی علیه السلام_ نیز در پاسخ به این سؤال که آسمان دنیا از چه درست شده است _فرمود : از موجی مهار شده.

ص :411


1- بحار الأنوار : 58/103/29 .
2- بحار الأنوار : 58/ 88/1 .

1072 - عَمَدُ السَّماءِ
1072 - ستون آسمان

الکتاب :

«اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمّیً یُدَبِّرُ الْأَمْرَ یُفَصِّلُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ» . (1)

«خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فِیها مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَ أَنَزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فنَظَرَتِ العَینُ إلی خَلْقٍ مُخْتَلِفٍ مُتَّصِلٍ بَعْضُهُ ببَعضٍ ، و دَلَّها القَلبُ علی أنّ لذلکَ خالِقا ؛ و ذلکَ أنَّهُ فَکّرَ حیثُ دَلّتْهُ العَینُ علی ما عایَنَتْ مِن عِظَم السَّماءِ و ارْتِفاعِها فی الهواءِ بغَیرِ عَمَدٍ و لا دِعامَةٍ تُمْسِکُها ، و أنَّها لا تَتَأخّرُ فتَنْکَشِطَ ، و لا تَتَقدّمُ فتَزولَ ، و لا تَهْبِطُ مَرّةً فتَدْنوَ ، و لا تَرْتَفِعُ فلا تُری . (3)

1072

ستون آسمان

قرآن :

«اللّه همان خداوندی است که آسمانها را بی هیچ ستونی که آن را ببینید برافراشت . سپس به عرش پرداخت و خورشید و ماه را که هر یک تا زمانی معیّن در حرکتند رام کرد . کارها را می گرداند و آیات را بیان می کند باشد که به دیدار پروردگارتان یقین کنید» .

«آسمانها را بی هیچ ستونی که ببینید بیافرید و بر روی زمین کوهها را بیفکند تا شما را نلرزاند و از هر گونه جنبنده ای در آن بپراکند . و از آسمان آب فرستادیم و در زمین هر گونه گیاه نیکویی رویاندیم» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :چشم [انسان]، آفریده های گوناگون پیوسته و وابسته به هم را دید و دل، او را به این نکته رهنمون شد که آنها را آفریدگاری است ؛ چه ، دل در آنچه دیدگان دید ، اندیشید، از شکوه آسمان و برافراشته شدن آن در فضا، بی آن که ستون و تکیه گاهی نگهش داشته باشد و بی آن که پس رود و محو شود ، یا پیش آید و زوال گیرد ، و نه یکباره فرو افتد و نزدیک شود و نه بالا رود و ناپدید گردد .

ص :412


1- الرعد : 2 .
2- لقمان : 10 .
3- تفسیر نور الثقلین: 4/195/16.

تفسیر القمّی :الحسینُ بنُ خالدٍ عن أبی الحسن الرِّضا علیه السلام : قلت له : أخبرنی عن قَولِ اللّهِ: «و السَّماءِ ذاتِ الحُبُکِ» (1) فقال : هِی مَحْبوکَةٌ إلی الأرضِ ، و شَبَکَ بَینَ أصابِعِهِ ، فقلتُ : کیفَ تکونُ مَحْبوکَةً إلی الأرضِ و اللّهُ یقولُ : «رَفَعَ السَّماواتِ بغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» ؟! فقالَ : سُبحانَ اللّهِ ! أ لیسَ اللّهُ یقولُ : «بغَیرِ عَمَدٍ تَرَونَها» ؟! فقلتُ : بَلی ، فقالَ : ثَمَّ عَمَدٌ و لکنْ لا تَرَونَها . (2)

تفسیر القمّی :حسین بن خالد : از امام رضا علیه السلام درباره آیه «سوگند به آسمانِ مشبَّک» پرسیدم ، حضرت انگشتان دو دستش را درهم فرو برد و فرمود : آسمان به زمین محکم بسته شده است .

عرض کردم : چگونه به زمین بسته است در حالی که خداوند می فرماید : «آسمان را بدون ستونی که ببینید برافراشت» ؟

حضرت فرمود : سبحان اللّه ! مگر نه این که خداوند می فرماید : «بدون ستونی که ببینید»؟! عرض کردم : چرا . فرمود : ستونی وجود دارد، ولی شما آن را نمی بینید .

1073 - العَرشُ وَالکُرسِیُّ
1073 - عرش و کرسی

الکتاب :

«رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» . (3)

«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا» . (4)

«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ العَلِیُّ الْعَظِیمُ» . (5)

(6)

1073

عرش و کرسی

قرآن :

«پروردگار عرش عظیم» .

«آنان که عرش را حمل می کنند و آنان که بر گرد آن هستند به ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و از او برای مؤمنان آمرزش می خواهند» .

«کرسی او آسمانها و زمین را در بر دارد . نگهداری آسمانها و زمین بر او دشوار نیست . او بلند پایه و بزرگ است» .

ص :413


1- الذاریات : 7 .
2- تفسیر القمّی : 2/328 .
3- النمل : 26 .
4- غافر : 7 .
5- البقرة : 255 .
6- (انظر) الأعراف : 54 ، یونس : 3 ، هود : 7 ، الرعد : 2 ، طه : 5 ، المؤمنون:86، الفرقان: 59، السجدة: 4، الحاقّة: 17 .

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما السّماواتُ السَّبْعُ فی الکُرْسِیِّ إلاّ کحَلْقَةٍ مُلْقاةٍ فی أرضٍ فَلاةٍ ، و فَضلُ العَرشِ علی الکُرْسِیِّ کفَضْلِ الفَلاةِ علی تلکَ الحَلْقَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العَرشُ فی وَجْهٍ هُو جُملَةُ الخَلقِ ، و الکُرْسِیُّ وعاؤهُ . و فی وَجْهٍ آخرَ العَرشُ هُو العِلْمُ الّذی أطْلَعَ اللّهُ علَیهِ أنبیاءَهُ و رسُلَهُ و حُجَجَهُ . و الکُرْسِیُّ هو العِلمُ الّذی لَم یُطْلِعِ(اللّهُ) علَیهِ أحَدا مِن أنبیائهِ و رسولِهِ (2) و حُجَجِهِ علیهم السلام . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرْضَ» _: عِلمُهُ . (4)

(5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هفت آسمان در برابر [عظمت ]کرسی، همچون حلقه ای است فتاده در یک بیابان و برتری عرش بر کرسی، همانند برتری آن بیابان است بر آن حلقه .

امام صادق علیه السلام :عرش ، به یک معنا ، مجموعه آفرینش است و کرسی ، ظرف آن . به معنایی دیگر ، عرش، آن علمی است که خداوند پیامبران و رسولان و حجّتهای خویش را بر آن آگاه کرد و کرسی، آن علمی است که خداوند هیچ یک از پیامبران و رسولان و حجّتهای خویش را بر آن آگاه نکرد .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «کرسی او آسمانها و زمین را در بر دارد» _فرمود : مقصود، علم اوست .

1074 - عَظَمَةُ ما غابَ عَنّا مِنَ الخِلقَةِ
1074 - عظمت آفرینشِ پنهان از دید ما

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سُبحانَکَ ما أعْظَمَ ما نَری مِن خَلْقِکَ ! و ما أصْغَرَ کُلَّ عَظیمةٍ فی جَنْبِ قُدْرَتِکَ ! و ما أهْوَلَ ما نَری مِن مَلَکوتِکَ ! و ما أحْقَرَ ذلکَ فیما غابَ عَنّا مِن سُلطانِکَ ! و ما أسْبَغَ نِعَمَکَ فی الدُّنیا ! و ما أصْغَرَها فی نِعَمِ الآخِرَةِ ! (6)

1074

عظمت آفرینشِ پنهان از دید ما

امام علی علیه السلام :ای خداوند سبحان ! چه عظیم و پر شکوه است آنچه از آفرینش تو می بینیم! و چه خُرد است هر بزرگی در برابر قدرت تو ! و چه هول انگیز است آنچه ما از ملکوت تو می بینیم! و چه حقیر است آنچه ما می بینیم در برابر قدرت و سلطنت نا پیدای تو از دیدگان ما! چه بسیار است نعمتهای تو در این دنیا ! و چه اندک است این نعمتها در برابر نعمتهای آخرت!

ص :414


1- الخصال : 524/13 .
2- کذا فی المصدر ، و الصحیح : «وَ رُسُلِهِ» .
3- معانی الأخبار : 29/1 .
4- بحار الأنوار : 58/28/46 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 58 / 1 باب 1 .
6- نهج البلاغة: الخطبة 109.

عنه علیه السلام :و ما الّذی نَری مِن خَلْقِکَ و نَعْجَبُ لَهُ مِن قُدْرَتِکَ و نَصِفُهُ مِن عَظیمِ سُلطانِکَ ! و ما تَغَیّبَ عنّا مِنهُ ، و قَصُرَتْ أبْصارُنا عَنهُ ، و انْتَهَتْ عُقولُنا دُونَهُ ، و حالَتْ سُتورُ الغُیوبِ بَینَنا و بَینَهُ أعْظَمُ ! (1)

امام علی علیه السلام :چه بزرگ است آنچه ما از آفرینش تو می بینیم و از قدرت تو در پدید آوردن آن به شگفت می آییم و آن را به عنوان نشانه بزرگی و قدرت تو وصف می کنیم ! و چه بزرگتر از اینهاست، آنچه از ما پنهان است و دیدگان ما از دیدن آنها قاصر است و خِردهای ما را به آنها دسترس نیست و پرده های غیب، میان ما و آنها حایل شده است!

1075 - صِفَةُ العالَمِ العُلویِّ
1075 - خصوصیت عالم برین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ العالَمِ العُلْویِّ _: صُورٌ عارِیَةٌ عنِ المَوادِّ ، عالِیَةٌ عنِ القُوَّةِ و الاسْتِعدادِ، تَجلّی لَها فأشْرَقَتْ، و طالَعَها فتلَأْلأَت، و ألْقی فی هُوِیَّتِها مِثَالهُ فأظْهَرَ عَنها أفْعالَهُ . (2)

1075

خصوصیت عالم برین

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از عالم بالا _فرمود : صورتهایی است برهنه از مواد، فراتر از قوّه و استعداد ؛ خداوند بر آن صورتها تجلّی کرد و آنها، نورِ وجود یافتند و به آنها نگریست و درخشان شدند ، مثال و شبیه خود را در ماهیّت آنها افکند پس افعال خود را از آنها پدیدار ساخت .

1076 - العَوالِمُ
1076 - عالَمها

الکتاب :

«الحَمدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَعلّکَ تَری أنَّ اللّهَ إنّما خَلقَ هذا العالَمَ الواحِدَ ، و تَری أنَّ اللّهَ لَم یَخْلُقْ بَشَرا غَیرَکُم ! بلی و اللّهِ ، لَقد خَلقَ اللّهُ ألفَ ألفِ عالَمٍ ، و ألْفَ ألفِ آدمَ ، أنتَ فی آخِرِ تِلکَ العوالِمِ و اُولئکَ الآدَمِیّینَ . (4)

1076

عالَمها

قرآن:

«ستایش از آن خدای یکتاست؛ خداوندگار عالَمها».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :شاید فکر می کنی که خداوند فقط همین یک عالم را آفریده و بشری جز شما خلق نکرده است ؛ به خدا سوگند که خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم بیافریده که تو در آخرین آن عالمها و آن آدمیان هستی .

ص :415


1- . نهج البلاغة : الخطبة 160 .
2- غرر الحکم : 5885 .
3- . الفاتحة : 2 .
4- التوحید : 277/2 .

عنه علیه السلام :لَقد خَلَق اللّهُ عزّ و جلّ فی الأرضِ مُنذُ خَلَقَها سَبْعَةَ عالَمینَ لَیس هُم مِن وُلدِ آدَمَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ للّهِ عزّ و جلّ اثْنَی عَشَر ألفَ عالَمٍ ، کلُّ عالَمٍ مِنهُم أکْبَرُ مِن سَبْعِ سَماواتٍ و سَبْعِ أرَضینَ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ از آن گاه که زمین را آفرید، هفت عالم بیافرید، که از فرزندان آدم نیستند .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ را دوازده هزار عالم است که هر کدام آنها از هفت آسمان و هفت زمین بزرگتر است .

1077 - حُسنُ الخَلقِ
1077 - زیبایی آفرینش

الکتاب :

«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الاْءِنْسانِ مِنْ طِینٍ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «أحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» _: أمَا إنّ اسْتَ القِرَدَةِ لیسَتْ بحَسَنةٍ ، و لکنَّهُ أحْکَمَ خَلْقَها . (5)

1077

زیبایی آفرینش

قرآن :

«آن که هرچه را آفرید، نیکو آفرید و خلقت انسان را از گِل آغاز کرد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «همه چیز را خوب آفرید» _فرمود : البته نشیمنگاه بوزینه زیبا نیست، اما خلقتش استوار است .

ص :416


1- الخصال : 359/45 .
2- الخصال : 639/14 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 57 / 316 .
4- السجدة : 7 .
5- الدرّ المنثور : 6/539 .

الدرّ المنثور عن الشرید بن سوید :أبصَرَ النبیُّ صلی الله علیه و آله رجُلاً قد أسْبَلَ إزارَهُ، فَقَال له : ارْفَعْ إزارَکَ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّی أحْنَفُ تَصْطکُّ رُکْبَتایَ . قالَ : ارْفَعْ إزارَکَ ، کُلُّ خَلْقِ اللّهِ حَسَنٌ . (1)

الدرّ المنثور عن أبی اُمامَةَ :بَینما نحنُ مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذْ لَحِقَنا عَمرُو بنُ زُرارةَ الأنصاریّ فی حُلّةٍ قد أسْبَلَ ، فأخَذَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله بناحِیَةِ ثَوبِهِ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّی أخْمَشُ السّاقَینِ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا عَمْرَو بنَ زُرارَةَ ، إنَّ اللّهَ أحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ . یا عَمرو بن زُرارةَ ، إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُسبِلینَ (2) . (3)

(4)

الدرّ المنثور_ به نقل از شرید بن سوید _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردی که اِزارش (5) را روی زمین می کشید فرمود : اِزارت را بالا بزن . عرض کرد : ای پیامبر خدا ! من کج پا هستم و زانوهایم به هم می خورد. پیامبر فرمود: اِزارت را بالا بزن، همه آفریده های خدا خوب است .

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو امامه _: ما در خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودیم که عمرو بن زراره انصاری با جامه ای فرو افتاده تا روی زمین از راه رسید . پیامبر کنار لباس او را گرفت . عمرو عرض کرد : ای پیامبر خدا ! ساقهای پای من کج است . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای عمرو بن زراره ! خدا هر چه آفریده ، خوب آفریده است. ای عمرو بن زراره ! خداوند کسانی را که دامنه پیراهن خود را تا روی زمین رها کنند، دوست ندارد . (6)

ص :417


1- الدرّ المنثور : 6/540 .
2- الدرّ المنثور : 6/539 .
3- أقول : فی تفسیر القُرطبیّ : و «أحْسَنَ» أی أتقنَ و أحکَمَ ، فهو أحسن من جهةِ ما هو لمقاصِده الّتی اُرید لها ، و من هذا المعنی قال ابن عبّاس و عِکرمة : لیست است القرد بحسنة ......... و قیل: هو عموم فی اللّفظ و المعنی ، أی جعل کلّ شیء خلَقه حَسَنا ، حتّی جعل الکلبَ فی خلقه حسنا ، قاله ابن عبّاس ، و قال قَتادةُ فی اسْت القرد: حَسَنة . تفسیر القرطبی : 14/90 . و فی المیزان فی تفسیر القرآن : و التّدبُّر فی خِلقة الأشیاء _ و کلّ منها فی نفسه متلائم الأجزاء بعضها لبعض و المجموع من وجوده مجهّز بما یلائم کماله و سعادته تجهیزا لا أتمّ و لا أکمل منه _ یعطی أنّ کلاًّ منها حَسنٌ فی نفسه حُسنا لا أتمّ و أکمل منه بالنّظر إلی نفسه . المیزان فی تفسیر القرآن : 16/249 ، انظر تمام کلامه قدس سره .
4- (انظر) الکلام: باب 3458 .
5- اِزار : جامه ای که قسمت پایین بدن را بپوشاند ، پایین پوش ، شلوار ، دامن .
6- در تفسیر القرطبی آمده است : «اَحْسَنَ» یعنی متقن و استوار و بی نقص آفرید. بنا بر این آنچه آفریده در جهت هدفی که برای آن خلق شده، مناسب و نیکوست . و از همین باب ابن عباس و عکرمه گفته اند: نشیمنگاه بوزینه نیکو و زیبا نیست. به قول ابن عباس : این کلمه در لفظ و معنا، عام و فراگیر است . یعنی خلقت هر چیزی را نیکو قرار داد . حتی سگ را به بهترین وجه آفرید . قتاده می گوید: نشیمنگاه بوزینه هم به نوعی نیکوست . در المیزان فی تفسیر القرآن آمده است: اندیشیدن و تأمل کردن در آفرینش اشیاء و این که هر کدام آنها اجزایشان متناسب با یکدیگر و مجموع وجودش ، برای رسیدن به کمال و سعادت ، به نحو اَتَمّ و اکمل مجهّز به ابزار و وسایل لازم هست نشان می دهد که هر پدیده ای، در جای خود از کمالِ حُسن و نیکویی برخوردار است.

ص :418

151 - الخالق

151 - آفریدگار
اشاره

(1)

(2)

ص :419


1- و لمزید الاطّلاع راجع : موسوعة العقائد الإسلامیّة : ج3 و 4 و 5 . بحار الأنوار : 3 / 16 باب 3 «إثبات الصّانع» . بحار الأنوار : 3 / 57 باب 4 «توحید المفضّل» . بحار الأنوار : 3 / 152 باب 5 «رسالة الإهلیلجة» .
2- انظر : عنوان 345 «المعرفة» ، 346 «معرفة النفس» . 347 «معرفة اللّه » ، 150 «الخلقة» ، 19 «اللّه » . الدهر : باب 1278 ، القلب : باب 3359 .

1078 - دَعوَةُ العَقلِ إلی دَفعِ الضَّرَرِ المُحتَمَلِ
1078 - دعوت عقل به دفع ضرر احتمالی

التوحید :_ قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام لعبدِ الکریمِ بنِ أبی العَوْجاءِ و هُو مُنْکِرٌ للمَبدَإ و المَعادِ _: إنْ یَکُنِ الأمُر کما تَقولُ _ و لَیس کما تَقولُ _ نَجَوْنا و نَجَوْتَ ، و إنْ یَکُنِ الأمرُ کما نَقولُ _ و هُو کما نَقولُ _ نَجَوْنا و هَلَکْتَ. فأقْبَلَ عبدُ الکریمِ مَن مَعهُ فقالَ:وَجَدتُ فی قَلبی حَزازَةً فَرُدّونی ، فَرَدُّوهُ و ماتَ . (1)

بحار الأنوار :_ عن الإمام الصّادق علیه السلام أیضا _: إنْ یَکُنِ الأمرُ علی ما یقولُ هؤلاءِ _ و هُو علی ما یقولونَ ؛ یَعنی أهلَ الطَّوافِ _ فَقد سَلِموا و عَطِبْتُم ، و إنْ یَکُنِ الأمرُ کما تَقولونَ _ و لَیس کما تَقولونَ _ فَقَدِ اسْتَوَیْتُم و هُم. (2)

بحار الأنوار :_ الإمام الصّادق علیه السلام _فی مُناظَرَتِهِ الطَّبیبَ الهِنْدیّ _ : قلتُ : أ رَأیْتَ إنْ کانَ القَولُ قَوْلَکَ فهَل یُخافُ علَیَّ شَیْءٌ مِمّا اُخَوّفُکَ بهِ مِن عِقابِ اللّهِ ؟ قالَ : لا . قلتُ : أ فرَأیْتَ إنْ کانَ کما أقولُ و الحقُّ فی یَدِی أ لَسْتُ قد أخَذْتُ فیما کنتُ اُحاذِرُ مِن عِقابِ الخالِقِ بالثِّقَةِ و أنّکَ قد وَقَعتَ بجُحودِکَ و إنْکارِکَ فی الهَلَکَةِ ؟ قالَ : بلی . قلتُ : فأیُّنا أوْلی بالحَزْمِ و أقْرَبُ مِن النَّجاةِ ؟ قالَ : أنتَ . (3)

1078

دعوت عقل به دفع ضرر احتمالی

التوحید :امام صادق علیه السلام به عبد الکریم بن ابی العوجاء که منکر مبدأ و معاد بود فرمود _ : اگر حقیقت چنان باشد که تو می گویی _ که البته چنین نیست _ هم ما و هم تو نجات یافته ایم و اگر حقیقت آن باشد که ما می گوییم _ که همین طور هم هست _ ما نجات یافته ایم و تو هلاک گشته ای . عبد الکریم رو به همراهان خود کرد و گفت : در قلبم سوزش و اندوهی احساس کردم ، مرا ببرید . یارانش او را بردند و عبد الکریم مرد.

بحار الأنوار :_ امام صادق علیه السلام نیز به ابن ابی العوجاء فرمود _: اگر حقیقت آن باشد که اینها (طواف کنندگان کعبه) می گویند _ که همین هم هست _ آنان به سلامت رسته اند و شما به هلاکت درافتاده اید. و اگر موضوع چنان باشد که شما می گویید _ که البته چنین نیست _ شما و آنها یکسان هستید.

بحار الأنوار :_ امام صادق علیه السلام در مناظره با پزشک هندی _: گفتم : اگر عقیده تو درست باشد، آیا کیفر خدا، که من، تو را از آن می ترسانم، برای من ترسی دارد ؟ گفت : نه . گفتم : اگر عقیده من درست باشد _ که همین هم هست و حقّ به جانب من می باشد _ آیا من که از کیفر خدا می ترسیده ام تکیه گاه مطمئنّی نگرفته ام و تو با انکار و تکذیبت به هلاکت نیفتاده ای؟ گفت: چرا. گفتم: پس کدام یک از ما دور اندیش تر و به نجات نزدیکتریم؟ گفت: تو.

ص :420


1- التوحید : 298/6 .
2- بحار الأنوار: 3/43/18 .
3- بحار الأنوار: 3/154 .

بحار الأنوار عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانیّ خادم الرضا علیه السلام :دَخلَ رجُلٌ مِن الزَّنادِقَةِ علی الرِّضا علیه السلام و عِندَهُ جَماعَةٌ ، فقالَ لَهُ أبو الحسنِ علیه السلام : أ رَأیْتَ إنْ کانَ القَولُ قَولَکُم _ و لیسَ هُو کما تَقولونَ _ أ لَسْنا و إیّاکُم شَرَعا سَواءً ، و لا یَضُرُّنا ما صَلَّیْنا و صُمْنا و زَکَّیْنا و أقْرَرْنا ؟ فسَکَتَ ، فقالَ أبو الحسنِ علیه السلام : إنْ یَکُنِ القَولُ قَوْلَنا _ و هُو کما نَقولُ _ أ لَسْتُم قد هَلَکْتُم و نَجَوْنا؟! (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِمّا نُقِلَ عَنهُ ، و قیلَ لغَیرِهِ _:

زَعَمَ المُنَجِّمُ و الطَّبیبُ کِلاهُما

أنْ لا مَعادَ، فقلتُ: ذاکَ إلَیْکُما

إنْ صَحّ قَولُکُما فلَستُ بخاسِرٍ

أو صَحَّ قَولی فالوَبالُ علَیْکُما (2)

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن عبد اللّه خراسانی خادم امام رضا علیه السلام _: جماعتی در خدمت امام رضا علیه السلام بودند، که زندیقی وارد شد . حضرت به او فرمود : اگر سخن شما درست باشد _ که نیست _ در این صورت آیا نه این است که ما و شما یکسان هستیم و نماز و روزه و زکات و ایمان ما زیانی به ما نمی رساند؟ زندیق خاموش ماند .

سپس امام رضا علیه السلام فرمود : اگر سخن ما درست باشد _ که هست _ آیا شما به هلاکت درنیفتاده اید و ما نجات نیافته ایم؟!

امام علی علیه السلام_ در ابیات زیر که منسوب به ایشان است و بعضی هم آنها را از دیگران دانسته اند _فرمود :

منجّم و طبیب هر دو ادعا کردند/

که معادی در کار نیست، گفتم خود ببینید

اگر سخن شما درست باشد من زیان نکرده ام/

و اگر سخن من درست باشد، شما کیفر می بینید.

1079 - عَجزُ العقُولِ عَن إنکارِ اللَّهِ
1079 - ناتوانی خردها از انکار خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِ المُتَجلّی لخَلْقِهِ بخَلْقِهِ ، و الظّاهِرِ لقُلوبِهِم بحُجّتِهِ . (3)

1079

ناتوانی خردها از انکار خدا

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که با آفرینشِ موجودات، بر جهانیان آشکار گشته و به برهان خویش، بر دلهای آنان نمودار است .

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که به امور پنهانی داناست و نشانه های آشکاری بر هستی او گواه است و دیدن او با بینایی چشم ظاهری ممکن نیست ، پس ، نه چشمی که او را ندیده است، انکارش می کند و نه دلی که هستی او را اثبات می کند، به کنه ذاتش پی می برد ......... پس اوست آن که نشانه های هستی بر اقرار باطنی منکران او گواهی می دهد .

ص :421


1- . بحار الأنوار: 3/36/12 .
2- بحار الأنوار: 78/87/92.
3- . نهج البلاغة : الخطبة 108 .

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الّذی بَطَنَ خَفیّاتِ الاُمورِ ، و دَلّتْ (وَ ذلّتْ) علَیهِ أعْلامُ الظُّهورِ ، و امْتَنعَ علی عَینِ البَصیرِ ، فلا عَینُ مَن لَم یَرَهُ تُنْکِرُهُ ، و لا قَلبُ مَن أثْبَتَهُ یُبصِرُهُ ......... فهُو الّذی تَشْهَدُ لَهُ أعْلامُ الوُجودِ علی إقْرارِ قَلبِ ذی الجُحودِ . (1)

عنه علیه السلام :و أقامَ مِن شَواهِدِ البَیِّناتِ علی لَطیفِ صَنْعَتِهِ و عَظیمِ قُدْرَتِهِ ما انْقادَتْ لَهُ العُقولُ ، مُعْتَرِفَةً بهِ ، و مُسَلِّمَةً لَهُ ، و نَعَقَتْ فی أسْماعِنا دَلائلُهُ علی وَحْدانِیّتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :الّذی بَطَنَ مِن خَفیّاتِ الاُمورِ ، و ظَهرَ فی العُقولِ بما یُری فی خَلقِهِ مِن عَلاماتِ التَّدبیرِ ، الّذی سُئلتِ الأنْبیاءُ عَنهُ فلَم تَصِفْهُ بِحَدٍّ و لا بِبَعْضٍ ، بَل وَصَفَتْهُ بفِعالِهِ و دَلّتْ علَیهِ بآیاتِهِ . لا تَسْتَطیعُ عُقولُ المُتَفَکّرینَ جَحْدَهُ ، لأنّ مَن کانتِ السَّماواتُ و الأرضُ فِطْرَتَهُ و ما فیهِنَّ و ما بَینهُنَّ و هُو الصّانعُ لَهُنّ ، فلا مَدْفَعَ لقُدْرتِهِ . (3)

التوحید عن هِشامِ بنِ الحَکَمِ :کانَ زِنْدیقٌ بمِصرَ یَبْلُغُهُ عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام عِلمٌ ، فخَرجَ إلی المَدینَةِ لِیُناظِرَهُ فلَم یُصادِفْهُ بها ، فقیلَ لَهُ : هُو بمَکّةَ ، فخَرجَ الزِّنْدیقُ إلی مَکّةَ .........

فلمّا فَرَغَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام أتاهُ الزِّنْدیقُ فقَعَدَ بَینَ یَدَیْهِ ، و نَحنُ مُجْتَمِعونَ عِندَهُ ، فقالَ للزِّنْدیقِ : أ تَعلَمُ أنّ للأرضِ تَحتا و فَوقا ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فدَخَلْتَ تَحتَها ؟ قالَ : لا . قالَ : فما یُدْریکَ بما تَحتَها ؟ قالَ : لا أدْری ، إلاّ أنّی أظُنُّ أنْ لَیس تَحتَها شَیْءٌ . قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : فالظَّنُّ عَجْزٌ ما لَم تَسْتَیقِنْ .

قال أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : فصَعِدْتَ السَّماءَ ؟ قالَ : لا . قالَ : فتَدْری ما فیها ؟ قالَ : لا . قالَ : فأتَیْتَ المَشرِقَ و المَغرِبَ فنَظَرْتَ ما خَلْفَهُما ؟! قالَ : لا . قالَ : فعَجَبا لکَ ، لَم تَبْلُغِ المَشرِقَ ، و لَم تَبْلُغِ المَغرِبَ ، و لَم تَنْزِلْ تَحتَ الأرضِ ، و لَم تَصْعَدِ السّماءَ ، و لَم تَخْبُرْ هُنالِکَ فتَعْرِفَ ما خَلفَهُنَّ و أنتَ جاحِدٌ ما فیهِنَّ ! و هَل یَجحَدُ العاقِلُ ما لا یَعرِفُ ؟!

فقالَ الزِّنْدیقُ : ما کَلّمَنی به_ذا أح_دٌ غَیرُکَ . ق_الَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : فأن_تَ فی شَ_کٍّ مِن ذل_کَ ، فلَعلَّ هُ_و ، أو لَع_لَّ لَیس هُو ! ق_الَ الزِّنْ_دیقُ : و لَعلَّ ذاکَ .

فقال أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : أیُّها الرّجُلُ ، لَیس لِمَنْ لا یَعلَمُ حُجّةٌ علی مَن یَعلَمُ ، فلا حُجّةَ للجاهِلِ علی العالِمِ .

یا أخا أهل مِصرَ ، تَفَهّمْ عنّی ، فإنّا لا نَشُ_کُّ ف_ی اللّهِ أبَ_دا . أ مَ_ا تَ_ری الشّم_سَ و القَم_رَ و اللّی_لَ و النّه_ارَ یَلِج_انِ و لا یَشْتَبِه_انِ ، یَذْهَب_انِ و یَرْجِعانِ؟! .........

قالَ هِشامٌ : فآمَنَ الزِّنْدیقُ علی یَدَیْ أبی عبدِ للّهِ علیه السلام . (4)

امام علی علیه السلام :و از دلایل آشکاری که بر لطف و ظرافت آفرینش او و بر شُکوه قدرت او گواهند، چیزی است که خِردها به او اعتراف دارند و در برابرش منقادند و سر تسلیم فرو دارند و دلایل وحدانیت او، در گوشهای ما فریاد می زنند.

امام علی علیه السلام :خدایی که نهانیهای امور را می داند و به سبب نشانه های تدبیر که در آفریده هایش دیده می شود، بر خِردها آشکار است ؛ خدایی که درباره او از پیامبران پرسیدند، اما آنان او را به حدّ و جزء توصیف نکردند، بلکه به افعالش وصف کردند و از طریق نشانه هایش به او ره نمودند ؛ اندیشه های متفکّران نتواند وجود او را انکار کند ؛ زیرا کسی که آسمانها و زمین و آنچه را که در آنها و در بین آنهاست، آفریده است، قدرتش انکار ناپذیر است .

التوحید_ به نقل از هشام بن حکم _: زندیقی مصری ، آوازه دانش امام صادق علیه السلام را شنیده بود . از این رو به مدینه آمد تا با ایشان مناظره کند، اما آن حضرت را در مدینه نیافت . به او گفته شد : حضرت در مکّه است . زندیق راهی مکّه شد .........

چون امام صادق علیه السلام از طواف فارغ شد زندیق نزد ایشان آمد و در مقابل امام _ که ما نیز گرد حضرتش بودیم _ نشست . امام به زندیق فرمود : آیا می دانی که زمین را پایین و بالایی است ؟ عرض کرد : آری . فرمود : آیا پایین زمین رفته ای ؟ عرض کرد : خیر. فرمود : پس چه می دانی که پایین زمین چیست ؟ عرض کرد : نمی دانم ، ولی گمان می کنم که زیر آن چیزی نیست . امام علیه السلام فرمود : تا به چیزی یقین نیابی، گمان کارساز نیست .

امام صادق علیه السلام فرمود : آیا به آسمان بالا رفته ای ؟ عرض کرد : خیر . فرمود : می دانی در آن جا چیست ؟ عرض کرد : خیر . فرمود : آیا به مشرق و مغرب رفته ای و آن سوی آنها را دیده ای ؟عرض کرد : خیر . حضرت فرمود : شگفتا از تو ، تو نه به مشرق رفته ای نه به مغرب ، نه زیر زمین فرو رفته ای و نه به آسمان بر رفته ای و آن جاها را نیازموده ای تا بدانی در ورای آنها چیست و با این حال آنچه را در آنهاست انکار می کنی ! آیا عاقل، چیزی را که نمی داند انکار می کند؟!

در این هنگام زندیق گفت : تاکنون کسی جز شما با من اینچنین سخن نگفته بود. حضرت علیه السلام فرمود : بنا بر این ، تو در این موضوع شکّ داری که شاید درست باشد یا درست نباشد؟ زندیق گفت: شاید چنین باشد .

امام صادق علیه السلام فرمود : ای مرد ! کسی را که نمی داند، بر آن که می داند برهانی نیست و جاهل را بر عالم حجّت نباشد .

ای برادر مصری ! از من بشنو، که ما درباره خدا هرگز شکّ نداریم . آیا نمی بینی خورشید و ماه و شب و روز بی آن که دچار خطا شوند، می آیند و می روند ؟ .........

هشام گفت : آن زندیق، در پایان به دست امام صادق علیه السلام ایمان آورد .

ص :422


1- نهج البلاغة: الخطبة 49.
2- نهج البلاغة : الخطبة 165.
3- الکافی : 1/141/7 .
4- التوحید : 293/4 .

ص :423

1080 - کُلُّ قائِمٍ فی سِواهُ مَعلولٌ
1080 - هر پدیده متّکی به غیر، معلول است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ قائمٍ بغَیرِهِ مَصْنوعٌ ، و کُلُّ مَوجودٍ فی سِواهُ مَعْلولٌ . (1)

عنه علیه السلام :کُلُّ مَعْروفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنوعٌ ، و کُلُّ قائمٍ فی سِواهُ مَعْلولٌ . (2)

1080

هر پدیده متّکی به غیر، معلول است

امام علی علیه السلام :هر آنچه متّکی به غیر خود باشد، مصنوع است و هر موجودی که به سبب غیرِ خود وجود یابد، معلول است .

امام علی علیه السلام :هر آنچه به خود (3) شناخته شود مصنوع است و هر متّکی به غیر خود، معلول است .

1081 - مَا الدَّلیلُ عَلی حُدوثِ الأجسامِ ؟
1081 - دلیل بر حدوث اجسام چیست ؟

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی مُناظَرَتِهِ ابنَ أبی العَوْجاءِ لمّا قالَ له : ما الدّلیلُ علی حَدَثِ الأجْسامِ ؟ _: إنّی ما وَجَدتُ شَیئا صَغیرا و لا کَبیرا إلاّ إذا ضُمَّ إلَیهِ مِثْلُهُ صارَ أکْبرَ ، و فی ذلکَ زَوالٌ و انْتِقالٌ عنِ الحالَةِ الاُولی . و لَو کانَ قَدیما ما زالَ و لا حالَ ؛ لأنّ الّذی یَزولُ و یَحولُ یَجوزُ أنْ یُوجَدَ و یَبطُلَ ، فیکونُ بوجودِهِ بَعدَ عَدَمِهِ دُخولٌ فی الحَدَثِ ، و فی کَونِهِ فی الاُولی دُخولُهُ فی العَدَمِ ، و لَن یَجْتَمِعَ صِفَةُ الأزَلِ و العَدَمِ فی شَیءٍ واحِدٍ . (4) (5)

1081

دلیل بر حدوث اجسام چیست؟

امام صادق علیه السلام_ در مناظره خود با ابن ابی العوجاء چون پرسید : دلیل بر حادث بودن اجسام چیست؟ _فرمود : من هیچ چیز خُرد و کلانی را ندیده ام، مگر آن که هرگاه مانندش به آن ضمیمه شود بزرگتر گردد و این موجب می شود تا آن شی ء از حالت نخستین خود در آمده، حالتی دیگر به خود گیرد . اگر آن شی ء [نه حادث ، بلکه] قدیم بود زوال و تغییر در آن راه نمی یافت؛ زیرا آنچه دستخوش زوال و تغییر می شود، می تواند هستی یابد و یا نیست شود . پس با هستی یافتن از پس نیستی، به مرحله حدوث راه می یابد و در حالت نخست [نیز ]در دنیای عدم قدم می گذارد ، حال آن که صفت ازل و عدم هرگز در یک شی ء جمع نمی شوند .

ص :424


1- نهج السعادة : 3/45 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 186 .
3- شارح خوئی : هر چیزی که ذات و حقیقت آن شناخته شود. شارح معتزلی: هر چیزی که از طریق مشاهده و حسّ شناخته شود _ م.
4- التوحید : 297/6 ، انظر تمام الحدیث .
5- (انظر) الدهر : باب 1278 .

1082 - إثباتُ الصّانِعِ
1082 - اثبات وجود خدا

الکتاب :

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفا فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ» . (1)

«صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» . (2)

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُ_مْ عَلَی أَنْفُسِهِ_مْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُ_مْ قالُ_وا بَلَ_ی شَهِدْن_ا أَنْ تَقُولُ_وا یَ_وْمَ الْقِیامَ_ةِ إِنّ_ا کُنّا عَنْ هذَا غافِلِینَ» . (3)

1082

دلیل نخست بر اثبات وجود خدا

شناخت فطری (1)

قرآن :

«با یکتا پرستی روی به دین آور . فطرتی است که خداوند همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییری نیست . دین پاک و پایدار ، این است . ولی بیشتر مردم نمی دانند» .

«این نگارگری خداست و چه کسی از خدا خوش نگارتر است ؟ ما پرستندگان او هستیم» .

«و پروردگار تو از پشت بنی آدم فرزندانشان را بیرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید : آیا من پروردگارتان نیستم ؟ گفتند : آری ، گواهی می دهیم . تا در روز قیامت نگویید که ما از آن بی خبر بودیم» .

ص :425


1- الروم : 30 .
2- البقرة : 138 .
3- الأعراف : 172 .

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَ اللّهُ» . (1)

حُنَفَاءَ لِلّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ مَوْلودٍ یُولَدُ علی الفِطرَةِ ، یَعنی علی المَعْرِفَةِ بأنّ اللّهَ عزّ و جلّ خالِقُهُ ، فذلکَ قَولُهُ : «و لَئنْ سَألْتَهُم مَن خَلَقَ السّماواتِ و الأرضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ» . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ علی الفِطرَةِ ، و إنّما أبَواهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی غَزوَةٍ قَتَلَ فیها المُسلِمونَ أبناءَ المُشرِکینَ _: ألا إنّ خِیارَکُم أبناءُ المُشرِکینَ . ثُمّ قالَ : ألا لا تَقْتُلوا ذُرِّیَّةً ، کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ علی الفِطرَةِ ، فما یَزالُ علَیها حتّی یُعْرِبَ عَنها لِسانُهُ ، فأبَواهُ یُهَوِّدانِهِ أو یُنَصِّرانِهِ أو یُمَجِّسانِهِ . (5)

«اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است ، هر آینه می گویند : خدا» .

«روی آوردگان به خدا باشید و نه شرک آوردگان به او؛ و هر کس به خدا شرک آورد ، چونان کسی است که از آسمان فرو افتد و مرغ [شکاری]او را بر باید یا باد او را به مکانی دور اندازد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر نوزادی بر فطرت زاده می شود ، یعنی می داند که خداوند عزّ و جلّ آفریدگار اوست. این است معنای سخن خداوند که : «اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است هر آینه گویند : خدا» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مولودی بر فطرت (توحید) زاده می شود و این پدر و مادر او هستند که وی را یهودی و نصرانی بار می آورند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در یکی از غزوات که طی آن مسلمانان فرزندان مشرکان را کشتند _فرمود : بدانید که بهترین افراد شما، فرزندان همان مشرکان هستند. سپس فرمود: هان! نسل کشی مکنید، هر مولودی بر اساس فطرت (توحید) به دنیا می آید و پیوسته بر آن است تا آن که زبانش از آن پرده بر می دارد، اما پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی و یا مجوسی بار می آورند .

ص :426


1- الزمر : 38 .
2- الحجّ : 31 .
3- التوحید : 331/9 .
4- شرح نهج البلاغة : 4/114 .
5- کنز العمّال : 11730 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «حُنَفاءَ للّهِ ......... » و قَد سُئلَ ما الحَنیفِیَّةُ ؟ _: هِی الفِطرَةُ الّتی فَطَرَ النّاسَ علَیها ، فَطَرَ اللّهُ الخَلقَ علی مَعْرِفَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» _: فَطَرهُم علی مَعْرفَتِهِ أنَّهُ رَبُّهُم ، و لَو لا ذلکَ لَم یَعْلَموا _ إذا سُئِلوا _ مَن رَبُّهُم و لا مَن رازِقُهُم . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا فی الآیةِ _: التّوحیدُ . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و إذْ أخَذَ ربُّ_کَ مِن بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُ_مْ عَلَی أَنْفُسِهِ_مْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُ_مْ قالُ_وا بَلَ_ی شَهِدْن_ا أَنْ تَقُولُ_وا یَ_وْمَ الْقِیامَ_ةِ إِنّ_ا کُنّا عَنْ هذَا غافِلِینَ» _: ثَبتَتِ المَعرِفَةُ فی قُلوبِهِم ، و نَسُوا المَوقِفَ ، و سَیَذْکُرونَهُ یَوما ، و لَو لا ذلکَ لَم یَدْرِ أحَدٌ مَن خالِقُهُ و لا مَن رازِقُهُ . (4)

(5)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیین حنیف در آیه «حنفاء للّه ......... » _فرمود : مراد فطرتی است که خداوند مردم را بر آن سرشته است ؛ خداوند خلق را با سرشت خداشناسی آفریده است .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «فطرتی است که خداوند همه را بدان فطرت بیافریده است» _فرمود : آنان را بر سرشت خداشناسی و این که او پروردگارشان است آفرید ؛ و اگر چنین نبود در پاسخ به این پرسش که چه کسی پروردگارشان است و چه کسی آنها را روزی می دهد، در می ماندند .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : مقصود توحید است .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و پروردگار تو از پشت بنی آدم فرزندانشان را بیرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید : آیا من پروردگارتان نیستم ؟ گفتند : آری ، گواهی می دهیم تا در روز قیامت نگویید که ما از آن بی خبر بودیم» _فرمود : خداشناسی در دلهایشان استوار گشت و روز «اَلَست» و اخذ گواهی را از یاد بردند ؛ امّا روزی به یادش می آورند . و اگر چنین نبود هیچ کس نمی دانست که آفریدگار و روزی دهنده او کیست.

ص :427


1- بحار الأنوار : 3/279/12 .
2- بحار الأنوار : 3/279/13 ، أقول : فی تفسیر البرهان روایات تدلّ علی أنّ المقصود من الفطرة فی الآیة المذکورة فطرة التوحید ، انظر البرهان فی تفسیر القرآن : 3/261/2 _ 18 .
3- الکافی : 2/12/1 .
4- بحار الأنوار : 3/280/16 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 3 / 276 باب 11 ، 67 / 130 باب 4 .

1083 - إثباتُ الصّانِعِ
1083 - اثبات وجود خدا

الکتاب :

«وَ إِذَا مَسَّ الاْءِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدا أَوْ قَائِما فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلَی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (1)

«وَ إِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ» . (2)

«وَ إِذَا مَسَّ الاْءِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَ جَعَلَ للّهِِ أَنْدَادا لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی تَفسیرِ«اللّه » _: هُو الّذی یَتَألَّهُ إلَیهِ عِندَ الحَوائجِ و الشَّدائدِ کُلُّ مَخْلوقٍ عِندَ انْقِطاعِ الرَّجاءِ مِن جَمیعِ مَن هُو دُونَهُ ، و تَقَطُّعِ الأسْبابِ مِن کُلِّ مَن سِواهُ ، و ذلکَ أنَّ کُلَّ مُتَرَئّسٍ فی هذهِ الدُّنیا و مُتَعَظِّمٍ فیها و إنْ عَظُمَ غَناؤهُ و طُغْیانُهُ و کثُرَتْ حَوائجُ مَن دُونَهُ إلَیهِ فإنّهُم سَیَحْتاجونَ حَوائجَ لا یَقْدِرُ علَیها هذا المُتَعاظِمُ . و کذلکَ هذا المُتَعاظِمُ یَحتاجُ حَوائجَ لا یَقْدِرُ علَیها ، فَینْقَطِعُ إلی اللّهِ عِندَ ضَرورَتِهِ و فاقَتِهِ ، حتّی إذا کُفِیَ هَمَّهُ عادَ إلی شِرْکِهِ . (4)

1083

دلیل دوم بر اثبات وجود خدا

شناخت فطری (2)

قرآن :

«چون به آدمی گزندی رسد، [در همه حال] ما را به دعا می خواند چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته یا ایستاده. و چون آن گزند را از او دور سازیم، چنان می گذرد که گویی ما را برای دفع آن گزندی که به او رسیده بود هرگز نخوانده است . اعمال اسرافکاران، اینچنین در نظرشان آراسته شده است» .

«چون به آدمیان زیانی رسد، پروردگارشان را بخوانند و به درگاه او توبه کنند و چون رحمت خویش را به آنها بچشاند گروهی از آنان به پروردگارشان شرک می آورند» .

«چون به آدمی گزندی رسد، به پروردگارش روی می آورد و او را می خواند ، آن گاه چون به او از جانب خود نعمتی بخشد همه آن دعاها را که پیش از این کرده بود از یاد می برد و برای خدا همتایانی قرار می دهد تا [خود و دیگران را ]گمراه کند . بگو : اندکی از کفرت بهره مند شو ، که تو از دوزخیان خواهی بود» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در تفسیر «اللّه » _فرمود : او کسی است که هر مخلوقی در هنگام نیازها و گرفتاریها ، وقتی امیدش از همه کس قطع می شود و رشته همه سببها ، جز او ، بریده می گردد، به وی روی می آورد ؛ چه آن که هر انسانی هر چند در این دنیا خود را رئیس بخواند و بزرگ بداند و بی نیازی و گردن فرازییش بسیار باشد و دیگران به او نیاز فراوان داشته باشند، همین نیازمندان نیازهایی برایشان پیدا خواهد شد که آن شخص، قادر به بر آوردن آنها نیست و برای خود همین شخص نیز نیازهایی پیش می آید که توان بر آوردن آنها را ندارد. پس، هنگام ضرورت و نیازمندی، به خدا روی می آورد، اما همین که نیازش برآورده شود، دوباره ره شرک می پوید .

ص :428


1- یونس : 12 .
2- الروم : 33 .
3- الزمر : 8 .
4- التوحید : 231/5 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :بصُنْعِ اللّهِ یُسْتَدلُّ علَیهِ ، و بالعُقولِ یُعتَقَدُ مَعرِفَتُهُ ، و بالفِطْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فی تفسیرِ البَسْملَةِ _: اللّهُ هُو الّذی یَتألَّهُ إلَیهِ عِندَ الحَوائجِ و الشَّدائدِ کُلُّ مَخْلوقٍ عِندَ انْقِطاعِ الرَّجاءِ مِن کُلِّ مَن هُوَ دُونَهُ ، و تَقَطُّعِ الأسْبابِ مِن جَمیعِ مَن سِواهُ . یقولُ : بِسمِ اللّهِ ، أیْ أسْتَعینُ علی اُموری کُلِّها باللّهِ الّذی لا تَحِقُّ العِبادَةُ إلاّ لَهُ ، المُغیثُ إذا اسْتُغیثَ ، و المُجیبُ إذا دُعِیَ ، و هُو ما قالَ رجُلٌ للصّادقِ علیه السلام : یا ابنَ رسولِ اللّهِ ، دُلَّنی علی اللّهِ، ما هُو ؟ فَقدْ أکْثَرَ علَیَّ المُجادِلونَ و حَیَّرونی ، فقالَ لَهُ : یا عبدَ اللّهِ ، هَل رَکِبْتَ سَفینَةً قَطُّ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فهَل کُسِرَ بِکَ حَیثُ لا سَفینَةَ تُنْجیکَ و لا سِباحَةَ تُغْنیکَ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فهَلْ تَعَلّقَ قَلبُکَ هُنالِکَ أنّ شَیئا مِن الأشْیاءِ قادِرٌ علی أنْ یُخَلِّصَکَ مِن وَ رْطَتِکَ ؟ فقالَ : نَعَم . قالَ الصّادقُ علیه السلام : فذلِکَ الشّیءُ هُو اللّهُ القادِرُ علی الإنْجاءِ حَیثُ لا مُنْجیَ ، و علی الإغاثَةِ حَیثُ لا مُغِیثَ . (2)

امام رضا علیه السلام :از آفرینش خدا، به وجود او پی برده می شود و با خردها شناخته می شود و با فطرت ، برهان بر وجود او ثابت می شود.

امام عسکری علیه السلام_ در تفسیر «بسم اللّه الرحمن الرحیم» _فرمود : اللّه هموست که هر مخلوقی در نیازها و گرفتاریها وقتی امیدش از همه ، جز او قطع می شود و رشته هر سببی جز او بریده می گردد ، به وی روی می آورد . می گویی : بسم اللّه . یعنی در همه کارهایم از خدایی کمک می گیرم که عبادت و پرستش سزاوار جز او نیست و هرگاه فریاد خواهی شود به فریاد می رسد و هرگاه خوانده شود اجابت می کند . این همان نکته ای است که مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد : یا بن رسول اللّه ! مرا به وجود خدا راهنمایی کن که مجادله گران بر من هجوم آورده سرگشته و حیرانم کرده اند . امام صادق علیه السلام به او فرمود : ای بنده خدا ! آیا هرگز کشتی سوار شده ای؟ عرض کرد : آری . فرمود : آیا پیش آمده که کشتی بشکند و در آن جا نه کشتی دیگری باشد که تو را برهاند و نه شنا کردن کارساز باشد؟ عرض کرد : آری. فرمود : آیا در آن هنگام دلت متوجه موجودی شده است که می تواند تو را از هلاک نجات دهد؟ عرض کرد : آری . امام صادق علیه السلام فرمود : آن موجود همان خدای توانایی است که آن جا که هیچ نجات دهنده دیگری نیست نجات می دهد و آن جا که فریادرسی نیست به فریاد می رسد .

ص :429


1- التوحید : 35/2 .
2- التوحید : 231/5 .

1084 - إثباتُ الصّانِعِ
1084 - اثبات وجود خدا

الکتاب :

«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ * أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا یُوقِنُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ صانِعِ شَیْءٍ فمِن شَیْءٍ صَنَعَ ، و اللّهُ لا مِن شَیْءٍ صَنَعَ ما خَلَقَ . (2)

عنه علیه السلام :الحمد للّه ......... الدّالِّ علی قِدَمِهِ بحُدوثِ خَلْقِهِ ، و بحُدُوثِ خَلْقِهِ علی وُجودِهِ ......... مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوثِ الأشْیاءِ علی أزَلیّتِهِ ، و بما وَسَمَها بهِ مِن العَجْزِ علی قُدْرَتِهِ ، و بما اضْطَرَّها إلَیهِ مِن الفَناءِ علی دَوامِهِ . (3)

1084

دلیل سوم بر اثبات وجود خدا

قانون علیّت

قرآن :

«آیا از ناچیز آفریده شده اند یا خود آفریننده خویشند؟ یا آسمانها و زمین را آفریده اند ؟ نه ، بلکه به یقین نرسیده اند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر کس چیزی بسازد، آن را از چیزی [دیگر ]ساخته است ، اما خداوند آنچه را ساخته از چیزی نیافریده است .

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خداوندی را که ......... حدوث آفریدگانش را دلیل قدیم بودن و وجود خود قرار داد ......... حدوث اشیاء را گواه ازلی بودن خود گرفت و با داغ ناتوانی که بر آنان نهاد، آنها را گواه قدرت خود و فنای حتمی آنها را گواه جاودانگی خویش گرفت.

ص :430


1- الطور : 35 ، 36 .
2- التوحید : 43/3 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 185 .

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الدّالِّ علی وُجودِهِ بخَلْقِهِ ، و بمُحْدَثِ خَلْقِهِ علی أزَلیّتِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سألَهُ رجُلٌ مِن عُلَماءِ أهلِ الشّامِ : ......... فالشَّیْءُ خَلقَهُ مِن شَیْءٍ أو مِن لا شَیءٍ ؟ _: خَلقَ الشَّیْءَ لا مِن شَیْءٍ کانَ قَبلَهُ . و لَو خَلقَ الشَّیْءَ مِن شَیْءٍ ، إذا لَم یَکُنْ لَهُ انْقِطاعٌ أبدا ، و لَم یَزَلِ اللّهُ إذا و مَعهُ شَیْءٌ ، و لکنْ کانَ اللّهُ و لا شَیْءَ مَعهُ . (2)

بحار الأنوار:-الإمامُ الصّادقُ علیه السلام مِن مُناظَرَتِهِ زِنْدیقا ، قالَ الزِّنْدیقُ: مِن أیِّ شَیْءٍ خَلقَ الأشْیاءَ ؟ _: لا مِن شَیْءٍ ، فقالَ : کیفَ یَجیءُ مِن لا شَیْءٍ ، شَیْءٌ ؟ قالَ علیه السلام : إنّ الأشْیاءَ لا تَخْلو أنْ تَکونَ خُلِقَتْ مِن شَیْءٍ أو مِن غَیرِ شَیْءٍ ، فإنْ کانتْ خُلِقَتْ مِن شَیْءٍ کانَ مَعهُ فإنّ ذلکَ الشّیْءَ قَدیمٌ ، و القَدیمُ لا یَکونُ حَدیثا و لا یَفْنی و لا یَتَغیّرُ ، و لا یَخْلو ذلکَ الشَّیْءُ مِن أنْ یَکونَ جَوْهَرا واحِدا و لَوْنا واحِدا، فمِن أینَ جاءتْ هذهِ الألْوانُ المُخْتَلِفَةُ و الجَواهِرُ الکَثیرَةُ المَوجودَةُ فی هذا العالَمِ مِن ضُروبٍ شَتّی ؟ و مِن أینَ جاءَ المَوْتُ ، إنْ کانَ الشَّیْءُ الّذی اُنْشِئَتْ مِنهُ الأشْیاءُ حیّا ؟ أو مِن أینَ جاءتِ الحیاةُ إنْ کانَ ذلکَ الشَّیْءُ مَیِّتا ؟ و لا یَجوزُ أنْ یَکونَ مِن حَیٍّ و مَیِّتٍ قَدیمَیْنِ لَم یَزالا ، لأنّ الحیَّ لا یَجیءُ مِنهُ مَیِّتٌ و هُو لَم یَزَلْ حیّا ، و لا یَجوزُ أیضا أنْ یَکونَ المَیِّتُ قَدیما لَم یَزَلْ بما هُو بهِ مِن المَوْتِ، لأنَّ المَیِّتَ لا قُدْرَةَ لَهُ و لا بَقاءَ. قالَ: مِن أینَ قالوا إنَّ الأشیاءَ أزَلیَّةٌ؟ قالَ علیه السلام : ......... إنَّ الأشْیاءَ تَدُلُّ علی حُدوثِها مِن دَوَرانِ الفَلَکِ بما فیهِ ......... و تَحَرُّکِ الأرضِ و مَن علَیها ، و انْقِلابِ الأزْمِنَةِ ، و اخْتِلافِ الوَقتِ و الحَوادِثِ الّتی تَحْدُثُ فی العالَمِ ، مِن زِیادَةٍ و نُقْصانٍ و مَوْتٍ و بِلیً ، و اضْطِرارِ النَّفْسِ إلی الإقْرارِ بأنّ لَها صانِعا و مُدَبِّرا ؟ أ ما تَری الحُلْوَ یَصیرُ حامِضا ، و العَذْبَ مُرّا ، و الجَدیدَ بالِیا ، و کُلٌّ إلی تَغَیُّرٍ و فَناءٍ ؟! (3)

امام علی علیه السلام :ستایش خداوندی را که آفریدگان خود را دلیل بر وجود خویش ساخت و حادث بودن آنها را دلیل بر ازلیّتش .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به یکی از علمای شام که از ایشان پرسید: ......... پس اشیاء را از چیز آفریده است یا از هیچ ؟ _فرمود : اشیاء را آفرید نه از چیزی که پیش از آن وجود داشته باشد. اگر شی ء را از شی ء آفریده باشد، هرگز میان او و اشیاء انقطاع نبوده و همواره چیزی با خدا می باشد . حال آن که خدا بوده و چیزی با او نبوده است .

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام در مناظره با زندیقی که گفت : خداوند اشیاء را از چه آفریده است؟ فرمود : از چیزی نیافرید. عرض کرد : چگونه چیز از هیچ به وجود می آید ؟ فرمود : اشیاء از دو حال خارج نیستند : یا از چیزی آفریده شده اند یا از چیزی آفریده نشده اند؛ اگر از چیزی آفریده شده اند که آن چیز پیوسته با خدا بوده ؛ پس آن چیز، قدیم است و قدیم، نه حادث می شود، نه فانی می گردد و نه تغییر می پذیرد . حال ، آن شی ء ، یک جوهر و یک رنگ (عرض) است ، در این صورت این همه رنگ (اعراض) گوناگون و جواهر فراوان موجود در این عالم، از کجا آمده است؟ اگر آن چیزی که اشیاء همه از او پدید آمده زنده است، پس مرگ از کجا آمده است ؟ و اگر آن چیز، مرده است حیات و زندگی از کجا آمده است ؟ ممکن نیست که از یک مُرده و یک زنده قدیمی ازلی به وجود آمده باشند . زیرا از زنده ازلی، مُرده پدید نمی آید . همچنین ممکن نیست که مُرده ازلی و قدیم وجود داشته باشد ؛ زیرا موجود مُرده را قدرت و بقایی نیست . [زندیق ]گفت : از چه رو گفته اند که موجودات ازلی اند ؟ حضرت فرمود: ......... چرخش سپهر و هر آنچه در آن است ......... و حرکت زمین و هر آنچه بر آن است و دگرگونی زمانها و اختلاف زمان و حوادثی که در عالم رخ می دهد و مرگ و پوسیدگی و نا گزیری نفس به اقرار به این که او را آفریدگار و مدبّر است، همگی نشانگر حدوث اشیاء است . مگر نمی بینی که شیرین، ترش می شود و خوش مزه، تلخ و نو، فرسوده و هر چیزی به سوی دگرگونی و نابودی می رود؟

ص :431


1- نهج البلاغة : الخطبة 152 .
2- التوحید : 66/20 .
3- بحار الأنوار : 10/166/2 .

ص :432

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الدَّلیلِ علی الواحِدِ ؟ _: ما بِالخَلْقِ مِن الحاجَةِ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سألَهُ أبو شاکرٍ الدَّیْصانیُّ : ما الدّلیلُ علی أنّ لکَ صانِعا ؟ _: وَجَدتُ نَفْسی لا تَخْلو مِن إحْدی جِهَتَینِ : إمّا أنْ أکون صَنَعْتُها أنا أو صَنَعَها غَیری ؛ فإن کنتُ صَنَعتُها أنا فلا أخْلو مِن أحدِ مَعْنَیَینِ ، إمّا أنْ أکونَ صَنَعتُها و کانتْ مَوجودَةً أو صَنَعْتُها و کانتْ مَعْدومَةً ، فإنْ کنتُ صَنَعْتُها و کانتْ مَوجودةً فَقَدِ اسْتَغْنَتْ بوجودِها عن صَنْعَتِها ، و إن کانتْ مَعْدومَةً فإنّکَ تَعلمُ أنّ المَعْدومَ لا یُحْدِثُ شَیئا ، فقد ثَبَتَ المَعنی الثّالثُ أنّ لی صانِعا و هُو اللّهُ رَبُّ العالَمِینَ ، فقامَ و ما أحارَ جَوابا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد : دلیل بر وجود [خدای] یگانه چیست ؟ _فرمود : نیازمندی آفریده ها.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش ابو شاکر دیصانی که : دلیل بر این که تو را آفریدگاری است چیست ؟ _فرمود : خودم را از دو حال خالی نیافتم : یا من خود را آفریده ام یا کسی دیگر مرا آفریده است . اگر من خود را آفریده ام از دو حال خارج نیستم : یا بوده ام و خود را آفریده ام و یا نبوده ام و خود را پدید آورده ام . اگر قبلاً بوده ام و خود را پدید آورده ام نیازی به پدید آوردن ندارم و اگر نبوده ام تو می دانی که معدوم چیزی را به وجود نمی آورد ، پس شقّ سوم ثابت می شود و آن این که مرا آفریدگاری است و آن همان خدای پروردگار جهانیان است . ابو شاکر که پاسخی برای گفتن نداشت، برخاست .

1085 - إثباتُ الصّانِعِ
1085 - اثبات وجود خدا

الکتاب :

«وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ مَا یَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَومٍ یُوقِنُونَ» . (4)

1085

دلیل چهارم بر اثبات وجود خدا

نشانه ها

قرآن :

«و در آفرینش شما و پراکنده شدن جنبندگان نشانه هایی [بر وجود خدا] است برای اهل یقین».

ص :433


1- تحف العقول : 377 .
2- التوحید : 290/10 .
3- (انظر) الخلقة : باب 1065 ، 1067 .
4- الجاثیة : 4 .

«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ لاَیَاتٍ لِأُولِی الْألْبَابِ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن إثْباتِ الصّانعِ _: البَعْرَةُ تَدُلُّ علی البَعیرِ ، و الرَّوْثَةُ تَدُلَّ علی الحَمیرِ ، و آثارُ القَدَمِ تَدُلُّ علی المَسیرِ ، فهَیْکَلٌ عُلْویٌّ بهذهِ اللَّطافَةِ ، و مَرْکَزٌ سُفْلیٌّ بهذهِ الکَثافَةِ کیفَ لا یَدُلاّنِ علی اللّطیفِ الخَبیرِ ؟ ! (2)

عنه علیه السلام_ کانَ کثیرا ما یقولُ إذا فَرَغَ مِن صَلاة اللّیلِ _: أشهَدُ أنّ السّماواتِ و الأرضَ و ما بَینَهُما آیاتٌ تَدُلُّ علَیکَ ، و شَواهِدُ تَشْهدُ بما إلَیهِ دَعَوتَ . کلُّ ما یُؤدِّی عنکَ الحُجَّةَ و یَشْهدُ لکَ بالرُّبوبیّةِ مَوْسومٌ بآثارِ نِعْمَتِکَ ، و مَعالِمِ تَدبیرِکَ . (3)

عنه علیه السلام :بصُنْعِ اللّهِ یُسْتَدَلُّ علَیهِ ، و بالعُقولِ تُعْتَقَدُ مَعْرفَتُهُ ، و بالفِکْرَةِ تَثْبُتُ حُجّتُهُ ، و بآیاتهِ احْتَجَّ علی خَلْقِهِ . (4)

عنه علیه السلام :ظَهرَتْ فی بَدائعِ الّذی أحْدَثَها آثارُ حِکمَتِهِ ، و صارَ کُلُّ شَیءٍ خَلقَ حُجَّةً لَهُ و مُنْتَسِبا إلَیهِ ، فإنْ کانَ خَلْق_ا صامِت_ا فحُجَّتُهُ بالتَّدبیرِ ناطِقَةٌ فیهِ . (5)

«همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز نشانه هایی است برای خردمندان» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از اثبات صانع _فرمود : پشکل شتر بر وجود شتر دلالت دارد و سرگین الاغ بر وجود الاغ و ردّ پا بر وجود رهگذر . پس ، چگونه پیکره ای آسمانی با این لطافت و کالبدی زمینی با این ستبری، بر وجود خدایی لطیف و خبیر دلالت ندارد؟!

امام علی علیه السلام_ در بیشتر اوقات که از نماز شب فراغت می یافت _می گفت: گواهی می دهم که آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، نشانه هایی بر وجود تو است و گواههایی بر آنچه به سوی آن دعوت کردی . هر آنچه حجّت تو را بیان می کند و به پروردگاری تو گواهی می دهد، نشان آثار نعمتهای تو و علایم تدبیر تو را بر خود دارد.

امام علی علیه السلام :از آفریده های خدا به وجود او راه برده می شود و با خردها شناخت او راسخ می شود و با تفکر و اندیشه، برهان بر هستی او آشکار می گردد و از طریق آیات و نشانه های او حجّت وی، بر خلقش تمام می شود.

امام علی علیه السلام :آثار حکمت خداوند، در بدایعی که پدید آورده آشکار است و هر چیزی که آفرید، حجّت او شد و نسبت بدو یافت . پس، اگر آفریده ای بی زبان و خاموش باشد [آثار ]تدبیر خدا در آن، حجّت گویای اوست .

ص :434


1- آل عمران : 190 .
2- بحار الأنوار : 3/55/27 .
3- شرح نهج البلاغة : 20/255 .
4- تحف العقول : 62 .
5- التوحید : 52/13 .

عنه علیه السلام :و لَو فَکّروا فی عَظیمِ القُدرَةِ و جَسیمِ النِّعمَةِ لرَجَعوا إلی الطَّریقِ و خافوا عذابَ الحَریقِ ، و لکنّ القُلوبَ عَلیلَةٌ و الأبْصارَ مَدْخولَةٌ .

أ فَلا یَنْظُرون إلی صَغیرِ ما خَلقَ : کیفَ أحکَمَ خَلْقَهُ ، و أتْقَنَ تَرْکیبَهُ ، و فَلقَ لَهُ السَّمعَ و البَصرَ ، و سَوّی لَهُ العَظْمَ و البَشَرَ ؟

انْظُروا إلی النَّملَةِ فی صِغَرِ جُثَّتِها و لَطافَةِ هَیْئَتِها لا تَکادُ تُنالُ بلَحْظِ البَصَرِ و لا بمُسْتَدرَکِ الفِکَرِ ، کیفَ دَبَّتْ علی أرْضِها و ضَنَّتْ علی رِزْقِها .........

لو فَکّرْتَ فی مَجاری أکْلِها ، فی عُلُوِّها و سُفْلِها ، و ما فی الجَوفِ مِن شَراسِیفِ بَطْنِها ، و ما فی الرّأسِ مِن عَیْنِها و اُذُنِها ، لَقَضَیتَ مِن خَلْقِها عَجَبا و لَقِیتَ مِن وَصْفِها تَعَبا .........

فانْظُ_رْ إلی الشّمسِ و القَم_رِ ، و النَّباتِ و الشَّجَرِ ، و الماءِ و الحَجَرِ ، و اخْتِلافِ اللّیلِ و النّهارِ ، و تَفَجُّرِ هذهِ بحار ، و کَثْرَةِ هذهِ الجِبالِ ، و طُولِ هذهِ القِلالِ ، و تَفَرُّقِ هذهِ اللُّغاتِ و الألْسُنِ المُخْتَلِفاتِ .

فالوَیْلُ لِمَن أنْکَرَ المُقَدِّرَ ، و جَحَدَ المُدَبِّرَ ! زَعَموا أ نّهم کالنَّباتِ ما لَهُم زارِعٌ ، و لا لاخْتِلافِ صُوَرِهِم صانِعٌ ! لَم یَلْجَأوا إلی حُجَّةٍ فیما ادَّعَوا ، و لا تَحْقیقٍ لِما وَعَوا ، و هَل یَکونُ بِناءٌ مِن غَیرِ بانٍ أو جِنایَةٌ مِن غَیرِ جانٍ ؟! (1)

امام علی علیه السلام :اگر در قدرت شگرف و نعمتهای عظیم [خداوند] می اندیشیدند بی گمان به راه می آمدند و از عذاب دوزخ می هراسیدند امّا دلها بیمار است و اندیشه ها آفت زده.

آیا به موجود کوچک مخلوق او نمی نگرند که چگونه آن را استوار آفرید و اجزایش را به دقّت به هم پیوست و برایش سوراخ گوش و چشم گشود و استخوان و پوست برایش پدید آورد؟

به همین مورچه ریز و نازک اندام که تقریبا به چشم نمی آید و با اندیشه درک نمی گردد، بنگرید که چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن روزیش تلاش می کند .........

اگر در مجاری خوراک و بالا و پایین مورچه و اطراف و پهلوهای شکمش و در چشم و گوشش بیندیشی، از آفرینش او شگفت زده می شوی و در وصف آن به زحمت می افتی .........

به خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ و گردش این شب و روز و جریان این دریاها و فراوانی این کوهها و بلندی این قلّه ها و پراکندگی این لغات و لهجه ها و زبانهای گوناگون بنگر .

وای بر آن کس که ناظم و مدبّر این همه را انکار کند . تصوّر می کنند که همچون گیاهان خودرو هستند و برزگری ندارند و برای اَشکال گوناگون آنها آفریننده ای نیست . اینان برای ادّعای خود به دلیلی پناه نبردند و در باورهای خود تحقیق نکردند . آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده و یا [حتی ]جنایتی بدون جنایتگر پدید آید ؟!

ص :435


1- بحار الأنوار : 3/26/1 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قول_هِ تعال_ی : «و مَن کانَ فی هذهِ أعْمی فهُوَ فی الآخِرَةِ أعْمی» (1) _: فمَن لَم یَدُلَّهُ خَلقُ السّماواتِ و الأرضِ و اخْتِلافُ اللّیلِ و النّهارِ ، و دَوَرانُ الفَلَکِ بالشَّمسِ و القَمرِ ، و الآیاتُ العَجیباتُ علی أنّ وَراءَ ذلکَ أمرا هُو أعْظَمُ مِنهُ ، «فهُو فی الآخِرَةِ أعمی» . قالَ : فهُو عمّا لَم یُعایِنْ أعْمی و أضَلُّ سبیلاً . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سألَهُ زِنْدیقٌ : ما الدَّلیلُ علی صانِعِ العالَمِ ؟ _: وجودُ الأفاعیلِ الّتی دَلّتْ علی أنّ صانِعاً صَنَعَها ، أ لا تَری أنّکَ إذا نَظَرْتَ إلی بِناءٍ مُشَیَّدٍ مَبْنیٍّ عَلِمتَ أنّ لَهُ بانِیا ، و إنْ کُنتَ لَم تَرَ البانیَ و لَم تُشاهِدْهُ؟! (3)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «کسی که در این دنیا کور باشد در آخرت نیز کور است» _فرمود : کسی که آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز و چرخش خورشید و ماه و دیگر نشانه های شگفت آور او را به این نکته رهنمون نشود که در پس همه اینها خبر بسیار بزرگتری هست «در آخرت نیز کور است»، یعنی خدا می گوید: از مشاهده آنچه ندیده ، کور است و ره گم کرده تر.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که پرسید : دلیل وجود سازنده جهان چیست؟ _فرمود : وجود کارها و پدیده هایی که نشان می دهد سازنده ای آنها را ساخته است ، مگر نه این که وقتی ساختمانی را می بینی پی می بری که معمار و سازنده ای دارد، هر چند او را ندیده و مشاهده اش نکرده باشی؟

ص :436


1- الإسراء : 72 .
2- بحار الأنوار : 3/28/2 .
3- التوحید : 244/1 .

عنه علیه السلام :أوَّلُ العِبَرِ و الأدِلَّةِ علی الباری جَلّ قُدْسُهُ تَهْیئَةُ هذا العالَمِ و تألیفُ أجْزائهِ و نَظْمُها علی ما هِی علَیهِ ، فإنّکَ إذا تَأمَّلْتَ العالَمَ بفِکْرِکَ و مَیَّزْتَهُ بعَقلِکَ وجَدتَهُ کالبَیتِ المَبْنیِّ المُعَدِّ فیهِ جمیعُ ما یَحتاجُ إلَیه عِبادُهُ ؛ فالسَّماءُ مَرْفوعَةٌ کالسَّقفِ ، و الأرضُ مَمْدودَةٌ کالبِساطِ ، و النُّجومُ مَنْضودَةٌ کالمَصابیحِ ، و الجَواهِرُ مَخْزونَةٌ کالذَّخائِرِ ، و کلُّ شَیْءٍ فیها لِشأنِهِ مُعَدٌّ ، و الإنْسانُ کالمُمَلَّکِ ذلکَ البَیتَ ، و المُخَوَّلِ جَمیعَ ما فیهِ ، و ضُروبُ النَّباتِ مُهَیّأةٌ لَمَآرِبهِ ، و صُنوفُ الحَیوانِ مَصْروفَةٌ فی مَصالِحِه و مَنافِعِه ، ففی هذا دِلالةٌ واضِحَةٌ علی أنّ العالَمَ مَخْلوقٌ بتَقْدیرٍ و حِکمَةٍ ، و نِظامٍ و مُلاءمَةٍ ، و أنّ الخالِقَ لَهُ واحِدٌ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سئلَ عنِ الدّلیلِ علی حُدوثِ العالَمِ _: أنتَ لَم تَکُنْ ثُمّ کنتَ ، و قد عَلِمتَ أنّکَ لَم تُکَوّنْ نَفْسَکَ ، و لا کَوّنَکَ مَن هُو مِثلُکَ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و مَن کان فی هذهِ أعمی فَهو فی الآخِرَةِ أَعمی» _: یَعنی أعْمی عنِ الحقائقِ المَوجودَةِ . (3)

امام صادق علیه السلام :نخستین نشان و دلیل بر وجود آفریدگار، جلّ قدسه ، پدید آوردن این جهان و ترکیب اجزای آن و نظم بخشیدن آن اجزا به شکل فعلی است. هر گاه درباره این جهان به اندیشه و خرد خویش تأمّل و دقّت کنی آن را همانند خانه ای یابی که هر آنچه بندگانش بدان نیاز دارند در آن فراهم است. آسمان همچون سقف، برافراشته شده و زمین همانند فرش، گسترده است و ستارگان، مانند چراغها کنار هم چیده شده اند و گوهرها همانند گنجینه هایی در دل زمین اندوخته شده اند . هر چیز عالم به جای خود فراهم گشته است و انسان همچون مالک این خانه است و صاحب همه اثاث و لوازم آن . انواع گیاهان برای اهداف او آماده گشته و حیوانات گوناگون در خدمت مصالح و منافع او می باشند . این همه آشکارا نشانگر این است که عالم بر اساس یک برنامه و حکمت و نظم و هماهنگی آفریده شده و آفریدگار آن یکی است.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از دلیل حدوث عالم _فرمود : تو نبودی و سپس بود شدی [از طرفی هم ]می دانی که تو خود خودت را به وجود نیاورده ای و کسی مانند تو نیز، تو را هستی نبخشیده است.

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «کسی که در این دنیا کور باشد در آخرت نیز کور است» _فرمود : یعنی از دیدن حقایقی که وجود دارد کور و ناتوان است .

ص :437


1- بحار الأنوار : 3/61 .
2- التوحید : 293/3 .
3- التوحید : 438 .

1086 - خَلقُ الإنسانِ
1086 - آفرینش انسان

الکتاب :

«فَلْیَنْظُرِ الاْءِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ» . (1)

«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ» . (2)

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرا فَجَعَلَهُ نَسَبا وَ صِهْرا وَ کانَ رَبُّکَ قَدِیرا» . (3)

«خَلَقَ الاْءِنْسَانِ مِنْ عَلَقٍ» . (4)

«إِنَّا خَلَقْنَا الاْءِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعا بَصِیرا» . (5)

«یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلاَثٍ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ» . (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمْ هذا الّذی أنْشَأهُ فی ظُلُماتِ الأرْحامِ و شُغُفِ الأسْتارِ نُطْفَةً دِهاقا ......... ثُمّ مَنَحَهُ قَلبا حافِظا ، و لِسانا لافِظا ، وَ بصَرا لاحِظا ، لِیَفْهَمَ مُعْتَبِرا ، و یُقَصِّرَ مُزْدَجِرا ، حتّی إذا قامَ اعْتِدالُهُ و اسْتَوی مِثالُهُ ، نَفَرَ مَسْتَکْبِرا . (7)

1086

آفرینش انسان

قرآن :

«باید که انسان بنگرد از چه چیز آفریده شده است» .

«از نشانه های قدرت اوست که شما را از خاک بیافرید تا انسان شدید و به هر سو پراکنده گشتید» .

«اوست که آدمی را از آب بیافرید و او را نسب و پیوند ساخت . و پروردگار تو به این کارها تواناست» .

«انسان را از لخته خون آفرید» .

«ما آدمی را از نطفه ای آمیخته بیافریدیم تا او را امتحان کنیم و شنوا و بینایش ساخته ایم» .

«شما را در شکم مادرانتان در چند مرحله در درون تاریکیهای سه گانه آفرینش بخشید . این است خدای یکتا پروردگار شما . فرمانروایی از آن اوست .خدایی جز او نیست . پس ، چگونه روی گردانتان می سازند ؟» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :آیا این انسان همان کسی نیست که خداوند او را در تاریکیهای زهدان و پرده های غلاف مانند آفرید ، از نطفه ای که ریخته شد ......... آن گاه به او دلی حفظ کننده و زبانی گویا و چشمی بینا بخشید تا بفهمد و عبرت گیرد و از زشت کاریها باز ایستد. اما چون قد راست کرد و به نهایت رشد خود رسید، گردن فرازانه روی برگرداند .

ص :438


1- الطارق : 5 .
2- الروم : 20 .
3- الفرقان : 54 .
4- العلق : 2 .
5- الدهر : 2 .
6- الزمر : 6 .
7- نهج البلاغة: الخطبة 83 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «مِن نُطْفَةٍ أمْشاجٍ» (1) _: ماءُ الرَّجلِ و ماءُ المرأةِ اخْتَلَطا جَمیعا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و العَجَبُ مِن مَخْلوقٍ یَزْعُمُ أنّ اللّهَ یَخْفی علی عِبادِهِ و هُو یَری أثَرَ الصُّنْعِ فی نَفْسِهِ بتَرْکیبٍ یَبْهَرُ عَقْلَهُ ، و تَألیفٍ یُبْطِلُ حُجَّتَهُ (جُحودَهُ) ! و لَعَمْری لَو تَفَکّروا فی هذِه الاُمورِ العِظام لَعایَنوا مِن أمرِ التَّرْکیبِ البَیِّنِ ، و لُطْفِ التَّدبیرِ الظّاهِرِ ، و وُجودِ الأشیاءِ مَخلوقَةً بَعدَ أنْ لَم تَکُنْ ، ثُمّ تَحَوُّلِها مِن طَبیعَةٍ إلی طَبیعَةٍ ، و صَنیعَةٍ بَعدَ صَنیعَةٍ ، ما یَدُلُّهُم علی الصّانعِ . (3)

بحار الأنوار :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ لَمّا دَخلَ علَیهِ ابنُ أبی العَوْجاءِ _ : یا بنَ أبی العَوْجاءِ ، أ مَصْنوعٌ أنتَ أمْ غَیرُ مَصنوعٍ ؟ قالَ : لَستُ بمَصْنوعٍ ، فقالَ لَهُ الصّادقُ علیه السلام : فلَو کُنتَ مَصْنوعا کیفَ کنتَ تکونُ ؟ فلَم یُحِرْ ابنُ أبی العَوْجاءِ جَوابا ، و قامَ و خَرجَ . (4)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «از نطفه ای آمیخته» _فرمود : آب مرد و زن که با هم آمیخته شوند .

امام صادق علیه السلام :شگفت از بنده ای است که می پندارد خداوند بر بندگان خود پوشیده است، در حالی که اثر آفرینش را در وجود خود، با ترکیبی حیرت آور و پیوندی که بر [انکارش] (5) خط بطلان می کشد ، مشاهده می کند . به جان خودم سوگند! اگر در این پدیده های بزرگ می اندیشیدند، بی گمان این ترکیبِ روشن و تدبیرِ آشکار و پدید آمدن اشیایی که نبوده اند و تغییر و تحوّل آنها از حالی به حالی دیگر و از ساختاری به ساختاری دیگر، آنها را به وجود آفریدگار رهنمون می شد.

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام وقتی ابن ابی العوجاء نزد ایشان آمد فرمود : ای ابن ابی العوجاء ! آیا تو مخلوقی یا غیر مخلوق؟ او گفت: غیر مخلوق. امام فرمود: اگر مخلوق بودی چگونه بودی؟ ابن ابی العوجاء در جواب ماند و برخاست و بیرون رفت .

ص :439


1- . الإنسان : 2 .
2- تفسیر القمّی : 2/398 .
3- . بحار الأنوار : 3/152 .
4- بحار الأنوار : 3/31/4 .
5- ظاهرا نسخه [جحوده] اصح است و لذا ترجمه مطابق آن گردید.

التوحید :قال الإمام الصادق علیه السلام _ لابن أبی العوجاء _ : أ مَصْنوعٌ أنتَ أم غَیرُ مَصنوعٍ ؟ فقالَ عبدُ الکریمِ بنُ أبی العَوْجاءِ : بل أنا غَیرُ مَصنوعٍ ، فقالَ لَهُ العالِمُ علیه السلام : فصِفْ لی : لَو کُنتَ مَصنوعا کیفَ کنتَ تکونُ ؟ فبقیَ عبدُ الکریمِ مَلِیّا لا یُحِیرُ جَوابا ، و وَلِعَ بخَشَبَةٍ کانتْ بَینَ یَدَیهِ ، و هُو یقولُ : طویلٌ عَریضٌ عَمیقٌ قَصیرٌ مُتَحرِّکٌ ساکِنٌ ، کلُّ ذلکَ صفةُ خَلْقِهِ ! فقالَ لَهُ العالِمُ علیه السلام : فإنْ کنتَ لمْ تَعْلَمْ صِفَةَ الصَّنْعَةِ غَیرَها فاجْعَلْ نَفسَکَ مَصْنوعا لِما تَجِدُ فی نَفْسِکَ مِمّا یَحْدُثُ مِن هذهِ الاُمورِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سألَهُ رجُلٌ مِن الزَّنادِقَةِ : فما الدّلیلُ علَیهِ ؟ _: إنّی لَمّا نَظَرتُ إلی جَسَدی فلَم یُمْکِنّی فیهِ زِیادَةٌ و لا نُقْصانٌ فی العَرضِ و الطُّولِ و دَفعِ المَکارِهِ عنهُ و جَرِّ المَنفَعَةِ إلَیهِ عَلِمتُ أنّ لهذا البُنْیانِ بانِیا ، فأقْرَرْتُ بهِ . مَع ما أری من دَوَران الفَلَکِ بقُدْرَتِهِ ، و إنْشاءِ السَّحابِ ، و تَصْریفِ الرِّیاحِ ، و مَجْری الشّمسِ و القَمَرِ و النُّجومِ ، و غیرِ ذلکَ مِن الآیاتِ العَجیباتِ المُتْقَناتِ ، عَلِمْتُ أنّ لِهذا مُقَدِّرا و مُنْشِئا . (2) (3)

التوحید :امام صادق علیه السلام در یکی از مناظره ها خطاب به ابن ابی العوجاء فرمود : آیا تو مخلوق هستی یا غیر مخلوق ؟ عبد الکریم بن ابی العوجاء گفت : من غیر مخلوق هستم . امام علیه السلام فرمود : به من بگو اگر مخلوق بودی چگونه وضعی داشتی ؟ عبد الکریم مدّت درازی خاموش ماند و جوابی نداد و در حالی که با چوبی که مقابلش بود بازی می کرد می گفت: دراز، پهن، گود ، کوتاه ، متحرّک ، ساکن ، همه اینها صفت مخلوق است. امام علیه السلام فرمود : اگر برای مخلوق صفاتی جز اینها نمی دانی، پس خودت را مخلوق بدان ؛ زیرا که این صفات را در خودت می یابی.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که پرسید: دلیل وجود خدا چیست ؟ _فرمود : من وقتی به جسم خود نگریستم و دیدم که نمی توانم در قد و پهنای آن کم و زیاد کنم و بدیها (بیماریها) را از آن دور سازم و سود و منفعتی به آن برسانم، دریافتم که این ساختمان را معمار و سازنده ای است ؛ پس به وجود او اقرار کردم .

افزون بر این ، از مشاهده چرخش فلک به قدرت او ، و پدید آوردن ابرها و به حرکت در آوردن بادها و حرکت خورشید و ماه و ستارگان و دیگر نشانه های متقنِ شگفت آور، پی بردم که این همه را مدبّر و پدید آورنده ای است .

ص :440


1- التوحید : 296/6 .
2- التوحید : 251/3 .
3- (انظر) الإنسان : باب 319 ، 320 .

1087 - التَّصویرُ فِی الأرحامِ
1087 - صورتگری در زهدانها

الکتاب :

«هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشَاءُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (1)

«هُوَ اللّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام _: قُلْ ما أوَّلُ نِعمَةٍ بَلاکَ اللّهُ عزّ و جلّ و أنْعَمَ علَیکَ بِها ؟ قالَ : أنْ خَلَقَنی ......... فما الثّالثةُ ؟ قالَ : أنْ أنْشَأنی _ فلَهُ الحَمدُ _ فی أحْسَنِ صُورةٍ و أعْدَلِ تَرْکیبٍ . قالَ: صَدَقْتَ . (3)

1087

صورتگری در زهد آنها

قرآن :

«اوست که شما را در رحم مادران به هر سان که خواسته باشد می نگارد . نیست خدایی جز او که پیروزمند و حکیم است» .

«اوست خدایی که آفریدگار است ، صورت بخش است ، اسمهای نیکو از آن اوست ، هر چه در آسمانها و زمین است تسبیح گوی او هستند و او پیروزمند و حکیم است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به امیر المؤمنین علیه السلام _فرمود : بگو نخستین نعمتی که خداوند عزّ و جلّ به تو ارزانی داشت چیست ؟ عرض کرد: این که مرا آفرید ......... سومین نعمت چیست ؟ گفت : این که به حمد اللّه مرا در بهترین شکل و متناسبترین ترکیب به وجود آورد . فرمود : درست گفتی .

ص :441


1- آل عمران : 6 .
2- الحشر : 24 .
3- الأمالی للطوسی : 492/1077 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَعْتَلِجُ النُّطْفَتانِ فی الرَّحِمِ ، فأیَّتُهما کانتْ أکثرَ جاءتْ تُشْبِهُها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی إذا أرادَ أنْ یَخْلُقَ خَلْقا جَمعَ کُلَّ صُورَةٍ بَینَهُ و بَینَ أبیهِ إلی آدَمَ ، ثُمّ خَلَقَهُ علی صُورَةِ أحَدِهِم ، فلا یَقولَنَّ أحَدٌ : هذا لا یُشْبِهُنی و لا یُشْبِهُ شَیئا مِن آبائی ! (2)

امام علی علیه السلام :دو نطفه [از زن و مرد] در رحم با هم می آمیزند و هر یک از آن دو بیشتر باشد، نوزاد شبیه او می شود .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی هر گاه بخواهد کسی را بیافریند، هر شکل و صورتی که میان او و پدرش تا آدم وجود دارد جمع می کند و سپس وی را به شکل یکی از آنها می آفریند ، بنا بر این ، هیچ کس نباید بگوید که این اصلاً شبیه من، یا شبیه پدران من نیست .

1088 - خَلقُ الرّوحِ
1088 - آفرینش روح

الکتاب :

کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْوَاتا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» . (3)

یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنْ الْحَیِّ وَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ» . (4)

(5)

1088

آفرینش روح

قرآن :

«چگونه به خدا کفر می ورزید در حالی که مرده بودید و شما را زنده کرده و سپس شما را می میراند و آن گاه دوباره زنده می کند و سرانجام به سوی او باز می گردید ؟!».

«زنده را از مرده بیرون می کشد و مرده را از زنده و زمین مرده را زنده می گرداند و این چنین بیرون آورده می شوید».

ص :442


1- علل الشرائع : 95/4 .
2- علل الشرائع : 103/1.
3- البقرة : 28 .
4- الروم : 19 .
5- (انظر) البقرة : 73 ، النجم : 44 ، الحجّ : 66 ، ق : 43 ، الأعراف : 158 ، التوبة: 116 ، یونس : 31 ، 56 ، المؤمنون : 80 ، غافر : 68 ، الدخان : 8 ، الحدید :2 ، الجاثیة : 26 ، الأنعام : 95 ، آل عمران : 27 .

1089 - خَلقُ الأزواجِ
1089 - آفرینش جفتها

الکتاب :

«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجا لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» . (1)

«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجا وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْوَاجا یَذْرَأُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» . (2)

«وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجا وَ مَا تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَی وَ لا تَضَعُ إِلاّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ» . (3)

(4)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو رَأیتَ فَرْدا مِن مِصْراعَیْنِ فیه کَلّوبٌ ، أ کنتَ تَتَوهّمُ أنَّهُ جُعِلَ کذلکَ بلا مَعنی ؟ بَلْ کُنتَ تَعلمُ ضَرورَةً أنّهُ مَصْنوعٌ یَلْقی فَردا آخَرَ ، فتُبْرِزُهُ لِیکونَ فی اجْتِماعِهِما ضَرْبٌ مِن المَصلَحَةِ ، و هکذا تَجِدُ الذَّکَرَ مِن الحَیوانِ کأنّهُ فَردٌ مِن زَوْجٍ مَهَیّأٌ مِن فَردٍ اُنْثی ، فَیلْتَقیانِ لِما فیهِ مِن دَوامِ النَّسْلِ و بَقائهِ ، فَتَبّا و خَیْبَةً و تَعْسا لمُنْتَحلی الفَلسَفةِ ، کیفَ عَمِیَتْ قُلوبُهُم عن هذهِ الخِلْقَةِ العَجیبَةِ ، حتّی أنْکروا التّدبیرَ و العَمْدَ فیها ؟! (5)

1089

آفرینش جفتها

قرآن :

«و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان جفتها آفرید تا به ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد . همانا در این نشانه هایی است برای مردمی که بیندیشند» .

«آفریدگار آسمانها و زمین است . برای شما از خودتان جفتهایی آفرید و نیز برای چارپایان جفتهایی پدید آورد. با آفرینش همسران بر شمارتان می افزاید . هیچ چیز همانند او نیست و اوست شنوا و بینا» .

«خدا شما را از خاک و سپس از نطفه بیافرید. آنگاه جفتهای یکدیگرتان قرار داد. هیچ زنی آبستن نمی شود و نمی زاید مگر به علم او . و عمر هیچ سالخورده ای به درازا نکشد و از عمر کسی کاسته نگردد ، جز آن که همه در کتابی نوشته شده است . و این کارها بر خدا آسان است» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :اگر دیدی که یکی از دو لنگه در، زلفین (6) دارد، آیا گمان می بری آن زلفین بی خود و بی جهت نصب شده است؟ نه ، بلکه بی شکّ پی می بری که تعبیه شده تا با لنگه دیگر جفت و بسته شود . لذا لنگه دیگر را فراهم می آوری تا از اجتماع آنها سودی حاصل شود . به همین صورت است، وجود حیوان نر . گویی فردی از یک جفت است که برای فردِ ماده مهیّا شده است . پس نر و ماده با هم جفت می شوند، زیرا که دوام و بقای نسل در این است . هلاک و نومید و نگون بخت بادا این مدّعیان فلسفه ! چگونه دیده دلشان، این آفرینش شگفت را نمی بیند چندان که وجود تدبیر و آگاهی و قصد را در آن انکار می کنند؟

ص :443


1- الروم : 21 .
2- الشوری : 11 .
3- فاطر : 11 .
4- (انظر) النجم : 45 ، القیامة : 39 ، النحل : 72 ، اللیل : 3 .
5- بحار الأنوار : 3/75 .
6- حلقه ای باشد که بر چارچوب درب نصب کنند و چفت یا زنجیر را بدان اندازند. (فرهنگ معین : 2 / 1745)

1090 - زَوجِیَّةُ الأشیاءِ
1090 - جفت بودن اشیاء

الکتاب :

«سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا یَعْلَمُونَ» . (1)

«أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ * إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ» . (2)

«وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فهذا الّذی نُشاهِدُهُ مِن الأشْیاءِ بَعْضُها إلی بَعْضٍ مُفْتَقِرٌ ، لأنَّهُ لا قِوامَ للبَعْضِ إلاّ بما یَتّصِلُ بهِ ، کما تَری البِناءَ مُحْتاجا بَعْضُ أجْزائهِ إلی بَعْضٍ ، و إلاّ لَم یَتَّسِقْ و لَم یَسْتَحْکِمْ ، و کذلکَ سائرُ ما نَری . (4)

1090

جفت بودن اشیاء

قرآن :

«منزّه است آن خدایی که همه جفتها را بیافرید ، چه از آنچه زمین می رویاند و چه از خودهایشان و چه آن چیزهایی که نمی شناسند» .

«آیا به زمین ننگریستند که در آن از هر گیاهی جفتی نیکو رویانیدیم . همانا در این عبرت و نشانه است ولی بیشترشان ایمان نمی آورند» .

«و از هر چیزی جفتی بیافریده ایم ، باشد که عبرت گیرید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این اشیائی که می بینیم هر یک به دیگری نیازمند است؛ زیرا قوام و بقای هر یک بسته به دیگری است. همچنان که اجزای یک ساختمان، محتاج و وابسته به یکدیگرند و گر نه هماهنگ و مستحکم نمی ماند. همچنین است دیگر چیزهایی که می بینیم .

ص :444


1- یس : 36 .
2- الشعراء : 7 ، 8 .
3- الذاریات : 49 .
4- بحار الأنوار : 9/262/1 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصفِ اللّهِ تعالی بذِکرِ بعضِ أفعالهِ _: مُؤلِّفٌ بَینَ مُتَعادِیاتِها ، مُفَرِّقٌ بَینَ مُتَدانیاتِها ، دالّةً بتَفْریقِها علی مُفَرِّقِها ، و بتَألیفِها علی مُؤَلِّفِها ، و ذلکَ قولُهُ عزّ و جلّ : «و مِنْ کُلِّ شَیءٍ خَلَقْنا زَوْجَینِ لَعَلّکُمْ تَذَکَّرونَ» . (1)

عنه علیه السلام :أجَّلَ الأشیاءَ لأوْقاتِها ، و لاءَمَ بینَ مُخْتَلِفاتِها ، و غَرَّزَ غَرائزَها ، و ألْزَمَها أشْباحَها . (2)

عنه علیه السلام :و لَم یَخْلُقْ شیئا فَرْدا قائما بنَفْسِهِ دُونَ غَیرِهِ ؛ لِلّذی أرادَ مِن الدِّلالَةِ علی نَفْسِهِ و إثْباتِ وجُودِهِ ، فاللّهُ تَبارکَ و تعالی فَرْدٌ واحِدٌ لا ثانیَ مَعَهُ یُقیمُهُ و لا یَعْضُدُهُ و لا یَکُنُّهُ ، و الخَلْقُ یُمْسِکُ بعضُهُ بَعْضا بإذنِ اللّهِ و مَشیئَتِهِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وصفِ خلقِ اللّه لِلأشیاءِ _: أقامَ مِن الأشْیاءِ أوَدَها ، و نَهّی معالِمَ حُدودِها ، و لأمَ (و لاءمَ) بقُدْرَتِه بینَ مُتَضادّاتِها ، و وَصَلَ أسْبابَ قَرائنِها . (4)

امام علی علیه السلام_ در توصیف خداوند متعال با ذکر برخی افعال او _فرمود : اشیای دور و متباین را به هم نزدیک کرد و میان نزدیکها جدایی افکند، تا با جدایی افکندن میان آنها، بر جدا کننده رهنمون شود و با نزدیک و فراهم آوردن آنها، بر فراهم آورنده. این است معنای سخن خداوند متعال که می فرماید : «از هر چیزی جفتی بیافریدیم باشد که عبرت گیرید» .

امام علی علیه السلام :[خداوند پدید آمدن] اشیاء را به زمان خودشان موکول کرد ، میان اشیای گوناگون سازگاری پدید آورد و به هر یک، سرشت و نهادی مخصوص ارزانی داشت و هر یک را با همانندش همراه کرد .

امام علی علیه السلام :خداوند هیچ چیزی را به صورت فردی مستقل و بدون جفت نیافریده است، تا از این طریق مردم را به خود راهنمایی و وجود خویش را [برای آنان ]اثبات کند ؛ زیرا که خداوند تبارک و تعالی یکتا و یگانه است و او را دومی نیست تا قوامش به او باشد و حمایتش کند ، امّا مخلوقات، به اذن و مشیّت خدا به یکدیگر وابسته اند .

امام علی علیه السلام_ در توصیف آفرینش اشیاء به وسیله خدا _فرمود : پس کجی همه اشیاء را راست گردانید و حدودشان را معیّن کرد و با قدرت خود میان اشیای ناسازگار، سازگاری پدید آورد و آنها را با هم پیوند داد.

ص :445


1- . التوحید : 308/2 .
2- بحار الأنوار : 4/248/5 .
3- . بحار الأنوار : 10/316/1 .
4- التوحید : 53/13 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّما تحُدُّ الأدواتُ أنفُسها، و تُشیرُ الآلَةُ إلی نَظائرِها، و فی الأشْیاءِ یُوجَدُ فِعالُها ، مَنَعَتْها «مُنذَ» القِدْمَةَ ، وَ حَمَتْها «قَد» الأزَلِیَّةَ ، و جَنَّبَتْها «لَولا» التّکْمِلَةَ . افْتَرَقَتْ فَدَلّتْ علی مُفَرِّقِها ، و تَبایَنَتْ فأعْرَبَتْ عَن مُبایِنِها ، لِمَا تَجلّی صانِعُها للعُقولِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّما تحُدُّ الأدواتُ أنفُسها، و تُشیرُ الآلَةُ إلی نَظائرِها، و فی الأشیاءِ یُوجَدُ أفْعالُها ......... لَولا الکَلِمَةُ افْتَرقَتْ فدَلّتْ علی مُفَرِّقِها، و تَبایَنَتْ فأعْرَبَتْ عَن مُبایِنِها ، لَمَا تَجلّی صانِعُها للعُقولِ . (2)

امام رضا علیه السلام :ابزارها خود را محدود می کنند، و آلات به همانندهای خود اشاره دارند و [اثر ]کار آنها در موجودات یافت می شود، اشیاء با کلمه «مُنْذ (از زمان ......... ) از ملک قِدَم خارج می شوند و با کلمه «قد» [که محدودیت زمانی را می رساند] از ازلیت بیرون می آیند و با کلمه «لولا»ی تکمله ، از کامل بودن دور می شوند . اشیاء از هم جدا و پراکنده شدند و بدین سان بر فاعل جدا کننده دلالت کردند و با یکدیگر مباین شدند و از وجود کسی که آنها را از یکدیگر متمایز کرده است، پرده برداشتند . و بدین سان، آفریننده اشیاء بر خردها آشکار و جلوه گر شد .

امام رضا علیه السلام :ابزارها خود را می شناسانند، و آلات و اسباب به همانندهای خود اشاره دارند، و افعال و کردارِ اشیاء در خود آنها یافت می شود ......... اگر موجودات از هم جدا نشده بودند، تا بدین سان بیانگر وجود جدا کننده ای باشند و اگر از یکدیگر متمایز و متباین نمی شدند، تا از این راه بر وجود خدایی که میان آنها تباین و تمایز ایجاد کرده دلالت کنند، هرگز سازنده آنها بر خردها آشکار و هویدا نمی گشت .

1091 - الرِّزقُ ومَعرِفَةُ اللَّهِ
1091 - روزی و خداشناسی

الکتاب :

«یا أَیُّهَا النّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ» . (3)

1091

روزی و خداشناسی

قرآن :

«ای مردم ! نعمتی را که خدا به شما ارزانی داشته است یاد کنید . آیا جز خدا آفریننده دیگری هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد ؟ خدایی جز او نیست ، پس چگونه عقیده شما را دگرگون می سازند؟» .

ص :446


1- التوحید : 39/2 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 1/152/51 .
3- فاطر : 3 .

«أَمَّنْ هذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها المَخْلوقُ السَّویُّ ، و المُنْشَأُ المَرْعِیُّ ، فی ظُلُماتِ الأرْحامِ و مُضاعَفاتِ الأستارِ ، بُدِئْتَ مِن سُلالَةٍ مِن طِینٍ ، و وُضِعتَ فی قَرارٍ مَکینٍ ، إلی قَدَرٍ مَعلومٍ و أَجلٍ مَقْسومٍ ، تَمُورُ فی بَطنِ اُمِّکَ جَنینا ، لا تُحیرُ دُعاءً ، و لا تَسمَعُ نِداءً ، ثُمّ أُخْرِجْتَ مِن مَقَرِّکَ إلی دارٍ لَم تَشْهَدْها ، و لَم تَعرِفْ سُبُلَ مَنافِعِها ، فمَن هَداکَ لاجْتِرارِ الغِذاءِ مِن ثَدْیِ اُمِّکَ ، و عَرّفَکَ عِند الحاجَةِ مواضِع طَلَبِکَ و إرادَتِکَ ؟ (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أقْبَحَ بالرّجُلِ یَأتی علَیهِ سَبْعونَ سَنةً أو ثَمانونَ سَنةً یَعیشُ فی مُلکِ اللّهِ و یَأکُلُ مِن نِعَمِه ، ثُمّ لا یَعرِفُ اللّهَ حَقَّ مَعْرفَتِهِ ! (3)

عنه علیه السلام :فَکِّرْ یا مُفضّلُ فی الأفْعالِ الّتی جُعِلَتْ فی الإنْسانِ مِن الطُّعْمِ ......... و لَو کانَ الإنْسانُ إنّما یَصیرُ إلی أکْلِ الطَّعامِ لِمَعْرفَتِهِ بحاجَةِ بَدَنِهِ إلَیهِ و لَم یَجِدْ مِن طِباعِهِ شَیئا یَضْطَرُّهُ إلی ذلکَ کانَ خَلیقا أنْ یَتَوانی عَنهُ أحْیانا بالتَّثقُّلِ و الکَسَلِ ، حتّی یَنْحَلَّ بَدَنُهُ فیَهْلِکَ . (4)

«آیا کسی هست که به شما روزی دهد اگر او روزی خویش باز دارد ؟ [نه ،] بلکه در سرکشی و دوری از حقّ لجاج می ورزند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :ای انسانی که در کمال اعتدال و تناسب آفریده شده ای و در تاریکیهای زهدانها و پرده های تو بر تو شکل گرفته و پرورده شده ای ، آفرینشت از عصاره گِلی آغاز شد و در جایگاهی آرام و امن تا زمانی مشخص و مهلتی تعیین شده نهاده شدی . آن گاه که جنین هستی، در شکم مادرت می جنبی، نه سخنی را پاسخ می دهی و نه آوازی را می شنوی . آن گاه از قرارگاه خود به سرایِ بیرون، آورده شدی، که آن را ندیده ای و راههای کسب سود و منافع آن را نمی دانی . چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت راهنمایی کرد؟ و چه کسی جایگاههای طلب و خواستن را به تو آموخت ؟

امام صادق علیه السلام :چه زشت است که آدمی در مُلک خداوند، هفتاد یا هشتاد سال زندگی کند و از نعمتهای او بخورد، اما خدای را چنان که باید نشناسد!

امام صادق علیه السلام :ای مفضّل! در افعالی چون خوردن و ......... که در وجود انسان نهاده شده است بیندیش.اگر قرار بود انسان از روی آگاهی به نیازهای بدنش، به خوردن غذا مبادرت می ورزید، و در نهاد او انگیزه ای وجود نداشت که او را به این کار ناچار سازد، بی گمان در خوردن غذا تنبلی و سستی می ورزید ، چندان که بدنش فرسوده می شد و از میان می رفت .

ص :447


1- الملک : 21 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 163 .
3- بحار الأنوار : 4/54/34 .
4- بحار الأنوار : 3/78 .

1092 - تَقدیرُ الأشیاءِ
1092 - تعیین حدّ و اندازه اشیاء

الکتاب :

«قالَ رَبُّنَا الَّذِی أعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی» . (1)

«اللّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثَی وَ ما تَغِیضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدَادُ وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ» . (2)

«الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرا» . (3)

«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَدَّرَ اللّهُ المقادیرَ قَبلَ أَنْ یَخلُقَ السَماواتِ و الأرض بِخَمسینَ الفَ سَنَةٍ . (5)

1092

تعیین حدّ و اندازه اشیاء

قرآن :

«گفت : پروردگار ما همان کسی است که هر چیزی را خلقتی در خور ، ارزانی داشت و سپس هدایتش کرد» .

«خدا می داند که هر ماده ای چه باردار است و در رحمها چه از آن می کاهد و چه بدان می افزاید و هر چیز را در نزد او مقداری معیّن است» .

«آن کس که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست و فرزندی نگرفته است و او را شریکی در فرمانروایی نیست و هر چیز را بیافرید و آن را به اندازه آفرید» .

«ما هر چیز را به اندازه آفریده ایم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، مقدّرات را پنجاه هزار سال پیش از آفرینش آسمان ها و زمین تقدیر کرد.

ص :448


1- طه : 50 .
2- الرعد : 8 .
3- الفرقان : 2 .
4- القمر : 49 .
5- التوحید : 368/7 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَدَّرَ ما خَلَقَ فَأحْکَمَ تَقدیرَهُ . وَ دَبَّرهُ فَألطَفَ تَدبیرَهُ . (1)

الکافی عن محمّد بن مسلم :سألت الإمام الصّادقَ علیه السلام عن قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «أعْطی کُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمّ هَدی» قال : لیسَ شَیءٌ مِن خَلقِ اللّهِ إلاّ و هُو یَعرِفُ مِن شَکْلهِ الذَّکَر مِن الاُنْثی . قلتُ : ما یَعْنی «ثُمّ هَدی» ؟ قالَ : هَداهُ للنِّکاحِ و السِّفاحِ مِن شَکلِهِ (2) . (3)

امام علی علیه السلام :آنچه را آفرید به درستی و استواری اندازه کرد و آن را به ریز بینی تدبیر نمود . (4)

الکافی_ به نقل از محمّد بن مسلم _: از امام صادق علیه السلام از آیه «آفرینش هر چیزی را به او ارزانی داشت و سپس هدایتش کرد» سؤال کردم. حضرت فرمود : هیچ موجودی از آفریده های خداوند نیست، مگر آن که نر و ماده از جنس خود را می شناسند. عرض کردم : جمله «سپس هدایتش کرد» به چه معناست ؟ فرمود : هر موجودی را به جفت شدن و نزدیکی کردن با جنس مخالف از نوع خود راهنمایی کرد . (5)

1093 - تَعلیمُ الإنسانِ
1093 - تعلیم انسان

الکتاب :

«الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الاْءِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» . (6)

«وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (7)

1093

تعلیم انسان

قرآن :

«خدایی که به وسیله قلم آموزش داد . به آدمی آن چه را که نمی دانست بیاموخت» .

«و خدا شما را از دل مادرانتان بیرون آورد و هیچ نمی دانستید و برایتان چشم و گوش و دل بیافرید ، شاید سپاس گویید» .

ص :449


1- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
2- الکافی : 5 / 567 / 49 .
3- فی المیزان فی تفسیرِ القرآنِ فی قولهِ تعالی : «ربُّنا الّذی أعطی کلَّ شیءٍ خَلْقَهُ» : فیؤولُ المعنی إلی إلقائهِ الرابطةَ بین کلّ شیءٍ بما جهّز به فی وجوده من القوی و الآلات ، و بین آثاره الّتی تنتهی به إلی غایةِ وجوده ......... المیزان فی تفسیر القرآن : 14/166 ، و انظر تمام کلامه قدس سره .
4- یعنی خدای بزرگ تعالی آنچه را آفرید است معیّن فرموده و آن را محکم و استوار ساخته و بخوبی آن را نظم و ترتیب داده است .
5- در المیزان فی تفسیر القرآن ذیل آیه «پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیزی را بدو ارزانی داشت» آمده است : بر این معنا حمل می شود که خداوند میان قوا و ابزارهایی که وجود هر پدیده ای مجهز به آنهاست و آثاری که آن شی ء را به سوی هدف نهایی وجودش پیش می برد ارتباط برقرار ساخت .
6- العلق : 4 ، 5 .
7- النحل : 78 .

1094 - اختِلافُ الألسِنَةِ وَالألوانِ
1094 - تنوع زبانها و رنگها

الکتاب :

«وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ» . (1)

«وَ مَا ذَرَأَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُخْتَلِفا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیةً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ» . (2)

«فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفَا أَلْوَانُهَا وَ مِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِیْضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَ غَرَابِیبُ سُودٌ * وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذلِکَ إِنَّمَا یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَیْلُ لِمَنْ أنْکَرَ المُقَدِّرَ ، و جَحَدَ المُدَبِّرَ ! زَعَموا أنَّهُم کالنَّباتِ ما لَهُم زارِعٌ ، و لا لاخْتِلافِ صُوَرِهِم صانِعٌ ، لَم یَلْجَأوا إلی حُجَّةٍ فیما ادّعَوا ، و لا تَحْقیقٍ لِما وَعَوا . (4)

1094

تنوع زبانها و رنگها

قرآن :

«و از نشانه های خداست آفرینش آسمانها و زمین و گونه گونی زبانها و رنگهای شما . هر آینه در اینها نشانه هایی است برای دانشمندان» .

«در زمین چیزهایی با رنگهای گوناگون آفرید . همانا در این نشانه ای است برای مردمی که پند می گیرند» .

«و به سبب آن (باران)، میوه های رنگارنگ آفریدیم و از کوهها راهها پدید آوردیم ؛ سفید و سرخ و رنگارنگ و به غایت سیاه . از مردم و جنبندگان و چارپایان نیز به رنگهای گوناگون آفریدیم . هر آینه از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می ترسند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :وای بر کسی که وجود خدای مقدِّر و مدبِّر را انکار کند . پنداشته اند که چون گیاهِ خودرویند و آنان را برزگری نیست و شکلها و قیافه های گوناگون آنان سازنده ای ندارد؟ اینان برای اثبات ادعای خود دلیل و برهانی ندارند و در باورشان تحقیق نکرده اند .

ص :450


1- الروم : 22 .
2- النحل : 13 .
3- فاطر : 27 ، 28 .
4- بحار الأنوار : 3/26/1 .

1095 - اللِّباسُ ، الظِّلالُ ، البُیوتُ
1095 - پوشاک ، سایه ها ، خانه ها

الکتاب :

«یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشا وَ لِبَاسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ» . (1)

«وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمَا طَرِیَّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَ تَرَی الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (2)

«وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلاَلاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَکْنَانا وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرَابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرَابِیلَ تَقِیکُمْ بَأْسَکُمْ» . (3)

«وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَنا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعَامِ بُیُوتا تَسْتَخِفُّونَهَا یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ إِقَامَتِکُمْ وَ مِنْ أَصْوَافِهَا وَ أَوْبَارِهَا وَ أَشْعَارِهَا أَثَاثا وَ مَتَاعا إِلَی حِینٍ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قول_هِ تعالی : «لَ_م نَجْعَلْ لَهُم مِن دُونِها سِتْرا* کذلکَ» (5) _: لَم یَعْلَموا صَنْعَةَ البُیوتِ . (6)

1095

پوشاک ، سایه ها ، خانه ها

قرآن :

«ای بنی آدم ! برای شما جامه ای فرو فرستادیم تا بدن برهنه تان را بپوشانید و نیز جامه زینت . و جامه پرهیزگاری از هر جامه ای بهتر است . و این یکی از آیات خداست» .

«اوست که دریا را رام کرد تا از آن گوشت تازه بخورید و از آن زیورهایی بیرون آورید که خویشتن را بدانها بیارایید . و کشتیها را بینی که دریاها را می شکافند و پیش می روند تا از فضل خدا روزی بطلبند ، باشد که سپاس گویید» .

«خدا برای شما از چیزهایی که آفریده است سایه ها پدید آورد و در کوهها برایتان غارها ساخت و جامه هایی که شما را از گرما حفظ می کند و جامه هایی که در جنگ نگه دار شماست» .

«خدا خانه هایتان را جای آرامشتان قرار داد و از پوست چارپایان برایتان خیمه ها ساخت تا به هنگام سفر و به هنگام اقامت در رنج نیفتید و از پشم و کرک و مویشان تا روز قیامت برایتان اث خانه و اسباب زندگی ساخت» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «که غیر از پرتو آن (آفتاب) برایشان هیچ پوششی قرار نداده ایم» _فرمود : خانه سازی بلد نبودند.

ص :451


1- الأعراف : 26 .
2- النحل : 14 .
3- النحل : 81 .
4- النحل : 80 .
5- الکهف : 90 و 91 .
6- تفسیر العیّاشی : 2/350/84 .

1096 - النَّومُ
1096 - خواب

الکتاب:

«وَ مِنْ آیَاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ» . (1)

«أَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِرا إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» . (2)

(3)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ للمفضل بن عمر _: فَکِّرْ یا مُفَضَّلُ فی الأفْعالِ الّتی جُعِلَتْ فی الإنْسانِ مِن الطُّعْمِ و النَّومِ ......... لَو کانَ إنّما یَصیرُ إلی النَّوم بالتَّفَکُّرِ فی حاجَتِهِ إلی راحَةِ البَدَنِ و إجْمامِ قُواهُ کانَ عَسی أنْ یَتَثاقَلَ عَن ذلکَ ، فیَدْمَغهُ حتّی یَنْهَکَ بَدَنُهُ . (4)

1096

خواب

قرآن :

«و از نشانه های وجود او خوابیدن شما در شب و روز و روزی طلبیدن شماست. در این [پدیده ]نشانه هایی است برای مردمی که می شنوند» .

«آیا نمی بینند که شب را پدید آوردیم تا در آن بیارامند و روز را روشنی بخشیدیم ؟ همانا در این [پدیده ]نشانه هایی است برای مردمی که ایمان می آورند» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ به مفضل بن عمر _: ای مفضّل ! درباره کارهایی چون خوردن و خوابیدن و ......... که در وجود انسان نهاده شده است بیندیش . اگر انسان [تنها] با اندیشیدن به نیازش به آسودگی بدن و تجدید قوا به سوی خواب می رفت، چه بسا که در این کار سنگینی و تنبلی می کرد تا جایی که بدنش فرسوده و نابود می شد .

1097 - اختِلافُ اللَّیلِ وَالنَّهارِ
1097 - گردش شب و روز

الکتاب :

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَدا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِضِیَاءٍ أَ فَلاَ تَسْمَعُونَ» . (5)

1097

گردش شب و روز

قرآن :

«بگو : چه تصوّر می کنید اگر خداوند شبتان را تا روز قیامت طولانی سازد ؟ جز او کدام معبودی است که شما را روشنایی ارزانی دارد ؟ مگر نمی شنوید ؟» .

ص :452


1- الروم : 23 .
2- النمل : 86 .
3- (انظر) الفرقان : 47 ، النبأ : 9 ، الزمر : 42 .
4- بحار الأنوار : 3/78 .
5- القصص : 71 .

«قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَدا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ أَ فَلاَ تُبْصِرُونَ» . (1)

(2)

الحدیث:

الإمامُ زینُ العابدین علیه السلام :الحَمْدُ للّهِ الَّذی خَلَقَ اللّیلَ و النهارَ بِقوَّتِه ، وَ میّزَ بَینَهُما بِقُدرَتهِ، و جَعَلَ لِکُلِّ واحِدٍ مِنهُما حدّا مَحدُوداً و أمَداً مَمدُوداً، یُولِجُ کُلَّ واحدٍ مِنهُما فی صَاحِبِه، وَ یُولِجُ صُاحِبَهُ فِیهِ بتقدیرٍ مِنهُ لِلعِبادِ فیما یَغذُوهم بِه و یُنشِئُهم علیهِ . (3)

«بگو : چه تصوّر می کنید اگر خداوند روزتان را تا روز قیامت طولانی سازد ؟ جز او کدام معبود است که شما را شب ارزانی دارد که در آن بیاسایید؟ مگر نمی بینید؟» .

حدیث :

امام زین العابدین علیه السلام :سپاس خدایی را که شب و روز را به قدرت خود آفرید و آن دو را از هم جدا ساخت و برای هر یک مرزی معیّن و زمانی مشخص قرار داد. این را در آن فرو می برد و آن را در این و هر یک را به اندازه تا بندگان را روزی و پرورش دهد.

1098 - خَلقُ الأرضِ
1098 - آفرینش زمین

الکتاب :

«وَ فِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ» . (4)

«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ» . (5)

«إِنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولاَ وَ لَئِنْ زَالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِیما غَفُورا» . (6)

1098

آفرینش زمین

قرآن :

«و در زمین نشانه هایی است برای دارندگان یقین» .

«و از نشانه های اوست که آسمان و زمین به فرمان او بر پای ایستاده اند . سپس چون شما را از زمین فرا خواند شما [از زمین ]بیرون می آیید» .

«همانا خداوند آسمانها و زمین را نگه می دارد تا نیفتند و اگر بیفتند ، پس از او هیچ یک از شما نمی تواند آنها را نگه دارد . هر آینه خدا بردبار و آمرزنده است» .

ص :453


1- القصص : 72 .
2- (انظر) الأنعام : 96 ، الأعراف : 54 ، القصص : 73 ، النور: 44 ، الفرقان : 47 ، النمل : 86 ، یس : 37 ، الزمر : 5.
3- بحار الأنوار : 58/199/37 .
4- الذاریات : 20 .
5- الروم : 25 .
6- فاطر : 41 .

«اللّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَارا وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَتَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أنْشَأَ الأرضَ فأمْسَکَها مِن غیرِ اشْتِغالٍ ، و أرْساها علی غَیرِ قَرارٍ ، و أقامَها بغَیرِ قوائمَ ، و رَفَعَها بغَیرِ دَعائمَ ، و حَصَّنَها مِن الأوَدِ و الاعْوِجاجِ ، و مَنَعَها مِن التّهافُتِ و الانْفِراجِ . (3)

عنه علیه السلام :فأنْهَدَ جِبالَها عَن سُهولِها ، و أساخَ قَواعِدَها فی مُتونِ أقْطارِها ......... و جَعَلَها للأرضِ عِمادا ، و أرَّزَها فیها أوْتادا ، فسَکَنَتْ علی حَرَکَتِها مِن أنْ تَمِیدَ بأهْلِها ، أو تَسیخَ بحِمْلِها ، أو تَزولَ عَن مَواضِعِها . (4)

«خداست که زمین را قرارگاه شما ساخت و آسمان را چون بنایی بیفراشت و شما را صورت بخشید و صورتهایتان را نیکو ساخت و از چیزهایی پاکیزه و خوش روزیتان داد .این است خدا پروردگار شما ، برتر و بزرگوار است خدا پروردگار جهانیان» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :[خداوند] زمین را ایجاد کرد و آن را نگه داشت، بی آن که وی را مشغول سازد. و آن را بر جایی بدون قرار استوار کرد و بی هیچ پایه ای بر پایش داشت و بی هیچ ستونی برافراشتش و آن را از کجی و انحراف نگاه داشت و از افتادن و شکافتن آن جلوگیری کرد .

امام علی علیه السلام :کوههای زمین را از دشتها و پستیهایش برآمده ساخت و ریشه آنها را در دل زمینهای اطرافشان و جاهایی که برقرار هستند، فرو برد ......... و آنها را تکیه گاه زمین و میخهای نگهدارنده آن قرار داد . پس ، آن گاه زمین در عین متحرّک بودن، آرام گرفت، تا ساکنان خود را در سقوط و اضطراب قرار ندهد ، یا آنچه را حمل کرده است فرو نیندازد ، یا آن را از جای خویش جا به جا نکند .

ص :454


1- غافر : 64 .
2- (انظر) البقرة : 22 ، الحجر :19 ، طه : 53 ، الأنبیاء : 31 ، الرعد : 3 ، 4 ، إبراهیم : 32 ، النحل : 13 ، 15 ، الکهف : 7 ، الشعراء : 7 ، 8 ، النمل : 60 ، 61 ، لقمان : 10 ، یس : 33 _ 36 ، فصّلت : 39 ، الشوری : 29 ، الزخرف: 10 ، الجاثیة: 13 ، ق: 7 ، 8 ، الذاریات: 48 ، 49 ، الرحمن : 10 _ 13 ، الحدید: 17 ، الطلاق : 12 ، الملک: 15 ، نوح : 19 ، 20 ، المرسلات : 25 _ 28 ، النبأ : 6 _ 16 ، الطارق : 12 ، الغاشیة : 17 _ 20 ، الشمس : 6 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 186 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 211 .

عنه علیه السلام :رَفعَ السَّماءَ بغَیرِ عَمَدٍ ، و بَسَطَ الأرضَ علی الهَواءِ بغَیرِ أرْکانٍ . (1)

عنه علیه السلام :کَبَسَ الأرضَ علی مَوْرِ أمْواجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ ، و لُجَجِ بِحارٍ زاخِرَةٍ ......... و سَکنَتِ الأرضُ مَدْحُوّةً فی لُجَّةِ تَیّارِهِ ......... فسَکَنتْ مِن المَیَدانِ لرُسوبِ الجِبالِ فی قِطَعِ أدیمِها و تَغَلْغُلِها ، مُتَسَرِّبَةً فی جَوْباتِ خَیاشِیمِها . (2)

عنه علیه السلام :و وَتّدَ بالصُّخورِ مَیَدانَ أرضِهِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی قولِه تعالی : «الّذی جَعَلَ لَکُمُ الأرضَ فِراشا» (4) _: جَعَلَها مُلائمَةً لطَبائعِکُم ، مُوافِقَةً لأجْسادِکُم ، لَم یَجْعَلْها شَدیدَةَ الحَمْی و الحَرارَةِ فتُحْرِقَکُم ، و لا شَدیدَةَ البَرْدِ فتُجمِدَکُم ، و لا شَدیدَةَ طِیبِ الرِّیحِ فتَصْدَعَ هاماتِکُم ، و لا شَدیدَةَ النَّتْنِ فتُعْطِبَکُم . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ للمفضّل بن عمر _: فَکِّرْ یا مُفَضّلُ فی هذهِ المَعادِنِ و ما یَخْرُجُ مِنها مِن الجَواهِرِ المُخْتلِفَةِ ، مِثلِ الجِصِّ ، و الکِلْسِ ، و الجِبْسینِ ، و الزَّرانیخِ ، و المَرتکِ ، و القُوینا (القوبنا) ، و الزِّیْبَقِ ، و النُّحاسِ، و الرَّصاصِ، و الفِضّةِ، و الذّهبِ، و الزَّبَرْجَدِ ، و الیاقوتِ ، و الزُّمُرُّدِ ، و ضُروبِ الحِجارَةِ ، و کذلکَ ما یَخرُجُ منها مِن القارِ ، و المُومیا ، و الکِبْریتِ ، و النّفْطِ ، و غیرِ ذلک مِمّا یَسْتَعْمِلُهُ النّاسُ فی مَآرِبِهِم ، فهَل یَخْفی علی ذی عَقلٍ أنّ هذهِ کُلَّها ذَخائِرُ ذُخِرَتْ للإنْسانِ فی هذهِ الأرضِ لیَسْتَخرِجَها فیَسْتَعمِلَها عِند الحاجَةِ إلَیها ؟ ثُمّ قَصُرَتْ حِیلَةُ النّاسِ عَمّا حاوَلوا مِن صَنْعَتِها علی حِرْصِهِم و اجْتِهادِهِم فی ذلکَ ، فإنّهُم لَو ظَفِروا بما حاوَلوا مِن هذا العِلمِ کانَ لا مَحالةَ سَیظْهَرُ و یَسْتَفیضُ فی العالَمِ حتّی تَکْثُرَ الفِضَّةُ و الذَّهبُ ، و یَسْقُطا عِند النّاسِ ، فلا یکونَ لَهُما قِیمَةٌ . (6)

امام علی علیه السلام :آسمان را بدون ستون و تکیه گاه برافراشت و زمین را بدون تکیه به ستونی در هوا بگستراند .

امام علی علیه السلام :زمین را در میان تلاطم و هیجانهای امواج و دریاهای مملو از آب فرو برد ......... و زمین در میان آن آب پر موج قرار گرفت ......... و زمین به سبب نفوذ کوهها در آن و فرو رفتن ریشه های آن در منافذش از لرزش باز ایستاد و آرام گرفت .

امام علی علیه السلام :و جنبش و لرزش زمین را، به وسیله سنگهای بزرگ و کوهها، میخکوب و استوار گردانید .

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره آیه «آن خدایی که زمین را بستر شما کرد» _فرمود : زمین را مناسب با طبایع شما و سازگار با بدنهایتان قرار داد . آن را، نه چندان گرم و حرارتی کرد که شما را بسوزاند و نه آن چنان سرد که یخ زنید و نه آن چنان خوشبو که سر درد گیرید و نه چندان بد بو که شما را به سختی اندازد .

امام صادق علیه السلام_ به مفضل بن عمر _: ای مفضّل! در این معدنها و گوهرها و کانیهای گوناگونی که از آنها استخراج می شود، بیندیش ؛ کانیهایی چون گچ و آهک و زرنیخ (7) و مُرتَک (مردار سنگ) و تونیون و جیوه و مس و سرب و نقره و طلا و زبرجد و یاقوت و زمرّد و انواع سنگها و نیز زفت (قیر طبیعی) و مومیا و گوگرد و نفت و دیگر چیزهایی از این دست، که مردم به وسیله آنها نیازهایشان را بر طرف می سازند . آیا بر هیچ خردمندی پوشیده است که همه این ذخایر در دل این زمین برای انسان اندوخته شده است، تا آنها را استخراج کند و به کارشان بزند؟ سپس چاره اندیشیهای حریصانه و آزمندانه مردم برای ساختن این کانیها به جایی نرسید ؛ که اگر آنها در کوششِ خود، برای دست یافتن به دانش ساختن این مواد موفّق می شدند، بی گمان در دنیا چندان طلا و نقره زیاد می شد که از نظر مردم می افتاد و ارزش خود را از دست می داد .

ص :455


1- بحار الأنوار : 97/192 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
4- البقرة : 22 .
5- التوحید : 404/11 .
6- بحار الأنوار : 60/186/18 .
7- جسمی است معدنی که ترکیب شده از گوگرد و آرسنیک . (فرهنگ معین : 2 / 1737)

1099 - خَلقُ الجِبالِ
1099 - آفرینش کوهها

الکتاب :

«خَلَقَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ» . (1)

1099

آفرینش کوهها

قرآن :

«آسمانها را بی هیچ ستونی که ببینید بیافرید و بر روی زمین کوهها را بیفکند تا شما را نلرزاند و از هر گونه جنبنده ای در آن بپراکند و از آسمان آب فرستادیم و در زمین از هر گیاهی جفتی نیکو برویاندیم» .

ص :456


1- لقمان : 10 .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و وَتَّدَ بالصُّخورِ مَیَدانَ أرضِهِ . (1)

عنه علیه السلام :عَدّلَ حَرَکاتِها بالرّاسیاتِ مِن جَلامِیدِها ، و ذَواتِ الشَّناخیبِ الشُّمِّ (الصُّمِّ) مِن صَیاخِیدِها . (2)

عنه علیه السلام :و جَبَلَ جَلامیدَها ، و نُشُوزَ مُتونِها و أطْوادِها، فأرْساها فی مَراسیها ، و ألْزَمَها قَراراتِها ، فمَضَتْ رُؤوسُها فی الهَواءِ ، و رَسَتْ اُصولُها فی الماءِ ، فأنْهَدَ جبالَها عَن سُهولِها ، و أساخَ قَواعِدَها فی مُتونِ أقْطارِها و مَواضِعِ أنْصابِها ، فأشْهَقَ قِلالَها ، و أطالَ أنْشازَها ، و جَعَلَها للأرضِ عِمادا ، و أرَّزَها فیها أوْتادا ، فسَکَنَتْ علی حَرَکَتِها . (3)

حدیث :

امام علی علیه السلام :و جنبش و لرزش زمین را، به وسیله صخره ها و کوهها، میخکوب و استوار کرد .

امام علی علیه السلام :حرکات زمین را به وسیله صخره های عظیم و قلّه کوههایِ بلند و محکم، متعادل کرد.

امام علی علیه السلام :و صخره ها و تپّه های بلند و کوههای زمین را آفرید و آنها را در جاهای خود استوار نگاهداشت ؛ پس ستیغ کوهها، در فضا برافراشته شد و ریشه های آنها در آب فرو رفت و کوههای آن را از پستیها و دشتهایش برآمده ساخت و ریشه های آنها را در دل زمینهای اطرافشان و جاهایی که برقرار هستند فرو برد ، قلّه های آنها را به سوی آسمان کشید و نوک آنها را دراز گردانید ، آنها را تکیه گاه زمین و میخهای نگهدارنده آن قرار داد ؛ پس زمین در عین متحرّک بودن، آرام گرفت .

1100 - خَلقُ الماءِ
1100 - آفرینش آبها

الکتاب :

«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنَّکَ تَرَی الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْها الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَمُحْیِی الْمَوْتَی إِنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (4)

1100

آفرینش آبها

قرآن :

«و از نشانه های اوست که تو زمین را خشک می بینی و چون آب بر آن بفرستیم به جنبش آید و گیاه برویاند ، آن کس که آن را زنده می کند همان زنده کننده مردگان است که او بر هر چیزی تواناست».

ص :457


1- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
2- نهج البلاغة: الخطبة91.
3- نهج البلاغة: الخطبة 211.
4- فصّلت : 39 .

«أَ فَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ * أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ * لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجا فَلَولاَ تَشْکُرُونَ» . (1)

«أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقا فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ» . (2)

(3)

«به آبی که می نوشید اندیشیده اید ؟ آیا شما آن را از ابر فرو می فرستید یا ما فرو فرستنده ایم ؟ اگر می خواستیم آن را تلخ می گردانیدیم . پس چرا سپاس نمی گویید ؟» .

«آیا کافران نمی دانند که آسمانها و زمین بسته بودند و ما آنها را گشودیم و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم ؟ چرا ایمان نمی آورند ؟» .

1101 - تسخیرُ البِحارِ
1101 - رام کردن دریاها

الکتاب :

«وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمَا طَرِیّا وَ تسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (4)

«وَ آیَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ * وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ» . (5)

(6)

1101

رام کردن دریاها

قرآن :

«او خدایی است که دریا را رام کرد تا از آن گوشت تازه بخورید و از آن جامه ای که می پوشید استخراج کنید و کشتیها را می بینی که دریاها را می شکافند و پیش می روند تا فضل او را بجویند ، باشد که سپاس گویید» .

«آیتی دیگر برای آنان این است که نیاکانشان را در آن کشتی انباشته شده سوار کردیم .و برایشان همانند کشتی چیزی آفریدیم که بر آن سوار شدند. و اگر می خواستیم همه را غرق می ساختیم و آنها را هیچ فریادرسی نبود و رهایی نمی یافتند» .

ص :458


1- الواقعة : 68 _ 70 .
2- الأنبیاء : 30 .
3- (انظر) النحل : 10 ، 65 ، البقرة : 164 ، الحجّ : 63 ، النمل : 60 ، إبراهیم: 32 ، الفرقان : 48 ، الأنفال : 11 .
4- النحل : 14 .
5- یس : 41 _ 43 .
6- (انظر) إبراهیم : 32 ، الفرقان : 53 ، النمل : 61 ، الشوری : 32 ، الجاثیة : 12 ، الطور : 6 ، الملک : 30 ، الرحمن : 19 ، المرسلات : 27 .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: أنتَ الّذی فی السَّماءِ عظَمَتُکَ ، و فی الأرضِ قُدرَتُکَ ، و فی البحار عَجائبُکَ ، و فی الظُّلُماتِ نُورُکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فإذا أرَدتَ أنْ تَعرِفَ سَعةَ حِکمَةِ الخالِقِ و قِصَرَ عِلمِ المَخلوقینَ فانْظُرْ إلی ما فی البحار مِن ضُروبِ السَّمَکِ ، و دَوابِّ الماءِ ، و الأصْدافِ و الأصْنافِ الّتی لا تُحْصی و لا تُعْرَفُ مَنافِعُها إلاّ الشّیْءَ بَعدَ الشّیْءِ ، یُدرِکُهُ النّاسُ بأسْبابٍ تَحْدُثُ . (2)

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در مناجات خود _گفت : تو آنی که بزرگیت در آسمان است و قدرتت در زمین و شگفتیهایت در دریاها و نورت در تاریکیها .

امام صادق علیه السلام :اگر خواهی که به گستردگی حکمت آفریدگار، و ناچیزی دانش آفریدگان پی بری، به انواع ماهیهای دریاها و جنبندگان آبی و صدفها و دیگر انواع و اصناف [جانوران دریایی ]بنگر که به شماره نیایند و منافع آنها جز اندک، اندک شناخته نشوند، مردم [در آینده] با ابزارها و وسایل نو پدید، به آنها پی می برند .

1102 - خَلقُ النَّباتاتِ
1102 - آفرینش گیاهان

الکتاب :

«إِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذلِکُمُ اللّهُ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ» . (3)

«وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنا فِیهَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» . (4)

1102

آفرینش گیاهان

قرآن :

«همانا خداست که دانه و هسته را می شکافد و زنده را از مرده بیرون می آورد و مرده را از زنده بیرون می آورد . این است خدای یکتا ، پس چگونه از [حق ]منحرف می شوید ؟» .

«و زمین را گستردیم و در آن کوههای عظیم افکندیم و از هر چیز به شیوه ای موزون و سنجیده در آن رویانیدیم» .

ص :459


1- بحار الأنوار : 97/202 .
2- بحار الأنوار : 3/109 .
3- الأنعام : 95 .
4- الحِجر : 19 .

«وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاکِبًا وَ مِنَ النَّخْلِ مِن طَ_لْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَ جَنَّ_اتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَ غَیْرَ مُتَشَ_ابِهٍ . انْظُرُوا إِلَی ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ یَنْعِهِ إِنَّ فِی ذلِکُمْ لآیَاتٍ لِقَومٍ یُؤْمِنُونَ» . (1)

«أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ * إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَةً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُم مُؤْمِنِینَ» . (2)

«أَ فَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ * لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطامَا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ» . (3)

«أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ * أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ» . (4)

«اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم و از شکوفه درخت خرما خوشه هایی است نزدیک به هم. و [نیز ]باغهایی از انگور و زیتون و انار _ همانند و غیر همانند _ خارج نمودیم. به میوه هایش آن گاه که پدید می آیند و آن گاه که می رسند بنگرید که در آنها نشانه هایی است برای آنان که ایمان می آورند» .

«آیا به زمین ننگریسته اند که چقدر از هر گونه گیاهان نیکو در آن رویانیده ایم ؟ در این نشانه هایی است ولی بیشترشان ایمان نمی آورند» .

«آیا چیزی را که می کارید دیده اید ؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما رویانیده ایم ؟ اگر می خواستیم خاشاکش می ساختیم تا در شگفت بمانید» .

«آیا در آتشی که می افروزید اندیشیده اید ؟ آیا درختش را شما آفریده اید یا ما آفریننده ایم ؟» .

1103 - إرسالُ الرِّیاحِ
1103 - فرستادن بادها

الکتاب :

«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیِاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَ لِیُذِیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِ_هِ وَ لِتَجْ_رِیَ الْفُلْ_کُ بِأَمْ_رِهِ وَ لِتَبْتَغُ_وا مِن فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (5)

«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یُزْجِی سَحَابا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَاما فَتَرَی الوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِیهَا مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَمَّنْ یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» . (6) (7)

1103

فرستادن بادها

قرآن :

«و از نشانه های قدرت او آن است که بادهای مژده دهنده را می فرستد تا رحمت خود را به شما بچشاند و تا کشتیها به فرمان او روان باشند و از فضل او روزی بجویید . باشد که سپاس گویید» .

«آیا ندیده ای که خدا ابرهایی را به آهستگی می راند ، آن گاه آنها را به هم می پیوندد و ابری انبوه پدید می آورد ؟ و باران را بینی که از خلال آن بیرون می آید . و از آسمان ، از آن کوهها که در آن جاست تگرگ می فرستد و هر که را خواهد با آن می زند و از هر که می خواهد بازش می دارد . روشنایی برقش نزدیک باشد که دیدگان را کور سازد».

ص :460


1- الأنعام : 99.
2- الشعراء : 7 ، 8 .
3- الواقعة : 63 _ 65 .
4- الواقعة : 71 _ 72 .
5- الروم : 46 .
6- النور : 43 .
7- (انظر) البقرة : 164 ، الأعراف : 57 ، الحجر : 22 ، الإسراء : 69 ، الأنبیاء : 81 ، الفرقان : 48 ، النمل : 63 ، الروم : 51 ، الذاریات : 1 ، القمر : 19 ، المرسلات : 1 _ 3 .

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرِّیاحُ ثَمانٍ ، أربَعٌ مِنها عَذابٌ ، و أربَعٌ مِنها رَحمَةٌ ؛ فالعَذابُ مِنها : العاصِفُ ، و الصَّرْصَرُ ، و العَقیمُ ، و القاصِفُ ، و الرَّحمَةُ مِنها : النّاشِراتُ ، و المُبَشِّراتُ ، و المُرسَلاتُ ، و الذّارِیاتُ .

فیُرسِلُ اللّهُ المُرْسَلاتِ فتُثیرُ السَّحابَ ، ثُمّ یُرسِلُ المُبَشِّراتِ فتُلْقِحُ السَّحابَ ، ثُمّ یُرسِلُ الذّاریاتِ فتَحْمِلُ السَّحابَ ، فتَدُرُّ کما تَدُرُّ اللّقحَةُ ، ثُمّ تُمطِرُ_ و هُنَّ اللَّواقِحُ _ ثُمَّ یُرسِلُ النّاشِراتِ فتَنْشُرُ ما أرادَ . (1)

(2)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بادها هشت نوعند چهار نوع آن عذاب است و چهار نوعش رحمت ، آن چهار که عذابند اینهاست : طوفان ، بادهای بسیار سردِ پُر سر و صدا ، بادهای سوزان، و تندباد . و آن چهار که رحمتند اینهاست : بادهای پخش کننده ، بادهای نوید دهنده ، بادهای فرستنده (ابرزا) و بادهای پراکنده کننده .

خداوند بادهای «فرستنده» را می فرستد که [اینها ]ابرها را به وجود می آورند ، سپس بادهای «نوید دهنده» را می فرستد، که ابرها را بارور می سازند ، آن گاه بادهای «پراکنده کننده» را می فرستد که ابرها را به حرکت در می آورند و ابرها مانند ماده شتر پُر شیر، پُر باران می شوند و سپس می بارند و اینها ابرهای بارور شده اند . سرانجام بادهای پخش کننده را می فرستد که به وسیله آنها آنچه را که بخواهد پراکنده می کند .

1104 - خَلقُ الشَّمسِ وَالقَمرِ
1104 - آفرینش خورشید و ماه

الکتاب :

«وَ مِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» . (3)

1104

آفرینش خورشید و ماه

قرآن :

«و از نشانه های اوست شب و روز و خورشید و ماه . در برابر خورشید و ماه سجده نکنید بلکه خدایی را که آنها را آفریده است سجده کنید اگر براستی او را می پرستید» .

ص :461


1- بحار الأنوار : 60/21/48 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 60 / 1 باب 29 .
3- فصّلت : 37 .

«وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ» . (1)

«لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ و لاَ اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» . (2)

«هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَ الْقَمَرَ نُورا وَ قَدَّرُهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذلِکَ إِلاّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الاْیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» . (3)

(4)

الحدیث :

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ عِند رُؤیةِ الهِلالِ _: أیُّها الخَلْقُ المُطیعُ الدّائبُ السَّریعُ ، المُتَرَدِّدُ فی مَنازِلِ التَّقْدیرِ ، المُتَصَرِّفُ فی فَلَکِ التَّدْبیرِ ، آمَنْتُ بمَن نَوّرَ بکَ الظُّلَمَ ، و أوْضَحَ بکَ البُهَمَ ، و جَعلَکَ آیةً مِن آیاتِ مُلْکِهِ . (5)

«و خورشید به سوی قرارگاه خود روان است . این فرمان خدای پیروزمند و داناست» .

«نه خورشید را سزد که به ماه رسد و نه شب را که از روز پیشی گیرد . هر یک در مدار خود شناورند» .

«اوست آن که خورشید را فروغ بخشید و ماه را روشنایی داد و برایش منازلی معیّن ساخت تا از شمار سالها و حساب آگاه شوید . خدا همه اینها را جز به حقّ نیافرید و آیات را برای مردمی که می دانند به تفصیل بیان می کند» .

حدیث :

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای خود هنگام رؤیت هلال _گفت : ای آفریده فرمانبَر و ای رونده شتابان ، که در منزلهای معیّن، آمد و شد داری و در فلک تدبیر و نظم می چرخی! به آن که تاریکیها را به سبب تو روشن کرد و ظلمتها را به نور تو زدود و تو را نشانه ای از نشانه های پادشاهی خویش قرار داد، ایمان آوردم .

ص :462


1- یس : 38 .
2- یس : 40 .
3- یونس : 5 .
4- (انظر) البقرة : 258 ، آل عمران : 27 ، الأنعام : 96 ، الأعراف: 54 ، یونس: 67 ، الرعد: 2،3، إبراهیم: 33 النحل : 12 ، الإسراء : 12 ، الکهف : 86 ، 90 ، الأنبیاء: 33 ، الحجّ: 61 ، المؤمنون: 80 ، النور: 44 ، الفرقان : 45 _ 47 ، 61 ، 62 ، النمل : 63 ، 86 ، القصص : 71 _ 73 ، العنکبوت : 61 ، الروم : 23 ، لقمان: 29 ، فاطر: 13 ، یس: 37، 39 ، الصافّات: 5 ، الزمر : 5 ، غافر : 61 ، الرحمن : 5 ، 17 ، 18 ، الحدید : 6 ، المعارج : 40 ، نوح : 16 ، المدّثر : 32 _ 34 ، النبأ :10 _ 12 ، 13 ، التکویر : 1 ، 17 ، 18 ، الفجر : 1 ، 4 ، الشمس : 1 _ 4 ، الضحی : 1 ، 2 ، الفلق : 1 ، 3 .
5- بحار الأنوار : 58/178/36 .

1105 - خَلقُ السَّماواتِ
1105 - آفرینش آسمانها

الکتاب :

«لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» . (1)

«وَ مِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ دَابَّةٍ و هُوَ عَلَی جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَاءُ قَدِیرٌ» . (2)

«إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاَیَاتٍ لِلْمُؤْمِنینَ» . (3)

«قُلِ انْظُرُوا مَا ذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما تُغْنِی الاْیَاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ» . (4)

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ» . (5)

«وَ جَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفا مَحْفُوظا وَ هُمْ عَنْ آیَاتِها مُعْرِضُونَ» . (6)

1105

آفرینش آسمانها

قرآن :

«هر آینه آفرینش آسمانها و زمین مهمتر از آفرینش مردمان است اما بیشتر مردم نمی دانند» .

«و از نشانه های اوست آفریدن آسمانها و زمین و جنبندگانی که در زمین پراکند. و او اگر بخواهد ، بر گرد آوردن آنها تواناست» .

«همانا در آسمانها و زمین نشانه هایی است برای مؤمنان» .

«بگو : بنگرید که چه چیزهایی در آسمانها و زمین است . این آیات و هشدارها قومی را که ایمان نمی آورند سود نمی بخشد» .

«چه بسیار نشانه هایی در آسمانها و زمین است که بر آن می گذرند و از آن رخ بر می تابند» .

«و ما آسمان را سقفی نگه داشته شده قرار دادیم در حالی که آنان از نشانه های آن روی بر می تابند» .

ص :463


1- غافر : 57 .
2- الشوری : 29 .
3- الجاثیة : 3 .
4- یونس : 101 .
5- یوسف : 105 .
6- الأنبیاء : 32 .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سُبحانَکَ ما أعْظَمَ ما نَری مِن خَلْقِکَ ! و ما أصْغَرَ کُلَّ عَظیمَةٍ فی جَنبِ قُدْرتِکَ ! و ما أهْوَلَ ما نَری مِن مَلَکوتِکَ ! و ما أحْقَرَ ذلکَ فیما غابَ عنّا مِن سُلطانِکَ ! و ما أسْبَغَ نِعَمَکَ فی الدُّنیا ! و ما أصْغَرَها فی نِعَمِ الآخِرَةِ ! (1)

حدیث :

امام علی علیه السلام :منزّهی تو ای خدا، چه بزرگ است آنچه از آفریده های تو می بینیم ! و چه خُرد و اندک است هر بزرگی در برابر قدرت تو ! چه هول انگیز است آنچه از ملکوت (پادشاهی) تو می بینیم ! و چه خُرد و حقیر است اینها در برابر آنچه از قدرتِ تو، از دیدگان ما پنهان است ! و چه بسیار است نعمتهای تو در دنیا ! و چه ناچیزند این نعمتها در برابر نعمتهای آخرت!

1106 - إثباتُ الصّانِعِ
1106 - اثبات وجود خدا

الدَّلیلُ الخامِسُ علی إثباتِ الصَّانِعِ

فَسْخُ العزائمِ و نَقْضُ الهممِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَرفْتُ اللّهَ سُبحانَهُ بفَسْخِ العَزائمِ ، و حَلِّ العُقودِ ، و نَقْضِ الهِمَمِ . (2)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الدَّلیلِ علی إثْباتِ الصّانعِ _: ثَلاثةُ أشْیاءَ : تَحْویلُ الحالِ ، و ضَعْفُ الأرْکانِ ، و نَقْضُ الهِمَّةِ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنّ رجُلاً قامَ إلی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام فقالَ: یا أمیرَ المؤمنینَ ، بِما ذا عَرَفْتَ ربَّکَ ؟ قالَ : بفَسْخِ العَزْمِ و نَقْضِ الهَمِّ ؛ لَمّا هَمَمْتُ فحِیلَ بَینی و بَینَ هَمّی ، و عَزمْتُ فخالَفَ القَضاءُ عَزْمی ، عَلِمْتُ أنّ المُدَبِّرَ غَیری . (4)

1106

دلیل پنجم بر اثبات وجود خدا

بر هم زدن تصمیمها و در هم شکستن خواسته ها

امام علی علیه السلام :من خداوند سبحان را به درهم شکستن عزمها و فرو ریختن تصمیمها و برهم خوردن اراده ها و خواستها شناختم .

امام علی علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد : دلیل بر اثبات صانع چیست؟ _فرمود : سه چیز : دگرگونی حالات ، سست و نا توان شدن اعضای بدن، و برهم خوردن خواست و اراده.

امام حسین علیه السلام :مردی در برابر امیر المؤمنین علیه السلام برخاست و عرض کرد : ای امیر مؤمنان ! خدا را به چه شناختی؟ حضرت فرمود : به بر هم زدن تصمیم و در هم شکستن قصد. وقتی قصد کاری کردم، میان من و قصدم مانعی به وجود آمد و آنگاه که تصمیمی گرفتم، قضای الهی با تصمیم من ناسازگاری کرد . پس دانستم که تدبیر کننده ای جز من وجود دارد .

ص :464


1- نهج البلاغة: الخطبة 109.
2- . نهج البلاغة: الحکمة 250 .
3- بحار الأنوار : 3/55/29 .
4- التوحید : 288/6 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلِ : بِما عَرفْتَ ربَّکَ ؟ _: بفَسْخِ العَزْمِ و نَقْضِ الهَمِّ ؛ عَزمْتُ ففُسِخَ عَزْمی ، و هَمَمْتُ فنُقِضَ هَمّی . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که: خدایت را به چه شناختی؟ _فرمود : به درهم شکستن تصمیم و برهم خوردن خواست و اراده . تصمیم گرفتم و تصمیمم را درهم شکست، و اراده کردم اما اراده ام را برهم زد .

1107 - الطَّبیعَةُ و إسنادُ الخَلقِ إلَیها
1107 - طبیعت و نسبت دادن آفرینش به آن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی جوابِ قولِ المُفَضَّلِ : یا مَولایَ ، إنّ قَوما یَزْعُمونَ أنَّ هذا مِن فِعلِ الطَّبیعَةِ _: سَلْهُمْ عَن هذهِ الطَّبیعَةِ : أ هِیَ شَیْءٌ لَهُ عِلمٌ و قُدرَةٌ علی مِثْلِ هذهِ الأفْعالِ ، أمْ لَیست کذلکَ ؟ فإنْ أوْجَبوا لَها العِلْمَ و الُقْدرَةَ فما یَمْنَعُهُم مِن إثْباتِ الخالِقِ ؟ فإنّ هذهِ صَنْعَتُهُ ، و إنْ زَعَموا أنّها تَفْعَلُ هذهِ الأفْعالَ بغَیرِ عِلْمٍ و لا عَمْدٍ و کانَ فی أفْعالِها ما قَد تَراهُ مِن الصَّوابِ و الحِکمَةِ عُلِمَ أنّ هذا الفِعْلَ للخالِقِ الحَکیمِ ، و أنّ الّذی سَمَّوهُ طبیعَةً هُو سُنّةٌ فی خَلْقِهِ الجارِیَةُ علی ما أجْراها علَیهِ . (2)

1107

طبیعت و نسبت دادن آفرینش به آن

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به مفضّل که عرض کرد : مولای من ! عده ای می گویند آفرینش کار طبیعت است _فرمود : از آنان بپرس که آیا این طبیعت دارای علم است و توانایی انجام چنین کارهایی را دارد یا نه ؟ اگر جواب دهند که آری علم و قدرت دارد ، در این صورت چه چیز مانع از آنها می شود که آفریدگار را اثبات کنند (چرا به وجود آفریدگاری با این خصوصیات قایل نباشند)؟؛ زیرا طبیعت ساخته و آفریده اوست . اگر گفتند که طبیعت این کارها را بدون آگاهی و قصد انجام می دهد ، با توجه به این که در کارهای آن درستی و حکمت (اتقان) مشاهده می کنی معلوم می شود که این فعل (طبیعت) کار آفریدگار حکیم است و آنچه را که آنان طبیعت می نامند همان قانونی است که خداوند در آفرینش و عالم هستی جاری کرده است .

ص :465


1- التوحید : 289/8 .
2- بحار الأنوار : 3/67 .

عنه علیه السلام :فأمّا أصْحابُ الطَّبائعِ فقالوا : إنَّ الطّبیعَةَ لا تَفْعَلُ شَیئا لغَیرِ مَعنی ، و لا تَتَجاوز عَمّا فیهِ تَمامُ الشَّیءِ فی طَبیعَتِهِ ، و زَعَموا أنّ الحِکمَةَ تَشْهَدُ بذلکَ ، فقیلَ لَهُم : فمَن أعْطی الطَّبیعَةَ هذهِ الحِکمَةَ و الوُقوفَ علی حُدودِ الأشْیاءِ بلا مُجاوَزَةٍ لَها، و هذا قد تَعْجِزُ عَنهُ العُقولُ بَعْدَ طُولِ التَّجارِبِ؟! فإنْ أوْجَبوا للطَّبیعَةِ الحِکمَةَ و القُدْرَةَ علی مِثْلِ هذهِ الأفْعالِ فَقد أقَرّوا بما أنْکَروا ؛ لأنَّ هذهِ هِی صِفاتُ الخالِقِ ، و إنْ أنْکَروا أنْ یکونَ هذا للطّبیعَةِ فهذا وَجْهُ الخَلْقِ یَهْتِفُ بأنَّ الفِعْلَ لِخالِقٍ حَکیمٍ . (1)

امام صادق علیه السلام :طبیعیون می گویند : طبیعت هیچ کار بی معنا و هدفی نمی کند و از محدوده طبیعت هر شی ء فراتر نمی رود . می گویند حکمت [موجود در طبیعت ]گواه این مطلب است . [در پاسخ باید ]از آنها پرسیده شود : چه کسی این حکمت را به طبیعت داده و آن را از حدود اشیاء آگاه کرده ، به طوری که از آن فراتر نمی رود ؟ این نکته ای است که خردها پس از آن همه تجربه، از درک آن درمانده اند . آنها که برای طبیعت حکمت (دانش) و توانایی بر انجام چنین کارهایی را لازم می شمارند، در حقیقت به وجود آنچه انکارش می کنند اعتراف کرده اند ؛ زیرا اینها صفات خالق است. و اگر بگویند که حکمت و قدرت را فعلِ طبیعت نمی دانند، این خود طبیعت است که ندا در می دهد: کار ، کار آفریدگاری حکیم می باشد.

1108 - البَهائِمُ ومَعرِفَةُ اللَّهِ
1108 - خداشناسی حیوانات

الکتاب :

«وَجَدْتُهَا وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ * أَلاّ یَسْجُدُوا للّهِِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْ ءَ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ» . (2)

«وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ ما فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» . (3)

1108

خداشناسی حیوانات

قرآن :

«دیدم که خودش و مردمش به جای خدا خورشید را سجده می کنند . و شیطان اعمالشان را در نظرشان بیاراسته و از راه خدا منحرفشان کرده بود و به راه راست رهنمون نشده بودند . [آری شیطان چنین کرده بود] تا برای خدایی که نهان آسمانها و زمین را آشکار می کند و هر چه را پنهان می دارید یا آشکار می سازید می داند ، سجده نکنند».

«هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست و هیچ پرنده ای با بالهای خود در هوا نمی پرد مگر آن که امتهایی چون شما هستند . ما در این کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکرده ایم و سپس همه نزد پروردگارشان گرد آورده می شوند».

ص :466


1- بحار الأنوار : 3/149 .
2- النمل : 24 ، 25 .
3- الأنعام : 38 .

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَهْما اُبْهِمَ علی البَهائمِ مِن شَیءٍ فلا یُبْهَمُ علَیها أربَعُ خِصالٍ : مَعرِفَةُ أنّ لَها خالِقا ، و مَعرِفَةُ طَلَبِ الرِّزْقِ ......... . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ النّاسَ أصابَهُم قَحْطٌ شَدیدٌ علی عَهد سُلیمانَ بنِ داوودَ علیهما السلام ، فشَکَوا ذلکَ إلَیهِ و طَلَبوا إلَیهِ أنْ یَسْتَسْقیَ لَهُم . فقالَ لَهُم: إذا صَلّیتُ الغَداةَ مَضَیْتُ ، فلَمّا صلّی الغَداةَ مَضی و مَضَوا ، فلَمّا أنْ کانَ فی بعضِ الطَّریقِ إذا هُو بنَمْلَةٍ رافِعَةٍ یَدَها إلی السّماءِ ، واضِعَةٍ قَدَمَیها إلی الأرضِ و هِی تقولُ : اللّهُمّ إنّا خَلْقٌ مِن خَلْقِکَ ، و لا غِنی بِنا عن رِزْقِکَ ، فلا تُهْلِکْنا بذُنوبِ بَنی آدَمَ ، فقالَ سُلیمانُ علیه السلام : ارجِعوا فقد سُقِیتُم بغَیرِکُم . قالَ : فسُقُوا فی ذلکَ العامِ ما لم یُسْقَوا مِثْلَهُ قَطُّ . (2)

حدیث :

امام صادق علیه السلام :اگر هر چیز بر بهایم مبهم و پوشیده مانَد چهار امر بر آنها پوشیده نیست : آگاهی از این که آفریدگاری دارند، و آگاهی از طلب روزی و ......... .

امام کاظم علیه السلام :در عهد سلیمان بن داوود علیه السلام مردم گرفتار خشک سالی سختی شدند. پس ، به آن حضرت شکایت برده از ایشان خواستند که طلب باران کند . سلیمان علیه السلام فرمود : بعد از نماز صبح برای طلب باران بیرون خواهم رفت . چون نماز صبح را خواند به همراه مردم بیرون رفت . در راه مورچه ای را دید که بر دو پای خود ایستاده و دست به آسمان برداشته است و می گوید : پروردگارا! ما نیز از آفریدگان تو هستیم و از روزی تو بی نیاز نیستیم .ما را به سبب گناهان آدمیان هلاک مفرما . در این هنگام سلیمان علیه السلام به مردم گفت : برگردید که به سبب موجوداتی جز شما، باران داده شدید . پس در آن سال چنان بارانی بر ایشان باریدن گرفت که هرگز مانند آن را به خود ندیده بودند .

ص :467


1- الکافی: 6/539/11 .
2- الکافی : 8/246/344 .

1109 - عِلَّةُ الجُحودِ
1109 - علت انکار خدا

الکتاب :

«ثُمَّ کَانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأی أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللّهِ وَ کَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ» . (1)

«بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلاَّ الظَّالِمُونَ» . (2)

«قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ» . (3)

«وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْما وَ عُلُوّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ» . (4)

«سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ» . (5)

«قُلِ انْظُرُوا ما ذَا فِی السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا تُغْنِی الاْیَاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ» . (6)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :وَ لَعَمْری ، ما اُتیَ الجُهّالُ مِن قِبَلِ رَبِّهِم ، و إنَّهُم لَیَرونَ الدَّلالاتِ الواضِحاتِ و العَلاماتِ البَیِّناتِ فی خَلْقِهِم ، و ما یُعایِنونَ مِن مَلَکوتِ السَّماواتِ و الأرضِ ، و الصُّنْعِ العَجیبِ المُتْقَنِ الدّالِّ علی الصّانِع ، و لکنَّهُم قَومٌ فَتَحوا علی أنْفُسِهم أبْوابَ المَعاصی و سَهَّلوا لَها سبیلَ الشَّهَواتِ ، فغَلَبَتِ الأهْواءُ علی قُلوبِهِم ، و اسْتَحْوَذَ الشَّیطانُ بظُلْمِهِم علَیهِم ، و کذلکَ یَطْبَعُ اللّهُ علی قُلوبِ المُعْتَدینَ . (7)

1109

علت انکار خدا

قرآن :

«سپس فرجام آن کسان که مرتکب کارهای بد شدند این شد که آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به تمسخر می گرفتند».

«بلکه قرآن آیاتی است روشن که در سینه اهل دانش جای دارد و آیات ما را جز ستمگران انکار نمی کنند» .

«می دانیم که سخنانشان تو را اندوهگین می سازد ؛ آنان تو را تکذیب نمی کنند بلکه این ستمگران سخن خدا را انکار می کنند» .

«با آن که در دل به آن یقین آورده بودند ولی از روی ستم و برتری جویی انکارش کردند . پس بنگر که عاقبت تبهکاران چگونه بود».

«آن کسانی را که به ناحقّ در زمین سرکشی می کنند ، زودا که از آیات خویش روی گردان سازم» .

«بگو : بنگرید که چه چیزهایی در آسمانها و زمین است . و این آیات و هشدارها قومی را که ایمان نمی آورند سود نمی دهد».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :به جان خودم سوگند که خداوند، [ در مورد این] مردمانِ نادان (خدا نشناس) خداوند کوتاهی نکرده است . آنان دلالتهای آشکار و نشانه های روشن را در آفرینش خود می بینند و ملکوت آسمانها و زمین و آفرینش شگفت آوری را که در کمال اتقان و نظم است و بر وجود آفریدگار دلالت دارد مشاهده می کنند، اما آنان، مردمانی هستند که درهای گناهان را به روی خود گشودند و راه شهوتها را بر خویش هموار کردند و در نتیجه، هواهای نفس بر دلهایشان چیره گشت و به سبب ستمی که بر خویش روا داشتند، شیطان بر آنان مسلّط گشت و خداوند این چنین بر دلهای متجاوزان مُهر می نهد [و در نتیجه خدا را نمی شناسند] .

ص :468


1- الروم : 10 .
2- العنکبوت : 49 .
3- الأنعام : 33 .
4- النمل : 14 .
5- الأعراف : 146 .
6- یونس : 101 .
7- بحار الأنوار : 3/152 .

ص :469

ص :470

152 - الخلق

152 - اخلاق
اشاره

(1)

(2)

ص :471


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 69 / 332 باب 38 «جوامع المکارم» . بحار الأنوار : 72 / 189 باب 105 «جوامع مساوئ الأخلاق» . بحار الأنوار : 71 / 372 باب 92 «حُسن الخُلق» . بحار الأنوار : 73 / 296 باب 135 «سُوء الخُلق» . کنز العمّال : 3 / 1 _ 439 ، 663 _ 800 «فی الأخلاق و الأفعال المحمودة» . کنز العمّال : 3 / 440 _ 662 ، 801 _ 834 «فی الأخلاق و الأفعال المذمومة» . شرح نهج البلاغة : 6 / 337 «فی حُسن الخلق و مدحه» . وسائل الشّیعة : 8 / 503 باب 104 «استحباب حُسن الخلق» . المحجّة البیضاء : 5 / 87 «کتاب ریاضة النّفس» .
2- انظر : عنوان 40 «البِشر» ، 421 «الفضیلة» ، 517 «النفس» الأخ : باب 51 . الخلق : باب 1128 ، الخیر : باب 1180 ، الزینة : باب 1694 ، التعصّب : باب 2700 ، العادة : باب 2954 . الکمال : باب 3481 ، الکذب : باب 3401 ، الکرم : باب 3417 ، 3418 ، المرأة : باب 3601 . الوزارة : باب 4004 ، التقوی : باب 4093 ، الرحم : باب 1465 ، النفس : باب 3863 .

1110 - أهَمِّیَةُ الخُلُقِ
1110 - اهمیت اخلاق

أهَمِّیَةُ الخُلُقِ (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الخُلقُ وِعاءُ الدِّینِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَمّا خَلقَ اللّهُ تعالی الإیمانَ قالَ : اللّهُمَّ قَوِّنی ، فَقَوّاهُ بحُسنِ الخُلقِ و السَّخاءِ . و لَمّا خَلقَ اللّهُ الکُفرَ قالَ : اللّهُمَّ قَوِّنی ، فَقَوّاهُ بالبُخلِ و سُوءِ الخُلقِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ عَزیزٍ أذَلّهُ خُلقُهُ ، و ذَلیلٍ أعَزَّهُ خُلقُهُ . (4)

(5)

1110

اهمیت اخلاق (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اخلاق ، ظرف دین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون خداوند متعال ایمان را آفرید ، ایمان گفت : خدایا ! مرا نیرومند گردان ، و خداوند آن را به خوش خویی و بخشندگی نیرومند ساخت . و چون کفر را آفرید ، کفر گفت : خدایا ! مرا توانا گردان ، و خداوند او را به بخل و بد خویی توانمند ساخت .

امام علی علیه السلام :بسا ارجمندی که اخلاقش او را خوار گردانید و بسا خواری که اخلاقش او را ارجمند ساخت .

1111 - حُسنُ الخُلُقِ
1111 - خوشخویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإسلامُ حُسنُ الخُلقِ . (7)

1111

خوش خویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام ، خوش خویی است .

ص :472


1- قال أبو حامد : الخَلق و الخُلق عبارتان مستعملتان معا ، یقال: فلان حَسَن الخَلق و الخُلق ، أی حسن الظاهر و الباطن ، فیُراد بالخَلق الصورة الظاهرة ، و یُراد بالخُلق الصورة الباطنة ......... . فالخُلق عب_ارة ع_ن هیئ_ة للنّفس راسخ_ة تصدُر عنه_ا الأفعال بسهولة و یُسر من غیر حاجة إلی فکر و رویّة ، فإن کانت الهیئة بحیث تصدر عنها الأفعال الجمیلة المحمودة عقلاً و شرعا سُمّیت الهیئة خُلقا حسنا ، و إن کان الصادر منها الأفعال القبیحة سُمّیت الهیئة التی هی المصدر خُلقا سیّئا . المحجّة البیضاء : 5/ 95 .
2- کنز العمّال : 5137 .
3- المحجّة البیضاء : 5/90 .
4- بحار الأنوار : 71/396/79 .
5- (انظر) العلم : باب 2868 .
6- ابو حامد غزّالی می نویسد: کلمات خَلق و خُلق همیشه با هم به کار می روند ، مثلاً گفته می شود : فلان حَسَنُ الخَلق و الخُلق . یعنی خوش ظاهر و باطن است . بنا بر این ، منظور از خَلق شکل و چهره ظاهری است و مراد از خُلق صورت و چهره باطنی ......... خُلق عبارت است از: هیأت و حالتی راسخ در نفس که به سبب آن افعال براحتی و بدون احتیاج به فکر و تأمّل از نفس سر می زند. حال ، اگر از آن هیأت و خوی افعال و رفتارهای پسندیده عقلی و شرعی سرزند آن هیأت را خُلق حَسَن (خوی نیکو) می نامند و اگر افعال زشت و ناپسند سرزند آن را خُلق سیّئ (خوی بد و ناپسند) می نامند .
7- کنز العمّال : 5225 .

عنه صلی الله علیه و آله :حُسنُ الخُلقِ نِصْفُ الدِّینِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :حُسنُ الخُلقِ ذَهَبَ بخَیرِ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما حَسّنَ اللّهُ خَلقَ امرئٍ و خُلقَهُ فیُطْعِمَهُ النّارَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو یَعلَمُ العَبدُ ما فی حُسن الخُلقِ لَعلِمَ أنَّهُ مُحتاجٌ أنْ یکونَ لَهُ خُلقٌ حَسنٌ . (4)

الخصال عن حسین بن زید عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلامعن رسول اللّه صلی الله علیه و آله : ثلاثٌ مَن لَم تَکُن فیهِ فلَیس مِنّی و لا مِن اللّهِ عزّ و جلّ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما هُنَّ ؟ قالَ : حِلْمٌ یَرُدُّ بهِ جَهْلَ الجاهِلِ ، و حُسنُ خُلقٍ یَعیشُ بهِ فی النّاسِ ، و وَرَعٌ یَحْجِزُهُ عن مَعاصی اللّهِ عزّ و جلّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :زَوَّجتُ المِقدادَ و زَیدا لِیکونَ أشْرَفُکُم عندَ اللّهِ أحْسَنَکُم خُلقا . (6)

بحار الأنوار عن جریرِ بنِ عبدِ اللّهِ :قالَ لی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّکَ امْرؤٌ قَد أحْسَنَ اللّهُ خَلْقَکَ فأحْسِنْ خُلقَکَ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا قَرینَ کحُسنِ الخُلقِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیک خویی ، نصف دین است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیک خویی ، خیر دنیا و آخرت را از آن خود کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند خِلقت و خوی کسی را نیکو نگردانید تا او را طعمه آتش سازد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر بنده بداند که خوش خویی چه ثمراتی دارد ، هر آینه داند که به داشتن خوی نیکو نیازمند است .

الخصال به نقل از حسین بن زید از امام صادق از پدرانش علیهم السلاماز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نَه از خداوند عزّ و جلّ . عرض شد : ای رسول خدا ! آنها کدامند؟ فرمود : بردباری ، که به وسیله آن رفتار جهالت آمیز نادان را دفع کند ، اخلاقِ خوش ، که با آن در میان مردم زندگی کند و پاکدامنی ، که او را از معاصی خداوند عزّ و جلّ باز دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مقداد و زید را من همسر دادم تا معلومتان شود که شریف ترین شما نزد خدا ، نیک خوترین شماست .

بحار الأنوار_ به نقل از جریر بن عبد اللّه _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود :تو کسی هستی که خداوند زیبایت آفریده است ، پس ، اخلاقت را نیز زیبا گردان .

امام علی علیه السلام :هیچ همنشینی چون خوش خویی نیست .

ص :473


1- الخصال : 30/106 .
2- الأمالی للصدوق : 588/811 .
3- بحار الأنوار : 71/393/63 .
4- بحار الأنوار : 10/369/20.
5- الخصال : 145/172 .
6- کنز العمّال : 5248 .
7- بحار الأنوار: 71 / 394 / 63 .
8- غرر الحکم : 10547 .

عنه علیه السلام :الخُلقُ المَحمودُ مِن ثِمارِ العقلِ، الخُلقُ المَذمومُ مِن ثِمارِ الجَهلِ . (1)

عنه علیه السلام :عُنوانُ صَحیفَةِ المؤمنِ حُسنُ خُلقِهِ . (2)

عنه علیه السلام :کَفی بالقَناعَةِ مُلْکا ، و بحُسنِ الخُلقِ نَعیما . (3)

عنه علیه السلام :الخُلقُ السَّجِیحُ أحَدُ النِّعْمتَینِ . (4)

عنه علیه السلام :حُسنُ الخُلقِ مِن أفضَلِ القِسَمِ و أحْسَنِ الشِّیَمِ . (5)

عنه علیه السلام :حُسنُ الخُلقِ أحَدُ العَطاءَیْنِ . (6)

عنه علیه السلام :حُسنُ الخُلقِ رأسُ کُلِّ بِرٍّ . (7)

عنه علیه السلام :أرضی النّاسِ مَن کانَتْ أخْلاقُهُ رَضِیَّةً . (8)

عنه علیه السلام :أحْسنُ السَّناءِ الخُلقُ السَّجِیحُ . (9)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَتْ خَلیقَتُهُ طابَتْ عِشْرَتُهُ . (10)

امام علی علیه السلام :خوی پسندیده ، از میوه های خِرد است و خوی نکوهیده ، از میوه های نادانی .

امام علی علیه السلام :سر لوحه نامه [اعمال ]مؤمن ، خوش خویی اوست.

امام علی علیه السلام :مُلک قناعت بس است و نعمت خوش خویی بس .

امام علی علیه السلام :نرمخویی یک نعمت است .

امام علی علیه السلام :نیک خویی از بهترین نصیبها و نیکوترین خصلتهاست .

امام علی علیه السلام :خوش خویی ، یک عطیّه [از سوی خداوند ]است .

امام علی علیه السلام :نیک خویی ، سرآمد همه نیکیهاست .

امام علی علیه السلام :خرسندترین مردمان کسی است که اخلاقش پسندیده باشد .

امام علی علیه السلام :بهترین رفعت ، نرمخویی است .

امام علی علیه السلام :آن که اخلاقش نیکو باشد ، معاشرتش نیکوست .

ص :474


1- غرر الحکم : 1280 _ 1281 .
2- بحار الأنوار : 71/392/59 .
3- بحار الأنوار : 71/396/78 .
4- غرر الحکم : 1658 .
5- غرر الحکم : 4842 .
6- غرر الحکم : 4851 .
7- غرر الحکم : 4857 .
8- غرر الحکم : 3072 .
9- غرر الحکم : 3203 .
10- غرر الحکم : 8153 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنّ أحسَنَ الحَسَنِ الخُلقُ الحَسَنُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا عَیشَ أهْنَأُ مِن حُسنِ الخُلقِ . (2)

(3)

امام حسن علیه السلام :همانا نیک ترین نیکویی ، خوی نیکوست .

امام صادق علیه السلام :زندگیی گواراتر از اخلاق خوش نیست .

1112 - جزاء حُسنِ الخُلُقِ
1112 - پاداش خوشخویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن حَسَّنَ خُلقَهُ بَلّغَهُ اللّهُ درَجَةَ الصّائمِ القائمِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ العَبدَ لَیَبلُغُ بحُسنِ خُلقِهِ عَظیمَ دَرَجاتِ الآخِرَةِ و شَرَفِ المَنازِل ، و إنَّهُ لَضَعیفُ العِبادَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرّجُلَ یُدرِکُ بحُسنِ خُلقِهِ دَرَجةَ الصّائمِ القائمِ ، و إنَّهُ لَیُکْتَبُ جَبّارا و لا یَمْلِکُ إلاّ أهلَهُ! (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ صاحِبَ الخُلقِ الحَسنِ لَهُ مِثلُ أجْرِ الصّائمِ القائمِ . (7)

1112

پاداش خوش خویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که اخلاق خویش را نیکو گرداند ، خداوند او را به مقام روزه گیرِ شب زنده دار رساند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ، هر چند در عبادت ضعیف باشد ، با اخلاق نیک خود در آخرت به درجات بزرگ و منزلتهای والایی دست می یابد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی با حُسن خلق خود ، به رتبه روزه گیر شب زنده دار می رسد ، و در زمره گردن فرازان (فرمانروایان) به شمار می آید ، در حالی که جز بر خانواده خود فرمانروایی ندارد!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا انسان خوش خو را پاداشی همانند پاداش روزه گیر شب زنده دار است.

ص :475


1- الخصال : 29/102 .
2- علل الشرائع : 560/1 .
3- (انظر) کنز العمّال : 3 / 4 _ 22 فإنّ کثیرا من الأحادیث المذکورة فی هذا الباب وردت من طریق العامّة أیضا .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/71/328 .
5- المعجم الکبیر: 1/260/754 .
6- شرح نهج البلاغة : 6/338 .
7- الکافی : 2/100/5 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لَیُعْطی العَبدَ مِن الثَّوابِ علی حُسنِ الخُلقِ کما یُعطی المُجاهِدَ فی سبیلِ اللّهِ یَغدو علَیهِ و یَروحُ . (1)

عنه علیه السلام :ما یَقْدِمُ المؤمنُ علی اللّهِ عزّ و جلّ بعَملٍ بعدَ الفرائضِ أحَبَّ إلی اللّهِ تعالی مِن أنْ یَسَعَ النّاسَ بخُلقِهِ . (2)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی بر خوش خوییِ بنده ثوابی را می دهد ، همانند ثواب مجاهدی که هر بام و شام در راه خدا جهاد کند .

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، بعد از واجبات ، عملی محبوبتر از خوش اخلاقی با مردم نزد خداوند متعال نمی آورد .

1113 - أفضَلُ ما یوضَعُ فِی المیزانِ
1113 - بهترین چیز در ترازوی اعمال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یُوضَعُ فی مِیزانِ العَبدِ یَومَ القِیامَةِ حُسنُ خُلقِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شیءٍ أثقَلُ فی المیزانِ مِن حُسنِ الخُلقِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما یُوضَعُ فی مِیزانِ امرئٍ یَومَ القِیامَةِ أفضَلُ مِن حُسنِ الخُلقِ . (5)

(6)

1113

بهترین چیز در ترازوی اعمال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال بنده گذاشته می شود، حُسن خلق اوست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در ترازوی اعمال، چیزی سنگینتر از خوش خویی نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در قیامت چیزی برتر از خوش خویی در ترازوی اعمال آدمی نهاده نمی شود .

ص :476


1- الکافی : 2/101/12 .
2- الکافی : 2/100/4 .
3- قرب الإسناد : 46/149 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/37/98، بحار الأنوار: 71/383/17 .
5- الکافی : 2/99/2 .
6- (انظر) الصلاة علی النبیّ و آله : باب 2288 . الصدقة : باب 2200 .

1114 - عَظَمَةُ خُلُقِ النَّبِیِّ
1114 - شکوه و عظمت اخلاق پیامبرصلی الله علیه وآله

الکتاب:

«وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «إنّکَ لَعلی خُلُقٍ عظیمٍ» _: هُو الإسلامُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی الآیةِ أیضا _: علی دِینٍ عَظیمٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ فیما خاطَبَ اللّهُ تعالی بِهِ نبیَّهُ صلی الله علیه و آله أنْ قالَ لَهُ : یا محمّدُ «إنّکَ لَعلی خُلقٍ عظیمٍ» قالَ : السَّخاءُ، و حُسنُ الخُلقِ . (4)

عنه علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خُلُقهُ القُرآنُ قولُهُ عزّ و جلّ : «خُ_ذِ العَفْ_وَ و أْمُ_رْ بالعُ_رْفِ و أعْ_رِضْ عَ_نِ الجاهِلینَ» (5) . (6)

(7)

1114

شکوه و عظمت اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله

قرآن :

«همانا تو بر خُلقی عظیم هستی» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «همانا تو بر خُلقی عظیم هستی» _فرمود : آن [خُلق] ، اسلام است .

امام باقر علیه السلام_ نیز درباره همان آیه _فرمود : یعنی بر دینی بزرگ .

امام صادق علیه السلام :از جمله خطابهایی که خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه و آله نمود این بود که فرمود : ای محمّد ! «همانا تو بر خُلقی عظیم هستی» یعنی بخشندگی و خوش خویی .

امام صادق علیه السلام :اخلاق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، [تجسّمِ ]این سخن خداوند عزّ و جلّ بود : « عفو را پیشه کن و به نیکی فرمان ده و از جاهلان روی گردان» .

1115 - حُسنُ الخُلُقِ وکَمالُ الدِّینِ
1115 - خوشخویی و کمال دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أحَبّکُم إلَیَّ و أقرَبَکُم مِنّی یَومَ القِیامَةِ مَجلِسا أحْسَنُکُم خُلقا ، و أشَدُّکُم تَواضُعا . (8)

1115

خوش خویی و کمال دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین شما نزد من و نزدیکترینتان به من در روز قیامت ، خوش خوترین و افتاده ترین شماست .

ص :477


1- القلم : 4 .
2- معانی الأخبار : 188/1 .
3- تفسیر القمّی : 2/382 .
4- الأمالی للطوسی : 302/599 .
5- الأعراف : 199 .
6- تنبیه الخواطر (طبعة النجف) : 72 .
7- (انظر) الأدب : باب 70 .
8- بحار الأنوار : 71/385/26 .

عنه صلی الله علیه و آله :أکمَلُ المؤمنینَ إیمانا أحْسَنُهُم خُلقا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أشْبَهُکُم بِی أحْسَنُکُم خُلقا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ مَعالِیَ الأخْلاقِ و یَکْرَهُ سَفْسافَها . (3)

بحار الأنوار عن الإمام الصّادق عن أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیهم السلامعن رسول اللّه صلی الله علیه و آله إنّه قالَ : یا عَلیُّ أ لاَ اُخبِرُکُ بأشْبَهِکُم بِی خُلقا ؟ قالَ :

بلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : أحْسَنُکُم خُلقا أعظَمُکُم حِلْما ، و أبَرُّکُم بقَرابَتِهِ ، و أشَدُّکُم مِن نَفسِهِ إنْصافا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَوِّضوا أنفُسَکُم علی الأخْلاقِ الحَسَنَةِ ؛ فإنّ العَبدَ المُسلِمَ یَبلُغُ بحُسْنِ خُلقِهِ دَرجَةَ الصّائمِ القائمِ . (5)

عنه علیه السلام :تَنافَسوا فی الأخْلاقِ الرَّغِیبَةِ ، و الأحْلامِ العَظیمَةِ ، و الأخْطارِ الجلیلَةِ ، یَعْظُمْ لَکُمُ الجَزاءُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن مؤمن ایمانش کاملتر است که اخلاقش نیکوتر باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبیه ترین شما به من ، خوش خوترین شماست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند خویهای والا را دوست دارد و خویهای پست را ناخوش می دارد .

بحار الأنوار از امام صادق از پدرش از جدّش از امام علی علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :ای علی! آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است ؟ عرض کرد : بفرمایید ، ای رسول خدا. فرمود : آن که از همه شما خوش خوتر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکو کارتر و با انصافتر باشد .

امام علی علیه السلام :نفْسهای خود را بر اخلاق نیکو تمرین دهید ؛ زیرا که بنده مسلمان، با حُسنِ خُلقِ خود به درجه روزه گیرِ شب زنده دار می رسد .

امام علی علیه السلام :در کسب خویهای پسندیده و آرزوهای بزرگ و منزلتهای والا با یکدیگر رقابت کنید، تا پاداش بزرگ یابید.

ص :478


1- الأمالی للطوسی : 140/227 .
2- بحار الأنوار : 71/387/35 .
3- کنز العمّال : 5180 .
4- بحار الأنوار : 77/58/3 .
5- الخصال : 621/10 .
6- غرر الحکم : 4556 .

عنه علیه السلام :إنْ کُنْتُم لا مَحالَةَ مُتَنافِسِینَ فتَنافَسوا فی الخِصالِ الرَّغیبَةِ و خِلالِ المَجدِ . (1)

عنه علیه السلام :لَو کُنّا لا نَرْجو جَنّةً، و لا نَخْشی نارا و لا ثَوابا و لا عِقابا لَکانَ یَنْبَغی لَنا أنْ نَطلُبَ مَکارِمَ الأخْلاقِ؛ فإنَّها مِمّا یدُلُّ علی سبیلِ النَّجاحِ . (2)

عنه علیه السلام :علَیکُم بمَکارِمِ الأخْلاقِ فإنّها رِفْعَةٌ ، و إیّاکُم و الأخْلاقَ الدَّنِیَّةَ فإنّها تَضَعُ الشَّریفَ و تَهْدِمُ المَجْدَ . (3)

امام علی علیه السلام :اگر چاره ای از رقابت کردن ندارید ، پس در به دست آوردن خصلتهای پسندیده و خویهای بزرگوارانه رقابت کنید .

امام علی علیه السلام :حتّی اگر هم به بهشت امید نمی داشتیم و از دوزخ نمی هراسیدیم و پاداش و کیفری در میان نمی بود، باز شایسته بود که در طلب مکارم اخلاق (4) برآییم؛ زیرا که راه موفقیت و پیروزی، در تحصیل مکارم اخلاق است .

امام علی علیه السلام :بر شما باد تحصیل مکارم اخلاق که آن مایه رفعت است و از خویهای پست دوری کنید که آن انسانهای شریف را پست می کند و بزرگواری را از بین می برد .

1116 - الحَثُّ عَلی مَکارِمِ الأخلاقِ
1116 - تشویق به کسب مکارم اخلاق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخْلاقِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ حُسْنَ الأخْلاقِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :جَعلَ اللّهُ سُبحانَهُ مَکارِمَ الأخْلاقِ صِلَةً بَینَهُ و بَینَ عِبادِهِ ، فحَسْبُ أحَدِکُم أنْ یَتَمسّکَ بخُلقٍ مُتَّصِلٍ باللّهِ . (7)

1116

تشویق به کسب مکارم اخلاق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من، در حقیقت، برای این برانگیخته شده ام که مکارم اخلاق را به کمال رسانم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من، در حقیقت، برای این برانگیخته شده ام که نیکویی خویها را به کمال رسانم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند سبحان مکارم اخلاق را سبب پیوند میان خود و بندگانش قرار داده است ، پس ، هر یک از شما را همین بس که به خویی که متّصل به خداست، چنگ آویزد .

ص :479


1- غرر الحکم :3740 .
2- الدرجات الرفیعة : 355 .
3- بحار الأنوار : 78/53 /89 .
4- مکارم، صفاتی است که موجب کرامت و بزرگواری و شرافت می شود، و از صفاتِ نیکِ عادی و معمولی بالاتر است _ م .
5- کنز العمّال :5217 .
6- کنز العمّال :5218 .
7- تنبیه الخواطر : 2/122 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثابِروا علی اقْتِناءِ المَکارِمِ . (1)

عنه علیه السلام :ابْذِلْ فی المَکارِمِ جُهْدَکَ تَخْلُصْ مِن الَمآثمِ ، و تُحْرِزِ المَکارِمَ . (2)

عنه علیه السلام :فَهَبْ أنّهُ لا ثَوابَ یُرجی و لا عِقابَ یُتَّقی ، أ فَتَزْهَدونَ فی مَکارِمِ الأخْلاقِ؟! (3)

عنه علیه السلام :یا کُمَیلُ ، مُرْ أهلَکَ أنْ یَروحوا فی کَسْبِ المَکارِمِ ، و یُدْلِجوا فی حاجَةِ مَن هُو نائمٌ . (4)

امام علی علیه السلام :در راه کسب مکارم اخلاق پشتکار و پایداری ورزید .

امام علی علیه السلام :برای تحصیل مکارم اخلاق، نهایت کوشش خود را به کارگیر، تا از گناهان برهی و مکارم را به دست آوری.

امام علی علیه السلام :گیرم که امید به پاداش و ترس از کیفر در میان نباشد ، آیا باید به مکارم اخلاق پشت کنید؟

امام علی علیه السلام :ای کمیل ! به خانواده خود فرمان ده که در روز به دنبال کسب مکارم اخلاق باشند و در شب نیاز کسی را که خفته است بر آورند .

1117 - تَفسیرُ حُسنِ الخُلُقِ
1117 - معنای حُسن خلق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما تفسیرُ حُسنِ الخُلقِ: ما أصابَ الدُّنیا یَرْضی ، و إنْ لَم یُصِبْهُ لَم یَسْخَطْ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أ لا اُنَبّئُکُم بخِیارِکُم ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : أحاسِنُکُم أخْلاقا المُوَطّئونَ أکْنافا ، الّذینَ یألَفونَ و یُؤْلَفونَ . (6)

بحار الأنوار :جاءَ رجُلٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن بَینِ یدَیهِ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما الدِّینُ ؟ فقالَ : حُسنُ الخُلقِ . ثُمَّ أتاهُ عَن یَمینِهِ فقالَ : ما الدِّینُ ؟ فقالَ : حُسنُ الخُلقِ . ثُمّ أتاهُ مِن قِبَلِ شِمالِهِ فقالَ : ما الدِّینُ ؟ فقالَ : حُسنُ الخُلقِ . ثُمّ أتاهُ مِن وَرائهِ فقالَ : ما الدِّینُ ؟ فالْتَفَتَ إلَیهِ و قاَل : أ مَا تَفْقَهُ ؟! الدِّینُ هُو أنْ لا تَغْضَبَ . (7)

1117

معنای حُسن خلق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :معنای حُسن خلق این است که: اگر دنیا به انسان رو کرد ، خشنود باشد و اگر رو نکرد ، خشمگین نشود .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را از بهترین افرادتان خبر ندهم ؟ عرض کردند : چرا ، ای رسول خدا . حضرت فرمود : خوش خوترین شما ، آنانند که نرمخو و بی آزارند ، با دیگران اُنس می گیرند و دیگران نیز با آنان اُنس می گیرند.

بحار الأنوار :مردی از روبروی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، خدمت آن حضرت آمد و پرسید : ای رسول خدا ! دین چیست ؟ فرمود : خوش خویی . سپس از طرف راست آمد و پرسید: دین چیست؟ فرمود: خوش خویی. آن گاه از طرف چپ آن حضرت آمد و پرسید : دین چیست؟ فرمود: خوش خویی. سپس از پشت سر ایشان آمد و پرسید: دین چیست ؟ حضرت به طرف او برگشت و فرمود : مگر نمی فهمی؟! دین ، آن است که خشم نگیری .

ص :480


1- غرر الحکم : 4712 .
2- غرر الحکم :9989 .
3- غرر الحکم : 6278 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 257 .
5- کنز العمّال : 5229 .
6- بحار الأنوار : 71/396/76 .
7- تنبیه الخواطر : 1/89 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُسنُ الخُلقِ فی ثَلاثٍ : اجْتِنابُ المَحارِمِ ، و طَلَبُ الحَلالِ ، و التَّوَسُّعُ علی العِیالِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ بَذْلَ التّحیَّةِ مِن مَحاسِنِ الأخْلاقِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن حَدّ حُسنِ الخُلقِ _: تُلینُ جانِبَکَ ، و تُطیِّبُ کلامَکَ ، و تَلْقی أخاکَ ببِشْرٍ حَسَنٍ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :خوش خویی در سه چیز است : دوری کردن از کارهای حرام ، طلب حلال ، و فراهم آوردن آسایش و رفاه برای خانواده .

امام علی علیه السلام :سلام کردن از خویهای نیک است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از معنای حُسن خلق _فرمود : حُسن خلق این است که نرمخو و مهربان باشی ، گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویی برخورد کنی .

1118 - تَفسیرُ مَکارِمِ الأخلاقِ
1118 - تفسیر مکارم اخلاق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العَدلُ حَسَنٌ و لکنْ فی الاُمَراءِ أحسَنُ ، السَّخاءُ حَسَنٌ و لکنْ فی الأغْنِیاءِ أحسَنُ ، الوَرَعُ حَسنٌ و لکنْ فی العُلَماءِ أحسَنُ ، الصَّبرُ حَسنٌ و لکنْ فی الفُقَراءِ أحسَنُ ، التَّوبَةُ حَسنٌ و لکنْ فی الشَّبابِ أحسَنُ ، الحَیاءُ حَسنٌ و لکنْ فی النِّساءِ أحسَنُ . (5)

1118

تفسیر مکارم اخلاق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عدالت نیکوست، اما در فرمانروایان نیکوتر است ؛ بخشندگی زیباست، اما در توانگران زیباتر است ؛ پارسایی نیکوست، اما در دانشمندان نیکوتر است ؛ شکیبایی نیکوست، اما در فقیران نیکوتر است ؛ توبه نیکوست، اما در جوانان نیکوتر است ؛ و شرم و حیا نیکوست، اما در زنان نیکوتر است .

ص :481


1- بحار الأنوار : 71/394/63 .
2- غرر الحکم : 3404 .
3- معانی الأخبار : 253/1 .
4- (انظر) الإیمان : باب 269 ، 275 ، 285 _ 287 ، 292 ، 296 _ 301 .
5- کنز العمّال : 43542 .

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکُم بمَکارِمِ الأخْلاقِ ، فإنّ اللّهَ عزّ و جلّ بَعثَنی بها . و إنَّ مِن مَکارِمِ الأخْلاقِ أنْ یَعْفُوَ الرّجُلُ عَمَّنْ ظَلمَهُ ، و یُعْطیَ مَن حَرمَهُ ، و یَصِلَ مَن قَطعَهُ ، و أنْ یَعودَ مَن لا یَعودُهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ مِن مَکارِمِ الأخْلاقِ أنْ تَصِلَ مَن قَطعَکَ ، و تُعطِیَ مَن حَرمَکَ ، و تَعْفوَ عَمَّن ظَلمَکَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَکْمُلُ المَکارِمُ إلاّ بالعَفافِ و الإیثارِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن أعْوَدِ الغَنائمِ دَولَهُ الأکارِمِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا رَغِبتَ فی المَکارِمِ فاجْتَنِبِ المَحارِمَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی خَصَّ رَسولَهُ صلی الله علیه و آله بمَکارِمِ الأخْلاقِ ، فامْتَحِنوا أنفسَکُم ؛ فإن کانتْ فِیکُم فاحْمَدوا اللّهَ عزّ و جلّ و ارغَبوا إلَیهِ فی الزّیادَةِ مِنها . فذکَرَها عَشرَةً : الیَقینُ ، و القَناعَةُ ، و الصَّبرُ ، و الشُّکرُ ، و الحِلْمُ ، و حُسنُ الخُلقِ ، و السَّخاءُ ، و الغَیرَةُ ، و الشَّجاعَةُ ، و المُروءَةُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد تحصیل مکارم اخلاق؛ زیرا که خداوند عزّ و جلّ مرا برای آنها برانگیخت. و از مکارم اخلاق است که آدمی، از کسی که به وی ستم کرده است در گذرد، و به کسی که چیزی را از او دریغ داشته است عطا کند، و با آن که از وی بُریده است پیوند برقرار سازد و از آن که به عیادتش نرفته است، عیادت کند.

امام علی علیه السلام :از جمله مکارم اخلاق این است که با آن که از تو پیوند بُریده ارتباط برقرار کنی ، به آن که از تو دریغ ورزیده، عطا کنی و از آن که به تو ستم کرده درگذری.

امام علی علیه السلام :مکارم اخلاق به کمال نرسد ، مگر با عفاف و ایثار .

امام علی علیه السلام :از سودمندترین غنیمتها، دولت کریمان است .

امام علی علیه السلام :اگر خواهان مکارم اخلاق هستی، از حرامها دوری کن .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی مکارم اخلاق را به رسولش صلی الله علیه و آله ارزانی داشت . پس شما نیز خود را بیازمایید ، اگر این خویها در شما بود، خداوند عزّ و جلّ را سپاس گویید و از او این مکارم را بیشتر بخواهید . سپس حضرت آنها را ده خوی برشمرد : یقین ، قناعت ، صبر ، شکر ، بردباری ، خوش خویی ، بخشندگی ، غیرت ، شجاعت و مردانگی .

ص :482


1- الأمالی للطوسی : 478/1042 .
2- غرر الحکم : 3543 .
3- غرر الحکم :10745 .
4- غرر الحکم :9381 .
5- غرر الحکم :4069 .
6- الأمالی للصدوق : 290/324 .

عنه علیه السلام :المَکارِمُ عَشْرٌ ، فإنِ اسْتَطَعْتَ أنْ تکونَ فیکَ فلْتَکُنْ ، فإنّها تَکونُ فی الرّجُلِ و لا تکونُ فی ولدِهِ ، و تکونُ فی ولدِهِ و لا تکونُ فی أبیهِ ، و تکونُ فی العَبدِ و لا تکونُ فی الحُرِّ : صِدْقُ البَأسِ ، و صِدقُ اللِّسانِ ، و أداءُ الأمانَةِ ، و صِلَةُ الرَّحِمِ ، و إقْراءُ الضَّیفِ ، و إطْعامُ السّائلِ ، و المُکافاةُ علی الصَّنایعِ ، و التَّذَمُّمُ للجارِ ، و التّذَمُّمُ للصاحِبِ ، و رأسُهُنَّ الحَیاءُ . (1)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عن مَکارِمِ الأخْلاقِ _: العَفْوُ عَمّنْ ظَلَمَکَ ، و صِلَةُ مَن قَطعَکَ ، و إعْطاءُ مَن حَرمَکَ ، و قَولُ الحقِّ و لَو علی نَفْسِکَ . (2)

عنه علیه السلام_ لِجرّاحِ المَدائنیِّ _: أ لاَ اُحَدِّثُکَ بمَکارِمِ الأخْلاقِ ؟ الصَّفْحُ عنِ النّاسِ ، و مُؤاساةُ الرّجُلِ أخاهُ فی مالِهِ ، و ذِکْرُ اللّهِ کثیرا . (3)

امام صادق علیه السلام :مکارم [اخلاق] ده تاست ، اگر می توانی آنها را داشته باش؛ زیرا گاهی شخص آنها را دارد، ولی فرزندش ندارد و گاهی در فرزند هست و در پدرش نیست و گاهی در بنده هست و در آزاد نیست [این ده خوی کریمانه عبارتند از : ]پایمردی در جنگ، راستگویی ، امانتداری ، صله رحم، میهمان نوازی ، اطعام بینوا ، جبران کردن نیکیها ، مراعات حقّ همسایه ، مراعات حقّ رفیق، و در رأس همه، شرم و حیا .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از مکارم اخلاق _فرمود : گذشت از کسی که به تو ستم کرده است ، ارتباط برقرار کردن با کسی که از تو بُریده است ، عطا کردن به آن که از دادن چیزی به تو دریغ کرده است و گفتن حقّ، اگر چه بر ضدّ خودت باشد .

امام صادق علیه السلام_ به جرّاح مدائنی _فرمود :

آیا به تو بگویم که مکارم اخلاق چیست ؟ گذشت کردن از مردم ، مواسات نسبت به برادر [دینی ]خود، و بسیار به یاد خدا بودن .

ص :483


1- الخصال : 431/11 .
2- معانی الأخبار : 191/1 .
3- معانی الأخبار : 191/2 . راجع : بحار الأنوار : 69/375 ، 78/ 245 ، النبوّة العامّة : باب 3716 . بحار الأنوار : 41 / 48 باب104 «حُسن خُلق الإمام علیّ علیه السلام » و ج 46 / 54 باب 5 «مکارم أخلاق الإمام علیّ بن الحسین علیهما السلام» ، و ص 286 باب 6 «مکارم أخلاق الإمام الباقر علیه السلام » ، و ج 47 / 16 باب 4 «مکارم أخلاق الإمام الصادق علیه السلام » ، ج 48 / 100 باب 5 «مکارم أخلاق الإمام الکاظم علیه السلام » ، و ج 49 / 89 باب 7 «مکارم أخلاق الإمام الرضا علیه السلام » ، و ج 50 / 85 باب 5 «مکارم أخلاق الإمام الجواد علیه السلام » ، و ص 124 باب 3 «مکارم أخلاق الإمام الهادی علیه السلام » ، و ص 306 باب 4 «مکارم أخلاق الإمام العسکریّ علیه السلام » ، و ج 69 / 332 _ 414 و ج 70 و71 «أبواب مکارم الأخلاق» .

1119 - التَّمییزُ بَینَ الأخلاقِ
1119 - تشخیص خویها از یکدیگر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رأسُ العِلمِ التَّمْیِیزُ بینَ الأخْلاقِ ، و إظْهارُ محَمْودِها ، و قَمْعُ مَذْمومِها . (1)

عنه علیه السلام :الفَضائلُ أربَعةُ أجْناسٍ ، أحَدها : الحِکمَةُ و قِوامُها فی الفِکْرَةِ ، و الثّانی : العِفَّةُ و قِوامُها فی الشّهْوَةِ ، و الثّالثُ : القُوَّةُ و قِوامُها فی الغَضَبِ ، و الرّابعُ : العَدلُ و قِوامُهُ فی اعْتِدالِ قُوی النَّفْسِ . (2)

1119

تشخیص خویها از یکدیگر

امام علی علیه السلام :تشخیص خویها از یکدیگر ، و آشکار کردن خویهای پسندیده ، و سرکوب کردن خویهای ناپسند ، سرآمد دانش و دانایی است .

امام علی علیه السلام :فضایل بر چهار گونه اند: اوّل : حکمت که جانمایه آن در فکر و اندیشه است ؛ دوم : عفّت که شالوده آن شهوت است ؛ سوم : قدرت و توانایی که اساس آن خشم است و چهارم : عدالت که ریشه آن، اعتدال هوای نفْس است .

ص :484


1- غرر الحکم : 5267 .
2- بحار الأنوار: 78/81/68.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إنّ للسَّخاءِ مِقْدارا فإنْ زادَ علَیهِ فهُو سَرَفٌ ، و للحَزْمِ مِقْدارا فإنْ زادَ علَیهِ فهُو جُبْنٌ ، و للاقْتِصادِ مِقْدارا فإنْ زادَ علَیهِ فهُو بُخْلٌ ، و للشَّجاعَةِ مِقْدارا فإنْ زادَ علَیهِ فهُو تَهوُّرٌ (1) . (2)

امام عسکری علیه السلام :همانا بخشندگی را اندازه ای است ، که اگر از آن فراتر رود ، اسراف است و دور اندیشی و احتیاط را اندازه ای است ، که چون از آن تجاوز شود ، بزدلی است و صرفه جویی را حدّی است ، که اگر از آن فراتر رود ، بخل است و شجاعت را نیز اندازه ای است ، که فراتر از آن تهوّر و بی باکی است . (3)

ص :485


1- بحار الأنوار : 69/407/115 .
2- قال أبو حامد : کما أنّ حُسن الصورة الظاهرة مطلقا لا یتمّ بُحسن العینین دون الأنف و الفم و الخدّ ، بل لا بدّ من حُسن الجمیع لیتمّ حُسن الظاهر ، فکذلک فی الباطن أربعة أرکان لا بدّ من الحُسن فی جمیعها حتّی یتمّ حُسن الخُلق ، فإذا استوت الأرکان الأربعة و اعتدلت و تناسبت حصل حُسن الخُلق ، و هی : قوّة العلم ، و قوّة الغضب ، و قوّة الشهوة ، و قوّة العدل بین هذه القوی الثلاث ......... و حُسن القوّة الغضبیّة و اعتدالها یُعبّر عنه بالشَّجاعة ، و حُسن قوّة الشهوة و اعتدالها یعبّر عنه بالعِفّة . فإن مالت قوّة الغضب عن الاعتدال إلی طرف الزیادة سُمّی ذلک تهوّرا ، و إن مالت إلی الضَّعف و النقصان سُمّی ذلک جُبنا و خوَرا . و إن مالت قوّة الشهوة إلی طرف الزّیادة سُمّی شرَها ، و إن مالت إلی النقصان سُمّی خُمودا . و المحمود هو الوسط و هو الفضیلة ، و الطّرَفان رذیلتان مذمومتان . و العدل إذا فات فلیس له طرفان زیادة و نقصان بل له ضدّ واحد ، و هو الجور . و أمّا الحکمة فیُسمّی إفراطها عند الاستعمال فی الأغراض الفاسدة خَبّا و جَرْبَزة ، و یُسمّی تفریطها بَلَها ، و الوسط هو الذی یختصّ باسم الحکمة . فإذا اُمّهات الأخلاق و اُصولها أربعة : الحکمة و الشَّجاعة و العِفّة و العدل ......... فمِن اعتدال هذه الاُصول الأربعة تصدُر الأخلاق الجمیلة کلّها . المحجّة البیضاء : 5/96 .
3- 1 . ابو حامد غزّالی می نویسد : همان گونه که زیبایی چهره ظاهری تنها با زیبایی چشمان فراهم نمی آید، بلکه باید همه اعضای دیگر مانند بینی و دهان و گونه نیز زیبا باشند، تا زیبایی چهره کامل گردد ، در درون و باطن آدمی نیز چهار عنصر اصلی است که باید این هر چهار رکن زیبا باشند، تا زیبایی و نیکویی خُلق کامل گردد . وقتی ارکان چهارگانه باطنی متعادل و متناسب شدند، خوش خویی فراهم می شود . این ارکان عبارتند از : نیروی علم ، نیروی خشم ، نیروی شهوت و نیروی اعتدال میان سه نیروی یاد شده دیگر ......... حُسن و اعتدالِ نیروی خشم را شجاعت می گویند و حسن و اعتدالِ نیروی شهوت را عفّت می نامند . اگر نیروی خشم از حدّ اعتدال فزونتر شود، آن را تهوّر می نامند و اگر به ضعف و کاستی بگراید آن را ترسویی و بُزدلی می گویند . نیروی شهوت نیز اگر از مرز اعتدال به فزونی گراید آن را شَرَه و سیری ناپذیری می نامند و اگر به کاستی گراید آن را خُمود و سرد مزاجی می گویند . آنچه پسندیده است همان اعتدال و حدّ وسط است که فضیلت می باشد و افراط و تفریط رذیلت و نکوهیده اند . اما نیروی عدالت ، طرف افراط و تفریط، یا افزایش و کاهش ندارد، بلکه یک نقطه مقابل و ضدّ دارد، و آن ستم و جور است . و اما نیروی دانش یا حکمت ، جانب افراط آن را که استفاده از آن در راه رسیدن به هدفهای باطل و نادرست باشد مکّاری و جُربُزه می گویند و جنبه تفریط آن را بلاهت و کودنی . و حدّ وسط آن را حکمت می نامند . بنا بر این ارکان و مبانی اخلاق چهار چیز است : حکمت ، شجاعت ، عفّت و عدالت ......... همه خویهای نیک و پسندیده از اعتدال این چهار اصل سر می زند .

1120 - قیمَةُ الأخلاقِ
1120 - ارزش اخلاق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الأخْلاقُ مَنائحُ مِن اللّهِ عزّ و جلّ، فإذا أحَبَّ عَبدا مَنحَهُ خُلقا حَسَنا ، و إذا أبْغَضَ عَبدا مَنحَهُ خُلقا سَیّئا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُسنُ الأخْلاقِ بُرْهانُ کَرَمِ الأعْراقِ . (2)

عنه علیه السلام :أطهَرُ النّاسِ أعْراقا أحْسَنُهُم أخْلاقا . (3)

الکافی عن إسحاقَ بنِ عمّارٍ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :الخُل_قُ مَنیحَةٌ یَمنَحُها اللّهُ عزّ و جلّ خَلقَهُ ، فمِنهُ سَجِیَّةٌ ، و مِنهُ نِیَّةٌ . فَقُلْتُ : فأیَّتُهُما أفضَلُ ؟ فقالَ : صاحِبُ السَّجِیَّةِ هُو مَجْبولٌ لا یَستَطیعُ غَیرَهُ ، و صاحِبُ النِّیَّةِ یَصْبِرُ علی الطّاعَةِ تَصَبُّرا ، فهُو أفْضَلُهُما . (4)

(5)

1120

ارزش اخلاق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خویها داده هایی از جانب خداوند عزّ و جلّ هستند . پس ، هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد ، خوی نیکو بدو عطا کند و هرگاه بنده ای را دشمن بدارد، خوی ناپسند به وی دهد .

امام علی علیه السلام :حُسن اخلاق، دلیل بر شرافت خانوادگی است .

امام علی علیه السلام :پاک نژادترین مردمان، خوش اخلاقترین آنهاست .

الکافی_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: امام صادق علیه السلام فرمود: خُلق و خوی ، بخششی است که خداوند عزّ و جلّ به آفریدگانش می دهد. برخی از آنها غریزی است و برخی به نیّت و قصد است [و با تصمیم و تمرین به دست می آید] . عرض کردم: کدام یک از این دو بهتر است؟ فرمود: کسی که خویِ غریزی دارد، بر آن سرشته شده و جز آن نتواند کند و صاحب خوی اکتسابی ، بر انجام طاعت صبوری می ورزد، پس این بهتر است.

ص :486


1- الاختصاص : 225 .
2- غرر الحکم : 4855 .
3- غرر الحکم :3032 .
4- الکافی : 2/101/11 .
5- (انظر) المحجّة البیضاء : 5 / 99 _ 103 .

1121 - احتِفافُ المَکارِمِ بِالمَکارِهِ
1121 - دشواری تحصیل مکارم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَکارِمُ بالمَکارِهِ ، الثَّوابُ بالمَشَقَّةِ . (1)

(2)

1121

دشواری تحصیل مکارم

امام علی علیه السلام :مکارم اخلاق با دشواری به دست می آید و مزد و ثواب با رنج .

1122 - خَیرُ المَکارمِ
1122 - بهترین مکارم اخلاق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ المَکارِمِ الإیثارُ . (3)

عنه علیه السلام :أعلی مَراتِبِ الکَرَمِ الإیثارُ . (4)

عنه علیه السلام :مِن أحسَنِ المَکارِمِ تَجَنُّبُ المَحارِمِ . (5)

عنه علیه السلام :مِن أحسَنِ المَکارِمِ بَثُّ المَعْروفِ . (6)

عنه علیه السلام :أحسَنُ المَکارِمِ الجُودُ . (7)

عنه علیه السلام :أحسَنُ المَکارِمِ عَفْوُ المُقْتَدِرِ وجُودُ المُفْتَقِرِ . (8)

عنه علیه السلام :العَفْوُ تاجُ المَکارِمِ . (9)

1122

بهترین مکارم اخلاق

امام علی علیه السلام :بهترین مکارم اخلاق ، ایثار است .

امام علی علیه السلام :بالاترین مرتبه بخشندگی و کرامت ، ایثار است .

امام علی علیه السلام :از خوبترین مکارم اخلاق ، دوری کردن از حرامهاست .

امام علی علیه السلام :از خوبترین مکارم اخلاق ، اشاعه کارهای نیک است .

امام علی علیه السلام :خوبترین مکارم اخلاق ، بخشندگی است .

امام علی علیه السلام :بهترین مکارم اخلاق ، گذشت توانا [بر انتقام ]است و بخشش کسی که خود نیازمند است.

امام علی علیه السلام :گذشت، تاج مکارم اخلاق است .

ص :487


1- غرر الحکم : 43 _ 44 .
2- (انظر) الجنّة : باب 559 . الثواب : باب 478 .
3- غرر الحکم : 4953 .
4- غرر الحکم :2967 .
5- غرر الحکم :9382 .
6- غرر الحکم :9373 .
7- غرر الحکم :2930 .
8- غرر الحکم :3165 .
9- غرر الحکم :520 .

عنه علیه السلام :قَضاءُ اللّوازِمِ مِن أفضَلِ المَکارِمِ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الکَرَمِ إتْمامُ النِّعَمِ . (2)

امام علی علیه السلام :برآوردنِ آنچه [از حقوق ]لازم و واجب است ، از برترین مکارم اخلاق است.

امام علی علیه السلام :برترین کرم و بخشندگی این است که نعمت را [بر کسی] تمام کنی .

1123 - اختِیارُ الأخلاقِ الحَسَنَةِ
1123 - انتخاب خویهای نیک

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَوِّدْ نَفسَکَ السَّماحَ ، و تَخَیّرْ لَها مِن کُلِّ خُلقٍ أحسَنَهُ ، ف_إنّ الخَ_یرَ عادَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :تَجَنَّبْ مِن کُلِّ خُلقٍ أسْوَأهُ ، و جاهِدْ نَفْسَکَ علی تَجَنُّبِهِ ، فإنَّ الشَّرَّ لَجاجَةٌ . (4)

1123

انتخاب خویهای نیک

امام علی علیه السلام :نفْس خود را به بخشندگی عادت ده و از هر خویی، خوبترینش را برای آن برگزین ؛ زیرا که خوبی یک عادت است.

امام علی علیه السلام :از بدترینِ هر خویی بپرهیز و در راه دوری کردن از آن با نفْست جهاد کن ؛ زیرا که [ادامه دادن راهِ] بدی، یک دندگی و لجاجت است .

1124 - ثَمَراتُ حُسنِ الخُلُقِ
1124 - پیامدهای خوشخویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُسنُ الخُلقِ یُثْبِتُ المَودَّةَ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن حَسُنَ خُلقُهُ کَثُرَ مُحِبّوهُ ، و أنِسَتِ النُّفوسُ بهِ . (6)

عنه علیه السلام :حَسِّنْ خُلقَکَ یُخَفِّفِ اللّهُ حِسابَکَ . (7)

عنه علیه السلام :حُسنُ الأخْلاقِ یُدِرُّ الأرْزاقَ ، و یُؤْنِسُ الرِّفاقَ . (8)

عنه علیه السلام :فی سَعَةِ الأخْلاقِ کُنوزُ الأرْزاقِ . (9)

1124

پیامدهای خوش خویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حُسنِ خُلق، رشته دوستی را استوار می کند .

امام علی علیه السلام :آن که خوی نیک داشته باشد، دوستانش زیاد شوند و دلها به او انس و الفت گیرند.

امام علی علیه السلام :اخلاقت را نیکو گردان تا خداوند حسابت را آسان گرداند .

امام علی علیه السلام :اخلاق نیکو روزیها را زیاد می کند و میان دوستان اُنس و اُلفت پدید می آورد .

امام علی علیه السلام :گنجهای روزی، در گشاده خویی است .

ص :488


1- غرر الحکم : 6800 .
2- غرر الحکم :2983 .
3- بحار الأنوار:77/213/1.
4- غرر الحکم : 4565 .
5- بحار الأنوار : 77/148/71 .
6- غرر الحکم: 9131 .
7- الأمالی للصدوق: 278/308 .
8- غرر الحکم : 4856 .
9- بحار الأنوار : 78/53/86 .

عنه علیه السلام :بحُسنِ الأخْلاقِ تُدَرُّ الأرْزاقُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حُسنُ الخُلقِ یَزیدُ فی الرِّزقِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ البِرَّ و حُسنَ الخُلقِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ ، و یَزیدانِ فی الأعْمارِ . (3)

عنه علیه السلام :الخُلقُ الحَسنُ یَمیثُ الخَطیئةَ کما تَمیثُ الشَّمسُ الجَلیدَ . (4)

عنه علیه السلام :قالَ لقمانُ لابنهِ : یا بُنیَّ ، إنْ عَدِمَکَ ما تَصِلُ بهِ قَرابتَکَ ، و تَتَفَضّلُ بهِ علی إخْوَتِکَ ، فلا یَعْدَمنَّکَ حُسنُ الخُلقِ ، و بَسْطُ البِشْرِ ، فإنّهُ مَن أحسَنَ خُلقَهُ أحَبَّهُ الأخْیارُ و جانَبَهُ الفُجّارُ . (5)

امام علی علیه السلام :با اخلاق نیکوست که روزیها زیاد می شود .

امام صادق علیه السلام :خوش خویی روزی را زیاد می کند .

امام صادق علیه السلام :نیکی کردن و خوش خویی خانه ها را آباد و عمرها را زیاد می کند .

امام صادق علیه السلام :خوش خویی گناه را ذوب می کند ، همچنان که آفتاب یخ را .

امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت : فرزندم ! اگر چیزی نداشتی که با آن به خویشانت رسیدگی کنی و به برادرانت احسان نمایی ، [دست کم] نیک خویی و خوشرویی خود را از دست مده ؛ زیرا کسی که نیک خو باشد، نیکان او را دوست بدارند و بدکاران از وی دوری کنند .

1125 - مَضارُّ سوءِ الخُلُقِ
1125 - پیامدهای بدخویی

الکتاب :

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» . (6)

1125

پیامدهای بد خویی

قرآن :

«به سبب رحمت خداست که تو با آنان چنین خوش خوی و مهربان هستی . اگر تندخو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند ؛ پس بر آنها ببخشای و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدای توکل کن که خدا توکل کنندگان را دوست دارد» .

ص :489


1- غرر الحکم : 4281 .
2- بحار الأنوار : 71/396/77 .
3- بحار الأنوار : 71/395/73 .
4- الکافی : 2/100/7 .
5- قصص الأنبیاء: 195/244 .
6- آل عمران : 159 .

«عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الخُلقُ السَّیِّئُ یُفسِدُ العَملَ کما یُفسِدُ الخَلُّ العَسلَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سُوءُ الخُلقِ ذَنبٌ لا یُغْفَرُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ عنِ الشُّؤْمِ _: سُوءُ الخُلقِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خَصْلَتانِ لا یَجْتَمعانِ فی مؤمنٍ : البُخلُ و سُوءُ الخُلقِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد قیلَ لَهُ : إنّ فُلانَةَ تَصومُ النّهارَ و تَقومُ اللّیلَ ، و هِی سَیِّئةُ الخُلقِ تُؤْذی جِیرانَها بلِسانِها _: لا خَیرَ فیها ، هِی مِن أهْلِ النّارِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ عِندَ ما دَفنَ سعدَ بنَ مُعاذٍ قَد أصابَتْهُ ضَمَّةٌ . فسُئلَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله عن ذلکَ فقالَ صلی الله علیه و آله _: نَعَم ، إنَّهُ کانَ فی خُلقِهِ مَع أهلِهِ سُوءٌ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ العَبدَ لَیَبلُغُ ......... بِسُوءِ خُلقِهِ أسْفَلَ دَرَجَة فی جَهنَّمَ . (8)

«[وی] درشت خوی مردی [است] ، ناشناخته نسب» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خویِ بد، کار را تباه می کند، همان گونه که سرکه عسل را.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بد خویی گناهی نا بخشودنی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که شومی چیست _فرمود : بد خویی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو خوی در مؤمن فراهم نیاید : بخل و بد خویی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ [هنگامی که] به ایشان عرض شد : فلان زن روزها را روزه می گیرد و شبها را به عبادت می گذراند اما بد اخلاق است و همسایگانش را با زبان خود می آزارد _فرمود : خیری در او نیست؛ او دوزخی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بیان علّت فشاری که به هنگام دفن سعد بن معاذ بر او وارد آمد _فرمود : آری ، او با خانواده اش کمی بَد خُلق بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا بنده ......... با بد اخلاقیش به پایین ترین درجه دوزخ می رسد .

ص :490


1- القلم : 13 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/37/96 .
3- المحجّة البیضاء : 5/93 .
4- بحار الأنوار : 71/393/63 .
5- شرح نهج البلاغة : 6/337 .
6- بحار الأنوار : 71/394/63 .
7- الأمالی للصدوق : 469/623 .
8- المعجم الکبیر : 1/260/754 .

الإمامُ الکاظمُ عن آبائه علیهم السلام: قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أبی اللّهُ لِصاحِبِ الخُلقِ السَّیِّئِ بالتَّوبَةِ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و کیفَ ذلکَ ؟ قالَ : لأنّهُ إذا تابَ مِن ذَنبٍ وَقعَ فی أعْظَمَ مِن الذَّنبِ الّذی تابَ مِنهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سُوءُ الخُلقِ شَرُّ قَرینٍ . (2)

عنه علیه السلام :سُوءُ الخُلقِ نَکَدُ العَیْشِ و عذابُ النَّفْسِ . (3)

عنه علیه السلام :سُوءُ الخُلقِ یُوحِشُ النَّفسَ ، و یَرفَعُ الاُنْسَ . (4)

عنه علیه السلام :سُوءُ الخُلقِ یُوحِشُ القَریبَ ، و یُنَفِّرُ البَعیدَ . (5)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عن أدْوَمِ النّاسِ غَمّا _: أسْوَأُهُم خُلقا . (6)

عنه علیه السلام :الخُلقُ السَّیِّئُ أحَدُ العَذابَینِ . (7)

عنه علیه السلام :لا وَحْشَةَ أوْحَشُ مِن سُوءِ الخُلقِ . (8)

امام کاظم از پدرانش علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند از آدم بد خوی توبه نمی پذیرد. عرض شد : ای رسول خدا ، چرا؟ فرمود : چون هرگاه از گناهی توبه می کند، در ورطه گناهی بدتر از آن که توبه کرده است می افتد.

امام علی علیه السلام :بد خویی، بدترین همنشین است .

امام علی علیه السلام :بد خویی، مایه تیره روزی و شکنجه روح است .

امام علی علیه السلام :بد خویی، انسان را تنها می کند و الفت و دوستی را از بین می برد .

امام علی علیه السلام :بد خویی، نزدیکان را می آزارد و می رماند و بیگانه را فراری می دهد .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که اندوه چه کسی پایدارتر است _فرمود : آن که از همه بد خوتر باشد .

امام علی علیه السلام :بد خویی، خود، یک نوع عذاب است .

امام علی علیه السلام :هیچ تنهایی و وحشتی بیش از تنهایی بد خویی نیست .

ص :491


1- بحار الأنوار : 73/299/12 .
2- غرر الحکم : 5567 .
3- . غرر الحکم: 5639 .
4- غرر الحکم: 5640 .
5- . غرر الحکم: 5593 .
6- جامع الأخبار: 290/788 .
7- . غرر الحکم : 1667 .
8- غرر الحکم : 10766 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ سُوءَ الخُلقِ لَیُفسِدُ العَملَ کما یُفسِدُ الخَلُّ العسَلَ . (1)

عنه علیه السلام :قالَ لُقمانُ لابنهِ : یا بُنیَّ ، إیّاکَ و الضَّجَرَ ، و سُوءَ الخُلقِ ، و قِلَّةَ الصّبرِ ، فلا یَستَقیمُ علی هذهِ الخِصالِ صاحِبٌ ، و ألْزِمْ نَفسَکَ التُّؤَدَةَ فی اُمورِکَ ، و صَبِّرْ علی مَؤوناتِ الإخْوانِ نَفْسَکَ، و حَسِّنْ مَع جَمیعِ النّاسِ خُلقَکَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :بد خویی کردار را تباه می سازد آنسان که سرکه عسل را .

امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت: فرزندم ! از غمزدگی و بی حوصلگی و بد خویی و کم صبری دوری کن که هیچ دوستی، تحمّل این خصلتها را ندارد . در کارهایت آرام و بردبار باش و در تحمّل زحمات برادران، صبوری کن و با همگان خوش خو باش .

1126 - عاقِبَةُ الخُلُقِ السَّیِّئِ
1126 - فرجام بدخویی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ساءَ خُلقُهُ مَلَّهُ أهلُهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن ضاقَت ساحَتُهُ قَلّتْ راحَتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ خُلقُهُ أعْوَزَهُ الصَّدیقُ و الرَّفیقُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ خُلقُهُ ضاقَ رِزْقُهُ . (7)

عنه علیه السلام :السَّیِّئُ الخُلقِ کثیرُ الطَّیْشِ، مُنَغَّصُ العَیْشِ . (8)

1126

فرجام بد خویی

امام علی علیه السلام :آن که بد اخلاق باشد خانواده اش از او دلتنگ و بیزار شوند .

امام علی علیه السلام :هر که کم تحمّل [و تندخو ]باشد آسایشش اندک گردد .

امام علی علیه السلام :کسی که بد اخلاق باشد، از پیدا کردن دوست و همراه درمانَد .

امام علی علیه السلام :هرکه اخلاقش بد باشد روزیش تنگ شود .

امام علی علیه السلام :آدم بد خوی بسیار خطا کند و زندگیش تلخ شود .

ص :492


1- الکافی : 2/321/1 .
2- قصص الأنبیاء : 195/244 .
3- (انظر) الزواج : باب 1657 ، 1658 .
4- غرر الحکم : 8595 .
5- غرر الحکم : 9192 .
6- غرر الحکم : 9187 .
7- غرر الحکم : 8023 .
8- غرر الحکم : 1604 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن ساءَ خُلقُهُ عَذّبَ نَفْسَهُ . (1)

امام صادق علیه السلام :هر که بد اخلاق باشد، خودش را عذاب دهد .

1127 - مِن أسبابِ سوءِ الخُلُقِ
1127 - موجبات بدخویی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اللَّحْمُ یُنْبِتُ اللَّحْمَ ، و مَن تَرَکَ اللَّحْمَ أربَعینَ یَوما ساءَ خُلقُهُ و مَن ساءَ خُلقُهُ فأذِّنوا فی أُذُنِهِ . (2)

عنه علیه السلام :غَلاءُ السِّعرِ یُسِیءُ الخُلُقَ ، و یُذهِبُ الأمانَةَ ، و یُضجِرُ المَرءَ المُسلمَ . (3)

1127

موجبات بد خویی

امام صادق علیه السلام :گوشت، گوشت می رویاند و هر کس چهل روز گوشت نخورد بد خُلق شود و هر کس بد خوی شد، در گوشش اذان بگویید.

امام صادق علیه السلام :گرانی نرخ، اخلاق را بد می کند، امانتداری را از بین می برد و انسان مسلمان را دلتنگ و بی قرار می سازد .

1128 - تَفسیرُ الأخلاقِ المَذمومَةِ
1128 - تفسیر خویهای نکوهیده

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أ لا اُخبِرُکُم بأبعَدِکُم مِنّی شَبَها ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : الفاحِشُ المُتَفَحِّشُ البَذیءُ ، البَخیلُ ، المُخْتالُ ، الحَقودُ ، الحَسودُ ، القاسِی القَلبِ ، البَعیدُ مِن کُلِّ خَیرٍ یُرْجی ، غَیرُ المَأمونِ مِن کُلِّ شَرٍّ یُتَّقی . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ! لا تَکُنْ عَیّابا ، و لا مَدّاحا ، و لا طَعّانا ، و لا مُمارِیا . (5)

1128

تفسیر خویهای نکوهیده

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را از کم شباهت ترینتان به خودم آگاه نسازم ؟ عرض کردند : چرا، ای رسول خدا؛ فرمود : زشت گویِ بی آبرویِ بی شرم ، بخیل ، متکبّر، کینه توز ، حسود ، سنگدل ، کسی که هیچ خیری از او بر نمی خیزد و کسی از شرّش در امان نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! نه عیب جوی باش و نه ثناگوی و نه طعنه زن و نه مجادله گر.

ص :493


1- بحار الأنوار : 78/246/62 .
2- الکافی : 6/309/1 .
3- الکافی: 5 / 164 / 6 .
4- الکافی : 2/291/9 .
5- بحار الأنوار : 77/85/3 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تِسْعةُ أشْیاءَ مِن تِسْعةِ أنْفُسٍ هُنّ مِنهُم أقْبَحُ مِن غَیرِهِم : ضِیقُ الذَّرْعِ مِن المُلوکِ ، و البُخلُ مِن الأغْنیاءِ ، و سُرعَةُ الغَضَبِ مِن العُلَماءِ ، و الصِّبا مِن الکُهولِ ، و القَطیعَةُ مِن الرُّؤوسِ ، و الکِذْبُ مِن القُضاةِ ، و الزَّمانَةُ مِن الأطِبّاءِ ، و البَذاءُ مِن النِّساءِ ، و البَطْشُ مِن ذوی السُّلْطانِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی الاسْتِعاذَةِ مِن المَکارِهِ و سَیِّئ الأخْلاقِ و مَذامِّ الأفْعالِ _: اللّهُمّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن هَیَجانِ الحِرْصِ ، و سَوْرَةِ الغَضَبِ ، و غَلَبةِ الحَسَدِ ، و ضَعْفِ الصّبرِ ، و قِلَّةِ القَناعَةِ ، و شَکاسَةِ الخُلقِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاک و خَصْلَتینِ : الضَّجَرَ و الکَسلَ ، فإنّک إنْ ضَجِرْتَ لَم تَصبِرْ علی حقٍّ ، و إن کَسِلْتَ لَم تُؤَدِّ حَقّا . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :نُه خصلت از نُه گروه زشت تر است تا از دیگران : درماندگی و ناتوانی از فرمانروایان ، بخل ورزی از توانگران ، زود خشمی از دانشمندان ، بچگی از میان سالان ، جدایی [از مردم ]از سران، دروغگویی از قاضیان ، بیماری مزمن از پزشکان ، بی حیایی از زنان و سختگیری و ستمگری از قدرتمندان .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای خویش در پناه بردن به خدا از ناملایمات و بد اخلاقی و کردارهای نکوهیده _گفت : بار خدایا ! به تو پناه می برم از برانگیخته شدنِ آزمندی و تند شدنِ آتش خشم و چیره گشتن حسادت و کم صبری و قانع نبودن و درنده خویی .

امام صادق علیه السلام :از دو خصلت بپرهیز : بیتابی و تنبلی ؛ زیرا اگر بیتاب و کم حوصله باشی، بر حقّ شکیبایی نکنی و اگر سست و تنبل باشی، حقّی را نپردازی.

ص :494


1- مستدرک الوسائل : 11/369/13289 .
2- الصحیفة السجّادیّة : ص 45 الدعاء 8 ، انظر تمام دعائه علیه السلام .
3- بحار الأنوار : 72/192/8 .
4- (انظر) الخلق: باب 1116 . الشرّ : باب1956 .

1129 - أفضَلُ الأخلاقِ
1129 - برترین خویها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکْرَمُ الأخْلاقِ السَّخاءُ ، و أعَمُّها نَفْعا العَدلُ . (1)

عنه علیه السلام :أشْرَفُ الخَلائقِ التّواضُعُ و الحِلْمُ و لِینُ الجانِبِ . (2)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الأخْلاقِ ما حَملَکَ علی المَکارِمِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ أزْیَنَ الأخْلاقِ الوَرَعُ و العَفافُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن أفضَلِ الأخْلاقِ _: الصّبرُ و السّماحَةُ . (5)

(6)

1129

برترین خویها

امام علی علیه السلام :گرامیترین خویها بخشندگی است، و آن خوی که سودش فراگیرتر است دادگری است .

امام علی علیه السلام :شریفترین خویها فروتنی و بردباری و نرمخویی است .

امام علی علیه السلام :خوبترین خویها آن است که تو را به تحصیل مکارم اخلاق وا دارد .

امام علی علیه السلام :زیبنده ترین خویها پارسایی و پاکدامنی است .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که برترین خویها کدام است _فرمود : شکیبایی و بخشندگی .

1130 - أجمَلُ الخِصالِ
1130 - زیباترین خصلتها

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أشْرَفُ أخْلاقِ الأئمَّةِ و الفاضِلینَ مِن شِیعَتِنا: التَّقِیَّةُ ، و أخْذُ النَّفْسِ بحُقوقِ الإخْوانِ . (7)

1130

زیباترین خصلتها

امام باقر علیه السلام :بهترین اخلاق امامان و شیعیان با فضیلت ما ، تقیّه و ملزم کردن خود به رعایت حقوق برادران است .

ص :495


1- غرر الحکم : 3219 .
2- غرر الحکم : 3223 .
3- غرر الحکم : 3299 .
4- غرر الحکم : 3388 .
5- بحار الأنوار : 36/358/228 .
6- (انظر) الإیثار : باب 2 . الخیر : باب 1180 . الفضیلة : باب 3169 . التقوی : باب 4093 .
7- بحار الأنوار : 75/415/68 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سألَهُ یحیی بنُ عِمرانَ الحَلبیّ عن أجْمَلِ الخِصالِ _: وَقارٌ بلا مَهابَةٍ ، و سَماحٌ بلا طَلَبِ مُکافاةٍ ، و تَشاغُلٌ بغَیرِ مَتاعِ الدُّنیا . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش یحیی بن عمران حلبی از زیباترین خصلتها _فرمود : وقار، بدونِ هیبت و بخشش، بدون انتظارِ پاداش و سرگرم شدن به غیر مال و متاع دنیا .

1131 - ارتِباطُ السَّجایا بَعضِها بِبَعضٍ
1131 - همبستگی سجایای اخلاقی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا کانَ فی رَجُلٍ خَلّةٌ رائقَةٌ فانْتَظِروا أخَواتِها . (2)

عنه علیه السلام :إذا دَعاکَ القُرآنُ إلی خَلّةٍ جَمیلةٍ فَخُذ نَفْسَکَ بأمْثالِها . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ خِصالَ المَکارِمِ بَعْضُها مُقیَّدٌ ببَعْضٍ . (4)

1131

همبستگی سجایای اخلاقی

امام علی علیه السلام :اگر در وجود کسی خصلتی پسندیده باشد انتظار خصلتهای پسندیده دیگری را نیز در او داشته باشید .

امام علی علیه السلام :هر گاه قرآن تو را به خویی نیک فرا خواند ، خود را به مشابه های آن وادار کن .

امام صادق علیه السلام :خصلتهای نیک اخلاقی به یکدیگر بسته اند .

ص :496


1- الکافی : 2/240/33 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 445 .
3- غرر الحکم : 4143 .
4- الأمالی للطوسی : 301/597 .

153 - الخمر

153 - شراب
اشاره

(1)

(2)

ص :497


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 123 باب 86 «حرمة شرب الخمر» . بحار الأنوار : 79 / 155 باب 87 «حدّ شرب الخمر» . وسائل الشّیعة : 17 / 221 «أبواب الأشربة المحرّمة» .
2- انظر : عنوان 139 «المخدّر» ، 238 «السُّکْر» .

1132 - الخَمرُ
1132 - شراب

الکتاب :

«وَ مِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرا وَ رِزْقا حَسَنا إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» . (1)

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَ یَسْأَلُونَکَ ما ذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» . (2)

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَعنَ اللّهُ الخَمرَ ، و عاصِرَها ، و غارِسَها ، و شارِبَها ، و ساقِیَها ، و بائعَها ، و مُشْتَرِیَها ، و آکِلَ ثَمَنِها ، و حامِلَها ، و المَحْمولَةَ إلَیهِ . (4)

1132

شراب

قرآن :

«و از میوه های نخلها و تاکها شرابی مستی آور و رزقی نیکو به دست می آورید و خردمندان را در این عبرتی است».

«تو را از شراب و قمار می پرسند ، بگو : در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی است برای مردم . و گناهشان از سودشان بیشتر است . و از تو می پرسند چه چیز انفاق کنند ، بگو : آنچه [از نیازمندیشان ]افزون آید . خدا آیات را اینچنین برای شما بیان می کند ، باشد که بیندیشید» .

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! شراب و قمار و بتها و شرط بندی با تیرها، پلیدی و کار شیطان است . از آن اجتناب کنید تا رستگار شوید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شراب و شرابگیر و آن را که درختی برای تهیه شراب بکارد و شرابخوار و ساقی شراب و شراب فروش و خریدار شراب و کسی که پول شراب فروشی را بخورد و کسی که آن را حمل کند و کسی را که شراب برایش حمل شود لعنت کرده است.

ص :498


1- النحل : 67 .
2- البقرة : 219 .
3- المائدة : 90 .
4- الأمالی للصدوق : 511/707 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لَعنَ الخَمرَ ، و عاصِرَها ، و مُعْتَصِرَها ، و شارِبَها ، و ساقِیَها ، و حامِلَها ، و المَحْمولَةَ إلَیهِ ، و بائِعَها ، و مُشْتَرِیَها ، و آکِلَ ثَمَنِها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُجْمَعُ الخَمرُ و الإیمانُ فی جَوفِ أو قَلبِ رجُلٍ أبدا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما بَعثَ اللّهُ نبیّا قَطُّ إلاّ و قَد عَلِمَ اللّهُ أنّهُ إذا أکْمَلَ لَه دِینَهُ کانَ فیهِ تَحْریمُ الخَمرِ ، و لَم تَزَلِ الخَمرُ حَراما ، إنّ الدِّینَ إنّما یُحَوِّلُ مِن خَصْلَةٍ ثُمّ اُخْری ، فلَو کانَ ذلکَ جُمْلَةً قَطّعَ بِهِم (بالنّاسِ) دُونَ الدِّینِ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا لعنت کرده است شراب و شرابگیر و شرابخوار و ساقی شراب و حمل کننده آن را و کسی را که برایش حمل می شود و فروشنده و خریدار و کسی را که از پول شراب مصرف کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شراب و ایمان هرگز در درون یا دل کسی با هم جمع نمی شوند .

امام صادق علیه السلام :خداوند هرگز پیامبری را برنینگیخت، مگر آن که می دانست که چون دین او را کامل کند، تحریم شرابخواری نیز در آن است . شراب، همیشه حرام بوده است. همانا دین، مرحله به مرحله (تدریجا) کامل می شود و اگر از همان ابتدا کامل بود مردم دین را نمی پذیرفتند .

1133 - الخَمرُ اُمُّ الفَواحِشِ
1133 - شراب، مادر زشتکاریها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الخَمرُ اُمُّ الفَواحِشِ و الکبائرِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الخَمرُ اُمُّ الفَواحِشِ و أکْبَرُ الکَبائرِ . (6)

1133

شراب، مادر زشت کاریها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شراب، مادرِ زشت کاریها و گناهان بزرگ است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شراب ریشه زشتیها و بزرگترین گناه کبیره است .

ص :499


1- کنز العمّال : 13191 .
2- بحار الأنوار : 79/152/64 .
3- وسائل الشیعة : 17/237/1 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 17 / 237 باب 9 .
5- کنز العمّال : 13181 .
6- کنز العمّال : 13182 .

عنه صلی الله علیه و آله :الخَمرُ اُمُّ الخَبائثِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الخمرُ جِماعُ الإثْمِ ، و اُمُّ الخَبائثِ ، و مِفْتاحُ الشَّرِّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :جُمِعَ الشَّرُّ کُلُّهُ فی بَیتٍ ، و جُعِلَ مِفْتاحُهُ شُرْبَ الخَمرِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شُرْبُ الخَمرِ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ ، و شارِبُ الخَمرِ مُکَذِّبٌ بکِتابِ اللّهِ عزّ و جلّ ، و لَو صَدّقَ کِتابَ اللّهِ حَرَّمَ حَرامَهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ جَعلَ للشَّرِّ أقْفالاً ، و جَعلَ مَفاتیحَ تِلکَ الأقْفالِ الشَّرابَ ، و أشَرُّ مِن الشّرابِ الکِذْبُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شراب ، ریشه پلیدیهاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شراب، مجمع انواع گناهان و ریشه پلیدیها و کلید بدیهاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدیها همه در یک خانه جمع شده اند و کلید آن خانه شرابخواری است .

امام صادق علیه السلام :شرابخواری کلید هر بدی است و شراب خوار ، کتاب خداوند عزّ و جلّ را دروغ می شمارد ، زیرا اگر آن را باور داشت، حرام آن را بر خود حرام می دانست .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ قفلهایی بر در بدی و پلیدی زده و کلیدهای آن قفلها را شراب قرار داده است و از شراب بدتر، دروغ است .

1134 - النَّهیُ عَنِ الجُلوسِ عَلی مَوائِدِ الخَمرِ
1134 - نهی از نشستن بر سفره های شراب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یُؤمنُ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ فلا یَجْلِسْ علی مائدَةٍ یُشْرَبُ علَیها الخَمرُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَلْعونٌ مَلْعونٌ مَن جَلسَ طائعا علی مائدَةٍ یُشرَبُ علَیها الخَمرُ . (7)

1134

نهی از نشستن بر سفره های شراب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، نباید بر سر سفره ای بنشیند که در آن شراب خورده می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملعون است، ملعون است کسی که با میل خود بر سر سفره ای که در آن شراب نوشیده می شود بنشیند .

ص :500


1- کنز العمّال : 13183 .
2- بحار الأنوار : 79/149/64 .
3- بحار الأنوار : 79/ 148/58 .
4- بحار الأنوار : 79/140/48 .
5- ثواب الأعمال : 291/8 .
6- الخصال : 164/215 .
7- بحار الأنوار : 79/141/53 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَجْلِسوا علی مائدَةٍ یُشْرَبُ علَیها الخَمرُ ، فإنّ العَبدَ لا یَدْری مَتی یُؤخَذُ . (1)

امام علی علیه السلام :بر سر سفره ای که در آن شراب نوشیده می شود منشینید ؛ زیرا که آدمی نمی داند چه وقت جانش ستانده می شود.

1135 - عِلَّةُ تَحریمِ الخَمرِ
1135 - علّت تحریم شراب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَرضَ اللّهُ ......... تَرْکَ شُرْبِ الخَمرِ تَحْصینا للعَقلِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ حَرّمَ الخَمرَ لِفعْلِها و فَسادِها . (3)

عنه علیه السلام :أفاعِیلُ الخَمرِ تَعْلو علی کُلِّ ذَنبٍ ، کما تَعْلو شَجَرتُها علی کُلِّ شَجَرةٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ عِندَ ما سألَهُ المُفَضّلُ عن عِلَّةِ تَحریمِ الخَمرِ _: حَرّمَ اللّهُ الخَمرَ لِفِعْلِها و فَسادِها ، لأنّ مُدْمِنَ الخَمرِ تُورِثُهُ الارْتِعاشَ ، و تَذهَبُ بنُورِهِ ، و تَهْدِمُ مُرُوّتَهُ ، و تَحْمِلُهُ علی أنْ یَجْتَرئَ علی ارتِکابِ المَحارِمِ ، و سَفْکِ الدِّماءِ ، و رُکوبِ الزِّنا ، و لا یُؤمَن إذا سَکِرَ أنْ یَثِبَ علی حُرَمِهِ و لا یَعْقِلُ ذلکَ ، و لا یَزیدُ شارِبَها إلاّ کُلَّ شَرٍّ . (5)

1135

علّت تحریم شراب

امام علی علیه السلام : ......... خداوند برای حفظ عقل ، ترک شرابخواری را واجب گردانید .

امام باقر علیه السلام :خداوند شراب را به علّت تأثیر بد و فسادانگیز بودن آن حرام فرمود.

امام باقر علیه السلام :همان گونه که درخت شراب از هر درختی بلندتر می شود ، تأثیرات بد شراب نیز از هر گناهی بیشتر است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال مفضّل از علّت تحریم شراب _فرمود : خداوند شراب را به علّت تأثیر بد و فسادی که به وجود می آورد حرام کرد ؛ زیرا میگسار دچار رعشه [در اندام ]می شود ، و شراب نورانیت و جوانمردی و مروتش را از بین می برد و او را در ارتکاب کارهای حرام و خونریزی و زنا، گستاخ می کند و این خطر برایش وجود دارد که چون مست و لا یعقل شود به محارم خود تجاوز کند . شراب بر شراب خوار جز شر و بدی نمی افزاید .

ص :501


1- الخصال : 619/10.
2- نهج البلاغة : الحکمة 252 .
3- بحار الأنوار : 79/136/33 .
4- بحار الأنوار : 79/ 141/50 .
5- علل الشرائع : 476/2 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حَرّمَ اللّهُ الخَمرَ لِما فیها مِن الفَسادِ ، و مِن تَغْییرِها عُقولَ شارِبِیها ، و حَمْلِها إیّاهُم علی إنْکارِ اللّهِ عزّ و جلّ ، و الفِرْیَةِ علَیهِ و علی رُسُلِهِ ، و سائرِ ما یکونُ مِنهُم مِن الفَسادِ و القَتلِ . (1)

امام رضا علیه السلام :خداوند شراب را حرام فرمود ؛ زیرا شراب تباهی می آورد ، عقل شراب خواران را دگرگون می کند و آنان را به انکار خدای عزّ و جلّ و دروغ و تهمت بستن به او و پیامبرش وا می دارد و دیگر اعمالی چون تبهکاری و قتل که از شراب خواران سر می زند .

1136 - عاقِبَةُ شُربِ الخَمرِ
1136 - عاقبت شرابخواری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن شَرِبَ الخَمرَ لَم یُقْبَلْ مِنهُ صَلاةٌ أربَعینَ لَیلَةً ، فإنْ عادَ فأربَعینَ لَیلَةً مِن یَومِ شَرِبَها ، فإنْ ماتَ فی تِلکَ الأربَعینَ مِن غَیرِ تَوبَةٍ سَقاهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مِن طِینَةِ خَبالٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن شَرِبَ الخَمَر و هُو یَعلَمُ أنّها حَرامٌ سقَاهُ اللّهُ مِن طِینَةِ خَبالٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ عن آبائه علیهم السلامعن الإمام علیّ علیه السلام : مُدْمِنُ الخَمرِ یَلْقی اللّهَ عزّ و جلّ حِینَ یَلْقاهُ کعابِدِ وَثَنٍ . فَقالَ حجرُ بنُ عَدِیّ : یا أمیرَ المؤمنینَ ما المُدْمِنُ ؟ قالَ : الّذی إذا وَجَدَها شَرِبَها . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن شَرِبَ المُسْکِرَ لَم تُقْبَلْ صَلاتُهُ أربَعینَ یَوما و لَیلَةً . (5)

1136

عاقبت شرابخواری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که شراب بنوشد تا چهل شب نمازی از او پذیرفته نشود و اگر دوباره نوشید، از روزی که نوشیده تا چهل شب دیگر نمازش مقبول نیفتد و اگر در خلال آن چهل روز بمیرد و توبه نکرده باشد، خداوند در روز رستاخیز او را از زردابه بدن دوزخیان، بنوشاند .

امام علی علیه السلام :هر کس شراب بنوشد در حالی که می داند حرام است ، خداوند او را از زردابه بدن دوزخیان، بنوشاند .

امام صادق از پدرانش علیهم السلاماز امام علی علیه السلام : دائم الخمر همچون بت پرست خدا را دیدار خواهد کرد . حجر بن عدی به آن حضرت عرض کرد : دائم الخمر کیست ؟ فرمود : کسی که هرگاه شراب بیابد بنوشد .

امام علی علیه السلام :کسی که مستی آور بنوشد تا چهل شبانه روز نمازش پذیرفته نشود .

ص :502


1- عیون أخبار الرِّضا: 2/98/2 .
2- بحار الأنوار : 79/131/20 .
3- الخصال : 621/10 .
4- الخصال : 632/10 .
5- الخصال : 632/10 .

1137 - مُعامَلَةُ شارِبِ الخَمرِ
1137 - نحوه رفتار با شرابخوار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شارِبُ الخَمرِ لا تُصَدِّقوهُ إذا حَدّثَ ، و لا تُزَوِّجوه إذا خَطَبَ ، و لا تَعودوهُ إذا مَرِضَ ، و لا تَحْضَروهُ إذا ماتَ ، و لا تأتَمِنوهُ علی أمانَةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تجالِسوا مَع شارِبِ الخَمرِ ، و لا تَعودوا مَرْضاهُم ،و لا تُشَیِّعوا جَنائزَهُم ، و لا تُصَلّوا علی أمْواتِهِمْ ؛ فإنّهُم لابُ أهلِ النّارِ کما قالَ اللّهُ : «اخسَؤُوا فیها و لا تُکَلِّمونِ» (2) . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ شارِبِ الخَمرِ کمَثَلِ الکِبْریتِ ، فاحْذَروهُ لا یُنْتِنْکُم کما یُنْتِنُ الکِبْریتُ . و إنّ شارِبَ الخَمرِ یُصْبِحُ و یُمْسِی فی سَخَطِ اللّهِ ، و ما مِن أحَدٍ یَبیتُ سَکْرانَ إلاّ کانَ للشَّیطانِ عَروسا إلی الصّباحِ ، فإذا أصْبَحَ وَجبَ علَیهِ أن یَغْتَسِلَ کما یَغْتَسِلُ مِن الجَنابَةِ . (4)

1137

نحوه رفتار با شراب خوار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شراب خوار اگر سخنی گفت باور نکنید ، اگر خواستگاری کرد به او زن ندهید ، اگر بیمار شد به عیادتش نروید ، اگر مُرد بر جنازه اش حاضر نشوید، و به او امانت مسپارید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با شراب خوار همنشینی نکنید ، اگر بیمار شدند عیادتشان نروید ، جنازه شان را تشییع نکنید ، بر مرده شان نماز نخوانید ؛ زیرا آنان سگهای دوزخ هستند ، چنان که خداوند [خطاب به آنان در دوزخ ]می فرماید : «دور شوید [دور شدن سگ ها] در آتش و با من سخن مگویید».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شراب خوار به گوگرد می ماند ؛ به او نزدیک مشوید که شما را بدبو می کند همچنان که گوگرد بدبو می کند. شراب خوار شب و روز در خشم خداست . هر کس شب را به مستی سر کند ، تا صبح، عروس شیطان است . و از این رو ، صبح باید غسل کند، همچنان که غسل جنابت می کند .

ص :503


1- بحار الأنوار : 79/127/7 .
2- المؤمنون : 108 .
3- بحار الأنوار : 79/148/58 .
4- بحار الأنوار : 79/150/64 .

عنه صلی الله علیه و آله :من باتَ سَکْرانَ باتَ عَروسا للشَّیطانِ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که شب را به مستی گذراند تا صبح عروس شیطان باشد .

1138 - صِفَةُ حَشرِ شارِبِ الخَمرِ
1138 - چگونگی محشور شدن شرابخوار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَجیءُ مُدمِنُ الخَمرِ یَومَ القِیامَةِ مُزْرَقَّةً عَیْناهُ ، مُسْوَدّا وَجهُهُ ، مائلاً شِقُّهُ ، یَسیلُ لُعابُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَخرُجُ الخَمّارُ مِن قَبرِهِ مَکْتوبٌ بَینَ عَینَیْهِ: آیِسٌ مِن رَحمَةِ اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :و الّذی بَعثَنی بالحقِّ نَبیّا ، إنّ شارِبَ الخَمرِ یَأتی یَومَ القِیامَةِ مُسْوَدّا وَجْهُهُ ، یَضْرِبُ برَأسِهِ الأرضَ و یُنادی : وا عَطَشاهْ ! (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أهلَ الرَّیِّ فی الدُّنیا مِن المُسْکِرِ یَموتونَ عِطاشا ، و یُحْشَرونَ عِطاشا ، و یَدخُلونَ النّار عِطاشا . (6)

1138

چگونگی محشور شدن شراب خوار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دائم الخمر در روز قیامت در حالی که چشمانش کبود ، چهره اش سیاه ، لبهایش آویخته و آب دهانش سرازیر است ، آورده می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میگسار ، در حالی از گور خود خارج می شود که بر پیشانیش نوشته شده است: نومید از رحمت خدا .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که مرا بحقّ پیامبر کرد، در روز رستاخیز شراب خوار را می آورند ، در حالی که چهره اش سیاه است و سرش را به زمین می کوبد و می گوید : آه از تشنگی!

امام صادق علیه السلام :آنان که در دنیا از مسکرات سیراب شوند ، تشنه کام می میرند و تشنه کام محشور می شوند و تشنه کام به دوزخ می روند .

1139 - الحَثُّ عَلی تَرکِ الخَمرِ ولَو لِغَیرِ اللَّهِ
1139 - تشویق به ترک شرابخواری هر چند به خاطر غیر خدا

بحار الأنوار:_ قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: مَن تَرَکَ الخَمرَ لغَیرِ اللّهِ سَقاهُ اللّهُ مِن الرَّحیقِ المَخْتومِ ، فقالَ علیٌّ علیه السلام :لغَیرِ اللّهِ ؟! قالَ : نَعَم و اللّهِ ، صِیانَةً لنفسهِ . (7)

1139

تشویق به ترک شرابخواری هرچند به خاطر غیر خدا

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که برای غیر خدا [هم که شده ]شرابخواری را رها کند ، خداوند او را از شراب [بهشتی ]ناب و مهر شده بنوشاند . علی علیه السلام عرض کرد : برای غیر خدا؟! فرمود : آری ، به خدا قسم ؛ برای حفظ [سلامت ]خویش .

ص :504


1- بحار الأنوار : 79/148/64 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 17 / 247 باب 11 .
3- ثواب الأعمال : 290/4 .
4- کنز العمّال : 43958 .
5- تنبیه الخواطر : 2/115 .
6- ثواب الأعمال : 290/5 .
7- بحار الأنوار : 79/150/64 .

تفسیر القمّی عن الإمامِ الصّادق علیه السلام :مَن تَرَکَ الخمرَ لغَیرِ اللّهِ سَقاهُ اللّهُ مِن الرَّحیقِ المَخْتومِ . قالَ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، مَن تَرکَ الخَمرَ لغَیرِ اللّهِ ؟! قالَ : نَعَم و اللّهِ ، صِیانَةً لنَفْسِهِ . (1)

تفسیر القمی از امام صادق علیه السلام :کسی که شرابخواری را برای غیر خدا [هم که شده ]رها کند، خداوند او را از شراب [بهشتی ]ناب و مُهر شده بنوشاند . راوی عرض کرد : یا بن رسول اللّه ! کسی که شراب را برای غیر خدا ترک کند ؟! فرمود : آری به خدا قسم ، برای حفظ [سلامت] خویش .

1140 - حُرمَةُ ما فَعَلَ فِعلَ الخَمرِ
1140 - حرام بودن هر آنچه تأثیر شراب داشته باشد

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ لم یُحَرِّمِ الخَمرَ لاسْمِها، و لکنّهُ حَرّمَها لعاقِبَتِها ؛ فما کانَ عاقِبَتُهُ عاقِبَةَ الخَمرِ فهُو خَمرٌ . (2)

(3)

1140

حرام بودن هر آنچه تأثیر شراب داشته باشد

امام کاظم علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ شراب را به خاطر نامش حرام نکرده بلکه به سبب پیامدهای آن حرامش کرده است . پس ، هر چیزی که پیامدهای شراب را داشته باشد آن نیز شراب است .

ص :505


1- تفسیر القمّی : 2/411 .
2- الکافی : 6/412/2 .
3- (انظر) الخمر : باب 1135 .

ص :506

154 - الخمس

154 - خمس
اشاره

(1)

ص :507


1- ولمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 96 / 184 _ 244 «أبواب الخُمس» . وسائل الشّیعة : 6 / 336 _ 386 «کتاب الخمس» . سنن أبی داوود : 3 / 145 «الخمس» . انظر : عنوان 520 «الأنفال» .

1141 - الخُمسُ
1141 - خُمس

الکتاب :

«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ للّهِِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتامَی» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّهُ لَیسَ لی مِن هذا الفَیْءِ شَیْءٌ ولا هذا _ وأشارَ إلی وَبْرَةٍ مِن سَنامِ بَعیرٍ _ إلاّ الخُمْسَ ، والخُمْسُ مَرْدودٌ علیکُم ، فأدُّوا الخَیْطَ والمِخْیَطَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم والغُلولَ ؛ الرّجُلُ یَنْکَحُ المَرأةَ ، أو یَرکَبُ الدّابّةَ قَبلَ أنْ تُخَمَّسَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام _ لَمّا قَرأ علَیهِ أبو حمزةَ الثُّمالیّ آیةَ الخُمسِ _ :ما کانَ للّهِ فهُو لرسولِهِ ، وما کانَ لرسولِهِ فهُو لَنا . (4)

1141

خُمس

قرآن :

«بدانید که هر گونه غنیمتی به دست آورید ، خُمس (یک پنجم) آن از آنِ خدا و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نه از این غنیمت [جنگی ]و نه از این کُرک کوهان شتر، چیزی جز خُمس، از آنِ من نیست و همان خمس هم به شما برگردانده می شود ؛ پس حتی نخ و سوزن [غنیمتی] را هم بدهید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خیانت کردن در غنایم بپرهیزید؛ اگر پیش از خارج کردن خمسِ غنیمت ، مردی با زنی [از اسیران جنگی ]درآمیزد یا مَرکبی [از غنایم] را سوار شود، آن خیانت در غنایم است .

امام باقر علیه السلام_ وقتی ابو حمزه ثمالی آیه خمس را برای ایشان تلاوت کرد _فرمود : آنچه از خداست، متعلّق به پیامبر اوست و آنچه متعلّق به پیامبر اوست، به ما تعلّق دارد .

ص :508


1- الأنفال : 41 .
2- کنز العمّال : 10968 .
3- کنز العمّال : 11048 .
4- بصائر الدرجات : 29/5 .

155 - الخمول

155 - گمنامی
اشاره

(1)

(2)

ص :509


1- ولمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 152 _ 158 و ص 707 «الخمول» . شرح نهج البلاغة : 2 / 182 _ 184 «فصل فی مدح الخمول» . بحار الأنوار : 70 / 108 باب 49 «العُزلة عن شرار الخلق» . المحجّة البیضاء : 6 / 109 «فضیلة الخمول» .
2- انظر : عنوان 281 «الشُّهرة» ، 351 «العُزلة» ، 354 «العِشرة» . الکتمان : باب 3399 .

1142 - فَضلُ الخُمولِ وآثارُهُ

1142 - فضیلت گمنامی و آثار آن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبّ الأبْرارَ الأخْفِیاءَ الأتْقِیاءَ الّذینَ إذا غابُوا لَم یُفْتَقَدوا ، و إذا حَضَروا لَم یُدْعَوا ، ولَم یُعْرَفوا . (1) قُلوبُهُم مَصابیحُ الهُدی ، یُخْرَجون مِن کُلِّ غَبْراءَ مُظْلِمَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أحَبُّ العِبادِ إلی اللّهِ تعالی الأتْقِیاءُ الأخْفِیاءُ ، الّذین إذا غابُوا لَم یُفْتَقَدوا ، و إذا شَهِدوا لَم یُعْرَفوا ، اُولئکَ أئمَّةُ الهُدی ومَصابیحُ العِلْمِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما قَرُبَ عَبدٌ مِن سُلطانٍ إلاّ تَباعَدَ مِن اللّهِ تعالی ، ولا کَثُرَ مالُهُ إلاّ اشْتَدَّ حِسابُهُ ، ولا کَثُرَ تَبَعهُ إلاّ کَثُرَ شَیاطینُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ألاَ إنّ خَیرَ عِبادِ اللّهِ التَّقیُّ النّقیُّ الخَفیُّ ، و إنّ شَرَّ عِبادِ اللّهِ المُشارُ إلَیهِ بالأصابِعِ . (5)

1142

فضیلت گمنامی و آثار آن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند نیکوکاران بی نام و نشانِ خدا ترس را دوست دارد ؛ کسانی که هرگاه غایب باشند کسی جویایشان نمی شود، و وقتی حضور دارند، کسی از آنان دعوت نمی کند و شناخته شده نیستند . دلهایشان چراغ هدایت است ، [و ]از هر تاریکی و ظلمتی خارج می گردند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین بندگان نزد خداوند متعال پرهیزگاران گمنامند ؛ همانان که هرگاه غایب باشند کسی جویایشان نمی شود و وقتی حضور دارند نا شناخته اند . آنان پیشوایان هدایتند و چراغهای دانش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای به فرمانروایی نزدیک نشد، مگر آن که از خداوند متعال دور گشت، و ثروتش فراوان نشد، مگر آن که حسابش سخت گشت، و مریدانش زیاد نشدند، مگر آن که شیطانهایش افزون گشتند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان ! بهترین بندگان خدا کسی است که با تقوی و پاک و گمنام باشد و بدترین بندگان خدا کسی است که انگشت نما باشد .

ص :510


1- فی المصدر: «لم یعرفون» .
2- کنز العمّال : 5947 .
3- کنز العمّال : 5929 .
4- بحار الأنوار : 72/67/27 .
5- بحار الأنوار: 70/111/12.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ العَبدُ بخَیرٍ ما لَم یُعْرَفْ مَکانُهُ ، فإذا عُرِفُ مَکانُهُ لَبِسَتْهُ فِتْنَةٌ لا یَثْبُتُ لَها إلاّ مَن ثَبَّتهُ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :رُبَّ ذی طِمْرَیْنِ لا یُؤْبَهُ لَهُ ، لَو أقْسَمَ علی اللّهِ لأبَرّهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَبَذَّلْ ولا تُشهَّرْ ، وأخْفِ شَخْصَکَ لِئلاّ تُذْکَرَ وتُعْلَمَ ، واکْتُمْ واصْمُتْ تَسْلَمْ _ وأوْمأَ بِیَدِهِ إلی صَدرِهِ _ تَسُرُّ الأبْرارَ ، وتَغیظُ الفُجّارَ _ وأومَأَ بِیَدِهِ إلی العامَّةِ _ . (3)

عنه علیه السلام :تَبذّلْ لا تَشْتَهِرْ ، ولا تَرْفَعْ شَخْصَکَ لِتُذْکَرَ بعِلْمٍ ، واسْکُتْ واصْمُتْ تَسْلَم ، تَسُرُّ الأبْرارَ وتَغیظُ الفُجّارَ . (4)

عنه علیه السلام _ لکُمَیلِ بنِ زِیادٍ _ :رُوَیْدَکَ لا تُشْهَرْ ، وأخْفِ شَخْصَکَ لاتُذْکَرْ ، تَعلَّمْ تَعْلَمْ . (5)

عنه علیه السلام _ فی وصف آخر الزمان _: وذلکَ زَمانٌ لا یَنْجو فیهِ إلاّ کُلُّ مؤمنٍ نُوَمَةٍ ، إنْ شَهِدَ لَم یُعْرَفْ ، و إنْ غابَ لَم یُفْتَقَدْ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدی وأعْلام السُّری . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده تا زمانی که جایگاهش دانسته نباشد، در خیر و خوشی به سر می برد ، اما همین که جایگاهش شناخته شد، فتنه ای به سراغش آید که بر آن پایداری نتواند ، مگر آن کس که خداوند پایدارش بدارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسا یک لا قبایِ ژنده پوشی که کسی به او اعتنا نمی کند، اما اگر خدا را سوگند دهد، خداوند سوگندش را بپذیرد [و دعا یا نفرینش را مستجاب کند] .

امام علی علیه السلام :ساده پوش باش و خود را شهره مکن و خود را پنهان دار، تا یاد تو نکنند و زبانزد نشوی، و راز دار باش و خاموش تا سالم و در امان بمانی _ سپس با دست خود به سینه اش اشاره کرد و ادامه داد _ تا نیکان را شادمان کنی و نابکاران را _ با دستش به عامّه (مخالفان) اشاره فرمود _ به خشم آوری.

امام علی علیه السلام :ساده پوش باش تا شهره نشوی و خودت را عَلَم نکن تا مشهور و شناخته شوی. سکوت و خاموشی گزین تا سالم مانی ، نیکان را شاد سازی و نابکاران را به خشم آوری .

امام علی علیه السلام_ به کمیل بن زیاد _فرمود : آرام باش، و خود را شهره مساز ، خویش را پنهان دار تا یاد تو نکنند ، علم بیاموز تا دانا شوی .

امام علی علیه السلام_ در توصیف آخر الزمان _فرمود : زمانی می رسد که هیچ کس در آن زمان نجات نمی یابد، مگر مؤمن حق پرستِ بی نام و نشان که اگر حضور داشته باشد، کسی او را نمی شناسد و اگر غایب باشد، کسی به جستجویش نمی آید. این افراد چراغهای هدایتند و نشانه های روشن برای شب روان .

ص :511


1- کنز العمّال : 5950 .
2- المحجّة البیضاء : 6/109 وانظر التوحید : 400/2 .
3- الأمالی للمفید : 209/44 .
4- شرح نهج البلاغة : 2/181 .
5- بحار الأنوار : 78/57/120 .
6- نهج البلاغة: الخطبة 103 .

عنه علیه السلام :إنَّ فی الخُمولِ لَراحَةً . (1)

عنه علیه السلام :کَثْرَةُ المَعارِفِ مِحْنَةٌ ، و(کَثْرَةُ) (2) خِلْطَةِ النّاسِ فِتْنَةٌ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنْ قَدَرْتُم أنْ لا تُعْرَفوا فافْعَلوا ، وما علَیکَ إنْ لَم یُثْنِ علَیکَ النّاسُ ؟! وما علَیکَ أنْ تکونَ مَذْموما عِندَ النّاسُ؟! إذا کنتَ عِندَ اللّهِ مَحْمودا؟! (4)

عنه علیه السلام :مَن أرادَ أنْ یُرْفَعَ ذِکْرُهُ فلْیُخْمِلْ أمْرَهُ . (5)

عنه علیه السلام :عَزَّتِ السّلامَةُ حتّی لَقد خَفِیَ مَطْلَبُها ، فإنْ یَکُنْ فی شَیْءٍ فیُوشِکُ أنْ یکونَ فی الخُمولِ . (6)

امام علی علیه السلام :براستی که آسایش در گمنامی است .

امام علی علیه السلام :دانسته های بسیار مایه رنج و محنت است و آمیزش زیاد با مردم موجب فتنه .

امام صادق علیه السلام :اگر توانستید ناشناخته بمانید، چنین کنید ؛ وقتی نزد خدا ستوده باشی نگران نباش که مردم ستایشت نکنند و نگران نباش که در نظرشان نکوهیده ای .

امام صادق علیه السلام :هرکه خواهد نامش بلند شود، باید گمنامی پیشه کند .

امام صادق علیه السلام :س_لامت چن_دان کمیاب است که راه جستن آن پوشیده و ناپیداست و اگر سلامت در چیزی باشد، تقریباً در گمنامی است .

ص :512


1- غرر الحکم : 3375 .
2- مابین القوسین أثبتناه من طبعة النجف .
3- غرر الحکم : 7124 .
4- بحار الأنوار : 73/121/110 .
5- بحار الأنوار : 78/264/170 .
6- بحار الأنوار : 78/202/35 .

156 - الخوف

156 - ترس
اشاره

(1)

ص :513


1- ولمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 323 باب 59 «الخَوف والرجاء» . کنز العمّال : 3 / 139 _ 143 وص 707 _ 709 «الخوف والرجاء» . المحجّة البیضاء : 7 / 248 _ 312 «کتاب الخوف والرجاء» . انظر : عنوان 180 «الرجاء» . الاُمّة : باب 135 و 136 ، أولیاء اللّه : باب 4171 .

1143 - الخَوفُ
1143 - ترس [از خدا ]

الکتاب :

«تَتَجَافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفا وَ طَمَعا وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رأسُ الحِکمَةِ مَخافَةُ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :جِماعُ الخَیرِ خَشْیَةُ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أعْلی النّاسِ مَنزِلَةً عِندَ اللّهِ أخوَفُهُم مِنهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخَوفُ جِلْبابُ العارِفینَ . (5)

عنه علیه السلام :الخَشیَةُ مِن عذابِ اللّهِ شِیمَةُ المُتّقینَ . (6)

عنه علیه السلام :خَشیَةُ اللّهِ جِماعُ الإیمانِ . (7)

عنه علیه السلام :احْذَروا مِن اللّهِ ما حَذّرَکُم مِن نَفْسِهِ ، و اخْشَوهُ خَشیَةً یَظْهَرُ أثَرُها علَیکُم . (8)

1143

ترس [از خدا]

قرآن :

«از بستر خواب پهلو تهی می کنند ، پروردگارشان را با بیم و امید می خوانند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرآمد حکمت ترس از خداست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کانون خوبیها ترس از خداست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلند پایه ترین مردم نزد خدا ترسانترین آنها از اوست .

امام علی علیه السلام :ترس [از خدا] ردای خداشناسان است .

امام علی علیه السلام :ترس از عذاب خدا، خوی پرهیزگاران است .

امام علی علیه السلام :ترس از خدا کانون ایمان است .

امام علی علیه السلام :از خدا برحذر باشید ، چنان که او شما را از خودش برحذر داشته است و از او بترسید آن گونه که آثار آن در شما آشکار شود .

ص :514


1- السجدة : 16 .
2- بحار الأنوار: 77/133/ 43 .
3- المواعظ العددیّة : 32 .
4- بحار الأنوار : 77/180/10 .
5- غرر الحکم : 664 .
6- غرر الحکم : 1757 .
7- غرر الحکم : 5091 .
8- تذکرة الخواصّ : 136 .

عنه علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ عِندَ الوَفاةِ _: اُوصیکَ بخَشْیَةِ اللّهِ فی سِرِّ أمْرِکَ و عَلانِیَتِکَ . (1)

عنه علیه السلام :اسْتَعِینوا علی بُعدِ المَسافَةِ بطُولِ المَخافَةِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ إذا جَمعَ النّاسَ نادی فیهِم مُنادٍ : أیُّها النّاسُ ، إنَّ أقْرَبَکُمُ الیَومَ مِن اللّهِ أشَدُّکُم مِنهُ خَوفا . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ابنَ آدَمَ ، لا تَزالُ بخَیرٍ ......... ما کانَ الخَوفُ لکَ شِعارا و الحُزنُ دِثارا . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَحرَّزْ مِن إبْلیسَ بالخَوفِ الصّادِقِ ، و إیّاکَ و الرّجاءَ الکاذِبَ ؛ فإنّه یُوقِعُکَ فی الخَوفِ الصّادِقِ . (5)

عنه علیه السلام :لا مُصیبَةَ کعَدَمِ العَقلِ ، و لا عدَمَ عَقلٍ کقِلّةِ الیَقینِ ، و لا قِلّةَ یَقینٍ کفَقدِ الخَوفِ ، و لا فَقدَ خَوفٍ کقِلّةِ الحُزنِ علی فَقْدِ الخَوفِ . (6)

امام علی علیه السلام_ در وصیّت خود به هنگام وفات به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : تو را وصیّت می کنم که در نهان و آشکار از خدا بترسی .

امام علی علیه السلام :برای پیمودن راه دراز (سفر آخرت) از ترس طولانی [از خدا و عذاب آخرت ]کمک بگیرید .

امام علی علیه السلام :آن گاه که خداوند [ در روز قیامت ]مردم را گرد آوَرَد، آواز دهنده ای در میان آنان ندا دهد که : ای مردم ! امروز نزدیکترین شما به خداوند کسی است که [در دنیا] بیش از همه خدا ترس بوده است .

امام زین العابدین علیه السلام :ای فرزند آدم ! تا زمانی که ترس [از خدا] جامه زیرین تو باشد و اندوه بالاپوشت پیوسته در خیر و خوبی خواهی بود .

امام باقر علیه السلام :با ترس راستین، خود را از ابلیس حفظ کن و از امید دروغین بپرهیز ؛ زیرا که تو را در ترس واقعی می افکند .

امام باقر علیه السلام :مصیبتی چون بی خردی نیست و بی خردیی چون کم یقینی و کم یقینیی چون نترسیدن [از خدا] و نترسیدنی چون نداشتن غم از دست دادن ترس [از خدا] .

ص :515


1- . بحار الأنوار: 42/203/7 .
2- بحار الأنوار: 77/440/ 48 .
3- بحار الأنوار: 78/41/25.
4- . الأمالی للطوسی : 115/176 .
5- بحار الأنوار: 78/164/1.
6- بحار الأنوار : 78/ 165/1 .

بحار الأنوار:حَفصٌ : ما رأیْتُ أحَدا أشَدَّ خَوفا علی نَفْسِهِ مِن موسی بنِ جعفرٍ علیهما السلام ، و لا أرْجی للنّاسِ مِنهُ . (1)

بحار الأنوار :حفص گوید: هیچ کس را بیمناکتر بر نفس خویش و امیدوارتر [به خدا] برای مردم از موسی بن جعفر علیهما السلام ندیدم.

1144 - خَفِ اللَّهَ کأنَّکَ ترَاهُ
1144 - از خدا چنان بترس که گویی او را می بینی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ ......... خَوفُ اللّهِ فی السِّرِّ کأنّکَ تَراهُ ، فإنْ لَم تَکُن تَراهُ فإنّهُ یرَاکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وَصیّتِهِ لعلیٍّ علیه السلام _: اُوصیکَ فی نَفْسِکَ بخِصالٍ فاحْفَظْها عنّی ......... الثّالثةُ : الخَوفُ مِن اللّهِ عزّ ذِکْرُهُ کأنّکَ تَراهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَفِ اللّهَ کأنّکَ تَراهُ ، فإنْ کُنتَ لا تَراهُ فإنَّهُ یَراکَ ، فإنْ کُنتَ تَری أنّهُ لا یَراکَ فَقد کَفَرتَ ، و إنْ کُنتَ تَعْلَمُ أنّهُ یَراکَ ثُمَّ اسْتَتَرْتَ عنِ المَخْلوقینَ بالمَعاصی و بَرَزْتَ لَهُ بِها فَقد جَعَلْتَهُ فی حَدِّ أهْوَنِ النّاظِرینَ إلَیکَ . (4)

1144

از خدا چنان بترس که گویی او را می بینی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز نجات بخش است ......... ترس از خدا در نهان چنان که گویی او را می بینی ؛ چه اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش خود به علی علیه السلام _فرمود : تو را به داشتن خصلتهایی سفارش می کنم . آنها را از من به خاطر بسپار ......... سوم: ترس از خداوند عزّ و جلّ، چنان که گویی او را می بینی .

امام صادق علیه السلام :از خدا چنان بترس که گویی او را می بینی ؛ چه، اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند . اگر فکر کنی که او تو را نمی بیند ، هر آینه کافر شده ای و اگر بدانی که او تو را می بیند و با این حال دور از چشم مردم و در برابر دیدگان خدا گناه کنی، بی گمان او را در حدّ پست ترین بینندگان خود قرار داده ای .

1145 - المَخافَةُ مِنَ اللَّهِ عَلی قَدرِ العِلمِ بِهِ
1145 - خداترسی به اندازه خداشناسی است

الکتاب :

«وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذلِکَ إِنَّمَا یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ» . (5)

1145

خدا ترسی به اندازه خدا شناسی است

قرآن :

«همچنین از مردم و جنبندگان و چارپایان گوناگون [آفرید] . هر آینه از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می ترسند . همانا خداوند پیروزمند و آمرزنده است» .

ص :516


1- بحار الأنوار : 48/111/18 .
2- بحار الأنوار: 70/7/5 .
3- الکافی : 8/79/33 .
4- بحار الأنوار : 70/386/48 .
5- فاطر : 28 .

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ باللّهِ أعْرَفَ کانَ مِن اللّهِ أخْوَفَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعْلَمُ النّاسِ باللّهِ سُبحانَهُ أخْوَفُهُم مِنهُ . (2)

عنه علیه السلام :أکْثَرُ النّاسِ مَعرِفَةً لنَفْسِهِ أخْوَفُهُم لرَبِّهِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی حِکمَةِ آلِ داوودَ : یا بنَ آدَمَ ، أصْبَحَ قلبُکَ قاسِیا و أنتَ لعَظَمةِ اللّهِ ناسِیا ، فلَو کُنتَ باللّهِ عالِما و بعَظَمَتِهِ عارِفا لَم تَزَلْ مِنهُ خائفا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَرَفَ اللّهَ خافَ اللّهَ ، و مَن خافَ اللّهَ سَخَتْ نَفْسُهُ عنِ الدُّنیا . (5)

(6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه خدا شناس تر باشد خدا ترس تر است .

امام علی علیه السلام :عالمترین مردم به خداوند سبحان، ترسانترین آنها از اوست .

امام علی علیه السلام :خود شناس ترین مردم ، خدا ترس ترین آنهاست .

امام باقر علیه السلام :در حکمت آل داوود آمده است : ای فرزند آدم ! دلت سخت گشته است و بزرگی خدا را از یاد برده ای ؛ اگر خدا را می شناختی و بزرگیش را می دانستی ، همواره از او ترسان بودی .

امام صادق علیه السلام :آن که خدا را شناخت، از خدا ترسید و آن که از خدا ترسید، دل از دنیا برکنْد .

1146 - المُؤمِنُ بَینَ مَخافَتَینِ
1146 - مؤمن میان دو ترس به سر می برد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا إنّ المؤمنَ یَعْمَلُ بینَ مَخافَتَینِ : بینَ أجَلٍ قَد مَضی لا یَدْری ما اللّهُ صانِعٌ فیهِ ، و بینَ أجَلٍ قد بَقِیَ لا یَدْری ما اللّهُ قاضٍ فیهِ ، فلْیَأخُذِ العَبْدُ المؤمنُ مِن نَفْسِهِ لنَفْسِهِ و مِن دُنیاهُ لآخِرَتِهِ ، و فی الشَّیْبَةِ قَبلَ الکِبَرِ ، و فی الحیاةِ قَبلَ المَماتِ؛ فوالّذی نَفْسُ محمّدٍ بِیَدِهِ ، ما بَعدَ الدُّنیا مِن مُسْتَعْتَبٍ ، و ما بَعدَها مِن دارٍ إلاّ الجَنّةَ أوِ النّارَ . (7)

1146

مؤمن میان دو ترس به سر می برد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا مؤمن میان دو ترس کار می کند : میان زمانی که از عمرش گذشته است و نمی داند خدا با او چه می کند، [و می آمرزدش یا نه!] و میان زمانی که از عمرش باقی مانده است و نمی داند خدا درباره او چه حکم خواهد کرد . پس ، باید که بنده مؤمن، از خود برای خود، و از دنیایش برای آخرتش و در جوانی، پیش از پیری و در زندگی، پیش از فرا رسیدن مرگ ، بهره برگیرد ؛ زیرا سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، پس از دنیا دیگر عذرخواهی و توبه ای در کار نیست و بعد از آن، سرایی جز بهشت یا دوزخ نباشد .

ص :517


1- بحار الأنوار : 70/393/64 .
2- غرر الحکم : 3121 .
3- غرر الحکم : 3126 .
4- الأمالی للطوسی : 203/346 .
5- الکافی : 2/68/4 .
6- (انظر) العلم : باب 2837 . معرفة اللّه : باب 2567 .
7- الکافی : 2/70/9 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ المؤمنَ لا یُصْبِحُ إلاّ خائفا و إنْ کانَ مُحْسِنا ، و لا یُمْسِی إلاّ خائفا و إنْ کانَ مُحْسِنا ، لأنّهُ بَینَ أمْرَینِ : بَینَ وَقْتٍ قد مَضی لا یَدْری ما اللّهُ صانِعٌ بهِ ، و بینَ أجَلٍ قدِ اقْتَربَ لا یَدْری ما یُصیبُهُ مِن الهَلَکاتِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ بَینَ مَخافَتَینِ: ذَنبٌ قَد مَضی لا یَدْری ما صَنعَ اللّهُ فیهِ ، و عُمرٌ قَد بَقیَ لا یَدْری ما یَکْتَسِبُ فیهِ مِن المَهالِکِ ، فهُو لا یُصْبِحُ إلاّ خائفا و لا یُصْلِحُهُ إلاّ الخَوفُ . (2)

امام علی علیه السلام :مؤمن ، هرچند نیکوکار باشد، شب و روز را در بیم و هراس به پایان می برد؛ زیرا او میان دو حالت قرار دارد: زمانی که گذشته است، و نمی داند خدا با او چه کرده است و اجلی که نزدیک گشته، و نمی داند چه خطراتی گریبان گیرش خواهد شد .

امام صادق علیه السلام :مؤمن میان دو ترس به سر می برد : گناهی که در گذشته کرده است و نمی داند خدا با آن چه کرده است [و آن را بخشیده یا نه!] و عمری که باقی مانده است و نمی داند در آن مدت چه گناهان مهلکی مرتکب خواهد شد؛ بنا بر این ، مؤمن پیوسته ترسان است و جز ترس اصلاحش نکند .

ص :518


1- بحار الأنوار : 70/382/34 .
2- الکافی : 2/71/12 .

1147 - المُؤمِنُ بَینَ الخَوفِ وَالرَّجاءِ
1147 - مؤمن در بیم و امید به سر می برد

الکتاب :

«أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِدا وَ قائِما یَحْذَرُ الاْخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو تَعْلَمونَ قَدْرَ رَحمَةِ اللّهِ لاتَّکَلْتُم علَیها و ما عَمِلْتُم إلاّ قلیلاً ، و لَو تَعْلَمونَ قَدْرَ غَضَبِ اللّهِ لَظَنَنْتُم بأنْ لا تَنْجوا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لو یَعلَمُ المؤمنُ ما عِندَ اللّهِ مِن العُقوبَةِ ما طَمِعَ فی الجَنّةِ أحَدٌ ، و لَو یَعْلَمُ الکافِرُ ما عِندَ اللّهِ مِن الرَّحمَةِ ما قَنَطَ مِن الجَنّةِ أحَدٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ الأعْمالِ اعْتِدالُ الرَّجاءِ و الخَوفِ . (4)

عنه علیه السلام :خَفْ ربَّکَ خَوفا یَشغَلُک عن رَجائهِ ، و ارْجُهُ رَجاءَ مَن لا یَأمَنُ خَوفَهُ . (5)

1147

مؤمن در بیم و امید به سر می برد

قرآن :

«آیا آن کس که در همه ساعات شب در سجده و قیام به عبادت پرداخته و از آخرت بیمناک و به رحمت پروردگار خویش امیدوار است با آن کس که چنین نیست یکسان است ؟ بگو : آیا آنهایی که می دانند با آنهایی که نمی دانند برابرند ؟ تنها خردمندان پند می پذیرند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر اندازه رحمت خدا را بدانید بر آن تکیه خواهید کرد و جز اندکی عمل نخواهید کرد و اگر اندازه خشم خدا را بدانید خواهید پنداشت که هرگز نجات نمی یابید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مؤمن از کیفر خدا آگاه بود، هیچ کسی به بهشت امید نمی بست و اگر کافر از رحمت خدا آگاه بود هیچ کسی از بهشت نومید نمی شد .

امام علی علیه السلام :بهترین کارها، برابر بودن بیم و امید است .

امام علی علیه السلام :از پروردگارت چنان بترس که تو را از امید بستن به او باز دارد و چونان کسی به او امید بند که اُمیدش خالی از ترس نیست.

ص :519


1- الزمر : 9 .
2- کنز العمّال : 5894 .
3- کنز العمّال : 5867 .
4- غرر الحکم : 5055 .
5- غرر الحکم : 5056 .

عنه علیه السلام :إنِ اسْتَطَعْتُم أنْ یَشْتَدَّ خَوفُکُم مِن اللّهِ و أنْ یَحْسُنَ ظَنُّکُم بهِ فاجْمَعوا بَینَهُما ، فإنّ العَبدَ إنّما یکونُ حُسنُ ظَنِّهِ برَبّهِ علی قَدْرِ خَوفهِ مِن رَبّهِ ، و إنَّ أحسَنَ النّاسِ ظَنّا باللّهِ أشَدُّهُم خَوفا للّهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَنْبَغی للمؤمنِ أنْ یَخافَ اللّهَ خَوفا کأنّهُ یُشْرِفُ علی النّارِ ، و یَرْجوَهُ رَجاءً کأنّهُ مِن أهْلِ الجَنّةِ . (2)

عنه علیه السلام :ارْجُ اللّهَ رَجاءً لا یُجَرّئُکَ علی مَعاصیهِ ، و خَفِ اللّهَ خَوفا لا یُؤْیِسُکَ مِن رَحمَتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یقولُ : إنّهُ لَیس مِن عَبدٍ مؤمنٍ إلاّ و فی قَلْبهِ نُورانِ : نورُ خِیفَةٍ و نورُ رَجاءٍ ، لَو وُزِنَ هذا لَم یَزِدْ علی هذا ، و لَو وُزِنَ هذا لَم یَزِدْ علی هذا . (4)

عنه علیه السلام :مِن وصایا لُقمانَ لابنهِ : خَفِ اللّهَ عزّ و جلّ خِیفَةً لَو جِئْتَهُ ببِرِّ الثّقلَینِ لعَذّبَکَ ، و ارْجُ اللّهَ رجَاءً لَو جِئْتَهُ بذُنوبِ الثّقلَینِ لَرحِمَکَ . (5)

امام علی علیه السلام :اگر می توانید میان ترس شدید از خدا و خوش گمانیتان به او ، جمع کنید ؛ زیرا خوش گمانی (امیدواری) بنده به خدا، به اندازه بیم او از پروردگارش می باشد. خوش گمانترین مردم به خداوند، خدا ترس ترین آنان است .

امام صادق علیه السلام :سزاوار است که مؤمن از خداوند چنان بترسد که گویی بر لبه دوزخ قرار دارد، و به او چنان امیدوار باشد که گویی اهل بهشت است .

امام صادق علیه السلام :به خداوند چنان امیدوار باش که تو را بر انجام گناهان بی پروا نکند و از خدا چنان بترس که تو را از رحمت او نومید نسازد .

امام صادق علیه السلام :پدرم علیه السلام می فرمود: هیچ بنده مؤمنی نیست مگر آن که در دلش دو نور است : نور ترس و نور امید که اگر هر یک از آنها را وزن کنی بر دیگری فزونی نیابد .

امام صادق علیه السلام :از سفارشهای لقمان به فرزندش این بود: از خداوند عزّ و جلّ چنان بترس که اگر نیکیِ جنّ و انس را نزدش آوری [باز گمان کنی که] تو را عذاب کند و به او چنان امیدوار باش که اگر گناهان جنّ و انس را نزدش ببری، تو را خواهد بخشید .

ص :520


1- نهج البلاغة: الکتاب27.
2- مجمع البیان : 9/14 .
3- بحار الأنوار : 70/384/39 .
4- الکافی : 2/67/1 .
5- الکافی : 2/67/1 .

لُقمانُ علیه السلام_ لابنهِ و هُو یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، کُنْ ذا قَلبَینِ : قَلبٌ تَخافُ باللّهِ (1) خَوفا لا یُخالِطُهُ تَفْریطٌ ، و قَلبٌ تَرجو بهِ اللّهَ رَجاءً لا یُخالِطُهُ تَغْریرٌ . (2)

(3)

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم ! دارای دو دل باش : با یک دل از خدا بترس ، ترسی که در آن تفریط راه نیابد و با دلی دیگر به خدا امیدوار باش ، امیدی که تو را غرّه نسازد .

1148 - عَلاماتُ الخائِفِ
1148 - نشانه های خداترس

الکتاب :

«وَ أَمّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ المَأْوی» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن رَجا شَیئا طَلَبهُ ، و مَن خافَ شَیئا هَربَ مِنهُ ، ما أدْری ما خَوفُ رجُلٍ عَرضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ فلَم یَدَعْها لِما خافَ مِنهُ ! و ما أدْری ما رَجاءُ رجُلٍ نَزلَ بهِ بَلاءٌ فلَم یَصبِرْ علَیهِ لِما یَرْجو ! (5)

عنه علیه السلام :کُلُّ خَوفٍ مُحَقَّقٌ إلاّ خَوفَ اللّهِ فإنّهُ مَعلولٌ ......... إنْ هُ_و خافَ عَبدا مِن عَبیدِهِ أعْطاهُ مِن خَوفِهِ ما لا یُعْطی رَبَّهُ ، فجَع_لَ خَوفَهُ مِن العِبادِ نَقْدا ، و خَوفَهُ مِن خالِقهِ ضِمارا و وَعْدا . (6)

1148

نشانه های خدا ترس

قرآن :

«اما هر کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی باز دارد قطعا بهشت جایگاه اوست» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که به چیزی امیدوار باشد ، در طلب آن بر می آید و آن که از چیزی بترسد ، از آن می گریزد . من نمی دانم ترس و بیمِ آن کسی که با خواهشی نفسانی رو به رو شود ، اما آن را ، به سبب آنچه از آن می ترسد (عذاب و کیفر الهی) ، رها نمی کند، چه معنا دارد؟! و نمی دانم امیدواری کسی که به سختی و مصیبتی گرفتار می شود، اما امیدش [به اجر و ثواب الهی] او را به شکیبایی در برابر آن وا نمی دارد، چه مفهومی دارد؟!

امام علی علیه السلام :هر ترسی حقیقی است ، جز ترس از خدا که بیمار است (7) ......... اگر کسی از بنده ای از بندگان خدا بترسد ، از روی ترس، به گونه ای با او برخورد می کند که با پروردگار خود نمی کند . پس، او ترس از بندگان را نقد قرار داده و ترس از آفریدگارِ خویش را نسیه و وعده .

ص :521


1- هکذا فی المصدر و الظاهر : «به اللّه » .
2- تنبیه الخواطر : 1/50 .
3- (انظر) العُجب : باب 2484 .
4- النازعات : 40 و 41 .
5- بحار الأنوار : 78/51/82 .
6- نهج البلاغة: الخطبة 160.
7- مراد حضرت این است که: وقتی فردی از کسی بترسد، ترس او حقیقی است زیرا آثارش در اعمال و چهره آن ترسنده آشکار می شود. اما کسانی که مدّعی خدا ترسی هستند، ترسشان حقیقت ندارد، بلکه بیمار و آفت زده است؛ زیرا اگر واقعاً از خدا می ترسیدند نشانه های آن در وجود و رفتارشان آشکار می شد _ م .

عنه علیه السلام :إنّ للّهِ عِبادا کَسَرَتْ قُلوبَهُم خَشْیَةُ اللّهِ ، فاسْتَکْفَوا عنِ المَنْطِقِ ، و إنّهُم لَفُصَحاءُ عُقَلاءُ ألِبّاءُ نُبَلاءُ ، یَسْبِقونَ إلَیهِ بالأعْمالِ الزّاکِیَةِ ، لا یَسْتَکثِرونَ لَهُ الکَثیرَ ، و لا یَرْضَونَ لَهُ القَلیلَ ، یَرَونَ أنفُسَهُم أنّهُم شِرارٌ ، و إنّهُمُ الأکْیاسُ الأبْرارُ . (1)

عنه علیه السلام :العَجَبُ مِمَّن یَخافُ العِقابَ فلَم یَکُفَّ ، و رَجا الثَّوابَ فلَم یَتُبْ و یَعْمَلْ ! (2)

عنه علیه السلام :مَن خافَ رَبَّهُ کَفّ ظُلْمَهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا خَوفَ کخَوفٍ حاجِزٍ ، و لا رَجاءَ کرَجاءٍ مُعینٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یکونُ العَبدُ مؤمنا حتّی یکونَ خائفا راجِیا ، و لا یکونُ خائفا راجِیا حتّی یکونَ عامِلاً لِما یَخافُ و یَرْجو . (5)

عنه علیه السلام :الخائفُ مَن لَم تَدَعْ لَهُ الرَّهْبةُ لِسانا یَنْطِقُ بهِ . (6)

امام علی علیه السلام :همانا خداوند را بندگانی است که ترس از خدا دلهایشان را شکسته است و از این رو ، زبان در کام کشیده اند در حالی که مردمانی سخنور و خردمند و صاحب دل و نجیب هستند، با اعمال پاک به سوی خدا می شتابند، اعمال زیاد را در پیشگاه او زیاد نمی شمارند و به عمل اندک خشنود نمی شوند ، خود را بدترین مردمان می دانند، در حالی که مردمانی زیرک و نیکو کارند.

امام علی علیه السلام :تعجب است از کسی که از کیفر می ترسد ولی از گناه باز نمی ایستد، و به پاداش امید دارد، اما توبه و عمل نمی کند!

امام علی علیه السلام :کسی که از پروردگار خویش بترسد از ستمکاری خود داری کند .

امام باقر علیه السلام :هیچ ترسی چون ترسِ بازدارنده [از گناه و کیفر شدن] و هیچ امیدی چون امیدِ یاری کننده [بر کار نیک و رسیدن به ثواب الهی] نیست .

امام صادق علیه السلام :بنده، مؤمن نباشد مگر آن گاه که بیمناک و امیدوار باشد و بیمناک و امیدوار نباشد مگر آن گاه که بیم و امید او را به عمل کشاند .

امام صادق علیه السلام :خائف [از خدا] کسی است که هراس، زبانی برایش نگذاشته که با آن سخن بگوید .

ص :522


1- . بحار الأنوار: 69/286/21.
2- بحار الأنوار: 77/237/1.
3- . بحار الأنوار: 75/309/3.
4- بحار الأنوار: 78/164/1.
5- . بحار الأنوار: 70/392/61.
6- بحار الأنوار : 78/244/54 .

عنه علیه السلام :إنّ حُبَّ الشَّرَفِ و الذِّکْرِ لا یَکونانِ فی قَلبِ الخائفِ الرّاهِبِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّه لَم یَخَفِ اللّهَ مَن لَم یَعْقِلْ عنِ اللّهِ ، و مَن لَم یَعْقِلْ عنِ اللّهِ لَم یَعْقِدْ قَلبُهُ علی مَعرِفَةٍ ثابِتَةٍ یُبْصِرُها و یَجِدُ حقَیقَتَها فی قَلبِهِ ، و لا یَکونُ أحَدٌ کذلکَ إلاّ مَن کانَ قَولُهُ لفِعْلِهِ مُصَدِّقا ، و سِرُّهُ لعَلانِیَتِهِ مُوافِقا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :جاه خواهی و شهرت طلبی در قلبِ انسانِ ترسانِ هراسان [از خداوند و عذاب او ]وجود ندارد .

امام کاظم علیه السلام :از خدا نترسد آن که درباره او نیندیشد ؛ و کسی که دارای بصیرت الهی (4) نباشد ، دلش با شناخت استواری که آن را ببیند و حقیقتش را در دل خویش بیابد پیوند نخورد . و هیچ کس چنین نباشد مگر آن که گفتارش کردارش را تأیید کند و باطنش با ظاهرش سازگار باشد .

1149 - تَفسیرُ الخَوفِ
1149 - تفسیر ترس

الکتاب :

«وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَ خافَ وَعِیدِ» . (5)

«وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ ربِّهِ جَنَّتَانِ» . (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَخافوا ظُلْمَ رَبِّکُم ، و لکنْ خافوا ظُلْمَ أنْفُسِکُم . (7)

1149

تفسیر ترس

قرآن :

«و حتماً شما را پس از ایشان در آن سرزمین جای خواهیم داد . این از آنِ کسی است که از عظمت من و از وعده عذاب من بترسد».

«و برای آن کس که از عظمت پروردگارش بترسد دو بهشت است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :از ستم پروردگارتان نترسید [زیرا او به کسی ستم نمی کند] بلکه از ستم خود بر خویش بترسید .

ص :523


1- الکافی : 2/69/7 .
2- تحف العقول : 388 .
3- (انظر) الجاه : باب 656 .
4- برای توضیح این روایت رجوع شود به دانش نامه عقاید اسلامی : 1 / 426 پاورقی 1 .
5- إبراهیم : 14 .
6- الرحمن : 46 .
7- غرر الحکم : 10234 .

عنه علیه السلام :لا تَخَفْ إلاّ ذَنْبَکَ ، لا تَرْجُ إلاّ رَبَّکَ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَرْجُوَنَّ أحَدٌ مِنکُم إلاّ رَبَّهُ ، و لا یَخافَنَّ إلاّ ذَنْبَهُ . (2)

عنه علیه السلام :حَسْبُ المَرءِ مِن کَمالِ المُرُوَّةِ تَرْکُهُ ما لا یَجْمُلُ بهِ ......... و مِن صلاحِهِ شِدَّةُ خَوفِهِ مِن ذُنوبِهِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا خِفْتَ الخالِقَ فَرَرْتَ إلَیهِ ، إذا خِفْتَ المَخْلوقَ فَرَرْتَ مِنهُ . (4)

التفسیر المنسوب إلی الإمامِ العسکریِّ علیه السلام عن محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار :نَظرَ أمیر المؤمنین علیّ علیه السلام إلی رَجُلٍ فرأی أثّرَ الخَوفُ علَیهِ ، فقال : ما بالُکَ ؟ قالَ : إنّی أخافُ اللّهَ ، قالَ : یا عبدَ اللّهِ ، خَفْ ذُنوبَکَ ، و خَفْ عَدلَ اللّهِ علَیکَ فی مَظالِمِ عِبادِهِ ، و أطِعْه فیما کَلّفَکَ ، و لا تَعْصِهِ فیما یُصْلِحُکَ ، ثُمّ لا تَخَفِ اللّهَ بعدَ ذلکَ ، فإنّهُ لا یَظْلِمُ أحَدا ، و لا یُعذِّبُهُ فَوقَ اسْتِحْقاقِهِ أبَدا ، إلاّ أنْ تَخافَ سُوءَ العاقِبَةِ بأنْ تُغَیِّرَ أو تُبَدِّلَ . فإنْ أرَدْتَ أنْ یُؤمِنَکَ اللّهُ سُوءَ العاقِبَةِ فاعْلَمْ أنّ ما تَأتیهِ مِن خَیرٍ فبفَضْلِ اللّهِ و تَوْفیقهِ ،و ما تَأتیهِ مِن شَرٍّ فبإمْهالِ اللّهِ و إنْظارِهِ إیّاکَ ، و حِلْمِهِ عَنکَ . (5)

امام علی علیه السلام :جز از گناه خود مترس و جز به پروردگار خویش امید مبند .

امام علی علیه السلام :هیچ یک از شما نباید جز به پروردگار خویش امید بندد و جز از گناه خویش بترسد.

امام علی علیه السلام :در کمال جوانمردی آدمی همین بس، که آنچه را زیبنده او نیست فرو گذارد ......... و در کمال پاکی و درستی او همین بس، که از گناهان خویش بسیار هراسان باشد .

امام علی علیه السلام :هر گاه از آفریدگار بترسی به سوی او گریزی و هرگاه از مخلوق بترسی از وی بگریزی.

تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام ، از محمّد بن زیاد و محمّد بن سیّار ، امام علی علیه السلام هنگامی که مردی را دید که آثار ترس در او هویدا بود فرمود :تو را چه شده است؟ عرض کرد: از خدا می ترسم. حضرت فرمود: ای بنده خدا! از گناهان خویش بترس، و از این که بر بندگان او ستم کنی و خداوند به عدل خود با تو رفتار کند هراسان باش، تکالیف او را انجام ده و از فرمانهای او، که تو را اصلاح می کند ، سرپیچی مکن . چون این کارها را کردی، دیگر از خداوند ترسی به دل راه مده، که او به هیچ کس ستم نمی کند و هرگز کسی را بیش از آنچه سزاوار باشد، عذاب نمی دهد، مگر آن که از بد عاقبتی و این که اعمال و رفتارت تغییر یابد، ترسان باشی. اگر خواهی که خداوند تو را از بد فرجامی در امان دارد، این را بدان که هر کار خوبی که می کنی، از فضل و توفیق خداست و هر کار بدی که می کنی، از امهال و فرصت دهی خداوند به تو و بردباری او نسبت به تو می باشد.

ص :524


1- غرر الحکم : 10161 _ 10162 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 82 .
3- . بحار الأنوار : 78/80/66 .
4- غرر الحکم : 4027 _ 4028 .
5- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 265 / 133 ، بحار الأنوار : 70/392/60 .

1150 - ثَمَراتُ الخَوفِ
1150 - ثمرات ترس

الکتاب :

«إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَةً لِمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ» . (1)

«وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَ خَافَ وَعِیدِ» . (2)

«وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» . (3)

«وَ أَمّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو خِفْتُمُ اللّهَ حقَّ خِیفَتِهِ لَعَلِمْتُمُ العِلمَ الّذی لا جَهلَ مَعهُ ، و لَو عَرَفْتُمُ اللّهَ حقَّ مَعرِفَتِهِ لَزالتْ بِدُعائکُمُ الجِبالُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خافَ أدْلَجَ ، و مَن أدْلَجَ بَلغَ المَنزِلَ . ألاَ إنَّ سِلْعَةَ اللّهِ غالِیَةٌ ، ألاَ إنّ سِلْعَةَ اللّهِ الجَنّةُ . (6)

1150

ثمرات ترس

قرآن :

«در اینها برای کسانی که از عذاب آخرت بیمناکند عبرتی است ، در آن روز که مردم گرد آورده شوند و آن روز که مردم را در آن حاضر آورند» .

«و شما را پس از ایشان در آن سرزمین جای خواهیم داد . این از آنِ کسی است که از عظمت من و از وعده عذاب من بترسد» .

«و برای آن که از مقام پروردگار خویش بترسد، دو بهشت است» .

«و اما آن که از مقام پروردگار خویش ترسید و نفس را از هوی باز داشت ، همانا بهشت جایگاه اوست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر از خدا چنان که باید و شاید بترسید هر آینه دانشی به دست آورید که از هر گونه جهل و نادانی به دور است، و اگر خدای را چنان که باید و شاید بشناسید، هر آینه با دعای شما کوهها از جای کنده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که [از خطر راه و راهزنان ]بترسد شبانه حرکت کند و کسی که شَب رو باشد ، به منزل رسد . بدانید که کالای خدا گرانبهاست ، بدانید که کالای خدا بهشت است .

ص :525


1- هود : 103 .
2- إبراهیم : 14 .
3- الرحمن : 46 .
4- النازعات : 40 و 41 .
5- کنز العمّال : 5881 .
6- کنز العمّال : 5885 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن خافَ أدْلَجَ . (1)

عنه علیه السلام :الخَوفُ سِجْنُ النّفْسِ عَن الذُّنوبِ ، و رادِعُها عنِ المَعاصی . (2)

عنه علیه السلام :نِعْمَ الحاجِزُ عنِ المَعاصی الخَوفُ . (3)

عنه علیه السلام :خَفِ اللّهَ خَوفَ مَن شَغَلَ بالفِکْرِ قَلْبَهُ، فإنّ الخَوفَ مَظِنَّةُ الأمْنِ و سِجْنُ النّفْسِ عنِ المَعاصی . (4)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَتْ مَخافَتُهُ قَلّتْ آفَتُهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و لِمَنْ خافَ مَقامَ ربِّهِ جَنَّتانِ» _: مَن عَلِمَ أنّ اللّهَ یَراهُ و یَسْمعُ ما یَقولُ و یَعلَمُ ما یَعمَلُهُ مِن خَیرٍ أو شَرٍّ ، فیَحْجِزُهُ ذلکَ عنِ القَبیحِ مِن الأعْمالِ فذلکَ الّذی خافَ مَقامَ رَبِّهِ ، و نَهی النّفسَ عنِ الهَوی . (6)

امام علی علیه السلام :آن که بترسد، شبانه راه پیماید.

امام علی علیه السلام :ترس ، بازداشتگاه نفس از گناهان و جلوگیرنده آن از نا فرمانیهاست .

امام علی علیه السلام :ترس، بازدارنده خوبی است از گناهان.

امام علی علیه السلام :از خداوند چونان کسی بترس که دل خویش را با اندیشه [درباره خدا ]مشغول داشته است؛ زیرا ترس، جایگاه امن و بازداشتگاه نفس از گناهان است .

امام علی علیه السلام :آن که ترسش [از خدا] زیاد باشد کمتر آسیب بیند .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و برای آن که از مقام پروردگار خویش بترسد دو بهشت است» _فرمود : کسی که بداند خداوند او را می بیند و گفته هایش را می شنود و هر کار خوب و بدی بکند، خدا از آن آگاه است، و بدین سبب از زشت کاری باز ایستد ، او همان کسی است که از مقام پروردگار خویش ترسیده و نفْس را از هوی و هوس باز داشته است .

1151 - مَن خافَ اللَّهَ خافَ مِنهُ کُلُّ شَی ءٍ
1151 - هرکه از خدا بترسد، همه چیز از او بترسد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن خافَ اللّهَ عزّ و جلّ خافَ مِنهُ کُلُّ شَیءٍ ، و مَن لَم یَخَفِ اللّهَ أخافَهُ اللّهُ مِن کلِّ شَیءٍ . (7)

1151

هرکه از خدا بترسد، همه چیز از او بترسد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از خداوند عزّ و جلّ بترسد، همه اشیاء از او بترسند و هرکه از خدا نترسد، خداوند او را از همه چیز بترساند .

ص :526


1- غرر الحکم : 7726 .
2- غرر الحکم : 1987 .
3- غرر الحکم : 9913 .
4- غرر الحکم : 5058 .
5- غرر الحکم : 8036 .
6- الکافی : 2/70/10 .
7- بحار الأنوار : 77/50/3 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اتَّقی اللّهَ أهابَ اللّهُ مِنهُ کُلَّ شَیءٍ ، و مَن لَم یَتّقِ اللّهَ أهابَهُ اللّهُ مِن کُلِّ شَیءٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن خافَ اللّهَ آمَنَهُ اللّهُ سُبحانَهُ مِن کُلِّ شَیءٍ ، مَن خافَ النّاسَ أخافَهُ اللّهُ سُبحانَهُ مِن کُلِّ شَیءٍ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :مَن عَبدَ اللّهَ عَبّدَ اللّهُ لَهُ کُلَّ شَیءٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن خافَ اللّهَ أخافَ اللّهُ مِنهُ کُلَّ شَیءٍ ، و مَن لَم یَخَفِ اللّهَ أخافَهُ اللّهُ مِن کُلِّ شَیءٍ . (4)

الأمالی للطوسی عن صفوان الجمّال :_ قال الصادق علیه السلام للمُعَلّی بنِ خُنَیسٍ _: یا مُعلّی ، اعْزِزْ باللّهِ یُعْزِزْکَ . قالَ : بما ذا یا بنَ رسولِ اللّهِ ؟ قالَ : یا مُعلّی ، خَفِ اللّهَ تعالی یَخَفْ مِنکَ کُلُّ شَیءٍ . (5)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :مَنِ اتّقی اللّهَ یُتّقی . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از خدا بترسد، خداوند همه چیز را از او هراسان کند و هرکه از خدا نترسد، خداوند او را از همه چیز هراسان سازد .

امام علی علیه السلام :هرکه از خدا ترسد، خداوند او را از هر چیز در امان دارد و هرکه از مردم ترسد، خداوند سبحان او را از همه چیز هراسان کند.

امام حسن علیه السلام :هر که خدا را بندگی کند خداوند همه اشیاء را بنده او گرداند .

امام صادق علیه السلام :هرکه از خدا بترسد خداوند همه چیز را از او بترساند و هرکه از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز ترسان کند .

الأمالی للطوسی_ به نقل از صفوان الجمّال _: امام صادق علیه السلام به معلّی بن خنیس فرمود _ : ای معلّی! از خداوند، عزّت و قدرت بخواه تا تو را قدرتمند و توانا کند . عرض کرد : چگونه ، یا بن رسول اللّه ؟ فرمود : ای معلّی ! از خدا بترس ، تا همه چیز از تو بترسد.

امام هادی علیه السلام :هر که از خدا پروا کند، همگان از او پروا کنند .

ص :527


1- کنز العمّال : 5883 .
2- غرر الحکم : 9014 _ 9015 .
3- تنبیه الخواطر : 2/108 .
4- الکافی : 2/68/3 .
5- الأمالی للطوسی : 304/608، بحار الأنوار : 70/382/36 .
6- بحار الأنوار : 78/366/2 .
7- (انظر) الإیمان : باب 289 .

1152 - دَورُ الخَوفِ فی تَحَقُّقِ الأمنِ
1152 - نقش خدا ترسی در ایمنی

الکتاب :

«أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقوُنَ» . (1)

«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» . (2)

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابئُونَ وَ النَّصارَی مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» . (3)

«بَلَی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ للّهِِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» . (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَرَضَتْ لَهُ فاحِشَةٌ أو شَهْوَةٌ فاجْتَنَبَها مِن مَخافَةِ اللّهِ عزّ و جلّ حَرّمَ اللّهُ علَیهِ النّارَ ، و آمَنَهُ مِن الفَزَعِ الأکْبَرِ ، و أنْجَزَ لَهُ ما وَعدَهُ فی کِتابهِ فی قَولهِ : «و لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنّتانِ» (6) . (7)

1152

نقش خدا ترسی در ایمنی

قرآن :

«آگاه باشید که دوستان خدا را بیمی نیست و غمگین نمی شوند ، همان کسانی که ایمان آوردند و پروا پیشه می کردند».

«هر آینه آنان که گفتند پروردگار ما خداست و سپس پایداری ورزیدند ، بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نمی شوند».

«هر آینه از میان آنان که ایمان آورده اند و یهود و صابئان و نصارا هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد و کار شایسته کند بیمی بر او نیست و محزون نمی شود» .

«آری ، هر کس که از روی اخلاص رو به خدا کند و نیکوکار بود ، پاداشش را از پروردگارش خواهد گرفت و دستخوش بیم و اندوه نمی شود» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که با عملی زشت یا خواهشی نفسانی رو به رو شود و از ترس خداوند عزّ و جلّ از آن دوری کند، خداوند آتش را بر او حرام گرداند و از آن ترس و وحشت بزرگ (روز قیامت) در امانش دارد و آنچه را در کتاب خود در آیه «و برای آن که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت است» به او وعده داده است، برایش عملی سازد .

ص :528


1- یونس : 62 و 63 .
2- الأحقاف : 13 .
3- المائدة : 69 .
4- البقرة : 112 .
5- (انظر) طه : 112 ، الجنّ : 13 .
6- الرحمن : 46 .
7- بحار الأنوار : 70/378/25 .

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی : و عِزَّتی و جَلالی ، لا أجْمَعُ علی عَبْدی خَوفَینِ ، و لا أجْمَعُ لَه أمْنَینِ ، فإذا أمِنَنی فی الدُّنیا أخَفْتُهُ یَومَ القِیامَةِ ، و إذا خافَنی فی الدُّنیا أمِنْتُهُ یَومَ القِیامَةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخَوفُ أمانٌ . (2)

عنه علیه السلام :مَن خافَ أمِنَ . (3)

عنه علیه السلام :ثَمرَةُ الخَوفِ الأمنُ . (4)

عنه علیه السلام :خَفْ تأمَنْ ، و لا تَأمَنْ فتَخَفْ . (5)

عنه علیه السلام :خَفْ رَبَّکَ و ارْجُ رَحمتَهُ؛ یُؤْمِنْکَ مِمّا تَخافُ و یُنِلْکَ ما رَجَوتَ . (6)

عنه علیه السلام :لا یَنْبَغی للعاقِلِ أنْ یُقیمَ علی الخَوفِ إذا وَجدَ إلی الأمْنِ سَبیلاً . (7)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ و قد قیلَ لَهُ : ما أعْظَمَ خَوفَکَ مِن رَبِّکَ ! _: لا یَأمَنُ یَومَ القِیامَةِ إلاّ مَن خافَ اللّهَ فی الدُّنیا . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِسْکینٌ ابنُ آدَمَ ! لَو خافَ مِن النّارِ کما یَخافُ مِن الفَقْرِ لأَمِنَهُما جَمیعا ، و لو خافَ اللّهَ فی الباطِنِ کما یَخافُ خَلْقَهُ فی الظّاهِرِ لسَعِدَ فی الدّارَینِ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای تبارک و تعالی فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که برای بنده ام دو ترس و دو امنیت فراهم نمی آورم : اگر در دنیا خود را از من ایمن بداند در روز رستاخیز او را هراسان کنم و اگر در دنیا از من بترسد در روز قیامت او را ایمن گردانم .

امام علی علیه السلام :ترس، [مایه]امنیت است.

امام علی علیه السلام :آن که ترسید، در امان مانْد .

امام علی علیه السلام :میوه ترس ، امنیت است .

امام علی علیه السلام :بترس، تا ایمن بمانی ، و خود را در امان مدان، که گرفتار ترس می شوی .

امام علی علیه السلام :از پروردگارت بترس و به رحمت او امیدوار باش، تا تو را از آنچه می ترسی، ایمن دارد و به آنچه امید داری ، برساند .

امام علی علیه السلام :خردمند را نسزد که چون راه رسیدن به امنیت را بیابد ، باز هم ترس پیشه کند .

امام حسین علیه السلام_ در پاسخ به این گفته که : چقدر از پروردگارت ترسانی؟! _فرمود : در روز رستاخیز ایمن نیست مگر آن کس که در دنیا از خداوند ترسان باشد .

امام صادق علیه السلام :بیچاره آدمیزاد ! اگر همچنان که از ناداری می ترسد ، از دوزخ می ترسید، از هر دوی آنها در امان می ماند، و اگر همچنان که در آشکار از مردم می ترسد، در نهان نیز از خدا می ترسید، در هر دو سرای سعادتمند می شد .

ص :529


1- بحار الأنوار : 70/379/28 .
2- غرر الحکم : 75 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 208 .
4- غرر الحکم : 4591 .
5- غرر الحکم : 5054 .
6- غرر الحکم : 5052 .
7- غرر الحکم : 10832 .
8- بحار الأنوار : 44/192/5 .
9- تنبیه الخواطر : 2/112 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ اللّهَ ......... لَم یُؤمِنِ الخائفینَ بقَدْرِ خَوفِ_هِم ، و لکنْ آمَنَهُ_م بقَ_دْرِ کَرَمِهِ و جُودِهِ . (1)

امام کاظم علیه السلام :خداوند ......... ترسندگان را نه به اندازه خوف و ترس آنان ، بلکه به اندازه کرم و بخشندگی خود [از عذاب ]ایمن می گرداند .

1153 - أنواعُ الخَوفِ
1153 - انواع ترس

الخصال :أنواعُ الخَوفِ خَمسةٌ : خَوفٌ ، و خَشْیَةٌ ، و وَجَلٌ ، و رَهْبَةٌ ، و هَیْبَةٌ . فالخَوفُ للعاصینَ ، و الخَشْیَةُ للعالِمینَ ، و الوَجَلُ للمُخْبِتینَ ، و الرَّهْبَةُ للعابِدینَ ، و الهَیْبَةُ للعارِفینَ . أمّا الخَوفُ فلأجْلِ الذُّنوبِ قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «و لِمَنْ خافَ مَقامَ ربِّهِ جَنّتانِ» . (2) و الخَشْیَةُ لأجْلِ رُؤیَةِ التَّقْصیرِ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «إنَّما یَخْشَی اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ» . (3) و أمّا الوَجَلُ فلأجْل تَرْکِ الخِدْمَةِ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «الّذینَ إذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلوبُهُم» . (4) و الرَّهْبَةُ لرؤیَةِ التَّقْصیِر ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «و یَدْعُونَنا رَغَبا و رَهَبا» . (5) و الهَیْبَةُ لأجْلِ شَهادَةِ الحقِّ عِندَ کَشْفِ الأسْرارِ ؛ أسْرارِ العارِفینَ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «و یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ» (6) یُشیرُ إلی هذا المَعنی . (7)

1153

انواع ترس

الخصال :ترس پنج گونه است : خوف ، خشیت ، وَجَل ، رَهْبت ، و هیبت . خوف از آنِ گنهکاران است ، خشیت ویژه دانشمندان ، وَجَل از آنِ فروتنان و خاشعان، رهبت از آنِ عابدان ، و هیبت از آنِ عارفان. اما خوف، به خاطر گناهان است، خداوند متعال فرموده است: «و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت است» و خشیت، به سبب مشاهده تقصیر است، خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می ترسند» و وَجَل، به سبب ترک خدمت است ، خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «آنان که چون یاد خدا شود، دلهایشان ترسان گردد»، و رهبت، به خاطر مشاهده تقصیر است، خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «از روی امید و بیم ما را می خوانند» و هیبت، به سبب مشاهده حقّ در هنگام کشف اسرار ، [یعنی ]اسرار عارفان می باشد، خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «خداوند شما را از خویش بر حذر می دارد» که اشاره به همین معنا دارد .

ص :530


1- بحار الأنوار : 78/314/1 .
2- الرحمن : 46 .
3- فاطر : 28 .
4- الأنفال : 2 .
5- الأنبیاء : 90 .
6- آل عمران : 28 .
7- الخصال : 281 .

1154 - التَّحذیرُ مِن مَخافَةِ غَیرِ اللَّهِ
1154 - بر حذر داشتن از ترسیدن از غیر خدا

الکتاب :

«إِنَّمَا ذلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» . (1)

«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَدا إِلاَّ اللّهَ وَ کَفَی بِاللّهِ حَسِیبا» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما سلّطَ اللّهُ علی ابنِ آدَمَ إلاّ مَن خافَهُ ابنُ آدَمَ ، و لَو أنّ ابنَ آدَمَ لَم یَخَفْ إلاّ اللّهَ ما سَلّطَ اللّهُ علَیهِ غَیرَهُ و لا وُکِلَ ابنُ آدَمَ إلاّ إلی مَن رَجاهُ ، و لَو أنّ ابنَ آدَمَ لَم یَرْجُ إلاّ اللّهَ ما وُکِلَ إلی غَیرِهِ . (4)

1154

بر حذر داشتن از ترسیدن از غیر خدا

قرآن :

«آن شیطان است که در دل دوستان خود بیم می افکند. اگر ایمان آورده اید از آنها مترسید ، از من بترسید» .

«کسانی که پیامهای خدا را می رسانند و از او می ترسند و از هیچ کس جز او نمی ترسند ، خدا برای حسابرسی اعمالشان کافی است ».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند بر آدمی مسلّط نکرد مگر کسی را که آدمی از او می ترسد . اگر آدمی از کسی جز خدا نمی ترسید خداوند جز خود کسی را بر او مسلط نمی کرد . و آدمی وا گذار نشد مگر به کسی که به او امید بست . اگر آدمی جز به خدا امید نمی بست به غیر خدا وا گذار نمی شد.

ص :531


1- آل عمران : 175 .
2- الأحزاب : 39 .
3- (انظر) المائدة : 44 .
4- کنز العمّال : 5909 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی حقِّ مَن ذَمَّهُ _: جَعلَ خَوفَهُ مِن العِبادِ نَقْدا ، و خَوفَهُ مِن خالِقِه ضِمارا و وَعْدا . (1)

عنه علیه السلام :لَم یُوجِسْ موسی علیه السلام خِیفَةً علی نَفْسِهِ ، بَلْ أشْفَقَ مِن غَلَبَةِ الجُهّالِ و دُوَلِ الضَّلالِ . (2)

عنه علیه السلام :شَرُّ النّاسِ مَن یَخْشی النّاسَ فی رَبّهِ ، و لا یَخْشی رَبَّهُ فی النّاسِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ المؤمنَ وَلیُّ اللّهِ ، یُعینُهُ و یَصْنَعُ لَهُ ، و لا یَقولُ علَیهِ إلاّ الحقَّ ، و لا یَخافُ غَیرَهُ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام_ درباره کسی که او را نکوهش می کرد _فرمود : ترس از بندگان را نقد می شمارد و ترس از آفریدگارش را نسیه و وعده .

امام علی علیه السلام :موسی علیه السلام هرگز برخود نترسید ، بلکه از چیره گشتن نادانان و پیروز شدن گمراهان ترسید .

امام علی علیه السلام :بدترین انسان کسی است که در کار پروردگارش، از مردم بترسد ولی نسبت به مردم ، از پروردگار خویش نترسد .

امام صادق علیه السلام :همانا مؤمن دوست خداست، یاریش می رساند و برای او کار می کند ، و درباره او جز حقّ نمی گوید، و از غیر او نمی ترسد.

1155 - ما لا یَنبَغی مِنَ الخَوفِ
1155 - آن جا که نباید ترسید

الکتاب :

«یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ» . (6)

«إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلاَ تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» . (7)

1155

آن جا که نباید ترسید

قرآن :

«در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ سرزنشگری نمی هراسند» .

«آن شیطان است که در دل دوستان خود بیم می افکند . اگر ایمان آورده اید از آنها مترسید . از من بترسید» .

ص :532


1- نهج البلاغة : الخطبة 160 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 4 .
3- غرر الحکم : 5740 .
4- الکافی : 2/171/5 .
5- (انظر) التوکّل : باب 4120 .
6- المائدة : 54 .
7- آل عمران : 175 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طُوبی لِمَن شَغَلَهُ خَوفُ اللّهِ عَن خَوفِ النّاسِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَخَفْ فی اللّهِ لَوْمَةَ لائمٍ . (2)

الخصال عن أبی ذرٍّ :أوْصانی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنْ لا أخافَ فی اللّهِ لَوْمَةَ لائمٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَخافوا فی اللّهِ لَوْمَةَ لائمٍ ، یَکْفِکُم مَن أرادَکُم و بَغی علَیکُم . (4)

(5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا آن که ترس از خدا او را از ترس از مردم باز داشته باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای پروا به دل راه مده .

الخصال_ به نقل از ابو ذرّ _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من سفارش فرمود که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسم .

امام علی علیه السلام :در راه خدا از سرزنش هیچ نکوهشگری مترسید، که او شما را در برابر هر کس که بخواهد به شما گزندی برساند و ستمی روا دارد، محافظت می کند .

1156 - التَّحذیرُ مِن أمنِ مَکرِ اللَّهِ
1156 - از مکر خدا نباید ایمن بود

الکتاب :

أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ» . (6)

وَ مَکَرُوا مَکْرا وَ مَکَرْنَا مَکْرا وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» . (7)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أمِنَ مَکْرَ اللّهِ بَطَلَ أمان_هُ . (8)

1156

از مکر خدا نباید ایمن بود

قرآن :

«آیا پنداشتند که از مکر (کیفر) خدا در امانند ؟ از مکر خدا جز زیانکاران ایمن ننشینند» .

«و غافل بودند که اگر آنها حیله ای اندیشیده اند، ما نیز حیله ای اندیشیده ایم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هرکه از مکر خدا ایمن نشیند، ایمن نمانَد .

ص :533


1- بحار الأنوار : 77/126/32 .
2- الخصال : 526/13 .
3- . الخصال : 345/12 .
4- بحار الأنوار: 78/100/2.
5- (انظر) بحار الأنوار : 71 / 360 باب 89 .
6- . الأعراف : 99 .
7- النمل : 50 .
8- . غرر الحکم : 7764 .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إیّاکَ أنْ تکونَ مِمَّن یَخافُ علی العِبادِ مِن ذُنوبِهِم و یَأْمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ ، فإنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لا یُخْدَعُ عَن جَنّتِهِ ، و لا یُنالُ ما عِندَهُ إلاّ بطاعَتِهِ ، إنْ شاءَ اللّهُ . (1)

(2)

امام حسین علیه السلام :از آنان مباش که بر بندگان از گناهانشان می ترسند، اما خویشتن را از کیفر گناهان خویش ایمن می شمارند؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی در [اعطای] بهشت خود، فریب نمی خورد و جز با طاعتِ خداوند به آنچه [از ثواب و بهشت ]نزد اوست نتوان رسید. اگر خدا خواهد.

1157 - التَّحذیرُ مِنَ التَّجَرِّی
1157 - برحذر داشتن از گستاخی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أصَرَّ علی ذَنبِهِ اجْتَری علی سَخَطِ ربِّهِ . (3)

عنه علیه السلام :تعالی اللّهُ مِن قَوِیٍّ ما أحْلَمَهُ ! و تَواضَعْتَ مِن ضَعیفٍ ما أجْرَأکَ علی مَعاصیهِ ! (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سُبحانَهُ لَیُبْغِضُ الوَقِحَ المُتَجَرّئَ علی المَعاصی . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ قَوما أذْنَبوا ذُنوبا کثیرةً فأشْفَقوا مِنها و خافُوا خَوفا شَدیدا ، و جاءَ آخَرونَ فقالوا : ذُنوبُکُم علَیْنا ، فأنْزَلَ اللّهُ عزّ و جلّ علَیهِمُ العَذابَ ، ثُمّ قالَ تبارکَ و تعالی : خافونی و اجْتَرَأتُم ؟! (6)

1157

برحذر داشتن از گستاخی

امام علی علیه السلام :کسی که بر گناهان خویش اصرار ورزد، در برابر خشم پروردگارش گستاخ و بی پروا شده است .

امام علی علیه السلام :وه که چه بردبار است آن خدای نیرومند ! و تو موجود ناتوان چه گستاخی بر نافرمانی او!

امام علی علیه السلام :همانا خداوند سبحان، انسان وقیحِ گستاخ بر گناهان را دشمن دارد .

امام صادق علیه السلام :مردمی گناهان بسیار کردند و بر اثر آن هراسان شدند و [از عذاب خدا ]سخت بیمناک گشتند . عدّه ای آمدند و گفتند : گناهان شما به گردن ما . پس خداوند عزّ و جلّ بر آنان عذاب فرستاد و آن گاه خداوند متعال فرمود : آنان از من ترسیدند ، و شما گستاخی کردید؟!

ص :534


1- بحار الأنوار : 78/121/3 .
2- (انظر) الذنب : باب 1379 . المکر : باب 3642 .
3- . غرر الحکم : 8764 .
4- غرر الحکم : 4537 .
5- . غرر الحکم : 3437 .
6- بحار الأنوار : 70/386/49 .

1158 - ما یَنبَغی عِندَ الخَوفِ مِمّا یُهابُ
1158 - رفتار مناسب در هنگام ترس از چیزی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا خِفْتَ صُعوبَةَ أمْرٍ فاصْعُبْ لَهُ یَذِلَّ لکَ ، و خادِعِ الزَّمانَ عَن أحْداثِهِ تَهُنْ علَیکَ . (1)

عنه علیه السلام :إذا هِبْتَ أمْرا فقَعْ فیهِ ، فإنّ شِدَّةَ تَوقّیهِ أعْظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ . (2)

1158

رفتار مناسب در هنگام ترس از چیزی

امام علی علیه السلام :هرگاه از سختی کاری ترسیدی در برابر آن سرسختی نشان ده ، رامت می شود، و در برابر حوادث روزگار چاره اندیشی کن ، بر تو آسان می شوند .

امام علی علیه السلام :هر گاه از کاری ترسیدی خود را به کام آن بینداز ؛ زیرا ترس از آن کار زیانبارتر از اقدام به آن کار است .

1159 - النَّوادِرُ
1159 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یُخِفْ أحَدا لَم یَخَفْ أبدا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا دَخَلتَ مَدْخَلاً تَخافُهُ فاقْرَأ هذهِ الآیةَ: «رَبِّ أدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ و أخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ و اجْعَلْ لی مِن لَدُنْکَ سُلْطانا نَصیرا» (4) ، فإذا عایَنْتَ الّذی تَخافُهُ فاقْرَأ آیةَ الکُرْسِیِّ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن لَم یَخَفِ اللّهَ فی القَلیلِ لَم یَخَفْهُ فی الکَثیرِ . (6)

(7)

1159

گوناگون

امام علی علیه السلام :هرکه کسی را نترساند هرگز نترسد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه وارد جایی شدی که می ترسی، این آیه را بخوان : «ربّ ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً (پروردگارا! مرا به ورودگاه راستین وارد و از خروجگاه راستین خارج کن و از جانب خویش ، قدرتی یاریگر برایم قرار بده)» و هرگاه کسی را که از او می ترسی دیدی آیة الکرسی بخوان .

امام رضا علیه السلام :کسی که در [گناهِ] اندک از خدا نترسد در [گناهِ] بسیار هم از او نمی ترسد .

ص :535


1- غرر الحکم : 4108 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 175 .
3- غرر الحکم : 8955 .
4- الإسراء : 80 .
5- بحار الأنوار : 76/247/37 .
6- بحار الأنوار : 71/174/10 .
7- (انظر) بحار الأنوار : 69 / 287 و 288 و ج 70 / 378 و 379 و 382 و 387 و 388 ، حکایات الخائفین .

ص :536

157 - الخیانة

157 - خیانت
اشاره

(1)

(2)

ص :537


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 170 باب 58 «الخیانة» . وسائل الشّیعة : 13 / 225 باب 3 «تحریم الخیانة» . کنز العمّال : 3 / 468 «الخیانة» .
2- انظر : عنوان 26 «الأمانة» . الخیاطة : باب 1193 ، العلم : باب 2847 . الغلّ : باب 3060 ، الصدیق : باب 2177 .

1160 - الخِیانَةُ
1160 - خیانت

الکتاب :

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَمانَاتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربَعٌ لا تَدخُلُ بَیتا واحِدَةٌ مِنهُنَّ إلاّ خَرِبَ و لَم یَعْمُرْ بِالبَرکَةِ : الخِیانَةُ ، و السَّرِقةُ ، و شُربُ الخَمرِ ، و الزِّنا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ مِنّا مَن خَانَ بالأمانَةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ مِنّا مَن خانَ مُسلِما فی أهلِهِ و مالِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :المَکْرُ و الخَدِیعَةُ و الخِیانَةُ فی النّارِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخِیانَةُ أخو الکَذِبِ . (7)

1160

خیانت

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! می دانید که نباید به خدا و پیامبرش خیانت کنید و در امانت خیانت ورزید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که یکی از آنها به خانه ای درنیاید ، مگر این که آن خانه ویران شود و روی برکت را نبیند : خیانت ، دزدی ، شرابخواری و زنا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست کسی که در امانت خیانت کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست کسی که نسبت به زن و مال مسلمانی خیانت ورزد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حیله گری و فریب و خیانت در دوزخند.

امام علی علیه السلام :خیانت، برادر دروغ است.

ص :538


1- الأنفال : 27 .
2- (انظر) الأنفال : 58 ، الحجّ : 38 ، النساء : 107 ، یوسف : 52 .
3- الأمالی للصدوق : 482/652 .
4- بحار الأنوار : 75/172/14 .
5- الاختصاص : 248 .
6- الجعفریّات : 171 .
7- غرر الحکم : 279 .

عنه علیه السلام :الخِیانَةُ غَدْرٌ . (1)

عنه علیه السلام :الخِیانَةُ صِنْوُ الإفْکِ . (2)

عنه علیه السلام :الخِیانَةُ رأسُ النِّفاقِ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الخِیانَةَ فإنَّها شَرُّ مَعصِیَةٍ ، و إنّ الخائنَ لَمُعذَّبٌ بالنّارِ علی خِیانَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :جانِبوا الخِیانَةَ ؛ فإنَّها مُجانَبَةُ الإسلامِ . (5)

عنه علیه السلام :رأسُ النِّفاقِ الخِیانَةُ . (6)

عنه علیه السلام :رأسُ الکُفر الخِیانَةُ . (7)

عنه علیه السلام :مَنِ اسْتَهانَ بالأمانَةِ وَقَعَ فی الخِیانَةِ . (8)

عنه علیه السلام :الخِیانَةُ دَلیلٌ علی قِلّةِ الوَرَعِ و عَدمِ الدِّیانَةِ . (9)

عنه علیه السلام :شَرُّ النّاسِ مَن لا یَعْتقِدُ الأمانَةَ، و لا یَجْتنِبُ الخِیانَةَ . (10)

علل الشرائع عن أبی ثُمامَةَ :دخَلْتُ علی أبی جعفر علیه السلام و قلتُ لَه : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّی رجُلٌ اُریدُ أنْ اُلازِمَ مکّةَ و علَیَّ دَینٌ للمُرجِئةِ ، فمَا تقولُ ؟ قالَ : ارجِعْ إلی مُؤدّی دَینِکَ و انظُرْ أنْ تَلقی اللّهَ تَعالی و لَیسَ علَیکَ دَینٌ ، فإنّ المؤمنَ لا یَخونُ . (11)

امام علی علیه السلام :خیانت، عهد شکنی است .

امام علی علیه السلام :خیانت، همزاد دروغ و بهتان است .

امام علی علیه السلام :خیانت، در رأس نفاق است .

امام علی علیه السلام :از خیانت کردن بپرهیز که آن بدترین گناه است و خائن به سبب خیانت کاری خود به آتش عذاب شود .

امام علی علیه السلام :از خیانت دوری کنید که خیانت کردن، دور شدن از اسلام است.

امام علی علیه السلام :اوج نفاق ، خیانت است .

امام علی علیه السلام :رأس کفر ، خیانت است .

امام علی علیه السلام :کسی که به امانت اهمیت ندهد، گرفتار خیانت شود .

امام علی علیه السلام :خیانت کردن، نشانگر کمبود پارسایی و نبود دینداری است.

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که به امانتداری اعتقاد نداشته باشد و از خیانت پرهیز نکند .

علل الشرائع_ به نقل از ابو ثمامه _: خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم : فدایت شوم ، من می خواهم مجاور مکّه شوم و به مُرجئه (12) بدهکارم ، چه می فرمایی ؟ فرمود : بدهی خود را بپرداز و مواظب باش که خدای تعالی را بدون آن که دَینی به گردنت باشد دیدار کنی ؛ زیرا مؤمن خیانت نمی کند .

ص :539


1- غرر الحکم : 107 .
2- غرر الحکم : 738 .
3- غرر الحکم : 969 .
4- غرر الحکم : 2667 .
5- غرر الحکم : 4742 .
6- غرر الحکم : 5227 .
7- غرر الحکم : 5260 .
8- غرر الحکم : 8616 .
9- غرر الحکم : 1431 .
10- غرر الحکم : 5734 .
11- علل الشرائع : 528/7 .
12- مرجئه طائفه ای است که ایمان را قول بدون عمل می دانند و معتقدند که با ایمان معصیت برای انسان زیان بخش نیست.

الکافی عن محمّد بن مرازم عن أبیه أو عمّه :شهدت أبا عبد اللّه علیه السلام و هُوَ یُحاسِبُ وکیلاً لَهُ ، و الوکیلُ یُکثِرُ أنْ یقولَ : و اللّهِ ما خُنْتُ ، و اللّهِ ما خُنْتُ ، فقال له أبو عبد اللّه علیه السلام : یا هذا ، خِیانَتُکَ و تَضْییعُکَ علَیَّ مالِی سَواءٌ ؛ لأنّ الخِیانَةَ شَرُّها علَیکَ . (1) ثُمَّ قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَو أنّ أحدَکُم هَرَبَ مِن رِزقِهِ لَتَبِعَهُ حتّی یُدْرِکَهُ کما أنّهُ إنْ هَرَبَ مِن أجَلِهِ تَبِعَهُ حتّی یُدْرِکَهُ ، مَن خانَ خِیانةً حُسِبَتْ علَیهِ مِن رِزقِهِ و کُتِبَ علَیهِ وِزْرُها . (2)

عنه علیه السلام :یُجبَلُ المؤمنُ علی کُلِّ طَبیعةٍ إلاّ الخِیانَةَ و الکَذِبَ . (3)

عنه علیه السلام :بُنِیَ الإنسانُ علی خِصالٍ ، فمَهْمَا بُنِیَ علَیهِ فإنَّهُ لا یُبْنی علی الخِیانَةِ و الکَذِبِ . (4)

الکافی_ به نقل از محمّد بن مرازم از پدرش یا عمویش _: در حضور امام صادق علیه السلام بودم در حالی که از وکیل خود حساب می کشید و او پیوسته می گفت : به خدا من خیانت نکرده ام، به خدا من خیانت نکرده ام امام صادق علیه السلام به او فرمود : ای فلانی ! فرقی نمی کند که خیانت کرده باشی، یا مال مرا هدر داده باشی ؛ زیرا شرّ خیانت به خود تو باز می گردد. سپس فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : اگر از روزیِ خود بگریزید، رزق و روزی در پی شما می آید تا به شما برسد ، همچنان که اگر از اجل خود بگریزید ، به دنبالتان می آید تا به شما برسد . و کسی که خیانتی کند، به همان مقدار از روزیش کم می شود و گناه آن برایش نوشته می گردد .

امام صادق علیه السلام :مؤمن بر هر خویی سرشته می شود مگر خیانت و دروغ .

امام صادق علیه السلام :انسان بر خصلتهایی ساخته شده است، اما بر هر خصلتی ساخته شود ، بر خیانت و دروغ ساخته نمی شود.

ص :540


1- و نقل مثل ذلک عن الإمام الکاظم علیه السلام و وکیله ، انظر بحار الأنوار : 78/320/6 .
2- الکافی : 5/304/2 .
3- الاختصاص : 231 .
4- کشف الغمّة : 2/375 .

1161 - النَّهیُ عَنِ الخِیانَةِ ولَو بِالخائِنِ
1161 - نهی از خیانت کردن، حتّی به خیانتکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَخُنْ مَن خانَکَ فتکونَ مِثلَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَخُنْ مَنِ ائتمَنَکَ و إنْ خانَکَ ، و لا تَشِنْ عَدُوَّکَ و إنْ شانَکَ . (2)

الکافی عن سُلیمانَ بنِ خالدٍ :سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عَن رجُلٍ وقَعَ لی عِندَهُ مالٌ فَکابَرَنی علَیهِ و حلَفَ ، ثُمّ وقَعَ لَه عِندی مالٌ ، فآخُذُهُ مکانَ مالِی الّذی أخَذَهُ و أجحَدُهُ و أحْلِفُ علَیهِ کما صنَعَ ؟ فقال : إنْ خانَکَ فَلا تَخُنْهُ ، فلا تَدخُلْ فیما عِبْتَهُ علَیهِ . (3)

الکافی عن مُعاویةَ بنِ عمّارٍ :قلت لأبی عبد اللّه علیه السلام : الرّجُلُ یکونُ لِی علَیهِ الحقُّ فیَجْحَدُنِیهِ ثُمَّ یَسْتَودِعُنی مالاً ، أ لِیَ أنْ آخُذَ مالِی عِندَهُ ؟ قال : لا ، هذهِ خِیانَةٌ . (4)

(5)

1161

نهی از خیانت کردن، حتّی به خیانتکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به کسی که به تو خیانت کرده است خیانت نکن که تو نیز چون او خواهی بود .

امام علی علیه السلام :به آن که تو را امین شمرده است خیانت مکن ، هرچند او به تو خیانت ورزد و دشمنت را بد نام مکن هرچند او تو را بد نام کرده باشد .

الکافی_ به نقل از سلیمان بن خالد _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم : من به مردی مالی سپردم و او انکار کرد و سوگند خورد که چیزی به او نداده ام . سپس مالی از او به دست من افتاد ؛ آیا می توانم آن را به جای مالی که از من گرفت و انکارش کرد و سوگند خورد، بردارم؟ حضرت فرمود : اگر او خیانت کرد تو خیانت مکن و کاری را که بر او خرده می گیری، خودت مرتکب نشو .

الکافی_ به نقل از معاویة بن عمار _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : من به کسی پولی می سپارم و او انکار می کند که به وی چیزی سپرده ام ، بعد از مدتی او مالی به من می سپارد . آیا می توانم آن را به جای پولی که نزد او دارم [و به من نمی دهد ]بردارم ؟ فرمود : نه ، این خیانت است .

ص :541


1- بحار الأنوار : 103/175/3 .
2- غرر الحکم : 10418 .
3- الکافی : 5/98/1 .
4- الکافی 5/98/2 .
5- (انظر) تفسیر نور الثقلین : 2 / 144 / 69 .

1162 - تَفسیرُ الخِیانَةِ وَالخائِنِ
1162 - تفسیر خیانت و خائن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إفْشاءُ سِرِّ أخیکَ خِیانَةٌ ، فاجتَنِبْ ذلکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أمّا علاَمةُ الخائنِ فأربَعةٌ: عِصْیانُ الرّحمانِ ، و أذی الجِیرانِ ، و بُغْضُ الأقْرانِ ، و القُرْبُ إلی الطُّغْیانِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخائنُ مَن شَغَلَ نفسَهُ بغَیرِ نَفْسِهِ ، و کانَ یَومُهُ شَرّا مِن أمْسِهِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِه تعالی : «لا تَخُونوا اللّهَ و الرَّسُولَ و تَخونوا أماناتِکُم ......... » (4) _: فخِیانَةُ اللّهِ و الرّسولِ مَعْصیَتُهُما ، و أمّا خِیانَةُ الأمانَةِ فکُلُّ إنسانٍ مَأمونٌ علی ما افْتَرَضَ اللّهُ عزّ و جلّ علَیهِ . (5)

الخصال عن أبی هارونَ المَکْفوفِ :قال لی أبو عبد اللّه علیه السلام یا أبا هارونَ ، إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی آلی علَی نفسِهِ أن لا یُجاوِرَهُ خائنٌ . قالَ : قلتُ : و ما الخائنُ ؟ قالَ : مَنِ ادّخَرَ عن مؤمنٍ درْهَما أو حَبَسَ عَنهُ شیئا مِن أمرِ الدُّنیا . (6)

1162

تفسیر خیانت و خائن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فاش کردن راز برادرت خیانت است ؛ پس از این کار دوری کن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه خیانتکار چهار چیز است : نافرمانی خدای رحمان ، آزار رساندن به همسایگان ، نفرت از همگنان، و نزدیک شدن به طغیان و سرکشی .

امام علی علیه السلام :خیانتکار کسی است که خودش را رها کرده به معایب دیگران بپردازد و امروزش بدتر از دیروزش باشد .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه : «به خدا و پیامبر خیانت نکنید و در امانتهایتان خیانت مورزید ......... » _فرمود : خیانت به خدا و پیامبر، همان نافرمانیِ ایشان است و اما خیانت در امانت، هر انسانی امانتدارِ فرایضی است که خداوند عزّ و جلّ بر او واجب کرده است .

الخصال_ به نقل از ابو هارون نابینا _امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای ابی هارون! خداوند تبارک و تعالی با خود عهد کرده است که خائنی را همجوار خود نکند . هارون می گوید : عرض کردم : خائن کیست ؟ فرمود : آن که درهمی یا چیزی از مال دنیا را از مؤمنی دریغ دارد و پنهان کند .

ص :542


1- بحار الأنوار: 77/89/3.
2- تحف العقول : 22 .
3- غرر الحکم : 2013 .
4- الأنفال : 27 .
5- تفسیر القمّی : 1/272 .
6- الخصال : 151/185 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أی_ُّما رجُلٍ مِن أصْحابِنا اسْتَعانَ بهِ رجُلٌ من إخْوانِهِ فی حاجَةٍ ، فلَم یُبالِغْ فیها بکُلِّ جُهْدِه ، فقد خانَ اللّهَ و رسولَهُ و المؤمنینَ . (1)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :کَفی بالمَرءِ خِیانَةً أنْ یکونَ أمینا للخَوَنَةِ . (2)

امام صادق علیه السلام :هر یک از یاران ما که برادرش در مشکلی از او کمک بخواهد و وی با تمام توان خود در کمک به او نکوشد ، هر آینه به خدا و پیامبر او و مؤمنان خیانت کرده است .

امام جواد علیه السلام :در خیانت کاری مرد همین بس که امانتدار خیانتکاران باشد.

1163 - غایَةُ الخِیانَةِ
1163 - اوج خیانت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَناصَحوا فی العِلمِ ، فإنّ خِیانَةَ أحَدِکُم فی عِلْمِه أشَدُّ مِن خِیانَتِهِ فی مالِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غایَةُ الخِیانَةِ خِیانَةُ الخِلِّ الوَدودِ ، و نَقْضُ الْعُهُودِ . (4)

عنه علیه السلام :من أفْحَشِ الخِیانَةِ خِیانَةُ الوَدائعِ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ أعْظَمَ الخِیانَةِ خیانَةُ الاُمّةِ (الأمَنةِ) ، و أفْظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأئمّةِ . (6)

1163

اوج خیانت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در علم و دانش با یکدیگر صادق باشید ؛ زیرا خیانت در علم، بدتر از خیانت در مال است .

امام علی علیه السلام :اوج خیانت ، خیانت کردن به دوست صمیمی و شکستن عهد و پیمانهاست .

امام علی علیه السلام :یکی از زشت ترین خیانتها ، خیانت در سپرده هاست .

امام علی علیه السلام :بزرگترین خیانت، خیانت به امّت است و زشت ترین دغل ، دغلکاری با پیشوایان است.

1164 - النَّوادِرُ
1164 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغَدْرُ أقْبَحُ الخِیانَتَینِ . (7)

1164

گوناگون

امام علی علیه السلام :عهد شکنی، زشت ترین خیانت است .

ص :543


1- بحار الأنوار: 75/175/7.
2- بحار الأنوار: 78/364/4.
3- بحار الأنوار : 2/68/17 .
4- غرر الحکم : 6374 .
5- غرر الحکم : 9310 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 26 .
7- غرر الحکم : 1690 .

عنه علیه السلام :إذا ظَهَرتِ الجِنایاتُ (الخِیاناتُ) ارتَفَعتِ البَرَکاتُ . (1)

عنه علیه السلام :لَرُبَّما خانَ النَّصیحُ المؤتَمنُ و نَصَحَ المُسْتَخانُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أمِنَ الزَّمانَ خانَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شَرُّ الرِّجالِ التُّجّارُ الخَوَنةُ . (4)

امام علی علیه السلام :هرگاه گناهان (خیانتها) آشکار شود، برکتها از میان برود .

امام علی علیه السلام :گاه باشد که مشاور مورد اعتماد، خیانت کند و [بر عکس] آن که مورد اعتماد نیست، صداقت نشان دهد.

امام علی علیه السلام :هرکه زمانه را امین شمرد [و به او اعتماد نمود ]زمانه به او خیانت کرد .

امام صادق علیه السلام :بدترین مردمان، بازرگانانِ خیانت کارند .

ص :544


1- غرر الحکم : 4030 .
2- غرر الحکم : 7391 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
4- بحار الأنوار : 103/103/55 .

158 - الخیر

158 - خوبی
اشاره

(1)

ص :545


1- انظر : عنوان 262 «الشرّ» . الأخ : باب 50 ، الاُمّة : باب 128 ، 129 ، 131 ، الجَمال : باب 544 . التّسابُق: باب 1730، الصدیق: باب 2186، المستضعف: باب 2339 . العُجب: باب 2481 _ 2483، العقل: باب 2759 ، العلم: باب 2785 . العمل : باب 2896 ، القضاء و القدر : باب 3298 ، القلب : باب 3331 .

1165 - الخَیرُ
1165 - خوبی

الکتاب :

(یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَدا بَعِیدا وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ اللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اطْلُبوا الخَیرَ دَهرَکُم ، و اهْرُبوا مِن النّارِ جُهدَکُم ؛ فإنّ الجَنّةَ لا یَنامُ طالِبُها ، و إنّ النّارَ لا یَنامُ هارِبُها . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آلهالخَیرُ کثیرٌ ، و فاعِلُهُ قلیلٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنْ یَزرَعْ خَیرا یُوشِکْ أنْ یَحْصِدَ خَیرا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فِعلُ الخَیرِ ذَخیرَةٌ باقِیَةٌ ، و ثَمَرةٌ زاکِیَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :علَیکُم بأعْمالِ الخَیرِ فتَبادَروها ، و لا یکُنْ غَیرُکُم أحقَّ بها مِنکُم . (6)

1165

خوبی

قرآن :

«روزی که هر کس کارهای خوب و کارهای بد خود را در برابر خویش حاضر بیند ، آرزو کند که ای کاش میان او و کردار بدش فاصله ای بزرگ بود . و خداوند شما را از خودش برحذر می دارد و خدا بر بندگانش مهربان است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه عمر خویش را جویای خوبی باشید و تا می توانید از آتش بگریزید ؛ که جوینده بهشت و گریزنده از آتش خواب ندارند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کارهای خوب، بسیار است، ولی کننده آنها اندک .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خوبی بکارد زودا که خوبی بدرود.

امام علی علیه السلام :کار خوب ، اندوخته ای ماندنی و میوه ای پاکیزه و خوشگوار است .

امام علی علیه السلام :در انجام کارهای نیک شتاب ورزید، و مباد که دیگران به آنها سزاوارتر از شما شوند .

ص :546


1- آل عمران : 30 .
2- کنز العمّال : 43597 .
3- الخصال : 30/105 .
4- بحار الأنوار : 77/76/3 .
5- غرر الحکم : 6545.
6- غرر الحکم : 6151.

عنه علیه السلام :غارِسُ شَجَرةِ الخَیرِ یَجْتَنیها أحْلی ثَمَرةٍ . (1)

عنه علیه السلام :مَن فَعلَ الخَیرَ فبِنَفْسِه بَدَأ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لَبِسَ الخَیرَ تَعَرّی مِن الشَّرِّ . (3)

امام علی علیه السلام :کشتگر درخت خوبی ، شیرین ترین میوه را از آن می چیند .

امام علی علیه السلام :هر کس کار خوب کند ، نتیجه اش پیش از همه به خود او رسد .

امام علی علیه السلام :هرکه جامه خوبی به تن کند، از بدی برهنه شود .

1166 - سُهولَةُ الخَیرِ وصُعوبَتُهُ
1166 - آسانی و دشواری کار خوب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخَیرُ أسهَلُ مِن فِعلِ الشَّرِّ . (4)

عنه علیه السلام :إنّکُم بِعَینِ مَن حَرّمَ علَیکُمُ المَعْصیَةَ ، و سَهَّلَ لَکُم سُبُلَ الطَّاعَةِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ الخَیرَ ثَقُلَ علی أهلِ الدُّنیا علی قَدْرِ ثِقَلِهِ فی مَوازینِهِم یَومَ القِیامَةِ . (6)

(7)

1166

آسانی و دشواری کار خوب

امام علی علیه السلام :کار خوب، آسانتر از کار بد است .

امام علی علیه السلام :شما در برابر دیدگان کسی هستید که معصیت را بر شما حرام کرده و راههای طاعت را برایتان هموار ساخته است .

امام باقر علیه السلام :کار خوب بر مردم دنیا همان قدر سنگین است که روز قیامت در ترازوی اعمالشان سنگینی می کند.

1167 - جَوامِعُ الخَیرِ
1167 - مجمع خوبیها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جِماعُ الخَیرِ خَشیَةُ اللّهِ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حُرِمَ الرِّفْقَ فَقد حُرِمَ الخَیرَ کُلَّهُ . (9)

1167

مجمع خوبیها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترس از خدا، مجمع خوبیهاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از نرمخویی و مدارا محروم باشد، از همه خوبیها محروم است .

ص :547


1- غرر الحکم : 6442.
2- غرر الحکم : 8177.
3- غرر الحکم : 8085.
4- غرر الحکم : 1199 .
5- نهج البلاغة: الخطبة151.
6- الخصال : 17/61 .
7- (انظر) الجنّة : باب 559 . الحقّ : باب 890 .
8- تنبیه الخواطر : 2/122 .
9- تحف العقول : 49 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما یُدْرَکُ الخَیْرُ کُلُّهُ بالعَقلِ ، و لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العِلمُ رأسُ الخَیرِ کُلِّهِ ، و الجَهلُ رأسُ الشَّرِّ کُلِّهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جُمِعَ الخَیرُ کُلُّهُ فی ثَلاثِ خِصالٍ : النَّظَرُ ، و السُّکوتُ ، و الکلامُ ؛ فکُلُّ نَظرٍ لَیسَ فیهِ اعْتِبارٌ فهُوَ سَهْوٌ ، و کلُّ سُکوتٍ لَیسَ فیهِ فِکْرَةٌ فهُوَ غَفلَةٌ ، و کلُّ کلامٍ لَیسَ فیهِ ذِکْرٌ فهُوَ لَغْوٌ ، فطُوبی لِمَنْ کانَ نَظَرُهُ عِبَرا ، و سُکوتُهُ فِکْرا ، و کلامُه ذِکْرا ، و بکی علی خَطیئَتِهِ ، و أمِنَ النّاسُ شرَّهُ . (3)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ هُنَّ جِماعُ الخَیرِ : إسْداءُ النِّعَمِ ، و رِعایَةُ الذِّمَمِ ، وصِلَةُ الرَّحِمِ . (4)

عنه علیه السلام :جِماعُ الخَیرِ فی العَملِ بما یَبقی ، و الاسْتِهانَةِ بما یَفنی . (5)

عنه علیه السلام :جِماعُ الخَیرِ فی المُوالاةِ فی اللّهِ ، و المُعاداةِ فی اللّهِ ، و المَحبَّةِ فی اللّهِ ، و البُغْضِ فی اللّهِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا با عقل، به همه خوبیها می توان رسید و آن کس که عقل ندارد، دین ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانایی، سرآمد همه خوبیهاست و نادانی، سرآمد همه بدیها .

امام علی علیه السلام :همه خوبیها در سه خصلت گرد آمده است: نگاه، سکوت و سخن. پس هر نگاهی که مایه عبرت نباشد سهو است و هر سکوتی که با اندیشیدن همراه نباشد غفلت است و هر سخنی که یاد خدا در آن نباشد لغو است . پس ، خوشا آن که نگاهش عبرت باشد و سکوتش اندیشه و سخنش ذکر خدا، و بر گناه خویش بگرید و مردم از گزند او در امان باشند.

امام علی علیه السلام :سه چیز مجمع خوبیهاست : خیر رساندن [به دیگران] ، رعایت عهد و پیمانها، و صله رحم .

امام علی علیه السلام :عمل کردن به آنچه ماندنی است و حقیر شمردن آنچه از بین رفتنی است ، مجمع همه خوبیهاست .

امام علی علیه السلام :دوستی کردن برای خدا و دشمنی ورزیدن برای خدا و دوست داشتن برای خدا و نفرت داشتن برای خدا ، مجمع همه خوبیهاست .

ص :548


1- بحار الأنوار: 77/158/143.
2- بحار الأنوار: 77/175/9.
3- الأمالی للصدوق : 80/47 .
4- غرر الحکم : 4675 .
5- غرر الحکم : 4735 .
6- غرر الحکم : 4781 .

عنه علیه السلام :إنّ الخَیرَ کُلَّهُ فیمَن عَرفَ قَدْرَهُ . (1)

عنه علیه السلام :الخَیرُ کلُّهُ فیمَن عَرفَ قَدْرَ نَفْسِهِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :رأیتُ الخَیرَ کُلَّهَ قدِ اجْتَمَعَ فی قَطْ_عِ الطَّمَ_عِ عَمّ_ا فی أیْ_دی النّاسِ . (3)

عنه علیه السلام :الخَیرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الإنْسانِ نَفْسَهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوْحی اللّهُ تعالی إلی آدَمَ علیه السلام: یا آدَمُ ، إنّی أجْمَعُ لکَ الخَیرَ کُلَّهُ فی أرب_َعِ کلماتٍ : واحِدةٌ مِنهُنَّ لی ، و واحِدةٌ لکَ ، و واحِدةٌ فیما بَیْنی و بَیْنَکَ ، و واحِدةٌ فیما بَیْنَکَ و بَیْنَ النّاسِ ؛ فأمّا الّتی لی فتَعبُدُنی و لا تُشْرِکُ بی شیئا ، و أمّا الّتی لکَ فاُجازیکَ بعَملِکَ أحْوَجَ ما تکونُ إلَیهِ ، و أمّا الّتی بَیْنی و بَیْنکَ فعلَیکَ الدُّعاءُ و علَیَّ الإجابَةُ ، و أمّا الّتی فیما بَیْنکَ و بَینَ النّاسِ فتَرْضی للنّاسِ ما تَرْضی لِنَفْسِکَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الخَیرُ کُلُّهُ أمامَکَ ، و إنّ الشَّرَّ کُلَّهَ أمامَکَ ، و لَن تَری الخَیرَ و الشَّرَّ إلاّ بعدَ الآخِرَةِ ؛ لأنّ اللّهَ عزّ و جلّ جَعَلَ الخَیرَ کُلَّهُ فی الجَنّةِ ، و الشَّرَّ کُلَّهُ فی النّارِ . (6)

امام علی علیه السلام :به راستی تمام خوبی در کسی است که ارزش و اندازه اش را بشناسد .

امام علی علیه السلام :همه خوبیها در وجود کسی است که قدر و اندازه خویش را بشناسد .

امام زین العابدین علیه السلام :همه خوبیها را در بر کندن چشم طمع از مال و منال مردم ، فراهم دیدم .

امام زین العابدین علیه السلام :همه خیر و خوبی در خویشتن داری است .

امام باقر علیه السلام :خداوند به آدم علیه السلام وحی فرمود : ای آدم ! من همه خوبیها را در چهار جمله برای تو گرد می آورم : یکی از آنها، از آنِ من است ، یکی از آنِ تو ، یکی به من و تو مربوط می شود و یکی به رابطه تو و مردم . اما آن که مخصوص من باشد، این است که مرا بپرستی و هیچ چیز را شریک من نگردانی. و آن که از آنِ تو باشد، این است که من به کار تو پاداش دهم در حالی که بیش از هر وقت دیگر به آن نیازمندی. و آن که میان من و تو باشد، این است که تو دعا کنی و من اجابت کنم. و آن که به رابطه میان تو و مردم مربوط می شود، این است که برای آنان همان پسندی که برای خود می پسندی .

امام صادق علیه السلام :همه خوبی و تمام بدی فرا روی توست، و خیر و شر کلّی را جز در آخرت نبینی ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ همه خوبی را در بهشت، و تمام بدی را در دوزخ قرار داده است .

ص :549


1- الإرشاد : 1/231 .
2- تنبیه الخواطر : 2/115 .
3- بحار الأنوار : 73/171/10 .
4- تحف العقول : 278 .
5- بحار الأنوار : 75/26/8 .
6- تحف العقول : 306 .

عنه علیه السلام :جُعِلَ الشَّرُّ کلُّهُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ حُبَّ الدُّنیا ، و جُعِلَ الخَیر کُلُّهُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهْدَ فی الدُّنیا . (1)

قضاء حقوق المؤمنین :قال الصادق علیه السلام : ما علی أحَدِکُم أنْ یَنالَ الخَیرَ کُلَّهُ بالیَسیرِ ؟! قالَ الرّاوی: قلتُ : بما ذا جُعِلْتُ فِداکَ ؟ قالَ : یَسُرُّنا بإدْخالِ السُّرورِ علی المؤمنینَ مِن شیعَتِنا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :تمام بدی در خانه ای نهاده شده و دنیا دوستی کلید آن گشته است، و همه خوبی در خانه ای قرار داده شده و کلید آن، دل بر کندن از دنیا قرار داده شده است .

قضاء حقوق المؤمنین :امام صادق علیه السلام فرمود : چه می شود اگر هر یک از شما با اندک کاری ، به همه خوبیها دست یابد؟! راوی می گوید : عرض کردم : فدایت شوم ، با چه کاری ؟ فرمود : با شاد کردن شیعیان مؤمن ما، ما را شاد کند.

1168 - ما یُنالُ بِهِ خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ
1168 - عوامل رسیدن به خیر دنیا و آخرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مَن اُعْطِیَهُنَّ فَقَد اُعْطِیَ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ : بَدنا صابِرا ، و لِسانا ذاکِرا ، و قَلْبا شاکِرا ، و زَوْجَةً صالِحَةً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُعْطِیَ أربَعَ خِصالٍ فی الدُّنیا فَقدْ اُعْطِیَ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ و فازَ بحَظِّهِ مِنهُما : وَرَعٌ یَعْصِمُهُ عن مَحارِمِ اللّهِ ، و حُسْنُ خُلقٍ یَعیشُ بهِ فی النّاسِ ، و حِلْمٌ یَدفَعُ بهِ جَهلَ الجاهِلِ ، وَ زوْجَةٌ صالِحَةٌ تُعینُهُ علی أمرِ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (5)

1168

عوامل رسیدن به خیر دنیا و آخرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است : بدن شکیبا، زبان گویا به ذکر خدا ، دل سپاسگزار، و همسر شایسته .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به هر کس در دنیا چهار خصلت داده شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده و بهره خویش را از دنیا و آخرت برگرفته است : پرهیزگاری، که او را از حرامهای خدا باز دارد، و خوش خویی، که با آن در میان مردم زندگی کند ، و بردباری، که با آن جهالت نادان را از خود دور سازد، و همسر شایسته، که در کار دنیا و آخرت او را یاری رساند .

ص :550


1- مشکاة الأنوار : 462/1540 .
2- قضاء حقوق المؤمنین : 20/16،بحار الأنوار : 74/312/69 .
3- (انظر) الشرّ : باب 1959 . السلاح : باب 1836 . العقل : باب 2743 .
4- الجعفریّات : 230 . انظر وسائل الشیعة: 14/23/8 .
5- الأمالی للطوسی : 577/1190 .

الإمامُ زین العابدین علیه السلام :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ لا اُخبِرُکُم بما یکونُ بهِ خَیرُ الدُّنیا و الآخِرَةِ ، و إذا کُرِبْتُم و اغْتَمَمْتُم دَعَوتُمُ اللّهَ ففَرّجَ عَنکُم؟! قالوا : بلی ، یا رسول اللّه . قالَ : قولوا : لا إلهَ إلاّ اللّهُ ربُّنا لا نُشرِکُ بهِ شَیئا ، ثُمَّ ادْعوا بما بَدا لَکُم . (1)

کنز العمّال عن أنس :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : مَن جَمعَ اللّهُ لَهُ أربَعَ خِصالٍ جَمعَ اللّهُ لَهُ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ . قیلَ : ما هِی یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : قَلْبا شاکِرا ، و لِسانا ذاکِرا ، و دارا قَصْدا ، و زَوجَةً صالِحَةً . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جُمِعَ خَیرُ الدُّنیا و الآخِرَةِ فی کِتْمانِ السِّرِّ و مُصادَقَةِ الأخْیارِ . (3)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ ، هُنَّ : الرِّضا بالقَضاءِ ، و الصّبرُ علی البَلاءِ ، و الشُّکْرُ فی الرَّخاءِ . (4)

عنه علیه السلام :ما أعطی اللّهُ سُبحانَهُ العَبدَ شیئا مِن خَیرِ الدُّنیا و الآخِرَةِ إلاّ بحُسْنِ خُلقِهِ و حُسنِ نِیَّتِهِ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا به شما خبر ندهم که خیر دنیا و آخرت در چیست و هرگاه افسرده و غمگین شدید و خدا را خواندید او غمتان را بزداید؟! عرض کردند : چرا، ای پیامبر خدا. فرمود: بگویید: «لا إلهَ إلاّ اللّهُ، ربُّنا لا نشرک به شیئا (معبودی جز خدا نیست . او پروردگار ماست و چیزی را شریک او نمی دانیم)». و سپس آنچه می خواهید از خدا بطلبید.

کنز العمال_ به نقل از أنس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که را خداوند چهار خصلت دهد، خیر دنیا و آخرت را به او داده است . عرض شد : ای پیامبر خدا ! آن چهار خصلت کدام است ؟ فرمود : دلی سپاسگزار ، زبانی گویا به ذکر خدا ، خانه ای متوسط، و همسری شایسته .

امام علی علیه السلام :خوبی دنیا و آخرت در راز داری و دوستی با نیکوکاران گرد آمده است .

امام علی علیه السلام :سه چیز است که هر کس داشته باشد خیر دنیا و آخرت روزیش شده است . آن سه چیز عبارتند از : راضی بودن به قضای الهی ، صبر کردن بر بلا و گرفتاری، و شکر کردن در هنگام آسایش و رفاه .

امام علی علیه السلام :خدای سبحان چیزی از خیر دنیا و آخرت را به بنده ای نداد مگر به سبب خوش خویی و نیت پاک او .

ص :551


1- بحار الأنوار : 93/311/14 .
2- کنز العمّال : 30811 .
3- بحار الأنوار : 74/178/17 .
4- غرر الحکم : 4670 .
5- غرر الحکم : 9670 .

عنه علیه السلام :أربَعٌ مَن اُعْطِیَهُنَّ فَقَد اُعْطِیَ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَة : صِدقُ حَدیثٍ ، و أداءُ أمانَةٍ ، و عِفَّةُ بَطْنٍ ، و حُسنُ خُلقٍ . (1)

عنه علیه السلام :جاءَ رجُلٌ إلی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : عَلِّمْنی عَمَلاً یُحِبُّنی اللّهُ علَیهِ ، و یُحِبُّنی المَخلوقونَ ، و یُثْری اللّهُ مالِی ، و یُصِحُّ بدَنی ، و یُطیلُ عُمری ، و یَحشُرُنی مَعکَ . قالَ: هذهِ سِتُّ خِصالٍ تَحْتاجُ إلی سِتِّ خِصالٍ : إذا أرَدتَ أنْ یُحِبَّکَ اللّهُ فخَفْهُ و اتَّقِهِ ، و إذا أرَدتَ أنْ یُحِبَّکَ المَخلوقونَ فأحْسِنْ إلَیهِم و ارفُضْ ما فی أیْدیهِم ، و إذا أرَدتَ أنْ یُثرِیَ اللّهُ مالَکَ فَزَکِّهِ ، و إذا أرَدتَ أنْ یُصِحَّ اللّهُ بدَنَکَ فأکْثِرْ مِن الصَّدَقَةِ ، و إذا أرَدتَ أنْ یُطیلَ اللّهُ عُمرَکَ فَصِلْ ذَوی أرْحامِکَ ، و إذا أرَدتَ أنْ یَحْشُرَکَ اللّهُ مَعی فأطِلِ السُّجودَ بینَ یَدَیِ اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ و قد کَتبَ الَیهِ رجُلٌ مِن أهلِ الکوفَةِ یَسْتَخبِرُهُ عَن خَیرِ الدُّنیا و الآخِرَةِ ، فکتَبَ _: بِسْمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، أمّا بَعدُ ، فإنَّ مَن طَلَبَ رِضا اللّهِ بسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ اُمورَ النّاسِ ، و مَن طَلَبَ رِضا النّاسِ بسَخَطِ اللّهِ و کَلَهُ اللّهُ إلی النّاسِ ، و السّلامُ . (3)

امام علی علیه السلام :چهار چیز است که به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستگویی ، امانتداری ، عفت شکم، و خوش خویی .

امام علی علیه السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : مرا کاری بیاموز که به سبب آن، خداوند و بندگانش مرا دوست بدارند و خدا ثروتم را زیاد کند و تندرستم بدارد و عمرم را دراز گرداند و با تو محشورم فرماید . پیامبر فرمود : این شش چیز که بر شمردی، نیاز به شش چیز دارد : اگر خواهی خداوند تو را دوست بدارد، از او بترس و تقوای او پیش گیر ؛ اگر خواهی که مردمان دوستت بدارند، به آنان نیکی کن و چشم طمع از دست آنان بر گیر ؛ اگر خواهی خداوند دارایی تو را زیاد گرداند، مالت را پاک کن ؛ اگر خواهی که خداوند تو را تندرست بدارد، زیاد صدقه بده؛ و اگر خواهی که خداوند عمرت را دراز گرداند صله ارحام کن ؛ و اگر خواهی که تو را با من محشور فرماید، در پیشگاه خدایِ واحدِ قهّار سجده های طولانی کن .

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به مردی از اهالی کوفه که نامه ای به ایشان نوشت و درباره خیر دنیا و آخرت از ایشان جویا شد _نوشت : به نام خداوند بخشنده مهربان . اما بعد، کسی که در راه خشنود کردن خدا، از خشم مردم پروایی نداشته باشد ، خداوند او را از امور مردم بی نیاز گرداند و خود، کفایتش کند. و هر که برای جلب خشنودی مردم، خدا را به خشم آورد ، خداوند او را به مردم وا گذارد ، و السلام .

ص :552


1- غرر الحکم : 2142 .
2- بحار الأنوار : 85/164/12 .
3- الاختصاص : 225 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :وجَدْنا فی کِتابِ علیٍّ علیه السلام أنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ _ و هُوَ علی مِنبرِهِ _ : و الّ_ذی لا إلهَ إلاّ هُو ، ما اُعْطِیَ مؤمنٌ قَطُّ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ إلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ باللّهِ ، و رَجائهِ لَهُ ، و حُسنِ خُلقِ_هِ ، و الکَ_فِّ ع_ن اغْتِی_ابِ المؤمنینَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سألَهُ رجُلٌ أنْ یُعَلّمَهُ ما یَنالُ بهِ خَیرَ الدنُّیا و الآخِرَةِ و لا یُطَوِّلَ علَیهِ _: لا تَکْذِبْ . (2)

عنه علیه السلام :ثَلاثةُ أشیاءَ فی کُلِّ زمانٍ عَزیزَةٌ : الأخُ فی اللّهِ ، و الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ الألیفَةُ فی دِینِ اللّهِ ، و الوَلَدُ الرّشیدُ ، و مَن أصابَ أحَدَ الثَّلاثَةِ فَقَد أصابَ خَیرَ الدّارَینِ و الحَظَّ الأوْفَرَ مِن الدُّنیا . (3)

عنه علیه السلام :إنْ أرَدْتَ أنْ تَقَرَّ عَینُکَ و تَنالَ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ فاقْطَعِ الطَّمَعَ عمّا فی أیْدِی النّاسِ ، و عُدَّ نَفْسَکَ فی المَوْتی ، و لا تُحَدِّثَنَّ نَفْسَکَ أنّکَ فَوقَ أحَدٍ مِن النّاسِ ، و اخْزُنْ لِسانَکَ کما تَخْزُنُ مالَکَ . (4)

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام خواندیم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر فرمود: سوگند به خدای یگانه که هرگز خیر دنیا و آخرت به مؤمنی داده نشد، مگر به سبب خوش گمانی و امیدواری او به خدا، و خوش خویی او، و خویشتنداریش از غیبت مؤمنان.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به مردی که از ایشان خواهش کرد به او چیزی بیاموزد که مایه رسیدن به خیر دنیا و آخرت و مختصر باشد _فرمود : دروغ نگو .

امام صادق علیه السلام :سه چیز همیشه کمیاب است : برادر دینی ، همسر شایسته و همراه در دینداری، و فرزند سر به راه ؛ هر که یکی از این سه را داشته باشد به خیر دنیا و آخرت و بهره فراوان دنیا دست یافته است.

امام صادق علیه السلام :اگر خواهی که به آرزویت برسی و به خیر دنیا و آخرت دست یابی، چشم طمع از مال مردم برگیر و خود را از مردگان بشمار، و خویشتن را از هیچ کس برتر و بالاتر مپندار، و همچنان که از دارایی خود نگهداری می کنی ، زبانت را نیز نگه دار .

ص :553


1- الکافی : 2/71/2 .
2- تحف العقول : 359 .
3- بحار الأنوار : 74/282/3 .
4- بحار الأنوار: 73/168/3.

1169 - تَفسیرُ الخَیرِ
1169 - تفسیر خوبی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَی_سَ الخَ_یرُ أنْ یَکْثُرَ مالُ_کَ و ول_دُکَ ، و لک_نَّ الخَیرَ أنْ یَکْثُرَ عِلمُکَ ، و أنْ یَعْظُمَ حِلمُکَ ، و أن تُباهِیَ النّاسَ بِعبادَةِ ربِّکَ ، فإنْ أحسَنْتَ حَمِدْتَ اللّهَ ، و إن أسَأتَ اسْتَغْفَرتَ اللّهَ . (1)

عنه علیه السلام :ما خَیرٌ بِخَیرٍ بَعدَهُ النّارُ ، و ما شَرٌّ بِشرٍّ بَعدَهُ الجَنّةُ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :الخَیرُ الّذی لا شَرَّ فیهِ: الشُّکرُ مَع النِّعمَةِ ، و الصَّبرُ علی النّازِلَةِ . (3)

1169

تفسیر خوبی

امام علی علیه السلام :خیر و خوبی این نیست که مال و فرزند زیاد داشته باشی، بلکه خیر این است که تو را دانش بسیار و بردباری زیاد باشد، و با عبادت پروردگارت بر مردمان سرفرازی کنی، و هر گاه خوبی کنی خداوند را سپاس گویی، و چون بدی کنی از پروردگارت آمرزش بخواهی.

امام علی علیه السلام :خیری که در پی آن دوزخ باشد، خیر نیست و شرّی که بهشت در پی آورد، شرّ نیست .

امام حسن علیه السلام :خیری که در آن هیچ شرّی نیست : شکر بر نعمتهاست و شکیبایی در برابر ناملایمات.

1170 - إذا أرادَ اللَّهُ بِعَبدٍ خَیراً
1170 - هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ ، و ألهَمَهُ رُشْدَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ عزّ و جلّ بعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ، و زَهَّدَهُ فی الدُّنیا، و بَصَّرَهُ بعُیوبِ نَفْسِهِ . (5)

1170

هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد او را در دین فقیه و آگاه گرداند، و راه صلاح را به او الهام کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد او را در دین فقیه و آگاه گرداند ، به دنیا بی اعتنایش کند، و بینای عیبهایش سازد .

ص :554


1- نهج البلاغة : الحکمة 94.
2- نهج البلاغة : الحکمة 387 .
3- تحف العقول : 234 .
4- کنز العمّال : 28690 .
5- بحار الأنوار : 77/80/3 .

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا جَعلَ لَهُ واعِظا مِن نَفْسِهِ یأمُرُهُ و یَنْهاهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بعَب_دٍ خَی_را عاتَبَ_هُ فی مَنامِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَتحَ لَه قُفْلَ قَلْبهِ ، و جَعلَ فیهِ الیَقینَ و الصِّدقَ ، و جَعلَ قلبَهُ واعِیا لِما سَلَکَ فیهِ ، و جَعلَ قلبَهُ سلیما ، و لسانَهُ صادِقا ، و خَلِیقَتَهُ مُستَقیمَةً ، و جَعلَ اُذُنَهُ سَمیعَةً ، و عَینَهُ بَصیرَةً . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ تعالی : ......... أیُّما عَبدٍ خلَقْتُه فهدَیْتُه إلی الإیمانِ ، و حَسَّنْتُ خُلقَهُ ، و لَم أبْتَلِهِ بالبُخْلِ ، فإنّی اُریدُ بهِ خَیرا . (4)

کنز العمّال عن أبی عنبة:_ قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _: إذا أرادَ اللّهُبعَبدٍ خَیرا عَسَلَهُ . قیلَ : و ما عَسَلَهُ ؟ قالَ : یَفتَحُ لَهُ عمَلاً صالِحا قَبلَ مَوتِهِ ثُمَّ یَقْبِضُهُ علَیهِ . (5)

کنز العمّال عن عمرو بن الحمق :_ قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _ : إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا اسْتَعْمَلَهُ . قیلَ : کیفَ یَستَعمِلُهُ ؟ قالَ : یَفتَحُ لَهُ عمَلاً صالِحا بَینَ یَدیْ مَوتِهِ حتّی یَرْضی مَن حَولَهُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون خداوند خیر بنده ای را بخواهد، واعظی درونی برای او قرار دهد که به خوبیها فرمانش دهد و از بدیها بازش دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد او را در خواب سرزنش می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد قفل دلش را می گشاید و یقین و صدق در آن جای می دهد و آن گاه قلب او را از مسیرش آگاه می گرداند و قلبی سلیم و زبانی راستگو و خویی نیکو و گوشی شنوا و چشمی بینا عطایش می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال می فرماید: ......... هر بنده ای که بیافرینم و سپس به ایمان رهنمونش شوم و اخلاقش را نیکو گردانم و به بخل گرفتارش نسازم، خیر او را خواسته ام.

کنز العمال_ به نقل از ابو عنبة _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هرگاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد او را خوش نام و ستودنی کند. عرض شد: چگونه او را خوش نام و ستودنی می کند؟ فرمود: قبل از مرگش عمل شایسته ای برای او پیش می آورد و سپس جانش را می ستاند .

کنز العمال_ به نقل از عمرو بن الحمق _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، او را به کار می گیرد . عرض شد : چگونه به کارش می گیرد ؟ فرمود : در هنگام مرگ کار شایسته ای برایش پیش می آورد، تا آن که اطرافیانش خشنود شوند.

ص :555


1- کنز العمّال : 30762.
2- کنز العمّال : 30765.
3- کنز العمّال : 30768 .
4- بحار الأنوار : 73/307/33 .
5- کنز العمّال : 30763.
6- کنز العمّال : 30764.

کنز العمّال عن أبی أمامة :_ قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _: إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا طَهَّرهُ قَبلَ مَوتِهِ . قیلَ : و ما طَهورُ العَبدِ ؟ قالَ : عَملٌ صالِحٌ یُلْهِمُهُ إیّاهُ حتّی یَقْبِضَهُ علَیهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا أعَفَّ بَطنَهُ و فَرْجَهُ . (2)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا ألْهَمَهُ الْقَناعَةَ ، و أصْلَحَ لَه زَوجَهُ . (3)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ ، و ألْهَمَهُ الْیَقینَ . (4)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا ألهَمَهُ الاقْتِصادَ و حُسنَ التَّدْبیرِ ، و جَنَّبَهُ سُوءَ التّدْبیرِ و الإسْرافَ . (5)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا مَنَحَهُ عَقلاً قَویما ، و عَمَلاً مُستَقیما . (6)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا أعَفَّ بَطْنَهُ عنِ الطَّعامِ ، و فَرْجَهُ عنِ الحَرامِ . (7)

کنز العمال_ به نقل از أبو امامة _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چون خداوند خیر بنده ای را بخواهد، پیش از مرگ او را پاک می گرداند . عرض شد : چه چیز بنده را پاک می کند ؟ فرمود : انجام عمل شایسته ای را به او الهام می فرماید و آنگاه جانش را می ستاند .

امام علی علیه السلام :چون خداوند خیر بنده ای را بخواهد، او را در شکم و شهوت عفیف گرداند .

امام علی علیه السلام :وقتی خداوند خوبی بنده ای را بخواهد به او قناعت عطا کند، و همسرش را شایسته گرداند.

امام علی علیه السلام :هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، او را در دین فقیه و آگاه گرداند، و یقین به او الهام فرماید .

امام علی علیه السلام :چون خداوند خیر بنده ای را بخواهد به او صرفه جویی و حُسنِ تدبیر عطا کند و او را از سوء تدبیری و اسراف، دور سازد .

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، او را خِردی استوار و عملی درست ببخشد .

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، شکمش را از خوراک [حرام] و شهوتش را از کار حرام پاک نگه دارد.

ص :556


1- کنز العمّال : 30767.
2- غرر الحکم: 4114.
3- غرر الحکم: 4115.
4- غرر الحکم: 4133.
5- غرر الحکم: 4138.
6- غرر الحکم: 4113.
7- غرر الحکم: 4116.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا زَهَّدهُ فی الدُّنیا ، و فَقَّههُ فی الدِّینِ ، و بَصَّرَهُ عُیوبَها ، و مَن اُوتِیَهُنَّ فَقد اُوتِیَ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ إذا أرادَ بعَبدٍ خَیرا نَکَتَ فی قَلبِهِ نُکْتَةً بَیْضاءَ ، فَجالَ القَلبُ بطَلَبِ الحقِّ ، ثُمَّ هُو إلی أمْرِکُم أسْرَعُ مِن الطّیرِ إلی وَکْرِهِ . (2)

التوحید عن سلیمان بن خالد :عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : إنّ اللّهَ تبارک و تعالی إذا أرادَ بَعبدٍ خَیرا نَکَتَ فی قلبِهِ نُکْتَةً مِن نُورٍ ، و فَتحَ مَسامِعَ قَلبِهِ ، و وکَّلَ بهِ مَلَکا یُسدِّدُهُ . و إذا أرادَ بعَبدٍ سُوءا نَکَتَ فی قلبِه نُکْتَةً سَوْداءَ ، و سَدَّ مَسامِعَ قَلبِهِ ، و وکَّلَ بهِ شَیطانا یُضِلُّهُ . ثُمَّ تلا هذهِ الآیةَ : «فمَن یُرِدِ اللّهُ أنْ یَهدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ للإسلامِ» (3) . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ إذا أرادَ بعَبدٍ خَیرا شَرحَ صَدرَهُ للإسلامِ ، فإذا أعْطاهُ ذلکَ أنْطقَ لِسانَهُ بالحقِّ ، و عَقَدَ قلبَهُ علَیهِ فعَمِلَ بهِ ، فإذا جَمعَ اللّهُ لَهُ ذلکَ تَمَّ لَهُ إسلامُهُ . (5)

امام صادق علیه السلام :هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد او را به دنیا بی اعتنا گرداند، در دین فقیه و آگاهش کند، و به عیبهایش بینا سازد؛ این سه خصلت به هر کس داده شود، خوبی دنیا و آخرت به او داده شده است.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ چون خوبی بنده ای را بخواهد، نقطه ای سفید در قلب او ایجاد کند که در نتیجه آن ، دل، در طلب حقّ به گردش در آید و آن گاه شتابانتر از پرنده ای که به آشیانه اش رسد ، به عقیده شما گراید .

التوحید_ به نقل از سلیمان بن خالد _: امام صادق علیه السلام : خداوند عزّ و جلّ چون خوبی بنده ای را بخواهد، نقطه ای نورانی در دلش پدید آورد و گوشهای دلش را بگشاید و فرشته ای راهنما بر او بگمارد . و چون بدی بنده ای را خواستار شود، نقطه ای سیاه در دلش ایجاد کند و گوشهای دلش را ببندد و شیطانی گمراه کننده بر او بگمارد . سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد: «و هر که را خداوند خواهان هدایتش شود سینه اش را برای اسلام بگشاید».

امام صادق علیه السلام :هر گاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد سینه اش را برای اسلام فراخ گرداند ؛ و چون این نعمت را به او عطا کند، زبانش به حقّ گویا شود و دلش با حقّ گره خورد و به آن عمل کند و چون خداوند این امور را در او گرد آورد، اسلامش به کمال رسیده است .

ص :557


1- بحار الأنوار:73/55/28.
2- بحار الأنوار : 78/292/2 .
3- الأنعام : 125 .
4- التوحید : 415/14 .
5- الکافی : 8/13/1 .

1171 - إذا أرادَ اللَّهُ بِقَومٍ خَیراً
1171 - هرگاه خداوند خوبی مردمی رابخواهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بقَومٍ خَیرا أکثَرَ فُقَهاءَهُم و أقَلَّ جُهّالَهُم ، فإذا تکَلّمَ الفقیهُ وَجدَ أعْوان_ا ، و إذا تَکلَّمَ الج_اهِلُ قُهِ_رَ . و إذا أرادَ بقَ_ومٍ شَرّا أکثرَ جُهّالَهُ_م و أق_لَّ فُقَهاءَهُ_م ، و إذا تَکلَّ_مَ الجاهِ_لُ وَج_دَ أعْوانا ، و إذا تَکلَّ_مَ الفَقی_هُ قُهِرَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی إذا أرادَ بقَومٍ بَقاءً أو نَم_اءً رزَقَهُ_مُ القَصْ_دَ و العَفافَ ، و إذا أرادَ بقَ_ومٍ اقْتِطاع_ا فَت_حَ لَهُم أو فَتَ_حَ علَیهِم ب_ابَ خِیانَ_ةٍ ، «حتّی إذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا أخَذْناهُم بَغْتَةً فَإذا هُم مُبْلِسونَ» (2) . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بقَومٍ خَیرا أسمَعَهُم ، و لَو أسمَعَ مَن لَم یَسمَعْ لَولّی مُعْرِضا کأنْ لَم یَسْمَعْ . (4)

(5)

1171

هرگاه خداوند خوبی مردمی را بخواهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند خوبی مردمی را بخواهد، شمارِ دین شناسان آنان را زیاد گرداند، و نادانانشان را کم کند . پس چون فقیه سخنی بگوید، برای سخن خود یارانی بیابد و چون نادان سخنی بگوید شکست خورد و هر گاه خداوند بدی مردمی را بخواهد، نادانان آنان را زیاد کند و فقیهانشان را کم گرداند و چون نادان سخن بگوید برای گفته های خود یارانی بیابد و چون فقیه سخن بگوید مقهور شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی هرگاه ماندگاری یا رُشد مردمی را بخواهد، صرفه جویی و پاکدامنی روزیشان کند و هرگاه نابودی آنها را بخواهد، دَرِ خیانت کاری از طرف خودشان یا از طرف دیگران به آنان را به رویشان بگشاید «تا از آنچه یافته بودند شادمان گشتند، پس به ناگاه آنان را فرو گرفتیم و همگان نومید گردیدند».

امام باقر علیه السلام :هرگاه خداوند خوبی مردمی را بخواهد، به آنان گوش شنوا دهد. و اگر کسی گوشِ باطنیِ شنوا نداشته باشد ، اگر هم خدا سخن حقّ را به گوش [ظاهری] او برساند، توجّهی نمی کند ، چنان که گویی آن را نشنیده است .

1172 - إذا أرادَ اللَّهُ بِأهلِ بَیتٍ خَیراً
1172 - هرگاه خداوند خوبیِ خانواده ای را بخواهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بأهلِ بَیْتٍ خَیرا فَقّهَهُم فی الدِّینِ ، و وقَّرَ صَغیرُهُم کبیرَهُم ، و رزَقَهُمُ الرِّفقَ فی مَعیشَتِهِم ، و القَصْدَ فی نَفَقاتِهِم ، و بَصّرَهُم عُیوبَهُم فیَتُوبوا مِنها ، و إذا أرادَ بِهم غیرَ ذلکَ تَرَکهُم هَمَلاً . (6)

1172

هرگاه خداوند خوبیِ خانواده ای را بخواهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی خانواده ای را بخواهد آنان را در دین فقیه و آگاه کند ، کوچک آنان بزرگشان را گرامی و محترم شمارد ، در معیشتشان ملایمت و مدارا و در هزینه هایشان میانه روی روزیشان کند ، به عیبهایشان بینا گرداند و در نتیجه از آنها دست بکشند و توبه کنند ؛ و اگر برای خانواده ای خوبی نخواهد آنان را به حال خود رها کند .

ص :558


1- کنز العمّال : 28692 .
2- الأنعام : 44 .
3- الدرّ المنثور : 3/270 .
4- الکافی : 1/229/3 .
5- (انظر) الاُمّة : باب 128 . الدولة : باب 1287 .
6- کنز العمّال : 28691 .

1173 - الحَثُّ عَلَی المُبادَرَةِ إلَی الخَیراتِ
1173 - تشویق به تعجیل در کارهای خوب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِن الخَیرِ ما یُعجَّلُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن فُتِحَ لَهُ بابُ خَیرٍ فَلْیَنْتَهِزْهُ ، فإنَّهُ لا یَدْری مَتی یُغْلَقُ عَنهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بادِرِ الخَیرَ تَرْشُدْ . (3)

عنه علیه السلام :بادِروا بعَملِ الخَیرِ قَبلَ أنْ تُشْغَلوا عَنه بغَیرِهِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن هَمَّ بشَیءٍ مِن الخَیرِ فلْیُعَجِّلْهُ ، فإنَّ کُلَّ شَیءٍ فیهِ تَأخیرٌ فإنَّ للشَّیطانِ فیهِ نَظْرَةً . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا هَمَمْتَ بِخَیرٍ فلا تُؤخِّرْهُ ، فإنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی رُبَّما اطَّلَع علی عَبدِهِ و هُو علی الشَّیءِ مِن طاعَتِهِ فیقولُ : و عزَّتی و جَلالی ، لا اُعذِّبُکَ بَعدَها . (6)

1173

تشویق به تعجیل در کارهای خوب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند آن کار خوب را دوست دارد که با تعجیل صورت گیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دَرِ کار خیری به رویش گشوده شود ، باید در استفاده از این فرصت بشتابد ؛ زیرا او نمی داند که این در کی به رویش بسته می شود .

امام علی علیه السلام :در انجام کار خیر شتاب کن ، تا [به راه راست] هدایت شوی .

امام علی علیه السلام :در انجام کار خوب شتاب کنید، پیش از آن که به سبب پرداختن به کاری دیگر از آن بازمانید .

امام باقر علیه السلام :هر که قصد کار خوبی کند ، در انجام آن شتاب ورزد ؛ زیرا هر چیزی که در آن تأخیر شود، شیطان فرصتی به دست می آورد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه تصمیم به انجام کار خیری گرفتی ، آن را به تأخیر مینداز ؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی ، گاه بر بنده خود که به کاری از طاعت او مشغول است، می نگرد و می گوید : به عزّت و جلالم سوگند، که پس از این طاعت ، تو را دیگر عذاب نکنم .

ص :559


1- الکافی : 2/142/4 .
2- بحار الأنوار: 77/165/2.
3- غرر الحکم : 4361 .
4- الخصال : 620/10 .
5- بحار الأنوار : 71/225/38 .
6- بحار الأنوار : 71/217/20 .

عنه علیه السلام :کانَ أبی یَقولُ : إذا هَمَمْتَ بخَیرٍ فبادِرْ ، فإنَّکَ لا تَدْری ما یَحْدُثُ . (1)

عنه علیه السلام :إذا هَمَّ أحدُکُم بخَیرٍ أو صِلَةٍ فإنَّ عن یَمینِهِ و شِمالِهِ شَیطانَیْنِ ، فَلْیُبادِرْ لا یَکُفّاهُ عَن ذلکَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :پدرم می فرمود : چون آهنگ کار خوبی کردی ، در انجام آن شتاب کن ؛ زیرا نمی دانی که چه پیش می آید .

امام صادق علیه السلام :هرگاه یکی از شما قصد کاری نیک، یا رساندن نفعی به دیگری کند ، دو شیطان در جانب راست و چپ او حاضر شوند ؛ پس او باید عجله کند، تا آن دو شیطان او را از آن کار باز ندارند .

1174 - مَعنی الخَیرِ فی مَجالاتٍ شَتّی
1174 - معنای خوبی در موارد مختلف

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ الصَّحابَةِ أربَعةٌ، و خَیرُ السَّرایا أربعُ مائةٍ ، و خَیرُ الجُیوشِ أربَعةُ آلافٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله:خَیرُ المِلَل مِلّةُ إبراهیمَ علیه السلام . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ السُّنَنِ سُنَّةُ محمّدٍ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الزّادِ التّقوی . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ العِلمِ ما نَفعَ . (8)

1174

معنای خوبی در موارد مختلف

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین یاران ، یارانِ چهار نفری هستند و بهترین گروهان ، گروهانِ چهارصد نفری و بهترین لشکر ، لشکرِ چهار هزار نفری .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین آیین ها ، آیین ابراهیم علیه السلام است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین سنّتها، سنّت محمّد است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین ره توشه ، تقوی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین دانش آن است که سودمند باشد.

ص :560


1- الکافی : 2/142/3 .
2- الکافی : 2/143/8 .
3- (انظر) العجلة : باب 2499 و 2500 . التّسابق : باب 1730 .
4- الخصال : 202/15 .
5- الاختصاص : 342 .
6- الاختصاص : 342 .
7- بحار الأنوار : 77/114/8 .
8- بحار الأنوار : 77/114/8 .

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الأعْمالِ ما نفَعَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الهُدی ما اتُّبِعَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الغِنی غِنی النّفْسِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ ما اُلْقِیَ فی القَلبِ الیَقینُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الأیدی المُنفِقَةُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ إخْوانِکَ مَن واساکَ ، و خَیرٌ مِنهُ مَن کَفاکَ . (6)

عنه علیه السلام :خَیرُ مالِکَ ما أعانَکَ علی حاجَتِکَ . (7)

عنه علیه السلام :خَیرُ مَن صَبَرْتَ علَیهِ مَن لا بُدَّ لکَ مِنهُ . (8)

عنه علیه السلام :خَیرُ البِلادِ ما حَمَلَکَ . (9)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :خَیرُ مَفاتیحِ الاُمورِ الصِّدقُ ، و خَیرُ خَواتیمِها الوَفاءُ . (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین کارها آن است که مفید باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین رهنمود (روش) آن است که پیروی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین بی نیازی و توانگری، بی نیازی نفس است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین چیزی که در دل افکنده شده، یقین است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین دستها ، دستهای انفاقگر است.

امام علی علیه السلام :بهترین برادر تو کسی است که به تو کمک مالی کند و بهتر از او آن است که تو را از [رو زدن به] دیگران بی نیاز گرداند .

امام علی علیه السلام :بهترین دارایی تو آن است که برای رفع نیازت به مدد تو آید .

امام علی علیه السلام :بهترین کسی که [باید] در برابرش صبر و تحمّل داشته باشی ، کسی است که تو را از او گریزی نیست .

امام علی علیه السلام :بهترین سرزمین آن است که تو را تحمّل کند . (11)

امام زین العابدین علیه السلام :بهترین سرآغاز کارها، راستی است و بهترین سرانجام آنها، وفاداری .

1175 - خِیارُ النّاسِ
1175 - بهترین مردمان

الکتاب :

(وَ اذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارِ * إِنّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ * وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیَارِ * وَ اذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ) . (12)

1175

بهترین مردمان

قرآن :

«و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب ، آن مردان قدرتمند و با بصیرت را یاد کن . ما آنان را به خصلتی ویژه گرداندیم که یاد سرای آخرت ، بود. آنان در نزد ما برگزیدگان و نیکانند . و اسماعیل و یَسَع و ذو الکفل را یاد کن که همه از نیکانند» .

ص :561


1- الاختصاص : 342 .
2- الأمالی للصدوق : 576/788 .
3- الأمالی للصدوق : 576/788 .
4- الأمالی للصدوق : 576/788 .
5- بحار الأنوار : 77/149/74 .
6- غرر الحکم : 4988 .
7- بحار الأنوار:78/12/70.
8- بحار الأنوار: 78/12/70.
9- نهج البلاغة : الحکمة 442 .
10- بحار الأنوار : 78/161/21 .
11- یعنی سرزمینی که با آسایش و احترام و عزّت در آن زندگی کنی _ م .
12- ص : 45 _ 48 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ النّاسِ مَنزِلَةً رجُلٌ علی مَتْنِ فَرَسهِ یُخِیفُ العَدُوَّ و یُخِیفونَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ النّاسِ مَنِ انْتَفعَ بهِ النّاسُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا قالَ لَه رَجُلٌ : اُحِبُّ أنْ أکونَ خَیرَ النّاسِ _: خَیرُ النّاسِ مَن یَنفَعُ النّاسَ ، فکُنْ نافِعا لَهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الرِّجالِ مَن کانَ بَطیءَ الغَضَبِ ، سَریعَ الرِّضا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن خَیرِ رِجالِکُمُ التَّقیَّ النَّقیَّ السَمْحَ الکَفَّیْنِ ، النّقیَّ الطّرَفَیْنِ ، البَرَّ بوالِدَیْهِ ، و لا یُلْجِئُ عِیالَهُ إلی غَیرِهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن خِیارِ النّاسِ عندَ اللّهِ عزّ و جلّ _: أخْوَفُهُم للّهِ ، و أعمَلُهُم بالتَّقوی ، و أزْهَدُهُم فی الدُّنیا . (6)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن نَفعَ النّاسَ . (7)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین منزلت را آن مردی دارد که بر پشت اسب خویش بنشیند و دشمن را به هراس افکند و دشمنان ، او را بترسانند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین انسان کسی است که مردم از او بهره مند شوند .

امام صادق علیه السلام :شخصی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : دوست دارم که بهترین مردم باشم ؛ حضرت فرمود : بهترین مردم کسی است که به حال مردم سودمند باشد ؛ پس تو برای آنان سودمند باش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین مردان کسی است که دیر به خشم آید و زود خشنود شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین مردان شما آن کسی است که پرهیزگار، پاک، گشاده دست، پاک زبان و پاکدامن باشد ، به پدر و مادر خود نیکی کند، و خانواده اش را محتاج دیگران نسازد.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : بهترین مردمان نزد خداوند عزّ و جلّ کیانند؟ _فرمود : خدا ترس ترین آنها ، پایبندترین آنها به تقوی ، و بی اعتناترینشان به دنیا .

امام علی علیه السلام :بهترین فرد کسی است که به مردم سود برساند .

ص :562


1- کنز العمّال : 10657 .
2- بحار الأنوار : 75/23/1 .
3- کنز العمّال : 44154 .
4- کنز العمّال : 43588 .
5- بحار الأنوار : 70/375/20 .
6- بحار الأنوار : 70/378/24 .
7- غرر الحکم : 5001 .

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن زَهدَتْ نَفْسُهُ ، و قَلَّتْ رَغبَتُهُ ، و ماتَتْ شَهوَتُهُ ، و خَلَصَ إیمانُهُ ، و صدَقَ إیقانُهُ . (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن کانَ فی یُسْرِهِ سَخِیّا شَکُورا ، خَیرُ النّاسِ مَن کانَ فی عُسْرِهِ مُؤْثِرا صَبورا . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن أخرَجَ الحِرْصَ مِن قَلبِهِ ، و عَصی هَواهُ فی طاعَةِ ربِّهِ . (3)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن طَهَّرَ مِن الشّهَواتِ نَفْسَهُ ، و قَمَعَ غَضبَهُ ، و أرْضی ربَّهُ . (4)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن إنْ اُغْضِبَ حَلُمَ ، و إنْ ظُلِمَ غَفَرَ ، و إنْ اُسِیءَ إلَیهِ أحْسَنَ . (5)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن تَحمَّلَ مَؤونَةَ النّاسِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خِیارُکُم سُمَحاؤکُم ، و شِرارُکُم بُخَلاؤکُم . (7)

عنه علیه السلام :إنّ خَیرَ العِبادِ مَن یَجتَمِعُ فیهِ خَمسُ خِصالٍ : إذا أحسَنَ اسْتَبْشَرَ ، و إذا أساءَ اسْتَغْفَرَ ، و إذا اُعْطِیَ شَکَرَ ، و إذا ابتُلِیَ صَبرَ ، و إذا ظُلِمَ غَفرَ . (8)

امام علی علیه السلام :بهترین مردمان کسی است که نفسی زاهد داشته باشد ، خواهشهایش اندک باشد ، شهوتش مُرده باشد ، ایمانش ناب و خالص، و یقینش راستین باشد .

امام علی علیه السلام :بهترین مردم کسی است که در هنگام برخورداری، سخاوتمند و شاکر باشد ؛ بهترین مردم کسی است که در هنگام تنگدستی، ایثارگر و شکیبا باشد .

امام علی علیه السلام :بهترین مردم کسی است که آزمندی را از دل برون کند، و در راه طاعت پروردگارش هوای نفس خویش را نافرمانی کند .

امام علی علیه السلام :بهترین مردمان کسی است که نفس خویش را از شهوات پاک کند، و خشم خویش را در هم شکند، و پروردگارش را خشنود سازد .

امام علی علیه السلام :بهترین انسان کسی است که هر گاه به خشم آورده شود بردباری نشان دهد، و هر گاه به او ستم شود گذشت کند، و چون به وی بدی شود ، او خوبی کند .

امام علی علیه السلام :بهترین مردم کسی است که بار زحمتِ مردم را به دوش کشد.

امام صادق علیه السلام :بهترینِ شما بخشنده ترین شما هستند و بدترینِ شما بخیل ترینتان .

امام صادق علیه السلام :بهترین بندگان کسی است که پنج خصلت در او باشد : هر گاه خوبی کند شاد شود، اگر بدی کند بخشش طلبد، هرگاه چیزی به او داده شود سپاسگزاری کند ، هر گاه گرفتار شود شکیبایی ورزد، و هر گاه کسی به او ستم کند گذشت کند .

ص :563


1- غرر الحکم : 5031 .
2- غرر الحکم : 5027 _ 5028 .
3- غرر الحکم : 5025 .
4- غرر الحکم : 5026 .
5- غرر الحکم : 5000 .
6- غرر الحکم : 5002 .
7- بحار الأنوار : 73/307/34 .
8- بحار الأنوار : 78/206/63 .

1176 - خَیرُ المُؤمِنینَ
1176 - بهترین مؤمنان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن أعانَهُ اللّهُ علی نَفْسِهِ فمَلَکَها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن عَرَفَ سُرعَةَ رِحْلَتِهِ فتَزوَّدَ لَها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن ذَکّرَکُم باللّهِ رُؤیتُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن دعاکُم إلی فِعلِ الخَیرِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم المُتَنَزِّهونَ عنِ المَعاصی و الذُّنوبِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن أطْعَمَ الطَّعامَ ، و أفْشی السّلامَ ، و صلّی و النّاسُ نِیامٌ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن أطابَ الکلامَ ، و أطْعَمَ الطَّعامَ ، و صلّی باللّیلِ و النّاسُ نِیامٌ . (7)

الأمالی للطوسی عن ابن عباس :قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، أیُّ الجُلَساءِ خَیرٌ ؟ قالَ : مَن ذَکَّرکُم باللّهِ رُؤیَتُهُ ، و زادَکُم فی عِلمِکُم مَنْطِقُهُ، و ذَکَّرَکُم بِالآخِرَةِ عَمَلُهُ . (8)

1176

بهترین مؤمنان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما کسی است که خداوند او را در برابر نفسش یاری رساند و در نتیجه ، زمام آن را در اختیار گیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما آن کسی است که می داند بزودی باید [از این سرای دنیا ]کوچید ، پس ره توشه بردارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما کسی است که دیدن او، شما را به یاد خدا اندازد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما آن کسی است که شما را به کار خوب فرا خواند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما آنانند که از معاصی و گناهان پاکدامنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما کسی است که مردم را اطعام کند ، به همگان سلام گوید، و شب هنگام که مردم خوابند، او نماز گزارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما آن کسی است که سخن نیکو بگوید، و اطعام کند، و شب هنگام که مردم خوابند او نماز بگزارد .

الأمالی للطوسی_ به نقل از ابن عباس _: به پیامبر خدا عرض شد : ای رسول خدا ! کدام همنشین بهتر است ؟ فرمود : آن که دیدنش شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش بر دانش شما بیفزاید و عملش آخرت را به یاد شما آورد .

ص :564


1- تنبیه الخواطر : 2/122 .
2- تنبیه الخواطر : 2/123 .
3- تنبیه الخواطر : 2/123 .
4- تنبیه الخواطر : 2/123 .
5- تنبیه الخواطر : 2/123 .
6- الخصال : 91/32 .
7- بحار الأنوار : 74/383/93 .
8- الأمالی للطوسی : 157/262 .

1177 - خَیرُ الاُمورِ
1177 - بهترین کار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ الاُمورِ عَزائمُها ، و شَرُّ الاُمورِ مُحْدَثاتُها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله:خَیرُ الاُمورِ خَیرُها عاقِبَةً . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ الاُمورِ ما أسْفَرَ عنِ الیَقینِ . (3)

عنه علیه السلام :خَیرُ الاُمورِ ما عَرِیَ عنِ الطَّمَعِ . (4)

عنه علیه السلام :خَیرُ الاُمورِ ما سَهُلَتْ مَبادِئُهُ ، و حَسُنَتْ خَواتِمُهُ ، و حُمِدَتْ عواقِبُهُ . (5)

عنه علیه السلام :خَیرُ الاُمورِ النَّمَطُ الأوسَطُ ؛ إلَیهِ یَرجِعُ الغالی و بهِ یَلْحَقُ التّالی . (6)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوی اللّهِ ؛ فإنّها خَیرُ ما تَواصی العِبادُ بهِ ، و خَیرُ عَواقِبِ الاُمورِ عِند اللّهِ . (7)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :خَیرُ الاُمورِ أوْسَطُها . (8)

(9)

1177

بهترین کار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین کارها فرایض است، و بدترین کارها بدعتهاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین کارها نیک فرجامترین آنهاست .

امام علی علیه السلام :بهترین کارها آن است که به یقین بینجامد.

امام علی علیه السلام :بهترین کارها آن است که از طمع به دور باشد .

امام علی علیه السلام :بهترین کارها آن است که آغازش آسان ، پایانش خوش و پیامدهایش پسندیده باشد.

امام علی علیه السلام :بهترین کارها روش میانه است، که تند رونده به سوی آن برمی گردد و عقب مانده به آن می رسد .

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا ! شما را به تقوای خدا سفارش می کنم ؛ زیرا این، بهترین سفارشی است که بندگان به یکدیگر می کنند و در پیشگاه خداوند بهترین پایان امور است .

امام کاظم علیه السلام :بهترین کارها، میانه و معتدلترین آنهاست .

ص :565


1- الاختصاص : 342 .
2- الأمالی للصدوق : 576/788 .
3- غرر الحکم : 4967 .
4- غرر الحکم : 4973 .
5- غرر الحکم : 5032 .
6- غرر الحکم : 5059 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 173 .
8- بحار الأنوار : 76/292/16 .
9- (انظر) الشرّ : باب 1958 .

1178 - النَّهیُ عَن تَحقیرِ القَلیلِ مِنَ الخَیرِ
1178 - کار خوبِ اندک را نباید کوچک شمرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :افْعَلوا الخَیرَ و لا تَحْقِرُوا مِنهُ شیئا ؛ فإنَّ صَغیرَهُ کَبیرٌ ، و قَلیلَهُ کَثیرٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُصَغِّرْ شیئا مِن الخَیرِ ، فإنّکَ تَراهُ غدا حَیثُ یَسُرُّکَ . (2)

1178

کار خوبِ اندک را نباید کوچک شمرد

امام علی علیه السلام :کار خوب را انجام دهید و چیزی از آن را کوچک مشمارید ؛ زیرا خُرد آن بزرگ است و اندک آن بسیار.

امام صادق علیه السلام :کار خوب را هرگز خُرد مشمار؛ زیرا فردا[ی قیامت] آن را طوری می بینی که شادمانت می کند .

1179 - لا خَیرَ إلّا لِهؤُلاءِ
1179 - جز اینان خیر نبینند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا خَیرَ فی عَیشٍ إلاّ لرجُلَینِ: عالِمٌ مُطاعٌ ، و مُسْتَمِعٌ واعٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا خَیرَ فی الدُّنیا إلاّ لرَجُلَینِ : رجُلٌ أذنَبَ ذُنوبا فهُوَ یَتَدارَکُها بالتّوبَةِ ، و رجلٌ یُسارِعُ فی الخَیراتِ . (4)

عنه علیه السلام_ أنّهُ کانَ یقولُ _: لا خَیرَ فی الدُّنیا إلاّ لأحَدِ رجُلَینِ : رجُلٌ یَزْدادُ کُلَّ یَومٍ إحْسانا ، و رجُلٌ یَتَدارَکُ سَیّئةً بالتّوبَةِ . (5)

1179

جز اینان خیر نبینند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در زندگی جز دو کس را خیری نبوَد : عالِمی که فرمانش بُرده شود و شنونده ای که سخن را بفهمد .

امام علی علیه السلام :در دنیا جز دو کس را خیری نبوَد : یکی آن که گناهی کند و با توبه آن را جبران نماید و دیگری، کسی که در کارهای خوب شتاب ورزد .

امام علی علیه السلام_ همواره _می فرمود : در دنیا جز دو کس خیر نبینند : کسی که هر روز بر احسان و نیکوکاری خود می افزاید و کسی که گناهش را با توبه جبران می کند .

1180 - خَیرُ الأخلاقِ
1180 - بهترین اخلاق

بحار الأنوار_ قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: أ لا أدلُّکُم علی خَیرِ أخْلاقِ الدُّنیا و الآخِرَةِ ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : مَن وصَلَ مَن قَطَعهُ ، و أعطی مَن حَرمَهُ ، و عَفا عَمّنْ ظَلَمهُ . (6)

1180

بهترین اخلاق

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی نکنم؟ عرض کردند : بفرمایید، ای رسول خدا . حضرت فرمود : کسی که با آن که از او بریده است پیوند برقرار کند، و به کسی که از او دریغ کرده است عطا کند، و از کسی که به او ستم کرده است درگذرد.

ص :566


1- نهج البلاغة : الحکمة 422 .
2- بحار الأنوار : 71/182/37 .
3- بحار الأنوار: 77/168/6 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 94 .
5- بحار الأنوار: 73/121/110 .
6- بحار الأنوار: 74/102/56 .

بحار الأنوار قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکُم بخَیرِ أخْلاقِ أهلِ الدُّنیا و الآخِرَةِ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ ، فقالَ : إفْشاءُ السّلامِ فی العالَمِ . (1)

(2)

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را از بهترین اخلاق اهل دنیا و آخرت خبر ندهم ؟ عرض کردند : بفرمایید ، ای رسول خدا . حضرت فرمود : سلام کردن به همگان .

1181 - مَن لا یُرجی خَیرُهُ
1181 - آن که به خیرش امیدی نیست

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثٌ مَن لَم تکُنْ فیهِ فلا یُرْجی خَیرُهُ أبَدا : مَن لَم یَخْشَ اللّهَ فی الغَیبِ ، و لَم یَرْعَوِ عِندَ الشَّیبِ، و لَم یَستَحیِ مِن العَیبِ . (3)

1181

آن که به خیرش امیدی نیست

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که در هر کس نباشد، هرگز به خیر او امیدی نیست : کسی که در نهان از خدا نترسد، و در پیری [از گناه] باز نایستد، و از عیب و ننگ شرم نداشته باشد .

1182 - میزانُ الخَیرِ وَالشَّرِّ
1182 - معیار خوبی و بدی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الخَیرَ و الشّرَّ لا یُعْرَفانِ إلاّ بالنّاسِ ، فإذا أرَدتَ أنْ تَعرِفَ الخَیرَ فَاعْمَلِ الخَیرَ تَعرِفْ أهلَهُ ، و إذا أرَدتَ أنْ تَعرِفَ الشَّرَّ فاعْمَلِ الشَّرَّ تَعرِفْ أهلَهُ . (4) (5)

1182

معیار خوبی و بدی

امام علی علیه السلام :خوبی و بدی جز با مردم شناخته نمی شوند . پس اگر خواهی که خوبی را بشناسی، خوبی کن، اهل آن را می شناسی و اگر خواهی بدی را بشناسی، بدی کن، اهلش را می شناسی .

ص :567


1- بحار الأنوار: 76/12/50.
2- (انظر) الإحسان : باب 868 . الرَّحِم : باب 1468 . المکافأة : باب 3449 . الأخ : باب 42 .
3- الأمالی للصدوق : 497/679 .
4- بحار الأنوار : 78/41/26 .
5- (انظر) الحقّ : باب 900 و 901 .

1183 - صِفاتُ أهلِ الخَیرِ
1183 - صفات اهل خیر

بحار الأنوار :فی حدیثِ المِعراجِ : یا أحمدُ ، إنَّ أهلَ الخَیرِ و أهلَ الآخِرَةِ رَقیقَةٌ وُجوهُهم، کثیرٌ حَیاؤهُم، قلیلٌ حُمْقُهُم ، کثیرٌ نَفْعُهُم ، قلیلٌ مَکْرُهُم ، النّاسُ مِنْهم فی راحَةٍ، و أنفسُهُم مِنْهم فی تَعَبٍ ، کلامُهُم مَوْزونٌ ، مُحاسِبینَ لأنفُسِهِم مُتْعِبینَ لَها ، تَنامُ أعیُنُهم و لا تَنامُ قلوبُهُم ، أعینُهُم باکِیَةٌ ، و قُلوبُهُم ذاکِرَةٌ . إذا کُتِبَ النّاسُ مِن الغافِلینَ کُتِبوا مِن الذّاکِرینَ ......... لا یَشْغَلُهُم عَنِ اللّهِ شَیءٌ طَرْفَةَ عَینٍ ، و لا یُریدونَ کَثْرَةَ الطَّعامِ ، و لا کَثرةَ الکلامِ ، و لا کَثرةَ اللِّباسِ . النّاسُ عِندَهُم مَوْتی ، و اللّهُ عِندَهُم حیٌّ قَیّومٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألاَ و إنّ اللّهَ سبحانَهُ قد جَعلَ للخَیرِ أهلاً، و للحقِّ دَعائمَ، و للطّاعَةِ عِصَما . (2)

1183

صفات اهل خیر

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : ای احمد! همانا اهل خیر و اهل آخرت مردمانی کم رو و پر شرم هستند ، نادانیشان اندک است و سودشان بسیار و مکرشان اندک ، مردم از دست آنان آسوده اند و خودشان از خویشتن در رنجند ، سخنشان سنجیده است، از نفسهای خود حساب می کشند و آن را سرزنش می کنند ، چشمانشان می خوابد اما دلهایشان نمی خوابد ، دیدگانشان گریان است ، دلهایشان به یاد خداست ، آن گاه که مردم در غفلت به سر می برند آنان در زمره ذاکرین هستند ......... هیچ چیز لحظه ای آنان را از خدا باز نمی دارد ، نه خواهان خوراک زیادند و نه خواستار پر گویی و نه خواهان پوشاک زیاد ، مردم نزد آنان مردگانند و خدا در نظرشان زنده و قیّوم .

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند سبحان برای خیر و خوبی اهلی قرار داده است و برای حقّ ستونهایی، و برای طاعت و بندگی نگاه دارانی.

ص :568


1- بحار الأنوار : 77/24/6 .
2- نهج البلاغة: الخطبة214.

عنه علیه السلام :سُنّةُ الأخْیارِ : لِینُ الکلامِ ، و إفْشاءُ السّلامِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :نرمی در گفتار، و سلام گفتن به همگان، شیوه نیکان است .

1184 - ما هُوَ أفضَلُ مِنَ الخَیرِ
1184 - برتر از خوبی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرٌ مِن الخَیرِ مُعْطِیهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فاعِلُ الخَیرِ خَیرٌ مِنهُ ، و فاعِلُ الشّرِّ شَرٌّ مِنهُ . (4)

عنه علیه السلام :افعَلوا الخَیرَ ما اسْتَطَعتُم ، فخَیرٌ مِن الخَیرِ فاعِلُهُ . (5)

عنه علیه السلام :لَیسَ بخَیرٍ مِنَ الخَیرِ إلاّ ثَوابُهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أحْسنُ مِن الصِّدقِ قائلُهُ ، و خَیرٌ مِن الخَیرِ فاعِلُهُ . (7)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :خَیرٌ مِن الخَیرِ فاعِلُهُ ، و أجمَلُ مِن الجَمیلِ قائلُهُ، و أرجَحُ مِن العِلمِ حامِلُهُ . (8)

1184

برتر از خوبی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوب تر از خوبی کسی است که خوبی می کند .

امام علی علیه السلام :خوبی کننده، بهتر از خودِ خوبی است و بدی کننده، بدتر از خودِ بدی است .

امام علی علیه السلام :تا می توانید خوبی کنید ؛ زیرا بهتر از خودِ خوبی، انجام دهنده آن است .

امام علی علیه السلام :چیزی بهتر از خوبی وجود ندارد ، مگر پاداش آن .

امام صادق علیه السلام :بهتر از راستگویی راست گوست، و بهتر از خوبی کسی است که خوبی می کند.

امام هادی علیه السلام :از خوبی بهتر، کسی است که خوبی می کند و از زیبایی زیباتر، کسی است که زیبا می گوید، و از علم برتر کسی است که دارنده آن است.

ص :569


1- غرر الحکم : 5565 .
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2655 .
3- بحار الأنوار : 77/161/173 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 32 .
5- غرر الحکم : 2532 .
6- غرر الحکم : 7487 .
7- الأمالی للطوسی: 223/385.
8- بحار الأنوار : 78/370/4 .

1185 - أبوابُ الخَیرِ
1185 - دروازه های خوبی

مجمع البیان عن معاذ بن جبل:قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنْ شِئتَ أنْبأتُکَ بِأبْوابِ الخَیرِ ! قالَ : قلتُ : أجَلْ یا رسولَ اللّهِ . قالَ : الصّومُ جُنّةٌ ، و الصّدَقةُ تُکَفِّرُ الخَطیئةَ ، و قِیامُ الرّجُلِ فی جَوفِ اللّیلِ یَبتَغی وَجهَ اللّهِ ، ثُمَّ قَرأَ هذهِ الآیةِ : «تَتَجافی جُنوبُهُم عنِ المَضاجِعِ» . (1)

الکافی_ قال الباقرُ علیه السلام لِسلیمانَ بنِ خالدٍ _: إنْ شِئتَ أخْبَرْتُکَ بأبْوابِ الخَیرِ ! قلتُ : نعم ، جُعِلتُ فِداکَ . قالَ : الصّومُ جُنّةٌ مِن النّارِ ، و الصّدَقةُ تَذهَبُ بالخَطیئةِ ، و قِیامُ الرّجُلِ فی جَوفِ اللّیلِ بذِکرِ اللّهِ . (2)

المحاسن_ قال الصّادقُ علیه السلام لعلیِّ بنِ عبدِ العزیزِ _: أ لاَ اُخبِرُکُ بأبْوابِ الخَیرِ؟ : الصّومُ جُنّةٌ ، و الصّدَقَةُ تَحُطُّ الخَطیئةَ ، و قِیامُ الرّجُلِ فی جَوفِ اللّیلِ یُناجی ربَّهُ ، ثُمَّ قَرأَ: «تَتَجافی جُنوبُهُم عنِ المَضاجِعِ» (3) . (4)

(5)

1185

دروازه های خوبی

مجمع البیان_ به نقل از معاذ بن جبل _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا می خواهی تو را از ابواب خوبی آگاه کنم؟ معاذ می گوید: عرض کردم: آری ، ای پیامبر خدا . حضرت فرمود: روزه که سپری است، و صدقه، که گناه را می زداید، و برخاستن در دل شب برای طلب رضای خدا . سپس این آیه را تلاوت کرد : «از بسترهای خود پهلو تهی می کنند» .

الکافی :امام باقر علیه السلام به سلیمان بن خالد فرمود : اگر بخواهی تو را با دروازه های خوبی آشنا می کنم . [سلیمان می گوید : ]عرض کردم : آری، فدایت شوم . فرمود : روزه سپری در برابر آتش است و صدقه گناه را می برد، و برخاستن در دل شب برای ذکر و یاد خدا.

المحاسن :امام صادق علیه السلام به علی بن عبد العزیز فرمود : آیا تو را از دروازه های خوبی آگاه نکنم؟ روزه، که سپر است ، و صدقه که گناه را پاک می کند و برخاستن آدمی در دل شب برای مناجات با پروردگارش . سپس این آیه را تلاوت کرد: «از بسترهای خود پهلو تهی می کنند».

ص :570


1- مجمع البیان : 8/518 .
2- الکافی : 2/24/15 .
3- السجدة : 16 .
4- المحاسن : 1/450/1038 .
5- (انظر) البرّ : باب 346 .

1186 - قیمَةُ الدَّلالةِ عَلَی الخَیرِ
1186 - ارزش راهنمایی کردن به کار خوب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدّالُّ علی الخَیرِ کفاعِلِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :دلیلُ الخَیرِ کفاعِلِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن دَلَّ علی خَیرٍ فلَهُ مِثْلُ أجْرِ فاعِلِهِ . (3)

1186

ارزش راهنمایی کردن به کار خوب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به کار خوب راهنمایی کند، مانند کسی است که آن را انجام داده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راهنمای به خوبی، مانندِ کننده کار خوب است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اجر کسی که به کار خوبی راهنمایی کند، مانند اجر کسی است که آن را انجام دهد.

1187 - خِیَرَةُ اللَّهِ تَعالی
1187 - برگزیده های خداوند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی اخْتارَ مِن الکلامِ أربَعةً ، و مِن الملائکةِ أربَعةً ، و مِن الأنبیاءِ أربَعةً ، و مِن الصّادقینَ أربَعةً ، و مِن الشُّهداءِ أربَعةً ، و مِن النّساءِ أربَعةً ، و مِن الشُّهورِ أربَعةً ، و مِن الأیّامِ أربَعةً ، و مِن البِقاعِ أربَعا .

فأمّا خِیَرتُهُ مِن الکلامِ : فسُبحانَ اللّهِ ، و الحَمدُ للّهِ ، و لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و اللّهُأکبرُ ، فمَن قالَها عُقَیْبَ کُلِّ صلاةٍ کَتبَ اللّهُ لَه عَشْرَ حَسناتٍ ، و مَحا عَنه عَشرَ سیّئاتٍ ، و رَفع لَه عَشرَ دَرَجاتٍ .

و أمّا خِیَرتُهُ مِن الملائکةِ : فجَبرئیلُ ، و مِیکائیلُ ، و إسْرافیلُ ، و عِزْرائیلُ .

و أمّا خِیَرتُهُ مِن الأنبیاءِ : فاخْتارَ إبراهیمَ خلیلاً ، و موسی کَلیما ، و عیسی رُوحا ، و محمّدا حَبیبا .

و أمّا خِیَرتُهُ مِن الصِّدّیقینَ : فیُوسُفُ الصِّدّیقُ ، و حَبیبٌ النَّجّارُ ، و علیُّ بنُ أبی طالبٍ . (4)

و أمّا خِیَرتُهُ مِن الشُّهداءِ : فیحیی بنُ زَکَریّا ، و جِرْجیسُ النَّبیُّ ، و حَمزَةُ بنُ عبدِ المطّلبِ ، و جعفرٌ الطّیّارُ .

و أمّا خِیَرتُهُ مِن النّساءِ : فمَریمُ بنتُ عِمرانَ ، و آسیةُ بنتُ مُزاحِمٍ امرأةُ فِرعَونَ ، و فاطمةُ الزّهراءُ ، و خدیجةُ بنتُ خُوَیلِدٍ .

و أمّا خِیَرتُهُ مِن الشُّهورِ : فرَجبٌ ، و ذو القَعْدةِ ، و ذو الحِجّةِ ، و مُحرَّمُ ، و هِی الأربعُ الحُرُمُ .

و أمّا خِیَرتُهُ مِن الأیّامِ : فیَومُ الفِطْر ، و یَومُ عَرَفةَ ، و یَومُ الأضْحی ، و یَومُ الجُمعةِ .

و أمّا خِیرَتُهُ مِن البِقاعِ : فمَکَّةُ ، و المَدینَةُ ، و بَیتُ المَقدِسِ ، و فارَ التّنُّورُ بالکوفَةِ .

و إنّ الصّلاةَ بمکّةَ بِمئةِ ألفِ صلاةٍ ، و بالمَدینَةِ بخَمسٍ و سَبعینَ ألفَ صلاةٍ ، و ببَیتِ المَقْدِسِ بخمسینَ ألفَ صلاةٍ ، و بالکوفةِ بخمسٍ و عشرینَ ألفَ صلاةٍ . (5)

1187

برگزیده های خداوند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی از سخن، چهار کلام را برگزید و از فرشتگان، چهار فرشته را و از پیامبران، چهار پیامبر را و از صدیقان، چهار صدیق را و از شهیدان، چهار شهید را و از زنان، چهار زن را و از ماه ها، چهار ماه را و از روزها، چهار روز را و از سرزمینها، چهار سرزمین را .

و اما بهترین سخنان برگزیده او اینهاست : سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر . هر کس، پس از هر نمازی این چهار جمله را بگوید، خداوند برای او ده حسنه بنویسد و ده گناه او را پاک کند و ده درجه او را بالا برد.

و اما فرشتگان برگزیده اش اینهایند : جبرئیل ، میکائیل ، اسرافیل و عزرائیل.

و اما پیامبران برگزیده اش : خداوند ابراهیم را خلیل خود برگزید و موسی را کلیم ( همسخن خود) و عیسی را روح [خود ]و محمّد را حبیب [خود] .

و اما صدیقان برگزیده او بدین قرار است : یوسف صدّیق ، حبیب نجّار و علی بن ابی طالب . (6)

و اما شهیدان برگزیده اش اینانند : یحیی بن زکریا ، جرجیسِ پیامبر ، حمزة بن عبد المطّلب و جعفر طیّار.

و انتخاب او از میان زنان اینهاست : مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون ، فاطمه زهرا و خدیجه دخت خویلد.

و اما ماههای برگزیده اش عبارت است از : رجب ، ذو القعده ، ذو الحجّه و محرّم، که چهار ماه حرامند .

و اما روزهای برگزیده اش اینهاست : روز عید فطر ، روز عرفه، روز عید قربان و روز جمعه.

و اما سرزمین های برگزیده او اینهاست: مکّه، مدینه، بیت المقدس و محل فوران تنور [که در مسجد] کوفه (7) است؛ نماز خواندن در مکّه، برابر با صد هزار نماز است و در مدینه، برابر با هفتاد و پنج هزار نماز و در بیت المقدس، برابر با پنجاه هزار نماز و در کوفه، برابر با بیست و پنج هزار نماز .

ص :571


1- کنز العمّال : 16052 .
2- کنز العمّال : 16054 .
3- صحیح مسلم : 3/1506/133 .
4- سقط ذکر الصدّیق الرابع من المصدر ، و لعلّه خربیل مؤمن آل فرعون کما فی الروایات ، و قد ذکر الحدیث بسندٍ آخر و اختلافٍ فی بعض العبارات فی الخصال : 225/58 و لیس فیه ذکر الصدّیقین .
5- النوادر للراوندی (المستدرکات) : 260/526 .
6- نام صدیق چهارم در مأخذ نیامده است . شاید او ، چنان که در روایات آمده ، همان خربیل مؤمن آل فرعون باشد . این حدیث با سندی دیگر و اختلاف در برخی عبارت ها در الخصال ، (225 / 58) آمده است، اما در آن از صدیقان نامی به میان نیامده است .
7- در الخصال آمده است : و از میان شهرها چهار شهر را برگزید . خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «و التین و الزیتون . و طور سینین . و هذا البلد الامین». منظور از تین (انجیر) مدینه است و از زیتون، بیت المقدس و از طور سینین، کوفه و هذا البلد الامین هم مکّه است.

ص :572

ص :573

ص :574

159 - الاستخارة

159 - طلب خیر از خدا
اشاره

(1)

ص :575


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 91 / 222 _ 288 «الاستخارات» . بحار الأنوار : 91 / 226 باب 2 «الاستخارة بالرِّقاع» . بحار الأنوار : 91 / 241 باب 4 «الاستخارة و التفأّل بالقرآن المجید» . بحار الأنوار : 91 / 256 باب 7 «الاستخارة بالدعاء» . کنز العمّال : 7 / 813 ، 815 «صلاة الاستخارة» . لاحظ کتاب «إرشاد المستبصر فی الاستخارات» للسیّد عبد اللّه شبّر فإنّه کتاب جامع فی هذا الباب .

1188 - الاستِخارَةُ
1188 - طلب خیر از خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن سعادَةِ ابنِ آدَمَ اسْتَخارَتُهُ اللّهَ و رِضاهُ بما قَضی اللّهُ ، و مِن شِقْوَةِ ابنِ آدَمَ تَرْکُهُ اسْتِخارَةَ اللّهِ و سَخَطُ_هُ بما قَض_ی اللّهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَعثَنی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی الیَمنِ فقالَ و هُو یُوصینی : یا علیُّ ، ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ ، و لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وصیّتِهِ لاِبْنِهِ علیهما السلام _: و أکْثِرِ الاسْتِخارَةَ . (3)

عنه علیه السلام :ما نَدِمَ مَنِ اسْتَخارَ . (4)

عنه علیه السلام :إذا أمْضَیتَ فاسْتَخِرْ . (5)

عنه علیه السلام :اسْتَخِرْ و لا تَتَخَیّرْ ، فکَم مَن تَخَیّرَ أمْرا کانَ هَلاکُهُ فیهِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنزل اللّهُ : إنّ مِن شَقاءِ عَبْدی أنْ یَعمَلَ الأعْمالَ و لا یَستَخِیرُنی . (7)

1188

طلب خیر از خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خوشبختی آدمی این است که از خداوند طلب خیر کند و به قضای الهی خشنود باشد؛ و از بدبختی آدمی این است که از خداوند طلب خیر نکند و از قضای الهی ناخشنود باشد .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد و به من سفارشهایی کرد، از جمله فرمود : ای علی ! کسی که از خدا طلب خیر کند ، سرگردان نمی شود و کسی که مشورت کند ، پشیمان نمی گردد .

امام علی علیه السلام_ در وصیّت خود به فرزندش _فرمود : از خداوند بسیار طلب خیر کن.

امام علی علیه السلام :کسی که از خدا طلب خیر کند ، پشیمان نشود .

امام علی علیه السلام :هر گاه قصد کاری کردی، از خداوند طلب خیر کن .

امام علی علیه السلام :از خدا طلب خیر کن و بدون آن، کاری را انتخاب نکن ؛ زیرا بسا کسی که [بدون طلب خیر از خدا] کاری را انتخاب کرده و آن موجب نابودی او شده است .

امام صادق علیه السلام :خداوند این سخن را فرو فرستاد : از بدبختی بنده من این است که کارها را انجام دهد و از من درخواست خیر نکند .

ص :576


1- بحار الأنوار : 77/159/153 .
2- الأمالی للطوسی : 136/220 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
4- غرر الحکم : 9453 .
5- غرر الحکم : 3988 .
6- غرر الحکم : 2346 .
7- بحار الأنوار: 91/225/4.

عنه علیه السلام :مَن دَخَلَ فی أمْرٍ بغَیرِ اسْتِخارَةٍ ثُمَّ ابْتُلیَ لَم یُؤجَرْ . (1)

عنه علیه السلام :ما اسْتَخارَ اللّهَ عزّ و جلّ عَبدٌ مؤمنٌ إلاّ خارَ لَهُ و إنْ وَقَعَ ما یَکْرَهُ . (2)

امام صادق علیه السلام :هر کس بدون طلب خیر از خدا اقدام به کاری کند و سپس گرفتار شود ، او را اجر و پاداشی نباشد .

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده مؤمنی از خداوند عزّ و جلّ طلب خیر نکند ، جز آن که به او خیر دهد هر چند پیشامد ناخوشایندی برایش رخ دهد [چرا که باز خیر او درهمان است].

1189 - الاستِخارَةُ بِالدُّعاءِ
1189 - طلب خیر با دعا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا هَمَمْتَ بأمْرٍ فاسْتَخِرْ ربَّکَ فیهِ سَبْعَ مرّاتٍ ، ثُمّ انظُرْ إلی الّذی یَسْبِقُ إلی قَلبِکَ فإنَّ الخِیَرَةَ فیهِ ، یَعنی : افْعَلْ ذلکَ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی الاسْتِخارَةِ _: اللّهُمَّ إنّی أسْتَخیرُکَ بعِلْمِکَ ، فصَلِّ علی محمّدٍ و آلهِ ، و اقْضِ لی بالخِیَرَةِ ، و ألْهِمْنا مَعرِفَةَ الاخْتِیارِ ، و اجْعَلْ ذلکَ ذَریعةً إلی الرِّضا بما قَضَیْتَ لَنا ، و التَّسْلیمِ لِما حَکَمْتَ ، فأزِحْ عنّا رَیْبَ الارْتِیابِ ، و أیِّدْنا بیَقینِ المُخْلصینَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لابنِ أبی یَعْفورٍ فی الاسْتِخارَةِ _: تُعَظِّمُ اللّهَ و تُمَجِّدُهُ و تَحْمَدُهُ و تُصلّی علی النَّبیِّ و آلهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمّ تقولُ : اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ بأنّکَ عالِمُ الغَیبِ و الشَّهادَةِ الرّحمنُ الرّحیمُ ، و أنتَ عَلاّمُ الغُیوبِ ، أسْتَخیرُ اللّهَ برَحْمتِهِ . (5)

1189

طلب خیر با دعا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه قصد انجام کاری کردی ، درباره آن هفت بار از خدا طلب خیر کن . سپس ، بنگر که چه چیز زودتر به دلت خطور می کند ، خیر در همان است ؛ یعنی به همان عمل کن .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای خویش درباره طلب خیر از خدا _گفت : بار خدایا ! من به سبب دانایی تو [به خیر و شر] از تو خیر و نیکی درخواست می کنم . پس بر محمّد و خاندان او درود فرست و خیر و نیکی را برایم مقدّر فرما و شناختِ انتخاب کردن را به ما الهام فرما و آن را وسیله خشنودی به آنچه برای ما مقدّر کرده ای و سر فرود آوردن به آنچه حکم نموده ای ، قرار ده و نگرانی شکّ و دو دلی را از ما دور کن و ما را با یقین مخلصان تأیید و یاری فرما.

امام صادق علیه السلام_ به ابن ابی یعفور درباره طلب خیر از خدا _فرمود : ابتدا خدا را به بزرگی و عظمت یاد می کنی و او را می ستایی و بر پیامبر و خاندانش درود می فرستی و سپس می گویی : «اللّهمّ إنّی اسئلک بأنّک عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم و أنت علاّم الغیوب ، أستخیر اللّه برحمته (پروردگارا! از تو که دانای غیب و آشکار و رحمان و رحیمی و تو که دانای تمام رازهایی تقاضا می کنم ؛ از خدا به مدد رحمتش طلب خیر می کنم)» .

ص :577


1- المحاسن : 2/432/2498 .
2- بحار الأنوار: 91/224/4.
3- بحار الأنوار : 91/265/19 .
4- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 33 .
5- بحار الأنوار : 91/256/1 .

عنه علیه السلام :مَنِ اسْتَخارَ اللّهَ مَرّةً واحِدَةً و هُو راضٍ بهِ خارَ اللّهُ لَهُ حَتْما . (1)

عنه علیه السلام :ما مِن عَبدٍ مؤمنٍ یَسْتَخیرُ اللّهَ فی أمْرٍ یُریدُهُ مَرّةً واحِدَةً إلاّ قَذفَهُ بخَیرِ الأمْرَینِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :کسی که با طیب خاطر (از تَه دل) یک بار، از خدا طلب خیر کند، خداوند حتماً به او خیر عنایت خواهد کرد .

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده مؤمنی نیست که برای کاری که می خواهد انجام دهد یک بار از خدا طلب خیر کند ، مگر آن که خداوند او را به بهترین آن دو کار [که در انتخاب آنها تردید دارد] راهنمایی کند .

1190 - الاستِخارَةُ بِالقُرآنِ
1190 - طلب خیر با قرآن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِمَن قالَ لَهُ : اُریدُ الشَّیءَ و أستخیرُ اللّهَ فیهِ فلا یُوَفَّقُ فیه الرَّأیُ _: افْتَحِ المُصْحَفَ ، فانْظُرْ إلی أوّلِ ما تَری فَخُ_ذْ بهِ ، إنْ شاءَ اللّهُ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَتَفأّلْ بالقُرآنِ (5) . (6)

1190

طلب خیر با قرآن

امام صادق علیه السلام_ به کسی که خدمت ایشان عرض کرد : گاه تصمیم به انجام کاری می گیرم و درباره آن از خدا طلب خیر می کنم ، اما فکرم به جایی نمی رسد _فرمود : قرآن را باز کن و به اولین آیه ای که چشمت می افتد ، به خواست خدا ، عمل کن .

امام صادق علیه السلام :به قرآن تفأُّل نزن . (7)

ص :578


1- فتح الأبواب: 257 .
2- بحار الأنوار : 91/257/2 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 5 / 213 باب 5 .
4- تهذیب الأحکام : 3/310/960 .
5- الکافی : 2/629/7 .
6- «الاستخارةُ : طلبُ الخِیَرةِ و معرفة الخیر فی ترجیح أحدِ الفِعلَین علی الآخَر لیعمل به ، و التّفاؤل : معرفةُ عواقبِ الاُمور ، و أحوال غائبٍ و نحو ذلک» (وسائل الشیعة : 4/875/2) .
7- استخاره عبارت از این است که انسان وقتی در ترجیح یکی از دو کار، مردّد بماند و نتواند برای عمل ، یکی را انتخاب کند ، از خداوند می خواهد که او را در انتخابِ یکی از آن دو کار، راهنمایی کند و خیر او را در آن قرار دهد ، اما تفأُّل زدن یا فال گرفتن، به معنای شناسایی و پیش بینی کردن عواقب کارها و پیشامدهای پنهان و امثال اینهاست . (وسائل الشیعة : 4/875/2) .

1191 - الاستِخارَةُ بِالصَّلاةِ
1191 - طلب خیر با نماز

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صَلِّ رَکْعَتَینِ و اسْتَخِرِ اللّهَ . فو اللّهِ ، ما اسْتَخارَ اللّهَ مسلمٌ إلاّ خارَ لَهُ البَتّةَ . (1)

(2)

1191

طلب خیر با نماز

امام صادق علیه السلام :دو رکعت نماز بخوان و از خدا طلب خیر کن ؛ زیرا سوگند به خدا که هیچ مسلمانی از خدا طلب خیر نکند ، مگر آن که خداوند قطعا برای او خیر و نیکی قرار می دهد .

ص :579


1- الکافی : 3/470/1 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 5 / 204 أبواب صلاة الاستخارة .

ص :580

160 - الخیاطة

160 - خیّاطی
اشاره

ص :581

1192 - الخِیاطَةُ
1192 - خیّاطی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَمَلُ الأبْرارِ مِنَ الرِّجالِ الخِیاطَةُ ، و عَمَلُ الأبْرارِ مِن النِّساءِ الغَزْلُ . (1)

تنبیه الخواطر :کانَ صلی الله علیه و آله یَخِیطُ ثَوبَهُ و یَخْصِفُ نَعْلَهُ ، و کانَ أکْثَرَ عَمَلِهِ فی بَیْتِه الخِیاطَةُ . (2)

1192

خیّاطی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کار مردانِ نیک، خیّاطی است و کار زنانِ نیک ، ریسندگی .

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جامه خود را می دوخت و کفشش را پینه می کرد و بیشترین کار و سرگرمی او در خانه اش خیّاطی بود .

1193 - الخَیّاطُ الخائِنُ
1193 - خیّاط خیانتکار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ عِند ما وقَفَ علی خَیّاطٍ _: یا خَیّاطُ ، ثَکلَتْکَ الثَّواکِلُ ! صَلِّبِ الخُیوطَ ، و دَقِّقِ الدُّروزَ ، و قارِبِ الغَرْزَ ، فإنّی سَمِعْتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : یَحشُرُ اللّهُ الخَیّاطَ الخائِنَ و علَیهِ قَمیصٌ و رِداءٌ مِمّا خاطَ و خانَ فیهِ . و احْذَروا السُّقاطاتِ ، فإنّ صاحِبَ الثَّوبِ أحَقُّ بِها ، و لا تَتَّخِذْ بها الأیادیَ تَطْلُبُ المُکافاةَ . (3)

1193

خیّاط خیانتکار

امام علی علیه السلام_ آنگاه که بر در دکّان خیّاطی ایستاد _فرمود : ای خیّاط ! مادران بچّه مُرده در عزای تو بگریند! نخها را محکم کن و درزها را باریک گیر و کوکها را نزدیک هم بزن ؛ زیرا که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم می فرمود : خداوند، خیّاط خیانتکار را در پیراهن و ردایی از پارچه هایی که دوخته و در آنها خیانت کرده است محشور می کند . از برداشتن اضافات پارچه ها پرهیز کنید؛ زیرا صاحب جامه به آنها سزاوارتر است ؛ مبادا آنها را به عنوان دستمزد و پاداش بردارید .

ص :582


1- تنبیه الخواطر : 1/41 .
2- تنبیه الخواطر : 1/42 .
3- تنبیه الخواطر : 1/42 .

فهرست موضوعات عربی

104 - الحرس5

782 - حِراسَةُ الرَّسولِ6

783 - کَفی بِالأجَلِ حارِساً7

105 - الحریّة11

784 - الحُرِّیَّةُ12

785 - النّاسُ کُلُّهُم أحرارٌ12

786 - الحُرُّ حُرٌّ فی جَمیعِ أحوالِهِ13

787 - شیمَةُ الحُرِّ13

788 - ما یورِثُ الحُرِّیَّةَ14

789 - القِیامُ بِشَرائِطِ الحُرِّیَّةِ16

790 - القَتلُ فی سَبیلِ الحُرِّیَّةِ16

791 - النَّوادِرُ17

106 - الحرص19

792 - الحِرصُ20

793 - الحَریصُ21

794 - الحَریصُ ذَلیلٌ21

795 - الحَریصُ مَحرومٌ22

796 - الحَریصُ فَقیرٌ22

797 - الحَریصُ شَقِیٌّ23

798 - جَشَعُ الحَریصِ24

799 - الحِرصُ لا یَزیدُ فِی الرِّزقِ25

800 - تَفسیرُ الحِرصِ25

801 - مادّةُ الحِرصِ26

802 - ما یَردَعُ عَنِ الحِرصِ26

803 - الإنسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنِعَ27

804 - ما یَنبَغی الحِرصُ فیهِ27

107 - الحرفة29

805 - الحِرفَةُ30

108 - التحریف33

806 - التَّحریفُ34

109 - الحرام37

807 - اجتِنابُ المَحارِمِ38

808 - دَعوَةُ العَقلِ إلَی اجتِنابِ المَحارِمِ38

809 - نُبذَةٌ مِنَ المُحَرَّماتِ فِی القُرآنِ39

810 - تَحریمُ الفَواحِشِ وَالخَبائِثِ وَالغِنی عَنها40

811 - أکلُ الحَرامِ41

ص :583

812 - ثَوابُ مَن قَدَرَ عَلی حَرامٍ فَتَرَکَهُ44

110 - الحزب45

813 - حِزبُ اللَّهِ46

814 - حِزبُ الشَّیطانِ48

815 - کُلُّ حِزبٍ بِما لَدَیهِم فَرِحونَ50

111 - الحزم51

816 - الحَزمُ52

817 - النَّظَرُ فی عَواقِبِ الاُمورِ52

818 - الحَزمُ وَالعَزمُ54

819 - تَفسیرُ الحَزمِ55

820 - الحازِمُ56

821 - أحزَمُ النّاسِ58

822 - النَّوادِرُ60

112 - الحزن61

823 - الحُزنُ62

824 - ما یورِثُ الحُزنَ62

825 - عِلاجُ الحُزنِ65

826 - مُلازَمَةُ الأتراحِ لِلأفراحِ71

827 - لِکُلِّ هَمٍّ فَرَجٌ إلّا هَمَّ أهلِ النّارِ71

828 - عِلَّةُ الحُزنِ وَالفَرَحِ مِن غَیرِ سَبَبٍ یُعرَفُ72

829 - الحُزنُ المَمدوحُ73

113 - الحساب77

830 - الحِسابُ78

831 - الحَثُّ عَلی مُحاسَبَةِ النَّفسِ79

832 - حاسِبوا قَبلَ أن تُحاسَبوا80

833 - لُزومُ مُحاسَبَةِ النّفسِ فی کُلِّ یَومٍ81

834 - التَّشدیدُ فی مُحاسَبَةِ النَّفسِ82

835 - کَیفِیَّةُ المُحاسَبَةِ83

836 - ثَمَرَةُ المُحاسَبَةِ83

837 - أوَّلُ ما یُسألُ عَنهُ المَرءُ84

838 - ما لا یُحاسَبُ عَلَیهِ85

839 - ما یُحاسَبُ عَلَیهِ86

840 - ما یُهَوِّنُ حِسابَ یَومِ القِیامَةِ88

841 - أصنافُ النّاسِ فِی الحِسابِ89

842 - سوءُ الحِسابِ90

843 - مَن یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً91

844 - مَن یَدخُلُ الجَنّةَ بِغَیرِ حِسابٍ93

845 - مَن یَدخُلُ النّارَ بِغَیرِ حِسابٍ96

846 - أسرَعُ الحاسِبِینَ98

114 - الحسد99

847 - الحَسَدُ100

848 - الحاسِدُ101

849 - سَخَطُ الحاسِدِ عَلی نِعَمِ اللَّهِ103

850 - الحَسودُ104

851 - کُلُّ ذی نِعمَةٍ مَحسودٌ105

852 - الحَسَدُ وَالإیمانُ105

853 - الحَسَدُ وَالکُفرُ106

854 - الحَسَدُ وَالجَسَدُ106

ص :584

855 - الحَسَدُ وَالقَدَرُ107

856 - عَلامَةُ الحاسِدِ107

857 - ما یَنبَغی عِندَ الإحساسِ بِالحَسَدِ108

858 - ما یَجوزُ الحَسَدُ فیهِ108

115 - الحسرة109

859 - أعظَمُ النّاسِ حَسرَةً110

116 - الحسنة113

860 - الحَسَنَةُ114

861 - أثَرُ الحَسَنَةِ بَعدَ السَّیِّئَةِ114

862 - تَضاعُفُ الحَسَناتِ115

863 - أفضَلُ الحَسَناتِ116

864 - الاستِبشارُ بِالحَسَنَةِ117

117 - الإحسان119

865 - فَضلُ الإحسانِ120

866 - الإحسانُ وَالمَحَبَّةُ122

867 - بِالإحسانِ تُملَکُ القُلوبُ122

868 - الإحسانُ إلی مَن أساءَ123

869 - المُحسِنُ125

870 - إنَّ اللَّهَ مَعَ المُحسِنینَ125

871 - تَفسیرُ الإحسانِ126

872 - مَن أحسَنَ أحسَنَ لِنَفسِهِ127

873 - ثَمَراتُ الإحسانِ فِی الدُّنیا128

874 - ما یَتَرَتَّبُ عَلی إحسانِ المُشرِکینَ128

875 - جُحودُ الإحسانِ129

876 - النَّوادِرُ130

118 - الحفظ131

877 - نِعمَةُ الحِفظِ132

878 - الحِفظُ فِی الصِّغَرِ133

879 - ما یَزیدُ فِی الحِفظِ133

119 - الحقد135

880 - الحِقدُ136

881 - الحَقودُ137

882 - سُرعةُ ذَهابِ حِقدِ المُؤمِنِ138

883 - ما یورِثُ الحِقدَ139

884 - ما یَطرُدُ الحِقدَ139

120 - التحقیر141

885 - النَّهیُ عَن تَحقیرِ النّاسِ142

886 - التَّحذیرُ مِن تَحقیرِ المُؤمِنِ142

121 - الحقّ145

887 - الحَقُّ146

888 - الحَقُّ یَدمَغُ الباطِلَ147

889 - الحَقُّ وَالعِزُّ148

890 - ثِقَلُ الحَقِّ149

891 - الصَّبرُ عَلَی الحَقِّ149

892 - وُجوبُ قَولِ الحَقِّ ولَو عَلَی النَّفسِ150

893 - قَولُ الحَقِّ فِی الرِّضا وَالغَضَبِ152

894 - کَلِمَةُ حَقٍّ عِندَ إمامٍ جائرٍ152

895 - کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِها باطِلٌ153

ص :585

896 - قَبولُ الحَقِّ153

897 - انشِراحُ الصَّدرِ لِقَبولِ الحَقِّ154

898 - الإعراضُ عَنِ الحَقِّ155

899 - مَن لا یَنفَعُهُ الحَقُّ یَضُرُّهُ الباطِلُ155

900 - میزانُ مَعرِفَةِ الحَقِّ156

901 - عَمّارٌ مَعَ الحَقِّ157

902 - المُتَلَوِّنُ157

903 - لا یَجرِی الحَقُّ لِأحَدٍ إلّا جَری عَلَیهِ158

904 - النَّوادِرُ159

122 - الحقوق161

905 - حُقوقُ اللَّهِ تَعالی162

906 - حُقوقُ النّاسِ بَعضِهِم عَلی بعضٍ162

907 - تَقدیمُ حَقِّ النّاسِ163

908 - أعظَمُ الحُقوقِ163

909 - حُقوقُ الإخوانِ164

910 - حَقُّ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ165

911 - أدنی حَقِّ المُؤمِنِ عَلی أخیهِ167

912 - اِعرِفِ الحَقَّ لِمَن عَرَفَهُ لَکَ168

913 - لا توجِب عَلی نَفسِکَ الحُقوقَ168

123 - الاحتکار169

914 - الاحتِکارُ170

915 - المُحتَکِرُ171

916 - مَنِ احتَکَرَ أربَعینَ یَوماً172

124 - الحکمة173

917 - فَضلُ الحِکمَةِ174

918 - فَضلُ الحَکیمِ175

919 - الحِکمَةُ ضالَّةُ المُؤمِنِ176

920 - ما لا یَنبَغی لِلحَکیمِ فِعلُهُ178

921 - تَفسیرُ الحِکمَةِ178

922 - رَأسُ الحِکمَةِ182

923 - ما یورِثُ الحِکمَةَ182

924 - ما یَمنَعُ الحِکمَةَ184

925 - مَن لا یَنتَفِعُ بِالحِکمَةِ185

926 - آثارُ الحِکمَةِ185

927 - المُحافَظَةُ عَلَی الحِکمَةِ186

928 - طَرائِفُ الحِکَمِ187

125 - حکمة لقمان189

929 - حِکمَةُ لُقمانَ190

126 - الحلف203

930 - النَّهیُ عَنِ الحَلفِ بِاللَّهِ سُبحانَهُ204

931 - التَّحذیرُ مِنَ الحَلفِ الکاذِبِ205

932 - آثارُ الیَمینِ الفاجِرَةِ205

933 - الَّذینَ لا حِنثَ ولا کَفّارَةَ عَلَیهِم206

934 - کَیفیَّةُ تَحلیفِ الظّالِمِ207

935 - مَن قالَ : « عَلِمَ اللَّهُ » کاذِباً208

127 - الحلال209

936 - أَکلُ الحَلالِ210

937 - صُعوبَةُ طَلَبِ الحَلالِ211

938 - لا یَحِلُّ مالُ المُؤمِنِ إلّا بِطیبِ نَفسِهِ212

128 - الحلم215

939 - الحِلمُ216

940 - التَّحَلُّمُ218

ص :586

941 - فَضلُ الحَلیمِ218

942 - ما یورِثُ الحِلمَ219

943 - ثَمَراتُ الحِلمِ220

944 - تَفسیرُ الحِلمِ221

945 - الحِلمُ وَالعِلمُ222

946 - الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ223

947 - أحلَمُ النّاسِ224

948 - آفَةُ الحِلمِ224

949 - حِلمُ اللَّهِ سُبحانَهُ225

950 - النَّوادِرُ225

129 - الحمد227

951 - الحَمدُ لِلَّهِ228

952 - الحَمدُ لِلّهِ علی کُلِّ حالٍ229

130 - الحمق231

953 - ذَمُّ الحُمقِ232

954 - صِفاتُ الأحمَقِ233

955 - مُصاحَبَةُ الأحمَقِ235

956 - مُعالَجَةُ الأحمَقِ236

957 - أحمَقُ النّاسِ237

958 - جَوابُ الأحمَقِ238

959 - النَّوادِرُ238

131 - الحمام241

960 - الحَمّامُ242

132 - الحاجة245

961 - الحاجَةُ246

962 - قَضاءُ الحَوائِجِ246

963 - أحَبُّ النّاسِ إلَی اللَّهِ أنفَعُهم لِلنّاسِ247

964 - المَشیُ فی حاجَةِ المُؤمِنِ248

965 - قَضاءُ حاجَةِ المُؤمِنِ249

966 - قَضاءُ حاجَةِ المُؤمِنِ أفضَلُ مِنَ الحَجِّ250

967 - مَنِ امتَنَعَ عَن قَضاءِ حاجَةِ أخیهِ251

968 - مَنِ احتَجَبَ عَن مُؤمِنٍ مُحتاجٍ253

969 - مَن کَسا أخاهُ المُؤمِنَ254

970 - المُبادَرَةُ إلی قَضاءِ الحَوائِجِ255

971 - أدَبُ طَلَبِ الحاجَةِ255

972 - طَلَبُ الحاجَةِ مِن حَدیثِ النِّعمَةِ256

973 - الحاجَةُ إلی شِرارِ الخَلقِ256

133 - الاحتیاط259

974 - احتَط لِدِینِکَ260

134 - الحیلة263

975 - الحِیلَةُ264

135 - الحیاة265

976 - الحَیاةُ266

977 - الماءُ وَالحَیاةُ266

978 - ما هُوَ خَیرٌ مِنَ الحَیاةِ267

979 - الحَیاةُ الحَقیقِیَّةُ267

980 - أنواعُ الحَیاةِ267

136 - الحیوان269

981 - حُقوقُ الحَیَوانِ270

982 - ضَربُ الدّابَّةِ272

ص :587

983 - ثَوابُ الرِّفقِ بِالحَیَوانِ273

984 - جَزاءُ تَعذیبِ الحَیَوانِ273

985 - ما یَنبَغی عِندَ القَتلِ وَالذَّبحِ274

986 - قَتلُ الحَیَوانِ بِغَیرِ حَقٍّ275

987 - النَّهیُ عَنِ التَّحریشِ بَینَ البَهائِمِ275

137 - الحیاء277

988 - فَضلُ الحَیاءِ278

989 - الحَیاءُ رَأسُ المَکارِمِ279

990 - آثارُ الحَیاءِ280

991 - الحَیاءُ وَالإیمانُ281

992 - الحَیاءُ المَذمومُ282

993 - حَیاءُ العَقلِ وحَیاءُ الحُمقِ283

994 - ما یَتَرَتَّبُ عَلی عَدَمِ الحَیاءِ283

995 - إذا لَم تَستَحیِ فَاعمَلْ ما شِئتَ!284

996 - الاستِحیاءُ مِنَ اللَّهِ284

997 - الاستِحیاءُ مِنَ المَلَکَینِ285

998 - حَقُّ الحَیاءِ286

999 - غایَةُ الحَیاءِ286

1000 - النَّوادِرُ287

حرف الخاء289

138 - الخاتمة291

1001 - الخاتِمَةُ292

1002 - مِلاکُ العَمَلِ خَواتیمُهُ292

1003 - موجِباتُ حُسنِ العاقِبَةِ295

1004 - موجِباتُ سوءِ العاقِبَةِ296

139 - المخدّر299

1005 - تَناوُلُ المُخَدِّراتِ300

140 - الخدمة301

1006 - الخِدمَةُ302

141 - الخوارج305

1007 - القاسِطونَ ، النّاکِثونَ ، المارِقونَ306

1008 - النّاکِثونَ307

1009 - المارِقونَ307

1010 - إخبارُ النَّبِیِّ عَنِ الحَکَمَینِ311

1011 - احتِجاجُ الإمامِ فی أمرِ الحَکَمَینِ311

1012 - إخبارُ الإمامِ بمَصیرِ الخَوارجِ315

1013 - تَسمِیَةُ الخَوارجِ بِالحَرورِیَّةِ315

1014 - مَقتلُ عَبدِ اللَّهِ بنِ خبّابٍ316

1015 - رَأیُ الإمامِ فی قَتَلَةِ ابنِ خبّابٍ318

1016 - بَعدَ مَقتَلِ الخَوارجِ319

1017 - نهیُ الإمامِ عَن قَتلِ الخَوارجِ بَعدَهُ320

1018 - النَّهیُ عَن قِتالِ الخَوارجِ إذا خالفوا الإمامَ الجائِرَ321

142 - الخسران323

1019 - الَّذینَ خَسِروا أنفُسَهُم324

1020 - الخاسِرونَ325

1021 - خَسِرَ الدُّنیا وَالآخِرَةَ326

1022 - الأخسَرونَ328

143 - الخشوع331

1023 - فَضلُ الخُشوعِ332

ص :588

1024 - صِفاتُ الخاشِعینَ333

1025 - الخُشوعُ زینَةُ الأولِیاءِ334

1026 - تَخَشُّعُ النِّفاقِ336

144 - الخصومة337

1027 - الخُصومَةُ338

145 - الخطبة341

1028 - الاِفتِتاحُ بِالبَسمَلَةِ342

1029 - التَّحمیدُ للَّهِِ وَالصَّلاةُ عَلی رَسولِ اللَّهِ342

1030 - الوُضوحُ فِی الکَلامِ343

1031 - السَّدادُ فِی القَولِ345

1032 - التَّلویحُ فی ما لا یَنبَغِی التَّصریحُ بِهِ346

1033 - مُراعاةُ أهلِیَّةِ المُخاطَبِ347

1034 - مُراعاةُ طاقَةِ المُخاطَبِ350

1035 - مُراعاةُ نَشاطِ المُخاطَبِ356

1036 - مُراعاةُ مُقتَضَی الحالِ357

1037 - مُراعاةُ الأَهَمِّ فَالأَهَمِّ359

1038 - مُراعاةُ الاِختِصارِ361

146 - الخطّ363

1039 - الخَطُّ364

147 - الاخلاص367

1040 - فَضلُ الإخلاصِ368

1041 - صُعوبَةُ الإخلاصِ371

1042 - کِفایَةُ القَلیلِ مِنَ العَملِ مَعَ الإخلاصِ371

1043 - فَضلُ المُخلِصِ372

1044 - إخلاصُ موسی373

1045 - دَورُ الإخلاصِ فی قَبولِ الأعمالِ374

1046 - غَیرُ المُخلِصِ375

1047 - الدِّینُ الخالِصُ375

1048 - عَلامَةُ المُخلِصِ377

1049 - حَقیقَةُ الإخلاصِ378

1050 - ما یورِثُ الإخلاصَ379

1051 - مَوانِعُ الإخلاصِ380

1052 - آثارُ الإخلاصِ381

1053 - ما بَینَ الإخلاصِ وَالرِّیاءِ383

148 - الاختلاف385

1054 - کانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً386

1055 - لَو شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُم اُمَّةً واحِدَةً387

1056 - الاُمَّةُ الإسلامِیِّةُ اُمَّةٌ واحِدَةٌ387

1057 - الحَثُّ عَلَی نَبذِ الاختِلافِ388

1058 - آثارُ الاختِلافِ389

1059 - الاختِلافُ عُقوبَةٌ إلهِیَّةٌ392

1060 - تَفسیرُ «اختِلافُ اُمَّتی رَحمَةٌ»393

1061 - تفسیرُ «اختِلافُ أصحابی رَحمَةٌ»394

1062 - تَفسیرُ الجَماعةِ وَالفُرقَةِ395

1063 - علَّةُ الفُرقةِ396

149 - الخلافة397

1064 - خَلیفَةُ اللَّهِ398

150 - الخلقة401

1065 - أصلُ الخِلقَةِ402

1066 - أوَّلُ ما خَلَقَ اللَّهُ سُبحانَهُ403

ص :589

1067 - خَلقُ العالَمِ405

1068 - خَلقُ السَّماواتِ407

1069 - السَّماواتُ السَّبعُ409

1070 - خَلقُ السَّماواتِ وَالأرضِ فی سِتَّةِ أیّامٍ410

1071 - سَماءُ الدُّنیا411

1072 - عَمَدُ السَّماءِ412

1073 - العَرشُ وَالکُرسِیُّ413

1074 - عَظَمَةُ ما غابَ عَنّا مِنَ الخِلقَةِ414

1075 - صِفَةُ العالَمِ العُلویِّ415

1076 - العَوالِمُ415

1077 - حُسنُ الخَلقِ416

151 - الخالق419

1078 - دَعوَةُ العَقلِ إلی دَفعِ الضَّرَرِ المُحتَمَلِ420

1079 - عَجزُ العقُولِ عَن إنکارِ اللَّهِ421

1080 - کُلُّ قائِمٍ فی سِواهُ مَعلولٌ424

1081 - مَا الدَّلیلُ عَلی حُدوثِ الأجسامِ ؟424

1082 - إثباتُ الصّانِعِ425

1083 - إثباتُ الصّانِعِ428

1084 - إثباتُ الصّانِعِ430

1085 - إثباتُ الصّانِعِ433

1086 - خَلقُ الإنسانِ438

1087 - التَّصویرُ فِی الأرحامِ441

1088 - خَلقُ الرّوحِ442

1089 - خَلقُ الأزواجِ443

1090 - زَوجِیَّةُ الأشیاءِ444

1091 - الرِّزقُ ومَعرِفَةُ اللَّهِ446

1092 - تَقدیرُ الأشیاءِ448

1093 - تَعلیمُ الإنسانِ449

1094 - اختِلافُ الألسِنَةِ وَالألوانِ450

1095 - اللِّباسُ ، الظِّلالُ ، البُیوتُ451

1096 - النَّومُ452

1097 - اختِلافُ اللَّیلِ وَالنَّهارِ452

1098 - خَلقُ الأرضِ453

1099 - خَلقُ الجِبالِ456

1100 - خَلقُ الماءِ457

1101 - تسخیرُ البِحارِ458

1102 - خَلقُ النَّباتاتِ459

1103 - إرسالُ الرِّیاحِ460

1104 - خَلقُ الشَّمسِ وَالقَمرِ461

1105 - خَلقُ السَّماواتِ463

1106 - إثباتُ الصّانِعِ464

1107 - الطَّبیعَةُ و إسنادُ الخَلقِ إلَیها465

1108 - البَهائِمُ ومَعرِفَةُ اللَّهِ466

1109 - عِلَّةُ الجُحودِ468

152 - الخلق471

1110 - أهَمِّیَةُ الخُلُقِ472

1111 - حُسنُ الخُلُقِ472

1112 - جزاء حُسنِ الخُلُقِ475

1113 - أفضَلُ ما یوضَعُ فِی المیزانِ476

1114 - عَظَمَةُ خُلُقِ النَّبِیِّ477

ص :590

1115 - حُسنُ الخُلُقِ وکَمالُ الدِّینِ477

1116 - الحَثُّ عَلی مَکارِمِ الأخلاقِ479

1117 - تَفسیرُ حُسنِ الخُلُقِ480

1118 - تَفسیرُ مَکارِمِ الأخلاقِ481

1119 - التَّمییزُ بَینَ الأخلاقِ484

1120 - قیمَةُ الأخلاقِ486

1121 - احتِفافُ المَکارِمِ بِالمَکارِهِ487

1122 - خَیرُ المَکارمِ487

1123 - اختِیارُ الأخلاقِ الحَسَنَةِ488

1124 - ثَمَراتُ حُسنِ الخُلُقِ488

1125 - مَضارُّ سوءِ الخُلُقِ489

1126 - عاقِبَةُ الخُلُقِ السَّیِّئِ492

1127 - مِن أسبابِ سوءِ الخُلُقِ493

1128 - تَفسیرُ الأخلاقِ المَذمومَةِ493

1129 - أفضَلُ الأخلاقِ495

1130 - أجمَلُ الخِصالِ495

1131 - ارتِباطُ السَّجایا بَعضِها بِبَعضٍ496

153 - الخمر497

1132 - الخَمرُ498

1133 - الخَمرُ اُمُّ الفَواحِشِ499

1134 - النَّهیُ عَنِ الجُلوسِ عَلی مَوائِدِ الخَمرِ500

1135 - عِلَّةُ تَحریمِ الخَمرِ501

1136 - عاقِبَةُ شُربِ الخَمرِ502

1137 - مُعامَلَةُ شارِبِ الخَمرِ503

1138 - صِفَةُ حَشرِ شارِبِ الخَمرِ504

1139 - الحَثُّ عَلی تَرکِ الخَمرِ ولَو لِغَیرِ اللَّهِ504

1140 - حُرمَةُ ما فَعَلَ فِعلَ الخَمرِ505

154 - الخمس507

1141 - الخُمسُ508

155 - الخمول509

1142 - فَضلُ الخُمولِ وآثارُهُ510

156 - الخوف513

1143 - الخَوفُ514

1144 - خَفِ اللَّهَ کأنَّکَ ترَاهُ516

1145 - المَخافَةُ مِنَ اللَّهِ عَلی قَدرِ العِلمِ بِهِ516

1146 - المُؤمِنُ بَینَ مَخافَتَینِ517

1147 - المُؤمِنُ بَینَ الخَوفِ وَالرَّجاءِ519

1148 - عَلاماتُ الخائِفِ521

1149 - تَفسیرُ الخَوفِ523

1150 - ثَمَراتُ الخَوفِ525

1151 - مَن خافَ اللَّهَ خافَ مِنهُ کُلُّ شَی ءٍ526

1152 - دَورُ الخَوفِ فی تَحَقُّقِ الأمنِ528

1153 - أنواعُ الخَوفِ530

1154 - التَّحذیرُ مِن مَخافَةِ غَیرِ اللَّهِ531

1155 - ما لا یَنبَغی مِنَ الخَوفِ532

1156 - التَّحذیرُ مِن أمنِ مَکرِ اللَّهِ533

1157 - التَّحذیرُ مِنَ التَّجَرِّی534

1158 - ما یَنبَغی عِندَ الخَوفِ مِمّا یُهابُ535

ص :591

1159 - النَّوادِرُ535

157 - الخیانة537

1160 - الخِیانَةُ538

1161 - النَّهیُ عَنِ الخِیانَةِ ولَو بِالخائِنِ541

1162 - تَفسیرُ الخِیانَةِ وَالخائِنِ542

1163 - غایَةُ الخِیانَةِ543

1164 - النَّوادِرُ543

158 - الخیر545

1165 - الخَیرُ546

1166 - سُهولَةُ الخَیرِ وصُعوبَتُهُ547

1167 - جَوامِعُ الخَیرِ547

1168 - ما یُنالُ بِهِ خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ550

1169 - تَفسیرُ الخَیرِ554

1170 - إذا أرادَ اللَّهُ بِعَبدٍ خَیراً554

1171 - إذا أرادَ اللَّهُ بِقَومٍ خَیراً558

1172 - إذا أرادَ اللَّهُ بِأهلِ بَیتٍ خَیراً558

1173 - الحَثُّ عَلَی المُبادَرَةِ إلَی الخَیراتِ559

1174 - مَعنی الخَیرِ فی مَجالاتٍ شَتّی560

1175 - خِیارُ النّاسِ561

1176 - خَیرُ المُؤمِنینَ564

1177 - خَیرُ الاُمورِ565

1178 - النَّهیُ عَن تَحقیرِ القَلیلِ مِنَ الخَیرِ566

1179 - لا خَیرَ إلّا لِهؤُلاءِ566

1180 - خَیرُ الأخلاقِ566

1181 - مَن لا یُرجی خَیرُهُ567

1182 - میزانُ الخَیرِ وَالشَّرِّ567

1183 - صِفاتُ أهلِ الخَیرِ568

1184 - ما هُوَ أفضَلُ مِنَ الخَیرِ569

1185 - أبوابُ الخَیرِ570

1186 - قیمَةُ الدَّلالةِ عَلَی الخَیرِ571

1187 - خِیَرَةُ اللَّهِ تَعالی571

159 - الاستخارة575

1188 - الاستِخارَةُ576

1189 - الاستِخارَةُ بِالدُّعاءِ577

1190 - الاستِخارَةُ بِالقُرآنِ578

1191 - الاستِخارَةُ بِالصَّلاةِ579

160 - الخیاطة581

1192 - الخِیاطَةُ582

1193 - الخَیّاطُ الخائِنُ582

ص :592

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

105 - آزادی و آزادگی11

784 - آزادی و آزادگی12

785 - همه مردم آزادند12

786 - آزاده همیشه آزاده است13

787 - خوی آزادمرد13

788 - آنچه آزادگی می آورد14

789 - به جا آوردن شرایط آزادگی16

790 - کشته شدن در راه آزادی16

791 - گوناگون17

106 - آزمندی19

792 - آزمندی20

793 - آزمند21

794 - آزمند، خوار است21

795 - آزمند، محروم است22

796 - آزمند، نیازمند است22

797 - آزمند، بدبخت است23

798 - سیری ناپذیری آزمند24

799 - آزمندی، روزی را زیاد نمی کند25

800 - تفسیر آزمندی25

801 - ریشه آزمندی26

802 - عوامل باز دارنده آزمندی26

803 - آزمندی انسان نسبت به هر آنچه از او باز دارند27

804 - آنچه آزمندی در آن شایسته است27

151 - آفریدگار419

1078 - دعوت عقل به دفع ضرر احتمالی420

1079 - ناتوانی خردها از انکار خدا421

1080 - هر پدیده متّکی به غیر، معلول است424

1081 - دلیل بر حدوث اجسام چیست ؟424

1082 - اثبات وجود خدا425

1083 - اثبات وجود خدا428

1084 - اثبات وجود خدا430

1085 - اثبات وجود خدا433

1086 - آفرینش انسان438

1087 - صورتگری در زهدانها441

1088 - آفرینش روح442

1089 - آفرینش جفتها443

ص :593

1090 - جفت بودن اشیاء444

1091 - روزی و خداشناسی446

1092 - تعیین حدّ و اندازه اشیاء448

1093 - تعلیم انسان449

1094 - تنوع زبانها و رنگها450

1095 - پوشاک ، سایه ها ، خانه ها451

1096 - خواب452

1097 - گردش شب و روز452

1098 - آفرینش زمین453

1099 - آفرینش کوهها456

1100 - آفرینش آبها457

1101 - رام کردن دریاها458

1102 - آفرینش گیاهان459

1103 - فرستادن بادها460

1104 - آفرینش خورشید و ماه461

1105 - آفرینش آسمانها463

1106 - اثبات وجود خدا464

1107 - طبیعت و نسبت دادن آفرینش به آن465

1108 - خداشناسی حیوانات466

1109 - علت انکار خدا468

150 - آفرینش401

1065 - منشأ آفرینش402

1066 - نخستین آفریده خداوند سبحان403

1067 - آفرینش جهان405

1068 - آفرینش آسمانها407

1069 - هفت آسمان409

1070 - آفرینش آسمانها و زمین در شش روز410

1071 - آسمان دنیا411

1072 - ستون آسمان412

1073 - عرش و کرسی413

1074 - عظمت آفرینشِ پنهان از دید ما414

1075 - خصوصیت عالم برین415

1076 - عالَمها415

1077 - زیبایی آفرینش416

123 - احتکار169

914 - احتکار170

915 - محتکر171

916 - آن که چهل روز احتکار کند172

133 - احتیاط259

974 - برای دین خود احتیاط کن260

148 - اختلاف385

1054 - مردم امّتی واحد بودند386

1055 - اگر خدا می خواست شما را یک امّت می کرد387

1056 - امّت اسلامی امّتی واحد است387

1057 - تشویق به دور افکندن اختلاف388

1058 - پیامدهای اختلاف389

1059 - اختلاف، کیفری الهی است392

ص :594

1060 - معنای «اختلاف امت من رحمت است»393

1061 - معنای «اختلاف اصحاب من رحمت است»394

1062 - معنای جماعت و جدایی395

1063 - علّت تفرقه و جدایی396

147 - اخلاص367

1040 - فضیلت اخلاص368

1041 - دشواری اخلاص371

1042 - کافی بودن کار اندک مخلصانه371

1043 - فضیلت مخلص372

1044 - اخلاص موسی373

1045 - نقش اخلاص در پذیرفته شدن اعمال374

1046 - انسان بی اخلاص375

1047 - دین خالص375

1048 - علامت مخلص377

1049 - حقیقت اخلاص378

1050 - آنچه اخلاص می آورد379

1051 - موانع اخلاص380

1052 - آثار اخلاص381

1053 - میان اخلاص و ریا383

152 - اخلاق471

1110 - اهمیت اخلاق472

1111 - خوشخویی472

1112 - پاداش خوشخویی475

1113 - بهترین چیز در ترازوی اعمال476

1114 - شکوه و عظمت اخلاق پیامبرصلی الله علیه وآله477

1115 - خوشخویی و کمال دین477

1116 - تشویق به کسب مکارم اخلاق479

1117 - معنای حُسن خلق480

1118 - تفسیر مکارم اخلاق481

1119 - تشخیص خویها از یکدیگر484

1120 - ارزش اخلاق486

1121 - دشواری تحصیل مکارم487

1122 - بهترین مکارم اخلاق487

1123 - انتخاب خویهای نیک488

1124 - پیامدهای خوشخویی488

1125 - پیامدهای بدخویی489

1126 - فرجام بدخویی492

1127 - موجبات بدخویی493

1128 - تفسیر خویهای نکوهیده493

1129 - برترین خویها495

1130 - زیباترین خصلتها495

1131 - همبستگی سجایای اخلاقی496

112 - اندوه61

823 - اندوه62

824 - عوامل اندوه زا62

825 - درمان اندوه65

826 - غم و شادی با هم هستند71

ص :595

827 - گره هر اندوهی گشوده می شود جز اندوه دوزخیان71

828 - علت شادی و اندوهی که به ظاهر دلیل ندارند72

829 - اندوه پسندیده73

128 - بُردباری215

939 - بُردباری216

940 - تمرین بردباری218

941 - فضیلتِ بردبار218

942 - آنچه بردباری می آورد219

943 - ثمرات بردباری220

944 - تفسیر بردباری221

945 - بردباری و دانش222

946 - بردباری هنگام خشم224

947 - بردبارترین مردم224

948 - آفت بردباری224

949 - بردباری خداوند سبحان225

950 - گوناگون226

107 - پیشه29

805 - شغل و پیشه30

108 - تحریف33

806 - تحریف34

120 - تحقیر141

885 - نهی از کوچک شمردن مردم142

886 - بر حذر داشتن از تحقیر مؤمن142

156 - ترس513

1143 - ترس [از خدا ]514

1144 - از خدا چنان بترس که گویی او را می بینی516

1145 - خداترسی به اندازه خداشناسی است516

1146 - مؤمن میان دو ترس به سر می برد517

1147 - مؤمن در بیم و امید به سر می برد519

1148 - نشانه های خداترس521

1149 - تفسیر ترس523

1150 - ثمرات ترس525

1151 - هرکه از خدا بترسد، همه چیز از او بترسد526

1152 - نقش خدا ترسی در ایمنی528

1153 - انواع ترس530

1154 - بر حذر داشتن از ترسیدن از غیر خدا531

1155 - آن جا که نباید ترسید532

1156 - از مکر خدا نباید ایمن بود533

1157 - برحذر داشتن از گستاخی534

1158 - رفتار مناسب در هنگام ترس از چیزی535

1159 - گوناگون535

149 - جانشینی397

1064 - جانشین خدا398

ص :596

134 - چاره263

975 - چاره264

118 - حافظه131

877 - نعمتِ حافظه132

878 - حفظ کردن در خُردسالی133

879 - آنچه حافظه را زیاد می کند133

109 - حرام37

807 - دوری کردن از حرامها38

808 - دعوت عقل به دوری کردن از حرامها38

809 - بعضی از محرّمات در قرآن39

810 - حرام کردن زشتکاری ها و ناپاکی ها و بی نیازی به آنها40

811 - حرام خواری41

812 - ثواب کسی که توانایی ارتکاب حرامی را داشته باشد و آن را انجام ندهد44

110 - حزب45

813 - حزب خدا46

814 - حزب شیطان48

815 - هر حزبی به آنچه نزد آنهاست، شادمانند50

113 - حسابرسی77

830 - حسابرسی78

831 - تشویق به محاسبه نفس79

832 - به حساب خود برسید پیش از آن که به حسابتان برسند80

833 - ضرورت محاسبه هر روز نفْس81

834 - سخت گیری در محاسبه نفْس82

835 - چگونگی حسابرسی83

836 - ثمره محاسبه نفْس83

837 - نخستین چیزی که از انسان درباره آن سؤال می شود84

838 - آنچه مورد بازخواست قرار نمی گیرد85

839 - آنچه مورد بازخواست قرار می گیرد86

840 - آنچه حسابرسی روز رستاخیز را آسان می سازد88

841 - گروههای مردم در حسابرسی89

842 - حسابرسی سخت و شدید90

843 - کسانی که آسان حسابرسی می شوند91

844 - کسانی که بدون حسابرسی به بهشت می روند93

845 - کسانی که بدون حسابرسی به دوزخ می روند96

846 - سریعترین حسابرس98

114 - حسد99

847 - حسد100

848 - حسود101

849 - ناراحتی حسود از نعمتهای خدا103

850 - حسود104

ص :597

851 - هر صاحب نعمتی محسود است105

852 - حسادت و ایمان105

853 - حسادت و کفر106

854 - زیانهای جسمانی حسادت106

855 - حسادت و تقدیر107

856 - نشانه حسود107

857 - در موقع احساس حسد چه باید کرد؟108

858 - حسادت پسندیده108

121 - حقّ145

887 - حقّ146

888 - حقّ، باطل را درهم می کوبد147

889 - حقّ و عزّت148

890 - سنگینی حقّ149

891 - تحمّل کردن حقّ149

892 - لزوم حقّ گویی هر چند به زیان خود150

893 - گفتن حقّ در حال خشنودی و خشم152

894 - حقّ گویی در برابر پیشوای ستمگر152

895 - سخنی حقّ برای هدفی باطل153

896 - حقّ پذیری153

897 - دریا دلی در پذیرش حقّ154

898 - روی گرداندن از حقّ155

899 - کسی که حقّ سودش ندهد باطل زیانش رساند155

900 - معیار شناخت حقّ156

901 - عمّار با حقّ است157

902 - بوقلمون صفت157

903 - حقّ دو جانبه است158

904 - گوناگون159

122 - حقوق161

905 - حقوق خداوند متعال162

906 - حقوق مردم نسبت به یکدیگر162

907 - مقدّم داشتن حقوق مردم163

908 - مهمترین حقوق163

909 - حقوق برادران164

910 - حقوق مؤمنان بر یکدیگر165

911 - کمترین حقّ مؤمن بر برادرش167

912 - لزوم حقّ شناسی متقابل168

913 - بر خود حقوق واجب نکنید168

124 - حکمت173

917 - فضیلتِ حکمت174

918 - فضیلتِ حکیم175

919 - حکمت، گمشده مؤمن است176

920 - کارهایی که برازنده حکیم نیست178

921 - تفسیر حکمت178

922 - سرآمد حکمت182

923 - آنچه حکمت می آورد182

924 - موانع کسب حکمت184

925 - کسی که از حکمت بهره ای نمی برد185

ص :598

926 - آثار حکمت185

927 - مراقبت از حکمت186

928 - حکمتهای تازه و دلنشین187

125 - حکمت لقمان189

929 - حکمت لقمان190

127 - حلال209

936 - خوردنِ حلال210

937 - دشواری به دست آوردن مال حلال211

938 - استفاده از مال مؤمن، جز با رضایت او حلال نیست212

130 - حماقت231

953 - نکوهش حماقت232

954 - صفات احمق233

955 - همنشینی با احمق235

956 - درمان احمق236

957 - احمق ترین آدمها237

958 - جواب احمق238

959 - گوناگون238

131 - حمّام241

960 - حمّام242

136 - حیوانات269

981 - حقوق حیوانات270

982 - زدن حیوانات272

983 - ثواب مهربانی با حیوانات273

984 - کیفر آزار دادن حیوانات273

985 - آنچه به هنگام ذبح [ حیوانات شایسته است274

986 - به ناحقّ کشتن حیوانات275

987 - نهی از به جان هم انداختن حیوانات275

140 - خدمت کردن301

1006 - خدمت کردن302

143 - خشوع331

1023 - فضیلت خشوع332

1024 - صفات خاشعان333

1025 - خشوع، زیور اولیاست334

1026 - خاشع نمایی منافقانه336

146 - خطّ و خوشنویسی363

1039 - خطّ و خوشنویسی364

154 - خمس507

1141 - خُمس508

141 - خوارج305

1007 - قاسطین ، ناکثین ، مارقین306

1008 - ناکثین307

1009 - مارقین307

1010 - خبر دادن پیامبر از دو حَکَم311

1011 - احتجاج امام در موضوع دو حَکَم311

1012 - خبر دادن امام از سرنوشت خوارج315

1013 - علّت نامگذاری خوارج به حروریّه315

ص :599

1014 - کشته شدن عبداللَّه بن خَبّاب316

1015 - نظر امام درباره قاتلان ابن خبّاب318

1016 - پس از کشته شدن خوارج319

1017 - نهی امام از کشتن خوارج بعد از ایشان320

1018 - نهی از جنگیدن با خوارج در صورتی که با فرمانروای ستمگر مخالفت کنند321

158 - خوبی545

1165 - خوبی546

1166 - آسانی و دشواری کار خوب547

1167 - مجمع خوبیها547

1168 - عوامل رسیدن به خیر دنیا و آخرت550

1169 - تفسیر خوبی554

1170 - هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد554

1171 - هرگاه خداوند خوبی مردمی رابخواهد558

1172 - هرگاه خداوند خوبیِ خانواده ای را بخواهد558

1173 - تشویق به تعجیل در کارهای خوب559

1174 - معنای خوبی در موارد مختلف560

1175 - بهترین مردمان561

1176 - بهترین مؤمنان564

1177 - بهترین کار565

1178 - کار خوبِ اندک را نباید کوچک شمرد566

1179 - جز اینان خیر نبینند566

1180 - بهترین اخلاق566

1181 - آن که به خیرش امیدی نیست567

1182 - معیار خوبی و بدی567

1183 - صفات اهل خیر568

1184 - برتر از خوبی569

1185 - دروازه های خوبی570

1186 - ارزش راهنمایی کردن به کار خوب571

1187 - برگزیده های خداوند571

160 - خیّاطی581

1192 - خیّاطی582

1193 - خیّاط خیانتکار582

157 - خیانت537

1160 - خیانت538

1161 - نهی از خیانت کردن، حتّی به خیانتکار541

1162 - تفسیر خیانت و خائن542

1163 - اوج خیانت543

1164 - گوناگون543

115 - دریغ109

859 - آن که بیش از همه افسوس خورد110

111 - دوراندیشی51

816 - دور اندیشی52

817 - عاقبت اندیشی52

818 - دور اندیشی و تصمیم گیری54

819 - تفسیر دور اندیشی55

820 - دور اندیش56

ص :600

821 - دور اندیش ترین مردم58

822 - گوناگون60

135 - زندگی265

976 - زندگی266

977 - آب و زندگی266

978 - بهتر از زندگی267

979 - زندگی حقیقی267

980 - انواع زندگی267

142 - زیانکاری323

1019 - آنان که خود را به زیان افکنده اند324

1020 - زیانکاران325

1021 - زیانکاری در دنیا و آخرت326

1022 - زیانکارترین ها328

129 - ستایش227

951 - ستایش از آنِ خداست228

952 - ستودن خدا در همه حال229

145 - سخنرانی341

1028 - آغازگری با «بسم اللَّه الرحمن الرحیم»342

1029 - حمد خدا گفتن و درود فرستادن بر رسول خدا342

1030 - آشکار سخن گفتن344

1031 - درستی در گفتار345

1032 - اشاره در آن جا که صراحت بدان روا نباشد346

1033 - مراعات شایستگی مخاطب347

1034 - مراعات توان مخاطب350

1035 - مراعات شادابی مخاطب356

1036 - مراعات مقتضای حال357

1037 - مراعات ترتیب اهمّیت359

1038 - رعایت اختصار361

126 - سوگند خوردن203

930 - نهی از سوگند خوردن به خداوند سبحان204

931 - پرهیز از سوگند دروغ205

932 - پیامدهای سوگند دروغ205

933 - کسانی که شکستن سوگندشان گناه و کفّاره ندارد206

934 - نحوه سوگند دادن ستمگر207

935 - کسی که به دروغ بگوید: «خدا می داند»208

153 - شراب497

1132 - شراب498

1133 - شراب، مادر زشتکاریها499

1134 - نهی از نشستن بر سفره های شراب500

1135 - علّت تحریم شراب501

1136 - عاقبت شرابخواری502

1137 - نحوه رفتار با شرابخوار503

1138 - چگونگی محشور شدن شرابخوار504

1139 - تشویق به ترک شرابخواری هر چند به خاطر غیر خدا504

ص :601

1140 - حرام بودن هر آنچه تأثیر شراب داشته باشد505

137 - شرم277

988 - فضیلت شرم278

989 - شرم در رأس مکارم اخلاق است279

990 - پیامدهای شرم280

991 - شرم و ایمان281

992 - شرم نکوهیده282

993 - حیای خردمندانه و حیای نابخردانه283

994 - نتیجه بی شرمی283

995 - آدم بی شرم از هیچ کاری ابا ندارد284

996 - شرم داشتن از خدا284

997 - حیا کردن از دو فرشته همراه آدمی285

998 - شرم حقیقی286

999 - اوج حیا286

1000 - گوناگون287

159 - طلب خیر از خدا575

1188 - طلب خیر از خدا576

1189 - طلب خیر با دعا577

1190 - طلب خیر با قرآن578

1191 - طلب خیر با نماز579

138 - فرجام291

1001 - فرجام292

1002 - ملاک کار، فرجام آن است292

1003 - موجبات نیک فرجامی295

1004 - موجبات بد فرجامی296

119 - کینه توزی135

880 - کینه توزی136

881 - کینه توز137

882 - کینه در دل مؤمن نمی پاید138

883 - آنچه کینه می آورد139

884 - آنچه کینه را می برد139

155 - گمنامی509

1142 - فضیلت گمنامی و آثار آن510

144 - مشاجره337

1027 - مشاجره338

139 - موادّ مخدّر299

1005 - مصرف مواد مخدر300

104 - نگاهبانی5

782 - نگهبانی از پیامبر6

783 - اجل، بهترین نگهبان است7

132 - نیاز245

961 - نیاز246

962 - بر آوردن نیازها246

963 - محبوبترین مردم نزد خدا مفیدترین آنها برای مردم است247

964 - گام برداشتن برای رفع حاجت مؤمن248

ص :602

965 - برآوردن حاجت مؤمن249

966 - برآوردن حاجت مؤمن، برتر از حجّ است250

967 - کسی که از برآوردن نیاز برادر خود امتناع کند251

968 - کسی که خود را از دسترس مؤمن نیازمند دور نگه دارد253

969 - کسی که برادر مؤمن خود را بپوشاند254

970 - شتاب در برآوردن نیازها255

971 - آداب حاجت خواهی255

972 - حاجت خواهی از نوکیسه256

973 - نیازمند شدن به بدان256

116 - نیکی113

860 - نیکی114

861 - تأثیر نیکی، پس از بدی114

862 - چند برابر شدن نیکیها115

863 - بهترین کارهای نیک116

864 - خوشحال شدن از کار خوب117

117 - نیکی کردن119

865 - فضیلتِ نیکی کردن120

866 - نیکوکاری و محبّت122

867 - با احسان، دلها به دست آید122

868 - خوبی کردن به کسی که بدی کرده است123

869 - نیکوکار125

870 - خداوند با نیکوکاران است125

871 - تفسیر نیکوکاری126

872 - هر که نیکی کند به خود کرده است127

873 - ثمرات نیکوکاری در دنیا128

874 - نتیجه نیکوکاری مشرکان128

875 - نمک نشناسی129

876 - گوناگون130

ص :603

جلد 4

اشاره

ص: 1

ص :2

ص :3

ص :4

حرف الدال

اشاره

المداراة (مدارا کردن)

الدعاء (دعا)

الدنیا (دنیا)

الدَّنیة (فرومایگی)

الدهر (روزگار)

المُداهَنةُ (سازشکاری)

الدَّولة (دولت)

الدَّواء (دارو و درمان)

الدِّین (دین)

الدَّین (وام)

ص :5

ص :6

161 - المداراة

اشاره

(1)

(2)

ص :7


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 393 باب 87 «التقیّة و المداراة» . وسائل الشیعة : 8 / 539 باب 121 «استحباب مداراة الناس» .
2- انظر : عنوان 193 «الرِّفق» ، 354 «العِشرة» . العداوة : باب 2525 ، التقیّة : باب 4116 ، العشرة : باب 2684 .

161 - مدارا کردن
1194 - المُداراةُ
1194 - مدارا کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمَرَنی رَبّی بِمُداراةِ النّاسِ کَما أمَرَنی بِأداءِ الفَرائضِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مُداراةُ النّاسِ نِصفُ الإیمانِ ، و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَیشِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الأنبِیاءَ إنّما فَضَّلَهُمُ اللّهُ عَلی خَلْقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لِأعداءِ دِینِ اللّهِ ، و حُسنِ تَقِیَّتِهِم لِأجلِ إخوانِهِم فی اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مَن لَم یَکُن فِیه لِمَ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ : وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِی اللّهِ ، و خُلُقٌ یُدارِی بِهِ النّاسَ ، و حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُداراةُ أحمَدُ الخِلالِ . (5)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العَقلِ مُداراةُ النّاسِ . (6)

عنه علیه السلام :رَأسُ الحِکمَةِ مُداراةُ النّاسِ . (7)

1194

مدارا کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگارم، همان گونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده ، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از این رو پیامبران را بر دیگر مردمان برتری داد که با دشمنان دین خدا بسیار با مدارا رفتار می کردند و برای حفظ برادران همکیش خود، نیکو تقیه می کردند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که هر کس نداشته باشد هیچ عملی از او تمام و کامل نیست: پاکدامنی و ورعی که او را از نافرمانی خدا بازدارد و خویی که به سبب آن با مردم مدارا کند و بردباری و حلمی که به وسیله آن رفتار جاهلانه نادان را دفع کند.

امام علی علیه السلام :مدارا کردن، پسندیده ترین خصلت است .

امام علی علیه السلام :میوه خرد مدارا کردن با مردم است .

امام علی علیه السلام :مدارا کردن با مردم، سرآمد حکمت است .

ص :8


1- الکافی : 2/117/4 .
2- الکافی : 2/117/5 .
3- بحار الأنوار : 75/401/42 .
4- الکافی : 2/116/1 .
5- غرر الحکم : 1313 .
6- غرر الحکم : 4629 .
7- غرر الحکم : 5252 .

عنه علیه السلام :عُنوانُ العَقلِ مُداراةُ النّاسِ . (1)

عنه علیه السلام :مُداراةُ الرِّجالِ مِن أفضَلِ الأعمالِ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ الحَکیمُ مَن لَم یُدارِ مَن لا یَجِدُ بُدّاً مِن مُداراتِهِ . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ عِندَ ما سُئلَ عن العَقلِ _: التَّجَرُّعُ لِلغُصَّةِ ، و مُداهَنَةُ الأعداءِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فِی التَّوراةِ مَکْتوبٌ فیما ناجَی اللّهُ عزّ و جلّ بِه موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام : یا موسی ، اُکتُمْ مَکتومَ سِرّی فی سَریرَتِکَ ، و أظهِرْ فی عَلانِیَتِکَ المُداراةَ عَنّی لِعَدُوّی و عَدُوِّکَ مِن خَلْقی ، و لا تَستَسِبَّ لی عِندَهُم بِإظهارِ مَکتومِ سِرّی فَتُشرِکَ عَدُوَّکَ و عَدُوّی فی سَبّی . (5)

المحاسن عن أبی بَکرٍ الحَضرَمیِّ:قالَ عَلقَمَةُ أخی لِأبی جَعفَرٍ علیه السلام : إنّ أبا بَکرٍ قالَ : یُقاتِلُ النّاسُ فی عَلیٍّ ، فَقالَ لی أبو جَعفَرٍ علیه السلام : إنّی أراکَ لَو سَمِعتَ إنسانا یَشتِمُ عَلیّاً فاستَطَعتَ أن تَقطَعَ أنفَهُ فَعَلْتَ . قُلتُ : نَعَم ، قالَ : فَلا تَفعَلْ . ثُمَّ قالَ : إنّی لَأَسمَعُ الرَّجُلَ یَسُبُّ عَلیّاً و أستَتِرُ مِنهُ بِالسّارِیَةِ ، فَإذا فَرَغَ أتَیتُهُ فَصافَحتُهُ . (6)

امام علی علیه السلام :مدارا کردن با مردم، سر لوحه خِرد است .

امام علی علیه السلام :مدارا کردن با مردمان، از بهترین کارهاست .

امام علی علیه السلام :فرزانه نیست آن که مدارا نکند با کسی که چاره ای جز مدارا کردن با او نیست .

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : عقل چیست؟ _فرمود : جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن و سازش و نرمی با دشمنان .

امام باقر علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند عزّ و جلّ با موسی بن عمران که در تورات نوشته شده است [این است که] : ای موسی! رازِ پنهانِ مرا در دل خویش نهان دار و در آشکار با دشمن من و دشمن خودت مدارا کن و با فاش کردن رازِ نهان من، باعث ناسزاگویی آنان به من مشو، که در آن صورت در ناسزاگویی به من، با دشمن من و دشمن خودت شریک گشته ای .

المحاسن_ به نقل از ابو بکر حضرمی _: برادرم علقمه به امام باقر علیه السلام عرض کرد که من می گویم : برای علی، با مردم باید جنگید . امام باقر علیه السلام به من فرمود : به نظرم اگر تو بشنوی که کسی علی علیه السلام را دشنام می دهد و بتوانی بینی اش را قطع کنی، این کار را می کنی. عرض کردم : آری . حضرت فرمود : امّا این کار را مکن . سپس فرمود : من می شنوم کسی به علی ناسزا می گوید . از او در پناه ستونی پنهان می شوم و چون ناسزا گوییهایش تمام شد ، پیش او می روم و با وی دست می دهم .

ص :9


1- غرر الحکم : 6321.
2- غرر الحکم : 9786 .
3- بحار الأنوار : 78/57/121 .
4- الأمالی للصدوق : 770/1042 .
5- الکافی : 2/117/3 .
6- المحاسن : 1/405/918 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ جَبرَئیلُ علیه السلام إلی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا مُحمَّدُ ، رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقولُ لکَ : دارِ خَلْقِی . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» (2) _: أی للنّاسِ کُلِّهِم مُؤمِنِهِم و مُخالِفِهِم ، أمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ ، و أمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إلی الإیمانِ ، فإنَّهُ بِأیسَرَ مِن ذلِکَ یَکُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنِینَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ مُداراةَ أعداءِ اللّهِ مِن أفضَلِ صَدَقَةِ المَرءِ عَلی نَفسِهِ و إخوانِهِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ عِندَ ما سُئلَ عَنِ العَقلِ _: التَّجَرُّعُ لِلغُصَّةِ ، و مُداهَنَةُ الأعداءِ ، و مُداراةُ الأصدِقاءِ. (5)

امام صادق علیه السلام :جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای محمّد! پروردگارت تو را سلام می رساند و می فرماید : با بندگانم مدارا کن .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه : «و با مردم نیک سخن گویید» _فرمود : مقصود، همه مردمان اعم از مؤمن و مخالفان است . اما با مؤمنان، باید گشاده رو بود و اما با مخالفان باید به نرمی و مدارا سخن گفت ، تا به سوی ایمان کشیده شوند و کمترین ثمرش این است که خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون می دارد .

امام صادق علیه السلام :مدارا کردن با دشمنان خدا از بهترینِ صدقه هایی است که انسان برای خود و برادرانش می دهد .

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که عقل چیست _فرمود : جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن ، با دشمنان مسامحه کردن و با دوستان مدارا نمودن .

ص :10


1- الکافی : 2/116/2 .
2- البقرة : 83 .
3- بحار الأنوار : 75/401/42 .
4- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 354/241 .
5- الأمالی للصدوق: 358/441 .

1195 - ثَمَرَةُ المُداراةِ
1195 - ثمره مدارا کردن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دَارِ النّاسَ تَستَمتِعْ بِإخائهِم ، و القَهُم بِالبِشرِ تَمُتْ أضْغانُهُم . (1)

عنه علیه السلام :دَارِ النّاسَ تَأمَنْ غوائلَهُم ، و تَسلَمْ مِن مَکائدِهِم . (2)

عنه علیه السلام :سَلامَةُ الدِّینِ وَ الدُّنیا فی مُداراةِ النّاسِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن دَاری أضدادَهُ أمِنَ المُحارِبَ . (4)

الخصال عن حذیفة بن منصور :سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام : إنَّ قَوما مِن قُرَیشٍ قَلَّتْ مُداراتُهُم لِلنّاسِ فَنُفُوا مِن قُرَیشٍ ، و ایْمُ اللّهِ ما کانَ بِأحسابِهِم بَأسٌ . و إنَّ قَوما مِن غَیرِهِم حَسُنَت مُداراتُهُم فَاُلحِقوا بِالبَیتِ الرَّفیعِ .

قال : ثُمَّ قالَ : مَن کَفَّ یَدَهُ عَنِ النّاسِ فَإنّما یَکُفُّ عَنهُم یَدا واحِدَةً ، و یَکُفُّونَ عَنه أیادِیَ کَثِیرَةً . (5)

1195

ثمره مدارا کردن

امام علی علیه السلام :با مردم مدارا کن، تا از برادری آنان بهره مند شوی و با روی خوش با آنان برخورد کن، تا کینه هایشان بمیرد .

امام علی علیه السلام :با مردم مدارا کن ، تا از گزندهایشان ایمن شوی و از نیرنگهایشان سالم مانی .

امام علی علیه السلام :سلامت دین و دنیا ، در مدارا کردن با مردم است .

امام علی علیه السلام :هر که با دشمنان خود مدارا کند ، از جنگجو در امان ماند .

الخصالبه نقل از حذیفة بن منصور : شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود : گروهی از قریش با مردم کمتر راه مدارا پیش گرفتند و از این رو از قریش رانده شدند ، حال آن که به خدا سوگند، از نظر نژاد مشکلی نداشتند اما گروهی از غیر قریش با مردم، نیکو مدارا کردند و در نتیجه به خاندان بلند پایه پیوستند .

سپس فرمود : کسی که دست [آزارِ ]خود را از مردم باز دارد ، تنها یک دست از آنها بازداشته است، ولی مردم دستهای بسیاری را از او باز می دارند .

1196 - عاقِبَةُ مَن لَم تُصلِحهُ المُداراةُ
1196 - فرجام کسی که با مدارا اصلاح نشود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یُصلِحْهُ حُسنُ المُداراةِ أصلَحَهُ سُوءُ المُکافاةِ . (6)

1196

فرجام کسی که با مدارا اصلاح نشود

امام علی علیه السلام :کسی که حُسن مدارا اصلاحش نکند ، مکافات بد او را درست گرداند .

ص :11


1- غرر الحکم : 5129 .
2- غرر الحکم : 5128 .
3- غرر الحکم : 5610 .
4- غرر الحکم : 8539 .
5- الخصال : 17/60 .
6- غرر الحکم : 8202 .

عنه علیه السلام_ مِن کَلامٍ لَهُ یُوَبِّخُ فِیهِ أصحابَهُ _: کَم اُداریکُم کَما تُدارَی البِکارُ العَمِدَةُ ، وَ الثِّیابُ المُتَداعِیَةُ ، کُلَّما حِیصَت مِن جانِبٍ تَهَتَّکتْ مِن آخَرَ ......... و إنّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُکُم و یُقِیمُ أوَدَکُم ، و لکِنّی لا أری إصلاحَکُم بِإِفسادِ نَفْسی . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کَلامٍ لَهُ فی سُحْرَةِ الیَومِ الّذی ضُرِبَ فِیهِ _: مَلَکَتْنی عَیْنی و أنا جالِسٌ ، فَسَنَحَ لی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقُلتُ: یا رسولَ اللّهِ ، ما ذا لَقِیتَ مِن اُمَّتِکَ مِن الأوَدِ و اللَّدَدِ ؟ فَقالَ : اُدْعُ عَلَیهِم ، فَقُلتُ : أبدَلَنِی اللّهُ بِهِم خَیرا مِنهُم ، و أبدَلَهُم بی شَرّاً لَهُم مِنّی . (2)

امام علی علیه السلام_ در سخنان خویش در سرزنش اصحابش _فرمود : تا چند با شما مانند شتران جوان زخمین پشت و جامه های پوسیده مدارا کنم! جامه هایی که چون از یک سو آنها را می دوزند از سوی دیگر پاره می شود . . . من می دانم که چه چیز شما را اصلاح می کند و کجی و انحراف شما را راست می گرداند ، اما من اصلاح شما را با تباه کردن خودم روا نمی دانم .

امام علی علیه السلام_ در سخنان خویش در سحرگاه روزی که ضربت خورد _فرمود : نشسته بودم که خواب چشمانم را رُبود و در این هنگام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر من آشکار گشت . عرض کردم : ای رسول خدا! از امّت تو چه کژیها و دشمنیها که ندیدم؟ فرمود : نفرینشان کن . من گفتم : خداوند به جای آنها، بهترین افراد را به من دهاد و به جای من بدترین کس را بر آنان مسلّط کناد .

ص :12


1- نهج البلاغة : الخطبة 69 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 70 .

162 - الدُعاء

اشاره

(1)

(2)

ص :13


1- و لمزید الاطّلاع راجع : نهج الدّعاء . بحار الأنوار : 93 / 286 _ 394 و ج 94 و 95 «أبواب الدعاء» . وسائل الشیعة : 4 / 1083 «أبواب الدعاء» . بحار الأنوار : 86 / 339 باب 46 «أدعیة الساعات» . بحار الأنوار : 97 / 132 و ج 98 «کتاب أعمال السنین و الشهور و الأیّام» . کنز العمّال : 2 / 62 _ 239 ، 612 _ 701 ، 7 / 69 _ 80 «فی الدعاء» .
2- انظر : الحرب : باب 767 ، الاستخارة : باب 1189 ، الرزق : باب 1494 . الصُبح : باب 2135 ، الظلم : باب 2432 .

1197 - دعا
1197 - الدُّعاءُ
1197 - دعا

الکتاب :

«قُل ما یَعْبَأُ بِکُم رَبِّی لَولا دُعاؤُکُم فَقَد کَذَّبتُم فَسَوفَ یَکونُ لِزاماً» . (1)

«وَ قالَ رَبُّکُمُ ادعُونِی أَستَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذِینَ یَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَرکُ الدُّعاءِ مَعصِیَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَةِ ، و لا یَهلِکُ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الدُّعاءُ سِلاحُ المُؤمِنِ وَ عَمودُ الدّینِ وَ نورُ السَّماواتِ و الأرضِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شَیءٍ أکرَمَ عَلَی اللّهِ تَعالی مِنَ الدُّعاءِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أعجَزَ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ . (7)

1197

دعا

قرآن :

«بگو : اگر دعای شما نباشد ، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند ، در حقیقت شما به تکذیب پرداخته اید و به زودی [ عذاب با شما ]قرین خواهد بود» .

«پروردگارتان گفت : بخوانید مرا ، تا شما را پاسخ گویم . آنهایی که از عبادت من سرکشی می کنند زودا که با خواری به جهنم درآیند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترک دعا گناه است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا مغز عبادت است و با وجود دعا هیچ کس هلاک نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا سلاح مؤمن ، ستون دین، و نور آسمانها و زمین است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزد خداوند متعال چیزی گرامیتر از دعا نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نا توانترین مردم کسی است که از دعا کردن ناتوان باشد .

ص :14


1- الفرقان : 77 .
2- غافر : 60 .
3- تنبیه الخواطر : 2/120 .
4- بحار الأنوار : 93/300/37 .
5- الکافی : 2/468/1 .
6- بحار الأنوار : 93/294/23 .
7- الأمالی للطوسی : 89/136 .

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ ، فإذا أذِنَ اللّهُ لِلعَبدِ فی الدُّعاءِ فَتَحَ لَهُ بابَ الرَّحمَةِ ، إنّهُ لَن یَهلِکَ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :عَمَلُ البِرِّ کُلُّهُ نِصفُ العِبادَةِ ، وَ الدُّعاءُ نِصفٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَدخُلُ الجَنَّةَ رَجُلانِ کانا یَعمَلاَنِ عَمَلاً واحِدا ، فَیَری أحَدُهُما صاحِبَهُ فَوقَهُ ، فَیَقولُ : یا رَبِّ، بِما أعطَیتَهُ وَ کانَ عَمَلُنا واحِدا ؟ فَیَقولُ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی : سَألَنی وَ لَم تَسألْنی . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ ف_ی وَصِیَّتِ_هِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: اِعلَمْ أنَّ الَّذی بِیَدِهِ خَزائنُ مَلَکُوتِ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ قَد أذِنَ لِدُعائکَ ، و تَکَفَّلَ لإِجابَتِکَ ، وَ أمَرَکَ أن تَسألَهُ لِیُعطِیَکَ ، وَ هُوَ رَحیمٌ کَریمٌ ، لَم یَجعَلْ بَینَکَ وَ بَینَهُ مَن یَحجُبُکَ عَنهُ ، وَ لَم یُلْجِئْکَ إلی مَن یَشفَعُ لَکَ إلَیهِ ......... ثُمَّ جَعَلَ فی یَدِکَ مَفاتیحَ خَزائنِهِ بِما أذِنَ فیهِ مِن مَسألَتِهِ ، فَمَتی شِئتَ استَفتَحتَ بِالدُّعاءِ أبوابَ خَزائنِهِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عبادت دعاست . هرگاه خداوند به بنده اذن (توفیق) دعا دهد درِ رحمت را به روی او بگشاید . با وجود دعا هرگز کسی هلاک نمی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عبادت، دعاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه اعمال نیک، نیمی از عبادت است و نیم دیگر عبادت دعاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو نفر، که هر دو یک کار کرده اند، به بهشت می روند ، اما یکی از آن دو، دیگری را برتر از خود می بیند و می گوید : پروردگارا! عمل ما هر دو یکسان بود، پس برای چه او را مقام بالاتری دادی؟ خداوند تبارک و تعالی می فرماید : او از من درخواست کرد و تو نکردی .

امام علی علیه السلام_ در وصیّت به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : بدان که آن کسی که ملکوت و خزاین دنیا و آخرت در دست اوست به تو اجازه داده است تا او را بخوانی و اجابت دعای تو را ضمانت کرده و به تو فرمان داده است که از او بخواهی تا به تو عطا کند و او مهربان و بخشنده است . میان تو و خودش حجابی ننهاده و تو را به آوردن واسطه و میانجی وادار نکرده است . . . سپس کلیدهای خزائن و گنجینه هایش را که همان دعا کردن و خواستن از اوست ، در اختیار تو نهاده است ؛ پس هر گاه تو بخواهی ، با دعا کردن درهای گنجینه های او را می گشایی .

ص :15


1- تنبیه الخواطر : 2/237 .
2- کنز العمّال : 3134 .
3- کنز العمّال : 3137 .
4- بحار الأنوار : 93/302/39 .
5- بحار الأنوار : 77/204/1 .

عنه علیه السلام :الدُّعاءُ مفاتیحُ النَّجاحِ و مَقالِیدُ الفَلاحِ . (1)

عنه علیه السلام :الدُّعاءُ مَقالیدُ الفَلاحِ وَ مَصابیحُ النَّجاحِ . (2)

عنه علیه السلام :الدُّعاءُ مِفتاحُ الرَّحمَةِ وَ مِصباحُ الظُّلمَةِ . (3)

عنه علیه السلام :أحَبُّ الأعمالِ إلی اللّهِ عزّ و جلّ فِی الأرضِ الدُّعاءُ . (4)

عنه علیه السلام :أکثِرِ الدُّعاءَ تَسلَمْ مِن سَوْرَةِ الشَّیطانِ . (5)

عنه علیه السلام :أعلَمُ النّاسِ بِاللّهِ سُبحانَهُ أکثَرُهُم لَهُ مَسألَةً . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : کَثرَةُ القِراءَةِ أفضَلُ أو کَثرَةُ الدُّعاءِ ؟ _: الدُّعاءُ ، أ ما تَسمَعُ لِقَولِهِ تَعالی : «قُلْ ما یَعْبَأُ بِکُمْ ......... » . (7)

الکافی عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یَقولُ : «إنّ الَّذینَ یَستَکبِرونَ عَن عِبادَتی سَیَدخُلونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ» قالَ : هُوَ الدُّعاءُ ، وَ أفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ . قُلتُ : «إنّ إبراهیمَ لَأَوَّاهٌ حَلیمٌ» (8) ؟ قال : الأوَّاهُ هُوَ الدَّعّاءُ . (9)

امام علی علیه السلام :دعا، کلید کامیابی و رستگاری است .

امام علی علیه السلام :دعا، کلید رستگاری و چراغ موفّقیت است .

امام علی علیه السلام :دعا کلید رحمت و چراغ تاریکی است .

امام علی علیه السلام :محبوبترین کار نزد خداوند عزّ و جلّ در روی زمین دعاست .

امام علی علیه السلام :بسیار دعا کن، تا از گزند شیطان در امان بمانی .

امام علی علیه السلام :خدا شناس ترین انسان ها کسانی اند که بیشتر از دیگران، دست مسئلت به سوی خدا دراز می کنند .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که زیاد قرآن خواندن بهتر است یا زیاد دعا کردن؟ _فرمود : دعا کردن . مگر نشنیده ای این سخن خداوند متعال را که فرمود : «بگو : پروردگار من از [عذاب ]شما چه باک دارد [اگر دعای شما نباشد] . . .» ؟

الکافی_ به نقل از زراره _از امام باقر علیه السلام : خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «آنان که از عبادت من کبر می ورزند، زودا که با خواری به جهنّم درآیند» . حضرت فرمود : منظور از عبادت، دعاست ؛ دعا برترین عبادت است . عرض کردم : مقصود از «اوّاه» در آیه «همانا ابراهیم اوّاه و بردبار بود» چیست؟ حضرت فرمود : اوّاه ، یعنی کسی که بسیار دعا کند .

ص :16


1- بحار الأنوار : 93/ 341/11 .
2- تنبیه الخواطر : 2/154 .
3- بحار الأنوار : 93/300/37 .
4- الکافی : 2/467/8 .
5- بحار الأنوار : 78/9/64 .
6- غرر الحکم : 3260 .
7- بحار الأنوار : 93/299/30 .
8- التوبة : 114 .
9- الکافی : 2/466/1 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن شَیءٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ مِن أن یُسألَ . (1)

الکافی عن میسّر بن عبد العزیز عن أبی عبد اللّه علیه السلام :قال لی : یا میسّر اُدعُ و لا تَقُلْ : إنَّ الأمرَ قَد فُرِغَ مِنهُ ، إنَّ عِندَ اللّهِ عزّ و جلّ مَنزِلَةً لا تُنالُ إلاّ بِمَسألَةٍ. (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :وَ اللّهُ مُصَیِّرٌ دُعاءَ المُؤمِنینَ یَومَ القِیامَةِ لَهُم عَمَلاً یَزیدُهُم بِهِ فِی الجَنَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام رَجُلاً دَعَّاءً . (4)

الکافی عن زرارة عن رجل :قال ابو عبد اللّه علیه السلام : اُدعُ اللّهَ عزّ و جلّ وَ لا تَقُلْ : إنَّ الأمرَ قَد فُرِغَ مِنهُ .

قال زرارة : إنّما یعنی لا یمنعک إیمانک بالقضاء و القدر أن تبالغ بالدعاء و تجتهد فیه _ أو کما قال _ . (5)

(6)

امام باقر علیه السلام :نزد خدا چیزی محبوبتر از این نیست که از او درخواست شود .

الکافی_ به نقل از میسّر بن عبد العزیز _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای میسّر دعا کن و مگو : کار از کار گذشته است [و آنچه مقدّر شده همان می شود] ، همانا نزد خداوند عزّ و جلّ مقام و منزلتی است که جز با درخواست به دست نمی آید .

امام صادق علیه السلام :خداوند دعای مؤمنان را برای آنان تبدیل به عمل می کند و به سبب آن، در بهشت به ایشان فزونی می دهد .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین مردی بود که بسیار دعا می کرد .

الکافی_ به نقل از زرارة از مردی _: امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند عزّ و جلّ را بخوان و مگو : کار از کار گذشته است .

زراره می گوید : مقصود آن حضرت این است که ایمان تو به قضا و قدر، مانع از این نشود که در دعا کردن اصرار و پافشاری کنی _ یا آن گونه که [زراره ]گفته است _ .

ص :17


1- بحار الأنوار : 69/393/72 .
2- الکافی : 2/466/3 .
3- بحار الأنوار : 78/294/3 .
4- الکافی : 2/468/8 .
5- الکافی : 2/467/7 .
6- (انظر) کنز العمّال : 2 / 62 .

1198 - الدُّعاءُ سِلاحُ الأنبِیاءِ
1198 - دعا، سلاح پیامبران است

فلاح السائل عن السکونی عن الإمام الصّادق عن أبیه علیهما السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ لاَ أدُلُّکُم عَلی سِلاحٍ یُنجِیکُم مِن عدوکم ، وَ یُدِرُّ أرزاقَکُم ؟ قالوا : بَلی . قالَ : تَدعُونَ رَبَّکُم بِاللَّیلِ و النَّهارِ، فَإنّ الدُّعاءُ سِلاحَ المؤمنین. (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعمَ السِّلاحُ الدُّعاءُ . (2)

عنه علیه السلام :الدُّعاءُ تُرْسُ المُؤمِنِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الدُّعاءُ أنفَذُ مِنَ السِّنانِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ الدُّعاءَ أنفَذُ مِنَ السِّلاحِ الحَدیدِ . (5)

عنه علیه السلام :الدُّعاءُ أنفَذُ مِنَ السِّنانِ الحَدیدِ . (6)

الکافی عن الإمامِ الرِّضا علیه السلام :عَلَیکُم بِسِلاحِ الأنبِیاءِ . فَقیلَ : و ما سِلاحُ الأنبِیاءِ؟ قالَ : الدُّعاءُ . (7)

1198

دعا، سلاح پیامبران است

فلاح السائل_ به نقل از سکونی _از امام صادق از پدرش [ امام باقر] علیه السلام : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا سلاحی را به شما نشان دهم که از دشمنان نجاتتان می دهد و روزی تان را زیاد می کند؟ عرض کردند : آری.فرمود: شب و روز به درگاه پروردگارتان دعا کنید ؛ زیرا سلاح مؤمنین دعاست .

امام علی علیه السلام :چه خوب سلاحی است دعا .

امام علی علیه السلام :دعا سپر مؤمن است .

امام صادق علیه السلام :دعا، کاری تر از نیزه است .

امام صادق علیه السلام :دعا، کاری تر از سلاح تیز است .

امام صادق علیه السلام :دعا از نیزه تیز کاری تر است .

الکافی :امام رضا علیه السلام فرمود : بر شما باد سلاح پیامبران . عرض شد : سلاح پیامبران چیست؟ فرمود : دعا .

1199 - الدُّعاءُ یَرُدُّ القَضاءَ المُبرَمَ
1199 - دعا، قضای حتمی را برمی گرداند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَرُدُّ القَضاءَ إلاَّ الدُّعاءُ . (8)

1199

دعا، قضای حتمی را برمی گرداند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قضا را چیزی جز دعا بر نمی گرداند .

ص :18


1- فلاح السلائل : 72/5 ، مکارم الأخلاق : 2/8/1980 .
2- غرر الحکم : 9938 .
3- الکافی : 2/468/4 .
4- مکارم الأخلاق : 2/12/2005 .
5- بحار الأنوار : 93/297/25 .
6- الکافی : 2/469/7 .
7- الکافی : 2/468/5 .
8- مکارم الأخلاق : 2/7/1978 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الحَذَرَ لا یُنجی مِنَ القَدَرِ ، وَ لکِن یُنجِی مِنَ القَدَرِ الدُّعاءُ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الدُّعاءُ یَدفَعُ البَلاءَ النّازِلَ وَ ما لَم یَنزِلْ . (2)

الکافی عن زُرارَة عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام ، قال :قالَ لی: أ لاَ أدُلُّکَ عَلی شَیءٍ لَم یَسْتَثنِ فیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قُلتُ : بَلی ، قالَ : الدُّعاءُ؛ یَرُدُّ القَضاءَ وَ قَد اُبرِمَ إبراما _ وَ ضَمَّ أصابِعَهُ _ . (3)

مکارم الأخلاق عن هِشام بنِ سالِمٍ :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : هَل تَعرِفونَ طولَ البَلاءِ مِن قِصَرِهِ ؟ قُلنا : لا ، قالَ : إذا اُلْهِمَ أحَدُکُمُ الدُّعاءَ عِندَ البَلاءِ فاعْلَموا أنَّ البَلاءَ قَصیرٌ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :عَلَیکُم بِالدُّعاءِ ، فَإنَّ الدُّعاءَ للّهِِ ، وَ الطَّلَبَ إلی اللّهِ یَرُدُّ البَلاءَ وَ قَد قُدِّرَ وَ قُضِیَ وَ لَم یَبقَ إلاّ إمضاؤهُ ، فإِذا دُعِیَ اللّهُ عزّ و جلّ و سُئلَ صَرْفَ البَلاءِ صَرَفَهُ . (5)

الکافی عن عُمَرَ بنِ یَزید :سَمِعتُ أبا الحَسَنِ علیه السلام یَقولُ : إنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ ما قَد قُدِّرَ وَ ما لَم یُقَدَّرْ ، قُلتُ : وَ ما قَد قُدِّرَ عَرَفتُهُ فَما لَم یُقَدَّرْ ؟ قالَ : حَتّی لا یَکُونَ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پرهیز و حذر کردن، [انسان را ]از تقدیر نجات نمی دهد، اما دعا از تقدیر نجات می دهد .

امام زین العابدین علیه السلام :دعا ، بلای نازل شده و نازل نشده را دفع می کند .

الکافی_ به نقل از زراره _: امام باقر علیه السلام به من فرمود : آیا تو را به چیزی راهنمایی نکنم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آن استثنا نزده است؟ عرض کردم : آری . فرمود : دعا، قضا را _ گر چه حتمی و قطعی شده باشد _ بر می گرداند . حضرت [برای تشبیه و بیان قضای محتوم] انگشتانش را به هم چسباند .

مکارم الأخلاق_ به نقل از هشام بن سالم _: امام صادق علیه السلام خطاب به اصحاب خود _ فرمود : آیا طولانی بودن بلا را از کوتاه بودن آن باز می شناسید؟ عرض کردیم : خیر . فرمود : هرگاه به یکی از شما در بلا و گرفتاری، دعا کردن الهام شد، بدانید که بلا کوتاه است [و به زودی رفع می شود] .

امام کاظم علیه السلام :بر شما باد دعا کردن؛ زیرا دعا به درگاه خدا و مسئلت کردن از او، بلایی را که قضا و قدر الهی به آن تعلق گرفته و فقط مانده که قطعی شود، دفع می کند . پس ، چون خداوند عزّ و جلّ خوانده شود و از او دفع بلا مسئلت گردد، آن را بر می گرداند .

الکافی_ به نقل از عمر بن یزید _: از حضرت ابو الحسن (امام کاظم) علیه السلام شنیدم که می فرمود : دعا آنچه را که مقدّر شده و آنچه را که مقدّر نشده است بر می گرداند . عرض کردم : مقدّر شده را دانستم، اما آنچه را مقدّر نشده چگونه دفع می کند؟ فرمود : [دعا می کند] تا مقدّر نشود .

ص :19


1- بحار الأنوار : 93/300/37 ، کنز العمّال : 3123 نحوه .
2- الکافی : 2/469/5 .
3- الکافی : 2/470/ 6 .
4- مکارم الأخلاق : 2/9/1989 .
5- الکافی : 2/470/8 .
6- الکافی : 2/469/2 .

1200 - الدُّعاءُ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ
1200 - دعا، شفای هر دردی است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عَلَیکَ بِالدُّعاءِ ، فإنَّ فیهِ شِفاءً مِن کُلِّ داءٍ . (1)

بحار الأنوار عن محمّدِ بنِ مُسلمٍ:قُلتُ لأبی جَعفَرٍ علیه السلام : قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فی هذِهِ الحَبَّةِ السَّوداءِ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ إلاّ السَّامَ ؟ فَقالَ : نَعَم ، ثُمَّ قالَ : أ لاَ اُخبِرُکَ بِما فیهِ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ و سامٍ ؟ قُلتُ : بَلی ، قالَ : الدُّعاءُ . (2)

1200

دعا، شفای هر دردی است

امام صادق علیه السلام :بر تو باد دعا کردن که آن شفای هر دردی است .

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن مسلم _: به امام باقر علیه السلام عرض کردم :] آیا [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است این سیاه دانه ، هر دردی را شفا می دهد بجز مرگ؟ فرمود : آری ؛ سپس فرمود : آیا تو را خبر ندهم از چیزی که در آن شفای هر درد و مرگی است؟ عرض کردم : بفرمایید ؛ فرمود : دعا .

1201 - الدُّعاءُ یَدفَعُ أنواعَ البَلاءِ
1201 - دعا انواع بلاها را دفع می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِدفَعوا أبوابَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اِدفَعوا أبوابَ البَلاءِ بِالاستغِفارِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِدفَعوا أمواجَ البَلاءِ عَنکُم بِالدُّعاءِ قَبلَ وُرودِ البَلاءِ ، فَوَالَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ، لَلبَلاءُ أسرَعُ إلَی المُؤمنِ مِنِ انحِدارِ السَّیلِ مِن أعلَی التَّلْعَةِ إلی أسفَلِها ، وَ مِن رَکْضِ البَراذینِ . (5)

1201

دعا انواع بلاها را دفع می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :انواع بلاها را با دعا برطرف کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :انواع بلاها را با استغفار برطرف کنید .

امام علی علیه السلام :موجهای بلا را پیش از آن که بلا سر رسد، از خود دفع کنید ؛ سوگند به آن که دانه را شکافت و مردمان را بیافرید، شتاب بلا به سوی مؤمن بیشتر است تا شتاب سیلاب از فراز تپه به پایین آن و از تاخت اسبهای تاتاری .

ص :20


1- . مکارم الأخلاق: 2/12/2008.
2- بحار الأنوار : 93/299/32 .
3- بحار الأنوار:93/288/3.
4- . الاُصول الستّة عشر : 77 .
5- الخصال : 621/10 .

عنه علیه السلام :اِدفَعُوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ ، ما المُبتَلَی الَّذی استَدَرَّ بِهِ البَلاءُ بِأحوَجَ إلَی الدُّعاءِ مِنَ المُعافَی الَّذی لا یَأمَنُ البَلاءَ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ للّهِِ سُبحانَهُ سَطَواتٍ وَ نَقَماتٍ ، فَإذا نَزَلَت بِکُم فَادفَعوها بِالدُّعاءِ ، فَإنَّهُ لا یَدفَعُ البَلاءَ إلاّ الدُّعاءُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الدُّعاءُ بَعدَ ما یَنزِلُ البَلاءُ لا یُنتَفَعُ بِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَخَوَّفَ بَلاءً یُصیبُهُ فَتَقَدَّمَ فیهِ بِالدُّعاءِ لَم یُرِهِ اللّهُ عزّ و جلّ ذلکَ البَلاءَ أبَدا . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ الدُّعاءَ یَستَقبِلُ البَلاءَ فَیَتَواقَفانِ إلی یَومِ القِیامَةِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :امواج بلا را با دعا پس زنید ؛ بلا دیده ای که بلا جانش را به لب رسانده است نیازش به دعا بیشتر از عافیت چشیده ای نیست که از بلا در امان نیست.

امام علی علیه السلام :همانا خداوند سبحان را خشمها و کیفرهایی است ؛ پس هرگاه بر شما فرود آمدند ، آنها را با دعا دور سازید ؛ زیرا که بلا را چیزی جز دعا دور نمی کند .

امام زین العابدین علیه السلام :دعا کردن بعد از نازل شدن بلا، ]چندان] فایده ای ندارد .

امام صادق علیه السلام :هر که نگران رسیدن بلایی به خود باشد و پیش از رسیدن بلا دعا کند ، خداوند عزّ و جلّ هرگز آن بلا را به او نرساند .

امام کاظم علیه السلام :همانا دعا به مقابله بلا می رود و تا روز قیامت در برابر هم می ایستند .

ص :21


1- بحار الأنوار : 93/301/37 .
2- غرر الحکم : 3512 .
3- بحار الأنوار : 93/314/19 .
4- مکارم الأخلاق : 2/10/1992 .
5- بحار الأنوار : 93/300/35 .
6- (انظر) البلاء : باب 417 .

1202 - التَّقَدُّمُ فِی الدُّعاءِ
1202 - پیشدستی در دعا

الکتاب :

«وَ إذا مَسَّ الاْءنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیبَاً إلَیْهِ ثُمّ إذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعُوا إلَیهِ مِن قَبلُ وَ جَعَلَ للّهِِ أندَادا لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُل تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إنَّکَ مِنْ أصْحَابِ النَّارِ» . (1)

«وَ إذا مَسَّ الاِْنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أوْ قاعِدا أوْ قائِما فَلَمّا کَشَفْنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأنْ لَم یَدعُنا إلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسرِفِینَ ما کَانُوا یَعْمَلُونَ» . (2)

«أمَّنْ یُجِیبُ الْمُضطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُم خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أ إِلهٌ مَّعَ اللّهِ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَعَرَّفْ إلَی اللّهِ فِی الرَّخاءِ یَعرِفْکَ فِی الشِّدَّةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ذَکَرَ العبدُ رَبَّهُ فی الرَّخاءِ أنْجاهُ اللّهُ مِن البلاءِ . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: لا تَجعَلْنی مِمَّن یُبطِرُهُ الرَّخاءُ و یَصرَعُهُ البلاءُ ، فلا یَدعُوَکَ إلاّ عِندَ حُلولِ نازِلَةٍ ، و لا یَذکُرَکَ إلاّ عِندَ وُقوعِ جائحَةٍ ، فَیصرَعُ لَکَ خَدَّهُ ، و تُرفَعُ بالمَسألَةِ إلَیکَ یَدُهُ . (7)

1202

پیشدستی در دعا

قرآن :

«چون به آدمی گزندی رسد به پروردگارش روی می آورد و او را می خواند . آن گاه چون به او نعمتی بخشد همه آن دعاها را که پیش از این کرده بود از یاد می برد و برای خدا همتایانی قرار می دهد تا مردم را از طریق او گمراه کند . بگو : اندکی از کفرت بهره مند شو ، که تو از دوزخیانی» .

«چون به آدمی گزندی رسد ، [در همه حال] ما را به دعا می خواند، چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته یا ایستاده و چون آن گزند را از او دور سازیم ، چنان می گذرد که گویی ما را برای دفع آن گزندی که به او رسیده بود هرگز نخوانده است . اعمال اسرافکاران اینچنین در نظرشان آراسته شده است» .

«یا آن که درمانده را چون بخواندش پاسخ می دهد و گرفتاری را او دور می کند و شما را در زمین، جانشین پیشینیان می سازد . آیا معبودی همراه خدا هست؟ چه اندک پند می گیرید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هنگام آسایش، خود را به خدا بشناسان تا هنگام گرفتاری و سختی، تو را بشناسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بنده در روزگار خوشی به یاد پروردگارش باشد ، خداوند او را از بلا می رهاند .

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات خویش _گفت : مرا از آنان قرار مده که خوشی، سرمستشان می کند و بلا و گرفتاری، از پایشان در می آورد . اینان فقط زمانی تو را می خوانند که گرفتار شوند و تنها هنگامی به یاد تو می افتند که به مصیبتی سخت دچار گردند ؛ در این هنگام در برابر تو به خاک می افتند و دست خواهش به سویت دراز می کنند .

ص :22


1- الزمر : 8 .
2- یونس : 12 .
3- النمل : 62 .
4- (انظر) الزمر: 49 ، یونس: 22 ، العنکبوت: 65 ، الروم: 33 ، لقمان: 32 ، الأنعام: 40 و 41 و 63 ، الإسراء: 67 .
5- بحار الأنوار : 77/87/3 .
6- کنز العمّال : 5899 .
7- بحار الأنوار : 94/130/19 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یَنبَغی للمُؤمِنِ أن یَکونَ دُعاؤهُ فِی الرَّخاءِ نَحْوا مِن دُعائهِ فِی الشِّدَّةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَقَدَّمَ فی الدُّعاءِ استُجیبَ لَهُ إذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ ، و قالَتِ المَلائکَةُ : صَوْتٌ مَعروفٌ ، وَ لَم یُحجَبْ عَنِ السَّماءِ ، وَ مَن لَم یَتَقَدَّمْ فی الدُّعاءِ لَم یُستَجَبْ لَهُ إذا نَزَلَ بِهِ البَلاءُ وَ قالَتِ المَلائکَةُ : إنَّ ذَا الصَّوتَ لا نَعرِفُهُ . (2)

عنه علیه السلام :أوْحَی اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی إلی داوود علیه السلام : اُذکُرْنی فی سَرَّائکَ أستَجِبْ لَکَ فی ضَرَّائکَ . (3)

امام باقر علیه السلام :سزاوار است که مؤمن هنگام آسایش همان گونه دعا کند که هنگام گرفتاری .

امام صادق علیه السلام :کسی که در دعا کردن پیشدستی کند (همیشه دعا کند نه فقط موقع بلا و گرفتاری) ، هرگاه بلا بر او نازل شود، دعایش اجابت گردد و فرشتگان گویند : صدایی آشناست و از آسمان (درگاه خدا) پوشیده نمانَد . اما کسی که در دعا کردن پیشدستی نکند ، چون بلا به او رسد، دعایش مستجاب نشود و فرشتگان گویند : ما این صدا را نمی شناسیم .

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود که : در زمان آسایشت به یاد من باش ، تا من هنگام گرفتاری ات دعای تو را اجابت کنم .

1203 - الحَثُّ عَلَی الدُّعاءِ فی کُلِّ حاجَةٍ
1203 - تشویق به دعاکردن برای هر حاجتی

بحار الأنوار :فیما أوحَی اللّهُ إلی موسی علیه السلام : یا موسی ، سَلْنی کلَّ ما تَحتاجُ إلَیهِ ، حتّی عَلَفَ شاتِکَ ، و مِلحَ عَجینِکَ . (4)

1203

تشویق به دعا کردن برای هر حاجتی

بحار الأنوار :در آنچه خداوند به موسی وحی کرده است : ای موسی! هر چه نیاز داری از من بخواه ، حتّی علوفه گوسفند و نمک خمیرت را .

ص :23


1- الکافی : 2/488/1 .
2- الکافی : 2/472/1 .
3- مکارم الأخلاق : 2/10/1991 .
4- بحار الأنوار : 93/303/39 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَلُوا اللّهَ عزّ و جلّ ما بدا لَکُم مِن حوائجِکُم حتّی شِسعَ النَّعلِ ؛ فإنّهُ إنْ لَم یُیَسِّرْهُ لَم یَتَیسَّرْ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لِیَسألْ أحدُکُم رَبَّه حاجَتَهُ کُلَّها حتّی یسألَهُ شِسْعَ نَعلِهِ إذا انقَطَعَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لِیَسألْ أحدُکُم ربَّهُ حاجَتَهُ، حتّی یَسألَهُ المِلحَ و حتّی یَسألَهُ شِسْعَهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تُحَقِّرُوا صَغیرا مِن حَوائجِکُم ؛ فإنّ أحَبَّ المؤمنینَ إلَی اللّهِ تَعالی أسألُهُم. (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علَیکُم بِالدُّعاءِ ، فإنَّکُم لا تَقَرَّبونَ إلَی اللّهِ بمِثلِهِ ، و لا تَترُکوا صَغیرةً لِصِغَرِها أنْ تَدْعُوا بِها ، إنَّ صاحِبَ الصِّغارِ هو صاحِبُ الکِبارِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هر حاجتی که دارید ، حتی اگر بند کفش باشد ، دست خواهش به سوی خداوند عزّ و جلّ دراز کنید؛ زیرا تا او آن را آسان نگرداند آسان [برآورده] نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما باید تمام نیازهای خود را از خدا درخواست کند ؛ حتّی اگر بندِ کفشش پاره شد، آن را از خدا بخواهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما باید [همه] حاجت خویش را از پروردگارش بخواهد ، حتّی نمک را از او بخواهد و حتّی بندِ کفش خود را از او بخواهد .

امام باقر علیه السلام :حاجتهای کوچک خود را خرد و کم اهمیت مشمارید ؛ زیرا محبوبترین مؤمنان نزد خداوند متعال کسی است که بیشترین درخواست را داشته باشد .

امام صادق علیه السلام :بر شما باد دعا کردن؛ زیرا با هیچ چیز به مانند دعا، به خدا نزدیک نمی شوید . دعا کردن برای هیچ امر کوچکی را ، به خاطر ناچیز بودنش، رها نکنید ؛ زیرا حاجتهای کوچک نیز به دست همان کسی است که حاجتهای بزرگ به دست اوست .

1204 - الدُّعاءُ مِفتاحُ الإجابَةِ
1204 - دعا، کلید اجابت است

الکتاب :

وَ إذا سَألَکَ عِبادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِیبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إذا دَعانِ فَلْیَستَجیبُوا لِی وَ لْیُؤمِنوا بِی لَعَلَّهُم یَرْشُدُونَ» . (6)

1204

دعا، کلید اجابت است

قرآن :

«چون بندگان من درباره من از تو بپرسند ، بگو که من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم . پس، باید به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند» .

ص :24


1- بحار الأنوار : 93/295/23 .
2- بحار الأنوار : 93/295/23 .
3- کنز العمّال : 3140 .
4- مکارم الأخلاق : 2/97/2275 .
5- بحار الأنوار : 93/303/39 .
6- البقرة : 186 .

وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُم إنَّ الَّذِینَ یَسْتَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی ......... کانَ إذا بَعَثَ نبیّاً قالَ لَهُ : إذا أحزَنَکَ أمرٌ تَکرَهُهُ فادْعُنی أستَجِبْ لَکَ ، و إنّ اللّهَ أعطَی اُمَّتی ذلکَ حیثُ یقولُ : «اُدعُونی أستَجِبْ لکم» . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن فُتِحَ له مِن الدُّعاءِ مِنکُم فُتِحَت لَهُ أبوابُ الإجابَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما کانَ اللّهُ لِیَفتَحَ لعبدٍ الدُّعاءَ فیُغلِقَ عَنهُ بابَ الإجابةِ ، اللّهُ أکرَمُ مِن ذلکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ أن یَستَجِیبَ لعبدٍ أذِنَ لَهُ فی الدُّعاءِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَمَنّی شَیئا و هُو للّهِِ عزّ و جلّ رِضا لم یَخرُجْ مِن الدّنیا حتّی یُعْطاهُ . (6)

«پروردگارتان گفت : بخوانید مرا تا شما را پاسخ گویم . آنهایی که از پرستش من کبر می ورزند سرکشی می کنند زودا که با خواری به جهنم درآیند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی ......... هرگاه پیامبری را می فرستاد به او می فرمود : هرگاه امر ناخوشایندی تو را اندوهگین ساخت مرا بخوان، تا پاسخت را بدهم . خداوند این را به امّت من نیز ارزانی داشته است ، آن جا که می فرماید : «مرا بخوانید تا شما را پاسخ گویم» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از شما که درِ دعا به رویش گشوده شد ، درهای اجابت نیز به رویش گشوده شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را نسزد که درِ دعا را برای بنده ای بگشاید ولی درِ اجابت را به رویش ببندد . خدا کریمتر از آن است که چنین کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند بخواهد که خواهش بنده ای را برآورد، اجازه (توفیق) دعا کردن به او عطا فرماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که چیزی را آرزو کند و آن چیز مورد رضای خداوند عزّ و جلّ باشد ، از دنیا نرود، تا آن که خداوند آن چیز را بدو عطا فرماید .

ص :25


1- غافر : 60 .
2- قرب الإسناد : 84/277 .
3- کنز العمّال : 3154 .
4- کنز العمّال : 3155 .
5- کنز العمّال : 3156 .
6- الخصال : 4/7 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ استأذَنَ عَلَی اللّهِ أذِنَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن قَرَعَ بابَ اللّهِ سبحانَهُ فُتِحَ لَهُ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :ما فَتَحَ اللّهُ عزّ و جلّ علی أحدٍ بابَ مسألةٍ فَخَزنَ عَنهُ بابَ الإجابةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ تبارکَ و تَعالی : «ما یَفْتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها» (4) _: الدُّعاءُ . (5)

عنه علیه السلام :الدُّعاءُ کَهفُ الإجابَةِ کما أنّ السَّحابَ کَهفُ المَطَرِ . (6)

عنه علیه السلام :لَیسَ مِن بابٍ یُقرَعُ إلاّ یُوشِکُ أنْ یُفتَحَ لِصاحِبِهِ . (7)

عنه علیه السلام :أکثِرْ مِن الدُّعاءِ ، فإنّهُ مفتاحُ کلِّ رحمةٍ ، و نجاحُ کلِّ حاجةٍ ، و لا یُنالُ ما عِندَ اللّهِ إلاّ بالدُّعاءِ ، و لیسَ بابٌ یَکثُرُ قَرعُهُ إلاّ یُوشِکُ أنْ یُفتَحَ لِصاحِبِهِ . (8)

قرب الإسناد عن البَزَنطیِّ :قلتُ للرِّضا علیه السلام : جُعِلتُ فداکَ ، إنّی قد سألتُ اللّهَ تبارکَ و تعالی حاجةً منذُ کذا و کذا سنةً و قد دَخَلَ قلبی مِن إبطائها شیءٌ ......... فقال لی : أخبِرْنی عنکَ لو أنّی قلتُ قولاً کُنتَ تَثِقُ بِهِ مِنّی ؟ قلتُ : جعلتُ فداکَ ، و إذا لم أثِقْ بقَولِکَ فَبِمَن أثِقُ ؟ ! ......... قالَ : فکُنْ باللّهِ أوثَقَ ، فإنَّک عَلی مَوعِدٍ مِن اللّهِ ، أ لیسَ اللّهُ تبارکَ و تعالی یقولُ: «و إذا سَأَلَکَ عبادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِیبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إذا دَعانِ فَلْیَستَجیبُوا لِی وَ لْیُؤمِنوا بِی لَعَلَّهُم یَرْشُدُونَ» (9) . (10)

امام علی علیه السلام :هر که از خدا [ برای سخن گفتن با او] اجازه بخواهد، خداوند به او اجازه دهد .

امام علی علیه السلام :هر که درِ [رحمت] خدای سبحان را بکوبد، آن در به رویش باز شود .

امام حسن علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ باب مسئلت (دعا) را به روی هیچ کس نگشود، که باب اجابت را به روی او بسته باشد .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «هر رحمتی که خدا بر مردم بگشاید، بازدارنده ای برای آن نیست» _فرمود : آن رحمت، دعاست .

امام صادق علیه السلام :دعا، مخزن اجابت است ، همچنان که ابر مخزن باران است .

امام صادق علیه السلام :هیچ دری نیست که کوبیده شود ، مگر آن که به زودی به روی کوبنده باز گردد .

امام صادق علیه السلام :بسیار دعا کن ؛ زیرا دعا کلید هر رحمتی است و مایه روا شدن هر حاجتی و آنچه نزد خداست جز با دعا به دست نمی آید . هیچ دری نیست که بسیار کوبیده شود، مگر آن که به زودی به روی کوبنده در باز گردد .

قرب الإسناد_ به نقل از بزنطی _: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم : فدایت شوم ، من چند سال است که از خدا حاجتی می خواهم و از تأخیر در اجابتش در دلم شبهه ای پدید آمده است . . . حضرت به من فرمود : بگو بدانم اگر من سخنی به تو بگویم، آیا به آن اعتماد می کنی؟ عرض کردم : فدایت شوم ، اگر به سخن شما اعتماد نکنم، به [سخن] چه کسی اعتماد کنم؟! . . . حضرت فرمود : پس ، به خدا بیشتر اعتماد داشته باش ؛ زیرا خداوند به تو [به اجابت] وعده داده است . مگر نه این که خدای تبارک و تعالی می فرماید : «هرگاه بندگانم درباره من از تو پرسند ، بگو که من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم. پس ، باید به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند»؟

ص :26


1- غرر الحکم : 8291 .
2- . غرر الحکم : 8292 .
3- بحار الأنوار:78/113/7.
4- . فاطر : 2 .
5- بحار الأنوار : 93/299/31 .
6- بحار الأنوار : 93/295/23 .
7- الکافی : 2/467/3 .
8- . بحار الأنوار: 93/295/23.
9- البقرة : 186.
10- قرب الإسناد : 385/1358 .

1205 - شَرائِطُ استِجابَةِ الدُّعاءِ
1205 - شرایط استجابت دعا

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِحفَظْ آدابَ الدُّعاءِ ......... فإنْ لَم تَأتِ بشَرطِ الدّعاءِ فلا تَنتَظِر الإجابَةَ ......... و اعلَمْ أنّهُ لَو لَم یَکُنِ اللّهُ أمَرَنا بِالدُّعاءِ لکُنّا إذا أخلَصْنا الدُّعاءَ تَفَضَّلَ علَینا بالإجابَةِ ، فَکَیفَ و قَد ضَمِنَ ذلکَ لِمَن أتَی بِشرائطِ الدُّعاءِ ؟! (1)

1205

شرایط استجابت دعا

امام صادق علیه السلام :آداب دعا را رعایت کن . . . اگر شرایط دعا را به جا نیاوردی، منتظر اجابت مباش . . . و بدان که اگر خدا ما را به دعا کردن فرمان نداده بود، ولی ما خالصانه او را می خواندیم ، باز از روی فضل و کرم اجابت می کرد ، پس، چه رسد به این که خودش اجابت دعای کسی را که شرایط آن را به جا آورد ضمانت کرده است .

ص :27


1- بحار الأنوار : 93/322/36 .

1206 - أهَمُّ شَرائِطِ الاستِجابَةِ
1206 - مهمترین شرایط استجابت دعا

1 _ المعرفةُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : مَن سَألَنی و هو یَعلَمُ أنّی أضُرُّ و أنفَعُ أستَجِیبُ لَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قَد سَألَهُ قومٌ : نَدعو فلا یُستَجابُ لَنا ؟! _: لأنَّکُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَهُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قَولِهِ : «فَلْیَستَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی» (3) _: یَعلَمُونَ أنِّی أقدِرُ عَلَی أنْ اُعطِیَهُم ما یَسألُونِّی . (4)

(5)

2 _ العملُ بما تقتضیهِ المعرفةُ

الکتاب :

یا بَنِی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أنعَمْتُ عَلَیکُم وَ أوْفُوا بِعَهْدِی اُوفِ بِعَهْدِکُم و إیّایَ فارْهَبونِ» . (6)

الحدیث :

بحار الأنوار :فِیما أوحَی اللّهُ إلی موسی علیه السلام : یا موسی ، اُدْعُنی بِالقَلبِ النَّقِیِّ و اللِّسانِ الصّادقِ . (7)

1206

مهمترین شرایط استجابت دعا

1 _ شناخت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید : هر کس با آگاهی از این نکته که سود و زیان به دست من است ، از من چیزی بخواهد، اجابتش می گویم .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به گروهی که از ایشان پرسیدند : چرا ما دعا می کنیم اما مستجاب نمی شود؟ _فرمود : چون کسی را می خوانید که نمی شناسیدش.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «پس ، دعوت مرا اجابت کنند و به من ایمان آورند» _فرمود : یعنی بدانند که من می توانم آنچه را از من می خواهند به آنان بدهم .

2 _ عمل کردن به مقتضای شناخت

قرآن :

«ای بنی اسرائیل ! نعمتی را که به شما ارزانی داشتم ، به یاد بیاورید و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم و از من بترسید» .

حدیث :

بحار الأنوار :خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود که: ای موسی! مرا با دل پاک و زبان راست بخوان .

ص :28


1- عدّة الداعی : 131 .
2- بحار الأنوار : 93/368/4 .
3- البقرة : 186 .
4- بحار الأنوار : 93/323/37 .
5- (انظر) الدعاء : باب 1215 ، حدیث 5938 .
6- البقرة : 40 .
7- بحار الأنوار : 93/341/11 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدَّاعی بلا عَمَلٍ کالرّامِی بِلاَ وَتَرٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یَکْفِی مِن الدُّعاءِ مَعَ البِرِّ ما یَکفِی الطعامَ مِن المِلْحِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِ اللّهِ تَعالی: «أُدْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُم» (3) فما بالُنا نَدعو فلا نُجابُ ؟ _: لأنَّ قُلوبَکُم خانَتْ بِثَمانی خصالٍ : أوّلُها أنَّکُم عَرَفتُمُ اللّهَ فلَم تُؤَدُّوا حَقَّهُ کما أوجَبَ علَیکُم، فما أغنَتْ عنکُم مَعرِفَتُکُم شَیئا ......... فأیُّ دُعاءٍ یُستَجابُ لَکُم مَع هذا و قد سَدَدْتُم أبوابَهُ و طُرُقَهُ؟! (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: لأنّکُم لا تَفونَ للّهِِ بِعَهْدِهِ و أنّ اللّهَ یقولُ : «أوْفُوا بِعَهْدِی أُوْفِ بِعَهْدِکُم» ، و اللّهِ لَو وَفَیْتُم للّهِِ لَوَفی اللّهُ لَکُم . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ العبدَ إذا دَعا اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی بِنِیَّةٍ صادِقَةٍ و قَلبٍ مُخلِصٍ اُستُجِیبَ لَهُ بعدَ وَفائهِ بِعَهدِ اللّهِ عزّ و جلّ ، و إذا دَعا اللّهَ عزّ و جلّ لِغَیرِ نِیَّةٍ و إخلاصٍ لم یُستَجَبْ لَهُ ، أ لَیسَ اللّهُ تَعالی یقولُ : «وَ أوْفُوا بِعَهْدِی اُوفِ بِعَهْدِکُم» ؟ فَمَن وَفَی اُوفِیَ لَه . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که دعا کند و عمل نکند ، مانند کسی است که با کمانِ بی زه، تیر اندازد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به مقداری که نمک برای غذا لازم است، دعا کردن با کار نیک لازم است.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که خداوند فرموده است : «مرا بخوانید ، اجابتتان می کنم»، پس، چرا دعا می کنیم ولی دعایمان اجابت نمی شود _فرمود : زیرا دلهای شما هشت خیانت کرده است : نخستین آنها این است که شما خدا را شناختید اما حقّ او را چنان که بر شما واجب کرده است ادا نکردید ؛ بنا بر این ، شناخت شما به کارتان نیامد . . . وقتی درها و راههای دعا را بسته اید چه دعایی از شما مستجاب می شود؟!

امام صادق علیه السلام_ نیز در پاسخ به همین پرسش _فرمود : زیرا شما به عهد و پیمان خدا وفا نمی کنید . خداوند می فرماید : «به عهد من وفا کنید به عهد شما وفا می کنم» . به خدا قسم اگر به عهدتان با خدا وفا می کردید، خداوند به عهدش با شما وفا می کرد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده با نیّتی راست و درست، و دلی با اخلاص ، خداوند تبارک و تعالی را بخواند و به عهد خداوند عزّ و جلّ نیز وفا کند، دعایش مستجاب می شود. اما اگر خداوند عزّ و جلّ را بدون نیّت و اخلاص بخواند، دعایش اجابت نشود . مگر نه این که خداوند متعال می فرماید : «به عهد من وفا کنید، به عهد شما وفا می کنم» ؟ پس کسی که وفا کند، وفا بیند .

ص :29


1- بحار الأنوار : 93/312/17 .
2- بحار الأنوار : 93/305/1 .
3- . غافر : 60 .
4- أعلام الدین : 269 ، انظر تمام الحدیث .
5- بحار الأنوار : 93/368/3 .
6- الاختصاص : 242 .

3 _ طِیبُ القلب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عن صَدرٍ تَقیٍّ و قَلبٍ نَقِیٍّ . (1)

4 _ طِیبُ المَکسَبِ

بحار الأنوار :فی الحدیث القدسیِّ : فمِنکَ الدُّعاءُ و عَلَیَّ الإجابةُ ، فلا تُحجَبُ عنّی دَعوَةٌ إلاّ دعوةُ آکِلِ الحرامِ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ العبدَ لَیَرفَعُ یَدَهُ إلی اللّهِ و مَطعَمُهُ حَرامٌ، فکیفَ یُستَجابُ لَهُ و هذا حالُهُ ؟! (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِمَن قالَ لَهُ : اُحِبُّ أنْ یُستَجابَ دُعائی _: طَهِّرْ مَأکَلَکَ و لا تُدخِلْ بَطنَکَ الحَرَامَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أطِبْ کَسبَکَ تُستَجَبْ دَعوَتُکَ ، فإنَّ الرّجلَ یَرفَعُ اللُّقْمَةَ إلی فِیهِ (حَراما) (5) فما تُستَجابُ له دَعوَةٌ أربَعینَ یوما . (6)

3 _ پاکی دل

امام علی علیه السلام :بهترین دعا، دعایی است که از سینه ای پرهیزگار و دلی پاک برخیزد .

4 _ پاکی درآمد

بحار الأنوار :در حدیث قدسی آمده است : از تو دعا کردن است و از من اجابت نمودن ؛ هیچ دعایی از من پوشیده و در حجاب نماند، مگر دعای حرام خوار .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا بنده دستش را [برای دعا] به درگاه خدا بالا می برد در حالی که خوراکش حرام است ؛ با چنین حالی ، چگونه دعایش مستجاب شود ؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به کسی که عرض کرد : دوست دارم دعایم پذیرفته شود _فرمود : خوراکت را پاک گردان و حرام وارد شکمت مکن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درآمدت را پاک کن تا دعایت مستجاب شود؛ زیرا هرگاه آدمی لقمه[ای حرام] به دهان خود ببرد تا چهل روز دعایی از او پذیرفته نمی شود .

ص :30


1- تنبیه الخواطر : 2/154 .
2- بحار الأنوار : 93/373/16 .
3- إرشاد القلوب : 149 .
4- عدّة الداعی : 128 .
5- ما بین القوسین أثبتناه من بحار الأنوار : 93/358/16 نقلاً عن المصدر .
6- مکارم الأخلاق : 2/20/2045 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن سَرَّهُ أن یُستَجابَ دُعاؤهُ فَلیُطَیِّبْ کَسبَهُ . (1)

عنه علیه السلام :إذا أرَادَ أحدُکُم أن یُستَجابَ لَهُ فَلیُطَیِّبْ کَسبَهُ و لْیَخرُجْ مِن مَظالِمِ الناسِ ، و إنَّ اللّهَ لا یُرفَعُ إلَیهِ دُعاءُ عبدٍ و فی بَطنِهِ حرامٌ أو عندَهُ مَظلِمَةٌ لِأحَدٍ مِن خَلقِهِ . (2)

الدعوات :رُویَ أنّ موسی علیه السلام رَأی رَجُلاً یَتَضرَّعُ تَضَرُّعا عظیما ، و یَدعو رافعا یَدیهِ و یَبتَهِلُ ، فَأوحَی اللّهُ إلی موسی علیه السلام : لو فَعَلَ کذا و کذا لَما اُسْتُجیبَ دُعاؤهُ ، لأنَّ فی بطنِهِ حراما ، و علی ظَهرِهِ حراما ، و فی بیتِهِ حراما . (3)

5 _ حضورُ القلبِ و رقّتُهُ عِندَ الدُّعاءِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِعلَموا أنّ اللّهَ لا یَستجیبُ دُعاءً مِن قلبٍ غافِلٍ لاهٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اِعلَموا أنّ اللّهَ لا یَقبلُ دعاءً مِن قلبٍ غافِلٍ . (5)

امام صادق علیه السلام :هر که دوست دارد دعایش مستجاب گردد، باید کسب و کار خود را پاک گرداند .

امام صادق علیه السلام :هر یک از شما که می خواهد دعایش مستجاب شود درآمد خود را پاک کند و حقّ مردم را بپردازد . دعای هیچ بنده ای که مال حرامی در شکمش باشد یا مظلمه کسی به گردنش باشد ، به درگاه خدا بالا نمی رود .

الدعوات :روایت شده است که موسی علیه السلام مردی را دید که به شدّت زاری می کند و دستهایش را به سوی آسمان بالا برده، دعا و تضرّع می کند . پس، خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد : اگر او چنین و چنان هم می کرد دعایش مستجاب نمی شد ؛ زیرا در شکمش [خوراک] حرام جای دارد و بر پشتش حرام و در خانه اش حرام .

5 _ حضور و رقّت قلب در هنگام دعا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که خداوند ، دعایی را که از دلی غافل و بی خبر باشد نمی پذیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که خداوند از دلِ غافل، دعایی را نمی پذیرد .

ص :31


1- بحار الأنوار : 93/373/16 .
2- بحار الأنوار : 93/321/31 .
3- الدعوات : 24/34 .
4- بحار الأنوار : 93/321/31 .
5- أعلام الدین : 295 .

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ عنِ اسمِ اللّهِ الأعظمِ _: کُلُّ اسمٍ مِن أسماءِ اللّهِ أعظَمُ ، فَفَرِّغْ قَلبَکَ مِن کُلِّ ما سِواهُ و ادْعُهُ بِأیِّ اسمٍ شِئتَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اغتَنِموا الدُّعاءَ عند الرِّقَّةِ فإنَّها رحمةٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَقبَلُ اللّهُ دُعاءَ قَلبٍ لاهٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ لا یَستَجِیبُ دُعاءً بِظَهرِ قلبٍ ساهٍ ، فإذا دَعَوتَ فَأقبِلْ بقلبِکَ ، ثمّ استَیقِنْ بالإجابَةِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءً بظَهرِ قلبٍ قاسٍ . (5)

عنه علیه السلام :إذا اقشَعَرَّ جِلدُکَ و دَمَعَتْ عَیناکَ و وَجِلَ قلبُکَ فَدُونَکَ دُونَکَ فقد قُصِدَ قَصدُکَ . (6)

عنه علیه السلام :إذا رَقَّ أحدُکُم فَلیَدعُ ، فإنَّ القلبَ لا یَرِقُّ حَتّی یَخلُصَ (7) . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که اسم اعظم خدا چیست _فرمود : همه اسمهای خدا اعظمند . پس ، دل خود را از هر چه جز اوست خالی گردان و آن گاه به هر نامی که خواهی بخوانش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعا کردن را هنگام رقّت قلب غنیمت شمرید که رقّت قلب ، رحمت است .

امام علی علیه السلام :خداوند دعای دلِ غافل را نمی پذیرد .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ دعایی را که از دلی غافل و بی توجه سرزند، اجابت نمی کند . پس ، هرگاه دعا کردی، با دلت [به خدا] روی آر، و یقین بدان که در این صورت دعایت مستجاب می شود .

امام صادق علیه السلام :خداوند دعایی را که از پشت قلب با قساوت برخیزد مستجاب نمی کند .

امام صادق علیه السلام :هر زمان که بدنت به لرزه درآمد و چشمانت گریان شد و دلت تپیدن گرفت، آن لحظه را [برای دعا کردن ]غنیمت شمار که به خواسته ات عنایت شده است .

امام صادق علیه السلام :هر زمان که به یکی از شما رقّت قلب دست داد ، دعا کند ؛ زیرا قلب تا خالص و پاک نشود رقّت نمی یابد .

ص :32


1- بحار الأنوار : 93/322/36 .
2- الدعوات : 30/60 .
3- بحار الأنوار : 93/314/19 .
4- الکافی : 2/473/1 .
5- الکافی : 2/474/4 .
6- بحار الأنوار : 93/344/5 .
7- الکافی : 2/477/5 .
8- و یأتی ما یناسب هذا الباب .

1207 - مَوانِعُ الإجابَةِ
1207 - موانع اجابت دعا

1 _ الذنب

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ العبدَ یسألُ اللّهَ الحاجةَ فیکونُ من شَأنِهِ قضاؤها إلی أجلٍ قریبٍ أو إلی وقتٍ بَطیءٍ ، فیُذنِبُ العبدُ ذنبا فیقولُ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی للمَلَکِ : لا تَقضِ حاجَتَهُ و احرِمْهُ إیَّاها ، فإنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطی و استَوجَبَ الحِرمانَ مِنّی . (1)

(2)

2 _ الظُّلمُ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ أوحی إلی عیسَی بنِ مَریَمَ علیه السلام : قُلْ لِلمَلإ مِن بَنی إسرائیلَ ......... إنّی غَیرُ مُستَجِیبٍ لِأحَدٍ مِنکُم دَعوَةً و لِأحَدٍ من خَلْقی قِبَلَهُ مَظلِمَةٌ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یَقولُ : وَ عِزَّتی وَ جَلالی ، لا اُجِیبُ دَعوَةَ مَظلومٍ دَعانی فی مَظلِمَةٍ ظُلِمَها و لأحدٍ عندَهُ مثلُ تِلک المَظلِمَةِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا ظُلِمَ الرَّجُلُ فَظَلَّ یَدعو عَلی صاحِبِهِ، قال اللّهُ جَلَ جلالُهُ : إنَّ هاهُنا آخَرَ یَدعو عَلَیکَ ، یَزعُمُ أنّکَ ظَلَمتَهُ ، فإنْ شِئتَ أجَبتُکَ و أجَبتُ عَلَیکَ ، و إنْ شِئتَ أخَّرتُکُما فَیُوسِعُکُما عَفْوی . (5)

1207

موانع اجابت دعا

1 _ گناه

امام باقر علیه السلام :[گاه] بنده حاجتی را از خداوند می خواهد و از شأن خداست که آن را در آینده ای نزدیک یا با تأخیر برآورده سازد ؛ اما بنده بعدا مرتکب گناهی می شود . پس، خداوند تبارک و تعالی به فرشته می گوید : حاجت او را بر میاور و او را از آن محروم گردان ؛ زیرا او خود را در معرض خشم من نهاد و مستوجب محرومیت از سوی من شد .

2 _ ستم

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به عیسی بن مریم علیه السلام وحی فرمود : به اشراف بنی اسرائیل بگو : . . . من دعای هیچ یک از شما و هیچ یک از کسانی را که مظلمه ای به گردن دارند اجابت نمی کنم .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: سوگند به عزّت و جلالم که نفرین ستمدیده ای را در حقّ ستم کننده بدو اجابت نمی کنم اگر خود نسبت به دیگری چنان ستمی را روا داشته است .

امام صادق علیه السلام :هر گاه مردی ستم بیند و به نفرین ستمگرِ خود پردازد ، خداوند عزّ و جلّ فرماید : کس دیگری هم هست که می گوید تو به او ستم کرده ای و تو را نفرین می کند ؛ اگر می خواهی نفرین هر دوی شما را مستجاب کنم، و اگر می خواهی به تأخیر اندازم، تا مشمول عفوم شوید .

ص :33


1- بحار الأنوار : 73/329/11 .
2- (انظر) الدعاء : باب 1213 . الذنب : باب 1387 .
3- الخصال : 337/40 .
4- بحار الأنوار : 75/312/20 .
5- الأمالی للصدوق : 396/509 .

بحار الأنوار :فیما وَعَظَ اللّهُ بِهِ عیسی علیه السلام : یا عیسی ، قُلْ لِظَلَمَةِ بَنی إسرائیلَ : لا تَدعُونی و السُّحتُ تحتَ أقدامِکُم و الأصنامُ فی بُیوتِکُم ، فإنّی آلَیتُ أن اُجِیبَ مَن دَعانی ، و إنَّ إجابَتی إیَّاهُم لَعنٌ لَهُم حَتّی یَتَفَرَّقوا . (1)

(2)

3 _ مُناقَضَةُ المسألة لِلحِکمَة

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ کَرَمَ اللّهِ سُبحانَهُ لا یَنقُضُ حِکمَتَهُ ، فَلِذلِکَ لا یَقَعُ الإجابَةُ فی کُلِّ دَعوَةٍ (3) . (4)

بحار الأنوار :از جمله اندرزهای خداوند متعال به عیسی علیه السلام است که : ای عیسی! به ستمگران بنی اسرائیل بگو : در حالی که زیر پاهای شما حرام قرار دارد و در خانه هایتان بت ، مرا مخوانید ؛ زیرا من سوگند خورده ام که هر کس مرا بخواند پاسخش را بدهم، و پاسخ من به آنان، تا زمانی که [از محفل دعا] پراکنده شوند ، نفرین کردن بر ایشان است .

3 _ ناسازگاری درخواست، با حکمت خداوند

امام علی علیه السلام :کرم خدای سبحان حکمتش را نقض نمی کند ؛ از این روست که هر دعایی مستجاب نمی شود . (5)

ص :34


1- بحار الأنوار : 93/373/16 .
2- (انظر) الدعاء : باب 1213 .
3- غرر الحکم : 3478 .
4- قال ابن سینا : سبب إجابة الدعاء توافی الأسباب معا لحکمة إلهیّة ، و هو أن یتوافی سبب دعاء رجل فیما یدعو فیه ، و سبب وجود ذلک الشیء معا عن الباری . فإن قیل : فهل یصحّ وجود ذلک الشیء من دون الدعاء ، و موافاته لذلک الدعاء ؟ قلنا : لا ، لأنّ علّتهما واحدة ، و هو الباری الذی جعل سبب وجود ذلک الشیء الدعاء ، کما جعل سبب صحّة المریض شرب الدواء ، و ما لم یشرب الدواء لم یصحّ ، و کذلک الحال فی الدّعاء . و موافاة ذلک الشیء فلحکمةٍ ما توافیا معا علی حسب ما قدّر و قضی ، فالدّعاء واجب و توقّع الإجابة واجب ......... . (بحار الأنوار : 93/361/23 ، انظر تمام الکلام) .
5- ابن سینا می نویسد : علت اجابت دعا تلاقی و توافق اسباب و علل است با هم، بنا به حکمتی الهی ، به این معنا که دعای کسی که درباره چیزی دعا می کند و سبب تحقق آن چیز از سوی آفریدگار با هم تلاقی می کنند. بنا بر این ، اگر سؤال شود : آیا ممکن است آن چیز بدون دعا و توافق و سازگاری اش با دعا تحقق پیدا کند؟ می گوییم : خیر ؛ زیرا آن دو علت، یکی است و آن، آفریدگاری است که سبب هستی یافتن آن چیز را دعا قرار داده است. همچنان که سبب سالم شدن بیمار را خوردن دارو قرار داده است و تا بیمار دارو مصرف نکند، بهبود نمی یابد ، دعا نیز این گونه است . چیزی که برای تحقق یافتنش دعا می کنیم ، بنا به حکمتی ، بر حسب قضا و قدر الهی با علت وجودی آن چیز تلاقی می کند. پس ، دعا کردن لازم است و انتظار اجابت دعا نیز ضروری است . . . .

1208 - آدابُ الدُّعاءِ
1208 - آداب دعا کردن

1 _ البَسْمَلَةُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ . (1)

2 _ التَّمجید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ کُلَّ دُعاءٍ لا یَکونُ قَبلَهُ تَمجیدٌ فَهُوَ أبتَرُ . (2)

بحار الأنوار عن مُحمّدِ بنِ مُسلمٍ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :إنَّ فی کِتابِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : إنَّ المِدحَةَ قَبلَ المَسألَةِ ، فإذا دَعَوتَ اللّهَ عزّ و جلّ فَمَجِّدْهُ . قالَ : قلتُ : کَیفَ اُمَجِّدُهُ ؟ قالَ : تَقولُ : یا مَن هُوَ أقرَبُ إلَیَّ مِن حَبلِ الوَریدِ ، یا مَن یَحولُ بَینَ المَرءِ و قَلبِهِ ، یا مَن هُوَ بِالمَنظَرِ الأعلی ، یا مَن لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ . (3)

1208

آداب دعا کردن

1 _ بسم اللّه گفتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعایی که با بسم اللّه الرحمن الرحیم آغاز گردد رد نمی شود .

2 _ تمجید خداوند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر دعایی که پیش از آن ستایش [خدا ]نشود نا فرجام است .

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن مسلم از امام صادق علیه السلام _: در کتاب امیر المؤمنین علیه السلام آمده است: ستایش پیش از خواهش . پس ، هرگاه خداوند عزّ و جلّ را خواندی [ابتدا ]او را تمجید کن . عرض کردم: چگونه تمجیدش کنم؟ حضرت فرمود : می گویی : ای کسی که از رگ گردن به من نزدیکتری ، ای کسی که میان انسان و دلش حائل می شوی ، ای کسی که در بالاترین چشم اندازی، ای کسی که مثل و مانندی نداری .

ص :35


1- الدعوات : 52/131 .
2- بحار الأنوار : 93/317/21 .
3- بحار الأنوار : 93/315/20 .

3 _ الصَّلاةُ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صَلاَتُکُم عَلَیَّ إجابَةٌ لِدُعائکُم و زَکاةٌ لِأعمالِکُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ دُعاءٍ مَحجوبٌ عَنِ السَّماءِ حَتّی یُصَلّی عَلی مُحَمَّدٍ وَعَلی آلِ مُحَمَّدٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَزالُ الدُّعاءُ مَحجوبا حَتّی یُصَلّی عَلی مُحَمَّدٍ و عَلی آلِ مُحَمَّدٍ . (3)

عنه علیه السلام :مَن کانَت لَهُ حاجَةٌ إلی اللّهِ عزّ و جلّ فَلْیَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ ، ثُمَّ یَسألْ حاجَتَهُ ، ثُمَّ یَختِمْ بِالصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، فإنَّ اللّهَ عزّ و جلّ أکرَمُ مِن أن یَقبَلَ الطَّرَفَینِ و یَدَعَ الوَسَطَ إذ کانَتِ الصَّلاةُ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ لا تُحجَبُ عَنهُ . (4)

4 _ الاِستِشفاعُ بِالصَّالِحینَ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ للّهِِ رُسُلاً مُسْتَعلِنِینَ و رُسُلاً مُستَخْفِینَ ، فإذا سَألتَهُ بِحَقِّ المُستَعْلِنِینَ فَسَلْهُ بِحَقِّ المُستَخْفِینَ . (5)

3 _ صلوات بر محمّد و خاندانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صلوات فرستادن شما بر من ، دعای شما را مستجاب می گرداند و زکات (مایه پاکیزگی) اعمال شماست .

امام علی علیه السلام :هر دعایی ، تا در آن بر محمّد و آل محمّد، صلوات فرستاده نشود ، از [ورود به ]آسمان ممنوع است .

امام صادق علیه السلام :دعا پیوسته در حجاب است تا آن گاه که بر محمّد و بر خاندان محمّد صلوات فرستاده شود .

امام صادق علیه السلام :هر که می خواهد از خداوند عزّ و جلّ حاجتی طلب کند ، به صلوات فرستادن بر محمّد و خاندان او آغاز نماید ، سپس حاجتش را بخواهد و در پایان نیز بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستد ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ کریمتر از آن است که آغاز و انجام دعا را بپذیرد و وسط را وا گذارد ؛ چرا که صلوات بر محمّد و آل محمّد از خداوند پوشیده نمی ماند .

4 _ شفیع قرار دادن صالحان

امام صادق علیه السلام :همانا خداوند را فرستادگانی آشکار و فرستادگانی پنهان است . پس، هر گاه به حقِّ فرستادگانِ آشکار خدا از او چیزی خواستی به حقِّ فرستادگانِ پنهانش نیز بخواه .

ص :36


1- بحار الأنوار: 94/54/22.
2- . کنز العمّال : 3988 .
3- الکافی : 2/491/1 .
4- . مکارم الأخلاق:2/19/2040.
5- بحار الأنوار : 93/311/13 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا کانَت لَکَ حاجَةٌ إلی اللّهِ فَقُل : اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ و عَلِیٍّ ، فَإنّ لَهُما عِندَکَ شَأنا مِنَ الشَّأنِ . (1)

الدعوات :فی دُعائهِم علیهم السلام : اللّهُمَّ إنْ کانَت ذُنُوبی قَد أخلَقَتْ وَجْهی عِندَکَ و حَجَبَتْ دُعائی عَنکَ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، و استَجِبْ لی یا رَبِّ بِهِم دُعائی . (2)

5 _ الإِقرارُ بِالذَّنب

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما هِیَ المِدحَةُ ، ثُمَّ الإقرارُ بِالذَّنبِ ، ثُمَّ المَسألَةُ . (3)

6 _ التَّضرُّعُ و الاِبتِهالُ

بحار الأنوار :فِیما أوحَی اللّهُ إلی موسی علیه السلام : یا موسی ، کُنْ إذا دَعَوتَنِی خائفا مُشفِقا وَجِلاً ، و عَفِّرْ وَجهَکَ فی التُّرابِ ، و اسجُد لی بِمَکارِمِ بَدَنِکَ ، و اقنُتْ بَینَ یَدَیَّ فی القِیامِ ، و ناجِنی حَیثُ تُناجِینی بِخَشیَةٍ من قَلبٍ وَجِلٍ . (4)

بحار الأنوار :فیما وَعَظَ اللّهُ بِهِ عیسی علیه السلام : یا عیسی ، اُدعُنی دُعاءَ الحَزینِ الغَریقِ الّذی لَیسَ لَهُ مُغِیثٌ ......... و لا تَدْعُنی إلاَّ مُتَضَرِّعا إلَیَّ و هَمُّکَ هَمّاً واحِدا ، فَإنَّکَ مَتی تَدْعُنی کَذلِکَ أجَبتُکَ . (5)

امام کاظم علیه السلام :هرگاه خواستی از خداوند حاجتی طلب کنی ، بگو : خدایا! به حقّ محمّد و علی از تو مسئلت می کنم ؛ زیرا آن دو را نزد تو منزلتی است .

الدعوات :در دعای معصومان علیهم السلام آمده است : خدایا! اگر گناهان من، آبروی مرا نزد تو برده و دعایم را از تو محجوب کرده است ، پس، بر محمّد و خاندان محمّد صلوات فرست و به آبروی آنان ، ای پروردگار من ، دعایم را اجابت فرما .

5 _ اعتراف به گناه

امام صادق علیه السلام :[در دعا] ابتدا باید خدا را ستود ، سپس به گناه اعتراف نمود و آن گاه حاجت خواست .

6 _ تضرّع و ابتهال (6)

بحار الأنوار :خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود که : ای موسی! هرگاه مرا می خوانی ، ترسان و هراسان و بیمناک باش و چهره بر خاک بگذار و با اعضای شریف بدنت در برابرم سجده کن و در پیشگاه من با خواری و فروتنی بِایست و هرگاه با من راز و نیاز می کنی ، با دلی هراسان و ترسان، راز و نیاز کن .

بحار الأنوار :از جمله اندرزهای خداوند متعال به عیسی علیه السلام است که : ای عیسی! مرا چون شخص اندوهگین و در حال غرق که فریادرسی ندارد ، بخوان . . . مرا جز با خواری و زاری و خلوص مخوان ، که هر گاه با چنین حالی مرا بخوانی اجابتت کنم .

ص :37


1- الدعوات : 51/127 .
2- الدعوات : 30/62 .
3- بحار الأنوار : 93/318/23 .
4- بحار الأنوار : 93/305/1 .
5- بحار الأنوار : 93/314/19 .
6- تضرّع به معنای خضوع و خاکساری و فروتنی و اصرار در خواهش است ، و ابتهال نیز به معنای دعا کردن با سماجت و خلوص نیّت است و به همان معانی تضرّع هم آمده است _ م .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَرفَعُ یَدَیهِ إذا ابتَهَلَ و دَعا کَما یَستَطعِمُ المِسکینُ . (1)

7 _ أن یُصَلِّیَ رَکعَتَینِ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رَجُلاً دَخَلَ المَسجِدَ فَصَلّی رَکعَتَینِ ثُمَّ سَألَ اللّهَ عزّ و جلّ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أعجَلَ العبدُ رَبَّهُ . و جاءَ آخَرُ فَصَلّی رَکعَتَینِ ثُمَّ أثْنی عَلَی اللّهِ عزّ و جلّ و صَلّی عَلَی النَّبیِّ وَ آلِهِ ، فَقالَ صلی الله علیه و آله : سَلْ تُعطَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَوَضَّأ فَأحسَنَ الوُضوءَ ، ثُمَّ صَلّی رَکعَتَینِ ، فَأتَمَّ رُکوعَهُما وَ سُجودَهُما ، ثُمَّ سَلَّمَ ، و أثنی عَلَی اللّهِ عزّ و جلّ و عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ سَألَ حاجَتَهُ ، فَقَد طَلَبَ فی مَظانِّهِ ، وَ مَن طَلَبَ الخَیرَ فی مَظانِّهِ لَم یَخِبْ . (3)

امام حسین علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام ابتهال و دعا مانند بینوایی که غذا می طلبد ، دستانش را بالا می برد .

7 _ به جا آوردن دو رکعت نماز

امام صادق علیه السلام :مردی وارد مسجد شد و دو رکعت نماز خواند و سپس از خداوند عزّ و جلّ درخواست کرد . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : این بنده از پروردگارش زود خواهش کرد . مرد دیگری آمد و دو رکعت نماز خواند و سپس خداوند عزّ و جلّ را ثنا گفت و بر پیامبر و خاندانش درود فرستاد . در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله [به او ]فرمود : [اکنون] بخواه ، که به تو داده می شود .

امام صادق علیه السلام :هرکه درست وضو بگیرد و دو رکعت نماز بگزارد و رکوع و سجود آنها را به طور کامل به جا آورد ، سپس سلام گوید و خداوند عزّ و جلّ و رسول خدا را مدح کند و آن گاه حاجتش را بخواهد هر آینه آن را در جای خود جسته است و هر که خیر را در جایگاهش بجوید ناکام برنگردد .

ص :38


1- مکارم الأخلاق : 2/8/1981 .
2- بحار الأنوار : 93/315/21 .
3- بحار الأنوار : 93/314/20 .

8 _ أنْ لا یَستَصغِرَ شَیئا مِنَ الدُّعاءِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی أخْفی ......... إجابَتَهُ فی دَعوَتِهِ ، فَلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن دُعائهِ ، فَرُبَّما وَافَقَ إجابَتَهُ و أنتَ لا تَعلَمُ . (1)

9 _ أنْ لا یَستَکثِرَ مَطلوبَهُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یَقولُ : ......... وَ لَو أنَّ قُلوبَ عِبادِی اجتَمَعَتْ عَلی قَلبِ أسعَدِ عَبدٍ لی ما زَادَ ذلِکَ إلاّ مِثلَ إبْرَةٍ جاءَ بِها عَبدٌ مِن عِبادِی فَغَمَسَها فی بَحرٍ ، و ذلِکَ أنَّ عَطائی کَلامٌ ، و عُدَّتی کَلامٌ ، و إنّما أقولُ لِلشَّیءِ : کُنْ ، فَیَکونُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَعالی : لَو أنَّ أوّلَکُم و آخِرَکُم و حَیَّکُم و مَیِّتَکُم و رَطْبَکُم و یابِسَکُمُ اجتَمَعوا فَتَمَنَّی کُلُّ واحِدٍ ما بَلَغَتْ اُمنِیَّتُهُ فَأعطَیتُهُ لَم یَتَبَیّنْ ذلِکَ فی مُلکی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی بَعضِ أنبِیائهِ : ......... لو أنَّ أهلَ سَبعَ سَماواتٍ و أرَضِینَ سَألونی جَمیعا و أعطیتُ کُلَّ واحدٍ مِنهُم مَسألَتَهُ ما نَقَصَ ذلک من مُلْکی مثلَ جَناحِ البَعوضَةِ ، و کیفَ یَنقُصُ مُلْکٌ أنا قَیِّمُهُ ؟ ! (4)

8 _ کوچک نشمردن هیچ دعایی

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی . . . اجابت خود را در دل دعا پنهان کرده است . پس هیچ دعایی را کوچک مشمار ؛ زیرا بسا که اجابت شود و تو ندانی .

9 _ بسیار نشمردن خواسته

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند می فرماید : ......... اگر دلهای [همه] بندگانم آرزویی همچون آرزوی دل خوش بخت ترین بنده مرا بکنند [و من آرزوی آنان را برآورم ]این آرزوها همچون سوزنی است که بنده ای از بندگان من ، آن را در آب دریا فرو برد ؛ زیرا عطای من با یک کلام است و ابزار من نیز یک کلام و آن به این است که من به چیزی بگویم: «هست شو» هست می شود (به محض این که هستی یافتنِ چیزی را اراده کنم هستی می یابد).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرموده است: اگر اولین و آخرین و زنده و مرده و تر و خشکتان جمع شوند و هر یک هر چه خواهش دارد بخواهد و من آنها را برآورم در ملک من کمترین اثر نگذارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرمود : . . . اگر اهلِ هفت آسمان و زمین همگی از من خواهشی کنند و خواهش یکایک آنان را برآورم، به اندازه پَرِ پشه ای از ملک من کم نشود . چگونه کاستی یابد ملکی که من سرپرست و خداوندگار آنم؟

ص :39


1- الخصال : 209/31 .
2- الأمالی للطوسی : 675/1424 .
3- بحار الأنوار : 92/253/48 .
4- بحار الأنوار : 93/303/39 .

عنه صلی الله علیه و آله :سَلُوا اللّهَ و أجزِلُوا ، فإنَّهُ لا یَتَعاظَمُهُ شیءٌ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تَستَکثِرُوا شَیئا ممّا تَطلُبُونَ ، فما عِندَ اللّهِ أکثَرُ مِمّا تُقدِّرونَ . (2)

10 _ أنْ یکونَ عالی الهِمَّةِ فیما یَطلُبُ

بحار الأنوار عن ربیعةِ بنِ کعبٍ :قالَ لی ذاتَ یومٍ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا ربیعةُ ، خَدَمْتَنی سَبعَ سِنِینَ أ فلا تَسألُنی حاجةً ؟ فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ أمهِلنی حتّی اُفَکِّرَ ، فلمّا أصْبحتُ و دخلتُ علیه قال لی : یا رَبیعَةُ هاتِ حاجَتَکَ ، فَقُلتُ : تَسألُ اللّهَ أن یُدخِلَنی مَعَکَ الجَنَّةَ ، فَقالَ لی : مَن عَلَّمَکَ هذا ؟ فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ما عَلَّمَنی أحَدٌ ، لکِنّی فَکَّرتُ فی نَفْسی و قلتُ : إن سَألتُهُ مالاً کانَ إلی نَفادٍ ، و إن سألتُهُ عُمُرا طویلاً و أولادا کانَ عاقِبَتُهُم الموتَ . قال ربیعةُ : فَنَکَسَ رأسَهُ ساعةً ، ثمّ قال : أفعَلُ ذلکَ ، فَأعِنّی بکَثرَةِ السُّجودِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خداوند بخواهید؛ و زیاد بخواهید؛ زیرا هیچ چیز برای او زیاد و بزرگ نیست .

امام باقر علیه السلام :هیچ خواسته ای را زیاد مشمارید ؛ زیرا آنچه نزد خداست بیش از آن است که می پندارید .

10 _ بلند همّتی در خواستن

بحار الأنوار_ به نقل از ربیعة بن کعب _: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای ربیعه! هفت سال به من خدمت کردی، آیا از من حاجتی نمی خواهی؟ من عرض کردم: ای رسول خدا ! مرا فرصتی ده تا بیندیشم . صبح روز بعد که خدمت پیامبر رسیدم ، فرمود : ای ربیعه! حاجتت را بگو . عرض کردم : از خداوند بخواه که مرا با تو به بهشت برد . حضرت فرمود : چه کسی این را به تو یاد داد؟ عرض کردم : ای رسول خدا! هیچ کس به من یاد نداد ، بلکه با خودم اندیشیدم و گفتم : اگر از ایشان ثروت بخواهم ، عاقبتش نابودی است و اگر عمر طولانی و اولاد بخواهم، عاقبت همه آنان مرگ است. آن حضرت لحظاتی سرش را پایین انداخت و سپس فرمود : این کار را می کنم . تو نیز با سجده زیاد ، مرا [در برآورده شدن این خواهش از خدا] یاری رسان .

ص :40


1- بحار الأنوار : 93/302/39 .
2- مکارم الأخلاق : 2/97/2275 .
3- بحار الأنوار : 93/326/10 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ إلی ابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: و لتَکُن مَسألَتُکَ فیما یَعنِیکَ مِمّا یَبقی لَکَ جَمالُهُ و یُنفی عنکَ وبالُهُ ، و المالُ لا یَبقی لک و لا تَبقی لَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَدِمَ رجلٌ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَسَلَّمَ علیه و أسلَمَ ، ثمّ قال له : تَعرِفُنی یا رسولَ اللّهِ ؟ قال : و مَن أنتَ ؟ قال : أنا رَبُّ المنزِلِ الذی نَزَلتَ به بالطائفِ فی الجاهلیّةِ یومَ کذا و کذا فَأکرَمْتُکَ ، فقال له رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَرحبا بکَ، سَلْ حاجَتَکَ . فَقالَ : أسألُکَ مِائَتَی شاةٍ برُعاتِها ، فَأمَرَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بما سَألَ . ثُمّ قالَ لأصحابِهِ : ما کانَ علی هذا الرّجُلِ أن یَسْألَنِی سؤالَ عَجوزِ بنی إسرائیلَ لموسی علیه السلام ؟ ! (2)

عنه علیه السلام_ فی خَبَرِ عجوزِ بنی إسرائیلَ وَ قَد سَألَها موسی علیه السلام أن تُدِلَّه عَلی قَبرِ یوسُفَ علیه السلام _: قالت : لا أفعَلُ حتّی تُعْطِیَنی خِصالاً : تُطلِقُ رِجْلی ، و تُعِیدَ إلَیَّ بَصَری ، و تَرُدَّ إلَیَّ شَبابِی ، و تَجعَلَنی معکَ فی الجَنَّةِ . (3)

امام علی علیه السلام_ در وصیت خود به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : باید برای خود ، آن چیزی را [از خدا] بخواهی که جمال و نیکی آن برایت بماند و وبال و آزارش از تو دور ماند . مال و ثروت برای تو نمی ماند و تو نیز برای آن نخواهی ماند .

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و سلام کرد و مسلمان شد و سپس عرض کرد : ای رسول خدا ، مرا می شناسی؟ حضرت فرمود : تو کیستی؟ عرض کرد : من صاحب همان منزلی هستم در طائف که شما در فلان روز از دوره جاهلیت بر من وارد شدید و من گرامی تان داشتم . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خوش آمدی ، حالا حاجتت را بخواه. آن مرد عرض کرد : دویست گوسفند با چوپانان آنها . رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد به او بدهند ، آن گاه به اصحابش فرمود : این مرد آن همّتِ بلند را نداشت تا چیزی را از من بخواهد که آن پیر زن بنی اسرائیل از موسی علیه السلام خواست . (4)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که درخواست پیر زن بنی اسرائیلی از موسی علیه السلام در قبال نشان دادن قبر یوسف علیه السلام چه بود؟ _فرمود : آن پیر زن گفت : این کار را نمی کنم مگر آن که چند کار برایم بکنی: پایم را چابک گردانی ، بینایی مرا به من بازگردانی ، جوانی ام را به من برگردانی ، و مرا با خودت در بهشت جای دهی .

ص :41


1- بحار الأنوار : 77/205/1 .
2- الکافی : 8/155/144 انظر تمام الخبر .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/193/594 .
4- وقتی موسی علیه السلام از آن پیر زن خواست تا قبر یوسف را به او نشان دهد، به این شرط نشانش داد که ضمانت کند تا وی در بهشت هم رتبه موسی باشد.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :بَکی أبو ذرٍّ مِن خَشیَةِ اللّهِ حتَّی اشتَکی بَصَرُهُ ، فقیلَ لَهُ : لو دَعَوتَ اللّهَ یَشفِی بَصَرَکَ ؟! فقال : إنّی عن ذلکَ مَشغولٌ و ما هو بِأکبَرِ هَمّی ، قالوا : و ما یَشغَلُکَ عَنهُ ؟! قالَ : العَظِیمَتانِ الجَنَّةُ و النّارُ . (1)

11 _ تعمیمُ الدُّعاءِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا دَعا أحَدٌ فَلْیُعِمَّ فإنّه أوجَبُ للدُّعاءِ ، و مَن قَدَّمَ أربعینَ رَجُلاً مِن إخوانِهِ قَبلَ أن یَدعُوَ لِنفسِهِ استُجِیبَ لَهُ فیهِم و فی نفسِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قَدَّمَ أربعینَ مِن المؤمنینَ ثُمَّ دَعا استُجِیبَ لَهُ . (3)

12 _ الإسرارُ بالدُّعاءِ

الکتاب :

وَ اذکُر ربَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعا وَ خِیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ» . (4)

امام کاظم علیه السلام :ابوذر از خوف خدا چندان گریست که چشمش آسیب دید ؛ به او گفته شد : کاش دعا می کردی که خدا چشمت را شفا دهد؟! ابوذر گفت : از این غافل شده ام و مهم ترین مشغله فکری ام نیست . گفتند : چه چیز تو را از آن باز داشته است؟ گفت : دو امر بسیار بزرگ : بهشت و دوزخ .

11 _ دعا کردن برای همه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یک نفر دعا می کند، برای همه دعا کند ؛ زیرا این دعا به اجابت نزدیکتر است . کسی که پیش از دعا کردن برای خود برای چهل نفر از برادرانش دعا کند ، آن دعا در حقّ آنان و در حقّ خودش مستجاب شود .

امام صادق علیه السلام :هر کس پیش از دعا کردن برای خودش ، چهل مؤمن را دعا کند، دعایش مستجاب شود .

12 _ دعای پنهانی

قرآن :

«پروردگارت را در دل خود به تضرّع و ترس، بی آن که صدایت را بلند کنی ، هر صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش».

ص :42


1- بحار الأنوار : 78/451/16 .
2- بحار الأنوار : 93/313/17 .
3- بحار الأنوار : 93/317/21 .
4- الأعراف : 205 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :دَعوةٌ فی السِّرِّ تَعدِلُ سبعینَ دَعوةً فی العَلاَنِیَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما یَعلَمُ عِظَمَ ثوابِ الدُّعاءِ و تَسْبیحِ العبدِ فیما بینَهُ و بَینَ نفسِهِ إلاّ اللّهُ تبارَکَ و تعالی. (2)

(3)

13 _ الاجتماعُ فی الدُّعاءِ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما اجتَمَعَ أربعةُ رَهطٍ قَطُّ علی أمرٍ واحدٍ فَدَعَوا اللّهَ إلاّ تَفَرَّقُوا عن إجابَةٍ . (4)

عنه علیه السلام :کان أبی إذا حَزَبَهُ أمرٌ جَمَعَ النّساءَ و الصِّبیانَ ثمّ دَعا و أمَّنُوا (5) . (6)

(7)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک دعای پنهانی برابر است با هفتاد دعای آشکار .

امام صادق علیه السلام :عظمتِ ثوابِ دعا و تسبیحی را که بنده در خلوت خویش کند، جز خداوند تبارک و تعالی کسی نداند .

13 _ دعای گروهی

امام صادق علیه السلام :هیچ گاه چهار نفر گرد نیامدند و برای مطلبی به درگاه خدا دعا نکردند ، مگر این که با اجابت آن دعا از هم پراکنده شدند .

امام صادق علیه السلام :هرگاه امر دشوار و ناگواری برای پدرم پیش می آمد، زنان و کودکان را گرد می آورد و سپس دعا می کرد و آنها آمین می گفتند . (8)

ص :43


1- الدعوات : 18/7 .
2- بحار الأنوار : 93/319/25 .
3- (انظر) الذکر : باب 1356 .
4- الکافی : 2/487/2 .
5- بحار الأنوار : 93/341/11 .
6- یمکن الجمع بین الطائفتین من الأخبار بحمل الاُولی علی الموارد التی لم یکن فی الاجتماع أثر اجتماعیّ ، أو الموارد التی یکون الانفراد فیها مطلوباً شرعا کصلاة اللّیل ، و الثانیة علی ما إذا کان فی الاجتماع أثر اجتماعیّ ، أو الموارد الخاصّة التی وردت فی الأحادیث .
7- (انظر) الریاء : باب 1423 .
8- میان این گونه خبرها و خبرهای بند پیشین، مبنی بر فضیلت دعای پنهانی می توان این گونه جمع کرد که احادیث قبلی بر مواردی حمل می شود که در جمع شدن برای دعا، تأثیر اجتماعی وجود ندارد، یا مواردی که شرع تنهایی و خلوت در آنها را مطلوب دانسته است، مانند نماز شب ، اما احادیث دسته دوم، مربوط به جاهایی می شود که جمع شدن، اثر اجتماعی دارد یا اختصاص به موارد خاصی دارد که در احادیث ذکر شده اند .

14 _ حُسنُ الظَّنِّ بِالإِجابَة

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُدْعُوا اللّهَ و أنتُم مُوقِنونَ بالإجابَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا دَعَوتَ فَأقبِلْ بقَلبِکَ ، و ظُنَّ حاجَتَکَ بالبابِ . (2)

عنه علیه السلام :إذا دَعَوْتَ فَظُنَّ أنّ حاجَتَکَ بالبابِ . (3)

15 _ اختیارُ الأوقاتِ المناسِبَةِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أدّی فَریضَةً فَلَهُ عِندَ اللّهِ دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةُ أوقاتٍ لا یُحجَبُ فیها الدُّعاءُ عن اللّهِ : فی أثَرِ المکتوبةِ ، و عند نُزُولِ القَطْرِ ، و ظُهورِ آیةٍ معجزةٍ للّهِ فی أرضِهِ . (5)

عنه علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خیرُ وقتٍ دَعَوتُم اللّهَ عزّ و جلّ فیهِ الأسحارُ ، و تلا هذهِ الآیةَ فی قولِ یعقوبَ علیه السلام : «سَوْفَ أسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی» (6) و قال : أخَّرَهُم إلی السَّحَرِ . (7)

14 _ خوش بینی به اجابت دعا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند را با حال یقین به اجابت بخوانید .

امام صادق علیه السلام :هر گاه دعا می کنی با دل [به خدا] روی آر و چنین پندار که حاجت و خواسته تو بر در خانه است .

امام صادق علیه السلام :چون دعا می کنی چنین خیال کن که حاجتت بر در خانه است .

15 _ انتخاب زمان مناسب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که نمازی واجب به جای آورد ، نزد خداوند دعایی مستجاب دارد .

امام صادق علیه السلام :در سه زمان دعا از خداوند پوشیده نمی ماند : بعد از ادای فریضه ، هنگام بارش باران، و هنگام پدیدار شدن نشانه ای از اعجاز خدا در زمین.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بهترین زمان برای این که خداوند عزّ و جلّ را بخوانید سحرگاهان است. سپس این آیه را که نقل سخن یعقوب علیه السلام است تلاوت کرد : «بزودی از پروردگار خود برای شما آمرزش می خواهم» . و فرمود : [دعا کردن برای] آنها را به وقت سحر موکول کرد .

ص :44


1- بحار الأنوار : 93/305/1 .
2- الکافی : 2/473/3 .
3- الکافی : 2/473/1 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/28/22 .
5- بحار الأنوار : 85/321/8 .
6- یوسف : 98 .
7- الکافی : 2/477/6 .

عنه علیه السلام :مَن عادَ مریضا فی اللّهِ لم یَسْألِ المریضُ للعایدِ شیئا إلاّ استَجابَ اللّهُ لَهُ . (1)

16 _ الإلحاح

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ السائلَ اللَّحُوحَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ عبدا طَلَبَ مِن اللّهِ عزّ و جلّ حاجةً فَألَحَّ فی الدُّعاءِ ، اُستُجِیبَ لَهُ أو لم یُستَجَبْ لَهُ . (3)

بحار الأنوار :فیما ناجَی اللّهُ تَعالی به موسی : یا موسی ......... اُدعُ دُعاءَ الطامِعِ الراغِبِ فیما عِندی ، النادمِ علی ما قَدَّمَتْ یَداهُ . (4)

بحار الأنوار :أیضا : اُنظُرْ حینَ تَسألُنی کَیفَ رَغبَتُکَ فیما عِندی؟ (5)

بحار الأنوار :مَکتوبٌ فی التَّوراةِ : ألِحُّوا فی الدُّعاءِ تَشْمَلکُمُ الرَّحمةُ بالإجابَةِ و تُهَنِّیکُمُ العافِیةُ . (6)

امام صادق علیه السلام :هر کس برای خدا از بیماری عیادت کند ، هر دعایی که آن بیمار برای او بکند، خداوند اجابت فرماید .

16 _ پافشاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، حاجت خواه اصرار کننده را دوست دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا رحمت کند بنده ای را که از خداوند عزّ و جلّ حاجتی بخواهد و در دعا [برای آن حاجت] پافشاری کند ، خواه دعایش اجابت شود و یا نشود .

بحار الأنوار :از نجواهای خداوند متعال با موسی است که : ای موسی! . . . مانند آن کسی دعا کن که به آنچه نزد من است طمع بسته و رغبت دارد و از کرده خویش پشیمان است .

بحار الأنوار :از نجواهای خداوند متعال با موسی است که : بنگر که وقتی از من درخواست می کنی، رغبت تو به آنچه نزد من است ، چگونه می باشد ؟

بحار الأنوار :در تورات آمده است : در دعا پافشاری می کنید ، تا با اجابتِ دعا ، رحمت [خدا] شما را فراگیرد و عافیت به شما شاد باش گوید .

ص :45


1- بحار الأنوار : 81/217/10 .
2- بحار الأنوار : 93/374/16 .
3- الکافی : 2/475/6 .
4- الکافی : 8/49/8 .
5- الکافی : 8/47/8 .
6- بحار الأنوار:77/42/11.

بحار الأنوار :أیضا : مَن رجا مَعروفی ألَحَّ فی مَسألَتی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَألْحِحْ علَیهِ فی المَسألَةِ یَفتَحْ لکَ أبوابَ الرَّحمَةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ کَرِهَ إلْحاحَ النّاسِ بَعضِهِم علی بعضٍ فی المَسألَةِ و أحَبَّ ذلکَ لنفسِهِ . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لا یُلِحُّ عبدٌ مُؤمِن علَی اللّهِ عزّ و جلّ فی حاجتِهِ إلاّ قضاها لَهُ . (4)

(5)

بحار الأنوار :در تورات آمده است : کسی که به احسان و خوبی من امیدوار باشد ، در خواهش از من پافشاری می کند .

امام علی علیه السلام :در مسئلت از خدا پافشاری کن، تا درهای رحمت به رویت گشوده شود .

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ پافشاری مردمان در خواهش از یکدیگر را ناخوش می دارد، امّا این کار را نسبت به خودش دوست دارد .

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند هیچ بنده مؤمنی در حاجت خود به درگاه خداوند عزّ و جلّ اصرار نورزد، مگر آن که حاجتش را بر آورد .

1209 - ما یَنبَغی عَلَی الدَّاعی تَرکُهُ
1209 - اموری که باید دعا کننده ترک کند

1 _ الدُّعاءُ لِما لا یَکونُ و لا یَحِلُّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا صاحِبَ الدُّعاءِ ، لا تَسأل عَمّا لا یَکونُ و لا یَحِلُّ . (6)

عنه علیه السلام_ عِندَ ما سُئلَ عَن أضَلِّ الدَّعَواتِ _: الدَّاعی بِما لا یَکونُ . (7)

1209

اموری که باید دعا کننده ترک کند

1 _ دعا برای چیزهای ناشدنی و ناروا

امام علی علیه السلام :ای کسی که دعا می کنی! آنچه را ناشدنی و نارواست از خدا مخواه .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که بی اثرترین دعاها کدام است _فرمود : دعا برای چیزهای ناشدنی .

ص :46


1- . بحار الأنوار: 77/42/11.
2- بحار الأنوار: 77/204/1.
3- . الکافی : 2/475/4 .
4- الکافی : 2/475/3 .
5- (انظر) المناجاة : باب 3795 .
6- . الخصال : 635/10 .
7- معانی الأخبار: 198/4.

عنه علیه السلام :قُلتُ : اللّهُمَّ لا تُحْوِجْنی إلی أحَدٍ مِن خَلقِکَ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا عَلیُّ ، لا تَقولَنَّ هکَذا فَلَیسَ مِن أحَدٍ إلاّ وَ هُوَ مُحتاجٌ إلی النّاسِ . قالَ : فَقُلتُ : کَیفَ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : قُل : اَللّهُمَّ لا تُحْوِجْنی إلی شِرارِ خَلقِکَ . (1)

عنه علیه السلام_ وَ قَد سَمِعَ رَجُلاً یَقولُ : اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الفِتنَةِ _: أراکَ تَتَعَوَّذُ مِن مالِکَ وَ وُلدِکَ ، یَقولُ اللّهُ تَعالی : «إِنَّما أمْوالُکُم و أوْلادُکُم فِتنَةٌ» (2) و لکِن قُل : اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن مُضِلاَّتِ الفِتَنِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالی : «وَ لاَ تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ» (4) _: لا یَتَمَنَّی الرَّجُلُ امرَأةَ الرَّجُلِ و لاَ ابْنَتَهُ ، و لکنْ یَتَمَنّی مِثْلَهما . (5)

2 _ الاِستِعجالُ

تنبیه الخواطر عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما لَم یَستَعجِلُوا ، قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ وَ کَیفَ یَستَعجِلُونَ ؟ قالَ : یَقولونَ : دَعَوْنا فَلَم یُستَجَبْ لَنا . (6)

امام علی علیه السلام :عرض کردم : پروردگارا ! مرا محتاج هیچ یک از آفریدگانت مگردان . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای علی! چنین مگو ؛ زیرا هیچ کس نیست که محتاج دیگران نباشد . عرض کردم : پس ، چه بگویم ، ای رسول خدا؟ فرمود : بگو : خدایا! مرا محتاج آفریدگانِ بدِ خود مفرما .

امام علی علیه السلام_ آنگاه که شنید مردی می گوید : خدایا! از فتنه به تو پناه می برم _فرمود : می بینم که از مال و فرزندت به خدا پناه می بری . خداوند متعال می فرماید : «همانا داراییها و فرزندان شما فتنه (مایه آزمایش) هستند» . [این گونه مگو ]بلکه بگو : خدایا! من از فتنه های گمراه کننده به تو پناه می برم .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «آن چیزهایی را که خدا بعضی از شما را به آنها بر بعضی دیگر برتری داده است، آرزو مکنید» _فرمود : نباید انسان آرزوی زن و دختر کسی را بکند ، بلکه باید مانند آنها را آرزو کند [که خدا به او بدهد] .

2 _ شتاب داشتن

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : مردم تا زمانی که شتاب به خرج ندهند، پیوسته در خیر و خوبی خواهند بود . عرض شد : ای رسول خدا ! درود خدا بر تو ، چگونه شتاب به خرج می دهند؟ فرمود : به این که بگویند : دعا کردیم، اما مستجاب نشد .

ص :47


1- بحار الأنوار : 93/325/6 .
2- التغابن : 15 .
3- بحار الأنوار : 93/325/7 .
4- النساء : 32 .
5- تفسیر العیّاشی : 1/239/115 .
6- تنبیه الخواطر : 1/6 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ العَبدَ إذا دَعا لَم یَزَلِ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی فی حاجَتِهِ ما لَم یَسْتَعجِلْ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ العَبدَ إذا عَجَّلَ فَقامَ لِحاجَتِهِ یَقولُ اللّهُ تَعالی: اِستَعجَلَ عَبدِی ، أ تَراهُ یَظُنُّ أنَّ حَوائجَهُ بِیَدِ غَیری ؟! (2)

الکافی عن أبی بصیر عن الإمام الصّادقِ علیه السلام :لا یَزالُ المُؤمِنُ بِخَیرٍ و رَجاءَ رَحمَةٍ مِنَ اللّهِ ما لَم یَستَعجِلْ فَیَقنَطُ وَ یَترُکُ الدُّعاءَ . قُلتُ لَهُ : کَیفَ یَستَعجِلُ ؟ قالَ : یَقولُ : قَد دَعَوتُ مُنذُ کَذا و کَذا و ما أرَی الإجابَةَ ! (3)

3 _ أنْ لا یُعَلِّمَ اللّهَ ما یُصلِحُهُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی : یا بنَ آدَمَ ، أطِعْنی فیما أمَرتُکَ ، و لا تُعَلِّمْنی ما یُصلِحُکَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ مِن فَوقِ عَرشِهِ : یا عِبادِی ، اُعبُدُونی فیما أمَرتُکُم بِهِ ، وَ لا تُعَلِّمُونی ما یُصلِحُکُم ، فَإنّی أعلَمُ بِهِ و لا أبخَلُ علیکم بِمَصالِحِکُم . (5)

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده دعا کند ، خداوند تبارک و تعالی پیوسته در فکر حاجت اوست، به شرط آن که بنده شتاب به خرج ندهد .

امام صادق علیه السلام :هر گاه بنده شتاب کند و از حاجتْ خواهی خود [از خدا] دست بکشد، خداوند متعال فرماید : بنده ام عجله کرد ؛ گویی می پندارد که نیازهای او را کسی جز من برآورده می کند .

الکافی_ به نقل از أبو بصیر _از امام صادق علیه السلام : مؤمن پیوسته در خیر و امیدواری و رحمت خداست مادام که عجله نشان ندهد و نومیدانه دست از دعا نکشد . [راوی می گوید : ]عرض کردم : چگونه عجله نشان می دهد؟ فرمود : می گوید: مدّتهاست دعا می کنم و اجابتی نمی بینم.

3 _ صلاح کار خود را به خدا نیاموزد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی فرموده است : ای آدمیزاد! از فرمانی که به تو داده ام اطاعت کن و صلاح کار خود را به من نیاموز .

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ از فراز عرش خود فرمود: ای بندگان من! مرا عبادت کنید بر اساس آنچه به شما دستور داده ام و به من نیاموزید که چه چیز به صلاح شماست ؛ زیرا من به آن داناترم و آنچه را به صلاح شماست از شما دریغ نمی کنم .

ص :48


1- الکافی : 2/474/1 .
2- بحار الأنوار : 93/374/16 .
3- الکافی : 2/490/8 ، بحار الأنوار : 93/374/16 .
4- بحار الأنوار : 71/178/24 .
5- تنبیه الخواطر : 2/108 .

1210 - مَن تُقضی حاجَتُهُ بِلا سُؤالٍ
1210 - کسی که حاجتش بی درخواست برآورده می شود

بحار الأنوار :إنَّ اللّهَ أوحَی إلی داوود علیه السلام : یا داوود ، إنّه لَیسَ عبدٌ مِن عبادِی یُطِیعُنی فیما آمُرُهُ إلاّ أعطَیتُهُ قَبلَ أن یَسألَنی ، و أستَجِیبُ له قَبلَ أن یَدعُوَنی . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَعالی : مَن شَغَلَهُ ذِکری عن مَسألَتی أعطَیتُهُ أفضَلَ ما اُعطِی السائلینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن شَغَلَتهُ عِبادةُ اللّهِ عن مَسألَتِهِ أعطاهُ اللّهُ أفضَلَ ما یُعطِی السائلینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَعالی : مَن شَغَلَهُ ذِکری عن مَسألَتی أعطَیتُهُ قَبلَ أنْ یَسألَنی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ : مَن شَغَلَهُ ذِکری عن مَسألَتی أعطَیتُهُ فوقَ ما اُعْطِی السائلینَ . (5)

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام :مَن أصعَدَ إلی اللّهِ خالصَ عبادَتِهِ أهبَطَ اللّهُ عزّ و جلّ له أفضَلَ مَصلَحَتِهِ . (6)

1210

کسی که حاجتش بی درخواست برآورده می شود

بحار الأنوار :خداوند به داوود علیه السلام وحی فرمود که : ای داوود! هیچ بنده ای نیست که از فرمان من اطاعت کند ، مگر آن که خواسته او را پیش از آن که بگوید برآورم و پیش از آن که مرا بخواند پاسخش گویم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند می فرماید : کسی که یاد من او را از خواهش از من بازدارد، بالاتر از آن چیزی که به سائلان می دهم او را عطا کنم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس عبادت خدا او را از مسئلت از او غافل سازد، خداوند بهترین چیزی را که به سائلان خود می دهد، عطایش فرماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرموده است : هر کس یاد من او را از مسئلت از من غافل کند ، پیش از آن که از من بخواهد به او عطا می کنم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرموده است : هر کس چنان به یاد من باشد که فراموش کند چیزی از من بخواهد، بالاترین چیزی را که به سؤال کنندگان می دهم، به او عطا کنم .

فاطمه زهرا علیها السلام :هر که عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد ، خداوند عزّ و جلّ بهترین کاری را که به صلاح اوست برایش فرو فرستد .

ص :49


1- بحار الأنوار : 93/376/16 .
2- بحار الأنوار : 93/323/36 .
3- بحار الأنوار : 93/342/11 .
4- کنز العمّال : 1873 .
5- کنز العمّال : 1874 .
6- تنبیه الخواطر : 2/108 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ العبدَ لَیَکونُ لَهُ الحاجَةُ إلَی اللّهِ عزّ و جلّ فیَبدأُ بالثناءِ و الصلاةِ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ حتّی یَنْسَی حاجَتَهُ فَیَقضِیها اللّهُ لَهُ مِن قَبلِ أنْ یَسألَهُ . (1)

عنه علیه السلام :لقد دَعَوتُ اللّهَ مَرَّةً فاستَجابَ و نَسِیتُ الحاجَةَ ، لأنّ استجابَتَهُ بِإِقبالِهِ علی عبدِهِ عند دَعوَتِهِ أعظَمُ و أجَلُّ مِمّا یُریدُ مِنهُ العبدُ و لَو کانَت الجَنَّةَ و نَعِیمَها الأبَدَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده را به درگاه خداوند عزّ و جلّ حاجتی باشد و پیش از طلب حاجتِ خود، زبان به ستایش [خدا ]و درود فرستادن بر محمّد و خاندان محمّد بگشاید، چندان که یادش برود حاجتی نیز داشته است، خداوند حاجت او را ، پیش از آن که بخواهد ، برآورد .

امام صادق علیه السلام :یک بار خدای را خواندم و او پاسخم را داد، من حاجت خود را از یاد بردم ؛ زیرا پاسخ دهی خدا از روی اقبالِ او به بنده اش در هنگام دعا، بسی بزرگتر و ارزشمندتر است از آنچه بنده از او می خواهد ، حتی اگر خواسته اش بهشت و نعمتهای جاویدان آن باشد .

1211 - مَن تُستَجابُ دَعوَتُهُ
1211 - آن که دعایش مستجاب می شود

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :أنا الضَّامِنُ لِمَن لَم یَهجُسْ فی قلبِهِ إلاّ الرّضا أن یَدعُوَ اللّهَ فَیُستَجابَ لَهُ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن لم یَرجُ النّاسَ فی شیءٍ و رَدَّ أمرَهُ إلی اللّهِ عزّ و جلّ فی جمیعِ اُمورِهِ استَجابَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ فی کلِّ شیءٍ . (5)

1211

آن که دعایش مستجاب می شود

امام حسن علیه السلام :کسی که در دلش هوایی جز خشنودی [خدا] نگذرد، من ضمانت می کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند .

امام زین العابدین علیه السلام :هر که در هیچ کاری به مردم امید نبندد و همه کارهای خود را به خداوند عزّ و جلّ وا گذارد، خداوند هر خواسته ای که او داشته باشد اجابت کند .

ص :50


1- بحار الأنوار : 93/342/11 .
2- بحار الأنوار : 93/323/36 .
3- (انظر) العبادة : باب 2464 .
4- بحار الأنوار : 43/351/25 .
5- بحار الأنوار : 75/110/16 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أرادَ أحدُکُم أن لا یَسألَ رَبَّهُ شیئا إلاّ أعطاهُ فَلْیَیأسْ مِن النّاسِ کُلِّهِم، و لا یکونُ لَهُ رجاءٌ إلاّ عندَ اللّهِ، فإذا عَلِمَ اللّهُ عزّ و جلّ ذلکَ مِن قلبِهِ لم یَسألِ اللّهَ شیئا إلاّ أعطاهُ . (1)

عنه علیه السلام :تبَحَّروا (2) قلوبَکم ، فإنْ أنقاها اللّهُ مِن حرکةِ الواجسِ لسخطِ شیءٍ مِن صنعِهِ ، فإذا وجدتُموها کَذلِکَ فاسألوهُ ما شِئتُم . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :هر گاه یکی از شما بخواهد که هر چه از خداوند طلب کند به او بدهد، باید از همه مردم چشم امید برکند و جز به خدا امید نبندد . پس ، چون خداوند عزّ و جلّ دانست که او براستی از ته قلب چنین است، هر چه از خدا بخواهد عطایش کند .

امام صادق علیه السلام :دلهای خود را وارسی کنید . اگر دیدید که خداوند آنها را از خطور هر گونه ناخشنودی نسبت به کارهایی که او می کند پاک ساخته است (جز رضایت و خشنودی از خدا و کرده های او در دلتان نمی یابید) در این صورت هر چه می خواهید از او طلب کنید .

1212 - الدَّعَواتُ المُستَجابَةُ
1212 - دعاهایی که مستجاب می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربَعةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ : إمامٌ عادلٌ ، و والدٌ لولدِهِ ، و الرّجُلُ یَدعو لأخیهِ بظَهْرِ الغیبِ ، و المظلومُ ؛ یقولُ اللّهُ جلّ جلالُهُ : و عِزَّتی و جلالی لأنتَصِرَنَّ لکَ و لَو بَعدَ حِینٍ . (5)

1212

دعاهایی که مستجاب می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای چهار نفر رد نمی شود : پیشوای دادگر ، پدر برای فرزندش ، دعای انسان برای برادرش در غیاب او، و ستمدیده . خداوند جلّ جلاله می فرماید : به عزّت و جلالم سوگند که گر چه به طول انجامد ، اما عاقبت انتقام تو (ستمدیده) را بگیرم .

ص :51


1- الکافی : 2/148/2 .
2- تَبَحَّرَ : أی اتّسع (النهایة : 1/99) ، و فی بعض النسخ «تبحّروا قلوبکم فإن أنقاها من حرکة الواحش لسخط شیء من صنع اللّه » (هامش المصدر) .
3- الأمالی للمفید : 54/1 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 46 / 51 دعاء علیّ بن الحسین علیه السلام «سیّدی بحبّک لی إلاّ سقیتهم الغیث» و استجابته و أیضا : 53 دعاؤه علیه السلام علی حرملة و استجابته .
5- بحار الأنوار: 77/47/3.

عنه صلی الله علیه و آله :إیَّاکُم و دَعوَةَ الوالِدِ ، فإنَّها أحَدُّ مِن السَّیفِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :دعاءُ أطفالِ اُمَّتی مُستَجابٌ ما لَم یُقارِفوا الذُّنوبَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحسَنَ إلی قومٍ فلَم یُقبِلوهُ بالشُّکرِ فدَعا عَلَیهِمُ استُجِیبَ لَهُ فیهِم . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أربَعةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ : الإمامُ العادلُ لرعیَّتِهِ ، و الوالدُ البارُّ لولدِهِ ، و الولدُ البارُّ لوالدِهِ ، و المظلومُ ، یقولُ اللّهُ عزّ اسمُهُ : و عِزَّتی و جَلالی لأنتصِرَنَّ لکَ و لو بَعدَ حِینٍ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :مَن قَرَأ القرآنَ کانَت لَهُ دعوةٌ مُجابةٌ إمّا مُعَجَّلَةً و إمّا مُؤَجَّلةً . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثُ دَعَواتٍ لا یُحجَبنَ عن اللّهِ تَعالی : دعاءُ الوالدِ لولدِهِ إذا بَرَّهُ ، و دعوتُهُ علَیهِ إذا عَقَّهُ . و دعاءُ المظلومِ علی ظالِمهِ ، و دعاؤهُ لِمَن انتصَرَ لَهُ مِنهُ . و رجلٌ مؤمنٌ دعا لأخٍ لَهُ مؤمنٍ وَاساهُ فینا ، و دعاؤهُ علَیهِ إذا لَم یُواسِهِ مع القُدرَةِ علیهِ و اضطِرارِ أخیهِ إلَیهِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نفرین پدر بترسید که آن از شمشیر برنده تر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعای کودکان امّت من ، در صورتی که به گناهان آلوده نشده باشند ، مستجاب می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر کسی به مردمی خوبی کند و آنها از وی تشکّر نکنند و او نفرینشان کند نفرینش در حقّ آنان مستجاب می شود .

امام علی علیه السلام :دعای چهار کس رد نمی شود : پیشوای دادگر در حقّ ملّتش، و پدر صالح در حقّ فرزندش، و فرزند صالح در حقّ پدرش، و ستمدیده . خداوند ، عزّ اسمه ، می فرماید : به عزّت و جلالم سوگند که حتی اگر زمانی هم بگذرد، سرانجام انتقام تو (ستمدیده) را خواهم گرفت .

امام حسن علیه السلام :کسی که قرآن بخواند دعایی مستجاب دارد ، زود یا دیر .

امام صادق علیه السلام :دعای سه کس از خداوند متعال پوشیده نمی ماند (مستجاب می شود) : [اول ]دعای پدر در حقّ فرزندش، هرگاه نسبت به او نیکوکار [و فرمانبردار] باشد و نفرین پدر در حقّ او، هرگاه وی را بیازارد و نافرمانی کند ، [دوم ]نفرین ستمدیده به ستمگر ، و دعای ستمدیده در حقّ کسی که انتقام او را از ستمگر گرفته باشد ، [سوم] دعای مرد مؤمن در حقّ برادر مؤمن خود که به خاطر ما او را کمک مالی کرده باشد، و نفرین او در حقّ کسی که برادرش به وی محتاج شده و او می توانسته است نیازش را برطرف سازد و نکرده است .

ص :52


1- بحار الأنوار : 74/84/94 .
2- بحار الأنوار : 93/357/14 .
3- بحار الأنوار : 93/349/15 .
4- الإرشاد : 1/304 .
5- بحار الأنوار : 93/313/17 .
6- الأمالی للطوسی : 280/541 .

عنه علیه السلام :إیَّاکُم أن تُعینوا علی مسلمٍ مظلومٍ فَیدعُوَ اللّهَ علَیکُم و یُستَجابَ لَهُ فیکُم ، فإنَّ أبانا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یقولُ: إنَّ دعوةَ المسلمِ المظلومِ مُستَجابةٌ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :مبادا ستمگری را در ستم کردن به مسلمانی ستمدیده، یاری رسانید ؛ زیرا اگر شما را نفرین کند نفرینش مستجاب می شود . جدّ ما رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود : همانا نفرینِ مسلمانِ ستمدیده اجابت می شود .

1213 - الدَّعَواتُ غَیرُ المُستَجابَةِ
1213 - دعاهایی که مستجاب نمی شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : ما مِن مَخلوقٍ یَعتَصِمُ بمخلوقٍ دُونی إلاّ قَطَعتُ أسبابَ السماواتِ و أسبابَ الأرضِ مِن دُونِهِ ، فإن سَألَنی لَم اُعطِهِ و إن دَعانی لَم اُجِبْهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لتأمُرُنّ بالمعروفِ و لَتَنهُنَّ عَنِ المُنکَرِ ، أو لَیُسلِّطَنَّ اللّهُ شِرارَکُم علیَ خِیارِکُم ، فیَدعو خِیارُکُم فلا یُستجابُ لَهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :سألتُ اللّهَ أن لا یَستَجیبَ دعاءَ حبیبٍ علی حبیبِهِ . (5)

1213

دعاهایی که مستجاب نمی شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرموده است : هر مخلوقی که به کسی جز من متوسل شود ، دستش را از اسباب آسمانها و زمین کوتاه کنم و آن گاه چون چیزی از من بخواهد، عطایش نکنم و چون مرا بخواند، پاسخش ندهم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گرنه خداوند بدهای شما را بر خوبانتان مسلّط می گرداند و در این صورت نیکانتان دعا می کنند ولی دعایشان مستجاب نمی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از خداوند خواهش کردم که نفرین دوست را در حقّ دوستش مستجاب نکند .

ص :53


1- الکافی : 8/8/1 .
2- (انظر) الظلم : باب 2432 .
3- بحار الأنوار : 93/304/39 .
4- بحار الأنوار : 93/378/21 .
5- بحار الأنوار : 93/378/21 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ نَبیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله خرجَ ذاتَ لیلةٍ فنَظَرَ إلَی السماءِ فقالَ : إنّها الساعةُ الّتی لا یُرَدُّ فیها دعوةٌ إلاّ دعوةُ عریفٍ ، أو دعوةُ شاعرٍ ، أو شرطیٍّ ، أو صاحبِ عرطبةٍ ، أو صاحبِ کُوبةٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أربعٌ لا یُستَجابُ لَهُم دعاءٌ : الرجلُ جالسٌ فی بَیتِهِ یقولُ : یا ربِّ ارزُقْنی ، فیقولُ لَهُ : أ لَم آمُرْکَ بالطَّلَبِ ؟ ! و رجلٌ کانَت لَهُ امرأةٌ فَدَعا علَیها ، فیقولُ : أ لَم أجعَلْ أمرَها بیدِکَ ؟! و رجلٌ کانَ لَهُ مالٌ فأفسَدَهُ فیقولُ : یا ربِّ ارزُقْنی ، فیقولُ لَهُ : أ لَم آمُرْکَ بالاقتِصادِ ؟! ......... و رجلٌ کانَ لَهُ مالٌ فأدانَهُ بغیرِ بَیِّنَةٍ فَیَقولُ : أ لَم آمُرْکَ بِالشَّهادَةِ ؟! (2)

عنه علیه السلام :مَرَّ موسی بنُ عِمرانَ علیه السلام برجلٍ مِن أصحابِهِ و هُو ساجِدٌ فانصَرَفَ مِن حاجَتِهِ و هو ساجدٌ علی حالِهِ ، فقالَ لَهُ موسی علیه السلام : لَو کانت حاجتُکَ بیَدِی لَقَضَیتُها لکَ ! فأوحَی اللّهُ عزّ و جلّ إلَیهِ : یا موسی ، لَو سَجَدَ حتّی یَنقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلتُهُ حتّی یَتَحَوّلَ عمّا أکرَهُ إلی ما اُحِبُّ . (3)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شبی از خانه بیرون آمد و به آسمان نگاه کرد و فرمود : این ساعتی است که در آن هیچ دعایی رد نمی شود مگر دعای مباشر (4) ، یا شاعر ، یا گزمه ، یا طنبور و دهل زن .

امام صادق علیه السلام :دعای چهار کس مستجاب نمی شود : مردی که در خانه اش بنشیند و بگوید: خدایا! روزی مرا برسان. پس خداوند به او می فرماید: مگر به تو دستور نداده ام که در طلب کسب روزی برآیی؟ و مردی که زنش را نفرین کند ؛ پس خداوند می فرماید : مگر کار او را به تو وا گذار نکرده ام؟ نیز مردی که مال و ثروتی داشته باشد و آن را هدر دهد و بگوید : خدایا! مرا روزی ده ؛ پس خداوند پاسخش دهد: مگر به تو دستور ندادم که صرفه جو باش؟ ......... و مردی که مال خود را بدون مدرک و گواه به کسی وام دهد ؛ پس خداوند به او گوید : مگر به تو دستور ندادم که [هنگام وام دادن] گواه [و مدرک ]بگیری؟

امام صادق علیه السلام :موسی بن عمران بر یکی از یاران خود که در حال سجده بود گذشت و کارش را که انجام داد و برگشت دید او همچنان در حال سجده است . موسی علیه السلام به او گفت : اگر حاجتت به دست من بر آورده می شد، آن را روا می ساختم . خداوند عزّ و جلّ به موسی وحی فرمود که : ای موسی! اگر چندان سجده کند که گردنش بشکند، خواهشش را نپذیرم، مگر آن که از آنچه من ناخوش دارم دست کشیده به آنچه دوست دارم روی آورد (کارهای زشت را رها کرده، کارهای خدا پسند انجام دهد) .

ص :54


1- بحار الأنوار : 75/342/30 .
2- الدعوات : 33/75 .
3- الکافی : 8/129/98 .
4- در متن حدیث ، «عریف» آمده است ، که به معنای مباشر و کارگزار رئیس قبیله است که اوضاع و احوال و امور قبیله را به رئیس گزارش می دهد. در این جا مراد ، همین معناست . برخی این واژه را به معنای خبر چین و جاسوس گرفته اند که این معنا در معنایی که از کارگزار قبیله آوردیم، به طور ضمنی هست _ م.

عنه علیه السلام :مَن عَذَرَ ظالما بظُلمِهِ سَلَّطَ اللّهُ علَیهِ مَن یَظلِمُهُ فإنْ دعا لَم یُستَجَبْ لَهُ ، و لَم یَأجُرْهُ اللّهُ علی ظُلامَتِهِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر که برای ستمِ ستمکاری عذر بتراشد (کارهای او را توجیه کند) خداوند کسی را بر او مسلّط گرداند که به وی ستم کند و در این صورت چنانچه [برای رفع ستم از خود] دعا کند، دعایش مستجاب نشود و خداوند در برابر ستمدیدگی اش به او اجر و پاداش ندهد .

1214 - أسبابُ بُطءِ الاستِجابَةِ
1214 - علل تأخیر در استجابت دعا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُقَنِّطَنَّکَ إبطاءُ إجابتِهِ ، فإنَّ العطیَّةَ علی قَدْرِ النِّیَّةِ ، و ربّما اُخِّرَتْ عنکَ الإجابةُ لِیَکونَ ذلکَ أعظَمَ لِأجرِ السائلِ و أجزَلَ لِعَطاءِ الآمِلِ ، و ربّما سألتَ الشیءَ فلم تُؤْتاهُ و اُوتیتَ خیرا مِنهُ عاجِلاً أو آجِلاً ، أو صُرِفَ عنکَ لِما هُوَ خیرٌ لکَ ، فَلَرُبَّ أمرٍ قد طَلِبْتَهُ و فیهِ هلاکُ دینِکَ لو اُوتیتَهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا یُقَنِّطَنَّکَ تأخیرُ إجابةِ الدُّعاءِ ، فإنَّ العطیّةَ علی قَدْرِ النِّیّةِ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَستَبطِئْ إجابَةَ دُعائکَ و قد سَدَدتَ طریقَهُ بِالذُّنوبِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ العبدَ لَیَدعو فیَقولُ اللّهُ عزّ و جلّ لِلمَلَکینِ : قد اِستَجَبتُ لَهُ و لکنِ احبِسوهُ بحاجتِهِ ، فإنّی اُحِبُّ أن أسمَعَ صوتَهُ ، و إنَّ العبدَ لَیَدعو فیَقولُ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی : عَجِّلُوا لَهُ حاجَتَهُ فإنّی اُبغِضُ صوتَهُ . (6)

1214

علل تأخیر در استجابت دعا

امام علی علیه السلام :تأخیر در اجابت دعا تو را نومید نگرداند ؛ زیرا بخشش [خداوند] بسته به نیّت [او ]است ؛ چه بسا که در برآوردن خواهشت تأخیر شود تا بدین وسیله خواهنده را پاداش بزرگتر و امیدوار [به بخشش الهی] را بخشش بیشتر دهد ؛ بسا باشد که چیزی بخواهی و به تو داده نشود اما دیر یا زود بهتر از آن به تو داده شود ، یا برای خیر و مصلحت تو از تو دریغ شده است . و بسا خواسته ای که اگر برآورده شود موجب نابودی و تباهی دین تو گردد .

امام علی علیه السلام :تأخیر در اجابت دعا تو را نومید نگرداند ؛ زیرا بخشش بستگی به نیّت دارد .

امام علی علیه السلام :وقتی با گناهان خود راه را بر دعایت بسته ای ، تأخیر در اجابت آن را دیر مشمار.

امام صادق علیه السلام :بُوَد که بنده دعا کند و خداوند عزّ و جلّ به دو فرشته فرماید : من دعای او را مستجاب کردم اما حاجتش را نگه دارید ؛ زیرا دوست دارم صدای او را بشنوم . و شود که بنده دعا کند و خداوند تبارک و تعالی فرماید : زود خواسته اش را برآورید که من خوش ندارم صدای او را بشنوم .

ص :55


1- الکافی : 2/334/18 .
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2648 .
3- کشف المحجّة : 228 .
4- غرر الحکم : 10356 .
5- غرر الحکم : 10329 .
6- الکافی : 2/489/3 .

عنه علیه السلام :کانَ بینَ قولِ اللّهِ عزّ و جلّ «قد اُجِیبَتْ دعوتُکُما» (1) و بینَ أخذِ فِرعَونَ أربعینَ عاما . (2)

بحار الأنوار عن إسحاق بنِ عمّارٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّه علیه السلام : یُستَجابُ للرجلِ الدُّعاءُ ثمّ یُؤَخَّرُ ؟ قال : نَعَم عِشرونَ سَنةً . (3)

امام صادق علیه السلام :از زمانی که خداوند عزّ و جلّ [در پاسخ به خواسته موسی و هارون برای هلاک فرعون] فرمود : «هر آینه دعای شما اجابت شد» تا زمانی که فرعون نابود شد، چهل سال طول کشید .

بحار الأنوار_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا می شود دعای کسی مستجاب شود و برآورده شدن آن به تأخیر افتد؟ فرمود : آری ، بیست سال [ممکن است به تأخیر افتد] .

1215 - أسبابُ عَدَمِ الاستِجابَةِ
1215 - علل مستجاب نشدن دعا

الکتاب :

«کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرهٌ لَّکُمْ وَ عسی أنْ تَکْرَهُوا شَیْئا وَ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شَیْئا وَ هُوَ شرٌّ لَکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أنتُم لا تَعْلَمونَ» . (4)

الحدیث :

عدّة الداعی :فی زَبورِ داوود علیه السلام : یقولُ اللّهُ تعالی : یَا بنَ آدمَ ، تَسألُنی و أمنَعُکَ لِعِلمی بما یَنفَعُکَ ، ثُمّ تُلِحُّ عَلَیَّ بالمسألةِ فَاُعطِیکَ مَا سألتَ فتَستَعینُ به علی مَعصِیَتی ، فَأهُمُّ بهَتکِ سِترِکَ ، فتَدعُونی فأستُرُ عَلیکَ ، فکَم مِن جمیلٍ أصنَعُ مَعکَ ، و کَم مِن قَبیحٍ تَصنَعُ معی ! یوشِکُ أن أغضَبَ علَیکَ غَضبةً لا أرضی بَعدَها أبدا . (5)

1215

علل مستجاب نشدن دعا

قرآن :

«جنگ بر شما مقرّر شد ، در حالی که آن را ناخوش دارید . شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند باشد . خدا می داند و شما نمی دانید» .

حدیث :

عدّة الداعی :در زبور داوود علیه السلام آمده است : خداوند متعال می فرماید : ای پسر آدم! تو از من خواهشی می کنی و من برای مصلحت تو آن را برآورده نمی کنم ، اما در خواهشت اصرار می ورزی و من خواسته ات را می دهم و تو از آن در گناه و نافرمانی از من کمک می گیری . پس ، من بر آن می شوم تا آبرویت را ببرم، لیک مرا می خوانی و من پرده پوشی می کنم . چه خوبیها که به تو نکرده ام و چه بدیها که تو، به من نکرده ای . کم مانده است که بر تو چنان خشمی گیرم که دیگر هرگز خشنود نشوم .

ص :56


1- یونس : 89 .
2- الکافی : 2/489/5 .
3- بحار الأنوار : 93/375/16 .
4- البقرة : 216 .
5- عدّة الداعی : 198 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّما سألتَ الشَّیءَ فلا تُؤْتاهُ و اُوتیتَ خیرا منه عاجلاً أو آجِلاً ، أو صُرِفَ عنکَ لِما هُوَ خیرٌ لکَ ، فَلَرُبَّ أمرٍ قد طَلِبتَهُ فیهِ هلاکُ دینِکَ لو اُوتیتَهُ ، فلتَکُنْ مسألتُکَ فیما یَبقَی لَکَ جَمالُهُ و یُنفی عنکَ وَبالُهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یُعطِی الدنیا مَن یُحِبُّ و یُبغِضُ ، و لا یُعطِی الآخرةَ إلاّ مَن أحَبَّ ، و إنَّ المؤمنَ لَیسألُ الرَّبَّ موضِعَ سَوطٍ فی الدنیا فلا یُعطِیهِ إیَّاهُ و یسألُهُ الآخِرةَ فیُعطِیهِ ما شاءَ ، و یُعطی الکافرَ فی الدنیا ما شاءَ ، و یسألُ فی الآخرةِ موضعَ سَوطٍ فلا یُعطِیهِ إیَّاهُ . (2)

امام علی علیه السلام :گاه چیزی را [از خدا ]می خواهی اما به تو داده نمی شود، و دیر یا زود بهتر از آن به تو داده می شود ، یا به خاطر آنچه خیر و مصلحت تو در آن است، از برآورده شدن خواسته ات دریغ می شود ؛ زیرا بسا خواسته ای که اگر بر آورده شود به نابودی دین تو می انجامد . پس ، چیزی بخواه که زیبایی و نیکی اش برایت می ماند و پیامد سوئی ندارد .

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد اما آخرت را جز به کسی که دوستش دارد نمی دهد . همانا مؤمن از پروردگار به اندازه جای یک تازیانه در دنیا طلب می کند و خداوند به او نمی دهد اما آخرت را می طلبد و خداوند هرچه خواهد به او دهد ؛ و کافر را در دنیا هرچه خواهد بدهد ولی در آخرت به اندازه جای یک تازیانه می طلبد و به او نمی دهد .

ص :57


1- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
2- المؤمن : 27/47 .

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی یقولُ : إنَّ مِن عبادِی مَن یسألُنی الشیءَ مِن طاعتی لِأُحِبَّهُ فَأصرِفُ ذلِکَ عَنهُ لِکی لا یُعجِبَهُ عَمَلُهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ رجلٌ إلی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام فقال : إنّی دَعَوتُ اللّهَ فلَم أرَ الإجابةَ ! فقالَ : لقد وَصَفتَ اللّهَ بغیرِ صِفاتِهِ ، و إنَّ للدُّعاءِ أربعَ خصالٍ : إخلاصُ السَّریرةِ ، و إحضارُ النِّیّةِ ، و مَعرفةُ الوسیلةِ ، و الإنصافُ فی المسألةِ ، فهل دَعَوتَ و أنتَ عارفٌ بهذهِ الأربعةِ ؟ قالَ : لا ، قالَ : فاعرِفْهُنَّ . (2)

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ تعالی : و عِزَّتی و جلالی و عَظَمَتی و بَهائی ، إنّی لَأَحمِی وَلیّی أن اُعطِیَهُ فی دارِ الدنیا شیئا یشغَلُهُ عن ذِکری حتّی یَدعُوَنی فأسمَعَ صوتَهُ ، و إنّی لَأُعطی الکافرَ مُنیَتَهُ حتّی لا یَدعُوَنی فَأسمَعَ صوتَهُ بُغضا لَهُ . (3)

(4)

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی می فرماید : همانا یکی از بندگانم از من [توفیق انجام ]طاعتی را می طلبد تا بدان سبب او را دوست بدارم، اما من از او دریغ می کنم تا مبادا بر اثر عمل خود دچار عُجْب شود.

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد : من خدا را می خوانم ولی اجابتی نمی بینم؟ حضرت فرمود : چون تو خدا را با صفاتی جز صفات او وصف می کنی (می خوانی) همانا دعا را چهار خصلت باشد : اخلاص باطنی ، حضور نیّت (قلب) ، شناخت وسیله، و انصاف داشتن در خواسته . آیا تو با آگاهی از این چهار نکته دعا می کنی؟ عرض کرد : خیر . حضرت فرمود : پس ، آنها را بشناس [و با توجه به این چهار نکته دعا کن] .

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال فرموده است : به عزّت و جلال و عظمت و شکوهم سوگند که من دریغم می آید در دنیا به دوست خود چیزی دهم که او را از یاد من غافل کند ؛ زیرا می خواهم مرا بخواند تا صدایش را بشنوم و کافر را به آرزویش می رسانم ؛ زیرا از او نفرت دارم و نمی خواهم مرا بخواند و صدایش را بشنوم .

ص :58


1- بحار الأنوار : 6/114/8 .
2- . تنبیه الخواطر : 1/302 .
3- التمحیص : 33/17 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 93 / 326 / 10 حکایة الرجل الذی اُوحی إلی بعض الأنبیاء أنّ له ثلاث دعوات مستجابة و أضاعها لعدم علمه بما فیه صلاحه ،و یأتی ما یناسب ذلک .

1216 - التَّحذیرُ مِنَ الدُّعاءِ بِغَیرِ عِلمٍ
1216 - بر حذر داشتن از دعای ناآگاهانه

الکتاب:

«وَ یَدْعُ الاِْنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الاِْنْسانُ عَجُولاً» . (1)

قالَ یا نوحُ إنّهُ لَیْسَ مِن أهلِکَ إنّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْألْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إنِّی أعِظُکَ أنْ تَکونَ مِنَ الجاهِلِینَ» . (2)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِعرِفْ طُرُقَ نجاتِکَ و هلاکِکَ کی لا تدعُوَ اللّهَ بشیءٍ منهُ هلاکُکَ و أنتَ تَظُنُّ فیهِ نجاتَکَ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ: «و یَدْعُ الإِنسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالخَیرِ وَ کَانَ الإنسانُ عَجولاً» . (3)

1216

بر حذر داشتن از دعای ناآگاهانه

قرآن :

«و آدمی به دعا شرّی را می طلبد چنان که گویی به دعا خیری را می جوید . و آدمی شتاب زده است» .

«گفت : ای نوح! او از خاندان تو نیست ، آن عملی است نا صالح که از سر ناآگاهی از من چیزی بخواهی . بر حذر می دارم تو را که از مردم نادان باشی» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :راههای نجات و نابودی خودت را بشناس، تا مبادا از خدا چیزی را به گمان این که نجات تو در آن است بخواهی ، حال آن که سبب نابودی تو می شود. خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «انسان به دعا شرّی را می طلبد چنان که گویی به دعا خیری را می جوید . و آدمی شتابزده است».

1217 - النَّهیُ عَنِ الدُّعاءِ لِلظّالِمینَ وَالکُفَّارِ
1217 - نهی از دعاکردن برای ستمگران و کافران

الکتاب :

«ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أن یَستَغْفِرُوا لِلْمُشرِکِینَ وَ لَوْ کانُوا اُولی قُرْبی مِن بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم أنَّهُمْ أصْحابُ الجَحِیمِ * وَ ما کانَ استِغْفارُ إِبراهِیمَ لِأبِیهِ إلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إیَّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّه عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأ مِنهُ إنّ إبراهیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ» . (4)

1217

نهی از دعا کردن برای ستمگران و کافران

قرآن :

«نباید پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند برای مشرکان ، هر چند خویشاوندان باشند _ پس از آن که دانستند به جهنم می روند _ طلب آمرزش کنند . آمرزش خواستن ابراهیم برای پدرش ، نبود مگر به خاطر و عده ای که به او داده بود . و چون برای او آشکار شد که پدرش دشمن خداست از او بیزاری جست ؛ زیرا ابراهیم بسیار دعا کننده و بردبار بود» .

ص :59


1- الإسراء : 11 .
2- هود : 46 .
3- بحار الأنوار : 93/322/36 .
4- التوبة : 113 و 114 .

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن دَعا لظالمٍ بالبقاءِ فقد أحَبَّ أن یُعصَی اللّهُ فی أرضِهِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ و قد سَألَهُ أخوهُ علیُّ بنُ جعفرٍ عن رجلٍ مسلمٍ و أبَواهُ کافرانِ : هل یَصلُحُ أن یَستغفرَ لهما فی الصلاةِ ؟ _: إنْ کانَ فارَقَهُما و هو صغیرٌ لا یَدرِی أسْلَما أم لا فلا بَأسَ ، و إن عَرَفَ کُفرَهُما فلا یَستَغفِرْ لَهُما ، و إن لم یَعرِفْ فَلیَدْعُ لَهُما . (2)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای بقای ستمگری دعا کند، هر آینه دوست دارد که خداوند در زمینش نافرمانی شود .

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به برادرش علی بن جعفر ، که از ایشان پرسید: آیا رواست مردی مسلمان برای پدر و مادر کافر خود در نماز آمرزش بخواهد؟ _فرمود : اگر در کودکی آنها را از دست داده و نمی داند که مسلمان شده اند یا نه اشکالی ندارد ، اما اگر بداند که کافر بوده اند، نباید برایشان آمرزش بطلبد و اگر نمی داند ، برایشان دعا کند .

1218 - عَدَمُ خُلُوِّ الدُّعاءِ مِنَ التَّأثیرِ
1218 - دعا، بی تأثیر نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلمٍ دَعا اللّهَ تعالی بدعوةٍ لَیسَ فیها قَطیعَةُ رَحِمٍ و لا استِجلابُ إثمٍ إلاّ أعطاهُ اللّهُ تَعالی بها إحدَی خصالٍ ثلاثٍ : إمّا أن یُعَجِّلَ لَهُ الدَّعوةَ ، و إمّا أن یَدَّخِرَها لَهُ فی الآخِرَةِ ، و إمّا أن یَرفَعَ عَنهُ مِثلَها مِن السُّوءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :فإذا أتَیتَ بما ذکرتُ لَکَ مِن شرائطِ الدُّعاءِ و أخلَصتَ بِسِرِّکَ لوجهِهِ فَأبشِرْ بِإِحدَی الثلاثِ : إمّا أن یُعجِّلَ لکَ ما سَألتَ ، و إمّا أن یَدَّخِرَ لکَ ما هُو أعظَمُ مِنهُ ، و إمّا أن یَصرِفَ عنکَ مِن البلاءِ ما إن لو أرسَلَهُ عَلیکَ لهَلَکتَ . (4)

1218

دعا، بی تأثیر نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مسلمانی که خدا را به دعایی بخواند و آن دعا برای قطع رحم یا رسیدن به گناهی نباشد، خداوند متعال یکی از این سه کار را در حقّ او می کند : یا دعایش را در دنیا برآورَد ، یا آن را ذخیره آخرت او قرار دهد، و یا بدی و گزندی را از او دور سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه این شرایط دعا را که گفتم، رعایت کردی و نیّت و درونت را برای خدا پاک و خالص گردانیدی، بشارت باد تو را به یکی از این سه چیز : یا خواهشت بزودی برآورده می شود ، یا بهتر از آن برای تو ذخیره می گردد ، یا بلایی را از تو بر می گرداند، که اگر آن را بر تو می فرستاد ، نابود می شدی .

ص :60


1- بحار الأنوار : 75/334/69 .
2- بحار الأنوار:74/67/38.
3- مکارم الأخلاق : 2/8/1983 .
4- بحار الأنوار : 93/323/36 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ رَبَّکم حَیِیٌّ کریمٌ ، یَستَحیِی أن یَبسُطَ العبدُ یَدَیهِ إلَیهِ فَیَرُدَّهُما صِفرا . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :المؤمنُ مِن دُعائهِ علی ثلاثٍ: إمّا أن یُدَّخَرَ لَهُ ، و إمّا أن یُعَجَّلَ لَهُ ، و إمّا أن یَدْفَعَ عَنهُ بَلاءً یُریدُ أن یُصِیبَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أحَبَّ عبدا غَتَّهُ بالبلاءِ غَتّاً و ثَجَّهُ به عَلیهِ ثَجّاً ، فإذا دعاهُ قالَ : لَبَّیکَ عبدِی لَبَّیکَ ، لَئن عَجَّلتُ ما سألتَ إنّی علی ذلکَ لَقادرٌ، و لئن أخَّرتُ فما ادَّخَرتُ لکَ عِندی خیرٌ لکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الربَّ لَیَلِی حسابَ المؤمنِ فیقولُ : تَعرِفُ هذا الحسابَ ؟ فیقولُ : لا یا ربِّ ، فیقولُ : دَعَوتَنی فی لیلةِ کذا و کذا فی کذا و کذا فَذَخَرتُها لَکَ . قالَ: فمِمّا یَرَی من عَظَمةِ ثوابِ اللّهِ یقولُ : یا ربِّ لیتَ إنّکَ لَم تَکُن عَجَّلتَ لی شیئا و ادَّخَرتَهُ لی . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا پروردگار شما با حیا و بخشنده است و شرم دارد از این که بنده دست [خواهش] به سوی او بگشاید و دست خالی بازش گرداند .

امام زین العابدین علیه السلام :دعای مؤمن از سه حال خارج نیست : یا برایش ذخیره می گردد ، یا در دنیا برآورده می شود ، یا بلایی را که می خواهد به او برسد، دفع می کند .

امام باقر علیه السلام :هر گاه خداوند بنده ای را دوست بدارد ، او را در فشارِ شدیدِ بلا قرار دهد و باران بلا بر سرش فرو ریزاند ؛ پس چون به درگاه او دعا کند ، فرماید : لبّیک بنده من ، لبّیک . اگر [خواهی ]خواسته تو را در دنیا دهم من بر انجام آن قادرم ، اما اگر به تأخیر اندازم پس آنچه در نزد خود برایت ذخیره کنم ، برای تو بهتر است .

امام صادق علیه السلام :خداوند به حساب مؤمن رسیدگی می کند و به او می فرماید : این حساب را می شناسی؟ عرض می کند : نه ، ای پروردگار من . خداوند می فرماید : در فلان و بهمان شب ، چنین و چنان دعایی (خواهشی)کردی و من آن را برای تو اندوختم. آن مؤمن چون عظمت پاداش خدا را می بیند ، عرض می کند : ای پروردگار من! کاش هیچ دعا و خواهش مرا در دنیا برآورده نمی کردی و آنها را برای [آخرت ]من می اندوختی .

ص :61


1- کنز العمّال : 3128 .
2- تحف العقول : 280 .
3- التمحیص : 34/25 .
4- بحار الأنوار : 93/371/12 .

عنه علیه السلام :یَتَمَنّی المؤمنُ أنّه لم یُستَجَبْ لَهُ دَعوَةٌ فی الدنیا مِمّا یَری مِن حُسنِ الثوابِ . (1)

امام صادق علیه السلام :مؤمن پاداش نیک (چشم گیر) آخرت را که می بیند آرزو می کند کاش هیچ دعایی از او در دنیا مستجاب نمی شد .

1219 - آثارُ الدُّعاءِ بِظَهرِ الغَیبِ
1219 - آثار دعا در غیاب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیسَ شیءٌ أسرعَ إجابةً مِن دَعوَةِ غائبٍ لغائبٍ . (2)

بحار الأنوار :رُوِیَ أنّ اللّهَ سُبحانَهُ أوحی إلی موسی علیه السلام : یا موسی، اُدعُنی علی لسانٍ لم تَعصِنی بهِ ، فقال : أنَّی لی بذلک ؟! فقالَ : اُدعُنِی علی لسانِ غیرِکَ. (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَستَحقِرُوا دعوةَ أحدٍ ، فإنَّه یُستَجابُ للیهودیِّ فیکُم ، و لا یُستجابُ لَهُ فی نفسِهِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أسرَعُ الدُّعاءِ نُجْحا لِلإجابةِ دعاءُ الأخِ لأخیهِ بظَهرِ الغیبِ ، یَبدأ بِالدُّعاءِ لأخیهِ فیقولُ له مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بهِ : آمِینَ، و لکَ مِثْلاهُ . (5)

1219

آثار دعا در غیاب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دعایی زودتر از آن دعا که انسان در غیاب کسی می کند ، مستجاب نمی شود .

بحار الأنوار :روایت شده که خداوند سبحان به موسی علیه السلام چنین وحی نمود: ای موسی ! مرا با زبانی بخوان که با آن نا فرمانی ام نکرده ای ، موسی عرض کرد : چنین زبانی را از کجا بیاورم؟ خداوند فرمود : مرا از زبان کسی دیگر بخوان .

امام علی علیه السلام :دعای هیچ کس را خُرد و ناچیز مشمار ؛ که [حتی] دعای یهودی در حقّ خودش مستجاب نمی شود اما درباره شما به اجابت می رسد .

امام باقر علیه السلام :دعایی که زودتر از همه به اجابت می رسد ، دعایی است که برادر (مؤمن) در غیاب برادرش می کند . چون ابتدا برای برادرش دعا کند ، فرشته ای که بر او گماشته شده است ، گوید : آمین ، تو را نیز دو چندانِ آن باد .

ص :62


1- الکافی : 2/491/9 .
2- بحار الأنوار : 93/359/17 .
3- بحار الأنوار : 93/342/11 .
4- بحار الأنوار : 93/294/23 .
5- الکافی : 2/507/4 .

عنه علیه السلام :أوشَکُ دَعوةٍ و أسرَعُ إجابةٍ دعاءُ المرءِ لأخیهِ بظَهرِ الغَیبِ . (1)

بحار الأنوار عن حمران بن أعین :دخلت علی أبی جعفر علیه السلام فقلت : أوصنی فقال : ......... علَیکَ بِالدُّعاءِ لإخوانِکَ بِظَهرِ الغَیبِ ، فإنَّهُ یُهِیلُ الرزقَ _ یَقولُها ثلاثا _ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانت فاطمةُ علیها السلام إذا دَعَتْ تَدعُو للمُؤمنینَ و المُؤمناتِ و لا تَدعُو لنَفسِها ، فقیلَ لَها ، فقالت : الجارُ ثمّ الدارُ . (3)

عنه علیه السلام :دعاءُ المسلِمِ لأخیهِ بظَهرِ الغَیبِ یَسُوقُ إلی الدَّاعی الرِّزقَ و یَصرِفُ عنهُ البلاءَ و یقولُ لَهُ المَلَکُ : لکَ مِثلاهُ . (4)

عنه علیه السلام :دعاءُ المؤمنِ للمؤمنِ یَدفَعُ عنهُ البلاءَ و یُدِرُّ عَلیهِ الرزقَ (5) . (6)

(7)

امام باقر علیه السلام :نزدیکترین و سریعترین دعا به اجابت ، دعایی است که انسان در غیاب برادر [دینی] خود برای او می کند .

بحار الأنوار_ به نقل از حمران بن أعین _: بر امام باقر علیه السلام وارد شدم سپس به او گفتم : مرا سفارش کن فرمود : ......... بر تو باد دعا کردن برای برادرانت در غیاب آنها ؛ زیرا این کار روزی را فرو می ریزد . _ حضرت این جمله را سه بار فرمود _ .

امام صادق علیه السلام :فاطمه علیها السلام هر گاه دعا می کرد برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و برای خودش دعا نمی کرد . در این باره از آن حضرت سؤال شد ، فرمود : اوّل همسایه بعد خانه .

امام صادق علیه السلام :دعای مسلمان برای برادرش در غیاب او ، به دعا کننده روزی می رساند و بلا را از او بر می گرداند و فرشته به او می گوید : تو را نیز دو چندانِ آن دعا باد .

امام صادق علیه السلام :دعای مؤمن در حقّ مؤمن ، بلا را از او دور می کند و روزی اش را زیاد می گرداند . (8)

ص :63


1- الکافی : 2/507/1 .
2- بحار الأنوار : 93/386/17 .
3- بحار الأنوار : 93/388/20 .
4- بحار الأنوار : 93/385/11 .
5- الاختصاص : 28 .
6- الأخبار فی فضل الدّعاء للإخوان بظهر الغیب کثیرة جدّا .
7- (انظر) بحار الأنوار : 93 / 383 باب 26 . الکافی : 2 / 507 . کنز العمّال : 2 / 97 ، 98 .
8- نگارنده گوید : درباره فضیلت دعا برای برادران دینی در غیاب آنان ، اخبار و روایات بسیار زیادی وارد شده است .

ص :64

163 - الدنیا

اشاره

(1)

(2)

ص :65


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 1 باب 122 «حبّ الدنیا» . بحار الأنوار : 5 / 309 باب 15 «العلّة التی من أجلها جعل اللّه فی الدنیا اللذّات و الآلام و المحن» . کنز العمّال : 3 / 181 _ 246 «الزهد» .
2- انظر : عنوان 207 «الزهد» ، 165 «الدهر» ، 499 «المال» ، 281 «الشهرة» . الحزن : باب 824 ، الخسران : باب 1021 و 1022. الدواء : باب 1294 ، الدین : باب 1324 ، الذنب : باب 1388 . الراحة : باب 1568 و 1569 .

163 - دنیا
1220 - الحَیاةُ الدُّنیا
1220 - زندگی دنیوی

الکتاب :

«فَأعرِض عَن مَّن تَوَلّی عَن ذِکرِنا وَ لَم یُرِد إلاّ الحَیاةَ الدُّنیا * ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ إنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهتَدَی» . (1)

«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِم خَلْفٌ وَرِثوا الکِتابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذا الأَدْنَی وَ یَقولونَ سَیُغفَرُ لَنا وَ إِن یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم میثَاقُ الکِتَابِ أَن لاَ یَقولوا عَلَی اللّهِ إِلاَّ الحَقَّ وَ دَرَسوا ما فیهِ و الدّارُ الاْخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقونَ أَ فَلاَ تَعْقِلون» . (2)

الحدیث :

علل الشرایع عن عبد اللّه عن أبیه یزید بن سلام :أنّهُ سأل رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ......... لِمَ سُمِّیَتِ الدنیا [ دُنیا] ؟ قالَ : الدنیا دَنِیَّةٌ خُلِقَت مِن دُونِ الآخِرةِ ، و لو خُلِقَت مع الآخِرَةِ لم یَفنَ أهلُها کما لا یَفنی أهلُ الآخرةِ ......... . قالَ : فَأخبِرنی لِمَ سُمِّیَتِ الآخرةُ آخرةً؟ قالَ : لأنّها متأخِّرةٌ تَجِیءُ من بعدِ الدنیا ، لا توصَفُ سِنیُها ، و لا تُحصی أیّامُها ، و لا یموتُ سُکّانُها . (3)

1220

زندگی دنیوی

قرآن :

«پس ، تو نیز از کسی که از سخن ما روی گردان می شود و جز زندگی دنیوی را نمی جوید اعراض کن . منتهای دانش آنان همین است . پروردگار تو به آن که از راهش گمراه می شود یا به راه هدایت می افتد داناتر است» .

«بعد از اینان گروهی به جایشان نشستند و وارث آن کتاب شدند که به متاع دنیوی دل بستند و گفتند که به زودی آمرزیده می شویم . و اگر همانند آن باز هم متاعی بیابند برگیرند . آیا از ایشان پیمان نگرفته اند که درباره خدا جز به راستی سخن نگویند ، حال آن که آنچه را در آن کتاب آمده بود خوانده بودند؟ سرای آخرت برای کسانی که می پرهیزند بهتر است . آیا تعقّل نمی کنید؟» .

حدیث :

علل الشرایع_ به نقل از عبد اللّه از پدرش یزید بن سلام _یزید بن سلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: ......... دنیا چرا دنیا نامیده شده است؟ حضرت فرمود : چون دنیا پست است و پایین تر از آخرت آفریده شده است . اگر همپایه با آخرت آفریده شده بود، اهل آن فانی نمی شدند ، همچنان که اهل آخرت چنانند ......... . عرض کرد : آخرت چرا آخرت نامیده شده است؟ حضرت فرمود : چون متأخّر است و بعد از دنیا فرا می رسد ، سالهایش به وصف نیاید و روزهایش بی شمار است و ساکنانش نمی میرند .

ص :66


1- النجم : 29 و 30 .
2- الأعراف : 169 .
3- علل الشرایع : 470/33 ، بحار الأنوار : 57/356/2 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما سُمِّیَتِ الدُّنیا دُنیا لأنّها أدنی مِن کلِّ شیءٍ ، و سُمِّیَت الآخِرةُ آخِرةً لأنّ فیها الجزاءَ و الثوابَ . (1)

عنه علیه السلام :النّاسُ أبناءُ الدنیا ، و لا یُلامُ الرجلُ علی حُبِّ اُمِّهِ . (2)

عنه علیه السلام :النّاسُ أبناءُ الدنیا ، و الوَلَدُ مطبوعٌ عَلی حُبِّ اُمِّهِ . (3)

امام علی علیه السلام :دنیا از آن رو دنیا نام گرفته که پست ترین (نزدیکترین) چیزهاست . و آخرت از آن رو آخرت نامیده شده که سزا و پاداش در آن جاست .

امام علی علیه السلام :مردم ، فرزندان دنیایند و هیچ کس برای دوست داشتن مادرش سرزنش نمی شود .

امام علی علیه السلام :مردم فرزندان دنیا هستند و فرزند ، بر دوست داشتن مادرش سرشته شده است .

1221 - الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ
1221 - دنیا کشتزار آخرت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لَنِعمَ دارُ مَن لم یَرضَ بها داراً ، و مَحَلُّ مَن لَم یوطِّنْها محلاًّ . (5)

عنه علیه السلام :بالدنیا تُحرَزُ الآخِرَةُ . (6)

عنه علیه السلام :بِئسَتِ الدارُ لمن لم یَتَهیَّأْها و لم یکُن فیها علی وَجَلٍ . (7)

1221

دنیا کشتزار آخرت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا کشتزار آخرت است .

امام علی علیه السلام :دنیا چه سرای نیکویی است برای کسی که آن را خانه [همیشگی ]خویش نداند و چه جایگاه خوبی است برای کسی که آن را وطن خود قرار ندهد .

امام علی علیه السلام :آخرت با دنیا به دست می آید .

امام علی علیه السلام :بد سرایی است دنیا برای کسی که خود را در آن [برای آخرت ]آماده نکند و در آن بیمناک نباشد .

ص :67


1- علل الشرائع : 2/1 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 303 .
3- غرر الحکم : 1850 .
4- عوالی اللآلی : 1/267/66 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 223 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 156 .
7- بحار الأنوار : 73/98/82 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لَنِعمَ دارُ المُتَّقینَ» (1) _: الدنیا . (2)

عنه علیه السلام :نِعمَ العَونُ الدنیا علَی الآخِرَةِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ فیما ناجَی اللّهُ تَعالی به موسی علیه السلام أن قالَ: إنَّ الدُّنیا ......... هی دارُ الظالمینَ إلاّ العاملَ فیها بالخیرِ ، فإنّها له نِعمَتِ الدارُ . (4)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و نیکو [سرایی ]است سرای پرهیزگاران» _فرمود : آن سرای دنیاست .

امام باقر علیه السلام :دنیا یاور خوبی برای آخرت است .

امام باقر علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام این بود که : دنیا ......... سرای ستمگران است ، مگر آنان که در دنیا کردار نیک کنند ؛ برای اینان ، دنیا سرایی نیکوست .

1222 - خُلِقَت الدُّنیا لِغَیرِها
1222 - دنیا برای غیر خود آفریده شده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَلْیَتَزَوَّدِ العبدُ مِن دنیاهُ لاِخِرتِهِ ، و مِن حیاتِهِ لمَوتِهِ ، و مِن شَبابِهِ لهَرَمِهِ ، فإنّ الدنیا خُلِقَت لَکُم و أنتُم خُلِقتُم لِلآخرةِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ قد جَعَلَ الدنیا لِما بعدَها ، و ابتَلی فیها أهلَها ، لِیَعلَمَ أیُّهُم أحسَنُ عَمَلاً ، و لَسنا للدنیا خُلِقنا ، و لا بالسَّعی فیها اُمِرنا . (6)

عنه علیه السلام :الدنیا خُلِقَت لِغیرِها و لم تُخلَق لِنَفسِها . (7)

1222

دنیا برای غیر خود آفریده شده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی باید از دنیای خود ، برای آخرتش و از زندگی خود، برای مردنش و از جوانی خود ، برای پیری اش توشه برگیرد ؛ زیرا دنیا برای شما آفریده شده است، و شما برای آخرت .

امام علی علیه السلام :همانا خدای سبحان دنیا را برای پس از آن آفریده و اهل دنیا را در آن می آزماید تا معلوم شود که چه کسی نیک کردارتر است ، ما برای دنیا آفریده نشده ایم و به کوشش در آن [برای به دست آوردن حطام دنیوی] مأمور نگشته ایم .

امام علی علیه السلام :دنیا ، نه برای خودش ، که برای جز خود آفریده شده است .

ص :68


1- النحل : 30 .
2- بحار الأنوار : 73/107/106 .
3- بحار الأنوار : 73/127/126 .
4- قصص الأنبیاء : 162/183 .
5- تنبیه الخواطر: 1/ 131 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 55 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 463 .

عنه علیه السلام :أخرِجُوا مِن الدنیا قلوبَکُم قَبلَ أن تَخرُجَ منها أبدانُکُم ، ففیها اختُبِرتُم و لِغیرِها خُلِقتُم . (1)

امام علی علیه السلام :پیش از آن که پیکرهایتان از دنیا برود ، دلهای خود را از آن بیرون برید ؛ زیرا در اینجا آزمایش می شوید و برای جز آن آفریده شده اید.

1223 - ذَمُّ الأخذِ مِنَ الدُّنیا فَوقَ الکَفافِ
1223 - نکوهش برگرفتن از دنیا پیش از نیاز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدنیا ملعونةٌ و ملعونٌ ما فیها ، إلاّ ما ابتُغِیَ به وَجهُ اللّهِ عزّ و جلّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الدنیا ملعونةٌ ملعونٌ ما فیها، إلاّ ما کانَ فیها للّهِِ عزّ و جلّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اُترُکوا الدنیا لأهلِها فإنّه مَن أخَذَ مِنها فوقَ ما یَکفِیهِ أخَذَ مِن حَتفِهِ و هُوَ لا یَشعُرُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أحَدٌ مِن الأوّلی_نَ و الآخِرینَ إلاّ و هو یَتَمَنَّی ی_ومَ القیام_ةِ أنّهُ ل_م یُعْطَ مِن الدنیا إلاَّ قُوتاً . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا إنَّ الدنیا دارٌ لا یُسلَمُ منها إلاّ فیها (بالزُّهدِ) ، و لا یُنْجی بشیءٍ کانَ لها ، ابتُلِیَ الناسُ بها فِتنةً فما أخَذُوهُ منها لها اُخرِجوا مِنه و حوسِبوا علَیهِ ، و ما أخَذُوهُ مِنها لِغَیرِها قَدِموا علَیهِ و أقاموا فیهِ . (6)

1223

نکوهش برگرفتن از دنیا پیش از نیاز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا و هرچه در آن می باشد ملعون است مگر آنچه به واسطه آن خشنودی خدا طلب شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا و هرچه در آن می باشد ملعون است، مگر آنچه در دنیا در راه خداوند عزّ و جلّ استفاده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا را برای اهلش وا گذارید ؛ زیرا هر که از دنیا بیش از حدّ کفایت خود برگیرد ، نادانسته ، مرگ خود را شتاب بخشیده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس از ما ، از پیشینیان و پسینیان ، نیست مگر آن که در روز قیامت آرزو می کند کاش از دنیا بیش از قوتش به او داده نمی شد.

امام علی علیه السلام :بدانید که دنیا سرایی است که هیچ کس از آن به سلامت نمی رهد ، جز با دل برکندن از آن . و هیچ کس به واسطه کاری که برای دنیا کند ، نجات نمی یابد . مردم برای آزمایش، گرفتار دنیا شده اند . آنچه را از دنیا به خاطر دنیا برگرفتند از دستشان برود و باید حساب پس دهند و آنچه را از دنیا برای غیر آن (آخرت) به دست آوردند، به آن برسند و همیشه با آنهاست .

ص :69


1- بحار الأنوار: 78/ 67/ 3 .
2- . کنز العمّال : 6088 .
3- کنز العمّال : 6083 .
4- . کنز العمّال : 6058 .
5- بحار الأنوار : 77/54/3 .
6- نهج البلاغة: الخطبة 63.

عنه علیه السلام :یَسیرُ الدنیا خیرٌ من کثیرِها ، و بُلغَتُها أجدَرُ مِن هلکَتِها . (1)

عنه علیه السلام :مَتاعُ الدنیا حُطامٌ ، و تُراثُها کُبابٌ ، بُلغَتُها أفضلُ مِن أثَرَتِها ، و قُلعَتُها أرکَنُ من طُمَأنینَتِها ، حُکِمَ بالفاقةِ علی مُکثِرِها ، و اُعینَ بِالراحةِ مَن رَغِبَ عنها . (2)

عنه علیه السلام_ لرجلٍ شکا إلیه الحاجةَ _: اِعلَم أنّ کلَّ شیءٍ تُصیبُهُ مِن الدنیا فوقَ قُوتِکَ فإنّما أنتَ فیهِ خازنٌ لِغیرِکَ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَسألُوا فیها فوقَ الکَفافِ ، و لا تَطلُبُوا منها أکثرَ مِن البلاغِ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الدنیا دُنیاءانِ : دنیا بلاغٍ و دنیا ملعونةٌ . (5)

الإمامُ الصّادقَ علیه السلام :فی مُناجاةِ موسی علیه السلام : یا موسی، إنّ الدنیا دارُ عقوبةٍ ، عاقبتُ فیها آدَمَ عِندَ خَطیئَتِهِ ، و جَعَلتُها ملعونةً ملعونٌ ما فیها إلاّ ما کانَ فیها لی . (6)

امام علی علیه السلام :اندکِ دنیا ، بهتر است از بسیار آن و آنچه به قدر کفایت باشد ، شایسته تر است از آن مقدار که به نابودی آدمی انجامد .

امام علی علیه السلام :متاع دنیا ، همچون خرده ریز و بی ارزش است و مال و میراثش گل و لای و لجن . به قدر کفاف از آن برگرفتن، بهتر است از جمع کردن آن . دل برکندن از آن آرام بخش تر است تا دل بستن به آن. فزون خواه، محکوم به فقر و درویشی است و دنیا گریز، در آرامش و آسودگی .

امام علی علیه السلام_ به مردی که از نیازمندی خود نزد او شِکوه کرد _فرمود : بدان که هر چه از دنیا بیش از قوت و نیازت به تو رسد تو خزانه دار آن برای دیگران هستی .

امام علی علیه السلام :در دنیا بیش از احتیاج نجویید و بیش از کفاف از آن نخواهید .

امام زین العابدین علیه السلام :دنیا دو گونه است : دنیای بلاغ (7) و دنیای ملعون.

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود : دنیا سرای کیفر است ؛ در آن، آدم را، به سبب خطایی که از او سر زد کیفر دادم و دنیا را ملعون قرار دادم و هرچه در دنیاست ملعون است، مگر آنچه برای من باشد .

ص :70


1- . غرر الحکم : 10993 .
2- بحار الأنوار : 78/60/139 .
3- بحار الأنوار: 73/90/61.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 45 .
5- الکافی : 2/317/8 .
6- . الکافی : 2/317/9 .
7- بَلاغ : کفاف یا آن مقدار از قوت که برای زنده ماندن کفایت کند و وسیله رسیدن به مطلوب باشد _ م

عنه علیه السلام_ فی زیارةِ الحسینِ علیه السلام عند الوَداعِ _: و لا تَشغَلْنی عن ذِکرِکَ بِإِکثارٍ عَلَیَّ مِن الدنیا تُلهینِی عجائبُ بَهجَتِها و تَفْتِنِّی زهراتُ زینتِها ، و لا بِإِقلالٍ یُضِرُّ بعَمَلِی کَدُّهُ و یَملَأُ صَدری هَمُّهُ ، أعطِنِی مِن ذلکَ غِنیً عن أشرارِ خلقِکَ ، و بَلاغاً أنالُ بهِ رِضاک . (1)

عنه علیه السلام :قالَ لقمانُ لابنِهِ : و خُذْ مِن الدنیا بَلاغاً ، و لا تَرفِضْها فتکونَ عِیالاً علی الناسِ، و لا تَدخُلْ فیها دخولاً یُضِرُّ بِآخِرَتِکَ . (2)

عنه علیه السلام :إنِ استَطَعتَ أن لا تَنالَ مِن الدنیا شیئاً تُسألُ عنهُ غداً فَافعَلْ . (3)

بحار الأنوار :_ سلمانُ الفارسیُّ رضی الله عنه لمّا سُئل عن تَحسُّرِهِ و تأسُّفِهِ عندَ موتِهِ قال _: لیسَ تَأسُّفی علَی الدنیا و لکنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَهِدَ إلینا و قالَ : لِیَکُنْ بُلغَةُ أحدِکم کزادِ الراکبِ ، و أخافُ أن نکونَ قد جاوَزنا أمرَهُ و حَولِی هذهِ الأساوِدُ ، و أشارَ إلی ما فی بیتِهِ ، و قالَ : هو دِستٌ و سَیفٌ و جَفنَةٌ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام_ در زیارت وداع امام حسین علیه السلام _گفت : خدایا! نه چندان دنیا را بر من زیاد گردان که با سرگرم شدن به زیباییهای شگفت آور و فریفته شدن به درخشندگی زیورهای آن، از یاد تو باز مانم و نه چندان در تنگنایم قرار ده که رنج آن به کار من [برای آخرت ]لطمه زند و همّ و غم آن ، سینه ام را آکنده سازد . از دنیا آن اندازه به من ده که از بندگانِ بدت بی نیاز مانم و به سبب آن به خشنودی تو دست یابم .

امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت : از دنیا به قدر کفاف برگیر و آن را رها مکن چندان که نانخور (سربار) مردم شوی و در آن چندان فرو مرو که به آخرتت زیان رساند .

امام صادق علیه السلام :اگر توانی از دنیا به چیزی دست نیابی که فردا[ی قیامت] از آن باز خواست شوی ، این کار را بکن .

بحار الأنوار_ سلمان فارسی رضی الله عنه هنگام مرگ اظهار تأسف و دریغ کرد . سؤال شد : ای ابو عبد اللّه ! از بهر چه افسوس می خوری؟ گفت _: اندوه و افسوسم برای دنیا نیست ، بلکه چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما سفارش کرد و فرمود : باید قوت روزانه هر یک از شما به اندازه ره توشه یک مسافر باشد ، من با این همه اثاثیه ای که پیرامونم هست می ترسم از دستور آن حضرت تخطّی کرده باشم. و سپس با دستش به اثاث خانه اش اشاره کرد و گفت : آن دیگ و شمشیر و جام .

ص :71


1- بحار الأنوار : 101/281/1 .
2- تفسیر القمّی : 2/164 .
3- بحار الأنوار : 78/277/112 .
4- بحار الأنوار : 72/54/ 85 .
5- (انظر) الرزق : باب 1505 و 1506 . المسکن : باب 1833 .

1224 - الأخذُ مِنَ الدُّنیا بِقَدرِ الضَّرورَةِ
1224 - بر گرفتن از دنیا به اندازه ضرورت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فِرُّوا مِن فُضولِ الدنیا کما تَفِرُّونَ مِن الحرامِ ، و هَوِّنوا علی أنفسِکُم الدنیا کما تُهَوِّنُونَ الجیفةَ ، و تُوبُوا إلی اللّهِ مِن فُضولِ الدنیا و سیّئاتِ أعمالِکُم ، تَنجُوا مِن شِدَّةِ العذابِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :هَؤلاءِ أنبیاءُ اللّهِ و أصفیاؤهُ تَنَزَّهوا عنِ الدنیا ......... ثُمّ اقتَصَّ الصالحونَ آثارَهُم ......... و أنزَلُوا الدنیا مِن أنفسِهِم کالمِیتَةِ التی لا یَحِلُّ لِأحَدٍ أن یَشبَعَ منها إلاّ فی حال الضرورةِ إلَیها ، و أکَلُوا مِنها بقَدرِ ما أبقَی لَهمُ النَّفسَ و أمسَکَ الرُّوحَ ، و جَعَلُوها بمنزلةِ الجِیفةِ التی اشتَدَّ نَتنُها ، فَکُلُّ مَن مَرَّ بها أمسَکَ علی فِیهِ ، فَهُم یَتَبَلَّغُونَ بأدنَی البلاغِ .........

إخوانی ، و اللّهِ لَهِیَ فی العاجلةِ و الآجلَةِ _ لِمَن ناصَحَ نفسَهُ فی النَّظَرِ و أخلَصَ لها الفکرَ _ أنتَنُ مِن الجِیفةِ ، و أکرَهُ مِن المِیتةِ ، غیرَ أنَّ الذی نَشَأ فی دِباغِ الإهابِ لا یَجِدُ نَتْنَهُ و لا تُؤْذِیهِ رائحتُهُ ما تُؤذِی المارَّ بهِ و الجالسَ عندَهُ . (2)

1224

بر گرفتن از دنیا به اندازه ضرورت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از زیادیهای دنیا (آنچه بیش از نیاز شماست) بگریزید ، همچنان که از حرام می گریزید ، دنیا را کم اهمیت بدانید ، همچنان که مردار را ، و از زیادیهای دنیا و کردارهای نا پسندتان به درگاه خدا توبه برید ، تا از عذاب سخت رهایی یابید .

امام علی علیه السلام :این پیامبران و برگزیدگان خدا هستند که از دنیا دل برکندند . . . و سپس مردمان صالح و پارسا در پی آنان رفتند . . . و دنیا را چون مرداری دیدند که جز در حال ضرورت، خوردن از آن بر هیچ کس روا نیست و از آن به اندازه ای خوردند که زنده بمانند و نمیرند و دنیا را به منزله لاشه ای بس گندیده دانستند که هر کس [از آنها] بر آن می گذشت دهان [و بینی] خود را می گرفت . آنان از دنیا به کمترین قوت بسنده می کردند ......... .

برادران من! به خدا سوگند، دنیا ، در این سرای و آن سرای _ در نظر کسی که اندیشه اش را ناب و فکرش را خالص گرداند _ گندیده تر از لاشه و نا خوشایندتر از مردار است ، اما آن که کارش دباغی پوست است ، مانند کسی که از کنار آن لاشه و مردار می گذرد، یا نزدیکش نشسته است، گندیدگی آن را حس نمی کند و بوی آن آزارش نمی دهد.

ص :72


1- مستدرک الوسائل : 12/54/13496 .
2- بحار الأنوار : 73/110/109 .

عنه علیه السلام :إنّما یَنظُرُ المؤمنُ إلی الدنیا بِعَینِ الاعتِبارِ ، و یَقْتاتُ مِنها ببَطنِ الاضطِرارِ ، و یَسمَعُ فیها بِاُذُنِ المَقتِ و الإبغاضِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أقَلَّ مِنها استَکثَرَ ممّا یُؤمِنُهُ ، و مَنِ استَکثَرَ مِنها استَکثَرَ مِمّا یُوبِقُهُ . (2)

عنه علیه السلام :و قد کَتَبَ إلی بعضِ أصحابِهِ یَعِظُهُ _ : فإنّ مَنِ اتَّقَی اللّهَ جلّ و عزّ قَوِیَ و شَبِعَ و رَوِیَ و رُفِعَ عقلُهُ عن أهل الدنیا ......... فَقَذَّرَ حرامَها ، و جانَبَ شُبُهاتِها ، و أضَرَّ و اللّهِ بالحلالِ الصّافِی إلاّ ما لا بُدَّ لَهُ مِن کِسرَةٍ منهُ یَشُدُّ بها صُلْبَهُ ، و ثوبٍ یُوارِی بهِ عَورَتَهُ مِن أغْلَظِ ما یَجِدُ و أخشَنِهِ ، و لم یکُن لَهُ فیما لا بُدّ مِنهُ ثِقةٌ و لا رَجاءٌ . (3)

عنه علیه السلام :الدنیا دارُ المُنافِقینَ و لَیست بدارِ المُتّقینَ ، فَلیکُنْ حظُّکَ مِن الدنیا قِوامَ صُلْبِکَ ، و إمساکَ نَفْسِکَ ، و التَزَوّدَ لمَعادِکَ . (4)

امام علی علیه السلام :مؤمن به دنیا تنها به دیده عبرت می نگرد و از روی ناچاری قوت خود را از آن برمی گیرد و با گوشِ خشم و نفرت به آن گوش می دهد .

امام علی علیه السلام :کسی که از دنیا، اندک [و به اندازه نیاز] برگیرد، مایه ایمنی بسیار به دست آورده است و هر که از آن، مقدار زیادی به دست آورد، مایه هلاک خود را افزون ساخته است.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از اندرزنامه خود به یکی از یارانش _نوشت : هر که تقوای خداوند ارجمند شکست نا پذیر پیشه کند، قوی شود و از غذا و آب سیر گردد و خِردش از حدّ دنیا پرستان فراتر رود . . . حرام دنیا را پلید داند و از شبهات آن دوری گزیند و به خدا سوگند به حلال ناب دنیا نیز روی خوش نشان ندهد ، مگر به اندازه ای که نیاز دارد ؛ مانند تکّه نانی که بدنش را نیرو دهد و جامه ای که برهنگی اش را بپوشاند ، آن هم از درشت ترین و زبرترین خوراک و لباسی که به دستش می رسد و به آنچه چاره ای از آن ندارد هم ، اطمینان و امیدی ندارد .

امام علی علیه السلام :دنیا سرای منافقان است نه سرای پرهیزگاران ، پس ، از دنیا به اندازه ای بهره برگیر که به بدنت نیرو دهد و زنده بمانی و توشه ای برای معادت باشد .

ص :73


1- نهج البلاغة : الحکمة 367 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 111 .
3- الکافی : 2/136/23 .
4- مطالب السؤول : 52 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما منزلةُ الدنیا مِن نفسی إلاّ بمنزلةِ المیتةِ ، إذا اضطُرِرتُ إلیها أکَلتُ مِنها . (1)

امام صادق علیه السلام :دنیا در نظر من چونان مردار است ، که هر گاه ناچار شوم از آن می خورم.

1225 - الدُّنیا لِمَن تَرَکَها
1225 - دنیا از آنِ کسی است که آن را رها کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی إلی الدنیا : اِخْدِمی مَن خَدَمَنِی ، و أتْعِبی مَن خَدَمَکِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَمّا خَلَقَ اللّهُ الدنیا أمَرَها بطاعتِهِ فأطاعَتْ رَبَّها ، فقالَ لَها : خالِفِی مَن طَلَبَکِ ، و وافِقِی مَن خالَفَکِ ، فهِی علی ما عَهِدَ إلَیها اللّهُ و طَبعَها علَیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ جلّ جلالُهُ أوحَی إلی الدنیا: أن أتعِبی مَن خَدَمَکِ، و اخدِمِی مَن رَفَضَکِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُعطِی الدنیا علی نِیَّةِ الآخرةِ ، و أبی أن یُعطِیَ علی نِیَّةِ الدنیا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَظُّ یَسعی إلی مَن لا یَخطُبُهُ . (6)

1225

دنیا از آنِ کسی است که آن را رها کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی به دنیا وحی فرمود : در خدمت آن کس باش که مرا خدمت می کند و آن را که در خدمت توست ، به رنج درافکن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون خداوند دنیا را بیافرید، او را به اطاعت خود فرمان داد و دنیا پروردگارش را اطاعت کرد . پس ، خداوند به دنیا فرمود : با هر که تو را بجوید، سرِ ناسازگاری نشان ده و به هر که با تو مخالفت ورزد، روی خوش و سازگاری نشان بده. پس ، دنیا بر این سفارشی که خدا به آن کرد، می چرخد و همان سرشت اوست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند جلّ جلاله به دنیا وحی فرمود که: هر که تو را خدمت کند به رنجش درفکن و به هر که تو را دور افکند خدمت کن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال دنیا را به نیّت آخرت می دهد و از این که دنیا را به نیّت دنیا بدهد ابا دارد .

امام علی علیه السلام :نصیب به سوی آن کس می شتابد که خواستار آن نباشد.

ص :74


1- بحار الأنوار: 78/193/7.
2- . بحار الأنوار : 77/54/3 .
3- بحار الأنوار : 70/315/20 .
4- الأمالی للصدوق : 354/432 .
5- کنز العمّال : 6056 .
6- غرر الحکم : 1407 .

عنه علیه السلام :الدنیا لِمَن تَرَکَها و الآخرةُ لِمَن طَلَبَها . (1)

عنه علیه السلام :مَن ساعَی الدنیا فاتَتْهُ ، مَن قَعَدَ عَنِ الدنیا طَلَبَتهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن سلا عنِ الدنیا أتَتهُ راغمَةً . (3)

عنه علیه السلام :مَن خَدَمَ الدنیا استَخدَمتْهُ ، و مَن خَدَمَ اللّهَ سبحانَهُ خَدَمَتْهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّکَ إن أقبَلْتَ علی الدنیا أدبَرَتْ ، إنّکَ إن أدبَرْتَ عن الدنیا أقبَلَتْ . (5)

عنه علیه السلام :مَن ساعاها فاتَتْهُ ، و مَن قَعَدَ عنها أتَتهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَثَلُ الدنیا کَظِلِّکَ؛ إن وَقَفتَ وَقَفَ ، و إن طَلَبتَهُ بَعُدَ . (7)

الإمامُ الصادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ تَعالی : یا موسی، إنّ الدُّنیا دارُ عُقوبَةٍ ......... و ما مِن خَلْقِی أحَدٌ عَظَّمَها فَقَرَّتْ عَینُهُ ، و لم یُحَقِّرْها أحَدٌ إلاّ انتَفَعَ بِها . (8)

امام علی علیه السلام :دنیا از آنِ کسی است که آن را رها کند و آخرت برای کسی است که آن را بجوید.

امام علی علیه السلام :هر که برای دنیا بکوشد، آن را از دست بدهد و کسی که از دنیاخواهی دست کشد ، دنیا به سراغش آید .

امام علی علیه السلام :کسی که از دنیا دوری کند ، دنیا برخلاف خواستش نزد او آید .

امام علی علیه السلام :کسی که دنیا را خدمت کند ، دنیا او را به خدمت گیرد و کسی که خداوند سبحان را خدمت کند، دنیا به خدمت او درآید .

امام علی علیه السلام :اگر تو به دنیا روی کنی، او به تو پشت کند و اگر تو به دنیا پشت کنی، او به تو روی آورد .

امام علی علیه السلام :هر که در طلب دنیا بکوشد، آن را از دست بدهد و هرکه از آن دست شوید، دنیا خود نزد او آید .

امام علی علیه السلام :حکایتِ دنیا، حکایتِ سایه توست که اگر بایستی می ایستد و اگر دنبالش کنی دور می شود .

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به موسی علیه السلام فرمود: ای موسی! دنیا مکان مجازات است ......... هیچ کس نیست که دنیا را بزرگ شمارد و در آن شادمانی و خرّمی بیند . و هیچ کس آن را خُرد و ناچیز نشمرد ، جز آن که از آن سود برگیرد .

ص :75


1- بحار الأنوار : 73/81/43 .
2- غرر الحکم : 7785 _ 7786 .
3- غرر الحکم : 8079 .
4- غرر الحکم : 9091 .
5- غرر الحکم : 3798 _ 3799 .
6- نهج البلاغة: الخطبة82 .
7- غرر الحکم : 9818 .
8- بحار الأنوار: 73/121/110 .

1226 - ذَمُّ الدُّنیا مِن دونِ عِلمٍ
1226 - نکوهش ناآگاهانه دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قالَ : قَبَّحَ اللّهُ الدنیا قالَتِ الدنیا : قَبَّحَ اللّهُ أعصانا لِلرَّبِّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَسُبُّوا الدنیا فَنِعمَتْ مَطِیَّةُ المؤمنِ ، فعلَیها یَبلُغُ الخیرَ و بها یَنجو مِن الشرِّ ، إنّهُ إذا قالَ العبدُ : لَعَنَ اللّهُ الدنیا قالَتِ الدُّنیا : لَعَنَ اللّهُ أعصانا لِرَبِّهِ ! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها الذامُّ للدنیا المُغتَرُّ بِغُرورِها المَخدُوعُ بِأباطیلِها ، أ تَغتَرُّ بالدنیا ثُمّ تَذُمُّها ؟ ! أنتَ المُتَجرِّمُ علَیها أم هی المُتجَرِّمَةُ علَیکَ ؟ ! متی استَهوَتْکَ أم متی غَرَّتکَ؟ ! .........

إنَّ الدنیا دارُ صِدقٍ لِمَن صَدَقَها ، و دارُ عافیةٍ لِمَن فَهِمَ عنها ، و دارُ غِنیً لِمَن تَزَوَّدَ مِنها . (3)

مطالب السؤول عنه علیه السلام :أیُّها الذامُّ، أنتَ المُجتَرِمُ (4) علَیها أم هِیَ المُجَتَرِمَةُ علَیکَ ؟ فقالَ قائلٌ مِن الحاضرینَ : بل أنا المُجتَرِمُ علَیها یا أمیرَ المؤمنینَ ، فقالَ لَهُ : فَلِمَ ذَمَمتَها ؟ أ لَیسَتْ دارَ صِدقٍ لمن صَدَقَها .........

فإن ذَمَمتَها لِصَبرِها فامدَحها لِشَهدِها ، و إلاّ فاطرَحْها لا مَدحَ و لا ذَمَّ . (5)

1226

نکوهش ناآگاهانه دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر کسی بگوید : نفرین بر دنیا ؛ دنیا گوید : نفرین بر نا فرمانترین ما نسبت به پروردگار .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به دنیا ناسزا مگویید که آن نیکو مَرکبی است برای مؤمن ؛ زیرا به وسیله آن به خیر و خوبی می رسد و از شرّ و بدی می رهد . هر گاه بنده بگوید : لعنت خدا بر دنیا ، دنیا گوید : لعنت خدا بر نا فرمانترین ما نسبت به پروردگارش .

امام علی علیه السلام :ای کسی که دنیا را نکوهش می کنی، اما فریفته پوچیها و اباطیل آن هستی! فریفته دنیایی و نکوهشش می کنی؟ آیا تو او را مجرم و گناهکار می دانی یا او تو را چنان می داند؟ دنیا کِی شیفته ات کرد یا کِی فریبت داد؟ . . . دنیا برای کسی که از در راستی با آن درآید سرای راستی است و برای کسی که آن را نیک بفهمد سرای عافیت و سعادت است و برای کسی که از آن توشه بردارد سرای توانگری و بی نیازی است .

مطالب السؤول :امام علی علیه السلام فرمود : ای که دنیا را نکوهش می کنی! آیا تو بر او دعوِیِ جرم و گناه داری یا او بر تو دعوی آن دارد؟ یکی از حاضران گفت : ای امیر المؤمنین! من بر او دعویِ جرم و گناه دارم . حضرت به او فرمود : چرا آن را نکوهش می کنی؟ مگر نه این که دنیا برای کسی که با آن از درِ راستی درآید، سرای راستی است . . . اگر دنیا را بر تلخیهایش نکوهش می کنی، بر شیرینهایش نیز آن را بستای ، در غیر این صورت رهایش کن و نه به مدح آن زبان بگشای و نه در نکوهش آن چیزی بگو .

ص :76


1- بحار الأنوار: 77/171/7 .
2- بحار الأنوار: 77/178/10 .
3- نهج البلاغة: الحکمة 131 .
4- الجُرم : الذنب ، و قد جَرَم و اجتَرَم و تَجرَّم (النهایة : 1/262) .
5- مطالب السؤول : 51 .

تحف العقول عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری عن الإمام علیّ علیه السلام :أمّا بعدُ ، فما بالُ أقوامٍ یَذُمُّونَ الدنیا [ و قَدِ ]انتَحَلُوا الزُّهدَ فیها ؟! الدنیا مَنزِلُ صِدقٍ لِمَن صَدَقَها .........

فمَن ذا یَذُمُّ الدنیا یا جابرُ و قد آذَنَت بِبَینِها ؟ ! ......... یَذُمُّها قومٌ عند النَّدامةِ (1) ] و حَمِدَها آخَرونَ] خَدَمتهُم جَمیعاً . (2)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الدنیا سوقٌ ، رَبِحَ فیها قومٌ و خَسِرَ آخَرونَ . (3)

تحف العقول_ به نقل از جابر بن عبد اللّه الأنصاری _امام علی علیه السلام : اما بعد ، چه شده است که گروهی دنیا را نکوهش و به آن پشت می کنند؟ دنیا برای کسی که با آن از در راستی درآید، سرای راستی است . . . ای جابر! کیست آن که دنیا را نکوهش می کند، حال آن که دنیا خود اعلان جدایی کرده است؟ . . . پس ، گروهی در هنگام پشیمانی ، آن را نکوهش می کنند [و گروهی دیگر آن را می ستایند] و دنیا به همه آنان خدمت کرده است .

امام هادی علیه السلام :دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می برند و گروهی زیان می بینند .

1227 - التَّبَصُّرُ فِی الدُّنیا
1227 - دیده بینا داشتن در دنیا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما الدنیا مُنتهی بَصَرِ الأعمی ، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً ، و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها ، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ ، و الأعمی إلَیها شاخِصٌ ، و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ ، و الأعمی لها مُتزوِّدٌ . (4)

1227

دیده بینا داشتن در دنیا

امام علی علیه السلام :همانا دنیا آخرین دیدرس انسان کور است و فراتر از آن را نمی بیند ، اما شخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر می برد و می داند که سرای حقیقی در ورای این دنیاست . پس بینا، از دنیا دل برکَند و کور، به آن روی آورد . شخصِ با بصیرت، از آن توشه بر می دارد و کور، برای آن توشه فراهم می آورد .

ص :77


1- قال محقّق نهج السعادة : هذا هو الظاهر الموافق لما رواه الحسین بن سعید الأهوازیّ و الیعقوبیّ و السیّد الرضیّ و ابن عساکر و غیرهم، و فی نسختی من تحف العقول [ ص 187]: «یذمّها قوم عند الندامة» و سقط أیضاً من النسخة ما جعلناه بین المعقوفین ، و هو لا بدّ منه .
2- تحف العقول : 186 ، نهج السعادة : 1/352 .
3- بحار الأنوار : 78/366/1 .
4- نهج البلاغة: الخطبة133.

عنه علیه السلام :مَن أبْصَرَ بها بَصَّرَتهُ ، و مَن أبْصَرَ إلیها أعمَتهُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هر که به وسیله دنیا نگاه کند [و آن را آینه عبرت سازد] دنیا بینایش گرداند و هر که به دنیا بنگرد [و جز آن نبیند] دنیا کورش سازد ( ورای آن را نبیند) .

1228 - خَصائِصُ الدُّنیا المَذمومَةِ
1228 - ویژگیهای دنیای نکوهیده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدّنیا حُلْمٌ و الاغتِرارُ بِها نَدَمٌ . (3)

عنه علیه السلام :الدنیا سُوقُ الخُسرانِ . (4)

عنه علیه السلام :الدنیا مَصرَعُ العقولِ . (5)

عنه علیه السلام :الدنیا ضُحْکَةُ مُستَعبِرٍ . (6)

عنه علیه السلام :الدنیا مُطَلَّقَةُ الأکیاسِ . (7)

عنه علیه السلام :الدنیا سَمٌّ آکِلُهُ مَن لا یعرِفُهُ . (8)

عنه علیه السلام :الدنیا مَعدِنُ الشرِّ و محلُّ الغُرورِ . (9)

عنه علیه السلام :الدنیا لا تَصفو لِشاربٍ و لا تَفِی لِصاحِبٍ . (10)

1228

ویژگیهای دنیای نکوهیده

امام علی علیه السلام :دنیا، خوابی است و فریفته شدن به آن، مایه پشیمانی است .

امام علی علیه السلام :دنیا، بازار زیان است .

امام علی علیه السلام :دنیا، میدان به خاک افتادنِ خِردهاست .

امام علی علیه السلام :دنیا، مضحکه ای گریه انگیز است .

امام علی علیه السلام :دنیا، طلاق داده انسان های زیرک است .

امام علی علیه السلام :دنیا، زهر است ، کسی آن را می خورد که نمی شناسدش .

امام علی علیه السلام :دنیا، معدن بدی و جایگاه فریب است .

امام علی علیه السلام :دنیا، برای هیچ نوشنده ای گوارا و به هیچ دوستی وفادار نیست .

ص :78


1- نهج البلاغة : الخطبة 82 .
2- (انظر) عنوان 41 «البصیرة» .
3- غرر الحکم : 1384 .
4- غرر الحکم : 396 .
5- غرر الحکم : 921.
6- غرر الحکم : 403 .
7- غرر الحکم : 441 .
8- غرر الحکم : 1411 .
9- غرر الحکم : 1473 .
10- غرر الحکم : 1721 .

عنه علیه السلام :الدنیا مَزرعةُ الشَّرِّ . (1)

عنه علیه السلام :الدنیا مُنیَةُ الأشقِیاءِ . (2)

عنه علیه السلام :الدنیا تُسلِمُ . (3)

عنه علیه السلام :الدنیا تُذِلُّ . (4)

عنه علیه السلام :العاجلةُ مُنیَةُ الأرجاسِ . (5)

عنه علیه السلام :المواصلُ للدنیا مَقطوعٌ . (6)

عیسی علیه السلام :یا طالبَ الدنیا لِتَبَرَّ ، تَرکُکَ الدنیا أبَرُّ . (7)

بحار الأنوار :رُویَ أنَّ النّبیّ صلی الله علیه و آله لمّا ماتَ عُثمانُ بنُ مَظعونٍ کَشَفَ الثَّوبَ عَن وَجهِهِ ثُمَّ قَبَّلَ ما بینَ عَینَیهِ ، ثُمَّ بَک_ی طویلاً ، فلمّا رُفِعَ السَّریرُ قالَ : طُوباکَ یا عُثمانُ ، لم تَلْبَسْکَ الدنیا ، و لم تَلبَسْها . (8)

عیسی علیه السلام :ای آن که دنیا را به هدف کار خیر کردن می جویی! ترک کردن دنیا کاری نیکوتر است .

بحار الأنوار :روایت شده است که چون عثمان بن مظعون درگذشت، پیامبر صلی الله علیه و آله پارچه را از صورت او کنار زد و میان دو چشمش را بوسید و آن گاه مدّتی طولانی گریست و چون تابوت را برداشتند فرمود : خوشا به حالت ای عثمان! نه دنیا جامه خود را بر تو پوشاند و نه تو جامه دنیا را پوشیدی .

1229 - حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ
1229 - دنیا دوستی منشأ هر گناهی است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکبَرُ الکبائرِ حُبُّ الدنیا . (9)

عنه صلی الله علیه و آله :حُبُّ الدنیا أصلُ کلِّ مَعصیَةٍ و أوّلُ کُلِّ ذَنبٍ . (10)

امام علی علیه السلام :دنیا، کشتزار شرّ و بدی است .

امام علی علیه السلام :دنیا، آرزوی نگون بختان است .

امام علی علیه السلام :دنیا، [آدمی را] تسلیم می کند .

امام علی علیه السلام :دنیا، [آدمی را] خوار می سازد .

امام علی علیه السلام :دنیا، آرزوی پلیدان است .

امام علی علیه السلام :کسی که با دنیا پیوند زند ، پیوندش بریده شود (به آرزویش نرسد) .

1229

دنیا دوستی منشأ هر گناهی است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگترین گناهان، دنیا دوستی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا دوستی، ریشه هر معصیت و آغاز هر گناهی است .

ص :79


1- غرر الحکم : 401 .
2- غرر الحکم : 694 .
3- غرر الحکم : 2 .
4- غرر الحکم : 3 .
5- غرر الحکم : 442 .
6- غرر الحکم : 628 .
7- تنبیه الخواطر : 1/134 .
8- مسکّن الفؤاد : 95 .
9- کنز العمّال : 6074 .
10- تنبیه الخواطر : 2/122 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُبُّ الدنیا رأسُ الفِتَنِ و أصلُ المِحَنِ . (1)

عنه علیه السلام :رَأْسُ الآفاتِ الوَلَهُ بالدنیا . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الدنی_ا لَمَفسَ_دةُ الدِّی_نِ مَسلَبَةُ الیقینِ ، و إنّها لَرَأسُ الفِتَنِ و أصلُ المِحَنِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّک لَن تَلقَی اللّهَ سبحانَهُ بِعَمَلٍ أضَرَّ علَیکَ مِن حُبِّ الدنیا . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ما مِن عملٍ بَعد معرفةِ اللّهِ جلّ و عزّ و معرفةِ رسولِهِ صلی الله علیه و آله أفضلَ مِن بُغْضِ الدنیا ......... حُبُّ النساءِ ، و حبُّ الدنیا ، و حُبُّ الرئاسةِ ، و حُبُّ الراحةِ ، و حبُّ الکلامِ ، و حبُّ العُلوِّ ، و الثَّروةِ ، فصِرْنَ سَبعَ خصالٍ ، فاجتَمَعنَ کُلُّهُنَّ فی حُبِّ الدنیا ، فقالَ الأنبیاءُ و العلماءُ بعدَ معرِفَةِ ذلکَ : حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خطیئةٍ . (5)

الإمامُ الصّادقُ :کانَ فیما ناجَی اللّهُ تَعالی بِهِ موسی علیه السلام : ......... و اعلَمْ أنّ کلَّ فِتنةٍ بَذْرُها حُبُّ الدنیا . (6)

عنه علیه السلام :رأسُ کلِّ خطیئةٍ حُبُّ الدنیا . (7)

امام علی علیه السلام :دنیا دوستی، منشأ فتنه ها و ریشه محنتهاست .

امام علی علیه السلام :شیفتگی به دنیا، منشأ همه آفات است.

امام علی علیه السلام :دنیا، مایه تباهی دین و سلب یقین و رأس فتنه ها و ریشه رنجها و محنتها است .

امام علی علیه السلام :تو هرگز خداوند سبحان را با کاری زیانبارتر از دنیا دوستی دیدار نخواهی کرد .

امام زین العابدین علیه السلام :بعد از شناخت خداوند عزّ و جلّ و شناخت پیامبر او صلی الله علیه و آله هیچ عملی بهتر از بغض و نفرت از دنیا نیست . . . زن دوستی ، دنیا دوستی، ریاست طلبی ، تن آسایی ، شهوت کلام، و عشق به مقام و ثروت . همه این هفت خصلت در دنیا دوستی جمع شده است . از این رو ، پیامبران و عالمان ، بعد از شناخت این مطلب ، گفتند که : دنیا دوستی سرچشمه هر گناهی است .

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال در یکی از نجواها به موسی علیه السلام فرمود: ......... بدان که بذر هر گمراهی و فتنه ای را دنیا دوستی افشانده است .

امام صادق علیه السلام :منشأ هر گناهی دنیا دوستی است .

ص :80


1- غرر الحکم : 4870 .
2- غرر الحکم : 5264 .
3- غرر الحکم : 3568 .
4- بحار الأنوار : 77/30/6 .
5- الکافی : 2/130/11 .
6- قصص الأنبیاء : 162/184 .
7- الکافی : 2/315/1 .

عنه علیه السلام :إنّ أوّلَ ما عُصِیَ اللّهُ بِهِ سِتٌّ : حُبُّ الدنیا ، و حبُّ الرئاسةِ ، و حبُّ الطَّعامِ، و حبُّ النساءِ ، و حُبُّ النومِ ، و حبُّ الراحةِ . (1)

امام صادق علیه السلام :نخستین چیزهایی که موجب نافرمانی و معصیت خدا شد شش چیز بود : دنیا دوستی ، ریاست طلبی ، شکم پرستی، زن دوستی ، پُر خوابی و راحت طلبی .

1230 - ما لَیسَ مِن حُبِّ الدُّنیا
1230 - آنچه دنیادوستی به شمار نمی آید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیْسَ مِن حُبِّ الدنیا طَلَبُ ما یُصْلِحُکَ . (2)

بحار الأنوار عن ابن أبی یعفور :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّا لَنُحِبُّ الدنیا ، فقالَ لی : تصنَعُ بها ما ذا ؟ قلتُ : أتَزَوَّجُ منها و أحُجُّ و اُنفِقُ علی عِیالی و اُنِیلُ إخوانی و أتَصَدَّقُ ، قالَ لی : لَیسَ هذا مِن الدنیا ، هذا مِنَ الآخرةِ . (3)

(4)

1230

آنچه دنیا دوستی به شمار نمی آید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جستن آنچه از دنیا که تو را اصلاح می کند دنیا دوستی نیست .

بحار الأنوار_ به نقل از ابن ابی یعفور _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : ما دنیا را دوست داریم . فرمود : تا با آن چه کنی؟ عرض کردم : ازدواج کنم ، حج بروم ، خرج خانواده ام را بدهم ، به برادرانم رسیدگی کنم و صدقه بدهم . حضرت فرمود : این از دنیا نیست، این از آخرت است .

1231 - ثَمَراتُ حُبِّ الدُّنیا
1231 - پیامدهای دنیا دوستی

بحار الأنوار :قالَ اللّهُ لداوود علیه السلام : یا داوود ، احذَرِ القلوبَ المُعَلَّقَةَ بشَهَواتِ الدنیا، فإنّ عُقولَها مَحجوبَةٌ عَنّی . (5)

1231

پیامدهای دنیا دوستی

بحار الأنوار :خداوند به داوود علیه السلام فرمود : ای داوود! از دلهای آویخته به خواهشهای دنیایی پرهیز کن ؛ زیرا خردهای آنان از [درک] من در حجابند .

ص :81


1- بحار الأنوار : 73/60/29 .
2- کنز العمّال : 5439 .
3- بحار الأنوار : 73/106/104 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 18 باب 7 .
5- بحار الأنوار : 14/39/19 .

مستدرک الوسائل :فی حدیثِ المِعراجِ : قالَ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی : یا أحمدُ ، لو صَلَّی العبدُ صلاةَ أهلِ السماءِ و الأرضِ ، و یصومُ صیامَ أهلِ السماءِ و الأرضِ ، و یَطوِی عنِ الطَّعامِ مِثلَ الملائکةِ ، و لَبِسَ لباسَ العابِدینَ ، ثُمّ أری فی قلبِهِ مِن حُبِّ الدنیا ذَرَّةً ، أو سُمْعَتِها، أو رئاسَتِها، أو صِیتِها، أو زِینَتِها، لا یُجاوِرُنی فی دَارِی ، و لَأَنزِعَنَّ مِن قلبِهِ مَحَبَّتی و لَأُظلِمَنَّ قلبَهُ حتّی یَنسانِی ، و لا اُذِیقُهُ حَلاوَةَ مَحَبَّتی . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّهُ ما سَکَنَ حبُّ الدنیا قلبَ عبدٍ إلاّ الْتاطَ فیها بثلاثٍ : شُغلٍ لا یَنفَدُ عَناؤهُ، و فَقرٍ لا یُدرَکُ غِناهُ ، و أمَلٍ لا یُنالُ مُنتَهاهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :حرامٌ علی کُلِّ قلبٍ یُحِبُّ الدنیا أن یفارِقَهُ الطَّمَعُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الدنیا مَشغَلَةٌ للقلوبِ و الأبدانِ ، و إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی سائلُنا عمّا نَعَّمَنا فی حلالِهِ ، فکیفَ بما نَعَّمَنا فی حَرامِهِ؟! (4)

مستدرک الوسائل :در حدیث معراج آمده است که خداوند تبارک و تعالی فرمود : ای احمد! اگر بنده به اندازه نمازهای اهل آسمان و زمین نماز گزارَد و به اندازه روزه های اهل آسمان و زمین روزه بدارد و مانند فرشتگان از خوردن غذا کناره گیرد و جامه ژنده پوشان بر تن کند ، اما ذرّه ای دنیا دوستی یا شهرت طلبی ، یا ریاست طلبی ، یا زیور و زینت دنیا در دلش ببینم، هرگز در خانه ام به جوار من در نیاید و محبّت خود را از دل او بَرکَنَم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا دوستی در دل هیچ بنده ای جا نکرد، مگر آن که سه چیز پیوسته با او همراه شد : گرفتاری و مشغله ای که رنج آن را پایانی نباشد ، فقری که به توانگری و بی نیازی نینجامد، و آرزویی که به فرجام نرسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جدا شدن طمع از دلی که دنیا دوست باشد ، ممکن نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا مایه گرفتاری دلها و تن هاست ؛ خداوند تبارک و تعالی از نعمتهای حلالش که به ما داده، بازخواست می کند ، چه رسد به نعمتهایی که از حرام به ما داده است .

ص :82


1- مستدرک الوسائل : 12/36/13446 .
2- بحار الأنوار : 77/188/38 .
3- تنبیه الخواطر : 2/122 .
4- بحار الأنوار : 77/81/2 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَارفِضِ الدنیا ، فإنّ حُبَّ الدنیا یُعمِی و یُصِمُّ و یُبکِمُ و یُذِلُّ الرِّقابَ . (1)

عنه علیه السلام :حُبُّ الدنیا یُفسِدُ العقلَ، وَ یُصِمُّ (2) القلبَ عن سَماعِ الحکمةِ ، و یوجِبُ ألیمَ العِقابِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَتِ الدنیا علَیهِ عَمِیَ عَمّا بینَ یَدَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَهِجَ قلبُهُ بِحُبِّ الدنیا الْتاطَ قلبُهُ مِنها بثَلاثٍ : هَمٍّ لا یُغِبُّهُ ، و حِرصٍ لا یَترُکُهُ ، و أمَلٍ لا یُدرِکُهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ البقاءَ فلیُعِدَّ للمصائبِ قلباً صَبوراً . (6)

عنه علیه السلام :إنّکُم إن رَغِبتُم فی الدنیا أفنَیتُم أعمارَکُم فیما لا تَبقُونَ لَهُ و لا یَبقی لَکُم . (7)

عنه علیه السلام :مَن کانتِ الدنیا هِمَّتَهُ اشتَدَّتْ حَسرَتُهُ عِند فِراقِها . (8)

عنه علیه السلام :حُبُّ الدنیا یُوجِب الطَّمَعَ . (9)

امام علی علیه السلام :دنیا را رها کن که دنیا دوستی [انسان را] کور و کر و لال و سرافکنده می سازد .

امام علی علیه السلام :دنیا دوستی خرد را تباه می کند و دل را از شنیدن حکمت کر می سازد و موجب عذاب دردناک می شود .

امام علی علیه السلام :هر که دنیا بر او چیره شود ، از دیدن آنچه فراپیش اوست کور گردد.

امام علی علیه السلام :آن که دلش غرق دنیا دوستی شود، سه چیز این جهان پیوسته با او باشد : اندوهی که او را رها نسازد ، حرصی که از او دست برندارد و آرزویی که به آن نرسد .

امام علی علیه السلام :هر که دوستدار ماندن است ، باید برای مصیبتها و گرفتاریها، دلی شکیبا آماده کند .

امام علی علیه السلام :اگر به دنیا دل بندید عمر خود را در راه چیزی صرف کرده اید که نه شما برای آن می مانید و نه آن برای شما .

امام علی علیه السلام :هر که همّ و غمش دنیا باشد ، در هنگام جدا شدن از آن، حسرت بسیار خورَد .

امام علی علیه السلام :دنیا دوستی، موجب طمعکاری می شود .

ص :83


1- الکافی : 2/136/23 .
2- فی المصدر: «و یُهِمُّ»، و الصحیح ما أثبتناه کما فی طبعة النجف و بیروت.
3- غرر الحکم : 4878 .
4- . غرر الحکم : 8856 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 228 .
6- بحار الأنوار : 78/81/71 .
7- . غرر الحکم : 3848 .
8- بحار الأنوار : 71/181/34 .
9- غرر الحکم : 4872 .

عنه علیه السلام :مَن أحَبَ الدنیا جَمَعَ لِغیرِهِ . (1)

عنه علیه السلام :المُستَمتِعونَ بالدنیا تَبکِی قلوبُهُم و إنْ فَرِحُوا ، و یَشتَدُّ مَقتُهُم لأنفُسِهم و إنِ اغتَبَطُوا ببعضِ ما مِنها رُزِقُوا . (2)

عنه علیه السلام :لِحُبِّ الدنیا صُمَّتِ الأسماعُ عن سَماعِ الحکمةِ ، و عَمِیَتِ القلوبُ عن نُور البَصیرةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَعَلَّقَ قلبُهُ بالدنیا تَعَلَّقَ قلبُهُ بثلاثِ خصالٍ : هَمٍّ لا یَفنی ، و أمَلٍ لا یُدرَکُ ، و رجاءٍ لا یُنالُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ اشتِباکُهُ بالدنیا کانَ أشَدَّ لحَسرَتِهِ عند فِراقِها . (5)

عنه علیه السلام_ فی الدُّنیا _: فَمَن أحَبَّها أورَثَتهُ الکِبَرَ ، و مَنِ استَحسَنَها أورثَتْهُ الحِرصَ ، و مَن طَلَبَها أورَدَتْهُ إلی الطمعِ ، و مَن مَدَحَها أکَبَّتهُ الریاءَ ، و مَن أرادَها مَکَّنَتْهُ مِنَ العُجْبِ ، و مَنِ اطمَأنَّ إلَیها رکِبَتْهُ الغَفلَةَ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن أحَبَّ الدنیا ذَهَبَ خوفُ الآخرةِ مِن قلبِهِ . (7) (8)

امام علی علیه السلام :دنیا دوست، برای دیگران جمع می کند .

امام علی علیه السلام :برخوردارانِ از دنیا دلهایشان گریان است، هرچند [به ظاهر] شاد باشند ، از خویشتن سخت بیزارند ، هر چند به سبب پاره ای از آنچه در دنیا نصیبشان شده است ، خوشحال باشند .

امام علی علیه السلام :به سبب دنیا دوستی است که گوشها از شنیدن حکمت کر شده و دلها از دیدن نور بصیرت کور گشته است .

امام صادق علیه السلام :هر که به دنیا دل بندد به سه چیز دل بسته است : اندوه بی پایان و آرزوی دست نیافتنی و امید نا رسیدنی .

امام صادق علیه السلام :هر که بیشتر به دنیا بچسبد، هنگام جدایی از آن، بیشتر افسوس خورد .

امام صادق علیه السلام_ درباره دنیا _فرمود : هر که دنیا را دوست داشته باشد، دچار تکبّر شود و هر که آن را بپسندد و نیکویش شمارد، حریص گردد و هرکه دنیا را بطلبد، گرفتار طمع شود و هرکه آن را بستاید، دنیا جامه ریا بر او پوشاند و هر که دنیا را بخواهد، دچار عُجب گردد و هرکه به آن تکیه کند، دنیا او را بر مرکب غفلت برنشاند .

امام کاظم علیه السلام :کسی که دنیا را دوست داشته باشد ، ترس از آخرت از دلش برود .

ص :84


1- مطالب السؤول : 56 .
2- مطالب السؤول : 52 .
3- غرر الحکم : 7363 .
4- الکافی : 2/320/17 .
5- الکافی : 2/320/16 .
6- بحار الأنوار : 73/105/100 .
7- بحار الأنوار: 78/315/1.
8- (انظر) الاُمّة : باب 134 . الحزن : باب 824 .

1232 - بُغضُ الدُّنیا
1232 - نفرت از دنیا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أ لاَ حُرٌّ یَدَعُ هذهِ اللُّماظَةَ لأهلِها ؟! إنّهُ لَیسَ لأنفُسِکُم ثَمَنٌ إلاّ الجنّةَ فلا تَبِیعُوها إلاَّ بِها . (1)

عنه علیه السلام :هؤلاءِ أنبیاءُ اللّهِ و أصفیاؤهُ ، تَنَزَّهُوا عَنِ الدنیا ، و زَهِدُوا فیما زَهَّدَهُم اللّهُ جلّ ثناؤهُ فیهِ مِنها ، و أبغَضُوا ما أبغَضَ ، و صَغَّرُوا ما صَغَّرَ . (2)

عنه علیه السلام :لقد کانَ فی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کافٍ لکَ فی الاُسوَةِ ، و دلیلٌ لکَ علی ذَمِّ الدنیا و عَیبِها ، و کَثرَةِ مَخازِیها و مَساوِیها ، إذ قُبِضَتْ عَنهُ أطرافُها ، و وُطِّئَتْ لِغیرِهِ أکنافُها ، و فُطِمَ عن رَضاعِها ، و زُوِیَ عن زَخارِفِها .........

فَتَأسَّ بنبیِّکَ الأطیَبِ الأطهَرِ صلی الله علیه و آله ، فإنَّ فیهِ اُسوَةً لِمَن تَأسَّی ، و عَزاءً لِمَن تَعَزَّی ، و أحَبُّ العِبادِ إلَی اللّهِ المُتَأسِّی بنبِیِّهِ ، و المُقْتَصُّ لِأثَرِهِ .

قَضَمَ الدنیا قَضْماً ، و لَم یُعِرْها طَرْفاً ، أهضَمُ أهْلِ الدنیا کَشْحاً ، و أخمَصُهُم مِنَ الدنیا بَطناً ، عُرِضَتْ علَیهِ الدنیا فَأبَی أنْ یَقبَلَها ، و عَلِمَ أنَّ اللّهَ سبحانَهُ أبغَضَ شیئاً فَأبغَضَهُ ، و حَقَّرَ شَیئاً فَحَقَّرَهُ ، و صَغَّرَ شیئاً فَصَغَّرَهُ ، و لَو لَم یَکُنْ فینا إلاّ حُبُّنا ما أبغَضَ اللّهُ و رسولُهُ و تَعظیمُنا ما صَغَّرَ اللّهُ و رسولُهُ لکَفَی بهِ شِقاقاً للّهِِ ، و مُحادَّةً عن أمرِ اللّهِ .

و لقد کانَ صلی الله علیه و آله یَأکُلُ علَی الأرضِ ، و یَجلِسُ جِلسَةَ العبدِ ، و یَخصِفُ بیدِهِ نَعلَهُ ، و یَرقَعُ بیدِهِ ثوبَهُ ، و یَرکَبُ الحمارَ العاریَ ، و یُردِفُ خَلفَهُ ، و یکونُ السِّترُ علی بابِ بیتِهِ فتکونُ فیهِ التَّصاویرُ ، فیقولُ : یا فلانةُ _ لإِحدی أزواجِهِ _ غَیِّبِیهِ عَنِّی ، فَإِنّی إذا نَظَرتُ إلَیهِ ذَکَرتُ الدنیا و زَخَارِفَها .

فَأعرَضَ عنِ الدنیا بقلبِهِ ، و أماتَ ذِکرَها من نفسِهِ ، و أحَبَّ أن تَغِیبَ زینتُها عن عَینِهِ ، لکی لا یَتّخِذَ منها رِیاشاً و لا یَعتقِدَها قَرارا ، و لا یَرجوَ فیها مُقاماً .

فَأخرَجَها مِنَ النَّفسِ ، و أشخَصَها عن القلبِ ، و غَیَّبَها عنِ البَصَرِ ، و کَذلکَ مَن أبغَضَ شَیئاً أبغَضَ أن یَنظُرَ إلَیهِ ، و أن یُذکَرَ عِندَهُ .

و لقد کانَ فی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما یَدُلُّکَ علی مَساوِئِ الدنیا و عُیوبِها ، إذ جاعَ فیها مع خاصَّتِهِ ، و زُوِیَتْ عَنهُ زَخارِفُها مَع عظیمِ زُلفَتِهِ ، فَلْیَنظُر ناظِرٌ بعقلِهِ ، أکرَمَ اللّهُ محمّداً بذلکَ أم أهانَهُ ؟ فإنْ قالَ : أهانَهُ فقد کَذَبَ و اللّهِ العظیمِ بالإفکِ العظیمِ، و إنْ قال : أکرَمَهُ فَلْیَعلَمْ أنَّ اللّهَ قد أهانَ غیرَهُ حیثُ بَسَطَ الدنیا لَهُ ، و زَواها عن أقرَبِ الناسِ مِنهُ .

فَتَأسّی مُتَأسٍّ بِنَبِیِّهِ ، و اقتَصَّ أثَرَهُ ، و وَلَجَ مولَجَهُ ، و إلاّ فلا یَأمَنِ الهَلَکَةَ ، فإنَّ اللّهَ جَعَلَ محمّداً صلی الله علیه و آله عَلَماً للسّاعَةِ ، و مُبَشِّراً بالجَنَّةِ ، و مُنذِراً بالعُقوبةِ ، خَرَجَ مِنَ الدنیا خَمیصاً ، و وَرَدَ الآخرةَ سَلیماً .

لَم یَضَع حَجَراً علی حَجَرٍ حتّی مَضی لسبیلِهِ ، و أجابَ داعیَ ربِّهِ ، فما أعظَمَ مِنّةَ اللّهِ عِندَنا حِینَ أنعَمَ علَینا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ و قائداً نَطَأُ عَقِبَهُ . (3)

1232

نفرت از دنیا

امام علی علیه السلام :آیا آزاده ای پیدا نمی شود که این خرده ریزه های لای دندانها (دنیا) را برای اهلش وا گذارد؟ بدانید که جانهای شما را بهایی جز بهشت نیست، پس آنها را جز به این بها مفروشید.

امام علی علیه السلام :این پیامبران و برگزیدگان خدا از [آلوده شدن به] دنیا رستند و در آنچه از دنیا ، که خداوند به زهدشان فرا خوانده بود ، زهد ورزیدند و آنچه را خدا دشمن داشت ، دشمن داشتند و آنچه را او خُرد شمرد ، خُرد شمردند .

امام علی علیه السلام :سرمشق بودن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای تو کافی است و راهنمایی است برای این که به نکوهیدگی و ننگین بودن دنیا و فراوانی رسواییها و بدیهایش پی بری ؛ چه آن که، دنیا از آن حضرت گرفته شد و برای دیگران فراهم گشت و از شیر [مادر] دنیا گرفته شد و از زیباییها و زخارف آن دور گشت . . . پس به پیامبر پاک و پاکیزه ات اقتدا کن ؛ که آن حضرت برای کسی که بخواهد از کسی سرمشق گیرد، سرمشق است و برای کسی که بخواهد به کسی منسوب باشد، بهترین است . و محبوبترین بندگان نزد خدای متعال کسی است که به پیامبر او اقتدا کند و از او پیروی نماید .

او لقمه دنیا را با اطراف دندان می خورْد (به اندازه ضرورت از دنیا برمی گرفت) و گوشه چشمی هم به دنیا نداشت ، پهلوهایش از همه لاغرتر و شکمش از همه گرسنه تر بود، دنیا به او پیشنهاد شد اما از پذیرفتن آن سر باز زد، و [هرگاه] دانست که خداوند سبحان، چیزی را دشمن دارد، او هم آن را دشمن گرفت، و چیزی را خوار دارد، او هم خوارش داشت و چیزی را خُرد شمارد او هم خُرد شمرد . اگر در ما هیچ [عیبی ]نبود، جز همین که آنچه را خدا و پیامبرش دشمن می دارند دوست می داریم، و آنچه را خدا و پیامبرش خُرد شمرده اند بزرگ و با ارزش می شماریم ، همین خود برای مخالفت ما با خدا و سرپیچی از فرمانش کافی بود .

[رسول خدا صلی الله علیه و آله ] روی زمین [می نشست و ]غذا می خورد و همچون بردگان می نشست ، با دست خود کفشش را می دوخت و جامه اش را وصله می زد و بر الاغ بی پالان سوار می شد و پشت سر خود شخص دیگری را هم سوار می کرد . پرده ای با نقش و نگار بر در خانه اش آویخته دید، به یکی از همسرانش گفت : ای زن! این پرده را از جلو چشم من بردار؛ زیرا هرگاه به آن می نگرم، به یاد دنیا و زرق و برق آن می افتم .

او از ته دل از دنیا روی برتافت و نام و یاد آن را در جانش میراند و دوست داشت که زیب و زیور دنیا از جلو چشمش دور باشد ، تا از آن جامه زیبایی تهیه نکند و آن را جای آرامش نداند و امید ماندن همیشگی در آن نداشته باشد. پس ، دنیا را از جان خود بیرون راند و از دلش دور کرد و از چشمانش پنهان ساخت . آری، اینچنین است کسی که چیزی را دشمن بدارد، از نگاه کردن به آن و از این که یاد و نام آن در حضورش برده شود، نفرت دارد .

راه و رسم [نیک] رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را رهنمون می شود که بدیها و عیبهای دنیا را ببینی ؛ چه ، او و نزدیکانش ، در دنیا همیشه گرسنه بودند و با این که مقام و منزلت عظیمی داشت، زیب و زیورهای دنیا از او دور نگه داشته شد ؛ پس هر بیننده ای ، باید با دیده خِرد خود بنگرد و ببیند که آیا خداوند با این کار ، محمّد را تکریم کرد یا تحقیر؟ اگر بگوید : او را تحقیر کرده است ، سوگند به خداوند بزرگ که دروغ گفته و بهتان بزرگی زده است و اگر بگوید : او را گرامی داشته است ، پس بداند که خداوند دیگران را خوار و حقیر کرده است که دنیایی را که از نزدیکترین و مقرّبترین افرادِ خود باز گرفته، برای آنان گسترده است .

پس ، آن که خواهان پیروی است، از پیامبر خود سرمشق گیرد و گام در جای گامهای او گذارد و هر جا که او درآمده است، درآید و گر نه از تباه شدن ایمن نباشد ؛ زیرا خداوند، محمّد صلی الله علیه و آله را نشانه قیامت قرار داد و بشارت دهنده بهشت و بیم دهنده از کیفر و عقوبت . او با شکم گرسنه از دنیا رفت و با سلامت به آخرت قدم گذاشت . تا زمانی که عمرش به سر آمد و دعوت پروردگارش را اجابت کرد سنگی روی سنگ نگذاشت . چه منّت بزرگی خداوند بر ما نهاده که نعمت وجود آن حضرت را به ما ارزانی داشت که پیشرُوی است که ما پیرو اوییم و پیشگامی است که گام در جای گام او می نهیم .

ص :85


1- . نهج البلاغة: الحکمة 456.
2- بحار الأنوار : 73/110/109 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 160 .

ص :86

ص :87

بحار الأنوار عن أبی الطفّیل عامر بن واثلة :کان علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام إذا تلا هذهِ الآیَةَ «یَا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ و کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ» (1) یقولُ : اللّهُمّ ارفَعْنِی فی أعلَی دَرَجاتِ هذهِ النُّدبةِ ، و أعِنِّی بِعَزمِ الإرادةِ ......... و ارزُقنِی قلباً و لِساناً یَتجارَیانِ فی ذَمِّ الدنیا ، و حُسنَ التَّجافِی عنها حَتَّی لا أقولَ إلاّ صِدقاً . (2)

(3)

بحار الأنوار_ به نقل از أبو طفیل عامر بن واثلة : امام زین العابدین علیه السلام هنگام تلاوت آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید ! از خدا بترسید و با راستگویان باشید» _گفت : خدایا! مرا در بالاترین درجه این فراخوان قرار ده و با برخوردار کردن از اراده قوی [برای پاسخ گفتن به این دعوت تو ]یاری ام رسان . . . و دل و زبانی روزی ام کن که در نکوهش دنیا همگام باشند و دوری کردنی نیکو از دنیا عطایم کن ، تا این که جز سخن راست نگویم.

1233 - الدُّنیا مِن وجهَةِ نَظَرِ الإمام عَلِیٍ علیه السلام
1233 - دنیا از دیدگاه امام علی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و اللّهِ ما دُنیاکُم عِندی إلاّ کَسَفَرٍ علی مَنهَلٍ حَلُّوا إذ صاحَ بهِم سائقُهُم فارتَحَلُوا ، و لا لَذاذَتُها فی عَینی إلاّ کَحَمیمٍ أشرَبُهُ غَسّاقاً ، وَ عَلْقَمٍ أتَجرَّعُهُ زُعاقاً ، وَ سُمِّ أفْعی اُسقاهُ دِهاقاً ، وَ قِلادَةٍ من نارٍ اُوهَقُها خِناقاً .

وَ لقد رَقَعْتُ مِدرَعَتی هذهِ حتّی استَحیَیتُ مِن راقِعِها ، وَ قالَ لی : اقْذِفْ بِها قَذفَ الاُتُن ، لا یَرتَضِیها لِیرقَعَها ، فقُلتُ لَهُ : اغْرُبْ عَنّی ، فَعِندَ الصَّباحِ یُحمَدُ القَومُ السُّری ، وَ تَنجَلی عَنّا عُلالاتُ الکَری . (4)

1233

دنیا از دیدگاه امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، دنیای شما در نظر من به چیزی نمی ماند ، جز کاروانی که در آبشخوری فرود آمده باشد و ناگهان کاروان سالار آنها بانگ رحیل برآورد و آنها بی درنگ کوچ کنند ؛ و لذّتهای آن در نگاه من چیزی نیست مگر چونان آب جوشان دوزخ که می نوشم و چونان شرنگ، که جرعه جرعه سرمی کشم و همچون زهر مار که کاسه کاسه می خورم و همانند گردنبندی از آتش که به گردنم می آویزم .

من این جُبّه خود را آنقدر پینه زده ام که از پینه دوز آن خجالت می کشم . او به من گفت : این جبّه را مانند بیرون راندن دراز گوش [از کار افتاده] به دور افکن . و حاضر نشد آن را پینه زند . به او گفتم : دور شو از من ، که بامدادان، شب روان ستوده می شوند و رنج بی خوابی از ما زدوده می گردد .

ص :88


1- التوبة : 119 .
2- بحار الأنوار : 78/153/18 .
3- (انظر) الدنیا: باب 1258 .
4- الأمالی للصدوق : 718/988 .

عنه علیه السلام :و اللّهِ لَدُنیاکُم هذهِ أهوَنُ فی عَینِی مِن عِرَاقِ خِنزیرٍ فی یَدِ مَجذومٍ . (1)

عنه علیه السلام :دُنیاکُم هذِهِ أزهَدُ عِندی مِن عَفْطَةِ عَنزٍ . (2)

عنه علیه السلام :لَدُنیاکُم أهوَنُ عِندی مِن وَرَقَةٍ (فی) فِی جَرادَةٍ تَقضِمُها ، و أقذَرُ عندی مِن عِراقَةِ خِنزیرٍ یَقذِفُ بها أجذَمُها ، و أمَرُّ علی فُؤادِی مِن حَنظَلَةٍ یَلُوکُها ذو سُقْمٍ فَیَبشَمُها .........

ما لِعَلِیّ و نعیمٍ یَفْنی ، و لَذَّةٍ تَنْحِتُها المعاصِی ؟ ! سَألْقی و شیعَتِی رَبَّنا بِعُیونٍ ساهِرَةٍ و بُطونٍ خِماصٍ «لِیُمَحِّصَ اللّهُ الّذِینَ آمَنُوا و یَمْحَقَ الکافِرِینَ» (3) . (4)

عنه علیه السلام :کانَ لی فیما مَضَی أخٌ فی اللّهِ و کان یُعَظِّمُهُ فی عَینِی صِغَرُ الدنیا فی عَینِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَرُمَتْ نَفسُهُ صَغُرَتِ الدنیا فی عَینِهِ . (6)

عنه علیه السلام :أنا کابُّ الدنیا لِوَجهِها ، و قادِرُها بقَدَرِها ، و ناظِرُها بعَینِها . (7)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند ، که دنیای شما در نظر من از استخوان یک خوک در دست جذامی بی ارزشتر است .

امام علی علیه السلام :این دنیای شما نزد من از آب بینی یک بز هم ناچیزتر است .

امام علی علیه السلام :دنیای شما در نظر من ناچیزتر است از برگ درختی در دهان ملخی که آن را خورد می کند و پلشت تر از استخوان خوکی است که جذامی دور می افکند و تلخ تر از حنظلی است که بیماری آن را می جود و دچار حالت تهوّع می شود ......... علی را به نعمت فناپذیر و لذّت آمیخته به گناه چه کار؟ بزودی من و شیعیانم، با چشمانی شب نخفته و شکمهایی لاغر و فرو رفته به دیدار پروردگارمان خواهیم رفت «تا مؤمنان را بپالاید و کافران را نابود کند» (8) .

امام علی علیه السلام :در گذشته برادری دینی داشتم که ناچیزی دنیا در نگاهش ، او را در نظرم بزرگ کرده بود .

امام علی علیه السلام :هر که کرامت نفس داشته باشد دنیا در نگاهش خُرد آید .

امام علی علیه السلام :من دنیا را به رو در افکنده ام و به آن به اندازه خودش بها می دهم و با نگاه خودش به آن نگاه می کنم .

ص :89


1- نهج البلاغة : الحکمة 236 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 3 .
3- . آل عمران : 141 .
4- بحار الأنوار : 40/348/29 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 289 .
6- غرر الحکم : 9130 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 128 .
8- یعنی با دیده بصیرت و عبرت به آن نگاه می کنم یا با نگاهی که زیبنده آن است ، یعنی با نگاه تحقیر آمیز به آن می نگرم .

عنه علیه السلام :إلیکِ عَنِّی یا دنیا ، فحَبلُکِ علی غارِبِکِ ، قدِ انسَلَلتُ مِن مَخالِبِکِ ، و أفلَتُّ مِن حَبائلِکِ ، و اجتَنَبتُ الذَّهابَ فی مداحِضِکِ .........

هَیهاتَ مَن وَطِئَ دَحْضَکِ زَلِ_قَ ، و مَن رَکِبَ لُجَجَکِ غَ_رِقَ ، و مَنِ ازوَرَّ ع_ن حَبائلِکِ وُفِّ_قَ ، و السّ_المُ مِنکِ لا یُب_الِی إن ض_اقَ ب_هِ مُناخُ_هُ ، و الدنی_ا عِندَهُ کَیَ_ومٍ ح_انَ انسلاخُ_هُ ، اُعزُبِی عَنِّی ، فو اللّهِ لا أذِلُّ لکِ فَتَستَذِلِّینی و لا أسلَسُ لَکِ فَتَقودِین_ی . (1)

نهج البلاغة عن عبدِ اللّهِ بنِ عبّاسٍ رضی الله عنه :دَخَلتُ عَلی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام بذِی قارٍ و هو یَخْصِفُ نَعلَهُ ، فقالَ لی : ما قیمةُ هذا النَّعلِ ؟ فقلتُ : لا قیمةَ لها ، فقالَ علیه السلام : و اللّهِ لَهِیَ أحَبُّ إلَیَّ مِن إمرَتِکُم إلاّ أنْ اُقِیمَ حقّاً أو أدفَعَ باطلاً . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :أیّها الناسُ ، إنّما اُخبِرُکُم عن أخٍ لی کانَ من أعظَمِ الناسِ فی عَینِی ، و کانَ رأسُ ما عَظُمَ به فی عَینِی صِغَرُ الدنیا فی عَینِهِ (3) . (4)

امام علی علیه السلام :ای دنیا! از من دور شو که ریسمانت را بر پشتت افکندم (رهایت کردم). من از چنگال های تو رهیده ام و از دام های تو گریخته ام و از افتادن در لغزشگاههای تو دوری کرده ام . . . چه دور مانده است! آن که پا در لغزشگاه تو نهاد ، لغزید و هر که در گرداب های تو وارد شد ، غرق گشت ، و آن که از دامهای تو رهید ، رستگار شد و کسی که از دست تو به سلامت مانْد، چه باک که در دنیا به سختی گذرانَد ؛ زیرا دنیا در نظر او به منزله روزی است که زوالش نزدیک است . از من دور شو که به خدا سوگند من رام تو نگردم تا خوارم سازی و سر به فرمان تو ننهم تا مرا هر جا خواهی بکشانی .

نهج البلاغة_ به نقل از عبد اللّه بن عباس _: در منطقه ذی قار خدمت امیر المؤمنین علیه السلام رسیدم . آن حضرت مشغول وصله زدن به کفش خود بود . به من فرمود : ارزش این کفش چقدر است؟ عرض کردم : ارزشی ندارد! حضرت فرمود : به خدا سوگند که این کفش را بیش از فرمانروایی بر شما دوست دارم ، مگر آن که به وسیله آن، حقی را برپا دارم یا باطلی را بر اندازم .

امام حسن علیه السلام :ای مردم! بدانید مرا برادری بود که از بزرگترین مردمان در نظر من به شمار می رفت ؛ مهمترین چیزی که او را در نظرم با عظمت کرده بود، بی ارزشی دنیا در نگاه او بود .

ص :90


1- نهج البلاغة: الکتاب 45.
2- . نهج البلاغة: الخطبة 33 .
3- بحار الأنوار : 69/294/24 ، و قد ذکرنا هذا الحدیث لمناسبته مع ما قبله .
4- (انظر) الأخ : باب 54 .

تنبیه الخواطر :سَألَ معاویةُ ضرارَ بنَ ضمرةَ الشَّیبانیَّ عن أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام فقالَ : أشهَدُ لَقَد رأیتُهُ فی بعضِ مَواقِفِهِ و قد أرخَی اللیلُ سُدولَهُ و هُوَ قائمٌ فی مِحرابِهِ قابِضٌ علی لِحیَتِهِ یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیمِ و یَبکِی بُکاءَ الحزینِ و یقولُ : یا دنیا یا دنیا ، إلَیکِ عَنّی ، أبِی تَعَرَّضتِ ؟! أم إلَیَّ تَشَوَّقتِ ؟! لا حانَ حینُکِ ، هیهاتَ ، غُرِّی غَیرِی ، لاَ حاجَةَ لی فیکِ ، قد طَلَّقتُکِ ثلاثاً لا رَجعَةَ فیها ، فَعَیشُکِ قصیرٌ ، و خَطَرُکِ یسیرٌ ، و أمَلُکِ حقیرٌ ، آه مِن قِلَّةِ الزّادِ ، و طولِ الطریقِ ، و بُعدِ السَّفرِ ، و عظیمِ المَورِدِ (1) ! (2)

(3)

تنبیه الخواطر :معاویه از ضرار بن ضمره شیبانی درباره امیر المؤمنین علیه السلام پرسید؛ ضرار گفت: گواهی می دهم که در شبی تار او را دیدم که در محرابش ایستاده و محاسنش را گرفته است و مثل مار گزیده به خود می پیچد و مانند مصیبت زده گریه می کند و می فرماید : ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو؛ آیا خود را به من عرضه می کنی؟ یا آرزومند منی؟ مباد آن روز [که مرا بفریبی]، هیهات، دیگری را بفریب، مرا به تو نیازی نیست، من تو را سه طلاقه کرده ام که رجوعی در آن نیست، زندگی [در] تو کوتاه است و اهمیت تو اندک و امید به تو حقیر. آه از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و عظمت آن جا که وارد می شویم. (4)

ص :91


1- تنبیه الخواطر : 1/79 .
2- فی نهج البلاغة «و مِن خبرِ ضرارِ بنِ حمزةَ الضبائیِّ عند دخولِهِ علی معاویةَ و مَسألَتِهِ لَهُ عن أمیرِ المؤمنینَ ، و قال : فَأشهَدُ لقد رأیتُهُ فی بعضِ مواقِفِهِ ......... » و تتمّة الحدیث کما فی تنبیه الخواطر . نهج البلاغة : الحکمة 77 ، بحار الأنوار : 73/128/132 .
3- (انظر) الإمامة العامة : باب 160 ، 161 .
4- گفتنی است که در نهج البلاغه آمده است : «از خبر ضرار بن حمزة ضبائی است که چون بر معاویه وارد شد معاویه از او درباره امیر المؤمنین علیه السلام پرسید، و ضرار گفت: گواهی می دهم که او را در یکی از عبادتگاه هایش دیدم ......... » دنباله حدیث با آنچه در تنبیه الخواطر آمده یکسان است.

1234 - حَقیقةُ الدُّنیا لَهوٌ ولَعِبٌ
1234 - دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی است

الکتاب :

«وَ ما الْحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أ فَلاَ تَعْقِلُونَ» . (1)

«وَ مَا هذِه الْحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» . (2)

«اعْلَمُوا أنَّما الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ» . (3)

الحدیث :

بحار الأنوار_ الإمامُ علیٌّ علیه السلام لَمّا رَأی جابرَ بنَ عبدِ اللّهِ و قد تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ قالَ _: یا جابرُ ، عَ_لاَمَ تَنفُّسُکَ ؟ أ عَلَی الدنیا؟! فقال جابرُ : نَعَم ، فقالَ لَهُ : یا جابرُ ، مَلاَذُّ الدنیا سَبعةٌ: المأکولُ ، و المَشروبُ ، و المَلبوسُ ، و المَنکوحُ ، و المَرکوبُ ، و المَشمومُ ، و المَسموعُ .

فَألَذُّ المَأکولاتِ العَسَلُ و هو بَصقٌ من ذُبابةٍ ، و أحْلَی المَشروباتِ الماءُ و کَفَی بإباحَتِهِ و سِباحَتِهِ عَلَی وَجهِ الأرضِ ، و أعلَی المَلبوساتِ الدِّیباجُ و هُوَ مِن لُعابِ دُودَةٍ ، و أعلَی المَنکوحاتِ النِّساءُ و هو مَبالٌ فی مَبالٍ و مِثالٌ لمِثالٍ ، و إنَّما یُرادُ أحسَنُ ما فی المرأةِ لِأقبَحِ ما فیها ، و أعلَی المَرکوباتِ الخَیلُ و هُو قواتِلُ ، و أجَلُّ المَشموماتِ المِسْکُ و هو دَمٌ مِن سُرَّةِ دابّةٍ ، و أجَلُّ المَسموعاتِ الغِناءُ و التَّرنُّمُ و هو إثمٌ ، فما هذِهِ صِفَتُهُ لَم یَتَنَفَّس علَیهِ عاقِلٌ .

قالَ جابرُ بنُ عبدِ اللّهِ : فو اللّهِ ما خَطَرَتِ الدنیا بعدَها علی قَلبی . (4)

1234

دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی است

قرآن :

«و زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است . آیا نمی اندیشید؟».

«زندگی این دنیا چیزی جز لهو و لعب نیست و سرای آخرت سرای زندگانی است، اگر می دانستند» .

«بدانید که زندگی دنیا بازیچه است و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی میان خودتان» .

حدیث :

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام آنگاه که دید جابر بن عبد اللّه آه می کشد، فرمود : ای جابر! برای چه آه می کشی برای دنیا ؟ جابر عرض کرد : آری . حضرت فرمود : ای جابر! لذّتهای دنیا در هفت چیز است : خوردنی ، آشامیدنی ، پوشیدنی ، آمیزشی ، سوار شدنی ، بوییدنی و شنیدنی .

و لذیذترین خوردنی ها عسل است و آن [شیره گیاهی ]آمیخته بزاق مگسی باشد ، گواراترین آشامیدنی ها آب است ، و همین بس که نوشیدنش روا و در همه جای زمین روان است ، و بهترین پوشیدنی ها ابریشم است و آن از آب دهان کرمی باشد ؛ و برترین همبستری، همبستری با زنان است و آن داخل شدن مبالی است در مبالی و نزدیک شدن دو عضو همانند است ، و نیکوترین چیزی که در زن می جویند (زیبایی او) برای لذّت جویی از زشت ترین عضو او خواسته می شود؛ بهترین سوار شدنی ها اسب است و آن کُشنده است؛ ارزشمندترین بوییدنی ها مُشک است و آن خون ناف حیوانی باشد و بهترین شنیدنیها غنا و آواز است که آن هم گناه باشد . پس ، آدم خردمند برای چیزهایی با این اوصاف، هرگز آه نمی کشد .

جابر بن عبد اللّه می گوید : به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگز دنیا بر دلم خطور نکرد.

ص :92


1- الأنعام : 32 .
2- العنکبوت : 64 .
3- الحدید : 20 .
4- بحار الأنوار : 78/11/69 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :هلِ الدنیا إلاّ دابّةٌ رَکِبْتَها فی مَنامِکَ فاستَیقَظتَ و أنتَ علی فِراشِکَ غیرَ راکِبٍ و لا آخِذٍ بِعِنانِها ، أو کَثَوبٍ لَبِستَهُ ، أو کَجارِیَةٍ وَطِئتَها؟! (1)

امام باقر علیه السلام :آیا دنیا جز همانند ستوری است که خواب می بینی سوارش شده ای و چون بیدار می شوی خود را در بستر می بینی؟! نه بر ستوری سواری و نه افسارش را گرفته ای . یا همانند جامه ای است که [در عالم خواب] می پوشی ، یا چون دختری که [خواب می بینی] با او نزدیکی می کنی .

1235 - التَّحذیرُ مِنَ الدُّنیا
1235 - بر حذر داشتن از دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِحذَرُوا الدنیا ، فإنّها أسحَرُ من هاروتَ و ماروتَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُحَذِّرُکُمُ الدنیا ، فإنّها لَیسَت بِدارِ غِبطَةٍ ، قد تَزَیّنَتْ بِغُرورِها ، و غَرَّتْ بزِینَتِها لِمَن کانَ یَنظُرُ إلَیها . (3)

1235

بر حذر داشتن از دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دنیا حذر کنید که دنیا افسونگرتر از هاروت و ماروت است . (4)

امام علی علیه السلام :شما را از دنیا برحذر می دارم ، که دنیا جای شادمانی نیست . دنیا با چیزهای فریبنده خود را آراسته است و زرق و برق آن، کسی را که بدان بنگرد، می فریبد.

ص :93


1- . الأمالی للطوسی: 296/582 .
2- تنبیه الخواطر : 1/131 .
3- بحار الأنوار: 78/21/82 .
4- هاروت و ماروت، دو فرشته بودند که به بابل نازل شده بودند و در برابر جادوگران و ابطال جادوی آنان سحر آموزش می دادند.

عنه علیه السلام :اُحَذِّرُکُمُ الدنیا ، فإنّها حُلوَةٌ خَضِرَةٌ حُفَّتْ بِالشَّهَواتِ . (1)

عنه علیه السلام :اُحَذِّرُکُمُ الدُّنیا ، فَإنَّها مَنزِلُ قُلعَةٍ و لَیسَت بدارِ نُجعَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :اُحَذِّرُکُمُ الدنیا ، فإنّها دارُ شُخُوصٍ ، و مَحَلَّةُ تَنغِیصٍ ، ساکِنُها ظاعِنٌ ، و قاطِنُها بائنٌ . (3)

عنه علیه السلام :اُحَذِّرُکُمُ الدنیا، فَإنّها غَرّارةٌ، و لا تَعدُو _ إذا هِیَ تَناهَتْ إلی اُمْنِیَّةِ أهلِها _ ما قالَ اللّهُ عزّ و جلّ: «و اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنیا کَماءٍ أنزَلْناهُ مِنَ السماءِ فاختلَطَ بِهِ نَباتُ الأرضِ فأصبَحَ هَشیما تَذْرُوهُ الرِیاحُ و کانَ اللّهُ عَلی کلِّ شَیءٍ مُقتَدِرا» (4) . (5)

عنه علیه السلام :إحذَرُوا الدنیا ، فإنَّ فی حلالِها حِساب[ا] ، و فی حَرامِها عقاب[ا] ، و أوّلُها عَناءٌ ، و آخِرُها فَناءٌ . (6)

عنه علیه السلام :اُحَذِّرُکُمُ الدنیا و الاغتِرارَ بها ، فکأنْ قد زالَتْ عن قلیلٍ عَنکُم کما زالَتْ عَمَّن کانَ قَبلَکُم ، فاجعَلُوا اجتِهادَکُم فیها التَّزوُّدَ مِن یَومِها القَصیرِ لیَومِ الآخِرَةِ الطّویلِ . (7)

امام علی علیه السلام :شما را از دنیا برحذر می دارم ؛ زیرا آن شیرین و با طراوت است و خواهشهای نفسانی آن را فرا گرفته است .

امام علی علیه السلام :شما را از دنیا پرهیز می دهم ؛ زیرا دنیا منزلی است که باید از آن کوچ کرد و سرای ماندن نیست .

امام علی علیه السلام :شما را از دنیا برحذر می دارم ؛ زیرا دنیا سرای کوچیدن و جایگاه کدورت و سختی است . ساکنِ آن، بار سفر برمی بندد و مقیمش از آن جدا می شود .

امام علی علیه السلام :شما را از دنیا پرهیز می دهم ؛ زیرا که بسیار فریبنده است _ و زمانی هم که دنیا پرستان به آرزوی خود برسند _ دنیا از این توصیف خداوند عزّ و جلّ فراتر نیست که «برای آنان زندگی دنیا را مثل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [ چنان] خشک گردید که بادها پراکنده اش کردند، و خداست که همواره بر هر چیزی تواناست».

امام علی علیه السلام :از دنیا بپرهیزید ، که حلال آن حساب دارد و حرام آن کیفر ؛ آغازش رنج است و پایانش نابودی .

امام علی علیه السلام :شما را از دنیا و فریفته شدن به آن برحذر می دارم ؛ زیرا دنیا به زودی از شما گرفته و جدا خواهد شد، همچنان که از پیشینیان شما جدا شد . پس ، کوشش خود را در دنیا مصروف این دارید که از چند روزه کوتاه آن برای روز طولانی آخرت توشه برگیرید.

ص :94


1- . نهج البلاغة : الخطبة 111 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 113 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 196 .
4- الکهف : 45 .
5- . نهج السعادة : 3/284 .
6- بحار الأنوار : 78/23/88 .
7- تنبیه الخواطر : 2/150 .

عنه علیه السلام :اِحذَروا هَذِهِ الدنیا الخَدَّاعةَ الغَدّارةَ ، التی قد تَزَیّنَتْ بِحُلِیِّها ، و فَتَنَتْ بِغُرورِها ......... فأصبَحَتْ کالعَروسِ المَجْلُوَّةِ ، و العُیونُ إلَیها ناظِرَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :اِحذَروا الدنیا الحَذَرَ کُلَّهُ ، وضَعُوا عَنکُم ثِقْلَ هُمُومِها لِما تَیَقَّنتُم لِوَشْکِ زَوالِها ، و کونوا أسَرَّ ما تَکونونَ فیها ، أحذَرَ ما تَکونُونَ لَها . (2)

عنه علیه السلام :إحذَروا الدنیا ، فإنّها غَدّارةٌ غَرّارةٌ خَدُوعٌ ، مُعطِیَةٌ مَنوعٌ ، مُلبِسةٌ نَزُوعٌ . (3)

عنه علیه السلام :اِحذَروا الدنیا ، فإنّها عَدُوّةُ أولیاءِ اللّهِ ، و عَدُوّةُ أعدائهِ ، أمّا أولیاؤهُ فَغَمَّتهُم ، و أمّا أعداؤهُ فَغَرَّتهُم . (4)

امام علی علیه السلام :از این دنیای پر فریب بی وفا و غدّار بپرهیزید ؛ دنیایی که به زیورهایش خود را آراسته و با زرق و برقش دلربایی می کند . . . و همچون عروسی جلوه گر شده و چشمها به آن خیره گشته است .

امام علی علیه السلام :از دنیا کاملاً حذر کنید و چون یقین دارید که به زودی از شما جدا می شود، پس بارِ اندوههای آن را از دوش خود بردارید و آن گاه که بیش از هر زمانی در دنیا شادید، بیش از هر وقت دیگر از دنیا بر حذر باشید .

امام علی علیه السلام :از دنیا حذر کنید که دنیا بی وفا و پر مکر و فریب است ، عطا کننده ای است خسیس و پوشاننده ای است که برهنه می سازد (چیزی را که بدهد پس می گیرد) .

امام علی علیه السلام :از دنیا بپرهیزید که آن هم دشمنِ دوستان خداست و هم دشمنِ دشمنانِ خدا ؛ زیرا دوستان خدا را اندوهگین می سازد و دشمنان او را می فریبد.

1236 - التَّحذیرُ مِن غُرورِ الدُّنیا
1236 - پرهیز از فریب دنیا

الکتاب :

زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا و یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَة وَ اللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ» . (5)

1236

پرهیز از فریب دنیا

قرآن :

«برای کافران زندگی این جهانی آراسته شده است و آنان مؤمنان را به ریشخند می گیرند ، آنان که از خدا می ترسند در روز قیامت بر فراز کافران هستند و خدا هر کس را که بخواهد بی حساب روزی می دهد» .

ص :95


1- بحار الأنوار : 73/108/109 .
2- بحار الأنوار : 73/109/109 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 230 .
4- الأمالی للطوسی : 685/1456 .
5- البقرة : 212 .

زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّساءِ والْبَنینَ و الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ و الْفِضَّةِ والْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ و الْأنْعامِ و الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا و اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمآب» . (1)

اَلْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الحَیاةِ الدُّنْیا و الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابَاً وَ خَیْرٌ أَمَلاً» . (2)

کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ مَتاعُ الْغُرُور» . (3)

فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُور» . (4)

یَا أَیُّهَا النّاسُ إنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُور» . (5)

ذلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُم آیاتِ اللّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ لا یُخرَجُون مِنْهَا وَ لاَ هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ» . (6)

الحدیث :

ارشاد القلوب :فی حدیثِ المعراجِ : یا أحمدُ ، اِحذَرْ أن تکونَ مثلَ الصَّبیِّ إذا نَظَرَ إلی الأخضَرِ و الأصفَرِ و إذا اُعطِیَ شَیئاً مِنَ الحُلوِ و الحامضِ اغتَرَّ بِهِ . (7)

«در چشم مردم آرایش یافته است عشق به امیال نفسانی از دوست داشتن زنان و فرزندان و همیان های زر و سیم و اسبان داغ بر نهاده و چارپایان و زراعت . همه اینها متاع زندگی این جهانی است ، در حالی که بازگشتنگاه خوب نزد خداست» .

«دارایی و فرزندان زیورهای زندگی دنیا هستند و کردارهای نیک که همواره بر جای می ماند ، نزد پروردگارت بهتر و امید بستن به آنها نیکوتر است» .

«هر نفسی مرگ را می چشد و به تحقیق در روز قیامت مزد اعمال شما را به تمامی خواهند داد . و هر کس را از آتش دور سازند و به بهشت در آورند به پیروزی رسیده است . و این زندگی دنیا جز متاعی فریبنده نیست» .

«زندگی دنیا فریبتان ندهد و نیز شیطان فریبکار ، به [کرم ]خدا مغرورتان نسازد» .

«ای مردم! وعده خدا حق است . مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد و آن شیطان فریبنده به خدا مغرورتان بگرداند» .

«و این به کیفر آن است که آیات خدا را به مسخره می گرفتید و زندگی دنیوی شما را بفریفت . پس ، امروز کسی از این آتش بیرونشان نبرد و کسی عذرشان را نپذیرد».

حدیث :

إرشاد القلوب :در حدیث معراج آمده است : ای احمد! حذر کن از این که چونان کودک باشی ، که هرگاه چشمش به سبز و زرد بیفتد، یا ترش و شیرینی به او داده شود، فریفته آن گردد.

ص :96


1- آل عمران : 14 .
2- الکهف : 46 .
3- آل عمران : 185 .
4- لقمان : 33 .
5- فاطر : 5 .
6- الجاثیة : 35 .
7- إرشاد القلوب : 200 .

عیسی علیه السلام :هی الخَدّاعةُ الفجّاعَةُ ، المَغرورُ مَنِ اغتَرَّ بها ، المَفتونُ مَنِ اطمَأنَّ إلَیها . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَثَلُ مَنِ اغتَرَّ بها کمَثَلِ قَومٍ کانوا بمَنزِلٍ خَصیبٍ فَنَبا بِهِم إلی مَنزِلٍ جَدیبٍ ، فلَیسَ شیءٌ أکرَهَ إلَیهِم و لا أفظَعَ عِندَهُم مِن مُفارَقَةِ ما کانوا فیهِ إلی ما یَهجُمُونَ علَیهِ و یَصِیرُونَ إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :اِحذَرْ أن یَخدَعَکَ الغُرورُ بالحائلِ الیَسیرِ ، أو یَستَزِلَّکَ السُّرورُ بالزائلِ الحَقیرِ . (3)

عنه علیه السلام :ألا و إنّ الدنیا دارٌ غَرّارةٌ خَدّاعةٌ ، تَنکِحُ فی کلِّ یومٍ بَعْلاً ، و تَقتُلُ فی کلِّ لیلةٍ أهلاً ، و تُفَرِّقُ فی کلِّ ساعةٍ شَملاً . (4)

عنه علیه السلام :فلا یَغُرَّنَّکُم کَثرَةُ ما یُعجِبُکُم فیها لِقِلَّةِ ما یَصحَبُکُم مِنها . (5)

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا غُرورَ الدنیا ، فإنّها تَستَرجِعُ أبداً ما خَدَعَت بِهِ مِنَ المَحاسِنِ ، و تَزعَجُ المُطمئنَّ إلَیها و القاطِنَ . (6)

عیسی علیه السلام :دنیا بسی فریبنده و اندوه زاست . فریفته کسی است که فریب دنیا را بخورد و مفتون، کسی است که به آن اطمینان کند .

امام علی علیه السلام :حکایت کسی که فریفته این جهان شده، حکایت گروهی است که در منزلی حاصلخیز باشند و نخواهند به منزلی خشک و قحطی زده روند . برای اینان چیزی نا خوشتر و سخت تر از این نیست که از جای خرّم و پر نعمت خود جدا شوند و ناگهان به جایی آن چنان بی نعمت و خشک فرود آیند .

امام علی علیه السلام :مبادا شیفتگی به زایل شونده ای ناچیز تو را فریب دهد، و شاد شدن به فناپذیری بی ارزش تو را بلغزاند .

امام علی علیه السلام :بدانید که دنیا سرایی بس فریبنده و مکّار است . هر روزی یک شوهر می کند و هر شبی خانواده ای را می کشد و هر دم و ساعتی جمعی را از هم می پراکند .

امام علی علیه السلام :شگفتی های فراوان دنیا شما را نفریبد ؛ زیرا اندکی از آن را با خود می برید .

امام علی علیه السلام :از فریب دنیا بپرهیزید ؛ زیرا دنیا همواره خوبیهای فریبنده خود را پس می گیرد و کسی را که به آن دل بسته و در آن جا خوش کرده است ، بیرون می راند .

ص :97


1- بحار الأنوار : 73/120/110 .
2- نهج البلاغة: الکتاب31.
3- غرر الحکم : 2612 .
4- الأمالی للطوسی : 685/1456 .
5- بحار الأنوار : 73/118/109 .
6- غرر الحکم : 2562 .

عنه علیه السلام :غَرّارةٌ غَرورٌ ما فیها ، فانیةٌ فانٍ مَن علَیها، لا خَیرَ فی شیءٍ مِن أزوادِها إلاّ التَّقوی . (1)

عنه علیه السلام :ما المَغرورُ الذی ظَفِرَ مِن الدنیا بأعلی هِمَّتِهِ ، کالآخَرِ الذی ظَفِرَ مِن الآخرةِ بِأدنی سُهْمَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ مَن غَرَّتهُ الدنیا بمُحالِ الآمالِ و خَدَعَتهُ بزُورِ الأمانِیِّ أورَثَتهُ کَمَهاً ، و ألبَسَتهُ عَمیً ، و قَطَعَتهُ عَنِ الاُخری ، و أورَدَتهُ مَوارِدَ الرَّدی . (3)

عنه علیه السلام :ما قَدَّمتَ فهُو للمالِکِینَ ، و ما أخَّرتَ فهُو للوارِثینَ ، و ما معکَ فما لَکَ عَلیهِ سَبیلٌ سِوَی الغُرورِ بِهِ . (4)

عنه علیه السلام :الدنیا غُرورٌ حائلٌ ، و سَرابٌ زائلٌ ، و سِنادٌ مائلٌ . (5)

عنه علیه السلام_ فی صِفةِ الدنیا _: تَغُرُّ و تَضُرُّ و تَمُرُّ ، إنّ اللّهَ تعالی لَم یَرْضَها ثواباً لأولِیائهِ و لا عِقاباً لأعدائهِ . (6)

امام علی علیه السلام :دنیا بسی فریبنده است و هر آنچه در آن است فریب باشد ؛ نابود شدنی است و هر که در آن می زید فانی می شود. در هیچ یک از توشه های آن خیر و خوبی نیست مگر در توشه تقوا .

امام علی علیه السلام :فریفته ای که از دنیا به بالاترین کامیابی رسد ، همانند کسی نیست که از آخرت به کمترین نصیب رسیده باشد .

امام علی علیه السلام :کسی که دنیا با آرزوهای محال بفریبدش و با امیدهای دروغین گولش زند، برایش کوری و کوردلی بر جای گذارد و از آخرت جدایش سازد و در هلاکت گاه ها فرودش آرد .

امام علی علیه السلام :آنچه [برای آخرت] پیش فرستی، مال صاحبان آن ها است و آنچه بعد از تو مانَد از آنِ وارثان است و آنچه اینک داری، جز مایه فریب بودن، تو را دستی بر آن نیست .

امام علی علیه السلام :دنیا فریبنده ای زوال پذیر است و سرایی پوچ و تکیه گاهی کج .

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : دنیا می فریبد و زیان می رساند و می گذرد . خداوند متعال آن را نه به عنوان پاداشی برای دوستان خود پسندیده است و نه کیفری برای دشمنانش .

ص :98


1- نهج البلاغة : الخطبة 111 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 370 .
3- غرر الحکم : 3532 .
4- بحار الأنوار : 71/356/17 .
5- غرر الحکم : 2053 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 415 .

عنه علیه السلام :إن أقبَلَتْ غَرَّتْ ، و إن أدبَرَتْ ضَرَّتْ . (1)

امام علی علیه السلام :دنیا اگر روی آورد ، فریب می دهد و اگر پشت کند، زیان می رساند .

1237 - خَطَرُ الاغتِرارِ بِالدُّنیا
1237 - خطر فریفته شدن به دنیا

الکتاب :

«ذلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فالْیَومَ لاَ یُخْرَجُون مِنْها وَ لاَ هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ » . (2)

«وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُم لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیَا» . (3)

«الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فالْیَومَ نَنساهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِم هَ_ذَا وَ ما کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غُرورُ الدنیا یَصرَعُ . غُرورُ الهوی یَخدَعُ . غُرورُ الشّیطانِ یُسَوِّلُ و یُطمِعُ . (5)

عنه علیه السلام :سُکونُ النَّفْسِ إلی الدنیا مِن أعظَمِ الغُرورِ . (6)

1237

خطر فریفته شدن به دنیا

قرآن :

«و این به کیفر آن است که آیات خدا را به مسخره گرفتید و زندگی دنیوی شما را بفریفت . پس امروز از این آتش کسی بیرونشان نبرد و کسی عذرشان را نپذیرد» .

«آن کسانی را که دین خویش را بازیچه و لهو گرفته اند و زندگانی دنیا فریبشان داد وا گذار» .

«امروز کسانی را که دین خویش را لهو و بازیچه پنداشتند و زندگی دنیا فریبشان داد فراموش می کنیم ، همچنان که آنها نیز رسیدن به این روز را از یاد برده بودند و آیات مارا انکار می کردند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :ترفندِ دنیا [انسان را] به خاک در می افکند ؛ ترفندِ هوی و هوس می فریبد ؛ ترفندِ شیطان [دنیا را در نظر انسان] می آراید و به طمع می اندازد .

امام علی علیه السلام :دل خوش کردن به دنیا بزرگترین فریب است .

ص :99


1- بحار الأنوار : 78/23/88 .
2- الجاثیة : 35 .
3- الأنعام : 70 .
4- الأعراف : 51 .
5- غرر الحکم: 6387_6389.
6- غرر الحکم : 5650 .

عنه علیه السلام :إنّ الدنیا کالشَّبَکَةِ تَلتَفُّ علی مَن رَغِبَ فیها . (1)

امام علی علیه السلام :دنیا همچون دامی است که به دست و پایِ دنیا خواهان می پیچد .

1238 - إنَّما تَغُرُّ الدُّنیا الجاهِلَ
1238 - تنها نادان فریب دنیا را می خورد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو تَعلَمونَ مِنَ الدنیا ما أعلَمُ لاستَراحَتْ أنفُسُکُم مِنها . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غُرّی یا دنیا مَن جَهِلَ حِیَلَکِ و خَفِیَ علَیهِ حبائلُ کَیدِکِ . (3)

عنه علیه السلام :الرُّکونُ إلی الدنیا مَع ما یُعایَنُ مِن غِیَرِها جَهلٌ . (4)

عنه علیه السلام :الرُّکونُ إلی الدنیا مَع ما یُعایَنُ مِن سُوءِ تَقَلُّبِها جَهلٌ . (5)

عنه علیه السلام :الدنیا غَنیمَةُ الحَمقی . (6)

عنه علیه السلام :العاجِلَةُ غُرورُ الحَمقی . (7)

عنه علیه السلام :الفَرَحُ بالدُّنیا حُمقٌ . (8)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العَقلِ مَقتُ الدُّنیا و قَمعُ الهَ_وی . (9)

1238

تنها نادان فریب دنیا را می خورد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر آنچه من از دنیا می دانم شما بدانید، جانهایتان از آن آسوده می شود.

امام علی علیه السلام :ای دنیا! کسی را بفریب که حیله های تو را نمی شناسد و از دامهای نیرنگ تو بی خبر است .

امام علی علیه السلام :اعتماد کردن به دنیا ، با وجود مشاهده تغییرات و دگرگونیهایِ آن ، نادانی است .

امام علی علیه السلام :با مشاهده دگرگونیهای ناخوشایند دنیا ، تکیه کردن به آن نادانی است .

امام علی علیه السلام :دنیا غنیمت مردمان نابخرد است .

امام علی علیه السلام :این سرای زودگذر، فریب [دهنده] مردمان احمق است .

امام علی علیه السلام :شاد شدن به دنیا حماقت است .

امام علی علیه السلام :ثمره خرد، دشمنی با دنیا و سرکوب هوی و هوس است .

ص :100


1- غرر الحکم : 3678 .
2- کنز العمّال : 6130 .
3- غرر الحکم : 6413 .
4- غرر الحکم : 1979 .
5- غرر الحکم : 2037 .
6- غرر الحکم : 1110 .
7- غرر الحکم : 896 .
8- غرر الحکم : 454 .
9- غرر الحکم : 4654 .

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ خِداعَ الدنیا لم یَغتَرَّ مِنها بمُحالاتِ الأحلامِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هر که ترفند دنیا را شناخت ، فریب رؤیاهای تحقّق ناپذیر آن را نخورْد .

1239 - عَدَمُ مَسؤولِیَّةِ الدُّنیا عَنِ الغُرورِ
1239 - دنیا در فریب مردم ، مقصّر نیست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَقّ_اً أقولُ : ما الدنیا غَرَّتکَ ، و لکنْ بها اغتَرَرتَ ، و لقَد کاشَفَتکَ العِظاتِ و آذَنَتکَ عَلی سَواءٍ ، و لَهِیَ بما تَعِدُکَ مِن نُزولِ البلاءِ بِجِسمِکَ و النَّقصِ ( النَّقضِ ) فی قُوَّتِکَ أصدَقُ و أوفَی مِن أن تَکْذِبَکَ أو تَغُرَّکَ . (3)

1239

دنیا در فریب مردم ، مقصّر نیست

امام علی علیه السلام :به حق می گویم ، دنیا تو را فریب نداد، بلکه تو فریفته آن شدی ، دنیا [مایه های] پند و عبرت را بر تو آشکار ساخت و عادلانه و منصفانه تو را آگاه کرد . و در وعده هایی که به تو می دهد ، از قبیل بلای جسمانی و کم شدن نیرو و توانایی تو ، راستگوتر است و با وفادارتر از آن که به تو دروغ بگوید، یا فریبت دهد .

1240 - التَّحذیرُ مِنَ الطُّمَأنینَةِ بِالدُّنیا
1240 - پرهیز از دل خوش کردن به دنیا

الکتاب :

«إنَّ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقَاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا و اطْمَأَنّوا بِها و الَّذِینَ هُمْ عَن آیاتِنا غافِلُونَ * أُول_ئِکَ مَأوَاهُمُ النّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و کانَ تَحتَهُ کَنْزٌ لَهُما» (5) _: کانَ ذلکَ الکنزُ لَوحاً مِن ذهبٍ فیه مَکتوبٌ : ......... عَجِبتُ لِمَن یَرَی الدنیا و تَصَرُّفَ أهلِها حالاً بعدَ حالٍ کیفَ یَطمئنُّ إلَیها ؟! (6)

1240

پرهیز از دل خوش کردن به دنیا

قرآن :

«کسانی که به دیدار ما (قیامت) امید ندارند و به زندگی دنیوی خشنود شده و بدان آرامش یافته اند و آنان که از آیات ما بی خبرند ، به کیفر کارهایی که می کرده اند ، جایگاهشان جهنم است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ درباره آیه شریفه: «زیر آن [ دیوار] گنجی متعلّق به آن دو بود» _فرمود : این گنج لوحی زرین بود که در آن نوشته شده بود : ......... در شگفتم از کسی که دنیا و دگرگونیهای احوال مردمان را می بیند و باز به آن دل خوش می کند .

ص :101


1- غرر الحکم : 8939 .
2- (انظر) باب 1258 حدیث 6227 . عنوان 386 «الغرور» .
3- نهج البلاغة : الخطبة 223 .
4- یونس : 7 و 8 .
5- الکهف : 82 .
6- معانی الأخبار : 200/1 .

عنه علیه السلام :کَم مِن واثِقٍ بها قد فَجَعَتهُ، و ذِی طُمَأْنِینَةٍ إلَیها قد صَرَعَتهُ، و ذِی حَذَرٍ قد خَدَعَتهُ! (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :وُجِدَ لَوحٌ تحتَ حائطِ مدینةٍ مِنَ المدائنِ فیهِ مَکتوبٌ: أنا اللّهُ لا إلَهَ إلاّ أنا و محمّدٌ نَبِیِّی ......... عَجِبتُ لِمَنِ اختَبَرَ الدنیا کیف یَطمئنُّ ؟! (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن کانتِ الدنیا فانیَةً فالطُّمأنینَةُ إلَیها لِما ذا ؟! (3)

امام علی علیه السلام :بسا کسانی که به این دنیا اعتماد کردند و دنیا آنان را دردمند کرد و بسا کسانی که به آن دل خوش کردند و دنیا آنان را به خاک [مذلّت] افکند و بسا افراد محتاط و هوشمندی که دنیا فریبشان داد .

امام حسین علیه السلام :زیر دیوار یکی از شهرها لوحی یافت شد که در آن نوشته شده بود : من اللّه هستم و خدایی جز من نیست و محمّد پیامبر من است . . . در شگفتم از کسی که دنیا را آزموده است و با این حال به آن دل خوش می کند .

امام صادق علیه السلام :اگر دنیا فناپذیر است، پس دل خوش کردن به آن چرا؟

1241 - التَّحذیرُ مِنَ الرُّکونِ إلَی الدُّنیا
1241 - پرهیز از دل بستن به دنیا

بحار الأنوار :فیما أوصی آدمُ إلی شِیثٍ علیهما السلام : لا تَرکَنُوا إلی الدنیا الفانیَةِ ، فإنّی رَکَنتُ إلی الجنّةِ الباقیَةِ فما صَحِبَ (4) لی و اُخِْرجْتُ مِنها . (5)

1241

پرهیز از دل بستن به دنیا

بحار الأنوار :از وصیت آدم علیه السلام به فرزندش شیث علیه السلام است که : به دنیای فانی دل مبندید ؛ زیرا من به بهشت جاویدان دل بستم، اما با من وفا نکرد و از آن بیرون رانده شدم .

ص :102


1- بحار الأنوار : 73 / 97/82 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/44/158 .
3- بحار الأنوار : 73/88/54 .
4- کذا فی المصدر ، و لعلّ الصحیح : «صَحَّتْ» .
5- بحار الأنوار : 78/452/19 .

قصص الأنبیاء :فیما أوحی اللّهُ تعالی إلی موسی علیه السلام : یا موسی ، لا تَرکَن إلی الدنیا رُکونَ الظالِمینَ ، و رُکونَ مَنِ اتَّخَذَها اُمّاً و أباً ......... و اترُکْ مِنَ الدنیا ما بِکَ الغِنی عَنهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جُدَّ بِهِم فَجَدُّوا ، و رَکَنوا إلی الدنیا فما استَعَدُّوا ، حتّی اُخِذَ بکَظْمِهِم ، و رَحَلُوا إلی دارِ قَومٍ لَم یَبقَ مِن أکثَرِهِم خبرٌ و لا أثَرٌ ، قَلَّ فی الدنیا لَبْثُهُم ، و أعجَلَ بِهِم إلی الآخِرَةِ بَعثُهُم . (2)

قصص الأنبیاء :خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود که : ای موسی! همچون ستمگران و همانند کسانی که دنیا را به منزله مادر و پدر می شمارند به آن دل نبند . . . و آنچه را که از دنیا نیازی بدان نداری رها کن .

امام علی علیه السلام :بخت به آنان رو کرد و بهره مند شدند و به دنیا دل بستند و پس ، [برای آخرت] آماده نشدند، تا آن که گلویشان گرفته شد و به سرای مردمی کوچانده شدند که از بیشتر آنان خبر و نشانی نمانده است ، در دنیا دیری نپاییدند و شتابان به سوی آخرت بُرده شدند .

1242 - النَّظَرُ إلَی الدُّنیا
1242 - نگاه به دنیا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُنظُرُوا إلی الدنیا نَظَرَ الزاهدِینَ فیها ، فإنّها عَن قلیلٍ تُزیلُ الساکنَ ، و تَفجَعُ المُترَفَ فلا تَغُرَّنّکُم کَثرَةُ ما یُعجِبُکُم فیها لِقلَّةِ ما یَصحَبُکُم مِنها . (3)

عنه علیه السلام :اُنظُروا إلی الدنیا نَظَرَ الزاهدِ المُفارِقِ ، فإنّها تُزیلُ الثاویَ الساکِنَ ، و تَفجَعُ المُترَفَ الآمِنَ ، لا یُرجی مِنها ما وَلَّی فأدبَرَ ، و لا یُدری ما هُو آتٍ مِنها فَیُستَنظَرَ . (4)

1242

نگاه به دنیا

امام علی علیه السلام :همچون دوری کنندگان از دنیا به آن بنگرید ؛ زیرا دنیا بزودی ساکنانش را از خود می راند و توانگر ناز پرورده را دردمند می کند ، پس زنهار که فراوانی آنچه از دنیا خوشایند شماست فریبتان ندهد؛ زیرا آنچه از دنیا با خود می برید اندک است.

امام علی علیه السلام :به دنیا ، همچون بی رغبتان رهیده از دنیا ، بنگرید ؛ زیرا که آن، مأوی گزیده ساکن خود را بزودی می راند و بهره مندِ آسوده خاطر را دردمند می سازد . به دنیایی که رفته و پشت کرده است امید بازگشت نیست و معلوم نیست در آینده چه چیز از دنیا روی خواهد کرد، تا منتظرش باشیم.

ص :103


1- قصص الأنبیاء : 162/184 .
2- بحار الأنوار: 78/18/76.
3- . بحار الأنوار : 78/20/79 .
4- بحار الأنوار : 78/39/16.

عنه علیه السلام :اِجعَلِ الدنیا شَوکاً ، و انظُرْ أینَ تَضَعُ قَدَمَکَ مِنها ، فإنَّ مَن رَکَنَ إلَیها خَذَلَتهُ ، و مَن أنِسَ فیها أوحَشَتهُ ، و مَن یَرغَبُ فیها أوهَنَتهُ . (1)

عنه علیه السلام :اُنظُرْ إلی الدنیا نَظَرَ الزاهدِ المُفارقِ ، و لا تَنظُرْ إلَیها نَظَرَ العاشِقِ الوامِقِ . (2)

عنه علیه السلام :اُنظُروا إلی الدنیا نَظَرَ الزاهدینَ فیها الصارِفینَ عنها ، فإنّها و اللّهِ عمّا قلیلٍ تُزیلُ الثاویَ الساکنَ ، و تَفجَعُ المُترَفَ الآمِنَ . (3)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بالرَّفضِ لهذِهِ الدنیا التارِکَةِ لَکُم ، و إن لَم تُحِبُّوا تَرْکَها ......... فلا تَنافَسُوا فی عِزِّ الدنیا و فَخرِها ، و لا تَعجَبُوا بزینَتِها و نعیمِها ، و لا تَجزَعوا مِن ضَرَّائها و بُؤسِها، فإنّ عِزَّها و فَخرَها إلی انقِطاعٍ، و إنَ زینَتَها و نعیمَها إلی زوالٍ ، و ضَرّاءَها و بُؤسَها إلی نَفادٍ (نفاذٍ) . (4)

امام علی علیه السلام :دنیا را چون بوته خار بدان و بنگر که پایت را در کجای آن می گذاری ؛ هر که به دنیا تکیه کرد دنیا خوارش نمود و هرکه با دنیا، انس گرفت دنیا تنهایش گذاشت و هرکه به آن رغبت کرد، سست و نا توانش ساخت .

امام علی علیه السلام :به دنیا همچون کسی بنگر که به آن پشت کرده و از آن جدا می شود ، به دنیا مانند دلباخته شیدا منگر .

امام علی علیه السلام :به دنیا مانند زهّادِ روی برتافته از آن بنگرید؛ زیرا که به خدا سوگند دنیا بزودی مأوی گزیده ساکن خود را بیرون می کند و توانگر آسوده خاطر را دردمند می سازد .

امام علی علیه السلام :شما را به دور افکندن این دنیا سفارش می کنم ؛ دنیایی که اگر هم نخواهید ترکش کنید، او شما را ترک می کند . . . پس ، در کسب عزّت و افتخارات دنیوی با یکدیگر رقابت نکنید و زرق و برق و نعمتهای آن شما را پسند نیفتد و از سختی و رنج آن بیتابی مکنید ؛ زیرا که عزّتها و افتخارات آن به پایان می رسد و زرق و برق و نعمتهای آن به سر می آید و سختی و رنج آن تمام می شود .

ص :104


1- . بحار الأنوار : 78/22/84 .
2- غرر الحکم : 2386 .
3- . غرر الحکم : 2561 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 99 .

1243 - خَطَرُ إیثارِ الدُّنیا
1243 - خطرِ برگزیدن دنیا [بر آخرت ]

الکتاب :

«فَأَمّا مَنْ طَغی * وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا * فَإنّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأوی» . (1)

«بَل تُؤثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا * و الاْخِرَةُ خَیْرٌ وَ أبقی» . (2)

«أُولئکَ الَّذِینَ اشتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» . (3)

«وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النّارِ أذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا و استَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِما کُنتُمْ تَسْتَکبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُؤثِرَنَّ الحیاةَ الدنیا علی الآخِرَةِ باللذّاتِ و الشَّهَواتِ فإنّهُ تَعالی یقولُ فی کتابهِ : «فَأَمَّا مَنْ طَغی * وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا * فَإنّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأوی» یعنِی الدنیا المَلعونَةَ و المَلعونُ ما فیها إلاّ ما کانَ للّهِِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَرَضَتْ لَهُ دنیا و آخِرَةٌ فاختارَ الدنیا عَلَی الآخِرَةِ لَقِیَ اللّهَ عزّ و جلّ و لَیسَت لَهُ حَسَنةٌ تُتَّقی بها النارُ ، و مَن أخَذَ الآخرَةَ و تَرَکَ الدنیا لَقِیَ اللّهَ یومَ القیامةِ و هو راضٍ عَنهُ . (6)

1243

خطرِ برگزیدن دنیا [بر آخرت]

قرآن :

«پس هرکه طغیان کرد و زندگی این جهانی را برگزید، جهنم جایگاه اوست» .

«بلکه زندگی دنیا را برمی گزینند ، حال آن که آخرت بهتر و پایدارتر است» .

«اینان همان کسانی هستند که آخرت را دادند و زندگی دنیا را خریدند. از عذابشان کاسته نگردد و یاری نشوند» .

«و روزی که کافران را بر آتش عرضه کنند [گویند] : در زندگی دنیوی از چیزهای پاکیزه و خوش بهره مند شدید ، امروز سزای شما، عذاب خواری است ؛ چون در زمین به ناحق گردنکشی می کردید و عصیانگری در پیش گرفته بودید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با [پیروی از] لذّتها و خواهشهای نفس، زندگی دنیا را بر آخرت برمگزین ؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود می فرماید: «پس هر که طغیان کرد و زندگی این جهانی را برگزید ، جهنم جایگاه اوست» یعنی دنیای ملعون (بی خیر و بدور از رحمت الهی) را . و هر آنچه در دنیاست ملعون است ، مگر آنچه برای خدا باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دنیا و آخرت به او پیشنهاد شود و دنیا را بر آخرت برگزیند ، خداوند عزّ و جلّ را ، بدون هیچ حسنه ای که از آتش نجاتش دهد، دیدار کند و هر که آخرت را برگیرد و دنیا را فرو گذارد در روز قیامت خدا را ، که از وی خشنود است ، دیدار نماید .

ص :105


1- النازعات : 37 _ 39 .
2- الأعلی : 16 و 17 .
3- البقرة : 86 .
4- الأحقاف : 20 .
5- مکارم الأخلاق : 2/355/2660 .
6- بحار الأنوار : 76/362/30 .

کنز العمّال :فی حدیثِ عمرَ : فقُلتُ : اُدعُ اللّهَ یا رسولَ اللّهِ أن یُوَسِّعَ علی اُمَّتِکَ ؛ فقد وَسَّعَ علی فارسَ و الرُّومِ و هُم لا یَعبُدُونَ اللّهَ ، فاستَوَی جالِساً ، ثُمّ قالَ : أ فِی شَکٍّ أنتَ یا بنَ الخطّابِ ؟! اُولئکَ قومٌ عُجِّلَتْ لَهُم طَیِّباتُهُم فی الحیاةِ الدُّنیا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَبَدَ الدنیا و آثَرَها علی الآخرةِ استَوخَمَ العاقِبةَ . (2)

عنه علیه السلام :لا یَترُکُ الناسُ شیئاً مِن أمرِ دینِهِم لاستِصلاحِ دُنیاهُم إلاّ فَتَحَ اللّهُ علَیهِم ما هو أضَرُّ مِنهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُبالِ ما رُزِئَ مِن آخِرَتِهِ إذا سَلِمَت لَهُ دُنیاهُ فهو هالِکٌ . (4)

بحار الأنوار عن مروان عن أبی عبد اللّه علیه السلام :قالَ لی علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام : ما عَرَضَ لی قَطُّ أمرانِ أحدُهُما للدنیا و الآخَرُ للآخِرَةِ فآثَرتُ الدنیا إلاّ رَأیتُ ما أکرَهُ قَبلَ أن اُمسِیَ . ثُمّ قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام لِبَنِی اُمَیّةَ : إنّهم یُ_ؤْثِرُون الدنیا علی الآخِرَةِ منذُ ثمانینَ سَنةً و لَیسَ یَرَون شیئاً یَکرَهونَهُ . (5)

کنز العمّال :در حدیثی آمده است که عمر گفت : [به پیامبر صلی الله علیه و آله ] عرض کردم : ای رسول خدا ! خداوند به ایرانیان و رومیان که خدا را نمی پرستند گشایش و رفاه داده است ، دعا کن که امّت تو را نیز آسایش و توانگری بخشد . پیامبر صلی الله علیه و آله راست نشست و سپس فرمود : ای پسر خطاب ! مگر دستخوش شک شده ای ؟ آنان قومی هستند که خوشیهایشان را زودتر در همین دنیا داده اند .

امام علی علیه السلام :هر که دنیا را بپرستد و بر آخرت ترجیحش دهد ، فرجامی ناگوار خواهد داشت .

امام علی علیه السلام :مردم برای سود دنیای خود امری از امور دین خود را وا نگذارند ، مگر آن که خداوند کاری برای آنان پیش می آورد که زیانش از آن سود بیشتر است .

امام علی علیه السلام :کسی که در صورت سالم ماندن دنیایش از اینکه آخرتش گزند بیند ، باکی نداشته باشد، به هلاکت درافتد .

بحار الأنوار_ به نقل از مروان از امام صادق علیه السلام _: علی بن الحسین علیهما السلام به من فرمود : هرگاه دو کار برای من پیش آمد یکی برای دنیا و دیگری برای آخرت و من دنیا را برگزیدم، هنوز شب نشده، پیشامد ناخوشایندی را بر خود دیدم . سپس امام صادق علیه السلام درباره بنی امیّه فرمود : آنان هشتاد سال است که دنیا را بر آخرت بر گزیده اند و هیچ پیشامد ناخوشایندی برایشان رخ نمی دهد .

ص :106


1- کنز العمّال : 4663 .
2- الخصال : 632/10 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 106 .
4- معانی الأخبار : 198/4 .
5- بحار الأنوار : 73/127/125 .

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هو یَعِظُهُ _: بِعْ دُنیاکَ بِآخِرَتِکَ تَربَحْهُما جمیعاً ، و لا تَبِعْ آخِرَتَکَ بدُنیاکَ تَخْسَرهما جمیعاً . (1)

(2)

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : دنیایت را به آخرتت بفروش که هر دو را به دست می آوری و آخرتت را به دنیایت مفروش که هر دو را از دست می دهی .

1244 - الحَثُّ عَلی إیثارِ الآخِرَةِ
1244 - تشویق به برگزیدن آخرت [بر دنیا ]

الکتاب :

«فَلْیُقاتِلْ فِی سَبیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالاْخِرَةِ وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ أوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أجْراً عَظِیماً» . (3)

الحدیث :

بحار الأنوار عن سُوَید بنِ غَفلَةَ :دَخَلتُ عَلی أمیرِ المُؤمنینَ علیه السلام بعدَ ما بُویِعَ بالخلافةِ و هو جالِسٌ علی حَصیرٍ صغیرٍ و لَیس فی البیتِ غَیرُهُ ، فقُلتُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، بیدِکَ بیتُ المالِ و لَستُ أری فی بیتِکَ شیئاً ممّا یَحتاجُ إلَیهِ البیتُ ؟! فقالَ علیه السلام : یا بنَ غفلةَ ، إنّ اللَّبیبَ لا یَتَأثَّثُ فی دارِ النُّقلَةِ ، و لَنا دارُ أمْنٍ قد نَقَلْنا إلیها خیرَ مَتاعِنا ، و إنّا عن قلیلٍ إلَیها صائرونَ . (4)

1244

تشویق به برگزیدن آخرت [بر دنیا]

قرآن :

«پس ، آنان که زندگی دنیا را داده اند و آخرت را خریده اند ، باید که در راه خدا بجنگند . و هر که در راه خدا بجنگد ، چه کشته شود چه پیروز گردد ، مزدی بزرگ به او خواهیم داد».

حدیث :

بحار الأنوار_ به نقل از سوید بن غفله _: بعد از آن که با امیر المؤمنین بیعت خلافت بسته شد، خدمت ایشان رسیدم. آن حضرت در اتاق خود بر بوریایی تنها نشسته بود. عرض کردم: ای امیر المؤمنین! بیت المال در اختیار توست و من در اتاق تو اثاثی که برای هر خانه ای لازم است نمی بینم؟ حضرت فرمود : ای پسر غفله! آدم خردمند برای خانه ای که باید ترکش نماید اثاث فراهم نمی کند . ما را سرای امنی است که بهترین متاع خود را به آن منتقل کرده ایم و خود نیز بزودی آن جا می رویم .

ص :107


1- بحار الأنوار : 13/422/17 .
2- (انظر) باب 1255 حدیث 6202 و 6203 .
3- النساء : 74 .
4- بحار الأنوار : 70/321/38 .

1245 - النّاسُ عَبیدُ الدُّنیا
1245 - مردم بنده دنیایند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحَبَّ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ فهو عَبدُ الدنیا . (1)

عنه علیه السلام :أ لَستُم فی مَساکِنِ مَن کانَ قَبلَکُم أطوَلَ أعماراً ، و أبقی آثاراً ، و أبعَدَ آمالاً ، و أعَدَّ عدیداً ، و أکثَفَ (أکثَرَ) جُنوداً ؟! تَعَبَّ_دُوا للدنیا أیَّ تَعبُّدٍ ، و آثَرُوها أیَّ إیثارٍ ، ثُمّ ظَعَنُوا عنها بغَیرِ زادٍ مُبلِّغٍ و لا ظَهرٍ قاطِعٍ . (2)

عنه علیه السلام :قد خَرقَتِ الشَّهَواتُ عقلَهُ ، و أماتَتِ الدنیا قَلبَهُ ، و وَلَهَتْ علَیها نَفسُهُ ، فهو عَبدٌ لها ، و لِمَن فی یَدَیهِ شیءٌ مِنها ، حیثُما زالَتْ زالَ إلَیها ، و حیثُما أقبَلَتْ أقبَلَ علَیها . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنَّ الناسَ عَبیدُ الدُّنیا و الدِّینُ لَعقٌ علی ألسِنَتِهِم یَحوطُونَهُ ما دَرَّت مَعائشُهُم ، فإذا مُحِّصُوا بالبلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ . (4)

1245

مردم بنده دنیایند

امام علی علیه السلام :هر که زر و سیم را دوست داشته باشد، او بنده دنیاست .

امام علی علیه السلام :آیا شما در جای پیشینیان خود نیستید که عمرهایشان از شما درازتر بود و آثارشان پاینده تر و آرزوهایشان بیشتر و شمارشان فراوانتر و سپاهشان انبوهتر؟ دنیا را پرستیدند ، آن هم چه پرستیدنی و آن را برگزیدند چه برگزیدنی! اما از این دنیا بی هیچ توشه ای و بی هیچ مرکبی که آنها را به سر منزل مقصود رساند ، کوچیدند .

امام علی علیه السلام :خواهشهای نفسانی، خِرد او را متلاشی می کند و دنیا، دلش را می میراند و نفس او، شیفته دنیا می گردد ، پس او بنده دنیا و بنده هر کسی می شود که چیزی از دنیا به دست دارد ، به هر طرف که دنیا برود، او نیز به همان سو می رود، و به هر سو که دنیا رو کند او نیز به همان طرف رو می کند .

امام حسین علیه السلام :همانا مردمان بنده دنیایند و دین لقلقه زبان آنهاست و هر جا منافعشان [به وسیله دین ]بیشتر تأمین شود زبان می چرخانند و چون به بلا آزموده شوند آنگاه دین داران اندکند.

ص :108


1- الخصال : 113/91 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 111 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 109 .
4- تحف العقول : 245 .

بحار الأنوار عن اسحاق بن غالب :قال لی ابو عبد اللّه علیه السلام : یا إسحاقُ ، کَم تَری أصحابَ هذهِ الآیةِ «إِنْ أُعْطُوا مِنها رَضُوا و إنْ لَم یُعْطَوْا مِنها إذا هُم یَسْخَطونَ» (1) ؟ ثُمّ قالَ لی : هُم أکثَرُ مِن ثُلُثَیِ الناسِ ! (2)

بحار الأنوار_ به نقل از اسحاق بن غالب _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای اسحاق! فکر می کنی مصداق این آیه چند نفرند : «اگر از دنیا چیزی به آنها داده شود خشنود می شوند و اگر چیزی داده نشود در خشم می آیند»؟ [اسحاق گوید: ]سپس حضرت خود به من فرمود : بیش از دو سوم مردم چنین اند .

1246 - صِفاتُ عَبیدِ الدُّنیا
1246 - ویژگیهای دنیاپرستان

بحار الأنوار :فی حدیثِ المِعراجِ : أهلُ الدنیا مَن کَثُرَ أکلُهُ و ضِحکُهُ و نَومُهُ و غَضَبُهُ ، قلیلُ الرِّضا ، لا یَعتَذِرُ إلی مَن أساءَ إلَیهِ ، و لا یَقبَلُ مَعذِرَةَ مَنِ اعتَذَرَ إلَیهِ ، کَسْلانُ عِندَ الطاعَةِ ، شُجاعٌ عِندَ المَعصیَةِ ، أمَلُهُ بعیدٌ ، و أجلُهُ قریبٌ ، لا یُحاسِبُ نفسَهُ ، قلیلُ المَنفَعَةِ ، کثیرُ الکلامِ ، قلیلُ الخَوفِ ، کثیرُ الفَرَحِ عِندَ الطَّعامِ .

و إنَّ أهلَ الدنیا لا یَشکُرُونَ عِندَ الرَّخاءِ ، و لا یَصبِرُونَ عِندَ البلاءِ ، کثیرُ الناسِ عِندَهُم قلیلٌ ، یَحمَدُونَ أنفسَهُم بما لا یَفعَلونَ ، و یَدَّعونَ بما لَیس لَهُم ، و یَتَکَلَّمونَ بما یَتَمَنَّونَ ، و یَذکُرونَ مَساویَ الناسِ و یُخفُونَ حَسَناتِهِم .

قالَ : یا ربِّ ، هَل یکونُ سِوَی هذا العَیبِ فی أهلِ الدنیا ؟ قالَ : یا أحمدُ ، إنَّ عَیبَ أهلِ الدنیا کثیرٌ ، فیهِمُ الجَهلُ و الحُمقُ ، لا یَتواضَعونَ لِمَن یَتَعَلَّمونَ مِنهُ ، و هُم عِندَ أنفُسِهِم عُقَلاءُ و عِندَ العارِفینَ حُمَقاءُ . (3)

1246

ویژگیهای دنیا پرستان

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : دنیا خواهان، کسانی هستند که پرخور و پر خنده و پر خواب و پر خشمند و کمتر خشنود . اگر به کسی بدی کنند، پوزش نمی طلبند و اگر کسی از آنان پوزش بخواهد ، معذرت او را نمی پذیرند ؛ در طاعت تنبلند و در معصیت بی باک ؛ با آن که مرگشان نزدیک است، آرزوهای دور و دراز دارند ، از نفس خود حساب نمی کشند ، کم خیرند ، پر گویند ، کمتر [از خدا ]می ترسند ، در موقع خوردن، بسیار شادمانند .

دنیا خواهان در هنگام برخورداری، سپاسگزار نیستند و به گاه سختی، شکیبایی نمی ورزند ، زیادِ مردم در نظر آنان کم است ، خود را به آنچه نکرده اند تعریف و تمجید می کنند و مدّعی چیزی هستند که ندارند ، از آرزوهای خود سخن می گویند ، از بدیهای مردم یاد می کنند و خوبیهای آنان را پوشیده می دارند .

پیامبر عرض کرد : بار خدایا! آیا عیب دیگری هم در دنیا پرستان هست؟ فرمود : ای احمد! دنیا پرستان عیبهای زیادی دارند . آنان مردمانی نادان و احمقند ، در برابر معلّم خود فروتنی نمی کنند ، به نظر خودشان مردمانی خردمندند، اما نزد فرزانگان نا بخردانی بیش نیستند.

ص :109


1- التوبة : 58 .
2- بحار الأنوار : 73/125/118 .
3- بحار الأنوار : 77/23/6 .

1247 - الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ
1247 - دنیا زندان مؤمن است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدنیا سِجنُ المؤمنِ و سَنَتُهُ ، فإذا فارَقَ الدارَ فارَقَ السِّجنَ و السَّنَةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الدنیا سِجنُ المؤمنِ و جَنَّةُ الکافِرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الدنیا لا تَصفو لِمُؤمنٍ ، کیفَ و هِی سِجنُهُ و بلاؤهُ ؟! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الدنیا سِجنُ المؤمنِ و القَبرُ حِصنُهُ و الجنّةُ مَأواهُ ، و الدنیا جَنَّةُ الکافِرِ و القبرُ سِجنُهُ و النارُ مَأواهُ . (4)

1247

دنیا زندان مؤمن است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا زندان و مایه رنج مؤمن است ؛ پس چون از دنیا برود، از زندان و رنج رهایی یابد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا به کام هیچ مؤمنی نیست ؛ چگونه چنین باشد در حالی که آن زندان و مایه رنج و گرفتاری اوست؟!

امام صادق علیه السلام :دنیا، زندان مؤمن است و گور، دژ او و بهشت، جایگاهش، و دنیا بهشت کافر است و گور زندان او و آتش جایگاهش .

ص :110


1- کنز العمّال : 6082 .
2- کنز العمّال : 6081 .
3- کنز العمّال : 6090 .
4- الخصال : 108/74 .

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هو یَعِظُهُ _: اِجعَلِ الدنیا سِجنَکَ فتَکونَ الآخِرَةُ جَنَّتَکَ . (1)

(2)

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : دنیا را زندان خود ببین، تا آخرت بهشت تو باشد .

1248 - اللَّهُمَّ لا تَجعَلِ الدُّنیا عَلَیَّ سِجناً
1248 - خدایا! دنیا را زندان من مگردان

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: أسألُکَ اللّهُمَّ الرَّفاهِیةَ فی مَعیشَتِی ما أبقَیتَنِی ، مَعیشَةً أقوی بها علی طاعَتِکَ و أبلُغُ بها رِضوانَکَ ......... و لا تَجعَلِ الدنیا عَلَیَّ سِجناً ، و لا تَجعَلْ فِراقَها عَلَیَّ حُزناً . (3)

1248

خدایا! دنیا را زندان من مگردان

امام باقر علیه السلام_ در دعا_گفت : خدایا! از تو می خواهم که تا زنده هستم زندگی مرا مرفّه گردانی ، چندان که در طاعت تو نیرومندتر گردم و به خشنودی تو دست یابم . . . دنیا را بر من زندان مگردان و جدایی از آن را مایه اندوه من مساز .

1249 - خَطَرُ جَعلِ الدُّنیا أکبَرَ الهُمومِ
1249 - خطر اهمّیت دادن زیاد به دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ کانَ یَدعو دائم_اً بهذا الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ اقسِ_مْ لَنا مِن خَشیَتِکَ ما یَح_ولُ بینَنا و بینَ معاصِیکَ ......... و لا تَجعَلِ الدنیا أکبَرَ هَمِّنا و لا مَبلَغَ عِلمِنا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ و الدنیا أکبَرُ هَمِّهِ فَلَیسَ مِنَ اللّهِ فی شیءٍ و ألزَمَ قلبَهُ أربَعَ خِصالٍ : هَمّاً لا یَنقَطِعُ عَن_هُ أبداً ، و شُغلاً لا یَنفَ_رِجُ مِنهُ أبداً ، و فَقراً لا یَبلُغُ غِناهُ أبداً، و أملاً لا یبلُغُ مُنتَهاهُ أبداً . (5)

1249

خطر اهمّیت دادن زیاد به دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعایی که پیوسته می خواند _گفت : پروردگارا! چنان ترسی از خود ، روزی ما فرما که از نافرمانی تو با زمان دارد . . . و دنیا را بزرگترین همّ ما و نهایت دانش ما قرار مده.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که صبح خویش را بیاغازد و بزرگترین همّ و غمش دنیا باشد ، نزد خداوند هیچ مرتبه ای ندارد و چهار خصلت پیوسته گریبان گیرش باشد : اندوهی که هرگز از او جدا نشود، گرفتاری ای که هرگز از آن رهایی نیابد ، فقری که هرگز به بی نیازی و توانگری نینجامد و آرزویی که هرگز پایان نپذیرد .

ص :111


1- بحار الأنوار : 13/428/23 .
2- (انظر) البلاء : باب 416 . السجن : باب 1759 .
3- بحار الأنوار : 97/379/1 .
4- بحار الأنوار : 95/361/18 ، و انظر أیضاً : 97/158 ، 231) .
5- تنبیه الخواطر : 1/130 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِمّا أوصَی به ابنَهُ الحسنَ علیه السلام _: لا تَکُنِ الدُّنیا أکبَرَ هَمِّکَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن کانَتِ الدنیا أکبرَ هَمِّهِ طالَ شَقاؤهُ و غَمُّهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أصبَحَ و أمسی و الدنیا أکبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّهُ تعالی الفَقرَ بینَ عَینَیهِ و شَتَّتَ أمرَهُ و لم یَنَلْ مِن الدنیا إلاّ ما قَسَمَ اللّهُ له ، و مَن أصبَحَ و أمسی و الآخرةُ أکبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّهُ تعالی الغِنی فی قلبِهِ و جَمَعَ لَهُ أمرَهُ . (3)

امام علی علیه السلام_ در سفارشهای خود به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : دنیا بزرگترین همّ و غم تو نباشد!

امام علی علیه السلام :کسی که بیشترین همّ و غمّش دنیا باشد ، بدبختی و اندوهش به درازا کشد .

امام صادق علیه السلام :کسی که شب و روز بزرگترین همّ و غمش دنیا باشد، خداوند متعال فقر را در برابر چشمانش قرار دهد و کارش را پریشان سازد و از دنیا جز به آنچه خداوند قسمتش کرده است نرسد و کسی که شب و روز بزرگترین همّ و غمش آخرت باشد خداوند دلش را بی نیاز گرداند و کارش را سامان دهد .

1250 - أعظَمُ النّاسِ قَدراً
1250 - پر ارج ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ الناسِ فِی الدُّنیا خَطَراً مَن لم یَجعَلْ للدنیا عِندَهُ خَطراً . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : مَن أعظَمُ الناسِ خَطَراً ؟ _: مَن لَم یَرَ الدنیا لنفسِهِ خَطراً . (5)

عنه علیه السلام :مَن تَعَزَّی عن الدنیا بثَوابِ الآخِرَةِ فقد تَعَزَّی عن حقیرٍ بِخَطیرٍ ، و أعظَمُ مِن ذلکَ مَن عَدَّ فائتَها سلامةً نالَها و غنیمةً اُعینَ علیها . (6)

1250

پر ارج ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پر ارج ترینِ مردم دنیا ، کسی است که به دنیا هیچ ارجی ننهد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که پرارج ترین مردمان کیست _فرمود : کسی که دنیا را برای خویش مایه ارج و منزلت نداند .

امام زین العابدین علیه السلام :کسی که از دنیا به ثواب آخرت روی آورد ، از چیزی بی مقدار به امری ارزشمند روی آورده است و مهمتر از او کسی است که از دست رفته دنیا را سلامت و نعمتی بداند که به آن رسیده و غنیمتی شمارد که به آن دست یافته است .

ص :112


1- بحار الأنوار : 42/202/7 .
2- بحار الأنوار:73/81/43.
3- الکافی : 2/319/15 .
4- بحار الأنوار:77/112/2.
5- شرح نهج البلاغة : 6/233 .
6- الأمالی للطوسی : 613/1266 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ: مَن أعظَمُ الناسِ قَدراً ؟ _: مَن لا یَرَی الدنیا لنفسِهِ قدراً . (1)

عنه علیه السلام_ فی جوابِ نَفسِ السُّؤالِ _: مَن لا یُبالِی فی یَدِ مَن کانتِ الدنیا . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ أعظَمَ الناسِ قَدْراً الذی لا یَرَی الدنیا لِنَفْسِهِ خَطراً . (3)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که ارزشمندترین مردم کیست _فرمود : کسی که دنیا را برای خود قدر و ارزش نداند.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به همان پرسش _فرمود : کسی که اهمّیت ندهد دنیا در دست کیست .

امام کاظم علیه السلام :ارجمندترین مردم کسی است که دنیا را مایه ارزش خود نداند .

1251 - هَوانُ الدُّنیا عَلَی اللَّهِ
1251 - خواری و بی ارزشی دنیا نزد خدا

الکتاب :

«وَ لَوْ لا أن یَکونَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهم سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِ_ئونَ وَ زُخْرُفًا وَ إنْ کُلُّ ذلِکَ لَمّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا و الاْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ : لولا عَبدی المؤمنُ لَعَصَّبْتُ رأسَ الکافِرِ بعِصابةٍ مِن جَوهَرٍ . (5)

1251

خواری و بی ارزشی دنیا نزد خدا

قرآن :

«و اگر نه این بود که همه مردمْ یک امّت می شدند ، سقف های خانه های کسانی را که خدای رحمان را باور ندارند و نیز نردبانهایی را که بر آنها بالا روند از نقره می کردیم و برای خانه هایشان نیز درها و تختهایی که بر آنها تکیه زنند و زر و زیورهایی دیگر [قرار] می دادیم و همه اینها برخورداری ناچیز دنیوی است ، حال آن که آخرت نزد پروردگارت برای پرهیزگاران است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند می فرماید : اگر به خاطر بنده مؤمنم نبود بر سر کافر دستاری از جواهر می بستم .

ص :113


1- بحار الأنوار : 78/188/36 .
2- أعلام الدین : 302 .
3- تحف العقول : 389 .
4- الزخرف : 33 _ 35 .
5- التمحیص : 47/73 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یَحمِی عَبدَهُ المؤمنَ الدنیا و هو یُحِبُّهُ کما تَحمُونَ مریضَکُمُ الطَّعامَ و الشَّرابَ ، تَخافُونَ علَیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن هَوانِ الدنیا عَلَی اللّهِ تعالی أنَّ یحیی بنَ زکریّا قَتَلَتهُ امرأةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شَیءٍ أبغضَ إلی اللّهِ تعالی مِن الدنیا ، خَلَقَها ثُمَّ عَرَضَها فَلم یَنظُرْ إلَیها ، و لا یَنظُرُ إلیها حَتَّی تَقومَ الساعةُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لو أنّ الدنیا کانَت تَعدِلُ عند اللّهِ عزّ و جلّ جَناحَ بَعوضَةٍ ما سَقَی الکافِرَ و الفاجرَ مِنها شَربَةً مِن ماءٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دارُها هانَتْ علی رَبِّها فَخَلَطَ حلالَها بحرامِها ، و خیرَها بشرِّها ، و حیاتَها بمَوتِها ، و حُلوَها بِمُرِّها ، لَم یُصْفِها اللّهُ تعالی لِأولیائهِ ، و لَم یَضِنَّ بها علی أعدائهِ . (5)

عنه علیه السلام :ما لَها عندَ اللّهِ عزّ و جلّ قَدرٌ و لا وَزنٌ ، و لا خَلَقَ فیما بَلَغَنا خَلْقاً أبغَضَ إلَیهِ مِنها ، و لا نَظَرَ إلَیها مُذ خَلَقَها . و لقد عُرِضَت علی نبیِّنا صلی الله علیه و آله بمَفاتیحِها و خَزائنِها لا یَنقُصُهُ ذلکَ مِن حَظِّهِ مِنَ الآخِرَةِ ، فَأبَی أن یَقبَلَها لِعِلمِهِ أنَّ اللّهَ عزّ و جلّ أبغَضَ شیئاً فَأبغَضَهُ ، و صَغَّرَ شیئاً فَصَغَّرَهُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال بنده مؤمن خود را از دنیا پرهیز می دهد؛ چون دوستش دارد ، همچنان که شما ، از ترس جانِ بیمار خود ، او را از خوردن و آشامیدن پرهیز می دهید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در خواری دنیا نزد خداوند متعال همین بس که یک زن، یحیی بن زکریّا را کشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزد خداوند متعال چیزی مبغوض تر از دنیا نیست . خداوند دنیا را آفرید و سپس آن را به نمایش گذاشت، اما خود به آن نگاه نکرد و تا قیام قیامت نگاهش نخواهد کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر دنیا نزد خداوند عزّ و جلّ به اندازه پر پشه ای ارزش داشت، هرگز کافر و تبهکار را جرعه ای آب نمی نوشاند .

امام علی علیه السلام :سرای دنیا نزد پروردگار خوار و بی ارزش است ؛ از این رو ، حلال آن را با حرامش و خوبی اش را با بدی و زندگی اش را با مرگ و شیرینی آن را با تلخی اش آمیخت . خداوند متعال دنیا را برای دوستان خود صاف و گوارا نفرمود و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزید .

امام علی علیه السلام :دنیا نزد خداوند عزّ و جلّ هیچ قدر و ارزشی ندارد و در میان آفریدگانش که ما خبرداریم، هیچ آفریده ای نیافریده است که در نظرش منفورتر از دنیا باشد و از زمانی که دنیا را آفریده، به آن نگاه (التفات) نکرده است . دنیا با کلیدها و خزانه هایش به پیامبر صلی الله علیه و آله ما پیشنهاد شد، بی آن که در مقابل آن نصیبی از آخرتش کم شود، اما آن حضرت از پذیرفتن آن سر باز زد ؛ زیرا می دانست که خداوند عزّ و جلّ چیزی (دنیا) را دشمن می دارد؛ پس او نیز دشمنش داشت و چیزی (دنیا) را خُرد می شمارد او نیز آن را خرد شمرد .

ص :114


1- کنز العمّال : 6104 .
2- کنز العمّال : 6133 .
3- بحار الأنوار : 77/80/2 .
4- الأمالی للطوسی : 531/1162 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 113 .
6- بحار الأنوار : 73/110/109 .

عنه علیه السلام :مِن هَوانِ الدنیا علی اللّهِ أنّهُ لا یُعصی إلاّ فیها ، و لا یُنالُ ما عندَهُ إلاّ بتَرکِها . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنَّ مِن هَوانِ الدنیا علی اللّه تعالی أنَّ رَأسَ یحیی بنِ زکریّا اُهدِیَ إلی بَغِیٍّ مِن بَغایا بنی إسرائیلَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مِن هَوانِ الدنیا علی اللّهِ تعالی أنَّ یحیی بنَ زکریّا اُهدِیَ رأسُهُ إلی بَغِیٍّ فی طَسْتٍ مِن ذَهَبٍ فیهِ تَسلِیةٌ لحُرٍّ فاضِلٍ یری الناقصَ الدَّنیَّ یَظفِرُ من الدنیا بالحظِّ السَّنیِّ ، کما أصابَت تلکَ الفاجِرَةُ تِلکَ الَهدِیَّةَ العَظیمةَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «و لَو لاَ أن یَکونَ النّاسُ ......... » _: لو فَعَلَ لکَفَرَ النّاسُ جمیعاً . (4)

عنه علیه السلام :إنَّه تَبارَکَ وَ تَعالی لَم یُبالِ بنَعیمِ الدنیا لِعَدوِّهِ ساعةً قَطُّ ......... و لَو لا ذلکَ ما قالَ اللّهُ جلَّ و عزّ فی کتابِهِ: «و لَوْ لاَ أنْ یَکُونَ النّاسُ اُمَّةً واحِدةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهم سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ . . .» ......... و لَو لا ذلکَ لَما جاءَ فی الحدیثِ : لَولا أن یَحزَنَ المؤمنُ لَجَعلتُ لِلکافِرِ عِصابةً مِن حدیدٍ لا یُصْدَعُ رأسُهُ أبداً . (5)

امام علی علیه السلام :در خواری و بی ارزشی دنیا نزد خداوند همین بس، که جز در دنیا معصیت او نمی شود و جز با ترک دنیا به آنچه نزد خداست (بهشت و رضوان الهی) نمی توان رسید .

امام حسین علیه السلام :از بی ارزشی و خواری دنیا نزد خدای متعال است که سر یحیی بن زکریّا به فاحشه ای بنی اسرائیلی هدیه شد .

امام زین العابدین علیه السلام :در بی ارزشی و پستی دنیا نزد خداوند متعال همین بس که سر بریده یحیی بن زکریّا در تشتی زرّین، به فاحشه ای هدیه شد . این خود مایه تسلاّی آزاد مرد با فضیلتی است که مشاهده کند چگونه یک فرد دون مایه و پست، به بهره ای وافر از دنیا دست می یابد ، چنان که آن زن بد کاره به آن تحفه گرانسنگ دست یافت .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه : «و اگر نه آن بود که همه مردم ......... » _فرمود : اگر خداوند این کار را می کرد ، همه مردم کافر می شدند .

ص :115


1- نهج البلاغة : الحکمة 385 .
2- بحار الأنوار : 44/365 .
3- تنبیه الخواطر : 1/76 .
4- بحار الأنوار : 73/125/118 .
5- بحار الأنوار : 82/147/32 .

عنه علیه السلام :مَرَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِجَدْیٍ أسَکَّ مُلْقَی عَلی مَزْبَلةٍ مَیِّتاً ، فقالَ لأصحابِهِ : کَم یُساوِی هذا ؟ فقالوا : لَعلّهُ لَو کانَ حَیّاً لَم یُساوِ دِرهَماً ، فَقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : و الذی نَفسِی بیدِهِ! لَلدُّنیا أهوَنُ عَلَی اللّهِ مِن هذا الجَدْیِ علی أهلِهِ . (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی هرگز به نعمت دنیا برای دشمن خود، لحظه ای اهمیت نداده است ......... اگر جز این بود ، خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود نمی فرمود : «و اگر نه این بود که همه مردم ، یک امّت می شدند سقف های خانه های کسانی را که خدای رحمان را باور ندارند ، از نقره می کردیم . . . » . . . و اگر جز این بود در حدیث نمی آمد که : اگر مؤمن ناراحت نمی شد، برای کافر دستاری آهنی قرار می دادم تا هرگز سر درد نگیرد .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله از کنار لاشه بزغاله گوش بریده ای که در یک زباله دانی افتاده بود، گذشت ؛ به اصحابش فرمود : این لاشه چند می ارزد؟ عرض کردند: اگر زنده بود شاید به درهمی هم نمی ارزید . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سوگند به آن که جانم در دست اوست، هر آینه دنیا در نزد خداوند بی ارزشتر است از این بزغاله نزد صاحب آن.

1252 - حَقارَةُ الدُّنیا
1252 - حقیر بودن دنیا

تنبیه الخواطر عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ عِندَ ما وَقَفَ علی مَزبلةٍ _: هَلُمُّوا إلی الدنیا ! و أخَذَ خِرَقاً قد بَلِیَتْ علی تلکَ المَزبلةِ و عِظاماً قد نَخِرَتْ فقالَ : هَذِهِ الدُّنیا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فلْتَکُنِ الدنیا فی أعیُنِکُم أصغَرَ مِن حُثالَةِ القَرَظِ ، و قُراضَةِ الجَلَمِ (3) . (4)

1252

حقیر بودن دنیا

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در کنار یک زباله دانی ایستاد و فرمود: بیایید دنیا را ببینید! از میان آن زباله دانی تکّه پارچه هایی فرسوده و استخوانهایی پوسیده برداشت و فرمود : این است دنیا .

امام علی علیه السلام :دنیا باید در دیده شما حقیرتر از تفاله برگ درخت سَلَم (5) و خرده های دم قیچی باشد .

ص :116


1- بحار الأنوار: 73/55/27.
2- . تنبیه الخواطر : 1/128 .
3- الحثالة _ بالضمّ _ : ما یسقط من قشر الشعیر و الأرز و التمر و نحو ذلک ، و القَرَظ _ بالتحریک _ : ورق السلم یدبغ به الأدیم ، و القُراضة : ما سقط بالقرض، و الجَلَم : الّذی یجزّ به الشعر و الصوف کالمقصّ (مجمع البحرین : 1/309 و ص 307 و ج 3/1466 و ص 1467).
4- نهج البلاغة: الخطبة32.
5- سَلَم : درختی است بیابانی که از برگ آن در دبّاغی پوست استفاده می شود _ م.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لابن جندب _: یا بنَ جُندَبٍ ، إن أحبَبتَ أن تُجاوِرَ الجلیلَ فی دارِهِ و تَسکُنَ الفِردَوسَ فی جِوارِهِ فلتَهُنْ علَیکَ الدنیا . (1)

امام صادق علیه السلام_ به پسر جندب _: ای پسر جندب! اگر دوست داری که همسایه خانه خداوند جلیل شوی و در فردوس، در جوار او سکنا گزینی ، باید دنیا در نظرت خوار باشد .

1253 - النَّهیُ عَن تَعظیمِ صاحِبِ الدُّنیا
1253 - نهی از بزرگداشت دنیادار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَظَّمَ صاحِبَ دنیا و أحَبَّهُ لِطَمَعِ دُنیاهُ سَخِطَ اللّهُ علَیهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَضَعوا مَن رَفَعَتهُ التَّقوی ، و لا تَرفَعُوا مَن رَفَعَتهُ الدنیا . (3)

نهج البلاغة :_ الإمامُ علیٌّ علیه السلام و قد لَقِیَهُ عِندَ مَسیرِهِ إلی الشامِ دَهاقِینُ الأنبارِ فَتَرَجَّلوا لَهُ و اشتَدُّوا بینَ یَدَیهِ _: ما هذا الذی صَنَعتُمُوهُ ؟ ! فقالوا : خُلُقٌ منّا نُعَظِّمُ به اُمَراءَنا ، فقال : و اللّهِ ، ما یَنتَفِعُ بهذا اُمَراؤکُم ، و إنّکُم لَتَشُقُّونَ علی أنفسِکُم فی دُنیاکُم ، و تَشْقَونَ بهِ فی آخِرَتِکُم، و ما أخسَرَ المَشَقَّةَ وَراءها العِقابُ ، و أربَحَ الدِّعَةَ مَعَها الأمانُ مِنَ النارِ ! (4) (5)

1253

نهی از بزرگداشت دنیادار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که دنیا داری را بزرگ دارد و به طمع دنیایش، او را دوست بدارد، خداوند بر وی خشم گیرد .

امام علی علیه السلام :کسی را که تقوا بلند مرتبه اش کرده است ، پَست مشمارید و کسی را که دنیا بالا برده است، بزرگ ندانید .

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام هنگامی که به شام می رفت در سر راه، گروهی از ملاّکان شهر «انبار» به ایشان برخوردند [و برای احترام] از اسبهای خود پیاده شده در رکاب آن حضرت دویدند . فرمود : این چه کاری است که می کنید؟ عرض کردند : این روش ماست که بدان وسیله فرمانروایان خود را احترام می گذاریم . امام علیه السلام فرمود : به خدا سوگند که فرمانروایان شما از این کار سودی نمی برند و شما با این کار در دنیا خود را به رنج می افکنید و در آخرت نیز به بدبختی گرفتار می آیید . چه زیان آور است رنجی که در پی آن عذاب باشد، و چه سودبخش است آن آسودگی ای که رهایی از آتش با آن توأم باشد .

ص :117


1- بحار الأنوار : 78/282/1 .
2- بحار الأنوار : 76/360/30 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 191 .
4- نهج البلاغة: الحکمة 37.
5- (انظر) عنوان 359 «التعظیم» .

1254 - اختِلافُ الدُّنیا عَنِ الآخِرَةِ
1254 - جدایی دنیا از آخرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ فی طَلَبِ الدنیا إضراراً بالآخِرَةِ ، و فی طَلَبِ الآخِرَةِ إضراراً بالدنیا ، فأضِرُّوا بالدنیا فإنّها أحَقُّ بالإضرارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ دُنیاهُ أضَرَّ بآخرَتِهِ . (2)

عیسی علیه السلام :مَثَلُ الدنیا و الآخِرَةِ کمَثلِ رجُلٍ لَهُ ضَرَّتانٍ : إن أرضی إحداهُما سَخِطَتِ الاُخری . (3)

عنه علیه السلام :لا یَستَقیمُ حُبُّ الدنیا و الآخِ_رَةِ فی قَلبِ مؤمنٍ کما لا یَستَقیمُ الماءُ و النارُ فی إناءٍ واحِدٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ الدنیا و الآخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ ، و سَبیلانِ مُختَلِفانِ ، فَمَن أحَبَّ الدنیا و تَولاَّها أبغضَ الآخِرَةَ و عاداها ، و هُما بمَنزِلَةِ المَشرِقِ و المَغرِبِ و ماشٍ بَینَهُما ، کُلَّما قَرُبَ مِن واحدٍ بَعُدَ مِنَ الآخَرِ ، و هُما بَعدُ ضَرَّتانِ . (5)

1254

جدایی دنیا از آخرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا دنیا خواهی به آخرت زیان می زند و آخرت طلبی به دنیا . پس شما [با طلب آخرت] به دنیا زیان برسانید که آن، به زیان دیدن سزاوارتر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دنیایش را دوست بدارد، به آخرتش زیان رساند .

عیسی علیه السلام :حکایت دنیا و آخرت، حکایت مردی است که دو زن دارد؛ اگر یکی را خشنود کند دیگری به خشم آید .

عیسی علیه السلام :محبّت دنیا و آخرت در دل مؤمن جمع نمی شود ، همچنان که آب و آتش در یک ظرف جمع نمی شوند .

امام علی علیه السلام :همانا دنیا و آخرت دو دشمن ناهماهنگ و دو راهِ جدا از هم هستند . پس ، هر که دنیا را دوست داشته باشد و با آن دوستی کند، از آخرت نفرت دارد و با آن دشمنی می ورزد . دنیا و آخرت به منزله مشرق و مغربند، که هر کس میان آن دو را بپیماید هر چه به یکی نزدیک شود، از دیگری دور گردد. دنیا و آخرت هووی همند.

ص :118


1- . بحار الأنوار: 73/61/30.
2- بحار الأنوار: 73/81/43.
3- . روضة الواعظین : 490 .
4- تنبیه الخواطر : 1/131 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 103 .

عنه علیه السلام :مَرارةُ الدنیا حَلاوةُ الآخِرَةِ ، و حَلاوَةُ الدنیا مَرارَةُ الآخِرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :طَلَبُ الجمعِ بینَ الدنیا و الآخِرةِ مِن خِداعِ النَّفْسِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :و اللّهِ ما الدُّنیا و الآخِرَةُ إلاّ کَکِفَّتَیِ المِیزانِ ، فأیُّهما رَجَحَ ذَهَبَ بالآخَرِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا صَلَحَ أمرُ دُنیاکَ فاتَّهِمْ دِینَکَ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :تلخی دنیا، شیرینی آخرت است و شیرینی دنیا تلخی آخرت .

امام علی علیه السلام :به دنبال جمع میان دنیا و آخرت بودن از نیرنگهای نفس است .

امام زین العابدین علیه السلام :به خدا قسم دنیا و آخرت همانند دو کفه ترازویند، هر کدام پایین آید دیگری بالا رود.

امام صادق علیه السلام :هرگاه کار دنیایت آباد شد، به دینت بدگمان باش .

1255 - لَذَّةُ الدُّنیا غُصَّةُ الآخِرَةِ
1255 - خوشی دنیا، اندوه آخرت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَقرانِ : فَقرُ الدنیا و فَقرُ الآخرةِ ، ففَقرُ الدنیا غِنَی الآخرةِ ، و غِنَی الدنیا فَقرُ الآخرةِ ، و ذلکَ الهلاکُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ عن آبائه علیهم السلام: اُتِیَ [ رسول اللّه صلی الله علیه و آله ] بخَبیصٍ فَأبَی أن یَأکُلَهُ ، فقیلَ : أ تُحَرِّمُهُ ؟ قال : لا ، و لکنّی أکرَهُ أن تَتُوقَ إلَیهِ نَفسی . ثُمّ تلا الآیةَ : «أذْهَبْتُم طَیِّباتِکُم فی حَیاتِکُمُ الدّنیا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ» (7) . (8)

1255

خوشی دنیا، اندوه آخرت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر دو گونه است : فقر دنیا و فقر آخرت . فقرِ در دنیا توانگری در آخرت است و توانگری در دنیا فقرِ آخرت است و این هلاکت باشد .

امام صادق از پدرانش علیهم السلام: وقتی برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نوعی حلوا (9) آوردند ، آن حضرت از خوردن آن امتناع کرد . عرض شد : خوردن آن را حرام میدانید؟ فرمود : نه ، امّا خوش ندارم نفْسم به آن اشتیاق پیدا کند . سپس این آیه را تلاوت فرمود : «در زندگی دنیایی از چیزهای پاکیزه و خوش بهره مند شدید و از آنها برخوردار شدید . پس ، امروز به [سَزای] آنکه در زمین بناحق سرکشی می نمودید و به سبب آنکه نافرمانی می کردید ، عذاب خفّت [آور ]کیفر می یابید» .

ص :119


1- نهج البلاغة : الحکمة 251 .
2- غرر الحکم : 5995 .
3- الخصال : 64/95 .
4- تحف العقول : 359 .
5- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 680 . الآخرة : باب 30 .
6- بحار الأنوار : 72/47/57 .
7- الأحقاف : 20 .
8- المحاسن : 2/177/1501 .
9- خبیص، نوعی حلواست که از ترکیب خرما، کشمش و روغن ساخته می شود.

مجمع البیان عن عمرَ بنِ الخطّابِ :استَأذَنتُ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَدَخَلتُ عَلیهِ فی مَشرَبةِ اُمِّ إبراهیمَ ، و إنّهُ لَمُضطَجِعٌ علی خَصْفَةٍ و إنّ بَعضَهُ علی التُّرابِ و تَحتَ رأسِهِ وِسادةٌ مَحشُوَّةٌ لِیفاً ، فسَلَّمتُ علَیهِ ثُمَّ جَلَستُ فقُلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، أنتَ نبیُّ اللّهِ و صَفوتُهُ و خِیَرَتُهُ من خَلقِهِ ، و کِسری و قیصرُ علی سُرُرِ الذَّهبِ و فُرُشِ الدِّیباجِ و الحریرِ ؟! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُولئکَ قومٌ عُجِّلَت طَیِّباتُهُم و هِی وَشیکَةُ الانقِطاعِ ، و إنّما اُخِّرَت لنا طَیِّباتُنا . (1)

المناقب لابن شهر آشوب :رَأی النبیُّ صلی الله علیه و آله فاطمةَ علیها السلام و علَیها کِساءٌ مِن أجلّةِ الإبلِ و هی تَطحَنُ بِیدَیها و تُرضِعُ ولدَها ، فَدَمَعَتْ عَینا رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا بِنتاهُ ، تَعجَّلی مَرارَةَ الدنیا بحَلاوَةِ الآخرةِ ، فقالَت : یا رسولِ اللّهِ ، الحَمدُ للّهِِ علی نَعمائهِ و الشکرُ للّهِِ علی آلاَئهِ ، فأنزَلَ اللّهُ : «و لَسَوْفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی» (2)

. (3)

مجمع البیان_ به نقل از عمر بن خطّاب _: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اجازه ملاقات خواستم و خدمت آن حضرت ، که در مشربه (4) امّ ابراهیم بود، رسیدم . دیدم بر بوریایی دراز کشیده و قسمتی از بدنش روی خاک است و زیر سرش بالشی پُر شده از لیف درخت خرما قرار دارد . سلام کردم و نشستم و عرض کردم : ای رسول خدا! تو پیامبر خدا و برگزیده و بهترین خلق اویی ، اما کسرا و قیصر [باید] بر تختهای زرّین و فرشهای دیبا و حریر بنشینند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : نعمتهای آنها در همین سرا به آنان داده شده و زودا که پایان پذیرد و نعمتهای ما در آخرت به ما داده خواهد شد .

المناقب لابن شهر آشوب :پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیه السلام را دید که جامه ای دوخته شده از کرک شتر بر تن دارد و مشغول دستاس کردن و شیر دادن کودک خود است. اشک از چشمان رسول خدا صلی الله علیه و آله جاری گشت و فرمود : دخترم! با [تحمّل ]تلخی دنیا به سوی شیرینی آخرت بشتاب . فاطمه علیها السلام عرض کرد : ای رسول خدا ! خدا را بر نعمتهایش می ستاییم و بر داده هایش سپاس می گوییم ؛ پس خداوند این آیه را فرو فرستاد: «بزودی پروردگارت تو را عطا می کند و خشنود می شوی» .

ص :120


1- مجمع البیان : 9/133 .
2- الضحی : 5 .
3- المناقب لابن شهر آشوب : 3/342 . انظر أیضا ص 343 .
4- مشربه، حجره مادر ابراهیم یکی از همسران پیامبر خداست که مسکن و مصلاّی پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما التَذَّ أحدٌ مِنَ الدنیا لَذَّةً إلاّ کانتْ لَهُ یومَ القیامةِ غُصّةً . (1)

عنه علیه السلام :ثَروَةُ الدنیا فَقرُ الآخِرَةِ . (2)

عنه علیه السلام :کُلَّما فاتَکَ مِنَ الدنیا شَیءٌ فهُو غَنیمَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَرارَةُ الدنیا حَلاوَةُ الآخِرَةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ مِن الدنیا شیئاً فاتَهُ مِن الآخرةِ أکثرُ مِمّا طَلَبَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن مَلَکَ مِن الدنیا شیئاً فاتَهُ مِن الآخرةِ أکثَرُ مِمّا مَلَکَ . (6)

عنه علیه السلام :ما زادَ فی الدنیا نَقَصَ فی الآخِرَةِ ، ما نَقَصَ فی الدنیا زادَ فی الآخِرَةِ . (7)

عنه علیه السلام :أغنَی الناسِ فی الآخرةِ أفقَرُهم فی الدنیا ، أوفَرُ الناس حظّاً مِنَ الآخرةِ أقَلُّهُم حظّاً مِن الدنیا . (8)

امام علی علیه السلام :هیچ کس در دنیا لذّتی نچشد جز آن که در روز رستاخیز مایه اندوه او گردد .

امام علی علیه السلام :ثروت دنیا فقر آخرت است .

امام علی علیه السلام :هرچه در دنیا از دست دهی، غنیمتی برای توست .

امام علی علیه السلام :تلخی دنیا، شیرینی آخرت است .

امام علی علیه السلام :هرکه از دنیا چیزی را بطلبد، بیش از آنچه خواسته از آخرت از دست دهد .

امام علی علیه السلام :هرکه از دنیا چیزی به دست آورد، بیش از آنچه به دست آورده است، از آخرت از دست دهد .

امام علی علیه السلام :هرچه دنیا زیاد شود، آخرت کم گردد، و هرچه دنیا کم شود، آخرت زیاد گردد .

امام علی علیه السلام :غنی ترینِ مردم در آخرت فقیرترین آنان در دنیاست . و بهره مندترینِ مردم در آخرت، کم بهره ترین آنها در دنیاست .

ص :121


1- غرر الحکم : 9618 .
2- غرر الحکم : 4705 .
3- غرر الحکم : 7207 .
4- غرر الحکم : 9793 .
5- غرر الحکم : 8895 .
6- غرر الحکم : 8908 .
7- غرر الحکم : 9619 _ 9620 .
8- غرر الحکم : 3221 _ 3222 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّا لَنُحِبُّ الدنیا ، و أن لا نُؤتاها خیرٌ لنا مِن أن نُؤتاها ، و ما اُوتِیَ ابنُ آدَمَ مِنها شیئاً إلاّ نَقَصَ حَظُّهُ مِنَ الآخِرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :آخِرُ نبیٍّ یَدخُلُ الجنّةَ سُلیمانُ بنُ داوود علیه السلام ، و ذلک لِما اُعطِیَ فی الدنیا . (2)

عنه علیه السلام :مَن اُعطِیَ فی هذهِ الدنیا شیئاً کثیراً ثُمّ دَخَلَ الجنَّةَ کانَ أقَلَّ لِحَظِّهِ فیها . (3)

امام صادق علیه السلام :ما دنیا را دوست داریم [اما ]اگر دنیا به ما داده نشود برایمان بهتر است از آن که داده شود [زیرا] چیزی از دنیا به فرزند آدمی داده نشد ، مگر آن که از بهره آخرت او کم گشت.

امام صادق علیه السلام :آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود سلیمان بن داوود علیه السلام است ؛ و این بدان سبب است که دنیا به او داده شد .

امام صادق علیه السلام :به هرکه در این دنیا بهره زیادی داده شود و به بهشت رود، بهره اش در بهشت به سبب برخورداری اش در دنیا کمتر باشد .

1256 - اجتِماعُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ
1256 - فراهم آمدن دنیا و آخرت

الکتاب :

«فَآتاهُمُ اللّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الاْخِرَةِ و اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» . (4)

«مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا و الاْخِرَةِ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعَاً بَصِیراً» . (5)

«لِلَّذِینَ أحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زیادَة وَ لاَ یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لاَ ذِلَّةٌ أُولَ_ئکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» . (6)

1256

فراهم آمدن دنیا و آخرت

قرآن :

«خدا پاداش این جهانی و پاداش نیک آن جهانی را به ایشان ارزانی داشت و او نیکوکاران را دوست دارد» .

«هرکه پاداش این جهانی را می طلبد بداند که پاداش این جهانی و آن جهانی نزد خداست . و او شنوا و بیناست» .

«پاداش آنان که نیکی می کنند، نیکی است و چیزی افزون بر آن . چهره هایشان غبار و ذلّتی نمی گیرد . اینان اهل بهشتند و در آن جاویدانند» .

ص :122


1- بحار الأنوار:73/81/44.
2- بحار الأنوار : 14/74/16 .
3- بحار الأنوار:72/67/25.
4- آل عمران : 148 .
5- النساء : 134 .
6- یونس : 26 .

مَنْ عَمِلَ صالِحَاً مِنْ ذَکَرٍ أوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْییَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجزِیَنَّهُمْ أجْرَهُمْ بأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (1)

وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُبُوَّةَ و الْکِتابَ وَ آتَیْناه أجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إنّهُ فی الاْخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ ثوابُهُنَّ فی الدنیا و الآخرةِ : الحَجُّ یَنفِی الفقرَ ، و الصَّدقةُ تَدفَعُ البَلیّةَ ، و صِلَةُ الرَّحِمِ تَزیدُ فی العُمرِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَرثُ حَرثانِ : فحَرثُ الدنیا المالُ و البَنونُ، و حَرثُ الآخرةِ الباقیاتُ الصالحاتُ ، و قد یَجمَعُهُم اللّهُ عزّ و جلّ لأقوامٍ . (4)

عنه علیه السلام :اِعلَموا عبادَ اللّهِ أنَّ المتّقینَ ذَهَبوا بعاجِلِ الدنیا و آجِلِ الآخرةِ ، فشارَکوا أهلَ الدنیا فی دُنیاهُم ، و لَم یُشارِکُوا أهلَ الدنیا فی آخِرَتِهِم ، سَکَنُوا الدنیا بأفضَلِ ما سُکِنَتْ ، و أکَلُوها بأفضَلِ ما اُکِلَتْ فَحَظُوا مِن الدنیا بما حَظِیَ بهِ المُترَفُونَ ، و أخَذُوا منها ما أخَذَهُ الجَبابرةُ المُتَکبِّرونَ ، ثُمَّ انقَلَبُوا عنها بالزادِ المُبَلِّغ و المَتجَرِ الرابحِ (المُربحِ) ، أصابوا لذّةَ زُهدِ الدنیا فی دُنیاهُم ، و تَیقّنوا أ نّهُم جِیرانُ اللّهِ غداً فی آخِرَتِهِم ، لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ ، و لا یُنقَصُ لَهُم نصیبٌ مِن لَذَّةٍ (5) . (6)

«هر مرد و زنی که کاری نیکو انجام دهد ، اگر ایمان آورده باشد ، زندگی خوش و پاکیزه ای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد» .

«و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و در فرزندان او پیامبری و کتاب نهادیم و پاداشش را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که در دنیا و آخرت پاداش داده می شود : حج ، که فقر را می برد ، صدقه ، که بلا را می گرداند، و صله رحم ، که عمر را زیاد می کند .

امام علی علیه السلام :کِشته دو نوع است : کِشته دنیا ، که ثروت و فرزند است و کِشته آخرت ، که کارهای شایسته ماندنی است . گاهی خداوند عزّ و جلّ این هر دو را برای مردمانی ، یکجا فراهم می آورد .

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! بدانید که پرهیزگاران ، دنیای زودگذر و آخرت دیرپا را به دست آوردند . با اهل دنیا، در دنیایشان شریک شدند و اهل دنیا را در آخرت خود شریک نکردند . در دنیا به بهترین گونه سکونت کردند و از بهترین خوردنیهای آن خوردند و از دنیا همان بهره ای را بردند که توانگرانِ خوش گذران می برند و همان کامی را برگرفتند که گردنکشان متکبّر برمی گیرند ؛ آن گاه با توشه ای که به مقصد می رساندشان و با تجارتی پُر سود، از دنیا رفتند . در دنیای خود، به لذّت زهدِ به دنیا دست یافتند و یقین داشتند که فردای قیامت در جوار خداوند هستند ؛ دعایشان هرگز بی اجابت نمی مانْد و بهره آنان از خوشی و آسایش هیچ کم نمی گردد .

ص :123


1- النحل : 97 .
2- العنکبوت : 27 .
3- تحف العقول : 7 .
4- تاریخ دمشق : 42/503 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 27 .
6- رواه قبل الرضیِّ : 1 _ إبراهیم بن هلال الثقفیّ فی کتاب «الغارات» : 1/235 . 2 _ ابن شعبة فی «تحف العقول» : 178 . و رواه بعد الرضیّ : 3 _ الشیخ المفید فی «الأمالی» : 263 . 4 _ شیخ الطائفة فی «الأمالی» : 26/31 . 5 _ الطبری فی «بشارة المصطفی» : 44 . و کلّ هؤلاء رووه بأسانید ذکروها فی کتبهم . اُنظر مصادر نهج البلاغة و أسانیده تألیف عبد الزهراء :3/265 .

عنه علیه السلام :إن جَعَلتَ دِینَکَ تَبَعاً لدُنیاکَ أهلَکتَ دینَکَ و دُنیاکَ و کُنتَ فی الآخرةِ مِن الخاسِرینَ ، إن جَعَلتَ دُنیاکَ تَبَعاً لِدینِکَ أحرَزْتَ دِینَکَ و دُنیاکَ و کُنتَ فی الآخرةِ مِن الفائزینَ . (1)

عنه علیه السلام :علَیکُم بتَقوی اللّهِ فإنّها تَجمَعُ الخیرَ و لا خیرَ غَیرُها، و یُدرَکُ بها مِنَ الخیرِ ما لا یُدرَکُ بغَیرِها مِن خیرِ الدنیا و خیرِ الآخرةِ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «و قیلَ لِلّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا خَیراً لِلَّذِینَ أحْسَنُوا فی هَذِهِ الدُّنیا حَسَنَةٌ و لَدارُ الآخِرَةِ خیرٌ و لَنِعْمَ دارُ المتّقینَ» (2) . (3)

امام علی علیه السلام :اگر دینت را تابع دنیایت کنی، دین و دنیایت ، هر دو را از بین برده ای و در آخرت از زیانکاران خواهی بود ، اما اگر دنیای خود را تابع دینت کنی دین و دنیایت ، هر دو را به دست آورده ای و در آخرت از رستگاران خواهی بود .

امام علی علیه السلام :بر شما باد تقوای خدا ، که آن جامع همه خیر و خوبی هاست و جز آن ، خیری وجود ندارد . آنچه از خیر دنیا و آخرت به وسیله تقوا به دست می آید، به وسیله هیچ چیز دیگر حاصل نمی شود . خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «و به پرهیزگاران گفته شود : پروردگار شما چه نازل کرده است؟ می گویند : خوبی؛ برای آنان که در این دنیا نیکی کردند ، [ پاداش ]نیکویی است و قطعا سرای آخرت بهتر است . و چه نیکوست سرای پرهیزگاران» .

ص :124


1- غرر الحکم : 3750 _ 3751 .
2- النحل : 30 .
3- الأمالی للطوسی : 25/31 .

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و آتَیْناهُ أجرَهُ فی الدنیا و إِنَّهُ فی الآخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ» _: فَمَن عَمِلَ للّهِِ تعالی أعطاهُ أجرَهُ فی الدنیا و الآخرةِ، و کَفاهُ المُهِمَّ فیهِما . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «للَّذِینَ أحْسَنُوا الحُسْنی و زیادةٌ» _: الحُسنی هی الجَنَّةُ ، و الزیادةُ هی الدنیا . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ أیضاً فی الآیة _: أمّا الحُسنی فالجَنَّةُ ، و أمّا الزیادةُ فالدنیا ، ما أعطاهُم اللّهُ فی الدنیا لَم یُحاسِبْهُم بهِ فی الآخرةِ و یَجمَعُ لَهُم ثوابَ الدنیا و الآخرةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِهِ تَعالی : «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم» (4) مَنافِعُ الدنیا أو مَنافِعُ الآخرةِ ؟ _: الکُلُّ . (5)

امام علی علیه السلام_ درباره آیه: «و مزد او را در دنیا دادیم و در آخرت نیز از صالحان است» _فرمود : هر که برای خداوند متعال کار کند ، خداوند در دنیا و آخرت مزدش را بدهد و در هر دو سرای خواسته هایش را برآورَد .

امام علی علیه السلام_ درباره آیه: «پاداش آنان که نیکی می کنند نیکی است و چیزی افزون بر آن» _فرمود : «نیکی» بهشت است و «افزون بر آن» دنیاست .

امام باقر علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : «نیکی» بهشت است و «افزون بر آن» دنیاست . آنچه خداوند در دنیا به ایشان دهد در آخرت از آن بازخواست نمی کند و پاداش دنیا و آخرت را برایشان فراهم می آورد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : آیا منظور از آیه: «تا منافعشان را ببینند» منافعِ دنیاست یا منافعِ آخرت ؟ _فرمود : هر دو .

ص :125


1- الأمالی للمفید : 262/3 .
2- الأمالی للطوسی : 26/31 .
3- المناقب لابن شهر آشوب : 3/342 .
4- الحجّ : 28 .
5- الکافی : 4/422/1 .

1257 - اهتِمامُ المُؤمِنِ بِالدُّنیا وَالآخِرَةِ
1257 - اهتمام مؤمن به دنیا و آخرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ الناسِ هَمّاً المؤمنُ یَهتَمُّ بِأمرِ دُنیاهُ و أمرِ آخِرَتِهِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إجعَلوا لِأنفُسِکُم حظّاً مِن الدنیا بِإعطائها ما تَشتَهی مِن الحلالِ و ما لا یَثلِمُ المُروّةَ و ما لا سَرَفَ فیهِ ، و استَعِینوا بذلکَ علی اُمورِ الدِّینِ ، فإنّهُ رُوِیَ : لیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لدِینِهِ ، أو تَرَکَ دِینَهُ لِدُنیاهُ . (2)

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هو یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، لا تَدخُلْ فی الدنیا دُخولاً یَضُرُّ بآخِرَتِکَ ، و لا تَترُکْها تَرْکاً تکونُ کَلاًّ عَلَی الناسِ . (3)

1257

اهتمام مؤمن به دنیا و آخرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با همّت ترین مردم ، مؤمن است که به کار دنیا و آخرتش اهتمام می ورزد .

امام کاظم علیه السلام :با برآوردن خواهشهای نفسانی خود از حلال ، تا آن جا که به مروّت لطمه ای نزند و به اسراف نینجامد ، به نفسهای خویش از دنیا بهره ای دهید و از این طریق برای انجام امور دین خود کمک بگیرید ؛ زیرا روایت شده است که : از ما نیست کسی که دنیایش را به خاطر دینش رها کند یا دینش را برای دنیایش فرو گذارد .

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم! به دنیا چنان نپرداز که به آخرتت زیان زند و آن را چنان رها مکن که سر بار مردم شوی .

1258 - مَثَلُ الدُّنیا
1258 - مَثَل دنیا

الکتاب :

«إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْض» . (4)

«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرّیاحُ وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ مُقْتَدِراً» . (5)

1258

مَثَل دنیا

قرآن :

«مَثَل این زندگی دنیا مَثَل بارانی است که از آسمان فرو فرستیم و رُستنیهای زمین با آن درآمیخت» .

«بر ایشان زندگی را مَثَل بزن که چون بارانی است که از آسمان فرو فرستیم و به سبب آن گیاهان گوناگون بروید ، ناگاه خشک شود و باد به هر سو پراکنده اش سازد . و خدا بر هر کاری تواناست» .

ص :126


1- کنز العمّال : 702 .
2- بحار الأنوار : 78/321/18 .
3- بحار الأنوار : 73/124/112 .
4- یونس : 24 .
5- الکهف : 45 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :هذهِ الدنیا مِثلُ ثَوبٍ شُقَّ مِن أوّلِهِ إلی آخِرِهِ ، فَیَبقی مُتَعَلِّقاً بخَیطٍ فی آخِرِهِ یوشِکُ ذلکَ الخَیطُ أن یَنقَطِعَ . (1)

تنبیه الخواطر :قالَ بعضُهُم : کنتُ مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَرَأیتُهُ یَدفَعُ عن نَفسِهِ شیئاً ، فقُلتُ : یا رسولَ اللّهِ صلّی اللّه علیک و آلِک ، ما الذی تَدفَعُ عَن نَفسِکَ ؟ قالَ : هذهِ الدنیا مُثِّلَتْ لِی فقُلتُ لها : إلَیکِ عَنّی ، فَرَجَعَت فقالَت : إنّکَ إن فَلَتَّ منّی لم یَفلِتْ عنّی مَن بَعدَکَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما مَثَلُ الدنیا مَثَلُ الحَیَّةِ ؛ لَیِّنٌ مَسُّها ، شدیدٌ نَهشُها ، فَأعرِضْ عمّا یُعجِبُکَ مِنها لِقِلَّةِ ما یَصحَبُکَ مِنها ، و کُن أسَرَّ ما تکونُ فیها أحذَرَ ما تکونُ لَها ، فإنَّ صاحِبَها کُلّما اطمَأنَّ مِنها إلی سُرورٍ أشخَصَهُ مِنها إلی مَکروهٍ . (3)

عنه علیه السلام :إنّما الدنیا کالسُّمِّ یأکُلُهُ مَن لا یَعرِفُهُ . (4)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این دنیا مانند لباسی است که از بالا تا پایین دریده شده و به آخرین نخ وصل باشد که آن هم در حال گسیختن است .

تنبیه الخواطر :یکی از یاران رسول خدا می گوید : من با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودم ، دیدم که آن حضرت چیزی را از خود دور می کند . عرض کردم : ای رسول خدا ! درود خدا بر تو و خاندانت باد ، چه چیز را از خود دور می کنی؟ فرمود : دنیا در برابرم مجسّم شد و من به آن گفتم : از من دور شو . دنیا دوباره برگشت و گفت : اگر تو از من گریختی ، کسانی که بعد از تو می آیند از چنگ من نخواهند گریخت .

امام علی علیه السلام :دنیا ، در حقیقت ، به مار می ماند که بسودنش نرم و گزشش سخت و درد آور است . پس ، از آنچه از دنیا که خوشایند توست دوری کن، که اندکی از آن را با خود می بری . از هر چیز دنیا که شادی تو نسبت به آن بیشتر است ، بیشتر بر حذر باش ؛ زیرا هر که به شادی و سروری از دنیا دل بندد، آن شادی او را به ناخوشی و غم کشاند .

امام علی علیه السلام :دنیا مانند زهر است ؛ کسی آن را می خورد که نمی شناسدش .

ص :127


1- تنبیه الخواطر : 1/148 .
2- تنبیه الخواطر : 1/128 .
3- بحار الأنوار : 73/105/101 .
4- بحار الأنوار : 73/88/56 .

عنه علیه السلام :إنّما الدنیا شَرَکٌ وَقَعَ فیه مَن لا یَعرِفُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَثَلُ الدنیا کَظِلِّکَ ؛ إن وَقَفتَ وَقَفَ ، و إن طَلَبتَهُ بَعُدَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لمّا تَجَهَّزَ الحسینُ علیه السلام إلی الکوفةِ أتاهُ ابنُ عبّاسٍ فناشَدَهُ اللّهَ و الرَّحِمَ أن یکونَ هُوَ المَقتولَ بالطَّ_فِّ ، فقالَ علیه السلام : أنا أعرَفُ بمَصرَعِی مِنکَ ، و ما وُکْدِی مِن الدنیا إلاّ فِراقُها ، أ لاَ اُخبِرُکَ یا بنَ عبّاسٍ بحدیثِ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام و الدنیا ؟ .........

حَدَّثَنی أمیرُ المؤمنینَ صلواتُ اللّهِ عَلیهِ : إنّی کنتُ بِفَدَکَ فی بعضِ حِیطانِها ، و قد صارَت لفاطمةَ علیها السلام قالَ : فإذا أنا بامرأةٍ قد قَحَمَتْ عَلَیَّ و فی یَدی مِسْ_حاةٌ و أنا أعمَلُ بها ، فلمّا نَظَرتُ إلَیها طارَ قلبی مِمّا تَداخَلَنِی مِن جَمالِها فَشَبَّهتُها ببُثَینَةَ بنتِ عامرٍ الجُمَحیِّ ، و کانت مِن أجمَلِ نِساءِ قُرَیشٍ ، فقالَت : یا بنَ أبی طالبٍ ، هل لَکَ أن تَتَزَوَّجَ بی فَاُغنِیَکَ عن هذهِ المِسْحاةِ ، و أدُلَّکَ علی خزائنِ الأرضِ فیکونَ لَکَ المُلکُ ما بَقیتَ و لِعَقِبِکَ مِن بعدِکَ؟

فقالَ لَها علیه السلام : مَن أنتِ حتّی أخطُبَکِ مِن أهلِکِ ؟ فقالَت : أنا الدنیا . قالَ : قلتُ لَها : فارجِعِی و اطلُبِی زَوجاً غَیرِی و أقبَلْتُ علی مِسْحاتِی و أنشأتُ أقولُ :

لقد خابَ مَن غَرَّتْهُ دُنیا دنیّةٌ

و ما هی إن غَرَّتْ قُروناً بنائلِ

أتَتْنا عَلی زِیِّ العزیزِ بُثَینةٌ

و زِینتُها فی مِثل تلکَ الشَّمائلِ

فَقلتُ لها: غُرّی سِوایَ، فَإنَّنی

عَزوفٌ عنِ الدنیا و لَستُ بجاهلِ

و ما أنا و الدنیا؟! فإنّ محمّداً

اُحِلَّ صریعاً بینَ تلکَ الجَنادِلِ

وَ هَبْها أتَتْنِی بالکُنُوزِ و دُرِّها

و أموالِ قارونَ و ملکِ القبائلِ

أ لَیسَ جمیعاً للفَناءِ مَصیرُها

و یَطلُبُ مِن خُزّانِها بالطوائلِ

فَغُرّی سِوای، إنَّنِی غیرُ راغبٍ

بما فیکِ مِنْ مُلکٍ و عِزٍّ و نائلِ

فقد قَنَعَتْ نَفسی بما قد رُزِقتُهُ

فَشَأنُکِ یا دُنیا و أهْلُ الغَوائلِ

فَإنِّی أخَافُ اللّهَ یومَ لِقائهِ

و أخْشَی عذاباً دائماً غیرَ زائلِ (3) . (4)

امام علی علیه السلام :همانا دنیا دامی است که بی خبران در آن می افتند .

امام علی علیه السلام :دنیا همانند سایه توست که اگر بایستی می ایستد و اگر دنبالش روی دور می شود .

امام باقر علیه السلام :چون حسین علیه السلام برای رفتن به کوفه آماده شد ، ابن عباس خدمت آن حضرت رسید و او را به خدا و حقّ خویشاوندی سوگند داد که به این سفر نرود تا مبادا در طَفّ (کربلا) کشته شود . حضرت علیه السلام فرمود : من به قتلگاه خود از تو آگاهترم و من از دنیا، جز مفارقت آن را نمی خواهم . ای پسر عباس! آیا داستان امیر مؤمنان علیه السلام و دنیا را برایت نگویم؟ . . .

امیر مؤمنان ، صلوات اللّه علیه ، برایم نقل کرد : من در یکی از باغهای فدک، که به فاطمه علیها السلام رسیده بود، با بیل مشغول کار بودم که ناگهان زنی وارد شد . چون به او نگاه کردم از زیبایی او قلبم از جا کنده شد . او را شبیه بُثینه دختر عامر جُمَحی ، که از زیباترین زنان قریش بود ، دیدم . آن زن به من گفت : ای پسر ابو طالب ! دوست داری با من ازدواج کنی تا تو را از این بیل بی نیاز گردانم و به گنجینه های زمین راهنمایی ات کنم که تا زنده هستی خودت و بازماندگانت پادشاهی کنید؟ علی علیه السلام به او گفت : تو کیستی تا تو را از خانواده ات خواستگاری کنم؟ زن گفت : من دنیایم . امیر مؤمنان علیه السلام فرمود : به او گفتم برو و کسی دیگر را پیدا کن و سپس بیل خود را برداشتم و با خود این ابیات را برخواندم :

کسی که دنیای دون فریبش داد، تیر امیدش به سنگ خورد.

و دنیا اگر امّت هایی را بفریبد، چیزی به آنان نمی بخشد.

دنیا در چهره زیبای بُثینه نزد ما آمد

و جمالش بسان همو می نمود.

پس او را گفتم : کسی دیگر را بفریب که من

از دنیا روی گردانده ام و نادان نیستم

مرا چه به دنیا ؛ زیرا که محمّد

در میان آن صخره ها بر زمین افتاد

گیرم که دنیا گنجها و مرواریدهای خود

و داراییهای قارون و مُلک قبایل را به من دهد

آیا نه این است که همه اینها از بین رفتنی هستند

و از گنجوران آنها خواسته می شود که بخشش کنند؟

پس ، کسی جز من را بفریب که مرا به

مُلک و عزّت و بخشش تو رغبتی نباشد

نفْس من به آنچه روزی ام شده قانع است

ای دنیا! برو کار خویش با غائله جویان پی گیر

من از خداوند ، به روز دیدار، می ترسم

و از عذاب همیشگی و پایدار بیمناکم. (5)

ص :128


1- غرر الحکم : 3865 .
2- غرر الحکم : 9818 .
3- بحار الأنوار : 75/362/77 .
4- و فی نهج الکیدریّ عند شرح قول أمیر المؤمنین علیه السلام لهمّام فی وصف المتّقین : أرادَتهُمُ الدنیا و لم یُرِیدُوها.نهج البلاغة : الخطبة 193 و فیها «أرادتهم الدنیا فلم یریدوها» . قالَ : مِن مُکاشَفاتِ أمیر المؤمنین علیه السلام ما رواهُ الصّادق عن آبائه علیهم السلام : _ و ساق الحدیث قریباً ممّا مرّ _ ثمّ قال : فهذا معنی قوله علیه السلام : أرادَتهُمُ الدنیا و لم یُرِیدُوها . بحار الأنوار : 73/83/47 .
5- در نهج البلاغه کیدری آن جا که شرح این سخن امیر مؤمنان علیه السلام به همّام، در توصیف پرهیزگاران که «دنیا آنان را خواست ، اما آنان دنیا را نخواستند» می پردازد ، می گوید : از جمله مکاشفات امیر مؤمنان علیه السلام روایتی است که امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام نقل می کند. شارح، آن حدیث را نزدیک به حدیثی که گذشت، نقل می کند و سپس می گوید : این است معنای این سخن امام علی علیه السلام : «دنیا آنان را خواست ، اما آنان دنیا را نخواستند» .

ص :129

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الدنیا بِمَنزِلَةِ صُورةٍ رأسُها الکِبرُ ، و عَینُها الحِرصُ ، و اُذُنُها الطَّمَعُ ، و لِسانُها الرِّیاءُ ، و یَدُها الشَّهوَةُ ، و رِجلُها العُجبُ ، و قَلبُها الغَفلَةُ ، و لَونُها الفَناءُ ، و حاصِلُها الزَّوالُ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَثَلُ الدنیا مَثَلُ الحَیّةِ ؛ مَسُّها لَیِّنٌ و فی جَوفِها السُّمُّ القاتِلُ ، یَحذَرُها الرِّجالُ ذَوُو العُقولِ ، و یَهوِی إلَیها الصِّبیانُ بأیدیهِم . (2)

عنه علیه السلام :مَثَلُ الدنیا مَثَلُ ماءِ البحرِ ؛ کُلَّما شَرِبَ مِنهُ العَطشانُ ازدادَ عَطَشاً حتّی یَقتُلَهُ . (3)

امام صادق علیه السلام :دنیا به منزله تصویری است که سرِ آن تکبّر است و چشمش آزمندی و گوشش طمع و زبانش ریا و دستش شهوت و پایش خودپسندی و قلبش غفلت و رنگش فنا و حاصلش نابودی .

امام کاظم علیه السلام :دنیا به مار می ماند که پوستی نرم دارد اما درونش زهری کشنده است . مردمان خردمند از آن حذر می کنند و کودکان دستهای خود را به سوی آن دراز می کنند .

امام کاظم علیه السلام :دنیا به آب دریا می ماند که هر چه تشنه از آن بنوشد ، تشنه تر می شود تا سرانجام او را می کشد .

ص :130


1- بحار الأنوار : 73/105/100 .
2- بحار الأنوار : 78/311/1 .
3- . تحف العقول : 396 .

عنه علیه السلام :تَمَثَّلَتِ الدنیا للمسیحِ علیه السلام فی صُورةِ امرأةٍ زَرْقاءَ ، فقالَ لَها : کَم تَزَوَّجتِ؟ فقالَت : کثیراً ، قالَ : فَکُلٌّ طَلَّقَکِ؟ قالَت : لا ، بَل کُلاًّ قَتَلتُ ، قالَ المسیحُ علیه السلام : فَوَیحٌ لأزواجِکِ الباقینَ ، کیفَ لا یَعتَبِروُنَ بالماضینَ ؟ ! (1)

امام کاظم علیه السلام :دنیا به صورت زنی چشم آبی در برابر مسیح علیه السلام مجسّم شد . به او فرمود : چند شوهر کرده ای؟ گفت : زیاد . مسیح علیه السلام فرمود: همه آنها تو را طلاق دادند؟ دنیا گفت : نه ، بلکه همه را کشتم . مسیح علیه السلام فرمود : پس ، وای بر شوهران باقیمانده تو ؛ چگونه از گذشتگان عبرت نمی گیرند؟

1259 - مَثَلُ أهلِ الدُّنیا
1259 - مَثَلِ اهل دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما مَثَلُ صاحبِ الدنیا کَمَثَلِ الماشِی فی الماءِ ، هل یَستَطیعُ أن یَمشِ_ی فی الماءِ ، إلاّ و تَبتَلُّ قَدَماهُ ؟! (2)

بحار الأنوار :قیلَ للنبیِّ صلی الله علیه و آله : کیف یکونُ الرجلُ فی الدنیا ؟ قالَ : کما تَمُرُّ القافِلةُ . قیلَ : فکَمِ القَرارُ فیها ؟ قالَ : کَقَدْرِ المُتَخلِّفِ عَنِ القافِلَةِ . قیلَ : فکَم ما بینَ الدنیا و الآخرةِ ؟ قالَ : غَمْضَةُ عَینٍ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «کأَنَّهم یَومَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لم یَلْبَثُوا إلاّ سَاعةً مِن نَهارٍ» (3) . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ أهلَ الدنیا کَرَکْبٍ ، بَیْنا هُم حَلُّوا إذ صاحَ سائقُهُم فارتَحَلُوا . (5)

1259

مَثَلِ اهل دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا مَثَل دنیادار مَثَل کسی است که در آب راه می رود؛ آیا می تواند در آب راه رود و پاهایش تر نشود؟

بحار الأنوار :به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض شد : آدمی در دنیا چگونه است؟ فرمود : مانند کاروانی که می گذرد . عرض شد : چقدر در آن می ماند؟ فرمود : به اندازه کسی که از کاروان عقب مانده است . عرض شد : فاصله میان دنیا و آخرت چقدر است؟ فرمود : یک چشم برهم زدن . خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «روزی که آنچه را وعده داده شده اند می بینند می پندارند که [در دنیا] جز ساعتی از روز را نپاییده اند» .

امام علی علیه السلام :همانا اهل دنیا مانند کاروانی هستند که در منزلی فرود آمده باشند و ناگاه قافله سالار بانگ رحیل زند و آنان کوچ کنند .

ص :131


1- بحار الأنوار: 78/311/1.
2- تنبیه الخواطر : 1/148 .
3- الأحقاف : 35 .
4- بحار الأنوار : 73/122/110 .
5- بحار الأنوار : 78/13/71 .

عنه علیه السلام :أهلُ الدنیا کَرَکْبٍ یُسارُ بهم و هُم نِیامٌ . (1)

عنه علیه السلام :إنّما مَثَلُکُم و مَثَلُها کَسَفَرٍ سَلَکُوا سبیلاً فکأنّهُم قد قَطَعُوهُ ، و أمُّوا عَلَماً فَکَأنَّهُم قد بَلَغُوهُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ الدنیا لَیسَت بدارِ قَرارٍ و لا مَحَلِّ إقامةٍ ، إنّما أنتُم فیها کَرَکْبٍ عَرَّسُوا و ارتاحُوا ، ثُمّ استَقَلُّوا فَغَدَوا و راحُوا ، دَخَلُوها خِفافاً و ارتَحَلُوا عَنها ثِقالاً ، فلم یَجِدوا عنها نُزُوعا ، و لا إلی ما تَرَکوا بها رُجوعاً . (3)

عنه علیه السلام :إیّاک أن تَغتَرَّ بما تَری مِن إخلادِ أهلِها إلَیها و تَکالُبِهِم علَیها ، فإنّه_م کِلابٌ عاوِیَةٌ ، و سِباعٌ ضارِیَةٌ ، یَهِرٌّ بَعضُها عَلی بَعضٍ ، یأکُلُ عَزیزُها ذَلیلَها ، و یَقهَرُ کبیرُها صغیرَها ، نَعَمٌ مُعقَّلَةٌ ، و اُخری مُهمَلَةٌ ، قد أضَلَّتْ عُقولَها و رَکِبَتْ مجهولَها . (4)

عنه علیه السلام :أقبَلوا علی جِیفَةٍ قد افتَضَحُوا بأکْلِها ، و اصطَلَحُوا علی حُبِّها . (5)

عنه علیه السلام :أوَّلُهُم قائدٌ لآخِرِهم ، و آخِرُهُم مُقتَدٍ بِأوَّلِهِم ، یَتَنافَسُونَ فی دنیا دَنیّةٍ ، و یَتَکالَبونَ علی جِیفَةٍ مُرِیحَةٍ . (6)

امام علی علیه السلام :مردم دنیا چون کاروانی هستند که در حال خواب به پیش برده می شوند .

امام علی علیه السلام :حکایت شما و دنیا همچون حکایت مسافرانی است که در راهی می روند و گویی راه را به آخر رسانده اند و آهنگ رسیدن به علامت و نشانه ای می کنند و گویی به آن رسیده اند.

امام علی علیه السلام :همانا دنیا نه سرای آرام گرفتن است و نه جای ماندن . شما در دنیا به کاروانیانی می مانید که در منزلی اُتراق کنند و دمی بیاسایند و سپس بکوچند و شب و روز راه پویند . سبک بار به آن جا (دنیا) درآمدند و سنگین بار از آن کوچیدند و در منزلی که از آن دور شدند، دیگر فرود نیایند و به آن جا که ترکش کرده اند دیگر باز نگردند .

امام علی علیه السلام :مبادا از این که می بینی دنیا پرستان به دنیا رو کرده اند و آزمندانه به جان دنیا افتاده اند ، فریب بخوری ؛ زیرا آنان [مانند] سگانی پارس کننده و درندگانی وحشی هستند که برای یکدیگر خُرناس می کشند ، قدرتمندان ، نا توانان را فرو می بلعند و بالا دستان ، زیر دستان را مغلوب خود می سازند ، چارپایانی هستند که گروهی در بندند و شماری یله و رها ، و خِردهای خویش را از دست داده اند و بیراهه می روند .

امام علی علیه السلام :به مرداری روی آوردند که با خوردن آن رسوا شدند و بر سر دوستی و عشق به آن ، با یکدیگر سازش کردند .

امام علی علیه السلام :اولین آنها پیشوای آخرین شان است و آخرین شان به اولین شان اقتدا می کند . بر سر دنیای دون با یکدیگر رقابت می کنند و بر سر مرداری گندیده، به جان هم می افتند .

ص :132


1- نهج البلاغة: الحکمة 64.
2- . نهج البلاغة : الخطبة 99 .
3- بحار الأنوار: 78/18/76.
4- . بحار الأنوار: 73/123/111.
5- نهج البلاغة : الخطبة 109 .
6- نهج البلاغة: الخطبة151.

1260 - مَثَلُ الإنسانِ وَالدُّنیا
1260 - حکایت انسان و دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما لِی و الدنیا ؟! إنّما مَثَلِی و مَثَلُ الدنیا کَمَثَلِ راکبٍ مَرَّ لِلقَیلولَةِ فی ظِلِّ شَج_رَةٍ فی یَومٍ صَیفٍ ثُمّ راحَ و تَرَکَها . (1)

بحار الأنوار :دَخَلَ عمرُ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هو علی حصیرٍ قد أثَّرَ فی جَنبِهِ فقال : یا نَبِیَّ اللّهِ ، لَوِ اتَّخَ_ذتَ فِراشاً أوثَرَ مِنهُ ! فقالَ: ما لِی و للدنیا ؟! ما مَثَلِی و مَثَلُ الدنیا إلاّ کراکبٍ سارَ فی یومٍ ص_ائفٍ فاستَظَلَّ تحتَ شَجَرةٍ ساعةً مِن نهارٍ ثُمّ راحَ و تَرَکَها . (2)

1260

حکایت انسان و دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرا با دنیا چه کار!؟ همانا حکایت من و دنیا حکایت مسافری است که در یک روز تابستانی برای خواب نیمروز در سایه درختی فرود می آید و سپس آن جا را ترک می کند و می رود .

بحار الأنوار :عمر بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد ، دید پیامبر بر بوریایی خفته و بر پهلوی آن حضرت رد انداخته است ؛ عرض کرد : ای پیامبر خدا! خوب است فرش نرمتری تهیه کنید! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : مرا با دنیا چه کار!؟ حکایت من و دنیا حکایت مسافری است که در یک روز تابستانی ساعتی از روز را در سایه درختی فرود می آید و سپس آن جا را ترک می کند و می رود .

1261 - مَثَلُ مَن خَبَرَ الدُّنیا
1261 - مَثَل کسی که دنیا را آزموده است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما مَثَلُ مَن خَبَرَ الدنیا کَمَثَلِ قومٍ سَفْرٍ نَبا بِهِم مَنزِلٌ جَدیبٌ فَأمُّوا مَنزِلاً خَصیباً و جَناباً مَرِیعاً، فاحتَمَلُوا وَعْثاءَ الطریقِ ، و فِراقَ الصدیقِ ، و خُشُونةَ السَّفَرِ ، و جُشوبَةَ المَطعَمِ ، لِیَأتُوا سَعَةَ دارِهِم و مَنزِلَ قَرارِهِم . (3)

1261

مَثَل کسی که دنیا را آزموده است

امام علی علیه السلام :داستان آن کس که دنیا را آزموده ، همچون حکایت گروه مسافرانی است که فرود آمدن در منزلی خشک و بی آب و علف را خوش ندارند و برآنند تا به جایی پُر نعمت و سرسبز و خرّم فرود آیند ؛ از این رو، دشواری راه و فراق یار و سختی سفر و ناگواری خوراک را تحمّل می کنند، تا به سرای وسیع و دلباز و منزل آسوده خود درآیند .

ص :133


1- . بحار الأنوار: 73/119/110.
2- بحار الأنوار : 73/123/112 .
3- نهج البلاغة: الکتاب31.

1262 - دارُ مَتاعٍ
1262 - سرای برخورداری محدود

الکتاب :

«قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ و الاْخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً» . (1)

«اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ و فَرِحُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ ما الْحَیاةُ الدُّنْیا فِی الاْخِرَةِ إلاّ مَتاعٌ» . (2)

«وَ ما اُوتِیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینَتُها وَ مَا عِندَ اللّهِ خَیْرٌ وَ أَبقَی أ فَلاَ تَعْقِلُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما الدنیا فی الآخِرَةِ إلاّ مِثلُ ما یَجعَلُ أحدُکُم إصبَعَهُ فی الیَمِّ فلیَنظُرْ بِمَ یَرجِعُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :هَل هی إلاّ کَلَعقَةِ الآکِلِ ، و مَذقَةِ الشارِبِ ، و خَفقَةِ الوَسْنانِ ؟! (5)

عنه علیه السلام :هَوِّنْ علَیکَ ، فإنّ الأمرَ قریبٌ ، و الاِصطِحابَ قلیلٌ ، و المُقامَ یَسیرٌ . (6)

1262

سرای برخورداری محدود

قرآن :

«بگو : کالای دنیا اندک است و آخرت برای پرهیزگاران بهتر است و به شما حتی به اندازه رشته ای که در میان هسته خرماست ستم نمی شود» .

«خدا هر که را خواهد روزی بسیار دهد یا روزی اندک . و مردم به زندگی دنیا خشنودند ، حال آن که زندگی دنیا در برابر زندگی آخرت جز کالایی اندک نیست» .

«چیزهایی که به شما داده شده است ، برخورداری و آرایش این زندگی دنیوی است . حال آن که آنچه نزد خداست بهتر و ماندنی تر است. آیا تعقّل نمی کنید؟» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا در برابر آخرت نیست مگر مانند این که یکی از شما انگشتش را در دریا فرو برد . پس بنگرد که چه چیز با خود می آورد .

امام علی علیه السلام :آیا دنیا چیزی جز بمانندِ انگشت لیسیدن خورنده و قورت دادن آب دهان نوشنده و چُرتی است که خواب آلوده می زند؟

امام علی علیه السلام :بر خود آسان گیر ؛ زیرا بزودی می روی ، و همنشینی [با دنیا ]اندک است و درنگ [در دنیا ]کوتاه .

ص :134


1- . النساء : 77 .
2- الرعد : 26 .
3- . القصص : 60 .
4- بحار الأنوار : 73/119/110 .
5- تنبیه الخواطر : 2/41 .
6- غرر الحکم : 10039 .

عنه علیه السلام :کُلُّ فانٍ یَسیرٌ . (1)

عنه علیه السلام :الدنیا مُنتَقِلَةٌ فانیةٌ ، إن بَقِیَتْ لَکَ لَم تَبقَ لَها . (2)

امام علی علیه السلام :هر چیزِ فناپذیر ، اندک است .

امام علی علیه السلام :دنیا رفتنی و نابود شدنی است ؛ اگر آن برای تو بماند تو برای آن نمی مانی .

1263 - الدُّنیا قَنطَرَةٌ
1263 - دنیا پُل است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُن فی الدنیا کَأنّکَ غریبٌ ، أو کأنّکَ عابِرُ سَبیلٍ ، و عُدَّ نفسَکَ فی أصحابِ القُبورِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَجِبتُ لعامِرِ الدنیا دارِ الفَناءِ و هو نازِلٌ دارَ البقاءِ ! (4)

عنه علیه السلام :کُونُوا کالس_ابِقینَ قَبلَکُم و الماضینَ أمامَکُم ، قَوَّضُوا مِنَ الدنیا تَقویضَ الراحلِ ، و طَوَوْها طَیَّ المَنازِلِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی مُناجاتِ_هِ _: إلهی کی_فَ یُنتَهَجُ فی دارٍ حُفِرَتْ لَنا فیها حَفائرُ صَرعَتِها ......... إلهی فإلیکَ نَلتَجئُ مِن مکائدِ خُدعَتِها ، و بکَ نَستَعینُ علی عُبورِ قَنطَرَتِها . (6)

1263

دنیا پُل است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دنیا چنان سر کن که گویی غریبی ، یا رهگذری؛ و خویشتن را از خفتگانِ در گورها بشمار .

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که دنیا ، این سرای فنا را آباد می کند، در حالی که در سرای بقا فرود می آید!

امام علی علیه السلام :همچون کسانی باشید که پیش از شما رفتند و کسانی که پیش روی شما مُردند ؛ آنان چون مسافرانی که خیمه خویش را برمی کَنند ، خیمه خود را از دنیا برکندند و همچنان که منزلها[ی سفر ]پیموده می شود ، آن را پیمودند و رفتند .

امام علی علیه السلام_ در مناجات خویش _گفت : الهی! چگونه می توان در سرایی راه پیمود که در آن چاله هایی بر سر راه ما حفر شده که از پای در می آورد ؟ . . . الهی! از مکر و نیرنگهای دنیا به تو پناه می بریم و برای گذشتن از پُل دنیا از تو مدد می جوییم .

ص :135


1- غرر الحکم : 6838 .
2- غرر الحکم : 1802 .
3- الأمالی للطوسی : 381/819 .
4- بحار الأنوار : 78/94/107 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
6- بحار الأنوار : 94/104/14 .

عیسی علیه السلام :إنّما الدنیا قَنطَ_رةٌ ، فاعبُرُوها و لا تَعمُروها . (1)

عیسی علیه السلام :دنیا پُلی بیش نیست ؛ پس ، از آن بگذرید و آبادش مکنید .

1264 - الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ
1264 - دنیا سرای گذر است

الکتاب :

«یا قَوْمِ إنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إنَّ الاْخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ» . (2)

الحدیث :

تنبیه الخواطر :رُوِیَ أنّ جَبرئیلَ علیه السلام قالَ لِنوحٍ علیه السلام : یا أطوَلَ الأنبیاءِ عُمراً ، کیفَ وَجَدتَ الدنیا؟ قال : کَدارٍ لَها بابانِ دَخَلتُ مِن أحَدِهما و خَرَجتُ مِنَ الآخَرِ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدنیا دارُ مَن لا دارَ لَهُ ، و مالُ مَن لا مالَ لَهُ ، لها یَجمَعُ مَن لا عَقلَ له ، و علَیها یُعادِی مَن لا عِلمَ لَهُ ، و علَیها یَحسُدُ مَن لا ثِقَةَ لَهُ ، و لَها یَسعی مَن لا یقینَ لَهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیّها الناسُ ، إنّما الدنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرةُ دارُ قَرارٍ ، فخُذوا مِن مَمَرِّکُم لِمَقَرِّکُم . (5)

1264

دنیا سرای گذر است

قرآن :

«ای قوم من! این زندگی دنیا کالایی بیش نیست و آخرت سرای بقاست» .

حدیث :

تنبیه الخواطر :روایت شده است که جبرئیل علیه السلام به نوح علیه السلام گفت : ای کهن سال ترین پیامبران! دنیا را چگونه دیدی؟ نوح گفت : همچون خانه ای دو در که از یک در وارد شدم و از درِ دیگر بیرون رفتم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا سرایِ کسی است که سرایی ندارد و مالِ کسی است که مالی ندارد. کسی برای دنیا جمع می کند که خِرَد ندارد و کسی بر سر آن به دشمنی بر می خیزد که از شناخت بی بهره است و کسی درباره آن حسادت می ورزد که [به خدا ]اعتماد ندارد و کسی برای آن تلاش می کند که یقین ندارد .

امام علی علیه السلام :ای مردم! دنیا سرای گذر است و آخرت سرای ماندن . پس ، از گذرگاه خود برای اقامتگاه خود [توشه ]برگیرید .

ص :136


1- الخصال : 65/95 .
2- غافر : 39 .
3- تنبیه الخواطر : 1/131 .
4- تنبیه الخواطر : 1/130 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 203 .

عنه علیه السلام :الدنیا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ ، و الناسُ فیها رجُلانِ : رجلٌ باعَ فیها نفسَهُ فأوبَقَها ، و رَجُلٌ ابتاعَ نفسَهُ فَأعتَقَها . (1)

عنه علیه السلام_ فیما أوصی بهِ ابنَهُ الحسنَ علیه السلام _: إعلَمْ یا بُنَیَّ أنَّکَ إنَّما خُلِقتَ لِلآخرةِ لا لِلدنیا ، و للفَناءِ لا للبقاءِ ، و للمَوتِ لا للحیاةِ ، و أنّکَ فی قُلْعةٍ و دارِ بُلْغَةٍ و طریقٍ إلی الآخرةِ . (2)

عیسی علیه السلام :مَن ذا الذی یَبنِی علی مَوجِ البحرِ داراً ؟! تِلکُمُ الدنیا فلا تَتَّخِذُوها قَراراً . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :دنیا سرای گذر است نه جای ماندن و مردم در آن دو دسته اند : کسی که در دنیا خود را فروخت و در نتیجه ، خویشتن را نابود (زندانی) کرد و کسی که خود را خرید و در نتیجه ، خویشتن را آزاد ساخت .

امام علی علیه السلام_ در وصیّت به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! بدان که تو برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا، و برای رفتن نه برای ماندن، و برای مُردن نه برای زنده ماندن و تو در منزلی هستی که از آن کوچ می کنی و در خانه ای هستی که چند روزی بیش در آن نمی پایی و در راهِ به سوی آخرت هستی .

مسیح علیه السلام :کیست که بر موج دریا خانه ای بسازد؟! این است حالت دنیا ! پس آن را جای ماندن مگیرید .

1265 - الدُّنیا ساعَةٌ
1265 - دنیا ساعتی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدنیا کیَومٍ مَضی و شَهرٍ انقَضَی . (5)

عنه علیه السلام :الدنیا أمَدٌ ، الآخِرَةُ أبَدٌ . (6)

عنه علیه السلام :کأنَّ ما هو کائنٌ مِن الدنیا عَن قلیلٍ لَم یَکُن ، وَ کأنَّ ما هو کائنٌ مِنَ الآخرةِ لَم یَزَلْ ، و کُلُّ ما هو آتٍ قریبٌ . (7)

1265

دنیا ساعتی است

امام علی علیه السلام :دنیا مانند روزی است که گذشت و ماهی است که به سر آمد .

امام علی علیه السلام :دنیا به سر آمدنی است ، آخرت همیشگی است .

امام علی علیه السلام :آنچه از دنیا هست ، بزودی نخواهد بود، و آنچه از آخرت هست، همیشه خواهد بود . و هر آنچه آمدنی است ، نزدیک است (آخرت بزودی فرا می رسد).

ص :137


1- نهج البلاغة : الحکمة 133 .
2- نهج البلاغة: الکتاب31.
3- . بحار الأنوار: 14/326/42.
4- (انظر) الدنیا: باب 1244 .
5- غرر الحکم : 1205 .
6- . غرر الحکم : 4 .
7- بحار الأنوار: 78/20/79.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدنیا ساعةٌ فاجعَلوها طاعةً . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :اِصبِرْ علی طاعَةِ اللّهِ ، و اصبِرْ علی معاصِی اللّهِ ، فإنّما الدنیا ساعةٌ ، فما مَضَی منها فلَیسَ تَجِدُ لَهُ سروراً و لا حُزناً ، و ما لم یَأتِ منها فلَیسَ تَعرِفُهُ ، فاصبِر علی تلک الساعةِ التی أنتَ فیها فَکَأنّکَ قدِ اغتَبَطتَ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا ساعتی بیش نیست، پس آن را در طاعت [خدا] بگذرانید.

امام کاظم علیه السلام :بر طاعت خدا صبر کن و در ترک معاصی خدا شکیبا باش ؛ زیرا دنیا ساعتی بیش نیست . آنچه از دنیا سپری شده است، نه شادی اش را احساس کنی و نه غمش را ؛ و آنچه هنوز نیامده است، نمی دانی که چه خواهد بود ؟ پس بر ساعتی که در آنی شکیبا باش و شادمان .

1266 - الدُّنیا کَفَی ءِ الظِّلالِ
1266 - دنیا همچون حرکت سایه هاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّها عندَ ذَوِی العُقولِ کَفَیْءِ الظِلِّ ، بَیْنا تَراهُ سابِغاً حتّی قَلَصَ ، و زایداً حتّی نَقَصَ . (3)

عنه علیه السلام :فلا یَغُرَّنَّکُم ما أصبَحَ فیهِ أهلُ الغُرورِ ، فإنّما هو ظِلٌّ مَمْدودٌ إلی أجَلٍ مَعْدودٍ . (4)

عنه علیه السلام :الدنیا ظِلُّ الغَمامِ و حُلْمُ المَنامِ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّ جمی_عَ ما طَلَعَتْ علَیهِ الشمسُ فی مَشارِقِ الأرضِ و مَغارِبِها، بَحرِها ، و بَرِّها ، و سَهْلِها ، و جَبَلِها ، عندَ وَلِیٍّ مِن أولیاءِ اللّهِ و أهلِ المَعرفةِ بحقِّ اللّهِ کَفَیْءِ الظِّلالِ . (6)

1266

دنیا همچون حرکت سایه هاست

امام علی علیه السلام :دنیا در نظر خردمندان چون حرکت سایه است ؛ هنوز پهن نشده جمع می شود و دراز نشده ، کوتاه می گردد.

امام علی علیه السلام :مبادا آنچه فریفتگان را می فریبد شما را بفریبد ؛ زیرا نعمتهای فریبنده [در دنیا] چون سایه ای است که تا زمان معیّنی پهن است .

امام علی علیه السلام :دنیا چون سایه ابر است و مانند رؤیایی که آدمی در خواب می بیند .

امام زین العابدین علیه السلام :هر آنچه در زیر این آفتاب است، از شرق و غرب عالم و از دریا و خشکی و از دشت و کوه، نزد دوستان خدا و آنان که به حقّ خداوند معرفت دارند ، همچون حرکت سایه هاست .

ص :138


1- . بحار الأنوار : 77/164/2 .
2- تحف العقول : 396 .
3- . بحار الأنوار: 73/119/110.
4- نهج البلاغة : الخطبة 89 .
5- . غرر الحکم : 1960 .
6- بحار الأنوار: 78/306/1.

تنبیه الخواطر :کانَ الحسنُ بنُ علیٍّ علیهما السلام کثیراً ما یَتَمَثَّلُ فیقولُ :

یا أهلَ لَذّاتٍ الدنیا لا بقاءَ لها

إنَّ اغتِراراً بِظِلٍّ زائلٍ حُمْقُ (1)

. الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أنزِلِ الدنیا کمَنزِلٍ نَزَلتَهُ ثُمّ ارتَحَلتَ عَنهُ ، أو کمالٍ وَجَدتَهُ فی مَنامِکَ فاستَیقَظتَ و لَیس مَعکَ مِنهُ شیءٌ ، إنّی (إنّما) ضَرَبتُ لکَ هذا مَثَلاً لأنّها عِندَ أهلِ اللُبِّ و العِلمِ باللّهِ کَفَیْءِ الظِّلالِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ الدنیا عِندَ العُلَماءِ مِثلُ الظِلِّ . (3)

(4)

تنبیه الخواطر :حسن بن علی علیه السلام بسیار به این بیت شعر تمثّل می جست :

ای اهل لذّتهای دنیا ! این لذّتها را بقایی نیست

دل بستن به سایه ای گذرا حماقت است.

امام باقر علیه السلام :دنیا را چون منزلی بدان که در آن فرود آمده ای و سپس از آن می کوچی ؛ یا مانند مالی بدان که در عالم خواب یافته ای و چون بیدار شوی خبری از آن نیست . من این را به عنوان مَثَل برایت گفتم ؛ زیرا دنیا در نظر خردمندان و خداشناسان همانند جا به جا شدن سایه هاست.

امام باقر علیه السلام :دنیا در نظر دانشمندان مانند سایه است .

1267 - الدُّنیا بَحرٌ عَمیقٌ
1267 - دنیا، دریایی ژرف است

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ لُقمانَ قالَ لاِبنِهِ: ......... إنّ الدنیا بحرٌ عمیقٌ ، قد غَرِقَ فیها عالَمٌ کثیرٌ ، فلتَکُنْ سَفینتُکَ فیها تَقوَی اللّهِ ، و حَشوُها الإیمانُ و شِراعُها التوکُّلُ ، و قَیِّمُها العقلُ ، و دلیلُها العِلمُ ، و سُکّانُها الصَّبرُ . (5)

1267

دنیا، دریایی ژرف است

امام کاظم علیه السلام :لقمان به فرزندش فرمود : ......... همانا دنیا دریایی ژرف است . خلقی بسیار در آن غرقه گشته اند ؛ پس باید که کشتی تو در این دریا، تقوای خدا باشد و بار و بُنه اش ایمان و بادبانش توکّل و ناخدایش خِرَد و راهنمایش دانش و سکّانش شکیبایی.

ص :139


1- . تنبیه الخواطر : 1/69 .
2- الکافی : 2/133/16 .
3- . بحار الأنوار: 73/ 126/123.
4- (انظر) الموعظة : باب 4067 .
5- الکافی : 1/16/12 .

قصص الأنبیاء :_ و فی روایةٍ _: یا بُنَیَّ ، إنّ الدنیا بحرٌ ، و قد غَرِقَ فیها جِیلٌ کثیرٌ ، فلتَکُن سَفینتُکَ فیها تَقوَی اللّهِ تعالی ، و لیَکُن جِسرُکَ إیماناً بِاللّهِ، و لیَکُن شِراعُها التوکُّلُ ، لَعلّکَ یا بُنَیَّ تَنجو و ما أظُنُّکَ ناجیاً ! (1)

بحار الأنوار :إنّ لقمانَ الحکیمَ لَمّا خَرَجَ مِن بلادِهِ نَزلَ بقریةٍ بالموصلِ یقالُ لها کوماسُ فلمّا ضاقَ بها ذَرْعُهُ ......... أغلَقَ الأبوابَ و أدخَلَ ابنَهُ یَعِظُهُ فقالَ : یا بُنَیَّ ، إنّ الدنیا بح_رٌ عمیقٌ ، هَلَکَ فیها ناسٌ کثیرٌ ، تَزَوَّدْ مِن عَمَلِها ، و اتَّخِذْ سَفینَةً حَشوُها تَقوَی اللّهِ ، ثمّ ارکَبِ الفُلکَ تَنجُو و إنّی لَخائفٌ أن لا تَنجُوَ . یا بُنَیَّ ، السَّفینَةُ إیمانٌ ، و شِراعُها التوکُّلُ ، و سُکّانُها الصَّبرُ ، و مَجاذِیفُها الصومُ و الصلاةُ و الزکاةُ . یا بنیّ ، مَن رَکِبَ البحرَ مِن غیرِ سَفینَةٍ غَرِقَ . (2)

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هو یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، إنّ الدنیا بحرٌ عمیقٌ قد هَلَکَ فیها عالَمٌ کثیرٌ ، فاجعَلْ سفینَتَکَ فیها الإیمانَ ، و اجعَلْ شِراعَها التوکُّلَ ، و اجعَلْ زادَکَ فیها تَقوَی اللّهِ ، فإن نَجَوتَ فَبِرَحمةِ اللّهِ و إن هَلَکتَ فَبِذُنُوبِکَ . (3)

قصص الأنبیاء :در روایتی [دیگر] آمده است : فرزندم! دنیا دریایی است که نسل های فراوانی در آن غرق گشته اند ؛ پس باید که کشتی تو در آن دریا تقوای خداوند متعال باشد و پل عبورت ایمان به خدا و بادبان آن کشتی، توکّل تا بلکه نجات یابی . فرزندم ! گو این که گمان نمی کنم نجات یابی .

بحار الأنوار :لقمان حکیم چون از شهرهای خود خارج شد، در یکی از روستاهای موصل به نام کوماس فرود آمد . چون در آن جا طاقتش به سر آمد . . . درهای خانه را [به روی خود ]بست و فرزندش را صدا زد و به موعظه او پرداخت و گفت : فرزندم! دنیا دریایی ژرف است ، مردم بسیاری در آن از بین رفته اند . از کار دنیا توشه برگیر و کشتی ای فراهم آر که درونش تقوای خدا باشد آن گاه بر آن نشین تا نجات یابی، گر چه می ترسم باز هم نجات پیدا نکنی . فرزندم! آن کشتی ایمان است و بادبانش توکّل و سکّانش شکیبایی و پاروهایش روزه و نماز و زکات . فرزندم! هرکه بی کشتی به دریا رود غرق شود .

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم! دنیا دریای ژرفی است که خلق بسیاری در آن از بین رفته اند ؛ پس کشتی خود را در این دریا ایمان قرار ده و بادبان آن را توکّل و توشه ات را تقوای خدا ؛ اگر نجات یافتی، به سبب لطف و رحمت خداوند است و اگر از بین رفتی، به سبب گناهان خودت می باشد .

ص :140


1- قصص الأنبیاء : 190/238 .
2- بحار الأنوار : 13/ 427/ 22 .
3- بحار الأنوار : 13/ 411/ 2 .

1268 - الدُّنیا مَضیفٌ
1268 - دنیا میهمان سراست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیّها الناسُ ، إنّ مَن فی الدنیا ضیفٌ ، و ما فی أیدِیهم عارِیَةٌ ، و إنّ الضَّیفَ مُرتَحِلٌ ، و العارِیَةَ مَردودَةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کونوا فی الدنیا أضْیافاً . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِبادَ اللّهِ! إنّکم _ و ما تَأمُلونَ مِن هذهِ الدنیا _ أثْوِیاءُ (3) مُؤَجَّلُونَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبو ذَرٍّ رضی الله عنه یقولُ فی خُطبَتِهِ: یا مُبتَغِیَ العِلمِ ، لا یَشغَلُکَ أهلٌ و لا مالٌ عن نفسِکَ ، أنتَ یومَ تفارِقُهُم کَضَیفٍ بِتَّ فیهم ثُمّ غَدَوتَ عنهُم إلی غَیرِهِم . (5)

1268

دنیا میهمان سراست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! هر که در دنیاست، میهمان است و آنچه دارند عاریت است . میهمان می رود و عاریه بازگردانده می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دنیا میهمان باشید .

امام علی علیه السلام :بندگان خدا! شما _ و آنچه از این دنیا آرزو دارید _ میهمانانی موقّت هستید .

امام صادق علیه السلام :ابوذر رضی الله عنه در سخنرانی خود می گفت : ای جویای دانایی! مبادا زن و فرزند و دارایی ، تو را از خودت باز دارد . [باید به گونه ای باشی که] روز جدایی همچون میهمانی باشی که شب را با آنان به سر برده و صبح آنان را ترک کرده، نزد دیگران می روی.

1269 - الدُّنیا دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَةٌ
1269 - دنیا، سرایی فرو رفته در بلا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیّها الناسُ ، هذهِ دارُ تَرَحٍ لا دارُ فَرَحٍ ، و دارُ الْتِواءٍ لا دارُ اسْتواءٍ ، فمَن عَرَفَها لم یَفرَحْ لِرَجاءٍ و لم یَحزَنْ لِشَقاءٍ . (6)

1269

دنیا، سرایی فرو رفته در بلا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! این دنیا سرای اندوه است، نه سرای شادی ، سرای پیچ در پیچ است، نه سرای راست و مستقیم ؛ هر که آن را شناخت، به هیچ امیدی شاد نگشت و برای هیچ سختی و رنجی غمناک نشد .

ص :141


1- بحار الأنوار : 77/ 187/ 10 .
2- بحار الأنوار : 73/81/43 .
3- الثَّوِیّ : الضَّیف (القاموس المحیط : 4/310).
4- نهج البلاغة : الخطبة 129 .
5- الکافی : 2/134/18 .
6- بحار الأنوار : 77/187/10 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دارٌ بالبلاءِ مَحفوفَةٌ ، و بالغَدْرِ مَعروفَةٌ ، لا تَدومُ أحوالُها ، و لا یَسلَمُ نُزّالُها ، أحوالٌ مُختَلِفةٌ ، تاراتٌ مُتَصَرِّفَةٌ ، العَیشُ فیها مَذمومٌ ، و الأمانُ مِنها مَعدومٌ . (1)

عنه علیه السلام :دارُ حَربٍ و سَلبٍ ، و نَهبٍ و عَطَبٍ ، أهلُها علی ساقٍ و سیاقٍ ، و لِحاقٍ و فِراق ، قد تَحَیَّرَتْ مَذاهِبُها . (2)

عنه علیه السلام :إنّ الدنیا دارُ خَبالٍ و وَبالٍ ، و زَوالٍ و انتِقالٍ ، لا تُساوِی لذّاتُها تَنغِیصَها ، و لا تَفِی سُعُودُها بنُحُوسِها ، و لا یَقُومُ صُعُودُها بهُبُوطِها . (3)

عنه علیه السلام :الدنیا دارُ الغُرَباءِ و مَوطِنُ الأشقیاءِ . (4)

عنه علیه السلام :الدنیا دارُ المِحَنِ . (5)

عنه علیه السلام :الدنیا مَلِیئَةٌ بالمَصائبِ طارِقَةٌ بالفَجائعِ و النَّوائبِ . (6)

امام علی علیه السلام :[دنیا] سرایی فرو رفته در بلا (گرفتاریها) و شناخته شده به بی وفایی است، احوال آن نپاید و ساکنان آن به سلامت نرهند ؛ حالاتش گوناگون و نوبتهایش در حال تغییر است . زندگی در آن نکوهیده است و امنیت و آسایش در آن یافت نمی شود .

امام علی علیه السلام :دنیا، سرایِ جنگ و تاراج و خرابی و هلاکت است . مردمش آماده رفتن و یا رفتنی اند و در حال پیوستن [به گذشتگان] و جدا شدن [از بر جای ماندگان] . راههایش گیج کننده و حیرت زاست .

امام علی علیه السلام :همانا دنیا سرای رنج و زحمت است و گذرا و رفتنی، نه نوشهایش با نیشهایش برابری می کند و نه خوش بختیهایش با شور بختیهایش، و نه فرازهایش با فرودهایش .

امام علی علیه السلام :دنیا، سرای غریبان است و سرزمین نگون بختان .

امام علی علیه السلام :دنیا سرای محنت هاست .

امام علی علیه السلام :دنیا آکنده از مصیبت ها و پیشامدهای ناگوار است .

ص :142


1- نهج البلاغة : الخطبة 226 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 191 .
3- غرر الحکم : 3480 .
4- غرر الحکم : 1206 .
5- غرر الحکم : 409 .
6- غرر الحکم : 1724 .

عنه علیه السلام :أقرَبُ دارٍ مِن سَخَطِ اللّهِ ، و أبعَدُها مِن رِضوانِ اللّهِ ، فَغُضُّوا عَنکُم _ عِبادَ اللّهِ _ غُمُومَها و أشغالَها لِما قد أیقَنتُم به مِن فِراقِها و تَصَرُّفِ حالاتِها . (1)

عنه علیه السلام :هی دارُ عُقوبَةٍ و زَوالٍ و فَناءٍ و بلاءٍ ، نورُها ظُلمَةٌ ، و عَیشُها کَدِرٌ ، و غَنِیُّها فَقیرٌ ، و صَحیحُها سَقِیمٌ ، و عَزیزُها ذَلیلٌ . (2)

امام علی علیه السلام :دنیا، نزدیکترین سرای است به خشم خدا و دورترین سرای از خشنودی خدا . پس ای بندگان خدا! از گرفتاریها و اندوههای آن چشم فرو پوشید؛ چون از جدایی ها و دگرگونی های آن نیک آگاهید .

امام علی علیه السلام :دنیا، سرای کیفر و زوال و نیستی و گرفتاری است ؛ روشنایی آن تاریکی است و خوشی آن مکدَّر و توانگر آن تهیدست و تندرستش بیمار و ارجمندش خوار .

1270 - عَدَمُ صَفاءِ الدُّنیا لِأحَدٍ
1270 - دنیا برای هیچ کس زلال و بی رنج نیست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَم یُصِبْ امرُؤٌ مِنکُم فی هذهِ الدنیا حَبرَةً إلاّ أورَثَتْهُ عَبرَةً ، و لا یُصبِحُ فیها فی جَناحِ آمِنٍ إلاّ و هو یَخافُ فیها نُزولَ جائحةٍ أو تَغَیُّرَ نِعمَةٍ أو زوالَ عافِیَةٍ مَع أنّ الموتَ مِن وراءِ ذلکَ . (3)

عنه علیه السلام :أشهِدُ باللّهِ ، ما تَنالونَ مِن الدنیا نِعمَةً تَفرَحونَ بها إلاّ بِفراقِ اُخری تَکرَهُونَها . (4)

عنه علیه السلام :مَع أنَّ امرَأً لم یکُن مِنها فی حَبرَةٍ إلاّ أعقَبَتهُ عَبرَةً، و لم یَلقَ مِن سَرّائها بَطناً إلاّ مَنَحَتهُ مِن ضَرّائها ظَهراً ، و لَم تُظِلَّهُ فیها دِیمَ_ةُ رَخاءٍ إلاّ هَتَنَتْ عَلیهِ مُزنَةُ بلاءٍ . (5)

1270

دنیا برای هیچ کس زلال و بی رنج نیست

امام علی علیه السلام :هیچ یک از شما در این دنیا به شادی ای نرسید، جز آن که دنیا در پی آن او را گریان کرد و در زیر بال امن و آسایشْ شب را به صبح نرسانْد، مگر آن که از فرود آمدن بلایی سخت یا از دست شدن نعمتی یا از بین رفتن سلامت و عافیتی ترسان شد ، و در پس همه اینها مرگ است .

امام علی علیه السلام :خدا را گواه می گیرم که در این دنیا به نعمتی شاد کننده نمی رسید ، مگر با از دست دادن نعمتی دیگر، که از دست دادنش را خوش ندارید .

امام علی علیه السلام :هیچ کس از دنیا شادمانی ندید، جز این که دنیا در پی آن، به او اشک داد و از خوشیهای این دنیا به کسی نرسید، جز آن که در پی آن رنجها و نا خوشیهایش را نصیب او کرد ، باران فراخی و نعمتِ آن ، کسی را تر نکرد، جز آن که ابر بلا و محنت بر او باریدن گرفت .

ص :143


1- نهج البلاغة : الخطبة 161 .
2- بحار الأنوار: 78/22/84 .
3- . الکافی : 8/174/194 .
4- الأمالی للطوسی : 216/379 .
5- بحار الأنوار: 73/97/82 .

عنه علیه السلام :مَع کُ_لِّ جُرعَ_ةٍ شَرَقٌ ، و فی کُلِّ أکلَةٍ غَصَصٌ ، لاَ تَنالونَ مِنها نِعمَةً إلاّ بِفِراقِ اُخری . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الدنیا مَعْکوسَةٌ مَنْکوسَةٌ ، لَذّاتُها تَنْغیصٌ ، و مَواهِبُها تَغْصیصٌ ، و عَیْشُها عَناءٌ ، و بَقاؤها فَناءٌ ، تَجمَحُ بطالِبِها ، و تُردِی راکِبَها ، و تَخُونُ الواثِقَ بها ، و تَزعَجُ المُطمئنَّ إلَیها ، و إنّ جَمْعَها إلی انصِداعٍ ، و وَصْلَها إلی انقِطاعٍ . (2)

امام علی علیه السلام :با هر جرعه آبی ، [در گلویتان ]آب جَستنی است و در هر لقمه ای، گلوگیر شدنی . به هیچ نعمتی از آن نمی رسید، مگر با از دست دادن نعمتی دیگر .

امام علی علیه السلام :همانا دنیا وارونه و واژگونه است ؛ خوشیهایش، تیرگی می آورد و بخششهایش اندوه زاست . زندگی در آن رنج است و بقایش، فنا . با جوینده خود ، چموشی می کند و سوار خود را به هلاکت می افکند ، به کسی که بر آن اعتماد کند، خیانت می ورزد و کسی را که در آنْ جا خوش کند، از خود دور می کند ، جمعیّت آن به پراکندگی می انجامد و پیوند آن به جدایی .

1271 - لا تَکونوا مِن أبناءِ الدُّنیا
1271 - فرزند دنیا نباشید

الکتاب :

«تَبْتَغُونَ عَرَضَ الحیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ» . (3)

«ما کانَ لِنَبِیٍّ أن یَکُونَ لَهُ أسْرَی حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا و اللّهُ یُرِیدُ الاْخِرَة» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُعطِی الدنیا مَن یُحِبُّ و یُبغِضُ، و لا یُعطِی الآخِرَةَ إلاّ لِمَن یُحِبُّ ، و إنّ لِلدنیا أبناءً و لِلآخِرَةِ أبناءً ، فکونوا مِن أبناءِ الآخرةِ ، و لا تکونوا مِن أبناءِ الدنیا . (5)

1271

فرزند دنیا نباشید

قرآن :

«شما برخورداری از زندگی دنیا را می جویید و حال آن که غنیمتهای بسیار نزد خداست» .

«برای هیچ پیامبری نسزد که [برای اخذ سربها از دشمنان ]اسیر گیرد تا که در روی زمین بسیاری از آنان را بکشد. شما متاع این جهانی را می خواهید و خدا آخرت را می خواهد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند دنیا را به دوست و دشمن می دهد، اما آخرت را فقط به کسی می دهد که دوستش دارد . هر یک از دنیا و آخرت را فرزندانی است ، شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا مباشید .

ص :144


1- نهج البلاغة : الخطبة 145 .
2- غرر الحکم : 3661 .
3- النساء : 94 .
4- الأنفال : 67 .
5- بحار الأنوار : 77/188/10 .

1272 - الدُّنیا دُوَلٌ
1272 - دنیا دست به دست می گردد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدنیا دُوَلٌ ، فما کانَ لَکَ مِنها أتاکَ علی ضَعْفِکَ ، و ما کانَ علَیکَ لَم تَدفَعْهُ بِقُوَّتِکَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدنیا دُوَلٌ ، فاطلُبْ حَظَّکَ مِنها بأجمَلِ الطَّلَبِ حتّی تَأتِیَکَ دَولَتُکَ . (2)

1272

دنیا دست به دست می گردد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا [نوبتی است و دولت آن ]دست به دست می گردد ؛ اگر به سود تو باشد ، گر چه ناتوان باشی ، به تو می رسد و اگر به ضررت باشد، با قدرت و توان خود نمی توانی از خود دورش کنی .

امام علی علیه السلام :دنیا [نوبتی است و دولت آن ]دست به دست می گردد . پس نصیب خود را از دنیا به زیباترین شکل طلب کن، تا نوبت دولت تو فرا رسد .

1273 - النَّوادِرُ
1273 - گوناگون

شرح نهج البلاغة :أوحَی اللّهُ تعالی إلی نَبِیٍّ مِنَ الأنبیاءِ : اِتَّخِذِ الدنیا ظِئراً ، و اتَّخِذِ الآخِرَةَ اُمّاً . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ مُعافیً فی جَسَدِهِ، آمِناً فی سِربِهِ ، عِندَهُ قُوتُ یومِهِ فکأنّما خِیرَتْ لَهُ الدنیا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَرْکُ الدنیا أمَرُّ مِنَ الصَّبرِ ، و أشَدُّ مِن حَطْمِ السُّیوفِ فی سَبیلِ اللّهِ عزّ و جلّ . (5)

1273

گوناگون

شرح نهج البلاغة :خداوند متعال به یکی از پیامبران وحی فرمود که : دنیا را [برای خود،] دایه بگیر و آخرت را مادر .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که صبح خود را با تندرستی بیاغازد و در میان خانواده اش آسوده و راحت باشد و خوراک روزانه اش را داشته باشد، چنان است که [همه] دنیا به او داده شده باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رها کردن دنیا ، از صبر [که گیاهی تلخ است] تلختر و از شکستن شمشیرها در راه خداوند عزّ و جلّ سخت تر است .

ص :145


1- الأمالی للطوسی : 225/393 .
2- الخصال : 633/10 .
3- شرح نهج البلاغة : 6/232 .
4- الأمالی للصدوق : 469/624 .
5- کنز العمّال : 6113 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما بالُکُم تَفرَحُونَ بالیَسیرِ مِنَ الدنیا تُدرِکونَهُ ، و لا یَحزُنُکُمُ الکثیرُ مِنَ الآخرةِ تُحرَمُونَهُ ؟! (1)

عنه علیه السلام :أسبابُ الدنیا مُنقَطِعَةٌ و عَوارِیها مُرتَجَعَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :لو عَقَ_لَ أه_لُ الدنیا لَخَرِبَتِ الدنیا . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن لَم یَتَعَزَّ بعَزاءِ اللّهِ تَقَطَّعَتْ نفسُهُ عَلَی الدنیا حَسَراتٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أقبَلَتِ الدنیا علی المَرءِ أعطَتْهُ مَحاسِنَ غیرِهِ ، و إذا أعرَضَتْ عَنهُ سَلَبَتهُ مَحاسِنَ نفسِهِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :اِشتَدَّتْ مَؤونةُ الدنیا و الدِّینِ ، فأمّا مَؤونةُ الدنیا فإنّکَ لا تَمُدُّ یَدَکَ إلی شیءٍ منها إلاّ وَجَدتَ فاجراً قد سَبَقَکَ إلَیهِ ، و أمّا مَؤونةُ الآخرةِ فإنّکَ لا تَجِدُ أعواناً یُعِینُونَکَ علَیهِ . (6)

امام علی علیه السلام :شما را چه شده که به اندک چیزی که از دنیا به دست می آورید خوشحال می شوید ، اما برای از دست دادن آن همه از [نعمتهای] آخرت ناراحت نمی شوید؟!

امام علی علیه السلام :اسباب و رشته های دنیا از هم گسیختنی است و عاریه های آن پس گرفتنی .

امام علی علیه السلام :اگر مردم دنیا عقل خود را به کار می گرفتند [و به آن بی اعتنا بودند] ، دنیا ویران می شد .

امام زین العابدین علیه السلام :هر که دلداری خدا به او آرامش نبخشد، از حسرتهای دنیا، جانش به لب آید .

امام صادق علیه السلام :هرگاه دنیا به کسی رو کند ، خوبیهای دیگران را نیز به او دهد و هرگاه از او روی گرداند، خوبیهای خودش را نیز از وی بگیرد .

امام کاظم علیه السلام :[به دست آوردن] کالای دنیا و دین ، هر دو ، سخت شده است : به هر یک از کالاهای دنیا که دست دراز می کنی ، می بینی بدکردار نابکاری پیش از تو به سوی آن دست دراز کرده است ، برای به دست آوردن کالای آخرت هم یارانی نمی یابی که کمکت کنند .

ص :146


1- غرر الحکم : 9652 .
2- غرر الحکم : 1365 .
3- غرر الحکم : 7574 .
4- بحار الأنوار : 73/92/69 .
5- بحار الأنوار : 78/205/47 .
6- تحف العقول : 409 .

164 - الدَّنیة

164 - الدَّنیه

اشاره

(1)

ص :147


1- انظر : عنوان 172 «الذلّة» ، 235 «السفلة» .

164 - فرومایگی
1274 - الدَّنِیَّةُ
1274 - فرومایگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النَّفْسُ الدنِیّةُ لا تَنفَکُّ عنِ الدَّناءاتِ . (1)

عنه علیه السلام :أعقَلُ الناسِ أبعَدُهُم عَن کلِّ دَنیّةٍ . (2)

عنه علیه السلام :المؤمنُ مَن طَهّرَ قلبَهُ مِن الدنیَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تُلاحِ الدَّنیَّ فیَجتَرِئَ علَیکَ . (4)

عنه علیه السلام :نَزِّهْ عَن کُلِّ دنیّةٍ نفسَکَ ، و ابذُلْ فی المَکارِمِ جُهدَکَ تَخلُصْ مِنَ المآثِمِ و تُحرِزِ المَکارِمَ . (5)

عنه علیه السلام :وَرَعُ المرءِ یُنَزِّهُهُ عَن کلِّ دنیّةٍ . (6)

عنه علیه السلام :مُبایَنَةُ الدَّنایا تَکبِتُ العَدوَّ . (7)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ عِند ما سُئلَ عنِ الدَّنیئةِ ؟ _: النّظَرُ فی الیَسیرِ و مَنعُ الحَقیرِ . (8)

1274

فرومایگی

امام علی علیه السلام :نفْسِ فرومایه، از پستیها جدا نمی شود .

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، دورترین آنها از هر فرومایگی است .

امام علی علیه السلام :مؤمن کسی است که دلش را از فرومایگی پاک سازد .

امام علی علیه السلام :با فرومایه کشمکش مکن که بر تو گستاخ می شود .

امام علی علیه السلام :جانت را از هر فرو مایگی ای پاک کن و در راه کسب مکارم اخلاقی بکوش ، تا از آلودگیها نجات یابی و مکارم اخلاق را به دست آوری .

امام علی علیه السلام :پاکدامنیِ انسان، او را از هر فرومایگی منزّه می سازد .

امام علی علیه السلام :دوری کردن از پستیها، دشمن را خوار و سرافکنده می کند .

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که فرومایگی چیست _فرمود : خُرد بینی و دریغ کردن از اندک .

ص :148


1- غرر الحکم : 1557 .
2- غرر الحکم : 3073 .
3- غرر الحکم : 1956 .
4- غرر الحکم : 10221 .
5- غرر الحکم : 9989 .
6- غرر الحکم : 10081 .
7- غرر الحکم : 9774 .
8- تحف العقول : 225 .

165 - الدهر

اشاره

(1)

ص :149


1- انظر : عنوان 163 «الدنیا» ، السبّ : باب 1723 .

165 - روزگار
1275 - الدَّهرُ
1275 - روزگار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدهرُ یُخلِقُ الأبدانَ و یُجَدِّدُ الآمالَ ، و یُقَرِّبُ المَنیّةَ و یُباعِدُ الاُمنِیّةَ ، مَن ظَفِرَ بهِ تَعِبَ ، و مَن فاتَهُ نَصِبَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الدهرَ لَخَصمٌ غیرُ مَخْصومٍ ، و مُحتَکِمٌ غیرُ ظَلومٍ ، و مُحارِبٌ غیرُ مَحروبٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ الدهرَ یَجرِی بالباقِینَ کَجَریِهِ بالماضِینَ ، ما یَعُودُ ما قَد وَلّی ، و لا یَبقَی سَرمَداً ما فیهِ ، آخِرُ فِعالِهِ کَأوَّلِهِ ، مُتَس_ابِقَةٌ اُمورُهُ ، مُتَظاهِرَةٌ أعلامُهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ الدهرَ مُوتِرٌ قَوسَهُ ، لا تُخطِئُ سِهامُهُ ، و لا تُؤسی جِراحُهُ ، یَرمِی الحَیَّ بالمَوتِ ، و الصَّحیحَ بالسَّقَمِ ، و الناجیَ بالعَطَبِ . (4)

عنه علیه السلام :کیف تَبقی علی حالتِکَ و الدهرُ فی إحالَتِک؟! (5)

1275

روزگار

امام علی علیه السلام :روزگار، بدنها را می فرساید و آرزوها را تازه می کند، مرگ را نزدیک می گرداند و آرزو را دور می سازد ، هر که به روزگار دست یابد، به رنج افتد و هر که از دست دهد، رنجور شود .

امام علی علیه السلام :روزگار، خصمی است محکوم نشدنی و خواهانی است غیر ستمگر و جنگاوری است شکست ناپذیر.

امام علی علیه السلام :روزگار، بر ماندگان همچنان گذرد که بر رفتگان گذشت . گذشته های دنیا دیگر باز نگردد و هیچ چیز در آن جاودانه نماند ، آخرین اعمال آن مانند اوّلین آن است ، کارها (بلاها)یش از یکدیگر پیشی می گیرند و نشانه هایش یکدیگر را تأیید می کنند .

امام علی علیه السلام :روزگار، زه کمان خود را بسته است . تیرهایش خطا نرود و زخمهایش درمان نشود، زنده را هدفِ تیر مرگ قرار می دهد و تندرست را آماج تیر بیماری، و نجات یافته را هدفِ تیرِ هلاکت .

امام علی علیه السلام :چگونه بر حال خود باقی مانی حال آن که روزگار احوال تو را دیگرگون می کند؟

ص :150


1- بحار الأنوار : 78/67/8 .
2- غرر الحکم : 3628 .
3- غرر الحکم : 3693 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 114 .
5- غرر الحکم : 6989 .

عنه علیه السلام :مَن عَتَبَ علی الدهرِ طالَ مَعتَبُهُ . (1)

عنه علیه السلام :ما قالَ الناسُ لشیءٍ : طوبی لَهُ ، إلاّ و قد خَبَأ لَهُ الدهرُ یَومَ سوءٍ . (2)

امام علی علیه السلام :هر که روزگار را سرزنش کند ، سرزنشش به درازا کشد .

امام علی علیه السلام :مردم درباره هیچ چیزی نگفته اند : «خوشا آن» مگر این که روزگار برای آن ، روز بدی را ذخیره کرده است .

1276 - الدَّهرُ یَومانِ
1276 - روزگار، دو روز است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدهرُ یَومانِ : فیَومٌ لَکَ و یَومٌ علَیکَ ، فإذا کانَ لکَ فلا تَبطَرْ ، و إذا کانَ عَلیکَ فلا تَحزَنْ ، فَبِکِلَیهِما سَتُختَبَرُ . (3)

عنه علیه السلام :الدهرُ یَومانِ : یومٌ لکَ و یومٌ علَیکَ ، فان کانَ لَکَ فلا تَبطَرْ ، و إن کانَ علیکَ فلا تَضجَرْ . (4)

عنه علیه السلام :الدهرُ یومانِ : یومٌ لکَ و یومٌ علَیکَ ، فإذا کانَ لَکَ فلا تَبطَرْ ، و إذا کانَ علَیکَ فاصبِر . (5)

عنه علیه السلام_ فیما أوصَی إلی ابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: و اعلَم یا بُنَیَّ إنّ الدهرَ ذو صُروفٍ فلا تَکُن مِمَّن یَشتَدُّ لائمَتُهُ و یَقِلُّ عند الناسِ عُذرُهُ . (6)

1276

روزگار، دو روز است

امام علی علیه السلام :روزگار دو روز است ؛ روزی به کام تو و روزی به زیان تو . چون به کام تو بود، سرمست مشو و چون به زیان تو بود، غمناک مباش ؛ زیرا هر دو مایه آزمایش توست .

امام علی علیه السلام :روزگار، دو روز است ؛ روزی با توست و روزی بر تو . اگر با تو بود، سرمست مشو و اگر بر تو بود، بیقراری مکن .

امام علی علیه السلام :روزگار، دو روز است ، روزی به کام تو و روزی به زیان تو. هرگاه به کام تو گشت ، سرمست مشو و چون به زیان تو شد ، شکیبا باش .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! بدان که روزگار همواره چهره عوض می کند و دیگرگون می شود ؛ پس ، چونان کسی مباش که [زمانه را] سخت سرزنش می کند و عذرش نزد مردمان اندک است .

ص :151


1- غرر الحکم : 8570 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 286 .
3- تحف العقول : 207 .
4- بحار الأنوار : 78/13/71 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 396 .
6- بحار الأنوار : 77/210/1 .

عنه علیه السلام :الدهرُ ذُو حالَتَینِ : إبادَةٍ و إفادَةٍ ، فما أبادَهُ فلا رَجعَةَ لَهُ ، و ما أفادَهُ فلا بقاءَ لَهُ . (1)

امام علی علیه السلام :روزگار، دو حالت دارد : نابود کردن و بخشیدن . آنچه را نابود کند برگشتی ندارد و آنچه را ببخشد پایدار نماند .

1277 - ما یُستَعانُ بِهِ عَلَی الدَّهرِ
1277 - وسیله کمک گرفتن در برابر روزگار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُستَعانُ علی الدهرِ إلاّ بالعَقلِ . (2)

(3)

1277

وسیله کمک گرفتن در برابر روزگار

امام علی علیه السلام :در برابر روزگار ، جز از خِرَد کمک نتوان گرفت .

1278 - الدَّهرِیَّةُ
1278 - دهری مسلکان

الکتاب :

«وَ قالُوا ما هِیَ إِلاّ حَیاتُنا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إلاّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إنْ هُمْ إلاّ یَظُنُّونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثُمّ أقبَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَی الدَّهریّةِ فقالَ : و أنتُم فَما الذی دَعاکُم إلی القَولِ بأنّ الأشیاءَ لا بَدءَ لَها و هی دائمَةٌ لَم تَزَلْ و لا تَزالُ ؟

فقالوا : لأنّا لا نَحکُمُ إلاّ بما نُشاهِدُ ، و لم نَجِدْ للأشیاءِ مُحدِثاً فَحَکَمنا بأنّها لَم تَزَلْ ، و لم نَجِدْ لَها انقِضاءً و فَناءً فَحَکَمنا بأنّها لا تَزالُ .

فقال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ فَوَجَدتُم لَها قِدماً أمْ وَجَدتُم لَها بَقاءً أبَدَ الأبَدِ؟ ......... فهذا الذی نُشاهِدُهُ مِنَ الأشیاءِ بَعضُها إلی بعضٍ مُفتَقِرٌ ، لأنّهُ لا قِوامَ للبَعضِ إلاّ بما یَتَّصِلُ بهِ ، کما تَرَی البِناءَ مُحتاجاً بعضُ أجزائهِ إلی بعضٍ و إلاّ لَم یَتَّسِقْ و لَم یَسْتَحکِم ، و کَذلِکَ سائرُ ما نَرَی ، فإذا کانَ هذا المُحتاجُ بعضُهُ إلی بعضٍ لِقُوَّتِهِ و تَمامِهِ هو القدیمَ فَأخبِرُونِی أن لَو کانَ مُحدَثاً کیفَ کانَ یکونُ ؟ و ما ذا کانت تکونُ صِفَتَهُ ؟ قال : فَصَمَتوا ......... و قالوا : سَنَنظُرُ فی أمرِنا . (5)

1278

دهری مسلکان

قرآن :

«و گفتند : جز زندگی دنیوی ما هیچ نیست . می میریم و زنده می شویم و ما را جز دهر هلاک نکند . آنان را به آن دانشی نیست و جز در پنداری نیستند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله سپس رو به دهریان کرد و فرمود : چه چیز شما را به این ادّعا کشانده است که می گویید اشیاء آغازی ندارند و همیشه بوده و هستند؟

گفتند : زیرا ما جز بر اساس دیده های خود داوری نمی کنیم و برای اشیا پدید آورنده ای مشاهده نکرده ایم . از این رو ، حکم می کنیم که اشیاء از ابتدا بوده اند و چون برای آنها انقضا و نابودی نمی بینیم، حکم می کنیم که همواره خواهند بود .

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا ازلیّت اشیاء را دیده اید و آیا برای آنها جاودانگی و ابدیّتی مشاهده کرده اید؟ . . . این اشیایی که می بینیم هر یک به دیگری نیازمند است ؛ زیرا هر یک را وجود و قوامی نباشد جز در پیوند با دیگری، چنان که اجزای تشکیل دهنده ساختمان به هم محتاجند؛ در غیر این صورت ساختمان ، هماهنگ و استوار نمی شد . چنین است دیگر پدیده هایی که می بینیم . . . اگر اشیایی که برای استحکام و کمال خود به یکدیگر نیازمندند ، قدیم و ازلی اند، به من بگویید اگر حادث بودند چگونه پدید می آمدند؟ و چه وصف و وضعی داشتند؟

در این هنگام دهریان خاموش ماندند . . . و گفتند : درباره عقیده خود تجدید نظر خواهیم کرد .

ص :152


1- غرر الحکم : 2199 .
2- بحار الأنوار : 78/7/59 .
3- (انظر) عنوان 365 «العقل» .
4- الجاثیة : 24 .
5- بحار الأنوار : 9/261/1 ، انظر تمام الخبر .

ص :153

ص :154

166 - المُداهَنةُ

اشاره

(1)

(2)

ص :155


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 360 _ 362 ، 41 / 8 _ 11 «ترک المداهنة» .
2- انظر : عنوان 161 «المداراة» ، 193 «الرِّفق» ، 553 «التقیّة» .

166 - سازشکاری
1279 - مُداهَنَةُ أهلِ المَعاصی
1279 - سازشکاری با گنهکاران

الکتاب:

«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدهِنُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ تعالی إلی شُعَیبٍ النبیِّ : إنّی مُعَذِّبٌ مِن قومِکَ مائَةَ ألفٍ : أربعینَ ألفاً مِن شِرارِهِم و سِتّینَ ألفاً مِن خِیارِهم ، فقالَ : یا ربِّ ، هؤلاءِ الأشرارُ فما بالُ الأخیارِ ؟! فَأوحَی اللّهُ عزّ و جلّ إلَیهِ : داهَنوا أهلَ المعاصِی فلَم یَغضَبُوا لِغَضَبِی . (2)

(3)

1279

سازشکاری با گنهکاران

قرآن :

«دوست دارند که نرمی کنی تا نرمی کنند» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :خداوند متعال به شعیب پیامبر وحی فرمود که : من صد هزار نفر از مردم تو را عذاب خواهم کرد : چهل هزار نفر بدکار را ، شصت هزار نفر از نیکانشان را . شعیب عرض کرد : پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداوند عزّ و جلّ به او وحی فرمود که : آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند .

1280 - مُداهَنَةُ الإِخوانِ
1280 - سازشکاری با برادران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَرُّ إخوانِکَ مَن داهَنَکَ فی نفسِکَ و ساتَرَکَ عَیبَکَ . (4)

1280

سازشکاری با برادران

امام علی علیه السلام :بدترین برادر تو آن است که درباره نفس تو با تو سازشکاری کند و عیبهایت را به تو نگوید .

ص :156


1- القلم : 9 .
2- مشکاة الأنوار : 104/238 .
3- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2659 . الأمثال : باب 3559 .
4- غرر الحکم : 5725 .

عنه علیه السلام :إنَّما سُمِّیَ العدوُّ عدوًّا لأنّه یَعدُو علَیکَ ، فَمَن داهَنَکَ فی معایِبِکَ فهو العدوُّ العادِی علَیکَ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :دشمن را از آن رو دشمن نامیده اند که به تو ستم می کند ؛ پس هر کس که در عیبهای تو با تو سازشکاری کند [و آنها را به تو نگوید تا برطرفش کنی] دشمن ستمگر توست.

1281 - مُداهَنَةُ النَّفسِ
1281 - سازشکاری کردن با نفس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن داهَنَ نفسَهُ هَجَمَت بهِ علی المعاصِی المُحَرَّمَةِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تُرَخِّصُوا لأنفسِکُم فَتُدهِنوا ، و لا تُدهِنُوا فی الحقِّ فَتَخسَرُوا . (4)

عنه علیه السلام :لا تُرَخِّصوا لأنفسِکُم فَتَذهَبَ بکُمُ الرُّخَصُ مَذاهِبَ الظَّلَمَةِ ، لا تُداهِنُوا فَیَهجُمَ بکُمُ الإدْهانُ علی المَعصیَةِ . (5)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن یَرجُو الآخرةَ بغیرِ العَمَلِ ......... فهو عَلَی الناسِ طاعِنٌ و لنفسِهِ مُداهِنٌ . (6)

(7)

1281

سازشکاری کردن با نفس

امام علی علیه السلام :هر که با نفس خود سازشکاری کند، او را به ارتکاب گناهان حرام بکشاند.

امام علی علیه السلام :به نفسهای خود رخصت ندهید که سهل انگار می شوید و در راه حق مسامحه نکنید که زیان می بینید .

امام علی علیه السلام :به نفسهای خود رخصت (امان) ندهید که این رخصتها شما را به طریقه ستمگران می کشاند و سهل انگاری نکنید که مسامحه کردن ، شما را به سوی معصیت می برد .

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل ، به آخرت امید می بندد ......... پس او مردم را سرزنش و عیبجویی می کند، اما با نفس خویش مدارا می نماید .

1282 - المُداهَنَةُ فِی الحَقِّ
1282 - سازشکاری درباره حق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُداهِنُوا فی الحقِّ إذا وَرَدَ علَیکُم و عَرَفتُمُوهُ فَتَخسَرُوا خُسراناً مُبِیناً . (8)

1282

سازشکاری درباره حق

امام علی علیه السلام :هرگاه با حق رو به رو شدید و دانستید که حق است درباره آن سهل انگاری نکنید که به سختی زیان خواهید دید .

ص :157


1- غرر الحکم : 3876 .
2- (انظر) العیب : باب 2971 .
3- غرر الحکم : 9022 .
4- الکافی : 1/45/6 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 86 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 150 .
7- (انظر) العیب : باب 2966 .
8- بحار الأنوار : 77/291/2 .

عنه علیه السلام :و لَعَمْرِی ما عَلَیَّ مِن قِتالِ مَن خالَفَ الحَقَّ ، و خابَطَ الغَیَّ ، مِن إدهانٍ و لا إیهانٍ . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ أنَّکُم فی زمانٍ القائلُ فیهِ بالحقِّ قلیلٌ ، و اللِّسانُ عَنِ الصِّدقِ کَلیلٌ ، و اللازمُ للحقِّ ذلیلٌ ، أهلُهُ مُعتَکِفُونَ علی العصیانِ ، مُصطَلِحُونَ عَلَی الإدهانِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :به جان خودم سوگند که در جنگیدن با کسی که در برابر حق بایستد و در گمراهی فرو رود هرگز سهل انگاری و سستی روا نمی دارم .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر شما! بدانید که شما در روزگاری به سر می برید که حق گویان اندکند و زبان از راستگویی کُند است و پیرو حق خوار و بی مقدار . مردمان این زمانه به نافرمانی خو گرفته اند و بر سهل انگاری [در حق] با یکدیگر همداستان شده اند .

ص :158


1- نهج البلاغة : الخطبة 24 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 233 .
3- (انظر) الحقّ : باب 902 .

167 - الدَّولة

اشاره

(1)

ص :159


1- انظر : عنوان 19 «الإمارة» ، 22 «الإمامة» ، 556 «الولایة علی النّاس» . الدنیا : باب 1272، الرأی : باب 1430 ، المستضعف : باب 2341 .

167 - دولت
1283 - لِکُلِّ دَولَةٍ بُرهَةٌ
1283 - هر دولتی را دوره ای است

الکاب:

«إن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الأیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاءَ و اللّهُ لاَ یُحِبُّ الظّالِمِینَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکلِّ دَولةٍ بُرهَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :الدَّولةُ کما تُقبِلُ تُدبِرُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ لِلحَقِّ دَولةً و للباطِلِ دَولةً . (4)

1283

هر دولتی را دوره ای است

قرآن :

«اگر بر شما زخمی رسید ، به آن قوم نیز همچنان زخمی رسیده است .و این روزگار را به نوبت میان مردم می گردانیم ، تا خدا کسانی را که ایمان آورده اند بشناسد و از شما گواهانی گیرد . و خدا ستمکاران را دوست ندارد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر دولتی را بُرهه ای است.

امام علی علیه السلام :دولت روی می آورد، همچنان که پشت می کند .

امام صادق علیه السلام :همانا حق را دولتی است و باطل را نیز دولتی .

1284 - دَولَةُ الأکارِمِ
1284 - دولت بزرگواران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دَولةُ الأکابِرِ مِن أفضَلِ المَغانِمِ ، دَولةُ اللِئامِ مَذَلَّةُ الکِرامِ . (5)

عنه علیه السلام :دَولةُ الکریمِ تُظهِرُ مَناقِبَهُ ، دَولةُ اللَّئیمِ تَکشِفُ مَساوِیَهُ و مَعایِبَهُ . (6)

1284

دولت بزرگواران

امام علی علیه السلام :دولت بزرگان از بهترین غنیمتهاست ، دولت لئیمان مایه خواری کریمان است .

امام علی علیه السلام :دولتِ انسان کریم و بزرگوار خوبیهای او را آشکار می کند ، دولت شخص پست و لئیم زشتیها و عیبهای او را بر ملا می سازد .

ص :160


1- آل عمران : 140 .
2- غرر الحکم: 7285 .
3- غرر الحکم : 1226 .
4- الکافی : 2/447/12 .
5- غرر الحکم : 5112 _ 5113 .
6- غرر الحکم : 5106 _ 5107 .

عنه علیه السلام :دَولةُ العادِلِ مِنَ الواجباتِ ، دَولةُ الجائرِ مِنَ المُمکِناتِ . (1)

عنه علیه السلام :مِن أعوَدِ الغنائمِ دَولةُ الأکارِمِ . (2)

عنه علیه السلام :دَولةُ الجاهِلِ کالغَریبِ المُتَحرِّکِ إلی النُّقلَةِ ، دَولةُ العاقِلِ کالنَّسیبِ یَحِنُّ إلی الوُصلَةِ . (3)

امام علی علیه السلام :دولت انسان دادگر از واجبات است (پایدار و برجاست) ، دولت ستمگر از ممکنات است (ثبات و بقایی ندارد) .

امام علی علیه السلام :از سودمندترین غنیمتها دولت مردمان کریم و بزرگوار است .

امام علی علیه السلام :دولت نابخرد مانند بیگانه ای است که رهسپار جدایی است ، دولت خردمند مانند خویشاوند مشتاق وصل و ماندن است .

1285 - دَولَةُ الأشرارِ
1285 - دولت بدکاران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دُوَلُ الأشرارِ مِحَنُ الأخیارِ . (4)

عنه علیه السلام :دُوَلُ الفُجّارِ مَذَلَّةُ الأبرارِ . (5)

عنه علیه السلام :دَولةُ الأوغادِ مَبنِیَّةٌ علی الجَورِ و الفَسادِ . (6)

1285

دولت بدکاران

امام علی علیه السلام :دولت بدکاران مایه رنج نیکان است .

امام علی علیه السلام :دولت نابکاران مایه خواری نیکوکاران است .

امام علی علیه السلام :دولت فرومایگان بر ستم و تباهی بنا شده است .

1286 - ما یوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ
1286 - عوامل نابودی دولت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :زوالُ الدُّوَلِ باصطِناعِ السُّفَّلِ . (7)

1286

عوامل نابودی دولت

امام علی علیه السلام :نابودی دولتها به سبب به کار گرفتن سفلگان است .

ص :161


1- غرر الحکم : 5110 _ 5111 .
2- غرر الحکم : 9381 .
3- غرر الحکم : 5108 _ 5109 .
4- غرر الحکم : 5114 .
5- غرر الحکم : 5115 .
6- غرر الحکم : 5118 .
7- غرر الحکم : 5486 .

عنه علیه السلام :یُستدَلُّ علی إدبارِ الدُّوَلِ بأربَعٍ : تَضییعِ الاُصولِ ، و التمسُّکِ بالفروعِ (1) ، و تَقدیمِ الأراذلِ ، و تأخیرِ الأفاضِلِ . (2)

عنه علیه السلام :مِن علاماتِ الإدبارِ مُقارَنَةُ الأرْذالِ . (3)

عنه علیه السلام_ لِزِیادِ بنِ أبیهِ و قدِ استَخلَفَهُ لعبدِ اللّهِ بنِ العبّاسِ عَلی فارِسَ وَ أعمالِها ، فی کلامٍ طویلٍ کان بَینَهُما ، نَهاهُ فیهِ عن تَقَدُّمِ الخَراجِ _: اِستَعمِلِ العَدلَ ، و احذَرِ العَسفَ و الحَیفَ ، فإنّ العَسفَ یَعودُ بِالجَلاءِ ، و الحَیفَ یَدعو إلی السَّیفِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :چهار چیز نشانه به سر آمدن دولتهاست: فرو گذاشتن اصول ، چسبیدن به فروع ، مقدّم داشتن فرومایگان و عقب زدن مردمان با فضیلت و لایق .

امام علی علیه السلام :همنشین شدن با فرومایگان از نشانه های پشت کردن دولت است .

امام علی علیه السلام_ وقتی زیاد بن ابیه را به جای عبد اللّه بن عباس کار گزار فارس کرد ، در ضمن سخنانی مفصّل و پس از منع او از گرفتن خراج اضافی _فرمود : عدل و داد را به کار بند و از سختگیری و بیداد بپرهیز؛ زیرا سختگیری ناروا مردم را آواره می کند و ستمگری مایه شورش [و خونریزی ]می شود .

1287 - ما یوجِبُ بَقاءَ الدَّولَةِ
1287 - عوامل پایداری دولت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و أعظَمُ ما افتَرَضَ سبحانَهُ مِن تِلکَ الحُقوقِ حَقُّ الوالِی علی الرَّعِیَّةِ ، و حقُّ الرعیّةِ علی الوالِی ......... فإذا أدَّتِ الرعیّةُ إلی الوالی حقَّهُ و أدَّی الوالِی إلَیها حَقَّها عَزَّ الحَقُّ بینهم ، و قامَت مناهِجُ الدِّینِ ، و اعتَدَلَتْ مَعالِمُ العَدلِ ، و جَرَت علی أذلالِها السُّنَنُ ، فَصَلَحَ بذلک الزمانُ ، و طُمِعَ فی بَقاءِ الدَّولةِ ، و یَئسَت مطامِعُ الأعداءِ . (6)

1287

عوامل پایداری دولت

امام علی علیه السلام :مهمترین این حقوق که خداوند واجب گردانیده حقّ زمامدار بر ملّت و حقّ ملّت بر زمامدار است . . . اگر ملّت حقّ زمامدار را گزارد و زمامدار حقّ ملّت را ، حق در میان آنان عزّت و قدرت یابد و راههای روشن دین هموار گردد و نشانه های عدالت و دادگری برپا شود و راه و رسمها در مجرای صحیح خود قرار گیرند. بدین ترتیب ، اوضاع زمانه درست می شود و به پایداری دولت امیدواری می رود و دشمنان در رسیدن به مطامع خود مأیوس می گردند .

ص :162


1- فی المصدر: «بالغرور»، و الصحیح ما أثبتناه کما فی طبعة النجف و بیروت .
2- غرر الحکم : 10965 .
3- غرر الحکم : 9287 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 476 .
5- (انظر) الرأی : باب 1426 .
6- نهج البلاغة: الخطبة 216 .

عنه علیه السلام :ما حُصِّنَ الدُّوَلُ بمِثلِ العَدلِ . (1)

عنه علیه السلام :ثَباتُ الدُّولِ بإقامَةِ سُنَنِ العَدلِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لم یُحسِن فی دَولَتِهِ خُذِلَ فی نکبَتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن عَمِلَ بالعَدلِ حَصَّنَ اللّهُ مُلکَهُ . (4)

عنه علیه السلام :صَیِّرِ الدِّینَ حِصنَ دَولَتِکَ ، و الشُّکرَ حِرزَ نِعمَتِکَ ، فَکُلُّ دَولَةٍ یَحوطُها الدِّینُ لا تُغلَبُ ، و کلُّ نِعمَةٍ یَحرُزُها الشُّکرُ لا تُسلَبُ . (5)

عنه علیه السلام :حُسنُ السِّیرَةِ جَمالُ القُدرَةِ و حِصنُ الاْءمرَةِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن أماراتِ الدَّولةِ الیَقَظَةُ لِحراسَةِ الاُمورِ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :هیچ عاملی چون عدالت ، دولتها را استوار نمی کند .

امام علی علیه السلام :پایداری دولتها ، به بر پا داشتن راه و رسم دادگری است .

امام علی علیه السلام :هرکه در روزگار دولت خود نیکوکاری نکند ، آن گاه که به رنج و گرفتاری افتد بی یار و یاور ماند .

امام علی علیه السلام :هرکه به عدالت رفتار کند ، خداوند مُلک و دولت او را استوار دارد .

امام علی علیه السلام :دین را دژ دولت خود گردان و شکر گزاری را حفاظ نعمت خود ؛ زیرا هر دولتی که در حصار دین باشد شکست ناپذیر است و هر نعمتی که در حفاظ شکرگزاری باشد ربوده نشود .

امام علی علیه السلام :نیک روشی ، زیبایی قدرت است و دژ فرمانروایی .

امام علی علیه السلام :بیداری برای مراقبت امور ، از نشانه های [پایداری] دولت است .

ص :163


1- غرر الحکم : 9574 .
2- غرر الحکم : 4715 .
3- غرر الحکم : 9107 .
4- غرر الحکم : 8722 .
5- غرر الحکم : 5831 .
6- غرر الحکم : 4847 .
7- غرر الحکم : 9360 .
8- (انظر) الخیر : باب 1171 .

ص :164

168 - الدَّواء

اشاره

(1)

(2)

ص :165


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 10 / 3 «الأدویة» . کنز العمّال : 10 / 91 «محظورات التداوی» . بحار الأنوار : 62 / 62 _ 356 «أبواب الطبّ و معالجة الأمراض و خواصّ الأدویة» . بحار الأنوار : 81 / 202 باب 2 «آداب المریض» .
2- انظر : عنوان 328 «الظُفر» ، 317 «الطبّ» . الحمق : باب 956 ، الدعاء : باب 1200 ، البلاء : باب 426 . الغضب : باب 3034 ، القرآن : باب 3240 ، الذنب : باب 1389 .

168 - دارو و درمان
1288 - التَّداوی
1288 - درمان کردن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ نبیّاً مِنَ الأنبیاءِ مَرِضَ ، فقالَ : لا أتَداوی حتّی یکونَ الذی أمرَضَنِی هُو الذی یَشفینِی ، فأوحَی اللّهُ تعالی إلَیهِ: لا أشفِیکَ حتّی تَتَداوی ، فإنَّ الشِّفاءَ مِنّی . (1)

1288

درمان کردن

امام صادق علیه السلام :یکی از پیامبران بیمار شد ؛ پس گفت : خود را درمان نمی کنم تا همو که بیمارم کرده است شفایم دهد . خداوند تعالی به او وحی کرد که : تا خود را درمان نکنی شفایت ندهم ؛ زیرا شفا دادن از من است .

1289 - لِکُلِّ عِلَّةٍ دَواءٌ
1289 - هر دردی را دارویی است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی لم یُنزِل داءً إلاّ أنزَلَ لَهُ دواءً عَلِمَهُ مَن عَلِمَهُ ، و جَهِلَهُ مَن جَهِلَهُ ، إلاّ السّامُ و هو المَوتُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أنزَلَ اللّهُ مِن داءٍ إلاّ أنزَلَ لَهُ شِفاءً . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :تَداوَوا فإنَّ اللّهَ تعالی لَم یُنزِلْ داءً إلاّ و قد أنزَلَ اللّهُ لَهُ شِفاءً ، إلاّ السّامَ و الهَرَمَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أیُّ_ها الناسُ تَداوَوا ، فإنّ اللّهَ تعالی لم یَخلُقْ داءً إلاّ خَلَقَ لَهُ شِفاءً ، إلاّ السّامَ ، و السّامُ المَوتُ . (5)

1289

هر دردی را دارویی است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال هیچ دردی نداد مگر آن که دارویش را نیز داد . عده ای آن را می شناسند و عده ای نمی شناسند؛ جز مرگ [که دارویی ندارد] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هیچ دردی نداد مگر آن که برایش شفایی قرار داد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خود را مداوا کنید ؛ زیرا خداوند متعال هیچ دردی نداد مگر آنکه برایش شفایی نهاد ، بجز مرگ و پیری [که دوایی ندارد] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! خود را درمان کنید ؛ زیرا خداوند متعال هیچ دردی نیافرید مگر آنکه برایش شفا (دارویی) نیز آفرید بجز مرگ.

ص :166


1- بحار الأنوار:62/66/15.
2- . کنز العمّال : 28079 .
3- بحار الأنوار: 62/68/21.
4- . کنز العمّال : 28088 .
5- کنز العمّال : 28090 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکُلِّ عِلّةٍ دَواءٌ . (1)

امام علی علیه السلام :هر دردی دارویی دارد .

1290 - عَدَمُ التَّسَرُّعُ فی تَناوُلِ الدَّواءِ
1290 - شتاب نکردن در مصرف دارو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَجَنَّبِ الدَّواءَ ما احتَمَلَ بَدنُکَ الداءَ ، فإذا لم یَحتَمِلِ الداءَ فالدواءُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَتَداوَی المُسلمُ حتّی یَغلِبَ مَرَضُهُ صِحَّتَهُ . (3)

عنه علیه السلام :اِمْشِ بدائکَ ما مَشی بکَ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَضطَجِعْ ما استَطَعتَ القِیامَ مع العِلَّةِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن ظَهَرَت صِحَّتُهُ علی سُقْمِهِ فَیُعالِجُ بِشَیءٍ فَماتَ فأنا إلی اللّهِ مِنهُ بَرِیءٌ . (6)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ تُعقِبُ مَکروهاً ......... و شُربُ الدواءِ مِن غیرِ علّةٍ و إن سَلِمَ مِنهُ . (7)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَیسَ مِن دواءٍ إلاّ و هو یُهَیِّجُ داءً ، و لیسَ شیءٌ فی البَدنِ أنفَعَ مِن إمساکِ الیدِ إلاّ عمّا یَحتاجُ إلَیهِ . (8)

1290

شتاب نکردن در مصرف دارو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که بدنت بیماری را تحمل می کند ، از مصرف دارو پرهیز کن و هرگاه آن را تحمل نکرد ، آنگاه به دارو روی آر .

امام علی علیه السلام :مسلمان خود را مداوا نکند مگر آنگاه که بیماری او بر سلامتش چیره گردد .

امام علی علیه السلام :تا زمانی که بیماری با تو می سازد تو با آن بساز .

امام علی علیه السلام :تا زمانی که بیماری تو را از پا نینداخته است، خود را در بستر مینداز .

امام صادق علیه السلام :هر که سلامتش بر بیماری اش چیره باشد و با این حال خود را با چیزی درمان کند و [بر اثر آن ]بمیرد من نزد خدا از او بیزاری می جویم .

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که پیامد ناخوشایند دارد . . . و [ از آن جمله است : ]خوردن دارو بدون بیماری هر چند شخص از آن دارو سالم بماند .

امام کاظم علیه السلام :هیچ دارویی نیست ، مگر آنکه خود بیماری تازه ای را دامن می زند . برای بدن چیزی سودمندتر از پرهیز و خوردن غذا در حدّ نیاز بدن نیست .

ص :167


1- . غرر الحکم : 7275 .
2- بحار الأنوار : 81/211/30 .
3- الخصال : 620/10 .
4- . نهج البلاغة : الحکمة 27 .
5- بحار الأنوار: 81/204/7.
6- . الخصال : 26/91 .
7- بحار الأنوار : 78/234/53 .
8- الکافی : 8/273/409 .

عنه علیه السلام :اِدفَعوا مُعالَجَةَ الأطِبّاءِ ما اندَفَعَ الداءُ عنکُم ، فإنّهُ بِمَنزِلَةِ البِناءِ ، قلیلُهُ یَجُرُّ إلی کَثیرِهِ . (1)

امام کاظم علیه السلام :تا زمانی که بیماری خود به خود از شما برطرف می شود ، به معالجه پزشکان روی نیاورید ؛ زیرا کار طبیب مانند بنّاست که اندک کار او به کار بسیار می انجامد .

1291 - الحِمیةُ رَأسُ الدَّواءِ
1291 - پرهیز ، بهترین داروست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُکرِهوا مَرضاکم علی الطَّعامِ فإنّ اللّهَ یُطعِمُهُم و یَسقِیهِم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّجوُّعُ أنفَعُ الدواءِ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَجتَمِعُ الجُوعُ و المَرضُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَضُ_رُّ المَریضَ ما حَمَیتَ عنهُ الطَّعامَ . (5)

عنه علیه السلام :لا تَنفَعُ الحِمیَةُ لمریضٍ بعدَ سبعَةِ أیّامٍ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :الحِمیةُ رأسُ الدواءِ ، و المَعِدةُ بیتُ الداءِ ، عَوِّدْ بَدَناً ما تَعَوّدَ . (7)

1291

پرهیز ، بهترین داروست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیماران خود را به خوردن غذا مجبور نکنید ؛ زیرا خداوند به آنان آب و غذا می خوراند .

امام علی علیه السلام :گرسنگی کشیدن سودمندترین داروست .

امام علی علیه السلام :گرسنگی و بیماری با هم جمع نمی شوند.

امام صادق علیه السلام :پرهیز از غذا ، به بیمار زیانی نمی رساند .

امام صادق علیه السلام :[ آغاز ] پرهیز پس از هفت روز برای بیمار سودی ندارد .

امام کاظم علیه السلام :پرهیز بهترین داروست و معده خانه امراض است ، بدن را مادامی که عادت می کند عادت بده .

ص :168


1- بحار الأنوار : 81/207/17 .
2- بحار الأنوار : 62/142/13 .
3- غرر الحکم : 903 .
4- غرر الحکم : 10569 .
5- بحار الأنوار : 62/140/2 .
6- الکافی : 8/291/442 .
7- مکارم الأخلاق : 2/180/2468 .

عنه علیه السلام :لَیسَ شیءٌ فی البَدَنِ أنفَعَ مِن إمساکِ الیدِ إلاّ عمّا یَحتاجُ إلَیهِ . (1)

عنه علیه السلام :لَیسَ الحِمیةُ أن تَدَعَ الشیءَ أصلاً لا تَأکُلَهُ، و لکنَّ الحِمیَةَ أن تَأکُلَ مِنَ الشیءِ و تُخَفِّفَ . (2)

(3)

امام کاظم علیه السلام :برای بدن چیزی سودمندتر از دست نگه داشتن از خوردن ، مگر به اندازه نیاز ، نیست .

امام کاظم علیه السلام :پرهیز این نیست که چیزی را اصلاً نخوری، بلکه پرهیز آن است که از هر چیزی سبُک بخوری .

1292 - الدَّواءُ الأکبَرُ
1292 - بزرگترین دارو

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الطِّینُ کلُّهُ حرامٌ کَلَحمِ الخِنزیرِ ، و مَن أکَلَهُ ثُمّ ماتَ مِنهُ لَم اُصَلِّ علَیهِ ، إلاّ طینَ قبرِ الحسینِ علیه السلام فإنّ فیهِ شِفاءً مِن کلِّ داءٍ ، و مَن أکَلَهُ لِشَهوةٍ لَم یَکُن فیهِ شِفاءٌ . (4)

عنه علیه السلام :فی طِینِ قبرِ الحسینِ علیه السلام الشِّفاءُ مِن کلِّ داءٍ و هُوَ الدواءُ الأکبَرُ . (5)

عنه علیه السلام :حَنِّکوا أولادَکُم بتُربَةِ الحسینِ علیه السلام فإنّها أمانٌ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا تَأخُذُوا مِن تُربَتِی شیئاً لِتَتَبَرَّکوا بهِ، فإنّ کلَّ تُربَةٍ لَنا مُحرَّمَةٌ إلاّ تُربةَ جَدِّیَ الحسینِ بنِ علیٍّ علیهما السلام ، فإنّ اللّهَ تعالی جَعَلَها شفاءً لِشیعتنا و أولیائنا . (7) (8)

1292

بزرگترین دارو

امام صادق علیه السلام :خوردن خاک ، همانند گوشت خوک ، بکلّی حرام است و هرکه بر اثر خوردن خاک بمیرد، من بر او نماز نمی خوانم . بجز تربت قبر حسین علیه السلام که در آن شفای هر دردی است ، اما اگر کسی آن را بلهوسانه بخورد، شفا ندهد .

امام صادق علیه السلام :در تربت قبر حسین علیه السلام شفای هر دردی است و آن بزرگترین داروست .

امام صادق علیه السلام :کام نوزادان خود را با تربت حسین علیه السلام بردارید که آن مایه ایمنی است .

امام کاظم علیه السلام :از تربت من برای تبرک چیزی بر ندارید ؛ زیرا خوردن تربت همه ما حرام است مگر تربت جدّم حسین بن علی علیه السلام ؛ زیرا خداوند تعالی در این تربت برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است .

ص :169


1- الکافی : 8/273/409 .
2- الکافی : 8/291/443 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 62 / 140 باب 55 . الذنب : باب 1364 .
4- بحار الأنوار : 101/129/43 .
5- بحار الأنوار : 101/123/18 .
6- بحار الأنوار : 101/136/79 .
7- عیون أخبار الرِّضا : 1/104/6 .
8- (انظر) بحار الأنوار : 101 / 118 باب 16 .

1293 - التَّداوی بِالحَرامِ
1293 - درمان با چیزهای حرام

الکتاب :

«إنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ المَیْتَةَ و الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إثْمَ عَلَیهِ إنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (1)

وَ مَا لَکُم ألاَّ تَأکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیهِ وَ قَد فَصَّلَ لَکُم ما حَرَّمَ عَلَیْکُم إلاّ ما اضْطُرِرْتُمْ إلَیْهِ وَ إنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهوائِهِم بِغَیْرِ عِلْمٍ إنَّ رَبَّکَ هُوَ أعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ» . (2)

(3)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :خَلَقَ الخَلقَ و عَلِمَ ما تَقومُ بهِ أبدانُهُم و ما یُصلِحُها ، فَأحَلَّهُ لَهُم و أباحَهُ ، و عَلِمَ ما یَضُرُّهم فَنَهاهُم عَنهُ ، ثمّ أحَلَّهُ للمُضطَرِّ فی الوقتِ الذی لا یَقومُ بَدَنُهُ إلاّ بهِ ، فَأحَلَّهُ بقَدْرِ البُلغَةِ لا غیرَ ذلکَ . (4) (5)

1293

درمان با چیزهای حرام

قرآن :

«جز این نیست که مردار و خون و گوشت خوک و هر آنچه را که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن بخوانند ، بر شما حرام کرد . اما کسی که ناچار شود هرگاه که از حد نگذراند و متجاوز نباشد بر او ، گناهی نیست ؛ زیرا خدا آمرزنده و بخشاینده است» .

«چرا از آنچه نام خدا بر آن برده شده است نمی خورید و خدا چیزهایی را که بر شما حرام شده است به تفصیل بیان کرده است مگر آن گاه که ناچار گردید . بسیاری بی هیچ دانشی دیگران را گمراه پندارهای خود کنند . هر آینه پروردگار تو به متجاوزان از حد ، داناتر است» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :خداوند مردمان را آفرید و دانست که چه چیز مایه قوام و صحّت بدن آنهاست . پس [استفاده از] آنها را برایشان حلال و مباح کرد و دانست که چه چیز به آنان زیان می رساند ، از آنها بازشان داشت . در عین حال ، برای کسی که ناچار [از خوردن این منهیات ]باشد و بدنش جز با استفاده از آن ، قوام و صحّت نیابد ، حلال کرد اما به اندازه نیاز نه بیشتر .

ص :170


1- البقرة : 173 .
2- الأنعام : 119 .
3- (انظر) المائدة: 3 ، الأنعام: 145 ، النحل: 115 .
4- بحار الأنوار: 62/82/1.
5- (انظر) بحار الأنوار : 62 / 79 باب 52 . کنز العمّال:10/52 «فی المحذورات من التداوی».

1294 - التَّداوی مِن أدواءِ الدُّنیا
1294 - درمان کردن خود از بیماریهای دنیوی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَنبغی أن یَتَداوی المَرءُ مِن أدواءِ الدنیا کما یَتَداوَی ذو العِلَّةِ ، و یَحتَمیَ مِن شَهَواتِها و لذّاتِها کما یَحتَمِی المریضُ . (1)

(2)

1294

درمان کردن خود از بیماریهای دنیوی

امام علی علیه السلام :سزاوار است که آدمی دردهای دنیوی خود را مداوا کند ، همچنان که بیماران دردهای خود را درمان می کنند و از خواهشها و خوشیهای دنیا پرهیز کند ، همچنان که بیمار [از خوردن غذا] پرهیز می کند .

1295 - النَّوادِرُ
1295 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا کانَ الداءُ مِنَ السماءِ فقد بَطَلَ هناکَ الدواءُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ربّما کانَ الدَّواءُ داءً و الدّاءُ دواءً . (4)

عنه علیه السلام :ربّما کانَ الدواءُ داءً ، ربّما کان الداءُ شفاءً . (5)

1295

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه درد و بیماری از آسمان (مقدّر) باشد ، در آن صورت دارو بی فایده است .

امام علی علیه السلام :چه بسا که دارویی خود درد و بیماری باشد و دردی که دارو و درمان باشد .

امام علی علیه السلام :بسا دارویی که درد و بیماری باشد ، بسا دردی که درمان و شفا باشد .

ص :171


1- . غرر الحکم : 10945 .
2- (انظر) الذنب : باب 1389 . التقوی : باب 4101 . القلب : باب 3352 .
3- بحار الأنوار: 77/165/2.
4- . نهج البلاغة : الکتاب 31 .
5- غرر الحکم : 5369 _ 5370 .

عنه علیه السلام :الاستِغفارُ دواءُ الذُّنوبِ . (1)

عنه علیه السلام :ألبانُ البَقَرِ دواءٌ . (2)

عنه علیه السلام :نِعمَ الدواءُ الأجَلُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لم یَحتَمِلْ مَرارَةَ الدواءِ دامَ ألَمُهُ . (4)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :لا تَصِفَنَّ لِمَلِکٍ دواءً ، فإن نَفَعَهُ لَم یَحمَدْکَ ، و إن ضَرَّهُ اتَّهَمَکَ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن لم یَعرِفْ داءَهُ أفسَدَهُ دَواؤهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لو یَعلَمُ الناسُ ما فی التُّفّاحِ ما داوَوا مَرضاهُم إلاّ بِهِ . (7)

امام علی علیه السلام :استغفار داروی گناهان است .

امام علی علیه السلام :شیر گاو داروست .

امام علی علیه السلام :اجل داروی خوبی است .

امام علی علیه السلام :هر که تلخی دوا را تحمل نکند ، درد و بیماری اش ادامه یابد .

امام حسین علیه السلام :برای پادشاه دارو نسخه مکن ؛ زیرا اگر سودمند افتد از تو سپاسگزاری نکند و اگر زیان رساند تو را متّهم سازد .

امام زین العابدین علیه السلام :هر که درد خود را نشناسد دوایش [که از پیش خود می خورد] او را تباه کند .

امام صادق علیه السلام :اگر مردم خواص سیب را بدانند ، بیماران خود را جز با آن درمان نکنند .

ص :172


1- غرر الحکم : 913 .
2- الکافی : 6/337/1 .
3- غرر الحکم : 9905 .
4- غرر الحکم : 9209 .
5- بحار الأنوار : 75/382/47 .
6- بحار الأنوار : 78/160/21 .
7- بحار الأنوار : 62/93/4 .

169 - الدِّین

اشاره

(1)

(2)

ص :173


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 68 / 211 باب 23 «السلامة و الغِنی فی الدِین» . بحار الأنوار : 72 / 226 باب 112 «الاستخفاف بالدِّین» . بحار الأنوار : 75 / 301 باب 76 «من باع دینه بدنیا غیره» .
2- انظر : التجارة : باب 455 ، العلم : باب 2814 ، 2815 ، الحیاة : باب 979 . الإخلاص : باب 1047 ، الدولة : باب 1287 . الصلاة : باب 2267 ، الشریعة : باب 1964 _ 1965 . الزهد : باب 1612 ، السفر : باب 1815 ، العقل : باب 2749 . الغنی : باب 3067 ، الغِیبة : باب 3086 ، الفقه : باب 3190 .

169 - دین
1296 - أهَمِّیَّةُ الدِّینِ
1296 - اهمّیت دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّی إذا استَحکَمتُ فی الرَّجُلِ خَصلةً مِن خِصالِ الخیرِ احتَمَلتُهُ لها و اغتَفَرتُ لَهُ فَقْدَ ما سِواها ، و لا أغتَفِرُ له فَقْد عقلٍ و لا عَدَمَ دِینٍ ، لأنَّ مُفارَقَةَ الدِّینِ مُفارَقَةُ الأمنِ ، و لا تَهنَأُ حیاةٌ مَع مَخافَةٍ ، و عدمُ العقلِ عدمُ الحیاةِ ، و لا تُعاشَرُ الأمواتُ . (1)

عنه علیه السلام :لا حیاةَ إلاّ بالدِّینِ ، و لا مَوتَ إلاّ بجُحُودِ الیقینِ . (2)

عنه علیه السلام :إعلَموا أنّ مِلاکَ أمرِکُمُ الدِّینُ ، و عِصمَتَکُمُ التَّقوی . (3)

عنه علیه السلام :مَن دَقَّ فی الدِّینِ نَظَرُهُ جَلَّ یومَ القِیامَةِ خَطَرُهُ . (4)

عنه علیه السلام :التَّیَقُّظُ فی الدِّینُ نِعمَةٌ علی مَن رُزِقَهُ . (5)

1296

اهمّیت دین

امام علی علیه السلام :هرگاه در کسی خصلتی از خصلتهای خوب را استوار دیدم، او را به سبب داشتن آن تحمّل می کنم و بی بهرگیِ او از دیگر خصلتهای نیک را نادیده می گیرم ، امّا نابخردی و بی دینی او را نمی توانم نادیده بگیرم ؛ زیرا جدا شدن از دین، جدا شدن از امنیّت است و زندگی توأم با ترس، گوارا نیست . نابخردی نیز مُردن است و کسی با مردگان معاشرت نمی کند .

امام علی علیه السلام :زندگی، جز با دین (دینداری) نیست و مرگ جز با انکار یقین .

امام علی علیه السلام :بدانید که پایه و اساس کار شما دین است و نگهبان شما [از گناهان ]تقوا .

امام علی علیه السلام :هر که در دین (دینداری) ریز بین و دقیق باشد، در روز قیامت مقام بلندی یابد .

امام علی علیه السلام :هوشیاری در دین ، نعمتی است که روزی آدمی می شود .

ص :174


1- غرر الحکم : 3785 .
2- بحار الأنوار : 77/418/40 .
3- شرح نهج البلاغة : 20/153 .
4- غرر الحکم : 8807 .
5- غرر الحکم : 2058 .

عنه علیه السلام :الدِّینُ عِزٌّ ، و العِلمُ کَنزٌ ، و الصَّمتُ نورٌ . (1)

عنه علیه السلام :الدِّینُ أشرَفُ النَّسَبَینِ . (2)

عنه علیه السلام :الدِّینُ نورٌ . (3)

عنه علیه السلام :إذا استَخلَصَ اللّهُ عَبداً ألهَمَهُ الدِّیانَةَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثُ خِلالٍ یقولُ کلُّ إنسانٍ إنّهُ عَلی صَوابٍ مِنها : دِینُهُ الذی یَعتقِدُهُ ، و هَواهُ الذی یَستَعلِی علَیهِ ، و تَدبیرُهُ فی اُمورِهِ . (5)

عنه علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام کثیراً مّا یقولُ فی خُطبتِهِ : یا أیّها الناسُ ، دِینَکُم دِینَکم !! فإنّ السیّئةَ فیهِ خیرٌ مِن الحَسَنةِ فی غَیرِهِ ، و السیّئةَ فیهِ تُغفَرُ ، و الحَسَنةَ فی غیرِهِ لا تُقبَلُ . (6)

امام علی علیه السلام :دین، عزّت است و دانش، گنج، و سکوت ، روشنایی .

امام علی علیه السلام :دین، شریفترین نسب هاست .

امام علی علیه السلام :دین، روشنایی است .

امام علی علیه السلام :هر گاه خداوند بنده ای را برگزیند ، دینداری را در دل او اندازد .

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هر انسانی خود را در آنها بر حق می داند : دینی که بدان عقیده دارد ، هوی و گرایشی که بر او چیره است، و تدبیر او در کارهایش .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام در سخنرانی های خود این جمله را بسیار می فرمود : ای مردم! دیندار باشید ، دیندار! اگر گناه کنید و دیندار باشید بهتر است از این که نیکی کنید و بی دین باشید ؛ زیرا گناه، در آن آمرزیده می شود و نیکی در بی دینی پذیرفته نمی شود .

1297 - أوَّلُ الدّینِ وآخِرُهُ
1297 - آغاز و فرجامِ دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوّلُ الدِّی_نِ مَعرِفَتُ_هُ ، و کمالُ مَعرفتِ_هِ التَّصدی_قُ بِهِ ، و کم_الُ التَّصدی_قِ بهِ تَوحیدُهُ. (7)

1297

آغاز و فرجامِ دین

امام علی علیه السلام :آغازِ دین، شناخت خداست و کمال شناخت او، تصدیق اوست و کمال تصدیق و اقرار به او، یگانه دانستن اوست .

ص :175


1- بحار الأنوار:78/79/56.
2- غرر الحکم : 1622 .
3- غرر الحکم : 213 .
4- غرر الحکم : 4072 .
5- تحف العقول : 321 .
6- الکافی : 2/464/6 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 1 .

عنه علیه السلام :اِعلَم أنَّ أوَّلَ الدِّینِ التَّسلیمُ، و آخِرَهُ الإخلاصُ . (1)

عنه علیه السلام :غایةُ الدِّینِ الأمرُ بالمَعروفِ ، و النهیُ عنِ المنکَرِ ، و إقامَةُ الحُدودِ . (2)

عنه علیه السلام :غایةُ الدِّینِ الإیمانُ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :بدان که آغازِ دین، تسلیم [در برابر خدا] است و فرجامش، اخلاص .

امام علی علیه السلام :نهایت دین ، امر به معروف و نهی از منکر و برپا داشتن حدود است .

امام علی علیه السلام :غایت دین ، ایمان است .

1298 - أصلُ الدِّینِ
1298 - ریشه دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أصلُ الدِّینِ الوَرَعُ ، و رَأسُهُ الطاعةُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ حَبِیبی جَبرَئِیلُ : إنَّ مَثَلَ هذا الدِّینِ کَمَثَلِ شَجَرَةٍ ثابِتَةٍ ، الإیمانُ أصلُها ، و الصلاةُ عُروقُها ، و الزکاةُ ماؤها ، و الصومُ سَعَفُها ، و حُسنُ الخُلُقِ وَرَقُها ، و الکَفُّ عَنِ المحارِمِ ثَمَرُها ، فلا تَکمُلُ شَجَرةٌ إلاّ بالثَّمَرِ ، کَذلِکَ الإیمانُ لا یَکمُلُ إلاّ بالکَفِّ عنِ المَحارِمِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدِّینُ شَجَرةٌ أصلُها التَّسلیمُ و الرِّضا . (7)

1298

ریشه دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ریشه دین، پارسایی است و رأس آن، طاعت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوستم جبرئیل گفت : مَثَل این دین، مَثَل درخت استواری است که ریشه اش ایمان است و آوندهایش نماز، و آبش زکات، و شاخه هایش روزه، و برگهایش خوش خویی، و میوه اش خویشتنداری از کارهای حرام . هیچ درختی جز با داشتن میوه به کمال نرسد . ایمان نیز چنین است ، جز با خویشتنداری از محرّمات کامل نمی گردد .

امام علی علیه السلام :دین، درختی است که ریشه اش تسلیم و رضاست .

ص :176


1- غرر الحکم : 2338.
2- غرر الحکم : 6373.
3- غرر الحکم : 6345.
4- (انظر) الیقین : باب 4184 .
5- مکارم الأخلاق : 2/376/2661 .
6- بحار الأنوار : 71/388/40 .
7- غرر الحکم : 1255.

عنه علیه السلام :أصلُ الدِّینِ أداءُ الأمانةِ و الوَفاءُ بالعُهودِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الدِینَ لَشجَرةٌ أصلُها الیقینُ باللّهِ ، و ثَمرُها المُ_والاةُ ف_ی اللّهِ ، و المُع_اداةُ ف_ی اللّهِ سبحانَهُ . (2)

عنه علیه السلام :أصلُ الاُمورِ فی الدِّینِ أن یُعتَمَدَ علی الصَّلَواتِ ، و یُجتَنَبَ الکبائرُ ، و الزَم ذلکَ لُزومَ ما لا غِنَی عنهُ طَرفَةَ عَینٍ ، و إنَّ حُرمَتَهُ هُلکٌ ، فإن جاوَزتَهُ إلی الفقهِ و العبادَةِ فهُو الحَظُّ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نَهَی اللّهُ أهلَ النَّصْرِ بالحقِّ أن یَتَّخِذُوا مِن أعداءِ اللّهِ وَلیّاً و لا نَصیراً ......... لا یَحِلُّ لکم أن تُظهِرُوهُم عَلی اُصولِ دِینِ اللّهِ ، فإنّهم إن سَمِعوا مِنکُم فیهِ شیئاً عادُوکُم علَیهِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :ریشه دین، امانتداری و پایبندی به پیمانهاست .

امام علی علیه السلام :دین، درختی است که ریشه آن یقین به خداست و میوه اش، دوستی کردن و دشمنی ورزیدن برای خدا .

امام علی علیه السلام :اصل کارها در دین ، تکیه کردن به نمازها و دوری نمودن از گناهان کبیره است ، از این امور لحظه ای بی نیاز نیستی . پس ، از آن ها غفلت مکن، که محرومیت از اینها مایه هلاکت است. و اگر پیشتر رفتی و به فقه (دین فهمی) و عبادت پرداختی ، این همان کمالِ بهره مندی [تو ]است .

امام صادق علیه السلام :خداوند یاوران حق را از این نهی کرده است که دشمنان خدا را دوست و یاور خود برگیرند . . . بر شما روا نیست که دشمنان خدا را از اصول دین خدا آگاه کنید ؛ زیرا اگر در این باره از شما چیزی بشنوند، بر سر آن با شما به دشمنی برخیزند .

1299 - رَأسُ الدِّینِ
1299 - رأس دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَأسُ الدِّینِ صِدقُ الیقینِ . (6)

1299

رأس دین

امام علی علیه السلام :رأسِ دین، یقین راستین است .

ص :177


1- غرر الحکم : 1762.
2- غرر الحکم : 3541 .
3- بحار الأنوار : 78/7/59 .
4- الکافی : 8/12/1 .
5- (انظر) الإیمان : باب 266 . الزهد : باب 1612 .
6- غرر الحکم : 5228 .

عنه علیه السلام :رأسُ الدِّینِ صُحبَةُ المُتّقینَ . (1)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ رأسُ الدِّینِ . (2)

عنه علیه السلام :رأسُ الدِّینِ صِحّةُ الیقینِ . (3)

عنه علیه السلام :رأسُ الدِّینِ اکتِسابُ الحَسَناتِ . (4)

عنه علیه السلام :رأسُ الدِّینِ مُخالَفَةُ الهوی . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :رأسِ دین، همنشینی با پرهیزگاران است .

امام علی علیه السلام :صدق و راستی ، رأسِ دین است .

امام علی علیه السلام :رأسِ دین ، درست بودن یقین است .

امام علی علیه السلام :رأس دین ، انجام کارهای نیک است .

امام علی علیه السلام :رأس دین ، مخالفت کردن با هوس است .

1300 - نِظامُ الدِّینِ
1300 - نظام دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِظامُ الدِّینِ مُخالَفَةُ الهوی و التنزُّهُ عنِ الدنیا . (7)

عنه علیه السلام :نظامُ الدِّین خَصلَتانِ : إنصافُکَ مِن نفسِکَ ، و مواساةُ إخوانِک . (8)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :حُبُّنا أهلَ البیتِ نِظامُ الدِّینِ . (9)

(10)

1300

نظام دین

امام علی علیه السلام :نظامِ دین، مخالفت با هوای نفس و دوری کردن از دنیاست .

امام علی علیه السلام :نظام دین دو چیز است : منصف بودن ، و کمک مالی کردن به برادران .

امام باقر علیه السلام :محبّت ما اهل بیت ، نظام دین است .

1301 - جِماعُ الدِّینِ
1301 - مجمع دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکَ بالتَّقوی و الصِّدقِ ، فَهُما جِماعُ الدِّینِ . (11)

1301

مجمع دین

امام علی علیه السلام :بر تقوا و راستی مواظبت کن ، که دین در این دو جمع است .

ص :178


1- کنز العمّال : 44399 .
2- غرر الحکم : 517 .
3- بحار الأنوار:77/213/1.
4- غرر الحکم : 5245 .
5- غرر الحکم : 5257 .
6- (انظر) الیقین : باب 4179 ، 4180 . الورع : باب 3996 .
7- غرر الحکم : 9981 .
8- غرر الحکم : 9983 .
9- الأمالی للطوسی : 296/582 .
10- (انظر) الإمامة العامة : باب 141 .
11- غرر الحکم : 2827 .

عنه علیه السلام :جِماعُ الدِّینِ فی إخلاصِ العَمَلِ و تَقصیرِ الأمَلِ و بَذْلِ الإحسانِ و الکَفِّ عن القَبیحِ . (1)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ هُنَّ جِماعُ الدِّینِ : العِفّةُ ، و الوَرَعُ ، و الحَیاءُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :خالص کردن عمل ، کوتاه گردانیدن آرزو ، نیکی کردن و خویشتنداری از کار زشت ، مجمع و عصاره دین هستند .

امام علی علیه السلام :دین در سه چیز ، جمع است : خویشتنداری، و پارسایی و شرم .

1302 - مِلاکُ الدِّینِ
1302 - ملاک دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شیئانِ هُما مِلاکُ الدِّینِ : الصِّدقُ ، و الیَقینُ . (4)

عنه علیه السلام :مِلاکُ الإسلامِ صِدقُ اللِّسانِ . (5)

(6)

1302

ملاک دین

امام علی علیه السلام :دو چیز پایه و ملاک دین است : راستی و یقین .

امام علی علیه السلام :پایه و ملاک اسلام ، راستگویی است .

1303 - عِمادُ الدِّینِ
1303 - ستون دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیْءٍ عِمادٌ ، و عِمادُ الدِّینِ الفِقهُ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابِهِ علیه السلام للأشتَرِ _: و إنّما عِمادُ الدِّینِ و جِماعُ المسلمینَ و العُدَّةُ للأعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّةِ ، فلیَکُن صَغْوُکَ لَهُم ، و مَیلُکَ مَعَهُم . (8)

1303

ستون دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی ستونی دارد و ستون دین ، فهم دین است .

امام علی علیه السلام_ در عهدنامه خود به مالک اشتر _نوشت : ستون دین و جماعت مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان ، توده مردم اند ؛ پس ، باید توجّه و عنایت تو به آنان باشد .

ص :179


1- غرر الحکم : 4770 .
2- غرر الحکم: 4679 .
3- (انظر) الإسلام : باب 1857 .
4- غرر الحکم: 5770 .
5- غرر الحکم: 9727 .
6- (انظر) نهج البلاغة : الخطبة 7 . النیّة : باب 3920 .
7- بحار الأنوار : 1/216/30 .
8- نهج البلاغة : الکتاب 53 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الرُّوحُ عِمادُ الدِّینِ ، و العِلمُ عِمادُ الرُّوحِ ، و البَیانُ عِمادُ العِلمِ . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام :روح ، ستون دین است و دانش ، ستون روح و بیان ستون دانش .

1304 - نِصفُ الدِّینِ
1304 - نصف دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :التوحیدُ نِصفُ الدِّینِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :حُسنُ الخُلُقِ نِصفُ الدِّینِ . (4)

(5)

1304

نصف دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توحید، نصف دین است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوش خویی، نصف دین است .

1305 - أفضَلُ الدِّینِ
1305 - بهترین دینداری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ دِینِکُم الوَرَعُ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الدِّینِ قَصرُ الأمَلِ . (7)

عنه علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الدِّینِ الحُبُّ فی اللّهِ و البُغضُ فی اللّهِ . (8)

1305

بهترین دینداری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین دینداری شما، پارسایی است .

امام علی علیه السلام :بهترین دینداری، کوتاه کردن آرزوست .

امام علی علیه السلام :همانا برترین دینداری، دوستی و دشمنی در راه خداست .

ص :180


1- الاختصاص : 245 .
2- (انظر) الصلاة : باب 2237 . الیقین : باب 4180 .
3- التوحید : 68/24 .
4- الخصال : 30/106 .
5- (انظر) الزواج : باب 1634 .
6- الخصال : 4/9 .
7- غرر الحکم : 3315 .
8- غرر الحکم : 3540 .

عنه علیه السلام :سَنامُ الدِّینِ الصبرُ و الیقینُ و مُجاهَدَةُ الهَوی . (1)

عنه علیه السلام :أدیَنُ الناسِ مَن لم تُفسِدِ الشَهوَةُ دِینَهُ . (2)

امام علی علیه السلام :اوجِ دینداری، صبر و یقین و مبارزه با خواهشهای نفس است .

امام علی علیه السلام :دین دارترین مردم کسی است که شهوت، دینش را تباه نکند .

1306 - قَواعِدُ الدِّینِ
1306 - پایه های دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سِتٌّ مِن قواعِدِ الدِّینِ : إخلاصُ الیقینِ ، و نُصحُ المسلمینَ ، و إقامَةُ الصلاةِ ، و إیتاءُ الزکاةِ ، و حجُّ البیتِ ، و الزهدُ فی الدنیا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا قالَ رجلٌ لَهُ : إنَّ أساسَ الدِّینِ التوحیدُ و العدلُ ، و عِلْمُهُ کثیرٌ و لا بدَّ لعاقلٍ مِنهُ ، فاذکُرْ ما یَسهُلُ الوقوفُ علَیهِ و یَتَهیَّأُ حِفظُهُ _: أمّا التوحیدُ فأن لا تُجَوِّزَ علی رَبِّکَ ما جازَ عَلیکَ ، و أمّا العدلُ فأن لا تَنسُبَ إلی خالِقِکَ ما لامَکَ علَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :أحسِنُوا النَّظَرَ فیما لا یَسَعُکُم جَهلُهُ و انصَحُوا لأنفسِکُم،و جاهِدُوها فی طلَبِ معرِفَةِ ما لا عُذرَ لکُم فی جَهلِهِ ، فإنَّ لِدِینِ اللّهِ أرکاناً لا یَنفَعُ مَن جَهِلَها شدّةُ اجتِهادِهِ فی طَلَبِ ظاهِرِ عبادَتِهِ ، و لا یَضُرُّ مَن عَرَفَها فَدانَ بها حُسنُ اقتِصادِهِ . (5) (6)

1306

پایه های دین

امام علی علیه السلام :شش چیز از پایه های دین است : یقینِ ناب ، خیر خواهی برای مسلمانان ، بر پاداشتن نماز ، پرداختن زکات ، حجّ خانه خدا، و بی رغبتی به دنیا .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ مردی که به ایشان عرض کرد : اساس دین، توحید و عدل است و دامنه دانش آن گسترده است و خردمندی باید که آن را درک کند ، پس ، آن (توحید و عدل) را به گونه ای برایم بیان دارید که فهم آن آسان و حفظش راحت باشد _فرمود : توحید، آن است که آنچه را درباره خودت جایز و رواست، نسبت به پروردگارت روا ندانی و عدل، آن است که آنچه را آفریدگارت تو را بدان سبب نکوهیده است، به او نسبت ندهی .

امام صادق علیه السلام :درباره آنچه سزاوار نیست از آن ناآگاه باشید، نیکو بیندیشید و خیرخواه خود باشید . و در راه شناخت آنچه در ندانستنش هیچ عذری از شما پذیرفته نیست، بکوشید ؛ همانا دین خدا را ارکانی است، که هر کس آنها را نشناسد، سخت کوشی او در عبادتِ ظاهری اش، سودی به حالش نداشته باشد و هر کس آنها را بشناسد و بدانها اعتقاد داشته باشد، میانه روی درستش [در عبادت] به او زیانی نرساند .

ص :181


1- غرر الحکم : 5633 .
2- غرر الحکم : 3207 .
3- غرر الحکم : 5638 .
4- بحار الأنوار : 4/264/13 .
5- الإرشاد : 2/205 .
6- (انظر) الإسلام : باب 1856 ، 1858 .

1307 - ثَمَرَةُ الدِّینِ
1307 - ثمره دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمرَةُ الدِّینِ الأمانَةُ . (1)

عنه علیه السلام :اِجعَلِ الدِّینَ کَهفَکَ و العَدلَ سَیفَکَ ، تَنجُ مِن کلِّ سوءٍ و تَظفَرْ عَلی کُلِّ عَدُوٍّ . (2)

عنه علیه السلام :الدِّینُ یَعصِمُ . (3)

عنه علیه السلام :الدِّینُ أقوَی عِمادٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ صاحِبَ الدِّینِ فَکَّرَ فَعَلَتهُ السَّکِینَةُ ، و استَکانَ فَتَواضَعَ ، و قَنِعَ فَاستَغنی و رَضِیَ بما اُعطِیَ ، و انفَرَدَ فَکُفِیَ الإخوانَ ، و رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّاً ، و خَلَعَ الدنیا فَتَحامَی الشُّرورَ ، و اطَّرَحَ الحَسَدَ فظَهَرَتِ المَحَبَّةُ ، و لَم یُخِفِ الناسَ فلم یَخَفْهُم ، و لَم یُذنِبْ إلَیهِم فَسَلِمَ مِنهُم ، وسَخَتْ نفسُهُ عن کُلِّ شیءٍ ففازَ و استَکمَلَ الفَضلَ ، و أبصَرَ العافِیَةَ فَأمِنَ النَّدامَةَ . (5)

1307

ثمره دین

امام علی علیه السلام :میوه دین ، امانتداری است .

امام علی علیه السلام :دین را پناهگاه خود گردان و عدالت را شمشیر خود، تا از هر بدی و گزندی رهایی یابی و بر دشمنت پیروز شوی .

امام علی علیه السلام :دین ، مصونیت می بخشد .

امام علی علیه السلام :دین ، محکم ترین تکیه گاه است .

امام صادق علیه السلام :آدمِ دیندار می اندیشد، و در نتیجه، آرامش او را فرا می گیرد و خود را کوچک و خوار می شمارد پس به فروتنی می گراید ، قناعت می ورزد و به سبب آن [از مردم] بی نیاز می شود و به آنچه او را داده شده خشنود است ، گوشه تنهایی بر می گزیند و از دوستان بی نیاز می گردد ، قید شهوتها و خواهشهای نفس را می زند و بدین سان آزاد می شود ، دنیا را کنار می گذارد و در نتیجه خود را از بدیها و گزندهای آن حفظ می کند ، حسادت را به دور می افکند پس دوستی و محبّت آشکار می شود ، مردم را نمی ترساند از این رو از آنان هم نمی ترسد ، به آنان تعدّی نمی کند، بنا بر این از گزند ایشان در امان است ، به هیچ چیز دل نمی بندد و در نتیجه به رستگاری و کمال فضیلت دست می یابد ، عافیت را به دیده بصیرت می بیند و از این رو، کارش به پشیمانی نمی کشد .

ص :182


1- غرر الحکم : 4594 .
2- غرر الحکم : 2433 .
3- غرر الحکم : 1 .
4- غرر الحکم : 489 .
5- الأمالی للمفید : 52/14 .

1308 - آفاتُ الدِّینِ
1308 - آفات دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :آفَةُ الدِّینِ ثلاثةٌ : فقیهٌ فاجِرٌ ، و إمامٌ جائرٌ ، و مُجتَهِدٌ جاهِلٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفَةُ الدِّینِ سُوءُ الظنِّ . (2)

عنه علیه السلام :فَسادُ الدِّینِ الطَّمَعُ . (3)

عنه علیه السلام :بِئسَ قَرینُ الدِّینِ الطَّمَعُ . (4)

عنه علیه السلام :فسادُ الدِّینِ الدنیا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :آفَةُ الدِّینِ : الحَسَدُ و العُجبُ و الفَخرُ . (6)

1308

آفات دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس آفت دینند : فقیه بدکار ، پیشوای ستمگر ، عابد نادان .

امام علی علیه السلام :آفتِ دین، بدگمانی است .

امام علی علیه السلام :تباهیِ دین، طمع است .

امام علی علیه السلام :طمع، همنشین بدی برای دین است .

امام علی علیه السلام :تباهیِ دین ، دنیا[طلبی ]است .

امام صادق علیه السلام :آفت دین ، حسادت است و خودپسندی و فخر فروشی .

1309 - الحَثُّ عَلَی الحِفاظِ عَلَی الدِّینِ
1309 - ترغیب به محافظت از دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إن عَرَضَ لکَ بلاءٌ فاجعَل مالَکَ دونَ دَمِکَ ، فإن تَجاوَزَکَ البلاءُ فاجعَلْ مالَکَ و دَمَکَ دونَ دِینِکَ ، فإنَّ المَسلوبَ مَن سُلِبَ دِینُهُ ، و المَخروبَ مَن خَرِبَ دِینُهُ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله_ ممّا أوصی بهِ علیّاً علیه السلام _: ......... و الخامِسةُ بَذلُکَ مالَکَ و دَمَکَ دُونَ دِینِکَ . (8)

1309

ترغیب به محافظت از دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر بلایی برایت پیش آمد، مالت را فدای جانت کن و اگر بلا از تو فراتر رفت [و خواست به دینت صدمه زند] مال و جانت را فدای دینت کن ؛ زیرا غارت شده[ی واقعی] کسی است که دینش به غارت رفته باشد و دزد زده[ی حقیقی] کسی است که دینش مورد دستبرد واقع شده باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارشهای خود به علی علیه السلام _فرمود : ......... سفارش پنجم این که جان و مال خود را فدای دینت کنی .

ص :183


1- کنز العمّال : 28954 .
2- غرر الحکم : 3924 .
3- غرر الحکم : 6551 .
4- غرر الحکم : 4409 .
5- غرر الحکم : 6554 .
6- الکافی : 2/307/5 .
7- کنز العمّال : 43601 .
8- وسائل الشیعة : 11/452/5 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا حَضَرَت بَلِیَّةٌ فاجعَلُوا أموالَکُم دونَ أنفسِکُم ، و إذا نَزَلَت نازلةٌ فاجعَلُوا أنفسَکُم دونَ دِینِکُم ، و اعلَمُوا أنَّ الهالِکَ مَن هَلَکَ دِینُهُ ، و الحَریبَ مَن حُرِبَ دِینُهُ . (1)

عنه علیه السلام :المُصیبةُ بِالدِّینِ أعظَمُ المَصائبِ . (2)

عنه علیه السلام :فاقِدُ الدِّینِ مُتَرَدٍّ فی الکُفرِ و الضلالِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «فَوَقاهُ اللّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا» (4): یَعنِی مُؤمِنَ آلِ فِرعونَ ، و اللّهِ لقد قَطَّعُوهُ إرباً إرباً ، و لکنْ وَقاهُ اللّهُ أن یَفتِنُوهُ فی دِینِهِ . (5)

عنه علیه السلام_ کانَ یقولُ عندَ المُصیبةِ _: الحمدُ للّهِِ الذی لم یَجعَلْ مُصِیبَتِی فی دِینِی . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :چون بلایی [برای جانتان ]فرا رسد مالهای خود را سپر جانهایتان کنید و چون حادثه ای [برای دینتان ]پیش آید جانهایتان را فدای دینتان کنید و بدانید که هلاک گشته کسی است که دینش هلاک شده باشد و غارت شده کسی است که دینش به غارت رفته باشد .

امام علی علیه السلام :مصیبتِ دینی، بزرگترین مصیبت است .

امام علی علیه السلام :آن که دین را از دست دهد، در ورطه کفر و گمراهی افتد .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «پس خداوند او را از گزند نیرنگهای آنان حفظ کرد» _فرمود : منظور، مؤمن آل فرعون است . به خدا سوگند او را قطعه قطعه کردند، اما خداوند او را از اینکه به دینش آسیب رسانند ، حفظ کرد .

امام صادق علیه السلام_ به هنگام مصیبت _می فرمود : خدا را سپاس و ستایش که مصیبت مرا در دینم قرار نداد .

1310 - خَصائِصُ مَن لا دینَ لَهُ
1310 - ویژگی های کسی که دین ندارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما یُدرَکُ الخیرُ کُلُّهُ بالعقلِ ، و لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ له . (8)

1310

ویژگی های کسی که دین ندارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا با خِردمندی، به همه خوبیها می توان رسید و کسی را که خِرد نیست، دین نیست .

ص :184


1- الکافی : 2/216/2 .
2- غرر الحکم : 1385 .
3- غرر الحکم : 6550 .
4- غافر : 45 .
5- بحار الأنوار : 13/162/5 .
6- بحار الأنوار : 78/268/183 .
7- (انظر) تمام الخبر فی عنوان المصیبة : باب 2311 . الدِین : باب 1324 .
8- بحار الأنوار: 77/158/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أرضی سُلطاناً بما یُسخِطُ اللّهَ خَرَجَ مِن دِینِ اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُرتابُ لا دِینَ لَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا دِینَ لِمَن دانَ بطاعةِ مَن عَصَی اللّهَ ، و لا دِینَ لِمَن دانَ بِفِریَةِ باطلٍ علی اللّهِ ، و لا دِینَ لِمَن دانَ بجُحُودِ شَیءٍ مِن آیاتِ اللّهِ . (3)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :لا دِینَ لِمَن دانَ اللّهَ بتَقویَةِ باطِلٍ ، و لا دِینَ لِمَن دانَ اللّهَ بطاعةِ الظالِمِ . (4)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :لا دِینَ لِمَن لا یَدِینُ اللّهَ بِالأمرِ بالمَعروفِ و النهیِ عن المُنکَ_رِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا دِینَ لِمَن دانَ بولایةِ إمامٍ جائرٍ لَیسَ مِنَ اللّهِ . (6)

عنه علیه السلام :لا دِینَ لِمَن لا عَهدَ له . (7)

عنه علیه السلام :کُلُّ مَن لم یُحِبَّ علی الدِّینِ و لم یُبغِضْ علی الدِّینِ فلا دینَ لَهُ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برای خشنود کردن حکمرانی ، کاری کند که خداوند به خشم آید، از دین خداوند عزّ و جلّ خارج شده است .

امام علی علیه السلام :کسی که شک دارد، دین ندارد .

امام باقر علیه السلام :هر که ملتزم به اطاعت از معصیت کار شود ، دین ندارد ، هر که ملتزم به نسبت دروغ و باطلی به خدا شود ، دین ندارد ، هرکه ملتزم به انکار آیه ای از آیات خدا شود دین ندارد .

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام :کسی که تقویت باطل را، دین خدا داند ، دین ندارد و کسی که اطاعت از ستمگر را جزء دین خدا داند، دین ندارد .

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام :کسی که با امر به معروف و نهی از منکر از خدا اطاعت نکند، دین ندارد .

امام صادق علیه السلام :کسی که خود را به ولایت (حاکمیت) پیشوای ستمگر غیر خدایی ملتزم کند ، دین ندارد .

امام صادق علیه السلام :کسی که پایبند عهد و پیمان نیست دین ندارد .

امام صادق علیه السلام :هر که به خاطر دین ، حبّ و بغض نداشته باشد ، دین ندارد .

ص :185


1- بحار الأنوار :73/393/7 .
2- غرر الحکم : 1014 .
3- الکافی : 2/373/4 .
4- الأمالی للمفید : 184/7 .
5- بحار الأنوار : 100/86/59 .
6- بحار الأنوار : 72/135/19 .
7- بحار الأنوار : 84/252/47 .
8- الکافی : 2/127/16 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا دِینَ لِمَن لا مُرُوَّةَ لَهُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا دِینَ لِمَن لا وَرَعَ لَهُ . (2)

امام کاظم علیه السلام :کسی که مردانگی و انسانیّت ندارد دین ندارد .

امام رضا علیه السلام :کسی که پارسایی ندارد، دین ندارد .

1311 - التَّحذیرُ مِنَ الاستِخفافِ بِالدِّینِ وأهلِهِ
1311 - پرهیز از تحقیرِ دین و دینداران

الکتاب :

«وَ قالُوا ما لَنا لا نَری رِجالاً کُنّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الأَشْرارِ * أتَّخَذْناهُمْ سِخْرِیّاً أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ» . (3)

«أَ فَمِنْ هذا الحَدِیثِ تَعْجَبُونَ * وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ * وَ أنتُمْ سامِدُونَ» . (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی أخافُ علَیکُم استِخفافاً بالدِّینِ و بَیعَ الحُکْمِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صارَ دِینُ أحدِکُم لُعقَةً علی لسانِهِ ، صَنیعُ مَن قد فَرَغَ مِن عَمَلِهِ ، و أحرَزَ رِضا سَیِّدِهِ ! (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکم و التَّهاوُنَ بأمرِ اللّهِ عزّ و جلّ ، فإنّه مَن تَهاوَنَ بَأمرِ اللّهِ أهانَهُ اللّهُ یومَ القیامةِ . (8)

1311

پرهیز از تحقیرِ دین و دین داران

قرآن :

«و گویند : چرا مردانی را که از اشرار می شمردیم اکنون نمی بینیم؟ آیا آنان را به مسخره می گرفتیم یا از نظرها دور مانده اند؟» .

«آیا از این سخن در شگفت افتاده اید؟ و می خندید و نمی گریید؟ و شما غافل شده اید؟» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگرانی من برای شما ، از جهت سبک شمردن دین و فروختن حکم و داوری است .

امام علی علیه السلام :دین برای هر یک از شما لقلقه زبانتان شده است؛ مانند کسی که کارش را انجام داده و رضایت سرورش را فراهم آورده باشد !

امام صادق علیه السلام :مبادا فرمان خداوند عزّ و جلّ را خوار شمارید، که هر کس فرمان خدا را خوار شمارد، خداوند در روز رستاخیز او را خوار گرداند .

ص :186


1- تحف العقول : 389 .
2- کمال الدین : 371/5 .
3- ص : 62 ، 63 .
4- النجم : 59 _ 61 .
5- (انظر) الصّافّات : 12 _ 15 ، الزخرف: 47 ، الجاثیة: 9 ، 33 ، 35 .
6- بحار الأنوار : 72/227/2 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 113 .
8- بحار الأنوار : 72/227/3 .

عنه علیه السلام_ لأبی بصیرٍ _: یا أبا محمّدٍ ، لقد ذَکَرَکُم اللّهُ إذ حَکی عن عَدُوِّکم فی النارِ بقولِهِ : «و قالُوا ما لَنا لا نَرَی رِجالاً کنّا نَعُدُّهُم مِنَ الأَشْرارِ ......... » و اللّهِ ما عَنی و لا أرادَ بهذا غَیرَکُم ، صِرتُم عندَ أهلِ هذا العالَمِ شِرارَ الناسِ ، و أنتُم و اللّهِ فی الجَنَّةِ تُحبَرُونَ ، و فی النارِ تُطلَبُونَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام_ به ابو بصیر _فرمود : ای ابو محمد! خداوند از شما یاد کرده، آن جا که از زبان دشمنان دوزخی شما می گوید : «و گویند : چرا مردانی را که از اشرار می شمردیم، اکنون نمی بینیم؟ ......... ».

به خدا قسم، منظور از این آیه کسی جز شما نیست و شما در نظرِ مردم این جهان، بدترین مردم هستید، در حالی که به خدا سوگند، در بهشت شادمان خواهید بود و آنان در دوزخ جستجویتان می کنند [چون به نظرشان شما دوزخی بوده اید].

1312 - عاقِبَةُ الاستِخفافِ بِالدِّینِ
1312 - سرانجام تحقیر دین

الکتاب :

«وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُم لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الحَیاةُ الدُّنْیا وَ ذَکِّر بِهِ أن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَبَتْ لَیْسَ لَها مِن دُونِ اللّهِ وَلِیٌّ «وَ لاَ شَفِیعٌ وَ إِن تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لاَّ یُؤْخَذْ مِنْها أُولئکَ الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِما کَسَبُوا لَهُمُ شَرابٌ مِّنْ حَمِیمٍ وَ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ» . (3)

الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُم لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الحَیاةُ الدُّنْیا فَالیَومَ نَنساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَومِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ» . (4)

1312

سرانجام تحقیر دین

قرآن :

«آن کسانی را که دین خویش را بازیچه و لهو گرفته اند و زندگانی دنیا فریبشان داد وا گذار . و به قرآن یاد آوری کن تا مبادا کسی به کیفر اعمال خویش در جهنم محبوس بماند در حالی که جز خدا داد رس و شفیعی نباشد . و اگر برای رهایی خویش هر گونه فدیه دهد ، پذیرفته نخواهد شد . اینانند که به عقوبت اعمال خود در جهنم محبوسند و به کیفر آن که کافر شده اند بر ایشان شرابی از آب جوشان و عذابی دردآور هست» .

«امروز آنان را که دین خویش را لهو و بازیچه پنداشتند و زندگی دنیا فریبشان داد فراموش می کنیم ، همچنان که آنها نیز رسیدن به این روز را از یاد برده بودند و آیات مارا تکذیب می کردند» .

ص :187


1- الکافی : 8/36/5 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 72 / 226 باب 112 .
3- الأنعام : 70 .
4- الأعراف : 51 .

1313 - الدِّینُ الحَقُّ
1313 - دین حقّ

الکتاب :

هَوَ الَّذِی أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهُ وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مِنّا اثنا عَشَرَ مَهدیّاً ، أوّلُهُم أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام ، و آخِرُهم التاسعُ مِن وُلدِی ، و هو الإمامُ القائمُ بالحقِّ ، یُحْیِی اللّهُ بهِ الأرضَ بَعد مَوتِها ، و یُظهِرُ بهِ دِینَ الحقِّ علی الدِّینِ کُلِّهِ و لو کَرِهَ المُشرِکونَ . (2) (3)

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که دین خدا را بیهوده و بازی بگیرد، خدای سبحان او را در دوزخ جاویدان گرداند .

امام صادق علیه السلام_ در سفارش به عبد اللّه بن جندب _فرمود : ای پسر جندب! دیری است که نادانی آباد شده و بنیادش نیرومند گشته است و این از آن روست که دین خدا را به بازی گرفتند چندان که اگر کسی از آنان با عمل خود به خدا تقرّب می جوید، منظور [واقعی او ]غیر اوست ؛ اینان همان ستمگرانند .

1313

دین حقّ

قرآن :

«او کسی است که پیامبر خود را برای هدایت [مردم ]فرستاد ، با دینی درست و برحق تا او را بر همه دینها پیروز گرداند ، هرچند مشرکان را خوش نیاید» .

حدیث :

امام حسین علیه السلام :دوازده هدایت شده از ما خاندان هستند؛ نخستین آنها امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است و آخرینشان ، نهمین [امام] از نسل من . اوست امام و قیام کننده به حق ، خداوند به وسیله او زمین مرده را زنده می کند و به سبب او دین حق را بر هر دینی پیروز می گرداند گر چه مشرکان را ناخوش آید .

ص :188


1- . التوبة : 33 .
2- کمال الدین : 317/3 .
3- (انظر) الدِّین : باب 1320 . الحقّ : باب 888 . الأمثال : باب 3542 .

1314 - الدِّینُ القَیِّمُ
1314 - دین استوار

الکتاب :

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ القَیِّمِ (1) مِن قَبْلِ أن یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ» . (2)

أَمَرَ أَلاَّ تَعبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ ذلِکَ الدّینُ القَیِّمُ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُمِّلَ کلُّ امرئٍ مِنکُم مَجهودَهُ ، و خُفِّفَ عَنِ الجَهَلَةِ ، رَبٌّ رحیمٌ ، و دِینٌ قَویمٌ ، و إمامٌ عَلیمٌ . (4)

1314

دین استوار

قرآن :

«به دین استوار (5) روی بیاور ، پیش از آن که روزی که برگشت نا پذیر است از جانب خدا فرا رسد. در آن روز مردم گروه گروه شوند» .

«فرمان داده است که جز او را نپرستید . این است دین راست و استوار» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر کس به اندازه توانش تکلیف شده و به نادانان تخفیف داده شده است . پروردگار[تان ]مهربان است و دین [شما] استوار و پیشوایتان دانا .

ص :189


1- القیّم هو القائم بالأمر ، القویّ علی تدبیره ، أو القائم علی ساقه غیر المتزلزل و المتضعضع ، و المعنی أنّ دین التوحید وحده هو القویّ علی إدارة المجتمع و سوقه إلی منزل السعادةِ ، و الدین المحکم غیر المتزلزل الذی فیه الرّشد من غیر غیّ ، و الحقّیّة من غیر بطلانٍ ، و لکنّ أکثر الناس لاُنسهم بالحسّ و المحسوس و انهماکهم فی زخارف الدنیا الفانیة حرموا سلامة القلب و استقامة العقل ، لا یعلمون ذلک ، إنّما یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا وهم عن الآخرة معرضون . المیزان فی تفسیر القرآن : 11/178 .
2- الروم : 43 .
3- یوسف : 40 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 149 .
5- مرحوم علاّمه طباطبایی درباره قیّم می نویسد : «قیّم به معنای کسی است که عهده دار کاری باشد و در تدبیر و اداره آن توانا باشد ، یا کسی که بدون تزلزل و سستی روی پای خود بایستد . پس ، معنای آیه این است که تنها دین توحید و آیین یکتا پرستی است که بر اداره جامعه و رساندن آن به سر منزل سعادت تواناست و دینِ استوارِ تزلزل ناپذیری که بشر را هدایت می کند و هرگز به کج راهه نمی برد و حق است و هیچ باطلی در آن راه ندارد، همان دین توحید است ، اما بیشتر مردم به سبب خو گرفتن با عالَم حس و محسوسات و غرق شدن در زرق و برق دنیای فانی از داشتن دل پاک و عقل درست اندیش، محروم گشته اند و این نکته را [که دین توحید و یکتا پرستی، تنها دینِ استوار و سعادت بخش است] در نمی یابند، بلکه ظاهر زندگی دنیا را می بینند و از آخرت غافل و روی گردانند» .

1315 - الدِّینُ الحَنیفُ
1315 - دین حنیف

الکتاب :

«وَ أن أقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً وَ لا تَکونَنَّ مِنَ المُشرِکِینَ» . (1)

«فأَقِم وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدّینُ القَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحَبُّ الأدیانِ إلی اللّهِ الحَنیفِیَّةُ فإذا رَأیتَ اُمَّتِی لا یَقولونَ للظالمِ: أنتَ ظالمٌ، فقد تُوُدِّعَ مِنهُم . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سَألَهُ زُرارةُ عن قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «حُنَفاءَ للّهِِ غیرَ مُشرِکینَ بهِ» (4) _: الحَنیفِیَّةُ مِنَ الفِطرةِ التی فَطَرَ اللّهُ الناسَ علَیها ، «لا تَبدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ» فَطَرَهُم عَلَی المعرِفَةِ بِهِ . (5)

عنه علیه السلام :ما أبقَتِ الحنیفیّةُ شیئاً، حتّی أنّ مِنها قَصَّ الأظفارِ ، و أخْذَ الشارِبِ ، و الخِتانَ . (6)

1315

دین حنیف

قرآن :

«و به دین حنیف روی آور و هیچ گاه از مشرکان مباش» .

«به دین حنیف روی آور . فطرتی است که خدا همه را بدان سرشته است و در آفرینش خدا تغییری نیست . دین پاک و پایدار این است ولی بیشتر مردم نمی دانند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین دینها نزد خدا ، آیین حنیف است ؛ پس هرگاه دیدی که امّت من به ستمگر نمی گویند: تو ستمگری، بی تردید از دست رفته اند .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به زراره که از آیه: «حنیفانی برای خدا باشید نه شریک گیرندگانی برای او» سؤال کرد _فرمود : آیین حنیف، همان سرشتی است که خداوند مردم را بر آن آفریده است «و آفرینش خدا تغییر ناپذیر است». خداوند ، مردم را بر خداشناسی سرشته است .

امام باقر علیه السلام :آیین حنیف چیزی را فرو نگذاشته است ، تا جایی که کوتاه کردن ناخنها و گرفتن شارب و ختنه کردن از این آیین است .

ص :190


1- یونس : 105 .
2- الروم : 30 .
3- کنز العمّال : 291 .
4- الحجّ : 31 .
5- الکافی : 2/12/4 .
6- تفسیر العیّاشی : 1/388/143 .

1316 - یَسارُ الدِّینِ
1316 - آسانی دین

الکتاب :

«یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسْرَ و لا یُرِیدُ بِکُمُ العُسْرَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أیّها الناسُ ، إنَّ دِینَ اللّهِ یُسرٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَسِّرُوا و لا تُعَسِّرُوا ، و سَکِّنُوا و لا تُنفِّرُوا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أحَبُّ الأدیانِ إلی اللّهِ الحنیفیّةُ السَّمحَةُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ بِالحَنِیفِیَّةِ السَّمْحَةِ ، و مَن خالَفَ سُنَّتِی فلَیسَ مِنّی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لم یَبعَثْنِی بالرَّهبانِیَّةِ ، و إنّ خیرَ الدِینِ عندَ اللّهِ الحنیفیّةُ السَّمْحَةُ . (6)

الدرّ المنثور عن ابنِ الأدرعِ :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَأی رجلاً یُصلّی فَتَراآهُ بِبَصَرِهِ ساعةً فقالَ : أ تَراهُ یُصلّی صادِقاً ؟ قلتُ : یا رسولَ اللّهِ، هذا أکثَرُ أهلِ المَدینةِ صلاةً ، فقالَ : لا تُسمِعْهُ فَتُهلِکَهُ ، و قالَ : إنّ اللّهَ إنّما أرادَ بهذهِ الاُمَّةِ الیُسرَ و لا یُریدُ بِهِمُ العُسرَ . (7)

1316

آسانی دین

قرآن :

«خداوند برای شما خواستار آسانی است و برایتان سختی نمی خواهد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! همانا دین خدا آسان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آسان گیرید و سخت مگیرید، و رام کنید و رم ندهید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین دینها نزد خدا، آیین راستین و آسان (اسلام) است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای آوردن دین راستین و آسان برگزیده شده ام و هرکه با سنّت و روش من مخالفت کند، از من نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند مرا برای [تبلیغ ]رهبانیت برنینگیخت ، بلکه بهترین دین نزد خدا، آیین راستین و آسان (اسلام) است .

الدرّ المنثور_ به نقل از ابن ادرع _: رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را در حال نماز خواندن دید، لحظاتی به او نگاه کرد و سپس فرمود : آیا فکر می کنی که او نماز را صادقانه می خواند؟ عرض کردم: ای رسول خدا! او از همه مردم مدینه بیشتر نماز می خواند . فرمود : این حرف را به خود او مگو که نابودش می کنی . سپس فرمود : همانا خداوند برای این امّت آسانی خواسته است و خواهان در سختی افتادن آنها نیست .

ص :191


1- البقرة : 185 .
2- کنز العمّال : 5418 .
3- الدرّ المنثور : 1/465 .
4- کنز العمّال : 289 .
5- کنز العمّال : 900 .
6- کنز العمّال : 5422 .
7- الدرّ المنثور : 1/464 .

1317 - لا حَرَجَ فِی الدِّینِ
1317 - در دین ، تنگنا نیست

الکتاب :

«وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» . (1)

«لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها» . (2)

«لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتاهُ اللّهُ لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِمّا أعطَی اللّهُ اُمَّتی و فَضَّلَهُم بهِ علی سائرِ الاُمَمِ أعطاهُم ثلاثَ خِصالٍ لم یُعطَها إلاّ نَبیٌّ ، و ذلکَ أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تعالی کانَ إذا بَعَثَ نبیّاً قالَ لَهُ : اجتَهِدْ فی دِینِکَ و لا حَرَجَ علَیکَ ، و أنّ اللّهَ تبارَک وَ تَعالی أعطی ذلکَ اُمَّتِی حیثُ یقولُ : «و ما جَعَلَ عَلَیْکُم فی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ » (4) یقول : مِن ضِیقٍ . (5)

1317

در دین ، تنگنا نیست

قرآن :

«و برای شما در دین هیچ تنگنایی قرار نداد» .

«خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی دهد» .

«هر مال داری از مال خود نفقه دهد و کسی که تنگ دست باشد ، از هر چه خدا به او داده است نفقه دهد . خداوند هیچ کس را مگر به آن اندازه که به او داده است مکلّف نمی سازد و زودا که خدا پس از سختی ، آسانی پیش آورد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله چیزهایی که خداوند به امّت من ارزانی داشته و با این کار آنها را بر دیگر امّتها برتری بخشیده است، سه چیز است؛ که آنها را جز به پیامبران نداده است ؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی هرگاه پیامبری را مبعوث می کرد به او می فرمود : در دینت کوشا باش و خود را در تنگنا قرار مده . خداوند تبارک و تعالی این نعمت را به امّت من ارزانی داشته است آن جا که می فرماید : «و برای شما در دین، هیچ تنگنایی قرار نداد» .

ص :192


1- الحجّ : 78 .
2- البقرة : 286 .
3- الطلاق : 7 .
4- الحجّ : 78 .
5- بحار الأنوار: 5/300/1.

الکافی عن عبد الأعلی مَولی آلِ سامٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : عَثَرتُ فانقَطَعَ ظُفُرِی فَجَعَلتُ عَلی إصبَعِی مَرارةً، فَکیفَ أصنَعُ بالوُضوءِ ؟ قالَ : یُعرَفُ هذا و أشباهُهُ مِن کتابِ اللّهِ عزّ و جلّ «مَا جَعَلَ عَلَیْکُم فی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» اِمسَحْ علَیهِ . (1)

(2)

الکافی_ به نقل از عبد الاعلی ، از بستگان آل سام _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : پایم لغزیده و ناخنم کنده شده و روی انگشتم ضماد گذاشته ام؛ حالا چگونه وضو بگیرم؟ حضرت فرمود : [حکم ]این موضوع و امثال آن از کتاب خداوند عزّ و جلّ دانسته می شود . خداوند فرموده است : «و برای شما در دین، هیچ تنگنایی قرار نداده است». روی همان [ضماد ]مسح کن .

1318 - کَمالُ الدِّینِ
1318 - کمال دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثلاثٌ هُنَّ کمالُ الدِّینِ : الإخلاصُ ، و الیقینُ ، و التَقَنُّعُ . (3)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّ کمالَ الدِینِ طَلَبُ العِلمِ و العَملُ بهِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا اتَّقَیتَ المُحرَّماتِ و تَوَرَّعتَ عنِ الشُّبُهاتِ و أدَّیتَ المَفروضاتِ و تَنَفَّلتَ بالنوافِلِ فقد أکمَلْتَ فی الدِّینِ الفَضائلَ . (5)

(6)

1318

کمال دین

امام علی علیه السلام :سه چیز کمال دین است: اخلاص ، یقین و قناعت پیشگی .

امام علی علیه السلام :بدانید که کمال دین در کسب علم و عمل کردن به آن است .

امام علی علیه السلام :هر گاه از محرّمات دوری جستی و از شبهات پرهیز کردی و واجبات را به جا آوردی و مستحبات را انجام دادی ، فضایل دینی را به کمال رسانده ای .

ص :193


1- الکافی : 3/33/4 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 5 / 298 باب 14 .
3- غرر الحکم : 4685 .
4- تحف العقول : 199 .
5- غرر الحکم : 4148 .
6- (انظر) الإیمان : باب 274 _ 275. البلاء : باب 415 . عنوان 467 «الکمال» .

1319 - إکمالُ الدِّینِ
1319 - کامل کردن دین

الکتاب:

«الیَومَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلامَ دِیناً» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القرآنُ آمِرٌ زاجِرٌ ، و صامِتٌ ناطقٌ ، حُجَّةُ اللّهِ علی خَلقِهِ ، أخَذَ علَیهِ مِیثاقَهُم ، و ارتَهَنَ علَیهِم أنفُسَهم ، أتَمَّ نورَهُ ، و أکمَلَ بهِ دِینَهُ . (2)

عنه علیه السلام :و أنزَلَ عَلیکُمُ الکتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شیءٍ ، و عَمَّرَ فیکُم نبیَّهُ أزماناً ، حتّی أکمَلَ لَهُ و لَکُم _ فیما أنزَلَ مِن کتابِهِ _ دِینَهُ الذی رَضِیَ لِنفسِهِ . (3)

(4)

1319

کامل کردن دین

قرآن :

«امروز دین شما را کامل گردانیدم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :قرآن امر کننده [به کار نیک ]و باز دارنده [ از زشتیها] است ، خاموشی گویاست ، حجّت خدا بر خلق اوست . خداوند از آنان نسبت به قرآن پیمان گرفت و جانهایشان را در گرو این قرآن نهاد . نور آن را تمام و دین خویش را بدان به کمال رساند .

امام علی علیه السلام :و کتاب (قرآن) را که در آن هر چیزی بیان شده است، برای شما فرو فرستاد و پیامبرش را مدّتی در میان شما زنده نگه داشت ، تا دین خویش را _ که در کتابش آورده است _ و مورد پسند و خشنودی اوست، برای او و شما کامل کند .

1320 - الدِّینُ الَّذی لا تُقبَلُ الأعمالُ إلّا بِهِ
1320 - دینی که اعمال، جز با اعتقاد به آن پذیرفته نمی شود

الکتاب :

«قُولُوا آمَنّا باللّهِ وَ ما أُنزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِی النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِمْ». (5)

1320

دینی که اعمال، جز با اعتقاد به آن پذیرفته نمی شود

قرآن :

«بگویید : ما به خدا و آیاتی که بر ما نازل شده و نیز آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان او نازل گشته و نیز آنچه به موسی و عیسی داده شد و آنچه بر پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان آمده است ، ایمان آورده ایم» .

ص :194


1- المائدة : 3 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 183 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 86 .
4- (انظر) الإمامة العامة : باب 138 . الخمر : باب 1132 ، حدیث 5359 .
5- البقرة : 136 .

وَ مَن یَبْتَغِ غَیرَ الاْءِسْلامِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِینَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا قالَ أبو الجارودِ لَهُ : أخبِرْنِی بدِینِکَ الذی تَدِینُ اللّهَ عزّ و جلّ بهِ أنتَ و أهلُ بَیتِکَ لِأدِینَ اللّهَ عزّ و جلّ بهِ _: إن کُنتَ أقصَرْتَ الخُطبَةَ فقد أعظَمْتَ المَسألَةَ، و اللّهِ لاَُعطِیَنَّکَ دِینِی و دِینَ آبائی الذی نَدِینُ اللّهَ عزّ و جلّ بهِ : شهادةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و أنَّ محمّداً رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و الإقرارُ بما جاءَ بهِ مِن عندِ اللّهِ ، و الوَلایةُ لِوَلِیِّنا ، و البَراءةُ مِن عَدُوِّنا ، و التسلیمُ لِأمرِنا ، و انتِظارُ قائمِنا ، و الاجتِهادُ ، و الوَرَعُ . (2)

الکافی عن علیِّ بنِ أبی حمزَةَ عن أبی بصیرٍ، قال :سمعتُهُ یسألُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام فقالَ له : جُعِلتُ فِداکَ أخبِرْنی عنِ الدِّینِ الذی افتَرَضَ اللّهُ عزّ و جلّ عَلی العبادِ ما لا یَسَعُهُم جَهلُهُ ، و لا یُقبَلُ مِنهُم غیرُهُ ما هو ؟ فقالَ : شهادةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و أنّ محمّداً رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و إقامُ الصلاةِ ، و إیتاءُ الزکاةِ ، و حجُّ البیتِ مَنِ استَطاعَ إلَیهِ سبیلاً ، و صومُ شَهرِ رمضانَ . ثُمّ سَکَتَ قلیلاً ثُمّ قالَ : و الوَلایةُ _ مَرّتَینِ _ . (3)

«و هرکه دینی جز اسلام اختیار کند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیان دیدگان خواهد بود» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ وقتی ابو جارود عرض کرد : مرا از دینی که خود و خانواده ات به وسیله آن، خدا را دینداری و عبادت می کنید آگاه ساز ، تا من نیز به وسیله همان خدا را دینداری کنم _فرمود : سؤالی کوتاه اما بسیار مهم کردی . به خدا سوگند ، دین خود و دین پدران خود را که با آن خداوند عزّ و جلّ را طاعت و عبادت می کنیم، به تو می گویم : گواهی دادن به یگانگی خداوند است و پیامبری محمّد صلی الله علیه و آله و اقرار به آنچه او از جانب پروردگار آورده است و دوستی با دوست ما و بیزاری از دشمنان ما و گردن نهادن به فرمان ما و انتظار قائم ما و کوشش [در عبادت و بندگی خدا] و پرهیزگاری .

الکافی_ به نقل از علی بن ابی حمزه _: شنیدم که ابو بصیر از امام صادق علیه السلام سؤال کرد : فدایت شوم ، مرا آگاه ساز از آن دینی که خداوند عزّ و جلّ بر بندگانش واجب کرده است و وظیفه دارند آن را بشناسند و جز آن ، دین دیگری از ایشان پذیرفته نیست، حضرت فرمود : گواهی دادن به یگانگی خداوند و پیامبری محمّد صلی الله علیه و آله و گزاردن نماز و پرداخت زکات و حجّ خانه خدا برای افراد مستطیع و روزه ماه رمضان . در این جا امام اندکی سکوت کرد و سپس دوبار فرمود : و ولایت.

ص :195


1- آل عمران : 85 .
2- الکافی : 2/21/10 .
3- الکافی : 2/22/11 .

بحار الأنوار عن عبدِ العظیمِ الحَسَنیِّ :دَخَلتُ علی سیّدی علیِّ بنِ محمّدٍ علیهما السلام فلمّا بَصُرَ بی قال لی : مَرْحباً بکَ یا أبا القاسمِ أنتَ ولیُّنا حقّاً . قالَ : فقلتُ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، إنّی اُریدُ أن أعرِضَ عَلیکَ دِینِی ، فإن کانَ مَرضِیّاً ثَبَتُّ علَیهِ حتّی ألقَی اللّهَ عزّ و جلّ ، فقالَ : هاتِ یا أبا القاسمِ ، فقلتُ : إنّی أقولُ : إنّ اللّهَ تَبارکَ و تعالی واحدٌ _ ......... _ و أقولُ : إنّ الفرائضَ الواجبةَ بعدَ الوَلایةِ : الصلاةُ و الزکاةُ و الصومُ و الحجُّ و الجِهادُ و الأمرُ بالمعروفِ و النهیُ عن المُنکَرِ .

فقالَ علیُّ بنُ محمّدٍ علیهما السلام : یا أبا القاسمِ ، هذا و اللّه دِینُ اللّهِ الذی ارتَضاهُ لِعِبادِهِ ، فاثبُتْ علَیهِ ، ثَبَّتَکَ اللّهُ بالقَولِ الثابتِ فی الحیاةِ الدنیا و فی الآخِرةِ . (1)

الأمالی للطوسی عن إبراهیم المُخارقیِّ :وَصَفتُ لأبی عبدِ اللّهِ جعفرِ ابنِ محمّدٍ علیهما السلام دِینِی فقلتُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ وحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و أنَّ مُحمّداً صلی الله علیه و آله رَسولُ اللّهِ ، و أنّ علیّاً إمامُ عَدلٍ بَعدَهُ ، ثُمّ الحسنُ و الحسینُ ، ثُمّ علیُّ بنُ الحسینِ ، ثُمّ محمّدُ ابنُ علیٍّ ، ثُمّ أنتَ.

فقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ ، ثُمّ قالَ : اتّقوا اللّهَ ، اتَّقوا اللّهَ ، اتّقوا اللّهَ ، عَلَیکُم بِالوَرَعِ و صِدقِ الحَدیثِ ، و أداءِ الأمانَةِ ، و عِفّةِ البَطنِ و الفَرْجِ ، تَکونُوا مَعَنا بالرَّفیقِ الأعلی . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از عبد العظیم حسنی _: خدمت سرورم امام هادی علیه السلام رسیدم ؛ چشمش که به من افتاد فرمود : خوش آمدی ای ابو القاسم ! تو براستی دوستدار ما هستی . عرض کردم : یا بن رسول اللّه ! می خواهم دین خود را بر شما عرضه کنم، که اگر درست و پسندیده بود، تا زنده هستم بر آن پایداری ورزم . حضرت فرمود : بگو ای ابو القاسم . عرض کردم : من معتقدم که خداوند تبارک و تعالی یکی است . . . و معتقدم که فریضه های واجب ، بعد از ولایت ، عبارتند از : نماز ، زکات ، روزه ، حج ، جهاد ، امر به معروف و نهی از منکر . پس ، امام هادی علیه السلام فرمود : ای ابو القاسم! به خدا سوگند این همان دینی است که خداوند برای بندگانش برگزیده و پسندیده است . بر آن پایدار بمان . خداوند در دنیا و آخرت ، تو را بر این عقیده حق و ثابت، استوار بدارد .

الأمالی للطوسی_ به نقل از ابراهیم مُخارقی _: برای ابو عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السلام دین خود را توصیف کرده، گفتم: گواهی می دهم که خدایی جز اللّه نیست. یگانه است و بی انباز و [گواهی می دهم که] محمّد رسول خدا و علی امام عادل پس از اوست، و سپس حسن و حسین و بعد علی بن الحسین و سپس محمّد بن علی و آنگاه شما.

حضرت فرمود: خدایت رحمت کناد، آنگاه فرمود : از خدا بترسید ، از خدا بترسید، از خدا بترسید، بر شما باد به [در پیش گرفتن] پارسایی و راستگویی و امانت پردازی، و پاک نگه داشتن شکم و شهوت تا در رفیق اعلی (نزد خدا) با ما باشید .

ص :196


1- بحار الأنوار : 69/1/1 .
2- الأمالی للطوسی : 222/384 .

بحار الأنوار عن عَمرو بنِ حُریثٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ، أ لا أقُصُّ علَیکَ دِینِی الذی أدِینُ اللّهَ بهِ ؟ قال : بلَی یا عمرو ، قلتُ : إنّی أدینُ اللّهَ بشهادةِ أنّ لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و أنّ محمّداً عَبدُهُ و رسولُهُ ، و أنّ الساعةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها و أنّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القبورِ ، و إقامِ الصلاةِ ، و إیتاءِ الزکاةِ، و صومِ شَهرِ رَمَضانَ ، و حجِّ البیتِ مَنِ استَطاعَ إلَیهِ سبیلاً و الوَلایةِ لعلیِّ بنِ أبی طالبٍ أمیرِ المؤمنینَ بعدَ رسولِ اللّهِ، و الوَلایةِ للحسنِ و الحسینِ و الوَلایةِ لعلیِّ بنِ الحسینِ و الوَلایةِ لمحمّدِ بنِ عَلیٍّ مِن بَعدِهِ و أنتُم أئمّتی، علَیهِ أحیا و علَیهِ أموتُ، و أدینُ اللّهَ بهِ. قالَ: یا عَمرو! هذا و اللّهِ دِینی و دِینُ آبائی الذی نَدینُ اللّهَ بهِ، فی السِّرِّ و العَلانیةِ . (1)

بحار الأنوار_ به نقل از عمرو بن حُریث _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : قربانت گردم ، آیا اجازه می دهی دین خود را، که به وسیله آن خدا را می پرستم ، برایتان باز گویم ؟ فرمود : بگو . عرض کردم: من خدا را این گونه پرستش می کنم که گواهی می دهم معبودی جز خدا نیست و محمّد بنده و فرستاده اوست و قیامت بدون شک آمدنی است و خداوند مردگان را از گورهایشان بر می انگیزد و [گواهی می دهم که] بر پا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه ماه رمضان و زیارت خانه خدا، برای کسی که توانایی داشته باشد، واجب است. بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله ولایت (امامت) از آنِ علی بن ابی طالب است و سپس از حسن و حسین و علی بن حسین و بعد از او از آنِ محمّد بن علی است ، و شما امامان من هستید، بر این عقیده زندگی می کنم و بر این می میرم و بر این آیین، خدا را می پرستم. حضرت فرمود: ای عمرو! به خدا سوگند، که این همان دین من و دین پدران من است که با آن خدا را در نهان و آشکار پرستش می کنیم و بدان پایبندیم .

ص :197


1- بحار الأنوار : 69/5/7 .

بحار الأنوار عن یوسفَ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : أصِفُ لکَ دِینِی الذی أدِینُ اللّهَ بهِ ؟ فإن أکُنْ علی حقٍّ فَثَبِّتْنی ، و إن أکُنْ عَلی غیرِ الحقِّ فَرُدَّنی إلی الحَقِّ. قالَ : هاتِ ، قال : قلتُ : أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و أنّ محمّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ، و أنّ علیّاً کانَ إمامی و أنّ الحسنَ کانَ إمامی، و أنَّ الحسینَ کانَ إمامی، و أنّ علیَّ بنَ الحسینِ کانَ إمامی، و أنّ محمّدَ بنَ علیٍّ کانَ إمامی، و أنتَ جُعِلتُ فداکَ علی مِنهاجِ آبائکَ. قالَ: فقالَ عِندَ ذلکَ مِراراً: رَحِمَکَ اللّهُ، ثُمّ قالَ: هذا و اللّهِ دِینُ اللّهِ و دِینُ ملائکتهِ و دِینی و دِینُ آبائی الذی لا یَقبَلُ اللّهُ غَیرَهُ . (1)

رجال الکشّی عن الحسنِ بنِ زیادٍ العطّار عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام :قلتُ : إنّی اُریدُ أن أعرِضَ علَیکَ دِینِی ، و إن کُنتُ فی حِسْبانی مِمّن قد فَرَغَ مِن هذا. قالَ: فآتهِ ، قلتُ: فإنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و أنّ محمّداً عَبدُهُ و رَسولُهُ و اُقرُّ بما جاءَ مِن عندِ اللّهِ، فقالَ لی مِثلَ ما قُلتُ، و أنّ علیّاً إمامٌ فَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ ، من عَرَفَهُ کانَ مُؤمناً و مَن جَهِلَهُ کانَ ضالاًّ، و مَن رَدَّ علَیهِ کانَ کافِراً . (2) (3)

بحار الأنوار_ به نقل از یوسف _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : می خواهم دین خود را، که با آن خدا را دینداری و عبادت می کنم، بر شما عرضه دارم؛ که اگر درست بود، بفرمایی تا بر آن پایداری کنم و اگر درست نبود، مرا به راه حق برگردانی . فرمود : بگو . عرض کردم: گواهی می دهم که معبودی جز خدای یگانه و بی شریک نیست و محمّد، بنده و فرستاده اوست و علی، امام من است و حسن، امام من است و حسین، امام من است و علی بن الحسین، امام من است و محمّد بن علی، امام من است، و شما نیز _ قربانت گردم _ ادامه دهنده راه پدران خود هستید.

در این هنگام حضرت چند مرتبه فرمود: رحمت خدا بر تو باد، آن گاه فرمود: به خدا سوگند، که این، همان دین خدا و دین فرشتگان او و دین من و دین پدران من است و خداوند دینی جز آن را [از کسی ]نمی پذیرد.

رجال الکشّی_ به نقل از حسن بن زیاد عطّار _: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم : می خواهم دینم (اصول اعتقادات دینی خود) را بر شما عرضه بدارم، گر چه، به گمان خود در این باره از کسانی هستم که مشکلی ندارند . فرمود: بگو. عرض کردم: شهادت می دهم که معبودی جز خدای یگانه بی انباز نیست و محمّد بنده و فرستاده اوست و به آنچه او از جانب خداوند آورده است اقرار می کنم _ حضرت نظیر آنچه را من گفتم فرمود _ و علی امام من است و خداوند اطاعت از او را واجب فرموده و هر که او را [به امامت ]بشناسد، مؤمن است و هرکه [به امامت ]نشناسدش، گمراه است و هر که با او مخالفت ورزد، کافر است.

ص :198


1- بحار الأنوار : 69/ 8/9 .
2- رجال الکشّی : 2/722/798 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 69 / 1 باب 28 . العمل : باب 2901 . الشفاعة فی الآخرة : باب 2017 .

1321 - لا إکراهَ فِی الدِّینِ
1321 - در دین اجبار نیست

الکتاب :

«لا إکْراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقی لاَ انفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (1)

نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنتَ عَلَیْهِمْ بِجَبّارٍ فَذَکِّر بِالقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ» . (2)

فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ * لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» . (3)

الحدیث:

سنن أبی داوود عن ابن عباس :کانَتِ المرأةُ تکونُ مِقْلاتاً فَتَجعَلُ علی نفسِها إنْ عاشَ لَها ولدٌ أنْ تُهَوِّدَهُ ، فلمّا اُجلِیَت بَنُو النَّضیرِ کانَ فیهِم مِن أبناءِ الأنصارِ ، فقالوا : لا نَدَعُ أبناءَنا ، فَأنزَلَ اللّهُ عزّ و جلّ: «لا إِکْراهَ فی الدِّینِ قد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ» . (4)

(5)

1321

در دین اجبار نیست

قرآن :

«در دین هیچ اجباری نیست . هدایت از گمراهی مشخص شده است . پس هر که به بُت کفر ورزد و به خدای ایمان آورد ، به دستگیره استوار و ناگسستنی چنگ زده است ؛ و خدا شنوا و داناست» .

«ما به آنچه می گویند داناتریم و تو به زور وا دارنده به آنها نیستی . پس هر که را از وعده عذاب من می ترسد به قرآن اندرز ده» .

«پس ، پند ده که تو پند دهنده هستی . تو بر آنان فرمانروا نیستی» .

حدیث:

سنن أبی داوود_ به نقل از ابن عباس _: [در میان عرب رسم بود که وقتی ]زنی برایش بچّه نمی ماند، با خود عهد می کرد که اگر بچّه اش زنده بماند، او را یهودی کند . هنگامی که [یهودیان ]بنی نضیر تبعید شدند، تعدادی از فرزندان انصار در بین آنها بودند؛ انصار گفتند: ما از فرزندان خود دست بر نمی داریم. پس خداوند عزّ و جلّ این آیه را فرو فرستاد: «در دین هیچ اجباری نیست ، هدایت از گمراهی مشخص شده است» .

ص :199


1- البقرة : 256 .
2- ق : 45 .
3- الغاشیة : 21 ، 22 .
4- سنن أبی داوود : 3/59/2682 .
5- (انظر) التکلّف : باب 3453 . المیزان فی تفسیر القرآن : 2 / 342 .

1322 - المَنهَجُ فی مَعرِفَةِ الدِّینِ
1322 - روش شناخت دین

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَرَفَ دینَهُ مِن کتابِ اللّهِ عزّ و جلّ زالَتِ الجِبالُ قبلَ أن یَزُولَ ، و مَن دَخَلَ فیأمرٍ بِجَهلٍ خَرَجَ منهُ بِجَهلٍ. (1)

عنه علیه السلام :مَن دَخَلَ فی هذا الدِّینِ بالرِّجالِ أخرَجَهُ مِنهُ الرِّجالُ کما أدخَلُوهُ فیهِ ، و مَن دَخَلَ فیهِ بِالکِتابِ و السُّنَّةِ زالَتِ الجبالُ قَبلَ أن یَزولَ . (2)

(3)

1322

روش شناخت دین

امام صادق علیه السلام :کسی که دینش را از طریق کتاب خداوند عزّ و جلّ بشناسد، اگر کوهها از جای خود بجنبند، او در دین خود متزلزل نشود و کسی که ندانسته عقیده ای را بپذیرد ندانسته هم از آن خارج شود .

امام صادق علیه السلام :هر که از طریق [مجذوب شدن به شخصیت] اشخاص به این دین در آید همان اشخاص همچنان که او را به آن در آورده اند از آن خارجش کنند و کسی که از طریق کتاب و سنّت به این دین وارد شود ، کوهها بجنبند و او نجنبد (در عقیده و دینش متزلزل نشود) .

ص :200


1- بحار الأنوار : 23/103/11 .
2- بحار الأنوار : 2/105/67 .
3- (انظر) الحقّ : باب 900 .

1323 - أهلُ الدِّینِ
1323 - دینداران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ لِأهلِ الدِینِ علاماتٍ یُعرَفُونَ بها : صِدقُ الحدیثِ ، و أداءُ الأمانةِ ، و الوَفاءُ بالعَهدِ ، و صِلَةُ الرَّحِمِ ، و رَحمةُ الضُّعَفاءِ ، و قِلَّةُ المُؤاتاةِ للنساءِ ، و بذلُ المعروفِ ، و حُسنُ الخُلُقِ ، و سَعَةُ الخُلُقِ ، و اتّباعُ العِلمِ ، و ما یُقَرِّبُ إلی اللّهِ عزّ و جلّ ، طوبی لَهُم و حُسنُ مَآبٍ . (1)

(2)

1323

دین داران

امام علی علیه السلام :همانا دین داران را نشانه هایی است که با آنها شناخته می شوند : راستگویی ، امانتداری ، پایبندی به عهد و پیمان ، به جا آوردن صله رحم ، ترحّم بر نا توانان ، کمتر موافقت کردن با زنان ، نیکی کردن ، خوش خویی ، صبر و حوصله داشتن ، پیروی از دانش، و آنچه به خداوند عزّ و جلّ نزدیک می کند. خوشا به حال اینان و فرجام نیکشان.

1324 - صِیانَةُ الدِّین بِالدُّنیا
1324 - حفظ کردن دین با دنیا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صُن دِینَکَ بدُنیاکَ تَربَحْهُما ، و لا تَصُنْ دنیاکَ بِدِینِکَ فَتَخسَرَهُما . (3)

عنه علیه السلام :صُنِ الدِّینَ بالدنیا یُنجِکَ ، و لا تَصُنِ الدنیا بالدِّینِ فَتُردِیکَ . (4)

عنه علیه السلام :إن جَعَلتَ دینَکَ تَبَعاً لدُنیاکَ ، أهلَکْتَ دِینَکَ و دُنیاکَ ، و کنتَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الخاسرینَ ، إن جَعَلتَ دنیاک تَبَعاً لِدِینِکَ أحرَزْتَ دینَکَ و دنیاک و کُنتَ فی الآخِرَةِ مِن الفائزینَ . (5)

1324

حفظ کردن دین با دنیا

امام علی علیه السلام :دین خود را با دنیایت حفظ کن، تا هر دو را ببری و دینت را وسیله حفظ دنیایت قرار مده که هر دو را می بازی .

امام علی علیه السلام :با دنیا از دین محافظت کن، که در این صورت دین، تو را نجات می دهد و با دین از دنیا حفاظت مکن ، که تو را به نابودی می کشاند.

امام علی علیه السلام :اگر دینت را تابع دنیایت گردانی، دین و دنیایت را تباه کنی و در آخرت از زیانکاران باشی ؛ اگر دنیایت را پیرو دینت کنی، هم دین و هم دنیایت را به دست آوری و در آخرت از رستگاران باشی .

ص :201


1- الأمالی للصدوق : 290/323 .
2- (انظر) الخیر : باب 1183 . الذکر : باب 1348 . الدنیا : باب 1246 ، 1259 .
3- غرر الحکم : 5861 .
4- غرر الحکم : 5863 .
5- غرر الحکم : 3750 _ 3751 .

عنه علیه السلام :مَن جَعَلَ مُلکَهُ خادماً لِدِینِهِ انقادَ لَهُ کُلُّ سُلطانٍ ، مَن جَعَلَ دِینَهُ خادماً لِمُلکِهِ طَمِعَ فیهِ کُلُّ إنسانٍ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَترُکُ الناسُ شیئاً مِن دِینِهِم لإِصلاحِ دُنیاهُم إلاّ فَتَحَ اللّهُ عَلیهِم ما هُوَ أضَرُّ مِنهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هر که مُلک خود را در خدمت دینش قرار دهد، همه حاکمان فرمانبردار او شوند ، هرکه دین خود را در خدمت مُلک خویش قرار دهد، هر انسانی در ملک او طمع کند .

امام علی علیه السلام :مردم برای سود و آبادانی دنیای خود امری از امور دین خود را فرو نگذارند مگر آن که خداوند، کاری برای آنان پیش می آورد که زیانش از آن سود بیشتر است .

1325 - الدُّعاءُ لِتَثبیتِ القَلبِ عَلَی الدِّینِ
1325 - دعا برای استواری دین در دل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مِن دُعائهِ _: یا مُثَبِّتَ القُلوبِ ثَبِّت قُلوبَنا علی دِینِکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضاً _: یا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قَلبی علی دِینِکَ . (5)

کمال الدین عن عبد اللّه بن سنان :قال أبو عبد اللّه علیه السلام : سَتُصیبُکُم شُبهَةٌ فَتَبقُونَ بِلا عَلَمٍ یُری و لا إمامٍ هدی ، و لا یَنجُو مِنها إلاّ مَن دَعا بدُعاءِ الغَریقِ. قلتُ : کیفَ دعاءُ الغَریقِ ؟ قالَ : یقولُ : «یا اللّهُ یا رحمنُ یا رحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قَلبِی علی دِینِکَ» . (6) (7)

1325

دعا برای استواری دین در دل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعای خود _گفت : ای استوار دارنده دلها! دلهای ما را بر دینت استوار بدار .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : ای دگرگون ساز دلها! دل مرا بر دینت استوار بدار .

کمال الدین_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: امام صادق علیه السلام فرمود : زودا به شبهه ای گرفتار آیید که نه نشانه ای برای پیدا کردن راه خواهید دید و نه پیشوایی که هدایتتان کند ، از آن شبهه تنها آن کس رهایی یابد که دعای غریق را بخواند . عرض کردم : دعای غریق چگونه است؟ فرمود : می گویی : خدایا! بخشایشگرا! مهربانا! ای دگرگون کننده دلها! دل مرا بر دینت استوار و پابرجا بدار .

ص :202


1- غرر الحکم : (9016 _ 9017) .
2- غرر الحکم : 10831 .
3- (انظر) الدِّین : باب 1309 .
4- کنز العمّال : 3726 .
5- کنز العمّال : 3727 .
6- کمال الدین : 352/49 .
7- (انظر) الإمامة الخاصة : باب 247 ، 248 .

1326 - صِفَةُ المُستَحفِظینَ لِدِینِ اللَّهِ
1326 - خصوصیت نگهبانان دین خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَقومُ بِدِینِ اللّهِ إلاّ مَن حاطَهُ مِن جَمیعِ جَوانِبِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ دِینَ اللّهِ تعالی لَن یَنصُرَهُ إلاّ مَن حاطَهُ مِن جمیعِ جَوانِبِهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما المُستَحفِظُونَ لِدِینِ اللّهِ هُمُ الذینَ أقامُوا الدِّینَ و نَصَرُوهُ ، و حاطُوهُ مِن جمیعِ جَوانِبِهِ ، و حَفِظُوهُ علی عِبادِ اللّهِ و رَعَوهُ . (3)

1326

خصوصیت نگهبانان دین خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تنها آن کس [تواند] دین خدا را نگه دارد که از همه سو به آن احاطه داشته باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دین خداوند متعال را هرگز یاری نرساند، مگر کسی که از همه سو به آن احاطه داشته باشد.

امام علی علیه السلام :نگهبانان دین خدا همانانند که دین را بر پا داشتند و یاری اش کردند و از همه سو آن را در میان گرفتند و آن را برای بندگان خدا نگه داشتند و آن را پاس داشتند و رعایت کردند .

1327 - تَأییدُ الدِّینِ بِأقوامٍ لا خَلاقَ لَهُم
1327 - تقویت دین، با افراد بی بهره از آن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لَیُؤَیِّدُ هذا الدِّینَ بالرَّجُلِ الفاجِرِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی یُؤَیِّدُ هذا الدِّینَ بِأقوامٍ لا خَلاَقَ لَهُم . (5)

1327

تقویت دین، با افراد بی بهره از آن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند این دین را به وسیله مرد بدکار تقویت می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی این دین را به وسیله مردمانی بی بهره از خیر و دین تقویت می کند .

ص :203


1- کنز العمّال : 5612 .
2- کنز العمّال : 28886 .
3- غرر الحکم : 3912 .
4- کنز العمّال : 115 .
5- کنز العمّال : 28956 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لَیُؤَیِّدُ الإسلامَ بِرجالٍ ما هُم مِن أهلِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیُشَدُّ هذا الدِّینُ بِرِجالٍ لَیسَ لَهُم عِندَ اللّهِ خَلاَقٌ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی اسلام را به وسیله مردانی که اهل دین و دینداری نیستند، تأیید و یاری می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی این دین به وسیله مردانی استوار خواهد شد که نزد خداوند هیچ بهره ای ندارند .

1328 - النَّوادِرُ
1328 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَباتُ الدِّینِ بِقُوَّةِ الیَقینِ . (3)

عنه علیه السلام :الدِّینُ لا یُصلِحُهُ إلاّ العَقلُ . (4)

عنه علیه السلام :الدِّینُ و الأدَبُ نَتیجَةُ العَقلِ . (5)

عنه علیه السلام :حِفظُ الدِّینِ ثَمَرَةُ المَعرِفَةِ و رَأْسُ الحِکمَةِ . (6)

عنه علیه السلام :سِیاسَةُ الدِّینِ بِحُسنِ الوَرَعِ و الیقینِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :هَلِ الدِّینُ إلاّ الحُبُّ ؟! (8)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :جمیعُ اُمورِ الأدیانِ أربَعةٌ : أمرٌ لا اختِلافَ فیهِ ، و هو إجماعُ الاُمَّةِ علی الضَّرورةِ التی یُضطَرُّونَ إلیها، و الأخبارُ المُجمَعُ علَیها و هی الغایَةُ المَعروضُ علَیها کلُّ شُبهَةٍ و المُستَنبَطُ مِنها کلُّ حادِثَةٍ و هو إجماعُ الاُمّة ، و أمرٌ یَحتَمِلُ الشکَّ و الإنکارَ ، فسَبیلُهُ استِیضاحُ أهلِهِ لِمُنتَحِلیهِ بحُجّةٍ مِن کتابِ اللّهِ مُجمَعٍ علی تأویلِها ، و سنّةٍ مُجمَعٍ علیها لا اختلافَ فیها ، أو قیاسٍ تَعرِفُ العُقولُ عَدلَهُ و لا یَسَعُ خاصّةَ الاُمّةِ و عامَّتَها الشکُّ فیهِ و الإنکارُ لَهُ.

و هذانِ الأمرانِ مِن أمر التوحیدِ فما دُونَهُ و أرشِ الخَدشِ فمّا فَوقَهُ : فهذا المَعروضُ الذی یُعرَضُ عَلیهِ أمرُ الدِّینِ فما ثَبَتَ لکَ بُرهانُهُ اصطَفیتَهُ و ما غَمضَ علَیکَ صَوابُهُ نَفَیتَهُ، فمَن أورَدَ واحِدةً مِن هذهِ الثلاثِ فهی الحُجّةُ البالِغَةُ الّتی بَیّنَها اللّهُ فی قولهِ لِنبیّهِ: «قُلْ فللّهِ الحُجّةُ البالِغَةُ فَلَو شاءَ لَهداکم أجمَعینَ» (9) یَبلُغُ الحُجّةُ البالغَةُ الجاهلَ فَیَعلَمُها بجَهلِهِ کما یَعلَمُهُ العالِمُ بِعلمِهِ، لأنّ اللّهَ عَدلٌ لا یَجورُ، یَحتَجُّ علی خَلقِهِ بِما یَعلَمونَ و یَدعوهُم إلی ما یَعرِفونَ لا إلی ما یَجهَلونَ و یُنکِرونَ . (10)

1328

گوناگون

امام علی علیه السلام :پایداری دین، به نیرومندی یقین بستگی دارد .

امام علی علیه السلام :دین را جز خِرد اصلاح نمی کند .

امام علی علیه السلام :دین و ادب، نتیجه خرد است .

امام علی علیه السلام :حفظ دین ، ثمره شناخت و سرآمد حکمت است .

امام علی علیه السلام :اداره دین، با پارسایی و یقینِ نیکو میسّر است .

امام صادق علیه السلام :آیا دین چیزی جز محبّت است؟

امام کاظم علیه السلام :همه امور ادیان (مسائل مربوط به دین) چهار نوع است: [اول ]امری که در آن هیچ اختلافی نیست، و آن اجماع همه امّت است بر ضروریاتی که به ناچار آن را پذیرفته اند؛ [دوم ]اخباری که مورد اجماع هستند و مرجعی که هر شبهه ای را باید بر آنها عرضه کرد و حکم هر حادثه ای را از آنها بیرون کشید و مورد اجماع امّت می باشند؛ [سوم ]اموری که شک و انکار پذیرند و در آنها باید از اهلش توضیح خواست و هر که در این امور اظهار نظر کند، باید دلیلی از کتاب خدا، که تأویل (تفسیر) آن مورد اتفاق باشد، و سنّتی که مورد اجماع است و اختلافی در آن نیست بیاورد؛ [چهارم] یا قیاسی (قانونی) که عقلها حقیقت آن را بشناسند و خاصّ و عامّ امّت نتوانند در آن تردید و انکار روا دارند.

این دو امر شامل مسئله توحید و پایین تر از آن و دیه خراش و بالاتر از آن می گردد.

پس ، آنچه از مسائل دین پیش آید، اگر برهان ثابتی داشت بپذیر، و اگر حقیقت و درستی آن بر تو مبهم و پوشیده بود آن را نپذیر؛ پس، هر که یکی از این سه امر (مستنبط از کتاب خدا و سنّت متواتر و قیاس عقلی و برهانی) را [برای اثبات مطلبی دینی] آورد، آن همان حجّت رسایی است که خداوند در این آیه برای پیامبرش توضیح داده است: «بگو: حجّت رسا از آنِ خداست، پس اگر او بخواهد ، همه شما را هدایت می کند». این حجّت رسا به جاهل می رسد و جاهل، با وجود جهل خود آن را می فهمد، همچنان که عالم نیز آن را با دانش خود می فهمد؛ زیرا خداوند عادل است و ستم روا نمی دارد، و بر خلق خویش با آنچه می دانند حجّت می آورد و با آنچه می فهمند و می شناسند دعوت می کند، نه با چیزهایی که نمی دانند و نمی شناسند.

ص :204


1- کنز العمّال : 28957 .
2- کنز العمّال : 28959 .
3- غرر الحکم : 4702 .
4- غرر الحکم : 1341 .
5- غرر الحکم : 1693 .
6- غرر الحکم : 4903 .
7- غرر الحکم : 5590 .
8- الخصال : 21/74 .
9- الأنعام : 149 .
10- تحف العقول : 407 .

ص :205

ص :206

170 - الدَّین

اشاره

(1)

(2)

ص :207


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 138 _ 156 « أبواب الدَّین و القرض» . وسائل الشیعة : 13 / 76 «أبواب الدَّین و القرض» . بحار الأنوار : 74 / 359 باب 23 «قضاء دَین المؤمن» . کنز العمّال : 6 / 209 _ 256 «فی الدَّین» .
2- انظر : عنوان 437 «القرض». الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2089، الولایة علی النّاس: باب 4168 ، الحساب: باب 842 .

170 - وام
1329 - الدَّینُ
1329 - نکوهش وام گرفتن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکم و الدَّینَ ، فإنّه هَمٌّ بِاللیلِ و ذُلٌّ بالنهارِ . (1)

الخصال عن أبی سعیدٍ الخُدریِّ :سمعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الکُفرِ و الدَّینِ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، أ یُعدَلُ الدَّینُ بالکُفرِ ؟! فقالَ صلی الله علیه و آله : نَعَم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الدَّینُ أحَدُ الرِّقَّینِ . (3)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الدَّینِ تُصَیِّرُ الصادِقَ کاذِباً و المُنجِزَ مُخْلِفاً . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الدَّینُ غَمٌّ باللیلِ و ذُلٌّ بالنهارِ . (5)

عنه علیه السلام :خَفِّفوا الدَّینَ ، فإنّ فی خِفَّةِ الدَّینِ زیادَةَ العُمُرِ . (6)

(7)

1329

نکوهش وام گرفتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از وام گرفتن بپرهیزید، که آن غصّه شب و خواریِ روز است .

الخصال_ به نقل از ابو سعید خدری _: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : از کفر و وام، به خدا پناه می برم . عرض شد : ای رسول خدا ! آیا وام با کفر برابری می کند؟ فرمود : آری .

امام علی علیه السلام :وام، یکی از بردگی هاست .

امام علی علیه السلام :بدهکاری زیاد، راستگو را دروغگو می کند و خوش قول را بد قول .

امام صادق علیه السلام :وام، اندوه شب است و خواری روز .

امام صادق علیه السلام :کمتر وام بگیرید که کم قرض داشتن، عمر را زیاد می کند .

ص :208


1- بحار الأنوار : 103/141/4 .
2- الخصال : 44/39 .
3- غرر الحکم : 1687 .
4- غرر الحکم : 7105 .
5- تحف العقول : 359 .
6- بحار الأنوار : 103/145/21 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 76 باب 1 .

1330 - جَوازُ الاستِدانَةِ مَعَ الحاجَةِ
1330 - وام گرفتن در صورت نیاز

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن طَلَبَ هذا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِیَعودَ بهِ عَلی نفسِهِ و عِیالِهِ کانَ کالمُجاهِدِ فی سبیلِ اللّهِ عزّ و جلّ ، فإن غَلَبَ علَیهِ فَلْیَستَدِنْ عَلَی اللّهِ و عَلی رسولِهِ صلی الله علیه و آله ما یَقوتُ بهِ عِیالَهُ . (1)

الکافی عن معاویةَ بنِ وَهْبٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّهُ ذُکِرَ لَنا أنَّ رجُلاً مِنَ الأنصارِ ماتَ و علَیهِ دِینارانِ دَیناً فلَم یُصَلِّ علَیهِ النبیُّ صلی الله علیه و آله و قالَ : صَلُّوا عَلی صاحِبِکُم، حتّی ضَمِنَهُما عَنهُ بعضُ قَرابَتِهِ!

فقالَ أبو عبد اللّه علیه السلام : ذلِکَ الحَقُّ . ثُمّ قالَ : إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله إنّما فَعَلَ ذلِکَ لِیَتَّعِظوا و لِیَرُدَّ بعضُهُم علی بعضٍ ، و لئلاّ یَستَخِفُّوا بالدَّینِ ، و قد ماتَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و علَیهِ دَینٌ ، و ماتَ الحسنُ علیه السلام و علیه دَینٌ ، و قُتِلَ الحسینُ علیه السلام و عَلیهِ دَینٌ . (2)

(3)

1330

وام گرفتن در صورت نیاز

امام کاظم علیه السلام :هرکه برای تأمین خود و خانواده اش در پی کسب این روزی از راه حلال بر آید مانند مجاهد در راه خداست . اما اگر نتوانست به دست آورد، به امید خدا و رسول او به اندازه قوت خانواده اش وام بگیرد .

الکافی_ به نقل از معاویة بن وهب _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا صحّت دارد که مردی از انصار چون مُرد و دو دینار بدهکار بود، پیامبر صلی الله علیه و آله بر او نماز نخواند و فرمود : خود بر دوستتان نماز بخوانید . تا آن که یکی از نزدیکان او پرداختِ آن دو دینار را به عهده گرفت؟ امام صادق علیه السلام فرمود : درست است. سپس فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله این کار را کرد، تا مسلمانان عبرت بگیرند و بدهکاریهای خود را به یکدیگر بپردازند و موضوع وام را سبک نشمارند . [و گر نه خود ]رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی رحلت نمود ، بدهکار بود ، و حسن علیه السلام نیز بدهکار در گذشت و حسین علیه السلام هم وقتی به شهادت رسید، بدهکار بود .

ص :209


1- الکافی : 5/93/3 .
2- الکافی : 5/93/ 2 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 79 باب 2 .

1331 - الحَثُّ عَلی کِتابَةِ الدَّینِ
1331 - ترغیب به یادداشت کردن بدهکاریها

الکتاب:

«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذا تَدایَنْتُم بِدَیْنٍ إلَی أجَلٍ مُسَمّیً فَاکْتُبُوهُ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أصنافٌ لا یُستَجابُ لَهُم ، مِنهُم مَن أدانَ رَجُلاً دَیناً إلی أجَلٍ فلَم یَکتُبْ علَیهِ کِتاباً و لَم یُشهِدْ علَیهِ شُهُوداً . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن ذَهَبَ حَقُّهُ عَلی غَیرِ بَیِّنَةٍ لَم یُؤجَرْ . (3)

(4)

1331

ترغیب به یادداشت کردن بدهکاریها

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون وام مدّت دار به یکدیگر دهید آن را بنویسید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چند گروهند که دعایشان مستجاب نمی شود از جمله ، کسی که وام مدّت دار به کسی بدهد اما آن را یادداشت نکند یا چند گواه نگیرد .

امام صادق علیه السلام :کسی که به دلیل نداشتن گواه، حقّش ضایع شود، مأجور نیست .

1332 - النَّهیُ عَنِ المُماطَلَةِ فِی الدَّینِ
1332 - نهی از تعلّل در پرداخت بدهی

الکتاب :

«فَإنْ أمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن یَمطُلْ علی ذِی حَقٍّ حَقَّهُ و هُو یَقدِرُ علی أداءِ حَقِّهِ فعلَیهِ کُلَّ یومٍ خَطیئةُ عَشّارٍ . (6)

1332

نهی از تعلّل در پرداخت بدهی

قرآن :

«اگر کسی از شما دیگری را امین دانست، آن کس که امین دانسته شده امانت را باز دهد و باید که از پروردگار خود ، اللّه ، بترسد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر کسی بتواند حقّ کسی را بپردازد و تعلّل ورزد، هر روز که بگذرد، گناه باجگیر برایش نوشته شود .

ص :210


1- البقرة : 282 .
2- بحار الأنوار : 104/301/1 .
3- الکافی : 5/298/3 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 103 / 154 باب 5 .وسائل الشیعة : 13 / 93 باب 10 .
5- البقرة : 283 .
6- بحار الأنوار : 103/146/3 .

عنه صلی الله علیه و آله :الدَّینُ علی ثلاثةِ وُجُوهٍ : رَجُلٌ إذا کانَ لَهُ فَأنظَرَ و إذا کانَ علَیهِ أعطی و لَم یُماطِلْ فذلکَ لَهُ و لا علَیهِ ، و رجلٌ إذا کانَ لَهُ استَوفی و إن کانَ علَیهِ أوفی فذلکَ لا لَهُ و لا علَیهِ ، و رجلٌ إذا کانَ لَهُ استَوفی و إذا کانَ علَیهِ مَطَلَ فذلک علَی_هِ و لا لَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَطْلُ الغَنِیِّ ظُلمٌ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدهی سه گونه است : کسی که هرگاه طلبکار باشد مهلت می دهد و چون بدهکار باشد [به موقع ]می پردازد و تعلّل نمی ورزد؛ چنین کسی سود می برد و زیان نمی کند، و کسی که اگر طلبکار باشد ، به موقع می گیرد و اگر بدهکار باشد، نیز به موقع می پردازد ؛ چنین کسی نه سودی می برد و نه زیانی می کند، و کسی که اگر طلبکار باشد به موقع پس می گیرد و اگر بدهکار باشد در پرداخت آن تأخیر و تعلّل می ورزد ، چنین کسی زیان می کند و سودی نمی برد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تعلّل ورزیدن توانگر [در پرداخت بدهی] ظلم است .

ص :211


1- الخصال : 90/29 .
2- الموطّأ : 2/674/84 .
3- (انظر) بحار الأنوار: 103/146 باب 3 . وسائل الشیعة : 13/89 باب 8 ، و ص 112 باب 25. الصدقة : باب 2211 .

ص :212

حرف الذال

اشاره

الذِّکر (یاد خدا)

الذلّة (خواری)

الذنب (گناه)

ص :213

ص :214

171 - الذِّکر

اشاره

(1)

(2)

ص :215


1- و لمزید الاطّلاع راجع : نهج الذّکر . بحار الأنوار : 93 / 148 باب 1 «ذکر اللّه تعالی» . بحار الأنوار : 86 / 240 باب 45 «الأدعیة و الأذکار» . کنز العمّال : 1 / 413 ، 2 / 240 «فی الذکر» . وسائل الشیعة : 4 / 1177 «أبواب الذکر» .
2- انظر : عنوان 393 «الغفلة» . المجلس : باب 529 ، 530 ، الظلم : باب 2423 .

171 - یاد خدا
1333 - فَضلُ ذِکرِ اللَّهِ
1333 - فضیلت یاد خدا

الکتاب :

«الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ» . (1)

«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنوا لا تُلْهِکُمْ أمْوالُکُمْ وَ لا أوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ مَنْ یَفْعَل ذلِکَ فَأُولئکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ رَبِّی أمَرَنِی أن یکونَ نُطقِی ذِکراً ، و صَمتِی فِکراً ، و نَظَرِی عِبرَةً . (4)

کنز العمّال عن الحارِثِ :قالَ عَلیٌّ علیه السلام : أ لاَ اُعَلِّمُکَ دُعاءً عَلَّمَنیهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ [قال : ]قلتُ : بَلی ، قالَ: قُل: اللّهُمَّ افتَحْ مَسامِعَ قَلبِی لِذِکرِکَ، و ارزُقْنی طاعَتَکَ و طاعَةَ رسولِکَ ، و عَمَلاً بکِتابِکَ . (5)

1333

فضیلت یاد خدا

قرآن :

«آنان که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرامش می یابد . آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می یابد» .

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و اولادتان شما را از یاد خدا به خود مشغول ندارد که هر که چنین کند، زیانکار است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگارم مرا فرمود که گفتارم، ذکر [خدا] باشد و سکوتم، اندیشیدن و نگاهم، عبرت آموختن .

کنز العمّال_ به نقل از حارث _: امام علی علیه السلام فرمود : آیا دعایی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من آموخت، به تو نیاموزم؟ عرض کردم : چرا . فرمود : بگو : خدایا! گوشهای قلبم را به روی یاد خودت بگشای و اطاعت از خودت و پیامبرت و عمل کردن به کتابت را روزی ام فرما .

ص :216


1- الرعد : 28 .
2- المنافقون : 9 .
3- (انظر) البقرة : 152 ، آل عمران : 41 ، 191 ، النساء : 142 ، الأعراف : 180 ، 205 ، التوبة : 67 ، الکهف : 24 ، 28 ، طه: 34 ، 42 ، النور : 37 ، الشعراء : 227 ، العنکبوت : 45 ، الأحزاب : 21 ، 35 ، 41 ، الجمعة: 10 ، المزّمّل : 8 .
4- بحار الأنوار : 93/165/43 .
5- کنز العمّال : 5051 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طُوبی لِمَن صَمَتَ إلاّ مِن ذِکرِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ أفضَلُ الغَنیمَتَینِ . (2)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ لَذَّةُ المُحِبِّینَ . (3)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ مُجالَسَةُ المَحبوبِ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: أستَغفِرُکَ مِن کُلِّ لَذَّةٍ بغَیرِ ذِکرِکَ ، و مِن کُلِّ راحَةٍ بِغَیرِ اُنسِکَ ، و مِن کلِّ سُرورٍ بغَیرِ قُربِکَ ، و مِن کُلِّ شُغلٍ بغَیرِ طاعَتِکَ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضاً _: إلهی ، ما ألَذَّ خَواطِرَ الإلهامِ بِذِکرِکَ علی القُلوبِ ، و ما أحلی المَسیرَ إلَیکَ بالأوهامِ فی مَسالِکِ الغُیوبِ ! (6)

عنه علیه السلام_ فی الدعاءِ _: اللّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و اجعَلْنا مِنَ الذینَ اشتَغَلُوا بِالذِّکرِ عَنِ الشَّهَواتِ ، و خالَفُوا دَواعِیَ العِزَّةِ بواضِحاتِ المَعرِفَةِ ، و قَطَعُوا أستارَ نارِ الشَّهَواتِ بنَضْحِ ماءِ التوبةِ ، و غَسَلُوا أوعِیَةَ الجَهلِ بصَفوِ ماءِ الحیاةِ . (7)

امام علی علیه السلام :خوشا کسی که لب فرو بندد، مگر از یاد خدا .

امام علی علیه السلام :ذکر [خدا] بهترینِ دو غنیمت است .

امام علی علیه السلام :یادِ خدا لذّت محبّان است .

امام علی علیه السلام :یاد کردن، [در واقع ]همنشینی با محبوب است .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : از هر لذّتی جز [لذّت ]یاد تو و از هر آسایشی جز [آسایش] انس با تو و از هر سُروری جز [سُرور] قرب تو و از هر کاری جز طاعت تو ، از تو آمرزش می طلبم .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : الهی! چه لذّتبخش است گذر نام و یاد تو بر دلها، و چه شیرین است ره پیمودن به سوی تو با وهمها در گذرگاههای غیبها (نهان ها) .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که با یاد تو از خواهشهای نفسانی باز ماندند و به سبب معرفت دقیق با انگیزه های قدرت طلبی مخالفت کردند و پرده های آتش شهوتها را با ریختن آب توبه از هم دریدند و ظرفهای نادانی را با آب زلال زندگی شستند .

ص :217


1- غرر الحکم : 5936 .
2- غرر الحکم : 1672 .
3- غرر الحکم : 670 .
4- غرر الحکم : 322 .
5- بحار الأنوار : 94/151/21 .
6- بحار الأنوار : 94/151/21 .
7- بحار الأنوار : 94/127/19 .

عنه علیه السلام_ أیضاً _: یا مَن ذِکرُهُ شَرَفٌ للذاکِرینَ ، و یا مَن شُکرُهُ فَوزٌ للشاکِرینَ ، و یا مَن طاعَتُهُ نجاةٌ للمُطِیعِینَ ، صَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و اشغَلْ قُلوبَنا بِذِکرِکَ عن کُلِّ ذِکرٍ . (1)

امام زین العابدین علیه السلام :در دعا _ گفت : ای آن که یادش مایه شرافت و بزرگی یاد کنندگان است، و ای آن که سپاس گزاری اش موجب دست یافتن سپاسگزاران [بر نعمتها ]است، و ای آن که فرمانبرداری اش سبب نجات فرمانبرداران است ! بر محمّد و آل او درود فرست و با یاد خود دلهای ما را از هر یاد دیگری باز دار .

1334 - الذِّکرُ سَجِیَّةُ المُتَّقینَ
1334 - یاد خدا، خوی پرهیزگاران است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ شِیمَةُ المُتّقینَ . (2)

عنه علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ سَجِیَّةُ کُلِّ مُحسِنٍ و شِیمَةُ کُلِّ مُؤمنٍ . (3)

عنه علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ مَسَرَّةُ کُلِّ مُتَّقٍ و لَذَّةُ کلِّ مُوقِنٍ . (4)

(5)

1334

یاد خدا، خوی پرهیزگاران است

امام علی علیه السلام :یاد خدا بودن ، خوی پرهیزگاران است .

امام علی علیه السلام :یاد خدا کردن خوی هر نیکوکاری و خصلت هر مؤمنی است .

امام علی علیه السلام :یاد خدا، شادی هر تقوا پیشه ای و لذّت هر اهل یقینی است .

1335 - قیمَةُ الذِّکرِ عِندَ اللَّهِ
1335 - ارزشِ به یاد خدا بودن ، نزد خدا

الکتاب :

«وَ لَذِکْ_رُ اللّهِ أکْ_بَرُ» . (6)

1335

ارزشِ به یاد خدا بودن ، نزد خدا

قرآن :

«و یاد خدا به یقین بزرگتر است» .

ص :218


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 11 .
2- غرر الحکم : 5163 .
3- غرر الحکم : 5173 .
4- غرر الحکم : 5174 .
5- (انظر) الذکر: باب 1348 .
6- العنکبوت : 45 .

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَختارَنَّ عَلی ذِکرِ اللّهِ شَیئاً فإنّهُ یقولُ : «وَ لَذِکْرُ اللّهِ أکْبَرُ» . (1)

کنز العمّال عن معاذ :عنه صلی الله علیه و آله : لَیسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلی اللّهِ تعالی و لا أنجی لِعَبدٍ مِن کُلِّ سیّئةٍ فی الدنیا و الآخِرَةِ مِن ذِکرِ اللّهِ . قیلَ : و لا القتالُ فی سبیلِ اللّهِ ؟ قالَ : لولا ذِکرُ اللّهِ لم یُؤمَرْ بالقِتالِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : أ لا اُخبِرُکُم بخَیرِ أعمالِکُم و أزکاها عِندَ مَلِیکِکُم و أرفَعِها فی دَرَجاتِکُم ، و خَیرٍ لَکُم مِنَ الدِّینارِ و الدِّرهَمِ ، و خَیرٍ لَکُم مِن أن تَلقَوا عَدُوَّکُم فتَقتُلونَهُم و یَقتُلونَکُم ؟ قالوا : بَلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : ذِکرُ اللّهِ عزّ و جلّ کثیراً . (3)

(4)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیزی را بر یاد خدا ترجیح مده ؛ چه او می فرماید : «و یاد خدا بزرگتر است» .

کنز العمّال_ به نقل از معاذ _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هیچ عملی نزد خداوند متعال محبوب تر و هیچ عاملی در نجات بنده از هر گناهی در دنیا و آخرت مؤثرتر از ذکر خدا نیست . عرض شد : حتی جنگ در راه خدا؟ فرمود : اگر یاد خدا در میان نبود دستور جنگ داده نمی شد .

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا به شما نگویم که بهترین و پاکیزه ترین اعمال شما نزد خدایتان چیست و چه چیز درجات شما را بیش از هر چیز بالا می برد و از درهم و دینار برایتان بهتر است و [حتی] از این که با دشمن رو به رو شوید و بکشید و کشته شوید ارزشمندتر است؟ عرض کردند : بفرمایید ، ای رسول خدا ! فرمود : بسیار به یاد خداوند عزّ و جلّ بودن .

1336 - الحَثُّ عَلی کَثرَةِ الذِّکرِ
1336 - ترغیب به بسیار یاد کردن خدا

الکتاب :

«یا أیُّ_هَا الَّذِینَ آمَنوا اذْکُ_رُوا اللّهَ ذِک_راً کَثِ_یراً * وَ سَ_بِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أصیلاً» . (5)

1336

ترغیب به بسیار یاد کردن خدا

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را فراوان یاد کنید و هر بامداد و شبانگاه تسبیحش گویید» .

ص :219


1- بحار الأنوار: 77/107/1.
2- کنز العمّال : 3931 .
3- بحار الأنوار : 93/157/29 .
4- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 672 .
5- الأحزاب : 41 ، 42 .

کَیْ نُسبِّحَکَ کَثیراً * وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَلیکَ بتِلاوَةِ القرآنِ و ذِکرِ اللّهِ کثیراً ، فإنّهُ ذِکرٌ لکَ فی السماءِ و نورٌ لکَ فی الأرضِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئِلَ : اُحِبُّ أن أکونَ أخَصَّ الناسِ إلی اللّهِ تعالی ؟ _: أکثِرْ ذِکرَ اللّهِ تَکُن أخَصَّ العِبادِ إلی اللّهِ تعالی . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِحتَرِسُوا مِنَ اللّهِ عَزَّ ذِکرُهُ بکَثرَةِ الذِّکرِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ : مَن أکرَمُ الخَلقِ عَلی اللّهِ؟ _: أکثرُهُم ذِکراً للّهِِ و أعمَلُهُم بطاعَتِهِ . (5)

الکافی عن ابن القداح عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :ما مِن شیءٍ إلاّ و لَهُ حَدٌّ یَنتَهِی إلَیهِ إلاّ الذِکرَ فلَیسَ لَهُ حَدٌّ یَنتَهی إلَیهِ، فَرَضَ اللّهُ عزّ و جلّ الفرائضَ ، فَمَن أدّاهُنَّ فهُو حَدُّهُنَّ ......... إلاّ الذِّکرَ فإنّ اللّهَ عزّ و جلّ لم یَرضَ مِنهُ بالقَلیلِ ، و لَم یَجعَلْ لَهُ حدّاً یَنتَهی إلَیهِ . ثُمّ تَلا هذِهِ الآیَةَ «یا أیُّها الذینَ آمَنوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکراً کَثیراً» (6) . (7)

«تا تو را فراوان ستایش کنیم و تو را فراوان یاد کنیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر تو باد تلاوت قرآن و بسیاری یاد خدا ؛ زیرا آن در آسمان برای تو نام (آوازه) است و در زمین نور .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که کسی به ایشان عرض کرد: دوست دارم که خاص ترین بنده خداوند متعال باشم _فرمود : خدا را فراوان یاد کن تا خاص ترین بنده خداوند متعال باشی .

امام علی علیه السلام :با ذکر زیاد، خود را از [عذاب و خشم] خداوند _ که یادش بلند باد _ نگه دارید .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که گرامی ترین انسان نزد خدا کیست _فرمود : کسی که بیش از همه به یاد خدا باشد و به فرمان او عمل کند .

الکافی_ به نقل از ابن القداح _از امام صادق علیه السلام : هر چیزی حدّی دارد که در آن جا به پایان می رسد ، مگر یاد خدا که آن را حدّی پایان پذیر نیست . خداوند عزّ و جلّ فرایض را واجب کرد و هرکه آنها را به جای آورَد، همان حدّ آنهاست . . . مگر ذکر، که خداوند عزّ و جلّ به اندک آن رضایت نداده و حدّی که در آن جا پایان پذیرد، برایش قرار نداده است . سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد : «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید» .

ص :220


1- طه : 33 ، 34 .
2- الخصال : 525/13 .
3- کنز العمّال : 44154 .
4- بحار الأنوار : 77/369/34 .
5- بحار الأنوار : 93/164/43 .
6- الأحزاب : 41 .
7- الکافی : 2/498/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أکثِرُوا ذِکرَ اللّهِ ما استَطَعتُم فی کُلِّ ساعةٍ مِن ساعاتِ اللیلِ و النهارِ ، فإنَّ اللّهَ أمَرَ بکَثرَةِ الذِکرِ لَهُ . (1)

امام صادق علیه السلام :تا آن جا که می توانید در تمام لحظات و ساعات شب و روز خدا را بسیار یاد کنید ؛ زیرا خداوند به بسیار یاد کردن خود فرمان داده است .

1337 - تَفسیرُ الذِّکرِ الکَثیرِ
1337 - تبیین ذکرِ بسیار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ذَکَرَ اللّهَ فی السِرِّ فقد ذَکَرَ اللّهَ کثیراً . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا ذَکَرَ العَبدُ رَبَّهُ فی الیومِ مِائةَ مَرّةٍ کانَ ذلکَ کثیراً . (3)

عنه علیه السلام :تَسبیحُ فاطمةَ الزهراءِ علیها السلام مِنَ الذِکرِ الکثیرِ الذی قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «اُذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کثیراً» . (4)

قرب الإسناد عن عبدِ اللّهِ بنِ بکیرٍ :سَألْتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عن قولِ اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی «اُذْکُرُوا اللّهَ ذِکراً کثیراً» قُلتُ : ما أدنی الذِکرِ الکثیرِ ؟ فقالَ : التَّسبیحُ فی دُبُرِ کُلِّ صلاةٍ ثلاثینَ مَرّةً . (5) (6)

1337

تبیین ذکرِ بسیار

امام علی علیه السلام :کسی که در نهان به یاد خدا باشد ، خدا را بسیار یاد کرده است .

امام صادق علیه السلام :چنانچه بنده در روز صد بار پروردگارش را یاد کند، این ذِکرِ کثیر است .

امام صادق علیه السلام :تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام از جمله همان ذکر کثیر است که خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «خدا را بسیار یاد کنید» .

قرب الاسناد_ به نقل از عبد اللّه بن بکیر _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «خدا را بسیار یاد کنید» پرسیدم : کمترین حدّ ذکر کثیر چیست؟ فرمود : سی و سه بار سبحان اللّه گفتن پس از هر نماز .

ص :221


1- الکافی : 8/7/1 .
2- بحار الأنوار : 93/ 342/11 .
3- بحار الأنوار : 93/160/38 .
4- الکافی : 2/500/4 .
5- قرب الإسناد: 169/621.
6- (انظر) الذکر : باب 1346 .

1338 - الحَثُّ عَلی دَوامِ الذِّکرِ
1338 - تشویق به مداومت بر ذکر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن ساعةٍ تَمُرُّ بابنِ آدَمَ لَم یَذکُرِ اللّهَ فیها إلاّ حَسِرَ علَیها یَومَ القیامَةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِسانُ البَرِّ مُستَهتَرٌ بِدَوامِ الذِکرِ . (2)

عنه علیه السلام :مُداوَمَةُ الذِّکرِ خُلْصانُ الأولیاءِ . (3)

عنه علیه السلام :المؤمنُ دائمُ الذِّکرِ ، کثیرُ الفِکرِ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن دعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا البَکالیّ _: إلهی إنّهُ مَن لَم یَشغَلْهُ الوُلوعُ بِذِکرِکَ ، و لَم یَزوِهِ السَّفَرُ بِقُربِکَ کانت حیاتُهُ علَیهِ میتةً ، و مِیتتُهُ علیهِ حَسرَةً . (5)

عنه علیه السلام_ فی المُناجاةِ الشَّعبانیّةِ _: إلهی، و ألْهِمنی وَ لَهاً بِذِکرِکَ إلی ذِکرِکَ و هِمَّتی إلی روحِ نَجاحِ أسمائکَ و مَحَلِّ قُدسِکَ . (6)

عنه علیه السلام :أسأَلُکَ أن تُصَلِّیَ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و أن تَجعَلَنِی مِمَّن یُدِیمُ ذِکرَکَ ، و لا یَنقُضُ عَهدَکَ . (7)

1338

تشویق به مداومت بر ذکر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر لحظه ای که بر آدمی بگذرد و در آن به یاد خدا نباشد ، در روز رستاخیز برای آن لحظه افسوس خورد .

امام علی علیه السلام :زبان شخص نیکوکار ، شیفته مداومت بر یاد[خدا] است .

امام علی علیه السلام :تداوم ذِکر [خدا]، دوست صمیمی اولیاست .

امام علی علیه السلام :مؤمن پیوسته به یاد خداست و بسیار می اندیشد .

امام علی علیه السلام_ در بخشی از دعایی که آن را به نوف بکالی تعلیم نمود _گفت : خدایا! کسی که ولع یاد تو، او را به خود مشغول نسازد و به جوار قرب تو رخت سفر برنبندد، زندگی اش برای او مرگ است و مرگش مایه حسرت او .

امام علی علیه السلام_ در مناجات شعبانیه _گفت : الهی! مرا با یاد خود، شیفته و سرگشته یاد خودت فرما و همّت مرا متوجّه نسیم پیروز نام هایت و جایگاه قدست گردان .

امام علی علیه السلام :از تو مسئلت دارم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و مرا از آنان قرار دهی که پیوسته به یاد تو هستند و عهد تو را نمی شکنند .

ص :222


1- کنز العمّال : 1819 .
2- غرر الحکم : 7617 .
3- غرر الحکم : 9757 .
4- غرر الحکم : 1933 .
5- بحار الأنوار : 94/95/12 .
6- بحار الأنوار : 94/98/13 .
7- بحار الأنوار: 94/99/13.

عنه علیه السلام_ فی الدعاءِ _: أسأَلُکَ بِحَقِّکَ و قُدْسِکَ و أعظَمِ صِفاتِکَ و أسمائکَ أن تَجعَلَ أوقاتِی فی (مِنَ) اللیلِ و النهارِ بِذِکرِکَ مَعمُورةً ، و بخِدمَتِکَ مَوصولةً و أعمالِی عِندَک مَقبولَةً ، حتّی یکونَ أعمالِی و أورادِی کُلُّها وِرداً واحِداً ، و حالِی فی خِدمَتِکَ سَرمَداً . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! به حقّ تو و قداست تو و بزرگترین صفات و نام هایت از تو مسئلت دارم که اوقات شب و روز مرا به یاد خودت آباد کنی و مرا پیوسته در خدمت خودت قرار دهی و اعمالم نزد تو مقبول باشد ، تا آن که همه اعمال و اورادم یک ورد شود و پیوسته در حال خدمت تو باشم .

1339 - ذِکرُ اللَّهِ حَسَنٌ عَلی کُلِّ حالٍ
1339 - یاد خدا در همه حال نیکوست

الکتاب :

«إنَّ فی خَلْقِ السّمَاوَاتِ و الْأَرْضِ و اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ و النَّهَارِ لاَیَاتٍ لأُولی الْأَلْبَابِ * الّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ علی جُنُوبهِمْ» . (3)

«فَإذا قَضَیْتُمُ الصّلاَةَ فَاذْکُرُوا اللّهَ قِیَاماً وَ قُعُودَاً و عَلی جُنُوبِکُمْ فَإذا اطْمَأنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاَةَ إنَّ الصَّلاَةَ کَانَتْ عَلَی الْمُؤمِنینَ کِتَاباً مَّوْقُوتاً» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصایاهُ لاِبنِهِ الحسنِ علیه السلام عِندَ الوَفاةِ _: و کُن للّهِِ ذاکِراً علی کلِّ حالٍ . (5)

1339

یاد خدا در همه حال نیکوست

قرآن :

«هر آینه در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز خردمندان را عبرتهاست ؛ آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو خفته ، یاد می کنند» .

«و چون نماز را به پایان بردید ، خدا را [ در همه حال ]ایستاده یا نشسته و یا به پهلو خوابیده ، یاد کنید . و چون از دشمن ایمن گشتید ، نماز را تمام بگزارید که نماز بر مؤمنان واجب و معیّن گشته است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در سفارشهای خویش به فرزندش حسن علیه السلام در هنگام وفات _فرمود : در همه حال به یاد خدا باش .

ص :223


1- . الإقبال : 3/336 .
2- (انظر) الذکر : باب 1350 .
3- آل عمران : 190 ، 191 .
4- . النساء : 103 .
5- الأمالی للطوسی : 8/8 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ موس_ی علیه السلام : یا ربِّ ، إنّی أکونُ فی حالٍ اُجِلُّکَ أن أذکُرَکَ فیها . قالَ : یا موسی ، اُذکُرْنی علی کُلِّ حالٍ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الوَصایا و ألزَمُها أن لا تَنسی رَبَّکَ ، و أن تَذکُرَهُ دائماً و لا تَعصِیَهُ ، و تَعبُدَهُ قاعِداً و قائماً . (2)

امام صادق علیه السلام :موسی علیه السلام عرض کرد : پروردگارا! [گاه] من در حالی هستم که شأن تو را بالاتر از آن می دانم که یادت کنم . خداوند فرمود : ای موسی! مرا در همه حال یاد کن .

امام صادق علیه السلام :بهترین و لازم ترین سفارشها این است که پروردگارت را فراموش نکنی و پیوسته به یادش باشی و نا فرمانی اش نکنی و نشسته و ایستاده عبادتش کنی .

1340 - الذّاکِرونَ
1340 - یاد کنندگان [خدا ]

الکتاب :

«و الذّاکِرِینَ اللّهَ کَثِیراً و الذّاکِراتِ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الذاکِرُ فی الغافِلینَ کالمُقاتِلِ فی الفارِّینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ أحَدٍ یَموتُ عَطْشانَ إلاّ ذاکِرَ اللّهِ . (5)

کنز العمّال عن عصمة بن مالک :عنه صلی الله علیه و آله : أحَبُّ الأعمالِ إلی اللّهِ سُبْحَةُ الحدیثِ ......... قیلَ: و ما سُبْحَةُ الحدیثِ ؟ قالَ : یکونُ القومُ یُحَدِّثونَ و الرَّجُلُ یُسَبِّحُ . (6)

1340

یاد کنندگان [خدا]

قرآن :

«و مردان و زنانی که خدا را بسیار یاد می کنند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در میان غافلانْ به یاد خدا باشد مانند کسی است که در میان فراریان [از جنگ] می جنگد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه تشنه می میرند ، مگر ذاکر خدا .

کنز العمّال_ به نقل از عصمة بن مالک _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : محبوبترین کارها نزد خداوند تسبیحِ سخن است . . . عرض شد : تسبیح سخن چیست؟ فرمود : این که عدّه ای مشغول صحبت کردن باشند و انسان تسبیح خدا گوید .

ص :224


1- بحار الأنوار : 80/176/21 .
2- بحار الأنوار : 78/200/27 .
3- الأحزاب : 35 .
4- مکارم الأخلاق : 2/373/2661 .
5- بحار الأنوار : 81/240/26 .
6- کنز العمّال : 44060 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذاکِرُ اللّهِ فی الغافِلینَ کالمقاتِلِ عنِ الفارِّینَ ، و المُقاتِلُ عن الفارِّینَ نُزُولُهُ الجَنَّةُ . (1)

عنه علیه السلام :ذاکِرُ اللّهِ مِنَ الفائزِینَ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بذِکرِ اللّهِ طَیَّبَ اللّهُ ذِکرَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصاعِقةُ تُصِیبُ المُؤمنَ و الکافِرَ و لا تُصِیبُ ذاکِراً . (4)

عنه علیه السلام :إنّ الصاعِقَةَ لا تُصِیبُ ذاکِراً للّهِِ عزّ و جلّ . (5)

عنه علیه السلام :یَموتُ المُؤمنُ بکُلّ مِیتةٍ ، یَموتُ غَرَقاً ، و یَموتُ بِالهَدْمِ ، و یُبتَلی بالسَّبُعِ ، و یَموتُ بالصاعِقَةِ ، و لا یُصیبُ ذاکِرَ اللّهِ . (6)

امام علی علیه السلام :آن که در میان افراد غافل به یاد خدا باشد ، همانند کسی است که به جای فراریان می جنگد و کسی که به جای فراریان بجنگد منزلش بهشت است .

امام علی علیه السلام :کسی که به یاد خدا باشد، از رستگاران است .

امام علی علیه السلام :هر که به یاد خدا مشغول باشد خداوند او را خوش نام گرداند .

امام صادق علیه السلام :صاعقه به مؤمن و کافر اصابت می کند ، اما به آن که ذکر خدا گوید اصابت نمی کند .

امام صادق علیه السلام :صاعقه به یاد کننده خداوند عزّ و جلّ گزند نمی رساند .

امام صادق علیه السلام :مؤمن به هر مرگی می میرد ؛ غرق می شود ، زیر آوار می رود ، طعمه درندگان می گردد ، صاعقه زده می شود . اما یاد کننده خدا را صاعقه نمی زند .

1341 - الذّاکِرُ بِمَنزِلَةِ المُصَلِّی
1341 - یاد کننده خدا، به منزله نمازگزار است

الکتاب :

«الّذِینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائمُونَ» . (7)

1341

یاد کننده خدا، به منزله نمازگزار است

قرآن :

«آنان که بر نماز مداومت می ورزند» .

ص :225


1- بحار الأنوار : 93/158/32 .
2- غرر الحکم : 5164 .
3- غرر الحکم : 8235 .
4- بحار الأنوار : 93/157/26 .
5- الأمالی للصدوق : 550/734 .
6- بحار الأنوار : 93/162/42 .
7- المعارج : 23 .

«إنَّنِی أنَا اللّهُ لاَ إلَ_هَ إلاَّ أنَا فَاعْبُدْنِی و أَقِمِ الصّلاةَ لِذِکْرِی» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ مُصلِّیاً قانِتاً ما ذَکَرتَ اللّهَ ، قائماً و قاعِداً أو فی سُوقِکَ أو فی نادِیکَ أو حَیثُما کُنتَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یَزالُ المُؤمنُ فی صلاةٍ ما کانَ فی ذِکرِ اللّهِ ، قائماً کانَ أو جالِساً أو مُضطَجِعاً ، إنّ اللّهَ تعالی یقولُ «اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیاماً و قُعُوداً و عَلَی جُنوبِهِم ......... » (3) . (4)

(5)

«خدای یکتا من هستم . هیچ خدایی جز من نیست . پس مرا بپرست و برای یاد کرد من نماز بگزار» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا وقتی به یاد خدا باشی ، ایستاده یا نشسته ، در بازار یا در محفل صمیمی و یا هر کجا که باشی، پیوسته در حال نماز و عبادت هستی .

امام باقر علیه السلام :مؤمن تا زمانی که به یاد خدا باشد ، ایستاده یا نشسته یا خفته ؛ پیوسته در نماز است ؛ خداوند متعال می فرماید : «آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو خفته ، یاد می کنند» .

1342 - الذّاکِرُ جَلیسُ اللَّهِ
1342 - یاد کننده خدا، همنشین خداست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ موسی بنَ عِمرانَ علیه السلام لَمّا ناجی رَبَّهُ عزّ و جلّ قالَ : یا ربِّ ، أ بَعیدٌ أنتَ مِنّی فَاُنادِیَکَ أمْ قَریبٌ فَاُناجِیَکَ ؟ فأَوحَی اللّهُ جلّ جلالُهُ : أنا جَلِیسُ مَن ذَکَرَنی . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ موسی : یا ربِّ ، أ قَریبٌ أنتَ فَاُناجِیَکَ أمْ بَعیدٌ فَاُنادِیَکَ ؟ فإنّی اُحِسُّ صَوتَکَ و لا أراکَ ، فأَینَ أنتَ؟ فقالَ اللّهُ : أنا خَلفَکَ و أمامَکَ و عَن یمینِکَ و عَن شِمالِکَ . یا موسی ، أنا جَلِیسُ عَبدِی حینَ یَذکُرُنی ، و أنا مَعَهُ إذا دَعانِی . (7)

1342

یاد کننده خدا، همنشین خداست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی بن عمران علیه السلام چون با پروردگار خویش به راز و نیاز پرداخت عرض کرد : پروردگارا! آیا تو از من دوری تا آوازت دهم یا به من نزدیکی تا با تو نجوا کنم؟ خداوند جلّ جلاله وحی فرمود : من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی عرض کرد : پروردگارا! آیا تو نزدیکی تا با تو نجوا کنم؟ یا دوری که آوازت دهم؟ زیرا صدایت را حس می کنم اما تو را نمی بینم ، تو کجایی؟

خداوند فرمود : من پشت سر تو و رو به روی تو و طرف راست و چپ تو هستم . ای موسی! من همنشین بنده خود هستم، آن گاه که مرا یاد می کند و با او هستم ، هرگاه که مرا می خواند .

ص :226


1- طه : 14 .
2- کنز العمّال : 1927 .
3- آل عمران : 191 .
4- الأمالی للطوسی : 79/116 .
5- (انظر) الصلاة : باب 2267 .
6- بحار الأنوار : 93/153/11 .
7- کنز العمّال : 1871 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذاکِرُ اللّهِ سبحانَهُ مُجالِسُهُ . (1)

امام علی علیه السلام :کسی که به یاد خدای سبحان باشد همنشین اوست .

1343 - اُذکُرونی أذکُرکُم
1343 - به یاد من باشید تا به یاد شما باشم

الکتاب :

«فَاذْکُرُونِی أذْکُرْکُمْ و اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکفُرُونِ» . (2)

الحدیث :

کنز العمّال :فی الحدیثِ القُدسیِّ : عَبدِی إذا ذَکَرتَنِی خالِیاً ذَکَرتُکَ خالِیاً ، و إن ذَکَرتَنی فی مَلَأٍ ذَکَرتُکَ فی مَلَأٍ خَیرٍ مِنهُم و أکثَرَ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : لا یَذکُرُنی عَبدٌ فی نَفسِهِ إلاّ ذَکَرتُهُ فی مَلَأٍ مِن ملائکَتی ، و لا یَذکُرُنی فی مَلَأٍ إلاّ ذَکَرتُهُ فی الرَّفیقِ الَأعلی . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: إلهی ، أنْتَ قُلتَ و قولُکَ الحَقُّ ......... «فَاذْکُرُونِی أذْکُرْکُمْ» فَأمَرتَنا بِذِکرِکَ و وَعَدتَنا علَیهِ أن تَذکُرَنا تَشریفاً لَنا و تَفخیماً و إعظاماً ، و ها نحنُ ذاکِرُوکَ کما أمَرتَنا، فَأَنجِزْ لنا ما وَعَدتَنا یا ذاکِرَ الذاکِرینَ . (5)

1343

به یاد من باشید تا به یاد شما باشم

قرآن :

«مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم ، سپاسگزار من باشید و به من کفر و ناسپاسی نورزید» .

حدیث :

کنز العمّال :در حدیث قدسی آمده است : بنده ام! اگر مرا در تنهایی یاد کنی، تو را در تنهایی یاد کنم و اگر در میان جماعتی یادم کنی، تو را در میان جماعتی بهتر و فراوانتر از جمع تو، یاد کنم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود : هیچ بنده ای در [دل ]خود مرا یاد نکند ، مگر آن که او را در میان جمعی از فرشتگانم یاد کنم ؛ و در میان جمع مرا یاد نکند، مگر آن که او را در رفیق اعلی (نزد خود) یاد کنم .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : الهی! تو گفته ای و گفته ات راست است ، که : . . . «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم» ؛ ما را به یاد خودت فرمان دادی و وعده نمودی که در قبال آن ما را یاد کنی و این سان جامه تشریف و تفخیم و بزرگداشت بر قامت ما پوشاندی . اینک ، همچنان که فرمان داده ای ، تو را یاد می کنیم و تو نیز به و عده ای که به ما داده ای وفا کن ، ای کسی که به یادِ یاد کنندگان [خود] هستی .

ص :227


1- غرر الحکم : 5159 .
2- البقرة : 152 .
3- کنز العمّال : 1797 .
4- کنز العمّال : 1796 .
5- بحار الأنوار : 94/ 151/ 21 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ تعالی : ابنَ آدمَ ، اُذکُرْنی فی نَفسِکَ أذکُرکَ فی نَفسی . ابنَ آدمَ اُذکُرنی فی الخَلاءِ أذکُرکَ فی خَلاءٍ . ابنَ آدمَ اُذکُرنی فی مَلَأٍ أذکُرْکَ فی مَلَأٍ خَیرٍ مِن مَلَئِکَ . (1)

عنه علیه السلام :أوحَی اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی إلی داوود علیه السلام : قُلْ لِلجَبّارِینَ لا یَذکُرونِی ، فإنّهُ لا یَذکُرُنی عَبدٌ إلاّ ذَکَرتُهُ ، و إن ذَکَرُونِی ذَکَرتُهُم فَلَعَنتُهُم . (2)

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال فرمود : ای پسر آدم! در درون خود به یاد من باش تا من نیز در جانم به یاد تو باشم ؛ ای پسر آدم! در خلوت به یاد من باش تا در خلوت به یاد تو باشم ؛ ای پسر آدم! در میان جمع مرا یاد کن تا تو را در میان جمعی بهتر از جمع تو یاد کنم .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی به داوود علیه السلام وحی فرمود که : به جبّاران بگو مرا یاد نکنند ؛ زیرا هر بنده ای که مرا یاد کند او را یاد کنم . پس اگر آنان مرا یاد کنند، من نیز آنان را یاد کنم و لعنتشان فرستم .

1344 - ثَمَراتُ الذِّکرِ
1344 - ثمرات یاد خدا

1 _ الذِّکرُ مِفتاحُ الصّلاحِ

بحار الأنوار :فی الحدیثِ القُدسیِّ : أیُّما عَبدٍ اِطَّلَعتُ عَلی قَلبِهِ فَرَأیتُ الغالِبَ علَیهِ التَّمَسُّکَ بِذِکرِی تَوَلِّیتُ سیاسَتَهُ ، و کنتُ جَلِیسَهُ و مُحادِثَهُ و أنِیسَهُ . (3)

1344

ثمرات یاد خدا

1 _ یاد خدا، کلید خود سازی است

بحار الأنوار :در حدیث قدسی آمده است : هر گاه به دل بنده ای سر زنم و ببینم که یاد من بر آن چیره گشته است ، تربیت او را خود به عهده گیرم و همنشین و همسخن و همدم او شوم .

ص :228


1- بحار الأنوار : 93/158/31 .
2- بحار الأنوار : 93/320/29 .
3- بحار الأنوار : 93 /162/42 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما أوصَی بهِ ابنَهُ الحسنَ علیه السلام _: اُوصیکَ بِتَقوَی اللّهِ یا بُنَیَّ ، و لُزومِ أمرِهِ ، و عِمارَةِ قَلبِکَ بِذِکرِهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن عَمَرَ قَلبَهُ بدَوامِ الذِکرِ حَسُنَت أفعالُهُ فی السِّرِّ و الجَهرِ . (2)

عنه علیه السلام :أصلُ صلاحِ القلبِ اشتِغالُهُ بذِکرِ اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :مُداوَمَ_ةُ الذِکرِ قُوتُ الأرواحِ و مِفتاحُ الصلاحِ . (4)

2 _ الذِّکرُ حیاةُ القلوبِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بِذِکرِ اللّهِ تَحیا القُلوبُ ، و بِنِسیانِهِ مَوتُها . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُذکُرُوا اللّهَ ذِکراً خالِصاً تَحْیَوا بِهِ أفضَلَ الحیاةِ ، و تَسلُکُوا به طُرُقَ النجاةِ . (6)

عنه علیه السلام :فی الذِّکرِ حیاةُ القُلوبِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن ذَکَرَ اللّهَ سبحانَهُ أحیا اللّهُ قَلبَهُ و نَوَّرَ عَقلَهُ و لُبَّهُ . (8)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! تو را سفارش می کنم به تقوای خدا و پایبندی به فرمان او و آباد کردن دلت به یاد او .

امام علی علیه السلام :هر که دل خویش را با یاد پیوسته خدا آباد کند ، در نهان و آشکار نیک کردار شود .

امام علی علیه السلام :ریشه صلاح و پاکی دل ، مشغول داشتن آن به ذکر خداست .

امام علی علیه السلام :مداومت بر ذکر ، خوراکِ روح و کلید صلاح و پاکی است .

2 _ یاد خدا، حیات دلهاست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با یاد خدا، دلها زنده می شوند و با فراموش کردن او، می میرند .

امام علی علیه السلام :خدا را خالصانه یاد کنید ، تا بهترین زندگی را داشته باشید و با آن راه نجات را بپویید .

امام علی علیه السلام :حیات دلها در یاد خداست .

امام علی علیه السلام :هر که به یاد خدای سبحان باشد ، خداوند دلش را زنده و اندیشه و خردش را روشن گرداند .

ص :229


1- بحار الأنوار : 77/ 199/ 1 .
2- غرر الحکم : 8872 .
3- غرر الحکم : 3083 .
4- غرر الحکم : 9832 .
5- تنبیه الخواطر : 2/120 .
6- بحار الأنوار : 78/39/16 .
7- غرر الحکم : 6445 .
8- غرر الحکم : 8876 .

عنه علیه السلام :الذِکرُ نورُ العُقولِ ، و حیاةُ النُّفوسِ ، و جَلاءُ الصُّدورِ . (1)

3 _ الذِّکرُ قوتُ النُّفوسِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ قُوتُ النُّفوسِ و مُجالَسَةُ المَحبوبِ . (2)

عنه علیه السلام :مُداوَمَةُ الذِکرِ قُوتُ الأرواحِ . (3)

4 _ الذِّکرُ نورُ القلوبِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَلیکَ بِذِکرِ اللّهِ ، فإنّهُ نورُ القلوبِ . (4)

عنه علیه السلام :الذِکرُ نورٌ و رُشدٌ ، النِّسیانُ ظُلمَةٌ و فَقدٌ . (5)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ جَلاءُ البَصائِرِ و نورُ السَّرائِرِ . (6)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ هِدایَةُ العُقولِ و تَبصِرَةُ النُّفوسِ . (7)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ یُؤنِسُ اللُبَّ و یُنیرُ القَلبَ و یَستَنزِلُ الرَّحمَةَ . (8)

امام علی علیه السلام :یاد خدا روشنایی خردهاست و زندگی بخش جانها و صیقل دهنده سینه ها .

3 _ یاد خدا، خوراک جانهاست

امام علی علیه السلام :یاد خدا، خوراک جانها و نشستن با محبوب است .

امام علی علیه السلام :مداومت بر یاد خدا، خوراک جانهاست .

4 _ یاد خدا، روشنایی دلهاست

امام علی علیه السلام :بر تو باد ذکر خدا که آن روشنایی دلهاست .

امام علی علیه السلام :یاد خدا نور است و هدایت ؛ از یاد بردن [او] تاریکی است و گمراهی .

امام علی علیه السلام :یاد خدا جلا دهنده بینشها و روشنایی درونهاست .

امام علی علیه السلام :یاد خدا مایه هدایت خردها و بصیرت جانهاست .

امام علی علیه السلام :یاد خدا خرد را آرامش می دهد ، دل را روشن می کند و رحمت [خدا] را فرود می آورد .

ص :230


1- غرر الحکم : 1999 .
2- غرر الحکم : 5166 .
3- غرر الحکم : 9832 .
4- غرر الحکم : 6103 .
5- غرر الحکم : 602 _ 603 .
6- غرر الحکم : 1377 .
7- غرر الحکم : 1403 .
8- غرر الحکم : 1858 .

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ الذِّکرِ استِنارَةُ القُلوبِ . (1)

عنه علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ تُستَنجَحُ بِهِ الاُمورُ و تَستَنیرُ بهِ السَّرائرُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ ذِکرُهُ استَنارَ لُبُّهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن ذَکَرَ اللّهَ استَبصَرَ . (4)

عنه علیه السلام :دَوامُ الذِکرِ یُنیرُ القلبَ و الفِکرَ . (5)

5 _ الذِّکرُ جَلاءُ القلوبِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ الذِّکَر جَلاءً للقُلوبِ ، تَسمَعُ بهِ بَعدَ الوَقْرَةِ ، و تُبصِرُ بهِ بَعدَ العَشْوَةِ ، و تَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ لَم یَعِظْ أحداً بِمِثلِ هذا القرآنِ ، فإنّهُ حَبلُ اللّهِ المَتینُ ، و سَببُهُ الأمینُ ، و فیهِ رَبیعُ القلبِ ، و یَنابیعُ العِلمِ ، و ما لِلقلبِ جَلاءٌ غَیرُهُ . (7)

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکُم ، و بَصَرُ عَمی أفئِدَتِکُم ، و شِفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم ، و صلاحُ فَسادِ صُدُورِکُم ، و طَهورُ دَنَسِ أنفُسِکُم ، و جَلاءُ عَشا أبصارِکُم . (8)

امام علی علیه السلام :ثمره یاد خدا نورانی شدن دلهاست .

امام علی علیه السلام :یاد خدا موجب موفقیت در کارها و روشنایی درونها می شود .

امام علی علیه السلام :هر که بسیار به یاد خدا باشد، خردش روشنی گیرد .

امام علی علیه السلام :هرکه به یاد خدا باشد، بینش و بصیرت یابد .

امام علی علیه السلام :مداومت بر یاد خدا دل و اندیشه را روشن می کند .

5 _ یاد خدا، صیقل دلهاست

امام علی علیه السلام :خدای سبحان یاد خویش را صیقل دهنده دلها قرار داده است ، گوشهای سنگین شده دلها با یاد خدا شنوا می شوند و چشمهای ضعیف شده دلها به وسیله آن تیز و بینا می گردند و دلهای معاند و ستیزه گر با آن رام می شوند .

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان هیچ کس را به چیزی چون قرآن اندرز نداده است ؛ زیرا آن ریسمان استوار خداست و واسطه امین اوست . در قرآن بهار دل است و چشمه های دانش و دل ، بجز آن، صیقل دهنده ای ندارد .

امام علی علیه السلام :همانا تقوای خدا داروی بیماری قلبهای شماست و بینایی کوری دلهای شما و شفای بیماری جسمهایتان و باعث اصلاح تباهی سینه های شما و پاک کننده آلودگی جانهای شما و جلا دهنده تاریکی چشمهای شما .

ص :231


1- غرر الحکم : 4631 .
2- غرر الحکم : 5168 .
3- غرر الحکم : 9123 .
4- غرر الحکم : 7800 .
5- غرر الحکم : 5144 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 222 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 198 .

6 _ الذِّکرُ شِفاءُ القلوبِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ذِکرُ اللّهِ شِفاءُ القُلوبِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکُم بِذِکر اللّهِ فإنّهُ شِفاءٌ ، و إیّاکُم و ذِکرَ الناسِ فإنّهُ داءٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوسِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: یا مَنِ اسمُهُ دواءٌ و ذِکرُهُ شِفاءٌ . (4)

(5)

7 _ الذِّکرُ مِفتاحُ الاُنسِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ یُنیرُ البَصائرَ و یُؤنِسُ الضَّمائرَ . (6)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ مِفتاحُ الاُنْسِ . (7)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ یُؤنِسُ اللُّبَّ . (8)

عنه علیه السلام :ذاکِرُ اللّهِ مُؤانِسُهُ . (9)

6 _ یاد خدا، شفای دلهاست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یاد خدا، شفای دلهاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد به یاد خدا بودن که یاد خدا شفاست . و بپرهیزید از یاد مردم که آن درد و بیماری است .

امام علی علیه السلام :یاد خدا، داروی بیماریهای روان است .

امام علی علیه السلام_ در دعا _گفت : ای آن که نامش درمان کننده است و یادش شفا دهنده .

7 _ یاد خدا، کلید اُنس است

امام علی علیه السلام :یاد خدا، روشنی بخش دیده بصیرت است و مونس جانها .

امام علی علیه السلام :یاد خدا، کلید انس است .

امام علی علیه السلام :یاد خدا، همدم خرد است .

امام علی علیه السلام :ذاکر خدا ، همدم اوست.

ص :232


1- کنز العمّال : 1751 .
2- تنبیه الخواطر : 1/8 .
3- غرر الحکم : 5169 .
4- الإقبال : 3/337 .
5- (انظر) القرآن : باب 3240 .
6- غرر الحکم : 5167.
7- غرر الحکم : 541.
8- غرر الحکم : 1858.
9- غرر الحکم : 5160 .

عنه علیه السلام :إذا رَأیتَ اللّهَ سُبحانَهُ یُؤنِسُکَ بِذِکرِهِ فقد أحَبَّکَ ، إذا رَأیتَ اللّهَ یُؤنِسُکَ بِخَلقِهِ و یوحِشُکَ مِن ذِکرِهِ فقد أبغَضَکَ . (1)

عنه علیه السلام :کُن للّهِِ مُطیعاً ، و بِذِکرِهِ آنِساً ، و تَمَثَّلْ فی حالِ تَوَلِّیکَ عَنهُ إقبالَهُ علَیکَ . (2)

(3)

8 _ الذِّکرُ مَطرَدَةُ الشیطانِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ الشیطانَ واضِعٌ (4) خَطمَهُ عَلی قَلبِ ابنِ آدَمَ ، فإذا ذَکَرَ اللّهَ سُبحانَهُ خَنَسَ ، و إذا نَسِیَ التَقَمَ قَلبَهُ ، فذلکَ الوَسواسُ الخَنَّاسُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ مَطرَدَةُ الشیطانِ . (6)

عنه علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ رَأسُ مالِ کلِّ مُؤمِنٍ ، و رِبحُهُ السلامَةُ مِنَ الشیطانِ . (7)

عنه علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ دِعامَةُ الإیمانِ و عِصمَةٌ مِنَ الشیطانِ . (8)

عنه علیه السلام :و أشهَدُ أن لا إلَهَ إلاّ اللّهُ وحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، شهادَةً مُمْتَحَناً إخلاصُها ......... فإنّها عَزیمَةُ الإیمانِ ، و فاتِحَةُ الإحسانِ ، و مَرْضاةُ الرّحمنِ ، و مَدحَرَةُ (مَهلَکَةُ) الشیطانِ . (9)

امام علی علیه السلام :هر گاه دیدی که خداوند سبحان تو را انیس یاد خود کرده است ، بی گمان دوستت دارد و هرگاه دیدی که تو را با خلقش انیس کرده و از یاد خویش جدایت ساخته است، بی گمان تو را ناخوش می دارد .

امام علی علیه السلام :فرمانبردار خدا باش و همدم یاد او و در وقت روی گرداندن از او ، روی آوردن او را به خود، تصوّر کن .

8 _ یاد خدا، طرد کننده شیطان است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا شیطان پوزه خود را بر روی دل آدمیزاد نهاده است ، هرگاه او خدا را یاد کند، شیطان پوزه اش را کنار می کشد و هرگاه خدا را از یاد ببرد، شیطان در آن ، نجوا (وسوسه) می کند . این است وسواس خنّاس .

امام علی علیه السلام :یاد خدا ، باعث راندن شیطان است .

امام علی علیه السلام :یاد خدا، سرمایه هر مؤمنی است و سود آن، سالم ماندن از گزند شیطان .

امام علی علیه السلام :یاد خدا، ستون ایمان است و حفظ کننده از شیطان.

امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که خدایی جز اللّه نیست ، یگانه است و بی انباز ؛ گواهی ای که خلوص آن آزموده شده است . . . این گواهی، رشته اصلی ایمان است و سر آغاز احسان و مایه خشنودی [خدای] رحمان و دور کننده شیطان .

ص :233


1- غرر الحکم : 4040 _ 4041 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 223 .
3- (انظر) الاُنس : باب 314 .
4- فی المصدر : «واضح»، و الصحیح ما أثبتناه کما فی تفسیر نور الثقلین .
5- مجمع البیان : 1/869 ، تفسیر نور الثقلین : 5/ 725/ 5 .
6- غرر الحکم : 5162 .
7- غرر الحکم : 5171 .
8- غرر الحکم : 5172 .
9- نهج البلاغة : الخطبة 2 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: و جَعَلتَ لنا عَدُوّاً یَکیدُنا ......... اللّهُمَّ فَاقهَر سُلطانَهُ عنّا بسُلطانِکَ ، حتّی تَحبِسَهُ عنّا بکَثرَةِ الدُّعاءِ لَکَ ، فَنصْبِحَ مِن کَیدِهِ فی المَعصومینَ بِکَ . (1)

(2)

9 _ الذِّکرُ أمانٌ مِنَ النِّفاقِ

الکتاب :

إنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إذا قامُوا إلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُونَ النّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ إلاّ قَلِیلاً» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أکثَرَ مِن ذِکرِ اللّهِ فقد بَرِئَ مِنَ النِّفاقِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفِیضُوا فی ذِکرِ اللّهِ جلّ ذِکرُهُ ، فإنّهُ أحسَنُ الذِّکرِ ، و هُو أمانٌ مِنَ النِّفاقِ ، و براءَةٌ مِنَ النارِ ، و تَذکیرٌ لِصاحِبِهِ عندَ کلِّ خَیرٍ یَقسِمُهُ اللّهُ جلّ و عزّ ، و لَهُ دَوِیٌّ تَحتَ العَرشِ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : و او (شیطان) را دشمن حیله گر و فریبنده ما قرار دادی . . . بار خدایا! پس ، با قدرت خود، چیرگی او را از ما دور گردان، تا اینکه با دعاهای بسیار به درگاه تو، او را از ما باز داری و در زمره کسانی قرار گیریم که به کمک تو [ از شرّ او] مصون مانده اند .

9 _ یاد خدا، سبب ایمنی از نفاق است

قرآن :

«منافقانْ خدا را فریب می دهند و حال آن که خدا فریبشان می دهد و چون به نماز برخیزند با اکراه و تنبلی برخیزند و برای خود نمایی نماز می گزارند و خدا را _ جز اندکی _ یاد نکنند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خدا را بسیار یاد کند از نفاق به دور ماند .

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ را بسیار یاد کنید ، که آن بهترین یاد است و از نفاق مصون و از آتش نگه می دارد و یاد کننده را ، به یاد [انجام] هر خوبی و خیری که خدا قسمت [بندگانش ]می کند ، می اندازد و آوا و همهمه اش در زیر عرش شنیده می شود.

ص :234


1- الصحیفة السجّادیّة : ص 106 الدعاء 25 .
2- (انظر) الشیطان : باب 1999 و 2002 .
3- النساء : 142 .
4- الفردوس : 3/564/5768 .
5- بحار الأنوار:77/290/2.

10 _ الذِّکرُ ثَمَرَتُهُ الحُبُّ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أکثَرَ ذِکرَ اللّهِ أحَبَّهُ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و نَبِّهنی لِذِکرِکَ فی أوقاتِ الغَفلَةِ ، و استَعمِلْنی بطاعَتِکَ فی أیّامِ المُهْلَةِ ، و انهَجْ لِی إلی مَحَبَّتِکَ سَبیلاً سَهْلَةً أکمِلْ لِی بها خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (2)

(3)

11 _ الذِّکرُ ثَمَرَتُهُ العِصمةُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ سبحانَهُ : إذا عَلِمتُ أنَّ الغالِبَ علی عَبدِی الاشتِغالُ بِی نَقَلتُ شَهوَتَهُ فی مَسألَتِی و مُناجاتِی ، فإذا کانَ عَبدِی کَذلِکَ فأَرَادَ أن یَسهُوَ حُلْتُ بَینَهُ و بَینَ أن یَسهُوَ ، اُولئکَ أولیائی حقّاً ، اُولئکَ الأبطالُ حقّاً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : إذا کانَ الغالِبُ علی العَبدِ الاشتِغالَ بِی ، جَعَلتُ بُغیَتَهُ و لَذَّتَهُ فی ذِکرِی ، فإذا جَعَلتُ بُغیَتَهُ و لَذَّتَهُ فی ذِکرِی عَشِقَنی و عَشِقتُهُ ، فإذا عَشِقَنی و عَشِقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فیما بَینی و بَینَهُ ، و صَیَّرتُ ذلِکَ تَغالُباً علَیهِ ، لا یَسهُو إذا سَها الناسُ ، اُولئکَ کلامُهُم کلامُ الأنبیاءِ ، اُولئکَ الأبطالُ حقّاً . (5)

10 _ ثمره یاد خدا محبّت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بسیار به یاد خدا باشد، خداوند دوستش بدارد .

امام زین العابدین علیه السلام :خدایا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و در اوقات غفلت مرا متوجّه یاد خود گردان و در روزگار مهلت (زندگانی دنیا) در طاعت خود به کارم گیر و راهی هموار به سوی محبّت خود، برای من آشکار ساز و به وسیله آن محبّت، خیر دنیا و آخرت را به طور کامل عطایم فرما .

11 _ ثمره یاد خدا عصمت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند سبحان فرمود : چون بدانم که یادِ من بر جان بنده ام چیره گشته است، خواهش او را متوجّه سؤال و مناجات با خود کنم ؛ پس چون بنده ام چنین شود، هرگاه بخواهد دچار سهو و غفلت شود ، مانع غفلتش شوم؛ اینان دوستان حقیقی من ، و قهرمانان واقعی هستند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید : هرگاه یاد من بر بنده ام غالب شود ، خواهش و خوشی او را در یاد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشی او را در یاد خود قرار دهم ، عاشق من شود و من نیز عاشق او گردم و چون عاشق یکدیگر شدیم ، حجاب میان خود و او را بردارم و عشق خود را بر جان او چیره گردانم ، چندان که مانند دیگر مردم دچار سهو و غفلت نمی شود ؛ سخن اینان، سخن پیامبران است ؛ اینان قهرمان واقعی هستند .

ص :235


1- بحار الأنوار: 93/160/39.
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
3- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 667 .
4- عدّة الداعی : 235 .
5- کنز العمّال : 1872 .

(1)

12 _ اطمِئنانُ القُلوبِ بالذِّکرِ

الکتاب :

الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذِکرُ اللّهِ جَلاءُ الصُّدورِ و طُمأنِینَةُ القُلوبِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: إلهی ، بکَ هامَتِ القُلوبُ الوالِهَةُ ، و علی مَعرِفَتِکَ جُمِعَتِ العُقولُ المُتَبایِنَةُ ، فَلا تَطمَئنُّ القُلوبُ إلاّ بِذِکراکَ ، و لا تَسکُنُ النُّفوسُ إلاّ عِندَ رُؤیاکَ . (4)

12 _ آرام گرفتن دلها به یاد خدا

قرآن :

«آنان که ایمان آوردند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد . بدانید که با یاد خدا دلها آرام می گیرد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :یاد خدا سینه ها را صیقل می دهد و دلها را آرامش می بخشد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : الهی! دلهای شیدا، سرگشته تواند و خِردهای گوناگون بر معرفت تو فراهم و همداستان گشته اند . دلها جز با یاد تو آرام نمی گیرند و جانها جز با دیدن تو آرامش نمی یابند .

ص :236


1- (انظر) العصمة : باب 2704 .
2- الرعد : 28 .
3- غرر الحکم : 5165 .
4- بحار الأنوار : 94/151/21 .

عنه علیه السلام_ أیضاً _: إلهی ، فَاجعَلْنا مِنَ الذینَ تَوَشَّحَتْ (تَرَسَّخَتْ) أشجارُ الشَّوقِ إلَیکَ فی حَدائقِ صُدورِهِم ......... و اطمَأنَّتْ بِالرُّجوعِ إلی رَبِّ الأربابِ أنفُسُهم ، وتَیَقَّنَتْ بالفَوزِ و الفَلاحِ أرواحُهُم . (1)

(2)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : الهی! ما را از آنان قرار ده که ریشه های درختانِ شوقِ تو در باغهای سینه هایشان در هم پیچیده و تنیده است . . . و جانهایشان با بازگشت به سوی خدای همگان اطمینان یافته و ارواحشان به پیروزی و رستگاری، یقین کرده است .

13 _ یاد خدا، شرح صدر می آورد

امام علی علیه السلام :یاد خدا، شرح صدر می بخشد.

1345 - الحَثُّ عَلی ذِکرِ اللَّهِ فی مَواقِفَ
1345 - موارد تأکید بر ذکر خدا

أ _ عِندَ لِقاءِ العَدُوِّ

الکتاب :

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا و اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا لَقِیتُم عَدُوَّکُم فی الحَربِ فَأَقِلُّوا الکلامَ و أکثِرُوا ذِکرَ اللّهِ عزّ و جلّ . (4)

1345

موارد تأکید بر ذکر خدا

الف _ هنگام رویارویی با دشمن

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر به فوجی از دشمن برخوردید پایداری کنید و خدا را فراوان یاد نمایید ، باشد که پیروز شوید» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هرگاه در جنگ با دشمن خود رو به رو شدید ، کمتر سخن بگویید و بیشتر خداوند عزّ و جلّ را یاد کنید .

ص :237


1- بحار الأنوار : 94/ 150/21 .
2- (انظر) الإیمان : باب 276 . القلب : باب 3334 .
3- الأنفال : 45 .
4- الخصال : 617/10 .

ب _ عِند دُخولِ الأَسواقِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ذَکَرَ اللّهَ فی السُّ_وقِ مُخلِصاً عِندَ غَفلَةِ الناسِ و شُغلِهِم بما فِیهِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ ألفَ حَسَنةٍ و یَغفِرُ اللّهُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ مَغفِرَةً لَم تَخطُرْ عَلی قَلبِ بَشَرٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکثِرُوا ذِکرَ اللّهِ عزّ و جلّ إذا دَخَلتُمُ الأسواقَ عِندَ اشتِغالِ الناسِ، فإنّهُ کَفّارةٌ لِلذُّنوبِ و زِیادَةٌ فی الحَسَناتِ ، و لا تُکتَبُوا فی الغافِلینَ . (2)

ج _ عند الهَمِّ و الحُکمِ و القِسمَةِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُذکُرِ اللّهَ عِندَ هَمِّکَ إذا هَمَمتَ، و عِندَ لِسانِکَ إذا حَکَمتَ ، و عِندَ یَدِکَ إذا قَسَمتَ . (3)

د _ عند الغَضَبِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی نبیٍّ مِن أنبیائهِ : ابنَ آدَمَ ، اذکُرنِی عِندَ غَضَبِکَ أذکُرْکَ عِندَ غَضَبِی ، فلا أمحَقُکَ فیمَن أمحَقُ . (4)

ب _ هنگام ورود به بازارها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر کسی در بازار ، هنگامی که دیگر مردمان [از یاد خدا ]غافلند و سرگرم کار خود هستند ، به یاد خدا باشد، خداوند هزار حسنه برایش منظور دارد، و در روز رستاخیز چنان او را بیامرزد که به ذهن هیچ کس خطور نکرده باشد .

امام علی علیه السلام :وقتی به بازار می روید و مردم سرگرم کارند خداوند عزّ و جلّ را بسیار یاد کنید ؛ زیرا این کار گناهان را می زداید و بر حسنات می افزاید و در زمره غافلان نوشته نمی شوید .

ج _ هنگام غم ، داوری و تقسیم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه اراده کاری کردی خدا را به اراده خود یاد آوری کن ، هرگاه خواستی حکمی دهی خدا را به یاد زبان خود بیاور و هرگاه خواستی چیزی را تقسیم کنی خدا را به دست خود یاد آوری کن .

د _ هنگام خشم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرمود : ای پسر آدم! هنگام خشم به یاد من باش، تا من نیز در هنگام خشم به یاد تو باشم و تو را با دیگران هلاک نگردانم .

ص :238


1- بحار الأنوار : 103/102/47 .
2- الخصال : 614/10 .
3- بحار الأنوار : 77/171/7 .
4- بحار الأنوار : 75/321/50 .

ه - فی الخَلَوات و عند اللَّذَات

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِشحَنِ الخَلوَةَ بالذِّکرِ ، و اصحَبِ النِّعَمَ بِالشُّکرِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی التَّوراةِ مَکتوبٌ : ......... یا موسی ......... اُذکُرْنی فی خَلَواتِکَ و عِندَ سُرورِ لَذَّتِکَ أذکُرْکَ عِندَ غَفَلاتِکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شِیعَتُنا الَّذِین إذا خَلَوا ذَکَرُوا اللّهَ کثیراً . (3)

ه _ در تنهایی و هنگام لذّتها

امام علی علیه السلام :خلوت را با یاد خدا پُر کن و نعمتها را با شکر گزاری همراه ساز .

امام باقر علیه السلام :در تورات نوشته شده است : . . . ای موسی! . . . در تنهایی ها و هنگام شادی لذّتها و خوشی هایت مرا یاد کن تا در غفلت هایت به یاد تو باشم .

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما کسانی هستند که چون تنها شوند خدا را فراوان یاد کنند .

1346 - حَقیقَةُ الذِّکرِ
1346 - حقیقت یاد خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أطاعَ اللّهَ عزّ و جلّ فَقَد ذَکَرَ اللّهَ و إن قَلَّتْ صلاتُهُ و صِیامُهُ و تلاوَتُهُ لِلقرآنِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الذِّکرُ ذِکرانِ : ذِکرٌ عِند المُصیبَةِ حَسَنٌ جمیلٌ ، و أفضَلُ مِن ذلکَ ذِکرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ اللّهُ علَیکَ فیکونُ ذلکَ حاجِزاً . (5)

عنه علیه السلام :لا تَذکُرِ اللّهَ سبحانَهُ ساهیاً ، و لا تَنْسَهُ لاهِیاً ، و اذکُرْهُ کاملاً یُوافِقُ فِیهِ قَلبُکَ لِسانَکَ ، و یُطابِقُ إضمارُکَ إعلانَکَ ، و لَن تَذکُرَهُ حقیقةَ الذِّکرِ حتّی تَنسی نَفسَکَ فی ذِکرِکَ و تَفقِدَها فی أمرِکَ . (6)

1346

حقیقت یاد خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از خداوند عزّ و جلّ فرمان بَرد خدا را یاد کرده است، هرچند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد .

امام علی علیه السلام :یاد خدا بر دو گونه است : یاد [او ]در هنگام مصیبت که نیکو و زیباست، و برتر از آن، یاد خدا کردن در هنگام رو به رو شدن با حرامهای خداست، که یاد خدا در این حال تو را از ارتکاب حرام باز می دارد .

امام علی علیه السلام :با حال غفلت، ذکر خداوند سبحان را مگوی و بر اثر سرگرم شدن به کاری ، خدا را فراموش مکن ، بلکه او را چنان یاد کن که دل و زبانت یکی باشد و درونت با بیرونت مطابقت کند . تو حقیقتاً به یاد خدا نخواهی بود، مگر آن گاه که هنگام ذکر گفتن، خود را فراموش کنی و در وقتِ کار خود (ذکر گفتن) خویشتن را گم کنی .

ص :239


1- غرر الحکم : 2374 .
2- الأمالی للصدوق : 327/384 .
3- الکافی : 2/499/2 .
4- بحار الأنوار : 77/86/3 .
5- بحار الأنوار : 78/55/110 .
6- غرر الحکم : 10359 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ثلاثٌ مِن أشَدِّ ما عَمِلَ العِبادُ : إنصافُ المُؤمِنِ مِن نفسِهِ ، و مُواساةُ المَرءِ أخاهُ ، و ذِکرُ اللّهِ علی کُلِّ حالٍ ، و هو أن یَذکُرَ اللّهَ عزّ و جلّ عِندَ المَعصیَةِ یَهُمُّ بها فَیَحولُ ذِکرُ اللّهِ بَینَهُ و بینَ تلکَ المَعصیَةِ ، و هُو قَولُ اللّهِ عزّ و جلّ «إنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إذا مَسَّهُم طائفٌ مِنَ الشیطانِ تَذَکَّرُوا فإذا هم مُبْصِرُونَ» (1) . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لحسینِ البزّازِ _: أ لاَ اُحَدِّثُکَ بِأَشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ عزّ و جلّ علی خَلقِهِ ؟ ......... إنصافُ الناسِ مِن نَفسِکَ ، و مُواساتُکَ لِأخیکَ ، و ذِکرُ اللّهِ فی کلِّ مَوطِنٍ ، أما إنّی لا أقولُ : سُبحانَ اللّهِ ، و الحَمدُ للّهِِ ، و لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و اللّهُ أکبَرُ ، و إن کانَ ه_ذا مِن ذاکَ ، و لکِ_نْ ذِکرُ اللّهِ فی کُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ علی طاعَتِهِ أو مَعصِیَتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن کانَ ذاکراً للّهِِ علی الحقیقةِ فهُو مُطِیعٌ ، و مَن کان غافِلاً عنهُ فهُو عاصٍ ، و الطاعَةُ علامَةُ الهدایَةِ ، و المَعصیَةُ علامَةُ الضَّلالَةِ ، و أصلُهُما مِنَ الذِّکرِ و الغَفلَةِ . (4)

امام باقر علیه السلام :سه چیز از سخت ترین کارهای بندگان است : انصاف داشتن مؤمن ، کمک مالی انسان به برادرش و به یاد خدا بودن در همه حال، و آن به این معناست که آدمی به گاه رو به رو شدن با گناه و تصمیم به انجام آن خدا را یاد کند ، و یاد خدا او را از آن گناه باز دارد . این است سخن خداوند عزّ و جلّ که می فرماید : «کسانی که پروا می کنند، چون وسوسه ای از شیطان به آنها برسد خدا را یاد می کنند؛ زیرا مردمی صاحب بصیرتند» .

امام صادق علیه السلام_ به حسین بزّاز _فرمود : آیا تو را از سخت ترین چیزی که خداوند بر بندگانش واجب کرده است آگاه نکنم؟ ......... این که با مردم رفتاری منصفانه داشته باشی ، با برادرت همدردی و همیاری کنی و خدا را در همه حال یاد کنی . امّا منظور من از یاد خدا، گفتن سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر، نیست . گر چه این هم ذکر است ، اما منظور، به یاد خدا بودن هنگام رو به رو شدن با طاعت یا معصیت خداست .

امام صادق علیه السلام :هر که براستی به یاد خدا باشد، فرمان بَر و هرکه از خدا غافل باشد، نافرمان است . طاعت، نشانه رهیافتگی است و معصیت، نشانه گمراهی و ریشه این هر دو، یاد خدا و غفلت است .

ص :240


1- الأعراف : 201 .
2- الخصال : 131/138 .
3- بحار الأنوار : 93/154/17 .
4- بحار الأنوار : 93/158/33 .

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لَذِکْرُ اللّهِ أَکبَرُ» (1) _: ذِکرُ اللّهِ تَعالی عِندَ ما أحَلَّ و حَرَّمَ . (2)

عنه علیه السلام :الذِّکرُ ذِکرانِ: ذِکرٌ خالِصٌ یُوافِقُهُ القَلبُ ، و ذِکرٌ صارِفٌ یَنفِی ذِکرَ غَیرِهِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن ذَکَرَ اللّهَ و لم یَستَبِقْ إلی لِقائهِ فَقدِ استَهزَأ بنَفسِهِ . (4)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و یاد خدا بزرگتر است» _فرمود : خدا را به یاد داشتن، هنگام رو به رو شدن با حلال و حرام خدا .

امام صادق علیه السلام :ذکر بر دو گونه است : ذکر خالص که با دل سازگار و همراه است و ذکر بازدارنده که یاد هر کس جز او را از دل می برد .

امام رضا علیه السلام :هرکه خدا را یاد کند اما به دیدار او شتاب (شوق) نشان ندهد، خود را ریشخند کرده است .

1347 - التَّوفیقُ لِلذِّکرِ
1347 - توفیق یافتن برای یاد خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الذِکرُ لَیسَ مِن مَراسِمِ اللِّسانِ و لا مِن مَناسِمِ الفِکرِ ، و لکنَّهُ أوَّلٌ مِن المذکورِ و ثانٍ مِنَ الذاکِرِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِجعَلْ ذِکرَ اللّهِ مِن أجلِ ذِکرِهِ لکَ ، فإنّهُ ذَکَرَکَ و هُو غَنِیٌّ عنکَ فَذِکرُهُ لکَ أجَلُّ و أشهی و أتَمُّ مِن ذِکرِکَ لَهُ و أسبَقُ ......... فَمَن أرادَ أن یَذکرَ اللّهَ تعالی فَلْیَعلَمْ أنَّهُ ما لَم یَذکُرِ اللّهُ العَبدَ بالتوفیقِ لِذِکرِهِ لا یَقدِرُ العَبدُ عَلی ذِکرِهِ . (6)

1347

توفیق یافتن برای یاد خدا

امام علی علیه السلام :یاد خدا، نه کار زبان است و نه راه و رسم اندیشه، بلکه نقطه آغاز آن، [خداوندِ ]یاد شده است و در مرتبه دوم، [شخصِ] یاد کننده جای دارد .

امام صادق علیه السلام :یاد خدا را بدان سبب دان که او به یاد توست ، او تو را یاد می کند در حالی که بی نیاز از توست . پس یاد او از تو ارزشمندتر و خواستنی تر و کاملتر و پیش تر است تا یاد تو از او . . . بنا بر این ، هر که می خواهد خداوند متعال را یاد کند باید بداند که اگر خداوند توفیق یاد خود را به یاد بنده نیاورد ، بنده قادر به ذکر و یاد او نیست .

ص :241


1- العنکبوت : 45 .
2- عدّة الداعی : 283 .
3- بحار الأنوار : 93/159/33 .
4- بحار الأنوار : 78/356/11 .
5- غرر الحکم : 2091 .
6- بحار الأنوار : 93/158/33 .

1348 - صِفَةُ أهلِ الذِّکرِ
1348 - ویژگی اهل ذکر

الکتاب :

«رجالٌ لا تُلْهِیهمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکرِ اللّهِ وَ إقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِیتَآءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ القُلُوبُ و الْأَبْصَارُ» . (1)

«وَ مَآ أرْسَلْنَا مِن قَبلِکَ إلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إلَیهِمْ فَاسألُوا أَهْلَ الذِّکر إنْ کُنْتُم لا تَعْلَمُونَ» . (2)

الحدیث :

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراجِ _ فی صِفَةِ أهلِ الخیرِ _ : إذا کُتِبَ الناسُ مِنَ الغافلینَ کُتِبُوا مِنَ الذاکرینَ ......... لا یَشغَلُهُم عنِ اللّهِ شَیءٌ طَرفةَ عَینٍ ......... الناسُ عِندَهُم مَوتی و اللّهُ عِندَهُم حَیٌّ قَیُّومٌ کریمٌ ......... لا أرَی فی قَلبِهِم شُغُلاً لِمَخلوقٍ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «فَاسْأَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ ......... » _: الذِکرُ أنا ، و الأئمَّةُ : أهلُ الذِکرِ . (4)

1348

ویژگی اهل ذکر

قرآن :

«مردانی که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا و نماز گزاردن و زکات دادن باز ندارد ، از روزی که دلها و دیدگان دگرگون می شوند هراسناکند» .

«ما پیش از تو ، جز مردانی را به رسالت نفرستادیم مگر آن که به آنها وحی می کردیم. پس اگر خود نمی دانید ، از اهل ذکر بپرسید» .

حدیث :

بحار الأنوار :در حدیث معراج درباره ویژگی نیکوکاران آمده است : آن گاه که مردم از غافلان به شمار آیند، آنان از ذاکران قلمداد شوند . . . هیچ چیز حتی به اندازه چشم به هم زدنی آنان را از یاد خدا باز نمی دارد . . . در نظر آنان، مردم مردگانی بیش نیستند و خداوند در نظرشان زنده و قیّوم و بخشنده است . . . در آنان دل مشغولی به هیچ مخلوقی را نمی بینم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «پس ، از اهل ذِکر بپرسید ......... » _فرمود : [مقصود از ]ذِکر ، من هستم و اهل ذِکر ، امامان هستند .

ص :242


1- النور : 37 .
2- النحل : 43 .
3- بحار الأنوار : 77/24/6 .
4- الکافی : 1/210/1 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ لِلذِّکرِ لَأَهلاً أخَذُوهُ مِن الدنیا بَدَلاً ، فلَم تَشغَلْهُم تِجارَةٌ و لا بَیعٌ عنهُ ، یَقطَعُونَ بهِ أیّامَ الحیاةِ . (1)

عنه علیه السلام :أهلُ الذِّکرِ أهلُ اللّهِ و حامَّتُهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کَأنَّ المؤمنینَ هُمُ الفُقَهاءُ أهلُ فِکرةٍ و عِبرَةٍ ، لم یُصِمَّهُم عن ذِکرِ اللّهِ ما سَمِعوا بِآذانِهِم، و لم یُعْمِهِم عَن ذِکرِ اللّهِ ما رَأوا مِن الزِّینَةِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أبناءِ الآخرةِ _: لا یَمَلُّونَ مِن ذِکرِ اللّهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فاسألُوا أهلَ الذِّکرِ ......... » _: الکِتابُ الذِّکرُ ، و أهلُهُ آلُ محمّدٍ علیهم السلام . (5)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و إِنّهُ لَذِکْرٌ لَکَ و لِقَومِکَ و سَوفَ تُسأَلُونَ» (6) _: الذِکرُ القرآنُ ، و نحنُ قومُهُ ، و نحنُ المَسؤُولونَ . (7)

عنه علیه السلام_ أیضاً _: رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الذِّکرُ ، و أهلُ بیتِهِ علیهم السلام المَسؤولونَ ، و هُم أهلُ الذِّکرِ . (8) (9)

امام علی علیه السلام :به یاد خدا بودن ، اهلی دارد که آن را به جای این دنیا برگرفته اند و از این رو تجارت و خرید و فروش آنان را از آن باز نمی دارد .

امام علی علیه السلام :اهل ذکر خدا ، اهل خدا و خاصّگان اویند .

امام باقر علیه السلام :گویی مؤمنان، همان فرزانگان دین فهم و اهل اندیشیدن و پند گرفتن هستند . شنیده های دنیوی ، گوش آنها را از [شنیدن] یاد خدا ، کر نمی کند و زرق و برق دنیا، چشم آنان را از یاد خدا کور نمی گرداند .

امام باقر علیه السلام_ در بیان اوصاف آخرت گرایان _فرمود : از یاد خدا خسته و ملول نمی شوند .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «پس ، از اهل ذکر بپرسید ......... » _فرمود : ذکر ، قرآن است و اهل ذِکر ، خاندان محمّد علیهم السلام هستند .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و آن (قرآن) برای تو و قوم تو ذکر است و بزودی پرسیده خواهید شد» _فرمود : ذکر ، همان قرآن است و ما قوم آن هستیم و ما هستیم که پرسیده می شویم (مردم باید از ما بپرسند) .

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله همان ذِکر است و اهل بیت او علیهم السلام پرسش شوندگانند و اهل ذِکر همانان هستند.

ص :243


1- نهج البلاغة : الخطبة 222 .
2- غرر الحکم : 1467 .
3- بحار الأنوار : 73/36/17 .
4- بحار الأنوار: 78/165/2.
5- الکافی : 1/295/3 .
6- الزخرف : 44 .
7- الکافی : 1/211/5 .
8- الکافی : 1/211/ 4 .
9- (انظر) الدین : باب 1323 .

1349 - فَضلُ مَن یُذکِّرُ اللَّهَ رُؤیتُهُ
1349 - ارزش کسانی که مشاهده آنها یاد آور خداست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أولیاءُ اللّهِ الذینَ إذا رُؤوا ذُکِرَ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خِیارُکُمُ الذینَ إذا رُؤوا ذُکِرَ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُکُمُ الذینَ إذا رُؤوا ذُکِرَ اللّهُ تعالی لِرُؤیَتِهِم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خِیارُکُم مَن ذَکَّرَکُم بِاللّهِ رُؤیَتُهُ ، و زادَ عِلمَکُم مَنطِقُهُ ، و رَغَّبَکُم فی الآخِرَةِ عَمَلُهُ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کانَ نَقشُ خاتَمِ عیسی علیه السلام حرفَینِ اشتَقَّهُما مِنَ الإنجیلِ : طُوبی لِعَبدٍ ذُکِرَ اللّهُ مِن أجلِهِ ، و وَیلٌ لِعَبدٍ نُسِیَ اللّهُ مِن أجلِهِ . (5)

(6)

1349

ارزش کسانی که مشاهده آنها یاد آور خداست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اولیا و دوستان خدا کسانی هستند که مشاهده آنها، خدا را به یاد آورد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما آنانند که دیدنشان یاد آور خدا باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین افراد شما کسانی هستند که بر اثر دیدن آنها، خداوند به یاد آورده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما کسی است که دیدنِ او شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش بر دانش شما بیفزاید و کردارش شما را مشتاق آخرت کند .

امام رضا علیه السلام :نقش نگین انگشتری عیسی علیه السلام دو جمله بود که آنها را از انجیل بر گرفته بود : «خوشا بنده ای که به واسطه او خدا یاد آوری شود و وای بر بنده ای که به واسطه او خدا فراموش گردد» .

ص :244


1- کنز العمّال : 1783 .
2- کنز العمّال : 1786 .
3- کنز العمّال : 1784 .
4- کنز العمّال : 1787 .
5- بحار الأنوار : 11/63/1 .
6- (انظر) المجالسة : باب 532 .

1350 - ما یوجِبُ دَوامَ الذِّکرِ
1350 - عوامل مداومت بر ذکر

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراجِ : یا أحمَدُ ......... دُمْ علی ذِکرِی ، فقالَ : یا ربِّ ، و کیفَ أدُومُ علی ذِکرِکَ ؟ فقالَ : بالخَلوَةِ عنِ الناسِ ، و بُغضِکَ الحُلوَ و الحامِضَ ، و فَراغِ بَطنِکَ و بَیتِکَ مِنَ الدنیا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحَبَّ شیئاً لَهِجَ بِذِکرِهِ . (2)

(3)

1350

عوامل مداومت بر ذکر

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : ای احمد! . . . بر یاد من مداومت کن . عرض کرد : پروردگارا ! چگونه یاد تو را مداومت بخشم؟ فرمود : با خلوت گزینی از مردم و بیزاری از ترش و شیرین و تهی داشتن شکم و خانه ات از دنیا .

امام علی علیه السلام :هرکه چیزی را دوست بدارد ، یاد آن ورد زبانش شود .

1351 - مَوانِعُ الذِّکرِ
1351 - موانع ذکر خدا

الکتاب :

«إنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ و الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ والْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکرِ اللّهِ وَ عَنِ الصّلاةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیسَ فی الجَوارِح أقَلُّ شُکراً مِنَ العَینِ ، فلا تُعطُوها سُؤلَها فَتَشغَلَکُم عن ذِکرِ اللّهِ . (5)

1351

موانع ذکر خدا

قرآن :

«شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنی افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد . آیا بس می کنید؟» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :در میان اعضای بدن ناسپاس تر از چشم وجود ندارد ؛ پس ، خواسته های آن را برآورده مسازید که شما را از یاد خدا باز می دارد .

ص :245


1- بحار الأنوار : 77/22/6 .
2- غرر الحکم : 7851 .
3- (انظر) باب 1338 . الغفلة : باب 3050 . باب 1351 .
4- المائدة : 91 .
5- غرر الحکم : 7519 .

عنه علیه السلام :لَیسَ فی المعاصِی أشَدُّ مِنِ اتِّباعِ الشَّهوَةِ ، فلا تُطِیعُوها فَتَشغَلَکُم عَنِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِذِکرِ الناسِ قَطَعَهُ اللّهُ سبحانَهُ عَن ذِکرِهِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ و فَترَةَ المَیلَةِ و سُکرَ الشِّبَعِ و غِرَّةَ المُلکِ مِمّا یُثَبِّطُ و یُبطِئُ عَنِ العَمَلِ و یُنسِی الذِّکرَ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :در میان گناهان [گناهی ]سخت تر از پیروی شهوت نیست ، پس آن را فرمان نبرید که شما را از خدا غافل می سازد .

امام علی علیه السلام :هر که به یاد مردم سرگرم شود، خداوند سبحان او را از یاد خود جدا کند .

امام زین العابدین علیه السلام :پر خوری و سستی اراده و مستی سیری و غرور قدرت ، از عوامل باز دارنده و کند کننده در عمل است و یاد [خدا] را از دل می برد .

1352 - خَطَرُ مَوانِعِ الذِّکرِ
1352 - خطر موانع ذکر خدا

الکتاب :

«یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أمْوالُکُمْ وَ لا أوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ ما ألهی عن ذِکرِ اللّهِ فهو مِن المَیسِرِ . (6)

عنه علیه السلام :کُلُّ ما ألهی عن ذِکرِ اللّهِ فهو مِن إبلیسَ . (7)

1352

خطر موانع ذکر خدا

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! داراییها و فرزندانتان، شما را از یاد خدا غافل نکند و آنان که چنین کنند آنان زیان کارند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر چیزی که از یاد خدا غافل کند ، در شمار مَیسر (قمار) است .

امام علی علیه السلام :هر آنچه از یاد خدا غافل کند ، از ابلیس است .

ص :246


1- غرر الحکم : 7520 .
2- غرر الحکم : 8234 .
3- بحار الأنوار : 78/129/1 .
4- (انظر) الغفلة : باب 3052 . الهوی : باب 3975 ، 3980 ، 3981 . المحبّة : باب 661 . العبادة : باب 2465 .
5- المنافقون : 9 .
6- بحار الأنوار : 73/157/2 .
7- تنبیه الخواطر : 2/170 .

1353 - آثارُ الإعراضِ عَنِ الذِّکرِ
1353 - آثار روی گرداندن از یاد خدا

الکتاب :

وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً (1) نَحْشُرُهُ یَوْمَ القِیامَةِ أعْمی * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمی وَ قَدْ کُنتُ بَصِیراً * قالَ کَذلِکَ أتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی» . (2)

1353

آثار روی گرداندن از یاد خدا

قرآن :

«هر کس از یاد من روی گرداند ، زندگی اش تنگ شود (3) و در روز قیامت نابینا محشورش سازیم . گوید : ای پروردگار من! چرا مرا نابینا محشور کردی و حال آن که من بینا بودم؟ گوید : همچنان که آیات ما بر تو آمد و تو آنها را فراموش کردی ، امروز همان گونه خود فراموش می شوی» .

ص :247


1- قال السید العلامة الطباطبائی : قوله : «فَإنَّ له مَعِیشةً ضَنْکاً» أی ضیّقة ، و ذلک أنّ مَن نسی ربّه و انقطع عن ذکره لم یبق له إلاّ أن یتعلّق بالدنیا و یجعلها مطلوبه الوحید الذی یسعی له، و یهتمّ بإصلاح معیشته و التوسّع فیها و التمتّع منها ، و المعیشة التی اُوتیها لاتسعه سواء کانت قلیلة أو کثیرة ؛ لأنّه کلّما حصل منها و اقتناها لم یرض نفسه بها ، و انتزعت إلی تحصیلِ ما هو أزید و أوسع من غیر أن یقف منها علی حدّ ، فهو دائماً فی ضیق صدر و حنق ممّا وجد متعلّق القلب بما وراءه ، مع ما یهجم علیه من الهمّ و الغمّ و الحزن و القلق و الاضطراب و الخوف بنزول النوازل و عروض العوارض؛ من موت و مرض و عاهة و حسد حاسد و کید کائد و خیبة سعی و فراق حبیب . و لو أنّه عرف مقام ربّه ذاکراً غیر ناس أیقن أنّ له حیاة عند ربّه لا یخالطها موت و ملکاً لا یعتریه زوال و عزّة لا یشوبها ذلّة و فرحاً و سروراً و رفعة و کرامة لا تقدّر بقدر و لا تنتهی إلی أمد ، و أنّ الدنیا دار مجاز و ما حیاتها فی الآخرة إلاّ متاع ، فلو عرف ذلک قنعت نفسه بما قدّر له من الدنیا و وسعه ما اوتیه من المعیشة من غیر ضیق و ضنک . المیزان فی تفسیر القرآن : 14/225 . قوله : «و مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحمنِ نُقَیِّضْ له شَیْطاناً» أی من تعامی عن ذکر الرحمن و نظر إلیه نظر الأعشی جئنا إلیه بشیطان ......... «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» أی مصاحب لا یفارقه . (انظر) الشیطان : باب 2001 . العشق : باب 2693 .
2- طه : 124 _ 126 .
3- مرحوم علاّمه طباطبایی: این که می فرماید: «زندگی اش تنگ شود» دلیلش این است که هر کس پروردگار خود را فراموش کند و به یاد او نباشد، راهی برایش نمی ماند جز این که به دنیا چنگ زند و آن را تنها مطلوب و هدف خویش قرار دهد و برای تحصیل آن بکوشد و تمام همّ و غمش را مصروف درست کردن زندگی خود و توسعه بخشیدن به آن و بهره مند شدن از آن کند . زندگی چنین کسی ، کم باشد یا زیاد ، او را بسنده و جواب گو نیست ؛ زیرا هر چه به دست آورد باز راضی نمی شود و سعی می کند تا بیشتر و بیشتر به چنگ آورد و در جایی متوقف نمی شود . بنا بر این ، هرچه به دست آورد، باز ناراحت و ناراضی است و دلش بیشتر می خواهد ؛ به علاوه ، غم و اندوه و نگرانی و اضطراب و ترس از پیشامدها و بلاهای ناگواری چون مرگ و بیماری و آفت و حسادتِ بدخواهان و توطئه دشمنان و ناکامی در کوششها و از دست دادن کسان و چیزهایی که دوست دارد، او را پیوسته دلتنگ و بی قرار می سازد ، در صورتی که اگر مقام و عظمت پروردگار خویش را می شناخت و همواره به یاد او بود و فراموشش نمی کرد ، یقین می یافت که نزد پروردگارش حیاتی جاودانه و نیامیخته با مرگ و نیستی دارد و مُلکی زوال ناپذیر و عزّتی ناب و تهی از خواری و نیز شادی و مقام و کرامتی که اندازه و پایانی ندارد در انتظار اوست و در می یافت که دنیا گذرگاه است و زندگی آن، در قیاس با زندگی اخروی ناچیز است . اگر این نکته ها را درمی یافت ، به همان مقدار از دنیا که برایش مقدّر شده قناعت می کرد و معیشتی که بهره اش گشته است، کفایتش می نمود و خود را در تنگنا و سختی قرار نمی داد. آیه «و کسی که از یاد خداوند رحمان روی گرداند شیطانی را بر او می گماریم» یعنی کسی که خود را نسبت به یاد خدای رحمان به کوری زند و همچون افراد شب کور، یا دارای ضعف بینایی، به او بنگرد شیطانی را بر او می گماریم . . . «که قرین اوست» یعنی همدم و همنشین جدا نا شدنی از اوست .

«وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» . (1)

«هر کس که از یاد خدای رحمان روی گرداند ، شیطانی بر او می گماریم تا همدم او باشد» .

الحدیث:

الکافی :فیما ناجَی اللّهُ تعالی موسی علیه السلام : یا موسی، لا تَنْسَنِی علی کلِّ حالٍ ، و لا تَفرَحْ بکَثرةِ المالِ ، فإنَّ نِسیانِی یُقْسِی القُلوبَ ، و مَع کَثرَةِ المالِ کَثرَةُ الذُّنوبِ . (2)

(3)

حدیث :

الکافی:از جمله نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام است که : ای موسی! در هیچ حالی مرا فراموش نکن و به دارایی زیاد شادمان مشو ؛ زیرا از یاد بردن من، دلها را سخت می کند و همراه ثروتِ زیاد گناهانِ زیاد است .

1354 - نِسیانُ اللَّهِ نِسیانُ النَّفسِ
1354 - خدا فراموشی، خود فراموشی است

الکتاب :

«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأنْسَاهُمْ أنْفُسَهُم أُوْلَ_ئکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» . (4)

1354

خدا فراموشی، خود فراموشی است

قرآن :

«مانند آن کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد تا خود را فراموش کنند . ایشان همان فاسقانند» .

ص :248


1- الزخرف : 36 .
2- الکافی : 8/45/8 .
3- (انظر) القلب : باب 3347 . القبر : باب 3214 .
4- الحشر : 19 .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن نَسِیَ اللّهَ أنساهُ نفسَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن نَسِیَ اللّهَ سبحانَهُ أنساهُ اللّهُ نفسَهُ و أعمی قَلبَهُ . (2)

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که خدا را فراموش کند، خداوند خودش را از یاد او ببرد .

امام علی علیه السلام :هر کس خدای سبحان را فراموش کند ، خداوند خودش را از یاد او ببرد و دلش را کور کند .

1355 - أنواعُ الذِّکرِ
1355 - انواع یاد خدا

مستدرک الوسائل عن بعضِ الصادِقینَ علیهم السلام: ذِکرُ اللِّسانِ الحَمدُ و الثَّناءُ ، و ذِکرُ النَّفسِ الجَهدُ و العَناءُ ، و ذِکرُ الرُّوحِ الخَوفُ و الرَّجاءُ ، و ذِکرُ القَلبِ الصِّدقُ و الصَّفاءُ ، و ذِکرُ العَقلِ التَّعظیمُ و الحَیاءُ ، و ذِکرُ المَعرفَةِ التَّسلیمُ و الرِّضا ، و ذِکرُ السِّرِّ الرُؤیَةُ و اللِّقاءُ . (3)

1355

انواع یاد خدا

مستدرک الوسائل:از یکی از معصومان علیهم السلام نقل شده است که: ذکر زبان، حمد و ثناست ، و ذکرِ نفس، سخت کوشی و تحمّل رنج و ذکرِ روح، بیم و امید و ذکرِ دل، صدق و صفا و ذکرِ عقل، تعظیم و شرم و ذکرِ معرفت ، تسلیم و رضا و ذکرِ باطن و درون، مشاهده و لقا .

1356 - الذِّکرُ الخَفِیُّ
1356 - ذکر خفیّ

الکتاب :

و اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالغُدُوِّ و الآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ» . (4)

1356

ذکر خفیّ

قرآن :

«پروردگارت را در دل خود به تضرّع و ترس ، بی آن که صدای خود را بلند کنی ، هر صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش» .

ص :249


1- غرر الحکم : 7797 .
2- غرر الحکم : 8875 .
3- مشکاة الأنوار : 113/261 .
4- الأعراف : 205 .

الحدیث:

کنز العمّال عن ضمرة بن حبیب :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُذْکُروا اللّهَ ذِکراً خامِلاً ، قیلَ : و ما الذِّکرُ الخامِلُ ؟ قالَ : الذِّکرُ الخَفِیُّ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خیرُ الذِّکرِ الخَفِیُّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَفضُلُ الذِّکرُ الخَفِیُّ الذی لا تَسمَعُهُ الحَفَظَةُ علی الذی تَسمَعُهُ سَبعینَ ضِعفاً . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: إلهی فَأَلهِمْنا ذِکرَکَ فی الخَلاءِ و المَلَأِ ، و اللیلِ و النهارِ ، و الإعلانِ و الإسرارِ ، و فی السَّرّاءِ و الضَّرّاءِ ، و آنِسنا بالذِّکرِ الخَفِیِّ . (4)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:لا یَکتُبُ المَلَکُ إلاّ ما یَسمَعُ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «وَ اذْکُ_رْ رَبَّکَ فی نَفسِکَ» : لا یَعلمُ ثوابَ ذلکَ الذِّکرِ فی نَفسِ العَبدِ غیرُ اللّهِ تعالی . (5)

(6)

حدیث :

کنز العمّال_ به نقل از ضمرة بن حبیب _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خدا را با ذِکر خامِل یاد کنید . عرض شد : ذکر خامل چیست؟ فرمود : ذکر نهان و پوشیده .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین ذکر ، ذکر خفیّ است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ذکر خفیّ، که فرشتگان نگهبان آن را نشنوند، هفتاد بار بهتر است از آن ذکری که آنان بشنوند .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : الهی! یاد خود را در تنهایی و در میان جمع ، در شب و در روز ، در آشکار و در نهان و در آسایش و سختی به دل ما افکن و ما را با ذکر خفیّ همدم ساز .

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :فرشته ننویسد جز آنچه را که می شنود . خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «و پروردگارت را در دل خود یاد کن» . [اندازه] ثواب این ذکر درونی بنده را کسی جز خداوند متعال نمی داند .

1357 - بُیوتُ الذِّکرِ
1357 - خانه های ذکر

الکتاب :

فِی بُیُوتٍ أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیها اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوِّ و الآصَالِ» . (7)

1357

خانه های ذکر

قرآن :

« [آن نور] در خانه هایی است که خدا رخصت داد ارجمندش دارند و نامش در آن جا یاد شود و او را هر بامداد و شبانگاه تسبیح گویند» .

ص :250


1- کنز العمّال : 1757 .
2- کنز العمّال : 1771 .
3- کنز العمّال : 1929 .
4- بحار الأنوار : 94/151/21 .
5- بحار الأنوار : 5/322/7 .
6- (انظر) الدعاء : باب 1208 .
7- النور : 36 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ البیتِ الذی یُذکَرُ اللّهُ فیهِ و الذی لا یُذکَرُ اللّهُ فیهِ مَثَلُ الحَیِّ و المَیِّتِ . (1)

الدرّ المنثور عن انس بن مالک و بریدة :قَرَأ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هذهِ الآیةَ: «فی بُیوتٍ أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ» فقامَ إلَیهِ رَجُلٌ فقالَ : أیُّ بُیوتٍ هذهِ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : بُیوتُ الأنبیاءِ ، فقامَ إلَیهِ أبو بکرٍ فقالَ: یا رسولَ اللّهِ ، هذا البیتُ مِنها ؛ بیتُ (2) علیٍّ و فاطمةَ ؟ قالَ : نَعَم مِن أفاضِلِها . (3)

المناقب لابن شهر آشوب عن أبی حمزة الثمالی :لَمّا کانَتِ السَّنَةُ التی حَجَّ فیها أبو جعفرٍ محمّدُ بنُ علیٍّ علیه السلام و لَقِیَهُ هِشامُ بنُ عبدِ المَلِکِ أقبَلَ الناسُ یَنثالُونَ علَیهِ فقالَ عِکرِمَةُ : مَن هذا ، علَیهِ سیماءُ زَهرَةِ العلمِ ؟ لاُجَرِّبَنَّه ، فَلَمّا مَثُلَ بَینَ یَدیهِ ارتَعَدَتْ فَرائصُهُ و اُسقِطَ فی یَدِ أبی جعفرٍ علیه السلام ، و قالَ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، لَقد جَلَستُ مَجالِسَ کَثیرَةً بینَ یَدَی ابنِ عبّاسٍ و غیرِهِ فما أدرَکَنی ما أدرَکَنی آنِفاً ! فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : وَیلَکَ یا عُبَیدَ أهلِ الشامِ ، إنّک بینَ یَدَی بُیوتٍ أذِنَ اللّهُ أن تُرفَعَ و یُذکَرَ فیها اسمُهُ . (4)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت خانه ای که در آن خدا یاد می شود و خانه ای که از یاد خدا خالی است، حکایت زنده و مرده است .

الدرّ المنثور_ به نقل از أنس بن مالک و بریدة _: رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه : «در خانه هایی که خدا رخصت داد ارجمندش دارند» را تلاوت کرد . مردی برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! اینها چه خانه هایی است؟ فرمود : خانه های پیامبران . پس ، ابو بکر برخاست و عرض کرد : ای رسول خدا! این خانه، یعنی خانه علی و فاطمه ، از این خانه هاست؟ فرمود : آری ، از برترین آنهاست .

المناقب لابن شهر آشوب_ به نقل از أبو حمزة الثمالی _: در سالی که امام باقر علیه السلام به حج رفته بود و هشام بن عبد الملک با او دیدار کرد ، مردم به ایشان روی آورده ، به گرد او حلقه زدند . عکرمه گفت : این مرد که در سیمایش نشانه دانش است کیست تا بیازمایمش؟ اما وقتی در برابر ایشان ایستاد، بدنش به لرزه افتاد و در برابر امام باقر علیه السلام حیرت زده [و شرمنده ]شد و عرض کرد : یا بن رسول اللّه ! من در محضر ابن عباس و دیگران زیاد نشسته ام اما در برابر هیچ یک از آنان چنین حالتی به من دست نداده است .

امام باقر علیه السلام فرمود : وای بر تو ای بنده حقیر شامیان ! تو در محضر «خانه هایی هستی که خداوند رخصت داده است تا ارجمندش دارند و نامش در آنها یاد شود» .

ص :251


1- کنز العمّال : 1923 .
2- فی المصدر: «البیت»، و الصحیح ما أثبتناه .
3- الدرّ المنثور : 6 / 203 .
4- المناقب لابن شهر آشوب : 4/182 .

الکافی عن أبی حمزة الثمالی :_ عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام أنّه قالَ لِقَتادَةَ _: مَن أنتَ ؟ قالَ : أنا قَتادَةُ بنُ دِعامةَ البصریُّ، فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : أنتَ فقیهُ أهلِ البصرةِ ؟ قالَ : نَعَم ......... فَسَکَتَ قَتادَةُ طویلاً ثُمّ قالَ : أصلَحَکَ اللّهُ ، و اللّهِ لَقَد جَلَستُ بَینَ یَدَیِ الفُقَهاءِ و قُدّامَ ابنِ عبّاسٍ فما اضطَرَبَ قَلبِی قُدّامَ واحدٍ مِنهُم ما اضطَرَبَ قُدّامَکَ!

فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : وَیحَکَ أ تَدرِی أینَ أنتَ ؟! أنتَ بَینَ یَدَی «بُیوتٍ أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَر فیهَا اسمُه» ، فَأنتَ ثَمَّ ، و نحنُ اُولئکَ .

فقالَ لَهُ قَتادَةُ : صَدَقتَ و اللّهِ جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ ، و اللّهِ ما هی بیوتَ حِجارةٍ و لا طِینٍ . (1)

الکافی_ به نقل از أبو حمزة الثمالی _: امام باقر علیه السلام به قتاده فرمود : تو کیستی؟ عرض کرد : من قتاده پسر دعامه بصری هستم . امام علیه السلام به او فرمود : تو فقیه اهل بصره هستی؟ عرض کرد : آری . . . پس ، قتاده مدّت زیادی خاموش ماند و سپس گفت : خدایت شایسته بدارد! به خدا سوگند من در حضور فقیهان و در برابر ابن عباس نشسته ام، اما در حضور هیچ یک از آنان دلم چنان نلرزید که در برابر شما لرزید! امام علیه السلام به او فرمود : وای بر تو! آیا می دانی کجا هستی؟ تو در برابر «خانه هایی که خداوند رخصت داده است تا ارجمندش دارند و نامش در آنها یاد شود» قرار داری . این خانه ها ما هستیم و تو در برابر آنها هستی. قتاده عرض کرد : به خدا راست می گویی ، خدا مرا فدای تو کند ، به خدا قسم منظور از این خانه ها، خانه های سنگی و گِلی نیست .

1358 - النَّوادِرُ
1358 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، لِیُعَظَّم جلالُ اللّهِ فی صَدرِکَ ، فلا تَذکُرْهُ کما یَذکُرُهُ الجاهِلُ عِندَ الکَلبِ اللّهُمَّ أخزِهِ ، و عِندَ الخِنزیرِ اللّهُمَّ أخزِهِ . (2)

1358

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! باید خداوند در دل تو با شکوه و جلال باشد ، پس او را چنان یاد مکن که نادان یاد می کند و [تنها ]هنگام دیدن سگ یا خوک می گوید : خدایا! خوارش کن .

ص :252


1- الکافی : 6/256/1 .
2- بحار الأنوار : 77/82/2 .

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ إبلیسُ : یا ربِّ لَیسَ أحَدٌ مِن خَلقِکَ إلاّ جَعَلتَ لَهُم رِزقاً و مَعیشَةً فما رِزقِی ؟ قالَ : ما لَم یُذکَرْ علَیهِ اسمِی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سامِعُ ذِکرِ اللّهِ ذاکِرٌ . (2)

بحار الأنوار عنهم علیهم السلام: إنَّ فی الجَنَّةِ قِیعاناً ، فإذا أخَذَ الذاکرُ فی الذِّکرِ أخَذَتِ المَلائکةُ فی غَرسِ الأشجارِ ، فربَّما وَقَفَ بعضُ الملائکةِ فیقالُ لَهُ : لِمَ وَقَفتَ؟ فیقولُ : إنّ صاحِبِی قد فَتَرَ ، یَعنی عَنِ الذِّکرِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ابلیس عرض کرد : پروردگارا! برای هر یک از آفریده هایت روزی و معیشتی قرار داده ای ، روزی من چیست؟ فرمود : هر چه نام من بر آن برده نشود .

امام علی علیه السلام :شنونده یاد خدا[نیز] ذاکر است .

بحار الأنوار :از معصومان علیهم السلام نقل شده است که : در بهشت دشتهایی است که هرگاه ذاکر شروع به ذکر گفتن کند، فرشتگان در آن ها شروع به کاشتن درخت کنند . گاه فرشته ای دست از کار می کشد ، پس به او گفته می شود : چرا ایستاده ای؟ می گوید : دوستم دست کشیده است ، منظور دست کشیدن ذاکر از گفتن ذکر خداست .

ص :253


1- کنز العمّال : 1917 .
2- غرر الحکم : 5579 .
3- بحار الأنوار : 93/163/42 .

ص :254

172 - الذلّة

اشاره

(1)

ص :255


1- انظر : عنوان 164 «الدنیّة» ، 350 «العزّة» . الحرص : باب 794 ، الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2093 . الکبر : باب 3383 ، الکذب : باب 3406 .

172 - خواری
1359 - الذِّلَّةُ
1359 - خواری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیّها الناسُ ، إنَّ المَنِیَّةَ قَبلَ الدَّنِیَّةِ ، و التَجَلُّدَ قَبلَ التَبَلُّدِ . (1)

عنه علیه السلام :التَّقَلُّلُ و لا التَّذَلُّلُ . (2)

عنه علیه السلام :المَنِیَّةُ و لا الدَّنِیَّةُ ، و التَّقَلُّلُ و لا التَوَسُّلُ . (3)

عنه علیه السلام :ساعَةُ ذُلٍّ لا تَفِی بِعِزِّ الدَّهرِ . (4)

عنه علیه السلام :أکرِمْ نفسَکَ عن دَنِیَّةٍ و إن ساقَتکَ إلی الرَّغائبِ ، فإنّکَ لَن تَعتاضَ بما تَبذُلُ شیئاً مِن دِینِکَ و عِرضِکَ بِثَمَنٍ و إن جَلَّ . (5)

عنه علیه السلام :أکرِمْ نفسَکَ عن کُلِّ دَنِیَّةٍ و إن ساقَتکَ إلی رَغبَةٍ ، فإنّکَ لَن تَعتاضَ بما تَبذُلُ مِن نفسِکَ عِوَضاً ، و لا تَکُن عبدَ غَیرِکَ و قد جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً . (6)

المناقب لابن شهرآشوب :قالَ الإمامُ الحسینُ علیه السلام : مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حیاةٍ فی ذُلٍّ . و أنشَأ علیه السلام یَومَ قُتِلَ :

الموتُ خیرٌ من رُکُوبِ العارِ

و العارُ أولی من دُخُولِ النارِ

و اللّهِ ما هذا و هذا جاری . (7)

1359

خواری

امام علی علیه السلام :ای مردم! مُردن بِه از زیستن زبونانه است و صلابت و سربلندی بِه از خواری .

امام علی علیه السلام :به اندک بسنده کنید و تن به خواری ندهید .

امام علی علیه السلام :مرگ آری امّا پستی و خواری هرگز و به اندک بسنده کردن آری امّا دست سوی این و آن دراز کردن هرگز .

امام علی علیه السلام :یک ساعت ذلّت به عزّت روزگار نمی ارزد .

امام علی علیه السلام :خود را به پستی میالای، هر چند تو را به خواسته هایت برساند ؛ زیرا هیچ بهایی ، هر چند سترگ ، جبرانِ دین و آبروی از دست رفته ات را نمی کند .

امام علی علیه السلام :خویشتن را به هیچ پستی و زبونی آلوده مکن، هر چند تو را به خواسته ات برساند ؛ زیرا هیچ چیز جبران آنچه را در این راه از دست می دهی نمی کند. و بنده دیگری مباش، که خداوند تو را آزاد آفریده است .

المناقب لابن شهرآشوب :امام حسین علیه السلام فرمود : مرگ با عزّت بهتر از زندگی با ذلّت است . آن حضرت در روز شهادت خود این ابیات را می خواند :

مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش [دوزخ] است

به خدا سوگند که نه ننگ را به خود راه دهم، نه آتش را .

ص :256


1- تحف العقول : 95 .
2- غرر الحکم : 362 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 396 .
4- غرر الحکم : 5580 .
5- بحار الأنوار : 77/206/1 .
6- تحف العقول : 77 .
7- المناقب لابن شهرآشوب : 4/68 ، بحار الأنوار : 44/192/4.

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :مَن هانَتْ علَیهِ نَفسُهُ فلا تَأمَنْ شَرَّهُ . (1)

امام هادی علیه السلام :هر که برای خود ارزشی قائل نباشد، از شرّش ایمن مباش .

1360 - لا یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یُذِلَّ نفسَهُ
1360 - مؤمن را نشاید که خود را خوار سازد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أقَرَّ بالذُّلِّ طائعاً فَلَیسَ مِنّا أهلَ البیتِ . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ مخاطِباً عَسکرَ یَزیدَ یَوم عاشوراءَ _: ألا إنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قد رَکَزَ بینَ اثنتَینِ بینَ القِلَّةِ (السّلّة) و الذِّلَّةِ ، و هَیْهاتَ ما آخُذُ الدَّنِیَّةَ ، أبَی اللّهُ ذلکَ و رسولُهُ ، و جُدودٌ طابَت ، و حُجُورٌ طَهُرَت ، واُنُوفٌ حَمِیَّةٌ ، و نُفوسٌ أبِیَّةٌ ، لا تُؤثِرُ مَصارِعَ اللِّئامِ علی مَصارِعِ الکِرامِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ما یَسُرُّنی بِنَصیبِی مِنَ الذُّلِّ حُمرُ النَّعَمِ . (4)

1360

مؤمن را نشاید که خود را خوار سازد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که آزادانه، خواری و زبونی را بپذیرد از ما خاندان نیست .

امام حسین علیه السلام_ به لشکر یزید در روز عاشورا _فرمود : هلا! این فرزندْ خوانده (زنا زاده) پسر فرزندْ خوانده مرا میان دو امر مخیّر کرده است : میان شمشیر و ذلّت . اما هیهات که من تن به ذلّت و پستی دهم . خدا و رسول او و نیاکان پاکیزه و دامنهای پاک [که مرا پرورده] و دلهای غیرتمند و جانهای والا و بزرگ منش ، خواری را نپذیرند و هلاکت زبونانه را بر کشته شدن شرافتمندانه ترجیح ندهند .

امام زین العابدین علیه السلام :حتی اگر شتران سرخ موی به من دهند حاضر نیستم تن به کمترین خواری سپارم .

ص :257


1- تحف العقول : 483 .
2- تحف العقول : 58 .
3- بحار الأنوار : 45/9 .
4- بحار الأنوار : 46/100/88 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تعالی فَوَّضَ إلی المؤمنِ کُلَّ شیءٍ إلاّ إذلالَ نَفسِهِ . (1)

مشکاة الأنوار عن داوود الرَّقّی :سمعتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام یقولُ : لا یَنبَغی للمؤمنِ أن یُذِلَّ نفسَهُ ، قیلَ لَهُ : و کیفَ یُذِلُّ نَفسَهُ ؟ قالَ : یَتَعَرَّضُ لِما لا یُطیقُ . (2)

مشکاة الأنوار عن المفَضَّلِ بنُ عُمر :قال أبو عبد اللّهِ علیه السلام : لا یَنبَغی للمؤمنِ أن یُذِلَّ نفسَهُ ، قلتُ : بِما یُذِلُّ نفسَهُ ؟ قالَ : یَدخُلُ فیما یَعتَذِرُ مِنهُ . (3)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی اختیار هر کاری را به مؤمن داده است ، مگر اختیار خوار کردن خویشتن را .

مشکاة الأنوار_ به نقل از داوود رقی _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : مؤمن را نشاید که خویشتن را خوار سازد . عرض شد : چگونه خود را خوار می سازد؟ فرمود : دست به کاری می زند که توانش را ندارد و بدین سان خود را خوار و سرافکنده می کند .

مشکاة الأنوار_ به نقل از مفضّل بن عمر _: امام صادق علیه السلام فرمود : سزاوار نیست که مؤمن خود را خوار و زبون سازد ، پرسیدم : چگونه خود را خوار می کند؟ فرمود : دست به کاری زند که موجب عذر خواهی شود .

1361 - ما یورِثُ الذُّلَّ
1361 - عوامل خوارکننده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا ضَنَّ الناسُ بالدِّینارِ و الدِّرهَمِ و تَبایَعُوا بالعِینَةِ و تَبِعُوا أذنابَ البَقَرِ و تَرَکُوا الجِهادَ فی سبیلِ اللّهِ ، أدخَلَ اللّهُ علَیهِم ذُلاًّ لا یَرفَعُهُ عَنهُم حتّی یُراجِعُوا دِینَهُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الناسُ مِن خَوفِ الذُّلِّ مُتَعَجِّلُو الذُّلِّ . (5)

1361

عوامل خوار کننده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه مردم به دینار و درهم بخیل شوند (انفاق نکنند) و مبادله عینه (6) کنند و دنبال گاو و گوسفند خود روند و جهاد در راه خدا را وا گذارند ، خداوند آنان را به خواری افکند و طوق ذلّت را از گردنشان برندارد مگر آن گاه که به دین خود برگردند .

امام علی علیه السلام :مردم از ترس خواری به سوی خواری می شتابند .

ص :258


1- الکافی : 5/63/3 .
2- مشکاة الأنوار : 430/1433 .
3- مشکاة الأنوار : 103/235 .
4- کنز العمّال : 10504 .
5- غرر الحکم : 2172 .
6- عینه، آن است که شخص کالایی را به بهای معیّنی نقدا بخرد و سپس به بهایی بیشتر به صورت نسیه به فروشنده بفروشد یا بر عکس _ م .

عنه علیه السلام :الطَّمَعُ أحَدُ الذُّلَّینِ . (1)

عنه علیه السلام :رَضِیَ بِالذُّلِّ مَن کَشَفَ عن ضُرِّهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَزَّ بغَیرِ اللّهِ أهلَکَهُ العِزُّ . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ عِزٍّ لا یُؤَیِّدُهُ دِینٌ مَذَلَّةٌ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ و قَد سُئلَ : فما الذُّلُّ ؟ _: الفَرَقُ عِندَ المَصدُوقَةِ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :هَلَکَ مَن لَیسَ لَهُ حکیمٌ یُرشِدُهُ ، و ذَلَّ مَن لَیسَ لَهُ سَفیهٌ [سیفه] (6) یَعضُدُهُ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا ذُلَّ کَذُلِّ الطَّمَعِ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أحَبَّ الحیاةَ ذَلَّ . (9)

عنه علیه السلام :الرجُلُ یَجزَعُ مِنَ الذُّلِّ الصغیرِ فَیُدخِلُهُ ذلکَ فی الذُّلِّ الکبیرِ . (10)

امام علی علیه السلام :طمع، یکی از دو خواری است .

امام علی علیه السلام :کسی که از گرفتاری خود پرده بردارد ، به خواری تن داده است .

امام علی علیه السلام :هر که بجز از خدا عزّت جوید، آن عزّت او را به هلاکت افکند .

امام علی علیه السلام :هر عزّتی که دین تأییدش نکند ، خواری است .

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : خواری چیست؟ _فرمود : ترس در برابر حقیقت .

امام زین العابدین علیه السلام :هر کس خردمندی نداشته باشد که ارشادش کند، تباه شود و هر کس نابخردی ( شمشیرش) (11) نباشد که حمایتش کند، خوار گردد .

امام باقر علیه السلام :هیچ خواری ای چون خواری طمع نیست .

امام صادق علیه السلام :هر که شیفته زندگی شود، خوار گردد .

امام صادق علیه السلام :آدمی از خواری کوچک بیتابی می کند و همین او را به خواری بزرگ می کشاند .

ص :259


1- غرر الحکم : 1645 .
2- تحف العقول: 201، شرح نهج البلاغة : 18/84 .
3- غرر الحکم : 8217 .
4- غرر الحکم : 6870 .
5- بحار الأنوار : 78/103/2 .
6- البحار و سائر المصادر التی نقلت هذه الروایة ، اوردت کلمة «سفیه»، لکن نظرا لعدم صحتها، یبدو أنّها تصحیف من «سیفه» . کما أتت فی تأریخ دمشق ، ج 22، ص 322 . و إن کان هذا المصدر لم ینسب العبارة للإمام .
7- بحار الأنوار : 78/159/10 .
8- تحف العقول : 286 .
9- الخصال : 120/110 .
10- تحف العقول : 366 .
11- متن بحار و سایر منابعی که این روایت را نقل کرده اند «سفیه» است لیکن با عنایت به نادرست بودن آن ظاهرا کلمه «سفیه» تصحیف «سیفه» است ، چنان که در تاریخ دمشق (ج 22 ص 322) چنین است، هرچند در این مصدر، متن مذکور به امام نسبت داده نشده است.

عنه علیه السلام :تَرکُ الحُقوقِ مَذَلَّةٌ ، و إنَّ الرجُلَ یَحتاجُ إلی أن یَتَعَرَّضَ فیها لِلکِذْبِ . (1)

بحار الأنوار عن جابر بن عون :قال رجل لجعفر بن محمّد علیهما السلام : إنّهُ وَقَعَ بَینی و بَینَ قَومٍ مُنازَعَةٌ فی اُمورٍ ، و إنّی اُرِیدُ أن أترُکَهُ فیُقالُ لی : إنّ تَرکَکَ لَهُ ذُلٌّ، فقالَ جعفر بن محمّد علیهما السلام : إنّ الذلیلُ هو الظالِمُ . (2)

کشف الغمة :و فی نَقلٍ : شَکا إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام رجُلٌ جارَهُ فَقالَ : اِصبِرْ عَلیهِ ، فقالَ : یَنسُبُنِی الناسُ إلی الذُّلِّ ، فقالَ : إنّما الذلیلُ مَن ظَلَمَ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :وا گذاشتن حقوق (وظایف) خواری می آورد و انسان در حالت ذلّت مجبور به دروغ گفتن می شود .

بحار الأنوار_ به نقل از جابر بن عون _: مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد : میان من و عدّه ای بر سر چیز هائی اختلاف پیش آمده است و می خواهم از آن دست بردارم ، اما به من گفته می شود : دست کشیدن از آن مایه خواری است ، حضرت فرمود : آن که خوار است ستمگر است [نه تو] .

کشف الغمة :در نقلی آمده است : مردی از همسایه خود به امام صادق علیه السلام شکایت کرد . حضرت فرمود : تحمّلش کن . عرض کرد : مردم مرا به زبونی متّهم می کنند . حضرت فرمود : زبون کسی است که ظلم می کند .

1362 - أذَلُّ النّاسِ

1362 - زبونترین انسان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أذَلُّ الناسِ مَن أهانَ الناسَ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : أیُّ ذُلٍّ أذَلُّ ؟ _: الحِرصُ عَلی الدنیا . (6)

1362

زبونترین انسان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زبونترین مردم کسی است که مردم را خوار کند .

امام علی علیه السلام_ آنگاه که از ایشان سؤال شد : خوارترین خواری چیست؟ _فرمود : آزمندی به دنیا .

ص :260


1- تحف العقول : 360 .
2- بحارالانوار: 78/203/38 .
3- کشف الغمة : 21/414 ، بحار الأنوار : 78/205/46 .
4- (انظر) الحرص : باب 794 . الطمع : باب 2384 .
5- بحار الأنوار: 75/142/2.
6- معانی الأخبار : 198/4 .

173 - الذنب

اشاره

(1)

(2)

ص :261


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 308 باب 137 «الذنوب و آثارها» . بحار الأنوار : 73 / 366 باب 138 «الذنوب التی توجب غضب اللّه و سرعة العقوبة» . بحار الأنوار : 73 / 391 باب 142 «من أطاع المخلوق فی معصیة الخالق» . بحار الأنوار : 79 / 2 _ 294 «أبواب المعاصی و الکبائر» . کنز العمّال : 4 / 202 _ 248 «کتاب التوبة» .
2- انظر : عنوان 59 «التوبة» ، 392 «الاستغفار» . الإیمان : باب 271 ، الدعاء : باب 1207 ، الدنیا : باب 1229 . الخوف : باب 1157 ، الشفاعة فی الآخرة : باب 2023 ، الظفر : باب 2406 . الظلم : باب 2433 ، الهجرة : باب 3931 . القلب : باب 3340 ، 3344 ، 3446 ، 3447 ، 3449 ، 3451 .

173 - گناه
1363 - الذَّنبُ
1363 - گناه

الکتاب :

«وَ ذَرُوا ظاهِرَ الإِثْمِ وَ باطِنَهُ إنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الاْءِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ» . (1)

«فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوبَاً مِثْلَ ذَنُوبِ أصْحابِهِمْ فَلا یَسْتَعجِلُونِ» . (2)

«بَلَی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» . (3)

«وَ اعْلَمُوا أنَّ فِیکُمْ رَسولَ اللّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَ_کِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إلَیْکُمُ الاْءِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إلَیکُمُ الْکُفْرَ و الْفُسُوقَ و الْعِصیانَ أُوْلَ_ئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِحذَرْ سُکرَ الخطیئةِ ، فإِنّ للخَطیئةِ سُکراً کَسُکرِ الشَّرابِ ، بل هِی أشَدُّ سُکراً مِنهُ ، یقولُ اللّهُ تعالی: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فهم لا یَرجِعُونَ» (5) . (6)

1363

گناه

قرآن :

«و گناه را ، چه آشکار باشد و چه پنهان ، ترک گویید . آنان که مرتکب گناه می شوند ، به سزای اعمال خود خواهند رسید» .

«برای کسانی که ستم کردند از عذاب بهره ای است همانند بهره ای که یارانشان داشتند . پس به شتاب از من عذاب نخواهند» .

«آری ، آنان که مرتکب کاری زشت شوند و گناهشان آنان را در بر گیرد، چنین کسان اهل جهنّمند و جاودانه در آن» .

«و بدانید که پیامبر خدا در میان شما است . اگر در بسیاری از امور از شما فرمان ببرد به رنج می افتید . ولی خدا ایمان را محبوب شما ساخت و آن را در دلتان بیاراست و کفر و فسق و عصیان را در نظرتان ناخوش گردانید، اینان همان راه یافتگانند» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مستی گناه بپرهیز ؛ زیرا مستی گناه همچون مستی شراب و بلکه شدیدتر از آن است . خداوند متعال می فرماید : «کر و لال و کورند ، پس آنان [از کفر به ایمان] باز نمی گردند» .

ص :262


1- الأنعام : 120 .
2- الذاریات : 59 .
3- البقرة : 81 .
4- الحجرات : 7 .
5- البقرة : 18 .
6- بحار الأنوار : 77/102/1 .

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکَ أن تَدَعَ طاعَةَ اللّهِ و تَقصِدَ مَعصیتَهُ شَفَقةً علی أهلِکَ ، لأنَّ اللّهَ تعالی یَقولُ : «یا أَیُّها الناسُ اتَّقُوا رَبَّکُم و اخْشَوْا یَوماً لا یَجزِی والدٌ عن وَلَدِهِ و لا مولودٌ هو جازٍ عَن والِدِهِ شَیْئاً » (1) . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا و إنَّ الخَطایا خَیلٌ شُمُسٌ حُمِلَ علَیها أهلُها و خُلِعَت لُجُمُها فَتَقَحَّمَت بِهِم فی النارِ . (3)

عنه علیه السلام :الذُّنوبُ الدّاءُ ، و الدَّواءُ الاستغِفارُ ، و الشِّفاءُ أن لا تَعودَ . (4)

عنه علیه السلام :یا أیّها الإنسانُ ، ما جَرَّأکَ علی ذَنبِکَ ، و ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ ، و ما أنَّسَکَ بِهَلَکَةِ نَفسِکَ ! ؟ (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ للّهِِ عزّ و جلّ فی کلّ یومٍ و لیلةٍ مُنادِیاً یُنادِی : مَهلاً مَهلاً عِبادَ اللّهِ عن معاصِی اللّهِ ، فلولا بَهائمُ رُتَّعٌ ، و صِبْیَةٌ رُضَّعٌ ، و شُیوخٌ رُکَّعٌ ، لَصُبَّ علَیکُمُ العَذابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بهِ رَضّاً . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا به خاطر دلسوزی برای خانواده ات ، طاعت خدا را وا گذاری و به نافرمانی او روی آوری؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: «ای مردم! از پروردگارتان بترسید و از آن روزی بهراسید که نه پدری می تواند برای فرزندش کاری بکند و نه فرزندی برای پدرش » .

امام علی علیه السلام :بدانید که گناهان، اسبان چموشی هستند که گناهکاران بر آنها نشسته و لگامهایشان رها شده است، پس سوارانشان را در آتش می افکنند .

امام علی علیه السلام :گناهان دردند و دارو[ی آنها ]استغفار است و شفایش به این است که به گناه باز نگردند .

امام علی علیه السلام :ای انسان! چه چیز تو را به گناه کردن گستاخ کرده و چه چیز تو را به پروردگارت غرّه نموده و چه چیز تو را به تباه کردن خویش خو داده است؟!

امام کاظم علیه السلام :در هر شب و روز از جانب خداوند عزّ و جلّ آواز دهنده ای ندا می دهد : ای بندگان خدا! از نافرمانی خدا باز ایستید، باز ایستید؛ زیرا اگر به خاطر حیوانات چرنده و کودکان شیرخواره و سال خوردگان خمیده پشت نبود ، چنان عذابی بر سر شما ریخته می شد که خرد و خمیر می شدید .

ص :263


1- لقمان : 33 .
2- مکارم الأخلاق : 2/349/2660 .
3- بحار الأنوار: 78/3/51 .
4- غرر الحکم : 1890 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 223 .
6- الکافی : 2/276/31 .

1364 - الاحتِماءُ مِنَ الذَّنبِ
1364 - پرهیز از گناه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَجِبتُ لأقوامٍ یَحتَمُونَ الطَّعامَ مَخافَةَ الأذی کیفَ لا یَحتَمُونَ الذُّنوبَ مَخافةَ النّارِ ؟! (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَحتَمی عنِ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ و لا یَحتَمِی مِنَ الذنبِ لِمَعَرَّتِهِ ! (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :عَجَباً لِمَن یَحتَمی مِن الطَّعامِ مَخافَةَ الداءِ کیفَ لا یَحتَمِی مِنَ الذُّنوبِ مَخافةَ النارِ ؟! (3)

(4)

1364

پرهیز از گناه

امام علی علیه السلام :در شگفتم از مردمی که از ترس اذیت شدن، از غذا پرهیز می کنند چگونه از ترس آتش ، از گناهان پرهیز نمی کنند؟!

امام زین العابدین علیه السلام :در شگفتم از کسی که از خوردن غذایی که برایش ضرر دارد پرهیز می کند، اما از گناه، که مایه ننگ و رسوایی است پرهیز نمی کند!

امام باقر علیه السلام :تعجب است از کسی که به خاطر ترس از بیماری، از خوردن غذا پرهیز می کند ، چگونه از ترسِ آتش دوزخ ، از گناهان پرهیز نمی کند؟!

1365 - العاقِلُ لا یُذنِبُ
1365 - خردمند گناه نمی کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قارَفَ ذَنباً فارَقَهُ عَقلٌ لا یَرجِعُ إلَیهِ أبداً . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو لَم یَتَوَعَّدِ اللّهُ علی معصِیَتِهِ لَکانَ یَجِبُ ألاّ یُعصی شُکراً لِنِعَمِهِ . (6)

1365

خردمند گناه نمی کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که گناهی را مرتکب شود عقلی از او جدا شود، که دیگر هرگز به او باز نگردد .

امام علی علیه السلام :اگر خداوند بر نافرمانی از خود بیم [آتش] هم نمی داد، باز واجب بود که به پاس نعمتهایش نافرمانی نشود .

ص :264


1- تحف العقول : 204 .
2- بحار الأنوار : 78/159/10 .
3- بحار الأنوار : 62/269/60 .
4- (انظر) الدواء : باب 1291 .
5- المحجّة البیضاء : 8/160 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 290 .

عنه علیه السلام :لَو لَم یُرَغِّبِ اللّهُ سبحانَهُ فی طاعَتِهِ لَوَجَبَ أن یُطاعَ رجاءَ رَحمَتِهِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ العُقَلاءَ تَرَکُوا فُضولَ الدنیا فکیفَ الذُّنوبُ ؟! و تَرکُ الدنیا مِنَ الفَضلِ ، و تَرکُ الذُّنوبِ مِنَ الفَرضِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :اگر خداوند سبحان به طاعت خود ترغیب هم نمی کرد ، باز واجب بود که به امید رحمتش ، از او اطاعت شود .

امام کاظم علیه السلام :خردمندان، زیادیِ دنیا را رها کردند چه رسد به گناهان! در حالی که ترک دنیا فضیلت (ارزش) است و ترک گناهان واجب .

1366 - اجتِنابُ السَّیِّئَةِ أولی منِ اکتِسابِ الحَسَنةِ
1366 - دوری از گناه سزاوارتر از انجام کار خوب است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اجتِنابُ السیّئاتِ أولی مِنِ اکتِسابِ الحَسَناتِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَوَقِّی الصَّرْعةِ خیرٌ مِن سُؤالِ الرَّجعَةِ . (5)

بحار الأنوار_ عنهم علیهم السلام _: جِدُّوا و اجتَهِدُوا، و إن لَم تَعمَلُوا فلا تَعصُوا ، فإنّ مَن یَبنِی و لا یَهدِمُ یَرتَفِعُ بِناؤهُ و إن کانَ یَسیراً ، و إنّ مَن یَبنِی و یَهدِمُ یوشِکُ أن لا یَرتَفِعَ بِناؤهُ . (6) (7)

1366

دوری از گناه سزاوارتر از انجام کار خوب است

امام علی علیه السلام :دوری کردن از بدیها برتر از انجام خوبیهاست .

امام باقر علیه السلام :پرهیز از به خاک در افتادن، بهتر است از این که خواهش کنی بلندت کنند .

بحار الأنوار :از معصومان علیهم السلام نقل شده است : تلاش و کوشش کنید و اگر عمل نمی کنید گناه هم نکنید ؛ زیرا کسی که بنایی می سازد و ویرانش نمی کند ، ساختمانش بالا می رود هر چند اندک . اما کسی که می سازد و[سپس] ویران می کند بنایش بالا نمی رود .

ص :265


1- غرر الحکم : 7594 .
2- بحار الأنوار : 78/301/1 .
3- (انظر) الشکر للّه سبحانه : باب 2041 . الحرام : باب 808 . الطاعة : باب 2393 . الشریعة : باب 1966 .
4- غرر الحکم : 1522 .
5- بحار الأنوار : 78/187/31 .
6- بحار الأنوار : 70/286/ 8 .
7- (انظر) رمضان : باب 1549 .

1367 - التَّحذیرُ مِن غَلَبَةِ السَّیّئاتِ
1367 - هشدار به چیره شدن کارهای بد

الکتاب:

«مَنْ جاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أمْثالِهَا وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إلاّ مِثْلَهَا وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وصایاهُ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: لَم یُشَدِّدْ علَیکَ فی قَبولِ الإنابَةِ ، و لَم یُناقِشْکَ بالجَریمَةِ ، و لَم یُؤْیِسْکَ مِن الرَّحمَةِ ، بل جَعَلَ نُزوعَکَ عنِ الذَّنبِ حَسَنةً ، و حَسَبَ سَیِّئَتَکَ واحِ_دَةً ، و حَسَبَ حسنَتَکَ عَشْراً ، و فَتَحَ لکَ بابَ المَتابِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :یا سَوأتاهُ لِمَن غَلَبَت إحداتُهُ عَشَراتِهِ . (3)

1367

هشدار به چیره شدن کارهای بد

قرآن :

«هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر به او پاداش دهند . و هر که کار بدی انجام دهد تنها همانند آن کیفر بیند بی آن که ستمی بر آنها رود» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در سفارش های خود به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : [خداوند ]در پذیرفتن توبه، بر تو سخت نگرفته و به علّت گناه، تو را در تنگنا نینداخته و از رحمت خویش نومیدت نکرده است ، بلکه خودداری تو را از گناه ، حسنه به شمار آورده و گناهت را یک و حسنه ات را ده به شمار آورده و درِ توبه و بازگشت را برای تو گشوده است .

امام زین العابدین علیه السلام :بدا به حال کسی که یک هایش (گناهانش) بر ده هایش (حسناتش) چیره شود .

1368 - مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصِیَةِ اللَّهِ
1368 - کسی که با نافرمانی خدا به دنبال کاری باشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصیَةِ اللّهِ کانَ أبعَدَ لَهُ مِمّا رَجا و أقرَبَ مِمّا اتَّقی . (4)

1368

کسی که با نافرمانی خدا به دنبال کاری باشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که با معصیت خدا به دنبال کاری باشد، از مطلوب خود دورتر و به آنچه از آن می ترسیده است نزدیکتر گردد .

ص :266


1- الأنعام : 160 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
3- تحف العقول : 281 .
4- بحار الأنوار : 77/178/10 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما ظَفِرَ مَن ظَفِرَ بالإثمِ ، و الغالِبُ بِالشَّرِّ مَغلوبٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَتَبَ رجلٌ إلی الحسینِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ : عِظْنِی بحَرفَینِ ؟ فکَتَبَ إلَیه : مَن حاوَلَ أمراً بمَعصیَةِ اللّهِ کانَ أفوَتَ لِما یَرْجُو و أسرَعَ لِمَجِیءِ ما یَحذَرُ . (2)

امام علی علیه السلام :کسی که با گناه به پیروزی دست یابد، پیروز نیست و کسی که با [توسّل به ]بدی چیره گردد [در حقیقت ]شکست خورده است .

امام صادق علیه السلام :مردی به حسین ، صلوات اللّه علیه ، نوشت : مرا دو کلمه موعظه کن . ایشان در پاسخ او نوشت : هر که با نافرمانی خدا کاری را بجوید ، مطلوب خود را بیشتر از دست دهد و به آمدنِ آنچه از آن دوری می کرده است، بیشتر شتاب بخشد .

1369 - المُجاهَرَةُ بِالذَّنبِ
1369 - تظاهر به گناه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ اُمَّتِی مُعافی إلاّ المُجاهِرِینَ الذینَ یَعمَلونَ العَمَلَ باللیلِ فَیَستُرُهُ رَبُّهُ ، ثمّ یُصبِحُ فیقولُ : یا فلانُ إنّی عَمِلتُ البارِحةَ کذا و کذا ! (3)

. الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُجاهَرَةُ اللّهِ سبحانَهُ بالمعاصِی تُعَجِّلُ النِّقَمَ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و المجاهَرَةَ بالفُجورِ فإنّها مِن أشَدِّ المَآثِمِ . (5)

عنه علیه السلام :المُعلِنُ بالمَعصیَةِ مُجاهِرٌ . (6)

1369

تظاهر به گناه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه امّت من بخشوده می شوند، مگر پرده دران ؛ یعنی کسانی که در شب، کاری [خلاف ]انجام می دهند و پروردگارشان آن را پرده پوشی می کند، اما صبح که می شود می گویند : فلانی! من دیشب چنین و چنان کردم .

امام علی علیه السلام :خدای سبحان را آشکارا نافرمانی کردن ، کیفرها را شتاب می بخشد.

امام علی علیه السلام :از آشکار کردن فسق و فجور [خود] بپرهیز، که آن از بدترین گناهان است.

امام علی علیه السلام :کسی که گناه را علنی کند پرده در است .

ص :267


1- نهج البلاغة : الحکمة 327 .
2- بحار الأنوار : 73/392/3 .
3- کنز العمّال : 10338 .
4- غرر الحکم : 9811 .
5- غرر الحکم : 2677 .
6- غرر الحکم : 525 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّی لَأَرجُو النَّجاةَ لهذهِ الاُمّةِ لِمَن عَرَفَ حَقَّنا مِنهُم إلاّ لأحَدِ ثلاثةٍ : صاحبِ سُلطانٍ جائرٍ ، و صاحِبِ هَوی ، و الفاسِقِ المُعلِنِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :المُذِیعُ بالسیّئةِ مَخذُولٌ ، و المُستَتِرُ بالسیّئةِ مَغفورٌ لَهُ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :من برای کسانی از این امّت که حقّ ما را بشناسند، امید نجات دارم مگر سه کس: قدرتمند ستمگر ، هوا پرست ، و کسی که آشکارا فسق کند .

امام رضا علیه السلام :کسی که گناه[خود] را آشکار کند به حال خود وا نهاده شود و کسی که گناه را پوشیده بدارد ، آمرزیده گردد .

1370 - أعظَمُ الذُّنوبِ
1370 - بزرگترین گناهان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ الذنبِ عند اللّهِ أن تَجعَلَ للّهِِ نِدّاً و هو خَلَقَکَ ، ثمّ أن تَقتُلَ وَلَدَکَ مَخافَةَ أن یَطعَمَ مَعکَ ، ثُمّ أن تُزانِیَ حلیلَةَ جارِکَ . (4)

صحیح البخاری :_ عَبدُ اللّهِ بن مسعود _: قلتُ : یا رَسولَ اللّهِ، أیُّ الذَّنبِ أعظَمُ؟ قالَ : أن تَجعَلَ للّهِ نِدّا و هُوَ خَلَقَکَ . قلتُ : ثُمّ أیُّ؟ قالَ: أن تَقتُلَ وَلَدکَ خَشیَةَ أن یَأکُلَ مَعَک . قالَ : ثمّ أیُّ؟ قالَ : أن تُزانی حَلِیلَةَ جارِک .

و أنزَلَ اللّهُ تَصدیقَ قَولِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله :

«و الّذینَ لا یَدعونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ» (5) . (6)

1370

بزرگترین گناهان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگترین گناه نزد خدا این است که برای خدایی که تو را آفریده است شریک قرار دهی ، سپس این که فرزندت را از ترس مخارجش بکُشی ، و بعد این که با زن همسایه ات زنا کنی .

صحیح البخاری_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم : کدام گناه بزرگتر است؟ فرمود : این که برای خدایی که تو را آفریده است شریک قرار دهی . عرض کردم : بعد از آن کدام گناه؟ فرمود : این که فرزندت را از ترس خرجش بکُشی . عرض کردم : سپس کدام گناه؟ فرمود : این که با زن همسایه ات زنا کنی .

پس خداوند در تأیید این فرمایش پیامبر این آیه را نازل کرد : «و کسانی که با اللّه خدایی دیگر را نمی خوانند » . (7)

ص :268


1- الخصال : 119/107 .
2- بحار الأنوار : 73/356/67 .
3- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2650 .
4- کنز العمّال : 43869 .
5- الفرقان : 68 . و الآیة «و الَّذینَ لا یَدْعُون مَع اللّه إلها آخَرَ و لا یَقْتُلُون النَفْسَ الَتی حَرَّمَ اللّه ُ إلاّ بالحَقِّ و لا یَزْنُونَ و مَن یَفْعَل ذلک یَلْقَ أثاما»
6- صحیح البخاری : 5/2236/5655 .
7- تمام آیه این است : «و کسانی که با اللّه معبودی دیگر نمی خوانند و کسی را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمی کشند ، و زنا نمی کنند ، و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد» .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعظَمُ الذُّنوبِ عِندَ اللّهِ سبحانَهُ ذَنبٌ صَغُرَ عِندَ صاحِبِهِ . (1)

عنه علیه السلام :أشَدُّ الذُّنوبِ عِندَ اللّهِ سبحانَهُ ذَنبٌ استَهانَ بهِ راکِبُهُ . (2)

عنه علیه السلام :أشَدُّ الذُّنوبِ ما استَخَفَّ بهِ صاحِبُهُ . (3)

عنه علیه السلام :أعظَمُ الخَطایا اقتِطاعُ مالِ امرِئٍ مسلمٍ بغَیرِ حقٍّ . (4)

عنه علیه السلام :أعظَمُ الذُّنوبِ عِندَ اللّهِ ذنبٌ أصَرَّ عَلیهِ عامِلُهُ . (5)

عنه علیه السلام :جَهلُ المَرءِ بعُیوبِهِ مِن أکبَرِ ذُنوبِهِ . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إیّاکَ و الابتِهاجَ بالذنبِ ، فإنَّ الابتِهاجَ بهِ أعظَمُ مِن رُکوبِهِ . (7)

امام علی علیه السلام :بزرگترین گناه نزد خدای سبحان ، گناهی است که در نظر گنهکار خُرد آید .

امام علی علیه السلام :بدترین گناه در نظر خدای سبحان گناهی است که گنهکار ، آن را ناچیز انگارد .

امام علی علیه السلام :بدترین گناه آن است که گنهکار آن را سبک شمارد .

امام علی علیه السلام :بزرگترین گناه ، به ناحق خوردن مال مسلمان است .

امام علی علیه السلام :بزرگترین گناه نزد خداوند ، گناهی است که مرتکبش بر آن اصرار ورزد .

امام علی علیه السلام :نادانی انسان به عیبهای خویش ، از بزرگترین گناهان اوست .

امام زین العابدین علیه السلام :از شادمانی به گناه بپرهیز ؛ زیرا شادمانی به آن، بدتر از ارتکاب آن است .

ص :269


1- غرر الحکم : 3141 .
2- غرر الحکم : 3140 .
3- بحار الأنوار : 73/364/96 .
4- ثواب الأعمال : 322/10 ، تحف العقول : 216 .
5- غرر الحکم : 3131 .
6- بحار الأنوار : 78/91/95 .
7- بحار الأنوار : 78/159/10 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الذُّنوبُ کُلُّها شَدیدةٌ و أشَدُّها ما نَبَتَ عَلیهِ اللَّحمُ و الدمُ . (1)

امام باقر علیه السلام :همه گناهان بدند و بدترین آنها گناهی است که بر آن گوشت و خون بروید .

1371 - أقذَرُ الذُّنوبِ
1371 - کثیف ترین گناهان

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أقذَرُ الذُّنوبِ ثلاثةٌ : قَتلُ البَهیمةِ ، و حَبسُ مَهرِ المرأةِ ، و مَنعُ الأجیرِ أجرَهُ . (2)

1371

کثیف ترین گناهان

امام صادق علیه السلام :کثیف ترین گناهان سه گناه است: کشتن حیوان بی زبان ، ندادن مهریه زن، و نپرداختن مزد کارگر .

1372 - الذُّنوبُ الَّتی لا تُغفَرُ
1372 - گناهانی که آمرزیده نمی شود

الکتاب :

«إنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یغْفِرُ مَا دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشْرِک بِاللّهِ فَقَدِ افتَرَی إثْماً عَظِیماً» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ غافرُ کلِّ ذنبٍ إلاّ مَن أحدَثَ دیناً ، أوِ اغتَصَبَ أجیراً أجرَهُ ، أو رجلاً باعَ حُرّاً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الذُّنوبَ التی لا تُغفَرُ : الغُلُولَ فَمَن غَلَّ شیئاً یَأْتِی بهِ یومَ القیامةِ ، و أکْلَ الرِّبا فإنّ آکِلَ الرِّبا لا یَقومُ إلاّ کما یَقومُ الذی یَتَخَبَّطُهُ الشیطانُ مِنَ المَسِّ . (5)

1372

گناهانی که آمرزیده نمی شود

قرآن :

«هر آینه خدا گناه کسانی را که به او شرک آورند نمی آمرزد و گناهان دیگر را برای هر که بخواهد می آمرزد . و هر که به خدا شرک آورد، دروغی ساخته و گناهی بزرگ مرتکب شده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هر گنهکاری را می آمرزد، مگر کسی را که [از پیش خود ]دینی نو پدید آورد ، یا مزد کارگری را ندهد ، یا شخص آزادی را بفروشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گناهانی که آمرزیده نمی شود بپرهیزید ؛ [یکی] خیانت [در غنایم است] ؛ زیرا هر که در چیزی [از غنایم]، دست خیانت بَرَد، روز قیامت آن را با خود بیاورد . و [دیگری ]ربا خواری ؛ زیرا ربا خوار در روز قیامت از قبر برنمی خیزد مگر همچون کسی که بر اثر تماس با شیطان دیوانه شده است .

ص :270


1- الکافی : 2/270/7 .
2- مکارم الأخلاق : 1/506/1752 .
3- النساء : 48 .
4- بحار الأنوار : 72/219/1 .
5- کنز العمّال : 43770 .

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ ذَنبٍ تَوبَةٌ إلاّ سُوءَ الخُلُقِ ، فإنّ صاحِبَهُ کُلَّما خَرَجَ من ذَنبٍ دَخَلَ فی ذَنبٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ مِن عَزائمِ اللّهِ فی الذِّکرِ الحکیمِ ......... أنّهُ لا یَنفَعُ عَبداً _ و إن أجهَدَ نفسَهُ و أخلَصَ فِعلَهُ _ أن یَخرُجَ مِنَ الدنیا لاقیاً رَبَّهُ بِخَصلةٍ مِن هذهِ الخِصالِ لَم یَتُبْ مِنها : أن یُشرِکَ بِاللّهِ فیما افتَرَضَ علَیهِ مِن عبادَتِهِ ، أو یَشفِیَ غَیظَهُ بهَلاکِ نَفْسٍ ، أو یَعُرَّ بأمرٍ فَعَلَهُ غیرُهُ ، أو یَستَنجِحَ حاجةً إلی الناسِ بإظهارِ بِدعَةٍ فی دِینِهِ ، أو یَلقَی الناسَ بَوَجهَینِ ، أو یَمشِیَ فیهِم بِلِسانَینِ . (2)

عنه علیه السلام :الذُّنوبُ ثلاثةٌ : فَذَنبٌ مَغفورٌ ، و ذنبٌ غَیرُ مَغفورٍ ، و ذنبٌ نَرجُو لِصاحِبِهِ و نَخافُ عَلیهِ ......... أمّا الذَّنبُ المَغفورُ فعَبدٌ عاقَبَهُ اللّهُ تعالی عَلی ذَنبِهِ فی الدنیا فَاللّهُ أحکَمُ و أکرَمُ أن یُعاقِبَ عَبدَهُ مَرَّتَینِ ، و أمّا الذنبُ الذی لا یُغفَرُ فَظُلمُ العِبادِ بعضِهِم لبعضٍ ......... و أمّا الذنبُ الثالثُ فَذَنبٌ سَتَرَهُ اللّهُ علی عبدِهِ و رَزَقَهُ التوبةَ فَأصبَحَ خاشِعاً مِن ذَنبِهِ راجِیاً لِرَبِّهِ فَنَحنُ لَهُ کَما هُوَ لِنفسِهِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گناهی توبه دارد مگر بد اخلاقی ؛ زیرا آدم بد اخلاق از هر گناهی که درآید (توبه کند) به گناهی دیگر می افتد .

امام علی علیه السلام :از جمله حُکمهای قطعی خدا در قرآن حکیم . . . این است که بنده چنانچه با یکی از این اعمالْ خدایش را ملاقات کند و از آنها توبه نکرده باشد _ هر چند [در انجام اعمال نیک] خود را به زحمت انداخته و عملش را خالص کرده باشد _ سودی نمی برد : در عبادت خدا که بر او واجب کرده است شرک ورزیده باشد ، یا آتش خشم خویش را با کشتن کسی فرو نشانده باشد ، یا کسی را به کاری ننگین متّهم ساخته باشد که دیگری آن را انجام داده است، یا برای رسیدن به خواسته خود از مردم، بدعتی در دین پدید آورده باشد ، یا با مردم دو رو باشد و یا دو زبان باشد .

امام علی علیه السلام :گناهان سه دسته اند : گناهی که آمرزیده می شود ، گناهی که آمرزیده نمی شود و گناهی که برای مرتکب آن، میان بیم و امیدیم . . . اما آن گناهی که آمرزیده می شود [گناه آن ]بنده ای است که خداوند او را در دنیا به کیفر گناهش رسانده است ؛ زیرا خداوند کاردان تر و بزرگوارتر از آن است که بنده اش را دوبار کیفر دهد، و اما گناهی که آمرزیده نمی شود ، ستم کردن بندگان به یکدیگر است . . . و اما گناه سوم، گناهی است که خداوند آن را از بندگانش پوشیده داشته و توبه از آن را نصیب گنهکار کرده است و از این رو از گناه خویش بیمناک و به پروردگارش امیدوار گشته است . ما نسبت به این شخص همان حالی را داریم که او نسبت به خود دارد .

ص :271


1- بحار الأنوار : 77/48/3 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 153 .
3- بحار الأنوار: 6/29/35.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن باتَ شَبعاناً و بحَضرَتِهِ مؤمنٌ جائعٌ طاوٍ قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : ملائکتی ، اُشهِدُکُم علی هذا العَبدِ أنَّنی أمَرتُهُ فَعَصانی و أطاعَ غَیرِی ، وکَّلتُهُ إلی عَمَلِهِ ، و عِزَّتی و جلالی لا غَفَرتُ لَهُ أبداً . (1)

عنه علیه السلام :یَغفرُ اللّهُ لِلمُؤمنِ کلَّ ذنبٍ و یُطَهِّرهُ مِنهُ فِی الدنیا و الآخرةِ ما خَلا ذَنبَینِ : تَرْکَ التقیَّةِ ، و تَضییعَ حُقوقِ الإخوانِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مِنَ الذُّنوبِ التی لا تُغفَرُ قولُ الرَّجُلِ : یا لَیتَنِی لا اُؤَاخَذُ إلاّ بهذا ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُلُّ الذُّنوبِ مَغفورَةٌ سِوی عُقوقِ أهلِ دَعوَتِکَ . (4)

عنه علیه السلام :إذا هَمَمتَ بسیّئةٍ فلا تَعمَلْها ، فإنّهُ ربَّما اطَّلَعَ اللّهُ علی العَبدِ و هو علی شیءٍ مِنَ المَعصیَةِ فیقولُ : و عِزَّتی و جلالی لا أغفِرُ لکَ بعدَها أبداً . (5) (6)

امام زین العابدین علیه السلام :کسی که شب [با شکم] سیر بخوابد و در کنارش مؤمنی گرسنه و بی غذا باشد ، خداوند عزّ و جلّ فرماید : ای فرشتگان من! شما گواه باشید که من این بنده را فرمان دادم و او نافرمانی من کرد و از غیر من فرمان برد، من او را به کارش وا گذار کردم ، به عزّت و جلالم سوگند که هرگز او را نمی بخشم .

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند هر گناهی را از مؤمن می بخشد و در دنیا و آخرت او را از آن گناه پاک می سازد، مگر دو گناه : ترک تقیّه، و ضایع کردن حقوق برادران .

امام باقر علیه السلام :از جمله گناهانی که آمرزیده نمی شود این سخن انسان است که بگوید : کاش جز به همین گناه باز خواست نشوم!

امام صادق علیه السلام :[ای پسر جندب!] هر گناهی آمرزیده می شود جز نارضایتی همکیشانت [از تو] .

امام صادق علیه السلام :هر گاه قصد کار بدی کردی ، آن را انجام نده ؛ زیرا گاه خداوند به بنده در حال ارتکاب معصیتی نظر می افکند و می فرماید : به عزّت و جلال خود سوگند که از این پس هرگز او را نمی بخشم .

ص :272


1- ثواب الأعمال : 298/1 .
2- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 321/166 .
3- الخصال : 24/83 (انظر) الذنب : باب 1377 حدیث 6810 .
4- تحف العقول : 303 .
5- الکافی : 2/143/7 .
6- (انظر) القنوط : باب 3367 . الظلم : باب 2416 ، 2417 .

1373 - التَّحذیرُ مِنَ المَعصِیَةِ فِی الخَلَواتِ
1373 - بر حذر داشتن از گناه در خلوت ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اتَّقوا معاصیَ اللّهِ فی الخَلَواتِ ، فإنّ الشاهِدَ هُو الحاکِمُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَنِ ارتَکَبَ الذنبَ فی الخَلاءِ لم یَعبَأِ اللّهُ بهِ . (2)

(3)

1373

بر حذر داشتن از گناه در خلوت ها

امام علی علیه السلام :از معاصی خدا در تنهاییها[ی خود] بپرهیزید ؛ زیرا آن که شاهد است [یعنی خداوند] ، همان داور است.

امام باقر علیه السلام :هر که در خلوت گناه کند، خداوند به او اعتنا نمی کند .

1374 - ظاهِرُ الإِثمِ وباطِنُهُ
1374 - گناه آشکار و پنهان

الکتاب :

«وَ ذَرُوا ظاهِرَ الاْءِثْمِ وَ باطِنَهُ إنَّ الَّذِینَ یَکْسِبونَ الاْءِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ» . (4)

«وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «لا تَقْرَبُوا الفَواحِشَ ......... » _: إنّ ما ظَهَرَ هو الزِّنا و ما بَطَنَ هو المُخالَّةُ (6) . (7) (8)

1374

گناه آشکار و پنهان

قرآن :

«آشکار و پنهان ، گناه را ترک گویید . آنان که مرتکب گناه می شوند، به سزای آنچه به دست آوردند، خواهند رسید» .

«و به کارهای زشت ، چه آشکار و چه پنهان ، نزدیک مشوید» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «به کارهای زشت . . . نزدیک مشوید» _فرمود : زشتی آشکار ، زناست و زشتی پنهان ، داشتن رابطه دوستانه [با نا محرم] . (9)

ص :273


1- بحار الأنوار : 78/70/25 .
2- بحار الأنوار : 46/247/35 .
3- (انظر) الحساب : باب 844 . الذکر : باب 1345 .
4- الأنعام : 120 .
5- الأنعام : 151 .
6- مجمع البیان : 4/590 .
7- أقول : هذا من باب بیان المصداق .
8- (انظر) الإمامة العامة : باب 140 .
9- گفتنی است که این بیان از باب تعیین مصداق است و گر نه آیه منحصر به این مورد نیست .

1375 - الاستِخفافُ بِالذَّنبِ وَاستِصغارُهُ
1375 - سبک و کوچک شمردن گناه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا بنَ مسعودٍ ، لا تُحَقِّرَنَّ ذنباً و لا تُصَغِّرَنَّهُ ، و اجتَنِبِ الکبائرَ ، فإنّ العَبدَ إذا نَظَرَ یومَ القِیامةِ إلی ذُنوبِهِ دَمَعَ_تْ عَیناهُ قَیحاً و دَماً ، یقولُ اللّهُ تعالی: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَ مَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَ بَیْنَهُ أَمَدَا بَعِیدًا وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ » (1) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ المؤمنَ لَیَری ذَنبَهُ کَأَنَّهُ تحتَ صَخرَةٍ یَخافُ أن تَقَعَ علَیهِ ، و الکافِرَ یَری ذَنبَهُ کأنّهُ ذُبابٌ مَرَّ علی أنفِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی إذا أرادَ بعَبدٍ خیراً جَعَلَ ذُنوبَهُ بَینَ عَینَیهِ مُمَثَّلَةً و الإثمَ علَیهِ ثقیلاً وَبیلاً ، و إذا أرادَ بعَبدٍ شرّاً أنساهُ ذُنوبَهُ . (4)

1375

سبک و کوچک شمردن گناه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! هیچ گناهی را خُرد و کوچک مشمار و از گناهان بزرگ دوری کن ؛ زیرا در روز قیامت چون بنده به گناهان خود بنگرد ، چشمانش چرک و خون خواهد گریست . خداوند متعال می فرماید : «روزی که هر کس کرده نیک خود را و کرده بد خود را بیابد و آرزو کند : کاش میان او و آنها فاصله ای دور بود و خداوند شما را از [کیفر] خود بترساند و خدا به بندگان ، مهربان است» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن گناه خود را چونان تخته سنگ بزرگی بر بالای سرش می بیند که می ترسد به روی او بیفتد و کافر گناه خویش را مانند مگسی می بیند که از جلوی بینی اش رد شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند تبارک و تعالی خوبی بنده ای را بخواهد، گناهان او را در برابر چشمانش مجسّم می کند و بار گناه را بر دوش او سنگین می سازد و هرگاه بدی بنده ای را بخواهد، گناهانش را از یادش می برد .

ص :274


1- آل عمران : 30 .
2- مکارم الأخلاق : 2/350/2660 .
3- الأمالی للطوسی : 527/1162 .
4- مکارم الأخلاق : 2/365/2661 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ أخفی سَخَطَهُ فی مَعصیَتهِ ، فلا تَستَصغِرَنَّ شیئاً مِن مَعصیَتِهِ ، فرُبَّما وافَقَ سَخَطَهُ و أنتَ لا تَعلَمُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا مُصیبَةَ کاستِهانَتِکَ بالذنبِ و رِضاکَ بالحالةِ التی أنتَ علَیها . (2)

عنه علیه السلام :لا تَستَصغِرَنَّ سَیّئةً تَعمَلُ بها ، فإنّکَ تَراها حیثُ تَسُوؤکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ العَبدَ أن یَطلُبَ إلَیهِ فی الجُرْمِ العظیمِ ، و یُبغِضُ العَبدَ أن یَستَخِفَّ بالجُرمِ الیَسیرِ . (4)

امام علی علیه السلام :خداوند خشم خود را در معصیتش پنهان کرده است ؛ بنا بر این ، هیچ معصیتی را خُرد مشمارید ؛ زیرا چه بسا که آن معصیت با خشم خدا همراه باشد و تو ندانی .

امام باقر علیه السلام :مصیبتی چون کوچک شمردن گناهت و رضایت دادن به وضعیت موجودت نیست .

امام باقر علیه السلام :کردار بَد خود را کوچک مشمار ؛ زیرا [در قیامت] آن را ناخوشایند خواهی دید .

امام صادق علیه السلام :خداوند بنده ای را که در گناه بزرگ به او توجّه کند دوست دارد و بنده ای را که گناه اندک را ناچیز شمارد دشمن دارد .

1376 - الصَّغائِرُ طُرُقٌ إلَی الکَبائِرِ
1376 - گناهان کوچک راهی است به سوی گناهان بزرگ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَستَصغِرُوا قلیلَ الآثامِ ، فإنّ الصغیرَ یُحصی و یَرجِعُ إلی الکبیرِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَزَلَ بأرضٍ قَرْعاءَ فقالَ لأصحابِهِ : ائْتُوا بحَطَبٍ ، فقالوا : یا رسولَ اللّهِ نحنُ بأرضٍ قَرعاءَ ما بها مِن حَطَبٍ ، قالَ : فَلْیَأتِ کُلُّ إنسانٍ بما قَدَرَ علَیهِ ، فَجاؤوا به حتّی رَمَوا بینَ یَدیهِ بَعضَهُ علی بعضٍ .

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : هکذا تَجتَمِعُ الذُّنوبُ ، ثُمّ قالَ : إیّاکُم و المُحَقَّراتِ مِن الذُّنوبِ ، فإنَّ لِکُلِّ شیءٍ طالِباً ، ألا و إنّ طالِبها یَکتُبُ ما قَدَّموا و آثارَهُم و کُلَّ شَیءٍ أحصَیناهُ فی إمامٍ مُبینٍ . (6)

1376

گناهان کوچک راهی است به سوی گناهان بزرگ

امام علی علیه السلام :گناهان اندک را خُرد مشمارید ؛ زیرا گناه کوچک [انباشته و ]شماره می شود و به گناه بزرگ تبدیل می گردد.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله در منطقه ای خشک و بی گیاه به اصحابش فرمود : مقداری هیزم بیاورید . عرض کردند : ای رسول خدا! ما در جایی خشک و بی گیاه هستیم که در آن هیزمی یافت نمی شود . حضرت فرمود : هر کس هر چه یافت بیاورد . آنها هیزمها را جمع کردند و در برابر حضرت انباشتند . پس ، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : گناهان نیز این گونه جمع می شود . آن گاه فرمود : از گناهان خُرد انگاشته بپرهیزید ؛ زیرا هر چیزی بازخواست کننده ای دارد . بدانید که بازخواست کننده گناهان می نویسد «هر کاری را که پیش از این کرده اند و هر اثر و نشانی را که به جا گذاشته اند ؛ و هر چیزی را در کتاب مبین (لوح محفوظ)شماره کرده ایم» (7) .

ص :275


1- بحار الأنوار : 73/349/43 .
2- تحف العقول : 286 .
3- بحار الأنوار : 73/356/65 .
4- بحار الأنوار : 73/359/80 .
5- الخصال : 616/10 .
6- الکافی : 2/288/3 .
7- بخشی از آیه 12 سوره یس .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ المسیحَ علیه السلام قالَ للحَواریّینَ : إنّ صِغارَ الذُّنوبِ و مُحَقَّراتِها مِن مَکائدِ إبلیسَ ، یُحَقِّرُها لَکُم و یُصَغِّرُها فی أعیُنِکُم فَتَجتَمِعُ و تَکثُرُ فَتُحِیطُ بِکُم . (1)

عنه علیه السلام :لا تَستَقِلُّوا قلیلَ الذُّنوبِ، فإنّ قلیلَ الذُّنوبِ یَجتَمِعُ حتّی یکونَ کثیراً . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلی الکبائرِ ، و مَن لَم یَخَفِ اللّهَ فی القَلیلِ لَم یَخَفْهُ فی الکثیرِ . (3)

امام کاظم علیه السلام :مسیح علیه السلام به حواریان فرمود: همانا گناهان کوچک و خُرد انگاشته شده از نیرنگ های ابلیس است. او گناهان را در نظر شما کوچک و خُرد جلوه می دهد و در نتیجه ، گناهان [اندک اندک] جمع و زیاد می شوند و شما را در میان می گیرند .

امام کاظم علیه السلام :گناهان اندک را کم مشمارید ؛ زیرا همین گناهان اندک روی هم جمع می گردند و زیاد می شوند .

امام رضا علیه السلام :گناهان کوچک راههایی به سوی گناهان بزرگند و کسی که از خداوند در اندک ترس نداشته باشد، در زیاد نیز از او نمی ترسد.

1377 - التَّحذیرُ مِن مُحَقَّراتِ الذُّنوبِ
1377 - پرهیز از گناهان خُرد انگاشته

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَنظُرُوا إلی صِغَرِ الذَّنبِ و لکنِ انظُرُوا إلی مَنِ اجتَرَأتُم . (4)

1377

پرهیز از گناهان خُرد انگاشته

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خُردی گناه منگرید بلکه بنگرید که بر چه کسی گستاخی کرده اید .

ص :276


1- تحف العقول : 392 .
2- الأمالی للمفید : 157/8 .
3- بحار الأنوار : 73/353/55 .
4- بحار الأنوار:77/168/6.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ إبلیسَ رَضِیَ مِنکُم بالمُحَقَّراتِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرَّجُلَ لَیَعمَلُ الحسَنَةَ فَیَتَّکِلُ علَیها و یَعمَلُ المُحَقَّراتِ حتّی یَأتِیَ اللّهَ و هُو علَیهِ غَضْبانُ ، و إنّ الرجُلَ لَیَعمَلُ السیّئةَ فَیَفرَقُ مِنها یَأْتِی آمِناً یومَ القِیامةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِتَّقُوا المُحَقَّراتِ مِن الذُّنوبِ فَإنَّ لَها طالِباً . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِتَّقُوا هذِه المُحَقَّراتِ مِنَ الذُّنوبِ فإنّ لَها طالِباً ، و لا یَقُولَ أحدُکُم : اُذنِبُ و أستَغفِرُ اللّهَ ، و اللّهُ یقولُ : « ......... إنْ تَکُ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَرْدَلٍ ......... » (4) الآیة . (5)

الکافی عن زیدِ الشحّامَ :قال أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : اِتَّقُوا المُحَقَّراتِ مِن الذُّنوبِ فإنّها لا تُغفَرُ ، قلتُ : و ما المُحَقَّراتُ ؟ قالَ : الرَّجُلُ یُذنِبُ الذنبَ فیقولُ : طُوبی لی لَو لم یَکُن لی غیرُ ذلکَ! (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا ابلیس به گناهان خرد انگاشته شما خشنود است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی هست که کاری نیک انجام می دهد و بر همان تکیه می کند و گناهانی نیز انجام می دهد که آنها را حقیر می پندارد، این شخص هنگامی که با خداوند دیدار می کند، خدا بر او خشمگین است و آدمی هست که کاری بد می کند و سپس از آن دست می شوید ، چنین کسی در روز قیامت [از خشم خدا] در امان است .

امام باقر علیه السلام :از گناهانی که به نظرتان کوچک می آید بپرهیزید ؛ زیرا آنها را نیز بازخواست کننده ای است .

امام صادق علیه السلام :از گناهان خُرد انگاشته بپرهیزید ؛ زیرا آنها را نیز بازخواست کننده ای است . هیچ یک از شما نگوید : گناه می کنم و از خدا آمرزش می طلبم ؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: «اگر آن (کردار و گفتار بندگان) بر وزن دانه خردلی باشد و آنگاه در دل تخته سنگی یا در آسمانها یا در زمین نهفته باشد ، خداوند آن را به میان آورد که خداوند بسیار دقیق و آگاه است» .

الکافی :_ به نقل از زید شحّام _: امام صادق علیه السلام فرمود : از گناهان خُرد پنداشته بپرهیزید که این گناهان آمرزیده نمی شود . عرض کردم : گناهان خُرد پنداشته چیست؟ فرمود : آدمی گناه کند و بگوید : چه خوب بود اگر جز این گناه ، گناهی دیگر نمی داشتم!

ص :277


1- بحار الأنوار : 73/363/93 .
2- مکارم الأخلاق : 2/367/2661 .
3- الکافی : 2/270/10 .
4- لقمان : 16 .
5- الاُصول الستّة عشر: 67.
6- الکافی : 2/287/1 .

1378 - کَبائِرُ الذُّنوبِ
1378 - گناهان کبیره

الکتاب :

«إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُم مُدْخَلاً کَرِیماً» . (1)

«اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الإِثْمِ و الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أعلَمُ بِکُمْ إذْ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ إذ أَنتُمْ أجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ فَلاَ تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أعلَمُ بِمَنِ اتَّقَی» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الکبائرُ تِسعٌ : أعظَمُهُنَّ الإشراکُ باللّهِ عزّ و جلّ، و قَتلُ النفسِ المُؤمنةِ، و أکلُ الرِّبا ، و أکلُ مالِ الیتیمِ ، و قَذفُ المُحصَنَةِ ، و الفِرارُ من الزَّحفِ ، و عُقوقُ الوالدَینِ ، و استِحلالُ البیتِ الحَرامِ ، و السِّحرُ . فَمَن لَقِیَ اللّهَ عزّ و جلّ و هو بَرِیءٌ مِنهُنَّ کانَ مَعی فی جَنَّةٍ مَصارِیعُها مِن ذَهَبٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الکبائرُ : الإشراکُ بِاللّهِ ، و عُقُوقُ الوالدَینِ ، و قَتلُ النَّفْسِ ، و الیَمینُ الغَمُوسُ . (4)

1378

گناهان کبیره

قرآن :

«اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کرده اند اجتناب کنید ، از دیگر گناهانتان در می گذریم و شما را به مکانی نیکو در می آوریم» .

«کسانی که از گناهان بزرگ و زشتیها اجتناب می کنند _ جز آن که گناهی کوچک از آنها سر زند _ بدانند که آمرزش پروردگارت فراگیر است. و او به شما آن گاه که از زمین بیافریدتان و آن گاه که در شکم مادرتان پنهان بودید، آگاه تر است. خویشتن را بی گناه مدانید . اوست که پرهیزگار را بهتر می شناسد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناهان کبیره نُه تاست : بزرگترین آنها شرک ورزیدن به خداوند عزّ و جلّ است و کشتن مؤمن و ربا خواری و خوردن مال یتیم و تهمت زدن به زن پاکدامن و فرار از میدان جهاد و رنجاندن پدر و مادر و در هم شکستن حرمت بیت الحرام و جادوگری ؛ هر کس پاک از این نُه گناه، خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند با من در بهشتی خواهد بود که لنگه های دَرِ آن از طلاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناهان کبیره عبارتند از : شرک ورزیدن به خدا ، آزردن پدر و مادر ، قتل نفس (آدم کشی) و سوگند دروغ عمدی [برای ضایع کردن حقوق دیگران و خوردن مال مردم] .

ص :278


1- النساء : 31 .
2- . النجم : 32 .
3- بحار الأنوار: 77/170/7.
4- . کنز العمّال : 7798 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکبائرُ : الشِّرکُ بِاللّهِ ، و قَتلُ النفسِ ، و أکلُ مالِ الیتیمِ ، و قَذفُ المُحصَنَةِ ، و الفِرارُ مِنَ الزَّحفِ ، و التَّعَرُّبُ بعدَ الهِجرَةِ ، و السِّحرُ ، و عُقوقُ الوالدَینِ ، و أکلُ الرِّبا ، و فِراقُ الجَماعَةِ ، و نَکثُ الصَّفقَةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لمّا سُئِلَ عن الکبائرِ _: کُلُّ شیءٍ أوعَدَ اللّهُ علَیهِ النارَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «إنْ تَجْتَنِبُوا کَبائرَ ما تُنْهَوْنَ عنه ......... » _: الکبائرُ التی أوجَبَ اللّهُ عزّ و جلّ علَیها النارَ . (3)

عنه علیه السلام :الکبائرُ سَبعٌ : قَتلُ المؤمِنِ مُتَعَمِّداً ، و قذفُ المُحصَنَةِ ، و الفِرارُ مِنَ الزَّحفِ ، و التَّعَرُّبُ بعدَ الهِجرَةِ ، و أکلُ مالِ الیتیمِ ظُلماً ، و أکلُ الرِّبا بعدَ البَیِّنَةِ ، و کُلُّ ما أوجَبَ اللّهُ علیهِ النارَ . (4)

عنه علیه السلام :الکَذِبُ علی اللّهِ عزّ و جلّ و علی رسولِهِ و علی الأوصیاءِ علَیهِمُ الصلاةُ و السلامُ مِنَ الکبائرِ . (5)

امام علی علیه السلام :گناهان کبیره عبارتند از: شرک ورزیدن به خدا، آدم کشی ، خوردن مال یتیم ، تهمت زدن به زن پاکدامن، فرار از میدان جهاد، تعرّب بعد از هجرت، (6) جادوگری، آزردن پدر و مادر ، ربا خواری ، کناره گیری از جامعه مسلمانان و شکستن پیمان (بیعت یا معامله) .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از گناهان کبیره _فرمود : هر گناهی که خداوند برای آن وعده آتش داده است [کبیره است] .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «اگر از گناهان بزرگی که شما را از آن نهی کرده اند . . .» _فرمود : گناهان بزرگ (کبیره) ، آنهایی است که خداوند عزّ و جلّ [مرتکب ]آنها را مستوجب آتش دانسته است .

امام صادق علیه السلام :گناهان کبیره هفت تاست : کشتن عامدانه مؤمن ، تهمت زدن به زن پاکدامن ، فرار از میدان جهاد با دشمن ، تعرّب بعد از هجرت ، خوردن به ناحق مال یتیم ، ربا خواری بعد از دانستن [حرمت آن] و هر چیزی که خداوند به سبب آن آتش دوزخ را واجب کرده است .

ص :279


1- کنز العمّال : 4326 .
2- بحار الأنوار : 79/15/24 ، انظر وسائل الشیعة : 11/251 باب46 .
3- الکافی : 2/276/1 .
4- الکافی : 2/ 277/3 .
5- بحار الأنوار : 2/117/17 .
6- در لسان العرب آمده است که تعرّب بعد از هجرت به این معناست که کسانی که از بادیه به مدینه هجرت کرده بودند دوباره به بادیه برگردند و با بادیه نشینان (اعراب) زندگی کنند . این عمل به منزله ارتداد بود . مترجم و شارح اُصول الکافی ذیل این عبارت می نویسد : تعرّب بعد از هجرت در صدر اسلام نسبت به کسانی بوده که از مکه و آبادی های کفر نشین به مدینه و مرکز اسلام مهاجرت کرده بودند . برگشتن آنها را به بلاد کفر، تعرّب بعد از هجرت می گفتند و یکی از گناهان کبیره و به منزله ارتداد بوده است . ولی در عصر ائمّه علیهم السلام و دوران غیبت ، تعرّب این است که مسلمانی در بلاد کفر به سر برد و در آن جا از اظهار اسلام و تعلّم احکام ، ممنوع و معذور باشد ، اقامت او در آن جا از گناهان کبیره است . بعضی از علما تعرّب را تعمیم داده و حتی شامل کسی دانسته اند که مشغول تحصیل علمی شود و سپس آن را ترک کند _ م .

عنه علیه السلام :قَذفُ المُحصَناتِ مِن الکبائرِ ، لأنّ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ : «لُعِنُوا فی الدنیا و الآخِرَةِ و لهم عذابٌ عظیمٌ» (1) . (2)

عنه علیه السلام :قَتلُ النفسِ مِنَ الکبائرِ ، لأنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ : «و مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤهُ جَهَنَّمُ خالداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا» (3) . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :دروغ بستن به خداوند عزّ و جلّ و پیامبر او و اوصیا علیهم السلام، از گناهان کبیره است .

امام صادق علیه السلام :تهمت زدن به زنان پاکدامن، از گناهان کبیره است ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «در دنیا و آخرت نفرین شده اند و آنان را عذابی بزرگ است» .

امام صادق علیه السلام :قتل نفس از گناهان کبیره است ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «و هر که مؤمنی را از روی عمد بکشد سزایش همواره در دوزخ ماندن است و خدا بر او خشم می گیرد و لعنتش می کند و عذابی بزرگ برایش آماده کرده است» .

1379 - أکبَرُ الکَبائِرِ
1379 - بزرگترین گناهان کبیره

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئِلَ عن أکبَرِ الکبائرِ _: الأمنُ مِن مَکرِ اللّهِ ، و الإیاسُ مِن رَوحِ اللّهِ ، و القُنُوطُ مِن رَحمَةِ اللّهِ . (6)

(7)

1379

بزرگترین گناهان کبیره

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از بزرگترین کبایر _فرمود : ایمن و غافل بودن از مکر (عذاب و مهلت) خدا ، مأیوس شدن از گشایش خدا، و نومیدی از رحمت خدا .

1380 - الإِصرارُ عَلَی الذَّنبِ
1380 - اصرار بر گناه

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ إذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أوْ ظَلَمُوا أنفُسَهُم ذَکَرُوا اللّهَ فَاستَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ اللّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلَی مَا فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» . (8)

1380

اصرار بر گناه

قرآن :

«و آن کسان که چون مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند ، خدا را یاد می کنند و برای گناهان خویش آمرزش می خواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه می کردند پای نفشارند» .

ص :280


1- النور : 23 .
2- بحار الأنوار : 79/9/9 .
3- النساء : 93 .
4- بحار الأنوار : 79/8/8 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 79 / 2 باب 68 و ص 204 باب 95 . کنز العمّال : 3 / 540 و ص 831 .
6- کنز العمّال : 4325 .
7- (انظر) الخوف : باب 1156 . عنوان 448 «القنوط» .
8- آل عمران : 135 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن علاماتِ الشَّقاءِ : جُمودُ العَینِ ، و قَسوَةُ القلبِ ، و شِدَّةُ الحِرصِ فی طَلَبِ الرِّزقِ ، و الإصرارُ علی الذَّنبِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعٌ یُمِتنَ القلبَ: الذنبُ علی الذنبِ ......... . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا کبیرَ مَع الاستِغفارِ ، و لا صغیرَ مع الإصرارِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعظَمُ الذُّنوبِ عِندَ اللّهِ ذنبٌ أصَرَّ علَیهِ عامِلُهُ . (4)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَلِمَ شِدَّةَ انتِقامِ اللّهِ مِنهُ و هُو مُقیمٌ علی الإصرارِ ! (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : « ......... و لَم یُصِرُّوا ......... » _: الإصرارُ أن یُذنِبَ العَبدُ و لا یَستَغفِرَ ، و لا یُحَدِّثَ نفسَهُ بالتوبةِ فذلکَ الإصرارُ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشکیدگی چشم (گریان نبودن از خوف خدا)، و سنگدلی، و حرص فراوان در طلب روزی، و اصرار بر گناه از نشانه های شقاوت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز دل را می میراند : گناه روی گناه . . . .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با استغفار، کبیره نباشد و با اصرار، صغیره . (7)

امام علی علیه السلام :بزرگترین گناه نزد خداوند، گناهی است که مرتکبش بر آن اصرار ورزد .

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که سختی انتقام خداوند را از خود می داند و همچنان بر گناه خویش اصرار می ورزد !

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه « . . . بر آنچه می کردند پای نفشارند » _فرمود : اصرار بر گناه این است که بنده گناه کند و آمرزش نطلبد و در فکر توبه هم نباشد . این است اصرار [بر گناه] .

ص :281


1- الخصال : 243/96 .
2- الخصال : 228/65 .
3- بحار الأنوار : 73/355/62 .
4- غرر الحکم : 3131 .
5- غرر الحکم : 6259 .
6- بحار الأنوار : 6/32/40 .
7- یعنی گناه کبیره، در صورت استغفار از آن، آمرزیده می شود و گناه صغیره، در صورت اصرار بر آن، کبیره محسوب می شود _ م.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الإصرارُ أمنٌ ، و لا یَأمَنُ مَکرَ اللّهِ إلاّ القومُ الخاسِرونَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :اصرار بر گناه به معنای ایمن دانستن خود از عذاب خداست و کسی جز زیانکاران ، خود را از مکر (عذاب و مهلت) خداوند ایمن نداند .

1381 - الاِبتِهاجُ بِالذَّنبِ
1381 - شاد شدن به گناه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّبَجُّحُ بالمعاصِی أقبَحُ مِن رکوبِها . (3)

عنه علیه السلام :لا وِزرَ أعظَمُ مِنَ التَّبَجُّحِ بالفُجورِ . (4)

عنه علیه السلام :لا یُفلِحُ مَن یَتَبَجَّحُ بالرَّذائلِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن تَلَذَّذَ بمعاصِی اللّهِ أورَثَهُ اللّهُ ذُلاًّ . (6)

عنه علیه السلام :حَلاوَةُ المَعصیَةِ یُفسِدُها ألِیمُ العُقوبَةِ . (7)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إیّاکَ و الابتِهاجَ بالذنبِ ، فإنّ الابتِهاجَ بهِ أعظَمُ مِن رُکوبِهِ . (8) (9)

1381

شاد شدن به گناه

امام علی علیه السلام :شاد شدن و بالیدن به گناهان، زشت تر از ارتکاب آنهاست .

امام علی علیه السلام :هیچ گناهی بزرگتر از شاد شدن و بالیدن به تبهکاریها نیست .

امام علی علیه السلام :رستگار نشود آن که به رذایل خود ببالد .

امام علی علیه السلام :هر که از نافرمانی خداوند لذّت برد، خداوند او را به خواری افکند .

امام علی علیه السلام :شیرینی گناه را ، دردناکی کیفر از بین می برد .

امام زین العابدین علیه السلام :از شاد شدن به گناه بپرهیز، که شاد شدن به گناه از ارتکاب آن بدتر است .

ص :282


1- بحار الأنوار : 78/209/86 .
2- (انظر) التوبة : باب 467 . الاستغفار : باب 3043 . الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 602 .
3- غرر الحکم : 2045 .
4- غرر الحکم : 10762 .
5- غرر الحکم : 10705 .
6- غرر الحکم : 8823 .
7- غرر الحکم : 4884 .
8- بحار الأنوار : 78/159/10 .
9- (انظر) عنوان 410 «الفرح» .

1382 - دَورُ الذُّنوبِ فی فَسادِ القَلبِ
1382 - نقش گناهان در تباهی دل

الکتاب :

«کَلاَّ بَلْ رانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلاّ لِقَسوَةِ القُلوبِ ، و ما قَسَتِ القُلوبُ إلاّ لکَثرَةِ الذُّنوبِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن عَبدٍ إلاّ و فی قَلبِهِ نُکتَةٌ بَیضاءُ ، فإذا أذنَبَ ذنباً خَرَجَ فی النُّکتةِ نُکتةٌ سَوْداءُ ، فإن تابَ ذَهَبَ ذلکَ السَّوادُ ، و إن تَمادی فی الذُّنوبِ زادَ ذلکَ السَّوادُ حتّی یُغَطِّیَ البَیاضَ ، فإذا [تَ_]غَطَّی البیاضُ لَم یَرجِعْ صاحِبُهُ إلی خیرٍ أبداً، و هو قولُ اللّهِ عزّ و جلّ «کَلاّ بَلْ رانَ علی قُلُوبِهِم ما کانُوا یَکْسِبُونَ» . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یقولُ : ما مِنْ شیءٍ أفسَدَ لِلقَلبِ مِن خطیئةٍ ، إنّ القَلبَ لَیُواقِعُ الخطیئةَ فما تَزالُ بهِ حتّی تَغلِبَ علَیهِ فَیُصَیَّرُ أعلاهُ أسفَلَهُ . (4)

1382

نقش گناهان در تباهی دل

قرآن :

«به حقیقت، کارهایی که می کردند ، بر دلهایشان زنگار بسته است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :اشکها نخشکید، مگر به سبب سخت دلی و دلها سخت نشد، مگر به سبب کثرت گناه .

امام باقر علیه السلام :هیچ بنده ای نیست مگر آن که در دلش نقطه ای سفید وجود دارد ؛ پس هر گاه گناهی مرتکب شود ، در آن نقطه ، نقطه ای سیاه پدید آید، که اگر توبه کرد آن سیاهی می رود و اگر در گناهان فرو رفت، نقطه سیاه افزایش می یابد چندان که همه سفیدی را فرو می پوشاند . و چون سفیدی پوشانده شد، گنهکار دیگر به خیر و صلاح باز نمی آید . این است سخن خداوند عزّ و جلّ که : «به حقیقت ، کارهایی که می کردند ، بر دلهایشان زنگار بسته است» .

امام صادق علیه السلام :پدرم علیه السلام می فرمود : هیچ چیز بیشتر از گناه دل را تباه نمی کند ؛ همانا دل با گناه درگیر می شود ولی گناه چندان به آن می پردازد (سماجت می کند) که سرانجام بر آن چیره می گردد، و دل واژگونه می شود .

ص :283


1- المطفّفین : 14 .
2- علل الشرائع : 81/1 .
3- الکافی : 2/273/20 .
4- الکافی : 2/268/1 .

عنه علیه السلام :إذا أذنَبَ الرجُلُ خَرَجَ فی قَلبِهِ نُکْتَةٌ سَوْداءُ ، فإن تابَ انمَحَتْ ، و إن زادَ زادَتْ حتّی تَغلِبَ علی قَلبِهِ فلا یُفلِحُ بَعدَها أبداً . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر گاه آدمی گناهی کند نقطه سیاهی در دلش پدید می آید . اگر توبه کرد آن نقطه پاک می شود و اگر باز هم گناه کرد آن نقطه بزرگتر می شود ، تا جایی که همه دلش را فرا می گیرد و زان پس هرگز روی رستگاری را نمی بیند .

1383 - دَورُ الذُّنوبِ فی زَوالِ النِّعمَةِ
1383 - نقش گناهان در زوال نعمتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا الذنوبَ فإنّها مَمْحَقَةٌ للخَیراتِ ، إنّ العبدَ لَیُذنِبُ الذنبَ فَیَنسی بهِ العِلمَ الذی کانَ قد عَلِمَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما زالَتْ نِعمَةٌ و لا نَضارَةُ عَیشٍ إلاّ بذُنوبٍ اجتَرَحُوا ، إنّ اللّهَ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِلعَبیدِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ علی عبدٍ نِعمَةً فَسَلَبَها إیّاهُ حتّی یُذنِبَ ذَنباً یَستَحِقُّ بذلکَ السَّلبَ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ الرَّجُلَ یُذنِبُ الذنبَ فَیُحرَمُ صلاةَ اللیلِ ، و إنّ العَمَلَ السَ_یِّءَ أسرَعُ فی صاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فی اللَّحمِ . (6) (7)

1383

نقش گناهان در زوال نعمتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گناهان دوری کنید ؛ زیرا گناهان خوبیها را محو می کند . همانا بنده [گاه] گناه می کند و به سبب آن، دانشی را که آموخته بود، فراموش می کند .

امام علی علیه السلام :هیچ نعمتی و هیچ خرّمی زندگی ای زایل نشد، مگر به سبب گناهانی که مرتکب شدند ؛ زیرا خداوند به بندگان ستم نمی کند .

امام صادق علیه السلام :خداوند هر نعمتی را که به بنده ای داد از او نگرفت مگر به سبب گناهی که سزاوار سلب آن نعمت شد .

امام صادق علیه السلام :همانا انسان گناهی می کند و به سبب آن از نماز شب محروم می شود . سرعت تأثیر کار بد در آدمی از سرعت تأثیر کارد در گوشت بیشتر است .

ص :284


1- بحار الأنوار : 73/327/10 .
2- (انظر) القلب : باب 3349 .
3- بحار الأنوار : 73/377/14 .
4- الخصال : 624/10 .
5- بحار الأنوار : 73/339/21 .
6- الکافی : 2/272/16 .
7- (انظر) النعمة : باب 3849 .

1384 - دَورُ الذُّنوبِ فی حُلولِ النَّقِمَةِ
1384 - نقش گناهان در فرود آمدن بلاها

الکتاب :

«وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما اختَلَجَ عِرقٌ و لا عَثَرَت قَدَمٌ إلاّ بما قَدَّمَت أیدیکُم ، و ما یَعفُو اللّهُ عَنهُ أکثَرُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَوَقُّوا الذُّنوبَ ، فما مِن بَلِیَّةٍ و لا نَقصِ رِزقٍ إلاّ بذنبٍ ، حتّی الخَدشِ و الکَبوَةِ و المُصیبَةِ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «و ما أصابَکُمْ مِنْ مصیبةٍ فَبِما کَسَبَتْ أیْدِیکُمْ» . (3)

تحف العقول عنه علیه السلام :قد یَبتَلِی اللّهُ المؤمنَ بالبَلِیّ_ةِ فی بَدَنِهِ أو مالِهِ أو ولدِهِ أو أهلِهِ . و تلا هذه الآیة : «و ما أصابَکُم مِنْ مُصِیبةٍ ......... » و ضَمَّ یَدَهُ ثلاثَ مرّاتٍ و یقول: «و یَعْفُ_و ع_ن کثی_رٍ» . (4)

1384

نقش گناهان در فرود آمدن بلاها

قرآن :

«و هر مصیبتی که به شما می رسد ، به خاطر کارهایی است که می کنید . و خدا از بسیاری در می گذرد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ رگی [بر اثر بیماری ]نزند و هیچ پایی نلغزد، مگر به سبب دستاوردهایی (گناهانی) که خود اندوخته اید و آنچه خداوند می بخشد بیشتر است .

امام علی علیه السلام :از گناهان دوری کنید ؛ زیرا هیچ بلیّه ای رخ ندهد و هیچ رزقی کم نشود، مگر به سبب گناهی ، حتی خراش برداشتن و به سر در آمدن و مصیبت . خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «و هر مصیبتی که به شما رسد ، به خاطر کارهایی است که می کنید » .

تحف العقول :امام علی علیه السلام فرمود : گاهی اوقات خداوند به جسم یا مال یا فرزند و یا همسر مؤمن آسیبی وارد می آورد . و این آیه را تلاوت کرد : «و هر مصیبی که به شما رسد . . .» و سه بار دستانش را به هم چسباند و می فرمود : «و بسیاری از گناهان را نیز می بخشد» .

ص :285


1- الشوری : 30 .
2- بحار الأنوار : 81/194/52 .
3- بحار الأنوار : 73/350/47 .
4- تحف العقول : 214 .

عنه علیه السلام :اِحذَرُوا الذُّنوبَ ، فإنّ العبدَ لَیُذنِبُ فیُحبَسُ عَنهُ الرِّزقُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ العَبدَ لَیُذنِبُ الذنبَ فَیُزوی عَنهُ الرِّزقُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ لَیَأْتِی الذنبَ فَیُحرَمُ بهِ الرِّزقَ . (3)

عنه علیه السلام :أما إنَّهُ لَیسَ مِن عِرقٍ یَضرِبُ و لا نَکبَةٍ و لا صُداعٍ و لا مَرَضٍ إلاّ بذَنبٍ ، و ذلکَ قولُ اللّهِ عزّ و جلّ فی کتابِهِ : «و ما أصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أیْدِیکُمْ و یَعْفُو عن کثیرٍ» و ما یَعفُو اللّهُ أکثَرُ مِمّا یُؤاخِذُ بِهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن یَموتُ بالذُّنوبِ أکثَرُ مِمَّن یَموتُ بِالآجالِ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کُلَّما أحدَثَ العِبادُ مِن الذُّنوبِ ما لَم یَکُونوا یَعمَلُونَ أحدَثَ اللّهُ لَهُم مِن البَلاءِ ما لَم یَکُونُوا یَعرِفُونَ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :از گناهان دوری کنید ؛ زیرا به سبب گناه جلوی روزی بنده گرفته می شود .

امام باقر علیه السلام :همانا بنده گناه می کند و به سبب آن، روزی از او گرفته می شود .

امام صادق علیه السلام :همانا مؤمن گناه می کند و به سبب آن، از روزی محروم می شود .

امام صادق علیه السلام :هیچ رگی [بر اثر تب و بیماری] نزند و هیچ پایی به سنگ نخورد و هیچ سر درد یا مرضی رخ ندهد ، مگر در اثر گناه . این فرموده خداوند عزّ و جلّ در کتاب اوست که : «و هر مصیبتی که به شما رسد ، به خاطر کارهایی است که می کنید . و خدا از بسیاری در می گذرد» . و گناهانی که خداوند می بخشد، بیشتر از گناهانی است که از آنها باز خواست می کند .

امام صادق علیه السلام :شمار کسانی که بر اثر گناهان می میرند بیشتر از کسانی است که به اجل می میرند .

امام رضا علیه السلام :هر گاه بندگان مرتکب گناهانی شوند که قبلاً انجام نمی داده اند ، خداوند بلاهایی را بر ایشان پدید آورد که سابقه نداشته است .

ص :286


1- الخصال : 620/10 .
2- الکافی : 2/270/8 .
3- بحار الأنوار : 73/349/41 .
4- الکافی : 2/269/3 .
5- الأمالی للطوسی : 701/1498 .
6- الکافی : 2/275/29 .
7- (انظر) البلاء : باب 407 . الجزاء : باب 514 .

1385 - آثارُ الذُّنوبِ فِی البَرِّ وَالبَحرِ
1385 - آثار گناهان در خشکی و دریا

الکتاب:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ و الْبَحرِ بِما کَسَبَتْ أیْدِی النّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّه ما مِن سَنَةٍ أقَلَّ مَطَراً مِن سَنَةٍ ، و لکنّ اللّهَ یَضَعُهُ حیثُ یشاءُ ، إنّ اللّهَ عزّ و جلّ إذا عَمِلَ قَومٌ بالمعاصِی صَرَفَ عَنهُم ما کانَ قَدَّرَ لَهُم مِنَ المَطَرِ . (2)

(3)

1385

آثار گناهان در خشکی و دریا

قرآن :

«به سبب اعمال مردم ، فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند ، باشد که باز گردند» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :هیچ سالی کم بارش تر از سال دیگر نیست ، بلکه خداوند باران را هر جا که خواهد می باراند . [اما] هر گاه مردمی مرتکب گناهان شوند ، خداوند عزّ و جلّ بارانی را که برای آنان مقدّر کرده بود، از ایشان باز دارد .

1386 - آثارُ الذُّنوبِ عَلی غَیرِ فاعِلِها
1386 - آثار گناهان بر روی غیر گنهکاران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الذَّنبُ شُؤمٌ علی غیرِ فاعِلِهِ ، إن عَیَّرَهُ ابتُلِیَ ، و إنِ اغتابَهُ أثِمَ ، و إن رَضِیَ بهِ شارَکَهُ . (4)

(5)

1386

آثار گناهان بر روی غیر گنهکاران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناه برای غیر گنهکار [نیز ]شوم است ؛ [زیرا] اگر با گنهکار مخالفت کند ، گرفتار شود ، اگر از او غیبت کند گنهکار شود و اگر به گناه رضایت دهد، در آن شریک شود .

1387 - الذُّنوبُ الَّتی لَها آثارٌ مَخصوصَةٌ
1387 - گناهانی که آثار خاصی دارند

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الذُّنوبُ التی تَرُدُّ الدعاءَ: سُوءُ النِیَّةِ، و خُبثُ السَّرِیرَةِ، و النِّفاقُ مَع الإخوانِ، و تَرکُ التَّصدیقِ بالإجابَةِ ، و تأخِیرُ الصلواتِ المَفروضاتِ حتّی تَذهَبَ أوقاتُها ، و تَرکُ التّقرُّبِ إلی اللّهِ عزّ و جلّ بالبِرِّ و الصَّدقَةِ ، و استِعمالُ البَذاءِ ، و الفُحشُ فی القَولِ . (6)

1387

گناهانی که آثار خاصی دارند

امام زین العابدین علیه السلام :گناهانی که از استجابت دعا جلوگیری می کنند عبارتند از : بد نیّتی ، خبث باطن ، دورویی با برادران ، باور نداشتن به اجابت دعا ، به تأخیر انداختن نمازهای واجب تا آن که وقتشان بگذرد ، تقرّب نجستن به خداوند عزّ و جلّ با نیکوکاری و صدقه ، بد زبانی و زشت گویی .

ص :287


1- الروم : 41 .
2- بحار الأنوار : 73/329/12 .
3- (انظر) الفساد : باب 3152 . الخالق : باب 1108 .
4- الفردوس : 2/249/3169 .
5- (انظر) الفساد : باب 3152 ، 3153 .
6- معانی الأخبار: 271/2.

(1)

عنه علیه السلام :الذُّنوبُ التی تَحبِسُ غَیثَ السماءِ : جَورُ الحُکّامِ فی القَضاءِ ، و شَهادَةُ الزُّورِ ، و کِتمانُ الشهادَةِ . (2)

(3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الذُّنوبُ التی تُغَیِّرُ النِّعَمَ البَغیُ ، و الذُّنوبُ التی تُورِثُ النَّدَمَ القَتلُ ، و التی تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ ، و التی تَهتِکُ السُّتُورَ شُربُ الخَمرِ ، و التی تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا ، و التی تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ ، و التی تَرُدُّ الدُّعاءَ و تُظلِمُ الهواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إذا کَذَبَ الوُلاةُ حُبِسَ المَطَرُ ، و إذا جارَ السُّلطانُ هانَتِ الدَّولةُ ، و إذا حُبِسَتِ الزکاةُ ماتَتِ المَواشی . (5)

امام زین العابدین علیه السلام :گناهانی که بارش آسمان را باز می دارند عبارتند از : قضاوت ظالمانه قاضیان ، شهادت دروغ، و کتمان شهادت .

امام صادق علیه السلام :گناهی که نعمتها را دگرگون می کند ، زورگویی و سرکشی است و گناهی که پشیمانی به بار می آورد، آدم کشی است و گناهی که انتقام و کیفرها را فرود می آورد، ستم است و گناهی که پرده ها را می درد (آبرو و حیثیت ها را می برد) شرابخواری است و گناهی که جلوی روزی را می گیرد، زناست و گناهی که مرگ را شتاب می بخشد ، بریدن پیوند خویشاوندی است و گناهی که مانع استجابت دعا می شود و فضا را تیره و تار می کند ، آزردن پدر و مادر است .

امام رضا علیه السلام :هر گاه حکمرانان دروغ بگویند ، باران نمی بارد و هر گاه سلطان ستم کند، دولت سست و بی اعتبار شود و هر گاه زکات داده نشود چارپایان بمیرند .

ص :288


1- (انظر) الدعاء : باب 1207 .
2- معانی الأخبار : 271/2 .
3- (انظر) المال : باب 3708 .
4- بحار الأنوار : 73/374/11 .
5- الأمالی للمفید: 310/2.

1388 - الذُّنوبُ الَّتی تُعَجَّلُ عُقوبَتُها
1388 - گناهان زود کیفر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ مِنَ الذُّنوبِ تُعَجَّلُ عُقوبَتُها و لا تُؤَخَّرُ إلی الآخِرَةِ : عُقوقُ الوالِدَینِ ، و البَغیُ علی الناسِ ، و کُفرُ الإحسانِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : أیُّ ذَنبٍ أعجَلُ عُقوبَةً لِصاحِبِهِ ؟ _: مَن ظَلَمَ مَن لا ناصِرَ لَهُ إلاّ اللّهُ ، و جاوَرَ النِّعمَةَ بالتَّقصیرِ ، و استَطالَ بالبَغیِ علی الفقیرِ . (2)

عنه علیه السلام :أسرَعُ المَعاصِی عُقوبَةً أن تَبغِیَ عَلی مَن لا یَبغِی عَلَیکَ . (3)

بحار الأنوار عن أبی حَمزَةَ الثُّمالی :قالَ أمیرُ المؤمنین فی خُطبتِهِ : أعوذُ باللّهِ مِن الذُّنوبِ التی تُعَجِّلُ الفَناءَ ، فقامَ إلیهِ عبدُ اللّهِ بنُ الکَوّاءِ الیَشکُریُّ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أ وَ یَکونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ ؟ فقالَ : نَعَم وَیلَکَ ! قَطیعَةُ الرَّحِمِ . (4)

1388

گناهان زود کیفر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا می رسد و به آخرت نمی افتد : آزردن پدر و مادر ، زورگویی و ستم به مردم، و ناسپاسی نسبت به خوبیهای دیگران .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که کیفر کدام گناه زودتر دامنگیر گنهکار می شود _فرمود : ستم کردن به کسی که یاوری جز خدا ندارد، و کوتاهی در شکر نعمت، و دراز کردن دست ستم بر فقیر .

امام علی علیه السلام :کیفرِ ستمکاری به کسی که به تو ستم نمی کند ، از کیفر هر گناه دیگری زودتر دامنگیر آدمی می شود .

بحار الأنوار_ به نقل از ابو حمزه ثمالی _: امام علی علیه السلام در یکی از خطبه های خود فرمود : پناه می برم به خدا از گناهانی که مرگ را شتاب می بخشد . عبد اللّه بن کوّاء یشکری برخاست و عرض کرد : ای امیر المؤمنین! آیا گناهانی هم هست که مرگ را شتاب می بخشد؟ فرمود : وای بر تو! آری که هست ، بریدن از خویشاوندان!

ص :289


1- الأمالی للمفید : 237/1 .
2- الاختصاص : 234 .
3- غرر الحکم : 3146 .
4- بحار الأنوار : 74/137/107 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أربَعةٌ أسرَعُ شیءٍ عُقوبَةً : رجُلٌ أحسَنتَ إلَیهِ و یُکافیکَ بالإحسانِ إلَیهِ إساءةً ، و رجُلٌ لا تَبغِی علَیهِ و هو یَبغِی علَیکَ ، و رجُلٌ عاهَدتَهُ علی أمرٍ فَمِن أمرِکَ الوَفاءُ له و مِن أمرِهِ الغَدرُ بکَ ، و رجُلٌ یَصِلُ قرابَتَهُ و یَقطَعُونَهُ . (1)

عنه علیه السلام :فی کِتابِ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : ثلاثُ خِصالٍ لا یَموتُ صاحِبُهُنّ حتّی یَری وَبالَهُنَّ : البَغیُ، و قَطیعَةُ الرَّحِمِ، و الیَمینُ الکاذِبةُ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :چهار چیز است که کیفرشان از هر گناهی زودتر به انسان می رسد : کسی که تو به او خوبی کنی و او پاداش آن را به بدی دهد ، کسی که تو به او ستم نکنی و او به تو ستم کند ، کسی که در کاری با او پیمان بندی و تو به پیمانت وفادار مانی و او پیمان شکنی کند و کسی که تو با او پیوند برقرار کنی و او پیوند ببرد .

امام باقر علیه السلام :در کتاب امیر المؤمنین علیه السلام آمده است : سه گناه است که صاحب آنها در همین دنیا کیفرش را ببیند : ستم ، بریدن پیوند خویشاوندی، و سوگند دروغ .

1389 - دَواءُ الذُّنوبِ
1389 - داروی گناهان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ داءٍ دواءٌ ، و دواءُ الذُّنوبِ الاستِغفارُ . (4)

مستدرک الوسائل عن عمّار بنِ یاسرٍ :بَینا أنا أمشِی بأرضِ الکوفةِ إذ رأیتُ أمیرَ المؤمنینَ علیّاً علیه السلام جالِساً و عِندَهُ جَماعَةٌ مِنَ الناسِ و هُو یَصِفُ لِکُلِّ إنس_انٍ ما یَصلَحُ لَهُ ، فقلتُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أ یُوجَدُ عندَکَ دواءُ الذُّنوبِ ؟! فقالَ : نَعَم ، اِجلِسْ ، فَجَثَوتُ علی رُکْبَتَیّ حتّی تَفَرَّقَ عَنهُ الناسُ ثُمّ أقبَلَ عَلَیَّ فقالَ : خُذْ دواءً أقولُ لکَ . قالَ : قلتُ : قُلْ یا أمیرَ المؤمنینَ ، قالَ : علَیکَ بِوَرَقِ الفَقرِ ، و عُروقِ الصَّبرِ ، و هَلِیلَجِ الکِتمانِ ، و بَلیلجِ الرِّضا ، و غارِیقونِ الفکرِ ، و سُقْمُونِیا الأحزانِ ، و اشرَبْهُ بماءِ الأجفانِ ، و أغلِهِ فی طِنْجِیرِ القَلَقِ ، و دَعهُ تحتَ نِیرانِ الفَرَقِ ، ثُمّ صَفِّهِ بمُنخُلِ الأرَقِ، و اشرَبْهُ عَلَی الحَرَقِ، فذاکَ دَواکَ و شِفاکَ یا عَلیلُ . (5)

1389

داروی گناهان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر دردی را دارویی است و داروی گناهان استغفار است .

مستدرک الوسائل_ به نقل از عمار بن یاسر _: در شهر کوفه قدم می زدم که دیدم امیر المؤمنین علی علیه السلام نشسته و عدّه ای از مردم گردش را گرفته اند و آن حضرت برای اصلاح هر فردی به فراخور حالش نسخه ای تجویز می کند . من عرض کردم : ای امیر المؤمنین! آیا برای گناهان هم دارویی داری؟! فرمود : آری ، بنشین . من دو زانو نشستم، تا مردم پراکنده شدند ؛ پس حضرت رو به من کرد و فرمود : دارویی را که برایت می گویم فراهم کن . عرض کردم : بفرما، ای امیر المؤمنین ! فرمود : برگ فقر ، ریشه صبر ، هلیله کتمان ، بلیله رضا ، غاریقون اندیشه و سقمونیای اندوه را با آب پلکها[ی چشم خود] مخلوط کن و در دیگ نگرانی و بی قراری بجوشان و زیر آتش ترس قرارش ده ؛ سپس آن را از صافی بی خوابی بگذران و در حالی که [از آتش عشق و فراق] می سوزی بنوش . این است دارو و درمان تو ، ای دردمند !

ص :290


1- الخصال : 230/71 .
2- الأمالی للمفید : 98/8 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 73 / 366 باب 138 .
4- الجعفریّات : 228 .
5- مستدرک الوسائل : 12/171/13803 .

1390 - سِترُ اللَّهِ عَلَی المُذنِبِ
1390 - پرده پوشی خدا نسبت به گنهکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِلمؤمنِ اثنانِ و سَبعونَ ستراً ، فإذا أذنَبَ ذنباً انهَتَکَ عَنهُ سِترٌ ، فإن تابَ رَدَّهُ اللّهُ إلَیهِ و سَبعةً مَعهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما مِن عَبدٍ إلاّ و علَیهِ أربَعونَ جُنَّةً حتّی یَعمَلَ أربَعینَ کبیرةً ، فإذا عَمِلَ أربَعینَ کبیرةً انکَشَفَتْ عَنهُ الجُنَنُ . (2)

1390

پرده پوشی خدا نسبت به گنهکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن در پوشش هفتاد و دو پرده است و چون گناهی کند یک پرده دریده شود و اگر توبه کرد خداوند آن پرده را با هفت پرده دیگر به او باز گرداند .

امام علی علیه السلام :هیچ بنده ای نیست جز آن که چهل پرده بر او باشد ، تا آن که چهل گناه کبیره کند ، چون چهل گناه بزرگ از او سر زد ، آن پرده ها از رویش کنار روند .

ص :291


1- النوادر للراوندی : 97/49 .
2- علل الشرائع : 532/1 .

عنه علیه السلام :فَتَعالی مِن قَوِیٍّ ما أکرَمَهُ (أحکَمَهُ) ، و تَواضَعتَ مِن ضعیفٍ ما أجرَأکَ علی مَعصیَتِهِ و أنتَ فی کَنَفِ سِترِهِ مُقیمٌ ، و فی سَعَةِ فَضلِهِ مُتَقَلِّبٌ ، فلَم یَمنَعْکَ فَضلَهُ ، و لَم یَهتِکْ عَنکَ سِترَهُ ، بل لَم تَخلُ من لُطفِهِ مَطْرِفَ عَینٍ فی نِعمَةٍ یُحدِثُها لکَ أو سیّئةٍ یَستُرُها علَیکَ أو بَلیَّةٍ یَصرِفُها عنکَ ، فما ظَنُّکَ بهِ لَو أطَعتَهُ ؟! (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ للّهِِ تَبارَکَ وَ تَعالی عَلی عبدِهِ المؤمنِ أربَعینَ جُنَّةً ، فمتی أذنَبَ ذنباً (کبیراً) رَفَعَ عَنهُ جُنَّةً ، فإذا عابَ أخاهُ المؤمنَ بشیءٍ یَعلَمُهُ مِنهُ انکَشَفَتْ تلکَ الجُنَنُ عَنهُ ، و یَبقی مَهتوکَ السِّترِ ، فَیَفتَضِحُ فی السماءِ علی ألسِنَةِ المَلائکةِ و فی الأرض علی ألسِنَةِ الناسِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :چه بلند مرتبه است آن خدایی که در عین قدرتمندی بزرگوار است! و چه پستی تو، که با آن همه ضعف بر نافرمانی او گستاخی ! حال آن که در پناه عفو و پرده پوشی او به سر می بری، و در فراخنای فضل و نعمت او می گردی، و او فضل خود را از تو دریغ نکرد، و پرده اش را [که بر گناهانت کشیده] ندرید ، بلکه در نعمتی که به تو ارزانی داشت ، یا گناهی که از تو پوشاند ، یا بلایی که از تو برگرداند ، لحظه ای از لطف و فضل او دور نبوده ای ؛ حال [ببین] اگر فرمانش را ببری چه می کند!

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی برای بنده مؤمن خود چهل پرده قرار داده است . هر گاه گناهی [بزرگ]از او سر زند یک پرده کنار می رود و چون از برادر مؤمن خود عیبی بداند و او را بدان سرزنش کند دیگر پرده ها کنار روند و بی پرده ماند و بدین سان رسوایی اش در آسمان بر سر زبان فرشتگان افتد و در زمین بر سر زبان مردم .

1391 - مُکَفِّراتُ الذُّنوبِ
1391 - پاک کننده های گناهان

1 _ العُقوبةُ فی الدنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المؤمنَ إذا قارَفَ الذُّنوبَ ابتُلِیَ بها بالفَقرِ ، فإن کانَ فی ذلکَ کفّارةٌ لِذُنوبِهِ و إلاّ ابتُلِیَ بالمَرضِ ، فإن کانَ ذلکَ کفّارةً لِذُنوبِهِ و إلاّ ابتُلِیَ بالخَوفِ مِن السُّلطانِ یَطلُبُهُ ، فإن کانَ ذلکَ کفّارةً لِذُنوبِهِ و إلاّ ضُیِّقَ علَیهِ عِندَ خُروجِ نفسِهِ ، حتّی یَلقَی اللّهَ حِینَ یَلقاهُ و ما لَهُ مِن ذنبٍ یَدَّعِیهِ علَیهِ فَیَأمُرُ بهِ إلی الجَنَّةِ . (4)

1391

پاک کننده های گناهان

1 _ کیفر دنیوی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه مؤمن گناه کند ، به سبب آن گناهان گرفتار فقر شود . اگر آن فقر، گناهانش را پاک نکرد، به بیماری مبتلا شود و اگر آن هم گناهانش را نزدود، به ترس از تعقیب قدرت حاکمه گرفتار آید و اگر این نیز گناهانش را پاک نکرد هنگام مردن بسختی جان دهد، تا آن که سرانجام خدا را بدون گناهی که به سبب آن بازخواست شود ، دیدار کند و دستور رسد که او را به بهشت برند .

ص :292


1- نهج البلاغة : الخطبة 223 .
2- بحار الأنوار : 73/361/87 .
3- (انظر) التوبة : باب 474 .
4- بحار الأنوار : 81/199/56 .

بحار الأنوار :رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن جَبرئیلَ علیه السلام عنِ اللّهِ عزّ و جلّ : یا محمّدُ ، إنّنی حَظَرتُ الفِردَوسَ علی جمیعِ النبیِّینَ حتّی تَدخُلَها أنتَ و علیٌّ و شیعَتُکُما ، إلاّ مَنِ اقتَرَفَ مِنهُم کبیرةً ، فإنّی أبلُوهُ فی مالِهِ أو بخوفٍ من سُلطانِهِ حَتَّی تَلقاهُ الملائکةُ بالرَّوحِ و الرَّیحانِ و أنا علَیهِ غیرُ غَضبانَ ، فیکونَ ذلکَ حِلاًّ لِما کانَ مِنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ البَلاءُ فی المؤمنِ و المؤمنةِ فی جَسَدِهِ و مالِهِ و ولدِهِ حَتّی یَلقَی اللّهَ و ما علَیهِ مِن خطیئةٍ (2) . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما مِنَ الشِّیعةِ عَبدٌ یُقارِفُ أمراً نَهَینا عَنهُ فیَموتُ حتّی یُبتَلی ببَلِیّةٍ تُمَحَّصُ بها ذنوبُهُ ، إمّا فی مالٍ ، و إمّا فی ولدٍ ، و إمّا فی نفسِهِ ، حتّی یَلقَی اللّهَ عزّ و جلّ و ما لَهُ ذنبٌ ، و إنّه لَیَبقی علَیهِ الشیءُ مِن ذنوبِهِ فَیُشَدَّدُ بهِ علَیهِ عِندَ مَوتِهِ . (4)

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از قول جبرئیل علیه السلام فرمود : خداوند عزّ و جلّ فرمود : ای محمّد! من ورود به بهشت را بر همه پیامبران ممنوع کرده ام ، تا تو و علی و پیروانتان وارد آن شوید ، مگر آن کس از پیروانتان که گناه کبیره ای مرتکب شود ؛ در این صورت او را به بلایی در اموالش یا ترس از سلطان گرفتار کنم، تا آن که فرشتگان با بشارت و شادمانی استقبالش کنند و من از او در خشم نباشم و این همه برای رهایی از گناهی باشد که از او سر زده بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زن و مرد مؤمن پیوسته در جان و مال و فرزندش گرفتار بلا می شود تا آن که بدون گناه خدا را دیدار کند .

امام علی علیه السلام :هر یک از شیعیان ما که کاری را که ما نهی کرده ایم مرتکب شود ، پیش از آن که بمیرد به مال یا فرزند و یا به خودش بلایی برسد که به سبب آن گناهانش پاک شود و خداوند عزّ و جلّ را بدون گناه دیدار کند . اگر چیزی از گناهانش هنوز باقی مانده باشد در هنگام مردن بسختی جان دهد .

ص :293


1- بحار الأنوار : 68/145/92 .
2- بحار الأنوار : 67/236/54 .
3- (انظر) البلاء : باب 413 .
4- الخصال : 635/10 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خیراً عَجَّلَ عُقوبَتَهُ فی الدنیا ، و إذا أرادَ بعَبدٍ سوءاً أمسَکَ علَیهِ ذُنوبَهُ حتّی یوافِیَ بها یومَ القیامةِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فیومَئذٍ لا یُسْأَلُ عن ذَنْبِهِ إنْسٌ و لا جَانٌّ» (2) _: إنّ مَنِ اعتَقَدَ الحقَّ ثمّ أذنَبَ و لَم یَتُبْ فی الدنیا عُذِّبَ علَیهِ فی البَرزَخِ و یَخرُجُ یومَ القِیامَةِ و لَیسَ لَهُ ذنبٌ یُسأَلُ عَنهُ . (3)

(4)

2 _ الأمراضُ

بحار الأنوار :فی الحدیثِ القُدسِیّ : أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی ، و أهلُ شُکرِی فی زیادَتی ، و أهلُ ذِکرِی فی نِعمَتی ، و أهلُ مَعصِیَتِی لا اُؤْیِسْهُم مِن رَحمَتی ، إن تابُوا فَأنا حَبِیبُهُم ، و إن دَعَوا فأنا مُجیبُهُم ، و إن مَرِضوا فَأَنا طَبیبُهُم ، اُداوِیهِم بالمِحَنِ و المَصائبِ ، لاُِطَهِّرَهُم مِنَ الذُّنوبِ و المَعایبِ . (5)

امام صادق علیه السلام :هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد در همین دنیا کیفرش دهد و چون برای بنده ای بد بخواهد گناهانش را نگه دارد تا در روز قیامت کیفر بیند .

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «و در آن روز از گناه هیچ جنّی و آدمی نپرسند» _فرمود : کسی که به حق اعتقاد داشته باشد و گناه کند و بی توبه از دنیا رود، در برزخ به سبب آن گناه عذاب بیند و روز قیامت در حالی بیرون آید که گناهی ندارد تا از آن بازخواست شود .

2 _ بیماریها

بحار الأنوار :در حدیث قدسی آمده است : فرمانبردارانِ من میهمان منند، و سپاسگزارانِ من، نعمتشان افزوده شود و یاد کنندگانِ من، برخوردار از نعمت منند ، و نافرمانانِ خود را از رحمتم نومید نمی کنم ، اگر توبه کنند، من حبیب آنهایم و اگر مرا بخوانند، پاسخشان دهم و اگر بیمار شوند، من طبیبشان باشم ، با رنجها و مصیبتها درمانشان کنم، تا از گناهان و عیبها پاکشان سازم .

ص :294


1- بحار الأنوار : 81/177/18 .
2- الرحمن : 39 .
3- مجمع البیان : 9/312 .
4- (انظر) القبر : باب 3212 .
5- بحار الأنوار: 77/42/10.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السُّقمُ یَمحُو الذُّنوبَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ساعاتُ الوَجَعِ یُذهِبْنَ ساعاتِ الخَطایا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :حُمّی لیلةٍ کَفّارةُ سَنَةٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ المَرَضَ یُنَقِّی الجَسَدَ مِن الذنوبِ کما یُذهِبُ الکِیرُ خُبثَ الحدیدِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ رَجُلٌ : ما الذی یَمحو عَنّی الخَطایا؟ _: الدُّموعُ و الخُضوعُ و الأمراضُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا ابتَلَی اللّهُ عَبداً أسقَطَ عنهُ مِنَ الذُّنوبِ بقَدْرِ عِلَّتِهِ . (6)

عنه علیه السلام_ فی المَرَضِ یُصیبُ الصَّبِیَّ _: کفّارةٌ لوالِدَیهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیماری ، گناهان را پاک می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لحظات درد کشیدن، لحظه های [ارتکاب] گناهان را می بَرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک شب تب داشتن ، کفاره یک سال [گناه] است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیماری ، تن را از گناهان می پالاید ، همچنان که دم آهنگری، ناخالصی آهن را می زداید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال مردی که پرسید : چه چیز گناهان مرا پاک می کند ؟ _فرمود : اشک ها، خضوع [در پیشگاه خداوند] و بیماریها .

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دردمند کند به اندازه بیماری اش گناهان او را می زداید .

امام علی علیه السلام_ درباره بیماری کودکان _فرمود : کفاره گناهان پدر و مادر آنهاست .

ص :295


1- . بحار الأنوار : 67/244/83 .
2- بحار الأنوار : 67/244/83 .
3- بحار الأنوار : 81/186/39 .
4- بحار الأنوار : 81/197/54 .
5- کنز العمّال : 44154 .
6- . دعائم الإسلام : 1/218 .
7- بحار الأنوار : 81/186/ 40 .

بحار الأنوار :کان [ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام ]إذا رَأی المریضَ قد بَرِئَ قالَ لَهُ : لِیَهنِئْکَ الطُّهرُ _ أی مِنَ الذُّنوبِ _ فَاستَأْنِفِ العَمَلَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :المَرَضُ للمؤمنِ تَطهیرٌ و رَحمَةٌ ، و للکافِرِ تَعذِیبٌ و لَعنَةٌ ، و إنّ المَرَضَ لا یَزالُ بالمؤمنِ حتّی لا یکونَ علَیهِ ذَنبٌ . (2)

3 _ الأحزانُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا کَثُرَت ذُنوبُ المؤمِنِ و لم یَکن لَهُ مِن العَمَلِ ما یُکَفِّرُها ابتَلاهُ اللّهُ بالحُزنِ لِیُکَفِّرَها بهِ عَنهُ . (3)

الدعوات عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مِنَ الذُّنوبِ ذُنوباً لا یُکَفِّرُها صلاةٌ و لا صومٌ . قیلَ : یا رس_ولَ اللّهِ ، فما یُکَفِّرُها ؟ قالَ : الهُمُومُ فی طَلَبِ المَعیشَةِ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أصابَ المؤمنَ مِن نَصَبٍ و لا وَصَبٍ و لا حَزَنٍ حتّی الهَمُّ یُهِمُّهُ إلاّ کَفَّرَ اللّهُ بهِ عَنهُ مِن سیّئاتِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ساعاتُ الهُمومِ ساعاتُ الکفّاراتِ ، و لا یَزالُ الهَمُّ بالمؤمنِ حتّی یَدَعَهُ و ما لَهُ مِن ذَنبٍ . (6)

بحار الأنوار :علی بن الحسین علیه السلام هر گاه بیماری را می دید که بهبود یافته است ، به او می فرمود : پاکی از گناهان مبارکت باد ! عمل [شایسته] را از نو آغاز کن .

امام رضا علیه السلام :بیماری برای مؤمن تطهیر و رحمت است و برای کافر، عذاب و لعنت . بیماری همواره با مؤمن هست، تا آن که گناهانش بکلی پاک شود .

3 _ اندوهها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه گناهان مؤمن زیاد شود و او را عملی نباشد که آن گناهان را پاک گرداند ، خداوند او را به اندوه مبتلا سازد، تا بدان سبب گناهانش را بزداید .

الدعوات :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : در میان گناهان گناهانی هست که هیچ نماز و روزه ای آنها را نمی زداید . عرض شد : ای رسول خدا! پس چه چیز آنها را زداید؟ فرمود : اندوه برای کسب گذران زندگی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ رنج و درد و اندوه و حتی نگرانی خاطری به مؤمن نرسد جز این که خداوند بدان گناهانش را بزداید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لحظات نگرانی و اندوه ، لحظات کفّاره گناهان است ؛ اندوه و نگرانیِ خاطر، پیوسته با مؤمن هست و زمانی رهایش می کند که از گناهان پاک شده باشد .

ص :296


1- بحار الأنوار : 81/186/41 .
2- ثواب الأعمال : 229/1 .
3- الدعوات : 120/288 .
4- الدعوات : 56/141 .
5- تحف العقول : 38 .
6- بحار الأنوار : 67/244/83 .

بحار الأنوار :رُویَ أنَّهُ لَمّا نَزَلَ_ت هذِهِ الآیَةُ : «لَیسَ بِأَمانِیِّکُم وَ لا أمانی أهل الکتاب مَنْ یَعمَلْ سُوءاً یُجْزَ بهِ» (1) فقال رجُلٌ لِرَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : یا رَسولَ اللّهِ! جاءَت قاصِمَةُ الظَّهرِ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : کلاّ ، أ ما تَحزَنُ ؟ أ ما تَمرَضُ ؟ أ ما یُصِیبُکَ اللّأواءُ و الهُمومُ ؟ قالَ: بلی ، قالَ : فذلکَ مِمّا یُجزی بهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الهَمَّ لَیَذهَبُ بِذُنوبِ المُسلِمِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ المؤمنَ لَیُهَوَّلُ علیه فی مَنامِهِ فتُغفَرُ لَهُ ذُنوبُهُ ، و إنّه لَیُمتَهَنُ فی بَدَنِهِ فتُغفرُ لَهُ ذُنوبُهُ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ما أحَدٌ مِن شیعَةِ عَلیٍّ أصبَحَ صَبیحةً أتی بِسیّئةٍ أو ارتَکَبَ ذنباً إلاّ أمسی و قد نالَهُ غَمٌّ حَطَّ عَنهُ سَیِّئَتَهُ ، فکیف یَجرِی علَیهِ القَلمُ ؟! (5)

(6)

بحار الأنوار :روایت شده : چون آیه «[پاداش و کیفر ]به آرزوی شما و آرزوی اهل کتاب نیست . هر کس که مرتکب بدی شود کیفرش را ببیند» نازل شد ، مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : ای رسول خدا! آیه کمر شکن آمد . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چنین نیست ، آیا تو غمگین نمی شوی؟ آیا بیمار نمی شوی؟ آیا محنت و اندوه به تو نمی رسد؟ عرض کرد : چرا . فرمود : همین چیزها از جمله کیفرهاست .

امام صادق علیه السلام :همانا غم و اندوه، گناهان مسلمان را می برد .

امام صادق علیه السلام :همانا مؤمن خواب هولناک می بیند و به سبب آن گناهانش بخشوده می شود و آسیب بدنی می بیند و بدان سبب گناهانش آمرزیده می شود .

امام رضا علیه السلام :هیچ یک از شیعیان علی نیست که روز مرتکب گناهی شود ، مگر آن که شب اندوهی به او رسد که آن گناه را فرو ریزد ؛ پس ، چگونه قلم برای نوشتن گناهان چنین کسی به کار افتد؟!

ص :297


1- النساء : 123 .
2- بحار الأنوار : 81/192/49 .
3- الدعوات : 120/ 285 .
4- الأمالی للصدوق : 589/815 .
5- بحار الأنوار : 68/146/94 .
6- (انظر) البلاء : باب 412 .

4 _ الحَسناتُ

الکتاب :

وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللیْلِ إنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» . (1)

ذلِکَ أمْرُ اللّهِ أنزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَن یَتَّقِ اللّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أجْراً» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا عَمِلتَ سیّئةً فَاعمَلْ حَسَنةً تَمْحوها . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ یُکَفِّرُ بکلِّ حَسَنةٍ سیّئةً، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ: «إنّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السیّئاتِ» . (4)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ ......... و ارحَضوا بها ذُنوبَکُم ، و داوُوا بها الأسقامَ . (5)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :إنّ علیّاً علیه السلام أقبَلَ علی الناسِ فقالَ : أَیُّ آیَةٍ فی کتابِ اللّهِ أرجی عِندَکُم ؟ فقالَ بعضُهُم : «إنّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أن یُشْرَکَ بهِ و یَغْفِرُ ما دُونَ ذلکَ لِمَنْ یَشاءُ» (6) قالَ : حَسَنَةٌ و لَیسَت إیّاها ......... ثُمّ أحجَمَ الناسُ فقالَ : ما لَکُم یا مَعشَرَ المسلمینَ ؟ قالوا : لا و اللّهِ ، ما عِندَنا شیءٌ ، قالَ : سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : أرجی آیَةٍ فی کتابِ اللّهِ «و أقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النهارِ و زُلَفاً مِنَ اللیلِ إنّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» . (7)

4 _ کارهای نیک

قرآن :

«نماز بگزار در دو طرف [آغاز و انجام] روز و ساعاتی از شب ؛ زیرا نیکی ها بدی ها را از میان می برد . این یادی است برای یاد آوران» .

«این فرمان خداست که بر شما نازل کرده است . و هر که از خدا بترسد ، گناهانش را از او می زداید و او را مزدی بزرگ می دهد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه کار بدی کردی، کار خوبی انجام بده که آن، بدی را پاک می کند .

امام علی علیه السلام :خداوند متعال با هر کار نیکی ، یک کار بد را می زداید . خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «همانا نیکیها بدیها را از میان می برد » .

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدا سفارش می کنم ......... به وسیله آن ، گناهان خود را بشویید و بیماریهایتان را درمان کنید .

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام رو به مردم کرد و فرمود : به نظر شما کدام آیه در کتاب خدا امیدوار کننده تر است؟ یکی گفت : آیه «همانا خداوند شرک به خود را نمی آمرزد و جز آن را برای هر کس که بخواهد می آمرزد» . حضرت فرمود : خوب است ، اما این آیه نیست . . . مردم سپس از اظهار نظر باز ایستادند. حضرت فرمود : ای جماعت مسلمان! چه شد که سخنی نمی گویید؟ عرض کردند : به خدا قسم چیزی برای گفتن نداریم . حضرت فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : امید بخش ترین آیه در کتاب خدا این آیه است : «نماز بگزار در دو طرف [آغاز و انجام] روز و ساعاتی از شب ؛ زیرا نیکیها بدیها را از میان می برد این یادی است برای یاد آوران » .

ص :298


1- هود : 114 .
2- الطلاق : 5 .
3- الأمالی للطوسی : 186/312 .
4- الأمالی للمفید : 262/3 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 191 .
6- النساء : 48 .
7- تفسیر العیّاشی : 2/161/74 .

(1)

5 _ حُسنُ الخُلُقِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ و کانَ مِن قَرنِهِ إلی قَدَمِهِ ذُنوباً بَدَّلَها اللّهُ حَسَناتٍ : الصِّدقُ ، و الحَیاءُ ، و حُسنُ الخُلُقِ ، و الشُّکرُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ حُسنَ الخُلُقِ یُذِیبُ الخَطیئةَ کما تُذِیبُ الشمسُ الجَلیدَ ، و إنّ سوءَ الخُلُقِ لَیُفسِدُ العَمَلَ کما یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ . (3)

6 _ إغاثةُ المَلهوفِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن کفّاراتِ الذُّنوبِ العِظامِ : إغاثَةُ المَلهوفِ ، و التَّنفیسُ عنِ المَکروبِ . (4)

5 _ خوش خویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که هر کس داشته باشد ، اگر سر تا پا غرق گناه باشد ، خداوند آن گناهان را به حسنه و نیکی تبدیل می کند : راستی ، حیا ، خوش خویی و سپاسگزاری .

امام صادق علیه السلام :همانا خوش خویی گناه را ذوب می کند ، همچنان که آفتاب شبنم را، و بد خویی کردار را تباه می سازد ، همچنان که سرکه عسل را .

6 _ فریادرسی ستمدیدگان

امام علی علیه السلام :رسیدن به فریاد ستمدیده و زدودن غم اندوهناک از کفّاره های گناهان بزرگ است .

ص :299


1- (انظر) الحسنة : باب 1274 . الصلاة : باب 2239 . صلاة اللّیل : باب 2281 .
2- الکافی : 2/107/7 .
3- بحار الأنوار : 71/395/74 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 24 .

7 _ استِغفارُ المَلائکةِ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ للّهِِ عزّ ذِکرُهُ ملائکةً یُسقِطونَ الذُّنوبَ عن ظُهورِ شِیعَتِنا کما تُسقِطُ الرِّیحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ فی أوانِ سُقُوطِهِ ، و ذلکَ قولُهُ عزّ و جلّ : «یُسَبِّحُونَ بحَمدِ رَبِّهِم و یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنوا» (1) و اللّهِ ما أرادَ بهذا غَیرَکُم . (2)

8 _ کثرةُ السجودِ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، کَثُرَت ذُنُوبی و ضَعُفَ عَمَلِی ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أکثِرِ السُّجودَ فإنّه یَحُطُّ الذُّنوبَ کما تَحُطُّ الرِّیحُ وَرَقَ الشَّجَرِ . (3)

9 _ الحجُّ و العُمرةُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العُمرَةُ إلی العُمرَةِ کَفّارَةُ ما بَینَهُما ، و الحجّةُ المُتَقَبَّلَةُ ثوابُها الجَنَّةُ ، و مِنَ الذُّنوبِ ذنوبٌ لا تُغفَرُ إلاّ بعَرَفاتَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوسِّلونَ إلی اللّهِ ......... حَجُّ البیتِ و اعتِمارُهُ ، فَإنَّهُما یَنفِیانِ الفَقرَ و یَرحَضَانِ الذَّنبَ . (5)

7 _ استغفار فرشتگان

امام صادق علیه السلام :خداوند ، که یادش بر فراز باد ، فرشتگانی دارد که گناهان را از دوش شیعیان ما فرو می ریزانند همچنان که باد، برگ درختان را که در آستانه ریزش است فرو می ریزاند. و این سخن خداوند عزّ و جلّ است آن جا که می فرماید: «به ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند و برای مؤمنان آمرزش می خواهند» . به خدا سوگند که مقصود [از مؤمنان] کسی جز شما نیست .

8 _ سجده زیاد

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! گناهانم زیاد شده و اعمالم سست [و اندک ]گشته است . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : زیاد سجده کن ؛ زیرا همچنان که باد، برگ درختان را فرو می ریزاند ، سجده گناهان را می ریزاند .

9 _ حج و عمره

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این عمره تا آن عمره، کفاره گناهانی است که در فاصله آن دو صورت گیرد، و ثواب حجِّ پذیرفته بهشت است، و گناهانی هست که جز در عرفات آمرزیده نمی شود .

امام علی علیه السلام :بهترین وسیله ای که متوسلان با آن به خدا تقرّب می جویند . . . حج و عمره خانه خداست . این دو فقر را می زدایند و گناهان را می شویند .

ص :300


1- . غافر : 7 .
2- بحار الأنوار : 59/196/61 .
3- الأمالی للصدوق : 589/814 .
4- بحار الأنوار : 99/50/46 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 110 .

(1)

10 _ افتِتاحُ صحیفةِ العملِ و اختِتامُها بالخیرِ

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّ المَلَکَ المُوَکَّلَ عَلَی العب_دِ یَکتُبُ فی صَحیفَةِ أعمالِهِ ، فَأملُوا بأوَّلِها و آخِرِها خَیراً یُغفَرْ لَکُم ما بَینَ ذلکَ . (2)

11 _ الصلاةُ علی محمّدٍ و آلِهِ

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن لم یَقدِرْ علی ما یُکَفِّرُ بهِ ذُنوبَهُ فَلْیُکثِرْ مِنَ الصَّلاةِ علی محمّدٍ و آلِهِ فإنّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً . (3)

12 _ الموت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَوتُ کفّارةٌ لِذُنوبِ المؤمنینَ . (4)

(5)

10 _ آغاز کردن و پایان بردن نامه عمل به نیکی

امام زین العابدین علیه السلام :همانا فرشته گماشته بر بنده ، پیوسته در نامه اعمال او می نویسد ، پس در آغاز و انجام آن خیر و خوبی را به فرشته املا کنید که میان آن دو بر شما بخشوده می شود .

11 _ صلوات فرستادن بر محمّد و آل او

امام رضا علیه السلام :هر که نمی تواند کاری کند که به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمّد و خاندان او بسیار درود فرستد ؛ زیرا صلوات گناهان را ریشه کن می کند .

12 _ مرگ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ ، کفاره گناهان مؤمنان است .

ص :301


1- (انظر) الحجّ : باب 704 .
2- بحار الأنوار : 5/329/25.
3- . الأمالی للصدوق: 131/123.
4- الأمالی للمفید : 283/8 .
5- (انظر) عنوان 461 «الکفّارة» . الحدود : باب 751 . الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2089 . المصافحة : باب 2224 . الصلاة : باب 2239 . الغیبة : باب 3094 .

1392 - ما یورِثُ العِصمَةَ مِنَ الذُّنوبِ
1392 - عوامل مصونیّت از گناه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثلاثٌ مَن حَفِظَهُنَّ کانَ مَعصوماً مِنَ الشیطانِ الرَّجیمِ و مِن کلِّ بَلِیَّةٍ : مَن لم یَخلُ بِامرَأةٍ لَیسَ یَملِکُ مِنها شیئاً ، و لم یَدخُلْ عَلی سُلطانٍ ، و لم یُعِنْ صاحبَ بِدعةٍ بِبِدعَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :لو لم یُرَغِّبِ اللّهُ سبحانَهُ فی طاعَتِهِ لَوَجَبَ أن یُطاعَ رَجاءَ رَحمَتِهِ ، لَو لَم یَنهَ اللّهُ سبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَها العاقِلُ . (2)

عنه علیه السلام :اُذکُرُوا انقِطاعَ اللذّاتِ و بقاءَ التَّبِعاتِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ صِلَةَ الرَّحِمِ و البِرَّ لَیُهَوِّنانِ الحِسابَ و یَعصِمانِ مِنَ الذنوبِ . (4)

(5)

1392

عوامل مصونیّت از گناه

امام علی علیه السلام :سه چیز است که هر کس آنها را رعایت کند از گزند شیطانِ رانده شده و از هر بلایی در امان خواهد بود : خلوت نکردن با زن بیگانه که هیچ اختیاری نسبت بدو ندارد ، نرفتن به درگاه سلطان، و یاری نکردن بدعت گذار در بدعتش .

امام علی علیه السلام :اگر خداوند سبحان به طاعت خود ترغیب هم نمی کرد ، باز واجب بود که به امید رحمتش ، اطاعت شود و اگر خدای سبحان از حرام های خود نهی هم نمی کرد باز واجب بود که خردمند از آنها اجتناب کند .

امام علی علیه السلام :به سر آمدن خوشی ها و بر جای ماندن پیامدهای ناگوار آنها را همواره به یاد آورید .

امام صادق علیه السلام :همانا صله رحم و نیکوکاری ، حسابرسی را آسان می کند و از گناهان مصون می دارد .

1393 - ما یوجِبُ التَّقَحُّمَ فِی الذُّنوبِ
1393 - عوامل فرو رفتن در گناهان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِرصُ و الکِبرُ و الحَسَدُ دَواعٍ إلی التَقَحُّمِ فی الذُّنوبِ . (6)

1393

عوامل فرو رفتن در گناهان

امام علی علیه السلام :آزمندی و تکبّر و حسادت ، انگیزه های فرو رفتن در گناهان است .

ص :302


1- بحار الأنوار : 74/197/32 .
2- غرر الحکم : 7594 _ 7595 .
3- بحار الأنوار : 73/364/96 .
4- الکافی : 2/157/31 .
5- (انظر) العصمة : باب 2704 . الذکر : باب 1344 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 371 .

نهج البلاغة عنه علیه السلام_ و قد مَرَّ بِقَتلَی الخوارِجِ یومَ النَّهْرَوانِ _: بُؤس_اً لَکُم ، لَقد ضَرَّکُم مَن غَرَّکُم ، فقیلَ لَهُ : مَن غَرَّهُم یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ فقالَ : الشیطانُ المُضِلُّ ، و الأنفُسُ الأمّارَةُ بِالسُّوءِ ، غَرَّتهُم بالأمانِیِّ ، و فَسَحَت لَهُم بالمَعاصِی ، و وَعَدَتهُمُ الإظهارَ، فَاقتَحَمَتْ بهِمُ النارَ . (1)

(2)

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام در هنگام گذر بر کشتگان خوارج در جنگ نهروان _ فرمود : ای تیره بختان! آن کس که فریبتان داد، به شما زیان رساند . عرض شد : ای امیر المؤمنین! چه کسی فریبشان داد؟ فرمود : شیطانِ گمراه کننده و نفْسهای فرمان دهنده به بدی، آنان را به آرزوهای خام فریب داد و میدان نافرمانی و گناه را برای آنان گسترد و نوید پیروزی شان داد و سپس آنان را در آتش فرو افکند .

1394 - النَّوادِرُ
1394 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أعرَضَ عن مُحَرَّمٍ أبدَلَهُ اللّهُ بهِ عِبادَةً تَسُرُّهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أهَمَّنی ذَنبٌ اُمهِلْتُ بَعدَهُ حتّی اُصَلِّیَ رَکعتَینِ و أسأَلَ اللّهَ العافِیَةَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یقولُ : لا تُبدِیَنَّ عن واضِحَةٍ و قد عَمِلتَ الأعمالَ الفاضِحَةَ ، و لا یَأمَنِ البَیاتَ مَن عَمِلَ السیّئاتِ . (5)

1394

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از کاری حرام روی گرداند، خداوند به جای آن عبادتی شاد کننده عطایش فرماید .

امام علی علیه السلام :گناهی که پس از ارتکاب آن، فرصت گزاردن دو رکعت نماز و طلب عافیت از خدا را بیابم ، مرا غمگین نسازد .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود: تو که کارهای رسوا کننده کرده ای! نیشت را به خنده باز مکن و کسی که گناه کرده است ، نباید خود را از شبیخون (عذاب خدا) ایمن داند .

ص :303


1- نهج البلاغة : الحکمة 323 .
2- (انظر) عنوان 386 «الغرور» .
3- بحار الأنوار : 77/121/20 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 299 .
5- بحار الأنوار : 73/317/4 .

ص :304

حرف الراء

اشاره

الرئاسة (ریاست)

الرؤیا (رؤیا)

الریاء (ریاکاری)

الرأی (اندیشه)

الربا (ربا)

الرجعة (رجعت)

الرجاء (امید)

الرَّحم (مهربانی)

الرحمة (رحمت)

الرَّحِم (خویشاوندی)

ص :305

الرخصة (رخصت)

الارتداد (برگشتن از دین)

الرزق (روزی)

الرستاق (روستا)

الرسول (پ_یک)

الرشوة (رشوه)

الرضاع (شیرخوارگی کودک)

الرضا بالقضاء (خرسندی به تقدیر الهی)

رضوان اللّه (خرسندی خدا)

الرفق (ملایمت)

المراقبة (مراقبت)

رمضان (رمضان)

الرمایة (تیراندازی)

الرهبانیّة (رهبانیّت)

الرهن (گرو)

الروح (روح)

الراحة (آسایش)

الریاضة (ریاضت)

ص :306

174 - الرئاسة

اشاره

(1)

(2)

ص :307


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 145 باب 124 «حبّ الرئاسة» .
2- انظر : عنوان 281 «الشهرة» ، 90 «الجاه» ، السفلة : باب 1819 .

174 - ریاست
1395 - ذَمُّ الرِّئاسَةِ
1395 - نکوهش ریاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرئاسةُ عَطَبٌ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تَطلُبَنَّ أن تکونَ رَأسا فتکونَ ذَنَبا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُنْ ذَنَبا و لا تَکُن رَأسا . (3)

عنه علیه السلام :فیما ناجی اللّهُ تعالی بهِ موسی علیه السلام : ......... لا تَغبِطَنَّ أحدا بِرِضَی الناسِ عَنهُ حتّی تَعلَمَ أنَّ اللّهَ راضٍ عَنهُ ، و لا تَغبِطَنَّ مَخلوقا بطاعَةِ الناسِ لَهُ فإنّ طاعةَ الناسِ لَهُ و اتِّباعَهُم إیّاهُ علی غیرِ الحقِّ هَلاکٌ لَهُ و لِمَنِ اتَّبَعَهُ . (4)

بحار الأنوار :فی الزَّبورِ : لَیسَتِ الرئاسةُ رئاسةَ المُلکِ ، إنّما الرئاسةُ رئاسةُ الآخِرَةِ . (5)

(6)

1395

نکوهش ریاست

امام علی علیه السلام :ریاست [مایه] نابودی است .

امام باقر علیه السلام :در پی سرکرده بودن مباش ، که دنباله رو می شوی .

امام صادق علیه السلام :دنباله رو باش و سرکرده مباش .

امام صادق علیه السلام :از نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام این بود که : به حال کسی که مردم از او خشنودند غبطه مخور، تا آن که بدانی خدا هم از او خشنود است و به حال کسی که مردم فرمانش را می برند نیز غبطه مخور ؛ زیرا طاعت و پیروی بناحقّ مردم از او ، باعث هلاکت او و پیروانش باشد .

بحار الأنوار :در زبور آمده است : ریاست [حقیقی] ، ریاستِ حکومتی نیست ، بلکه ریاست [حقیقی ]ریاستِ آخرت است .

ص :308


1- غرر الحکم : 223 .
2- الکافی : 2/338/1 .
3- بحار الأنوار : 78/226 / 95 .
4- الکافی : 2/ 135/21 .
5- بحار الأنوار : 14/47/34 .
6- (انظر) الشرف : باب 1968 حدیث 9448 .

1396 - خَطَرُ طَلَبِ الرِّئاسَةِ عَلَی الدِّینِ
1396 - خطر ریاست طلبی برای دین

الکتاب:

«تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوَّا فِی الْأرْضِ وَ لا فَسادَا وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما ذِئبانِ ضارِیانِ فی غَنَمٍ لَیسَ لَها راعٍ، هذا فی أوَّلِها و هذا فی آخِرِها، بِأسرَعَ فیها مِن حُبِّ المالِ و الشَّرَفِ فی دِینِ المؤمِنِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ بعد ما ذَکَرَ الإمامُ علیه السلام رجُلاً و قالَ : إنَّهُ یُحِبُّ الرئاس_ةَ _: ما ذِئبانِ ضارِیانِ فی غَنَمٍ قد تَفَرَّقَ رِعاؤها بِأضَرَّ فی دِینِ المُسلمِ مِنَ الرئاسةِ . (3)

(4)

1396

خطر ریاست طلبی برای دین

قرآن :

«آن سرای آخرت را از آن کسانی ساخته ایم که در این جهان نه خواهان برتری هستند و نه خواهان فساد . و سرانجام نیک از آنِ پرهیزگاران است» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :مال دوستی و جاه طلبی ، به دین مؤمن زودتر خسارت می زند تا حمله دو گرگ درنده به گله ای بی شبان؛ که یکی از جلوی گله حمله آورد و دیگری از پشت آن .

امام رضا علیه السلام_ پس از آن که نام مردی را برد و گفت : او ریاست طلب است _فرمود : اگر دو گرگ درنده به یک رمه بی شبان حمله کنند خسارتی که می زنند کمتر است از خسارتی که جاه طلبی به دین مسلمان وارد می کند .

1397 - التَّحذیرُ مِن حُبِّ الرِّئاسَةِ
1397 - بر حذر داشتن از ریاستْ دوستی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما عُصِیَ اللّهُ تبارکَ و تعالی بِسِتِّ خِصالٍ : حُبِّ الدنیا ، و حُبِّ الرئاسةِ ، و حُبِّ الطعامِ ، و حُبِّ النساءِ ، و حُبِّ النومِ ، و حُبِّ الراح_ةِ . (5)

1397

بر حذر داشتن از ریاستْ دوستی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین بار خداوند متعال به شش خصلت نافرمانی شد : دنیا دوستی ، ریاست طلبی ، شکم پرستی ، زن بارگی ، علاقه مفرط به خواب، و آسایش طلبی .

ص :309


1- القصص : 83 .
2- الکافی : 2/315/3 .
3- الکافی : 2/297/1 .
4- (انظر) الآخرة : باب 30 .
5- الخصال : 330/27 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن یَمثُلَ لَهُ الرِّجالُ فَلْیَتَبوَّأْ مَقعَدَهُ مِنَ النارِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفَةُ العُلَماءِ حُبُّ الرئاسةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ شِرارَکُم مَن أحَبَّ أن یُوطَأ عَقِبُهُ ، إنّهُ لا بُدَّ مِن کَذَّابٍ أو عاجِزِ الرَّأیِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ حُبَّ الشَّرَفِ و الذِّکرِ لا یَکُونانِ فی قَلبِ الخائفِ الراهِبِ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دوست داشته باشد که مردم در برابرش به تعظیم بایستند ، جایگاهش در دوزخ است .

امام علی علیه السلام :آفتِ دانشمندان،ریاست طلبی است .

امام صادق علیه السلام :بدترین شما کسی است که دوست دارد پشت سرش راه روند ، چنین کسی ناچار ، یا دروغ پرداز است یا سست رأی .

امام صادق علیه السلام :حبّ مقام و شهرت، در دلِ ترسانِ بیمناک [از خدا] نباشد .

1398 - هَلاکُ طالِبِ الرِّئاسَةِ
1398 - نابودیِ ریاست طلب

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکُم و هؤلاءِ الرؤساءَ الذینَ یَتَرأّسُونَ ، فَوَ اللّهِ ما خَفَقَتِ النِّعالُ خَلفَ رَجُلٍ إلاّ هَلَکَ و أهلَکَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ الرئاسةَ هَلَکَ . (7)

عنه علیه السلام :مَن أرادَ الرئاسةَ هَلَکَ . (8)

(9)

1398

نابودیِ ریاست طلب

امام صادق علیه السلام :از این سران ریاست پیشه بپرهیزید ؛ زیرا به خدا سوگند که کفشها در پی مردی به صدا در نیاید مگر آن که او هلاک شود و دیگران (پیروانش) را نیز به هلاکت اندازد .

امام صادق علیه السلام :هر که جویای ریاست باشد ، نابود شود .

امام صادق علیه السلام :هرکه ریاست خواهد، هلاک شود .

ص :310


1- مکارم الأخلاق : 1/66/70 .
2- غرر الحکم : 3930 .
3- الکافی : 2/299/8 .
4- الکافی : 2/69/7 .
5- (انظر) شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید : 2 / 181 .
6- الکافی : 2/297/3 .
7- الکافی : 2/297/2 .
8- الکافی : 2/299/7 .
9- (انظر) الهلاک : باب 3959 .

1399 - مَا المَذمومُ فی حُبِّ الرِّئاسَةِ ؟
1399 - ریاست طلبی نکوهیده

الإمامُ الصادقُ علیه السلام :مَن طَلَبَ الرئاسةَ بغَیرِ حقٍّ حُرِمَ الطاعةَ لَهُ بحقٍّ . (1)

معانی الأخبار عن سُفیان بن خالدٍ :قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : یا سُفیان إیّاکَ و الرئاسةَ ، فما طَلَبَها أحَدٌ إلاّ هَلَکَ ، فقلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ قد هَلَکنا ؛ إذ لَیسَ أحَدٌ منّا إلاّ و هو یُحِبُّ أن یُذکَرَ و یُقصَدَ و یُؤخَذَ عَنهُ ، فقالَ : لَیسَ حیثُ تَذهَبُ إلَیهِ ، إنّما ذلک أن تَنصِبَ رَجُلاً دونَ الحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فی کلِّ ما قالَ و تَدعُوَ الناسَ إلی قَولِهِ . (2)

الکافی عن أبی حَمزةَ الثمالیّ:قال لی أبو عبد اللّه علیه السلام : إیّاکَ و الرئاسةَ ، و إیّاکَ أن تَطَأ أعقابَ الرِّجالِ . قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ أمّا الرئاسةُ فقد عَرَفتُها ، و أمّا أن أطَأ أعقابَ الرِّجالِ فَما ثُلُثا ما فی یَدِی إلاّ مِمّا وَطِئتُ أعقابَ الرِّجالِ ؟! فقال لی : لَیسَ حیثُ تَذهَبُ ، إیّاک أن تَنصِبَ رجُلاً دُونَ الحُجَّةِ فَتُصدِّقَهُ فی کُلِّ ما قالَ . (3)

1399

ریاست طلبی نکوهیده

امام صادق علیه السلام :هر که به ناحق جویای ریاست شود، از اطاعت به حقّ مردم نسبت به خود محروم گردد .

معانی الأخبار_ به نقل از سفیان بن خالد _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای سفیان! از ریاست بپرهیز ؛ زیرا هرکه جویای ریاست شد هلاک گشت . عرض کردم: فدایت شوم! پس همه ما هلاک شدیم ؛ زیرا هیچ یک از ما نیست جز آن که دوست دارد اسمش برده شود و مردم به او روی آورند و از او استفاده کنند . حضرت فرمود : درست متوجّه نشدی ، بلکه ریاست طلبی به این معناست که کسی را غیر از حجّت [خدا] عَلَم کنی و هرچه می گوید تصدیق نمایی و مردم را به عقیده او فرا خوانی .

الکافی_ به نقل از ابو حمزه ثُمالی _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : از ریاست بپرهیز و از راه افتادنِ پشت سر شخصیتها خود داری کن . عرض کردم : فدایت شوم ، [مذموم بودن ]ریاست را دانستم اما دو سوم آنچه [از اخبار و احادیث ]در دست دارم، از همین راه افتادن دنبال رجال و شخصیتهاست . حضرت فرمود : درست متوجّه نشدی، بلکه مقصود این است که مبادا کسی را غیر از حجّت [خدا] عَلَم کنی و هرچه می گوید تصدیق نمایی .

ص :311


1- تحف العقول : 321 .
2- معانی الأخبار : 180/1 .
3- الکافی : 2/298/5 .

1400 - آفَةُ الرِّئاسَةِ
1400 - آفت ریاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفَةُ الرئاسةِ الفَخرُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ المُعاقِبُ علی الذَّنبِ الصغیرِ فی السُّودَدِ . (2)

عنه علیه السلام :خَمسٌ هُنَّ کما أقُ_ولُ : لَیسَت لِبَخِیلٍ راحةٌ ، و لا لِحَسُودٍ لَذَّةٌ ، و لا لِمُلُوکٍ وَفاءٌ ، و لا لِکَذّابٍ مُرُوءةٌ ، و لا یَسُودُ سَفَیهٌ . (3)

(4)

1400

آفت ریاست

امام علی علیه السلام :آفت ریاست، فخر فروشی است .

امام صادق علیه السلام :کسی که مردم را به اندک گناهی کیفر دهد، نباید به سَروَری چشم داشته باشد .

امام صادق علیه السلام :شما را از پنج واقعیت آگاه می سازم : بخیل را آسایش نباشد و حسود را خوشی و شاهان را وفاداری و دروغگو را مردانگی و نادان را ریاست و سروری .

1401 - آلَةُ الرِّئاسَةِ
1401 - ابزار ریاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آلَةُ الرئاسةِ سَعَةُ الصَّدرِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن جادَ سادَ ، و مَن کَثُرَ مالُهُ رَأسَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ رِفعةَ الدنیا و الآخرةِ فَلْیَمقُتْ فی الدنیا الرِّفعةَ . (7)

عنه علیه السلام :مَن بَذَلَ مَعرُوفَهُ استَحَقَّ الرئاسَةَ . (8)

1401

ابزار ریاست

امام علی علیه السلام :سعه صدر ابزار ریاست است .

امام علی علیه السلام :بخشنده آقایی کند، و ثروتمند ریاست .

امام علی علیه السلام :هرکه دوست دارد در دنیا و آخرت بلند مرتبه باشد ، باید بلند مرتبگی را در دنیا دشمن دارد .

امام علی علیه السلام :هرکه نیکی کند ، سزاوار ریاست است .

ص :312


1- غرر الحکم : 3950 .
2- بحار الأنوار : 75/272/2 .
3- الخصال : 271/10 .
4- (انظر) عنوان 252 «السیاسة» . السیّد : باب 1910 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 176 .
6- تحف العقول : 96 .
7- غرر الحکم : 8868 .
8- غرر الحکم : 8014 .

عنه علیه السلام :حُسنُ الشُّهرَةِ حِصنُ القُدرَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طَلَبتُ الرئاسَةَ فَوَجَدتُها فی النَّصیحَةِ لِعِبادِ اللّهِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :نیک نامی، دژ قدرت است .

امام صادق علیه السلام :ریاست را جستم ، و آن را در خیر خواهی برای بندگان خدا یافتم .

ص :313


1- غرر الحکم : 4810 .
2- مستدرک الوسائل : 12/173/13810 .
3- (انظر) السیّد : باب 1909 .

ص :314

175 - الرؤیا

اشاره

(1)

ص :315


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 61 / 151 باب 44 «حقیقة الرؤیا و تعبیرها» . کنز العمّال : 15 / 362 ، 514 «الرؤیا» .

175 - رؤیا
1402 - بُشَری الرُّؤیا
1402 - نوید رؤیا

الکتاب :

«لَهُمُ الْبُشری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الاْخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» . (1)

«إذْ قالَ یُوسُفُ لِأبِیهِ یا أبَتِ إنِّی رَأیْتُ أحَدَ عَشَرَ کَوْکَبَا وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ رَأیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ » . (2)

«وَ قَالَ الَّذِی اشتَرَاهُ مِن مِصْرَ لاِمْرَأتِهِ أکْرِمِی مَثوَاهُ عَسَی أنْ یَنفَعَنَا أو نَتَّخِذَهُ وَلَدا وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأحَادِیثِ وَ اللّهُ غَالِبٌ عَلَی أمْرِهِ وَ لَکِنَّ أکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «لَهُمُ البُشْری ......... » _: هی الرُّؤیا الحَسَنَةُ یَرَی المُؤمنُ فَیُبشَّرُ بها فی دُنیاهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: هِی الرُّؤیا الصالحةُ یَراها المُؤمنُ أو یُری لَهُ . (6)

1402

نوید رؤیا

قرآن :

«بشارت است ایشان را در زندگی دنیا و در آخرت . سخن خدا دگرگون نمی شود . این است کامیابی بزرگ» .

«آن گاه که یوسف به پدر خود گفت : ای پدر! من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه دیدم ، دیدم که برایم سجده می کنند» .

«و آن مصری که او را خریده بود به زنش گفت : گرامی اش بدار ، شاید به ما سودی برساند ، یا او را به فرزندی گیریم . و بدین سان یوسف را در زمین مکانت دادیم و تا به او تعبیر خواب آموزیم . و خدا بر کار خویش چیره است ، ولی بیشتر مردم نمی دانند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «بشارت است ایشان را . . .» _فرمود : آن بشارت ، خوابِ خوبی است که مؤمن می بیند و به وسیله آن در دنیایش نوید داده می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره همین آیه _فرمود : منظور از بشارت، رؤیایِ خوبی است که مؤمن می بیند ، یا کسی دیگر برایش می بیند .

ص :316


1- یونس : 64 .
2- یوسف : 4 .
3- یوسف : 21 .
4- (انظر) یوسف: 37 ، الإسراء: 60 ، الصافّات: 102 ، 105 ، الفتح: 27 ، المجادلة: 10 .
5- الکافی : 8 /90/60 .
6- بحار الأنوار : 61/180/41 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سَألَهُ جابرٌ عن قولِ اللّهِ: «لَهُمُ البُشْری ......... » _: ما سَألَنی عنها أحَدٌ ، هِی الرؤیا الصالحةُ یَراها المسلمُ أو تُری لَهُ ، و فی الآخِرَةِ الجنّةُ (1) . (2)

بحار الأنوار عنه صلی الله علیه و آله :لم یَبقَ مِنَ النبوَّةِ إلاّ المُبَشِّراتُ، قالوا : و ما المُبَشِّراتُ ؟ قال : الرؤیا الصالِحَةُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرؤیا الصالِحَةُ إحدَی البِشارَتَینِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ إذا أصبَحَ قالَ لأصحابِهِ : هل مِن مُبَشِّراتٍ ؟ یَعنِی بهِ الرُّؤیا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش جابر از آیه «بشارت است آنان را . . .» _فرمود : تاکنون کسی درباره آن از من نپرسیده است . آن بشارت [در دنیا] رؤیای خوبی است که مسلمان می بیند، یا برایش دیده می شود و در آخرت، بهشت باشد .

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : از نبوّت فقط نوید دهنده ها باقی مانده است . پرسیدند : نوید دهنده ها چیست؟ فرمود : رؤیای خوب .

امام علی علیه السلام :رؤیایِ خوب، یکی از دو نوید است .

امام رضا علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله صبح که می شد به اصحابش می فرمود : آیا کسی نوید دهنده ای دارد؟ منظور آن حضرت رؤیا بود.

1403 - الرُّؤیا وَالنُّبُوَّةُ
1403 - رؤیا و نبوّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرؤیا الصالِحَةُ یُبَشَّرُ بها المُؤمنُ و هِی جُزءٌ مِن سِتّةٍ و أربَعینَ جُزءاً مِن النبوّةِ . (6)

1403

رؤیا و نبوّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیای خوب ، نویدی برای مؤمن و یکی از چهل و شش جزء نبوّت است .

ص :317


1- الدرّ المنثور : 4/375 .
2- (انظر) الدرّ المنثور : 4 / 374 _ 378 .
3- بحار الأنوار : 61/177/39 .
4- غرر الحکم : 1610 .
5- الکافی : 8/90/59 .
6- الدرّ المنثور : 4/374 .

عنه صلی الله علیه و آله :الرؤیا الصالِحَةُ بُشری مِنَ اللّهِ ، و هِی جُزءٌ مِن أجْزاءِ النبوّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الرؤیا الصالِحَةُ جُزءٌ مِن سَبعینَ جُزءا مِن النبوّةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ رُؤیاهُ جُزءٌ مِن سَبعینَ جُزءا مِنَ النبوّةِ . (3)

عنه علیه السلام :رَأیُ المؤمنِ و رُؤیاهُ فی آخِرِ الزمانِ علی سَبعینَ جُزءا مِن أجْزاءِ النبوّةِ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیای خوب ، نویدی است از جانب خداوند و یکی از اجزای نبوّت می باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیای خوب ، یکی از هفتاد جزء نبوّت است .

امام صادق علیه السلام :براستی که رؤیای مؤمن ، یکی از هفتاد جزء نبوّت است .

امام صادق علیه السلام :رأی و رؤیای مؤمن در آخر الزمان ، جزئی از هفتاد جزء نبوّت است .

1404 - کَثرَةُ رُؤیَا النَّبِیِ صلی الله علیه وآله
1404 - کثرت رؤیای پیامبرصلی الله علیه وآله

بحار الأنوار :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کثیرَ الرؤیا ، و لا یَری رؤیا إلاّ جاءَت مِثلَ فَلَقِ الصُّبحِ . (6)

المناقب لابن شهر آشوب :أوَّلُ ما بُدِئَ بهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ الوحیِ الرؤیا الصادِقَةُ ، و کانَ یَری الرؤیا فَتَأتِیهِ مِثلَ فَلَقِ الصُّبحِ . (7)

1404

کثرت رؤیای پیامبر صلی الله علیه و آله

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زیاد خواب می دید و هیچ خوابی نمی دید مگر آن که مانند سپیده صبح آشکار می شد .

المناقب لابن شهر آشوب :آنچه نخستین بار بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وحی شد، رؤیای صادق بود . آن حضرت خواب می دید و خوابش چون سپیده صبح آشکار می شد (تحقّق می یافت) .

ص :318


1- الدرّ المنثور : 4/376 .
2- الدرّ المنثور : 4/377 .
3- المؤمن : 35/71 .
4- الکافی : 8/90/58 .
5- (انظر) کنز العمّال : 15 / 366 _ 371 .
6- بحار الأنوار : 61/182/45 .
7- المناقب لابن شهرآشوب : 1/44 .

1405 - أقسامُ الرُّؤیا
1405 - اقسام رؤیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرؤیا ثلاثةٌ : بُشری مِن اللّهِ ، و تَحزِینٌ مِنَ الشیطانِ ، و الذی یُحَدِّثُ بهِ الإنسانُ نَفسَهُ فَیَراهُ فی مَنامِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الرؤیا علی ثلاثةٍ : منها تَخویفٌ مِن الشیطانِ لِیَحزُنَ بهِ ابنَ آدَمَ ، و منها الأمرُ یُحَدِّثُ بهِ نَفسَهُ فی الیَقَظَةِ فَیراهُ فی المَنامِ ، و منها جُزءٌ مِن سِتّةٍ و أربَعینَ جُزءاً مِن النبوّةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الرؤیا ثلاثٌ : فبُشری مِنَ اللّهِ ، و حدیثُ النَّفسِ ، و تَخویفٌ مِن الشیطانِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الرؤیا علی ثلاثةِ وُجوهٍ : بِشارَةٌ مِنَ اللّهِ للمُؤمنِ ، و تَحذیرٌ مِنَ الشیطانِ ، و أضغاثُ أحلامٍ . (4)

1405

اقسام رؤیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیا سه گونه است : بشارتی از جانب خدا ، غمی که شیطان به وجود می آورد ، و حدیث نفسهای انسان با خویش که آنها را در خوابش می بیند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیا سه گونه است : رؤیاهای ترسناک شیطانی که شیطان برای غمگین کردن آدمی به وجود می آورد ، حدیث نفسهای انسان با خویشتن در بیداری که آنها را در خواب می بیند و رؤیاهایی که یکی از چهل و شش جزء نبوّت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیا سه گونه است : نویدی از جانب خدا ، حدیث نفس (ذهنیات انسان)، و ترسی که شیطان پدید می آورد .

امام صادق علیه السلام :رؤیا سه گونه است : نویدی از جانب خدا به مؤمن ، ترسی که شیطان می افکند، و خوابهای آشفته .

1406 - مَنشَأُ الرُّؤیا
1406 - منشأ رؤیا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی خَلَقَ الرُّوحَ و جَعَلَ لها سُلطانا فَسُلطانُها النَّفسُ ، فإذا نامَ العَبدُ خَرَجَ الرُّوحُ و بَقِیَ سُلطانُهُ ، فَیَمُرُّ بهِ جِیلٌ مِن المَلائکةِ و جِیلٌ مِن الجِنِّ فمَهما کانَ مِن الرؤیا الصادِقَةِ فمِنَ الملائکةِ و مَهما کانَ مِنَ الرؤیا الکاذِبَةِ فَمِنَ الجِنِّ . (5)

1406

منشأ رؤیا

امام علی علیه السلام :خداوند متعال روح را بیافرید و برای آن فرمانروایی قرار داد، که همانا نفس است . پس ، هرگاه بنده بخوابد ، روح از بدنش خارج شود و فرمانروای آن بماند . در این هنگام فوجی از فرشتگان و فوجی از جنّیان بر او می گذرند. پس اگر از رؤیاهای صادق باشد از فرشتگان مایه می گیرد، و اگر از خوابهای دروغین باشد، از جنّیان سرچشمه می گیرد .

ص :319


1- بحار الأنوار : 61/191/58 .
2- المصنّف لابن أبی شیبة : 7/242/1 .
3- کنز العمّال : 41385 .
4- الکافی : 8/90/61 .
5- بحار الأنوار: 40/222/4.

الإمامُ زَینُ العابِدینَ علیه السلام_ فی خبرِ مَقتَلِ الحُسینِ علیه السلام _: ثُمّ سارَ حتّی نَزَلَ العُذَیبَ فقالَ فیها قائلَةَ الظَّهیرةِ ثُمّ انتَبَهَ مِن نَومِهِ باکیا فقالَ لَهُ ابنُهُ : ما یُبکِیکَ یا أبَهْ ؟ فقالَ : یا بُنَیَّ إنّها ساعةٌ لا تَکذِبُ الرُّؤیا فیها ، و إنّهُ عَرَضَ لی فی مَنامی عارِضٌ ، فقالَ : تُسرِعُونَ السَّیرَ و المَنایا تَسِیرُ بِکُم إلی الجَنَّةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ العِب_ادَ إذا نامُ_وا خَرَجَت أرواحُهُم إلی السماءِ ، فما رَأتِ الرُّوحُ فی السماءِ فهُو الحقُّ و ما رَأت فی الهواءِ فهُو الأضغاثُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَه أبو بصیرٍ : جُعِلتُ فِداکَ ، الرؤیا الصادِقَةُ و الکاذِبَةُ مَخرَجُهُما مِن مَوضِعٍ واحِدٍ _: صَدَقتَ ، أمّا الکاذِبَةُ المُختَلِفَةُ فإنّ الرجُلَ یَراها فی أوّلِ لیلةٍ فی سُلطانِ المَرَدَةِ الفَسَقَةِ ، و إنّما هِی شیءٌ یُخَیَّلُ إلی الرجُلِ و هِی کاذِبَةٌ مُخالِفَةٌ لا خَیرَ فیها ، و أمّا الصادِقَةُ إذا رَآها بعدَ الثُّلثَینِ مِن اللیلِ مَع حلُولِ المَلائکةِ و ذلکَ قَبلَ السَّحَرِ فهِی صادِقَةٌ لا تَخَلَّفُ إن شاءَ اللّهُ إلاّ أن یکونَ جُنُبا ، أو یَنامَ علی غَیرِ طَهورٍ و لَم یَذکُرِ اللّهَ عزّ و جلّ حقیقةَ ذِکرِهِ ، فإنّها تَختَلِفُ و تُبطِئُ علی صاحِبِها . (3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در گزارش کشته شدن حسین علیه السلام _فرمود: آن حضرت به راه خود ادامه داد تا آن که در منزلگاه عُذَیب فرود آمد . در آن جا به خواب قیلوله (نیمروزی) فرو رفت و سپس با چشمی گریان از خواب بیدار شد . فرزندش عرض کرد : پدر جان! چرا گریه می کنی؟ فرمود : پسرم! این ساعتی است که خواب آن دروغ نیست . در خواب ، کسی بر من آشکار شد و گفت : شما در رفتن شتاب می کنید و کاروان مرگ شما را به سوی بهشت می برد .

امام باقر علیه السلام :هر گاه بندگان بخوابند ، ارواحشان به آسمان پر می کشد . آنچه روح در آسمان ببیند حقیقی است و هرچه در فضا ببیند رؤیاهای آشفته است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به ابو بصیر که پرسید : آیا خوابِ راست و دروغ ، هر دو یک منشأ دارد؟ _فرمود : درست است ، [با این تفاوت که] رؤیای دروغ و جور واجور را ، انسان در آغاز شب، که هنگام تسلّط [شیاطین] رانده شده و نابکار است می بیند . این گونه رؤیاها، تخیّلات آدمی است و دروغ و درهم و بر هم و بی ارزش اند . اما رؤیای صادق را بعد از گذشت دو سوم شب می بیند که فرشتگان فرود می آیند و آن پیش از سحر است . این گونه رؤیاها راستند و به خواست خدا تحقّق می یابند، مگر آن که بیننده خواب جُنُب یا بی وضو خوابیده باشد و خداوند عزّ و جلّ را چنان که شاید یاد نکرده باشد؛ در این صورت، رؤیا با تأخیر و درنگ تحقّق می یابد.

ص :320


1- . الأمالی للصدوق: 218/239.
2- الأمالی للصدوق : 209/232 .
3- الکافی : 8/91/62 .

1407 - تَفسیرُ الرُّؤیا
1407 - تعبیر و بازگو کردن خواب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا رَأی أحَدُکُ_م الرؤی_ا الحَسَنَةَ فَلْیُفَسِّرْها و لْیُخبِرْ بها ، و إذا رَأی الرؤیا القَبیحَةَ فلا یُفَسِّرْها و لا یُخبِرْ بها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الرؤیا عَلی رِجْلِ طائرٍ ما لَم تُعَبَّرْ ، فإذا عُبِّرَت وَقَعَت ، و لا تَقُصَّها إلاّ علی وادٍّ و ذِی رَأیٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الرؤیا لا تُقَصُّ إلاّ علی مؤمنٍ خلا مِن الحَسَدِ و البَغیِ . (3)

1407

تعبیر و بازگو کردن خواب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما خواب خوبی دید آن را تعبیر کند و برای دیگران بازگو کند و اگر خواب بدی دید آن را تعبیر نکند و به کسی هم نگوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خواب تا زمانی که تعبیر نشود ، همچون پرنده روی سر خواب بیننده در پرواز است ، و همین که تعبیر شد ، فرود می آید . خواب خود را جز برای دوست و کسی که اهل فکر و نظر است بازگو نکنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیا را جز برای مؤمنی که از حسادت و فساد مبرّاست نباید بازگو کرد .

ص :321


1- کنز العمّال : 41392 .
2- کنز العمّال : 41390 .
3- الکافی : 8/336/530 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُقَصُّ الرؤیا إلاّ علی عالِمٍ أو ناصِحٍ . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیا را جز برای شخص عالم یا خیرخواه، نباید بازگو کرد .

1408 - ما یَنبَغی عَمَلُهُ فِی الرُّؤیا المَکروهَةِ
1408 - رفتار شایسته در هنگام دیدن خوابهای ناخوشایند

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا رَأی الرجُلُ ما یَکرَهُ فی مَنامِهِ فَلْیَتَحَوَّلْ عن شِقِّهِ الذی کانَ علَیهِ نائماً و لیَقُلْ : «إنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشیطانِ لِیَحْزُنَ الذینَ آمنوا و لَیْسَ بضارِّهِم شیئا إلاّ بِإذْنِ اللّهِ» (2) ثُمّ لِیَقُلْ : عُذْتُ بما عاذَتْ به ملائکةُ اللّهِ المُقرَّبُونَ و أنبیاؤهُ المُرسَلُونَ و عِبادُهُ الصالِحونَ ، مِن شرِّ ما رَأیتُ ، و مِن شَرِّ الشیطانِ الرَّجیمِ. (3)

(4)

1408

رفتار شایسته در هنگام دیدن خوابهای ناخوشایند

امام صادق علیه السلام :هر گاه کسی خواب ناخوشایندی دید از پهلویی که خوابیده به پهلوی دیگر خود برگردد و بگوید : «همانا نجوا کردن کار شیطان است، تا بدان وسیله مؤمنان را اندوهگین سازد و تا خدا نخواهد ، هیچ زیانی به آنان نرساند» . سپس بگوید : از شرّ خوابی که دیدم و از شرّ شیطان رجیم به همان کسی پناه می برم که فرشتگان مقرّب خدا و پیامبران مرسل او و بندگان نیکو کارش بدو پناه می برند .

1409 - النَّوادِرُ
1409 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَحزَنْ أحَدُکُم أن تُرفَعَ عَنهُ الرؤیا ، فإنّهُ إذا رَسَخَ فی العِلمِ رُفِعَت عَنهُ الرُّؤیا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَقارَبَ الزمانُ لَم تَکذِبْ رؤیا المؤمنِ ، و أصدَقُهُم رؤیاً أصدَقُهُم حَدِیثا . (6)

1409

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما برای خواب ندیدن غمگین نباشد ؛ زیرا هر گاه کسی در دانشْ راسخ شد، خواب دیدن از او برداشته می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه زمان نزدیک شود (7) رؤیای مؤمن دروغ از کار در نیاید و خواب آن مؤمنی راست تر است که راستگوتر باشد .

ص :322


1- کنز العمّال : 41395 .
2- المجادلة : 10 .
3- الکافی : 8/142/106 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 220 / 29 و ج 43 / 90 / 14 .
5- تحف العقول : 50 .
6- بحار الأنوار : 61/172/31 .
7- در لسان العرب ضمن نقل این حدیث از قول ابن اثیر می گوید : منظور نزدیک شدن قیامت است . و به قولی منظور اعتدال شب و روز است _ م .

عنه صلی الله علیه و آله :الرُّؤیا مِن اللّهِ ، و الحُلُمُ مِن الشیطانِ . (1)

جامع الأحادیث للقمّی عنه صلی الله علیه و آله :خِیارُکُم اُولُو النُّهی . قیلَ یا رسولَ اللّهِ ، و مَن اُولُو النُّهی ؟ فقال : اُولُو النُّهی اُولُو الأحلامِ الصادِقَةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ العَبدُ علی مَعصیَةِ اللّهِ عزّ و جلّ و أرادَ اللّهُ بهِ خَ_یرا أراهُ فی مَنامِهِ رؤیا تُرَوِّعُهُ فَیَنزَجِرُ بها عن تلکَ المَعصیَةِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ دِینَ اللّهِ تَبارَکَ و تعالی أعَزُّ مِن أن یُری فی النَّومِ . (4)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن أکثَرَ المَنامَ رَأی الأحلامَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رؤیا (خوابهای خوب و خوش) از جانب خداوند است و خوابهای آشفته از جانب شیطان .

جامع الأحادیث للقمّی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بهترین افراد شما خردمندانند . عرض شد : ای رسول خدا! خردمندان کیانند؟ فرمود : کسانی که خوابهای راست می بینند .

امام صادق علیه السلام :هر گاه بنده قصد معصیت خداوند عزّ و جلّ کند و خداوند خیر او را بخواهد ، خوابی وحشتناک به او نشان دهد که بدان سبب از آن گناه باز ایستد .

امام صادق علیه السلام :دین خداوند تبارک و تعالی ارجمندتر از آن است که در خواب دیده شود .

امام عسکری علیه السلام :کسی که زیاد بخوابد ، خوابهای آشفته بیند .

ص :323


1- بحار الأنوار : 61/ 191/58 .
2- جامع الأحادیث للقمّی : 215 .
3- الاختصاص : 241 .
4- بحار الأنوار : 82/237/1 .
5- الدرّة الباهرة : 43 .

ص :324

176 - الریاء

اشاره

(1)

(2)

ص :325


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 265 باب 116 «الریاء» . بحار الأنوار : 72 / 323 باب 118 «السمعة» . وسائل الشیعة : 1 / 47 باب 11 «تحریم الریاء» . کنز العمّال : 3 / 468 ، 811 «الریاء» .
2- انظر : عنوان 147 «الإخلاص» . الإخلاص : باب 1053 ، الدین : باب 1327 . السریرة : باب 1781 ، 1782 ، العلم : باب 2819 ، 2820 .

176 - ریاکاری
1410 - ذَمُّ الرِّیاءِ
1410 - نکوهش ریاکاری

الکتاب :

«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِم بَطَرَا وَ رِئَاءَ النّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، اِتَّقِ اللّهَ و لا تُرِ الناسَ أنَّکَ تَخشَی اللّهَ فَیُکرِمُوکَ و قَلبُکَ فاجِرٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بنَ مسعودٍ ، إیّاک أن تُظهِرَ مِن نفسِکَ الخُشوعَ و التواضُعَ للآدَمِیِّینَ و أنتَ فیما بَینَکَ و بَینَ ربِّکَ مُصِرٌّ علی المَعاصِی و الذُّنوبِ یقولُ اللّهُ تعالی : «یَعْلَمُ خائِنةَ الأَعْیُنِ و ما تُخْفِی الصدورُ» (4) . (5)

1410

نکوهش ریاکاری

قرآن :

«همانند آن کسان مباشید که سرمست غرور و ریاکارانه از دیار خویش بیرون آمدند و دیگران را از راه خدا بازداشتند . و خدا به هر کاری که می کنند احاطه دارد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! از خدا بترس و در حالی که دلی تبهکار داری ، برای جلب احترام مردم، نزد آنان خود را خدا ترس وانمود مکن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! مبادا خود را برای مردم ، خدا ترس و فروتن نشان دهی ، در حالی که میان خود و پروردگارت بر نا فرمانی ها و گناهان پای می فشاری ؛ خداوند متعال می فرماید : «خداوند نگاههای دزدانه و آنچه را سینه ها پنهان می دارند، می داند» .

ص :326


1- الأنفال : 47 .
2- (انظر) البقرة: 264 ، النساء: 38 _ 142 ، الماعون: 6 ، 7 .
3- مکارم الأخلاق : 2/370/2661 .
4- غافر : 19 .
5- مکارم الأخلاق : 2/360/2660 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أقبَحَ بِالإنسانِ باطِنا عَلیلاً و ظاهِرا جَمیلاً ! (1)

عنه علیه السلام :المُرائی ظاهِرُهُ جَمیلٌ و باطِنُهُ عَلیلٌ . (2)

عنه علیه السلام :اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ مِن أن تَحسُنَ فی لامِعَةِ العُیونِ عَلاَنِیَتِی ، و تَقبُحَ فیما اُبطِنُ لکَ سَرِیرَتی ، مُحافِظا علی رئاءِ الناسِ مِن نَفسِی بجَمیعِ ما أنتَ مُطَّلِعٌ علَیهِ مِنّی ، فَاُبدِیَ لِلناسِ حُسنَ ظاهری و اُفضِیَ إلیکَ بِسُوءِ عَمَلِی ، تَقَرُّبا إلی عِبادِکَ و تَباعُدا مِن مَرضاتِکَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن کانَ ظاهِرُهُ أرجَحَ مِن باطِنِهِ خَفَّ مِیزانُهُ . (4)

امام علی علیه السلام :چه زشت است که آدمی باطنی بیمار و ظاهری زیبا داشته باشد!

امام علی علیه السلام :ریاکار ، ظاهرش زیبا و باطنش بیمار است .

امام علی علیه السلام :خداوندا! به تو پناه می برم از این که ظاهرم در نگاه مردم نیکو باشد و باطنم که بر تو آشکار است زشت، و خود را ریاکارانه نزد مردم بیارایم به چیزی که تو بهتر از من بدان دانایی ، پس ظاهر نکویم را برای مردم آشکار دارم و بدی کردارم را نزد تو آورم و بدین سان به بندگان تو نزدیک شوم و از خشنودی تو به دور مانم.

امام باقر علیه السلام :هر که [کفه] ظاهرش سنگینتر از باطنش باشد، ترازوی [اعمال ]او سبک است .

1411 - التَّحذیرُ مِن الرِّیاءِ
1411 - بر حذر داشتن از ریاکاری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ویلٌ للذینَ یَجتَلِبُونَ الدنیا بالدِّینِ ، یَلبَسُونَ للناسِ جُلودَ الضَّأنِ مِن لِینِ ألسِنَتِهِم ، کلامُهُم أحلی مِن العَسَلِ و قُلوبُهُم قُلوبُ الذِئابِ ، یقولُ اللّهُ تعالی : أبی یَغتَرُّونَ ؟! (5)

1411

بر حذر داشتن از ریاکاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر کسانی که دین را وسیله کسب دنیا می کنند و با زبان نرم خود در برابر مردم به لباس میش در می آیند ، گفتارشان از عسل شیرین تر است و دلهایشان دل گرگ است . خداوند متعال می فرماید : آیا به [رحمت] من غرّه می شوند؟ !

ص :327


1- غرر الحکم : 9661 .
2- غرر الحکم : 1577 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 276 و فی شرح نهج البلاغة : 19 / 167 / 282 «رئاء» بدل «رثاء» .
4- الأمالی للصدوق : 580/798 .
5- أعلام الدین : 295 .

. عنه صلی الله علیه و آله :أبغَضُ العِبادِ إلی اللّهِ تعالی مَن کانَ ثَوباهُ خَیرا مِن عَمَلِهِ ، أن تکونَ ثِیابُ_هُ ثِیابَ الأنبیاءِ و عَمَلُهُ عَمَلَ الجَبّارینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أشَدُّ الناسِ عَذابا یومَ القِیامةِ مَن یَری الناسُ أنَّ فیهِ خَیرا و لا خَیرَ فیهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و مِنهُم _ أی مِن الناسِ _ مَن یَطلُبُ الدنیا بعَمَ_لِ الآخِ_رَةِ ، و لا یَطلُبُ الآخِ_رَةَ بعَمَ_لِ الدنیا ، قد طامَنَ مِن شَخصِ_هِ و قارَبَ مِن خَطوِهِ و شَمَّرَ مِن ثَوبِهِ ، و زَخرَفَ مِن نفسِ_هِ للأمانَ_ةِ و اتَّخَ_ذَ سِترَ اللّهِ ذَرِیعَ_ةً إلی المَعصیَ_ةِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یا ذَوِی الهیئةِ المُعجِبَةِ و الهِیمِ المُعطَنَةِ ، ما لِی أری أجسامَکُم عامِرَةً و قلوبَکُم دامِرَةً ؟! أما و اللّهِ لو عایَنتُم ما أنتُم مُلاقُوهُ و ما أنتُم إلَیهِ صائرُونَ لَقُلتُم : «یا لَیْتَنا نُرَدُّ و لا نُکَذِّبَ بآیاتِ رَبِّنا و نکونَ من المؤمنینَ» (4) . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبغوض ترین بنده نزد خداوند کسی است که جامه هایش بهتر از کردارش باشد ، جامه اش جامه پیامبران باشد و کردارش کردار جبّاران .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخت ترین عذاب را در روز قیامت کسی دارد که مردم او را آدم خوبی بدانند ، اما هیچ خوبی و خیری در وجود او نباشد .

امام علی علیه السلام :و برخی از مردم، با کارِ آخرت، دنیا را می طلبند و با کارِ دنیا، آخرت را نمی جویند . خود را با وقار نشان می دهند و با گامهای نزدیک به هم (سنگین) راه می روند ، دامن جامه خود را بالا می زنند و خود را امین مردم وانمود می کنند و پرده پوشی خدا را وسیله گناه قرار می دهند .

امام باقر علیه السلام :ای کسانی که ظاهری آراسته و خوشایند دارید و چون شترانی تشنه گرد آب زانو زده اید! چه شده است که ظاهر شما را آباد و دلهایتان را ویران می بینم ؛ هان! به خدا سوگند اگر آنچه را دیدار خواهید کرد و به سویش رهسپار هستید می دیدید ، هر آینه می گفتید : «کاش برگردانده می شدیم و آیات پروردگار خود را دروغ نمی شمردیم و از مؤمنان بودیم» .

ص :328


1- کنز العمّال : 7483 .
2- کنز العمّال : 7485 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 32 .
4- الأنعام : 27 .
5- تحف العقول : 292 .
6- (انظر) العلم : باب 2849 .

1412 - عَمَلُ المُرائی لا یَصعَدُ
1412 - عمل ریاکار بالا نمی رود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المَلَکَ لَیَصعَدُ بعَملِ العَبدِ مُبتَهِجا بهِ ، فإذا صَعِدَ بحَسَناتِهِ یقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : اجعَلُوها فی سِجِّینٍ إنّهُ لَیسَ إیّایَ أرادَ بِها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :و تَصعَدُ الحَفَظَةُ بعَملِ العَبدِ مبتَهِجا بهِ ......... فَیَطَؤونَ الحُجُبَ کُلَّها حتّی یَقُومُوا بَینَ یَدَیِ اللّهِ سبحانَهُ فَیَشهَدُوا لَهُ بِعَمَلٍ صالِحٍ و دُعاءٍ ، فیقولُ اللّهُ تعالی : أنتُم حَفَظَةُ عَمَلِ عَبدِی، و أنا رَقیبٌ علی ما فی نَفسِهِ ، إنّهُ لم یُرِدنی بهذا العَملِ ، علَیهِ لَعنَتِی . (2)

1412

عمل ریاکار بالا نمی رود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرشته با خوشحالی عمل بنده را بالا می برد و چون کارهای نیکش را بالا برد ، خداوند عزّ و جلّ می فرماید : آنها را در سجّین (3) گذارید ؛ این کارها برای من انجام نشده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرشتگانِ نگهبان [اعمال ]با خوشحالی عمل بنده را بالا می برند . . . حجابها را یکی پس از دیگری طی می کنند، تا آن که در برابر خدای سبحان می ایستند و می گویند: عملی صالح و دعایی آورده اند . خداوند متعال می فرماید : شما نگهبانان عمل [ظاهری ]بنده من هستید و من ناظر درون اویم . او این عمل را برای من انجام نداده است ؛ لعنت من بر او باد .

1413 - مَن عَمِلَ لِغَیرِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إلَیهِ
1413 - هر کس کاری را برای غیر خدا کند ، خداوند وی را به همو واگذارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المُرائیَ یُنادی یَومَ القِیامَةِ : یا فاجِرُ ! یا غادِرُ ! یا مُرائی ! ضَلَّ عَمَلُکَ ، و بَطَلَ أجرُکَ ، اذهَبْ فَخُذْ أجرَکَ مِمَّن کُنتَ تَعمَلُ لَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ سبحانَهُ : إنّی أغنَی الشُّرَکاءِ فَمَن عَمِلَ عَمَلاً ثُمّ أشرَکَ فیهِ غَیرِی فأنا مِنهُ بَرِیءٌ ، و هو لِلَّذِی أشرَکَ بهِ دُونی . (5)

1413

هر کس کاری را برای غیر خدا کند ، خداوند وی را به همو وا گذارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت به ریاکار ندا می شود : ای نابکار ! ای فریبکار ! ای ریاکار ! عملت بر باد شد و مزدت از بین رفت ؛ برو و مزد خود را از همان بگیر که به خاطر او کار می کردی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای سبحان می فرماید : همانا من بی نیازترین شریکم . پس، هر که کاری بکند و کسی جز مرا در آن شریک گرداند من از آن کار بیزارم و از آنِ کسی باشد که او را شریک من قرار داده است.

ص :329


1- الکافی : 2/295/7 .
2- مستدرک الوسائل : 1/112/121 .
3- سجّین : زندان ، دیوان اعمال گنهکاران و کفّار _ م .
4- منیة المرید : 318 .
5- عدّة الداعی : 203 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاک و الریاءَ؛ فإنّهُ مَن عَمِلَ لِغَیرِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إلی مَن عَمِلَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :ما عَلَی عَبدٍ إذا عَرَفَهُ اللّهُ ألاّ یَعرِفَهُ الناسُ ، إنّهُ مَن عَمِلَ للناسِ کانَ ثَوابُهُ علی الناسِ و مَن عَمِلَ للّهِِ کانَ ثوابُهُ علی اللّهِ ، و إنّ کُلَّ ریاءٍ شِرکٌ . (2)

امام صادق علیه السلام :از ریاکاری بپرهیز ؛ زیرا هر که برای غیر خدا کاری کند ، خدا او را به همان کسی که برایش کار کرده است وا گذارد .

امام صادق علیه السلام :بنده را چه زیان که هرگاه خدا او را بشناسد ، مردم نشناسندش ؟! هر که برای چشم مردم کار کند، پاداشش به عهده مردم است و هر که برای خدا کار کند، پاداشش با خداست . و بی گمان هر گونه ریایی، شرک است .

1414 - عَمَلُ المُرائی غَیرُ مَقبولٍ
1414 - عمل ریاکار پذیرفته نمی شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لا یَقبَلُ عَملاً فیهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن ریاءٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بنَ مسعودٍ ، إذا عَمِلتَ عَملاً مِن البِرِّ و أنتَ تُریدُ بذلکَ غَیرَ اللّهِ فلا تَرجُ بذلکَ مِنهُ ثَوابا فإنّهُ یقولُ : «فلا نُقِیمُ لَهُم یَومَ القِیامَةِ وَزْنا» (4) . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : أنا خَیرُ شَریکٍ ، مَن أشرَکَ معی غَیرِی فی عَمَلٍ عَمِلَهُ لَم أقبَلْهُ إلاّ ما کانَ لی خالِصا . (6)

1414

عمل ریاکار پذیرفته نمی شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عملی را که در آن به وزن ذرّه ای ریا باشد نمی پذیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! اگر کار خوبی کردی و در آن نیّتی جز خدا داشتی، امیدِ پاداش از خداوند نداشته باش ؛ زیرا او می فرماید : «در روز قیامت ما برای آنان قدر و ارزشی قائل نیستیم» .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده است : من بهترین شریک هستم . هر کس در کاری که می کند، شریکی برای من قرار دهد، آن کار را نپذیرم، جز عملی که خالص برای من باشد .

ص :330


1- الکافی : 2/293/1 .
2- الاُصول الستّة عشر : 78 .
3- تنبیه الخواطر : 1/187 .
4- الکهف : 105 .
5- مکارم الأخلاق : 2/353/2660 .
6- الکافی : 2/295/9 .

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : مَن عَمِلَ لی و لغَیرِی فهُو لِمَن عَمِلَ لَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده است : هر که برای من و غیر من کار کند، آن کار، برای کسی باشد که از بهر او انجام داده است .

1415 - طَریقُ النَّجاةِ
1415 - راه نجات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ حِینَ سَ_ألَهُ رَجُ_لٌ : یا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فِیمَ النَّجاةُ ؟ _: أن لا یَعمَلَ العَبدُ بطاعَةِ اللّهِ یُریدُ بها الناسَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله سُئلَ : فیما النجاةُ غَدا ؟ فقالَ : إنّما النجاةُ فی أن لا تُخادِعُوا اللّهَ فَیَخدَعَکُم ، فإنَّه مَن یُخادِعِ اللّهَ یَخدَعْهُ و یَخلَعْ مِنهُ الإیمانَ و نَفسَهُ یَخدَعُ لو یَشعُرُ . فقیلَ لَهُ : و کیفَ یُخادِعُ اللّهَ؟! قالَ : یَعمَلُ بِما أمَرَهُ اللّهُ ، ثُمّ یُرِیدُ بهِ غَیرَهُ . (4)

(5)

1415

راه نجات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی که پرسید: ای رسول خدا ! نجات در چیست؟ _فرمود : در این که بنده طاعت خدا را به خاطر مردم انجام ندهد .

امام باقر علیه السلام :از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد که فردا[ی قیامت] نجات در چیست؟ فرمود : راه نجات فقط این است که با خدا از در نیرنگ در نیایید، که در این صورت با شما از در خدعه در آید ؛ زیرا هر که بخواهد خدا را گول زند، خداوند نیز با او خدعه کند و ایمانش را بگیرد . او اگر فهم داشته باشد در حقیقت خود را گول زده است . عرض شد : چگونه با خداوند خدعه می کند؟ فرمود : به فرمان خدا عمل کند ، امّا نیّتش غیرِ خدا باشد .

1416 - الرِّیاءُ وَالشِّرکُ
1416 - ریا و شرک

الکتاب :

«فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعمَلْ عَمَلاً صَالِحا وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا» . (6)

1416

ریا و شرک

قرآن :

«هر که به دیدار پروردگارش امید بسته است، باید کاری شایسته کند و هیچکس را شریک پروردگارش قرار ندهد» .

ص :331


1- ثواب الأعمال : 2/289 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 51 باب 12 . العمل : باب 2902 .
3- تنبیه الخواطر : 1/186 .
4- الأمالی للصدوق : 677/921 .
5- (انظر) السجود : باب 1741 .
6- الکهف : 110 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد رَآهُ شَدَّادُ بنُ أوسٍ یَبکی فَسَألَهُ عمّا یُبکِیهِ _: إنّی تَخَوَّفتُ علی اُمَّتِی الشِّرکَ ، أما إنّهُم لا یَعبُدُونَ صَنَما و لا شَمسا و لا قَمَرا و لکنّهُم یُراؤونَ بأعمالِهِم . (1)

عدّة الداعی عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنّ أخوَفَ ما أخافُ علَیکُمُ الشِّرکَ الأصغرَ . قالوا : و ما الشِّرکُ الأصغَرُ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : الریاءُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّ یَسِیرَ الریاءِ شِرکٌ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن تفسیرِ قَولِ اللّهِ: «فَمَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعمَلْ عَمَلاً صَالِحا وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا» فقال : مَن صَلَّی مُراءاةَ الناسِ فهُو مُشرِکٌ ......... و مَن عَمِلَ عَملاً مِمّا أمَرَ اللّهُ بهِ مُراءاةَ الناسِ فهُو مُشرِکٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ عزّ و جلّ : «فَمَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ ......... » _: الرَّجُلُ یَعمَلُ شیئا مِن الثوابِ لا یَطلُبُ به وَجهَ اللّهِ إنّما یَطلُبُ تَزکِیَةَ الناسِ ، یَشتَهی أن یَسمَعَ بهِ الناسُ، فهذا الّذی أشرَکَ بعِبادَةِ ربِّهِ . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به شدّاد بن اوس که ایشان را در حال گریه دید و علّت را جویا شد _فرمود : برای امّتم از شرک می ترسم . نه این که آنان بت و خورشید و ماه را بپرستند، بلکه اعمال خود را ریاکارانه انجام دهند .

عدّة الداعی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بیشترین نگرانی من برای شما شرک کوچک است. عرض کردند: ای رسول خدا ! شرک کوچک چیست؟ فرمود : ریا .

امام علی علیه السلام :بدانید که اندکی ریا هم ، شرک است .

امام باقر علیه السلام :از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه «پس هر که امید دیدار پروردگارش را دارد باید کاری شایسته کند و هیچ کس را شریک پروردگارش قرار ندهد » سؤال شد ، حضرت فرمود : هر که برای خودنمایی به مردم نماز گزارد مشرک است . . . و هر که یکی از فرمان های خدا را برای خودنمایی به مردم به جای آورد مشرک است .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «هرکه امید دیدار پروردگارش را دارد . . .» _فرمود : آدمی کار ثوابی می کند، امّا خدا را در نظر ندارد ، بلکه ستایش مردم در نظر اوست و مشتاق است که آن را به گوش مردم برساند . چنین کسی در پرستش پروردگار خود شرک آورده است .

ص :332


1- شرح نهج البلاغة : 2/179 .
2- عدّة الداعی : 214 .
3- تحف العقول : 151 .
4- تفسیر القمّی : 2/47 .
5- الکافی : 2/294/4 .

عنه علیه السلام_ أیضا فی تفسیرِ الآیةِ _: فهذا الشِّرکُ شِرکُ رِیاءٍ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سَ_ألَهُ العلاءُ بنُ فضیلٍ عن تفسیرِ هذِهِ الآیةِ «فَمَن کان یَرج_و لِقاءَ رَبِّهِ» _: مَن صَلّی أو صامَ أو أعتَقَ أو حَجَّ یُرِیدُ مَحْمَدَةَ الناسِ فقد أشرَکَ فی عَمَلِهِ و هو شِرکٌ مَغفورٌ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ ریاءٍ شِرکٌ ، إنّهُ مَن عَمِلَ للناسِ کانَ ثوابُهُ علی الناسِ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام_ در تفسیر همان آیه _فرمود : این شرک ، شرکِ ریایی است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال علاء بن فضیل از تفسیر این آیه «پس هر که امید دیدار پروردگارش را دارد » _فرمود : هر که به خاطر تعریف مردم نماز بخواند یا روزه گیرد یا بنده آزاد کند یا حج رود ، در کار خود شرک آورده است، گر چه شرکی است که آمرزیده می شود .

امام صادق علیه السلام :هر گونه ریایی شرک است . هر که به خاطر مردم کار کند، پاداشش به عهده مردم باشد .

1417 - سوءُ عاقِبَةِ أهلِ الرِّیاءِ
1417 - فرجامِ بدِ ریاکاران

مستدرک الوسائل :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ النارَ و أهلَها یَعِجُّونَ مِن أهلِ الریاءِ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و کیفَ تَعِجُّ النارُ ؟! قالَ : مِن حَرِّ النارِ التی یُعَذَّبُونَ بها . (5)

1417

فرجامِ بدِ ریاکاران

مستدرک الوسائل :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دوزخ و دوزخیان از دست ریاکاران فریاد بر می آورند . عرض شد : ای رسول خدا! دوزخ دیگر چرا فریاد برمی آورد؟! فرمود : از گرمای آتشی که [ریاکاران ]با آن عذاب می شوند .

ص :333


1- تفسیر القمّی : 2/47 .
2- بحار الأنوار : 72/301/40 .
3- الکافی : 2/293/3 .
4- (انظر) الاُمّة : باب 135 . عنوان 265 «الشرک» .
5- مستدرک الوسائل : 1/107/109 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و مَن قَرَأَ القرآنَ یُرِیدُ بهِ السُّمعَةَ و التِماسَ شَیءٍ لَقِیَ اللّهَ عزّ و جلّ یَومَ القِیامَةِ و وَجهُهُ عَظمٌ لَیسَ علَیهِ لَحمٌ ، و زَجَّ القرآنُ فی قَفاهُ حتّی یُدخِلَهُ النارَ و یَهوِی فیها مَع مَن یَهوِی . (1)

بحار الأنوار :رُوِیَ : أنَّهُ یَأمُرُ اللّهُ عزّ و جلّ برِجالٍ إلی النارِ فیقولُ لمالِکٍ : قُلْ لِلنّارِ : لا تُحرِقی لَهُم أقداما فقد کانوا یَمشُونَ إلی المَساجدِ ، و لا تُحرِقی لَهُم أیْدِیا ، فقد کانوا یَرفَعُونَها إلیَّ بالدعاءِ ، ......... فیقولُ مالکٌ : یا أشقِیاءُ ، فما کانَ حالُکُم ؟ فیقولونَ : کنّا نَعمَلُ لِغَیرِ اللّهِ ، فقیلَ لَنا : خُذُوا ثَوابَکُم مِمَّن عَمِلتُم لَهُ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای شهرت طلبی و به دست آوردن چیزی قرآن بخواند، در روز قیامت با چهره ای از اسکلت بدون گوشت ، خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند و قرآن همواره در پس گردنش زند، تا آن که به دوزخش در آورَد و با دیگر دوزخیان در آن سقوط کند .

بحار الأنوار :روایت شده است که: خداوند عزّ و جلّ دستور می دهد افرادی را به آتش افکنند ؛ پس به مالک (فرشته مأمور دوزخ) فرماید : به آتش بگو پاهای آنها را نسوزاند ؛ زیرا با آنها به مساجد می رفتند و دستهایشان را نسوزاند ؛ زیرا آنها را برای دعا به سوی من بالا می آوردند . . . مالک گوید : ای تیره بختان! پس چه گناهی کرده بودید؟ گویند : ما برای غیر خدا کار می کردیم ؛ بنا بر این به ما گفته شد : پاداش خود را از همانان بگیرید که برایشان کار می کردید .

1418 - مُحاسَبَةُ المُرائی
1418 - حسابرسیِ ریاکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أوَّلَ مَن یُدعی یَومَ القِیامةِ رَجُلٌ جَمَعَ القرآنَ و رَجُلٌ قُتِلَ فی سبیلِ اللّهِ و رجلٌ کثیرُ المالِ ، فیقولُ اللّهُ عزّ و جلّ للقارِی : أ لَم اُعَلِّمْکَ ما أنزَلتُ عَلی رَسُولی؟ فیقولُ : بَلی یا ربِّ ، فیقولُ : ما عَمِلتَ فیما عَلِمتَ ؟ فیقولُ : یا ربِّ قُمتُ به فی آناءِ اللیلِ و أطرافِ النهارِ ، فیقولُ اللّهُ : کَذَبتَ و تقولُ الملائکةُ : کَذَبتَ ، و یقولُ اللّهُ تعالی : إنّما أرَدتَ أن یُقالَ : فُلانٌ قارِئٌ ، فقد قیلَ ذلکَ . (3)

1418

حسابرسیِ ریاکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که در روز قیامت فرا خوانده می شود مردی است که [آیات ]قرآن را در سینه خود گرد آورده و مردی که در راه خدا کشته شده است و مرد ثروتمند . پس خداوند عزّ و جلّ به قاری قرآن فرماید : آیا آنچه را بر فرستاده خود نازل کردم به تو نیاموختم؟ عرض کند : چرا ، ای پروردگار من . فرماید : با آنچه آموختی ، چه عملی کردی؟ عرض کند: پروردگارا! در نیمه های شب و اوقات روز آن را تلاوت می کردم . پس خداوند فرماید : دروغ می گویی . فرشتگان نیز گویند : دروغ می گویی . و خداوند متعال فرماید : هدف تو این بود که گفته شود : فلانی قاری قرآن است و این هم گفته شد .

ص :334


1- ثواب الأعمال : 337 / 1 .
2- . بحار الأنوار : 8/325/102 .
3- بحار الأنوار : 72/305/52 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أوَّلَ الناسِ یُقضی یومَ القِیامةِ علَیهِ رَجُلٌ اُستُشْهِدَ فَاُتِیَ بهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَها ، قالَ : فما عَمِلتَ فیها ؟ قال : قاتَلتُ فیکَ حتّی استُشْهِدْتُ ، قالَ : کَذَبتَ ، و لکنّکَ قاتَلتَ لِیُقالَ جَرِیءٌ ! فقد قیلَ ذلکَ ، ثُمّ اُمِرَ بهِ فسُحِبَ علی وَجهِهِ حتّی اُلقِیَ فی النارِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُجاءُ بعَبدٍ یَومَ القِیامَةِ قد صَلّی فیقولُ : یا ربِّ صَلَّیتُ ابتِغاءَ وَجهِکَ فیُقالُ لَهُ : بل صَلَّیتَ لِیُقالَ ما أحسَنَ صلاةَ (فلانٍ) (2) ، اِذهَبُوا بِهِ إلی النارِ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز رستاخیز نخستین کسی که محاکمه می شود مردی است که به شهادت رسیده است . او را می آورند و خداوند او را از نعمتهایی که عطایش کرده بود آگاه می کند و او آگاه می شود . سپس می فرماید : با این نعمتها چه کردی؟ عرض می کند : در راه تو جنگیدم تا به شهادت رسیدم. خداوند می فرماید: دروغ می گویی . بلکه جنگیدی تا گفته شود چه دلیر است، و این هم گفته شد . سپس دستور می رسد او را در حالی که به رو افتاده است بکِشند تا در آتش افکنده شود .

امام صادق علیه السلام :در روز رستاخیز بنده ای را که نماز خوانده ، می آورند . او می گوید : پروردگارا! من برای رضای تو نماز خواندم ؛ امّا به او گفته شود : نه ، بلکه برای آن نماز خواندی که گفته شود چه نماز خوبی می خواند . او را به دوزخ برید .

ص :335


1- منیة المرید : 134 .
2- ما بین الهلالین أثبتناه من بحار الأنوار : 72/301/44 .
3- الزهد للحسین بن سعید : 63/166 .
4- (انظر) النیّة : باب 3921 .

1419 - عَلاماتُ المُرائی
1419 - نشانه های ریاکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا علامةُ المُرائِی فَأربَعةٌ : یَحرِصُ فی العَمَلِ للّهِِ إذا کانَ عِندَهُ أحَدٌ و یَکسَلُ إذا کانَ وَحدَهُ ، و یَحرِصُ فی کُلِّ أمرِهِ علی المَحمَدَةِ ، و یُحسِّنُ سَمتَهُ بِجُهدِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِلمُرائی أربَعُ علاماتٍ : یَکسَلُ إذا کانَ وَحدَهُ ، و یَنشَطُ إذا کانَ فی الناسِ ، و یَزِیدُ فی العَمَلِ إذا اُثنِیَ علَیهِ ، و یَنقُصُ مِنهُ إذا لَم یُثْنَ علَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :ثلاثُ علاماتٍ لِلمُرائی : یَنشَطُ إذا رَأی الناسَ ، و یَکسَلُ إذا کانَ وَحدَهُ ، و یُحِبُّ أن یُحمَدَ فی جَمیعِ اُمُورِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ لقمانُ لابنِهِ : لِلمُرائی ثلاثُ علاماتٍ : یَکسَلُ إذا کانَ وَحدَهُ ، و یَنشَ_طُ إذا کانَ الناسُ عِندَهُ، و یَتَعَرَّضُ فی کُلِّ أمرٍ لِلمَحمَدَةِ . (4)

(5)

1419

نشانه های ریاکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ریاکار را چهار نشانه است : در حضور دیگری خود را بر طاعت خدا حریص نشان می دهد ، در تنهایی سستی و تنبلی می ورزد ، در هر کاری شیفته ستایش است و در ظاهرسازی می کوشد .

امام علی علیه السلام :ریاکار چهار نشانه دارد : در تنهایی تنبل است ، در میان مردم کوشا ، اگر در کاری از او ستایش کنند ، آن را بیشتر انجام می دهد، و اگر ستایشش نکنند از کار کم می گذارد .

امام علی علیه السلام :ریاکار را سه نشانه است : وقتی چشمش به مردم می افتد کوشا می شود ، وقتی تنهاست سستی و تنبلی می ورزد، و دوست دارد که در هر کاری ستایش شود .

امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت: ریاکار سه علامت دارد : وقتی تنهاست تنبل است ، وقتی مردم نزدش هستند کوشاست، و هر کاری را برای اینکه ستایش شود انجام می دهد .

ص :336


1- تحف العقول : 22 .
2- شرح نهج البلاغة : 2/180 .
3- الکافی : 2/295/8 .
4- الخصال : 121/113 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 54 باب 13 .

1420 - أسئِلَةٌ حَولَ الرِّیاءِ
1420 - پرسش هایی درباره ریا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد قِیلَ لَهُ أ رَأیتَ الرجُلَ یَعمَلُ العَمَلَ مِن الخیرِ و یَحمَدُهُ الناسُ علَیهِ _: تلکَ عاجِلُ بُشرَی المؤمنِ ، یَعنِی البُشری المُعَجَّلَةَ لَهُ فی الدنیا ، و البُشرَی الاُخری قولُهُ سبحانَهُ : «بُشراکُمُ الیومَ جَنّاتٌ تَجْرِی من تَحْتِهَا الأنهارُ» (1) . (2)

عدّة الداعی :جاءَ رجلٌ إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : إنّی أتَصَدَّقُ و أصِلُ الرَّحِمَ و لا أصنَعُ ذلکَ إلاّ للّهِِ فَیُذکَرُ مِنّی و اُحمَدُ علَیهِ فَیَسُرُّنی ذلکَ و اُعجَبُ بهِ . فَسَکَتَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و لم یَقُلْ شیئا ، فَنَزَلَ قوله تعالی: « ......... فَمَنْ کانَ یَرجُو لقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعمَلْ عَمَلاً صالحا و لا یُشرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أحَدا» (3) . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ زرارةُ عن الرَّجُلِ یَعمَلُ الشیءَ مِن الخَیرِ فَیَراهُ إنسانٌ فَیَسُرُّهُ ذلکَ _: لا بَأسَ ما مِن أحدٍ إلاّ و هُ_و یُحِبُّ أن یَظهَرَ لَهُ فی الناسِ الخَیرُ ، إذا لَ_م یَکُ_ن صَنَعَ ذلکَ لذلکَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمَّا سَألَهُ عُبیدٌ عن الرجُلِ یَدخُلُ فی الصلاةِ فَیُجَوِّدُ صلاتَهُ و یُحَسِّنُها رجاءَ أن یَستَجِرَّ بعضَ مَن یَراهُ إلی هَواهُ ؟ _: لَیسَ هو مِن الریاءِ . (6) (7)

1420

پرسش هایی درباره ریا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که به ایشان عرض شد : کسی کار خوبی انجام می دهد و مردم او را به سبب آن می ستایند _فرمود : این نوید زودرس مؤمن است ؛ یعنی، نویدی که زودتر در دنیا بدو دهند و نوید دیگر، این سخن خدای سبحان است که : «در آن روز بشارتتان به بهشتهایی است که در آن نهرها روان است» .

عدّة الداعی :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : من صدقه می دهم و صله رحم به جا می آورم و این کارها را جز برای خدا نمی کنم ، اما مردم به سبب این اعمال مرا می ستایند و من خوشم می آید و خوشحال می شوم . رسول خدا صلی الله علیه و آله سکوت کرد و چیزی نفرمود ؛ پس این آیه نازل شد : «هرکه امید دیدار پروردگارش را دارد باید کار شایسته کند و در عبادت پروردگارش هیچ کس را شریک نکند» .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ زراره که درباره شخصی پرسید که کار خوبی انجام می دهد و انسانی او را می بیند و او خوشحال می شود _فرمود : اشکالی ندارد . همه دوست دارند کار نیکشان در میان مردم نمایان شود، به شرط آن که کار خوب را به این منظور انجام نداده باشد .

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که عبید از ایشان درباره کسی که نمازش را با قرائت زیبا و نیکو به جا می آورد، به آن امید که بیننده را به این کار (نماز درست و با قرائت) بکشاند، پرسید _فرمود : این کار ریا نیست .

ص :337


1- الحدید : 12 .
2- بحار الأنوار : 72/294/18 .
3- الکهف : 110 .
4- عدّة الداعی : 209 .
5- الکافی : 2/297/18 .
6- بحار الأنوار : 72/301/39 .
7- (انظر) بحار الأنوار : 72 / 294 .

1421 - الوَسوَسَةُ فِی الرِّیاءِ
1421 - وسوسه ریا داشتن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أتَی الشیطانُ أحَدَکُم و هُو فی صلاتِهِ فقالَ : إنّکَ مُراءٍ فَلیُطِلْ صلاتَهُ ما بَدا لَهُ ما لَم یَفُتهُ وَقتُ فَریضَةٍ ، و إذا کانَ علی شیءٍ مِن أمرِ الآخِرَةِ فَلْیَتَمَکَّثْ ما بَدا لَهُ ، و إذا کانَ علی شَیءٍ مِن أمرِ الدنیا فَلْیَبرَحْ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُلنا : یا رسولَ اللّهِ ، الرَّجُلُ مِنَّا یَصومُ و یُصَلِّی فَیَأتِیهِ الشیطانُ فیقولُ : إنّکَ مُراءٍ ! فقال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَلْیَقُلْ أحَدُکُم عندَ ذلکَ : أعُوذُ بکَ أن اُشرِکَ بِکَ شَیئا ، و أنا أعلَمُ و أستَغفِرُکَ لِما لا أعلَمُ . (2)

1421

وسوسه ریا داشتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما مشغول نماز بود و شیطان به سراغش آمد و گفت : «تو ریاکار هستی» ، تا جایی که می تواند نمازش را طول دهد، به شرط آن که وقت فریضه فوت نشود و اگر مشغول به کاری آخرتی بود ، تا جایی که می تواند آن را به درازا کشاند و اگر سرگرم کاری دنیوی بود آن را رها کند .

امام علی علیه السلام :عرض کردیم : ای رسول خدا! کسی از ما با زبان روزه مشغول خواندن نماز می شود و شیطان به سراغش می آید و می گوید : تو ریاکاری . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آن کس در چنین حالتی بگوید : خدایا! به تو پناه می برم که دانسته چیزی را شریک تو قرار دهم و اگر ندانسته چنین می کنم ، از تو آمرزش می خواهم .

1422 - ذِکرُ الأعمالِ الصّالِحَةِ وَالرِّیاءِ
1422 - یاد کردنِ کارهای نیک و ریاکاری

الکافی :قالَ الإمامُ الباقرُ علیه السلام : الإبقاءُ عَلی العَمَلِ أشَدُّ مِن العَمَلِ ، قالَ : و ما الإبقاءُ علی العَمَلِ ؟ قالَ : یَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ و یُنفِقُ نَفَقَةً للّهِِ وَحدَهُ لا شریکَ لهُ فَکُتِبَ لَهُ سِرّا ، ثُمّ یَذکُرُها فَتُمحی فَتُکتَبُ لَهُ عَلانِیَةً ، ثُمّ یَذکُرُها فَتُمحی و تُکتَبُ لَهُ ریاءً . (3)

1422

یاد کردنِ کارهای نیک و ریاکاری

الکافی :امام باقر علیه السلام فرمود : نگهداری عمل، از خود عمل دشوارتر است . عرض شد : منظور از نگهداری عمل چیست؟ حضرت فرمود : آدمی برای خدای یگانه بی انباز بخشش و انفاقی می کند و این عمل پنهانی برایش نوشته می شود، اما سپس کارش را به زبان می آورد که در نتیجه آن ، ثواب نهانی [که بیشتر است] پاک می شود و برایش [ثواب عملِ ]آشکار می نویسند ، بار دیگر آن را به زبان می آورد، که در این بار عملش پاک می شود و عمل ریایی نوشته می شود .

ص :338


1- قرب الإسناد: 86/281.
2- . بحار الأنوار : 72/303/48 .
3- الکافی : 2/296/16 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَمِلَ حَسَنَةً سِرّا کُتِبَت لَهُ سِرّا ، فإذا أقَرَّ بها مُحِیَتْ و کُتِبَت جَهرا ، فإذا أقَرَّ بها ثانیا مُحِیَت و کُتِبَت ریاءً . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر که در نهان کار نیک انجام دهد ، برایش نهانی نوشته می شود و چون آن را به زبان آورد ، آن عمل نهانی پاک می شود و عملی آشکار نوشته می گردد و اگر برای دومین بار به زبان آورد عمل آشکار هم پاک می شود و برایش عمل ریاکارانه می نویسند.

1423 - عَظَمَةُ عِبادَةِ الخَفاءِ
1423 - عظمت عبادت پنهانی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ العِبادَةِ أجرا أخفاها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :السِّرُّ أفضَلُ مِن العَلانِیَةِ ، و العلانِیَةُ لِمَن أرادَ الاقتِداءَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن کُنُوزِ البِرِّ : إخفاءُ العَمَلِ ، و الصبرُ علی الرَّزایا ، و کِتمانُ المَصائبِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما کانَ مِن الصَّدقةِ و الصلاةِ و الصومِ و أعمالِ البِرِّ کُلِّها تَطَ_وُّعا فَأفضَلُهُ ما کان سِرّا ، و ما کانَ مِن ذلکَ واجبا مَفروضا فَأفضَلُهُ أن یُعلَنَ بهِ . (6)

1423

عظمت عبادت پنهانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عبادتی اجرش بزرگتر است که مخفیانه تر باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[عبادت و حسنه] نهانی بهتر از آشکار است . انجام آشکار [این کارها] برای کسی [خوب ]است که بخواهد الگو قرار گیرد .

امام علی علیه السلام :مخفی داشتن عمل و شکیبایی در برابر ناملایمات و نهان داشتن مصیبتها و گرفتاریها، از گنجهای نیکوکاری است .

امام صادق علیه السلام :صدقه و نماز و روزه و همه کارهای خوب، اگر مستحبی باشد، بهتر است پنهانی صورت گیرد و اگر واجب و فریضه باشد ، بهتر است که آشکارا انجام پذیرد.

ص :339


1- . عدّة الداعی : 221 .
2- (انظر) الإخلاص : باب 1041 .
3- قرب الإسناد: 135/475.
4- . کنز العمّال : 5273 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/38/105 .
6- دعائم الإسلام : 1/241 .

عنه علیه السلام :إذا کانَ یومُ القیامةِ نَظَرَ رضوانُ خازِنُ الجِنانِ إلی قَومٍ لَم یَمُرُّوا بهِ فیقولُ : مَن أنتُم؟ و مِن أینَ دَخَلتُم ؟ ! قالَ : یقولونَ : إیّاکَ عنّا ، فإنَّا قَومٌ عَبَدنا اللّهَ سِرّا فَأدخَلَنا اللّهُ الجَنَّةَ سِرّا . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :المُستَتِرُ بالحَسَنةِ تَعدِلُ سَبعینَ حَسَنةً . (2)

عدّة الداعی :کانَ عیسی علیه السلام یقولُ لِلحَوارِیِّینَ : إذا صامَ صَوما أحَدُکُم فَلْیَدهُنْ رَأسَهُ و لِحیَتَهُ ، و یَمسَحْ شَفَتَیهِ بِالزَّیتِ لئلاَّ یَرَی الناسُ أنّهُ صائمٌ ، و إذا أعطی بیَمینِهِ فَلْیُخفِ عن شِمالِهِ ، و إذا صَلَّی فَلْیُرخِ سِترَ بابِهِ ، فإنّ اللّهَ یُقَسِّمُ الثناءَ کما یُقَسِّمُ الرِّزقَ . (3)

امام صادق علیه السلام :در روز رستاخیز ، رضوان (فرشته نگهبان بهشت) گروهی را [در بهشت] می بیند که از برابرش نگذشته بودند . به آنها می گوید : شما کیستید و از کجا وارد شدید؟! می گویند : از ما دور شو که ما گروهی هستیم که خداوند را مخفیانه پرستیدیم و او نیز ما را مخفیانه به بهشت در آورد .

امام رضا علیه السلام :یک کار نیک پنهانی، با هفتاد کار نیک [علنی] برابری می کند .

عدّة الداعی :عیسی علیه السلام به حواریان می فرمود : هرگاه یکی از شما روزه گیرد، سر و ریش خود را خوش بو کند و لبهایش را روغن مالد تا مردم پی نبرند که روزه دارد و هرگاه با دست راست خود بخشش کرد آن را از دست چپ خود مخفی بدارد ، و چون نماز خوانَد پرده درِ اتاقش را بیندازد ؛ زیرا خداوند است که ستایش [خلق از کسی] را تقسیم می کند ، چنانکه همو روزی را تقسیم می کند .

1424 - النَّوادِرُ
1424 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی حَرَّمَ الجَنَّةَ علی کُلِّ مُراءٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الجَنَّةَ تَکَلَّمَتْ و قالَت : إنّی حَرامٌ علی کُلِّ بَخیلٍ و مُراءٍ . (5)

1424

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال بهشت را بر هر ریاکاری حرام کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت به سخن در آمد و گفت: من بر هر بخیل و ریاکاری، حرام هستم .

ص :340


1- . فلاح السائل : 92/27 .
2- ثواب الأعمال : 213/1 .
3- . عدّة الداعی : 220 .
4- الجامع الصغیر : 1/263/1725 .
5- بحار الأنوار : 72/305/52 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصفِ المؤمنِ _: لا یَعمَلُ شیئا مِن الخَیرِ ریاءً ، و لا یَترُکُهُ حَیاءً . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا قیلَ لَهُ : أیُّ الخَلقِ أعمی ؟ _: الذی عَمِلَ لِغَیرِ اللّهِ یَطلُبُ بِعَمَلِهِ الثوابَ مِن عن_دِ اللّهِ عزّ و جلّ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ حَسَنَةٍ لا یُرادُ بها وجهُ اللّهِ تعالی ، فعلَیها قُبحُ الریاءِ و ثَمَرَتُها قُبحُ الجَزاءِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الریاءُ معَ المُنافِقِ فی دارِهِ عِبادَةٌ ، و مَع المؤمنِ شِرکٌ . (4)

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمن _فرمود : هیچ کار خوبی را به خاطر ریا انجام نمی دهد و از روی شرم هم آن را فرو نمی گذارد .

امام علی علیه السلام_ آنگاه که به ایشان عرض شد : کدام انسان کوردل است؟ _فرمود : کسی که برای غیر خدا کار کند و ثواب عمل خود را از خداوند عزّ و جلّ بخواهد .

امام علی علیه السلام :هر کار نیکویی که برای رضای خداوند متعال انجام نگیرد ، زشتی ریا بر آن است و میوه اش، زشتی کیفر باشد .

امام صادق علیه السلام :ریاکاری با آدم منافق در خانه اش عبادت است و با مؤمن، شرک .

ص :341


1- مطالب السؤول : 53 .
2- الأمالی للصدوق : 479/644 .
3- غرر الحکم : 6919 .
4- بحار الأنوار : 75/421/79 .

ص :342

177 - الرأی

اشاره

(1)

(2)

ص :343


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 97 باب 48 «النهی عن الاستبداد بالرأی» . بحار الأنوار : 2 / 283 باب 34 «البِدع و الرأی و المقائیس» . کنز العمّال : 3 / 619 «القول بالظنّ» .
2- انظر : عنوان 282 «الشوری» ، 470 «اللجاج» ، عنوان 406 «الفتوی» ، 443 «القضاء بین الناس» . المرأة : باب 3600 ، القضاء بین الناس : باب 3315 ، 3320 ، القرآن : باب 3262 .

177 - اندیشه
1425 - ما یوجِبُ إصابَةَ الرَّأیِ
1425 - عوامل درست اندیشی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرَّأیُ مع الأناةِ ، و بِئسَ الظَّهیرُ الرأیُ الفَطیرُ (1) . (2)

عنه علیه السلام :اِضرِبُوا بعضَ الرأیِ ببعضٍ یَتَوَلَّدْ مِنهُ الصَّوابُ . (3)

عنه علیه السلام :إمخَضوا الرأیَ مَخضَ السِّقاءِ یُنتِجْ سَدیدَ الآراءِ . (4)

عنه علیه السلام :الظَّفَرُ بِالحَزمِ ، و الحَزمُ بِإجالَةِ الرأیِ ، و الرأیُ بتَحصِینِ الأسرارِ . (5)

عنه علیه السلام :رَأیُ الرَّجُلِ عَلی قَدرِ تَجرِبَتِ_هِ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطَأِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن جَهِلَ وُجوهَ الآراءِ أعیَتْهُ الحِیَلُ . (8)

1425

عوامل درست اندیشی

امام علی علیه السلام :اندیشه[ی درست] با تأنّی به دست می آید . و چه بد پشتیبانی است اندیشه خام و نسنجیده .

امام علی علیه السلام :رایزنی کنید تا اندیشه درست متولّد شود .

امام علی علیه السلام :اندیشه را چون مَشک برهم زنید، تا رأی درست حاصل آید .

امام علی علیه السلام :پیروزی با دور اندیشی به دست می آید و دوراندیشی با سنجیدن و رایزنی و رایزنی با راز داری .

امام علی علیه السلام :اندیشه انسان به اندازه تجربه اوست .

امام علی علیه السلام :هر کس آرای گوناگون را ببیند، جایگاههای خطا (نادرست اندیشی) را باز شناسد .

امام علی علیه السلام :هر که آرای گوناگون را نداند در چاره جویی درمانَد .

ص :344


1- الفطیر : کلّ شیء أعجلته عن إدراکه ، یقال: إیّاک و الرأی الفطیر (الصحاح : 2/782) .
2- بحار الأنوار: 78/81/76.
3- . غرر الحکم : 2567 .
4- غرر الحکم : 2569 .
5- . نهج البلاغة : الحکمة 48 .
6- غرر الحکم : 5426 .
7- . نهج البلاغة : الحکمة 173 .
8- غرر الحکم : 7865 .

عنه علیه السلام :الناسُ مَنقُوصُونَ مَدخُولُونَ إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ ، سائلُهُم مُتَعَنِّتٌ و مُجِیبُهُم مُتَکَلِّفٌ ، یَکادُ أفضَلُهُم رَأیا یَرُدُّهُ عن فَضلِ رَأیِهِ الرِّضا و السُّخْطُ . (1)

عنه علیه السلام :اِتَّهِمُوا عُقُولَکُم فإنّهُ مِن الثِّقَةِ بها یکونُ الخَطاءُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی المناجاةِ _: و أعوذُ بکَ مِن دعاءٍ مَحجوبٍ ، و رَجاءٍ مَکذوبٍ ، و حَیاءٍ مَسلوبٍ ، و احتِجاجٍ مَغلوبٍ ، و رأیٍ غَیرِ مُصیبٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ یُستَدَلُّ بها علی إصابَةِ الرأیِ : حُسنُ اللِّقاءِ ، و حُسنُ الاستِماعِ ، و حُسنُ الجوابِ . (4)

امام علی علیه السلام :مردم ، کوته اندیش و کم خردند ، مگر آن کس که خداوند مصونش بدارد . پرسش کننده شان قصد درمانده کردن و آزار دارد و پاسخ دهنده شان از علم بی بهره است و خود را به زحمت اندازنده . و چیزی نمانده که خوش رأی ترین آنان هم خشم و خشنودی اش او را از درست اندیشی باز دارد .

امام علی علیه السلام :به خردهایتان بدگمان باشید ؛ زیرا اعتماد به آن موجب خطا می شود .

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : خدایا! به تو پناه می برم از دعایِ محجوب [از در گاه تو] و امیدِ دروغین و دریدگیِ پرده حیا و شکست خوردن در استدلال، و رأی (اندیشه) نادرست .

امام صادق علیه السلام :سه چیز نشانگر رأی درست است : خوش برخوردی ، خوب گوش دادن به سخن، و خوب پاسخ دادن .

1426 - خَطَرُ زَلَّةِ الرَّأیِ
1426 - خطر لغزش رأی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :زَلَّةُ الرَّأیِ تَأتِی علی المُلکِ و تُؤْذِنُ بالهُلکِ . (5)

عنه علیه السلام :ضَلَّةُ الرَّأیِ تُفسِدُ المَقاصِدَ . (6)

1426

خطر لغزش رأی

امام علی علیه السلام :لغزش رأی، به فرمانروایی خاتمه می دهد و آدمی را در آستانه نابودی قرار می دهد .

امام علی علیه السلام :نادرستی رأی ، اهداف را تباه می کند .

ص :345


1- نهج البلاغة : الحکمة 343 .
2- غرر الحکم : 2570 .
3- بحار الأنوار : 94/156/22 .
4- بحار الأنوار : 78/237/73 .
5- غرر الحکم : 5476.
6- غرر الحکم : 5902.

عنه علیه السلام :مَن ضَعُفَت آراؤهُ قَوِیَت أعداؤهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أضاعَ الرأیَ ارتَبَکَ . (2)

عنه علیه السلام :قد یَزِلُّ الرأیُ الفَذُّ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هر که رأیهایش ناتوان شود، دشمنانش نیرومند گردند .

امام علی علیه السلام :هر که رأی را تباه کند ، گرفتار شود .

امام علی علیه السلام :اندیشه یگانه و بی نظیر [هم ]گاه می لغزد .

1427 - أقرَبُ الآراءِ إلَی الصَّوابِ
1427 - نزدیکترین رأی ها به درستی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقرَبُ الآراءِ من النُّهی أبعَدُها مِن الهَوی . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الناسِ رَأْیا مَن لا یَستَغنِی عن رَأیِ مُشِیرٍ . (6)

عنه علیه السلام :خیرُ الآراءِ أبعَدُها مِن الهَوی و أقرَبُها مِن السَّدادِ . (7)

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ علیه السلام : أیُّ الناسِ أثبَتُ رأیا ؟ _: مَن لَم یَغُرَّهُ الناسُ مِن نَفسِهِ ، و لَم تَغُرَّهُ الدنیا بتَشَوُّفِها . (8)

1427

نزدیکترین رأی ها به درستی

امام علی علیه السلام :خردمندانه ترین رأی آن است که از هوای نفس دورتر باشد .

امام علی علیه السلام :رأی آن کس برتر است که خود را از رأی مشاور بی نیاز نداند .

امام علی علیه السلام :بهترین رأی آن است که از هوای نفس دورتر و به صواب و استواری نزدیکتر باشد .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که استوار اندیش ترین مردمان کیست _فرمود : کسی که مردم فریبش ندهند و دنیا نیز با خود آرایی او را نفریبد .

ص :346


1- غرر الحکم : 8048.
2- غرر الحکم : 7909 .
3- غرر الحکم : 6646 .
4- (انظر) عنوان 252 «السیاسة» . الدولة : باب 1286 .
5- غرر الحکم : 3022 .
6- غرر الحکم : 3152 .
7- غرر الحکم : 5011 .
8- الأمالی للصدوق : 479/644.

1428 - آثارُ الاستِبدادِ بِالرَّأیِ
1428 - آثار خودْ رأیی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُستَبِ_دُّ مُتَ_هَوِّرٌ فی الخَطإ و الغَلَطِ . (1)

عنه علیه السلام :الاستِبدادُ برأیِکَ یُزِلُّکَ و یُهَوِّرُکَ فی المَهاوِی . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ استَبَدَّ برأیِهِ هَلَکَ ، و مَن شاوَرَ الرِّجالَ شارَکَها فی عُقُولِها . (3)

عنه علیه السلام :قد خاطَرَ مَنِ استَغنی بِرأیِهِ . (4)

عنه علیه السلام :لا رَأیَ لِمَنِ انفَرَدَ برأیِهِ . (5)

عنه علیه السلام :ما اُعجِبَ برأیِهِ إلاّ جاهِلٌ . (6)

عنه علیه السلام :لَیسَ لِمُعجَبٍ رَأیٌ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُشِر عَلی مُستَبِدٍّ بِرَأیِهِ . (8)

عنه علیه السلام :المُستَبِدُّ برأیِهِ مَوقوفٌ علی مَداحِضِ الزَّلَلِ . (9)

(10)

1428

آثار خودْ رأیی

امام علی علیه السلام :خودْ رأی، در پرتگاه خطا و نادرستی فرو می افتد .

امام علی علیه السلام :خودْ رأیی تو را می لغزاند و در پرتگاهها می افکند .

امام علی علیه السلام :هر که خودْ رأیی کند نابود شود و هر که با بزرگان مشورت کند ، در خردهایشان شریک گردد .

امام علی علیه السلام :کسی که به رأی خود اکتفا کند، خویشتن را به خطر افکند .

امام علی علیه السلام :کسی که در رأی خود تنها باشد ، در حقیقت رأیی ندارد .

امام علی علیه السلام :تنها جاهل است که شیفته رأی خویش است .

امام علی علیه السلام :هیچ آدمِ خودپسندی را رأیی نباشد .

امام صادق علیه السلام :با خودْ رأی ، مشورت مکن .

امام صادق علیه السلام :آدم خودْ رأی ، بر لبه لغزشگاه ایستاده است .

ص :347


1- غرر الحکم : 1208 .
2- غرر الحکم : 1510 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 161 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 211 .
5- بحار الأنوار : 75/105/39 .
6- غرر الحکم : 9471 .
7- غرر الحکم : 7480 .
8- بحار الأنوار : 75/104/37 .
9- بحار الأنوار : 75/105/41 .
10- (انظر) العجب : باب 2474 .

1429 - ما یَهدِمُ الرَّأیَ
1429 - عوامل ویران کننده اندیشه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللَّجاجةُ تَسُلُّ الرأیَ . (1)

عنه علیه السلام :الخِلافُ یَهدِمُ الرأیَ . (2)

عنه علیه السلام :لا رَأیَ لحاقِنٍ و لا حازِقٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ لِحاقِنٍ رأیٌ . (4)

(5)

1429

عوامل ویران کننده اندیشه

امام علی علیه السلام :لجاجت، رأی را از بین می برد .

امام علی علیه السلام :مخالفت کردن، رأی [صاحب فرمان] را ویران (بی اثر) می کند .

امام علی علیه السلام :کسی که در فشار بول قرار گرفته و کسی که پایش در فشار کفش است نباید رأی و حکمی بدهد .

امام صادق علیه السلام :کسی که در فشار بول است ، نباید حکم بدهد .

1430 - الدَّولَةُ وصَوابُ الرَّأیِ
1430 - دولتِ بخت و رأی درست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صَوابُ الرَّأیِ بالدُّوَلِ ، یُقبِلُ بِإقبالِها و یَذهَبُ بذَهابِها . (6)

عنه علیه السلام :الدَّولةُ تَرُدُّ خَطَأَ صاحِبِها صَوابا ، و صَوابَ ضِدِّهِ خَطاءً . (7)

1430

دولتِ بخت و رأی درست

امام علی علیه السلام :درستی رأی، بسته به دولت بخت است : اگر دولت رو کند، درستی رأی نیز رو می کند و اگر آن پشت کند، این نیز می رود .

امام علی علیه السلام :اگر دولتِ اقبال به کسی رو کُند، نادرست او را درست نمایاند و درستِ مخالفِ او را نادرست جلوه دهد .

1431 - الاجتِهادُ فِی الرَّأیِ
1431 - کوشش فکری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ الوالیَ إذا اجتَهَدَ فَأصابَ الحَقَّ فلَهُ أجرانِ ، و إنِ اجتَهَدَ فَأخطَأَ الحقَّ فلَهُ أجرٌ واحِدٌ . (8)

1431

کوشش فکری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکمران اگر بکوشد و به حق دست یابد، دو اجر دارد و اگر بکوشد، اما به حق نرسد، یک اجر دارد .

ص :348


1- نهج البلاغة : الحکمة 179 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 215 .
3- بحار الأنوار : 2/60/1 .
4- الأمالی للطوسی : 301/595 .
5- (انظر) عنوان 470 «اللجاج» .
6- نهج البلاغة : الحکمة 339 .
7- غرر الحکم : 1806 .
8- کنز العمّال : 14110 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اجتَهَدَ رَأیَهُ فی نَصیحَةِ العامَّةِ فلَهُ ما نَوی ، و قد قَضی ما علَیهِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هر که اندیشه خود را در راه خیر خواهی و ارشاد مردم به کار گیرد ، پاداش نیّتش را بگیرد و وظیفه اش را انجام داده باشد .

1432 - استِعمالُ الرَّأی فِی الدِّینِ
1432 - به کارگیری اندیشه در دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَعمَلُ هذهِ الاُمّةُ بُرهَةً مِن کتابِ اللّهِ ، ثُمّ تَعمَلُ بُرهةً بِسُنَّةِ رسولِ اللّهِ ، ثُمّ تَعمَلُ بالرأیِ ، فإذا عَمِلُوا بالرأیِ فقد ضَلُّوا و أضَلُّوا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ فی الدِّینِ برأیِهِ فَقَدِ اتَّهَمَنِی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَکَلَّمَ بالرَّأیِ فَقَدِ اتَّهَمَنِی فی الدِّینِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لَم یَزَلْ أمرُ بَنِی إسرائیلَ مُعتَدِلاً حَتّی نَشَأَ فیهِمُ المُوَلَّدُونَ و أبناءُ سَبایا الاُمَمِ التی کانت بنو إسرائیلَ تَسبِیها ، فقالوا بالرأیِ فَضَلُّوا و أضَلُّوا . (6)

کنز العمّال :قالَ الإمامُ علیٌّ علیه السلام : ثلاثةٌ لا یُقبَلُ مَعهُنَّ عَمَلٌ : الشِّرکُ ، و الکُفرُ ، و الرأیُ . قالوا : یا أمیرَ المؤمنینَ : ما الرَّأْیُ ؟ قالَ : تَدَعُ کتابَ اللّهِ و سُنَّةَ رسولِهِ و تَعمَلُ بالرَّأیِ . (7)

1432

به کارگیری اندیشه در دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این امّت مدّت زمانی به کتاب خدا عمل می کنند و سپس مدّتی به سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و آن گاه مدّتی به رأی . پس هرگاه به رأی عمل کنند ، گمراه شوند و دیگران را نیز گمراه سازند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در دین به رأی خود سخن گوید، به من اتّهام زده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به رأی سخن گوید ، مرا در دین متّهم کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنی اسرائیل پیوسته طریق اعتدال می پیمودند ، تا آن که دو رگه ها و فرزندان اقوام اسیری که بنی اسرائیل به اسارتشان می گرفتند، در میان ایشان رشد یافتند و به اظهار نظر [در دین ]پرداختند و بدین سان هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند .

کنز العمّال :امام علی علیه السلام فرمود : با وجود سه چیز هیچ عملی پذیرفته نمی شود : شرک و کفر و رأی . عرض کردند : ای امیر المؤمنین! مقصود از رأی چیست؟ فرمود : این که کتاب خدا و سنّت رسول او را بگذاری و به رأی عمل کنی .

ص :349


1- وقعة صفّین : 95 .
2- (انظر) القضاء بین الناس : باب 3315 .
3- کنز العمّال : 915 .
4- کنز العمّال : 1048 .
5- کنز العمّال : 1051 .
6- کنز العمّال : 918 .
7- کنز العمّال : 1640 .

عنه علیه السلام :فلا تَستَعمِلُوا الرأیَ فیما لا یُدرِکُ قَعرَهُ البَصَرُ ، و لا تَتَغَلغَلُ إلَیهِ الفِکَرُ . (1)

امام علی علیه السلام :در آنچه بینش به ژرفایش راه نمی برد و اندیشه به آن دسترس ندارد ، رأی خود را به کار نگیرید.

1433 - النَّوادِرُ
1433 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرأیُ کثیرٌ و الحَزمُ قلیلٌ . (2)

عنه علیه السلام :عَلی قَدْرِ الرأیِ تکونُ العَزیمَةُ . (3)

عنه علیه السلام :شرُّ الآراءِ ما خالَفَ الشَّریعَةَ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ رأیَکَ لا یَتَّسِعُ لِکُلِّ شیءٍ فَفَرِّغهُ لِلمُهِمِّ . (5)

نهج البلاغة :قال الإمام علیّ علیه السلام : رأیُ الشَّیخِ أحَبُّ إلَیَّ مِن جَلَدِ الغُلامِ (و رُوِیَ : مِن مَشهَدِ الغُلامِ) . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رأیُ الشَّیخِ أحَبُّ إلَیَّ مِن حِیلَةِ الشَّبابِ . (7)

عنه علیه السلام :لا تَس_تَصغِرَنَّ عِندَکَ الرأیَ الخَطیرَ إذا أتاکَ بهِ الرجُلُ الحَقیرُ . (8)

1433

گوناگون

امام علی علیه السلام :رأی بسیار است و دوراندیشی کم .

امام علی علیه السلام :عزم و اراده به اندازه [درستیِ ]رأی است .

امام علی علیه السلام :بدترین رأی ها آن است که مخالف شریعت باشد .

امام علی علیه السلام :رأی تو گنجایش همه چیز را ندارد ، پس آن را به مسائل مهم اختصاص بده .

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام : رأی پیر را بیشتر دوست دارم تا دلاوری جوان . و به روایتی : تا حضور و اجتماع جوان .

امام علی علیه السلام :رأی پیران نزد من محبوب تر است از چاره اندیشی جوانان .

امام علی علیه السلام :رأی مهم و ارزشمند را اگر انسانی حقیر هم به تو گفت، دست کم مگیر .

ص :350


1- . نهج البلاغة : الخطبة 87 .
2- غرر الحکم : 1213 .
3- . غرر الحکم : 6173 .
4- غرر الحکم : 5674 .
5- . غرر الحکم : 3638 .
6- نهج البلاغة: الحکمة 86 .
7- . بحار الأنوار: 75/105/39.
8- غرر الحکم : 10278 .

عنه علیه السلام :أقصِرْ رَأیَکَ علی ما یَعنِیکَ . (1)

عنه علیه السلام :عَزَبَ (غَرَبَ) رَأیُ امرِئٍ تَخَلَّفَ عَنّی ، ما شَکَکتُ فی الحَقِّ مُذ اُرِیتُهُ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا یُعرَفُ الرأیُ إلاّ عِندَ الغَضَبِ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مَن أحجَمَ عن الرأیِ و عَیِیَتْ بِهِ الحِیَلُ کانَ الرِّفقُ مِفتاحَهُ . (4)

امام علی علیه السلام :رأی خویش را به چیزهایی که مربوط به تو می شود محدود کن .

امام علی علیه السلام :دور باد رأی کسی که با من مخالفت کند ؛ من از زمانی که حق به من نمایانده شد ، در آن تردید نکرده ام .

امام حسن علیه السلام :رأی [واقعی] جز به گاه خشم شناخته نشود .

امام حسین علیه السلام :هر که از رأی درمانَد و چاره ها به کارش نیاید، نرمی و مدارا کلید او باشد .

ص :351


1- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 4 .
3- بحار الأنوار : 78/113/7 .
4- أعلام الدین : 298 .

ص :352

178 - الربا

اشاره

(1)

ص :353


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 114 باب 5 «الربا و أحکامها» . بحار الأنوار : 103 / 157 باب 6 «الربا فی الدَین» . وسائل الشیعة : 12 / 422 «أبواب الربا» . کنز العمّال : 4 / 104 _ 121 ، 185 _ 201 «فی الربا» .

178 - ربا
1434 - التَّحذیرُ مِن الرِّبا
1434 - بر حذر داشتن از ربا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ الکَسبِ، کَسبُ الرِّبا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ لَعَنَ آکِلَ الرِّبا و مُوکِلَهُ و کاتِبَهُ و شاهِدَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الآخِذُ و المُعطِی سَواءٌ فی الرِّبا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیَأتِیَنَّ علی الناسِ زَمانٌ لا یَبقی أحَدٌ إلاّ أکَلَ الربا، فإن لَم یَأْکُلهُ أصابَهُ مِن غُبارِهِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أخبَثُ المَکاسِبِ ، کَسبُ الرِّبا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ فی حِرزِ اللّهِ عزّ و جلّ إلی أن یَفرُغَ اللّهُ مِن الحِسابِ : رجُلٌ لَم یَهُمَّ بِزِنا قَطُّ ، و رجُلٌ لم یَشُبْ مالَهُ بِرِبا قَطُّ ، و رجُلٌ لَم یَسْعَ فیهِما قَطُّ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :اِعلَم _ یَرحَمُکَ اللّهُ _ أنَّ الرِّبا حَرامٌ سُحتٌ مِن الکبائرِ ، و ممّا قد وَعَدَ اللّهُ علَیهِ النارَ فَنَعُوذُ بِاللّهِ مِنها ، و هُو مُحَرَّمٌ علی لِسانِ کُلِّ نَبیٍّ و فی کُلِّ کتابٍ . (7)

1434

بر حذر داشتن از ربا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین کسب ، کسب رباسْت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ ربا خوار و ربا دهنده و کاتب و گواهان بر آن را لعنت کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گیرنده و دهنده ربا، یکسانند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزگاری بر مردم فرا رسد که همه ربا خوار شوند و اگر هم کسی ربا نخورد، گَردِ آن بر دامنش بنشیند .

امام باقر علیه السلام :پلیدترین کسب ها ، رباسْت .

امام صادق علیه السلام :سه کس در پناه خداوند عزّ و جلّ باشند، تا آن گاه که خداوند از حسابرسی [بندگان ]فارغ شود: مردی که هرگز گِردِ زنا نگردد، مردی که مالش را هرگز به ربا آلوده نسازد، و مردی که در این دو کار هرگز واسطه نشود .

امام رضا علیه السلام :خدایت رحمت کناد! بدان که ربا ، حرام و از گناهان کبیره است و خداوند بر آن وعده آتش داده است ، پناه می بریم به خداوند از ربا . ربا را همه پیامبران و همه کتابهای آسمانی حرام کرده اند .

ص :354


1- الأمالی للصدوق : 577/788 .
2- الأمالی للصدوق : 511/707 .
3- کنز العمّال : 9760 ، 9784 .
4- سنن أبی داوود : 3/244/3331 .
5- الکافی : 5/147/12 .
6- الخصال : 101/55 .
7- الفقه المنسوب للإمام الرِّضا : 256 .

1435 - صِفَةُ حَشرِ آکِلِ الرِّبا
1435 - چگونگی محشور شدن ربا خوار

الکتاب :

«الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إلاَّ کَما یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ المَسِّ ذلِکَ بِأنَّهُمْ قَالُوا إنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَی فَلَهُ مَا سَلَفَ وَ أمرُهُ إلَی اللّهِ وَ مَنْ عَادَ فَأُوْلئکَ أصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَ اللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أثِیمٍ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَقومُ آکِلُ الرِّبا مِن قَبرِهِ مَکتوبٌ بینَ عَینَیهِ : لا حُجَّةَ لَهُ عندَ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ الرِّبا مَلأَ اللّهُ عزّ و جلّ بَطنَهُ مِن نارِ جَهَنَّمَ بقَدرِ ما أکَلَ ، و إنِ اکتَسَ_بَ مِنهُ مالاً لا یَقبَلُ اللّهُ تعالی مِنهُ شی_ئا مِن عَمَلِهِ ، و لَم یَزَلْ فی لَعنةِ اللّهِ و الملائکةِ ما کانَ عِندَهُ مِنهُ قِیراطٌ (واحِدٌ) . (4)

1435

چگونگی محشور شدن ربا خوار

قرآن :

«آنان که ربا می خورند [در قیامت] چون کسانی [از قبر ]بر می خیزند که شیطان آشفته سرشان کرده باشد و این به کیفر آن است که گفتند : داد و ستد هم چون ربا است . در حالی که خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام کرده است . هر کس که موعظه ای از جانب پروردگارش به او رسید و از ربا خواری باز ایستاد، آنچه گذشته، از آنِ اوست و کارش به خدا وا گذار می شود . و آنان که بدان کار باز گردند، اهل جهنّمند و جاودانه در آن خواهند بود . خداوند [برکت] ربا را می کاهد و صدقات را افزونی می دهد و هیچ کفران کننده گنهکار را دوست ندارد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن گاه که ربا خوار سر از قبر خود بر دارد ، بر پیشانی او نوشته باشد : نزد خدا حجّتی ندارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که ربا بخورد، خداوند عزّ و جلّ به اندازه ربایی که خورده، شکمش را از آتش دوزخ پُر کند و اگر از طریق ربا، مالی به دست آورَد ، خداوند متعال هیچ عمل او را نپذیرد و تا زمانی که قیراطی از مال ربا نزدش باشد ، پیوسته خداوند و فرشتگان ، او را نفرین کنند .

ص :355


1- البقرة : 275 ، 276 .
2- (انظر) النساء: 161 ، الروم: 39 .
3- کنز العمّال : 43958 .
4- ثواب الأعمال : 336/1 .

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «یَوْمَ یُنْفَخُ فی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أفْواجا» (1) _: یُحشَرُ عَشرَةُ أصنافٍ مِن اُمَّتِی أشْتاتا قَد مَیَّزَهُمُ اللّهُ مِنَ المسلمینَ ......... و بَعضُهُم مُنَکَّسُونَ ؛ أرجُلُهم مِن فَوقُ و وجوهُهُم مِن تَحتُ ثُمّ یُسحَبُونَ علَیها ......... و أمّا المُنَکَّسُونَ علی رُؤوسِهِم فَآکِلَةُ الرِّبا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أتَیتُ لیلةَ اُسرِیَ بِی علی قَومٍ بُطونُهُم کالبیوتِ فیها الحَیّاتُ تُری مِن خارجِ بُطونِهِم ، فقلتُ : مَن هؤلاءِ یا جَبرئیلُ ؟ قالَ : هؤلاءِ أکَلَةُ الرِّبا . (3)

مستدرک الوسائل عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنّهُ رَأی لیلةَ اُسرِیَ بهِ رِجالاً بُطُونُهُم کالبیتِ الطَّحِمِ و هُم عَلی سابِلةِ آلِ فِرعَونَ ، فإذا أحَسُّوا بِهِم قاموا لِیَعتَزِلُوا عن طریقَتِهِم ، فَمالَ بکُلِّ واحِدٍ مِنهُم بَطنُهُ فَیَسقُطُ حتّی یَطَأَهُم آلُ فِرعَونَ مُقبِلِینَ و مُدبِرِینَ ، فقلتُ لِجَبرئیلَ :مَن هؤلاءِ ؟ قالَ : أکَلَةُ الرِّبا . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «روزی که در صور دمیده شود و شما فوج فوج بیایید» _فرمود : ده گروه از امّت من به صورت پراکنده محشور می شوند که خداوند آنها را از سایر مسلمانان متمایز کرده است . . . بعضی از آنها در حالی که پاهایشان به سمت بالا و سرهایشان رو به پایین است کشان کشان بُرده می شوند . . . آنهایی که نگونسارند ، همان ربا خواران هستند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به معراج رفتم ، بر مردمی گذشتم که شکمهایشان چون خانه ای بود و در آنها مارهایی وجود داشت که از بیرون شکمهایشان دیده می شد . پرسیدم : ای جبرئیل! اینها کیستند؟ گفت : اینان ربا خوارانند .

مستدرک الوسائل :از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که در شب معراج مردانی را دید که شکمهایی مانند اتاقی مملوّ دارند و سرِ راهِ آل فرعون نشسته اند و چون متوجّه شدند که آل فرعون می آیند برخاستند تا از سر راه آنان کنار روند ، اما شکم بزرگشان آنها را به یک طرف می کشاند و می افتادند و آل فرعون از روی آنها رفت و آمد می کردند . به جبرئیل گفتم : اینها کیستند؟ گفت : ربا خواران .

ص :356


1- النبأ : 18 .
2- مجمع البیان : 10/642 .
3- کنز العمّال : 31857 .
4- مستدرک الوسائل : 13/332/ 15508، و انظر تفسیر القرطبی : 3/ 355 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَمّا اُسرِیَ بِی إلی السماءِ رَأیتُ قَوما یُریدُ أحَدُهُم أن یَقومَ فلا یَقدِرُ أن یَقومَ مِن عِظَمِ بَطنِهِ ، فقلتُ : مَن هؤلاءِ یا جَبرئیلُ ؟! قال : هؤلاءِ الذینَ یَأکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إلاّ کما یَقومُ الذی یَتَخَبَّطُهُ الشیطانُ مِن المَسِّ . (1)

عنه علیه السلام :آکِلُ الرِّبا لا یَخرُجُ مِنَ الدنیا حتّی یَتَخَبَّطَهُ الشیطانُ . (2)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آن شب که به آسمان برده شدم گروهی را دیدم که یکی از آنها می خواست از جای خود برخیزد، اما از بس شکمش بزرگ بود نمی توانست بلند شود . پرسیدم : ای جبرئیل! اینها چه کسانی هستند؟! گفت : اینان ربا خوارانند که از جای خود مانند کسی بر می خیزند که شیطان، آشفته سرشان کرده است .

امام صادق علیه السلام :ربا خوار از دنیا نرود ، تا آن که شیطان آشفته سرشان کند .

1436 - إثمُ الرِّبا
1436 - گناه ربا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرِّبا ثلاثةٌ و سَبعونَ بابا أیسَ_رُها مِثلُ أن یَنکِحَ الرَّجُ_لُ اُمَّ_هُ ، و إنَّ أرْبی الرِّبا عِرضُ الرَّجُلِ المسلمِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الرِّبا ثلاث_ةٌ و سَ_بعونَ بابا ، و الشِّ_رکُ مِثلُ ذلکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الرِّبا سَبعونَ حُوبا ، و أیسَرُها کَنِکاحِ الرَّجُلِ اُمَّهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :دِرهَمُ ربا أعظَمُ عِندَ اللّهِ عزّ و جلّ مِن سَبعینَ زَنیةً کلّها بِذاتِ مَحرمٍ فی بیتِ اللّهِ الح_رامِ . (6)

1436

گناه ربا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ربا، هفتاد و سه در دارد که کوچکترین آن مثل این است که انسان با مادر خود هم بستر شود ، و همانا بدترین ربا [ریختن] آبروی انسان مسلمان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ربا هفتاد و سه دروازه دارد و شرک نیز چنین است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ربا هفتاد گناه دارد که کمترین آن مانند نزدیکی انسان با مادر خویش است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک درهم ربا نزد خداوند عزّ و جلّ بدتر از هفتاد بار زنا کردن است که همه آنها با محارم و در خانه خدا باشد .

ص :357


1- تفسیر القمّی : 1/93 .
2- تفسیر العیّاشی : 1/152/503 .
3- کنز العمّال : 9754 .
4- کنز العمّال : 9772 .
5- کنز العمّال : 9773 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/367/5762 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :دِرهَمُ ربا أعظَمُ عِندَ اللّهِ مِن أربَعینَ زَنیةً . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :دِرهَمُ ربا أعظَمُ عِندَ اللّهِ مِن ثلاثینَ زَنیةً کُلَّها بذاتِ مَحرَمٍ مِثلِ خالَةٍ و عَمّةٍ . (2)

عنه علیه السلام :الرِّبا سَبعونَ جُزءا أیسَرُهُ أن یَنکِحَ الرَّجُلُ اُمَّهُ فی بَیتِ اللّهِ الحرامِ . (3)

(4)

امام باقر علیه السلام :یک درهم ربا نزد خداوند بدتر از چهل بار زنا کردن است .

امام صادق علیه السلام :یک درهم ربا نزد خدا بدتر است از سی بار زنا کردن با محارم خود ؛ مانند خاله و عمّه .

امام صادق علیه السلام :ربا هفتاد جزء دارد که کمترین آن [مانند] این است که انسان با مادر خود در خانه خدا نزدیکی کند .

1437 - حِکمَةُ تَحریمِ الرِّبا
1437 - حکمت تحریم ربا

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما حَرَّمَ اللّهُ عزّ و جلّ الرِّبا لِئلاّ یَذهَبَ المَعروفُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمَّا سُئلَ عن عِلَّةِ تحریمِ الرِّبا _: لئلاّ یَتَمانَعَ الناسُ المَع_روفَ . (6)

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ هِشامُ بنُ الحَکَمِ عن عِلَّةِ تَحریمِ الرِّبا _: إنّهُ لَو کانَ الرِّبا حلالاً لَتَرَکَ الناسُ التِّجاراتِ و ما یَحتاجونَ إلَیهِ فحَرَّمَ اللّهُ الرِّبا لتَفِرَّ (7) الناسُ عنِ الحرامِ إلی التِّجاراتِ و إلی البَیعِ و الشِّراءِ فَیَتَّصِلَ ذلکَ بَینَهُم فی القَرضِ . (8)

1437

حکمت تحریم ربا

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ربا را حرام فرمود ، تا احسان کردن از بین نرود .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از علّت تحریم ربا _فرمود : تا این که مردم از احسان کردن به یکدیگر دریغ نورزند .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش هشام بن حکم از علّت تحریم ربا _فرمود : اگر ربا حلال بود ، مردم کار تجارت و کسب ما یحتاج خود را رها می کردند . پس خداوند ربا را حرام فرمود ، تا مردم از حرام خواری دست کشیده به تجارت و خرید و فروش روی آورند و به یکدیگر قرض دهند .

ص :358


1- بحار الأنوار : 103/116/6 .
2- الأمالی للصدوق : 248/269 .
3- بحار الأنوار : 103/117/13 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 422 باب 1 .
5- وسائل الشیعة : 12/425/10 .
6- بحار الأنوار : 78/201/32 .
7- فی وسائل الشیعة (12/424/8) : «لِتنفر الناس من الحرام إلی الحلال و إلی التجارات من البیع و الشراء ، فیبقی ذلک بینهم فی القرض» .
8- بحار الأنوار : 103/119/24 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :علّةُ تحریمِ الرِّبا : إنّما نَهَی اللّهُ عزّ و جلّ عَنهُ لِما فیهِ مِن فسادِ الأموالِ ، لِأنّ الإنسانَ إذا اشتَری الدِّرهَمَ بالدِّرهَمَینِ کانَ ثَمَنُ الدِّرهَمِ دِرهَما و ثَمَنُ الآخَرِ باطِلاً ، فَبَیْعُ الرِّبا و شِ_راؤهُ وَکْ_سٌ علی کلِّ حالٍ علی المُشتَرِی و علی البائعِ ، فَحَظَرَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی علی العِبادِ الرِّبا لِعِلِّةِ فَسادِ الأموالِ . (1)

امام رضا علیه السلام_ درباره علّت تحریم ربا _فرمود : خداوند عزّ و جلّ ربا را حرام فرمود ؛ چون مایه بر باد رفتن اموال می شود ؛ زیرا وقتی انسان یک درهم را به دو درهم بخرد، بهای آن درهم [که خریده ]یک درهم است و درهم دیگر [که داده ]بیهوده و بیجاست . پس خرید و فروش ربوی در هر حال موجب نقصان و زیان برای خریدار و فروشنده است . بنا بر این ، خداوند تبارک و تعالی ربا خواری را بر بندگان ممنوع ساخت ؛ چون مایه تباه شدن اموال می گردد .

1438 - ما یوجِبُ الارتِطامَ فِی الرِّبا
1438 - عوامل آلوده شدن به ربا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَعاشِرَ الناسِ ، الفِقهَ ثُمَّ المَتجَرَ ، و اللّهِ لَلرِّبا فی هذِهِ الاُمَّةِ أخفی من دَبِیبِ النَّملِ عَلی الصَّفا . (2)

1438

عوامل آلوده شدن به ربا

امام علی علیه السلام :ای مردم! ابتدا احکام ، سپس تجارت! به خدا قسم که ربا در میان این امّت، نا پیداتر از حرکت مورچه بر روی تخته سنگ سیاه است .

ص :359


1- بحار الأنوار : 103/119/23 ، انظر تمام الحدیث .
2- بحار الأنوار : 103/ 117/16 .

عنه علیه السلام :مَنِ اتَّجَرَ بغَیرِ فِقهٍ فَقَدِ ارتَطَمَ فی الرِّبا . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَتَفَقَّهْ فی دِینِهِ ثُمّ اتَّجَرَ ارتَطَمَ فی الرِّبا ثُمّ ارتَطَمَ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :آن که بدون دانستن احکام دین سوداگری کند ، به ورطه ربا افتد .

امام علی علیه السلام :کسی که احکام دین خود را نداند و دست به سوداگری زند ، بارها و بارها گرفتار ربا شود .

1439 - حِیَلُ الرِّبا
1439 - حیله های ربا خواری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَمّا أنزَلَ اللّهُ سبحانَهُ قولَهُ «الم * أ حَسِبَ الناسُ أنْ یُتْرَکُوا اَن یَقولوا آمَنّا وَ هُم لا یَفتنون» (4) عَلِمتُ أنَّ الفِتنَةَ لا تَنزِلُ بِنا و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ أظهُرِنا ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الفِتنَةُ .........

قال : یا علیُّ ، إنّ القَومَ سَیُفتَنُونَ بأموالِهِم ، و یَمُنُّونَ بِدِینِهم علی رَبِّهِم ، و یَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ و یَأمَنُونَ سَطوَتَهُ ، و یَستَحِلُّونَ حَرامَهُ بالشُّبُهاتِ الکاذِبَةِ ، و الأهواءِ الساهِیَةِ ، فَیَستَحِلُّونَ الخمرَ بالنَّبیذِ ، و السُّحتَ بالهَدِیَّةِ ، و الرِّبا بالبَیعِ . (5)

(6)

1439

حیله های ربا خواری

امام علی علیه السلام :چون خدای سبحان آیه «الف ، لام ، میم . آیا مردم پندارند که رها می شوند و آزمایش نمی شوند؟ » را نازل فرمود ، دانستم که تا رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان ماست، گرفتار آن آزمایش نخواهیم شد . پس ، عرض کردم : ای رسول خدا ! این آزمایش چیست؟ . . .

فرمود : ای علی! مسلمانان به وسیله اموالشان آزمایش خواهند شد و به خاطر دینشان بر خدایشان منّت می نهند و آرزوی رحمت او را می کنند و خود را از خشم او در امان می دانند و با شب ای دروغین و خواهشهای غفلت زا، حرام او را حلال می گردانند ، شراب را به نام آب انگور یا خرما حلال شمرده، می نوشند و حرام را به نام هدیه و ربا را به نام بیع می گیرند .

ص :360


1- نهج البلاغة : الحکمة 447 .
2- بحار الأنوار : 103/118/17 .
3- (انظر) التجارة : باب 437 . عنوان 423 «الفقه» .
4- العنکبوت : 1 و 2 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 156 .
6- (انظر) عنوان 134 «الحیلة» .

1440 - مَحقُ الرِّبا
1440 - بی برکت بودن ربا

الکتاب:

«یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أثِیمٍ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد قِیلَ لَهُ : قد نَری الرجُلَ یُربِی و مالُهُ یَکثُرُ ! _: یَمحَقُ اللّهُ دِینَهُ و إن کانَ مالُهُ یَکثُرُ . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ رَجُلٌ عن قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا و یُرْبِی الصدقاتِ» و قالَ : قد أری مَن یَأکُلُ الرِّبا یَربُو مالُهُ ؟ _: فَأیُّ مَحقٍ أمحَقُ مِن دِرهَمِ ربا یَمحَقُ الدِّینَ فإن تابَ مِنهُ ذَهَبَ مالُهُ و افتَقَرَ . (3)

1440

بی برکت بودن ربا

قرآن :

«خداوند ربا را می کاهد [ بی برکت می گرداند] و صدقات را فزونی می دهد و خدا هیچ کفران کننده گنهکاری را دوست ندارد» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که گاه می بینیم که مردی ربا می خورد و مال و ثروتش هم زیاد می شود _فرمود : خداوند دین او را می برد، اگر چه مال و ثروتش زیاد شود .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به مردی که از آیه «خداوند ربا را می کاهد [و بی برکت می گرداند] و صدقات را فزونی می بخشد» سؤال کرد و گفت : گاه فردی را مشاهده می کنم که ربا می خورد و با این حال مال و ثروتش زیاد می شود _فرمود : کدام نابودی و بی برکتی بدتر از این که یک درهم ربا، دین را نابود کند . اگر توبه کند، ثروتش از دست می رود و فقیر می شود .

1441 - أربَی الرِّبا
1441 - بدترین نوع ربا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا إنّ أربَی الرِّبا شَتمُ الأعراضِ ، و أشَ_دُّ الشَّ_تمِ الهِجاءُ ، و الراوِیَةُ أحَدُ الشّاتِمَینِ . (4)

1441

بدترین نوع ربا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که بدترین نوع ربا ، ناسزا گویی به آبرو و حیثیت افراد است و بدترین ناسزاگویی هجو کردن است و کسی که هجو را نقل کند نیز یکی از دشنام دهندگان است .

ص :361


1- البقرة : 276 .
2- بحار الأنوار : 103/117/12 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/279/4005 .
4- کنز العمّال : 8105 .

عنه صلی الله علیه و آله :أربَی الرِّبا تَفضیلُ المَرءِ علی أخِیهِ بالشَّتمِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أربَی الرِّبا الاستِطالَةُ فی عِرضِ المسلمِ بغَیرِ حقٍّ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین ربا ، این است که انسان در ناسزاگویی بر برادرش فزونی گیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین ربا ، دست درازیِ ناحق به آبروی مسلمان است .

1442 - آکِلُ الرِّبا مُستَحِلّاً مُحارِبٌ
1442 - کسی که ربا خواری را حلال شمارد محارب است

الکتاب :

«یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إن کُنتُم مُّؤمِنِینَ * فَإنْ لَم تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه وَ إنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَ لاَ تُظْلَمُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا بلَغهُ أنّ رَجلاً کانَ یَأکُلُ الرِّبا و یُسَمِّیهِ اللِّباءَ _: لئن أمکَنَنِی اللّهُ عزّ و جلّ (مِنهُ) لَأضرِبَنَّ عُنُقَهُ . (5)

مستدرک الوسائل :علیُّ بنُ إبراهیمَ فی تفسیرهِ _ فی قولهِ تعالی : «یا أیُّها الَّذِینَ آمَنوا اتَّقُوا اللّهَ و ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الربا ......... » _ : فإنّهُ کانَ سببُ نُزولِها أنّهُ لَمّا أنزَلَ اللّهُ تَعالی : «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرّبا» (6) _ الآیة _ فقامَ خالدُ بنُ الوَلیدِ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، رَبا أبِی فی ثَقیفٍ و قد أوصانِی عِندَ مَوتِهِ بأخذِهِ ، فَأنزَلَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : «یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ و ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبوا ......... » . قالَ : مَن أخَذَ الرِّبا وَجَبَ علَیهِ القَتلُ . (7) (8)

1442

کسی که ربا خواری را حلال شمارد محارب است

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و اگر ایمان آورده اید ، ربا را هر چه باقی مانده است رها کنید . و اگر چنین نکردید با خدا و رسول او اعلان جنگ دهید . و اگر توبه کنید اصل سرمایه از آنِ شماست . در این حال نه ستم کرده اید و نه به شما ستم شده است» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که به ایشان خبر رسید مردی ربا می خورد و اسم آن را «لباء» می گذارد _فرمود : اگر خداوند عزّ و جلّ مرا بر او چیره گرداند، گردنش را خواهم زد .

مستدرک الوسائل :علی بن ابراهیم در تفسیر خود ذیل آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و ربا را هر چه باقی مانده است رها کنید . . .» می گوید : سبب نزول آیه ، آن بود که وقتی آیه «کسانی که ربا می خورند . . .» نازل شد ، خالد بن ولید به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : ای رسول خدا! پدرم در میان ثقیف مالی به ربا داد و موقع مردن به من وصیت کرد که آن ربا را بگیرم ! در این هنگام خداوند متعال آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و آنچه از ربا باقی مانده است رها کنید . . .» را نازل فرمود .

فرمود : کسی که ربا بگیرد کشتنش واجب است .

ص :362


1- کنز العمّال : 8106 .
2- کنز العمّال : 8107 .
3- (انظر) عنوان 216 «السبّ» ، 344 «العِرض» ، 380 «العیب» ، 400 «الغیبة» .
4- البقرة : 278 ، 279 .
5- الکافی : 5/147/11 .
6- البقرة : 275 .
7- تفسیر القمّی : 1/93 .
8- (انظر) عنوان 103 «المحارب» .

ص :363

ص :364

179 - الرجعة

اشاره

(1)

ص :365


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 53 / 39 باب 29 «الرجعة» .

179 - رجعت
1443 - رَجعَةُ المَوتی
1443 - رجعت مردگان

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و اللّهِ لا تَذهَبُ الأیّامُ و اللّیالی حتّی یُحیِیَ اللّهُ المَوتی و یُمِیتَ الأحیاءَ ، و یَرُدَّ الحَقَّ إلی أهلِهِ ، و یُقِیمَ دینَهُ الذی ارتَضاهُ لِنَفسِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ علیک القرآنَ لَرادُّکَ إلی مَعادٍ» (2) _: لا و اللّهِ لا تَنقَضِی الدنیا و لا تَذهَبُ حتّی یَجتَمِعَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و عَلِیٌّ بالثَّوِیَّةِ فَیَلتَقِیانِ و یَبنِیانِ بالثَوِیَّةِ مَسجِدا لَهُ اثنا عَشَرَ ألفَ بابٍ . (3)

عنه علیه السلام :إذا قامَ [یَعنِی القائمَ ]اُتیَ المؤمنُ فی قَبرِهِ فیقالُ لَهُ : یا هذا، إنّهُ قد ظَهَرَ صاحبُکَ ، فإن تَشَأْ أن تَلحَقَ بهِ فَالحَقْ ، و إن تَشَأْ أن تُقِیمَ فی کَرامَةِ ربّکَ فَأقِمْ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سَألَهُ المأمونُ : یا أبا الحسنِ، ما تقولُ فی الرَّجعَةِ ؟ _: إنّها لَحَقٌّ قد کانَت فی الاُمَمِ السالِفَةِ و نَطَقَ بها القرآنُ و قد قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یکونُ فی هذهِ الاُمَّةِ کلُّ ما کانَ فی الاُمَمِ السالِفَةِ حَذوَ النَّعْلِ بالنَّعلِ و القُذَّةِ بالقُذَّةِ . (5)

1443

رجعت مردگان

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند که روزها و شبها به سر نیاید تا آن که خداوند مردگان را زنده کند و زندگان را بمیراند و حق را به اهلش باز گرداند و دین برگزیده خود را بر پا دارد (بر جهان حاکم گرداند) .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «آن که قرآن را بر تو نازل کرده است تو را به وعده گاهت باز می گرداند» _فرمود : به خدا سوگند دنیا به آخرت نرسد و نابود نشود، تا آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام در ثویّه (6) گرد آیند و دیدار کنند و در آن جا مسجدی بسازند که دوازده هزار در دارد .

امام صادق علیه السلام :هر گاه قائم ظهور کند، در قبر به مؤمن گفته شود : ای فلان ! آقایت ظهور کرده است ، اگر خواهی به او ملحق شوی ، برخیز و ملحق شو و اگر خواهی که در جوار کرامت پروردگارت بمانی، بمان .

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به مأمون که پرسید : ای ابا الحسن! نظر شما درباره رجعت چیست؟ _فرمود : حقیقت دارد . در میان امّتهای پیشین نیز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به میان آورده و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است : هر چه در امّتهای گذشته بوده در میان این امّت نیز عیناً و مو به مو پیش خواهد آمد .

ص :366


1- بحار الأنوار : 53/102/125 .
2- القصص : 85 .
3- بحار الأنوار : 53/113/17 .
4- الغیبة للطوسی : 459/470 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/201/1 .
6- ثویه: محلّی است در کوفه _ م .

1444 - الرَّجعَةُ بَینَ جُمادی ورَجَبٍ
1444 - رجعت در فاصله ماه جمادی و رجب

تأویل الآیات الظاهرة عن أبی الجارودِ عَمّن سَمِعَ علیّاً علیه السلام یقولُ :العَجَبُ کُلُّ العَجَبِ بینَ جُمادی و رَجَبٍ ، فقامَ رجلٌ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ، ما هذا العَجَبُ الذی لا تَزالُ تَعجَبُ مِنهُ ؟! فقالَ: ثَکَلَتکَ اُمُّکَ ، و أیُّ عَجَبٍ أعجَبُ مِن أمواتٍ یَضرِبُونَ کُلَّ عَدوٍّ للّهِِ و لرسولِهِ و لأهلِ بیتِه ؟! (1)

بحار الأنوار :قالَ ابنُ الکَوّا لعلیٍّ صلّی اللّهُ علَیهِ : یا أمیرَ المؤمنینَ، أ رأیتَ قولَکَ « العَجَبُ کُلُّ العَجَبِ بَینَ جُمادَی و رَجَبٍ»! فقالَ : وَیحَکَ یا أعوَرُ ، هو جَمعُ أشتاتٍ ، و نَشرُ أمواتٍ، و حَصدُ نَباتٍ، و هَناتٌ بَعدَ هَناتٍ، مُهلِکاتٌ مُبِیراتٌ . (2)

بحار الأنوار عن عبدِ اللّهِ بنِ خفقةَ :قالَ لی أبانُ بنُ تَغلِبَ : مَرَرتُ بقَومٍ یَعِیبُونَ عَلَیَّ رِوایَتِی عن جعفرٍ علیه السلام ، فقلتُ : کیفَ تَلُومُونّی فی رِوایَتِی عن رجلٍ ما سَألتُهُ عن شیءٍ إلاّ قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، قالَ : فَمَرَّ صبیانٌ وهم یُنْشِدُونَ « العَجَبُ کُلُّ العَجَبِ بینَ جُمادی و رَجَبٍ » فَسَألتُهُ عنهُ فقالَ : لِقاءُ الأحیاءِ بالأمواتِ . (3)

1444

رجعت در فاصله ماه جمادی و رجب

تأویل الآیات الظاهرة :ابو جارود از قول کسی نقل کرد که شنید علی علیه السلام می فرمود : ای شگفتا و شگفتا از میان جمادی و رجب . مردی برخاست و عرض کرد : ای امیر المؤمنین! این چه امری است که پیوسته از آن اظهار شگفتی می کنی؟! حضرت فرمود : مادرت به عزایت بنشیند! کدام شگفتی بالاتر از این که مردگانی با همه دشمنان خدا و رسول او و اهل بیت رسولش بجنگند؟!

بحار الأنوار :ابن کوّاء به علی، که صلوات خدا بر او باد، عرض کرد : ای امیر المؤمنین! پس چه شد اینکه می گفتی : «ای شگفتا و شگفتا از میان جمادی و رجب» ؟ حضرت فرمود : وای بر تو، ای یک چشم! آن زمان ، زمانی است که [استخوانهای ]پراکنده جمع شود و مردگان زنده شوند و گیاهان درو شوند و بلاهای مهلک و نابود کننده یکی پس از دیگری سر رسند .

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن خفقه _: ابان بن تغلب به من گفت : به گروهی برخوردم که بر روایت کردن من از [امام ]جعفر صادق علیه السلام خرده می گرفتند . گفتم : چگونه مرا برای روایت کردن از مردی سرزنش می کنید که هیچ پرسشی از او نکردم مگر آن که از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله جوابم را داد ؟! ابان بن تغلب گفت : عدّه ای کودک می رفتند و با خود می خواندند: «ای شگفتا و شگفتا از جمادی تا رجب». و من از امام صادق علیه السلام در این باره پرسیدم ؛ آن حضرت فرمود : آن زمان، هنگام روبرو شدن زنده ها با مرده هاست .

ص :367


1- تأویل الآیات الظاهرة : 2 / 648 .
2- بحار الأنوار : 53/59/46 .
3- بحار الأنوار : 53 /77/85 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا آنَ قِیامُ القائمِ مُطِرَ الناسُ جُمادَی الآخِرَ و عَشرَةَ أیّامٍ مِن رَجَبٍ مَطرا لَم تَرَ الخَلائقُ مِثلَهُ، فیُنبِتُ اللّهُ بهِ لُحومَ المؤمنینَ و أبدانَهُم فی قُبورِهِم ، و کأنّی أنظُرُ إلَیهِم مُقبِلِینَ مِن قِبَلِ جُهَینَةَ یَنفُضُونَ شُعورَهُم مِنَ التُّرابِ . (1)

امام صادق علیه السلام :چون زمان قیام قائم فرا رسد در ماه جمادی الاُخری و ده روز از رجب چنان بارانی ببارد که مردم مانند آن را ندیده باشند، پس خداوند به سبب آن باران، گوشت و استخوان مؤمنان را در قبرهایشان برویاند. گویی آنان را می نگرم که از طرف جُهَینه، خاک از موهایشان می تکانند و می آیند .

1445 - مَن اُخبِرَ بِرَجعَتِهِ
1445 - آنان که خبر رجعتشان داده شده است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیَبعَثَنَّ اللّهُ أحیاءً مِن آدَمَ إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله کلَّ نبیٍّ مُرسَلٍ ، یَضرِبُونَ بَینَ یَدَیَّ بالسَّیفِ هامَ الأمواتِ و الأحیاءِ و الثّقلَینِ جَمیعا ......... و إنّ لِی الکَرَّةَ بعدَ الکَرَّةِ و الرَّجعَةَ بعدَ الرَّجعَةِ ، و أنا صاحِبُ الرَّجعاتِ و الکَرَّاتِ و صاحِبُ الصَّولاتِ و النَّقماتِ . (2)

1445

آنان که خبر رجعتشان داده شده است

امام علی علیه السلام :خداوند همه پیامبران مرسل را از آدم تا محمّد صلی الله علیه و آله زنده می کند که در حضور من با شمشیر بر فرق سر مردگان و زندگان و همه جن و انس می کوبند . . . مرا بازگشت در پی بازگشت و رجعت در پی رجعت است و من صاحب این بازگشتها و رجعتها و صاحب یورشها و انتقامها هستم .

ص :368


1- بحار الأنوار : 53/90/94 .
2- بحار الأنوار: 53/47/20.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :أکُونُ أوَّلَ مَن یَنشَقُّ الأرضُ عَنهُ ، فَأخرُجُ خَرجَةً یُوافِقُ ذلکَ خَرجَةَ أمیرِ المؤمنینَ و قیامَ قائِمِنا . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لِبُکَیرِ بنِ أعیَنَ _: إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و علیّا سَیَرجِعانِ . (2)

عنه علیه السلام :کأنّی بعبدِ اللّهِ بنِ شریکٍ العامرِیِّ علَیهِ عِمامةٌ سَوداءُ و ذُؤابَتاها بینَ کَتِفَیهِ مُصعِدا فی لَحفِ الجَبَلِ بینَ یَدَی قائمِنا أهلَ البیتِ فی أربعَةِ آلافٍ مُکَبِّرُونَ ، و مُکِرُّونَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوَّلُ مَن تَنشَقُّ الأرضُ عَنهُ و یَرجِعُ إلی الدنیا الحسینُ بنُ علیٍّ علیه السلام . (4)

عنه علیه السلام :أوَّلُ مَن یَرجِعُ إلی الدنیا ، الحسینُ ابنُ علیٍّ علیه السلام فیُمَلَّکُ حتّی یَسقُطَ حاجِباهُ علی عَینَیهِ مِن الکِبَرِ . (5)

عنه علیه السلام :کَأنِّی بِحُمرانَ بنِ أعیَنَ و مُیَسِّرِ بنِ عبدِ العزیزِ یَخبِطانِ الناسَ بأسیافِهِما بینَ الصَّفا و المَروَةِ . (6)

امام حسین علیه السلام :من نخستین کسی هستم که زمین شکاف می خورد و از آن بیرون می آیم و این همزمان است با رجعت امیر المؤمنین و قیام قائم ما .

امام باقر علیه السلام_ به بکیر بن اعین _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام رجعت خواهند کرد .

امام باقر علیه السلام :گویی عبد اللّه بن شریک عامری را می بینم که با عمامه ای سیاه و دو سر فرو افتاده آن در میان شانه هایش، با چهار هزار تکبیر گویِ رجعت کننده، در دامنه کوه در خدمت قائم ما اهل بیت ایستاده است .

امام صادق علیه السلام :نخستین کسی که زمین (قبر) به روی او شکافته می شود و به دنیا باز می گردد، حسین بن علی علیه السلام است .

امام صادق علیه السلام :نخستین کسی که به دنیا بر می گردد حسین بن علی علیه السلام است. او چندان فرمانروایی می کند که بر اثر پیری، ابروانش بر روی چشمانش فرو می افتد .

امام صادق علیه السلام :گویی حمران بن اعین و میسّر بن عبد العزیز را می بینم که در میان صفا و مروه با شمشیرهای خود بر مردم [تبهکار ]می کوبند .

ص :369


1- . بحار الأنوار : 53/62/52 .
2- بحار الأنوار: 53/39/2.
3- . بحار الأنوار : 53/76/81 .
4- بحار الأنوار: 53/39/1.
5- . بحار الأنوار : 53/46/19 .
6- بحار الأنوار: 53/40/7.

عنه علیه السلام :إنّی سَألْتُ اللّهَ فی إسماعیلَ أن یُبقِیَهُ بَعدِی فَأبی، و لکنّهُ قد أعطانِی فیهِ مَنزِلةً اُخری أنّهُ یکونُ أوَّلَ مَنشورٍ فی عَشرَةٍ مِن أصح_ابِهِ و مِنهُم عبدُ اللّهِ بنُ شریکٍ و هُو صاحِبُ لِوائهِ . (1)

عنه علیه السلام :یَخرُجُ مَع القائمِ علیه السلام مِن ظَهرِ الکوفةِ سَبعٌ و عِشرونَ رجُلاً، خَمسَةَ عَشَرَ مِن قَومِ موسی علیه السلام الذینَ کانوا یَهدُونَ بالحَقِّ و بهِ یَعدِلُونَ ، و سَبعةٌ مِن أهلِ الکَهفِ ، و یُوشَعُ بنُ نُونٍ ، و سَلمانُ ، و أبو دُجانَةَ الأنصاریُّ ، و المِقدادُ ، و مالکٌ الأشتَرُ ، فیکونونَ بینَ یَدَیهِ أنصارا و حُکّاما . (2)

امام صادق علیه السلام :از خداوند مسئلت کردم که اسماعیل را بعد از من زنده بدارد ، نپذیرفت اما این منزلت را به من ارزانی داشت که اسماعیل نخستین یار از ده یاور او (قائم علیه السلام ) باشد که زنده می شوند . یکی دیگر از آن یاوران ، عبد اللّه بن شریک است که پرچمدار وی است .

امام صادق علیه السلام :همراه قائم علیه السلام بیست و هفت نفر از پشت کوفه ظهور می کنند . پانزده تن آنان از قوم موسی علیه السلام هستند، همانان که به راه حق هدایت می کردند و به عدالت داوری می کنند ؛ هفت نفر از اصحاب کهف هستند و نیز یوشع بن نون و سلمان و ابو دجانه انصاری و مقداد و مالک اشتر که همگی در خدمت او و از یاران و کارگزاران وی هستند .

1446 - الرَّجعَةُ لَیسَت عامَّةً
1446 - همگانی نبودن رجعت

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و حَرامٌ عَلی قَریةٍ أهْلَکْناها أَ نَّهُم لا یَرجِعُونَ» (3) _: کُلُّ قَریَةٍ أهلَکَ اللّهُ أهلَها بالعَذابِ لا یَرجِعُونَ فی الرَّجْعَةِ ، فهذهِ الآیةُ مِن أعظَمِ الدّلالَةِ فی الرَّجعَةِ ؛ لأنَّ أحَدا مِن أهلِ الإسلامِ لا یُنکِرُ أنَّ الناسَ کُلَّهُم یَرجِعُونَ إلی القیامةِ: مَن هَلَکَ و مَن لم یَهلِکْ ، قولُهُ: «لا یَرجِعُونَ» أیضا عَنی فی الرَّجعَةِ ، فأمّا إلی القِیامةِ فیَرجِعُونَ حتّی یَدخُلُوا النارَ . (4)

1446

همگانی نبودن رجعت

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «و [اهل ]قریه ای را که به هلاکت رسانده ایم محال است که بازگشتی داشته باشند» _فرمودند : هر قومی که خداوند با عذاب نابود کرده باشد، در هنگام رجعت، بر نمی گردند . این آیه، بزرگترین دلیل بر رجعت است ؛ زیرا هیچ مسلمانی منکر بازگشت همه مردم در قیامت نیست ، چه آنهایی که با عذاب به هلاکت رسیده اند و چه آنهایی که هلاک نشده باشند. پس ، مقصود از این سخن خداوند متعال که «بازگشتی ندارند» رجعت است . اما در قیامت، دوباره زنده می شوند تا[به کیفر گناهان خود] به دوزخ روند .

ص :370


1- . بحار الأنوار : 53/76/82 .
2- بحار الأنوار: 53/90/95.
3- . الأنبیاء : 95 .
4- تفسیر القمّیّ : 2/76 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الرَّجعَةَ لَیست بعامَّةٍ ، و هِی خاصّةٌ لا یَرجِعُ إلاّ مَن مَحَضَ الإیمانَ مَحضا أو مَحَضَ الشِّرکَ مَحضا . (1)

امام صادق علیه السلام :رجعت، همگانی نیست بلکه خاص است و فقط کسانی به دنیا باز می گردند که مؤمن خالص یا مشرک محض باشند .

1447 - رَجعَةُ مَن قُتِلَ أو ماتَ
1447 - رجعت کسانی که کشته شده یا مرده اند

بحار الأنوار عن عبدِ الرحمنِ القصیرِ عن أبی جعفرٍ علیه السلام :قَرأ هذهِ الآیَةَ «إنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ المؤمنینَ أَنْفُسَهُم و أَموالَهُم» (2) فقالَ علیه السلام : هل تَدرِی مَن یَعنِی ؟ فقلتُ : یُقاتِلُ المؤمنونَ فَیَقتُلُونَ و یُقتَلُونَ ، فقالَ : لا و لکنْ مَن قُتِلَ مِنَ المُؤمنینَ رُدَّ حتّی یَمُوتَ ، و مَن ماتَ رُدَّ حتّی یُقتَلَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :_ فی قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «وَ یَومَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجا» (4) _: لَیسَ أحَدٌ مِنَ المؤمنینَ قُتِلَ إلاّ سَیَرجِعُ حتّی یَمُوتَ ، و لا أحَدٌ مِنَ المؤمنینَ ماتَ إلاّ سَیَرجِعُ حتّی یُقتَلَ . (5) (6)

1447

رجعت کسانی که کشته شده یا مرده اند

بحار الأنوار_ به نقل از عبد الرحمن بن قصیر _: امام باقر علیه السلام آیه «همانا خداوند جانها و اموال مؤمنان را از آنها خرید» را تلاوت کرد و فرمود : آیا می دانی مقصود کیست؟ عرض کردم : منظور مؤمنان هستند که می جنگند و می کُشند و کشته می شوند . فرمود : نه ، بلکه هر مؤمنی که کشته شده ، باز گردانده می شود تا بمیرد و مؤمنی که مرده ، برگردانده می شود تا کشته شود .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «روزی که از هر امّتی گروهی را محشور کنیم» _فرمود : هیچ یک از مؤمنان نیست که کشته شده باشد مگر آن که رجعت خواهد کرد ، تا [به مرگ طبیعی] بمیرد و هیچ یک از مؤمنان نیست که [به مرگ طبیعی ]مرده باشد جز آن که رجعت خواهد کرد تا کشته شود .

ص :371


1- بحار الأنوار : 53/39/1 .
2- التوبة : 111 .
3- بحار الأنوار : 53/74/73 .
4- النمل : 83 .
5- بحار الأنوار : 53/40/5 .
6- (انظر) بحار الأنوار : 53 / 40 / 8 و ص 66 / 59 و ص 71 / 70 و ص 53 / 31 .

ص :372

180 - الرجاء

اشاره

(1)

(2)

ص :373


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 323 باب 59 «الخوف و الرجاء» . کنز العمّال : 3 / 139 ، 707 «الخوف و الرجاء» .
2- انظر : عنوان 156 «الخوف» ، 448 «القنوط» ، 21 «الأمل» .

180 - امید
1448 - الحَثُّ عَلَی الرَّجاءِ الصّادِقِ
1448 - تشویق به امید واقعی

الکتاب:

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ و اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کلُّ راجٍ طالِبٌ و کُلُّ خائفٍ هارِبٌ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی زیادٍ _: أ تَرجُو أن یُعطِیَکَ (یُؤتِیَکَ) اللّهُ أجرَ المُتَواضِعِینَ و أنتَ عِندَهُ مِن المُتَکَبِّرِینَ ؟! و تَطمَعُ _ و أنتَ مُتَمَرِّغٌ فی النَّعِیمِ ، تَمنَعُهُ الضَّعیفَ و الأرمَلَةَ _ أن یُوجِبَ لکَ ثَوابَ المُتَصدِّقِینَ ؟! و إنّما المَرءُ مَجزِیٌّ بما أسلَفَ، و قادِمٌ عَلی ما قَدَّمَ . (3)

1448

تشویق به امید واقعی

قرآن :

«کسانی که ایمان آورده اند و آنان که مهاجرت کرده اند و در راه خدا جهاد نموده اند ، به رحمت خدا امیدوارند و خدا آمرزنده و مهربان است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر امیدواری جوینده است و هر بیمناکی گریزان [از آنچه می ترسد].

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به زیاد _نوشت : آیا در حالی که نزد خداوند از متکبّرانی ، امید داری که پاداش فروتنان را به تو دهد، و در حالی که در نعمت غوطه وری و آن را از مستمندان و بیوه زنان دریغ می داری ، چشم طمع به ثواب صدقه دهندگان دوخته ای؟ همانا آدمی در برابر کارهایی که پیشاپیش فرستاده است پاداش می بیند و نزد آنچه فرستاده است می رود .

1449 - التَّحذیرُ مِنَ الرَّجاءِ الکاذِبِ
1449 - بر حذر داشتن از امید دروغین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیمَن یَدَّعِی أنّهُ راجٍ _: یَدَّعِی بزَعمِهِ أنّهُ یَرجُو اللّهَ ، کَذَبَ و العظیمِ! ما بالُهُ لا یَتَبَیَّنُ رجاؤهُ فی عَمَلِهِ ؟! فکُلُّ مَن رجا عُرِفَ رجاؤهُ فی عَمَلِهِ و کلُّ رَجاءٍ _ إلاّ رجاءَ اللّهِ تعالی _ فإنّهُ مَدخولٌ و کُلُّ خَوفٍ مُحَقَّقٌ _ إلاّ خَوفَ اللّهِ _ فإنّهُ مَعلولٌ . (4)

1449

بر حذر داشتن از امید دروغین

امام علی علیه السلام_ درباره کسی که مدّعی امیدوار بودن است _فرمود : به گمان خود ادّعا می کند که به خدا امید دارد ؛ به خدای بزرگ قسم که دروغ می گوید؛ و گرنه چرا امیدواری او در کردارش پیدا نیست؟ چه ، هرکه امیدوار باشد ، امید او از کردارش معلوم می شود . هر امیدی ، جز امید به خدا ، دیوانگی است و هر ترس حقیقی ، جز ترس از خدا ، آفت و بیماری است .

ص :374


1- البقرة : 218 .
2- الأمالی للمفید : 207/38 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 21 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 160 ، انظر تمام الکلام.

عنه علیه السلام_ لِرَجُلٍ سَألَهُ أن یَعِظَهُ _: لا تَکُن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ و یُرَجِّی التَّوبَةَ بطُولِ الأمَلِ ، یَقولُ فی الدنیا بقَولِ الزاهِدِینَ و یَعمَلُ فیها بعَمَلِ الراغِبینَ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِه _: و أعُوذُ بکَ مِن دُعاءٍ مَحجوبٍ ، و رَجاءٍ مَکذوبٍ ، و حَیاءٍ مَسلوبٍ ، و احتِجاجٍ مَغلوبٍ ، و رأیٍ غَیرِ مُصِیبٍ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إیّاکَ و الرَّجاءَ الکاذِبَ، فإنّهُ یُوقِعُکَ فی الخَوفِ الصادِقِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قَومٍ یَعمَلُونَ بالمَعاصِی و یَقولونَ : نَرجُو ، فلا یَزالُونَ کذلکَ حتّی یَأتِیَهُمُ الموتُ ؟ _: هؤلاءِ قَومٌ یَتَرَجَّحُونَ فی الأمانِیِّ کَذَبوا لَیسُوا بِراجِینَ ، إنّ مَن رَجا شَیئا طَلَبَهُ و مَن خافَ مِن شیءٍ هَربَ مِنهُ . (4)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ مردی که از ایشان خواهش کرد اندرزی به او دهد _فرمود : چونان کسی مباش که بدون عمل ، به آخرت امید دارد و با آرزوهای دراز ، توبه را به تأخیر می اندازد . در نکوهش دنیا چون پارسایان سخن می گوید اما رفتارش رفتار دنیا خواهان است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجاتش _گفت : و به تو پناه می برم از دعای محجوب [از درگاه تو]، و امید دروغین، و دریدگیِ پرده حیا و شرم، و شکست خوردن در استدلال و رأی نادرست .

امام باقر علیه السلام :از امید دروغین بپرهیز، که تو را گرفتار ترس حقیقی می کند .

امام صادق علیه السلام_ هنگامی که به ایشان عرض شد : عدّه ای هستند که گناه می کنند و می گویند ما [به رحمت خدا ]امیدواریم و پیوسته در همین حالند تا مرگشان در رسد _فرمود : اینها مردمانی هستند که در آرزوها و خیالات خود غرقند . دروغ می گویند . آنها امیدوار نیستند ؛ زیرا هرکه به چیزی امید داشته باشد در طلب آن می کوشد و هرکه از چیزی بترسد از آن می گریزد .

ص :375


1- نهج البلاغة : الحکمة 150 .
2- بحار الأنوار : 94/156/22 .
3- بحار الأنوار : 78/164/1 .
4- الکافی : 2/68/5 .

1450 - التَّحذیرُ مِن رَجاءِ غَیرِ اللَّهِ
1450 - برحذر داشتن از امید بستن به غیر خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکُم بِخَمسٍ لَو ضَرَبتُم إلَیها آباطَ الإبِلِ لکانَت لذلکَ أهلاً : لا یَرجُوَنَّ أحَدٌ مِنکُم إلاّ رَبَّهُ ، و لا یَخافَنَّ إلاّ ذَنبَهُ ......... . (1)

عنه علیه السلام :اِجعَلُوا کُلَّ رجائکُم للّهِِ سبحانَهُ و لا تَرجُوا أحَدا سِواهُ ، فإنّهُ ما رَجا أحَدٌ غَیرَ اللّهِ تعالی إلاّ خابَ . (2)

(3)

1450

برحذر داشتن از امید بستن به غیر خدا

امام علی علیه السلام :شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای رسیدن به آنها بر پشت شتران بنشینید و به همه جا سفر کنید شایسته و بجاست : . . . هیچ یک از شما جز به پروردگار خویش امید نبندد و جز از گناه خود نترسد ......... .

امام علی علیه السلام :هر چه امید دارید ، به خدای سبحان داشته باشید و به کسی جز او امید مبندید ؛ زیرا هیچ کس، به غیر خداوند متعال امید نبست، مگر آن که نومید بازگشت .

1451 - أرجی آیَةٍ فی کِتابِ اللَّهِ
1451 - امید بخش ترین آیه قرآن

تفسیر فرات :بِشرُ بنُ شُرَیح البصریُّ : قلتُ لمحمّدِ بنِ علیٍّ علیه السلام : أیُّ آیَةٍ فی کتابِ اللّهِ أرجی ؟ قالَ : ما یقولُ فیها قومُکَ ؟ قلت : یقولُونَ «یا عبادِی الّذینَ أسْرَفُوا علی أنْفُسِهِم لا تَقْنَطُوا من رحمةِ اللّهِ» (4) قالَ : لکِنّا أهلَ البیتِ لا نَقولُ ذلکَ ، قلتُ : فَأیَّ شیءٍ تَقولونَ فیها ؟ قالَ علیه السلام : نَقولُ «و لَسَوفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی» (5) الشفاعَةُ ، و اللّهِ الشفاعَةُ ، و اللّهِ الشفاعَةُ . (6) (7)

1451

امید بخش ترین آیه قرآن

تفسیر فرات_ به نقل از بشر به شریح _: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : کدام آیه در کتاب خدا امیدوار کننده تر است؟ فرمود : [علمای] گروه تو در این باره چه می گویند؟ عرض کردم : می گویند آیه «ای بندگان من که بر خویش ستم کردید! از رحمت خدا نومید مشوید» . حضرت فرمود: اما نظر ما اهل بیت این نیست . عرض کردم : پس نظر شما چیست؟ فرمود: به نظر ما این آیه است :«و زودا که پروردگارت چیزی عطایت فرماید که خشنود شوی» ، آن چیز شفاعت است . به خدا قسم شفاعت است ، به خدا قسم شفاعت است .

ص :376


1- نهج البلاغة : الحکمة 82 .
2- غرر الحکم : 2511 .
3- (انظر) السؤال (طلب الحاجة) : باب 1706 ، 1707 . الیأس : باب 4173 .
4- الزمر : 53 .
5- . الضحی : 5 .
6- تفسیر فرات : 571/734 .
7- (انظر) الذنب : باب 1391 . تفسیر نور الثقلین : 5 / 595 / 12 .

1452 - الرَّجاءُ فیما لا یُرجی !
1452 - در نومیدی بسی امید است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو ؛ فإنّ أخِی موسی بنَ عِمرانَ ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ نارا فَکَلَّمَهُ رَبُّهُ عزّ و جلّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو ؛ فإنّ موسی بنَ عِمرانَ علیه السلام خَرَجَ یَقتَبِسُ لِأهلِهِ نارا، فَکَلَّمَهُ اللّهُ عزّ و جلّ فَرَجَعَ نَبیّا ، و خَرَجَتْ مَلِکَةُ سَبَأٍ فَأسلَمَتْ مَع سُلیمانَ علیه السلام ، و خَرَجَ سَحَرَةُ فِرعَونَ یَطلُبُونَ العِزَّةَ لِفِرعَونَ فَرَجَعُوا مُؤمِنِینَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُن لِما لا تَرجُو أرجی مِنکَ لِما تَرجُو؛ فإنّ موسی علیه السلام ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأهلِهِ نارا فَانصَرَفَ إلَیهِم و هُو نَبِیٌّ مُرسَلٌ . (3)

1452

در نومیدی بسی امید است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به آنچه امیدش را نداری امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری ؛ چه ، برادرم موسی بن عمران رفت که آتش بیاورد ، اما خداوند عزّ و جلّ با او سخن گفت .

امام علی علیه السلام :به آنچه امیدش را نداری امیدوارتر باش از آنچه بدان امید داری ؛ زیرا که موسی بن عمران علیه السلام رفت که برای خانواده اش آتش برگیرد اما [در آن جا] خداوند عزّ و جلّ با او به سخن در آمد و او پیامبر برگشت . ملکه سبا نیز از کشور خود بیرون آمد ، اما به دست سلیمان علیه السلام مسلمان شد . و جادوگران فرعون برای تقویت قدرت فرعون بیرون آمدند ، اما [به خدا ]ایمان آوردند و برگشتند .

امام صادق علیه السلام :به آنچه امیدش را نداری امیدوارتر باش از آنچه بدان امیدواری ؛ زیرا موسی علیه السلام رفت تا برای خانواده اش آتش بیاورد، اما وقتی برگشت، پیامبری مرسل بود .

ص :377


1- . کنز العمّال : 5904 .
2- الأمالی للصدوق : 244/261 .
3- الکافی : 5/83/2 و 3 .

ص :378

181 - الرَّحم

اشاره

(1)

ص :379


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 390 باب 28 «التراحم و التعاطف» . بحار الأنوار : 74 / 405 باب 29 «مَن یستحقّ أن یرحم» . بحار الأنوار : 75 / 136 باب 52 «رحم الصغیر» . وسائل الشیعة : 8 / 552 باب 124 «استحباب التراحم» . کنز العمّال : 3 / 162 ، 172 «الرحمة بالضعفاء» .

181 - مهربانی
1453 - الحَثُّ عَلَی التَّراحُمِ
1453 - تشویق به مهربانی با یکدیگر

الکتاب :

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ علی الکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» . (1)

«ثُمَّ قَفَّیْنَا علی آثارِهِم بِرُسُلِنَا وَ قفَّیْنَا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ آتَیْنَاهُ الاْءِنجِیلَ وَ جَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا علیهِم إلاَّ ابْتِغَآءَ رِضوَانِ اللّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ» . (2)

«ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالمَرْحَمَةِ * أُولئِکَ أَصْحَابُ المَیْمَنَةِ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الراحِمونَ یَرحَمُهُم الرّحمنُ تبارکَ و تعالی ، اِرحَمُوا مَن فی الأرضِ یَرحَمْکُم مَن فی السماءِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَحِمَ و لو ذَبیحَةَ عُصفورٍ رَحِمَهُ اللّهُ یومَ القِیامةِ . (5)

1453

تشویق به مهربانی با یکدیگر

قرآن :

«محمّد پیامبر خدا و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان» .

«سپس پیامبرانمان را پس از ایشان فرستادیم . و عیسی بن مریم را از پی آنها روانه کردیم و به او انجیل را دادیم و در دل پیروانش رأفت و مهربانی نهادیم . و رهبانیّتی که به بدعت آورده اند ما بر آنها مقرّر نکرده ایم ، اما در آن خشنودی خدا می جستند ولی حقّ آن را بسزا نگزاردند . ما از میان آنها به کسانی که ایمان آورده بودند ، پاداش دادیم و بیشترشان نافرمان بودند» .

«تا سپس از کسانی باشند که ایمان آورده اند و یکدیگر را به صبر سفارش کرده اند و یکدیگر را به مهربانی سفارش کرده اند. اینان اهل سعادتند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای رحمانِ خجسته و والا، به مردمانِ دلرحم رحم می کند . به ساکنان زمین رحم کنید تا آن که در آسمان است به شما رحم کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که حتی به لاشه گنجشکی رحم کند ، خداوند در روز قیامت بر او رحم آورد .

ص :380


1- الفتح : 29 .
2- الحدید : 27 .
3- البلد : 17 ، 18 .
4- کنز العمّال : 5969 .
5- کنز العمّال : 15614 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَرحَمْ لا یُرحَمْ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یُنادِی مُنادٍ فی النارِ : یا حَنّانُ یا مَنّانُ نَجِّنی مِنَ النارِ ، فَیَأْمُرُ اللّهُ مَلَکا فَیُخرِجُهُ حتّی یَقِفَ بینَ یَدَیهِ ، فیقولُ اللّهُ عزّ و جلّ : هل رَحِمتَ عُصفورا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لا یَرحَمْ مَن فی الأرضِ لا یَرحَمْهُ مَن فی السماءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لا یَرْحَمِ الناسَ لا یَرحَمْهُ اللّهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لا یَرحَمْ لا یُرحَمْ ، و مَن لا یَغفِرْ لا یُغفَرْ لَه ، و مَن لا یَتُبْ لا یَتوبُ اللّهُ علَیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما یَرحَمُ اللّهُ مِن عِبادِهِ الرُّحَماءَ . (6)

کنز العمّال عنه صلی الله علیه و آله :و الذی نَفسِی بیَدِهِ لا تَدْخُلُونَ الجنّةَ حَتّی تَراحَمُوا قالُوا: یا رَسولَ اللّهِ کُلُّنا رَحیمٌ؟ قالَ: إنَّهُ لَیْسَ بِرَحْمَةِ أَحَدِکُمْ خاصّةً، و لکن رحمةَ العامّةِ رَحمة العامة . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که رحم نکند، به او رحم نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آواز دهنده ای در دوزخ فریاد می زند : مهربانا! بخشایشگرا! مرا از آتش رهایی ده . پس خداوند فرشته ای را فرمان می دهد که او را از آتش بیرون می آورد و در پیشگاه پروردگار می ایستد . خداوند عزّ و جلّ به او می فرماید : آیا تو به گنجشکی رحم کردی؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به ساکنان زمین رحم نکند ، آن که در آسمان است به او رحم ننماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به مردم ترحّم نکند ، خداوند به او رحم نمی کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که رحم نکند ، بدو رحم نشود و هرکه نبخشد، بخشوده نشود و هرکه پوزش کسی را نپذیرد، خداوند پوزش (توبه) او را نخواهد پذیرفت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تنها به بندگان مهربان خود ، رحم می کند .

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : سوگند به آن که جانم در دست اوست، وارد بهشت نمی شوید تا اینکه به همدیگر رحم کنید. عرض کردند: ای رسول خدا! همه ما دلرحم و مهربانیم. حضرت فرمود: نه اینکه به یک فرد خاصی رحم کنید بلکه به عموم مردم رحم و مهربانی کنید. به همه مردم رحم کنید.

ص :381


1- کنز العمّال : 5971 .
2- کنز العمّال : 5992 .
3- کنز العمّال : 5965 .
4- کنز العمّال : 5972 .
5- کنز العمّال : 5966.
6- کنز العمّال : 5967 .
7- کنز العمال : 25268.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ رَحیمٌ یُحِبُّ الرَّحیمَ، یَضَعُ رحمَتَهُ علی کُلِّ رحیمٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خابَ عَبدٌ و خَسِرَ لَم یَجعَلِ اللّهُ تعالی فی قَلبِهِ رَحمَةً للبَشَرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رُحَماءُ اُمَّتِی أوساطُها . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحسِنْ یُحسَنْ إلَیکَ ......... ، إرحَمْ تُرحَمْ . (4)

عنه علیه السلام :إرحَم مَن دُونَکَ ، یَرحَمْکَ مَن فَوقَکَ ، و قِسْ سَهوَهُ بسَهوِکَ و مَعصِیَتَهُ لکَ بمعصِیَتِکَ لِرَبِّکَ و فَقرَهُ إلی رَحمَتِکَ بِفَقرِکَ إلی رَحمَةِ رَبِّکَ . (5)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَرجُو رَحمَةَ مَن فَوقَهُ کیفَ لا یَرحَمُ مَن دُونَهُ؟! (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند مهربان است و مهربان را دوست دارد و مهر خود را برای هر مهر ورزی نهاده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بازنده و زیانکار است آن بنده ای که خداوند متعال در دل او، رحم و مهربانی نسبت به انسانها نگذاشته باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مهربانان امّت من، همان گروه متوسط هستند .

امام علی علیه السلام :نیکی کن، تا به تو نیکی شود . . . ، رحم کن، تا به تو رحم شود .

امام علی علیه السلام :به فرو دست خود رحم کن، تا فرادستت به تو رحم کند و خطای او را با خطای خودت بسنج و نا فرمانی اش از تو را با نافرمانی خود از پروردگارت و احتیاج او به ترحّم تو را به احتیاجت به رحمت و بخشایش خدایت .

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که به رحم و شفقت فرا دست خود امید دارد ، چگونه به فرو دست خود رحم نمی کند .

1454 - مَن یَستَحِقُّ الرَّحمَ
1454 - کسانی که قابل مهربانی و ترحّمند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِرحَمُوا عَزیزا ذَلَّ ، و غَنِیّا افتَقَرَ ، و عالِما ضاعَ فی زمانِ جُهّالٍ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :اِرحَمِ المَساکینَ . (8)

1454

کسانی که قابل مهربانی و ترحّمند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به عزیزی که خوار گشته و توانگری که تهیدست شده و دانشمندی که در روزگار نادانان تباه گردیده است ، رحم و مهربانی کنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با مسکینان مهربانی کن .

ص :382


1- کنز العمّال : 10381 .
2- کنز العمّال : 5968 .
3- کنز العمّال : 5964 .
4- الأمالی للصدوق : 278/308 .
5- غرر الحکم : 2422 .
6- غرر الحکم : 6255 .
7- بحار الأنوار:74/405/2.
8- کنز العمّال : 5983 .

عنه صلی الله علیه و آله :یا أنَسُ ، اِرحَمِ الصَّغیرَ ، وَ وَقِّرِ الکَبیرَ تَکُن مِن رُفَقائی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَرحَمْ صَغیرَنا ، و لَم یَعرِفْ حَقَّ کَبیرِنا ، فَلَیسَ مِنّا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِرحَمْ مِن أهلِکَ الصَّغیرَ و وَقِّرْ مِنهُمُ الکَبیرَ . (3)

عنه علیه السلام :أقِیلُوا ذَوِی المُرُوءاتِ عَثَراتِهِم ، فما یَعثُرُ مِنهُم عاثِرٌ إلاّ و یَدُ اللّهِ بیَدِهِ یَرفَعُهُ . (4)

عنه علیه السلام :و إنّما یَنبَغی لِأهلِ العِصمَةِ و المَصنوعِ إلَیهِم فی السلامَةِ أن یَرحَمُوا أهلَ الذُّنوبِ و المَعصیَةِ ، و یکونَ الشُّکرُ هُو الغالِبَ علَیهِم . (5)

عنه علیه السلام :اِرحَمُوا نُفوسَکُم ، فإنّکُم قد جَرَّبتُمُوها فی مَصائبِ الدنیا . (6)

عنه علیه السلام :یا أیُّها الإنسانُ ، ما جَرَّأکَ علی ذَنْبِکَ ......... ؟! أ مَا تَرحَمُ مِن نفسِکَ ما تَرحَمُ مِن غَیرِکَ ؟! (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای انس ! با کودکان مهربان باش و بزرگسالان را احترام گذار تا از رفیقان من باشی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به کودکان ما مهربانی نکند و حقّ (منزلت) بزرگان ما را نشناسد، از ما نیست .

امام علی علیه السلام :با کودکان خانواده ات مهربان باش و بزرگان خانواده ات را احترام گذار .

امام علی علیه السلام :از لغزشهای جوانمردان درگذرید ؛ زیرا هرگاه یکی از آنان بلغزد، خداوند دست او را می گیرد و بلندش می کند .

امام علی علیه السلام :شایسته است که افراد پاکدامن و بهره مند از سلامت ، با گنهکاران و اهل معصیت ، مهربان باشند و سپاسگزاری [از خداوند] بر جان آنان چیره باشد .

امام علی علیه السلام :به خودتان رحم کنید ؛ زیرا شما [توانِ] خود را در مصیبت های این جهان آزمودید .

امام علی علیه السلام :هان، ای انسان ! چه چیز تو را در گناه ورزی گستاخ کرده است . . .؟! چرا همچنان که به دیگران رحم می کنی، به خودت رحم نمی کنی؟!

ص :383


1- کنز العمّال : 6055 .
2- کنز العمّال : 5970 .
3- الأمالی للمفید : 222/1 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 20 .
5- نهج البلاغة: الخطبة140.
6- نهج البلاغة : الخطبة 183 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 223 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّی لَأرحَمُ ثلاثةً و حَقٌّ لَهم أن یُرحَمُوا : عزیزُ قَومٍ أصابَتهُ مَذَلَّةٌ بعدَ العِزِّ ، و غَنیٌّ أصابَتهُ حاجَةٌ بعدَ الغِنی ، و عالِمٌ یَستَخِفُّ بهِ أهْلُهُ و الجَهَلَةُ . (1)

امام صادق علیه السلام :من به سه کس ترحّم می کنم که شایسته مهربانی اند: عزیزی که به خواری افتاده و توانگری که نیازمند گشته و دانشمندی که خانواده اش و مردمانِ نادان ، او را خفیف و بی قدر می شمارند .

ص :384


1- الأمالی للصدوق : 62/22 .

182 - الرحمة

اشاره

(1)

(2)

ص :385


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6 / 1 باب 19 «عفو اللّه تعالی ......... و سعة رحمته» . بحار الأنوار : 7 / 286 باب 14 «ما یظهر من رحمته تعالی فی القیامة» . کنز العمّال : 4 / 273 «فی سعة رحمة اللّه » .
2- انظر : عفو اللّه سبحانه : باب 2724 ، الأمل : باب 121 . القنوط : باب 3366 ، 3367 .

182 - رحمت
1455 - رَحمَةُ اللَّهِ
1455 - رحمت خدا

الکتاب :

«فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِکَ لَمُحْیِ المَوْتَی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی خَلَقَ مِائةَ رَحمَةٍ یَومَ خَلَقَ السماواتِ و الأرضَ ، کُلُّ رحمةٍ مِنها طِباقُ ما بینَ السماءِ و الأرضِ ، فَأهبَطَ رَحمَةً مِنها إلی الأرضِ فَبِها تَراحَمَ الخَلقُ ، و بها تَعطِفُ الوالِدَةُ علی وَلَدِها ، و بها تَشرَبُ الطیرُ و الوُحوشُ مِن الماءِ ، و بها تَعِیشُ الخلائقُ . (2)

کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ أحَدٌ إلاّ بِرحمَةِ اللّهِ . قالوا : و لا أنتَ ؟ قالَ : و لا أنا إلاّ أن یَتَغَمَّدَنِیَ اللّهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَطَرَ الخلائقَ بقُدرَتِهِ ، و نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحمَتِهِ . (4)

1455

رحمت خدا

قرآن :

«پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مردنش زنده می کند ، چنین خدایی زنده کننده مردگان است و بر هر کاری تواناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال روزی که آسمانها و زمین را آفرید ، صد رحمت بیافرید که هر رحمتی به اندازه فاصله آسمان و زمین است . پس ، از آن رحمتها یکی به زمین فرود آمد که به سبب آن خلایق به یکدیگر ترحّم می کنند و مادر به فرزندش مهر می ورزد و پرندگان و حیوانات آب می نوشند و مردمان زندگی می کنند.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هیچ کس به بهشت نرود مگر با رحمت خدا . عرض کردند : و نه شما؟ فرمود : و نه من ، مگر این که خدا مرا مشمول رحمت خود کند .

امام علی علیه السلام :آفریدگان را با قدرت خود بیافرید و بادها را با رحمت خود منتشر کرد .

ص :386


1- الروم : 50 .
2- کنز العمّال : 10464 .
3- کنز العمّال : 10407 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 1 .

عنه علیه السلام_ یَصفُ خِلقَةَ آدَمَ علیه السلام _: ......... ثُمّ بَسَطَ اللّهُ سبحانَهُ لَهُ فی تَوبَتِهِ ، و لَقّاهُ کَلِمَةَ رَحمَتِهِ . (1)

امام علی علیه السلام_ در توصیف آفرینش آدم علیه السلام _فرمود : . . . آن گاه خدای سبحان درِ توبه خود را به روی او گشود و کلمه رحمت خود را به وی آموخت .

1456 - سَعَةُ رَحمَةِ اللَّهِ
1456 - گستردگی رحمت خدا

الکتاب :

«الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْما فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الجَحِیمِ» . (2)

«فَإنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَ لاَ یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَومِ المُجْرِمِینَ» . (3)

«وَ اکْتُبْ لَنَا فِی هذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الْأَخِرَةِ إنَّا هُدْنَآ إِلَیْکَ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ «فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو تَعلَمُونَ قَدْرَ رحمَةِ اللّهِ تعالی لاَتَّکَلتُمْ علَیها . (5)

1456

گستردگی رحمت خدا

قرآن :

«آنان که عرش را حمل می کنند و آنان که بر گرد آن هستند به ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند و به او ایمان آورده اند و از او برای مؤمنان آمرزش می خواهند : ای پروردگار ما ! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است . پس آنان را که توبه کرده اند و به راه تو آمده اند بیامرز و از عذاب جهنم نگه دار» .

«اگر تو را تکذیب کردند ، بگو : پروردگار شما صاحب رحمتی گسترده است و [با این حال ]عذابش از مجرمان بازداشته نخواهد شد» .

«برای ما در دنیا و آخرت نیکی بنویس . ما به سوی تو راه یافته ایم . گفت : عذاب خود را به هر کس که بخواهم می رسانم و رحمت من همه چیز را در بر می گیرد . آن را برای کسانی که پرهیزگاری می کنند و زکات می دهند و به آیات ما ایمان می آورند، مقرّر خواهم داشت» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر اندازه رحمت خداوند متعال را می دانستید ، حتما به آن تکیه می کردید .

ص :387


1- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
2- غافر : 7 .
3- الأنعام : 147 .
4- الأعراف : 156 .
5- کنز العمّال : 10387 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی خَلَقَ مائةَ رحمَةٍ ، فرحمَةٌ بینَ خَلقِهِ یَتَراحَمُونَ بها ، و ادَّخَرَ لأولیائهِ تِسعَةً و تِسعینَ . (1)

کنز العمّال عن عمر :قُدِمَ علی النبیّ صلی الله علیه و آله بِسَبِیٍّ فإذا امرأةٌ مِن السَّبِیِّ تَسعی إذ وَجَدَت صَبیّا فی السَّبِیِّ أخَذَتهُ فَألصَقَتهُ بِبَطنِها و أرضَعَتْهُ، فقالَ لنا النبیُّ صلی الله علیه و آله : أ تَرَونَ هذِه طارحَةً وَلَدَها فی النارِ ؟ قلنا : لا ، و هِی تَقدِرُ عَلی أن لا تَطرَحَهُ ، فقالَ : اَللّهُ أرحَمُ بعِبادِهِ مِن هذِهِ بوَلَدِها . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا أَصبَغُ ! لئن ثَبَتَتْ قَدَمُکَ و تَمَّتْ وَلایَتُکَ و انبَسَطَتْ یَدُکَ فاللّهُ أَرحَمُ بِکَ مِن نفسِکَ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِه _: یا مَن هُو أبَرُّ بِی مِن الوالِدِ الشَّفیقِ ، و أقرَبُ إلَیَّ مِن الصاحِبِ اللَّزِیقِ (الرَّفِیقِ) أنتَ مَوضِعُ اُنسِی فی الخَلوَةِ إذا أوحَشَنِی المکانُ ، و لَفَظَتنِی الأوطانُ . (4)

عنه علیه السلام_ لمّا قیلَ لَهُ: إنّ الحسنَ البصریَّ قالَ : لَیسَ العَجَبُ مِمَّن هَلَکَ کیفَ هَلَکَ و إنّما العَجَبُ مِمّن نَجا کیفَ نَجا ! _: أنا أقُولُ: لَیسَ العَجَبُ مِمَّن نَجا کیفَ نَجا ، و أمّا العَجَبُ مِمَّنْ هَلَکَ کَیفَ هَلَکَ مَع سَعَةِ رحمةِ اللّهِ ؟! (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال صد رحمت بیافرید و تنها یکی از آنها در میان آفریدگان اوست که به سبب آن به یکدیگر رحم و دلسوزی می کنند و نود و نه رحمت دیگر را برای دوستانش اندوخته است .

کنز العمّال_ به نقل از عمر _: عدّه ای اسیر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند . ناگهان زنی از اسیران، که چشمش به کودکی اسیر افتاده بود ، دوید و او را در آغوش گرفت و شیرش داد . پیامبر صلی الله علیه و آله به ما فرمود : آیا به نظر شما این زن هیچ گاه حاضر می شود کودک خود را در آتش افکند؟ عرض کردیم : خیر ؛ تا قدرت داشته باشد این کار را نمی کند . پیامبر فرمود : خداوند نسبت به بندگان خود مهربانتر از این مادر نسبت به فرزند خود است .

امام علی علیه السلام :ای اصبغ! اگر گامهای تو استوار باشد و ولایت پذیری تو کامل و دستت گشاده ، بدان که خداوند به تو ، از خودت مهربانتر است .

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجاتش _گفت : ای آن که از پدری دلسوز بیشتر به من نیکی می کنی و از دوستی همدم به من نزدیکتری ! آن گاه که مکان مرا می هراساند و وطن مرا می راند ، تو در تنهایی و غربت، انیس و همدم منی .

امام زین العابدین علیه السلام_ آنگاه که به ایشان عرض شد : حسن بصری می گوید : از این که کسی هلاک شود جای تعجّب نیست، بلکه از نجات یافته تعجّب است که چگونه نجات یافته است _فرمود : اما من می گویم : از این که کسی نجات یافته تعجّب نیست، بلکه تعجّب از هلاک شده است که چگونه با وجود رحمت گسترده خداوند هلاک گشته است؟!

ص :388


1- کنز العمّال : 5668 .
2- کنز العمّال : 10461 .
3- الأمالی للطوسی : 173/292 .
4- بحار الأنوار : 94/157/22 .
5- بحار الأنوار : 78/153/17 .

عنه علیه السلام :لا یَهلِکُ مُؤمنٌ بینَ ثلاثِ خِصالٍ : شهادَةِ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ وحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، و شفاعَةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و سَعَةِ رَحمَةِ اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ما ظَنُّکَ بالرَّؤوفِ الرحیمِ الذی یَتَوَدَّدُ إلی مَن یُؤذِیهِ بأولیائهِ ، فکیفَ بِمَن یُؤذی فیهِ ؟! و ما ظَنُّکَ بالتوّابِ الرحیمِ الذی یَتوبُ علی مَن یُعادِیهِ ، فکیف بِمَن یَتَرَضّاهُ و یَختارُ عَداوَةَ الخَلقِ فیهِ؟! (2)

امام زین العابدین علیه السلام :با وجود سه چیز ، مؤمن هلاک نمی شود: گواهی دادن به یگانگی و بی انبازی خداوند، و شفاعت رسول خدا، و گستردگی رحمت خداوند عزّ و جلّ.

امام کاظم علیه السلام :چه گمان بری به آن مهر ورزِ مهربانی که با آن کس که با آزار دادنِ دوستانش، او را می آزارد، دوستی می کند ، چه رسد به کسانی که در راه او آزار می بینند؟ و چه گمان بری به آن توبه پذیرِ مهربانی که از دشمنش توبه می پذیرد ، چه رسد به کسی که خشنودی اش را می جوید و دشمنی مردم را به خاطر او برمی گزیند ؟

1457 - تَعَهُّدُ اللَّهِ بِالرَّحمَةِ
1457 - خداوند ، رحمت را تعهّد کرده است

الکتاب :

«وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ علیکُمْ کتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنکُمْ سُوءا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» . (3)

1457

خداوند ، رحمت را تعهّد کرده است

قرآن :

«چون ایمان آورندگان به آیات ما نزد تو آمدند ، بگو : سلام بر شما ، خدا بر خویش مقرّر کرده که شما را رحمت کند ؛ زیرا هر کس از شما که از روی نادانی کار بدی کند آن گاه توبه نماید و نیکوکار شود، بداند که خدا آمرزنده مهربان است» .

ص :389


1- بحار الأنوار : 78/159/10 .
2- تحف العقول : 399 .
3- الأنعام : 54 .

«قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلّهِ کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما خَلَقَ اللّهُ مِن شیءٍ إلاّ و قد خَلَقَ لَهُ ما یَغلِبُهُ ، و خَلَقَ رَحمَتَهُ تَغلِبُ غَضَبَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی الحلیمُ العلیمُ إنّما غَضَبُهُ علی مَن لم یَقبَلْ مِنهُ رِضاهُ ، و إنّما یَمنَعُ مَن لَم یَقبَلْ مِنهُ عَطاهُ ، و إنّما یُضِلُّ مَن لَم یَقبَلْ مِنهُ هُداهُ ......... کَتَبَ علی نَفسِهِ الرحمَةَ ، فَسَبَقَتْ قَبلَ الغَضَبِ فَتَمَّتْ صِدقا و عَدلاً . (3)

«بگو : از آنِ کیست آنچه در آسمانها و زمین است؟ بگو : از آنِ خداست . بخشایش را بر خود مقرّر داشته ، همه شما را در روز قیامت _ که در آن تردیدی نیست _ گرد می آورد . آنان که به زیان خویش کار کرده اند ایمان نمی آورند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هیچ پدیده ای نیافرید، مگر آن که پدیده ای چیره شونده بر آن نیز خلق کرد . رحمت خویش را نیز بیافرید که بر غضبش چیره شود .

امام باقر علیه السلام :همانا خداوند تبارک و تعالی بردبار و داناست . خشمش ، در حقیقت ، بر کسی است که خشنودی او را پذیرا نباشد و از کسی دریغ می دارد که پذیرای عطای او نباشد و کسی را گمراه می کند که هدایت او را نپذیرد . . . خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است ؛ پس رحمتِ او بر غضبش پیشی گرفت و به راستی و عدالت به پایان رسید .

1458 - موجِباتُ الرَّحمَةِ
1458 - موجبات رحمت

موجِباتُ الرَّحمَةِ

الکتاب :

«وَ لاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفا وَ طَمَعا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ» . (4)

«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطا مُّسْتَقِیما» . (5)

1458

موجبات رحمت

قرآن :

«و در زمین پس از آن که به صلاح آمده است ، فساد مکنید . و خدا را از روی بیم و امید بخوانید ؛ زیرا که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است» .

«اما آنان را که به خدا ایمان آورده اند و به او توسل جسته اند در فضل و رحمت خویش در آورد و به راهی راست هدایت کند» .

ص :390


1- الأنعام : 12 .
2- کنز العمّال : 10390 .
3- الکافی : 8/52/16 .
4- الأعراف : 56 .
5- النساء : 175 .

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ «قالُوا إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ * أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» . (1)

«وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ * وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ الرّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (2)

«وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ و اتَّقُوا لَعَّلَکُمْ تُرْحَمُونَ» . (3)

«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (4)

«قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ لَولاَ تَسْتَغْفِرُونَ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (5)

(6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :_ لَمّا قالَ لَهُ رجُلٌ : اُحِبُّ أن یَرحَمَنی رَبّی _: اِرحَمْ نَفسَکَ ، و ارحَمْ خَلقَ اللّهِ یَرحَمْکَ اللّهُ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصفِ آخِرِ الزمانِ _: و ذلکَ زمانٌ لا یَنجُو فیهِ إلاّ کُلُّ مُؤمنٍ نُوَمَةٍ ......... لَیسُوا بالمَسایِیحِ ، و لا المَذایِیعِ البُذُرِ ، اُولئکَ یَفتَحُ اللّهُ لَهُم أبوابَ رحمَتِهِ ، و یَکشِفُ عَنهُم ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ . (8)

«البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و بیماری و نقصان در محصول می آزماییم و شکیبایان را بشارت ده ؛ کسانی که چون مصیبتی به آنها رسید گفتند : ما از آنِ خدا هستیم و به او باز می گردیم . صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد و هم آنان هدایت یافتگانند» .

«و از آتشی که برای کافران آماده شده است بترسید . و از خدا و رسول فرمان برید باشد که به شما رحم شود» .

«این خجسته کتابی است که ما آن را نازل کردیم ، پس از آن پیروی کنید و تقوا پیشه نمایید باشد که مورد رحمت قرار گیرید» .

«و نماز بگزارید و زکات بپردازید و از پیامبر فرمان برید باشد که به شما رحم شود» .

«گفت : ای قوم من! چرا پیش از نیکی سوی بدی می شتابید؟ چرا از خدا آمرزش نمی خواهید؟ شاید بر شما رحمت آورد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی که عرض کرد : دوست دارم پروردگارم به من رحم آورد _فرمود : به خودت و به خلق خدا رحم کن تا خداوند بر تو رحم آورد .

امام علی علیه السلام_ در وصف آخر الزمان _فرمود : در آن زمان هیچ کس نجات پیدا نمی کند ، مگر مؤمنان گمنام بی آزار . . . که نه فسادانگیز و سخن چینند ، نه چون زشتی دیگران را شنوند پخش کنند و آبرو ریزی کنند و نه سبک مغز و بیهوده گویند . خداوند درهای رحمت خود را به روی آنان می گشاید و از گزند خشم خود نگهشان می دارد .

ص :391


1- البقرة : 155 _ 157 .
2- آل عمران : 131 ، 132 .
3- الأنعام : 155 .
4- النور : 56 .
5- النمل : 46 .
6- (انظر) الأعراف: 204 ، یس : 45 ، الحجرات: 10 . عنوان 323 «الطاعة» ، 392 «الاستغفار» .
7- کنز العمّال : 44154 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 103 .

عنه علیه السلام :بِذِکرِ اللّهِ تُستَنزَلُ الرحمَةُ . (1)

عنه علیه السلام :بالعَفوِ تُستَنزَلُ الرحمَةُ . (2)

عنه علیه السلام :بِبَذلِ الرحمَةِ تُستَنزَلُ الرحمَةُ . (3)

عنه علیه السلام :رحمَةُ الضُعَفاءِ تَستَنزِلُ الرحمَةَ . (4)

عنه علیه السلام :أبلَغُ ما تَستَدِرُّ بهِ الرحمَةَ أن تُضمِرَ لِجَمیعِ الناسِ الرحمَةَ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَعَرَّضْ للرّحمَةِ و عَفوِ اللّهِ بحُسنِ المُراجَعَةِ ، و استَعِنْ علی حُسنِ المُراجَعَةِ بخالِصِ الدعاءِ و المُناجاةِ فی الظُّلَمِ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :با یاد خداوند، رحمت [او ]فرود می آید .

امام علی علیه السلام :با عفو است که رحمت [خدا ]فرود می آید .

امام علی علیه السلام :با مهربانی به دیگران است که رحمت [خدا] فرود می آید .

امام علی علیه السلام :ترحّم به نا توانان ، رحمت حق را فرود می آورد .

امام علی علیه السلام :بهترین وسیله ریزش رحمت [خدا] مهربان بودن با همه مردمان است .

امام باقر علیه السلام :با بازگشت (توبه) راستین، خود را در معرض رحمت و بخشش خدا قرار ده و برای بازگشت راستین ، از دعای خالصانه و مناجات در دل تاریکیها کمک بگیر .

1459 - مَوانِعُ الرَّحمَةِ
1459 - موانع رحمت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رحمَةُ مَن لا یَرحَمُ تَمنَعُ الرحمَةَ ، و استِبقاءُ مَن لا یُبقی یُهلِکُ الاُمَّةَ . (8)

1459

موانع رحمت

امام علی علیه السلام :ترحّم بر بی رحم، مانع رحمت [حق ]می شود، و باقی گذاشتن کسی که [جان کسی را] باقی نمی گذارد، امّت را به نابودی می افکند .

ص :392


1- غرر الحکم : 4209 .
2- غرر الحکم : 4317 .
3- غرر الحکم : 4343 .
4- غرر الحکم : 5415 .
5- غرر الحکم : 3353 .
6- بحار الأنوار : 78/164/1 .
7- (انظر) عفو اللّه سبحانه : باب 2724 . الرحم : باب 1453 .
8- غرر الحکم : 5430 .

عنه علیه السلام :مَن لم یَرحَمِ الناسَ مَنَعَهُ اللّهُ رحمَتَهُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هر که به مردم رحم نکند، خداوند رحمت خود را از او باز دارد .

1460 - التَّعَرُّضُ لِرَحمَةِ اللَّهِ
1460 - خود را در معرض رحمت خدا قرار دهید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن یُصِیبَکُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اُطلُبُوا الخَیرَ دَهرَکُم کُلَّهُ ، و تَعَرَّضُوا لِنَفَحاتِ اللّهِ ، فإنّ للّهِِ نَفَحاتٍ مِن رَحمَتِهِ یُصِیبُ بها مَن یشاءُ مِن عبادِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَعَرَّضُوا لِرَحمَةِ اللّهِ بما أمَرَکُم بهِ مِن طاعَتِهِ . (5)

1460

خود را در معرض رحمت خدا قرار دهید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا از سوی پروردگار شما در طول عمرتان نسیم هایی می وزد ، پس خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که نسیمی از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نیفتید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در سراسر عمر خود جویای خیر و خوبی باشید و خویشتن را در معرض نسیم های خداوندی قرار دهید ؛ زیرا نسیم رحمت خدا گه گاه می وزد و به هر یک از بندگانش که او خواهد، می رسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با فرمان بردن از اوامر خداوند ، خود را در معرض رحمت او قرار دهید .

1461 - مَن یَستَحِقُّ الرَّحمَةَ
1461 - آن که شایان رحمت است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً عَرَفَ قَدرَهُ و لَم یَتَعَدَّ طَورَهُ . (6)

1461

آن که شایان رحمت است

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که اندازه خویش را بشناسد و از حدّ خود فراتر نرود .

ص :393


1- غرر الحکم :8965 .
2- (انظر) العفو : باب 2721 .
3- کنز العمّال : 21324 .
4- کنز العمّال : 21325 .
5- تنبیه الخواطر : 2/120 .
6- غرر الحکم : 5204 .

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ عَبدا راقَبَ ذَنبَهُ و خافَ رَبَّهُ . (1)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً استَقبَلَ توبَتَهُ ، و استَقالَ خطیئَتَهُ ، و بادَرَ مَنِیَّتَهُ . (2)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً تَفَکَّرَ فَاعتَبَرَ ، و اعتَبَرَ فَأبصَرَ . (3)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً اتَّعَظَ و ازدَجَرَ و انتَفَعَ بالعِبَرِ . (4)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً جَعَلَ الصَّبرَ مَطِیَّةَ حَیاتِهِ و التَّقوی عُدَّةَ وَفاتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً بادَرَ الأجَلَ و أحسَنَ العَمَلَ لِدارِ إقامَتِهِ و مَحَلِّ کَرامَتِهِ . (6)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً قَصَّرَ الأمَلَ و بادَرَ الأجَلَ و اغتَنَمَ المَهَلَ و تَزَوَّدَ مِنَ العَمَلِ . (7)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً اغتَنَمَ المَهَلَ و بادَرَ العَمَلَ و أکمَشَ مِن وَجَلٍ . (8)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً غالَبَ الهَوی و أفلَتَ مِن حَبائلِ الدنیا . (9)

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن بنده که گناه خویش را بپاید و از پروردگارش بهراسد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که به توبه رو کند و از خطاهای خود پوزش طلبد و پیش از مرگ، کاری کند .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که اندیشید و عبرت آموخت و پند گرفت و بینش یافت .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که پند آموخت و از گناهان باز ایستاد و از عبرتها بهره گرفت .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که شکیبایی را مَرکبِ زندگی خود ساخت و پرهیزگاری را اندوخته وفاتش .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که پیش از فرا رسیدن اجل ، برای سرایِ ماندن و جایگاهِ کرامتِ خود ، کار نیک فراهم آورد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که آرزو را کوتاه گردانَد و پیش از مرگ کاری بکند و فرصتها را غنیمت شمارَد و از عمل توشه برگیرد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که مهلت [عمر] را غنیمت شمرَد و در کار و عمل بشتابد و از ترس [خدا و آخرت ]دامن همّت به کمر زند .

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند آن را که بر هوای نفس چیره آید و از دامهای دنیا بگریزد .

ص :394


1- غرر الحکم : 5205 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 143 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 103 .
4- غرر الحکم : 5207 .
5- غرر الحکم : 5208 .
6- غرر الحکم : 5209 .
7- غرر الحکم : 5210 .
8- غرر الحکم : 5211 .
9- غرر الحکم : 5212 .

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً راغَبَ رَبَّهُ (راقَبَ دِینَهُ) و تَوَکَّفَ ذَنبَهُ ، و کابَرَ هَواهُ و کَذَّبَ مُناهُ ......... دائمُ الفِکرِ ، طویلُ السَّهَرِ ......... یُظهِرُ دُونَ ما یَکتُمُ ، و یَکتَفِی بِأقَلَّ مِمّا یَعلَمُ ، اُولئکَ وَدائعُ اللّهِ فی بلادِهِ ، المَدفوعُ بهِم عَن عِبادِهِ . (1)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ عَبدا اقتَرَفَ فَاعتَرَفَ ، و وَجِلَ فَعَمِلَ ، و حاذَرَ فَبادَرَ . (2)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً أحیا حقّا و أماتَ باطِلاً و أدحَضَ الجَورَ و أقامَ العَدلَ . (3)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً سَمِعَ حُکما فَوَعی ، و دُعِیَ إلی رَشادٍ فَدَنا ، و أخَذَ بِحُجزَةِ هادٍ فَنَجا . (4)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً عَلِمَ أنّ نَفَسَهُ خُطاهُ إلی أجَلِهِ، فَبادَرَ عَمَلَهُ و قَصَّرَ أمَلَهُ . (5)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ رجُلاً رَأی حقّا فَأعانَ علَیهِ ، أو رَأی جَورا فَرَدَّهُ ، و کانَ عَونا بالحقِّ علی صاحِبِهِ . (6)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً بادَرَ الأجَلَ و أکذَبَ الأمَلَ و أخلَصَ العَمَلَ . (7)

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند کسی را که به پروردگار خویش راغب باشد (دین خود را بپاید) و به گناه خود رسیدگی کند ، با هوای نفس مخالفت ورزد و آرزویش را دروغ شمارَد ......... ، پیوسته بیندیشد و شب زنده داری های طولانی داشته باشد . . . آنچه آشکار می کند کمتر است از آنچه در دل دارد ، به کمتر از آنچه می داند بسنده می کند، اینان سپرده های خداوند در سرزمینهای اویند و به سبب آنها [بلاها را ]از بندگان خود دور می سازد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن بنده ای که گناه کرد و اعتراف کرد و ترسید و به عمل روی آورْد و بر حذر شد و [به کار نیک ]شتافت .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن بنده ای که حقّی را زنده کند و باطلی را نابود سازد و ستم را برکنَد و عدالت را بر پای دارد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که حُکمی را شنید و آن را حفظ و رعایت کرد ، و به راه راست فرا خوانده شد و به آن نزدیک گشت ، و کمربند هدایتگری را گرفت و نجات یافت .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که دانست هر نفَس او، گامی است به سوی مرگ ؛ پس به سوی عمل شتافت و آرزوی خویش را کوتاه کرد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر کسی که حقّی را دید و یاری اش کرد ، یا ستمی را دید و از آن جلوگیری کرد و صاحب حق را در مقابل خصمش یاری داد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که بر مرگ پیشدستی کند و آرزو را دروغ پندارد و کار را [برای خدا] خالص گرداند .

ص :395


1- بحار الأنوار: 78/46/59.
2- . تحف العقول : 210 .
3- غرر الحکم : 5217 .
4- . نهج البلاغة: الخطبة 76.
5- غرر الحکم : 5214 .
6- . نهج البلاغة: الخطبة 205.
7- غرر الحکم : 5216 .

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً ألجَمَ نَفسَهُ عن مَعاصِی اللّهِ بِلِجامِها ، و قادَها إلی طاعَةِ اللّهِ بِزِمامِها . (1)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً نَزَعَ عن شَهوَتِهِ ، و قَمَعَ هَوی نَفسِهِ . (2)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً قَمَعَ نَوازِعَ نَفسِهِ إلی الهَوی فَصَانَها ، و قادَها إلی طاعَةِ اللّهِ بِعِنانِها . (3)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً أخَذَ مِن حیاةٍ لِمَوتٍ ، و مِن فَناءٍ لِبَقاءٍ و مِن ذاهِبٍ لدائمٍ . (4)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً تَوَرَّعَ عنِ المَحارِمِ و تَحَمَّلَ المَغارِمَ و نافَسَ فی مُبادَرَةِ جَزِیلِ المَغانِمِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که نفْس خود را از معاصی خداوند لگام زند، و مهار آن را گرفته به سوی طاعت خداوند بکشاندش .

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند آن را که از شهوت خویش دست شوید و خواهش نفْس خود را درهم کوبد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که انگیزه های نفسانی خود را درهم کوبد و نفْس خود را نگه دارد و مهار آن را گرفته به سوی طاعت خدا بکشاندش .

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند آن را که از زندگی برای مرگ توشه برگیرد و از فنا برای بقا و از [دنیای] رونده برای [سرای ]پاینده .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که از حرامها پرهیز کند و تاوانها را به دوش گیرد و در شتافتن به سوی غنیمتهای فراوان رقابت ورزد.

1462 - رَحمَةُ اللَّهِ فی شَهرِ رَجَبٍ
1462 - رحمت خدا در ماه رجب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا إنَّ رَجَبا شَهرُ اللّهِ الأصَمُّ ، و هُوَ شَهرٌ عَظیمٌ ، و إنّما سُمِّیَ الأصَمَّ لأنّهُ لا یُقارِبُهُ شَهرٌ مِنَ الشُّهُورِ حُرمَةً و فَضلاً عِندَ اللّهِ . (7)

1462

رحمت خدا در ماه رجب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که رجب، ماه اصمّ (8) خداست و ماه بزرگی است و برای این آن را اصمّ نامیده اند که حرمت و فضیلت هیچ ماهی نزد خداوند تبارک و تعالی به اندازه آن نیست .

ص :396


1- غرر الحکم : 5218 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
3- غرر الحکم : 5219 .
4- غرر الحکم : 5220 .
5- غرر الحکم : 5221 .
6- (انظر) المراقبة : باب 1541 .
7- ثواب الأعمال : 78/4 .
8- اصمّ، در لغت به معنای کر و ناشنواست و چون ماه رجب ماه حرام است در آن صدای چکاچک شمشیرها و سلاحها به گوش نمی رسد _ م.

عنه صلی الله علیه و آله :رَجَبٌ شَهرُ اللّهِ (الأصَبُّ)، یَصُبُّ اللّهُ فیهِ الرَّحمَةَ علی عِبادِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سُمِّیَ شَهرُ رجَبٍ شَهرَ اللّهِ الأصَبَّ لأنّ الرحمَةَ علی اُمَّتِی تُصَبُّ صبّا فیهِ ، و یقالُ الأصَمُّ لأنّهُ نُهِیَ فیهِ عن قِتالِ المُشرکینَ و هُو مِن الشُّهورِ الحُرُمِ . (2)

بحار الأنوار :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا جاءَ شَهرُ رَجبٍ جَمَعَ المسلمِینَ حَولَهُ و قامَ فیهِم خَطیبا ......... ثمّ قال: أیّها المسلمونَ، قد أظَلَّکُم شَهرٌ عظیمٌ مُبارَکٌ ، و هو شَهرُ الأصَبِّ ، یَصُبُّ فیهِ الرحمَةَ عَلی مَن عَبَدَهُ إلاّ عَبدا مُشرِکا أو مُظهِرَ بِدعَةٍ فی الإسلامِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رجب ماه ریزان خداست ؛ خداوند در این ماه رحمت [خود] را بر بندگانش فرو می ریزد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رجب را، «ماه ریزان خدا» نامیده اند ؛ چون در این ماه رحمت بر امّت من بشدّت فرو می بارد . و به آن ماه اصمّ نیز گفته می شود ؛ زیرا در این ماه، که از ماههای حرام است، از جنگ با مشرکان نهی شده است .

بحار الأنوار :چون ماه رجب فرا می رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله مسلمانان را دور خود جمع می کرد و برای ایشان خطبه می خواند . . . و می فرمود : ای مسلمانان! ماه بزرگ و مبارکی بر شما سایه افکنده است ، این ماه ، ماه فرو ریزنده است . خداوند در این ماه رحمت خود را بر بندگانش فرو می ریزد ، مگر آن که بنده ای مشرک باشد یا پدید آورنده بدعتی در اسلام .

ص :397


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/71/331 .
2- بحار الأنوار : 97/39/24 .
3- بحار الأنوار : 97/47/33 .

ص :398

183 - الرَّحِم

اشاره

(1)

(2)

ص :399


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 87 باب 3 «صلة الرحِم» . کنز العمّال : 3 / 356 ، 765 «صلة الرّحِم» .
2- انظر : الصدقة : باب 2200 .

183 - خویشاوندی
1463 - فَضلُ صِلَةِ الرَّحِمِ
1463 - فضیلت صله رحم

الکتاب :

«أ فَمَن یَعْلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَی إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ * الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ لاَ یَنقُضُونَ المِیثَاقَ * و الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بهِ أن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أعجَلَ الخَیرِ ثَوابا صِلةُ الرَّحِمِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها الناسُ ، إنّهُ لا یَستَغنِی الرَّجُلُ _ و إن کانَ ذا مالٍ _ عَن عِترَتِهِ (عَشِیرَتِهِ) ، و دِفاعِهِم عَنهُ بأیدِیهِم و ألسِنَتِهِم ، و هُم أعظَمُ الناسِ حِیطةً مِن وَرائهِ و ألَمُّهُم لِشَعَثِهِ ، و أعطَفُهُم علَیهِ عندَ نازِلَةٍ إذا نَزَلَتْ بهِ و لِسانُ الصِّدقِ یَجعَلُهُ اللّهُ للمَرءِ فی الناسِ خَیرٌ لَهُ مِنَ المالِ یَرِثُهُ غیرُهُ .

ألا لا یَعدِلَنَّ أحَدُکُم عن القَرابَةِ یَری بها الخَصاصَةَ أن یَسُدَّها بالذی لا یَزِیدُهُ إن أمسَکَهُ ، و لا یَنقُصُهُ إن أهلَکَهُ ، و مَن یَقبِضْ یَدَهُ عن عَشیرَتِهِ ، فإنّما تُقْبَضُ مِنهُ عَنهُم یَدٌ واحِدَةٌ ، و تُقبَضُ مِنهُم عَنهُ أیدٍ کثیرَةٌ ، و مَن تَلِنْ حاشِیَتُهُ یَستَدِمْ مِن قَومِهِ المَوَدَّةَ (المَحَبَّةَ) . (4)

1463

فضیلت صله رحم

قرآن :

«آیا کسی که می داند آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حق است ، همانند کسی است که نابیناست؟ تنها خردمندان پند می گیرند : کسانی که به عهد خدا وفا می کنند و خود پیمان نمی شکنند ، آنان که آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده پیوند می دهند و از پروردگارشان می ترسند و از سختی باز خواست خداوند بیمناکند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ثواب صله رحم زودتر از ثواب هر کار خیر دیگری می رسد .

امام علی علیه السلام :ای مردم! هیچ کس _ هر اندازه هم ثروتمند باشد _ از خویشان (ایل و عشیره) خود و حمایت عملی و زبانی آنها از او، بی نیاز نیست . آنان بزرگترین گروهی هستند که از انسان پشتیبانی می کنند و پراکندگی و پریشانی او را از بین می برند و در مصیبتها و حوادثی که برایش پیش می آید ، بیش از همه به او مهربان و دلسوزند . نام نیکی که خداوند برای انسان در میان مردم پدید می آورَد، بهتر است از مال و ثروتی که وی برای دیگران باقی می گذارد . (5)

هان! مبادا از خویشاوند نیازمند خود روی برتابید و از دادن اندک مالی به او دریغ کنید ، که اگر ندهید چیزی بر ثروت شما نمی افزاید و اگر بدهید چیزی کم نمی شود . هر که از خویشان خود دست کشد، یک دست از آنان باز گرفته، اما دستهای فراوانی از خود کنار زده است . و آن کس که با قوم و خویشان خود نرمخو و مهربان باشد، دوستی و محبّت همیشگی آنان را به دست آورَد .

ص :400


1- الرعد : 19 _ 21 .
2- (انظر) البقرة: 83 ، 177 ، النحل: 90 ، الإسراء: 26 ، الروم: 38 ، محمّد: 22 .
3- الکافی : 2/152/15 .
4- نهج البلاغة: الخطبة23.
5- نام نیکی گر بماند زآدمی به کزو ماند سرای زرنگار .(سعدی) .

عنه علیه السلام :و أکرِمْ عَشِیرَتَکَ ، فإنّهُم جَناحُکَ الذی بهِ تَطِیرُ ، و أصْلُکَ الذی إلَیهِ تَصِیرُ ، و یَدُکَ التی بها تَصولُ. (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «الّذین یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بهِ أن یُوصَلَ» (2) _: مِن ذلکَ صِلَةُ الرَّحِمِ، و غایَةُ تَأْوِیلِها صِلَتُکَ إیّانا . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و اتَّقُوا اللّهَ الَّذی تَساءَلُونَ بهِ و الأرْحامَ» (4) _: هی أرحامُ الناسِ، إنّ اللّهَ عزّ و جلّ أمَرَ بِصِلَتِها و عَظَّمَها ، أ لا تَری أنَّهُ جَعَلَها مِنهُ ؟! (5)

امام علی علیه السلام :وابستگان خود را گرامی بدار ؛ چه آنان [همچون] پر و بالِ پرواز تو هستند و ریشه تو هستند که به آن بر می گردی و دست تو هستند که با آن حمله می کنی.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «آنان که آنچه خدا دستور به پیوند دادنش داده پیوند می دهند » _: یکی از مصادیق آن صله رحم است و تأویل نهایی آن، پیوند برقرار کردنت با ما [خاندان ]است.

امام صادق علیه السلام :درباره آیه «بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر چیزی می خواهید و از بریدن خویشاوندیها پروا کنید» _ فرمود : منظور خویشاوندیهای مردم است . همانا خداوند عزّ و جلّ به پیوند آن فرمان داده و آن را بزرگ و مهم شمرده است ، مگر نمی بینی که آن را در ردیف [نام ]خود قرار داده است .

ص :401


1- بحار الأنوار : 74/105/67 .
2- النساء : 90.
3- بحار الأنوار : 74/98/40 .
4- النساء : 1 .
5- الکافی : 2/150/1 .

1464 - الرَّحِمُ لا یَقطَعُهُ شَی ءٌ
1464 - هیچ چیز پیوند خویشاوندی را نمی بُرد

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ الجهمُ بنُ حمیدٍ : تکونُ لی القَرابَةُ علی غَیرِ أمرِی، أ لَهُم عَلَیَّ حَقٌّ ؟ _: نَعَم ، حَقُّ الرَّحِمِ لا یَقطَعُهُ شیءٌ و إذا کانوا علی أمرِکَ کانَ لَهُم حَقّانِ : حَقُّ الرَّحِمِ ، و حَقُّ الإسلامِ . (1)

الکافی :أبو بصیرٍ قال : سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عنِ الرجُلِ یَصرِمُ ذَوِی قَرابَتِهِ مِمّن لا یَعرِفُ الحَقَّ ، قال علیه السلام : لا یَنبَغِی لَهُ أن یَصرِمَهُ . (2)

1464

هیچ چیز پیوند خویشاوندی را نمی بُرد

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که جهم بن حمید به ایشان عرض کرد : خویشاوندانی دارم که عقیده و مذهب مرا ندارند ، با این حال ، آیا آنان را بر من حقّی هست؟ _فرمود : آری ، حقّ خویشاوندی را هیچ چیز از بین نمی برد . در صورتی که با تو هم باور بودند ، دو حق داشتند : حقّ خویشاوندی و حقّ اسلام .

الکافی_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم : آیا انسان می تواند با خویشاوندی که [مذهب] حق را نمی شناسد قطع رابطه کند؟ حضرت فرمود : نباید از او ببُرد .

1465 - آثارُ صِلَةِ الرَّحِمِ
1465 - آثار صله رحم کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا اللّهَ و صِلُوا الأرحامَ ، فإنّهُ أبقی لَکُم فی الدنیا و خَیرٌ لَکُم فی الآخِرَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فی العُمُرِ ، و تَنفِی الفَقرَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یُبسَطَ لَهُ فی رِزقِهِ ، و یُنسَأ لَهُ فی أجَلِهِ فَلیَصِلْ رَحِمَهُ . (5)

1465

آثار صله رحم کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خدا بترسید و صله رحم به جای آورید ؛ زیرا این کار مایه پایندگی بیشتر شما در دنیاست و در آخرت برای شما بهتر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صله رحم ، عمر را زیاد می کند و فقر را از میان می برد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خوش دارد روزی اش زیاد شود و مرگش به تأخیر افتد ، صله رحم کند .

ص :402


1- الکافی : 2/157/30 .
2- الکافی : 2/344/3 .
3- کنز العمّال : 6911 .
4- بحار الأنوار : 74/88/2 .
5- بحار الأنوار : 74/89/5 .

عنه صلی الله علیه و آله :صِلَةُ الرَّحِمِ تَعمُرُ الدِّیارَ ، و تَزیدُ فی الأعمارِ و إن کان أهلُها غیرَ أخیارٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :صلةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ و تَقِی مِیتَةَ السَّوءِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ القَومَ لَیَکونُونَ فَجَرَةً ، و لا یَکونونَ بَرَرَةً فَیَصِلُونَ أرحامَهُم فَتَنْمی أموالُهُم، و تَطُولُ أعمارُهُم ، فکیفَ إذا کانوا أبرارا بَرَرَةً؟! (3)

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام :فَرَضَ اللّهُ صِلَةَ الأرحامِ مَنماةً لِلعدَدِ . (4)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مَن سَرَّهُ أن یُنسَأ فی أجَلِهِ ، و یُزادَ فی رِزقِهِ ، فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :صِلَةُ الأرحامِ تُزَکِّی الأعمالَ و تُنْمِی الأموالَ ، و تَدفَعُ البَلوی ، و تُیَسِّرُ الحِسابَ و تُنسِئُ فی الأجَلِ . (6)

عنه علیه السلام :صلةُ الأرحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ و تُسَمِّحُ الکَفَّ و تُطَیِّبُ النَّفْسَ ، و تَزِیدُ فی الرّزقِ و تُنسِئُ فی الأجَلِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صله رحم ، خانه ها را آباد و عمرها را زیاد می کند ، هر چند به جا آورندگان صله رحم از نیکان نباشند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صله رحم ، حساب [قیامت] را آسان می کند و از مرگِ بد نگه می دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردمان بد کرداری که نیکوکار هم نیستند صله رحم به جای می آورند و در نتیجه داراییهایشان زیاد و عمرهایشان طولانی می شود ، چه رسد به اینکه نیکوکار و نیک باشند .

فاطمه زهرا علیها السلام :خداوند صله ارحام را به جهت فزونی نفرات مقرّر داشته است .

امام حسین علیه السلام :هر که دوست دارد مرگش به تأخیر افتد و روزی اش افزایش یابد ، صله رحم به جای آورَد .

امام باقر علیه السلام :صله رحم، اعمال را پاک می کند ، داراییها را فزونی می بخشد ، بلا را می گرداند ، کار حسابرسی [در قیامت ]را آسان می کند، و مرگ را به تأخیر می اندازد .

امام باقر علیه السلام :صله رحم، خلق و خوی را نیکو ، دست را بخشنده ، جان را پاکیزه و روزی را زیاد می کند و اجل را به تأخیر می اندازد .

ص :403


1- الأمالی للطوسی : 481/1049 .
2- الأمالی للطوسی : 481/1049 .
3- الکافی : 2/155/21 .
4- بحار الأنوار : 74/94/23 .
5- بحار الأنوار : 74/91/15 .
6- الکافی : 2/150/4 .
7- الکافی : 2/152/12 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ صِلَةَ الرَّحِمِ و البِرَّ لَیُهَوِّنانِ الحِسابَ و یَعصِمانِ مِنَ الذُّنوبِ ، فَصِلُوا أرحامَکُم ، و بَرُّوا بِإخوانِکم ، و لو بِحُسنِ السَّلامِ و رَدِّ الجوابِ . (1)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :لَمّا کَلَّمَ اللّهُ عزّ و جلّ موسی ابنَ عِمرانَ علیه السلام قالَ موسی : إلهی ......... ما جَزاءُ مَن وَصَلَ رَحِمَهُ ؟ قالَ: یا موسی، أنسَأُ (2) لَهُ أجَلَهُ، و اُهَوِّنُ علَیهِ سَکَراتِ المَوتِ . (3)

امام صادق علیه السلام :صله رحم و نیکوکاری، حساب را آسان می سازند و از گناهان نگه می دارند . پس ، صله ارحام به جای آورید و به برادران خود نیکی کنید ، اگر چه با سلام کردنی نیکو و جواب سلام دادن باشد .

امام هادی علیه السلام :آنگاه که خدای عزّ و جلّ با موسی بن عمران علیه السلام سخن گفت، موسی عرض کرد : پاداش کسی که صله رحم کند چیست؟ خداوند فرمود : ای موسی! مرگ او را به تأخیر می اندازم و سختیهای جان کندن را بر او آسان می کنم .

1466 - صِلَةُ الرَّحِمِ وطولُ العُمرِ
1466 - صله رحم و طول عمر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المرءَ لَیَصِلُ رَحِمَهُ و ما بَقِیَ مِن عُمُرِهِ إلاّ ثلاثةُ أیّامٍ فَیُنسِئُهُ اللّهُ ثَلاثینَ سنةً ، و إنّ الرجُلَ لَیَقطَعُ الرَّحِمَ و قد بَقِیَ مِن عُمرِهِ ثَلاثونَ سَنَةً فَیُصَیِّرُهُ اللّهُ إلی ثَلاثةِ أیّامٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِنَوفٍ _: یا نَوفُ، صِل رَحِمَکَ یَزِیدُ اللّهُ فی عُمرِکَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمُیسّر _: یا مُیسّرُ ، قد حَضَرَ أجَلُکَ غَیرَ مَرَّةٍ کُلَّ ذلکَ یُؤَخِّرُکَ اللّهُ بِصِلَتِکَ رَحِمَکَ ، و بِرِّکَ قَرابَتَکَ . (6)

1466

صله رحم و طول عمر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گاهی می شود از عمر کسی سه روز باقی مانده است ، اما صله رحم به جای می آورد، پس خداوند آن را تا سی سال به تأخیر می اندازد و گاه می شود که از عمر کسی سی سال باقی مانده است، اما قطع رحم می کند، پس خداوند آن را به سه روز تبدیل می کند .

امام علی علیه السلام_ به نوف بکالی _فرمود : ای نوف! صله رحم به جای آر، تا خداوند بر عمرت بیفزاید .

امام صادق علیه السلام_ به میسّر _فرمود : ای میسّر! بارها اجل تو سر رسید، امّا هر بار، خداوند به سبب صله رحم و نیکی به خویشانت آن را از تو دور کرد .

ص :404


1- الکافی : 2/157/31 .
2- نَسَأ اللّه ُ أجَلَه و أنسأه : إذا أخَّرَهُ (المصباح المنیر : 604) .
3- الأمالی للصدوق : 276/307 .
4- کنز العمّال : 6920 .
5- الأمالی للصدوق : 278/308 .
6- بحار الأنوار:74/99/45.

بحار الأنوار عن مُیسّر :قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : یا مُیسّرُ، لَقد زِیدَ فی عُمُرِکَ ، فَأیَّ شَیءٍ تَعمَلُ ؟ قلتُ : کنتُ أجِیرا و أنا غلامٌ بخَمسةِ دَراهِمَ فکُنتُ اُجرِیها علی خالِی . (1)

(2)

بحار الأنوار_ به نقل از میسّر _: امام صادق علیه السلام فرمود : ای میسّر! بر عمر تو افزوده شده است ، چه کاری انجام داده ای؟ عرض کردم : زمانی که نوجوان بودم کار می کردم و پنج درهم مزد می گرفتم و آن را خرج دایی خود می کردم .

1467 - سِر سَنَةً صِل رَحِمَکَ
1467 - یک سال راه برو تا صله رحم کنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اُوصِی الشاهدَ مِن اُمَّتِی و الغائبَ مِنهُم و مَن فی أصلابِ الرِّجالِ و أرحامِ النساءِ إلی یومِ القِیامةِ ، أن یَصِلَ الرَّحمَ و إن کانَ مِنهُ علی مَسیرَةِ سَنَةٍ ، فإنّ ذلکَ مِن الدِّینِ . (4)

1467

یک سال راه برو تا صله رحم کنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای به جا آوردن صله رحم [حتی اگر شده] یک سال راه بپیما .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به حاضران و غایبان امّت خود و آنهایی که از امروز تا روز قیامت در پشت مردها و زهدانهای زنان هستند ، سفارش می کنم که صله رحم به جای آورند، هر چند [با ]خویشاوند [خود] یک سال راه فاصله داشته باشند ؛ زیرا صله رحم جزء دین است .

ص :405


1- بحار الأنوار:74/96/28.
2- (انظر) العمر : باب 2886 . الأحادیث الدالّة علی أنّ صلة الرحم تزید فی العمر کثیرة جدّا مرّ بعضها ، فانظر بحار الأنوار : 74 / 94 / 24 و ص 97/ 31 و ص 100/ 48 و ص 130/ 96 و ص 117/ 78 و ص 120/ 82 و ص 132/ 99.
3- بحار الأنوار : 74/103/61 .
4- الکافی : 2/151/5 .

1468 - صِلَةُ القاطِعِ
1468 - پیوند با خویشاوندی که قطع رحم کرده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صِلْ مَن قَطَعَکَ ، و أحسِنْ إلی مَن أساءَ إلَیکَ ، و قُلِ الحَقَّ و لَو علی نفسِکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقطَعْ رَحِمَکَ و إن قَطَعَتکَ . (2)

الخصال عن أبی ذَرٍّ :أوصانِی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... أن أصِلَ رَحِمِی و إن أدبَرَتْ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صِلُوا أرحامَکُم و إن قَطَعُوکُم . (4)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنّ أوصَلَ الناسِ مَن وَصَلَ مَن قَطَعَهُ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ما مِن خُطوَةٍ أحَبَّ إلی اللّهِ عزّ و جلّ مِن خُطوَتَینِ : خُطوةٍ یَسُدُّ بها المؤمنُ صَفّا فی سَبیلِ اللّهِ ، و خطوةٍ إلی ذِی رَحِمٍ قاطِعٍ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ رجُلاً أتی النبیَّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، إنّ لی أهلاً قد کُنتُ أصِلُهُم و هُم یُؤذُونِّی ، و قد أرَدتُ رَفضَهُم ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذَنْ یَرفِضَکُمُ اللّهُ جَمیعا .

قال : و کیفَ أصنَعُ ؟ قالَ : تُعطِی مَن حَرَمَکَ ، و تَصِلُ مَن قَطَعَکَ ، و تَعفُو عَمَّن ظَلَمَکَ ، فإذا فَعَلتَ ذلکَ کان اللّهُ عزّ و جلّ لَکَ علَیهِم ظَهیرا . (7) (8)

1468

پیوند با خویشاوندی که قطع رحم کرده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با خویشاوندی که از تو بریده، پیوند برقرار کن و به آن کس که به تو بدی کرده است، خوبی کن و حق را ، هر چند به زیان خود ، بگو .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خویشاوند خود مبُر گر چه او از تو ببرد .

الخصال_ به نقل از ابوذر _: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من سفارش فرمود که . . . با خویشاوندم پیوند داشته باشم ، هر چند او به من پشت کرده باشد .

امام علی علیه السلام :با خویشان خود پیوند برقرار کنید، هرچند آنان از شما بِبُرند .

امام حسین علیه السلام :قوی ترین کَس در صله رحم کسی است که با خویشاوند بریده از خود پیوند برقرار کند .

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ گامی نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از دو گام نیست : گامی که مؤمن با آن در راه خدا صف [جنگ ]می بندد، و گامی که برای پیوند با خویشاوندی بر می دارد که قطع رحم کرده است .

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ! خویشاوندانی دارم که با آنان رفت و آمد دارم، ولی آنها مرا می آزارند، لذا تصمیم دارم آنان را رها کنم . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :

در این صورت خداوند همه شما را رها می کند .

عرض کرد : پس چه کنم؟ فرمود : به کسی که تو را محروم کرده ، بخششی می کنی و با کسی که از تو بریده، پیوند برقرار می کنی و از کسی که به تو ستم کرده، درمی گذری ؛ و چون چنین کردی، خداوند عزّ و جلّ در برابر آنها پشتیبان تو خواهد بود .

ص :406


1- کنز العمّال : 6929 .
2- الکافی : 2/347/6 .
3- الخصال : 345/12 .
4- الأمالی للطوسی : 208/357 .
5- بحار الأنوار : 74/400/41 .
6- الخصال : 50/60 .
7- بحار الأنوار : 74/100/50 .
8- (انظر) الخیر : باب 1180 . الإحسان : باب 868 . المکافاة : باب 3449 .

1469 - التَّحذیرُ عَن قَطیعَةِ الرَّحِمِ
1469 - برحذر داشتن از قطع رحم

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئکَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» . (1)

«فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ * أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَی أَبْصَارَهُمْ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثَلاثةٌ لا یَدخُلُونَ الجَنَّةَ : مُدمِنُ خَمرٍ ، و مُدمِنُ سِحرٍ ، و قاطِعُ رَحِمٍ . (3)

1469

برحذر داشتن از قطع رحم

قرآن :

«و آنان که پیمان خدا را پس از استوار کردنش می شکنند و آنچه را که خدا به پیوستنش فرمان داده می گسلند و در زمین فساد می کنند ، لعنت بر آنهاست و سرای بَد نصیبشان» .

«آیا اگر به حکومت رسیدید ، می خواهید در زمین فساد کنید و پیوند خویشاوندیتان را ببرید؟ اینانند که خدا لعنتشان کرده است و گوشهایشان را کر و چشمانشان را کور ساخته است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گروه به بهشت نمی روند : دائم الخمر ، جادوگر، و کسی که پیوند خویشاوندی را بِبُرد .

ص :407


1- الرعد : 25 .
2- محمّد : 22 ، 23 .
3- الخصال : 179/243 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرحمَةَ لا تَنزِلُ علی قَومٍ فیهِم قاطِعُ رَحِمٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الملائکةَ لا تَنزِلُ علی قَومٍ فیهِم قاطِعُ رَحِمٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن ذَنبٍ أجدَرَ أن یُعَجِّلَ اللّهُ تعالی لِصاحِبِهِ العُقوبَةَ فی الدنیا مَع ما یَدَّخِرُ لَهُ فی الآخِرَةِ مِن قَطیعَةِ الرَّحِمِ و الخِیانَةِ و الکَذِبِ . (3)

الکافی :قالَ أمیرُ المؤمنینَ فی خُطبتِهِ : أعوذُ باللّهِ مِنَ الذُّنوبِ التی تُعَجِّلُ الفَناءَ، فقامَ إلیهِ عبدُ اللّهِ بنُ الکوّاءِ الیَشْکُرِیُّ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ، أو تکونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ ؟ فقالَ : نَعَم وَیلَکَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقبَحُ المَعاصِی قَطیعَةُ الرَّحِمِ و العُقوقُ . (5)

عنه علیه السلام :حُلُولُ النِّقَمِ فی قَطیعَةِ الرَّحِمِ . (6)

عنه علیه السلام :إذا قَطَعُوا الأرحامَ جُعِلَتِ الأموالُ فی أیدِی الأشرارِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رحمت [خداوند ]بر مردمی که در میان آنها قطع کننده رحم باشد ، فرود نمی آید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرشتگان بر مردمی که در میان آنها کسی قطع رحم کرده باشد ، فرود نمی آیند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گناهی به اندازه قطع رحم و خیانت و دروغ ، سزامند آن نیست که خداوند علاوه بر کیفر اُخروی ، مرتکب آن را در همین جهان نیز بزودی کیفر دهد .

الکافی :امام علی علیه السلام در خطبه ای فرمود : پناه می برم به خدا، از گناهانی که مرگ را شتاب می بخشند . عبد اللّه بن کوّاء یشکری برخاست و عرض کرد : یا امیر المؤمنین! آیا گناهانی هم هست که مرگ را تسریع کند؟ حضرت فرمود : وای بر تو! آری ، بریدن پیوند از خویشان .

امام علی علیه السلام :زشت ترین گناهان بریدن پیوند خویشاوندی و نافرمانی از پدر و مادر است .

امام علی علیه السلام :با بریدن پیوند خویشاوندی، خشم و انتقامها فرود می آید .

امام علی علیه السلام :هرگاه مردم قطع رحم کنند، ثروتها در دست تبهکاران قرار گیرد .

ص :408


1- کنز العمّال : 6978 .
2- کنز العمّال : 6974 .
3- کنز العمّال : 6986 .
4- الکافی : 2/347/7 .
5- غرر الحکم : 3251 .
6- غرر الحکم : 4930 .
7- الکافی : 2/ 348/8 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :وَجَدْنا فی کتابِ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : ......... إذا قَطَعُوا الأرحامَ جُعِلَتِ الأموالُ فی أیدِی الأشرارِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الذُّنوبُ التی تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ . (2)

الکافی عن حُذیفة بنِ المنصور :قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : اِتَّقُوا الحالِقَةَ ،فإنّها تُمِیتُ الرِّجالَ ، قلتُ : و ما الحالقةُ؟ قالَ : قَطیعَةُ الرَّحِمِ . (3)

(4)

امام باقر علیه السلام :در کتاب رسول خدا صلی الله علیه و آله دیدیم که : . . . هرگاه مردم پیوند خویشاوندی یکدیگر را ببرند، اموال و داراییها در دست بدکاران قرار گیرد .

امام صادق علیه السلام :از جمله گناهانی که مرگ و نابودی را شتاب می بخشد ، قطع رحم است .

الکافی_ به نقل از حذیفة بن منصور _: امام صادق علیه السلام فرمود : از حالقه بپرهیزید ، که آن مردان را به نابودی می کشاند . عرض کردم : حالقه چیست؟ فرمود : قطع رحم کردن .

1470 - أقَلُّ ما یوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ
1470 - کمترین مصداق صله رحم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُلُّوا أرحامَکُم و لَو بالسَّلامِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :صِلُوا أرحامَکُم و لو بِالسَّلامِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صِلُوا أرحامَکُم و لو بالسَّلامِ، یقولُ اللّهُ تبارکَ و تعالی : «وَ اتَّقُوا اللّهَ الّذی تَساءَلُونَ بهِ و الأَرْحامَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبا» (7) . (8)

1470

کمترین مصداق صله رحم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صله ارحام به جای آورید حتی با یک سلام .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صله رحم کنید ، گر چه با یک سلام .

امام علی علیه السلام :با یک سلام هم که شده صله ارحام کنید ؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی می فرماید : «از خدایی که به نام او از یکدیگر چیزی می طلبید ، بترسید و از بریدن خویشاوندیها پروا کنید ، همانا خداوند ناظر بر اعمال شماست» .

ص :409


1- الکافی : 2/374/2 .
2- بحار الأنوار:74/94/23.
3- الکافی : 2/346/2 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 74/134/ 104 و ص 99/43 و ص 90 / 10 و ج 73 / 376 / 14 . وسائل الشیعة : 8 / 593 باب 149 .
5- کنز العمّال : 6914 .
6- تحف العقول : 57 .
7- النساء : 1 .
8- الخصال : 613/10 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صِلْ رَحِمَکَ و لو بِشَربَةٍ مِن ماءٍ، و أفضَلُ ما تُوصَلُ بهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأذی عَنها . (1)

امام صادق علیه السلام :حتی اگر شده با نوشاندن جرعه ای آب، با خویشاوندت صله رحم کن و بهترین صله رحم، آزار نرساندن به خویشاوند است .

ص :410


1- الکافی : 2/151/9 .

184 - الرخصة

اشاره

(1)

ص :411


1- انظر : عنوان 193 «الرِّفق» .

184 - رخصت
1471 - الحَثُّ عَلی إتیانِ الرُّخَصِ
1471 - تشویق به انجام رخصتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ أن تُؤتی رُخصَتُهُ کما یَکرَهُ أن تُؤتی مَعصیَتُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ أن تُقبَلَ رُخصَتُهُ ، کما یُحِبُّ العَبدُ مَغفِرَتَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ أن تُؤتی رُخَصُهُ کما یُحِبُّ أن تُؤتی عَزائمُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ أن یُؤخَذَ بِرُخَصِهِ کما یُحِبُّ أن یُؤخَذَ بعَزائمِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکُم بِرُخصَةِ اللّهِ التی رَخَّصَ لَکُم . (5)

بحار الأنوار :کافورُ الخادِمُ : قالَ لی الإمامُ علیُّ بنُ محمّدٍ علیه السلام : اُترُک لی السَّطْلَ الفُلانِیَّ فی المَوضِعِ الفُلانِیِّ لِأتَطَهَّرَ مِنهُ للصلاةِ ، و أنفَذَنِی فی حاجَةٍ ......... و اُنسِیتُ ما قالَ لی و کانَت لیلةً بارِدَةً ، فَحَسَستُ بهِ و قد قامَ إلی الصلاةِ و ذَکَرتُ أنّنی لَم أترُکْ السَّطلَ فَبَعُدتُ عن المَوضِعِ خَوفا مِن لَومِهِ ......... فَنادانِی نِداءَ مُغضَبٍ فقلتُ : إنّا للّهِِ، أیشِ عُذرِی ......... فقال علیه السلام : یا وَیلَکَ أ ما عَرَفتَ رَسمِی أنّنی لا أتَطَهَّرُ إلاّ بماءٍ باردٍ فَسَخَّنتَ لی ماءً و تَرَکتَهُ فی السَّطْلِ؟!

فقلتُ : و اللّهِ یا سَیِّدِی ما تَرَکتُ السَّطلَ و لا الماءَ ! قالَ علیه السلام : الحمدُ للّهِِ ، و اللّهِ لا تَرَکنا رُخصَةً ، و لا رَدَدْنا مِنحَةً ، الحَمدُ للّهِِ الذی جَعَلَنا مِن أهلِ طاعَتِهِ و وَفَّقَنا لِلعَونِ علی عبادَتِهِ ، إنّ النبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یقولُ : إنَّ اللّهَ یَغضَبُ عَلی مَن لا یَقبَلُ رُخَصَهُ . (6)

1471

تشویق به انجام رخصتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال همچنان که دوست ندارد معصیت شود ، دوست دارد به رخصتهایش (7) عمل شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال دوست دارد رخصتهایش پذیرفته شود ، همچنان که بنده دوست دارد آمرزیده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، همچنان که دوست دارد واجباتش عمل شود ، دوست دارد رخصتهایش نیز به جا آورده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند دوست دارد رخصتهایش به کار بسته شود ، همچنان که دوست دارد فرایضش انجام پذیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به رخصتهای خداوند که به شما داده است، پایبند باشید .

بحار الأنوار_ به نقل از کافور خادم _: امام هادی علیه السلام به من فرمود : فلان سطل آب را در فلان جا بگذار تا برای نماز وضو بگیرم و سپس مرا در پی کاری فرستاد . . . من فراموش کردم دستور آن حضرت را انجام دهم . آن شب ، شب سردی بود. وقتی حضرت برای نماز برخاست، من متوجّه شدم و یادم آمد که سطل را در جایی که فرموده بود نگذاشته ام . از ترس سرزنش ایشان از جای خود دور شدم . . . امام علیه السلام مرا با صدایی خشم آلود، فرا خواند . با خود گفتم : إنّا للّه ، حالا چه بهانه ای بیاورم؟ . . . امام علیه السلام فرمود : وای بر تو! مگر عادت مرا نمی دانی که جز با آب سرد، وضو نمی گیرم ، چرا آب را برایم گرم کرده و در این سطل ریخته ای؟!

عرض کردم : سرورم! به خدا قسم من نه سطلی گذاشته ام و نه آبی! حضرت فرمود : خدا را سپاس ؛ به خدا قسم ما نه رخصتی را فرو گذاشته ایم و نه عطیه ای را رد کرده ایم . سپاس خداوندی را که ما را از فرمانبرداران خود قرار داد و توفیق عبادتش را به ما ارزانی داشت . پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود : همانا خداوند بر کسی که رخصتهای او را نپذیرد، خشم می آورد .

ص :412


1- کنز العمّال : 5335 .
2- کنز العمّال : 5336 .
3- کنز العمّال : 5334 .
4- مستدرک الوسائل : 1/144/214 .
5- کنز العمّال : 5338 .
6- بحار الأنوار: 80/335/6.
7- مقصود از رخصت، جایی است که خداوند متعال تکلیفی را برداشته و یا آن را آسان تر کرده است.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا قالَ بعضُ أصحابِهِ : مَدُّ الرِّقابِ أحَبُّ إلَیکَ أمِ البَراءةُ مِن عَلِیٍّ ؟ _: الرُخصَةُ أحَبُّ إلَیَّ ، أ ما سَمِعتَ قولَ اللّهِ فی عمّارٍ : «إلاَّ مَنْ أُکرِهَ و قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمانِ» (1) ؟! (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به یکی از اصحاب که به ایشان عرض کرد : کشته شدن افراد را [در برابر بیزاری نجستن از علی علیه السلام ] خوشتر داری یا بیزاری جستن آنها را از علی؟ _فرمود : رخصت (کشته نشدن آنها) را خوشتر دارم . مگر این سخن خداوند متعال را درباره عمّار نشنیده ای که : «مگر کسی که به زور [به اظهار کفر ]وادار شود، و حال آن که دلش به ایمان خویش مطمئن است» .

ص :413


1- . النحل : 106 .
2- تفسیر العیّاشی : 2/272/74 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 481 / 20 .

1472 - الإبهامُ فی أحادیثِ الرُّخَصِ
1472 - ابهام در احادیث رخصتها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبهِمُوا ما أبهَمَهُ اللّهُ . (1)

کنز العمّال عن علقمة بنِ قیسٍ :رأیتُ علیّا علی مِنبَرِ الکوفةِ و هو یقولُ: سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ: لا یَزنِی الزانی حینَ یَزنِی و هو مؤمنٌ ......... فقالَ: یا أمیرَ المؤمنینَ، مَن زَنی فقد کَفَرَ؟

فقال علیٌّ علیه السلام : إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَأمُرُنا أن نُبهِمَ أحادیثَ الرُّخَصِ ، لا یَزنِی الزانی و هو مؤمنٌ أنّ ذلکَ الزِّنی لَهُ حلالٌ ، فإن آمَنَ بأنّهُ لَهُ حَلالٌ فقد کَفَرَ . (2)

1472

ابهام در احادیث رخصتها

امام علی علیه السلام :آنچه را خداوند مبهم گذاشته است ، شما نیز مبهم گذارید .

کنز العمّال_ به نقل از علقمة بن قیس _: علی[ علیه السلام ]را بر فراز منبر کوفه دیدم که می فرمود: شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : زناکار ، وقت زنا، با داشتن ایمان، زنا نمی کند . . . علقمه پرسید : ای امیر المؤمنین! کسی که زنا کند کافر شده است؟

علی علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما می فرمود که احادیث ناظر به رخصت را در ابهام گذاریم . زناکار ، با اعتقاد به حلال بودن زنا ، زنا نمی کند . اگر به حلال بودن زنا معتقد باشد، کافر شده است .

ص :414


1- بحار الأنوار : 2/272/5 .
2- کنز العمّال : 1733 .

185 - الارتداد

اشاره

(1)

ص :415


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 18 / 544 «أبواب حدّ المرتدّ» . کنز العمّال : 1 / 311 _ 316 «الارتداد و أحکامه» . بحار الأنوار : 79 / 215 / باب 97 «حدّ المرتدّ و أحکامه» .

185 - برگشتن از دین
1473 - الاِرتِدادُ وَالرُّجوعُ عَلَی الأعقابِ
1473 - ارتداد و واپسگرایی

الکتاب :

«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أ فَإنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئا وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فإذا مِتُّ فأنا فَرَطُکُم و مَوعِدُکم الحَوضَ ......... فأقولُ: یا رَبِّ اُمَّتی! فیقالُ : إنّک لا تَدرِی ما أحدَثُوا بَعدَکَ مُرتَدِّینَ علی أعقابِهِم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی عَلَی الحَوضِ أنتَظِرُ مَن یَرِدُ عَلَیَّ مِنکم ، فَوَ اللّهِ ! لَیُقتَطَعَنَّ دُونِی رجالٌ ، فَلَأقُولَنَّ : أی رَبِّ ، مِنّی و مِن اُمَّتی ، فیقولُ: إنّکَ لا تَدرِی ما عَمِلُوا بَعدَک ، ما زالوا یَرجِعونَ علی أعقابِهِم . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا قَبَضَ اللّهُ رسولَهُ صلی الله علیه و آله ، رَجَعَ قومٌ علی الأعقابِ ، و غالَتهُمُ السُّبُلُ ، و اتَّکَلُوا علی الوَلاَئجِ . (4)

1473

ارتداد و وا پس گرایی

قرآن :

«جز این نیست که محمّد پیامبری است که پیش از او نیز پیامبرانی دیگر بوده اند . آیا اگر بمیرد یا کشته شود شما به آیین پیشین خود باز می گردید؟ هر کس که باز گردد هیچ زیانی به خدا نخواهد رسانید. خدا سپاس گزاران را پاداش خواهد داد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پس آنگاه که بمیرم، من پیشاهنگ شما خواهم بود و وعده گاه شما [با من بر سر ]حوض [کوثر ]باشد ......... پس، می گویم : پروردگارا ! اینها امّت من هستند! در جوابم گفته شود : تو که نمی دانی بعد از تو چه کارها کردند و به قهقرا (آیین پیشین خود) برگشتند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در کنار حوض، منتظر کسانی از شما هستم که نزد من آیند . به خدا سوگند ، مردانی از برابر من می گذرند و من می گویم : پروردگار من! اینها از من و امّت من هستند . خداوند می فرماید : تو که نمی دانی که پس از تو چه کردند ؛ آنها پیوسته به عقب (آیین گذشته خود) بر می گشتند .

امام علی علیه السلام :پس از آن که خداوند جان رسولش صلی الله علیه و آله را گرفت ، گروهی به عقب برگشتند و راههای ناهموار ، آنان را به هلاکت افکند و بر افکار نادرست تکیه کردند .

ص :416


1- آل عمران : 144 .
2- کنز العمّال : 31113 .
3- صحیح مسلم : 4 / 1794 / 28 .
4- نهج البلاغة: الخطبة150.

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی معاویةَ _: و أردَیتَ جِیلاً مِنَ الناسِ کثیرا خَدَعتَهُم بِغَیِّکَ ، و ألقَیتَهُم فی مَوجِ بَحرِکَ ، تَغشاهُمُ الظُّلُماتُ ، و تَتَلاطَمُ بِهِمُ الشُّبُهاتُ ، فَجازُوا (جارُوا) عن وِجهَتِهِم ، و نَکَصُوا علی أعقابِهم ، و تَوَلَّوا علی أدبارِهِم . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کلامٍ له علیه السلام کَلَّمَ به الخوارجَ _: فَاُوبُوا شَرَّ مَآبٍ ، وَ ارجِعُوا عَلی أثَرِ الأعقابِ . (2)

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : گروه بسیاری از مردم را به هلاکت افکندی و با گمراهی خود آنان را فریفتی و در موج دریایِ [پلیدیهای] خویش درافکندی، تاریکیها آنان را فرا گرفت و امواج شبهات از هر سو آنها را به تلاطم آورد ؛ پس ، از راه راست دور شدند و به قهقرا برگشتند و به راه پیشینیان خویش بازگشتند .

امام علی علیه السلام_ به خوارج _فرمود : پس ، به بدترین بازگشتگاه برگردید و راه پیشینیان [خود ]را در پیش گیرید .

1474 - جَزاءُ الارتِدادِ
1474 - کیفر ارتداد

الکتاب :

«وَ مَنْ یَرتَدِدْ منکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن بَدَّلَ دِینَهُ فَاقتُلُوهُ . (5)

1474

کیفر ارتداد

قرآن :

«از میان شما آنها که از دین خود برگردند و کافر بمیرند ، اعمالشان در دنیا و آخرت تباه شده، جاودانه در جهنم باشند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دین خود را تغییر دهد ، او را بکشید .

ص :417


1- . نهج البلاغة : الکتاب 32 .
2- نهج البلاغة: الخطبة58 .
3- . البقرة : 217 .
4- انظر : آل عمران: 86 ، 91 ، النساء: 137 ، المائدة: 54 ، محمّد: 25 .
5- دعائم الإسلام : 2/480/1717 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما یُستَتابُ مَن دَخَلَ دِینا ثمّ رَجَعَ عَنهُ ، فَأمَّا مَن وُلِدَ فی الإسلامِ فإنّا نَقتُلُهُ و لا نَستَتِیبُهُ . (1)

عنه علیه السلام :المُرتَدُّ عنِ الإسلامِ تُعزَلُ عَنهُ امرَأتُهُ، و لا تُؤکَلُ ذَبِیحَتُهُ و یُستَتابُ ثلاثةَ أیّامٍ، فإن تابَ و رَجَعَ إلی أمرِ اللّهِ عزّ و جلّ و إلاّ قُتِلَ یومَ الرابعِ . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا کَتَبَ غلامُهُ إلَیهِ : أنّی قد أصَبتُ قَوما مِن المسلمینَ زَنادِقَةً ، و قَوما مِنَ النَّصاری زَنادِقَةً ؟ _: أمّا مَن کانَ مِنَ المسلمینَ وُلِدَ علی الفِطرَةِ ، ثُمّ ارتَدَّ ، فَاضرِب عُنُقَهُ و لا تَستَتِبْهُ ، و مَن لَم یُولَدْ مِنهُم علی الفِطرةِ ، فَاستَتِبْهُ ، فإن تابَ و إلاّ فَاضرِبْ عُنُقَهُ ، و أمّا النَّصاری فما هُم علَیهِ أعظَمُ مِن الزَّندَقَةِ . (3)

کنز العمّال :أنّ علیّا استَتابَ رجُلاً کَفَرَ بعدَ إسلامِهِ شَهرا فَأبی فَقَتَلَهُ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أنّ علیّا علیه السلام : کانَ یَستَتِیبُ الزَّنادِقَةَ و لا یَستَتِیبُ مَن وُلِدَ فی الإسلامِ، و یقولُ: إنّما نَستَتِیبُ مَن دَخَل فی دِینِنا ثُمّ رَجَعَ عَنهُ ، أمّا مَن وُلِدَ فی الإسلامِ فلا نَستَتِیبُهُ . (5)

امام علی علیه السلام :تنها کسانی به توبه وادار می شوند که دینی را بپذیرند و سپس از آن برگردند، اما مرتدّی را که مسلمان، زاده شده باشد ، می کشیم و توبه اش را نمی خواهیم .

امام علی علیه السلام :کسی که از اسلام مرتدّ شده باشد ، زنش باید از او جدا شود ، گوشت حیوانی که او ذبح کرده خورده نمی شود و سه روز مهلت داده می شود که توبه کند ، اگر توبه نکرد و به فرمان خداوند عزّ و جلّ باز نگشت، در روز چهارم کشته می شود .

امام علی علیه السلام_ در جواب نامه کارگزارش که از حضرت سؤال کرد : من با گروهی از مسلمانان زندیق شده و گروهی از مسیحیان زندیق شده رو به رو شده ام [تکلیف چیست؟] _نوشت : مسلمانانی را که مسلمان به دنیا آمده اند و سپس زندیق شده اند، گردن بزن و از آنها توبه مخواه ، ولی کسانی را که مسلمان به دنیا نیامده اند [بلکه بعدا مسلمان شده و سپس از اسلام برگشته اند] به توبه وادار کن ؛ اگر توبه نکردند گردن بزن . و اما مسیحیان ، اعتقادات خود آنها بدتر از زندقه است .

کنز العمّال :علی علیه السلام مردی را که مسلمان شده و سپس کافر گشته بود ، یک ماه مهلت داد تا توبه کند، اما او توبه نکرد و علی علیه السلام وی را کشت .

امام زین العابدین علیه السلام :علی علیه السلام زندیق شده ها را به توبه وادار می کرد، اما از کسانی

که مسلمان به دنیا آمده [و سپس زندیق شده] بودند توبه نمی پذیرفت و می فرمود : ما کسانی را به توبه دعوت می کنیم که دین ما را پذیرفته و سپس از آن برگشته اند . اما کسانی را که مسلمان به دنیا آمده اند، به توبه کردن فرا نمی خوانیم (حکم را درباره آن جاری می کنیم) .

ص :418


1- دعائم الإسلام : 2/480/1718 .
2- الجعفریّات : 127 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/152/3552 .
4- کنز العمّال : 1474 .
5- الجعفریّات : 128 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمَّا سَألَهُ محمّدُ بنُ مسلمٍ عَن المُرتَدِّ _: مَن رَغِبَ عن الإسلامِ و کَفَرَ بما أنزَلَ اللّهُ علی محمّدٍ صلی الله علیه و آله بعدَ إسلامِهِ فلا تَوبَةَ لَهُ و قد وَجَبَ قَتلُهُ و بانَت مِنهُ امرَأتُهُ و یُقَسَّمُ ما تَرَکَ علی وُلْدِهِ . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال محمّد بن مسلم از حکم مرتدّ _فرمود : هر که از اسلام روی برتابد و پس از مسلمان شدن ، به آنچه خداوند بر محمّد صلی الله علیه و آله نازل فرموده است ، کفر ورزد، توبه اش پذیرفته نیست و باید کشته شود ، زنش از وی جدا گردد و میراثش میان فرزندانش تقسیم شود .

1475 - المُرتَدُّ بَعدَ التَّوبَةِ
1475 - وضعیت مرتدّ بعد از توبه

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن کان مُؤمنا فَحَجَّ و عَمِلَ فی إیمانِهِ ، ثمّ قد أصابَتهُ فی إیمانِهِ فِتنَةٌ ، فَکَفَرَ ثُمّ تابَ و آمَنَ ، قالَ : یُحسَبُ لَهُ کُلُّ عَمَلٍ صالِحٍ عَمِلَهُ فی إیمانِهِ و لا یَبطُلُ مِنهُ شیءٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَن کان مُؤمنا یَعمَلُ خیرا ثمّ أصابَتهُ فِتنَةٌ فَکَفَرَ ثُمّ تابَ بعدَ کُفرِهِ کُتِبَ لَهُ کلُّ شَیءٍ عَمِلَهُ فی إیمانِهِ فلا یُبطِلُهُ کُفرُهُ إذا تابَ بعدَ کُفرِهِ . (4) (5)

1475

وضعیت مرتدّ بعد از توبه

امام باقر علیه السلام :هر مؤمنی در زمانِ ایمان خود، به حج رود و کاری [نیک] انجام دهد و سپس در ایمانش خللی وارد آید و کافر گردد، ولی بعد توبه کند و ایمان آورد ، هر کار خوب و شایسته ای که در زمان ایمان اولیه اش انجام داده برایش منظور می شود و چیزی از آن [به سبب کفرش ]باطل نمی گردد .

امام باقر علیه السلام :هر مؤمنی که در زمان ایمان داشتن، کار نیکی انجام دهد و سپس بر اثر گرفتار شدن به فتنه، کافر گردد، اما بعد از آن توبه کند ، هر عمل خیری که در زمان ایمانش به جا آورده برایش نوشته و محسوب شود و کفر او، چون پس از آن توبه کرده است ، اعمالش را باطل نمی کند .

ص :419


1- الکافی : 7/256/1 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 544 باب 1 .
3- تهذیب الأحکام : 5/459/1597 .
4- دعائم الإسلام : 2/483/1728 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 96 باب 30 .

1476 - موجِباتُ الکُفرِ وَالارتِدادِ
1476 - آنچه موجب کفر و ارتداد می شود

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :حُبُّنا إیمانٌ ، و بُغضُنا کُفرٌ . (1)

عنه علیه السلام :مِنَ المَحتومِ الذی لا تَبدیلَ لَهُ عِندَ اللّهِ قِیامُ قائمِنا ، فَمَن شَکَّ فیما أقولُ لَقِیَ اللّهَ (سبحانَهُ) و هُو بهِ کافِرٌ و لَهُ جاحِدٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ ادَّعی الإمامَةَ و لَیسَ مِن أهلِها فهُو کافِرٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَن شَکَّ فی اللّهِ ، و فی رسولِهِ صلی الله علیه و آله فهُو کافِرٌ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن شَبَّهَ اللّهَ تعالی بخَلقِهِ فهُو مُشرِکٌ ، و مَن نَسَبَ إلَیهِ ما نَهی عَنهُ فهُو کافِرٌ . (5)

1476

آنچه موجب کفر و ارتداد می شود

امام باقر علیه السلام :دوست داشتن ما ایمان است و دشمن داشتن ما کفر .

امام باقر علیه السلام :از امور حتمی و تغییر ناپذیر نزد خداوند قیام (انقلاب) قائم ماست . هر که در گفته من شک کند، خدا را با حال کفر و انکار او دیدار کند .

امام صادق علیه السلام :کسی که ادّعای امامت کند در حالی که اهلیّت آن را ندارد ، کافر است .

امام صادق علیه السلام :کسی که درباره خدا و رسول او صلی الله علیه و آله شک کند ، کافر است .

امام رضا علیه السلام :هر که خداوند تعالی را به مخلوقاتش تشبیه کند، مشرک است و هر که به خداوند چیزی را نسبت دهد که از آن نهی فرموده است ، کافر باشد .

ص :420


1- الکافی : 1/188/12 .
2- الغیبة للنعمانی : 86/17 .
3- ثواب الأعمال : 255/2 .
4- الکافی : 2/386/10 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 1/114/1 .

عنه علیه السلام :مَن وَصَفَ اللّهَ بوجهٍ کالوُجوهِ فقد کَفَرَ . (1)

عنه علیه السلام :القائلُ بِالجَبرِ کافِرٌ ، و القائلُ بالتَّفویضِ مُشرِکٌ . (2)

عنه علیه السلام :مَن قالَ بالتَّناسُخِ فهُو کافِرٌ بِاللّهِ العظیمِ ، مُکَذِّبٌ بالجنّةِ و النارِ . (3)

(4)

امام رضا علیه السلام :هر که خداوند را با چهره ای

از چهره ها توصیف کند کافر است .

امام رضا علیه السلام :معتقدِ به جبرْ کافر است و معتقدِ به تفویضْ مشرک .

امام رضا علیه السلام :کسی که معتقد به تناسخ باشد ، به خداوند بزرگ کفر ورزیده و بهشت و دوزخ را تکذیب کرده است .

ص :421


1- عیون أخبار الرِّضا: 1/115/3 .
2- عیون أخبار الرِّضا: 1/124/17 .
3- عیون أخبار الرِّضا: 2/202/1 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 557 باب 10 . الرشوة : باب 1512 . الکفر : باب 3437 .

ص :422

186 - الرزق

اشاره

(1)

(2)

ص :423


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 143 باب 5 «الأرزاق و الأسعار» . کنز العمّال : 4 / 22 «الإجمال فی طلب الرزق» . بحار الأنوار : 103 / 1 «أبواب المکاسب» و ص 90 «أبواب التجارات و البیوع» .
2- انظر : عنوان 56 «التجارة» ، 109 «الحرام» ، 127 «الحلال» . 449 «القناعة» ، 458 «الکسب» ، 499 «المال» ، 231 «الإسراف» . الحرص : باب 799 ، التوکّل : باب 4124 .

186 - روزی
1477 - الرَّزّاقُ
1477 - روزی رسان

الکتاب :

«إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو القُوَّةِ المَتِینُ» . (1)

الحدیث :

بحار الأنوار :فی الوحیِ القدیمِ : یا بنَ آدَمَ، خَلَقتُکَ مِن تُرابٍ ثُمّ مِن نُطفَةٍ فلَم أعیَ بِخَلقِکَ أ وَ یُعیِینِی رَغیفٌ أسُوقُهُ إلَیکَ فی حِینِهِ ؟! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ بهِ لقمانُ ابنَهُ أن قالَ لَهُ : یا بُنَیَّ، لِیَعتَبِرْ مَن قَصُرَ یَقِینُهُ و ضَعُفَت نِیَّتُهُ فی طَلَبِ الرِّزقِ أنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی خَلَقَهُ فی ثلاثةِ أحوالٍ مِن أمرِهِ ، و آتاهُ رِزقَهُ و لَم یَکُن لَهُ فی واحِدَةٍ مِنها کَسبٌ و لا حِیلَةٌ ، إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی سَیَرزُقُهُ فی الحالِ الرابِعَةِ ......... فی رَحِمِ اُمِّهِ ......... مِن لَبَنِ اُمِّهِ ......... مِن کَسبِ أبَوَیهِ ......... حتّی إذا کَبِرَ و عَقَلَ و اکتَسَبَ لِنفسِهِ ضاقَ بهِ أمرُهُ و ظَنَّ الظُّنونَ بِربِّهِ ، و جَحَدَ الحُقوقَ فی مالِهِ و قَتَرَ عَلی نفسِهِ و عِیالِهِ ، مَخافَةَ إقتارِ رِزقٍ و سُوءِ یَقینٍ بالخَلَفِ مِنَ اللّهِ تبارکَ و تَعالی . (3)

1477

روزی رسان

قرآن :

«خداست روزی رسان . و اوست دارنده نیرویی سخت استوار» .

حدیث :

بحار الأنوار:در وحیِ گذشته (به انبیای پیشین) آمده است : ای آدمی زاده! من تو را از خاک و سپس از نطفه بیافریدم و در آفرینش تو ناتوان نماندم . آیا رساندنِ به موقعِ گرده نانی به تو، مرا درمانده می سازد؟

امام علی علیه السلام :از جمله اندرزهای لقمان به فرزندش این بود که : فرزندم! کسی که در به دست آوردن روزی، یقینش [به خدا] اندک و نیّتش [به روزی رسان] سست است، باید از این نکته عبرت آموزد که خداوند تبارک و تعالی او را در سه مرحله از خلقتش روزی داد، بدون آن که خودش در آنها تلاش و تدبیری داشته باشد. پس، خداوند تبارک و تعالی در مرحله چهارم نیز روزی او را خواهد داد . . . [مرحله اول] در رحم مادرش . . . و [مرحله دوم ]از شیر مادرش [بود ] . . . و [مرحله سوم ]از درآمد والدینش روزی او را داد . . . تا آن که بزرگ و فهمیده شد و مستقلاً به کسب درآمد پرداخت . در این هنگام ، بر خود سخت گرفت و به پروردگارش بدگمان شد و از ترس تنگدستی و یقین نداشتن به جایگزین کردن نعمت از سوی خداوند تبارک و تعالی ، حقوق [خدا و مردم] در مال خود را نادیده گرفت و خود و خانواده اش را در سختی و تنگنا قرار داد .

ص :424


1- الذاریات : 58 .
2- بحار الأنوار : 103/21/12 .
3- الخصال : 122/114 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الذی تَرجُوهُ لِتَضعِیفِ حَسَناتِکَ و مَحوِ سَیِّئاتِکَ فَارجُهُ لإِصلاحِ حالِ بَناتِکَ. (1)

امام صادق علیه السلام :خدایی که برای چند برابر شدن [پاداش ]نیکی ها و پاک شدن بدی هایت به او امید بسته ای ، برای بهبود حال و روز دخترانت نیز به همو امید بند .

1478 - بَسطُ الرِّزقِ وقَبضُهُ
1478 - گشایش و تنگی در روزی

الکتاب :

«إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ و یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبِیرَا بَصِیرا» . (2)

«وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللّهَ یَبْسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یَقْدِرُ لَولا أن مَنَّ اللّهُ عَلَیْنا لَخَسَفَ بِنا وَیْکَأَنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الکافِرُونَ» . (3)

«قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقْدِرُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» . (4)

(5)

1478

گشایش و تنگی در روزی

قرآن :

«پروردگار تو در رزق هر کس که بخواهد گشایش می دهد یا تنگ می گیرد ؛ زیرا او به بندگانش آگاه و بیناست» .

«روز دیگر ، آن کسان که دیروز آرزو می کردند که به جای او (قارون) می بودند ، گفتند : شگفتا که خدا روزی هر کس را که خواهد فراوان کند یا تنگ سازد . اگر خدا به ما نیز نعمت فراوان داده بود ، ما را نیز در زمین فرو می برد . و شگفتا که کافران رستگار نمی شوند» .

«بگو : پروردگار من است که روزی هر کس را که بخواهد فراوان می کند و بر هر که بخواهد تنگ می گیرد ، ولی بیشتر مردم نمی دانند» .

ص :425


1- بحار الأنوار : 5/146/2.
2- الإسراء : 30 .
3- القصص : 82 .
4- سبأ : 36 .
5- (انظر) الرعد: 26 ، العنکبوت: 62 ، الروم: 37 ، الزمر: 52 ، الشوری: 12 .

1479 - حِکمَةُ القَبضِ وَالبَسطِ
1479 - حکمت تنگی و گشایش روزی

الکتاب :

وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ» . (1)

و اللّهُ فَضَّلَ بَعضَکُمْ عَلی بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَما الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرادِّی رِزْقِهِمْ عَلی ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُم فَهُمْ فِیهِ سَوَاءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللّهِ یَجْحَدُونَ» . (2)

وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ لِّلرِّجالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیما» . (3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الأمرَ یَنزِلُ مِنَ السماءِ إلی الأرضِ کَقَطَراتِ المَطَرِ إلی کُلِّ نَفسٍ بما قُسِمَ لَها مِن زِیادَةٍ أو نُقصانٍ ، فإن رَأی أحَدُکُم لأخِیهِ غَفِیرَةً فی أهلٍ ، أو مالٍ ، أو نفسٍ ، فلا تَکُونَنَّ لَهُ فِتنَةً . (4)

عنه علیه السلام :لا یَملِکُ إمساکَ الأرزاقِ و إدرارَها إلاّ الرَّزَّاقُ . (5)

عنه علیه السلام :قَسَمَ أرزاقَهُم ، و أحصی آثارَهُم و أعمالَهُم ، و عَدَدَ أنفُسِهِم . (6)

1479

حکمت تنگی و گشایش روزی

قرآن :

«اگر خدا روزی بندگانش را گشایش دهد، در زمین فساد می کنند ، ولی به اندازه ای که بخواهد روزی می فرستد ؛ زیرا به بندگان خود آگاه و بیناست» .

«خدا ، روزی بعضی از شما را از بعضی دیگر افزون کرده است . پس آنان که فزونی یافته اند از روزی خود به بندگان خویش نمی دهند تا همه در روزی یکسان شوند . آیا نعمت خدا را انکار می کنند؟» .

«آن چیزهایی را که خدا بدانها بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده است ، آرزو مکنید. برای مردان از آنچه کسب کرده اند، بهره ای است و برای زنان نیز از آنچه کسب کرده اند بهره ای است و از فضل خدا [روزی ]بخواهید که بر هر چیز داناست» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :فرمان [الهی به آنچه مقدّر است] همچون قطره های باران، از آسمان به زمین فرود می آید ، به هر کس کم و بیش، آنچه سهم اوست می رسد . پس ، اگر یکی از شما در خانواده یا مال یا جان و توان برادرش، اندک فزونی دید، این نباید مایه فتنه (فساد) او شود .

امام علی علیه السلام :اختیار کم و زیاد شدن روزی ها جز در دست روزی رسان نیست .

امام علی علیه السلام :روزی های آنان را تقسیم کرد و آثار و اعمال و تعدادشان را شماره کرد .

ص :426


1- . الشوری : 27 .
2- النحل : 71 .
3- النساء : 32 .
4- نهج البلاغة: الخطبة 23.
5- . غرر الحکم : 10838 .
6- نهج البلاغة: الخطبة90.

1480 - ضَمانُ الرِّزقِ
1480 - تضمین روزی

الکتاب :

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ دابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَها اللّهُ یَرْزُقُها وَ إِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیمُ» . (1)

«وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُّبِینٍ» . (2)

حدیث :

امام علی علیه السلام :روزی ها را مقدّر فرمود و آن گاه، آنها را زیاد و کم و به تنگی و فراخی عادلانه تقسیم کرد ، تا هر که را بخواهد به وسعت روزی و یا تنگی آن بیازماید و از این طریق سپاسگزاری و شکیبایی توانگر و تهیدست را به آزمایش گذارد .

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «بدانید که دارایی ها و فرزندان شما مایه آزمایش است» _فرمود : یعنی، خداوند به وسیله دارایی ها و فرزندان مردم را می آزماید، تا معلوم شود چه کسی از روزی خود ناخشنود است و چه کسی به قسمت خویش خشنود .

1480

تضمین روزی

قرآن :

«چه بسیار جنبندگانی که یارای تحصیل روزی خویش ندارند و خدا آنها و شما را روزی می دهد و او شنوا و داناست» .

«هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست ، جز آن که روزی اش بر عهده خداست و قرارگاه و مکان نقل و

انتقالش را می داند ؛ زیرا همه در کتابی روشن (لوح محفوظ) آمده است» .

ص :427


1- العنکبوت : 60 .
2- هود : 6 .

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکُلِّ ذِی رَمَقٍ قُوتٌ . (1)

عنه علیه السلام :اُنظُرُوا إِلی النَّملَةِ فی صِغَرِ جُثَّتِها ، و لَطافَةِ هَیئَتِها ، لا تَکادُ تُنالُ بلَحظِ البَصَرِ (النَّظَرِ) ......... مَکفُولٌ برِزقِها ، مَرزوقةٌ بوَفقِها ، لا یَغفُلُها المَنَّانُ ، و لا یَحرِمُها الدَیَّانُ، و لَو فی الصَّفا الیابِسِ، و الحَجَرِ الجامِسِ. (2)

عنه علیه السلام :فهذا غُرابٌ و هذا عُقابٌ ، و هذا حَمامٌ و هذا نَعامٌ ، دَعا کُلَّ طائرٍ باسمِهِ ، و کَفَلَ لَهُ برزقِهِ . (3)

عنه علیه السلام :عِیالُهُ الخَلائقُ ، ضَمِنَ أَرزاقَهُم، و قَدَّرَ أَقْواتَهُم . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی التَّحمیدِ للّهِِ عزّ و جلّ _: و جَعَلَ لِکُلِّ رُوحٍ مِنهُم قُوتا مَعلوما مَقسوما مِن رِزقِهِ ، لا یَنقُصُ مَن زادَهُ ناقِصٌ ، و لا یَزِیدُ مَن نَقَصَ مِنهُم زائدٌ . (5)

(6)

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر جانداری، روزی خود را دارد .

امام علی علیه السلام :این مورچه[ها] را بنگرید که با آن همه کوچکی و ظرافت اندام، که تقریباً به چشم نمی آید . . . روزی اش تضمین شده و به او روزیِ فراخورِ حالش می رسد ؛ [خداوند] منّان از او غافل نیست و [پروردگار] حسابگر محرومش نساخته است ، اگر چه در دل تخته سنگی صاف و خشک و یا در میان صخره ای سخت باشد .

امام علی علیه السلام :این کلاغ است و آن یکی عقاب ، این کبوتر است و آن دیگری شترمرغ . هر مرغی را به نامی خوانده و روزی او را ضمانت کرده است .

امام علی علیه السلام :خلایق نان خورهای خدایند . خداوند روزهای آنها را ضمانت و خوراکشان را مقدّر کرده است .

امام زین العابدین علیه السلام_ در حمد و ستایش خداوند عزّ و جلّ _فرمود : و از رزقی که عطا فرموده برای هر جانداری بهره مشخصی از روزی قرار داده است و به هر کس روزی بیشتر دهد، کسی نمی تواند از آن بکاهد و به هر کس روزی کمتر دهد، کسی نمی تواند بر آن بیفزاید .

ص :428


1- الأمالی للصدوق : 399/515 .
2- نهج البلاغة: الخطبة185.
3- نهج البلاغة : الخطبة 185 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
5- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 1 .
6- (انظر) بحار الأنوار: 103 / 36 « قصّة وصول الرزق إلی دودة عمیاء» . و ج 14 / 363 « قصّة حبس دانیال فی الجُبّ و إتیان رزقه » .

1481 - ضَمانُ الرِّزقِ لِمَن طَلَبهُ
1481 - تضمین روزی برای جوینده روزی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُطلُبُوا الرِّزقَ فإنّهُ مَضمونٌ لِطالِ_بِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ أبو عُبَیدةَ: اُدعُ اللّهَ لِی أن لا یَجعَلَ رِزقی علی أیدِی العِبادِ _: أبَی اللّهُ علَیکَ ذلکَ إلاّ أن یَجعَلَ أرزاقَ العِبادِ بعضِهم مِن بعضٍ ، و لکنِ ادْعُ اللّهَ أن یَجعَلَ رِزقَکَ علی أیدِی خِیارِ خَلقِهِ ، فإنّهُ مِنَ السَّعادَةِ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَدَع طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ فإنّهُ عَونٌ لَکَ عَلی دِینِکَ ، و اعقِل راحِلَتَکَ و تَوَکَّل . (3)

1481

تضمین روزی برای جوینده روزی

امام علی علیه السلام :روزی را بجویید ؛ زیرا روزی برای جوینده آن ضمانت شده است .

امام صادق علیه السلام_ وقتی ابو عبیده به ایشان عرض کرد: دعا کن که خداوند روزی مرا در دست بندگانش قرار ندهد _فرمود : خداوند چنین کاری نمی کند . او روزی بندگان را در دست یکدیگر قرار داده است ؛ اما از خدا بخواه که روزی ات را در دست بندگان خوبش قرار دهد ، که این از خوشبختی است .

امام صادق علیه السلام :از طلب روزیِ حلال دست مکش ؛ زیرا طلب روزی حلال تو را در دینت یاری می رساند . و با توکّل زانوی اُشتر ببند .

1482 - الاشتِغالُ بِالمَضمونِ عَنِ المَفروضِ
1482 - مشغول شدن به روزی تضمین شده، شما را از انجام دادن فرایض باز ندارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَتَشاغَلْ عمّا فُرِضَ علَیکَ بِما قد ضُمِنَ لَکَ فإنّهُ لَیسَ بفائتِکَ ما قد قُسِّمَ لَکَ ، و لَستَ بِلاحِقٍ ما قد زُوِیَ عنکَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قد تُکُفِّلَ لَکُم بالرِّزقِ و اُمِرتُم بالعَمَلِ ، فلا یَکونَنَّ المَضمونُ لَکُم طَلَبُهُ أولی بِکُم مِن المَفروضِ علَیکُم عَمَلُهُ ، مَع أنّهُ و اللّهِ لَقَدِ اعتَرَضَ الشَّکُّ ، و دَخِلَ الیَقینُ ، حتّی کَأنَّ الذی ضُمِنَ لَکُم قد فُرِضَ علَیکُم ، و کَأنَّ الذی قد فُرِضَ علَیکُم قد وُضِعَ عنکُم . (5)

1482

مشغول شدن به روزی تضمین شده، شما را از انجام دادن فرایض باز ندارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا با پرداختن به کسب روزی تضمین شده، از آنچه بر تو واجب شده است بازمانی ؛ زیرا قسمت تو از روزی می رسد و آنچه قسمت تو نباشد به آن دست نمی یابی .

امام علی علیه السلام :خداوند روزیِ شما را تضمین کرده و به عمل (انجام واجبات) فرمان یافته اید . پس ، طلبِ روزیِ تضمین شده، نباید برای شما مقدّم بر اعمال واجب

باشد ؛ ولی به خدا سوگند، که شک بر شما عارض شده و اوهام نادرست، با یقین درآمیخته است ، چندان که آنچه برای شما تضمین شده، گویی به صورت امری واجب در آمده و گویی آنچه واجب شده، از دوش شما برداشته شده است .

ص :429


1- الإرشاد : 1/303 .
2- تحف العقول : 361 .
3- الأمالی للمفید : 172/1 .
4- بحار الأنوار: 77/187/10.
5- نهج البلاغة: الخطبة114.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :لا یَشغَلْکَ رِزقٌ مَضمونٌ عن عَمَلٍ مَفروضٍ . (1)

امام عسکری علیه السلام :مبادا [سرگرم شدن به] روزی ضمانت شده ، تو را از کار واجبی باز دارد .

1483 - الحِرصُ وزِیادةُ الرِّزقِ
1483 - حرص زدن و افزایش روزی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الرِّزقَ لا یَجُرُّهُ حِرصُ حَریصٍ و لا یَصرِفُهُ کَراهِیَةُ کارِهٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَم مِن مُتعِبٍ نفسَهُ مُقَتَّرٌ علَیهِ ، و مُقتَصِدٍ فی الطَّلَبِ قد ساعَدَتهُ المَقادیرُ . (3)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّ عَبدا و إن ضَعُفَتْ حِیلَتُهُ ، و وَهَنَتْ مَکِیدَتُهُ أنَّهُ لَن یُنقَصَ مِمّا قَدَّرَ اللّهُ لَهُ ، و إن قَوِیَ عَبدٌ فی شِدَّةِ الحِیلَةِ و قُوَّةِ المَکِیدَة أنّهُ لن یُزادَ عَلی ما قَدَّرَ اللّهُ لَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُعْطَ قاعِدا لَم یُعطَ قائما . (5)

1483

حرص زدن و افزایش روزی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نه حرص زدن حریص ، روزی را به سوی او می کشاند و نه ناخوش داشتن کسی، آن را از او باز می دارد.

امام علی علیه السلام :بسا انسانهایی که [در طلبِ روزی] خود را به رنج می افکنند ، اما در سختی و تنگدستی به سر می برند و بسا کسانی که در طلبِ روزی میانه روی می کنند و دست تقدیر، آنان را یاری می رساند.

امام علی علیه السلام :بدانید که آنچه خداوند برای بنده مقدّر کرده است ، بی کم و کاست، به او برسد هر چند در چاره اندیشی و پیدا کردن راههای کسب روزی ناتوان باشد و نیز بیش از آنچه خداوند برایش مقدّر کرده به او نرسد ، هر چند بسیار زرنگ و چاره اندیش باشد .

امام علی علیه السلام :آن رزقی که بی کوشش، به کسی عطا نشود ، با کوشش هم به او داده نخواهد شد .

ص :430


1- بحار الأنوار: 78/374/22.
2- بحار الأنوار: 77/68/7.
3- بحار الأنوار : 103/35/69 .
4- الأمالی للمفید: 207/39.
5- نهج البلاغة : الحکمة 396 .

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی عبدِ اللّه بنِ عبّاسٍ _: أمّا بعدُ ، فإنّک لَستَ بسابِقٍ أجَلَکَ ، و لا مَرزوقٍ ما لَیسَ لکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام کثیرا ما یقولُ : اعلَمُوا عِلما یَقینا أنَّ اللّهَ تعالی لَم یَجعَلْ للعَبدِ و إنِ اشتَدَّ جُهدُهُ و عَظُمَتْ حِیلَتُهُ و کَبُرَتْ مُکایَدَتُهُ أن یَسبِقَ ما سُمِّیَ لَهُ فی الذِّکْرِ الحَکیمِ ......... أیُّها الناسُ إنّهُ لَن یَزدادَ امرُؤٌ تَغییرا بِحِذْقِهِ و لَن یَنقُصَ امرُؤٌ فَقیرٌ لخُرْقِهِ ، فالعالِمُ بهذا العامِلُ بهِ أعظَمُ الناسِ راحَةً فی مَنفَعةٍ . (2)

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به عبد اللّه بن عباس _نوشت : اما بعد ، بدان که تو پیش از اَجَلت نخواهی مرد و آنچه روزیِ تو نیست، نصیبت نخواهد شد .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام بارها می فرمود : به علم الیقین بدانید که خداوند متعال اجازه نمی دهد بنده بر آنچه در ذکر حکیم برایش مقدّر شده پیشی گیرد ، هر چند سخت بکوشد و با تمام توان چاره اندیشد و ترفند زند ......... . ای مردم! هیچ انسانی، با هوش و ذکاوت خود نمی تواند تغییری در جهت افزایش روزیِ خود پدید آورد و از روزیِ هیچ فقیری، به سبب کم هوشی او ، کم نمی شود . کسی که این نکته را بداند و به آن عمل کند، بیش از همه آسایش دارد و سود برده است .

1484 - ثَمَرَةُ الإیمانِ بِقِسمَةِ الرِّزقِ
1484 - ثمره ایمان به مقدّر بودن روزی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :

دَعِ الحِرصَ عَلَی الدنیا

و فی العَیشِ فلا تَطمَعْ

فإنَّ الرِّزقَ مَقسومٌ

و کَدُّ المَرءِ لا یَنفَعْ

فَقیرٌ کُلُّ مَن یَطمَعْ

غَنِیٌّ کُلُّ مَن یَقنَعْ (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لَمّا أتاهُ خَبرُ شَهادَةِ مسلمٍ _:

فَإنْ تَکُنِ الدنیا تُعَدُّ نَفیسةً

فَدارُ ثَوابِ اللّهِ أعلی و أنبَلُ

و إن تَکُنِ الأَرزاقُ قَسْما مُقَدَّرا

فقِلَّةُ حِرصِ المَرءِ فی الرِّزقِ أَجمَلُ (4)

1484

ثمره ایمان به مقدّر بودن روزی

امام علی علیه السلام_ در شعری _فرمود:

آزمندی به دنیا را رها کن

و به زندگی طمع مبند

زیرا روزی قسمت شده است

و تلاش [بیش از حدّ] انسان بی فایده

هر که طمع می ورزد، فقیر است

و هرکه قناعت می کند، غنی

امام حسین علیه السلام_ پس از شنیدن خبر شهادت مسلم _خواند :

اگر دنیا، ارزشمند به شمار می آید

سرای پاداش خداوند عالی تر و ارزنده تر است

اگر روزی ها قسمت شده و مقدّر است

پس کم حرص زدن انسان برای روزی برازنده تر است .

ص :431


1- نهج البلاغة: الکتاب72.
2- . بحار الأنوار: 103/33/63.
3- جامع الأخبار : 294/802 .
4- بحار الأنوار : 44/374 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن کانَ الرِّزقُ مَقسوما فالحِرصُ لِما ذا ؟! (1)

امام صادق علیه السلام :اگر روزی مقدّر است ، پس حرص زدن چرا؟!

1485 - سَعَةُ الرِّزقِ وَالحُمقُ
1485 - فراخی روزی و حماقت

شرح نهج البلاغة : أوحَی اللّهُ تعالی إلی بعضِ أنبیائهِ :أ تَدرِی لِمَ رَزَقتُ الأحمَقَ ؟ قالَ : لا ، قال : لِیَعلَمَ العاقِلُ أنّ طَلَبَ الرِّزقِ لَیسَ بِالاحتِیالِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وُکِّلَ الرِّزقُ بِالحُمقِ ، وَ وُکِّلَ الحِرمانُ بِالعَقلِ ، و وُکِّلَ البَلاءُ بِالصَّبرِ . (3)

عنه علیه السلام :لو جَرَتِ الأرزاقُ بالألبابِ و العُقولِ ، لَم تَعِشِ البَهائمُ و الحَمقی . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی وَسَّعَ أرزاقَ الحَمقی لِیَعتَبِرَ العُقَلاءُ و یَعلَمُوا أنّ الدنیا لیسَ یُنالُ ما فیها بِعَمَلٍ و لا حِیلَةٍ . (5)

1485

فراخی روزی و حماقت

شرح نهج البلاغة :خداوند متعال به یکی از پیامبران خود وحی فرمود که : آیا می دانی چرا احمق را روزی می دهم؟ عرض کرد : نه . فرمود : تا خردمند بفهمد که روزی با چاره اندیشی به دست نمی آید .

امام علی علیه السلام :[گاه] روزی به حماقت وا نهاده است و محرومیت به خردمندی و بلا به [اندازه ]صبر .

امام علی علیه السلام :اگر روزی ها به سبب بهره مندی از عقل و خرد می رسید، دیگر بهایم و احمقان زنده نمی ماندند .

امام صادق علیه السلام :خدای تعالی روزی احمقان را فراخ گردانید تا خردمندان درس عبرت بگیرند و بدانند که دنیا نه با تلاش و کوشش به دست می آید و نه با زرنگی و تدبیر .

ص :432


1- الأمالی للصدوق : 56/ 12 .
2- شرح نهج البلاغة : 3/160 .
3- بحار الأنوار : 72/50/62 .
4- غرر الحکم : 7607 .
5- بحار الأنوار : 103/34/63 .

1486 - الحَثُّ عَلَی الإجمالِ فی طَلَبِ الرِّزقِ
1486 - تشویق به اعتدال در طلب روزی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا و إنّ الرُّوحَ الأمینَ نَفَثَ فی رُوعِی أنّهُ لَن تَمُوتَ نفسٌ حتّی تَستَکمِلَ رِزقَها ، فاتَّقُوا اللّهَ و أجمِلُوا فی الطَّلَبِ ، و لا یَحمِلْ أحَدَکُم استِبطاءُ شَیءٍ مِنَ الرِّزقِ أن یَطلُبَهُ بغَیرِ حِلِّهِ ، فإنّهُ لا یُدرَکُ ما عِندَ اللّهِ إلاّ بطاعَتِهِ (1)

. (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: یا بُنَیَّ، فإن تَزهَدْ فیما زَهَّدتُکَ فیهِ و تَعزِفْ نفسُکَ عَنها فهِی أهلُ ذلکَ ، و إن کُنتَ غَیرَ قابِلٍ نَصِیحَتِی إیّاکَ فیها فاعلَم یَقینا أنّکَ لَن تَبلُغَ أمَلَکَ و لا تَعدُوَ أجَلَکَ ، فإنّکَ فی سبیلِ مَن کان قَبلَکَ فَخَفِّضْ فی الطَّلَبِ ، و أجمِلْ فی المُکتَسَبِ ، فإنّهُ رُبَّ طَلَبٍ قد جَرَّ إلی حَرَبٍ ، و لیسَ کُلُّ طالِبٍ بِناجٍ ، و کُلُّ مُجمِلٍ بِمُحتاجٍ . (3)

عنه علیه السلام :خُذْ مِن الدنیا ما أتاکَ و تَوَلَّ عمّا تَوَلّی عنک ، فإن أنتَ لَم تَفعَلْ فَأجمِلْ فی الطَّلَبِ . (4)

1486

تشویق به اعتدال در طلب روزی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا روح الامین در دلم چنین افکند که هیچ کس نمیرد تا روزی اش را به طور کامل دریافت کند ؛ پس، از خدا بترسید و در طلب روزی آرام باشید و دیر رسیدن روزی شما را وادار نکند که آن را از راه غیر حلال بجویید ؛ زیرا آنچه نزد خداست جز با طاعت او به دست نمی آید .

امام علی علیه السلام_ به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! به جاست که نصیحت مرا درباره بی اعتنایی به دنیا گوش کنی، و از آن دل برکنی و از دنیا دوری کنی و اگر نصیحت مرا درباره آن نپذیری، یقین بدان که تو [در دنیا ]هرگز به آرزویت نمی رسی و از مرگ رهایی نداری ؛ زیرا تو نیز همان راهی را می روی که دیگران پیش از تو رفتند ؛ پس در طلب [دنیا ]آرام باش و برای تحصیل روزی جانب اعتدال نگه دار ؛ زیرا ای بسا تلاشی که به ناکامی انجامد، و هر جوینده ای یابنده نباشد و هرکه راه اعتدال پوید نیازمند نشود .

امام علی علیه السلام :از دنیا آنچه به تو رسد برگیر و آنچه را به تو پشت کرده است رها کن ؛ و اگر چنین نمی کنی دست کم در طلب دنیا آرام باش .

ص :433


1- الکافی : 2/74/2 .
2- انظر : کنز العمّال : 9290 ، 9310 ، 9311 ، 9312 ، 9314 ، 9316 .
3- بحار الأنوار : 77/206/1 .
4- . نهج البلاغة : الحکمة 393 .

عنه علیه السلام :الدنیا دُوَلٌ فاطلُبْ حَظَّکَ مِنها بأجمَلِ الطَّلبِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :دنیا [نوبتی است و ]دست به دست می گردد ؛ پس، به آرامی تمام در طلب روزی، بهره خود را از آن بطلب .

1487 - المیزانُ فی طَلَبِ الرِّزقِ
1487 - معیار در طلبِ روزی

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا تُجاهِدِ الطَّلبَ جِهادَ الغالِبِ ، و لا تَتَّکِلْ علی القَدَرِ اتِّکالَ المُستَسلِمِ ، فإنّ ابتِغاءَ الفَضلِ مِن السُّنَّةِ ، و الإجمالَ فی الطَّلبِ مِن العِفَّةِ ، و لَیسَتِ العِفَّةُ بدافِعَةٍ رِزقا و لا الحِرصُ بِجالِبٍ فَضلاً ، فإنَّ الرِّزقَ مَقسومٌ ، و استِعمالَ الحِرصِ استِعمالُ المَآثِمِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لِیَکُن طَلَبُکَ المَعیشَةَ فَوقَ کَسبِ المُضَیِّعِ ، دُونَ طَلَبِ الحَریصِ الراضِی بالدنیا المُطمَئنِّ إلَیها ، و لکنْ أنزِلْ نفسَکَ مِن ذلکَ بمَنزِلَةِ المُنصِفِ المُتَعَفِّفِ تَرفَعُ نفسَکَ عن مَنزِلَةِ الواهِی الضَّعیفِ و تَکتَسِبُ ما لا بُدَّ للمُؤمنِ مِنهُ . (4)

1487

معیار در طلبِ روزی

امام حسن علیه السلام :در طلب روزی، همانند کسی که برای چیره شدن [بر حریف ]تقلاّ می کند ، تقلاّ مکن ، و به تقدیر نیز چندان تکیه مکن که از کار و کوشش دست کشی ؛ زیرا در جستجوی فضل [و روزی] خدا رفتن از سنّت است و آرام بودن در طلب روزی از خویشتنداری و مناعت طبع. نه خویشتنداری و مناعت طبع، روزی را از انسان دور می کند و نه حرص ، روزی را زیاد می کند ؛ چه ، روزی قسمت شده است و حرص زدن، موجب افتادن در ورطه گناهان است .

امام صادق علیه السلام :طلب تو در کسب معیشت بالاتر از کسی باشد که کسب معیشت را فرو گذاشته و پایین تر از طلب شخص حریصی که به دنیا خشنود و دل بسته است؛ بلکه میانه رو و خویشتندار باش و از سستی و تنبلی دوری کن و برای کسب آنچه [از روزی که] مؤمن را گریزی از آن نیست، تلاش کن .

ص :434


1- بحار الأنوار : 103/26/ 32 .
2- انظر : بحار الأنوار : 103/ 18 باب 2 . وسائل الشیعة : 12 / 27 باب 12 و ص 30 باب13 .
3- بحار الأنوار : 78/106/4 .
4- بحار الأنوار : 103/ 33/ 63 .

1488 - الرِّزقُ وطالِبُهُ
1488 - روزی و جوینده اش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الرِّزقَ یَطلُبُ العَبدَ کما یَطلُبُهُ أجَلُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الرِّزقُ أشَدُّ طَلَبا لِلعَبدِ مِن أجَلِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنَّ ابنَ آدَمَ فَرَّ مِن رِزقِهِ کما یَفِرُّ مِنَ المَوتِ لَأَدرَکَهُ کما یُدرِکُهُ المَوتُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرِّزقُ یَطلُبُ مَن لا یَطلُبُهُ . (4)

عنه علیه السلام_ لَمّا قیلَ لَهُ علیه السلام : لو سُدَّ علی رَجُلٍ بابُ بَیتِهِ و تُرِکَ فیهِ ، مِن أینَ کانَ یَأتِیهِ رِزقُهُ ؟ _: مِن حیثُ یَأتِیهِ أجَلُهُ . (5)

1488

روزی و جوینده اش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همچنان که مرگ آدمی را می جوید، روزی نیز او را می جوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزی بنده، سرسخت تر از اجلش ، در جستجوی اوست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر آدمی همچنان که از مرگ می گریزد از روزی می گریخت ، باز روزی به او می رسید همچنان که مرگ به او می رسد .

امام علی علیه السلام :روزی، به دنبال کسی است که در طلب او نیست .

امام علی علیه السلام_ آنگاه که به ایشان عرض شد : اگر درِ خانه کسی را به رویش ببندند و تنها رهایش کنند ، روزی اش از کجا به او می رسد؟ _فرمود : از همان جا که مرگش می رسد .

1489 - أنواعُ الرِّزقِ
1489 - انواع روزی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرِّزقُ رِزقانِ ، رِزقٌ تَطلُبُهُ و رِزقٌ یَطلُبُکَ ، فإن لَم تَأتِهِ أتاکَ ، فلا تَحمِل هَمَّ سَنَتِکَ علی هَمِّ یَومِکَ ، کَفاکَ کُلُّ یَومٍ عَلی ما فِیهِ ، فإن تَکُنِ السَّنَةُ مِن عُمُرِکَ فإنَّ اللّهَ تعالی سیُؤتِیکَ فی کلِّ غَدٍ جَدیدٍ ما قَسَمَ لکَ ، و إن لَم تَکُن السَّنَةُ مِن عُمُرِکَ فما تَصنَعُ بِالهَمِّ فیما لَیسَ لکَ ، و لَن یَسبِقَکَ إلی رِزقِکَ طالِبٌ و لَن یَغلِبَکَ علَیهِ غالِبٌ ، و لَن یُبطِئَ عنکَ ما قد قُدِّرَ لکَ . (6)

1489

انواع روزی

امام علی علیه السلام :روزی دو گونه است؛ یک روزی که تو آن را می جویی و روزی دیگر که آن تو را می جوید ، که اگر تو در پی آن نروی، آن در پی تو می آید . پس غم سالت را بر غم روزت افزون مکن . روزی هر روز، برای همان روز تو کافی است . اگر آن سال [که غم روزی اش را می خوری] از عمر تو باشد خداوند متعال فردای هر روزی، قسمت آن روز را به تو خواهد داد و اگر آن سال از عمر تو نباشد ، غم روزی آن را چرا می خوری؟ هیچ کس برای رسیدن به آنچه روزیِ توست، بر تو پیشی نگیرد و هیچ غلبه کننده ای در به چنگ آوردن روزیِ تو، مغلوبت نکند و رزقی که برایت مقدّر شده بی درنگ به تو برسد .

ص :435


1- جامع الأخبار: 294/799.
2- . کنز العمّال : 507 .
3- مکارم الأخلاق : 2/377/2661 .
4- غرر الحکم : 1408 .
5- . نهج البلاغة : الحکمة 356 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 379 .

عنه علیه السلام :الرِّزقُ رِزقانِ : طالِبٌ و مَطلوبٌ ، فَمَن طَلَبَ الدنیا طَلَبَهُ المَوتُ حتّی یُخرِجَهُ عَنها ، و مَن طَلَبَ الآخِرَةَ طَلَبَتهُ الدنیا حتّی یَستَوفِیَ رِزقَهُ مِنها . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الرِّزقَ رِزقانِ : رِزقٌ تَطلُبُهُ ، و رِزقٌ یَطلُبُکَ ، فإن أنتَ لَم تَأتِهِ أتاکَ . (2)

امام علی علیه السلام :روزی بر دو گونه است : آنچه بجوید و آنچه بجویندش . پس ، کسی که دنیا را بجوید مرگ در جست و جوی او بر آید تا او را از این جهان بیرون کند و کسی که آخرت را بجوید، دنیا در جست و جوی او برآید تا او روزی کامل خود را از او بستاند .

امام علی علیه السلام :روزی دو گونه است : یک روزی که تو در پی آنی و روزی دیگر که آن در پی توست و اگر تو سراغش نروی او خود نزد تو آید .

1490 - مَن یُرزَقُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ
1490 - رسیدن روزی از جایی که انسان گمانش را هم نمی برد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لو أنّکُم تَتَوَکَّلُونَ علی اللّهِ حَقَّ تَوَکُّلِهِ لَرَزَقَکُم کما یَرزُقُ الطَّیرَ ، تَغدُو خِماصا و تَرُوحُ بِطانا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أتاهُ اللّهُ عزّ و جلّ بِرِزقٍ لَم یَخطُ إلَیهِ بِرِجْلِهِ ، و لَم یَمُدَّ إلَیهِ یَدَهُ ، و لَم یَتَکَلَّمْ فیهِ بِلِسانِهِ ، و لَم یَشُدَّ إلَیهِ ثیابَهُ ، و لَم یَتَعَرَّضْ لَهُ ، کانَ مِمَّن ذَکَرَهُ اللّهُ عزّ و جلّ فی کتابِهِ : «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَلْ لَهُ مَخْرَجا * و یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحتَسِبُ» . (4)

1490

رسیدن روزی از جایی که انسان گمانش را هم نمی برد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر شما، چنان که شاید و باید، به خدا توکل کنید ، همچنان که پرنده را روزی می دهد، شما را نیز روزی خواهد داد . پرندگان گرسنه می روند و سیر بر می گردند .

امام علی علیه السلام :کسی که خداوند عزّ و جلّ روزی اش را برساند، بدون آن که برای رسیدن به آن قدم برداشته باشد و دستش را دراز کرده باشد و سخنی گفته باشد و دامن به کمر زده باشد و به آن پرداخته باشد ، از شمار کسانی است که خداوند عزّ و جلّ در کتابش، از آنان یاد کرده و فرموده است : «و هر که از خدا پروا کند، خداوند راه برون شدن برای او قرار دهد و از جایی که گمانش را ندارد روزی اش دهد» .

ص :436


1- نهج البلاغة : الحکمة 431 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
3- . کنز العمّال : 5684 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/166/3612 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: اللّهُمّ صَلِّ عَلی محمّدٍ و آلِهِ و اکْفِنی مَؤونَةَ الاکتِسابِ ، و ارزُقْنی مِن غَیرِ احتِسابٍ ، فلا أشتَغِلَ عَن عِبادَتِکَ بالطَّلَبِ ، و لا أحتَمِلَ إصْرَ تَبِعاتِ المَکسَبِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ محمّدُ بنُ مسلمٍ عن قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «و مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا * و یَرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یَحْتَسِبُ» (2) ؟ _: فی دُنیاهُ . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجعَلْ لَهُ مَخْرَجا * و یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحتَسِبُ» _: هَؤلاءِ قَومٌ مِن شیعتِنا ضُعَفاءُ لَیسَ عِندَهُم ما یَتَحَمَّلُونَ بهِ إلَینا فَیَسمَعُونَ حَدیثَنا ، و یَقتَبِسُونَ مِن عِلمِنا ، فَیَرحَلُ قَومٌ فَوقَهُم و یُنفِقُونَ أموالَهُم ، و یُتعِبُونَ أبدانَهُم ، حتّی یَدخُلُوا علَینا فَیَسمَعُوا حَدیثَنا فَیَنقُلُوهُ إلَیهِم ، فَیَعِیهِ هؤلاءِ و تُضِیّعُهُ هؤلاءِ ، فَاُولئکَ الذینَ یَجعَلُ اللّهُ عَزَّ ذِکرُهُ لَهُم مَخرَجا و یَرزُقُهُم مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُونَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و یَرْزُقْهُ مِن حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» _: أی یُبارِکُ لَهُ فیما آتاهُ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! بر محمّد و آل او درود فرست و مرا از کسب رنج آور روزی بی نیاز گردان و از جایی که گمانش نمی رود روزی ام ده ، تا به سبب طلب روزی، از عبادت تو باز نمانم و بارِ گرانِ پیامدهای [ناگوار ]کسب روزی را به دوش نکشم .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال محمّد بن مسلم از آیه «و هرکه از خدا پروا کند ، خداوند برایش راه برون شدن قرار دهد و از جایی که گمانش را ندارد، روزی اش دهد» _فرمود : در همین دنیا .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و هرکه از خدا پروا کند برای او راه برون شدن قرار دهد و از جایی که گمانش را ندارد ، روزی اش دهد» _فرمود : اینان گروهی از شیعیان ناتوان و تهیدست ما هستند که نمی توانند نزد ما بیایند و سخنان و احادیث ما را بشنوند و از دانش ما بهره مند شوند . لذا گروهی که وضع مالی شان از آنها بهتر است، بار سفر بر می بندند و پول خود را خرج می کنند و رنج و خستگی سفر را متحمل می شوند تا آن که نزد ما می آیند و گفته ها و احادیث ما را می شنوند و بر می گردند و برای آنها (شیعیان تهیدست) بازگو می کنند و اینان احادیث ما را می فهمند و آنان نمی فهمند و تباه می کنند . این گروه همان کسانی هستند که خداوند عزّ و جلّ آنها را از تنگنا خارج می سازد و روزیشان را از جایی که گمانش را هم نمی برند ، می رساند .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و او را از جایی که گمانش را نمی برد روزی می دهد» _فرمود : یعنی، به آنچه که عطایش فرموده است، برکت می بخشد .

ص :437


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
2- الطلاق : 2 و 3 .
3- تفسیر القمّی : 2/375 .
4- الکافی : 8/178/201 .
5- مجمع البیان: 10/460 .

عنه علیه السلام :أبَی اللّهُ عزّ و جلّ إلاّ أن یَجعَلَ أرزاقَ المؤمنینَ مِن حیثُ لا یَحتَسِبُونَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ جَعَلَ أرزاقَ المؤمنینَ مِن حیثُ لا یَحتَسِبُونَ ، و ذلکَ أنَّ العَبدَ إذا لَم یَعرِفْ وَجهَ رِزقِهِ کَثُرَ دُعاؤهُ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ جز این نخواسته است که روزی های مؤمنان را از جایی رساند که گمانش را هم نمی برند .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ روزی مؤمنان را از جایی می رساند که فکرش را هم نمی کنند ؛ علّتش هم این است که وقتی مؤمن نداند روزی اش از کجا خواهد رسید، زیاد دعا می کند .

1491 - الاهتِمامُ بِرِزقِ الغَدِ
1491 - غم روزی فردا خوردن

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراجِ : یا أحمدُ ، عَجِبتُ مِن ثلاثةِ عَبیدٍ: ......... مِن عَبدٍ لَهُ قُوتُ یَومٍ مِن الحَشِیشِ أو غَیرِهِ و هُو یَهتَمُّ لِغَدٍ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَهتَمَّ للرِّزقِ ، فإنّ اللّهَ تعالی یقولُ: «و ما مِنْ دابَّةٍ فی الأرضِ إلاّ عَلی اللّهِ رِزْقُها» (5) و قالَ: «و فی السَّماءِ رِزْقُکُم و ما تُوعَدُونَ» (6) و قالَ : «و إن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فلا کاشِفَ لَهُ إلاّ هُوَ ، و إن یَمْسَسْکَ بخَیرٍ فَهُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» (7) . (8)

1491

غم روزی فردا خوردن

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : ای احمد! از سه بنده در شگفتم: . . . و از بنده ای که به اندازه خوراک یک روز خود سبزیجات یا جز آن دارد و با این حال غم فردا را می خورد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غم روزی را مخور ؛ زیرا خداوند متعال می فرماید : «و هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست، مگر آن که روزی او به عهده خداست» ؛ و فرموده است : «و روزی شما و هرچه به شما وعده داده شده در آسمان است» ؛ و فرموده است : «اگر خدا به تو محنتی برساند هیچ کس جز او دفعش نتواند کرد و اگر به تو خیری برساند بر هر کاری تواناست» .

ص :438


1- الکافی : 5/83/1 .
2- الکافی : 5/84/4 .
3- (انظر) التوکّل : باب 4124 ، 4125 .
4- بحار الأنوار : 77/22/6 .
5- هود : 6 .
6- الذاریات : 22 .
7- الأنعام : 17 .
8- مکارم الأخلاق : 2/356/2660 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَهتَمَّ لِرِزقِ غَدٍ فإنّ کُلَّ غَدٍ یَأتِی بِرِزقِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ اهتَمَّ لِرِزقِهِ کُتِبَ علَیهِ خَطِیئَةٌ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غم روزی فردا را مخور ؛ زیرا هر فردایی روزی را با خود می آورد .

امام صادق علیه السلام :هرکه غم روزی خود را بخورد ، برایش یک گناه محسوب شود .

1492 - استِبطاءُ الرِّزقِ
1492 - تأخیر در رسیدن روزی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ سبحانَهُ و تعالی : لِیَحذَرْ عَبدِی الذی یَستَبطِئُ رزقِی أن أغضَبَ فَأفتَحَ علَیهِ بابا مِن الدنیا ! (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :یَنبَغِی لِمَن عَقَلَ عنِ اللّهِ أن لا یَستَبطِئَهُ فی رِزقِهِ و لا یَتَّهِمَهُ فی قَضائهِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کانَ فی الکَنزِ الذی قالَ اللّهُ عزّ و جلّ: «و کانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَهُما» (5) ......... یَنبَغی لِمَن عَقَلَ عنِ اللّهِ أن لا یَتَّهِمَ اللّهَ فی قَضائهِ ، و لا یَستَبطِئَهُ فی رِزقِهِ . (6)

1492

تأخیر در رسیدن روزی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند سبحان و بزرگ می فرماید : آن بنده ام که مرا در رساندن روزی کُند می شمارد، بترسد از این که به خشم آیم و دری از دنیا را به رویش بگشایم!

امام کاظم علیه السلام :کسی که معرفت و آگاهی خود را از خدا می گیرد نباید [با دیر رسیدن روزی،] او را در روزی رسانی کُند شمارد و به قضای او بد بین باشد .

امام رضا علیه السلام :در گنجی که خدای عزّ و جلّ درباره آن گفت : «و زیر آن [دیوار]، گنجی برای آن دو [پسر] بود» چنین آمده بود : کسی که معرفت خود را از خدا می گیرد نباید به قضای الهی بد بین باشد و او را در روزی رساندن کند بشمارد .

ص :439


1- بحار الأنوار : 77/67/6 .
2- . الأمالی للطوسی: 300/593 .
3- بحار الأنوار : 81/195/52 .
4- بحار الأنوار: 78/319/3.
5- . الکهف : 82 .
6- الکافی : 2/59/9 .

1493 - ما یَنبَغی فِعلُهُ عِندَ استِبطاءِ الرِّزقِ
1493 - کار شایسته هنگام تأخیر روزی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أنعَمَ اللّهُ تعالی علَیهِ نِعمَةً فَلیَحمَدِ اللّهَ تعالی ، و مَنِ استَبطَأ (علَیهِ) الرِّزقَ فَلیَستَغفِرِ اللّهَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن استَبطَأ الرِّزقَ فَلیُکثِرْ مِن التَّکبیرِ ،و مَن کَثُرَ هَمُّهُ و غَمُّهُ فَلیُکثِرْ مِن الاستِغفارِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصایاه لکُمیلٍ _: إذا أبطَأتِ الأرزاقُ علَیکَ فاستَغفِرِ اللّهَ یُوَسِّعْ علَیکَ فیها . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا استَبطَأتَ الرِّزقَ فَأکثِرْ مِن الاستِغفارِ فإنّ اللّهَ عزّ و جلّ قالَ فی کتابِهِ: « استَغفِرُوا رَبَّکُم إِنّهُ کانَ غَفّارا * یُرْسِلِ السَّماءَ علَیکُم مِدْرارا * و یُمْدِدْکُم بأَمْوالٍ و بَنِینَ » (4) یعنی فِی الدنیا «و یَجْعَلْ لَکُم جَنّاتٍ» (5) یعنی فی الآخِرَةِ . (6)

(7)

1493

کار شایسته هنگام تأخیر روزی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه خداوند تعالی به او نعمتی ارزانی دارد ، باید خدای تعالی را حمد و سپاس گوید و هرکه روزی اش به تأخیر افتد از خداوند آمرزش بخواهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در روزی خود تأخیر و تنگی بیند ، باید زیاد تکبیر بگوید و کسی که اندوهش زیاد شود ، بسیار استغفار کند .

امام علی علیه السلام_ در سفارشهایش به کمیل _فرمود : هر گاه در روزی تو تأخیر و تنگی پدید آمد، استغفار کن، تا روزی را بر تو فراخ گرداند .

امام صادق علیه السلام :هر گاه در روزی ات تأخیر و تنگی دیدی، زیاد استغفار کن ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود فرموده است : «از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است ، تا از آسمان برایتان پی در پی باران فرستد . و شما را به اموال و فرزندان مدد کند» یعنی، در دنیا . «و برای شما بوستانهایی قرار دهد» یعنی، در آخرت .

ص :440


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/46/171 .
2- کنز العمّال : 9325 .
3- بحار الأنوار : 77/270/1 .
4- نوح : 10 _ 12.
5- نوح : 12.
6- بحار الأنوار : 78/201/29 .
7- (انظر) الاستغفار : باب 3041 .

1494 - الدُّعاءُ فی طَلَبِ الرِّزقِ
1494 - دعا کردن برای روزی

الکتاب :

«وَ جَعَلْنا اللَّیْلَ و النَّهارَ آیَتَینِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنَا آیةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ و الحِسابَ وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلاً» . (1)

«وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ» . (2)

(3)

الحدیث :

بحار الأنوار :قال الإمامُ الباقرُ علیه السلام : الأرزاقُ مَوظوفَةٌ مَقسومَةٌ ، و للّهِِ فَضلٌ یُقَسِّمُهُ مِن طُلوعِ الفَجرِ إلی طُلوعِ الشمسِ ، و ذلکَ قولُهُ : «و اسْألُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ» _ ثُمّ قالَ : _ و ذِکرُ اللّهِ بعدَ طُلوعِ الفَجرِ أبلَغُ فی طَلَبِ الرِّزقِ مِنَ الضَّربِ فی الأرضِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ قَسَّمَ الأرزاقَ بینَ عِبادِهِ و أفضَلَ فَضلاً کَبیرا لَم یُقَسِّمْهُ بینَ أحدٍ ، قالَ اللّهُ: «و اسْألُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ » (5) . (6)

1494

دعا کردن برای روزی

قرآن :

«و شب و روز را دو آیت [ از آیات خود ] قرار دادیم . آیت شب را تاریک گردانیدیم و آیت روز را روشن تا در طلب رزقی که پروردگارتان مقرّر داشته است ، برخیزید و شمار سالها و حساب را بدانید و ما هر چیزی را به تفصیل بیان کرده ایم» .

«و گروهی دیگر در طلب روزی خدا به سفر می روند» .

حدیث :

بحار الأنوار :امام باقر علیه السلام فرمود : روزی ها معیّن و تقسیم شده است، و خدای را زیادتی است که آن را از طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم می کند و این فرموده اوست که : «از خدا فضل او را بخواهید» .

امام سپس فرمود : ذکر خدا بعد از طلوع فجر در تحصیل روزی مؤثرتر است از سفر کردن و کوشیدن .

امام صادق علیه السلام :خداوند روزی ها را میان بندگان خود تقسیم کرد و مقدار فراوانی را زیاد آورد که میان هیچ کس تقسیم نکرد . خداوند فرموده است : «و از خدا زیادی اش را بخواهید» .

ص :441


1- الإسراء : 12 .
2- المزمّل : 20 .
3- (انظر) النحل: 14 ، الإسراء: 66 .
4- بحار الأنوار : 85/323/11 .
5- النساء : 32 .
6- بحار الأنوار : 5/147/5 .

1495 - الرِّضا بِالیَسیرِ مِنَ الرِّزقِ
1495 - رضایت به روزی کم

بحار الأنوار :أوحی اللّهُ تعالی إلی عُزَیرٍ علیه السلام : ......... إذا اُوتِیتَ رِزقا مِنّی فلا تَنظُرْ إلی قِلَّتِهِ ، و لکنِ انظُرْ إلی مَن أهداهُ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن رَضِیَ بما رَزَقَهُ اللّهُ قَرَّتْ عَینُهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن رَضِ_یَ مِنَ اللّهِ بالیَسیرِ مِنَ المَعاشِ ، رَضِیَ اللّهُ مِنهُ بالیَسیرِ مِنَ العَمَلِ . (3)

عنه علیه السلام :مَکتوبٌ فی التَّوراةِ : ......... مَن رَضِیَ مِن اللّهِ بالقَلیلِ مِن الرِّزقِ قَبِلَ اللّهُ مِنهُ الیَسیرَ مِن العَمَلِ ، و مَن رَضِیَ بالیَسیرِ مِن الحَلالِ خَفَّتْ مُؤنَتُهُ ، و زَکَتْ مَکسَبَتُهُ ، و خَرَجَ مِن حَدِّ الفُجُورِ . (4)

1495

رضایت به روزی کم

بحار الأنوار:خداوند متعال به عُزیر علیه السلام وحی فرمود: . . . هرگاه از جانب من به تو رزقی رسید، به مقدارِ اندکِ آن نگاه مکن ، بلکه به کسی بنگر که آن را به تو ارزانی داشته است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به آنچه خداوند روزی اش کرده راضی باشد، شاد شود .

امام صادق علیه السلام :هرکه به اندک روزیِ خدا رضایت دهد ، خداوند نیز به اندک عملِ او رضایت دهد .

امام صادق علیه السلام :در تورات نوشته شده است : . . . هر که به روزیِ اندک خدا راضی باشد ، خداوند نیز به اندک عملِ او رضایت دهد و هرکه به اندک مالِ حلال رضایت دهد ، رنج و زحمتش کم شود و درآمدش پاکیزه گردد و از مرز زشت کاری (افتادن در ورطه حرام) فاصله گیرد .

1496 - ما یَجلِبُ الرِّزقَ ویَزیدُهُ
1496 - عوامل رساننده و افزاینده روزی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرِّزقُ أسرَعُ إلی مَن یُطعِمُ الطَّعامَ ، مِن السِّکِّینِ فی السَّنامِ . (5)

1496

عوامل رساننده و افزاینده روزی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزی کسی که اطعام می کند ، سریعتر از فرو رفتن کارد در کوهان شتر ، به سویش می آید .

ص :442


1- بحار الأنوار : 78/452/20 .
2- الأمالی للطوسی : 225/393 .
3- الکافی : 2/138/3 .
4- الکافی : 2/138/4 .
5- بحار الأنوار : 74/362/17 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا قیلَ لَهُ : اُحِبُّ أن یُوَسَّعَ عَلَیَّ فی الرِّزقِ ؟ _: دُمْ علی الطَّهارَةِ یُوَسَّعْ علَیکَ فی الرِّزقِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثِرُوا مِن الصَّدَقَةِ تُرزَقُوا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :استَنزِلُوا الرِّزقَ بالصَّدقَةِ . (3)

عنه علیه السلام :مُواساةُ الأخِ فی اللّهِ عزّ و جلّ تَزِیدُ فی الرِّزقِ . (4)

عنه علیه السلام :استِعمالُ الأمانَةِ یَزِیدُ فی الرِّزقِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَتْ نِیّتُهُ ، زِیدَ فی رِزقِهِ . (6)

عنه علیه السلام :فی سَعَةِ الأخلاقِ کُنُوزُ الأرزاقِ . (7)

عنه علیه السلام :العُسرُ یُفسِدُ الأخلاقَ ، التَّسَهُّلُ یُدِرُّ الأرزاقَ . (8)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :علَیکَ بالدعاءِ لإخوانِکَ بظَهْرِ الغَیبِ فإنّهُ یَهِیلُ الرِّزقَ . (9)

عنه علیه السلام :الزَّکاةُ تَزِیدُ فی الرِّزقِ . (10)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَسَّنَ بِرَّهُ أهلَ بَیتِهِ زِیدَ فی رِزقِهِ . (11)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که به ایشان عرض شد : دوست دارم روزی ام گسترش یابد _فرمود : پیوسته در حال طهارت باش ، روزی ات گسترش می یابد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیاد صدقه بدهید ، تا روزی داده شوید .

امام علی علیه السلام :با صدقه دادن ، روزی را فرود آورید .

امام علی علیه السلام :کمک مالی کردن به برادر دینی ، روزی را زیاد می کند .

امام علی علیه السلام :امانتداری ، روزی را می افزاید .

امام علی علیه السلام :هر که خوش نیّت باشد ، روزی اش زیاد شود .

امام علی علیه السلام :گنجهای روزی ، در اخلاقِ خوش نهفته است .

امام علی علیه السلام :سختگیری ، اخلاق را تباه می کند. آسانگیری [بر اهل و عیال و در معاملات ]روزی ها را سرازیر می کند .

امام باقر علیه السلام :پشت سر برادرانت دعا کن ، که این کار روزی را [ به طرف تو ]سرازیر می کند .

امام باقر علیه السلام :زکات دادن ، روزی را می افزاید .

امام صادق علیه السلام :هرکه با خانواده خود نیکوکار باشد ، روزی اش زیاد شود .

ص :443


1- کنز العمّال : 44154 .
2- . بحار الأنوار:77/176/10.
3- نهج البلاغة : الحکمة 137 .
4- بحار الأنوار : 74/395/ 22 .
5- بحار الأنوار: 75/172/8 .
6- . بحار الأنوار: 103/21/18.
7- بحار الأنوار: 77/287/1.
8- . غرر الحکم : 802 _ 803 .
9- بحار الأنوار: 76/60/14.
10- . بحار الأنوار : 96/14/27.
11- بحار الأنوار : 69/408/117 .

عنه علیه السلام :إنّ البِرَّ یَزِیدُ فی الرِّزقِ . (1)

عنه علیه السلام :حُسنُ الخُلُقِ یَزِیدُ فی الرِّزقِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :نیکی ، روزی را زیاد می کند .

امام صادق علیه السلام :خوش خویی ، روزی را زیاد می کند .

1497 - ما یَمحَقُ الرِّزقَ
1497 - عوامل روزی بَر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن حَبَسَ عن أخیهِ المسلمِ شیئا مِن حَقٍّ حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ بَرَکةَ الرِّزقِ إلاّ أن یَتوبَ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ العَبدَ لَیُذنِبُ الذَّنبَ فَیُزوی عنهُ الرِّزقُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَثرَةُ السُحتِ یَمحَقُ الرِّزقَ . (6)

(7)

1497

عوامل روزی بَر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه حقّی از حقوق برادر مسلمان خود را از او دریغ و باز دارد ، خداوند برکت روزی را بر او حرام گرداند مگر آن که توبه کند .

امام باقر علیه السلام :بنده گناه می کند و به سبب آن روزی از او گرفته می شود .

امام صادق علیه السلام :حرام خواری زیاد ، روزی را می برد .

1498 - طَلَبُ الحَلالِ
1498 - طلب حلال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِبادَةُ عَشرَةُ أجزاءٍ تِسعَةُ أجزاءٍ فی طَلَبِ الحَلالِ . (8)

1498

طلب حلال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عبادت ده جزء دارد، که نُه جزء آن طلب [روزی] حلال است .

ص :444


1- بحار الأنوار: 74/81/84 .
2- . بحار الأنوار: 71/396/77.
3- (انظر) الزواج : باب 1636 . الصدقة : باب 2196 .
4- الأمالی للصدوق : 516/707 .
5- الکافی : 2/270/8 .
6- . تحف العقول : 372 .
7- (انظر) البرکة : باب 357 .
8- بحار الأنوار : 103/9/37 .

عنه صلی الله علیه و آله :الکادُّ علی عِیالِهِ کالمُجاهِدِ فی سبیلِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن باتَ کالاًّ فی طَلَبِ الحَلالِ باتَ مَغفورا لَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ أن یَری عَبدَهُ تَعِبا فی طَلَبِ الحَلالِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَستَحْیِ مِن طَلَبِ المَعاشِ خَفَّتْ مَؤونَتُهُ ، و رَخی بالُهُ ، و نُعِّمَ عِیالُهُ . (4)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فیمَن لا یُحِبُّ جَمعَ المالِ مِنَ الحَلالِ فَیَکُفُّ بهِ وَجهَهُ ، و یَقضِی بهِ دَینَهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ الدنیا استِغناءً عنِ الناسِ و تَعَطُّفا عَلَی الجارِ ، لَقِیَ اللّهَ و وَجهُهُ کالقَمَرِ لیلَةَ البَدرِ. (6)

عنه علیه السلام :أکرَمُ ما یَکونُ العَبدُ إلی اللّهِ أن یَطلُبَ دِرهَما فلا یَقدِرَ علَیهِ . (7)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ الذی یَطلُبُ مِن فَضلٍ یَکُفُّ بهِ عِیالَهُ أعظَمُ أجرا مِنَ المُجاهِدِ فی سبیلِ اللّهِ. (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برای [کسب روزیِ] خانواده اش زحمت بکشد ، مانند مجاهدِ در راه خداست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در طلب حلالْ، خود را به رنج افکند، آمرزیده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال دوست دارد که بنده خود را در طلب [روزی] حلال خسته ببیند .

امام صادق علیه السلام :کسی که از طلب معاش خجالت نکشد ، زحمتش کم و خیالش آسوده باشد و خانواده اش را در نعمت قرار دهد .

امام صادق علیه السلام :کسی که دوست نداشته باشد مال حلال به دست بیاورد تا با آن آبروی خود را حفظ کند و قرضش را بپردازد ، هیچ خیری در وجودش نیست .

امام صادق علیه السلام :هرکه به منظور بی نیازی از مردم و رسیدگی به همسایه ، در طلب دنیا بر آید با چهره ای چون ماه شب چهارده خدا را دیدار کند .

امام صادق علیه السلام :بنده آن زمان نزد خداوند گرامی تر است که در طلب درهمی [حلال ]برآید و نتواند به آن دست یابد .

امام رضا علیه السلام :کسی که برای تأمین مخارج خانواده اش در طلب روزی خدا بر آید ، پاداشش بیشتر از کسی است که در راه خدا جهاد می کند .

ص :445


1- بحار الأنوار : 103/13/59 .
2- کنز العمّال : 9215 .
3- . کنز العمّال : 9200 .
4- ثواب الأعمال : 200/1 .
5- . ثواب الأعمال : 215/1 .
6- بحار الأنوار: 103/8/31.
7- . بحار الأنوار: 72/49/60.
8- بحار الأنوار : 78/339/29 .

1499 - طَلَبُ الحَلالِ فَریضَةٌ
1499 - طلب حلال واجب است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طَلبُ الحَلالِ فَریضةٌ علی کُلِّ مُسلمٍ و مُسلمةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :طَلبُ الحَلالِ فَریضةٌ بعدَ الفَریضةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :طَلبُ الحَلالِ واجِبٌ علی کُلِّ مسلمٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :طَلبُ الحَلالِ جِهادٌ . (4)

1499

طلب حلال واجب است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طلب [درآمد ]حلال ، بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طلب روزی حلال ، بعد از فرایض ، واجب است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طلب [درآمد ]حلال ، بر هر مسلمانی واجب است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طلب [درآمد ]حلال ، جهاد است .

1500 - الحَثُّ عَلَی الأکلِ مِن کَدِّ الیَدِ
1500 - تشویق به خوردن از دسترنج

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ مِن کَدِّ یَدِهِ ، مَرَّ علی الصِّراطِ کالبَرقِ الخاطِفِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ مِن کَدِّ یَدِهِ ، نَظَر اللّهُ إلَیهِ بالرَّحمَةِ ثُمّ لا یُعَذِّبُهُ أبدا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ مِن کَدِّ یَدِهِ حَلالاً ، فُتِحَ لَهُ أبوابُ الجَنَّةِ یَدخُلُ مِن أیِّها شاءَ . (7)

1500

تشویق به خوردن از دسترنج

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از دسترنج خود بخورد، مانند برق جهنده از صراط بگذرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از دسترنج خود بخورد ، خداوند با نظر رحمت به او بنگرد و هرگز عذابش نکند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از دسترنج حلال خود بخورد، درهای بهشت به رویش گشوده شود، و او از هر در که خواهد وارد شود .

ص :446


1- جامع الأخبار : 389/1079 .
2- کنز العمّال : 9203 .
3- کنز العمّال : 9204 .
4- کنز العمّال : 9205 .
5- جامع الأخبار: 390/1085 .
6- جامع الأخبار: 390/1087 .
7- جامع الأخبار: 390/1086 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ مِن کَدِّ یَدِهِ ، کانَ یومَ القِیامةِ فی عِدادِ الأنبیاءِ و یَأخُذُ ثَوابَ الأنبیاءِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یَضرِبُ بِالمَرِّ و یَستَخرِجُ الأرَضِینَ ......... [و أنّهُ] أعتَقَ ألفَ مَملوکٍ مِن مالِهِ و کَدِّ یَدِهِ . (2)

بحار الأنوار :یُروی عن سَیّدِنا أمیرِ المُؤمنینَ علیه السلام أنّهُ لَمّا کانَ یَفرُغُ مِن الجِهادِ یَتَفَرَّغُ لِتَعلیمِ الناسِ ، و القَضاءِ بَینَهُم ، فإذا فَرَغَ مِن ذلکَ اشتَغَلَ فی حائطٍ لَهُ یَعمَلُ فیهِ بِیَدِهِ و هو مَع ذلکَ ذاکِرُ اللّهِ جَلَّ جلالُهُ . (3)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن الفضلِ بنِ أبی قُرَّةَ :دَخَلنا علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام و هُو یَعمَلُ فی حائطٍ لَهُ فقُلنا : جَعَلَنا اللّهُ فداکَ ، دَعنا نَعمَلْ لکَ أو تَعمَلْهُ الغِلمانُ، قالَ: لا، دَعُونِی فإنّی أشتَهِی أن یَرانِیَ اللّهُ عزّ و جلّ أعمَلُ بِیَدِی ، و أطلُبُ الحَلالَ فی أذی نَفْسِی . (4) (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از دسترنج خود، گذران زندگی کند ، روز قیامت در شمار پیامبران باشد و پاداش پیامبران بگیرد .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام بیل می زد و کشاورزی و نهال کاری می کرد . آن حضرت هزار بنده را از مال و دسترنج خود [خرید و] آزاد کرد .

بحار الأنوار :روایت شده است که مولایمان امیر المؤمنین علیه السلام وقتی از جهاد فراغت می یافت ، به آموزش دادن مردم و قضاوت میان آنها می پرداخت و هرگاه این کارها را تمام می کرد، در باغی که داشت مشغول کار می شد و در همان حال ذکر خداوند عزّ و جلّ، می گفت.

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از فضل بن ابی قرّه _: خدمت امام صادق علیه السلام که در باغش مشغول کار بود رسیدیم . عرض کردیم : خدا ما را فدای شما کند ، اجازه بدهید ما برایتان کار کنیم، یا غلامان این کار را انجام دهند . فرمود : نه ، مرا به حال خود بگذارید ؛ زیرا دوست دارم خداوند عزّ و جلّ مرا در حال کار کردن با دست خودم و زحمت کشیدن برای کسب روزی حلال ببیند .

ص :447


1- جامع الأخبار: 390/1088 .
2- الکافی : 5/74/2 .
3- بحار الأنوار : 103/16/70 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/163/ 3595 .
5- (انظر) الکسب : باب 3428 . وسائل الشیعة : 12 / 22 باب 9 .

1501 - النَّهیُ عَنِ الاِتِّکالِ وتَضییعِ العِیالِ
1501 - بار هزینه خود و خانواده را نباید به دوش دیگران انداخت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن ضَیَّعَ مَن یَعُولُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَفی بالمَرءِ إثما أن یُضَیِّعَ مَن یَعولُ . (2)

بحار الأنوار عن المفضّلِ بنِ عمرَ :استَعِینُوا بِبعضِ الدنیا علی الآخِرَةِ ، فإنّی سَمِعتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام یقولُ : اِستَعِینُوا بِبعضِ هذهِ علی هذهِ ، و لا تَکُونوا کَلاًّ علی الناسِ . (3)

(4)

1501

بار هزینه خود و خانواده را نباید به دوش دیگران انداخت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملعون است ، ملعون است کسی که [به دلیل عدم تأمین هزینه ]عائله خود ، آنان را ضایع کند .

امام صادق علیه السلام :مرد را همین گناه بس که [به دلیل عدم تأمین هزینه] عائله خود، آنان را ضایع کند .

بحار الأنوار_ به نقل از مفضّل بن عمر _: از قسمتی از دنیا برای آخرت کمک بگیرید ؛ زیرا شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرمود : از قسمتی از دنیا برای آخرت کمک بگیرید، و سر بار مردم نباشید .

1502 - الاستِغناءُ عَنِ النّاسِ
1502 - بی نیازی از مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: إن استَطَعتَ أن لا یَکونَ بَینَکَ و بینَ اللّهِ ذو نِعمَةٍ فافعَلْ ، فإنَّکَ مُدرِکٌ قِسْمَکَ و آخِذٌ سَهْمَکَ ، و إنّ الیَسیرَ مِنَ اللّهِ سبحانَهُ أعظَمُ و أکرَمُ مِن الکثیرِ مِن خَلقِهِ ، و إن کانَ کُلٌّ منهُ . (5)

1502

بی نیازی از مردم

امام علی علیه السلام_ در وصیّت به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : اگر توانی کاری کنی که از کسی جز خداوند، نعمتی به تو نرسد ، چنین کن ؛ زیرا تو به قسمت خویش خواهی رسید و سهم و نصیب خود را خواهی گرفت ؛ و البته روزیِ اندکی که از سوی خداوند سبحان رسد برتر و ارزشمندتر است از نعمتِ بسیاری که از آفریدگان او به تو رسد ؛ گر چه همه چیز از اوست .

ص :448


1- بحار الأنوار : 103/13/62 .
2- بحار الأنوار : 103/13/61 .
3- بحار الأنوار : 78/381/1 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 9 باب 4 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 31 .

الکافی عن عبدِ الأعلی مولی آلِ سامٍ :استَقبَلتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام فی بعضِ طُرُقِ المَدینَةِ فی یومٍ صایفٍ شدیدِ الحَرِّ فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، حالُکَ عندَ اللّهِ عزّ و جلّ و قَرابَتُکَ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أنتَ تَجهَدُ لِنفسِکَ فی مِثلِ هذا الیومِ ؟ ! فقال : یا عبدَ الأعلی ، خَرَجتُ فی طَلبِ الرِّزقِ لِأستَغنِیَ عن مِثلِکَ . (1)

الکافی_ به نقل از عبد الاَعلی ، وابسته آل سام _: در یک روز داغ تابستانی، در یکی از راههای مدینه، به امام صادق علیه السلام برخوردم . عرض کردم : فدایت شوم ، با آن مقامی که نزد خداوند عزّ و جلّ و قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله دارید در چنین روزی خود را به زحمت انداخته اید؟ فرمود : ای عبد الاعلی! در طلب روزی بیرون آمده ام، تا از امثال تو بی نیاز باشم .

1503 - تَقدیرُ الأرزاقِ مِنَ الحَلالِ
1503 - تقدیر روزی ها از حلال است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ استَحیا مِن الحَلالِ إلاّ ابتَلاهُ اللّهُ بالحَرامِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی حدیثِ المعراجِ _: مَرَرتُ بقَومٍ بینَ أیدِیهِم مَوائدُ مِن لَحمٍ طَیِّبٍ و لحمٍ خَبِیثٍ یَأکُلُونَ اللَّحمَ الخَبیثَ و یَدَعُونَ الطَّیِّبَ ، فقلتُ : مَن هؤلاءِ یا جَبرَئیلُ ؟ فقالَ: هؤلاءِ الذینَ یَأکُلُونَ الحَرامَ ، و یَدَعُونَ الحَلالَ . (3)

1503

تقدیر روزی ها از حلال است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که از [طلب] حلال شرم کند، مگر آنکه خداوند به حرام گرفتارش سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در حدیث معراج _فرمود : بر گروهی گذشتم که در برابرشان سفره هایی از گوشت پاکیزه و سفره هایی از گوشت ناپاک بود ، اما آنها از گوشتهای ناپاک می خوردند و به پاکیزه دست نمی زدند . پرسیدم : ای جبرئیل! اینها کیستند؟ گفت : اینها کسانی هستند که مال حرام می خورند و حلال را فرو می گذارند .

ص :449


1- الکافی : 5/74/3 .
2- کنز العمّال : 9212 .
3- بحار الأنوار: 75/172/9.

شرح نهج البلاغة :دَخَلَ علیٌّ علیه السلام المَسجِدَ و قالَ لِرجُلٍ : أمسِکْ عَلَیَّ بَغلَتِی ، فَخَلَعَ لِجامَها و ذَهَبَ بهِ ، فَخَرَجَ علیٌّ علیه السلام بَعد ما قَضی صلاتَهُ و بِیَدِهِ دِرهَمانِ لِیَدفَعَهُما إلَیهِ مُکافَأةً لَهُ ، فَوَجَدَ البَغلَةَ عُطُلاً ، فَدَفَعَ إلی أحَدِ غِلمانِهِ الدِّرهَمَینِ لِیَشتَرِیَ بهِما لِجاما ، فصادَفَ الغُلامُ اللِّجامَ المَسروقَ فی السُّوقِ ، قد باعَهُ الرَّجلُ بدِرهَمَینِ ، فَأخَذَهُ بِالدِّرهَمَینِ و عادَ إلی مولاهُ ، فقالَ علیٌّ علیه السلام : إنّ العَبدَ لَیَحرِمُ نفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بتَرکِ الصَّبرِ ، و لا یُزادُ علی ما قُدِّرَ لَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَیس مِن نَفْسٍ إلاّ و قد فَرَضَ اللّهُ لَها رِزقَها حَلالاً یَأتِیها فی عافیَةٍ ، و عَرَضَ لَها بالحَرامِ مِن وجهٍ آخَرَ ، فإنْ هی تَناوَلَتْ مِن الحَرامِ شیئا قاصَّها بهِ مِن الحلالِ الذی فَرَضَ اللّهُ لَها ، و عندَ اللّهِ سِواهُما فَضلٌ کبیرٌ . (2)

شرح نهج البلاغة:امام علی علیه السلام وارد مسجد شد و به مردی فرمود : استر من را برایم نگه دار. اما او دهنه استر را در آورد و آن را بُرد . علی علیه السلام بعد از تمام کردن نماز از مسجد بیرون آمد و دو درهم در دست گرفته بود تا به آن مرد پاداش دهد ، اما دید استر به حال خود رهاست . آن دو درهم را به یکی از غلامان خود داد که دهنه ای بخرد . غلام به بازار رفت و دهنه مسروقه را در آن جا دید و به دو درهم خرید و نزد حضرت برگشت . علی علیه السلام فرمود : آدمی به سبب بی صبری ، خودش را از روزی حلال محروم می کند و بیشتر از روزی مقدّر هم نصیبش نمی شود .

امام باقر علیه السلام :خداوند برای هر کسی روزی حلالی مقرّر داشته که به سلامت به او خواهد رسید . از طرف دیگر، روزیِ حرام را نیز در دسترس او قرار داده است، که اگر انسان روزی خود را از آن حرام به دست آورد، خداوند در عوض، روزیِ حلالی را که برای او مقدّر کرده بود از وی باز ستاند و غیر از این دو روزی (حلال مقدّر و حرام در دسترس) روزی های فراوان دیگری نیز نزد خداوند هست .

ص :450


1- . شرح نهج البلاغة : 3/160 .
2- بحار الأنوار : 5/147/6 .

1504 - الحَلالُ قوتُ المُصطَفینَ
1504 - روزیِ حلال، قُوتِ برگزیدگان [خدا ]است

الکافی عن أحمدَ بنِ محمّدِ بنِ أبی نصرٍ :قلتُ لأبی الحسنِ [الرِّضا] علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ أدعُو اللّهَ عزّ و جلّ أن یَرزُقَنِی الحَلالَ ، فقالَ : أ تَدرِی ما الحَلالُ ؟ فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، أمّا الذی عِندَنا فالکَسبُ الطَّیِّبُ ، فقالَ : کانَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام یقولُ : الحَلالُ قُوتُ المُصطَفَینَ ، و لکنْ قُلْ : أسألُکَ مِن رِزقِکَ الواسِعِ . (1)

1504

روزیِ حلال، قُوتِ برگزیدگان [خدا] است

الکافی_ به نقل از احمد بن محمّد بن ابی نصر _: به ابو الحسن (امام رضا) علیه السلام عرض کردم : فدایت شوم! من دعا می کنم که خداوند عزّ و جلّ مرا روزیِ حلال دهد . حضرت فرمود : می دانی حلال چیست؟ عرض کردم : فدایت شوم ، تا جایی که ما می دانیم ، کسب پاک. فرمود : علی بن الحسین علیه السلام می فرمود : روزیِ حلال، قُوتِ برگزیدگان [خدا ]است ، اما تو در دعای خود بگو : خدایا! از روزیِ فراخت به من عطا کن .

1505 - خَیرُ الرِّزقِ ما یَکفی
1505 - بهترین روزی آن است که انسان را کفایت کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طُوبی لِمَن أسلَمَ و کان عَیشُهُ کَفافا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمّ ارزُقْ محمّدا و آلَ محمّدٍ و مَن أحَبَّ محمّدا و آلَ محمّدٍ ، العَفافَ و الکَفافَ ، و ارزُقْ مَن أبغَضَ محمّدا و آلَ محمّدٍ المالَ و الوَلَدَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ؛ إنّی قد دَعَوتُ اللّهَ جلّ ثناؤهُ أن یَجعَلَ رزقَ مَن یُحِبُّنِی کَفافا ، و أن یُعطِیَ مَن یَبغُضُنِی کَثرَةَ المالِ و الوَلَدِ . (4)

1505

بهترین روزی آن است که انسان را کفایت کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال کسی که تسلیم [رضای خدا] باشد و زندگی اش به قدر کفاف .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدایا! به محمّد و خاندان محمّد و به کسی که محمّد و خاندان او را دوست دارد ، خویشتنداری و روزی به قدر کفاف عطا فرما و به هرکه محمّد و آل محمّد را دشمن دارد مال و فرزند روزی کن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! من دعا کردم که خداوند، جلّ ثناؤه ، روزی دوستدار مرا به قدر کفاف عطا کند و به دشمن من، مال و فرزندِ زیاد دهد.

ص :451


1- الکافی : 5/89/1 .
2- الکافی : 2/140/2 .
3- الکافی : 2/140/3 .
4- مکارم الأخلاق : 2/369/2661 .

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمّ مَن آمَنَ بکَ و شَهِدَ أنّی رَسُولُکَ فَحَبِّبْ إلَیهِ لِقاءَکَ ، و سَهِّلْ علَیهِ قَضاءَکَ ، و أقلِلْ لَهُ مِن الدنیا ، و مَن لَم یُؤمِنْ بکَ و لَم یَشهَدْ أنّی رسولُکَ فلا تُحَبِّبْ إلَیهِ لِقاءَکَ ، و لا تُسَهِّلْ علَیهِ قَضاءَکَ ، و أکثِرْ لَهُ مِنَ الدنیا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا دَعَوتُم لِأحَدٍ مِنَ الیَهودِ و النَّصاری فَقُولوا أکثَرَ اللّهُ مالَکَ و وُلدَکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الرِّزقِ ما یَکْفِی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما قَلَّ و کَفی خَیرٌ مِمّا کَثُرَ و ألهی . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ علیه السلام فی مَکارِمِ الأخلاقِ و مَرضِیِّ الأفعالِ _: و أغنِنی و أوسِعْ عَلَیَّ من رِزقِکَ ، و لا تَفتِنّی بالنَّظَرِ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و تَوِّجنی بِالکِفایَةِ ، و سُمنی حُسنَ الولایةِ ، و هَبْ لی صِدقَ الهِدایةِ ، و لا تَفتِنّی بالسَّعَةِ ، و امنَحْنی حُسنَ الدَّعَةِ ، و لا تَجعَلْ عَیشِی کَدّا کَدّا . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! کسی را که به تو ایمان آورَد و به رسالت من گواهی دهد شیفته دیدارت گردان و قضا و قدَرِ خود را بر او آسان فرما و از دنیا بهره اندکی نصیب او کن و آن را که به تو ایمان نیاورَد و به رسالت من گواهی ندهد ، شیفته دیدار خودت مگردان و قضا و قَدَرت را بر او آسان مکن و از دنیا بهره زیادی عطایش فرما .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خواستید برای یک نفر یهودی و مسیحی دعا کنید بگویید : خداوند مال و فرزندانت را زیاد کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین روزی آن است که به قدر کفایت باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزیِ اندک و بسنده بهتر است از روزیِ بسیار و بازدارنده [از یاد خدا].

امام زین العابدین علیه السلام_ در بخشی از دعای خود در زمینه خویهای والا و رفتارهای پسندیده _گفت : خدایا! مرا بی نیاز کن و روزی ات را بر من گشایش ده و به انتظار کشیدن [برای روزی] گرفتارم مفرما .

امام زین العابدین علیه السلام_ در همان دعا _گفت : تاج کفایت (بی نیازی) بر سرم گذار و حُسن ولایت و سرپرستی را نصیبم فرما و هدایت راستین را ارزانی ام دار و به توانگری گرفتارم مساز و زندگی آسوده و بی رنج را به من عطا فرما و زندگی ام را پر رنج و دشوار قرار مده .

ص :452


1- کنز العمّال : 6096 و انظر 6095 .
2- کنز العمّال : 6097 .
3- بحار الأنوار : 77/168/4 .
4- الأمالی للصدوق : 576/788 .
5- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
6- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: و صُنْ وَجهِی بالیَسارِ ، و لا تَبتَذِلْ جاهِی بالإقتارِ ، فَأستَرزِقَ أهلَ رِزقِکَ و أستَعطِیَ شِرارَ خَلقِکَ ، فَاُفتَتَنَ بحَمدِ مَن أعطانِی ، و اُبتَلی بِذَمِّ مَن مَنَعَنی ، و أنتَ مِن دُونِهِم ولیُّ الإعطاءِ و المَنعِ . (1)

(2)

امام زین العابدین علیه السلام_ نیز در همان دعا _گفت : با توانگری (بخشیدن به من) آبرویم را نگه دار و با تنگدستی حرمتم را از بین مبر که بر اثر آن از روزی خواران تو، روزی بخواهم و از بندگان بدکردار تو عطا و بخشش طلبم و در نتیجه ، به ستایش آن که به من بخشیده و نکوهش آن که از من دریغ کرده است گرفتار شوم . حال آن که ورای اینها، تو مسئول بخشیدن و نبخشیدنی .

1506 - الاقتِصارُ عَلَی الکَفافِ
1506 - بسندگی به کفاف

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اقتَصَرَ علی بُلْغَةِ الکَفافِ فقدِ انتَظَمَ الراحَةَ، و تَبَوَّأ خَفضَ الدَّعَةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فی الإنجیلِ أنّ عیسی علیه السلام قال : اللّهُمّ ارزُقْنی غُدوَةً رَغیفا مِن شَعیرٍ و عَشِیَّةً رَغیفا مِن شَعِیرٍ ، و لا تَرزُقْنِی فَوقَ ذلکَ فَأطغی . (4)

1506

بسندگی به کفاف

امام علی علیه السلام :آن که به اندازه کفاف بسنده کرد ، به آسایش دست یافت و در آرامش جای گرفت .

امام صادق علیه السلام :در انجیل آمده است که عیسی علیه السلام گفت : بار خدایا! صبح یک گرده نانِ جو و شب گرده ای دیگر مرا روزی فرما و بیش از این روزی ام مده که دچار طغیان شوم .

ص :453


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
2- (انظر) الدنیا : باب 1224 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 371 .
4- بحار الأنوار : 72/54/85 .

ص :454

187 - الرستاق

اشاره

(1)

ص :455


1- انظر : عنوان 47 «البلد» ، 545 «الوطن» .

187 - روستا
1507 - الرُّستاقُ وَالجَهلُ
1507 - روستا و نادانی

الکتاب :

«الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَ نِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ * وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَمًا وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوَآئِرَ عَلَیْهِمْ دَآئِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، لا تَسکُنِ الرُّسْتاقَ ، فإنَّ شُیُوخَهُم جَهَلَةٌ ، و شُبّانَهُم عَرَمَةٌ ، و نِسوانَهُم کَشَفَةٌ ، و العالِمُ بَینَهُم کالجِیفَةِ بینَ الکِلابِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَتَوَرَّعْ فی دِینِ اللّهِ ابْتَلاهُ اللّهُ بثلاثِ خِصالٍ : إمّا أن یُمِیتَهُ شابّا ، أو یُوقِعَهُ فی خِدمَةِ السلطانِ ، أو یُسْکِنَهُ فی الرَّساتِیقِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سِتّةٌ یَدخُلُونَ النارَ قبلَ الحِسابِ بسِتّةٍ ......... و أهلُ الرَّساتِیقِ بِالجَهالَةِ . (4)

1507

روستا و نادانی

قرآن :

«بادیه نشینان عرب، در کفر و نفاق [ از دیگران ]سخت تر، و به این که حدود و آنچه را که خدا بر فرستاده اش نازل کرده ندانند، سزاوارترند، و خدا دانای حکیم است و برخی از آن بادیه نشینان کسانی هستند که آنچه را [ در راه خدا ]هزینه می کنند، خسارتی[ برای خود] می دانند، و برای شما پیشامدهای بد انتظار می برند . پیشامد بد برای آنان خواهد بود، و خدا شنوای داناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! در روستا سکونت مکن ؛ زیرا که پیران روستا نادانند و جوانانش شرور و زنانش بی پرده و حجاب و عالِم در میان آنها چونان لاشه مرداری است در میان سگان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در دین خدا ورع و پارسایی نداشته باشد ، خداوند او را به سه چیز گرفتار سازد: یا جوان مرگش کند ، یا به خدمت گزاری سلطان درآوردش ، یا در روستاها ساکنش گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شش گروهند که به سبب شش خصلت ، بی حساب به دوزخ روند : . . . و روستاییان به سبب جهل و نادانی .

ص :456


1- التوبة : 97 و 98 .
2- جامع الأخبار : 391/1091 .
3- جامع الأخبار : 391/1092 .
4- جامع الأخبار : 392/1093 .

عنه صلی الله علیه و آله :الرُّسْتاقُ حَظیرَةٌ مِن حَظائرِ جَهَنَّمَ لیسَ فیها حَدٌّ و لا جُمُعَةٌ و لا جَماعةٌ ، صَبِیُّهُم عارِمٌ ، و شُبّانُهم شَیاطینُ ، و شُیُوخُهم جُهّالٌ ، المؤمنُ أنتَنُ فیهِم مِنَ الجِیفَةِ . (1)

(2)

بیان :

یَبدو مِنَ التَّأمُّلِ فی الآیة الکَریمَةِ (97 سورة التوبة) و الرّوایاتِ المتقدّمةِ أنّ القُری التی لا توجد فیها الأرضِیّةُ المُناسِبَةُ للازدهارِ العِلمیِّ و الثّقافیِّ و مَعرِفَةِ الحَقائِقِ الدِّینیِّةِ مذمومة ، و لِذا تَجِبُ الهِجرَةُ عَنها .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روستا آغلی است از آغلهای دوزخ نه حدّی در آن اجرا می شود ، نه نماز جمعه ای و نه جماعتی . کودکانشان شرور و موذی اند ، جوانانشان شیطان صفتند و پیرانشان نادانند ، مؤمن در میان آن ها گندیده تر از لاشه مردار است .

توضیح :

چنان که از تأمّل در آیه 97 سوره توبه و روایات گذشته پیدا است، آن روستایی از نظر اسلام مذموم است که در آن، زمینه تحصیل و تعلیم و تربیت و آشنایی با حقایق دینی فراهم نباشد که طبعا هجرت از آن ، واجب است .

ص :457


1- کنز العمّال : 38286 .
2- (انظر) الهجرة : باب 3933 ، 3934 .

ص :458

188 - الرسول

اشاره

(1)

(2)

ص :459


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 20 / 377 باب 21 «مراسلات النبیّ صلی الله علیه و آله إلی ملوک العجم و الروم و غیرهم» . کنز العمّال : 10 / 602 _ 636 «مراسلاته صلی الله علیه و آله ، و عهوده علی الناس» . کنز العمّال : 13 / 185 «مراسلات الإمام علیّ علیه السلام » .
2- انظر : عنوان 49 «التبلیغ» ، 453 «الکتاب» ، 454 «المُکاتبة» . النبوّة الخاصّة : باب 3768 .

188 - پیک
1508 - الرَّسولُ تَرجُمانُ العَقلِ
1508 - فرستاده هرکس ترجمان خِرد اوست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا بَعَثتُم إلَیَّ رَسُولاً فابعَثُوهُ حَسَنَ الوَجهِ ، حَسَنَ الاسمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَسولُکَ تَرجُمانُ عَقلِکَ ، و کتابُکَ أبلَغُ ما یَنطِقُ عنکَ . (2)

عنه علیه السلام :رسولُکَ تَرجُمانُ عَقلِکَ ، و احتِمالُکَ دَلیلُ حِلمِکَ . (3)

عنه علیه السلام :رَسولُکَ مِیزانُ نُبلِکَ و قَلَمُکَ أبلَغُ مَن یَنطِقُ عَنکَ . (4)

عنه علیه السلام :بِعَقلِ الرسولِ و أدَبِهِ یُستَدَلُّ علی عَقلِ المُرسِلِ . (5)

1508

فرستاده هر کس ترجمان خِرد اوست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه پیکی نزد من می فرستید ، پیکی باشد خوش سیما و خوش اسم .

امام علی علیه السلام :فرستاده تو، ترجمان خرد توست و نامه ات، گویاترین سخنگوی تو .

امام علی علیه السلام :فرستاده تو، ترجمان خِرد توست و تحمّل کردنت، نشانه بردباری تو .

امام علی علیه السلام :فرستاده تو، ترازوی ذکاوت (نجابت) توست و قلمِ تو گویاترین سخنگوی تو .

امام علی علیه السلام :از میزانِ خرد و ادب فرستاده ، به میزانِ خرد فرستنده پی برده می شود .

1509 - النَّهیُ عَن قَتلِ الرُّسُلِ
1509 - نهی از کشتن فرستادگان

سنن أبی داوود عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِرَسولَینِ بَعثَهُما مُسیلَمةُ _: ما تَقولانِ أنتُما؟ قالا : نقولُ کما قالَ . قال : أمَا و اللّهِ ، لَو لا أنَّ الرُّسُلَ لا تُقتَلُ لَضَرَبتُ أعناقَکُما . (6)

1509

نهی از کشتن فرستادگان

سنن أبی داوود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دو فرستاده مسیلمه[ی کذّاب] فرمود : شما چه می گویید (چه عقیده ای دارید)؟

گفتند : ما همان می گوییم که او (مسیلمه) می گوید .

پیامبر فرمود : به خدا قسم، اگر نبود که فرستادگان نباید کشته شوند، هر آینه گردن شما را می زدم .

ص :460


1- کنز العمّال : 14927 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 301 .
3- غرر الحکم : 5436 .
4- غرر الحکم : 5437 .
5- غرر الحکم : 4312 .
6- سنن أبی داوود : 3/84/2761 .

ص :461

ص :462

189 - الرشوة

اشاره

(1)

(2)

ص :463


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 272 باب 3 «الرُّشی فی الحکم و أنواعه» . کنز العمّال : 5 / 823 ، 6 / 113 ، 119 «الرّشوة» .
2- انظر : عنوان 443 «القضاء بین الناس» . الهدیّة : باب 3948 .

189 - رشوه
1510 - الرَّشوَةُ
1510 - رشوه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما أهلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم أنَّهُم مَنَعُوا الناسَ الحَقَّ فاشتَرَوهُ ، و أخَذُوهُم بالباطِلِ فاقتَدَوهُ . (1)

عنه علیه السلام :و قد عَلِمتُم أنَّهُ لا یَنبَغِی أن یکونَ الوالِی علی الفُرُوجِ و الدِّماءِ و المَغانِمِ و الأحکامِ و إمامَةِ المسلمینَ البَخِیلُ ......... و لا المُرتَشِی فی الحُکمِ فَیَذهَبَ بالحُقوقِ ، و یَقِفَ بِها دُونَ المَقاطِعِ . (2)

1510

رشوه

امام علی علیه السلام :پیشینیان شما از این رو به هلاکت در افتادند که مردمان را از حق [شان] باز داشتند و آنان [ناچار با رشوه] آن را خریدند و آنان را به ارتکاب باطل و نادرستی وا داشتند و مردم هم از آن پیروی کردند .

امام علی علیه السلام :و شما می دانید که مسئول ناموس و جان و غنایم (اموال) و احکام و پیشوایی مسلمانان ، نباید شخصی بخیل باشد . . . و نه در داوری رشوه گیر که در این صورت حقوق را پایمال می کند و حق را به حقدار نمی رساند .

1511 - الرَّشوةُ سُحتٌ
1511 - رشوه، حرام است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، مِنَ السُّحتِ : ثَمَنُ المِیتَةِ ، و ثَمَنُ الکَلبِ ، و ثَمَنُ الخَمرِ ، و مَهرُ الزانیَةِ ، و الرّشوَةُ فی الحُکمِ ، و أجرُ الکاهِنِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن أکلِ السُّحتِ الرّشوَةُ فی الحُکمِ . (4)

1511

رشوه، حرام است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! از جمله مال های حرام ، بهای مردار است و بهای سگ و شراب و کابین زن بد کاره و رشوه گرفتن در قضاوت و مزدِ پیشگو.

امام صادق علیه السلام :رشوه گرفتن در قضاوت ، از مصادیق مالِ حرام است .

ص :464


1- نهج البلاغة : الکتاب 79 .
2- . نهج البلاغة : الخطبة 131 .
3- مکارم الأخلاق : 2/327/2656 .
4- بحار الأنوار : 103/53/20 .

1512 - الرَّشوَةُ کُفرٌ
1512 - رشوه گرفتن، کفر است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الرّشوَةَ فإنّها مَحضُ الکُفرِ ، و لا یَشُمُّ صاحِبُ الرّشوةِ رِیحَ الجَنَّةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الرُّشی فی الحُکمِ هُو الکُفرُ باللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :فأمّا الرّشوَةُ یا عمّارُ فی الأحکامِ فإنَّ ذلکَ الکُفرُ بِاللّهِ العَظیمِ و رسولِهِ . (3)

(4)

1512

رشوه گرفتن، کفر است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از رشوه گرفتن دوری کنید که آن کفر محض است و رشوه گیر بوی بهشت را استشمام نمی کند .

امام صادق علیه السلام :رشوه در قضاوت ، کفر ورزیدن به خداست .

امام صادق علیه السلام :ای عمّار! رشوه گرفتن در امر قضاوت، کفر ورزیدن به خداوند بزرگ و پیامبر اوست .

1513 - ذَمُّ الرّاشی وَالمُرتَشی وَالماشِی بَینَهُما
1513 - نکوهش رشوه دهنده و رشوه گیر و واسطه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَعنَةُ اللّهِ علی الراشِی و المُرتَشِی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ الرّاشِیَ و المُرتَشِیَ فی الحُکمِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ الراشیَ و المُرتَشِیَ و الرائشَ الذی یَمشِی بَینَهُما . (7)

1513

نکوهش رشوه دهنده و رشوه گیر و واسطه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر رشوه دهنده و رشوه گیرنده .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا لعنت کند کسی را که در کار قضاوت رشوه بدهد و رشوه بگیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا لعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطه بین آن دو را .

ص :465


1- بحار الأنوار : 104/274/12 .
2- الکافی : 7/409/2 .
3- معانی الأخبار : 211/1 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 161 باب 8 .
5- کنز العمّال : 15078 .
6- کنز العمّال : 15079 .
7- کنز العمّال : 15080 .

عنه صلی الله علیه و آله :أنّهُ لَعَنَ الراشیَ و المُرتَشِیَ و المَعْزِیَّ الذی یَسعی بَینَهُما . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الراشی و المُرتَشِی فی النّارِ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند رشوه دهنده و رشوه گیرنده و دلاّل میان آن دو را لعنت کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رشوه ده و رشوه گیر در آتشند .

ص :466


1- کنز العمّال : 14495 .
2- کنز العمّال : 15077 .

190 - الرضاع

اشاره

(1)

ص :467


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 6 / 270 _ 287 «کتاب الرِّضاع» . وسائل الشیعة : 15 / 184 _ 189 باب 75 _ 79. بحار الأنوار : 103 / 321 باب 11 «الرِّضاع و أحکامه» .

190 - شیرخوارگی کودک
1514 - الرِّضاعُ
1514 - شیر خوردن کودک

الکتاب :

«وَ الوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَینِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ» . (1)

«وَ وَصَّیْنا الإِنسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنا عَلَی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَ المَصِیرُ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ للصَّبیِّ لَبَنٌ خَیرٌ مِن لَبَنِ اُمِّهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُنظُرُوا مَن تُرضِعُ أولادَکُم؛ فإنّ الوَلَدَ یَشِبُّ علَیهِ . (5)

عنه علیه السلام :تَخَیَّرُوا لِلرِّضاعِ کما تَتَخیَّرُونَ للنِّکاحِ ؛ فإنّ الرِّضاعَ یُغَیِّرُ الطِّباعَ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِستَرضِعْ لِولدِکَ بِلَبَنِ الحِسانِ ، و إیّاکَ و القِباحَ ؛ فإنّ اللَّبَنَ قد یُعدِی . (7)

1514

شیر خوردن کودک

قرآن :

«و مادرانی که بخواهند شیر دادن به فرزندان خود را کامل سازند ، دو سال تمام شیرشان بدهند» .

«آدمی را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم . مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر می شد و از شیر گرفتنش در دو سالگی است . و سفارش کردیم که : مرا و پدر و مادرت را شکر گوی که بازگشت به سوی من است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای کودک ، شیری بهتر از شیر مادرش نیست .

امام علی علیه السلام :دقت کنید که چه کسی فرزندان شما را شیر می دهد ؛ زیرا کودک با شیر رشد می کند .

امام علی علیه السلام :همچنان که در کار ازدواج دست به گزینش می زنید ، دایه [کودک خود] را نیز گزینش کنید ؛ زیرا شیر طبایع را تغییر می دهد .

امام باقر علیه السلام :برای شیر دادن کودکت ، دایه خوب روی بجوی و از دایه های زشت دوری کن ؛ زیرا شیر [ویژگیهای مادر را به فرزند] سرایت می دهد .

ص :468


1- البقرة : 233 .
2- لقمان : 14 .
3- (انظر) الأحقاف: 15 ، الطلاق: 6 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/34/69 .
5- الکافی : 6/44/10 .
6- قرب الإسناد : 93/312 .
7- الکافی : 6/44/12 .

عنه علیه السلام :علَیکُم بِالوِضّاءِ مِن الظُّؤورَةِ؛ فإنّ اللَّبَن یُعدِی . (1)

امام باقر علیه السلام :بر شما باد [انتخاب ]دایگان پاکیزه و زیبا ؛ زیرا شیر [ویژگی های مادر را به فرزند ]سرایت می دهد .

1515 - مَن لا یَنبَغِی استِرضاعُهُ
1515 - دایه های ناشایست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَستَرضِعُوا الحَمقاءَ ، و لا العَمشاءَ؛ فإنّ اللَّبَنَ یُعدِی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَستَرضِعُوا الحَمقاءَ ؛ فإنّ الوَلَدَ یَشِبُّ علَیهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَستَرضِعُوا الحَمْقاءَ؛ فإنّ اللَّبَنَ یَغلِبُ الطِّباعَ . (4)

عنه علیه السلام :تَوَقَّوا علی أولادِکُم لَبَنَ البَغِیِّ مِن النِّساءِ ، و المَجنونَةِ ؛ فإنّ اللَّبَنَ یُعدِی . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَبَنُ الیَهودیّةِ و النَّصرانیّةِ و المَجوسیّةِ أحَبُّ إلَیَّ مِن لَبَنِ وَلَدِ الزِّنا . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَستَرضِعوا لِلصَّبِیِّ المَجُوسِیّةَ، و استَرضِعْ له الیهودیّةَ و النَّصرانیّةَ ، و لا یَشرَبنَ الخَمرَ ، و یُمنَعنَ مِن ذلکَ . (7)

1515

دایه های ناشایست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنان کم خرد و زنان مبتلا به ضعف و آبریزش چشم را به دایگی مگیرید ؛ زیرا شیر اثر می گذارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنان کم خرد را دایه مگیرید؛ زیرا فرزند با شیر پرورش می یابد .

امام علی علیه السلام :زنان کم خرد را به دایگی انتخاب نکنید ؛ زیرا شیر ، بر طبیعت انسان چیره می شود (اثر می گذارد) .

امام علی علیه السلام :کودکان خود را از شیر زنان بد کاره و دیوانه ، دور نگه دارید ؛ زیرا شیر اثر می گذارد .

امام باقر علیه السلام :شیر زن یهودی و نصرانی و مجوسی را بر شیر زنا زاده ترجیح می دهم .

امام صادق علیه السلام :زن مجوسی را برای شیر دادن فرزندت انتخاب نکن ، اما زن یهودی و مسیحی اشکالی ندارد، به شرط آن که شراب نخورند و از این کار بازداشته شوند .

ص :469


1- الکافی : 6/44/13 .
2- بحار الأنوار : 103/323/ 13 .
3- مکارم الأخلاق : 1/507/1760 .
4- بحار الأنوار : 103/324/ 20 .
5- بحار الأنوار : 103/323/9 .
6- الکافی : 6/43/5 .
7- الکافی : 6/44/ 14 .

عنه علیه السلام :رِضاعُ الیَهودیّةِ و النَّصرانیّةِ خَیرٌ مِن رِضاعِ الناصِبیّةِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ أخُوهُ علیُّ ابنُ جعفرٍ عنِ امرأةٍ وَلَدَتْ مِن الزِّنا : هل یَصلُحُ أن یُستَرضَعَ بِلَبَنِها ؟ _: لا یَصلُحُ و لا لَبَنُ ابنَتِها التی وُلِدَتْ مِن الزِّنا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :شیر دایه یهودی و مسیحی بهتر از شیر دایه ناصبی (دشمن اهل بیت علیهم السلام) است .

امام کاظم علیه السلام_ آنگاه که برادرش علی بن جعفر ، از ایشان پرسید : اگر زنی فرزند نا مشروعی بزاید، آیا شایسته و مناسب دایگی هست؟ _فرمود : نه شیر او مناسب است و نه شیر دختر زنا زاده اش .

ص :470


1- وسائل الشیعة : 15/187/1 .
2- الکافی : 6/44/11 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 15 / 184 _ 188 باب 75 _ 78 .

191 - الرضا بالقضاء

اشاره

(1)

(2)

ص :471


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 98 باب 63 «التوکّل و التفویض و الرِّضا و التسلیم» . بحار الأنوار : 72 / 325 باب 119 «ذمّ الشکایة من اللّه و عدم الرضا بقسم اللّه » . کنز العمّال : 3 / 159 «الرضا و السخط» ، 712 «الرِّضا».
2- انظر : عنوان 278 «الشکوی» ، 442 «القضاء و القدر» ، الرزق : باب 1495 . الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2651 ، الإیمان : باب 269 . الصبر : باب 2142 ، المصیبة : باب 2304 ، 2305 ، الحساب : باب 844 .

191 - خرسندی به تقدیر الهی
1516 - الرِّضا
1516 - خرسندی

الکتاب :

«رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ المُفْلِحُونَ» . (1)

«جَزَآؤهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِن تَحْتِها الْأَنْهارُ خَالِدِینَ فِیها أَبَدا رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُعبُدِ اللّهَ علی الرِّضا ، فإن لَم تَستَطِعْ ففی الصَّبرِ علی ما تَکرَهُ خَیرٌ کثیرٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعمَ القَرینُ الرِّضا . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَتَبَ علی الزمانِ طالَت مَعتَبَتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :أغْضِ عَلی القَذی و إلاّ لَم تَرضَ أبدا . (6)

1516

خرسندی

قرآن :

«خداوند از آنان خشنود است و آنان از او خشنودند . آنان حزب خدایند . بدانید که حزب خدا رستگارند» .

«پاداش آنان نزد خداوند بهشتهای ماندگاری است که از زیر آنها رودها جاری است و برای همیشه در آنها جاویدانند . خداوند از آنان خشنود است و آنان از خدا خشنودند. این برای کسی است که از پروردگارش بترسد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را با خشنودی عبادت کن و اگر نتوانستی چنین باشی ، پس در صبر بر اموری که خوشایند تو نیست، خِیر فراوان است .

امام علی علیه السلام :نیکو همنشینی است خشنودی .

امام علی علیه السلام :هرکه از زمانه گلایه کند، گله او به درازا کشد .

امام علی علیه السلام :بر ناملایمات چشم فرو بند و گرنه هیچگاه خشنود نباشی .

ص :472


1- المجادلة : 22 .
2- البیّنة : 8 .
3- المغنی عن حمل الأسفار : 2/1014/3686.
4- نهج البلاغة : الحکمة 4 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/53/204 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 213 .

عنه علیه السلام :إذا لَم یَکُنْ ما تُرِیدُ فلا تُبَلْ ما کُنْتَ . (1)

عنه علیه السلام :إذا لَم یَکُنْ ما تُرِیدُ فَأرِدْ ما یَکونُ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :مَنِ اتَّکَلَ علی حُسنِ الاختِیارِ مِنَ اللّهِ ، لَم یَتَمَنَّ أنّهُ فی غَیرِ الحالِ التی اختارَها اللّهُ لَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَم یَکُن رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ لِشَیءٍ قد مَضی : لَو کانَ غَیرَهُ ! (4)

عنه علیه السلام :إنّا قَومٌ نَسألُ اللّهَ ما نُحِبُّ فِیمَن نُحِبُّ فَیُعطِینا ، فإذا أحَبَّ ما نَکرَهُ فِیمَن نُحِبُّ رَضِینا . (5)

امام علی علیه السلام :هر گاه، آن نشد که تو می خواهی، پس، از وضعی که داری دلگیر مباش .

امام علی علیه السلام :هر گاه آن نشد که تو می خواهی ، پس، آنچه را هست بخواه .

امام حسن علیه السلام :هرکه به حُسن انتخاب خداوند تکیه کند ، جز آن وضعی را که خدا برایش برگزیده است، آرزوی داشتن وضعی دیگر نکند .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه درباره چیزی که گذشته بود، نمی گفت: کاش جز این بود!

امام صادق علیه السلام :ما خاندانی هستیم که آنچه را برای عزیزانمان دوست داریم، از خدا می خواهیم و خدا به ما عطا می کند، و هرگاه آنچه را ما برای عزیزانمان ناخوش می داریم، خدا خوش بدارد، ما هم به آن خشنودیم .

1517 - رَأسُ طاعَةِ اللَّهِ الرِّضا
1517 - رأس طاعت خدا خشنودی است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رَأسُ طاعَةِ اللّهِ الرِّضا بما صَنَعَ اللّهُ فیما أحَبَّ العَبدُ و فیما کَرِهَ . (6)

عنه علیه السلام :رَأسُ طاعَةِ اللّهِ الصَّبرُ و الرِّضا عنِ اللّهِ فیما أحَبَّ العَبدُ أو کَرِهَ ، و لا یَرضی عَبدٌ عنِ اللّهِ فیما أحَبَّ أو کَرِهَ إلاّ کانَ خیرا لَهُ . (7)

1517

رأس طاعت خدا خشنودی است

امام صادق علیه السلام :خشنودی به آنچه خدا می کند ، چه خوشایند بنده باشد یا ناخوشایند او ، در رأس فرمانبری از خداست .

امام صادق علیه السلام :شکیبایی و خشنودی نسبت به آنچه خدا می کند ، خواه خوشایند بنده باشد یا نه ، در رأس عبادت خداست . و هیچ بنده ای، در پیشامدهای خوشایند و ناخوشایند از خدا خشنود نباشد ، مگر این که آن برایش بهتر باشد .

ص :473


1- نهج البلاغة : الحکمة 69 .
2- . غرر الحکم : 4058 .
3- بحار الأنوار: 78/106/6.
4- . بحار الأنوار : 71/157/75.
5- بحار الأنوار: 82/133/16 .
6- بحار الأنوار: 71/139/28 .
7- بحار الأنوار: 71/ 158/75 .

1518 - الرِّضا أعلی دَرَجاتِ الیَقینِ
1518 - خشنودی، بالاترین درجه یقین است

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أعلی دَرَجةِ الزُّهدِ أدنی دَرَجةِ الوَرَعِ ، و أعلی دَرَجةِ الوَرَعِ أدنی دَرَجةِ الیَقینِ ، و أعلی دَرَجةِ الیَقینِ أدنی دَرَجةِ الرِّضا . (1)

عنه علیه السلام :الرِّضا بمَکروهِ القَضاءِ مِن أعلی دَرَجاتِ الیَقینِ . (2)

عنه علیه السلام :الرِّضا بالمَکروهِ أرفَعُ دَرَجاتِ المُتّقینَ . (3)

1518

خشنودی، بالاترین درجه یقین است

امام زین العابدین علیه السلام :بالاترین درجه زهد پایین ترین درجه ورع است، و بالاترین درجه ورع پایین ترین درجه یقین است، و بالاترین درجه یقین پایین ترین درجه خشنودی [از خدا ]است .

امام زین العابدین علیه السلام :راضی بودن به قضای ناخوشایند [خدا] از بالاترین درجات یقین است .

امام زین العابدین علیه السلام :راضی بودن به [قضای] ناخوشایند [خدا] بالاترین درجه پرهیزگاران است .

1519 - الرِّضا وَالإیمانُ
1519 - خشنودی و ایمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أجدَرُ الأشیاءِ بصِدْقِ الإیمانِ : الرِّضا و التَّسلیمُ . (4)

عنه علیه السلام :إن عَقَدتَ إیمانَکَ فَارْضَ بالمَقْضِیِّ علَیکَ و لَکَ ، و لا تَرْجُ أحَدا إلاّ اللّهَ سبحانَهُ و انتَظِرْ ما أتاکَ بهِ القَدَرُ . (5)

1519

خشنودی و ایمان

امام علی علیه السلام :سزاوارترین چیزها به ایمانِ راستین ، رضا و تسلیم [در برابر قضای الهی ]است .

امام علی علیه السلام :اگر براستی ایمان داری ، پس به آنچه به زیان تو و به سود تو حکم (مقدّر) شده است راضی باش و به هیچ کس جز خداوند سبحان امید مبند و منتظر آن چیزی باش که دست تقدیر [الهی] برای تو آورد .

ص :474


1- الکافی : 2/128/4 .
2- التمحیص : 60/131 .
3- بحار الأنوار : 82/134/17 .
4- غرر الحکم : 3247 .
5- غرر الحکم : 3723 .

عنه علیه السلام :نِعمَ قَرِینُ الإیمانِ الرِّضا . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :کیفَ یکونُ المؤمنُ مؤمنا و هو یَسخَطُ قِسمَهُ و یُحَقِّرُ مَنزِلَتَهُ و الحاکِمُ علَیهِ اللّهُ ؟! (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «فلا و رَبِّکَ لا یُؤمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ ......... » (3) _: التَّسلیمُ و الرِّضا ، و القُنوعُ بقَضائهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِعلَمُوا أنّهُ لَن یُؤمِنَ عَبدٌ مِن عَبیدِهِ حتّی یَرضی عنِ اللّهِ فیما صَنَعَ اللّهُ إلَیهِ و صَنَعَ بهِ علی ما أحَبَّ وکَرِهَ . (5)

امام علی علیه السلام :خشنودی خوب همنشینی است برای ایمان .

امام حسن علیه السلام :مؤمنی که از قسمت خود ناخشنود باشد و وضعیت خود را ناچیز شمارد در حالی که حاکم بر او (تعیین کننده سرنوشتش) خداست ، چگونه می تواند مؤمن باشد (ادّعای ایمان کند)؟!

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «سوگند به پروردگار تو که ایمان نداشته باشند، مگر آن گاه که تو را داور قرار دهند» _فرمود : [منظور ]تسلیم، خرسندی، و راضی بودن به قضای خداست.

امام صادق علیه السلام :بدانید که هیچ بنده ای از بندگانِ خدا ، هرگز مؤمن نباشد، مگر آن گاه که به هر خوب و بدی و خوشایند و ناخوشایندی که از خدا به او می رسد راضی باشد .

1520 - تَفسیرُ الرِّضا
1520 - معنای خشنودی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی کلام لهُ مع جبرَئیل علیه السلام _: قلتُ : فما تَفسیرُ الرِّضا ؟ قال [جَبرئیلُ] : الراضی لا یَسْخَطُ علی سیِّدِهِ أصابَ مِنَ الدنیا أم لَم یُصِبْ ، و لا یَرضَی لِنفسِهِ بِالیَسیرِ مِنَ العَمَلِ . (6)

1520

معنای خشنودی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به جبرئیل _ گفتم : معنای خشنودی چیست؟ جبرئیل گفت : آن که خشنود است ، از آقای خود ناراحت و دلگیر نمی شود ، خواه به چیزی از دنیا برسد یا نرسد ؛ و به کار اندک خود نیز رضایت نمی دهد .

ص :475


1- غرر الحکم : 9901 .
2- بحار الأنوار : 43/351/25 .
3- النساء : 65 .
4- مشکاة الأنوار : 52/51 .
5- بحار الأنوار : 78/217/93 .
6- بحار الأنوار : 69/373/19 .

1521 - ما یورِثُ الرِّضا
1521 - آنچه خشنودی می آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ الرِّضا حُسنُ الثِقَةِ بِاللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :کَیف یَرضی بِالقَضاءِ مَن لَم یَصدُقْ یَقینُهُ ؟! (2)

عنه علیه السلام :الرِّضا ثَمَرَةُ الیَقینِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أعلَمَ الناسِ باللّهِ أرْضاهُم بقَضاءِ اللّهِ . (4)

(5)

1521

آنچه خشنودی می آورد

امام علی علیه السلام :ریشه خشنودی ، حسن اعتماد به خداست .

امام علی علیه السلام :چگونه به قضا خشنود می شود کسی که یقین راستین ندارد ؟!

امام علی علیه السلام :خشنودی ، میوه یقین است .

امام صادق علیه السلام :خدا شناسترین مردم ، خشنودترین آنها به قضای خداست .

1522 - ثَمَراتُ الرِّضا
1522 - ثمرات خشنودی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا ابتَلاهُ، فإن صَبَرَ اجتَباهُ ، و إن رَضِیَ اصطَفاهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أعْطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِکُم تَظفَرُوا بثَوابِ اللّهِ تعالی یومَ فَقرِکُم و الإفلاسِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَضِیَ مِن الدنیا بما یَکفِیهِ کانَ أیسَرُ ما فیها یَکفِیهِ . (8)

1522

ثمرات خشنودی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خدا بنده ای را دوست بدارد، مبتلایش گرداند ؛ اگر صبر کرد، او را [برای خود ]بر می گیرد و اگر خشنود بود، او را بر می گزیند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلهای خود را از خدا خشنود کنید، تا در روز فقر و تهیدستیِ خود، به پاداش خداوند متعال دست یابید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از دنیا به اندازه ای که او را کفایت می کند خشنود باشد، کمترین چیزِ دنیا او را بس باشد .

ص :476


1- غرر الحکم : 3085 .
2- غرر الحکم : 6993 .
3- غرر الحکم : 728 .
4- بحار الأنوار : 71/158/75 .
5- (انظر) الیقین : باب 4195 .
6- بحار الأنوار : 82/142/26 .
7- مسکّن الفؤاد : 80 .
8- بحار الأنوار : 77/169/6 .

عنه صلی الله علیه و آله :اِرْضَ بِقَسْمِ اللّهِ تَکُ_نْ أغنَی الناسِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن رَضِیَ بالعافِیَةِ مِمَّن دُونَهُ رُزِقَ السَّلامَةَ مِمَّن فَوقَهُ . (2)

عنه علیه السلام :القُنُوعُ عُنوانُ الرِّضا . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :أنا الضّامِنُ لِمَن لا یَهجِسُ فی قَلبِهِ إلاّ الرِّضا أن یَدعُوَ اللّهَ فَیُستَجابَ لَهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِرْضَ بما قَسَمَ اللّهُ لکَ تَکُنْ غَنِیّا . (5)

بحار الأنوار عنهم علیهم السلام_ فی الزِّیارةِ الخامسةِ مِن الزِّیاراتِ الجامعةِ _: و اجعَلِ الإرشادَ فی عَمَلِی ......... و الرِّضا بقَضائکَ و قَدَرِکَ أقْصی عَزْمی و نِهایَتِی و أبعَدَ هَمِّی و غایَتی ، حتّی لا أتَّقِیَ أحَدا مِن خَلقِکَ بِدِینی و لا أطلُبَ بهِ غَیرَ آخِرَتِی ، و لا أستَدعِیَ مِنهُ إطرائی و مَدحِی . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به قسمت خدا راضی باش ، تا غنی ترین مردم باشی .

امام علی علیه السلام :هرکه عافیتِ زیر دستش ، خشنودش کند از طرف بالا دستش ، سلامت روزی اش شود .

امام علی علیه السلام :قناعت، سر لوحه رضاست .

امام حسن علیه السلام :من برای کسی که جز خشنودی [از خدا] در دلش خطور نکند ، ضمانت می کنم که دعا کند و دعایش مستجاب شود .

امام صادق علیه السلام :به آنچه خدا برای تو قسمت کرده خشنود باش ، تا توانگر باشی .

بحار الأنوار :از معصومان علیهم السلام در زیارت پنجم از زیارت های جامع آمده است : و راهنمایی را در عمل و کردار من قرار ده . . . و راضی بودن به قضا و قَدَرت را منتهای عزم و هدف من و عالی ترین همّت و مقصد من قرار ده ، تا [در عمل ]دین خود از هیچ یک از خلق تو نترسم و با آن ، جز آخرتم را نجویم و وسیله مدح و ستایشِ خود نکنم .

1523 - الرِّضا وَالرّاحَةُ
1523 - خشنودی و آسایش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن رَضِیَ مِنَ اللّهِ بما قَسَمَ لَهُ استَراحَ بَدَنُهُ . (7)

1523

خشنودی و آسایش

امام علی علیه السلام :هرکه به آنچه خدا قسمت او کرده است خشنود باشد ، تَنَش بیاساید .

ص :477


1- بحار الأنوار:69/368/4.
2- الأمالی للصدوق : 532/718 .
3- غرر الحکم : 759 .
4- بحار الأنوار : 71/159/75.
5- بحار الأنوار: 78/192/6.
6- بحار الأنوار : 102/168/6 .
7- بحار الأنوار : 71/139/27 .

عنه علیه السلام :ما أعجَبَ هذا الإنسانَ : مَسرورٌ بدَرْکِ ما لَم یَکُن لِیَفُوتَهُ ، مَحزونٌ علی فَوْتِ ما لَم یَکُنْ لِیُدرِکَهُ ، و لَو أ نّهُ فَکَّرَ لَأبصَرَ ، و عَلِمَ أنّهُ مُدَبَّرٌ ، و أنّ الرِّزقَ علَیهِ مُقَدَّرٌ ، و لاَقتَصَرَ علی ما تَیَسَّرَ و لَم یَتَعَرَّضْ لِما تَعَسَّرَ . (1)

عنه علیه السلام :اِرضَ ، تَستَرِحْ . (2)

عنه علیه السلام :مَن رَضِیَ برِزقِ اللّهِ ، لَم یَحزَن علی ما فاتَهُ . (3)

عنه علیه السلام :الرِّضا یَنفِی الحُزْنَ . (4)

عنه علیه السلام :نِعمَ الطّارِدُ لِلهَمِّ ، الرِّضا بالقَضاءِ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ أهنَأ الناسِ عَیشا مَن کانَ بما قَسَمَ اللّهُ لَهُ راضِیا . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الرَّوحُ و الرّاحَةُ فی الرِّضا و الیَقینِ ، و الهَمُّ و الحُزْنُ فی الشَّکِّ و السُّخطِ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :این انسان چه شگفت است! با رسیدن به چیزی که از دستش نمی رفت، خوشحال می شود و برای از دست دادن چیزی که به آن نمی رسید ، اندوهگین می شود ، حال آن که اگر خوب می اندیشید، می فهمید و می دانست که او را تدبیر و روزی اش را تقدیر کرده اند، و به آنچه برایش آسان است، بسنده می کرد و به آنچه برایش دشوار است ،نمی پرداخت .

امام علی علیه السلام :راضی باش ، تا به آسایش دست یابی .

امام علی علیه السلام :هرکه به روزی خدا خشنود باشد ، برای آنچه از دستش رود اندوهگین نگردد .

امام علی علیه السلام :خشنودی، غم و اندوه را می برد .

امام علی علیه السلام :چه خوب اندوه زدایی است خشنودی به قضا .

امام علی علیه السلام :گواراترین زندگی را کسی دارد که به آنچه خدا قسمت او کرده خشنود باشد .

امام صادق علیه السلام :خوشی و آسایش در خشنودی و یقین است، و غم و اندوه در شکّ و ناخشنودی .

ص :478


1- بحار الأنوار : 78/ 54/ 99 .
2- غرر الحکم : 2243 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 349 .
4- غرر الحکم : 410 .
5- غرر الحکم : 9909 .
6- غرر الحکم : 3397 .
7- بحار الأنوار : 71/159/75 .
8- (انظر) الراحة : باب 1567 . الزهد : باب 1613 .

1524 - ثَمَرَةُ عَدَمِ الرِّضا
1524 - ثمره ناخشنودی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یَرضَ بالقَضاءِ دَخَلَ الکُفرُ دِینَهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ یُجرِی الاُمُورَ علی ما یَقضِیهِ لا علی ما تَرتَضِیهِ . (2)

عنه علیه السلام :أوحی اللّهُ عزّ و جلّ إلی داوود علیه السلام : یا داوود ، تریدُ و اُرید ، و لا یکونُ إلاّ ما اُرید ، فإن أسلَمْتَ لِما اُریدُ أعطیتُکَ ما تُرید ، و إن لَم تُسلِمْ لِما اُرید أتعبتُکَ فیما تُرید ، ثمّ لا یکونُ إلاّ ما اُرید . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لم یَرضَ بما قَسَمَ اللّهُ عزّ و جلّ ، اِتَّهَمَ اللّهَ تعالی فی قَضائهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن رَضِیَ القَضاءَ أتی علَیهِ القَضاءُ و هُو مَأجُورٌ و مَن سَخِطَ القَضاءَ أتی علَیهِ القَضاءُ و أحبَطَ اللّهُ أجرَهُ . (5)

(6)

1524

ثمره ناخشنودی

امام علی علیه السلام :هرکه راضی به قضا نباشد، کفر به دین او راه یابد .

امام علی علیه السلام :خدای سبحان امور را بر اساس قضای خود جاری می کند، نه بر وفق رضای تو .

امام علی علیه السلام :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود که : هم تو می خواهی و هم من ولی آنچه تحقق می یابد خواست من است ؛ پس اگر در برابر خواست من تسلیم باشی، خواسته تو را برآورده سازم و اگر تسلیم خواسته من نشوی، تو را در [راه ]آنچه می خواهی به رنج در افکنم و سرانجام هم جز خواست من تحقق نیابد .

امام صادق علیه السلام :هرکه به آنچه خداوند عزّ و جلّ قسمت کرده خشنود نباشد ، [در واقع] خداوند متعال را در قضایش متهم کرده است .

امام صادق علیه السلام :قضای خداوند در هر حال جاری می شود ؛ بنا بر این ، کسی که به آن خشنود باشد مأجور است و کسی که از آن ناخشنود باشد خداوند اجرش را از بین می برد .

ص :479


1- غرر الحکم : 8960 .
2- غرر الحکم : 3432 .
3- التوحید : 337/4.
4- بحار الأنوار : 78/202/33 .
5- بحار الأنوار : 71/139/26 .
6- (انظر) الصبر : باب 2149 . القضاء و القدر : باب 3299 .

1525 - صُعوبَةُ إحرازِ رِضَا النّاسِ
1525 - دشواری به دست آوردن خشنودی مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وصیّتِهِ علیه السلام لابنِهِ الحسنِ _: فما طِلابُکَ لِقَومٍ إن کُنتَ عالِما عابُوکَ ، و إن کُنتَ جاهِلاً لَم یُرشِدُوکَ ، و إن طَلَبتَ العِلمَ قالوا : مُتَکَلِّفٌ مُتَعَمِّقٌ ، و إن تَرَکتَ طَلَبَ العِلمِ قالوا : عاجِزٌ غَبِیٌّ ، و إن تَحَقَّقتَ لِعِبادَةِ رَبِّکَ قالوا : مُتَصَنِّعٌ مُراءٍ ، و إن لَزِمتَ الصَّمتَ قالوا : ألکَنُ ، و إن نَطَقتَ قالوا : مِهذارٌ ، و إن أنفَقتَ قالوا : مُسرِفٌ ، و إنِ اقتَصَدتَ قالوا : بَخِیلٌ ، و إنِ احتَجتَ إلی ما فی أیدِیهِم صارَمُوکَ و ذَمُّوکَ ، و إن لَم تَعتَدَّ بِهِم کَفَّرُوکَ ، فَهذِهِ صِفَةُ أهلِ زَمانِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا شَکا عَلقَمَةُ إلَیهِ مِن ألسِنَةِ الناسِ _: إنَّ رِضا الناسِ لا یُملَکُ و ألسِنَتَهُم لا تُضبَطُ ، فکیفَ تَسلَمُونَ ممّا لَم یَسلَمْ مِنهُ أنبیاءُ اللّهِ و رُسُلُهُ و حُجَجُهُ علیهم السلام ؟! ......... أ لم یَنسُبُوا نَبِیَّنا محمّداً صلی الله علیه و آله إلی أنّهُ شاعِرٌ مَجنونٌ؟! ......... و ما قالوا فی الأوصیاءِ علیهم السلام أکثَرُ مِن ذلکَ ......... إنّ الألسِنَةَ التی تَتَناوَلُ ذاتَ اللّهِ تعالی ذِکرُهُ بما لا یَلِیقُ بذاتِهِ کَیف تُحبَسُ عن تَناوُلِکُم بما تَکرَهُونَهُ ؟! (2) (3)

1525

دشواری به دست آوردن خشنودی مردم

امام علی علیه السلام_ در وصیت به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : تو چه توقّعی داری از این مردمی که اگر عالم باشی به تو ایراد می گیرند و اگر جاهل باشی راهنمایی ات نمی کنند ، اگر در طلب علم برآیی، می گویند : خود را به زحمت و زیاده روی وا داشته است و اگر از طلب علم دست بکشی، می گویند : ناتوان و کودن است . اگر در عبادت پروردگارت تأکید و استواری به خرج دهی، می گویند : خود نما و ریاکار است و اگر سکوت اختیار کنی، می گویند : از سخن گفتن عاجز است و اگر سخن بگویی، می گویند : پر گوست . اگر انفاق کنی، می گویند : اسرافکار است و اگر صرفه جویی کنی، می گویند : خسیس است . اگر به آنچه آنها دارند نیازمند شوی، از تو می بُرند و به بد گویی ات می پردازند و اگر به آنان اعتنایی نکنی، تکفیرت می کنند؟! این است خصوصیت مردم

زمانه تو .

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که علقمه نزد ایشان از زبان مردم گله و شکایت کرد _فرمود : همانا خشنودی مردم را نمی توان به دست آورد و جلو زبانهایشان را نمی توان گرفت ؛ چگونه در امان مانید از چیزی (زبان مردم) که پیامبران و فرستادگان و حجّتهای خدا علیهم السلام از آن در امان نماندند . . .؟

مگر به پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و آله نسبت شاعری و دیوانگی ندادند . . . و بیش از اینها درباره اوصیا نگفتند . . . زبانهایی که درباره خداوند متعال سخنانی می گویند که شایسته ذات او نیست، چگونه از اظهار سخنانی که شما ناخوش می دارید خودداری می کنند؟

ص :480


1- بحار الأنوار : 77/234/3 .
2- الأمالی للصدوق : 165/163 .
3- (انظر) الغلّ : باب 3060 .

ص :481

ص :482

192 - خرسندی خدا

اشاره

(1)

ص :483


1- انظر : عنوان 92 «المحبّة (حبّ اللّه )» ، 435 «المقرّبون» . الزواج : باب 1662 ، العُجب : باب 2479 .

192 - رضوان اللَّه
1526 - موجِباتُ رِضوانِ اللَّهِ
1526 - موجبات خشنودی خدا

الکتاب :

«وَعَدَ اللّهُ المُؤْمِنینَ وَ المُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِها الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الفَوْزُ العَظیمُ» . (1)

«أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّهِ وَ مأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المَصیرُ» . (2)

(3)

الحدیث :

لقمانُ علیه السلام_ لابْنِهِ _: یا بُنَیَّ مَن یُرِدْ رِضوانَ اللّهِ یُسخِطْ نفسَهُ کثیرا ، و مَن لا یُسخِطْ نفسَهُ لا یَرضی بهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثلاثٌ یُبلِغْنَ بالعَبدِ رِضوانَ اللّهِ : کَثرَةُ الاستِغفارِ ، و خَفْضُ الجانِبِ ، و کَثرَةُ الصَّدَقَةِ. (5)

عنه علیه السلام :مَن أسخَطَ بَدَنَهُ أرضی رَبَّهُ ، و مَن لَم یُسخِطْ بَدَنَهُ عَصی رَبَّهُ . (6)

1526

موجبات خشنودی خدا

قرآن :

«خداوند به مردان و زنان مؤمن بهشتهایی را وعده داده است که در آنها رودها جاری است و [بهشتیان ]در آنها جاویدانند و نیز خانه هایی نیکو در بهشتهایی جاودان . ولی خشنودی خدا از همه برتر است و این همان پیروزی بزرگ است» .

«آیا آن کسی که به راه خشنودی خدا می رود ، همانند کسی است که موجب خشم او می شود و مکان او جهنم است که بد سرانجامی است؟» .

حدیث :

لقمان علیه السلام_ به فرزندش _فرمود : فرزندم! کسی که خشنودی خدا را بخواهد ، نفْس خود را زیاد ناخشنود می کند و هرکه نفْس خویش را ناخشنود نکند، خدا را خشنود نسازد .

امام علی علیه السلام :سه چیز است که بنده را به خشنودی خدا می رساند : استغفار زیاد ، فروتنی، و صدقه دادن زیاد .

امام علی علیه السلام :هرکه بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هرکه بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را

نافرمانی کرده باشد .

ص :484


1- التوبة : 72 .
2- . آل عمران : 162 .
3- (انظر) آل عمران: 15 ، المائدة: 2 ، 16 ، التوبة: 21 ، 109 ، محمّد: 28 ، الفتح: 29 ، الحدید: 20 ، 27 ، الحشر: 8 .
4- بحار الأنوار: 70/78/13.
5- . بحار الأنوار : 78/81/74 .
6- بحار الأنوار : 70/312/11 .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أخفی أربَعةً فی أربَعةٍ : أخفی رِضاهُ فی طاعَتِهِ فلا تَستَصغِرَنَّ شیئا مِن طاعَتِهِ فرُبّما وافَقَ رِضاهُ و أنتَ لا تَعلَمُ ......... . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّهُ لَن یَرضی عَنکُم بِشیءٍ سَخِطَهُ علی مَن کانَ قَبلَکُم ، و لَن یَسخَطَ علَیکُم بِشَیءٍ رَضِیَهُ مِمَّن کانَ قَبلَکُم . (2)

عنه علیه السلام :أوصاکُم بالتَّقوی ، و جَعَلَها مُنتَهی رِضاهُ و حاجَتَهُ مِن خَلقِهِ . (3)

عنه علیه السلام :هَیهاتَ ! لا یُخدَعُ اللّهُ عن جَنَّتِهِ ، و لا تُنالُ مَرضاتُهُ إلاّ بطاعَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :رِضا اللّهِ سبحانَهُ مَقرونٌ بطاعَتِهِ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ أرضاکُم عِندَ اللّهِ أسبَغُکُم علی عِیالِهِ . (6)

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است : . . . خشنودی خود را در طاعتش نهفته است ؛ پس هیچ طاعتی از او را خُرد مشمار ؛ زیرا ، بسا که آن طاعت با خشنودی خدا همراه باشد و تو بی خبر باشی .

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند هرگز از شما خشنود نخواهد شد ، که به خاطر آن بر پیشینیانتان خشم گرفته و هرگز از شما ناخشنود نخواهد شد ، که به آن جهت از پیشینیانتان خشنود شده است .

امام علی علیه السلام :شما را به پرهیزگاری سفارش کرد و آن را منتهای خشنودی خود و خواسته اش از بندگان خویش قرار داد .

امام علی علیه السلام :هیهات! بهشت خدا را با فریب نمی توان از او گرفت ، و خشنودی او جز با طاعتش به دست نیاید .

امام علی علیه السلام :خشنودی خداوند سبحان ، قرین طاعت اوست .

امام زین العابدین علیه السلام :همانا مرضی ترین شما نزد خداوند کسی است که خانواده خود را بیشتر در گشایش و رفاه قرار دهد .

1527 - رِضوانُ اللَّهِ وَالرِّضا بِالقَضاءِ
1527 - خشنودی خدا و خشنودی به قضا

بحار الأنوار :رُویَ أنّ موسی علیه السلام قالَ : یا رَبِّ ، دُلَّنی علی عَمَلٍ إذا أنا عَمِلتُهُ نِلتُ بهِ رِضاکَ . فَأوحَی اللّهُ إلَیهِ : یا بنَ عِمرانَ ، إنّ رِضایَ فی کُرهِکَ و لَن تُطِیقَ ذلکَ ......... فَخَرَّ موسی علیه السلام ساجِدا باکِیا فقالَ : یا رَبِّ ، خَصَصتَنِی بالکَلامِ ، و لَم تُکَلِّمْ بَشَرا قَبلِی ، و لَم تَدُلَّنی علی عَمَلٍ أنَالُ بهِ رِضاکَ ! فَأوحَی اللّهُ إلَیهِ : إنّ رِضای فی رِضاکَ بِقَضائی . (7)

1527

خشنودی خدا و خشنودی به قضا

بحار الأنوار :روایت شده است که موسی علیه السلام گفت : پروردگارا! مرا به کاری راهنمایی کن که هرگاه به آن عمل کنم خشنودی تو را به دست آورم . پس ، خداوند به او وحی فرمود که : ای پور عمران! همانا خشنودی من در ناخشنودی توست و تو طاقت این را نداری ......... موسی علیه السلام گریه کنان به سجده افتاد و عرض کرد : پروردگارا! تو مرا به افتخار سخن گفتن [با خودت] سر افراز کردی و پیش از من با هیچ بشری سخن نگفتی و حالا مرا به کاری که بدان سبب به خشنودی تو نایل آیم رهنمون نمی شوی؟ پس ، خداوند به او وحی فرمود : همانا خشنودی من در خشنودی تو از قضای من است .

ص :485


1- الخصال : 209/31 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 183 .
3- نهج البلاغة: الخطبة183.
4- نهج البلاغة : الخطبة 129 .
5- غرر الحکم : 5410 .
6- بحار الأنوار : 78/136/13 .
7- بحار الأنوار : 82/134/17 .

بحار الأنوار :أیضا : یا رَبِّ دُلَّنی علی أمرٍ فیهِ رِضاکَ عَنّی أعمَلُهُ ؟ فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : إنّ رِضایَ فی کُرهِکَ و أنتَ ما تَصبِرُ علی ما تَکرَهُ ، قالَ : یا رَبِّ ، دُلَّنِی علَیهِ ؟ قالَ : فإنَّ رِضایَ فی رِضاکَ بِقَضائی . (1)

(2)

بحار الأنوار :موسی علیه السلام عرض کرد : ای پروردگار من ! مرا به کاری که خشنودی تو از من در آن است راهنمایی فرما، تا بدان عمل کنم. خداوند به او وحی فرمود که : همانا خشنودی من در ناخشنودی توست و تو بر آنچه ناخوش می داری صبر نتوانی کرد . موسی عرض کرد : پروردگارا! مرا به آن کار راهنمایی فرما . خداوند فرمود : خشنودیِ من در خشنودیِ تو از قضایِ من است .

1528 - عَلاماتُ رِضَا اللَّهِ
1528 - نشانه های خشنودی خدا

بحار الأنوار :رُویَ أنّ موسی علیه السلام قالَ : یا رَبِّ أخبِرْنی عن آیَةِ رِضاکَ عن عَبدِکَ ، فَأوحَی اللّهُ تعالی إلَیهِ : إذا رَأیتَنی اُهَیِّئُ عبدِی لطاعَتِی و أصرِفُهُ عن مَعصِیَتی ، فذلکَ آیَةُ رِضایَ . (3)

1528

نشانه های خشنودی خدا

بحار الأنوار :روایت شده است که موسی علیه السلام گفت : پروردگارا ! مرا از نشانه خشنودی خود از بنده ات خبر ده . خداوند متعال به او وحی کرد : هرگاه دیدی که من بنده ام را برای طاعت خود آماده و از معصیتم روی گردان می کنم ، این نشانه خشنودی من است .

ص :486


1- بحار الأنوار : 82/143/26 .
2- (انظر) عنوان 535 «الهوی» . العمل : باب 2899 .
3- بحار الأنوار:70/26/29.

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراجِ : فَمَن عَمِلَ بِرِضایَ اُلزِمُهُ ثلاثَ خِصالٍ : اُعَرِّفُهُ شُکرا لا یُخالِطُهُ الجَهلُ ، و ذِکرا لا یُخالِطُهُ النِّسیانُ ، و مَحَبَّةً لا یُؤثِرُ علی مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ المَخلوقینَ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علامةُ رِضا اللّهِ عن خَلقِهِ رُخصُ أسعارِهِم ، و عَدلُ سُلطانِهِم ، و عَلامَةُ غَضَبِ اللّهِ علی خَلقِهِ جَورُ سُلطانِهِم و غَلاءُ أسعارِهِم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علامَةُ رِضا اللّهِ سبحانَهُ عن العَبدِ ، رِضاهُ بما قَضَی بهِ سبحانَهُ لَهُ و علَیهِ . (3)

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : هر که برای خشنودی من عمل کند، سه خصلت را با او همراه کنم : شکری را به او بشناسانم که با جهل آمیخته نباشد ، و ذکری را که با فراموشی نیامیخته باشد ، و محبّتی را که محبّت مخلوقات را بر محبّت من ترجیح ندهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه خشنودی خدا از خلقش ، ارزانی نرخها و دادگری فرمانروایشان است ، و نشانه خشم خدا بر خلقش ، ستمگری فرمانروایشان و گرانی نرخهاست .

امام علی علیه السلام :نشانه خشنودی خدای سبحان از بنده ، خشنودی اوست به آنچه خدای سبحان به سود و زیان او مقدّر فرموده است .

1529 - مَرضاةُ الخَلقِ وسَخَطُ الخالِقِ
1529 - خشنودی خلق و ناخشنودی خالق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ مَرضاةَ الناسِ بما یُسخِطُ اللّهَ کانَ حامِدُهُ مِنَ الناسِ ذامّا ، و مَن آثَرَ طاعَةَ اللّهِ بِغَضَبِ الناسِ کَفاهُ اللّهُ عَداوَةَ کُلِّ عَدُوٍّ ، و حَسَدَ کُلِّ حاسِدٍ ، و بَغیَ کُلِّ باغٍ ، و کانَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ ناصِرا و ظَهیرا . (4)

1529

خشنودی خلق و ناخشنودی خالق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه خشنودی و ستایش مردم را با چیزی طلبد که خدا را ناخشنود می کند ، همان ستایندگان او ، نکوهشگر او خواهند شد و هرکه طاعت خدا را بر خشم مردم ترجیح دهد ، خداوند او را از دشمنیِ هر دشمنی و حسادتِ هر حسودی و تجاوزِ هر تجاوزگری نگه دارد و خداوند

عزّ و جلّ یاور و پشتیبان او باشد .

ص :487


1- . بحار الأنوار : 77/28/6 .
2- تحف العقول : 40 .
3- . غرر الحکم : 6344 .
4- الکافی : 2/372/2 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ رِضا مخلوقٍ بِسَخَطِ الخالِقِ سَلَّطَ اللّهُ عزّ و جلّ علَیهِ ذلکَ المَخلوقَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ مَحامِدَ الناسِ بمَعاصِی اللّهِ عادَ حامِدُهُ مِنهُم ذامّا ، و مَن أرضی الناسَ بِسَخَطِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إلَیهِم ، و مَن أرضی اللّهَ بسَخَطِ الناسِ کَفاهُ اللّهُ شَرَّهُم ، و مَن أحسَنَ ما بَینَهُ و بَینَ اللّهِ کَفاهُ اللّهُ ما بَینَهُ و بَینَ الناسِ. (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی محمّدِ بنِ أبی بکرٍ _: إنِ استَطَعتَ أن لا تُسخِطَ رَبَّکَ برِضا أحَدٍ مِن خَلقِهِ فَافعَلْ؛ فإنَّ فی اللّهِ عزّ و جلّ خَلَفا مِن غَیرِهِ ، و لَیسَ فی شیءٍ سِواهُ خَلَفٌ مِنهُ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مَن طَلَبَ رِضا اللّهِ بِسَخَطِ الناسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ الناسِ ، و مَن طَلَبَ رِضا الناسِ بِسَخَطِ اللّهِ ، وَکَلَهُ اللّهُ إلی النّاسِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه برای جلب خشنودی مخلوقی ، آفریدگار را ناخشنود کند ، خداوند عزّ و جلّ آن مخلوق را بر او مسلّط گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه بخواهد ستایشهای مردم را با معصیتهای خدا به دست آورد ، ستاینده او به نکوهنده اش تبدیل شود و هرکه با ناخشنود کردن خدا، مردم را خشنود کند ، خداوند او را به آنان وا گذارد و هرکه با ناخشنودی مردم، خدا را خشنود کند ، خداوند او را از شرّ و گزند آنان نگه دارد و هرکه رابطه میان خود و خدا را نیکو گرداند ، خداوند آنچه را میان او و مردم است کفایت کند .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به محمّد بن ابی بکر _نوشت : اگر بتوانی کاری کنی که برای خشنودی آفریده ای از آفریدگان خدا، پروردگارت را ناخشنود نکنی ، چنین کن ؛ زیرا [خشنودی] خدا جانشین هر خشنودی ای هست اما هیچ چیز جایگزین خشنودی خدا نمی شود .

امام حسین علیه السلام :هرکه خشنودی خدا را با ناخشنودی مردم بطلبد ، خداوند او را از امور مردم بی نیاز کند و هرکه خشنودی مردم را با ناخشنود کردن خدا بجوید ، خداوند او را به مردم وا گذارد .

ص :488


1- . بحار الأنوار: 77/156/132.
2- بحار الأنوار : 77/178/10 .
3- الأمالی للطوسی : 29/31 .
4- . بحار الأنوار: 71/208/17.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن أرضَی سُلطانا بما یُسخِطُ اللّهَ خَرَجَ مِن دِینِ اللّهِ . (1)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :لا یَضُرُّکَ سَخَطُ مَن رِضاهُ الجَورُ . (2)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :مَنِ اتَّقی اللّهَ یُتَّقی ، و مَن أطاعَ اللّهَ یُطاعُ ، و مَن أطاعَ الخالِقَ لَم یُبالِ سَخَطَ المَخلوقینَ ، و مَن أسخَطَ الخالِقَ فَقَمِنٌ أن یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ المَخلوقینَ . (3)

امام رضا علیه السلام :هرکه برای خشنودیِ فرمانروایی ، خدا را ناخشنود سازد ، از دین خدا خارج شده است .

امام جواد علیه السلام :ناخشنودی کسی که ستم خشنودش می کند ، به تو زیان نرساند .

امام هادی علیه السلام :هرکه از خدا بترسد، مردم از او بترسند و هرکه خدا را فرمان برد، مردم از او فرمان برند و هرکه آفریدگار را اطاعت کند، به ناخشنودی آفریدگان اعتنایی نورزد و هر که آفریدگار را ناخشنود کند ، سزاوار است که مورد خشم و ناخشنودی آفریدگان قرار گیرد .

ص :489


1- بحار الأنوار : 73/393/7 .
2- بحار الأنوار : 75/380/42 .
3- بحار الأنوار : 71/182/41 .

ص :490

193 - الرفق

اشاره

(1)

(2)

ص :491


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 50 باب 42 «الرِّفق و اللین» . کنز العمّال : 3 / 28 _ 55 «الرِّفق» .
2- انظر : عنوان 161 «المداراة» ، 184 «الرخصة» ، 553 «التقیّة» . السیاسة : باب 1915 ، العبادة : باب 2462 .

193 - ملایمت
1530 - فَضلُ الرِّفقِ
1530 - فضیلت ملایمت (نرمخویی)

الکتاب :

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ القَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فاعْفُ عَنْهُمْ و اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلِینَ» . (1)

«لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجا مِّنْهُمْ وَ لاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ و اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» . (2)

«وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنا وَ إِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرِّفْقُ یُمنٌ و الخُرقُ شُؤمٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرِّفقَ لَم یُوضَعْ علی شیءٍ إلاّ زانَهُ ، و لا نُزِعَ مِن شَیءٍ إلاّ شانَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما کانَ الرِّفْقُ فی شیءٍ إلاّ زانَهُ . (6)

1530

فضیلت ملایمت (نرمخویی)

قرآن :

«به سبب رحمت خداست که تو با آنها چنین نرم هستی .اگر تندخو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند . پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، در کارها با ایشان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن که خدا توکل کنندگان را دوست دارد» .

«و به آنچه ما دسته هایی از مردان و زنانشان را برخوردار ساخته ایم، چشم مدوز و برایشان غم مخور و بال [مهربانیِ ]خویش را برای مؤمنان فرو گستر» .

«بندگان خدای رحمان کسانی هستند که در روی زمین به فروتنی راه می روند و چون جاهلان آنان را مخاطب سازند ، به ملایمت پاسخ گویند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملایمت میمون است و خشونت شوم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملایمت و مهربانی با هیچ چیز همراه نشد جز این که آن را آراست و از هیچ چیز برداشته نشد ، مگر این که آن را زشت کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملایمت با چیزی همراه نشد، مگر این که آن را آراست .

ص :492


1- آل عمران : 159 .
2- الحِجر : 88 .
3- الفرقان : 63 .
4- الکافی : 2/119/4 .
5- الکافی : 2/119/6 .
6- کنز العمّال : 5367 .

عنه صلی الله علیه و آله :الرِّفقُ نِصفُ المَعِیشَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو کانَ الرِّفقُ خَلقا یُری، ما کانَ ممّا خَلَقَ اللّهُ شَیءٌ أحسَنَ مِنهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما اصطَحَبَ اثنانِ إلاّ کانَ أعظَمُهُما أجرا و أحَبُّهُما إلی اللّهِ عزّ و جلّ أرفَقَهُما بصاحِبِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بأهلِ بیتٍ خَیرا أدخَلَ علَیهِم بابَ رِفقٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُعطِیَ حَظَّهُ مِن الرِّفقِ ، اُعطِیَ حَظَّهُ مِن خَیرِ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أعقَلُ الناسِ أشَدُّهُم مُداراةً للناسِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّا اُمِرنا مَعاشِرَ الأنبیاءِ بِمُداراةِ الناسِ کما اُمِرنا بِإقامَةِ الفَرائضِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرِّفقُ مِفتاحُ النَّجاحِ . (8)

عنه علیه السلام :الرِّفقُ بالأتباعِ مِن کَرَمِ الطِّباعِ . (9)

عنه علیه السلام :علَیکَ بالرِّفقِ فإنّهُ مِفتاحُ الصَّوابِ و سَجِیَّةُ اُولِی الألبابِ . (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نرمخویی و ملایمت نیمی از معیشت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر ملایمت و مهربانی مخلوقی دیدنی بود ، در میان آفریده های خدا زیباتر و نیکوتر از آن وجود نداشت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دو نفری با هم رفاقت نکنند جز این که اجر آن کس بیشتر و نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر است که با رفیقش ملایم باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خیر خانواده ای را بخواهد باب ملایمت و مهربانی را به روی آنان بگشاید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بهره ای از نرمخویی برده باشد، بهره ای از خیر دنیا و آخرت برده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خردمندترین مردم ، با مداراترین آنها با مردم است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما جماعت انبیا، به مدارا کردن با مردم فرمان داریم ، همچنان که به برپا داشتن فرایض مأموریم .

امام علی علیه السلام :ملایمت و مهربانی کلید کامیابی است .

امام علی علیه السلام :ملایمت و مهربانی با پیروان ، از بزرگواری طبع است .

امام علی علیه السلام :بر تو باد ملایمت که آن کلیدِ درستی و خوی خردمندان است .

ص :493


1- بحار الأنوار : 71/349/19 .
2- الکافی : 2/120/13 .
3- الکافی : 2/120/15 .
4- شرح نهج البلاغة : 6/339 .
5- شرح نهج البلاغة : 6/339 .
6- الأمالی للصدوق:73/41.
7- الأمالی للطوسی : 521/1150 .
8- غرر الحکم : 294 .
9- غرر الحکم : 1497 .
10- غرر الحکم : 6114 .

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی بَعضِ عُمّالِهِ _: و اخلِطِ الشِّدَّةَ بضِغْثٍ مِنَ اللِّینِ ، و ارفُقْ ما کانَ الرِّفقُ أرفَقَ (أوفَقَ) . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :الرِّفقُ نِصفُ العَیشِ . (2)

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به یکی از کار گزارانش _نوشت : و خشونت را با مقداری ملایمت درهم آمیز و هر جا ملایمت مناسب تر بود ملایمت نشان بده .

امام کاظم علیه السلام :ملایمت و مهربانی نیمی از زندگی است .

1531 - الاهتِمامُ بِالرَّفیقِ
1531 - اهمیت دادن به رفیق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَلْ عَنِ الرَّفیقِ قَبلَ الطریقِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّما سُمِّیَ الرفیقُ رفیقا لأنّه یُرفِقُکَ علی صَلاحِ دِینِکَ ، فَمَن أعانَکَ علی صلاحِ دِینِکَ فهُو الرَّفیقُ الشَّفیقُ . (4)

عنه علیه السلام :فی الضِّیقِ یَتَبَیَّنُ حُسنُ مُواساةِ الرفیقِ . (5)

عنه علیه السلام :لَیسَ برفیقٍ مَحمودِ الطَّریقَةِ مَن أحْوَجَ صاحِبَهُ إلی مُماراتِهِ . (6)

عنه علیه السلام :العَمَلُ رفیقُ المُوقِنِ . (7)

1531

اهمیت دادن به رفیق

امام علی علیه السلام :پیش از راه درباره همراه پرس و جو کن .

امام علی علیه السلام :رفیق را رفیق گفته اند ، چون در سامان دادن دینت تو را همراهی می کند . پس ، هر که در سامان دادن دینت ، تو را یاری کرد، او رفیقی شفیق است .

امام علی علیه السلام :در تنگنا (پریشان حالی) است که حُسن مساعدت رفیق معلوم می شود .

امام علی علیه السلام :رفیق نیک سیرتی نباشد آن که یار و رفیقش را به جدال با خود وا دارد .

امام علی علیه السلام :عمل ، رفیق شخص با یقین است .

ص :494


1- نهج البلاغة : الکتاب 46 ، و فی الغرر : 2385 «اخلط الشّدّة برفق، و ارفق ما کان الرِّفق أوفق».
2- الکافی : 2/120/11 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- غرر الحکم : 3878 .
5- غرر الحکم : 6473 .
6- غرر الحکم : 7504 .
7- غرر الحکم : 975 .

عنه علیه السلام :اِجعَل رَفِیقَکَ عَمَلَکَ و عَدُوَّکَ أمَلَکَ . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنّهُ مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَلْ لَهُ مَخرجا مِنَ الفِتَنِ ، و نورا مِنَ الظُّلَمِ ، و یُخَلِّدْهُ فیما اشتَهَتْ نفسُهُ ، و یُنزِلْهُ مَنزِلَ الکَرامَةِ عِندَهُ ، فی دارٍ اصطَنَعَها لنفسِهِ ، ظِلُّها عَرشُهُ ، و نورُها بَهجَتُهُ ، و زُوّارُها ملائکَتُهُ ، و رُفَقاؤها رُسُلُهُ . (2)

عنه علیه السلام :بادِروا بأعمالِکم تَکُونُوا م_ع جِیرانِ اللّهِ فی دارِهِ ، رافَ_قَ بِهِ_م رُسُلَ_هُ ، و أزارَهُم مَلائکَتَهُ . (3)

عنه علیه السلام :نَسألُ اللّهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ ، و مُعایَشَةَ السُّعَداءِ ، و مُرافَقَةَ الأنبیاءِ . (4)

امام علی علیه السلام :رفیق خود را عملت قرار ده و دشمنت را آرزویت .

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس از خدا بترسد ، خداوند برای رهایی اش از فتنه ها (گمراهیها) راهی و در تاریکیها نوری برایش قرار دهد و او را در آنچه می خواهد (بهشت) جاویدان سازد و در جایگاهی با کرامت نزد خود جایش دهد ؛ در سرایی که [خداوند] آن را برای خویش برگزیده است و سایه آن عرش خداست و روشنایی اش جمال و سُرور او و زائرانش فرشتگان اویند و همنشینانش پیامبران او .

امام علی علیه السلام :در انجام اعمال [نیک ]خود شتاب کنید تا با همسایگان خدا در خانه او باشید ؛ کسانی که خداوند، پیامبران خود را با آنان رفیق و همنشین کرده و فرشتگانش را به دیدار آنها فرستاده است .

امام علی علیه السلام :از خداوند مقام شهیدان و همزیستی با سعادتمندان و همراهی با پیامبران را مسئلت داریم .

1532 - إنَّ اللَّهَ رَفیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ
1532 - خداوند ملایم است و ملایمت رادوست دارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ الرِّفقَ و یُعِینُ علَیهِ ، فإذا رَکِبتُمُ الدَّوابَّ العُجْفَ فَأنزِلُوها مَنازِلَها ، فإن کانَتِ الأرضُ مُجدِبَةً فانْجُوا عَنها ، و إن کانَت مُخْصِبَةً فَأنزِلُوها مَنازِلَها . (5)

1532

خداوند ملایم است و ملایمت را دوست دارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ملایمت و مهربانی را دوست دارد و در راه آن کمک می کند ؛ پس هرگاه مرکبهای لاغر سوار شُدید ، آنها را در باراندازهایشان استراحت دهید و اگر زمین خشک و بی گیاه بود ، از آن به شتاب بگذرید، اما چنانچه سر سبز و پُر علف بود آنها را در منزل گاه های راه فرود آورید [تا بچرند] .

ص :495


1- غرر الحکم : 2302 .
2- . نهج البلاغة : الخطبة 183 .
3- نهج البلاغة: الخطبة183.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 23 .
5- الکافی : 2/120/12 .

عنه صلی الله علیه و آله :یا عائشةُ ، إنَّ اللّهَ رفیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ ، و یُعطِی علی الرِّفقِ ما لا یُعطِی علی العُنفِ ، و ما لا یُعطِی عَلی سِواهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ رَفیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ فی الأمرِ کُلِّهِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ رفیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ و یُعطِی علی الرِّفقِ ما لا یُعطِی علی العُنفِ . (3)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :إنّ اللّهَ رفیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ ، و مِن رِفقِهِ بِکُم تَسلِیلُ أضغانِکم و مُضادَّةُ قلوبِکُم . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای عایشه! همانا خداوند ملایم و مهربان است و ملایمت را دوست دارد و به سبب ملایمت چیزهایی عطا می کند، که با خشونت و چیزهای دیگر عطا نمی کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ ملایم و مهربان است و ملایمت را در هر کاری دوست دارد .

امام باقر علیه السلام :همانا خداوند عزّ و جلّ ملایم است و ملایمت را دوست دارد و با ملایمت، چیزهایی عطا می کند که با خشونت عطا نمی کند.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :همانا خداوند ملایم و مهربان است و ملایمت را دوست دارد، و از جمله ملایمت و مهربانی او با شما بیرون کشیدن کینه ها و دشمنیها از دلهای شماست .

1533 - الرِّفقُ وَالإیمانُ
1533 - ملایمت و ایمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکُلِّ دِینٍ خُلُقٌ و خُلُقُ الإیمانِ الرِّفقُ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن قُسِمَ لَهُ الرِّفقُ قُسِمَ لَهُ الإیمانُ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ قُفْلاً و قُفلُ الإیمانِ الرِّفقُ . (7)

1533

ملایمت و ایمان

امام علی علیه السلام :هر دین و آیینی را خصلتی است و خصلت ایمان ملایمت است .

امام باقر علیه السلام :هر که را ملایمت قسمت شود، ایمان نیز قسمتش شود .

امام باقر علیه السلام :هر چیزی را قفلی باشد و قفل ایمان، ملایمت است .

ص :496


1- کنز العمّال : 5363 .
2- کنز العمّال : 5370 .
3- الکافی : 2/119/5 .
4- الکافی : 2/120/14 .
5- غرر الحکم : 7296 .
6- الکافی : 2/118/2 .
7- الکافی : 2/118/1 .

1534 - الرِّفقُ فِی العِبادَةِ
1534 - ملایمت در عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و التعمُّقَ فی الدِّینِ ، فإنّ اللّهَ قد جَعَلَهُ سَهلاً ، فَخُذُوا مِنهُ ما تُطِیقُونَ ، فإنَّ اللّهَ یُحِبُّ ما دامَ مِن عَمَلٍ صالِحٍ ، و إن کانَ یَسیرا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ هذا الدِّینَ مَتِینٌ فَأوغِلُوا فیهِ برِفقٍ ، و لا تُکَرِّهُوا عِبادَةَ اللّهِ إلی عِبادِ اللّهِ فتکونوا کالراکِبِ المُنْبَتِّ الذی لا سَفَرا قَطَعَ و لا ظَهْرا أبقی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خادِعْ نفسَکَ فی العِبادَةِ ، و ارفُقْ بها و لا تَقهَرْها ، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها ، إلاّ ما کانَ مَکتوبا علَیکَ مِن الفَریضَةِ ، فإنّهُ لا بُدَّ مِن قضائها و تَعاهُدِها عندَ مَحَلِّها . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِجتَهَدتُ فی العِبادَةِ و أنا شابٌّ ، فقالَ لی أبی : یا بُنَیَّ ، دونَ ما أراکَ تَصنَعُ ، فإنّ اللّهَ عزّ و جلّ إذا أحَبَّ عَبدا رَضِیَ عَنهُ بالیَسیرِ . (4)

(5)

1534

ملایمت در عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از افراط و سختگیری در دین بپرهیزید ؛ زیرا خداوند آن را آسان قرار داده است . پس ، از دین، آنچه توانش را دارید برگیرید ؛ که خداوند کار خوب مستمر را ، هرچند اندک باشد ، دوست دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا این دین استوار است ؛ پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحمیل نکنید که در آن صورت به سوار درمانده ای می مانید که نه راهی را پیموده و نه مرکبی [با نشاط] به جا گذاشته است .

امام علی علیه السلام :برای عبادت کردن نفْس خود را بفریب و با آن ملایمت کن و به زور [به عبادت ] وادارش مکن و در زمان فراغت و نشاطش او را به عبادت گیر ، مگر در عباداتی که بر تو واجب گشته است که در این صورت باید آنها را به موقع انجام دهی و بر آنها مواظبت کنی .

امام صادق علیه السلام :زمانی که جوان بودم در عبادت سخت می کوشیدم ؛ پدرم به من فرمود : فرزندم! کمتر از آنچه می بینم عبادت کن ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ اگر بنده ای را دوست داشته باشد، به عبادت اندک او خشنود می گردد .

ص :497


1- کنز العمّال : 5348 .
2- . الکافی : 2/86/1 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
4- . الکافی : 2/87/5 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 71 / 209 باب 66 . العبادة : باب 2462 .

1535 - ثَمَراتُ الرِّفقِ
1535 - ثمرات ملایمت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ فی الرِّفقِ الزِّیادَةَ و البَرَکَةَ ، و مَن یُحرَمِ الرِّفقَ یُحرَمِ الخَیرَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرِّفقُ یُؤَدِّی إلی السِّلْمِ . (2)

عنه علیه السلام :الرِّفقُ مِفتاحُ الصوابِ ، و شِیمَةُ ذَوِی الألبابِ . (3)

عنه علیه السلام :الرِّفقُ یُیَسِّرُ الصِّعابَ ، و یُسَهِّلُ شَدیدَ الأسبابِ . (4)

عنه علیه السلام :الرِّفقُ لِقاحُ الصلاحِ و عُنوانُ النَّجاحِ . (5)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مَن اُحْجِمَ عن الرَّأیِ و عَیِیَتْ بِهِ الحِیَلُ ، کانَ الرِّفقُ مِفتاحَهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن شِئتَ أن تُکرَمَ فَلِنْ ، و إن شِئتَ أن تُهانَ فاخشُنْ . (7)

عنه علیه السلام :مَن کانَ رفیقا فی أمرِهِ نالَ ما یُریدُ مِنَ الناسِ . (8)

1535

ثمرات ملایمت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا در ملایمت، فزونی و برکت است و کسی که از ملایمت محروم باشد، از خیر محروم شود .

امام علی علیه السلام :ملایمت، به آشتی می انجامد.

امام علی علیه السلام :ملایمت و مهربانی ، کلید درستی و خوی خردمندان است .

امام علی علیه السلام :ملایمت، دشواریها را آسان و چاره جویی های سخت را ساده می سازد .

امام علی علیه السلام :ملایمت، بارور کننده صلاح و سر لوحه کامیابی است .

امام حسین علیه السلام :هر که فکرش به جایی نرسد و در چاره یابی درمانَد، ملایمت، کلید [گشایش مشکل] او باشد .

امام صادق علیه السلام :اگر می خواهی گرامی باشی ملایم و مهربان باش و اگر می خواهی خوار شوی خشن باش .

امام صادق علیه السلام :هر که در کارهای خود ملایمت داشته باشد ، به آنچه از مردم می خواهد دست یابد .

ص :498


1- الکافی : 2/119/7 .
2- غرر الحکم : 902 .
3- غرر الحکم : 1746 .
4- غرر الحکم : 1778 .
5- غرر الحکم : 2187 .
6- بحار الأنوار : 78/128/11 .
7- بحار الأنوار : 78/269/109 .
8- الکافی : 2/120/16 .

1536 - اُرفُق یُرفَق بِکَ
1536 - ملایمت و مدارا کن تا با تو ملایمت و مدارا شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرِّفقُ رَأسُ الحِکمَةِ ، اللّهُمّ مَن وُلِّیَ شیئا مِن اُمُورِ اُمَّتی فَرَفَقَ بهِم فارفُقْ بهِ ، و مَن شَقَّ علَیهِم فاشقُقْ علَیهِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :کانَ آخِرُ ما أوصی بهِ الخضرُ موسی بنَ عِمرانَ علیهما السلام : . . . ما رَفَقَ أحَدٌ بأحَدٍ فی الدنیا إلاّ رَفَقَ اللّهُ عزّ و جلّ بهِ یَومَ القِیامَةِ . (2)

(3)

1536

ملایمت و مدارا کن تا با تو ملایمت و مدارا شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملایمت و مدارا رأس حکمت است . خدایا! هر که کارگزار امری از امور امّت من شود و با آنان ملایمت و مدارا کند ، تو با او ملایمت و مدارا کن و هر که بر آنان سخت گیرد ، تو بر او سخت گیر .

امام زین العابدین علیه السلام :آخرین سفارشی که خضر به موسی بن عمران علیهما السلام کرد این بود : هیچ کس در دنیا با کسی ملایمت و مدارا نکند مگر آن که خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت با او ملایمت و مدارا کند .

1537 - ما لا یَنبَغی مِنَ الرِّفقِ
1537 - ملایمت نابجا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا کانَ الرِّفقُ خُرْقا کانَ الخُرقُ رِفقا ، ربّما کانَ الدَّواءُ داءً و الداءُ دَواءً . (4)

1537

ملایمت نابجا

امام علی علیه السلام :هرگاه به جای ملایمت خشونت لازم باشد ، خشونت [عین ]ملایمت است ، بسا دارو که [مایه] درد و بیماری باشد و بسا درد و بیماری که خود دارو باشد .

ص :499


1- بحار الأنوار : 75/352/62 .
2- بحار الأنوار : 73/386/6 .
3- (انظر) الرحم : باب 1453 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 31 .

ص :500

194 - المراقبة

اشاره

(1)

(2)

ص :501


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 62 باب 45 «مراتب النفس ......... و محاسبة النفس» . المحجّة البیضاء : 8 / 149 _ 191 «کتاب المراقبة و المحاسبة» .
2- انظر : عنوان 113 «الحساب» ، 474 «اللغو» ، 477 «اللهو» . المسجد : باب 1754 ، الموعظة : باب 4075 ، الحجّ : باب 711 .

194 - مراقبت
1538 - مُراقَبَةُ اللَّهِ
1538 - مراقبت خدا

الکتاب :

«وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ رَقِیبا» . (1)

«إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبَا» . (2)

«وَ یا قَومِ اعْمَلُوا عَلَی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ و ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی دعاءٍ عَلَّمَهُ لِکُمیلٍ _: فَأسألُکَ بالقُدرَةِ التی قَدَّرتَها ......... أن تَهَبَ لی فی هذهِ اللَّیلةِ و فی هذِهِ الساعةِ کُلَّ جُرمٍ أجرَمتُهُ ......... و کُلَّ سَیِّئَةٍ أمَرتَ بإثباتِها الکِرامَ الکاتِبِینَ ، الذین وَکَّلتَهُم بحِفظِ ما یکونُ مِنّی ، و جَعَلتَهُم شُهُودا عَلَیَّ مَع جَوارِحِی ، و کُنتَ أنتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِن وَرائهِم، و الشاهِدَ لِما خَفِیَ عَنهُم . (4)

1538

مراقبت خدا

قرآن :

«و خداوند مراقب هر چیزی است» .

«خداوند مراقب شماست» .

«ای قوم من! شما همچنان که هستید به کار خویش مشغول باشید و من هم به کار خویش مشغول می شوم . بزودی خواهید دانست که آن عذاب خوار کننده بر چه کسی فرود می آید و چه کسی دروغگوست . منتظر بمانید ، من نیز با شما نظاره گرم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در دعایی که به کمیل تعلیم داد _فرمود : به آن قدرتی که مقدّر کرده ای . . . از تو مسئلت دارم که هر جرمی را که تا این شب و این لحظه مرتکب شده ام بر من ببخشایی . . . و نیز هر گناهی را که به کرام الکاتبین (آن نویسندگان بزرگوار) فرموده ای آن را ثبت کنند و آنها را به حفظ اعمال من گماشته ای و همراه جوارح من ، شاهد بر من قرارشان داده ای و در ورای همه آنها، تو خود نیز ناظر بر من و شاهد آنچه از نگاه آنها مخفی مانده، بوده ای .

ص :502


1- الأحزاب : 52 .
2- النساء : 1 .
3- هود : 93 .
4- الإقبال : 3 / 336 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :_ فی قَولِهِ تعالی : «وَ لا تَعْمَلونَ مِن عَمَلٍ إِلاّ کُنّا عَلَیکُمْ شُهُودا» _: کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا قَرَأ هذهِ الآیةَ بَکی بُکاءاً شَدیدا . (1)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «هیچ عملی نمی کنید جز این که وقتی دست به آن می زنید ما بر شما گواه و ناظریم» _فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه این آیه را می خواند بشدّت می گریست .

1539 - مُراقَبَةُ المَلائِکَةِ وَالجَوارِحِ
1539 - مراقبت فرشتگان واعضای بدن

الکتاب :

«ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَمُوا عِبادَ اللّهِ أَنَّ علَیکُم رَصَدا مِن أنفُسِکُم ، و عُیُونا من جَوارِحِکُم ، و حُفَّاظَ صِدْقٍ یَحفَظُونَ أعمالَکُم ، و عَدَدَ أنفاسِکم ، لا تَستُرُکُم مِنهُم ظُلمَةُ لَیلٍ داجٍ ، و لا یُکِنُّکُم مِنهُم بابٌ ذو رِتاجٍ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَقطَعُوا نَهارَکم بکذا و کذا ، و فَعَلْنا کذا و کذا ، فإنَّ مَعکُم حَفَظَةً یُحصُونَ علَیکُم و علَینا . (4)

(5)

1539

مراقبت فرشتگان و اعضای بدن

قرآن :

«هیچ کلامی نمی گوید مگر آن که در کنار آن مراقبی حاضر و آماده است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :بدانید ای بندگان خدا که دیده بانانی از وجود شما و جاسوسانی از اعضای بدن شما و نگهبانان صادقی بر شما گماشته شده اند که اعمال شما و شمار نَفَسهایتان را ثبت می کنند . نه سیاهی شب تار [اعمال] شما را از دید آنها پوشیده می دارد و نه دروازه محکم و بسته ، شما را از آنان مخفی می کند .

امام علی علیه السلام :روزِ خود را به سخنان و رفتارهای بیهوده مگذرانید ؛ زیرا شما را نگهبانانی است که [رفتار و گفتار ]شما و ما را شماره (ثبت) می کنند .

ص :503


1- مجمع البیان : 5/180 .
2- . ق : 18 .
3- نهج البلاغة: الخطبة157.
4- . بحار الأنوار : 5/329/27 .
5- (انظر) الملائکة : باب 3653 .

1540 - الحَثُّ عَلَی الرَّقابةِ النَّفسِیَّةِ
1540 - تشویق به مراقبت نفْس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَوِّدُوا قُلوبَکُمُ التَّرَقُّبَ ، و أکثِرُوا التَّفَکُّرَ و الاعتِبارَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِجعَلْ مِن نفسِکَ علی نفسِکَ رَقیبا ، و اجعَلْ لاِخِرَتِکَ مِن دُنیاک نَصیبا . (2)

عنه علیه السلام :یَنبَغِی أن یکونَ الرجُلُ مُهَیمِنا عَلی نَفسِهِ ، مُراقِبا قَلبَهُ حافِظا لِسانَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِحمِلْ نفسَکَ لنفسِکَ، فإن لَم تَفعَلْ لَم یَحمِلْکَ غَیرُکَ . (4)

1540

تشویق به مراقبت نفْس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلهایتان را به مراقبت عادت دهید و زیاد بیندیشید و عبرت بگیرید .

امام علی علیه السلام :از خود مراقبی بر خود بگمار ، و از دنیای خویش برای آخرتت بهره ای برگیر .

امام علی علیه السلام :سزاوار است که آدمی نگهبان نفس خود و مراقب دل و نگه دار زبان خویش باشد .

امام صادق علیه السلام :خودت، بار خودت را به دوش کش و اگر چنین نکنی ، کسی دیگر بار تو را به دوش نکشد .

1541 - الحَثُّ عَلَی مُراقَبَةِ اللَّهِ
1541 - تشویق به در نظر داشتن خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی ذَرٍّ _: احْفَظِ اللّهَ یَحفَظْکَ ، احفَظِ اللّهَ تَجِدْهُ أمامَکَ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طُوبی لمَن راقَبَ رَبَّهُ ، و خافَ ذَنبَهُ . (6)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرأً راقَبَ رَبَّهُ ، و تَنکَّبَ ذَنبَهُ ، و کابَرَ هَواهُ ، و کَذَّبَ مُناهُ ، امرَأً أزَمَّ نفسَهُ مِنَ التَّقوی بزِمامٍ ......... دائمَ الفِکَرِ ، طویلَ السَّهَرِ ، عَزوفا عنِ الدنیا ......... قد وَقَرَ قَلبَهُ ذِکرُ المَعادِ ، و طَوی مِهادَهُ ، و هَجَرَ وسادَهُ ، مُنتَصِبا علی أطرافِهِ ......... خَشُوعٌ فی السِّرِّ لربِّهِ ، لَدَمعُهُ صَبِیبٌ ، و لَقَلبُهُ وَجِیبٌ ......... راضیا بالکَفافِ مِن أمرِهِ ، یُظهِرُ دُونَ ما یَکتُمُ ، و یَکتَفِی بأقَلَّ مِمّا یَعلَمُ . (7)

1541

تشویق به در نظر داشتن خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابوذر _فرمود : مراعات خدا کن تا خدا تو را مراعات کند و خدا را در نظر داشته باش ، تا [همواره] او را در برابر خود بیابی .

امام علی علیه السلام :خوشا کسی که پروردگارش را در نظر داشته باشد و از گناه خویش بترسد .

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند کسی را که پروردگار خویش را در نظر آرد و از گناه روی گرداند و با هوایِ نفس خود بستیزد و آرزوهایش را دروغ شمارد [و بدانها دل مبندد] و نفس خود را با مهار تقوا لجام کند . . . و پیوسته بیندیشد ، زیاد شب زنده داری کند ، از دنیا دل برکَنَد . . . یاد معاد دل او را آرام و استوار گرداند و بستر خود را بر چیند و بالینش را رها کند و [برای عبادت ]برخیزد . . . در نهان در برابر پروردگارش خاشع باشد ، اشکش ریزان و دلش ترسان باشد . . . به کفاف زندگی اش خرسند باشد ، آنچه آشکار می کند، کمتر باشد از آنچه در دل دارد و به کمتر از آنچه می داند بسنده کند .

ص :504


1- کنز العمّال : 5709 .
2- غرر الحکم : 2429 .
3- غرر الحکم : 10947 .
4- الکافی : 2/454/5 .
5- بحار الأنوار : 77/87/3 .
6- غرر الحکم : 5938 .
7- بحار الأنوار : 77/349/30 .

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً (عَبدا) سَمِعَ حُکْما فَوَعی ، و دُعِیَ إلی رَشادٍ فَدَنا ، و أخَذَ بِحُجْزَةِ هادٍ فَنَجا ، راقَبَ رَبَّهُ ، و خافَ ذَنبَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی بهِ عیسَی بنَ مریمَ علیه السلام أن قالَ له : ......... یا عیسی ، کُنْ حَیثُما کُنتَ مُراقِبا لی . (2)

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند کسی (بنده ای) را که سخن حکیمانه ای بشنود و پذیرایش شود، و به راه راست فرا خوانده شود و به آن نزدیک گردد و کمربند راهنمایی را بگیرد و نجات یابد ، پروردگارش را در نظر داشته باشد و از گناه خویش بترسد .

امام صادق علیه السلام :از موعظه های خدای تبارک و تعالی به عیسی علیه السلام این بود : ای عیسی! هر جا هستی مرا در نظر داشته باش .

1542 - الاهتِمامُ بِمُراقَبَةِ الأوقاتِ
1542 - اهتمام به مواظبت بر اوقات

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا إنَّ الأیّامَ ثلاثةٌ : یَومٌ مَضی لا تَرجُوهُ ، و یَومٌ بَقِیَ لا بُدَّ مِنهُ ، و یَومٌ یَأتِی لا تَأمَنُهُ ، فالأمسُ مَوعِظةٌ ، و الیَومُ غَنیمَةٌ ، و غَدٌ لا تَدرِی مَن أهلُهُ . (3)

1542

اهتمام به مواظبت بر اوقات

امام علی علیه السلام :هان! روزها سه گونه اند : روزی که گذشته و امیدی به آن نداری و روزی که مانده (زمان حال) و گریزی از آن نیست و روزی که می آید و به آن اطمینان نداری . دیروز، پند و موعظه بود و امروز، غنیمت است و فردا را نمی دانی از آنِ کیست .

ص :505


1- نهج البلاغة : الخطبة 76 .
2- بحار الأنوار : 14/289 و 293/14 .
3- تحف العقول : 220 .

عنه علیه السلام :فازَ مَن أصلَحَ عَمَلَ یَومِهِ و استَدْرَکَ فَوارِطَ أمسِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن یومٍ یَأتِی علی ابنِ آدَمَ إلاّ قالَ ذلکَ الیومُ : یا بنَ آدَمَ ، أنا یَومٌ جَدیدٌ و أنا علَیکَ شَهیدٌ ، فافعَلْ بِی خَیرا ، و اعمَلْ فِیَّ خَیرا ، أشْهَدْ لکَ یَومَ القِیامَةِ ، فإنّکَ لَن تَرانِی بَعدَها أبدا . (2)

عنه علیه السلام :إنّ النهارَ إذا جاءَ قالَ : یا بنَ آدَمَ ، اعمَلْ فِی یومِکَ هذا خَیرا ، أشهَدْ لکَ بهِ عِندَ رَبِّکَ یومَ القِیامَةِ ، فَإنّی لَم آتِکَ فیما مَضی ، و لا آتِیکَ فِیما بَقِیَ . و إذا جاءَ اللیلُ قالَ مِثلَ ذلکَ . (3)

عنه علیه السلام :اِصْبِرُوا علی الدنیا فإنّما هِی ساعَةٌ ، فما مَضی مِنهُ فلا تَجِدُ لَهُ ألَما و لا سُرُورا ، و ما لَم یَجِئْ فلا تَدرِی ما هُو ؟ و إنّما هی ساعَتُکَ التی أنتَ فیها ، فاصبِرْ فیها علی طاعَةِ اللّهِ ، و اصبِرْ فیها عن مَعصیَةِ اللّهِ . (4)

امام علی علیه السلام :سعادت (پیروزی) یافت کسی که عمل امروزش را درست کرد و کوتاهی های دیروزش را جبران نمود .

امام صادق علیه السلام :هیچ روزی بر فرزند آدم نیاید، جز اینکه آن روز بگوید : ای پسر آدم! من روزی نو هستم و بر تو گواهم ، پس به وسیله من کار نیک کن و در من نیکی به جای آر ، تا در روز قیامت به سود تو گواهی دهم ؛ چه ، دیگر مرا هرگز نخواهی دید .

امام صادق علیه السلام :چون روز از راه رسد گوید : ای آدمیزاد!امروزت را کار نیک انجام ده تا در روز قیامت نزد پروردگارت به سود تو گواهی دهم ؛ زیرا پیش از این من نزد تو نیامدم و در آینده هم نزدت نخواهم آمد . شب نیز چون از راه رسد مانند همین سخن را بگوید.

امام صادق علیه السلام :در برابر دنیا شکیبا باشید، که آن ساعتی بیش نیست . آنچه از دنیا گذشته است، نه دردی از آن می یابی و نه سُروری، و آنچه هنوز نیامده است، نمی دانی که چگونه خواهد بود . همانا دنیا ساعتی است که تو در آن به سر می بری ؛ پس در آن ساعت بر طاعت خدا شکیبا باش و در ترک معصیت خدا بردبار .

ص :506


1- غرر الحکم : 6540 .
2- بحار الأنوار : 7/325/20 ، و فی نسخة اُخری : «فقل فیّ خیرا و اعمل فیّ خیرا» .
3- الکافی : 2/455/12 .
4- الکافی : 2/454/4 .

1543 - مَنِ اعتَدَلَ یَوماهُ
1543 - هرکه دو روزش یکنواخت باشد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اعتَدَلَ یَوماهُ فهُو مَغبونٌ ......... و مَن کانَ غَدُهُ شَرَّ یَومَیْهِ فمَحرومٌ ، و مَن لَم یُبالِ بما رُزِئَ مِن آخِرَتِهِ إذا سَلِمَتْ لَهُ دُنیاهُ فهُو هالِکٌ ، و مَن لَم یَتَعاهَدِ النَّقصَ مِن نفسِهِ غَلَبَ علَیهِ الهَوی ، و مَن کانَ فی نَقصٍ فالمَوتُ خَیرٌ لَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ اعتَدَلَ یَوماهُ فهُو مَغبونٌ ، و مَن کانَ فی غَدِهِ شَرّا مِن یَومِهِ فهُو مَفتونٌ ، و مَن لَم یَتَفَقَّدِ النُقصانَ فی نفسِهِ دام نَقصُهُ ، و مَن دامَ نَقصُهُ فالمَوتُ خَیرٌ لَهُ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَنِ استَوی یَوماهُ فهُو مَغبونٌ ، و مَن کانَ آخِرُ یَومَیهِ شَرَّهُما فهُو مَلعونٌ ، و مَن لم یَعرِفِ الزِّیادَةَ فی نفسِهِ فهُو فی نُقصانٍ ، و مَن کانَ إلی النُّقصانِ فالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحیاةِ . (3)

(4)

1543

هرکه دو روزش یکنواخت باشد

امام علی علیه السلام :هر که دو روزش یکسان باشد، مغبون است . . . و هر که فردایش بدتر از دیروز او باشد، محروم است و هر که چون دنیایش تأمین شود دیگر به خیر آخرت خود اهمیتی ندهد، هلاک است و هر که به کاستی وجود خود رسیدگی نکند، خواهشهای نفْس بر او چیره شود و هر که در کاستی باشد، مرگ برایش بهتر است .

امام صادق علیه السلام :هر که دو روزش یکنواخت باشد مغبون است و هر که فردایش بدتر از امروزش باشد فریب خورده است و هر که کاستیهای خود را جستجو نکند پیوسته در کاستی ماند و هر که کاستی اش بپاید مرگ برایش بهتر است .

امام کاظم علیه السلام :هر که دو روزش برابر باشد ، مغبون است و هر که امروزش بدتر از دیروزش باشد ملعون (از رحمت حق به دور) است و هر که پیشرفتی در وجود خود نبیند در کمبود به سر برد و هر که در مسیر کاستی باشد ، مرگ برای او بهتر از زندگی است .

ص :507


1- الأمالی للصدوق : 477/644 .
2- بحار الأنوار : 78/277/113 .
3- بحار الأنوار : 78/327/5 .
4- (انظر) عنوان 384 «الغبن» .

1544 - آدابُ المُراقَبَةِ
1544 - آداب مراقبت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصایاهُ لکُمَیلٍ _: یا کُمیلُ ، ما مِن حَرَکةٍ إلاّ و أنتَ مُحتاجٌ فیها إلی مَعرِفَةٍ. (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ثلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ مِن المؤمنینَ کانَ فی کَنَفِ اللّهِ ......... : مَن أعطی مِن نفسِهِ ما هُو سائلُهُم لنفسِهِ ، و رجُلٌ لَم یُقَدِّمْ یَدا و لا رِجلاً حتّی یَعلَمَ أنّهُ فی طاعَةِ اللّهِ قَدَّمَها أو فی مَعصِیَتِهِ ، و رجُلٌ لَم یَعِبْ أخاهُ بِعَیبٍ حتّی یَترُکَ ذلکَ العَیبَ مِن نفسِهِ (2) . (3)

(4)

1544

آداب مراقبت

امام علی علیه السلام_ در سفارش به کمیل _فرمود : ای کمیل! هیچ حرکت و رفتاری نیست، مگر این که تو در آن به شناخت نیازمندی .

امام زین العابدین علیه السلام :سه چیز است که در هر مؤمنی وجود داشته باشد، آن مؤمن در پناه خداست . . . : [اول ]آن که از جانب خود به مردم آن دهد، که از آنان برای خود می خواهد (انتظار دارد) و [دوم ]کسی که دست و گامی پیش ننهد، مگر آن که بداند در طاعت خدا پیش نهاده یا در معصیت او، [سوم ]مردی که از برادر خود عیبی نگیرد ، مگر آن که پیشتر آن عیب را از خود دور کند . (5)

1545 - إحصاءُ المَساوِئِ
1545 - شمارش بدیها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علی العاقِلِ أن یُحصِیَ علی نفسِهِ مَساوِیَها فی الدِّینِ و الرَأیِ و الأخلاقِ و الأدَبِ ، فَیَجمَعَ ذلکَ فی صَدرِهِ أو فی کتابٍ و یَعمَلَ فی إزالَتِها . (6)

1545

شمارش بدیها

امام علی علیه السلام :بر خردمند است که بدیهایِ دینی و فکری و اخلاقی و تربیتی خود را شماره کند و آنها را در سینه خویش یا به صورت نوشته گرد آورد و در از بین بردن آنها بکوشد .

ص :508


1- بحار الأنوار : 77/267/1 .
2- بحار الأنوار : 78/140/32 .
3- قالَ أبو حامدٍ : النَّظَرُ الأوَّلُ للمُراقِبِ، نَظَرُهُ فی الهِمَّةِ و الحرکةِ : أ هِیَ للّه ِِ تعالی أو لِلهَوی ......... و أقَلُّ ما یَنکَشِفُ له فی حَرَکاتِهِ أن یکونَ مُباحا و لکنّه لا یَعْنِیهِ فَیَتْرُکُهُ لقولِهِ صلی الله علیه و آله : «مِنْ حُسْنِ إسلامِ المَرْءِ تَرْکُهُ ما لا یَعْنِیهِ».مسند ابن حنبل : 1/429/1737 . المحجّة البیضاء : 8/162 .
4- (انظر) الهوی : باب 3986 .
5- ابو حامد غزّالی می گوید : نخستین قدمی که شخص مراقب باید بردارد این است که ببیند آیا همّت و حرکتش انگیزه خدایی دارد یا نفسانی . . . و کمترین نکته ای که در حرکات و رفتارهایش بر او مکشوف و معلوم می شود این است که رفتارش مباح اما بی حاصل است . در این صورت، آن رفتار را وا می گذارد ؛ چرا که آن حضرت فرموده است : «از نشانه های حُسن اسلام آدمی این است که آنچه را بیهوده است، ترک گوید» .
6- بحار الأنوار : 78/6/58 .

1546 - تَقسیمُ السّاعاتِ
1546 - تقسیم ساعات شبانه روز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کان فیها [ أی صُحُفِ إبراهیم علیه السلام ] ......... : علی العاقِلِ ما لَم یَکُن مَغلوبا علی عَقلِهِ أن یکونَ لَهُ ساعاتٌ : ساعَةٌ یُناجِی فیها رَبَّهُ عزّ و جلّ ، و ساعَةٌ یُحاسِبُ نَفسَهُ ، و ساعَةٌ یَتَفَکَّرُ فیما صَنَعَ اللّهُ عزّ و جلّ إلَیهِ ، و ساعَةٌ یَخلُو فیها بِحَظِّ نفسِهِ مِنَ الحَلالِ؛ فإنّ هذهِ الساعَةَ عَونٌ لِتلکَ الساعاتِ و استِجمامٌ للقُلوبِ و تَوزِیعٌ لها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی حِکمَةِ آلِ داوود عِبرَةً للعاقِلِ اللَّبِیبِ أن لا یَشغَلَ نفسَهُ إلاّ فی أربَعِ ساعاتٍ : ساعَةٍ یُناجِی فیها رَبَّهُ ، و ساعَةٍ یُحاسِبُ فیها نفسَهُ ، و ساعَةٍ یَلقَی فیها إخوانَهُ الذین یُناجِی ، الذینَ یَنصَحُونَهُ فی نفسِهِ و یُخبِرُونَهُ بِعُیُوبِهِ ، و ساعَةٍ یَخلُو بینَ نَفسِهِ و بینَ رَبِّها فیما یَحِلُّ و یَجمُلُ، فإنَّ فی هذِهِ الساعَةِ عَونا علی هذِهِ الساعاتِ . (2)

1546

تقسیم ساعات شبانه روز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در صحف ابراهیم آمده است که: خردمند ، مادام که خِردش از او گرفته نشده ، باید ساعاتی را برای خود در نظر گیرد ؛ زمانی برای مناجات با پروردگارش عزّ و جلّ ، و زمانی برای محاسبه نفس، و زمانی برای اندیشیدن در آنچه که خداوند عزّ و جلّ به وی ارزانی داشته است و زمانی برای کام جویی خود از راه حلال ؛ زیرا این زمان کمکی است به آن سه زمان دیگر و مایه آسودگی و رفع خستگی دلها .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا در حکمتِ خاندان داوود، درسی است برای خردمندِ صاحب دل که نفْس خود را جز در اوقات چهارگانه مشغول نسازد ؛ زمانی که در آن با پروردگار خویش مناجات کند و وقتی که در آن به حسابرسی نفْس خود بپردازد و ساعتی که در آن به دیدار با برادران و دوستانش که خیرخواه اویند و عیبها و کاستیهایش را به وی گوشزد می کنند، بگذراند و زمانی که در آن نفْس خود را با پروردگارش در اموری که حلال و خوشایند است تنها گذارد ؛ زیرا که این زمان کمکی است بر پرداختن به آن سه وقت دیگر .

ص :509


1- الخصال : 525/13 ، معانی الأخبار: 334/1 و فیه «و تفریغ لها» بدل «و توزیع لها» .
2- کنز العمّال : 5381 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :للمؤمنِ ثلاثُ ساعاتٍ : ساعَةٌ یُناجِی فیها رَبَّهُ ، و ساعَةٌ یُحاسِبُ نفسَهُ ، و ساعَةٌ یُخَلِّی بینَ نفسِهِ و لَذَّتِها فیما یَحِلُّ و یَجمُلُ . (1)

عنه علیه السلام :للمؤمنِ ثلاثُ ساعاتٍ : فساعَةٌ یُناجِی فیها رَبَّهُ ، و ساعَةٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ ، و ساعَةٌ یُخَلِّی بینَ نفسِهِ و بینَ لَذَّتِها فیما یَحِلُّ و یَجمُلُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ لیلَکَ و نَهارَکَ لا یَستَوعِبانِ لِجَمیعِ حاجاتِکَ فَاقسِمْها بینَ عَمَلِکَ و راحَتِکَ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ کَتَبَهُ لِلْأَشْتَرِ _: اِجعَلْ لنفسِکَ فیما بینَکَ و بینَ اللّهِ أفضَلَ تِلکَ المَواقیتِ و أجزَلَ تِلکَ الأقسامِ ، و إن کانَتْ کُلُّها للّهِِ إذا صَلَحَتْ فیها النِّیَّةُ ، و سَلِمَتْ مِنها الرَّعِیَّةُ . (4)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :سألتُ أبی علیه السلام عن مَدخَلِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقالَ : کانَ دُخولُهُ لنفسِهِ مَأذونا لَهُ فی ذلکَ ، فإذا أوی إلی مَنزِلِهِ جَزَّأ دُخولَهُ ثلاثةَ أجزاءٍ : جُزءاً للّهِِ ، و جُزءاً لأهلِهِ ، و جزءاً لنفسِهِ ، ثُمّ جَزَّأ جُزْءَهُ بینَهُ و بینَ الناسِ فَیَرُدُّ ذلکَ بالخاصَّةِ عَلَی العامَّةِ ، و لا یَدَّخِرُ عَنهُم مِنهُ شیئا ، و کانَ مِن سِیرَتِهِ فی جُزءِ الاُمَّةِ ، إیثارُ أهلِ الفَضلِ بإذنِهِ ، و قَسَمَهُ علی قَدرِ فَضلِهِم فی الدِّینِ ، فمِنهُم ذُو الحاجةِ ، و مِنهُم ذُو الحاجَتَینِ ، و مِنهُم ذو الحَوائجِ . (5)

امام علی علیه السلام :مؤمن را سه وقت است : وقتی که در آن با پروردگار خود به راز و نیاز می پردازد و وقتی که به حساب نفْس خود می رسد و وقتی که به لذّتهای حلال و مناسب می گذراند .

امام علی علیه السلام :مؤمن اوقات خود را سه بخش می کند : زمانی که در آن با پروردگار خود به راز و نیاز می پردازد و زمانی که به تحصیل معاش دست می یازد و زمانی که به لذّتهای حلال و نیکو می گذراند .

امام علی علیه السلام :همانا شب و روز تو فرصت کافی برای رسیدن به همه امور و نیازهایت نیست؛ پس آنها را میان کار و استراحت خود تقسیم کن .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به مالک اشتر _نوشت : بهترین اوقات هر روز و بیشترین بخش از آن را برای رابطه میان خود و خدا قرار ده ؛ هر چند که اگر در همه اوقات، نیّتْ پاک و درست باشد و مردم از آن نیّت در امنیّت و آسایش باشند ، اوقات، همه از آنِ خداست .

امام حسین علیه السلام :از پدرم علیه السلام در مورد امور داخلی زندگانی پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم ، فرمود : هرگاه اراده می کرد به خانه می رفت و چون وارد منزل می شد، اوقات خود را به سه بخش تقسیم می کرد : بخشی را به [عبادت] خدا اختصاص می داد و بخشی را به خانواده اش و بخشی را به خودش . وقت مخصوص به خودش را نیز میان خود و مردم تقسیم می فرمود و خواص را می پذیرفت و مسائل و موضوعات را از طریق آنان به عموم مردم ارجاع می داد و چیزی از ایشان مضایقه نمی کرد و روش آن بزرگوار، در این زمانِ اختصاص یافته به امّت ، این بود که در پذیرفتن به حضور و اختصاص دادن مقدار زمان ملاقات به افراد ، اهل فضل را ، به نسبت فضل و مقامی که در دین داشتند ، بر دیگری مقدّم می داشت . برخی از آنان یک حاجت داشتند، برخی دو تا و برخی چندین حاجت.

ص :510


1- غرر الحکم : 7370 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 390 .
3- غرر الحکم : 3641 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 53 ، انظر تمام الکلام.
5- بحار الأنوار : 16/150/4 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی دعائه عِندَ الصَّباحِ و المَساءِ _: اللّهُمّ اجعَلْ لَنا فی کُلِّ ساعَةٍ مِن ساعاتِهِ حَظّا مِن عِبادِکَ ، و نَصیبا مِن شُکرِکَ ، و شاهِدَ صِدقٍ مِن مَلائکتِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ فیما وَعَظَ لقمانُ ابنَهُ : ......... یا بُنَیَّ ، اجعَلْ فی أیّامِکَ و لَیالِیکَ و ساعاتِکَ نَصیبا لکَ فی طَلَبِ العِلمِ ، فإنّکَ لَن تَجِدَ لکَ تَضیِیعا مِثلَ تَرکِهِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :اِجتَهِدُوا فی أن یکونَ زمانُکُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةٌ لِمُناجاةِ اللّهِ ، و ساعَةٌ لأمرِ المَعاشِ ، و ساعَةٌ لمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ الذینَ یُعَرِّفُونَکُم عُیُوبَکُم و یَخلُصُونَ لَکُم فی الباطِنِ ، و ساعَةٌ تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکم فی غَیرِ مُحَرَّمٍ . (3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعایش به هنگام صبح و شام _گفت : بار خدایا! در هر ساعتی از ساعتهای این روز، بهره ای از بندگانت و نصیبی از سپاس گزاریت و گواه راستی از فرشتگانت برای ما قرار ده .

امام صادق علیه السلام :از اندرزهای لقمان به فرزندش این بود که : . . . فرزندم ! از روزها و شبها و اوقات خود بخشی را به تحصیل علم اختصاص بده ؛ زیرا تو هرگز برای خود خسران و ضایعه ای چون ترک علم نخواهی یافت .

امام کاظم علیه السلام :سعی کنید اوقات خود را چهار قسمت نمایید : زمانی برای مناجات با خدا و زمانی برای کسب و کار و زمانی برای معاشرت با برادران و افراد مورد

اعتمادی که عیبهایتان را به شما گوشزد می کنند و در باطن خیر خواه شما هستند و زمانی برای کام جویی از لذّتهای غیر حرام .

ص :511


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 6 .
2- الأمالی للطوسی : 68/99 .
3- بحار الأنوار : 78/321/18 .

1547 - افتِتاحُ الأعمالِ وَاختِتامُها بِالخَیرِ
1547 - شروع کردن و پایان دادن کارها با کارِ خیر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ استَفتَحَ أوَّلَ نَهارِهِ بخَیرٍ و خَتَمَهُ بِالخَیرِ ، قالَ اللّهُ لملائکتِهِ : لا تَکتُبُوا علَیهِ ما بینَ ذلکَ مِنَ الذُّنوبِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا کمیلَ بنَ زیادٍ، سَمِّ کُلَّ یومٍ بِاسمِ اللّهِ و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ و تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ ، و اذکُرْنا و سَمِّ بِأسمائنا و صَلِّ علَینا و استَعِذْ بِاللّهِ رَبِّنا ، و ادرَأْ بذلکَ عن نفسِکَ و ما تَحُوطُهُ عِنایَتُکَ ، تُکْفَ شَرَّ ذلکَ الیَومِ إنْ شاءَ اللّهُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ المَلَکَ المُوَکَّلَ عَلَی العَبدِ یَکتُبُ فی صَحیفَةِ أعمالِهِ ، فَأملُوا بأوَّلِها و آخِرِها خَیرا یُغفَرْ لَکُم ما بینَ ذلکَ . (3)

1547

شروع کردن و پایان دادن کارها با کارِ خیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس آغازِ روز خود را با خیر شروع کند و با خیر به پایانش برد ، خداوند به فرشتگان خود فرماید : گناهانی را که در این بین انجام داده است برای او ننویسید .

امام علی علیه السلام :ای کمیل بن زیاد! هر روز نام خدا را ببر و «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه » بگو و به خدا توکّل نما و یاد ما کن و نام ما را ببر و بر ما درود فرست و به پروردگار ما اللّه ، پناه بر و بدین وسیله [بدی را] از خودت و آنچه به تو تعلّق دارد دور کن، تا به خواست خدا از شرّ آن روز ایمن باشی .

امام زین العابدین علیه السلام :همانا فرشته گماشته بر بنده ، اعمال او را در نامه ای می نویسد . پس، در آغاز و پایان آن نامه، خیری [بر فرشته] املا کنید، تا ما بین آن بر شما بخشیده شود .

ص :512


1- کنز العمّال : 43081 .
2- بحار الأنوار : 77/266/1 .
3- بحار الأنوار : 5/329/25 .

بحار الأنوار عن أبی ذَرٍّ :یَومُکَ جَمَلُکَ إذا أخَذتَ بِرَأسِهِ أتاکَ ذَنَبُهُ . یَعنِی إذا کنتَ مِن أوَّلِ النهارِ فی خَیرٍ لَم تَزَل فیهِ إلی آخِرِهِ . (1)

بحار الأنوار_ به نقل از ابوذر _: روز تو [چون] شتر توست که اگر سر او را بگیری بقیّه اش دنبال تو می آید ؛ یعنی اگر روزت را با خیر آغاز کنی، تا آخر آن در خیر به سر خواهی برد .

1548 - المُراقَبةُ وَالمُحاسَبةُ
1548 - مراقبه و محاسبه

المحجّة البیضاء عن طَلحَة:انطَلَقَ رَجُلٌ ذاتَ یَومٍ فَنَزَعَ ثِیابَهُ و تَمَرَّغَ فی الرَّمْضاءِ و کانَ یقولُ لنفسِهِ : ذُوقِی و عَذابُ جَهَنَّمَ أشَدُّ حَرّا ! أجِیفَةٌ باللیلِ بَطَّالَةٌ بالنهارِ ؟! فبَیْنا هُو کذلکَ إذ أبصَرَ النبیَّ صلی الله علیه و آله فی ظِلِّ شَجَرَةٍ فَأتاهُ فقالَ : غَلَبَتنِی نَفسِی ، فقالَ لَهُ النبیُّ صلی الله علیه و آله : أ لَمْ یَکُنْ لکَ بُدٌّ مِنَ الذی صَنَعتَهُ ؟ أمَا لقد فُتِحَتْ لکَ أبوابُ السماءِ و بَاهَی اللّهُ عزّ و جلّ بکَ الملائکَةَ . ثُمّ قالَ لأصحابِهِ : تَزَوَّدُوا مِن أخِیکُم ، فَجَعَلَ الرجلُ یقولُ لَهُ : یا فلانُ ، ادْعُ لِی (2) . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طُوبی لِعَبدٍ جاهَدَ للّهِِ نَفسَهُ و هَواهُ ، و مَن هَزَمَ جُندَ نَفسِهِ و هَواهُ ظَفِرَ بِرِضا اللّهِ ، و مَن جاوَزَ عَقْلُهُ نفسَهُ الأمَّارَةَ بِالسُّوءِ بِالجَهدِ و الاستِکانَةِ و الخُضُوعِ علی بِساطِ خِدمَةِ اللّهِ تعالی فقد فازَ فَوزا عَظیما ، و لا حِجابَ أظلَمُ و أوحَشُ بَینَ العَبدِ و بینَ اللّهِ مِن النَّفسِ و الهَوی ، و لَیسَ لِقَتلِهِما و قَطعِهِما سِلاحٌ و آلَةٌ مِثلَ الافتِقارِ إلی اللّهِ و الخُشوعِ و الخُضوعِ و الجُوعِ و الظَّمَأِ بالنهارِ و السَّهَرِ باللیلِ . فإن ماتَ صاحِبُهُ ماتَ شَهیدا ، و إن عاشَ و استَقامَ أدّی عاقِبَتُهُ إلی الرِّضوانِ الأکبَرِ ، قال اللّهُ تعالی : «و الَّذِینَ جاهَدوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُم سُبُلَنا و إنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنِینَ» (4) . (5)

1548

مراقبه و محاسبه

المحجّة البیضاء_ به نقل از طلحه _: یک روز مردی جامه خود را از تن درآورد و در میان شنهای داغ شروع به غلتیدن کرد ، و با خود می گفت: بچش، که عذاب دوزخ داغتر است. آیا شب [همچون ]مرداری و روز بیکاره؟! آن مرد در همین حال چشمش به پیامبر افتاد که در سایه درختی ایستاده بود . پس، خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد : نَفْسَم بر من چیره شد . پیامبر به او فرمود : آیا چاره ای جز این کار نداشتی؟ بدان، که درهای آسمان برای تو گشوده شد و خداوند عزّ و جلّ به وجود تو بر فرشتگانش افتخار کرد . آن گاه به اصحابش فرمود : از برادر خود توشه بستانید . این شد که هر کس به او می گفت : فلانی، برای من دعا کن .

امام صادق علیه السلام :خوشا به حال بنده ای که برای خدا با نفْس و هوس خویش جهاد کند . هر که لشکر هوا و هوس خود را شکست دهد، به خشنودی خدا دست یابد و هرکه خِرَدش، با کوشش و شکستگی و فروتنی، بر بساط خدمت گزاری به خدا، بر نفْس امّاره اش چیره شود ، به پیروزی بزرگی دست یافته باشد . میان بنده و خداوند حجابی ظلمانی تر و وحشتناکتر از نفْس و هوای نفْس نیست و برای کشتن این دو ، سلاح و ابزاری چون احساس نیاز به خدا و خضوع و خشوع و گرسنگی و تشنگی کشیدن در روز و شب زنده داری نیست ، که اگر چنین کسی بمیرد، شهید است و اگر زنده بماند و همچنان به این راه ادامه دهد ، خداوند فرجام او را به آن رضوان بزرگ ختم کند. خداوند عزّ و جلّ فرمود : «و آنان که به خاطر ما جهاد کنند راههایمان را به آنان نشان می دهیم و خداوند با نیکوکاران است» .

ص :513


1- بحار الأنوار : 73/124/112 .
2- المحجّة البیضاء : 8/68/1 .
3- (انظر) الریاضة : باب 1571 .
4- العنکبوت : 69 .
5- مصباح الشریعة : 441 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ ، فَإن عَمِلَ حَسَنا استَزادَ اللّهَ ، و إن عَمِلَ سَیِّئا استَغفَرَ اللّهَ مِنهُ و تابَ إلَیهِ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود رسیدگی نکند . اگر کار خوبی کرده باشد از خداوند فزونتر بخواهد و اگر کار بدی کرده باشد از خداوند آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه کند .

ص :514


1- الکافی : 2/453/2 .
2- (انظر) عنوان 83 «الجهاد الأکبر» . 84 «الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه )» . الحساب : باب 833 ، الموعظة : باب 4075 ، 4076 . المحجّة البیضاء : 8 / 149 .

195 - رمضان

اشاره

(1)

(2)

ص :515


1- و لمزید الاطّلاع راجع : شهر اللّه فی الکتاب و السنّة . بحار الأنوار : 96 / 337 «أبواب صوم شهر رمضان» . کنز العمّال : 8 / 461 «فضل صوم شهر رمضان» .
2- انظر : عنوان 308 «الصوم» . القدر : باب 3233 .

195 - رمضان
1549 - شَهرُ رَمَضانَ
1549 - ماه رمضان

الکتاب :

«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرآنُ هُدیً للنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِّنَ الهُدَی و الْفُرقانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَرِیضا أو عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا العِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلَی ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما سُمِّیَ الرَّمَضانُ لأنّهُ یَرمَضُ الذُّنوبَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أبوابَ السماءِ تُفتَحُ فی أوَّلِ لیلةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ، و لا تُغلَقُ إلی آخِرِ لیلةٍ مِنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو یَعلَمُ العَبدُ ما فی رَمَضانَ لَوَدَّ أن یکونَ رَمَضانُ السَّنَةَ . (4)

بحار الأنوار :_ رسول اللّه صلی الله علیه و آله لَمّا حَضَرَ شَهرُ رَمَضانَ _: سُبحانَ اللّهِ ! ما ذا تَستَقبِلُونَ ؟ ! و ما ذا یَستَقبِلُکُم ؟ ! قالَها ثلاثَ مَرّاتٍ . (5)

1549

ماه رمضان

قرآن :

«ماه رمضان ، که در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل ، قرآن نازل شده است . پس هر که این ماه را دریابد ، باید که در آن روزه بدارد و هر کس که بیمار یا در سفر باشد به همان تعداد از روزهای دیگر [روزه بگیرد] . خدا برای شما راحتی و آسانی می خواهد و خواهان سختی برای شما نیست . و باید که آن شمار را کامل کنید . و خدا را بدان سبب که راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاسگزار باشید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رمضان را رمضان نامیده اند چون گناهان را می سوزاند (6) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درهای آسمان در نخستین شب ماه رمضان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نمی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو می کند که سراسر سال، رمضان باشد .

بحار الأنوار :وقتی ماه رمضان فرا رسید پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : سبحان اللّه ! به پیشباز عجب ماهی می روید! و عجب ماهی به شما روی می آورد! _ این را سه بار تکرار کرد _ .

ص :516


1- البقرة : 185 .
2- کنز العمّال : 23688 .
3- بحار الأنوار:96/344/8.
4- بحار الأنوار : 96/346/12 .
5- بحار الأنوار : 96/347/13 .
6- رمضان در لغت به معنای سوزاندن است .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ لِدُخولِ شَهرِ رَمَضانَ _: الحَمدُ للّهِِ الذی حَبانا بدِینِهِ و اختَصَّنا بِمِلَّتِهِ و سَبَّلَنا فی سُبُلِ إحسانِهِ لِنَسلُکَها بِمَنِّهِ إلی رِضوانِهِ ، حَمدا یَتَقَبَّلُهُ مِنّا ، و یَرضی بهِ عَنّا ، و الحَمدُ للّهِِ الذی جَعَلَ مِن تِلکَ السُّبُلِ شَهرَهُ رَمَضانَ ، شَهرَ الصِّیامِ ، و شَهرَ الإسلامِ ، و شَهرَ الطَّهُورِ ، و شهرَ التَّمحِیصِ ، و شَهرَ القِیامِ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن دُعائهِ لِوَداعِ شَهرِ رَمَضانَ _: السَّلامُ علَیکَ یا شَهرَ اللّهِ الأکبَرَ و یا عِیدَ أولیائهِ ، السلامُ علَیکَ یا أکرمَ مَصحوبٍ مِنَ الأوقاتِ و یا خَیرَ شَهرٍ فی الأیّامِ و الساعاتِ ، السلامُ علَیکَ مِن شَهرٍ قَرُبَتْ فیهِ الآمالُ ، و نُشِرَتْ فیهِ الأعمالُ ، السلامُ علیکَ مِن قَرِینٍ جَلَّ قَدرُهُ مَوجودا و أفجَعَ فَقدُهُ مَفقودا و مَرجُوٍّ آلَمَ فِراقُهُ .........

السلامُ علَیکَ ما کانَ أطوَلَکَ علی المُجرِمِینَ و أهیَبَکَ فی صُدُورِ المُؤمِنِینَ! (2)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای خویش هنگام حلول ماه رمضان _گفت : ستایش خدایی را که دین خود را به ما ارزانی داشت و ما را به آیین خویش (اسلام) اختصاص داد و در راههای احسان و نیکی خود در آورد ، تا با نعمت و احسان او، آن راهها را به سوی خشنودی اش بپیماییم ؛ ستایشی که آن را از ما بپذیرد و به وسیله آن از ما خشنود گردد و ستایش خدایی را که ماه خود ، رمضان را یکی از راهها[ی رسیدن به احسان خویش] ، ماه روزه و ماه تسلیم شدن و ماه پاکیزگی و ماه تصفیه و ماه قیام [به عبادت و شب زنده داری] قرار داد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای خویش در وداع با ماه رمضان _گفت : بدرود ای بزرگترین ماه خدا ، و ای عید اولیای خدا ؛ بدرود ای [گرامی ترین] اوقاتی که [با ما ]همراه بودی و ای بهترین ماه در میان دیگر روزها و ساعتها . بدرود ای ماهی که آرزوها در آن نزدیک و اعمال و کردارها[ی نیک] در آن فراگیر است ، بدرود ای همدمی که وجودش گرامی و فقدانش دردآور و امیدی که از دست دادنش رنج آور است. . . بدرود ای ماهی که برای گنهکاران بس طولانی بودی و در سینه های مؤمنان بس پر شکوه .

ص :517


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 44 .
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 45 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لِولْدِهِ عِندَ دُخُولِ شَهرِ رَمَضانَ _: فاجهَدُوا أنفُسَکُم فإنّ فیهِ تُقسَمُ الأرزاقُ ، و تُکتَبُ الآجالُ ، و فیهِ یُکتَبُ وَفدُ اللّهِ الذین یَفِدُونَ إلَیهِ ، و فیهِ لیلةٌ العَمَلُ فیها خَیرٌ مِن العَمَلِ فی ألفِ شَهرٍ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در سفارشهای خود به فرزندانش به هنگام حلول ماه رمضان _فرمود : جانهای خود را به تلاش و کوشش وا دارید ؛ زیرا در این ماه روزی ها قسمت و اجلها نوشته می شود و در آن نام های میهمانان خدا که بر او وارد می شوند ، نوشته می گردد . در این ماه شبی هست که عمل (عبادت) در آن از عمل (عبادت) هزار ماه بهتر است .

1550 - خُطَبُ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عِندَ إقبالِ شَهرِ رَمَضانَ
1550 - خطبه های رسول خدا به هنگام روی آوردن ماه رمضان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ حین خَطَبَ الناسَ آخِرَ یَومٍ مِن شَعبانَ _: أیُّها الناسُ ، قد أظَلَّکُم شَهرٌ عَظیمٌ ، شَهرٌ مُبارَکٌ ، شَهرٌ فیهِ لیلةٌ العَمَلُ فیها خَیرٌ مِن العَمَلِ فی ألفِ شَهرٍ ......... هُو شَهرٌ أوَّلُهُ رَحمَةٌ و أوسَطُهُ مَغفِرَةٌ ، و آخِرُهُ عِتقٌ مِنَ النارِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَطَبَنا ذاتَ یَومٍ، فقالَ : أیُّها الناسُ ، إنّهُ قد أقبَلَ إلَیکُم شَهرُ اللّهِ بالبَرَکَةِ و الرّحمَةِ و المَغفِرةِ ، شَهرٌ هُو عِندَ اللّهِ أفضَلُ الشُّهورِ ، و أیّامُهُ أفضَلُ الأیّامِ ، و لَیالِیهِ أفضَلُ اللَّیالِی ، و ساعاتُهُ أفضَلُ الساعاتِ ، هُو شَهرٌ دُعِیتُمْ فیهِ إلی ضِیافَةِ اللّهِ و جُعِلتُم فیهِ مِن أهلِ کَرامَةِ اللّهِ ، أنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ ، و نَومُکُم فیهِ عِبادَةٌ ، و عَمَلُکُم فیهِ مَقبولٌ ، و دُعاؤکُم فیهِ مُستَجابٌ .........

فَقُمتُ فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما أفضَلُ الأعمالِ فی هذا الشَّهرِ؟ فقالَ: یا أبا الحسنِ، أفضَلُ الأعمالِ فی هذا الشَّهرِ الوَرَعُ عن مَحارِمِ اللّهِ عزّ و جلّ (3) . (4)

1550

خطبه های رسول خدا به هنگام روی آوردن ماه رمضان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که در آخرین روز ماه شعبان ، برای مردم خطبه ای ایراد کرد _فرمود : ای مردم! ماه بزرگی بر شما سایه افکنده است ، ماهی مبارک ؛ در این ماه شبی هست که عمل (عبادت) در آن از هزار ماه عمل(عبادت) بهتر است . . . این ماهی است که آغازش ، رحمت است و میانش ، آمرزش و پایانش ، رهایی از آتش .

امام علی علیه السلام :روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ما خطبه ای ایراد کرد و فرمود : ای مردم! همانا ماه خدا ، با برکت و رحمت و آمرزش، به شما روی آورده است . این ماه نزد خدا ، بهترین ماه است و روزهایش بهترین

روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعت هایش بهترین ساعتها . در این ماه شما به میهمانی خدا دعوت شده اید و در زمره بهره مندان از کرامت خداوند قرار گرفته اید . در این ماه نفَسهای شما تسبیح خداست و خواب شما عبادت است و اعمال شما پذیرفته و دعایتان مستجاب . . .

من برخاستم و عرض کردم : ای رسول خدا! بهترین عمل در این ماه چیست؟ پیامبر فرمود : ای ابا الحسن! بهترین عمل در این ماه ، خویشتنداری از حرامهای خداوند عزّ و جلّ است .

ص :518


1- بحار الأنوار : 96/375/63 .
2- بحار الأنوار : 96/342/6 .
3- الأمالی للصدوق : 154/149 .
4- (انظر) الذنب : باب 1366 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :خَطَبَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الناسَ فی آخِرِ جُمُعَةٍ مِن شَعبانَ ، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی علَیهِ ثُمّ قالَ : أیُّها الناسُ ، إنّهُ قد أظَلَّکُم شَهرٌ فیهِ لیلةٌ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ و هُو شَهرُ رَمَضانَ ، فَرَضَ اللّهُ صِیامَهُ و جَعَلَ قِیامَ لیلةٍ فیهِ بتَطَوُّعِ صلاةٍ کَمَن تَطَوَّعَ بصلاةِ سَبعینَ لیلةً فیما سِواهُ مِن الشُّهورِ . (1)

عنه علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا حَضَرَ شَهرُ رَمَضانَ و ذلکَ لثَلاثٍ بَقِینَ مِن شَعبانَ، قالَ لبِلالٍ : نادِ فی الناسِ ، فَجَمعَ الناسُ ثُمّ صَعِدَ المِنبَرَ، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی علَیهِ، ثُمّ قالَ: أیُّها الناسَ ، إنَّ هذا الشَّهرَ قد حَضَرَکُم و هُو سَیِّدُ الشُّهُورِ ، فیهِ لیلةٌ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ ، تُغلَقُ فیهِ أبوابُ النِّیرانِ، و تُفتَحُ فیهِ أبوابُ الجِنانِ ، فَمَن أدرَکَهُ فلَم یُغفَرْ لهُ فَأبعَدَهُ اللّهُ . (2)

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین جمعه ماه شعبان برای مردم خطبه ای ایراد کرد . ابتدا حمد و ثنای الهی گفت و سپس فرمود : ای مردم! همانا ماهی بر سر شما سایه افکنده که در آن شبی هست بهتر از هزار ماه ، و آن ماه رمضان است . خداوند روزه خود را در آن واجب کرده و یک شب نماز نافله را در این ماه برابر با هفتاد شب نماز نافله در دیگر ماهها قرار داده است .

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله سه روز مانده از ماه شعبان ، به بلال دستور می داد در میان مردم جار بزند . پس مردم را جمع می کرد و بر منبر می رفت و حمد و ثنای خدا می گفت و می فرمود : ای مردم! همانا این ماه به شما روی آورده و آن سروَر همه ماههاست . در آن شبی وجود دارد که از هزار ماه بهتر است . در این ماه درهای دوزخ بسته و درهای بهشت گشوده می شود . هر که این ماه را دریابد و آمرزیده نشود خداوند او را [از رحمت خود ]دور گرداند .

ص :519


1- الأمالی للصدوق : 96/74 .
2- الأمالی للصدوق : 113/92 .

1551 - تَصفیدُ الشَّیاطینِ فی شَهرِ رَمَضانَ
1551 - به زنجیر شدن شیطانها در ماه رمضان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا استَهَلَّ رَمَضانُ غُلِّقَتْ أبوابُ النارِ ، و فُتِحَتْ أبوابُ الجِنانِ ، و صُفِّدَتِ الشَّیاطینُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قد وَکَّلَ اللّهُ بِکُلِّ شیطانٍ مَرِیدٍ سَبعَةً مِن ملائکَتِهِ فلَیسَ بمَحلولٍ حتّی یَنقَضِیَ شَهرُکُم هذا. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ أوّلُ لیلةٍ مِن شهرِ رَمَضانَ نادی الجلیلُ تبارکَ و تعالی ......... یا جَبرئیلُ ، اِنْزِلْ علی الأرضِ فَغُلَّ فیها مَرَدَةَ الشَّیاطینِ حتّی لا یُفسِدُوا عَلی عِبادِی صَومَهُم (3) . (4)

1551

به زنجیر شدن شیطانها در ماه

رمضان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون هلال ماه رمضان پدید آید ، درهای دوزخ بسته گردد و درهای بهشت گشوده شود و شیاطین به زنجیر کشیده شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند بر هر شیطانِ سرکشی، هفت تن از فرشتگان خود را گمارده، که تا پایان این ماه شما (رمضان)، همچنان در بند می باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون شب اول ماه رمضان شود، خداوند جلیل تبارک و تعالی ندا دهد : ......... ای جبرئیل! به زمین برو و شیطانهایِ سرکش را در بند کن ؛ تا روزه بندگان مرا تباه نسازند . (5)

ص :520


1- بحار الأنوار : 96/348/14 .
2- ثواب الأعمال : 90/5 .
3- بحار الأنوار : 96/348/15 .
4- الأخبار الواردة فی أنّ الشیاطین مغلولون فی هذا الشَّهر فوق الاستفاضة ، بل متواترة نقلها العامّة (انظر کنز العمّال : 8 / 461 و ص 467 _ 470) و الخاصَّة (انظر بحار الأنوار : 96/350 و ص 360 و ص 366 و ص 372 ، و 97/36) .
5- اخباری که در زمینه در بند شدن شیطانها در این ماه از طریق عامه و خاصه نقل شده فراتر از استفاضه و در حدّ تواتر است .

1552 - غُفرانُ اللَّهِ فی شَهرِ رَمَضانَ
1552 - آمرزش الهی در ماه رمضان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أدرَکَ شَهرَ رَمَضانَ فلَم یُغفَرْ لَهُ فَأبعَدَهُ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی خُطبتِهِ عندَ إقبالِ شهرِ رمضانَ _إنّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ غُفرانَ اللّهِ فی هذا الشَّهرِ العَظیمِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الشَّقِیَّ حَقَّ الشَّقِیِّ مَن خَرَجَ عنهُ هذا الشَّهرُ و لَم یُغفَرْ ذُنوبُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنْ لم یُغفَرْ لَهُ فی شَهرِ رمضانَ ففِی أیِّ شهرٍ یُغفَرُ لَهُ ؟! (4)

بحار الأنوار عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا صَعِدَ المِنبَرَ و قالَ : آمِینَ _: أیُّها الناسُ ، إنّ جَبرَئیلَ استَقبَلَنِی فقالَ : یا محمّدُ ، مَن أدرَکَ شهرَ رمضانَ فلَم یُغفَرْ لَهُ فیه فَماتَ فَأبعَدَهُ اللّهُ ، قُلْ : آمِینَ ، فقلتُ : آمِینَ . (5)

و فی حدیثٍ : أتانی جبرئیل فقالَ: ......... رُغِمَ أنفُ امرِئٍ أدرَکَ رمضانَ فلَم یُغفَر لَهُ ، فقلتُ : آمِینَ . (6)

1552

آمرزش الهی در ماه رمضان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که ماه رمضان را دریابد و آمرزیده نشود ، خداوند او را [از رحمت خود ]دور گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در خطبه اش به هنگام فرا رسیدن ماه رمضان _فرمود : بدبخت کسی است که در این ماه بزرگ از آمرزش خداوند محروم ماند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به راستی بدبخت واقعی آن کسی است که این ماه را پشت سر گذارد و گناهانش آمرزیده نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در رمضان آمرزیده نشود ، در کدام ماه آمرزیده می شود؟!

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به هنگام منبر رفتن و گفتن آمین فرمود : ای مردم! جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای محمّد! هر که ماه رمضان را درک کند و در این ماه آمرزیده نشود و بمیرد ، خدا او را [از رحمت خود ]دور کند . بگو آمین و من گفتم : آمین . در حدیثی [دیگر] آمده است : جبرئیل نزد من آمد و گفت : خوار بادا کسی که ماه رمضان را دریابد و آمرزیده نشود . من گفتم : آمین .

ص :521


1- بحار الأنوار : 74/74/62 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 1/295/53 .
3- بحار الأنوار : 96/362/29.
4- الأمالی للصدوق : 107/79 .
5- بحار الأنوار : 96/342/6 .
6- بحار الأنوار : 96/347/13 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یُغفَرْ لَهُ فی شهرِ رمضانَ لَم یُغفَرْ لَهُ إلی مِثلِهِ مِن قابِلٍ إلاّ أن یَشهَدَ عَرَفَةَ. (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود ، تا رمضان آینده آمرزیده نگردد مگر آن که در عرفه حاضر شود .

ص :522


1- بحار الأنوار : 96/ 342/6 .
2- (انظر) عنوان 273 «الشقاوة» .

196 - الرمایة

اشاره

(1)

(2)

ص :523


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 189 باب 4 «السَّبق و الرِّمایة» . وسائل الشیعة : 13 / 345 «کتاب السَّبق و الرِّمایة» . کنز العمّال : 4 / 348 «الرمی» .
2- انظر : عنوان 218 «التسابق» .

196 - تیراندازی
1553 - الرَّمیُ
1553 - تیراندازی

الکتاب :

«وَ أعِدُّوا لَهُم ما اسْتَطَعتُمْ مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِّباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُم وَ ءاخَرِینَ مِن دُونِهِم لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إلَیْکُم وَ أنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ» . (1)

«فَلَمْ تَقْتُلُوهُم وَ لَ_کِنَّ اللّهَ قَتَلَهُم وَ ما رَمَیتَ إذْ رَمَیْتَ و لکِنَّ اللّهَ رَمی وَ لِیُبلِیَ الْمُؤمِنِینَ مِنْهُ بَلاَءً حَسَنا إنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی تفسیرِ قولِهِ تعالی : «و أعِدُّوا لَهُم ......... » _: ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْیُ ، ألا إنَّ القُوَّةَ الرَّمیُ ، ألا إنّ القُوَّةَ الرَّمیُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَلِمَ الرَّمیَ ثمّ تَرَکَهُ فلَیسَ مِنّا ، (أو قد عَصی) . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أحَبُّ اللَّهوِ إلی اللّهِ تعالی إجراءُ الخَیلِ و الرَّمیُ . (5)

1553

تیراندازی

قرآن :

«و تا آن جا که می توانید در قبال آنان نیرو و اسبان سواری آماده کنید تا بدین وسیله دشمن خدا و دشمن خود و جز آنها را که شما نمی شناسید و خدا می شناسد، بترسانید . و آنچه در راه خدا انفاق می کنید به تمامی به شما باز گردانده شود و به شما ستم نشود» .

«شما آنان را نکشتید ، بلکه خدا آنان را کشت . و آن گاه که تیر انداختی ، تو نینداختی ، بلکه خدا تیر انداخت تا به مؤمنان نعمتی نیکو ارزانی دارد . همانا خدا شنوا و داناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در تفسیر آیه «و تا آن جا که می توانید . . .» _فرمود : بدانید که [منظور از ]نیرو ، تیراندازی است ؛ بدانید که نیرو ، تیراندازی است ؛ بدانید که نیرو ، تیراندازی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که تیراندازی یاد گیرد و سپس آن را ترک گوید ، او از ما نیست (گناه کرده است) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین سرگرمی [بندگان ]نزد خداوند متعال ، اسب سواری و تیراندازی است .

ص :524


1- الأنفال : 60 .
2- الأنفال : 17 .
3- صحیح مسلم : 3/1522/167.
4- صحیح مسلم : 3/1523/169 .
5- کنز العمّال : 10812 .

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکُم بالرَّمیِ فإنّهُ مِن خَیرِ لَهوِکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ الرَّمیَ بعدَ ما عُلِّمَهُ رَغبَةً عنهُ فإنّها نِعمَةٌ کَفَرَها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ الرَّمیَ ثُمّ تَرَکَهُ فقد عَصانی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ارْکَبُوا و ارمُوا و إن تَرمُوا أحَبُّ إلَیَّ مِن أن تَرکَبُوا ......... ألاَ إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ لَیُدخِلُ فی السَّهمِ الواحِدِ الثلاثَةَ الجَنَّةَ : عامِلَ الخَشَبَةِ ، و المُقَوّیَ بهِ فی سَبِیلِ اللّهِ ، و الرامِیَ بهِ فِی سبیلِ اللّهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ عن آبائه علیهم السلام: الرَّمیُ سَهمٌ مِن سِهامِ الإسلامِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد تیراندازی ، که آن یکی از بهترین سرگرمیهای شماست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که فنّ تیراندازی را یاد بگیرد و سپس از روی بی علاقگی آن را رها کند ، کفران نعمت کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که تیراندازی را بیاموزد و سپس رهایش کند ، نافرمانی من کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوارکاری و تیراندازی کنید ، و اگر تیراندازی کنید از اینکه سوارکاری کنید برایم دوست داشتنی تر است . . . بدانید که خداوند عزّ و جلّ به سبب یک تیر ، سه نفر را به بهشت می برد : سازنده چوبه تیر و پرداخت کننده و پرتاب کننده آن در راه خدا .

امام صادق علیه السلام_ به نقل از نیاکان خود علیهم السلام _فرمود : تیراندازی ، بخشی از بخش های اسلام است . (6)

ص :525


1- کنز العمّال : 10841 .
2- کنز العمّال : 10844 .
3- کنز العمّال : 10847 .
4- الکافی : 5/50/13 .
5- الکافی : 5/49/11 .
6- اشاره به این که جامعه اسلامی، جامعه ای است که قدرت دفاع از خود در برابر هجوم بیگانگان را دارد.

ص :526

197 - الرهبانیّة

اشاره

(1)

(2)

ص :527


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 113 باب 51 «النهی عن الرَّهبانیّة و السیاحة» .
2- انظر : عنوان 351 «العُزلة» .

197 - رهبانیّت
1554 - مَوقِفُ الإسلامِ مِنَ الرَّهبانِیَّةِ
1554 - موضع اسلام در برابر رهبانیت

الکتاب :

«ثُمَّ قَفَّیْنا عَلَی ءاثارِهِم بِرُسُلِنا وَ قَفَّیْنا بِعِیسَی ابْنِ مَریَمَ وَ ءاتَیْناهُ الاْءِنجِیلَ وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِم إلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنا الَّذِینَ ءامَنُوا مِنْهُم أجْرَهُم وَ کَثِیرٌ مِّنْهُم فاسِقُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِعُثمانَ بنِ مَظع_ونٍ _: یا عثمانُ ، إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لَم یَکتُبْ علَینا الرَّهبانِیَّةَ ، إنّما رَهبانِیَّةُ اُمَّتی الجِهادُ فی سبیلِ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قالَ لَهُ عُثمانُ بنُ مَظعونٍ : إئذَنْ لَنا فی التَّرَهُّبِ _: إنَّ تَرَهُّبَ اُمَّتِی الجُلوسُ فی المَساجِدِ انتِظارا للصَّلاةِ . (4)

1554

موضع اسلام در برابر رهبانیت (5)

قرآن :

«سپس پیامبرانمان را پس از ایشان فرستادیم و عیسی بن مریم را [از پی آنها] روانه کردیم و به او انجیل را دادیم و در دل پیروانش رأفت و ترحّم نهادیم و رهبانیتی که به بدعت آورده اند، ما بر آنها مقرّر نکرده ایم ، اما در آن خشنودی خدا می جستند ولی حقّ آن را بسزا نگزاردند . ما از آن میان به کسانی که ایمان آورده بودند پاداش دادیم ولی بیشترینشان نافرمان بودند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به عثمان بن مظعون _فرمود : ای عثمان! خداوند تبارک و تعالی رهبانیّت را بر ما مقرّر نفرموده است . رهبانیت امّت من جهاد کردن در راه خداست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به عثمان بن مظعون که عرض کرد : به ما اجازه رهبانیت بده _فرمود : رهبانیّت امّت من ، به انتظار نماز نشستن ، در مساجد است .

ص :528


1- الحدید : 27 .
2- (انظر) التحریم: 1 .
3- بحار الأنوار : 8/170/112 .
4- بحار الأنوار : 83/381/49 .
5- رَهبانیّت : زُهدِ مشهور روحانیان مسیحی که آن را به خطا ، به مسیح علیه السلام نسبت می دهند و شامل کناره گیری از مردم و معامله با آنها و نیز ترک ازدواج است .

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قالَ لَهُ عُثمانُ بنُ مَظعونٍ : إنّی هَمَمْتُ بِالسِّیاحَةِ _: مَهْلاً یا عُثمانُ ، فإنّ السِّیاحَةَ فی اُمَّتِی لُزومُ المَساجِدِ ، و انتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ فی اُمَّتِی رَهبانِیَّ_ةٌ ، و لا سِیاحَةٌ ، و لا زَمٌّ ؛ یعنِی سُکوتٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولهِ تَعالی : «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أعْمالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُم فی الحیاةِ الدُّنیا» (3) _: هُمُ الرُّهْبانُ الذینَ حَبَسُوا أنفُسَهُم فی السَّوارِی . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون عثمان بن مظعون به ایشان عرض کرد : من قصد سیاحت (دوره گردی و قلندری) دارم _فرمود : آرام باش ای عثمان! همانا سیاحت امّت من، نشستن در مساجد و انتظار کشیدن برای نماز از پی نماز است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در امّت من نه رهبانیت است ، نه سیاحت و نه زمّ ؛ یعنی: سکوت .

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «بگو : آیا شما را از زیانکارترین افراد خبر دهیم ؟ آنان که تلاششان در زندگی دنیا تباه شد» _فرمود : آنان راهبان هستند که خود را به ستون ها می بندند .

ص :529


1- بحار الأنوار : 83/382/53 .
2- بحار الأنوار : 70/115/2 .
3- الکهف : 103 و 104.
4- کنز العمّال : 4496 .

ص :530

198 - الرهن

اشاره

(1)

ص :531


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 158 باب 7 «الرَّهن و أحکامه» . وسائل الشیعة : 13 / 121 _ 141 «کتاب الرَّهن» . کنز العمّال : 6 / 288 «کتاب الرَّهن» .

198 - گرو
1555 - الرَّهنُ
1555 - گرو

الکتاب :

«و إنْ کُنْتُمْ عَلی سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا کاتِبا فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإنْ أمِنَ بَعْضُکُم بَعْضا فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أمَانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَ لاَ تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإنَّهُ ءَاثِمٌ قَلْبُهُ و اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا رَهْنَ إلاّ مَقبوضا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کانَ الرَّهنُ عِندَهُ أوثَقَ مِن أخیهِ المُسلمِ فَأنا مِنهُ بَرِیءٌ . (3)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الخَبَرِ الذی رُوِیَ أنّ مَن کانَ بِالرَّهنِ أوثَقَ مِنهُ بأخیهِ المؤمِنِ فأنا مِنهُ بَرِیءٌ _: ذلکَ إذا ظَهَرَ الحَقُّ ، و قامَ قائمُنا أهلَ البیتِ (4) . (5)

1555

گرو

قرآن :

«هرگاه در سفر بودید و کاتبی نیافتید باید چیزی به گرو گرفته شود . و اگر کسی از شما دیگری را امین دانست ، آن کس که امین دانسته شده امانت را باز دهد و باید از پروردگار خود ، اللّه ، بترسد و شهادت را کتمان مکنید و هر کس شهادت را کتمان کند دلش گناهکار است و خدا به آنچه می کنید آگاه است» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :رهن (گرو) ، بدون قبض (گرفتن) تحقق پیدا نمی کند .

امام صادق علیه السلام :من از کسی که «گرو» در نظرش، معتبرتر از «برادر مسلمانش» باشد بیزارم .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال درباره این روایت که : من از کسی که گرو در نظرش معتبرتر از برادر مسلمانش باشد _فرمود : این موضوع در زمانی است که حق [مطلق ]آشکار شود و قائم ما خاندان ظهور کند . (6)

ص :532


1- البقرة : 283 .
2- بحار الأنوار : 103/159/4 .
3- بحار الأنوار : 103/158/2 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/313/4119 .
5- قال صاحب الوسائل : الظاهر أنّ المخصوص بزمان ظهور القائم علیه السلام هو التحریم لا الکراهة .وسائل الشیعة : 13/123 .
6- صاحب وسائل می نویسد : ظاهراً آنچه به زمان ظهور قائم علیه السلام اختصاص داده شده تحریم است نه کراهت .

1556 - ارتِهانُ الإنسانِ
1556 - گرو بودن انسان

الکتاب :

«کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ» . (1)

«و الَّذِینَ ءامَنُوا و اتَّبَعَتْهُم ذُرِّیَّتُهُم بِإیمانٍ ألْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما ألَتْناهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّنْ شَیْءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهِینٌ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأقاوِیلُ مَحفوظَةٌ ، و السَّرائرُ مَبلُوَّةٌ ، و کلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ و الناسُ مَنقُوصُونَ مَدخولونَ إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ . (3)

عنه علیه السلام :فالقُرآنُ آمِرٌ زاجِرٌ ، و صامِتٌ ناطِقٌ ، حُجّةُ اللّهِ علی خَلقِهِ ، أخَذَ علَیهِ مِیثاقَهُم ، و ارتَهَنَ علَیهِم أنفُسَهُم . (4)

عنه علیه السلام :فارْعَوا عِبادَ اللّهِ ما بِرِعایَتِهِ یَفُوزُ فائزُکم،و بِإضاعَتِهِ یَخسَرُ مُبطِلُکم، و بادِرُوا آجالَکُم بِأعمالِکم ، فإنّکُم مُرتَهَنُونَ بما أسلَفتُم ، و مَدِینُونَ بما قَدَّمتُم . (5)

1556

گرو بودن انسان

قرآن :

«هر کس در گرو کاری است که کرده است» .

«کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان در ایمان پیرویشان کردند ، فرزندانشان را به آنان ملحق می کنیم و از پاداش عملشان هیچ نمی کاهیم ؛ که هر کسی در گرو کار خویش است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :گفته ها، نگهداری می شود و نهفته ها و درونها، آشکار می گردد و «هر کس در گرو کاری است که می کند» و خردهای مردمان ، ناقص و بیمار است ، مگر کسی که خدایش نگه دارد .

امام علی علیه السلام :قرآن دستور دهنده [به خوبیها ]و باز دارنده [از بدیها] است و خاموشیْ گویاست، حجّت خدا بر بندگان اوست ، از آنان درباره [عمل به ]قرآن پیمان گرفته است و آنان را به ازای خودشان، گروگان گرفته است .

امام علی علیه السلام :پس ، ای بندگان خدا! رعایت کنید آنچه را که به سبب رعایتش ، رستگارتان سود می برد و با فرو گذاشتنش ، تبهکارتان زیان می بیند و پیش از فرا رسیدن اجلهایتان کار کنید ؛ زیرا شما گروگان چیزی هستید که پیشاپیش فرستاده اید و در قبال آنچه کرده اید ، جزا داده می شوید .

ص :533


1- المدّثّر : 38 .
2- الطور : 21 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 343 .
4- نهج البلاغة: الخطبة183.
5- نهج البلاغة : الخطبة 190 .

عنه علیه السلام :و اذکُرُوا تِیکَ الَّتِی آباؤکُ_م و إخوانُکم بها مُرتَهَنُونَ و علَیها مُحاسَبُونَ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن وصیَّتِه لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: مِنَ الوالِدِ الفانِ، المُقِرِّ للزَّمانِ ......... إلی المَولودِ المُؤَمِّلِ ما لا یُدرَکُ ، السّالِکِ سَبِیلَ مَن قد هَلَکَ ، غَرَضِ الأسقامِ ، و رَهِینَةِ الأیّامِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :و به یاد آورید آنچه را که پدران و برادران شما در گرو آن هستند و برای آن حسابرسی می شوند .

امام علی علیه السلام_ در سفارش خود به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : از پدری رفتنی و معترف به چیرگی زمان . . . به فرزند آرزومندی که به آرزوهایش نمی رسد ، و راهِ رفتگان را می پوید ، و آماج بیماریهاست و گروگان روزها .

1557 - مَنِ ارتُهِنَ بِخَطیئَتِهِ
1557 - کسی که گروگان گناه خویش است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أبغَضَ الخَلائقِ إلی اللّهِ رَجُلانِ : رَجُلٌ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ فهُو جائرٌ عن قَصْدِ السَّبیلِ ، مَشغوفٌ بکَلامِ بِدعَةٍ ، و دُعاءِ ضَلالَةٍ ، فهُو فِتنَ_ةٌ لِمَنِ افتَتَنَ بِهِ ، ضالٌّ عن هَدْیِ مَن کانَ قَبلَهُ ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقتَدی بهِ فی حَیاتِهِ و بَعدَ وَفاتِهِ ، حَمّالُ خَطایا غَیرِهِ ، رَهنٌ (رَهِینٌ) بِخَطِیئَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی ذَمِّ أهلِ البَصرَةِ بَعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ _: کُنتُم جُندَ المَرأةِ ......... و المُقِیمُ بَینَ أظهُرِکُم مُرتَهَنٌ بذَنبِهِ ، و الشاخِصُ عَنکُم مُتَدارَکٌ برَحمَةٍ مِن رَبِّهِ . (5) (6)

1557

کسی که گروگان گناه خویش است

امام علی علیه السلام :مبغوضترین مردمان نزد خداوند دو کس اند : کسی که خداوند او را به خودش وا گذاشته باشد ؛ چنین کسی، از راه راست منحرف شود و به گفته های بدعت آمیز و دعوتهای گمراه کننده دل بندد . پس، او سبب فتنه و گمراهی کسانی است که فریفته او می شوند ؛ راه راست پیشینیان خود را گم می کند و کسانی را هم که در زمان حیاتش و پس از مرگش از او پیروی کنند ، گمراه می سازد ؛ بار گناهان دیگران را به دوش می کشد و گروگان گناه خویش نیز می باشد .........

امام علی علیه السلام_ در نکوهش بصریان، پس از جنگ جمل _فرمود : شما لشکریان آن زن بودید . . . هر کس در میان شما به سر بَرَد گروگانِ گناه خویش است و هر که از میان شما بیرون رود، رحمت پروردگارش را

باز یافته باشد .

ص :534


1- نهج البلاغة: الخطبة89 .
2- . نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- (انظر) عنوان 369 «العمل» .
4- نهج البلاغة : الخطبة 17 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 13 .
6- (انظر) عنوان 32 «البِدعة» ، 173 «الذَّنب» .

1558 - رَهائِنُ القُبورِ
1558 - گروگانهای گورها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مُخاطِبا للدنیا _: إلَیکِ عَنّی یا دُنیا ! ......... أینَ الاُمَمُ الذینَ فَتَنتِهِم بِزَخارِفِکِ؟! فَها هُم رَهائنُ القُبورِ ، و مَضامِینُ اللُّحُودِ ! و اللّه لو کُنتِ شَخصا مَرئیّا ، و قالَبا حسِّیا ، لَأقَمتُ علَیکِ حُدودَ اللّهِ فی عِبادٍ غَرَرتِهِم بِالْأمانِیِّ . (1)

عنه علیه السلام :قَد غُودِرَ فی مَحَلَّةِ الأمواتِ رَهینا ، و فی ضِیقِ المَضجَعِ وَحیدا ......... و صارَتِ الأجسادُ شحِبةً بعدَ بَضَّتِها و العِظامُ نَخِرَةً بَعدَ قُوَّتِها ، و الأرواحُ مُرتَهَنَةً بِثِقلِ أعبائها ، مُوقِنَةً بِغَیبِ أنبائها . (2)

عنه علیه السلام :و کَأن قد صِرتُم إلی ما صارُوا إلَیهِ ، و ارتَهَنَکُم ذلکَ المَضجَعُ و ضَمَّکُم ذلکَ المُستَودَعُ . (3)

(4)

1558

گروگانهای گورها

امام علی علیه السلام_ به دنیا _فرمود : دور شو از من ای دنیا! . . . کجایند آن اقوامی که با زرق و برق خود، آنان را فریفتی؟ هان! آنان گروگانِ گورهایند و در میان لحدها! به خدا سوگند ، ای دنیا اگر جسمی مشهود و پیکری محسوس می بودی ، به کیفر آن که بندگانی را به آرزوهایت فریب دادی ، مجازات الهی را بر تو جاری می ساختم .

امام علی علیه السلام :رها شده در کوی مردگان، گروگان است و در تنگنای گور، تنها . . .بدنهای تازه و لطیف، دگرگون گشته و استخوانهای محکم و نیرومند ، پوسیده اند و جانها، در گرو بارهای سنگین [گناه ]خود هستند و به خبرهای عالم غیب یقین یافته اند .

امام علی علیه السلام :گویی شما نیز رهسپار همان جا شده اید که آنان شده اند و آن آرامگاه، شما را گروگان گرفته و آن امانتگاه، شما را در آغوش کشیده است .

ص :535


1- . نهج البلاغة : الکتاب 45 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 83 .
3- . نهج البلاغة : الخطبة 226 .
4- (انظر) عنوان 427 «القبر» .

1559 - رَهائِنُ فَضلِ اللَّهِ
1559 - گروگانهایِ فضل خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و إنَّ للذِّکرِ لَأهلاً أخَذُوهُ مِن الدنیا بَدَلاً ، فلَم تَشغَلْهُم تِجارَةٌ و لا بَیعٌ عَنهُ ، یَقطَعُونَ بهِ أیَّامَ الحَیاةِ ......... قد حَفَّتْ بهِمُ المَلائکَةُ ، و تَنَزَّلَتْ علَیهِمُ السَّکِینَةُ ، و فُتِحَتْ لَهُم أبوابُ السماءِ ......... یَتَنَسَّمُونَ بدُعائهِ رَوحَ التَّجاوُزِ ، رَهائنُ فاقةٍ إلی فَضلِهِ ، و اُساری ذِلّةٍ لِعَظَمَتِهِ . (1)

1559

گروگانهایِ فضل خدا

امام علی علیه السلام :همانا یاد خدا را اهلی است که آن را به جای دنیا برگرفته اند و از این رو، هیچ سودا و هیچ داد و ستدی آنان را از یاد خدا باز نمی دارد ، روزهای زندگی را با یاد خدا می گذرانند . . . فرشتگانْ گرد آنان را گرفته اند و آرامش بر آنان فرود آمده و درهای آسمان به رویشان گشوده شده است . . . با دعای خود، وزیدنِ نسیم عفو و گذشت را از خداوند می طلبند، گروگانِ نیاز به فضل خدایند و اسیرِ خواری در برابر عظمت او .

ص :536


1- نهج البلاغة : الخطبة 222 .

199 - الروح

اشاره

(1)

(2)

ص :537


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 61 / 1 باب 42 «حقیقة النفس و الرُّوح» . بحار الأنوار : 61 / 245 باب 46 «قوی النفس و مشاعرها من الحواسّ» . بحار الأنوار : 61 / 131 باب 43 «خلق الأرواح قبل الأجساد» . کنز العمّال : 6 / 162 «خلق الأرواح» . شرح نهج البلاغة : 7 / 237 .
2- انظر : عنوان 517 «النفس» ، الضیافة : باب 2368 .

199 - روح
1560 - الرُّوحُ فِی القُرآنِ
1560 - روح در قرآن

الکتاب:

«وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ إلاّ قَلِیلاً» . (1)

(2)

الحدیث:

بحار الأنوار عن أبی بصیر عن أحدِهِما علیهما السلام:سَألتُهُ عن قولهِ : «و یَسْألُونَکَ عنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن أمْرِ رَبِّی» قالَ : التی فی الدَّوابِّ و الناسِ . قلتُ : و ما هِی ؟ قالَ : هِی مِنَ المَلَکُوتِ ، مِنَ القُدرَةِ . (3)

1560

روح در قرآن

قرآن :

«و از تو درباره روح می پرسند ، بگو : روح از امر پروردگار من است و از دانش جز بهره اندکی به شما داده نشده است» .

حدیث :

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام درباره آیه «و از تو درباره روح می پرسند ، بگو : روح از امر پروردگار من است» سؤال کردم ، فرمود : همان که در جنبدگان و مردمان است . عرض کردم : آن چیست؟ فرمود : آن ، از [عالَم] ملکوت است از [عالَم ]قدرت .

1561 - حَقیقَةُ الرُّوحِ
1561 - حقیقت روح

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الأرواحَ لا تُمازِجُ البَدَنَ و لا تُواکِلُهُ ، و إنّما هِی کِلَلٌ لِلبَدَنِ مُحِیطَةٌ به . (4)

عنه علیه السلام :الرُّوحُ جِسمٌ رَقِیقٌ قد اُلبِسَ قالَبا کثیفا . (5)

1561

حقیقت روح

امام صادق علیه السلام :ارواح با بدن آمیخته نمی شوند و آن را رها هم نمی کنند ، بلکه [همچون] پرده های نازکی برای بدن هستند که آن را در میان گرفته باشند .

امام صادق علیه السلام :روح جسم لطیفی است که کالبد ستبری بر آن پوشانده شده است .

ص :538


1- الإسراء : 85 .
2- (انظر) الزمر: 42 .
3- بحار الأنوار : 61/42/14 .
4- بحار الأنوار : 61/40/11 .
5- بحار الأنوار : 61/34/7 .

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ هِشامُ بنُ الحکَمِ : فَأخبِرْنِی عنِ الرُّوحِ أ غَیرُ الدمِ ؟ _: نَعَم ، الرُّوحُ علی ما وَصَفتُ لکَ مادَّتُهُ مِنَ الدمِ ، و مِن الدمِ رُطُوبَةُ الجِسمِ و صَفاءُ اللَّونِ ......... فإذا جَمَدَ الدمُ فارَقَ الرُّوحُ البَدَنَ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به هشام بن حکم که به ایشان عرض کرد : از روح به من خبر ده که آیا آن چیزی جز خون است؟ _فرمود : آری ، روح ، همچنان که برایت شرح دادم ، مادّه اش خون است و خون مایه رطوبت بدن و روشنی رنگ . . . و هر گاه خون لخته و منجمد شود، روح از بدن جدا شود .

1562 - طُغیانُ الأرواحِ
1562 - سرکشی ارواح

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ عبدُ اللّهِ بنُ الفضلِ الهاش_میُّ عن عِلَّةِ جَعلِ الأرواحِ فی الأبدانِ بَعدَ کَونِها فی المَلَکوتِ الأعلی _: إنّ اللّهَ تبارَکَ وَ تَعالی عَلِمَ أنَّ الأرواحَ فی شَرَفِها و عُلُوِّها متی تُرِکَتْ علی حالِها نَزَعَ أکثَرُها إلی دَعوَی الرُّبوبیَّةِ دُونَهُ عزّ و جلّ . (2)

1562

سرکشی ارواح

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به عبد اللّه بن فضل هاشمی که از ایشان پرسید : چرا ارواح، که در ملکوت اعلی بودند، در پیکرها قرار گرفتند؟ _فرمود : چون خداوند تبارک و تعالی می دانست که اگر ارواح در همان موقعیت والا و بلند مرتبه ای که دارند رها شوند بیشترشان در برابر خداوند عزّ و جلّ ادّعای ربوّبیت (بی نیازی از خداوند) خواهند کرد .

1563 - الأرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ
1563 - ارواح ، سپاهیانی فراهم آمده اند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الأرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فما تَعارَفَ مِنها ائتَلَفَ ، و ما تَناکَرَ مِنها اختَلَفَ . (3)

1563

ارواح ، سپاهیانی فراهم آمده اند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ارواح لشکریانی فراهم آمده هستند ؛ آنها که یکدیگر را بشناسد با هم انس می گیرند و آنان که همدیگر را نشناسند از هم جدا می شوند .

ص :539


1- بحار الأنوار : 61/34/7 .
2- التوحید : 402/9 .
3- کنز العمّال : 24660 .

عنه صلی الله علیه و آله :الأرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فما تَعارَفَ مِنها فی اللّهِ ائتَلَفَ ، و ما تَناکَرَ مِنها فی اللّهِ اختَلَفَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الأرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ تَلتَقِی فَتَشامُّ ، فما تَعارَفَ مِنها ائتَلَفَ ، و ما تَناکَرَ مِنها اختَلَفَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَوَدَّةُ تَعاطُفُ القُلوبِ فی ائتِلافِ الأرواحِ . (3)

کنز العمّال :جاءَ رجُلٌ إلی عَلِیٍّ و کَلَّمَهُ فقالَ فی عُرضِ الحدیثِ إنّی اُحِبُّکَ ، فقالَ لَهُ عَلِیٌّ : کَذَبتَ . قالَ : لِمَ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ قالَ : لأنّی لا أری قَلبِی یُحِبُّکَ ، قالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : إنّ الأرواحَ کانَت تَلاقی فی الهَواءِ فَتَشامُّ ، ما تَعارَفَ مِنها ائتَلَفَ ، و ما تَناکَرَ مِنها اختَلَفَ .

فلَمّا کانَ من أمرِ عَلِیٍّ ما کانَ ، کانَ مِمَّن خَرَجَ علَیهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ ائتِلافَ قُلوبِ الأبرارِ إذا التَقَوا و إن لَم یُظهِرُوا التَّوَدُّدَ بِألسِنَتِهِم کَسُرعَةِ اختِلاطِ قَطْرِ السماءِ علی مِیاهِ الأنهارِ ، و إنَّ بُعدَ ائتلافِ قُلوبِ الفُجّارِ إذا التَقَوا و إن أظهَرُوا التَّوَدُّدَ بِألسِنَتِهِم کَبُعدِ البَهائمِ مِن التَّعاطُفِ و إن طالَ اعتِلافُها علی مِذْوَدٍ واحِدٍ . (5) (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ارواح لشکریانی فراهم آمده هستند . آنان که به خاطر خدا با یکدیگر آشنا شوند، گرد هم می آیند و آنها که به خاطر خدا میانشان پیوند نباشد، از هم جدا می شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ارواح لشکریانی مرتب شده هستند که یکجا جمع شده اند و با یکدیگر دیدار می کنند و همدیگر را می بویند . پس آنها که همدیگر را بشناسند، با هم دمخور می شوند و آنان که هم را نشناسند، از هم جدا می شوند .

امام علی علیه السلام :دوستی ، میل کردن دلهاست به یکدیگر به سبب الفت روحها .

کنز العمّال :مردی خدمت علی علیه السلام آمد و با او سخن گفت و در ضمن صحبت گفت : من شما را دوست دارم . علی علیه السلام فرمود : دروغ می گویی . عرض کرد : چرا ای امیر مؤمنان؟ فرمود : چون در دل خود محبّت تو را نمی یابم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : ارواح در فضا با یکدیگر ملاقات می کردند و همدیگر را می بوییدند و آنهایی که با یکدیگر آشنا در می آمدند با هم جمع می شدند و آنهایی که با هم آشنا در نمی آمدند از هم جدا می شدند . [شفیق می گوید :] زمانی که آن پیشامدها برای علی اتفاق افتاد آن مرد از جمله کسانی بود که بر آن حضرت شورید .

امام صادق علیه السلام :نیکوکاران، وقتی با هم رو به رو می شوند، اگر چه دوستی خود را به زبان نیاورند ، دلهایشان ، با همان سرعتی که قطرات باران در آبهای رودخانه ها به هم می پیوندند ، به یکدیگر می پیوندد و بدکاران، وقتی با هم رو به رو می شوند اگر چه به زبان اظهار دوستی کنند ، دلهایشان از یکدیگر دور است ، همچون دوری دلهای بهایم از یکدیگر، هر چند مدّتهای طولانی بر سر یک آخور با هم علوفه خورند .

ص :540


1- کنز العمّال : 24740 .
2- کنز العمّال : 24741 .
3- غرر الحکم : 2057 .
4- کنز العمّال : 25560 .
5- الأمالی للطوسی : 411/924 .
6- (انظر) الصدیق : باب 2171 ، 2172 .

1564 - أنواعُ الأرواحِ
1564 - انواع روحها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و السّابِقُونَ السّابِقُونَ* أُولَ_ئکَ المُقَرَّبُونَ» (1) _: أمّا ما ذَکَرَهُ اللّهُ جلّ و عزّ مِنَ السابِقِینَ السابِقِینَ ، فإنّهم أنبیاءٌ مُرسَلُونَ و غیرُ مُرسَلِینَ ، جَعَلَ اللّهُ فیهِم خَمسَةَ أرواحٍ : رُوحَ القُدُسِ ، و رُوحَ الإیمانِ ، و رُوحَ القُوَّةِ ، و رُوحَ الشَّهوَةِ ، و رُوحَ البَدَنِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لجابرٍ حینَ سألَهُ عن مَعرِفةِ العالِمِ _: إنّ فی الأنبیاءِ و الأوصیاءِ خَمسَةَ أرواحٍ ، رُوحُ القُدُسِ ، و رُوحُ الإیمانِ ، و رُوحُ الحَیاةِ، و رُوحُ القُوَّةِ، و رُوحُ الشَّهوَةِ، فَبِرُوحِ القُدُسِ _ یا جابرُ _ عَرَفُوا ما تَحتَ العَرشِ إلی ما تَحتَ الثَّری . یا جابرُ إنَّ هذهِ الأربعَةَ أرواحٌ یُصِیبُها الحَدَثانُ إلاّ رُوحَ القُدُسِ فإنّها لا تَلهُو و لا تَلعَبُ. (3)

1564

انواع روحها

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «و پیشتازانِ سبقت گیرنده همان مقرّبانند» _فرمود : و اما سخن خداوند عزّ و جلّ درباره پیشتازان سبقت گیرنده ؛ آنان پیامبرانِ مرسل و غیر مرسل هستند . خداوند در آنان پنج روح نهاده است : روح القدس و روح ایمان و روح قدرت و روح شهوت و روح بدن .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال جابر درباره شناخت عالم _فرمود : در انبیا و اوصیا پنج روح است : روح القدس ، روحِ ایمان ، روحِ زندگی ، روحِ قدرت و روحِ شهوت . ای جابر! آنان به سبب روح القدس از مطالب و امور زیر عرش تا زیر خاک (از عرش تا فرش) آگاهند. ای جابر! این چهار روح [دیگر] تحت تأثیر شب و روز قرار می گیرند ، مگر روح القدس؛ زیرا آن، به سرگرمی و بازی نمی پردازد .

ص :541


1- الواقعة : 10 و 11 .
2- تحف العقول : 189 .
3- الکافی : 1/272/2 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قوله تعالی : «و السابقون و السابقون * اُولئک المقَرَّبون» _: السابِقُونَ هُم رُسُلُ اللّهِ علیهم السلام ، و خاصَّةُ اللّهِ مِن خَلقِهِ ، جَعَلَ فیهِم خَمسَةَ أرواحٍ : أیَّدَهُم بِرُوحِ القُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الأشیاءَ ، و أیَّدَهُم بِرُوحِ الإیمانِ فَبِهِ خافُوا اللّهَ عزّ و جلّ ، و أیَّدَهُم بِرُوحِ القُوَّةِ فَبِهِ قَدَرُوا علی طاعَةِ اللّهِ ، و أیَّدَهُم بِرُوحِ الشَّهوَةِ ، فبِهِ اشتَهَوا طاعَةَ اللّهِ عزّ و جلّ و کَرِهُوا مَعصِیَتَهُ ، و جَعَلَ فیهِم رُوحَ المَدْرَجِ الذی بهِ یَذهَبُ الناسُ و یَجِیئُونَ . (1)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و پیشتازان سبقت گیرنده مقرّبند» _فرمود : پیشتازان، همان فرستادگانِ خدا علیهم السلام و بندگان خاصّ اویند . خداوند در آنان پنج روح قرار داده است : ایشان را با روح القدس تأیید کرد ، که به وسیله آن اشیا را می شناسند ؛ ایشان را با روحِ ایمان مؤیّد ساخت، که به سبب آن از خداوند عزّ و جلّ می ترسند ؛ آنان را با روحِ قدرت کمک کرد، که به وسیله آن بر طاعت خدا توانایی دارند، و آنان را با روحِ شهوت تأیید کرد، که بدان وسیله میل به طاعت خداوند عزّ و جلّ دارند و از معصیت او گریزانند، و روحِ حرکت را در ایشان نهاد که به سبب آن میان مردم رفت و آمد می کنند .

1565 - أحوالُ الرُّوحِ
1565 - حالات روح

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ لِلجِسمِ سِتَّةَ أحوالٍ: الصِّحّةُ ، و المَرضُ ، و المَوتُ ، و الحَیاةُ ، و النَّومُ ، و الیَقَظَةُ ، و کذلکَ الرُّوحُ ، فحیاتُها عِلمُها ، و مَوتُها جَهلُها ، و مَرَضُها شَکُّها ، و صِحَّتُها یَقِینُها ، و نَومُها غَفلَتُها ، و یَقَظَتُها حِفظُها . (2)

1565

حالات روح

امام علی علیه السلام :بدن را شش حالت دست می دهد : سلامت ، بیماری ، مرگ ، زندگی ، خواب و بیداری . روح نیز چنین است . زندگیِ آن ، دانش اوست و مرگش ، نادانی او و بیماری اش ، شکِّ او و سلامتش ، یقین او و خوابش ، غفلت او و بیداری اش ، هشیاری او .

ص :542


1- الکافی : 1/271/1 .
2- بحار الأنوار : 61/40/10 .

1566 - الرُّوحُ عِندَ النَّومِ
1566 - روح در هنگام خواب

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ عند ما سَألَه أبو بصیرٍ عنِ الرُّوحِ عِندَ النَّومِ أ خارِجٌ مِن البَدَنِ ؟ _: لا یا أبا بصیرٍ ، فإنَّ الرُّوحَ إذا فارَقَتِ البَدَنَ لَم تَعُدْ إلَیهِ ، غَیرَ أنّها بمَنزِلَةِ عَینِ الشَّمسِ مَرکُوزةٌ فی السماءِ فی کَبِدِها ، و شُعاعُها فی الدنیا . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ المَرءَ إذا نامَ فإنّ رُوحَ الحَیَوانِ باقِیَةٌ فی البَدَنِ ، و الذی یَخرُجُ مِنهُ رُوحُ العَقلِ. (2)

(3)

1566

روح در هنگام خواب

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ ابو بصیر که پرسید : آیا هنگام خواب ، روح از بدن خارج می شود؟ _فرمود : نه ، ای ابو بصیر! زیرا اگر روح از بدن جدا شود دیگر به آن باز نمی گردد ، منتها روح چون خورشید وسط آسمان است که پرتو آن همه جا را می گیرد .

امام کاظم علیه السلام :انسان هرگاه می خوابد روح حیوانی در بدن می ماند و آنچه از او خارج می شود روح عقل است .

ص :543


1- جامع الأخبار : 488/1360 .
2- بحار الأنوار : 61/43/19 .
3- (انظر) النوم : باب 3918 .

ص :544

200 - الراحة

اشاره

(1)

(2)

ص :545


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 69 باب 96 «ترک الراحة» .
2- انظر : عنوان 114 «الحسد» ، 119 «الحقد» . البخل : باب 328 ، الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 599 ، الرضا بالقضاء : باب 1523 . الرزق : باب 1483 ، الدنیا : باب 1229 ، التقوی : باب 4101 .

200 - آسایش
1567 - موجِباتُ الرّاحَةِ
1567 - موجبات آسایش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن وَثِقَ بأنَّ ما قَدَّرَ اللّهُ لَهُ لَن یَفُوتَهُ اسْتَراحَ قَلبُهُ . (1)

عنه علیه السلام :حُسنُ السَّراحِ أحَدُ الراحَتَینِ . (2)

عنه علیه السلام :الزَّوجةُ المُوافِقَةُ إحدَی الراحَتَینِ . (3)

تحف العقول عن الإمام علیّ علیه السلام :مَنِ استَطاعَ أن یَمنَعَ نفسَهُ مِن أربعَةِ أشیاءَ فهُو خَلِیقٌ بأن لا یَنزِلَ بهِ مَکروهٌ أبدا ، قیلَ : و ما هُنَّ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ قالَ : العَجَلَةُ ، و اللَّجاجَةُ ، و العُجْبُ ، و التَّوانِی . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفلَحَ مَن نَهَضَ بجَناحٍ ، أو استَسلَمَ فَأراحَ . (5)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ السّالِکِ إلی اللّهِ _: تَدافَعَتهُ الأبوابُ إلی بابِ السلامَةِ ، و دارِ الإقامَةِ ، و ثَبَتَتْ رِجلاهُ بِطُمَأنِینَةِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأمنِ و الرّاحَةِ ، بما استَعمَلَ قلبَهُ ، و أرضی رَبَّهُ . (6)

1567

موجبات آسایش

امام علی علیه السلام :هرکه اطمینان داشته باشد که آنچه خدا برایش مقدّر کرده است به او می رسد ، دلش آرام گیرد .

امام علی علیه السلام :جواب کردن [نیازمند] با زبان خوش، یکی از دو آسایش است . (7)

امام علی علیه السلام :زن سازگار نیمی از آسایش است .

تحف العقول :امام علی علیه السلام فرمود : هر که بتواند خود را از چهار چیز نگه دارد، شایسته آن است که هرگز ناراحتی نبیند . عرض شد : آنها چیستند ای امیر مؤمنان؟ فرمود : شتابزدگی ، خیره سری ، خودپسندی، و سستی .

امام علی علیه السلام :آن کس رستگار شد که یا قدرت داشت و به پا خاست یا با نداشتن قدرت ، تسلیم شد و راحت گشت .

امام علی علیه السلام_ در توصیف رهرو راه خدا _فرمود: درها او را یکی پس از دیگری به جلو راندند، تا آن که به درِ سلامت و سرای اقامت رسید و هر دو پای او در جایگاه امنیت و آسایش استوار شد ؛ زیرا که دلش را به کار وا داشت و پروردگارش را خشنود ساخت .

ص :546


1- غرر الحکم : 8763 .
2- غرر الحکم : 4852 .
3- غرر الحکم : 1633 .
4- تحف العقول : 222 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 5 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 220 .
7- شارح غُرر می نویسد : یعنی چنان که مطلب (خواسته) کسی را بر آوردن، راحتی است از برای او ، او را به مهربانی و همواری جواب گفتن و از خود نومید کردن راحتی است از برای او که از زحمت و تعبِ سعی و انتظار فارغ می شود . در لسان العرب در شرح این ضرب المثل عربی : السراح من النجاح می گوید : یعنی هرگاه نتوانی نیاز کسی را برآوری او را جواب کن؛ زیرا این کار به منزله کمک کردن به اوست _ م .

عنه علیه السلام :مَنِ اقتَصَرَ علی بُلغَةِ الکَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الراحَةَ ، و تَبَوَّأ خَفضَ الدَّعَةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن تَیَسَّرَ مِمّا فاتَهُ أراحَ بَدَنَهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الرَّوْحُ و الرّاحَةُ فی الرِّضا و الیَقینِ ، و الهَمُّ و الحَزَنُ فی الشَکِّ و السَّخَطِ . (3)

عنه علیه السلام :أروَحُ الرَّوْحِ الیَأسُ عنِ الناسِ . (4)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الصادق علیه السلام _: لا راحَةَ لِمؤمنٍ علی الحَقیقَةِ إلاّ عِندَ لِقاءِ اللّهِ ، و ما سِوی ذلکَ ففی أربعَةِ أشیاءَ : صَمتٌ تَعرِفُ بهِ حالَ قَلبِکَ و نَفْسِکَ فیما یکونُ بینَکَ و بینَ بارِیکَ ، و خَلوَةٌ تَنجُو بها (5) مِن آفاتِ الزمانِ ظاهِرا و باطِنا ، و جُوعٌ تُمِیتُ به الشَّهَواتِ و الوَسْواسَ و الوَساوِسَ ، و سَهَرٌ تُنَوِّرُ بهِ قلبَکَ و تُنَقّی به طَبعَکَ و تُزَکِّی بهِ رُوحَکَ . (6) (7)

امام علی علیه السلام :هرکه به اندازه کفاف بسنده کند ، آسایش یابد و در منزلگاه آسودگی فرود آید .

امام باقر علیه السلام :هرکه برای آنچه از دست داده است بر خود سخت نگیرد ، تنِ خویش را در آسایش قرار داده است .

امام صادق علیه السلام :خوشی و آسایش در خشنودی و یقین است و غم و اندوه در شک و ناخشنودی .

امام صادق علیه السلام :بالاترین آسایش ، چشم امید برکندن از مردم است .

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: مؤمن را آسایش حقیقی نباشد، مگر آن گاه که خدا را دیدار کند . سوای این ، آسایش در چهار چیز است : سکوتی که به وسیله آن به احوالِ دل و نفْس خود با آفریدگارت پی بری ، و خلوتی که به سبب آن از گزندهای پیدا و نا پیدای زمانه نجات یابی، و گرسنگی ای که با آن شهوتها و وسوسه های شیطانی را بمیرانی، و شب زنده داری که بدان سبب، دلت را روشن و نهادت را تصفیه و روح و روانت را پاکیزه کنی .

ص :547


1- . نهج البلاغة: الحکمة 371.
2- مشکاة الأنوار : 324/1025 .
3- مشکاة الأنوار : 74/138 .
4- . مشکاة الأنوار: 324/1026.
5- در برخی نسخه ها آمده است : «و حلم تنجو به ؛ حلمی که با آن نجات یابی» .
6- بحار الأنوار : 72/69/1 .
7- (انظر) الرضا بالقضاء : باب 1523 . الرزق : باب 1483 .

1568 - الرّاحَةُ العُظمی
1568 - بزرگترین آسایش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحَبَّ الراحَةَ فلیُؤثِرِ الزُّهدَ فِی الدنیا . (1)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ فی الدنیا الراحَةُ العُظمی . (2)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ أفضَلُ الراحتَینِ . (3)

عنه علیه السلام :السلامةُ فی التَّفَرُّدِ ، الراحَةُ فی الزُّهدِ . (4)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ الزُّهدِ الرّاحَةُ . (5)

(6)

1568

بزرگترین آسایش

امام علی علیه السلام :هر که دوستدار آسایش است ، باید که بی اعتنایی به دنیا را برگزیند .

امام علی علیه السلام :دل برکندن از دنیا، بزرگترین آسایش است .

امام علی علیه السلام :زهد ، برترینِ دو آسایش است .

امام علی علیه السلام :سلامت در تنهایی است، و آسایش در زهد .

امام علی علیه السلام :میوه زهد ، آسایش است .

1569 - طَلَبُ الرّاحَةِ فِی الدُّنیا
1569 - آسایش طلبی در دنیا

بحار الأنوار :أوحَی اللّهُ تعالی إلی داوود علیه السلام : یا داوود ، إنّی وَضَعتُ خَمسَةً فی خَمسَةٍ و الناسُ یَطلُبُونَها فی خَمسَةٍ غَیرِها فلا یَجِدُونَها ......... وَضَعتُ الراحَةَ فی الجَنَّةِ وهم یَطلُبُونَها فی الدنیا فلا یَجِدُونَها . (7)

1569

آسایش طلبی در دنیا

بحار الأنوار :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود : ای داوود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم، اما مردم آنها را در پنج چیز دیگر می جویند ؛ از این رو آنها را نمی یابند . . . آسایش را در بهشت قرار دادم، اما آنها آسودگی را در دنیا می جویند از این رو آن را نمی یابند .

ص :548


1- غرر الحکم : 8947 .
2- غرر الحکم : 1316 .
3- غرر الحکم : 1651 .
4- غرر الحکم: 328_329.
5- غرر الحکم : 4618 .
6- (انظر) الزهد : باب 1625 .
7- بحار الأنوار : 78/453/21 .

الخصال :الزُّهریُّ عنِ الإمامِ زینِ العابدینَ علیه السلام _ لِرَجُلٍ مِن جُلَسائهِ _ : اِتَّقِ اللّهَ و أجمِلْ فی الطَّلَبِ ، و لا تَطلُبْ ما لَم یُخلَقْ ......... فقالَ الرَّجلُ : و کیف یُطلَبُ ما لم یُخلَقْ ؟ ! فقال : مَن طَلَبَ الغِنی و الأموالَ و السَّعَةَ فی الدنیا فإنّما یَطلُبُ ذلکَ لِلرّاحَةِ ، و الراحَةُ لَم تُخلَقْ فی الدنیا و لا لِأهلِ الدنیا ، إنّما خُلِقَتِ الراحةُ فی الجَنَّةِ و لِأهلِ الجَنَّةِ . (1)

تحف العقول :قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ لَمّا سُئلَ عن طریقِ الراحَةِ _ : فی خِلافِ الهَوی . قیل : فَمَتی یَجِدُ عَبدٌ الراحَةَ ؟ فقالَ علیه السلام : عِندَ أوّلِ یَومٍ یَصِیرُ فی الجَنَّةِ . (2)

بحار الأنوار عن الإمام الصادق علیه السلام_ لأصحابِهِ _: لا تَتَمَنَّوا المُستَحِیلَ ، قالوا : و مَن یَتَمَنَّی المُستَحیلَ ؟ ! فقالَ : أنتُم ، أ لَستُم تَمَنَّونَ الراحَةَ فی الدنیا ؟! قالوا : بَلی ، فقالَ : الراحَةُ للمُؤمِنِ فی الدنیا مُستَحیلَةٌ . (3)

الخصال_ به نقل از زهری _: امام زین العابدین علیه السلام به یکی از همنشینان خود فرمود : از خدا بترس و در طلب [دنیا ]جانب اعتدال نگه دار و چیزی را که آفریده نشده است، طلب مکن . . . آن مرد عرض کرد : چگونه ممکن است کسی در طلب چیزی بر آید که هنوز آفریده نشده است؟ حضرت فرمود : کسی که خواهان توانگری و دارایی و رفاه در دنیا باشد ، در حقیقت آنها را برای آسایش می خواهد و آسایش، در دنیا و برای اهل دنیا خلق نشده ، بلکه در بهشت و برای بهشتیان آفریده شده است .

تحف العقول :از امام صادق علیه السلام سؤال شد : راه آسایش چیست؟ فرمود : در مخالفت کردن با هوای نفس . عرض شد : پس ، چه وقت بنده طعم آسایش را می چشد؟ فرمود : در نخستین روزی که به بهشت وارد می شود .

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام به اصحاب خود فرمود : آرزوی محال نکنید! عرض کردند : مگر چه کسی آرزوی محال می کند؟ فرمود : شما ؛ مگر نه این که آرزومند آسایش در دنیا هستید؟ عرض کردند : چرا . فرمود : آسایش برای مؤمن در دنیا محال است .

ص :549


1- الخصال : 64/95 .
2- تحف العقول : 370 .
3- بحار الأنوار : 81/195/52 .

ص :550

201 - الریاضة

اشاره

(1)

(2)

ص :551


1- و لمزید الاطّلاع راجع : المحجّة البیضاء : 5 / 87 _ 143 «کتاب ریاضة النفس» .
2- انظر : عنوان 83 «الجهاد الأکبر» ، 517 «النفس» ، 535 «الهوی» . المراقبة : باب 1548 .

201 - ریاضت
1570 - الرِّیاضَةُ
1570 - ریاضت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ استَدامَ رِیاضَةَ نفسِهِ انتَفَعَ . (1)

عنه علیه السلام :للعاقِلِ فی کُلِّ عَمَلٍ ارتِیاضٌ . (2)

عنه علیه السلام :و أیْمُ اللّهِ _ یَمینا أستَثنِی فیها بمَشیئَةِ اللّهِ _ لَأرُوضَنَّ نَفسِی رِیاضَةً تَهُشُّ مَعَها إلی القُرْصِ إذا قَدَرَتْ علَیهِ مَطعوما ، و تَقنَعُ بِالمِلحِ مَأدوما ، و لَأدَعَنَّ مُقلَتِی کَعَینِ ماءٍ نَضَبَ مَعِینُها مُستَفرَغَةً دُمُوعُها (عُیُونُها) . أ تَمتَلِئُ السائمةُ مِن رَعْیِها فَتَبرُکَ ، و تَشبَعُ الرَّبِیضَةُ مِن عُشبِها فَتَربِضَ ، و یَأکُلُ عَلِیٌّ مِن زادِهِ فَیَهجَعُ ؟! قَرَّتْ إذا عَینُهُ إذا اقتَدی بعدَ السِّنِین المُتَطاوِلَةِ بِالبَهِیمَةِ الهامِلَةِ و السائمَةِ المَرْعِیَّةِ ! (3)

1570

ریاضت (4)

امام علی علیه السلام :هرکه بر ریاضت دادن نفْس خود مداومت ورزد ، سود برد .

امام علی علیه السلام :برای خردمند ، در هر کاری ریاضتی (تمرینی) است .

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا _ سوگندی که در آن مشیّت خدا را مستثنی می دانم _ نفْس خود را چنان ریاضت دهم که اگر گرده نانی برایش فراهم آورم ، شاد گردد و به نانخورشِ نمک بسازد و چشم خانه خود را وا گذارم، که همچون چشمه ای که آبش تهی می شود ، اشکهایش خالی گردد ، مگر نه این که اشتران بیابان چرْ وقتی از چریدن سیر شدند،می آرمند و گوسفندان، وقتی چوپانشان آنها را از علف سیر کرد، در خفتنگاه خود می خسبند؟ آیا علی هم چون قوت و غذای خود را خورد، همچون حیوانات بیاساید؟! پس چشمش روشن اگر پس از سالیان دراز [جهاد و پیشتازی و عبادت ]به چارپایان بیابان چرِ بی چوپان و به گوسفندانی که چوپان به چرایشان می برد، اقتدا کند!

ص :552


1- غرر الحکم : 8305 .
2- غرر الحکم : 7339 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 45 .
4- تحمّل رنج و تعب در راه اطاعت خدا و تهذیب نفْس و تربیت خود یا دیگری _ م .

1571 - ما بِهِ الرِّیاضَةُ
1571 - عوامل ریاضت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما هِی نَفسِی أرُوضُها بِالتَّقوی لِتَأتِیَ آمِنَةً یَومَ الخَوفِ الأکبَرِ ، و تَثبُتَ علی جَوانِبِ المَزلَقِ . (1)

عنه علیه السلام :الشَّریعَةُ رِیاضَةُ النَّفسِ . (2)

عنه علیه السلام :لِقاحُ الرِّیاضَةِ ، دِراسَةُ الحِکمَةِ و غَلَبَةُ العادَةِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ شیعَةِ أهلِ البیتِ _: إن استَصعَبَتْ علَیهِ نَفسُهُ فیما تَکرَهُ ، لَم یُعْطِها سُؤلَها فیما هَوِیَتْ . (4)

عنه علیه السلام_ قالَ اللّهُ تعالی :یا أحم_دُ ، لا تَزَیَّنْ بِلُبسِ اللِّباسِ ، و طِیبِ الطَّعامِ و لِینِ الوِطاءِ ، فإنَّ النفسَ مَأوی کُلِّ شَرٍّ ، و رفیقُ کُلِّ سُوءٍ ، تَجُرُّها إلی طاعَةِ اللّهِ و تَجُرُّکَ إلی مَعصِیَتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :خِدمةُ النَّفسِ صِیانَتُها عَنِ اللَّذّاتِ و المُقتَنَیاتِ ، و رِیاضَتُها بالعُلُومِ و الحِکَمِ ، و اجتِهادُها بالعِباداتِ و الطاعاتِ ، و فی ذلکَ نَجاةُ النفسِ . (6)

1571

عوامل ریاضت

امام علی علیه السلام :این نفْس خود را با تقوا ریاضت می دهم تا در روز هراس بزرگ (قیامت)، در امان باشد و در لبه لغزشگاهها پا برجا ماند .

امام علی علیه السلام :شریعت ، ریاضت (پرورش) نفس است .

امام علی علیه السلام :باروری ریاضت، به مطالعه حکمت و چیره شدن بر عادت است .

امام علی علیه السلام_ در وصف شیعه اهل بیت _فرمود : اگر نفْسش در آنچه ناخوشایند است سرکشی کند، او خواهشهایی را که خوشایند نفْس است بر نمی آورد .

امام علی علیه السلام :خداوند متعال فرمود : ای احمد! پوشاکِ زیبا و خوراکِ لذیذ و فرش و بسترِ نرم را مایه زیور خود مدان ؛ زیرا که نفْس مأوای هر شرّ و همدم هر بدی است ، تو او را به طاعت خدا می کشانی و او تو را به معصیت او می کشاند .

امام علی علیه السلام :خدمت کردن به نفْس، در نگهداشتن آن از لذّتها و خوشیها و پروراندن آن به دانشها و حکمتها و کوشا کردن آن در عبادتها و طاعتهاست. اینهاست مایه نجات و رستگاری نفْس .

ص :553


1- نهج البلاغة : الکتاب 45 .
2- غرر الحکم : 543 .
3- غرر الحکم : 7625 .
4- تحف العقول : 161 .
5- إرشاد القلوب : 201 .
6- غرر الحکم : 5098 .

عنه علیه السلام_ فیما کَتَبَهُ للأشتَرِ _: إن ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بکَ حَیفا فَأصحِرْ لَهُم بعُذْرِکَ ، و اعدِلْ (و اعزِلْ) عنکَ ظُنُونَهُم بِإصحارِکَ ، فإنّ فی ذلکَ رِیاضَةً مِنکَ لنفسِکَ ، و رِفقا بِرَعِیَّتِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ مِن وَصایاهُ علیه السلام لِعُنوانِ البصریِّ _: و أمّا اللَّواتِی فی الرِّیاضَةِ : فإیّاکَ أن تَأکُلَ ما لا تَشتَهِیهِ فإنّهُ یُورِثُ الحَماقَةَ و البَلَهَ ، و لا تَأکُلْ إلاّ عِندَ الجُوعِ ، و إذا أکَلتَ فَکُلْ حَلالاً و سَمِّ اللّهَ ، و اذکُرْ حدیثَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما مَلَأ آدَمِیٌّ وِعاءً شَرّا مِن بَطنِهِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ در عهد نامه خود با مالک اشتر _نوشت : اگر مردم گمان بردند که در موردی ستمی مرتکب شده ای، دلیل کاری را که کرده ای برایشان توضیح ده و با توضیحات خود گمان آنان را از خود بازگردان (دور کن) ؛ زیرا این کار هم مایه ریاضت (پرورش) نفْس خودت می باشد وهم نرمش با مردم است .

امام صادق علیه السلام_ در سفارشهای خود به عُنوان بصری _فرمود : و اما آنها که موجب ریاضت (پرورش) نفس است : از خوردن چیزی که بدان اشتها نداری بپرهیز، که این کار حماقت می آورد، و تا گرسنه نشده ای غذا نخور ، خوراک حلال بخور و در موقع خوردن، نام خدا را بگوی و این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را به یاد آر که : آدمی ظرفی بدتر از شکم خود پر نکرد .

1572 - ثَمَراتُ الرِّیاضَةِ
1572 - ثمرات ریاضت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مِن وصایا الخِضْرِ لموسی علیهما السلام _: رُضْ نَفسَکَ علی الصَّبرِ ، تَخلُصْ مِنَ الإثمِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :جَوِّعُوا بُطُونَکُم ، و أظمِئُوا أکبادَکُم ، و أعرُوا أجسادَکُم ، و طَهِّرُوا قُلوبَکُم ، عَساکُم أن تُجاوِزوا المَلَأ الأعلی . (5)

1572

ثمرات ریاضت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یکی از سفارشهای خضر به موسی علیهما السلام این بود که : نفس خود را به صبر تمرین ده، تا از گناه رهایی یابی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شکمهای خود را گرسنگی دهید و جگرهایتان را تشنگی و بدنهایتان را برهنگی و دلهایتان را پاک کنید ؛ باشد که از ساکنان آسمان (فرشتگان) فراتر روید .

ص :554


1- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
2- بحار الأنوار : 1/226/17 .
3- انظر تمام الکلام فی العلم : باب 2829 .
4- کنز العمّال : 44176 .
5- تنبیه الخواطر : 2/122 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أسهِرُوا عُیونَکُم ، و ضَمِّرُوا بُطُونَکُم ، و خُذُوا مِن أجسادِکم ، تَجُودُوا بها علی أنفُسِکُم . (1)

عنه علیه السلام :لا تَنجَعُ الرِّیاضَةُ إلاّ فی نفسٍ یَقِظَةٍ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :شبها چشمهای خود را بیدار نگه دارید و شکمهایتان را لاغر سازید و از تن هایتان بگیرید و به جان هایتان ببخشید .

امام علی علیه السلام :ریاضت، جز در جان هوشیار کارگر نیفتد .

ص :555


1- غرر الحکم : 2497 .
2- غرر الحکم : 10899 .
3- (انظر) عنوان 250 «السَّهَر» .

ص :556

فهرست موضوعات عربی

حرف الدال5

161 - المداراة7

1194 - المُداراةُ8

1195 - ثَمَرَةُ المُداراةِ11

1196 - عاقِبَةُ مَن لَم تُصلِحهُ المُداراةُ11

162 - الدعاء13

1197 - الدُّعاءُ14

1198 - الدُّعاءُ سِلاحُ الأنبِیاءِ18

1199 - الدُّعاءُ یَرُدُّ القَضاءَ المُبرَمَ18

1200 - الدُّعاءُ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ20

1201 - الدُّعاءُ یَدفَعُ أنواعَ البَلاءِ20

1202 - التَّقَدُّمُ فِی الدُّعاءِ22

1203 - الحَثُّ عَلَی الدُّعاءِ فی کُلِّ حاجَةٍ23

1204 - الدُّعاءُ مِفتاحُ الإجابَةِ24

1205 - شَرائِطُ استِجابَةِ الدُّعاءِ27

1206 - أهَمُّ شَرائِطِ الاستِجابَةِ28

1207 - مَوانِعُ الإجابَةِ33

1208 - آدابُ الدُّعاءِ35

1209 - ما یَنبَغی عَلَی الدَّاعی تَرکُهُ46

1210 - مَن تُقضی حاجَتُهُ بِلا سُؤالٍ49

1211 - مَن تُستَجابُ دَعوَتُهُ50

1212 - الدَّعَواتُ المُستَجابَةُ51

1213 - الدَّعَواتُ غَیرُ المُستَجابَةِ53

1214 - أسبابُ بُطءِ الاستِجابَةِ55

1215 - أسبابُ عَدَمِ الاستِجابَةِ56

1216 - التَّحذیرُ مِنَ الدُّعاءِ بِغَیرِ عِلمٍ59

1217 - النَّهیُ عَنِ الدُّعاءِ لِلظّالِمینَ وَالکُفَّارِ59

1218 - عَدَمُ خُلُوِّ الدُّعاءِ مِنَ التَّأثیرِ60

1219 - آثارُ الدُّعاءِ بِظَهرِ الغَیبِ62

163 - الدنیا65

1220 - الحَیاةُ الدُّنیا66

1221 - الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ67

1222 - خُلِقَت الدُّنیا لِغَیرِها68

1223 - ذَمُّ الأخذِ مِنَ الدُّنیا فَوقَ الکَفافِ69

1224 - الأخذُ مِنَ الدُّنیا بِقَدرِ الضَّرورَةِ72

1225 - الدُّنیا لِمَن تَرَکَها74

ص :557

1226 - ذَمُّ الدُّنیا مِن دونِ عِلمٍ76

1227 - التَّبَصُّرُ فِی الدُّنیا77

1228 - خَصائِصُ الدُّنیا المَذمومَةِ78

1229 - حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ79

1230 - ما لَیسَ مِن حُبِّ الدُّنیا81

1231 - ثَمَراتُ حُبِّ الدُّنیا81

1232 - بُغضُ الدُّنیا85

1233 - الدُّنیا مِن وجهَةِ نَظَرِ الإمام عَلِیٍ علیه السلام88

1234 - حَقیقةُ الدُّنیا لَهوٌ ولَعِبٌ92

1235 - التَّحذیرُ مِنَ الدُّنیا93

1236 - التَّحذیرُ مِن غُرورِ الدُّنیا95

1237 - خَطَرُ الاغتِرارِ بِالدُّنیا99

1238 - إنَّما تَغُرُّ الدُّنیا الجاهِلَ100

1239 - عَدَمُ مَسؤولِیَّةِ الدُّنیا عَنِ الغُرورِ101

1240 - التَّحذیرُ مِنَ الطُّمَأنینَةِ بِالدُّنیا101

1241 - التَّحذیرُ مِنَ الرُّکونِ إلَی الدُّنیا102

1242 - النَّظَرُ إلَی الدُّنیا103

1243 - خَطَرُ إیثارِ الدُّنیا105

1244 - الحَثُّ عَلی إیثارِ الآخِرَةِ107

1245 - النّاسُ عَبیدُ الدُّنیا108

1246 - صِفاتُ عَبیدِ الدُّنیا109

1247 - الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ110

1248 - اللَّهُمَّ لا تَجعَلِ الدُّنیا عَلَیَّ سِجناً111

1249 - خَطَرُ جَعلِ الدُّنیا أکبَرَ الهُمومِ111

1250 - أعظَمُ النّاسِ قَدراً112

1251 - هَوانُ الدُّنیا عَلَی اللَّهِ113

1252 - حَقارَةُ الدُّنیا116

1253 - النَّهیُ عَن تَعظیمِ صاحِبِ الدُّنیا117

1254 - اختِلافُ الدُّنیا عَنِ الآخِرَةِ118

1255 - لَذَّةُ الدُّنیا غُصَّةُ الآخِرَةِ119

1256 - اجتِماعُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ122

1257 - اهتِمامُ المُؤمِنِ بِالدُّنیا وَالآخِرَةِ126

1258 - مَثَلُ الدُّنیا126

1259 - مَثَلُ أهلِ الدُّنیا131

1260 - مَثَلُ الإنسانِ وَالدُّنیا133

1261 - مَثَلُ مَن خَبَرَ الدُّنیا133

1262 - دارُ مَتاعٍ134

1263 - الدُّنیا قَنطَرَةٌ135

1264 - الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ136

1265 - الدُّنیا ساعَةٌ137

1266 - الدُّنیا کَفَی ءِ الظِّلالِ138

1267 - الدُّنیا بَحرٌ عَمیقٌ139

1268 - الدُّنیا مَضیفٌ141

1269 - الدُّنیا دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَةٌ141

1270 - عَدَمُ صَفاءِ الدُّنیا لِأحَدٍ143

1271 - لا تَکونوا مِن أبناءِ الدُّنیا144

1272 - الدُّنیا دُوَلٌ145

1273 - النَّوادِرُ145

ص :558

164 - الدَّنیة147

1274 - الدَّنِیَّةُ148

165 - الدهر149

1275 - الدَّهرُ150

1276 - الدَّهرُ یَومانِ151

1277 - ما یُستَعانُ بِهِ عَلَی الدَّهرِ152

1278 - الدَّهرِیَّةُ152

166 - المُداهَنةُ155

1279 - مُداهَنَةُ أهلِ المَعاصی156

1280 - مُداهَنَةُ الإِخوانِ156

1281 - مُداهَنَةُ النَّفسِ157

1282 - المُداهَنَةُ فِی الحَقِّ157

167 - الدَّولة159

1283 - لِکُلِّ دَولَةٍ بُرهَةٌ160

1284 - دَولَةُ الأکارِمِ160

1285 - دَولَةُ الأشرارِ161

1286 - ما یوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ161

1287 - ما یوجِبُ بَقاءَ الدَّولَةِ162

168 - الدَّواء165

1288 - التَّداوی166

1289 - لِکُلِّ عِلَّةٍ دَواءٌ166

1290 - عَدَمُ التَّسَرُّعُ فی تَناوُلِ الدَّواءِ167

1291 - الحِمیةُ رَأسُ الدَّواءِ168

1292 - الدَّواءُ الأکبَرُ169

1293 - التَّداوی بِالحَرامِ170

1294 - التَّداوی مِن أدواءِ الدُّنیا171

1295 - النَّوادِرُ171

169 - الدِّین173

1296 - أهَمِّیَّةُ الدِّینِ174

1297 - أوَّلُ الدّینِ وآخِرُهُ175

1298 - أصلُ الدِّینِ176

1299 - رَأسُ الدِّینِ177

1300 - نِظامُ الدِّینِ178

1301 - جِماعُ الدِّینِ178

1302 - مِلاکُ الدِّینِ179

1303 - عِمادُ الدِّینِ179

1304 - نِصفُ الدِّینِ180

1305 - أفضَلُ الدِّینِ180

1306 - قَواعِدُ الدِّینِ181

1307 - ثَمَرَةُ الدِّینِ182

1308 - آفاتُ الدِّینِ183

1309 - الحَثُّ عَلَی الحِفاظِ عَلَی الدِّینِ183

1310 - خَصائِصُ مَن لا دینَ لَهُ184

1311 - التَّحذیرُ مِنَ الاستِخفافِ بِالدِّینِ وأهلِهِ186

1312 - عاقِبَةُ الاستِخفافِ بِالدِّینِ187

1313 - الدِّینُ الحَقُّ188

1314 - الدِّینُ القَیِّمُ189

1315 - الدِّینُ الحَنیفُ190

ص :559

1316 - یَسارُ الدِّینِ191

1317 - لا حَرَجَ فِی الدِّینِ192

1318 - کَمالُ الدِّینِ193

1319 - إکمالُ الدِّینِ194

1320 - الدِّینُ الَّذی لا تُقبَلُ الأعمالُ إلّا بِهِ194

1321 - لا إکراهَ فِی الدِّینِ199

1322 - المَنهَجُ فی مَعرِفَةِ الدِّینِ200

1323 - أهلُ الدِّینِ201

1324 - صِیانَةُ الدِّین بِالدُّنیا201

1325 - الدُّعاءُ لِتَثبیتِ القَلبِ عَلَی الدِّینِ202

1326 - صِفَةُ المُستَحفِظینَ لِدِینِ اللَّهِ203

1327 - تَأییدُ الدِّینِ بِأقوامٍ لا خَلاقَ لَهُم203

1328 - النَّوادِرُ204

170 - الدَّین207

1329 - الدَّینُ208

1330 - جَوازُ الاستِدانَةِ مَعَ الحاجَةِ209

1331 - الحَثُّ عَلی کِتابَةِ الدَّینِ210

1332 - النَّهیُ عَنِ المُماطَلَةِ فِی الدَّینِ210

حرف الذال213

171 - الذِّکر215

1333 - فَضلُ ذِکرِ اللَّهِ216

1334 - الذِّکرُ سَجِیَّةُ المُتَّقینَ218

1335 - قیمَةُ الذِّکرِ عِندَ اللَّهِ218

1336 - الحَثُّ عَلی کَثرَةِ الذِّکرِ219

1337 - تَفسیرُ الذِّکرِ الکَثیرِ221

1338 - الحَثُّ عَلی دَوامِ الذِّکرِ222

1339 - ذِکرُ اللَّهِ حَسَنٌ عَلی کُلِّ حالٍ223

1340 - الذّاکِرونَ224

1341 - الذّاکِرُ بِمَنزِلَةِ المُصَلِّی225

1342 - الذّاکِرُ جَلیسُ اللَّهِ226

1343 - اُذکُرونی أذکُرکُم227

1344 - ثَمَراتُ الذِّکرِ228

1345 - الحَثُّ عَلی ذِکرِ اللَّهِ فی مَواقِفَ237

1346 - حَقیقَةُ الذِّکرِ239

1347 - التَّوفیقُ لِلذِّکرِ241

1348 - صِفَةُ أهلِ الذِّکرِ242

1349 - فَضلُ مَن یُذکِّرُ اللَّهَ رُؤیتُهُ244

1350 - ما یوجِبُ دَوامَ الذِّکرِ245

1351 - مَوانِعُ الذِّکرِ245

1352 - خَطَرُ مَوانِعِ الذِّکرِ246

1353 - آثارُ الإعراضِ عَنِ الذِّکرِ247

1354 - نِسیانُ اللَّهِ نِسیانُ النَّفسِ248

1355 - أنواعُ الذِّکرِ249

1356 - الذِّکرُ الخَفِیُّ249

1357 - بُیوتُ الذِّکرِ250

1358 - النَّوادِرُ252

172 - الذلّة255

1359 - الذِّلَّةُ256

ص :560

1360 - لا یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یُذِلَّ نفسَهُ257

1361 - ما یورِثُ الذُّلَّ258

1362 - أذَلُّ النّاسِ260

173 - الذنب261

1363 - الذَّنبُ262

1364 - الاحتِماءُ مِنَ الذَّنبِ264

1365 - العاقِلُ لا یُذنِبُ264

1366 - اجتِنابُ السَّیِّئَةِ أولی منِ اکتِسابِ الحَسَنةِ265

1367 - التَّحذیرُ مِن غَلَبَةِ السَّیّئاتِ266

1368 - مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصِیَةِ اللَّهِ266

1369 - المُجاهَرَةُ بِالذَّنبِ267

1370 - أعظَمُ الذُّنوبِ268

1371 - أقذَرُ الذُّنوبِ270

1372 - الذُّنوبُ الَّتی لا تُغفَرُ270

1373 - التَّحذیرُ مِنَ المَعصِیَةِ فِی الخَلَواتِ273

1374 - ظاهِرُ الإِثمِ وباطِنُهُ273

1375 - الاستِخفافُ بِالذَّنبِ وَاستِصغارُهُ274

1376 - الصَّغائِرُ طُرُقٌ إلَی الکَبائِرِ275

1377 - التَّحذیرُ مِن مُحَقَّراتِ الذُّنوبِ276

1378 - کَبائِرُ الذُّنوبِ278

1379 - أکبَرُ الکَبائِرِ280

1380 - الإِصرارُ عَلَی الذَّنبِ280

1381 - الاِبتِهاجُ بِالذَّنبِ282

1382 - دَورُ الذُّنوبِ فی فَسادِ القَلبِ283

1383 - دَورُ الذُّنوبِ فی زَوالِ النِّعمَةِ284

1384 - دَورُ الذُّنوبِ فی حُلولِ النَّقِمَةِ285

1385 - آثارُ الذُّنوبِ فِی البَرِّ وَالبَحرِ287

1386 - آثارُ الذُّنوبِ عَلی غَیرِ فاعِلِها287

1387 - الذُّنوبُ الَّتی لَها آثارٌ مَخصوصَةٌ287

1388 - الذُّنوبُ الَّتی تُعَجَّلُ عُقوبَتُها289

1389 - دَواءُ الذُّنوبِ290

1390 - سِترُ اللَّهِ عَلَی المُذنِبِ291

1391 - مُکَفِّراتُ الذُّنوبِ292

1392 - ما یورِثُ العِصمَةَ مِنَ الذُّنوبِ302

1393 - ما یوجِبُ التَّقَحُّمَ فِی الذُّنوبِ302

1394 - النَّوادِرُ303

حرف الراء305

174 - الرئاسة307

1395 - ذَمُّ الرِّئاسَةِ308

1396 - خَطَرُ طَلَبِ الرِّئاسَةِ عَلَی الدِّینِ309

1397 - التَّحذیرُ مِن حُبِّ الرِّئاسَةِ309

1398 - هَلاکُ طالِبِ الرِّئاسَةِ310

1399 - مَا المَذمومُ فی حُبِّ الرِّئاسَةِ ؟311

1400 - آفَةُ الرِّئاسَةِ312

1401 - آلَةُ الرِّئاسَةِ312

175 - الرؤیا315

1402 - بُشَری الرُّؤیا316

1403 - الرُّؤیا وَالنُّبُوَّةُ317

ص :561

1404 - کَثرَةُ رُؤیَا النَّبِیِ صلی الله علیه وآله318

1405 - أقسامُ الرُّؤیا319

1406 - مَنشَأُ الرُّؤیا319

1407 - تَفسیرُ الرُّؤیا321

1408 - ما یَنبَغی عَمَلُهُ فِی الرُّؤیا المَکروهَةِ322

1409 - النَّوادِرُ322

176 - الریاء325

1410 - ذَمُّ الرِّیاءِ326

1411 - التَّحذیرُ مِن الرِّیاءِ327

1412 - عَمَلُ المُرائی لا یَصعَدُ329

1413 - مَن عَمِلَ لِغَیرِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إلَیهِ329

1414 - عَمَلُ المُرائی غَیرُ مَقبولٍ330

1415 - طَریقُ النَّجاةِ331

1416 - الرِّیاءُ وَالشِّرکُ331

1417 - سوءُ عاقِبَةِ أهلِ الرِّیاءِ333

1418 - مُحاسَبَةُ المُرائی334

1419 - عَلاماتُ المُرائی336

1420 - أسئِلَةٌ حَولَ الرِّیاءِ337

1421 - الوَسوَسَةُ فِی الرِّیاءِ338

1422 - ذِکرُ الأعمالِ الصّالِحَةِ وَالرِّیاءِ338

1423 - عَظَمَةُ عِبادَةِ الخَفاءِ339

1424 - النَّوادِرُ340

177 - الرأی343

1425 - ما یوجِبُ إصابَةَ الرَّأیِ344

1426 - خَطَرُ زَلَّةِ الرَّأیِ345

1427 - أقرَبُ الآراءِ إلَی الصَّوابِ346

1428 - آثارُ الاستِبدادِ بِالرَّأیِ347

1429 - ما یَهدِمُ الرَّأیَ348

1430 - الدَّولَةُ وصَوابُ الرَّأیِ348

1431 - الاجتِهادُ فِی الرَّأیِ348

1432 - استِعمالُ الرَّأی فِی الدِّینِ349

1433 - النَّوادِرُ350

178 - الربا353

1434 - التَّحذیرُ مِن الرِّبا354

1435 - صِفَةُ حَشرِ آکِلِ الرِّبا355

1436 - إثمُ الرِّبا357

1437 - حِکمَةُ تَحریمِ الرِّبا358

1438 - ما یوجِبُ الارتِطامَ فِی الرِّبا359

1439 - حِیَلُ الرِّبا360

1440 - مَحقُ الرِّبا361

1441 - أربَی الرِّبا361

1442 - آکِلُ الرِّبا مُستَحِلّاً مُحارِبٌ362

179 - الرجعة365

1443 - رَجعَةُ المَوتی366

1444 - الرَّجعَةُ بَینَ جُمادی ورَجَبٍ367

1445 - مَن اُخبِرَ بِرَجعَتِهِ368

1446 - الرَّجعَةُ لَیسَت عامَّةً370

1447 - رَجعَةُ مَن قُتِلَ أو ماتَ371

ص :562

180 - الرجاء373

1448 - الحَثُّ عَلَی الرَّجاءِ الصّادِقِ374

1449 - التَّحذیرُ مِنَ الرَّجاءِ الکاذِبِ374

1450 - التَّحذیرُ مِن رَجاءِ غَیرِ اللَّهِ376

1451 - أرجی آیَةٍ فی کِتابِ اللَّهِ376

1452 - الرَّجاءُ فیما لا یُرجی !377

181 - الرَّحم379

1453 - الحَثُّ عَلَی التَّراحُمِ380

1454 - مَن یَستَحِقُّ الرَّحمَ382

182 - الرحمة385

1455 - رَحمَةُ اللَّهِ386

1456 - سَعَةُ رَحمَةِ اللَّهِ387

1457 - تَعَهُّدُ اللَّهِ بِالرَّحمَةِ389

1458 - موجِباتُ الرَّحمَةِ390

1459 - مَوانِعُ الرَّحمَةِ392

1460 - التَّعَرُّضُ لِرَحمَةِ اللَّهِ393

1461 - مَن یَستَحِقُّ الرَّحمَةَ393

1462 - رَحمَةُ اللَّهِ فی شَهرِ رَجَبٍ396

183 - الرَّحِم399

1463 - فَضلُ صِلَةِ الرَّحِمِ400

1464 - الرَّحِمُ لا یَقطَعُهُ شَی ءٌ402

1465 - آثارُ صِلَةِ الرَّحِمِ402

1466 - صِلَةُ الرَّحِمِ وطولُ العُمرِ404

1467 - سِر سَنَةً صِل رَحِمَکَ405

1468 - صِلَةُ القاطِعِ406

1469 - التَّحذیرُ عَن قَطیعَةِ الرَّحِمِ407

1470 - أقَلُّ ما یوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ409

184 - الرخصة411

1471 - الحَثُّ عَلی إتیانِ الرُّخَصِ412

1472 - الإبهامُ فی أحادیثِ الرُّخَصِ414

185 - الارتداد415

1473 - الاِرتِدادُ وَالرُّجوعُ عَلَی الأعقابِ416

1474 - جَزاءُ الارتِدادِ417

1475 - المُرتَدُّ بَعدَ التَّوبَةِ419

1476 - موجِباتُ الکُفرِ وَالارتِدادِ420

186 - الرزق423

1477 - الرَّزّاقُ424

1478 - بَسطُ الرِّزقِ وقَبضُهُ425

1479 - حِکمَةُ القَبضِ وَالبَسطِ426

1480 - ضَمانُ الرِّزقِ427

1481 - ضَمانُ الرِّزقِ لِمَن طَلَبهُ429

1482 - الاشتِغالُ بِالمَضمونِ عَنِ المَفروضِ429

1483 - الحِرصُ وزِیادةُ الرِّزقِ430

1484 - ثَمَرَةُ الإیمانِ بِقِسمَةِ الرِّزقِ431

1485 - سَعَةُ الرِّزقِ وَالحُمقُ432

1486 - الحَثُّ عَلَی الإجمالِ فی طَلَبِ الرِّزقِ433

1487 - المیزانُ فی طَلَبِ الرِّزقِ434

1488 - الرِّزقُ وطالِبُهُ435

ص :563

1489 - أنواعُ الرِّزقِ435

1490 - مَن یُرزَقُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ436

1491 - الاهتِمامُ بِرِزقِ الغَدِ438

1492 - استِبطاءُ الرِّزقِ439

1493 - ما یَنبَغی فِعلُهُ عِندَ استِبطاءِ الرِّزقِ440

1494 - الدُّعاءُ فی طَلَبِ الرِّزقِ441

1495 - الرِّضا بِالیَسیرِ مِنَ الرِّزقِ442

1496 - ما یَجلِبُ الرِّزقَ ویَزیدُهُ442

1497 - ما یَمحَقُ الرِّزقَ444

1498 - طَلَبُ الحَلالِ444

1499 - طَلَبُ الحَلالِ فَریضَةٌ446

1500 - الحَثُّ عَلَی الأکلِ مِن کَدِّ الیَدِ446

1501 - النَّهیُ عَنِ الاِتِّکالِ وتَضییعِ العِیالِ448

1502 - الاستِغناءُ عَنِ النّاسِ448

1503 - تَقدیرُ الأرزاقِ مِنَ الحَلالِ449

1504 - الحَلالُ قوتُ المُصطَفینَ451

1505 - خَیرُ الرِّزقِ ما یَکفی451

1506 - الاقتِصارُ عَلَی الکَفافِ453

187 - الرستاق455

1507 - الرُّستاقُ وَالجَهلُ456

188 - الرسول459

1508 - الرَّسولُ تَرجُمانُ العَقلِ460

1509 - النَّهیُ عَن قَتلِ الرُّسُلِ460

189 - الرشوة463

1510 - الرَّشوَةُ464

1511 - الرَّشوةُ سُحتٌ464

1512 - الرَّشوَةُ کُفرٌ465

1513 - ذَمُّ الرّاشی وَالمُرتَشی وَالماشِی بَینَهُما465

190 - الرضاع467

1514 - الرِّضاعُ468

1515 - مَن لا یَنبَغِی استِرضاعُهُ469

191 - الرضا بالقضاء471

1516 - الرِّضا472

1517 - رَأسُ طاعَةِ اللَّهِ الرِّضا473

1518 - الرِّضا أعلی دَرَجاتِ الیَقینِ474

1519 - الرِّضا وَالإیمانُ474

1520 - تَفسیرُ الرِّضا475

1521 - ما یورِثُ الرِّضا476

1522 - ثَمَراتُ الرِّضا476

1523 - الرِّضا وَالرّاحَةُ477

1524 - ثَمَرَةُ عَدَمِ الرِّضا479

1525 - صُعوبَةُ إحرازِ رِضَا النّاسِ480

192 - رضوان اللَّه483

1526 - موجِباتُ رِضوانِ اللَّهِ484

1527 - رِضوانُ اللَّهِ وَالرِّضا بِالقَضاءِ485

1528 - عَلاماتُ رِضَا اللَّهِ486

ص :564

1529 - مَرضاةُ الخَلقِ وسَخَطُ الخالِقِ487

193 - الرفق491

1530 - فَضلُ الرِّفقِ492

1531 - الاهتِمامُ بِالرَّفیقِ494

1532 - إنَّ اللَّهَ رَفیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ495

1533 - الرِّفقُ وَالإیمانُ496

1534 - الرِّفقُ فِی العِبادَةِ497

1535 - ثَمَراتُ الرِّفقِ498

1536 - اُرفُق یُرفَق بِکَ499

1537 - ما لا یَنبَغی مِنَ الرِّفقِ499

194 - المراقبة501

1538 - مُراقَبَةُ اللَّهِ502

1539 - مُراقَبَةُ المَلائِکَةِ وَالجَوارِحِ503

1540 - الحَثُّ عَلَی الرَّقابةِ النَّفسِیَّةِ504

1541 - الحَثُّ عَلَی مُراقَبَةِ اللَّهِ504

1542 - الاهتِمامُ بِمُراقَبَةِ الأوقاتِ505

1543 - مَنِ اعتَدَلَ یَوماهُ507

1544 - آدابُ المُراقَبَةِ508

1545 - إحصاءُ المَساوِئِ508

1546 - تَقسیمُ السّاعاتِ509

1547 - افتِتاحُ الأعمالِ وَاختِتامُها بِالخَیرِ512

1548 - المُراقَبةُ وَالمُحاسَبةُ513

195 - رمضان515

1549 - شَهرُ رَمَضانَ516

1550 - خُطَبُ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عِندَ إقبالِ شَهرِ رَمَضانَ518

1551 - تَصفیدُ الشَّیاطینِ فی شَهرِ رَمَضانَ520

1552 - غُفرانُ اللَّهِ فی شَهرِ رَمَضانَ521

196 - الرمایة523

1553 - الرَّمیُ524

197 - الرهبانیّة527

1554 - مَوقِفُ الإسلامِ مِنَ الرَّهبانِیَّةِ528

198 - الرهن531

1555 - الرَّهنُ532

1556 - ارتِهانُ الإنسانِ533

1557 - مَنِ ارتُهِنَ بِخَطیئَتِهِ534

1558 - رَهائِنُ القُبورِ535

1559 - رَهائِنُ فَضلِ اللَّهِ536

199 - الروح537

1560 - الرُّوحُ فِی القُرآنِ538

1561 - حَقیقَةُ الرُّوحِ538

1562 - طُغیانُ الأرواحِ539

1563 - الأرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ539

1564 - أنواعُ الأرواحِ541

1565 - أحوالُ الرُّوحِ542

1566 - الرُّوحُ عِندَ النَّومِ543

200 - الراحة545

1567 - موجِباتُ الرّاحَةِ546

ص :565

1568 - الرّاحَةُ العُظمی548

1569 - طَلَبُ الرّاحَةِ فِی الدُّنیا548

201 - الریاضة551

1570 - الرِّیاضَةُ552

1571 - ما بِهِ الرِّیاضَةُ553

1572 - ثَمَراتُ الرِّیاضَةِ554

ص :566

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

200 - آسایش545

1567 - موجبات آسایش546

1568 - بزرگترین آسایش548

1569 - آسایش طلبی در دنیا548

180 - امید373

1448 - تشویق به امید واقعی374

1449 - بر حذر داشتن از امید دروغین374

1450 - برحذر داشتن از امید بستن به غیر خدا376

1451 - امید بخش ترین آیه قرآن376

1452 - در نومیدی بسی امید است377

177 - اندیشه343

1425 - عوامل درست اندیشی344

1426 - خطر لغزش رأی345

1427 - نزدیکترین رأی ها به درستی346

1428 - آثار خودْ رأیی347

1429 - عوامل ویران کننده اندیشه348

1430 - دولتِ بخت و رأی درست348

1431 - کوشش فکری348

1432 - به کارگیری اندیشه در دین349

1433 - گوناگون350

185 - برگشتن از دین415

1473 - ارتداد و واپسگرایی416

1474 - کیفر ارتداد417

1475 - وضعیت مرتدّ بعد از توبه419

1476 - آنچه موجب کفر و ارتداد می شود420

188 - پیک459

1508 - فرستاده هرکس ترجمان خِرد اوست460

1509 - نهی از کشتن فرستادگان460

196 - تیراندازی523

1553 - تیراندازی524

191 - خرسندی به تقدیر الهی471

1516 - خرسندی472

1517 - رأس طاعت خدا خشنودی است473

1518 - خشنودی، بالاترین درجه یقین است474

1519 - خشنودی و ایمان474

1520 - معنای خشنودی475

ص :567

1521 - آنچه خشنودی می آورد476

1522 - ثمرات خشنودی476

1523 - خشنودی و آسایش477

1524 - ثمره ناخشنودی479

1525 - دشواری به دست آوردن خشنودی مردم480

192 - خرسندی خدا483

1526 - موجبات خشنودی خدا484

1527 - خشنودی خدا و خشنودی به قضا485

1528 - نشانه های خشنودی خدا486

1529 - خشنودی خلق و ناخشنودی خالق487

172 - خواری255

1359 - خواری256

1360 - مؤمن را نشاید که خود را خوار سازد257

1361 - عوامل خوارکننده258

1362 - زبونترین انسان260

183 - خویشاوندی399

1463 - فضیلت صله رحم400

1464 - هیچ چیز پیوند خویشاوندی را نمی بُرد402

1465 - آثار صله رحم کردن402

1466 - صله رحم و طول عمر404

1467 - یک سال راه برو تا صله رحم کنی405

1468 - پیوند با خویشاوندی که قطع رحم کرده است406

1469 - برحذر داشتن از قطع رحم407

1470 - کمترین مصداق صله رحم409

168 - دارو و درمان165

1288 - درمان کردن166

1289 - هر دردی را دارویی است166

1290 - شتاب نکردن در مصرف دارو167

1291 - پرهیز ، بهترین داروست168

1292 - بزرگترین دارو169

1293 - درمان با چیزهای حرام170

1294 - درمان کردن خود از بیماریهای دنیوی171

1295 - گوناگون171

162 - دعا13

1197 - دعا14

1198 - دعا، سلاح پیامبران است18

1199 - دعا، قضای حتمی را برمی گرداند18

1200 - دعا، شفای هر دردی است20

1201 - دعا انواع بلاها را دفع می کند20

1202 - پیشدستی در دعا22

1203 - تشویق به دعاکردن برای هر حاجتی23

1204 - دعا، کلید اجابت است24

1205 - شرایط استجابت دعا27

1206 - مهمترین شرایط استجابت دعا28

1207 - موانع اجابت دعا33

1208 - آداب دعا کردن35

ص :568

1209 - اموری که باید دعا کننده ترک کند46

1210 - کسی که حاجتش بی درخواست برآورده می شود49

1211 - آن که دعایش مستجاب می شود50

1212 - دعاهایی که مستجاب می شود51

1213 - دعاهایی که مستجاب نمی شود53

1214 - علل تأخیر در استجابت دعا55

1215 - علل مستجاب نشدن دعا56

1216 - بر حذر داشتن از دعای ناآگاهانه59

1217 - نهی از دعاکردن برای ستمگران و کافران59

1218 - دعا، بی تأثیر نیست60

1219 - آثار دعا در غیاب62

163 - دنیا65

1220 - زندگی دنیوی66

1221 - دنیا کشتزار آخرت است67

1222 - دنیا برای غیر خود آفریده شده است68

1223 - نکوهش برگرفتن از دنیا پیش از نیاز69

1224 - بر گرفتن از دنیا به اندازه ضرورت72

1225 - دنیا از آنِ کسی است که آن را رها کند74

1226 - نکوهش ناآگاهانه دنیا76

1227 - دیده بینا داشتن در دنیا77

1228 - ویژگیهای دنیای نکوهیده78

1229 - دنیا دوستی منشأ هر گناهی است79

1230 - آنچه دنیادوستی به شمار نمی آید81

1231 - پیامدهای دنیا دوستی81

1232 - نفرت از دنیا85

1233 - دنیا از دیدگاه امام علی علیه السلام88

1234 - دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی است92

1235 - بر حذر داشتن از دنیا93

1236 - پرهیز از فریب دنیا95

1237 - خطر فریفته شدن به دنیا99

1238 - تنها نادان فریب دنیا را می خورد100

1239 - دنیا در فریب مردم ، مقصّر نیست101

1240 - پرهیز از دل خوش کردن به دنیا101

1241 - پرهیز از دل بستن به دنیا102

1242 - نگاه به دنیا103

1243 - خطرِ برگزیدن دنیا [بر آخرت ]105

1244 - تشویق به برگزیدن آخرت [بر دنیا ]107

1245 - مردم بنده دنیایند108

1246 - ویژگیهای دنیاپرستان109

1247 - دنیا زندان مؤمن است110

1248 - خدایا! دنیا را زندان من مگردان111

1249 - خطر اهمّیت دادن زیاد به دنیا111

1250 - پر ارج ترین مردم112

1251 - خواری و بی ارزشی دنیا نزد خدا113

1252 - حقیر بودن دنیا116

1253 - نهی از بزرگداشت دنیادار117

1254 - جدایی دنیا از آخرت118

ص :569

1255 - خوشی دنیا، اندوه آخرت است119

1256 - فراهم آمدن دنیا و آخرت122

1257 - اهتمام مؤمن به دنیا و آخرت126

1258 - مَثَل دنیا126

1259 - مَثَلِ اهل دنیا131

1260 - حکایت انسان و دنیا133

1261 - مَثَل کسی که دنیا را آزموده است133

1262 - سرای برخورداری محدود134

1263 - دنیا پُل است135

1264 - دنیا سرای گذر است136

1265 - دنیا ساعتی است137

1266 - دنیا همچون حرکت سایه هاست138

1267 - دنیا، دریایی ژرف است139

1268 - دنیا میهمان سراست141

1269 - دنیا، سرایی فرو رفته در بلا141

1270 - دنیا برای هیچ کس زلال و بی رنج نیست143

1271 - فرزند دنیا نباشید144

1272 - دنیا دست به دست می گردد145

1273 - گوناگون145

167 - دولت159

1283 - هر دولتی را دوره ای است160

1284 - دولت بزرگواران160

1285 - دولت بدکاران161

1286 - عوامل نابودی دولت161

1287 - عوامل پایداری دولت162

169 - دین173

1296 - اهمّیت دین174

1297 - آغاز و فرجامِ دین175

1298 - ریشه دین176

1299 - رأس دین177

1300 - نظام دین178

1301 - مجمع دین178

1302 - ملاک دین179

1303 - ستون دین179

1304 - نصف دین180

1305 - بهترین دینداری180

1306 - پایه های دین181

1307 - ثمره دین182

1308 - آفات دین183

1309 - ترغیب به محافظت از دین183

1310 - ویژگی های کسی که دین ندارد184

1311 - پرهیز از تحقیرِ دین و دینداران186

1312 - سرانجام تحقیر دین187

1313 - دین حقّ188

1314 - دین استوار189

1315 - دین حنیف190

1316 - آسانی دین191

ص :570

1317 - در دین ، تنگنا نیست192

1318 - کمال دین193

1319 - کامل کردن دین194

1320 - دینی که اعمال، جز با اعتقاد به آن پذیرفته نمی شود194

1321 - در دین اجبار نیست199

1322 - روش شناخت دین200

1323 - دینداران201

1324 - حفظ کردن دین با دنیا201

1325 - دعا برای استواری دین در دل202

1326 - خصوصیت نگهبانان دین خدا203

1327 - تقویت دین، با افراد بی بهره از آن203

1328 - گوناگون204

178 - ربا353

1434 - بر حذر داشتن از ربا354

1435 - چگونگی محشور شدن ربا خوار355

1436 - گناه ربا357

1437 - حکمت تحریم ربا358

1438 - عوامل آلوده شدن به ربا359

1439 - حیله های ربا خواری360

1440 - بی برکت بودن ربا361

1441 - بدترین نوع ربا361

1442 - کسی که ربا خواری را حلال شمارد محارب است362

179 - رجعت365

1443 - رجعت مردگان366

1444 - رجعت در فاصله ماه جمادی و رجب367

1445 - آنان که خبر رجعتشان داده شده است368

1446 - همگانی نبودن رجعت370

1447 - رجعت کسانی که کشته شده یا مرده اند371

182 - رحمت385

1455 - رحمت خدا386

1456 - گستردگی رحمت خدا387

1457 - خداوند ، رحمت را تعهّد کرده است389

1458 - موجبات رحمت390

1459 - موانع رحمت392

1460 - خود را در معرض رحمت خدا قرار دهید393

1461 - آن که شایان رحمت است393

1462 - رحمت خدا در ماه رجب396

184 - رخصت411

1471 - تشویق به انجام رخصتها412

1472 - ابهام در احادیث رخصتها414

189 - رشوه463

1510 - رشوه464

1511 - رشوه، حرام است464

1512 - رشوه گرفتن، کفر است465

ص :571

1513 - نکوهش رشوه دهنده و رشوه گیر و واسطه465

195 - رمضان515

1549 - ماه رمضان516

1550 - خطبه های رسول خدا به هنگام روی آوردن ماه رمضان518

1551 - به زنجیر شدن شیطانها در ماه رمضان520

1552 - آمرزش الهی در ماه رمضان521

199 - روح537

1560 - روح در قرآن538

1561 - حقیقت روح538

1562 - سرکشی ارواح539

1563 - ارواح ، سپاهیانی فراهم آمده اند539

1564 - انواع روحها541

1565 - حالات روح542

1566 - روح در هنگام خواب543

165 - روزگار149

1275 - روزگار150

1276 - روزگار، دو روز است151

1277 - وسیله کمک گرفتن در برابر روزگار152

1278 - دهری مسلکان152

186 - روزی423

1477 - روزی رسان424

1478 - گشایش و تنگی در روزی425

1479 - حکمت تنگی و گشایش روزی426

1480 - تضمین روزی427

1481 - تضمین روزی برای جوینده روزی429

1482 - مشغول شدن به روزی تضمین شده، شما را از انجام دادن فرایض باز ندارد429

1483 - حرص زدن و افزایش روزی430

1484 - ثمره ایمان به مقدّر بودن روزی431

1485 - فراخی روزی و حماقت432

1486 - تشویق به اعتدال در طلب روزی433

1487 - معیار در طلبِ روزی434

1488 - روزی و جوینده اش435

1489 - انواع روزی435

1490 - رسیدن روزی از جایی که انسان گمانش را هم نمی برد436

1491 - غم روزی فردا خوردن438

1492 - تأخیر در رسیدن روزی439

1493 - کار شایسته هنگام تأخیر روزی440

1494 - دعا کردن برای روزی441

1495 - رضایت به روزی کم442

1496 - عوامل رساننده و افزاینده روزی442

1497 - عوامل روزی بَر444

1498 - طلب حلال444

1499 - طلب حلال واجب است446

1500 - تشویق به خوردن از دسترنج446

ص :572

1501 - بار هزینه خود و خانواده را نباید به دوش دیگران انداخت448

1502 - بی نیازی از مردم448

1503 - تقدیر روزی ها از حلال است449

1504 - روزیِ حلال، قُوتِ برگزیدگان [خدا ]است451

1505 - بهترین روزی آن است که انسان را کفایت کند451

1506 - بسندگی به کفاف453

187 - روستا455

1507 - روستا و نادانی456

197 - رهبانیّت527

1554 - موضع اسلام در برابر رهبانیت528

174 - ریاست307

1395 - نکوهش ریاست308

1396 - خطر ریاست طلبی برای دین309

1397 - بر حذر داشتن از ریاستْ دوستی309

1398 - نابودیِ ریاست طلب310

1399 - ریاست طلبی نکوهیده311

1400 - آفت ریاست312

1401 - ابزار ریاست312

201 - ریاضت551

1570 - ریاضت552

1571 - عوامل ریاضت553

1572 - ثمرات ریاضت554

176 - ریاکاری325

1410 - نکوهش ریاکاری326

1411 - بر حذر داشتن از ریاکاری327

1412 - عمل ریاکار بالا نمی رود329

1413 - هر کس کاری را برای غیر خدا کند ، خداوند وی را به همو واگذارد329

1414 - عمل ریاکار پذیرفته نمی شود330

1415 - راه نجات331

1416 - ریا و شرک331

1417 - فرجامِ بدِ ریاکاران333

1418 - حسابرسیِ ریاکار334

1419 - نشانه های ریاکار336

1420 - پرسش هایی درباره ریا337

1421 - وسوسه ریا داشتن338

1422 - یاد کردنِ کارهای نیک و ریاکاری338

1423 - عظمت عبادت پنهانی339

1424 - گوناگون340

175 - رؤیا315

1402 - نوید رؤیا316

1403 - رؤیا و نبوّت317

1404 - کثرت رؤیای پیامبرصلی الله علیه وآله318

1405 - اقسام رؤیا319

1406 - منشأ رؤیا319

ص :573

1407 - تعبیر و بازگو کردن خواب321

1408 - رفتار شایسته در هنگام دیدن خوابهای ناخوشایند322

1409 - گوناگون322

166 - سازشکاری155

1279 - سازشکاری با گنهکاران156

1280 - سازشکاری با برادران156

1281 - سازشکاری کردن با نفس157

1282 - سازشکاری درباره حق157

190 - شیرخوارگی کودک467

1514 - شیر خوردن کودک468

1515 - دایه های ناشایست469

164 - فرومایگی147

1274 - فرومایگی148

198 - گرو531

1555 - گرو532

1556 - گرو بودن انسان533

1557 - کسی که گروگان گناه خویش است534

1558 - گروگانهای گورها535

1559 - گروگانهایِ فضل خدا536

173 - گناه261

1363 - گناه262

1364 - پرهیز از گناه264

1365 - خردمند گناه نمی کند264

1366 - دوری از گناه سزاوارتر از انجام کار خوب است265

1367 - هشدار به چیره شدن کارهای بد266

1368 - کسی که با نافرمانی خدا به دنبال کاری باشد266

1369 - تظاهر به گناه267

1370 - بزرگترین گناهان268

1371 - کثیف ترین گناهان270

1372 - گناهانی که آمرزیده نمی شود270

1373 - بر حذر داشتن از گناه در خلوت ها273

1374 - گناه آشکار و پنهان273

1375 - سبک و کوچک شمردن گناه274

1376 - گناهان کوچک راهی است به سوی گناهان بزرگ275

1377 - پرهیز از گناهان خُرد انگاشته276

1378 - گناهان کبیره278

1379 - بزرگترین گناهان کبیره280

1380 - اصرار بر گناه280

1381 - شاد شدن به گناه282

1382 - نقش گناهان در تباهی دل283

1383 - نقش گناهان در زوال نعمتها284

1384 - نقش گناهان در فرود آمدن بلاها285

1385 - آثار گناهان در خشکی و دریا287

1386 - آثار گناهان بر روی غیر گنهکاران287

ص :574

1387 - گناهانی که آثار خاصی دارند287

1388 - گناهان زود کیفر289

1389 - داروی گناهان290

1390 - پرده پوشی خدا نسبت به گنهکار291

1391 - پاک کننده های گناهان292

1392 - عوامل مصونیّت از گناه302

1393 - عوامل فرو رفتن در گناهان302

1394 - گوناگون303

161 - مدارا کردن7

1194 - مدارا کردن8

1195 - ثمره مدارا کردن11

1196 - فرجام کسی که با مدارا اصلاح نشود11

194 - مراقبت501

1538 - مراقبت خدا502

1539 - مراقبت فرشتگان واعضای بدن503

1540 - تشویق به مراقبت نفْس504

1541 - تشویق به در نظر داشتن خدا504

1542 - اهتمام به مواظبت بر اوقات505

1543 - هرکه دو روزش یکنواخت باشد507

1544 - آداب مراقبت508

1545 - شمارش بدیها508

1546 - تقسیم ساعات شبانه روز509

1547 - شروع کردن و پایان دادن کارها با کارِ خیر512

1548 - مراقبه و محاسبه513

193 - ملایمت491

1530 - فضیلت ملایمت (نرمخویی)492

1531 - اهمیت دادن به رفیق494

1532 - خداوند ملایم است و ملایمت رادوست دارد495

1533 - ملایمت و ایمان496

1534 - ملایمت در عبادت497

1535 - ثمرات ملایمت498

1536 - ملایمت و مدارا کن تا با تو ملایمت و مدارا شود499

1537 - ملایمت نابجا499

181 - مهربانی379

1453 - تشویق به مهربانی با یکدیگر380

1454 - کسانی که قابل مهربانی و ترحّمند382

170 - وام207

1329 - نکوهش وام گرفتن208

1330 - وام گرفتن در صورت نیاز209

1331 - ترغیب به یادداشت کردن بدهکاریها210

1332 - نهی از تعلّل در پرداخت بدهی210

171 - یاد خدا215

1333 - فضیلت یاد خدا216

1334 - یاد خدا، خوی پرهیزگاران است218

ص :575

1335 - ارزشِ به یاد خدا بودن ، نزد خدا218

1336 - ترغیب به بسیار یاد کردن خدا219

1337 - تبیین ذکرِ بسیار221

1338 - تشویق به مداومت بر ذکر222

1339 - یاد خدا در همه حال نیکوست223

1340 - یاد کنندگان [خدا ]224

1341 - یاد کننده خدا، به منزله نمازگزار است225

1342 - یاد کننده خدا، همنشین خداست226

1343 - به یاد من باشید تا به یاد شما باشم227

1344 - ثمرات یاد خدا228

1345 - موارد تأکید بر ذکر خدا237

1346 - حقیقت یاد خدا239

1347 - توفیق یافتن برای یاد خدا241

1348 - ویژگی اهل ذکر242

1349 - ارزش کسانی که مشاهده آنها یاد آور خداست244

1350 - عوامل مداومت بر ذکر245

1351 - موانع ذکر خدا245

1352 - خطر موانع ذکر خدا246

1353 - آثار روی گرداندن از یاد خدا247

1354 - خدا فراموشی، خود فراموشی است248

1355 - انواع یاد خدا249

1356 - ذکر خفیّ249

1357 - خانه های ذکر250

1358 - گوناگون252

ص :576

جلد 5

اشاره

ص: 1

ص :2

ص :3

ص :4

حرف الزاء

اشاره

الزراعة (کشاورزی)

الزکاة (زکات)

التزکیة (تزکیه)

الزمان (زمان)

الزنا (زنا)

الزهد (زهد)

الزواج (ازدواج)

الزیارة (دیدار)

زیارة القبور (زیارت قبور)

الزینة (زیور)

ص :5

ص :6

202 - الزراعة

202 - کشاورزی
اشاره

(1)

(2)

ص :7


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 12 / 24 باب 10 «استحباب الغرس و الزرع» . وسائل الشیعة : 13 / 191 _ 218 «کتاب المُزارعة و المُساقاة» . کنز العمّال : 15 / 530 _ 540 «کتاب المزارعة» . کنز العمّال : 3 / 890 _ 905 «إحیاء المَوات» .
2- انظر : عنوان 11 «الأرض» ، 259 «الشجر» . الإجارة : باب 10 .

1573 - استِحبابُ الزَّرعِ وَالغَرسِ
1573 - مستحب بودن کشاورزی و درختکاری

الکتاب :

أ فَرَأیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ * ءَ أنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ * لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطامَا فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ * إنّا لَمُغْرَمُونَ * بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ أبی یقولُ : خَیرُ الأعمالِ الحَرْثُ ، تَزرَعهُ فَیَأکُلُ مِنهُ البَرُّ و الفاجِرُ ، أمّا البَرُّ فَما أکَلَ مِن شیءٍ استَغفَرَ لکَ ، و أمّا الفاجِرُ فما أکَلَ مِنهُ مِن شَیءٍ لَعَنَهُ ، و یَأکُلُ مِنهُ البهائمُ و الطَّیرُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سِتُّ خِصالٍ یَنتَفِعُ بها المؤمنُ مِن بَعدِ مَوتِهِ : وَلدٌ صالِحٌ یَستَغفِرُ لَهُ ، و مُصحَفٌ یَقرَأُ فیهِ ، و قَلِیبٌ یَحفِرُهُ ، و غَرسٌ یَغرِسُهُ ، و صَدَقةُ ماءٍ یُجرِیهِ ، و سُنَّةٌ حَسَنَةٌ یُؤخَذُ بها بَعدَهُ . (3)

عنه علیه السلام :سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّ المالِ خَیرٌ ؟ قالَ : زَرعٌ زَرَعَهُ صاحِبُهُ و أصلَحَهُ و أدّی حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ . (4)

1573

مستحب بودن کشاورزی و درختکاری

قرآن :

«آیا چیزی را که می کارید دیده اید؟ آیا شما می رویانیدش یا ما رویاننده ایم؟ اگر می خواستیم خاشاکش می ساختیم تا در شگفت بمانید . [و گویید : ]ما غرامت زدگانیم . بلکه ما بی نصیب ماندگانیم» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :پدرم می فرمود : بهترین کارها کشاورزی است ؛ چیزی را می کاری و نیک و بد از آن می خورند . نیکوکار می خورد و برایت از خدا آمرزش می طلبد و بدکار می خورد و آنچه خورده او را لعن و نفرین می کند و چرندگان و پرندگان نیز از آن بهره مند می شوند .

امام صادق علیه السلام :شش چیز است که مؤمن بعد از مرگ خود از آنها بهره مند می شود : فرزند صالحی که برای او آمرزش بطلبد ، قرآنی که از روی آن تلاوت می کند ، چاهی که حفر می نماید و درختی که می نشاند و نهر آبی که در راه خدا جاری و وقف می کند و سنّت (روش) پسندیده ای که از خود بر جای می گذارد و بعد از او به آن عمل می شود .

امام صادق علیه السلام :از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد : کدام مال بهتر است؟ فرمود : زراعتی که صاحبش بکارد و به آن رسیدگی کند و در روز برداشت ، حق و حقوق آن را بپردازد .

ص :8


1- الواقعة : 63 _ 67 .
2- الکافی : 5/260/5 .
3- الخصال : 323/9 .
4- بحار الأنوار : 103/64/4 ، انظر تمام الحدیث .

عنه علیه السلام :سُئلَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : أیُّ المالِ بَعدَ البَقَرِ خَیرٌ ؟ قالَ : الرّاسِیاتُ فی الوَحَلِ ، و المُطعِماتُ فی المَحْلِ . (1)

1574 - الزّارِعونَ
1574 - کشاورزان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن غَرَسَ غَرسا فَأثمَرَ ، أعطاهُ اللّهُ مِنَ الأجرِ قَدرَ ما یَخرُجُ مِن الثَمَرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مسلِمٍ یَغرِسُ غَرسا أو یَزرَعُ زَرعا ، فَیَأکُلُ مِنهُ طَیرٌ أو إنسانٌ أو بَهیمِةٌ ، إلاّ کانَ لَهُ بِه صَدَقةٌ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یقولُ : مَن وَجَدَ ماءً و تُرابا ثُمّ افتَقَرَ فَأبعَدَهُ اللّهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الزّارِعُونَ کُنُوزُ الأنامِ، یَزرَعُونَ طَیِّبا أخرَجَهُ اللّهُ عزّ و جلّ ، و هُم یومَ القِیامَةِ أحسَنُ الناسِ مَقاما ، و أقرَبُهُم مَنزِلَةً ، یُدعَوْنَ المُبارَکِینَ . (5)

امام صادق علیه السلام :از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد : بعد از گاو ، کدام ثروت بهتر است؟ فرمود : آن ریشه داران در گِل و لای، و میوه دهندگان در خشکسالی (درختان خرما).

1574

کشاورزان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه درختی بنشاند و آن درخت به بار نشیند ، خداوند به اندازه ای که آن درخت میوه دهد ، او را پاداش عطا فرماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مسلمانی درختی بنشاند ، یا زراعتی بکارد و انسانی یا پرنده ای یا چرنده ای از محصول آن بخورد ، برای وی صدقه محسوب شود .

امام باقر علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود : هر که با وجود داشتن آب و خاک نیازمند باشد ، خدا [از رحمت خود ]دورش گرداند .

امام صادق علیه السلام :کشاورزان گنجهای مردمند ، بذر پاکیزه ای را می کارند که خداوند عزّ و جلّ آن را برآورده است . مقام آنان در روز قیامت از همگان بهتر و قرب و منزلتشان از همه بیشتر است و «مبارک» خوانده می شوند .

ص :9


1- الکافی : 5/261/6 .
2- مستدرک الوسائل : 13/460/15893 .
3- صحیح البخاری : 2/817/2195 .
4- قرب الإسناد : 115/404 .
5- الکافی : 5/261/7 .

عنه علیه السلام_ فی قولِ اللّه عزّ و جلّ : «و عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ» (1) _: الزّارِعُونَ . (2)

(3)

1575 - الأنبِیاءُ وَالزِّراعَةُ
1575 - پیامبران و کشاورزی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ جَعَلَ أرزاقَ أنبیائهِ فی الزَّرعِ و الضَّرعِ ، لِئلاّ یَکرَهُوا شَیئا مِن قَطْرِ السماءِ. (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ اختارَ لأنبیائهِ الحَرثَ و الزَّرعَ ، کَی لا یَکرَهُوا شیئا مِن قَطْرِ السماءِ . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ یزیدُ بنُ هارونَ الواسِطیُّ عنِ الفَلاّحِینَ _: هُمُ الزّارِعُونَ کُنوزَ اللّهِ فی أرضِهِ ، و ما فی الأعمالِ شَیءٌ أحَبَّ إلی اللّهِ مِن الزِّراعَةِ ، و ما بَعَثَ اللّهُ نبیّا إلاّ زَرّاعا إلاّ إدریسَ علیه السلام فإنّهُ کانَ خَیّاطا . (6)

(7)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و مؤمنان باید به خدا توکّل کنند» _فرمود : منظور از مؤمنان ، کشاورزان است .

1575

پیامبران و کشاورزی

امام صادق علیه السلام :خداوند روزیِ پیامبران خود را در کشاورزی و دامداری قرار داد ، تا بارشهای آسمان را ناخوش ندارند .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ کارِ کشت و زرع را برای پیامبران خود برگزید، تا بارش آسمان را ناخوش ندارند .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به یزید بن هارون واسطی که از ایشان درباره برزگران پرسید _فرمود : آنان کشتگران گنجهای خدا در زمین اویند . در میان کارها هیچ کاری نزد خداوند محبوب تر از کشاورزی نیست و خدا هیچ پیامبری نفرستاد، مگر آن که کشاورز بود، مگر ادریس علیه السلام که خیّاط بود .

ص :10


1- آل عمران : 160 .
2- بحار الأنوار : 103/66/16 .
3- (انظر) العجب : باب 2476 .
4- الکافی : 5/260/2 .
5- الکافی : 5/260/1 .
6- وسائل الشیعة : 12/25/3 .
7- (انظر) النبوّة العامّة : باب 3720 .

203 - الزکاة

203 - زکات
اشاره

(1)

(2)

ص :11


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 96 / 1 _ 110 «الزکاة» . وسائل الشیعة : 6 / 2 _ 255 «الزکاة» . کنز العمّال : 6 / 292 _ 336 «الزکاة» .
2- انظر : عنوان 293 «الصدقة» ، 519 «الإنفاق» .

1576 - الزَّکاةُ
1576 - زکات

خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَّهُمْ و اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (1)

1576

زکات

قرآن :

«از اموال آنان صدقه (زکات) بگیر تا بدین وسیله آنان را پاک کنی و بر آنان درود فرست که درود تو ایشان را آرامش می بخشد و خداوند شنوا و داناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زکات، پُل اسلام است ؛ کسی که آن را بپردازد، از پل بگذرد و هرکه آن را نپردازد از عبور او جلوگیری شود . زکات ، خشم پروردگار را فرو می نشاند .

امام صادق علیه السلام :خداوند _ که یادش بر فراز باد _ چیزی سخت تر از زکات بر این امّت واجب نکرد و عموم آنان جز در این مورد هلاک نشوند .

1577 - اقتِرانُ الزَّکاةِ بِالصَّلاةِ
1577 - پیوستگی زکات و نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الزَّکاةُ قَنطَرَةُ الإسلامِ، فَمَن أدّاها جازَ القَنطَرةَ و مَن مَنَعَها احتَبَسَ دُونَها ، و هِی تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما فَرَضَ اللّهُ عَزّ ذِکرُهُ علی هذهِ الاُمّةِ أشَدَّ علَیهِم مِنَ الزَّکاةِ ، و ما تَهلِکُ عامَّتُهُم إلاّ فیها . (3)

1577

اقتِرانُ الزَّکاةِ بِالصَّلاةِ

الکتاب :

وَ أقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ إنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (4)

1577

پیوستگی زکات و نماز

قرآن :

«و نماز را بر پای دارید و زکات بدهید و هر خیری که برای خودتان پیش فرستید ، آن را نزد خدا می یابید . خداوند به هر کاری که می کنید بیناست» .

ص :12


1- التوبة : 103 .
2- الأمالی للطوسی : 522/1157 .
3- الأمالی للطوسی : 693/1474 .
4- البقرة : 110 .

1578 - حِکمَةُ الزَّکاةِ
1578 - حکمت زکات

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا صلاةَ لِمَن لا زکاةَ لَهُ ، و لا زکاةَ لِمَن لا وَرَعَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :لَمّا نَزَلَت آیَةُ الزَّکاةِ «خُذْ مِنْ أموالِهِم صَدَقَةً ......... » (2) فی شَهرِ رَمَضانَ ، فَأمَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُنادِیَهُ فَنادی فی الناسِ : إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی قد فَرَضَ علَیکُمُ الزَّکاةَ کما فَرَضَ علَیکُمُ الصَّلاةَ ......... ثُمّ لَم یَتَعَرَّضْ لِشیءٍ من أموالِهِم حتّی حالَ علَیهِمُ الحَولُ مِن قابِلٍ فَصامُوا و أفطَرُوا ، فَأمَرَ صلی الله علیه و آله مُنادِیَهُ فَنادی فی المسلمینَ : أیّها المسلمونَ ، زَکُّوا أموالَکُم تُقبَلْ صَلاتُکُم . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ أمَرَ بثلاثةٍ مَقرونٍ بها ثلاثةٌ اُخری : أمَرَ بالصلاةِ و الزکاةِ، فَمَن صَلّی و لَم یُزَکِّ لَم تُقبَلْ مِنهُ صلاتُهُ . (4)

حِکمَةُ الزَّکاةِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ فَرَضَ علی أغنیاءِ الناسِ فی أموالِ_هِم قَدْرَ الذی یَسَعُ

فُقَراءَهُم ، فإن ضاعَ الفَقیرُ أو أجهَدَ أو عَرِیَ ، فبما یَمنَعُ الغَنیُّ ، و إنّ اللّهَ عزّ و جلّ مُحاسِبٌ الأغنیاءَ فی ذلکَ یَومَ القِیامَةِ ، و مُعَذِّبُهُم عَذابا ألِیما . (5)

حدیث :

امام صادق علیه السلام :کسی که زکات ندهد نمازش بی حاصل است، و کسی که ورع نداشته باشد زکاتش پذیرفته نیست .

امام صادق علیه السلام :هنگامی که آیه زکات [یعنی آیه ]«از اموال آنان صدقه بگیر . . .» ، در ماه رمضان نازل شد ، رسول خدا صلی الله علیه و آله به جارچی خود دستور داد در میان مردم جار زند که: خداوند تبارک و تعالی همچنان که نماز را بر شما واجب کرد، زکات را نیز بر شما واجب ساخت . . . آن حضرت تا رمضان سال بعد به هیچ چیزی از اموال آنان کاری نداشت . چون [ماه رمضان ]سال بعد را مسلمانان روزه گرفتند و افطار کردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله به جارچی خود فرمود تا در میان مسلمانان جار زند که : ای مسلمانان! زکات اموالتان را بدهید تا نمازتان پذیرفته شود.

امام رضا علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به سه چیز فرمان داد که هر یک با چیزی دیگر قرین (پیوسته) است : به نماز و زکات [در کنار هم ]فرمان داد . پس کسی که نماز بخواند و زکات ندهد ، نمازش پذیرفته نشود ......... .

1578

حکمت زکات

امام علی علیه السلام :خداوند در اموال توانگران به اندازه ای که تهی دستانشان را تأمین کند، حق و حقوق واجب کرد ؛ بنا بر این ، اگر تهیدست نابود شود، یا در راهِ تأمین معاش خود جان بِکَند ، یا برهنه بماند ، علّتش آن است که توانگر از پرداخت حقّ او دریغ کرده است . خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت توانگران را برای این کار مؤاخذه می کند و آنان را عذابی دردناک می چشاند .

ص :13


1- مشکاة الأنوار : 96/212 .
2- التوبة : 103.
3- وسائل الشیعة : 6/3/1 .
4- بحار الأنوار : 96/12/17 .
5- بحار الأنوار : 96/28/57 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ فَرَضَ لِلفُقَراءِ فی أموالِ الأغنیاءِ ممّا یَکتَفُونَ بهِ ، و لَو عَلِمَ اللّهُ أنَّ الذی فَرَضَ لَهُم لَم یَکفِهِم لَزادَهُم ، فإنّما یُؤْتَی الفُقَراءُ فیما اُوتُوا مِن مَنعِ مَن مَنَعَهُم حُقوقَهُم ، لا مِنَ الفَریضَةِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی خَلَقَ الخَلقَ کُلَّهُم فَعَلِمَ صَغیرَهم و کَبیرَهم ، و عَلِمَ غَنِیَّهُم و فَقِیرَهُم ، فَجَعَلَ مِن کُلِّ ألفِ إنسانٍ خَمسَةً و عِشرینَ مِسکِینا ، فلَو عَلِمَ أنّ ذلکَ لا یَسَعُهُم لَزادَهُم ، لأنّهُ خالِقُهُم و هُو أعلَمُ بهِم . (2)

عنه علیه السلام :إنّما وُضِعَتِ الزَّکاةُ اِختِبارا للأغنِیاءِ و مَعُونَةً لِلفُقَراءِ ، و لَو أنَّ الناسَ أدَّوا زکاةَ أموالِهِم ما بَقِیَ مسلمٌ فَقیرا مُحتاجا ، و لاَسْتَغنی بما فَرَضَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ ، و إنّ الناسَ ما افتَقَرُوا ، و لا احتاجُوا ، و لا جاعُوا ، و لا عَرُوا إلاّ بِذُنوبِ الأغنیاءِ . (3)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ در داراییهای توانگران به اندازه ای که نیاز تهیدستان را تأمین کند، حقّی واجب کرد . اگر خداوند می دانست که آنچه برای تهیدستان مقرّر داشته، کفایتشان نمی کند، حقّ بیشتری واجب می کرد . بنا بر این ، تهیدستیِ فقیران نه به سبب [کم بودن] این فریضه (زکات) است، بلکه از آن روست که توانگران حقوق آنان را نمی پردازند .

امام صادق علیه السلام :خداوند همه خلایق را بیافرید و از خُرد و کلان و توانگر و تهیدست آنان آگاه است . او در میان هر هزار انسان بیست و پنج مستمند قرار داد . بنا بر این ، اگر می دانست که زکات آن عدّه، زندگی این عدّه را تأمین نمی کند، بر مقدار زکات آنان می افزود ؛ چرا که او آفریننده آنهاست و نسبت به مردم از خود آنان آگاهتر است .

امام صادق علیه السلام :زکات به منظور آزمودن توانگران و کمک به مستمندان وضع شده است. اگر مردم زکات اموال خود را می پرداختند ، هیچ مسلمانی نیازمند نمی ماند و به سبب آنچه خداوند عزّ و جلّ برای او واجب کرده است بی نیاز می شد . مردم ، فقیر و نیازمند و گرسنه و برهنه نشدند مگر به گناه [ترک زکات ]از سوی ثروتمندان .

ص :14


1- علل الشرائع : 369/2 ، انظر وسائل الشیعة : 6/ 3/2 و ح 3 .
2- علل الشرائع : 369/1 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/7/1579 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّما وُضِعَتِ الزَّکاةُ قُوتا للفُقَراءِ و تَوفیرا لأموالِ الأغنیاءِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ علّةَ الزَّکاةِ مِن أجلِ قُوتِ الفُقَراءِ ، و تَحصِینِ أموالِ الأغنِیاءِ؛ لأنّ اللّهَ عزّ و جلّ کَلَّفَ أهلَ الصِّحَّةِ القِیامَ بِشَأنِ أهلِ الزَّمانَةِ و البَلوی ، کما قال اللّه تَبارَکَ و تَعالی : «لَتُبْلَوُنَّ فی أمْوالِکُم و أنْفُسِکُم» (2) فی أموالِکُم : إخراجُ الزَّکاةِ ، و فی أنفسِکُم : تَوطینُ الأنفُسِ عَلَی الصَّبرِ .

مَعَ ما فی ذلکَ مِن أداءِ شُکرِ نِعَمِ اللّهِ عزّ و جلّ ، و الطَّمَعِ فی الزِّیادَةِ ، مع ما فیهِ مِن الزِّیادةِ و الرَّأفَةِ و الرَّحمَةِ لِأهلِ الضَّعفِ ، و العَطفِ عَلی أهلِ المَسکَنَةِ ، و الحَثِّ لَهُم علی المُواساةِ ، و تَقوِیَةِ الفُقَراءِ ، و المَعونَةِ لَهُم علی أمرِ الدِّینِ ، و هوَ عِظَةٌ لِأهلِ الغِنی و عِبرَةٌ لَهُم لِیَس_تَدِلُّوا علی فُقَراءِ الآخِرَةِ بِهِم . (3)

امام کاظم علیه السلام :زکات برای تأمین قُوتِ تهیدستان و افزایش داراییهای توانگران وضع شده است .

امام رضا علیه السلام :سبب [وضع] زکات آن است که هزینه تهیدستان ، تأمین و داراییهای توانگران ، حفظ شود ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ تندرستان را مکلّف کرد که به امور افراد بیمار و از کار افتاده رسیدگی کنند ، چنان که فرمود : «هر آینه شما در داراییها و جانهایتان آزمایش می شوید» . آزمون در اموالتان، پرداخت زکات است و آزمون در جانها، واداشتن آنها به صبر (پایداری) است . علاوه بر این ، با پرداخت زکات، از نعمتهای خداوند عزّ و جلّ شکر گزاری می شود و به افزایش دارایی ها امید می رود و نا توانان مشمول رأفت و مهربانی قرار می گیرند و به بینوایان مهر ورزی می شود و توانگران، به همدردی و تقویت تهیدستان و کمک به امور دینی آنان تشویق می شوند . دادن زکات، اندرزی به توانگران و عبرتی برای آنان است، تا با [دیدن ]فقیران، به فقیرانِ آخرت پی برند .

ص :15


1- علل الشرائع : 368/1 .
2- آل عمران : 186 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/8/1580 .

1579 - دَورُ الزَّکاةِ فی نَماءِ المالِ
1579 - نقش زکات در رشد ثروت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أرَدتَ أن یُثرِیَ اللّهُ مالَکَ فَزَکِّهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ ......... الزَّکاةَ تَسبیبا للرِّزقِ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :ما نَقَصَتْ زکاةٌ مِن مالٍ قَطُّ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الزَّکاةُ تَزِیدُ فی الرِّزقِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «فَأمّا مَنْ أعطی و اتَّقی * و صَدَّقَ بِالحُسْنی» (5) _: إنّ اللّهَ یُعطِی بالواحِدَةِ عَشرَةً إلی مِائةِ ألفٍ فما زادَ ، «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری» (6) : لا یُرِیدُ شَیئا مِنَ الخَیرِ إلاّ یَسَّرَهُ اللّهُ لَهُ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یا مُفَضَّ_لُ ، قُلْ لِأصحابِکَ یَضَعُونَ الزَّکاةَ فی أهلِها ، و إنّی ضامِنٌ لِما ذَهَبَ لَهُم . (8)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ وَضَعَ الزَّکاةَ قُوتا للفُقَراءِ و تَوفِیرا لِأموالِکُم . (9)

1579

نقش زکات در رشد ثروت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر می خواهی که خداوند دارایی تو را زیاد کند ، زکات آن را بپرداز .

امام علی علیه السلام :خداوند . . . زکات را واجب کرد ، تا سبب روزی باشد .

امام حسن علیه السلام :زکات ، هیچگاه از ثروت نمی کاهد .

امام باقر علیه السلام :زکات دادن ، روزی را زیاد می کند .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و اما کسی که [حقّ خدا را ]بپردازد و پروا کند و [پاداش ]نیکوتر را تصدیق کند» _فرمود : خداوند در قبال یک عطا ده تا صد هزار و بیشتر پاداش می دهد [و ]«بزودی راه آسانی پیش پایش خواهیم گذاشت» ؛ هر خیری که بخواهد، خداوند آن را برایش فراهم می آورد .

امام صادق علیه السلام :ای مفضّل! به دوستانت بگو که زکات را به اهلش بدهند و من [جبران] آنچه را از دست داده اند ضمانت می کنم .

امام کاظم علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ زکات را به منظور تأمین قوت تهیدستان و افزایش داراییهای شما وضع کرده است .

ص :16


1- بحار الأنوار:96/23/54.
2- . نهج البلاغة : الحکمة 252 .
3- بحار الأنوار: 96/23/56.
4- . بحار الأنوار: 78/183/8 .
5- اللیل : 5 _ 6 .
6- . اللیل : 7 .
7- وسائل الشیعة : 6/256/5 .
8- بحار الأنوار : 78/381/1 .
9- الکافی : 3/498/6 .

(1)

1580 - تَحصینُ المالِ بِالزَّکاةِ
1580 - حفظ کردن داراییها با زکات

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَصِّنُوا أموالَکُم بالزَّکاةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما نَقَصَتْ زکاةٌ مِن مالٍ قَطُّ و لا هَلَکَ مالٌ فی بَرٍّ أو بَحرٍ اُدِّیَتْ زَکاتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :وَجَدنا فی کتابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... إذا مَنَعُوا الزَّکاةَ مَنَعَتِ الأرضُ بَرَکَتَها مِنَ الزَّرعِ و الثِّمارِ و المَعادِنِ کُلِّها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما ضاعَ مالٌ فی بَرٍّ و لا بَحرٍ إلاّ بِتَضییعِ الزَّکاةِ ، فَحَصِّنُوا أموالَکُم بالزَّکاةِ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إذا حُبِسَتِ الزَّکاةُ ماتَتِ المَواشِی . (6)

1580

حفظ کردن داراییها با زکات

امام علی علیه السلام :داراییهایی خود را با [دادن ]زکات حفظ کنید .

امام باقر علیه السلام :زکات هرگز از ثروت نکاهد و هر مالی که زکاتش پرداخته شود ، در خشکی یا دریا از بین نرود .

امام باقر علیه السلام :در کتاب رسول خدا صلی الله علیه و آله دیدیم که . . . هرگاه مردم از دادن زکات خودداری کنند ، زمین برکتهای خود را ، از هر نوع زراعت و میوه ها و کانیها، دریغ دارد .

امام صادق علیه السلام :هیچ مالی در خشکی و دریا از بین نرفت، مگر به سبب فرو گذاردن زکات . پس ، اموال خود را با زکات حفظ (بیمه) کنید .

امام رضا علیه السلام :هرگاه زکات پرداخته نشود ، چارپایان دچار مرگ و میر شوند .

1581 - مانِعُ الزَّکاةِ
1581 - کسی که زکات نمی دهد

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن مَنَعَ الزَّکاةَ سَألَ الرَّجعَةَ عندَ المَوتِ، و هُو قولُ اللّهِ عزّ و جلّ : «حَتّی إذا جاءَ أحَدَهُمُ المَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أعْمَلُ صالِحا فیما تَرَکْتُ» (7) . (8)

1581

کسی که زکات نمی دهد

امام صادق علیه السلام :کسی که زکات نپردازد ، هنگام فرا رسیدن مرگ خواهان بازگشت [به زندگی ]می شود و این است[منظور ]سخن خداوند عزّ و جلّ که : «چون یکی از آنان را مرگ فرا رسد ، گوید : پروردگارا! مرا برگردانید باشد که برای جبران آنچه فرو گذاشتم کاری نیک انجام دهم» .

ص :17


1- (انظر) الإنفاق : باب 3884 .
2- . بحار الأنوار : 78/60/138 .
3- بحار الأنوار: 96/28/57.
4- . الکافی : 2/374/2 .
5- بحار الأنوار : 69/393/73 .
6- بحار الأنوار : 73/373/8 .
7- المؤمنون : 99 _ 100 .
8- . بحار الأنوار:96/21/50.

عنه علیه السلام :إذا قامَ القائمُ أخَذَ مانِعَ الزَّکاةِ فَضَرَبَ عُنُقَهُ . (1)

عنه علیه السلام :السُّرّاقُ ثلاثةٌ : مانعُ الزَّکاةِ ، و مُستَحِلُّ مُهُورِ النِّساءِ ، و کذلکَ مَنِ استَدانَ و لَم یَنوِ قَضاءَهُ . (2)

(3)

1582 - کُفرُ مانِعِ الزَّکاةِ
1582 - کافر بودن کسی که زکات ندهد

الکتاب :

وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ * الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالاْخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ» . (4)

الحدیث :

بحار الأنوار :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لَمّا سُئلَ عن قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «و وَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ * الذینَ لا یُؤْتُونَ الزکاةَ ......... » _ : لا یُعاتِبُ اللّهُ المُشرِکِینَ، أ ما سَمِعتَ قولَهُ: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ* الذین هُم یُراؤونَ * و یَمنَعُونَ الماعُونَ» (5) ؟! ألا إنّ الماعُونَ الزَّکاةُ . ثُمّ قالَ : و الذی نَفسُ محمّدٍ بِیَدِهِ ، ما خانَ اللّهَ أحَدٌ شیئا مِن زکاةِ مالِهِ إلاّ مُشرِکٌ بِاللّهِ . (6)

امام صادق علیه السلام :هر گاه قائم قیام کند، کسی را که زکات ندهد دستگیر کند و گردن زند .

امام صادق علیه السلام :دزدان سه گروهند : کسی که زکات ندهد، و کسی که مهریه زنان را [بر خود ]حلال شمارد، و نیز کسی که وام ستاند و قصد پرداختن آن را نداشته باشد .

1582

کافر بودن کسی که زکات ندهد

قرآن :

«وای بر مشرکان ؛ کسانی که زکات نمی دهند و هم آنان به آخرت کافرند!».

حدیث :

بحار الأنوار :وقتی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه «و وای بر مشرکان ؛ آنان که زکات نمی پردازند . . .» سؤال شد _ فرمود : خداوند مشرکان را مورد عتاب قرار نمی دهد . مگر نشنیده ای این سخن او را : «وای بر نماز گزاران ؛ آنان که در نماز خود غافلند ، آنان که خود نمایی می کنند و ماعون را نمی پردازند»؟ بدانید که ماعون، همان زکات است . سپس فرمود : سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، هیچ کس در چیزی از زکات مال خود به خدا خیانت نکرد، مگر آن که مشرک به خدا باشد.

ص :18


1- بحار الأنوار:96/21/48.
2- . بحار الأنوار : 96/12/15 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 10 باب 3 .
4- فصّلت : 6 _ 7 .
5- الماعون : 4 _ 7 .
6- بحار الأنوار : 96/29/57 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا عَلِیٌّ ، کَفَرَ بِاللّهِ العَظیمِ مِن هذِه الاُمّةِ عَشرَةٌ ......... و مانعُ الزَّکاةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَنَعَ قِیراطا مِن زکاةِ مالِهِ ، فَلَیسَ هُو بمُؤمِنٍ و لا مُسلِمٍ و لا کَرامَةَ لَه . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن مَنَعَ قِیراطا مِنَ الزَّکاةِ فَلْیَمُتْ إن شاءَ یَهُودیّا و إن شاءَ نَصرانیّا . (3)

(4)

1583 - عِقابُ مانِعِ الزَّکاةِ
1583 - کیفر کسی که زکات نپردازد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مانِعُ الزَّکاةِ یُجَرُّ قَصَبُهُ فی النارِ _ یَعنِی أمعاءَهُ فِی النارِ _ و مُثِّلَ لَهُ مالُهُ فی النارِ فی صُورةِ شُجاعٍ أقرَعَ لَهُ زَبِیبانِ أو زَبِیبَتانِ یَفِرُّ الإنسانُ مِنهُ ، و هُو یَتبَعُهُ حَتّی یَقضِمَهُ کما یُقْضَمُ الفُجْلُ و یقولُ : أنا مالُکَ الذی بَخِلتَ بِهِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! از میان این امّت ده کس به خداوند بزرگ کافر باشند : . . . و کسی که زکات ندهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس قیراطی از زکات مال خود را نپردازد ، نه مؤمن است و نه مسلمان و نه او را حرمتی است .

امام صادق علیه السلام :هرکه قیراطی از زکات را نپردازد ، گو بمیرد، خواه یهودی و یا نصرانی .

1583

کیفر کسی که زکات نپردازد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که زکات نپردازد ، روده هایش در آتش کشیده می شود و دارایی او به صورت افعیِ اقرعِ (6) دو نیشه یا دارای دو خال سیاه بر بالای چشمانش ، در می آید و او از آن می گریزد و افعی او را دنبال می کند تا آن که وی را مانند تربچه خرد می کند و می گوید : من همان ثروت تو هستم که به آن بخل می ورزیدی .

ص :19


1- الخصال : 451/56 .
2- مکارم الأخلاق : 2/331/2656 .
3- ثواب الأعمال : 281/7 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 17 باب 4 .
5- بحار الأنوار : 96/15/29 .
6- اقرع : ماری که بر اثر شدّت زهرش،کرک های سرش ریخته باشد _ م .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الذی یَمنَعُ الزَّکاةَ یُحَوِّلُ اللّهُ مالَهُ یَومَ القِیامَةِ شُجاعا مِن نارٍ لَهُ رِیمَتانِ (1) فَیُطَوِّقُهُ إیّاهُ ثُمّ یقالُ لَهُ : اِلزَمْهُ کما لَزِمَکَ فی الدنیا ، و هُو قولُ اللّهِ «سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوم القیامة» (2) . (3)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ یَبعَثُ یَومَ القِیامَةِ ناسا مِن قُبورِهم مَشدودَةً أیدِیهِم إلی أعناقِهِم ، لا یَستَطِیعُونَ أن یَتَناوَلُوا بِها قِیسَ أنْمُلَةٍ ، مَعهُم ملائکةٌ یُعَیِّرُونَهُم تَعییرا شَدیدا ، یَقولونَ : هَؤلاءِ الذینَ مَنَعُوا خَیرا قَلیلاً مِن خَیرٍ کثیرٍ ، هَؤلاءِ الذینَ أعطاهُم اللّهُ عزّ و جلّ فَمَنَعُوا حَقَّ اللّهِ عزّ و جلّ فی أموالِهِم . (4)

1584 - طیبُ النَّفسِ فی أداءِ الزَّکاةِ
1584 - پرداخت زکات با رضایت خاطر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الزّکاةَ جُعِلَتْ مَع الصَّلاةِ قُربانا لأهلِ الإسلامِ ، فَمَن أعطاها طَیِّبَ النفسِ بها ، فإنّها تُجعَلُ لَهُ کَفّارَةً ، و مِن النارِ حِجازا (حِجابا) و وِقایَةً ، فلا یُتبِعَنَّها أحَدٌ نَفسَهُ ، و لا یُکثِرَنَّ علَیها لَهْفَهُ ، فإنّ مَن أعطاها غَیرَ طَیِّبَ النَّفسِ بها یَرجُو بها ما هُو أفضَلُ مِنها فهُو جاهِلٌ بِالسُّنَّةِ ، مَغبونُ الأجرِ ، ضالُّ العَمَلِ ، طَویلُ النَّدَمِ . (5)

امام باقر علیه السلام :کسی که زکات نپردازد خداوند در روز قیامت دارایی او را به صورت افعی آتشین و دو سر (نیش) در می آورد و آن را طوق گردن او می کند و سپس به آن افعی گفته می شود : به او بچسب همچنان که او در دنیا به تو چسبیده بود . این است که سخن خداوند : «بزودی روز قیامت آنچه را که در بخشیدنش بخل می ورزیدند ، چون طوقی به گردنشان خواهند آویخت » .

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت گروهی را از گورهایشان برمی انگیزد ، در حالی که دستهای آنان به گردنشان بسته شده است به طوری که نمی توانند با آنها به اندازه یک سر انگشت چیزی بردارند . همراه ایشان، فرشتگانی هستند که بشدّت آنها را توبیخ می کنند و می گویند : اینان کسانی هستند که از پرداخت اندک مالی از مال و دارایی فراوان خود، دریغ کردند . اینان کسانی هستند که خداوند عزّ و جلّ به آنها عطا کرد، ولی آنان حقّ خداوند عزّ و جلّ در اموال خود را ندادند .

1584

پرداخت زکات با رضایت خاطر

امام علی علیه السلام :همانا زکات در کنار نماز قرار داده شده است، تا سبب نزدیکی مسلمانان به خداوند باشد . بنا بر این ، کسی که زکات را با رضایت خاطر بپردازد، کفّاره گناهان او و مایه نگه داری اش از آتش باشد . پس ، نباید کسی دل در پی زکاتی که می پردازد داشته باشد و مرتباً افسوس خورد ؛ زیرا کسی که آن را از روی بی میلی بپردازد ، و با این حال در قبال آن ، به بهتر از آن (بهشت) چشم امید بندد ، به سنّت [الهی] نادان است و در پاداش ، مغبون ؛ کارش بیهوده و پشیمانی اش طولانی باشد .

ص :20


1- کذا ، و لعلّ الصحیح «زَبیبَتان» (کما فی هامش المصدر).
2- آل عمران : 180 .
3- بحار الأنوار : 96/8/3 .
4- بحار الأنوار : 96/21/49 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 199 .

1585 - الحَقُّ المَعلومُ غَیرُ الزَّکاةِ
1585 - حقّ معلوم غیر از زکات است

الکتاب :

وَ الَّذِینَ فِی أمْوالِهِم حَقٌّ مَعلُومٌ * لِلسّائلِ والْمَحرُومِ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و لکِنَّ اللّهَ عزّ و جلّ فَرَضَ فی أموالِ الأغنیاءِ حُقوقا غَیرَ الزَّکاةِ ، فقالَ عزّ و جلّ : «و الَّذِینَ فی أمْوالِ_هِم حَقٌّ مَعلومٌ» ، فالحَقُّ المَعلوم مِن غَیرِ الزَّکاةِ ، و هُو شیءٌ یَفرِضُهُ الرجُلُ علی نفسِهِ فی مالِهِ ، یَجِبُ علَیهِ أن یَفرِضَهُ علی قَدْرِ طاقَتِهِ و سَعَةِ مالِهِ ، فَیُؤَدِّیَ الذی فَرَضَ علی نَفسِهِ إن شاءَ فی کُلِّ یَومٍ ، و إن شاءَ فی کُلِّ جُمُعَةٍ ، و إن شاءَ فی کُلِّ شَهرٍ . (2)

1585

حقّ معلوم غیر از زکات است

قرآن :

«و آنان که در اموالشان حقّی است معلوم ، برای گدا و محروم» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :لیکن خداوند عزّ و جلّ در داراییهای توانگران بجز زکات ، حقوقی دیگر واجب و مقرّر کرده و فرموده است : «و آنان که در اموالشان حقّی است معلوم،» بنا بر این ، حقّ معلوم و معیّن که چیزی جز زکات می باشد ، آن است که هر کس وظیفه خود می داند از مالش بپردازد . او باید به اندازه توان و وسع مالی که دارد، آن مقدار را بر خود واجب شمارد ، و بسته به میل خودش، هر روز یا هر جمعه یا هرماه بپردازد.

ص :21


1- . المعارج : 24 ، 25 .
2- الکافی : 3/498/8 .

الکافی :جاءَ رَجُلٌ إلی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فقالَ لَهُ : یا أبا عبدِ اللّهِ، قَرضٌ إلی مَیسَرَةٍ ، فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : إلی غَلَّةٍ تُدرِکُ ؟ فقالَ الرجُلُ : لا و اللّهِ ، قالَ : فإلی تِجارةٍ تَؤبُّ ؟ قالَ : لا و اللّهِ ، قالَ : فإلی عُقدَةٍ تُباعُ ؟ فقالَ : لا و اللّهِ .

فقالَ أبو عبد اللّه علیه السلام : فَأنتَ مِمَّن جَعَلَ اللّهُ لَهُ فی أموالِنا حَقّا ، ثُمّ دعا بِکِیسٍ فیهِ دَراهِمُ فَأدخَلَ یَدَهُ فیهِ فَناوَلَهُ مِنهُ قَبضَةً ، ثُمّ قالَ لَهُ : اِتَّقِ اللّهَ و لا تُسرِفْ و لا تَقتُرْ ، و لکنْ بینَ ذلکَ قَواما . (1)

(2)

1586 - المُستَحِقُّونَ لِلزَّکاةِ
1586 - مستحقّان زکات

الکتاب :

إنَّما الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ و الْمَساکِینِ و الْعامِلِینَ عَلَیْها و الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ والْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللّهِ و ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ و اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ» . (3)

الکافی :مردی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد : یا ابا عبد اللّه ! تا زمانی که وضع مالی ام خوب شود، مبلغی به من قرض بدهید . حضرت فرمود : یعنی تا زمانی که محصولت را برداشت کنی؟ آن مرد عرض کرد : نه به خدا قسم [من محصولی ندارم] . فرمود : تا مال التجاره ات برگردد؟ عرض کرد : نه به خدا قسم[ من مال التجاره ندارم] . فرمود : تا ملکی از تو فروخته شود؟ عرض کرد : نه به خدا قسم [من ملکی ندارم] . امام صادق علیه السلام فرمود : پس تو از کسانی هستی که خداوند در اموال ما برای آنان حقّی مقرّر کرده است . آن گاه فرمود تا همیانی درهم بیاورند . حضرت دست در همیان بُرد و مشتی برداشت و به او داد و فرمود : از خدا بترس و در خرج کردن افراط و تفریط مکن ، بلکه حدّ وسط را نگه دار .

1586

مستحقّان زکات

قرآن :

«جز این نیست که صدقات (زکات) برای فقیران و مسکینان و تحصیلداران آن است و نیز برای به دست آوردن دل [مخالفان] و آزاد کردن بندگان و قرضداران و انفاق در راه خدا و در راه ماندگان و آن فریضه ای است از جانب خدا . و خدا دانا و حکیم است» .

ص :22


1- الکافی : 3/501/14 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 27 باب 7 . السؤال (طلب الحاجة) : باب 1714 .
3- التوبة : 60 .

1587 - الزَّکاةُ الظّاهِرَةُ وَالباطِنَةُ
1587 - زکات ظاهری و باطنی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمّا وَج_هُ الصَّدَقاتِ فإنّما هی لأقوامٍ لَیسَ لَهُم فی الإمارَةِ نَصِیبٌ ، و لا فی العِمارَةِ حَظٌّ ، و لا فی التِّجارَةِ مالٌ ، و لا فی الإجارَةِ مَعرِفَةٌ و قُدرَةٌ ، فَفَرَضَ اللّهُ فی أموالِ الأغنیاءِ ما یَقُوتُهُم و یُقَوِّمُ بهِ أوَدَهُم ......... ثُمّ بَیَّنَ سبحانَهُ لِمَن هَذِهِ الصَّدَقاتُ ، فقالَ : «إنَّما الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ و الْمَساکِینِ و الْعامِلِینَ عَلَیْها و الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ والْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللّهِ و ابْنِ السَّبِیلِ» . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إنّما الصَّدَقاتُ للفُقَراءِ ......... » _: الفَقیرُ الذی لا یَسألُ الناسَ ، و المِسکینُ أجهَدُ مِنهُ ، و البائسُ أجهَدُهُم . (2)

(3)

الزَّکاةُ الظّاهِرَةُ وَ الباطِنَةُ

الکافی عن المُفَضَّلِ :کنتُ عندَ أبی عبد اللّهِ علیه السلام فسألَه رَجُلٌ : فی کَم تَجِبُ الزَّکاةُ مِنَ المالِ؟ فقالَ لهُ: الزَّکاةَ الظّاهِرَةَ أم الباطِنَةَ تُرِیدُ ؟ فقالَ : اُرِیدُهُما جَمیعا . فقال : أمّا الظاهِرَةُ فَفِی کُلِّ ألفٍ خَمسَةٌ و عِشرُونَ ، و أمّا الباطِنَةُ فلا تَستَأثِرْ علی أخِیکَ بِما هو أحْ_وَجُ إلَیهِ مِنکَ . (4)

حدیث :

امام علی علیه السلام :صدقات (زکات) برای کسانی است که نه در کارهای دولتی دستی دارند ، نه از ساخت و ساز (بنّایی) سهمی ، نه برای تجارت و کسب و کار ، سرمایه ای و نه از کارگری ، آگاهی و توانایی . از این رو، خداوند در اموال توانگران به اندازه ای که قوتِ آنان را تأمین و گرفتاری شان را برطرف کند ، حقّی واجب کرده است . . . خدای سبحان کسانی را که این صدقات (زکات) به آنها تعلّق می گیرد، بر شمرده و فرموده است : «جز این نیست که صدقات (زکات) برای فقیران و مسکینان و تحصیلداران آن است و نیز برای به دست آوردن دل [مخالفان] و آزاد کردن بندگان و قرضداران و انفاق در راه خدا و در راه ماندگان » .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «جز این نیست که صدقات برای فقیران است و ......... » _فرمود : فقیر کسی است که دست گدایی به سوی مردم دراز نمی کند و مسکین وضعش از فقیر بدتر است و بائس از همه آنان بینواتر است.

1587

زکات ظاهری و باطنی

الکافی_ به نقل از مفضّل _: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که شخصی از حضرت پرسید : زکات واجب مال چقدر است؟ فرمود : مقصودت زکات ظاهری است یا باطنی؟ عرض کرد : هر دو . فرمود : زکات ظاهری در هر هزار درهم بیست و پنج درهم واجب است و زکات باطنی این است که وقتی برادرت به چیزی نیازمندتر از تو بود، او را بر خود ترجیح دهی .

ص :23


1- وسائل الشیعة : 6/146/8 .
2- . الکافی : 3/501/16 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 143 باب 1 . الصدقة : باب 2208 .
4- الکافی : 3/500/13 .

1588 - لِکُلِّ شَی ءٍ زَکاةٌ
1588 - هر چیز زکاتی دارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :زکاةُ القُدرَةِ ، الإنصافُ . (1)

عنه علیه السلام :زکاةُ الجَمالِ ، العَفافُ . (2)

عنه علیه السلام :زکاةُ الظَّفَرِ ، الإحسانُ . (3)

عنه علیه السلام :العَفوُ زکاةُ الظَّفَرِ . (4)

عنه علیه السلام :زکاةُ الیَسارِ ، بِرُّ الجِیرانِ و صِلَةُ الأرحامِ . (5)

عنه علیه السلام :زکاةُ الصِّحَّةِ ، السَّعیُ فی طاعَةِ اللّهِ . (6)

عنه علیه السلام :زکاةُ الشَّجاعةِ ، الجِهادُ فی سبیلِ اللّهِ . (7)

عنه علیه السلام :زکاةُ النِّعَمِ ، اِصطِناعُ المَعروفِ . (8)

1588

هر چیز زکاتی دارد

امام علی علیه السلام :زکات قدرت ، انصاف داشتن است .

امام علی علیه السلام :زکات زیبایی ، پاکدامنی است .

امام علی علیه السلام :زکات پیروزی ، نیکی کردن است .

امام علی علیه السلام :گذشت ، زکات پیروزی است .

امام علی علیه السلام :زکات توانگری، نیکی کردن به همسایگان و پیوند با خویشان است .

امام علی علیه السلام :زکات تندرستی ، کوشیدن در طاعت خداست .

امام علی علیه السلام :زکات شجاعت ، جهاد در راه خداست .

امام علی علیه السلام :زکات نعمتها ، انجام کارهای خیر است .

ص :24


1- غرر الحکم : 5448 .
2- غرر الحکم : 5449 .
3- غرر الحکم : 5450 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 211 .
5- غرر الحکم : 5453 .
6- غرر الحکم : 5454 .
7- غرر الحکم : 5455 .
8- غرر الحکم : 5457 .

عنه علیه السلام :زکاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ ، و إجهادُ النفسِ فی العَمَلِ بهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ فَرَضَ علَیکُم زکاةَ جاهِکُم کما فَرَضَ علَیکُم زکاةَ ما مَلَکَت أیمانُکُم . (2)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ شَیءٍ زکاةٌ ، و زکاةُ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ زکاةً ، و زکاةُ العِلمِ أن یُعَلِّمَهُ أهلَهُ . (4)

عنه علیه السلام :المَعروفُ زکاةُ النِّعَمِ ، و الشَّفاعةُ زکاةُ الجاهِ ، و العِلَلُ زکاةُ الأبدانِ ، و العَفوُ زَکاةُ الظَّفَرِ ، و ما أدّیتَ زکاتَهُ فهُو مَأمونُ السَّلْبِ . (5)

عنه علیه السلام :علی کلِّ جُزءٍ مِن أجزائکَ زکاةٌ واجبةٌ للّهِِ عزّ و جلّ ، بل عَلی کُلِّ شَعرَةٍ ، بل عَلی کُلِّ لَحظَةٍ ! فزکاةُ العَینِ النَّظَرُ بِالْعِبرَةِ و الغَضُّ عن الشَّهَواتِ و ما یُضاهِیها ، و زکاةُ الاُذُنِ استِماعُ العِلمِ و الحِکمَةِ و القُرآنِ . (6)

امام علی علیه السلام :زکات دانش، گذاشتن آن در اختیار کسی است که سزاوار آن است و به رنج افکندن نفْس در راه عمل به آن .

امام علی علیه السلام :خداوند همچنان که زکات دارایی هایتان را بر شما واجب کرد ، زکات جاه و مقام را نیز بر شما واجب فرمود .

امام علی علیه السلام :هر چیزی را زکاتی است، و زکات خِرَد، تحمّل کردن نا بخردهاست .

امام صادق علیه السلام :هر چیزی زکاتی دارد و زکات دانش این است که آن را به اهلش بیاموزی .

امام صادق علیه السلام :نیکی کردن ، زکات نعمتهاست و وساطت کردن ، زکات جاه و مقام و بیماریها ، زکات بدنها و گذشت ، زکات پیروزی و هر چیزی که زکاتش را بدهی ، از خطر نابودی در امان است .

امام صادق علیه السلام :بر هر جزء از اجزای بدن تو و بلکه بر هر تار مو و حتی بر هر نیم نگاهی، زکاتی واجب برای خداوند عزّ و جلّ است . زکاتِ چشم، نگاه عبرت آمیز و فروهشتن آن از شهوات و امثال آن است و زکاتِ گوش، شنیدن دانش و حکمت و قرآن است .

ص :25


1- غرر الحکم : 5458 .
2- بحار الأنوار: 74/223/7 .
3- غرر الحکم : 7301 .
4- بحار الأنوار : 78/247/77 .
5- بحار الأنوار: 78/268/182 .
6- بحار الأنوار: 96/7/1 .

1589 - زَکاةُ البَدَنِ
1589 - زکات بدن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکَ بالصَّومِ ؛ فَإنّهُ زکاةُ البَدَنِ . (1)

عنه علیه السلام :زکاةُ البَدَنِ الجِهادُ و الصِّیامُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ النبیَّ صلی الله علیه و آله قالَ لأصحابِهِ یَوما : مَلعونٌ کلُّ مالٍ لا یُزَکّی ، مَلعونٌ کُلُّ جَسَدٍ لا یُزَکّی و لو فی کُلِّ أربَعینَ یَوما مَرّةً ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، أمّا زکاةُ المالِ فقد عَرَفناها ، فما زکاةُ الأجسادِ ؟ قالَ لَهُم : أن تُصابَ بِآفَةٍ .

قالَ : فَتَغَیَّرَتْ وُجُوهُ القَومِ الذینَ سَمِعُوا ذلکَ مِنهُ ، فَلمّا رَآهُم قد تَغَیَّرَتْ ألوانُهُم ، قالَ لَهُم : هَل تَدرُونَ ما عَنَیتُ بِقَولِی؟ قالوا : لا یا رسولَ اللّهِ ! قالَ صلی الله علیه و آله : بَلی ، الرجُلُ یُخدَشُ الخَدشَ ، و یُنکَبُ النَّکبَةَ ، و یَعثِرُ العَثرَةَ ، و یَمرَضُ المَرضَةَ ، و یُشاکُ الشَّوکَةَ و ما أشبَهَ هَذا ، حَتَّی ذَکَرَ فی آخِرِ حَدِیثِهِ : اختِلاجَ العَینِ . (3)

1589

زکات بدن

امام علی علیه السلام :بر تو باد روزه گرفتن ، که آن زکات بدن است .

امام علی علیه السلام :زکات بدن ، جهاد و روزه است .

امام باقر علیه السلام :روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود : هر مالی که زکاتش پرداخته نشود ، ملعون است . هر بدنی که در هر چهل روز یک بار زکاتش داده نشود ، ملعون است . عرض شد : ای رسول خدا! زکات مال را که می دانیم ، امّا زکات بدن چیست؟ فرمود : این است که گزندی به او رسد .

از شنیدن این سخن چهره مردم دگرگون شد . وقتی پیامبر تغییر رنگ چهره آنان را دید ، فرمود : آیا می دانید مقصود من چه بود؟ عرض کردند : نه ، ای رسول خدا . فرمود : آری ، [گزند؛ یعنی] آدمی خراش بر می دارد ، زمین می خورد ، پایش می لغزد ، بیمار می شود ، خاری در پایش می خلد و امثال اینها . تا آن که در آخر حدیثش فرمود : و چشمش بی اختیار می پرد .

ص :26


1- بحار الأنوار: 78/99/1 .
2- غرر الحکم : 5452 .
3- بحار الأنوار: 81/181/28 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العِلَلُ زکاةُ الأبدانِ . (1)

(2)

1590 - زَکاةُ الفِطرَةِ
1590 - زکات فطره

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أدّی زکاةَ الفِطرَةِ تَمَّمَ اللّهُ لَهُ بها ما نَقَصَ مِن زکاةِ مالِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ مِن تَمامِ الصَّومِ إعطاءَ الزَّکاةِ _ یعنی الفِطرَةَ _ کما أنَّ الصَّلاةَ علی النبِیّ صلی الله علیه و آله مِن تَمامِ الصّلاةِ ، لأنّه مَن صامَ و لَم یُؤَدِّ الزَّکاةَ فلا صَومَ لَهُ إذا تَرَکَها مُتَعَمِّدا . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :بیماریها ، زکات بدنهاست .

1590

زکات فطره

امام علی علیه السلام :هر که زکات فطره را بدهد ، خداوند به سبب آن ، زکاتی را که از مالش کم شده است جبران کند .

امام صادق علیه السلام :تمامیت روزه ، به دادن زکات (فطریه) است ، همچنان که تمامیت نماز به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد ؛ زیرا اگر کسی روزه بگیرد و زکات فطره را عمدا ندهد از روزه بی بهره است .

ص :27


1- بحار الأنوار: 78/268/182 .
2- (انظر) الصوم : باب 2320 .
3- وسائل الشیعة : 6/220/4 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/183/2085 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 220 أبواب زکاة الفطرة .

ص :28

204 - التزکیة

204 - تزکیه
اشاره

(1)

ص :29


1- انظر : عنوان 203 «الزکاة» . النفس : باب 3861 ، 3863 ، 3865 ، المدح : باب 3596 .

1591 - التَّزکِیَةُ
1591 - تزکیه

الکتاب :

کَما أرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُم یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الکِتابَ و الحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَم تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» . (1)

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ و الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ» . (2)

قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکّاها» . (3)

فَقُلْ هَلْ لَکَ إلی أنْ تَزَکَّی» . (4)

وَ لاَ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخرَی وَ إن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنهُ شَیءٌ وَ لَو کانَ ذا قُربَی إنَّما تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَونَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَ أقَامُوا الصَّلاَةَ وَ مَنْ تَزَکَّی فَإنَّما یَتَزَکَّی لِنَفسِهِ وَ إلَی اللّهِ المَصِیرُ» . (5)

قَدْ أفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی» . (6)

1591

تزکیه

قرآن :

«همچنان که برای شما رسولی از خودتان فرستادیم تا آیات ما را برای شما بخواند و تزکیه تان کند و کتاب و حکمت را به شما تعلیم دهد و آنچه را که نمی دانستید به شما بیاموزد» .

«اوست خدایی که در میان تعلیم نا دیدگان، پیامبری از خودشان فرستاد تا آیاتش را برای آنان بخواند و تزکیه شان کند و کتاب و حکمت را به ایشان بیاموزد ، هر چند پیشتر در گمراهی آشکاری بودند» .

«رستگار شده کسی که آن (نفس) را تزکیه کرد» .

«بگو : آیا تو را رغبتی هست که تزکیه شوی؟» .

«هیچ کس بار (گناه) دیگری را بر دوش نکشد و اگر گران باری [کسی را] به حمل کردن بار خود فرا خواند ، از حمل آن سر باز زند ، هر چند خویشاوند او باشد . تو فقط کسانی را بیم می دهی که از پروردگارشان ، در نهان ، بیمناکند و نماز می گزارند . و هر که تزکیه شود به سود خود تزکیه شده است و بازگشت به سوی خداست» .

«رستگار شد ، کسی که تزکیه گشت» .

ص :30


1- البقرة : 151 .
2- الجمعة : 2 ، انظر آل عمران : 164 .
3- الشمس : 9 .
4- النازعات : 18 .
5- فاطر : 18 .
6- الأعلی : 14 .

1592 - مَوانِعُ التَّزکِیَةِ
1592 - موانع تزکیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ : «قَدْ أفْلَحَ مَنْ تَزَکّی» _: مَن شَهِدَ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و خَلَعَ الأندادَ و شَهِدَ أنّی رسولُ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :بِتَزکِیَةِ النَّفسِ یَحصُلُ الصَّفاءُ . (2)

مجمع البیان عن سعیدِ بنِ أبی هلالٍ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا قَرَأ هذِهِ الآیَةَ «قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکّاها» وَقَفَ ثُمّ قالَ : اللَّهُمَّ آتِ نَفسِی تَقواها ، أنتَ وَلِیُّها و مَولاها ، و زَکِّها و أنتَ خَیرُ مَن زَکّاها . (3)

مَوانِعُ التَّزکِیَةِ

الکتاب :

إنَّ الَّذِینَ یَشتَرُونَ بعَهْدِ اللّهِ وَ أیمانِهِم ثَمَنا قَلِیلاً أُولئکَ لا خَلاقَ لَهُم فِی الاْخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ و لا یَنْظُرُ إلَیْهِمْ یَوْمَ القِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ» . (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ و لا یَنظُرُ إلَیهِم یَومَ القِیامَةِ و لا یُزَکِّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ: شیخٌ زانٍ ، و مَلِکٌ جَبَّارٌ ، و مُقِلٌّ مُختالٌ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «رستگار شد کسی که تزکیه گشت» _فرمود : منظور ، کسی است که به یگانگی خداوند گواهی دهد و به او شرک نورزد و شهادت دهد که من رسول خدا هستم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با تزکیه نفْس است که صفا[ی جان] به دست می آید .

مجمع البیان_ به نقل از سعید بن ابی هلال _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه آیه «رستگار شد ، کسی که نفْس را تزکیه کرد» را می خواند ، درنگ می کرد و سپس می گفت : خدایا! نفْس مرا تقوا عطا فرما، که تو سرپرست و مولای آنی ، و آن را پاک و تزکیه فرما ، که برای تزکیه آن تو بهترینی .

1592

موانع تزکیه

قرآن :

«کسانی که عهد خدا و سوگندهای خود را به بهایی اندک می فروشند ، در آخرت نصیبی ندارند و خدا در قیامت با آنان سخن نمی گوید و به ایشان نمی نگرد و آنان را تزکیه نمی کند و برایشان عذابی درد آور است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و نگاهشان نمی کند و آنان را تزکیه نمی نماید و عذابی دردآور دارند : پیر مردِ زناکار ، پادشاهِ ستمکار و فقیرِ متکبّر .

ص :31


1- الدرّ المنثور : 8/485 .
2- تنبیه الخواطر : 2/119 .
3- مجمع البیان : 10/755 .
4- آل عمران : 77 .
5- (انظر) البقرة: 174 .
6- الکافی : 2/311/14 .

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ عزّ و جلّ یَومَ القِیامَةِ و لا یَنظرُ إلیهِم و لا یُزَکِّیهِم و لَهَم عذابٌ ألِیمٌ : رجُلٌ بایَعَ إماما لا یُبایِعُهُ إلاّ للدُّنیا ، إن أعطاهُ مِنها ما یُرِیدُ وَفی لَهُ ، و إلاّ کَفَّ ، و رَجُلٌ بایَعَ رَجُلاً بِسِلعَتِهِ بَعدَ العَصرِ فَحَلَفَ بِاللّهِ عزّ و جلّ لقد اُعطِیَ بها کذا و کذا فَصَدَّقَهُ فَأخَذَها و لَم یُعطَ فیها ما قالَ ، و رَجُلٌ عَلی فَضلِ ماءٍ بِالفَلاةِ یَمنَعُهُ ابنَ السَّبیلِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ و لا یَنظُرُ إلَیهِم و لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ : العالِمُ المُبتَغی بِعِلمِهِ حُطامَ الدنیا ، و مُستَحِلُّ المُحَرَّماتِ بالشُّبُهاتِ ، و الزانی بحَلِیلَةِ جارِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یَنظُرُ اللّهُ إلَیهِم یَومَ القِیامَةِ و لا یُزَکِّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ : المُرخِی ذَیلَهُ مِنَ العَظَمَةِ ، و المُزَکِّی سِلعَتَهُ بِالکِذبِ ، و رَجُلٌ استَقبَلَکَ بِوُدِّ صَدرِهِ فَیُوارِی و قَلبُهُ مُمتَلِئٌ غِشّا . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گروهند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و به آنان نظر نمی کند و پاکشان نمی سازد و برایشان عذابی دردناک است : مردی که با پیشوایی بیعت کند و بیعتش جز برای دنیا نباشد ، به طوری که اگر چیزی از دنیا به وی بدهد بر بیعت خود وفادار ماند و اگر ندهد کنار بکشد . و مردی که بعد از عصر کالایی را بفروشد و قسم جلاله بخورد که آن را به فلان و بهمان مبلغ خریده است و خریدار هم قبول کند و کالا را بگیرد ، در حالی که فروشنده دروغ گفته باشد. و مردی که در صحرا [چاه ]آبی داشته باشد و اجازه ندهد در راه ماندگان از مازاد آن آب استفاده کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس اند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و نگاهشان نمی کند و عذابی دردناک دارند : عالمی که علم خود را وسیله کسب خُرده ریزه های دنیا قرار دهد و کسی که با [القای ]شبهات ، حرامها را حلال کند و کسی که با زن همسایه خود زنا کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که خداوند در روز رستاخیز به آنها نمی نگرد و تزکیه شان نمی کند و عذابی دردآور دارند : کسی که از روی تکبّر دامن کشان راه رود و کسی که از کالای خود به دروغ تبلیغ و تعریف کند و کسی که در روی تو اظهار دوستی نماید و پشت سرت دلش آکنده از نیرنگ باشد .

ص :32


1- الخصال : 107/70 .
2- تنبیه الخواطر : 2/121 .
3- بحار الأنوار : 75/211/6 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ ، و لا یَنظُرُ إلَیهِم و لا یُزَکِّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ : الناتِفُ شَیبَهُ ، و الناکِحُ نَفسَهُ ، و المَنکوحُ فی دُبُرِهِ . (1)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ و لا یُزَکِّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ : الشَّیخُ الزانی ، و الدَّیُّوثُ ، و المرأةُ تُوطِئُ فِراشَ زَوجِها . (2)

امام صادق علیه السلام :سه کس اند که خداوند در روز رستاخیز با آنان سخن نمی گوید و نگاهشان نمی کند و تزکیه شان نمی کند و آنان را عذابی دردناک است : کسی که موهای سپید خود را بکند (3) ، کسی که خود ارضایی کند، و کسی که لواط دهد .

امام صادق علیه السلام :سه نفرند که خداوند در روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و پاکشان نمی سازد و برایشان عذابی دردآور است : پیر مرد زناکار ، مرد بی غیرت ، و زنی که به شوهرش خیانت کند .

ص :33


1- الخصال : 106/68 .
2- الکافی : 5/537/7 .
3- به احتمال فراوان ، مقصود کسی است که به جهت فریب دیگران و برای همسر گزینی ، خود را به گونه ای دیگر بنمایاند.

ص :34

205 - الزمان

205 - زمان
اشاره

(1)

(2)

ص :35


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 58 / 353 _ 383 ، 59 / 1 _ 143 «أبواب الأزمنة» . کنز العمّال : 12 / 310 _ 323 «فضائل الأزمنة» . بحار الأنوار : 58 / 353 باب 13 «السنین و الشهور» .
2- انظر : عنوان 10 «التاریخ» .

1593 - مَعرِفَةُ الزَّمانِ
1593 - شناخت زمانه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَسْبُ المَرءِ ......... مِن عِرفانِهِ ، عِلمُهُ بِزَمانِهِ . (1)

عنه علیه السلام :أعرَفُ الناسِ بالزّمانِ ، مَن لَم یَتَعَجَّبْ مِن أحداثِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العالِمُ بِزَمانِهِ ، لا تَهجُمُ علَیهِ اللَّوابِسُ . (3)

1593

شناخت زمانه

امام علی علیه السلام :برای . . . آگاهی انسان همین بس که زمان خود را بشناسد .

امام علی علیه السلام :آگاهترین مردمان به روزگار ، کسی است که از حوادث آن تعجب نکند .

امام صادق علیه السلام :کسی که زمان خود را بشناسد ، آماج اشتباهات قرار نگیرد .

1594 - مَن أمِنَ الزَّمانَ
1594 - آن که به زمانه اعتماد کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن وَثِقَ بِالزَّمانِ صُرِعَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أمَنَ الزَمانَ خانَهُ ، و مَن أعظَمَهُ أهانَهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن أمَنَ الزَّمانَ خانَهُ ، و مَن تَعَظَّمَ علَیهِ أهانَهُ ، و مَن تَرَغَّمَ علَیهِ أرغَمَهُ ، و مَن لَجَأَ إلَیهِ أسلَمَهُ ، و لَیسَ کُلُّ مَن رَمی أصابَ ، و إذا تَغَیَّرَ السُّلطانُ تَغَیَّرَ الزَّمانُ . (6)

1594

آن که به زمانه اعتماد کند

امام علی علیه السلام :کسی که به زمانه اعتماد کند ، زمین خورد .

امام علی علیه السلام :هر که زمانه را امین داند (به آن اعتماد ورزد) زمانه به او خیانت کند و هرکه آن را بزرگ شمارد ، همو خوارش کند .

امام علی علیه السلام :هرکه زمانه را امین داند همو به وی خیانت کند و هرکه بر او بزرگی کند ، خوار و حقیرش سازد و هرکه بر وی خشم گیرد ، او نیز وی را به خشم آورد و هرکه بدو پناه برد ، او تسلیمش کند ؛ چنین نیست که هر تیراندازی به هدف زند، و چون حکومت تغییر کند ، زمانه تغییر کند .

ص :36


1- بحار الأنوار : 78/80/66 .
2- غرر الحکم : 3252 .
3- تحف العقول : 356 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/54/204 .
5- غرر الحکم : 8028 .
6- بحار الأنوار : 77/213 / 1 .

عنه علیه السلام :الزَّمانُ یَخُونُ صاحِبَهُ ، و لا یَستَعتِبُ لِمَن عاتَبَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن تَشاغَلَ بالزَّمانِ شَغَلَهُ . (2)

1595 - مَن عانَدَ الزَّمانَ
1595 - هرکه با زمانه بستیزد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَتَبَ عَلی الزمانِ طالَت مَعتَبَتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن عانَدَ الزَّمانَ أرغَمَهُ ، و مَنِ استَسلَمَ إلَیهِ لَم یَسلَمْ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کابَرَ الزَّمانَ عَطِبَ ، و من یَنقِمْ علَیهِ غَضِبَ . (5)

1595

هرکه با زمانه بستیزد

امام علی علیه السلام :هرکه از زمانه گلایه کند ، گلایه اش به درازا کشد .

امام علی علیه السلام :هرکه با زمانه بستیزد ، زمانه او را به خاک مذلت افکند و هرکه تسلیم آن شود، در امان نباشد .

امام علی علیه السلام :هرکه با روزگار بستیزد ، هلاک شود و هرکه آن را سرزنش کند ، [خود] در خشم شود .

1596 - عَیبُ الزَّمانِ
1596 - عیب زمانه

عیون أخبار الرِّضا عن الرَّیّانِ بنِ الصَّلتِ:أنشَدَنِی الرِّضا علیه السلام لعبدِ المُطَّلِبِ:

یَعِیبُ الناسُ کُلُّهُمُ زَمانا

و ما لِزَمانِنا عَیبٌ سِوانا

نَعِیبُ زَمانَنا و العَیبُ فِینا

و لو نَطَقَ الزَّمانُ بِنا هَجانا

و إنَّ الذِئبَ یَترُکُ لَحمَ ذِئبٍ

و یَأکُلُ بَعضُنا بَعضا عِیانا

لَبِسْنا لِلخداعِ مسوکَ طِیبٍ

و وَیلٌ لِلغَرِیبِ إذا أتانا. (6)

امام علی علیه السلام :زمانه به صاحب خود خیانت می کند و هر کس را ملامت کند ، از او رضایت و پوزش نطلبد .

امام علی علیه السلام :هرکه با زمانه سرگرم شود ، زمانه [نیز] او را مشغول سازد .

1596

ایراد گرفتن از زمانه

عیون أخبار الرضا_ به نقل از ریّان بن صلت _: حضرت رضا علیه السلام این ابیات را از عبد المطّلب برای ما خواند :

تمام مردم از زمانه ایراد می گیرند

حال آن که زمانه را عیبی جز ما نیست

ما از زمانه خود ایراد می گیریم حال آن که عیب در خود ماست

و اگر زمانه زبان داشت ما را هجو می کرد

گرگ گوشت گرگ را نمی خورد

ولی ما آشکارا یکدیگر را می خوریم

فریبکارانه پوستهای فریبا بر تن می کنیم

و وای بر غریبی که نزد ما آید.

ص :37


1- غرر الحکم : 2093 .
2- غرر الحکم : 7890 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/53/204 .
4- غرر الحکم : 9054 .
5- تحف العقول : 85 .
6- عیون أخبار الرِّضا : 2/177/5 .

ص :38

206 - الزنا

206 - زنا
اشاره

(1)

(2)

ص :39


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 17 باب 69 «الزِّنا» . وسائل الشیعة : 18 / 346 «أبواب حدّ الزِّنا» .
2- انظر : عنوان 101 «الحدود» . الإیمان : باب 271 ، الربا : باب 1436 ، الشهادة فی القضاء : باب 2081 .

1597 - النَّهیُ عَنِ الزِّنا
1597 - نهی از زنا

الکتاب :

وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنَی إنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلاً» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَن یَعمَلَ ابنُ آدَمَ عَملاً أعظَمَ عِندَ اللّهِ تبارکَ و تعالی مِن رَجُلٍ قَتَلَ نَبیّا أو إماما ، أو هَدَمَ الکَعبَةَ التی جَعَلَها اللّهُ عزّ و جلّ قِبلَةً لِعِبادِهِ ، أو أفرَغَ ماءَهُ فی امرَأةٍ حَراما . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما زَنی غَیُورٌ قَطُّ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِه تعالی : «و لا تَقْرَبُوا الزِنا إنّه کانَ فاحِشَةً» _: مَعصیَةً و مَقْتا فإنّ اللّهَ یَمقُتُهُ و یُبغِضُهُ ، قالَ : «و ساءَ سَبِیلاً» هُو أشَدُّ الناسِ عَذابا ، و الزنا مِن أکبَرِ الکَبائرِ . (5)

1597

نهی از زنا

قرآن :

«و به زنا نزدیک مشوید که آن فحشاست و بد راهی است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمیزاد هیچ کار [گناهی ]نکرد که نزد خداوند تبارک و تعالی سنگین تر از این باشد که پیامبری یا امامی را بکشد ، یا کعبه را، که خداوند عزّ و جلّ قبله بندگان خود قرار داده است، ویران کند ، یا به حرام، با زنی نزدیکی کند . (6)

امام علی علیه السلام :غیرتمند ، هرگز زنا نمی کند.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و به زنا نزدیک مشوید که آن فحشاست» _فرمود : یعنی، معصیت و نفرت انگیز است ؛ زیرا خداوند زنا را دشمن می دارد و از آن نفرت دارد . فرمود : «و بد راهی است» عذاب زناکار از همه گنهکاران سخت تر است و زنا از بزرگترین گناهان کبیره است .

ص :40


1- الإسراء : 32 .
2- (انظر) النور: 33 ، الفرقان: 68 .
3- بحار الأنوار : 79/20/9 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 305 .
5- بحار الأنوار : 79/19/5 .
6- متن روایت چنین است : «. . . یا به حرام آبش را در رحم زنی بریزد».

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أشَدَّ الناسِ عَذابا یَومَ القِیامَةِ رَجُلٌ أقَرَّ نُطفَتَهُ فی رَحِمٍ تَحْرُمُ علَیهِ . (1)

1598 - أکبَرُ الزِّنا
1598 - بزرگترین زنا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عزّ و جلّ عَلَی امرأةٍ ذاتِ بَعلٍ مَلَأتْ عَینَها مِن غَیرِ زَوجِها أو غَیرِ ذِی مَحرَمٍ مِنها ، فإنّها إن فَعَلَتْ ذلکَ أحبَطَ اللّهُ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتهُ ، فإن أوطَأتْ فِراشَهُ غَیرَهُ کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ أن یُحرِقَها بِالنارِ بعدَ أن یُعَذِّبَها فی قَبرِها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَمّا اُسرِیَ بِی مَرَرتُ بِنِسوانٍ مُعَلَّقاتٍ بِثُدُیِّهِنَّ فقلتُ : مَن هؤلاءِ یا جَبرئیلُ ؟ فقالَ : هؤلاءِ اللَّواتِی یُورِثْنَ أموالَ أزواجِهِنَّ أولادَ غَیرِهِم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن فَجَرَ بامرَأةٍ و لَها بَعلٌ ، انفَجَرَ مِن فَرجِهِما مِن صَدِیدٍ وادٍ مَسِیرَةَ خَمسِمِائَةِ عامٍ یَتَأذّی أهلُ النارِ مِن نَتْنِ رِیحِهِما ، و کانا مِن أشَدِّ الناسِ عَذابا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أ لا اُخبِرُکُم بأکبَرِ الزِّنا ؟ ......... هِی امرأةٌ تُوطِئُ فِراشَ زَوجِها فَتَأتِی بوَلَدٍ مِن غَیرِهِ فَتُلزِمُهُ زَوجَها ، فتِلکَ التِی لا یُکَلِّمُها اللّهُ ، و لا یَنظُرُ إلَیها یَومَ القِیامَةِ ، و لا یُزَکِّیها و لَها عَذابٌ ألِیمٌ . (5)

امام صادق علیه السلام :سخت ترین عذاب را در روز قیامت آن مردی دارد که نطفه خود را در رحمی که بر وی حرام است جای دهد .

1598

بزرگترین زنا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زن شوهرداری که مرد بیگانه ای یا نا محرمی چشمش را پر کرده باشد ، مورد خشم شدید خداوند عزّ و جلّ است ؛ زیرا که اگر چنین باشد، خداوند همه اعمال او را باطل گرداند و اگر به شوهر خود خیانت ورزد ، بر خداست که او را بعد از عذاب دادن در قبر، به آتش دوزخ بسوزاند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به معراج برده شدم، به زنانی برخوردم که از پستانهای خود آویزان بودند . پرسیدم : ای جبرئیل! اینها کیستند؟ گفت : اینها زنانی هستند که فرزندان غیر شوهران خود را وارث اموال آنان می کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه با زن شوهرداری زنا کند ، رودخانه ای از چرکابه به طول پانصد سال راه ، از شرمگاه آن دو جاری شود، به طوری که دوزخیان از بوی گند آنها متأذّی باشند و عذاب آنان از همه دوزخیان سخت تر باشد .

امام علی علیه السلام :آیا شما را از بزرگترین زنا خبر ندهم؟ . . . زنی که به شوهر خود خیانت کند و از بیگانه، فرزندی بیاورد و او را به شوهر خود منسوب کند؛ این همان زنی است که خداوند در روز قیامت با او سخن نمی گوید و به او توجّه نمی کند و تزکیه اش نمی کند و وی را عذابی دردناک باشد .

ص :41


1- بحار الأنوار:79/26/28.
2- . بحار الأنوار : 76/366/30.
3- بحار الأنوار : 79/19/6 .
4- . بحار الأنوار: 76/ 366/30.
5- بحار الأنوار : 79/26/27 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ تعالی و لا یُزَکِّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ ، مِنهُمُ المرأةُ تُوطِئُ فِراشَ زَوجِها . (1)

1599 - حِکمَةُ تَحریمِ الزِّنا
1599 - حکمت تحریم زنا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ ......... تَرکَ الزِّنا تَحصینا للنَّسَبِ ، و تَرکَ اللَّواطِ تَکثیرا للنَّسلِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سألَهُ الزِّندیقُ: لِمَ حَرَّمَ اللّهُ الزِّنا ؟ _: لِما فیهِ مِنَ الفَسادِ ، و ذَهابِ المَوارِیثِ ، و انقِطاعِ الأنسابِ لا تَعلَمُ المرأةُ فی الزِّنا مَن أحبَلَها ، و لا المَولودُ یَعلَمُ مَن أبُوهُ ، و لا أرحامٌ مَوصولةٌ ، و لا قَرابَةٌ مَعروفَةٌ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حُرِّمَ الزِّنا لِما فیهِ مِنَ الفَسادِ مِن قَتلِ الأنفُسِ ، و ذَهابِ الأنسابِ ، و تَرکِ التَّربیَةِ للأطفالِ ، و فَسادِ المَوارِیثِ ، و ما أشبَهَ ذلکَ مِن وُجُوهِ الفَسادِ . (4)

امام صادق علیه السلام :سه نفرند که خداوند متعال با آنان سخن نمی گوید و تزکیه شان نمی کند و آنان را عذابی دردناک است . یکی از آن سه نفر، زنی است که به شوهر خود خیانت کند .

1599

حکمت تحریم زنا

امام علی علیه السلام :خداوند واجب فرمود ......... ترک زنا را برای حفظ اصل و نسب، و ترک لواط را برای زیاد شدن نسل .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال زندیق که چرا زنا حرام شده است _فرمود : چون مایه فساد و از بین رفتن ارث و میراث و انقطاع نسل است . در زنا، زن نمی داند که چه کسی او را حامله کرده و فرزند نمی داند پدرش کیست ، نه نسبها پیوسته است و نه خویشاوندیها معلوم است .

امام رضا علیه السلام :زنا به علّت مفاسدی که در بردارد ، مانند قتل نفس ، از بین رفتن و مخدوش شدن اصل و نسب ، ترک تربیت کودکان ، تباه شدن موضوع ارث و میراث و امثال این مفاسد ، حرام شده است .

ص :42


1- . ثواب الأعمال : 312/5 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 252 .
3- بحار الأنوار : 103/ 368/ 2 .
4- بحار الأنوار : 79/ 24/ 19 .

(1)

1600 - آثارُ الزِّنا
1600 - پیامدهای زنا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ فی الزِنا سِتُّ خِصالٍ : ثلاثٌ مِنها فی الدنیا و ثلاثٌ فی الآخِرَةِ ، فأمّا التی فی الدنیا فَیَذهَبُ بالبَهاءِ ، و یُعَجِّلُ الفَناءَ ، و یَقطَعُ الرِّزقَ ، و أمّا التی فی الآخِرَةِ فَسُوءُ الحِسابِ ، و سَخَطُ الرحمنِ ، و الخُلُودُ فی النارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعٌ لا تَدخُلُ بَیتا واحِدَةٌ مِنهُنَّ إلاّ خَرِبَ و لم یَعمُرْ بالبَرَکَةِ : الخِیانَةُ ، و السَّرِقَةُ ، و شُربُ الخَمرِ ، و الزِّنا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الزِّنا یُورِثُ الفَقرَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الذُّنوبُ التی تَحبِسُ الرِّزقَ، الزنا . (5)

1600

پیامدهای زنا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! زنا شش پیامد دارد : سه پیامد در دنیا و سه دیگر در آخرت ؛ پیامدهای دنیایی اش این است که آبرو را می برد ، مرگ را شتاب می بخشد و روزی را می بُرد؛ و پیامدهای آخرتش حسابرسی سخت و دقیق ، خشم خدای رحمان، و جاودانگی در آتش است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که اگر یکی از آنها به هر خانه ای وارد شود آن را ویران می کند و آباد و با برکت نمی شود : خیانت ، دزدی ، شرابخواری و زنا .

امام علی علیه السلام :زنا ، فقر به بار می آورد.

امام صادق علیه السلام :[از جمله] گناهانی که جلو روزی را می گیرد ، زناست .

ص :43


1- (انظر) الزنا : باب 1603 .
2- بحار الأنوار : 79/22/15 .
3- . بحار الأنوار : 79/19/4.
4- بحار الأنوار : 79/23/18 .
5- . بحار الأنوار : 79/23/18 .

1601 - انتِشارُ الزِّنا
1601 - شیوع زنا

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :وَجَدْنا فی کتابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا ظَهَرَ الزِّنا مِن بَعدِی کَثُرَ مَوتُ الفَجْأةِ . (1)

عنه علیه السلام :وَجَدْنا فی کتابِ عَلیٍّ علیه السلام قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا کَثُرَ الزِّنا کَثُرَ مَوتُ الفَجْأةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا فَشا الزِّنا ظَهَرَتِ الزَّلازِلُ . (3)

1601

شیوع زنا

امام باقر علیه السلام :در کتاب رسول خدا صلی الله علیه و آله یافتیم که : چون بعد از من زنا آشکار گردد ، مرگهای ناگهانی زیاد شود .

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام یافتیم که فرموده است : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هرگاه زنا زیاد شود ، مرگهای ناگهانی افزایش یابد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه زنا شیوع یابد ، زمین لرزه ها پدیدار شود .

1602 - لِکُلِّ عُضوٍ حَظٌّ مِنَ الزِّنا
1602 - هر عضوی از بدن بهره ای از زنا دارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَلی کُلِّ نَفَسٍ مِن بَنی آدَمَ کُتِبَ حَظٌّ مِنَ الزِّنا أدرَکَ ذلکَ لا محالَةَ ، فالعَینُ زِناها النَّظَرُ ، و الرِّجلُ زِناها المَشیُ ، و الاُذُنُ زِناها الاستِماعُ . (4)

المسیحُ علیه السلام :أیُّما امرأةٍ استَعطَرَتْ و خَرَجَتْ لِیُوجَدَ رِیحُها فهِی زانِیَةٌ ، و کُلُّ عَینٍ زانِیَةٌ . (5)

1602

هر عضوی از بدن بهره ای از زنا دارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هر عضوی از اعضای انسان بهره ای از زنا نوشته شده که لا جرم به آن می رسد ؛ مثلاً زنای چشم نگاه کردن است و زنای پا ، رفتن و زنای گوش ، شنیدن .

مسیح علیه السلام :هر زنی که خود را خوشبو کند و بیرون رود تا بویش به مشام دیگران رسد ، زناکار است و هر چشمی [ که او را بنگرد ]زناکار است .

ص :44


1- الکافی : 2/374/2 .
2- بحار الأنوار : 79/27/31 .
3- تهذیب الأحکام : 3/148/318 .
4- کنز العمّال : 13026 انظر تمام الحدیث .
5- تنبیه الخواطر : 1/28 .

عنه علیه السلام :لا تَکُونَنَّ حَدیدَ النَّظَرِ إلی ما لَیسَ لکَ فإنّهُ لَن یَزنِی فَرجُکَ ما حَفِظتَ عَینَکَ ، فإن قَدَرتَ أن لا تَنظُرَ إلی ثَوبِ المرأةِ التی لا تَحِلُّ لکَ فافعَل . (1)

(2)

1603 - حَدُّ الزِّنا
1603 - حدّ زنا

الکتاب :

الزّانِیَةُ و الزَّانِی فاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ إنْ کُنْتُم تُؤمِنُونَ بِاللّهِ والْیَومِ الآخِرِ وَ لْیَشهَدْ عَذابَهُما طائفَةٌ مِن الْمُؤمِنِینَ» . (3)

(4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَدُّ الزانی أشَدُّ مِن حَدِّ القاذِفِ ، و حَدُّ الشارِبِ أشَدُّ مِن حَدِّ القاذِفِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :یُجلَدُ الزانِی أشَدَّ الجَلدِ و جَلدُ المُفتَرِی بَینَ الجَلدَینِ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :عِلَّةُ ضَربِ الزانِی علی جَسَدِهِ بِأشَدِّ الضَّربِ لِمُباشَرَتِهِ الزِّنا ، و استِلذاذِ الجَسَدِ کُلِّهِ بهِ ، فَجُعِلَ الضَّربُ عُقوبَةً لَهُ ، و عِبرَةً لِغَیرِهِ ، و هُو أعظَمُ الجِنایاتِ . (7)

مسیح علیه السلام :نباید به آنچه (زنی) که تعلّق به تو ندارد خیره شوی ؛ چه تا زمانی که چشم خود را نگه داری هرگز مرتکب زنا نشوی . اگر توانی که [حتّی] به جامه زن نا محرم نگاه نکنی چنین کن .

1603

حدّ زنا

قرآن :

«زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید . و اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید مبادا که در دین خدا نسبت به آن دو دستخوش ترحّم شوید . و باید که به هنگام مجازات آن دو ، گروهی از مؤمنان حاضر باشند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :[ضربه] حدّ زناکار باید محکمتر از ضربه حدّ افترا زننده [به زنا ]باشد و ضربه حدّ شراب خوار محکمتر از ضربه حدّ افترا زننده [به شرابخواری] .

امام کاظم علیه السلام :زناکار با سخت ترین ضربه تازیانه زده می شود و افترا زننده با ضربات متوسّط .

امام رضا علیه السلام :علّت آن که بر پیکر زناکار باید با سخت ترین ضربات تازیانه زد ، این است که بدن، مرتکب زنا شده و با تمام وجود از آن لذّت برده است . از این رو، تازیانه به عنوان کیفر بدن و درس عبرت برای دیگران قرار داده شده است و زنا، بزرگترین جنایت است .

ص :45


1- تنبیه الخواطر : 1/62 .
2- (انظر) الطِّیب : باب 2401 .
3- النور : 2 .
4- (انظر) النساء: 15 ، 16 .
5- بحار الأنوار : 79/33/2 .
6- بحار الأنوار : 79/33/3 .
7- عیون أخبار الرِّضا : 2/97/1 .

(1)

1604 - حَدُّ الزِّنا بِالعُنفِ
1604 - کیفر زنا کردن به زور

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن رَجُلٍ اغتَصَبَ امرأةً فَرجَها _: یُقتَلُ مُحصَنا کانَ أو غَیرَ مُحصَنٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کابَرَ الرَّجُلُ المَرأةَ علی نَفسِها ضُرِبَ ضَربَةً بِالسَّیفِ ماتَ مِنها أو عاشَ . (3)

(4)

1604

کیفر زنا کردن به زور

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حکم مردی که به زور به زنی تجاوز کند _فرمود : باید کشته شود، خواه دارای همسر باشد یا نباشد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه مرد، به زور با زن زنا کند، کیفرش یک ضربه شمشیر است، خواه بر اثر آن بمیرد، یا جان به در بَرَد.

1605 - وَلَدُ الزِّنا
1605 - زنا زاده

الکتاب :

وَ لاَ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخرَی وَ إنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إلَی حِمْلِهَا لاَ یُحْمَلْ مِنهُ شَیءٌ وَ لَو کانَ ذا قُربَی إنَّما تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَونَ رَبَّهُم بِالْغَیبِ وَ أقامُوا الصَّلاَةَ وَ مَنْ تَزَکَّی فَإنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَ إلَی اللّهِ الْمَصِیرُ» . (5)

1605

زنا زاده

قرآن :

«هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نکشد و اگر گران باری [کسی را] به حمل کردن بار خود فرا خواند ، از آن چیزی برداشته نمی شود، هر چند خویشاوند او باشد . تو فقط کسانی را بیم می دهی که از پروردگارشان ، در نهان ، بیمناکند و نماز می گزارند و هر که پاک شود برای خود پاک شده است . و بازگشت همه به سوی خداست» .

ص :46


1- (انظر) بحار الأنوار : 79 / 30 باب 70 .
2- الکافی : 7/189/1 .
3- الکافی : 7/189/4 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 381 باب 17 .
5- فاطر : 18 .

«إن تَکْفُرُوا فَإنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنکُم وَ لاَ یَرضَی لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَ إن تَشکُرُوا یَرْضَهُ لَکُم وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزرَ أُخرَی ثُمَّ إلَی رَبِّکُم مَّرجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» . (1)

منِ اهتَدَی فَإنَّمَا یَهتَدِی لِنَفسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإنَّمَا یَضِلُّ عَلَیها وَ لاَ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخرَی وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً» . (2)

قُلْ أ غَیْرَ اللّهِ أبْغِی رَبّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیءٍ وَ لاَ تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إلاَّ عَلَیها وَ لاَ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخرَی ثُمَّ إلَی رَبِّکُم مَّرجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» . (3)

أمْ لَم یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسی * وَ إبراهِیمَ الّذِی وَفّی * ألاّ تَزِرُ وازِرةٌ وِزرَ أُخرَی» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیسَ عَلی وَلَدِ الزِّنا مِن وِزرِ أبَوَیهِ شَیءٌ . (5)

المستدرک علی الصحیحین :إنما کان رجل من المنافقین یؤذی رسول اللّه صلی الله علیه و آله : فقال: من یَعذرُنی من فلان؟ قیل : یا رسولَ اللّهِ ، معَ ما به ولد زنا.

فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : هو شرّ الثلاثة . (6)

«اگر ناسپاسی کنید ، خدا از شما بی نیاز است و ناسپاسی را برای بندگانش نمی پسندد و اگر سپاسگزار باشید، آن را برای شما می پسندد . و هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد . بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است . او شما را از کارهایی که می کرده اید آگاه می کند و او به آنچه در دلها می گذرد آگاه است» .

«هرکه هدایت شود به سود خود هدایت شده و هر که گمراه شود به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار دیگری را بر ندارد و ما هیچ قومی را عذاب نمی کنیم تا آن گاه که برایشان پیامبری بفرستیم» .

«بگو : آیا جز اللّه ، پروردگاری جویم؟ او پروردگار هر چیزی است و هر کس تنها کیفر کار خویش را می بیند . و کسی بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد . سپس بازگشت همه شما به سوی پروردگارتان است و او شما را به چیزهایی که در آن اختلاف می ورزیدید آگاه می کند» .

«آیا به آنچه در صحیفه های موسی آمده خبر داده نشد؟ و از ابراهیم که حقّ رسالت را ادا کرد؟ که هیچ کس بار گناه دیگری را بر ندارد؟» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنا زاده هیچ مسئولیتی در قبال گناه پدر و مادر خود ندارد .

المستدرک علی الصحیحین :مردی منافق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را آزار می داد ، حضرت فرمود : چه کسی مرا معذور می دارد تا او را به سزای خود برسانم؟ گفته شد : ای پیامبر خدا ! با این همه شرارت ، زنا زاده هم هست . پیامبر خدا فرمود : به خدا سوگند او از پدر و مادر زناکار خود بدتر است .

ص :47


1- الزمر : 7 .
2- الإسراء : 15 .
3- الأنعام : 164 .
4- النجم : 36 _ 38 .
5- کنز العمّال : 13091 .
6- المستدرک علی الصحیحین : 2/234/2855.

1606 - عَلاماتُ وَلَدِ الزِّنا
1606 - نشانه های زنا زاده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَذَبَ مَن زَعَمَ أنّهُ وُلِدَ مِن حَلالٍ و هُو یُحِبُّ الزِّنا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ لِوَلَدِ الزِّنا علاماتٍ: أحَدُها بُغضُنا أهلَ البَیتِ ، و ثانیها أنَّهُ یَحِنُّ إلی الحَرامِ الذی خُلِقَ مِنهُ ، و ثالِثُها الاِستِخفافُ بالدِّینِ ، و رابِعُها سُوءُ المَحضَرِ لِلنّاسِ ، و لا یُسِیءُ مَحضَرَ إخوانِهِ إلاّ مَن وُلِدَ علی غَیرِ فِراشِ أبِیهِ ، أو حَمَلَتْ بهِ اُمُّهُ فی حَیضِها . (2)

عنه علیه السلام :علاماتُ وَلَدِ الزِّنا ثَلاثٌ : سُوءُ المَحضَرِ، و الحَنِینُ إلی الزِنا ، و بُغضُنا أهلَ البَیتِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن شَعَفَ بمَحَبَّةِ الحَرامِ و شَهوَةِ الزِّنا فهُو شِرْکُ شَیطانٍ . (4)

1606

نشانه های زنا زاده

امام علی علیه السلام :دروغ می گوید کسی که زنا را دوست داشته باشد و خود را حلال زاده پندارد .

امام صادق علیه السلام :زنا زاده نشانه هایی دارد: اول آن که با ما خاندان دشمنی می ورزد ، دوم آن که به همان کار حرامی که بر اثر آن آفریده شده است (زنا) علاقه دارد ، سوم آن که به دین اهمّیتی نمی دهد ، چهارم آن که بد محضر است [ و مردم نشست و برخاست را با وی خوش ندارند] . و کسی برای برادران خود بد محضر نمی شود، مگر کسی که نطفه اش از حرام یا حیض بسته شده باشد .

امام صادق علیه السلام :نشانه های زنا زاده سه چیز است : بد مجلس (بدخو) بودن ، علاقه مندی به عمل زنا و نفرت از ما اهل بیت .

امام صادق علیه السلام :کسی که شیفته لذّت حرام و شهوت زنا باشد ، شیطان در نطفه او شریک بوده است .

ص :48


1- بحار الأنوار:79/18/1.
2- . بحار الأنوار: 75/279/2.
3- بحار الأنوار: 79/19/3.
4- . الخصال : 217/40 .

1607 - الدَّیُّوثُ
1607 - دیّوث

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیلةَ اُسرِیَ بِی ......... رَأیتُ امرأةً یُحرَقُ وَجهُها وَ یداها ، و هِی تَأکُلُ أمعاءَها ......... ، فإنّها کانَت قَوّادَةً . (1)

1607

دیّوث

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بوی بهشت از فاصله ای به مسافت پانصد سال احساس می شود ولی عاق و دیّوث آن را احساس نمی کنند . عرض شد : ای رسول خدا ! دیّوث کیست؟ فرمود : مردی که زنش زنا دهد و او از آن اطلاع داشته باشد .

امام باقر علیه السلام :خداوند نماز سه نفر را نمی پذیرد ؛ یکی از آنها دیّوث است که با زنش زنا می شود .

1608 - القِیادَةُ
1608 - پا اندازی

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قال رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنِّ الجَنَّة لَیُوجَدُ ریحُها مِنْ مَسیرةِ خمسمائة عامٍ، و لا یَجدُها عاقٌ و لا دَیّوثٌ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الدَّیُّوثُ ؟ قالَ: الذی تَزنِی امرَأتُهُ و هُو یَعلَمُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ثلاثةٌ لا یَقبَلُ اللّهُ لَهُم صلاةً : مِنهُمُ الدَیُّوثُ الذی یُفجَرُ بِامرَأتِهِ . (3)

(4)

1608

پا اندازی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به معراج برده شدم . . . زنی را دیدم که چهره و دو دستش می سوزد و روده های خود را می خورد . . . ؛ زیرا پا انداز و جا کش بوده است .

1609 - النَّوادِرُ
1609 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ عزّ و جلّ ......... : شَیخٌ زانٍ ، و مَلِکٌ جَبّارٌ ، و مُقِلٌّ مُختالٌ . (5)

1609

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس اند که خداوند عزّ و جلّ با آنان سخن نمی گوید . . . : پیر مردِ زناکار ، فرمانروایِ ستمکار و تهیدستِ متکبّر .

ص :49


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/11/24 .
2- بحار الأنوار : 79/114/1 .
3- . بحار الأنوار : 79/115/9 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 79 / 114 باب 84 .الغَیرة : باب 3097 .
5- ثواب الأعمال : 265/12 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مُدمِنُ الزِّنا و السَّرَقِ و الشُّربِ کَعابِدِ وَثَنٍ . (1)

عنه علیه السلام :أوحَی اللّهُ إلی موسی ......... لا تَزنُوا فَتَزنِی نِساؤکُم، و مَن وَطِئَ فُرُشَ امرِئٍ مسلمٍ وُطِئَ فِراشُهُ ، کما تَدِینُ تُدانُ . (2)

عنه علیه السلام :عِفُّوا عَن نِساءِ الناسِ تَعِفُّ نِساؤکُم . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :کسی که به زنا و دزدی و شرابخواری معتاد باشد ، مانند بت پرست است .

امام صادق علیه السلام :خداوند به موسی وحی فرمود : . . . زنا نکنید که زنانتان زنا می دهند . و هر که به همسر مردی مسلمان خیانت کند ، به همسرش خیانت کنند . با هر دست که بدهی، از همان دست می گیری .

امام صادق علیه السلام :نسبت به زنان مردم عفیف باشید، تا به زنان شما عفّت ورزند .

ص :50


1- بحار الأنوار : 79/24/22 .
2- بحار الأنوار : 79/27/32 .
3- الأمالی للصدوق : 364/449 .
4- (انظر) العفّة : باب 2710 .

207 - الزهد

207 - زهد
اشاره

(1)

(2)

ص :51


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 309 باب 58 «الزُّهد و درجاته» . کنز العمّال : 3 / 181 _ 246 «الزُّهد» . کنز العمّال : 3 / 241 «زهد النبیّ صلی الله علیه و آله » . کنز العمّال : 13 / 184 «زهد أمیر المؤمنین علیه السلام » .
2- انظر : عنوان 5 «الآخرة» ، 163 «الدنیا» ، 517 «النفس» . 535 «الهوی» ، 499 «المال» . الإیمان : باب 286 ، الجاه : باب 656 ، العلم : باب 2852 . العبادة : باب 2465 ، المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 680 ، الیقین : باب 4195 .

1610 - فَضلُ الزُّهدِ
1610 - ارزش زهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما اتَّخَذَ اللّهُ نَبِیّا إلاّ زاهِدا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما تَعَبَّدُوا للّهِِ بشَیءٍ مِثلِ الزُّهدِ فی الدنیا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لابن مسعودٍ _: یا بنَ مسعودٍ ، النارُ لِمَن رَکِبَ مُحَرَّما و الجَنَّةُ لِمَن تَرَکَ الحلالَ ، فعلَیکَ بِالزُّهدِ ، فإنّ ذلکَ مِمّا یُباهِی اللّهُ بِهِ الملائکةَ ، و بهِ یُقبِلُ (اللّهُ) علَیکَ بِوَجهِهِ و یُصَلِّی علَیکَ الجَبّارُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما عُبِدَ اللّهُ بِشَیءٍ أفضَلَ مِنَ الزُّهدِ فی الدنیا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :طُوبی لِمَن تَواضَعَ للّهِِ عَزَّ ذِکرُهُ و زَهِدَ فیما أحَلَّ لَهُ مِن غَیرِ رَغبةٍ عن سُنَّتی ، و رَفَضَ زَهرَةَ الدنیا مِن غَیرِ تَحَوُّلٍ عن سُنَّتی . (5)

1610

ارزش زهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هیچ پیامبری را برنگزید ، مگر آن که زاهد بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند را با هیچ عبادتی همانند دل برکندن از دنیا نپرستیدند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابن مسعود _فرمود : ای پسر مسعود! آتش، از آنِ کسی است که مرتکب حرام شود و بهشت از آنِ کسی که حلال را وا گذارد . پس بر تو باد زهد ؛ زیرا زهد، از چیزهایی است که خداوند به آن بر فرشتگان می بالد و با زهد است که خداوند به تو رو می کند و خداوند جبّار بر تو درود می فرستد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به چیزی برتر از بی اعتنایی به دنیا عبادت نشده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال کسی که برای خداوند، عزّ ذکره، فروتنی کند و از آنچه برایش حلال کرده نیز کناره گیرد بی آن که از سنّت من روی گرداند؛ زرق و برق دنیا را کنار نهد، بی آن که از سنّت من منحرف شود .

ص :52


1- مستدرک الوسائل : 12 / 51/13488 .
2- بحار الأنوار : 70/322 .
3- . بحار الأنوار : 77/96/1 .
4- مستدرک الوسائل : 12/50/13488 .
5- تحف العقول : 30 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الزُّهدُ أقَلُّ ما یُوجَدُ و أجَلُّ ما یُعهَدُ ، و یَمدَحُهُ الکُلُّ ، و یَترُکُهُ الجُلُّ . (1)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ شِیمَةُ المُتَّقِینَ و سَجِیَّةُ الأوّابِینَ . (2)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ مَتجَرٌ رابِحٌ . (3)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ ثَروةٌ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ علامَةَ الراغِبِ فی ثوابِ الآخِرَةِ زُهدُهُ فی عاجِلِ زَهرَةِ الدنیا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جُعِلَ الخَیرُ کُلُّهُ فی بَیتٍ ، و جُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهدَ فی الدنیا . (6)

1611 - التَّزَیُّنُ بِالزُّهدِ
1611 - آراسته شدن به زهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِ اللّهِ تعالی : «و آتَیناهُ الحُکْمَ صَبِیّا» (7) _: یَعنِی الزُّهدَ فی الدنیا ، و قالَ اللّهُ تعالی لموسی : یا موسی ، إنّهُ لَن یَتَزَیَّنَ المُتَزَیِّنُونَ بِزِینَةٍ أزیَنَ فی عَینی مِثلَ الزُّهدِ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، إنَّ اللّهَ قد زَیَّنَکَ بزِینَةٍ لَم یُزَیَّنِ العِبادُ بِزینَةٍ أحَبَّ إلیَ اللّهِ مِنها ، زَیَّنَکَ بالزُّهدِ فی الدنیا و جَعَلَکَ لا تَرْزَأُ مِنها شیئا و لا تَرْزَأُ مِنکَ شیئا . (9)

امام علی علیه السلام :زهد، کمیابترین پدیده ها و والاترین چیزی است که از آن یاد می شود؛ همگان آن را می ستایند، ولی بیشتر مردم آن را رها می سازند .

امام علی علیه السلام :زهد خوی پرهیزگاران است و خصلتِ همیشه توبه کنندگان .

امام علی علیه السلام :زهد ، تجارتی سودآور است .

امام علی علیه السلام :زهد ، یک ثروت است .

امام علی علیه السلام :نشانه کسی که به پاداش آخرت رغبت دارد، زهد ورزیدن به زرق و برق دنیاست .

امام صادق علیه السلام :همه خیر در یک خانه نهاده شده و کلید آن ، دل بر کندن از دنیا قرار داده شده است .

1611

آراسته شدن به زهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «و در کودکی به او دانایی عطا کردیم» _فرمود : یعنی، زهد و بی رغبتی به دنیا . خداوند متعال به موسی فرمود : ای موسی! آراستگان ، خود را به هیچ زیوری نیاراستند، که همانند زهد در نظرم زیبا آید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! خداوند تو را به زیوری آراسته، که بندگان را به زیوری دوست داشتنی تر از آن نزد خود نیاراسته است ؛ تو را با بی رغبتی به دنیا آراسته و چنانت قرار داده که نه تو از او به نوایی می رسی و نه او از تو .

ص :53


1- غرر الحکم : 2021 .
2- . غرر الحکم : 1713 .
3- غرر الحکم : 550 .
4- . نهج البلاغة : الحکمة 4 .
5- بحار الأنوار:73/52/24.
6- . بحار الأنوار:73/49/20.
7- مریم : 12 .
8- . بحار الأنوار : 77/94/1.
9- الأمالی للطوسی : 181/303 .

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، إنّ اللّهَ تعالی زَیَّنَکَ بزینَةٍ لَم یُزَیِّنِ العِبادَ بزینَةٍ هِی أحَبُّ إلَیهِ مِنها ، زَهَّدَکَ فیها ، و بَغَّضَها إلَیکَ ، و حَبَّبَ إلَیکَ الفُقَراءَ فَرَضِیتَ بهِم أتباعا ، و رَضُوا بکَ إماما . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ فیما ناجَی اللّهُ به موسی علیه السلام : ......... ما تَزَیَّنَ لی المُتَزَیِّنُونَ بمِثلِ الزُّهدِ فی الدنیا عَمّا بِهِمُ الغِنی عنه . (2)

(3)

1612 - الزُّهدُ وَالدِّینُ
1612 - زهد و دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الزُّهدُ أصلُ الدِّینِ . (4)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ ثَمَرَةُ الدِّینِ . (5)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ أساسُ الیَقینِ . (6)

عنه علیه السلام :علَیکَ بالزُّهدِ ، فإنّهُ عَونُ الدِّینِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! خداوند متعال تو را به زیوری آراسته که بندگان را به زیوری محبوبتر از آن نزد خود نیاراسته است ؛ تو را به دنیا بی رغبت کرد و آن را منفور تو ساخت و محبّت تهیدستان را در دل تو نهاد ؛ پس تو، به داشتن پیروانی چون آنان خرسندی و آنان به داشتن امامی چون تو .

امام باقر علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام این بود : . . . آراستگان ، خود را برای من به زیوری نیاراستند که همانند بی رغبتی به دنیا در آنچه بدان نیاز ندارند، باشد .

1612

زهد و دین

امام علی علیه السلام :زهد ، ریشه دین است.

امام علی علیه السلام :زهد ، میوه دین است .

امام علی علیه السلام :زهد ، شالوده یقین است .

امام علی علیه السلام :بر تو باد زهد ، که آن یاور دین است .

ص :54


1- بحار الأنوار : 40/330/13 .
2- بحار الأنوار : 13/349/37 .
3- (انظر) الزینة : باب 1695 .
4- غرر الحکم : 487 .
5- غرر الحکم : 412 .
6- غرر الحکم : 516 .
7- غرر الحکم : 6098 .

عنه علیه السلام :إنَّ مِن أعوَنِ الأخلاقِ علی الدِّینِ الزُّهدَ فی الدنیا . (1)

(2)

1613 - حَقیقَةُ الزُّهدِ
1613 - حقیقت زهد

الکتاب :

إذْ تُصْعِدُونَ وَ لاَ تَلْوُونَ عَلَی أحَدٍ و الرَّسُولُ یَدْعُوکُم فِی أُخْراکُم فَأثابَکُمْ غَمّا بِغَمٍّ لِّکَیْلاَ تَحْزَنُوا عَلَی ما فاتَکُم وَ لاَ مَا أصابَکُم و اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» . (3)

لِکَیْلا تَأْسَوا عَلَی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ و اللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الزُّهدُ فی الدنیا قَصرُ الأمَلِ، و شُکرُ کُلِّ نِعمَةٍ ، و الوَرَعُ عن کُلِّ ما حَرَّمَ اللّهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الزُّهدُ لَیسَ بتَحریمِ الحَلالِ ، و لکنْ أن یکونَ بما فی یَدَیِ اللّهِ أوثَقَ مِنهُ بما فی یَدَیهِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الزُّهدُ کُلُّهُ فی کَلِمَتَینِ مِنَ القُرآنِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «لِکَیْلا تَأْسَوا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» فَمَن لم یَأسَ عَلَی الماضِی و لم یَفرَحْ بالاْتی فهُو الزاهِدُ . (7)

امام علی علیه السلام :از خویهایی که بیشترین کمک را به دین می کند ، بی رغبتی به دنیاست .

1613

حقیقت زهد

قرآن :

«آنگاه که در حال گریز [از کوه] بالا می رفتید و به کسی توجّه نمی کردید و پیامبر شما را از پشت سرتان فرا می خواند . پس [خداوند] به سزای [این کار] ، غمی بر غم شما افزود . تا برای آنچه از دست داده اید یا آنچه به شما رسیده است، اندوهگین نشوید . خدا از هر کاری که می کنید آگاه است» .

«تا بر آنچه از دستتان می رود اندوهگین نشوید و به آنچه دستتان می آید شادمانی نکنید . و خدا هیچ متکبّر فخر فروشی را دوست ندارد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی رغبتی به دنیا عبارت است از کوتاه کردن آرزو و به جای آوردن شکر هر نعمتی و پرهیز از هر آنچه خداوند حرام کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زهد ، به معنای حرام کردن حلال [بر خود] نیست ، بلکه بدین معناست که انسان اطمینانش به آنچه در دست خداست بیشتر باشد از آنچه در دست خود اوست .

امام علی علیه السلام :همه زهد در دو جمله قرآن آمده است ؛ خداوند متعال فرموده : «تا بر آنچه از دستتان می رود، اندوهگین نشوید و بر آنچه به دستتان می آید، شادمانی نکنید» . بنا بر این ، کسی که بر گذشته اندوه نخورد و برای آنچه به دستش می رسد شاد نشود ، زاهد است .

ص :55


1- الکافی : 2/128/3 .
2- (انظر) الدین : باب 1298 .
3- آل عمران : 153 .
4- الحدید : 23 .
5- تحف العقول : 58 .
6- بحار الأنوار : 77/172/8 .
7- بحار الأنوار:78/70/27.

عنه علیه السلام :الزُّهدُ کَلِمَةٌ بینَ کَلِمَتَینِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «لِکَیْلا تَأْسَوا عَلَی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ و اللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ » فَمَن لَم یَأسَ علی الماضِی ، و لَم یَفرَحْ بالآتی فقد أخَذَ الزُّهدَ بِطَرَفَیهِ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ ، إنّما الناسُ ثلاثةٌ : زاهِدٌ ، و راغِبٌ ، و صابِرٌ ، فأمّا الزاهِدُ فلا یَفرَحُ بِشیءٍ مِنَ الدنیا أتاهُ ، و لا یَحزَنُ علی شَیءٍ منها فاتَهُ ، و أمّا الصابرُ فَیَتَمَنّاها بِقَلبِهِ فإن أدرَکَ مِنها شَیئا صَرَفَ عنها نَفسَهُ لِما یَعلَمُ مِن سُوءِ عاقِبَتِها ، و أمّا الراغبُ فلا یُبالِی مِن حِلٍّ أصابَها أم مِن حَرامٍ . (2)

عنه علیه السلام :یا بنَ آدَمَ ، لا تَأسَفْ علی مَفقودٍ لا یَرَدُّهُ إلیکَ الفَوتُ ، و لا تَفرَحْ بمَوجُودٍ لا یَترُکُهُ فی یَدَیکَ المَوتُ . (3)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ أن لا تَطلُبَ المَفقودَ حتّی یَعدَمَ المَوجودُ . (4)

امام علی علیه السلام :زهد در دو جمله فراهم آمده است ؛ خدای متعال فرموده : «تا بر آنچه از دستتان رفته اندوهگین نشوید و به آنچه دستتان می آید شادمانی نکنید . و خدا هیچ متکبّر فخر فروشی را دوست ندارد» . بنا بر این ، کسی که برای از دست رفته افسوس نخورد و برای آنچه به دستش می رسد شاد نشود ، هر دو جانب زهد را رعایت کرده است .

امام علی علیه السلام :ای مردم! مردم سه گروهند : دنیا گریز و دنیا خواه و شکیبا . دنیا گریز، هرگاه به چیزی از دنیا دست یابد، شاد نمی شود و هرگاه چیزی از آن را از دست دهد افسوس نمی خورد . و شکیبا، در دل آرزوی دنیا را دارد، اما اگر به چیزی از دنیا دست یابد، چون عاقبت بد و ناگوار آن را می داند، خود را از آن باز می دارد . و دنیاخواه، اهمیتی نمی دهد که از راه حلال به دنیا برسد، یا از راه حرام .

امام علی علیه السلام :ای پسر آدم! برای آنچه از دست رفته و باز نمی گردد، افسوس مخور و برای آنچه در دست داری، اما مرگْ آن را در دستانت باقی نمی گذارد، شادی مکن .

امام علی علیه السلام :زهد آن است که تا موجودی ات از بین نرفته ، در طلب نا داشته بر نیایی .

ص :56


1- . بحار الأنوار: 70/317/23.
2- بحار الأنوار:10/120/1.
3- . تنبیه الخواطر : 2/114 .
4- غرر الحکم : 1259 .

عنه علیه السلام :الزُّهدُ تَقصیرُ الآمالِ ، و إخلاصُ الأعمالِ . (1)

عنه علیه السلام :أصلُ الزُّهدِ حُسنُ الرَّغبَةِ فیما عندَ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ، الزَّهادَةُ قَصْرُ الأمَلِ، و الشُکرُ عندَ النِّعَمِ ، و التَّوَرُّعُ عندَ المَحارِمِ ، فإن عَزَبَ ذلکَ عنکُم فلا یَغلِبِ الحَرامُ صَبرَکُم ، و لا تَنسَوْا عندَ النِّعَمِ شُکرَکُم . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الزُّهدِ _: الرَّغبَةُ فی التَّقوی و الزَّهادَةُ فی الدنیا . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: اللّهُمّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و اجعَلْ ثَنائی علَیکَ و مَدحِی إیّاکَ و حَمدِی لکَ فی کُلِّ حالاتِی حتّی لا أفرَحَ بما آتَیتَنی مِن الدنیا ، و لا أحزَنَ علی ما مَنَعتَنی فیها . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لیسَ الزُّهدُ فی الدنیا بِإضاعَةِ المالِ ، و لا بِتَحریمِ الحَلالِ ، بلِ الزُّهدُ فی الدنیا أن لا تکونَ بما فی یَدِکَ أوثَقَ مِنکَ بما فی یَدِ اللّهِ عزّ و جلّ . (6)

امام علی علیه السلام :زهد، کوتاه کردن آرزوهاست و خالص کردن اعمال .

امام علی علیه السلام :ریشه زهد ، رغبتِ شایسته داشتن است به آنچه نزد خداست .

امام علی علیه السلام :ای مردم! زهد، کوتاهی آرزو و گزاردن شکر نعمتها و خویشتنداری در هنگام روبرو شدن با حرامهاست . اگر این زهد از شما برنیامد ، [لااقل ]نباید که حرام بر شکیباییِ شما چیره آید و سپاسگزاری از نعمتها را فراموش کنید .

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که زهد چیست؟ _فرمود : رغبت به تقوی و بی رغبتی به دنیا .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : پروردگارا ! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا در همه حال به ستایش و مدح و سپاسگزاری از خودت برگمار، تا بر آنچه از دنیا به من داده ای، شاد نشوم و برای آنچه از من در دنیا باز داشته ای، غم مخورم .

امام صادق علیه السلام :بی رغبتی به دنیا، به استفاده نکردن از مال و ثروت و یا حرام کردن حلال [بر خود] نیست ، بلکه بی رغبتی به دنیا آن است که به آنچه در دست داری، از آنچه در دست خداوند عزّ و جلّ است مطمئن تر نباشی .

ص :57


1- غرر الحکم : 1844 .
2- غرر الحکم : 3086 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 81 .
4- تحف العقول : 225 .
5- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 21 .
6- بحار الأنوار:70/310/4.

عنه علیه السلام :قِیلَ لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : ما الزُّهدُ فی الدنیا ؟ قالَ : تَنَکُّبُ حَرامِها . (1)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ مِفتاحُ بابِ الآخِرَةِ ، و البَراءةِ مِنَ النارِ ، و هُو تَرکُکَ کُلَّ شیءٍ یَشغَلُکَ عنِ اللّهِ ، مِن غَیرِ تَأسُّفٍ علی فَوتِها ، و لا إعجابٍ فی تَرکِها ، و لا انتِظارِ فَرَجٍ مِنها ، و لا طَلَبِ مَحمَدَةٍ علَیها ، و لا عِوَضٍ مِنها ، بل تَری فَوتَها راحَةً و کَونَها آفَةً ، و تکونُ أبدا هارِبا مِنَ الآفَةِ ، مُعتَصِما بِالرّاحَةِ . (2)

(3)

1614 - صِفاتُ الزّاهِدِ
1614 - صفات زاهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قلتُ : یا جَبرَئیلُ ، فما تَفسیرُ الزُّهدِ ؟ قالَ : الزاهِدُ یُحِبُّ مَن یُحِبُّ خالِقُهُ ، و یُبغِضُ مَن یُبغِضُ خالِقُهُ ، و یَتَحَرَّجُ مِن حَلالِ الدنیا و لا یَلتَفِتُ إلی حَرامِها ، فإنَّ حلالَها حِسابٌ و حَرامَها عِقابٌ ، و یَرحَمُ جَمیعَ المسلمینَ کما یَرحَمُ نفسَهُ ، و یَتَحَرَّجُ مِنَ الکلامِ کما یَتَحَرَّجُ مِنَ المَیتةِ التی قدِ اشْتَدَّ نَتْنُها ، و یَتَحَرَّجُ عن حُطامِ الدنیا ، و زِینَتِها کما یَتَجَنَّبُ النارَ أن تَغشاهُ ، و یَقْصُرُ أمَلَهُ ، و کان بَینَ عَینَیهِ أجَلُهُ . (4)

امام صادق علیه السلام :به امیر المؤمنین علیه السلام عرض شد : زهدِ به دنیا چیست؟ فرمود : فرو گذاشتن حرامِ آن .

امام صادق علیه السلام :زهد کلید درِ آخرت است و برائت از آتش . زهد آن است که هر چه تو را از خدا باز دارد رها کنی ، بی آن که بر از دست دادن آن افسوس خوری و نه بر اثر فرو گذاشتن آن دچار خودپسندی شوی و نه چشمداشت گشایشی از آن داشته باشی و نه خواهان ستایشی در قبال این کار و نه طالب عوض و جبران آن باشی . بلکه از دست دادن آن را مایه آسایش و بودن آن را آفتی [برای خود ]دانی و همواره از آفت گریزان باشی و به آسایش چنگ زنی .

1614

صفات زاهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گفتم : ای جبرئیل! تفسیر زهد چیست؟ گفت : زاهد، آنچه را که آفریدگارش دوست دارد ، دوست می دارد و آنچه را آفریدگارش ناخوش دارد ، ناخوش می دارد و از حلال دنیا می پرهیزد و به حرام آن توجّه نمی کند ؛ زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش کیفر؛ و [زاهد ]همچنان که به خودش رحم می کند، به همه مسلمانان نیز رحم می کند و همچنان که از مردار گندیده بسیار بد بو، دوری می کند از سخن گفتن نیز می پرهیزد و همچنان که از آتش دوری می کند، که مبادا او را فرا گیرد، از خُرده ریزه های دنیا نیز کناره می گیرد و آرزویش کوتاه است و مرگ را در برابر چشمِ خود دارد .

ص :58


1- . بحار الأنوار : 70/310/2 .
2- بحار الأنوار : 70/315/20 .
3- (انظر) الرضا بالقضاء : باب 1523 . المحجّة البیضاء : 7 / 345 .
4- بحار الأنوار : 77/20/4 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الزاهدُ فی الدنیا مَن لَم یَغلِبِ الحَرامُ صَبرَهُ ، و لَم یَشغَلِ الحَلالُ شُکرَهُ . (1)

عنه علیه السلام :الزاهدُ فی الدنیا کُلَّما ازدادَتْ لَهُ تحلّیا إزدادَ عَنها تَوَلِّیا . (2)

عنه علیه السلام :الزاهِدونَ فی الدنیا قومٌ وُعِظُوا فاتَّعَظُوا ، و اُخِیفُوا فَحَذِرُوا ، و عُلِّمُوا فَتَعَلَّمُوا ، و إن أصابَهُم یُسرٌ شَکَرُوا ، و إن أصابَهُم عُسْرٌ صَبَرُوا . (3)

عنه علیه السلام :لا یکونُ زاهِدا حتّی یکونَ مُتَواضِعا . (4)

عنه علیه السلام_ فی صفة الزُّهّادِ _: کانوا قَوما مِن أهلِ الدنیا و لَیسُوا مِن أهلِها ، فکانوا فیها کَمَن لَیسَ مِنها ، عَمِلُوا فیها بما یُبصِرُونَ ، و بادَرُوا فیها ما یَحذَرُونَ ، تُقَلَّبُ أبدانُهُم بینَ ظَهْرانی أهلِ الآخِرَةِ، یَرَونَ أهلَ الدنیا یُعْظِمُونَ مَوتَ أجسادِهِم، و هُم أشَدُّ إعظاما لِمَوتِ قُلوبِ أحیائهِم . (5)

امام علی علیه السلام :بی رغبت به دنیا کسی است که در مقابل حرام ، شکیبایی خود را از دست ننهد و حلال ، او را از گزاردن شکرش غافل نسازد .

امام علی علیه السلام :کسی که به دنیا بی اعتناست، هرچه دنیا بیشتر برایش خود آرایی کند، او بیشتر به آن پشت می کند .

امام علی علیه السلام :دنیا گریزان، مردمی هستند که چون اندرز داده شدند ، پند گرفتند و چون بیم داده شدند ، حذر کردند و چون تعلیم داده شدند ، آموختند و هرگاه آسایشی به آنان رسد ، شکر کنند و چون به سختی درافتند ، شکیبایی ورزند .

امام علی علیه السلام :زاهد، زاهد نباشد، مگر آنگاه که فروتن باشد .

امام علی علیه السلام_ در وصف زهّاد _فرمود : آنان گروهی از مردم دنیا هستند، ولی اهل دنیا (دنیا دوست) نیستند . در این دنیا همچون کسانی هستند که از آن نیستند . بر اساس بینش و بصیرت کار می کنند و در دنیا از آنچه می ترسند (مرگ) پیشی می گیرند ، پیکرهایشان در میان اهل آخرت می گردد (جز با اهل دین و آخرت نمی آمیزند) ، اهل دنیا را می بینند که به مرگ بدنهایشان اهمیت می دهند ، در حالی که آنان مرگ دلهای زنده را بیش از آن مُهم می شمارند .

ص :59


1- . بحار الأنوار : 78/37/3 .
2- الإرشاد : 1/298 .
3- . تنبیه الخواطر : 2/213 .
4- بحار الأنوار : 78/8/64 .
5- بحار الأنوار : 70/320/36 .

عنه علیه السلام :إنّ الزاهِدینَ فی الدنیا تَبکِی قلُوبُهُم و إن ضَحِکُوا ، و یَشتَدُّ حُزنُهُم و إن فَرِحُوا ، و یَکثُرُ مَقتُهُم أنفُسَهُم ، و إنِ اغتَبَطُوا بما رُزِقُوا . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ علامَةَ الزاهِدِینَ فی الدنیا الراغبینَ فی الآخِرَةِ ، تَرکُهُم کُلَّ خَلِیطٍ و خَلِیلٍ ، و رَفضُهُم کُلَّ صاحِبٍ لا یُرِیدُ ما یُرِیدُونَ ، ألا و إنَّ العامِلَ لِثَوابِ الآخِرَةِ هو الزاهِدُ فی عاجِلِ زَهرَةِ الدنیا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الزاهِدُ الذی یَختارُ الآخِرَةَ علی الدنیا ، و الذُلَّ علی العِزِّ ، و الجَهْدَ علی الراحَةِ ، و الجُوعَ علی الشِّبَعِ ، و عاقِبَةَ الآجِلِ علی مَحَبَّةِ العاجِلِ ، و الذِّکرَ علی الغَفلَةِ ، و یکونُ نَفسُهُ فی الدنیا و قَلبُهُ فی الآخِرَةِ . (3)

امام علی علیه السلام :بی رغبتان به دنیا، گر چه [به ظاهر ]خندانند اما دلهایشان گریان است و هر چند [به ظاهر] شادند ، لیکن سخت اندوهناکند ؛ هرچند به آنچه روزیشان شده خرّم و شادمانند، اما بر خود بسیار خشمناکند .

امام زین العابدین علیه السلام :نشانه دنیا گریزانِ آخرت خواه، رها کردن هر همنشین و دوست و طرد کردن هر یار و رفیقی است که خواسته اش با خواسته آنان یکی نباشد . بدانید کسی که برای ثواب آخرت کار می کند ، نسبت به زرق و برقِ زودگذر دنیا بی رغبت است .

امام صادق علیه السلام :زاهد کسی است که آخرت را بر دنیا و خاکساری را بر بزرگی و رنج را بر آسایش ، و گرسنگی را بر سیری، و فرجام آخرت را بر محبّت دنیا، و ذکر [خدا و آخرت] را بر غفلت ترجیح می دهد . پیکرش در دنیاست و دلش در آخرت.

ص :60


1- نهج البلاغة : الخطبة 113 .
2- تحف العقول : 272 .
3- بحار الأنوار : 70/315/20 .

عنهُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن الزاهِدِ فی الدنیا _: الذی یَترُکُ حَلالَها مخافَةَ حِسابِهِ ، و یَترُکُ حَرامَها مَخافَةَ عَذابِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الزُّهَّادَ فی الدنیا نورُ الجَلالِ علَیهم ، و أثَرُ الخِدمَةِ بینَ أعیُنِهِم ، و کیفَ لا یکونونَ کذلکَ ، و إنّ الرجُلَ لَیَنقَطِعُ إلی بعضِ مُلوکِ الدنیا فَیُری علَیهِ أثَرُهُ فکیفَ بِمَن یَنقَطِعُ إلی اللّهِ تعالی لا یُری أثَرَهُ علَیهِ ؟ ! (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن صِفَةِ الزاهِدِ _: مُتَبَلِّغٌ بِدُونِ قُوتِهِ ، مُستَعِدٌّ لِیَومِ مَوتِهِ ، مُتَبَرِّمٌ بحَیاتِهِ . (3)

1615 - أوَّلُ الزُّهدِ
1615 - نخستین گام زهد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّزَهُّدُ یُؤَدِّی إلی الزُّهدِ . (4)

عنه علیه السلام :أوَّلُ الزُّهدِ التَّزَهُّدُ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این که زاهدِ به دنیا کیست؟ _فرمود : کسی که از بیم حسابرسی ، حلال دنیا را ترک گوید و از بیم کیفر ، حرام آن را رها کند .

امام صادق علیه السلام :همانا بی رغبتان به دنیا، از نور جلال و عظمت منوّرند و نشانه خدمت گزاری بر پیشانی آنها هویداست ؛ و چرا چنین نباشند؟ آدمی وقتی خود را وقف خدمت گزاری به حکمرانی از حکمرانان دنیا می کند، آثار آن در وی دیده می شود، پس چگونه ممکن است کسی خود را وقف خدمت به خداوند متعال کند و اثر آن بر وی دیده نشود؟

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از صفت زاهد _فرمود : کسی که به کمتر از قُوت خود بسنده می کند ، برای روز مرگش آماده است و از زنده ماندن خود دلتنگ است (شوق آخرت و دیدار خدا را دارد) .

1615

نخستین گام زهد

امام علی علیه السلام :تمرین زهد کردن به زهد [واقعی ]می انجامد .

امام علی علیه السلام :آغاز زهد ، خود را به زهد واداشتن است .

ص :61


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/52/199 .
2- أعلام الدین : 304 .
3- بحار الأنوار : 78/349/6 .
4- غرر الحکم : 1120 .
5- غرر الحکم : 2922 .

1616 - أصلُ الزُّهدِ
1616 - ریشه زهد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ الزُّهدِ الیَقینُ ، و ثَمَرَتُهُ السعادَةُ . (1)

عنه علیه السلام :أصلُ الزُّهدِ حُسنُ الرَّغبَةِ فیما عندَ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :زُهدُ المَرءِ فیما یَفنی علی قَدْرِ یَقِینِهِ بما یَبقی . (3)

عنه علیه السلام :کیفَ یَزهَدُ فی الدنیا مَن لا یَعرِفُ قَدرَ الآخِرَةِ ؟ ! (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی ذکْرِ مناجاتِهِ سبحانَهُ و تَعالی لموسی علیه السلام _: إنّ عبادِیَ الصالِحِینَ زَهِدُوا فیها بِقَدْرِ عِلمِهِم بی ، و سائرَهُم مِن خَلقِی رَغِبُوا فیها بِقَدرِ جَهلِهِم بی ، و ما مِن خَلقِی أحَدٌ عَظَّمَها فَقَرَّت عَینُهُ . (5)

(6)

1616

ریشه زهد

امام علی علیه السلام :ریشه زهد، یقین است و میوه آن، خوشبختی .

امام علی علیه السلام :ریشه زهد ، رغبت نیکو به چیزهای نزد خداست .

امام علی علیه السلام :بی رغبتی انسان به آنچه فناپذیر است (دنیا)، به اندازه یقین اوست به آنچه فنا نا پذیر است (آخرت) .

امام علی علیه السلام :چگونه به دنیا پشت کند کسی که ارزش آخرت را نمی داند؟

امام صادق علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام این بود که : بندگان صالح من، به اندازه معرفتشان نسبت به من، دل از دنیا برکندند و دیگر آفریدگان من به اندازه جهلشان نسبت به من، به دنیا روی آوردند ؛ هیچ یک از آفریدگان من از بزرگداشت دنیا،شادی و خرّمی ندید .

ص :62


1- غرر الحکم : 3099 .
2- غرر الحکم : 3086 .
3- غرر الحکم : 5488 .
4- غرر الحکم : 6987 .
5- الأمالی للصدوق : 765/1028 .
6- (انظر) الیقین : باب 4195 . الزهد : باب 1629 .

1617 - موجِباتُ الزُّهدِ
1617 - عوامل زهد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وصایاهُ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: أکثِرْ ذِکرَ الآخِرَةِ ، و ما فیها مِنَ النَّعیمِ و العَذابِ الألِیمِ ؛ فإنّ ذلک یُزَهِّدُکَ فی الدنیا و یُصَغِّرُها عِندَکَ ، و قد نَبَّأَکَ اللّهُ عَنها ، و نَعَتْ لکَ نَفسَها . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن صَوَّرَ المَوتَ بَینَ عَینَیهِ هانَ أمرُ الدنیا علَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :أحَقُّ الناسِ بالزَّهادَةِ مَن عَرَفَ نَقصَ الدنیا . (3)

عنه علیه السلام :أحزَمُکُم أزهَدُکُم . (4)

عنه علیه السلام :لا تَرغَبْ فی کُلِّ ما یَفنی و یَذهَبُ ، فَکَفی بذلکَ مَضَرَّةً . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :

و فی دُونِ ما عایَنْتُ مِن فَجَعاتِها

إلی رَفْضِها داعٍ و بالزُّهدِ آمِرُ

فَجِدَّ و لا تَغفُلْ فَعَیشُکَ زائل

و أنتَ إلی دارِ المَنِیَّةِ صائرُ

و لا تَطلُبِ الدُّنیا ، فإنَّ طِلابَها

فإنْ نِلتَ مِنها غِبَّها لکَ ضائرُ (6)

1617

عوامل زهد

امام علی علیه السلام_ در ضمن سفارشهای خود به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : از آخرت و نعمتها و عذاب دردناک آن بسیار یاد کن ؛ زیرا این کار، تو را به دنیا بی رغبت و آن را در نظرت بی مقدار می کند . خداوند تو را از دنیا [و احوال آن] خبر داده و دنیا نیز خویشتن را برای تو وصف کرده است .

امام علی علیه السلام :هر که چهره مرگ را در پیش چشمانش داشته باشد ، کار دنیا بر او آسان شود .

امام علی علیه السلام :سزاوارترین مردم به زهد ورزی ، کسی است که عیب و نقص دنیا را بشناسد .

امام علی علیه السلام :دور اندیش ترین و محتاط ترین شما زاهدترین شماست .

امام علی علیه السلام :به هیچ چیز فناپذیر و رفتنی دل مبند که برای زیانبار بودن همین بس است .

امام زین العابدین علیه السلام_ در شعر _:

مشاهده کمترین سختیها و ناملایمات دنیا

تو را به ترک دنیا فرامی خواند و به زهد فرمان می دهد.

پس بکوش و غافل مباش که زندگی تو رفتنی است

و تو به سوی سرای مرگ رهسپاری.

دنیا را مَطَلب ؛ زیرا که اگر هم در دنیاطلبی

به چیزی رسی، فرجام آن به زیان تو تمام شود .

ص :63


1- تحف العقول : 76 .
2- غرر الحکم : 8604 .
3- غرر الحکم : 3209 .
4- غرر الحکم : 2832 .
5- غرر الحکم : 10195 .
6- بحار الأنوار : 78/159/19 .

. الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أکثِرْ ذِکرَ المَوتِ ، فإنّهُ لَم یُکثِرْ إنسانٌ ذِکرَ المَوتِ إلاّ زَهِدَ فی الدنیا . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ العُقَلاءَ زَهِدُوا فی الدنیا و رَغِبُوا فی الآخِرَةِ ، لأنّهم عَلِمُوا أنَّ الدنیا طالِبَةٌ و مَطلوبَةٌ ، و الآخِرَةَ طالِبَةٌ و مَطلوبَةٌ ، فَمَن طَلَبَ الآخِرَةَ طَلَبَتهُ الدنیا حَتَّی یَستَوفِیَ مِنها رِزقَهُ ، و مَن طَلَبَ الدنیا طَلَبَتهُ الآخِرَةُ فَیَأتِیهِ المَوتُ فَیُفسِدُ علَیهِ دُنیاهُ و آخِرَتَهُ . (2)

عنه علیه السلام_ عند قبرٍ حَضَرَهُ _: إنَّ شیئا هذا آخِرُهُ لَحَقِیقٌ أن یُزهَدَ فی أوَّلِهِ ، و إنَّ شیئا هذا أوَّلُهُ لَحَقِیقٌ أن یُخافَ آخِرُهُ . (3)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :لَو عَقَلَ أهلُ الدنیا خَرِبَتْ . (4)

(5)

امام باقر علیه السلام :زیاد به یاد مرگ باش ؛ زیرا هیچ انسانی مرگ را بسیار یاد نکرد ، مگر آن که به دنیا بی رغبت شد .

امام کاظم علیه السلام :خردمندان ، به دنیا بی رغبتند و به آخرت مشتاق ؛ زیرا می دانند که دنیا طالب است و مطلوب و آخرت نیز طالب است و مطلوب ؛ چه، هر که آخرت را طلبد، دنیا در طلب وی برآید، تا وی روزی خود را به تمام از آن دریافت کند و هر که دنیا را طلبد ، آخرت در طلب وی برآید و مرگش فرا رسد و دنیا و آخرتش را بر وی تباه کند .

امام کاظم علیه السلام_ به گاه حضور بر سر گوری _فرمود: چیزی که آخرش این است، سزاوار است که از همان آغاز به آن دل بسته نشود و چیزی که آغازش این است ، به جاست که از فرجام آن ترسیده شود .

امام عسکری علیه السلام :اگر اهل دنیا عقل خود را به کار می بستند ، دنیا ویران می شد [چون به دنیا بی رغبت می شدند].

ص :64


1- بحار الأنوار : 73/64/31 .
2- بحار الأنوار : 78/301/1 .
3- بحار الأنوار : 78/320/9 .
4- بحار الأنوار : 78/377/3 .
5- (انظر) الموت : باب 3671 ، 3672 .

1618 - طَریقُ الزُّهدِ
1618 - راه زهد

بحار الأنوار :فی حدیثِ المعراجِ : یا أحمدُ إن أحبَبتَ أن تکونَ أورَعَ الناسِ فازهَدْ فی الدنیا و ارغَبْ فی الآخِرَةِ ، فقالَ : یا إلهِی ، کیفَ أزهَدُ فی الدنیا و أرغَبُ فی الآخِرَةِ؟

قالَ : خُذْ مِنَ الدنیا خِفّا مِنَ الطَّعامِ و الشَّرابِ و اللِّباسِ ، و لا تَدَّخِرْ لِغَدٍ . (1)

(2)

1618

راه زهد

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : ای احمد! اگر دوست داری که پارساترین مردم باشی، به دنیا پشت کن و به آخرت روی آر . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : بار خدایا! چگونه به دنیا پشت کنم و به آخرت روی آورم؟ فرمود : از دنیا اندکی خوردنی و نوشیدنی و پوشیدنی برگیر و برای فردا میندوز .

1619 - مَوانِعُ الزُّهدِ
1619 - موانع زهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کیفَ یَعمَلُ للآخِرَةِ مَن لا تَنقَطِعُ مِنَ الدنیا رَغبَتُهُ ، و لا تَنقَضِی فیها شَهوَتُهُ ؟ ! (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کیفَ یَزهَدُ فی الدنیا مَن لا یَعرِفُ قَدرَ الآخِرَةِ ؟ ! (4)

عنه علیه السلام :کیفَ یَصِلُ إلی حَقیقَةِ الزُّهدِ مَن لَم یُمِتْ شَهوَتَهُ ؟ ! (5)

1619

موانع زهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چگونه برای آخرت کار کند ، کسی که از دنیا دل بر نمی کَنَد و شهوت و خواهشهای دنیایی او پایان نمی پذیرد؟

امام علی علیه السلام :چگونه به دنیا پشت کند ، کسی که ارزش آخرت را نمی داند؟

امام علی علیه السلام :چگونه به حقیقت زهد می رسد ، کسی که شهوت خویش را نمیرانده است؟!

ص :65


1- بحار الأنوار : 77/22/6 .
2- (انظر) الزهد : باب 1615 ، 1616 ، 1617 .
3- . أعلام الدین : 340 .
4- غرر الحکم : 6987 .
5- . غرر الحکم : 7000 .

1620 - دَرَجاتُ الزُّهدِ
1620 - درجات زهد

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الزُّهدُ عَشرَةُ أجزاءٍ فَأعلی دَرَجاتِ الزُّهدِ أدنی دَرَجاتِ الوَرَعِ، و أعلی دَرَجاتِ الوَرَعِ أدنی دَرَجاتِ الیَقینِ ، و أعلی دَرَجاتِ الیَقینِ أدنی دَرَجاتِ الرِّضا . (1)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ عَشرَةُ أجزاءٍ فَأعلی دَرَجاتِ الزُّهدِ أدنی دَرَجاتِ الرِّضا ، ألا و إنّ الزُّهدَ فی آیَةٍ مِن کِتابِ اللّهِ «لِکَیْلا تَأْسَوا عَلَی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ» (2) . (3)

(4)

1620

درجات زهد

امام زین العابدین علیه السلام :زهد، ده درجه دارد و بالاترین درجه زهد ، کمترین درجه ورع است و بالاترین درجه ورع ، پایین ترین درجه یقین و عالیترین درجه یقین ، فروترین درجه رضاست .

امام زین العابدین علیه السلام :زهد، دارای ده درجه است . بالاترین درجه زهد کمترین درجه رضاست . بدانید که همه زهد در یک آیه از کتاب خداست : «تا افسوس مخورید بر آنچه از دستتان می رود و شادمانی نکنید به آنچه دستتان می آید» .

1621 - الزُّهدُ وَالعِلمُ الذّاتِیُّ
1621 - زهد و علم ذاتی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، ما زَهِدَ عَبدٌ فی الدنیا إلاّ أنبَتَ اللّهُ الحِکمَةَ فی قَلبِهِ ، و أنطَقَ بها لِسانَهُ ، و یُبَصِّرُهُ عُیوبَ الدنیا و داءَها و دَواءَها ، و أخرَجَهُ مِنها سالِما إلی دارِ السَّلامِ . (5)

1621

زهد و علم ذاتی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! هیچ بنده ای دل از دنیا برنکَنْد ، مگر آن که خداوند [بذر ]حکمت را در دل او رویاند و زبانش را به آن گویا کرد و عیب های دنیا و درد و درمان آن را به وی شناساند و او را سالم از دنیا به سرای سلامت (بهشت) بُرد .

ص :66


1- بحار الأنوار : 78/136/11 .
2- الحدید : 23 .
3- بحار الأنوار : 70/311/10 .
4- (انظر) الیقین : باب 4184 .
5- بحار الأنوار : 77/80/3 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن یَرغَبْ فی الدنیا فَطالَ فیها أمَلُهُ أعمَی اللّهُ قَلبَهُ علی قَدرِ رَغبَتِهِ فیها ، و مَن زَهِدَ فیها فَقَصَرَ فیها أمَلَهُ أعطاهُ اللّهُ عِلما بغَیرِ تَعَلُّمٍ ، و هُدیً بغَیرِ هِدایَةٍ ، و أذهَبَ عَنهُ العَماءَ و جَعَلَهُ بَصیرا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا خَرَجَ ذاتَ یومٍ فقالَ _: هَل مِنکُم أحَدٌ یُرِیدُ أن یُؤتِیَهُ اللّهُ عزّ و جلّ عِلما بغَیرِ تَعَلُّمٍ و هُدیً بغَیرِ هِدایةٍ ؟! هَل مِنکُم أحَدٌ یُرِیدُ أن یُذهِبَ اللّهُ عَنهُ العَمی و یَجعَلَهُ بَصیرا ؟!

ألا ......... مَن زَهِدَ فی الدنیا و قَصُرَ أمَلُهُ فیها أعطاهُ اللّهُ عِلما بغَیرِ تَعَلُّمٍ و هُدیً بغَیرِ هِدایَ_ةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، إذا رَأیتَ أخاکَ قد زَهِدَ فی الدنیا فاستَمِع مِنهُ فإنّهُ یُلَقّی الحِکمَةَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن زَهِدَ فی الدنیا ، و لم یَجزَعْ مِن ذُلِّها ، و لَم یُنافِسْ فی عِزِّها ، هَداهُ اللّهُ بغَیرِ هِدایَةٍ مِن مَخلوقٍ ، و عَلَّمَهُ بغَیرِ تَعلِیمٍ ، و أثبَتَ الحِکمَةَ فی صَدرِهِ و أجراها علی لِسانِهِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به دنیا روی آوَرَد و آرزویش دراز گردد ، خداوند ، به اندازه رغبت او به دنیا ، دلش را کور گرداند و هر که به دنیا پشت کند و آرزویش را در آن کوتاه گرداند ، خداوند او را دانشی عطا کند، بی آن که از کسی فرا گیرد و هدایتش فرماید، بی آن که کسی هدایتش کند و کوری را از [دل] او ببرد و بینایش گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ پس از خروج [از منزل] _فرمود : آیا کسی از شما هست که بخواهد خداوند ، بی واسطه کسی، او را علم آموزد و هدایت کند؟ آیا کسی از شما هست که بخواهد خداوند کوردلی او را بزداید و بینا و بصیرش گرداند؟

بدانید. . . که هر کس به دنیا بی رغبت باشد و آرزویش را در دنیا کوتاه کند ، خداوند بدون درس گرفتن و رهنمایی، او را علم آموزد و هدایتش فرماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! هر گاه دیدی برادرت به دنیا پشت کرده است ، به سخنان او گوش کن ؛ زیرا او حکمت تعلیم می دهد .

امام علی علیه السلام :هر که دل از دنیا برکنَد و از خواری آن بیتابی نکند و برای رسیدن به ارجمندی آن به رقابت برنخیزد ، خداوند او را هدایت کند، بی هدایت مخلوقی و علمش آموزد، بی آن که از کسی تعلیم گیرد و حکمت را در سینه اش استوار دارد و آن را بر زبانش جاری سازد .

ص :67


1- بحار الأنوار : 77/163/187 .
2- حلیة الأولیاء : 8/135 .
3- بحار الأنوار : 77/80 .
4- بحار الأنوار : 78/63/155 .

بحار الأنوار_ فی الدعاء _: اللّهُمّ لکَ الحَمدُ علی ما جَری به قضاؤکَ فی أولیائکَ ......... بعدَ أن شَرَطْتَ علَیهِمُ الزُّهدَ ......... فَشَرَطُوا لکَ ذلکَ و عَلِمتَ مِنهُمُ الوَفاءَ بهِ فَقَبِلتَهُم ......... و أهبَطتَ علَیهِم ملائکَتَکَ و کَرَّمتَهُم بِوَحیِکَ و رَفَدتَهُم بِعِلمِکَ . (1)

(2)

1622 - الزُّهدُ وشَرحُ الصَّدرِ
1622 - زهد و شرح صدر

بحار الأنوار :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ فی قولهِ تعالی : «أ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلامِ فهُو علی نُورٍ مِن رَبِّهِ» (3) _ : إنّ النورَ إذا وَقَعَ فی القَلبِ انفَسَحَ لَهُ و انشَرَحَ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، فهَل لِذلکَ علامةٌ یُعرَفُ بها ؟

قالَ : التَّجافِی عَن دارِ الغُرورِ و الإنابَةُ إلی دارِ الخُلُودِ ، و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِ المَوتِ . (4)

(5)

زهد و شرح صدر

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه «آیا کسی که خداوند سینه اش را برای اسلام فراخ گرداند و در نتیجه نوری از سوی پروردگارش دارد» فرمود : این نور هرگاه در دل بیفتد، دل برایش باز شود و فراخ گردد . عرض کردند : ای رسول خدا! آیا برای شناخت این امر، نشانه ای هم هست؟ فرمود : دوری کردن از سرای فریب (دنیا) و روی آوردن به سرای جاودانه (آخرت) و آماده شدن برای مرگ، پیش از فرا رسیدن مرگ .

1623 - الزُّهدُ وَالمُکاشَفَةُ
1623 - زهد و مکاشفه

بحار الأنوار عن سَلاّم :کنتُ عند أبی جعفرٍ علیه السلام فَدَخَلَ علَیهِ حُمرانُ بنُ أعیَنَ فَسَأَلَهُ عن أشیاءَ ، فلَمّا هَمَّ حُمرانُ بالقِیامِ قالَ لأبی جعفرٍ علیه السلام : اُخبِرُکَ أطالَ اللّهُ بَقاکَ و أمتَعَنا بِکَ أنّا نَأتِیکَ فما نَخرُجُ مِن عندِکَ حتّی تَرِقَّ قُلوبُنا و تَسلُوَ أنْفُسُنا عنِ الدنیا ، و یَهُونَ علَینا ما فی أیدِی الناسِ مِن هذِهِ الأموالِ ، ثُمّ نَخرُجُ مِن عِندِکَ فإذا صِرنا مَعَ الناسِ و التُّجّارِ أحبَبنا الدنیا! قالَ : فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : إنّما هِی القُلوبُ مَرَّةً یَصعُبُ علَیها الأمرُ و مَرَّةً یَسهُلُ .

ثمّ قال أبو جعفر علیه السلام : أما إنّ أصحابَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، نَخافُ علَینا النِّفاقَ ! قالَ : فقالَ لَهُم : و لِمَ تَخافُونَ ذلکَ؟

قالوا : إنّا إذا کُنّا عِندَکَ فَذَکَّرتَنا ، رُوِعْنا وَ وَجِلنا و نَسِینا الدنیا و زَهِدنا فیها حتّی کَأنّا نُعایِنُ الآخِرَةَ و الجَنَّةَ و النارَ ، و نحنُ عِندَکَ .

و إذا دَخَلنا هذهِ البُیوتَ و شَمَمْنا الأولادَ و رَأینا العِیالَ و الأهلَ و المالَ یَکادُ أن نُحَوَّلَ عنِ الحالِ التی کُنّا علَیها عندَکَ، و حتّی کأنّا لَم نَکُن عَلی شَیءٍ ، أ فَتَخافُ

علَینا أن یکونَ هذا النِّفاقَ؟

فقالَ لَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَلاّ ، هذا مِن خُطُواتِ الشیطانِ لِیُرَغِّبَکُم فی الدنیا ، و اللّهِ لَو أنَّکُم تَدُومُونَ علی الحالِ التی تَکُونُونَ علَیها و أنتُم عِندِی فی الحالِ التی وَصَفتُم أنفُسَکُم بها لَصافَحَتکُمُ المَلائکةُ و مَشَیتُم عَلَی الماءِ (6) . (7)

بحار الأنوار :در دعا آمده است : بار الها! حمد و سپاس تو راست بر آنچه از قضای خود بر دوستانت جاری ساختی . . . پس از آن که با ایشان شرطِ زهد گذاشتی . . . و آنان آن شرط را از تو پذیرفتند ، و دانستی که به آن شرط وفا می کنند ، پس آنان را پذیرا شدی . . . و فرشتگان خود را بر ایشان فرو فرستادی و با وحی خود، گرامی شان داشتی و از دانش خود، عطایشان کردی .

زهد و شرح صدر

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه «آیا کسی که خداوند سینه اش را برای اسلام فراخ گرداند و در نتیجه نوری از سوی پروردگارش دارد» فرمود : این نور هرگاه در دل بیفتد، دل برایش باز شود و فراخ گردد . عرض کردند : ای رسول خدا! آیا برای شناخت این امر، نشانه ای هم هست؟ فرمود : دوری کردن از سرای فریب (دنیا) و روی آوردن به سرای جاودانه (آخرت) و آماده شدن برای مرگ، پیش از فرا رسیدن مرگ .

1623

زهد و مکاشفه

بحار الأنوار_ به نقل از سلاّم _: خدمت امام باقر علیه السلام بودم که حمران بن اعین وارد شد و سؤالاتی کرد و وقتی خواست برخیزد به امام علیه السلام عرض کرد : خداوند به شما عمر طولانی دهد و ما را از وجودتان بهره مند سازد ، می خواهم مطلبی عرض کنم، و آن این است که وقتی خدمت شما می آییم، تا زمانی که در محضر شما هستیم، رقّت قلب داریم و جان هایمان به دنیا بی رغبت است و مال و ثروت مردم برایمان ارزش و اهمّیتی ندارد ، اما همین که شما را ترک می کنیم و به میان مردم و کسبه و تجّار می رویم ، دوباره دنیا دوستی به سراغمان می آید .

امام باقر علیه السلام فرمود : دلها چنین هستند . گاه کار بر آنها دشوار می شود و گاه آسان می گردد .

سپس امام علیه السلام فرمود : اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن حضرت عرض کردند : ای رسول خدا! از نفاق بر خود می ترسیم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چرا از آن می ترسید؟ عرض کردند : ما وقتی در محضر شما هستیم و ما را موعظه می فرمایی، بیم و ترس [از خدا و آخرت ]دلمان را فرا می گیرد و دنیا را فراموش می کنیم و به آن بی رغبت می شویم، چنان که گویی آخرت و بهشت و دوزخ را با چشم می بینیم . اما همین که به خانه های خود می رویم و بوی فرزندانمان به مشاممان می خورد و زن و بچه و ثروت را می بینیم، از آن حال و وضعی که در خدمت شما داشتیم تقریبا برمی گردیم ، به طوری که گویی اصلاً آن حالت را نداشته ایم. آیا از این حالت، بیم نفاق بر ما دارید؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود : هرگز ؛ این از گامهایی است که شیطان بر می دارد، تا شما را به دنیا راغب سازد . به خدا قسم اگر همان حالت نزد من را در خانه هایتان نیز داشتید ، فرشتگان با شما دست می دادند و بر روی آب راه می رفتید .

ص :68


1- بحار الأنوار : 102/104/2 .
2- (انظر) العلم : باب 2874 .
3- الزمر : 22 .
4- بحار الأنوار : 73/122/110 .0
5- (انظر) القلب : باب 3334 ، 3339 .
6- بحار الأنوار: 70/56/28.
7- (انظر) باب 1275 حدیث 6314 .

ص :69

تنبیه الخواطر عن حَنظلةَ الکاتبِ الاُسَیدیّ_ و کانَ مِن کُتّابِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: کُنّا عندَ النبیِّ صلی الله علیه و آله فَذَکَّرَنا الجنّةَ و النارَ حتّی کَأنّا رَأیُ عَینٍ ، فقُمتُ إلی أهلِی و وُلْدِی فَضَحِکتُ و لَعِبتُ فَذَکَرتُ الذی کُنّا فیه ، فَخَرَجتُ فَلَقِیتُ أبا بکرٍ فقلتُ : نافَقتُ یا أبا بکرٍ ! قال : و ما ذاک ؟ قلتُ : نکونُ عندَ النبِیّ صلی الله علیه و آله یُذَکِّرُنا الجَنَّةَ و النارَ کَأنّا رَأیُ عَینٍ فإذا خَرَجنا مِن عِندِهِ عافَسْنا الأرواحَ و الأزواجَ و الأولادَ و الضَّیعاتِ فَنَسِینا .

فقال أبو بکرٍ : إنّا لَنَفعَلُ ذلکَ .

فَأتَیتُ النبیَّ صلی الله علیه و آله ، فَذَکَرتُ لَهُ ذلکَ فقالَ : یا حنظلةُ ، لَو کُنتُم عند أهلِیکُم کما تَکُونُونَ عِندی لَصافَحَتکُمُ المَلائکةُ علی فُرُشِکُم و فی الطَّریقِ ، یا حَنظلةُ ساعَةً و ساعَةً . (1)

تنبیه الخواطر_ به نقل از حنظله اُسَیدی از کاتبان پیامبر صلی الله علیه و آله _: در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم و آن حضرت از بهشت و دوزخ برایمان گفت ، چندان که گویی آنها را با چشم می دیدیم . [در پایان مجلس] من برخاستم و پیش زن و بچه ام رفتم و شروع کردم به گفتن و خندیدن و شوخی کردن . ناگاه به یاد سخنان پیامبر و حالتی که به ما دست داده بود ، افتادم . از خانه بیرون آمدم و ابو بکر را دیدم و به او گفتم : ای ابو بکر! گرفتار نفاق شده ام . ابو بکر پرسید : کدام نفاق؟ گفتم : وقتی در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله هستیم و از بهشت و دوزخ برایمان می گوید ، حالتی به ما دست می دهد که گویی بهشت و جهنّم را می بینیم ، اما چون از خدمت آن حضرت می رویم ، به زنها و بچه ها و مال و مَنال خود سرگرم می شویم و [همه آن سخنان را ]فراموش می کنیم .

ابو بکر گفت: ما نیز همین حالت را داریم.

من خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و موضوع را برای آن حضرت گفتم ؛ فرمود : ای حنظله! اگر نزد خانواده خود نیز همان حالتی را می داشتید که نزد من دارید ، هر آینه فرشتگان در بستر شما و در کوچه و گذرگاه با شما دست می دادند . ای حنظله! آدمی هر ساعتی حالتی دارد .

ص :70


1- کنز العمّال : 1696 ، و انظر : 1697 ، 1699 ، 1221 .

المسیحُ علیه السلام_ لَمّا قالَ الحَواریُّونَ لَهُ : ما لکَ تَمشِی علی الماءِ و نحنُ لا نَقدِرُ علی ذلکَ ؟! _: و ما مَنزِلَةُ الدِّینارِ و الدِّرهَمِ عِندَکُم ؟ قالوا : حَسَنٌ ، قالَ : لکِنَّهُما عِندِی و المَدَرَ سَواءٌ . (1)

(2)

1624 - ثَمَراتُ الزُّهدِ
1624 - ثمرات زهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفلَحَ الزاهِدُ فی الدنیا ، حَظِیَ بِعِزِّ العاجِلَةِ و بِثَوابِ الآخِرَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن زَهِدَ فی الدنیا هانَتْ علَیهِ المُصِیباتُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الزُّهدُ یُخلِقُ الأبدانَ ، و یُحَدِّدُ الآمالَ ، و یُقَرِّبُ المَنِیَّةَ ، و یُباعِدُ الاُمنِیَّةَ ، مَن ظَفِرَ به نَصِبَ ، و مَن فاتَهُ تَعِبَ . (5)

مسیح علیه السلام در پاسخ به حواریان که عرض کردند :چرا تو بر آب راه می روی و ما نمی توانیم؟ فرمود : به نظر شما درهم و دینار چگونه است؟ عرض کردند : ارزشمند هستند . مسیح علیه السلام فرمود : اما در نظر من ارزش آنها با کلوخ یکسان است.

1624

ثمرات زهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی رغبت به دنیا رستگار شد ، چنین کسی هم از ارجمندی دنیا بهره مند شود و هم از پاداش آخرت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دل از دنیا برکنَد، مصیبتها و گرفتاریها بر او آسان شود .

امام علی علیه السلام :زهد، پیکرها را می فرساید ، آرزوها را محدود می کند ، مرگ را نزدیک می نمایاند و آرزو را دور می سازد . هر که به زهد دست یابد، رنجور شود و هر که آن را از دست دهد ، به رنج و سختی افتد .

ص :71


1- تنبیه الخواطر : 1/156 .
2- (انظر) القلب : باب 3335 . الیقین : باب 4197 .
3- . شرح نهج البلاغة : 6/231 .
4- بحار الأنوار : 77/94/1 .
5- . بحار الأنوار:70/317/23.

عنه علیه السلام :الزُّهدُ مِفتاحُ صَلاحٍ ، الوَرَعُ مِصباحُ نَجاحٍ . (1)

عنه علیه السلام :العِلمُ یُرشِدُکَ إلی ما أمَرَکَ اللّهُ بهِ و الزُّهدُ یُسَهِّلُ لکَ الطریقَ إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :اِزهَدْ فی الدنیا یُبَصِّرْکَ اللّهُ عَوراتِها ، و لا تَغفَلْ فَلَستَ بِمَغفُولٍ عنکَ . (3)

عنه علیه السلام :اِزهَدْ فی الدنیا تَنزِلْ علَیکَ الرَّحمَةُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّکُم إن زَهِدتُم خَلَصتُم مِن شَقاءِ الدنیا و فُزتُم بدارِ البَقاءِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن زَهِدَ فی الدنیا أعتَقَ نَفسَهُ و أرضی رَبَّهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن زَهِدَ فی الدنیا استَهانَ بِالمُصیباتِ . (7)

عنه علیه السلام :الزهدُ فی الدنیا الراحَةُ العُظمی . (8)

عنه علیه السلام :السلامةُ فی التَّفَرُّدِ ، الراحَةُ فی الزُّهدِ . (9)

عنه علیه السلام :لَن یَفتَقِرَ مَن زَهِدَ . (10)

امام علی علیه السلام :زهد ، کلید درستی است و ورع ، چراغ راه رستگاری .

امام علی علیه السلام :دانش تو را به فرمانهای خداوند رهنمون می شود و زهد ، راه رسیدن به آن را برای تو آسان و هموار می کند .

امام علی علیه السلام :دل از دنیا بر کَن ، تا خداوند تو را به عیبها و زشتیهای آن بینا کند و غافل مباش ؛ زیرا که خداوند از تو غافل نیست .

امام علی علیه السلام :به دنیا زاهد و بی رغبت باش ، تا رحمت بر تو فرود آید .

امام علی علیه السلام :اگر شما زهد بورزید، از بدبختی دنیا رهایی یابید و به سرای جاویدان دست پیدا کنید .

امام علی علیه السلام :هر که دل از دنیا بر کنَد خود را [از قید بندگی آن ]آزاد کند و پروردگارش را خشنود سازد .

امام علی علیه السلام :هر که به دنیا بی رغبت باشد ، مصیبتها و گرفتاریها را ناچیز شمارد .

امام علی علیه السلام :دل کندن از دنیا، بزرگترین آسایش است .

امام علی علیه السلام :سلامت، در تنهایی است و آسایش در دنیا گریزی .

امام علی علیه السلام :آن که زهد ورزد ، هرگز نیازمند نشود .

ص :72


1- غرر الحکم : (749 _ 750) .
2- غرر الحکم : 1835 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 391 .
4- غرر الحکم : 2275 .
5- غرر الحکم : 3846 .
6- غرر الحکم : 8816 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 31 .
8- غرر الحکم : 1316 .
9- غرر الحکم : (328 _ 329) .
10- بحار الأنوار:77/212/1.

عنه علیه السلام :مَع الزُّهدِ تُثمِرُ الحِکمَةُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عزّ و جلّ خَلَقَ خَلقا ضَیَّقَ الدنیا علَیهِم نَظَرا لَهُم ، فَزَهَّدَهُم فیها و فِی حُطامِها ، فَرَغِبُوا فی دارِ السلامِ الذی دَعاهُم إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن وصایاهُ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: أحْیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ و أمِتْهُ بالزَّهادَةِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن زَهِدَ فی الدنیا هانَتْ علَیهِ مَصائبُها و لم یَکرَهْها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما أرادُوا الزُّهدَ فی الدنیا لِتَفرُغَ قُلوبُهُم للآخِرَةِ . (5)

عنه علیه السلام :حَرامٌ علی قُلوبِکُم أن تَعرِفَ حَلاوَةَ الإیمانِ حتّی تَزهَدَ فی الدنیا . (6)

(7)

1625 - مَضارُّ الرَّغبَةِ
1625 - زیانهای رغبت به دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الزُّهدُ فی الدنیا یُرِیحُ القَلبَ و البَدَنَ ، و الرَّغبَةُ فیها تُتعِبُ القَلبَ و البَدَنَ . (8)

امام علی علیه السلام :با زهد است که حکمت به بار می نشیند.

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ مردمانی را بیافرید و از روی لطف ، دنیا را بر آنان تنگ کرد و بدین سان آنان را به دنیا و خُرده ریزه های آن بی رغبت ساخت و در نتیجه ، آنان به سرای سلامت (بهشت)، که ایشان را به سوی آن فرا خوانده است ، روی آوردند .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : دلت را با موعظه زنده گردان و با زهد بمیرانش .

امام زین العابدین علیه السلام :هر که دل از دنیا برکند، مصیبتهای آن بر او آسان شود و از آنها ناراحت نشود .

امام صادق علیه السلام :آنان (صاحبان قلب سلیم) زهد به دنیا را می خواهند ، تا دلهایشان را برای آخرت خالی سازند .

امام صادق علیه السلام :چشیدن حلاوت ایمان بر دلهای شما حرام است ، مگر آنگاه که دلهایتان به دنیا بی رغبت باشند .

1625

زیانهای رغبت به دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی رغبتی به دنیا ، تن و جان را آسایش می بخشد و رغبت به آن، تن و جان را به رنج می افکند .

ص :73


1- غرر الحکم : 9734 .
2- . بحار الأنوار:77/378/1.
3- نهج البلاغة: الکتاب31.
4- . تحف العقول : 281 .
5- بحار الأنوار:70/239/7.
6- . بحار الأنوار : 73/49/20 .
7- (انظر) المصیبة : باب 2311 .
8- کنز العمّال : 6060 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الزاهِدَ فی الدنیا یَرتَجِی ، و یُرِیحُ قَلبَهُ و بَدَنَهُ فی الدنیا و الآخِرَةِ ، و الراغبَ فیها یُتعِبُ قَلبَهُ و بَدَنَهُ فی الدنیا و الآخِرَةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرَّغبَةُ مِفتاحُ النَّصَبِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الرَّغبَةُ فی الدنیا تُورِثُ الغَمَّ و الحَزَنَ ، و الزُّهدُ فی الدنیا راحَةُ القَلبِ و البَدَنِ . (3)

(4)

1626 - أزهَدُ النّاسِ
1626 - زاهدترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أزهَدُ الناسِ مَنِ اجتَنَبَ الحَرامَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ أبو ذَرٍّ عن أزهَدِ الناسِ _: مَن لَم یَنسَ المَقابِرَ و البِلی ، و تَرَکَ فَضلَ زِینَةِ الدنیا ، و آثَرَ ما یَبقی علی ما یَفنی ، و لم یَعُدَّ غدا مِن أیّامِهِ ، و عَدَّ نَفسَهُ فی المَوتی . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا زُهدَ کالزُّهدِ فی الحَرامِ . (7)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :یقولُ اللّهُ : یا ابنَ آدَمَ ، اِرْضَ بما آتَیتُکَ تَکُن مِن أزهَدِ الناسِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی رغبت به دنیا [به آنچه نزد خداست ]امیدوار است و جان و تن خود را در دنیا و آخرت آسایش دهد و کسی که به دنیا راغب باشد، تن و جان خویش را در دنیا و آخرت به رنج افکند .

امام علی علیه السلام :رغبت به دنیا، کلید رنج است .

امام صادق علیه السلام :رغبت به دنیا، غم و اندوه به بار می آورد و بی اعتنایی به دنیا، مایه آسایش تن و جان است .

1626

زاهدترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال ابوذر از زاهدترین مردم _فرمود : کسی که گورها و پوسیده شدن را فراموش نکند و زیور اضافی دنیا را وا گذارد و آنچه را ماندنی است بر آنچه فناپذیر است ، مقدّم بدارد و فردا را از روزهای عمر خود نشمارد و خود را از مردگان شمارد .

امام علی علیه السلام :هیچ زهدی ، چون بی رغبتی به حرام نیست .

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند می فرماید : ای پسر آدم! به آنچه تو را داده ام خشنود و قانع باش ، تا از زاهدترین مردمان باشی .

ص :74


1- أعلام الدین : 343 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 371 .
3- تحف العقول : 358 .
4- (انظر) الراحة : باب 1568 .
5- الأمالی للصدوق : 72/41 .
6- بحار الأنوار:77/80/1.
7- نهج البلاغة : الحکمة 113 .
8- بحار الأنوار : 78/139/22 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ أصبَرَکُم علی البَلاءِ لَأزهَدُکُم فی الدنیا . (1)

1627 - مَوعِظَةٌ لِمَن تَأبی نَفسُهُ الزُّهدَ
1627 - یک اندرز برای کسی که نفسش زهد را پذیرا نیست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وصایاهُ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: یا بُنَیَّ ، فإن تَزهَدْ فیما زَهَّدتُکَ فیهِ و تَعزِفْ نَفسُکَ عَنها فهِی أهلُ ذلکَ ، و إن کُنتَ غَیرَ قابِلِ نَصِیحَتِی إیّاکَ فیها ، فاعلَمْ یَقینا أنَّکَ لَن تَبلُغَ أمَلَکَ ، و لا تَعدُوَ أجَلَکَ ، فإنّکَ فی سبیلِ مَن کانَ قَبلَکَ فَخَفِّضْ فی الطَّلَبِ و أجمِلْ فی المُکتَسَبِ . (2)

1627

یک اندرز برای کسی که نفسش زهد را پذیرا نیست

امام علی علیه السلام_ در سفارشهای خویش به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! اگر از آنچه تو را به دل برکندن از آن فرا خواندم، دل برکنی و خود را از آن باز داری ، کاری شایسته و بجا کرده ای، و اگر نصیحت مرا درباره دنیا نپذیری ، یقین بدان که تو [در دنیا] هرگز به آرزویت نمی رسی و از مدّت عمرت فراتر نروی ؛ چه، تو نیز همان راهی را می روی که پیشینیان تو رفتند . بنا بر این ، در طلب [دنیا ]آرام باش و برای کسب روزی میانه رو .

1628 - الزُّهدُ لا یَنقُصُ الرِّزقَ
1628 - زهد، روزی را کم نمی کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن زَهِدَ فی الدنیا لَم تَفُتْهُ، مَن رَغِبَ فیها أتعَبَتهُ و أشقَتهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ زُهدَ الزاهِدِ فی هذه الدنیا لا یَنقُصُهُ مِمّا قَسَمَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ فیها و إن زَهِدَ ، و إنَّ حِرْصَ الحَریصِ علی عاجِلِ زَهرَةِ (الحَیاةِ) الدنیا لا یَزِیدُهُ فیها و إن حَرِصَ ، فالمَغبونُ مَن حُرِمَ حَظُّهُ مِنَ الآخِرَةِ . (4)

امام کاظم علیه السلام :همانا صبورترین شما در برابر بلاها ، زاهدترین شما به دنیاست .

1628

زهد، روزی را کم نمی کند

امام علی علیه السلام :هر که به دنیا بی اعتنا باشد ، دنیا از دستش نرود و هر که به دنیا رو کند ، دنیا او را به رنج و بدبختی افکند .

امام علی علیه السلام :بی اعتناییِ زاهد به این دنیا، از رزقی که خداوند عزّ و جلّ برای او مقدّر فرموده ، چیزی کم نمی کند ، هر چند زهد ورزد. و حرص زدنِ حریص ، بر این زندگی زودگذر دنیا، چیزی بر روزی مقدّر او نمی افزاید ، هر چند حرص زند . پس مغبون کسی است که از بهره آخرت خود محروم مانَد .

ص :75


1- بحار الأنوار:78/308/1.
2- . بحار الأنوار : 77/206/1 .
3- غرر الحکم : (8480 _ 8481) .
4- الکافی : 2/129/6 .

(1)

1629 - الزُّهدُ وَالمَعرِفَةُ
1629 - زهد و شناخت

الکتاب :

وَ شَرَوهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ کانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا قالَ رجلٌ فی دُعائهِ : اللّهُمّ أرِنِی الدنیا کما تَراها _: لا تَقُلْ هکذا ، و لکِن قُلْ: أرِنِی الدنیا کما أرَیتَها الصَّالِحِینَ مِن عِبادِکَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَزهَدَنَّ فی شَیءٍ حتّی تَعرِفَهُ . (4)

عنه علیه السلام :یَسِیرُ المَعرِفَةِ یُوجِبُ الزُّهدَ فی الدنیا . (5)

1629

زهد و شناخت

قرآن :

«و او را به بهایی ناچیز ، درمهایی چند ، فروختند و به او بی رغبت بودند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی که مردی در دعای خود عرض کرد : بار الها! دنیا را چنان که خود می بینی به من نشان بده _فرمود : این چنین مگو . بلکه بگو : دنیا را همان گونه که به بندگان صالح خود نشان دادی به من بنما .

امام علی علیه السلام :تا چیزی را نشناخته ای به آن زهد مورز .

امام علی علیه السلام :اندکی شناخت ، موجب بی رغبتی به دنیا می شود .

ص :76


1- (انظر) الدنیا : باب 1225 .
2- یوسف : 20 .
3- المحجّة البیضاء : 7 / 347 .
4- غرر الحکم : 10168 .
5- غرر الحکم : 10984 .

عنه علیه السلام_ فی وصفِ المَأخُوذِینَ علی الغِرَّةِ فی حالِ الاحتضارِ _: فهُو یَعَضُّ یَدَهُ نَدامةً علی ما أصحَرَ لَهُ عندَ المَوتِ مِن أمرِهِ ، و یَزهَدُ فیما کانَ یَرغَبُ فیهِ أیّامَ عُمُرِهِ ، و یَتَمَنّی أنَّ الذی کانَ یَغبِطُهُ بها و یَحسُدُهُ علَیها قد حازَها دُونَهُ ! (1)

(2)

1630 - النَّوادِرُ
1630 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَکُنْ مِمَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ بِعَمَلِ الدنیا ......... یقولُ فی الدنیا قَولَ الزاهِدینَ ، و یَعمَلُ فیها عَمَلَ الراغِبِینَ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الزُّهدِ إخفاءُ الزُّهدِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا هَرَبَ الزاهدُ مِنَ الناسِ فاطْلُبْهُ ، إذا طَلَبَ الزاهدُ الناسَ فاهْرُبْ مِنهُ . (5)

المسیحُ علیه السلام :یا بَنِی إسرائیلَ ، لا تَأسَوا علی ما فاتَکُم مِن دُنیاکُم إذا سَلِمَ دِینُکُم کما لا یَأسی أهلُ الدنیا علی ما فاتَهُم مِن دِینِهِم إذا سَلِمَتْ دُنیاهُم . (6)

امام علی علیه السلام_ در وصف کسانی که ناگاه در چنگال مرگ گرفتار می شوند _فرمود : او ، بر اثر آنچه هنگام مرگ برایش آشکار شده است ، دست خود را از پشیمانی می گزد و بدانچه در روزهای زندگانی اش بدان مایل بوده ، بی رغبت می شود و آرزو می کند که ای کاش آن کسی که حسرت او را می خورد و بر وی حسادت می ورزید، این اموال را گرد آورده بود نه او!

1630

گوناگون

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که با کار دنیایی آخرت را می خواهد . . . در دنیا همچون مردمان زاهد سخن می گوید و در عمل چون دنیاخواهان رفتار می کند .

امام علی علیه السلام :برترین زهد ، پوشیده داشتن زهد است .

امام علی علیه السلام :هر گاه زاهد از مردم گریزان شد ، در طلب او برآی و هرگاه زاهد در طلب مردم برآمد ، از او گریزان شو .

مسیح علیه السلام :ای بنی اسرائیل! هر گاه دینتان سالم بود ، برای از دست دادن دنیاتان افسوس مخورید ، همچنان که دنیا پرستان هر گاه دنیایشان سالم باشد ، برای از دست دادن دینشان اندوهی به خود راه نمی دهند .

ص :77


1- نهج البلاغة : الخطبة 109 .
2- (انظر) الزهد : باب 1616 . النور : باب 3902 .
3- بحار الأنوار : 78/68/16 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 28 .
5- غرر الحکم : (4078 _ 4079) .
6- الأمالی للصدوق : 585/805 .

بحار الأنوار عن عبد اللّه بن القاسم :قالَ الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : لَمْ یَطْلُبْ أَحَدٌ الحَقَّ بِبابٍ أفضَلَ مِنَ الزُّهدِ فِی الدُّنیا و هو ضِدٌّ لما طَلَبَ أعداءُ الحقِّ . قُلتُ : جُعِلْتُ فِداکَ ممّا ذا؟ قالَ : مِنَ الرَّغْبَةِ فیها و قالَ: اِلاّ مِن صَبّارٍ کَرِیمٍ ، و إنّما هِیَ أیّامٌ قَلائلُ ؟! (1)

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود : هیچ کس حق را در بهتر از بی رغبتی به دنیا به دست نیاورد. و این، برخلاف آن چیزی است که دشمنان حق در پی آنند. عرض کردم: فدایت گردم برای چه؟ فرمود: به جهت دلبستگی به دنیا . و ادامه داد : مگر از شکیبای بزرگوار، که دنیا، چند روزی بیش نیست.

ص :78


1- بحار الأنوار : 73/56/28 .

208 - الزواج

208 - ازدواج
اشاره

(1)

(2)

ص :79


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 216 «أبواب النکاح» . وسائل الشیعة : 14 ، 15 / 1 _ 265 «النکاح» . بحار الأنوار : 74 / 356 باب 22 «تزویج المؤمن» . کنز العمّال : 16 / 271 _ 611 «النکاح» .
2- انظر : عنوان 75 «الجماع» .

1631 - الحَثُّ عَلَی الزَّواجِ
1631 - تشویق به ازدواج

الکتاب :

وَأنْکِحُوا الْأَیامَی مِنْکُمْ و الصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إمائکُمْ إن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» . (1)

وَ مِنْ آیاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أنْفُسِکُم أزْواجا لِتَسْکُنُوا إلَیها وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إنَّ فِی ذلِکَ لاَیاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» . (2)

وَ لَقَدْ أرسَلْنا رُسُلاً مِن قَبْلِکَ وَ جعَلْنا لَهُمْ أزْواجا وَ ذُرِّیَّةً وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أن یَأتِیَ بِآیَةٍ إلاَّ بِإذنِ اللّهِ لِکُلِّ أجَلٍ کِتابٌ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن یَلقَی اللّهَ طاهِرا مُطَهَّرا فَلْیَلْقَهُ بزَوجَةٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما بُنِیَ فی الإسلامِ بِناءٌ أحَبَّ إلی اللّهِ عزّ و جلّ ، و أعَزَّ مِنَ التَّزویجِ . (6)

1631

تشویق به ازدواج

قرآن :

«بی همسران خود و غلامان و کنیزان شایسته تان را همسر دهید . اگر تهیدست باشند خدا از فضل و کرم خود توانگرشان کند که خدا گشایشگر داناست» .

«و از نشانه های او این است که برای شما از خودتان جفتهایی آفرید ، تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و مهربانی نهاد . همانا در اینها نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند» .

«پیش از تو [نیز] پیامبرانی فرستادیم و برای آنان همسران و فرزندان قرار دادیم . و هیچ پیامبری حق نداشت که جز با اجازه خدا آیتی بیاورد . هر مدّتی را مکتوبی است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دوست دارد که پاک و پاکیزه خدا را دیدار کند ، با داشتن همسر به دیدارش رود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در اسلام هیچ بنایی ساخته نشد که نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد .

ص :80


1- النور : 32 .
2- الروم : 21 .
3- الرعد : 38 .
4- (انظر) آل عمران: 39 ، النحل: 72 ، الفرقان: 74 .
5- بحار الأنوار : 103/220/18 .
6- بحار الأنوار : 103/222/40 .

عنه صلی الله علیه و آله :تَناکَحُوا تَکثُرُوا فإنّی اُباهِی بِکُمُ الاُمَمَ یَومَ القِیامَةِ حَتَّی بِالسِّقْطِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن نَکَحَ للّهِِ و أنکَحَ للّهِِ ، استَحَقَّ وَلایَةَ اللّهِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لَو لَم تَکُن فی المُناکَحَةِ و المُصاهَرَةِ آیَةٌ مُحکَمَةٌ و لا سُنَّةٌ مُتَّبَعَةٌ ، لَکانَ فیما جَعَلَ اللّهُ فیها مِن بِرِّ القَرِیبِ و تَألُّفِ البَعیدِ ، ما رَغِبَ فیهِ العاقِلُ اللَّبِیبُ و سارَعَ إلَیهِ المُوَفَّقُ المُصِیبُ . (3)

1632 - النِّکاحُ سُنَّةٌ
1632 - ازدواج، سنّت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :النِّکاحُ سُنَّتِی ، فَمَن لَم یَعمَلْ بِسُنَّتِی فَلَیسَ مِنّی ، و تَزَوَّجُوا فإنّی مُکاثِرٌ بِکُمُ الاُمَمَ. (4)

عنه صلی الله علیه و آله :النِّکاحُ سُنَّتِی ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتی فَلَیسَ مِنّی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ فِطرَتی فَلْیَستَنَّ بِسُنَّتی،

و مِن سُنَّتی النِّکاحُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ازدواج کنید تا جمعیت شما زیاد شود ؛ زیرا من در روز قیامت به وجود شما ، حتی به فرزندان سقط شده تان ، بر سایر امّتها می بالم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خاطر خدا ازدواج کند و برای خدا کسی را همسر دهد ، سزاوار درآمدن در سرپرستی خداست .

امام رضا علیه السلام :اگر درباره ازدواج و پیوند ، آیتی محکم و سنّتی پیروی شده [از رسول خدا صلی الله علیه و آله ] هم نبود ، باز، نیکیِ به خویشاوند و مأنوس شدنِ با بیگانه، که خداوند در این امر قرار داده است،انگیزه ای بود که خردمندِ صاحب دل به ازدواج رغبت کند و انسان موفّق درست اندیش به آن بشتابد .

1632

ازدواج، سنّت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ازدواج سنّت من است . هر که به سنّت من عمل نکند از من نیست . ازدواج کنید ؛ زیرا من به زیادی جمعیت شما بر سایر امّتها می بالم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ازدواج سنّت من است ؛ پس هر که از سنّت من روی گرداند از من نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه آیین مرا دوست دارد ، باید به سنّت من عمل کند و ازدواج از سنّت های من است .

ص :81


1- عوالی اللآلی : 3/286/29 .
2- المحجّة البیضاء : 3/54 .
3- مکارم الأخلاق : 1/449/1541 .
4- کنز العمّال : 44407 .
5- بحار الأنوار : 103/220/23 .
6- الکافی : 5/494/1 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَزَوَّجُوا فإنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بأَلْسِنَتِهِ کث_یرا ما کانَ یق_ولُ : مَن کانَ یُحِ_بُّ أن یَتَّبِعَ سُنَّتی فَلْیَتَزَوَّجْ ، فإنَّ مِن سُنَّتِی التَّزویجَ . (1)

1633 - مَن تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ
1633 - کسی که در جوانی ازدواج کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّما شابٍّ تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیلَهُ ! عَصَمَ مِنّی دِینَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شابٍّ تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ إلاّ عَجَّ شَیطانُهُ : یا وَیْلَهُ ، یا وَیْلَهُ ! عَصَمَ مِنّی ثُلُثَی دِینِهِ ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ العَبدُ فی الثُّلُثِ الباقِی . (3)

1633

کسی که در جوانی ازدواج کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر جوانی که در دوره جوانی اش ازدواج کند ، شیطانش فریاد برآورد که : ای وای! دینش را از [گزند ]من حفظ کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ جوانی نیست که در دوره جوانی اش ازدواج کند ، مگر آن که شیطان او فریاد برآورد که : ای وای ، ای وای! دو سوم دینش را از [گزند] من حفظ کرد . بنا بر این ، بنده باید برای حفظ یک سوم دیگر ، تقوای الهی در پیش گیرد .

1634 - مَن تَزَوَّجَ أحرَزَ نِصفَ دینِهِ
1634 - کسی که ازدواج کند، نصف دین خود را به دست آورده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَکمَلَ نِصفَ الدینِ ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفِ الباقی . (4)

امام علی علیه السلام :ازدواج کنید ؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فراوان می فرمود : هر که دوست دارد از سنّت من پیروی کند ، ازدواج نماید ؛ که ازدواج از سنّت من است .

1634

کسی که ازدواج کند، نصف دین خود را به دست آورده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه آدمی ازدواج کند ، نصف دین را به دست آورده است و برای نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند .

ص :82


1- بحار الأنوار : 10/93/1 .
2- کنز العمّال : 44441 .
3- بحار الأنوار : 103/221/34 .
4- کنز العمّال : 44403 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَزَوَّجَ فقد اُعطِیَ نِصفَ العِبادَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَزَوَّجَ فقد أحرَزَ نِصفَ دِینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فی النِّصفَ الباقی . (2)

(3)

1635 - صَلاةُ المُتَزَوِّجِ ونَومُهُ
1635 - نماز و خواب شخص متأهّل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُتَزَوِّجُ النائمُ أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِنَ الصائمِ القائمِ العَزَبِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ رَکعَتَینِ یُصَلِّیهِما رجُلٌ مُتَزوِّجٌ ، أفضَلُ مِن رَجُلٍ یَقومُ لَیلَهُ و یَصُومُ نَهارَهُ أعزَبَ . (5)

عنه علیه السلام :رَکعَتانِ یُصَلّیهِما مُتَزَوِّجٌ أفضَلُ مِن سَبعینَ رَکعَةً یُصَلِّیها غیرُ مُتَزَوِّجٍ . (6)

1635

نماز و خواب شخص متأهّل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ازدواج کرده خفته ، نزد خدا فضیلت دارد بر ازدواج نکرده روزه گیر شب زنده دار .

امام صادق علیه السلام :دو رکعت نمازی که مردِ زن دار بخواند ، بهتر است از مردِ بی همسری که شب را به عبادت سپری کند و روز را به روزه داری .

امام صادق علیه السلام :دو رکعت نمازی که ازدواج کرده می خواند ، برتر از هفتاد رکعت نمازی است که فرد عزب بخواند .

1636 - زِیادةُ الرِّزقِ بِالنِّکاحِ
1636 - زیاد شدن روزی با ازدواج

الکتاب :

وَأنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ و الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إمائکُمْ إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که ازدواج کند ، نصف عبادت به او داده شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که ازدواج کند ، نیمی از دین خود را حفظ نموده است و برای نیمه دوم باید تقوای خدا در پیش گیرد .

1636

زیاد شدن روزی با ازدواج

قرآن :

«بی همسران خود و غلامان و کنیزان شایسته تان را همسر دهید . اگر تهیدست باشند ، خداوند از فضل و کرم خود آنان را توانگر می گرداند که خداوند گشایشگر داناست» .

ص :83


1- بحار الأنوار : 103/220/22 .
2- کشف الخفاء : 2/239/2432 .
3- (انظر) الدین : باب 1304 .
4- بحار الأنوار : 103/221/25 .
5- قرب الإسناد : 20/67 .
6- بحار الأنوار : 103/219/15 .
7- النور : 32 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّخِذُوا الأهلَ ؛ فإنّه أرْزَقُ لَکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :زَوِّجُوا أیاماکُم ، فَإنَّ اللّهَ یُحسِنُ لَهُم فی أخلاقِهِم ، و یُوَسِّعُ لَهُم فی أرزاقِهِم ، و یَزِیدُهُم فی مُرُوّاتِهِم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ التَّزویجَ مَخافَةَ العَیْلَةِ فَلَیسَ مِنّا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :حَقٌّ عَلَی اللّهِ عَونُ مَن نَکَحَ اِلتِماسَ العَفافِ عَمّا حَرَّمَ اللّهُ . (4)

مجمع البیان :سألَ النبیُّ صلی الله علیه و آله رَجُلاً من أصحابهِ فقالَ: یا فلانُ ، هَل تَزَوَّجتَ ؟ قالَ : لا و لَیسَ عِندی ما أتَزَوَّجُ بهِ ، قالَ : أ لَیسَ مَعکَ «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ؟ قالَ : بَلی ، قالَ : رُبُعُ القرآنِ ، قالَ : أ لَیسَ مَعکَ : «قُل یا أَیُّها الکافِرونَ» ؟ قالَ : بَلی ، قالَ : رُبُعُ القرآنِ ، قالَ : أ لَیسَ مَعکَ «إذا زُلْزِلَتْ» ؟ قالَ : بَلی ، قالَ : رُبُعُ القرآنِ .

ثُمّ قالَ : تَزَوَّج ، تَزَوَّج ، تَزَوَّج !!! (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زن بگیرید ؛ که ازدواج کردن روزی شما را بیشتر می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردان بی همسر خود را زن دهید ؛ زیرا با این کار خداوند اخلاق آنان را نیکو می گرداند و روزی هایشان را زیاد می کند و بر جوان مردیهای آنان می افزاید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از ترس تنگدستی ازدواج نکند، از ما نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به منظور پاک نگه داشتن خود از آنچه خداوند حرام کرده است ازدواج کند ، بر خداست که او را یاری رساند .

مجمع البیان :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از یکی از اصحاب خود پرسید : فلانی! ازدواج کرده ای؟ عرض کرد : خیر ؛ چیزی ندارم که ازدواج کنم . حضرت فرمود : آیا «قل هو اللّه أحد» با خود نداری؟ عرض کرد : چرا . فرمود : یک چهارم قرآن [را داری] . فرمود : آیا «قل یا أیّها الکافرون» را با خود نداری؟ عرض کرد : چرا . فرمود : یک چهارم [دیگر ]قرآن [را داری] . فرمود : آیا «إذا زلزلت الأرض» را نداری؟ عرض کرد : چرا . فرمود : یک چهارم [دیگر ]قرآن [را داری] .

سپس فرمود : ازدواج کن ، ازدواج کن ، ازدواج کن!

ص :84


1- بحار الأنوار : 103/217/1 .
2- بحار الأنوار : 103/222/38 .
3- کنز العمّال : 44460 .
4- کنز العمّال : 44443 .
5- مجمع البیان : 10/796 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَرَکَ التَّزویجَ مَخافَةَ الفَقرِ فقد أساءَ الظَّنَّ باللّهِ عزّ و جلّ، إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ : «إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ» . (1)

(2)

1637 - التَّحذیرُ مِن تَرکِ الزَّواجِ
1637 - برحذر داشتن از ترک ازدواج

بحار الأنوار :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لرجُلٍ اسمُهُ عَکّافٌ _ : أ لَکَ زَوجَةٌ ؟ قالَ : لا یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : أ لَکَ جارِیَةٌ ؟ قالَ : لا یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : أ فَأنتَ مُوسِرٌ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : تَزَوَّجْ ، و إلاّ فَأنتَ مِنَ المُذنِبِینَ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ امرأةً سَألَتْ أبا جعفرٍ علیه السلام فقالت : أصلَحَکَ اللّهُ ، إنّی مُتَبَتِّلَةٌ ، فقالَ لَها : و ما التَبَتُّلُ عِندَکِ ؟ قالَت : لا اُرِیدُ التَّزویجَ أبدا . قالَ : و لِمَ ؟ قالَت : ألتَمِسُ فی ذلکَ الفَضلَ ، فقالَ : انصَرِفی فلَو کانَ فی ذلکِ فَضلٌ لکانَت فاطمةُ علیها السلام أحَقَّ بهِ مِنکِ ، إنّه لَیسَ أحَدٌ یَسبِقُها إلی الفَضلِ . (4)

امام صادق علیه السلام :هرکه از ترس تهی دستی ازدواج نکند ، به خداوند عزّ و جلّ گمان بد برده است . خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «اگر تهیدست باشند، خداوند از فضل خود توانگرشان می سازد» .

1637

برحذر داشتن از ترک ازدواج

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردی به نام عکّاف فرمود : آیا همسری داری؟ عرض کرد : خیر ای رسول خدا . پرسید : آیا کنیزی داری؟ عرض کرد : نه ، یا رسول اللّه . پرسید : آیا توان مالی داری؟ عرض کرد : آری . پیامبر فرمود : ازدواج کن، و گر نه از گنهکاران هستی!

امام رضا علیه السلام :زنی به امام باقر علیه السلام عرض کرد : خدایت نیکو گرداند ، من زنی تارک دنیا هستم . حضرت فرمود : منظورت از ترک دنیا چیست؟ عرض کرد: نمی خواهم هرگز ازدواج کنم . حضرت پرسید : چرا؟ عرض کرد : در ترک ازدواج، به دنبال کسب فضیلت هستم . حضرت فرمود : دست بردار ؛ اگر در این کار فضیلتی بود، فاطمه علیها السلام از تو سزاوارتر به آن بود . هیچ کس نیست که در فضیلت بر او سبقت گیرد .

ص :85


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/385/4353 .
2- (انظر) وسائل الشیعة: 14/24 باب 10 ، 25 باب 11 . الرزق : باب 1496 .
3- بحار الأنوار : 103/221/27 .
4- بحار الأنوار : 103/219/13 .

1638 - ذَمُّ العُزّابِ
1638 - نکوهش عزب ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شِرارُ مَوتاکُمُ العُزّابُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :رُذالُ مَوتاکُم العُزّابُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :شِرارُکُم عُزّابُکُم ، و أراذِلُ مَوتاکُم عُزّابُکُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :شِرارُکُم عُزّابُکُم ، رَکعَتانِ مِن مُتَأهِّلٍ خَیرٌ مِن سَبعِینَ رکعةً مِن غَیرِ مُتَأهِّلٍ . (4)

1638

نکوهش عزب ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین مردگان شما عزبهایند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردگان فرومایه شما عزبهایند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین شما عزبهای شمایند و فرو مایه ترین مردگان شما عزبهای شمایند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین افراد شما عزبهای شمایند ؛ دو رکعت نماز فرد متأهّل بهتر است از هفتاد رکعت نماز فرد غیر متأهّل .

1639 - ثَوابُ تَزویجِ الإخوانِ
1639 - ثواب زن دادن برادران دینی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن زَوَّجَ أخاهُ المؤمنَ امرَأةً یَأنَسُ بِها و تَشُدُّ عَضُدَهُ و یَستَرِیحُ إلَیها ، زَوَّجَهُ اللّهُ مِنَ الحُورِ العِینِ و آنَسَهُ بِمَن أحَبَّهُ مِنَ الصِّدِّیقِینَ مِن أهْلِ بیتِهِ و إخوانِهِ و آنَسَهُم بهِ . (5)

1639

ثواب زن دادن برادران دینی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برادر مؤمن خود را زن دهد، تا آن زن همدم و مایه پشت گرمی و آسایش او باشد ، خداوند او را از حوریان بهشتی همسر دهد و با هر یک از صدّیقانِ خانواده و برادران [دینی]اش که دوست داشته باشد ، همدمش کند و آنان را با وی انس و الفت دهد .

ص :86


1- بحار الأنوار : 103/220/19 .
2- بحار الأنوار : 103/220/ 21.
3- کنز العمّال : 44449 .
4- کنز العمّال : 44448 .
5- بحار الأنوار : 77/192/11 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الشَّفاعاتِ أن یَشفَعَ بینَ اثنَینِ فی نِکاحٍ حتّی یَجمَعَ شَملَهُما . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زَوَّجَ أعزَبا کانَ مِمَّن یَنظُرُ اللّهُ عزّ و جلّ إلَیهِ یَومَ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ثلاثةٌ یَستَظِلُّونَ بِظِلِّ عَرشِ اللّهِ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : رَجُلٌ زَوَّجَ أخاهُ المسلمَ ، أو أخدَمَهُ ، أو کَتَمَ لَهُ سِرّا . (3)

1640 - الحَثُّ عَلَی التَّعجیلِ فی تَزویجِ البَناتِ
1640 - تشویق به زود شوهر دادن دختران

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :نَزَلَ جَبرئیلُ علی النبِیّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا محمّدُ ، إنّ رَبَّکَ یُقرِئُکَ السلامَ ، و یقولُ : إنّ الأبکارَ مِنَ النساءِ بمَنزِلَةِ الثَّمَرِ علی الشَّجَرِ ، فإذا أینَعَ الثَّمرُ فلا دَواءَ لَهُ إلاّ اجتِناؤهُ و إلاّ أفسَدَتْهُ الشَّمسُ ، و غَیَّرَتْهُ الرِّیحُ ، و إنّ الأبکارَ إذا أدرَکنَ ما تُدرِکُ النساءُ فلا دَواءَ لَهُنَ إلاّ البُعُولُ، و إلاّ لَم یُؤمَنْ علَیهِنَّ الفِتنَةُ ، فَصَعِدَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المِنبَرَ فَجَمَعَ الناسَ ثُمّ أعلَمَهُم ما أمَرَ اللّهُ عزّ و جلّ بِهِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :بهترین وساطتها این است که میان دو نفر در امر ازدواج وساطت شود، تا سر و سامان بگیرند .

امام صادق علیه السلام :هر که عزبی را زن دهد ، از جمله کسانی است که خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت به او نظر می افکند .

امام کاظم علیه السلام :سه نفرند که در روزی که سایه ای جز سایه عرش خدا نیست در سایه عرش اویند : مردی که برادر مسلمان خود را زن دهد ، یا به او خادمی هدیه کند ، یا راز او را بپوشاند .

1640

تشویق به زود شوهر دادن دختران

امام رضا علیه السلام :جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و گفت : ای محمّد! پروردگارت تو را سلام می رساند و می فرماید : دوشیزگان همچون میوه روی درخت هستند . میوه چون برسد برای آن دارویی جز چیدن نباشد و گر نه بر اثر آفتاب و باد خراب می شود . دوشیزگان نیز هرگاه به مرحله زنان برسند آنان را دارویی جز شوهر دادن نباشد و گر نه از گمراهی و فساد ایمن نخواهند بود . پس ، رسول خدا صلی الله علیه و آله بر منبر رفت و مردم را جمع کرد و فرمان خداوند عزّ و جلّ را به آگاهی آنان رساند .

ص :87


1- بحار الأنوار : 103/222/41 .
2- الکافی : 5/331/2 .
3- الخصال : 141/162 .
4- بحار الأنوار : 16/223/22 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 38 باب 23 .

1641 - الاهتِمامُ بدِینِ المَرأةِ فِی الزَّواجِ
1641 - اهمّیت دادن به دیانت زن در ازدواج

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن نَکَحَ امرأةً بِمالٍ حَلالٍ غیرَ أنّهُ أرادَ بها فَخرا و رِیاءً لَم یَزِدْهُ اللّهُ عزّ و جلّ بذلکَ إلاّ ذُلاًّ و هَوانا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَزَوَّجَ امرَأةً لا یَتَزَوَّجُها إلاّ لِجَمالِها لَم یَرَ فیها ما یُحِبُّ ، و مَن تَزَوَّجَها لِمالِها لا یَتَزَوَّجُها إلاّ وَکَلَهُ اللّهُ إلَیهِ ، فعلَیکُم بذاتِ الدِّینِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزَوَّجُوا النساءَ لِحُسنِهِنَّ ، فَعَسی حُسنُهُنَّ أن یُردِیَهُنّ ، و لا تَزَوَّجُوهنَّ لِأموالِهِنَّ ، فَعَسی أموالُهُنَّ أن تُطغِیَهُنَّ ، و لکِنْ تَزَوَّجُوهُنَّ علی الدِّینِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَزَوَّجَ إمرَأةً لِدِینِها و جَمالِها، کانَ لَهُ فی ذلکَ سِدادٌ مِن عَوَزٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُختارُ حُسنُ وَجهِ المَرأةِ علی حسُنِ دِینِها . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :تُنکَحُ المَرأةُ علی أربَعِ خِلالٍ: علی مالِها ، و عَلی دِینِها ، و عَلی جَمالِها ، و عَلی حَسَبِها و نَسَبِها ، فعلَیکَ بذاتِ الدِّینِ . (6)

1641

اهمّیت دادن به دیانت زن در ازدواج

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که با مال حلال با زنی ازدواج کند، اما هدفش از گرفتن او فخر فروشی و خودنمایی باشد ، خداوند عزّ و جلّ جز بر خواری و سرشکستگی او نیفزاید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که با زنی به خاطر زیبایی اش ازدواج کند ، دلخواه خود را در او نبیند و هر که با زنی به خاطر مال و ثروتش ازدواج کند خداوند او را به همان مال و ثروت وا گذارد ، پس بر شما باد [ازدواج با ]زنان متدیّن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با زنان به خاطر زیبایی شان ازدواج نکنید ؛ زیرا ای بسا زیبایی آنها موجب تباهی و هلاکتشان شود. برای مال و ثروت نیز با آنان ازدواج نکنید ؛ زیرا چه بسا مال و ثروتشان آنان را به طغیان و سرکشی وا دارد ، بلکه بر اساس دینداری با آنها ازدواج کنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خاطر دینداری و زیبایی با زنی ازدواج کند ، این کار مانع فقر و تنگدستی او خواهد بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نباید حُسن صورت زن را بر حُسن دینداری او برگزید (برتری داد) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با زن به خاطر چهار ویژگی ازدواج می شود: ثروتش ، زیبایی اش ، دین داری اش و شرافت و خانواده اش و تو با زنان متدیّن ازدواج کن .

ص :88


1- بحار الأنوار : 76/362/30 .
2- بحار الأنوار : 103/235/19 .
3- سنن ابن ماجة : 1/597/1859 .
4- کنز العمّال : 44588 .
5- کنز العمّال : 44590 .
6- کنز العمّال : 44602 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أتی رَجُلٌ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَستَأمِرُهُ فی النِّکاحِ ، فقالَ : نَعَم اِنْکِحْ ، و علَیکَ بذَواتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یَداکَ . (1)

(2)

1642 - الاهتِمامُ بدِینِ الرَّجُلِ فِی الزَّواجِ
1642 - اهمّیت دادن به تدیّن مرد در ازدواج

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا جاءَکُم مَن تَرضَونَ دِینَهُ و أمانَتَهُ یَخطُبُ (إلَیکُم) فَزَوِّجُوهُ ، إن لا تَفعَلُوهُ تَکُن فِتنَةٌ فی الأرضِ و فَسادٌ کبیرٌ . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لرجل جاءَ إلَیهِ یَستَشِیرُهُ فی تَزویجِ ابنَتِهِ _: زَوِّجْها مِن رَجُلٍ تَقِیٍّ ، فإنّهُ إن أحَبَّها أکرَمَها و إن أبغَضَها لَم یَظلِمْها . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إن خَطَبَ إلَیکَ رَجُلٌ رَضِیتَ دِینَهُ و خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ ، و لا یَمنَعْکَ فَقرُهُ و فاقَتُهُ ، قالَ اللّهُ تعالی : «و إن یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ» (5) و قالَ : «إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ ......... » (6) . (7)

امام باقر علیه السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و در امر ازدواج از آن حضرت کسب تکلیف و اجازه کرد . حضرت فرمود : آری، ازدواج کن و بر تو باد زنان متدیّن ، خدایت خیر دهد .

1642

اهمّیت دادن به تدیّن مرد در ازدواج

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی به خواستگاری نزد شما آمد و دینداری و امانتداری او را پسندیدید ، به او زن دهید ؛ که اگر چنین نکنید ، در روی زمین تبهکاری و فساد بسیار پدید خواهد آمد .

امام حسن علیه السلام_ به مردی که با ایشان درباره ازدواج دختر خود مشورت کرد _فرمود : او را به مردی با تقوا شوهر ده ؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامی اش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی کند .

امام رضا علیه السلام :اگر مردی نزد تو به خواستگاری آمد و دین و اخلاق او را پسندیدی ، به وی زن بده و فقر و نا داری اش مانع تو از این کار نشود . خداوند متعال فرموده است : «و اگر جدا شوند، خدا هر یک را از گشایش خود بی نیاز کند» و فرموده است : «اگر تهیدست باشند خداوند از فضل و کرم خود آنان را توانگر کند» .

ص :89


1- وسائل الشیعة : 14/21/2 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 30 باب 14 .
3- بحار الأنوار : 103/372/3 .
4- مکارم الأخلاق : 1/446/1534 .
5- النساء : 130 .
6- النور : 32 .
7- بحار الأنوار : 103/372/7 .

(1)

1643 - حِکمَةُ المَهرِ
1643 - حکمت مهریه

الکتاب :

وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإن طِبْنَ لَکُم عَن شَیءٍ مِّنْهُ نَفْسا فَکُلُوهُ هَنِیئا مَّرِیئا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما صارَ الصَّداقُ علی الرجُلِ دُونَ المرأةِ و إن کانَ فِعلُهُما واحِدا ، فإنَّ الرجُلَ إذا قَضی حاجَتَهُ مِنها قامَ عنها و لَم یَنتَظِرْ فَراغَها ، فَصارَ الصَّداقُ علَیهِ دُونَها لذلکَ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :علّةُ المَهْرِ و وُجوبِهِ علی الرِّجالِ و لا یَجِبُ علی النساءِ أن یُعطِینَ أزواجَهُنّ ، لِأنَّ عَلَی الرِّجالِ مُؤنَةَ المَرأةِ ، لأنَّ المرأةَ بایِعَةٌ نَفسَها و الرَّجُلَ مُشتَرٍ ، و لا یکونُ البَیعُ بِلا ثَمَنٍ و لا شِراءٌ بغَیرِ إعطاءِ الثَّمَنِ ، مَع [ أنَّ] (4) النساءَ مَحظُوراتٌ عَنِ التَّعامُلِ و المَتْجَرِ ، مَع عِلَلٍ کثیرَةٍ . (5)

1643

حکمت مهریه

قرآن :

«و مهر زنان را چون هدیه به رغبت بدهید . پس اگر چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما وا گذاشتند ، شیرین و گوارا بخورید» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :علّت آن که مهر به عهده مرد است نه زن ، در حالی که کار هر دو یکی است، این است که مرد ، وقتی کارش با زن تمام شد ، برمی خیزد و منتظر نمی ماند که زن هم کامیاب شود . این است که مهریه به عهده مرد نهاده شده است نه زن .

امام رضا علیه السلام :علّت قرار دادن مهر و وجوب آن بر مردان و این که بر زنان واجب نیست به شوهران خود مهر بدهند، این است که مخارج زن به عهده مردان است ؛ زیرا زن فروشنده خود و مرد خریدار است و فروختن جز در قبالِ بها و خریدن جز در قبال پرداخت بها، صورت نمی پذیرد . به علاوه این که، زنان نمی توانند معامله و تجارت کنند و نیز دلیل های دیگر .

ص :90


1- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 50 باب 28 .
2- النساء : 4 .
3- علل الشرائع : 513/2 .
4- ما بین المعقوفین سقط من المصدر، و أثبتناه من نور الثقلین: 1/440/42 نقلاً عن المصدر .
5- علل الشرائع : 501/1 .

(1)

1644 - ذَمُّ غَلاءِ المَهرِ
1644 - نکوهش سنگینی مهریه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ نِساءِ اُمَّتِی أصبَحُهُنَّ وَجها و أقَلُّهُنَّ مَهرا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الصَّداقِ أیسَرُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن یُمنِ المرأةِ تَیسِیرَ خِطبَتِها ، و تَیسِیرَ صَداقِها ، و تَیسِیرَ رَحِمِها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَیاسَرُوا فی الصَّداقِ ، فإنّ الرجُلَ لَیُعطِی المَرأةَ حتّی یَبقی ذلکَ فی نفسِهِ علَیها حَسِیکَةً (5) . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أمّا شُؤمُ المَرأةِ فکَثرَةُ مَهرِها و عُقوقُ زَوجِها . (7)

1644

نکوهش سنگینی مهریه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین زنان امّت من ، خوب روترین و کم مهریه ترین آنان هستند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین مهریه، سبکترین آن است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از میمنت و خجستگی زن این است که خواستگاری اش راحت ، و مهریه اش سبک باشد و راحت بچه دار شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در مهریه آسان بگیرید ؛ زیرا مرد مهریه [سنگین] زن را می دهد ، اما در دلش نسبت به او کینه و دشمنی پدید می آید .

امام صادق علیه السلام :شومی و نا خجستگی زن ، زیاد بودن مهریه او و نافرمانی از شوهرش است .

1645 - الاهتِمامُ فِی اختِیارِ الزَّوجَةِ
1645 - اهمّیت دادن به انتخاب زن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما المرأةُ قِلادَةٌ فانظُرْ ما تَتَقَلَّدُ ، و لَیسَ لامرأةٍ خَطَرٌ ، لا لِصالِحَتِهِنَّ و لا لِطالِحَتِهِنَّ : و أمّا صالِحَتُهُنَّ فَلَیسَ خَطَرُها الذَّهَبَ و الفِضَّةَ هِی خَیرٌ مِنَ الذَّهَبِ و الفِضَّةِ ، و أمّا طالِحَتُهُنَّ فَلَیسَ خَطَرُها التُّرابَ ، التُّرابُ خَیرٌ مِنها . (8)

1645

اهمّیت دادن به انتخاب زن

امام صادق علیه السلام :همانا زن طوق است ؛ پس بنگر که چه طوقی به گردن می افکنی . برای زن ارزش و بهایی نمی توان تعیین کرد ، نه برای خوب آنها و نه برای بدشان . زن خوب ، ارزشش طلا و نقره نیست، بلکه از طلا و نقره هم بهتر و ارزشمندتر است و زن بد ، ارزشش خاک نیست، بلکه خاک از او ارزشمندتر است .

ص :91


1- (انظر) وسائل الشیعة : 15 / 1 أبواب المهور .
2- بحار الأنوار : 103/237/25 .
3- کنز العمّال : 44707 .
4- کنز العمّال : 44721 .
5- حسیکة : أی عداوة و حقدا (النهایة : 1/386) .
6- کنز العمّال : 44731 .
7- معانی الأخبار : 152/1 .
8- معانی الأخبار : 144/1 .

1646 - تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُم
1646 - برای نطفه های خود [دامن های شایسته ]گزینش کنید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَزَوَّجُوا فی الحِجْزِ الصالِحِ، فإنّ العِرْقَ دَسّاسٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُم فانْکِحُوا الأکْفاءَ، و أنکِحُوا إلَیهِم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُم ، فإنَّ النساءَ یَلِدْنَ أشباهَ إخوانِهِنَّ و أخَواتِهِنَّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُم ، و انتَخِبُوا المَناکِحَ ، و علَیکُم بِذَواتِ الأوْراکِ ، فَإنّهُنّ أنجَبُ . (4)

1646

برای نطفه های خود [دامن های شایسته] گزینش کنید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید ؛ زیرا رگ و ریشه اثر دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای نطفه های خود [دامن های شایسته ]گزینش کنید و با کسانی که همتای شما هستند ازدواج نمایید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای نطفه های خود گزینش کنید ؛ زیرا زنان بچه هایی همانند برادران و خواهران خود به دنیا می آورند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای نطفه های خود گزینش کنید و همسران را انتخاب نمایید . بر شما باد زنانی که لگن بزرگ دارند ، زیرا که زایاترند .

1647 - المُؤمِنَةُ کُفوُ المُؤمِنِ
1647 - زنِ مؤمن، همتای مرد مؤمن است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما زَوَّجْتُ مَولایَ زیدَ بنَ حارِثَةَ زَینبَ بِنتَ جَحْشٍ ، و زَوَّجْتُ المِقدادَ ضباعَةَ بنتَ الزُّبیرِ ، لِتَعلَمُوا أنّ أکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أحسَنُکُم إسلاما . (5)

1647

زنِ مؤمن، همتای مرد مؤمن است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من غلام خود زید بن حارثه را به شوهری زینب دختر جحش درآوردم و مقداد را به همسری ضباعه دختر زبیر، تا بدانید که گرامی ترین شما نزد خداوند کسی است که مسلمانی اش از همه نیکوتر باشد .

ص :92


1- کنز العمّال : 44559 .
2- کنز العمّال : 44556 .
3- کنز العمّال : 44557 .
4- کنز العمّال : 44594 .
5- کنز العمّال : 313 .

عنه صلی الله علیه و آله :أنکَحتُ زیدَ بنَ حارِثَةَ زینبَ بنتَ جَحْشٍ ، و أنکَحتُ المِقدادَ ضباعَةَ بنتَ الزُّبیرِ بنِ عبدِ المُطَّلِبِ ، لِیَعلَمُوا أنَّ أشرَفَ الشَّرَفِ الإسلامُ . (1)

(2)

1648 - مَن لا یَنبَغی تَزویجُهُم
1648 - به چه مردانی نباید زن داد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما النِّکاحُ رِقٌّ ، فإذا أنکَحَ أحَدُکُم وَلِیدَةً فقد أرَقَّها ، فَلْیَنظُرْ أحَدُکُم لِمَن یُرِقُّ کَرِیمَتَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَزَوَّجُوا فی الشُّکاکِ و لا تُزَوِّجُوهم ، لأنَّ المرأةَ تَأخُذُ مِن أدَبِ الرَّجُلِ و یَقهَرُها عَلی دِینِهِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إیّاکَ أن تُزَوِّجَ شارِبَ الخَمرِ ، فإن زَوَّجتَهُ فکأنّما قُدْتَ إلی الزِّنا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من زینب دختر جحش را به ازدواج زید بن حارثه درآوردم و ضباعه دختر زبیر بن عبد المطّلب را به ازدواج مقداد، تا بدانند که والاترین شرافت ، اسلام است .

1648

به چه مردانی نباید زن داد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ازدواج ، طوق بندگی است . بنا بر این ، هر کس از شما دختر خود را شوهر دهد، او را به بندگی داده است . پس ، هر یک از شما باید بنگرد که دختر عزیز خود را به بندگی چه کسی می دهد .

امام صادق علیه السلام :از خانواده ای که [در حقانیت شما شیعیان] تردید دارند، زن بگیرید، اما به آنها زن ندهید ؛ زیرا زن ، تربیت و خلق و خوی مرد را به خود می گیرد و مرد، او را تحت تأثیر دینِ خود قرار می دهد .

امام رضا علیه السلام :از زن دادن به شراب خوار بپرهیز، که اگر به او زن دهی چنان است که دلاّل زنا شده باشی .

ص :93


1- مکارم الأخلاق : 1/452/1546 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 43 باب 25 .
3- بحار الأنوار : 103/371/2 .
4- بحار الأنوار : 103/377/8 .
5- بحار الأنوار : 79/142/55 .

مکارم الأخلاق عن الحسینِ بنِ بَشّارٍ :کَتَبتُ إلی أبی الحسنِ علیه السلام : إنّ لی ذا قَرابَةٍ قد خَطَبَ إلَیَّ و فی خُلُقِهِ سُوءٌ ! فقالَ : لا تُزَوِّجْهُ إن کانَ سَیِّئَ الخُلُقِ . (1)

(2)

1649 - مَن لا یَنبَغی تَزَوُّجُهُنَّ
1649 - با چه زنانی نباید ازدواج کرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و تَزَوُّجَ الحَمْقاءِ ، فإنَّ صُحبَتَها ضَیاعٌ و وُلْدَها ضِباعٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَتَزَوَّجَنَّ شَهْبَرَةً و لا لَهْبَرَةً و لا نَهْبَرَةً و لا هَیْدَرَةً و لا لَفُوتا ......... أمّا الشَّهبَرَةُ فالزَّرقاءُ البَذِیَّةُ ، و أمّا اللَّهبَرَةُ فالطویلَةُ المَهْزُولَةُ ، و أمّا النَهْبَرَةُ فالقَصیرةُ الذَّمیمَةُ ، و أمّا الهَیدَرَةُ فالعَجوزَةُ المُدبِرَةُ ، و أمّا اللَّفُوتُ فذاتُ الوَلَدِ مِن غَیرِکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ عن آبائهِ علیهم السلام: أنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لِلنّاسِ : إیّاکُم و خَضْراءَ الدِّمَنِ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ، و ما خَضراءُ الدِّمَنِ ؟ قالَ : المَرأةُ الحَسناءُ فی مَنبِتِ السُّوءِ . (5)

(6)

مکارم الأخلاق به نقل از حسین بشّار :به ابو الحسن علیه السلام نوشتم: من خویشاوندی دارم که از دخترم خواستگاری کرده ،اما بد اخلاق است . حضرت فرمود : اگر بد خُلق است ، به او زن نده .

1649

با چه زنانی نباید ازدواج کرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ازدواج با زن احمق بپرهیزید ؛ زیرا همنشینی با او تباهی است و فرزندانش کفتار [صفت ]هستند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با زنِ شهبَره و لَهبَره و نَهبَره و هَیدَره و لَفُوت ازدواج نکن . . . ؛ شهبره، زنِ چشم کبود بد زبان است، لهبره ، زن دراز قدِ لاغر اندام است، نهبره ، زن کوتاه قدِ زشت است ، هیدره، پیر زن رو به مرگ است و لفوت، زنی است که از شوهر قبلی اش فرزند داشته باشد .

امام صادق علیه السلام به نقل از پدرانش علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردم فرمود : از خضراء الدمن (گیاه روییده در خرابه) بپرهیزید. گفته شد: ای رسول خدا! خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبا رویی که در خانواده ای فاسد رشد کرده است .

ص :94


1- مکارم الأخلاق : 1/443/1525 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 53 _ 54 باب 29 _ 31 .
3- بحار الأنوار : 103/237/35 .
4- بحار الأنوار : 103/231/6 .
5- بحار الأنوار : 103/232/10 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 56 باب 32 ، و ص 57 باب 34 .

1650 - أقسامُ النِّساءِ
1650 - اقسام زنان

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النساءُ ثلاثٌ : فواحِدَةٌ لکَ ، و واحِدَةٌ لکَ و علَیکَ ، و واحِدَةٌ علَیکَ لا لکَ ، فأمّا التی هِی لکَ فالمرأةُ العَذراءُ ، و أمّا التی هِی لکَ و علَیکَ فالثَّ_یِّبُ ، و أمّا التی هِی علَیکَ لا لکَ فهِی المُتبِعُ التی لها وَلَدٌ مِن غَیرِکَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :هُنَّ ثلاثٌ : فامرأةٌ وَلُودٌ وَدُودٌ تُعِینُ زَوجَها علی دَهرِهِ لِدُنیاهُ و آخِرَتِهِ و لا تُعِینُ الدَّهرَ علَیهِ ، و امرَأةٌ عَقیمَةٌ لا ذاتُ جَمالٍ و لا تُعِینُ زَوجَها (علی خَیرٍ) و امرأةٌ صَخّابةٌ وَلاّجَةٌ هَمّازَةٌ تَستَقِلُّ الکثیرَ و لا تَقبَلُ الکثیرَ ، و إیّاکَ أن تَغتَرَّ بمَن هذهِ صِفَتُها فإنّهُ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إیّاکُم و خَضراءَ الدِّمَنِ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ و مَن خَضراءُ الدِّمَنِ ؟ قالَ: المرأةُ الحَسناءُ فی مَنبِتِ السُّوءِ . (2)

(3)

1650

اقسام زنان

امام صادق علیه السلام :زنان سه دسته اند : یکی ، همه به سود توست و یکی ، هم به سود تو و هم به زیان توست و یکی ، همه به زیان توست و سودی برایت ندارد . آن زنی که به سود توست، دوشیزه است و آن که هم به سود توست و هم به زیان تو، بیوه زن است و آن که به زیان توست و سودی برایت ندارد ، زنی است که از شوهر قبلی، فرزند به دنبال دارد .

امام رضا علیه السلام :زنان سه دسته اند : زن زایای مهربان، که شوهر خود را در کار دنیا و آخرتش یاری می رساند و روزگار را بر او سخت نمی کند. و زن نازا و بی بهره از زیبایی که شوهرش را [در امور خیر ]یاری نمی رساند . و زن پر سر و صدای پا به در و عیب جویی که زیاد را اندک می شمارد و زیاد را هم نمی پذیرد . زنهار که فریفته زنی با این خصوصیات شوی؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از خضراء الدمن بپرهیزید . عرض شد : ای رسول خدا ! خضراء الدمن کیست؟ فرمود : زنِ زیبایی که در خانواده ای بد رشد کرده است.

ص :95


1- تحف العقول : 317 .
2- بحار الأنوار : 103/234/15 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 13 باب 6 ، و ص 18 باب 7 .

1651 - حُقوقُ الزَّوجِ
1651 - حقوق شوهر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ الناسِ حَقّا علی المرأةِ زَوجُها ، و أعظَمُ الناسِ حقّا عَلَی الرَّجُلِ اُمُّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ویلٌ لاِمرَأةٍ أغضَبَتْ زَوجَها ، و طُوبی لاِمرَأةٍ رَضِیَ عنها زَوجُها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أمَرتُ أحَدا أن یَسجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرتُ المرأةَ أن تَسجُدَ لِزَوجِها . (3)

سنن أبی داوود عن قیسِ بنِ سعدٍ :أتَیتُ الحِیرَةَ فَرَأیتُهُم یَسجُدُونَ لِمَرْزُبانٍ لَهُم ، فَقُلتُ : رسولُ اللّهِ أحَقُّ أن یُسجَدَ لَهُ ، قالَ : فَأتَیتُ النبیَّ صلی الله علیه و آله فقلتُ : إنّی أتَیتُ الحِیرَةَ فَرَأیتُهُم یَسجُدُونَ لِمَرزُبانٍ لَهُم ، فأنتَ یا رسولَ اللّهِ أحَقُّ أن نَسجُدَ لکَ ، قالَ : أ رَأیتَ لو مَرَرتَ بِقَبرِی أ کُنتَ تَسجُدُ لَهُ ؟ قلتُ : لا .

قالَ : فلا تَفعَلُوا ، لَو کُنتُ آمِرا أحَدا أن یَسجُدَ لِأحَدٍ لَأمَرتُ النساءَ أن یَسجُدْنَ لِأزواجِهِنَّ ، لِما جَعَلَ اللّهُ لَهُم علَیهِنَّ مِنَ الحَقِّ . (4)

1651

حقوق شوهر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگترین حق را بر زن ، شوهر او دارد و بزرگترین حق را بر مرد ، مادر او دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر زنی که شوهرش را ناراحت کند و خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر قرار بود دستور دهم کسی در برابر کسی سجده کند ، حتما به زن دستور می دادم که شوهرش را سجده کند .

سنن أبی داوود به نقل از قیس بن سعد :به حیره وارد شدم . دیدم [مردم] در برابر حکمران خود به سجده می افتند . گفتم : رسول خدا به سجده شدن سزاوارتر است . سپس نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم و عرض کردم : من به حیره رفتم و دیدم که [مردم آن جا] در برابر حکمران خود به سجده می افتند . در حالی که تو، ای رسول خدا بیشتر سزاواری که ما سجده ات کنیم . پیامبر فرمود : آیا اگر بر قبر من بگذری آن را سجده خواهی کرد؟ عرض کردم : نه . پیامبر فرمود : این کار را نکنید . اگر بنا بود دستور دهم کسی در برابر کسی سجده کند، هر آینه به زنان دستور می دادم به دلیل حقّی که خداوند برای شوهرانشان به گردن آنان نهاده است ، ایشان را سجده کنند .

ص :96


1- کنز العمّال : 44771 .
2- بحار الأنوار : 103/246/24 .
3- الکافی : 5/508/6 .
4- سنن أبی داوود : 2/244/2140 .

(1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا شَفیعَ للمرأةِ أنجَحُ عِند رَبِّها مِن رِضا زَوجِها ، و لَمّا ماتَتْ فاطمةُ علیها السلام قامَ علَیها أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام و قالَ : اللَّهُمَّ إنّی راضٍ عَنِ ابنَةِ نَبِیِّکَ ، اللّهُمّ إنّها قد أوحَشَتْ فَآنِسْها . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا غِنی بالزَّوجةِ فیما بَینَها و بینَ زوجِها المُوافِقِ لَها عن ثلاثِ خِصالٍ و هُنّ : صِیانَةُ نَفسِها عن کُلِّ دَنَسٍ حتّی یَطمَئنَّ قَلبُهُ إلی الثِّقَةِ بها فی حالِ المَحبوبِ و المَکروهِ ، و حِیاطَتُهُ لِیکونَ ذلکَ عاطِفا علَیها عندَ زَلَّةٍ تکونُ مِنها ، و إظهارُ العِشقِ لَهُ بالخِلابَةِ (3) و الهَیئةِ الحَسَنةِ لَها فی عَینِهِ . (4)

1652 - حُقوقُ الزَّوجَةِ
1652 - حقوق زن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما زالَ جَبرَئیلُ یُوصِینِی بالمرأةِ حتّی ظَنَنتُ أنَّهُ لا یَنبَغِی طَلاقُها إلاّ مِن فاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ . (5)

امام باقر علیه السلام :برای زن، نزد پروردگارش شفیعی کارسازتر از خشنودی شوهرش نیست. وقتی فاطمه علیها السلام درگذشت، امیر المؤمنین کنار آن بزرگوار ایستاد و گفت : بار خدایا! من از دختر پیامبر تو راضی هستم ؛ خدایا! او اکنون تنهاست پس تو همدمش باش .

امام صادق علیه السلام :زن نسبت به شوهرِ سازگار خود سه نکته را باید رعایت کند : حفظ کردن خود از هر گناه (آلودگی)، تا شوهرش در هر حال ، خوشایند یا ناخوشایند ، در دل به او اطمینان داشته باشد و [دیگر ]مراقبت از او و زندگی اش، تا شوهرش در صورتی که لغزشی از وی سر زند، نسبت به وی عطوف و مهربان باشد و [سوم] اظهار عشق به او، با خوش زبانی و دلبری و سر و وضع مناسب و خوشایند در نظر او .

1652

حقوق زن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل پیوسته مرا درباره زن سفارش می کرد ، تا جایی که گمان بردم طلاق او جایز نیست مگر در صورت زشت کاری آشکار .

ص :97


1- (انظر) التعظیم : باب 2708 .
2- بحار الأنوار : 103/256/1 .
3- الخِلابة _ بکسر الخاء _ : الخدیعة باللسان بالقول اللطیف (مجمع البحرین : 1 / 534) .
4- بحار الأنوار : 78/237/70 .
5- بحار الأنوار : 103/253/58 .

عنه صلی الله علیه و آله :حَقُّ المرأةِ علی زَوجِها أن یَسُدَّ جَوعَتَها ، و أن یَستُرَ عَورَتَها ، و لا یُقَبِّحَ لَها وَجها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قَولُ الرَّجُلِ للمرأةِ : «إنّی اُحِبُّکِ» لا یَذهَبُ مِن قَلبِها أبدا . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :و أمّا حَقُّ الزَّوجَةِ فأن تَعلَمَ أنَّ اللّهَ عزّ و جلّ جَعَلَها لکَ سَکَنا و اُنْسا ، فَتَعلَمَ أنَّ ذلکَ نِعمَةٌ مِنَ اللّهِ علَیکَ فَتُکرِمَها و تَرفُقَ بها ، و إن کانَ حَقُّکَ علَیها أوجَبَ فإنّ لَها علَیکَ أن تَرحَمَها . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المَرءَ یَحتاجُ فی مَنزلِهِ و عِیالِهِ إلی ثلاثِ خِلالٍ یَتَکَلَّفُها و إن لَم یَکُن فی طَبعِهِ ذلکَ : مُعاشَرَةٍ جَمیلةٍ ، و سَعَةٍ بِتَقدِیرٍ ، و غَیرَةٍ بتَحَصُّنٍ . (4)

عنه علیه السلام :لا غِنی بالزَّوجِ عن ثلاثةِ أشیاءَ فیما بَینَهُ و بینَ زَوجَتِهِ و هِی : المُوافَقَةُ لِیَجتَلِبَ بها مُوافَقَتَها و مَحَبَّتَها و هَواها ، و حُسنُ خُلُقِهِ مَعها ، و استِعمالُهُ استِمالَةَ قَلبِها بالهَیئَةِ الحَسَنَةِ فی عَینِها ، و تَوسِعَتِهِ علَیها . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ زن بر شوهرش این است که شکمش را سیر کند و بدنش را بپوشاند و برای او روی در هم نکشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این سخن مرد به زن که «دوستت دارم» هرگز از دل زن بیرون نرود .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ زن این است که بدانی خداوند عزّ و جلّ او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است و بدانی که این نعمتی است که خداوند به تو داده ؛ پس او را گرامی داری و با وی نرمخو باشی ، هر چند حقّ تو بر او واجب تر است، اما حقّ وی بر تو این است که با او مهربان باشی .

امام صادق علیه السلام :مرد برای اداره منزل و خانواده خود به سه خصلت نیاز دارد که اگر هم به طور طبیعی آنها را نداشته باشد ، باید خود را به تکلّف در آنها وا دارد : خوش رفتاری ، گشاده دستیِ سنجیده، و غیرت بر حفاظت از آنها .

امام صادق علیه السلام :شوهر در رابطه با همسرش از سه چیز بی نیاز نیست: سازگاری با او، تا بدین وسیله سازگاری و محبّت و عشق او را به خود جلب کند، و خوش خویی با او و دلبری از او با آراستن خود در چشم وی، و فراهم آوردن امکانات رفاهی او .

ص :98


1- بحار الأنوار : 103/254/60 .
2- الکافی : 5/569/59 .
3- بحار الأنوار : 74/5/1 .
4- تحف العقول : 322 .
5- بحار الأنوار : 78/237/70 .

الکافی عن إسحاقِ بنِ عمّارٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : ما حَقُّ المرأةِ علی زَوجِها الذی إذا فَعَلَهُ کانَ مُحسِنا ؟ ق_الَ : یُشبِعُها و یَکسُوها ، و إن جَهِلَت غَفَرَ لَها . (1)

الکافی عن الحسنِ بنِ جَهمٍ :رأیتُ أبا الحسنِ علیه السلام اختَضَبَ، فقلتُ: جُعِلتُ فِداکَ، اختَضَبتَ؟ فقالَ: نَعَم، إنَّ التَّهیِئَةَ مِمّا یَزِیدُ فی عِفَّةِ النساءِ، و لَقد تَرَکَ النساءُ العِفَّةَ بِتَرکِ أزواجِهِنَّ التَّهیِئَةَ .

ثُمّ قالَ : أ یَسُرُّکَ أن تَراها علی ما تَراکَ علَیهِ إذا کنتَ علی غَیرِ تَهیِئَةٍ ؟ قلتُ : لا ، قالَ : فهُو ذاکَ . (2)

1653 - خِدمَةُ الزَّوجِ
1653 - خدمت به شوهر

إرشاد القلوب :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّما امرَأةٍ خَدَمَتْ زَوجَها سَبعَةَ أیّامٍ ، غَلَّقَ اللّهُ عَنها سَبعةَ أبوابِ النارِ و فَتَحَ لَها ثمانِیَةَ أبوابِ الجَنَّةِ تَدخُلُ مِن أینَما شاءَتْ .

و قالَ علیه السلام : ما مِنِ امرَأةٍ تَسقِی زَوجَها شَربَةَ ماءٍ إلاّ کانَ خَیرا لَها مِن سَنةٍ صِیامِ نَهارِها و قِیامِ لَیلِها . (3)

الکافی به نقل از اسحاق بن عمّار :به امام صادق علیه السلام عرض کردم : حقّ زن بر مرد چیست که هر گاه مرد آن را به جای آورد نیکوکار است؟ فرمود : خوراک و پوشاکش را فراهم آورد و اگر نادانی و جسارتی کرد او را ببخشد .

الکافی به نقل از حسن بن جهم :ابو الحسن علیه السلام را دیدم که خضاب کرده است . عرض کردم : فدایت شوم خضاب کرده ای؟ فرمود : آری . آراستگی [مرد] از جمله چیزهایی است که بر عفّت زنان می افزاید . زنان ترک عفّت کرده اند ، چون شوهرانشان آراستگی را ترک نموده اند . سپس فرمود : اگر آراسته نباشی، آیا خوش داری که همسرت را نیز مانند خودت ببینی؟ عرض کردم : نه . فرمود : او نیز چنین است .

1653

خدمت به شوهر

إرشاد القلوب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر زنی که هفت روز شوهرش را خدمت کند ، خداوند هفت در دوزخ را به روی او ببندد و هشت در بهشت را به رویش بگشاید ، تا از هر در که خواهد وارد شود . و فرمود : هیچ زنی نیست که جرعه ای آب به شوهرش بنوشاند مگر آن که این عمل او برایش بهتر از یک سال باشد که روزهایش را روزه بگیرد و شبهایش را به عبادت سپری کند .

ص :99


1- الکافی : 5/510/1 .
2- الکافی : 5/567/50 .
3- إرشاد القلوب : 175 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سَألَتْ اُمُّ سَلَمَةَ رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله عن فَضلِ النساءِ فی خِدمَةِ أزواجِهِنَّ ، فقال : أیُّما امرَأةٍ رَفَعَتْ مِن بَیتِ زَوجِها شیئا مِن مَوضِعٍ إلی مَوضِعٍ تُرِیدُ بهِ صَلاحا إلاَّ نَظَرَ اللّهُ إلَیها ، و مَن نَظَرَ اللّهُ إلَیهِ لَم یُعَذِّبْهُ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :جِهادُ المَرأةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ . (2)

1654 - خِدمَةُ الزَّوجَةِ
1654 - خدمت به زن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا سَقَی الرجلُ امرَأتَهُ اُجِرَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَخدُمُ العِیالَ إلاّ صِدِّیقٌ أو شَهیدٌ أو رَجُلٌ یُرِیدُ اللّهُ بهِ خَیرَ الدنیا و الآخِرَةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا اللّهَ فی الضَّعِیفَینِ : الیَتیمِ و المرأةِ ، فإنَّ خِیارَکُم خِیارُکُم لِأهلِهِ . (5)

امام صادق علیه السلام :امّ سلمه از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره فضیلت خدمت کردن زنان به شوهرانشان پرسید ، آن حضرت فرمود : هر زنی که در خانه شوهر خود به قصد مرتّب کردن آن ، چیزی را جا به جا کند خداوند به او نظر افکند و هر که خداوند به او نظر کند عذابش ندهد .

امام کاظم علیه السلام :جهاد زن ، خوب شوهرداری کردن است .

1654

خدمت به زن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه مرد به زن خود آبی بنوشاند ، پاداش بَرَد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زن خود خدمت نکند، مگر صدّیق، یا شهید، یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرتِ او را بخواهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خدا درباره دو ناتوان بترسید : یتیم و زن . براستی بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهتر باشد .

ص :100


1- بحار الأنوار : 103/251/49 .
2- الکافی : 5/507/4 .
3- کنز العمّال : 44435 .
4- بحار الأنوار : 104/132/1 .
5- بحار الأنوار : 79/268/5 .

عنه صلی الله علیه و آله :جُلوسُ المَرءِ عندَ عِیالِهِ أحَبُّ إلی اللّهِ تعالی مِنِ اعتِکافٍ فی مَسجِدِی هذا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَیُؤجَرُ فی رَفعِ اللُّقمَةِ إلی فِی امرَأتِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأهلِهِ زادَ اللّهُ فی عُمُرِهِ . (3)

1655 - إیذاءُ الزَّوجِ
1655 - آزردنِ شوهر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ لَهُ امرَأةٌ تُؤذِیهِ لَم یَقبَلِ اللّهُ صلاتَها و لا حَسَنَةً مِن عَمَلِها حتّی تُعِینَهُ و تُرضِیَهُ و إن صامَتِ الدَّهرَ ......... و علی الرَّجُلِ مِثلُ ذلکَ الوِزْرِ و العَذابِ إذا کانَ لَها مُؤذِیا ظالِما . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَلعونةٌ مَلعونةٌ امرأةٌ تُؤذِی زَوجَها و تُغِمُّهُ ، و سَعیدةٌ سَعِیدةٌ امرأةٌ تُکرِمُ زَوجَها و لا تُؤذِیهِ و تُطِیعُهُ فی جَمیعِ أحوالِهِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشستن مرد نزد زن و فرزندش ، نزد خدای متعال محبوبتر است از اعتکاف او در این مسجد من .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به طرف دهان همسرش لقمه ای بالا برد پاداش برد .

امام صادق علیه السلام :هر که به خانواده اش نیکی کند ، خداوند بر عمرش بیفزاید .

1655

آزردنِ شوهر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کسی زنی داشته باشد که وی را بیازارد ، خداوند نه نماز آن زن را قبول کند و نه کار نیکش را ، هر چند همه عمر روزه بگیرد تا زمانی که به شوهرش کمک کند و او را خشنود سازد . . . مرد نیز اگر زن خود را بیازارد و به او ستم کند، همین گناه و عذاب را دارد .

امام صادق علیه السلام :ملعون است ، ملعون است آن زنی که شوهر خود را بیازارد و غمگینش کند، و خوشبخت است ، خوشبخت آن زنی که شوهر خود را احترام نهد و آزارش ندهد و در همه حال از وی فرمان برد .

ص :101


1- تنبیه الخواطر : 2/122 .
2- المحجّة البیضاء : 3/70 .
3- الخصال : 88/21 .
4- وسائل الشیعة : 14/116/1 .
5- بحار الأنوار : 103/253/55 .

1656 - إیذاءُ الزَّوجَةِ
1656 - آزردنِ زن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صَبَرَ عَلی سُوءِ خُلُقِ امرَأتِهِ و احتَسَبَهُ ، أعطاهُ اللّهُ تعالی بکُلِّ یَومٍ و لَیلةٍ یَصبِرُ علَیها مِنَ الثَّوابِ ما أعطی أیُّوبَ علیه السلام عَلی بَلائهِ ، و کانَ علَیها مِنَ الوِزْرِ فی کُلِّ یَومٍ و لَیلةٍ مِثلُ رَمْلٍ عالِجٍ . (1)

1656

آزردنِ زن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که خداوند عزّ و جلّ و رسولش بیزارند از کسی که به زنی آزار رساند، تا آن که طلاق خُلع (2) بگیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در شگفتم از کسی که زنش را کتک می زند ، در حالی که خودش به کتک خوردن سزاوارتر از اوست .

امام علی علیه السلام_ در ضمن وصیّت به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : نباید خانواده ات به خاطر تو بد بخت ترین مردمان باشند.

1657 - الصَّبرُ عَلی سوءِ خُلُقِ الزَّوجَةِ
1657 - شکیبایی بر کج خلقی زن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا و إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ و رَسُولَهُ بَرِیئانِ مِمَّن أضَرَّ بِامرَأةٍ حتّی تَختَلِعَ مِنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لَأتَعَجَّبُ مِمَّن یَضرِبُ امرَأتَهُ و هُو بِالضَّربِ أولی مِنها ! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فِیما أوصَی ابنَهُ الحسنَ علیه السلام _: لا یَکُنْ أهلُکَ أشقَی الخَلقِ بکَ . (5)

1657

شکیبایی بر کج خلقی زن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مردی که به خاطر خدا و به امید پاداش او در برابر بد اخلاقی همسرش صبر کند ، خداوند متعال برای هر روز و شبی که او شکیبایی می ورزد، همان ثوابی را به وی دهد که به ایّوب علیه السلام در قبال گرفتاری اش، عطا کرد . و گناه زن نیز در هر روز و شب به اندازه ریگهای ریگستان باشد .

1658 - الصَّبرُ عَلی سوءِ خُلُقِ الزَّوجِ
1658 - شکیبایی بر بداخلاقی مرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صَبَرَتْ عَلی سُوءِ خُلُقِ زَوجِها أعطاها مِثلَ (ثَوابِ) آسِیَةَ بنتِ مُزاحِمٍ . (6)

1658

شکیبایی بر بد اخلاقی مرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر زنی که در برابر بد اخلاقی شوهرش شکیبایی ورزد ، خداوند همانند ثواب آسیه بنت مزاحم (همسر فرعون) به او عطا کند .

ص :102


1- . ثواب الأعمال : 339/1 .
2- طلاقی که زن با بخشیدن مهریه خود، یا حتی بیشتر، از شوهرش طلاق بگیرد.
3- ثواب الأعمال : 338/1 .
4- . جامع الأخبار : 447/1259 .
5- بحار الأنوار:77/229/2.
6- بحار الأنوار : 103/247/30 .

1659 - الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ
1659 - همسر شایسته

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما استَفادَ المؤمنُ بعدَ تَقوَی اللّهِ عزّ و جلّ خَیرا لَهُ مِن زَوجَةٍ صالِحَةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ مَتاعِ الدنیا المرأةُ الصالِحَةُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المَرأةُ الصالِحَةُ خَیرٌ مِن ألْفِ رَجُلٍ غَیرِ صالِ_حٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن سَعادَةِ المَرءِ الزوجَةُ الصالِحَةُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الدنیا مَتاعٌ ، و خَیرُ مَتاعِها الزوجَةُ الصالِحَةُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :المَرأةُ الصالِحَةُ أحَدُ الکاسِبَینِ . (6)

الکافی عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما مَثَلُ المرأةِ الصالِحَةِ مَثَلُ الغُرابِ الأعْصَمِ الذی لا یَکادُ یُقدَرُ علَیهِ . قیلَ : و ما الغُرابُ الأعْصَمُ الذی لا یَکادُ یُقدَرُ علَیهِ ؟ قال : الأبیَضُ إحْدی رِجلَیهِ . (7)

1659

همسر شایسته

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ، بعد از تقوای خداوند عزّ و جلّ ، بهره ای بهتر از زن شایسته نبرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین متاع دنیا، زن شایسته است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک زن شایسته بهتر از هزار مرد ناشایست است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خوشبختی مرد ، داشتن زن شایسته است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا متاع است ، و بهترین متاع آن زن شایسته است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زن شایسته ، یکی از دو روزی آور است.

الکافی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : مَثَل زن شایسته مَثَل کلاغ اعصم است، که تقریبا نایاب می باشد . عرض شد : کلاغ اعصم که تقریبا نایاب است چیست؟ فرمود : کلاغی که یکی از پاهایش سفید است .

ص :103


1- کنز العمّال : 44410 .
2- کنز العمّال : 44451 .
3- إرشاد القلوب : 175 .
4- الکافی : 5/327/4 .
5- بحار الأنوار : 103/222/37 .
6- بحار الأنوار : 103/238/39 .
7- الکافی : 5/515/4 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما أفادَ عَبدٌ فائدَةً خَیرا مِن زَوجَةٍ صالِحَةٍ : إذا رَآها سَ_رَّتْهُ ، و إذا غابَ عَنها حَفِظَتْهُ فی نَفسِها و مالِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لامرَأةِ سعدٍ _: هَنِیئا لکِ یا خَنساءُ ! فلَو لَم یُعْطِکِ اللّهُ شیئا إلاّ ابنَتَکِ اُمَّ الحسینِ لقد أعطاکِ اللّهُ خَیرا بأَلْسِنَتِهِ کثی_را ، إنّما مَثَلُ المَرأةِ الصالِحَةِ فی النساءِ کَمَثَلِ الغُرابِ الأعْصَمِ فی الغِرْبانِ، و هو الأبیَضُ إحدی الرِّجلَیْنِ . (2)

(3)

1660 - الزَّوجَةُ السَّیِّئَةُ
1660 - زن ناشایست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ الأشیاءِ المَرأةُ السَّوءِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أغلَبُ أعداءِ المؤمنینَ زَوجَةُ السُّوءِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أغلَبُ الأعداءِ للمؤمِنِ زَوجَةُ السُّوءِ . (6)

امام باقر علیه السلام :آدمی ، سودی بهتر از همسر شایسته به چنگ نیاورده است ؛ همسری که شوهرش با دیدن او خوشحال شود و هرگاه از وی دور شود در غیابش نگهبان خود و اموال او باشد .

امام صادق علیه السلام_ به زن سعد _فرمود : گوارایت باد ای خنساء! اگر خداوند چیزی جز دخترت اُمّ الحسین را به تو نداد، باز خیر فراوان به تو داده است . همانا، مَثَل زن شایسته در میان زنان ، مَثَل کلاغ اعصم است در میان کلاغان ، و آن کلاغی است که یکی از پاهایش سفید است .

1660

زن ناشایست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین چیزها، زن ناشایست است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چیره ترین دشمنِ مؤمنان ، همسر ناشایست است .

امام صادق علیه السلام :چیره ترین دشمن مؤمن ، همسر ناشایست است .

ص :104


1- بحار الأنوار : 103/217/2.
2- الکافی : 5/515/2 .
3- (انظر) الخیر : باب 1168 .
4- بحار الأنوار : 103/240/52 .
5- بحار الأنوار : 103/240/53 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/390/4370 .

عنه علیه السلام :کانَ مِن دعاءِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أعُوذُ بِکَ مِنِ امرَأةٍ تُشَیِّبُنی قَبلَ مَشِیبِی . (1)

1661 - طاعَةُ الزَّوجَةِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ
1661 - اطاعت از زن در معصیت خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِتَّقُوا شرارَ النساءِ و کُونُوا مِن خِیارِهِنَّ عَلی حَذَرٍ ، إن أمَرنَکُم بالمَعروفِ فَخالِفُوهُنَّ کَی لا یَطمَعْنَ مِنکُم فی المُنکَرِ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ امرِئٍ تُدَبِّرُهُ امرَأةٌ فهُو مَلعونٌ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن أطاعَ امرَأتَهُ أکَبَّهُ اللّهُ علی وَجهِهِ فی النارِ. قالَ : و ما تلکَ الطّاعَةُ ؟ قالَ : تَطلُبُ إلَیهِ ......... الثِّیابَ الرِّقاقَ فَیُجِیبُها . (4)

1661

اطاعت از زن در معصیت خدا

امام علی علیه السلام :از زنان بد بترسید و از خوبان آنها نیز پروا داشته باشید . اگر شما را به کار خوب فراخواندند گوش نکنید ، تا در منکر و بدی ، به فرمانبری شما از خود طمع نبندند .

امام علی علیه السلام :هر مردی که زنی او را اداره کند ، ملعون است .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که از زن خود فرمان برد ، خداوند او را به رو در آتش افکند . پرسید : منظور از فرمان بردن چیست؟ فرمود : ......... لباسهای نازک از او درخواست کند و مرد بپذیرد .

1662 - ما یَنبَغی رِعایَتُهُ فی نَفَقَةِ العِیالِ
1662 - آنچه رعایتش در تأمین هزینه خانواده شایسته است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ المؤمنَ یَأخُذُ بِأدَبِ اللّهِ، إذا أوسَعَ اللّهُ علَیهِ اتَّسَعَ و إذا أمسَکَ عنهُ أمسَکَ . (5)

امام صادق علیه السلام :یکی از دعاهای رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود : پناه می برم به تو از زنی که پیش از آن که زمان پیری ام فرا رسد مرا پیر کند .

1662

آنچه رعایتش در تأمین هزینه خانواده شایسته است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا مؤمن به ادب الهی رفتار می کند ، هرگاه خداوند به او گشایش دهد ، گشاده دست باشد و هرگاه از او بازگیرد، او هم دست نگه دارد .

ص :105


1- الکافی : 5/326/3 .
2- بحار الأنوار : 103/224/4 .
3- الکافی : 5/518/10 .
4- بحار الأنوار : 103/228/27 .
5- بحار الأنوار : 77/157/135 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن دَخَلَ السُّوقَ فاشتَری تُحْفةً فَحَمَلَها إلی عِیالِهِ کانَ کَحامِلِ صَدَقَةٍ إلی قَومٍ مَحاوِیجَ ، و لْیَبدَأْ بِالاْءناثِ قَبلَ الذُّکُورِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ أرضاکُم عِندَ اللّهِ أسبَغُکُم عَلی عِیالِهِ . (2)

(3)

1663 - تَعَدُّدُ الزَّوجاتِ
1663 - چند همسری

الکتاب :

وَ إنْ خِفْتُم ألاَّ تُقْسِطُوا فِی الیَتامَی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثنَی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإنْ خِفْتُمْ ألاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أو ما مَلَکَتْ أیمانُکُمْ ذلِکَ أدْنَی ألاَّ تَعُولُوا» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و مَن کانَت لَهُ امرَأتانِ فلَم یَعدِلْ بَینَهُما فی القَسْمِ مِن نَفسِهِ و مالِهِ ، جاءَ یَومَ القِیامَةِ مَغلولاً مائلاً شِقُّهُ حتّی یَدخُلَ النارَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إن کانَت عِندَ الرَّجُلِ امرأتانِ فلَم یَعدِلْ بینَهُما ، جاءَ یَومَ القِیامَةِ و شِقُّهُ ساقِطٌ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس وارد بازار شود و هدیه ای خرد و آن را برای خانواده خود ببرد ، همانند کسی است که برای گروهی نیازمند صدقه ای بَرَد، و باید در دادن هدیه از دختران شروع کند .

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند از آن کس خشنودتر است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و نعمت قرار دهد .

1663

چند همسری

قرآن :

«اگر بیم دارید که در کار یتیمان عدالت نورزید ، از زنان هر چه خوش دارید ، دو تا دو تا و سه تا سه تا و چهار تا چهار تا ، بگیرید . و اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید فقط یک زن یا کنیزی که مالک آنید . این مناسبتر است که ستم نکنید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دو زن داشته باشد و در تقسیم خود و خرجی دادن به آنها، میانشان به یکسان رفتار نکند ، روز قیامت در حالی که دستهایش بسته و نیمی از بدنش به یک طرف کج شده است ، آورده شود و به آتش رود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مردی دو زن داشته باشد و میان آنها به عدالت و برابری رفتار نکند ، روز قیامت در حالی آورده شود که نیمی از بدنش افتاده است .

ص :106


1- بحار الأنوار : 104/69/2 .
2- بحار الأنوار : 78/136/13 .
3- (انظر) رضوان اللّه : باب 1526 .
4- النساء : 3 .
5- ثواب الأعمال : 333/1 .
6- کنز العمّال : 44820 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن جَمَعَ مِنَ النساءِ ما لا یَنکِحُ ، فزنی مِنهُنَّ شَیءٌ ، فالإثمُ علیهِ . (1)

بحار الأنوار :رُویَ أنّهُ سَألَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنادِقَةِ أبا جعفرٍ الأحوَلَ فقالَ : أخبِرْنی عن قَولِ اللّهِ تعالی : «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النساءِ » و قالَ تعالی فی آخِرِ السورةِ: «و لَنْ تَسْتَطِیعُوا أن تَعْدِلُوا بینَ النساءِ و لَو حَرَصْتُم ......... » (2) فَبَینَ القَولَینِ فَرقٌ؟ فقالَ أبو جعفرٍ الأحولُ : فلم یَکُنْ فی ذلکَ عِندِی جَوابٌ ، فَقَدِمتُ المَدینَةَ فَدَخَلتُ عَلی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فَسَألتُهُ عنِ الآیتَینِ فقالَ : أمّا قولُهُ : «فإنْ خِفْتُم ألاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» فإنّما عَنی فی النَّفَقَةِ ، و قولُهُ : «و لَنْ تَستَطِیعُوا » فإنّما عَنی فی المَوَدَّةِ ، فإنّهُ لا یَقْدِرُ أحَدٌ أن یَعدِلَ بینَ امرَأتَینِ فی المَوَدَّةِ . (3)

امام صادق علیه السلام :هر که آنقدر زن بگیرد که نتواند با آنها نزدیکی کند و در نتیجه، یکی از آنها مرتکب زنا شود، گناهش به گردن اوست .

بحار الأنوار :روایت شده است که مردی از زنادقه به ابو جعفر احول گفت : به من بگو آیا میان این سخن خداوند متعال که : «و از زنان هر چه خوش دارید بگیرید» و سخن دیگر او در آخر سوره که :« و هرگز نمی توانید میان زنان عدالت ورزید هر چند جدّیت کنید» فرق و اختلافی هست؟

ابو جعفر احول گوید : من برای این سؤال جوابی نداشتم . پس به مدینه رفتم و خدمت ابو عبد اللّه (امام صادق) علیه السلام رسیدم و درباره این دو آیه از ایشان پرسیدم ، حضرت فرمود : مقصود از آیه «و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید ، پس یک زن بگیرید» رعایت عدالت در نفقه است و مقصود از آیه «و هرگز نمی توانید» رعایت برابری در دوست داشتن زنان است ؛ زیرا هیچ کس نمی تواند دو زن خود را به یکسان دوست داشته باشد .

ص :107


1- الکافی : 5/566/42 .
2- النساء : 129 .
3- بحار الأنوار : 10/202/6 .

1664 - أدَبُ استِجابَةِ الدَّعوةِ إلَی العُرسِ
1664 - آداب پذیرفتن دعوت عروسی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا دُعِیتُم إلی العُرُساتِ فَأبطِئُوا فإنّها تُذَکِّرُ الدنیا ، و إذا دُعِیتُم إلی الجَنائزِ فَأسرِعُوا فإنّها تُذَکِّرُ الآخِرَةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا دُعِیَ أحَدُکُم إلی وَلِیمَةِ عُرسٍ فَلْیُجِبْ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :بِئسَ الطَّعامُ طَعامُ العُرسِ ؛ یُطعَمُهُ الأغنیاءُ و یُمنَعُهُ المَساکینُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الدَّعوةُ أوَّلَ یَومٍ حَقٌّ ، و الثانِیَ مَعروفٌ ، و الثالِثَ رِیاءٌ و سُمعَةٌ . (4)

1664

آداب پذیرفتن دعوت عروسی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه به مراسم عروسی دعوت شدید ، در رفتن کندی کنید ؛ زیرا این مراسم انسان را به یاد دنیا می اندازد ، اما هرگاه به مراسم تشییع جنازه فرا خوانده شدید شتاب ورزید ؛ زیرا این مراسم یادآور آخرت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما به ولیمه عروسی دعوت شد ، بپذیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بد ولیمه ای است ولیمه عروسی ، در آن ثروتمندان را اطعام می کنند و از مستمندان جلوگیری می نمایند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دعوت روز اول [در عروسی ]حق (وظیفه) است، دعوت روز دوم احسان ، ولی دعوت روز سوم خودنمایی و شهرت طلبی است .

1665 - الحَثُّ عَلی إعلانِ النِّکاحِ
1665 - تشویق به اعلان ازدواج

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعلِنُوا هذا النِّکاحَ و اجعَلُوهُ فی المَساجِدِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أشِیدُوا النِّکاحَ و أعلِنُوهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أظهِرُوا النِّکاحَ و أخفُوا الخِطبَةَ . (7)

1665

تشویق به اعلان ازدواج

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این ازدواج[ها] را علنی و آشکارا انجام دهید و آنها را در مساجد برگزار کنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[مراسم] ازدواج به پا کنید و آشکارا [هم ]برگزار نمایید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[مراسم] ازدواج را آشکار برگزار کنید و خواستگاری را پنهان .

ص :108


1- بحار الأنوار : 103/279/2 .
2- کنز العمّال : 44617 .
3- کنز العمّال : 44625 .
4- کنز العمّال : 44628 .
5- کنز العمّال : 44536 .
6- کنز العمّال : 44531 .
7- کنز العمّال : 44532 .

209 - الزیارة

209 - دیدار
اشاره

(1)

ص :109


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 100 / 100 _ 455 ، 101 ، 102 «کتاب المزار» . وسائل الشیعة : 10 / 251 «أبواب المزار» . کنز العمّال : 15 / 758 «الزیارة و آدابها» . بحار الأنوار : 74 / 342 باب 21 «تزاور الإخوان و تلاقیهم» . وسائل الشیعة : 10 / 455 _ 463 «استحباب زیارة المؤمنین خصوصا الصلحاء» .

1666 - الحَثُّ عَلَی التَّزاوُرِ فِی اللَّهِ
1666 - تشویق به دید و بازدید برای خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :زُرْ فی اللّهِ أهلَ طاعَتِهِ ، و خُذِ الهِدایَةَ مِن أهلِ وَلایَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :زُورُوا فی اللّهِ و جالِسُوا فی اللّهِ ، و أعطُوا فی اللّهِ و امنَعُوا فِی اللّهِ ، زایِلُوا أعداءَ اللّهِ و واصِلُوا أولیاءَ اللّهِ . (2)

1666

تشویق به دید و بازدید برای خدا

امام علی علیه السلام :برای خدا به دیدن اهل طاعت او برو و هدایت را از اهل ولایت او بگیر .

امام علی علیه السلام :برای خدا دیدار کنید ، برای خدا همنشینی کنید ، برای خدا بخشش کنید و برای خدا از دهش خودداری ورزید . از دشمنان خدا ببرید و با دوستان خدا پیوند زنید.

1667 - زُوّارُ اللَّهِ
1667 - دیدار کنندگان خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن زارَ أخاهُ المؤمنَ إلی مَنزِلِهِ لا حاجَةً مِنهُ إلَیهِ کُتِبَ مِن زُوّارِ اللّهِ ، و کانَ حَقیقا علی اللّهِ أن یُکرِمَ زائرَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن زارَ أخاهُ فی بَیتِهِ قالَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ : أنتَ ضَیفِی و زائرِی ، عَلَیَّ قِراکَ و قد أوجَبتُ لکَ الجَنَّةَ بِحُبِّکَ إیّاهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زارَ أخاهُ فی اللّهِ قالَ اللّهُ عزّ و جلّ: إیّایَ زُرْتَ و ثَوابُکَ عَلَیَّ ، و لَستُ أرضی لکَ ثَوابا دُونَ الجَنَّةِ . (5)

1667

دیدار کنندگان خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که نه به قصد نیاز خواهی بلکه به نیّت دیدن برادر مؤمن خود به خانه او رود ، از دیدار کنندگان خدا انگاشته شود و بر خدا است که دیدار کننده خود را گرامی دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به دیدن برادر خود در خانه اش رود ، خداوند عزّ و جلّ به او فرماید : تو میهمان و زایر من هستی ، پذیرایی از تو به عهده من است و من به پاداش محبّت تو به او، بهشت را بر تو واجب کردم .

امام صادق علیه السلام :هر که به خاطر خدا به دیدن برادر خود رود خداوند عزّ و جلّ فرماید : تو مرا دیدار کرده ای و پاداشت به عهده من است و من به پاداشی کمتر از بهشت برای تو راضی نمی شوم .

ص :110


1- غرر الحکم : 5491 .
2- غرر الحکم : 5492 _ 5493 .
3- بحار الأنوار : 77/192/11 .
4- بحار الأنوار : 74/345/6 .
5- بحار الأنوار:74/345/4.

1668 - ثَوابُ الزِّیارَةِ فِی اللَّهِ
1668 - ثواب دیدار به خاطر خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الزائرُ أخاهُ المسلمَ أعظَمُ أجرا مِنَ المَزورِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زارَ أخاهُ للّهِِ لا لِغَیرِهِ التِماسَ مَوعِدِ اللّهِ و تَنَجُّ_زَ ما عِندَ اللّهِ ، وکَّلَ اللّهُ بهِ سَبعینَ ألفَ مَلَکٍ یُنادُونَهُ : ألا طِبْتَ و طابَتْ لکَ الجَنَّةُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن زارَ أخاهُ فی اللّهِ و للّهِِ ، جاءَ یَومَ القِیامَةِ یَخطِرُ بَینَ قُباطِیٍّ مِن نُورٍ لا یَمُرُّ بِشیءٍ إلاّ أضاءَ لَهُ . (3)

عنه علیه السلام :ما زارَ مسلمٌ أخاهُ المسلمَ فی اللّهِ و للّهِِ ، إلاّ ناداهُ اللّهُ عزّ و جلّ : أیُّها الزّائرُ طِبْتَ و طابَتْ لکَ الجَنَّةُ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَیسَ شیءٌ أنکی لإِبلِیسَ و جُنودِهِ مِن زِیارَةِ الإخوانِ فی اللّهِ بعضِهِم لِبعضٍ . (5)

1668

ثواب دیدار به خاطر خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دیدار کننده از برادر مسلمان خود، اجرش بیشتر از دیدار شونده است .

امام صادق علیه السلام :هر که برای خدا، نه غیر او، و برای دستیابی به وعده خدا و دریافت آنچه نزد اوست، به دیدن برادر خود رود ، خداوند هفتاد هزار فرشته بر او گمارد که آوازش دهند که : هان! رستگار شدی ، و بهشت گوارایت باد .

امام صادق علیه السلام :هر که در راه خدا، و برای خدا، به دیدن برادر خود رود در روز قیامت میان جامه هایی از نور می خرامد و بر هر چه می گذرد آن را روشن می کند .

امام صادق علیه السلام :هیچ مسلمانی نیست که در راه خدا ، و برای خدا از برادر مسلمان خود دیدن کند ، مگر آن که خداوند عزّ و جلّ او را ندا دهد که : ای دیدار کننده! رستگار شدی ، و بهشت گوارایت باد .

امام کاظم علیه السلام :هیچ چیز به اندازه دیدار برادران از یکدیگر به خاطر خدا ، ابلیس و سپاه او را در هم نمی کوبد .

ص :111


1- . کنز العمّال : 24665 .
2- الکافی : 2/175/1 .
3- . بحار الأنوار : 74/347/8.
4- بحار الأنوار : 74/348/10 .
5- الکافی : 2/188/7 .

1669 - دَورُ زِیارةِ الإخوانِ فی إحیاءِ القَلبِ وَ الدِّینِ
1669 - نقش دیدار از برادران در زنده نگه داشتن دل و دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِقاءُ أهلِ الخَیرِ عِمارَةُ القَلبِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَزاوَرُوا فی بیوتِکُم فإنّ ذلکَ حَیاةٌ لِأمرِنا ، رَحِمَ اللّهُ عَبدا أحیا أمرَنا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَزاوَرُوا فإنّ فی زِیارَتِکُم إحْیاءً لِقُلوبِکُم ، و ذِکرا لأحادِیثِنا ، و أحادِیثُنا تُعَطِّفُ بعضَکُم عَلی بعضٍ ، فإن أخَذتُم بها رَشَدتُم و نَجَوتُم ، و إن تَرَکتُمُوها ضَلَلتُم و هَلَکتُم ، فَخُذُوا بها و أنا بِنَجاتِکُم زَعِیمٌ . (3)

(4)

1669

نقش دیدار از برادران در زنده نگه داشتن دل و دین

امام علی علیه السلام :دیدارِ نیکان، مایه آبادانی دل است.

امام باقر علیه السلام :در خانه هایتان از یکدیگر دیدار کنید ؛ زیرا این کار امر ما را زنده می کند . رحمت خدا بر آن بنده ای که امر ما را زنده کند .

امام صادق علیه السلام :دید و بازدید کنید که دیدار شما از یکدیگر موجب زنده شدن دلهای شما و یاد کرد احادیث ما می شود و احادیث ما شما را به هم مهربان می کند . اگر به آنها عمل کنید ، کمال و نجات می یابید و اگر رهایشان کنید، گمراه و هلاک می شوید . پس به احادیث ما عمل کنید که در این صورت من ضامن نجات شما هستم .

1670 - ثَمَراتُ لِقاءِ الإخوانِ
1670 - ثمرات ملاقات با برادران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الزِّیارَةُ تُنبِتُ المَوَدَّةَ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِقاءُ الإخوانِ مَغنَمٌ جَسِیمٌ و إن قَلُّوا . (6)

1670

ثمرات ملاقات با برادران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دید و بازدید بذر محبّت را می رویاند .

امام علی علیه السلام :دیدار برادران ، گر چه اندک باشند ، غنیمت بزرگی است .

ص :112


1- بحار الأنوار:77/208/1.
2- بحار الأنوار : 2/144/6 .
3- الکافی : 2/186/2 .
4- (انظر) القلب : باب 3352 ، 3353 .
5- بحار الأنوار : 74/355/36 .
6- الکافی : 2/179/16 .

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :مُلاقاةُ الإخوانِ نُشْرَةٌ و تَلقیحُ العَقلِ ، و إن کانَ نَزْرا قَلیلاً . (1)

1671 - النَّهیُ عَن زِیارةِ الفُجَّارِ
1671 - نهی از دیدار با بدکاران

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا زُرتَ فَزُرِ الأخیارَ و لا تَزُرِ الفُجّارَ ، فإنّهُم صَخرَةٌ لا یَنفَجِرُ ماؤها ، و شَجَرَةٌ لا یَخضَرُّ وَرَقُها ، و أرضُ لا یَظهَرُ عُشْبُها . (2)

1671

نهی از دیدار با بدکاران

امام صادق علیه السلام :هرگاه خواستی از کسی دیدار کنی، به دیدن نیکان برو و با بدکاران دیدار مکن ؛ زیرا آنان صخره ای هستند که در آن چشمه آبی نمی جوشد و درختی هستند که برگش سبز نمی شود و زمینی هستند که گیاهی در آن نمی روید .

1672 - أدَبُ الزِّیارَةِ
1672 - آداب دیدار کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :زُرْ غِبّا تَزدَدْ حُبّا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إغبابُ الزِّیارَةِ أمانٌ مِنَ المَلالَةِ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لابنِهِ الحسینِ علیه السلام _: کَثرَةُ الزِّیارةِ تُورِثَ المَلالَةَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَتْ زِیارَتُهُ قَلَّتْ بَشاشَتُهُ . (6)

عنه علیه السلام :إذا وَثِقتَ بِمَوَدَّةِ أخِیکَ ، فلا تُبالِ مَتی لَقِیتَهُ و لَقِیَکَ . (7)

امام جواد علیه السلام :ملاقات با برادران ، موجب رفع دلتنگی و سبب باروری عقل می شود ، هر چند اندک و کوتاه باشد .

1672

آداب دیدار کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک روز در میان دیدن کن، تا محبّتت بیشتر شود .

امام علی علیه السلام :دیدار یک روز در میان ، از ملال و بیزاری ایمن است .

امام علی علیه السلام_ در وصیت به فرزند خود حسین علیه السلام _فرمود : دیدار زیاد ملال آور است .

امام علی علیه السلام :هر که دیدارش زیاد شود خوشرویی او کم گردد .

امام علی علیه السلام :هرگاه به دوستی برادر خود اطمینان یافتی ، دیگر به این اهمیتی نده که چه وقت به دیدنش بروی و یا او به دیدنت بیاید .

ص :113


1- بحار الأنوار : 74/353/26 .
2- بحار الأنوار : 78/202/33 .
3- بحار الأنوار : 74/355/36 .
4- غرر الحکم : 3139 .
5- بحار الأنوار : 77/237/1 .
6- غرر الحکم : 8004 .
7- غرر الحکم : 4087 .

ص :114

210 - زیارة القبور

210 - زیارت قبور
اشاره

(1)

(2)

ص :115


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 2 / 877 _ 882 باب 54 _ 58 «زیارة القبور» . بحار الأنوار : 100 / 100 _ 455 ، 101 ، 102 «کتاب المزار» .
2- انظر : عنوان 427 «القبر» .

1673 - زِیارَةُ النَّبیِّ صلی الله علیه وآله
1673 - زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أتانِی زائرا کُنتُ شَفِیعَهُ یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَلَّمَ عَلَیَّ فی شَیءٍ مِنَ الأرضِ اُبلِغْتُهُ ، و مَن سَلَّمَ عَلَیَّ عندَ القَبرِ سَمِعتُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن زارَنی حَیّا و مَیِّتا کُنتُ لَهُ شَفیعا یَومَ القِیامَةِ . (3)

(4)

1673

زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به زیارت من بیاید، در روز قیامت شفیع او باشم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در هر نقطه ای از روی زمین به من سلام کند ، سلامش به من می رسد و هر که بر سر قبرم به من سلام کند ، آن را می شنوم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مرا زیارت کند ، زنده باشم یا نباشم، روز قیامت شفیع اویم .

1674 - زِیارَةُ أهل البیت علیهم السلام
1674 - زیارت اهل بیت علیهم السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ الحسنُ بنُ علیٍّ علیهما السلام: یا أبَتاهُ ، ما جَزاءُ مَن زارَکَ ؟ _: یا بُنَیَّ ، مَن زارَنی حَیّا و مَیّتا أو زارَ أباکَ أو زارَ أخاکَ أو زارَکَ کانَ حَقّا عَلَیَّ أن أزُورَهُ یَومَ القِیامَةِ فَاُخَلِّصَهُ مِن ذُنوبِهِ . (5)

1674

زیارت اهل بیت علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به حسن بن علی علیه السلام که عرض کرد : پدر جان! پاداش کسی که شما را زیارت کند چیست؟ _فرمود : پسرکم ! هر که زنده و مرده مرا یا پدر تو یا برادرت و یا خودت را زیارت کند ، بر من است که در روز قیامت دیدارش کنم و او را از گناهانش نجات دهم .

ص :116


1- بحار الأنوار : 100/142/18 .
2- بحار الأنوار : 100/182/4 .
3- قرب الإسناد : 65/205 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 100 / 139 باب 1 . وسائل الشیعة : 10 / 252 _ 269 باب 2 _ 6 .
5- علل الشرائع : 460/5 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زارَنا فی مَماتِنا فکأنّما زارَنا فی حَیاتِنا . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن زارَ أوَّلَنا فقد زارَ آخِرَنا ، و مَن زارَ آخِرَنا فَقَد زارَ أوَّلَنا ، و مَن تَوَلَّی أوَّلَنا فَقَد تَوَلّی آخِرَنا ، و مَن تَوَلّی آخِرَنا فَقَد تَوَلّی أوَّلَنا . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ لِکُلِّ إمامٍ عَهدا فی عُنُقِ أولیائهِ و شِیعَتِهِ ، و إنّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بالعَهدِ و حُسنِ الأداءِ زیارَةَ قُبُورِهِم ، فَمَن زارَهُم رَغبَةً فی زیارَتِهِم و تَصدِیقا بما رَغِبُوا فیهِ کانَ أئمَّتُهُم شُفَعاءَهُم یَومَ القِیامَةِ . (3)

1675 - زِیارَةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام
1675 - زیارت امام علی علیه السلام

زِیارَةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أرَدتَ زیارَةَ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام فاعلَمْ أنَّکَ زائرُ عِظامِ آدَمَ ، و بَدَنِ نوحٍ ، و جِسمِ عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام . (5)

امام صادق علیه السلام :هر که پس از مردنمان ما را زیارت کند ، چنان است که در زمان حیاتمان زیارت کرده باشد .

امام کاظم علیه السلام :هر که اوّلینِ ما را زیارت کند ، آخرینِ ما را زیارت کرده باشد و هر که آخرینِ ما را زیارت کند ، اولینِ ما را زیارت کرده باشد و هر که ولایتِ اولینِ ما را بپذیرد ولایتِ آخرینِ ما را پذیرفته باشد و هر که ولایتِ آخرینِ ما را بپذیرد ولایتِ اولینِ ما را پذیرفته باشد .

امام رضا علیه السلام :هر امامی به گردن دوستان و شیعیان خود عهدی دارد که وفای کامل به این عهد ، و بجای آوردن نیکوی آن ، با زیارت قبور آنان است. پس ، کسانی که با رغبت و علاقه به زیارت ایشان و باور داشتن آنچه آنان ترغیب کرده اند، زیارتشان کنند ، امامانِ آنها در روز قیامت شفیعشان باشند .

زیارت امام علی (6) علیه السلام

امام صادق علیه السلام :هرگاه خواستی امیر مؤمنان علیه السلام را زیارت کنی، بدان که تو زایر استخوانهای آدم و بدن نوح و پیکر علی بن ابی طالب علیهم السلام هستی .

ص :117


1- بحار الأنوار : 100/124/34 .
2- کامل الزیارات : 552/842 .
3- بحار الأنوار : 100/116/1 .
4- روی عن الصادق علیه السلام : «اِعلَمْ أنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام أفضَلُ عندَ اللّه ِ مِنَ الأئمّةِ کُلِّهِمْ و لَهُ ثَوابُ أعمالِهِم و علی قَدْرِ أعمالِهِم فُضِّلُوا» و بناءً علی هذه الروایة یمکن أن یقال أن زیارته صلوات اللّه علیه أفضل من زیارة سایر الائمة علیهم السلام . بحار الأنوار : 100/258/3 .
5- کامل الزیارات : 90/91 .
6- از امام صادق علیه السلام روایت شده که می فرماید: «بدان که امیر مؤمنان علیه السلام نزد خداوند از همه امامان برتر است و ثواب اعمال آنان، همه از آنِ اوست و امامان به اندازه اعمال خود برتری داده شده اند» بنا بر این می توان گفت زیارت آن حضرت بیشتر از زیارت سایر ائمّه علیهم السلام فضیلت دارد.

عنه علیه السلام :إنَّ إلی جانِبِها [أی جانِبِ الکوفَةِ ]قَبرا لا یَأتِیهِ مَکروبٌ فَیُصَلِّی عِندَهُ أربَعَ رَکعاتٍ، إلاّ رَجَعَهُ اللّهُ مَسرورا بقَضاءِ حاجَتِهِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :فَضلُ زیارَةِ قَبرِ أمیرِ المؤمنینَ علی زیارَةِ قَبرِ الحُسینِ کَفَضلِ أمیرِ المؤمنینَ عَلَی الحُسینِ . (2)

(3)

1676 - زِیارَةُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ علیهما السلام
1676 - زیارت فاطمه دخت رسول خدا علیها السلام

تهذیب الأحکام عن یزید بن عبد الملک عن أبیه عن جدّه:دَخَلتُ عَلی فاطِمَةَ علیها السلام، فَبَدأَتنی بِالسَّلامِ، ثُمَّ قالَت : ما غَدا بِکَ ؟ قُلتُ : طَلَبُ البَرَکَةِ . قالَت : أخبَرَنی أبی و هُوَ ذا هُوَ أنَّهُ مَن سَلَّمَ عَلَیهِ و عَلَیَّ ثَلاثَةَ أیّامٍ أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ . قُلتُ لَها : فی حَیاتِهِ و حَیاتِکِ ؟ قالَت : نَعَم، و بَعدَ مَوتِنا. (4)

تهذیب الأحکام عن إبراهیم بن محمّد بن عیسی بن محمّدٍ العُریضیّ قال :حَدَّثَنا أبو جعفرٍ علیه السلام ذاتَ یومٍ، قالَ : إذا صِرتَ إلی قَبرِ جَدَّتِکَ فاطِمَةَ علیها السلام فقُل :

«یا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَکِ اللّهُ الَّذی خَلَقَکِ قَبلَ أن یَخلُقَکِ، فَوَجَدَکِ لِمَا امتَحَنَکِ صابِرَةً، و زَعَمنا أنّا لَکِ أولِیاءُ و مُصَدِّقونَ و صابِرونَ لِکُلِّ ما أتانا بِهِ أبوکِ صلی الله علیه و آله و أتانا بِهِ وَصِیُّهُ صلی الله علیه و آله ، فَإِنّا نَسأَلُکِ إن کُنّا صَدَّقناکِ إلاّ ألحَقتِنا بِتَصدیقِنا لَهُما بِالبُشری، لِنُب_شِّرَ أنفُسَنا بأَنّا قَد طَهُرنا بِوَلایَتِکِ ». (5)

امام صادق علیه السلام :نزدیک کوفه قبری است که هر غم دیده ای آن جا رود و در کنار آن چهار رکعت نماز گزارد ، خداوند با برآوردن حاجتش او را شادمان برگرداند .

امام رضا علیه السلام :برتری قبر امیر مؤمنان بر زیارت قبر حسین همچون برتری خود امیر مؤمنان بر حسین است .

1676

زیارت فاطمه دخت رسول خدا علیها السلام

تهذیب الأحکام :یزید بن عبد الملک از پدرش از جدّش روایت کرده است : بر فاطمه علیها السلام وارد شدم. به من سلام داد و فرمود: چه چیزی سبب شده، اینجا بیایی ؟ گفتم: طلب برکت. فرمود: پدرم _ او همان است [که می شناسید] _ به من خبر داد که هر کس بر او و بر من سه روز سلام دهد، خداوند بهشت را بر او واجب می کند. به او گفتم: در حیات او و حیات تو؟ فرمود: آری و پس از وفات ما.

تهذیب الأحکام به نقل از ابراهیم بن محمّد بن عیسی بن محمّد عریضی :امام باقر علیه السلام روزی با ما سخن گفت و فرمود: هرگاه به زیارت قبر جدّه ات فاطمه علیها السلام رفتی، بگو : «ای آزمون شده ! خدایی که تو را آفریده پیش از آفریدنت تو را آزمود، پس تو را برای آنچه امتحان کرد، شکیبا یافت و پنداشتیم که ما هوا داران توییم و بر آنچه پدرت _ که درود خدا بر او _ برای ما آورد و جانشین او _ که درود خدا بر او _ برای ما آورد، پذیرنده و شکیباییم. ما اگر تو را تصدیق کردیم، از تو می خواهیم که با تصدیقمان نسبت به پیامبر و وصیّ او ما را به بشارت ملحق سازی، تا به خودمان مژده دهیم که به سبب ولایت تو، پاک شده ایم».

ص :118


1- . بحار الأنوار : 100/259/7 .
2- بحار الأنوار : 100/262/14 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 100 / 226 _ 384 .
4- تهذیب الأحکام : 6/9/ 18، المزار للمفید : 177/1.
5- تهذیب الأحکام : 6/10/ 19.

(1)

1677 - زِیارَةُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام
1677 - زیارت امام حسن علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن زارَ الحَسَنَ فی بَقِیعِهِ ، ثَبَتَ قَدَمُهُ علی الصِّراطِ یَومَ تَزِلُّ فیهِ الأقدامُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الحُسینَ بنَ علیٍّ کانَ یَزُورُ قَبرَ الحَسَنِ علیه السلام فی کُلِّ عَشِیَّةِ جُمُعَةٍ . (3)

1677

زیارت امام حسن علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که حسن را در بقیع زیارت کند ، خداوند در آن روزی که پاها می لرزد ، پای او را بر صراط استوار گرداند .

امام باقر علیه السلام :حسین بن علی هر شب جمعه به زیارت قبر حسن علیه السلام می رفت .

ص :119


1- (انظر) بحار الأنوار : 100 / 191 باب 5 . وسائل الشیعة : 10 / 287 باب 18 .
2- بحار الأنوار : 100/141/14 .
3- قرب الإسناد : 139/492 .

1678 - زِیارَةُ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام
1678 - زیارت امام حسین علیه السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زارَ الحُسینَ علیه السلام عارِفا بِحَقِّهِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ ثوابَ ألفِ حَجَّةٍ مَقبولَةٍ و ألفِ عُمرَةٍ مَقبولَةٍ ، و غَفَرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأخَّرَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَأتِ قَبرَ الحُسینِ علیه السلام حتّی یَمُوتَ کانَ مُنتَقَصَ الدِّینِ ، مُنتَقَصَ الإیمانِ ، و إن اُدخِلَ الجَنَّةَ کانَ دُونَ المؤمنینَ فی الجَنَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :اِیتُوا قَبرَ الحُسینِ علیه السلام فی کُلِّ سَنَةٍ مَرَّةً . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یَتَجَلَّی لِزُوّارِ قَبرِ الحُسینِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ قَبلَ أهلِ عَرَفاتٍ، و یَقضِی حَوائجَهُم و یَغفِرُ ذُنوبَهُم و یُشَفِّعُهُم فی مَسائلِهِم، ثُمّ یُثَنّی بِأهلِ عرفاتٍ فَیَفعَلُ ذلکَ بِهِم . (4)

عنه علیه السلام :إنّ الحُسینَ بنَ علیٍّ علیهما السلام عندَ ربِّهِ یَنظُرُ ......... و یقولُ : لَو یَعلَمُ زائرِی ما أعَدَّ اللّهُ لَهُ لَکانَ فَرَحُهُ أکثَرَ مِن جَزَعِهِ . و إنّ زائرَهُ لَیَنقَلِبُ و ما علَیهِ مِن ذَنبٍ . (5)

1678

زیارت امام حسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام :هر که حسین علیه السلام را، با معرفت به حق و مقام او، زیارت کند خداوند ثواب هزار حجّ پذیرفته و هزار عمره پذیرفته را برایش بنویسد و گناهان گذشته و آینده او را ببخشد .

امام صادق علیه السلام :هر که تا زنده است به زیارت قبر حسین علیه السلام نرود ، دین و ایمانش ناقص باشد و اگر به بهشت هم برود، مقامش در آن جا از همه مؤمنان پایین تر باشد .

امام صادق علیه السلام :سالی یک بار ، به زیارت قبر حسین علیه السلام بروید .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ، پیش از جلوه کردن بر اهل عرفات ، بر زایران قبر حسین علیه السلام جلوه می کند و حاجاتشان را برمی آورد و گناهانشان را می بخشاید و خواهشهای آنان از طرف دیگران را می پذیرد و سپس به اهل عرفات می پردازد و با آنان نیز چنین می کند .

امام صادق علیه السلام :حسین بن علی علیه السلام نزد خدا می نگرد . . . و می گوید : اگر زایر من بداند که خداوند چه برایش آماده کرده است ، شادی اش بیش از بیتابی اش [از رنج سفر ]خواهد بود . همانا زایر حسین علیه السلام پاک از هر گناهی، به خانه خود بر می گردد .

ص :120


1- بحار الأنوار : 100/257/1 .
2- بحار الأنوار: 101/4/14.
3- . بحار الأنوار : 101/13/5 .
4- بحار الأنوار : 101/37/50 .
5- الأمالی للطوسی : 55/74 .

(1)

1679 - دُعاءُ الصّادِقِ لِزُوّارِ الحُسَینِ علیهما السلام
1679 - دعای امام صادق برای زوّار حسین علیهما السلام

بحار الأنوار عن معاویة بنِ وهبٍ :اِستَأذَنتُ علی أبِی عبدِ اللّهِ علیه السلام ، فَقِیلَ لی : اُدخُلْ ، فَدَخَلتُ فَوَجَدتُهُ فی مُصَلاّهُ فی بَیتِهِ ، فَجَلَستُ حتّی قَضی صلاتَهُ ، و سَمِعتُهُ و هُو یُناجِی رَبَّهُ و هُو یقولُ :

اللّهُمّ یا مَن خَصَّنا بالکَرامَةِ ، و وَعَدَنا بالشَّفاعَةِ ، و خَصَّنا بالوَصِیَّةِ ، و أعطانا عِلمَ ما مَضی و ما بَقِیَ ، و جَعَلَ أفئدَةً مِنَ الناسِ تَهوِی إلَینا ، اِغفِرْ لی و لإِخوانِی و زُوّارِ قَبرِ أبِیَ الحُسینِ ، الذینَ أنفَقُوا أموالَهُم و أشخَصُوا أبدانَهُم رَغبَةً فی بِرِّنا ، و رَجاءً لِما عِندَکَ فی صِلَتِنا ، و سُرورا أدخَلُوهُ علی نَبِیِّکَ .........

اللّهُمّ إنَّ أعداءَنا عابُوا علَیهِم علی خُرُوجِهِم فلَم یَنهَهُم ذلکَ عنِ الشُّخُوصِ إلَینا خِلافا مِنهُم علی مَن خالَفَنا ، فارحَمْ تلکَ الوُجُوهَ التی غَیَّرَتْها الشَّمسُ ، و ارحَمْ تلکَ الوُجُوهَ التی تَتَقَلَّبُ علی حُفرَةِ أبی عبدِ اللّهِ .........

اللّهُمّ إنّی أستَودِعُکَ تلکَ الأنفُسَ و تلکَ الأبدانَ حتّی نُوافِیَهُم علی الحَوضِ یَومَ العَطَشِ . (2)

1679

دعای امام صادق علیه السلام برای زوّار حسین علیه السلام

بحار الأنوار به نقل از معاویة بن وهب :از امام صادق علیه السلام اجازه شرفیابی خواستم ، به من گفته شد : داخل شو . من داخل شدم و دیدم حضرت در مصلاّی خانه خود مشغول نماز است . نشستم تا نماز خود را تمام کرد و شنیدم با پروردگارش مناجات می کند و می گوید : الهی! ای آن که کرامت را مختصّ ما کردی و وعده شفاعت به ما دادی و وصایت را ویژه ما گردانیدی و دانش گذشته و آینده را به ما بخشیدی و دلهای مردمان را شیفته ما کردی! من و برادران من و زوّار قبر پدرم حسین را بیامرز ؛ همانان که به نیّت نیکی به ما و به امید پاداشی که به سبب پیوند با ما می دهی و به قصد شاد کردن پیامبر تو ، اموالشان را خرج می کنند و رنج و زحمت سفر [برای زیارت حسین علیه السلام ]را بر خود هموار می سازند . . .

الهی! دشمنان ما ، از آنان به سبب این سفر، عیبجویی می کنند اما آنان ، برخلاف انتقادات مخالفان ما، به سوی ما می آیند . پس ، بر آن چهره هایی که داغیِ آفتاب تغییرشان داده است، رحمت آر و به آن چهره هایی که بر تربت قبر ابی عبد اللّه مالیده می شود رحم کن . . .

الهی! من این جانها و این پیکرها را به تو می سپارم ، تا در آن روز تشنگی (قیامت) در کنار حوض [کوثر] با آنان دیدار کنیم .

ص :121


1- (انظر) بحار الأنوار : 101 ، وسائل الشیعة : 10 / 318 _ 425 .
2- بحار الأنوار : 101/51/1 .

1680 - أدَبُ زِیارَةِ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام
1680 - آداب زیارت امام حسین علیه السلام

بحار الأنوار :قالَ الإمامُ الباقرُ علیه السلام _ لَمّا قالَ لَهُ محمّدُ بنُ مُسلمٍ : إذا خَرَجنا إلی أبِیکَ أ فَلَسنا فی حَجٍّ ؟ _ : بَلی ، قلتُ : فَیَلزَمُنا ما یَلزَمُ الحاجَّ ؟ قالَ : ما ذا ؟ قلتُ : مِن الأشیاءِ التی یَلزَمُ الحاجَّ ؟ قالَ : یَلزَمُکَ حُسنُ الصَّحابَةِ لِمَن یَصحَبُکَ ، و یَلزَمُکَ قِلَّةُ الکَلامِ إلاّ بخَیرٍ ، و یَلزَمُکَ کَثرَةُ ذِکرِ اللّهِ ، و یَلزَمُکَ نَظافَةُ الثِّیابِ ، و یَلزَمُکَ الغُسلُ قَبلَ أن تَأتِیَ الحَیرَ ، و یَلزَمُکَ الخُشوعُ ، و کَثرَةُ الصَّلاةِ ، و الصَّلاةُ عَلی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و یَلزَمُکَ التَّوقِیرُ لِأخذِ ما لَیسَ لکَ ، و یَلزَمُکَ أن تَغُضَّ بَصَرَکَ ، و یَلزَمُکَ أن تَعودَ عَلی أهلِ الحاجَةِ مِن إخوانِکَ إذا رَأیتَ مُنقَطِعا ، و المُواساةُ . و یَلزَمُکَ التقیَّةُ التی قِوامُ دِینِکَ بها ، و الوَرَعُ عمّا نُهِیتَ عَنهُ ، و الخُصُومَةِ ، و کَثرةِ الأیمانِ ، و الجِدالِ الذی فیهِ الأیمانُ ، فإذا فَعَلتَ ذلکَ تَمَّ حَجُّکَ و عُمرَتُکَ . (1)

1680

آداب زیارت امام حسین علیه السلام

بحار الأنوار به نقل از محمّد بن مسلم :به امام علیه السلام عرض کردم : اگر به زیارت پدر شما برویم حج کرده ایم؟ فرمود: آری . پرسیدم : پس آنچه بر حاجی لازم است بر ما نیز لازم است؟ فرمود : چه چیز؟ عرض کردم : چیزهایی که برای حاجی لازم است . فرمود : لازم است با همسفرت خوش رفتار باشی ، لازم است کمتر حرف بزنی، مگر در خیر و خوبی ، لازم است یاد خدا بسیار کنی ، لازم است جامه ات تمیز باشد ، لازم است پیش از رسیدن به حائر [حسینی ]غسل کنی ، لازم است خاشع باشی و نماز زیاد بخوانی و بر محمّد و آل محمّد بسیار صلوات فرستی ، لازم است از برداشتن آنچه مال تو نیست خودداری کنی ، لازم است چشمت را [از حرام ]فرو بندی ، اگر دیدی یکی از برادران همسفرت توشه اش تمام شده و از سفر بازمانده ، لازم است به او رسیدگی و کمک مالی کنی . لازم است تقیّه را، که قوام و استحکام دین تو به آن است، رعایت کنی و از منهیّات و ستیزه و جرّ و بحث و قسم خوردن زیاد و جدال و بحث، که در آن سوگند خورده شود، دوری کنی . پس ، اگر اینها را رعایت کردی حج و عمره تو به طور کامل انجام شده است .

ص :122


1- بحار الأنوار : 101/142/11 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا زُرتَ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام فَزُرْهُ و أنتَ حَزینٌ مَکروبٌ شَعْثٌ مُغْبَرٌّ جائعٌ عَطشانُ ، فإنَّ الحُسینَ علیه السلام قُتِلَ حَزینا مَکروبا شَعْثا مُغْبَرّا جائعا عَطشانا، و اسألْهُ الحوائجَ و انصَرِفْ عَنهُ و لا تَتَّخِذْهُ وَطَنا . (1)

بحار الأنوار عن خزامٍ_ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام _: جُعِلتُ فِداکَ ، إنّ قَوما یَزُورُونَ قَبرَ الحُسینِ علیه السلام فَیُطَیِّبُونَ السُّفَرَ . قالَ : فقالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : أما إنّهم لَو زارُوا قُبورَ آبائهِم ما فَعَلُوا ذلکَ . (2)

(3)

1681 - زِیارَةُ أئِمَّةِ البَقیعِ علیهم السلام
1681 - زیارت امامان بقیع علیهم السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زارَنی غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ و لَم یَمُتْ فَقیرا . (4)

امام صادق علیه السلام :هر گاه به زیارت ابا عبد اللّه علیه السلام رفتی ، با دلی غمزده و اندوهناک و پیکری ژولیده و غبار گرفته و گرسنه و تشنه زیارتش کن ؛ زیرا که حسین علیه السلام غمزده و اندوهناک و ژولیده و غبار گرفته و گرسنه و تشنه کشته شد . حوایج خود را از او بخواه و برگرد و در کنار قبر او سکونت مگزین .

بحار الأنوار_ به نقل از خزام _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : فدایت شوم! گروهی به زیارت قبر حسین علیه السلام می روند و سفر را خوش می گذرانند ؛ حضرت فرمود : آنها اگر به زیارت قبور پدران خود می رفتند ، چنین نمی کردند .

1681

زیارت امامان بقیع علیهم السلام

امام صادق علیه السلام :هر که مرا زیارت کند ، گناهانش آمرزیده شود و در فقر نمیرد .

ص :123


1- ثواب الأعمال: 114/21.
2- . بحار الأنوار : 101 /141/6 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 10 / 413 باب 71 .
4- بحار الأنوار : 100/145/34 .

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : ما لِمَن زارَ أحَداً مِنکُم ؟ _: کَمَن زارَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن زارَ جعفرا و أباهُ ، لم یشتَکِ عینَهُ ، و لمْ یصبْهُ سُقمٌ ، و لمْ یمتُ مُبتلی . (2)

(3)

1682 - زِیارةُ الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام
1682 - زیارت امام کاظم علیه السلام

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ ابنُ سِنانٍ : ما لِمَن زارَ أباکَ ؟ _: لَهُ الجَنَّةُ فَزُرْهُ . (4)

بحار الأنوار عن الإمام الرِّضا علیه السلام :إنّ اللّهَ نَجّی بغدادَ بمَکانِ قَبرِ أبِی الحَسنِ علیه السلام ، و قالَ علیه السلام :

و قبرٌ بِبَغدادَ لِنَفسٍ زَکِیَّةٍ

تَضَمَّنَها الرحمانُ فی الغُرُفاتِ

و قبرٌ بِطُوسَ یا لَها مِن مُصِیبَةٍ

ألَحَّتْ عَلَی الأحشاءِ بالزَّفَراتِ. (5)

(6)

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد : ثواب کسی که یکی از شما را زیارت کند چیست؟ _فرمود : مانند ثواب کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله را زیارت کند .

امام عسکری علیه السلام :هر کس امام جعفر صادق و پدرش علیهما السلام را زیارت کند ، به چشم درد و بیماری مبتلا نشود و دردمند و گرفتار نمیرد .

1682

زیارت امام کاظم علیه السلام

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به ابن سنان که پرسید : ثواب کسی که پدر شما را زیارت کند چیست؟ _فرمود : پاداش او بهشت است ؛ پس آن بزرگوار را زیارت کن .

بحار الأنوار :امام رضا علیه السلام فرمود: خداوند بغداد را به برکت وجود قبر امام کاظم علیه السلام نجات داد . و فرمود :

و قبری در بغداد است از آنِ نفسی پاک

که خدای رحمان آن را در غرفه های بهشت جای داده است

و قبری دیگر در طوس است که وا مصیبتا بر آن قبر

که مصیبت آن بر دل ها و جگرها آتش می نشاند .

ص :124


1- الکافی : 4/579/1 .
2- . تهذیب الأحکام:6/78/154.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 10 / 426 باب 79 . بحار الأنوار : 100 / 139 _ 145 .
4- بحار الأنوار : 102/1/3 .
5- . بحار الأنوار:102/2/4.
6- (انظر) بحار الأنوار : 102 / 1 باب 1 . وسائل الشیعة : 10 / 427 باب 80 .

1683 - زِیارَةُ الإمامِ الرِّضا علیه السلام
1683 - زیارت امام رضا علیه السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَتُدفَنُ بَضعَةٌ مِنّی بأرضِ خُراسانَ ، لا یَزُورُها مُؤمِنٌ إلاّ أوجَبَ اللّهُ عزّ و جلّ لَهُ الجَنَّةَ و حَرَّمَ جَسَدَهُ علی النّارِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَیُقتَلُ رُجُلٌ مِن وُلدِی بِأرضِ خُراسانَ بِالسَّمِّ ظُلما ، اسمُهُ اسمِی ، و اسمُ أبِیهِ اسمُ ابنِ عِمرانَ موسی علیه السلام ، ألا فَمَن زارَهُ فی غُربَتِهِ غَفَرَ اللّهُ تعالی ذُنوبَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ بَینَ جَبَلَی طُوسَ قَبضَةً قُبِضَتْ مِنَ الجَنَّةِ ، مَن دَخَلَها کانَ آمِنا یَومَ القِیامَةِ مِنَ النارِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ ابنِی عَلِیّا مَقتولٌ بِالسُّمِّ ظُلما و مَدفونٌ إلی جَنبِ هارُونَ بِطُوسَ ، مَن زارَهُ کَمَن زارَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ما زارَنِی أحَ_دٌ مِن أولِیائی عارِفا بِحَقِّی إلاّ تَشَفَّعتُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن زارَنِی عَلَی بُعدِ دارِی ، أتَیتُهُ یَومَ القِیامَةِ فی ثلاثِ مَواطِنَ حتّی اُخَلِّصَهُ مِن أهوالِها : إذا تَطایَرَتِ الکُتُبُ یَمینا و شِمالاً ، و عِندَ الصِّراطِ و عِندَ المِیزانِ . (6)

1683

زیارت امام رضا علیه السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زود باشد که پاره ای از تن من در خاک خراسان دفن شود . هیچ مؤمنی آن را زیارت نکند مگر آن که خداوند عزّ و جلّ بهشت را بر او واجب و بدنش را بر آتش دوزخ حرام گرداند .

امام علی علیه السلام :زودا که مردی از فرزندان من در خاک خراسان به زهر ستم کشته شود ؛ نام او نام من است و نام پدرش نام پسر عمران ، موسی علیه السلام . بدانید که هر کس او را در غربتش زیارت کند ، خداوند متعال گناهانش را بیامرزد .

امام باقر علیه السلام :میان دو [رشته] کوه طوس، خاکی است که از بهشت آورده شده است . هر که به آن خاک [برای زیارت ]قدم گذارد ، در روز قیامت از آتش دوزخ ایمن باشد .

امام کاظم علیه السلام :فرزندم علی به زهر ستم کشته و در کنار هارون، در طوس دفن می شود . هر که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را زیارت کرده باشد .

امام رضا علیه السلام :هیچ یک از دوستان من که عارف به حق و مقام من باشد زیارتم نکند مگر این که در روز قیامت شفاعتش کنم .

امام رضا علیه السلام :هر که مرا در دیار غربت زیارت کند ، روز قیامت در سه جا به داد او می رسم و از هراسها و سختیهای آنها نجاتش می دهم : وقتی که نامه های اعمال از راست و چپ پراکنده شوند و هنگام گذشتن از صراط و موقع سنجیدن میزان [اعمال] .

ص :125


1- بحار الأنوار:102/31/1.
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/259/17.
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/256/6 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/260/23 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/258/ 16 .
6- عیون أخبار الرِّضا : 2/255/2 .

(1)

1684 - زِیارَةُ الإمامِ الجَوادِ علیه السلام
1684 - زیارت امام جواد علیه السلام

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام_ عن إبراهیم بنِ عقبةَ لَمّا سَألَهُ عن زیارَةِ أبی عبدِ اللّهِ الحُسینِ و عن زیارَةِ أبی الحَسنِ الکاظم و أبی جعفرٍ الجوادِ علیهم السلام _: أبو عبدِ اللّه علیه السلام المُقَدَّمُ، و هذا أجمَعُ و أعظَمُ أجرا . (2)

1684

زیارت امام جواد علیه السلام

امام هادی_ در پاسخ به ابراهیم بن عقبه که از ایشان درباره زیارت ابی عبد اللّه الحسین و ابو الحسن امام کاظم علیهما السلام و ابو جعفر (امام جواد علیه السلام ) سؤال کرد _فرمود : زیارت امام حسین مقدّم است اما این جامعتر و ثوابش بیشتر است .

1685 - زِیارَةُ الإمامَینِ العَسکَرِیَّینِ علیهما السلام
1685 - زیارت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام

کامل الزیارات :رُوِیَ عَنْ بَعضِهِم أنَّهُ قالَ : إذا أرَدتَ زِیارَةَ (قَبرِ) أبِی الحَسَنِ الثّالِثِ عَلِیِّ بن مُحمَّدٍ الجوادِ و أبی محمَّدٍ الحسنِ العسکریِ علیهما السلام تقولُ : السَّلامُ عَلَیکُما یا حُجَّتَی اللّه ، السَّلامُ عَلَیکُما یا نُوری اللّهِ فی ظلماتِ الأرضِ ......... أَتَیْتُکُما عارِفا بِحَقِّکُما مُعادِیا لِأَعدائِکُما، مُوالِیا لأِولِیائِکُما مُؤمِنا بِما آمَنتُما بِهِ کافِرا بِما کَفَرتُما بِهِ ، مُحَق_قا لِما حَقَّقتُما، مُبطِلاً لِما أبطَلتُما.

أسألُ اللّهَ ربّی و ربَّکُما أن یَجعَلَ حَظّی مِن زیارَتِکُمَا الصَّلاةَ عَلی محمَّدٍ و آله و أن یَرزُقَنی مُرافَقَتَکُما فی الجِنانِ مَعَ آبائِکُما الصّالِحینَ و أسأَلُهُ أن یُعتِقَ رَقَبَتی مِنَ النّارِ، و یَرزُقَنی شَفاعَتَکُما و مُصاحَبَتَکُما، و یَعرِفَ بَینی و بَینَکُما، و لا یَسلُبَنی حُبَّکُما و حُبَّ آبائِکُمَا الصّالحینَ، و أن لا یَجعَلَهُ آخِرَ العَهدِ مِن زیارَتِکُما، و یَحشُرَنی مَعَکُما فِی الجَنَّةِ بِرَحمَتِهِ . اللهُمَّ ارزُقنی حُبَّهُما و تَوَفَّنی عَلی مِلَّتِهِما، اللهُمَّ العَن ظالِمی آل مُحَمَّدٍ حَقَّهُم، و انْتَقِم مِنْهُم.

اللهُمَّ العَنِ الأَوَّلینَ مِنهُم و الآخِرینَ، و ضاعِف عَلَیهِمُ العَذابَ، و بَلِّغ بِهِم و بأشیاعِهِم و أتباعِهِم، و مُحِبّیهِم و مُتَّبِعیهِم أسفَلَ دَرکٍ مِنَ الجَحیمِ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ. اللهُمَّ عَجِّل فَرَجَ وَلِیِّکَ و ابنِ وَلِیِّکَ، و اجعَل فَرَجَنا مَعَ فَرَجِهِم یا أرحَمِ الرّاحِمینَ . (3)

1685

زیارت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام

کامل الزیارات :از برخی روایت شده که گفته است : هرگاه خواستی قبر امام جواد و امام عسکری علیهما السلام را زیارت کنی، بگو : سلام بر شما ای حجت های خداوند! سلام بر شما ای دو نور خدا در ظلمت های زمین! به زیارت شما آمدم در حالی که به حق شما معرفت کامل دارم و با دشمنانتان دشمن و با دوستانتان دوستم. به آنچه شما به آن ایمان دارید، مؤمنم و به آنچه کافرید، کافرم. آنچه شما آن را حق می دانید، حق می دانم و آنچه شما باطل می دانید، باطل می دانم. از پروردگار خود و شما درخواست می کنم که نصیبم را از زیارت شما دو بزرگوار، صلوات بر محمّد و خاندان او قرار دهد و همراهی شما و نیاکانتان را در بهشت روزیم فرماید. از او درخواست می کنم که مرا از آتش رهاییم دهد و شفاعت و همنشینی شما را نصیبم کند و میان من و شما معرفت ایجاد کند و محبتم به شما و نیاکان صالحتان را از دلم بیرون نکند و این [زیارت]را آخرین زیارت شما قرار برایم ندهد. و مرا به رحمت خود با شما در بهشت محشور فرماید.

بار الها! دوستی این دو تن را روزی من بفرما و مرا بر دین آنها بمیران . بار الها! به ستم کنندگان بر خاندان محمّد و حقوقشان لعنت فرست و از آنان انتقام بگیر. بار الها! اولین و آخرین آنان را لعن کن و عذابشان را دو چندان فرما و آنها و پیروان و ره پویان و دوستان و تابعانشان را به پایین ترین درجه جهنم بفرست که تو حقا بر هر چیزی توانایی . بار الها! در گشایش امر ولیّت و فرزند ولیّت شتاب فرما و گشایش امر ما را با گشایش امر آنان قرار بده، ای مهربان ترین مهربانان !

ص :126


1- (انظر) بحار الأنوار : 102 / 31 باب 4 . وسائل الشیعة : 10 / 432 باب 82 .
2- الکافی : 4/583/3 .
3- کامل الزیارات : 520 .

ص :127

(1)

1686 - زِیارَةُ فاطِمَةَ بِنتِ موسَی الکاظِمِ علیهما السلام
1686 - زیارت فاطمه، دخت امام کاظم علیهما السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ ......... لَنا حَرَما و هُو قُمّ ، و سَتُدفَنُ فیه امرَأةُ مِن وُلدِی تُسَمّی فاطِمَةَ ، مَن زارَها وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ . (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :مَن زارَ قَبرَ عَمَّتِی بِقُمّ فَلَهُ الجَنَّةُ . (3)

(4)

1686

زیارت فاطمه، دخت امام کاظم علیهما السلام

امام صادق علیه السلام :ما را حرمی است و آن قم است . بزودی زنی از فرزندان من به نام فاطمه در آن جا دفن خواهد شد . هر که او را زیارت کند ، بهشت بر او واجب می شود .

امام جواد علیه السلام :هر که قبر عمّه ام را در قم زیارت کند ، پاداشش بهشت باشد .

1687 - زِیارَةُ السَّیِّدِ عَبدِالعَظیمِ الحَسَنِیِ علیه السلام
1687 - زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

ثواب الأعمال عن محمّدِ بنِ یحیی العَطّار [ عن رجلٍ] مِن أهلِ الرَّیّ:دَخَلتُ علی أبی الحسَنِ العَسکرِیِّ علیه السلام فقالَ : أینَ کُنتَ؟ فَقُلتُ : زُرْتُ الحُسینَ علیه السلام ، قالَ : أما إنّکَ لو زُرْتَ قَبرَ عبدِ العظیمِ عِندَکُم لَکُنتَ کَمَن زارَ الحُسینَ بنَ عَلِیٍّ علیهما السلام . (5)

1687

زیارت حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام

ثواب الأعمال_ به نقل از محمّد بن یحیی _: یکی از اهالی ری گفت : خدمت امام هادی علیه السلام مشرّف شدم . حضرت پرسید : کجا بودی؟ عرض کردم : به زیارت حسین علیه السلام رفته بودم . حضرت فرمود : بدان که اگر قبر عبد العظیم در شهر خودتان را زیارت کنی ، همچون کسی باشی که حسین بن علی علیهما السلام را زیارت کرده باشد .

ص :128


1- (انظر) بحار الأنوار : 102 / 59 باب 6 . وسائل الشیعة : 10 / 448 باب 90 .
2- بحار الأنوار : 102/267/5 .
3- بحار الأنوار : 102/265/3 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 10 / 451 باب 94 .
5- ثواب الأعمال : 124/1 .

1688 - زِیارَةُ قُبُورِ الصُّلَحاءِ
1688 - زیارت قبور صالحان

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَقدِرْ علی زِیارَتِنا فَلْیَزُرْ صالِحِی مَوالِینا ، یُکتَبْ لَهُ ثَوابُ زِیارَتِنا . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن لَم یَستَطِعْ أن یَزُورَ قُبُورَنا فَلْیَزُرْ قُبُورَ صُلَحاءِ إخوانِنا . (2)

(3)

1688

زیارت قبور صالحان

امام صادق علیه السلام :هر که قادر به زیارت ما نیست ، دوستان صالح ما را زیارت کند ، که ثواب زیارت ما برایش نوشته می شود .

امام کاظم علیه السلام :هر که نتواند قبرهای ما را زیارت کند ، قبور برادرانِ صالح ما را زیارت نماید .

1689 - زِیارَةُ قُبورِ المَوتی
1689 - زیارت قبور

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :زُورُوا مَوتاکُم ؛ فإنّهُم یَفرَحُونَ بِزِیارَتِکُم ، و لْیَطلُبِ الرَّجُلُ حاجَتَهُ عِندَ قَبرِ أبیهِ و اُمِّهِ بعدَ ما یَدعُو لَهُما . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ داوود الرَّقِّیُّ : یقومُ الرجُلُ علی قَبرِ أبیهِ و قَرِیبِهِ و غَیرِ قَرِیبِهِ ، هَل یَنفَعُهُ ذلکَ ؟ _: نَعَم إنّ ذلک یَدخُلُ علَیهِ کما یَدخُلُ عَلی أحَدِکُم الهَدِیَّةُ ، یَفرَحُ بِها . (5)

1689

زیارت قبور

امام علی علیه السلام :اموات خود را زیارت کنید ؛ زیرا آنان از دیدار شما خوشحال می شوند ؛ انسان باید بعد از آن که بر سر قبر پدر و مادر خود برایشان دعا کرد حاجت خود را[از خدا] بخواهد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به داوود رقّی که عرض کرد : انسان سر قبر پدر خود و خویشاوند و غریبه می رود . آیا این کار برای او سودی دارد؟ _فرمود : آری ، همان طور که اگر به یکی از شما هدیه ای داده شود خوشحال می گردد ، مرده نیز از کار شما خوشحال می شود .

ص :129


1- بحار الأنوار : 74/354/29 .
2- بحار الأنوار : 74/311/65 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 10 / 462 باب 101 .
4- الخصال : 618/10 .
5- بحار الأنوار : 102/296/6 .

1690 - التَّسلیمُ علی أهلِ القُبورِ
1690 - سلام کردن به اهل قبور

بحار الأنوار :قالَ الإمامُ علیٌّ علیه السلام _ لَمّا مَرَّ علی المَقابِرِ فقالَ _ : السَّلامُ علَیکُم یا أهلَ القُبُورِ ، أنتُم لَنا سَلَفٌ ، و نَحنُ لَکُم خَلَفٌ ، و إنّا إن شاءَ اللّهُ بِکُم لاحِقُونَ . أمّا المَساکنُ فَسُکِنَتْ ، و أمّا الأزواجُ فَنُکِحَتْ ، و أمّا الأموالُ فَقُسِّمَتْ ، هذا خَبَرُ ما عِندَنا ، فَلَیتَ شِعرِی ما خَبَرُ ما عِندَکُم ؟ _ ثُمّ قالَ : _ أما إنَّهُم إن نَطَقُوا لَقالوا : وَجَدنا التَّقوی خَیرَ زادٍ . (1)

نهج البلاغة عنه علیه السلام_ عند رُجُوعِهِ مِن صِفِّینَ و إشرافِهِ علی القُبُورِ بظاهِرِ الکُوفَةِ _: یا أهلَ الدِّیارِ المُوحِشَةِ ، و المَحالِّ المُقفِرَةِ ، و القُبورِ المُظلِمَةِ ، یا أهلَ التُّربَةِ ، یا أهلَ الغُربَةِ ، یا أهلَ الوَحدَةِ ، یا أهلَ الوَحشَةِ ، أنتُم لَنا فَرَطٌ سابِقٌ ، و نَحنُ لَکُم تَبَعٌ لاحِقٌ ، أمّا الدُّورُ فَقَد سُکِنَتْ ، و أمّا الأزواجُ فَقَد نُکِحَتْ ، و أمّا الأموالُ فَقَد قُسِمَتْ . هذا خَبَرُ ما عِندَنا فَما خَبَرُ ما عِندَکُم ؟ _ ثُمَّ التَفَتَ إلی أصحابِهِ _ فقال : أما لَو اُذِنَ لَهُم فی الکَلامِ لأَخبَرُوکُم أنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی . (2)

1690

سلام کردن به اهل قبور

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام هنگام عبور از گورستان فرمود : سلام بر شما ای خفتگان گور . شما رفتید و ما ماندیم و اگر خدا بخواهد به شما خواهیم پیوست. در خانه ها[ی شما ]دیگران می نشینند و همسرانتان ازدواج کرده اند و اموالتان تقسیم شده است. این خبری است که ما داریم. کاش می دانستم شما چه خبر دارید؟ آن گاه فرمود : بدانید که اگر آنها زبان داشتند می گفتند : ما تقوا را بهترین ره توشه یافتیم .

نهج البلاغه :امام علی علیه السلام در بازگشت از صفّین و هنگام نزدیک شدن به گورستان کوفه فرمود : ای خفتگان خانه های تنهایی، و جاهای خشک و خالی، و گورهای ظلمانی! ای خاک نشینان ، ای ساکنان دیار غربت ، ای تنهایان ، ای بی همدمان! شما پیشروان مایید که جلوتر از ما رفتید و ما نیز در پی شما آمده به شما خواهیم پیوست . [بدانید که] در خانه های شما، کسانِ دیگر جای گرفته اند و همسرانتان شوهر کرده اند و اموالتان تقسیم شده است . این خبری است که ما داریم ؛ شما چه خبر دارید؟ امام سپس رو به یاران خود کرد و فرمود : بدانید که اینان اگر اجازه سخن گفتن می داشتند، به شما خبر می دادند که : بهترین ره توشه، تقوا است .

ص :130


1- بحار الأنوار : 78/71/35 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 130 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا مَرَّ بالمَقابِرِ _: «السَّلامُ علی أهلِ لا إلَهَ إلاّ اللّهُ ، مِن أهلِ لا إلَهَ إلاّ اللّهُ ، یا أهلَ لا إلهَ إلاّ اللّهُ کیفَ وَجَدتُم کَلِمَةَ لا إلهَ إلاّ اللّهُ ؟ یا لا إلهَ إلاّ اللّهُ بِحَقِّ لا إلهَ إلاّ اللّهُ اغفِرْ لِمَن قالَ لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، واحشُرْنا فی زُمرَةِ مَن قالَ لا إلهَ إلاّ اللّهُ» .

سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : مَن قالَها إذا مَرَّ بالمَقابِرِ غُفِرَ لَهُ ذُنوبُ خَمسِینَ سَنةً ، فقالوا : یا رسولَ اللّهِ ، مَن لَم یَکُن لَهُ ذُنوبُ خَمسِینَ سَنةً ؟ قالَ : لِوالِدَیهِ و إخوانِهِ و لعامَّةِ المسلمینَ . (1)

مشکاة الأنوار عن عَلیّ بنِ أبی حَمزةَ :سَألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام : اُسَلِّمُ عَلی أهلِ القُبورِ؟ قالَ : نَعَم ، قلتُ : کیفَ أقُولُ ؟ قالَ : تقولُ : السلامُ علی أهلِ الدِّیارِ مِنَ المؤمنینَ و المؤمناتِ ، و المسلمینَ و المسلماتِ ، أنتُم لنا فَرَطٌ ، و إنّا بِکُم إن شاءَ اللّهُ لاحِقونَ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ در هنگام عبور از گورستان _فرمود : «سلام و درود از اهل لا اله الا اللّه ، بر اهل لا اله الا اللّه ، ای اهل لا اله الا اللّه ! کلمه لا اله الا اللّه را چگونه یافتید؟ ای لا اله الا اللّه ! به حقّ لا اله الا اللّه ، هر که گفت لا اله الا اللّه ، او را بیامرز و ما را در زمره کسانی محشور فرما که گفتند لا اله الا اللّه » .

شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود : هر که در هنگام عبور از گورستان، این جملات را بگوید ، گناهان پنجاه سالش بخشوده می شود . اصحاب ، عرض کردند : ای رسول خدا! کسی که گناه پنجاه سال نداشته باشد چه؟ فرمود : گناهان [پنجاه سال ]پدر و مادر و برادرانش و عموم مسلمانان بخشوده می شود .

مشکاة الأنوار به نقل از علی بن ابی حمزه :از امام صادق علیه السلام پرسیدم : بر اهل قبور سلام بگویم؟ حضرت فرمود : آری . عرض کردم : چگونه سلام گویم؟ حضرت فرمود : می گویی : سلام بر ساکنان این خانه ها، بر مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان ، شما پیشروان ما هستید و ما به خواست خدا به شما ملحق خواهیم شد .

ص :131


1- بحار الأنوار : 93/203/41 .
2- مشکاة الأنوار : 350/1132 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 879 باب 55 ، 56 .

ص :132

211 - الزینة

211 - زیور
اشاره

(1)

(2)

ص :133


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 295 _ 324 «أبواب الزّیّ و التجمّل» . کنز العمّال : 6 / 638 _ 699 «کتاب الزینة و التجمّل» .
2- انظر : عنوان 30 «الإناء» ، الجمال : باب 542 ، الشیعة : باب 2128 . العلم : باب 2873 ، العید : باب 2962 ، الفقر : باب 3185 .

1691 - الزِّینَةُ
1691 - زیور

الکتاب :

یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا و اشْرَبُوا وَ لاَ تُسْرِفُوا إنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» . (1)

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أخْرَجَ لِعِبادِهِ و الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فی الحیاة الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الاْیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ _ إذا خَرَجَ عَبدُهُ المؤمنُ إلی أخیهِ _ أن یَتَهَیَّأ لَهُ و أن یَتَجَمَّلَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِیَتَزَیَّنْ أحدُکُم لأخیهِ المُسلمِ إذا أتاهُ کما یَتَزَیَّنُ للغَریبِ الذی یُحِبُّ أن یَراهُ فی أحسَنِ الهَیئَةِ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تَتَزَیَّنَ للناسِ و تُبارِزَ اللّهَ بالمعاصِی . (5)

1691

زیور

قرآن :

«ای پسران آدم! در هر مسجد زیور خود را بر گیرید و بخورید و بنوشید و اسراف نکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد» .

«بگو : چه کسی زیور خدا را _ که برای بندگانش پدید آورده _ و نیز روزی پاک را حرام کرده است؟ بگو : این چیزها در زندگی دنیا از آنِ کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت نیز خاصّ ایشان است . بدین سان ما آیات را برای مردمی که می دانند شرح می دهیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند دوست دارد که هرگاه بنده مؤمنش نزد برادر خود می رود خویشتن را برای رفتن پیش او آماده و آراسته گرداند .

امام علی علیه السلام :هر یک از شما ، همان گونه که خود را برای غریبه ای که دوست دارد وی را در بهترین حالت ببیند ، آراسته و مرتّب می کند ، برای رفتن نزد برادر مسلمانش نیز خود را بیاراید .

امام علی علیه السلام :زنهار که خود را برای مردم بیارایی و با معصیت به جنگ خدا بروی .

ص :134


1- الأعراف : 31 .
2- الأعراف : 32 .
3- بحار الأنوار : 79/307/23 .
4- بحار الأنوار: 79/298/3 .
5- الأمالی للصدوق : 278/308 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «خُذُوا زِینَتَکُم عِنْدَ کُلِّ مَسجِدٍ» _: المُشْطُ ، (فإنَّ المُشْطَ) یَجلِبُ الرِّزقَ ، و یُحَسِّنُ الشَّعْرَ ، و یَنجُزُ الحاجَةَ ، و یَزِیدُ فی ماءِ الصُّلْبِ ، و یَقطَعُ البَلغَمَ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَنبَغی للمرأةِ أن تُعَطِّلَ نَفسَها و لَو أن تُعَلِّقَ فی عُنُقِها قِلادَةً . (2)

بحار الأنوار :کانَ جُلوسُ الرِّضا علیه السلام فی الصَّیفِ علی حَصیرٍ و فی الشِّتاءِ عَلی مِسْحٍ ، و لُبْسُهُ الغَلیظَ مِن الثِّیابِ حتّی إذا بَرَزَ للناس تَزَیَّنَ لَهُم . (3)

(4)

1692 - التَّزَیُّنُ لِلأعداءِ
1692 - آراسته بودن در برابر دشمنان

بحار الأنوار عن عبدِ اللّهِ بنِ خالدٍ الکِنانیّ :استَقبَلَنِی أبو الحسنِ مُوسی بنُ جعفرٍ علیه السلام و قد عَلَّقتُ سَمَکَةً بِیَدِی ، قالَ : اِقْذِفْها ، إنّی لأَکرَهُ للرَّجُلِ السَّرِیِّ أن یَحمِلَ الشیءَ الدَنِیَّ بنفسِهِ . ثُمّ قالَ : إنّکُم قَومٌ أعداؤکُم کَثیرٌ ، عاداکُمُ الخَلقُ یا مَعشرَ الشِّیعَةِ ، فَتَزَیَّنُوا لَهُم ما قَدَرتُم علَیهِ . (5)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «در هر مسجد ، زیورهای خود را بر گیرید» _فرمود : منظور، شانه کردن است ، [زیرا شانه زدن ]روزی می آورد ، مو را زیبا می کند ، حاجت را برآورده می سازد ، نطفه را زیاد می گرداند و بلغم را از بین می برد .

امام صادق علیه السلام :سزاوار نیست که زن خودش را وا گذارد ، بلکه حتی اگر شده با آویختن گردنبندی خود را بیاراید .

بحار الأنوار :حضرت رضا علیه السلام تابستان روی بوریا می نشست و زمستان روی گلیم ، و جامه های درشت و زبر می پوشید ، اما وقتی در برابر مردم ظاهر می شد، خود را می آراست .

1692

آراسته بودن در برابر دشمنان

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن خالد کنانی _: ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام مرا دید که ماهی ای به دست دارم ، فرمود : آن را بینداز ؛ زیرا خوش ندارم که مرد محترم و بزرگوار، چیز پست و بی ارزشی را خودش حمل کند . سپس فرمود : شما گروهی هستید که دشمن زیاد دارید . ای جماعت شیعه ! مردم با شما دشمنی می کنند ، پس تا جایی که می توانید در برابر چشم آنها آراسته باشید .

ص :135


1- الخصال : 268/3 . (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 425 باب 70 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/123/283 .
3- بحار الأنوار : 79/300/7 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 344 باب 4 .
5- بحار الأنوار : 76/324/1 .

(1)

1693 - ما یَحرُمُ مِنَ الزِّینَةِ
1693 - زیورهای حرام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الذَّهَبُ و الحَرِیرُ حِلٌّ لإناثِ اُمّتی و حَرامٌ علی ذُکُورِها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الذَّهَبُ حِلیَةُ المُشرکینَ ، و الفِضَّةُ حِلیَةُ المُسلمینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن یُحَلِّقَ حَبِیبَهُ حَلْقَةً مِن نارٍ فَلْیُحَلِّقْهُ حَلقَةً مِن ذَهَبٍ ، و مَن أحَبَّ أن یُطَوِّقَ حَبیبَهُ طَوقا من نارٍ فَلْیُطَوِّقْهُ طَوقا مِن ذَهَبٍ ......... و لکنْ علَیکُم بالفِضَّةِ فالعَبُوا بها لَعبا . (4)

(5)

1693

زیورهای حرام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[پوشیدن] طلا و ابریشم برای زنان امّت من حلال است و برای مردان آن ها حرام .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طلا ، زیور مشرکان است و نقره ، زیور مسلمانان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر [مردی] که دوست دارد انگشتری از آتش در انگشت دوست خود کند، انگشتری طلا در انگشت او کند. و هر که دوست دارد گردنبندی آتشین در گردن دوست خود اندازد، گردنبند طلا به گردنش بیاویزد ......... ولی بر شما باد نقره. آن را بازیچه خود کنید .

1694 - زینَةُ البَواطِنِ
1694 - زیور درون

الکتاب :

و اعْلَمُوا أنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللّهِ لَو یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إلَیْکُمُ الإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إلَیْکُمُ الْکُفْرَ و الْفُسُوقَ و الْعِصیانَ أُولئکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» . (6)

1694

زیور درون

قرآن :

«بدانید که رسول خدا در میان شماست . اگر در بسیاری از امور اطاعت شما کند به رنج افتید . ولی خدا ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دلهایتان بیاراست و کفر و نافرمانی و عصیان را ناخوشایند شما گردانید . آنان همان رهیافتگانند» .

ص :136


1- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 344 باب 5 .
2- . کنز العمّال : 17357 .
3- کنز العمّال : 17358 .
4- . کنز العمّال : 17365 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 393 باب 46 .
6- الحجرات : 7 .

الحدیث :

بحار الأنوار :فیما أوحَی اللّهُ تعالی إلی موسی و هارونَ: إنّما یَتَزَیَّنُ لی أولیائی بالذِّلِّ و الخُشوعِ و الخَوفِ الذی یَنبُتُ فی قُلوبِهِم فَیَظهَرُ علی أجسادِهِم ، فهُو شِعارُهُم و دِثارُهُم الذی یَستَشعِرُونَ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العَفافُ زِینَةُ البَلاءِ ، و التَّواضُعُ زینَةُ الحَسَبِ ، و الفَصاحَةُ زینَةُ الکلامِ ، و العَدلُ زینَةُ الإیمانِ ، و السَّکِینَةُ زینَةُ العِبادَةِ ، و الحِفظُ زینَةُ الرِّوایَةِ ، و حِفظُ الحِجاجِ زینَةُ العِلمِ ، و حُسنُ الأدبِ زینَةُ العَقلِ ، و بَسطُ الوَجهِ زینَةُ الحِلمِ ، و الإیثارُ زینَةُ الزُّهدِ ، و بَذلُ المَوجودِ زینَةُ الیَقینِ ، و التَّقَلُّلُ زینَةُ القَناعَةِ ، و تَرکُ المَنِّ زینَةُ المَعروفِ ، و الخُشوعُ زینَةُ الصَّلاةِ ، و تَرکُ ما لا یَعنِی زینَةُ الوَرَعِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الزِّینَةُ بحُسنِ الصَّوابِ لا بحُسنِ الثِّیابِ . (3)

حدیث :

بحار الأنوار :خداوند متعال به موسی و هارون وحی فرمود : دوستان من خود را برای من به زیور خاکساری و خشوع و ترس می آرایند . این زیور، در دلهایشان می روید و در پیکرهایشان نمودار می شود و این زیور ، جامه زیرین و رویین آنهاست، که به تن می کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عفاف ، زیور بلاست، و فروتنی ، زیور نژادگی، و فصاحت ، زیور سخن ، و عدالت ، زیور ایمان، و آرامش ، زیور عبادت و حفظ ، زیور نقل ، و نگه داشتنِ حجّتها ، زیور دانش، و ادب نیکو ، زیور خرد، و گشاده رویی ، زیور بردباری، و ایثار ، زیور زهد، و بخشیدنِ موجودی زیور یقین ، و کم خواهی ، زیور قناعت، و منّت ننهادن ، زیور نیکی کردن، و خشوع ، زیور نماز، و ترک بیهودگی ، زیور پارسایی .

امام علی علیه السلام :زیور، به زیبایی اعمال درست است، نه به زیبایی لباس .

ص :137


1- بحار الأنوار : 13/49/18 .
2- بحار الأنوار : 77/131/41 .
3- غرر الحکم : 1745 .

عنه علیه السلام :زِینَةُ البَواطِنِ أجمَلُ مِن زِینَةِ الظَّواهِرِ . (1)

عنه علیه السلام :زَینُ الدِّینِ العَقلُ . (2)

عنه علیه السلام :زَینُ الإیمانِ طَهارَةُ السَّرائرِ و حُسنُ العَملِ فی الظّاهِرِ . (3)

عنه علیه السلام :زینُ الدِّینِ الصَّبرُ و الرِّضا . (4)

عنه علیه السلام :زِینَةُ الإسلامِ إعمالُ الإحسانِ . (5)

عنه علیه السلام :زَینُ المُصاحَبَةِ الاحتِمالُ . (6)

عنه علیه السلام :زَینُ العِبادَةِ الخُشوعُ . (7)

عنه علیه السلام :زَینُ الرِّیاسَةِ الإفضالُ . (8)

عنه علیه السلام :زَینُ العِلمِ الحِلمُ . (9)

عنه علیه السلام :زَینُ الشِّیَمِ رَعْیُ الذِّمَمِ . (10)

عنه علیه السلام :زَینُ المُلکِ العَدلُ . (11)

عنه علیه السلام :زَینُ الحِکمَةِ الزُّهدُ فِی الدنیا . (12)

امام علی علیه السلام :زیور درون ، زیباتر از زیور برون است .

امام علی علیه السلام :زیورِ دین ، خِرد است .

امام علی علیه السلام :زیور ایمان ، پاکی درونهاست و نیک رفتاری برون .

امام علی علیه السلام :زیور دین ، صبر است و رضا[به قضای الهی] .

امام علی علیه السلام :زیور اسلام، به کار بستن احسان است .

امام علی علیه السلام :زیور همراهی ، تحمّل است .

امام علی علیه السلام :زیور عبادت ، خشوع است .

امام علی علیه السلام :زیور ریاست ، بخشندگی است .

امام علی علیه السلام :زیور دانش ، بردباری است .

امام علی علیه السلام :زیور خصلتها ، رعایت پیمانهاست .

امام علی علیه السلام :زیور حکومت، عدالت است .

امام علی علیه السلام :زیور حکمت ، بی رغبتی به دنیاست .

ص :138


1- غرر الحکم : 5503 .
2- غرر الحکم : 5466 .
3- غرر الحکم : 5504 .
4- غرر الحکم : 5471 .
5- غرر الحکم : 5502.
6- غرر الحکم : 5461 .
7- غرر الحکم : 5469 .
8- غرر الحکم : 5462 .
9- غرر الحکم : 5463 .
10- غرر الحکم : 5465 .
11- غرر الحکم : 5467 .
12- غرر الحکم : 5470 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی دعاءِ مکارمِ الأخلاقِ _: اللّهُمّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و حَلِّنی بحِلْیَةِ الصالِحینَ ، و ألبِسْنِی زِینَةَ المُتّقینَ فی بَسطِ العَدلِ ، و کَظمِ الغَیظِ ، و إطفاءِ النائرةِ ، و ضَمِّ أهلِ الفُرقَةِ ، و إصلاحِ ذاتِ البَینِ ، و إفشاءِ العارِفَةِ ، و سَترِ العائبَةِ ، و لِینِ العَرِیکَةِ ، و خَفضِ الجَناحِ ، و حُسنِ السِّیرَةِ ، و سُکونِ الرِّیحِ ، و طِیبِ المُخالَقَةِ ، و السَّبقِ إلی الفَضیلَةِ ، و إیثارِ التفضُّلِ ، و تَرکِ التَّعیِیرِ ، و الإفضالِ علی غَیرِ المُستَحِقِّ ، و القَولِ بالحقِّ و إن عَزَّ ، و استِقلالِ الخَیرِ و إن کَثُرَ مِن قَولی و فِعلی ، و استِکثارِ الشَّرِّ و إن قَلَّ مِن قَولی و فِعلی . و أکمِلْ ذلکَ لی بِدَوامِ الطاعَةِ ، و لُزومِ الجَماعَةِ ، و رَفضِ أهلِ البِدَعِ ، و مُستَعمِلِی الرأیِ المُختَرَعِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علَیکَ بِالسَّ_خاءِ و حُسنِ الخُلُقِ فإنّهُما یُزَیِّنانِ الرَّجُلَ کما تُزَیِّنُ الواسِطةُ القِلادَةَ . (2)

(3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : بار الها! بر محمّد و آل او درود فرست و مرا به زیورِ صالحان بیارای و زینتِ پرهیزگاران را بر من بپوشان ؛ همان زیورِ گستردنِ عدالت، و فرو نشاندن خشم، و خاموش کردن آتش [دشمنی]، و گرد آوردن پراکندگان و اصلاح میان مردمان و گسترش کارهای نیک، و پوشاندن عیب (زشتی)، و نرمخویی و خاکساری، و خوشرفتاری، و وقار و آرامش، و خوش برخوردی با مردم، و پیشی گرفتن به سوی فضیلت، و برگزیدن نیکوکاری، و ترک سرزنش، و بخشش نکردن به غیر مستحق، و گفتن حق ؛ هر چند سنگین باشد، و کم شمردن گفتارها و رفتارهای نیکم؛ گر چه بسیار باشند، و زیاد شمردن گفتار و رفتار زشتم؛ گر چه اندک باشد. و اینها را با [دادنِ توفیقِ ]مداومت بر طاعت و همراهی با جماعت و طرد بدعت گذاران و به کار گیرندگان رأی و اندیشه خود ساخته برایم کامل گردان .

امام صادق علیه السلام :بر تو باد بخشندگی و خوش خویی ؛ زیرا همان گونه که گوهرِ درشتِ وسط گردنبند مایه زیبایی آن است ، این دو خصلت نیز مایه زینت مرد هستند .

ص :139


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
2- بحار الأنوار : 71/391/51 .
3- (انظر) الجمال : باب 546 .

1695 - أحسَنُ الزِّینَةِ
1695 - نیکوترین زیور

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحسَنُ زِینَةِ الرَّجُلِ السَّکِینَةُ معَ إیمانٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما زَیَّنَ اللّهُ رجُلاً بزِینَةٍ خَیرا مِن عَفافِ بَطنِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: إنّ اللّهَ زَیَّنَکَ بزِینَةٍ لَم یُزَیِّنِ العِبادَ بِشَیءٍ أحَبَّ إلی اللّهِ مِنها ، و لا أبلَغَ عِندَهُ مِنها : الزُّهدُ فی الدنیا ، و إنَّ اللّهَ قد أعطاکَ ذلکَ ، و جَعَلَ الدنیا لا تَنالُ مِنکَ شیئا ، و جَعَلَ لَکَ سِیماءَ تُعرَفُ بها . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ أحسَنَ الزِّیِّ ما خَلَطَکَ بالناسِ و جَمَّلَکَ بینَهُم و کَفَّ ألسِنَتَهُم عنکَ . (4)

عنه علیه السلام :ما تَزَیَّنَ مُتَزَیِّنٌ بمِثلِ طاعَةِ اللّهِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ فیما ناجَی اللّهُ بهِ موسی علیه السلام ......... : و لا تَزَیَّنَ لی المُتَزَیِّنُونَ بمِثلِ الزُّهدِ فی الدنیا عَمّا بهِمُ الغِنی عَنهُ . (6)

(7)

1695

نیکوترین زیور

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکوترین زیور مرد، آرامش همراه ایمان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، هیچ مردی را به زیوری بهتر از عفّت شکم نیاراست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : همانا خداوند تو را به زیوری آراسته است که بندگان به چیزی محبوبتر و رساتر از آن نزد خدا ، آراسته نشده اند؛ بی رغبتی به دنیا را خداوند به تو عطا فرمود و دنیا را چنان قرار داد که از تو به نوایی نرسد و برایت سیمایی قرار داد که با آن شناخته می شوی .

امام علی علیه السلام :نیکوترین هیئت (سلوک) آن است که تو را با مردم آمیزش دهد و در میان آنها زیبایت گرداند و زبان [بدگویی ]آنان را از تو باز دارد .

امام علی علیه السلام :هیچ آراسته ای به زیوری مانند طاعت خدا ، آراسته نشد .

امام باقر علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام این بود : . . . آراستگان ، خود را برای من به زیوری نیاراستند که همانند بی رغبتی به دنیا در آنچه بدان نیاز ندارند ، باشد .

ص :140


1- بحار الأنوار : 71/337/2 .
2- تنبیه الخواطر : 2/229 .
3- مشکاة الأنوار : 207/560 .
4- غرر الحکم : 3470 .
5- غرر الحکم : 9489 .
6- بحار الأنوار : 70/313/17 .
7- (انظر) الزهد : باب 1611 .

1696 - مَن زُیِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ
1696 - کسانی که کردار بدشان در نظرشان نیک جلوه می کند

الکتاب :

إنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بالاْخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ» . (1)

أ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنا فَإنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیهِم حَسَراتٍ إنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ » . (2)

وَ إذَا مَسَّ الاْءِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أوْ قَاعِدا أوْ قَائما فَلَمَّا کَشَفْنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأن لَّم یَدعُنَا إلَی ضُرٍّ مَّسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسرِفِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (3)

وَ عادَا وَ ثَمُودَ وَ قَد تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أعْمالَهُم فَصَدَّهُم عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبصِرِینَ» . (4)

تاللّهِ لَقَدْ أرسَلْنا إلَی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ أعمالَهُم فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ» . (5)

و إذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أعْمالَهُم وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَومَ مِنَ النّاسِ وَ إنِّی جَارٌ لَّکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَی عَقِبَیهِ وَ قالَ إنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ إنِّی أرَی ما لاَ تَرَونَ إنِّی أخافُ اللّهَ و اللّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ» . (6)

1696

کسانی که کردار بدشان در نظرشان نیک جلوه می کند

قرآن :

«همانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند ، اعمالشان را در نظرشان آراسته ایم ، پس آنان سرگردانند» .

«آیا کسی که بد کاری اش در نظرش آراسته شده و آن را نیکو دیده [چون غیر اوست؟] خدا هر که را خواهد گمراه سازد و هر که را خواهد هدایت کند . پس ، جان خود را از افسوس خوردن برای آنها تباه مکن که خدا از آنچه می کنند آگاه است» .

«و چون انسان را گزند و محنتی رسد ما را خفته یا نشسته یا ایستاده بخواند و چون رنج و محنتش را از او برداریم ، برود [چنان که ]گویی ما را برای محنتی که بدو رسیده اصلاً نخوانده بود . بدین سان اعمال اسرافکاران برایشان آراسته شده است» .

«و عاد و ثمود را [نیز هلاک کردیم ]. قطعا فرجام آن ها از مسکنهایشان برای شما عیان شده است و شیطان اعمال آنها را در نظرشان بیاراست و از راه منحرفشان کرد ، در حالی که بینا بودند» .

«به خدا ، ما به سوی امّتهای پیش از تو [رسولانی ]فرستادیم . پس شیطان اعمالشان را در نظرشان بیاراست ، پس او امروز ولیّ آنهاست و ایشان را عذابی دردآور است» .

«و چون شیطان اعمال آنها را در نظرشان بیاراست و گفت : امروز از این مردمان کسی بر شما چیره نیست و من پناهدار شمایم . پس چون دو گروه رویاروی هم شدند ، پا پس نهاد و گفت : من از شما بیزارم که من چیزی می بینم که شما نمی بینید . من از خدا می ترسم که خدا سخت کیفر است» .

ص :141


1- النمل : 4 .
2- فاطر : 8 .
3- یونس : 12 .
4- العنکبوت : 38 .
5- النحل : 63 .
6- الأنفال : 48 .

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ یَذُمُّ فیها أتباعَ الشَّیطانِ _: اِتَّخذُوا الشَّیطانَ لأمرِهِم مِلاکا ......... فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ ، و زَیَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ . (1)

عنه علیه السلام :الشَّیطانُ مُوَکَّلٌ بهِ ، یُزَیِّنُ لَهُ المَعصیَةَ لِیَرکَبَها ، و یُمَنِّیهِ التَّوبَةَ لِیُسَوِّفَها . (2)

(3)

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که در آن به نکوهش پیروان شیطان پرداخت _فرمود : شیطان را اساس کار خود گرفتند ......... ، پس او آنان را دستخوش لغزشها کرد و اندیشه و منطق فاسد و نادرست را در نظرشان آراست.

امام علی علیه السلام :شیطان گماشته و همراه او شده است ، گناه را در نظرش می آراید، تا آن را مرتکب شود و او را به توبه امیدوار می کند ، تا در آن تعلّل و تأخیر ورزد .

ص :142


1- نهج البلاغة : الخطبة 7 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 64 .
3- (انظر) العُجب : باب 2484 .

حرف السین

اشاره

المسؤولیة (مسئولیّت)

السؤال (طلب العلم) پرسیدن (دانش جویی)

السؤال (طلب الحاجة) درخواست (نیاز خواهی)

الأسباب (سببها)

السبّ (ناسزاگویی)

التسبیح (تسبیح)

التسابق (مسابقه)

السبیل (راه)

السجود (سجود)

المسجد (مسجد)

السجن (زندان)

السحت (مالِ حرام)

السحر (جادو)

المساحقة (مساحقه)

السخریة (مسخره کردن)

السخاء (بخشندگی)

السرّ (راز)

السریرة (درون)

ص :143

السرور (شادمانی)

الاسراف (اسراف)

السرقة (دزدی)

السعادة (خوشبختی)

السفر (مسافرت)

السفلة (فرومایگان)

السفه (سبکسری)

السقی (ساقی گری)

السکر (مستی)

المَسکن (مسکن)

السِّلاح (جنگ افزار)

السُّلطان (سلطان)

الإسلام (اسلام)

السَّلام (سلام کردن)

التَّسلیم (تسلیم)

السَّمت (سیما و سیره)

الاستِماع (گوش سپردن)

الأسماء (نامها)

أسماءُ اللّه (نامهای خدا)

السُّنَّة (سنّت)

السَّهَر (شب زنده داری)

السَّیِّد (سَروَر)

السِّیاسة (سیاست)

التَّسویف (نهی از کار امروز به فردا افکندن)

السُّوق (بازار)

السِّواک (مسواک زدن)

ص :144

212 - المسؤولیة

212 - مسؤولیّت
اشاره

(1)

(2)

ص :145


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 7 / 277 «السؤال عن الرسل و الاُمم».
2- انظر : عنوان 113 «الحساب».

1697 - المَسؤولِیَّةُ
1697 - مسؤولیّت

الکتاب :

فَلَنَسْأَلَنَ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَ المُرْسَلِینَ» . (1)

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤولُونَ» . (2)

فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی مَسؤولٌ و إنّکُم مسؤولُونَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعاشِرَ قُرّاءِ القرآنِ، اِتَّقُوا اللّهَ عزّ و جلّ فیما حَمَلَکُم مِن کتابِهِ فإنّی مَسؤولٌ و إنّکُم مَسؤولُونَ ، إنّی مَسؤولٌ عن تَبلیغِ الرِّسالَةِ ، و أمّا أنتُم فَتُسألُونَ عمّا حُمِّلتُم مِن کتابِ اللّهِ و سُنَّتی . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ فیما أنتُم عنهُ مَسؤولُونَ و إلَیهِ تَصِیرُونَ ، فإنَّ اللّهَ تعالی یقولُ : «کُلُّ نَفْسٍ بما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ» (6) و یقولُ : «و یُحَذِّرُکُم اللّهُ نَفْسَهُ و إِلی اللّهِ المَصِیرُ» (7) و یقولُ : «فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُم أَجمَعِینَ * عمّا کانوا یَعْمَلُونَ» . (8)

1697

مسئولیّت

قرآن :

«از کسانی که رسولان به سویشان فرستاده شده پرسش می کنیم و از فرستادگان نیز می پرسیم» .

«و نگه داریدشان ، که از آنان پرسش شود».

«سوگند به پروردگار تو که از همه آنها درباره آنچه می کرده اند ، پرسش می کنیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من بازخواست می شوم و شما نیز بازخواست می شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جماعت قاریان قرآن! از خدا درباره [عمل به] کتابش که به دوش شما نهاده است، بترسید ؛ زیرا که هم من بازخواست می شوم و هم شما؛ من درباره تبلیغ رسالت بازخواست می شوم و شما درباره کتاب خدا و سنّت من که بر دوش گرفته اید بازخواست می شوید .

امام علی علیه السلام :شما را درباره آنچه نسبت بدان بازخواست می شوید و به سوی آن می روید، به پروا داشتن از خدا سفارش می کنم ؛ زیرا خداوند متعال می فرماید : «هر کسی گروگانِ کار خود است» و می فرماید : «خداوند شما را از خودش بر حذر می دارد و بازگشت به سوی خداست» و می فرماید : «سوگند به پروردگارت که از همه آنها درباره آنچه می کرده اند، پرسش می کنیم» .

ص :146


1- الأعراف : 6.
2- الصافّات : 24.
3- الحِجر : 92 ، 93.
4- کنز العمّال : 12911.
5- الکافی : 2/606/9.
6- المدّثّر : 38 .
7- آل عمران : 28 .
8- الأمالی للمفید : 261/3 .

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ فی عِبادِهِ و بِلادِهِ فإنّکُم مَسؤولُونَ حتّی عنِ البِقاعِ و البَهائمِ، أطِیعُوا اللّهَ و لا تَعصُوهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی الدعاءِ بعدَ صلاةِ یَومِ الغَدیرِ _: یا صادقَ الوَعدِ ، یا مَن لا یُخلِفُ المِیعادَ ، یا مَن هُو کُلَّ یَومٍ فی شَأنٍ ، أن أنعَمتَ عَلَینا بمُوالاةِ أولیائکَ المَسؤولِ عنها عِبادُکَ ، فإنَّکَ قلتَ و قَولُکَ الحَقُّ : «ثمّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِیمِ» (2) و قلتَ : «و قِفُوهُم إنَّهُم مَسْؤولُونَ» . (3)

1698 - کُلُّکُم مَسؤُولٌ!
1698 - همه شما مسئولید!

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا کُلُّکُمْ راعٍ و کُلُّکُم مَسؤولٌ عن رَعِیَّتِهِ ، فالأمِیرُ الذی علی الناسِ راعٍ و هُو مَسؤولٌ عن رَعِیَّتِهِ ، و الرَّجُلُ راعٍ علی أهلِ بَیتِهِ و هُو مَسؤولٌ عَنهُم ، و المَرأةُ راعِیَةٌ علی بَیتِ بَعلِها و وُلْدِهِ و هِی مَسؤولَةٌ عَنهُم . (4)

امام علی علیه السلام :از خدا بترسید درباره بندگان او و سرزمینهایش ؛ زیرا شما حتی نسبت به قطعه های زمین ها و چارپایان نیز باید پاسخگو باشید . از خدا اطاعت کنید و نافرمانی او نکنید .

امام صادق علیه السلام_ در دعای بعد از نماز عید غدیر _گفت : ای آن که وعده اش راست است! ای کسی که خلف وعده نمی کند! ای آن که هر روز در کاری است! نعمتِ دوستی اولیای خود را، که از بندگانت درباره آن بازخواست می شود، به ما ارزانی داشتی . تو فرموده ای و فرموده تو راست است که : «سپس ، در آن روز از نعمتها بازخواست می شوید» و نیز فرموده ای: «و نگه داریدشان، که از آنان پرسش شود».

1698

همه شما مسئولید!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که همه شما سرپرست هستید و همه شما درباره زیر دستانتان بازخواست می شوید . آن امیری که بر مردم فرمان می راند سرپرست است و نسبت به رعیّتش بازخواست می شود ، مرد ، سرپرست خانواده خویش است و درباره آنها باید پاسخگو باشد و زن ، سرپرست خانه و فرزندان شوهر خود است و درباره آنها باید پاسخ دهد .

ص :147


1- نهج البلاغة : الخطبة 167.
2- التکاثر : 8 .
3- تهذیب الأحکام : 3/146/317 .
4- صحیح مسلم : 3/1459/20 .

عنه صلی الله علیه و آله :إن اللّهَ تعالی سائلٌ کُلَّ راعٍ عَمّا استَرعاهُ : أ حَفِظَ ذلکَ أمْ ضَیَّعَهُ حتّی یَسألَ الرَّجُلَ عن أهلِ بَیتِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ امرِئٍ مَسؤولٌ عمّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ و عِیالِهِ . (2)

1699 - مَسؤولِیَّةُ السَّمعِ وَالبَصَرِ وَالفُؤادِ
1699 - مسئولیت گوش و چشم و دل

الکتاب :

وَ لاَ تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ البَصَرَ و الفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إنّ السَّمْعَ وَ البَصَرَ و الفُؤادَ» _: یُسألُ السَّمعُ عَمّا سَمِعَ ، و البَصَرُ عَمّا نَظَرَ إلَیهِ ، و الفُؤادُ عَمّا عَقَدَ علیهِ . (4)

کتاب من لا یحضره الفقیه :قالَ رجلٌ للصّادِقِ علیه السلام : إنّ لی جِیرانا و لَهُم جَوارٍ یَتَغَنَّینَ و یَضرِبن بالعُودِ ، فرُبّما دَخَلتُ المَخرَجَ فَاُطِیلُ الجُلُوسَ استِماعا مِنّی لَهُنَّ؟ ......... فقالَ لَهُ الصّادقُ علیه السلام : تاللّهِ أنتَ ! أ ما سَمِعتَ اللّهَ عزّ و جلّ یقولُ : «إنَّ السَّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤادَ کُلُّ اُولئکَ کانَ عنه مَسْؤولاً» ؟! (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال از هر سرپرستی نسبت به آنچه سرپرستی اش را به او وا گذار کرده است بازخواست می کند ؛ خواه از آن به خوبی سرپرستی (نگهداری) کرده باشد، یا تباهش کرده باشد . حتی از مرد، درباره خانواده اش بازخواست می شود .

امام علی علیه السلام :هر مردی درباره کنیزان و خانواده خود بازخواست می شود .

1699

مسئولیت گوش و چشم و دل

قرآن :

«از آنچه بدان علم نداری پیروی مکن که همانا گوش و چشم و دل ، همگی ، مورد بازخواست قرار می گیرند» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «همانا گوش و چشم و دل» _فرمود : از گوش درباره آنچه شنیده است بازخواست می شود و از چشم درباره آنچه بدان نگریسته است و از دل درباره باورها و دلبستگی هایش .

من لا یحضره الفقیه :مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد : همسایگانی دارم که کنیزکانشان آواز می خوانند و عود می نوازند و من گاهی اوقات به دستشویی می روم و برای گوش دادن به ساز و آواز آنها نشستنم را طول می دهم . . . حضرت فرمود : عجبا! سوگند به خدا تو [هم]؟! مگر نشنیده ای که خداوند عزّ و جلّ می فرماید : « همانا گوش و چشم و دل ، همگی ، بازخواست می شوند»؟!

ص :148


1- کنز العمّال : 14636.
2- غرر الحکم : 7254.
3- الإسراء : 36.
4- مشکاة الأنوار : 445/1488.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/80/177.

ص :149

ص :150

213 - السؤال (طلب العلم)

213 - پرسیدن (دانش جویی)
اشاره

(1)

(2)

ص :151


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 570 ، 839 «السؤال عمّا لا یعنی».
2- انظر : عنوان 87 «الجواب» .

1700- مِفتاحُ العِلمِ
1700 - کلید دانش

الکتاب :

وَ مَا أَرْسَلْنا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فاسْأَلُوا أَهلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» . (1)

وَ مَا أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ خَزائنُ و مَفاتِیحُهُ السُّؤالُ، فَاسألُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فإنّهُ یُؤجَرُ أربَعةٌ : السائلُ ، و المُتَکلِّمُ ، و المُستَمِعُ ، و المُحِبُّ لَهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :السُّؤالُ نِصفُ العِلمِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القُلوبُ أقفالٌ مَفاتِحُها السُّ_ؤالُ . (5)

عنه علیه السلام :سَلْ عَمّا لا بُدَّ لکَ مِن عِلمِهِ و لا تُعذَرُ فی جَهلِهِ . (6)

1700

کلید دانش

قرآن :

«و پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی را که به آنان وحی می کنیم ؛ پس ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید» .

«و پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی را که به آنان وحی می کنیم ؛ پس ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش گنجینه هایی است و کلیدهای آنها پرسش است ؛ پس ، رحمت خدا بر شما ، بپرسید که بر اثر آن چهار نفر پاداش می یابند : پرسنده ، گوینده ، شنونده و دوستدار آنان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پرسیدن، نیمی از دانش است .

امام علی علیه السلام :دلها ، قفلهایی هستند که کلیدهای آنها پرسیدن است .

امام علی علیه السلام :سؤال کن آنچه را که باید بدانی و در ندانستنش معذور نیستی .

ص :152


1- النحل : 43.
2- الأنبیاء : 7.
3- تحف العقول : 41.
4- کنز العمّال : 29260 .
5- غرر الحکم : 1426.
6- غرر الحکم : 5595.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لا تَزهَدْ فی مُراجَعَةِ الجَهلِ و إن کُنتَ قد شُهِرتَ بخِلافِهِ . (1)

1701 - حُسنُ المَسألَةِ
1701 - خوب پرسیدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حُسنُ السؤالِ نِصفُ العِلمِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحسَنَ السؤالَ عَلِمَ ، مَن عَلِمَ أحْسَنَ السُّؤالَ . (3)

عنه علیه السلام :إذا سَألتَ فَاسأل تَفَقُّها و لا تَسألْ تَعَنُّتا؛ فإنَّ الجاهِلَ المُتَعَلِّمَ شَبیهٌ بالعالِمِ ، و إنَّ العالِمَ المُتَعَسِّفَ شَبیهٌ بالجاهِلِ . (4)

عنه علیه السلام_ لِسائلٍ سَألَهُ عن مُعضِلَةٍ _: سَلْ تَفَقُّها ، و لا تَسْأل تَعَنُّتا ؛ فإنّ الجاهِلَ المُتَعَلِّمَ شَبیهٌ بالعالِمِ ، و إنَّ العالِمَ المُتَعَسِّفَ (المُتَعَنِّفَ) شَبیهٌ بالجاهِلِ المُتَعَنِّتِ . (5)

عنه علیه السلام :الناسُ مَنقُوصُونَ مَدخُولُونَ إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ ، سائلُهُم مُتَعَنِّتٌ ، و مُجِیبُهُم مُتَکَلِّفٌ . (6)

کنز العمّال عن عامرِ بنِ واثِلَةَ :شهِدتُ علیَّ بنَ أبی طالبٍ علیه السلام یخطُبُ، فقالَ فی خُطبتِهِ : سَلُونی ، فَوَ اللّهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ یکونُ إلی یَومِ القِیامَةِ إلاّ حَدَّثتُکُم بهِ ......... فَقامَ (7) إلیهِ ابنُ الکَوّاءِ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، ما الذّارِیاتُ ذَرْوا ؟ فقالَ لَهُ : وَیلَکَ سَلْ تَفَقُّهاً ، و لا تَسأل تَعَنُّتا . (8)

امام زین العابدین علیه السلام :در برطرف کردن نادانی [از خود ]بی توجّهی مکن ، هرچند برخلاف آن [به دانایی ]شهرت یافته باشی.

1701

خوب پرسیدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوب پرسیدن نیمی از دانش است .

امام علی علیه السلام :هر که خوب سؤال کند، دانا شود ؛ هر که دانا باشد، خوب سؤال کند .

امام علی علیه السلام :هرگاه پرسشی کردی، برای دانا شدن بپرس و به منظور درمانده کردن سؤال نکن ؛ زیرا شخص نادانی که در پی آموختن باشد، همچون عالِم است و عالِمی که در بیراهه قدم بنهد، مانند جاهل است .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به مردی که از ایشان سؤال معمّا گونه ای پرسید _فرمود : به قصد چیز یاد گرفتن بپرس نه برای آزردن و درمانده کردن ؛ زیرا جاهلی که در صدد آموختن باشد همانند عالم است و عالمی که در بیراهه قدم نهد همچون جاهلی است که به قصد درمانده کردن می پرسد .

امام علی علیه السلام :مردم، کوته اندیش و کم خِرَدند، مگر آن کس که خدایش نگه دارد . پرسنده شان، به قصد درمانده کردن می پرسد و پاسخ دهنده شان پر مدّعاست .

کنز العمّال به نقل از عامر بن واثله :شاهد بودم که علی بن ابی طالب خطبه خواند و در آن فرمود : از من بپرسید ؛ زیرا به خدا سوگند ، درباره هر چیزی تا روز قیامت ، از من بپرسید، جوابش را به شما می دهم . . . ابن کوّاء برخاست و گفت : ای امیر مؤمنان! «الذاریات ذروا» یعنی چه؟ حضرت فرمود : وای بر تو! برای چیز آموختن بپرس ، برای درمانده کردن نپرس .

ص :153


1- بحار الأنوار : 78/161/21.
2- کنز العمّال : 29262 .
3- غرر الحکم : 7933 _ 7674 .
4- غرر الحکم : 4147 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 320.
6- نهج البلاغة : الحکمة 343.
7- فی المصدر «فقال» و الصحیح ما أثبتناه .
8- کنز العمّال : 4740.

1702 - ما لا یَنبَغی فِی السُّؤالِ
1702 - خودداری از پرس و جوهای بیجا

الکتاب :

یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ و إِن تَسْأَلُوا عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ القُرآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا و اللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ» . (1)

أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسَی مِنْ قَبلُ وَ مَن یَتَبَدَّلِ الکُفْرَ بِالاْءِیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِیلِ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی حَدَّ لَکُم حُدُودا فلا تَتَعَدَّوها ......... و عَفا لَکُم عن أشیاءَ رَحمَةً مِنهُ مِن غَیرِ نِسیانٍ فلا تَکَلَّفُوها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی بَنی إسرائیلَ _: إنّهُم اُمِرُوا بِأدنی بَقَرَةٍ، لکِنَّهُم لَمّا شَدَّدُوا علی أنفُسِهِم شَدَّدَ اللّهُ علیهم . و ایمُ اللّهِ لَو أنّهم لَم یَستَثنُوا ما تَبَیَّنَتْ لَهُم إلی آخِرِ الدَّهرِ . (4)

1702

خودداری از پرس و جوهای بیجا

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهایی مپرسید که اگر برایتان معلوم شود خوش ندارید و اگر هنگام نزول قرآن از آنها بپرسید، برای شما عیان می شود ، خدا از آن (پرسش های بیجا) گذشت . و خدا آمرزنده بردبار است» .

«آیا می خواهید از پیامبرتان سؤال کنید ، چنان که پیشتر از موسی سؤال می شد؟ هر که کفر را به جای ایمان گیرد راه درست را گم کرده است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای تبارک و تعالی برای شما حدودی را معین کرده است و شما از آن حدود فراتر نروید . . . و چیزهایی را هم از روی رحمت و مهربانی ، نه از باب فراموشی ، بر شما بخشیده است؛ پس، برای دانستن آنها، زیاد کنجکاوی نکنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره بنی اسرائیل _فرمود : آنان به آوردن یک ماده گاو ساده و معمولی مأمور شدند ، اما وقتی بر خودشان سخت گرفتند ، خدا هم بر آنان سخت گرفت ، و به خدا قسم چنانچه نمی گفتند «و اگر خدا بخواهد هدایت می شویم»، [آن گاو مورد نظر ]تا ابد برایشان معلوم نمی شد.

ص :154


1- المائدة : 101.
2- البقرة : 108.
3- الأمالی للطوسی : 511/1116.
4- التبیان فی تفسیر القرآن : 1/299 .

عنه صلی الله علیه و آله :لولا أنَّ بنِی إسرائیلَ قالوا : «و إنّا إنْ شاءَ اللّهُ لَمُهْتَدُونَ» (1) ما اُعطُوا أبَدا ، و لَو أنّهُمُ اعتَرَضُوا بَقَرةً مِن البَقَرِ فَذَبَحُوها لأَجزَأتْ عَنهُم ، و لکنَّهُم شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اللّهُ علَیهِم . (2)

مجمع البیان :قیلَ _ فی سببِ نزولِ قولهِ تعالی : «لا تَسْأَلُوا عَن أشیاءَ . . .» _ : خَطَبَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : إنَّ [ اللّهَ] (3) کَتَبَ علَیکُمُ الحَجَّ، فقامَ عُکاشةُ ابنُ محصنٍ و قیل : سُراقةُ بنُ مالکٍ فقالَ : أ فِی کُلِّ عامٍ یا رسولَ اللّهِ؟

فَأعرَضَ عَنهُ حَتّی عادَ مَرَّتَینِ أو ثلاثا ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : وَیحَکَ و ما یُؤمِنُکَ أن أقولَ : نَعَم ؟! و اللّهِ لو قُلتُ : نَعَم ، لَوَجَبَتْ ، و لَو وَجَبَتْ ما استَطَعتُم ، و لَو تَرَکتُمْ لَکَفَرتُم .

فَاترُکُونی کما تَرَکتُکُم ، فإنّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بکَثرَةِ سُؤالِهِم و اختِلافِهِم علی أنبِیائهِم، فإذا أمَرتُکُم بِشَیءٍ فَأْتُوا مِنهُ ما استَطَعتُم ، و إذا نَهَیتُکُم عن شَیءٍ فَاجتَنِبوهُ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر چنین نبود که بنی اسرائیل گفتند : «و اگر خدا خواهد هدایت می شویم» دیگر هرگز [هدایت الهی] به آنان داده نمی شد و اگر آنها از میان گاوها ماده گاوی را می گرفتند و آن را ذبح می کردند پذیرفته می شد ، اما آنان سخت گرفتند و خداوند هم بر ایشان سخت گرفت .

مجمع البیان :گفته شده پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه «مپرسید از چیزهایی که . . .» فرمود : خداوند حج را بر شما واجب فرمود . سپس عکاشة بن محصن _ و به روایتی سراقة بن مالک _ برخاست و عرض کرد : ای رسول خدا! آیا هر سال واجب است؟ پیامبر اعتنایی نفرمود ، تا آن که عکاشه، دو یا سه بار سؤالش را تکرار کرد . در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : وای بر تو! چه چیز تو را مطمئن کرده که نگویم : آری؟! به خدا قسم اگر بگویم : آری ، هر آینه واجب می شود و در صورتی که واجب شود ، توان انجام آن را ندارید و چنانچه ترک کنید کافر می شوید . پس ، تا من شما را وا گذاشته ام ، شما نیز مرا وا گذارید . همانا پیشینیان شما به سبب همین پرس و جوهای زیادشان و سؤال پیچ کردن پیامبران خود ، هلاک شدند . بنا بر این ، هرگاه به شما دستوری دادم در حدّ توان آن را انجام دهید و هر گاه از چیزی نهی کردم از آن دوری کنید .

ص :155


1- البقرة : 70 .
2- الدرّ المنثور : 1/189.
3- سقط اسم الجلالة من المصدر .
4- مجمع البیان : 3/386 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ افتَرَضَ علَیکُم فَرائضَ فلا تُضَیِّعُوها ......... و سَکَتَ لَکُم عن أشیاءَ و لَم یَدَعها نِسیانا فلا تَتَکَلَّفُوها . (1)

(2)

1703 - سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی
1703 - از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست دهید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَلُونی قَبلَ أن تَفقِدُونی؛ فَلأََنا بِطُرُقِ السماءِ أعلَمُ منّی بِطُرُقِ الأرضِ . (3)

قال ابن أبی الحدید : أجمع الناس کلّهم علی أنّه لم یقل أحد من الصّحابة ، و لا أحد من العلماءِ : «سَلُونی» غیر علیّ بن أبی طالب علیه السلام ، ذکر ذلک ابن عبد البرّ المحدّث فی کتاب «الاستیعاب» . (4)

امام علی علیه السلام :خداوند متعال تکالیفی را بر شما واجب کرد، پس آنها را فرو مگذارید . . . و چیزهایی را نیز مسکوت گذاشته و فرو گذاشتن آنها از روی فراموشی نیست . پس، برای دانستن آنها پرس و جو نکنید .

1703

از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست دهید

امام علی علیه السلام :از من بپرسید پیش از آن که از دستم دهید ؛ زیرا من به راههای آسمان ، داناتر از راههای زمینم . (5)

ص :156


1- نهج البلاغة: الحکمة 105 .
2- (انظر) صحیح مسلم : 4 / 1830 باب 37. نهج البلاغة : الحکمة 364 . شرح نهج البلاغة : 19/282.
3- نهج البلاغة : الخطبة 189.
4- شرح نهج البلاغة : 13/106 .
5- ابن ابی الحدید می گوید : ابن عبد البرّ محدّث در کتاب الاستیعاب می گوید : به اتّفاق همگان ، هیچ کس از صحابه و احدی از دانشمندان «سَلونی (از من بپرسید)» نگفته است ، مگر علی بن ابی طالب علیه السلام .

عنه علیه السلام :سَلُونی قبلَ أن تَفقِدُونی ......... سَلُونی فإنَّ عندِی عِلمَ الأوَّلِینَ و الآخِرِینَ . أما و اللّهِ لَو ثُنِیَتْ لی وسادَةٌ فَجَلَسْتُ علَیها لأَفتَیْتُ أهلَ التَّوراةِ بِتَوراتِهِم . (1)

عنه علیه السلام :سَلُونی قبلَ أن تَفقِدُونی ، فَوالَّذِی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَسَمَةَ لو سَألتُمُونی عن أیَّةِ آیَةٍ فی لَیلٍ اُنزِلَتْ أو فی نَهارٍ اُنزِلَتْ ، مَکِّیِّها و مَدَنِیِّها ، سَفَرِیِّها و حَضَرِیِّها ، ناسِخِها و مَنسوخِها ، و مُحکَمِها و مُتَشابِهِها ، و تَأوِیلِها و تَنزِیلِها لأَخبَرتُکُم . (2)

عنه علیه السلام :فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی ، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم بناعِقِها و قائدِها و سائقِها ، و مُناخِ رِکابِها، و مَحَطِّ رِحالِها ، و مَن یُقتَلُ مِن أهلِها قَتلاً ، و مَن یَموتُ مِنهُم مَوتا ، و لَو قد فَقَدتُمُونی و نَزَلَتْ بِکُم کَرائهُ الاُمورِ ، و حَوازِبُ الخُطُوبِ ، لأَطرَقَ کثیرٌ مِنَ السائلینَ ، و فَشِلَ کثیرٌ مِنَ المَسؤولِینَ . (3)

امام علی علیه السلام :بپرسید از من، پیش از آن که مرا از دست بدهید ......... بپرسید از من، که دانش اولین و آخرینِ خلایق نزد من است . هان! به خدا سوگند اگر بر مسند قضاوت بنشینم، در میان پیروان تورات بر اساس توراتشان داوری کنم .

امام علی علیه السلام :بپرسید از من، پیش از آن که مرا از دست دهید . سوگند به آن که دانه را شکافت و خلایق را آفرید، اگر از من بپرسید که کدام آیه در شب نازل شده و کدام در روز ، مکّیِ آن کدام است و مدنی اش کدام ، کدام در سفر نازل شده و کدام در حَضَر ، ناسخ آن کدام است و منسوخش کدام ، محکمش چیست و متشابهش کدام ، تأویلش چیست و تنزیلش چه ، هر آینه شما را از آن آگاه می سازم .

امام علی علیه السلام :بپرسید از من، پیش از آن که از دستم دهید ؛ زیرا سوگند به آن که جانم در دست اوست، از هم اکنون تا روز رستاخیز درباره هیچ چیز و هیچ گروهی که صد نفر را گمراه می کند و گروهی که صد نفر را به راه راست می برد سؤال نمی کنید، مگر آن که شما را آگاه کنم که چه کسی ندای دعوت را به آنها سر می دهد و چه کسی آن ها را به دنبال خود می کِشد و چه کسی آنان را به جلو می راند و کجا به استراحت می پردازند و کجا اتراق می کنند و بار می گشایند ، کدامین آنها کشته می شوند و کدامشان [به مرگ طبیعی ]می میرند . اگر مرا از دست دهید و پیشامدهای ناگوار و کارهای دشوار برایتان رخ دهد ، هر آینه بسیاری از پرسش کنندگان خاموش شوند و بسیاری از پاسخ دهندگان در جواب بمانند .

ص :157


1- بحار الأنوار:10/117/1.
2- بحار الأنوار : 10/118/1 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 93.

عنه علیه السلام :سَلُونی قَبلَ أن تَفقِدُونی ، فأنا لا اُسألُ عَن شَیءٍ دُونَ العرشِ إلاّ أجَبتُ فیهِ ، لا یَقولُها بَعدی إلاّ مُدَّعٍ أو کَذّابٌ مُفتَرٍ . (1)

(2)

1704 - «لا أدری» نِصفُ العِلمِ
1704 - «نمی دانم» نصف دانش است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مِن وصایا النبیِّ صلی الله علیه و آله لأبی ذَرٍّ _: یا أبا ذَرٍّ ، إذا سُئلتَ عن عِلمٍ لا تَعلَمُهُ فَقُل : لا أعلَمُهُ تَنجُ مِن تَبِعَتِهِ ، و لا تُفْتِ بما لا عِلمَ لکَ بهِ تَنجُ مِن عَذابِ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَستَحیِی العالِمُ إذا سُئلَ عمّا لا یَعلَمُ أن یَقولَ : لا عِلمَ لی بِهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن تَرَکَ قولَ «لا أدری» اُصِیبَتْ مَقاتِلُهُ . (5)

امام علی علیه السلام :بپرسید از من، پیش از آن که مرا از دست دهید ؛ زیرا درباره هر چیزی ، جز [زیرِ ]عرش ، از من سؤال شود ، جوابش را بدهم . هر که پس از من این سخن را بگوید، یا مدّعی است یا دروغگو و افترا زننده .

1704

«نمی دانم» نصف دانش است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : ای ابوذر! اگر درباره چیزی از تو سؤال شد که نمی دانی ، بگو : نمی دانم، تا از پیامدهای آن خلاص شوی و درباره آنچه نمی دانی فتوا مده، تا از عذاب خدا در روز قیامت نجات یابی .

امام علی علیه السلام :عالم هر گاه از او سؤالی شود که پاسخش را نمی داند، از این که بگوید : «پاسخش را نمی دانم» ، شرم نمی کند .

امام علی علیه السلام :هر که جمله «نمی دانم» را ترک گوید ، به هلاکت درافتد .

ص :158


1- بحار الأنوار : 10/126/6.
2- (انظر) تاریخ دمشق«ترجمه الإمام علیّ علیه السلام »:3/1043_1047. نهج السعادة : 2 / 313 ، 618 ، 630 . کنز العمّال : 2 / 565 ، 16 / 515 . بحار الأنوار : 10 / 117 باب 8 . شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید : 13 / 107 .
3- مکارم الأخلاق : 2/364/2661.
4- المحاسن : 1/328/664.
5- نهج البلاغة : الحکمة 85 .

عنه علیه السلام :قولُ «لا أعلَمُ» ، نِصفُ العِلمِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما عَلِمتُم فَقُولُوا ، و ما لَم تَعلَمُوا فقولوا : اَللّهُ أعلَمُ ، إنّ الرَّجُلَ لَیَنتَزِعُ بالآیَةِ مِنَ القرآنِ یَخِرُّ فیها أبعَدَ مِن السماءِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا سُئلَ الرَّجُلُ مِنکُم عمّا لا یَعلَمُ فَلْیَقُلْ : لا أدری ، و لا یَقُلْ : اَللّهُ أعلَمُ ، فَیُوقِعَ فی قلبِ صاحِبِهِ شَکّا ، و إذا قالَ المسؤولُ : لا أدرِی فلا یَتَّهِمْهُ السائلُ . (3)

عنه علیه السلام :للعالِمِ إذا سُئلَ عن شیءٍ و هُو لا یَعلَمُهُ أن یقولَ : اَللّهُ أعلَمُ ، و لیسَ لِغَیرِ العالِمِ أن یقولَ ذلکَ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ مَن أجابَ فی کُلِّ ما یُسألُ عَنهُ لَمَجنُونٌ (5) . (6)

امام علی علیه السلام :گفتنِ «نمی دانم»، نصف دانش است.

امام باقر علیه السلام :آنچه می دانید بگویید و هرگاه چیزی نمی دانید ، بگویید : خدا داناتر است . همانا مرد، آیه ای از قرآن بیرون می کشد و [ندانسته به تفسیر آن می پردازند و با این کار ]از آن ، به فاصله ای دورتر از آسمان [تا زمین] ، سقوط می کند (منحرف می شود) .

امام صادق علیه السلام :هرگاه از یکی از شما سؤالی شد که پاسخش را نمی داند ، بگوید : نمی دانم، و نگوید : خدا داناتر است ؛ زیرا با این جمله، در دل دوست خود شک و تردید می افکند ؛ امّا هر گاه کسی که از او سؤال شده بگوید: نمی دانم، پرسنده به او بد گمان نمی شود.

امام صادق علیه السلام :عالم حق دارد که هرگاه سؤالی از او شود که پاسخش را نمی داند، بگوید : خدا داناتر است ، اما غیر عالم حق ندارد چنین بگوید . [بلکه باید بگوید : نمی دانم] .

امام صادق علیه السلام :هر کس به هر سؤالی که از او می شود پاسخ دهد ، دیوانه است . (7)

ص :159


1- غرر الحکم : 6758.
2- بحار الأنوار : 2/119/25.
3- الکافی : 1/42/6 .
4- الکافی : 1/42/5 .
5- بحار الأنوار : 2/117/15 .
6- عنِ القاسمِ بنِ محمّدِ بنِ أبی بکرٍ _ أحَدِ فُقَهاءِ المَدینةِ المُتَّفَقِ علی عِلمِهِ و فِقهِهِ بینَ المسلمینَ _ أنّه سُئلَ عَن شیءٍ فقالَ : لا اُحسِنُهُ ، فقال السائلُ : إنّی جِئتُ إلَیکَ لا أعرِفُ غَیرَکَ! فقالَ القاسمُ : لا تَنظُرْ إلی طُولِ لِحیَتی و کَثرَةِ الناسِ حَولی و اللّه ِ ما اُحسِنُهُ ، فقالَ شَیخٌ مِن قُریشٍ جالسٌ إلی جَنبِهِ : یا ابنَ أخی الزَمْها ، فقال : فو اللّه ِ ما رَأیْتُکَ فی مجلسٍ أنْبَلَ منکَ الیومَ ! فقالَ القاسمُ : و اللّه ِ لأن یُقطَعَ لِسانی أحَبُّ إلَیَّ أن أتَکَلَّمَ بِما لا عِلمَ لی بِهِ !!بحار الأنوار : 2/123/50 .
7- از قاسم بن محمّد بن ابی بکر _ که یکی از فقهای مدینه بود و همه مسلمانان او را به علم و فقاهت قبول داشتند _ درباره موضوعی سؤال شد. گفت: جوابش را نمی دانم. سؤال کننده گفت : من پیش تو آمده ام و جز تو کسی را قبول ندارم! قاسم گفت : به ریش بلند و جمعیت زیاد دور و بر من نگاه نکن . به خدا قسم که جوابش را نمی دانم . یکی از شیوخ قریش که کنار او نشسته بود گفت : عمو جان ، ادامه بده! به خدا قسم تو را در هیچ محفلی بزرگوارتر از محفل امروز ندیدم! قاسم گفت : به خدا قسم، اگر زبانم بریده شود، خوشتر دارم از این که چیزی بگویم که بدان علم ندارم!

ص :160

214 - السؤال (طلبُ الحاجَةِ)

214 - درخواست (نیاز خواهی)
اشاره

(1)

(2)

ص :161


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 6 / 495 ، 619 «ذمّ السؤال».
2- انظر : عنوان 132 «الحاجة» ، 230 «السرور». الأخ : باب 56 .

1705 - النَّهیُ عَن سُؤالِ النّاسِ
1705 - نهی از نیاز خواهی از مردم

الکتاب :

لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحافا وَ ما تُنفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، إیّاکَ و السؤالَ فإنّهُ ذُلٌّ حاضرٌ ، و فَقرٌ تَتَعَجَّلُهُ ، و فیهِ حِسابٌ طَویلٌ یَومَ القِیامَةِ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن هَداهُ اللّهُ لِلإسلامِ و عَلَّمَهُ القرآنَ ثُمّ سَألَ الناسَ کُتِبَ بینَ عَینَیهِ: فَقیرٌ ، إلی یَومِ القِیامَةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السؤال یُضعِفُ لِسانَ المُتَکَلِّمِ ، و یَکسِرُ قَلبَ الشُّجاعِ البَطَلِ ، و یُوقِفُ الحُرَّ العزیزَ مَوقِفَ العَبدِ الذَّلیلِ ، و یُذهِبُ بَهاءَ الوَجهِ ، و یَمحَقُ الرِّزقَ . (4)

1705

نهی از نیاز خواهی از مردم

قرآن :

«[صدقه] از آنِ فقیرانی است که در راه خدا از کار مانده اند و نمی توانند [برای کسب روزی] در زمین سفر کنند . فرد بی اطّلاع ، آنان را ، از فرط خویشتنداری ، توانگر پندارد ، آنان را به سیمایشان می شناسی ، از مردم با اصرار ، سؤال (گدایی) نمی کنند . و هر مالی که انفاق کنید خدا به آن داناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! زنهار از سؤال (گدایی) که در دنیا مایه خواری و فقر است و در روز قیامت حسابش طولانی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که خداوند او را به اسلام هدایت کند و قرآن را به وی بیاموزد و با وجود این، دست نیاز به سوی مردم دراز کند، بر پیشانی او نوشته شود: فقیر [باش] تا روز قیامت.

امام علی علیه السلام :درخواست کردن، زبان گوینده را کوتاه می کند و دل شجاع پهلوان را می شکند و انسان آزاد سرفراز را به مقام برده ای ذلیل تنزّل می دهد و آبرو را می بَرد و روزی را می بُرد (بی برکت می کند) .

ص :162


1- البقرة : 273.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/375/5762 .
3- تنبیه الخواطر : 1/9.
4- غرر الحکم : 2110.

عنه علیه السلام :المَسألَةُ طَوقُ المَذَلَّةِ تَسلُبُ العَزیزَ عِزَّهُ و الحَسِیبَ حَسَبَهُ . (1)

عنه علیه السلام :التَّقَرُّبُ إلی اللّهِ تعالی بمَسألَتِهِ، و إلی الناسِ بتَرکِها . (2)

عنه علیه السلام :المَنِیَّةُ و لا الدَّنِیَّةُ ، و التَّقَلُّلُ و لا التَّوَسُّلُ . (3)

عنه علیه السلام :شِیعَتِی مَن لَم یَهِرَّ هَریرَ الکَلبِ ، و لَم یَطمَع طَمَعَ الغُرابِ ، و لَم یَسألِ الناسَ و لَو ماتَ جُوعا. (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :طَلَبُ الحَوائجِ إلی الناسِ مَذَلَّةٌ للحیاةِ ، و مَذهَبَةٌ للحَیاءِ ، و استِخفافٌ بِالوَقارِ ، و هُو الفَقرُ الحاضِرُ ، و قِلَّةُ طَلَبِ الحوائجِ مِنَ الناسِ هُو الغِنی الحاضِرُ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :طَلَبُ الحَوائجِ إلی الناسِ استِلابٌ لِلعِزَّةِ و مَذْهَبَةٌ لِلحَیاءِ ، والیَأسُ مِمّا فی أیدِی الناسِ عِزُّ المُؤمنینَ ، و الطَّمَعُ هُو الفَقرُ الحاضِرُ . (6)

امام علی علیه السلام :درخواست کردن ، طوق خواری است که عزّت را از عزیز سلب می کند و بزرگی را از بزرگ زاده .

امام علی علیه السلام :مقرّب شدن نزد خداوند متعال با درخواست کردن از اوست و مقرّب شدن نزد مردم ، با ترک درخواست از آنان .

امام علی علیه السلام :مرگ ، آری و ذلّت و پستی ، هرگز ؛ کم داشتن آری ، و دست دراز کردن سوی این و آن ، هرگز .

امام علی علیه السلام :شیعه من کسی است که چون سگ زوزه نمی کشد و مانند کلاغ طمع نمی ورزد و اگر از گرسنگی بمیرد، دست گدایی به سوی مردم دراز نمی کند.

امام زین العابدین علیه السلام :نیاز خواهی از مردم ، مایه خواری در زندگی و از بین رفتن حیاست و از وقار آدمی می کاهد و آن، فقر نقد است، و کمتر دست نیاز دراز کردن به سوی مردم ، توانگری نقد است .

امام باقر علیه السلام :دست نیاز به سوی مردم دراز کردن، عزّت را می گیرد و حیا را می بَرد، و چشم برکندن از آنچه در دست مردم است ، مایه عزّت مؤمنان است و طمع ، همان فقر نقد است .

ص :163


1- غرر الحکم : 2129 .
2- غرر الحکم : 1801.
3- نهج البلاغة : الحکمة 396.
4- بحار الأنوار : 78/28/95.
5- تحف العقول : 279.
6- بحار الأنوار : 96/158/37.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شِیعَتُنا مَن لا یَسألُ الناسَ و لَو ماتَ جُوعا . (1)

(2)

1706 - النَّهیُ عَن سُؤالِ غَیرِ اللَّهِ
1706 - نهی از طلب حاجت از غیر خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، لَئن اُدخِلَ یَدِی فی فَمِ التِّنِّینِ إلی المَرْفَقِ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن أسألَ مَن لَم یَکُن ثُمَّ کانَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرّ، ......... إذا سَألتَ فَاسألِ اللّهَ عزّ و جلّ، و إذا استَعَنتَ فاستَعِن بِاللّهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَسألُوا إلاّ اللّهَ سبحانَهُ ، فإنّهُ إن أعطاکُم أکرَمَکُم ، و إن مَنَعَکُم خارَ لَکُم . (5)

عنه علیه السلام :مَن سَألَ غیرَ اللّهِ استَحَقَّ الحِرمانَ . (6)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :

إذا ما عَضَّکَ الدهرُ فلا تَجْنَحْ إلی خَلقِ

و لا ت_َسألْ سِوَی اللّهِ تعالی قاسِمِ الرِّزقِ

فَلَو عِشتَ و طَوَّفْتَ مِنَ الغَربِ إلی الشَّرقِ

لَما صادَفتَ مَن یَقدِرُ أن یُسعِدَ أو یُشقِی (7)

امام صادق علیه السلام :شیعه ما کسی است که دست نیاز به سوی مردم دراز نمی کند ، گر چه از گرسنگی بمیرد .

1706

نهی از طلب حاجت از غیر خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! اگر دست خود را تا آرنج در دهان افعی کنم ، برایم خوشتر است تا از تازه به دوران رسیده چیزی بخواهم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! . . . هرگاه چیزی طلبیدی ، از خداوند عزّ و جلّ بطلب و هرگاه کمک خواستی از خدا کمک بخواه .

امام علی علیه السلام :جز از خدای سبحان چیزی مخواهید ؛ زیرا خداوند اگر چیزی به شما عطا کند، با احترام می دهد و اگر ندهد بهترش را به شما عطا می فرماید .

امام علی علیه السلام :هر که از غیر خدا چیزی بخواهد ، سزاوار محرومیت باشد .

امام حسین علیه السلام :

هرگاه روزگار بر تو سخت گرفت، به خلق روی نیاور

و جز از خداوند متعال که قسمت کننده روزی است درخواست مکن

زیرا اگر آنقدر زندگی کنی که از غرب تا شرق عالم را بگردی

هرگز کسی را نخواهی یافت که بتواند کسی را خوشبخت کند یا بدبخت.

ص :164


1- وسائل الشیعة : 6/309/15.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 305 باب 31. الیأس : باب 4173.
3- بحار الأنوار : 77/59/3.
4- بحار الأنوار : 77/87/3.
5- غرر الحکم : 10425.
6- غرر الحکم : 7993.
7- کشف الغمّة : 2/247.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِتَّخَذَ اللّهُ عزّ و جلّ إبراهیمَ خَلیلاً لأنّهُ لَم یَرُدَّ أحَدا و لَم یَسألْ أحَدا غَیرَ اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

1707 - تَرکُ السُّؤالِ وضَمانُ الجَنَّةِ
1707 - ترک درخواست و تضمین بهشت

کنز العمّال :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن یَتَکَفَّلُ لِی أن لا یَسألَ الناسَ شیئا و أتَکَفَّلُ لَهُ بالجَنَّةِ ؟ قالَ ثَوْبانُ : أنا . فَکانَ ثَوْبانُ لا یَسألُ الناسَ شیئا . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی ذرٍّ حَیثُ ضَمِنَ لَهُ الجَنَّةَ بِشُروطٍ ، قالَ _: عَلی أن لا تَسألَ النّاسَ شَیئا و لا سَوْطَکَ إن یَسقُطْ مِنکَ حَتَّی تَنزِلَ إلَیهِ فَتَأخُذَهُ . (3)

بحار الأنوار :قالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله یَوما لِأصحابِهِ : تُبایِعونی علی أن لا تَسألُوا الناسَ شَیئا ، فکانَ بعدَ ذلک تَقَعُ المِخْصَرَةُ مِن یَدِ أحَدِهِم فَیَنزِلُ لَها ، و لا یَقولُ لأحَدٍ : ناوِلْنِیها . (4)

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ابراهیم را خلیل خود کرد ؛ چون او دست رد به سینه هیچ سائلی نزد و دست نیاز به سوی احدی جز خداوند عزّ و جلّ دراز نکرد .

1707

ترک درخواست و تضمین بهشت

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چه

کسی به من قول می دهد که از مردم چیزی نخواهد تا من قول بهشت را به او دهم؟ ثوبان گفت : من . پس از آن ثوبان دیگر از مردم چیزی نمی طلبید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابوذر هنگامی که بهشت را با شرایطی برای او تضمین نمود _فرمود : به شرط آن که هیچ چیز از مردم نخواهی، حتی اگر تازیانه ات به زمین افتاد ، خودت پیاده شوی و آن را برداری .

بحار الأنوار :روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود: با من بیعت کنید بر این که چیزی از مردم نخواهید . از آن پس، اگر چوبدست کسی از دستش می افتاد ، خودش [از مرکب] پیاده می شد و آن را بر می داشت و به کسی نمی گفت : آن را به من

بده .

ص :165


1- علل الشرائع : 34/2.
2- کنز العمّال : 17142 .
3- کنز العمّال : 16730 .
4- بحار الأنوار : 96/158/37 ، انظر وسائل الشیعة : 6/306 باب 32.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ رجُلٌ للنبیِّ صلی الله علیه و آله : یا رسولَ اللّهِ ، عَلِّمنی عَمَلاً لا یُحالُ بَینَهُ و بَینَ الجَنَّةِ . قالَ : لا تَغضَبْ ، و لا تَسألِ الناسَ شَیئا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ بَعدَ أن ذَکَرَ أنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ضَمِنَ لِقَومٍ مِنَ الأنصارِ الجَنَّةَ عَلی ألاّ یَسألُوا أحَدا شیئا قال _: فکانَ الرجُلُ مِنهُم یَسقُطُ سَوطُهُ و هُو عَلی دابَّتِهِ فَیَنزِلُ حتّی یَتَناوَلَهُ کَراهِیَةَ أن یَسألَ أحَدا شیئا ، و إن کانَ الرجُلُ لَیَنقَطِعُ شِسْعُهُ فَیَکرَهُ أن یَطلُبَ مِن أحَدٍ شِسعا . (2)

1708 - مَوارِدُ جَوازِ المَسألَةِ
1708 - آن جا که درخواست کردن رواست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المَسألَةَ لا تَحِلُّ إلاّ لِفَقرٍ مُدقِعٍ ، أو غُرْمٍ مُقطِعٍ . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنّ المسألَةَ لا تَحِلُّ إلاّ فی إحدی ثلاثٍ : دَمٍ مُفجِعٍ ، أو دَینٍ مُقرِحٍ ، أو فَقرٍ مُدقِعٍ . (4)

امام علی علیه السلام :مردی به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد : ای رسول خدا! مرا کاری بیاموز که میان آن کار و بهشت حایلی نباشد. حضرت فرمود : خشمگین مشو، و از مردم نیز چیزی مخواه .

امام صادق علیه السلام_ پس از بیان این مطلب که رسول خدا صلی الله علیه و آله بهشت را برای گروهی از انصار تضمین کرد، به شرط آن که از هیچ کس چیزی نخواهند _فرمود : چنین شده بود که سواره ای تازیانه اش می افتاد، اما برای آن که از کسی خواهشی نکند، خود از مرکب پیاده می شد و آن را برمی داشت و اگر کسی بند کفشش پاره می شد ، خوش نداشت از کسی بند کفشی بخواهد .

1708

آن جا که درخواست کردن رواست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درخواست کردن روا نیست، مگر برای [رفع] فقر کُشنده یا وام کمر شکن .

امام حسن علیه السلام :درخواست کردن روا نیست، مگر در یکی از این سه جا: خون بهای سنگین ، یا بدهکاری توان فرسا ، یا فقر کُشنده .

ص :166


1- الأمالی للطوسی : 508/1110.
2- بحار الأنوار : 96/157/34.
3- بحار الأنوار : 96/156/29 .
4- بحار الأنوار : 96/152/16 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَصلَحُ المَسألَةُ إلاّ فی ثلاثٍ : فی دَمٍ مُنقَطِعٍ ، أو غُرمٍ مُثقِلٍ ، أو حاجةٍ مُدقِعَةٍ . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :اِدفَعِ المَسألَةَ ما وَجَدتَ التَّحَمُّلَ یُمکِنُکَ فإنّ لِکُلِّ یَومٍ رِزقا جَدیدا، و اعلَمْ أنّ الإلحاحَ فی المَطالِبِ یَسلُبُ البَهاءَ ، و یُورِثُ التَّعَبَ و العَناءَ ، فاصبِرْ حتّی یَفتَحَ اللّهُ لکَ بابا یَسهُلُ الدُّخولُ فیهِ، فَما أقرَبَ الصَّنِیعَ مِنَ المَلهوفِ ، و الأمنَ مِنَ الهارِبِ المَخُوفِ ! فرُبَّما کانَتِ الغِیَرُ نَوعا مِن أدَبِ اللّهِ ، و الحُظوظُ مَراتِبُ ، فلا تَعجَلْ علی ثَمَرَةٍ لَم تُدرِکْ ، و إنّما تَنالُها فی أوانِها ، و اعلَمْ أنَّ المُدَبِّرَ لکَ أعلَمُ بِالوَقتِ الذی یَصلُحُ حالُکَ فیهِ فَثِقْ بِخِیَرَتِهِ فی جَمیعِ اُمُورِکَ یَصلُحْ حالُکَ . (2)

1709 - التَّحذیرُ مِنَ السُّؤالِ عَن ظَهرِ غِنیً
1709 - برحذر داشتن از نیاز خواهی با وجود بی نیازی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَألَ الناسَ أموالَهُم تَکَثُّرا فإنّما هِی جَمْرةٌ ، فَلْیَستَقِلَّ مِنهُ أو لِیَستَکثِرْ . (3)

امام صادق علیه السلام :درخواست کردن شایسته نیست مگر در سه جا : در خون بهایی که به عهده بیچاره ای است، یا در وام سنگین، و یا نیازی که [انسان را] به خاک مذلّت نشاند.

امام عسکری علیه السلام :تا جایی که می توانی تحمّل کنی دست نیاز دراز مکن ؛ زیرا هر روز، روزیِ تازه ای دارد . بدان که پافشاری در درخواست، هیبت آدمی را می بَرد ، و رنج و سختی به بار می آورد ؛ پس ، صبر کن تا خداوند دَری به رویت بگشاید که براحتی از آن وارد شوی ؛ که چه نزدیک است احسان ، به آدم اندوهناک ، و امنیت ، به آدم فراری وحشتزده ؛ چه بسا که دگرگونی و گرفتاریها ، نوعی تنبیه خداوند باشد و بهره ها مرحله دارند ؛ پس ، برای چیدن میوه های نارس شتاب مکن ، که به موقع آنها را خواهی چید . بدان، آن که تو را تدبیر می کند، بهتر می داند که چه وقت، بیشتر مناسب حال توست ، پس در همه کارهایت به انتخاب او اعتماد کن، تا حال و روزت سامان گیرد .

1709

برحذر داشتن از نیاز خواهی با وجود بی نیازی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از روی فزون خواهی دستِ سؤال به سوی مردم دراز کند ، این جز اخگری از آتش نیست ، چه کم خواهد، چه زیاد .

ص :167


1- الخصال : 135/148.
2- بحار الأنوار : 78/378/4 .
3- بحار الأنوار : 96/156/29 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَألَ عن ظَهرِ غِنیً فَصُداعٌ فی الرأسِ و داءٌ فی البَطنِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الذی یَسألُ مِن غَیرِ حاجَةٍ کَمِثلِ الذی یَلتَقِطُ الجَمْرَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ضَمِنتُ علی رَبّی أن لا یَسألَ أحَدٌ أحَدا مِن غَیرِ حاجَةٍ إلاّ اضطَرَّتْهُ حاجَةٌ بالمَسألةِ یَوما إلی أن یَسألَ مِن حاجَةٍ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن سَألَ بظَهرِ غِنیً لَقِیَ اللّهَ مَخْموشا وَجهُهُ یَومَ القِیامَةِ . (4)

الاءمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن عَبدٍ یَسألُ مِن غَیرِ حاجَةٍ فَیَمُوتُ حتّی یُحْوِجَهُ اللّهُ إلَیها و یُثبِتَ لَهُ بها النارَ. (5)

عنه علیه السلام :مَن سَألَ الناسَ شیئا و عِندَهُ ما یَقُوتُهُ یَومَهُ فهُو مِن المُسرِفِینَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن سَألَ مِن غَیرِ فَقرٍ فإنّما یَأکُلُ الخَمرَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با وجود بی نیازی ، دست سؤال دراز کند نتیجه اش دردی در سر و دردی در دل (بیماری های روانی ) است!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که بدون احتیاج ، گدایی می کند، همانند کسی است که اخگری از آتش به کف گیرد .

امام زین العابدین علیه السلام :من پروردگارم را ضامن می گیرم که هیچ کس بدون داشتن نیاز از کسی چیزی نخواهد مگر آن که روزی ، نیاز واقعی او را مجبور کند که دست نیاز [به سوی مردم] دراز کند .

امام باقر علیه السلام :هر کس با وجود بی نیازی ، سؤال (گدایی) کند در روزِ قیامت با چهره ای خراشیده خدا را دیدار نماید .

امام صادق علیه السلام :هر بنده ای که بدون احتیاج دست سؤال دراز کند، نمیرد تا آن که خداوند او را به آن چیز [واقعا] محتاج کند و آتش دوزخ را بر او حتمی گرداند .

امام صادق علیه السلام :هر که به اندازه خوراک یک روز خود داشته باشد و دستِ سؤال به سوی مردم دراز کند ، از اسرافکاران است .

امام صادق علیه السلام :هر که فقیر نباشد و دست سؤال دراز کند، [همانند کسی است که ]شراب خوار است .

ص :168


1- بحار الأنوار : 96/156/29 .
2- کنز العمّال : 16693.
3- بحار الأنوار : 96/158/37 .
4- بحار الأنوار : 96/155/26 .
5- ثواب الأعمال : 325/1.
6- بحار الأنوار : 96/155/25 .
7- بحار الأنوار : 96/158/37.

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ لا یَنظُرُ اللّهُ إلَیهِم یَومَ القِیامَةِ ......... و الذی یَسألُ الناسَ و فی یَدِهِ ظَهرُ غِنیً . (1)

عنه علیه السلام :مَن سَألَ الناسَ و عِندَهُ قُوتُ ثلاثةِ أیّامٍ لَقِیَ اللّهَ تعالی یَومَ یَلقاهُ و لَیسَ فی وَجهِهِ لَحمٌ . (2)

1710 - الحَثُّ عَلَی الاستِغناءِ عَنِ النّاسِ
1710 - ترغیب به بی نیازی از مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَألَنا أعطَیناهُ ، و مَنِ استَغنی أغناهُ اللّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لو أنّ أحَدَکُم یَأخُذُ حَبلاً فَیَأتِی بِحُزْمَةِ حَطَبٍ علی ظَهرِهِ فَیَبِیعُها فَیَکُفُّ بها وَجهَهُ خَیرٌ لَهُ مِن أن یَسألَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِشتَدَّتْ حالُ رجُلٍ مِن أصحابِ النبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَتْ لَهُ امرأتُهُ: لو أتَیتَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَسَألتَهُ ، فجاءَ إلی النبیِّ فلمّا رآهُ النبیُّ قالَ : مَن سَألَنا أعطَیناهُ و مَنِ استَغنی أغناهُ اللّهُ ، فقالَ الرَّجُلُ: ما یَعنِی غَیرِی ، فَرَجَعَ إلی امرأتِهِ فَأعلَمَها ، فقالَت : إنّ رسولَ اللّهِ بَشَرٌ فَأعلِمْهُ ، فَأتاهُ فَلَمّا رآهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : مَن سَألَنا ......... حتّی فَعَلَ الرجُلُ ما ذَکَرَتْهُ ثلاثا ، ثُمَّ ذَهَبَ الرجُلُ فاستَعارَ مِعْوَلاً ثُمّ أتَی الجَبَلَ فَصَعِدَهُ فَقَطَعَ حَطَبا ، ثُمّ جاءَ بهِ فَباعَهُ بنِصفِ مُدٍّ مِن دَقیقٍ فَرَجَعَ فَأکَلُوهُ ، ثُمّ ذَهَبَ مِنَ الغَدِ فَصَعِدَهُ فجاءَ بأکثَرَ مِن ذلکَ فَباعَهُ ، فلَم یَزَلْ یَعمَلُ و یَجمَعُ حتّی اشتَری مِعْوَلاً، ثُمّ جَمَعَ حتّی اشتَری بَکرَینِ و غُلاما ، ثُمّ أثری حتّی أیْسَرَ ، فجاءَ إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله فَأعلَمَهُ کیفَ جاءَ یَسألُهُ و کیفَ سَمِعَ النبیَّ فقالَ صلی الله علیه و آله : قد قُلتُ لکَ : مَن سَألَنا أعطَیناهُ و مَنِ استَغنی أغناهُ اللّهُ . (5)

امام صادق علیه السلام :سه نفرند که خداوند در روز قیامت به آنها نظر [لطف ]نمی کند: . . . و کسی که بی نیاز باشد و در عین حال، دست گدایی به سوی مردم دراز کند .

امام صادق علیه السلام :هر که خوراکِ سه روز خود را داشته باشد و از مردم درخواست کند ، با چهره ای بدون گوشت به دیدار خدا می رود .

1710

ترغیب به بی نیازی از مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از ما چیزی بخواهد به او می دهیم، و هر که چیزی نخواهد خداوند او را بی نیاز و توانگر گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر هر یک از شما ریسمانی برگیرد و پشته ای هیزم بیاورد و بفروشد و با این کار آبروی خود را حفظ کند ، بهتر از آن است که دست گدایی دراز کند .

امام صادق علیه السلام :وضع زندگی مردی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار سخت شد . همسرش گفت : کاش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می رفتی و از ایشان چیزی می خواستی . مرد خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد . حضرت چون او را دید فرمود : هر که از ما چیزی بخواهد به او می دهیم و هر که نخواهد خداوند بی نیازش کند . مرد [با خود] گفت : مقصود پیامبر ، کسی جز من نبود. پس نزد همسرش برگشت و ماجرا را برایش شرح داد . زن گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله هم یک بشر است ، مشکل را به آن حضرت بگو . مرد برگشت . پیامبر چون چشمش به او افتاد [همان گفته قبل را] فرمود : هر که از ما چیزی بخواهد . . .

آن مرد تا سه مرتبه این کار را کرد . سپس رفت و تبری عاریه گرفت و به کوهستان رفت و مقداری هیزم کَند و آورد و آن را به نیم چارک آرد فروخت و به خانه برگشت و آن را مصرف کرد . فردا نیز به کوه رفت و هیزم بیشتری آورد و فروخت. او همچنان کار می کرد و می اندوخت تا آن که خودش تبری خرید . بازهم اندوخته کرد تا جایی که دو شتر و یک غلام خرید و از آن پس ثروتمند و مرفّه شد . آنگاه خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و به عرض آن حضرت رساند که چگونه برای نیاز خواهی شرفیاب شد و از پیامبر صلی الله علیه و آله چه شنید . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : من که به تو گفتم : هر که از ما چیزی بخواهد به او می دهیم و هر که دست نیاز دراز نکند ، خداوند بی نیازش گرداند .

ص :169


1- تفسیر العیّاشی : 1/178 / 67.
2- ثواب الأعمال : 325/1.
3- الکافی : 2/138/2 .
4- بحار الأنوار : 96/158/37 .
5- مشکاة الأنوار : 323/1024.

1711 - طَلَبُ المَعروفِ مِن أهلِهِ
1711 - نیکی خواستن از اهل آن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُطلُبُوا المَعروفَ و الفَضلَ مِن رُحَماءِ اُمَّتی تَعِیشُوا فی أکنافِهِم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لابنِهِ الحسنِ _: یا بُنَیَّ، إذا نَزَلَ بکَ کَلَبُ الزَّمانِ و قَحْطُ الدَّهرِ فعلَیکَ بذَوِی الاُصولِ الثابِتَةِ و الفُروعِ النابِتَةِ ، مِن أهلِ الرَّحمةِ و الإیثارِ و الشَّفَقَةِ؛ فإنّهُم أقضی للحاجاتِ و أمضی لِدَفعِ المُلِمّاتِ . (2)

1711

نیکی خواستن از اهل آن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکی و بخشش را از بخشندگان و مهربانان امّت من بخواهید تا در سایه آنان زندگی کنید .

امام علی علیه السلام_ به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! هر گاه سختی زمانه و قحطی روزگار دامنگیر تو شد ، بر تو باد [کمک گرفتن از ]کسانی که ریشه های استوار و شاخه های رویان و خرّم دارند ؛ آنان که بخشنده و ایثارگر و مهربانند ؛ زیرا این افراد نیاز آدمی را زودتر بر می آورند و گرفتاریها را بهتر بر طرف می سازند .

ص :170


1- بحار الأنوار : 96/160/38 .
2- بحار الأنوار : 96/159/38.

عنه علیه السلام :ماءُ وَجهِکَ جامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤالُ، فَانظُرْ عِندَ مَن تُقطِرُهُ . (1)

(2)

1712 - طَلَبُ الحاجَةِ مِن غَیرِ أهلِها
1712 - نیاز خواهی از نااهل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَوْتُ الحاجَةِ أهوَنُ مِن طَلَبِها إلی غَیرِ أهلِها . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و طَلَبَ الفَضلِ و اکتِسابَ الطَّساسِیجِ ، و القَرارِیطِ مِن ذَوِی الأکُفِّ الیابِسَةِ و الوُجوهِ العابِسَةِ؛ فإنّهُم إن أعطَوْا مَنُّوا ، و إن مَنَعُوا کَدُّوا . (4)

عنه علیه السلام :لا شَیءَ أوجَعُ مِنَ الاِضطِرارِ إلی مسألَةِ الأغمارِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :آبروی تو ، یخِ منجمد است و سؤال و خواهش ، آن را قطره قطره می چکاند . پس ، بنگر که آن را نزد چه کسی فرو می چکانی .

1712

نیاز خواهی از نااهل

امام علی علیه السلام :با نیازمندی به سر بردن ، آسانتر است از دست نیاز به سوی نااهل دراز کردن .

امام علی علیه السلام :مبادا از صاحبان دستهای خشک (بی خیر) و چهره های در هم کشیده، بخششی بخواهی و [حتی] یک پول سیاه بگیری ؛ زیرا این افراد اگر چیزی بدهند ، منّت می گذارند و اگر ندهند رنجور سازند .

امام علی علیه السلام :چیزی دردناکتر از این نیست که انسان ناچار شود از افراد نا آزموده کار چیزی بخواهد .

ص :171


1- نهج البلاغة : الحکمة 346 .
2- (انظر) الحاجة : باب 971.
3- نهج البلاغة : الحکمة 66.
4- بحار الأنوار : 96/160/38.
5- غرر الحکم : 10744.
6- (انظر) الحاجة : باب 972.

1713 - أدَبُ السُّؤالِ
1713 - آداب نیاز خواهی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا أرَدتَ أن تُطاعَ فَاسألْ ما یُستَطاعُ . (1)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ السُّؤالِ تُورِثُ المَلالَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن سَألَ ما لا یَستَحِقُّ قُوبِلَ بِالحِرمانِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَسألْ مَن تَخافُ أن یَمنَعَکَ . (4)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ تُورِثُ الحِرمانَ : الإلحاحُ فی المَسألَةِ ، و الغِیبةُ ، و الهُزءُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن سَألَ فَوقَ قَدرِهِ استَحَقَّ الحِرمانَ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن طَلَبَ الأمرَ مِن وَجهِهِ لَم یَزِلَّ ، فإن زَلَّ لَم تَخذُلْهُ الحِیلَةُ . (7)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :مَن أمَّلَ فاجِرا کانَ أدنی عُقُوبَتِهِ الحِرمانُ . (8)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَعرِفِ المَوارِدَ ، أعیَتْهُ المَصادِرُ . (9)

1713

آداب نیاز خواهی

امام علی علیه السلام :اگر می خواهی خواهشت برآورده شود ، چیزی بخواه که در حدّ توان باشد .

امام علی علیه السلام :درخواستِ زیاد ، ملال به بار می آورد .

امام علی علیه السلام :هر که چیزی خواهد که استحقاق آن را ندارد، با ناکامی رو به رو شود .

امام صادق علیه السلام :از کسی که می ترسی دست رد به سینه ات زند ، چیزی مخواه .

امام صادق علیه السلام :سه چیز موجب محرومیت است : پافشاری در درخواست ، غیبت و ریشخند کردن .

امام صادق علیه السلام :هر که بیش از قدر و اندازه خود درخواست کند ، سزاوار محروم شدن است .

امام رضا علیه السلام :هر که چیزی را از راهش بطلبد ، نلغزد و اگر هم بلغزد از پیدا کردن راهِ چاره فرو نماند .

امام جواد علیه السلام :هر که به نابکار امید بندد ، کمترین سزایش ناکام شدن است .

امام جواد علیه السلام :هر کس ورودیها را نشناسد ، خروجیها او را به ستوه آورد .

ص :172


1- غرر الحکم : 4051.
2- غرر الحکم : 7094.
3- غرر الحکم : 8538 .
4- أعلام الدین : 304.
5- تحف العقول : 321.
6- أعلام الدین : 303.
7- الدرّة الباهرة : 37 .
8- کشف الغمّة : 3/140.
9- الدرّة الباهرة : 39 .

1714 - التَّحذیرُ عَن رَدِّ السائِلِ
1714 - پرهیز از نومید کردن سائل

الکتاب :

وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَرُدُّوا السائلَ و لَو بظِلفٍ مُحْرَقٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُخَیِّبْ راجِیَکَ فَیَمقُتَکَ اللّهُ و یُعادِیَکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقطَعُوا علی السائلِ مَسألَتَهُ فلَولا أنَّ المَساکینَ یَکذِبُونَ ما أفلَحَ مَن رَدَّهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَولا أنَّ السُّؤّالَ یَکذِبُونَ ما قَدُسَ مَن رَدَّهُم . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَرُدَّ سائلاً و لَو مِن شَطرِ حَبَّةِ عِنَبٍ أو شِقِّ تَمرَةٍ . (6)

عنه علیه السلام_ فی مکارمِ أخلاقِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: ما سُئلَ شیئا قَطُّ فقالَ : لا ، و ما رَدَّ سائلاً حاجَةً إلاّ بها ، أو بمَیسورٍ مِن القَولِ . (7)

1714

پرهیز از نومید کردن سائل

قرآن :

«و اما سائل را از خود مران» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سائل را نومید برنگردانید ، حتی اگر با پاچه سوخته [از گوسفندی ]باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی را که به تو امید بسته است ، نومید مگردان که به خشم و دشمنی خدا گرفتار می آیی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خواهش سائل را رد نکنید ؛ اگر دروغ گویی گدایان نبود ، دست رد زننده به سینه آنان هرگز رستگار نمی شد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نبود که سائلان (گدایان) دروغ می گویند ، کسی که آن ها را نومید بر می گردانْد، هرگز پاک نمی شد .

امام علی علیه السلام :سائل را دست خالی بر مگردان ، حتی اگر با نیم دانه ای از انگور یا خرما باشد .

امام علی علیه السلام_ در بیان خصلتهای والای پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : هرگز چیزی از آن حضرت خواسته نشد که بگوید : نه . و دست رد بر سینه هیچ سائلی نزد، بلکه یا نیازش را برمی آورد، یا با زبان خوش جواب می کرد .

ص :173


1- . الضحی : 10.
2- جامع الأخبار : 385/1074.
3- الأمالی للطوسی : 299/589.
4- بحار الأنوار : 96/158/37 .
5- بحار الأنوار:96/170/2.
6- . تحف العقول : 172.
7- مکارم الأخلاق : 1/61/55.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :صاحِبُ الحاجةِ لَم یُکرِمْ وَجهَهُ عن سُؤالِکَ فَأکرِمْ وَجهَکَ عن رَدِّهِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أخافُ أن یَکونَ بَعضُ مَن یَسألُنا مُحِقّا فلا نُطعِمُهُ و نَرُدُّهُ فَیَنزِلُ بِنا أهلَ البیتِ ما نَزَلَ بِیَعقوبَ و آلِهِ علیهم السلام ......... . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لو یَعلَمُ السائلُ ما فی المَسألَةِ ما سَألَ أحَدٌ أحَدا، و لَو یَعلَمُ المَسؤولُ ما فی المَنعِ ما مَنَعَ أحَدٌ أحَدا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الرَّجُلَ لَیَسألُنی الحاجَةَ فَاُبادِرُ بقَضائها مَخافَةَ أن یَستَغنِیَ عَنها فلا یَجِدَ لَها مَوقِعا إذا جاءَتْهُ . (4)

عنه علیه السلام :ما مَنَعَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سائلاً قَطُّ ، إن کانَ عِندَهُ أعطی ، و إلاّ قالَ : یَأتِی اللّهُ بِهِ . (5)

عنه علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله ، قالَ : یا رسولَ اللّهِ، أ فِی المالِ حَقٌّ سِوَی الزَّکاةِ ؟ قالَ : نَعَم ، علی المُسلمِ أن یُطعِمَ الجائعَ إذا سَألَهُ و یَکْسُوَ العارِیَ إذا سَألَهُ . قالَ: إنّهُ یَخافُ أن یَکونَ کاذِبا ، قالَ : أ فلا یَخافُ صِدقَهُ ؟ ! (6)

امام حسین علیه السلام :نیازمند با درخواست کردن حرمت خود را نگه نداشته است ، پس تو با نومید نکردن او آبرو و حرمت خود را نگه دار .

امام زین العابدین علیه السلام :می ترسم بعضی از کسانی که دست سؤال به سوی ما دراز می کنند ، مستحق باشند و ما [به گمان این که مستحق نیستند] به آنان چیزی ندهیم و جوابشان کنیم و در نتیجه، همان بلایی (گرفتاری ای) که بر سر یعقوب آمد، به سر ما خاندان نیز بیاید ......... .

امام باقر علیه السلام :اگر سائل بداند که در سؤال و خواهش کردن چه نهفته است، هرگز کسی از کسی چیزی درخواست نمی کرد و اگر کسی که از وی خواهشی می شود بداند که در نومید کردن چه نهفته است ، هرگز کسی را نومید برنمی گرداند .

امام صادق علیه السلام :هرگاه مردی دست نیاز سوی من دراز کند در رفع نیاز او می شتابم ؛ زیرا می ترسم کار از کار بگذرد و اقدام من در کمک به او دیگر به کارش نیاید .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز سائلی را نومید نکرد . اگر چیزی داشت به او می داد ، و گر نه می گفت : خدا حاجتت را برآورَد .

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ! آیا در اموال، حقّی جز زکات وجود دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : آری . مسلمان باید هرگاه گرسنه ای از او غذا بخواهد ، غذایش دهد و هر گاه برهنه ای از او لباس خواهد، وی را بپوشاند . مرد گفت: می ترسم که دروغ بگوید . پیامبر فرمود: آیا نمی ترسی که راست بگوید؟!

ص :174


1- کشف الغمّة : 2/244.
2- قصص الأنبیاء : 126/127 .
3- تحف العقول : 300.
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/179/2.
5- الکافی : 4/15/5.
6- جامع الأخبار : 378/1059.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ما أقبَحَ بالرَّجُلِ أن یُسألَ الشیءَ فیَقولَ :لا . (1)

عنه علیه السلام :مَن أتاهُ أخوهُ المؤمنُ فی حاجَةٍ فإنّما هِی رَحمَةٌ مِنَ اللّهِ تبارَکَ و تعالی ساقَها إلَیهِ ، فإن قَبِلَ ذلکَ فَقَد وَصَلَهُ بِوَلایَتِنا ، و هُو مَوصولٌ بوَلایَةِ اللّهِ تبارکَ و تَعالی . (2)

(3)

بحار الأنوار :عنهم علیهم السلام : إنّا لَنُعطی غَیرَ المُستَحِقِّ حَذَرا مِن رَدِّ المُستَحِقِّ . (4)

(5)

1715 - مَن لا یَنبَغی رَدُّهُ
1715 - کسی که نباید او را محروم کرد

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أعطُوا الواحِدَ و الاثنَینِ و الثلاثَةَ ، ثُمّ أنتُم بالخِیارِ . (6)

امام کاظم علیه السلام :چه زشت است برای مرد که از وی چیزی خواسته شود و او «نه» بگوید .

امام کاظم علیه السلام :هر که برادر مؤمنش برای حاجتی نزد او آید، [بداند که] آن رحمتی است از جانب خدای تبارک و تعالی که به سوی وی کشانده است . پس ، اگر، بپذیرد و برآورد ، به ولایت ما پیوسته است که ما نیز به ولایت خدای تبارک و تعالی پیوسته ایم.

بحار الأنوار_ به نقل از معصومان علیهم السلام _: ما از بیم این که مبادا دست رد به سینه مستحق زده باشیم، به غیر مستحق نیز عطا می کنیم .

1715

کسی که نباید او را محروم کرد

امام صادق علیه السلام :به سائل اول و دوم و سوم اعطا کنید، و پس از آن اختیار با شماست .

ص :175


1- مشکاة الأنوار : 407/1352 .
2- الاختصاص : 250.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 290 باب 22.
4- بحار الأنوار : 96/159/37 .
5- (انظر) الزکاة : باب 1585.
6- عدّة الداعی : 91 .

عنه علیه السلام :أطعِمُوا ثلاثةً ثُمّ أنتُم بالخِیارِ علَیهِ ، إن شِئتُم أن تَزدادُوا فَازدادُوا و إلاّ فقد أدَّیتُم حَقَّ یَومِکُم . (1)

الأمالی للطوسی عن خلاّدٍ عن رجلٍ قالَ :کنّا جُلوسا عِندَ جعفرٍ علیه السلام فجاءَهُ سائلٌ فَأعطاهُ دِرهَما ، ثُمّ جاءَ آخَرُ فَأعطاهُ دِرهَما ، ثُمّ جاءَ آخَرُ فَأعطاهُ دِرهَما ، ثُمّ جاءَ الرابعُ فقالَ لَهُ : یَرزُقُکَ رَبُّکَ ، ثُمّ أقبَلَ علَینا فقالَ : لَو أنَّ أحَدَکُم کانَ عِندَهُ عِشرونَ ألفَ دِرهَمٍ و أرادَ أن یُخرِجَها فی هذا الوَجهِ لأَخرَجَها ، ثُمّ بَقِیَ لَیس عِندَهُ شیءٌ ، ثُمّ کانَ مِنَ الثلاثةِ الذین دَعَوا فلَم تُستَجَبْ لَهُم دَعوَةٌ . (2)

1716 - مَوارِدُ الإنفاقِ مِن بَیتِ المالِ
1716 - موارد انفاق از بیت المال

وسائل الشیعة :محمّدُ بنُ أبی حمزةَ ، عن رجلٍ بَلَغَ بهِ أمِیرَ المؤمنینَ علیه السلام قالَ : مَرَّ شَیخٌ مَکفوفٌ کبیرٌ یَسألُ ، فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : ما هذا ؟ قالوا : یا أمیرَ المؤمنینَ، نَصرانیٌّ . فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : استَعمَلتُمُوهُ حتّی إذا کَبِرَ و عَجَزَ مَنَعتُمُوهُ ؟ ! أنفِقُوا علَیهِ مِن بَیتِ المالِ . (3)

امام صادق علیه السلام :تا سه سائل را غذا بدهید ؛ پس از آن مختارید ، اگر خواستید به غیر آنها نیز بدهید و گر نه وظیفه آن روز خود را انجام داده اید .

الأمالی للطوسی به نقل از خلاّد از قول مردی :خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودیم که سائلی آمد ، حضرت یک درهم به او داد . سپس یکی دیگر آمد، حضرت یک درهم به او داد ، سومی وارد شد، حضرت یک درهم به او داد ، چهارمی آمد حضرت به او فرمود : خداوند روزی ات را بدهد . آنگاه رو به ما کرد و فرمود : اگر یک نفر از شما بیست هزار درهم داشته باشد و بخواهد همه را در این راه خرج کند ، خرج می شود و خودش بی چیز می ماند ؛ چنین کسی در زمره سه نفری باشد که دعا می کنند و دعایشان مستجاب نمی شود .

1716

موارد انفاق از بیت المال

وسائل الشیعة به نقل از محمّد بن ابی حمزه از قول مردی :مردی نابینا و سالخورده مشغول گدایی بود . امیر المؤمنین علیه السلام پرسید : این کیست؟ عرض کردند :

ای امیر المؤمنین ! او مردی نصرانی است . امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : از او کار کشیدید و حالا که پیر و عاجز شده است، کمکش نمی کنید؟! از بیت المال به او چیزی بدهید .

ص :176


1- عدّة الداعی : 91 .
2- الأمالی للطوسی : 679/1445.
3- وسائل الشیعة : 11/49/1.

1717 - النَّوادِرُ
1717 - گوناگون

تحف العقول :فیما اُوحِیَ إلی موسی علیه السلام : أکرِمِ السائلَ إذا أتاکَ بِرَدٍّ جَمیلٍ أو إعطاءٍ یَسِیرٍ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أجرُ السائلِ فی حَقٍّ لَهُ کَأجرِ المُتَصَدِّقِ علَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اُنظُرُوا إلی السائلِ، فإن رَقَّتْ لَهُ قُلوبُکُم فَأعطُوهُ ، فإنّهُ صادِقٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الأیدِی ثلاثٌ : فَیَدُ اللّهِ عزّ و جلّ العُلیا ، و یَدُ المُعطِی التی تَلِیها ، و یَدُ السائلِ السُّفلی فَأعْطِ الفَضلَ و لا تُعجِزْ نَفسَکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :شَهادَةُ الذی یَسألُ فی کَفِّهِ تُرَدُّ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَستَحِ مِن إعطاءِ القَلیلِ؛ فإنَّ الحِرمانَ أقَلُّ مِنهُ . (6)

عنه علیه السلام :لِتَکُنْ یَدُکَ العُلیا إنِ استَطَعتَ . (7)

1717

گوناگون

تحف العقول :از جمله وحی های خداوند متعال به موسی علیه السلام این بود : هرگاه سائلی نزد تو آمد، او را گرامی دار ، بدین سان که یا با روی و زبان خوش جوابش کن و یا اندک چیزی به او بده .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اجر سائلی که حقّ خود را بخواهد ، همانند اجر آن کسی است که به او صدقه [و حقّش را ]می دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به سائل بنگرید ، اگر دلتان به حال او سوخت ، عطایش دهید که او راست می گوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دستها سه گونه اند : دست خداوند عزّ و جلّ که دست برتر است، و دست بخشنده که بعد از آن است، و دست سائل که دست زیرین (گیرنده) است . پس ، بخشنده باش و خود را ناتوان و درمانده مساز .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهادت دادن کسی که دست سؤال و گدایی دراز می کند پذیرفته نیست .

امام علی علیه السلام :از عطای اندک شرم مکن ؛ زیرا محروم کردن اندکتر از آن است .

امام علی علیه السلام :تا می توانی دستِ برتر [دهنده ]داشته باش .

ص :177


1- تحف العقول : 492.
2- . بحار الأنوار:96/157/33.
3- النوادر للراوندی: 86/9.
4- . الخصال : 133/144.
5- وسائل الشیعة : 6/309/16.
6- نهج البلاغة: الحکمة67.
7- . بحار الأنوار : 78/9/64.

عنه علیه السلام :إنَّ قَدْرَ السُّؤالِ أکثَرُ مِن قِیمَةِ النَّوالِ ، فلا تَستَکثِرُوا ما أعطَیتُمُوهُ فإنّهُ لَن یُوازِیَ قَدْرَ السُّؤالِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حَقُّ السائلِ إعطاؤهُ علی قَدْرِ حاجَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا نَظَرَ إلی سائلٍ یَبکِی _: لَو أنّ الدنیا کانَت فی کَفِّ هذا ، ثُمّ سَقَطَت مِنهُ ما کانَ یَنبَغِی لَهُ أن یَبکِیَ علَیها . (3)

بحار الأنوار :کانَ أبو جعفرٍ علیه السلام إذا کانَ یَومُ عَرفَةَ لَم یَرُدَّ سائلاً . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَسألةُ ابنِ آدَمَ لابنِ آدَمَ فِتنَةٌ إن أعطاهُ حَمِدَ مَن لَم یُعطِهِ ، و إن رَدَّهُ ذَمَّ مَن لَم یَمنَعْهُ . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ السائلِ یَسألُ و لا یَدرِی ما هُو؟ _: أعطِ مَن وَقَعَت فی قَلبِکَ الرَّحمَةُ لَهُ . (6)

امام علی علیه السلام :سنگینی (دشواری) نیاز خواهی بیشتر از ارزش عطا است . بنا بر این ، آنچه را که عطا می کنید زیاد مپندارید ؛ زیرا که آن، با سنگینی بار درخواست برابری نمی کند .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ سائل آن است که به اندازه نیازش به او عطا کنی .

امام زین العابدین علیه السلام_ هنگامی که دید سائلی می گرید _فرمود : اگر همه دنیا در دست این مرد بود و از دستش می رفت ، سزاوار نبود که برای آن بگرید .

بحار الأنوار :امام باقر علیه السلام در روز عرفه هیچ سائلی را نومید برنمی گرداند .

امام صادق علیه السلام :نیاز خواهی انسان از انسان مصیبتی است ؛ اگر به سائل عطا کند، او کسی را می ستاید که نداده است [زیرا عطا کننده واقعی خداست و باید او را ستود و سپاس گفت] و اگر نومیدش کند، از کسی نکوهش و بدگویی می کند که محرومش نکرده است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش درباره سائلی که معلوم نیست راست می گوید که نیازمند است یا نه _فرمود : به هر که نسبت به وی در دلت احساس دلسوزی کردی ، عطا کن .

ص :178


1- غرر الحکم : 3496.
2- الخصال : 570/1 .
3- بحار الأنوار : 78/158/10.
4- بحار الأنوار : 96/180/21 .
5- تحف العقول : 365.
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/68/1743.

215 - الأسباب

215 - سببها
1718 - لِکُلِّ شَی ءٍ سَبَبٌ
1718 - هر چیزی سببی دارد

ص :179

الکتاب :

إِنّا مَکَّنّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبا * فَأَتْبَعَ سَبَبا * حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِندَها قَوْما قُلْنا یَا ذَا القَرْنَینِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنا * قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَی رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذابا نُّکرا * وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحا فَلَهُ جَزَاءً الحُسْنَی وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْرا * ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبَا * حَتَّی إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلَی قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَلْ لَّهُمْ مِّن دُونِها سِتْرا * کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْرا * ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبَا * حَتَّی إِذا بَلَغَ بَینَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِما قَوْما لاَّ یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَأسُ العِلمِ التَّواضُعُ ......... و عَقلُهُ مَعرِفَةُ أسبابِ الاُمُورِ . (2)

1718

هر چیزی سببی دارد

قرآن :

«وی (ذو القرنین) را در زمین توان دادیم و از هر چیز سببی (راهی) بدو عطا کردیم . پس ، راهی را دنبال کرد تا به غروبگاه خورشید رسید و آن را دید که در چشمه ای گل آلود فرو می رود و نزدیک آن گروهی را یافت . گفتیم : ای ذو القرنین! یا عذاب کنی یا درباره آنها نیکویی پیش گیری. گفت : هر که ستم کند ، بزودی عذابش کنیم و آنگاه سوی پروردگارش برده شود و او وی را عذابی سخت کند . و هر که ایمان آورد و کار شایسته کند پاداش نیک دارد و بزودی به فرمان خویش او را به [کاری ]آسان وا خواهیم داشت . آنگاه راهی را دنبال کرد تا به طلوعگاه خورشید رسید و آن را دید که بر مردمی طلوع می کند که آنان را در برابر آفتاب پوششی ندادیم . این چنین ما از آنچه نزد وی بود خبر داشتیم . سپس راهی را دنبال کرد تا میان دو کوه رسید و گروهی را میان آن دو یافت که سخنی را نمی فهمیدند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :سرِ دانش، افتادگی است . . . و مغزش شناخت اسباب امور است .

ص :180


1- الکهف : 84 _ 93 .
2- مطالب السؤول : 48 .

عنه علیه السلام :لِکُلِّ شیءٍ سَبَبٌ . (1)

عنه علیه السلام :سَبَبُ المَحَبَّةِ السَّخاءُ . (2)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الایتِلافِ الوَفاءُ . (3)

عنه علیه السلام :سَبَبُ صَلاحِ الدِّینِ الوَرَعُ . (4)

عنه علیه السلام :سَبَبُ فَسادِ الیَقینِ الطَّمَعُ . (5)

عنه علیه السلام :سَبَبُ صَلاحِ الإیمانِ التَّقوی . (6)

عنه علیه السلام :سَبَبُ فَسادِ العَقلِ الهَوی . (7)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الشَّقاءِ حُبُّ الدُّنیا . (8)

عنه علیه السلام :سَبَبُ زَوالِ النِّعَمِ الکُفرانُ . (9)

عنه علیه السلام :سَبَبُ المَحَبَّةِ الإحسانُ . (10)

عنه علیه السلام :سَبَبُ العَطَبِ طاعةُ الغَضَبِ . (11)

عنه علیه السلام :سَبَبُ تَزکیَةِ الأخلاقِ حُسنُ الأدَبِ . (12)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الکَمَدِ الحَسَدُ . (13)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الفِتَنِ الحِقدُ . (14)

عنه علیه السلام :سَبَبُ السِّیادَةِ السَّخاءُ . (15)

امام علی علیه السلام :هر چیزی ، سببی دارد .

امام علی علیه السلام :سبب محبّت ، بخشندگی است .

امام علی علیه السلام :سبب الفت ، وفاداری است .

امام علی علیه السلام :سبب درست دینی ، پارسایی است .

امام علی علیه السلام :سبب تباه شدن یقین ، طمع است .

امام علی علیه السلام :سبب سامان یافتن ایمان ، تقواست .

امام علی علیه السلام :سبب تباهی خِرَد ، هوس است .

امام علی علیه السلام :سبب رنج و بدبختی ، دنیا دوستی است .

امام علی علیه السلام :سبب زوال نعمتها ، ناسپاسی است .

امام علی علیه السلام :سبب محبّت ، نیکی کردن است .

امام علی علیه السلام :سبب هلاکت ، فرمانبرداری از خشم است .

امام علی علیه السلام :سبب تزکیه اخلاق ، حُسن تربیت است .

امام علی علیه السلام :سبب افسردگی ، حسادت است .

امام علی علیه السلام :سبب فتنه ها ، کینه توزی است .

امام علی علیه السلام :سبب سروری ، بخشندگی است .

ص :181


1- غرر الحکم : 7281 .
2- غرر الحکم : 5510 .
3- غرر الحکم : 5511 .
4- غرر الحکم : 5512 .
5- غرر الحکم : 5513 .
6- غرر الحکم : 5514 .
7- غرر الحکم : 5515 .
8- غرر الحکم : 5516 .
9- غرر الحکم : 5517 .
10- غرر الحکم : 5518 .
11- غرر الحکم : 5519 .
12- غرر الحکم : 5520 .
13- غرر الحکم : 5521 .
14- غرر الحکم : 5522 .
15- غرر الحکم : 5523 .

عنه علیه السلام :سَبَبُ الشَّحناءِ کَثرةُ المِراءِ . (1)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الهِیاجِ اللَّجاجُ . (2)

عنه علیه السلام :سَبَبُ زَوالِ الیَسارِ مَنعُ المُحتاجِ . (3)

عنه علیه السلام :سَبَبُ العِفَّةِ الحَیاءُ . (4)

عنه علیه السلام :سَبَبُ صَلاحِ النفسِ العُزوفُ عنِ الدُّنیا . (5)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الفَقرِ الإسرافُ . (6)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الفُرقَةِ الاِختِلافُ . (7)

عنه علیه السلام :سَبَبُ القَناعَةِ العَفافُ . (8)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الشَّرِّ غَلَبَةُ الشَّهوَةِ . (9)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الفُجُورِ الخَلْوةُ . (10)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الوَقارِ الحِلمُ . (11)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الخَشیَةِ العِلمُ . (12)

عنه علیه السلام :سَبَبُ السَّلامةِ الصَّمتُ . (13)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الفَوتِ المَوتُ . (14)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الإخلاصِ الیَقینُ . (15)

امام علی علیه السلام :سبب کینه ورزی ، ستیزه گری بسیار است .

امام علی علیه السلام :سبب برآشفتن ، خیره سری است .

امام علی علیه السلام :سبب زوال توانگری ، محروم کردن نیازمند است .

امام علی علیه السلام :سبب پاکدامنی ، حیاست .

امام علی علیه السلام :سبب اصلاح نفس ، دوری جستن از دنیاست .

امام علی علیه السلام :سبب فقر ، اسراف است .

امام علی علیه السلام :سبب جدایی ، ناسازگاری است .

امام علی علیه السلام :سبب قناعت ، مناعت طبع است .

امام علی علیه السلام :سبب بدی ، چیره شدن شهوت است .

امام علی علیه السلام :سبب فسق ، تنهایی است .

امام علی علیه السلام :سبب وقار، بردباری است .

امام علی علیه السلام :سبب ترس از خدا ، علم است .

امام علی علیه السلام :سبب سلامت ماندن ، خاموشی است .

امام علی علیه السلام :سبب جدایی ، مرگ است .

امام علی علیه السلام :سبب اخلاص ، یقین است .

ص :182


1- غرر الحکم : 5524 .
2- غرر الحکم : 5525 .
3- غرر الحکم : 5526 .
4- غرر الحکم : 5527 .
5- غرر الحکم : 5528 .
6- غرر الحکم : 5529 .
7- غرر الحکم : 5530 .
8- غرر الحکم : 5531 .
9- غرر الحکم : 5533 .
10- غرر الحکم : 5532 .
11- غرر الحکم : 5534 .
12- غرر الحکم : 5535 .
13- غرر الحکم : 5536 .
14- غرر الحکم : 5537 .
15- غرر الحکم : 5538 .

عنه علیه السلام :سَبَبُ الهَلاکِ الشِّرکُ . (1)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الوَرَعِ صِحّةُ الدِّینِ . (2)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الحَیرةِ الشَّکُّ . (3)

عنه علیه السلام :سَبَبُ فَسادِ الدِّینِ الهَوی . (4)

عنه علیه السلام :سَبَبُ فَسادِ العَقلِ حُبُّ الدُّنیا . (5)

عنه علیه السلام :سَبَبُ المَزِیدِ الشُّکرُ . (6)

عنه علیه السلام :سَبَبُ تَحَوُّلِ النِّعَمِ الکُفرُ . (7)

عنه علیه السلام :سَبَبُ المَحَبَّةِ البِشرُ . (8)

عنه علیه السلام :سَبَبُ صَلاحِ النفسِ الوَرَعُ . (9)

عنه علیه السلام :سَبَبُ فسادِ الوَرَعِ الطَّمَعُ . (10)

عنه علیه السلام :سَبَبُ التَّدمِیرِ سوءُ التَّدبیرِ . (11)

عنه علیه السلام :لکنَّ اللّهَ یَختَبِرُ عِبادَهُ بأنواعِ الشَّدائدِ ، و یَتَعَبَّدُهُم بأنواعِ المَجاهِدِ ، و یَبتَلِیهِم بضُرُوبِ المَکارِهِ ، إخراجا للتَّکَبُّرِ مِن قُلُوبِهِم ، و إسکانا لِلتَّذَلُّلِ فی نُفُوسِهم ، و لیَجعَلْ ذلکَ أبوابا فُتُحا إلی فَضلِهِ ، و أسبابا ذُلُلاً لِعَفوِهِ . (12)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبَی اللّهُ أن یُجرِیَ الأشیاءَ إلاّ بِأسبابٍ ، فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیءٍ سَبَبا و جَعَلَ لِکُلِّ سَبَبٍ شَرْحا ، و جَعَلَ لِکُلِّ شَرْحٍ عِلما ، و جَعَلَ لِکُلِّ عِلمٍ بابا ناطِقا ، عَرَفَهُ مَن عَرَفَهُ ، و جَهِلَهُ مَن جَهِلَهُ ، ذاکَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و نَحنُ . (13)

امام علی علیه السلام :سبب هلاکت ، شرک است .

امام علی علیه السلام :سبب پارسایی ، درست دینی است .

امام علی علیه السلام :سبب حیرت ، شک است .

امام علی علیه السلام :سبب تباه شدن دین ، هوس است .

امام علی علیه السلام :سبب تباهی خِرد ، دنیا دوستی است .

امام علی علیه السلام :سبب زیاد شدن نعمت ، شکرگزاری است .

امام علی علیه السلام :سبب از کف رفتن نعمتها ، کفران است .

امام علی علیه السلام :سبب محبّت ، خوشرویی است .

امام علی علیه السلام :سبب اصلاح نفس ، پارسایی است .

امام علی علیه السلام :سبب از بین رفتن ورع ، طمع است .

امام علی علیه السلام :سبب ویرانی ، سوءِ تدبیر است .

امام علی علیه السلام :خداوند بندگان خود را با انواع سختیها می آزماید و از طریق سختگیریهای گوناگون آنان را به عبادت و پرستش وا می دارد و به انواع ناملایمات و امور ناخوشایند گرفتارشان می سازد، تا غرور را از دلهای آنان بیرون برد و افتادگی را در جانهایشان بنشاند، و نیز تا آن [آزمایشها و سختیها] را، درهایی گشاده به سوی فضل و احسان خویش و اسبابِ آسان برای [رسیدن آنان به ]گذشت و بخشایش خود قرار دهد .

امام صادق علیه السلام :خداوند ابا دارد از این که چیزها (امور) را جز از طریق اسباب فراهم آورد . از این رو ، برای هر چیزی ، سببی قرار داده، و برای هر سبب ، بیانی، و برای هر بیان ، دانشی، و برای هر دانشی ، دری . گویا هر که آن در را شناخت ، علم را فهمید و هر کس آن را نشناخت ، جاهل ماند . آن در، همان رسول خدا صلی الله علیه و آله و ما هستیم .

ص :183


1- غرر الحکم : 5541 .
2- غرر الحکم : 5539 .
3- غرر الحکم : 5540 .
4- غرر الحکم : 5542 .
5- غرر الحکم : 5543 .
6- غرر الحکم : 5544 .
7- غرر الحکم : 5545 .
8- غرر الحکم : 5546 .
9- غرر الحکم : 5547 .
10- غرر الحکم : 5548 .
11- غرر الحکم : 5549 .
12- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
13- الکافی : 1/183/7.

1719 - أوثَقُ الأسبابِ
1719 - محکمترین سبب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصایاهُ لاِبنِهِ الحسنِ علیه السلام _: فَإنّی اُوصِیکَ بِتَقوَی اللّهِ _ أیْ بُنَیَّ _ و لُزومِ أمرِهِ ، و عِمارَةِ قَلبِکَ بِذِکرِهِ ، و الاعتِصامِ بِحَبلِهِ ، و أیُّ سَبَبٍ أوثَقُ مِن سَبَبٍ بَینَکَ و بَینَ اللّهِ إن أنتَ أخَذتَ بهِ . (1)

عنه علیه السلام :الطّاعَةُ للّهِِ أقوی سَبَبٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ لَم یَعِظ أحَدا بِمِثلِ هذا القرآنِ ، فإنّهُ حَبلُ اللّهِ المَتِینُ ، و سَبَبُهُ الأمِینُ . (3)

(4)

1719

محکمترین سبب

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : تو را ای فرزندم سفارش می کنم به تقوای خدا و پایبندی به فرمان او و آباد کردن دلت به یاد او و چنگ زدن به ریسمان او . و چه ریسمانی برای گرفتن ، محکمتر از ریسمانی است که میان تو و خداست . . . ؟

امام علی علیه السلام :اطاعت از خداوند، محکمترین ریسمان است .

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان هیچ کس را به اندرزی چون این قرآن موعظه نکرد ؛ زیرا قرآن ، طناب محکم خداوند ، و ریسمان قابل اعتماد اوست .

ص :184


1- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
2- غرر الحکم : 1401.
3- نهج البلاغة : الخطبة 176.
4- (انظر) العلم : باب 2799. التقوی : باب 4102.

216 - السبّ

216 - ناسزاگویی
اشاره

(1)

(2)

ص :185


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 605 _ 608 ، 840 _ 842 «السَّبّ». وسائل الشیعة : 8 / 610 باب 158 «تحریم سبّ المؤمن». بحار الأنوار : 75 / 147 باب 57 «من أخاف مؤمنا ......... أو سبّه».
2- انظر : الحدود : باب 752 . عنوان 407 «الفحش» ، 473 «اللعن».

1720 - سِبابُ المُؤمنِ

1720 - ناسزا گویی به مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سِبابُ المؤمِنِ فُسوقٌ ، و قِتالُهُ کُفرٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سابُّ المُؤمِنِ کالمُشرِفِ علی الهَلَکَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سِبابُ المؤمِنِ فُسوقٌ ، و قِتالُهُ کُفرٌ ، و أکلُ لَحمِهِ مِن مَعصیَةِ اللّهِ . (3)

1720

ناسزا گویی به مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ناسزاگویی به مؤمن، فسق است و جنگیدن با او، کفر .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ناسزا گویِ به مؤمن همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ناسزا گفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از وی) معصیت خداست .

1721 - النَّهیُ عنِ سَبِّ الأصنامِ وَالشَّیطانِ
1721 - نهی از ناسزا گفتن به بتها و شیطان

الکتاب :

وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوا بِغَیرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَسُبُّوا الشَّیطانَ و تَعَوَّذُوا بِاللّهِ مِن شَرِّهِ . (5)

1721

نهی از ناسزا گفتن به بتها و شیطان

قرآن :

«به کسانی که جز خدا را می خوانند (می پرستند) ناسزا مگویید که [در این صورت] آنها نیز از روی دشمنی و نادانی به خدا ناسزا می گویند . بدین سان برای هر امّتی کردارشان را بیاراستیم و عاقبت ، بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و از اعمالی که می کرده اند خبرشان می دهد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به شیطان ناسزا مگویید ، بلکه از شرّ آن به خدا پناه برید .

ص :186


1- کنز العمّال : 8094 .
2- کنز العمّال : 8093 .
3- بحار الأنوار : 75/148/6.
4- الأنعام : 108.
5- کنز العمّال : 2120 .

1722 - النَّهیُ عَن سَبِّ النّاسِ
1722 - نهی از ناسزاگویی به مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَسُبُّوا الناسَ فَتَکتَسِبُوا العَداوةَ بَینَهُم . (1)

نهج البلاغة :قالَ الإمامُ علیٌّ علیه السلام _ لَمّا سَمِعَ قَوما مِن أصحابِهِ یَسُبُّونَ أهلَ الشّامِ _ : إنّی أکرَهُ لَکُم أن تَکُونُوا سَبّابِینَ ، و لکِنَّکُم لو وَصَفتُم أعمالَهُم و ذَکَرتُم حالَهُم ، کانَ أصوَبَ فی القَولِ و أبلَغَ فی العُذرِ ، و قُلتُم مَکانَ سَبِّکُم إیّاهُم : اَللّهُمَّ احقُنْ دِماءَنا و دَماءَهُم . (2) و فِی نَقْلٍ : کَرِهتُ لَکُم أن تَکُونُوا لَعّانِینَ شَتّامِینَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِقَنْبرٍ و قد رامَ أن یَشتِمَ شاتِمَهُ _: مَهْلاً یا قَنبرُ ! دَعْ شاتِمَکَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ و تُسخِطُ الشَّیطانَ و تُعاقِبُ عَدُوَّکَ ، فَوَالذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَی المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ ، و لا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ ، و لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ . (4)

1722

نهی از ناسزاگویی به مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به مردم ناسزا مگویید که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می کنید .

نهج البلاغة : امام علی علیه السلام آنگاه که شنید گروهی از یارانش به شامیان ناسزا می گویند فرمود : من خوش ندارم که شما ناسزا گو باشید، بلکه اگر اعمال و رفتار و موقعیت [باطل] آنها را خاطرنشان کنید ، مؤثّرتر و در بیان عذر و حجّت رساتر و قانع کننده تر باشد . به جای ناسزا گفتن به آنها ، بگویید : خدایا! خونهای ما و آنان را حفظ کن .

در نقلی دیگر آمده است :نهج البلاغة : امام علی علیه السلام آنگاه که شنید گروهی از یارانش به شامیان ناسزا می گویند فرمود : من خوش ندارم که شما ناسزا گو باشید، بلکه اگر اعمال و رفتار و موقعیت [باطل] آنها را خاطرنشان کنید ، مؤثّرتر و در بیان عذر و حجّت رساتر و قانع کننده تر باشد . به جای ناسزا گفتن به آنها ، بگویید : خدایا! خونهای ما و آنان را حفظ کن .

در نقلی دیگر آمده است : من خوش ندارم که شما لعنتگر و دشنام گو باشید .

امام علی علیه السلام_ به قنبر ، که خواست به کسی که بدو ناسزا گفته بود ناسزا گوید _فرمود : آرام باش قنبر! دشنام گویِ خود را خوار و سرشکسته بگذار، تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی . قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید ، مؤمن، پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربه ای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق به چیزی مانند سکوت در مقابل او مجازات نشد .

ص :187


1- الکافی : 2/360/3.
2- نهج البلاغة : الخطبة 206 .
3- شرح نهج البلاغة : 3/181 ، انظر تمام الکلام.
4- الأمالی للمفید : 118/2.

1723 - النَّهیُ عَن سَبِّ الأشیاءِ
1723 - نهی از ناسزا گفتن به اشیاء

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَسُبُّوا الرِّیاحَ فإنّها مَأمُورَةٌ ، و لا تَسُبُّوا الجِبالَ و لا السّاعاتِ و لا الأیّامَ و لا اللَّیالِیَ فَتَأثَمُوا و تَرجِعَ علَیکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَسُبُّوا الرِّیحَ ؛ فإنّها مِن رَوْحِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَسُبُّوا الدَّهرَ ، فإنَّ اللّهَ یقولُ: أنا الدَّهرُ ، لیَ اللَّیلُ اُجِدُّهُ و اُبلِیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَسُبُّوا الدَّهرَ ؛ فإنَّ اللّهَ هو الدهرُ . (4)

1724

نهی از ناسزاگویی به یکدیگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه دو نفر به یکدیگر ناسزا بگویند، گناهش به گردن آغاز کننده آن است، مگر آن که ستمدیده از حدّ خود تجاوز کند .

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : از بزرگترین گناهان این است که آدمی پدر و مادر خود را دشنام دهد . عرض شد :

چگونه کسی پدر و مادر خود را دشنام می دهد؟ فرمود : کس دیگری را دشنام می دهد و او متقابلاً به پدر و مادر وی ناسزا می گوید .

1724 - النَّهیُ عَنِ التَّسابِّ
1724 - نهی از ناسزاگویی به یکدیگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُتَسابّانِ ما قالا فَعَلی البادِی حتّی یَعتَدِیَ المَظلومُ . (5)

بحار الأنوار عن رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله :مِن أکبَرِ الکبائرِ أن یَسُبَّ الرجُلُ والِدَیهِ ، قیلَ : و کیفَ یَسُبُّ والِدَیهِ ؟ ! قالَ : یَسُبُّ الرجُلَ فَیَسُبُّ أباهُ و اُمَّهُ . (6)

1723

نهی از ناسزا گفتن به اشیاء

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به بادها ناسزا مگویید که آنها [از جانب خداوند] مأمورند، و کوهها و ساعتها و لحظات و روزها و شبها را ناسزا نگویید که گنهکار می شوید و به خودتان بر می گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :باد را ناسزا مگویید ؛ زیرا آن از رحمت خداست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به روزگار ناسزا مگویید؛ زیرا خداوند می فرماید : روزگار من هستم . شب از من است و من آن را نو می کنم و کهنه می گردانم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به روزگار ناسزا مگویید ؛ زیرا خداوند همان [خالق] روزگار است . (7)

ص :188


1- علل الشرائع : 577/1.
2- کنز العمّال : 8109 .
3- کنز العمّال : 8141 .
4- الإیضاح : 9 .
5- تنبیه الخواطر : 1/111.
6- بحار الأنوار : 74/46/6 .
7- منظور این است که منشأ کارهایی که به دهر نسبت داده می شود، خداوند است و بنا بر این، ناسزاگویی به دهر، به خداوند باز می گردد.

تنبیه الخواطر عن عیاضِ بنِ حمّاد :قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، صَلَّی اللّهُ علَیکَ ، الرَّجُلُ مِن قَومی یَسُبُّنی و هُو دُونی فهَل عَلَیَّ بَأسٌ أن أنتَصِرَ مِنهُ ؟ فقالَ : المُتَسابّانِ شَیطانانِ یَتَعاوَیانِ و یَتَهاتَرانِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما تَسابَّ اثنانِ إلاّ غَلَبَ ألأَمُهُما . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا رَأی رَجُلَینِ یَتَسابّانِ _: البادِی أظلَمُ ، و وِزرُهُ و وِزرُ صاحِبِهِ علَیهِ ما لَم یَعتَدِ المَظلومُ . (3)

عنه علیه السلام :ما تَسابَّ اثنانِ إلاّ انحَطَّ الأعلی إلی مَرتَبةِ الأسفَلِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی رَجُلَینِ یَتَسابّانِ _: البادِی مِنهُما أظلَمُ ، و وِزرُهُ و وِزرُ صاحِبِهِ علَیهِ ما لَم یَعتَذِرْ إلی المَظلومِ . (5)

1725 - جَزاءُ مَن سَبَّ الأنبِیاءَ وَالأوصِیاءَ
1725 - کیفر کسی که انبیا و اوصیا را دشنام دهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَبَّ نَبیّا مِنَ الأنبیاءِ فاقتُلُوهُ ، و مَن سَبَّ وَصِیّا فقد سَبَّ نبیّا . (6)

تنبیه الخواطر به نقل از عیاض بن حمّاد :عرض کردم : ای رسول خدا! درود خدا بر تو باد ، مردی از قوم و قبیله من که از من دون پایه تر است، به من ناسزا می گوید ، آیا اشکال دارد من هم به تلافی این کار، او را دشنام دهم؟ پیامبر فرمود : دو کس که یکدیگر را ناسزا گویند، دو شیطانند که به یکدیگر پارس می کنند و به جان هم می افتند .

امام علی علیه السلام :هیچ دو نفری یکدیگر را ناسزا نگفتند مگر آن که پست ترینشان چیره گشت .

امام کاظم علیه السلام_ آن گاه که دو مرد را دید که به یکدیگر ناسزا می گویند _فرمود : آغاز کننده ستمکارتر است و گناه طرف مقابل نیز به گردن اوست ، تا زمانی که ستمدیده زیاده روی نکند .

امام کاظم علیه السلام :هیچ گاه دو نفر به یکدیگر ناسزا نگفتند مگر این که آن یک که برتر است به مرتبه آن که فروتر است سقوط کرد .

امام کاظم علیه السلام_ درباره دو نفر که به یکدیگر ناسزا بگویند _فرمود : آن که آغاز کرده ستمکارتر است و تا زمانی که از ستمدیده پوزش نخواهد ، گناه او نیز به گردن وی باشد .

1725

کیفر کسی که انبیا و اوصیا را دشنام دهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که یکی از پیامبران را دشنام دهد ، او را بکشید ، و هرکه یکی از اوصیا[ی آنان ]را دشنام گوید بی گمان یکی از پیامبران را دشنام داده باشد .

ص :189


1- . تنبیه الخواطر : 1/111.
2- غرر الحکم : 9602.
3- . تحف العقول : 412.
4- أعلام الدین : 305.
5- . الکافی : 2/360/4.
6- الأمالی للطوسی : 365 / 769.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَمَّن شَتَمَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: یَقتُلُهُ الأدنی فَالأدنی قَبْلَ أن یَرفَعَهُ إلی الإمامِ. (1)

(2)

1726 - سَبُّ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام
1726 - ناسزا گویی به علی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَتُدعَونَ إلی سَبّی فَسُبُّونی و تُدعَونَ إلی البَراءَةِ مِنّی فَمُدُّوا الرِّقابَ فإنّی علی الفِطرَةِ . (3)

عنه علیه السلام :ألا و إنَّهُ سَیَأمُرُکُم بِسَبّی و البَراءَةِ مِنّی فأمّا السَّبُّ فَسُبُّونی فإنّهُ لِی زَکاةٌ و لَکُم نَجاةٌ . (4)

عنه علیه السلام :ألا إنّکُم مُعْرَضُونَ علی لَعْنی و دُعایَ کذّابا فَمَن لَعَنَنی کارِها مُکرَها یَعلَمُ اللّهُ أنّهُ کانَ مُکرَها وَرَدْتُ أنا و هو عَلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله مَعا ، و مَن أمسَکَ لِسانَهُ فلَم یَلْعَنّی سَبَقَنی کَرَمیَةِ سَهْمٍ أو لَمْحَةٍ بِالبَصَرِ ، و مَن لَعَنَنی مُنشَرِحا صَدرُهُ بِلَعْنی فلا حِجابَ بَینَهُ و بینَ اللّهِ و لا حُجَّةَ لَهُ عِندَ محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حکم کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله را ناسزا گوید _فرمود : نزدیکترین کس به او می تواند پیش از آن که برای محاکمه نزد امام برده شود ، وی را بکشد .

1726

ناسزا گویی به علی علیه السلام

امام علی علیه السلام :بزودی از شما خواسته خواهد شد که مرا ناسزا گویید ، [عیبی ندارد ]ناسزا بگویید . و از شما خواسته خواهد شد که از من بیزاری جویید ، گردن به تیغ بسپارید [اما این کار را نکنید]؛ زیرا من بر سرشت اسلامم .

امام علی علیه السلام :بدانید که بزودی [معاویه] به شما دستور خواهد داد تا مرا ناسزا گویید و از من بیزاری جویید ؛ اما ناسزا [عیبی ندارد]بگویید؛ زیرا ناسزا گفتن به من، موجب تزکیه من و باعث نجات [جان ]شماست .

امام علی علیه السلام :بدانید که شما را وادار خواهند کرد تا بر من لعنت فرستید و دروغ گویم خوانید . هرکه از روی بی میلی و اجبار مرا لعن و نفرین کند و خدا بداند که به اجبار این کار را کرده است من و او با هم بر محمّد صلی الله علیه و آله وارد شویم. و هرکه زبانش را نگه دارد و نفرینم نکند ، پیش از من ، به سرعت تیر یا چشم به هم زدنی ، بر پیامبر وارد شود. و هرکه با اختیار و میل بر من لعن و نفرین فرستد، میان او و خداوند پرده ای [نگهدارنده از عذاب الهی ]نباشد و حجّت و بهانه ای به پیشگاه محمّد صلی الله علیه و آله ندارد .

ص :190


1- الکافی : 7/259/21.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 458 باب 25 و ص 461 باب 27.
3- الأمالی للطوسی : 210/362 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 57 .
5- الأمالی للمفید: 120/4.

کنز العمّال :جاء رَجُلٌ بِرِجالٍ إلی عَلِیٍّ فقالَ : إنّی رَأیتُ هؤلاءِ یَتَوَعَّدُونَکَ فَفَرُّوا و أخَذتُ هذا، قالَ: أ فَأقتُلُ مَن لم یَقتُلْنی ؟! قالَ : إنَّهُ سَبَّکَ ، قالَ : سُبَّهُ أو دَعْ . (1)

شرح نهج البلاغة :رُوِیَ أنّهُ [علیّا] علیه السلام کانَ جالِسا فی أصحابِهِ ، فَمَرَّت بِهِمُ امرأةٌ جَمیلَةٌ ، فَرَمَقَها القَومُ بأبصارِهِم ، فقالَ علیه السلام :

إنّ أبصارَ هذهِ الفُحولِ طَوامِحُ ، و إنَّ ذلکَ سَبَبُ هِبابِها ، فإذا نَظَرَ أحَدُکُم إلی امرأةٍ تُعجِبُهُ فَلیُلامِسْ (فَلْیَلمِسْ) أهلَهُ ، فإنّما هِی امرأةٌ کَامرَأتِهِ.

فقالَ رجلٌ مِنَ الخَوارِجِ : قاتَلَهُ اللّهُ کافِرا ما أفقَهَهُ ! ، فَوَثَبَ القَومُ لِیَقتُلُوهُ ، فقالَ علیه السلام :

رُوَیداً، إنّما هُو سَبٌّ بِسَبٍّ ، أو عَفوٌ عن ذَنبٍ (2) . (3)

کنز العمّال :مردی یک نفر را به خدمت علی علیه السلام آورد و عرض کرد : دیدم که این عدّه از دوزخی بودن تو سخن می گویند، همگی فرار کردند، اما من این یکی را گرفتم . علی علیه السلام فرمود : آیا کسی را بکشم که مرا نکشته است؟ مرد عرض کرد : او تو را دشنام می داد . علی علیه السلام فرمود : تو هم او را دشنام ده یا رهایش کن .

شرح نهج البلاغة :روایت شده که امام علی علیه السلام با اصحاب خود نشسته بود که زنی زیبا روی از کنارشان گذشت . چشمهای همه به او خیره گشت ، حضرت فرمود : چشمهای این نرینِگان ، حریصانه می نگرد و این نگریستن مایه تحریک آنان است . هرگاه یکی از شما زنی را دید و از او خوشش آمد ، با زن خود آمیزش کند ؛ زیرا که او نیز زنی همانند زن خود اوست . یکی از خوارج گفت : خدا این کافر را بکشد ، چقدر می فهمد! اصحاب حضرت از جا پریدند که او را بکشند ، امام علیه السلام فرمود : آرام باشید ، جواب دشنام ، دشنام است یا چشم پوشی از گناه . (4)

ص :191


1- کنز العمّال : 31616.
2- نهج البلاغة : الحکمة 420.
3- قال ابن أبی الحدید : إنّ معاویة کان یقول فی آخر خطبة الجمعة : اللّهمّ إنّ أبا تراب ألحد فی دینک ، و صدّ عن سبیلک فالعنه لعنا وبیلا و عذّبه عذابا ألیما، و کتب بذلک إلی الآفاق فکانت هذه الکلمات یشار بها علی المنابر إلی خلافة عمر بن عبد العزیز (شرح نهج البلاغة : 4/56) .
4- ابن ابی الحدید می نویسد : معاویه در آخر خطبه نماز جمعه می گفت : خدایا! ابو تراب از دین تو برگشت و از راه تو منحرف شد ، پس او را سخت لعنت کن و به عذابی دردناک گرفتارش ساز . او بخشنامه کرد که این جملات را در سراسر جهان اسلام بگویند. از آن پس، تا زمان خلافت عمر بن عبد العزیز آن را بر فراز منبرها می گفتند .

ص :192

217 - التسبیح

217 - تسبیح
اشاره

(1)

ص :193


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 93 / 175 باب 3 «التسبیح و فضله و معناه». کنز العمّال : 1 / 459 «فی التسبیح».

1727 - تَفسیرُ سُبحانَ اللَّهِ
1727 - معنای سبحان اللَّه

الکتاب :

سُبْحانَ اللّهِ عَمَّا یَصِفُونَ». (1)

سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ العِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ طَلحةُ بنُ عُبیدِ اللّهِ عن تفسیرِ «سبحانَ اللّهِ» _: هُو تَنزیهُ اللّهِ مِن کلِّ سُوءٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن تفسیرِ «سبحانَ اللّهِ» _: هُو تَعظیمُ جَلالِ اللّهِ عزّ و جلّ و تَنزِیهُهُ عمّا قالَ فیهِ کُلُّ مُشرِکٍ ، فإذا قالَهُ العَبدُ صَلّی علَیهِ کُلُّ مَلَکٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قَولِ اللّهِ عزّ و جلّ: «سُبحانَ اللّهِ » _: تَنزیهٌ . (5)

1727

معنای سبحان اللّه

قرآن :

«پاک و منزّه است خدا از آنچه در وصف او می گویند».

«پاک و منزّه است پروردگار تو ، خداوندگار عزّت ، از آنچه در وصف او می گویند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال طلحة بن عبید اللّه از معنای سبحان اللّه _فرمود : آن ، منزّه دانستن خداوند است از هر ناشایست .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای سبحان اللّه _فرمود : آن بزرگداشت مقام بلند خداوند عزّ و جلّ و منزّه کردن اوست از هر آنچه مشرکان درباره اش می گویند . هرگاه بنده این جمله را بگوید ، هر فرشته ای بر او درود فرستد .

امام صادق علیه السلام_ آن گاه که درباره این سخن خداوند عزّ و جلّ : «سبحان اللّه » سؤال شد _فرمود : به معنای پاک و منزّه دانستن اوست .

ص :194


1- الصافّات : 159 .
2- الصافّات : 180 .
3- الدرّ المنثور : 1/269.
4- معانی الأخبار : 10/3 .
5- معانی الأخبار : 9/2 .

1728 - تَسبیحُ الأشیاءِ
1728 - تسبیح گویی اشیاء

الکتاب :

تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِن مِّن شَیءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِن لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلِیما غَفُورا». (1)

وَ یُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمْدِهِ وَ المَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَن یَشَاءُ وَ هُمْ یُجادِلُونَ فِی اللّهِ وَ هُوَ شَدِیدُ المِحالِ». (2)

فَفَهَّمْناهَا سُلَیمانَ وَ کُلاًّ آتَیْنَا حُکْما وَ عِلْما وَ سَخَّرْناَ مَعَ داوُدَ الجِبالَ یُسَبِّحْنَ و الطَّیرَ وَ کُنَّا فاعِلِینَ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأ بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ مُوقِنا سَبَّحَتْ مَعهُ الجِبالُ ، إلاّ أنَّهُ لا یَسمَعُ ذلکَ مِنها. (4)

الصحیفة السجادیّة الجامعة عن سعیدِ بنِ المسیَّب عن علیِّ بنِ الحسینِ علیهما السلام:أنّهُ نَزَلَ فی بعضِ المَنازِلِ، فَصَلّی رَکعَتینِ وَ سَبَّحَ فی سُجُودِهِ، فلَم یَبقَ شَجَرٌ و لا مَدَرٌ إلاّ سَبَّحَ مَعهُ . (5)

1728

تسبیح گویی اشیاء

قرآن :

«آسمانهای هفتگانه و زمین و هرکه در آنهاست او را تسبیح می گویند . هیچ چیز نیست مگر آن که به ستایش او تسبیح گوست ولی شما تسبیح گویی آنان را نمی فهمید . همانا او بردبار آمرزنده است» .

«رعد به ستایش او تسبیح گوید و فرشتگان از بیم او . صاعقه ها را فرستد و هرکه را خواهد دچار آن کند . با این حال آنان درباره خدا مجادله می کنند و او سخت کیفر است» .

«و آن [داوری] را به سلیمان فهماندیم و هر یک [از آن دو ]را حُکم و دانش دادیم . و کوهها را با پرندگان رام داوود کردیم که تسبیح می گفتند و ما کننده[ی این کار ]بودیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از روی یقین ، بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید، کوهها همصدا با او تسبیح گویند ، اما او تسبیح آنها را نمی شنود .

الصحیفة السجادیّة الجامعة به نقل از سعید بن مسیّب :امام زین العابدین علیه السلام در یکی از منازل سفر پیاده شد و دو رکعت نماز گزارد و در سجده خود تسبیح گفت و هیچ درخت و کلوخی نبود مگر اینکه همصدا با او تسبیح می گفت .

ص :195


1- الإسراء : 44.
2- الرعد : 13 .
3- الأنبیاء : 79 .
4- الدرّ المنثور : 1/26.
5- الصحیفة السجّادیّة الجامعة : الدعاء 4 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فیما سَألَهُ زُرارةُ عن قَولِ اللّهِ: «و إنْ مِنْ شَیْءٍ ......... » _: إنّا نَری أنَّ تَنَقُّضَ الحِیطانِ تَسبیحُها . (1)

عنه علیه السلام :أ ما سَمِعتَ خُشُبَ البَیتِ تَنَقَّضُ ؟ و ذلکَ تَسبیحُهُ ، فسُبحانَ اللّهِ علی کُلِّ حالٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و إنْ مِنْ شیْءٍ ......... » _: نَقْضُ الجُدُرِ تَسبِیحُها . (3)

عنه علیه السلام :کانَ [داوود علیه السلام ] إذا قَرَأ الزَّبورَ لا یَبقی جَبَلٌ و لا حَجَرٌ و لا طائرٌ إلاّ جاوَبَتْهُ . (4)

تفسیر القمی_ فی تفسیر قولِهِ تعالی: «و إنْ مِنْ شَیْءٍ ......... » _: فَحَرَکَةُ کُلِّ شَیءٍ تَسبیحٌ للّهِِ عزّ و جلّ . (5)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به پرسش زراره از آیه «و هیچ چیز نیست مگر آن که . . .» _فرمود : ما ، در هم شکستن دیوارها را تسبیح گویی آنها می دانیم .

امام باقر علیه السلام :آیا صدای در هم شکسته شدن چوبهای خانه را نمی شنوی؟ این، همان تسبیح اوست . پس ، در همه حال پاک و منزّه است خدا .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و هیچ چیز نیست مگر آن که . . .» _فرمود : در هم شکستن دیوارها ، تسبیح گویی آنهاست .

امام صادق علیه السلام :داوود علیه السلام هر گاه زبور را تلاوت می کرد ، هیچ کوه و سنگ و مرغی نبود، مگر این که با او هم آواز می شد .

تفسیر قمی_ ذیل آیه «و هیچ چیز نیست مگر آن که . . .» _: جنبیدن هر چیزی ، تسبیح خداوند عزّ و جلّ است .

ص :196


1- بحار الأنوار : 60 /177/5 .
2- بحار الأنوار : 60 /177/6 .
3- المحاسن : 2/462/2597.
4- کمال الدین : 524/6 .
5- تفسیر القمی : 2 / 20 .

218 - التسابق

218 - مسابقه
اشاره

(1)

(2)

ص :197


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 189 باب 4 . وسائل الشیعة : 13 / 345 «السَّبق و الرِّمایة». کنز العمّال : 4 / 344 _ 361 و ص 463 «المسابقة».
2- انظر : عنوان 196 «الرمایة» .

1729 - التَّسابُقُ
1729 - مسابقه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا سَبْقَ إلاّ فی خُفٍّ أو حافِرٍ أو نَصْلٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الأرضَ سَتُفتَحُ لَکُم و تُکفَونَ الدنیا فلا یَعجِزْ أحَدُکُم أن یَلهُوَ بِأسهُمِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :دَخَلَ النبیُّ صلی الله علیه و آله ذاتَ لیلَةٍ بیتَ فاطمةَ علیها السلام و مَعهُ الحسنُ و الحسینُ علیهما السلام فقالَ لَهُما النبیُّ صلی الله علیه و آله : قُوما فاصْطَرِعا ، فَقاما لِیَصطَرِعا ......... الحدیث . (3)

عنه علیه السلام :لَیسَ شیءٌ تَحضُرُهُ الملائکةُ إلاّ الرِّهانُ و ملاعَبَةُ الرَّجُلِ أهلَهُ . (4)

1729

مسابقه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسابقه دادن جز در سه مورد روا نیست : در شتر سواری ، یا اسب دوانی، یا تیراندازی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی زمین برای شما فتح خواهد شد و دنیا در اختیارتان قرار خواهد گرفت؛ پس، هیچ یک از شما از بازی کردن با تیرهایش (تمرینات رزمی) خسته و مانده نشود .

امام صادق علیه السلام :شبی پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه فاطمه علیها السلام رفت و حسن و حسین علیهما السلام با او بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله به آن دو فرمود : برخیزید و کشتی بگیرید . آن دو برخاستند و به کشتی گرفتن پرداختند ......... .

امام صادق علیه السلام :هیچ کاری نیست که فرشتگان در هنگام انجام آن حضور به هم رسانند ، مگر مسابقه اسب دوانی و شوخی کردن مرد با همسرش .

1730 - استِباقُ الخَیراتِ
1730 - مسابقه دادن در خوبیها

الکتاب :

سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الفَضْلِ العَظیمِ». (5)

1730

مسابقه دادن در خوبیها

قرآن :

«به سوی آمرزش پروردگار خود و نیز بهشتی با هم مسابقه بدهید که پهنای آن به پهنای آسمان و زمین است و برای کسانی آماده شده که به خدا و پیامبران او ایمان آورده اند . این فضل خداست که به هرکه

خواهد می دهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است» .

ص :198


1- کنز العمّال : 10818 .
2- کنز العمّال : 10830 .
3- بحار الأنوار : 103/189/1.
4- الکافی : 5/49/10.
5- الحدید : 21.

وَ لِکُلٍّ وجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعا إِنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ». (1)

وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الکِتَابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقا لِّما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الکِتابِ وَ مُهَیْمِنا عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا وَ لَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتاکُمْ فاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعا فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ». (2)

الحدیث :

الدرّ المنثور عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ یَومَ بدرٍ _: قُومُوا إلی جَنَّةٍ عَرضُها السماواتُ و الأرضُ ، فقالَ عُمیرُ بنُ الحمامِ الأنصاریُّ : یا رسولَ اللّهِ ، جَنَّةٌ عَرضُها السماواتُ و الأرضُ ؟ ! قالَ : نَعَم ، قالَ : بَخٍ بَخٍ ......... ! ، لا و اللّهِ یا رسولَ اللّهِ لا بُدَّ أن أکونَ مِن أهلِها ، قالَ : فإنّک مِن أهلِها ، فَأخرَجَ تُمَیراتٍ مِن قَرنِهِ فَجَعَلَ یَأکُلُ مِنهُنَّ، ثُمّ قالَ : لئن حَیِیتُ حتّی آکُلَ تَمَراتِی هذِه إنّها لَحیاةٌ طَویلَةٌ ، فَرَمی بما کانَ مَعهُ مِن التَّمرِ ثُمّ قاتَلَهُم حتّی قُتِلَ . (3)

«هر گروهی را جهتی است که به سوی آن رو می کند . پس به کارهای خوب سبقت گیرید . هر کجا باشید خدا همه تان را می آورد که خدا بر هر کاری تواناست» .

«ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم که تصدیقگر و حاکم کتابهای پیش از خود و حاکم بر آنها است . پس میان آنان (یهود) طبق آنچه خدا نازل کرده است حکم کن و به جای حکم حق که بر تو نازل شده، از هوسهای آنان پیروی مکن . هر گروه از شما را آیین و روشی مقرّر کرده ایم . اگر خدا می خواست هر آینه شما را یک امّت کرده بود ولی [نکرد]تا درباره آنچه به شما داده بیازمایدتان . به سوی کارهای خوب سبقت گیرید که بازگشت همگی تان به سوی خداست . و او شما را از [حقیقت ]چیزهایی که در آنها اختلاف می کرده اید ، خبر می دهد» .

حدیث :

الدرّ المنثور :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز بدر فرمود : به سوی بهشتی پیش روید که پهنای آن آسمانها و زمین است. عمیر بن حمام انصاری عرض کرد : ای رسول خدا! بهشتی که پهنای آن آسمانها و زمین است؟! فرمود : آری ؛ عرض کرد : به به . . .! به خدا قسم ، ای رسول خدا! من باید از اهل این بهشت باشم . حضرت فرمود : تو از بهشتیان هستی . او چند دانه خرمای ریز از زیر کاکل خود در آورد و شروع به خوردن آنها کرد و گفت : اگر آنقدر زنده بمانم که خرماهایم را بخورم عمر زیادی کرده ام . سپس خرماها را دور انداخت و با دشمن جنگید تا کشته شد .

ص :199


1- البقرة : 148.
2- المائدة : 48 .
3- الدرّ المنثور : 2/315.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ الدنیا أدبَرَتْ و آذَنَتْ بوَداعٍ ، و إنّ الآخِرَةَ قد أقبَلَتْ و أشرَفَتْ بِاطِّلاعٍ ، ألا و إنّ الیَومَ المِضمارُ ، و غَدا السِّباقُ ، و السَّبَقَةَ الجَنَّةُ ، و الغایَةَ النارُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ الإسلامِ _: مُتَنافَسُ السَّبَقَةِ ، شَریفُ الفُرسانِ ، التَّصدیقُ مِنهاجُهُ ، و الصالِحاتُ مَنارُهُ ، و المَوتُ غایَتُهُ ، و الدنیا مِضمارُهُ ، و القِیامَةُ حَلْبَتُهُ ، و الجَنَّةُ سَبَقَتُهُ . (2)

عنه علیه السلام :فَسابِقُوا _ رَحِمَکُمُ اللّهُ _ إلی مَنازِلِکُمُ التی اُمِرتُم أن تَعمُرُوها ، و التی رَغِبتُم فیها ، و دُعِیتُم إلَیها. (3)

(4)

امام علی علیه السلام :همانا دنیا پشت کرده و بانگ وداع برداشته و آخرت روی آورده و بناگاه رخ می نماید . بدانید که امروز روز تمرین و آماده شدن است و فردا روز مسابقه ، و هدف ، بهشت است و فرجام [عقب ماندگان در این مسابقه ]دوزخ .

امام علی علیه السلام_ در توصیف اسلام _فرمود : جایزه مسابقه اش ، ارزش رقابت را دارد ، سوار کارانش شریف و بزرگوارند ، مسیرش ، تصدیق و نشانه اش ، کارهای شایسته و خطّ پایانش مرگ است . دنیا ، میدان تمرین و کسب آمادگیِ آن است و قیامت، محلّ گرد آمدن مسابقه دهندگان و بهشت ، جایزه آن .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر شما! پیشی گیرید به سوی منازلی که دستور دارید آنها را آباد کنید و به آنها ترغیب گشته اید و به سویشان فرا خوانده شده اید .

ص :200


1- نهج البلاغة : الخطبة 28 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 106.
3- نهج البلاغة : الخطبة 188 .
4- (انظر) الخیر : باب 1173. العجلة : باب 2499 ، 2500. الحرص : باب 804 .

219 - السبیل

219 - راه
اشاره

(1)

ص :201


1- انظر : عنوان 294 «الصراط» ، الإمامة العامّة : باب 142.

1731 - سَبیلُ اللَّهِ
1731 - راه خدا

الکتاب :

وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَ لاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ المُعْتَدِینَ». (1)

وَ أَنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لاَ تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُحْسِنِینَ». (2)

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا و الَّذِینَ هَاجَرُوا و جَاهَدُوا فِی سَبیلِ اللّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّهِ و اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ». (3)

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». (4)

الحدیث :

صحیح مسلم :إنّ رجُلاً أعرابیّا أتَی النبیَّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، الرَّجُلُ یُقاتِلُ لِلمَغنَمِ ، و الرجُلُ یُقاتِلُ لِیُذکَرَ ، و الرَّجُلُ یُقاتِلُ لِیُری مَکانُهُ ، فَمَن فِی سَبیلِ اللّهِ ؟ فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن قاتَلَ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللّهِ أعلی فهُو فی سَبیلِ اللّهِ . (5)

1731

راه خدا

قرآن :

«در راه خدا با آنان که با شما می جنگند بجنگید و تعدّی مکنید که خدا تعدّی کنندگان را دوست ندارد» .

«و در راه خدا انفاق کنید و با دستان خود خویشتن را به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد» .

«کسانی که ایمان آوردند و کسانی که هجرت کردند و در راه خدا جنگیدند همانان به رحمت خدا امیدوارند و خدا آمرزنده و مهربان است» .

«و کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند» .

حدیث :

صحیح مسلم :عربی بیابان نشین خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! مردی برای غنیمت می جنگد و مردی برای نام آوری و مردی برای خود نمایی ، کدام یک در راه خدا [جنگیده] است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که برای اعلای کلمه حق بجنگد اوست که در راه خدا [جنگیده ]است .

ص :202


1- البقرة : 190 .
2- البقرة : 195 .
3- البقرة : 218 .
4- آل عمران : 169.
5- صحیح مسلم : 3/1513/149 انظر صحیح مسلم : 3/1512 باب 42.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ یَومَ الغَدیرِ _: إعلَمُوا أیّها المؤمنونَ أنَّ اللّهَ عزّ و جلّ قالَ : «إنّ اللّهَ یُحِبُّ الذین یُقاتِلُونَ فی سَبِیلِهِ صَفّا کَأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصُوصٌ» (1) أ تَدرُونَ ما سَبیلُ اللّهِ و مَن سَبِیلُهُ ؟ أنا سَبِیلُهُ الذی نَصَبَنِی لِلاتِّباعِ بَعدَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

عنه علیه السلام :مِن أحَبِّ السُّبُلِ إلی اللّهِ جُرعَتانِ : جُرعَةُ غَیظٍ تَرُدُّها بِحِلمٍ ، و جُرعَةُ حُزنٍ تَرُدُّها بِصَبرٍ.

و مِن أحَبِّ السُّبُلِ إلی اللّهِ قَطرَتانِ : قَطرَةُ دُمُوعٍ فی جَوفِ اللَّیلِ ، و قَطرَةُ دَمٍ فی سَبیلِ اللّهِ.

و مِن أحَبِّ السُّبُلِ إلی اللّهِ خُطوَتانِ : خُطوَةُ امرِئٍ مسلمٍ یَشُدُّ بها صَفّا فی سَبیلِ اللّهِ ، و خُطوَةٌ فی صِلَةِ الرَّحِمِ . (3)

عنه علیه السلام :فی وصفِ السالِکِ الطریقَ إلی اللّهِ سبحانَهُ _ : قد أحیا عَقلَهُ و أماتَ نَفسَهُ ، حتّی دَقَّ جَلیلُهُ و لَطُفَ غَلِیظُهُ ، و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ کَثیرُ البَرقِ ، فَأبانَ لَهُ الطریقَ ، و سَلَکَ بهِ السَّبیلَ . (4)

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای در روز غدیر _فرمود : بدانید ای مؤمنان که خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «خداوند دوست دارد کسانی را که در راه او صف بسته همچون بنای [محکم ]سربی می جنگند». آیا می دانید راه خدا چیست و چه کسی راه اوست ؟ من راه خدا هستم که منصوبم کرد، تا بعد از پیامبرش صلی الله علیه و آله آن را بپیمایند .

امام علی علیه السلام :از محبوب ترین راهها نزد خداوند دو جرعه است : جرعه خشمی که با بردباری آن را پس می زنی و جرعه غمی که با صبر دورش می کنی . و از محبوب ترین راهها نزد خداوند دو قطره است : قطره اشکی که در دل شب فرو می چکد و قطره خونی که در راه خدا به زمین می ریزد . و از محبوب ترین گامها در راه خدا دو گام است : گامی که مرد مسلمان با آن صفی را در راه خدا استوار می کند و گامی که برای صله رحم برداشته می شود .

امام علی علیه السلام_ در وصف رهرو راه خداوند سبحان _فرمود : خرد و اندیشه خویش را زنده کرده و نفسش را میرانده است ، به گونه ای که پیکرش ، نحیف و دلش ، نرم گشته است . در دلش برقی پر نور درخشیده و راه را برایش روشن ساخته و

در پرتو آن، راه [حق ]را پیموده است .

ص :203


1- الصفّ : 4 .
2- مصباح المتهجّد : 756/843 .
3- بحار الأنوار : 78/58/128.
4- نهج البلاغة : الخطبة 220 .

عنه علیه السلام :إنّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ علی نَفسِهِ ......... و ارتَوی مِن عَذبٍ فُراتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوارِدُهُ ، فَشَرِبَ نَهَلاً ، و سَلَکَ سَبیلاً جَدَدا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نحنُ و اللّهِ نحنُ سَبیلُ اللّهِ الذی أمَرَ اللّهُ بِاتِّباعِهِ ، و نحنُ و اللّهِ الصِّراطُ المُستَقیمُ ، و نحنُ و اللّهِ الذینَ أمَرَ اللّهُ العِبادَ بطاعَتِهِم . (2)

(3)

1732 - سَبیلُ الحَقِّ
1732 - راه حق

الکتاب :

إِنّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِرَا و إِمّا کَفُورَا». (4)

قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَةٍ أَنا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ مَا أَنا مِنَ المُشْرِکِینَ». (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ قد أوضَحَ لَکُم سَبیلَ الحَقِّ و أنارَ طُرُقَهُ فَشِقْوَةٌ لازِمَةٌ أو سَعادَةٌ دائمَةٌ . (6)

امام علی علیه السلام :از محبوبترین بندگان خدا نزد او ، بنده ای است که خداوند او را در برابر نفْسش یاری رساند . . . و از آب گوارایی که آبشخورهای آن برایش هموار و آسان شد ، سیراب گردید و سپس راه راست و همواری را پیمود .

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم ما همان راه خداییم که خداوند به پیمودن آن فرمان داده است . به خدا ما همان راه راست هستیم ، به خدا ما همان کسانی هستیم که خداوند بندگان را به اطاعت از آنان فرمان داده است .

1732

راه حق

قرآن :

«ما راه را به او نشان دادیم ، یا سپاسگزار است یا ناسپاس» .

«بگو : این است راه من ، به سوی خدا می خوانم ، من و هر که پیروی ام کرده قرین بصیرتیم . منزّه است خدای یکتا . و من از مشرکان نیستم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :همانا خداوند راه حق را برای شما آشکار کرد و راههای آن را روشن ساخت . پس، [از آن به بعد] یا بدبختی همیشگی است و یا سعادت پایدار .

ص :204


1- نهج البلاغة: الخطبة87 .
2- تفسیر القمّی : 2/66 .
3- (انظر) النیّة : باب 3921.
4- الدهر : 3.
5- یوسف : 108.
6- نهج البلاغة : الخطبة 157.

عنه علیه السلام :علَیکُم بالمَحَجَّةِ البَیضاءِ فَاسلُکُوها ، و إلاّ استَبدَلَ اللّهُ بکُم غَیرَکُم . (1)

عنه علیه السلام :قد وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الحَقِّ لِطُلاّبِها . (2)

عنه علیه السلام :مَن عَدَلَ عن واضِحِ المَسالِکِ سَلَکَ سُبُلَ المَهالِکِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن زَلَّ عن مَحَجَّةِ الطریقِ وَقَعَ فی حَیرَةِ المَضِیقِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَدَلَ عن واضِحِ المَحَجَّةِ غَرِقَ فی اللُّجَّةِ . (5)

عنه علیه السلام_ مِن کتابهِ إلی معاویةَ _: فَنَفسَکَ نَفسَکَ ! فقد بَیَّنَ اللّهُ لکَ سَبیلَکَ ، و حَیثُ تَناهَتْ بِکَ اُمُورُکَ . (6)

امام علی علیه السلام :راه راست و روشن [حق] را بپیمایید؛ و گرنه خداوند به جای شما کسانی دیگر را به پیمودن آن وا خواهد داشت .

امام علی علیه السلام :شاهراه حق ، برای جویندگان آن آشکار شده است .

امام علی علیه السلام :هرکه از راههای روشن منحرف شود، راههای هلاکت را بپیماید .

امام علی علیه السلام :هرکه از شاهراه به بیراهه رود ، در سرگردانیِ کج راهه بیفتد .

امام علی علیه السلام :هرکه از جاده راست و روشن منحرف شود ، در غرقاب فرو رود .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : به خود آی و خویشتن را دریاب ! خداوند راه تو و فرجامت را روشن ساخته است .

ص :205


1- غرر الحکم : 6150 .
2- غرر الحکم : 6674 .
3- غرر الحکم : 8749 .
4- غرر الحکم : 8774 .
5- غرر الحکم : 9240 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 30.

ص :206

220 - السجود

220 - سجود
اشاره

(1)

(2)

ص :207


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 4 / 950 _ 987 «أبواب السجود». وسائل الشیعة : 3 / 591 _ 609 «أبواب ما یُسجَد علیه».
2- انظر : الشکر للّه سبحانه : باب 2055 ، التعظیم : باب 2708.

1733 - السُّجودُ
1733 - سجود

یَا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». (1)

1733

سجود

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! رکوع کنید و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید و نیکی کنید شاید رستگار شوید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون بنده برای خدا سجده ای بگذارد، خداوند جایگاه سجودش را تا ژرفای زمین هفتم، پاک می گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمینی که مؤمن بر آن سجده می کند نورش تا آسمان می رود .

امام صادق علیه السلام :سجود ، اوج عبادت بنی آدم است .

1734 - ما یَسجُدُ لِلَّهِ
1734 - سجده کنندگان برای خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ العبدَ إذا سَجَدَ للّهِ سَجدةً ، طهَّرَ اللّهُ موضِعَ سُجودِه إلی سبعِ أرَضین . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الأرضَ الّتی یَسجُد علیها المُؤمِنُ ، یُضیء نورُها إلی السَّماءِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السُّجودُ مُنتَهی العِبادَةِ مِن بَنی آدَمَ . (4)

1734

ما یَسجُدُ لِلّهِ

الکتاب :

وَ لِلّهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعا وَ کَرْها وَ ظِلاَلُهُمْ بِالغُدُوِّ وَ الاْصَالِ». (5)

1734

سجده کنندگان برای خدا

قرآن :

«هرچه در آسمانها و زمین است ، به رغبت یا به ناچار ، با سایه هاشان بامداد و شبانگاهان سجده خدا

می کنند» .

ص :208


1- الحجّ : 77.
2- کنز العمّال : 19009 .
3- مستدرک الوسائل : 4/485/5230 .
4- الدعوات : 33/70.
5- الرعد : 15.

وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ». (1)

أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی ما خَلَقَ اللّهُ مِن شَیْءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الیَمِینِ و الشَّمائِلِ سُجَّدا لِلّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ * وَ لِلّهِ یَسْجُدُ ما فِی السّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ دَآبَّةٍ و الْمَلائِکَةُ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ». (2)

(3)

1735 - السُّجودُ وَالتَّقرُّبُ إلَی اللَّهِ
1735 - سجود و تقرّب به خدا

الکتاب :

کَلاَّ لاَ تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ». (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُقَرِّبُ مِنَ اللّهِ سبحانَهُ إلاّ کَثرَةُ السُّجودِ و الرُّکوعِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ سعیدُ بنُ یسارٍ : أدعُو و أنا راکِعٌ أو ساجِدٌ ؟ _: نَعَم اُدْعُ و أنتَ ساجِدٌ ، فإنَّ أقرَبَ ما یَکونُ العَبدُ إلی اللّهِ و هُو ساجِدٌ ، اُدْعُ اللّهَ عزّ و جلّ لِدُنیاکَ و آخِرَتِکَ . (6)

«و بوته (7) و درخت سجده می کنند» .

«مگر آن چیزها را که خدا آفریده است ندیده اند که سایه های آنها از راست و چپها می گردد و با فروتنی برای خدا سر بر خاک می سایند . هرچه در آسمانها و زمین است ، از فرشتگان و جنبندگان ، خدا را سجده می کنند و تکبّر نمی ورزند» .

1735

سجود و تقرّب به خدا

قرآن :

«هرگز اطاعت او مکن . سجده کن و [به خدا ]نزدیک شو» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :[بنده را] به خدای سبحان نزدیک نکند مگر سجود و رکوع بسیار .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سعید بن یسار که پرسید : در حال رکوع یا سجود دعا کنم؟ _فرمود : آری ، در حال سجود دعا کن ؛ زیرا نزدیکترین زمان بنده به خداوند زمانی است که در سجده است . [در آن حال] برای دنیا و آخرتت به درگاه خداوند عزّ و جلّ دعا کن .

ص :209


1- الرحمن : 6.
2- النحل : 48 ، 49.
3- (انظر) الحجّ الآیة 18 . التسبیح : باب 1728. بحار الأنوار : 60 / 164 باب 34.
4- العلق : 19.
5- غرر الحکم : 10888.
6- بحار الأنوار : 85/131/6.
7- «نجم» گاه به معنای ستاره می آید و گاه به معنای گیاهان بدون ساقه و در این جا به قرینه «شجر (درخت)» مقصود، معنای دوم یعنی گیاهان بدون ساقه (بوته) است .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أقرَبُ ما یَکونُ العَبدُ مِنَ اللّهِ عزّ و جلّ و هُو ساجِدٌ ، و ذلکَ قولُهُ تبارکَ و تعالی : «و اسْجُدْ وَ اقْتَرِب» . (1)

(2)

1736 - تَفسیرُ السُّجودِ
1736 - معنای سجود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السُّجودُ الجِسمانِیُّ هُو وَضعُ عَتائقِ الوُجُوهِ علی التُّرابِ ، و استِقبالُ الأرضِ بِالرّاحَتَینِ و الکَفَّینِ و أطرافِ القَدَمَینِ مَع خُشوعِ القَلبِ و إخلاصِ النِّیَّةِ . و السُّجودُ النَّفسانیُّ فَراغُ القَلبِ مِن الفانِیاتِ ، و الإقبالُ بکُنْهِ الهِمَّةِ علی الباقِیاتِ و خَلعُ الکِبْرِ و الحَمِیَّةِ ، و قَطعُ العَلائقِ الدُّنیویَّةِ ، و التَّحَلِّی بالخلائقِ النَّبَوِیَّةِ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن معنی السُّجودِ _: مَعناهُ : مِنها خَلَقتَنی ؛ یَعنِی مِن التُّرابِ ، و رَفْعُ رَأسِکَ مِنَ السُّجودِ مَعناهُ : مِنها أخرَجتَنی ، و السَّجدَةُ الثانیَةُ : و إلَیها تُعِیدُنی ، و رَفْعُ رَأسِکَ مِن السَّجدَةِ الثانیَةِ: و مِنها تُخرِجُنی تارَةً اُخری. و معنی قَولِهِ «سُبحانَ رَبِّیَ الأعلی» ، فَسُبحانَ : أنَفَةٌ للّهِ، و رَبِّی : خالِقِی ، و الأعلی : أی عَلا و ارتَفَعَ فی سَماواتِهِ حتّی صارَ العِبادُ کُلُّهُم دُونَهُ ، و قَهَرَهُم بِعِزَّتِهِ ، و مِن عِندِهِ التَّدبیرُ ، و إلَیهِ تَعرُجُ المَعارِجُ . (4)

امام رضا علیه السلام :نزدیکترین حال بنده به خداوند عزّ و جلّ زمانی است که در سجود است . و این سخن خداوند تبارک و تعالی است، آن جا که می فرماید : «سجده کن و [به خدا ]نزدیک شو» .

1736

معنای سجود

امام علی علیه السلام :سجود جسمانی، عبارت است از گذاشتن قسمتهای شریف صورت بر خاک و نهادن کف دستها و نوک پاها به زمین، با خشوعِ قلب و نیّتِ خالص . و سجود روحانی، خالی کردن دل است از امور فانی و روی آوردن با تمام وجود به آنچه ماندنی و جاویدان است و برکندن لباس کبر و غرور و بریدن علایق و

تعلّقات دنیوی و آراسته شدن به خُلق و خویهای نبوی .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای سجود [در حال نماز] _فرمود : معنایش این است که مرا از خاک آفریدی و برداشتن سر از سجود معنایش این است که مرا از خاک بیرون آوردی و سجده دوم، یعنی مرا به خاک بر می گردانی و سر برداشتن از سجده دوم ، یعنی بار دیگر مرا از خاک بیرون می آوری [اما] و جمله سبحان ربّی

الأعلی ؛ «سبحان» یعنی پاک و منزّه دانستن خدا [از مرتبه مخلوقان] و «ربّی» یعنی آفریدگار من و «اعلی» یعنی بر فراز آسمان های خود جای دارد به طوری که بندگان همگی زیر دست او و مقهور عزّت و شکوه اویند و اوست که همگان را تدبیر می کند و هر عروجی به سوی اوست .

ص :210


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/7/15 .
2- (انظر) المقرّبون : باب 3277.
3- غرر الحکم : 2210 _ 2211 .
4- بحار الأنوار : 85/139/24.

1737 - مَن أتی بِحَقیقَةِ السُّجودِ
1737 - هرکه حقیقت سجده را به جای آورد

بحار الأنوار عن مصباح الشریعة قال الصّادقُ علیه السلام :ما خَسِرَ و اللّهِ مَن أتی بحَقیقَةِ السُّجودِ و لَو کانَ فی العُمُرِ مَرَّةً واحِدَةً ، و ما أفلَحَ مَن خَلا بِرَبِّهِ فی مِثلِ ذلکَ الحالِ شَبِیها بِمُخادِعٍ لِنَفسِهِ ، غافِلٍ لاهٍ عمّا أعَدَّ اللّهُ للسّاجِدینَ ، مِنَ اُنسِ العاجِلِ ، و راحَةِ الآجِلِ.

و لا بَعُدَ أبدا عنِ اللّهِ مَن أحسَنَ تَقَرُّبَهُ فی السُّجودِ ، و لا قَرُبَ إلَیهِ أبدا مَن أساءَ أدَبَهُ ، و ضَیَّعَ حُرمَتَهُ ، و یَتَعَلَّقُ قَلبَهُ بِسِواهُ فی حالِ سُجُودِهِ، فَاسجُدْ سُجودَ مُتَواضِعٍ ذَلیلٍ عَلِمَ أنّهُ خُلِقَ مِن تُرابٍ یَطؤهُ الخَلقُ ، و أنّهُ رُکِّبَ مِن نُطفَةٍ یَستَقذِرُها کُلُّ أحَدٍ، و کُوِّنَ و لَم یَکُنْ . و قد جَعَلَ اللّهُ مَعنَی السُّجودِ سَبَبَ التَّقَرُّبِ إلَیهِ بالقَلبِ و السِّرِّ و الرُّوحِ ، فَمَن قَرُبَ مِنهُ بَعُدَ مِن غَیرِهِ ، أ لاَ یَری فی الظاهِرِ أنّهُ لا یَستَوِی حالُ السُّجودِ إلاّ بالتَّوارِی عن جَمیعِ الأشیاءِ ، و الاحتِجابِ عن کُلِّ ما تَراهُ العُیونُ ؟! کذلک أرادَ اللّهُ تعالی الأمرَ الباطِنَ . (1)

1737

هرکه حقیقت سجده را به جای آورد

بحارالأنوار به نقل از مصباح الشریعة امام صادق علیه السلام فرمود :به خدا قسم زیانکار نباشد هرکه حتی در تمام عمر یک بار حقیقت سجده را به جای آورد ، و رستگار نباشد هرکه در چنین حالتی (سجده) با پروردگارش خلوت کند، اما چونان کسی باشد که خود را می فریبد و از خوشی دنیا و آسایش آخرت که خداوند برای سجده کنندگان آماده کرده غافل و بی خبر است . کسی که در سجود ، به خدا خوب تقرّب جست، هرگز از او دور نشد و هرکه به ساحت خدا بی ادبی کرد و حرمت او را نگه نداشت و و در حال سجودش به جز او دل بست، هرگز به خدا نزدیک نشد . پس ، چونان کسی سجده کن که در برابر خدا خاکسار و ذلیل است و می داند که از خاکی آفریده شده، که مردمان آن را پایمال می کنند و تو را از نطفه ای بر آورده، که همگان آن را نجس می دانند و از نیستی، هست شده است . خداوند معنای سجود را وسیله تقرّب دل و درون و روح [بنده ]به خود قرار داده است . پس هرکه به او نزدیک شود، از غیر او دور گردد . مگر نمی بینی که در ظاهر نیز حالت سجده جز با کنار گذاشتن همه چیز و چشم پوشیدن از هر آنچه دیدگان می بینند تحقّق نمی یابد . خدا باطن کار را نیز چنین خواسته است .

ص :211


1- بحار الأنوار : 85/136/16 .

1738 - إطالَةُ السُّجودِ
1738 - طول دادن سجده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أرَدتَ أن یَحشُرَکَ اللّهُ مَعی فَأطِلِ السُّجودَ بینَ یَدَی اللّهِ الواحِدِ القَهّارِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أطِیلُوا السُّجودَ ، فما مِن عَمَلٍ أشَدَّ علی إبلیسَ مِن أن یَرَی ابنَ آدَمَ ساجِدا ، لأنّهُ اُمِرَ بالسُّجودِ فَعَصی . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ العَبدَ إذا أطالَ السُّجودَ حیثُ لا یَراهُ أحَدٌ ، قالَ الشیطانُ : وا وَیلاه! أطاعُوا و عَصَیتُ ، و سَجَدُوا و أبَیتُ . (3)

1738

طول دادن سجده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر می خواهی خداوند تو را با من محشور فرماید ، در پیشگاه خدای واحد قهّار سجده طولانی کن .

امام علی علیه السلام :سجده را طول دهید ؛ زیرا هیچ چیز برای ابلیس سخت تر و نا خوشایندتر از این نیست که فرزند آدم را در حال سجده ببیند ؛ چرا که به او فرمان سجده کردن داده شد ، اما سرپیچی کرد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده در جایی که کسی او را نمی بیند سجده را طول دهد ، شیطان گوید : واویلا! آنان فرمان بردند و من نا فرمانی کردم و سجده کردند و من نکردم.

ص :212


1- بحار الأنوار : 85/164/12 .
2- الخصال : 616/10.
3- ثواب الأعمال : 56/1.

عنه علیه السلام :علَیکَ بطُولِ السُّجودِ؛ فإنّ ذلکَ مِن سُنَنِ الأوّابِینَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ قَوما أتَوا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالوا : یا رسولَ اللّهِ، اضمَن لَنا علی رَبِّکَ الجَنَّةَ ، فقالَ : علی أن تُعِینُونِی بِطُولِ السُّجودِ . (2)

عنه علیه السلام :کانَ علیُّ بنُ الحسینِ علیه السلام ......... إذا سَجَدَ لَم یَرفَعْ رَأسَهُ حتّی یَرْفَضَّ عَرَقا . (3)

1739 - سُجودُ الإمامِ زین العابدین علیه السلام
1739 - سجود امام زین العابدین علیه السلام

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَ أبی علیَّ بنَ الحسینِ علیه السلام ما ذَکَرَ نِعمَةَ اللّهِ علَیهِ إلاّ سَجَدَ ، و لا قَرَأ آیَةً مِن کتابِ اللّهِ عزّ و جلّ فیها سُجودٌ إلاّ سَجَدَ ، و لا دَفَعَ اللّهُ تعالی عَنهُ سُوءً یَخشاهُ أو کَیدَ کایِدٍ إلاّ سَجَدَ ، و لا فَرَغَ مِن صَلاةٍ مَفروضَةٍ إلاّ سَجَدَ ، و لا وُفِّقَ لإِصلاحٍ بَینَ اثنَینِ إلاّ سَجَدَ ، و کانَ أثَرُ السُّجودِ فی جَمیعِ مَواضِعِ سُجودِهِ فَسُمِّیَ السَّجَّادَ لذلکَ . (4)

بحار الأنوار عن علیِّ بنِ الحسینِ علیه السلام :أنّهُ بَرَزَ إلی الصَّحراءِ فَتَبِعَهُ مَولیً لَهُ فَوَجَدَهُ ساجِدا علی حِجارَةٍ خَشِنَةٍ ، فَأحصی علَیهِ ألفَ مَرّةٍ لا إلَهَ إلاّ اللّهُ حقّا حقّا ، لا إلَهَ إلاّ اللّهُ تَعَبُّدا وَ رِقّا ، لا إلَهَ إلاّ اللّهُ إیمانا و صِدقا، ثُمّ رَفَعَ رَأسَهُ . (5)

امام صادق علیه السلام :بر تو باد طول دادن سجده ؛ زیرا این کار ، شیوه فرمانبرداران است .

امام صادق علیه السلام :گروهی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و عرض کردند : ای رسول خدا ! در برابر پروردگارت بهشت را برای ما ضمانت کن . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : به شرط آن که با سجده های طولانی مرا یاری دهید .

امام صادق علیه السلام :علی بن الحسین علیه السلام ......... هرگاه به سجده می رفت سر بر نمی داشت چندان که عرق از بدنش سرازیر می شد .

1739

سجود امام زین العابدین علیه السلام

امام باقر علیه السلام :پدرم علی بن الحسین علیهما السلام به یاد هر یک از نعمتهایی که خدا به او داده بود می افتاد ، سجده می کرد . هر آیه ای از کتاب خداوند عزّ و جلّ که تلاوت می کرد و در آن سجده بود ، به سجده می افتاد . هر شرّ و کیدی را که خداوند متعال از او دفع می کرد ، سجده می نمود. از هر نماز واجبی که فراغت می یافت، سجده می کرد . هرگاه موفّق می شد میان دو نفر را اصلاح دهد ، سجده می کرد . در تمام سجده گاههای بدنش اثر سجده بود و از همین رو سجّاد (بسیار سجده کننده) نام گرفت .

بحار الأنوار :علی بن الحسین علیه السلام روزی به صحرا رفت . غلامش در پی آن حضرت روانه شد، دید که روی سنگی سخت و زبر

به سجده افتاده است . بر شمرد و دید هزار مرتبه گفت : لا إله إلاّ اللّه حقّاً حقّاً ، لا إله إلاّ اللّه تعبّداً و رقّاً ، لا إله إلاّ اللّه ایماناً و صدقاً ، و سپس سر از سجده برداشت .

ص :213


1- علل الشرائع : 340/1.
2- الأمالی للطوسی : 664/1389.
3- بحار الأنوار : 85/137/17.
4- علل الشرائع : 233/1.
5- بحار الأنوار : 85/166/17.

1740 - أثرُ السُّجودِ
1740 - اثر سجود

سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ». (1)

1740

اثر سجود

قرآن :

«نشانه های آنان بر اثر سجود ، در چهره هایشان است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :من برای مرد نمی پسندم که بالای پیشانی اش صاف دیده شود و اثری از سجده در آن نباشد .

امام باقر علیه السلام :در محلّ سجود پدرم آثاری بر آمده بود . سالی دوبار و هر بار پنج پینه می برید . از همین رو به آن حضرت «ذو الثَفِنات (صاحب پینه ها)» می گفتند .

1741 - ذَمُّ المُرائی بِالسُّجودِ
1741 - نکوهش سجده ریایی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّی لأکرَهُ للرَّجُلِ أن تُری جَبهَتُهُ جَلحاءَ لَیسَ فیها شیءٌ مِن أثَرِ السُّجودِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ لأبِی علیه السلام فی مَوضِعِ سُجودِهِ آثارٌ ناتِیةٌ ، و کانَ یَقطَعُها فی السَّنَةِ مَرَّتَینِ ، فی کُلِّ مَرّةٍ خَمسَ ثَفِناتٍ فَسُمِّیَ ذا الثَّفِناتِ لذلکَ . (3)

1741

ذَمُّ المُرائی بِالسُّجودِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أبصَرَ رجُلاً دَبِرَتْ جَبهَتُهُ ، فقالَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله : مَن یُغالِبِ اللّهَ تعالی یَغلِبْهُ و مَن یَخدَعِ اللّهَ یَخدَعْهُ ، فَهَلاّ تَجافَیتَ بِجَبهَتِکَ عنِ الأرضِ و لِمَ تُشَوِّهْ خَلقکَ ؟ ! (4)

1741

نکوهش سجده ریایی

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که پیشانی اش زخم شده است . فرمود : هرکه در صدد غلبه بر خدا بر آید ، خداوند او را مغلوب کند و هرکه از دَرِ فریب با خدا درآید ، خداوند فریبش دهد . چرا پیشانی ات را از زمین دور نمی داری و چرا صورتت را زشت کرده ای؟!

ص :214


1- الفتح : 29.
2- بحار الأنوار : 71/344/4.
3- علل الشرائع : 233/1.
4- بحار الأنوار : 71/343/4.

(1)

1742 - عِلَّة عَدَمِ جوازِ السُّجودِ عَلی غَیرِ الأرضِ
1742 - علّت جایز نبودن سجده بر غیر زمین

علل الشرائع عن هِشام بنِ الحکمِ : قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام :أخبِرْنی عَمّا یَجوزُ السُّجودُ علَیهِ و عمّا لا یَجوزُ ؟ _ : السُّجودُ لا یَجوزُ إلاّ علی الأرضِ ، أو ما أنبَتَتِ الأرضُ إلاّ ما اُکِلَ أو لُبِسَ .

فقلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ، ما العلّةُ فی ذلکَ ؟ قالَ : لأنَّ السُّجودَ هُو الخُضوعُ للّهِِ عزّ و جلّ ، فلا یَنبَغی أن یَکونَ علی ما یُؤکَلُ و یُلبَسُ ، لأنّ أبناءِ الدنیا عَبِیدُ ما یَأکُلُونَ و یَلبَسُونَ ، و الساجِدُ فی سُجودِهِ فی عِبادَةِ اللّهِ تعالی ، فلا یَنبَغی أن یَضَعَ جَبهَتَهُ فی سُجودِهِ علی مَعبودِ أبناءِ الدنیا الذینَ اغتَرُّوا بغُرُورِها. و السُّجودُ علی الأرضِ أفضَلُ ، لأنّهُ أبلَغُ فی التَّواضُعِ و الخُضوعِ للّهِِ عزّ و جلّ . (2)

1742

علّت جایز نبودن سجده بر غیر زمین

علل الشرائع به نقل از هشام بن حکم :به امام صادق علیه السلام عرض کردم : به من خبر دهید که سجده بر چه چیزهایی جایز است و بر چه چیزهایی جایز نیست؟ فرمود : سجده کردن جز بر زمین یا آنچه از زمین می روید ، بجز خوردنیها یا پوشیدنیهایش ، جایز نیست .

عرض کردم : فدایت شوم ؛ علّت این امر چیست؟ فرمود : چون سجده، یعنی خضوع در برابر خداوند عزّ و جلّ، بنا بر این سزاوار نیست که بر آنچه خوردنی و پوشیدنی است سجده شود ؛ زیرا دنیا پرستان، بنده خوراک و پوشاکند و کسی که سجده می کند، در حال سجده، خداوند متعال را می پرستد ؛ پس نشاید که در سجده، پیشانی خود را بر معبود دنیا پرستانِ فریفته دنیا بگذارد . سجده کردن بر زمین بهتر است ؛ چون تواضع و خضوع در برابر خداوند عزّ و جلّ را بیشتر می رساند .

ص :215


1- (انظر) الریاء : باب 1415.
2- علل الشرائع : 341/1.

1743 - السُّجودُ عَلی تُربَةِ الحُسَینِ علیه السلام
1743 - سجده کردن بر تربت حسین علیه السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السُّجودُ علی تُربَةِ الحُسینِ علیه السلام یَخرُقُ الحُجُبَ السَّبعَ . (1)

1743

سجده کردن بر تربت حسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام :سجده کردن بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را از هم می دَرد .

ص :216


1- بحار الأنوار : 85/153/14.

221 - المسجد

221 - مسجد
اشاره

(1)

(2)

ص :217


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 3 / 477 _ 557 «أحکام المساجد». کنز العمّال : 7 / 648 _ 678 «فضائل المسجد». کنز العمّال : 8 / 313 _ 328 «فیما یتعلّق بالمسجد». بحار الأنوار : 84 / 19 باب 9 «أدعیة دخول المسجد». بحار الأنوار : 100 / 385 باب 6 «فضل الکوفة و مسجدها الأعظم». بحار الأنوار : 100 / 434 باب 7 «مسجد السهلة». بحار الأنوار : 21 / 252 باب 30 «مسجد الضِّرار».
2- انظر : الغفلة : باب 3057.

1744 - المَسجِدُ بَیتُ اللَّهِ
1744 - مسجد ، خانه خداست

الکتاب :

وَ أَنَّ المَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَدا». (1)

وَ إِذْ جَعَلْنَا البَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنا وَ اتَّخِذُوا مِن مَّقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلّیً وَ عَهِدْنا إِلَی إِبْراهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ العاکِفِینَ و الرُّکَّعِ السُّجُودِ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی التَّوراةِ مَکتوبٌ أنّ بُیُوتِی فی الأرضِ المَساجِدُ ، فَطُوبی لِعَبدٍ تَطَهَّرَ فی بَیتِهِ ثُمَّ زارَنی فی بَیتی، ألا إنّ علی المَزُورِ کَرامَةَ الزائرِ ، ألا بَشِّرِ المَشّائینَ فی الظُّلَماتِ إلی المَساجِدِ بالنُّورِ السّاطِعِ یَومَ القِیامَةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علَیکُم بِإتیانِ المَساجِدِ؛ فإنّها بُیوتُ اللّهِ فی الأرضِ ، و مَن أتاها مُتَطَهِّرا طَهَّرَهُ اللّهُ مِن ذُنوبِهِ و کُتِبَ مِن زُوّارِهِ فَأکثِرُوا فیها مِن الصَّلاةِ و الدُّعاءِ . (4)

1744

مسجد ، خانه خداست

قرآن :

«همانا مساجد (سجده گاهها) از آنِ خداست ، پس هیچ کس را با خدا مخوانید» .

«و چون این خانه را محلّ اجتماع مردم و جای امنی کردیم ، [و فرمودیم :] از مقام ابراهیم، نمازگاهی برای خود برگیرید ؛ و به ابراهیم و اسماعیل سپردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و راکعان و ساجدان پاکیزه دارید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در تورات نوشته شده است که: خانه های من در روی زمین مسجدهایند . پس ، خوشا بنده ای که در خانه اش خود را پاکیزه کند و سپس در خانه من، به دیدارم بیاید . بدانید! بر میزبان است که میهمان را گرامی دارد . هان! آنان را که در تاریکیهای شب به مساجد می روند، بشارت بادا به نور درخشان در روز رستاخیز .

امام صادق علیه السلام :بر شما باد رفتن مساجد ؛ زیرا مساجد خانه های خدا در روی زمینند . هر که پاک و پاکیزه وارد آنها شود خداوند او را از گناهانش پاک گرداند و در زمره زایران خود قلمدادش کند . پس ، در مساجد نماز و دعا بسیار بگزارید .

ص :218


1- الجنّ : 18.
2- البقرة : 125.
3- بحار الأنوار : 83/373/37.
4- الأمالی للصدوق : 440/584 .

1745 - ثَوابُ بِناءِ المَسجِدِ
1745 - ثواب ساختن مساجد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن بَنی مَسجِدا و لَو کَمَفْحَصِ قَطاةٍ بَنَی اللّهُ لَهُ بَیتا فی الجَنَّةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن بَنی مَسجِدا بَنَی اللّهُ لَهُ بَیتا فی الجَنَّةِ . (2)

1745

ثواب ساختن مساجد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مسجدی ، هر چند به اندازه لانه یک کوکر (مرغ سنگخواره) بسازد ، خداوند در بهشت برایش خانه ای بنا کند .

امام صادق علیه السلام :هر کس مسجدی بسازد ، خداوند برای او در بهشت خانه ای بسازد .

1746 - اتِّخاذُ المَسجِدِ فِی البَیتِ
1746 - نمازخانه داشتن در خانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ، صلاةٌ فی مَسجِدِی هذا تَعدِلُ مِائةَ ألفِ صَلاةٍ فی غَیرِهِ مِنَ المَساجِدِ ، إلاّ المَسجِدَ الحَرامَ ، صلاةٌ فی المَسجِدِ الحَرامِ تَعدِلُ مِائةَ ألفِ صَلاةٍ فی غَیرِهِ ، و أفضَلُ مِن هذا کُلِّهِ صَلاةٌ یُصَلِّیها الرَّجُلُ فی بیتِهِ حیثُ لا یَراهُ إلاّ اللّهُ عزّ و جلّ یَطلُبُ بهِ وَجهَ اللّهِ تعالی . (3)

بحار الأنوار :قالَ الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : کانَ لعلیٍّ علیه السلام بَیتٌ لَیسَ فیهِ شَیءٌ إلاّ فِراشٌ و سَیفٌ و مُصحَفٌ، و کانَ یُصَلّی فیه _ أو قالَ _ : کانَ یَقِیلُ فیهِ . (4)

1746

نماز خانه داشتن در خانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! یک رکعت نماز در این مسجد من، برابر است با صد هزار رکعت که در دیگر مساجد خوانده شود ، بجز مسجد الحرام، که یک رکعت نماز در آن برابر است با صد هزار رکعت در مساجد دیگر . برتر و افضل از همه اینها نمازی [مستحبّی ]است که مرد در خانه خود ، جایی که کسی جز خداوند عزّ و جلّ او را نمی بیند ، برای رضای خداوند متعال می خواند .

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود : علی علیه السلام اتاقی داشت که در آن چیزی جز یک فرش و یک شمشیر و یک قرآن نبود و در آن جا نماز می خواند . یا فرمود : در آن قیلوله (خواب نیمروزی) می کرد .

ص :219


1- بحار الأنوار : 77/121/20.
2- الکافی : 3/368/1.
3- بحار الأنوار : 83/369/30.
4- بحار الأنوار : 76/161/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ علیٌّ علیه السلام قد جَعَلَ بَیتا فی دارِهِ لَیس بالصَّغیرِ و لا بالکَبیرِ لِصَلاتِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی کتابٍ لَهُ إلی مِسْمعٍ _: إنّی اُحِبُّ لکَ أن تَتَّخِذَ فی دارِکَ مَسجِدا فی بعضِ بُیوتِکَ ، ثُمّ تَلبَسَ ثَوبَینِ طِمرَینِ غَلِیظینِ ، ثُمّ تَسألَ اللّهَ أن یُعتِقَکَ مِنَ النارِ و أن یُدخِلَکَ الجَنَّةَ، و لا تَتَکَلَّمَ بکَلِمَةٍ باطِلَةٍ و لا بکَلِمَةِ بَغْیٍ . (2)

(3)

1747 - عِمارَةُ المَساجِدِ
1747 - آباد کردن مساجد

الکتاب :

إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الاْخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاَةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَی أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ المُهْتَدِینَ». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سَألَهُ أبو ذَرٍّ عن کَیفیّةِ عِمارَةِ المَساجِدِ _: لا تُرفَعُ فیها الأصواتُ ، و لا یُخاضُ فیها بالباطِلِ ، و لا یُشتَری فیها و لا یُباعُ ، و اترُکِ اللَّغوَ ما دُمتَ فیها ، فإن لَم تَفْعَل فلا تَلُومَنَّ یَومَ القِیامَةِ إلاّ نَفسَکَ . (5)

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام در منزل خود اتاقی را که نه کوچک بود نه بزرگ ، مخصوص نمازش قرار داده بود .

امام صادق علیه السلام_ در نامه ای به مسمع _نوشت : دوست دارم که یکی از اتاقهای منزلت را نماز خانه قرار دهی و سپس دو جامه فرسوده زبر بپوشی و آنگاه از خداوند مسئلت کنی که تو را از آتش رهایی دهد و به بهشتت بَرَد و هیچ سخن باطل یا ظالمانه ای به زبان نیاوری .

1747

آباد کردن مساجد

قرآن :

«جز این نیست که مساجد خدا را آن کس آباد می کند که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد و نماز بگزارد و زکات بپردازد و جز از خدا نترسد . امید است که اینان از رهیافتگان باشند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال ابوذر از چگونگی آباد کردن مساجد _فرمود : [به این گونه که ]در آنها صداها بلند نشود، به سخنان و کارهای نادرست و بیهوده پرداخته نشود ، در آنها خرید و فروش صورت نگیرد و تا زمانی که در مسجد هستی از کارهای لغو و بیهوده دست بکش . اگر چنین نکنی در روز قیامت نباید کسی جز خودت را ملامت کنی.

ص :220


1- بحار الأنوار:76/161/2.
2- . بحار الأنوار:84/244/32.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 554 باب 69.
4- التوبة : 18.
5- مکارم الأخلاق : 2/374/2661.

عنه صلی الله علیه و آله :جَنِّبُوا مَساجِدَکُم مَجانِینَکُم و صِبیانَکُم و رَفعَ أصواتِکُم إلاّ بذِکرِ اللّهِ تعالی ، و بَیعَکُم و شِراءَکم و سِلاحَکُم ، و جَمِّرُوها فی کُلِّ سَبعَةِ أیّامٍ ، وضَعُوا المَطاهِرَ علی أبوابِها . (1)

1748 - المَشیُ إلَی المَساجِدِ
1748 - رفتن به مساجد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَشی إلی مَسجِدٍ یَطلُبُ فیهِ الجَماعَةَ کانَ لَهُ بکُلِّ خُطوَةٍ سَبعونَ ألفَ حَسَنةٍ ، و یُرفَعُ لَهُ مِن الدَّرَجاتِ مِثلُ ذلکَ ، و إن ماتَ و هُو علی ذلکَ وکَّلَ اللّهُ بهِ سَبعینَ ألفَ مَلَکٍ یَعُودُونَهُ فی قَبرِهِ ، و یُؤنِسُونَهُ فی وَحدَتِهِ ، و یَستَغفِرُونَ لَهُ حتّی یُبعَثَ . (2)

1748

رفتن به مساجد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای شرکت در نماز جماعت به مسجدی رود ، برای هر قدمی که برمی دارد هفتاد هزار حسنه منظور شود و به همان اندازه درجاتش بالا رود و اگر در آن حال بمیرد ، خداوند هفتاد هزار فرشته بگمارد که در قبرش به عیادت او روند و انیس تنهایی او باشند و تا زمانی که برانگیخته شود برایش آمرزش طلبند .

1749 - الجُلوسُ فِی المَسجِدِ
1749 - نشستن در مساجد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، إنّ اللّهَ تعالی یُعطِیکَ ما دُمتَ جالِسا فی المَسجِدِ بِکُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّستَ دَرَجةً فی الجَنَّةِ ، و تُصَلِّی علَیکَ الملائکةُ ، و تُکتَبُ لَکَ بِکُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّستَ فیهِ عَشرُ حَسَناتٍ ، و تُمحی عنکَ عَشرُ سَیّئاتٍ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مساجد خود را از [حضور ]دیوانگان و کودکانتان دور نگه دارید . صداهایتان را در آنها ، جز به ذکر خداوند متعال ، بلند نکنید ، از خرید و فروش و حملِ جنگ افزار در آنها خودداری ورزید و هر هَفت روز [یک بار ]آنها را خوشبو کنید و جلو دَرِ آنها وسیله طهارت بگذارید .

1749

نشستن در مساجد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! تا زمانی که در مسجد نشسته ای خداوند متعال به تعداد هر نفسی که می کشی ، یک درجه در بهشت به تو می دهد و فرشتگان بر تو درود می فرستند و برای هر نفسی که در مسجد می کشی ده حسنه برایت نوشته می شود و ده گناه از تو پاک می گردد .

ص :221


1- بحار الأنوار:83/349/2.
2- . بحار الأنوار : 76/336/1 .
3- بحار الأنوار : 77/85/3.

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ جُلوسٍ فی المَسجِدِ لَغوٌ إلاّ ثلاثَةً: قِراءةُ مُصَلٍّ ، أو ذِکْرُ اللّهِ ، أو سائلٌ عن عِلمٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ عن آبائه علیهم السلام: قال رسولُ اللّه : الجُلوسُ فی المَسجِدِ لانتِظارِ الصَّلاةِ عِبادَةٌ ، ما لَم یُحدِثْ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ، و ما الحَدَثُ ؟ قالَ : الاغتِیابُ . (2)

1750 - شَکوَی المَساجِدِ
1750 - شکایت مسجدها

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شَکَتِ المَساجِدُ إلی اللّهِ تعالی الذین لا یَشهَدُونَها مِن جِیرانِها ، فَأوحَی اللّهُ عزّ و جلّ إلَیها : و عِزَّتی و جلالی لا قَبِلتُ لَهُم صلاةً واحِدَةً ، و لا أظهَرتُ لَهُم فی الناسِ عَدالَةً ، و لا نالَتهُم رَحمَتی ، و لا جاوَرُونی فی جَنَّتی . (3)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ یَشکُونَ إلی اللّهِ عزّ و جلّ : مَسجِدٌ خَرابٌ لا یُصَلِّی فیه أهلُهُ ، و عالِمٌ بینَ جُهّالٍ ، و مُصحَفٌ مُعَلَّقٌ قد وَقَعَ علَیهِ غُبارٌ لا یُقرَأُ فِیهِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر نشستنی در مسجد لغو و بیهوده است، مگر نشستن سه کس : نماز گزاری که [قرآن ]قرائت کند ، کسی که ذکر خدا بگوید و کسی که به دنبال دانشی باشد .

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : در مسجد به انتظار نماز نشستن ، عبادت است تا زمانی که حدثی سر نزند . عرض شد : ای رسول خدا! حدث چیست؟ فرمود : غیبت کردن .

1750

شکایت مسجدها

امام صادق علیه السلام :مسجدها از حاضر نشدن همسایگان در خود به درگاه خداوند متعال شکایت کردند . خداوند عزّ و جلّ به آنها وحی فرمود : به عزّت و جلالم سوگند که حتی یک نماز از آنان نپذیرم و عدالتی از آنان در میان مردم آشکار نکنم و رحمت من به آنان نرسد و در بهشت، همسایه من نشوند .

امام صادق علیه السلام :سه چیز نزد خداوند عزّ و جلّ شکایت کنند : مسجد خرابی که اهالی [اطراف] آن در آن نماز نخوانند، و دانشمندی که در میان عدّه ای نادان قرار گرفته باشد، و قرآنی که در کنار طاقچه ها گذاشته شده و غبار رویش را گرفته باشد و کسی آن را نخواند .

ص :222


1- . بحار الأنوار : 77/86/3.
2- الأمالی للصدوق : 506/698 .
3- بحار الأنوار : 83/348/1.
4- الخصال : 142/163.

1751 - جِوارُ المَسجِدِ وَالصَّلاةُ فیهِ
1751 - همسایگی مسجد و نماز خواندن در آن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیسَ لِجارِ المَسجِدِ صَلاةٌ إذا لَم یَشهَدِ المَکتوبَةَ فی المَسجِدِ ،إذا کانَ فارِغا صَحیحا. (1)

بحار الأنوار عن الإمامِ علیٍّ علیه السلام :لا صَلاةَ لِجارِ المَسجِدِ إلاّ فی المَسجدِ، إلاّ أن یکونَ لَهُ عُذرٌ أو بهِ عِلَّةٌ، فقیلَ: و مَن جارُ المَسجدِ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ قالَ : مَن سَمِعَ النِّداءَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَریمُ المَسجِدِ أربَعونَ ذِراعا ، و الجِوارُ أربَعونَ دارا مِن أربعَةِ جَوانِبِها. (3)

(4)

1751

همسایگی مسجد و نماز خواندن در آن

امام علی علیه السلام :اگر همسایه مسجد ، فارغ و سالم باشد و برای گزاردن نماز واجب در آن حاضر نشود ، نمازش پذیرفته نیست .

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : نماز همسایه مسجد ، جز در مسجد پذیرفته نیست ، مگر آن که عذری داشته باشد یا بیمار باشد . عرض شد : ای امیر المؤمنین! همسایه مسجد کیست؟ فرمود : کسی که ندا [ی دعوت به اقامه نماز] را بشنود .

امام علی علیه السلام :حریم مسجد چهل گز (5) باشد و همسایگی آن چهل خانه از چهار طرف مسجد .

1752 - دُخولُ المَسجِدِ لِمَن عِندَهُ مَظلِمَةٌ
1752 - مسجد رفتن کسی که مظلمه ای به گردن دارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلَیَّ أن یا أخا المُرسَلِینَ یا أخا المُنذِرِینَ أنذِرْ قَومَکَ لا یَدخُلُوا بیتا مِن بُیوتی و لأحَدٍ مِن عِبادِی عندَ أحَدِهِم مَظلِمَةٌ ، فإنّی ألعَنُهُ ما دامَ قائما یُصَلِّی بینَ یَدَیَّ حتّی یَرُدَّ تلکَ المَظلِمَةَ ، فَأکُونَ سَمعَهُ الذی یَسمَعُ بهِ ، و أکُونَ بَصَرَهُ الذی یُبصِرُ بهِ ، و یکونَ مِن أولیائی و أصفِیائی ، و یکونَ جارِی مَع النَّبِیِّینَ و الصِّدِّیقینَ و الشُّهَداءِ فی الجَنَّةِ . (6)

1752

مسجد رفتن کسی که مظلمه ای به گردن دارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به من وحی فرمود که : ای از تبار پیامبران! ای از تبار هشدار دهندگان! به قوم خود هشدار ده که هرگاه یکی از آنان نسبت به یکی از بندگان من مظلمه ای به گردن داشته باشد، به هیچ یک از خانه های من وارد نشود ؛ زیرا تا زمانی که در برابر من به نماز ایستاده او را لعنت کنم مگر این که آن مظلمه را رد کند . در این صورت گوش شنوا و چشم بینای او شوم و از دوستان و برگزیدگان من باشد ؛ و در بهشت ، همراه پیامبران و صدّیقان و شهیدان ، همسایه من شود .

ص :223


1- بحار الأنوار : 83/354/7 .
2- بحار الأنوار : 83/379/47.
3- الخصال : 544/20.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 478 باب 2.
5- هر ذراع، یک گز و یک گز برابر 24 انگشت بوده (فرهنگ معین: 3/3300) .
6- بحار الأنوار : 84/257/55 .

(1)

1753 - آدابُ المَساجِدِ
1753 - آداب مساجد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ هذهِ البَقلَةَ المُنتِنَةَ [ یَعنی الثُّومَ] فلا یَقرَبْ مَسجِدَنا ، فأمّا مَن أکَلَهُ و لَم یأتِ المَسجِدَ فلا بَأسَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَجعَلُوا المَساجِدَ طُرُقا حتّی تُصَلُّوا فیها رَکعتَینِ . (3)

(4)

1753

آداب مساجد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که این سبزی بدبو (سیر) را بخورد به مسجد ما نزدیک نشود ، امّا اگر کسی آن را بخورد ولی به مسجد نیاید اشکالی ندارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسجدها را گذرگاه خود قرار ندهید مگر آن که دو رکعت نماز در آنها بخوانید .

1754 - آدابُ الدُّخولِ إلی المَسجِدِ
1754 - آداب ورود به مسجد

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقُ علیه السلام _: إذا بَلَغتَ بابَ المَسجِدِ فَاعلَم أنّکَ قَصَدتَ بابَ بیتِ مَلِکٍ عَظیمٍ لا یَطَأُ بِساطَهُ إلاّ المُطَهَّرُونَ ، و لا یُؤذَنُ بمُجالَسَةِ مَجلِسِهِ إلاّ الصِدِّیقُونَ ، و هَبِ القُدومَ إلی بِساطِ خِدمَةِ المَلِکِ فإنّک علی خَطَرٍ عظیمٍ إنْ غَفَلتَ هَیبَةَ المَلِکِ ، و اعلَمْ أنّهُ قادِرٌ علی ما یَشاءُ مِنَ العَدلِ و الفَضلِ مَعکَ و بِکَ .........

و اعتَرِفْ بِعَجزِکَ و تَقصِیرِکَ و فَقرِکَ بینَ یدَیهِ ، فإنّکَ قد تَوَجَّهتَ للعِبادَةِ لَهُ ، و المُؤانَسَةِ ، و اعرِضْ أسرارَکَ علَیهِ ، و لْتَعلَمْ أنّهُ لا تَخفی علَیهِ أسرارُ الخَلائقِ أجمَعینَ و عَلانِیَتُهُم ، و کُن کَأفقَرِ عِبادِهِ بینَ یدَیهِ ، و أخْلِ قَلبَکَ عن کُلِّ شاغِلٍ یَحجُبُکَ عن ربِّکَ ، فإنّهُ لا یَقبَلُ إلاّ الأطهَرَ و الأخلَصَ.

و انظُرْ مِن أیِّ دِیوانٍ یَخرُجُ اسمُکَ ، فإن ذُقتَ مِن حَلاوَةِ مُناجاتِهِ ، و لَذیذِ مُخاطَباتِهِ و شَرِبتَ بکَأسِ رَحمَتِهِ و کَراماتِهِ مِن حُسنِ إقبالِهِ علَیکَ و إجابَتِهِ ، فَقد صَلُحتَ لِخِدمَتِهِ ، فَادخُلْ فلکَ الأمنُ و الأمانُ ، و إلاّ فَقِفْ وُقُوفَ مُضطَرٍّ قدِ انقَطَعَ عَنهُ الحِیَلُ ، و قَصُرَ عَنهُ الأمَلُ ، و قَضی علَیهِ الأجَلُ ، فإذا عَلِمَ اللّهُ عزّ و جلّ مِن قَلبِکَ صِدقَ الاِلتِجاءِ إلَیهِ ، نَظَرَ إلَیکَ بعَینِ الرَّحمَةِ و الرَّأفَةِ و العَطفِ و وَفَّقَکَ لِما یُحِبُّ و یَرضی فإنّهُ کریمٌ یُحِبُّ الکَرامَةَ لِعبادِهِ المُضطَرِّینَ إلَیهِ المُحتَرِقِینَ علی بابِهِ لِطَلَبِ مَرضاتِهِ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «أَمَّن یُجِیبُ المُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السّوء» (5) . (6)

1754

آداب ورود به مسجد

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است _: هرگاه به در مسجد رسیدی بدان که تو به آستانِ خانه پادشاهی بزرگ و پر شکوه آمده ای، که جز پاکان بر بساط او قدم نگذارند و اجازه نشستن در مجلس او، جز به صدّیقان داده نشود . و خیال کن که تو بر بساط خدمت گزاری و چاکری پادشاه قدم گذاشته ای ؛ پس اگر از هیبت و شکوه پادشاه غافل مانی، خطری بزرگ تو را تهدید می کند . بدان که او هر گونه خواهد با تو رفتار کند ، خواه به عدالت و یا با فضل و کرمش ، تواند . . .

در پیشگاه او به ناتوانی و تقصیر و فقر خود اعتراف کن ؛ زیرا که تو برای پرستش و همدمی با او آمده ای . رازهایت را با او در میان نِه و بدان که اسرار و نهانیهای خلایق ، همگی ، و نیز آشکارشان بر او پوشیده نیست . در برابر او همچون فقیرترین بندگانش باش و دلت را از هر علاقه و دل مشغولی ای که حجاب میان تو و پروردگارت شود خالی کن ؛ زیرا که او جز پاکترین و خالص ترین را نمی پذیرد .

و بنگر که از کدام دیوان نامت بیرون می آید . اگر حلاوت مناجات با او و لذّت گفتگو با وی را چشیدی و بر اثر رویکردِ خوش او به تو و اجابتش ، جام رحمت و کرامتهای او را سرکشیدی، هر آینه لایق چاکری و خدمت گزاری او شده ای ؛ اینک [به مسجد ]در آی که در امن و امان خواهی بود . و گر نه درنگ کن، همچون بیچاره ای که راههای چاره بر او بسته شده است و دست امیدش کوتاه گشته و حکم مرگش صادر شده است . پس ، هرگاه خداوند عزّ و جلّ بداند که دلت به راستی به او پناه آورده است ، با دیده مهر و رأفت و محبّت به تو بنگرد و در انجام کارهایی که محبوب و پسند اوست توفیقت دهد ؛ زیرا او بخشنده و بزرگوار است و دوست دارد نسبت به بندگان بیچاره اش، که برای کسب خشنودی او ، دلسوخته بر درگاهش ایستاده اند، بزرگواری کند . خداوند عزّ و جلّ فرموده : «چه کسی است که دعای بیچاره درمانده را اجابت کند و گرفتاری را بر طرف سازد» .

ص :224


1- (انظر) عنوان 329 «الظلم». الذکر : باب 1343.
2- بحار الأنوار:84/9/83 .
3- الأمالی للصدوق : 509/707 .
4- (انظر) کنز العمّال : 7 / 648.
5- النمل : 62 .
6- بحار الأنوار : 83/373/40.

ص :225

1755 - ثَمَرَةُ الاختِلافِ إلَی المَساجِدِ
1755 - ثمره آمد و شد به مساجد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَرجِعُ صاحِبُ المَسجِدِ بِأقَلَّ مِن إحدَی ثلاثٍ : إمّا دُعاءٍ یَدعُو بهِ یُدخِلُهُ اللّهُ بهِ الجَنَّةَ ، و إمّا دُعاءٍ یَدعُو بهِ لِیَصرِفَ اللّهُ بهِ عَنهُ بَلاءَ الدنیا، و إمّا أخٍ یَستَفِیدُهُ فی اللّهِ عزّ و جلّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اختَلَفَ إلی المَسجِدِ أصابَ إحدَی الثَّمانی : أخا مُستَفادا فی اللّهِ ، أو عِلما مُستَطرَفا ، أو آیَةً مُحکَمَةً ، أو رَحمَةً مُنتَظَرَةً ، أو کَلِمَةً تَرُدُّهُ عن رَدیً ، أو یَسمَعُ کَلِمَةً تَدُلُّهُ علی هُدیً ، أو یَترُکُ ذَنبا خَشیَةً أو حَیاءً . (2)

1755

ثمره آمد و شد به مساجد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شخص مسجد رو ، دست کم یکی از این سه چیز نصیبش می شود : یا دعایی که به درگاه خدا می کند و خداوند با آن او را به بهشت می برد ، یا دعایی که به سبب آن خداوند بلای دنیا را از او برمی گرداند و یا برادری که به خاطر خداوند عزّ و جلّ به دست می آورد [و نه بر اساس انگیزه های دنیوی و مادّی] .

امام علی علیه السلام :هر که به مسجد آمد و شد کند به یکی از این هشت چیز دست یابد: یافتن برادری به خاطر خدا ، یا دانشی جدید ، یا آیتی محکم ، یا رحمتی که آن را چشم به راه بود ، یا سخنی که او را از هلاکت برهاند ، یا شنیدن جمله ای که او را به هدایت رهنمون شود ، یا آن که گناهی را از ترس و یا شرم ترک گوید .

ص :226


1- الأمالی للطوسی : 47/57 .
2- الأمالی للصدوق : 474/637 .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن أدمَنَ إلی المَسجِدِ أصابَ الخِصالَ الثَّمانِیَةَ : آیَةً مُحکَمَةً ، أو فَریضَةً مُستَعمَلَةً ، أو سُنَّةً قائمةً ، أو عِلما مُستَطرَفا ، أو أخا مُستَفادا ، أو کَلِمَةً تَدُلُّهُ علی هُدیً أو تَرُدُّهُ عن رَدیً ، و تَرکَ الذَّنبِ خَشیَةً أو حَیاءً . (1)

(2)

1756 - المَساجِدُ المَمدوحَةُ
1756 - مسجدهای ستوده شده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَسجِدُ الکوفَةِ صَلّی فیهِ سَبعونَ نَبیّا و سَبعونَ وَصِیّا، أنا أحَدُهُم . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَدَعْ إتیانَ المَشاهِدِ کُلِّها : مَسجِدِ قُبا ، فإنّهُ المَسجِدُ الذی اُسِّسَ علی التَّقوی مِن أوَّلِ یَومٍ ، و مَشرَبَةِ اُمِّ إبراهیمَ ، و مَسجِدِ الفَضِیخِ ، و قُبورِ الشُّهَداءِ ، و مَسجِدِ الأحزابِ و هُو مَسجِدُ الفَتحِ . (4)

عنه علیه السلام :بالکوفةِ مَسجِدٌ یقالُ لَهُ مَسجِدُ السَّهلَةِ ، لَو أنَّ عَمِّیَ زیدا أتاهُ فَصَلّی فیهِ و استَجارَ اللّهَ لأَجارَهُ عِشرینَ سَنَةً . (5)

امام حسین علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که پیوسته به مسجد رود، به هشت چیز دست یابد : آیتی محکم ، یا فریضه ای عمل شده، یا سنّتی جاری [از معصومان]، یا دانشی تازه ، یا برادری که به دست آورده، یا سخنی که او را هدایت کند، یا از هلاکت برهاندش و گناه را از سر ترس یا شرم ترک گوید .

1756

مسجدهای ستوده شده

امام علی علیه السلام :در مسجد کوفه هفتاد پیامبر و هفتاد وصیّ [از اوصیای پیامبران] نماز خواندند که یکی از آنها من هستم .

امام صادق علیه السلام :رفتن به هیچ یک از مشاهد را ترک نکن : مسجد قبا، که از همان روز اول بر شالوده تقوا بنا شد، و مشربه ام ابراهیم (6) و مسجد فضیخ (7) و قبور شهیدان و مسجد احزاب که همان مسجد فتح باشد .

امام صادق علیه السلام :در کوفه مسجدی است به نام مسجد سهله . اگر عمویم زید به آن جا می رفت و نماز می خواند و از خدا پناه می خواست، خداوند بیست سال به او پناه می داد.

ص :227


1- بحار الأنوار : 84/3/73.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 480 باب 3.
3- . بحار الأنوار : 11/58/59.
4- بحار الأنوار : 100/215/6 .
5- الکافی : 3/495/3.
6- اتاق و جایگاه نماز پیامبر (ص) که به خاطر زاده شدن ابراهیم، پسر آن حضرت در آن، به این نام نامیده شده است.
7- مسجدی که گفته می شود ماجرای رد شمس به خاطر حضور پیامبر (ص) و امیر مؤمنان در آن، اتفاق افتاد.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ مَسجِدَ الکوفَةِ بَیتُ نُوحٍ لو دَخَلَهُ رَجُلٌ مِائةَ مَرَّةٍ لَکَتَبَ اللّهُ لَهُ مِائةَ مَغفِرَةٍ ، لأنَّ فیهِ دَعوَةَ نُوحٍ علیه السلام حَیثُ قالَ : «رَبِّ اغْفِرْ لی و لِوالِدَیَّ و لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمنا» (1) . (2)

بیانٌ :

الأخبارُ الواردةُ فی فضلِ هذا المسجدِ (3) _ و أنّه کانَ بَیتَ إدریسَ النبیِّ الذی کان یَخِیطُ فیه و یُصَلِّی فیه ، و أنّه کان بیتَ إبراهیمَ الذی خَرَجَ منه إلی العَمالِقَةِ ، و أنّ فیها مُناخَ الراکِب ؛ یعنی الخضرَ علیه السلام ، و أنَّ منه سارَ داوود إلی جالوتَ، و أنّه ما بَعَثَ اللّهُ نبیّا إلاّ و قد صَلّی فیه، و المُقِیمُ فیه کالمُقِیمِ فی فُسْطاطِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و أنّه مَنزِلُ صاحِبِنا إذا قامَ بأهلِهِ ، و أنّه لم یَأتِهِ مکروبٌ إلاّ فَرَّجَ اللّهُ کُربَتَهُ ، و أنّ فیه زَبَرْجدةً فیها صورةُ کُلِّ نَبیٍّ و کُلِّ وَصِیٍّ ، و أنّ فیه یُنفَخُ فی الصُّورِ و إلیه المَحشَرُ ، و یُحشَرُ مِن جانِبِهِ سبعونَ ألفا یَدخُلُونَ الجَنَّةَ بغیرِ حِسابٍ _ کَثیرةٌ جِدّا . (4)

امام رضا علیه السلام :مسجد کوفه، خانه نوح است . هر مردی که صد بار وارد آن شود ، خداوند صد گناه او را ببخشد ؛ زیرا که نوح علیه السلام در آن چنین دعا کرد : «خدایا! من و پدر و مادرم و هر کس را که با ایمان به خانه من درآید، بیامرز» .

توضیح :

در فضیلت مسجد کوفه ، اخبار بسیار زیادی آمده و حاکی از آن است که : این مسجد خانه ادریس پیامبر بوده و آن حضرت در آن جا خیّاطی می کرده و به نماز می پرداخته است ؛ خانه ابراهیم بوده که از همان جا به جنگ عمالقه رفت ؛ اقامتگاه آن سواره _ یعنی خضر علیه السلام _ بوده است ؛ داوود علیه السلام از همان جا به پیکار جالوت رفت ؛ هر پیامبری که خدا فرستاد در آن جا نماز خواند ؛ کسی که در این مسجد باشد ، مانند کسی است که در خیمه رسول خدا صلی الله علیه و آله است ؛ هرگاه صاحب ما قیام کند همراه خانواده اش در آن جا استقرار خواهد یافت ؛ هر غم دیده و گرفتاری به این مسجد برود، خداوند اندوهش را برطرف کند ؛ در آن جا زبرجدی است که صورت هر پیامبر و وصیّی بر آن منقوش است ؛ در آن جاست که در صور دمیده می شود و خلایق به سوی آن جا محشور می شوند و از کنار آن هفتاد هزار نفر به صحرای محشر می آیند که بدون حساب و کتاب وارد بهشت می شوند .

ص :228


1- نوح : 28 .
2- بحار الأنوار : 100/262/14 .
3- انظر الکافی : 3 / 495 / 3 ، تهذیب الأحکام : 6 / 31 / 57 و ص37/76 ، قصص الأنبیاء : 80/64 .
4- بحار الأنوار : 100/434 باب 7.

1757 - مَسجدُ ضِرارٍ
1757 - مسجد ضِرار

الکتاب :

وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدا ضِرارا وَ کُفْرا وَ تَفْرِیقا بَیْنَ المُؤْمِنِینَ وَ إِرصادا لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الحُسْنی وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ». (1)

الحدیث :

مجمعُ البیانِ_ فی تفسیرِ قولِهِ تعالی : «و إِرْصادا لِمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَ رَسولَهُ مِن قَبْلُ» _: أی أرصَدُوا ذلکَ المسجدَ و اتَّخذُوهُ و أعَدُّوا لأبِی عامرٍ الراهِبِ ، و هو الذی حارَبَ اللّهَ و رسولَهُ مِن قَبلُ و کانَ مِن قِصَّتِهِ أنّهُ کانَ قد تَرَهَّبَ فی الجاهلیَّةِ و لَبِسَ المُسُوحَ فَلَمّا قَدِمَ النبیُّ صلی الله علیه و آله المدینةَ حَسَدَهُ و حَزَّبَ علیه الأحزابَ ، ثُمّ هَرَبَ بَعدَ فَتحِ مَکَّةَ إلی الطائفِ فَلَمّا أسلَمَ أهلُ الطائفِ لَحِقَ بالشامِ و خَرَجَ إلی الرومِ و تَنَصَّرَ، و هو أبو حَنظَلَةَ غَسِیلِ الملائکةِ .........

و سَمّی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أبا عامرٍ الفاسقَ، و کانَ قَد أرسَلَ إلی المُنافقینَ أنِ استَعِدُّوا و ابنُوا مَسجِدا فإنّی أذهَبُ إلی قَیصَرَ و آتی مِن عندِهِ بِجُنُودٍ و اُخرِجُ محمّدا مِنَ المدینةِ.

فکانَ هؤلاءِ المنافقونَ یَتَوَقَّعُونَ أن یَجِیئَهم أبو عامرٍ ، فَماتَ قَبلَ أن یَبلُغَ مَلِکَ الرُّومِ .........

فَأطلَعَ اللّهُ نَبِیَّهُ عَلی فَسادِ طَوِیَّتِهِم و خُبثِ سَرِیرَتِهِم ......... فَوَجَّهَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عند قُدُومِهِ مِن تَبُوکَ عاصمَ بنَ عَوفٍ العَجلانیَّ و مالکَ بنَ الدخشمَ ......... فقال لهما : اِنطَلِقا إلی هذا المسجِدِ الظالِمِ أهلُهُ فَاهدِماهُ و حَرِّقاهُ ، و رُوِیَ أنّه بَعَثَ عمّارَ بنَ یاسرٍ و وَحشِیّا فَحَرَّقاهُ ، و أمَرَ بأن یُتَّخَذَ کُناسةً یُلقی فیها الجِیَفُ . (2)

1757

مسجد ضِرار

قرآن :

«و کسانی که مسجدی ساختند برای ضرر زدن و [تقویت ]کفر و ایجاد تفرقه میان مؤمنان و کمینگاه کسی که از پیش با خدا و پیامبر او ستیز کرده بود و قسم می خورند که ما جز نیکی نمی خواستیم و خدا گواهی می دهد که آنان دروغ گویند» .

حدیث :

مجمع البیان_ در تفسیر آیه «و کمینگاه کسی که از پیش با خدا و پیامبر او ستیز کرده بود» _فرمود : یعنی آن مسجد را برای بازگشت ابو عامر راهب ساخته و آماده کرده بودند . ابو عامر همان کسی است که قبلاً با خدا و رسولش جنگیده بود . داستانش چنین است که وی در جاهلیت پشمینه پوشیده و رهبانیت پیش گرفته بود . اما وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه رفت، بر آن حضرت حسادت ورزید و احزاب را علیه ایشان سامان دهی کرد . او بعد از فتح مکّه به طائف گریخت و چون مردم طائف مسلمان شدند به شام و از آن جا به روم رفت و مسیحی شد . ابو عامر پدر حنظله غسیل الملائکه است . . .

رسول خدا صلی الله علیه و آله او را ابو عامر فاسق نامید . وی به منافقان پیغام داده بود که خود را آماده کنند و مسجدی بسازند ؛ زیرا نزد قیصر می روم و با لشکریان او می آیم و محمّد را از مدینه بیرون می کنم .

این منافقان منتظر برگشت ابو عامر بودند اما او ، پیش از رسیدن به نزد پادشاه روم ، مُرد . . .

خداوند، پیامبر خود را از نیّت پلید و باطن کثیف منافقان آگاه کرد . . . و رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در برگشت از غزوه تبوک ، عاصم بن عوف عَجلانی و مالک بن دخشم را فرستاد و فرمود : بروید و این مسجدی را که اهل آن ستمگرند ویران کنید و بسوزانید . به روایتی دیگر ، آن حضرت ، عمّار بن یاسر و وحشی را فرستاد و آنها آن مسجد را سوزاندند و دستور داد محلّ آن را به زباله دانی و جای انداختن لاشه ها و مردارها تبدیل کنند .

ص :229


1- التوبة : 107 .
2- مجمع البیان : 5/110.

(1)

ص :230


1- (انظر) بحار الأنوار : 21 / 252 باب 30.

222 - السجن

222 - زندان
اشاره

(1)

ص :231


1- انظر : عنوان 12 «الأسیر» ، 95 «الحبس» ، الدنیا : باب 1247 ، 1248 . الإمامة الخاصّة : باب 221 ، 225 ، 234 ، 237 .

1758 - السِّجنُ
1758 - زندان

الکتاب :

قالَ رَبِّ السِّجنُ أحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدعُونَنِی إِلَیهِ وَ إِلاَّ تَصرِف عَنِّی کَیدَهنَّ أصبُ إِلَیهِنَّ وَ أکُن مِّنَ الجاهِلِینَ». (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السِّجنُ أحَدُ القَبرَینِ . (2)

مجمَعُ البیانِ :رُوِیَ أنّ یوسُفَ لَمّا خَرَجَ مِن السِّجنِ دَعا لأهلِهِ و قالَ: اللّهُمّ اعطِفْ علَیهِم بِقُلوبِ الأخیارِ، و لا تُعَمِّ علَیهِم الأخبارَ ؛ فَلِذلکَ یکونُ أصحابُ السِّجنِ أعرَفَ الناسِ بالأخبارِ فی کلِّ بَلدَةٍ . و کَتَبَ عَلی بابِ السِّجنِ : هذا قُبورُ الأحیاءِ ، و بَیتُ الأحزانِ ، و تَجرِبَةُ الأصدِقاءِ ، و شَماتَةُ الأعداءِ . (3)

(4)

1758

زندان

قرآن :

«گفت : پروردگارا ! زندان را از آنچه آنان مرا به آن می خوانند دوست تر دارم و اگر مکر آنان را از من نگردانی ، به آنان متمایل می شوم و از نادانان خواهم بود» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :زندان، یکی از دو قبر است .

مجمع البیان :روایت شده است که چون یوسف از زندان آزاد شد ، برای آنان (زندانیان) دعا کرد و گفت : خدایا! دلهای نیکان را بر آنان مهربان ساز و اخبار و رویدادها را از آنان پنهان مدار . از این رو ، زندانیان هر شهری بیش از سایر مردم درباره اخبار و رویدادها اطلاع دارند ، و بر در زندان نوشته شد : این جا گورهای زندگان است و سرای اندوهها و جای آزمودن دوستان و شاد کامی دشمنان از بدبختی دیگران .

ص :232


1- یوسف : 33.
2- غرر الحکم : 1631.
3- مجمع البیان : 5/370 .
4- (انظر) المحبّة : باب 664.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «نَبِّئْنا بِتَأْوِیلِهِ إِنّا نَراکَ مِنَ المُحْسِنِینَ» (1) فی قصّةِ یوسُفَ فی السِّجنِ _: کانَ یقومُ علی المَریضِ و یَلتَمِسُ المُحتاجَ و یُوَسِّعُ علی المَحبوسِ . (2)

عنه علیه السلام :دَخَلَ یوسُفُ السِّجنَ و هُو ابنُ اثنَتَی عَشْرَةَ سَنةً، و مَکَثَ فیه ثَمان عَشْرَةَ سَنةً ، و بَقِیَ بعدَ خروجِهِ ثَمانینَ سَنةً ، فذلکَ مِائةُ سَنةٍ و عَشرُ سِنِینَ . (3)

1759 - سِجنُ النَّفسِ
1759 - زندان نفْس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَرَضُ أحَدُ الحَبسَینِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المَسجُونُ مَن سَجَنَتهُ دُنیاهُ عَن آخِرَتِهِ . (5)

(6)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «ما را از تعبیر آن آگاه کن که تو را از نیکوکاران می بینیم» که مربوط به داستان یوسف در زندان می شود _فرمود : آن حضرت، [زندانیانِ ]بیمار را تیمار می کرد و از حال نیازمندشان جویا می شد و به افراد زندانی رسیدگی می نمود .

امام صادق علیه السلام :یوسف دوازده ساله بود که به زندان افتاد و هیجده سال در زندان ماند و بعد از آزادی اش هشتاد سال عمر کرد که مجموعا یکصد و ده سال می شود .

1759

زندان نفْس

امام علی علیه السلام :بیماری ، یکی از دو زندان است .

امام صادق علیه السلام :زندانی [واقعی ]کسی است که دنیایش او را از آخرتش باز داشته باشد .

ص :233


1- یوسف : 36 .
2- تفسیر القمّی : 1/344 .
3- الأمالی للصدوق : 324/376 .
4- غرر الحکم : 1636.
5- الکافی : 2/455/9.
6- (انظر) الدنیا : باب 1247 ، 1248.

ص :234

223 - السحت

223 - مالِ حرام
اشاره

(1)

ص :235


1- انظر : عنوان 109 «الحرام» ، 127 «الحلال» . 531 «الهدیّة» ، 189 «الرشوة» .

1760 - السُحتُ
1760 - مالِ حرام

الکتاب :

سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاءُوکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَو أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئا وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ». (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبوابُ السُّحتِ ثَمانِیَةٌ : رَأسُ السُّحتِ رِشوَةُ الحُکْمِ ، و کَسبُ البَغِیِّ ، و عَسبُ الفَحلِ ، و ثَمَنُ المَیْتَةِ ، و ثَمنُ الخَمرِ ، و ثَمنُ الکَلبِ ، و کَسبُ الحَجّامِ ، و أجرُ الکاهِنِ . (3)

کنز العمّال عن الإمامِ علیٍّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ السُّحتِ _: الرِّشاءُ ، فقیلَ لَهُ : فی الحُکمِ ؟ قالَ : ذاکَ الکُفرُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السُّحتُ ثَمَنُ المَیْتَةِ ، و ثَمنُ الکَلبِ ، و ثَمنُ الخَمرِ ، و مَهرُ البَغِیِّ ، و الرِّشوَةُ فی الحُکمِ ، و أجرُ الکاهِنِ . (5)

1760

مالِ حرام

قرآن :

«شنوای دروغند و خورندگانِ حرام . اگر پیش تو آمدند میانشان حکم کن یا از آنها روی بگردان . اگر روی از ایشان بگردانی تو را زیانی نتوانند زد . اگر حکم کردی میانشان به انصاف حکم کن که خدا افراد منصف را دوست دارد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :درهای مال حرام هشت تاست : رشوه گرفتن در قضاوت، در رأس مالهای حرام قرار دارد، و درآمد از راه فحشا، و کرایه دادن حیوان نر برای جفتگیری، و پول فروش مُردار، و پول فروش شراب، و پول فروش سگ، و درآمد حجامت کننده و مزد پیشگو (کاهن) .

کنز العمّال :امام علی علیه السلام در پاسخ به سؤال از سُحت فرمود : [مقصود] رشوه است . عرض شد : در قضاوت؟ فرمود : آن که کفر است .

امام صادق علیه السلام :مال حرام عبارت است از بهای فروش مردار ، بهای فروش سگ ، بهای فروش شراب ، درآمد زنا ، رشوه گرفتن در قضاوت و مزد پیشگو .

ص :236


1- المائدة : 42.
2- (انظر) المائدة: 62 ، 63.
3- کنز العمّال : 4358 .
4- کنز العمّال : 4357.
5- الکافی : 5/127/2.

عنه علیه السلام :السُّحتُ أنواعٌ کثیرَةٌ ، مِنها ما اُصِیبَ مِن أعمالِ الوُلاةِ الظَّلَمَةِ . (1)

امام صادق علیه السلام :مال حرام موارد فراوانی دارد؛ یکی از آنها درآمدی است که از راه کار کردن برای والیان ستمگر به دست می آید .

ص :237


1- الخصال : 330/26 .

ص :238

224 - السحر

224 - جادو
اشاره

(1)

(2)

ص :239


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 63 / 1 باب 1 «السِّحر و العَین». بحار الأنوار : 79 / 205 باب 96 «السِّحر و الکَهانة». وسائل الشیعة : 12 / 105 باب 25 «تحریم تعلّم السِّحر و أجره». کنز العمّال : 6 / 742 _ 753 «کتاب السِّحر و العَین و الکَهانة».
2- انظر : البلاغة : باب 390 حدیث 1981.

1761 - السِّحرُ
1761 - جادو

الکتاب :

فَلَمَّا أَلْقَوْا قالَ مُوسی ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ المُفْسِدِینَ». (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَعَلَّمَ شَیئا مِنَ السِّحرِ قَلیلاً أو کَثیرا فَقَد کَفَرَ ، و کانَ آخِرَ عَهدِهِ بِرَبِّهِ ، و حَدُّهُ أن یُقتَلَ إلاّ أن یَتُوبَ . (3)

عنه علیه السلام :العَینُ حَقٌّ ، و الرُّقی حَقٌّ ، و السِّحرُ حَقٌّ ، و الفَألُ حَقٌّ ، و الطِیَرَةُ لَیسَت بِحَقٍّ ، و العَدوی لَیسَت بِحَقٍّ . (4)

عنه علیه السلام :المُنَجِّمُ کالکاهِنِ ، و الکاهِنُ کالساحِرِ ، و الساحِرُ کالکافِرِ ، و الکافِرُ فی النارِ . (5)

1761

جادو

قرآن :

«و چون بیفکندند ، موسی گفت : هر چه جادو آورده اید خدا آن را باطل می کند ؛ زیرا که خدا عمل تبهکاران را به صلاح نمی آورد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که چیزی از جادو بیاموزد ، کم یا زیاد ، کافر است و [این ]پایان عهد او با پروردگارش باشد و کیفرش آن است که کشته شود، مگر اینکه توبه کند .

امام علی علیه السلام :چشم زخم ، راست است و طلسم ، راست است و جادو ، راست است و فال نیک زدن ، راست است ، اما فال بد زدن ، حقیقت ندارد و سرایت [بدی] نیز حقیقت ندارد .

امام علی علیه السلام :منجّم، مانند کاهن است و کاهن ، مانند جادوگر و جادوگر ، مانند کافر و کافر در آتش است .

ص :240


1- یونس : 81 .
2- (انظر) البقرة: 102 ، الأعراف: 116 ، یونس: 77 ، طه: 66 ، 69 ، الفلق: 3 ، 4.
3- بحار الأنوار : 79/210/2.
4- نهج البلاغة : الحکمة 400 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 79.

عنه علیه السلام :أقبَلَتِ امرَأةٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَت : یا رسولَ اللّهِ ، إنَّ لی زَوجا و لَهُ عَلَیَّ غِلظَةٌ ، و إنّی صَنَعتُ بهِ شَیئا لأِعطِفَهُ عَلَیَّ ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُفٍّ لَکِ : کَدَّرتِ دِینَکِ ! لَعَنَتکِ الملائکةُ الأخیارُ ، لَعَنَتکِ الملائکةُ الأخیارُ ، لَعَنَتکِ المَلائکةُ الأخیارُ ، لَعَنَتکِ ملائکةُ السماءِ ، لَعَنَتکِ ملائکةُ الأرضِ . (1)

1762 - جَزاءُ ساحِرِ المُسلِمینَ
1762 - سزای جادوگر مسلمان

المیزان فی تفسیر القرآن :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا أخَذتُمُ السّاحِرَ فاقتُلُوهُ ، ثُمّ قَرَأ «و لا یُفْلِحُ السّاحِرُ حَیثُ أَتی» (2) قالَ : لا یَأمَنُ حَیثُ وُجِدَ. (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام عَ_ن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :س_احِرُ المسلمینَ یُقتَلُ ، و لا یُقتَلُ ساحِرُ الکُفّارِ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و لِمَ ذلک ؟ قالَ : لأنَّ الشِّرکَ و السِّحرَ مَقرُونانِ ، و الذی فیهِ مِن الشِّرکِ أعظَمُ. (4)

عنه علیه السلام :إذا شَهِدَ رَجُلانِ عَدلانِ علی رجُلٍ مِن المسلمینَ أنّهُ سَحَرَ قُتِلَ. (5)

امام علی علیه السلام :زنی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! شوهری دارم که با من تند است و من با او کاری (جادو جنبل) کرده ام تا وی را با خودم مهربان کنم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : اف بر تو! دینت را تیره و تار کردی! نفرین فرشتگان بزرگ بر تو باد! نفرین فرشتگان بزرگ بر تو باد! نفرین فرشتگان بزرگ بر تو باد! نفرین فرشتگان آسمان بر تو باد! نفرین فرشتگان زمین بر تو باد!

1762

سزای جادوگر مسلمان

المیزان فی تفسیر القرآن :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هرگاه جادوگری را گرفتید ، او را بکشید . سپس این آیه را تلاوت کرد : «و جادوگر هر جا باشد نجات نمی یابد» . [آن گاه ]فرمود : هر جا یافت شد در امان نیست .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : جادوگرِ مسلمان باید کشته شود و جادوگر کافر کشته نمی شود . عرض شد : ای رسول خدا! علّتش چیست؟ فرمود : چون شرک و سحر قرین همند و وجود شرک در کسی، بدتر از وجود سحر است.

امام علی علیه السلام :اگر دو مرد عادل شهادت دهند که مرد مسلمانی جادو کرده است ، باید کشته شود .

ص :241


1- بحار الأنوار : 79/214/13.
2- طه : 69 .
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/185.
4- دعائم الإسلام : 2/482/1725 .
5- دعائم الإسلام : 2/482/1725 .

(1)

1763 - أنواعُ السِّحرِ
1763 - انواع جادو

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ زِندِیقٌ عن السِّحرِ : ما أصلُهُ ؟ و کیفَ یَقدِرُ الساحِرُ علی ما یُوصَفُ مِن عَجائبِهِ و ما یَفعَلُ؟ _: إنَّ السِّحرَ علی وُجُوهٍ شَتّی : وَجهٌ مِنها بمَنزِلَةِ الطِّبِّ ، کما أنَّ الأطِبّاءَ وَضَعُوا لِکُلِّ داءٍ دَواءً فکذلکَ عِلمُ السِّحرِ احْتالُوا لِکُلِّ صِحَّةٍ آفَةً ، و لِکُلِّ عافِیَةٍ عاهَةً ، و لکُلِّ مَعنیً حِیلَةً. و نوعٌ مِنهُ آخَرُ خَطفَةٌ و سُرعةٌ و مَخاریقُ و خِفَّةٌ.

و نوعٌ مِنهُ ما یَأخُذُ أولیاءُ الشَّیاطینِ عَنهُم ......... فَأقرَبُ أقاوِیلِ السِّحرِ مِنَ الصَّوابِ أنّهُ بمَنزِلَةِ الطِّبِّ . إنّ الساحِرَ عالَجَ الرجُلَ فَامتَنَعَ مِن مُجامَعَةِ النساءِ ، فَجاءَ الطبیبُ فَعالَجَهُ بغَیرِ ذلکَ العِلاجِ فَاُبرِئَ . (2)

1763

انواع جادو

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که پرسید : منشأ جادو چیست و چگونه جادوگر می تواند آن کارهای شگفت آور را انجام دهد؟ _فرمود : جادو ، گونه های مختلفی دارد : گونه ای از آن به منزله طبابت است . همان طور که پزشکان برای هر بیماری و دردی دارویی درست کرده اند ، در علم سحر نیز جادوگران برای هر صحّتی آفتی و برای هر عافیتی درد و رنجی و برای هر کاری چاره ای اندیشیده اند . گونه ای دیگر از آن چشم بندی ، چالاکی ، مهارت و تردستی است . نوع دیگری از آن اموری است که جن گیرها از جنّیان فرا می گیرند . نزدیکترین عقیده درباره جادو به واقعیت آن است که جادو به منزله طبابت است . جادوگر مردی را جادو می کند که نتواند با زن نزدیکی نماید و پزشک می آید و او را از طریق دیگری (دارو و نه جادو) معالجه می کند و بهبود می یابد .

ص :242


1- (انظر) مستدرک الوسائل : 18 / 191 باب 1 ، وسائل الشیعة : 18 / 576 باب 1.
2- بحار الأنوار : 63/21/14.

1764 - أشَدُّ سِحراً مِن هاروتَ وماروتَ !
1764 - جادوگرتر از هاروت و ماروت!

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا الدنیا فوالذی نَفسِی بیدِهِ أنّها لأَسحَرُ مِن هارُوتَ و مارُوتَ . (1)

(2)

1764

جادوگرتر از هاروت و ماروت!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دنیا حذر کنید ؛ زیرا سوگند به آن که جانم در دست اوست ، دنیا جادوگرتر از هاروت و ماروت است .

ص :243


1- الدرّ المنثور : 1/244.
2- (انظر) الدنیا : باب 1235 ، 1236.

ص :244

225 - المساحقة

225 - مساحقه
اشاره

(1)

ص :245


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 75 باب 72 «السحق و حدّه». وسائل الشیعة : 18 / 424 _ 430 «أبواب حدّ السحق و القیادة».

1765 - المُساحَقَةُ
1765 - مساحقه

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوَّلُ مَن عَمِلَ هذا العَمَلَ قَومُ لُوطٍ فاستَغنی الرِّجالُ بِالرِّجالِ و بَقِیَ النساءُ بغَیرِ رِجالٍ ، فَفَعَلنَ کما فَعَلَ رِجالُهُنَّ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا دَخَلَتِ امرَأةٌ مَع مَولاةٍ لَها علَیهِ و سَألَت ما تَقولُ فی اللَّواتی مَع اللَّواتِی ؟ _: هُنَّ فی النارِ ، إذا کانَ یَومُ القیامَةِ یُؤتی بِهِنَّ فَاُلبِسْنَ جِلبابا مِن نارٍ و خُفَّینِ مِن نارٍ و قِناعا مِن نارٍ . (2)

بحار الأنوار عن هِشام بنِ سالمٍ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام_ فی جَوابِ امرَأةٍ سَألَتهُ عنِ السَّحقِ _: حَدُّها حَدُّ الزانی ، فقالَت : ما ذَکَرَ اللّهُ عزّ و جلّ ذلکَ فی القُرآنِ ؟ قالَ : بَلی ، قالَت : و أینَ هُو ؟ قالَ : هُو أصحابُ الرَّسِّ . (3)

1765

مساحقه

امام صادق علیه السلام :نخستین کسی که این عمل را مرتکب شد ، قوم لوط بودند ؛ زیرا مردها به یکدیگر پرداختند و زنان بی مرد ماندند و در نتیجه آنها نیز ، همانند مردانشان ، به هم روی آوردند .

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که زنی همراه کنیز خود خدمت امام علیه السلام رسید و عرض کرد : درباره پرداختن زنان به یکدیگر چه می فرمایید؟ _فرمود : جایگاهشان آتش است . روز قیامت این گونه زنان آورده می شوند و بالاپوشی از آتش و پای افزاری از آتش و رو بندی از آتش بر آنان پوشانده می شود .

بحار الأنوار به نقل از هشام بن سالم :امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال زنی از حکم مساحقه فرمود : حدّش حدّ زناکار است . پرسید : آیا خداوند عزّ و جلّ در قرآن آن را بیان فرموده است؟ فرمود: آری . عرض کرد : در کجای آن؟ فرمود: داستان اصحاب رسّ .

ص :246


1- بحار الأنوار : 79/76/3.
2- تفسیر القمّی : 2/113 .
3- بحار الأنوار : 79/75/2 .

226 - السخریة

226 - مسخره کردن
اشاره

(1)

(2)

ص :247


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 142 باب 56 «مَن أذلّ مؤمنا أو أهانه أو حقّره أو استهزأ به». بحار الأنوار : 75 / 292 باب 73 «الغمز و الهمز و اللمز و السُّخریّة و الاستهزاء».
2- انظر : عنوان 120 «التحقیر» ، 380 «العیب» ، 381 «التعییر».

1766 - السُّخرِیَّةُ

1766 - مسخره کردن

الکتاب :

یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَومٌ مِن قَوْمٍ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیْرا مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسَی أَن یَکُنَّ خَیْرا مِنْهُنَّ وَ لاَ تَلْمِزُوا أْنفُسَکُمْ وَ لاَ تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الفُسُوقُ بَعْدَ الاْءِیمانِ وَ مَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلئکَ هُمُ الظَّالِمُونَ». (1)

فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّا حَتَّی أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَ کُنتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ». (2)

أَتَّخَذْناهُمْ سِخْریّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الأَبْصارُ». (3)

وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلَی شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤونَ». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا بنَ مَسعودٍ ، إنّهُم لَیَعِیبُونَ علی مَن یَقتَدِی بِسُنَّتی فرائضَ اللّهِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «فَاتَّخَذْتُمُوهم سِخرِیّا حتّی أَنْسَوکُم ذِکْرِی و کُنتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ * إِنّی جَزَیْتُهُمُ الیَوْمَ بِما صَبَرُوا» . (5)

1766

مسخره کردن

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! گروهی از شما گروه دیگر را مسخره نکنند شاید که آن گروه بهتر از ایشان باشند ، و نه زنانی زنان دیگر را مسخره کنند شاید که آنان بهتر از اینان باشند ، و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبها[ی ناخوشایند ]مدهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان . و هر که توبه نکند همانان ستمگرانند» .

«و آنها (مؤمنان) را مسخره کردید تا یاد مرا از خاطرتان بردند و به آنها می خندیدید» .

«آن ها را به مسخره گرفتیم یا دیدگان از آنها برگشته است؟» .

«چون با مؤمنان روبرو شوند گویند : ایمان آوردیم و چون با یاران دیو نهادِ خویش تنها شوند ، گویند : ما با شماییم ، جز این نیست که ما مسخره کننده ایم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! آنان بر کسانی که با پیروی از سنّت من، فرایض خدا را به جای می آوردند، خرده می گیرند . خداوند متعال فرموده است : «و آنها را مسخره کردید تا یاد مرا از خاطرتان بردند و به آنها می خندیدید . امروز من پاداش صبر آنان را می دهم» .

ص :248


1- الحجرات : 11.
2- المؤمنون : 110.
3- ص : 63.
4- البقرة : 14.
5- بحار الأنوار : 77/102/1.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ المُستَهزِئینَ یُفتَحُ لأحَدِهِم بابُ الجَنَّةِ ، فیُقالُ : هَلُمَّ : فَیَجِیءُ بِکَرْبِهِ و غَمِّهِ ، فإذا جاءَ اُغلِقَ دُونَهُ ، ثُمّ یُفتَحُ لَهُ بابٌ آخَرُ ......... فما یَزالُ کذلکَ حتّی أنَّ الرَّجُلَ لَیُفتَحُ لَهُ البابُ فیقالُ لَهُ: هَلُمَّ هَلُمَّ ، فما یَأتِیهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و إذا لَقُوا الذینَ آمَنُوا ......... » _: إنّهُم کُهّانُهُم قالوا إنّا مَعَکُم أی عَلی دِینِکُم «إِنّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤونَ» أی نَستَهزِئُ بِأصحابِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله و نَسخَرُ بهِم فی قَولِنا: آمَنّا ! (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ المُستَهزِئُ بالناسِ فی صِدقِ المَوَدَّةِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دَرِ بهشت به روی یکی از مسخره کنندگان باز می گردد و به او گفته می شود : بیا .او با غم و اندوه جلو می رود و چون نزدیک شد ، در به رویش بسته می شود . سپس در دیگری به رویش گشوده می گردد ......... این کار مرتّبا تکرار می شود تا جایی که در به رویش باز می گردد و گفته می شود : بیا ، بیا ؛ اما او دیگر جلو نمی رود .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و چون با مؤمنان رو برو شوند . . .» _فرمود : کاهنان آنها وقتی با مؤمنان روبرو می شدند، می گفتند : ما با شما هستیم؛ یعنی، دین شما را داریم . «ما مسخره کننده ایم و بس» یعنی، ما با گفتن جمله «ایمان آوردیم» اصحاب محمّد صلی الله علیه و آله را مسخره می کنیم .

امام صادق علیه السلام :کسی که مردم را مسخره می کند ، نباید به دوستی خالصانه آنها چشم امید بندد .

ص :249


1- کنز العمّال : 8328 .
2- مجمع البیان : 1/140 .
3- بحار الأنوار : 75/144/9.

ص :250

227 - السخاء

227 - بخشندگی
اشاره

(1)

(2)

ص :251


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 350 باب 87 «السخاء و السماحة و الجود». کنز العمّال : 6 / 337 _ 393 ، 570 _ 588 «السخاء». بحار الأنوار : 41 / 24 باب 102 «سخاء الإمام علیّ علیه السلام ».
2- انظر : عنوان 1 «الإیثار» ، 31 «ال_بُخل» ، 88 «الجود» . 293 «الصدقة» ، 348 «فعل المعروف».

1767 - السَّخاءُ أکرَمُ الأخلاقِ
1767 - بخشندگی، گرامی ترین اخلاق است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما جَبَلَ اللّهُ ولِیّا لَهُ إلاّ عَلی السَّخاءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :السَّخاءُ خُلُقُ اللّهِ الأعظَمُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّخاءُ سَجِیَّةٌ . (3)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ خُلُقٌ . (4)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ خُلُقُ الأنبیاءِ . (5)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ و الشَّجاعةُ غَرائزُ شَریفَةٌ یَضَعُها اللّهُ سبحانَهُ فِیمَن أحَبَّهُ و امتَحَنَهُ . (6)

عنه علیه السلام :أشجَعُ الناسِ أسخاهُم . (7)

عنه علیه السلام :أکرمُ الأخلاقِ السَّخاءُ و أعَمُّها نَفعا العَدلُ . (8)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ قُربَةٌ . (9)

عنه علیه السلام :تَحَلَّ بِالسَّخاءِ و الوَرَعِ ، فهما حِلیَةُ الإیمانِ و أشرَفُ خِلالِکَ . (10)

1767

بخشندگی، گرامی ترین اخلاق است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند همه اولیای خود را بر خمیره بخشندگی سرشته است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخشندگی، بزرگترین خوی خداوند است .

امام علی علیه السلام :بخشندگی، خصلت [فطری ]است.

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، خوی [ذاتی ]است .

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، خوی پیامبران است .

امام علی علیه السلام :بخشندگی و شجاعت ، دو خصلت ارجمندند که خداوند سبحان آنها را در وجود هر که دوستش بدارد و او را آزموده باشد قرار می دهد .

امام علی علیه السلام :شجاعترین مردم، بخشنده ترین آنهاست .

امام علی علیه السلام :گرامیترین خویها، بخشندگی است و خویی که فایده اش فراگیرتر می باشد عدالت است .

امام علی علیه السلام :بخشندگی موجب نزدیکی [به خدا و مردم] است .

امام علی علیه السلام :به زیور بخشندگی و پارسایی آراسته شو ؛ که این دو، زیورِ ایمانند و بهترین خصلتهای تو .

ص :252


1- کنز العمّال : 16204.
2- کنز العمّال : 15926.
3- غرر الحکم : 8 .
4- غرر الحکم : 61 .
5- غرر الحکم : 777 .
6- غرر الحکم : 1820 .
7- غرر الحکم : 2899 .
8- غرر الحکم : 3219 .
9- بحار الأنوار:72/193/9.
10- غرر الحکم : 4511.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السَّخاءُ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ ، و هُو عِمادُ الإیمانِ ، و لا یکونُ مؤمنٌ إلاّ سَخیّا ، و لا یکونُ سَخیّا إلاّ ذو یَقینٍ و هِمَّةٍ عالِیَةٍ ؛ لأنَّ السَّخاءَ شُعاعُ نورِ الیَقینِ ، و مَن عَرَفَ ما قَصَدَ ، هانَ علَیهِ ما بَذَلَ. (1)

(2)

1768 - السَّخاءُ ثَمَرَةُ العَقلِ
1768 - بخشندگی، میوه خرد است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّخاءُ فِطنَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا یُستَعانُ عَلَی اللُّبِّ إلاّ بالسَّخاءِ . (4)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ ثَمَرَةُ العَقلِ، و القَناعَةُ بُرهانُ النُّبلِ . (5)

(6)

1768

بخشندگی، میوه خرد است

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، هوشمندی است .

امام علی علیه السلام :برای یاری خرد ، جز از بخشندگی کمک گرفته نشود .

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، میوه خرد است، و قناعت ، دلیل شرافت .

1769 - السَّخاءُ سِترُ العُیوبِ
1769 - بخشندگی، پوشاننده عیبهاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّخاءُ سِترُ العُیوبِ . (7)

امام صادق علیه السلام :بخشندگی از اخلاق پیامبران است و ستون ایمان می باشد . هیچ مؤمنی نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همّت والا برخوردار باشد ؛ زیرا بخشندگی ، پرتو نور یقین است . هر که هدف را بشناسد ، بخشش بر او آسان شود .

1769

بخشندگی، پوشاننده عیبهاست

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، پوشاننده عیبهاست .

ص :253


1- بحار الأنوار: 71/355/17 .
2- (انظر) النبوّة العامّة : باب 3721.
3- بحار الأنوار : 78/53/87 .
4- بحار الأنوار : 78/ 7/59.
5- غرر الحکم : 2145 .
6- (انظر) العقل : باب 2777.
7- غرر الحکم : 914 .

عنه علیه السلام :غِطاءُ العُیوبِ السَّخاءُ و العَفافُ . (1)

عنه علیه السلام :غَطُّوا مَعایِبَکُم بِالسَّخاءِ، فإنّهُ سِترُ العُیوبِ . (2)

1770 - السَّخاءُ یَزرَعُ المَحَبَّةَ
1770 - بخشندگی، بذر محبّت می افشاند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّخاءُ یَزرَعُ المَحَبَّةَ . (3)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ یُثمِرُ الصَّفاءَ . (4)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ یُکسِبُ المَحَبَّةَ و یُزَیِّنُ الأخلاقَ . (5)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ یُمَحِّصُ الذُنوبَ و یَجلُبُ مَحَبَّةَ القلوبِ . (6)

عنه علیه السلام :علَیکُم بالسَّخاءِ و حُسنِ الخُلُقِ فإنّهُما یَزِیدانِ الرِّزقَ و یُوجِبانِ المَحَبَّةَ . (7)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ السَّخاءِ تُکثِرُ الأولیاءَ و تَستَصلِحُ الأعداءَ . (8)

عنه علیه السلام :ما استُجلِبَتِ المَحَبَّةُ بمِثلِ السَّخاءِ و الرِّفقِ و حُسنِ الخُلُقِ . (9)

(10)

امام علی علیه السلام :پرده پوش عیبها ، بخشندگی و مناعت [طبع] است .

امام علی علیه السلام :عیبهای خود را با بخشندگی بپوشانید ؛ که آن، پوشاننده عیبهاست .

1770

بخشندگی، بذر محبّت می افشاند

امام علی علیه السلام :بخشندگی، بذر دوستی می افشاند .

امام علی علیه السلام :بخشندگی، صفا و صمیمیت به بار می نشاند .

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، دوستی می آورد و اخلاق را می آراید .

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، گناهان را پاک می کند و محبّتِ دلها را جلب می کند .

امام علی علیه السلام :بر شما باد بخشندگی و خوش خویی که این دو خصلت روزی را زیاد می کند و موجب دوستی می شود .

امام علی علیه السلام :بخشندگی زیاد ، بر شمار دوستان می افزاید و دشمنان را به آشتی می کشاند .

امام علی علیه السلام :هیچ چیز مانند بخشندگی و مدارا و خوش خویی، جلب محبّت نمی کند .

ص :254


1- غرر الحکم : 6404 .
2- غرر الحکم : 6440 .
3- غرر الحکم : 306 .
4- غرر الحکم : 779 .
5- غرر الحکم : 1600 .
6- غرر الحکم : 1738 .
7- غرر الحکم : 6161 .
8- غرر الحکم : 7106 .
9- غرر الحکم : 9561 .
10- (انظر) المحبّة : باب 658.السیّد : باب 1909.

1771 - السَّخِیُّ
1771 - بخشنده

الکافی :أوحی اللّهُ عزّ و جلّ إلی موسی علیه السلام : أن لا تَقتُلِ السّامِرِیَّ، فإنّهُ سَخِیٌّ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السَّخِیُّ قَریبٌ مِنَ اللّهِ ، قریبٌ مِن الناسِ ، قَریبٌ مِن الجَنَّةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعَدِیِّ بنِ حاتِمِ طیّئٍ _: دُفِعَ عن أبیکَ العَذابُ الشَّدیدُ ، لِسَخاءِ نَفسِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :شابٌّ سَخِیٌّ حَسَنُ الخُلُقِ أحَبُّ إلی اللّهِ تعالی مِن شَیخٍ بَخیلٍ عابِدٍ سَیِّئِ الخُلُقِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ مِن أشجارِ الجَنَّة لَها أغصانٌ مُتَدَلِّیَةٌ فی الدنیا ، فمَن کانَ سَخِیّا تَعَلَّقَ بِغُصنٍ مِن أغصانِها، فَساقَهُ ذلکَ الغُصنُ إلی الجَنَّةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :تَجافَوا عن ذَنبِ السَّخِیِّ فإنَّ اللّهَ آخِذٌ بیدِهِ کُلَّما عَثَرَ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سادَةُ الناسِ فی الدنیا الأسخِیاءُ ، و فی الآخِرَةِ الأتقِیاءُ . (7)

1771

بخشنده

الکافی :خداوند عزّ و جلّ به موسی علیه السلام وحی فرمود که : سامری را نکش ؛ زیرا او سخاوتمند است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شخص بخشنده به خدا و مردم و بهشت نزدیک است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به عدیّ پسر حاتم طایی _فرمود : عذاب سخت از پدرت به خاطر سخاوتش دفع شد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جوانِ سخاوتمند خوش اخلاق، نزد خداوند متعال، از پیر مردِ بخیلِ عابدِ بد اخلاق محبوب تر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخشندگی، یکی از درختان بهشت است که شاخه های آن در دنیا آویزان است . بنا بر این ، هر که بخشنده باشد، به یکی از شاخه های آن آویزان شده و آن شاخه او را به طرف بهشت می کشاند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خطای شخص بخشنده درگذرید ؛ زیرا هر بار بلغزد ، خداوند دست او را می گیرد .

امام علی علیه السلام :سروران مردم در دنیا بخشندگانند و در آخرت پرهیزگاران .

ص :255


1- الکافی : 4/41/13.
2- بحار الأنوار : 73/308/37.
3- بحار الأنوار : 71/354/16.
4- کنز العمّال : 16061 .
5- بحار الأنوار: 8/171/114 .
6- کنز العمّال : 16212 .
7- غرر الحکم : 5602 .

الاختصاص :رُوِیَ أنّ قَوما اُساری جِیءَ بِهِم إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأمَرَ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام بضَربِ أعناقِهِم، ثُمّ أمَرَهُ بِإفرادِ واحدٍ مِنهُم و أن لا یَقتُلَهُ ، فقالَ الرجُلُ: لِمَ أفرَدْتَنی مِن أصحابی و الجِنایَةُ واحِدَةٌ ؟ فقالَ : إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ أوحَی إلَیَّ أنَّکَ سَخِیُّ قَومِکَ و لا أقتُلْکَ ، فقالَ الرجلُ : فإنّی أشهَدُ أن لا إلَهَ إلاّ اللّهُ و أنَّکَ رسولُ اللّهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاهِلٌ سَخِیٌّ أفضَلُ مِن ناسِکٍ بَخِیلٍ . (2)

عنه علیه السلام :شابٌّ سَخِیٌّ مُرَهَّقٌ فی الذُّنوبِ أحَبُّ إلی اللّهِ عزّ و جلّ مِن شَیخٍ عابِدٍ بَخیلٍ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی رَضِیَ لَکُم الإسلامَ دِینا،فَأحسِنُوا صُحبَتَهُ بالسَّخاءِ حُسنِ الخُلُق. (4)

عنه علیه السلام :خِیارُکُم سُمَحاؤکُم و شِرارُکُم بُخَلاؤکُم . (5)

الاختصاص :روایت شده که اسیرانی را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند . آن حضرت به امیر مؤمنان علیه السلام دستور داد گردنشان را بزند و سپس فرمود یک نفر از آنان را جدا کند و او را نکشد . آن مرد گفت : چرا مرا از دوستانم جدا کردی، در حالی که گناه همه ما یکسان است؟ پیامبر فرمود : خداوند عزّ و جلّ به من وحی فرمود که تو سخاوتمند قوم خود هستی و تو را نکشم . مرد گفت : پس من نیز گواهی می دهم که خدایی جز اللّه نیست و تو رسول خدا هستی .

امام صادق علیه السلام :نابخرد بخشنده، برتر از عابد خسیس است .

امام صادق علیه السلام :جوانِ بخشنده آلوده به گناهان، نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از پیر مردِ عابد خسیس است .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی اسلام را به عنوان دین شما پسندید ، پس با بخشندگی و خوش خویی به خوبی همراهی اش کنید .

امام صادق علیه السلام :بهترین افراد شما ، بخشندگان شمایند و بدترینتان ، بخیلانتان .

ص :256


1- الاختصاص : 253 .
2- بحار الأنوار : 78/228/103 .
3- بحار الأنوار : 73/307/34.
4- الأمالی للصدوق : 344/411 .
5- بحار الأنوار : 71/350/3.

1772 - طَعامُ السَّخِیِّ وإطعامُهُ
1772 - غذای بخشنده و اطعام او

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طعامُ السَّخِیِّ دَواءٌ و طعامُ الشَّحِیحِ داءٌ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :السَّخِیُّ یَأکُلُ مِن طَعامِ الناسِ لِیَأکُلُوا مِن طَعامِهِ ، و البَخیلُ لا یَأکُلُ مِن طَعامِ الناسِ لِئَلاّ یَأکُلُوا مِن طَعامِهِ . (2)

1772

غذای بخشنده و اطعام او

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غذای بخشنده ، داروست و غذای بخیل ، درد .

امام رضا علیه السلام :شخص بخشنده از غذای مردم می خورد ، تا مردم از غذای او بخورند ، اما شخص خسیس از غذای مردم نمی خورد تا آنها نیز از غذای او نخورند .

1773 - حَدُّ السَّخاءِ
1773 - مرز بخشندگی

الکتاب :

وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوما مَحْسُورا». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السَّخِیُّ بِما مَلَکَ و أرادَ به وَجهَ اللّهِ ، و أمّا السَّخِیُّ فی مَعصیَةِ اللّهِ فَحَمّالُ سَخَطِ اللّهِ و غَضَبِهِ ، و هُو أبخَلُ الناسِ علی نَفسِهِ فکَیفَ لِغَیرِهِ ! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُن سَمْحا و لا تَکُن مُبَذِّرا ، و کُن مُقَدِّرا و لا تَکُن مُقَتِّرا . (5)

1773

مرز بخشندگی

قرآن :

«دستت را به گردنت بسته مدار و آن را به تمامی مگشای که ملامت دیده و حسرت زده خواهی نشست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخشنده کسی است که در اموال خود و برای رضای خدا، بخشندگی داشته باشد . کسی که در راه معصیت خدا دست و دل باز باشد ، خشم و ناخشنودی خدا را برای خود آورده است. چنین کسی، بخیل ترین مردمان نسبت به خود است، چه رسد به دیگران .

امام علی علیه السلام :بخشنده باش اما ولخرج مباش ، صرفه جو باش اما سختگیر مباش .

ص :257


1- بحار الأنوار : 71/357/22.
2- بحار الأنوار : 71/352/8 .
3- الإسراء : 29.
4- بحار الأنوار : 71/355/17 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 33.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ السَّخِیُّ المُبَذِّرَ الذی یُنفِقُ مالَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ ، و لکنَّهُ الذی یُؤَدِّی إلی اللّهِ عزّ و جلّ ما فَرَضَ علَیهِ فی مالِهِ مِنَ الزَّکاةِ و غَیرِها . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن حَدِّ السَّخاءِ _: تُخرِجُ مِن مالِکَ الحَقَّ الذی أوجَبَهُ اللّهُ علَیکَ ، فَتَضَعُهُ فی مَوضِعِهِ . (2)

عنه علیه السلام :السَّخِیُّ الکریمُ الذی یُنفِقُ مالَهُ فی حَقٍّ . (3)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ أن تَسخُوَ نَفسُ العَبدِ عن الحَرامِ أن تَطلُبَهُ ، فإذا ظَفِرَ بالحلالِ طابَت نَفسُهُ أن یُنفِقَهُ فی طاعَةِ اللّهِ عزّ و جلّ . (4)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ ما کانَ ابتِداءً ، فَأمّا ما کانَ مِن مَسألَةٍ فَحَیاءٌ و تَذَمُّمٌ . (5)

عنه علیه السلام :المُؤمنُ لَهُ قُوَّةٌ فی دِینٍ ......... و سَخاءٌ فی حَقٍّ . (6)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إنّ للسَّخاءِ مِقدارا فإنْ زادَ علَیهِ فهُو سَرَفٌ . (7)

(8)

امام صادق علیه السلام :انسان بخشنده، آن ولخرجی نیست که اموال خود را نابجا حیف و میل کند ، بلکه بخشنده، کسی است که زکات و دیگر حقوق مالی را که خداوند عزّ و جلّ بر او واجب کرده است، بپردازد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حد و مرز بخشندگی _فرمود : حقوقی را که خداوند بر اموال تو واجب کرده است ، خارج کنی و آن را در جای خودش قرار دهی .

امام صادق علیه السلام :سخاوتمندِ کریم کسی است که اموال خود را به حق خرج کند .

امام صادق علیه السلام :بخشندگی آن است که نفْس بنده از طلب حرام صرف نظر کند و هرگاه به مال حلالی دست یافت ، با رضایت خاطر آن را در راه طاعت خداوند عزّ و جلّ خرج کند .

امام صادق علیه السلام :بخشندگی آن است که بی خواهش کسی صورت گیرد ؛ اما آن بخشندگی که در مقابل درخواست انجام گیرد ، ناشی از شرمندگی و برای فرار از نکوهش است .

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین نیرومند است . . . و سخاوتش به جا و به حق .

امام عسکری علیه السلام :بخشندگی اندازه ای دارد که اگر از آن فراتر رود اسراف است .

ص :258


1- بحار الأنوار:71/352/9.
2- بحار الأنوار : 71/353/10 .
3- بحار الأنوار : 71/353/11 .
4- معانی الأخبار : 256/3.
5- بحار الأنوار : 71/357/21 .
6- الکافی : 2/231/4.
7- بحار الأنوار : 69/407/115.
8- (انظر) الصدقة : باب 2208.

1774 - أسخَی النّاسِ
1774 - بخشنده ترین مردمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أسخَی الناسِ مَن أدّی زَکاةَ مالِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّخاءُ أن تَکونَ بمالِکَ مُتَبَرِّعا و عن مالِ غَیرِکَ مُتَوَرِّعا. (2)

(3)

1774

بخشنده ترین مردمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخشنده ترین مردم ، کسی است که زکات مال خود را بپردازد .

امام علی علیه السلام :بخشندگی آن است که مال خود را بذل و بخشش کنی و در برابر ثروت دیگران پارسایی نشان دهی .

1775 - ذَمُّ البَخیلِ الَّذی یَسخو عِندَ الوَفاةِ
1775 - نکوهش بخیلی که در هنگام مرگ بخشنده شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ البَخِیلَ فی حَیاتِهِ ، السَّخِیَّ عندَ وَفاتِهِ . (4)

(5)

1775

نکوهش بخیلی که در هنگام مرگ بخشنده شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از کسی که در زمان حیات خود خسیس باشد و در هنگام فرا رسیدن مرگش بخشنده شود ، نفرت دارد .

ص :259


1- بحار الأنوار : 77/112/2.
2- غرر الحکم : 1928.
3- (انظر) الصدقة : باب 2199.
4- بحار الأنوار : 77/173/8 .
5- (انظر) الصدقة : باب 2199.

ص :260

228 - السرّ

228 - راز
اشاره

(1)

(2)

ص :261


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 68 باب 45 «کتمان السرّ». وسائل الشیعة : 8 / 608 باب 157 «تحریم إذاعة سرّ المؤمن».
2- انظر : عنوان 455 «الکتمان».

1776 - کِتمانُ السِّرِّ
1776 - رازپوشی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کَتَمَ سِرَّهُ کانَتِ الخِیَرَةُ بیَدِهِ . (1)

عنه علیه السلام :الظَّفَرُ بِالحَزمِ ، و الحَزمُ بِإجالَةِ الرَّأیِ ، و الرَّأیُ بِتَحصِینِ الأسرارِ . (2)

عنه علیه السلام :سِرُّکَ أسِیرُکَ فإن أفشَیتَهُ صِرتَ أسِیرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :سِرُّکَ سُرُورُکَ إن کَتَمتَهُ ، و إن أذَعتَهُ کانَ ثُبُورَکَ . (4)

عنه علیه السلام :المَرءُ أحفَظُ لِسِرِّهِ . (5)

عنه علیه السلام :صَدرُ العاقِلِ صُندوقُ سِرِّهِ . (6)

عنه علیه السلام :کُلَّما کَثُرَ خُزّانُ الأسرارِ کَثُرَ ضُیّاعُها . (7)

عنه علیه السلام :لا حِرزَ لِمَن لا یَسَعُ سِرَّهُ صَدرُهُ . (8)

1776

راز پوشی

امام علی علیه السلام :هر که راز خود را بپوشاند ، قدرت انتخاب در دست اوست .

امام علی علیه السلام :پیروزی با احتیاط به دست می آید ، و احتیاط ، با اندیشیدن و سنجیدن ، و اندیشیدن و سنجیدن ، با راز داری .

امام علی علیه السلام :راز تو در بند توست . اگر آن را فاش کنی تو در بندش خواهی شد .

امام علی علیه السلام :راز تو ، مایه شادی توست ، اگر پنهانش داری و سبب هلاکت توست ، اگر آن را فاش سازی .

امام علی علیه السلام :آدمی، [خودش ]راز خود را بیشتر نگه می دارد [تا دیگران].

امام علی علیه السلام :سینه خردمند ، صندوق راز اوست .

امام علی علیه السلام :هر چه تعداد کسانی که اسرار را می دانند بیشتر باشد ، آن اسرار فاش کنندگانش بیشتر هستند .

امام علی علیه السلام :کسی که سینه اش گنجایش رازش را نداشته باشد ، در امان نیست.

ص :262


1- نهج البلاغة : الحکمة 162 .
2- نهج البلاغة:الحکمة48 .
3- غرر الحکم : 5630 .
4- غرر الحکم : 5616.
5- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 6 .
7- غرر الحکم : 7197 .
8- غرر الحکم : 10676 .

عنه علیه السلام :اُبْذُلْ لِصَدِیقِکَ کُلَّ المَوَدَّةِ و لا تَبذُلْ لَهُ کُلَّ الطُّمَأنِینَةِ . (1)

عنه علیه السلام :أنجَحُ الاُمورِ ما أحاطَ بهِ الکِتمانُ. (2)

عنه علیه السلام :لا تُودِعْ سِرَّکَ إلاّ عِندَ کُلِّ ثِقَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :لا بَأسَ بأن لا یُعلَمَ سِرُّکَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن ضَعُفَ عَن حِفظِ سِرِّهِ لَم یَقْوَ لِسِرِّ غَیرِهِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صَدرُکَ أوسَعُ لِسِرِّکَ. (6)

عنه علیه السلام :إفشاءُ السِّرِّ سُقوطٌ . (7)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا یَکونُ المؤمنُ مؤمنا حتّی یَکونَ فیهِ ثلاثُ خِصالٍ: سُنَّةٌ مِن رَبِّهِ ، و سُنَّةٌ مِن نَبِیِّهِ ، و سُنَّةٌ مِن وَلِیِّهِ ، فالسُّنَّةُ مِن رَبِّهِ کِتمانُ سِرِّهِ ، قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : «عالِمُ الغَیْبِ فلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَدا * إلاّ مَنِ ارْتَضی مِن رسولٍ» (8) . (9)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :إظهارُ الشَّیءِ قبلَ أن یَستَحکِمَ مَفسَدَةٌ لَهُ. (10)

امام علی علیه السلام :هرچه محبّت داری نثار دوستت کن ، اما هرچه اطمینان داری به پای او مریز .

امام علی علیه السلام :موفّقترین کارها ، کاری است که با کتمان کامل صورت گیرد .

امام علی علیه السلام :راز خود را جز به کسی که مورد اعتماد است مسپار .

امام علی علیه السلام :چه باک که رازت دانسته نشود؟

امام علی علیه السلام :کسی که در نگه داشتن راز خود ناتوان باشد ، در حفظ راز دیگران توانا نباشد .

امام صادق علیه السلام :سینه تو ، گنجایش بیشتری برای راز تو دارد .

امام صادق علیه السلام :فاش کردن راز ، مایه سقوط است .

امام رضا علیه السلام :مؤمن ، مؤمن نباشد مگر این که سه خصلت در او باشد : خصلتی از پروردگارش و خصلتی از پیامبرش و خصلتی از ولیّش . خصلت پروردگارش راز پوشی است . خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «دانای غیب و نهان است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی سازد ، مگر پیامبری را که پسندیده باشد» .

امام جواد علیه السلام :آشکار کردن چیزی ، پیش از آن که استوار گردد ، موجب تباهی آن می شود .

ص :263


1- غرر الحکم : 2463 .
2- غرر الحکم : 3284 .
3- بحار الأنوار:77/235/3.
4- بحار الأنوار : 77/269/1 .
5- غرر الحکم : 8941.
6- بحار الأنوار : 75/71/17.
7- تحف العقول : 315.
8- الجنّ : 26 و 27 .
9- بحار الأنوار:75/68/2.
10- بحار الأنوار : 75/71/13.

1777 - التَّفرُّدُ بِالسِّرِّ
1777 - رازت را فقط خودت بدان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِنفَرِدْ بِسِرِّکَ و لا تُودِعْهُ حازِما فَیَزِلَّ و لا جاهِلاً فَیَخُونَ. (1)

عنه علیه السلام :اِحْفَظْ أمرَکَ و لا تُنکِحْ خاطِبا سِرَّکَ. (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سِرُّکَ مِن دَمِکَ فلا یَجرِیَنَّ مِن غَیرِ أوداجِکَ. (3)

1777

رازت را فقط خودت بدان

امام علی علیه السلام :رازت را تنها برای خودت نگه دار و آن را نه به دور اندیش سپار، که می لغزد و نه به نادان، که خیانت می کند .

امام علی علیه السلام :امور مربوط به خودت را نگه دار و دختر رازت را عروس هر خواستگاری مکن .

امام صادق علیه السلام :راز تو جزئی از خون توست ، پس نباید که در رگهای غیر تو جریان یابد .

1778 - مِعیارُ حِفظِ الأسرارِ
1778 - معیار رازداری

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُطلِعْ صَدِیقَکَ مِن سِرِّکَ إلاّ علی ما لَو أطلَعتَ علَیهِ عَدُوَّکَ لَم یَضُرَّکَ ، فإنَّ الصَّدیقَ قد یکونُ عَدوّا یَوما ما. (4)

1778

معیار راز داری

امام صادق علیه السلام :دوستت را از راز خود آگاه مکن، مگر بر رازی که اگر دشمن از آن آگاه شود نتواند به تو زیانی رساند ؛ زیرا دوست نیز ممکن است روزی دشمن شود .

1779 - مَن لا یَنبَغی إیداعُهُم سِرّاً
1779 - کسانی که نباید به آنها راز سپرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُسِرَّ إلی الجاهِلِ شیئا لا یُطِیقُ کِتمانَهُ. (5)

عنه علیه السلام :لا تُودِعَنَ سِرَّکَ مَن لا أمانَةَ لَهُ. (6)

1779

کسانی که نباید به آنها راز سپرد

امام علی علیه السلام :با نادان ، رازی که طاقت کتمانش را ندارد ، در میان مگذار .

امام علی علیه السلام :راز خود را به کسی که امانتدار نیست ، مسپار .

ص :264


1- غرر الحکم : 2306 .
2- غرر الحکم : 2305.
3- بحار الأنوار:75/71/15.
4- مشکاة الأنوار : 557/1886 .
5- غرر الحکم : 10265 .
6- غرر الحکم : 10166 .

عنه علیه السلام :ثلاثٌ لا یُستَودَعْنَ سِرّا: المَرأةُ، و النَّمّامُ ، و الأحمَقُ. (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أربَعةٌ یَذهَبنَ ضَیاعا : ......... و سِرٌّ تُودِعُهُ عِندَ مَن لا حَصافَةَ لَهُ. (2)

امام علی علیه السلام :با سه کس نباید رازی را در میان نهاد : زن ، سخن چین و احمق .

امام صادق علیه السلام :چهار چیز بر باد می رود : . . . و رازی که به کسی سپاری که استوار اندیش نیست .

ص :265


1- غرر الحکم : 4662 .
2- بحار الأنوار : 75/69/4.

ص :266

229 - السریرة

229 - درون
اشاره

(1)

(2)

ص :267


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 362 باب 90 «إصلاح السریرة».
2- انظر : الریاء : باب 1410 ، الجمال : باب 546 ، الاختلاف : باب 1063 . النیّة : باب 3926 ، 3927.

1780 - صَلاحُ السَّرائِرِ
1780 - پاکی درونها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صَلاحُ السَّرائرِ ، بُرهانُ صِحَّةِ البَصائرِ. (1)

عنه علیه السلام :طوبی لِمَن صَلُحَتْ سَرِیرَتُهُ ، و حَسُنَتْ عَلانِیَتُهُ ، و عَزَلَ عنِ الناسِ شَرَّهُ. (2)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَتْ سَرِیرَتُهُ لَم یَخَفْ أحَدا. (3)

عنه علیه السلام :صِحَّةُ الضَّمائرِ مِن أفضَلِ الذَّخائرِ. (4)

عنه علیه السلام :الضَّمائرُ الصِّحاحُ أصدَقُ شَهادَةً مِنَ الأَلسُنِ الفِصاحِ. (5)

عنه علیه السلام :عندَ تَصحِیحِ الضَّمائرِ یَبدُو غِلُّ السَّرائرِ. (6)

1780

پاکی درونها

امام علی علیه السلام :پاکی درونها ، دلیل درستی بینشهاست .

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که درونش پاک و بیرونش نیکو و گزندش از مردم دور باشد .

امام علی علیه السلام :هر که درونش نیکو باشد، از هیچ کس ترسی نداشته باشد .

امام علی علیه السلام :سلامتِ درونها، از بهترین اندوخته هاست .

امام علی علیه السلام :گواهی درونها (وجدانهای سالم) ، از شهادت زبانهای فصیح راست تر است .

امام علی علیه السلام :هنگام رسیدگی به ضمیرهاست که کینه پوشیده درونها آشکار می شود .

1781 - ظُهورُ السَّرائِرِ
1781 - آشکار شدن درونها

الکتاب :

یَومَ تُبلَی السَّرائرُ». (7)

1781

آشکار شدن درونها

قرآن :

«روزی که درونها آشکار شود» .

ص :268


1- غرر الحکم : 5807 .
2- غرر الحکم : 5963 .
3- غرر الحکم : 8215 .
4- غرر الحکم : 5813 .
5- غرر الحکم : 2186 .
6- غرر الحکم : 6210 .
7- الطارق : 9.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أسَرَّ ما یُرضِی اللّهَ عزّ و جلّ أظهَرَ اللّهُ لَهُ ما یَسُرُّهُ ، و مَن أسَرَّ ما یُسخِطُ اللّهَ تعالی أظهَرَ اللّهُ ما یُخزِیهِ. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أسَرَّ عَبدٌ سَرِیرَةً إلاّ ألبَسَهُ اللّهُ رِداءَها إن خَیرا فَخَیرٌ و إن شَرّا فَشَرٌّ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنَّ أحَدَکُم یَعمَلُ فی صَخرَةٍ صَمّاءَ لَیسَ لَها بابٌ و لا کَوَّةٌ لَخَرَجَ عَمَلُهُ للناسِ کائنا ما کانَ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أصلَحَ فیما بَینَهُ و بَینَ اللّهِ أصلَحَ اللّهُ فیما بَینَهُ و بَینَ الناسِ ، و مَن أصلَحَ جَوّانِیَّهُ أصلَحَ اللّهُ بَرّانِیَّهُ ، و مَن أرادَ وَجهَ اللّهِ أنالَهُ اللّهُ وَجهَهُ و وُجُوهَ الناسِ. (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکُلِّ ظاهِرٍ باطِنٌ عَلی مِثالِهِ ، فَمَن طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُهُ ، و ما خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُهُ. (5)

عنه علیه السلام :مَن صَلَحَ مَع اللّهِ سبحانَهُ لم یَفسُدْ مَع أحَدٍ ، مَن فَسَدَ مَع اللّهِ لَم یَصلَحْ مَع أحَدٍ. (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که چیزی نهان دارد که خداوند عزّ و جلّ را خشنود می سازد، خداوند برایش کاری را آشکار سازد که او را شادمان کند و هر که چیزی نهان دارد که خداوند متعال را به خشم می آورد، خداوند برایش کاری را آشکار نماید که او را سرافکنده سازد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که نیّتی را در دل پنهان دارد ، مگر آن که خداوند ردای آن را بر او بپوشاند ؛ اگر خوب باشد ، ردای خوب و اگر بد باشد ، ردای بد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر هر یک از شما در دل صخره ای سخت، که نه دری داشته باشد و نه روزنه ای، کاری انجام دهد ، سرانجام مردم از عمل او ، هرچه باشد ، آگاه شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که میان خود و خدا را اصلاح کند ، خداوند میان او و مردم را اصلاح گرداند و هر که درونش را درست کند ، خداوند بیرونش را درست گرداند و هر که رضایت خدا را بطلبد ، خداوند رضایت خودش و مردم را نصیبش گرداند .

امام علی علیه السلام :هر ظاهری، باطنی همانند خودش دارد . پس ، کسی که ظاهرش خوب باشد ، باطنش نیز خوب است و هر که ظاهرش پلید باشد، باطنش نیز پلید است .

امام علی علیه السلام :هر که با خداوند سبحان درست باشد، با هیچ کس نادرست نباشد و هر که با خدا نادرست باشد، با هیچ کس درست نباشد .

ص :269


1- بحار الأنوار : 71/365/10.
2- کنز العمّال : 5275.
3- کنز العمّال : 5274.
4- کنز العمّال : 43166.
5- غرر الحکم : 7313 .
6- غرر الحکم : 8621 _ 8622 .

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَتْ سَرِیرَتُهُ ، حَسُنَتْ عَلانِیَتُهُ. (1)

عنه علیه السلام :عِندَ فَسادِ العَلانِیَةِ تَفسُدُ السَّرِیرَةُ. (2)

عنه علیه السلام :حُسنُ السِّیرةِ عُنوانُ حُسنِ السَّرِیرةِ. (3)

عنه علیه السلام :صَلاحُ الظَّواهِرِ عُنوانُ صِحَّةِ الضَّمائرِ. (4)

عنه علیه السلام :ما أضمَرَ أحَدٌ شیئا إلاّ ظَهَرَ فی فَلَتاتِ لِسانِهِ ، و صَفَحاتِ وَجهِهِ. (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن عَبدٍ أسَرَّ خَیرا فَذَهَبَتِ الأیّامُ أبَدا حتّی یُظهِرَ اللّهُ لَهُ خَیرا ، و ما مِن عَبدٍ یُسِرُّ شرّا فَذَهَبَتِ الأیّامُ حَتّی یُظهِرَ اللّهُ لَهُ شرّا. (6)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الصادق علیه السلام _: فَسادُ الظاهِرِ مِن فَسادِ الباطِنِ ، و مَن أصلَحَ سَرِیرَتَهُ أصلَحَ اللّهُ عَلانِیَتَهُ ......... و أعظَمُ الفَسادِ أن یَرضَی العَبدُ بِالغَفلَةِ عنِ اللّهِ تعالی ، و هذا الفَسادُ یَتَوَلَّدُ مِن طُولِ الأمَلِ و الحِرصِ و الکِبرِ ، کما أخبَرَ اللّهُ تعالی فی قِصَّةِ قارونَ فی قولِهِ: «وَ لا تَبْغِ الفَسادَ فی الأَرْضِ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُفْسِدِینَ» (7) و کانَت هذه الخِصالُ مِن صُنعِ قارونَ و اعتِقادِهِ ، و أصلُها مِن حُبِّ الدنیا. (8)

امام علی علیه السلام :هر که درونش خوب باشد ، بیرونش نیز خوب خواهد بود .

امام علی علیه السلام :وقتی ظاهر خراب باشد ، باطن نیز خراب است .

امام علی علیه السلام :سیرت نیکو ، نشانگر باطن نیکوست.

امام علی علیه السلام :درست بودن ظاهر ، نشانگر درست بودن باطن است .

امام علی علیه السلام :هیچ کس چیزی را در دل پنهان نکرد، مگر این که آن چیز، خود را در لغزشهای زبان و حرکات چهره اش نمودار ساخت .

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای نیست که خیری را در نهان انجام دهد ، مگر آن که با گذشت روزگار ، خداوند خیری از او را آشکار سازد و هیچ بنده ای نیست که در نهان کار شرّی به جای آورد ، جز آن که با گذشت زمان ، خداوند شرّی از او را نمایان سازد .

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: فساد ظاهر ، ناشی از فساد باطن است و هر که درون خود را درست کند ، خداوند ظاهر او را درست گرداند . . . بزرگترین تباهی آن است که آدمی به غفلت، از خداوند متعال خرسند باشد ؛ این تباهی زاییده آرزوی دراز و آزمندی و کبر است، چنان که خداوند متعال در داستان قارون از این نکته خبر داده است ، آن جا که می فرماید : «و خواهان تباهی در روی زمین مباش که خداوند تبهکاران را دوست ندارد» . این خصلتها، کار قارون و باور او بود و همگی در دنیا دوستی ریشه دارد .

ص :270


1- غرر الحکم : 8026 .
2- غرر الحکم : 6227 .
3- غرر الحکم : 4846 .
4- غرر الحکم : 5808 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 26 .
6- بحار الأنوار : 72/282/4 .
7- القصص: 77 .
8- مصباح الشریعة : 446 _ 447 ، بحار الأنوار : 73/395/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لعُمَرَ بنِ یَزیدَ و قد تَعَشّی عِندَهُ إذ تَلا هذهِ الآیَةَ : «بَلِ الإنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» (1) _: یا أبا حَفصٍ، ما یَصنَعُ الإنسانُ أن یَتَقَرَّبَ إلی اللّهِ عزّ و جلّ بخِلافِ ما یَعلَمُ اللّهُ تعالی؟! إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یقولُ : مَن أسَرَّ سَرِیرَةً رَدّاهُ اللّهُ رِداءَها إن خَیرا فَخَیرٌ و إن شَرّا فَشَرٌّ. (2)

عنه علیه السلام :مَن أرادَ اللّهَ عزّ و جلّ بالقَلیلِ مِن عَمَلِهِ، أظهَرَ(هُ)اللّهُ لَهُ أکثَرَ مِمّا أرادَ، و مَن أرادَ الناسَ بالکَثیرِ مِن عَمَلِهِ فیتَعَبٍ مِن بَدَنِهِ و سَهَرٍ مِن لَیلِهِ أبَی اللّهُ عزّ و جلّ إلاّ أن یُقَلِّلَهُ فی عَینِ مَن سَمِعَهُ. (3)

1782 - صَلاحُ السَّریرَةِ وَالعَلانِیَةِ
1782 - پاکی درون و بیرون

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ السَّریرَةَ إذا صَحَّتْ قَوِیَتِ العَلانِیَةُ. (4)

امام صادق علیه السلام_ به عمر بن یزید که نزدش شام می خورد ، و پس از تلاوت این آیه : «بلکه انسان به خود بیناست» _فرمود : ای ابا حفص! انسان را چه سود که بر خلاف آنچه خداوند متعال [از باطن او ]می داند به او تقرّب جوید . رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود : هر که نیّتی در دل داشته باشد ، خداوند ردای آن را بر او می پوشاند؛ اگر خوب باشد، ردایی خوب بپوشاند و اگر بد باشد، ردایی بد .

امام صادق علیه السلام :هر که اندک عمل خود را برای خداوند عزّ و جلّ انجام دهد ، خداوند بیشتر از آنچه خواسته برایش نمایان سازد و هر که عمل بسیار خود را، با تحمّل رنجِ جسمی و شب زنده داری برای مردم انجام دهد ، خداوند عزّ و جلّ جز این که اعمال او را در چشم کسانی که اعمالش را می شنوند اندک جلوه دهد ، کاری نکند .

1782

پاکی درون و بیرون

امام صادق علیه السلام :هرگاه درون سالم شد، برون نیرومند می شود .

ص :271


1- القیامة : 14 .
2- الکافی : 2/294/6 .
3- بحار الأنوار : 72/290/13.
4- الکافی : 2/295/11.

عنه علیه السلام :ما یَنفَعُ العَبدَ یُظهِرُ حَسَنا و یُسِرُّ سَیِّئا ؟! أ لَیسَ إذا رَجَعَ إلی نفسِهِ ، عَلِمَ أنّهُ لَیسَ کذلکَ ؟! و اللّهُ تعالی یقولُ : «بَلِ الإِنسانُ علی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» (1) إنّ السَّریرَةَ إذا صَلُحَتْ قَوِیَتِ العَلانِیَةُ. (2)

تنبیه الخواطر :قیل : إذا استَوَتِ السَّرِیرَةُ و العَلانِیَةُ فذلکَ العَدلُ و إن کانَتِ السَّرِیرَةُ أحسَنَ مِنَ العَلانِیَةِ فذلکَ الإحسانُ و إن کانَتِ العَلانِیَةُ أحسَنَ مِنَ السَّرِیرَةِ فذلکَ العُدوانُ. (3)

امام صادق علیه السلام :بنده را چه سود که نیکی آشکار کند و بدی نهان دارد؟ مگر نه این که چون به خودش مراجعه کند، درمی یابد که حقیقت چنین نیست . خدا می فرماید : «بلکه انسان به خود بیناست» . درون هرگاه درست شد ، برون نیز نیرومند می شود .

تنبیه الخواطر :گفته شده است : هرگاه درون و برون یکسان باشند این «عدل» است و هرگاه درون بهتر از برون باشد، این «احسان» است ، و هرگاه برون بهتر از درون باشد، این «عدوان» است .

ص :272


1- القیامة : 14 .
2- بحار الأنوار : 71/366/14 .
3- تنبیه الخواطر : 1/14 .

230 - السرور

230 - شادمانی
اشاره

(1)

(2)

ص :273


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 6 / 431 _ 433 «إدخال السرور علی المؤمن».
2- انظر : عنوان 112 «الحزن» ، 410 «الفرح».

1783 - السُّرورُ
1783 - شادمانی

الکتاب :

فَوَقاهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً و سُرُورا». (1)

و یَنقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْروُرا». (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السُّرُورُ یَبسُطُ النَّفسَ و یُثِیرُ النَّشاطَ ، الغَمُّ یَقبِضُ النَّفسَ و یَطوِی الانبِساطَ. (3)

عنه علیه السلام :مَن قَلَّ سُرُورُهُ کانَ فی المَوتِ راحَتُهُ. (4)

عنه علیه السلام :أوقاتُ السُّرورِ خُلسَةٌ. (5)

عنه علیه السلام :بِقَدرِ السُّرورِ یَکونُ التَّنغِیصُ. (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السُّرورُ فی ثلاثِ خِلالٍ : فی الوَفاءِ ، و رِعایَةِ الحُقوقِ ، و النُّهُوضِ فی النَّوائبِ. (7)

1783

شادمانی

قرآن :

«پس ، پروردگارشان از شرّ آن روز نگاهشان داشت و شادابی و شادمانی شان بخشید» .

«و به سوی خانواده خود شادمان باز می گردد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :شادی ، انبساط روح می آورد و نشاط انگیز است. غم، گرفتگی روح می آورد و انبساط را در هم می پیچد .

امام علی علیه السلام :کسی که شادی اش کم باشد ، آسایش او در مردن است .

امام علی علیه السلام :اوقات شادی ، غنیمت است .

امام علی علیه السلام :هر شادمانی، به همان اندازه تلخکامی در پی دارد .

امام صادق علیه السلام :شادی در سه چیز است : در وفاداری، و رعایت حقوق، و ایستادگی در برابر سختیهای زمانه .

ص :274


1- الإنسان : 11.
2- . الانشقاق : 9 .
3- غرر الحکم : 2023 و 2024 .
4- بحار الأنوار:78/12/70.
5- . غرر الحکم : 1084 .
6- غرر الحکم : 4255.
7- . تحف العقول : 323.

1784 - ما یَنبَغِی السُّرورُ بهِ
1784 - آنچه سزاوار شادمانی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِعَبدِ اللّهِ بنِ عبّاسٍ رحمةُ اللّهِ علَیهِ و کانَ یقولُ : ما انتَفَعتُ بکلامٍ بَعدَ کلامِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانتِفاعِی بهذا الکلامِ _: أمّا بَعدُ، فإنَّ المَرءَ قد یَسُرُّهُ دَرْکُ ما لَم یَکُن لِیَفُوتَهُ ، و یَسُوؤهُ فَوتُ ما لَم یَکُن لِیُدرِکَهُ ، فَلیَکُن سُرُورُکَ بما نِلتَ مِن آخِرَتِکَ ، و لیَکُنْ أسَفُکَ علی ما فاتَکَ مِنها. (1)

عنه علیه السلام :أکثِر سُرُورَکَ علی ما قَدَّمتَ مِنَ الخَیرِ ، و حُزنَکَ علی ما فاتَ مِنهُ. (2)

عنه علیه السلام :سُرورُ المؤمنِ بطاعَةِ رَبِّهِ ، و حُزنُهُ علی ذَنبِهِ. (3)

1784

آنچه سزاوار شادمانی است

امام علی علیه السلام_ به عبد اللّه بن عباس رحمه الله که پس از شنیدن کلام ایشان ، می گفت : با هیچ گفتاری پس از گفته رسول خدا، چنین بهره مند نشدم _فرمود : اما بعد ، آدمی را گاه به دست آوردن چیزی شاد می کند که در هر حال به آن می رسید و چیزی اندوهگین می کند که هرگز به آن نمی رسید . پس ، شادی تو در جایی باشد که به امری از امور آخرتت دست یابی و اندوهت آن جا باشد که امری از امور آخرت را از دست دهی .

امام علی علیه السلام :شادی تو بیشتر به خاطر کار خیری باشد که انجام داده ای و اندوهت بیشتر برای کار خیری باشد که از دست داده ای .

امام علی علیه السلام :شادی مؤمن آن گاه است که پروردگارش را اطاعت کند، و اندوهش آن گاه که گناه کند .

1785 - عَوامِلُ السُّرورِ
1785 - عوامل شادی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُستَعانُ علی السُّرورِ إلاّ باللِّینِ. (4)

عنه علیه السلام :أصلُ العَقلِ القُدرَةُ ، و ثَمَرَتُها السُّرورُ. (5)

(6)

1785

عوامل شادی

امام علی علیه السلام :برای شادی جز از نرمخویی یاری نتوان گرفت .

امام علی علیه السلام :ریشه خرد، توانمندی است و میوه آن شادی .

ص :275


1- نهج البلاغة: الکتاب22.
2- غرر الحکم : 2345 .
3- غرر الحکم : 5594.
4- مطالب السؤول : 50 .
5- بحار الأنوار : 78/7/59 .
6- (انظر) الدهر : باب 1277.

1786 - مَن أودَعَ قَلباً سُروراً
1786 - هر که دلی را شاد کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ فی الجَنَّةِ دارا یُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ یَتامَی المؤمنینَ. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی الجَنَّةِ دارا یقالُ لَها دارُ الفَرَحِ ، لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ الصِّبیانَ. (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَوَالذی وَسِعَ سَمعُهُ الأصواتَ ، ما مِن أحَدٍ أودَعَ قَلبا سُرورا إلاّ و خَلَقَ اللّهُ لَهُ مِن ذلکَ السُّرورِ لُطفا ، فإذا نَزَلَتْ بهِ نائبَةٌ جَری إلَیها کالماءِ فی انحِدارِهِ حتّی یَطرُدَها عَنهُ ، کَما تُطرَدُ غَرِیبَةُ الإبلِ. (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أغاثَ أخاهُ المؤمنَ اللَّهفانَ عِندَ جَهدِهِ فَنَفَّسَ کُربَتَهُ و أعانَهُ علی نَجاحِ حاجَتِهِ ، کانت لَهُ بذلکَ عِندَ اللّهِ اثنَتانِ و سَبعونَ رَحمَةً مِنَ اللّهِ ، یُعَجِّلُ لَهُ مِنها واحِدَةً یُصلِحُ بها مَعیشَتَهُ ، و یَدَّخِرُ لَهُ إحدی و سَبعینَ رَحمَةً لأِفزاعِ یَومِ القِیامَةِ و أهوالِهِ. (4)

1786

هر که دلی را شاد کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بهشت سرایی است به نام دار الفرح (شادی سرا) که تنها کسانی وارد آن شوند که یتیمان مؤمنان را شاد کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا در بهشت سرایی است به نام دار الفرح که تنها کسانی به آن در آیند که کودکان را شاد کنند .

امام علی علیه السلام :سوگند به آن که همه آواها را می شنود ، هیچ کس دلی را شادمان نسازد ، مگر آن که خداوند از آن شادمانی لطفی بیافریند و بدان گاه که گرفتاری و مصیبتی بدو رسد آن لطف ، همچون آبی که در نشیب روان گردد ، به سوی آن مصیبت و گرفتاری سرازیر شود و آن را از او دور گرداند ، همچنان که شتر غریبه [از میان رمه شتران ]رانده می شود .

امام صادق علیه السلام :هر که به فریاد برادر مؤمن غمزده و تنگ دستش برسد و اندوهش را بزداید و در روا شدن حاجتش او را کمک کند ، به خاطر این کار، نزد خداوند هفتاد و دو رحمت الهی منظور شود، که یکی از آنها را در همین دنیا برای بهبود وضع معیشتش به او دهد و هفتاد و یک رحمت دیگر را برای هول و هراسهای روز قیامتش ذخیره کند .

ص :276


1- کنز العمّال : 6008 .
2- کنز العمّال : 6009.
3- نهج البلاغة : الحکمة 257 .
4- ثواب الأعمال : 179/1.

(1)

1787 - مَن سَرَّ مُؤمِناً سَرَّ رَسولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
1787 - هر که مؤمنی را شاد کند رسول خداصلی الله علیه وآله را شاد کرده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أدخَلَ علی مُؤمِنٍ فَرَحا فَقَدْ أدخَلَ عَلَیَّ فَرَحا ، و مَن أدخَلَ عَلَیَّ فَرَحا فَقَدِ اتَّخَذَ عِندَ اللّهِ عَهدا ، و مَنِ اتَّخَذَ عِندَ اللّهِ عَهدا جاءَ مِنَ الآمِنِینَ یَومَ القِیامَةِ. (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَری أحَدُکُم إذا أدخَلَ علی مُؤمِنٍ سُرورا أنَّه علَیهِ أدخَلَهُ فَقَطْ بَل وَ اللّهِ علَینا ، بل وَ اللّهِ عَلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لَرَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أسَرُّ بقَضاءِ حاجَةِ المؤمِنِ إذا وَصَلَت إلَیهِ مِن صاحِبِ الحاجَةِ. (4)

(5)

1787

هر که مؤمنی را شاد کند رسول خدا صلی الله علیه و آله را شاد کرده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده است و هر که مرا شاد سازد، از خداوند زنهاری گرفته باشد و هر که از خدا زنهار گیرد، روز قیامت در امان باشد .

امام صادق علیه السلام :هیچ یک از شما فکر نکند که اگر مؤمنی را شاد کرد فقط او را شادمان ساخته ، بلکه به خدا قسم ما را شاد کرده ، بلکه به خدا قسم رسول خدا را شاد کرده است .

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند هرگاه حاجت مؤمن بر آورده شود ، رسول خدا صلی الله علیه و آله از برآورده شدن آن شادتر گردد تا خود آن مؤمن .

1788 - مَن سَرَّ مُؤمِناً سَرَّ اللَّهَ
1788 - هر که مؤمنی را شاد کند خدا را شاد کرده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّ مُؤمنا فَقَد سَرَّنی ، و مَن سَرَّنی فَقَد سَرَّ اللّهَ. (6)

1788

هر که مؤمنی را شاد کند خدا را شاد کرده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مؤمنی را شاد سازد ، مرا شاد ساخته و هر که مرا شاد کند ، خدا را شاد کرده است .

ص :277


1- (انظر) الحاجة : باب 962.
2- بحار الأنوار : 74/413/27.
3- الکافی : 2/189/6 .
4- الکافی : 2/195/10 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 569 باب 24.
6- الکافی : 2/188/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّما مُسلِمٍ لَقِیَ مُسلِما فَسَرَّهُ سَرَّهُ اللّهُ عزّ و جلّ. (1)

عنه علیه السلام :مَن أدخَلَ السُّرورَ علی مُؤمِنٍ فقد أدخَلَهُ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و مَن أدخَلَهُ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقد وَصَلَ ذلکَ إلی اللّهِ ، و کذلکَ مَن أدخَلَ علَیهِ کَرْبا. (2)

بحار الأنوار عن رَجُلٍ مِن أهلِ الرِّیِّ :وُلِّیَ علَینا بَعضُ کُتّابِ یحیی بنِ خالِدٍ ، و کان عَلَیَّ بَقایا یُطالِبُنی بها ......... و قیلَ لی إنّهُ یَنتَحِلُ هذا المَذهَبَ ......... فَاجتَمَعَ رَأیی علی أن هَرَبتُ إلی اللّهِ تعالی و حَجَجتُ و لَقِیتُ مولایَ الصّابِرَ یعنی موسَی بنَ جعفرٍ علیه السلام ، فَشَکَوتُ حالی إلَیهِ فَأصحَبَنی مَکتوبا نُسخَتُهُ :

«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، اعْلَمْ أنَّ للّهِِ تحتَ عَرشِهِ ظِلاًّ لا یُسکِنُهُ إلاّ مَن أسدی إلی أخِیهِ مَعروفا ، أو نَفَّسَ عنهُ کُربَةً ، أو أدخَلَ علی قَلبِهِ سُرورا ، و هذا أخُوکَ، و السّلامُ».

قالَ : فَعُدتُ مِنَ الحَجِّ ......... فَأخرَجتُ إلَیهِ کِتابَهُ علیه السلام فَقَبَّلَهُ قائما و قَرَأهُ ، ثُمّ استَدعی بمالِهِ و ثیابِهِ فَقاسَمَنی دِینارا دِینارا ، و دِرهَما دِرهَما ، و ثَوبا ثَوبا ، و أعطانی قِیمَةَ ما لَم یُمکِن قِسمَتُهُ .........

ثُمّ استَدعی العَمَلَ فَأسقَطَ ما کانَ بِاسمِی و أعطانِی بَراءةً مِمّا یُوجِبُهُ عَلَیَّ عَنهُ و وَدَّعتُهُ و انصَرَفتُ عَنهُ .

فَقُلتُ : لا أقدِرُ علی مُکافاةِ هذا الرجُلِ إلاّ بِأن أحُجَّ فی قابِلٍ و أدعُوَ لَهُ و ألقَی الصَّابِرَ و اُعَرِّفَهُ فِعلَهُ.

فَفَعَلتُ و لَقِیتُ مَولایَ الصّابِرَ علیه السلام و جَعَلتُ اُحَدِّثُهُ و وَجهُهُ یَتَهَلَّلُ فَرَحا ، فقلتُ : یا مَولایَ، هل سَرَّکَ ذلک؟

فقال : إی و اللّهِ لَقَد سَرَّنی ، و سَرَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام ، و اللّهِ لقد سَرَّ جَدّی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و اللّهِ لقد سَرَّ اللّهَ تعالی (3) !! (4)

امام صادق علیه السلام :هر مسلمانی که به مسلمانی برخورد کند و او را شاد سازد ، خداوند عزّ و جلّ او را شاد گرداند .

امام صادق علیه السلام :هر که به مؤمنی شادی رساند ، به رسول خدا صلی الله علیه و آله شادی رسانده باشد و هر که به رسول خدا صلی الله علیه و آله شادی رساند ، به خدا شادی رسانده باشد و چنین است هر که به مؤمنی اندوهی رساند .

بحار الأنوار :مردی از اهل ری گفت : یکی از دبیران یحیی بن خالد فرمانروای ما شد . من مقداری بدهکار بودم و او آنها را از من مطالبه می کرد . . . به من گفته شد که او به این مذهب معتقد است . . . من تصمیم گرفتم به درگاه خداوند متعال بگریزم . پس به حج رفتم و خدمت سرور صابرم موسی بن جعفر علیه السلام مشرف شدم و از وضعیت خود نزد آن بزرگوار شِکوه کردم . آن حضرت نوشته ای همراهم کرد که در آن نوشته شده بود : «به نام خداوند بخشنده مهربان ؛ بدان که زیر عرش خدا سایه ای است که تنها آن کس در آن بیارمد که به برادرش نیکی کند ، یا غمی از او بزداید ، یا دلش را شاد گرداند . و این شخص برادر توست ، و السلام» .

از حج برگشتم . . . و نامه حضرت را به او دادم . او ایستاد و آن را بوسید و خواند . سپس دستور داد اموال و جامه های او را آوردند و آنها را میان من و خودش دینار دینار و درهم درهم ، و جامه جامه تقسیم کرد و آنچه را که قابل تقسیم نبود پولش را به من داد . . .

آنگاه دیوان را خواست و هرچه به نام من ثبت بود ، حذف کرد و گواهی عدم بدهکاری به من داد . من با او خداحافظی کردم و رفتم .

با خودم گفتم : نمی توانم خوبی این مرد را جبران کنم، مگر آن که در سال آینده به حج روم و برایش دعا کنم و حضرت صابر را ملاقات نمایم و رفتار آن مرد را به عرض ایشان برسانم . این کار را کردم و سرور صابرم علیه السلام را دیدار کردم و همان گونه که ماجرا را برای ایشان تعریف می کردم چهره آن حضرت از شادی می شکفت . عرض کردم : سرورم! آیا این کار شما را خوشحال کرد؟ فرمود : آری به خدا قسم ، مرا شاد کرده و امیر المؤمنین علیه السلام را نیز شاد کرده به خدا قسم جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله را شاد کرده ، به خدا قسم که خداوند متعال را شاد کرده است . (5)

ص :278


1- الکافی : 2/192/15 .
2- الکافی : 2/192/14 .
3- بحار الأنوار : 74/313/69.
4- و قریب منه ما کتب الإمام الصّادق علیه السلام إلی النّجاشیّ عامل الأهواز . (انظر بحار الأنوار : 74/292/22).
5- قریب به این داستان ، نیز نامه ای است که امام صادق علیه السلام به نجاشی ، کارگزار اهواز ، مرقوم فرمود .

1789 - ثَوابُ التَّفریجِ عَنِ المُؤمِنِ
1789 - ثواب زدودن غم از دل مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن نَفَّسَ عَن أخیهِ المؤمِنِ کُربَةً مِن کُرَبِ الدنیا ، نَفَّسَ اللّهُ عَنهُ سَبعینَ کُربَةً مِن کُرَبِ الآخِرَةِ. (1)

1789

ثواب زدودن غم از دل مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که اندوهی از اندوههای دنیا را از برادر مؤمن خود بزداید ، خداوند هفتاد اندوه از اندوههای آخرت را از او بزداید .

ص :279


1- بحار الأنوار : 74/312/69 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن نَفَّسَ عَن مؤمنٍ کُربَةً نَفَّسَ اللّهُ عَنهُ کُرَبَ الآخِرَةِ ، و خَرَجَ مِن قَبرِهِ و هُو ثَلِجُ الفُؤادِ. (1)

عنه علیه السلام :إذا بَعَثَ اللّهُ المؤمنَ مِن قَبرِهِ خَرَجَ مَعهُ مِثالٌ یَقدُمُ أمامَهُ ، کُلَّما رَأی المؤمنُ هَوْلاً مِن أهوالِ یَومِ القِیامَةِ قالَ لَهُ المِثالُ : لا تَفزَعْ و لا تَحزَنْ ......... فیقولُ لَهُ المؤمنُ : ......... مَن أنتَ ؟ فیقولُ: أنا السُّرورُ الذی کُنتَ أدخَلتَ علی أخیکَ المؤمِنِ. (2)

عنه علیه السلام :أیُّما مُؤمِنٍ نَفَّسَ عَن مُؤمِنٍ کُربَةً و هُو مُعسِرٌ یَسَّرَ اللّهُ لَهُ حَوائجَهُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ. (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن فَرَّجَ عن مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللّهُ عن قَلبِهِ یَومَ القِیامَةِ. (4)

عنه علیه السلام :مَن فَرَّجَ عن مُؤمِنٍ کُربَةً مِن کُرَبِ الدنیا فَرَّجَ اللّهُ عَنهُ کُربَةً مِن کُرَبِ الآخِرَةِ. (5)

(6)

امام صادق علیه السلام :هر که غمی از مؤمنی بزداید ، خداوند اندوههای آخرت را از او برطرف سازد و از گورش خنک دل بیرون آید .

امام صادق علیه السلام :چون خداوند مؤمن را از گورش درآورد مثالی با او خارج شود که در جلو او راه می رود و هرگاه مؤمن یکی از صحنه های هراس انگیز روز قیامت را ببیند آن مثال به او گوید : نترس و غم به خود را مده . . . مؤمن به او گوید : . . . تو کیستی؟ مثال گوید : من همان شادی و سروری هستم که به برادر مؤمنت رساندی .

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی که گرفتاریِ مؤمن تنگدستی را رفع کند ، خداوند حاجت های او را در دنیا و آخرت آسان (برآورده) سازد .

امام رضا علیه السلام :هر که غم و نگرانی مؤمنی را بزداید ، خداوند در روز قیامت گره غم از دل او بگشاید .

امام رضا علیه السلام :هر که غمی از غمهای دنیا را از دل مؤمنی برطرف سازد، خداوند غمی از غمهای آخرت را از دلش بزداید .

ص :280


1- الکافی : 2/199/3 .
2- الکافی : 2/190/8 .
3- الکافی : 2/200/5 .
4- الکافی : 2/200/4.
5- بحار الأنوار : 74/233/28.
6- (انظر) الحاجة : باب 964 _ 966.

231 - الاسراف

231 - اسراف
اشاره

(1)

(2)

ص :281


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 344 باب 86 «الإسراف و التبذیر و التقتیر» . بحار الأنوار : 75 / 302 باب 77 ، 303 باب 78 «الإسراف و التبذیر» . کنز العمّال : 3 / 444 «الإسراف و التبذیر» .
2- انظر : عنوان 35 «التبذیر» . الصدقة : باب 2206 ، السخاء : باب 1773 . الهدایة : باب 3944 ، 3945 .

1790 - الإسرافُ
1790 - اسراف و زیاده روی

الکتاب :

فَما آمَنَ لِمُوسَی إلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِن قَوْمِهِ عَلَی خَوْفٍ مِنْ فِرعَونَ وَ مَلَئِهِمْ أنْ یَفْتِنَهُمْ و إنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأرْضِ وَ إنَّهُ لَمِنَ الْمُسرِفِینَ» . (1)

لاَ جَرَمَ أنَّما تَدعُونَنِی إلَیهِ لَیسَ لَهُ دَعوَةٌ فِی الدُّنیا وَ لاَ فِی الاْخِرَةِ وَ أنَّ مَرَدَّنا إلَی اللّهِ وَ أنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أصحابُ النَّارِ» . (2)

وَ لاَ تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظلُوما فَقَد جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانا فَلا یُسْرِفْ فِی القَتْلِ إنَّهُ کانَ مَنْصُورا» . (3)

وَ لَقَدْ جاءَتْهُم رُسُلُنا بِالبَیِّناتِ ثُمَّ إنَّ کَثِیرا مِنهُم بَعدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» . (4)

یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا و اشرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إنَّهُ لا یُحِبُّ المُسْرِفِینَ» . (5)

قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أسْرَفُوا عَلَی أنفُسِهِم لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعا إنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» . (6)

1790

اسراف و زیاده روی

قرآن :

«به موسی ایمان نیاوردند مگر کسانی از قوم او با هراسی از فرعون و بزرگان او که مبادا به محنتشان اندازد و همانا فرعون در زمین برتری جست و او از اسرافکاران بود» .

«آنچه مرا به سوی آن می خوانید، به ناچار نه در دنیا و نه در آخرت، در خور خواندن نیست و بی گمان بازگشت ما به سوی خداست و همانا اسرافکاران اهل دوزخند» .

«نفْسی را که خدا حرمت داده است مکشید مگر به حق و هر که به ستم کشته شود ولیّ او را [بر قصاص ]مسلّط کرده ایم ، اما در کشتن زیاده روی نکند که او نصرت یافته است» .

«پیامبران ما با آیه های روشن به سراغ آنان آمدند اما پس از آن بسیاری شان در زمین اسرافکارند» .

«ای پسران آدم! در هر عبادتگاهی [جامه ]زینت خویش برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید که خدا اسرافکاران را دوست ندارد» .

«بگو : ای بندگان من که بر خویشتن اسراف (ستم) کرده اید! از رحمت خدا نومید مباشید که خدا گناهان را یکسره می آمرزد که او آمرزنده است و مهربان» .

ص :282


1- یونس : 83 .
2- غافر: 43 .
3- الإسراء: 33 .
4- المائدة : 32 .
5- الأعراف : 31 .
6- الزمر : 53 .

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَیحَ المُسرِفِ ، ما أبعَدَهُ عن صَلاحِ نفسِهِ و استِدراکِ أمرِهِ ! (1)

عنه علیه السلام :مَن کانَ لَهُ مالٌ فإیّاهُ و الفَسادَ ؛ فإنَّ إعطاءَکَ المالَ فی غَیرِ وَجهِهِ تَبذیرٌ و إسرافٌ ، و هُو یَرفَعُ ذِکرَ صاحِبِهِ فی الناسِ و یَضَعُهُ عندَ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی زیادٍ _: دَعِ الإسرافَ مُقتَصِدا ، و اذکُرْ فی الیَومِ غَدا ، و أمسِکْ مِن المالِ بقَدرِ ضَرُورَتِکَ ، و قَدِّمِ الفَضلَ لِیَومِ حاجَتِکَ . (3)

عنه علیه السلام :السَّرَفُ مَثواةٌ ، و القَصدُ مَثراةٌ. (4)

عنه علیه السلام :حُسنُ التَّدبیرِ مَع الکَفافِ أکفی لکَ مِنَ الکَثیرِ مَع الإسرافِ . (5)

عنه علیه السلام :الإسرافُ یُفنِی الجَزِیلَ . (6)

عنه علیه السلام :أقبَحُ البَذلِ السَّرَفُ . (7)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُنافقینَ _: إن عَذَلُوا کَشَفُوا ، و إن حَکَمُوا أسرَفُوا . (8)

حدیث :

امام علی علیه السلام :بیچاره اسرافکار! چه دور است از اصلاح نفس و جبران کار خود .

امام علی علیه السلام :هر که ثروتی دارد ، مبادا آن را تباه کند ؛ زیرا صرف کردن بی موردِ آن ریخت و پاش و اسراف است . این کار او را در میان مردم بلند آوازه می کند، اما نزد خدا بی مقدار می سازد .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به زیاد _نوشت : اسراف را رها کن و میانه روی در پیش گیر و امروز به یاد فردا باش و از مال به اندازه ضرورتت نگه دار و اضافی آن را برای روز نیازمندی ات (قیامت) پیش فرست .

امام علی علیه السلام :اسراف ، موجب هلاکت است و میانه روی ، مایه زیاد شدن ثروت .

امام علی علیه السلام :روزیِ به قدر کفاف که با حُسن تدبیر همراه باشد ، تو را بیشتر کفایت می کند از ثروت زیادی که با اسراف همراه باشد .

امام علی علیه السلام :اسراف، ثروت زیاد را هم به باد فنا می دهد .

امام علی علیه السلام :زشت ترین بخشش ، اسراف است .

امام علی علیه السلام_ در توصیف منافقان _فرمود : هرگاه سرزنش کنند پرده دری می کنند، و هرگاه حکم (داوری) کنند زیاده روی می نمایند .

ص :283


1- . غرر الحکم : 10092 .
2- بحار الأنوار:78/97/2.
3- . نهج البلاغة : الکتاب 21 .
4- بحار الأنوار:72/192/9.
5- . بحار الأنوار : 77/216/1 .
6- غرر الحکم : 335 .
7- . غرر الحکم : 2857 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 194 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: و امنَعْنی مِنَ السَّرَفِ ، و حَصِّنْ رِزقی مِن التَّلَفِ ، و وَفِّرْ مَلَکَتِی بالبَرَکَةِ فیهِ ، و أصِبْ بِی سَبیلَ الهِدایَةِ لِلبِرِّ فیما اُنفِقُ مِنهُ . (1)

1791 - حَدُّ الإنفاقِ
1791 - مرز انفاق

الکتاب :

و الَّذِینَ إذا أنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَم یَقْتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواما» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن تَفسیرِ الآیةِ المَذکورَةِ _: مَن أعطی فِی غَیرِ حَقٍّ فقد أسرَفَ ، و مَن مَنَعَ عَن حَقٍّ فَقَد قَتَرَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مَنعَ المُقتَصِدِ أحسَنُ مِن عَطاءِ المُبَذِّرِ ، إنَّ إمساکَ الحافِظِ أجمَلُ مِن بَذلِ المُضَیِّعِ. (4)

الکافی عن عبد الملک بن عمرو الاحول :تلا أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام هذه الآیَةَ : «و الَّذِینَ إذا أنْفَقُوا لَم یُسْرِفُوا وَ لَم یَقْتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواما» فَأخَذَ قَبضَةً مِن حَصیً و قَبَضَها بِیَدِهِ ، فقالَ : هذا الإقتارُ الذی ذَکَرَهُ اللّهُ فی کتابِهِ ، ثُمّ قَبَضَ قَبضَةً اُخری فَأرخی کَفَّهُ کُلَّها ، ثُمّ قالَ: هذا الإسرافُ ، ثُمّ أخَذَ قَبضَةً اُخری فَأرخی بَعضَها و أمسَکَ بَعضَها و قالَ : هذا القَوامُ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : و مرا از زیاده روی باز دار و روزی ام را از تلف شدن نگاه دار و دارایی ام را با برکت دادن به آن افزون گردان و راه مصرف آن را در کارهای خیر به من بنمایان .

1791

مرز انفاق

قرآن :

«و آنان که چون انفاق کنند زیاده روی نمی کنند و بخل هم نمی ورزند و میان این دو [روش ]حدّ وسط را نگه می دارند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در پاسخ به سؤال از تفسیر آیه پیش گفته _ : هر که به ناحق (بیجا) عطا کند اسراف کرده است و هر که بحق (بجا) خرج نکند، سختگیری و خسّت ورزیده است .

امام علی علیه السلام :نبخشیدن صرفه جو، بهتر از بخشیدن اسرافکار است و امساک کسی که مال خود را حفظ می کند ، نیکوتر از بخشش کسی است که مالش را بر باد می دهد .

الکافی به نقل از عبد الملک بن عمرو الأحول :امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت کرد : «و آنان که چون انفاق می کنند زیاده روی نمی کنند و بخل هم نمی ورزند و میان این دو ، حدّ وسط را نگه می دارند» و سپس مشتی سنگریزه برداشت و آن را در مشتش نگه داشت و فرمود : این همان سختگیری و خسّتی است که خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود فرموده است . آنگاه مشتی دیگر برداشت و همه آنها را ریخت و فرمود: این اسراف است. سپس مشتی دیگر برداشت و قسمتی از آن را ریخت و مقداری را نگه داشت و فرمود : این حدّ وسط است .

ص :284


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
2- الفرقان : 67 .
3- مجمع البیان : 7/280 .
4- غرر الحکم : 3406 _ 3407 .
5- الکافی : 4/54/1 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ النَّفَقَةِ علی العِیالِ _: ما بَینَ المَکرُوهَینِ : الإسرافِ و الإقتارِ . (1)

(2)

1792 - عَلاماتُ المُسرِفِ
1792 - نشانه های اسرافکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا علامةُ المُسرِفِ فأربَعةٌ : الفَخرُ بالباطِلِ ، و یَأکُلُ ما لَیسَ عِندَهُ ، و یَزهَدُ فی اصطِناعِ المَعروفِ ، و یُنکِرُ مَن لا یَنتَفِعُ بِشَیءٍ مِنهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إعطاءُ المالِ فی غَیرِ حَقِّهِ تَبذیرٌ و إسرافٌ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :المُسرِفُونَ هُمُ الذینَ یَستَحِلُّونَ المَحارِمَ و یَسفِکُونَ الدِّماءَ . (5)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از خرجی زن و فرزند _فرمود : رعایتِ میانه دو امرِ ناپسند است : زیاده روی و سختگیری .

1792

نشانه های اسرافکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه اسرافکار چهار چیز است : به کارهای باطل می نازد ، آنچه را فراخور حالش نیست می خورد ، در کارهای خیر بی رغبت است و هر کس را که بدو سودی نرساند ، انکار می کند .

امام علی علیه السلام :خرج کردن به ناحق مال ، حیف و میل و اسراف است .

امام باقر علیه السلام :اسرافکاران آنانی هستند که حرامها را حلال می شمارند و خون [ناروا ]می ریزند .

ص :285


1- الکافی : 4/55/2 .
2- (انظر) السخاء : باب 1773 . الصدقة : باب 2206 . الکافی: 4 / 54 _ 56 .
3- تحف العقول : 22 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 126 .
5- مجمع البیان : 3/290 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ لقمانُ لابنِهِ للمُسرِفِ ثلاثُ علاماتٍ : یَشتَرِی ما لَیسَ لَهُ ، و یَلبَسُ ما لَیسَ لَهُ ، و یَأکُلُ ما لَیسَ لَهُ . (1)

بحار الأنوار عن إسحاق بنِ عَمّارٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : یکونُ للمؤمِنِ عَشرَةُ أقْمِصَةٍ؟ قالَ : نَعَم ، قلتُ : وَ عِشرینَ ؟ قالَ : نَعَم ، و لیسَ ذلکَ مِنَ السَّرَفِ ، إنّما السَّرَفُ أن تَجعَلَ ثَوبَ صَونِکَ ثَوبَ بِذْلَتِکَ . (2)

(3)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إنَّ للسَّخاءِ مِقدارا ، فإن زادَ علَیهِ فهُو سَرَفٌ . (4)

1793 - أدنَی الإسرافِ
1793 - کمترین حدّ اسراف

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی الوَضُوءِ إسرافٌ ، و فی کُلِّ شَیءٍ إسرافٌ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِنَ السَّرَفِ أن تَأکُلَ کُلَّ ما اشتَهَیتَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ القَصدَ أمرٌ یُحِبُّهُ اللّهُ عزّ و جلّ ، و إنَّ السَّرَفَ یُبغِضُ_هُ ؛ حتّی طَرْحُکَ النَّواةَ فإنّها تَصلُحُ لِشَیءٍ ، و حَتّی صَبُّکَ فَضلَ شَرابِکَ . (7)

امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت : اسرافکار سه نشانه دارد : آنچه در شأنِ او نیست می خرد و آنچه برازنده او نیست می پوشد و آنچه فراخور حالِ او نیست می خورد .

بحار الأنوار به نقل از اسحاق بن عمّار :به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا مؤمن می تواند ده پیراهن داشته باشد؟ حضرت فرمود : آری . عرض کردم : بیست پیراهن چه؟ فرمود : آری . اینها اسراف نیست ؛ اسراف آن است که لباس بیرونت (مهمانی ات) را لباس کار و دم دستی قرار دهی .

امام عسکری علیه السلام :همانا بخشندگی را اندازه ای است که اگر از آن فراتر رود اسراف است .

1793

کمترین حدّ اسراف

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شستشو [نیز ]اسراف هست ، در هر چیزی اسراف وجود دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این که هرچه دلت بخواهد بخوری ، از اسراف است .

امام صادق علیه السلام :میانه روی ، کاری است که خداوند عزّ و جلّ آن را دوست دارد ، و اسراف را ناخوش می دارد ، حتّی دور انداختن هسته[ی میوه] را ؛ زیرا آن به کاری می آید و حتّی دور ریختن زیادی نوشیدنی ات را .

ص :286


1- بحار الأنوار : 72/206/7 .
2- بحار الأنوار:79/317/1.
3- (انظر) الإسراف : باب 1794 حدیث 8684 .
4- الدرّة الباهرة : 43 .
5- کنز العمّال : 26248 .
6- کنز العمّال : 7366 .
7- بحار الأنوار : 71/346/10 .

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أدنَی الإسرافِ _: إبذالُکَ ثَوبَ صَونِکَ ، و إهراقُکَ فَضلَ إنائکَ ، و أکلُکَ التَّمرَ و رَمیُکَ النَّوی هاهُنا و هاهُنا . (1)

تفسیر العیّاشی عن بِشرِ بنِ مَروانَ :دَخَلنا علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ، فَدَعا بِرُطَبٍ فَأقبَلَ بعضُهُم یَرمِی بِالنَّوی ، قالَ : فَأمسَکَ أبو عبدِ اللّهِ یَدَهُ فقالَ : لا تَفعَل ؛ إنَّ هذا مِن التَّبذیرِ ، و إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الفَسادَ . (2)

1794 - ما لا یُعَدُّ مِنَ الإسرافِ
1794 - آنچه اسراف به شمار نمی آید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا خَیرَ فی السَّرَفِ ، و لا سَرَفَ فی الخَیرِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإسرافُ مَذمومٌ فی کُلِّ شَیءٍ إلاّ فی أفعالِ البِرِّ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ فیما أصلَحَ البَدَنَ إسرافٌ ......... إنّما الإسرافُ فیما أتلَفَ المالَ و أضَرَّ بالبَدَنِ. (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از کمترین حدّ اسراف _فرمود : کمترین اندازه آن این است که لباس بیرونت را لباس خانه و دم دستی قرار دهی ، ته مانده ظرفت را دور بریزی و خرما بخوری و هسته هایش را این طرف و آن طرف پرت کنی.

تفسیر العیّاشی به نقل از بشر بن مروان :خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم . آن حضرت دستور داد مقداری خرما آوردند . یکی از افراد هسته ها را دور می انداخت . حضرت دستش را گرفت و فرمود : این کار را نکن ؛ این حیف و میل است و خداوند تباهکاری را دوست ندارد .

1794

آنچه اسراف به شمار نمی آید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در اسراف ، خیری نیست و در [کارهای] خیر اسراف نیست .

امام علی علیه السلام :اسراف در هر چیزی ناپسند است ، مگر در کارهای خیر .

امام صادق علیه السلام :در آنچه بدن را سالم نگه می دارد اسراف نیست . . . بلکه اسراف در چیزهایی است که مال را تلف کند و به بدن زیان رساند .

ص :287


1- الکافی : 4/56/10 .
2- تفسیر العیّاشی : 2/ 288/ 58 .
3- بحار الأنوار:77/165/2.
4- غرر الحکم : 1938 .
5- بحار الأنوار : 75/303/6 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عَن عَشَرَةِ أقْمِصَةٍ هَل ذلکَ مِنَ السَّرَفِ _: لا ، و لکن ذلکَ أبقی لِثِیابِهِ ، و لکنَّ السَّرَفَ أن تَلبَسَ ثَوبَ صَونِکَ فی المکانِ القَذِرِ . (1)

امام کاظم علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد : آیا داشتن ده پیراهن اسراف است؟ _فرمود : خیر . بلکه داشتن پیراهن زیاد باعث می شود که پیراهنهایش بیشتر عمر کند . اسراف آن است که لباس بیرونت را در جای کثیف بپوشی .

ص :288


1- بحار الأنوار : 79/317/1 .

232 - السرقة

232 - دزدی
اشاره

(1)

ص :289


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 180 باب 91 «السرقة و الغلول» . وسائل الشیعة : 18 / 481 «أبواب حدّ السرقة» . کنز العمّال : 5 / 379 «حدّ السرقة» .

1795 - السَّرِقَةُ
1795 - دزدی

الکتاب :

و السَّارِقُ و السَّارِقَةُ فاقْطَعُوا أیدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ و اللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا یَزالُ العَبدُ یَسرِقُ حتّی إذا استَوفی ثَمَنَ دِیَةِ یَدِهِ أظهَرَهُ اللّهُ علَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :حَرَّمَ اللّهُ السَّرِقَةَ لِما فِیه[ا] مِن فَسادِ الأموالِ و قَتلِ النَّفسِ لَو کانَت مُباحَةً ، و لِما یَأتی فی التَّغاصُبِ مِنَ القَتلِ و التَّنازُعِ و التَّحاسُدِ ، و ما یَدعُو إلی تَرکِ التِّجاراتِ و الصِّناعاتِ فی المَکاسِ_بِ ، و اقتِناءِ الأموالِ إذا کانَ الشَّیءُ المُقتَنی لا یکونُ أحَدٌ أحَقَّ بِهِ مِن أحَدٍ .........

و عِلَّةُ قَطعِ الیَمینِ مِنَ السّارِقِ ؛ لأنّهُ یُباشِرُ الأشیاءَ بِیَمِینِهِ ، و هِی أفضَلُ أعضائهِ و أنفَعُها لَهُ ، فَجُعِلَ قَطعُها نَکالاً و عِبرَةً لِلخَلقِ لِئلاّ یَبتَغُوا أخذَ الأموالِ مِن غَیرِ حِلِّها ، و لأنّهُ أکثَرَ ما یُباشِرُ السَّرِقَةَ بیَمینِهِ . (3)

1795

دزدی

قرآن :

«مرد دزد و زن دزد را به سزای آنچه کرده اند ، دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید و خدا عزیز و حکیم است» .

حدیث :

امام رضا علیه السلام :آدمی آن قدر دزدی می کند تا با بهای دیه دستش برابر شود ؛ در این هنگام خداوند دزدی او را بر ملا می کند .

امام رضا علیه السلام :خداوند دزدی را حرام فرمود؛ چون اگر مباح بود موجب تباهی اموال و آدم کشی می شد و نیز به خاطر این که غصب اموال یکدیگر ، موجب کشتار و درگیری و حسد ورزی به یکدیگر می شود . و همچنین موجب ترک تجارت و پیشه وری ، و کسب اموال و ثروتهای به ناحق و ناروا می گردد ......... علّت بریدن دست راست دزد آن است که وی با دست راست خود با اشیاء تماس دارد و این دست، بهترین و کار آمدترین عضو بدن اوست . پس بریدن آن کیفری برای دزد و درس عبرتی است برای دیگران تا در صدد تصرّف اموال، از راه ناروا نیایند و نیز چون بیشتر با دست راست دزدی می کنند .

ص :290


1- المائدة : 38 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 1/289/36 .
3- نور الثقلین : 1/627/183 .

(1)

1796 - مَن لا یَجری عَلَیهِ حَدُّ السَّرِقَةِ
1796 - کسی که حدّ دزدی بر او جاری نمی شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أصابَ بفِیهِ مِن ذِی حاجَةٍ غَیرَ مُتَّخِذٍ خُبْنَةً (2) فلا شَیءَ علَیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُقطَعُ الیَدُ فی ثَمَرٍ مُعَلَّقٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا قَطعَ فی ثَمَرٍ و لا کَثَرٍ (5) . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ علی المُنتَهِبِ و لا عَلَی المُختَلِسِ و لا علی الخائنِ قَطعٌ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُقطَعُ یَدُ السّارِقِ إلاّ فی رُبعِ دِینارٍ فَصاعِدا . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُقطَعُ الأیدِی فی السَّفَرِ . (9)

عنه صلی الله علیه و آله :لا قَطعَ عَلی مَن سَرَقَ الحِجارَةَ ؛ یَعنِی الرُّخامَ و أشباهَ ذلکَ . (10)

1796

کسی که حدّ دزدی بر او جاری نمی شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیازمندی که [از مال دیگران برای رفع گرسنگی ]چیزی بخورد، اما با خود چیزی پنهانی نَبرَد، کیفری ندارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای [دزدی ]میوه آویزان [از درخت ]دست قطع نمی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای [دزدی] میوه و خرمای نارس دست قطع نمی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چپاول کننده ، رباینده ، و خائن [در امانت] کیفر قطع دست ندارند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست سارق فقط در [دزدی ]یک چهارم دینار به بالا قطع می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در سفر ، دست قطع نمی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که سنگ بدزدد ، قطع دست ندارد . منظور ، سنگ مرمر و امثال آن است .

ص :291


1- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 481 باب 1 .
2- الخُبنة : معطف الإزار و طرف الثوب؛ أی لا یأخذ منه فی ثوبه، یقال: أخبن الرجل إذا خبأ شیئا فی خبنة ثوبه أو سراویله (النهایة: 2/9).
3- کنز العمّال : 13326 .
4- کنز العمّال : 13328 .
5- کنز العمّال : 13332 .
6- الکثر: جُمّارُ النخلِ؛ و هو شحمُه الذی وسط النخلة (النهایة: 4/152).
7- کنز العمّال : 13334 .
8- صحیح مسلم : 3/1312/2 .
9- کنز العمّال : 13335 .
10- الکافی : 7/230/2 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قضی أمیر المؤمنین علیه السلام فی رَجُلَینِ سَرَقا مِن مالِ اللّهِ ، أحَدُهُما عَبدٌ لِمالِ اللّهِ ، و الآخَرُ مِن عُرْضِ الناسِ فقال : أمّا هذا فَمِن مالِ اللّهِ لیس علیه شیء من مالُ اللّهِ أکَلَ بعضُهُ بَعضا ، و أمّا الآخَرُ فقدّمه فَقَطَعَ یَدَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا أقطَعُ فی الدَّغارَةِ المُعلَنَةِ _ و هِیَ الخُلْسَةُ _ و لکنْ اُعَزِّرُهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ امیر المؤمنین علیه السلام اُتی برجل اختَلَسَ دُرَّةً مِن اُذُنِ جاریَةٍ قال : هذِهِ الدَّغارَةُ المُعلَنَةُ ، فَضَرَبَهُ و حَبَسَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أربَعةٌ لا قَطعَ علَیهِم : المُختَلِسُ ، و الغُلُولُ ، و مَن سَرَقَ مِنَ الغَنیمَةِ ، و سَرِقَةُ الأجیرِ ؛ فإنّها خِیانَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :لَیسَ علی الطَّرّارِ و المُختَلِسِ قَطعٌ ، لأنّها دَغارَةٌ مُعلَنَةٌ ، و لکنْ یُقطَعُ مَن یَأخُذُ و یُخفِی . (5)

عنه علیه السلام_ فی رجُلٍ قد طَرَّ دَراهِمَ مِن رُدْنِ رَجُلٍ _: إن کانَ طَرَّ مِن قَمِیصِهِ الأعلی لَم نَقطَعْهُ ، و إن کانَ طَرَّ مِن قَمِیصِهِ الأسفَلِ قَطَعناهُ . (6)

امام باقر علیه السلام :امام علی علیه السلام درباره دو نفر که از بیت المال دزدی کردند، یکی از آنان غلامی بود که خود جزء بیت المال بود و دیگری یکی از مردم قضاوت کردند و فرمود : این یکی خود جزء بیت المال است و دستش بریده نمی شود؛ زیرا جزئی از بیت المال ، جزء دیگری از آن را خورده است . اما آن دیگری بیاوریدش . آن گاه دستش را برید .

امام علی علیه السلام :در اختلاس و ربودنِ آشکار دست نمی بُرم، اما رباینده را تعزیر می کنم .

امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام درباره مردی که مرواریدی را از گوش دختری به زور ربوده بود فرمود : این ربودن آشکار است . سپس او را تازیانه زد و زندانی کرد .

امام علی علیه السلام :چهار نفرند که قطع دست ندارند : اختلاس کننده ، کسی که خیانت کند ، کسی که از غنیمت بدزدد، و دزدی اجیر ؛ زیرا کار اینها خیانت محسوب می شود [نه دزدی . پس کیفر دیگری دارند] .

امام علی علیه السلام :جیب بر و اختلاس کننده ، قطع دست ندارند؛ چون کار آنها ربودن علنی است . کسی دستش قطع می شود که در خفا بدزدد .

امام علی علیه السلام_ درباره مردی که چند درهم از جیب مردی ربوده بود _فرمود : اگر از جیب لباس رو ربوده است دستش را نمی بریم، اما اگر از جیب لباس زیرین ربوده ، می بریم .

ص :292


1- الکافی : 7/264/24 ، انظر وسائل الشیعة : 18/518 باب 24 .
2- الکافی : 7/225/1 .
3- الکافی : 7/226/7 .
4- الکافی : 7/226/6 .
5- بحار الأنوار : 79/186/19 .
6- الکافی : 7/226/8 .

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :لا یُقطَعُ إلاّ مَن نَقَبَ بَیتا أو کَسَرَ قُفلاً . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یُقطَعُ الأجیرُ و الضَّیفُ إذا سَرَقَ ؛ لأنّهُما مُؤتَمَنانِ . (2)

عنه علیه السلام :لا یُقطَعُ السّارِقُ فی عامِ سَنَةٍ _ یَعنِی فی عامِ مَجاعَةٍ _ . (3)

عنه علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لا یَقطَعُ السّارِقَ فی أیّامِ المَجاعَةِ . (4)

عنه علیه السلام :السّارقُ إذا جاءَ مِن قِبَلِ نَفسِهِ تائبا إلی اللّهِ ، و رَدَّ سَرِقَتَهُ عَلی صاحِبِها ، فلا قَطعَ علَیهِ . (5)

1797 - أنواعُ السُّرّاقِ
1797 - انواع دزدها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی خُطبَةٍ لَهُ یَذکُرُ فیها فضائلَ أهلِ البَیتِ علیهم السلام _: نَحنُ الشِّعارُ و الأصحابُ ، و الخَزَنَةُ و الأبوابُ ، و لا تُؤتَی البُیوتُ إلاّ مِن أبوابِها ، فَمَن أتاها مِن غَیرِ أبوابِها سُمِّیَ سارِقا . (6)

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :فقط دست دزدی قطع می شود که از طریق سوراخ کردن دیوار یا شکستن قفل وارد خانه ای شود .

امام صادق علیه السلام :مزدور (کارگر) و میهمان اگر دزدی کنند دستشان قطع نمی شود (کیفر دیگری دارند) ؛ چون آنها امین شمرده شده بوده اند .

امام صادق علیه السلام :در سالهای قحطی و گرسنگی ، دست دزد قطع نمی شود .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام در ایّام گرسنگی (خشکسالی) دست دزد را نمی برید .

امام صادق علیه السلام :دزد اگر با پای خود بیاید و خودش را معرّفی و به درگاه خدا توبه کند و مال دزدی را به صاحبش برگرداند ، دستش قطع نمی شود .

1797

انواع دزدها

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای درباره فضایل اهل بیت _فرمود : ماییم خاصّان و اصحاب [رسول خدا] و خزانه داران و دروازه ها[ی علم] . به هر خانه ای جز از دَرِ آن نشاید وارد شد و هرکه جز از آن درها وارد گردد، دزد نامیده شود .

ص :293


1- وسائل الشیعة : 18/510/5 .
2- علل الشرائع : 535/1 .
3- الکافی : 7/231/2 .
4- الکافی : 7/231/3 .
5- تهذیب الأحکام : 10/122/489 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 154 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السُّرّاقُ ثلاثةٌ : مانِعُ الزَّکاةِ ، و مُستَحِلُّ مُهُورِ النِّساءِ ، و کذلکَ مَنِ استَدانَ و لَم یَنْوِ قَضاءَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :دزدان سه گروه اند : کسی که زکات ندهد ، کسی که مهریه زنان را [بر خود] حلال شمارد، و نیز کسی که قرضی بگیرد، به نیّت این که آن را پس ندهد .

ص :294


1- بحار الأنوار : 96/12/15 .
2- (انظر) الصلاة : باب 2273 .

233 - السعادة

233 - خوشبختی
اشاره

(1)

(2)

ص :295


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 152 باب 6 «السعادة و الشقاوة» .
2- انظر : عنوان 233 «السعادة» . العمر : باب 2882 ، العمل : باب 2904 .

1798 - السَّعادَةُ
1798 - خوشبختی

الکتاب :

یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إلاَّ بِإذنِهِ فَمِنْهُم شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ * فَأمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُم فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ * خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ و الْأَرضُ إلاَّ ما شاءَ رَبُّک إنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ * وَ أمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ و الْأرْضُ إلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیرَ مَجْذُوذٍ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّعادَةُ ما أفضَتْ إلی الفَوزِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی تَفسیرِ عِلمِ الغَیبِ _: فَیَعلَمُ اللّهُ سبحانَهُ ما فی الأرحامِ مِن ذَکَرٍ أو اُنثی ، و قَبیحٍ أو جَمیلٍ ، و سَخِیٍّ أو بَخِیلٍ ، و شَقِیٍّ أو سَعیدٍ ، و مَن یکونُ فی النارِ حَطبا ، أو فی الجِنانِ للنَّبِیِّینَ مُرافِقا . (3)

1798

خوشبختی

قرآن :

«روزی بیاید که هیچ کس جز به اذن او سخن نگوید . پس برخی از ایشان بدبخت باشند و برخی خوشبخت . و اما کسانی که بدبخت شده اند در جهنمند و در آن جا آنان را ناله و فریادی است . و تا آسمانها و زمین هست در آن ماندگارند مگر آنچه پروردگار تو خواهد که پروردگارت هرچه خواهد می کند . اما کسانی که خوشبخت شده اند تا آسمانها و زمین برجاست در بهشت جاودانند مگر آنچه پروردگارت خواهد که این بخششی است ناگسستنی» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :خوشبختی، آن است که به رستگاری بینجامد .

امام علی علیه السلام_ در تفسیر علم غیب _فرمود : خداوند سبحان می داند که جنینِ داخلِ زهدانها، نر است یا ماده ، زشت است یا زیبا ، بخشنده است یا خسیس، بدبخت است یا خوشبخت، کدام یک هیمه آتش دوزخ است و کدام یک همنشین پیامبران در بهشت .

ص :296


1- هود : 105 _ 108 .
2- غرر الحکم : 1122 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 128 .

عنه علیه السلام :اللّهُمّ داحِیَ المَدحُوّاتِ ، و داعِمَ المَسمُوکاتِ ، و جابِلَ القُلوبِ علی فِطرَتِها ، شَقِیِّها و سَعِیدِها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السَّعادَةُ سَبَبُ خَیرٍ تَمَسَّکَ بهِ السَّعیدُ فَیَجُرُّهُ إلی النَّجاةِ ، و الشَّقاوَةُ سَبَبُ خِذلانٍ تَمَسَّکَ بهِ الشَّقِیُّ فَجَرَّهُ إلی الهَلَکَةِ ، و کُلٌّ بِعِلمِ اللّهِ تعالی . (2)

1799 - السَّعیدُ
1799 - خوشبخت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السَّعیدُ مَن اِختارَ باقیَةً یَدُومُ نَعِیمُها علی فانِیَةٍ لا یَنفَدُ عَذابُها ، و قَدَّمَ لما یَقْدَمُ علَیهِ مِمّا هُو فی یَدَیهِ قَبلَ أن یُخَلِّفَهُ لِمَن یَسعَدُ بِإنفاقِهِ و قَد شَقِیَ هو بِجَمعِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لأمیرِ المُؤمنینَ علیه السلام _: إنَّ السَّعِیدَ حَقَّ السَّعیدِ مَن أحَبَّکَ و أطاعَکَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما السَّعیدُ مَن خافَ العِقابَ فَأمِنَ ، و رَجا الثَّوابَ فَأحسَنَ ، و اشتاقَ إلی الجَنَّةِ فَأدلَجَ . (5)

عنه علیه السلام :السَّعیدُ مَن وُعِظَ بِغَیرِهِ فاتَّعَظَ . (6)

امام علی علیه السلام :بار خدایا! ای گستراننده زمینها و بر پای دارنده آسمانها و آفریننده دلها بر سرشت [توحید] ، بدبخت شوند یا خوشبخت .

امام صادق علیه السلام :خوشبختی رشته خیری است، که خوشبخت به آن چنگ زده، پس او را به سوی نجات می کشاند ، و بدبختی رشته درماندگی و خواری است که بدبخت به آن می آویزد و او را به هلاکت می کشاند . و همه اینها با علم خداوند متعال است .

1799

خوشبخت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشبخت، کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایدار است بر سرایِ فانی که عذابش بی پایان است برگزیند و از آنچه در اختیار دارد برای سرایی که بدان جای رود پیش فرستد ، قبل از آن که آنها را برای کسی گذارد که وی با انفاقِ آن خوشبخت می شود، ولی خودِ او، با گرد آوردن آن [داراییها اکنون ]بدبخت شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ خطاب به امیر المؤمنین علیه السلام _فرمود : خوشبخت حقیقی کسی است که تو را دوست بدارد و اطاعتت کند .

امام علی علیه السلام :خوشبخت، آن کسی است که از کیفر [خدا] ترسید، پس ایمن گردید و به پاداش، امید بست و نیکوکاری پیشه کرد و شوقِ بهشت در دلش جای گرفت و شبانه راه پیمود .

امام علی علیه السلام :خوشبخت، آن کسی است که از دیگری پند گیرد و به کار بندد .

ص :297


1- نهج البلاغة : الخطبة 72 .
2- بحار الأنوار : 10/184/ 5 .
3- أعلام الدین : 345 .
4- الأمالی للطوسی : 426/953 .
5- غرر الحکم : 3906 .
6- الخصال : 621/10 .

عنه علیه السلام :السَّعیدُ مَن أخلَصَ الطّاعَةَ . (1)

عنه علیه السلام :السَّعیدُ مَنِ استَهانَ بِالمَفقودِ . (2)

عنه علیه السلام :عُنوانُ صَحیفَةِ السَّعیدِ حُسنُ الثَّناءِ علَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :فاتَّقُوا اللّهَ _ عِبادَ اللّهِ _ تَقِیَّةَ ذِی لُبٍّ شَغَلَ التفکُّرُ قَلبَهُ ......... قد عَبَرَ مَعبَرَ العاجِلَةِ حَمیدا ، و قَدَّمَ زادَ الآجِلَةِ سَعِیدا . (4)

عنه علیه السلام :نَسألُ اللّهَ مَنازِلَ الشُّهداءِ ، و مُعایَشَةَ السُّعداءِ ، و مُرافَقَةَ الأنبیاءِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السَّعیدُ مَن وَجَدَ فی نفسِهِ خَلوَةً یَشغَلُ بها . (6)

عنه علیه السلام :لا یَنبَغی لِمَن لم یَکُن عالِما أن یُعَدَّ سَعیدا . (7)

1800 - ما یوجِبُ السَّعادَةَ
1800 - آنچه موجب خوشبختی می گردد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعمَلُوا بِالعِلمِ تَسعَدُوا . (8)

عنه علیه السلام :هَیهاتَ مِن نَیلِ السَّعادَةِ السُّکونُ إلی الهُوَیْنا و البَطالَةِ . (9)

امام علی علیه السلام :خوشبخت، کسی است که در طاعت [خدا] اخلاص داشته باشد .

امام علی علیه السلام :خوشبخت، کسی است که به آنچه از دست رفته بی اعتنا باشد .

امام علی علیه السلام :سر لوحه پرونده اعمال آدم خوشبخت، ستایش نیکوی [مردمان ]از اوست .

امام علی علیه السلام :از خدا بترسید ای بندگان خدا! همچون خدا ترس خردمندی که تفکّر ، دل او را به خود مشغول کرده است . . . از گذرگاه دنیا با سرافرازی گذشته و توشه آخرت را با خوشبختی پیش فرستاده است .

امام علی علیه السلام :از خداوند مقام شهیدان و همزیستی با خوش بختان و همدمی با پیامبران را مسألت داریم .

امام صادق علیه السلام :خوشبخت، کسی است که برای نفس خود خلوت و فراغتی یابد و به کار اصلاح آن پردازد .

امام صادق علیه السلام :کسی که عالم نباشد سزاوار نیست که خوشبخت شمرده شود .

1800

آنچه موجب خوشبختی می گردد

امام علی علیه السلام :به علم عمل کنید ، تا خوشبخت شوید .

امام علی علیه السلام :چه دور است میان آسایش و تن پروری و رسیدن به خوشبختی .

ص :298


1- غرر الحکم : 1293 .
2- غرر الحکم : 1569 .
3- کشف الغمّة : 3/137 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 83 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 23 .
6- بحار الأنوار : 78/203/35 .
7- تحف العقول : 364 .
8- غرر الحکم : 2479 .
9- غرر الحکم : 10028 .

عنه علیه السلام :جالِسِ العُلماءَ تَسعَدْ . (1)

عنه علیه السلام :بِالإیمانِ یُرتَقی إلی ذِروَةِ السَّعادَةِ و نِهایَةِ الحُبُورِ . (2)

عنه علیه السلام :فی لُزومِ الحَقِّ تَکونُ السَّعادَةُ . (3)

عنه علیه السلام :لَن تُعرَفَ حَلاوَةُ السَّعادَةِ حتّی تُذاقَ مَرارَةُ النَّحْسِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن حاسَبَ نَفسَهُ سَعِدَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن أجهَدَ نَفسَهُ فی إصلاحِها سَعِدَ ، مَن أهمَلَ نفسَهُ فی لَذّاتِها شَقِیَ و بَعُدَ . (6)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ مَن حافَظَ علَیها سَعِدَ : إذا ظَهَرَتْ علیکَ نِعمَةٌ فاحمَدِ اللّهَ ، و إذا أبطَأ عنکَ الرِّزقُ فاستَغفِرِ اللّهَ ، و إذا أصابَتکَ شِدَّةٌ فَأکثِر مِن قَولِ : لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . (7)

1801 - أسبابُ السَّعادَةِ وَالشَّقاوَةِ
1801 - عوامل خوشبختی و بدبختی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عُصِمَ السُّعَداءُ بالإیمانِ ، و خُذِلَ الأشقِیاءُ بالعِصیانِ مِن بَعدِ اتِّجاهِ الحُجَّةِ علَیهِم بالبَیانِ ؛ إذ وَضَحَ لَهُم مَنارُ الحَقِّ و سَبیلُ الهُدی . (8)

امام علی علیه السلام :با دانشمندان باش ، تا خوشبخت شوی .

امام علی علیه السلام :از طریق ایمان است که می توان به قله خوشبختی و اوج شادمانی صعود کرد .

امام علی علیه السلام :خوشبختی ، در پایبندی به حق است .

امام علی علیه السلام :شیرینیِ خوشبختی درک نشود ، مگر آن گاه که تلخیِ بدبختی چشیده شود .

امام علی علیه السلام :هرکه به محاسبه نفس خود پردازد ، خوشبخت شود .

امام علی علیه السلام :هرکه نفس خود را در راه اصلاح آن به رنج افکند ، خوشبخت شود و هرکه آن را با لذّتهایش وا گذارد ، بدبخت گردد و [از درگاه حق ]دور شود .

امام علی علیه السلام :سه چیز است که هر کس رعایت کند خوشبخت شود : هرگاه نعمتی به تو رسید خدا را سپاس گوی ، هرگاه روزیت دیر رسید از خدا آمرزش بخواه، و هرگاه سختی به تو رسید ذکر «لا حول و لا قوة الاّ باللّه » را زیاد بگو .

1801

عوامل خوشبختی و بدبختی

امام علی علیه السلام :خوش بختان به سبب ایمان محفوظ ماندند و بد بختان بر اثر عصیان خوار شدند ، چه این که حجّت بر آنان به وسیله بیان تمام گشته و بیرق حق و راه هدایت برای آنان هویدا شده بود .

ص :299


1- غرر الحکم : 4717 .
2- غرر الحکم : 4323 .
3- غرر الحکم : 6489 .
4- غرر الحکم : 7425 .
5- غرر الحکم : 7887 .
6- غرر الحکم : (8246 _ 8247) .
7- بحار الأنوار : 78/45/51 .
8- کنز العمّال : 44216 .

عنه علیه السلام :لا یَسعَدُ امرُؤٌ إلاّ بطاعَةِ اللّهِ سبحانَهُ ، و لا یَشقَی امرُؤٌ إلاّ بمَعصیَةِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَسعَدُ أحَدٌ إلاّ بِإقامَةِ حُدودِ اللّهِ ، و لا یَشقَی أحَدٌ إلاّ بِإضاعَتِها . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی الأشتَرِ _: أمَرَهُ بِتَقوَی اللّهِ ، و إیثارِ طاعَتِهِ ، و اتِّباعِ ما أمَرَ بهِ فی کتابِهِ مِن فرائضِهِ و سُنَنِهِ ؛ التی لا یَسعَدُ أحَدٌ إلاّ باتِّباعِها، و لا یَشقَی إلاّ مَع جُحُودِها و إضاعَتِها . (3)

1802 - ما یُعَدُّ مِنَ السَّعادَةِ
1802 - آنچه از خوشبختی به شمار می آید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن سعادَةِ ابنِ آدَمَ استِخارَةُ اللّهِ ، و رِضاهُ بما قَضَی اللّهُ ، و مِن شِقوَةِ ابنِ آدَمَ تَرکُهُ استخارَةَ اللّهِ ، و سَخَطُهُ بما قَضَی اللّهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن سَ_عادَةِ المَرءِ المُسلمِ أن یُشبِهَهُ وَلَدُهُ ، و المَرأةُ الجَمْلاءِ ذاتُ دِینٍ ، و المَرکَبُ الهَنِیُّ ، و المَسکَنُ الواسِعُ . (5)

امام علی علیه السلام :هیچ کس جز با طاعت خداوند سبحان خوشبخت نشود و هیچ کس جز با معصیت خدا بدبخت نگردد .

امام علی علیه السلام :هیچ کس جز با بر پا داشتن حدود الهی خوشبخت نشود و احدی جز با فرو گذاشتن آنها بدبخت نگردد .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به مالک اشتر _نوشت : [امیر المؤمنین] مالک را به پرهیزگاری و ترس از خدا و برگزیدن طاعت او و پیروی از فرایض و مستحبات خدا، که در کتاب خود به آنها امر فرموده است ، فرمان می دهد ؛ فرایض و مستحباتی که هیچ کس جز با انجام آنها خوشبخت نمی شود و هیچ کس جز با انکار و فرو گذاشتن آنها بدبخت نمی گردد .

1802

آنچه از خوشبختی به شمار می آید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله خوشبختیِ فرزندِ آدم ، درخواستِ خیر از خداوند و خشنودی به قضای خداست و از جمله بدبختی فرزند آدم این است که در کارهایش از خدا طلب خیر نکند و به قضای خدا خشنود نباشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خوشبختی مرد مسلمان این است که فرزندش شبیه او باشد و زنی زیبا و متدیّن ، و مرکبی راهوار و مسکنی وسیع داشته باشد .

ص :300


1- غرر الحکم : 10848 .
2- غرر الحکم : 10853 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
4- تحف العقول : 55 .
5- بحار الأنوار:76/149/3.

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعةٌ مِن سَعادَةِ المَرءِ : الخُلَطاءُ الصّالِحُونَ، و الوَلَدُ البارُّ، و المَرأةُ المُؤاتِیَةُ، و أن تَکونَ مَعِیشَتُهُ فی بَلَدِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ الوَلَدُ الصالِحُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خُلُوُّ الصَّدرِ مِنَ الغِلِّ و الحَسَدِ مِن سَعادَةِ العَبدِ . (3)

عنه علیه السلام :مِنَ السَّعادَةِ ، التَّوفیقُ لِصالِحِ الأعمالِ . (4)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ إحدَی السَّعادَتَینِ . (5)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ مِنَ السَّعادَةِ ، و الخِذلانُ مِنَ الشَّقاوَةِ . (6)

عنه علیه السلام :الکِتمانُ طَرَفٌ مِنَ السَّعادَةِ . (7)

عنه علیه السلام :مِن سَعادَةِ المَرءِ أن تَکونَ صَنائعُهُ عِندَ مَن یَشکُرُهُ ، و مَعروفُهُ عندَ مَن لا یَکفُرُهُ . (8)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مِن سَعادَةِ المَرءِ أن یکونَ مَتجَرُهُ فی بِلادِهِ ، و یکونَ خُلَطاؤهُ صالِحِینَ ، و یکونَ لَهُ وُلدٌ یَستَعِینُ بِهِم . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز از خوشبختی مرد است : همنشینان شایسته ، فرزند نیکوکار ، زن سازگار، و این که محل کسب او در شهر خودش باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خوشبختی مرد، داشتن فرزند صالح است .

امام علی علیه السلام :خالی بودن دل از کینه و حسادت، از خوشبختی بنده است .

امام علی علیه السلام :توفیق داشتن برای انجام کارهای نیک، از خوشبختی است .

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، یکی از دو سعادت است .

امام علی علیه السلام :توفیق داشتن از خوشبختی است و خذلان (عدم توفیق و یاری خداوند) از بدبختی است .

امام علی علیه السلام :کتمان (راز داری) گوشه ای از سعادت است .

امام علی علیه السلام :از خوشبختی مرد این است که کارهایش برای کسی باشد که از وی سپاسگزاری کند و نیکیش به کسی باشد که ناسپاسی او نکند .

امام زین العابدین علیه السلام :از سعادت آدمی است که محل کسب و کارش در شهر خودش باشد و همنشینانش صالح باشند و فرزندی داشته باشد که کمک کار او باشد .

ص :301


1- . النوادر للرواندی : 110/93 .
2- بحار الأنوار : 104/98/67 .
3- غرر الحکم : 5083 .
4- . غرر الحکم : 9296 .
5- غرر الحکم : 1644 .
6- . بحار الأنوار : 78/12/70 .
7- بحار الأنوار : 78/63/146 .
8- غرر الحکم : 9447 .
9- الخصال : 159/207 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ عند ما قیلَ لَهُ : إنّ مِن سعادَةِ المَرءِ خِفَّةُ عارِضَیهِ (1) _: و ما فی هذا مِنَ السَّعادَةِ ؟! إنّما السَّعادَةُ خِفَّةُ ماضِغَیهِ بِالتَّسبیحِ . (2)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ مِنَ السَّعادَةِ : الزَّوجَةُ المُؤاتِیَةُ ، و الوَلَدُ البارُّ ، و الرِّزقُ یُرزَقُ مَعیشَةً یَغدُو علی صلاحِها و یَرُوحُ علی عِیالِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن سعادَةِ الرَّجُلِ أن یَکونَ الوَلَدُ یُعرَفُ بِشِبهِهِ و خَلقِهِ و خُلُقِهِ و شَمایِلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :سَعِدَ امرُؤٌ لَم یَمُتْ حتّی یَری خَلفَهُ مِن نفسِهِ . (5)

(6)

1803 - أمارَةُ السَّعادَةِ
1803 - نشانه خوشبختی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا استُحِقَّتْ وَلایَةُ اللّهِ و السَّعادَةُ جاءَ الأجَلُ بَینَ العَینَینِ و ذَهَبَ الأمَلُ وَراءَ الظَّهرِ ، و إذا استُحِقَّتْ وَلایَةُ الشَّیطانِ و الشَّقاوَةُ جاءَ الأمَلُ بینَ العَینَینِ و ذَهَبَ الأجَلُ وَراءَ الظَّهرِ . (7)

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که از حضرتش سؤال شد : آیا سبکی (تُنُکی) ریش مرد از خوشبختی اوست؟ (8) _فرمود : در این امر چه خوشبختی است؟! خوشبختی آن است که فک های او در تسبیح خدا سبک باشد .

امام صادق علیه السلام :سه چیز از خوشبختی است : همسر سازگار ، فرزند نیکوکار ، و کار و کسبی که روز در پی سامان دهی آن رود و شب نزد خانواده اش برگردد .

امام صادق علیه السلام :از خوشبختی مرد آن است که شکل و شمایل و خلق و خوی فرزندش شبیه خود او باشد .

امام صادق علیه السلام :خوشبخت مردی که نمیرد، تا جانشین خود را ببیند .

1803

نشانه خوشبختی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی استحقاق دوستی خداوند و خوشبختی را بیابد ، مرگ در برابر چشمان او آید و آرزو، پشت سرش رود و هرگاه مستحقّ دوستی شیطان و بدبختی شود ، آرزو، پیش چشمش آید و مرگ، پشت سرش قرار گیرد .

ص :302


1- الظاهر أنّ مراد السائل ما روی عن النبیّ صلی الله علیه و آله أنَّ «من سعادة المرء خفّة عارضیه» و الإمام یقول : إنّ الحدیث مجهول .
2- علل الشرائع : 580/11 .
3- بحار الأنوار : 103/5/19 .
4- بحار الأنوار : 104/95/37 .
5- مکارم الأخلاق : 1/477/1646 .
6- (انظر) الشکر للناس : باب 2059 .
7- الکافی : 3/258/27 .
8- ظاهراً مراد سؤال کننده، این حدیث مروی از پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرمود : «از خوشبختی مرد ، سبکی لحیه (ریش) اوست» و امام ، معنای صحیح را بیان می کند .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دَوامُ العِبادَةِ بُرهانُ الظَّفَرِ بالسَّعادَةِ . (1)

عنه علیه السلام :أماراتُ السَّعادَةِ إخلاصُ العَمَلِ . (2)

عنه علیه السلام :دَرکُ السَّعادَةِ بِمُبادَرَةِ الخَیراتِ و الأعمالِ الزّاکِیاتِ . (3)

1804 - حَقیقَةُ السَّعادَةِ
1804 - خوشبختی حقیقی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ حَقیقَةَ السَّعادةِ أن یُختَمَ لِلمَرءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ ، و إنّ حَقیقَةَ الشَّقاءِ أن یُختَمَ للمَرءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ . (4)

عنه علیه السلام :عِندَ العَرضِ عَلَی اللّهِ سبحانَهُ تَتَحَقَّقُ السَّعادَةُ مِنَ الشَّقاءِ . (5)

عنه علیه السلام :سَعادَةُ المَرءِ القَناعَةُ و الرِّضا . (6)

عنه علیه السلام :سَعادَةُ الرَّجُلِ فی إحرازِ دِینِهِ و العَمَلِ لآِخِرَتِهِ . (7)

امام علی علیه السلام :دوام عبادت ، دلیل دست یافتن به خوشبختی است .

امام علی علیه السلام :از نشانه های سعادت ، اخلاص داشتن در عمل است .

امام علی علیه السلام :رسیدن به خوشبختی با شتافتن به انجام کارهای خیر و اعمال شایسته میسّر است .

1804

خوشبختی حقیقی

امام علی علیه السلام :خوشبختی حقیقی این است که کار انسان به خوشبختی بینجامد و بدبختی حقیقی این است که [فرجام ]کار آدمی به بدبختی ختم شود .

امام علی علیه السلام :در هنگام عرضه اعمال بر خدای سبحان است که خوشبختی حقیقی از بدبختی حقیقی باز شناخته می شود .

امام علی علیه السلام :خوشبختی انسان ، در قناعت و خشنودی است .

امام علی علیه السلام :خوشبختی انسان ، در دینداری و کار برای آخرت است .

ص :303


1- غرر الحکم : 5147 .
2- غرر الحکم : 1231 .
3- غرر الحکم : 5152 .
4- معانی الأخبار : 345/1 .
5- غرر الحکم : 6223 .
6- غرر الحکم : 5561 .
7- غرر الحکم : 5624 .

1805 - أسعَدُ النّاسِ
1805 - خوشبخت ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أسعَدُ الناسِ مَن خالَطَ کِرامَ الناسِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أسعَدُ الناسِ مَن تَرَکَ لَذَّةً فانِیَةً لِلَذَّةٍ باقِیَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أسعَدَ الناسِ مَن کانَ لَهُ مِن نفسِهِ بِطاعةِ اللّهِ مُتَقاضٍ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ أسعَدَ الناسِ فی الدنیا مَن عَدَلَ عَمّا یَعرِفُ ضُرَّهُ ، و إنَّ أشقاهُم مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ . (4)

عنه علیه السلام :أسعَدُ الناسِ العاقِلُ المؤمنُ . (5)

عنه علیه السلام :أسعَدُ الناسِ مَن عَرَفَ فَضلَنا ، و تَقَرَّبَ إلی اللّهِ بِنا ، و أخلَصَ حُبَّنا ، و عَمِلَ بما إلَیهِ نَدَبنا ، و انتَهی عَمّا عَنهُ نَهَینا ، فذاکَ مِنّا و هُو فی دارِ المُقامَةِ مَعَنا . (6)

عنه علیه السلام :أسعَدُ الناسِ بالدنیا التارِکُ لَها ، و أسعَدُهم بِالآخِرَةِ العامِلُ لَها . (7)

عنه علیه السلام :إن أحبَبتَ أن تَکونَ أسعَدَ الناسِ بما عَلِمتَ فاعمَلْ . (8)

1805

خوش بخت ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوش بخت ترین مردم، کسی است که با مردمان بزرگوار معاشرت کند .

امام علی علیه السلام :خوش بخت ترین مردم، کسی است که لذّت گذرا را به خاطر لذّت ماندگار ترک کند .

امام علی علیه السلام :خوشبخت ترین مردم ، کسی است که نفْس او متقاضیِ طاعت خدا باشد .

امام علی علیه السلام :خوشبخت ترین مردم در دنیا کسی است که از آنچه می داند برایش زیان آور است دوری کند، و بد بخت ترین آنان کسی است که از هوای نفس خود پیروی کند .

امام علی علیه السلام :خوش بخت ترین مردم ، خردمندِ مؤمن است .

امام علی علیه السلام :خوش بخت ترین مردم کسی است که فضل و مقام مارا بشناسد و به وسیله ما به خدا نزدیک شود و در دوستی ما یکدل و مخلص باشد و به آنچه ما بدان فرا خواندیم عمل کند و از آنچه ما نهی کردیم دست بردارد . چنین کسی از ماست و در سرای ماندگاری (بهشت) با ماست .

امام علی علیه السلام :خوشبخت ترین مردم در دنیا کسی است که دنیا را وا نهد، و خوش بخت ترین آنان در آخرت کسی است که برای آخرت کار کند .

امام علی علیه السلام :اگر دوست داری که با دانش خود خوش بخت ترین مردم باشی، به آن عمل کن .

ص :304


1- بحار الأنوار : 74/185/2 .
2- غرر الحکم : 3218 .
3- غرر الحکم : 3396 .
4- وقعة صفّین : 108 .
5- غرر الحکم : 2990 .
6- غرر الحکم : 3297 .
7- غرر الحکم : 3310 .
8- غرر الحکم : 3719 .

عنه علیه السلام :أعظَمُ الناسِ سَعادَةً أکثَرُهُم زَهادَةً . (1)

عنه علیه السلام :ما أعظَمَ سعادَةً مَن بُوشِرَ قَلبُهُ بِبَردِ الیَقینِ . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ السَّعادَةِ استقامَةُ الدِّینِ . (3)

1806 - کَفی بِالمَرءِ سَعادَةً
1806 - در خوشبختی مرد همین بس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ سَعادَةً أن یُوثَقَ بهِ فی اُمورِ الدِّینِ و الدنیا . (4)

عنه علیه السلام :کَفی بالمَرءِ سَعادَةً أن یَعزِفَ عَمّا یَفنی و یَتَوَلَّهَ بِما یَبقی . (5)

1806

در خوشبختی مرد همین بس

امام علی علیه السلام :مرد را سعادت همین بس که در امور دینی و دنیوی مورد اعتماد باشد.

امام علی علیه السلام :در خوشبختی مرد همین بس که از آنچه رفتنی است دل برکَند و به آنچه ماندنی است دل بندد .

1807 - کَمالُ السَّعادَةِ
1807 - کمال خوشبختی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا اقتَرَنَ العَزمُ بِالحَزمِ کَمُلَتِ السَّعادَةُ . (6)

عنه علیه السلام :مِن کَمالِ السَّعادةِ السَّعیُ فی صَلاحِ الجُمهورِ . (7)

امام علی علیه السلام :خوش بخت ترین مردم کسی است که بیش از همه پارسایی داشته باشد .

امام علی علیه السلام :چقدر خوشبخت است کسی که خنکای یقین به دلش رسیده باشد .

امام علی علیه السلام :بالاترین خوشبختی ، استواری دین است .

1807

کمال خوشبختی

امام علی علیه السلام :هرگاه تصمیم و دوراندیشی قرین هم شوند ، خوشبختی کامل شود .

امام علی علیه السلام :کوشش در راه اصلاح عموم مردم ، از کمال خوشبختی است .

ص :305


1- غرر الحکم : 3100 .
2- غرر الحکم : 9556 .
3- غرر الحکم : 2869 .
4- غرر الحکم : 7058 .
5- غرر الحکم : 7070 .
6- غرر الحکم : 4067 .
7- غرر الحکم : 9361 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما کُلُّ مَن نَوی شیئا قَدَرَ علَیهِ ، و لا کُلُّ مَن قَدَرَ علی شَیءٍ وُفِّقَ لَهُ ، و لا کُلُّ مَن وُفِّقَ أصابَ لَهُ مَوضِعا ، فإذا اجتَمَعَتِ النِّیَّةُ و القُدرَةُ و التَّوفیقُ و الإصابَةُ فهُنالِکَ تَمَّتِ السَّعادَةُ . (1)

عنه علیه السلام :ما کُلُّ مَن أرادَ شیئا قَدَرَ علَیهِ ، و لا کُلُّ مَن قَدَرَ علی شَیءٍ وُفِّقَ لَهُ ، و لا کُلُّ مَن وُفِّقَ أصابَ لَهُ مَوضِعا ، فإذا اجتَمَعَ النِّیَّةُ و القُدرَةُ و التَّوفیقُ و الإصابَةُ فهُناکَ تَجِب السَّعادةُ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ کُلُّ مَن یُحِبُّ أن یَصنَعَ المَعروفَ إلی الناسِ یَصنَعُهُ ، و لا کُلُّ مَن رَغِبَ فیهِ یَقدِرُ علَیهِ ، و لا کُلُّ مَن یَقدِرُ علَیهِ یُؤذَنُ لَهُ فیهِ ، فإذا مَنَّ اللّهُ علی العَبدِ جَمَعَ لَهُ الرَّغبَةَ فی المَعروفِ و القُدرَةَ و الإذنَ ، فهُناکَ تَمَّتِ السَّعادَةُ و الکَرامَةُ للطالِبِ و المَطلوبِ إلَیهِ . (3)

امام صادق علیه السلام :نه هر کس آهنگ کاری کند، بتواند آن را انجام دهد و نه هرکه بر انجام کاری توانا باشد ، توفیق آن را یابد و نه هر که توفیق یابد، آن را درست انجام دهد ؛ بلکه هرگاه نیّت و توانایی و توفیق و درست از عهده برآمدن فراهم آیند ، آن گاه است که خوشبختی کامل می گردد .

امام صادق علیه السلام :چنین نیست که هر کس چیزی بخواهد توانایی دست یافتن به آن را داشته باشد، و نه هر کس توانایی رسیدن به چیزی را داشته باشد ، توفیق آن را یابد، و نه هر که توفیق یابد ، از عهده آن درست برآید ؛ بلکه هرگاه خواستن و توانستن و توفیق و درست از عهده بر آمدن فراهم آیند ، آن گاه است که خوشبختی تحقّق می یابد .

امام صادق علیه السلام :چنین نیست که هر کس بخواهد به مردم خوبی کند ، بکند و نه هر کس به این کار رغبت داشته باشد ، توانایی آن را داشته باشد و نه هر کس بدان توانا باشد ، توفیق آن را یابد . بلکه هرگاه خداوند بر بنده منّت نهد ، رغبت به نیکی کردن و توانایی بر انجام آن و اذن و توفیق را برایش فراهم آورد . در این هنگام است که خوشبختی و کرامت برای طالب (شخصی که می خواهد نیکی کند) و مطلوب (شخصی که مورد نیکی است) کامل گردد .

ص :306


1- الإرشاد : 2/204 .
2- بحار الأنوار : 78/210/87 .
3- تحف العقول : 363 .

234 - السفر

234 - مسافرت
اشاره

(1)

ص :307


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 221 «أبواب السفر» . بحار الأنوار : 100 / 101 باب 1 «مقدّمات السفر و آدابه» . وسائل الشیعة : 8 / 248 «أبواب آداب السفر» . کنز العمّال : 6 / 701 «کتاب السفر» . کنز العمّال : 6 / 720 «فی محظورات السفر» .

1808 - مَنافِعُ السَّفَرِ
1808 - منافع مسافرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سافِرُوا تَصِحُّوا ، و جاهِدُوا تَغنَمُوا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سافِرُوا تَصِحُّوا و تُرزَقُوا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سافِرُوا تَصِحُّوا و تَغنَمُوا . (3)

1808

منافع مسافرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسافرت کنید تا تندرست مانید، و جهاد کنید تا غنیمت به دست آورید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسافرت کنید تا تندرست مانید و روزی داده شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسافرت کنید تا سالم بمانید ، و غنیمت (سود) به دست آورید .

1809 - السَّفَرُ وَالنَّصَبُ
1809 - مسافرت و خستگی

الکتاب :

فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَبا». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السَّفَرُ قِطعَةٌ مِنَ العَذابِ ، و إذا قَضَی أحَدُکُم سَفَرَهُ فَلیُسرِعِ الإیابَ إلی أهلِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :السَّفَرُ قِطعَةٌ مِن العَذابِ ، یَمنَعُ أحَدَکُم طَعامَهُ و شَرابَهُ و نَومَهُ ، فإذا قَضی أحَدُکُم نَهمَتَهُ مِن وَجهِهِ فَلْیُعَجِّلِ الرُّجُوعَ . (6)

1809

مسافرت و خستگی

قرآن :

«و چون [ موسی علیه السلام و همراهش از مجمع البحرین ]گذشتند به جوان خود گفت : غذایمان را بیاور که از این سفرمان خستگی [بسیار ]دیدیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسافرت کردن بخشی از عذاب (رنج) است و هرگاه فردی از شما سفرش را به پایان رسانْد، باید زود نزد خانواده خود رَود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسافرت بخشی از عذاب است که انسان در آن از غذا و آب و خواب خود می افتد ، پس هرگاه فردی از شما

به هدف خود از مسافرت دست یافت ، زود برگردد .

ص :308


1- بحار الأنوار : 76/221/3 ، کنز العمّال : 17471 .
2- کنز العمّال : 17469 .
3- کنز العمّال : 17470 .
4- الکهف : 62 .
5- بحار الأنوار : 76/222/7 .
6- کنز العمّال : 17521 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّفَرُ أحَدُ العَذابَینِ . (1)

1810 - اختِیارُ الرَّفیقِ فِی السَّفرِ
1810 - انتخاب همسفر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرَّفیقَ ثُمّ الطَّرِیقَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَلْ عَنِ الرَّفیقِ قَبلَ الطَّریقِ ، و عنِ الجارِ قَبلَ الدّارِ . (3)

1811

آداب مسافرت

1 _ صدقه

امام صادق علیه السلام :مسافرت خود را با صدقه دادن آغاز کن و هرگاه خواستی بیرون برو ؛ زیرا [با صدقه دادن ]سلامت سفرت را می خری .

2 _ انتخاب جاده اصلی

امام علی علیه السلام :بر شما باد دوشیزه؛ هر چند در خانه مانده باشد، و پیمودن راه اصلی؛ هر چند پیچ و خم داشته باشد ، و سکونت در شهر ؛ هر چند [به تو ]ستم کند .

1811 - آدابُ السَّفَرِ
1811 - آداب مسافرت

1 _ الصدقة

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِفتَتِحْ سَفَرَکَ بالصَّدقَةِ و اخرُجْ إذا بَدا لکَ؛ فإنَّکَ تَشتَرِی سلامَةَ سَفَرِکَ . (4)

2 _ اختیار الجادّة و إن دارت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکُم بالبِکرِ و إن بارَتْ ، و الجادَّةِ و إن دارَتْ ، و بالمَدینَةِ و إن جارَتْ . (5)

امام علی علیه السلام :سفر کردن یکی از دو عذاب است.

1810

انتخاب همسفر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخست همسفر، آن گاه سفر .

امام علی علیه السلام :پیش از سفر ، از همسفر جویا شو ، و پیش از [خرید ]خانه ، ببین همسایه ات کیست .

ص :309


1- . غرر الحکم : 1625 .
2- بحار الأنوار : 76/267/8 .
3- . نهج البلاغة: الکتاب 31.
4- بحار الأنوار : 100/103/5 ، و انظر : ج 76/226 و ص 227 و ص 231 و ص 232 و ج 59/28 .
5- بحار الأنوار : 76/277/8 .

3 _ أخذ زاد السّفر

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هو یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، سافِرْ بِسَیفِکَ و خُفِّکَ و عِمامَتِکَ و خِبائکَ و سِقائکَ و خُیُوطِکَ و مِخْرَزِکَ ، و تَزَوَّدْ مَعکَ مِنَ الأدوِیَةِ ما تَنتَفِعُ بهِ أنتَ و مَن مَعَکَ ، و کُن لأَِصحابِکَ مُوافِقا إلاّ فی مَعصیَةِ اللّهِ . (1)

4 _ تأمیر أحد من الرفقة

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا کانَ ثلاثةٌ فی سَفَرٍ فَلْیُؤَمِّرُوا أحَدَهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کُنتُم ثلاثةً فی سَفَرٍ فَلْیَؤمَّکُم أحَدُکُم ، و أحَقُّکُم بِالإمامَةِ أقرَؤکُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ ثلاثةُ نَفَرٍ فی سَفَرٍ فَلْیَؤمَّهُم أقرَؤهُم و إن کانَ أصغَرَهُم سِنّا ، فإذا أمَّهُم فهُو أمِیرُهُم. (4)

(5)

5 _ حسن العشرة و اعانة الرفقة

المُصنَّفُ لعبدِ الرَّزّاقِ عن أبی قلابة :ذُکِرَ عِندَ النبیِّ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ فقالَ لَهُ: فیه خَیرٌ، قیل : یا رسولَ اللّهِ ، خَرَجَ مَعنا حاجّا فإذا نَزَلنا لَم یَزَلْ یُصلی حتّی نَرتَحِلَ ، و إذا ارتَحَلنا لَم یَزَلْ یقراء و یَذکُرُ حتّی نَنزِلَ ، فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : فَمَن کانَ یَکفِیهِ عَلَفَ ناقَتِهِ ، و صُنْعَ طَعامِهِ؟ قالوا : کُلُّنا ، فقالَ صلی الله علیه و آله : کُلُّکُم خَیرٌ مِنهُ! . (6)

3 _ برگرفتن توشه راه

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم! با شمشیر و پای افزار و دستار و چادر (خیمه) و مشک آب و نخ و سوزن و درفش (7) خود مسافرت کن و داروهایی که به کار تو و همراهانت می آید ، با خود بردار و با همسفرانت سازگار باش ، مگر آن جا که پای معصیت خدا در میان باشد .

4 _ رئیس قرار دادن یکی از همراهان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه سه نفر همسفر شدند ، از میان خود یک نفر را به سالاری انتخاب کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه سه نفر همسفر شُدید ، باید یکی از شما امام [جماعت ]شما شود . آن که قرائتش بهتر باشد ، به امامت سزاوارتر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه سه نفر همسفر شدند، آن که قرائتش بهتر است، گر چه سنّش کمتر باشد ، باید امامت [نماز] را به عهده گیرد . وقتی امام آنها شد، سالارشان نیز هموست .

5 _ خوش برخوردی و یاری همراهان

المصنف لعبد الرزاق به نقل از أبو قلابة :در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله از مردی سخن به میان آمد و گفته شد : او آدم خوبی است . و گفته شد : ای رسول خدا! آن مرد همسفر حجّ ما بود . هرگاه در منزلی پیاده می شدیم پیوسته در حال نماز خواندن بود تا آن که حرکت می کردیم و در بین راه نیز همواره قرآن می خواند و ذکر خدا می گفت، تا دوباره اتراق می کردیم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : پس چه کسی شترش را علوفه می داد و غذایش را درست می کرد؟ عرض کردند : همه ما . حضرت فرمود : همه شما از او بهترید! .

ص :310


1- مکارم الأخلاق : 1/540/1875 .
2- کنز العمّال : 17550 .
3- کنز العمّال : 17552 .
4- کنز العمّال : 17548 .
5- (انظر) عنوان 20 «الإمارة» .
6- المصنف لعبد الرزاق : 11/244/20442 .
7- این موارد توشه راه مسافر در تاریخ زندگی لقمان بوده، بدیهی است که در هر زمان، مسافر، توشه مورد نیاز خود را باید همراه داشته باشد.

مکارم الأخلاق :رویَ عن النبیِّ صلی الله علیه و آله أنّهُ أمَرَ أصحابَهُ بِذَبحِ شاةٍ فی سَفَرٍ ، فقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : عَلَیَّ ذَبحُها ، و قالَ الآخَرُ : عَلَیَّ سَلخُها ، و قالَ آخَرُ : عَلَیَّ قَطعُها ، و قالَ آخَرُ : عَلَیَّ طَبخُها ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنا ألقُطَ لَکُمُ الحَطَبَ !

فقالوا : یا رسولَ اللّهِ ، لا تَتعَبَنَّ بِآبائنا و اُمَّهاتِنا أنتَ ، نَحنُ نَکفِیکَ . قالَ صلی الله علیه و آله : عَرَفتُ أنَّکُم تَکفُونی ، و لکنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یَکرَهُ مِن عَبدِهِ إذا کانَ مَع أصحابِهِ أن یَنفَرِدَ مِن بَینِهِم ، فقامَ صلی الله علیه و آله یَلقُطُ الحَطَبَ لَهُم . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم فی السَّفَرِ (2) . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حَقُّ المُسافِرِ أن یُقِیمَ علَیهِ إخوانُهُ إذا مَرِضَ ثلاثا . (4)

مکارم الأخلاق:منقول است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سفری به اصحاب خود دستور داد گوسفندی ذبح کنند . یکی از آن ها گفت : من ذبح می کنم دیگری گفت : من پوست می کنم ، سومی گفت : من گوشتش را ریز می کنم . چهارمی گفت : من آن را می پزم . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من هم برای شما هیزم جمع می کنم!

اصحاب عرض کردند : شما زحمت نکشید، پدران و مادرانمان به فدایت! ، ما به جای شما کار می کنیم . پیامبر فرمود : می دانم که شما به جای من کار می کنید ، اما خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد که بنده اش با عدّه ای از دوستان و همسفران خود باشد و تنهایی در میان آنها [امتیازی داشته ]باشد . پس ، آن حضرت برخاست و شروع به جمع آوری هیزم کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرور مردم کسی است که در سفر خدمتگزار آنان باشد .

امام صادق علیه السلام :حق مسافر آن است که اگر بیمار شد ، برادرانش سه روز برای او اُتراق کنند .

ص :311


1- مکارم الأخلاق : 1/536/1867 .
2- (انظر) السقی : باب 1823 .
3- مکارم الأخلاق : 1/536/1866 .
4- بحار الأنوار : 76/273/31 .

بحار الأنوار عن المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ :دخلتُ علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فقالَ : مَن صَحِبَکَ ؟ قلتُ : رَجُلٌ مِن إخوانی . قالَ : فما فَعَلَ ؟ قُلتُ : مُن_ذُ دَخَلتُ المَدینَةَ لَم أعرِفْ مکانَهُ ، فقال لی : أ ما عَلِمتَ أنَّ مَن صَحِ_بَ مُؤمنا أربَعینَ خُطوَةً سَألَهُ اللّهُ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ . (1)

(2)

1812 - جَوامِعُ آدابِ السَّفَرِ
1812 - کلّیات آداب مسافرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا خَرَجَ أحَدُکُم إلی سَفَرٍ ثُمّ قَدِمَ علی أهلِهِ فَلْیُهدِهِم و لْیُطرِفهُم و لو حِجارةً ! (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ النبیُّ صلی الله علیه و آله إذا قَدِمَ مِن سَفَرٍ یُصَلِّی رَکعتَینِ . (4)

1812

جَوامِعُ آدابِ السَّفَرِ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ لقمانُ لابنِهِ : إذا سافَرتَ مَع قَومٍ فَأکثِرِ استِشارَتَهُم فی أمرِکَ و أمرِهِم ، و أکثِرِ التَّبَسُّمَ فی وُجوهِهِم ، و کُن کَریما علی زادِکَ بَینَهُم ، و إذا دَعَوکَ فَأجِبهُم ، و إذا استَعانُوکَ فَأعِنهُم ، و اغلِبهُم بثَلاثٍ : طُولِ الصَّمتِ ، و کَثرَةِ الصَّلاةِ ، و سَخاءِ النَّفسِ بما مَعکَ مِن دابَّةٍ أو مالٍ أو زادٍ .

و إذا استَشهَدُوکَ علی الحَقِّ فاشهَدْ لَهُم ، و اجهَدْ رَأیَکَ لَهُم إذا استَشارُوکَ ......... و إذا رَأیتَ أصحابَکَ یَمشُونَ فامشِ مَعهُم ، و إذا رَأیتَهُم یَعمَلُونَ فاعمَلْ مَعهُم ، و إذا تَصَدَّقُوا و أعطَوا قَرضا فَأعطِ مَعهُم ، و اسمَعْ مِمَّن هُو أکبَرُ مِنکَ سِنّا ......... .

و إذا نَزَلتَ فَصَلِّ رَکعتَینِ قَبلَ أن تَجلِسَ ......... و إذا ارتَحَلتَ فَصَلِّ رَکعتَینِ ثُمّ وَدِّعِ الأرضَ التی حَلَلتَ بها ، و سَلِّم علَیها و علی أهلِها ؛ فإنَّ لِکُلِّ بُقعَةٍ أهلاً مِنَ الملائکةِ . (5)

بحار الأنوار به نقل از مُفَضَّل بن عمر :هنگامی که [در پایان سفر] نزد امام صادق علیه السلام رسیدم ، حضرت فرمود : چه کسی همسفر تو بود؟ عرض کردم : مردی از برادرانم . فرمود : پس چه کرد (کجاست )؟ عرض کردم : از وقتی وارد مدینه شده ام، نمی دانم جایش کجاست . حضرت فرمود : مگر نمی دانی که هر کس چهل گام با مؤمنی همسفر شود ، خداوند در روز قیامت راجع به او از وی می پرسد؟

6 _ تهیه هدیه برای خانواده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه یکی از شما به سفر رفت ، در بازگشت حتی اگر شده یک قطعه سنگ برای خانواده اش هدیه و تحفه بیاورد!

7 _ هنگام بازگشت دو رکعت نماز بخواند

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه از سفر باز می گشت ، دو رکعت نماز می خواند .

1812

کلّیات آداب مسافرت

امام صادق علیه السلام :لقمان به فرزندش گفت: هرگاه با عدّه ای همسفر شدی،در کارهای مربوط به خودت و آنها با ایشان زیاد مشورت کن و در روی آنان تبسّم زیاد داشته باش، در زاد و توشه ات نسبت به آنان بخشنده باش ، اگر تو را دعوت کردند قبول کن و اگر از تو کمک خواستند کمکشان کن و در سه چیز از آنان برتر باش : خاموشی ، کثرت نماز و بخشندگی در مرکب یا دارایی و یا توشه ای که همراه داری .

اگر برای حقّی از تو شهادت خواستند، شهادت بده و اگر از تو مشورت خواستند ، با تمام توان ، اندیشه ات را برای آنان به کارگیر . . . اگر همسفرانت راه افتادند ، تو نیز با آنان راه بیفت و اگر دیدی کار می کنند ، تو نیز با آنان مشغول کار شو ، اگر صدقه و قرضی دادند تو نیز با آنان همراهی کن و از کسی که سنّش از تو بیشتر است حرف شنوی داشته باش . . .

هر گاه اُتْراق کردی، پیش از آن که بنشینی دو رکعت نماز بگزار . . . و هرگاه کوچ کردی نیز دو رکعت نماز بخوان و آن گاه با سرزمینی که در آن فرود آمده ای خداحافظی کن و بر آن و مردمش درود فرست ؛ زیرا هر سرزمینی را ساکنانی از فرشتگان است .

ص :312


1- بحار الأنوار : 76/275/30 .
2- (انظر) : السفر : باب 1814 .
3- بحار الأنوار:76/283/2.
4- . کنز العمّال : 17646 .
5- بحار الأنوار : 76/271/28 .

1813 - مَن لا یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ فِی السَّفَرِ
1813 - کسانی که همسفر شدن با آنان نکوهیده است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَصحَبَنَّ فی سَفَرٍ مَن لا یَری لکَ الفَضلَ علَیهِ کما تَری لَهُ الفَضلَ علَیکَ . (1)

1813

کسانی که همسفر شدن با آنان نکوهیده است

امام علی علیه السلام :با کسی همسفر نشو که برای تو بر خودش برتری نمی بیند ، آن چنان که تو برای او بر خویش برتری می بینی .

ص :313


1- بحار الأنوار:76/267/8 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ شِهابُ بنُ عبدِ رَبِّهِ عنِ التَّوَسُّعِ علی الإخوانِ فی السَّفَرِ _: لا تَفعَلْ یا شِهابُ ، إن بَسَطتَ و بَسَطُوا أجحَفتَ بِهِم ، و إن هُم أمسَکُوا أذلَلتَهُم ، فاصحَبْ نُظَراءَکَ ، اِصحَبْ نُظَراءَکَ . (1)

(2)

1814 - مُرُوَّةُ السَّفَرِ
1814 - جوانمردی در سفر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی مُرُوَّةِ السَّفَرِ _: و أمّا التی فی السَّفَرِ فَبَذلُ الزادِ ، و حُسنُ الخُلقِ ، و المِزاحُ فی غیرِ المَعاصی . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ فَبَذلُ الزّادِ ، و قِلَّةُ الخِلافِ علی مَن صَحِبَکَ ، و کَثرَةُ ذِکرِ اللّهِ عزّ و جلّ فی کُلِّ مَصعَدٍ و مَهبِطٍ ، و نُزُولٍ و قِیامٍ و قُعودٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُرُوَّةُ فی السَّفَرِ کَثرَةُ الزادِ و طِیبُهُ و بَذلُهُ لِمَن کانَ مَعَکَ ، و کِتمانُکَ علی القَومِ أمرَهُم بَعدَ مُفارَقَتِکَ إیّاهُم ، و کَثرَةُ المِزاحِ فی غَیرِ ما یُسخِطُ اللّهَ عزّ و جلّ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به شهاب بن عبد ربّه درباره بخشش به برادران در مسافرت _فرمود : ای شهاب ! این کار را مکن ؛ زیرا اگر تو گشاده دستی کنی و آنها نیز [از روی ناچاری ]گشاده دستی کنند ، به آنان اجحاف کرده باشی و اگر خود داری کنند، آنان را خوار و خجلت زده کرده باشی ؛ پس با افراد هم سطح خودت همسفر شو، با هم سطح خود همسفر شو .

1814

جوانمردی در سفر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره جوانمردی در سفر _فرمود : جوانمردی در سفر عبارت است از : بخشیدن زاد و توشه [خود به همراهان ]و خوش اخلاقی و شوخی کردن ، به شرط آن که معصیت خدا نباشد .

امام علی علیه السلام :جوانمردی (مروّت) در سفر عبارت است از : بخشیدن ره توشه [خود به همراهان] ، کمتر ناسازگاری کردن با همسفران، و بسیار به یاد خداوند عزّ و جلّ بودن در هر فراز و نشیب و هر فرود آمدن و برخاستن و نشستنی .

امام صادق علیه السلام :جوانمردی در سفر عبارت است از : ره توشه زیاد و خوب و بخشش آن به همسفرانت، و کتمان اسرار آنان بعد از جدا شدن از آنها، و شوخی فراوان در آنچه که خداوند عزّ و جلّ را به خشم نیاورد .

ص :314


1- . بحار الأنوار: 76/268/11.
2- (انظر) الصدیق : باب 2175 .
3- بحار الأنوار:76/266/2.
4- . بحار الأنوار: 76/266/1.
5- مکارم الأخلاق : 1/541/1876 .

عنه علیه السلام :أمّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ فَبَذلُ الزادِ ، و المِزاحُ فی غَیرِ ما یُسخِطُ اللّهَ ، و قِلّةُ الخِلافِ علی مَن تَصحَبُهُ، و تَرکُ الرِّوایَةِ علَیهِم إذا أنتَ فارَقتَهُم . (1)

1815 - السَّفَرُ المَنهِیُّ عَنهُ
1815 - سفرهای نهی شده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَخرُجِ الرَّجُلُ فی سَفَرٍ یَخافُ فیهِ علی دِینِهِ و صَلاتِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ محمّدُ بنُ مسلمٍ عنِ الرَّجُلِ یُجنِبُ فی السَّفَرِ ، فلا یَجِدُ إلاّ الثَّلجَ أو ماءً جامدا _: هُو بِمَنزِلَةِ الضَّرُورةِ ، و لا أری أن یَعُودَ إلی هذِهِ الأرضِ التی تُوبِقُ دِینَهُ . (3)

1815

سفرهای نهی شده

امام علی علیه السلام :انسان نباید به سفری رود که می ترسد در آن به دین و نمازش لطمه ای وارد آید .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به محمّد به مسلم که حکم مردی را پرسید که در سفر جنب می شود و [برای غسل کردن ]چیزی جز برف یا یخ نمی یابد _فرمود : در این جا موضوع ضرورت در میان است . او نباید بار دیگر به چنین جایی که به دین او لطمه می زند سفر کند .

1816 - التَّنَزُّهُ
1816 - گردش

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا دَخَلَ علَیهِ عمرُو بنُ حُرَیثٍ و هُو فی مَنزِلِ أخیهِ عبدِ اللّهِ بنِ محمّدٍ فقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، ما حَوَّلَکَ إلی هذا المَنزِلِ ؟ _: طَلَبُ النُّزهَةِ . (4)

امام صادق علیه السلام :جوانمردی در سفر عبارت است از : بخشیدن از ره توشه ، شوخی کردن به گونه ای که خشم خدا را همراه نداشته باشد، کمتر ناسازگاری کردن با همسفران، و ترک بدگویی از همراهان بعد از جدا شدن از آنان .

1816

گردش

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که ایشان در منزلِ (تفریحگاه) برادر خود عبد اللّه بن محمّد تشریف داشت و عمرو بن حریث نزد امام علیه السلام آمد و عرض کرد: فدایت شوم! چه شده که به این جا آمده اید؟ _فرمود : برای گردش و هوا خوری .

ص :315


1- الأمالی للمفید : 44/3 .
2- بحار الأنوار : 10/108/1 .
3- بحار الأنوار : 76/222/9 .
4- المحاسن : 2/461/2595 .

1817 - سَفَرُ الآخِرَةِ
1817 - سفر آخرت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَذَکَّرَ بُعدَ السَّفَرِ استَعَدَّ . (1)

عنه علیه السلام :قامَ فینا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَطیبا فقالَ : یا أیُّها الناسُ ، إنّکُم فی دارِ هُدنَةٍ ، و أنتُم علی ظَهرِ سَفَرٍ ، السَّیرُ بِکُم سَریعٌ ، فَأعِدُّوا الجَهازَ لِبُعدِ المَسافَةِ . (2)

عنه علیه السلام :آهِ مِن قِلَّةِ الزادِ ، و طُولِ الطَّریقِ ، و بُعدِ السَّفَرِ ، و عَظیمِ المَورِدِ! (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قامَ أبُو ذَرٍّ رحمه الله عِندَ الکَعبَةِ فقالَ : أنا جُندَبُ بنُ سَکَنٍ ، فاکتَنَفَهُ الناسُ فقالَ : لَو أنَّ أحَدَکُم أرادَ سَفَرا لاَتَّخَذَ فیهِ مِنَ الزادِ ما یُصلِحُهُ ، فَسَفَرُ یَومِ القِیامَةِ أ ما تُرِیدُونَ فیهِ ما یُصلِحُکُم ؟ ! فقامَ إلَیهِ رجُلٌ فقالَ : أرشِدْنا ، فقالَ : صُمْ یَوما شَدیدَ الحَرِّ للنُّشُورِ ، و حُجَّ حَجَّةً لِعَظائمِ الاُمُورِ ، و صَلِّ رَکعتَینِ فی سَوادِ اللیلِ لِوَحشَةِ القُبُورِ ، کَلِمَةُ خَیرٍ تَقولُها ، و کَلِمَةُ شَرٍّ تَسکُتُ عنها ، أو صَدَقَةٌ مِنکَ علی مِسکینٍ لَعَلَّکَ تَنجُو بها یا مِسکینُ مِن یَومٍ عَسیرٍ .

اِجعَلِ الدنیا دِرهَمَینِ : دِرهَما أنفَقتَهُ عَلی عِیالِکَ ، و دِرهمَا قَدَّمتَهُ لآِخِرَتِکَ ، و الثالثُ یَضُرُّ و لا یَنفَعُ فلا تُرِدهُ .

اِجعَلِ الدنیا کَلِمَتَینِ : کَلِمَةً فی طَلَبِ الحَلالِ ، و کَلِمَةً للآخِرَةِ ، و الثالثةُ تَضُرُّ و لا تَنفَعُ لا تُرِدها . ثُمّ قالَ : قَتَلَنی هَمُّ یَومٍ لا اُدرِکُهُ . (4)

1817

سفر آخرت

امام علی علیه السلام :هرکه به فکر دوری راه باشد ، خود را آماده کند .

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان ما به سخنرانی ایستاد و فرمود : ای مردم! شما در سرای آرامش هستید ، شما بر پشت [مرکبِ ]سفر سوارید، حرکتتان شتابان است ؛ پس برای سفرِ دور و دراز ، خود را آماده کنید .

امام علی علیه السلام :آه از کمی توشه و درازی راه و دوری سفر و عظمت مقصد !

امام باقر علیه السلام :ابوذر رحمه الله در کنار کعبه به پا خاست و گفت : من جُندب بن سَکَن هستم . مردم ، او را در میان گرفتند . ابوذر گفت : اگر یکی از شما بخواهد به سفری رود ، توشه ای که به کارش آید با خود بر می دارد ؛ حال آیا برای سفر آخرت نمی خواهید توشه ای بردارید که به کارتان آید؟ مردی برخاست و گفت : ما را راهنمایی کن . ابوذر گفت : یک روز بسیار گرم را برای روز رستاخیز ، روزه بگیر و برای کارهای بزرگ و دشوار (روز قیامت) حجّی بگزار و برای وحشت قبر ، در دل شبِ تار ، دو رکعت نماز بخوان . ای بینوا! شاید سخن نیکی که بر زبان آری و گفتار زشتی که از آن لب فرو بندی ، یا صدقه ای که به بینوایی دهی، تو را از آن روز دشوار (قیامت) رهایی دهد .

دنیا را دو درم قرار ده : درمی برای خرجی خانوده ات و درمی برای آخرتت . سومین درم زیانبار و بی فایده است ، پس در پی کسب آن مرو .

دنیا را دو جمله دان : جمله ای در طلب حلال و جمله ای برای آخرتت . سومین جمله زیانبار و بی فایده است . در پی آن مرو . آن گاه گفت : اندوه روزی که بدان نمی رسم، مرا کُشت! .

ص :316


1- نهج البلاغة : الحکمة 280 .
2- کنز العمّال : 44163 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 77 .
4- بحار الأنوار : 96/118/16 .

(1)

ص :317


1- (انظر) عنوان 5 «الآخرة» .

ص :318

235 - السفلة

235 - فرومایگان
اشاره

(1)

ص :319


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 293 باب 74 «السفیه و السفلة» .

1818 - صِفَةُ السَّفِلَةِ
1818 - ویژگی فرومایگان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِحذَرُوا السَّفِلَةَ ؛ فإنَّ السَّفِلَةَ مَن لا یَخافُ اللّهَ عزّ و جلّ ، فیهِم قَتَلَةُ الأنبیاءِ ، و فیهِم أعداؤنا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ السَّفِلَةِ _: مَن یَشرَبُ الخَمرَ و یَضرِبُ بِالطُّنبُورِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ السَّفِلَةِ _: مَن کانَ لَهُ شَیءٌ یُلهِیهِ عَنِ اللّهِ . (3)

1818

ویژگی فرومایگان

امام علی علیه السلام :از فرومایه حذر کنید ؛ زیرا فرومایه کسی است که از خداوند عزّ و جلّ نمی ترسد . قاتلان پیامبران و دشمنان ما در میان همین جماعتند .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از فرومایه _فرمود : کسی که شراب می خورد و تنبور می زند .

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که فرومایه کیست _فرمود : کسی که چیزی داشته باشد و آن چیز او را از خدا غافل گرداند .

1819 - رِئاسَةُ السُّفَّلِ
1819 - ریاست فرومایگان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا سادَ السُّفَّلُ خابَ الأمَلُ . (4)

عنه علیه السلام :زَوالُ الدُّوَل بِاصطِناعِ السُّفَّلِ . (5)

عنه علیه السلام :فِقدانُ الرُّؤَساءِ أهوَنُ مِن رِیاسَةِ السُّفَّلِ . (6)

1819

ریاست فرومایگان

امام علی علیه السلام :هرگاه فرومایگان سروری یابند، امید به نومیدی گراید .

امام علی علیه السلام :از بین رفتن دولتها ، نتیجه به کار گرفتن فرومایگان است .

امام علی علیه السلام :نبودِ رُؤَسا آسانتر از ریاست فرومایگان است .

ص :320


1- بحار الأنوار : 10/114/1 .
2- بحار الأنوار : 79/251/5 .
3- تحف العقول : 442 .
4- غرر الحکم : 4034 .
5- غرر الحکم : 5486 .
6- غرر الحکم : 6569 .

1820 - مُخالَطَةُ السُّفَّلِ
1820 - همنشینی با فرومایگان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُجالَسَةُ السُّفَّلِ تُضنِی القُلوبَ . (1)

عنه علیه السلام :مُنازَعَةُ السُّفَّلِ تَشِینُ السّادَةَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکَ و مُخالَطَةَ السَّفِلَةِ؛ فإنَّ السَّفِلَةَ لا تَؤولُ إلی خَیرٍ (3) . (4)

1820

همنشینی با فرومایگان

امام علی علیه السلام :همنشینی با فرومایگان ، دلها را سخت بیمار می کند .

امام علی علیه السلام :کشمکش با فرومایگان ، بزرگان را بد نام می کند .

امام صادق علیه السلام :زنهار از همنشینی با فرومایه ؛ زیرا که فرومایه به هیچ خیری رهنمون نشود . (5)

ص :321


1- غرر الحکم : 9770 .
2- غرر الحکم : 9813 .
3- علل الشرائع : 527/1 .
4- قال الصّدوق رضوان اللّه علیه فی «الفقیه» بعد نقل قوله علیه السلام : «إیّاکُم و مُخالَطَةَ السَّفِلَةِ ؛ فإنّهُ لا یَؤولُ إلی خَیرٍ» : جاءت الأخبار فی مَعنی السَّفلة علی وجوهٍ ، فمنها : أنَّ السَّفلة من یضرب بالطنبور ، و منها : أنَّ السَّفلة من لم یسرَّه الإحسان و لا تسوؤه الإساءة ، و السَّفلة : من ادَّعی الإمامة و لیس لها بأهل ، و هذه کلّها أوصاف السَّفلة ، من اجتمع فیه بعضها أو جمیعها وجب اجتناب مخالطته . کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/165/3605 .
5- شیخ صدوق رضوان اللّه علیه در کتاب من لا یحضره الفقیه ، بعد از نقل این فرمایش امام علیه السلام که : «زنهار از همنشینی با فرومایه ؛ زیرا که از فرومایه هیچ خیری بر نمی خیزد» ، می نویسد : درباره معنای فرومایه اخبار گوناگونی آمده است . برخی روایات ، فرومایه را کسی دانسته اند که تنبور بزند ؛ و برخی دیگر کسی را که اگر به او خوبی کنی ، خوشحال نشود و اگر بدی کنی ، ناراحت نگردد و نیز به کسی که به ناحق و بدون شایستگی ، ادعای امامت و پیشوایی کند فرومایه گفته شده است . همه اینها اوصاف و ویژگیهای فرومایه است و هر کس، یکی یا همه آنها را داشته باشد، باید از همنشینی با او دوری کرد .

ص :322

236 - السفه

236 - سبکسری
اشاره

(1)

ص :323


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 293 باب 74 «السفیه و السفلة» .

1821 - التَّحذیرُ مِن السَّفَهِ
1821 - برحذر داشتن از سبکسری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و السَّفَهَ ؛ فإنّهُ یُوحِشُ الرِّفاقَ . (1)

عنه علیه السلام :السَّفَهُ مِفتاحُ السِّبابِ . (2)

عنه علیه السلام :السَّفَهُ یَجلِبُ الشَّرَّ . (3)

عنه علیه السلام :دَعِ السَّفَهَ ؛ فإنّهُ یُزرِی بالمَرءِ و یَشِینُهُ . (4)

عنه علیه السلام :سِلاحُ الجَهلِ السَّفَهُ . (5)

عنه علیه السلام :السَّفَهُ جَرِیرَةٌ . (6)

عنه علیه السلام_ فی ذَمِّ أهلِ البصرةِ بعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ _: أرضُکُم قَریبَةٌ مِن الماءِ ، بَعیدَةٌ مِن السَّماءِ ، خَفَّتْ عُقولُکُم ، و سَفِهَتْ حُلُومُکُم . (7)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی أهلِ البصرةِ _: فإن خَطَتْ بِکُمُ الاُمُورُ المُردِیَةُ و سَفَهُ الآراءِ الجائرَةِ إلی مُنابَذَتی و خِلافِی ، فَها أنا ذا قد قَرَّبتُ جِیادِی و رَحَلتُ رِکابی . (8)

1821

برحذر داشتن از سبکسری

امام علی علیه السلام :زنهار از سبکسری که آن، رفیقان را می رمانَد .

امام علی علیه السلام :سبکسری ، کلید ناسزا گویی است .

امام علی علیه السلام :سبکسری ، شرّ به بار می آورد .

امام علی علیه السلام :سبکسری را رها کن که آن مایه عیب و ننگ آدمی است .

امام علی علیه السلام :جنگ افزار نابخردی سبکسری است .

امام علی علیه السلام :سبکسری [مایه] گناه و جنایت است .

امام علی علیه السلام :در نکوهش بصریان بعد از جنگ جمل _ فرمود : سرزمین شما به آب نزدیک است و از آسمان دور . عقل هایتان سبک و افکارتان سفیهانه است .

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به بصریان _نوشت : اگر تباه کاری ها و امور مُهلک و اندیشه های سفیهانه و منحرف، شما را به مخالفت و دشمنی با من برانگیزد ، اینک من آماده سوار شدن بر اسبان خویشم و جهاز شترانم را بسته ام (آماده نبردم) .

ص :324


1- غرر الحکم : 2655 .
2- غرر الحکم : 313 .
3- غرر الحکم : 834 .
4- غرر الحکم : 5135 .
5- غرر الحکم : 5552 .
6- غرر الحکم : 144 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 14 .
8- نهج البلاغة: الکتاب29.

عنه علیه السلام :سَفَهُکَ عَلی مَن فَوقَکَ جَهلٌ مُرْدٍ ، سَفَهُکَ علی مَن دُونَکَ جَهلٌ مُزْرٍ ، سَفَهُکَ علی مَن فی دَرَجَتِکَ نِقارٌ کَنِقارِ الدِّیکَینِ ، و هِراشٌ کَهِراشِ الکَلبَینِ ، و لَن یَفتَرِقا إلاّ مَجرُوحَینِ أو مَفضُوحَینِ ، و لیسَ ذلکَ فِعلَ الحُکَماءِ ، و لا سُنَّةَ العُقَلاءِ ، و لَعلّهُ أن یَحلُمَ عَنکَ ، فَیَکونَ أوزَنَ مِنکَ و أکرَمَ ، و أنتَ أنقَصُ مِنهُ و ألأْمُ . (1)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :إنّ الظالِمَ الحاکِمَ یَکادُ أن یُعفی علی ظُلمِهِ بِحِلمِهِ ، و إنَّ المُحِقَّ السَّفِیهَ یَکادُ أن یُطفِئَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفَهِهِ . (2)

لقمانُ علیه السلام_ لاِبنِهِ و هُو یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، إنّ المَوعِظَةَ تَشُقُّ علی السَّفِیهِ کما یَشُقُّ الصُّعُودُ علی الشَّیخِ الکبیرِ . (3)

1822 - تَفسیرُ السَّفَهِ
1822 - معنای سبکسری

الکتاب :

وَ مَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إبراهِیمَ إلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصطَفَیناهُ فِی الدُّنیا وَ إنَّهُ فِی الاْخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ». (4)

امام علی علیه السلام :رفتار نابخردانه تو با فرا دستت، حماقتی مُهلک است . رفتار سفاهت آمیز تو با فرو دستت، جهالتی ننگ آور است . برخورد سفاهت آمیز تو با کسی که هم مرتبه توست، همچون منقار زدن دو خروس و افتادن دو سگ به جان یکدیگر است ، که از هم جدا نشوند، مگر هر دو زخمی یا شکست خورده و رسوا شده و این نه کار حکیمان است و نه روش خردمندان . چه بسا که طرف مقابلت هم در برابر تو بُردباری نشان دهد و بدین سان از تو وزینتر و محترم تر شود و تو از او سبکتر و نکوهیده تر .

امام هادی علیه السلام :نزدیک است که ستم ستمگرِ بردبار با بردباریش بخشیده شود و مُحِقّ نا بردبار ، با نا شکیبی خود نور حقانیّتش را خاموش کند .

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزند خود _فرمود : فرزندم! موعظه برای آدم سبک سر همان اندازه سخت است که بالا رفتن از بلندی برای پیر مرد سالخورده .

1822

معنای سبکسری

قرآن :

«و کیست که از آیین ابراهیم روی برتابد، مگر کسی که سبک سر باشد ؟ وی (ابراهیم) را در این دنیا

برگزیده ایم و در آخرت از شایستگان است» .

ص :325


1- . غرر الحکم: (5645_5647).
2- بحار الأنوار:78/365/3.
3- . تنبیه الخواطر : 2/231 .
4- البقرة : 130 .

الحدیث :

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ السَّفَهِ _: اِتِّباعُ الدُّناةِ و مُصاحَبَةُ الغُواةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «و لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أموالَکُم» (2) _: کُلُّ مَن یَشرَبُ المُسکِرَ فهُو سَفِیهٌ. (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ السَّفَهَ خُلقٌ لَئیمٌ ، یَستَطِیلُ علی مَن هو دُونَهُ ، و یَخضَعُ لِمَن هو فَوقَهُ . (4)

تهذیب الأحکام عن عبدِ اللّهِ بن سِنانٍ عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام :سَألَهُ أبی و أنا حاضِرٌ عن قَولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «حتّی إذا بَلَغَ أشُدَّهُ» (5) قالَ : الاحتِلامُ ......... إلاّ أن یَکونَ سَفیها أو ضَعیفا ، فقالَ : و ما السَّفیهُ ؟ فقالَ : الذی یَشتَرِی الدِّرهَمَ بأضعافِهِ ، فقالَ : و ما الضَّعیفُ ؟ قالَ : الأبلَهُ . (6)

حدیث :

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به سؤال : سبکسری چیست؟ _فرمود : دنباله روی از فرومایگان و همنشینی با گمراهان .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه : «و داراییهای خود را به سفیهان ندهید» _فرمود : هر کسی که مست کننده می خورد، سفیه است .

امام صادق علیه السلام :سبکسری، خوی پستی است . آدم سفیه به زیر دست خود زور می گوید و در برابر بالا دست خود زبون است .

تهذیب الأحکام به نقل از عبد اللّه بن سنان :پدرم در حضور من از امام صادق علیه السلام راجع به آیه «و چون به [سنّ رشد و ]قوّت خویش رسید» سؤال کرد ، حضرت فرمود : منظور احتلام است . . . مگر آن که سفیه یا ناتوان باشد . پدرم پرسید : سفیه کیست؟ فرمود : کسی که کالای یک درهمی را به چند درهم می خرد . پرسید : ناتوان کیست؟ فرمود : ابله .

ص :326


1- بحار الأنوار : 78/104/2 .
2- النساء : 5 .
3- تفسیر العیّاشی : 1/220/22 .
4- الکافی : 2/322/1 .
5- الأحقاف : 15 .
6- تهذیب الأحکام : 9/182/731 .

1823 - أدَبُ مُقابَلَةِ السَّفیهِ
1823 - شیوه برخورد با آدم سبکسر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعیی ما یَکونُ الحَکیمُ إذا خاطَبَ سَفیها . (1)

عنه علیه السلام :مَن غاظَکَ بِقُبحِ السَّفَهِ علَیکَ ، فَغِظهُ بحُسنِ الحِلمِ عَنهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن عَذَلَ سَفیها فقد عَرَّضَ للسَّبِّ نَفسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا یُقَوِّمُ السَّفیهَ إلاّ مُرُّ الکَلامِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قابِلِ السَّفیهَ بالإعراضِ عَنهُ و تَرکِ الجَوابِ یَکُنِ الناسُ أنصارَکَ ؛ لأنَّ مَن جاوَبَ السَّفیهَ و کافَأهُ قد وَضَعَ الحَطَبَ علی النارِ . (5)

(6)

1823

شیوه برخورد با آدم سبک سر

امام علی علیه السلام :سخت ترین هنگام برای مرد حکیم زمانی است که مخاطبش فردی سفیه باشد .

امام علی علیه السلام :هرکه با رفتارِ زشتِ سفیهانه تو را به خشم آورد ، تو نیز با عملِ زیبایِ بردبارانه او را به خشم آر .

امام علی علیه السلام :کسی که سفیهی را سرزنش کند ، خود را در معرض ناسزاگویی قرار دهد .

امام علی علیه السلام :سبک سر را جز سخن تلخ (سرزنش آلود) ، به راه نمی آورد .

امام صادق علیه السلام :با بی اعتنایی به سفیه و ندادن جواب او ، با وی مقابله کن، تا مردم جانب تو را بگیرند ؛ زیرا کسی که جواب سفیه را بدهد و مقابله به مثل کند، هیزم روی آتش نهاده است .

1824 - الحِلمُ عَنِ السَّفیهِ
1824 - بردباری در برابر سفیه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِلمُ فِدامُ السَّفیهِ . (7)

عنه علیه السلام :إذا حَلُمتَ عنِ السَّفیهِ غَمَمتَهُ ، فَزِدهُ غَمّا بِحِلمِکَ عَنهُ . (8)

1824

بردباری در برابر سفیه

امام علی علیه السلام :بردباری ، پوزه بند سفیه است .

امام علی علیه السلام :هرگاه در برابر سفیه ، بردباری ورزی ، او را غمزده کنی . پس با بردباری در برابر او بر غم وی بیفزای .

ص :327


1- غرر الحکم : 3194 .
2- غرر الحکم : 8620 .
3- غرر الحکم : 9171 .
4- غرر الحکم : 10817 .
5- بحار الأنوار : 71/422/61 .
6- (انظر) المکافأة : باب 3446 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 211 .
8- غرر الحکم : 4088 .

عنه علیه السلام :بِالحِلمِ عَنِ السَّفیهِ تَکثُرُ الأنصارُ علَیهِ . (1)

عنه علیه السلام :احلُمْ عنِ السَّفیهِ یَکثُرْ أنصارُکَ علَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :لا یُنتَصَفُ مِن سَفیهٍ قَطُّ إلاّ بالحِلمِ عَنهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أحَقَّ الناسِ بأن یَتَمَنّی للناسِ الحِلمَ ، أهلُ السَّفَهِ الذینَ یَحتاجُونَ أن یُعفی عن سَفَهِهِم . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :با بردباری در برابر سفیه، یاوران [تو ]علیه او زیاد می شوند .

امام علی علیه السلام :در برابر سفیه بردباری کن، تا یاوران تو علیه او زیاد شود .

امام علی علیه السلام :از سبک سر هرگز نتوان انتقام گرفت ، مگر با بردباری در برابر او .

امام صادق علیه السلام :کسانی که بیش از هر کس سزاوارند آرزومند بردباری مردم باشند ، سفیهانند که نیاز دارند از سبکسری آنان چشم پوشی شود .

ص :328


1- نهج البلاغة : الحکمة 224 .
2- بحار الأنوار : 78/9/64 .
3- غرر الحکم : 10879 .
4- بحار الأنوار : 73/301/5 .
5- (انظر) المراء : باب 3630 .

237 - السقی

237 - ساقی گری
اشاره

(1)

ص :329


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 359 باب 23 «إطعام المؤمن و سَقیه» .

1825 - فَضلُ السَّقیِ
1825 - ثواب آب دادن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی الکَبِدِ الحارَّةِ أجرٌ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُحِبُّ إبرادَ الکَبِدِ الحَرّاءِ ، و مَن سَقی کَبِدا حَرّاءَ مِن بَهیمَةٍ و غَیرِها أظَلَّهُ اللّهُ فی عَرشِهِ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أفضَلُ الصَّدقَةِ إبرادُ الکَبِدِ الحَرّی ، و مَن سَقی کَبِدا حَرّی مِن بَهیمَةٍ أو غَیرِها أظَلَّهُ اللّهُ عزّ و جلّ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ . (3)

(4)

1825

ثواب آب دادن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سیراب کردن جگر تشنه، اجر و ثواب دارد .

امام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی خنک کردن جگر تفته را دوست دارد . هرکه جگر تشنه حیوان، یا جز آن را سیراب کند، خداوند او را در روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست، در سایه عرش خود در آورد.

امام صادق علیه السلام :بهترین صدقه، خنک کردن جگر تفته است . هرکه جگر تفته حیوانی یا جز آن را سیراب کند خداوند عزّ و جلّ او را ، در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست ، به سایه درآورد .

1826 - ثَوابُ سَقیِ المُؤمِنِ
1826 - ثواب آب دادن به مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الرجُلَ إذا سَقَی امرَأتَهُ الماءَ اُجِرَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کَثُرَت ذُنوبُکَ فاسْقِ الماءَ عَلَی الماءِ . (6)

1826

ثواب آب دادن به مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مرد به همسر خود آب بنوشاند ، اجر داده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه گناهانت زیاد شد، پشت سر هم آب [به تشنگان] بنوشان .

ص :330


1- کنز العمّال : 16063 .
2- بحار الأنوار : 96/170/1 .
3- بحار الأنوار : 96/172/8 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 330 باب 49 .
5- کنز العمّال : 16380 .
6- کنز العمّال : 16377 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن سَقی مُؤمنا مِن ظَمَأٍ سَقاهُ اللّهُ مِنَ الرَّحیقِ المَختومِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن سَقی ظَمآنا ماءً سَقاهُ اللّهُ مِنَ الرَّحیقِ المَختومِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ أوَّلَ ما یُبدَأُ بهِ یَومَ القِیامَةِ صَدَقةُ الماءِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن سَقی الماءَ فی مَوضِعٍ یُوجَدُ فیهِ الماءُ کانَ کَمَن أعتَقَ رَقَبَةً ، و مَن سَقی الماءَ فی مَوضِعٍ لا یُوجَدُ فیهِ الماءُ کانَ کَمَن أحیا نَفسا ، و مَن أحیا نَفسا فکأنّما أحیا الناسَ جَمیعا . (4)

(5)

1827 - ما یَنبَغی لِلسّاقی
1827 - آنچه بر ساقی سزاوار است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِیَشرَبْ ساقِی القَومِ آخِرَهُم . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم ، و ساقِیهِم آخِرُهُم شُربا . (7)

امام زین العابدین علیه السلام :هرکه مؤمن تشنه ای را آب دهد، خداوند او را از شراب سر به مُهر بهشتی بنوشاند .

امام باقر علیه السلام :هر که به تشنه کامی آب بنوشاند خداوند او را از شراب سر به مُهر بهشتی بنوشاند .

امام باقر علیه السلام :نخستین چیزی که در روز قیامت به آن رسیدگی می شود [ثواب ]صدقه آب [دادن به تشنه ]است .

امام صادق علیه السلام :هرکه در جایی که آب یافت می شود آب بنوشاند، مانند کسی است که بنده ای را آزاد کند و هرکه در جایی که آب یافت نمی شود آب بنوشاند ، مانند کسی است که یک نفر را زنده کند ، و هرکه یک نفر را زنده کند، چنان است که همه مردم را زنده کرده باشد .

1827

آنچه بر ساقی سزاوار است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آب دهنده گروه، باید آخر از همه آب بنوشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مهتر گروه، خدمتگزار آنهاست و آب دهنده آنها، آخر از همه آب می نوشد .

ص :331


1- الکافی : 2/201/5 .
2- بحار الأنوار : 96/172/8 .
3- بحار الأنوار : 96/173/13 .
4- بحار الأنوار : 96/170/1 .
5- (انظر) الجنّة : باب 558 .
6- بحار الأنوار : 75/455/24 .
7- کنز العمّال : 17518 .

ص :332

238 - السکر

238 - مستی
اشاره

(1)

(2)

ص :333


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 18 / 465 «أبواب حدّ المُسکِر» . کنز العمّال : 5 / 471 «حدّ الخمر» . کنز العمّال : 5 / 510 «حکم المُسکِر» .
2- انظر : عنوان 139 «المخدِّر» ، 153 «الخمر» ، الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2657 .

1828 - کُلُّ مُسکِرٍ حَرامٌ
1828 - هر مستی آوری حرام است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :احذَرُوا کُلَّ مُسکِرٍ ، فإنَّ کُلَّ مُسکِرٍ حَرامٌ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ لَم یُحَرِّم الخَمرَ لاِِسمِها و لکِنَّهُ حَرَّمَها لِعاقبَتِها ؛ فَما کانَ عاقِبَتُهُ عاقِبَةَ الخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ . (2)

(3)

1828

هر مستی آوری حرام است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از هر چه مستی آورد پرهیز کنید ؛ زیرا هر مستی آوری حرام است .

امام کاظم علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ، شراب را برای نامش حرام نکرد ؛ بلکه به جهت آثار و پیامدهایش حرام کرد و هر چه پیامدش مانند شراب باشد، آن هم شراب است.

1829 - أنواعُ المُسکِراتِ
1829 - انواع مست کننده ها

الکتاب :

لَعَمْرُکَ إنَّهُم لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لعبد اللّه بن مسعود _: یا بنَ مسعودٍ ، اِحذَر سُکرَ الخَطیئةِ ؛ فإنَّ لِلخَطیئةِ سُکرا کَسُکرِ الشَّرابِ ، بل هِی أشَدُّ سُکرا مِنهُ ، یقولُ اللّهُ تعالی : «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فهُم لا یَرْجِعُونَ» (5) . (6)

1829

انواع مست کننده ها

قرآن :

«به جان تو سوگند که آنها در مستی خویش سرگشته اند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به عبد اللّه بن مسعود _فرمود: ای پسر مسعود! از مستی گناه حذر کن ؛ زیرا گناه نیز همچون شراب ، مستی می آورد و بلکه مستی آن شدیدتر است . خداوند متعال می فرماید : «کرانند ، گنگانند، کورانند، پس آنان باز نمی گردند».

ص :334


1- کنز العمّال : 13139 .
2- الکافی : 6/412/2 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 17 / 259 باب 15 و ص 267 باب 17 .
4- الحِجر : 72 .
5- البقرة : 18 .
6- مکارم الأخلاق : 2/352/266 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السُّکرُ أربَعُ سَکراتٍ : سُکرُ الشَّرابِ ، و سُکرُ المالِ ، و سُکرُ النَّومِ ، و سُکرُ المُلکِ . (1)

عنه علیه السلام :یَنبَغِی للعاقِلِ أن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ ، و سُکرِ القُدرَةِ ، و سُکرِ العِلمِ ، و سُکرِ المَدحِ ، و سُکرِ الشَّبابِ ، فإنَّ لِکُلِّ ذلکَ رِیاحا خَبیثةً تَسلُبُ العَقلَ و تَستَخِفُّ الوَقارَ . (2)

عنه علیه السلام :اِستَعِیذُوا بِاللّهِ مِن سَکرَةِ الغِنی ، فإنَّ لَهُ سَکرةً بَعیدَةَ الإفاقَةِ . (3)

عنه علیه السلام :سُکرُ الغَفلَةِ و الغُرورِ أبعَدُ إفاقَةً مِن سُکرِ الخُمُورِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ نِزاعُهُ بالجَهلِ دامَ عَماهُ عَنِ الحَقِّ ، و مَن زاغَ ساءَت عِندَهُ الحَسَنَةُ ، و حَسُنَت عِندَهُ السَّیِّئَةُ ، و سَکِرَ سُکرَ الضَّلالَةِ . (5)

عنه علیه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ فیذِکرِ المَلاحِمِ _: ذاکَ حَیثُ تَسکَرُونَ مِن غَیرِ شَرابٍ ، بل مِن النِّعمَةِ و النَّعیمِ. (6)

امام علی علیه السلام :مستی چهار گونه است : مستی شراب ، مستی ثروت ، مستی خواب و مستی حکومت .

امام علی علیه السلام :سزاوار است که خردمند از مستی ثروت و مستی قدرت و مستی دانش و مستی ستایش و مستی جوانی پرهیز کند ؛ زیرا هر یک از این مستیها بادهای پلیدی دارد که عقل را می رباید و وقار را از بین می برد .

امام علی علیه السلام :از مستیِ ثروت به خدا پناه برید ، که مستی آن دیر از سر می پرد .

امام علی علیه السلام :مستی غفلت و غرور ، دیرتر از مستی خمر از سر می پرد .

امام علی علیه السلام :هر که از روی نادانی بسیار بستیزد ، ندیدن حق در او دوام یابد و هر کس [از حق ]منحرف شود، خوبی در نظرش بد و بدی در نظرش خوب آید و از گمراهی ، مست شود .

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای در بیان پیشامدهای ناگوار آینده _فرمود : آن ، زمانی خواهد بود که نه از شراب، بلکه از نعمت و خوشی مست می شوید .

ص :335


1- بحار الأنوار:10/114/1.
2- . غرر الحکم : 10948 .
3- غرر الحکم : 2555 .
4- . غرر الحکم : 5651 .
5- نهج البلاغة:الحکمة31.
6- . نهج البلاغة : الخطبة 187 .

عنه علیه السلام_ فی ترغیب النّاس فی الجهاد _: اُفٍّ لکم ......... إذا دعوتکم إلی جهادِ عدوِّکُم دارت أعیُنُکم کأنَّکُم من الموت فی غَمرةٍ ، و من الذُّهولِ فی سَکرة (1) . (2)

عنه علیه السلام_ فی وصفِ المأخُوذِینَ علی الغِرَّةِ _: اِجتَمَعَتْ علَیهِم سَکرَةُ المَوتِ و حَسرَةُ الفَوتِ . (3)

عنه علیه السلام :فَأفِقْ أیُّها السامِعُ مِن سَکرَتِکَ ، و استَیقِظْ مِن غَفلَتِکَ ، و اختَصِرْ مِن عَجَلَتِکَ ، و أنعِمِ الفِکرَ فیما جاءَکَ علی لِسانِ النبیِّ الاُمِّیِّ صلی الله علیه و آله مِمّا لا بُدَّ مِنهُ و لا مَحِیصَ عَنهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ و أنْتُم سُکاری» (5) _: سُکرُ النَّومِ . (6)

امام علی علیه السلام_ در تشویق کردن مردم به جهاد _فرمود : وای بر شما ......... هنگامی که شما را به جنگ به دشمنان می خوانم چشمانتان به دَوَران می افتد گویی در مرگ فرو رفته و از سکرات آن دست و پا می زنید و در نسیان و بیخبری و سرمستی هستید .

امام علی علیه السلام_ در توصیف فریب خوردگان [دنیا] _فرمود : مستی مرگ و حسرت آنچه از دست رفته ، آنان را فرا گرفت .

امام علی علیه السلام :پس ، ای شنونده! از مستی خود به هوش آی و از خواب غفلتت بیدار شو و از شتابت بکاه و درباره آنچه به زبان پیامبر امّی صلی الله علیه و آله به تو گفته شده و چاره و گریزی از آن نیست ، به دقّت بیندیش .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «در حال مستی به نماز نزدیک مشوید» _فرمود : منظور ، مستی خواب است .

ص :336


1- تلمیح إلی الآیة 19 من سورة الاحزاب .
2- نهج البلاغة : الخطبة 34 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 109 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 153 .
5- النساء : 43 .
6- الکافی : 3/371/15 .

239 - المَسکن

239 - مسکن
اشاره

(1)

ص :337


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 148 «أبواب المساکن» . وسائل الشیعة : 3 / 557 «أبواب أحکام المساکن» . مستدرک الوسائل : 3 / 451 «أحکام المساکن» . بحار الأنوار : 74 / 389 باب 27 «من أسکن مؤمنا بیتا» .

1830 - سَعَةُ المَسکَنِ
1830 - فراخیِ مسکن

وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها». (1)

1830

فراخیِ مسکن

قرآن :

«و مسکن هایی که بدانها دلخوش هستید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خوشبختی مرد مسلمان ، داشتن مسکن فراخ است .

امام باقر علیه السلام :از سختی زندگی، تنگی منزل است.

1831 - التَّحذیرُ مِنَ البِناءِ فَوقَ الکَفافِ
1831 - پرهیز دادن از ساختن بیش از نیاز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلمِ المَسکَنُ الواسِعُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مِن شَقاءِ العَیشِ ضِیقُ المَنزِلِ . (3)

(4)

1831

التَّحذیرُ مِنَ البِناءِ فَوقَ الکَفافِ

تنبیه الخواطر عن أنس رفعه :رَأی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قُبَّةً مُشرِفَةً فَسَألَ عَنها فقِیلَ : لِفُلانٍ الأنصارِیِّ ، فَجاءَ فَسَلَّمَ علَیهِ فَأعرَضَ عَنهُ ، فَشَکا ذلکَ إلی أصحابِهِ فقالوا : خَرَجَ فَرَأی قُبَّتَکَ! فَهَدَمَها حتّی سَوّاها بِالأرضِ ، فَاُخبِرَ بذلکَ، [ فقالَ :] (5) أما إنّ کُلَّ بِناءٍ وبالٌ علی صاحِبِها إلاّ ما لا بُدَّ مِنهُ . (6)

1831

پرهیز دادن از ساختن بیش از نیاز

تنبیه الخواطر به نقل از اَنَس که سندش را به معصوم علیه السلام می رساند:رسول خدا صلی الله علیه و آله چشمش به خانه گنبدیِ بلندی افتاد. درباره صاحب آن پرسید ، عرض شد : از فلان مرد انصاری است . آن مرد آمد و به پیامبر سلام کرد ، اما رسول خدا صلی الله علیه و آله از او روی گرداند . آن مرد نزد اصحاب پیامبر از این برخورد حضرت گله کرد ؛ اصحاب گفتند : [علّتش این است که ]رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون آمد و چشمش به خانه گنبدی تو افتاد . پس ، آن مرد انصاری خانه را ویران و با خاک یکسان کرد و این خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید ، [فرمود :] بدانید که هر ساختمانی وبال صاحب آن است، مگر آنچه چاره ای از آن نباشد .

ص :338


1- التوبة : 24 .
2- الکافی : 6 / 526 / 7 .
3- الکافی : 6 / 526 / 6 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 557 باب 1 .
5- ما بین المعقوفین إضافة منّا یقتضیها السیاق .
6- تنبیه الخواطر : 1 / 71 .

بحار الأنوار عن عبد اللّهِ بنِ عبّاسٍ عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن بَنی بُنیانا رِیاءً و سُمعَةً حَمَلَهُ یَومَ القِیامَةِ إلی سَبعِ أرَضِینَ ، ثُمّ یُطَوِّقُهُ نارا تُوقَدُ فی عُنُقِهِ ، ثُمّ یُرمی بهِ فی النارِ . فقُلنا : یا رسولَ اللّهِ ، کَیفَ یَبنِی رِیاءً و سُمعةً ؟ قالَ : یَبنی فَضلاً علی ما یَکفِیهِ أو یَبنی مُباهاةً . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَعاشِرَ الناسِ (المُسلمینَ)، اِتَّقُوا اللّهَ ، فَکَم مِن مُؤَمِّلٍ ما لا یَبلُغُهُ ، و بانٍ ما لا یَسکُنُهُ ، و جامعٍ ما سَوفَ یَترُکُهُ . (2)

عنه علیه السلام :مِنَ العَناءِ أنَّ المَرءَ یَجمَعُ ما لا یَأکُلُ و یَبنِی ما لا یَسکُنُ ، ثُمّ یَخرُجُ إلی اللّهِ تعالی لا مالاً حَمَلَ ، و لا بِناءً نَقَلَ ! (3)

المحاسن عَن سُلیمانَ بنِ أبی شیخٍ یَرفَعُهُ :مَرَّ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِبابِ رَجُلٍ قَد بَناهُ مِن آجُرٍّ ، فقالَ : لِمَن هذا البابُ ؟ قیلَ : لِمَغرورٍ الفُلانِیِّ ، ثُمّ مَرَّ ببابٍ آخَرَ قد بَناهُ صاحِبُهُ بِالآجُرِّ، قالَ : هذا مَغرورٌ آخَرُ . (4)

بحار الأنوار به نقل از عبد اللّه بن عبّاس :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که برای خودنمایی و شهرت ساختمانی بسازد، در روز قیامت آن را بر پشت خود تا هفت زمین حمل می کند و سپس به صورت طوقی از آتش فروزان، در گردن او در می آید و آن گاه در آتش پرت می شود . عرض کردیم : ای رسول خدا! چگونه برای خودنمایی و شهرت می سازد؟ فرمود : اضافه بر نیاز و کفایتش یا برای فخر فروشی می سازد .

امام علی علیه السلام :ای مردم (مسلمانان)! از خدا بترسید ؛ زیرا بسا کسی که آرزویی دارد و به آن نمی رسد و بنایی می سازد و در آن سکونت نمی کند و مالی گرد می آورد و بزودی آن را رها می کند [می رود] .

امام علی علیه السلام :یکی از رنجها این است که انسان چیزی را فراهم آورد که نمی خورد و بنایی بسازد که در آن سکونت نمی کند و سپس به جانب خداوند متعال می رود در حالی که نه مالی با خود می برد و نه ساختمانی منتقل می کند!

المحاسن به نقل از سلیمان بن أبی شیخ ، که سند حدیث را به معصوم علیه السلام رسانده است :امام علی علیه السلام از کنار خانه مردی گذشت که آن را از آجر ساخته بود . پرسید : این خانه از کیست؟ عرض شد : از فلان فریب خورده [ی دنیا] ؛ بعد از کنار خانه دیگری گذشت که صاحب آن نیز آن را از آجر ساخته بود . فرمود : این هم یک فریب خورده دیگر .

ص :339


1- بحار الأنوار : 76/360/30 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 344 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 114 .
4- المحاسن : 2/445/2529 .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لِرَجُلٍ بَنی دارا فَدَعاهُ أن یَدخُلَها فَلَمّا دَخَلَها و نَظَرَ إلَیها قالَ _: أخرَبتَ دارَکَ و عَمَّرتَ دارَ غَیرِکَ ، غَرَّکَ مَن فی الأرضِ ، و مَقَتَکَ مَن فی السماءِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُلُّ بِناءٍ لیسَ بِکَفافٍ فهُو وبالٌ علی صاحِبِهِ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن بَنی فَوقَ مَسکَنِهِ کُلِّفَ حَملَهُ یَومَ القِیامَةِ . (3)

(4)

1832 - بَیعُ الدّارِ
1832 - فروختن خانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن باعَ دارا ثُمّ لم یَجعَلْ ثَمَنَها فی مِثلِها لَم یُبارَکْ لَهُ فیها . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن باعَ مِنکم دارا أو عَقارا ، فَلْیَعلَمْ أنَّهُ مالٌ قَمَنٌ أن لا یُبارَکَ لَهُ فیهِ إلاّ أن یَجعَلَهُ فی مِثلِهِ. (6)

امام حسین علیه السلام_ به هنگام وارد شدن و نگاه کردن به خانه مردی که خانه ای ساخت و از ایشان دعوت کرد که از آن دیدن کند _فرمود _ : خانه خودت را ویران کردی و خانه دیگران را آباد ساختی . کسی که در زمین است تو را فریفت و آن که در آسمان است از تو سخت متنفّر شد .

امام صادق علیه السلام :هر بنایی که بیش از نیاز باشد ، در روز قیامت وبال صاحبش می باشد .

امام صادق علیه السلام :هر که بنایی بیش از نیاز سکونتش بسازد ، در روز قیامت مکلّف به حمل آن شود .

1832

فروختن خانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خانه ای بفروشد و با پول آن خانه ای دیگر نخرد ، مالش برکت نمی یابد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما منزلی یا ملکی بفروشد بداند که پول آن سزاوار برکت نیست ، مگر این که صرف خرید همانند آن شود .

ص :340


1- تنبیه الخواطر : 1/70 .
2- الکافی : 6/531/7 .
3- المحاسن : 2/446/2531 .
4- (انظر) الدنیا : باب 1223 ، 1224 .
5- کنز العمّال : 5440 .
6- کنز العمّال : 5441 .

1833 - الامتِناعُ مِن إسکانِ المُؤمِنِ
1833 - خودداری از اسکان مؤمن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کانَ لَهُ دارٌ و احتاجَ مُؤمِنٌ إلی سُکناها فَمَنَعَهُ إیّاها قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : مَلائکَتی ، عَبدی بَخِلَ علی عَبدی بِسُکنَی الدُّنیا ، و عِزَّتی لا یَسکُنُ جِنانی أبدا . (1)

(2)

1833

خودداری از اسکان مؤمن

امام صادق علیه السلام :هر که خانه ای داشته باشد و مؤمنی ، به سکونت در آن نیازمند باشد و او آن را از وی دریغ دارد ، خداوند عزّ و جلّ فرماید : فرشتگان من! بنده ام از سکونت دادن بنده ام در دنیا بخل ورزید . به عزّتم سوگند که هرگز در بهشت من سکونت نکند .

ص :341


1- بحار الأنوار : 74/389/1 .
2- (انظر) الحاجة : باب 967 .

ص :342

240 - السِّلاح

240 - جنگ افزار
اشاره

(1)

(2)

ص :343


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 61 باب 8 «بیع السلاح من أهل الحرب» .
2- انظر : عنوان 102 «الحرب» ، الدعاء : باب 1198 . العداوة : باب 2525، الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2656 .

1834 - الأسلِحَةُ وأدَواتُ الحَربِ
1834 - اسلحه و جنگ افزار

الکتاب :

و اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلاَلاً وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الجِبالِ أکْنانا وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیْکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِیلَ تَقِیْکُم بَأْسَکُمْ کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ». (1)

وَ عَلَّمناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أنْتُمْ شاکِرُونَ». (2)

وَ لَقَد آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أوِّبِی مَعَهُ و الْطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَدِیدَ * أنِ اعْمَل سابِغاتٍ وَ قَدِّر فِی السَّرْدِ و اعْمَلُوا صالِحا إنِّی بِما تَعْمَلُونَ بَصِیْرٌ». (3)

لَقَدْ أرْسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ أنزَلْنا مَعَهُمُ الکِتابَ والْمِیْزانَ لِیَقُومَ الْنَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أنزَلْنا الْحَدِیْدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیْدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ». (4)

(5)

1834

اسلحه و جنگ افزار

قرآن :

«خدا برای شما از چیزهایی که آفریده سایه ها پدید آورد و در کوهها برایتان غارها ساخت و جامه هایی که شما را از گرما حفظ می کند و جامه هایی که در جنگ نگه دار شماست . اینچنین نعمتهایش را بر شما تمام می کند باشد که تسلیم فرمان او باشید» .

«و به او (داوود) ساختن زره برای شما را آموختیم تا شما را به هنگام جنگیدنتان حفظ کند . آیا شما سپاسگزار هستید؟» .

«داوود را از سوی خود فضیلتی دادیم که : ای کوهها و ای پرندگان ! با او هم آواز شوید . و آهن را برایش نرم کردیم [ و به او گفتیم :] که زرههای بلند بساز و در بافتن زره اندازه ها را نگه دار . و کارهای شایسته کنید که من به آنچه می کنید بینایم» .

«ما پیامبرانمان را با دلیلهای روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را نیز نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند . و آهن را که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم هست فرو فرستادیم ، تا خدا بداند چه کسی ، او و پیامبرانش را به نادیده یاری می کند ؛ زیرا خدا توانا و پیروزمند است» .

ص :344


1- النحل : 81 .
2- الأنبیاء : 80 .
3- سبأ : 10 _ 11 .
4- الحدید : 25 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 100 / 43 باب 4 .

1835 - ثَوابُ صُنعِ الأسلِحَةِ
1835 - ثواب ساختن اسلحه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُدخِلُ بِالسَّهمِ الواحِدِ ثلاثَةَ نَفَرٍ الجَنَّةَ : صانِعَهُ یَحتَسِبُ فی صَنعَتِهِ الخَیرَ ، و الرامِیَ بهِ ، و مُنبِلَهُ . (1)

(2)

1835

ثواب ساختن اسلحه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به سبب [ساختن ]یک تیر، سه نفر را به بهشت می برد : سازنده آن که از ساختنش نیّت خیر داشته باشد ، پرتاب کننده آن، و کسی که آن تیر را به دست او بدهد .

1836 - أهَمِّیَّةُ السِّلاحِ
1836 - اهمیت اسلحه

الکتاب :

وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أسْلِحَتِکُم». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الخَیرُ فی السَّیفِ ، و الخَیرُ مَعَ السَّیفِ ، و الخَیرُ بِالسَّیفِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الخَیرُ کُلُّهُ فی السَّیفِ و تَحتَ ظِلِّ السَّیفِ ، و لا یُقِیمُ الناسَ إلاّ السَّیفُ ، و السُّیُوفُ مَقالِیدُ الجَنَّةِ و النارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَنَّةُ تَحتَ ظِلال السُّیُوفِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :السُّیُوفُ أردِیَةُ المُجاهِدِینَ . (7)

1836

اهمیت اسلحه

قرآن :

«کافران دوست دارند که شما از سلاحهای خود غافل شوید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خیر (خوبی) در شمشیر و با شمشیر و به شمشیر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خیر تماماً در شمشیر و زیر سایه شمشیر است و مردم را چیزی جز شمشیر درست نکند و شمشیرها، کلیدهای بهشت و دوزخند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت زیر سایه شمشیرهاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شمشیرها رداهای مجاهدانند .

ص :345


1- سنن أبی داوود : 3/13/2513 .
2- (انظر) عنوان 196 «الرمایة» .
3- النساء : 102 .
4- شرح نهج البلاغة : 3/291 .
5- بحار الأنوار : 100/9/10 .
6- کنز العمّال : 10482 .
7- کنز العمّال : 10582 .

عنه صلی الله علیه و آله :کَفی بالسَّیفِ شاهِدا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَلَّ سَیفَهُ فی سبیلِ اللّهِ فقد بایَعَ اللّهَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّیفُ فاتِقٌ و الدِّینُ راتِقٌ، فالدِّینُ یَأمُرُ بِالمَعروفِ و السَّیفُ یَنهی عَنِ المُنکَرِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «وَ لَکُمْ فِی القِصاصِ حَیاةٌ» (3) . (4)

عنه علیه السلام_ فی أوّلِ خُطبَةٍ خَطَبَها فی خِلافَتِهِ _: إنَّ اللّهَ داوی هذه الاُمَّةَ بِدَواءَینِ : السَّوطِ و السَّیفِ ، لا هَوادَةَ عِندَ الإمامِ فیهِما . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا قُتِلَ محمّدُ بنُ أبی بکرٍ _: رَحِمَ اللّهُ محمّدا ! کانَ غُلاما حَدَثا ، لَقد کُنتُ أرَدتُ أن اُوَلِّیَ المِرقالَ هاشمَ بنَ عُتبَةَ مِصرَ ، فَإنّهُ و اللّهِ لَو وَلِیَها لَما خَلّی لاِبنِ العاصِ و أعوانِهِ العَرْصَةَ ، و لا قُتِلَ إلاّ و سَیفُهُ فی یَدِهِ . (6)

عنه علیه السلام :بَقِیَّةُ السَّیفِ أنمی عَدَدا و أکثَرُ وَلَدا . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گواه بودن شمشیر ، کافی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که شمشیر خود را در راه خدا از نیام بَرکِشد ، بی گمان با خدا بیعت کرده باشد .

امام علی علیه السلام :شمشیر شکافنده است و دین به هم آورنده ؛ (8) زیرا دین به خوبی فرمان می دهد و شمشیر از بدی باز می دارد . خداوند متعال می فرماید :« و در قصاص برای شما زندگی است» .

امام علی علیه السلام_ در اولین خطبه ای که بعد از خلافتش ایراد کرد _فرمود : خداوند این امّت را [ در جایی که برهان و موعظه اثر ندارد ] با دو دارو درمان کرد : تازیانه و شمشیر ، رهبر در این دو، نرمش به خرج نمی دهد .

امام علی علیه السلام_ به هنگام کشته شدن محمّد بن ابی بکر _فرمود : خدا رحمت کند محمّد را ؛ جوانی نورسته بود . من تصمیم داشتم هاشم مرقال (9) را والی مصر کنم . به خدا قسم اگر او والی آن جا می شد ، میدان را برای پسر عاص و دار و دسته او خالی نمی گذاشت و جز شمشیر به دست کشته نمی شد .

امام علی علیه السلام :از شمشیر رهیدگان ، شمارشان پایدارتر و فرزندانش بیشتر شود . (10)

ص :346


1- کنز العمّال : 10581 .
2- کنز العمّال : 10790 .
3- البقرة : 179 .
4- غرر الحکم : 2135 .
5- شرح نهج البلاغة : 1/275 .
6- شرح نهج البلاغة : 6/93 .
7- غرر الحکم : 4439 .
8- ظاهرا اشاره به این که شمشیر به دلیل بازدارندگی از منکرات و مفاسد، جدایی آفرین است ولی دین به دلیل امر به معروف و رأفت و عطوفت شکاف ها را ترمیم می کند.
9- مرقال لقب هاشم بن عتبة بن ابی وقاص است _ م .
10- کسانی که در جبهه حق علیه باطل و در راه شرف و آزادی و دین می جنگند و جان سالم به در می برند ، خداوند بر تعدادشان می افزاید و نسلشان را زیاد می کند _ م .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ بَعَثَ رسولَهُ بِالإسلامِ إلی الناسِ عَشرَ سِنِینَ ، فَأبَوا أن یَقبَلُوا حتّی أمَرَهُ بالقِتالِ ، فالخَیرُ فی السَّیفِ و تَحتَ السَّیفِ ، و الأمرُ یَعُودُ کما بَدَأ . (1)

1837 - ما کُتِبَ فی قائِمِ سَیفِ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
1837 - نوشته های روی قبضه شمشیر رسول خداصلی الله علیه وآله

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لقد ضَمَمتُ إلَیَّ سلاحَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَوَجَدتُ فی قائمِ سَیفِهِ مُعَلَّقَةً فیها ثلاثةُ أحرُفٍ : صِلْ مَن قَطَعَکَ ، و أحسِنْ إلی مَن أساءَ إلَیکَ ، و قُلِ الحَقَّ و لَو علی نَفسِکَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :وُجِدَ فی نَعلِ سَیفِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ أعتَی الناسِ علی اللّهِ ثلاثةٌ : مَن قَتَلَ غَیرَ قاتِلِهِ ، أو ضَرَبَ غَیرَ ضارِبِهِ ، أو آوی مُحدِثا فلا یَقبَلُ اللّهُ مِنهُ صَرْفا و لا عَدْلاً، و مَن تَوَلّی غَیرَ مَوالِیهِ فهُو کافرٌ بما أنزَلَ اللّهُ علی رَسُولِهِ . (3)

عنه علیه السلام :وُجِدَ فی غِمدِ سیفِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَحِیفَةٌ مَختومَةٌ فَفَتَحُوها فَوَجَدُوا فیها : مِن أعتی الناسِ عَلَی اللّهِ : القاتِلُ غَیرَ قاتِلِهِ ، و الضارِبُ غَیرَ ضارِبِهِ ، و مَن أحدَثَ حَدَثا أو آوی مُحدِثا فعلَیهِ لَعنةُ اللّهِ و المَلائکةِ و الناسِ أجمَعینَ ، لا یَقبَلُ اللّهُ مِنهُ صَ_رْفا و لا عَدْلاً ، و مَن تَوَلّی إلی غیرِ مَوالِیهِ فقد کَفَرَ بما اُنزِلَ علی محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (4)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ رسول خدا را ده سال مأمور تبلیغ زبانی اسلام به مردم کرد ، اما آنها از پذیرفتن آن امتناع ورزیدند تا آن که فرمان جنگ به او داد . بنا بر این ، خیر در شمشیر و در زیر شمشیر است و همچنان که در آغاز چنین بود دوباره نیز چنین خواهد شد .

1837

نوشته های روی قبضه شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله

امام علی علیه السلام :اسلحه رسول خدا را برداشتم ، دیدم به قبضه شمشیر آن حضرت سه جمله آویخته است : به کسی که از تو بُریده است بپیوند ؛ به کسی که به تو بدی کرده است خوبی کن، و حق را بگو هر چند به زیان خودت باشد .

امام باقر علیه السلام :بر فلز نوک غلاف شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله این جملات دیده شد : سرکش ترین مردم بر خداوند سه کَسَند : کسی که غیر قاتل خود را بکشد ، یا غیر ضارب خود را بزند ، یا حادثه آفرینی (قاتلی) را پناه دهد ؛ خداوند از چنین کسی نه توبه ای می پذیرد و نه تاوانی ، و هر که خود را به کسانی منسوب دارد که از بستگان آنها نیست، به آنچه خداوند بر رسولش نازل کرده، کافر شده باشد .

امام باقر علیه السلام :در غلاف شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله مکتوبی سر به مهر یافت شد ؛ آن را گشودند دیدند نوشته است : از سرکش ترین مردمان بر خدا کسی است که غیر قاتل خود را بکشد و کسی که غیر ضارب خود را بزند و کسی که حادثه ای بیافریند (قتلی مرتکب شود) یا حادثه آفرینی (قاتلی) را پناه دهد، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر چنین کسی باد ، خداوند از او هیچ توبه و تاوانی را نمی پذیرد ، و هر که خود را به غیر مولایش نسبت دهد، به آنچه بر محمّد صلی الله علیه و آله نازل گشته، کافر شده است .

ص :347


1- الکافی : 5/7/7 .
2- کنز العمّال : 44298 .
3- کنز العمّال : 44353 .
4- بحار الأنوار : 77/120/17 ، و انظر ص 130/37 .

بحارُ الأنوارِ من کتابِ العَتیقِ الغَرَوی :رُقعَةُ السَّیفِ وُجِدَت فی قائمِ سیفِ أمیرِ المؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیهِ الصَّلاةُ و السَّلامُ، و کانَت أیضا فی قائمِ سیفِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هی : «بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، بِاللّهِ بِاللّهِ بِاللّهِ ، أسألُکَ یا مَلِکَ المُلُوکِ الأوَّلُ القَدیمُ الأبَدِیُّ الذی لا یَزُولُ و لا یَحُولُ ......... اُحجُبْ عَنّی شَرَّ مَن أرادَنی بِسُوءٍ ......... » . (1)

1838 - النَّهیُ عَن بَیعِ السِّلاحِ لِأعداءِ الدِّینِ
1838 - نهی از فروش سلاح به دشمنان دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لعلیٍّ علیه السلام _: یا عَلِیُّ ، کَفَرَ بِاللّهِ العَظیمِ مِن هَذِهِ الاُمَّةِ عَشرَةٌ : ......... و بائعُ السِّلاحِ مِن أهلِ الحَربِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لِهِندٍ السَّرّاجِ لَمّا سَألَهُ عَن بَیعِ السِّلاحِ لأهلِ الشامِ _: احمِلْ إلَیهِم ؛ فإنَّ اللّهَ یَدفَعُ بِهِم عَدُوَّنا و عَدُوَّکُم _ یَعنِی الرُّومَ _ و بِعهُم فإذا کانَتِ الحَربُ بَینَنا فلا تَحمِلُوا ، فَمَن حَمَلَ إلی عَدُوِّنا سلاحا یَستَعِینُونَ بهِ علَینا فهُو مُشرِکٌ . (3)

بحار الأنوار_ به نقل از کتاب عتیق الغروی _: رقعه شمشیری در قبضه شمشیر امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، علیه الصلاة و السلام، یافت شد . این رقعه که در دسته شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز بود، چنین است :« به نام خداوند بخشنده مهربان . به یاری خدا ، به یاری خدا ، به یاری خدا ، ای شاهنشاه ازلی و ابدی که زوال نگیرد و تغیّر نپذیرد! ......... از تو مسألت دارم مرا از گزند هر که قصد سویی نسبت به من دارد نگه داری ......... ».

1838

نهی از فروش سلاح به دشمنان دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ فرمود در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! از این امّت ده تن به خدای بزرگ کافر باشند : . . . و کسی که به اهل حرب (دشمنان در حال جنگ با مسلمانان) سلاح بفروشد .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال هند سرّاج درباره فروش اسلحه به شامیان _فرمود : به سوی آنان اسلحه حمل کن و به آنها بفروش ؛ زیرا خداوند به وسیله آنان دشمن ما و شما _ یعنی رومیها _ را دفع می کند . اما اگر بین ما جنگ بود، به طرف آنها اسلحه حمل نکن ؛ زیرا هر که برای دشمن ما جنگ افزاری حمل کند، که از آن علیه ما کمک می گیرد ، مشرک است .

ص :348


1- بحار الأنوار : 95/138/1 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/356/5762 .
3- الکافی : 5/ 112/2 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن بَیعِ السِّلاحِ لِفِئَتَینِ تَلتَقِیانِ مَعَ أهلِ الباطِلِ _: بِعهُما ما یَکِنُّهُما کالدِّرعِ و الخُفَّینِ و نَحوِ هذا . (1)

عنه علیه السلام :لا تُعطِ سِلاحَکَ الفاجِرَ فَیُضِلَّکَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از فروش اسلحه به دو گروه از اهل باطل که در حال جنگ با یکدیگر هستند _فرمود : چیزهایی که آنان را حفاظ و پوشش می دهد مانند زره و پای افزار و امثال اینها به آنها بفروش .

امام صادق علیه السلام :جنگ افزارِ خود را به تبهکار مده ، که تو را نابود می کند .

ص :349


1- الکافی : 5/113/3 .
2- مشکاة الأنوار : 246/721 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 69 باب 8 ، بحار الأنوار : 103 / 61 باب 8 .

ص :350

241 - السُّلطان

241 - سلطان
اشاره

(1)

(2)

ص :351


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 335 باب 81 «أحوال الملوک و الاُمراء» . کنز العمّال : 6 / 5 «کتاب الإمارة» .
2- انظر : عنوان 20 «الإمارة» ، 23 «الإمامة العامّة» ، 174 «الرئاسة» . 493 «المُلْک» ، 556 «الولایة علی النّاس» . رضوان اللّه : باب 1529 ، الظلم : باب 2430 ، 2431 . العقل : باب 2765 ، العلم : باب 2859 .

1839 - مُخالَطَةُ السُّلطانِ الجائِرِ
1839 - مصاحبت با سلطان ستمگر

الکتاب :

هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَه» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و مُخالَطَةَ السُّلطانِ فإنّهُ ذَهابُ الدِّینِ ، و إیّاکُم و مَعُونَتَهُ فإنّکُم لا تَحمَدُونَ أمرَهُ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَزِمَ السُّلطانَ اُفتُتِنَ ، و ما یَزدادُ مِنَ السُّلطانِ قُربا إلاّ ازدادَ مِنَ اللّهِ بُعدا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و أبوابَ السُّلطانِ و حَواشِیَها؛ فإنَّ أقرَبَکُم مِن أبوابِ السُّلطانِ و حَواشِیها أبعَدُکم مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و مَن آثَرَ السُّلطانَ علی اللّهِ عَزَّ و جلَّ أذهَبَ اللّهُ عَنهُ الوَرَعَ و جَعَلَهُ حَیرانَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صاحِبُ السُّلطانِ کَراکِبِ الأسَدِ ، یُغبَطُ بمَوقِعِهِ ، و هُو أعلَمُ بِمَوضِعِهِ . (5)

1839

مصاحبت با سلطان ستمگر

قرآن :

«قدرت من از دستم برفت» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از مصاحبت با سلطان که آن دین را می برد ؛ و زنهار از کمک کردن به او ؛ زیرا شما کارهای او را نمی پسندید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که ملازمت سلطان اختیار کند به فتنه و گمراهی افتد ، و هر چه به سلطان نزدیکتر گردد از خدا دورتر شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از درگاه و درباریان سلطان ؛ زیرا که نزدیکترین شما به درگاه و درباریان سلطان دورترین شماست از خداوند عزّ و جلّ ؛ و هر که سلطان را بر خداوند عزّ و جلّ ترجیح دهد ، خداوند پارسایی را از او ببرد و سرگشته و

حیرانش سازد .

امام علی علیه السلام :ملازم سلطان ، همچون کسی است که بر شیر سوار باشد ؛ مردم به موقعیت او غبطه می خورند، در حالی که خودش بهتر می داند در چه وضعیتی [خطرناک ]قرار دارد .

ص :352


1- الحاقّة : 29 .
2- بحار الأنوار : 10/368/7 .
3- بحار الأنوار : 75/371/13 .
4- بحار الأنوار : 75/372/19 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 263 .

عنه علیه السلام :باعِدِ السُّلطانَ لِتَأمَنَ خُدَعَ الشَّیطانِ . (1)

(2)

1840 - الخُضوعُ لِلسُّلطانِ الجائِرِ
1840 - خضوع در برابر سلطان ستمگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن خَفَّ لِسُلطانٍ جائرٍ فی حاجَةٍ کانَ قَرِینَهُ فی النارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَدَحَ سُلطانا جائرا و تَخَفَّفَ و تَضَعضَعَ لَهُ طَمَعا فیهِ ، کانَ قَرِینَهُ إلی النارِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّما مُؤمِنٍ خَضَعَ لِصاحِبِ سلطانٍ أو مَن یُخالِفُهُ علی دِینِهِ طَلَبا لِما فی یَدَیهِ ، أخمَلَهُ اللّهُ و مَقَتَهُ علَیهِ و وَکَلَهُ إلَیهِ ، فإن هُو غَلَبَ عَلی شَیءٍ مِن دُنیاهُ و صارَ فی یَدِهِ مِنهُ شَیءٌ ، نَزَعَ اللّهُ البَرَکَةَ مِنهُ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :از سلطان دوری کن تا از نیرنگهای شیطان ایمن مانی .

1840

خضوع در برابر سلطان ستمگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خاطر نیازی در برابر سلطان ستمگری خضوع و کرنش کند ، همدم او در آتش باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به طمع چیزی ، سلطان ستمگری را مدح گوید و خود را در برابر او خوار و پست سازد ، همنشین او در آتش خواهد بود .

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی در برابر صاحب قدرتی یا کسی که مخالف دین اوست ، به قصد دست یافتن به چیزی که در دست اوست ، کرنش و خضوع کند ، خداوند او را بی نام و نشان گرداند ، و برای این کار بر او خشم گیرد ، و او را به خودش وا گذارد ؛ و اگر هم بر چیزی از دنیای او دست یابد و اندکی از آن به دستش افتد ، خداوند برکت را از آن ببَرد .

ص :353


1- بحار الأنوار:77/215/1.
2- (انظر) المُلْک : باب 3645 .
3- . بحار الأنوار: 76/360/30.
4- الأمالی للصدوق : 513/707 .
5- ثواب الأعمال : 294 .
6- (انظر) التعظیم : باب 2707 . الدنیا : باب 1253 .

1841 - فَضلُ السُّلطانِ العادِلِ
1841 - فضیلت سلطان دادگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السُّلطانُ العادِلُ المُتَواضِعُ ظِلُّ اللّهِ و رُمحُهُ فی الأرضِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :السُّلطانُ ظِلُّ اللّهِ فی الأرضِ ، یَأوِی إلَیهِ الضَّعیفُ ، و بهِ یُنصَرُ المَظلومُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :السُّلطانُ ظِلُّ اللّهِ فی الأرضِ ، فَمَن غَشَّهُ ضَلَّ ، و مَن نَصَحَهُ اهتَدی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الوالی العادِلُ ظِلُّ اللّهِ و رُمحُهُ فی الأرضِ ، فَمَن نَصَحَهُ فی نفسِهِ و فی عِبادِ اللّهِ أظَلَّهُ اللّهُ فی ظِلِّهِ ، و مَن غَشَّهُ فی نفسِهِ و فی عِبادِ اللّهِ خَذَلَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السُّلطانُ وَزَعَةُ اللّهِ فی أرضِهِ . (5)

1841

فضیلت سلطان دادگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سلطانِ دادگرِ فروتن ، سایه خدا و نیزه او در زمین است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سلطان [عادل ]سایه خدا در زمین است ؛ ناتوان به او پناه می برد و ستمدیده به وسیله او یاری می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سلطان [عادل ]سایه خدا در زمین است ؛ پس هر که با او از درِ نا راستی درآید، گمراه شود و هر که نسبت به او خیرخواه و یکرنگ باشد، هدایت شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرمانروایِ دادگر، سایه و نیزه خدا در روی زمین است ؛ پس هر که او را درباره امور خودش و امور بندگان خدا راهنمایی کند، خداوند وی را در زیر سایه خود درآورد ، و هر که درباره امور او و بندگان خدا با او نا راستی کند ، روز قیامت خداوند یاریش نکند .

امام علی علیه السلام :فرمانروایان ، پاسداران [احکام ]خدا در زمین اویند .

1842 - أحادیثُ مَوضوعةٌ فی وُجوبِ طاعَةِ السُّلطانِ
1842 - حدیثهای ساختگی در وجوب اطاعت از سلطان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طاعَةُ السُّلطانِ واجِبَةٌ ، و مَن تَرَکَ طاعَةَ السُّلطانِ فَقَد تَرَکَ طاعَةَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و دَخَلَ فی نَهیِهِ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : «و لا تُلْقُوا بِأیْدِیکُم إلی التَّهْلُکَةِ» (6) . (7)

1842

حدیثهای ساختگی در وجوب اطاعت از سلطان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اطاعت از سلطان واجب است و هر کس از سلطان فرمان نبَرد، از خداوند عزّ و جلّ فرمان نبرده و در نهی او داخل شده است ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «و با دستهای خود خویشتن را به هلاکت میفکنید».

ص :354


1- کنز العمّال : 14589 .
2- کنز العمّال : 14582.
3- کنز العمّال : 14583 .
4- کنز العمّال : 14620 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 332 .
6- البقرة : 195 .
7- الأمالی للصدوق : 418/553 .

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جلّ جلالُهُ : لا تَشغَلُوا أنفُسَکُم بِسَبِّ المُلُوکِ ، تُوبُوا إلَیَّ أعطِفْ قُلوبَهُم علَیکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَسُبُّوا السُّلطانَ ؛ فإنّه فَیءُ اللّهِ فی أرضِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَعَرَّضَ لسلطانٍ جائرٍ فَأصابَتهُ مِنهُ بَلِیَّةٌ لَم یُؤجَرْ علَیها و لَم یُرزَقْ الصَّبرَ علَیها. (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :یا مَعشرَ الشِّیعَةِ، لا تُذِلُّوا رِقابَکُم بِتَرکِ طاعَةِ سُلطانِکُم ، فإن کانَ عادلاً فاسألُوا اللّهَ إبقاءَهُ ، و إن کانَ جائرا فاسألُوا اللّهَ إصلاحَهُ . (4)

(5)

1843 - أجرُ مَن یَأمُرُ السُّلطانَ الجائِرَ بِالتَّقوی
1843 - ثواب کسی که سلطان ستمگر را به تقوا فرمان دهد

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن مَشی إلی سُلطانٍ جائرٍ فَأمَرَهُ بِتَقوَی اللّهِ و خَوَّفَهُ و وَعَظَهُ ، کانَ لَهُ مِثلُ أجرِ الثَّقَلَینِ مِنَ الجِنِّ و الإنسِ و مِثلُ أعمالِهِم . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، جلّ جلاله ، می فرماید : خود را به ناسزاگویی از شاهان سرگرم نکنید . به درگاه من توبه کنید، تا دلهای آنها را به شما مهربان کنم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به سلطان ناسزا نگویید ؛ زیرا او سایه خدا در زمین اوست .

امام صادق علیه السلام :هر که متعرّض سلطان ستمگری شود و از او به وی گزندی رسد ، در برابر آن گزند اجری نخواهد برد و صبرِ در برابر آن گزند نیز روزیش نمی شود .

امام کاظم علیه السلام :ای جماعت شیعه! با ترک اطاعت از سلطانتان خود را به خواری و گرفتاری نیندازید ، بلکه اگر عادل بود ، بقای او را از خداوند بخواهید و اگر ستمگر بود ، از خداوند بخواهید او را اصلاح گرداند .

1843

ثواب کسی که سلطان ستمگر را به تقوا فرمان دهد

امام باقر علیه السلام :هر که نزد سلطان ستمگر برود و او را به تقوای الهی فرمان دهد و [از عذاب او ]بترساندش و اندرزش دهد ، ثوابش همانند ثواب [عبادت ]جنّ و انس و [ارزش] این عملش به اندازه همه اعمال آنها باشد .

ص :355


1- بحار الأنوار : 75/341/21 .
2- کنز العمّال : 14586 .
3- بحار الأنوار : 75/372/16 .
4- بحار الأنوار : 75/369/2 .
5- (انظر) الإمامة العامّة : باب 171 .
6- بحار الأنوار : 75/375/30 .

(1)

1844 - الحَثُّ عَلی إکرامِ سُلطانِ اللَّهِ
1844 - ترغیب به گرامی داشتن سلطانِ خدایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أکرَمَ سُلطانَ اللّهِ فی الدنیا أکرَمَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ ، و مَن أهانَ سُلطانَ اللّهِ فی الدنیا أهانَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَشی إلی سلطانِ اللّهِ لِیُذِلَّهُ أذَلَّهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَع ما ذَخَرَ لَهُ مِنَ العذابِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ فی سلطانِ اللّهِ عِصمَةً لأِمرِکُم ، فَأعطُوهُ طاعَتَکُم غَیرَ مُلَوَّمَةٍ (مُتَلَوِّمِینَ) و لا مُستَکرَهٍ بها ، و اللّهِ لَتَفعَلُنَّ أو لَیَنقُلَنَّ اللّهُ عَنکُم سلطانَ الإسلامِ ، ثُمَّ لا یَنقُلُهُ إلَیکُم أبدا حتّی یَأرِزَ الأمرُ إلی غَیرِکُم . (4)

(5)

1844

ترغیب به گرامی داشتن سلطانِ خدایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که سلطان خدا (حکومت و رهبری دین حق) را در دنیا گرامی دارد ، خداوند در روز قیامت گرامیش بدارد و هر که به سلطان خدا در دنیا بی حرمتی کند خداوند در روز قیامت به او بی احترامی نماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که نزد سلطان خدا رود ، تا او را خوار گرداند ، خداوند در روز قیامت افزون بر عذابی که برایش اندوخته است ، او را خوار نیز می کند .

امام علی علیه السلام :همانا سلطان خدا مایه نگهداری و سامان یافتن کار شماست ؛ پس بی درنگ و با میل و اختیار او را اطاعت کنید . سوگند به خدا که یا این کار را می کنید، یا خداوند سلطان اسلام(حکومت حقّه اسلامی) را از شما می گیرد و دیگر هرگز آن را به شما منتقل نمی کند ، تا به دست دیگری سپرده شود .

ص :356


1- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2646 . الحقّ : باب 894 .
2- کنز العمّال : 1072 .
3- کنز العمّال : 1074 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 169 .
5- (انظر) کنز العمّال : 14587 ، 14589 ، 14598 .

1845 - النَّوادِرُ
1845 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ هُنَّ اُمُّ الفَواقِرِ : سلطانٌ إن أحسَنتَ إلَیهِ لَم یَشکُرْ و إن أسَأتَ إلَیهِ لَم یَغفِرْ و ......... . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا تَغَیَّرَ السُّلطانُ تَغَیَّرَ الزمانُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أوحی إلی نَبِیٍّ مِن أنبیائهِ ......... اِئْتِ هذا الجَبّارَ فقُلْ لَهُ : إنّی لَم أستَعمِلْکَ علی سَفکِ الدِّماءِ و اتِّخاذِ الأموالِ ، و إنّما استَعمَلْتُکَ لِتَکُفَّ عَنّی أصواتَ المَظلومینَ ، فإنّی لَن أدَعَ ظُلامَتَهُم و إن کانوا کُفّارا . (3)

1845

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که ریشه بلاهای کمر شکن است : [از جمله ]فرمانروایی که اگر به او نیکی کنی، سپاسگزار نباشد و اگر به او بدی کنی، نبخشد و . . .

امام علی علیه السلام :هر گاه سلطان (حکومت) تغییر کند ، زمانه (جامعه) نیز دیگرگون شود .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به یکی از پیامبران خود وحی فرمود : ......... نزد این گردن کش برو، و به او بگو که من تو را برای خونریزی و غارت اموال به کار نگماشته ام ، بلکه تو را روی کار آورده ام تا نگذاری صدای ستمدیدگان به درگاه من بلند شود ؛ زیرا من از ستمی که به آنها شود نمی گذرم، هرچند کافر باشند .

ص :357


1- بحار الأنوار : 74/151/10 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
3- بحار الأنوار : 75/331/65 .

ص :358

242 - الإسلام

242 - اسلام
اشاره

(1)

(2)

ص :359


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 68 / 309 باب 25 «نِسبة الإسلام» . کنز العمّال : 1 / 23 «الإسلام و الإیمان» . کنز العمّال : 1 / 276 «فی حقیقة الإسلام» .
2- انظر : عنوان 25 «الإیمان» ، 169 «الدِّین» . الرَّهبانیّة : باب 1554 ، العلم : باب 2786 .

1846 - الإسلامُ
1846 - اسلام

الکتاب :

إنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الاْءسْلامُ وَ ما اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیَا بَیْنَهُم وَ مَنْ یَکفُرْ بِآیاتِ اللّهِ فَإنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ». (1)

وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیرَ الاْءِسْلامِ دِیْنا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الاْخِرَةِ مِنَ الخاسِرِینَ». (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ هذا الإسلامَ دِینُ اللّهِ الذی اصطَفاهُ لِنَفسِهِ ، و اصطَنَعَهُ علی عَینِهِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: أرسَلَهُ بِحُجَّةٍ کافِیَةٍ ، و مَوعِظَةٍ شافِیَةٍ ، و دَعوَةٍ مُتلافِیَةٍ ، أظهَرَ بهِ الشَّرائعَ المَجهولَةَ ، و قَمَعَ بهِ البِدَعَ المَدخولَةَ ، و بَیَّنَ بهِ الأحکامَ المَفصولَةَ ، فَمَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دِینا تَتَحَقَّقْ شِقوَتُهُ ، و تَنفَصِمْ عُروَتُهُ ، و تَعظُمْ کَبوَتُهُ ، و یَکُنْ مَآبُهُ إلی الحُزنِ الطَّوِیلِ و العَذابِ الوَبِیلِ . (4)

1846

اسلام

قرآن :

«در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است ، و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شده، اختلاف نکردند مگر پس از آن که علم به آنان داده شد و آن هم از سر ریاست طلبی و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، پس بداند که خدا زود شمار است» .

«و هر که دینی جز اسلام اختیار کند هرگز از او پذیرفته نشود و او در آخرت از زیانکاران است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :براستی این اسلام همان دینی است که خدا برای خودش برگزیده و زیر نظر خویش پرورده است .

امام علی علیه السلام_ در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : خداوند او را با دلیلی قانع کننده و اندرزی شفابخش و دعوتی جبران کننده فرستاد ، به وسیله او آیین های ناشناخته را آشکار ساخت و بدعتهای راه یافته [به زندگی] را نابود کرد و احکام قطعی را بیان نمود . پس هر که دینی جز اسلام اختیار کند، بدبختیش حتمی است و دستگیره اش گسیخته و به سر درآمدنش سخت و فرجامش، اندوهِ طولانی و عذاب شدید است .

ص :360


1- آل عمران : 19 .
2- آل عمران : 85 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 198.
4- نهج البلاغة : الخطبة 161 .

عنه علیه السلام :لا شَرَفَ أعلی مِنَ الإسلامِ . (1)

عنه علیه السلام :ظاهِرُ الإسلامِ مُشرِقٌ و باطِنُهُ مُونِقٌ . (2)

(3)

1847 - الإسلامُ صِبغَةُ اللَّهِ
1847 - اسلام، رنگ خداست

الکتاب :

صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ». (4)

فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیْفا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لاَ تَبْدِیْلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أکثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ». (5)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِهِ تعالی : «صِبْغَةَ اللّهِ» _: الصِّبغَةُ هِی الإسلامُ . (6)

امام علی علیه السلام :هیچ شرافتی ، بالاتر از اسلام نیست .

امام علی علیه السلام :بیرون اسلام درخشنده است و درونش نیکو و شگفت انگیز .

1847

اسلام، رنگ خداست

قرآن :

«رنگ آمیزی خداست [که به ما رنگ فطرت اسلام داده] و کدام رنگی از رنگ خدا نیکوتر است؟ و ما پرستندگان او هستیم» .

«حق مدارانه، روی به این دین دار، با همان سرشت خدایی که مردم را بر آن سرشته است و در آفرینش خدا تغییری نیست . دین پاک و پایدار این است . ولی بیشتر مردم نمی دانند» .

حدیث :

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه: «رنگ آمیزی خداست » _فرمود : این رنگ ، همان اسلام است .

ص :361


1- نهج البلاغة : الحکمة 371 .
2- غرر الحکم : 6069.
3- (انظر) الدِّین : باب 1320 . الخُلق : باب 1114 .
4- البقرة : 138.
5- الروم : 30 .
6- الکافی : 2/14/3 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: هِیَ الإسلامُ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: صَبَغَ المؤمنینَ بِالوَلایَةِ فی المیثاقِ . (2)

(3)

1848 - الإسلامُ یَعلو ولا یُعلی عَلَیهِ
1848 - اسلام آیین برتر است و هیچ آیینی بر آن چیره نمی شود

الکتاب :

هُوَ الَّذِی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشْرِکُونَ». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإسلامُ یَعلُو و لا یُعلی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الإسلامُ یَعلُو و لا یُعلی علَیهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الإسلامُ یَزِیدُ و لا یَنقُصُ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَبقی عَلی ظَهرِ الأرضِ بَیتُ مَدَرٍ و لا وَبَرٍ إلاّ أدخَلَ اللّهُ علَیهِم کَلِمَةَ الإسلامِ بِعِزِّ عزیزٍ و بِذُلِّ ذَلیلٍ ، إمّا یُعِزُّهُم اللّهُ فَیَجعَلُهُم مِن أهلِها ، أو یُذِلُّهُم فَیَدِینُونَ لَها . (8)

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : منظور از رنگ ، اسلام است .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : خداوند مؤمنان را ، در [زمان گرفتن] میثاق ، رنگ ولایت زد .

1848

اسلام آیین برتر است و هیچ آیینی بر آن چیره نمی شود

قرآن :

«او کسی است که پیامبر خود را با هدایت و دین حق فرستاد ، تا او را بر همه دینها پیروز گرداند ، هرچند مشرکان را خوش نیاید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام برتر است و آیینی برتر از آن نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام برتر است و آیینی بالا دست آن نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام گسترش می یابد و کاستی نمی گیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ خانه و خیمه ای در روی زمین نمی ماند، مگر این که خداوند کلمه اسلام را با عزّت بخشیدن به عزیز و خوار کردن ذلیل ، وارد آنها می کند ؛ یا خداوند صاحبان آن خانه ها و خیمه ها را عزّت می بخشد و آنان را از اهل کلمه اسلام قرار می دهد و یا با خفّت و خواری در برابر آن گردن می نهند .

ص :362


1- معانی الأخبار : 188/1 .
2- الکافی : 1/422/53 .
3- (انظر) الخالق : باب 1082 . الجبر : باب 488 .
4- التوبة : 33 .
5- کنز العمّال : 246 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/334/5719 .
7- کنز العمّال : 245 .
8- کنز العمّال : 437 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ هذا الإسلامَ دِینُ اللّهِ الذی اصطَفاهُ لِنفسِهِ ، و اصطَنَعَهُ علی عَینِهِ ، و أصفاهُ خِیَرَةَ خَلقِهِ ، و أقامَ دَعائمَهُ علی مَحَبَّتِهِ ، أذَلَّ الأدیانَ بِعِزَّتِهِ ، و وَضَعَ المِلَلَ بِرَفعِهِ . (1)

1849 - الإسلامُ سِلمٌ لِمَن دَخَلَهُ
1849 - اسلام مایه سلامت کسانی است که بدان می گروند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الذی شَرَعَ الإسلامَ فَسَهَّلَ شَرائعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ؛ وَ أعَزَّ أرکانَهُ علی مَن غالَبَهُ ، فَجَعَلَهُ أمنا لِمَن عَلِقَهُ ، و سِلما لِمَن دَخَلَهُ (عَقَلَهُ) ، بُرهانا لِمَن تَکَلَّمَ بهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تعالی خَصَّکُم بِالإسلامِ و استَخلَصَکُم لَهُ ؛ و ذلکَ لأنَّهُ اسمُ سلامَةٍ و جِماعُ کَرامةٍ ، اِصطَفَی اللّهُ تعالی مَنهَجَهُ و بَیَّنَ حُجَجَهُ ......... لا تُفتَحُ الخَیراتُ إلاّ بِمَفاتِیحِهِ ، و لا تُکشَفُ الظُّلُماتُ إلاّ بِمَصابِیحِهِ . (3)

امام علی علیه السلام :این اسلام، همان دینی است که خدا برای خود برگزید و آن را زیر نظر خویش پرورد و بهترین آفریدگانش را مأمور تبلیغ آن کرد و ستونهایش را بر پایه محبت خویش قرار داد و با عزّت آن ، ادیان دیگر را خوار کرد و با بلند کردن آن ، آیینهای دیگر را فرود آورد .

1849

اسلام مایه سلامت کسانی است که بدان می گروند

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خدای را که شریعت اسلام را آشکار ساخت، و آبشخورهای آن را برای کسی که بخواهد بدان وارد شود آسان گردانید، و ارکان آن را در برابر کسی که بخواهد بر آن چیرگی یابد استوار گردانید، و آن را برای کسی که بدان چنگ زند وسیله ای امن قرار داد، و برای کسی که به آن بگرود، مایه صلح و سلامت، و برای کسی که به وسیله آن سخن گوید برهان و دلیل .

امام علی علیه السلام :خداوند متعال [کرامت ]اسلام را به شما ارزانی داشت و شما را برای آن برگزید. زیرا که اسلام نام سلامت است و کانون کرامت . خداوند متعال راه آن را برگزید و دلایلش را آشکار ساخت . . . دَرِ خزانه خوبیها جز با کلیدهای آن باز نمی شود و تاریکیها جز با چراغهای آن زدوده نمی گردد .

ص :363


1- نهج البلاغة : الخطبة 198 ، انظر تمام الخطبة .
2- نهج البلاغة : الخطبة 106 ، انظر تمام الخطبة .
3- نهج البلاغة : الخطبة 152 .

1850 - الإسلامُ أبلَجُ المَناهِجِ
1850 - اسلام، روشنترین راه هاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإسلامُ أبلَجُ المَناهِجِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ الإسلامَ صِراطا مُنِیرَ الأعلامِ ، مُشرِقَ المَنارِ ، فیهِ تَأتَلِفُ القُلوبُ و علَیهِ تَأخَّی الإخوانُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ الإسلامِ _: فهُو أبلَجُ المَناهِجِ ، و أوضَحُ (واضِحُ) الوَلائجِ ، مُشرِفُ المَنارِ ، مُشرِقُ الجَوادِّ ، مُضِیءُ المَصابِیحِ . (3)

1850

اسلام، روشنترین راه هاست

امام علی علیه السلام :اسلام ، روشنترین راه هاست .

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ اسلام را راهی قرار داد که نشانه های آن تابان و مشعلش درخشان است . در اسلام، دلها با هم الفت می گیرند و بر اساس آن برادران با هم پیوند برادری می بندند .

امام علی علیه السلام_ در توصیف اسلام _فرمود : اسلام روشنترین راهها و آشکارترین گذرگاهها است . مشعل آن بلند و مرتفع است و شاهراههایش درخشان و چراغهایش فروزان .

1851 - الإسلامُ أمنَعُ المَعاقِلِ
1851 - اسلام نفوذ ناپذیرترین دژهاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ ابتَدَأ الاُمورَ فاصطَفی لِنَفسِهِ ما شاءَ ، و استَخلَصَ ما أحَبَّ ، فکانَ مِمّا أحَبَّ أنّهُ ارتَضی الإسلامَ و اشتَقَّهُ مِنِ اسمِهِ ، فَنَحَلَهُ مَن أحَبَّ مِن خَلقِهِ ، ثُمّ شَقَّهُ فَسَهَّلَ شرائعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ، و عَزَّزَ أرکانَهُ علی مَن حارَبَهُ ، هَیهاتَ أن یَصطَلِمَهُ مُصطَلِمٌ . (4)

عنه علیه السلام :لا مَعقِلَ أمنَعُ مِنَ الإسلامِ . (5)

1851

اسلام نفوذ نا پذیرترین دژهاست

امام علی علیه السلام :خداوند کارها را آغازید و آنچه خواست برای خود برگزید و آنچه را دوست داشت گزینش کرد . از جمله چیزهایی که دوست داشت، این بود که اسلام را پسندید و آن را از نام خویش مشتق ساخت، و به مردمی که دوستشان می داشت، هدیه اش کرد . سپس آن را شکافت و شرایع (راههای ورود به آبشخور) آن را برای کسی که بخواهد وارد آن شود، هموار گردانید و ارکانش را در برابر کسی که با آن بجنگد نیرومند کرد ؛ هیهات که کسی بتواند آن را ریشه کن کند .

امام علی علیه السلام :هیچ دژی نفوذ ناپذیرتر از اسلام نیست .

ص :364


1- غرر الحکم : 456 .
2- . الکافی : 5/371/3 .
3- نهج البلاغة: الخطبة106.
4- . کنز العمّال : 44216 .
5- غرر الحکم : 10665 .

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ القُرآنِ _: جَعَلَهُ اللّهُ رِیّا لِعَطَشِ العُلَماءِ ، و رَبیعا لِقُلوبِ الفُقَهاءِ ......... و حَبلاً وَثیقا عُروَتُهُ ، و مَعقِلاً مَنیعا ذِروَتُهُ . (1)

(2)

1852 - الإسلامُ یَجُبُّ ما قَبلَهُ
1852 - اسلام پیش از خود را نادیده می گیرد

الکتاب :

قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إنْ یَنْتَهُوا یُغفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الْأوَّلِینَ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإسلامُ یَجُبُّ ما کانَ قَبلَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أسلَمَ العَبدُ فَحَسُنَ إسلامُهُ، یُکَفِّرُ اللّهُ عَنهُ کُلَّ سَیِّئَةٍ کانَ أزلَفَها ، و کانَ بَعدَ ذلکَ القِصاصُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أ ما عَلِمتَ أنّ الإسلامَ یَهدِمُ ما کانَ قَبلَهُ ، و أنّ الهِجرَةَ تَهدِمُ ما کانَ قَبلَها ، و أنّ الحَجَّ یَهدِمُ ما کانَ قَبلَهُ؟! (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحسَنَ فی الإسلامِ لَم یُؤاخَذْ بما عَمِلَ فی الجاهلیَّةِ ، و مَن أساءَ فی الإسلامِ اُخِذَ بِالأوَّلِ و الآخِرِ . (7)

امام علی علیه السلام_ در توصیف قرآن _فرمود : آن را زداینده عطش دانشمندان و بهار دلهای فقیهان (فرزانگان) قرار داد . . . و ریسمانی که گره و دستگیره اش محکم است و دژی که بلندی آن تسخیر ناپذیر می باشد .

1852

اسلام پیش از خود را نادیده می گیرد

قرآن :

«به کافران بگوی که اگر دست بردارند گناهان گذشته آنها آمرزیده می شود و اگر باز گردند ، [بدانند که بر آنان نیز ]سنّت پیشینیان خواهد گذشت» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام آنچه [از گناهان ]را [که] پیش از خود بوده، نادیده می گیرد (گناهان پیش از ایمان آوردن به اسلام را می بخشد) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه آدمی مسلمان شود و اسلامش نیکو ، خداوند تمام گناهانی را که قبلاً مرتکب شده است بر او می بخشد؛ و زان پس قصاص در کار است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مگر نمی دانی که اسلام، آنچه [از گناهان] را [که] پیش از خود بوده از میان می برد و هجرت، آنچه را پیش از آن بوده از میان می برد و حج، آنچه را پیش از آن بوده از میان می برد؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که اسلامش نیکو (راستین) باشد ، برای اعمالی که در جاهلیت کرده است بازخواست نشود و هرکه در مسلمانی اش نیز بدی کند، برای هر کاری که کرده و می کند مؤاخذه می شود .

ص :365


1- نهج البلاغة : الخطبة 198 .
2- (انظر) التقوی : باب 4197 .
3- الأنفال : 38 .
4- کنز العمّال : 243 .
5- کنز العمّال : 265 .
6- کنز العمّال : 247 .
7- الکافی : 2/461/2 .

(1)

1853 - مَنِ المُسلِمُ ؟
1853 - مسلمان کیست؟

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلمونَ مِن لِسانِهِ و یَدِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمُ أخُو المُسلِم ، لا یَظلِمُهُ و لا یَشتُمُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمُ أخُو المُسلمِ ، لا یَخُونُهُ و لا یَکذِبُهُ و لا یَخذُلُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمُ مِرآةُ المُسلمِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمُ أخُو المُسلمِ ، یَسَعُهُما الماءُ و الشَّجَرُ و یَتعاوَنانِ عَلی الفَتَّانِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُسلمُ مَن سَلِمَ الناسُ مِن یَدِهِ و لِسانِهِ ، و المُؤمِنُ مَنِ ائتَمَنَهُ الناسُ علی أموالِهِم و أنفُسِهِم . (7)

(8)

1853

مسلمان کیست؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمان ، کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آسوده باشند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمان ، برادر مسلمان است . به او ستم نمی کند و ناسزایش نمی گوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمان ، برادر مسلمان است ، به او خیانت نمی کند ، به او دروغ نمی گوید و او را تنها و بی یاور نمی گذارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمان ، آینه مسلمان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمان ، برادر مسلمان است ، در کنار هم، از آب و درخت استفاده می کنند و در برابر فتنه انگیز، یاور همند .

امام صادق علیه السلام :مسلمان ، کسی است که مردم از دست و زبان او آسوده باشند و مؤمن ، کسی است که مردم او را امین مال و جان خود بدانند .

ص :366


1- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 97 باب 31 .
2- کنز العمّال : 738 .
3- کنز العمّال : 745 .
4- کنز العمّال : 747 .
5- کنز العمّال : 742 .
6- کنز العمّال : 746 .
7- معانی الأخبار : 239/1 .
8- (انظر) الإیمان : باب 296 .

1854 - بَرَکاتُ المُجتَمَعِ الإسلامِیِّ
1854 - برکات جامعه اسلامی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُسلمونَ یَدٌ عَلی مَن سِواهُم ، تَتَکافَأُ دِماؤهُم ، و یَسعی بِذِمَّتِ_هِم أدناهُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمونَ یَدٌ علی مَن سِواهم ، و یَرِدُ أدناهم عَلی أقصاهم ، و المُتَسَرّی علی القاعِدِ ، و القَوِیُّ علی الضَّعیفِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمونَ تَتَکافَأُ دِماؤهُم ، و هُم یَدٌ علی مَن سِواهُم ، یَسعی بِذِمَّتِ_هِم أدناهُم و یَرِدُ علَیهِم أقصاهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمونَ إخوَةٌ، لا فَضلَ لأِحَدٍ علی أحَدٍ إلاّ بالتَّقوی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمونَ کالرَّجُلِ الواحِدِ إذا اشتَکی عُضوٌ مِن أعضائهِ تَداعی لَهُ سائرُ جَسَدِهِ . (5)

(6)

1855 - أحسَنُ المُسلِمینَ إسلاماً
1855 - خوش اسلامترین مسلمانان

أحسَنُ المُسلِمینَ إسلاما

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإسلامُ ثلاثةُ أبیاتٍ : سُفلی و عُلیا و غُرفَةٌ ، فَأمّا السُّفلی فالإسلامُ دَخَلَ فیها عامّةُ المُسلمینَ فلا تَسألُ أحَدا منهم إلاّ قالَ : أنا مُسلِمٌ ، و أمّا العُلیا فَتَفاضُلُ أعمالِهِم ......... ، و أمّا الغُرفَةُ العُلیا فالجِهادُ فی سَبیلِ اللّهِ لا یَنالُها إلاّ أفضَلُهُم . (7)

1854

برکات جامعه اسلامی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان ، در برابر دیگران متّحدند ، خونهایشان یکسان است و چنانچه کمترین فرد آنها به دشمن امان دهد، بقیه باید آن را رعایت کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان در برابر جز خودشان متّحدند و نزدیکترین آنها [به میدان جنگ] به دورترینشان سود می رساند و جنگ رفته شان به جنگ نرفته شان (8) و نیرومندشان به نا توان شان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان ، خونهایشان برابر است و در برابر بیگانه متّحدند و همگی به امان دادن کمترین فرد خود (دشمن) پایبندند و دورترینشان به آنها سود می رساند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان برادر یکدیگرند ، هیچ یک را بر دیگری برتری نیست، مگر به تقوا .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان ، همگی چون یک فردند که هر گاه یکی از اعضای پیکر او به درد آید ، دیگر اعضایش با آن همدردی کنند .

ص :367


1- کنز العمّال : 441.
2- کنز العمّال : 442 .
3- کنز العمّال : 444 .
4- کنز العمّال : 743 .
5- کنز العمّال : 759 .
6- (انظر) الإیمان : باب 300 .
7- کنز العمّال : 10658 .
8- در لسان العرب ذیل عبارت «المتسرّی علی القاعد» که این عبارت ترجمه آن است ، چنین توضیح می دهد : هر گاه سپاه اسلام برای جنگ با دشمن بیرون روند و رهبر جامعه اسلامی یا فرمانده سپاه ، گردانی را به سرزمین دشمن گسیل دارد ، غنیمتی که به دست می آورند، متعلق به همه سپاه است ؛ چون بقیه لشکر نیز که پشت جبهه بوده اند در واقع یار و پشتیبان کسانی هستند که در صحنه جنگ حضور یافته اند . عبارت «یردّ أدناهم علی أقصاهم» نیز تقریبا به همین معناست _ م .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ المُسلمینَ إسلاما مَن کانَ هَمُّهُ لاُِخراهُ ، و اعتَدَلَ خَوفُهُ و رَجاهُ . (1)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الناسِ ذِماما أحسَنُهُم إسلاما . (2)

(3)

1856 - قَواعِدُ الإسلامِ
1856 - شالوده های اسلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَواعِدُ الإسلامِ سَبعَةٌ : فَأوَّلُها العَقلُ و علَیهِ بُنِیَ الصَّبرُ ، و الثانی : صَونُ العِرضِ و صِدقُ اللَّهجَةِ ، و الثالِثَةُ : تِلاوَةُ القُرآنِ علی جِهَتِهِ ، و الرابِعَةُ : الحُبُّ فی اللّهِ و البُغضُ فی اللّهِ ، و الخامِسةُ : حَقُّ آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله و مَعرِفَةُ وَ لا یَتِهِم ، و السادِسَةُ : حَقُّ الإخوانِ و المُحاماةُ علَیهِم ، و السّابِعَةُ : مُجاوَرَةُ الناسِ بالحُسنی . (4)

خوش اسلامترین مسلمانان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام سه خانه است : پایین ، بالا و بالا خانه . خانه پایین، همان اسلامی است که عامه مسلمانان وارد آن شده اند ، که اگر از هر یک از آنها بپرسی، گوید : من مسلمانم . خانه بالا ، [بستگی به ]برتری اعمال آنها بر یکدیگر دارد . . . و بالا خانه، جهاد در راه خداست و جز برترین مسلمانان کسی به آن بالا خانه دست نیابد .

امام علی علیه السلام :برترین اسلام را آن مسلمانی دارد که همّ و غمش برای آخرتش باشد، و بیم و امیدش یکسان .

امام علی علیه السلام :خوش اسلامترین مردم کسی است که خوش عهدتر باشد .

1856

شالوده های اسلام

امام علی علیه السلام :شالوده های اسلام هفت تاست: اولین آنها خِرد است و صبر بر آن بنا شده است ؛ دوم : آبرو داری و راستگویی ؛ سوم: تلاوت قرآن، به گونه صحیح؛ چهارم: دوستی و دشمنی برای خدا ؛ پنجم: حق آل محمّد صلی الله علیه و آله ، و شناخت ولایت آنها ؛ ششم : حق برادران و حمایت از آنها و هفتم: حُسن همسایگی با مردم .

ص :368


1- غرر الحکم : 3277 .
2- غرر الحکم : 3033 .
3- (انظر) الإیمان : باب 279 ، 301 .
4- تحف العقول : 196 .

(1)

1857 - جَوامِعُ الإسلامِ
1857 - کلیات اسلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَنِ القَولِ الفَصلِ فی حقِّ الإسلامِ _: قُلْ آمَنتُ بِاللّهِ ، فاستَقِمْ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لمحمّدِ بنِ أبی بکرٍ _: اُوصِیکَ بِسَبعٍ هُنَّ جَوامِعُ الإسلامِ : اِخشَ اللّهَ و لا تَخشَ الناسَ فی اللّهِ ، و خَیرُ القَولِ ما صَدَّقَهُ العَمَلُ ، و لا تَقضِ فی أمرٍ واحِدٍ بِقَضاءَینِ مُختَلِفَینِ فَیَتَناقَضَ أمرُکَ و تَزِیغَ عن الحَقِّ ، و أحِبَّ لِعامَّةِ رَعِیَّتِکَ ما تُحِبُّهُ لِنَفسِکَ وَ اکرَهْ لَهُم ما تَکرَهُ لِنَفسِکَ ، و أصلِحْ أحوالَ رَعِیَّتِکَ ، و خُضِ الغَمَراتِ إلی الحَقِّ و لا تَخَفْ لَومَةَ لائمٍ ، و انصَحْ لِمَنِ استَشارَکَ ، و اجعَلْ نَفسَکَ اُسوَةً لِقَریبِ المُسلمینَ و بَعیدِهِم . (3)

1857

کلیات اسلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که سخن قاطع و روشنگر درباره اسلام چیست _فرمود : بگو : به خدا ایمان آوردم و در این راه پایداری ورز .

امام علی علیه السلام_ در سفارشهای خود به محمّد بن ابی بکر _فرمود : تو را به هفت چیز سفارش می کنم که عصاره اسلامند : از خدا بترس و در راه خدا از مردم ترس نداشته باش ، بهترین سخن آن است که عمل آن را تصدیق کند ، در یک موضوع دو حکم مختلف صادر مکن ، که کارت به تناقض می کشد و از حق منحرف می شوی ، برای عموم رعیّت خود آن پسند که بر خود می پسندی و آنچه برای خود، خوش نداری برای آنان نیز خوش مدار ، اوضاع و احوال رعیّتت را به سامان آر ، برای رسیدن به حق، خود را به دل سختیها و مشکلات بزن و از سرزنش هیچ سرزنشگری بیم به خود راه مده ، کسی را که از تو مشورت می خواهد ، صادقانه راهنمایی کن و خود را برای مسلمانانِ نزدیک و دور [جامعه اسلامی] سرمشق قرار ده .

ص :369


1- (انظر) الإیمان : باب 281 .
2- صحیح مسلم : 1/65/62 .
3- شرح نهج البلاغة : 6/71 .

1858 - دَعائمُ الإسلامِ
1858 - پایه های اسلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُنِیَ الإسلامُ علی خَمسَةٍ : علی أن یُوَحَّدَ اللّهُ ، و إقامِ الصَّلاةِ ، و إیتاءِ الزَّکاةِ ، و صِیامِ رَمَضانَ ، و الحَجِّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثُمّ أنزَلَ علَیهِ [ عَلَی النبیِّ صلی الله علیه و آله ] الکِتابَ نُورا لا تُطفَأُ مَصابِیحُهُ ......... فهُو مَعدِنُ الإیمانِ و بُحبُوحَتُهُ ، و یَنابیعُ العِلمِ و بُحُورُهُ ، و رِیاضُ العَدلِ و غُدرانُهُ ، و أثافِیُّ الإسلامِ و بُنیانُهُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ هذا الإسلامَ دِینُ اللّهِ الذی اصطَفاهُ لِنَفسِهِ ، و اصطَنَعَهُ علی عَینِهِ ، و أصفاهُ خِیَرَةَ خَلقِهِ ، و أقامَ دعائمَهُ علی مَحَبَّ_تِهِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله _: هُم دعائمُ الإسلامِ ، و وَلائجُ الاعتِصامِ . (4)

عنه علیه السلام :لا یُقاسُ بآلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله مِن هذه الاُمَّةِ أحَدٌ ......... هُم أساسُ الدِّینِ ، و عِمادِ الیَقینِ . (5)

1858

پایه های اسلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام بر پنج پایه نهاده شده است ؛ بر یگانه دانستن خداوند ، بر پا داشتن نماز ، پرداخت زکات ، روزه رمضان ، و حجّ گزاردن .

امام علی علیه السلام :سپس [خداوند] بر آن حضرت (پیامبر صلی الله علیه و آله ) قرآن را نازل فرمود ، قرآن نوری است که چراغهای آن خاموش نمی شود . . . و آن کان ایمان و کانون آن است ، چشمه های دانش و دریاهای آن است ، بُستانهای عدالت و آبگیرهای آن است ، پایه اسلام و بنیان آن است.

امام علی علیه السلام :براستی این اسلام همان دین خداست، که برای خود برگزید و زیر نظر خویش پروردش و بهترین آفریدگانش را برای آن گزینش نمود و پایه های آن را بر محبّت خویش برنهاد .

امام علی علیه السلام_ در توصیف خاندان محمّد صلی الله علیه و آله _فرمود : آنان پایه های اسلام و پناهگاههای آن هستند .

امام علی علیه السلام :هیچ فردی از این امّت به آل محمّد صلی الله علیه و آله قیاس نمی شود . . . آنان بنیاد دین و پایه یقین هستند .

ص :370


1- صحیح مسلم:1/45/19.
2- . نهج البلاغة : الخطبة 198 .
3- بحار الأنوار : 68/344/16 .
4- نهج البلاغة: الخطبة239.
5- . نهج البلاغة : الخطبة 2 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :بُنِیَ الإسلامُ علی خَمسَةِ دَعائمَ : إقامِ الصَّلاةِ ، و إیتاءِ الزَّکاةِ ، و صَومِ شَهرِ رَمَضانَ ، و حَجِّ البَیتِ الحَرامِ ، و الوَلایَةِ لَنا أهلَ البَیتِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أثافِیُّ الإسلامِ ثلاثةٌ : الصَّلاةُ ، و الزَّکاةُ ، و الوَلایَةُ ، لا تَصِحُّ واحِدَةٌ مِنهُنَّ إلاّ بصاحِبَتَیها . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن دعائمِ الإسلامِ _: نَعَم ، شهادَةُ أن لا إلَهَ إلاّ اللّهُ ، و الإیمانُ برَسولِهِ صلی الله علیه و آله ، و الإقرارُ بما جاءَ مِن عِندِ اللّهِ ، و حَقٌّ مِنَ الأموالِ الزَّکاةُ ، و الوَلایَةُ التی أمَرَ اللّهُ بها وَلایَةُ آلِ محمّدٍ . (3)

(4)

1859 - أساسُ الإسلامِ
1859 - بنیاد اسلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإسلامُ عُریانٌ ؛ فَلِباسُهُ الحَیاءُ ، و زِینَتُهُ الوَفاءُ ، و مُرُوءَتُهُ العَمَلُ الصالِحُ ، و عِمادُهُ الوَرَعُ ، و لِکُلِّ شَیءٍ أساسٌ و أساسُ الإسلامِ حُبُّنا أهلَ البَیتِ . (5)

امام باقر علیه السلام :اسلام بر پنج پایه بنا شده است : برپا داشتن نماز ، پرداخت زکات ، روزه ماه رمضان ، حج بیت اللّه الحرام، و ولایت ما اهل بیت .

امام صادق علیه السلام :پایه های اسلام سه تاست : نماز ، زکات، و ولایت ؛ هیچ یک از این سه جز با آن دو تای دیگر ، درست (پذیرفته) نیست .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که پایه های اسلام چیست _فرمود : آری ، شهادت به یگانگی خداوند، و ایمان آوردن به رسول او صلی الله علیه و آله ، و اقرار به آنچه او از نزد خدا آورده، و پرداخت زکاتِ اموال، و ولایتی که خداوند بدان فرمان داده است [یعنی ]ولایت آل محمّد .

1859

بنیاد اسلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام برهنه است . و پوشش آن حیاست، و زیورش وفا، و مردانگیش کار نیک، و ستونش پارسایی . هر چیزی بنیادی دارد و بنیاد اسلام دوست داشتن ما اهل بیت است .

ص :371


1- الأمالی للمفید : 353/4 .
2- الکافی : 2/18/4 .
3- بحار الأنوار : 68/387/37 .
4- (انظر) صحیح مسلم : 1 / 45 . الإیمان : باب 281 .
5- المحاسن : 1/445/1031 .

عنه صلی الله علیه و آله :الإسلامُ عُریانٌ و لباسُهُ التَّقوی ، و شِعارُهُ الهُدی ، و دِثارُهُ الحَیاءُ ، و مِلاکُهُ الوَرَعُ ، و کَمالُهُ الدِّینُ ، و ثَمَرَتُهُ العَمَلُ الصالِحُ ، و لِکُلِّ شَیءٍ أساسٌ ، و أساسُ الإسلامِ حُبُّنا أهلَ البَیتِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أساسُ الإسلامِ حُبّی و حُبُّ أهلِ بَیتِی . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ الإمامَةَ اُسُّ الإسلامِ النامی ، و فَرعُهُ السامی . (3)

1860 - مَعنَی الإسلامِ
1860 - معنای اسلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإسلامُ أن تُسلِمَ وَجهَکَ للّهِِ عَزَّ و جلَّ ، و أن تَشهَدَ أن لا إلَهَ إلاّ اللّهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الإسلامُ أن تُسلِمَ قَلبَکَ و یَسلَمَ المُسلمونَ مِن لِسانِکَ و یَدِکَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الإسلامُ حُسنُ الخُلقِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لأَنسُبَنَّ الإسلامَ نِسبَةً لَم یَنسُبهُ أحَدٌ قَبلی و لا یَنسُبُهُ أحَدٌ بَعدی : الإسلامُ هُو التسلیمُ ، و التسلیمُ هُو التصدیقُ ، و التصدیقُ هُو الیَقینُ ، و الیَقینُ هُو الأداءُ ، و الأداءُ هُو العَمَلُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام برهنه است، و جامه آن تقواست ، پوشش زیرینش هدایت است و بالاپوشش حیا ، اساسش پارسایی است و کمالش دینداری و میوه اش کار نیک . هر چیزی بنیادی دارد و بنیاد اسلام دوست داشتن ما خاندان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنیاد اسلام ، دوست داشتن من و اهل بیت من است .

امام رضا علیه السلام :امامت، ریشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است .

1860

معنای اسلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام آن است که چهره (جانت) را تسلیم خداوند عزّ و جلّ کنی و شهادت دهی که معبودی جز اللّه نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام آن است که دلت را تسلیم [حق ]کنی ، و مسلمانان از دست و زبانت آسوده باشند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام، یعنی اخلاق نیکو .

امام علی علیه السلام :اسلام را آن چنان وصف کنم که پیش از من هیچ کس چنان وصفی نکرده و پس از من نیز نخواهد کرد : اسلام، همان تسلیم است و تسلیم، همان تصدیق و تصدیق، همان یقین و یقین، همان انجام وظیفه است و انجام وظیفه، همان عمل است .

ص :372


1- تحف العقول : 52 .
2- کنز العمّال : 37631 .
3- الکافی : 1/200/1 .
4- کنز العمّال : 39 .
5- کنز العمّال : 17 .
6- کنز العمّال : 5225 .
7- معانی الأخبار : 185/1 .

عنه علیه السلام :الإسلامُ هُو التسلیمُ ، و التسلیمُ هُو الیَقینُ ، و الیَقینُ هُو التصدیقُ ، و التصدیقُ هُو الإقرارُ ، و الإقرارُ هُو الأداءُ ، و الأداءُ هُو العَملُ . (1)

عنه علیه السلام :غایَةُ الإسلامِ التسلیمُ ، غایَةُ التسلیمِ الفَوزُ بِدارِ النَّعیمِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و أمّا مَعنی صِفةِ الإسلامِ فهُو الإقرارُ بجَمیعِ الطاعَةِ الظاهِرِ الحُکمِ و الأداءُ لَهُ ، فإذا أقَرَّ المُقِرُّ بجَمیعِ الطاعةِ فی الظاهِرِ مِن غَیرِ العَقدِ علَیهِ بالقُلوبِ فقدِ استَحَقَّ اسمَ الإسلامِ و مَعناهُ ، و استَوجَبَ الوَلایَةَ الظاهِرَةَ ، و إجازَةَ شهادَتِهِ ، و المَواریثَ ، و صارَ لَهُ ما لِلمُسلِمِینَ ، و علَیهِ ما علی المُسلمینَ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا أجابَ عن مَسائلِ رَجُلٍ شامِیٍّ و قالَ الشّامِیُّ : أسلَمتُ للّهِِ الساعَةَ _: بَل آمَنتَ بِاللّهِ الساعَةَ ، إنَّ الإسلامَ قبلَ الإیمانِ و علَیهِ یَتوارَثُونَ و یَتَناکَحُونَ ، و الإیمانُ علَیهِ یُثابُونَ . (4)

امام علی علیه السلام :اسلام همان تسلیم است و تسلیم، یقین و یقین ، تصدیق و تصدیق ، اقرار و اقرار ، ادا و ادا ، عمل .

امام علی علیه السلام :نهایت اسلام ، تسلیم است ؛ پایان تسلیم رسیدن به سرای پر نعمت (بهشت) است .

امام صادق علیه السلام :اسلام به معنای اقرار ظاهری (زبانی) به همه طاعات و احکام الهی است . پس هر که در ظاهر، به تمام طاعات اقرار کند ، گر چه اعتقاد قلبی بدان نداشته باشد، سزاوار نام اسلام و معنای آن می باشد و بایسته دوستی ظاهری است و شهادتش مجاز است و ارث می برد و هر چه برای مسلمانان و بر مسلمانان است برای او و بر او نیز هست .

امام صادق علیه السلام_ هنگامی که به سؤالات مرد شامی پاسخ داد و آن مرد عرض کرد اکنون به خداوند اسلام آوردم _فرمود : نه ، بلکه اکنون به خدا ایمان آوردی ؛ اسلام پیش از ایمان است؛ به وسیله اسلام از یکدیگر ارث برند و با هم ازدواج کنند ، اما به وسیله ایمان ثواب و پاداش برند .

ص :373


1- نهج البلاغة : الحکمة 125 .
2- غرر الحکم : (6349 _ 6350) .
3- تحف العقول : 329 .
4- الکافی : 1/173/4 .

عنه علیه السلام :الإسلامُ یُحقَنُ بهِ الدَّمُ و تُؤَدّی بهِ الأمانَةُ ، و تُستَحَلُّ به الفُروجُ ، و الثَّوابُ علی الإیمانِ. (1)

(2)

1861 - الإسلامُ وَالاستِسلامُ
1861 - اسلام و تسلیم

الکتاب :

بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا نَظَرَ إلی رایاتِ معاویةَ و أهلِ الشامِ _: و الذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ، ما أسلَمُوا و لکنِ استَسلَمُوا و أسَرُّوا الکُفرَ ، فَلَمّا وَجَدُوا علَیهِ أعوانا رَجَعُوا إلی عَداوَتِهِم لَنا ، إلاّ أنّهُم لَم یَترُکُوا الصلاةَ . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و الذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ، ما أسلَمُوا و لکنِ استَسلَمُوا و أسَرُّوا الکُفرَ ، فلَمّا وَجَدُوا أعوانا علَیهِ أعلَنُوا ما کانوا أسَرُّوا ، و أظهَرُوا ما کانوا أبطَنُوا . (5)

امام صادق علیه السلام :به وسیله اسلام خون اشخاص حفظ می شود و امانت ادا می گردد ، و زناشویی حلال می شود ، ولی ثواب در برابر ایمان داده می شود .

1861

اسلام و تسلیم

قرآن :

«بلکه همانان امروز تسلیم شوندگانند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ به هنگام دیدن پرچمهای معاویه و سپاه شام _فرمود : سوگند به آن که دانه را شکافید و انسان را آفرید ، آنان مسلمان نشدند ، بلکه تسلیم شدند و کفر را در دلهایشان پنهان کردند و چون یارانی برای آن یافتند ، دشمنی خود با ما را از سر گرفتند جز اینکه [تنها ]نماز را ترک نکردند .

امام علی علیه السلام_ درباره معاویه و دار و دسته او _فرمود : سوگند به آن که دانه را شکافت و انسان را آفرید ، آنان اسلام نیاوردند ، بلکه [ناچار] تسلیم شدند و کفرشان را پنهان داشتند و هنگامی که برای آن یاورانی یافتند ، آنچه را پنهان کرده بودند ، آشکار ساختند و آنچه را پوشانده بودند ، برنمایاندند .

ص :374


1- الکافی : 2/25/6 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 68 / 309 باب 25 . الإیمان : باب 265 . التسلیم : باب 1878 .
3- الصافّات : 26 .
4- شرح نهج البلاغة : 4/31 .
5- غرر الحکم : 10142 ، نهج البلاغة : الکتاب 16 نحوه .

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: ما أسلَمَ مُسلِمُکُم إلاّ کَرها . (1)

1862 - ما یُخالِفُ الإسلامَ
1862 - آنچه با اسلام ناسازگار است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جانِبُوا الخِیانةَ ، فإنّها مُجانَبَةُ الإسلامِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أعانَ علی مُسلمٍ فقد بَرِئَ مِنَ الإسلامِ . (3)

(4)

1862

آنچه با اسلام ناسازگار است

امام علی علیه السلام :از خیانت دوری کنید ؛ که خیانت از اسلام بدور است .

امام علی علیه السلام :هر که بر ضد مسلمانی کمک کند ، از اسلام بدور است .

1863 - غُربَةُ الإسلامِ
1863 - غربت اسلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الإسلامَ بَدأ غَرِیبا و سَیَعُودُ غَریبا کما بَدأ ، فَطُوبی للغُرَباءِ . (5)

کنز العمّال عَن سهلِ بنِ سعدٍ :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ الإسلامَ بَدأ غَریبا و سَیَعُودُ غَریبا فَطُوبی لِلغُرَباءِ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الغُرَباءُ ؟ قالَ : الذین یُصْلِحُونَ عندَ فَسادِ الناسِ . (6)

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : و مسلمانِ شما جز از روی ناچاری اسلام نیاورد .

1863

غربت اسلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام غریبانه آغاز شد و بزودی ، همچون ابتدای خود ، غریب خواهد شد ؛ پس خوشا به حال غریبان .

کنز العمّال به نقل از سهل بن سعد :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : اسلام غریبانه آغاز شد و بزودی غریب خواهد شد ؛ پس خوشا به حال غریبان . عرض کردند : ای رسول خدا! غریبان کیستند؟ فرمود : کسانی که وقتی مردم فاسدند آنان صالحند .

ص :375


1- نهج البلاغة: الکتاب64.
2- غرر الحکم : 4742 .
3- غرر الحکم : 9220 .
4- (انظر) الإیمان : باب 291 .
5- کنز العمّال : 1192 .
6- کنز العمّال : 1198 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قَولِ علیٍّ علیه السلام : الإسلامُ بَدأ غَریبا و سَیَعُودُ غَریبا کما کانَ ، فَطُوبی للغُرَباءِ _: یَستَأنِفُ الدّاعی مِنّا دُعاءً جَدیدا کما دَعا إلَیهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

(2)

1864 - تَحریفُ الإسلامِ
1864 - تحریف اسلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ فی المَلاحِمِ _: فعِندَ ذلکَ أخَذَ الباطِلُ مَآخِذَهُ ......... و کانَ أهلُ ذلکَ الزمانِ ذِئابا ، و سَلاطِینُهُ سِباعا ، و أوساطُهُ اُکّالاً ، و فُقَراؤهُ أمواتا ، و غارَ الصِّدقُ ، و فاضَ الکَذِبُ ، و استُعمِلَتِ المَوَدَّةُ باللِّسانِ و تَشاجَرَ الناسُ بالقُلُوبِ ، و صارَ الفُسُوقُ نَسَبا و العَفافُ عَجَبا ، و لُبِسَ الإسلامُ لُبسَ الفَروِ مَقلُوبا . (3)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که معنای این جمله علی علیه السلام چیست که فرمود : اسلام غریبانه آغاز شد و بزودی، همچون گذشته، غریب خواهد شد _فرمود : آن دعوتگر که از ماست دعوت جدیدی را از سر خواهد گرفت ، همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن دعوت کرد .

1864

تحریف اسلام

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که طیّ آن به فتنه و فساد و خون ریزیهای آینده اشاره می کند _فرمود : در آن هنگام باطل در مواضع خود جای گیرد و استوار شود . . . مردمِ آن زمان گرگ باشند و فرمانروایانشان درنده و مردمان متوسط، خورنده و فقیران ، [همانند ]مُرده ، راستی بخشکد و دروغ برجوشد ، مردم ، به زبان با هم دوستی کنند ، و در دل با هم دشمنی ورزند ، فسق و فجور باعث نسب (شرافت) شود و پاکدامنی ، مایه شگفتی باشد و اسلام مانند پوستینِ وارونه پوشیده شود .

ص :376


1- بحار الأنوار : 8/12/10 .
2- (انظر) کنز العمّال : 1 / 238 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 108 .

1865 - مَن لَیسَ بِمُسلِمٍ
1865 - کسی که مسلمان نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلمینَ فلَیسَ بمُسلمٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلمینَ فَلَیسَ مِنهُم ، و مَن سَمِعَ رَجلاً یُنادِی : یا لَلمسلمینَ ! فَلَم یُجِبهُ فلَیسَ بمُسلِمٍ . (2)

(3)

1865

کسی که مسلمان نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که روز خود را آغاز کند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد ، مسلمان نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که روز خود را آغاز کند و دغدغه امور (مشکلات) مسلمانان را نداشته باشد ، از آنان نیست و هر که فریاد کمک خواهیِ مردی را بشنود و به کمکش نشتابد ، مسلمان نیست .

1866 - النَّوادِرُ
1866 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإسلامُ ذَلُولٌ لا یُرکِبُ إلاّ ذَلولاً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الإسلامُ یَسبِکُ الرِّجالَ کما یَسبِکُ النارُ خُبثَ الحَدیدِ و الذَّهَبِ و الفِضَّةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن أفضَلِ الإسلامِ _: مَن سَلِمَ المُسلمونَ مِن لِسانِهِ و یَدِهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لَتُنقَضُنَّ عُرَی الإسلامِ عُروَةً عُروَةً کُلَّما نُقِضَتْ عُروَةٌ تَشَبَّثَ الناسُ بالَّتی تَلِیها ، فَأوَّلُهُنَّ نَقضُ الحُکمِ و آخِرُهُنَّ الصلاةُ . (7)

1866

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام ، رام است و جز به کسی که رام است سواری نمی دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اسلام ، [گوهر ]مردان را گداخته و ناب می گرداند ، همچنان که آتش ، ناخالصی آهن و طلا و نقره را می زداید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که برترین اسلام چیست _فرمود : کسی که مسلمانان از زبان و دست او آسوده باشند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر آینه دستگیره های اسلام یکی یکی شکسته خواهد شد و هرگاه دستگیره ای شکسته شود، مردم دستگیره بعدی را خواهند گرفت ، اولین دستگیره ای که شکسته می شود دستگیره داوری [عادلانه ]است و آخرین آنها نماز .

ص :377


1- الکافی : 2/163/1 .
2- الکافی : 2/ 164/5 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 559 باب 18 . الأمانة : باب 305 .
4- کنز العمّال : 244 .
5- کنز العمّال : 311 .
6- الأمالی للطوسی : 271/505 .
7- الأمالی للطوسی : 186/311 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ لَکُم عَلَما فاهتَدُوا بِعَلَمِکُم ، و إنَّ لِلإسلامِ غایَةً فانتَهُوا إلی غایَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :رَأسُ الإسلامِ الأمانَةُ ، رَأسُ النِّفاقِ الخِیانَةُ . (2)

عنه علیه السلام :مِلاکُ الإسلامِ صِدقُ اللِّسانِ . (3)

امام علی علیه السلام :همانا برای [هدایت ]شما نشانه ای [نصب شده] است ، پس با نشانه خود راه را بیابید؛ و اسلام را غایت (خط پایانی) است ، پس به آن غایت برسید .

امام علی علیه السلام :سرآمد [آثار] اسلام ، امانتداری است ، سرآمد [آثار] نفاق خیانت است .

امام علی علیه السلام :اساس اسلام ، راستگویی است .

ص :378


1- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
2- غرر الحکم : (5226 _ 5227) .
3- غرر الحکم : 9727 .

243 - السَّلام

243 - سلام کردن
اشاره

(1)

ص :379


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 1 باب 97 «إفشاء السلام» . کنز العمّال : 9 / 113 _ 128 ، 214 _ 220 . وسائل الشیعة : 8 / 437 باب 32 _ 36 و 38 _ 50 و 52 _ 55 . کنز العمّال : 9 / 128 «محظورات السلام» . بحار الأنوار : 76 / 13 باب 98 «سلام الإذن» .

1867 - تَحِیَّةُ المُسلِمینَ
1867 - درود مسلمانان

الکتاب :

وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الْأنْهارُ خالِدِینَ فِیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ». (1)

دَعْواهُم فِیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیْها سَلاَمٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أنِ الحَمْدُ للّهِِ رَبِّ العالَمِینَ». (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السَّلامُ تَحِیَّةٌ لِمِلَّتِنا ، و أمانٌ لِذِمَّتِنا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَلاقَیتُم فَتَلاقَوا بِالتَّسلیمِ و التّصافُحِ ، و إذا تَفَرَّقتُم فَتَفَرَّقُوا بِالاستِغفارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن مُوجِباتِ المَغفِرَةِ بَذلَ السلامِ و حُسنَ الکلامِ . (6)

1867

درود مسلمانان

قرآن :

«کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته کردند به بهشتهایی که نهرها در آنها جاری است برده شوند ، به فرمان پروردگارشان در آن جا جاودانه بمانند و به سلام ، یکدیگر را درود گویند» .

«در آن جا دعایشان این است : بار خدایا! تو منزّهی و به هنگام درود ، سلام گویند . و پایان دعایشان این است : سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سلام، درودِ آیین ما و ایمنیِ عهد و زنهار ماست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه به هم برخوردید، با سلام کردن و دست دادن برخورد کنید و چون جدا شدید ، با آمرزش خواهی [برای یکدیگر] از هم جدا شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یکی از موجبات مغفرت ، سلام کردن و سخن نیکو گفتن است .

ص :380


1- إبراهیم : 23 .
2- یونس : 10 .
3- (انظر) النساء: 86 ، هود: 69 ، الحجر: 52 ، النحل: 32 ، مریم: 47 ، 62 ، النور: 61 ، الفرقان: 63 ، 75 ، الأحزاب: 44 ، الذاریات: 25 ، الواقعة: 26 .
4- کنز العمّال : 25242 .
5- الأمالی للطوسی : 215/374 .
6- جامع الأخبار:230/591 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أبخَلَ الناسِ مَن بَخِلَ بِالسلامِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :البَخِیلُ مَن بَخِلَ بِالسلامِ . (2)

1868 - السَّلامُ قَبلَ الکَلامِ
1868 - سلام پیش از کلام

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :لا تَأذَنُوا لأِحَدٍ حتّی یُسَلِّمَ . (3)

الخصالُ عَن إسماعیلَ بن أبی زیادٍ عَن أبی عبد اللّه علیه السلام ، عن آبائه علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن بَدَأ بِالکَلامِ قَبلَ السلامِ فلا تُجِیبُوهُ . و قالَ علیه السلام : لا تَدعُ إلی طَعامِکَ أحَدا حتّی یُسَلِّمَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السَّلامُ قَبلَ الکلامِ . (5)

(6)

1868

سلام پیش از کلام

امام حسین علیه السلام :به هیچ کس اجازه [ورود به منزل خود را] ندهید تا وقتی که سلام کند .

الخصال به نقل از اسماعیل بن ابی زیاد، از امام صادق علیه السلام ، از نیاکان خود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «هر که پیش از سلام گفتن آغاز به سخن کند ، جوابش را ندهید» . و امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ کس را به غذایت تعارف مکن ، تا وقتی که سلام کند .

امام صادق علیه السلام :نخست سلام کنید ، بعد سخن آغازید .

1869 - إفشاءُ السَّلامِ
1869 - رواج دادن سلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفشِ السلامَ یَکثُر خَیرُ بَیتِکَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخیل ترین مردم ، کسی است که در سلام کردن بخل ورزد .

امام صادق علیه السلام :بخیل کسی است ، که در سلام گفتن بخل ورزد .

1869

رواج دادن سلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به همه سلام ده تا خیر و برکت خانه ات زیاد شود .

ص :381


1- الأمالی للطوسی : 89/136 .
2- معانی الأخبار : 246/8 .
3- تحف العقول : 246 .
4- الخصال : 19/67 .
5- جامع الأخبار : 231/596 .
6- (انظر) کنز العمّال : 9 / 122 .
7- الخصال : 181/246 .

بحار الأنوار :من کتاب الغایات عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ لاَ اُخبِرُکُم بخَیرِ أخلاقِ أهلِ الدُّنیا و الآخِرَةِ؟ قالوا : بَلی یا رسولَ اللّهِ ، فقالَ : إفشاءُ السلامِ فی العالَمِ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ السلامَ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ تعالی ، فَأفشُوهُ بَینَکُم . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ إطعامَ الطَّعامِ ، و إفشاءَ السَّلامِ . (3)

(4)

1870 - الابتِداءُ بِالسَّلامِ
1870 - پیشدستی کردن در سلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أولَی الناسِ بِاللّهِ و برسولِهِ مَن بَدَأ بِالسلامِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أطوَعُکُم للّهِِ الذی یَبدَأُ صاحِبَهُ بِالسلامِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :البادِئُ بِالسلامِ بَرِیءٌ مِنَ الکِبرِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السلامُ سَبعونَ حَسَنةً ، تِسعَةٌ و سِتُّونَ لِلمُبتَدی و واحِدَةٌ لِلرّادِّ . (8)

بحار الأنوار_ به نقل از کتاب الغایات _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را از بهترین اخلاق مردم دنیا و آخرت خبر ندهم؟ عرض کردند : چرا ، ای رسول خدا . فرمود : رواج دادن سلام در جهان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سلام یکی از نامهای خداوند متعال است ، پس آن را در میان خود رواج دهید .

امام باقر علیه السلام :خداوند اطعام کردن مردم و به همه سلام دادن را دوست دارد .

1870

پیشدستی کردن در سلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیکترین مردم به خدا و رسول او کسی است که آغازگر سلام باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرمانبردارترین شما از خدا کسی است که در سلام کردن به دوست خود پیشدستی کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آغازگر سلام ، از تکبّر بدور است .

امام علی علیه السلام :سلام، هفتاد ثواب دارد که شصت و نه تای آن برای سلام کننده است و یکی برای جواب دهنده .

ص :382


1- بحار الأنوار : 76/12/50 .
2- کنز العمّال : 25237 .
3- المحاسن : 2/143/1371 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 1 باب 97 .
5- بحار الأنوار:76/12/50 .
6- کنز العمّال : 25253 .
7- کنز العمّال : 25265 .
8- بحار الأنوار : 76/11/46 .

عنه علیه السلام :لِکُلِّ داخِلٍ دَهْشَةٌ ، فابدَؤوا بِالسلامِ . (1)

1871 - التَّسلیمُ عِندَ دُخولِ البَیتِ
1871 - سلام کردن هنگام وارد شدن به خانه

الکتاب :

فَإذَا دَخَلْتُم بُیُوتَا فَسَلِّمُوا عَلَی أنْفُسِکُم تَحِیَّةً مِن عِندِ اللّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا دَخَلَ أحَدُکُم بَیتَهُ فَلْیُسَلِّمْ ؛ فإنَّهُ یَنزِلُهُ البَرکَةُ ، و تُؤنِسُهُ الملائکةُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «فَإذا دَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا علی أنْفُسِکُم» _: هُو تَسلیمُ الرَّجُلِ علی أهلِ البیتِ حینَ یَدخُلُ ، ثُمَّ یَرُدُّونَ علَیهِ ، فهُو سَلامُکُم عَلی أنفُسِکُم . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إذا دَخَلَ الرَّجُلُ مِنکُم بَیتَهُ ، فإن کانَ فیهِ أحَدٌ یُسَلِّمُ علَیهِم ، و إن لَم یَکُن فیهِ أحَدٌ فَلْیقُلْ : السلامُ علَینا مِن عِندِ رِبِّنا ، یقولُ اللّهُ : «تَحِیّةً مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً» . (5)

امام علی علیه السلام :هر وارد شونده ای سرگشته است ؛ پس شما آغاز به سلام کنید .

1871

سلام کردن هنگام وارد شدن به خانه

قرآن :

«هر گاه وارد خانه هایی شدید به خودتان سلام کنید که آن تحیّتی است مبارک و پاکیزه از جانب خدا» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما وارد خانه خود شد ، سلام کند ؛ زیرا سلام بر آن برکت فرود می آورد و فرشتگان با آن انس می گیرند .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه : «هرگاه وارد خانه هایی شدید، به خودتان سلام کنید» _فرمود : منظور سلام کردن مرد بر اهل خانه است به هنگام ورود و جواب دادن اهل خانه است به او . پس ، این سلام شماست به خود شما .

امام باقر علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : هرگاه مردی از شما به خانه خود وارد شد ، اگر کسی در خانه بود به آنها سلام کند و اگر کسی نبود بگوید : «السلامُ علینا من عند ربّنا؛ سلام بر ما از جانب پروردگارمان» که خداوند می فرماید : «[که آن ]تحیّتی است مبارک و پاکیزه از جانب خدا» .

ص :383


1- غرر الحکم : 7314 .
2- النور : 61 .
3- بحار الأنوار : 76/7/25 .
4- بحار الأنوار : 76/5/16 .
5- بحار الأنوار : 76/3/3 .

1872 - وُجوبُ رَدِّ السَّلامِ
1872 - واجب بودن جواب سلام

الکتاب :

وَ إذا حُیِّیْتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأحْسَنَ مِنْها أوْ رُدُّوها إنَّ اللّهَ کانَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ حَسِیبا». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السلامُ تَطَوُّعٌ ، و الرَّدُّ فَریضَةٌ. (2)

الدرُّ المنثورُ عَن سَلمانِ الفارسیِّ :جاءَ رَجُلٌ إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : السلامُ علَیکَ یا رسولَ اللّهِ ، فقالَ : و علَیکَ و رَحمَةُ اللّهِ ، ثُمّ أتی آخَرُ فقالَ : السلامُ علَیکَ یا رسولَ اللّهِ و رَحمَةُ اللّهِ ، فقالَ : و علَیکَ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ ، ثُمّ جاءَ آخَرُ فقالَ : السلامُ علَیکَ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرکاتُهُ ، فقالَ لَهُ : و علَیکَ ، فقالَ لَهُ الرَّجُلُ : یا نَبِیَّ اللّهِ _ بِأبی أنتَ و اُمّی _ أتاکَ فُلانٌ و فُلانٌ فَسَلَّما علَیکَ فَرَدَدتَ علَیهِما أکثَرَ مِمّا رَدَدتَ عَلَیَّ ! فقالَ : إنَّکَ لَم تَدَعْ لَنا شیئا ، قالَ اللّهُ : «و إذا حُیِّیتمُ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأحسَنَ مِنها أو رُدُّوها» فَرَدَدناها علَیکَ . (3)

1872

واجب بودن جواب سلام

قرآن :

«چون به شما درودی گفته شد به درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید ، هر آینه خداوند حسابگر هر چیزی است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سلام کردن ، مستحب است و جواب سلام ، واجب .

الدرّ المنثور به نقل از سلمان فارسی :مردی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و عرض کرد : سلام بر تو ای رسول خدا؛ حضرت فرمود : سلام و رحمت خدا بر تو باد . سپس ، مرد دیگری وارد شد و عرض کرد : سلام و رحمت خدا بر تو باد، ای رسول خدا . حضرت پاسخ داد : سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد . بعد مرد دیگری آمد و عرض کرد : سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد . حضرت فرمود : و بر تو باد . آن مرد عرض کرد : ای پیامبر خدا _ پدر و مادرم فدایت باد _ فلان و فلان آمدند و بر شما سلام کردند و در جوابشان چیزی اضافه فرمودی، اما در جواب من چیزی اضافه نکردی؟! حضرت فرمود : تو چیزی برای ما باقی نگذاشتی . خداوند فرموده است : «هرگاه تحیّتی به شما گفته شد به بهتر از آن، یا همانند آن جواب دهید» و ما هم همانند تحیّت تو را به تو جواب دادیم .

ص :384


1- النساء : 86 .
2- کنز العمّال : 25294 .
3- الدرّ المنثور : 2/605 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَرَّ أمیرُ المؤمنینَ علیٌّ علیه السلام بِقَومٍ فَسَلَّمَ علَیهِم ، فقالوا : علَیکَ السلامُ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ و مَغفِرَتُهُ و رِضوانُهُ ، فقالَ لَهُم أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : لا تُجاوِزُوا بنا مِثلَ ما قالَتِ المَلائکةُ لأِبِینا إبراهیمَ علیه السلام ، إنّما قالوا : رَحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ علَیکُم أهلَ البَیتِ . (1)

1873 - أدَبُ السَّلامِ
1873 - آداب سلام کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُسَلِّمُ الصغیرُ عَلی الکبیرِ، و یُسَلِّمُ الواحِدُ علی الاثنَینِ ، و یُسَلِّمُ القَلیلُ علی الکثیرِ ، و یُسَلِّمُ الراکِبُ علی الماشی ، و یُسَلِّمُ المارُّ علی القائمِ ، و یُسَلِّمُ القائمُ علی القاعِدِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتّی المَماتِ: ......... و التَّسلیمُ علی الصِّبیانِ لِتَکونَ سُنَّةً مِن بَعدی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِیُسَلِّمِ الراکِبُ علی الماشی . (4)

امام باقر علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام به عده ای برخورد و به ایشان سلام کرد ، آنان در جواب گفتند : سلام و رحمت و برکات و آمرزش و خشنودی خدا بر تو باد . امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : درباره ما از آنچه فرشتگان بر پدرمان ابراهیم علیه السلام گفتند فراتر نروید ؛ آنها فقط گفتند : رحمت و برکات خدا بر شما خاندان باد .

1873

آداب سلام کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کوچکتر به بزرگتر سلام کند و یک نفر به دو نفر و عدّه کمتر به عدّه بیشتر و سواره به پیاده و رهگذر به ایستاده و ایستاده به نشسته .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنچ چیز است که تا زنده ام رهایشان نمی کنم ......... و سلام کردن به کودکان تا بعد از من سنّت شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سواره باید به پیاده سلام کند .

ص :385


1- الکافی : 2/646/13 .
2- کنز العمّال : 25321 .
3- بحار الأنوار : 76/10/38 .
4- بحار الأنوار : 76/7/26 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُسَلِّمُ الصغیرُ علی الکبیرِ، و المارُّ علی القاعِدِ، و القلیلُ علی الکَثیرِ . (1)

1874 - مَن لا یَنبَغی التَّسلیمُ عَلَیهِم
1874 - کسانی که نباید به آنان سلام کرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَبدَؤوا أهلَ الکِتابِ بالسلامِ ، فإن سَلَّمُوا علَیکُم فقولوا : عَلَیکُم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُسَلَّمَ علی أربَعةٍ : عَلی السَّکرانِ فی سُکرِهِ، و علی مَن یَعمَلُ التَّماثیلَ ، و عَلی مَن یَلعَبُ بِالنَّردِ ، و علی مَن یَلعَبُ بِالأربَعَة عَشَرَ ، و أنا أزِیدُکُمُ الخامِسَةَ : أنهاکُم أن تُسَلِّمُوا علی أصحابِ الشَّطرَنجِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تُسَلِّمُوا علی الیَهُودِ ، و لا علی النَّصاری ، و لا علی المَجُوسِ ، و لا عَبَدَةِ الأوثانِ ، و لا علی مَوائدِ شُرّابِ الخَمرِ ، و لا علی صاحِبِ الشَّطرَنجِ و النَّردِ ، و لا علی المُخَنَّثِ ، و لا علی الشاعِرِ الذی یَقذِفُ المُحصَناتِ ، و لا علی المُصَلِّی ؛ و ذلکَ لأنَّ المُصَلِّیَ لا یَستَطیعُ أن یَرُدَّ السلامَ ، لأنَّ التَّسلیمَ مِنَ المُسَلِّمِ تَطَوُّعٌ و الرَّدَّ علَیهِ فَریضَةٌ ، و لا علی آکِلِ الرِّبا ، و لا علی رَجُلٍ جالِسٍ علی غائطٍ ، و لا علی الذی فی الحَمّامِ ، و لا علی الفاسِقِ المُعلِنِ بِفِسقِهِ . (4)

امام صادق علیه السلام :کوچکتر به بزرگتر سلام کند ، و رهگذر به نشسته و عدّه کمتر به عدّه زیادتر .

1874

کسانی که نباید به آنان سلام کرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شما به اهل کتاب سلام نکنید و اگر به شما سلام کردند ، در جواب بگویید : علیکم .

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله از سلام کردن به چهار کس نهی فرمود ؛ به آدمی که در حال مستی است ، به پیکر تراش ، به نرد باز و به کسی که سه پَر (5) بازی می کند . پنجمی را من اضافه می کنم : شما را از سلام کردن به شطرنج بازان نهی می کنم .

امام باقر علیه السلام :نه به یهودیان سلام کنید ، نه به نصرانیان ، نه به مجوسیان ، نه به بت پرستان ، نه به کسانی که بر سفره شراب خواران می نشینند و نه به شطرنج بازان و نرد بازان و نه به مأبون و نه به شاعری که به زنان پاکدامن تهمت می زند و نه به کسی که در حال نماز است ؛ زیرا نمازگزار نمی تواند جواب سلام را بدهد ، در حالی که سلام کردن برای مسلمان مستحب است و جواب سلام او را دادن واجب و نه به ربا خوار و نه به کسی که در حال قضای حاجت است و نه به کسی که در حمّام است و نه به فاسقی که آشکارا فسق و گناه می کند .

ص :386


1- الکافی : 2/646/1 .
2- قرب الإسناد : 133/465 .
3- بحار الأنوار : 76/8/32 .
4- بحار الأنوار : 76/9/35 .
5- سه پَر یا همان دوز بازی که در این دوره مرسوم است _ م .

عنه علیه السلام :إذا دَخَلتَ المَسجِدَ و القَومُ یُصَلُّونَ فلا تُسَلِّمْ علَیهِم ، و سَلِّم علی النبیِّ صلی الله علیه و آله ثُمّ أقبِلْ علی صَلاتِکَ ، و إذا دَخَلتَ علی قَومٍ جُلُوسٍ یَتَحَدَّثُونَ فَسَلِّمْ علَیهِم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُسَلِّمُ عَلَی النِّساءِ و یَردُدْنَ علَیهِ ، و کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یُسَلِّمُ علی النِّساءِ ، و کانَ یَکرَهُ أن یُسَلِّمَ علی الشّابَّةِ مِنهُنَّ ، و یقولُ : أتَخَوَّفُ أن یُعجِبَنی صَوتُها فَیَدخُلَ عَلَیَّ أکثَرُ ممّا طَلَبتُ مِنَ الأجرِ . (2)

1875 - أدَبُ الوَداعِ
1875 - آداب خداحافظی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ کانَ إذا وَدَّعَ المؤمنینَ قالَ _: زَوَّدَکُم اللّهُ التَّقوی ، و وَجَّهَکُم إلی کُلِّ خَیرٍ ، و قَضی لَکُم کُلَّ حاجَةٍ ، و سَلَّمَ لَکُم دِینَکُم و دُنیاکُم ، و رَدَّکُم إلَیَّ سالِمِینَ . (3)

امام باقر علیه السلام :هر گاه وارد مسجد شدی و مردم در حال نماز بودند ، به آنها سلام مکن، بلکه به پیامبر صلی الله علیه و آله سلام ده و آن گاه به نماز پرداز ؛ و هرگاه بر عدّه ای که نشسته اند و صحبت می کنند وارد شدی، به آنان سلام کن .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله به زنها سلام می کرد و آنها جواب سلام حضرت را می دادند . امیر المؤمنین علیه السلام نیز به زنها سلام می کرد، اما از سلام کردن به زنان جوان کراهت داشت و می فرمود : می ترسم صدایشان مرا خوش آید و در نتیجه ، چیزی به دلم در آید که به ثوابش نیرزد .

1875

آداب خداحافظی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هرگاه با مؤمنان خداحافظی می کرد _می فرمود : خداوند ره توشه تقوا به شما دهد و به هر آنچه خیر است رهنمونتان شود و همه نیازها (مشکلاتتان) را برطرف سازد و دین و دنیاتان را سالم نگه دارد و شما را سالم و تندرست سوی من برگرداند .

ص :387


1- . بحار الأنوار: 76/8/28.
2- الکافی : 5/535/3 .
3- تنبیه الخواطر : 2/6 .

1876 - سَلامُ الإذنِ
1876 - سلام اجازه

الکتاب :

یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتا غَیرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَی أهْلِها». (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِهِ تعالی : «لا تَدْخُلُوا بُیُوتا غَیرَ بُیُوتِکُم حَتّی تَسْتَأْنِسُوا و تُسَلِّمُوا عَلی أهلِها» _: الاستِیناسُ وَقْعُ النَّعلِ و التَّسلیمُ . (3)

1876

سلام اجازه

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! به خانه ای غیر از خانه خود وارد مشوید ، مگر آن که اجازه بگیرید و به ساکنانش سلام دهید» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه: «به خانه ای غیر از خانه خود وارد مشوید ، مگر آن که اجازه گیرید و به ساکنانش سلام دهید» _فرمود : اجازه گرفتن، صدا در آوردن با کفش و سلام کردن است .

ص :388


1- النور : 27 .
2- (انظر) النور: 58 ، الأحزاب: 53 .
3- بحار الأنوار : 76/14/3 .

244 - التَّسلیم

244 - تسلیم
اشاره

(1)

(2)

ص :389


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 98 باب 63 «التوکلّ ، و التفویض ، و الرِّضا ، و التسلیم» .
2- انظر : عنوان 191 «الرِّضا بالقضاء» ، 426 «التفویض» ، 554 «التوکّل» . القضاء و القدر : باب 3298 ، 3299 ، القضاء بین الناس : باب 3304 . الشرک : باب 1973 .

1877 - التَّسلیمُ
1877 - تسلیم

بحار الأنوار :أوحَی اللّهُ تعالی إلی داودَ علیه السلام : تُرِیدُ و اُرِیدُ، و إنّما یَکونُ ما اُرِیدُ ، فإن سَلَّمتَ لِما اُریدُ کَفَیتُکَ ما تُرِیدُ ، و إن لَم تُسَلِّم لِما اُرِیدُ أتعَبتُکَ فیما تُرِیدُ ، ثُمّ لا یَکونُ إلاّ ما اُرِیدُ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا عِبادَ اللّهِ! أنتُم کالمَرضی و رَبُّ العالَمِینَ کالطَّبِیبِ ، فَصَلاحُ المَرضی فیما یَعلَمُهُ الطَّبیبُ و تَدبِیرُهُ بهِ ، لا فیما یَشتَهِیهِ المَریضُ و یَقتَرِحُهُ ، ألا فَسَلِّمُوا للّهِِ أمرَهُ تکونُوا مِنَ الفائزِینَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أحَقُّ مَن خَلَقَ اللّهُ بِالتَّسلیمِ لِما قَضَی اللّهُ ، مَن عَرَفَ اللّهَ . (3)

عنه علیه السلام :إنّا لَنُحِبُّ أن نُعافی فِیمَن نُحِبُّ ، فإذا جاءَ أمرُ اللّهِ سَلَّمنا فیما یُحِبُّ (4) . (5)

1877

تسلیم

بحار الأنوار :خداوند متعال به داود علیه السلام وحی فرمود : تو می خواهی و من می خواهم و فقط آن می شود که من می خواهم ؛ پس ، اگر تسلیم خواست من شوی ، خواست تو را هم تأمین کنم ، اما اگر تسلیم خواست من نشوی ، تو را در راه خواسته ات به رنج افکنم و آن گاه همان شود که من می خواهم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای بندگان خدا! شما مانند بیمارید و پروردگار جهانیان چون طبیب، و صلاح بیمار در آن چیزی است که طبیب می داند و تشخیص می دهد، نه در آنچه بیمار می خواهد و پیشنهاد می کند ؛ هان! پس کار خدا را به خود او بسپارید ، تا از رستگاران باشید .

امام باقر علیه السلام :سزاوارترین خلق خدا به تسلیم در برابر قضای او ، کسی است که خداشناس باشد .

امام باقر علیه السلام :البته ما دوست داریم درباره کسی که دوستش می داریم رنج و مصیبتی به ما نرسد ، اما چون فرمان خدا در رسد تسلیم چیزی هستیم که او دوست دارد . (6)

ص :390


1- بحار الأنوار : 82/136/22 .
2- تنبیه الخواطر : 2/117 .
3- بحار الأنوار : 71/153/63 .
4- بحار الأنوار : 46/301/44 .
5- صدر الحدیث فی صبیّ له کان مریضا ثمّ توفّی، و قد کان علیه السلام قد أبدی اهتماما کبیرا و اغتمّ عمّا شدیدا فی مرضه حتّی تبیّن ذلک أصحابُه منه، لکنّه بعد موته کان منبسط الوجه .
6- آغاز این حدیث درباره مریضی یکی از کودکان حضرت می باشد که منجر به مرگ او شد. در هنگام بیماریِ آن کودک ، امام بسیار گرفته و اندوهگین بود، بحدی که اصحاب متوجه اندوه حضرت شدند اما بعد از مرگ او چهره اش باز و خوش رو بود .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العَبدُ بَینَ ثلاثٍ : بَینَ بَلاءٍ و قَضاءٍ و نِعمَةٍ فعَلَیهِ للبلاءِ مِنَ اللّهِ الصَّبرُ فَریضَةٌ ، و علَیهِ لِلقضاءِ مِنَ اللّهِ التَّسلیمُ فَریضَةٌ ، و علَیهِ لِلنِّعمَةِ مِنَ اللّهِ الشُّکرُ فَریضَةٌ . (1)

الکافی عَن نَصرِ بنِ صاعِد مَولی أبی عَبدِ اللّه علیه السلام عن أبیه :سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام یقول : ......... مَن تَمَسَّکَ بِالعُروَةِ الوُثقی فهُو ناجٍ . قلتُ : ما هِیَ ؟ قالَ : التَّسلیمُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : بِأیِّ شَیء عُلِمُ المؤمنُ أنّهُ مُؤمِنٌ ؟ _: بِالتَّسلیمِ للّهِِ ، و الرِّضا بما وَرَدَ علَیهِ مِن سُرورٍ و سَخَطٍ. (3)

عنه علیه السلام :لَم یَکُن رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ لِشیءٍ قد مَضی : لو کانَ غَیرَهُ ! (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أمَرَنی أبی _ یَعنی أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام _ أن آتِیَ المُفضَّلَ بنَ عُمَرَ فَاُعَزِّیَهُ بإسماعیلَ ، و قالَ : أقرِئ المُفَضَّلَ السَّلامَ و قُل لَهُ : اُصِبنا بِإسماعیلَ فَصَبَرنا ، فاصبِرْ کما صَبَرنا ، إذا أرَدنا أمرا و أرادَ اللّهُ أمرا سَلَّمنا لأِمرِ اللّهِ . (5)

امام صادق علیه السلام :بنده میان سه چیز قرار گرفته است ؛ میان بلا و قضا و نعمت . در برابر بلای خدا وظیفه صبر است ، در برابر قضای خدا وظیفه تسلیم است و در برابر نعمت خدا وظیفه شکر است .

الکافی_ به نقل از نصر بن صاعد ، هم پیمان امام صادق علیه السلام از پدرش _: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود : ......... هرکه به محکمترین دستگیره چنگ زند ، نجات یافته است . عرض کردم : آن چیست؟ فرمود : تسلیم .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : از کجا دانسته می شود کسی مؤمن است؟ _فرمود : از تسلیم او در برابر خدا و خرسندیش به هر خوشی و ناخوشی که به او رسد .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه درباره کاری که گذشته بود نمی فرمود : کاش جز این بود .

امام کاظم علیه السلام :پدرم _ یعنی امام صادق علیه السلام _ به من دستور داد که نزد مفضّل بن عمر بروم و درگذشت اسماعیل را به او تسلیت بگویم . به من فرمود : به مفضّل سلام برسان و بگو : ما در مصیبت از دست دادن اسماعیل صبر کردیم ، تو هم مثل ما صبر کن . هرگاه ما چیزی بخواهیم و خداوند چیز دیگری بخواهد ، به خواست او گردن می نهیم .

ص :391


1- بحار الأنوار:82/129/7.
2- . الکافی : 2/371/10 .
3- بحار الأنوار:2/205/91.
4- . تنبیه الخواطر : 2/185 .
5- بحار الأنوار : 82/103/51 .

بحار الأنوار :_ فی الزیارةِ الخامسة مِن الزیاراتِ الجامِعَةِ _: و اجعَلِ الإرشادَ فی عَمَلی ، و التَّسلیمَ لأِمرِکَ مِهادِی و سَنَدِی . (1)

1878 - مَعنَی التَّسلیمِ
1878 - معنای تسلیم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّسلِیمُ أن لا تَتَّهِمَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا قالَ العَبدُ : لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ للمَلائکةِ : اِستَسلَمَ عَبدی ، اِقضُوا حاجَتَهُ . (3)

عنه علیه السلام :إذا قالَ العبدُ : ما شاءَ اللّهُ لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ ، قالَ اللّهُ : مَلائکَتی اِستَسلَمَ عَبدی أعِینُوهُ ، أدرِکُوهُ ، اُقضُوا حاجَتَهُ . (4)

(5)

بحار الأنوار_ در زیارت پنجم از زیارت های جامع آمده است _: راهنمایی [تو] در کار من و تسلیم [من ]در برابر فرمانت را بستر و تکیه گاه من قرار ده .

1878

معنای تسلیم

امام علی علیه السلام :تسلیم آن است که [خدا را به چیزی ]متّهم نکنی .

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده بگوید : لا حول و لا قوّة الا باللّه ، خداوند عزّ و جلّ به فرشتگان فرماید : بنده ام تسلیم شد ، حاجتش را برآورید .

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده بگوید : ما شاء اللّه لا حول و لا قوّة الا باللّه ، خداوند فرماید : ای فرشتگان من! بنده ام تسلیم شد ، کمکش کنید ، او را دریابید ، حاجتش را برآورید .

ص :392


1- بحار الأنوار : 102/168/6 .
2- غرر الحکم : 1164 .
3- بحار الأنوار : 93/189/23 .
4- بحار الأنوار : 93/190/25 .
5- (انظر) الإسلام : باب 1860 .

245 - السَّمت

245 - سیما و سیره
اشاره

(1)

ص :393


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 343 باب 85 «حُسن السَّمت و حُسن السِّیماء» . کنز العمّال : 3 / 247 «السَّمت الحسَن» .

1879 - حُسنُ السَّمتِ
1879 - سیما و سیره نیکو

الکتاب :

سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أثَرِ السُّجُودِ». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الهَدْیُ الصالِحُ و السَّمْتُ الصالحُ و الاقتِصادُ جُزءٌ مِن خَمسَةٍ و أربَعینَ جُزءا مِنَ النُّبُوَّةِ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :زَینُ اُمَّتی فی حُسنِ السَّمْتِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَلَّتانِ لا تَجتَمِعانِ فی مُنافِقٍ : فِقهٌ فی الإسلامِ ، و حُسنُ سَمْتٍ فی الوَجهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خَمسٌ لا یَجتَمِعنَ إلاّ فی المُؤمِنِ حَقّا یُوجِبُ اللّهُ لَهُ بِهِنَّ الجَنَّةَ : النُّورُ فی القَلبِ ، و الفِقهُ فی الإسلامِ ، و الوَرَعُ فی الدِّینِ ، و المَوَدَّةُ فی الناسِ ، و حُسنُ السَّمْتِ فی الوَجهِ . (5)

1879

سیما و سیره نیکو

قرآن :

«[در وصف همراهان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ]نشانه آنان در چهره هایشان از اثر سجود (آشکار) است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روش نیک و سیره نیک و میانه روی، جزئی از چهل و پنج جزء نبوّت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیور امّت من در نیکویی روش و سیره است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو خصلت است که در منافق فراهم نمی آیند : فهم در اسلام ، و برخورداری از سیمای نیکوکاران .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج چیز است که جز در مؤمن راستین فراهم نمی آیند و خداوند به سبب آنها بهشت را بر وی واجب می گرداند : نورانیّت دل ، فهم در اسلام ، پارسایی در دین ، محبوبیت در میان مردم و سیمای اهل خیر داشتن .

ص :394


1- الفتح : 29 .
2- بحار الأنوار : 71/343/2 .
3- بحار الأنوار : 71/344/5 .
4- بحار الأنوار : 71/343/3 .
5- کنز الفوائد : 2/10 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُؤمِنُونَ هُم أهلُ الفضائلِ ، هَدْیُهُم السُّکونُ ، و هَیبَتُهُم الخُشوعُ ، و سَمْتُهُم التَّواضُعُ. (1)

امام علی علیه السلام :مؤمنان اهل فضایلند ، شیوه آنان سکون و آرامش است، و شکوهشان خشوع و نشانشان فروتنی .

ص :395


1- مطالب السؤول : 53 .

ص :396

246 - الاستِماع

246 - گوش سپردن
اشاره

(1)

(2)

ص :397


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 264 باب 115 «استماع اللغو و الکذب و الباطل و القصّة» .
2- انظر : الباطل : باب 365 ، الغِیبة : باب 3092 .

1880 - فَضلُ الأسماعِ الواعِیَةِ
1880 - ارزش گوشهای شنوا و پذیرا

الکتاب :

لِنَجْعَلَها لَکُم تَذْکِرَةً وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ». (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا لَم تَکُن عالِما ناطِقا فَکُن مُستَمِعا واعِیَا . (2)

عنه علیه السلام :وُقِرَ سَمعٌ لَم یَفقَهِ (یَسمَعِ) الواعِیَةَ ، و کیفَ یُراعِی النَّبْأةَ مَن أصَمَّتهُ الصَّیحَةُ ؟! (3)

عنه علیه السلام :وُقِرَ قَلبٌ لَم یَکُن لَهُ اُذُنٌ واعِیَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :جَعَلَ لَکُم أسماعا لِتَعِیَ ما عَناها، و أبصارا لِتَجلُوَ عن عَشاها . (5)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً (عَبدا) سَمِعَ حُکما فَوَعی ، و دُعِیَ إلی رَشادٍ فَدَنا ، و أخَذَ بِحُجزَةِ هادٍ فَنَجا. (6)

عنه علیه السلام :فَیا لَها أمثالاً صائبَةً ، و مَواعِظَ شافِیَةً ، لو صادَفَت قُلوبا زاکِیَةً ، و أسماعا واعِیَةً . (7)

1880

ارزش گوشهای شنوا و پذیرا

قرآن :

«تا آن را مایه اندرزتان گردانیم و گوشِ گیرا ، آن را فرا گیرد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :اگر دانشمندی گویا نیستی ، پس شنونده ای گیرا باش .

امام علی علیه السلام :کر باد آن گوشی که فریاد را نفهمد (نشنود) ، کسی که فریاد بلند را نمی شنود ، چگونه صدای آهسته را می شنود؟

امام علی علیه السلام :کر بادا دلی که آن را گوش شنوایی نباشد .

امام علی علیه السلام :خداوند به شما دو گوش داد تا آنچه را به آنها مربوط می شود دریافت کنند و دو چشم داد تا از نابینایی به در آیند .

امام علی علیه السلام :خدای رحمت کند مردی (بنده ای) را که سخن حکیمانه ای شنید و آن را پذیرفت و به راه راست خوانده شد و بدان نزدیک گشت و دامان راهنما را گرفت و نجات یافت .

امام علی علیه السلام :وه که چه مثلهای درست و اندرزهای شفابخش، اگر به دلهای پاک و گوشهای گیرا برخورند .

ص :398


1- الحاقّة : 12 .
2- غرر الحکم : 4090 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 4 .
4- غرر الحکم : 10106 .
5- نهج البلاغة: الخطبة83 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 76 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 83 .

(1)

1881 - أسمَعُ الأسماعِ
1881 - شنواترین گوشها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا إنَّ أبصَرَ الأبصارِ ما نَفَذَ فی الخَیرِ طَرفُهُ ، ألا إنَّ أسمَعَ الأسماعِ ما وَعی التَّذکیرَ و قَبِلَهُ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنّ أبصَرَ الأبصارِ ما نَفَذَ فی الخَیرِ مَذهَبُهُ، و أسمَعُ الأسماعِ ما وَعَی التَّذکیرَ و انتَفَعَ بهِ . (3)

1881

شنواترین گوشها

امام علی علیه السلام :بدانید که بیناترین دیدگان دیده ای است که نگاهش به خیر و صلاح باشد . بدانید که شنواترین گوشها گوشی است که پند و اندرز را بشنود و پذیرایش شود .

امام حسن علیه السلام :بیناترین دیدگان دیده ای است که نگاه خود را به خیر و خوبی بدوزد و شنواترین گوشها ، گوشی است که پند و اندرز را بشنود و از آن بهره برگیرد .

1882 - مَن حُجِبَ سَمعُهُ
1882 - گوش محجوب

الکتاب :

قُلْ إنَّما أُنذِرُکُمْ بِالوَحیِ وَ لا یَسمَعُ الصُّمُ الدُّعاءَ إذا ما یُنْذَرُونَ». (4)

وَ إنْ تَدْعُوهُم إلَی الهُدَی لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إلَیکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ». (5)

وَ لَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثِیرا مِنَ الجِنِّ و الاْءنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئکَ کالْأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ أُوْلئکَ هُمُ الْغافِلُونَ». (6)

1882

گوش محجوب

قرآن :

«بگو : جز این نیست که من به وسیله وحی شما را بیم می دهم ولی نا شنوایان چون بیم داده شوند ، فریاد بیم را نمی شنوند» .

«و اگر آنان را به راه راست بخوانی نمی شنوند و می بینی که به تو می نگرند در حالی که نمی بینند» .

«ما بسیاری از جنّ و انس را برای جهنم آفریدیم . ایشان را دلهایی است که با آن نمی فهمند و چشمهایی

است که با آنها نمی بینند و گوشهایی است که با آن نمی شنوند . اینان همانند چارپایانند حتی گمراهتر از آنهایند . اینان همان غافلانند» .

ص :399


1- (انظر) الآخرة : باب 30 حدیث 149 .
2- . نهج البلاغة : الخطبة 105 .
3- بحار الأنوار : 78/109/17 .
4- الأنبیاء : 45 .
5- . الأعراف : 198 .
6- الأعراف : 179.

أ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأرْضَ مِنْ بَعْدِ أهْلِها أنْ لَوْ نَشاءُ أصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ». (1)

وَ لَوْ عَلِمَ اللّهُ فِیْهِم خَیْرا لَأسْمَعَهُمْ وَ لَو أسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ». (2)

وَ مِنْهُم مَنْ یَسْتَمِعُ إلَیکَ وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أکِنَّةً أنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْرا وَ إنْ یَرَوا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤمِنُوا بِهَا حَتَّی إذا جاءُوکَ یُجْادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إنْ هذا إلاَّ أساطِیرُ الْأوَّلِینَ». (3)

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إلَیکَ أ فَأنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَو کانُوا لا یَعْقِلُونَ». (4)

إنَّکَ لا تُسْمِعُ المَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إذا وَلَّوا مُدْبِرِینَ». (5)

وَ ما یَسْتَوِی الْأحْیاءُ وَ لا الْأمْواتُ إنَّ اللّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أنتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی القُبُورِ». (6)

«وَ قالُوا لَو کُنَّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أصْحابِ السَّعِیرِ» . (7)

«آیا برای آنان که زمین را از پیشینیان به ارث برده اند ، روشن ننموده است که اگر بخواهیم آنها را نیز به کیفر گناهانشان به عقوبت می رسانیم و بر دلهایشان مهر می زنیم تا نتوانند بشنوند؟» .

«اگر خداوند در آنها خیری سراغ داشت ، هر آینه شنوایشان می کرد و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود ، باز هم بر می گشتند و روی گردان می شدند» .

«بعضی از آنها به سخن تو گوش می دهند ولی ما بر دلهایشان پرده ها افکنده ایم تا آن را درنیابند و گوشهایشان را سنگین کرده ایم و اگر هر آیتی را ببینند بدان ایمان نمی آورند و چون نزد تو آیند ، با تو به مجادله پردازند . کافران می گویند که اینها چیزی جز اساطیر پیشینیان نیست» .

«برخی از ایشان به تو گوش می دهند . آیا اگر درنیابند تو می توانی نا شنوایان را شنوا سازی» .

«تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی و آوای خود را به گوش کرانی که از تو روی می گردانند برسانی» .

«و زندگان و مردگان برابر نیستند ؛ خدا هرکه را خواهد می شنواند و تو نمی توانی سخن خود را به مردگانی که در گور هستند بشنوانی» .

ص :400


1- الأعراف : 100 .
2- الأنفال : 23 .
3- الأنعام : 25 .
4- یونس : 42 .
5- النمل : 80 .
6- فاطر : 22 .
7- الملک : 10 .

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِضرِبْ بِطَرفِکَ حَیثُ شِئتَ مِنَ الناسِ ، فهَل تُبصِرُ (تَنظُرُ) إلاّ فَقیرا یُکابِدُ فَقرا ، أو غَنِیّا بَدَّلَ نِعمَةَ اللّهِ کُفرا ، أو بَخِیلاً اتَّخَذَ البُخلَ بِحَقِّ اللّهِ وَفرا ، أو مُتَمَرِّدا کَأنَّ بِاُذُنِهِ عَن سَمعِ المَواعِظِ وَ قرا ؟! (1)

عنه علیه السلام :ما کُلُّ ذِی قَلبٍ بِلَبِیبٍ ، و لا کُلُّ ذِی سَمعٍ بِسَمِیعٍ ، و لا کُلُّ ناظِرٍ بِبَصیرٍ . (2)

عنه علیه السلام :یا أهلَ الکوفةِ ، مُنِیتُ مِنکُم بِثَلاثٍ و اثنَتَینِ : صُمٌّ ذَوُو أسماعٍ ، و بُکمٌ ذَوُو کَلامٍ ، و عُمیٌ ذَوُو أبصارٍ ، لا أحرارُ صِدقٍ عِندَ اللِّقاءِ ، و لا إخوانُ ثِقَةٍ عِندَ البلاءِ ! (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی قُثَمَ بنِ عبّاسٍ و هُو عامِلُهُ عَلی مَکَّةَ _: أمّا بعدُ ، فَإنَّ عَینی _ بالمَغرِبِ _ کَتَبَ إلَیَّ یُعلِمُنی أنَّهُ وُجِّهَ إلی المَوسِمِ اُناسٌ مِن أهلِ الشامِ العُمیِ القُلوبِ ، الصُّمِّ الأسماعِ ، الکُمهِ الأبصارِ ، الذین یَلبِسُونَ الحَقَّ بِالباطِلِ ، و یُطِیعُونَ المَخلوقَ فی مَعصیَةِ الخالِقِ . (4)

«و گفتند : اگر می شنیدیم یا می اندیشیدیم اهل این آتش سوزنده نبودیم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :در هر کجا که خواهی به مردم نظری بیفکن ، آیا جز فقیری را می بینی که از فقر در رنج است ، یا ثروتمندی که نعمت خدا را کفران کرده است ، یا بخیلی که برای افزودن بر دارایی خود ، نسبت به حق خدا بخل می ورزد ، یا متمرّدی که گویی از شنیدن پند و اندرزها کر است؟

امام علی علیه السلام :نه هر که دلی دارد خردمند است ، و نه هر که گوشی دارد شنواست ، و نه هرکه چشمی دارد بیناست .

امام علی علیه السلام :ای کوفیان! من به سه خصلت [که در شما هست] و دو خصلت [ که اصلاً در شما نیست ]گرفتار شده ام : با این که گوش دارید، کر هستید و با این که سخن می گویید، گنگید و با این که چشم دارید، کورید [و اما آن دو خصلت که ندارید :] نه هنگام رویارویی با دشمن آزادگانی با صداقت هستید و نه به گاه سختی و بلا ، برادرانی مورد اعتماد می باشید !

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به قُثم بن عباس ، کارگزار خود در مکّه _نوشت : اما بعد ، جاسوس من در مغرب به من نوشته و اطلاع داده است که عدّه ای از شامیان کور دل ، که گوشهایشان [از شنیدن سخن حق ]کر است و چشمهایشان [از دیدن حق] بکلی کور ، همانان که حق را با باطل

می آمیزند و از مخلوق ، به بهای نافرمانی از خالق ، فرمان می برند ، به سوی حج گسیل شده اند .

ص :401


1- نهج البلاغة : الخطبة 129 .
2- نهج البلاغة: الخطبة88 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 97 .
4- نهج البلاغة: الکتاب33.

1883 - فاکِهَةُ السَّمعِ
1883 - رضایت بخشنده گوش

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لِکُلِّ شَیءٍ فاکِهَةٌ، و فاکِهَةُ السَّمعِ الکلامُ الحَسَنُ . (1)

(2)

1883

رضایت بخشنده گوش

امام زین العابدین علیه السلام :هر چیزی را رضایت بخشنده ای است ، و رضایت بخشنده گوش ، سخن نیکوست .

1884 - حُسنُ الاستِماعِ
1884 - خوب شنیدن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَوِّدْ اُذُنَکَ حُسنَ الاستِماعِ، و لا تُصغِ إلی ما لا یَزِیدُ فی صَلاحِکَ استِماعُهُ . (3)

عنه علیه السلام :سامِعُ ذِکرِ اللّهِ ذاکِرٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أحسَنَ الاستِماعَ تَعَجَّلَ الانتِفاعَ . (5)

1884

خوب شنیدن

امام علی علیه السلام :گوش خود را به خوب شنیدن عادت بده و به سخنانی که شنیدنشان بر اصلاح و پاکی تو چیزی نمی افزاید گوش فرامده .

امام علی علیه السلام :شنونده ذکر خدا ، ذاکر است .

امام علی علیه السلام :هرکه خوب گوش کند ، زود بهره مند شود .

1885 - سوءُ الاستِماعِ
1885 - بد شنیدن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السامِعُ شَریکُ القائلِ . (6)

1885

بد شنیدن

امام علی علیه السلام :شنونده ، شریک گوینده است .

ص :402


1- بحار الأنوار : 78/160/21 .
2- (انظر) القرآن : باب 3259 .
3- غرر الحکم : 6234 .
4- غرر الحکم : 5579 .
5- غرر الحکم : 9243 .
6- غرر الحکم : 518 .

عنه علیه السلام :سامِعُ هُجْرِ القَولِ شَریکُ القائلِ . (1)

عنه علیه السلام :سامِعُ الغِیبَةِ أحدُ المُغتابَینِ . (2)

عنه علیه السلام :إذا سَمِعتَ مِن المَکروهِ ما یُؤذِیکَ فَتَطَأطَأْ لَهُ یُخطِکَ . (3)

(4)

1886 - ما فُرِضَ عَلَی السَّمعِ
1886 - وظایف گوش

الکتاب :

وَ لا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إنَّ السَّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤادَ کُلُّ أُولئکَ کانَ عَنْهُ مَسؤولا». (5)

وَ قَد نَزَّلَ عَلَیْکُم فِی الکِتابِ أنْ إذا سَمِعْتُم آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهزأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُم حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إنَّکُم إذا مِثْلُهُم إنَّ اللّهَ جامِعُ المُنافِقِینَ و الکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعا». (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَفَرَضَ علی السَّمعِ أن لا تُصغِیَ بهِ إلی المَعاصِی ، فقالَ عَزَّ و جلَّ : «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُم فِی الکِتابِ أنْ إذا سَمِعْتُم آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهزأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُم حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إنَّکُم إذا مِثْلُهُم إنَّ اللّهَ جامِعُ المُنافِقِینَ و الکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعا» . (7)

امام علی علیه السلام :شنونده سخن زشت و مبتذل ، شریک گوینده است .

امام علی علیه السلام :شنونده غیبت ، دومین غیبت کننده است .

امام علی علیه السلام :هرگاه سخن زشت آزار دهنده ای شنیدی ، سرت را پایین انداز (آن را نا شنیده بگیر) تا از تو بگذرد .

1886

وظایف گوش

قرآن :

«از آنچه تو را بدان آگاهی نیست پیروی مکن ، همانا گوش و چشم و دل همگی باز خواست می شوند» .

«و در این کتاب بر شما نازل کرد که چون شنیدید کسانی آیات خدا را انکار می کنند و آن را به ریشخند می گیرند ، با آنان منشینید تا آن گاه که به سخنی دیگر پردازند و گرنه شما نیز همانند آنها خواهید بود و خدا همه منافقان و کافران را در جهنم گرد می آورد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :پس بر گوش این وظیفه نهاده شده که با آن به معاصی گوش ندهی ؛ خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «و در این کتاب بر شما نازل کرد که چون شنیدید کسانی آیات خدا را انکار می کنند و آن را به ریشخند می گیرند ، با آنان منشینید تا آن گاه که به سخنی دیگر پردازند و گرنه شما نیز همانند آنها خواهید بود و خدا همه منافقان و کافران را در جهنم گرد می آورد» .

ص :403


1- غرر الحکم : 5581 .
2- غرر الحکم : 5583 .
3- غرر الحکم : 4166 .
4- (انظر) الغِیبة : باب 3092 .
5- الإسراء : 36 .
6- النساء : 140 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/626/3215 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فَرَضَ عَلی السَّمعِ أن یَتَنَزَّهَ عنِ الاستِماعِ إلی ما حَرَّمَ اللّهُ ، و أن یُعرِضَ عَمّا لا یَحِلُّ له مِمّا نَهَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَنهُ ، و الإصغاءِ إلی ما أسخَطَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ، فقالَ فی ذلکَ : «و قَدْ نَزَّلَ علَیْکُمْ فِی الکِتابِ أنْ إذا سَمِعْتُم آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهزأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُم حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ إنَّکُم إذا مِثْلُهُم إنَّ اللّهَ جامِعُ المُنافِقِینَ و الکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعا» . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :بر گوش فرض شده است که از گوش دادن به آنچه خداوند حرام کرده دوری کند ، از آنچه خداوند عزّ و جلّ نهی کرده و شنیدنش بر آن حلال نیست اعراض کند و به آنچه خداوند عزّ و جلّ را ناخشنود و خشمگین می کند گوش ندهد . پس در این باره فرمود : «و در این کتاب بر شما نازل کرد که چون شنیدید کسانی آیات خدا را انکار می کنند و آن را به ریشخند می گیرند ، با آنان منشینید تا آن گاه که به سخنی دیگر پردازند و گرنه شما نیز همانند آنها خواهید بود و خدا همه منافقان و کافران را در جهنم گرد می آورد» .

ص :404


1- الکافی : 2/35/1 .
2- (انظر) عنوان 71 «المجلس» ، 72 «المُجالسة» .

247 - الأسماء

247 - نامها
اشاره

(1)

ص :405


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 127 باب 108 «الأسماء و الکُنی» . کنز العمّال : 16 / 417 ، 588 «فی الأسماء و الکُنی» . کنز العمّال : 16 / 592 «محظورات الأسماء» .

1887 - اختِیارُ الأسماءِ الحَسَنَةِ
1887 - انتخاب نام های نیکو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أوَّلَ ما یَنحَلُ أحَدُکُم وَلَدَهُ : الاسمُ الحَسَنُ ، فَلْیُحَسِّنْ أحَدُکُمُ اسمَ وَلَدِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :استَحسِنُوا أسماءَکُم ؛ فإنّکُم تُدعَوْنَ بها یَومَ القِیامَةِ : قُمْ یا فُلانَ ابنَ فُلانٍ إلی نورِکَ ، و قُمْ یا فُلانَ ابنَ فُلانٍ لا نُورَ لَکَ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أوَّلُ ما یَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أن یُسَمِّیَهُ بِاسمٍ حَسَنٍ، فَلْیُحَسِّنْ أحَدُکُمُ اسمَ وَلَدِهِ . (3)

(4)

1887

انتخاب نام های نیکو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که هر یک از شما به فرزندش پیشکش می کند نام نیکوست . بنا بر این ، هر کدام شما نامی نیکو بر فرزند خویش نهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نامهای نیکو بر خود نهید ؛ زیرا در روز قیامت شما را به نام صدا می زنند [و می گویند]: فلان پسر فلان! برخیز به سوی نور خود برو، و فلان پسر فلان برخیز که نوری نداری .

امام کاظم علیه السلام :نخستین احسانی که مرد به فرزند خود می کند ، این است که نام نیکویی برایش انتخاب کند . بنا بر

این ، هر یک از شما نامی نیکو بر فرزندش نهد .

1888 - الحَثُّ عَلَی التَّسمِیَةِ بِأسماءِ الأنبِیاءِ وَالأئِمَّةِعلیهم السلام
1888 - ترغیب به نامگذاری به نامهای پیامبران و ائمه علیهم السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَمُّوا أولادَکُم أسماءَ الأنبیاءِ . (5)

1888

ترغیب به نامگذاری به نامهای پیامبران و ائمه علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندانتان را به نامهای پیامبران بنامید .

ص :406


1- بحار الأنوار : 104/130/20 .
2- الکافی : 6/19/10 .
3- الکافی : 6/18/3 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 15 / 122 باب 22 . الوالد و الولد : باب 4148 .
5- مکارم الأخلاق : 1/474/1626 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أص_دَقُ الأسم_اءِ ما سُمِّ_یَ بِالعُبُودِیَّ_ةِ ، و أفضَلُه_ا أسم_اءُ الأنبیاءِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ التَّسمیَةِ بِأسماءِ الأئمّةِ ، أ فِی ذلک نَفعٌ ؟ _: إی و اللّهِ ، و هَلِ الدِّینُ إلاّ الحُبُّ ؟! قالَ اللّهُ : «إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فاتَّبِعُونی یُحبِبْکُمُ اللّهُ و یَغفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم» (2) . (3)

(4)

1889 - استِبدالُ الأسماءِ القَبِیحَةِ
1889 - تغییر دادن نامهای زشت

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُغَیِّرُ الأسماءَ القَبیحَةَ فی الرِّجالِ و البُلدانِ . (5)

اسد الغابة :_ فی تَرجمةِ حبیبِ بنِ مَروانَ _: وَفَدَ علی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : ما اسمُکَ ؟ فقالَ : بَغِیضٌ ، فقالَ : أنتَ حَبِیبٌ . فَسَمّاهُ حَبیبا . (6)

امام باقر علیه السلام :راست ترین نامها ، نامی است که گویای عبودیت باشد و بهترین نامها، نامهای پیامبران است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : آیا نامگذاری [فرزندان] به نامهای ائمه سودی دارد؟ _فرمود : آری به خدا ، مگر دین جز محبت است؟ خداوند فرموده است : «اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشاید» .

1889

تغییر دادن نامهای زشت

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله ، نامهای زشت مردها و شهرها را تغییر می داد .

اسد الغابة_ در شرح حال حبیب بن مروان _: به عنوان نماینده اعزامی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید ، حضرت پرسید : نامت چیست؟ عرض کرد : بغیض . حضرت فرمود : تو حبیب هستی و بدین ترتیب ، او را حبیب نام نهاد .

ص :407


1- الکافی : 6/18/1 .
2- آل عمران : 31 .
3- تفسیر العیّاشیّ : 1/168/28 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 15 / 124 باب 23 .
5- بحار الأنوار : 104/127/4 .
6- اُسد الغابة : 1/681/1067 .

سنن أبی داوود عن ابن عمر :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله غَیَّرَ اسمَ «عاصِیَةَ» و قالَ : أنتِ جَمِیلَةٌ . (1)

(2)

سنن أبی داوود به نقل از ابن عمر:رسول خدا صلی الله علیه و آله نام «عاصیه (گناهکار) » را عوض کرد و فرمود : تو «جمیله (زیبا)» هستی .

ص :408


1- سنن أبی داوود : 4/288/4952 .
2- (انظر) سنن أبی داوود : 4 / 288 / 4952 _ 4961 .

248 - أسماءُ اللَّه

248 - نامهای خدا
اشاره

(1)

(2)

ص :409


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 304 باب 58 «الافتتاح بالتَّسمیة عند کلّ فعل» . بحار الأنوار : 93 / 223 باب 11 «الاسم الأعظم» . بحار الأنوار : 93 / 236 باب 13 «أسماء اللّه الحسنی» . بحار الأنوار : 4 / 153 «أبواب أسمائه تعالی و حقائقها و صفاتها و معانیها» . کنز العمّال : 1 / 448 «فی أسماء اللّه الحسنی» . کنز العمّال : 1 / 451 «فی اسم اللّه الأعظم» .
2- انظر : الکتاب : باب 3394 .

1890 - بِسمِ اللَّهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ
1890 - بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الکتاب :

إنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیْمِ». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بِسمِ اللّهِ الرحمنِ الرحیمِ مِفتاحُ کُلِّ کِتابٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ أمرٍ ذِی بالٍ لا یُبدَأُ فِیهِ بِبِسمِ اللّهِ [ الرحمنِ] (3) الرحیمِ أقطَعُ . (4)

کنز العمّال عَن سلیمانَ بنِ بُریدة عَن أبیه عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا اُنَبِّئُکَ بِآیَةٍ لَم تُنزَلْ عَلی أحَدٍ بعدَ سُلیمانَ بنِ داودَ غَیرِی؟ بِسمِ اللّهِ الرحمنِ الرحیمِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَدَعْ بِس_مِ اللّهِ الرحمنِ الرحیمِ و إن کانَ بَعدَهُ شِعرٌ . (6)

عنه علیه السلام :لَرُبَّما تَرَکَ بَعضُ شِیعَتِنا فی افتِتاحِ أمرِهِ بِسمِ اللّهِ الرحمنِ الرحیمِ ، فَیَمتَحِنُهُ اللّهُ بِمَکرُوهٍ لِیُنَبِّهَهُ علی شُکرِ اللّهِ تبارکَ و تعالی و الثَّناءِ علَیهِ . (7)

1890

بسم اللّه الرحمن الرحیم

قرآن :

«نامه از سلیمان است و این است : به نام خدای بخشاینده مهربان» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسم اللّه الرحمن الرحیم سرآغاز هر نوشته ای است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کار مهمی که با بسم اللّه الرحمن الرحیم آغاز نشود ، بی فرجام است .

کنز العمّال به نقل از سلیمان بن بریده از پدرش از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا تو را از آیه ای آگاه نکنم که بعد از سلیمان بن داود بر احدی جز من نازل نشده است؟ آن بسم اللّه الرحمن الرحیم است .

امام صادق علیه السلام :گفتن بسم اللّه الرحمن الرحیم را ترک نکن ، حتی اگر پس از آن شعری باشد.

امام صادق علیه السلام :گاه فردی از شیعیان ما کار خود را با بسم اللّه الرحمن الرحیم آغاز نمی کند و بدان سبب خداوند عزّ و جلّ او را

به گرفتاری و امری ناخوشایند مبتلا می کند ، تا او را به ذکر سپاس و ستایش خداوند تبارک و تعالی متنبه سازد .

ص :410


1- النمل : 30 .
2- کنز العمّال : 2490 .
3- ما بین المعقوفین سقط من المصدر .
4- کنز العمّال : 2491 .
5- کنز العمّال : 2492 .
6- الکافی : 2/672/1 .
7- التوحید : 231/5 .

1891 - تَفسیرُ أسماءِ اللَّهِ
1891 - تفسیر نامهای خدا

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اللّهُ مُشتَقٌّ مِن إلهٍ ، وَ إلهٌ یَقتَضِی مَألُوها ، و الاسمُ غیرُ المُسَمّی ، فَمَن عَبَدَ الاسمَ دُونَ المَعنی فَقَد کَفَرَ و لَم یَعبُدْ شیئا ، و مَن عَبَدَ الاسمَ و المَعنی فَقد أشرَکَ و عَبَدَ الاثنَینِ ، و مَن عَبَدَ المَعنی دُونَ الاِسمِ فذاکَ التَّوحیدُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أسماؤهُ تَعبِیرٌ ، و أفعالُهُ تَفهیمٌ ، و ذاتُهُ حَقیقَةٌ . (2)

1891

تفسیر نامهای خدا

امام صادق علیه السلام :اللّه ، مشتق از اِله (شیدایی یا تحیّر) است و اِله مقتضی و مستلزم وجود مألوه (معبودی) می باشد و نام غیر از صاحب نام است ؛ پس ، هر کس تنها نام را بپرستد ، کافر است و چیزی را عبادت نکرده است و هر کس نام و معنا ، هر دو ، را بپرستد ، شرک ورزیده و دوگانه پرست شده است و هر کس تنها معنا (صاحب نام) را بپرستد ، نه نام را ، این یکتا پرستی است .

امام رضا علیه السلام :نامهای او تعبیر [ی از او ]است و افعالش تفهیم و ذاتش حقیقت .

1892 - اسمُ اللَّهِ الأعظَمُ
1892 - اسم اعظم خدا

الکتاب :

قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِنَ الکِتابِ أنا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أنْ یَرْتَدَّ إلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّا عِندَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أ أَشْکُرُ أمْ أکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ». (3)

1892

اسم اعظم خدا

قرآن :

«و آن کس که از علم کتاب بهره ای داشت گفت : من پیش از آن که چشم برهم زنی ، آن را نزد تو می آورم . چون آن را نزد خود دید گفت : این بخشش پروردگار من است ، تا مرا بیازماید که سپاس می گزارم یا کفران نعمت می کنم . پس هرکه سپاس گوید برای خود گفته است و هرکه کفران ورزد پروردگار من بی نیاز و کریم است» .

ص :411


1- التوحید : 221/13 .
2- التوحید : 36/2 .
3- النمل : 40 .

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اسمَ اللّهِ الأعظَمَ علی ثلاثةٍ و سَبعینَ حَرفا ، و إنّما کانَ عندَ آصَفَ مِنها حَرفٌ واحِدٌ فَتَکَلَّمَ بهِ فَخَسَفَ بِالأرضِ ما بَینَهُ و بینَ سَرِیرِ بِلقِیسَ حتّی تَناوَلَ السَّرِیرَ بِیَدِهِ ، ثُمّ عادَتِ الأرضُ کما کانَت أسرَعَ مِن طَرفَةِ العَینِ ، و نحنُ عِندَنا مِنَ الاسمِ الأعظَمِ اثنانِ و سَبعونَ حَرفا ، و حَرفٌ عِندَ اللّهِ تَبارَکَ و تعالی استَأثَرَ بهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَهُ ، و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العظیمِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اسمُ اللّهِ الأعظمُ مُقَطَّعٌ فی اُمِّ الکِتابِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ اسمَهُ الأعظَمَ علی ثلاثَةٍ و سَبعینَ حَرفا ، فَأعطی آدَمَ مِنها خَمسةً و عِشرینَ حَرفا ، و أعطی نُوحا مِنها خَمسةً و عِشرینَ حَرفا ، و أعطی مِنها إبراهیمَ ثمانیةَ أحرُفٍ ، و أعطی موسی مِنها أربَعةَ أحرُفٍ ، و أعطی عیسی مِنها حَرفَینِ و کانَ یُحیِی بِهِما المَوتی و یُبرِئُ الأکمَهَ و الأبرَصَ ، و أعطی محمّدا اثنَینِ و سَبعینَ حَرفا ، و احتَجَبَ حَرفا لِئلاّ یُعلَمَ ما فی نفسِهِ و یَعلَمُ ما فی نَفسِ العِبادِ . (3)

حدیث :

امام باقر علیه السلام :نام اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که آصف یک حرف آن را می دانست و آن را به زبان آورد ؛ پس ، هر آنچه میان آصف و تخت بلقیس بود در کام زمین فرو رفت و آصف دست دراز کرد و تخت را برداشت و سپس زمین به حال نخست برگشت و این همه در یک چشم بر هم زدن رخ داد . هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ماست و یک حرف نزد خداوند تبارک و تعالی می باشد و آن را به علم غیب خود ویژه گردانیده است و هیچ قدرت و توانی جز از خدای بلند مرتبه بزرگ نیست .

امام صادق علیه السلام :اسم اعظم خداوند ، در اُمّ الکتاب (سوره فاتحه) مندرج است .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ اسم اعظم خود را بر هفتاد و سه حرف نهاد ؛ از آن شمار، بیست و پنج حرف به آدم داد و بیست و پنج حرف به نوح و هشت حرف به ابراهیم و چهار حرف به موسی و دو حرف به عیسی که به کمک آن دو، مردگان را زنده می کرد و کوران مادر زاد و مبتلایان به پیسی را شفا می بخشید و هفتاد و دو حرف به محمّد داد و یک حرف را دریغ داشت ، تا از آنچه در ذات اوست بر کسی معلوم نشود ، در حالی که او از آنچه درون بندگان می گذرد آگاه است .

ص :412


1- بحار الأنوار: 14/113/5.
2- . ثواب الأعمال : 130/1 .
3- بحار الأنوار : 4/211/5 .

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :بِسمِ اللّهِ الرحمنِ الرحیمِ أقرَبُ إلی اسمِ اللّهِ الأعظَمِ مِن سَوادِ العَینِ إلی بَیاضِها. (1)

الکنی و الالقاب عن سعدِ الخَفّافِ_ لِزاذانَ أبی عمرةَ _: یا زاذانُ ، إنَّکَ لَتَقرَأُ القرآنَ فَتُحسِنُ قِراءَتَهُ، فَعَلی مَن قَرَأتَ ؟ قال : فَتَبَسَّمَ ثُمّ قالَ : إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام مَرَّ بی و أنا اُنشِدُ الشِّعرَ ، و کانَ لی حَلقٌ حَسَنٌ فَأعجَبَهُ صَوتی ، فقالَ : یا زاذانُ ، فهَلاّ بِالقرآنِ ؟ ! قلتُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، و کیفَ لی بالقرآنِ ؟ ! فَو اللّهِ ما أقرَأُ مِنهُ إلاّ بِقَدرِ ما اُصَلِّی بهِ . قالَ : فادْنُ مِنّی ، فَدَنَوتُ مِنهُ فَتَکَلَّمَ فی اُذُنی بکلامٍ ما عَرَفتُهُ و لا عَلِمتُ ما یَقولُ ، ثُمّ قالَ : افتَحْ فاکَ ، فَتَفَلَ فی فِیَّ ، فو اللّهِ ما زالَت قَدَمی مِن عندِهِ حتّی حَفِظتُ القُرآنَ بِإعرابِهِ و هَمزِهِ ، و ما احتَجتُ أن أسألَ عَنهُ أحَدا بَعدَ موقِفِی ذلکَ . قالَ سعدٌ : فَقَصَصتُ قِصَّةَ زاذانَ علی أبی جعفرٍ علیه السلام قالَ : صَدَقَ زاذانُ ، إنَّ أمیرَ المؤمنینَ دَعا لِزاذانَ بِالاسمِ الأعظَمِ الذی لا یُرَدُّ . (2)

امام عسکری علیه السلام :بسم اللّه الرحمن الرحیم ، به نام اعظم خدا، نزدیکتر از سیاهی چشم به سفیدی آن است .

الکنی و الألقاب به نقل از سعد خفّاف :به ابو عمره زادان گفتم : ای زادان! تو نیکو قرآن قرائت می کنی ، نزد چه کسی قرائت آموخته ای؟ زادان تبسمی کرد و گفت : روزی در حال خواندن شعری بودم که امیر المؤمنین علیه السلام بر من گذشت . من صدایی خوش داشتم . حضرت از صدای من خوشش آمد و فرمود : ای زادان! چرا قرآن تلاوت نمی کنی؟ عرض کردم : یا امیر المؤمنین! چگونه قرآن بخوانم؟ به خدا سوگند از قرآن چیزی بیش از همان مقدار که در نماز می خوانم ، نمی دانم . حضرت فرمود : نزدیک من آی . من به ایشان نزدیک شدم . پس ، در گوش من سخنی گفت که نفهمیدم چه بود و چه گفت . سپس فرمود : دهانت را باز کن و آب مبارک دهانش را در دهانم گذاشت . به خدا قسم هنوز از نزد آن حضرت قدمی بر نداشته بودم که قرآن را با اِعراب و قرائتش از بر بودم و از آن پس هرگز نیازی پیدا نکردم که از کسی چیزی درباره قرآن بپرسم .

من این داستان زادان را برای امام باقر علیه السلام بازگو کردم ، حضرت فرمود : زادان راست گفته است . امیر المؤمنین علیه السلام با نام اعظم برای زادان دعا کرد و چنین دعایی هرگز ردّ نمی شود .

ص :413


1- . بحار الأنوار : 78/371/6 .
2- الکنی و الألقاب : 1/128 .

(1)

ص :414


1- (انظر) بحار الأنوار : 93 / 223 باب 11 .

249 - السُّنَّة

249 - سنّت
اشاره

(1)

(2)

ص :415


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 261 باب 32 «البِدعة و السنّة» . کنز العمّال : 1 / 172 ، 370 «الاعتصام بالکتاب و السنّة» . بحار الأنوار : 71 / 257 باب 72 «من سنّ سنّة حسنة» . بحار الأنوار : 71 / 261 باب 75 «من سنّ سنّة علی نفسه» .
2- انظر : عنوان 32 «البِدعة» .

1893 - الحَثُّ عَلی لُزومِ السُّنَّةِ
1893 - ترغیب به پایبندی به سنّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا قَولَ إلاّ بِعَمَلٍ ، و لا قَولَ و لا عَمَلَ إلاّ بِنِیَّةٍ ، و لا قَولَ و لا عَمَلَ و لا نِیَّةَ إلاّ بِإصابَةِ السُّنَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِکُلِّ عَمَلٍ شِرَّةً ، و لِکُلِّ شِ_رَّةٍ فَترَةً ، فَمَن کانَت فَترَتُهُ إلی سُنَّتی فقدِ اهتَدی ، و مَن کانَت إلی غَیرِ ذلکَ فقد هَلَکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا إنَّ لِکُلِّ عِبادَةٍ شِرَّةً ثُمّ تَصِیرُ إلی فَترةٍ ، فمَن صارَت شِرَّةُ عِبادَتِهِ إلی سُنَّتی فقدِ اهتَدی ، و مَن خالَفَ سُنَّتی فقد ضَلَّ و کانَ عَمَلُهُ فی تَبابٍ ، أما إنّی اُصَلِّی و أنامُ و أصُومُ و اُفطِرُ و أضحَکُ و أبکی ، فَمَن رَغِبَ عن مِنهاجی و سُنَّتی فَلیسَ مِنّی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :صاحِبُ السُّنَّةِ إن عَمِلَ خَیرا قُبِلَ مِنهُ ، و إن خَلَطَ غُفِرَ لَهُ . (4)

1893

ترغیب به پایبندی به سنّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گفتاری، جز با کردار ارزش ندارد و هیچ گفتار و کرداری، جز با نیّت و هیچ گفتار و کردار و نیّتی، جز با انطباق بر سنّت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کاری را [در آغاز] شور و نشاطی است و هر شور و نشاطی را [سر انجام] سکون و آرامشی است ؛ هر کس به سنّت من سکون و آرامش یابد ، هر آینه رهیافته گشته است و هر کس سکون و آرامشش به غیر آن [یعنی به بدعت ]باشد ، بی گمان هلاک شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! هر عبادتی را جوش و خروشی است که سرانجام فروکش می کند . پس ، هر کس جوش و خروش عبادتش به سنّت من آرام گیرد ، هدایت شده است و هرکه با سنّت من مخالفت ورزد، گمراه شده است و عملش بر باد رفته می باشد . بدانید که من نماز می خوانم ، می خوابم ، روزه می گیرم ، افطار می کنم ، می خندم و می گریم ؛ پس هرکه از روش و سنّت من روی گرداند ، از من نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پایبند سنّت اگر خوب عمل کند ، عملش پذیرفته است و اگر اشتباه کند بخشوده می شود .

ص :416


1- الکافی : 1/70/9 .
2- کنز العمّال : 44439 .
3- الکافی : 2/85/1 .
4- کنز العمّال : 911 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طُوبی لِمَن ......... وَسِعَتهُ السُّنَّةُ ، و لَم یُنسَبْ إلی البِدعَةِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الأعمالِ عندَ اللّهِ ما عُمِلَ بِالسُّنَّةِ و إن قَلَّ . (2)

1894 - تَقریرٌ فِی الأخذِ بِالکِتابِ وَالسُّنَّةِ
1894 - گزارشی در باب تمسّک به کتاب و سنّت

تَقریرٌ (3) فِی الأخذِ بِالکِتابِ وَ السُّنَّةِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَلَّفتُ فیکُم شَیئَینِ لَن تَضِلُّوا بَعدَهُما : کتابَ اللّهِ و سُ_نَّتی ، و لَن یَتَفَرَّقا حتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَرَکتُ فیکُم شَیئینِ لَن تَضِلُّوا بَعدَهُما : کتابَ اللّهِ و سُنَّتی ، و لَن یَتَفَرَّقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (5)

(6)

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که . . . در چارچوب سنّت جای گیرد و به بدعت منسوب نشود .

امام زین العابدین علیه السلام :برترین کارها نزد خداوند ، کاری است که طبق سنّت عمل شود، گر چه اندک باشد .

گزارشی (7) در باب تمسّک به کتاب و سنّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در میان شما دو چیز باقی می گذارم، که با وجود آنها هرگز گمراه نخواهید شد : کتاب خدا و سنّت من ؛ این دو از هم جدا نشوند تا بر حوض [کوثر] بر من وارد شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در میان شما دو چیز می گذارم که با وجود آنها هرگز گمراه نخواهید شد : کتاب خدا و سنّت من . این دو هرگز از هم جدا نشوند تا کنار حوض [کوثر ]بر من در آیند .

ص :417


1- نهج البلاغة : الحکمة 123 .
2- الکافی : 1/70/7 .
3- لا شک فی وجوب الأخذ بالسنّة و لکن هذا النقل لا اعتبار له، و یبدوا أنّه وضع فی قبال حدیث الثقلین المتواتر الذی قبله الشیعة و السنّة . أکّدت النقول المختلفة من حدیث الثقلین علی الإتحاد بین القرآن و عترة الرسول صلی الله علیه و آله . یجدر الإشارة إلی إنّنا أوردنا بیانا مفصلاً حول عدم حجیّة هذا الصنف من الروایات، فی رسالة «الإمام المهدی من مِنظار حدیث الثقلین» .
4- کنز العمّال : 875 .
5- کنز العمّال : 876 .
6- (انظر) الإمامة العامة : باب 156 .
7- تردیدی در وجوب عمل به سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست ولی این گزارش ها اعتبار ندارند و ظاهرا در برابر حدیث متواتر ثقلین که مورد قبول شیعه و سنّی است ساخته شده اند. در نقل های متعدّد و مکرّر حدیث ثقلین، پیوستگی میان قرآن و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله بیان شده است. گفتنی است که تحلیل جامعی پیرامون بی اعتباری این روایات، در رساله «امام مهدی (عج) از نگاه حدیث ثقلین» آورده ایم .

1895 - تَصنیفُ السُّنَّةِ
1895 - طبقه بندی سنّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السُّنَّةُ سُنَّتانِ : سُنَّةٌ فی فَریضَةٍ الأخذُ بَعدی بها هُدیً و تَرکُها ضَلالَةٌ ، و سُنَّةٌ فی غیرِ فَریضَةٍ الأخذُ بها فَضِیلَةٌ و تَرکُها غَیرُ خَطیئةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :السُّنَّةُ سُنَّتانِ : مِن نَبِیٍّ أو مِن إمامٍ عادِلٍ . (2)

1895

طبقه بندی سنّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سنّت دو گونه است : سنّت واجب، که پس از من عمل به آن موجب هدایت است و ترک آن گمراهی، و سنّت غیر واجب، که عمل به آن فضیلت است و ترک آن گناه نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سنّت دو نوع است : یا از یک پیامبر است یا از یک پیشوای دادگر .

1896 - جَزاءُ مَن سَنَّ سُنَّةً
1896 - سزای کسی که سنّتی بگذارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَنَّ سُنَّةً حَسَنةً عُمِلَ بها مِن بَعدِهِ کانَ لَهُ أجرُهُ و مِثلُ اُجُورِهِم مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن اُجُورِهم شیئا ، و مَن سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَعُمِلَ بها بَعدَهُ کانَ علَیهِ وِزرُهُ و مِثلُ أوزارِهِم مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن أوزارِهِم شیئا . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أیُّما عَبدٍ مِن عِبادِ اللّهِ سَنَّ سُنَّةَ هُدیً کانَ لَهُ أجرٌ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بذلکَ مِن غَیرِ أن یُنقَصَ مِن اُجُورِهم شَیءٌ ، و أیُّما عَبدٍ مِن عِبادِ اللّهِ سَنَّ سُنَّةَ ضَلالَةٍ کانَ علَیهِ مِثلُ وِزرِ مَن فَعَلَ ذلکَ مِن غَیرِ أن یُنقَصَ مِن أوزارِهِم شَیءٌ . (4)

1896

سزای کسی که سنّتی بگذارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه سنّت نیکویی بگذارد که پس از مرگش بدان عمل شود ، هم اجر خودش را دارد وهم به اندازه اجر کسانی که به آن عمل می کنند ؛ بی آن که از اجر ایشان چیزی کم شود. و هرکه سنّت ناپسندی بنهد و پس از مرگش بدان رفتار شود ، گنهکار است و به اندازه گناهان کسانی که به آن سنّت عمل می کنند نیز برایش گناه باشد ؛ بی آن که از گناه آنان چیزی کم شود .

امام باقر علیه السلام :هر بنده ای از بندگان خدا سنّت و روشی هدایتگر بگذارد ، اجرش به اندازه اجر کسانی باشد که بدان عمل می کنند ؛ بی آن که از اجر آنان چیزی کاسته شود . و هر بنده ای از بندگانِ خدا ، سنّت و روشی گمراه کننده بگذارد ، گناهش به اندازه گناه کسانی است که به آن رفتار می کنند ؛ بی آن که از گناهان ایشان چیزی کاسته گردد .

ص :418


1- بحار الأنوار : 77/161/171 .
2- کنز العمّال : 910 .
3- کنز العمّال : 43079 .
4- بحار الأنوار:71/258/5 .

(1)

1897 - جَزاءُ مَن سَنَّ سُنّةً عَلی نَفسِهِ
1897 - سزای کسی که برای خودش سنّتی بگذارد

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ سَنَّ علی نفسِهِ سُنَّةً حَسَنةً أو شیئا مِنَ الخَیرِ ، ثُمّ حالَ بَینَهُ و بینَ ذلکَ حائلٌ ، إلاّ کَتَبَ اللّهُ لَهُ ما أجری علی نفسِهِ أیّامَ الدنیا . (2)

(3)

1897

سزای کسی که برای خودش سنّتی بگذارد

امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست که برای خود سنّتی نیکو یا چیزی از خیر و خوبی وضع کند ، امّا بعد میان او و آن سنّت و کار خیر، مانعی پدید آید ، مگر این که آنچه را در ایّام دنیا درباره خویش به کار بسته است، خداوند برایش بنویسد .

1898 - النَّهیُ عَن نَقضِ السُّنَّةِ الصّالِحَةِ
1898 - نهی از شکستن سنّت پسندیده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی کتابٍ لَهُ إلی الأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: لا تَنقُضْ سُنَّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صُدورُ هذهِ الاُمَّةِ ، و اجتَمَعَت بها الاُلفَةُ ، و صَلَحَت علَیها الرَّعِیَّةُ ، و لا تُحدِثَنَّ سُنَّةً تُضِرُّ بِشَیءٍ مِن ماضِی تِلکَ السُّنَنِ ، فیکونَ الأجرُ لِمَن سَنَّها ، و الوِزرُ علَیکَ بما نَقَضتَ مِنها . (4)

1898

نهی از شکستن سنّت پسندیده

امام علی علیه السلام_ در فرمان حکومت مصر به مالک اشتر _نوشت : سنّت پسندیده ای را که بزرگان این امت به آن رفتار کرده اند و موجب همدلی و همبستگی شده و کار مردم بر طبق آن سامان گرفته است ، مشکن و هیچ گاه سنّت و روشی پدید میاور که به چیزی از این سنّتهای گذشته لطمه ای زند ؛ زیرا در این صورت پایه گذار آن سنّت گذشته مأجور خواهد بود و تو با شکستن آن گناهکار .

ص :419


1- (انظر) بحار الأنوار : 71 / 257 باب 72 . الموت : باب 3691 .
2- . بحار الأنوار:71/261/2.
3- (انظر) النیّة : باب 3922 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 53 .

1899 - سُنَّةُ اللَّهِ

1899 - سنّت خدا

سُنَّةَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ». (1)

سَنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أمْرُ اللّهِ قَدَرَا مَقْدُورَا». (2)

وَ لا یَحِیْقُ المَکْرُ السَّیِّءُ إلاَّ بِأهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إلاَّ سُنَّةَ الأوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَحْوِیْلاً». (3)

(4)

1899

سنّت خدا

قرآن :

«این سنّت خداست که در میان بندگانش جاری است و کافران در آن روز زیان کردند» .

«[این] سنّت خداست که از دیر باز در میان گذشتگان [معمول ]بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرّر (متناسب با توانایی) است» .

«و نیرنگ جز [دامن] صاحبش را نگیرد ؛ پس آیا جز سنّت (سرنوشت شوم) پیشینیان را انتظار می برند؟ در سنّت خدا هرگز تبدیلی نمی یابی و در سنّت خدا هرگز تغییری نمی یابی» .

1900 - سُنَّةُ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله
1900 - سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله

سُنَّةُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله

الکتاب :

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرْجُو اللّهَ و الیَومَ الاْخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثِیرا». (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حتّی المَماتِ : الأکلُ علی الحَضِیضِ مَع العَبیدِ ، و رُکُوبِی الحِمارَ مُوکَفا ، و حَلبُ العَنزِ بِیَدِی ، و لُبسُ الصُّوفِ ، و التَّسلیمُ علی الصِّبیانِ ؛ لِتکونَ سُنَّةً مِن بَعدی . (6)

1900

سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله

قرآن :

«قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست : برای آن کس که به خدا و روز باز پسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج چیز است که تا زنده ام آنها را ترک نمی کنم : غذا خوردن روی زمین با بردگان ، سوار شدن بر الاغ برهنه ، دوشیدن بز با دست خودم ، پوشیدن پشمینه و سلام کردن به کودکان تا اینکه بعد از من سنّت باشند .

ص :420


1- غافر : 85 .
2- الأحزاب : 38 .
3- فاطر : 43 .
4- (انظر) الإسراء: 77 ، الأحزاب: 62 ، الفتح: 23 ، آل عمران: 137 .
5- الأحزاب : 21 .
6- الخصال : 271/12 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اقتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُم فإنَّهُ أفضَلُ الهَدْیِ ، و استَنُّوا بِسُنَّتِهِ فإنّها أهدَی السُّنَنِ . (1)

(2)

1901 - سُنَّةُ الحَنِیفِیَّةِ
1901 - سنّتِ آیین حنیف

الکتاب :

قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إبْراهِیمَ و الَّذِینَ مَعَهُ إذْ قَالُوا لِقَوْمِهِم إنَّا بُرَآءُ مِنْکُم وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ». (3)

وَ مَنْ أحْسَنُ دِیْنا مِمَّن أسْلَمَ وَجْهَهُ للّهِِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ و اتَّبَعَ مِلَّةَ إبْراهِیمَ حَنِیْفَا و اتَّخَذَ اللّهُ إبْراهِیمَ خَلیْلاً». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ بَعَثَ خَلِیلَهُ بالحَنِیفِیَّةِ و أمَرَهُ بأخذِ الشارِبِ ، و قَصِّ الأظفارِ ، و نَتْفِ الإبطِ ، و حَلْقِ العانَةِ ، و الخِتانِ . (5)

امام علی علیه السلام :به روش پیامبرتان اقتدا کنید که آن بهترین روش است، و به سنّت او رفتار نمایید که آن هدایت گرترین سنّتهاست .

1901

سنّتِ آیین حنیف

قرآن :

«هر آینه در ابراهیم و همراهان او برای شما سرمشقی نیکوست آن گاه که به قوم خود گفتند : ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم».

«چه کسی نیکو دین تر از کسی است که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیم حق گرا پیروی کرده است؟ و خدا ابراهیم را دوست گرفت» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ خلیل خویش (ابراهیم) را با آیین حنیف فرستاد و او را به گرفتن شارب و کوتاه کردن ناخنها و چیدن موی زیر بغل و تراشیدن موی زهار و ختنه فرمان داد .

ص :421


1- نهج البلاغة : الخطبة 110 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 66 باب 1 .
3- الممتحنة : 4 .
4- النساء : 125 .
5- بحار الأنوار:76/68/5 .

مکارم الأخلاق عن الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ بینَ نُوحٍ و إبراهیمَ علیهما السلام ألفُ سَنَةٍ ، و کانَت شَریعَةُ إبراهیمَ بالتَّوحیدِ و الإخلاصِ و خَلعِ الأندادِ ، و هی الفِطرَةُ التی فَطَرَ الناسَ علَیها و هِی الحَنِیفِیَّةُ ، و أخَذَ علَیهِ میثاقَهُ أن لا یَعبُدَ إلاّ اللّهَ و لا یُشرِکَ بهِ شیئا . قالَ : و أمَرَهُ بِالصلاةِ و الأمرِ و النَّهیِ و لم یَحکُمْ لَهُ أحکامَ فَرضِ المَواریثِ ، و زادَهُ فی الحَنِیفِیَّةِ: الخِتانَ ، و قَصَّ الشارِبِ ، و نَتْفَ الإبطِ ، و تَقلیمَ الأظفارِ ، و حَلْقَ العانَةِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :خَمسٌ مِنَ السُّنَنِ فی الرَّأسِ و خَمسٌ فی الجَسَدِ ، فأمّا التی فی الرَّأسِ : فالسِّواکُ ، و أخذُ الشارِبِ ، و فَرقُ الشَّعرِ ، و المَضمَضَةُ ، و الاستِنشاقُ ، و أمّا التی فی الجَسَدِ : فالخِتانُ ، و حَلْقُ العانَةِ ، و نَتْفُ الإبطَینِ ، و تَقلیمُ الأظفارِ ، و الاستِنجاءُ . (2)

فقهِ الرِّضا :_ مِنَ الحَنِیفِیَّةِ التی قالَ اللّهُ تعالی لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله : «و اتَّبَعَ مِلَّةَ إبراهیمَ حَنیفا» _فهی عَشرُ سُنَنٍ ، خَمسٌ فی الرَّأسِ و خَمسٌ فی الجَسَدِ ......... . (3)

مکارم الاخلاق از امام صادق علیه السلام :از نوح تا ابراهیم علیهما السلام هزار سال فاصله بود . شریعت ابراهیم بر پایه یکتا پرستی و اخلاص و نفی شریکان [برای خدا] بود و این همان سرشتی است که مردم را بر آن آفریده و همان آیین حنیف است . خداوند از او، بر این آیین پیمان گرفت و این که جز خدا را بندگی نکند و هیچ چیز را شریک او قرار ندهد . خداوند ابراهیم را به نماز و امر و نهی، فرمان داد و احکام سهام مواریث را برایش مقرّر نکرد و در آیین حنیف اینها را اضافه کرد : ختنه ، کوتاه کردن شارب ، چیدن موی زیر بغل ، گرفتن ناخنها و تراشیدن موی زهار .

امام کاظم علیه السلام :پنج چیز از سنّت، در سر است و پنج چیز در بدن . سنّتهای مربوط به سر عبارتند از : مسواک کردن ، گرفتن شارب ، شانه کردن مو ، مضمضمه و استنشاق . و امّا سنّتهای مربوط به بدن عبارتند از : ختنه ، تراشیدن موی زهار ، چیدن موی زیر بغل ، گرفتن ناخنها و شستن محل بول و غایط .

فقه الرضا_ درباره آیین حنیف که خداوند متعال به پیامبر خود صلی الله علیه و آله فرموده: «و از آیین حنیف ابراهیم پیروی کرد» _آیین حنیف ده سنّت است ، پنج سنّت مربوط به سر و پنج تای دیگر مربوط به تن ......... .

ص :422


1- مکارم الاخلاق : 1/140/361 .
2- الخصال : 271/11 .
3- فقه الرِّضا علیه السلام : 66 .

(1)

1902 - سُنَّةُ الأوَّلینَ
1902 - سنّت پیشینیان

الکتاب :

قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إنْ یَنْتَهُوا یُغفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الْأوَّلِینَ». (2)

لا یُؤمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأوَّلِینَ». (3)

(4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ علی أربَعِ دَعائمَ (شُعَبٍ): علی الصبرِ و الیَقینِ و العَدلِ و الجِهادِ ......... و الیَقینُ مِنها علی أربَعِ شُعَبٍ : علی تَبصِرةِ الفِطنَةِ ، و تَأوُّلِ الحِکمَةِ ، و مَوعظةِ العِبرَةِ ، و سُنَّةِ الأوَّلِینَ ، فَمَن تَبَصَّرَ فی الفِطنَةِ تَبَیَّنَت لَهُ الحِکمَةُ ، و مَن تَبَیَّنَت لَهُ الحِکمَةُ عَرَفَ العِبرَةَ ، و مَن عَرَفَ العِبرَةَ فَکَأنَّما کانَ فی الأوَّلِینَ . (5)

(6)

1902

سنّت پیشینیان

قرآن :

«به کسانی که کفر ورزیده اند ، بگو : اگر دست بردارند ، گناهان گذشته آنان آمرزیده شود و اگر باز گردند هر آینه سنّت [خدا در مورد ]پیشینیان گذشته» .

«به او ایمان نمی آورند و سنّت (راه و رسم) پیشینیان پیوسته چنین بوده است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :ایمان بر چهار ستون استوار است : بر صبر و یقین و عدل و جهاد . . . یقین، خود چهار شعبه دارد : بینش هوشیارانه ، رسیدن به حقایق ، عبرت گرفتن از دیگران و سنّت پیشینیان ؛ زیرا ، هرکه بینش هوشیارانه یافت ، حکمت بر او آشکار گشت و هرکه حکمت بر او آشکار شد ، عبرت آموزی را شناخت و هرکه عبرت آموزی را شناخت ، چنان است که گویا در میان پیشینیان باشد .

ص :423


1- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 67 باب 2 . الدِّین : باب 1315 .
2- الأنفال : 38 .
3- الحِجر : 13 .
4- (انظر) الکهف: 55 ، آل عمران: 137 ، النساء: 26 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 31 .
6- (انظر) الفکر : باب 3204 .

ص :424

250 - السَّهَر

250 - شب زنده داری
اشاره

(1)

(2)

ص :425


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 178 «أبواب السَّهر و النوم» .
2- انظر : عنوان 300 «صلاة اللیل» ، 526 «النوم» . الشیعة : باب 2123 ، الاستغفار : باب 3039 ، المناجاة : باب 3794 .

1903 - السَّهَرُ
1903 - شب زنده داری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن خافَ أدلَجَ ، و مَن أدلَجَ بَلَغَ المَنزِلَ ، ألا إنَّ سِلعَةَ اللّهِ غالِیَةٌ ، ألا إنَّ سِلعَةَ اللّهِ الجَنَّةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یُحِبُّهُمُ اللّهُ ، و ثلاثةٌ یُبغِضُهُمُ اللّهُ ، أمّا الّذینَ یُحِبُّهُمُ اللّهُ : فقَومٌ ساروا لیلَتَهُم حتّی إذا کانَ النَّومُ أحَبَّ إلی أحَدِهِم مِمّا یُعدَلُ بهِ نَزَلوا ، فوَضَعوا رؤوسَهُم ، فقامَ یَتَمَلّقُنی و یَتلو آیاتی ......... . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّهَرُ أحَدُ الحَیاتَینِ . (3)

عنه علیه السلام :السَّهَرُ رَوضَةُ المُشتاقِینَ . (4)

عنه علیه السلام :سَهَرُ اللیلِ شِعارُ المُتَّقِینَ و شِیمَةُ المُشتاقِینَ . (5)

عنه علیه السلام :سَهَرُ العُیونِ بِذِکرِ اللّهِ خُلْصانُ العارِفِینَ و حُلوانُ المُقرَّبِینَ . (6)

عنه علیه السلام :سَهَرُ العُیونِ بِذِکرِ اللّهِ فُرصَةُ السُّعَداءِ و نُزهَةُ الأولِیاءِ . (7)

1903

شب زنده داری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه [از راهزنان و خطرات راه ]بترسد، سراسر شب [یا ساعات آخر شب ]را راه پیماید و هرکه چنین کند به منزل برسد . بدانید که کالایِ خدا گرانبهاست ، بدانید که کالای خدا بهشت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که خداوند دوستشان دارد و سه نفرند که خداوند از آنها نفرت دارد . امّا کسانی که خدا دوستشان می دارد : یکی آن است که با عدّه ای شبانه سفر می کنند و چنان خسته می شوند که خواب را از هر چیزی خوشتر می دارند، پس اتراق می کنند و سر به بالین می گذارند، امّا او بر می خیزد و زبان به تملّق من می گشاید و آیاتم را تلاوت می کند ......... .

امام علی علیه السلام :شب زنده داری ، یکی از دو زندگی است .

امام علی علیه السلام :شب زنده داری ، بوستان مشتاقان است .

امام علی علیه السلام :شب زنده داری ، شعار پرهیزگاران و خوی مشتاقان است .

امام علی علیه السلام :بیدار باش شبانه چشم ها به ذکر خدا ، دوستِ صمیمی عارفان است و شیرینی مقرّبان .

امام علی علیه السلام :بیدار باش چشمها در شب به ذکر خدا ، فرصت نیکبختان و تفرّج اولیاست .

ص :426


1- تنبیه الخواطر : 1/279 .
2- الترغیب و الترهیب : 4/79/7 .
3- غرر الحکم : 1684 .
4- غرر الحکم : 666 .
5- غرر الحکم : 5611 .
6- غرر الحکم :5612 .
7- غرر الحکم :5642 .

عنه علیه السلام :سَهَرُ اللیلِ فی طاعَةِ اللّهِ رَبیعُ الأولیاءِ و رَوضَةُ السُّعَداءِ . (1)

عنه علیه السلام :سَهَرُ اللیلِ بذِکرِ اللّهِ غَنیمَةُ الأولیاءِ و سَجِیَّةُ الأتقِیاءِ . (2)

عنه علیه السلام :أسهِرُوا عُیونَکُم ، و ضَمِّرُوا بُطُونَکُم ، و خُذُوا مِن أجسادِکُم ، تَجُودُوا بها علی أنفُسِکُم . (3)

عنه علیه السلام :أسهِرُوا عُیونَکُم ، و أضمِرُوا بُطونَکُم ، و استَعمِلُوا أقدامَکُم ، و أنفِقُوا أموالَکُم ، و خُذُوا مِن أجسادِکُم فَجُودُوا بها علی أنفُسِکُم ، و لا تَبخَلُوا بها عَنها . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ سَهَرُ العُیونِ بذِکرِ اللّهِ سبحانَهُ . (5)

عنه علیه السلام :طُوبی لِنَفسٍ أدَّت إلی رَبِّها فَرضَها ، و عَرَکَت بِجَنبِها بُؤسَها ، و هَجَرَت فی اللَّیلِ غُمضَها ، حتّی إذا غَلَبَ الکَری علَیها افتَرَشَت أرضَها ، و تَوَسَّدَت کَفَّها ، فی مَعشَرٍ أسهَرَ عُیُونَهُم خَوفُ مَعادِهِم ، و تَجافَت عن مَضاجِعِهِم جُنُوبُهُم ، و هَمهَمَت بِذِکرِ رَبِّهِم شِفاهُهُم ، و تَقَشَّعَت بِطُولِ استِغفارِهِم ذُنُوبُهُم ، اُولئکَ حِزبُ اللّهِ ، ألا إنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ المُفلِحُونَ . (6)

امام علی علیه السلام :شب بیدار ماندن در طاعت خدا ، بهار اولیاء است و بوستان نیکبختان .

امام علی علیه السلام :شب بیدار ماندن به ذکر خدا ، غنیمت اولیاء است و خصلت پرهیزگاران .

امام علی علیه السلام :چشمانتان را شبها بیدار دارید و شکمهایتان را لاغر و از جسمهایتان بگیرید و به جانهایتان ببخشید .

امام علی علیه السلام :چشمانتان را شبها بیدار دارید و شکمهایتان را گرسنه و پاهایتان را به کار (عبادت) گیرید و اموالتان را انفاق کنید و از جسمهایتان بستانید و به جانهایتان ببخشید و از این کار بخل و دریغ نورزید .

امام علی علیه السلام :برترین عبادت ، شب زنده داری به یاد خداوند سبحان است .

امام علی علیه السلام :خوشا به حال آن کس که فریضه پروردگارش را به جای آورْد و بر سختیها و ناملایمات صبر کرد و خواب را از دیدگانش دور ساخت و اگر خواب بر او چیره آمد ، زمین را بستر خود کرد و دستش را بالش . آنان که خوف روز رستاخیز چشمانشان را بیدار نگه داشت و پهلوهایشان را از بسترهای راحتشان دور کردند و لبهایشان به ذکر پروردگارشان زمزمه کرد و از بسیاری آمرزش خواهی ، گناهانشان زدوده شد ؛ اینان حزب خدایند و بدانید که حزب خدا پیروز است .

ص :427


1- غرر الحکم : 5613 .
2- غرر الحکم : 5614 .
3- غرر الحکم : 2497 .
4- نهج البلاغة: الخطبة183.
5- غرر الحکم : 3149 .
6- نهج البلاغة: الکتاب45.

عنه علیه السلام :فاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ تَقِیَّةَ ذِی لُبٍّ ، شَغَلَ التَّفَکُّرُ قَلبَهُ ، و أنصَبَ الخَوفُ بَدَنَهُ ، و أسهَرَ التَّهَجُّدُ غِرارَ نَومِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ حَمَت أولیاءَ اللّهِ مَحارِمَهُ ، و ألزَمَت قُلُوبَهُم مَخافَتَهُ ، حَتّی أسهَرَت لَیالِیَهُم ، و أظمَأت هَواجِرَهُم . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی یَومِ عَرَفَةَ _: و اعمُرْ لَیلی بِإیقاظِی فیهِ لِعبادَتِکَ ، و تَفَرُّدِی بِالتَّهجُّدِ لکَ ، و تَجَرُّدِی بِسُکُونی إلَیکَ ، و إنزالِ حوائجِی بکَ . (3)

عنه علیه السلام :اللَّهُمَّ اجعَلنا مِمَّن دَأبُهُم الاِرتِیاحُ إلَیکَ و الحَنِینُ ، و دَهرُهُمُ (دَیدَنُهُم) الزَّفرَةُ و الأنِینُ ، جِباهُهُم ساجِدَةٌ لِعَظَمَتِکَ ، و عُیُونُهُم ساهِرَةٌ فی خِدمَتِکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :_ فی قولِهِ تعالی : «سِیْماهُم فِی وُجُوهِهِمْ مِن أثَرِ السُّجُودِ» (5) _: هُو السَّهَرُ فی الصلاةِ . (6)

امام علی علیه السلام :بندگان خدا! از خدا بترسید همچون ترسیدن خردمندی که اندیشه [در مبدأ و معاد] دل او را به خود مشغول ساخته و ترس [از خدا و رستاخیز ]پیکرش را رنجور کرده و عبادت شبانه، همان اندک خوابش را هم از او گرفته است .

امام علی علیه السلام :همانا تقوای الهی، اولیای خدا را از حرامهای او باز داشته و ترس از او را در دلهایشان جای داده ، چندان که آنان را در شبها [برای عبادت ]بیدار و در روزهای داغ، [روزه دار و] تشنه نگه داشته است .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای روز عرفه _گفت : [خدایا! ]با بیدار کردن من در شب برای بندگیت و خلوتِ شب زنده داری برای تو و آرام گرفتنم به تو و آوردن نیازها و خواسته هایم به درگاه تو ، شبم را آباد گردان .

امام زین العابدین علیه السلام :بار خدایا! ما را از کسانی قرار ده که روش آنان آرام گرفتن و شوق ورزیدن به توست و عمرشان به آه و ناله می گذرد ، پیشانی هایشان در برابر عظمت تو به خاک افتان است و چشم هایشان در راه خدمت به تو بیدار .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «نشانشان [همراهان پیامبر ]اثر سجده ای است که بر چهره دارند» _فرمود : منظور، شب زنده داری کردن با نماز است .

ص :428


1- نهج البلاغة : الخطبة 83 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 114 .
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 47 .
4- بحار الأنوار : 94/148 .
5- الفتح : 29 .
6- روضة الواعظین : 352 .

عنه علیه السلام :_ فی قولِهِ تعالی : «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ» (1) _: کانوا أقَلَّ اللَّیالی تَفُوتُهُم لا یَقُومُونَ فیها . (2)

1904 - السَّهَرُ غَیرُ المُجدی !
1904 - شب زنده داریهای بی حاصل!

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ ساعٍ لِقاعِدٍ ، رُبَّ ساهرٍ لِراقِدٍ . (3)

عنه علیه السلام :کَم مِن صائمٍ لَیسَ لَهُ مِن صِیامِهِ إلاّ الجُوعُ و الظَّمَأُ، و کم مِن قائمٍ لیسَ لَهُ مِن قِیامِهِ إلاّ السَّهَرُ و العَناءُ، حَبَّذا نومُ الأکیاسِ و إفطارُهُم! (4)

عنه علیه السلام_ و قَد سَمِعَ رَجُلاً مِن الحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ و یَقرَأُ _: نَومٌ عَلی یَقینٍ خَیرٌ مِن صلاةٍ فی شَکٍّ . (5)

1904

شب زنده داریهای بی حاصل!

امام علی علیه السلام :بسا کوشنده ای که برای نشسته ای می کوشد ؛ بسا شب زنده داری که برای خفته ای زحمت می کشد .

امام علی علیه السلام :بسا روزه داری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنگی نصیبی نیابد ، و بسا شب زنده داری که از عبادت شبانه اش جز رنج و بی خوابی بهره ای نبرد ، زهی خواب زیرکان [عارف] و روزه نگرفتن آنان!

امام علی علیه السلام_ با دیدن مردی از خوارج در حال عبادت شبانه و قرائت قرآن _فرمود : خوابی که همراه یقین [به حق ]باشد بهتر از نمازی است که با تردید [در حق] باشد .

1905 - ما یَنبَغِی السَّهَرُ فیهِ
1905 - کارهای سزامند شب زنده داری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا سَهَرَ إلاّ فی ثلاثٍ : مُتَهَجِّدٍ بالقرآنِ ، و فی طَلَبِ العِلمِ ، أو عَروسٍ تُهدی إلی زَوجِها . (6)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «اندکی از شب را می خوابیدند» _فرمود : کمتر شبی بود که آن را از دست می دادند و برای عبادت در آن شب بر نمی خاستند .

1905

کارهای سزامند شب زنده داری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شب زنده داری جز برای سه چیز روا نیست : تلاوت قرآن ، تحصیل علم ، و یا فرستادن عروس به خانه شوهرش .

ص :429


1- الذاریات : 17 .
2- تهذیب الأحکام : 2/336/1386 .
3- غرر الحکم : (5270 _ 5271) .
4- نهج البلاغة : الحکمة 145 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 97 .
6- بحار الأنوار : 76/178/3 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا سَهَرَ بعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ إلاّ لأِحَدِ رَجُلَینِ : مُصَلٍّ أو مُسافِرٍ . (1)

(2)

1906 - الحَثُّ عَلی إحیاءِ هذِهِ اللَّیالی
1906 - تشویق به شب زنده داری و احیای این شبها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أحیا لَیلةَ العِیدِ و لَیلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، لَم یَمُتْ قَلبُهُ یَومَ تَموتُ القُلوبُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یُعجِبُنی أن یُفَرِّغَ الرَّجُلُ نَفسَهُ فی السَّنَةِ أربَعَ لَیالٍ : لَیلةَ الفِطرِ ، و لَیلةَ الأضحی، و لَیلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، و أوّلَ لَیلةٍ مِن رَجَبٍ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لا یَنامُ ثلاثَ لیالٍ : لَیلةَ ثلاثٍ و عِشرِینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، و لَیلةَ الفِطرِ ، و لَیلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، و فیها تُقسَمُ الأرزاقُ و الآجالُ و ما یَکونُ فی السَّنَةِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیدار ماندن بعد از نماز خفتن روا نباشد ، مگر برای دو کس : نماز گزار یا مسافر .

1906

تشویق به شب زنده داری و احیای این شبها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه شب عید [فطر و قربان] و شب نیمه شعبان را احیا کند ، در آن روزی که دلها می میرند دل او نمیرد .

امام علی علیه السلام :خوش دارم که انسان ، سالی چهار شب خود را وقف عبادت خدا کند : شب عید فطر ، شب عید قربان ، شب نیمه شعبان و شب اول ماه رجب .

امام رضا علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام سه شب نمی خوابید : شب بیست و سوم ماه رمضان ، شب عید فطر و شب نیمه ماه شعبان ؛ در این شبها روزیها تقسیم و مدت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد ، تعیین می شود .

ص :430


1- بحار الأنوار : 76/179/5 .
2- (انظر) الصناعة : باب 2296 .
3- ثواب الأعمال : 1/102/2 .
4- بحار الأنوار : 97/87/12 .
5- بحار الأنوار : 97/88/15 .

251 - السَّیِّد

251 - سَروَر
اشاره

ص :431

1907 - السَّیِّدُ
1907 - سَروَر

الکتاب :

فَنادَتْهُ المَلاَئکَةُ وَ هُوَ قائمٌ یُصَلِّی فِی المِحْرابِ أنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحیَی مُصَدِّقا بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ سَیِّدا وَ حَصُورا وَ نَبِیّا مِنَ الصَّالِحِینَ». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیِّدُ القَومِ فی السَّفرِ خادِمُهُم ، فَمَن سَبَقَهُم بِخِدمَةٍ لم یَسبِقُوهُ بِعَمَلٍ إلاّ الشَّهادَةَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السَّیِّدُ مَن تَحَمَّلَ المَؤونَةَ و جادَ بالمَعونَةِ . (4)

عنه علیه السلام :السیّدُ مَن تَحَمَّلَ أثقالَ إخوانِهِ و أحسَنَ مُجاوَرَةَ جِیرانِهِ . (5)

عنه علیه السلام :السیّدُ مَن لا یُصانِعُ، و لا یُخادِعُ، و لا تَغُرُّهُ المَطامِعُ . (6)

1907

سَروَر

قرآن :

«و فرشتگان، او (زکریا) را که در محراب به نماز ایستاده بود ندا دادند که : خدا تو را به یحیی بشارت می دهد که تصدیق کننده کلمه خداست و سرور و پارسا و پیامبری است از شایستگان» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرور قوم ، خدمتگزار آنهاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرور قوم در سفر ، کسی است که به آنان خدمت کند ؛ پس هرکه در خدمت به همسفران خود بر آنان پیشی گیرد، هیچ کارشان به پای ارزش کار او نمی رسد، مگر شهادت .

امام علی علیه السلام :سرور ، کسی است که هزینه [مردم ]را به دوش کشد و آنان را بی دریغ یاری رساند .

امام علی علیه السلام :سرور ، کسی است که بار برادران خود را به دوش کشد و با همسایگانش نیکو همسایه داری کند .

امام علی علیه السلام :سرور ، کسی است که سازشکار و فریبکار نباشد ، و طمعها او را نفریبد .

ص :432


1- آل عمران : 39 .
2- کنز العمّال : 17517 .
3- کنز العمّال : 17519 .
4- غرر الحکم : 1504 .
5- غرر الحکم : 2002 .
6- غرر الحکم : 2101 .

1908 - تَفسیرُ السُّؤدَدِ
1908 - معنای سَروری

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ أبوهُ عنِ السُّؤدُدِ _: إحشاشُ العَشِیرَةِ ، و احتِمالُ الجَرِیرَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ السُّؤدَدِ _: السَّخاءُ ، وَیْحَکَ أ ما رَأیتَ حاتِمَ طیٍّ کَیفَ سادَ قَومَهُ ، و ما کانَ بِأجوَدِهِم مَوضِعا ؟ ! (2)

1908

معنای سَروری

امام حسین علیه السلام_ در پاسخ به سؤال پدر بزرگوارش از معنای سروری _فرمود : کمک کردن به عشیره و به دوش کشیدن خسارتها و جرایم آنها .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که سروری چیست _فرمود : بخشندگی ، ای دریغ! مگر نمی بینی که چگونه حاتم طایی سرور قوم شد ، در حالی که موقعیتی برتر از دیگران نداشت؟!

1909 - ما یوجِبُ السُّؤدَدَ
1909 - اسباب سروری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ المَعروفِ مِن غَیرِ رُؤیَةٍ ، و الخالِقِ مِن غَیرِ مَنصَبَةٍ ، خَلَقَ الخلائقَ بِقُدرَتِهِ ، و استَعبَدَ الأربابَ بِعِزَّتِهِ ، و سادَ العُظَماءَ بِجُودِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن حَلُمَ سادَ، و مَن تَفَهَّمَ ازدادَ . (4)

عنه علیه السلام :بِاحتِمالِ المُؤَنِ یَجِبُ السُّؤدُدُ . (5)

عنه علیه السلام :الشَّریفُ کُلُّ الشَّریفِ مَن شَرَّفَهُ عِلمُهُ ، و السُّؤدُدُ حَقُّ السُّؤدُدِ لِمَنِ اتَّقی اللّهَ رَبَّهُ . (6)

1909

اسباب سروری

امام علی علیه السلام :حمد و سپاس خدای را که بی آن که دیده شود ، شناخته شده و بدون رنج و زحمت آفریننده است ، موجودات را به قدرت خویش بیافرید و خداوندگاران را با عزّت و اقتدار خویش به بندگی گرفت و با بخشندگی خود بر بزرگان سروری یافت .

امام علی علیه السلام :هرکه بردبار باشد، سروری کند و هرکه طالب فهمیدن باشد ، بر فهم و دانش خویش بیفزاید .

امام علی علیه السلام :به دوش کشیدن بار هزینه ها[ی مردم و نان رساندن به مردم ]موجب سروری می شود .

امام علی علیه السلام :شریف تمام عیار کسی است که علم و دانایی اش به او شرافت بخشیده باشد ، و سروری حقیقی از آن کسی است که از پروردگار خویش بترسد .

ص :433


1- . بحار الأنوار : 72/194/14 .
2- بحار الأنوار : 78/258/142 .
3- نهج البلاغة: الخطبة183.
4- . بحار الأنوار : 77/208/1 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 224 .
6- بحار الأنوار : 78/82/82 .

عنه علیه السلام :فَضیلَةُ السادَةِ حُسنُ العِبادَةِ . (1)

عنه علیه السلام :أربَعُ خِصالٍ یَسُودُ بِها المَرءُ : العِفَّةُ ، و الأدَبُ ، و الجُودُ ، و العَقلُ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :الإعطاءُ قَبلَ السُّؤالِ مِن أکبَرِ السُّؤدُدِ . (3)

1910 - ما یَمنَعُ السُّؤدَدَ
1910 - آنچه مانع سروری می شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أکمَلَ السِّیادَةَ مَن لَم یَسمحْ . (4)

عنه علیه السلام :ما سادَ مَنِ احتاجَ إخوانُهُ إلی غَیرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مُنازَعَةُ السُّفَّلِ تَشِینُ السّادَةَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ ......... المُعاقِبُ علی الذَنبِ الصغیرِ فی السُّؤدُدِ ، و لا القَلیلُ التَّجرِبَةِ المُعجَبُ بِرَأیِهِ فی رئاسَةٍ . (7)

عنه علیه السلام :لا یَسودُ سَفِیهٌ . (8)

امام علی علیه السلام :فضیلت سروران ، به نیکویی عبادت است .

امام علی علیه السلام :چهار خصلت است که آدمی با آنها سرور می شود : عفّت ، ادب ، بخشندگی و خردمندی .

امام حسن علیه السلام :بخشیدن پیش از طلب کردن [کسی ]از بزرگترین سروری هاست .

1910

آنچه مانع سروری می شود

امام علی علیه السلام :کسی که گذشت و سخاوتمندی نداشته باشد ، سروری را به کمال نرسانده است .

امام علی علیه السلام :سرور نیست کسی که [اجازه دهد ]برادرانش نیازمند دیگران شوند .

امام علی علیه السلام :کشمکش با سفلگان، سروری را لکه دار می کند .

امام صادق علیه السلام :کسی که به اندک گناهی کیفر می دهد ، نباید چشم طمع به سروری کردن بدوزد، و کسی که کم تجربه و خودپسند و خود رأی است ، نباید به ریاست طمع بندد .

امام صادق علیه السلام :هیچ سفیهی به سروری نمی رسد .

ص :434


1- غرر الحکم : 6559 .
2- بحار الأنوار : 1/94/23 .
3- بحار الأنوار:78/113/7.
4- غرر الحکم : 9581 .
5- غرر الحکم : 9595 .
6- غرر الحکم : 9813 .
7- الخصال : 434/20 .
8- الخصال : 271/10 .

252 - السِّیاسة

252 - سیاست
اشاره

(1)

(2)

ص :435


1- و لمزید الاطّلاع راجع : شرح نهج البلاغة : 10 / 212 «سیاسة علیّ و جریها علی سیاسة الرسول» .
2- انظر : عنوان 167 «الدولة» ، الإمامة العامة : باب 154 . الرئاسة : باب 1400 ، 1401 . الرأی : باب 1426 ، السیّد : باب 1909 ، 1910 .

1911 - السِّیاسَةُ
1911 - سیاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُلکُ سِیاسَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :آفَةُ الزُّعَماءِ ضَعفُ السِّیاسَةِ . (2)

عنه علیه السلام :صَلاحُ العَیشِ التَّدبیرُ . (3)

(4)

1911

سیاست

امام علی علیه السلام :مُلک داری ، سیاست است .

امام علی علیه السلام :آفت پیشوایان ، ناتوانی در سیاست است .

امام علی علیه السلام :بهبود زندگی ، در گرو تدبیر است .

1912 - حُسنُ السِّیاسَةِ
1912 - حُسن سیاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُسنُ السِّیاسَةِ یَستَدِیمُ الرِّیاسةَ . (5)

عنه علیه السلام :حُسنُ السِّیاسَةِ قِوامُ الرَّعِیَّةِ . (6)

عنه علیه السلام :فضیلَةُ الرِّیاسةِ حُسنُ السِّیاسَةِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَت سِیاسَتُهُ دامَت رِیاسَتُهُ . (8)

عنه علیه السلام :مَن سَما إلی الرِیاسَةِ صَبَرَ علی مَضَضِ السِّیاسَةِ . (9)

1912

حُسن سیاست

امام علی علیه السلام :حُسن سیاست ، موجب پایندگی ریاست است .

امام علی علیه السلام :حُسن سیاست ، مایه استواری ملّت است.

امام علی علیه السلام :ارزش ریاست ، به حُسن سیاست است .

امام علی علیه السلام :هرکه سیاستش نیکو باشد ، ریاستش پایدار ماند .

امام علی علیه السلام :هرکه آرزوی ریاست در سر پروراند ، باید بر رنجِ سیاست صبر کند .

ص :436


1- غرر الحکم : 17 .
2- غرر الحکم : 3931 .
3- غرر الحکم : 5794 .
4- (انظر): موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب فی الکتاب و السنّة و التاریخ / المجلد الرابع .
5- غرر الحکم : 4820 .
6- غرر الحکم : 4818 .
7- غرر الحکم : 6563 .
8- غرر الحکم : 8438 .
9- غرر الحکم : 8535 .

عنه علیه السلام :مَن قَصُرَ عنِ السِّیاسَةِ صَغُرَ عنِ الرِّیاسةِ . (1)

عنه علیه السلام :حسُنُ التَّدبیرِ و تَجَنَّبُ التَّبذیرِ من حُسنِ السِّیاسَةِ . (2)

عنه علیه السلام :أدَلُّ شَیءٍ علی غَزارةِ العَقلِ حُسنُ التَّدبیرِ . (3)

1913 - سوءُ التَّدبیرِ
1913 - سوء تدبیر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سُوءُ التَّدبیرِ سَبَبُ التَّدمیرِ. (4)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ تَدبیرُهُ تَعَجَّلَ تَدمِیرُهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ تدبیرُهُ کانَ هَلاکُهُ فی تَدبیرِهِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَأخَّرَ تَدبیرُهُ تَقَدَّمَ تَدمِیرُهُ . (7)

عنه علیه السلام :سُوءُ التَّدبیرِ مِفتاحُ الفَقرِ . (8)

عنه علیه السلام :حُسنُ التَّدبیرِ یُنمِی قَلیلَ المالِ ، و سُوءُ التَّدبیرِ یُفنی کَثِیرَهُ . (9)

امام علی علیه السلام :هرکه از عهده سیاست بر نیاید ، لایق ریاست نباشد .

امام علی علیه السلام :حُسن تدبیر و پرهیز از حیف و میل ، از حُسن سیاست است .

امام علی علیه السلام :بهترین دلیل بر خِرد سرشار ، حُسن تدبیر است .

1913

سوء تدبیر (10)

امام علی علیه السلام :سوء تدبیر ، موجب ویرانی و نابودی است .

امام علی علیه السلام :هرکه تدبیرش بد باشد ، ویرانگریش شتاب گیرد .

امام علی علیه السلام :هرکه سوء تدبیر داشته باشد ، تدبیرش به نابودی او انجامد .

امام علی علیه السلام :هرکه تدبیرش به تأخیر افتد ، هلاکتش پیش افتد .

امام علی علیه السلام :سوء تدبیر ، کلید فقر است .

امام علی علیه السلام :حُسن تدبیر ، دارایی اندک را رشد می دهد و سوء تدبیر ، ثروت بسیار را به باد فنا می دهد .

ص :437


1- غرر الحکم : 8536 .
2- غرر الحکم : 4821 .
3- غرر الحکم : 3151 .
4- غرر الحکم : 5571 .
5- غرر الحکم : 7906 .
6- غرر الحکم : 8768 .
7- غرر الحکم : 8045 .
8- غرر الحکم : 5572 .
9- غرر الحکم : 4833 .
10- تدبیر در لغت ، به معنای نگریستن و اندیشیدن در عاقبت کار است ، عاقبت اندیشی ، فرجام نگری ، چاره جویی _ م .

1914 - أفضَلُ السِّیاسَتَینِ
1914 - بهترین سیاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَدلُ أفضلُ السِّیاسَتَینِ . (1)

عنه علیه السلام :جَمالُ السِّیاسَةِ العَدلُ فی الإمرَةِ ، و العَفوُ مَعَ القُدرَةِ . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ السِّیاساتِ العَدلُ . (3)

عنه علیه السلام :مِلاکُ السِّیاسَةِ العَدلُ . (4)

عنه علیه السلام :سِیاسَةُ العَدلِ ثلاثٌ : لِینٌ فی حَزمٍ ، و استِقصاءٌ فی عَدلٍ ، و إفضالٌ فی قَصدٍ . (5)

عنه علیه السلام :بِئسَ السِّیاسَةُ الجَورُ . (6)

(7)

1914

بهترین سیاست

امام علی علیه السلام :عدالت، برترین سیاست است .

امام علی علیه السلام :زیباییِ سیاست ، در به کار بستن عدالت در حکومت است و گذشت کردن با وجود توانایی [بر انتقامگیری] .

امام علی علیه السلام :بهترین سیاست ها ، عدالت است .

امام علی علیه السلام :اساس سیاست ، عدالت است .

امام علی علیه السلام :سیاستِ عادلانه به سه چیز است : مدارا توأم با دوراندیشی ، و استیفای حقوق همراه با عدالت ، و احسان و بخشش همراه با میانه روی .

امام علی علیه السلام :بد سیاستی است ، بیدادگری .

1915 - رَأسُ السِّیاسَةِ
1915 - سرآمد سیاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَأسُ السِّیاسَةِ استِعمالُ الرِّفقِ . (8)

عنه علیه السلام :نِعمَ السِّیاسَةُ الرِّفقُ . (9)

عنه علیه السلام :مَن لم یَلِنْ لِمَن دونَهُ لَم یَنَلْ حاجَتَهُ . (10)

1915

سرآمد سیاست

امام علی علیه السلام :نرمش به خرج دادن ، سرآمد سیاست است .

امام علی علیه السلام :خوب سیاستی است ، نرمش و مدارا .

امام علی علیه السلام :هرکه با زیر دست خود نرمش به خرج ندهد، به هدف خود نرسد .

ص :438


1- غرر الحکم : 1656 .
2- غرر الحکم : 4792 .
3- غرر الحکم : 4948 .
4- غرر الحکم : 9714 .
5- غرر الحکم : 5592 .
6- غرر الحکم : 4404 .
7- (انظر) العدل : باب 2503 .
8- غرر الحکم : 5266 .
9- غرر الحکم : 9947 .
10- غرر الحکم : 9006 .

عنه علیه السلام :الرِّفقُ یَفُلُّ حَدَّ المُخالَفَةِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا مَلَکتَ فارفُقْ . (2)

(3)

1916 - زَینُ السِّیاسَةِ
1916 - زیور سیاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاحتِمالُ زَینُ السِّیاسَةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَحتَمِلْ مَؤونَةَ الناسِ فقد أهَّلَ قُدرتَهُ لانتِقالِها . (5)

1916

زیور سیاست

امام علی علیه السلام :تحمّل کردن، زیور سیاست است .

امام علی علیه السلام :کسی که بار مؤونه مردم را به دوش نکشد ، قدرت خود را سزاوار انتقال [به دیگری ]کرده است .

1917 - سِیاسَةُ النَّفسِ
1917 - سیاست نفْس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سِیاسَةُ النَّفسِ أفضَلُ سِیاسَةٍ ، و رِیاسَةُ العِلمِ أشرَفُ ریاسَةٍ . (6)

عنه علیه السلام :مَن ساسَ نَفسَهُ أدرَکَ السِّیاسَةَ . (7)

عنه علیه السلام :سُوسُوا أنفُسَکُم بالوَرَعِ ، و داوُوا مَرضاکُم بالصَّدَقَةِ . (8)

عنه علیه السلام :مِن حَقِّ المَلِکِ أن یَسُوسَ نَفسَهُ قَبلَ جُندِهِ . (9)

امام علی علیه السلام :نرمش و مدارا، تیزی مخالفت را کُند می کند .

امام علی علیه السلام :هرگاه به حکومت رسیدی، نرمش و مدارا را پیشه کن .

1917

سیاست نفْس

امام علی علیه السلام :سیاست (تربیت) نفْس ، برترین سیاست است ، و ریاست علمی ، عالیترین ریاست .

امام علی علیه السلام :هرکه نفْس خود را سیاست (تربیت) کند، به سیاست کردن [مردم ]دست یابد .

امام علی علیه السلام :نفْسهای خود را بر پارسایی سیاست (تربیت) کنید ، و بیمارانتان را با صدقه درمان نمایید .

امام علی علیه السلام :بر فرمانرواست که پیش از سیاست سپاهیان خود ، نفس خویش را سیاست کند .

ص :439


1- غرر الحکم : 560 .
2- غرر الحکم : 3974 .
3- (انظر) عنوان 193 «الرفق» .
4- غرر الحکم : 772 .
5- غرر الحکم : 8982 .
6- غرر الحکم : 5589 .
7- غرر الحکم : 8013 .
8- غرر الحکم : 5588 .
9- غرر الحکم : 9333 .

عنه علیه السلام :أعقَلُ المُلوکِ مَن ساسَ نَفسَهُ لِلرَّعِیَّةِ بما یُسقِطُ عَنهُ حُجَّتَها ، و ساسَ الرَّعِیَّةَ بما تُثبِتُ بهِ حُجَّتَهُ علَیها . (1)

عنه علیه السلام :سِیاسَةُ الدِّینِ بِحُسنِ الوَرَعِ و الیقینِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :خردمندترین فرمانروا کسی است که خود را چنان سیاست (تربیت) کند که جایی برای بهانه و اعتراض ملّت بر او باقی نماند و با مردم چنان سیاستی در پیش گیرد که حجّت خود را بر آنان تمام کند .

امام علی علیه السلام :سیاستِ دین ، به حُسن پارسایی و یقین است .

ص :440


1- غرر الحکم : 3350 .
2- غرر الحکم : 5590 .
3- (انظر) العادة : باب 2955 .

253 - التَّسویف

253 - کار امروز را به فردا افکندن
اشاره

(1)

ص :441


1- انظر : التوبة : باب 472 ، العمر : باب 2879 .

1918 - النَّهیُ عَنِ التَّسویفِ
1918 - نهی از کار امروز به فردا افکندن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، إیّاکَ و التَّسویفَ بِأمَلِکَ ، فإنَّکَ بِیَومِکَ و لَستَ بما بَعدَهُ ، فإن یَکُن غَدٌ لکَ فَکُن فی الغَدِ کما کُنتَ فی الیَومِ ، و ان لم یَکُن غَدٌ لکَ لَم تَندَمْ علی ما فَرَّطتَ فی الیَومِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کَتَبَهُ إلی بعضِ أصحابِهِ _: فَتَدارَکْ ما بَقِیَ مِن عُمُرِکَ ، و لا تَقُلْ : غَدا و بَعدَ غَدٍ ، فإنّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکَ بِإقامَتِهِم علی الأمانِیِّ و التَّسوِیفِ ، حتّی أتاهُم أمرُ اللّهِ بَغتةً و هُم غافِلونَ . (2)

عنه علیه السلام :فاتَّقی عَبدٌ رَبَّهُ ......... فإنَّ أجَلَهُ مَستورٌ عَنهُ ، و أمَلَهُ خادِعٌ لَهُ، و الشَّیطانَ مُوَکَّلُ بهِ ، یُزَیِّنُ لَهُ المَعصیَةَ لِیَرکَبَها ، و یُمَنِّیهِ التَّوبَةَ لِیُسَوِّفَها ، إذا هَجَمَت مَنِیَّتُهُ علَیهِ أغفَلَ ما یَکونُ عَنها . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ مُعاجَلٍ یَسألُ الإنظارَ ، و کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسوِیفِ . (4)

1918

نهی از کار امروز به فردا افکندن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! زنهار که بر اثر آرزو ، کار امروز را به فردا فکنی ؛ زیرا که تو در امروز به سر می بری نه در فردا ؛ چه اگر فردایی برای تو بود ، در فردا نیز چنان باش که امروز بوده ای و اگر فردایی در کار نبود به خاطر کوتاهی کردن در کار امروزت پشیمان نشوی .

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به یکی از یاران خود _نوشت : آنچه را از عمر تو باقی مانده است ، دریاب و مگو : فردا و پس فردا ؛ زیرا پیشینیان تو به سبب تکیه کردن به آرزوها و امروز و فردا کردن هلاک شدند ؛ چرا که فرمان خدا (مرگ) ناگهان این غافلان را در رسید .

امام علی علیه السلام :پس ، بنده ای از پروردگارش ترسید . . . زیرا روز مرگش را نمی داند و آرزوهایش او را می فریبد و شیطان موکل اوست ، معصیت را برایش می آراید، تا مرتکب آن شود و به توبه امیدوارش می کند، تا در کار آن امروز و فردا کند ، تا آن که مرگ بر او هجوم آورد ، در حالی که در غفلت محض از آن به سر می برد .

امام علی علیه السلام :هر کس که مهلتش به سر آید [برای جبران گذاشته ]مهلتی می طلبد، و به هر کس که مهلتی داده شود در انجام کار، امروز و فردا می کند .

ص :442


1- بحار الأنوار : 77/75/3 .
2- . بحار الأنوار : 73/75/39 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 64 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 285 .

عنه علیه السلام :لا دِینَ لِمُسَوِّفٍ بِتَوبَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :جاهِلُکُم مُزدادٌ ، و عالِمُکُم مُسَوِّفٌ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ ، و یُرَجِّی التَّوبَةَ بِطُولِ الأمَلِ ......... إن عَرَضَت لَهُ شَهوَةٌ أسلَفَ المَعصِیَةَ و سَوَّفَ التَّوبَةَ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: و أعِنّی بِالبُکاءِ عَلی نَفسی ، فقد أفنَیتُ بِالتَّسویفِ و الآمالِ عُمرِی ، و قَد نَزَلتُ مَنزِلَةَ الآیِسِینَ مِن خَیرِی . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إیّاکَ و التَّسویفَ ؛ فإنّهُ بَحرٌ یَغرَقُ فیهِ الهَلْکی . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَأخِیرُ التَّوبَةِ اغتِرارٌ ، و طُولُ التَّسویفِ حَیرَةٌ . (6)

امام علی علیه السلام :کسی که توبه اش را به تأخیر افکند ، دین ندارد .

امام علی علیه السلام :نادانِ شما بر گناه می افزاید ، و دانای شما امروز و فردا کن است .

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل، به آخرت امیدوار است و به سبب آرزوی دراز، توبه را تأخیر می اندازد . . . اگر شهوتی برایش پیش آید گناه را پیش افکند و توبه را پس اندازد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات با خدا _گفت : مرا در گریستن بر خودم یاری رسان ؛ زیرا که با امروز و فردا کردن و آمال و آرزوها عمر خویش را بر باد فنا داده و از آنها شده ام که به خیر و نجات خود امیدی ندارند .

امام باقر علیه السلام :زنهار از افکندن کار امروز به فردا ؛ زیرا این کار دریایی است که مردمان در آن غرق و نابود می شوند .

امام صادق علیه السلام :به تأخیر انداختن توبه، فریفتگی است، و امروز و فردا کردنِ بسیار، سرگشتگی .

ص :443


1- غرر الحکم : 10660 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 283 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 150 .
4- بحار الأنوار : 98/88/2 .
5- بحار الأنوار : 78/164/1 .
6- بحار الأنوار : 73/365/97 .

ص :444

254 - السُّوق

254 - بازار
اشاره

(1)

ص :445


1- انظر : الذکر : باب 1345 .

1919 - ذَمُّ السُّوقِ
1919 - نکوهش بازار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السُّوقُ دارُ سَهْوٍ و غَفلَةٍ ، فَمَن سَبَّحَ فیها تَسبِیحَةً کَتَبَ اللّهُ لَهُ بها ألفَ ألفِ حَسَنةٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَجالِسُ الأسواقِ مَحاضِرُ الشیطانِ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی الحارثِ الهَمْدانِیّ _: إیّاکَ و مَقاعِدَ الأسواقِ ؛ فإنّها مَحاضِرُ الشیطانِ و مَعارِیضُ الفِتَنِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :شَرُّ بِقاعِ الأرضِ الأسواقُ ، و هُو مَیدانُ إبلیسَ ، یَغدُو بِرایَتِهِ ، و یَضَعُ کُرسِیَّهُ ، و یَبُثُّ ذُرِّیَّتَهُ ، فَبَینَ مُطَفِّفٍ فی قَفیزٍ ، أو طائشٍ فی میزانٍ ، أو سارِقٍ فی ذِراعٍ ، أو کاذِبٍ فی سِلعَتِهِ ، فیقولُ : علَیکُم بِرَجُلٍ ماتَ أبوهُ و أبُوکُم حَیٌّ ، فلا یَزالُ مع أوَّلِ مَن یَدخُلُ و آخِرِ مَن یَرجِعُ . (4)

1919

نکوهش بازار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بازار، سرای بی خبری و غفلت است . پس هرکه در بازار یک تسبیح گوید خداوند هزار هزار ثواب برایش رقم زند .

امام علی علیه السلام :محفل های بازار ، جای حضور شیطان است .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث همدانی _نوشت : از پاتوقهای بازار بپرهیز که محل حضور شیطان است و عرضه گاه فتنه ها و گمراهیها .

امام باقر علیه السلام :بدترین جای زمین بازارست ؛ بازار میدان ابلیس است ، بامدادان پرچم خود را در آن جا نصب می کند و کرسیش را می گذارد و فرزندانش را همه سو می پراکند : از کسی که پیمانه را کم می دهد تا کسی که ترازو را سبک می گیرد و کسی که در گز کردن دزدی می کند یا کسی که برای فروش کالایش به دروغ متوسل می شود . او به فرزندانش می گوید : بر شما باد [فریفتن ]مردی که پدرش (حضرت آدم) مرده در حالی که پدر شما هنوز زنده است . ابلیس با اولین کسی که به بازار می آید وارد می شود و با آخرین نفری که بازار را ترک می کند بر می گردد .

ص :446


1- کنز العمّال : 9330 .
2- غرر الحکم : 9814 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
4- بحار الأنوار : 84/11/87 .

1920 - مَوعِظَةُ الإمامِ عَلِیٍّ لِأهلِ السُّوقِ
1920 - اندرز امام علی علیه السلام به بازاریان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و هو یَطوفُ فی الأسواقِ یَعِظُ التُّجّارَ _: یا مَعشَرَ التُّجّارِ قَدِّمُوا الاستِخارَةَ ، و تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَةِ ، و اقتَرِبُوا مِنَ المُبتاعِینَ ، و تَزَیَّنُوا بِالحِلمِ ، و تَناهَوا عنِ الیَمِینِ ، و جانِبُوا الکَذِبَ ، و تَخافُوا (تَجافُوا) عنِ الظُّلمِ ، و أنصِفُوا المَظلومینَ ، و لا تَقرَبُوا الرِّبا ، و أوفُوا الکَیلَ و المیزانَ ، و لا تَبخَسُوا الناسَ أشیاءَهُم ، و لا تَعثَوا فی الأرضِ مُفسِدِینَ . (1)

بحار الأنوار عن الحسنِ بن أبی الحسنِ البصریّ :لَمّا قَدِمَ علَینا أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام البصرةَ مَرَّ بی و أنا أتَوَضَّأُ ، فقالَ: یا غلامُ ، أحسِنْ وُضُوءَکَ یُحسِنِ اللّهُ إلَیکَ ......... ثُمّ مَشی حتّی دَخَلَ سُوقَ البصرةِ ، فَنَظَرَ إلی الناسِ یَبِیعُونَ و یَشتَرُونَ فَبَکی بُکاءً شدیدا ، ثُمّ قالَ : یا عَبِیدَ الدنیا و عُمّالَ أهلِها ! إذا کُنتُم بالنهارِ تَحلِفُونَ ، و باللَّیلِ فی فِراشِکُم تَنامُونَ ، و فی خِلالِ ذلکَ عنِ الآخِرَةِ تَغفُلونَ ، فَمَتی تُجَهِّزُونَ الزّادَ و تُفَکِّرُونَ فی المَعادِ ؟!

فقالَ لَهُ رَجُلٌ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّه لا بُدَّ لنا مِنَ المَعاشِ ، فکیفَ نَصنَعُ ؟ فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : إنَّ طَلَبَ المَعاشِ مِن حِلِّهِ لا یَشغَلُ عَن عَمَلِ الآخِرَةِ ، فإن قلتَ : لا بُدَّ لنا مِنَ الاحتِکارِ لَم تَکُن مَعذورا.

فَوَلَّی الرَّجُلُ باکیا ، فقالَ لَهُ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام: أقبِلْ عَلَیَّ أزِدْکَ بَیانا ، فَعادَ الرجُلُ إلَیهِ فقالَ لَهُ : اِعلَمْ یا عبدَ اللّهِ أنَّ کُلَّ عامِلٍ فی الدنیا لِلآخِرَةِ لا بُدَّ أن یُوَفّی أجرَ عَمَلِهِ فی الآخِرَةِ ، و کُلَّ عامِلِ دُنیا للدنیا عُمالَتُهُ فِی الآخِرَةِ نارُ جَهَنَّمَ . ثُمّ تلا أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام قولَهُ تعالی : «فَأمّا مَنْ طَغَی * و آثَرَ الحَیاةَ الدُّنیا * فَإنَّ الجَحِیمَ هِیَ المَأوی» (2) . (3)

1920

اندرز امام علی علیه السلام به بازاریان

امام علی علیه السلام_ که در بازارها گشت می زد و تجّار (کسبه) را اندرز می داد _فرمود : ای جماعت تجّار! پیش از هر چیز از خدا طلب خیر (برکت) کنید، و برکت را در آسانگیری [در معامله ]بجویید، و [با اخلاق خوش و برخورد درست ]به مشتریان نزدیک شوید، و خود را به زیور بردباری بیارایید، و از سوگند خوردن دست بردارید، و از ظلم و حق کشی بترسید (دوری کنید)، و با مظلومان انصاف ورزید، و به ربا خواری نزدیک نشوید، و پیمانه و ترازو را کامل گردانید و کالای مردم را کم ندهید، و در زمین (جامعه) دست به تباهی و فساد نزنید .

بحار الأنوار به نقل از حسن بصری :هنگامی که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام به بصره آمد ، به من که در حال وضو گرفتن بودم برخورد و فرمود : ای جوان! نیک وضو گیر خداوند به تو نیکی کند ......... سپس به راه افتاد تا آن که وارد بازار بصره شد . به مردم که در حال خرید و فروش بودند نگاهی کرد و سخت گریست و آن گاه فرمود : ای بردگان دنیا و کارگران اهل دنیا! روز را به سوگند خوردن می گذرانید و شب را به خوابیدن در بسترهایتان و در این میان، از آخرت غافلید ، پس کِی توشه آخرت فراهم می آورید و در کار معاد می اندیشید؟!

مردی عرض کرد : ای امیر المؤمنین! باید برای امرار معاش بکوشیم و گرنه چه کنیم؟ امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : کسب در آمد از راه حلال ، مانع کار آخرت نیست، اما اگر بگویی : چاره ای از احتکار نداریم، عذرت پذیرفته نیست .

آن مرد با چشمی گریان برگشت . امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : بازگرد تا برایت بیشتر توضیح دهم . مرد بازگشت . حضرت فرمود : بدان، ای بنده خدا! که هر کس در دنیا برای آخرت کار کند ، لا جرم مزد کارش را در آخرت به طور کامل دریافت می کند و هر کس در دنیا برای دنیا کار کند، مزد کارش در آخرت، آتش دوزخ است . امیر المؤمنین علیه السلام سپس این سخن خداوند متعال را تلاوت کرد :«پس هر که طغیان کرد و زندگی این جهانی را برگزید ، همانا جهنّم جایگاه اوست» .

ص :447


1- بحار الأنوار : 78/54/100 .
2- النازعات : 37 _ 39 .
3- بحار الأنوار : 77/422/41 .

بحار الأنوار عن أبی سعید :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَأتِی السُّوقَ فیقولُ: یا أهلَ السُّوقِ اِتَّقُوا اللّهَ ، و إیّاکُم و الحَلفَ فإنّهُ یُنَفِّقُ السِّلعَةَ ، و یَمحَقُ البَرَکَةَ ، و إنَّ التاجِرَ فاجِرٌ إلاّ مَن أخَذَ الحَقَّ و أعطاهُ ، السَّلامُ علَیکُم . ثُمَّ یَمکُثُ الأیّامَ ثُمّ یَأتی فَیقولُ مِثلَ مَقالَتِهِ ، فکانَ إذا جاءَ قالوا : قد جاءَ المَرد شِکَنبه ؛ أی قد جاءَ عظیمُ البَطنِ ، فیقولُ : أسفَلُهُ طَعامٌ ، و أعلاهُ عِلمٌ . (1)

بحار الأنوار به نقل از أبو سعید :علی علیه السلام وارد بازار می شد و می فرمود : ای بازاریان! از خدا بترسید و از سوگند خوردن دوری کنید ؛ زیرا سوگند یاد کردن گر چه کالا را به فروش می رساند ، اما برکت را می برد . همانا کاسب گنهکار است ، مگر آن کاسبی که در داد و ستد، حق را را رعایت کند ، بدرودتان باد! سپس می رفت و چند روز بعد دوباره می آمد و سخنانی بدین گونه می فرمود . هرگاه آن حضرت وارد بازار می شد بازاریان می گفتند : مرد شکنبه آمد ؛ یعنی، شکم گنده ، و حضرت می فرمود : پایینش غذاست و بالایش علم .

ص :448


1- بحار الأنوار : 103/102/44 .

ص :449

ص :450

255 - السِّواک

255 - مسواک زدن
اشاره

(1)

ص :451


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 126 باب 18 «السِّواک و الحثّ علیه» . بحار الأنوار : 80 / 332 باب 6 «سُنن الوضوء» . وسائل الشیعة : 1 / 346 «أبواب السواک» . کنز العمّال : 1 / 602 «فی آداب التلاوة» .

1921 - الحَثُّ عَلَی السِّواکِ
1921 - تشویق به مسواک زدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَولا أن أشُقَّ علی اُمَّتی لأَمَرتُهُم بِالسِّواکِ مَع کُلِّ صلاةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لعلیٍّ علیه السلام _: علَیکَ بالسِّواکِ عِندَ کُلِّ وُضوءٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا علیُّ ، علَیکَ بالسِّواکِ ، و إن استَطَعتَ أن لا تُقِلَّ مِنهُ فافعَلْ ، فإنَّ کُلَّ صلاةٍ تُصَلِّیها بالسِّواکِ تَفضُلُ علی التی تُصَلِّیها بغَیرِ سِواکٍ أربَعینَ یَوما . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الوُضوءُ شَطرُ الإیمانِ ، و السِّواکُ شَطرُ الوُضوءِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :طَیِّبُوا أفواهَکُم بِالسِّواکِ؛ فإنّها طُرُقُ القُرآنِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :نَظِّفُوا أفواهَکُم ؛ فإنّها طُرُقُ القرآنِ . (6)

1921

تشویق به مسواک زدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر ترس از سختگیری بر امّتم نبود ، دستور می دادم که با هر نمازی مسواک زنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : بر تو باد مسواک زدن با هر وضویی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : بر تو باد مسواک زدن ؛ اگر توانستی که از این کار کم نکنی چنین کن ؛ زیرا هر نمازی که با مسواک زدن بخوانی از چهل روز نمازی که بی مسواک زدن بگزاری برتر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وضو ، نصف (جزء) ایمان است و مسواک زدن نصف (جزء) وضو .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دهانهای خود را با مسواک زدن خوشبو کنید ؛ زیرا دهانهای شما گذرگاههای قرآن است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دهانهای خود را پاکیزه کنید ؛ زیرا گذرگاههای قرآنند .

ص :452


1- الکافی : 3/22/1 .
2- بحار الأنوار : 77/69/8 .
3- بحار الأنوار : 76/137/48 .
4- کنز العمّال : 26200 .
5- کنز العمّال : 2753 .
6- کنز العمّال : 2804 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو یَعلَمُ الناسُ ما فی السِّواکِ لأَباتُوهُ مَعهُم فی لِحافٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : أ تَری هذا الخَلقَ کُلَّهُ مِنَ الناسِ ؟ _: فقالَ : ألْقِ مِنهُمُ التارِکَ للسِّواکِ . (2)

عنه علیه السلام :مِن أخلاقِ الأنبیاءِ السِّواکُ . (3)

1922 - تَوصِیَةُ جَبرَئیلَ بِالسِّواکِ
1922 - سفارش جبرئیل به مسواک زدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما زالَ جَبرئیلُ یُوصِینی بالسِّواکِ حتّی خَشِیتُ أن اُدرَدَ أو اُحفِیَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما زالَ جَبرَئیلُ یُوصِینی بالسِّواکِ حتّی خِفتُ علی سِنّی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أتانی صاحِبی جَبرَئیلُ علیه السلام إلاّ أوصانی بالسِّواکِ حتّی خَشِیتُ أن اُحفِیَ مَقادِیمَ فِیَّ. (6)

عنه صلی الله علیه و آله :ما زالَ جَبرئیلُ یُوصِینی بالسِّواکِ حتّی ظَنَنتُ أنّهُ سَیَجعَلُهُ فَریضَةً . (7)

امام باقر علیه السلام :اگر مردم بدانند که مسواک زدن چه فوایدی دارد ، در هنگام شب مسواک را با خود به بستر می برند .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : آیا این خلایق همه در شمار آدمیانند؟ _فرمود : افرادی را که مسواک نمی زنند از شمار آنها بینداز .

امام صادق علیه السلام :مسواک زدن از اخلاق پیامبران است .

1922

سفارش جبرئیل به مسواک زدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل پیوسته مرا به مسواک زدن سفارش می کرد، تا جایی که ترسیدم دندانهایم از ریشه درآیند یا ساییده شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هماره جبرئیل مرا به مسواک زدن سفارش می کرد ، به اندازه ای که نگران دندانهای خود شدم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گاه دوستم جبرئیل علیه السلام نزد من نیامد، مگر این که مرا به مسواک زدن توصیه کرد ، تا جایی که نگران ساییده شدن دندانهایِ پیشِ خود شدم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل همواره مرا به مسواک زدن توصیه می کرد ، چندان که گمان کردم بزودی این کار را واجب خواهد کرد .

ص :453


1- بحار الأنوار : 76/130/17 .
2- بحار الأنوار : 76/128/11.
3- بحار الأنوار : 76/131/ 25 .
4- بحار الأنوار : 76/131/26 .
5- المحاسن : 2/380/2336 .
6- بحار الأنوار : 76/139/51 .
7- بحار الأنوار : 76/126/2 .

1923 - مَنافِعُ السِّواکِ
1923 - فواید مسواک زدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ استَعمَلَ الخَشَبَتَینِ أمِنَ مِن عَذابِ الکَلبَتَینِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :السِّواکُ یَزِیدُ الرَّجُلَ فَصاحَةً . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السِّواکُ یَجلُو البَصَرَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السِّواکُ یَذهَبُ بِالدَّمعَةِ ، و یَجلُو البَصَرَ . (4)

عنه علیه السلام :فی السِّواکِ اثنَتا عَشرَةَ خَصلَةً : هُو مِنَ السُّنَّةِ ، و مَطهَرَةٌ لِلفَمِ ، و مَجلاةٌ لِلبَصَرِ ، و یُرضِی الرحمنَ ، و یُبَیِّضُ الأسنانَ ، و یَذهَبُ بِالحَفرِ ، و یَشُدُّ اللِّثَّةَ ، و یُشَهِّی الطَّعامَ ، و یَذهَبُ بِالبَلغَمِ ، و یَزیدُ فی الحِفظِ ، و یُضاعَفُ بهِ الحَسَناتُ ، و تَفرَحُ بهِ المَلائکةُ . (5)

عنه علیه السلام :علَیکُم بالسِّواکِ ؛ فإنّهُ یُذهِبُ وَسوَسَةَ الصَّدرِ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :السِّواکُ یَجلُو البَصَرَ ، و یُنبِتُ الشَّعرَ ، و یَذهَبُ بِالدَّمعَةِ . (7)

1923

فواید مسواک زدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دو چوب[مسواک ]را به کار گیرد از درد گاز انبر در امان ماند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسواک زدن ، بر زبان آوری مرد می افزاید .

امام علی علیه السلام :مسواک زدن ، نور چشم را زیاد می کند .

امام صادق علیه السلام :مسواک زدن ، آبریزش چشم را از بین می برد و نور آن را زیاد می کند .

امام صادق علیه السلام :مسواک زدن ، دوازده ویژگی دارد : از سنّت است ، دهان را تمیز می سازد ، نور چشم را زیاد می کند ، خدای رحمان را خشنود می گرداند ، دندانها را سفید می کند ، پوسیدگی آنها را از بین می برد ، لثه را محکم می سازد ، اشتها را باز می کند ، بلغم را می برد ، حافظه را زیاد می کند ، حسنات دو چندان می شوند ، و فرشتگان شاد می گردند .

امام صادق علیه السلام :بر شما باد مسواک زدن؛ زیرا این کار وسوسه سینه را از بین می برد .

امام رضا علیه السلام :مسواک زدن ، نور چشم را زیاد می کند ، مو را پر پشت می کند ، و آبریزش چشم را برطرف می سازد .

ص :454


1- بحار الأنوار : 62/291 .
2- بحار الأنوار : 76/135/48 .
3- بحار الأنوار:62/145/4.
4- بحار الأنوار : 62/145/5 .
5- الخصال : 481/53 .
6- بحار الأنوار : 76/139/52 .
7- بحار الأنوار : 76/137/48 .

1924 - أدَبُ السِّواکِ
1924 - آداب مسواک زدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِستاکُوا عَرضا و لا تَستاکُوا طُولاً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله:اِکتَحِلُوا وَترا، و استاکُوا عَرضا . (2)

بحار الأنوار :کان النبیُّ صلی الله علیه و آله إذا استاکَ استاکَ عَرضا ، و کانَ یَستاکُ کُلَّ لَیلَةٍ ثلاثَ مَرّاتٍ : مَرَّةً قَبلَ نَومِهِ ، و مَرَّةً إذا قامَ مِن نَومِهِ إلی وِردِهِ ، و مَرَّةً قَبلَ خُروجِهِ إلی صلاةِ الصُّبحِ ، و کانَ یَستاکُ بالأراکِ أمَرَهُ بذلک جَبرَئیلُ . (3)

1924

آداب مسواک زدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دندانهایتان را از عرض (عمودی) مسواک بزنید نه از طول (افقی) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تعداد سرمه کشیدنتان فرد باشد (سه بار، پنج بار و ......... ) و دندانهایتان را از عرض مسواک بزنید .

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه مسواک می زد از عرض می زد و شبی سه بار مسواک می زد : یک بار پیش از خواب ، یک بار وقتی که از خواب برای راز و نیاز برمی خاست و یک بار پیش از آن که برای نماز صبح بیرون رود . آن حضرت به دستور جبرئیل با چوب درخت اراک ، مسواک می زد .

1925 - استِحبابُ السِّواکِ فِی السَّحَرِ
1925 - استحباب مسواک زدن در سحرگاه

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ السِّواکَ فی السَّحَرِ قَبلَ الوُضُوءِ مِنَ السُّنَّةِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا قُمتَ باللَّیلِ فاستَکْ ؛ فإنَّ المَلَکَ یَأتِیکَ فَیَضَعُ فاهُ علی فِیکَ ، و لیسَ مِن حَرفٍ تَتلُوهُ و تَنطِقُ بهِ إلاّ صَعِدَ بهِ إلی السماءِ ، فَلْیَکُنْ فُوکَ طَیِّبَ الرِّیحِ . (5)

1925

استحباب مسواک زدن در سحرگاه

امام باقر علیه السلام :مسواک زدن در سحرگاه پیش از وضو گرفتن ، جزء سنّت است .

امام صادق علیه السلام :هرگاه شب[برای عبادت ]برخاستی مسواک بزن ؛ زیرا فرشته می آید و دهانش را بر دهان تو می گذارد و هر کلمه ای را که تلاوت کنی و به زبان آوری، به آسمان بالا می برد . بنا بر این ، باید دهانت خوشبو باشد .

ص :455


1- الدعوات للراوندیّ : 161/445 .
2- بحار الأنوار : 76/137/48 .
3- بحار الأنوار : 76/135/47 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/480/1390 .
5- الکافی : 3/23/7 .

الکافی عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ إذا صَلَّی العِشاءَ الآخِرَةَ أمَرَ بِوَضُوئهِ و سِواکِهِ یُوضَعُ عِندَ رَأسِهِ ......... و فی روایةٍ اُخری : یَستاکُ فی کُلِّ مَرَّةٍ قامَ مِن نَومِهِ . (1)

الکافی : امام صادق علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله چون نماز عشا را می خواند ، دستور می داد ظرف وضو و مسواکش را کنار سرش بگذارند . . .

در روایتی دیگر آمده است :الکافی : امام صادق علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله چون نماز عشا را می خواند ، دستور می داد ظرف وضو و مسواکش را کنار سرش بگذارند . . .

در روایتی دیگر آمده است : آن حضرت هر بار که از خواب بیدار می شد مسواک می زد .

ص :456


1- الکافی : 3/445/13 .

حرف الشین

اشاره

الشَّباب (جوانی)

الشُّبهَة (شبهه)

التَّشبُّه (مانند سازی و تقلید)

الشَّجر (درخت)

الشَّجاعة (شجاعت)

الشُّحّ (تنگ چشمی)

الشَّرّ (بدی)

الشَّریعة (شریعت)

الشَّرف (بزرگی)

الشِّرک (شرک)

الشِّرکة (مشارکت)

الشَّرَه (سیری ناپذیری)

الشَّیطان (شیطان)

الشِّعر (شعر)

الشِّعار (شعار)

ص :457

الشَّفاعة فی الدنیا (شفاعت در دنیا)

الشَّفاعة فی الآخرة (شفاعت در آخرت)

الشَّقاوة (بدبختی)

الشُّکر للّه سبحانه (سپاسگزاری از خداوند سبحان)

الشکر للناس (سپاسگزاری از مردم)

شُکر اللّه سبحانه (سپاسگزاری خداوند سبحان)

الشَّکّ (شک)

الشَّکوی (شکایت)

الشَّهادة فی القضاء (شهادت در داوری)

الشَّهادة فی سبیل اللّه (شهادت در راه خدا)

الشُّهرة (شهرت)

الشُّوری (مشورت)

مشیئة اللّه (خواست خدا)

الشَّیب (پیری)

الشِّیعة (شیعه)

ص :458

256 - الشَّباب

256 - جوانی
اشاره

(1)

ص :459


1- انظر : عنوان 295 «الصِغَر» ، الزواج : باب 1633 . کتاب «جواهر الحکمة للشباب» .

1926 - رَبیعُ الحَیاةِ
1926 - بهار زندگی

الکتاب :

(اللّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ ) . (1)

(هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ) . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أربَعَةُ أشیاءَ لا یَعرِفُ قَدرَها إلاّ أربَعَةٌ : الشَّبابُ لا یَعرِفُ قَدرَهُ إلاّ الشُّیوخُ وَ العافِیَةُ لا یَعرِفُ قَدرَها إلاّ أهلُ البَلاءِ وَ الصِّحَّةُ لا یَعرِفُ قَدرَها إلاّ المَرضی وَ الحَیاةُ لا یَعرِفُ قَدرَها إلاّ المَوتی . (3)

عنه علیه السلام :شَیئانِ لا یَعرِفُ فَضلَهُما إلاّ مَن فَقَدَهُما : الشَّبابُ، وَ العافِیَةُ . (4)

1926

بهار زندگی

قرآن :

«خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان آفرید، آن گاه، پس از ناتوانی، قوّت بخشید، سپس بعد از قوّت، ناتوانی و پیری داد. هر چه بخواهد، می آفریند، و هموست دانای توانا».

«او همان کسی است که شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفه ای، آن گاه از علقه ای، و بعد شما را [به صورت ]کودکی برمی آورد، تا به کمال قوّت خود برسید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ارزش چهار چیز را جز چهار گروه نمی شناسند: [ارزش ]جوانی را جز پیران نمی شناسند ؛ [ارزش ]آرامش (آسایش) را جز گرفتاران نمی شناسند ؛ [ارزش ]سلامت را جز بیماران نمی شناسند، و [ارزش ]زندگی را جز مُردگان نمی دانند.

امام علی علیه السلام :برتری (ارزش) دو چیز را جز آنان که آنها را از دست دهند ، نمی شناسند : جوانی و آرامش .

ص :460


1- الروم : 54 .
2- غافر : 67 .
3- المواعظ العددیّة : 218.
4- غرر الحکم : 5764 .

1927 - رَبیعُ البِناءِ
1927 - بهار سازندگی

(قَالُوا سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْراهِیمُ ) . (1)

(وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَی آتَیْناهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ) . (2)

(وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا وَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ) . (3)

1927

بهار سازندگی

قرآن :

«گفتند: شنیدیم جوانی، از آن ها (بت ها) [به بدی ]یاد می کرد که به او ابراهیم گفته می شود».

«و چون به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم».

«و چون به حدّ رشد رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم».

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ درباره سخن خداوند عزّ و جلّ : «چون به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم» _فرمود : «أَشُدَّهُ»، یعنی : هجده سالگی و «وَ اسْتَوَی»، یعنی : ریش درآورد.

پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوند، هیچ پیامبری را جز در جوانی، مبعوث نکرد.

پیامبر صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ ، هیچ پیامبری را جز در جوانی، مبعوث نکرد، و به هیچ دانشمندی، جز در جوانی، دانش عطا نشد.

1928 - تَربِیَةُ الأحداثِ
1928 - تربیت نوجوانان

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِ اللّهِ عَزَّ و جَلَّ: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَی آتَیْناهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا» _: أشُدَّهُ ثَمان عَشَرةَ سنة . وَ استَوی : التَحی . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ نَبِیّا إلاّ شابّا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیّا إلاّ و هُوَ شابٌّ و لا اُوتِیَ عالِمٌ عِلما إلاّ وَ هُوَ شابٌّ . (6)

1928

تَربِیَةُ الأحداثِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما قَلبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخالیَةِ ، ما اُلقِیَ فیها مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ . (7)

1928

تربیت نوجوانان

امام علی علیه السلام :قلب نوجوان ، در حقیقت چونان زمینی بایر است که هرچه در آن افکنده شود می پذیرد .

ص :461


1- الأنبیاء : 60 .
2- القصص : 14.
3- یوسف : 22.
4- معانی الأخبار : 226.
5- کنز العمّال : 11/475/32233.
6- فردوس الأخبار : 4/372/6611 .
7- تحف العقول : 70 .

الکافی عَن إسماعیلَ بنِ عبدُ الخالقِ :سمعت أبا عَبدِ اللّه علیه السلام یقول لأبی جعفر الأحول و أنا أسمع : أتَیتَ البَصرةَ ؟ فَقالَ : نَعَم ، قالَ : کیفَ رَأیتَ مُسارَعَةَ الناسِ إلی هذا الأمرِ و دُخُولَهُم فیهِ ؟ قالَ : و اللّهِ إنّهُم لَقلیلٌ ، و لَقَد فَعَلُوا و إنّ ذلک لَقلیلٌ ، فقالَ : علَیکَ بِالأحداثِ ؛ فإنّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خَیرٍ . (1)

(2)

1929 - التَّعَلُّمُ فِی الشَّبابِ
1929 - آموختن در جوانی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ فی شَبابِهِ کانَ بِمَنزِلَةِ الرَّسمِ فی الحَجَرِ ، و مَن تَعَلَّمَ و هُو کبیرٌ کانَ بمَنزِلَةِ الکِتابِ علی وَجهِ الماءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَطلُبِ العِلمَ صَغیرا فَطَلَبَهُ کَبیرا فَماتَ ، ماتَ شَهیدا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ مِنَ الصِّغَرِ کالنَّقشِ فی الحَجَرِ . (5)

أیّوبُ علیه السلام :إنّ اللّهَ یَزرَعُ الحِکمَةَ فی قَلبِ الصَّغیرِ و الکبیرِ ، فإذا جَعَلَ اللّهُ العَبدَ حَکیما فی الصِّبا لَم یَضَعْ مَنزِلَتَهُ عِندَ الحُکَماءِ حَداثَةُ سِنِّهِ و هُم یَرَونَ علَیهِ مِنَ اللّهِ نُورَ کَرامَتِهِ . (6)

الکافی به نقل از اسماعیل بن عبد الخالق شنیدم امام صادق علیه السلام به ابو جعفر اَحْوَل فرمود و من سخن وی را می شنیدم :به بصره رفتی؟ عرض کرد : آری . فرمود : شوق مردم به این امر(ولایت و امامت ما) و پذیرش آنها را چگونه دیدی؟ عرض کرد : به خدا قسم آنان اندکند ، کارهایی کرده اند اما کم است . حضرت فرمود : بر تو باد نوجوانان ؛ زیرا این گروه در پذیرش هر نوع خوبی شتاب بیشتری نشان می دهند .

1929

آموختن در جوانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در جوانی دانش آموزد علم او همچون نقشی است که بر سنگ حکّ شود ، و هر که در بزرگسالی بیاموزد کارش همچون نوشتن بر روی آب است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در دوران خردسالی علم نیاموزد و در بزرگسالی دنبال آن رود و [در ضمن تحصیل علم ]بمیرد ، شهید مرده است .

امام علی علیه السلام :آموختن دانش در خُردسالی، همچون نقشی است که بر روی سنگ کنده شود .

ایّوب علیه السلام :خداوند تخم حکمت را در دل کوچک و بزرگ می افشاند ، پس هرگاه خداوند آدمی را در کودکی حکیم گرداند ، کم سالی او، منزلت وی را نزد حکیمان پست نگرداند ، چون نور کرامت الهی را در وجود او می بینند .

ص :462


1- الکافی : 8/93/66 .
2- (انظر) الإمامة الخاصة : باب 219 .
3- بحار الأنوار : 1/222/6 .
4- کنز العمّال : 28843 .
5- بحار الأنوار : 1/224/13 .
6- تنبیه الخواطر : 1/37 .

(1)

1930 - الشّابُّ وتَرکُ التَّعَلُّمِ
1930 - جوان و ترک تحصیل علم

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو اُتِیتُ بِشابٍّ مِن شَبابِ الشِّیعَةِ لا یَتَفَقَّهُ (فی الدِّینِ) لأََدَّبتُهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَستُ اُحِبُّ أن أری الشّابَّ مِنکُم إلاّ غادیا فی حالَینِ : إمّا عالِما أو مُتَعَلِّما ، فإن لَم یَفعَلْ فَرَّطَ ، فإن فَرَّطَ ضَیَّعَ ، و إنْ ضَیَّعَ أثِمَ ، و إن أثِمَ سَکَنَ النارَ و الذی بَعَثَ مُحمّدا بِالحَقِّ . (3)

1930

جوان و ترک تحصیل علم

امام باقر علیه السلام :اگر جوان شیعه ای را نزد من بیاورند که علم[دین ]نمی آموزد ، او را تنبیه می کنم .

امام صادق علیه السلام :دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم : دانشمند یا دانش آموز ؛ زیرا اگر چنین نباشد کوتاهی کرده و چون کوتاهی کند ، ضایع گشته و چون ضایع گردد ، گنهکار باشد و چون گنهکار باشد ، سوگند به آن که محمّد را بحقّ برانگیخت ، در آتش جای گیرد .

1931 - فَضلُ الشّابِّ العابِدِ
1931 - ارزش جوان عابد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ الشابَّ التائبَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شَیءٍ أحَبَّ إلی اللّهِ تعالی مِن شابٍّ تائبٍ ، و ما مِن شَیءٍ أبغَضَ إلی اللّهِ تعالی مِن شَیخٍ مُقیمٍ علی مَعاصِیهِ . (5)

1931

ارزش جوان عابد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال ، جوان توبه کار را دوست دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز نزد خداوند متعال محبوبتر از جوان توبه گر نیست و هیچ چیز نزد خداوند متعال منفورتر از پیری که بر گناهانش مداومت کند نمی باشد .

ص :463


1- (انظر) الأمثال : باب 3575 .
2- المحاسن : 1/357/760 .
3- الأمالی للطوسی : 303/604 .
4- کنز العمّال : 10185 .
5- کنز العمّال : 10233 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُباهِی بالشابِّ العابِدِ المَلائکةَ ، یقولُ : اُنظُرُوا إلی عَبدی ! تَرَکَ شَهوَتَهُ مِن أجلی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الذی تَعَبَّدَ فی صِباهُ علی الشیخِ الذی تَعَبَّدَ بعدَ ما کَبِرَت سِنُّهُ کَفَضلِ المُرسَلِینَ علی سائرِ الناسِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سَبعَةٌ فی ظِلِّ عَرشِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : إمامٌ عادِلٌ ، و شابٌّ نَشَأ فی عِبادَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ......... . (3)

1932 - فَضلُ مَن أفنی شَبابَهُ فی طاعَةِ اللَّهِ
1932 - ارزش کسی که جوانیش را در طاعت خدا بگذراند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن شابٍّ یَدَعُ للّهِِ الدنیا و لَهوَها و أهرَمَ شَبابَهُ فی طاعَةِ اللّهِ إلاّ أعطاهُ اللّهُ أجرَ اثنَینِ و سَبعینَ صِدِّیقا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أحَبَّ الخلائقِ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ شابٌّ حَدَثُ السِّنِّ فی صُورَةٍ حَسَنَةٍ جَعَلَ شَبابَهُ و جَمالَهُ للّهِِ و فی طاعَتِهِ ، ذلکَ الذی یُباهِی بهِ الرحمنُ ملائکَتَهُ ، یقولُ : هذا عَبدِی حَقّا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ الشابَّ الذی یُفنی شَبابَهُ فی طاعَةِ اللّهِ تعالی . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه بر فرشتگان می نازد و می فرماید : بنگرید این بنده مرا! به خاطر من از شهوت خویش دست کشیده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برتری جوان عابدی که در جوانی خود ره بندگی پیش گرفته بر پیری که در بزرگسالی به عبادت روی آورده همچون برتری فرستادگان الهی بر دیگر مردمان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هفت نفرند که در آن روز که سایه ای جز سایه خدا نیست ، آنان در سایه خدا جای دارند : پیشوای دادگر، و جوانی که با عبادت خداوند عزّ و جلّ رشد کند و ......... .

1932

ارزش کسی که جوانیش را در طاعت خدا بگذراند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ جوانی نیست که دنیا و خوشیهای دنیا را به خاطر خدا رها کند و جوانیش را در راه طاعت خدا به پیری رساند ، مگر این که خداوند پاداش هفتاد و دو صدّیق را به او عطا فرماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین خلایق نزد خداوند عزّ و جلّ جوان نورسته خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی خود را برای خدا و در راه طاعت او بگذارد . خداوند رحمان به وجود چنین جوانی بر فرشتگانش می نازد و می فرماید : این است بنده راستین من .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند جوانی را که جوانی خویش را در راه طاعت خداوند متعال بگذراند دوست می دارد .

ص :464


1- کنز العمّال : 43057 .
2- کنز العمّال : 43059 .
3- الخصال : 343/8 .
4- مکارم الأخلاق : 2/373/2661 .
5- کنز العمّال : 43103 .
6- کنز العمّال : 43060 .

إبراهیمُ علیه السلام_ لَمّا أصبَحَ فَرَأی فی لِحیَتِهِ شَیبا شَعرَةً بَیضاءَ _: الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ الذی بَلّغَنی هذا المَبلَغَ و لَم أعْصِ اللّهَ طَرفَةَ عَینٍ . (1)

1933 - تَفسیرُ الفَتی
1933 - معنای فَتی

تفسیر العیّاشی عن سُلیمان بنِ جعفرِ النَّهدِی :قالَ لی جَعفرُ بنُ محمّدٍ علیه السلام : یا سلیمانُ ، مَنِ الفَتی ؟ قالَ : قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ الفَتی عِندنا الشّابُّ . قالَ لی : أ ما عَلِمتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ کانوا کُلُّهُم کُهُولاً فَسَمّاهُمُ اللّهُ فِتیَةً بِإیمانِهِم ؟! یا سلیمانُ ، مَن آمَنَ بِاللّهِ و اتّقی فهُو الفَتی . (2)

الکافی عَن علیِّ بنِ إبراهیمَ رَفَعَهُ :قالَ أبو عَبدِ اللّه علیه السلام لرَجُلٍ : ما الفَتی عِندَکُم ؟ فقالَ لَهُ : الشابُّ ، فقالَ : لا ، الفَتی : المُؤمِنُ ، إنَّ أصحابَ الکَهفِ کانوا شُیُوخا فَسَمّاهُمُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ فِتیَةً بِإیمانِهِم . (3)

ابراهیم علیه السلام_ چون در محاسن خود موی سپیدی را دید _فرمود : سپاس و ستایش خداوندِ پروردگار جهانیان را که مرا به این مرحله از عمر رسانید و چشم بر هم زدنی معصیت او نکردم .

1933

معنای فَتی

تفسیر العیّاشی به نقل از سلیمان بن جعفر نهدی :امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای سلیمان! فَتی کیست؟ : عرض کردم : ما به جوان ، فتی می گوییم . حضرت فرمود : مگر نمی دانی که اصحاب کهف همگی میان سال بودند ، اما خداوند به سبب ایمانشان آنان را فتیه (جوانان) نامید؟ ای سلیمان! هر که به خدا ایمان آورد و با تقوا باشد ، او فتی(جوان ، جوانمرد) است .

الکافی به نقل از علی بن إبراهیم ، که سند را به معصوم علیه السلام رسانده است :امام صادق علیه السلام به مردی فرمود : شما به چه کسی فتی می گویید؟ عرض کرد : به جوان . حضرت فرمود : نه ؛ فتی، مؤمن است . اصحاب کهف همگی بزرگسال بودند اما خداوند عزّ و جلّ آنان را به سبب ایمانی که داشتند فتیه (جوانان ، جوانمردان) نامید .

(4)

ص :465


1- علل الشرائع : 104/2 .
2- تفسیر العیّاشیّ : 2/323/11 .
3- الکافی : 8/395/595 .
4- ر. ک : به «حکمت نامه جوان» .

ص :466

257 - الشُّبهَة

257 - شبهه
اشاره

(1)

(2)

ص :467


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 258 باب 31 «التوقّف عند الشبهات و الاحتیاط فی الدین» . بحار الأنوار : 70 / 296 باب 57 «الورع و اجتناب الشبهات» .
2- انظر : عنوان 133 «الاحتیاط» . القرآن : باب 3267 ، القضاء و القدر : باب 3295 .

1934 - الشُّبهَةُ
1934 - شبهه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما سُمِّیَتِ الشُّبهَةُ شُبهَةً لأنّها تُشبِهُ الحَقَّ ، فأمّا أولیاءُ اللّهِ فَضِیاؤهُم فیها الیَقینُ و دَلِیلُهُم سَمتُ الهُدی ، و أمّا أعداءُ اللّهِ فَدُعاؤهُم فیها الضَّلالُ و دَلیلُهُمُ العَمی . (1)

عنه علیه السلام :اِحذَرُوا الشُّبهَةَ ؛ فإنّها وُضِعَت لِلفِتنَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: فَاحذَرِ الشُّبهَةَ و اشتِمالَها علی لُبسَتِها ؛ فإنَّ الفِتنَةَ طالَما أغدَفَت جَلابِیبَها ، و أغشَتِ الأبصارَ ظُلمَتُها . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ أبغَضَ الخَلائقِ إلی اللّهِ رَجُلانِ : رَجُلٌ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ ......... و رَجُلٌ قَمَشَ جَهلاً ، مُوضِعٌ فی جُهّالِ الاُمَّةِ ......... فهُو مِن لَبسِ الشُّبُهاتِ فی مِثلِ نَسجِ العَنکَبُوتِ ، لا یَدرِی أصابَ أم أخطَأ . (4)

عنه علیه السلام_ لعمّارِ بنِ یاسِرٍ ، و قد سَمِعَهُ یُراجِعُ المُغیرَةَ بنَ شُعبَةَ کَلاما _: دَعْهُ یا عمّارُ ؛ فإنّهُ لَم یَأخُذْ مِنَ الدِّینِ إلاّ ما قارَبَهُ مِنَ الدنیا ، و عَلی عَمْدٍ لَبَّسَ علی نَفسِهِ ، لِیَجعَلَ الشُّبُهاتِ عاذِرا لِسَقَطاتِهِ . (5)

1934

شبهه

امام علی علیه السلام :شبهه به این دلیل شبهه نامیده شده که شبیه حق است ؛ اما اولیای خدا به هنگام شبهه، روشناییِ راهشان یقین است و راهنمایشان راه راست ؛ ولی دشمنان خدا به گاه شبهه دعوتشان گمراهی است و راهنمایشان کوری .

امام علی علیه السلام :از شبهه حذر کنید ؛ زیرا که شبهه به قصد فتنه (گمراه سازی) ساخته شده است .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : از شبهه و اشتباه افکنیهای آن بپرهیز ؛ زیرا دیر زمانی است که فتنه ، پرده هایِ سیاهِ خود را گسترده و تاریکیِ آن، دیدگان را فرو پوشانده است .

امام علی علیه السلام :براستی که منفورترین مردمان نزد خدا دو کس می باشند ، کسی که خداوند او را به خودش وا گذاشته است . . . و کسی که جهالت و نادانی را از این سو و آن سو فراهم آورده و در میان نادانان این امت تاخت و تاز می کند . . . در برابر ابهامِ شبهات ، همچون تار عنکبوت است ، نمی داند درست داوری می کند یا نادرست .

امام علی علیه السلام_ به عمّار بن یاسر چون شنید که با مغیرة بن شعبه در موضوعی مجادله می کند _فرمود : رهایش کن ای عمّار! زیرا او از دین خود جز آنچه به دنیایش نزدیک کند ، چیزی فرا نگرفته است و به عمد، امور را بر خود مشتبه ساخته، تا شبهات را بهانه ای برای لغزشها و خلاف کاری های خویش کند .

ص :468


1- نهج البلاغة : الخطبة 38 .
2- تحف العقول : 155 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 65 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 17 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 405 .

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: و أردَیتَ جِیلاً مِنَ الناسِ کَثیرا ، خَدَعتَهُم بِغَیِّکَ ، و ألقَیتَهُم فی مَوجِ بَحرِکَ ، تَغشاهُمُ الظُّلُماتُ ، و تَتَلاطَمُ بِهِمُ الشُّبُهاتُ . (1)

عنه علیه السلام :و أشهَدُ أنَّ محمّدا عَبدُهُ و رسولُهُ ، أرسَلَهُ بِالدِّینِ المَشهورِ ، و العَلَمِ المَأثُورِ ، و الکِتابِ المَسطورِ ، و النُّورِ الساطِعِ ، و الضِّیاءِ اللاّمِعِ ، و الأمرِ الصّادِعِ ؛ إزاحَةً لِلشُّبُهاتِ ، و احتِجاجا بِالبَیِّناتِ ، و تَحذِیرا بِالآیاتِ . (2)

(3)

1935 - وُجوبُ الوُقوفِ عِندَ الشُّبهَةِ
1935 - وجوب درنگ در هنگام پیش آمدن شبهه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمسِکْ عن طَریقٍ إذا خِفتَ ضَلالَهُ ؛ فإنَّ الکَفَّ عن حَیرَةِ الضَّلالَةِ خَیرٌ مِن رُکُوبِ الأهوالِ . (4)

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : تو گروه بسیاری از مردم را تباه کردی ، آنان را با گمراهی خویش فریفتی و در موج دریای [پلیدیهای ]خود افکندی، که تاریکیها آنان را فرو پوشانده و [امواج ]شبهات بر سر آنان به تلاطم در آمده است .

امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که محمّد ، بنده و فرستاده خداست ، او را با دینِ بلند آوازه و نشانه برگزیده و کتابِ نبشته و نورِ درخشان و پرتو تابان و فرمانِ آشکار و جدا کننده حق از باطل فرستاد تا شبهات را بزداید و با دلیل و برهان ، استدلال کند و با آیات هشدار دهد .

1935

وجوب درنگ در هنگام پیش آمدن شبهه

امام علی علیه السلام :از پیمودن راهی که بیمِ گمراهی در آن را داری خودداری کن ؛ زیرا باز ایستادن از سرگشتگیِ گمراهی ، بهتر از رو یا رو شدن با هول و هراسهاست .

ص :469


1- نهج البلاغة : الکتاب 32 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 2 .
3- (انظر) العلم : باب 2821 .
4- تحف العقول : 69 .

عنه علیه السلام :مِنَ التَّوفِیقِ الوُقُوفُ عِندَ الحَیرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :لا وَرَعَ کالوُقوفِ عِندَ الشُّبهَةِ . (2)

عنه علیه السلام :أصلُ الحَزمِ الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن وَصایاهُ لابنِهِ الحَسنِ علیه السلام _: اُوصِیکَ یا حسنُ _ و کَفی بکَ وَصِیّا _ بما أوصانِی بهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... الصَّمتُ عِندَ الشُّبهَةِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ مَن صَرَّحَت لَهُ العِبَرُ عَمّا بَینَ یَدَیهِ مِنَ المَثُلاتِ ، حَجَزَتهُ التَّقوی عن تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: و وَفِّقْنی إذا اشتَکَلَتْ عَلَیَّ الاُمُورُ لأَِهداها ، و إذا تَشابَهَتِ الأعمالُ لأَِزکاها ، و إذا تَناقَضَتِ المِلَلُ لأَِرضاها . (6)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و ارزُقْنی صِحّةً فی عِبادَةٍ ، و فَراغا فی زَهادَةٍ ، و عِلما فی استِعمالٍ ، و وَرَعا فی إجمالٍ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ خَیرٌ مِن الاِقتِحامِ فی الهَلَکَةِ ، و تَرکُکَ حَدیثا لم تَروِه خَیرٌ مِن رِوایَتِکَ حَدیثا لَم تُحصِهِ . (8)

امام علی علیه السلام :درنگ کردن هنگام سرگردانی ، از توفیق است .

امام علی علیه السلام :هیچ پارسایی چون درنگ کردن هنگام روبرو شدن با شبهه نیست .

امام علی علیه السلام :اصل احتیاط، توقف هنگام شبهه است .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : ای حسن! تو را سفارش می کنم _ و همین سفارش تو را بس است _ به آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا بدان سفارش فرمود . . . خاموشی هنگام شبهه .

امام علی علیه السلام :هر که از کیفرهایی که بر سر پیشینیانش آمده است، عبرت گیرد ، تقوا و پرهیزگاری او را از فرو افتادن در ورطه شبهات باز دارد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا گفت _: خدایا! هرگاه امور بر من مبهم و پیچیده شد ، مرا به درست ترین آنها ، و هرگاه عملها بر من مشتبه گشت به پاکیزه ترین آنها، و هرگاه عقاید و مذاهب متناقض شدند به پسندیده ترینشان توفیقم ده .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا گفت _: خدایا! تندرستی همراه با عبادت ، و آسودگی همراه با زهد، و علم با عمل، و پارسایی همراه با اعتدال (میانه روی) روزیم فرما .

امام باقر علیه السلام :درنگ کردن هنگام پیش آمدن شبهه، بهتر از فرو رفتن در گرداب هلاکت است. و حدیثی را روایت نکنی ، بهتر است از این که حدیثی را نفهمیده روایت کنی .

ص :470


1- تحف العقول : 83 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 113 .
3- تحف العقول : 214 .
4- الأمالی للطوسی : 7 / 8 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 16 .
6- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
7- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
8- أعلام الدین : 301 .

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ زُرارَةُ عن حَقِّ اللّهِ علی العبادِ _: أن یَقُولُوا ما یَعلَمُونَ ، و یَقِفُوا عِندَ ما لا یَعلَمُونَ. (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أورَعُ الناسِ مَن وَقَفَ عِندَ الشُّبهَةِ . (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :أقصَدُ العُلَماءِ للمَحَجَّةِ المُمسِکُ عِندَ الشُّبهَةِ . (3)

(4)

1936 - وُجوبُ تَرکِ الشُّبُهاتِ
1936 - وجوب فروگذاشتن شبهه ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :دَعْ ما یَرِیبُکَ إلی ما لا یَرِیبُکَ؛ فإنّکَ لَن تَجِدَ فَقدَ شَیءٍ تَرَکتَهُ للّهِِ عَزَّ و جلَّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :دَعْ ما یَرِیبُکَ إلی ما لا یَرِیبُکَ ، فَمَن رَعی حَولَ الحِمی یُوشِکْ أن یَقَعَ فیهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الاُمورُ ثلاثةٌ : أمرٌ تَبَیَّنَ لکَ رُشدُهُ فاتَّبِعْهُ ، و أمرٌ تَبَیَّنَ لکَ غَیُّهُ فاجتَنِبْهُ ، و أمرٌ اختُلِفَ فیهِ فَرُدَّهُ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (7)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به پرسش زراره از حق خدا بر بندگان _فرمود : حق خدا بر بندگان این است که آن گویند که می دانند و در آنچه نمی دانند درنگ کنند .

امام صادق علیه السلام :پارساترین مردم کسی است که به گاه شبهه توقّف کند .

امام جواد علیه السلام :آن عالِمی بیشتر ره پوی راه روشن است ، که هنگام شبهه باز ایستد .

1936

وجوب فرو گذاشتن شبهه ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه را که به شبهه ات می اندازد فرو گذار و آنچه را که موجب شبهه برای تو نمی شود ، به کار بند ؛ زیرا فقدان چیزی را که برای خداوند عزّ و جلّ فرو گذاشته ای ، هرگز حسّ نخواهی کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه را که به شبهه ات می اندازد ، ترک کن، و آن را به کار بند که برایت شبهه انگیز نیست؛ زیرا کسی که پیرامون منطقه قرق شده بچراند، در آستان وارد شدن به قرقگاه قرار دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امور سه گونه اند : امری که درستی آن بر تو روشن است ، پس آن را دنبال کن ، امری که نادرستی آن بر تو آشکار است ، پس از آن دوری کن، و امری که در آن اختلاف است ، پس آن را به خداوند عزّ و جلّ ارجاع ده .

ص :471


1- الأمالی للصدوق : 506/701 .
2- الخصال : 16/56 .
3- کشف الغمّة : 3/138 .
4- (انظر) الکفر : باب 3437 .
5- کنز الفوائد : 1/351 .
6- تنبیه الخواطر : 1/52 .
7- الأمالی للصدوق : 352/486 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَلالٌ بَیِّنٌ و حَرامٌ بَیِّنٌ و شُبُهاتٌ بَینَ ذلکَ ، فَمَن تَرَکَ ما اشتَبَهَ علَیهِ مِن الإثم فهُو لِما استَبانَ لَهُ أترَکُ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الوُقوعَ فی الشُّبُهاتِ ، و الوَلُوعَ بِالشَّهَواتِ ؛ فإنّهُما یَقتادانِکَ إلی الوُقُوعِ فی الحَرامِ و رُکُوبِ کَثیرٍ مِنَ الآثامِ . (2)

عنه علیه السلام :الاُمورُ ثلاثةٌ : أمرٌ بانَ لکَ رُشدُهُ فاتَّبِعْهُ ، و أمرٌ بانَ لکَ غَیُّهُ فاجتَنِبْهُ ، و أمرٌ أشکَلَ علَیکَ فَرَدَدْتَهُ إلی عالِمِهِ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی عُثمانَ بنِ حُنَیفٍ عامِلِهِ علی البصرةِ _: أمّا بعدُ یا بنَ حُنَیفٍ فقد بَلَغَنی أنَّ رَجُلاً مِن فِتیَةِ أهلِ البصرةِ دَعاکَ إلی مَأدَبَةٍ ، فَأسرَعتَ إلَیها ......... فانظُرْ إلی ما تَقضِمُهُ مِن هذا المَقضَمِ ، فَما اشتَبَهَ علَیکَ عِلمُهُ فالفِظْهُ ، و ما أیقَنتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنهُ . (4)

امام علی علیه السلام :حلالی آشکار وجود دارد و حرامی آشکار و میان این دو، شبهه هاست ؛ پس کسی که آنچه را احتمال گناه می دهد فرو گذارد ، بی گمان، حرامی را که برایش آشکار است، بیشتر فرو می گذارد .

امام علی علیه السلام :زنهار از افتادن در شبهات و آزمندی به شهوات ؛ زیرا این دو امر، تو را به افتادن در حرام و ارتکاب بسیاری از گناهان می کشانند .

امام علی علیه السلام :کارها سه گونه اند : کاری که درستی آن بر تو روشن است ، پس آن را دنبال کن ، کاری که نادرستی آن بر تو آشکار است ، پس از آن دوری کن ، و کاری که برایت مبهم است ، پس آن را به دانای آن وا گذار .

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به عثمان بن حنیف ، کارگزار خود در بصره _نوشت : اما بعد ، ای پسر حنیف! به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره تو را به ولیمه ای دعوت کرده و تو به آن شتافته ای . . . پس ، بنگر که بر سر این سفره بر چه غذایی دندان می نهی ، آنچه را که حلال و حرامش بر تو آشکار نیست ، از دهان بیرون افکن و آنچه را به پاکیِ راههایِ فراهم آوردنش یقین داری، بخور .

ص :472


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/ 75/5149 .
2- غرر الحکم : 2723 .
3- تحف العقول : 210 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 45 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما الاُمورُ ثلاثةٌ : أمرٌ بَیِّنٌ رُشدُهُ فَیُتَّبَعُ ، و أمرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ فَیُجتَنَبُ ، و أمرٌ مُشکِلٌ یُرَدُّ عِلمُهُ إلی اللّهِ و إلی رسولِهِ ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : حَلالٌ بَیِّنٌ ، و حَرامٌ بَیِّنٌ ، و شُبُهاتٌ بَینَ ذلکَ ، فَمَن تَرَکَ الشُّبُهاتِ نَجا مِنَ المُحَرَّماتِ ، و مَن أخَذَ بِالشُّبُهاتِ ارتَکَبَ المُحَرَّماتِ و هَلَکَ مِن حیثُ لا یَعلَمُ . (1)

1937 - شُعَبُ الشُّبهَةِ
1937 - شاخه های شبهه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّکُّ عَلی أربَعِ شُعَبٍ : علی المِریَةِ و الهَولِ و التَّرَدُّدِ و الاستِسلامِ . (2)

عنه علیه السلام :الشُّبهَةُ عَلی أربعِ شُعَبٍ : إعجابٌ بِالزِّینةِ، و تَسویلُ النَّفسِ ، و تَأوُّلُ العِوَجِ ، و لَبسُ الحَقِّ بالباطِلِ . (3)

امام صادق علیه السلام :امور سه گونه اند : امری که درستی آن روشن است ، پس باید آن را دنبال کرد، امری که نادرستی اش آشکار است ، پس باید از آن دوری نمود ، و امری مبهم است ، پس باید علم آن را به خدا و رسولش ارجاع داد . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : حلالی روشن وجود دارد و حرامی روشن و در این میان اموری است مشتبه و مبهم ؛ پس هر که شبهات را رها کند ، از حرامها نجات یابد و هر که شبهات را پی گیرد مرتکب حرامها شود و ندانسته به هلاکت در افتد .

1937

شاخه های شبهه

امام علی علیه السلام :شکّ چهار شاخه دارد : ستیز و مجادله کردن [در دین] ، ترس ، تردید ، و تسلیم شدن.

امام علی علیه السلام :شبهه چهار شاخه دارد ؛ دل باختن در برابر آراستگی ، وسوسه نفْس ، توجیه کردن کجیها ، و آمیختن حق به باطل .

ص :473


1- الکافی : 1/68/10 .
2- تحف العقول : 167 .
3- الکافی : 2/393/1 .

ص :474

258 - التَّشبُّه

258 - مانند سازی و تقلید
اشاره

(1)

ص :475


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 3 / 354 باب 13 «عدم جواز تشبّه الرجال بالنساء و النساء بالرجال ......... » . وسائل الشیعة: 12 / 211 باب 87 «تحریم تشبّه النساء بالرجال و الرجال بالنساء » . کنز العمّال : 15 / 323 «منع تزیّ الرجال بزیّ النساء» .

1938 - التَّشَبُّهُ
1938 - مانند سازی و تقلید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ مِنّا مَن تَشَبَّهَ بالرِّجالِ مِنَ النِّساءِ، و لا مَن تَشَبَّهَ بالنِّساءِ مِنَ الرِّجالِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ الرَّجُلَ یَلبَسُ لِبْسَةَ المَرأةِ ، و المَرأةَ تَلبَسُ لِبسَةَ الرَّجُلِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عَن قولِ النبیِّ صلی الله علیه و آله : «غَیِّرُوا الشَّیبَ و لا تَتَشَبَّهُوا بِالیَهودِ» _: إنّما قالَ صلی الله علیه و آله ذلکَ و الدِّینُ قُلٌّ ، فأمَّا الآنَ و قَدِ اتَّسَعَ نِطاقُهُ ، و ضَرَبَ بِجِرانِهِ ، فامرُؤٌ و ما اختارَ . (3)

عنه علیه السلام :قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إلاّ أوشَکَ أن یکونَ مِنهُم . (4)

عنه علیه السلام :لَمّا رَأی رَجُلاً بهِ تَأنِیثٌ فی مَسجدِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقال له : اُخرُجْ مِن مَسجِدِ رسولِ اللّهِ یا مَن لَعَنَهُ رسولُ اللّهِ . _ ثُمّ قالَ عَلیٌّ علیه السلام: _ سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : لَعَنَ اللّهُ المُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجالِ بِالنِّساءِ ، و المُتَشَبِّهاتِ مِن النِّساءِ بالرِّجالِ . (5)

1938

مانند سازی و تقلید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست آن زنی که خود را شبیه مردان کند و نه آن مردی که خود را به زنان مانند سازد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر مردی که به طرز زنان لباس پوشد و بر زنی که به شکل مردان لباس پوشد .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که : «سپیدی موی [سر و صورت] خود را تغییر دهید و خود را به یهود مانند نسازید» _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله این سخن را زمانی فرمود که دین [مسلمانان] در اقلّیت بود ، اما امروز که قلمرو آن گسترش یافته و پایه هایش استوار گشته است ، مرد آزاد است [که خضاب کند یا نه] .

امام علی علیه السلام :کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنها نشود .

امام علی علیه السلام_ به مردی که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را مانند زن در آورده بود ، فرمود _: از مسجد رسول خدا بیرون شو ، ای کسی که رسول خدا لعنتش کرده است . سپس فرمود : شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : لعنت خدا بر مردانی که خود را شبیه زنان می کنند و بر زنانی که خود را به شکل مردان در می آورند .

ص :476


1- کنز العمّال : 41237 .
2- کنز العمّال : 41235 .
3- بحار الأنوار : 76/104/12 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 207 .
5- بحار الأنوار : 79/64/7 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حَدَّثَتنی أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ قالَت : کُنتُ عِندَ فاطمةَ علیها السلام إذ دَخَلَ علَیها رسولُ اللّهِ و فی عُنُقِها قِلادَةٌ مِن ذَهَبٍ کانَ اشتَراها لها علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام مِن فَیءٍ ، فقالَ لَها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا فاطمةُ ، لا یقولُ الناسُ : إنَّ فاطمةَ بنتَ محمّدٍ تَلبَسُ لِباسَ الجَبابِرَةِ ، فَقَطَّعَتها و باعَتها و اشتَرَت بها رَقَبَةً فَأعتَقَتها ، فَسُرَّ بذلکَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ عن آبائه علیهم السلام _: أوحَی اللّهُ إلی نَبِیٍّ مِنَ الأنبیاءِ أن قُلْ لِقَومِکَ : لا تَلبَسُوا لِباسَ أعدائی و لا تَطعموا مَطاعِمَ أعدائی ، و لا تُشاکِلُوا بما شاکَلَ أعدائی ، فَتَکُونوا أعدائی کما هُم أعدائی . (2)

عنه علیه السلام_ عن آبائهِ علیهم السلام _: کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَزجُرُ الرَّجُلَ یَتَشَبَّهُ بِالنِّساءِ ، و یَنهَی المَرأةَ أن تَتَشَبَّهَ بِالرِّجالِ فی لِباسِها . (3)

امام زین العابدین علیه السلام :_ به نقل از اسماء بنت عمیس _: خدمت فاطمه علیها السلام بودم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد . در گردن آن بانو، گردنبندی از طلا بود، که علی بن ابی طالب علیه السلام از مال غنیمت برای ایشان خریده بود . رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود : ای فاطمه! [یک وقت] مردم نگویند: فاطمه دختر محمّد از پوشش (زینت) شاهان استفاده می کند . فاطمه علیها السلام گردنبند را پاره کرد و آن را فروخت و با پول آن بنده ای خرید و آزاد کرد . و رسول خدا صلی الله علیه و آله از این کار خوشحال شد .

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام _فرمود : خداوند به یکی از پیامبران وحی فرمود که به مردم خود بگو : لباس دشمنان مرا نپوشید و خوراک دشمنان مرا نخورید خود را به شکل و شمایل دشمنان من در نیاورید؛ که در این صورت، شما نیز همچون آنها، دشمن من خواهید بود .

امام صادق علیه السلام_ از پدران بزرگوار خویش _: رسول خدا صلی الله علیه و آله همیشه مرد را از مانند سازی خود به زنان باز می داشت و زن را نیز از این که در پوششِ خود، از مردان تقلید کند، نهی می فرمود .

ص :477


1- بحار الأنوار : 43/81/2 .
2- وسائل الشیعة : 11/111/1 .
3- مکارم الأخلاق : 1/256/768 .

عنه علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنین علیه السلام یَقولُ : لا تَزالُ هذهِ الاُمّةُ بخیرٍ ما لَم یَلبِسوا لِباسَ العَجم ، و یَطعِموا أطعِمةَ العَجمِ ، فَإذا فَعَلوا ذلکَ ضَرَبَهُم اللّهُ بالذلّ . (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ شَبابِکم مَن تَشَبَّهَ بکُهُولِکُم ، و شَرُّ کُهُولِکُم مَن تَشَبَّهَ بِشَبابِکُم . (2)

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین همیشه می فرمود: این امّت همیشه در نیک بختی به سر برند تا وقتی که لباس بیگانگان را نپوشند و غذای بیگانگان را نخورند؛ اما وقتی چنین کردند خداوند آنان را به خواری اندازد .

امام صادق علیه السلام :بهترین جوانان شما جوانی است که خود را همانند میان سالانتان در آورد و بدترین میان سالان شما میان سالی است که خود را همانند جوانانتان سازد .

ص :478


1- المحاسن : 2/178/1504 .
2- مکارم الأخلاق : 1/257/769 .

259 - الشَّجر

259 - درخت
اشاره

(1)

ص :479


1- انظر : عنوان 11 «الأرض» ، 202 «الزراعة» . الأمثال : باب 3550 ، 3551 .

1939 - غَرسُ الشَّجَرِ

1939 - درختکاری

الکتاب :

(أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنبِتُوا شَجَرَها أَ ءِلهٌ مَعَ اللّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ). (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إن قامَتِ السَّاعةُ و فی یَدِ أحَدِکُم فَسِیلَةٌ ، فإنِ استَطاعَ أن لا یَقومَ حتّی یَغرِسَها فَلْیَغرِسْها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلِمٍ یَزرَعُ زَرعا أو یَغرِسُ غَرسا فَیَأکُلُ مِنهُ طَیرٌ أو إنسانٌ أو بَهِیمَةٌ إلاّ کانَت لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن رَجُلٍ یَغرِسُ غَرسا إلاّ کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الأجرِ قَدْرَ ما یَخرُجُ مِن ثَمَرِ ذلکَ الغَرسِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن نَصَبَ شَجرَةً و صَبَرَ علی حِفظِها و القِیامِ علَیها حتّی تُثمِرَ ، کانَ لَهُ فی کُلِّ شَیءٍ یُصابُ مِن ثَمَرِها صَدَقةٌ عِندَ اللّهِ . (5)

1939

درختکاری

قرآن :

«[آیا بت هایی که معبود شما هستند بهترند] یا کسی که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان برایتان آب فرستاد؟ و بدان بوستانهایی خوش منظر رویانیدیم که شما را توان رویانیدن درختی از آن نیست . آیا با وجود اللّه خدای دیگری هست؟ نه ، بلکه آنها مردمی منحرفند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر قیامت فرا رسد و در دست یکی از شما نهالی باشد ، چنانچه بتواند برنخیزد تا آن نهال را بکارد این کار را بکند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مسلمانی بذری بیفشاند یا نهالی بنشاند و از حاصل آن بذر و نهال پرنده ای یا انسانی یا چرنده ای بخورد ، آن برای او صدقه محسوب شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مردی نیست که درختی بنشاند ، مگر این که خداوند به اندازه میوه ای که آن درخت می دهد برایش اجر بنویسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که درختی بنشاند و در نگهداری و رسیدگی به آن صبر به خرج دهد تا آن درخت به بار نشیند ، در قبال هر میوه ای از آن که روزی جوینده ای بخورد ، یک صدقه نزد خدا برایش منظور می شود .

ص :480


1- النمل : 60 .
2- کنز العمّال : 9056 .
3- کنز العمّال : 9051 .
4- کنز العمّال : 9057 .
5- کنز العمّال : 9081 .

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِنِ امرِئٍ یُحیِی أرضا فَتَشرَبُ مِنها کَبِدٌ حَرّی ، أو تُصِیبُ مِنها عافِیَةٌ ، إلاّ کَتَبَ اللّهُ تعالی لَهُ بهِ أجرا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحیا أرضا مَیتةً فلَهُ فیها أجرٌ ، و ما أکَلَتِ العافِیَةُ مِنها فهُو لَهُ صَدقَةٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن کَراهَةِ الزِّراعَةِ _: ازرَعُوا و اغرِسُوا ، فلا و اللّهِ ما عَمِلَ الناسُ عَملاً أحَلَّ و لا أطیَبَ مِنهُ ، و اللّهِ لَیَزرَعُنَّ الزَّرعَ ، و لَیَغرِسُنَّ النَخلَ بعدَ خُروجِ الدَّجّالِ! (3)

1940 - قَطعُ الشَّجَرِ
1940 - قطع درخت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَقطَعُوا الثِّمارَ فَیَبعَثُ اللّهُ عَلیکُمُ العَذابَ صَبّا . (4)

عنه علیه السلام :مَکروهٌ قَطعُ النَّخلِ . (5)

الکافی عن عَمّارِ بنِ موسی عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عَن قَطعِ الشَّجرَةِ ، قالَ _: لا بَأسَ ، قلتُ : فالسِّدرُ ؟ قالَ : لا بأسَ بهِ ، إنّما یُکرَهُ قَطعُ السِّدرِ بِالبادِیَةِ لأنّهُ بها قَلیلٌ ، و أمّا ههُنا فلا یُکرَهُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که زمینی را احیا کند و از آب آن زمین، جگر تفتیده ای بنوشد، یا از محصولش، روزی جوینده ای نصیبی برد ، خداوند متعال در قبال آن اجری برایش رقم زند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که زمین مرده ای را زنده کند، مأجور است و آنچه را که روزی جوینده ای، از محصول آن بخورد ، برایش صدقه باشد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از مکروه بودن شغل کشاورزی _فرمود : زراعت کنید و درخت بکارید ؛ به خدا سوگند که مردم شغلی حلالتر و پاکیزه تر از آن پیشه نکرده اند . به خدا سوگند [حتی] بعد از خروج دجّال (نزدیک شدن قیامت) هم کشاورزی و نخل کاری ادامه خواهد یافت!

1940

قطع درخت

امام صادق علیه السلام :درختان میوه را قطع نکنید، که خداوند بر سر شما عذاب فرو می ریزد .

امام صادق علیه السلام :قطع درخت خرما ، مکروه است .

الکافی به نقل از عمار بن موسی :امام صادق علیه السلام _ در پاسخ به سؤال از قطع درخت _ فرمود : اشکالی ندارد . عرض کردم : درخت سدر چه؟ فرمود : اشکالی ندارد ، قطع درخت سدر در بیابان مکروه است؛ چون این درخت در صحرا کمیاب است اما در این جا کراهتی ندارد .

ص :481


1- کنز العمّال : 9050 .
2- کنز العمّال : 9052.
3- الکافی : 5/260/3 .
4- الکافی : 5/264/9 .
5- الکافی : 5/264/8 .
6- الکافی : 5/264/8 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ و قد سَألَهُ محمّدُ بنُ أبی نصرٍ عن قَطعِ السِّدْرِ _: سَألَنی رَجُلٌ مِن أصحابِکَ عَنهُ فَکَتَبتُ إلَیهِ : قد قَطَعَ أبو الحَسنِ علیه السلام سِدرا و غَرَسَ مکانَهُ عِنَبا . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به پرسش احمد بن محمّد بن ابی نصر از بریدن درخت سدر _فرمود : یکی از دوستان تو نیز در این باره از من پرسید و من به او [چنین ]نوشتم : ابو الحسن علیه السلام درخت سدری را بُرید و به جای آن یک انگور بن نشاند .

ص :482


1- الکافی : 5/263/7 .
2- (انظر) الأرض : باب 90 .

260 - الشَّجاعة

260 - شجاعت
اشاره

(1)

ص :483


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 342 باب 84 «الغَیرة و الشجاعة» . بحار الأنوار : 41 / 59 باب 106 «مهابة الإمام علیّ علیه السلام و شجاعته» . شرح نهج البلاغة : 19 / 60 «مُثُل من شجاعة علیّ علیه السلام» .

1941 - الشَّجاعَةُ
1941 - شجاعت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّجاعَةُ أحَدُ العِزَّینِ . (1)

عنه علیه السلام :الشَّجاعَةُ عِزٌّ حاضِرٌ . (2)

عنه علیه السلام :الشَّجاعةُ نُصرَةٌ حاضِرَةٌ و فَضیلَةٌ ظاهِرَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :لَو تَمَیَّزَتِ الأشیاءُ لَکانَ الصِّدقُ مَع الشَّجاعَةِ ، و کانَ الجُبنُ مَع الکَذِبِ . (4)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ و الشَّجاعَةُ غَرائزُ شَریفَةٌ ، یَضَعُها اللّهُ سبحانَهُ فِیمَن أحَبَّهُ و امتَحَنَهُ . (5)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: ثُمّ الصَقْ بِذَوِی المُرُوءاتِ و الأحسابِ ، و أهلِ البُیوتاتِ الصالِحَةِ و السَّوابقِ الحَسَنَةِ ، ثُمّ أهلِ النَّجدَةِ و الشَّجاعَةِ و السَّخاءِ و السَّماحَةِ ، فإنّهُم جِماعٌ مِن الکَرَمِ . (6)

1941

شجاعت

امام علی علیه السلام :شجاعت ، نیمی از عزّت است .

امام علی علیه السلام :شجاعت ، عزّتی نقد است .

امام علی علیه السلام :شجاعت ، نصرتی نقد و فضیلتی آشکار است .

امام علی علیه السلام :اگر خصلتها از یکدیگر متمایز می شدند ، بی گمان راستی با شجاعت بود و بزدلی با دروغ .

امام علی علیه السلام :سخاوت و شجاعت خصلتهای والایی هستند که خداوند سبحان آنها را در وجود هر کس که دوستش داشته و او را آزموده باشد می گذارد .

امام علی علیه السلام_ در عهد نامه ولایت مصر به مالک _نوشت : دیگر آن که با ارباب مروّت و آنان که از خانواده های شریف و شایسته هستند ، و پیشینه های نیکو دارند و سپس با کسانی که دلاور و شجاع و بخشنده و گشاده دستند همنشین باش ؛ که اینان معدن کرَم و بزرگواریند .

ص :484


1- غرر الحکم : 1662 .
2- غرر الحکم : 572 .
3- غرر الحکم : 1700 .
4- غرر الحکم : 7597 .
5- غرر الحکم : 1820 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 53 .

1942 - تَفسیرُ الشَّجاعَةِ
1942 - تفسیر شجاعت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّجاعَةُ صَبرُ ساعَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :العَجزُ آفَةٌ ، و الصَّبرُ شَجاعَةٌ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الشَّجاعةِ _: مُواقَفَةُ الأقرانِ ، و الصَّبرُ عِندَ الطِّعانِ . (3)

1942

تفسیر شجاعت

امام علی علیه السلام :شجاعت ، ساعتی صبر کردن است .

امام علی علیه السلام :به ستوه آمدن ، آفت است و نستوهی ، شجاعت .

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که شجاعت چیست _فرمود : ایستادگی در برابر هماوردان ، و پایداری در نبرد .

1943 - ما یورِثُ الشَّجاعَةَ
1943 - عوامل شجاعت زا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جُبِلَتِ الشَّجاعَةُ علی ثلاثِ طَبائعَ ، لِکُلِّ واحِدَةٍ مِنهُنَّ فَضیلَةٌ لَیسَت لِلاُخری : السَّخاءُ بِالنَّفسِ ، و الأنَفَةُ مِنَ الذُّلِّ ، و طَلبُ الذِّکرِ ، فإنْ تَکامَلَت فی الشُّجاعِ کانَ البَطَلَ الذی لا یُقامُ لِسَبِیلِهِ ، و المَوسومَ بالإقدامِ فی عَصرِهِ ، و إن تَفاضَلَت فیهِ بَعضُها علی بَعضٍ کانَت شَجاعَتُهُ فی ذلکَ الذی تَفاضَلَت فیهِ أکثَرَ و أشَدَّ إقداما . (4)

عنه علیه السلام :قَدرُ الرَّجُل علی قَدرِ هِمَّتِهِ، و صِدقُهُ علی قَدرِ مُرُوَّتِهِ ، و شَجاعَتُهُ علی قَدرِ أنَفَتِهِ . (5)

1943

عوامل شجاعت زا

امام علی علیه السلام :شجاعت بر سه خصلت سرشته شده که هر یک از آنها را فضیلت و ارزشی است که دیگری فاقد آن است : از خود گذشتگی ، تن ندادن به خواری و ذلّت ، و نام جویی . اگر این سه خصلت در آدم شجاع به طور یکسان و کامل وجود داشته باشند ، پهلوانی است که حریف ندارد و در روزگار خود به دلاوری نامور باشد و اگر یکی از این خصلتها در او فزونتر از دیگری باشد شجاعت او در آن خصلت بیشتر و اقدامش در آن شدیدتر است .

امام علی علیه السلام :قدر مرد به قدر همّت اوست ، و راستی و صداقتش به قدر مردانگی او ، و شجاعتش به قدر غیرت او .

ص :485


1- بحار الأنوار: 78/11/70.
2- نهج البلاغة : الحکمة 4 .
3- بحار الأنوار: 78/104/2.
4- بحار الأنوار: 78/236/66.
5- نهج البلاغة : الحکمة 47 .

عنه علیه السلام :شَجاعَةُ الرَّجُلِ عَلی قَدرِ هِمَّتِهِ ، و غَیرَتُهُ علی قَدرِ حَمِیَّتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :علی قَدرِ الحَمِیَّةِ تکونُ الشَّجاعَةُ . (2)

1944 - أشجَعُ النّاسِ
1944 - شجاعترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشجَعُ الناسِ أسخاهُم . (3)

عنه علیه السلام :أشجَعُ الناسِ مَن غَلَبَ الجَهلَ بِالحِلمِ . (4)

عنه علیه السلام :لا أشجَعَ مِن لَبِیبٍ . (5)

عنه علیه السلام :أقوَی الناسِ أعظَمُهم سُلطانا علی نَفسِهِ . (6)

عنه علیه السلام :لا قَوِیَّ أقوی مِمَّن قَوِیَ علی نفسِهِ فَمَلَکَها ، لا عاجِزَ أعجَزُ مِمَّن أهمَلَ نفسَهُ فَأهلَکَها . (7)

عنه علیه السلام :ما أشجَعَ البَریءَ، و أجبَنَ المُرِیبَ ! (8)

امام علی علیه السلام :شجاعت مرد به قدر همّت اوست، و غیرتش به قدر تن ندادن او به ذلّت .

امام علی علیه السلام :اندازه شجاعت به اندازه حمیّت (مردانگی و ننگ از ذلّت) است .

1944

شجاعترین مردم

امام علی علیه السلام :شجاعترین مردم ، بخشنده ترین آنهاست .

امام علی علیه السلام :شجاعترین مردم کسی است که با بردباری (خردمندی) بر نادانی چیره آید .

امام علی علیه السلام :شجاعتر از خردمند ، وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :قویترین مردم کسی است که بر نفس خویش مسلّط تر باشد .

امام علی علیه السلام :هیچ زورمندی زورمندتر از آن کس نیست که بر نفْس خویش چیره شود و زمام آن را در اختیار گیرد ، و هیچ ناتوانی ناتوانتر از آن کس نیست که نفْس خویش را وا گذارد و آن را به هلاکت کشاند .

امام علی علیه السلام :چه دلاور است شخص بی گناه و چه ترسوست مشکوک و متهم !

ص :486


1- غرر الحکم : 5763 .
2- غرر الحکم : 6180 .
3- غرر الحکم : 2899 .
4- غرر الحکم : 3257 .
5- غرر الحکم : 10591 .
6- غرر الحکم : 3188 .
7- غرر الحکم : (10917 _ 10918) .
8- غرر الحکم : 9626 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَرَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بقَومٍ یرفَعونَ حَجَرا ، فقالَ : ما هذا؟ قالوا : نعرِفُ بذلکَ أشَدَّنا و أقوانا ، فقالَ صلی الله علیه و آله : أ لا اُخبِرُکُم بأشَدِّکُم و أقواکُم ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : أشَدُّکُم و أقواکُمُ الذی إذا رَضِیَ لَم یُدخِلْهُ رِضاهُ فی إثمٍ و لا باطِلٍ ، و إذا سَخِطَ لَم یُخرِجْهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ ، و إذا قَدَرَ لَم یَتَعاطَ ما لَیسَ لَهُ بِحَقٍّ . (1)

(2)

1945 - آفَةُ الشَّجاعَةِ
1945 - آفت شجاعت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفَةُ الشَّجاعَةِ إضاعَةُ الحَ_زمِ . (3)

عنه علیه السلام :آفَةُ القَوِیِّ استِضعافُ الخَصمِ . (4)

1945

آفت شجاعت

امام علی علیه السلام :آفت شجاعت، فرو گذاشتن احتیاط است .

امام علی علیه السلام :آفت نیرومند ، ناتوان شمردن دشمن است .

1946 - النَّوادِرُ
1946 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ الشَّجاعَةِ الغَیرَةُ . (5)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ للأشتَرِ _: و لْیَکُنْ آثَرُ رُؤوسِ جُندِکَ عِندَکَ مَن واساهم فی مَعُونَتِهِ ......... فَافسَحْ فی آمالِهِم، و واصِلْ فی حُسنِ الثَّناءِ علَیهِم ، و تَعدیدِ ما أبلی ذَوُو البَلاءِ مِنهُم ؛ فإنَّ کَثرَةَ الذِّکرِ لِحُسنِ أفعالِهِم تَهُزُّ الشُّجاعَ، و تُحَرِّضُ النّاکِلَ إن شاءَ اللّهُ . (6)

امام زین العابدین علیه السلام :رسول خدا به قومی که سنگی را بلند می کردند رسید و فرمود چه کار می کنید؟ گفتند: با این کار قوی ترین و زورمندترینمان را می شناسیم. حضرت فرمود : آیا زورمندترین و قویترین شما را معرفی نکنم؟ عرض کردند : بفرمایید ، ای رسول خدا! فرمود : زورمندترین و قویترین شما کسی است که هرگاه خشنود باشد خشنودی اش او را به گناه و نادرستی نکشاند و هرگاه ناخشنود باشد از جاده حق گویی خارج نشود و هرگاه قدرت یابد آنچه را که حق او نیست نستاند .

1946

گوناگون

امام علی علیه السلام :میوه شجاعت ، غیرت است .

امام علی علیه السلام_ در عهدنامه خود به مالک اشتر _نوشت : باید مقرّبترین سردار سپاهت نزد تو ، آن سرداری باشد که با کمکهای خود به سپاهیانش آنان را یاری رسانَد . . . پس آرزوها و خواستهای آنان را برآور و از آنها پیوسته به نیکویی یاد کن و از رنج و محنتی که سختی کشیدگانِ آنان دیده اند، تقدیر نما ؛ زیرا یادْ کردِ بسیار از کارهایِ نیک ایشان ، شجاع را بر می انگیزد و کنار کشیده را تشویق می کند اِن شاء اللّه .

ص :487


1- معانی الأخبار : 366/1 .
2- (انظر) الغضب : باب 3029 ، الهوی : باب 3986 ، التوکّل : باب 4123 .
3- غرر الحکم : 3938 .
4- غرر الحکم : 3939 .
5- غرر الحکم : 4620 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 53 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ لا تُعرَفُ إلاّ فی ثلاثِ مَواطِنَ : لا یُعرَفُ الحَلِیمُ إلاّ عِندَ الغَضَبِ ، و لا الشُّجاعُ إلاّ عِندَ الحَربِ ، و لا أخٌ إلاّ عِندَ الحاجَةِ . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :للشَّجاعَةِ مِقدارا ، فإن زادَ علَیهِ فهُو تَهَوُّرٌ . (2)

لقمانُ علیه السلام :لا یُعرَفُ الشُّجاعُ إلاّ فی الحَربِ . (3)

امام صادق علیه السلام :سه کس اند که جز در سه جا شناخته نمی شوند : بردبار، به هنگام خشمگین شدن، شجاع در جنگ ، و برادر به هنگام نیاز [به او] .

امام عسکری علیه السلام :شجاعت اندازه ای دارد که اگر از آن فراتر رود بی باکی است .

لقمان علیه السلام :شجاع ، جز در جنگ شناخته نشود .

ص :488


1- بحار الأنوار : 78/229/9 .
2- بحار الأنوار : 78/377/3 .
3- بحار الأنوار : 74/178/21 .

261 - الشُّحّ

261 - تنگ چشمی
اشاره

(1)

ص :489


1- انظر : عنوان 31 «ال_بُخل» ، 106 «الحرص» . الإنصاف : باب 3819 .

1947 - الشُّحُّ
1947 - تنگ چشمی

الکتاب :

(وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ). (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الشُّحَّ ؛ فإنّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِالشُّحِّ ، أمَرَهُم بِالکِذْبِ فَکَذَبُوا ، و أمَرَهُم بالظُّلمِ فظَلَمُوا ، و أمَرَهُم بالقَطِیعَةِ فَقَطَعُوا . (2)

الإمامُ الصّادقُ عن أبیه علیهما السلام :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : ما مَحَقَ الإیمانَ مَحقَ الشُّحِّ شَیءٌ ، ثُمّ قالَ : إنّ لِهذا الشُّحِّ دَبیبا کَدَبِیبِ النَّملِ و شُعَبا کَشُعَبِ الشِّرکِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ : کیفَ دَفَعَکُم قَومُکُم عَن هذا المَقامِ و أنتُم أحَقُّ به ؟ _: أمّا الاستِبدادُ علَینا بهذا المَقامِ ، و نحنُ الأعلَونَ نَسَبا ، و الأشَدُّونَ برسولِ اللّه صلی الله علیه و آله نَوْطا ، فإنّها کانَت أثَرَةً شَحَّت علَیها نُفوسُ قَومٍ و سَخَتْ عَنها نُفُوسُ آخَرِینَ ، و الحَکَمُ اللّهُ . (4)

1947

تنگ چشمی

قرآن :

«و کسانی که از تنگ چشمی (5) خویش مصون مانند ، آنان رستگارانند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از تنگ چشمی بپرهیزید ؛ زیرا پیشینیان شما به سبب همین تنگ چشمی نابود شدند . تنگ چشمی ، آنها را به دروغ وا می داشت ، و آنها هم دروغ می گفتند . به ظلم و حق کشی وا می داشت ، آنها حق کشی می کردند، به بریدن پیوندهای خویشاوندی دستور می داد، پیوند خویشاوندی را می بریدند .

امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش علیهما السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ چیز مانند تنگ چشمی، ایمان را از بین نمی برد . سپس فرمود : این تنگ چشمی را حرکتی است چون حرکت مورچه و شعبه هایی است همانند شعبه های شرک .

امام علی علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد : با این که شما از قوم خود به این مقام (خلافت) سزاوارترید ، چگونه شد که آنها شما را از آن پس زدند؟ _فرمود : به زور گرفتن این مقام از دست ما ، با آن که ما از نظر نسب بالاتر و پیوند خویشی ما به رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشتر و استوارتر است ، به این سبب است که خلافت امتیازی بود که عدّه ای به آن آزمندی و زفتی نشان دادند و گروهی (اهل بیت) سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند و داور خداست .

ص :490


1- التغابن: 16، الحشر: 9.
2- بحار الأنوار : 73/303/15 .
3- بحار الأنوار : 73/301/8 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 162 .
5- بخل و آزمندی شدید.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ عَلِیّا علیه السلام سَمِعَ رَجُلاً یقولُ : الشَّحِیحُ أعذَرُ مِنَ الظالِمِ ، فقالَ : کَذَبتَ ؛ إنّ الظالِمَ یَتُوبُ و یَستَغفِرُ اللّهَ و یَرُدَّ الظُّلامَةَ علی أهلِها، و الشَّحیحُ إذا شَحَّ مَنَعَ الزَّکاةَ و الصَّدَقةَ ......... و حَرامٌ علی الجَنَّةِ أن یَدخُلَها شَحیحٌ . (1)

تفسیر القمیّ عن الفضلِ بنِ أبی قرّةَ:رَأیتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام یَطُوفُ مِن أوَّلِ اللَّیلِ إلی الصَّباحِ و هُو یقولُ : اللّهُمّ قِنی شُحَّ نَفسِی ، فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ما سَمِعتُکَ تَدعُو بِغَیرِ هذا الدُّعاءِ؟! قالَ : و أیُّ شَیءٍ أشَدُّ مِنَ شُحِّ النَّفسِ؟! إنّ اللّهَ یقولُ : «و مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ» . (2)

1948 - تَفسیرُ الشُّحِّ وَالشَّحیحِ
1948 - تفسیر تنگ چشمی و تنگ چشم

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ أبوهُ عنِ الشُّحِّ _: أن تَری ما فی یَدَیکَ شَرَفا و ما أنفَقتَ تَلَفا . (3)

امام باقر علیه السلام :امام علی علیه السلام شنید که مردی می گوید : تنگ چشم، عذرش پذیرفته تر از ظالم است ، به او فرمود _ : اشتباه می کنی ؛ زیرا ظالم ممکن است توبه و استغفار کند و حق را به حقدار برگرداند ، اما تنگ چشم از پرداخت زکات و صدقه دریغ می کند . . . و وارد شدن تنگ چشم به بهشت حرام است .

تفسیر القمیّ به نقل از فضل بن ابی قرّة :امام صادق علیه السلام را دیدم که از سرِ شب تا به صبح طواف می کند و پیوسته می گوید : خدایا! مرا از تنگ چشمیِ نفسم نگه دار . عرض کردم : فدایت شوم ، در طول این مدت دعایی جز این از شما نشنیدم؟ حضرت فرمود : از تنگ چشمی نفْس بدتر چیست ؟! خداوند می فرماید : «و کسانی که از آزمندی نفْس خویش مصون مانند همانان رستگارانند» .

1948

تفسیر تنگ چشمی و تنگ چشم

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به پرسش پدرش از او درباره تنگ چشمی _فرمود : تنگ چشمی آن است که آنچه را داری مایه شرافت پنداری و آنچه را انفاق کنی ، تلف شده و بر باد رفته انگاری .

ص :491


1- مستطرفات السرائر : 125/10 .
2- تفسیر القمّی : 2/372 .
3- بحار الأنوار : 73/305/23 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما الشَّحِیحُ مَن مَنَعَ حَقَّ اللّهِ ، و أنفَقَ فی غَیرِ حَقِّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

عنه علیه السلام :الشُّحُّ أشَدُّ مِنَ البُخلِ ، إنَّ البَخِیلَ یَبخَلُ بما فی یَدِهِ ، و الشَّحِیحَ یَشُحُّ عَلی ما فی أیدِی الناسِ و علی ما فی یَدِهِ ، حتّی لا یَرَی فی أیدِی الناسِ شَیئا إلاّ تَمَنّی أن یکونَ لَهُ بالحِلِّ و الحَرامِ ، لا یَشبَعُ و لا یَنتَفِعُ بما رَزَقَهُ اللّهُ . (2)

1949 - أشَحُّ الخَلقِ
1949 - تنگ چشم ترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أشَحِّ الخَلقِ _: مَن أخَذَ المالَ مِن غَیرِ حِلِّهِ فَجَعَلَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :تنگ چشم کسی است که حق خدا را نپردازد و در راهی جز حق خداوند عزّ و جلّ خرج کند .

امام صادق علیه السلام :تنگ چشمی ، بالاتر و بدتر از بخل است ؛ زیرا بخیل نسبت به آنچه خود دارد بخل می ورزد ، اما تنگ چشم هم به مال مردم و هم به مال خودش بخل می ورزد ، تا جایی که هر چه دست مردم می بیند آرزو می کند که ، به حلال یا حرام ، از آن او باشد ؛ از آنچه خدا روزیش کرده نه سیر می شود و نه سودی بر می گیرد .

1949

تنگ چشم ترین مردم

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که تنگ چشم ترین مردم کیست _فرمود : کسی که مال را به ناروا به دست آورد و نابجا خرجش کند .

ص :492


1- بحار الأنوار : 73/305/25 .
2- تحف العقول : 371 ، 372 .
3- معانی الأخبار : 199/4 .
4- (انظر) البخل : باب 329 .

262 - الشَّرّ

262 - بدی
اشاره

(1)

(2)

ص :493


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 202 باب 106 «شِرار الناس» .
2- انظر : عنوان 158 «الخیر» ، الحاجة : باب 973 ، الدولة : باب 1285 . الصدیق : باب 2176 ، الصدقة : باب 2198 ، العلم : باب 2855 . العادة : باب 2956 ، الوزارة : باب 4003 .

1950 - مِعیارُ الخَیرِ وَالشَّرِّ
1950 - معیار خوب و بد

الکتاب :

(کُتِبَ عَلَیْکُمُ القِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسَی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئا وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئا وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ). (1)

(وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْرَا لَهُمْ بَلْ هَوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ القِیامَةِ وَ للّهِِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ). (2)

(وَ یَدْعُ الإِنْسانُ بِالشَّرِ دُعاءَهُ بِالخَیْرِ وَ کانَ الإنْسانُ عَجُولاً). (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما خَیرٌ بِخَیرٍ بَعدَهُ النارُ ، و ما شَرٌّ بِشَرٍّ بَعدَهُ الجَنَّةُ ، و کُلُّ نَعیمٍ دُونَ الجَنَّةِ فهُو مَحقورٌ ، و کُلُّ بَلاءٍ دُونَ النارِ عافِیَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :ما خَیرُ خَیرٍ لا یُنالُ إلاّ بِشَرٍّ ، و یُسرٍ لا یُنالُ إلاّ بِعُسرٍ؟! (5)

1950

معیار خوب و بد

قرآن :

«جنگ بر شما مقرر شد در حالی که برای شما ناگوار است . چه بسا چیزی را ناخوش دارید در صورتی که آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است . خدا می داند و شما نمی دانید» .

«و کسانی که به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا کرده است ، بخل می ورزند ، هرگز تصوّر نکنند که برای ایشان خوب است ، بلکه برایشان بد است . بزودی آنچه که به آن بخل ورزیده اند ، روز قیامت طوق گردنشان می شود . میراث آسمانها و زمین از آن خداست و خدا به آنچه می کنید آگاه است» .

«و آدمی به دعا شرّی را می طلبد چنان که گویی به دعا خیری را می جوید . و انسان همواره شتاب زده است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :آن خوبی که در پی آن آتش باشد ، خوب نیست و آن بدی که به دنبالش بهشت باشد ، بد نیست . هر نعمتی در قیاس با بهشت ناچیز است و هر رنج و بلایی در مقابل دوزخ عافیت است .

امام علی علیه السلام :خیری که جز با شرّ به دست نیاید ، چه خیری است!؟ و آسایشی که جز با سختی حاصل نشود چه آسایشی؟!

ص :494


1- البقرة : 216 .
2- آل عمران : 180 .
3- الإسراء : 11 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 387 .
5- نهج البلاغة: الکتاب31.

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ أنزَلَ کِتابا هادِیَا بَیَّنَ فیه الخَیرَ و الشَّرَّ ، فَخُذُوا نَهجَ الخَیرِ تَهتَدُوا ، و اصدِفُوا عَن سَمْتِ الشَّرِّ تَقصِدُوا . (1)

(2)

1951 - شَرُّ النّاسِ
1951 - بدترین مردم

الکتاب :

(إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ البُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ). (3)

(إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ). (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ الناسِ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنیاهُ،و شَرٌّ مِن ذلک مَن باعَ آخِرَتَهُ بدنیا غَیرِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :شَرُّ الناسِ عندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ الذین یُکرَمُونَ اتِّقاءَ شَرِّهِم . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :شَرُّ الناسِ فاسِقٌ قَرَأ کتابَ اللّهِ و تَفَقَّهَ فی دِینِ اللّهِ ، ثُمّ بَذَلَ نَفسَهُ لِفاجِرٍ إذا نَشِطَ تَفَکَّهَ بِقِراءَتِهِ و مُحادَثَتِهِ ، فَیَطبَعُ اللّهُ علی قلبِ القائلِ و المُستَمِعِ . (7)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان کتابی راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت . پس راه خوبی را پیش گیرید تا هدایت شوید و از راه بدی دوری جویید تا به مقصد برسید .

1951

بدترین مردم

قرآن :

«همانا بدترین جنبندگان نزد خدا ، کران و لالانی هستند که نمی اندیشند» .

«هر آینه بدترین جنبندگان نزد خدا آنهایند که کافر شده اند و ایمان نمی آورند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرت خود را برای دنیای دیگران بفروشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت ، بدترین مردم در پیشگاه خدا ، کسانی هستند که مردم از ترس گزندشان به آنها احترام بگذارند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین مردم ، فاسقی است که کتاب خدا را خوانده و در دین خدا عالم و فقیه شده سپس خود را در اختیار فردی فاجر می گذارد که چون سرخوش می شود قرآن خواندن و گفت و گوی با او را وسیله شوخی و سرگرمی خویش قرار می دهد . پس ، خداوند بر دل گوینده و شنونده مُهر می زند .

ص :495


1- نهج البلاغة : الخطبة 167 .
2- (انظر) الدعاء : باب 1215 ، 1216 .
3- الأنفال : 22 .
4- الأنفال : 55 .
5- بحار الأنوار: 77/46/3.
6- بحار الأنوار: 75/283/10.
7- کنز العمّال : 29089 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ شَرَّ الناسِ عِندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ عالِمٌ لا یُنتَفَعُ بِعِلمِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِمُعاذٍ _: أ لا اُنَبِّئُکَ بِشَرِّ الناسِ ؟! : مَن أکَلَ وَحدَهُ ، و مَنَعَ رِفدَهُ ، و سافَرَ وَحدَهُ ، و ضَرَبَ عَبدَهُ ، أ لا اُنَبِّئُکَ بِشَرٍّ مِن هذا ؟! : مَن یُبغِضُ الناسَ و یُبغِضُونَهُ ، أ لا اُنَبِّئُکَ بِشَرٍّ مِن هذا ؟! : مَن یُخشی شَرُّهُ و لا یُرجی خَیرُهُ ، أ لا اُنَبِّئُکَ بِشَرٍّ مِن هذا ؟! : مَن باعَ آخِرَتَهُ بدُنیا غَیرِهِ ، أ لا اُنَبِّئُکَ بِشَرٍّ مِن هذا؟! : مَن أکَلَ الدُّنیا بالدِّینِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن شَرِّ الناسِ عِندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ یَومَ القیامَةِ ذُو الوَجهَینِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن شَرِّ الناسِ _: العُلَماءُ إذا فَسَدُوا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن أشَرِّ الناسِ مَنزِلَةً عِندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ عَبدا أذهَبَ آخِرَتَهُ بِدُنیا غَیرِهِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت بدترین مردم در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ عالمی است که از علمش سودی نبرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به معاذ _فرمود : آیا تو را از بدترین فرد مردم خبر ندهم؟ کسی که تنها بخورد ، داد و دَهِش نکند ، تنها سفر کند، و بنده اش را بزند . آیا بدتر از این را به تو نشناسانم؟ کسی که مردم را دشمن دارد و مردم نیز او را دشمن دارند . آیا بدتر از این را به تو معرفی نکنم؟ کسی که بیم شرّش برود و به خیرش امیدی نرود . آیا تو را به بدتر از این آگاه نکنم؟ کسی که آخرت خود را برای دنیای دیگری بفروشد . آیا بدتر از این را به تو معرفی نکنم؟ کسی که از راه دین، دنیاطلبی کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت یکی از بدترین مردمان نزد خداوند عزّ و جلّ آدم دو روست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که بدترینْ مردم چه کسانی هستند _فرمود : علما ، هر گاه که فاسد شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت یکی از کسانی که بدترین منزلت را در پیشگاه خداوند دارد، بنده ای است که آخرت خود را برای دنیای دیگران از دست دهد .

ص :496


1- تنبیه الخواطر : 2/52 .
2- کنز العمّال : 44045 .
3- بحار الأنوار : 75/204/6 .
4- بحار الأنوار:77/138/7.
5- کنز العمّال : 14934 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن شَرِّ عِبادِ اللّهِ مَن تَکرَهُ مُجالَسَتَهُ لِفُحشِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :شَرُّ الرِّجالِ مَن کانَ سَریعَ الغَضَبِ بَطِیءَ الرِّضاء . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن شِرارِ الناسِ رَجُلٌ فاجِرٌ جَرِیءٌ ، یَقرَأُ کتابَ اللّهِ تعالی لا یَرعَوِی إلی شَیْءٍ مِنهُ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :شِرارُ الناسِ الذین یَشتَرُونَ الناسَ و یَبِیعُونَهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :شِرارُ اُمَّتی الذین غُذُوا بِالنَّعیمِ و نَبَتَتْ علَیهِ أجسامُهُم (5) . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :شِرارُ الناسِ شِرارُ العُلَماءِ فی الناسِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ شَرَّ الناسِ عندَ اللّهِ إمامٌ جائرٌ ضَلَّ و ضُلَّ بِهِ . (8)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن یَتَّقِیهِ الناسُ مَخافَةَ شَرِّهِ . (9)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن یَظلِمُ الناسَ . (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یکی از بدترین بندگان خدا کسی است که بر اثر بد زبانی، کسی رغبت به همنشینی با او نمی کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین مردان کسی است که زود به خشم می آید و دیر خشنود می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یکی از بدترین مردمان ، مردِ فاجر و گستاخی است که کتاب خداوند متعال را می خواند و از هیچ چیز آن پند نمی گیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین مردمان کسانی هستند که در کار خرید و فروش انسانند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین افراد امّت من ناز پروردگانِ نعمت اند که تنهایشان بر اثر [بهره مند دائم از] نعمت، فَربه شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین مردم ، بدترین عالمان در میان مردمند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم نزد خدا ، پیشوای ستمگری است که گمراه و گمراه کننده باشد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که مردم از ترس شرارت او ، از وی پرهیز کنند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که به مردم ستم کند .

ص :497


1- الکافی : 2/325/8 .
2- کنز العمّال : 43588 .
3- کنز العمّال : 29104 .
4- کنز العمّال : 9392 .
5- تنبیه الخواطر : 1/178 .
6- (انظر) العلم : باب 2850.
7- کنز العمّال : 29114 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 164 .
9- غرر الحکم : 5749 .
10- غرر الحکم : 5676 .

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن یَغُشُّ الناسَ . (1)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن لا یَقبَلُ العُذرَ و لا یُقِیلُ الذَّنبَ . (2)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن لا یُبالی أن یَراهُ الناسُ مُسِیئا . (3)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن لا یَشکُرُ النِّعمَةَ ، و لا یَرعی الحُرمَةَ . (4)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن سَعی بالإخوانِ ، و نَسِیَ الإحسانَ . (5)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن لا یُرجی خَیرُهُ ، و لا یُؤمَنُ شَرُّهُ . (6)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن لا یَعتَقِدُ الأمانَةَ ، و لا یَجتَنِبُ الخِیانَةَ . (7)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن لا یَعفُو عَنِ الزَّلَّةِ ، و لا یَستُرُ العَورَةَ . (8)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن یُعِینُ علی المَظلومِ . (9)

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که با مردم دغلکاری کند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که عذر نپذیرد ، و از خطا نگذرد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که برایش مهم نباشد مردم او را بدکار بدانند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که شکر نعمت نگزارد و حرمت دیگران را پاس ندارد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردمان کسی است که از برادران [خود ]بدگویی کند و احسان (خوبی) را از یاد برد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که به خیرش امیدی نرود و از شرّش ایمنی نباشد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردمان کسی است که به امانتداری پایبند نباشد و از خیانت پرهیز نکند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که لغزش را نمی بخشد و عیب پوشی نمی کند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که علیه مظلوم کمک می کند .

ص :498


1- غرر الحکم : 5677 .
2- غرر الحکم : 5685 .
3- غرر الحکم : 5702 .
4- غرر الحکم : 5705 .
5- غرر الحکم : 5713 .
6- غرر الحکم : 5732 .
7- غرر الحکم : 5734 .
8- غرر الحکم : 5735 .
9- غرر الحکم : 5736 .

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَنِ ادَّرَعَ اللُّؤمَ و نَصَرَ الظَّلومَ . (1)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن کانَ مُتَتَبِّعا لِعُیوبِ الناسِ عَمِیّا لِمَعایِبهِ . (2)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن یَبتَغِی الغَوائلَ للناسِ . (3)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن یَخشَی الناسَ فی رَبِّهِ ، و لا یَخشَی رَبَّهُ فی الناسِ . (4)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن لا یَثِقُ بِأحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ، و لا یَثِقُ بهِ أحَدٌ لِسُوءِ فِعلِهِ . (5)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن یَری أنّهُ خَیرُهُم . (6)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ الطَّویلُ الأمَلِ السَّیِّءُ العَمَلِ . (7)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن کافی علی الجَمیلِ بالقَبیحِ . (8)

الإمامُ الصّادقُ عن آبائهِ علیهم السلامعن النبیّ صلی الله علیه و آله : شَرُّ الناسِ المُثَلِّثُ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ، و ما المُثلِّثُ ؟ قالَ : الذی یَسعی بأخِیهِ إلی السُّلطانِ ، فَیُهلِکُ نَفسَهُ ، و یُهلِکُ أخاهُ ، و یُهلِکُ السلطانَ . (9)

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که زره پستی پوشد و ستمکار را یاری رساند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردمان کسی است که عیب جوی مردم باشد و عیبهای خویش را نبیند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که بدخواه مردم باشد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که در کار پروردگارش، از مردم بترسد و در کار مردم، از پروردگارش نترسد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که به سبب بدبینی، به هیچ کس اعتماد نکند و به سبب بد کرداریش، کسی به او اعتماد نورزد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که خود را بهترین مردم پندارد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که آرزویش دراز و کردارش بد باشد .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که پاداش خوبی را به بدی دهد .

امام صادق علیه السلام_ به نقل از از پدرانش علیهم السلام _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بدترین مردم «مثلِّث» است . عرض شد : ای رسول خدا! «مثلِّث» کیست ؟ حضرت فرمود : کسی که از برادر خود نزد حاکم سعایت می کند و در نتیجه ، هم خودش، هم برادرش و هم حاکم را به ورطه هلاکت اندازد.

ص :499


1- غرر الحکم : 5737 .
2- غرر الحکم : 5739 ، و فی طبعة النجف و غیرها «عن معایِبِهِ» و هو الأنسب .
3- غرر الحکم : 5741 .
4- غرر الحکم : 5740 .
5- غرر الحکم : 5748 .
6- غرر الحکم : 5701 .
7- غرر الحکم : 5751 .
8- غرر الحکم : 5750 .
9- بحار الأنوار : 75/266/16 .

الإمامُ الصّادقُ عن آبائِه علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ لا اُنَبِّئُکُم بِشَرِّ الناسِ ؟ قالوا : بَلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : مَن أبغضَ الناسَ و أبغَضَهُ الناسُ ، ثُمّ قالَ : أ لا اُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِن هذا ؟ قالوا: بلی یا رسولَ اللّهِ. قالَ: الذی لا یُقِیلُ عَثرَةً، و لا یَقبَلُ مَعذِرَةٍ ، و لا یَغفِرُ ذَنبا . ثُمّ قالَ : أ لا اُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِن هذا ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : مَن لا یُؤمَنُ شَرُّهُ و لا یُرجی خَیرُهُ . (1)

عنه علیه السلام :شَرُّ الرِّجالِ التُّجّارُ الخَوَنَةُ . (2)

(3)

1952 - شِرارُ الخَلقِ
1952 - بدترین خلایق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا إنّ بعدَ زمانِکُم هذا زَمانا عَضُوضا ، یَعَضُّ المُوسِرُ علی ما فی یَدِهِ حِذارَ الإنفاقِ ، و قد قالَ اللّهُ تعالی : «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ» (4) و سَیِّدُ شِرارِ الخَلقِ یُبایِعُونَ کُلَّ مُضطَرٍّ ، ألا إنَّ بَیعَ المُضطَرِّینَ حَرامٌ . (5)

امام صادق علیه السلام به نقل از نیاکان خود علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را از بدترین افراد مردم خبر ندهم؟ عرض کردند : چرا ، ای رسول خدا . فرمود : کسی که مردم را دشمن بدارد و مردم نیز او را دشمن بدارند . سپس فرمود : آیا بدتر از این را به شما معرفی نکنم؟ عرض کردند : چرا ، ای رسول خدا ، فرمود : کسی که از لغزشی در نمی گذرد و پوزشی را نمی پذیرد و گناهی را نمی بخشد . سپس فرمود : آیا شما را به بدتر از این فرد آگاه نسازم؟ عرض کردند : چرا، ای رسول خدا . فرمود : کسی که نه از شرّش ایمنی هست و نه به خیرش امیدی .

امام صادق علیه السلام :بدترین مردم، بازرگانان خیانت کارند .

1952

بدترین خلایق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که بعد از این روزگار شما ، روزگاری بس سخت فرا می رسد ؛ توانگر آنچه دارد ، از ترس انفاق ، با چنگ و دندان نگه می دارد ، حال آن که خداوند متعال فرموده است : «اگر چیزی انفاق کنید عوضش را می دهد» . سرآمد بدترین خلایق کسانی هستند که با افراد مضطرّ معامله می کنند . بدانید که معامله با افراد مضطرّ ناروا است .

ص :500


1- بحار الأنوار:72/203/1.
2- بحار الأنوار:103/103/55 .
3- (انظر) التجارة : باب 455 .
4- سبأ : 39 .
5- کنز العمّال : 9522 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قلتُ : اللّهُمّ لا تُحوِجْنی إلی أحَدٍ مِن خَلقِکَ ، فقالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : یا علیُّ ، لا تَقولَنَّ هکذا ......... قُل : اللَّهُمَّ لا تُحْوِجْنی إلی شِرارِ خَلقِکَ ، قلتُ : یا رسولَ اللّهِ، و مَن شِرارُ خَلقِهِ ؟ قالَ : الذینَ إذا اُعطُوا مَنَعُوا ، و إذا مُنِعُوا عابُوا . (1)

(2)

1953 - شِرارُ المُسلِمینَ
1953 - بدترین مسلمانان

بحار الأنوار عن جابِرِ بنِ عبدِ اللّه :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: أ لا اُخبِرُکم بِشِرارِ رِجالِکُم ؟ قُلنا : بَلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : إنَّ مِن شِرارِ رِجالِکُمُ البَهّاتُ الجَرِیءُ الفَحّاشُ ، الآکِلُ وَحدَهُ ، و المانِعُ رِفدَهُ ، و الضّارِبُ عَبدَهُ ، و المُلجِئُ عِیالَهُ إلی غَیرِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ عن أبیه عن جدّه عن علیّ بن أبی طالب علیهم السلام: قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ لا اُخبِرُکم بِشِرارِک؟قالوا:بَلی یا رسولَ اللّهِ، قالَ : المَشّاؤونَ بِالنَّمِیمَةِ ، المُفَرِّقُونَ بینَ الأحِبَّةِ ، الباغُونَ لِلبُرآءِ العَیبَ . (4)

امام علی علیه السلام :گفتم خدا مرا محتاج هیچکس از مخلوقینت مگردان پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود ای علی! اینگونه نگو بلکه بگو : خدایا! مرا به بدترین افراد خلق خود نیازمند مگردان . عرض کردم ای رسول خدا! بدترین خلق او چه کسانی هستند؟ فرمود : کسانی که چون به آنان عطا شود ، [از عطای به دیگران] دریغ ورزند و هرگاه عطا نشوند ، عیبجویی و انتقاد کنند .

1953

بدترین مسلمانان

بحار الأنوار به نقل از جابر بن عبد اللّه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را از بدترین مردانتان خبر ندهم؟ عرض کردیم : چرا ، ای رسول خدا. فرمود : از بدترین مردان شما کسانی هستند که به مردم پیوسته تهمت می زنند ، گستاخند ، بد زبانند ، تنها خورند ، دستِ دهنده ندارند ، بنده خود را می زنند ، و عائله شان را [برای تأمین مخارج خود ]محتاج دیگران می سازند .

امام صادق از پدرش از جدش از امام علی علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمود : آیا شما را از بدترین افرادتان خبر ندهم؟ عرض کردند : چرا ، ای رسول خدا . فرمود : آنان که سخن چینی می کنند ، میان دوستان جدایی می افکنند، و برای بی گناه عیب می تراشند .

ص :501


1- بحار الأنوار : 93/325/6 .
2- (انظر) البدعة : باب 332 .
3- بحار الأنوار : 72/115/13 .
4- الخصال : 182/249 .

1954 - شَرٌّ مِنَ الشَّرِّ
1954 - بدتر از بد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّهُ لیسَ شَیءٌ بِشرٍّ مِنَ الشَّرِّ إلاّ عِقابَهُ ، و لَیسَ شَیءٌ بِخَیرٍ مِنَ الخَیرِ إلاّ ثَوابَهُ . (1)

عنه علیه السلام :فاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنهُ . (2)

(3)

1954

بدتر از بد

امام علی علیه السلام :بدتر از بد، کیفر آن است و خوبتر از خوب، پاداش آن .

امام علی علیه السلام :کننده بدی بدتر از خود بدی است .

1955 - فَوقَ کُلِّ شَرٍّ
1955 - بالاتر از هر بدی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَصلَتانِ لیسَ فَوقَهُما مِنَ البِرِّ شَیءٌ : الإیمانُ بِاللّه و النَّفعُ لِعبادِ اللّهِ ، و خَصلَتانِ لَیسَ فَوقَهُما مِنَ الشَّرِّ شَیءٌ : الشِّرکُ بِاللّهِ و الضُّرُّ لِعِبادِ اللّهِ . (4)

(5)

1955

بالاتر از هر بدی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو کار است که هیچ کار خوبی بالاتر از آن دو نیست : ایمان به خدا و سود رساندن به بندگان خدا؛ و دو کار است که بالاتر از آن دو بدی وجود ندارد : شرک ورزیدن به خدا و زیان رساندن به بندگان خدا .

1956 - شَرُّ الأخلاقِ
1956 - بدترین خویها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ ما فی رجُلٍ : شُحٌّ هالِعٌ ، و جُبنٌ خالِعٌ . (6)

1956

بدترین خویها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین خصلت مرد ، حرصی است که او را بی تاب سازد و ترسی که بند دلش را پاره کند .

ص :502


1- نهج البلاغة : الخطبة 114 .
2- نهج البلاغة: الحکمة32.
3- (انظر) الخیر : باب 1184 .
4- بحار الأنوار : 77/137/2 .
5- (انظر) البرّ : باب 348 .
6- سنن أبی داوود : 2511 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَرُّ أخلاقِ النُّفوسِ الجَورُ . (1)

(2)

1957 - مَفاتیحُ الشُّرورِ
1957 - کلید بدیها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخِلالُ المُنتِجَةُ لِلشَّرِّ : الکَذِبُ، و البُخلُ ، و الجَورُ ، و الجَهلُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أقفالاً و جَعَلَ مَفاتِیحَ تِلکَ الأقفالِ الشَّرابَ ، و الکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ . (5)

(6)

1957

کلید بدیها

امام علی علیه السلام :خصلتهایی که بدی زا هستند عبارتند از : دروغ ، بخل ، ستم و نابخردی .

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ برای بدی قفلهایی نهاده و کلید همه این قفلها را شراب قرار داده است ، و دروغ بدتر از شراب است .

امام صادق علیه السلام :خشم ، کلید همه بدیهاست .

1958 - شَرُّ الاُمورِ
1958 - بدترین امور

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ الرِّوایَةِ رِوایَةُ الکَذِبِ ، و شَرُّ الاُمورِ مُحدَثاتُها ، و شَرُّ العَمی عَمَی القَلبِ ، و شَرُّ النَدامَةِ نَدامَةُ یَومِ القِیامَةِ ......... و شَرُّ الکَسبِ کَسبُ الرِّبا ، و شَرُّ المَأکَلِ أکلُ مالِ الیَتیمِ ظُلما . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :بدترین خویهای نفْس ، ستمکاری است .

1958

بدترین امور

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین روایت، روایت دروغ است و بدترین امور ، بدعتها و بدترین کوری ، کوری دل و بدترین پشیمانی ، پشیمانی روز رستاخیز . . . و بدترین در آمد ، ربا و بدترین خوراک ، به ناحق خوردن مال یتیم است .

ص :503


1- غرر الحکم : 5753 .
2- (انظر) الخُلق : باب 1128 ، 1129 ، 1130 .
3- غرر الحکم : 2005 .
4- بحار الأنوار:72/236/3.
5- بحار الأنوار : 73/263/4 .
6- (انظر) الشره : باب 1984 . الکذب : باب 3403 .
7- بحار الأنوار : 77/115/8 .
8- (انظر) الخیر : باب 1177 .

1959 - جِماعُ الشُّرورِ
1959 - مجمع بدیها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ إبلیسَ یَخطُبُ شَیاطینَهُ و یقولُ: علَیکُم باللَّحمِ و المُسکِرِ و النِّساءِ، فَإنّی لا أجِدُ جِماعَ الشَّرِّ إلاّ فیها . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جِماعُ الشَّرِّ فی مُقارَنَةِ قَرِینِ السَّوءِ . (2)

عنه علیه السلام :جِماعُ الشَّرِّ فی الاغتِرارِ بالمَهَلِ ، و الاتِّکالِ علی العَمَلِ . (3)

عنه علیه السلام :جِماعُ الشَّرِّ اللَّجاجُ و کَثرَةُ المُماراةِ . (4)

(5)

1959

مجمع بدیها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ابلیس برای شیطانهای خود سخنرانی می کند و می گوید : بر شما باد گوشت و مُسکر و زنان ؛ (6) زیرا من چیزی جز این سه را مجمع بدیها نمی یابم .

امام علی علیه السلام :همنشینی با دوستِ بد ، مجمع بدیهاست .

امام علی علیه السلام :فریب مهلتها را خوردن و تکیه کردن به آرزو ، مجمع بدیهاست .

امام علی علیه السلام :لجاجت و بحث و جدل زیاد مجمع بدیهاست .

1960 - انطِباعُ الإنسانِ عَلَی الشَّرِّ
1960 - بدی در نهاد انسان است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَکَلَّفُوا فِعلَ الخَیرِ و جاهِدُوا نفوسَکُم علَیهِ ؛ فإنَّ الشَّرَّ مَطبوعٌ علَیهِ الإنسانُ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکرِهْ نفسَکَ علی الفَضائلِ ، فإنَّ الرذائلَ أنتَ مَطبوعٌ علَیها . (8)

1960

بدی در نهاد انسان است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای انجام کار خوب، خود را به رنج افکنید و در این راه با نفسهایتان بستیزید ؛ زیرا انسان بر بدی سرشته شده (9) است .

امام علی علیه السلام :نفس خود را به پذیرش فضایل مجبور کن؛ زیرا رذیلت ها در نهاد تو سرشته شده است .

ص :504


1- بحار الأنوار : 62/293 .
2- غرر الحکم : 4774 .
3- غرر الحکم : 4771 ، و فی طبعة النجف «الأمل» بدل «العمل» .
4- غرر الحکم : 4795 .
5- (انظر) الخیر : باب 1167 .
6- مقصود این است که با وادار ساختن مردم به افراط در خوردن گوشت زمینه شهوترانی را فراهم کنند و به وسیله مسکر عقل آنها را از بین ببرند و از این طریق زمینه را برای تجاوز جنسی و اعمال نامشروع فراهم نمایند.
7- تنبیه الخواطر : 2/120 .
8- غرر الحکم : 2477 .
9- اشاره است به طبیعت نفس اماره .

عنه علیه السلام :الشَّرُّ کامِنٌ فی طَبیعَةِ کُلِّ أحَدٍ، فإن غَلَبَهُ صاحِبُهُ بَطَنَ، و إن لم یَغلِبْهُ ظَهَرَ . (1)

عنه علیه السلام :النفسُ مَجبولَةٌ علی سُوءِ الأدَبِ ، و العَبدُ مَأمورٌ بِمُلازَمَةِ حُسنِ الأدَبِ ، و النفسُ تَجرِی بطَبعِها فی مَیدانِ المُخالَفَةِ ، و العَبدُ یَجهَدُ بِرَدِّها عن سُوءِ المُطالَبَةِ ، فمتی أطلَقَ عِنانَها فهُو شَریکٌ فی فَسادِها ، و مَن أعانَ نفسَهُ فی هَوی نفسِهِ فقد أشرَکَ نفسَهُ فی قَتلِ نَفسِهِ . (2)

1961 - النَّوادِرُ
1961 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن وُقِیَ شَرَّ ثلاثٍ فقد وُقِیَ الشَّرَّ کُلَّهُ : لَقلَقَهُ ، و قَبقَبَهُ ، و ذَبذَبَهُ ؛ فَلَقلَقُهُ لِسانُهُ ، و قَبقَبُهُ بَطنُهُ ، و ذَبذَبُهُ فَرجُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إن کانَ الشرُّ فی شیءٍ ففی اللِّسانِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أخِّرِ الشَّرَّ ؛ فإنّکَ إذا شِئتَ تَعَجَّلتَهُ . (5)

امام علی علیه السلام :بدی در نهاد هر فردی نهفته است . اگر انسان بر آن چیره شد ، همچنان در نهان می ماند و اگر چیره نشد ، آشکار می شود .

امام علی علیه السلام :نفْس آدمی بر بی ادبی سرشته شده و بنده مأمور است که آداب خوب را کسب کند . نفْس به طور طبیعی در میدانِ مخالفت می تازد و بنده می کوشد خواهشهای بد او را دفع کند . پس هرگاه زمام نفْس را رها سازد ، در فساد آن شریک است و هرکه نفْس خویش را در خواهشهایش مدد رساند ، در قتل خود ، شریک نفْسِ خویش شده است .

1961

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه خود را از شرّ سه چیز حفظ کند ، خویشتن را از هر شرّی حفظ کرده است : زبان و شکم و شهوت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر در چیزی بدی وجود داشته باشد ، در زبان است .

امام علی علیه السلام :بدی را به تأخیر انداز ؛ زیرا هرگاه بخواهی می توانی آن را جلو اندازی .

ص :505


1- غرر الحکم : 2190 .
2- مشکاة الأنوار : 433/1448 .
3- کنز الفوائد : 2/10 .
4- بحار الأنوار : 71/289/53 .
5- بحار الأنوار : 77/212/1 .

عنه علیه السلام :مَن أضمَرَ الشَّرَّ لِغَیرِهِ فقد بَدَأ بهِ نَفسَهُ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مُلابَسَةَ الشَّرِّ ؛ فإنّکَ تُنِیلُهُ نفسَکَ قَبلَ عَدُوِّکَ، و تُهْلِکُ بهِ دِینَکَ قَبلَ إیصالِهِ إلی غَیرِکَ . (2)

عنه علیه السلام :مُتَّقِی الشَّرِّ کفاعِلِ الخَیرِ . (3)

عنه علیه السلام :رُدُّوا الحَجَرَ مِن حَیثُ جاءَ ؛ فإنَّ الشَّرَّ لا یَدفَعُهُ إلاّ الشَّرُّ . (4)

عنه علیه السلام :الشَّرُّ مَنطِقٌ وَبِیٌّ . (5)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مُجالَسَةُ أهلِ الدَّناءَةِ شَرٌّ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کُن خَیرا لا شَرَّ مَعَهُ ، کُن وَرَقا لا شَوکَ مَعهُ ، و لا تَکُن شَوکا لا وَرَقَ مَعهُ و شَرّا لا خَیرَ مَعهُ . (7)

امام علی علیه السلام :هرکه برای دیگران بدی در دل بپروراند ، آن بدی را از خودش آغاز کرده است .

امام علی علیه السلام :از بدی کردن بپرهیز ؛ زیرا پیش از آن که به دشمنت بدی رسانی ، به خودت می رسانی و پیش از رسانیدن آن به دیگری ، دینت را با آن به تباهی می کشانی .

امام علی علیه السلام :دوری کننده از بدی ، همانند کننده کار خوب است .

امام علی علیه السلام :سنگ را با سنگ پاسخ دهید؛ زیرا بدی را جز بدی دفع نکند .

امام علی علیه السلام :بدی، گویشی بیمار گونه است . (8)

امام حسین علیه السلام :همنشینی با فرومایگان بدی است .

امام باقر علیه السلام :خیرِ محض باش و برگ بی خار ؛ خار بی برگ و شرّ بی خیر مباش .

ص :506


1- غرر الحکم : 8729 .
2- غرر الحکم : 2713 .
3- غرر الحکم : 9789 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 314 .
5- غرر الحکم : 504 .
6- بحار الأنوار : 78/122/5 .
7- بحار الأنوار : 78/345/3 .
8- ممکن است که مراد از منطق [ در متن عربی ]گفتار زبانی نباشد بلکه اعتقاد باشد و شکی نیست که اعتقاد ناگوار ، که شامل هر اعتقاد فاسدی باشد عمده ترین افراد شر است. و دور نیست که شرّ ، به شین نقطه دار. چنانکه در نسخه هاست سهو و تصحیف باشد و سین مکسوره بی نقطه باشد. یعنی: راز گفتن و سر گوش کردن ، و ظاهر است که آن گفتاری است ناگوار؛ زیرا که سبب کدروت حاضران می شود ......... (غرر الحکم ، شرح آقا جمال خوانساری : 1 / 135) .

263 - الشَّریعة

263 - شریعت
اشاره

(1)

(2)

ص :507


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 68 / 317 باب 26 «الشرائع» . بحار الأنوار : 6 / 58 باب 23 «علل الشرائع و الأحکام» .
2- انظر : عنوان 169 «الدِّین» ، 294 «الصراط» ، 331 «العبادة» . 463 «التکلیف» ، السبیل : باب 1732 .

1962 - الشَّریعَةُ
1962 - شریعت

الکتاب :

(لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجا). (1)

(ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلَی شَرِیعَةٍ مِنَ الْأمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهوَاءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ). (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّریعَةُ صَلاحُ البَرِیَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :العالَمُ حَدِیقَةٌ سِیاجُها (4) الشَّریعَةُ ، و الشَّریعَةُ سُلطانٌ تَجِبُ لَهُ الطاعَةُ ، و الطاعَةُ سِیاسَةٌ یَقومُ بها المَلِکُ ، و المَلِکُ راعٍ یَعضُدُهُ الجَیشُ ، و الجَیشُ أعوانٌ یَکفُلُهُم المالُ ، و المالُ رِزقٌ یَجمَعُهُ الرَّعِیَّةُ ، و الرَّعِیَّةُ سَوادٌ یَستَعبِدُهُم العَدلُ ، و العَدلُ أساسٌ بهِ قِوامُ العالَمِ . (5)

1962

شریعت (6)

قرآن :

«برای هر گروهی از شما شریعت و راه روشنی قرار دادیم» .

«سپس تو را در شریعتی [که ناشی] از امر [خداست ]نهادیم ؛ پس آن را پیروی کن و از هوسهای کسانی که نمی دانند پیروی مکن» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :شریعت ، مایه اصلاح مردمان است .

امام علی علیه السلام :جهان باغی است که دیوارش شریعت است و شریعت، شهریاری است که فرمانبرداریش واجب است و فرمانبری، سیاستی است که پادشاه بدان پایدار است و پادشاه، حکمرانی است که لشکریان او را پشتیبانی می کنند و لشکریان ، یارانی هستند که مال، آنها را تأمین می کند و مال، روزیی است که رعیّت فراهم می آورد و رعیّت ، توده [مردم ]هستند که بنده عدالتند و عدالت، شالوده ای است که قوام جهان به آن است .

ص :508


1- المائدة : 48 .
2- الجاثیة : 18 .
3- غرر الحکم : 698 .
4- فی المصدر: «سیاحها»، و الظاهر أنّه تصحیف .
5- بحار الأنوار : 78/83/87 .
6- شریعت : آنچه خداوند به عنوان دین برای ما بیان کرده و بدان امر نموده مثل روزه، نماز، حج، زکات .

1963 - الشَّریعَةُ وَالطَّریقَةُ
1963 - شریعت و طریقت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الشَّریعَةُ أقوالی ، و الطَّریقَةُ أفعالی (1) ، و الحَقیقَةُ أحوالی ، و المَعرِفَةُ رَأسُ مالی، و العَقلُ أصلُ دِینِی ، و الحُبُّ أساسِی ، و الشَّوقُ مَرکَبِی ، و الخَوفُ رَفیقِی ، و العِلمُ سِلاحِی ، و الحِلُمُ صاحِبِی ، و التوکُّلُ زادِی (رِدائی) ، و القَناعَةُ کَنزِی ، و الصِّدقُ مَنزِلی ، و الیَقینُ مَأوایَ ، و الفَقرُ فَخری و بهِ أفتَخِرُ علی سائرِ الأنبیاءِ و المُرسَلینَ (2) . (3)

1963

شریعت و طریقت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شریعت، گفتارهای من است، و طریقت، کردارهای من، و حقیقت احوال من، و معرفت، سرمایه من، و خرد ریشه دینم، و محبّت بنیادم، و شوق مرکبم، و خوف همسفرم، و دانش سلاحم، و بردباری یارم، و توکل ره توشه ام (ردایم)، و قناعت اندوخته ام، و صدق منزلم، و یقین مأوایم، و فقر و نیاز [به خدا] افتخارم که با آن بر دیگر پیامبران و رسولان می بالم . (4)

1964 - وَحدَةُ شَرائِعِ الدِّینِ
1964 - یکسان بودن شریعت های دین

الکتاب :

(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحَا وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ). (5)

1964

یکسان بودن شریعت های دین

قرآن :

«از احکام دین ، آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد ، برای شما تشریع نمود و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم که : دین را بر پا دارید و در آن تفرقه ایجاد مکنید» .

ص :509


1- فی المصدر «أقوالی» ، و الصحیح ما أثبتناه کما فی عوالی اللآلی : 4/124/212 .
2- عوالی اللآلی : 4/124 ، مستدرک الوسائل : 11/173/12672 .
3- قال النوریّ مؤلّف المستدرک رضوان اللّه تعالی علیه بعد نقل الحدیث : «و رواه العالم العارف المتبحِّر السیّد حیدر الآملیّ فی کتاب أنوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعة ، قال : و یعضد ذلک کلّه قول النبیّ صلی الله علیه و آله : الشریعةُ أقوالی ......... » . أقول : لیس لهذه الروایة سند معتبر و متنها لا یوافق روایات أهل البیت علیهم السلام .
4- محدّث نوری ، مؤلّف کتاب مستدرک الوسائل ، رضوان اللّه تعالی علیه ، بعد از نقل این حدیث می نویسد : «عالمِ عارفِ متبحّر، سیّد حیدر آملی در کتاب أنوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعة ، این حدیث را روایت کرده و گفته است : همه اینها را این سخن پیامبر تأیید و تقویت می کند که فرمود : شریعت گفتارهای من است ......... » . نگارنده گوید: این روایت فاقد سند معتبر است و متن آن نیز ظاهرا همگون با سایر روایات اهل بیت علیهم السلام نیست .
5- الشوری : 13 .

1965 - تَفسیرُ شَرائِعِ الدِّینِ
1965 - تفسیر شرایع دین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا و إنَّ شرائعَ الدِّینِ واحِدَةٌ ، و سُبُلَهُ قاصِدَةٌ ، فَمَن أَخَذَ بها لَحِقَ و غَنِمَ ، و مَن وَقَفَ عَنها ضَلَّ وَ ندِمَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أعطی محمّدا صلی الله علیه و آله شَرائعَ نُوحٍ و إبراهیمَ و موسی و عیسی علیهم السلام. (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن جَمیعِ شرائعِ الدِّینِ _: قولُ الحقِّ ، و الحُکمُ بالعَدلِ ، و الوَفاءُ بالعَهدِ . (3)

1965

تفسیر شرایع دین

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : مجموعه شرایع دین چیست _فرمود : حق گویی ، داوری عادلانه ، و وفای به عهد است .

1966 - عِلَلُ الشَّرائِعِ وَالأحکامِ
1966 - فلسفه شرایع و احکام

عِلَلُ الشَّرائِعِ وَ الأحکامِ

الکتاب :

(ما یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ). (4)

حدیث :

امام علی علیه السلام :بدانید که شریعه های (آبراهه) دین یکی است و راههایش راست و هموار . هر که این راهها را در پیش گرفت به مقصد [حق] رسید و بهره مند شد ، و هرکه از پیمودن آن خودداری کرد، گمراه و پشیمان گشت .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی شریعتهای نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را به محمّد صلی الله علیه و آله داد .

1966

فلسفه شرایع و احکام

قرآن :

«خدا نمی خواهد بر شما تنگ بگیرد بلکه می خواهد شما را پاکیزه سازد و نعمتش را بر شما تمام کند» .

ص :510


1- نهج البلاغة : الخطبة 120 .
2- الکافی : 2/17/1 .
3- الخصال : 113/90 .
4- المائدة : 6 .

(وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَ اللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لا یَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ). (1)

(اللّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الکِتابَ بِالحَقِّ وَ المِیزانَ وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ). (2)

(وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ المِیزانَ * أَلاَّ تَطْغَوْا فِی المِیزَانِ). (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جاءَنی جَبرَئیلُ فقالَ لی : یا أحمدُ ، الإسلامُ عَشرَةُ أسهُمٍ و قد خابَ مَن لا سَهمَ لَهُ فیها : أوَّلُها : شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و هِی الکَلِمَةُ ، و الثانِیَةُ : الصلاةُ و هِی الطُّهرُ ، و الثالِثَة : الزکاةُ و هِی الفِطرَةُ ، و الرابِعَةُ: الصَّومُ و هِی الجُنَّةُ ، و الخامِسَةُ : الحَجُّ و هِی الشَّریعَةُ ، و السادِسَةُ : الجِهادُ و هُو العِزُّ ، و السابِعَةُ : الأمرُ بِالمَعروفِ و هُو الوَفاءُ ، و الثامِنَةُ : النَّهیُ عنِ المنکَرِ و هُو الحُجَّةُ ، و التاسِعَةُ : الجَماعَةُ و هِی الاُلفَةُ ، و العاشِرَةُ : الطاعَةُ و هِی العِصمَةُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ، و الصلاةَ تَنزیها عَن الکِبرِ ، و الزکاةَ تَسبیبا للرِّزقِ، و الصِّیامَ ابتِلاءً لاِءخلاصِ الخَلقِ ، و الحَجَّ تَقرِبَةً للدِّینِ ، و الجِهادَ عِزّا للإسلامِ ، و الأمرَ بالمَعروفِ مَصلحةً للعَوامِّ ، و النَّهیَ عنِ المُنکرِ رَدعا للسُّفَهاءِ ، وصِلَةَ الرَّحِمِ مَنماةً للعَدَدِ ، و القِصاصَ حَقنا للدِّماءِ ، و إقامَةَ الحُدودِ إعظاما للمَحارِمِ ، و تَرکَ شُربِ الخَمرِ تَحصِینا للعَقلِ ، و مُجانَبَةَ السَّرِقَةِ إیجابا للعِفَّةِ ، و تَرکَ الزِّنا تَحصینا للنَّسَبِ ، و تَرکَ اللِّواطِ تَکثیرا للنَّسلِ ، و الشَّهاداتِ استِظهارا علی المُجاحَداتِ ، و تَرکَ الکَذِبِ تَشریفا للصِّدقِ ، و السَّلامَ (و الإسلامَ) أمانا مِن المَخاوِفِ ، و الأمانَةَ (الإمامَةَ) نِظاما للاُمَّةِ ، و الطاعَةَ تَعظیما لِلإمامَةِ . (5)

«چون کار زشتی کنند ، گویند : پدران خود را بر آن یافتیم و خدا مارا بدان فرمان داده است . بگو : خدا به زشت کاری فرمان نمی دهد . آیا چیزی را به خدا نسبت می دهید که نمی دانید؟» .

«خدا همان کسی است که کتاب و وسیله سنجش را به حق فرود آورد و تو چه می دانی ، شاید قیامت نزدیک باشد» .

«و آسمان را برافراشت و ترازو را بر نهاد تا مبادا از اندازه در گذرید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای احمد! اسلام ده سهم است و هر کس سهمی از این سهام نداشته باشد زیان کرده است : اولین سهم ، گواهی دادن به یگانگی خداست که گفتار است . دوم ، نماز که طهارت و پاکیزگی است . سوم ، زکات که فطرت [اسلام] می باشد . چهارم ، روزه است که سپر می باشد . پنجم ، حج که شریعت می باشد . ششم ، جهاد که عزّت می باشد . هفتم ، امر به معروف که وفا کردن است . هشتم ، نهی از منکر که حجّت است . نهم ، اجتماع که همبستگی و الفت می باشد . و دهم ، طاعت که مصونیت [از گناه ]است .

امام علی علیه السلام :خداوند، ایمان را برای پاک کردن از شرک واجب فرمود و نماز را برای دور کردن از خود بزرگ بینی، و زکات را وسیله ای برای روزی [نیازمندان ]و روزه را برای آزمودن اخلاص مردمان، و حجّ را سبب نزدیکی اهل دین به یکدیگر و جهاد را برای عزّت اسلام، و امر به معروف را برای اصلاح توده مردم، و نهی از منکر را به عنوان عامل باز دارنده کم خردان، و صله رحم را برای افزون شدن شمار [افراد]، و قصاص را برای حفظ خونها، و جاری ساختن حدود را برای اهمیت دادن به حرامها، و شراب نخوردن را برای حفظ خَرد، و دوری از دزدی را برای خویشتنداری و خود داری از زنا را برای سالم ماندن نسب، و ترک لواط را برای زیاد شدن نسل، و گواهی دادنها را برای آشکار و ثابت شدن حقوق انکار شده، و دروغ نگفتن را برای ارج نهادن به راستی، و سلام کردن (اسلام) را برای ایمنی از ترس و نگرانیها، و امانتداری (امامت) را برای سامان یافتن کار امّت، و طاعت [از امام] را برای بزرگداشت مقام امامت .

ص :511


1- الأعراف : 28 .
2- الشوری : 17 .
3- الرحمن : 7 ، 8 .
4- بحار الأنوار : 6/109/2 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 252 .

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام :فَرَضَ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ، و الصَّلاةَ تَنزِیها مِن الکِبرِ ، و الزَّکاةَ زِیادَةً فی الرِّزقِ ، و الصِّیامَ تَثبیتا للإخلاصِ ، و الحَجَّ تَسلِیَةً لِلدِّینِ ، و العَدلَ مِسکا للقلوبِ ، و الطّاعَةَ نِظاما لِلمِلَّةِ ، و الإمامَةَ لَمّا مِنَ الفرقَةِ ، و الجهادَ عزّا للإسلامِ ، و الصَّبرَ مَعونَةً علی الاستیجابِ ، و الأمرَ بالمَعروفِ مَصلحَةً للعامَّةِ ، و بِرَّ الوالِدَینِ وِقایةً عنِ السَّخَطِ ، وصِلَةَ الأرحامِ مَنماةً للعَدَدِ ، و القِصاصَ حَقنا للدِّماءِ ، و الوَفاءَ لِلنَّذرِ تَعَرُّضا للمَغفِرَةِ ، و تَوفِیَةَ المَکائیلِ و المَوازینِ تَغییرا للبَخسَةِ ، و اجتِنابَ قَذفِ المُحصَناتِ حَجبا عنِ اللَّعنَةِ ، و اجتِنابَ السّرقَةِ إیجابا لِلعِفَّةِ ، و مُجانَبَةَ أکلِ أموالِ الیَتامی إجارَةً مِنَ الظُّلمِ، و العَدلَ فی الأحکامِ إیناسا للرَّعِیَّةِ ، و حَرَّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ الشِّرکَ إخلاصا للرُّبُوبِیَّةِ . (1)

فاطمه زهرا علیها السلام :خداوند ایمان را واجب فرمود ، برای پاک کردن از آلودگی شرک، و نماز را برای دور کردن از کِبر و زکات را برای افزایش روزی، و روزه را برای تثبیت اخلاص، و حج را برای دلداری (پشت گرمی) دین، و عدالت را برای همبستگی دلها، و فرمانبرداری را برای انتظام آیین، و امامت را برای جلوگیری از تفرقه، و جهاد را برای عزّت اسلام، و صبر را برای کمک به استحقاق پاداش یافتن، و امر به معروف را برای اصلاح توده مردم، و نیکی کردن به پدر و مادر را برای نگهداری از ناخشنودی [خدا]، و صله ارحام را برای افزونی تعداد [شما] ، و قصاص را برای حفظ خونها، و وفای به نذر را برای قرار گرفتنِ [آدمی] در معرض آمرزش و کامل کردن پیمانه ها و ترازوها را برای از بین بردن کم فروشی، و دوری از تهمت زدن به زنان پاکدامن را مانع لعنت و دور شدن از رحمت حق و پرهیز از دزدی را مایه خویشتنداری، و دوری از خوردن مال یتیم را برای جلوگیری از ظلم، و عدالت در داوریها را برای آرامش مردم، و خداوند عزّ و جلّ شرک را به قصد خالص گردانیدن ربوبیت [خود] حرام فرمود .

ص :512


1- بحار الأنوار:6/107/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن شَیْءٍ مِنَ الحَلالِ و الحَرامِ _: إنّهُ لَم یُجعَلْ شَیْءٌ إلاّ لِشَیْءٍ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ للفضلِ بنِ شاذانَ _: إن سَألَ سائلٌ فقالَ : أخبِرْنی : هَل یَجوزُ أن یُکَلِّفَ الحَکیمُ عَبدَهُ فِعلاً مِنَ الأفاعِیلِ لِغَیرِ عِلّةٍ و لا مَعنیً ؟ قیلَ لَهُ : لا یَجوزُ ذلکَ ؛ لأنّهُ حَکیمٌ غَیرُ عابِثٍ و لا جاهِلٍ . فإن قالَ : فَأخبِرْنی لِمَ کَلَّفَ الخَلقَ ؟ قیلَ : لِعِلَلٍ .

فإن قالَ : فَأخبِرْنی عَن تلکَ العِلَلِ مَعروفَةٌ مَوجودَةٌ هِی أم غَیرُ مَعروفَةٍ و لا مَوجودَةٌ ؟ قیلَ : بَل هِی مَعروفَةٌ و مَوجودَةٌ عِندَ أهلِها.

فإن قال : أ تَعرِفُونَها أنتم أم لا تعرِفُونَها؟ قیل لَهُم : مِنها ما نَعرِفُهُ، و مِنها ما لا نَعرِفُهُ . (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از علل برخی حلال و حرامها _فرمود : هیچ حُکْمی بی حِکْمَت وضع نشده است .

امام رضا علیه السلام_ به فضل بن شاذان _فرمود : اگر کسی سؤال کرد و گفت : به من بگو آیا رواست که خدای حکیم بنده خود را ، بی علّت ، مکلّف به فعلی از افعال کند؟ در جوابش گفته می شود : روا نیست ؛ زیرا او حکیمی است که نه کار بیهوده می کند و نه نادان است . و اگر گفت : پس ، به من بگو که چرا مردم را مکلّف کرد؟ در جوابش گفته می شود : بنا به عللی .

اگر گفت : به من بگو که آیا این علتها شناخته شده و موجودند یا نه شناخته شده اند و نه وجود دارند؟ در جوابش گفته می شود : این علل برای اهلش شناخته شده و نزد آنها موجود است .

اگر گفت : آیا شما این علل را می دانید یا نمی دانید؟ در جوابش گفته می شود : بعضی از آنها را می دانیم و برخی را نمی دانیم .

ص :513


1- علل الشرائع : 8/1 .
2- بحار الأنوار : 6/58/1 ، انظر تمام الخبر .

عنه علیه السلام :علّةُ غُسلِ الجَنابَةِ : النَّظافَةُ ، و تَطهیرُ الإنسانِ نفسَهُ ممّا أصابَهُ مِن أذاهُ ، و تَطهیرُ سائرِ جَسَدِهِ. (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :علّت غسل جنابت عبارت است از نظافت ، و پاک کردن انسان خودش را از آلودگی که به او رسیده است و نیز پاک کردن بقیّه بدنش .

ص :514


1- بحار الأنوار : 6/95/2 ، انظر تمام الخبر .
2- (انظر) الربا : باب 1437 . الحجّ : باب 702 . الزکاة: باب 1578 . الزنا : باب 1599 . الصلاة : باب 2241 . الصوم : باب 2318 . الطاعة : باب 2393 . العبادة : باب 2448 . اللواط : باب 3533 .

264 - الشَّرف

264 - بزرگی
اشاره

ص :515

1967 - الشَّرَفُ
1967 - شرافت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّرَفُ مَزِیَّةٌ . (1)

عنه علیه السلام :الشَّرَفُ اصطِناعُ العَشیرَةِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّما الشَّرَفُ بالعَقلِ و الأدَبِ ، لا بالمالِ و الحَسَبِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لَهِجَ بِالحِکمَةِ فقد شَرَّفَ نَفسَهُ . (4)

1967

شرافت

امام علی علیه السلام :شرافت یک مزیّت است .

امام علی علیه السلام :شرافت ، نیکی کردن به عشیره است .

امام علی علیه السلام :شرافت ، به خرد و ادب است ، نه به مال و خاندان .

امام علی علیه السلام :هر که دلبسته حکمت شد ، خود را شریف ساخت .

1968 - الشَّریفُ
1968 - شریف

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّریفُ مَن شَرُفَت خِلالُهُ . (5)

عنه علیه السلام :النَّفسُ الشَّریفَةُ لا تَثقُلُ علَیها المَؤوناتُ . (6)

عنه علیه السلام :ذُو الشَّرَفِ لا تُبطِرُهُ مَنزِلَةٌ نالَها و إن عَظُمَت کالجَبَلِ الذی لا تُزَعزِعُهُ الرِّیاحُ ، و الدَّنِیُّ تُبطِرُهُ أدنی مَنزِلَةٍ کالکَلأِ الذی یُحَرِّکُهُ مَرُّ النَّسیمِ . (7)

1968

شریف

امام علی علیه السلام :شریف کسی است که خوی های شریف داشته باشد .

امام علی علیه السلام :سختی ها و هزینه ها بر جان انسان شریف ، سنگینی نمی کند .

امام علی علیه السلام :انسان شریف ، به هر مقامی ، هر چند بزرگ ، برسد سرمست نمی شود ؛ مانند کوهی که هیچ بادی آن را به لرزه در نمی آورد ؛ اما فرومایه با دست یافتن به کمترین مقام ، سرمست می شود؛ همانند بوته علفی که وزش نسیمی آن را می جنباند .

ص :516


1- غرر الحکم : 8 .
2- غرر الحکم : 963 .
3- غرر الحکم : 3873 .
4- غرر الحکم : 8279 .
5- غرر الحکم : 734 .
6- غرر الحکم : 1556 .
7- غرر الحکم : 5197 .

عنه علیه السلام :مَن شَرُفَت نَفسُهُ کَثُرَت عَواطِفُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن شَرُفَت نَفسُهُ نَزَّهَها عن دَناءَةِ المَطالِبِ . (2)

1969 - أفضَلُ الشَّرَفِ
1969 - برترین شرافت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا شَرَفَ کالعِلمِ . (3)

عنه علیه السلام :لا شَرَفَ أعلی مِنَ الإسلامِ . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الشَّرَفِ کَفُّ الأذی ، و بَذلُ الإحسانِ . (5)

عنه علیه السلام :مِن أشرَفِ الشَّرَفِ الکَفُّ عَنِ التَّبذیرِ و السَّرَفِ . (6)

عنه علیه السلام :بِکَثرَةِ التَّواضُعِ یَتَکامَلُ الشَّرَفُ . (7)

عنه علیه السلام :تَمامُ الشَّرَفِ التَّواضُعُ . (8)

عنه علیه السلام :لا یَکمُلُ الشَّرَفُ إلاّ بالسَّخاءِ و التَّواضُعِ . (9)

عنه علیه السلام :مِن کَمالِ الشَّرَفِ الأخذُ بِجامِعِ (بجَوامِعِ) الفَضلِ . (10)

امام علی علیه السلام :هر که جانش شریف شد مِهر و عواطفش زیاد گشت .

امام علی علیه السلام :هرکه شرافت نفس داشته باشد ، خویشتن را از پستیِ خواهشها منزّه می دارد .

1969

برترین شرافت

امام علی علیه السلام :هیچ شرافتی چون علم نیست .

امام علی علیه السلام :هیچ شرافتی بالاتر از اسلام نیست .

امام علی علیه السلام :برترین شرافت ، دست از آزار کشیدن و گسترش نیکویی است .

امام علی علیه السلام :از شریفترین شرافتها ، خودداری از ریخت و پاش و اسرافکاری است .

امام علی علیه السلام :با فروتنی بسیار ، شرافت به کمال می رسد .

امام علی علیه السلام :کمالِ شرافت به فروتنی است .

امام علی علیه السلام :شرافت جز با سخاوت و فروتنی ، کمال نیابد .

امام علی علیه السلام :چنگ زدن به کانونهای فضیلت ، از کمال شرافت است .

ص :517


1- غرر الحکم : 8163 .
2- غرر الحکم : 8627 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 113 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 371 .
5- غرر الحکم : 3285 .
6- غرر الحکم : 9423 .
7- غرر الحکم : 4287 .
8- غرر الحکم : 4480 .
9- غرر الحکم : 10815 .
10- غرر الحکم : 9357.

(1)

1970 - شَرَفُ المُؤمِنِ
1970 - شرافت مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشرافُ اُمَّتی حَمَلَةُ القُرآنِ و أصحابُ اللَّیلِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَرَفُ المؤمِنِ إیمانُهُ ، و عِزُّهُ بِطاعَتِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شَرَفُ المُؤمِنِ صَلاتُهُ باللَّیلِ ، و عِزُّهُ کَفُّ الأذی عَنِ الناسِ . (4)

عنه علیه السلام :شَرَفُ المؤمِنِ قِیامُ اللَّیلِ ، و عِزُّهُ استِغناؤهُ عنِ الناسِ . (5)

(6)

1970

شرافت مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اشراف امّت من ، حاملان قرآنند و شب زنده داران .

امام علی علیه السلام :شرف مؤمن، ایمان اوست، و عزّت او به طاعتش [از خداوند] .

امام صادق علیه السلام :شرافت مؤمن، نماز شب اوست، و عزّتش آزار نرساندن به مردم .

امام صادق علیه السلام :شرافت مؤمن، شب زنده داری اوست، و عزّتش، بی نیازی او از مردم .

ص :518


1- (انظر) عنوان 421 «الفضیلة» .
2- الخصال : 7/21 .
3- غرر الحکم : 5759 .
4- الخصال : 6/18 .
5- الکافی : 2/148/1 .
6- (انظر) عنوان 301 «صلاة اللیل» .

265 - الشِّرک

265 - شرک
اشاره

(1)

(2)

ص :519


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 74 باب 98 «أصناف الشِّرک» . کنز العمّال : 3 / 816 «الشِّرک الخفیّ» .
2- انظر : العبادة : باب 2458 ، الریاء : باب 1416 ، الشّرّ : باب 1955 . الذنب : باب 1372 ، الکفر : باب 3436، الأمثال : باب 3554 . الهدیّة : باب 3949 .

1971 - التَّحذیرُ مِنَ الشِّرکِ
1971 - برحذر داشتن از شرک

الکتاب :

(وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ). (1)

(إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْمَا عَظِیما). (2)

(إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلّ ضَلالاً بَعِیدا). (3)

(حُنَفاءَ للّهِِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ). (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لعبد اللّه بن مسعود _: یا بنَ مَسعودٍ ، إیّاکَ أن تُشرِکَ بِاللّهِ طَرفَةَ عَینٍ و إن نُشِرتَ بِالمِنشارِ ، أو قُطِّعتَ ، أو صُلِبتَ ، أو اُحرِقتَ بِالنارِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمّا الظُّلمُ الذی لا یُغفَرُ فالشِّرکُ بِاللّهِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ» . (6)

1971

برحذر داشتن از شرک

قرآن :

«و آن گاه که لقمان در اندرز به فرزندش گفت : فرزندم! به خدا شرک نیاور که براستی شرک ستمی بزرگ است » .

«خداوند شرک به خود را نمی بخشد و جز آن را برای هر کس که خواهد می بخشد . و هرکه به خدا شرک ورزد به یقین گناهی بزرگ مرتکب شده است» .

«خداوند این را که به او شرک آورده شود نمی آمرزد و فروتر از آن را بر هرکه بخواهد می بخشاید و هر کس برای خدا شریکی قرار دهد قطعاً دچار گمراهی دور و درازی شده است» .

«روی آورندگان به خدا باشید و شرک نیاورندگان به او ؛ و هر کس که به خدا شرک آورد چونان کسی است که از آسمان فرو افتد و مرغان [شکاری] او را بربایند یا بادش به مکانی دور اندازد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به عبد اللّه بن مسعود _: ای پسر مسعود! مبادا آنی به خدا شرک ورزی حتی اگر ارّه شوی یا تکّه تکّه ات کنند یا به دارت آویزند و یا به آتشت سوزانند .

امام علی علیه السلام :آن ستمی که بخشوده نمی شود، شرک آوردن به خداست . خداوند متعال فرموده است : «خداوند شرک به خود را نمی بخشد» .

ص :520


1- لقمان : 13 .
2- النساء : 48 .
3- النساء : 116 .
4- الحجّ : 31 .
5- مکارم الأخلاق : 2/357 / 2660 .
6- نهج البلاغة: الخطبة176.

(1)

1972 - تَعلیمُ الشِّرکِ
1972 - آموزش دادن شرک

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ بَنی اُمَیَّةَ أطلَقُوا لِلنّاسِ تَعلیمَ الإیمانِ و لَم یُطلِقُوا تَعلیمَ الشِّرکِ ؛ لِکَی إذا حَمَلُوهُم علَیهِ لَم یَعرِفُوهُ . (2)

1972

آموزش دادن شرک

امام صادق علیه السلام :بنی امیّه آموختن ایمان را برای مردم آزاد گذاشتند ، اما شرک شناسی را آزاد نگذاشتند، تا اگر آنان را به شرک بکشانند ، مردم متوجّه نشوند .

1973 - أدنَی الشِّرکِ
1973 - کمترین شرک

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أدنَی الشِّرکِ _: مَن قالَ لِلنَّواةِ : إنَّها حَصاةٌ ، و لِلحَصاةِ : إنّها نَواةٌ ، ثُمّ دانَ بهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئل عَن أدنَی الشرک _: مَنِ ابتَدَعَ رَأیا فَأحَبَّ علَیهِ أو أبغَضَ علَیهِ . (4)

الکافی عن عبد اللّه بن یحیی الکاهلی :عنه علیه السلام : لَو أنَّ قَوما عَبَدُوا اللّهَ وَحدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ ، و أقامُوا الصلاةَ ، و آتَوا الزَّکاةَ ، و حَجُّوا البیتَ ، و صامُوا شهرَ رَمَضانَ ، ثُمّ قالوا لِشَیءٍ صَنَعَهُ اللّهُ أو صَنَعَهُ النبیُّ صلی الله علیه و آله : أ لا صَنَعَ خلافَ الذی صَنَعَ ؟ ! أو وَجَدُوا ذلکَ فی قُلُوبِهِم ، لَکانُوا بذلکَ مُشرِکِینَ ، ثُمّ تلا هذهِ الآیَةَ «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُم ثمّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجا مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیما» . (5) ثُمّ قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : فَعَلَیکُم بِالتَّسلیمِ . (6)

1973

کمترین شرک

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از کمترین شرک _فرمود : [کمترین شرک این است که] کسی به هسته میوه بگوید : این یک ریگ است ، و به ریگ بگوید : این یک هسته است، و به این حرف خود هم معتقد و پایبند باشد . (7)

امام صادق علیه السلام_ نیز در همین باره _فرمود : کسی که عقیده ای را بدعت گذارد و به خاطر آن حبّ و بغض ورزد .

الکافی_ به نقل از عبد اللّه بن یحیی الکاهلی _: امام صادق علیه السلام فرمود : اگر مردمی خدای یگانه و بی شریک را بپرستند و نماز بخوانند و زکات بپردازند و حج بروند و ماه رمضان را روزه بگیرند، ولی [از روی اعتراض] به عملکرد خداوند یا پیامبر صلی الله علیه و آله بگویند : چرا خلاف آن را عمل نکرد ، یا در دلشان چنین اعتراضی کنند [و به زبان نیاورند] ، به سبب آن مشرک شوند . امام آن گاه این آیه را تلاوت کرد : «نه ، سوگند به پروردگارت که ایمان نیاورده باشند ، مگر آن گاه که در اختلافات میان خودشان، تو را داور کنند و از داوری تو احساس دلتنگی نکنند و کاملاً تسلیم باشند» . امام صادق علیه السلام سپس فرمود : پس ، تسلیم باشید .

ص :521


1- (انظر) الذنب : باب 1372.
2- الکافی : 2/415/1 .
3- الکافی : 2/397/1 .
4- الکافی : 2/397/2 .
5- النساء : 65 .
6- الکافی : 2/398/6.
7- منظور این است که کسی چیزی را _ هرچند ناچیز _ جزء دین بداند و به آن به عنوان دین باور داشته باشد. این، کمترین مرحله شرک است. مانند این که به هسته ای بگوید ریگ و یا به ریگی بگوید هسته و به این گفته خود به عنوان دین عقیده مند باشد.

(1)

1974 - الاستِعانَةُ بالمُشرکینَ
1974 - کمک گرفتن از مشرکان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّا لا نَستَعِینُ بِمُشرِکٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّا لا نَستَعِینُ بِالمُشرکینَ عَلی المُشرکینَ . (3)

المصنّف لابن أبی شیبة عَن سعیدِ بن المنذرِ :خَرَجَ رَسولُ اللّه علیه السلام إلی أُحدٍ فَلَمّا خَلَفَ ثَنیةَ الوِداعِ فَنَظَرَ خَلْفَهُ فَإذا کَتیبَةُ خَشناءٍ، فَقالَ مَنْ هؤلاء؟ قالُوا: عَبْد اللّهِ بنِ أُبَیِّ بْنِ سلول و مَوالیهِ مِنَ الیَهُودِ قالَ : أ قَد أَسلموا؟ قالُوا: لا، بَلْ عَلی دینِهِم قالَ : مُرُوهم فَلْیَرجِعُوا ، فإنّا لا نَستَعِینُ بِالمُشرکینَ. (4)

1974

کمک گرفتن از مشرکان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما از مشرک کمک نمی گیریم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما در برابر مشرکان، از مشرکان [دیگر ]یاری نمی جوییم .

المصنّف لابن أبی شیبة_ به نقل از سعید بن المنذر _: پیامبر صلی الله علیه و آله عازم احد شد و وقتی ثنیة الوداع (5) را پشت سر گذاشت، پشت سرش را نگاه کرد و ناگهان گروهی را دید که حامل سلاح زیادی بودند. پرسید اینان کیانند؟ گفته شد: عبد اللّه بن ابی بن سلول و هم پیمانان یهودی اویند. فرمود: آیا ایمان آورده اند؟ جواب داده شد: خیر ؛ بلکه همچنان به دین خودشان هستند. فرمود: فرمان بدهید برگردند ؛ چون ما از مشرکان کمک نمی گیریم.

ص :522


1- (انظر) الإیمان : باب 290 . الکفر : باب 3439 .
2- کنز العمّال : 10887 .
3- کنز العمّال : 10888 .
4- المصنف لابن أبی شیبة : 8/ 489/ 26 .
5- محلی در بیرون مدینه که مسافران در آن مکان بدرقه و خداحافظی می شدند.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لرجل مشرک أتبعه لنصرته _: اِرجِعْ ، فَلَن أستَعِینَ بمُشرِکٍ. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَستَضیئُوا بِنارِ المُشرکینَ . (2)

شرح نهج البلاغة :کانَ خُبیبُ بنُ یِسافٍ رجُلاً شُجاعا، و کان یَأبَی الإسلامَ ، فلَمّا خَرَجَ النبیُّ صلی الله علیه و آله إ بَدرٍ خَرَجَ هُو و قیسُ بنُ محرّثٍ _ و یقالُ : ابنُ الحارثِ _ و هُما عَلی دِینِ قَومِهِما ، فَأدرَکا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و خُبیبُ مُقَنَّعٌ فی الحَدِیدِ ، فَعَرَفَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله من تَحتِ المِغفَرِ ، فالتَفَتَ إلی سعدِ بنِ مُعاذٍ و هُو یَسِیرُ إلی جَنبِهِ ، فقالَ : أ لیسَ بِخُبیبِ بنِ یِسافٍ ؟ قالَ : بَلی ، فَأقبَلَ خُبیبُ حتّی أخَذَ بِبِطانِ ناقَةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فقالَ لَهُ و لقیسِ بنِ محرّثٍ: ما أخرَجَکُما ؟ قالَ : کنتَ ابنَ اُختِنا و جارَنا و خَرَجنا مِن قومِنا لِلغَنیمَةِ ، فقال صلی الله علیه و آله : لا یَخرُجَنَّ مَعَنا رَجُلٌ لَیسَ علی دِینِنا .

فقالَ خُبیبٌ : لقد عَلِمَ قَومی أنّی عَظیمُ الغَناءِ فی الحَربِ ، شَدیدُ النِّکایَةِ ، فَاُقاتِلُ مَعکَ لِلغَنیمَةِ و لا اُسلِمُ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: لا ، و لکنْ أسلِمْ ثُمّ قاتِلْ ! فَلَمّا کانَ بالرَّوحاءِ جاءَ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أسلَمتُ لِرَبِّ العالَمِینَ و شَهِدتُ أنَّکَ رسولُ اللّهِ ، فَسُرَّ بذلکَ ، و قالَ : أمضِهِ ، فکانَ عظیمَ الغَناءِ فی بَدرٍ و فی غیرِ بَدرٍ ، و أمّا قیسُ بنُ الحارِثِ فَأبی أن یُسلِمَ ، فَرَجَعَ إلی المدینَةِ ، فَلَمّا قَدِمَ النبیُّ صلی الله علیه و آله من بَدرٍ أسلَمَ و شَهِدَ اُحُدا فَقُتِلَ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مرد مشرکی که همراه وی آمده بود تا او را یاری کند _: برگرد ؛ چون من هرگز از مشرک مدد نمی گیرم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از آتش مشرکان روشنایی مخواهید .

شرح نهج البلاغة :خُبیب بن یِساف مردی دلیر بود و اسلام نمی آورد . هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی بدر حرکت کرد ، او و قیس بن محرّث _ به قولی ابن حارث _ که بر آیین مردم خود بودند ، نیز به راه افتادند و در [وادی ]عقیق به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند . خبیب غرق در آهن بود ، رسول خدا او را از زیر کلاهخُود شناخت و به سعد بن معاذ که در کنارش حرکت می کرد رو کرد و فرمود : او خبیب بن یساف نیست؟ عرض کرد : چرا . پس ، خبیب جلو آمد و تنگِ ناقه رسول خدا را گرفت . پیامبر به او و قیس بن محرث فرمود : شما چرا آمده اید؟ خبیب گفت : تو خواهر زاده ما و همسایه ما (در پناه ما) هستی و ما برای غنیمت آمده ایم . حضرت فرمود : کسی که همدین ما نیست، نباید همراه ما به جنگ بیاید .

خبیب گفت : قوم من می دانند که من مردی بسیار جنگاور و سخت گزند هستم . بنا بر این برای غنیمت در کنار تو می جنگم ، اما اسلام نمی آورم . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : نه ، بلکه مسلمان شو و سپس بجنگ! او در منطقه روحاء نزد پیامبر آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! من به پروردگار جهانیان ایمان آوردم و گواهی می دهم که تو فرستاده خدایی . پیامبر صلی الله علیه و آله خوشحال شد و فرمود : حالا به راهت ادامه بده . او در بدر و جاهای دیگر شجاعت زیادی از خود نشان داد . اما قیس بن حارث [در آن زمان ]از مسلمان شدن امتناع کرد و به مدینه برگشت . وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از بدر بازگشت ، او هم مسلمان شد و در جنگ احد شرکت کرد و کشته شد .

ص :523


1- کنز العمّال : 11293 .
2- کنز العمّال : 43759 .
3- شرح نهج البلاغة : 14/110 .

شرح نهج البلاغة :_ فی ذِکِر غَزوةِ اُحُدٍ _: فلَمّا انتَهی إلی رَأسِ الثَّنِیَّةِ ، التَفَتَ فَنَظَرَ إلی کَتِیبَةٍ خَشناءَ لَها زَجَلٌ خَلفَهُ، فقالَ : ما هذهِ ؟ قالَ : هذِهِ حُلَفاءُ ابنِ اُبیٍّ مِن الیَهُودِ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا نَستَنصِرُ بِأهلِ الشِّرکِ علی أهلِ الشِّرکِ . (1)

1975 - الإقامةُ فی بِلادِ الشِّرکِ
1975 - اقامت در دیار مشرکان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أقامَ مَع المُشرِکِینَ فقد بَرِئَتْ مِنهُ الذِّمَّةُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جامَعَ المُشرِکَ و سَکَنَ مَعهُ فإنّهُ مِثلُهُ. (3)

شرح نهج البلاغة :_ درباره غزوه احد _: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به رأس الثنیّه رسید ، برگشت پشت سرش را نگاه کرد ، چشمش به یک گردان مسلّح نیزه دار افتاد . پرسید : اینها کیستند؟ گفتند : یهودیان هم پیمان [ عبد اللّه ]بن ابیّ هستند ، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ما در برابر مشرکان از مشرکان یاری نمی گیریم .

1975

اقامت در دیار مشرکان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه با مشرکان در یک جا زندگی کند ، دیگر در پناه خدا نخواهد بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه با مشرک، اجتماع و سکونت کند، همانند او باشد .

ص :524


1- شرح نهج البلاغة : 14/227 .
2- کنز العمّال : 11028 .
3- کنز العمّال : 11029 .

عنه صلی الله علیه و آله :بَرِئَتِ الذِّمَةُ مِمَّن أقامَ مَع المُشرکینَ فی دِیارِهِم . (1)

(2)

1976 - مَتی یَکونُ العَبدُ مِشرِکاً
1976 - چه زمانی عبد مشرک می شود

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن کونِ الشِّرکِ أخفی مِن دَبِیبِ النَّملِ فی اللَّیلةِ الظَّلماءِ علی المِسْحِ الأسوَدِ ؟ _: لا یکونُ العَبدُ مُشرِکا حتّی یُصَلِّیَ لِغَیرِ اللّهِ ، أو یَذبَحَ لِغَیرِ اللّهِ ، أو یَدعُوَ لِغَیرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (3)

1977 - الشِّرکُ الخَفِیُّ
1977 - شرک پنهان

الکتاب :

(وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ). (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکَ و ما یُعتَذَرُ مِنهُ ، فإنَّ فیهِ الشِّرکَ الخَفِیَّ . (5)

کنز العمّال عَن أبی موسی الأشعَری :خَطَبَنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ فَقالَ : یا أیُّها الناسُ ! اتَّقُوا الشِّرکَ ؛ فإنّهُ أخفی مِن دَبِیبِ النَّملِ ، فقالَ مَن شاءَ أن یقولَ : و کیفَ نَتَّقِیهِ و هُو أخفی مِن دَبِیبِ النَّملِ ، یا رسولَ اللّهِ؟! قالَ : قُولُوا : اللّهُمّ إنّا نَعُوذُ بکَ أن نُشرِکَ بکَ و نحنُ نَعلَمُهُ ، و نَستَغفِرُکَ لِما لا نَعلَمُهُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در دیار مشرکان، با آنان زندگی کند ، دیگر در امان و پناه خدا نخواهد بود .

1976

چه زمانی عبد مشرک می شود

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که درباره این جمله که شرک نا محسوستر از حرکت مورچه در شب تاریک بر روی گلیمی سیاه است ، سؤال شد _فرمود : آدمی مشرک نباشد ، مگر آن گاه که برای غیر از خدا نماز خواند ، یا برای غیر خدا ذبح کند و یا برای غیر خداوند عزّ و جلّ دعوت کند . (7)

1977

شرک پنهان

قرآن :

«و بیشتر آنان به خدا ایمان نیاورند مگر آن که مشرک باشند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از کاری که موجب عذر خواهی می شود بپرهیز ؛ زیرا در آن شرک خفیّ است .

کنز العمّال_ به نقل از ابو موسی اشعری _: روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما فرمود : ای مردم! از شرک دوری کنید ؛ که آن نا محسوستر از حرکت مورچه است . سپس فرمود : شاید کسی بخواهد بپرسد : ای رسول خدا! از شرکی که نا پیداتر از حرکت مورچه است چگونه دوری کنیم؟ بگویید : بار خدایا! از شرک آگاهانه به تو پناه می بریم و از شرک ناآگاهانه از تو آمرزش می طلبیم .

ص :525


1- کنز العمّال : 11030 .
2- (انظر) عنوان 47 «البلد» . السفر : باب 1815 .
3- الخصال : 136/151 .
4- یوسف : 106 .
5- بحار الأنوار : 78/200/28 .
6- کنز العمّال : 8849 .
7- مقصود شرک اعتقادی است بنا بر این، این روایت با روایات فصل بعدی تعارض ندارد.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» _: مِن ذلکَ قَولُ الرَّجُلِ : لا ، وَ حَیاتِکَ . (1)

تفسیر العیّاشی عن مالکِ بنِ عَطِیَّة عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام_ أیضا _: هُو الرَّجُلُ یقولُ : لَولا فُلانٌ لَهَلَکتُ ، و لَو لا فُلانٌ لَأصَبتُ کذا و کذا ، و لَو لا فُلانٌ لَضاعَ عِیالی ، أ لا تَری أنّهُ قد جَعَلَ للّهِِ شَریکا فی مُلکِهِ یَرزُقُهُ و یَدفَعُ عَنهُ ؟! قالَ [ الراوی ] : قلتُ : فیقولُ : لَولا أنَّ اللّهَ مَنَّ عَلیَّ بِفلانٍ لَهَلَکتُ ؟ قال : نَعَم ، لا بَأسَ بهذا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: یُطِیعُ الشَّیطانَ مِن حیثُ لا یَعلَمُ فَیُشرِکُ . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: شِرکُ طاعَةٍ و لَیسَ شِرکَ عِبادَةٍ (4) . (5)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه: «و بیشتر آنان به خدا ایمان نیاورند مگر آن که مشرک باشند» _فرمود : از جمله شرک این است که انسان بگوید : نه ، به جان تو .

تفسیر العیّاشی_ به نقل از مالک بن عطیه _: امام صادق علیه السلام درباره همین آیه فرمود : مانند این که انسان بگوید : اگر فلانی نبود، من از بین می رفتم و اگر فلانی نبود، چنین و چنان می شدم و اگر فلانی نبود، خانواده ام نابود می شد ؛ مگر نمی بینی که او با این حرفها در مُلک خدا ، برایش شریکی قائل شده که روزیش می دهد و از او دفاع و دفع گرفتاری می کند؟ عرض کردم : پس بگوید : اگر خداوند به واسطه فلانی بر من منّت ننهاده بود از بین می رفتم؟ فرمود : آری ، اشکالی ندارد .

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _: فرمود ندانسته از شیطان پیروی می کند و بدین سان مشرک می شود .

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : منظور شرک در اطاعت است نه شرک در عبادت .

ص :526


1- تفسیر العیّاشی : 2/199/90 .
2- تفسیر العیّاشیّ : 2/200/96 .
3- الکافی : 2/397/3 .
4- الکافی : 2/397/4 .
5- (انظر) الکفر : باب 3436 .

عنه علیه السلام :إنَّ الشِّرکَ أخفی مِن دَبِیبِ النَّملِ . و قالَ : مِنهُ تَحویلُ الخاتَمِ لِیَذکُرَ الحاجَةَ و شِبهُ هذا . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولِ النبیِّ صلی الله علیه و آله : إنَّ الشِّرکَ أخفی مِن دَبِیبِ النَّملِ علی صَفاةٍ سَوداءَ فی لَیلَةٍ ظَلماءَ _: کانَ المُؤمنونَ یَسُبُّونَ ما یَعبُدُ المُشرکونَ مِن دُونِ اللّهِ ، فکانَ المُشرِکونَ یَسُبُّونَ ما یَعبُدُ المؤمنونَ . فَنَهَی اللّهُ المُؤمنینَ عن سَبِّ آلِهَتِهِم لِکَی لا یَسُبَّ الکُفّارُ إلهَ المؤمنینَ ، فَیَکُونَ المؤمنونَ قد أشرَکُوا بِاللّهِ مِن حیثُ لا یَعلَمُونَ (2) . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» _: کانُوا یَقولونَ : نُمطَرُ بِنَوءِ کذا ، و بِنَوءِ کذا ، و مِنها أنّهُم کانوا یَأتُونَ الکُهّانَ فَیُصَدِّقُونَهُم بما یَقولونَ . (4)

امام صادق علیه السلام :همانا شرک نا پیداتر از حرکت مورچه است . جا به جا کردن انگشتر برای یادآوری کاری و امثال آن از شمار شرک [خفیّ ]است .

امام صادق علیه السلام_ درباره این فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله که همانا شرک نا محسوستر از راه رفتن مورچه در یک شب تاریک بر روی تخته سنگی سیاه است _فرمود : مؤمنان ، به معبودهای مشرکان ناسزا می گفتند و مشرکان نیز متقابلاً به معبود مسلمانان دشنام می دادند. از این رو ، برای آن که مشرکان به خدای مؤمنان ناسزا نگویند ، خداوند ایشان را از ناسزا گفتن به معبودهای مشرکان نهی فرمود . بنا بر این ، مؤمنان ندانسته به خدا شرک آورده بودند . (5)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و بیشتر آنان ایمان نمی آورند مگر آن که مشرک باشند» _فرمود : آنها می گفتند : با [غروب ]فلان ستاره و [طلوع] بهمان ستاره باران می بارد . یا به پیشگوها مراجعه می کردند و گفته های آنان را باور می داشتند [و همه اینها شرک خفی است] .

ص :527


1- معانی الأخبار : 379/1.
2- بحار الأنوار : 72/93/3 .
3- الاعتماد علی الأسباب _ و التی من جملتها هذه النماذج _ إنّما یکون شرکا إذا نظر إلیها الانسان انها مستقلّة فی ذلک .
4- بحار الأنوار : 58/317/8 .
5- گفتنی است که اعتماد به اسباب و از جمله اینگونه موارد، در صورتی شرک محسوب می شود که انسان با نگاه استقلالی به آنها تکیه کند .

ص :528

266 - الشِّرکة

266 - مشارکت
اشاره

(1)

ص :529


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 7 / 30 «کتاب الشِّرْکة» . وسائل الشیعة : 13 / 174 «کتاب الشرکة» .

1978 - الشِّرکَةُ
1978 - مشارکت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشِّرکَةُ فی المُلکِ تُؤَدِّی إلی الاِضطِرابِ ، الشِّرکَةُ فی الرَّأیِ تُؤَدِّی إلی الصَّوابِ . (1)

1978

مشارکت

امام علی علیه السلام :مشارکت در امر کشورداری به آشفتگی می انجامد، مشارکت در رأی (مشورت) به یافتن اندیشه درست .

1979 - ما یَشتَرِکُ فیهِ المُسلِمونَ
1979 - آنچه مسلمانان در آن با هم شریکند

عنه صلی الله علیه و آله :المسلمونَ شُرَکاءُ فی ثلاثٍ : فی الماءِ و الکَلَأِ و النارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ لا یُمنَعنَ : الماءُ و الکَلَأُ و النارُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَنَعَ فَضلَ ماءٍ أو کَلَأٍ مَنَعَهُ اللّهُ فَضلَهُ یومَ القیامةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَحِلُّ مَنعُ المِلحِ و النارِ . (5)

الکافی عن أبان عن أبی عبد اللّه علیه السلام :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن النِّطافِ و الأربِعاءِ ، قال : و الأربِعاءُ أن یُسَنِّیَ مُسَنّاةً فَیَحمِلَ الماءَ فَیَستَقِیَ به الأرضَ ثمّ یَستَغنِیَ عنه ، فقال : لا تَبِعْهُ و لکن أعِرْهُ جارَکَ ، و النِّطافُ أن یکونَ له الشِّربُ فَیَستَغنِیَ عنه فیقولَ : لا تَبِعْهُ ، و لکِن أعِرْهُ أخاکَ أو جارَکَ . (6)

1979

آنچه مسلمانان در آن با هم شریکند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان در سه چیز شریکند : در آب و مرتع و آتش (سوخت) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز همگانی است : آب و مرتع و آتش (سوخت) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه جلو استفاده دیگران از زیادی آب یا مرتع را بگیرد خداوند در روز قیامت فضل خود را از او باز می دارد .

امام علی علیه السلام :ندادنِ نمک و آتش، روا نیست .

الکافی_ به نقل از أبان _: امام صادق علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله از نطاف (7) و اربعاء (8) نهی فرمود . امام علیه السلام فرمود : اربعاء این است که کسی سیل بند درست کند و از آب جمع شده در پشت بند ، زمین خود را آبیاری کند و نیازی به بقیه آب نداشته باشد . حضرت فرمود : مازاد آب را نفروش بلکه به همسایه ات عاریه بده . و نطاف این است که کسی حقّابه ای داشته باشد و از آن بی نیاز شود ، می فرماید : آن را نفروش بلکه به برادر یا همسایه ات عاریه بده .

ص :530


1- غرر الحکم : (1941 _ 1942) .
2- کنز العمّال : 9635.
3- کنز العمّال : 9636.
4- کنز العمّال : 9641.
5- الکافی : 5/308/19 .
6- الکافی : 5/277/2 .
7- نِطاف: جمع نطفه به معنای آب رودخانه است _ م.
8- اَربعاء : جمع ربیع به معنای رود کوچک یا جوی است _ م .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَضی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ أهلِ المَدینَةِ فی مَشارِبِ النَّخلِ أنّهُ لا یُمنَعُ نَفعُ الشَّیْءِ ، و قَضی صلی الله علیه و آله بینَ أهلِ البادِیَةِ أنّهُ لا یُمنَعُ فَضلُ ماءٍ لِیُمنَعَ به فَضلُ کَلَأٍ ، و قالَ: لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن ماءِ الوادِی _: إنّ المُسلِمِینَ شُرَکاءُ فی الماءِ و النارِ و الکَلَأِ . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه:قَضی علیه السلام (3) فی أهلِ البَوادِی أن لا یَمنَعُوا فَضلَ ماءٍ ، و لا یَبِیعُوا فَضلَ الکَلَأِ . (4)

1980 - حَقُّ الشُّفعَةِ فِی الشِّرکَةِ
1980 - حقّ شفعه در شراکت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَضی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بینَ الشُّرَکاءِ فی الأرَضِینَ و المَساکِنِ ، و قالَ : لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ ، و قالَ : إذا رُفَّتِ الاُرَفُ و حُدَّتِ الحُدودُ فلا شُفعَةَ . (5)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا درباره آب نخلستانها، میان مردم مدینه چنین حکم فرمود که نباید اضافه چیزی را از دیگران منع کرد ، و در میان بادیه نشینان چنین حکم فرمود که برای جلوگیری [استفاده دیگران] از زیادی مرتع نباید جلو استفاده آنها را از زیادی آب گرفت و فرمود صلی الله علیه و آله : زیان رساندن به یکدیگر ممنوع است .

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حکم آب درّه ها _فرمود : مسلمانان در آب و آتش و مرتع شریک هستند .

کتاب من لا یحضره الفقیه :آن حضرت درباره بادیه نشینان چنین حکم فرمود که زیادی آب را از دیگران منع نکنند و زیادی مرتع را نفروشند .

1980

حقّ شفعه در شراکت

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره شرکای در زمین و خانه، حکم به شفعه (6) داد و فرمود : ضرر و زیان زدن به یکدیگر ممنوع است و فرمود : زمانی که حدود اراضی و خانه ها مشخص شد (از یکدیگر تفکیک شدند و از حالت مشاع در آمدند) دیگر حقّ شفعه وجود ندارد .

ص :531


1- الکافی : 5/294/6 .
2- تهذیب الأحکام : 7/146/648 .
3- کذا فی المصدر، و لم یُذکر القائل .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/ 238/3872 .
5- الکافی : 5/280/4 .
6- حقّ شفعه، یعنی حقّ تقدّم شریک نسبت به دیگر مشتریان در خرید سهم شریک خود با رعایت مقرّرات فقهی .

(1)

1981 - مَن یَنبَغِی مُشارَکَتُهُ
1981 - شریک شایسته

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شارِکُوا الذینَ قد أقبَلَ علَیهِمُ الرِّزقُ ؛ فإنّهُ أخلَقُ لِلغِنی و أجدَرُ بِإقبالِ الحَظِّ . (2)

عنه علیه السلام :شارِکُوا الذی قد أقبَلَ علَیهِ الرِّزقُ؛ فإنّهُ أخلَقُ لِلغِنی و أجدَرُ بِإقبالِ الحَظِّ علَیهِ . (3)

1981

شریک شایسته

امام علی علیه السلام :با کسانی شریک شوید که روزی به آنان روی آورده است ؛ زیرا این اقدام به ثروتمندی نزدیکتر و برای خوشبختی مناسب تر است .

امام علی علیه السلام :با کسی که روزی به او رو آورده است، شریک شوید ؛ زیرا او به توانگر شدن سزاوارتر، و به روی آوردن خوشبختی، شایسته تر است .

1982 - شُرَکاءُ المَرءِ
1982 - شرکای انسان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکُلِّ امرِئٍ فی مالِهِ شَرِیکانِ : الوارِثُ و الحَوادِثُ . (4)

1982

شرکای انسان

امام علی علیه السلام :هر انسانی در مال خود دو شریک دارد : وارث و حوادث .

ص :532


1- (انظر) وسائل الشیعة : 17 / 315 «کتاب الشفعة» .
2- شرح نهج البلاغة : 19/57 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 230 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 335 .

267 - الشَّرَه

267 - سیری ناپذیری
اشاره

(1)

ص :533


1- انظر : عنوان 321 «الطمع» ، 106 «الحرص» . العصمة : باب 2704 .

1983 - ذَمُّ الشَّرَهِ
1983 - نکوهش سیری ناپذیری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّرَهُ سَجِیَّةُ الأرجاسِ . (1)

عنه علیه السلام :الشَّرَهُ مِن مَساوِی الأخلاقِ . (2)

عنه علیه السلام :الشَّرَهُ مَذَلَّةٌ . (3)

عنه علیه السلام :الشَّرَهُ یَشِینُ النفسَ ، و یُفسِدُ الدِّینَ و یُزرِی بالفُتُوَّةِ . (4)

عنه علیه السلام :بِالشَّرَهِ تُشانُ الأخلاقُ . (5)

عنه علیه السلام :اِحذَرِ الشَّرَهَ ، فَکَم أکلَةٍ مَنَعَت أکَلاتٍ . (6)

عنه علیه السلام :اِحذَرُوا الشَّرَهَ ؛ فإنّهُ خُلقٌ مُردِی . (7)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الشَّرَهَ ؛ فإنّهُ یُفسِدُ الوَرَعَ و یُدخِلُ النارَ . (8)

عنه علیه السلام :کَفی بِالشَّرَهِ هُلْکا . (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکُم أن تَشرَهَ أنفُسُکُم إلی شَیءٍ مِمّا حَرَّمَ اللّهُ علَیکُم ؛ فإنّهُ مَنِ انتَهَکَ ما حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ هاهُنا فی الدُّنیا ، حالَ اللّهُ بَینَهُ و بَینَ الجَنَّةِ و نَعِیمِها و لَذَّتِها . (10)

1983

نکوهش سیری ناپذیری

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، خوی پلیدان است .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، از خویهای زشت است .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، مایه خواری است .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، نفس را بد نام می کند، و دین را تباه می سازد، و جوانمردی را لکّه دار می گرداند .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، خویهای دیگر را نیز زشت و بد نام می کند .

امام علی علیه السلام :از سیری ناپذیری بپرهیزید ؛ که بسا یک بار خوردنی که از خوردنهای دیگر جلو گیرد .

امام علی علیه السلام :از سیری ناپذیری بپرهیزید ؛ که آن خصلتی مُهلک است .

امام علی علیه السلام :از سیری ناپذیری بپرهیز؛ که آن پارسایی را از بین می برد، و آدمی را به آتش در می افکند .

امام علی علیه السلام :برای هلاکت آدمی، سیری ناپذیری کافی است .

امام صادق علیه السلام :مبادا نفْسهای شما به آنچه خداوند بر شما حرام کرده است ، حرص و ولع پیدا کند ؛ زیرا هرکه در دنیا مرتکب حرامهای خداوند شود ، خدا او را از بهشت و نعمتها و لذّتهای آن محروم می کند .

ص :534


1- غرر الحکم : 730 .
2- غرر الحکم : 1182 .
3- غرر الحکم : 205 .
4- غرر الحکم : 1866 .
5- غرر الحکم : 4223 .
6- غرر الحکم : 2602 .
7- غرر الحکم : 2579 .
8- غرر الحکم : 2661 .
9- غرر الحکم : 7014 .
10- الکافی : 8/4/1 .

1984 - الشَّرَهُ أساسُ کُلِّ شَرٍّ
1984 - سیری ناپذیری، ریشه همه بدیهاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّرَهُ اُسُّ کُلِّ شَرٍّ ، العِفَّةُ رَأسُ کُلِّ خَیرٍ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الشَّرَهَ ، فإنّهُ رَأسُ کُلِّ دَنِیَّةٍ و اُسُّ کُلِّ رَذِیلَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ شَیءٍ بَذرٌ ، و بَذرُ الشَّرِّ الشَّرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :الشَّرَهُ (4) جامِعٌ لِمَساوِی العُیوبِ . (5)

عنه علیه السلام :رَأسُ المَعایِبِ الشَّرَهُ . (6)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و دَناءَةَ الشَّرَهِ و الطَّمَعِ ؛ فإنّهُ رَأسُ کُلِّ شَرٍّ ، و مَزرَعَةُ الذُّلِّ ، و مُهِینُ النفسِ ، و مُتعِبُ الجَسَدِ . (7)

عنه علیه السلام :الشَّرَهُ داعِیَةُ الشَّرِّ . (8)

1984

سیری ناپذیری، ریشه همه بدیهاست

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، شالوده هر بدی است ، خویشتنداری ، ریشه هر خوبی است .

امام علی علیه السلام :از سیری ناپذیری دوری کن ؛ زیرا آن رأس هر پستی و شالوده هر رذیلتی است .

امام علی علیه السلام :هر چیزی را بذری است و بذرِ بدی ، سیری ناپذیری است .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، فراهم آورنده عیبهای زشت است .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، سرآمد همه عیبهاست .

امام علی علیه السلام :از پستیِ سیری ناپذیری و طمع، دوری کنید ؛ که این دو خصلت، سرآمد هر بدی و کشتزار ذلّت و خوار کننده جان و مایه رنج تن هستند .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری ، انگیزه بدکاری است.

ص :535


1- غرر الحکم : (1167 _ 1168) .
2- غرر الحکم : 2668 .
3- غرر الحکم : 7311 .
4- فی نهج البلاغة : الحکمة 371 : «الشرّ جامع مساوئ العیوب» .
5- غرر الحکم : 1129 .
6- غرر الحکم : 5230 .
7- غرر الحکم : 2743 .
8- غرر الحکم : 353 .

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ علی شَرِّ الرَّجُلِ بِکَثرَةِ شَرَهِهِ و شِدَّةِ طَمَعِهِ . (1)

(2)

1985 - ثَمَرَةُ الشَّرَهِ
1985 - ثمره سیری ناپذیری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ الشَّرَهِ التَّهَجُّمُ علی العُیوبِ . (3)

عنه علیه السلام :الشَّرِهُ لا یَرضی . (4)

عنه علیه السلام :لَن یُلقی الشَّرِهُ راضیا . (5)

عنه علیه السلام :الشَّرَهُ یُکثِرُ الغَضَبَ . (6)

عنه علیه السلام :الشَّرَهُ مَرکَبُ الحِرصِ، و الهَوی مَرکَبُ الفِتنَةِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن شَرِهَت نَفسُهُ ذَلَّ مُوسَرا . (8)

عنه علیه السلام :الحِرصُ و الشَّرَهُ یُکسِبانِ الشَّقاءَ و الذِّلَّ_ةَ . (9)

1985

ثمره سیری ناپذیری

امام علی علیه السلام :ثمره سیری ناپذیری ، سرازیر شدن به سوی عیبهاست .

امام علی علیه السلام :آدم سیری نا پذیر، خرسند نمی شود .

امام علی علیه السلام :آدم سیری ناپذیر را هرگز راضی نمی یابی .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری، خشم را زیاد می کند .

امام علی علیه السلام :سیری ناپذیری مرکب آزمندی است، و هوای نفْس مرکب فتنه .

امام علی علیه السلام :کسی که روحیه سیری ناپذیر داشته باشد ، در عین توانگری، خوار است .

امام علی علیه السلام :آزمندی و سیری ناپذیری، رنج و خواری می آورند .

1986 - أصلُ الشَّرَهِ
1986 - ریشه سیری ناپذیری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و استِشعارَ الطَّمَعِ ، فإنّهُ یَشوبُ القَلبَ بِشِدَّةِ الحِرصِ ، و یَختِمُ علی القَلبِ بِطابَعِ حُبِّ الدنیا، و هُو مِفتاحُ کُلِّ مَعصیَةٍ ، و رَأسُ کُلِّ خَطیئةٍ ، و سَبَبُ إحباطِ کُلِّ حَسَنَةٍ . (10)

امام علی علیه السلام :از کثرت ولع و شدت طمع در شخص ، می توان به بدی او پی برد .

1986

ریشه سیری ناپذیری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جامه طمع به تن مکنید ؛ که دل را به آزمندی شدید می آمیزد، و با خاتمِ دنیا دوستی، بر دل، مُهر می زند، و آن کلید هر نافرمانی و رأس هر گناه و موجب تباهی هر کار نیک است .

ص :536


1- غرر الحکم : 10960 .
2- (انظر) الشرّ : باب 1957 .
3- غرر الحکم : 4630 .
4- غرر الحکم : 885 .
5- غرر الحکم : 7407 .
6- غرر الحکم : 800.
7- غرر الحکم : 1880 .
8- غرر الحکم : 8440 .
9- غرر الحکم : 1369 .
10- بحار الأنوار : 72/199/29 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ الشَّرَهِ الطَّمَعُ ، و ثَمَرَتُهُ المَلامَةُ . (1)

(2)

1987 - عِلاجُ الشَّرَهِ
1987 - علاج سیری ناپذیری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضادُّوا الشَّرَهَ بِالعِفَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :ضادُّوا الطَّمَعَ بِالوَرَعِ . (4)

عنه علیه السلام :العِفَّةُ تُضَعِّفُ الشَّهوَةَ . (5)

عنه علیه السلام :العَفافُ یَصُونَ النفسَ و یُنَزِّهُها عنِ الدَّنایا . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :ریشه سیری ناپذیری، طمع است و ثمره اش ، ملامت .

1987

علاج سیری ناپذیری

امام علی علیه السلام :با خویشتنداری (مناعت طبع) به جنگ سیری ناپذیری روید .

امام علی علیه السلام :با پارسایی ، به ستیز طمع روید .

امام علی علیه السلام :خویشتنداری ، خواهش نفس را ناتوان می کند .

امام علی علیه السلام :خویشتنداری ، نفْس را از پستیها مصون و پاک نگه می دارد .

ص :537


1- غرر الحکم : 3094 .
2- (انظر) عنوان 321 «الطمع» . الحرص : باب 801 .
3- غرر الحکم : 5917 .
4- غرر الحکم : 5916 .
5- غرر الحکم : 2148 .
6- غرر الحکم : 1989.
7- (انظر) الحرص : باب 802 .

ص :538

268 - الشَّیطان

268 - شیطان
اشاره

(1)

(2)

ص :539


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 63 / 131 باب 3 «إبلیس و قصصه» . کنز العمّال : 1 / 244 ، 398 «فی الشیطان و وسوسته» .
2- انظر : التبذیر : باب 343 ، رمضان : باب 1551 ، الطاعة : باب 2394 . التعصّب : باب 2699 ، الغضب : باب 3026 ، المال : باب 3693 .

1988 - الاعتِبارُ بِما فَعَلَ اللَّهُ بِإبلیسَ
1988 - درس گرفتن از رفتار خداوند با ابلیس

الکتاب :

(وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ * قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ). (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فاعتَبِرُوا بما کانَ مِن فِعلِ اللّهِ بِإبلیسَ ؛ إذ أحبَطَ عَمَلَهُ الطَّویلَ و جَهدَهُ الجَهِیدَ (الجمیلَ) و کانَ قد عَبَدَ اللّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ ، لا یُدری أ مِن سِنی الدُّنیا أم مِن سِنی الآخِرَةِ عن کِبْرِ ساعَةٍ واحِدَةٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أمَرَ اللّهُ إبلیسَ بالسُّجودِ لاِدَمَ ، فقالَ : یا ربِّ و عِزَّتِکَ إن أعفَیتَنی مِن السُّجودِ لآدَمَ لَأعبُدَنَّکَ عِبادَةً ما عَبَدَکَ أحَدٌ قَطُّ مِثلَها ، قالَ اللّهُ جَلَّ جلالُهُ : إنّی اُحِبُّ أن اُطاعَ مِن حیثُ اُرِیدُ . (4)

1988

درس گرفتن از رفتار خداوند با ابلیس

قرآن :

«و هر آینه شما را آفریدیم ، سپس به شما شکل دادیم و آنگاه به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید و آنها سجده کردند مگر ابلیس که از سجده کنندگان نبود . گفت : چرا وقتی به تو دستور دادم سجده نکردی؟ گفت : من از او بهترم ؛ [زیرا] مرا از آتشی آفریدی و او را از گِلی خلق کردی» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :از کاری که خدا با ابلیس کرد عبرت بگیرید ؛ چه ، کار دراز مدت و کوشش های توان فرسای او را ، به سبب لحظه ای تکبر ، باطل ساخت . او شش هزار سال خدا را پرستش کرده بود که معلوم نیست آیا از سالهای دنیاست یا از سالهای آخرت .

امام صادق علیه السلام :خداوند به ابلیس دستور داد بر آدم سجده کند . او گفت : پروردگارا! سوگند به عزّتت، اگر مرا از سجده بر آدم معاف داری، تو را چنان پرستشی کنم که هرگز کسی مانند آن تو را نپرستیده باشد . خداوند، جلّ جلاله ، فرمود: من دوست دارم آن گونه که خودم می خواهم، اطاعت شوم .

ص :540


1- الأعراف : 11 ، 12 .
2- (انظر) الحجر : 28 _ 42 ، الإسراء : 60 _ 65 ، الکهف : 50 و 51 ، طه : 116 _ 120 ، ص : 71 _ 85 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
4- بحار الأنوار : 63/250/110 .

1989 - الاستِعاذَةُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ
1989 - پناه بردن به خدا از شیطان

الکتاب :

(وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ * وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ). (1)

(فَإِذَا قَرَأْتَ القُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ). (2)

(فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَی وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَی وَ إِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ). (3)

(وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ). (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحمَدُ اللّهَ و أستَعِینُهُ علی مَداحِرِ الشَّیطانِ و مَزاجِرِهِ (مَزاحِرِهِ) ، و الاعتِصامِ مِن حَبائلِهِ و مَخاتِلِهِ . (5)

(6)

1989

پناه بردن به خدا از شیطان

قرآن :

«و بگو : پروردگارا! از وسوسه های شیاطین به تو پناه می برم . و پروردگارا! از این که شیاطین نزد من حاضر شوند به تو پناه می برم» .

«پس ، هر گاه قرآن خوانی از شیطان رانده شده به خدا پناه بر» .

«و چون او [مریم] را زایید ، گفت : پروردگارا! من دختر زاییدم . و خدا داناتر است که او چه زایید و پسر همانند دختر نیست و من او را مریم نامیدم و او و فرزندانش را از شیطان رانده شده در پناه تو قرار می دهم» .

«و اگر از جانب شیطان در تو وسوسه ای پدید آمد ، به خدا پناه ببر ؛ زیرا او شنوایِ داناست» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :خدا را می ستایم و در اموری که باعث راندن و دور کردن شیطان و محفوظ ماندن از دامها و نیرنگهایش می شود ، از او یاری می طلبم .

ص :541


1- المؤمنون : 97 ، 98 .
2- النحل : 98 .
3- آل عمران : 36 .
4- الأعراف : 200 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 151 .
6- (انظر) عنوان 379 «الاستعاذة» .

1990 - عَداوَةُ الشَّیطانِ لِلإنسانِ
1990 - دشمنیِ شیطان با انسان

الکتاب :

(إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّا إِنَّما یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ). (1)

(قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدا إِنَّ الشَّیْطانَ لِلإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ). (2)

(وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلإِنْسانِ عَدُوّا مُبِینا). (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لاِبنِ مَسعودٍ و هو یَعِظُهُ _: یا بنَ مَسعودٍ ، اِتَّخِذِ الشَّیطانَ عدوّا ؛ فإنَّ اللّهَ تعالی یقولُ : «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّا» . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثُمّ أسکَنَ سبحانَهُ آدَمَ دارا أرغَدَ فیها عَیشَهُ ، و آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ ، و حَذَّرَهُ إبلیسَ و عَداوَتَهُ ، فاغتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً علَیهِ بِدارِ المُقامِ ، و مُرافَقَةِ الأبرارِ ، فَباعَ الیَقینَ بِشَکِّهِ . (5)

1990

دشمنیِ شیطان با انسان

قرآن :

«همانا شیطان دشمن شماست ، پس او را دشمن گیرید . همانا او دار و دسته خود را فرا می خواند تا از دوزخیان باشند» .

«گفت : ای فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن که برای تو نیرنگی می اندیشند . همانا شیطان، دشمن آشکاری برای انسان است» .

«و به بندگانم بگو : آنچه را که بهتر است بگویند ، که شیطان میانشان را به هم می زند . همانا شیطان، دشمن آشکار انسان است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرز به ابن مسعود _فرمود : ای پسر مسعود! شیطان را دشمن بگیر ؛ زیرا خداوند متعال می فرماید :«همانا شیطان دشمن شماست ؛ پس او را دشمن گیرید» .

امام علی علیه السلام :سپس خداوند سبحان ، آدم را در سرایی پر نعمت و امن سکونت داد و او را از ابلیس و دشمنی وی بر حذر داشت . پس ، دشمنِ آدم ، چون او را در سرای جاودانی و همدم نیکوکاران می دید ، بر وی حسد بُرد و او را فریفت و آدم، یقین را به شکّش فروخت .

ص :542


1- فاطر : 6 .
2- یوسف : 5 .
3- الإسراء : 53 .
4- مکارم الأخلاق : 2/354/2660 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 1 .

عنه علیه السلام :اِحذَرُوا عَدوّا نَفَذَ فی الصُّدورِ خَفِیّا ، و نَفَثَ فی الآذانِ نَجِیّا . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: إلهی أشکُو إلَیکَ عَدُوّا یُضِلُّنی ، و شَیطانا یُغوینی ، قد مَلَأَ بِالوَسواسِ صَدری ، و أحاطَت هَواجِسُهُ بِقَلبی ، یُعاضِدُ لی الهَوی ، و یُزَیِّنُ لی حُبَّ الدُّنیا ، و یَحولُ بَینی و بینَ الطاعَةِ و الزُّلفی . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا ماتَ المُؤمِنُ خُلِّیَ علی جِیرانِهِ مِن الشَّیاطینِ عَدَدَ رَبیعَةَ و مُضَرَ ، کانوا مُشتَغِلِینَ بهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الشَّیاطینَ أکثَرُ علی المؤمنینَ مِنَ الزَّنابِیرِ علی اللَّحمِ . (4)

عنه علیه السلام :لقد نَصَبَ إبلیسُ حَبائلَهُ فی دارِ الغُرورِ ، فما یَقصِدُ فیها إلاّ أولِیاءَنا . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أوجَبِ الأعداءِ مُجاهَدةً _: أقرَبُهم إلَیکَ و أعداهُم لَکَ ......... و مَن یُحَرِّضُ أعداءَکَ علَیکَ ، و هُو إبلیسُ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :بپرهیزید از آن دشمنی که پنهانی در سینه ها نفوذ می کند و آهسته در گوشها افسون می دمد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات خود _گفت : الهی! از دشمنی که مرا گمراه می کند و از شیطانی که مرا به انحراف می کشاند ، به تو شکایت می کنم . او سینه مرا از وسوسه آکنده و القائات او قلبم را در میان گرفته است ، در پیروی از خواهشهای نفس مرا یاری می رساند و دنیا دوستی را در نظرم می آراید و میان من و طاعت و تقرّب به تو مانع می شود .

امام باقر علیه السلام :چون مؤمن بمیرد، شیطانهایی که برای گمراه کردن او می کوشیده اند و شمارشان به تعداد افراد قبیله [پر جمعیت ]ربیعه و مُضَر است ، اطراف همسایگان را می گیرند .

امام صادق علیه السلام :شیطانهای اطراف مؤمنان، بیشتر از زنبورهای پیرامون گوشت است .

امام صادق علیه السلام :ابلیس، در این سرای پُر فریب ، دامهای خود را برنهاده است و هدفش کسی جز دوستدارانِ ما نیست .

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که جهاد با کدام دشمن واجب تر است _فرمود : آن که از همه به تو نزدیکتر و دشمنیش با تو بیشتر است . . . و کسی که دشمنان تو را بر ضدّت تحریک می کند و آن شیطان است .

ص :543


1- غرر الحکم : 2623 .
2- بحار الأنوار : 94/143/21 .
3- الکافی : 2/251/10 .
4- بحار الأنوار : 81/211/27 .
5- تحف العقول : 301 .
6- تحف العقول : 399 .
7- (انظر) عنوان 339 «العداوة» .

1991 - التَّحذیرُ مِن فِتَنِ الشَّیطانِ
1991 - هشدار نسبت به گمراه سازیهای شیطان

الکتاب :

(یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ). (1)

(وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ * کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلَی عَذابِ السَّعِیرِ). (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَتَکُونُ فِتَنٌ یُصبِحُ الرَّجُلُ فیها مُؤمنا و یُمسی کافرا ، إلاّ مَن أحیاهُ اللّهُ تعالی بالعِلمِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفِتَنُ ثلاثٌ : حُبُّ النِّساءِ و هُو سَیفُ الشَّیطانِ ، و شُربُ الخَمرِ و هُو فَخُّ الشَّیطانِ ، و حُبُّ الدِّینارِ و الدِّرهَمِ و هُو سَهمُ الشَّیطانِ . (4)

(5)

1991

هشدار نسبت به گمراه سازیهای شیطان

قرآن :

«ای فرزندان آدم! زنهار که شیطان شما را گمراه نکند؛ همچنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و پوشش آن دو را از آنها بر کند تا شرمگاههایشان را بر آنان نمایان سازد . او و قبیله اش شما را از آن جا که آنها را نمی بینید ، می بینند . همانا ما شیطانها را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند» .

«برخی از مردم ، بدون هیچ دانشی ، درباره خدا جدال می کنند و از هر شیطان سرکشی پیروی می نمایند . بر شیطان مقرر شده است که هر کس او را به دوستی گیرد ، گمراهش کند و به سوی عذاب آتشش کشاند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آینده، فتنه هایی [گمراه کننده ]پیش خواهد آمد ، که انسان صبح خود را با ایمان آغاز می کند و شب که فرامی رسد به کفر افتاده است ، مگر کسی که خداوند متعال او را به دانش و آگاهی زنده کرده باشد .

امام علی علیه السلام :عوامل گمراه کننده سه تاست: زن دوستی، (6) که شمشیر شیطان است ، و شرابخواری، که دام شیطان است، و عشق به درهم و دینار، که تیر شیطان است .

ص :544


1- الأعراف : 27 .
2- الحجّ : 3 ، 4 .
3- کنز العمّال : 30883 .
4- الخصال : 113/91 .
5- (انظر) عنوان 404 «الفتنة» .
6- مقصود شهوت پرستی است و گر نه علاقه به همسر مورد تأیید بلکه تأکید اسلام است .

1992 - النَّهیُ عَنِ اتِّباعِ الشَّیطانِ
1992 - نهی از دنباله روی شیطان

الکتاب :

(یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ). (1)

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَن یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالفَحْشاءِ وَ المُنْکَرِ). (2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :إنَّ مِن خُطُواتِ الشَّیطانِ الحَلْفَ بِالطلاقِ ، و النُّذورَ فی المَعاصِی ، و کُلَّ یَمینٍ بِغَیرِ اللّهِ تعالی . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لمّا قَرَأ : «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ» _: کُلُّ یَمینٍ بِغَیرِ اللّهِ فهِی مِن خُطُواتِ الشَّیطانِ . (4)

الدرّ المنثور :ما خالَفَ القرآنَ فهُو مِن خُطُواتِ الشَّیطانِ (5) . (6)

1992

نهی از دنباله روی شیطان

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! همگان به اطاعت خدا در آیید و گامهای شیطان را دنبال مکنید که او دشمن آشکار شماست» .

«ای کسانی که ایمان آورده اید! گامهای شیطان را دنبال مکنید ؛ که هر کس گامهای شیطان (7) را دنبال کند، به فحشا و منکر فرمانش دهد» .

حدیث :

امام باقر و امام صادق علیهما السلام :سوگند خوردن برای طلاق، و نذر کردن برای گناه، و سوگند یاد کردن به غیر خدا، از گامهای شیطان است .

امام باقر علیه السلام_ در هنگام تلاوت آیه: «گامهای شیطان را دنبال نکنید» _فرمود : هر سوگندی که به غیر خدا یاد شود ، از گامهای شیطان است .

الدرّ المنثور :هر چه با قرآن مخالف باشد، از گامهای شیطان است .

ص :545


1- البقرة : 208 .
2- النور : 21 .
3- مجمع البیان : 1/460 .
4- تفسیر العیّاشی : 1/74/150 .
5- الدرّ المنثور : 1/403 .
6- قال العلاّمة الطباطبائی : إنّ المراد من اتّباع خطوات الشیطان لیس اتّباعه فی جمیع ما یدعو إلیه من الباطل ، بل اتّباعه فیما یدعو إلیه من أمر الدّین ؛ بأن یزیّن شیئا من طرق الباطل بزینة الحقّ و یسمّی ما لیس من الدّین باسم الدّین ، فیأخذ به الإنسان من غیر علم . المیزان فی تفسیر القرآن : 2/101 .
7- علاّمه طباطبایی فرمود : منظور از پیروی کردن از گامهای شیطان ، پیروی کردن از او در مسائل مربوط به دین است ؛ به این معنا که باطل را به لباس و زیورِ حق می آراید و به رویِ چیزهای غیر دینی، نام دین می گذارد و انسان هم ندانسته و بدون آن که متوجّه واقعیت شود، از آنها پیروی می کند .

1993 - عَبَدَةُ الشَّیطانِ
1993 - بندگان شیطان

الکتاب :

(أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ). (1)

(کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلاْءِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ العَالَمِینَ). (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذَمِّ أتباعِ الشَّیطانِ _: اِتَّخَذُوا الشَّیطانَ لِأمرِهِم مِلاکا ، و اتَّخَذَهُم لَهُ أشراکا ، فَباضَ و فَرَّخَ فی صُدُورِهِم ، وَ دَبَّ و دَرَجَ فی حُجُورِهم ، فَنَظَرَ بِأعیُنِهِم ، و نَطَقَ بِألسِنَتِهِم ، فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ ، و زَیَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ ، فِعلَ مَن قد شَرِکَهُ الشَّیطانُ فی سُلطانِهِ ، و نَطَقَ بالباطِلِ عَلی لِسانِهِ ! (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: فإنّکَ مُترَفٌ قد أخَذَ الشَّیطانُ مِنکَ مَأخَذَهُ ، و بَلَغَ فیکَ أمَلَهُ ، و جَری مِنکَ مَجرَی الرُّوحِ و الدَّمِ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ رَجُلاً کان یَتَعَبَّدُ فی صَومَعَةٍ ، و إنَّ امرأةً کانَ لَها إخوَةٌ فَعَرَضَ لَها شَیءٌ فَأتَوهُ بِها ، فَزَیَّنَت لَهُ نَفسُهُ فَوَقَعَ علَیها ، فَجاءَهُ الشَّیطانُ فقالَ : اُقتُلْها فإنّهُم إن ظَهَرُوا علَیکَ افتَضَحتَ ، فَقَتَلَها و دَفَنَها ، فَجاؤوهُ فَأخَذُوهُ فَذَهَبُوا بهِ ، فَبَینَما هُم یَمشُونَ إذ جاءَهُ الشَّیطانُ فقالَ : إنّی أنا الذی زَیَّنتُ لکَ فاسجُدْ لی سَجدَةً اُنجِیکَ ، فَسَجَدَ لَهُ ، فذلکَ قولُهُ : «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلإنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ العَالَمِینَ » . (5)

1993

بندگان شیطان

قرآن :

«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را بندگی مکنید که او دشمن آشکار شماست؟» .

«همچون حکایت شیطان که به انسان گفت : کافر شو . و چون کافر شد شیطان گفت : من از تو بیزارم ، من از خدا ، پروردگار جهانیان ، می ترسم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در نکوهش پیروان شیطان _فرمود : آنان در کارشان به شیطان تکیه کردند و شیطان هم آنها را دام خود قرار داد . پس در سینه های آنان تخم کرد و جوجه گذاشت و بتدریج در خردهای آنان نفوذ کرد و با چشمهایشان نگریست و با زبانشان سخن گفت ؛ پس آنها را گرفتار خطاها و لغزشها کرد و نادرستی را در نظرشان آراست ؛ کارهای آنان مانند کار کسی است که شیطان در قدرتش شریک شده و زبان او را به باطل گویا کرده است!

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : تو در ناز و نعمت غرقه گشته ای و شیطان در وجود تو جای گرفته و در تو به آرزویش رسیده و همچون جان و خون در پیکرت جریان دارد .

امام علی علیه السلام :مردی در صومعه ای عبادت می کرد . زنی بود که چند برادر داشت . برای آن زن اتفاقی افتاد ، لذا برادرانش او را نزد آن عابد آوردند . عابد وسوسه شد و به آن زن دست درازی کرد . شیطان به سراغ عابد آمد و گفت : او را بکش ؛ زیرا اگر برادرانش متوجّه شوند ، رسوا می شوی . مرد عابد آن زن را کشت و جسدش را دفن کرد . برادران زن نزد عابد آمدند و او را دستگیر کردند و با خود بردند . در حالی که می رفتند شیطان به سراغ عابد آمد و گفت : من بودم که این عمل را در نظرت آراسته جلوه دادم . اکنون مرا سجده کن تا تو را نجات دهم . عابد هم او را سجده کرد . این است سخن خداوند که می فرماید : «همچون حکایت شیطان است آن گاه که به انسان گفت : کافر شو و چون کافر شد شیطان گفت: من از تو بیزارم، من از خدا، پروردگار جهانیان، می ترسم» .

ص :546


1- یس : 60 .
2- الحشر : 16 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 7 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 10 .
5- الدرّ المنثور : 8/116 .

(1)

1994 - تَأکیدُ الشَّیطانِ عَلی غَوایَةِ الإنسانِ
1994 - تأکید شیطان بر گمراه کردن انسان

الکتاب :

(قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ). (2)

(قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ المُسْتَقِیمَ * ثُمَّ لاَتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ). (3)

(قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْویَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ). (4)

1994

تأکید شیطان بر گمراه کردن انسان

قرآن :

«گفت : سوگند به عزّت تو که همه آنها را گمراه می کنم . مگر آن بندگان مخلص تو را» .

«گفت : به سبب آن که مرا به بیراهه افکندی من هم برای [فریفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست . آن گاه از پیش رو و از پشت سرشان و از چپ و از راستشان بر آنها می تازم . و بیشترینشان را سپاسگزار نخواهی یافت» .

«[ شیطان ] گفت : ای پروردگار من ، به سبب آن که مرا گمراه ساختی، من هم در زمین [بدیها را ]در نظرشان بیارایم و همگان را گمراه کنم . مگر آن بندگان خالص گشته تو از میان آنان را» .

ص :547


1- (انظر) الدرّ المنثور : 8 / 116 و 117 . العبادة : باب 2458 .
2- ص : 82 ، 83 .
3- الأعراف : 16 ، 17 .
4- الحِجر : 39 ، 40 .

(قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلی یَوْمِ القِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاّ قَلِیلاً). (1)

1995 - تَصدیقُ ظَنِّ إبلیسَ
1995 - راست درآمدنِ گمانِ ابلیس

الکتاب :

(وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِیقا مِنَ المُؤْمِنِینَ). (2)

(وَ لَو لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاّ قَلِیلاً). (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فاحذَرُوا _ عِبادَ اللّهِ _ عَدوَّ اللّهِ أن یُعدِیَکم بِدائهِ ، و أن یَستَفِزَّکُم بنِدائهِ ، و أن یُجلِبَ علَیکُم بِخَیلِهِ و رَجِلِهِ ، فَلَعَمرِی لقد فَوَّقَ لَکُم سَهمَ الوَعِیدِ، و أغرَقَ إلَیکُم بِالنَّزعِ الشَّدیدِ ، و رَماکُم مِن مکانٍ قَریبٍ ، فقالَ : «رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فی الأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» (4) قَذْفا بِغَیبٍ بعیدٍ ، و رَجما بظَنٍّ غَیرِ مُصِیبٍ ، صَدَّقَهُ بِهِ أبناءُ الحَمِیَّةِ ، و إخوانُ العَصَبِیَّةِ ، و فُرسانُ الکِبرِ و الجاهِلِیَّةِ . (5)

«[ شیطان ] گفت : به من بگو : این کسی را که بر من برتری دادی [برای چه بود]؟ اگر مرا تا روز قیامت مهلت دهی قطعاً فرزندان او را ، جز اندکی ، ریشه کن خواهم کرد» .

1995

راست درآمدنِ گمانِ ابلیس

قرآن :

«و قطعاً ابلیس گمان خود را درباره آنها راست یافت ؛ زیرا جز گروهی از مؤمنان ، دیگران از او پیروی کردند» .

«و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، جز اندکی ، همگان از شیطان پیروی می کردید» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! مبادا دشمن خدا (شیطان) شما را به درد خود گرفتار کند، و با فریاد خویش شما را از جا بپراند، و نگرانتان سازد، و سواران و پیادگان خود را علیه شما فراهم آورد . به جان خودم سوگند که تیرِ تهدید را بر چلّه کمان گذاشته و آن را به طرف شما سخت کشیده است و از نزدیک به شما تیراندازی کرده و گفته است : «پروردگارا! به سبب آن که مرا گمراه کردی در روی زمین بدیها را در نظرشان بیارایم و همگان را گمراه کنم» . او از آینده ای دور سخن گفت و گمان نادرستی را اظهار داشت ، اما فرزندان نخوت و برادران عصبیّت و سواران گردنکشی و جاهلیّت، ادّعای او را راست از کار درآوردند .

ص :548


1- الإسراء : 62 .
2- سبأ : 20 .
3- النساء : 83 .
4- الحِجر : 39 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 192 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لَقَد صَدَّقَ ......... » _: فَصَرَخَ إبلیسُ صَرخَةً فَرَجَعَت إلَیهِ العَفارِیتُ فقالوا : یا سَیِّدَنا ، ما هذِهِ الصَّرخَةُ الاُخری ؟ فقال : وَ یحَکُم حَکَی اللّهُ و اللّهِ کَلامی قُرآنا ، و أنزَلَ علَیهِ : «و لَقَدْ صَدَّقَ علَیهِم إِبْلیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاّ فَرِیقا مِنَ المُؤْمِنینَ» . ثمّ رَفَعَ رَأسَهُ إلی السماءِ ثُمّ قالَ : و عِزَّتِکَ و جلالِکَ، لاُلحِقَنَّ الفَرِیقَ بالجَمیعِ ! قالَ : فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : «بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ* إِنَّ عِبادِی لیسَ لکَ عَلَیهِم سُلطانٌ» (1) . (2)

1996 - عِلَّةُ تَسَلُّطِ الشَّیطانِ عَلَی الإنسانِ
1996 - علّت تسلّط شیطان بر انسان

الکتاب :

(وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ وَ رَبُّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ). (3)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «لِیَبْلُوَکُم أَیُّکُم أَحْسَنُ عَمَلاً» (4) _: إنّهُ عَزَّ و جلَّ خَلَقَ خَلقَهُ لِیَبلُوَهُم بتَکلیفِ طاعَتِهِ و عِبادَتِهِ لا علی سبیلِ الامتِحانِ و التَّجرِبَةِ؛ لأنّهُ لَم یَزَلْ عَلیما بِکُلِّ شَیءٍ . (5)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و قطعا ابلیس گمان خود را درباره آنها درست یافت . . .» _: پس ، ابلیس چنان فریادی کشید که همه دیوها نزد او آمدند و گفتند : سرورا! این دیگر چه فریادی بود؟ ابلیس گفت : وای بر شما! به خدا قسم ، خداوند گفته مرا در قرآن بازگو کرد و بر او (رسول خدا صلی الله علیه و آله ) فرو فرستاد که «و ابلیس گمان خود را درباره آنها راست یافت ؛ پس جز گروهی از مؤمنان ، بقیّه از او پیروی کردند» . ابلیس سپس سر به آسمان برداشت و گفت : به عزّت و جلالت سوگند ، همان گروه را هم به همگان ملحق خواهم کرد . فرمود : پس ، پیامبر صلی الله علیه و آله [قرائت] فرمود : «به نام خداوند بخشاینده مهربان ، همانا تو را بر بندگان من چیرگی و تسلّطی نیست» .

1996

علّت تسلّط شیطان بر انسان

قرآن :

«و شیطان را بر آنان تسلّطی نبود مگر آن که می خواستیم بدانیم که چه کسانی به قیامت ایمان دارند و چه کسانی از آن در شکّ هستند . و پروردگار تو نگهبان هر چیزی است» .

حدیث :

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه: «تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوتر عمل می کنید» _فرمود : خداوند عزّ و جلّ خَلق خود را آفرید ، تا با گذاشتن تکلیفِ طاعت و عبادتِ خویش بر دوش آنان ، ایشان را بیازماید ، نه آن که بخواهد [برای آگاهیِ خود ]امتحان و تجربه کند ؛ چه او همواره از همه چیز آگاه بوده است .

ص :549


1- الإسراء : 65 .
2- بحار الأنوار : 63/256/125 .
3- سبأ : 21 .
4- هود : 7 .
5- بحار الأنوار : 4/80/5 .

(1)

1997 - کَیدُ الشَّیطانِ
1997 - نیرنگ شیطان

الکتاب :

(الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفا). (2)

(وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ). (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قد أصبَحتُم فی زَمَنٍ لا یَزدادُ الخَیرُ فیه إلاّ إدبارا ، و لا الشَّرُّ فیهِ إلاّ إقبالاً ، و لا الشَّیطانُ فی هَلاکِ الناسِ إلاّ طَمَعا ، فَهذا أوانٌ قَوِیَت عُدَّتُهُ ، و عَمَّت مَکِیدَتُهُ ، و أمکَنَت فَرِیسَتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :اللّهَ اللّهَ فی عاجِلِ البَغیِ ، و آجِلِ وَ خامَةِ الظُّلمِ ، و سُوءِ عاقِبَةِ الکِبرِ ، فإنّها مَصْیَدَةُ إبلیسَ العُظمی ، و مَکِیدَتُهُ الکُبری . (5)

1997

نیرنگ شیطان

قرآن :

«کسانی که ایمان آورده اند در راه خدا می جنگند و کسانی که کفر ورزیده اند در راه طاغوت می جنگند . پس با یاران شیطان پیکار کنید که نیرنگ شیطان ضعیف است» .

«مرا بر شما هیچ سلطه ای نبود جز آن که دعوتتان کردم و شما هم دعوت مرا پذیرفتید . پس مرا ملامت مکنید و خود را ملامت کنید» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :شما در روزگاری به سر می برید که نیکی هر چه بیشتر پشت می کند ، و بدی هر چه بیشتر روی می آورد ، و شیطان هر چه بیشتر به تباه کردن مردم چشم طمع می دوزد ؛ پس ، اکنون زمانی است که اسباب کار او قوّت گرفته و نیرنگش فراگیر شده و شکارش در دسترس او قرار گرفته است .

امام علی علیه السلام :خدا را در نظر گیرید، خدا را، از [کیفر زودرس] سرکشی در این جهان و از زیان ستمگری در آن جهان و از فرجام بد تکبّر ؛ زیرا اینها (سرکشی و ستمگری و کبر) عظیم ترین دام و بزرگترین نیرنگ ابلیس است .

ص :550


1- (انظر) البلاء : باب 404 .
2- النساء : 76 .
3- إبراهیم : 22 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 129 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 192 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لهِشامٍ _: فلَهُ [أی لاِءبلیسَ ]فَلتَشتَدَّ عَداوَتُکَ ، و لا یَکُونَنَّ أصبَرَ علی مُجاهَدَتِهِ لِهَلَکَتِکَ مِنکَ علی صَبرِکَ لِمُجاهَدَتِهِ ؛ فإنّهُ أضعَفُ مِنکَ رُکنا فی قُوَّتِهِ ، و أقَلُّ مِنکَ ضَررا فی کَثرَةِ شَرِّهِ ، إذا أنت اعتَصَمتَ بِاللّهِ فقد هُدِیتَ إلی صِراطٍ مُستقیمٍ . (1)

(2)

1998 - غَوایاتُ الشَّیطانِ
1998 - گمراه سازیهای شیطان

الکتاب :

(لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِیبا مَفْرُوضا * وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَن یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیَّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانَا مُبِینا). (3)

(الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالفَحْشاءِ وَ اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ). (4)

(یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُورا). (5)

(فَلَولاَ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ). (6)

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش خویش به هشام _فرمود : دشمنیِ تو با ابلیس باید سخت باشد و نباید که صبر او در تلاشش برای نابودی تو ، بیشتر از صبر تو در مبارزه با او باشد ؛ زیرا ابلیس با همه قدرتش ، از تو ناتوانتر است و با همه بدیش ، کمتر از تو می تواند ضربه زند . اگر تو به خداوند پناه بری ، هر آینه به راهی راست هدایت شده ای .

1998

گمراه سازیهای شیطان

قرآن :

«خدا او (شیطان) را لعنت کرد [و از رحمتش دور ساخت وقتی که] گفت : بی گمان ، از میان بندگانت نصیبی معیّن [برای خود ]برخواهم گرفت و حتما آنان را گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد و وادارشان می کنم تا گوشهای چارپایان را بشکافند و وادارشان می کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند . و هر کس که به جای خدا شیطان را به دوستی برگزیند، بی گمان زیانی آشکار کرده است» .

«شیطان شما را از تهیدستی می ترساند و به کارهای زشت وادارتان می کند ؛ در حالی که خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد . خدا گشایش دهنده داناست» .

«[شیطان] به آنها وعده می دهد و به آرزوشان می افکند و جز وعده فریبنده به آنان نمی دهد» .

«پس ، چرا هنگامی که عذاب ما به آنها رسید زاری نکردند؟ زیرا دلهایشان را قساوت فرا گرفته و شیطان اعمال آنها را در نظرشان آراسته بود» .

ص :551


1- تحف العقول : 400 .
2- (انظر) العداوة : باب 2522 .
3- النساء : 118 ، 119 .
4- البقرة : 268 .
5- النساء : 120 .
6- الأنعام : 43 .

(وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الحَقِّ وَ وَعَدْتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ . . .). (1)

(إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلَی لَهُمْ). (2)

(3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لکمیل بن زیاد _: یا کُمَیلُ ، إنَّ إبلیسَ لا یَعِدُ عن نفسِهِ ، و إنّما یَعِدُ عن رَبِّهِ لِیَحمِلَهُم علی مَعصِیَتِهِ فَیُوَرِّطَهُم . (4)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّ الشَّیطانَ إنّما یُسَنِّی لَکُم طُرُقَهُ لِتَتّبِعُوا عَقِبَهُ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ الشَّیطانَ یُسَنِّی لَکُم طُرُقَهُ ، و یُرِیدُ أن یَحُلَّ دِینَکُم عُقدَةً عُقدَةً ، و یُعطِیَکُم بالجَماعَةِ الفُرقَةَ. (6)

عنه علیه السلام :الشَّیطانُ مُوَکَّلٌ به [أی بالعَبدِ ]یُزَیِّنُ لَهُ المَعصیَةَ لِیَرکَبَها ، و یُمَنِّیهِ التَّوبَةَ لِیُسَوِّفَها . (7)

عنه علیه السلام_ فی سؤالِ السائلِ بأنْ یَصِفَ اللّهَ حَتّی کَأنّهُ یَراهُ عیانا _: فانظُرْ أیُّها السائلُ : فما دَلَّکَ القُرآنُ علَیهِ مِن صِفَتِهِ فائتَمَّ بهِ و استَضِئْ بِنُورِ هِدایَتِهِ ، و ما کَلَّفَکَ الشَّیطانُ عِلمَهُ ممّا لیسَ فی الکتابِ علَیکَ فَرضُهُ و لا فی سُنَّةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله و الهُدی أثَرُهُ فَکِل عِلمَهُ إلی اللّهِ سبحانَهُ؛ فإنَّ ذلک مُنتَهی حَقِّ اللّهِ علَیکَ . (8)

«چون کار از کار گذشت (داوری صورت گرفت) شیطان گوید : خدا به شما وعده درست داد و من به شما وعده دادم و خلف وعده کردم . . .» .

«بی گمان ، کسانی که پس از آن که [راه ]هدایت بر آنان روشن شد [به حقیقت] پشت کردند ، شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان افکند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ به کمیل بن زیاد _: ای کمیل! ابلیس از طرف خود وعده نمی دهد ، بلکه از جانب پروردگارش وعده می دهد تا آنان را به معصیت او وا دارد و در ورطه هلاکتشان افکند.

امام علی علیه السلام :بدانید که شیطان تنها راههای خود را برای شما هموار می کند تا در پی او روان شوید .

امام علی علیه السلام :همانا شیطان راههای خود را برای شما آسان می نمایند و می خواهد گرههای [محکمِ ]دین شما را یکی پس از دیگری سست گرداند و به جای اتحاد ، به شما تفرقه دهد .

امام علی علیه السلام :شیطان بر بنده گماشته شده است و معصیت را در نظرش می آراید تا مرتکب آن شود، و او را به توبه کردن امیدوار می سازد تا آن را به تأخیر اندازد .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال سائلی که از اوصاف خداوند سؤال کرده بود بگونه ای که او را ببیند _: ای پرسشگر! بنگر، هر یک از صفات خدا را که قرآن به آن راهنماییت کرده است ، پیروی کن و از پرتو هدایت قرآن روشنایی برگیر و آن صفاتی را که شیطان، تو را به آموختن آن وا داشته و دانستن آن در کتاب (قرآن) بر تو واجب نشده و در سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشوایان هدایت نیز اثری از آنها نیست ، علم پیدا کردن به آن صفات را به خداوند سبحان وا گذار ؛ زیرا این منتهای حق خدا بر توست .

ص :552


1- إبراهیم : 22 .
2- محمّد : 25 .
3- (انظر) الحشر : 16 ، 17 ، الأنفال : 48 ، الأنعام : 121 .
4- بشارة المصطفی : 27 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 138 .
6- نهج البلاغة: الخطبة121.
7- نهج البلاغة : الخطبة 64 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 91 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی دعائهِ _: فلَولا أنَّ الشَّیطانَ یَختَدِعُهُم عَن طاعَتِکَ ما عَصاکَ عاصٍ ، و لَو لا أنّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الباطِلَ فی مِثالِ الحَقِّ ما ضَلَّ عَن طَرِیقِکَ ضالٌّ (1) . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا نَزَلَت هذهِ الآیَةُ : «وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَ_لَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلَی مَا فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (3) صَعِدَ إبلیسُ جَبَلاً بِمَکَّةَ یقالُ لَهُ : ثَورٌ ، فَصَرَخَ بِأعلی صَوتِهِ بعَفارِیتِهِ فاجتَمَعوا إلَیهِ ، فقالوا : یا سَیِّدَنا ، لِمَ دَعَوتَنا؟ قالَ : نَزَلَت هذهِ الآیةُ ، فَمَن لَها؟ فقامَ عِفریتٌ مِن الشَّیاطینِ فقالَ: أنا لَها بِکذا و کذا، قالَ: لَستَ لَها ، فقامَ آخَرُ فقالَ مِثلَ ذلکَ ، فقالَ: لَستَ لَها ، فقالَ الوَسواسُ الخَنَّاسُ : أنا لَها ، قالَ : بما ذا ؟ قالَ : أعِدُهُم و اُمَنِّیهِم حتّی یُواقِعُوا الخَطیئةَ فإذا واقَعُوا الخَطِیئةَ أنسَیتُهُمُ الاِستِغفارَ ، فقالَ : أنتَ لَها ، فَوَکَّلَهُ بِها إلی یَومِ القِیامَةِ . (4)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای خود _گفت : اگر شیطان با فریبکاری آنان را از طاعت تو باز نمی داشت ، هیچ معصیت کاری معصیت تو نمی کرد، و اگر او باطل را در لباس حق برای آنان در نمی آورد ، هیچ ره گم کرده ای راه تو را گم نمی کرد .

امام صادق علیه السلام :وقتی آیه: «و آنان که چون کار زشتی کنند ، یا بر خود ستم روا دارند ، خدا را به یاد می آورند و برای گناهانشان آمرزش می خواهند _ و چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد؟ _ و بر آنچه مرتکب شده اند، با آنکه می دانند [ که گناه است ]پافشاری نمی کنند» نازل شد ، ابلیس بالای کوهی در مکّه ، به نام ثور ، رفت و با بلندترین فریاد خود ، دیوهایش را صدا زد . آنها جمع شدند و گفتند : سرورا! ما را برای چه فرا خواندی؟ ابلیس گفت : این آیه نازل شد . اکنون کدام یک از شما حریف آن هستید؟ دیوی از شیطانها برخاست و گفت : من چنین و چنان می کنم . ابلیس گفت : تو حریف آن نیستی . دیگری برخاست و همانند آن سخنان گفت . ابلیس گفت : تو نیز از عهده بر نمی آیی . [دیوی به نام ]وسواس خنّاس گفت : من از عهده اش بر می آیم . ابلیس گفت : چگونه؟ او گفت : به آنان وعده و امید [توبه و آمرزش] می دهم تا آن که مرتکب گناه شوند و چون به گناه در افتادند ، استغفار را از یادشان می برم . ابلیس گفت : تو حریف این آیه هستی . پس او را تا روز قیامت مأمور [مقابله با] آن کرد .

ص :553


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 37 .
2- (انظر)الباطل:باب368.
3- آل عمران: 135.
4- الأمالی للصدوق : 551/737 .

عنه علیه السلام :إنّ الشَّیطانَ یُدِیرُ ابنَ آدَمَ فی کُلِّ شَیْءٍ ، فإذا أعیاهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فَأخَذَ بِرَقَبَتِهِ. (1)

عنه علیه السلام :یقولُ إبلیسُ لِجُنُودِهِ : ألقُوا بَینَهُمُ الحَسَدَ و البَغیَ ؛ فإنّهُما یَعدِلانِ عِندَ اللّهِ الشِّرکَ . (2)

عنه علیه السلام :صَعِدَ عیسی علیه السلام عَلَی جَبَلٍ بالشامِ یُقالُ لَهُ : أریحا ، فَأتاهُ إبلیسُ فی صُورَةِ مَلِکِ فلسطینَ فقالَ لَهُ : یا روحَ اللّهِ ، أحیَیتَ المَوتی و أبرَأتَ الأکمَهَ و الأبرَصَ ، فاطرَحْ نفسَکَ عنِ الجَبَلِ ، فقالَ عیسی علیه السلام : إنَّ ذلکَ اُذِنَ لی فِیهِ و هذا لَم یُؤذَنْ لی فِیهِ . (3)

عنه علیه السلام :جاءَ إبلیسُ إلی عیسی علیه السلام فقالَ : أ لَیسَ تَزعُمُ أنّکَ تُحیِی المَوتی ؟ قالَ عیسی علیه السلام : بَلی ، قالَ إبلیسُ : فاطرَحْ نفسَکَ مِن فَوقِ الحائطِ ، فقالَ عیسی علیه السلام : وَیلَکَ ! إنَّ العَبدَ لا یُجَرِّبُ رَبَّهُ ، و قالَ إبلیسُ : یا عیسی ، هل یَقدِرُ رَبُّکَ علی أن یُدخِلَ الأرضَ فی بَیضَةٍ و البَیضَةُ کَهَیئَتِها ؟ فقالَ : إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لا یُوصَفُ بِعَجزٍ ، و الذی قُلتَ لا یَکونُ . (4)

امام صادق علیه السلام :شیطان آدمی را گرد هر چیزی می چرخاند و چون او را خسته و درمانده کرد ، نزدیک ثروت کمین می کند و گردنش را می گیرد .

امام صادق علیه السلام :ابلیس به سپاهیان خود گفت : در میان آدمیان حسادت و تجاوزگری افکنید ؛ زیرا این دو نزد خدا با شرک برابر است .

امام صادق علیه السلام :عیسی علیه السلام بر فراز کوهی در شام، به نام اَریحا، رفت . ابلیس در چهره پادشاه فلسطین نزد آن حضرت آمد و گفت : ای روح اللّه ! تو مردگان را زنده کردی و کور مادر زاد و پیس را شفا دادی ؛ پس [اگر راست می گویی ]خودت را از کوه پرت کن . عیسی علیه السلام فرمود : من در آن کارها اذن داشتم ولی در این کار اذن ندارم .

امام صادق علیه السلام :ابلیس نزد عیسی علیه السلام آمد و گفت : مگر تو نمی گویی که مردگان را زنده می کنی؟ عیسی علیه السلام فرمود : چرا . ابلیس گفت : پس [اگر راست می گویی ]خودت را از روی دیوار به زیر انداز . عیسی علیه السلام فرمود : وای بر تو! بنده که خداوندگار خود را نمی آزماید . ابلیس گفت : ای عیسی! آیا پروردگار تو می تواند [کُره ]زمین را در تخم مرغی با همین اندازه ای که دارد جای دهد؟ عیسی علیه السلام فرمود : خداوند عزّ و جلّ به هیچ ناتوانی وصف نمی شود، اما آنچه تو می گویی ناشدنی است .

ص :554


1- الکافی : 2/315/4 .
2- الکافی : 2/327/2 .
3- قصص الأنبیاء : 269/338 .
4- قصص الأنبیاء : 269/339 .

(1)

1999 - ما یَعصِمُ مِنَ الشَّیطانِ
1999 - آنچه انسان را از گزند شیطان نگه می دارد

الکتاب :

(إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ). (2)

(إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوِینَ). (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکثِرِ الدُّعاءَ تَسلَمْ مِن سَورَةِ الشَّیطانِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَحَرَّزْ مِن إبلیسَ بالخَوفِ الصادِقِ . (5)

1999

آنچه انسان را از گزند شیطان نگه می دارد

قرآن :

«همانا شیطان را بر کسانی که ایمان آورده اند و به پروردگارشان توکّل دارند ، چیرگی نیست» .

«همانا تو را بر بندگان من چیرگی نباشد مگر بر آن گمراهانی که از تو پیروی کنند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :زیاد دعا کن تا از گزند شیطان محفوظ مانی .

امام باقر علیه السلام :با ترس واقعی ، خود را از ابلیس مصون دار .

ص :555


1- (انظر) معرفة اللّه : باب 2609 . البدعة : باب 335 .
2- النحل : 99 .
3- الحِجر : 42 .
4- بحار الأنوار: 78/9/64.
5- بحار الأنوار : 78/164/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ إبلیسُ : خَمسَةٌ لیسَ لی فیهِنَّ حِیلَةٌ و سائرُ الناسِ فی قَبضَتی : مَنِ اعتَصَمَ بِاللّهِ عن نیّةٍ صادِقَةٍ و اتَّکَلَ علَیهِ فی جَمیعِ اُمُورِهِ ، و مَن کَثُرَ تَسبیحُهُ فی لَیلِهِ و نَهارِهِ ، و مَن رَضِیَ لأخِیهِ المؤمِنِ بما یَرضاهُ لنفسِهِ ، و مَن لَم یَجزَعْ علی المُصیبةِ حینَ تُصِیبُهُ ، و مَن رَضِیَ بما قَسَمَ اللّهُ لَهُ و لَم یَهتَمَّ لِرِزقِهِ . (1)

(2)

2000 - سَلطَنةُ الشَّیطانِ عَلی أولِیائِهِ
2000 - سلطه شیطان بر دوستانش

الکتاب :

(إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ). (3)

(إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلاَ تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُّؤْمِنِینَ). (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما بَدءُ وُقُوعِ الفِتَنِ أهواءٌ تُتَّبَعُ ......... فهُنالکَ یَستَولِی الشَّیطانُ علی أولِیائهِ ، و یَنجُو الذینَ سَبَقَت لَهُم مِنَ اللّهِ الحُسنی . (5)

امام صادق علیه السلام :ابلیس گفت : پنج دسته اند که هیچ چاره ای برای آنها ندارم اما دیگر مردمان در مشت من هستند : هرکه با نیّت درست به خدا پناه برد و در همه کارهایش به او تکیه کند ؛ کسی که شب و روز بسیار تسبیح خدا گوید ؛ کسی که برای برادر مؤمنش آن پسندد که برای خود می پسندد ؛ کسی که هر گاه مصیبتی به او می رسد بیتابی نمی کند؛ و کسی که به آنچه خداوند قسمتش کرده خرسند است و غم روزیش را نمی خورد .

2000

سلطه شیطان بر دوستانش

قرآن :

«تسلّط او (خدا) تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی برمی گیرند و بر کسانی که آنها به او شرک می ورزند» .

«در واقع این شیطان است که دوستان خود را می ترساند ؛ پس اگر ایمان دارید ، از آنها مترسید ، و از من بترسید» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :نقطه آغاز فتنه ها و گمراهی ها ، در حقیقت ، پیروی از هواهای نفْس است . . . در این جاست که شیطان بر دوستان خود استیلا می یابد ، اما کسانی که پیشتر لطف خدا شامل حالشان گشته است [از سلطه شیطان] می رهند .

ص :556


1- الخصال : 285/37 .
2- (انظر) الاستغفار : باب 3039 . العصمة : باب 2704 .
3- النحل : 100 .
4- آل عمران : 175 .
5- نهج البلاغة: الخطبة50.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إِنَّما سُلطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ» _: لیسَ لَهُ أن یُزِیلَهُم عنِ الوَلایَةِ ، فأمّا الذُّنوبُ و أشباهُ ذلکَ فإنّهُ یَنالُ مِنهُم کما یَنالُ مِن غَیرِهِم. (1)

2001 - ما یُسَلِّطُ الشَّیطانَ
2001 - آنچه شیطان را مسلّط می کند

الکتاب :

(اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الخاسِرُونَ). (2)

(وَ مَن یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطانا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ). (3)

(هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَی مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ * تَنَزَّلُ عَلَی کُلِّ أَفّاکٍ أَثِیمٍ). (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بَینَما موسی علیه السلام جالِسا إذ أقبَلَ إبلیسُ ......... قالَ موسی : فَأخبِرْنی بِالذَّنبِ الذی إذا أذنَبَهُ ابنُ آدَمَ استَحوَذتَ علَیهِ . قالَ : إذا أعجَبَتهُ نَفسُهُ ، و استَکثَرَ عَمَلَهُ ، و صَغُرَ فی عَینِهِ ذَنبُهُ . (6)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «تسلّط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی برمی گیرند و بر کسانی که آنها به او (خدا) شرک می ورزند» _فرمود : او نمی تواند ایشان را از ولایت دور کند، بلکه به وسیله گناهان و امثال آنها به آنان صدمه می زند همچنان که به دیگران می زند .

2001

آنچه شیطان را مسلّط می کند

قرآن :

«شیطان بر آنها مستولی شد ، پس خدا را از یادشان برد . اینان حزب شیطانند . بدان که حزب شیطان همان زیان کارانند» .

«و هرکه از یاد خدای رحمان روی گرداند بر او شیطانی می گماریم که همدم او باشد» .

«آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی فرود می آیند؟ بر هر دروغزن گنهکاری فرود می آیند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام نشسته بود که ابلیس نزد او آمد . . . موسی فرمود : مرا از آن گناهی خبر ده که اگر آدمی مرتکبش شود تو بر او استیلا می یابی؟ ابلیس گفت : هر گاه خود پسند شود ، و عملش را زیاد بیند، و گناهش در نظرش خُرد آید .

ص :557


1- تفسیر العیّاشیّ: 2/270/69.
2- المجادلة : 19 .
3- الزخرف : 36 .
4- الشعراء : 221 ، 222 .
5- (انظر) آل عمران : 155 ، الأعراف : 27 ، مریم : 83 .
6- الکافی : 2/314/8 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُجالَسَةُ أهلِ الهَوی مَنساةٌ للإیمانِ و مَحضَرَةٌ للشَّیطانِ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابهِ للأشتَرِ _: إیّاکَ و الإعجابَ بنفسِکَ ، و الثِّقَةَ بما یُعجِبُکَ مِنها ، و حُبَّ الإطراءِ ؛ فإنَّ ذلکَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ فی نفسِهِ لِیَمحَقَ ما یَکونُ مِن إحسانِ المُحسِنِینَ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکةِ _: لَم یَختَلِفُوا فی رَبِّهم بِاستِحواذِ الشَّیطانِ علَیهِم . (3)

عنه علیه السلام :مَن شَغَلَ نفسَهُ بغَیرِ نفسِهِ تَحَیَّرَ فی الظُّلُماتِ ، و ارتَبَکَ فی الهَلَکاتِ ، و مَدَّت بهِ شَیاطِینُهُ فی طُغیانِهِ ، و زَیَّنَت لَهُ سَیِّءَ أعمالِهِ . (4)

(5)

2002 - ما یُبعِدُ الشَّیطانَ
2002 - آنچه شیطان را دور می کند

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :علَیکُم بِالصَّدَقَةِ ، فَبَکِّرُوا بِها ؛ فإنَّها تُسَوِّدُ وَجهَ إبلیسَ . (6)

امام علی علیه السلام :همنشینی با هوسرانان، موجب از یاد رفتن ایمان و حضور شیطان است .

امام علی علیه السلام_ در عهدنامه خود با مالک اشتر _نوشت : از خود پسندی و تکیه به آنچه موجب خود پسندی تو می شود و از علاقه به مدح و ستایش دوری کن ؛ زیرا این خصلتها از مهمترین فرصتهای شیطان است تا نیکی نیکوکاران را نابود کند .

امام علی علیه السلام_ در توصیف فرشتگان _فرمود : درباره پروردگارشان اختلاف نکردند؛ چون شیطان بر آنان استیلا نیافت .

امام علی علیه السلام :هر که خود را به غیر خود مشغول دارد ، در تاریکیها سرگردان مانَد و در تباهیها فرو رَوَد و شیطانهایش او را در طغیانش کمک کنند و کردارهایِ زشتِ او را در نظرش بیارایند .

2002

آنچه شیطان را دور می کند

امام باقر علیه السلام :بر شما باد صدقه دادن . صدقه را صبح زود بدهید که آن روی ابلیس را سیاه می کند .

ص :558


1- نهج البلاغة : الخطبة 86 .
2- نهج البلاغة: الکتاب53 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 157 .
5- (انظر) الحزب : باب 814 .
6- تحف العقول : 298 .

الإمامُ الصّادقُ عن آبائهِ علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: أ لا اُخبِرُکُم بِشَیءٍ إن أنتُم فَعَلتُمُوهُ تَباعَدَ الشَّیطانُ مِنکُم کما تَباعَدَ المَشرِقُ مِن المَغرِبِ ؟ قالوا : بَلی ، قالَ : الصَّومُ یُسَوِّدُ وَجهَهُ ، و الصَّدَقَةُ تَکسِرُ ظَهرَهُ ، و الحُبُّ فی اللّهِ و المُؤازَرَةُ علی العَمَلِ الصّالِحِ یَقطَعانِ دابِرَهُ ، و الاستِغفارُ یَقطَعُ وَتِینَهُ . (1)

(2)

2003 - نَصائِحُ الشَّیطانِ
2003 - اندرزهای شیطان

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَمّا دَعا نوحٌ علیه السلام رَبَّهُ عَزَّ و جلَّ علی قَومِهِ أتاهُ إبلیسُ لَعَنَهُ اللّهُ فقالَ : یا نوحُ ......... اذکُرْنی فی ثلاثةِ مَواطِنَ ، فإنّی أقرَبُ ما أکُونُ إلی العَبدِ إذا کانَ فی إحداهُنَّ : اُذکُرْنی إذا غَضِبتَ ، و اذکُرْنی إذا حَکَمتَ بینَ اثنَینِ ، و اذکُرْنی إذا کُنتَ مَع امرأةٍ خالیا لَیسَ مَعَکُما أحَدٌ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا هَبَطَ نوحٌ علیه السلام مِن السَّفینَةِ أتاهُ إبلیسُ ، فقالَ لَهُ : ما فی الأرضِ رجُلٌ أعظَمَ مِنّةً عَلَیَّ مِنکَ ، دَعَوتَ اللّهَ علی هؤلاءِ الفُسّاقِ فَأرَحتَنی منهم ! أ لا اُعَلِّمُکَ خَصلَتَینِ : إیّاکَ و الحَسَدَ فهُو الذی عَمِلَ بی ما عَمِلَ ، و إیّاکَ و الحِرصَ فهُو الذی عَمِلَ بآدَمَ ما عَمِلَ . (4)

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید شیطان از شما دور شود ، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند : چرا . فرمود : روزه روی شیطان را سیاه می کند ، و صدقه پشت او را می شکند، و دوست داشتن برای خدا و همیاری در کار نیک ریشه او را می کند، و استغفار شاهرگش را می زند .

2003

اندرزهای شیطان

امام باقر علیه السلام :وقتی نوح علیه السلام قوم خود را به درگاه خداوند عزّ و جلّ نفرین کرد ، ابلیس ، که لعنت خدا بر او باد ، نزد وی آمد و گفت : ای نوح! ......... در سه جا به یاد من باش ؛ زیرا ، من در یکی از این سه جا بیش از هر زمانی به بنده نزدیکم : هر گاه خشمگین شدی به یاد من باش ، هر گاه میان دو نفر داوری کردی به یاد من باش و هر گاه با زنی [نا محرم] تنها بودی و هیچ کس با شما نبود به یاد من باش .

امام صادق علیه السلام :چون نوح علیه السلام از کشتی پیاده شد ، ابلیس نزد او آمد و گفت : در روی زمین کسی به اندازه تو در حق من لطف نکرده است ؛ این تبهکاران را نفرین کردی و مرا از آنان آسوده نمودی ! آیا دو خصلت به تو نیاموزم ؟ از حسادت دوری کن ؛ زیرا حسادت بود که با من آن کرد که کرد ؛ و از آزمندی نیز بپرهیز ؛ زیرا آزمندی بود که با آدم آن کرد که کرد .

ص :559


1- الأمالی للصدوق : 117/102 .
2- (انظر) الذکر : باب 1344 .
3- الخصال : 132/140 .
4- الخصال : 51/61 .

قصص الأنبیاء :إبلیسُ _ لموسی علیه السلام _ : إذا هَمَمتَ بِصَدَقَةٍ فامْضِها ، و إذا هَمَّ العَبدُ بصَدقَةٍ کُنتُ صاحِبَهُ دُونَ أصحابِی حتّی أحُولَ بینَهُ و بینَها . (1)

(2)

2004 - شِرکُ الشّیطانِ
2004 - شریک شیطان

الکتاب :

(وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُورا). (3)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یُبالِ ما قالَ و ما قِیلَ فیهِ فهُو شِرکُ شَیطانٍ ، و مَن لَم یُبالِ أن یَراهُ الناسُ مُسِیئا فهُو شِرکُ شَیطانٍ ، و مَنِ اغتابَ أخاهُ المؤمِنَ مِن غَیرِ تِرَةٍ بینَهُما فهُو شِرکُ شَیطانٍ ، و مَن شَعِفَ بمَحَبَّةِ الحَرامِ و شَهوةِ الزِّنا فهُو شِرکُ شَیطانٍ . (4)

قصص الأنبیاء :ابلیس به _ موسی علیه السلام _ گفت : هر گاه تصمیم گرفتی صدقه ای بدهی ، آن را بپرداز ، که هر گاه آدمی بخواهد صدقه ای بدهد خودِ من ، و نه یارانم ، همراه او می شوم تا مانع صدقه دادن وی شوم .

2004

شریک شیطان

قرآن :

«و از ایشان هرکه را توانستی با فریاد خویش برانگیز و به یاری سواران و پیادگانت بر آنان بتاز و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و به آنها وعده بده . و شیطان جز فریب به آنها وعده نمی دهد» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :کسی که اهمّیت ندهد چه می گوید و درباره اش چه گفته می شود، او شریک شیطان است، و کسی که برایش مهم نباشد مردم او را بدکار ببینند، شریک شیطان است. و کسی که از برادر مؤمن خود غیبت کند، بی آن که میانشان ظلم و ستمی رفته باشد ، شریک شیطان است، و هر که شیفته حرام و شهوت زنا باشد، شریک شیطان است .

ص :560


1- قصص الأنبیاء : 153/163 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 63 / 250 ، 251 . الشیطان : باب 2005 حدیث 9591 .
3- الإسراء : 64 .
4- الخصال : 216/40 .

2005 - جُنودُ إبلیسَ
2005 - سپاهیان ابلیس

الکتاب :

(فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَ الغاوُونَ * وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ). (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ لاِءبلیسَ کُحلاً و لَعُوقا و سَعُوطا ، فَکُحلُهُ النُّعاسُ ، و لَعُوقُهُ الکَذِبُ ، و سَعُوطُهُ الکِبرُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لیسَ لاِءبلیسَ وَهَقٌ أعظَمَ مِنَ الغَضَبِ و النِّساءِ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی الحارِثِ الهَمْدانِیِّ _: اِحذَرِ الغَضَبَ ؛ فإنّه جُندٌ عَظیمٌ مِن جُنودِ إبلیسَ . (4)

عنه علیه السلام :اِتَّخِذُوا التَّواضُعَ مَسلَحَةً بینَکُم و بینَ عَدُوِّکُم إبلیسَ و جنودِهِ ؛ فإنَّ لَهُ مِن کُلِّ اُمَّةٍ جُنودا و أعوانا، وَ رَجِلاً و فُرسانا . (5)

2005

سپاهیان ابلیس

قرآن :

«آنان و همه گمراهان در جهنم سرنگون شوند . و نیز همه سپاهیان ابلیس» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا ابلیس سرمه ای دارد و لیسَکی ، و انفیه ای ؛ سرمه اش، چُرت زدن است ، لیسَکش دروغ، و انفیه اش تکبّر .

امام علی علیه السلام :ابلیس ، کمندی بزرگتر از خشم و زنان در اختیار ندارد .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث همدانی _نوشت : از خشم دوری کن ؛ زیرا که خشم لشکری بزرگ از لشکریان ابلیس است .

امام علی علیه السلام :فروتنی را انبارِ اسلحه میان خود و دشمنتان ، ابلیس و سپاهیانش ، کنید ؛ زیرا او در هر امتی، لشکریان و یاران و نیروهای پیاده و سواره دارد .

ص :561


1- الشعراء : 94 ، 95 .
2- معانی الأخبار : 139/1 .
3- غرر الحکم : 7494 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
5- نهج البلاغة: الخطبة192.

عنه علیه السلام :ألا فالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِکُم و کُبَرائکُم ......... و لا تُطِیعُوا الأدعِیاءَ! ......... اِتَّخَذَهُم إبلیسُ مَطایا ضَلالٍ ، و جُندا بهِم یَصُولُ علی الناسِ ، و تَراجِمَةً یَنطِقُ علی ألسِنَتِهِم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لیسَ لاِءبلیسَ جُندٌ أشَدَّ مِنَ النِّساءِ و الغَضَبِ . (2)

بحار الأنوار :عنهم علیهم السلام : قالَ إبلیسُ لموسی علیه السلام : یا مُوسی لا تَخلُ بِامرَأةٍ لا تَحِلُّ لکَ ؛ فإنّهُ لا یَخلُو رَجُلٌ بِامرَأةٍ لا تَحِلُّ لَهُ إلاّ کُنتُ صاحِبَهُ دُونَ أصحابِی . (3)

2006 - رَنّاتُ إبلیسَ
2006 - شیونهای ابلیس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لقد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّیطانِ حِینَ نَزَلَ الوَحیُ علَیهِ صلی الله علیه و آله ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذِهِ الرَّنَّةُ ؟ فقالَ : هذا الشیطانُ قَد أیِسَ مِن عبادَتِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :هلا! از پیروی مهتران و بزرگان خود حذر کنید ، حذر . . . و از بی بته های مدعی شرافت و بزرگی فرمان نبرید . . . ابلیس آنان را مرکب گمراهی کرده و سپاهی که با آن بر مردم می تازد و مقهورشان می سازد و سخن گویانی که از زبانشان سخن می گوید .

امام صادق علیه السلام :ابلیس را سپاهی نیرومندتر از زنان و خشم نیست .

بحار الأنوار_ به نقل از معصومان علیهم السلام _: ابلیس به موسی علیه السلام گفت : ای موسی! با زنی که به تو حلال و محرم نیست خلوت مکن ؛ زیرا هیچ مردی با زنِ نا محرم ، تنها نشد ، جز این که من شخصاً ، و نه یارانم ، با او باشم .

2006

شیونهای ابلیس

امام علی علیه السلام :زمانی که وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد ، من شیون شیطان را شنیدم ؛ پرسیدم : ای رسول خدا! این چه شیونی است؟ فرمود : شیطان بود که از پرستیده شدن خود [توسط مردم ]نومید شد .

ص :562


1- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
2- تحف العقول : 363 .
3- بحار الأنوار : 104/48/5 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 192 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رَنَّ إبلیسُ أربَعَ رَنّاتٍ : أوَّلُهُنَّ یَومَ لُعِنَ ، و حِینَ اُهبِطَ إلی الأرضِ ، و حِینَ بُعِثَ محمّدٌ صلی الله علیه و آله عَلی حِینِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ ، و حِینَ اُنزِلَت اُمُّ الکِتابِ . (1)

امام صادق علیه السلام :ابلیس چهار بار شیون کرد : اولین بار، روزی که نفرین شد، و روزی که به زمین فرو انداخته شد ، و زمانی که محمّد صلی الله علیه و آله ، بعد از یک دوره فترت ، به پیامبری مبعوث شد و زمانی که ام الکتاب (سوره فاتحه) نازل گشت .

ص :563


1- الخصال : 263/141 .

ص :564

269 - الشِّعر

269 - شعر
اشاره

(1)

(2)

ص :565


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 289 باب 108 «الشِّعر و سائر التنزّهات» . وسائل الشیعة : 10/467 باب 105 «استحباب مدح الأئمّة علیهم السلام بالشِّعر و رثائهم به» . کنز العمّال : 3 / 573 ، 842 «الشِّعر المذموم» ، و ص 577 ، 849 «الشِّعر المحمود» . سنن أبی داوود : 4 / 302 «ما جاء فی الشِّعر» .
2- انظر : عاشوراء : باب 2692 .

2007 - تَفسیرُ ما وَرَدَ فی ذَمِّ الشُّعَراءِ
2007 - تفسیر آیاتی که در نکوهش شاعران آمده است

الکتاب :

(وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ * أ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ * وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ * إِلاّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثیرا وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعدِ ما ظُلِمُوا). (1)

(وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرآنٌ مُبِینٌ). (2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ» _: هل رَأیتَ شاعرا یَتَّبِعُهُ أحَدٌ ؟! إنّما هُم قَومٌ تَفَقَّهُوا لِغَیرِ الدِّینِ فَضَلُّوا و أضَلُّوا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: هم قَومٌ تَعَلَّمُوا و تَفَهَّمُوا بغَیرِ عِلمٍ ، فَضَلُّوا و أضَلُّوا . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: هُمُ القُصّاصُ . (5)

2007

تفسیر آیاتی که در نکوهش شاعران آمده است

قرآن :

«و شاعران را گمراهان پیروی می کنند . آیا ندیدی که آنها در هر وادیی سر گردانند و چیزهایی می گویند که عمل نمی کنند ؟ مگر آنان که ایمان آوردند و کار شایسته کردند و خدا را بسیار یاد نمودند و پس از آن که مورد ستم واقع شدند یاری خواستند» .

«و ما به او شعر نیاموختیم و در خور وی نیست ؛ این [سخن ]نیست مگر اندرزی و قرآنی روشن» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه: «و شاعران را گمراهان پیروی می کنند» _فرمود : آیا شاعری را دیده ای که کسی از او پیروی کند؟ اینان ، در حقیقت، جماعتی هستند که برای غیر دین ، دانش آموختند و در نتیجه ، هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : شاعران جماعتی هستند که دانش و آگاهی خود را با علم و علم آموزی به دست نیاورده اند و از این رو گمراه شدند و دیگران را نیز به گمراهی می کشند .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : یکی از مصداق های آیه، قصّه پردازان (6) هستند .

ص :566


1- الشعراء : 224 _ 227 .
2- یس : 69 .
3- معانی الأخبار: 385/19.
4- مجمع البیان : 7/325 .
5- الاعتقادات للصدوق «ضمن المجلّد الخامس من مصنّفات المفید» : 109 .
6- در دوره امام صادق علیه السلام ، گروهی سود جو با نقل داستان های امت های پیشین و آب و تاب دادن به آنها، مردم را از مراجعه به راویان راستین سنّت نبوی باز می داشتند و خلفای اموی و عباسی نیز آنان را تأیید می کردند .

عنه علیه السلام :إیّاکُم و مُلاحاةَ الشُّعَراءِ ؛ فإنّهُم یَضَنُّونَ بِالمَدحِ و یَجُودُونَ بِالهِجاءِ . (1)

الدرّ المنثور عن أبی الحسن مولی بنی نوفل :إنّ عبدَ اللّهِ بنَ رَواحةَ و حَسانَ بنَ ثابتٍ أتَیا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ نَزَلَتِ «الشُّعَراءُ» یَبکِیانِ و هو یُقرَأُ «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ» حتّی بَلَغَ «إِلاّ الّذینَ آمَنُوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ» قالَ : أنتُم «و ذَکَرُوا اللّهَ کَثیرا» قالَ : أنتُم «وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا» قالَ : أنتُم «و سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» قالَ : الکُفّارُ . (2)

2008 - الشِّعرُ جِهادٌ بِاللِّسانِ
2008 - شعر، جهاد زبانی است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عنِ الشِّعرِ _: إنّ المُؤمِنَ مُجاهِدٌ بِسَیفِهِ و لِسانِهِ ، و الذی نَفسی بیدِهِ لَکأنّما یَنضِحُونَهم بِالنَّبلِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عَمّا أنزَلَهُ اللّهُ فی الشُّعراءِ _: إنّ المؤمِنَ یُجاهِدُ بِسَیفِهِ و لِسانِهِ ، و الذی نفسِی بیدِهِ لَکَأنَّما بِوَجهِهِم مِثلُ نَضْحِ النَّبلِ . (4)

امام صادق علیه السلام :با شاعران در نیفتید ؛ زیرا آنان در مدح، خسیس هستند و در هجو،سخی.

الدرّ المنثور_ به نقل از أبو الحسن هم پیمان بنی نوفل _: هنگامی که سوره شعراء نازل شد ، عبد اللّه بن رواحه و حسّان بن ثابت با چشم گریان خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند و آن حضرت [آیه] «و شاعران را گمراهان پیروی می کنند» را می خواند، تا آن که به «مگر آنان که ایمان آوردند و کار شایسته کردند» رسید ، فرمود : شما هستید [و نیز خواند: ]«و خدا را بسیار یاد نمودند» فرمود : شما هستید [و نیز خواند:] «و بعد از آن که مورد ستم واقع شدند، یاری خواستند» فرمود : شما هستید [و نیز خواند: ]«و کسانی که ستم کردند بزودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می گردند» فرمود : کافران هستند .

2008

شعر، جهاد زبانی است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون درباره شعر از ایشان پرسش شد _فرمود : فرمود _ همانا مؤمن با شمشیر و زبان خود جهاد می کند ؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست ، شاعران [مؤمن ]با شعر خود گویی به دشمن تیر می اندازند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون درباره آیه ای که خداوند درباره شاعران نازل کرده است از ایشان پرسش شد _: همانا مؤمن با شمشیر و زبان خود جهاد می کند ؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست ، آنان با رویارویی (زبانی) خود، گویی تیر [به دشمن ]می زنند .

ص :567


1- کشف الغمّة : 2/418 .
2- الدرّ المنثور : 6/334 .
3- مجمع البیان : 7/326 .
4- الدرّ المنثور : 6/335 و فیه «نضج النبل»، و الصحیح ما أثبتناه .

عنه صلی الله علیه و آله_ لحَسّانَ بنِ ثابتٍ _: اُهجُ المُشرکینَ؛ فإنّ جَبرئیلَ مَعَکَ . (1)

الدرّ المنثور عَنِ البُراءِ بنِ عَازِبٍ :قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّ أبا سُفیانَ بنَ الحرثِ بنِ عبدِ المُطَّلِبِ یَهجُوکَ ، فقامَ ابنُ رَواحَةَ فقالَ: یا رسولَ اللّهِ ، اِئذَنْ لی فِیهِ .

قالَ : أنتَ الذی تقولُ : ثَبَّتَ اللّهُ ؟ قالَ : نَعَم یا رسولَ اللّهِ ، قلتُ :

ثَبَّتَ اللّهُ ما أعطاکَ مِن حَسَنٍ

تَثبِیتَ موسی و نَصرا مِثلَ ما نَصَرا

قالَ : و أنتَ یَفعَلُ اللّهُ بکَ مِثلَ ذلکَ .

ثُمّ وَثَبَ کَعبٌ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، ائذَنْ لی فیهِ .

فقالَ : أنتَ الذی تقولُ : هَمَّتْ ؟ قالَ : نَعَم یا رسولَ اللّهِ ، قلتُ :

هَمَّت سُخَینةُ أن تُغالِبَ رَبَّها

فَلْیَغْلِبَنَّ مُغالِبَ الغلاّبِ

قالَ : أما إنَّ اللّهَ لم یَنسَ لکَ ذلکَ . (2)

2009 - الشِّعرُ المَمدوحُ
2009 - شعر ستوده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکَما ، و إنّ مِنَ البَیانِ لَسِحرا . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به حسّان بن ثابت _فرمود : مشرکان را هجو کن که جبرئیل با توست .

الدرّ المنثور_ به نقل از براء بن عازب _: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض شد که ابو سفیان بن حرث بن عبد المطّلب شما را هجو می کند . پس ، ابن رواحه برخاست و عرض کرد : ای رسول خدا! اجازه دهید جواب او را بدهم . حضرت فرمود : تویی که گفته ای : خدا استوار بدارد؟ عرض کرد : آری ، ای رسول خدا . من گفته ام :

خدا هر نیکویی را که به تو داده است، استوار گرداند/

همچنان که موسی را استوار داشت و پیروزت کند چنان که او را پیروز کرد .

پیامبر فرمود : خدا با تو نیز چنین کناد .

سپس کعب برجست و عرض کرد : ای رسول خدا! به من رخصت دهید جواب او را بدهم .

حضرت فرمود : تویی که قصیده «هَمَّتْ» را سروده ای؟ عرض کرد : آری ، ای رسول خدا! من گفته ام :

سُخَینه (4) کوشید تا بر پروردگارش چیره شود/

ولی برای این باید بر کسی چیره بشود که بر همه چیره است .

حضرت فرمود : بدان که خدا این را از تو فراموش نکرده است .

2009

شعر ستوده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برخی شعرها حکمت است و برخی بیانها افسون .

ص :568


1- الدرّ المنثور : 6/336 .
2- الدرّ المنثور : 6/336 .
3- الأمالی للصدوق : 718/987 ، سنن أبی داوود : 4/303/5011 نحوه .
4- لقبی است برای قبیله قریش _ م .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قالَ فِینا بَیتَ شِعرٍ بَنَی اللّهُ تعالی لَهُ بَیتا فی الجَنَّةِ . (1)

عنه علیه السلام :ما قالَ فِینا قائلٌ بَیتا مِن الشِّعرِ حتّی یُؤَیَّدَ بِرُوحِ القُدُسِ . (2)

(3)

2010 - أوَّلُ مَن قالَ الشِّعرَ
2010 - نخستین کسی که شعر گفت

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :کانَ عَلیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام بِالکوفَةِ فی الجامِعِ ، إذ قامَ إلَیهِ رَجلٌ مِن أهلِ الشّامِ ، فسَأَلَهُ عن أوَّلِ مَن قالَ الشِّعرَ ؟ قالَ: آدَمُ علیه السلام ، فقالَ : و ما کانَ شِعرُهُ ؟ قالَ : لَمّا اُنزِلَ علی الأرضِ مِنَ السماءِ فَرَأی تُربَتَها وَ سَعَتَها و هَواها و قَتلَ قابِیلُ هابِیلَ ، فقال آدَمُ علیه السلام :

تَغَیَّرَتِ البِلادُ و مَن عَلَیها

فَوَجهُ الأرضِ مُغبَرٌّ قَبِیحُ

تَغَیَّرَ کُلُّ ذِی لَونٍ و طَعمٍ

و قَلَّ بَشاشَةُ الوَجهِ المَلِیحِ (4)

امام صادق علیه السلام :هرکه درباره ما یک بیت شعر بگوید ، خداوند متعال در بهشت یک خانه برایش بسازد .

امام صادق علیه السلام :هیچ سراینده ای درباره ما بیت شعری نگفت ، جز آن که روح القدس کمکش کرد .

2010

نخستین کسی که شعر گفت

امام حسین علیه السلام :علی علیه السلام در مسجد کوفه بود که مردی شامی برخاست و پرسید : که نخستین بار چه کسی شعر گفت ، حضرت فرمود : آدم علیه السلام . پرسید : چه شعری گفت ؛ حضرت فرمود : وقتی از آسمان به زمین فرود آورده شد و خاک آن و گستردگی و هوایش و کشته شدن هابیل به دست قابیل را دید ، گفت :

سرزمینها و ساکنان آنها دگرگون شده است/

و روی زمین غبار آلود و زشت است

هر آنچه رنگ و بویی دارد تغییر کرده است/

و شادی چهره نمکین کم شده است .

ص :569


1- عیون أخبار الرِّضا : 1/7/1 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 1/7/ 2 .
3- (انظر) تاریخ مدینة دمشق: 42 / 519 _ 529 باب «ما و رد فی کون الإمام علیّ علیه السلام شاعرا و بعض الأشعار المنسوبة إلیه» .
4- بحار الأنوار : 79/290/4 .

2011 - أشعَرُ کَلِمَةٍ و أشعَرُ الشُّعَراءِ
2011 - بهترین شعر و قویترین شاعران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشعَرُ کَلِمَةٍ تَکَلَّمَت بها العَرَبُ کَلِمَةُ لَبِیدٍ :

ألا کُلُّ شَیءٍ ما خَلا اللّهَ باطلُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أصدَقُ کَلِمَةٍ قالَها شاعِرٌ کَلِمَةُ لَبِیدٍ :

ألا کُلُّ شَیءٍ ما خَلا اللّهَ باطلُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أشعَرِ الشُّعراءِ _: إنَّ القَومَ لَم یَجْروا فی حَلْبَةٍ تُعرَفُ الغایَةُ عِندَ قَصَبَتِها ، فإن کانَ و لا بُدَّ فالمَلِکُ الضِّلِّیلُ . (3)

2011

بهترین شعر و قویترین شاعران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قویترین شعری که عرب گفته این مصرع از شعر لبید است :

هلا ! هر چه غیر از خدا باطل است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درست ترین جمله ای که یک شاعر گفته ، این سخن لبید است :

هلا! هر چه غیر از خدا باطل است

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که قویترین شاعران کیست _فرمود : این جماعت در یک میدان مسابقه که خط پایانش معلوم باشد نتاخته اند ، اما اگر ناچار بخواهیم قویترین شاعران را معلوم سازیم ، او ، الملک الضلّیل (پادشاه غرقه در فساد و گمراهی ، امرؤ القیس) است .

2012 - بَعضُ الأشعارِ المَنسوبَةِ إلَی الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام
2012 - برخی اشعار منسوب به امام علی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :

محمّدٌ النبیُّ أخِی و صِهرِی

و حَمزَةُ سَیّدُ الشُّهداءِ عَمّی

سَبَقتُکُمُ إلی الإسلامِ طُرّا

غُلاما ما بَلَغتُ أوانَ حُلمی

و أوجَبَ بِالوَلایَةِ لی عَلَیکُم

رسولُ اللّهِ یَومَ غدیرِ خُمِّ

فَوَیلٌ ثُمَّ وَیلٌ ثُمَّ وَیلٌ

لِمَن یَلْقَی الإلهَ غَدا بِظُلمی (4)

2012

برخی اشعار منسوب به امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام :

محمّدِ پیامبر، برادر و پدر زن من است/

و حمزه سید الشهدا، عموی من است

در نوجوانی و هنوز بالغ نشده/

پیش از همه شما اسلام آوردم

رسول خدا در روز غدیر خم/

ولایت مرا بر شما واجب کرد

پس وای و وای و وای بر کسی/

که فردا با ستم بر من خدا را دیدار کند

ص :570


1- صحیح مسلم : 2256 .
2- صحیح مسلم : 2256 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 455، و قال السیّد الرضیّ معقّبا : «یُرید امرأ القَیس» .
4- تاریخ دمشق «تحقیق المحمودی» : 3/243 .

و عنه علیه السلام :

اللّهُ أکرَمَنا بِنَصرِ نَبِیِّه

و بِنا أقامَ دَعائمَ الإسلامِ

و بِنا أعَزَّ نَبِیَّهُ و کِتابَهُ

و أعَزَّنا بِالنَّصرِ و الإقدامِ

فی کُلِّ مَعرَکَةٍ تَطِیرُ سُیُوفُنا

فِیها الجَماجِمَ عن قِراعِ الهامِ (1)

و عنه علیه السلام :

أ بُنَیَّ إنّی واعِظٌ و مُؤَدِّبٌ

فَافهَمْ فأنت العاقِلَ المُتَأدِّبُ

و احفَظْ وصیَّةَ والِدٍ مُتَحَنِّنٍ

یَغذُوکَ بِالآدابِ (کَی) لا تَغْضَبُ

أ بُنَیَّ إنَّ الرِّزقَ مَکفُولٌ بهِ

فَعَلَیکَ بِالإجمالِ فیما تَطلُبُ

أ بُنَیَّ کم صاحَبتُ مِن ذِی غَدرَةٍ

فإذا صَحِبتَ فانظُرَنْ مَن تَصحَبُ

وَ اجعَلْ صَدِیقَکَ مَن إذا أحْبَبتَهُ

حَفِظَ الإخاءَ و کانَ دُونَکَ یَضرِبُ

و احذَرْ ذَوِی المَلَقِ اللِّئامَ فَإنَّهُم

فی النائباتِ علَیکَ فِیمَن یَخطِبُ (2)

امام علی علیه السلام :

خداوند با پیروز کردن پیامبرش ما را گرامی داشت/

و ستونهای اسلام را به وسیله ما برافراشت

پیامبر و کتاب خود را به وسیله ما قدرت داد/

و با پیروزی و دلاوری، ما را ارجمند ساخت

در هر پیکاری ، این شمشیرهای ما بود که کاسه/

سر دلاوران را به هوا می پراند .

امام علی علیه السلام :

پسرم! من اندرزگو و آموزگار ادبم/

و بدان که تو خردمند ادب آموزی

سفارش پدری دلسوز را آویزه گوش کن که/

تو را به آداب، تغذیه می کند تا خشمگین نشوی

فرزندم! روزی تضمین شده است/

پس برای بدست آوردن آن میانه رو باش

فرزندم! چه دوستهای خائنی که داشته ای/

پس بنگر که با که دوستی می کنی

دوست مورد علاقه ات را کسی انتخاب کن که اگر دوستش بداری/

پیوند برادری را نگه دارد و در برابر دیگران از تو حمایت کند

از مردمان چاپلوس و فرومایه حذر کن که آنان/

در هنگام گرفتاریها هیزم کشِ معرکه اند .

ص :571


1- تاریخ دمشق : 42/522 .
2- تاریخ دمشق : 42/526 .

و عنه علیه السلام :

حَقِیقٌ بِالتَّواضُعِ مَن یَمُوتُ

و یَکفِی المَرءَ مِن دُنیاهُ قُوتُ

فَما لِلمَرءِ یُصبِحُ ذا هُمُومٍ

و حِرصٍ لَیسَ یُدرِکُهُ النُّعُوتُ .........

فَیا هَذا سَتَرحَلُ عَن قلیلٍ

إلی قَومٍ کَلامُهُمُ السُّکوتُ (1)

و عنه علیه السلام :

فلا تُفْشِ سِرَّکَ إلاّ إلیکَ

فإنَّ لِکُلِّ نَصِیحٍ نَصیحا

فَإنّی رَأیتُ غُواةَ الرِجا

لِ لا یَدَعُونَ أدِیما صَحیحا (2)

و عنه علیه السلام :

اِصبِرْ عَلی مَضَضِ الإدلاجِ بِالسَّحَرِ

و بِالرَّواحِ إلی الحاجاتِ بِالبَکَرِ

لا تَعْجِزَنَّ و لا یُضجرکَ مَطلَبُهُ

فالنُّجحُ یَتلفُ بینَ العَجزِ و الضَّجَرِ

إنِّی رَأیتُ و فِی الأیّامِ تَجرِبَةٌ

لِلصَّبرِ عاقبةً مَحمودَةَ الأثَرِ

فَقَلَّ مَن جَدَّ فِی شَیءٍ یُطالِبُهُ

فاستَصحَبَ الصَّبرَ إلاّ فازَ بِالظَّفَرِ (3)

امام علی علیه السلام :

کسی که سرانجامش مرگ است سزامند فروتنی است/

و آدمی را از دنیایش قُوتی کافی است

انسانی که به خواسته ها و آمالش نمی رسد/

چرا باید چنین حرص و جوش زند

تو ای انسان بزودی رخت سفر بر می بندی/

به سوی مردمی که سخنشان سکوت است .

امام علی علیه السلام :

راز خود را جز برای خود فاش مکن/

زیرا هر دوستی را دوستی است

من مردان نادانی را دیده ام/

که هیچ پوستی را سالم نمی گذارند .

امام علی علیه السلام :

بر سختی سحر خیزی و شب زنده داری صبر کن/

و صبح زود در پی کارهایت روانه شو

از طلب، عاجز و خسته مشو/

زیرا ناتوانی و خستگی موفقیت را از بین می برد

روزگار، تجربه ها می آموزد و من دیدم که/

صبر و شکیبایی فرجامی پسندیده دارد

کم اند کسانی که در طلب چیزی بکوشند/

و صبر و پایداری ورزند اما به مقصود نرسند .

ص :572


1- تاریخ دمشق : 42/528 .
2- تاریخ دمشق : 42/528 .
3- تاریخ دمشق : 42/529 .

ص :573

ص :574

270 - الشِّعار

270 - شعار
اشاره

(1)

ص :575


1- و لمزید الاطّلاع راجع : الکافی : 5 / 47 «باب الشِّعار» . مستدرک الوسائل : 11 / 112 باب 47 «استحباب اتّخاذ المسلمین شِعارا» .

2013 - الشِّعارُ
2013 - شعار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا أمَرَ بِالشِّعارِ قَبلَ الحَربِ _: لیَکُنْ فی شِعارِکُم اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِسَرِیَّةٍ بَعَثَها _: لِیَکُنْ شِعارُکُم حم [لا ]یُنْصَرُونَ ، فإنّهُ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ تعالی عظیمٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ شِعارُ أصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ بَدرٍ : یا مَنصورُ أمِتْ . (3)

عنه علیه السلام_ فی شِعارٍ لَهُ لِیَومٍ مِن أیَّامِ واقِعَةِ الجَمَلِ _: حم لا یُنْصَرُونَ ، اللّهُمّ انصُرْنا علی القَومِ الناکِثِینَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی حدیثٍ فی أصحابِ القائمِ علیه السلام_: و هُم مِن خَشیَةِ اللّهِ مُشفِقُونَ، یَدْعُونَ بِالشَّهادَةِ، و یَتَمَنَّونَ أن یُقتَلُوا فی سبیلِ اللّهِ، شِعارُهُم : یا لَثاراتِ الحُسینِ علیه السلام ، إذا سارُوا یَسِیرُ الرُّعبُ أمامَهُم مَسِیرَةَ شَهرٍ . (5)

2013

شعار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ پیش از آغاز جنگ، به شعار دادن فرمان داد و _فرمود : باید در شعارتان نامی از نامهای خدای متعال باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که سپاهی را اعزام کرد _فرمود : شعارتان «حم [لا ]ینصرون» باشد ؛ زیرا آن یکی از نامهای بزرگ خداوند متعال است .

امام علی علیه السلام :شعار یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز بدر «ای (خدای) ظفرمند! بمیران» بود .

امام علی علیه السلام :یکی از شعارهای امیر المؤمنین علیه السلام در جنگ جمل این بود : «حم ، لا ینصرون ؛ خدایا! ما را بر مردمان پیمان شکن پیروز گردان» .

امام صادق علیه السلام_ در حدیثی درباره یاران قائم علیه السلام _فرمود : آنان افرادی خدا ترس و شهادت طلبند ، آرزو دارند که در راه خدا کشته شوند . شعارشان: «ای خونخواهان حسین علیه السلام » است . چون به حرکت در آیند ، ترس و وحشت ، به فاصله یک ماه مسافت ، پیشاپیش آنان حرکت می کند .

ص :576


1- دعائم الإسلام : 1/370 .
2- مستدرک الوسائل: 11/112/12559 .
3- الجعفریّات : 84 .
4- شرح نهج البلاغة : 1/262 .
5- مستدرک الوسائل : 11/114/12565 .

عنه علیه السلام :شِعارُنا یَومَ بَدرٍ : یا نَصرَ اللّهِ اقتَرِبْ اقتَرِبْ ......... شِعارُ الحُسینِ علیه السلام : یا محمّدُ ، و شِعارُنا : یا محمّدُ . (1)

(2)

2014 - شِعارُ المُسلِمینَ فِی القِیامَةِ
2014 - شعار مسلمانان در قیامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شِعارُ المُسلمینَ علی الصِّراطِ یَومَ القِیامَةِ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ و علی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ المُتَوکِّلُونَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :شِعارُ المؤمنینَ علی الصِّراطِ یَومَ القِیامَةِ : رَبِّ ، سَلِّمْ سَلِّمْ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :شِعارُ اُمَّتی إذا حُمِلُوا علی الصِّراطِ : یا لا إلهَ إلاّ أنتَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :شِعارُ المُؤمِنِینَ یَومَ یُبعَثُونَ مِن قُبورِهِم : لا إلهَ إلاّ اللّهُ و علی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ المؤمنونَ . (6)

امام صادق علیه السلام :شعار ما در روز بدر این بود : ای پیروزی خدا! نزدیک شو ، نزدیک شو ......... شعار حسین علیه السلام «یا محمّد» بود ، و شعار ما نیز «یا محمّد» است .

2014

شعار مسلمانان در قیامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت شعار مسلمانان به هنگام عبور از صراط این است : خدایی جز اللّه نیست و توکّل کنندگان باید به خدا توکّل کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت شعار مؤمنان بر روی صراط این است : خدای من! به سلامت دار ، به سلامت دار .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شعار امّت من آن هنگام که بر صراط قرار گیرند این است : ای آن که جز تو خدایی نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شعار مؤمنان در روزی که از گورهایشان برانگیخته می شوند ، این است : خدایی جز اللّه نیست و مؤمنان باید به خدا توکّل کنند .

ص :577


1- الکافی : 5/47/1 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 19 / 163 _ 165 .
3- جامع الأحادیث للقمّی : 89 .
4- کنز العمّال : 39030 .
5- کنز العمّال : 39031 .
6- کنز العمّال : 39032 .

عنه صلی الله علیه و آله :شِعارُ المؤمنینَ یومَ القِیامَةِ فی ظُلَمِ القِیامَةِ : لا إلهَ إلاّ أنتَ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در تاریکیهای قیامت ، شعار مؤمنان این است : خدایی جز تو نیست .

ص :578


1- کنز العمّال : 39033 .
2- (انظر) عنوان 294 «الصراط» .

271 - الشَّفاعة فی الدنیا

271 - شفاعت در دنیا
اشاره

(1)

(2)

ص :579


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 268 «الشفاعة» . کنز العمّال : 3 / 269 ، 735 «محظور الشفاعة» .
2- انظر : الصلح (2) : باب 2229 ، الظلم : باب 2431 .

2015 - الشَّفاعَةُ
2015 - میانجیگری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِشفَعُوا تُؤجَرُوا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِشفَعُوا تُؤجَرُوا ، وَ لْیَقضِ اللّهُ علی لِسانِ نَبِیِّهِ ما شاءَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدقَةِ صَدَقَةُ اللِّسانِ ، الشَّفاعَةُ تَفُکُّ بِها الأسیرَ ، و تَحقُنُ بها الدَّمَ ، و تَجُرُّ المَعروفَ و الإحسانَ إلی أخِیکَ ، و تَدفَعُ عَنهُ الکَرِیهَةَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله:مَن شَفَعَ شَفاعَةً یَدفَعُ بها مَغرَما أو یُحیِی بها مَغنَما ، ثَبَّتَ اللّهُ تعالی قَدَمَیهِ حِینَ تَدحَضُ الأقدامُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الشَّفاعَةِ أن تَشفَعَ بینَ اثنَینِ فی النِّکاحِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّفِیعُ جَناحُ الطّالِبِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الشَّفاعَةُ زَکاةُ الجاهِ . (7)

(8)

2015

میانجیگری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میانجیگری کنید تا پاداش بینید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میانجیگری کنید تا پاداش یابید، و بر خداوند است که از زبان پیامبرش آنچه خواهد داوری کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین صدقه ، صدقه زبان است . با میانجیگری ، اسیر را آزاد می کنی ، از ریخته شدن خون جلوگیری می نمایی ، احسان را به طرف برادرت می کشانی و ناخوشایندی را از او دور می سازی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که با میانجیگری خود زیانی را دفع یا سودی را احیا کند ، خداوند متعال ، قدمهای او را استوار بدارد ، در روزی که قدمها می لغزد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین وساطت این است که میان دو نفر در امر ازدواج واسطه شوی .

امام علی علیه السلام :میانجی ، پَر و بال طالب [حاجت ]است .

امام صادق علیه السلام :میانجیگری ، زکات مقام است .

ص :580


1- کنز العمّال : 6489 .
2- کنز العمّال : 6490 .
3- کنز العمّال : 6493 .
4- کنز العمّال : 6496 .
5- کنز العمّال : 6492 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 63 .
7- تحف العقول : 381 .
8- (انظر) الحدود : باب 746 .

272 - الشَّفاعة فی الآخرة

272 - شفاعت در آخرت
اشاره

(1)

ص :581


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 8 / 29 باب 21 «الشفاعة» . کنز العمّال : 14 / 390 ، 628 «الشفاعة» . بحار الأنوار : 94 / 1 باب 28 «الاستشفاع بمحمّد و آل محمّد صلوات اللّه علیهم» . بحار الأنوار : 7 / 326 باب 17 «الوسیلة و ما یظهر من منزلة النبیّ و أهل بیته علیهم السلام» . المیزان فی تفسیر القرآن : 1 / 155 _ 184 «أبحاث الشفاعة» .

2016 - حَقیقَةُ الشَّفاعَةِ
2016 - حقیقت شفاعت

الکتاب :

(قُلْ للّهِِ الشَّفاعَةُ جَمِیعا (1) لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ و الْأرْضِ ثُمَّ إلَیهِ تُرْجَعُونَ). (2)

(3)

2016

حقیقت شفاعت

قرآن :

«بگو : شفاعت تماماً از آنِ خداست . (4) فرمانروایی آسمانها و زمین خاصّ اوست . سپس به نزد او باز

گردانیده می شوید» .

ص :582


1- قال العلاّمة الطباطبائی فی تفسیر قوله تعالی : «قُلْ للّه ِِ الشَّفاعَةُ جَمیعا» : توضیح و تأکید لما مرّ من قوله : «قُلْ أ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئا» . الزمر : 43 . و اللام فی « للّه » للملک ، و قوله : «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ و الأَرْضِ» . الزمر : 44 . فی مقام التعلیل للجملة السابقة ، و المعنی : کلّ شفاعة فإنّها مملوکة للّه فإنّه المالک لکلّ شیء ، إلاّ أن یأذن لأحد فی شیء منها فیملّکه إیاها ، و أمّا استقلال بعض عباده کالملائکة بملک الشفاعة مطلقا _ کما یقولون _ فممّا لا یکون ، قال تعالی : «ما مِنْ شَفِیعٍ إلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» . یونس : 3 . و للآیة معنی آخر أدقّ إذا انضمّت إلی مثل قوله تعالی : «لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ و لا شَفِیعٌ» . الأنعام : 51 . و هو أنّ الشفیع بالحقیقة هو اللّه سبحانه و غیره من الشفعاء لهم الشفاعة بإذن منه ، فقد تقدّم فی بحث الشفاعة فی الجزء الأوّل من الکتاب أنّ الشفاعة ینتهی إلی توسّط بعض صفاته تعالی بینه و بین المشفوع له لإصلاح حاله ، کتوسّط الرحمة و المغفرة بینه و بین عبده المذنب لإنجائه من وبال الذنب و تخلیصه من العذاب . المیزان فی تفسیر القرآن : 17/270.
2- الزمر : 44 .
3- (انظر) الأنعام : 51 ، 70 ، السجدة : 4 .
4- علاّمه طباطبایی در تفسیر آیه «بگو : شفاعت تماماً از آنِ خداست» چنین فرمود : این آیه توضیح و تأکیدی است بر آیه قبل که می فرماید : «بگو : حتی اگر آن شفیعان هیچ قدرتی نداشته باشند؟» . و حرف لام در «للّه ِ» برای ملکیت است و آیه «فرمانروایی آسمانها و زمین خاصّ اوست» در مقام تعلیل جمله پیشین است و بدین معناست که هر شفاعتی مالِ خداست ؛ چرا که او مالک همه چیز است مگر این که در چیزی از آنها به کسی اجازه دهد و او را مالک آن نماید . و اما این گفته برخی که بعضی بندگان خدا مانند فرشتگان در شفاعت از استقلال عمل مطلق برخوردارند، درست نیست . خداوند متعال می فرماید : «شفاعت کننده ای نباشد مگر با اجازه او» . و این آیه چنانچه در کنار آیه «آنان را جز خدا هیچ یاور و شفیعی نباشد» قرار گیرد ، معنای دیگری، دقیقتر از آنچه گفتیم دارد و آن این که شفیع حقیقی همان خداوند سبحان است و دیگر شفیعان تنها به اذن او شفاعت می کنند . . . . در بحث شفاعت گفتیم که شفاعت، با واسطه قرار گرفتن برخی صفات خداوند متعال، میان او و شخص شفاعت شده ، به منظور اصلاح وضع او ، صورت می پذیرد . مانند واسطه قرار گرفتن صفات رحمت و مغفرت، میان خدا و بنده گناهکار او، به منظور نجات وی از بار گناه و رهانیدنش از عذاب .

2017 - شُروطُ الشَّفاعَةِ
2017 - شرایط شفاعت

الکتاب :

(مَنْ ذا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إلاّ بِإذْنِهِ). (1)

(إنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ و الْأرْضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ استَوَی عَلَی العَرشِ یُدَبِّرُ الْأمْرَ ما مِنْ شَفِیْعٍ إلاّ مِنْ بَعْدِ إذنِهِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُم فاعْبُدُوهُ أ فَلا تَذَکَّرُونَ). (2)

(لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهْدا). (3)

(یَوْمَئذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إلاّ مَنْ أذِنَ لَهُ الرَّحمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً). (4)

(وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ). (5)

(وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئا إلاّ مِن بَعْدِ أنْ یَأذَنَ اللّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضَی ). (6)

(یَعْلَمُ ما بَینَ أیْدِیْهِم وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشفَعُونَ إلاّ لِمَنِ ارتَضَی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ). (7)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَکونُ اللَّعّانُونَ شُهَداءَ و لا شُفَعاءَ یَومَ القِیامَةِ . (8)

2017

شرایط شفاعت

قرآن :

«کیست که جز به اذن خدا ، نزد او شفاعت کند؟» .

«پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید . سپس بر عرش استیلا یافت . کار [آفرینش ]را تدبیر می کند . جز به رخصت او شفاعت کننده ای نباشد . این است خدا ، پروردگار شما . پس او را بپرستید . آیا پند نمی گیرید؟» .

«اختیار شفاعت ندارند مگر کسی که از جانب خدای رحمان پیمانی گرفته باشد» .

«در آن روز شفاعت سود ندهد مگر کسی را که خداوند رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید» .

«کسانی که به جای او می خوانند (می پرستند) ، اختیار شفاعت ندارند مگر کسانی که آگاهانه به حق گواهی داده باشند» .

«و چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند و شفاعتشان هیچ سود ندهد مگر بعد از آن که خداوند به هر کس که بخواهد و خشنود باشد اجازه دهد» .

«هر چه را فرا روی آنها و پشت سرشان است می داند و جز برای کسی که [خدا ]رضایت دهد شفاعت نمی کنند و خود از بیم او هراسانند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسانی که زیاد لعن (نفرین) می کنند ، در روز قیامت نه حق گواهی دادن دارند و نه حق شفاعت .

ص :583


1- البقرة : 255 .
2- یونس : 3 .
3- مریم : 87 .
4- طه : 109 .
5- الزخرف : 86 .
6- النجم : 26 .
7- الأنبیاء : 28 .
8- الدرّ المنثور : 1/352 .

عنه صلی الله علیه و آله :شَفاعَتی لاُِمَّتی مَن أحَبَّ أهلَ بَیتی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَأشفَعَنَّ یَومَ القِیامَةِ لِمَن کانَ فی قَلبِهِ جَناحُ بَعوضَةٍ إیمانٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَشفَعُ الأنبیاءُ فی کُلِّ مَن کانَ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ مُخلِصا،فَیُخرِجُونَهُم مِنها [أی من النّارِ ]. (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِعلَمُوا أنّهُ لَیسَ یُغنی عنکُم مِنَ اللّهِ أحَدٌ مِن خَلقِهِ شَیئا ، لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، و لا نَبِیٌّ مُرسَلٌ، و لا مَن دُونَ ذلکَ ، فَمَن سَرَّهُ أن تَنفَعَهُ شَفاعةُ الشافِعِینَ عندَ اللّهِ فَلیَطلُبْ إلی اللّهِ أن یَرضی عَنهُ . (4)

عن_ه علیه السلام_ ف_ی ق_ول_هِ تع_ال_ی : « لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهْدا» _: إلاّ مَن اُذِنَ لَهُ بِوَلایَةِ أمیرِ المؤمنینَ و الأئمَّةِ مِن بَعدِهِ فهُو العَهدُ عندَ اللّهِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت من شامل آن کس از امّتم می شود که اهل بیت مرا دوست داشته باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در روز قیامت کسی را که در دلش به اندازه بال پشه ای ایمان باشد ، شفاعت خواهم کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبران برای همه کسانی که از روی اخلاص به یگانگی خدا شهادت داده باشند ، شفاعت می کنند و آنان را از دوزخ بیرون می آورند .

امام صادق علیه السلام :بدانید که هیچ یک از آفریدگان خدا ، برای شما نزد خداوند کاری نمی تواند بکند ؛ نه فرشته ای مقرّب و نه پیامبری مرسل و نه دیگران . پس ، هرکه خوش دارد که شفاعت شفاعت کنندگانِ از او، نزد خداوند مؤثر افتد، از خداوند بخواهد که از وی خشنود باشد .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «اختیار شفاعت ندارند مگر کسی که از جانب خدای رحمان پیمانی گرفته باشد» _فرمود : مگر کسانی که به ولایت امیر المؤمنین و امامان بعد از او اعتقاد داشته باشند و این همان پیمانی است که نزد خدا دارند .

ص :584


1- کنز العمّال : 39057 .
2- کنز العمّال : 39043 .
3- مسند ابن حنبل : 4/25/11081 .
4- الکافی : 8/11/1 .
5- بحار الأنوار : 8/36/9 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِهِ تعالی : «لِمَنِ ارْتَضی» _: لا یَشفَعُونَ إلاّ لِمَنِ ارتَضی اللّهُ دِینَهُ . (1)

2018 - المَقامُ المَحمودُ
2018 - مقام ستوده

الکتاب :

(وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسَی أنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقامَا مَحْمُودا). (2)

(وَ لَلآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِن الْأُولَی * وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی). (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ الناسَ یَصِیرُونَ یَومَ القِیامَةِ جُثیً ، کُلُّ اُمَّةٍ تَتبَعُ نَبِیَّها ، یَقولونَ : یا فُلانُ ، اشفَعْ ، یا فُلانُ، اشفَعْ، حتّی تَنتَهِیَ الشَّفاعَةُ إلی محمّدٍ ، فذلکَ یَومُ یَبعَثُهُ اللّهُ المَقامَ المَحمودَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا قُمتُ المَقامَ المَحمودَ تَشَفَّعتُ فی أصحابِ الکبائرِ مِن اُمَّتی، فَیُشَفِّعُنی اللّهُ فِیهِم ، و اللّهِ لا تَشَفَّعتُ فِیمَن آذی ذُرِّیَّتی . (5)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از این سخن خداوند متعال که فرمود : «برای کسی که خدا رضایت دهد» _فرمود : آنان تنها برای کسی شفاعت می کنند که خداوند از دین او راضی باشد .

2018

مقام ستوده

قرآن :

«و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو [به منزله ]نافله ای باشد ، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند» .

«قطعاً آخرت برای تو نیکوتر از دنیا خواهد بود . بزودی پروردگارت تو را [آن قدر] عطا خواهد داد تا خشنود شوی» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت مردم گروه گروه می شوند و هر امّتی در پی پیامبر خود به راه می افتد و می گویند : فلانی! شفاعت کن ؛ فلانی! شفاعت کن ؛ تا آن که نوبت شفاعت به محمّد می رسد . و در این روز است که خداوند او را به مقامی ستوده می رساند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی که به مقام ستوده برسم ، برای مرتکبان گناهان کبیره امت خود شفاعت می کنم و خداوند شفاعت من درباره آنها را می پذیرد . به خدا سوگند برای کسانی که فرزندان مرا بیازارند شفاعت نخواهم کرد .

ص :585


1- عیون أخبار الرِّضا : 1/136/35 .
2- الإسراء : 79 .
3- الضحی : 4 ، 5 .
4- کنز العمّال : 39042 .
5- الأمالی للصدوق : 370/462 .

عنه صلی الله علیه و آله :لَو قد قُمتُ المَقامَ المَحمودَ لَشَفَعتُ فی أبی و اُمّی و عَمّی و أخٍ کانَ لی فی الجاهِلِیَّةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی» _: الشَّفاعَةُ ، و اللّهِ الشَّفاعةُ ، و اللّهِ الشَّفاعَةُ . (2)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِهِ تعالی: «عَسی أنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقامَا مَحْمُودا» _: هی الشَّفاعةُ (3) . (4)

(5)

2019 - شَفاعَةُ الرَّسولِ صلی الله علیه وآله یَومَ القِیامَةِ
2019 - شفاعت پیامبرصلی الله علیه وآله در روز قیامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ نَبِیٍّ دَعوَةٌ قد دَعا بِها و قد سَألَ سُؤلاً ، و قد خَبَأتُ دَعوَتی لِشَفاعَتِی لاُِمَّتی یَومَ القِیامَةِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه به مقام ستوده برسم ، برای پدر و مادر و عمویم و برادری که در جاهلیت داشته ام شفاعت می کنم .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه: «و بزودی پروردگارت تو را عطا می کند تا خشنود شوی» _فرمود : آن، شفاعت است . به خدا سوگند، شفاعت است ؛ به خدا سوگند، شفاعت است .

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه: «امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند» _فرمود : آن، مقام شفاعت است . (7)

2019

شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله در روز قیامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر پیامبری به درگاه خدا دعایی کرده و از او چیزی خواسته است ، امّا من خواهش خود [از خدا ]را برای شفاعت امّتم در روز قیامت نگه داشته ام .

ص :586


1- بحار الأنوار : 8/36/8 .
2- بحار الأنوار : 8/57/72 .
3- بحار الأنوار : 8/48/49 .
4- قال العلاّمة قدّس اللّه روحه فی شرحه علی التجرید : اتّفقت العلماء علی ثبوت الشفاعة للنبیّ صلی الله علیه و آله . بحار الأنوار : 8/36/61 . و قال النوویّ فی شرح صحیح مسلم : قال القاضی عیاض : مذهب أهل السنّة جواز الشفاعة عقلاً و وجوبها سمعا بصریح الآیات و بخبر الصادق ، و قد جاءت الآثار التی بلغت بمجموعها التّواتر بصحّة الشفاعة . بحار الأنوار: 8/62.
5- (انظر) الشّفاعة فی الآخرة : باب 2029 .
6- الخصال : 29/103 .
7- علاّمه حلّی _ قدس اللّه روحه _ در شرح تجرید الاعتقاد می نویسد : همه علما بر شفاعت کردن پیامبر صلی الله علیه و آله اتفاق نظر دارند . نووی نیز در شرح صحیح مسلم از قول قاضی عیاض می گوید : بنا بر عقیده اهل سنّت ، شفاعت از نظر عقلی روا و از نظر نقلی ، بنا بر صریح آیات و خبر نبیّ صادق ، واجب است . درباره صحّت شفاعت اخبار فراوانی رسیده که مجموعا در حد تواتر است .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ أعطانی مَسألَةً ، فَأخَّرتُ مَسألَتی لِشَفاعَةِ المُؤمنینَ مِن اُمَّتی یَومَ القِیامَةِ ، فَفَعَلَ ذلکَ . (1)

2020 - المَحرومُونَ مِنَ الشَّفاعَةِ
2020 - محرومانِ از شفاعت

الکتاب :

(یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قد جاءت رسل ربنا بالحقّ؛ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا). (2)

(وَ ما أضَلَّنا إلاّ المُجرِمُونَ * فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ * وَ لا صَدِیقٍ حَمِیْمٍ). (3)

(وَ کُنّا نُکَذِّبُ بِیَومِ الدِّینِ * حَتَّی أتانا الیَقِیْنُ * فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِیْنَ). (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الشَّفاعَةُ لا تَکونُ لِأهلِ الشَّکِّ و الشِّرْکِ ، و لا لِأهلِ الکُفرِ و الجُحُودِ ، بل یَکونُ لِلمؤمنینَ مِن أهلِ التوحیدِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لم یُؤمِنْ بِشَفاعَتِی فلا أنالَهُ اللّهُ شَفاعَتِی . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به من فرمود از او خواهشی کنم ، اما من خواهش خود را برای شفاعت کردن مؤمنان امّتِ خویش در روز قیامت به تأخیر انداختم و خداوند هم پذیرفت .

2020

محرومانِ از شفاعت

قرآن :

«کسانی که آن را پیشتر فراموش کرده بودند ، می گویند : حقّا فرستادگان پروردگار ما حق را آورند. آیا [امروز] برای ما شفیعانی هستند که ما را شفاعت کنند؟» .

«و جز تباهکاران ما را گمراه نکردند . پس مارا شفیعانی نیست و نه دوستی مهربان» .

«ما روز جزا را دروغ می انگاشتیم . تا آن که مرگ ما فرا رسید . پس ، شفاعت شفاعت کنندگان ، سودشان نبخشد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نه شکّاکان و مشرکان شفاعت شوند و نه کافران و منکران ؛ بلکه شفاعت مخصوص مؤمنان یکتا پرست است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به شفاعت کردن من ایمان نداشته باشد ، خداوند شفاعت مرا به او نرساند .

ص :587


1- بحار الأنوار : 8/37/14 .
2- الأعراف : 53 .
3- الشعراء : 99 _ 101 .
4- المدّثّر : 46 _ 48 .
5- بحار الأنوار : 8/58/75 .
6- عیون أخبار الرِّضا : 1/136/35 .

عنه صلی الله علیه و آله :شَفاعَتِی یَومَ القِیامَةِ حَقٌّ ، فَمَن لَم یُؤمِنْ بها لَم یَکُن مِن أهلِها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :رَجُلانِ لا تَنالُهُما شَفاعَتی : صاحِبُ سُلطانٍ عَسُوفٌ غَشُومٌ ، و غالٍ فی الدِّینِ مارِقٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أمّا شَفاعَتِی ففی أصحابِ الکبائرِ ما خَلا أهلَ الشِّرکِ و الظُّلمِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَنالُ شَفاعَتی مَنِ استَخَفَّ بِصلاتِهِ ، و لا یَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ لا و اللّهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کَذَّبَ بِشَفاعَةِ رسولِ اللّهِ لَم تَنَلهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو أنَّ المَلائکَةَ المُقَرَّبِینَ و الأنبیاءَ المُرسَلِینَ شَفَعُوا فی ناصِبٍ ما شُفِّعُوا . (6)

عنه علیه السلام_ لَمّا أمَرَ بِاجتِماعِ قَرابَتِهِ حَولَهُ و قد حَضَرَتهُ الوَفاةُ _: إنَّ شَفاعَتَنا لَن تَنالَ مُستَخِفّا بِالصَّلاةِ. (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[موضوع] شفاعت من در روز قیامت یک حقیقت است. پس هرکه بدان ایمان نداشته باشد ، مشمول آن واقع نخواهد شد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت من به دو کس نمی رسد : قدرتمند مستبد و ستمگر، و غلوّ کننده خارج شده از دین .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت من درباره مرتکبانِ گناهان کبیره است ، به جز مشرکان و ستمگران .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت من دست نیابد، و به خدا سوگند که در کنار حوض [کوثر ]بر من وارد نشود .

امام علی علیه السلام :کسی که شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله را دروغ شمارد، از شفاعت آن حضرت برخوردار نشود .

امام صادق علیه السلام :حتی اگر فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل درباره فرد ناصبی شفاعت کنند ، شفاعتشان پذیرفته نمی شود .

امام صادق علیه السلام_ هنگامی که در آستانه رحلت قرار گرفت و چون دستور داد بستگانش گرد او جمع شدند _فرمود : کسی که نماز را سبک بشمارد ، شفاعت ما هرگز شامل حالش نمی شود .

ص :588


1- کنز العمّال : 39059 .
2- الخصال : 63/93 .
3- الخصال : 355/36 .
4- المحاسن : 1/159/223 .
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/66/292 .
6- المحاسن : 1/294/587 ، انظر بحار الأنوار : 8/41/27 و 68/126/ 54 .
7- المحاسن : 1/159/225 .

2021 - ما یَزعُمُهُ المُشرِکونَ مِنَ الشَّفاعَةِ
2021 - پندار مشرکان درباره شفاعت

(وَ ما نَرَی مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکاءُ). (1)

(وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَضُرُّهُم وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤلاءِ شُفَعاؤنا عِنْدَ اللّهِ). (2)

(وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکائهِم شُفَعاءُ وَ کانُوا بِشُرَکائهِمْ کافِرِینَ). (3)

(4)

2021

پندار مشرکان درباره شفاعت

قرآن :

«شفیعانتان را که در [کار] خودتان شریکان [خدا ]می پنداشتید همراهتان نمی بینیم . به یقین پیوند میان شما بریده شده و آنچه را که می پنداشتید از دست شما رفته است» .

«به جای خدا چیزهایی را می پرستند که نه زیانی به آنان می رسانند و نه سودی می بخشدشان . و می گویند : اینها شفیعان ما در نزد خدایند» .

«و برای آنان از شریکانشان شفیعانی نیست و خود منکر شریکان خود می شوند» .

2022 - الشَّفاعَةُ المَردودَةُ
2022 - شفاعت ناپذیرفته

الشَّفاعَةُ المَردودَةُ

الکتاب :

(و اتَّقُوا یَوما لا تَجزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئا وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ). (5)

(و اتَّقُوا یَوْما لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئا وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ). (6)

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أنْفِقُوا مِمَّا رَزَقناکُمْ مِنْ قَبْلِ أنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ و الکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ). (7)

2022

شفاعت نا پذیرفته

قرآن :

«و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی [از عذاب خدا] را از کسی دفع نمی کند و نه از او شفاعتی پذیرفته و نه به جای وی بدلی گرفته می شود و نه یاری خواهند شد» .

«و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی [از عذاب خدا] را از کسی دفع نمی کند و نه بدل و بلا گردانی از وی پذیرفته شود و نه او را میانجیگری سودمند افتد و نه یاری شوند» .

«ای کسانی که ایمان آورده اید! پیش از فرا رسیدن روزی که در آن نه خرید و فروشی باشد و نه دوستیی و شفاعتی ، از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید و کافران ، همان ستمکارانند» .

ص :589


1- الأنعام : 94 .
2- یونس : 18 .
3- الروم : 13 .
4- (انظر) الزمر : 43 ، یس : 23 ، غافر : 18 .
5- البقرة : 48 .
6- البقرة : 123 .
7- البقرة : 254 .

2023 - الشَّفاعةُ لِأهلِ الکَبائِرِ
2023 - شفاعت برای مرتکبان گناهان کبیره

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و أمّا شَفاعَتِی ففی أصحابِ الکَبائرِ ما خَلا أهلَ الشِّرکِ و الظُّلمِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ نَبِیٍّ شَفاعَةٌ ، و إنّی خَبَأتُ شَفاعَتِی لِأهلِ الکَبائرِ مِن اُمَّتی یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما الشَّفاعةُ یومَ القِیامَةِ لِمَن عَمِلَ الکَبائرَ مِن اُمَّتی ثُمّ ماتُوا علَیها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :شَفاعَتِی لأهلِ الکَبائرِ مِن اُمَّتی . (4)

(5)

2023

شفاعت برای مرتکبان گناهان کبیره

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت من برای مرتکبان گناهان کبیره است ، به استثنای مشرکان و ستمگران .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر پیامبری شفاعتی می کند، و من شفاعت خود را برای اهل گناهان کبیره امّت خود در روز قیامت ، نگه داشته ام .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت روز قیامت ، در حقیقت، برای آن دسته از امّت من است که مرتکب گناهان کبیره شده و با همان گناهان (بدون توبه) مرده باشند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت من برای آن دسته از امّت من است که مرتکب گناهان کبیره شده باشند .

2024 - المُحسِنونَ وَالشَّفاعَةُ
2024 - نیکوکاران و شفاعت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما شَفاعَتی لأهلِ الکبائرِ مِن اُمَّتی ، فأمّا المُحسِنُونَ فما علَیهِم مِن سَبیلٍ . (6)

2024

نیکوکاران و شفاعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت من ، در حقیقت، برای آن افراد از امّت من است که مرتکب گناهان کبیره شوند، و اما نیکوکاران که مشکلی ندارند .

ص :590


1- الخصال : 355/36 .
2- الأمالی للطوسی : 380/815 .
3- کنز العمّال : 39549 .
4- کنز العمّال : 39055 .
5- (انظر) الذنب : باب 1378 . الشَّفاعة فی الآخرة : باب 2020 .
6- عیون أخبار الرِّضا : 1/136/35 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نَشفَعُ فی المُذنِبِینَ مِن شِیعَتِنا ، فأمّا المُحسِنُونَ فقد نَجّاهُم اللّهُ . (1)

عنه علیه السلام :المُؤمِنُ مُؤمِنانِ : فَمُؤمِنٌ صَدَقَ بِعَهدِ اللّهِ و وَفی بِشَرطِهِ ، و ذلکَ قولُ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «رِجالٌ صَدَقُوا ما عَاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ» (2) فذلکَ الذی لا تُصِیبُهُ أهوالُ الدُّنیا و لا أهوالُ الآخِرَةِ ، و ذلکَ مِمَّن یَشفَعُ و لا یُشفَعُ لَهُ ، و مُؤمِنٌ کخامَةِ الزَّرعِ ، تَعوَجُّ أحیانا و تَقُومُ أحیانا ، فذلکَ مِمَّن تُصِیبُهُ أهوالُ الدُّنیا و أهوالُ الآخِرَةِ ، و ذلکَ مِمَّن یُشفَعُ لَهُ و لا یَشفَعُ . (3)

2025 - حاجَةُ الأوَّلینَ وَالآخِرِینَ إلَی الشَّفاعَةِ
2025 - نیاز همگان به شفاعت

بحار الأنوار عَن أبی العبّاسِ المکبرِ عَن الإمام الباقر علیه السلام_ و قد قالَ لَهُ أبو أیمنَ : یا أبا جعفرٍ، تَغُرُّونَ الناسَ و تَقولونَ : شَفاعَةُ محمّدٍ، شَفاعَةُ محمّدٍ ! فَغَضِبَ علیه السلام حتّی تَرَبَّدَ وَجهُهُ _: وَیحَکَ یا أبا أیمَنَ ! أغَرَّکَ إن عَفَّ بَطْنُکَ و فَرجُکَ ؟! أما لَو قد رَأیتَ أفزاعَ القِیامَةِ لقدِ احتَجتَ إلی شَفاعَةِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، وَیلَکَ فَهل یَشفَعُ إلاّ لِمَن وَجَبَت لَهُ النارُ ؟! ثُمَّ قالَ : ما مِن أحَدٍ مِنَ الأوَّلِینَ و الآخِرِینَ إلاّ و هُو مُحتاجٌ إلی شَفاعَةِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله یَومَ القِیامَةِ . (4)

امام صادق علیه السلام :در روز قیامت ما برای شیعیانِ گناهکار خود شفاعت می کنیم و اما نیکوکاران را خداوند خود نجات داده است .

امام صادق علیه السلام :مؤمن بر دو گونه است : مؤمنی که به عهد و شرط خدا وفا کند . و این سخن خداوند عزّ و جلّ است که : «مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند» . چنین مؤمنی نه گرفتار هول و هراسهای دنیا می شود و نه هول و هراسهای آخرت . او از کسانی است که خود شفاعت می کند و نیاز به شفاعت کسی ندارد ؛ [دوم ]مؤمنی که چون ساقه گیاه، گاه کج و گاه راست می شود . چنین مؤمنی، دستخوش هول و هراسهای دنیا و آخرت می شود و از جمله کسانی است که برایش شفاعت می شود، ولی قدرت شفاعت کردن ندارد .

2025

نیاز همگان به شفاعت

بحار الأنوار_ به نقل از أبو العباس مکبر _: امام باقر علیه السلام در پاسخ به ابو ایمن که به ایشان گفت : «ای ابا جعفر! شما مردم را می فریبید و پیوسته می گویید : شفاعت محمّد ، شفاعت محمّد . در حالی که چنان ناراحت شد که رنگ چهره اش برگشت _ فرمود : وای بر تو ای ابا ایمن! داشتن عفّت شکم و شهوت ، تو را غرّه کرده است ؟ ! اگر صحنه های هول انگیز قیامت را ببینی حتماً به شفاعت محمّد صلی الله علیه و آله نیاز پیدا خواهی کرد . وای بر تو ، آیا شفاعت جز برای کسی است که مستوجب آتش باشد؟ آن گاه فرمود : هیچ کس ، از اولین و آخرین ، نیست مگر آن که در روز قیامت به شفاعت محمّد صلی الله علیه و آله نیازمند است .

ص :591


1- فضائل الشیعة : 77/45 .
2- الأحزاب : 23 .
3- الکافی : 2/248/1 .
4- بحار الأنوار: 8/38/16.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أحَدٌ مِنَ الأوَّلِینَ و الآخِرِینَ إلاّ و هُو یَحتاجُ إلی شَفاعةِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : هَل یَحتاجُ المُؤمِنُ إلی شَفاعَةِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله یَومَئذٍ ؟ _: نَعَم ، إنَّ لِلمُؤمِنِینَ خَطایا و ذُنُوبا ، و ما مِن أحَدٍ إلاّ یَحتاجُ إلی شَفاعَةِ محمّدٍ یَومَئذٍ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لِسَماعةَ بنِ مِهرانَ _: إذا کانَت (لَکَ) حاجَةٌ إلی اللّهِ فَقُلْ : «اللَّهُمَّ إنّی أسألُکَ بِحَقِّ محمّدٍ و عَلِیٍّ ؛ فإنَّ لَهُما عِندَک شَأناً مِنَ الشَّأنِ ......... » فإنّهُ إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ لَم یَبقَ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبِیٌّ مُرسَلٌ و لا مُؤمِنٌ مُمتَحَنٌ إلاّ و هُو یَحتاجُ إلَیهِما فی ذلکَ الیومِ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :هیچ کس ، از اولین و آخرین انسانها ، نیست مگر آن که به شفاعت محمّد صلی الله علیه و آله در روز قیامت نیاز دارد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : مگر مؤمن به شفاعت محمّد صلی الله علیه و آله در آن روز نیازمند است؟ _فرمود : آری ؛ مؤمنان نیز خطاها و گناهانی دارند و هیچ کس نیست مگر این که در آن روز به شفاعت محمّد محتاج است .

امام کاظم علیه السلام_ به سماعة بن مهران _فرمود : هرگاه حاجتی به خدا پیدا کردی بگو : «خدایا! به حقّ محمّد و علی از تو مسألت می کنم ؛ زیرا که آن دو را نزد تو شأن و مقامی است ......... » . در روز قیامت هیچ فرشته مقرّبی و پیامبر مرسلی و مؤمن آزمایش شده ای نیست ، مگر این که در آن روز، به آن دو (محمّد و علی علیهما السلام) نیازمند است .

ص :592


1- المحاسن : 1/293/583 .
2- بحار الأنوار: 8/48/51 .
3- الدعوات : 51/127 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 8 / 63 . الجنّة : باب 563 .

2026 - الشُّفَعاءُ
2026 - شفاعت کنندگان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یَشفَعُونَ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ فَیُشَفَّعُونَ : الأنبیاءُ ، ثُمّ العُلَماءُ ، ثُمّ الشُّهَداءُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الشَّفاعَةُ لِلأنْبِیاءِ و الأوصِیاءِ و المُؤمِنِینَ و المَلائکةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی أشفَعُ یَومَ القِیامَةِ فَاُشَفَّعُ ، و یَشفَعُ عَلِیٌّ فَیُشَفَّعُ و یَشفَعُ أهلُ بَیتی فَیُشَفَّعُونَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الشُّفَعاءُ خَمسَةٌ : القُرآنُ ، و الرَّحِمُ ، و الأمانَةُ ، و نَبِیُّکُم ، و أهلُ بَیتِ نَبِیِّکُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَعَلَّمُوا القُرآنَ ؛ فإنّهُ شافِعٌ یَومَ القِیامَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الصِّیامُ و القُرآنُ یَشفَعانِ لِلعَبدِ یَومَ القِیامَةِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لا شَفیعَ أنجَحُ مِنَ التَّوبَةِ . (7)

2026

شفاعت کنندگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گروه نزد خدای عزّ و جلّ شفاعت می کنند و شفاعتشان پذیرفته می شود : پیامبران ، سپس عالمان، و بعد شهیدان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت کردن ، مخصوص پیامبران و اوصیا و مؤمنان و فرشتگان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت من شفاعت می کنم و شفاعتم پذیرفته می شود و علی شفاعت می کند و شفاعتش پذیرفته می شود و اهل بیتم نیز شفاعت می کند و شفاعتشان پذیرفته می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت کنندگان پنج تایند: قرآن ، خویشاوندی ، امانت ، پیامبر شما ، و اهل بیت پیامبرتان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را بیاموزید ؛ زیرا که قرآن در روز قیامت شفاعت کننده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه و قرآن در روز قیامت برای آدمی شفاعت می کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفیعی کار آمدتر از توبه نیست .

ص :593


1- الخصال : 156/197 .
2- بحار الأنوار : 8/58/75 .
3- مجمع البیان : 1/223 .
4- بحار الأنوار : 8/43/39 .
5- مسند ابن حنبل : 8/273/22219 .
6- مسند ابن حنبل : 2/586/6637 .
7- بحار الأنوار : 8/58/75 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن شَفَعَ لَهُ القُرآنُ یَومَ القِیامَةِ شُفِّعَ فیهِ . (1)

عنه علیه السلام :اِستَجِیبُوا لِأنبِیاءِ اللّهِ ، و سَلِّمُوا لِأمرِهِم، و اعمَلُوا بطاعَتِهِم ؛ تَدخُلُوا فی شَفاعَتِهِم . (2)

عنه علیه السلام :شافِعُ الخَلقِ العَمَلُ بِالحَقِّ و لُزومُ الصِّدقِ . (3)

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :و اللّهِ لَنَشفَعَنَّ ، و اللّهِ لَنَشفَعَنَّ فی المُذنِبِینَ مِن شِیعَتِنا حَتّی تَقولَ أعداؤنا إذا رَأوا ذلکَ : «فَما لَنا مِن شافِعِینَ* و لا صَدیقٍ حَمِیمٍ» (4) . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ ......... قِیلَ للعابِدِ : انطَلِقْ إلی الجَنَّةِ ، و قیلَ للعالِمِ : قِفْ تَشفَعْ لِلناسِ بِحُسنِ تَأدِیبِکَ لَهُم . (6)

2027 - الوَسیلَةُ
2027 - وسیله

الکتاب :

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ و ابْتَغُوا إلَیهِ الوَسِیْلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفلِحُونَ). (7)

امام علی علیه السلام :در روز قیامت، قرآن برای هر کس شفاعت کند ، شفاعتش پذیرفته می شود .

امام علی علیه السلام :دعوت پیامبران خدا را اجابت کنید و در برابر آنها سر تسلیم فرود آورید و فرمانشان را ببرید، تا مشمول شفاعت آنان شوید .

امام علی علیه السلام :شفیع مردمان، عملِ به حق است و پایبندی به صداقت و راستی .

امام باقر و امام صادق علیهما السلام :به خدا سوگند که ما شفاعت می کنیم ؛ به خدا سوگند که ما در حق شیعیان گنه کارمان شفاعت می کنیم ، چندان که دشمنان ما با دیدن آن می گویند : «ما را نه شفاعت کنندگانی است و نه دوستی مهربان» .

امام صادق علیه السلام :چون روز قیامت شود . . . به عابد گفته می شود : به بهشت برو، و به عالِم گفته می شود : بایست و به سبب آن که مردم را نیکو تربیت کردی ، برای آنان شفاعت کن .

2027

وسیله

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و برای تقرّب به او وسیله جویید و در راهش جهاد کنید . باشد که رستگار شوید» .

ص :594


1- نهج البلاغة: الخطبة176.
2- غرر الحکم : 2509 .
3- غرر الحکم : 5789 .
4- الشعراء : 100 و 101 .
5- بحار الأنوار:8/37/15.
6- علل الشرائع : 394/11 .
7- المائدة: 35 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الوَسِیلَةُ دَرَجةٌ عِندَ اللّهِ لیسَ فَوقَها دَرَجَةٌ ، فَسَلُوا اللّهَ أن یُؤتِیَنی الوَسیلَةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سَلُوا اللّهَ لی الوَسِیلَةَ ......... فَمَن سَألَ لی الوَسیلَةَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفاعَةُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الأئمّةُ مِن وُلْدِ الحُسینِ علیه السلام، مَن أطاعَهُم فَقَد أطاعَ اللّهَ ، و مَن عَصاهُم فقد عَصَی اللّهَ عَزَّ و جلَّ ، هُم العُروَةُ الوُثقی ، و هُمُ الوَسیلَةُ إلی اللّهِ عَزّ و جلّ . (3)

علل الشرایع عن أبی سعیدِ الخُدریِّ :کانَ النبیُّ صلی الله علیه و آله یقولُ : إذا سَألتُمُ اللّهَ لی فَاسألُوهُ الوَسیلَةَ ، فَسَألنا النبیَّ صلی الله علیه و آله عنِ الوَسیلةِ فقالَ : هی دَرَجَتی فی الجَنَّةِ (4) . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«وسیله» درجه ای است نزد خداوند که بالاتر از آن درجه ای نیست . پس ، از خدا بخواهید که به من «وسیله» عطا کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خداوند برای من وسیله مسألت کنید . . . که هر کس برای من وسیله مسألت کند ، شفاعت بر او روا گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امامان، از نسل حسین علیه السلام هستند . هرکه آنان را اطاعت کند ، خدا را اطاعت کرده است و هرکه آنان را نافرمانی کند خداوند عزّ و جلّ را نافرمانی کرده است . آنانند دستگیره محکم ، و آنانند وسیله تقرّب به خداوند عزّ و جلّ .

علل الشرائع_ به نقل از ابو سعید خدری _: پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود : هرگاه از خداوند چیزی برای من خواستید ، وسیله بخواهید . از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره وسیله پرسیدیم ، فرمود : درجه من در بهشت است . (6)

ص :595


1- کنز العمّال : 39071 .
2- صحیح مسلم : 1/289/11 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/58/217 .
4- علل الشرائع : 164/6 .
5- العلاّمة الطباطبائی بعد نقل الحدیث قال : و أنت إذا تدبّرت الحدیث و انطباق معنی الآیة علیه ، وجدت أنّ الوسیلة هی مقام النبیّ صلی الله علیه و آله من ربّه الذی به یتقرّب هو إلیه تعالی ، و یلحق به آله الطاهرون ثمّ الصّالحون من اُمّته . و قد ورد فی بعض الروایات عنهم علیهم السلام : أنّ رسول اللّه آخذ بحجزة ربّه ، و نحن آخذون بحجزته ، و أنتم آخذون بحجزتنا . المناقب لابن شهر آشوب : 3 / 75 .
6- علاّمه طباطبائی ، بعد از نقل این حدیث ، فرموده است : چنانچه در این حدیث و انطباق معنا و مفهوم آیه بر آن تأمل کنید ، در می یابید که «وسیله» همان مقام پیامبر صلی الله علیه و آله نزد پروردگارش است که پیامبر با آن به خداوند متعال تقرب می جوید و خاندان پاک او و بعد از آنها صالحان امّتش به وی می پیوندند . در برخی روایتهای ائمه علیهم السلام آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله دست به دامان پروردگارش شده است و ما به دامان او چنگ زده ایم و شما به دامان ما .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها الناسُ ! إنَّ اللّهَ تعالی وَعَدَ نَبِیَّهُ مُحمّدا صلی الله علیه و آله الوَسیلَةَ و وَعدُهُ الحَقُّ و لَن یُخلِفَ اللّهُ وَعدَهُ ، ألا و إنّ الوَسیلَةَ علی (1) دَرَجِ الجَنَّةِ، و ذِروَةُ ذَوائبِ الزُّلفَةِ، و نِهایَةُ غایَةِ الاُمنِیَّةِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و ابْتَغُوا إلَیهِ الوَسِیلَةَ» (3) _: أنا وَسِیلَتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوَسِّلُونَ إلی اللّهِ سبحانَهُ و تعالی : الإیمانُ بهِ و برسولِهِ ، و الجِهادُ فی سبیلِهِ، فإنّهُ ذِروَةُ الإسلامِ ، و کَلِمَةُ الإخلاصِ فإنّها الفِطرَةُ . (5)

2028 - أحَقُّ النّاسِ بِالشَّفاعَةِ
2028 - سزاوارترین مردم به شفاعت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أقرَبَکُم مِنّی غَدا و أوجَبَکُم عَلَیَّ شَفاعَةً : أصدَقُکُم لِسانا ، و أدّاکُم لِلأمانَةِ ، و أحسَنُکُم خُلُقا ، و أقرَبُکُم مِنَ الناسِ . (6)

2028

سزاوارترین مردم به شفاعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا نزدیکترین شما به من در فردا [ی قیامت] و سزاوارترین شما به شفاعت من ، راست گوترین ، امانتدارترین ، خوش اخلاق ترین، و نزدیکترین شما به مردم است .

2029 - شَفاعَةُ المُؤمِنِ عَلی قَدرِ عَمَلِهِ
2029 - شفاعت مؤمن به اندازه عمل اوست

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ لَیَشفَعُ فی مِثلِ رَبِیعَةَ و مُضَرَ ، و إنَّ المؤمنَ لَیَشفَعُ حتّی لِخادِمِهِ ، و یقولُ : یا رَبِّ، حَقَّ خِدمَتی کانَ یَقِینی الحَرَّ و البَردَ . (7)

امام علی علیه السلام :ای مردم! خداوند متعال به پیامبر خود محمّد صلی الله علیه و آله وعده وسیله داده و وعده او راست است و خداوند از وعده خود تخلّف نمی کند . بدانید که وسیله، بر فراز درجات بهشت، و ستیغِ بلندیهای تقرّب، و خطّ پایان آرزوست .

امام علی علیه السلام_ درباره آیه: «و برای تقرّب به او وسیله جویید» _فرمود : من هستم وسیله او .

امام علی علیه السلام :بهترین چیزی که متوسّلان به خداوند سبحان و متعال به آن توسّل می جویند ، ایمان به او و به پیامبر اوست و جهاد در راه او که آن ستیغ اسلام است و کلمه توحید که آن سرشت و فطرت است .

2029

شفاعت مؤمن به اندازه عمل اوست

امام باقر علیه السلام :مؤمن، در حق افرادی به تعداد [دو قبیله بزرگ ]ربیعه و مضر شفاعت می کند ؛ مؤمن حتی برای خدمتگزار خود شفاعت می کند و می گوید : پروردگارا ؛ خدمتکارم بر من حق دارد . او مرا از گرما و سرما حفظ می کرد .

ص :596


1- کذا فی المصدر ، و الظاهر أنّ الصحیح «أعلی» .
2- الکافی : 8/24/4 .
3- المائدة : 35 .
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 5/333 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 110 .
6- الأمالی للصدوق: 598/826 .
7- بحار الأنوار: 8/38/16.

عنه علیه السلام :یَشفَعُ الرَّجُلُ فی القَبیلَةِ ، و یَشفَعُ الرَّجُلُ لِأهلِ البَیتِ ، و یَشفَعُ الرجُلُ لِلرَّجُلَینِ علی قَدرِ عَمَلِهِ ، فذلکَ المَقامُ المَحمودُ . (1)

2030 - أدنَی المُؤمِنینَ شَفاعَةً
2030 - کمترین اندازه شفاعت مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی المؤمنینَ مَن یَشفَعُ مِثلَ رَبِیعَةَ و مُضَرَ ، و أقَلُّ المُؤمنینَ شَفاعَةً مَن یَشفَعُ لِثَلاثِینَ إنسانا . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ أدنَی المؤمنینَ شَفاعَةً لَیَشفَعُ لِثلاثینَ إنسانا ، فَعِندَ ذلکَ یقولُ أهلُ النارِ : «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ* و لا صَدیقٍ حَمِیمٍ» (3) . (4)

امام باقر علیه السلام :انسان برای قبیله خود شفاعت می کند ؛ انسان برای خانواده خود شفاعت می کند ؛ انسان به اندازه عمل خود در حق دو نفر شفاعت می کند ؛ این است آن مقام پسندیده .

2030

کمترین اندازه شفاعت مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در میان مؤمنان کسانی هستند که به اندازه قبیله های ربیعه و مضر شفاعت می کنند و مؤمنانی که کمتر از همه حق شفاعت دارند برای سی نفر شفاعت می کنند .

امام باقر علیه السلام :مؤمنی که از همه کمتر می تواند شفاعت کند ، تا سی نفر را شفاعت می کند . در این هنگام دوزخیان می گویند : «ما را نه شفاعت کنندگانی است و نه دوستی مهربان» .

ص :597


1- بحار الأنوار : 8/43/41 .
2- بحار الأنوار: 8/58/75.
3- الشعراء : 100 و 101 .
4- الکافی : 8/101/72 .

ص :598

273 - الشَّقاوة

273 - بدبختی
اشاره

(1)

(2)

ص :599


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 152 باب 6 «السعادة و الشقاوة» .
2- انظر : عنوان 233 «السعادة» ، الحرص : باب 797 ، رمضان : باب 1552 .

2031 - خَصائِصُ الشَّقِیِّ
2031 - ویژگیهای بدبخت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یُخالِفُهُم إلاّ شَقِیٌّ : العالِمُ العامِلُ ، و اللَّبیبُ العاقِلُ ، و الإمامُ المُقسِطُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّقِیُّ مَنِ انخَدَعَ لِهَواهُ و غُرُورِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ . (3)

عنه علیه السلام :تَوَقَّوُا المَعاصِیَ و احبِسُوا أنفُسَکُم عنها ؛ فإنَّ الشَّقِیَّ مَن أطلَقَ فیها عِنانَهُ . (4)

عنه علیه السلام :لا یَجتَرِئُ عَلَی اللّهِ إلاّ جاهِلٌ شَقِیٌّ . (5)

2031

ویژگیهای بدبخت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کسند که جز بدبخت با آنها مخالفت نکند : عالمی که به علم خود عمل کند ، صاحب دل خردمند، و پیشوای دادگر .

امام علی علیه السلام :بدبخت کسی است که فریفته هوا و هوس خود گردد .

امام علی علیه السلام :بدبخت کسی است که از عقل و تجربه خود بهره نگیرد .

امام علی علیه السلام :از گناهان باز ایستید و نفسهای خود را از آنها باز دارید ؛ زیرا بدبخت کسی است که عنان خود را در عرصه گناهان رها سازد .

امام علی علیه السلام :بر خدا گستاخی نکند ، مگر نادانِ بدبخت .

2032 - الشَّقِیُّ شَقِیٌّ فی بَطنِ اُمِّهِ
2032 - بدبخت در شکم مادر خود بدبخت است

الکتاب :

(قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَینا شِقوَتُنا وَ کُنَّا قَوْما ضالِّیْنَ). (6)

2032

بدبخت در شکم مادر خود بدبخت است

قرآن :

«گویند : پروردگار ما! بد بختیمان بر ما چیره گشت و ما مردمی گمراه بودیم» .

ص :600


1- تنبیه الخواطر : 2/121 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 86 .
3- نهج البلاغة: الکتاب78 .
4- غرر الحکم : 4499 .
5- نهج البلاغة: الکتاب53 .
6- المؤمنون : 106 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السَّعیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنِ اُمِّهِ ، و الشَّقِیُّ مَن شَقِیَ فی بَطنِ اُمِّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن نَسَمَةٍ یَخلُقُها اللّهُ فی بَطنِ اُمِّهِ إلاّ أنّهُ شَقِیٌّ أو سَعیدٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن نَفسٍ مَنفُوسَةٍ إلاّ و قد کَتَبَ اللّهُ مَکانَها مِنَ الجَنَّةِ و النارِ ، و إلاّ و قد کُتِبَت شَقِیّةً أو سَعِیدةً ، أمّا أهلُ السَّعادَةِ فَیُیَسَّرونَ لِعَمَلِ أهلِ السَّعادَةِ ، و أمّا أهلُ الشَّقاوَةِ فَیُیَسَّرونَ لِعَمَلِ أهلِ الشَّقاوَةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثُمّ یَبعَثُ اللّهُ مَلَکَ الأرحامِ ......... یقولُ : یا إلهی ، أ شَقِیٌّ أم سَعِیدٌ؟ فَیُوحِی اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن ذلکَ ما یَشاءُ و یَکتُبُ المَلَکُ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إذا تَمَّتِ الأربَعَةُ أشهُرٍ [یَعنی لِلنُّطفَةِ ]بَعَثَ اللّهُ تبارکَ و تعالی إلَیها مَلَکَینِ خَلاّقَینِ یُصَوِّرانِهِ ، و یَکتُبانِ رِزقَهُ و أجَلَهُ و شَقیّا أو سَعیدا . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشبخت از همان شکم مادر خود خوشبخت است و بدبخت از همان شکم مادر خود ، بدبخت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس نیست که خداوند او را در شکم مادرش بیافریند ، مگر این که [در همان جا ]بدبخت یا خوشبخت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس نیست که به دنیا بیاید ، مگر این که خداوند جایگاه او در بهشت و دوزخ و بدبخت یا خوشبخت بودن او را معلوم کرده است اما خوش بختان، به عملِ سعادتمندان موفّق می شوند ، و بد بختان ، به عملِ شقاوتمندان .

امام علی علیه السلام :سپس خداوند، فرشته زهدانها را می فرستد . . . می پرسد : بار خدایا! آیا بدبخت است یا نیکبخت؟ پس خداوند عزّ و جلّ آنچه بخواهد در این باره وحی می کند و فرشته آن را می نویسد .

امام رضا علیه السلام :چون چهار ماه [بر نطفه ]بگذرد خداوند تبارک و تعالی، دو فرشته آفریننده به سوی آن بفرستد، تا بدان شکل و صورت دهند و روزی و مدّت عمر و بدبختی یا خوشبختی او را رقم زنند .

ص :601


1- کنز العمّال : 491 .
2- کنز العمّال : 579 .
3- کنز العمّال : 538 .
4- علل الشرائع : 95/4 .
5- قرب الإسناد : 353/1262 .

2033 - خَلقُ السَّعادَةِ وَالشَّقاوَةِ قَبلَ الخَلقِ
2033 - آفرینش خوشبختی و بدبختی پیش از آفرینش مردمان

المحاسن عن مَنصورِ بنِ حازِمٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : لَم تُجِبنی مُنذُ سِنینَ عنِ الشَّقاءِ و السَّعادَةِ ، أنَّهُما کانا من قَبلِ أن یَخلُقَ اللّهُ الخَلقَ ؟ قالَ: بَلی ، و أنا الساعَةَ أقُولُهُ. قُلتُ : فَأخبِرْنی عنِ السَّعیدِ هَل أبغَضَهُ اللّهُ علی حالٍ مِن الحالاتِ ؟ فقالَ : لو أبغَضَهُ علی حالٍ مِن الحالاتِ لَما ألطَفَ لَهُ حتّی یُخْرِجَهُ مِن حالٍ إلی حالٍ فَیَجعَلَهُ سَعیدا . قُلتُ : فَأخبِرْنی عنِ الشَّقِیِّ هَل أحَبَّهُ اللّهُ علی حالٍ مِن الحالاتِ ؟ فقال : لو أحَبَّهُ ......... ما تَرَکَهُ شَقیّا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ خَلَقَ السَّعادَةَ و الشَّقاوَةَ قَبلَ أن یَخلُقَ خَلْقَهُ ، فَمَن عَلِمَهُ اللّهُ سَعیدا لَم یُبغِضْهُ أبَدا ، و إن عَمِلَ شَرّا أبغَضَ عَمَلَهُ و لَم یُبغِضْهُ ، و إن کانَ عَلِمَهُ شَقِیّا لَم یُحِبَّهُ أبدا ، و إن عَمِلَ صالحا أحَبَّ عَمَلَهُ و أبغَضَهُ لِما یَصِیرُ إلَیهِ . (2)

(3)

2033

آفرینش خوشبختی و بدبختی پیش از آفرینش مردمان

المحاسن_ به نقل از منصور بن حازم _: به امام صادق علیه السلام گفتم : آیا شقاوت و سعادت پیش از آن که خداوند خلایق را بیافریند وجود داشته اند ؟ حضرت فرمود : آری ، و اینک من آن را [برایت] می گویم . عرض کردم : پس ، مرا خبر ده که آیا خداوند انسانِ خوشبخت را در هیچ حالتی از حالات دشمنش می دارد؟ فرمود : اگر موردی از موارد او را دشمن می داشت، با نظر لطف خود او را از حالتی به حالتی در نمی آورد و خوشبختش نمی کرد . عرض کردم : مرا خبر ده از بدبخت که آیا حالی از حالات هست که خداوند او را در آن حالت دوست بدارد؟ فرمود : اگر او را در حالتی از حالت ها دوستش می داشت ......... بدبخت رهایش نمی کرد .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ پیش از آن که خلق خود را بیافریند خوشبختی و شور بختی را آفرید ؛ پس خداوند کسی را که بداند خوشبخت است ، دشمن نمی دارد و چنانچه کار بدی انجام دهد ، کارش را دشمن می دارد اما خود او را دشمن نمی دارد و هرگاه بداند بدبخت است ، هرگز او را دوست نمی دارد و چنانچه کار خوبی انجام دهد ، کارش را دوست می دارد اما به خاطر سرنوشتش وی را نا خوش می دارد .

ص :602


1- المحاسن : 1/436/1010 .
2- التوحید : 357/5 .
3- (انظر) العمل : باب 2904 .

2034 - تَفسیرُ الأخبارِ السّابِقَةِ
2034 - تفسیر اخبار پیشین

التوحید عن محمّدِ بنِ أبی عُمَیرٍ :سَألتُ أبا الحسنِ موسی بنِ جَعفرٍ علیهما السلام عَن معنی قولِ رَسول اللّهِ صلی الله علیه و آله: «الشَّقِیُّ مَن شَقِیَ فی بَطنِ اُمِّهِ ، و السَّعیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنِ اُمِّهِ» ، فقالَ : الشَّقِیُّ مَن عَلِمَ اللّهُ و هُو فی بَطنِ اُمِّهِ أنّهُ سَیَعمَلُ أعمالَ الأشقِیاءِ ، و السَّعیدُ مَن عَلِمَ اللّهُ و هُو فی بَطنِ اُمِّهِ أنّهُ سَیَعمَلُ أعمالَ السُّعَداءِ.

قُلتُ لَهُ : فَما مَعنی قولِهِ صلی الله علیه و آله : اِعمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ؟

فقالَ : إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ خَلَقَ الجِنَّ و الإنسَ لِیَعبُدُوهُ ، و لَم یَخلُقْهُم لِیَعصُوهُ ، و ذلکَ قولُهُ عَزَّ و جلَّ : «و ما خَلَقْتُ الجِنَّ و الإنْسَ إلاّ لِیَعْبُدُونِ» (1) ، فَیَسَّرَ کُلاًّ لِما خُلِقَ لَهُ ، فالوَیلُ لِمَنِ استَحَبَّ العَمی علی الهُدی . (2)

2034

تفسیر اخبار پیشین

التوحید_ به نقل از محمّد بن أبی عمیر _: از امام کاظم علیه السلام درباره سخن پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم که: بدبخت در همان شکم مادر خود بدبخت است و خوشبخت در همان شکم مادرش خوشبخت است. حضرت فرمود : کسی که بدبخت است در همان هنگامی که در شکم مادرش هست ، خداوند می داند او در آینده کارها و اعمال شقاوتمندان را خواهد کرد و کسی که خوشبخت باشد ، در همان شکم مادرش خداوند می داند که او در آینده اعمال و رفتار سعادتمندان را انجام خواهد داد .

عرض کردم : معنای این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله چیست : «عمل کنید که هر کسی برای آنچه به منظور آن آفریده شده آماده می باشد»؟ فرمود : خداوند عزّ و جلّ جنّ و انس را برای عبادت کردن او آفرید نه برای معصیت کردنش . این، سخن خداوند عزّ و جلّ است آن جا که می فرماید :«جنّ و انس را نیافریدیم مگر برای این که مرا عبادت کنند» . بنا بر این ، همه را برای آنچه به منظور آن آفریده شده اند آماده کرده است ، پس وای بر کسی که کوری و گمراهی را بر هدایت ترجیح دهد .

2035 - ما یوجِبُ السَّعادَةَ
2035 - موجبات سعادت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یَنقُلُ العَبدَ مِنَ الشَّقاءِ إلی السَّعادَةِ ، و لا یَنقُلُهُ مِن السَّعادةِ إلی الشَّقاءِ . (3)

2035

موجبات سعادت

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی بنده را از بدبختی به خوشبختی منتقل می کند ، ولی از خوشبختی به بدبختی منتقل نمی کند .

ص :603


1- الذاریات : 56 .
2- التوحید : 356/3 .
3- التوحید : 358/6 .

عنه علیه السلام_ فِیمَن زارَ الحسینَ علیه السلام عارِفا بِحَقِّهِ _: و إن کانَ شَقِیّا کُتِبَ سعیدا ، و لم یَزَلْ یَخُوضُ فی رَحمَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

عنه علیه السلام_ فِیمَن قَرَأ سورةَ «الکافِرُونَ» و«الإخلاصِ» فی الفَریضَةِ _: و إن کانَ شَقیّا مُحِیَ مِن دِیوانِ الأشقیاءِ، و اُثبِتَ فی دِیوانِ السُّعَداءِ . (2)

عنه علیه السلام_ بَعدَ ذِکرِ دعاءٍ _: ما مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ یَدعُو بِهِنَّ مُقبِلاً قَلبُهُ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ إلاّ قَضَی حاجَتَهُ ، و لَو کانَ شَقِیّا رَجَوتُ أن یُحَوَّلَ سَعِیدا . (3)

2036 - ما یوجِبُ الشَّقاءَ
2036 - موجبات بدبختی

الکتاب :

(یَوْمَ یَأتِ لاَ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إلاَّ بِإذْنِهِ فَمِنْهُم شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ * فَأمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّار لَهُم فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ). (4)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «قالوا رَبَّنا غَلَبَت عَلَینا شِقوَتُنا» (5) _: بِأعمالِهِم شَقُوا . (6)

امام صادق علیه السلام_ درباره کسی که حسین علیه السلام را با آگاهی از حق (مقام) آن حضرت زیارت کند _فرمود : اگر بدبخت باشد، خوشبخت نوشته می شود و پیوسته در رحمت خداوند عزّ و جلّ غوطه می خورَد .

امام صادق علیه السلام_ درباره کسی که سوره «کافرون» و «اخلاص» را در نماز واجب بخواند _فرمود : اگر بدبخت باشد، نامش از دیوان شور بختان پاک می شود و در دیوان نیکبختان ثبت می گردد .

امام صادق علیه السلام_ بعد از ذکر دعایی _فرمود : هر بنده مؤمنی که ، با توجّه قلبی به خداوند عزّ و جلّ ، این دعاها را بخواند ، خداوند حاجتش را برآورده سازد و چنانچه بدبخت باشد، امید دارم که خوشبخت گردد .

2036

موجبات بدبختی

قرآن :

«روزی که چون بیاید هیچ کس جز به اذن او سخن نگوید و مردمان بعضی بدبخت باشند و بعضی نیکبخت . و اما آنان که بد بختند در آتش ، فریاد و ناله ای دارند» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «گویند : ای پروردگار ما! بد بختیمان بر ما چیره گشت» _فرمود : به سبب اعمال و کردارشان بدبخت شدند .

ص :604


1- کامل الزیارات : 307/517 .
2- ثواب الأعمال : 155/1 .
3- الکافی : 2/516/1.
4- هود : 105 ، 106 .
5- المؤمنون : 106 .
6- التوحید : 356/2 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ حینَ وَلاّهُ مِصرَ _: أمَرَهُ بِتقوَی اللّهِ ، و إیثارِ طاعَتِهِ ، و اتِّباعِ ما أمَرَ بهِ فی کتابِهِ مِن فَرائضِهِ و سُنَنِهِ ، التی لا یَسعَدُ أحَدٌ إلاّ باتِّباعِها ، و لا یَشقی إلاّ مَع جُحُودِها و إضاعَتِها . (1)

عنه علیه السلام:مَن کَثُرَ حِرصُهُ کَثُرَ شَقاؤهُ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الوَلَهَ بالدُّنیا ؛ فإنّها تُورِثُکَ الشَّقاءَ و البَلاءَ ، و تَحدُوکَ علی بَیعِ البَقاءِ بِالفَناءِ . (3)

عنه علیه السلام :الحِرصُ أحَدُ الشَّقاءَینِ . (4)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الشَّقاءِ حُبُّ الدُّنیا . (5)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ خَلقِ آدَمَ علیه السلام _: فقالَ سبحانَهُ : «اُسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إلاّ إبلیسَ» (6) اِعتَرَتهُ الحَمِیَّةُ ، و غَلَبَتْ علَیهِ الشِّقوَةُ ، و تَعَزَّزَ بِخِلقَةِ النارِ ، و استَوهَنَ خَلقَ الصَّلصالِ . (7)

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : علی بن ابی طالب امر می کند او (مالک) را به تقوای الهی و برگزیدن فرمان خدا و پیروی از واجبات و مستحبّات او، که در کتابش (قرآن کریم) به آنها فرمان داده است و هیچ کس، جز به پیروی از آنها خوشبخت نمی گردد و هیچ کس جز با انکار و فرو گذاشتن آنها بدبخت نمی شود .

امام علی علیه السلام :کسی که آزمندیش زیاد باشد ، رنج و بدبختیش بسیار باشد .

امام علی علیه السلام :از شیفته شدن به دنیا بپرهیز ، که برای تو بدبختی و گرفتاری می آورد و موجب می شود که آنچه را ماندنی است ، به آنچه رفتنی است ، بفروشی .

امام علی علیه السلام :آزمندی ، یکی از دو بدبختی است.

امام علی علیه السلام :علّت بدبختی ، دنیا دوستی است.

امام علی علیه السلام_ در شرح آفرینش آدم علیه السلام _فرمود : خداوند سبحان فرمود :«بر آدم سجده کنید . پس همه سجده کردند، مگر ابلیس» غرور و نخوت او را فرا گرفت و بدبختی بر وجود وی چیره گشت و به آفرینش [خود] از آتش بالید و آفرینش [آدم از ]گِلِ خشک را خوار شمرد .

ص :605


1- نهج البلاغة: الکتاب53 .
2- غرر الحکم : 8602 .
3- غرر الحکم : 2707 .
4- غرر الحکم : 1629 .
5- غرر الحکم : 5516 .
6- الإسراء : 61 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 1 .

عنه علیه السلام :فَیا لَها حَسرَةً علی کُلِّ ذِی غَفلَةٍ أن یکونَ عُمُرُهُ علَیهِ حُجَّةً ، و أن تُؤَدِّیَهُ أیّامُهُ إلی الشِّقوَةِ ! (1)

عنه علیه السلام :فَمَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دِینا تَتَحَقَّقْ شِقوَتُهُ، و تَنفَصِمْ عُروَتُهُ ، و تَعظُمْ کَبوَتُهُ ، و یَکُنْ مَآبُهُ إلی الحُزنِ الطَّویلِ و العَذابِ الوَبِیلِ (الشَّدِیدِ) . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی دعاءِ یَومِ عَرَفَةَ _: اللّهُمّ اجعَلْنی أخشاکَ کَأنّی أراکَ ، و أسعِدْنی بتَقواکَ ، و لا تُشقِنی بِمَعصِیَتِکَ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :جَفَّ القَلَمُ بحَقیقَةِ الکتابِ مِنَ اللّهِ بِالسَّعادَةِ لِمَن آمَنَ و اتَّقی، و الشَّقاوَةِ مِنَ اللّهِ تبارکَ و تعالی لِمَن کَذَّبَ و عَصی . (4)

2037 - أشقَی النّاسِ
2037 - بدبخت ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشقَی الناسِ المُلُوکُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أشقَی الأشقیاءِ مَنِ اجتَمَعَ علَیهِ فَقرُ الدُّنیا و عَذابُ الآخِرَةِ . (6)

امام علی علیه السلام :ای دریغ بر آن بی خبری که عمرش بر او حجّت باشد و گذشتِ روزگارانش او را به بدبختی کشاند .

امام علی علیه السلام :هرکه دینی جز اسلام بجوید به بدبختی گرفتار آید و دستاویزش از هم گسیخته شود و به رو در افتادن و سقوطش [در عذاب و آتش] سخت باشد و به اندوهِ دراز و عذاب دردناک مبتلا گردد .

امام حسین علیه السلام_ در دعای روز عرفه _گفت : بار خدایا! کاری کن که از تو چنان بترسم که گویی می بینمت، و با تقوا و ترس از خودت خوش بختم گردان، و با معصیت و نا فرمانیت شور بختم مکن .

امام رضا علیه السلام :قلم تقدیر خداوندی بر خوشبختی کسی که ایمان آورَد و تقوا داشته باشد و بر بدبختی کسی که ایمان نیاورَد و نافرمانی ورزد، رقم خورده است .

2037

بد بخت ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بد بخت ترین مردمان ، شاهانند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بد بخت ترین بد بختها ، کسی است که فقر دنیا و عذاب آخرت در او جمع شود .

ص :606


1- نهج البلاغة: الخطبة64.
2- نهج البلاغة : الخطبة 161 .
3- بحار الأنوار: 98/218/3.
4- قرب الإسناد : 355/1270 .
5- مشکاة الأنوار : 399/1319 .
6- کنز العمّال : 16683 .

مجمع البیان عَن عُثمانِ بنِ صُهَیبٍ عَن أبیهِ :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لعلِیِّ بنِ أبی طالبِ علیه السلام : مَن أشقَی الأوَّلِینَ؟ قالَ : عاقِرُ الناقَةِ ، قالَ : صَدَقتَ ، فَمَن أشقَی الآخِرِینَ؟ قالَ : قُلتُ : لا أعلَمُ یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : الذی یَضرِبُکَ علی هذِهِ، و أشارَ إلی یافُوخِهِ . (1)

عیسی علیه السلام :أشقَی الناسِ مَن هُو مَعروفٌ عندَ الناسِ بِعِلمِهِ مَجهولٌ بِعَمَلِهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن أشقَی الناسِ _: مَن باعَ دِینَهُ بِدُنیا غَیرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :أشقاکُم أحرَصُکُم . (4)

عنه علیه السلام :أشقَی الناسِ مَن غَلَبَهُ هَواهُ ، فَمَلَکَتهُ دُنیاهُ و أفسَدَ اُخراهُ . (5)

عنه علیه السلام :مِن أعظَمِ الشَّقاوَةِ القَساوَةُ . (6)

عنه علیه السلام_ فی الدعاءِ _: یا رَبِّ ، ما أشقی جَدَّ مَن لَم یَعظُمْ فی عَینِهِ و قَلبِهِ ما رَأی مِن مُلکِکَ و سُلطانِکَ فی جَنبِ ما لَم تَرَ عَینُهُ و قَلبُهُ مِن مُلکِکَ و سُلطانِکَ ! و أشقی مِنهُ مَن لَم یَصغُرْ فی عَینِهِ و قَلبِهِ ما رَأی و ما لَم یَرَ مِن مُلکِکَ و سُلطانِکَ فی جَنبِ عَظَمَتِکَ و جَلالِکَ ، لا إلهَ إلاّ أنتَ سبحانَکَ إنّی کُنتُ مِن الظالِمینَ . (7)

مجمع البیان_ به نقل از عثمان بن صهیب از پدرش _: پیامبر صلی الله علیه و آله از علی علیه السلام پرسید : بد بخت ترین مردمان گذشته کیست؟ [ علی علیه السلام ]گفت : پی کننده ناقه . فرمود : درست است . پرسید : بد بخت ترین مردم در آینده کیست؟ گفت : نمی دانم ای رسول خدا . پیامبر صلی الله علیه و آله به ملاج علی علیه السلام اشاره کرد و فرمود : آن کسی که به این جا ضربت زند .

عیسی علیه السلام :بد بخت ترین مردم ، کسی است که در میان مردم به علم شناخته شده باشد و به عمل، ناشناخته .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که بد بخت ترین مردم کیست _فرمود : کسی که دین خود را به دنیای دیگری بفروشد .

امام علی علیه السلام :بد بخت ترین شما ، آزمندترین شماست .

امام علی علیه السلام :بد بخت ترین مردم کسی است که هوای نفْس بر او چیره شود ؛ پس دنیایش او را در اختیار خود گیرد و آخرت خویش را تباه گرداند .

امام علی علیه السلام :یکی از بزرگترین بدبختیها ، سنگدلی است .

امام علی علیه السلام_ در دعا_گفت : پروردگارا! چه بدبخت است کسی که قدرت و شوکت مشهود تو و نیز قدرت و شوکت نا مشهود تو ، در نگاه و دل او با عظمت نیاید و بد بخت تر از او کسی است که قدرت و شوکت مشهود و نا مشهودِ تو، در قیاس با عظمت و جلالِ خود تو در چشم و دلش خُرد و ناچیز نیاید . لا إله إلاّ أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین (خدایی جز تو نیست ، پاکی تو ای خدا ، من از ستمگران بودم) .

ص :607


1- مجمع البیان : 10/756 . و انظر تفسیر نور الثقلین : 5/587/11 _ 13 .
2- بحار الأنوار: 2/52/19.
3- الأمالی للصدوق : 478/644 .
4- غرر الحکم : 2835 .
5- غرر الحکم : 3237 .
6- غرر الحکم : 9376 .
7- تحف العقول : 218 .

(1)

2038 - عَلاماتُ الشَّقاءِ
2038 - نشانه های بدبختی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن علاماتِ الشَّقاءِ : جُمُودُ العَینِ ، و قَسوَةُ القَلبِ ، و شِدَّةُ الحِرصِ فی طَلَبِ الرِّزقِ ، و الإصرارُ علی الذَّنبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، أربَعُ خِصالٍ مِنَ الشَّقاءِ : جُمُودُ العَینِ ، و قَساوَةُ القَلبِ ، و بُعدُ الأمَلِ ، و حُبُّ البَقاءِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن عَلامةِ الشَّقاءِ غِشُّ الصَّدیقِ . (4)

عنه علیه السلام :مِن علاماتِ الشَّقاءِ الإساءَةُ إلی الأخیارِ . (5)

عنه علیه السلام :مِن الشَّقاءِ إفسادُ المَعادِ . (6)

عنه علیه السلام :مِنَ الشَّقاءِ أن یَصُونَ المَرءُ دُنیاهُ بِدِینِهِ . (7)

2038

نشانه های بدبختی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های بدبختی است : خشکی چشم و سختی دل و حرص زدن زیاد در طلب روزی و پافشاری بر گناه .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! چهار چیز نشانه بدبختی است : خشکی چشم ، قساوت قلب ، آرزوی دراز، و عشق به زنده ماندن .

امام علی علیه السلام :از نشانه بدبختی، دغلکاری با دوست است .

امام علی علیه السلام :از نشانه های شقاوت ، بدی کردن به نیکان است .

امام علی علیه السلام :تباه کردن معاد ، از بدبختی است .

امام علی علیه السلام :از بدبختی است که انسان دین خود را وسیله حفظ دنیایش قرار دهد .

ص :608


1- (انظر) الخلقة : باب 1074 .
2- الخصال : 243/96 .
3- الخصال : 243/97 .
4- غرر الحکم : 9297 .
5- غرر الحکم : 9307 .
6- غرر الحکم : 9274 .
7- غرر الحکم : 9346 .

عنه علیه السلام :مِنَ الشَّقاءِ فَسادُ النِّیَّةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ أ شَقِیٌّ الرَّجُلُ أم سَعیدٌ ، فَانظُرْ مَعروفَهُ إلی مَن یَصنَعُهُ ؛ فإن کانَ یَصنَعُهُ إلی مَن هو أهلُهُ فَاعلَم أنّهُ خَیرٌ ، و إن کانَ یَصنَعُهُ إلی غَیرِ أهلِهِ فَاعلَم أنّهُ لَیسَ لَهُ عِندَ اللّهِ خَیرٌ . (2)

(3)

2039 - عاقِبَةُ الأشقِیاءِ
2039 - سرانجام بدبختان

الکتاب :

(یَوْمَ یَأْتِ لاَ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ * فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ * خَ__الِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَ_اوَاتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ مَا شَآءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ) . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَمَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دینا تَتَحَقّق شِقوَتُهُ ، و تَنقَصِم عُروَتُهُ ، و تَعظُم کَبوَتُهُ ، و یَکُن ما بِهِ إلَی الحُزنِ الطَّویلِ وَ العَذابِ الوَبیلِ . (5)

امام علی علیه السلام :بد سگالی ، از نشانه های بدبختی است .

امام صادق علیه السلام :اگر خواهی بدانی آیا کسی بدبخت است یا خوشبخت ، بنگر که به چه کسی خوبی می کند ؛ اگر به اهلش (مستحق) خوبی می کند ، بدان که آدم خوبی است و اگر به (غیر مستحق) نااهل خوبی می کند، بدان که او را نزد خداوند خیر و خوبی نیست .

2039

سرانجام بد بختان

قرآن :

«روزی [است] که چون فرا رسد هیچ کس جز به اذن وی سخن نگوید . آنگاه بعضی از آنان تیره بختند و [برخی] نیکبخت و امّا کسانی که تیره بخت شده اند ، در آتش ، فریاد و ناله ای دارند . تا آسمانها و زمین برجاست ، در آن ماندگار خواهند بود ، مگر آنچه پروردگارت بخواهد ، زیرا پروردگار تو همان کند که خواهد» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر کس جز اسلام در پی دینی برود ، تیره بختی اش محقق و بند [خوش بختی اش] گسسته و افتادنش سخت است . بازگشت او به اندوه طولانی و عذابی ناگوار است .

ص :609


1- غرر الحکم : 9402 .
2- بحار الأنوار : 74/414/31 .
3- (انظر) الشَّقاوة : باب 2031 .
4- هود : 105 _ 106 _ 107 .
5- نهج البلاغة: الخطبة 161 .

عنه علیه السلام_ فی کِتابِهِ لِلأشتَرِ حینَ وَلاّهُ مِصرَ _: هذا ما أمَرَ بِهِ عَبدُ اللّهِ عَلِیٌّ أمیرُ المُؤمِنینَ مالِکَ بنَ الحارِثِ الأشتَرَ ......... أمَرَهُ بِتَقوَی اللّهِ و إیثارِ طاعَتِهِ ، وَ اتِّباعِ ما أمَرَ بِهِ فی کِتابِهِ مِن فَرائِضِهِ و سُنَنِهِ الَّتی لا یَسعَدُ أحَدٌ إلاّ بِاتِّباعِها ، و لا یَشقی إلاّ مَعَ جُحودِها و إضاعَتِها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : ما قَبَّلتُ صَبِیّا قَطُّ . فَلَمّا وَلّی قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : هذا رَجُلٌ عِندی أنَّهُ مِن أهلِ النّارِ . (2)

امام علی علیه السلام_ در عهد نامه اش به مالک اشتر ، زمانی که او را حاکم مصر گردانید _نوشت : این ، دستوری است که بنده خدا امیر المؤمنین ، به مالک بن حارث اشتر می دهد ......... او را فرمان می دهد به پروای از خدا و مقدم داشتن طاعت او بر هر چیز و پیروی از هر چه او در کتابش به آن فرمان داده است : از واجبات و سنت هایی که احدی جز به پیروی از آنها خوشبخت نمی شود و احدی هم جز به انکار و پامال کردن آنها بدبخت نمی شود .

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت رسول خدا آمد و گفت : هرگز کودکی را نبوسیده ام . وقتی آن مرد رو گرداند [که برود] پیامبر فرمود : این مرد ، در نزد من از اهل آتش است .

ص :610


1- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
2- الکافی : 6 / 50 / 7 .

فهرست موضوعات عربی

حرف الزاء5

202 - الزراعة7

1573 - استِحبابُ الزَّرعِ وَالغَرسِ8

1574 - الزّارِعونَ9

1575 - الأنبِیاءُ وَالزِّراعَةُ10

203 - الزکاة11

1576 - الزَّکاةُ12

1577 - اقتِرانُ الزَّکاةِ بِالصَّلاةِ12

1578 - حِکمَةُ الزَّکاةِ13

1579 - دَورُ الزَّکاةِ فی نَماءِ المالِ16

1580 - تَحصینُ المالِ بِالزَّکاةِ17

1581 - مانِعُ الزَّکاةِ17

1582 - کُفرُ مانِعِ الزَّکاةِ18

1583 - عِقابُ مانِعِ الزَّکاةِ19

1584 - طیبُ النَّفسِ فی أداءِ الزَّکاةِ20

1585 - الحَقُّ المَعلومُ غَیرُ الزَّکاةِ21

1586 - المُستَحِقُّونَ لِلزَّکاةِ22

1587 - الزَّکاةُ الظّاهِرَةُ وَالباطِنَةُ23

1588 - لِکُلِّ شَی ءٍ زَکاةٌ24

1589 - زَکاةُ البَدَنِ26

1590 - زَکاةُ الفِطرَةِ27

204 - التزکیة29

1591 - التَّزکِیَةُ30

1592 - مَوانِعُ التَّزکِیَةِ31

205 - الزمان35

1593 - مَعرِفَةُ الزَّمانِ36

1594 - مَن أمِنَ الزَّمانَ36

1595 - مَن عانَدَ الزَّمانَ37

1596 - عَیبُ الزَّمانِ37

206 - الزنا39

1597 - النَّهیُ عَنِ الزِّنا40

1598 - أکبَرُ الزِّنا41

1599 - حِکمَةُ تَحریمِ الزِّنا42

1600 - آثارُ الزِّنا43

1601 - انتِشارُ الزِّنا44

1602 - لِکُلِّ عُضوٍ حَظٌّ مِنَ الزِّنا44

1603 - حَدُّ الزِّنا45

1604 - حَدُّ الزِّنا بِالعُنفِ46

1605 - وَلَدُ الزِّنا46

1606 - عَلاماتُ وَلَدِ الزِّنا48

1607 - الدَّیُّوثُ49

1608 - القِیادَةُ49

ص :611

1609 - النَّوادِرُ49

207 - الزهد51

1610 - فَضلُ الزُّهدِ52

1611 - التَّزَیُّنُ بِالزُّهدِ53

1612 - الزُّهدُ وَالدِّینُ54

1613 - حَقیقَةُ الزُّهدِ55

1614 - صِفاتُ الزّاهِدِ58

1615 - أوَّلُ الزُّهدِ61

1616 - أصلُ الزُّهدِ62

1617 - موجِباتُ الزُّهدِ63

1618 - طَریقُ الزُّهدِ65

1619 - مَوانِعُ الزُّهدِ65

1620 - دَرَجاتُ الزُّهدِ66

1621 - الزُّهدُ وَالعِلمُ الذّاتِیُّ66

1622 - الزُّهدُ وشَرحُ الصَّدرِ68

1623 - الزُّهدُ وَالمُکاشَفَةُ68

1624 - ثَمَراتُ الزُّهدِ71

1625 - مَضارُّ الرَّغبَةِ73

1626 - أزهَدُ النّاسِ74

1627 - مَوعِظَةٌ لِمَن تَأبی نَفسُهُ الزُّهدَ75

1628 - الزُّهدُ لا یَنقُصُ الرِّزقَ75

1629 - الزُّهدُ وَالمَعرِفَةُ76

1630 - النَّوادِرُ77

208 - الزواج79

1631 - الحَثُّ عَلَی الزَّواجِ80

1632 - النِّکاحُ سُنَّةٌ81

1633 - مَن تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ82

1634 - مَن تَزَوَّجَ أحرَزَ نِصفَ دینِهِ82

1635 - صَلاةُ المُتَزَوِّجِ ونَومُهُ83

1636 - زِیادةُ الرِّزقِ بِالنِّکاحِ83

1637 - التَّحذیرُ مِن تَرکِ الزَّواجِ85

1638 - ذَمُّ العُزّابِ86

1639 - ثَوابُ تَزویجِ الإخوانِ86

1640 - الحَثُّ عَلَی التَّعجیلِ فی تَزویجِ البَناتِ87

1641 - الاهتِمامُ بدِینِ المَرأةِ فِی الزَّواجِ88

1642 - الاهتِمامُ بدِینِ الرَّجُلِ فِی الزَّواجِ89

1643 - حِکمَةُ المَهرِ90

1644 - ذَمُّ غَلاءِ المَهرِ91

1645 - الاهتِمامُ فِی اختِیارِ الزَّوجَةِ91

1646 - تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُم92

1647 - المُؤمِنَةُ کُفوُ المُؤمِنِ92

1648 - مَن لا یَنبَغی تَزویجُهُم93

1649 - مَن لا یَنبَغی تَزَوُّجُهُنَّ94

1650 - أقسامُ النِّساءِ95

1651 - حُقوقُ الزَّوجِ96

1652 - حُقوقُ الزَّوجَةِ97

1653 - خِدمَةُ الزَّوجِ99

1654 - خِدمَةُ الزَّوجَةِ100

1655 - إیذاءُ الزَّوجِ101

1656 - إیذاءُ الزَّوجَةِ102

1657 - الصَّبرُ عَلی سوءِ خُلُقِ الزَّوجَةِ102

1658 - الصَّبرُ عَلی سوءِ خُلُقِ الزَّوجِ102

1659 - الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ103

1660 - الزَّوجَةُ السَّیِّئَةُ104

1661 - طاعَةُ الزَّوجَةِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ105

1662 - ما یَنبَغی رِعایَتُهُ فی نَفَقَةِ العِیالِ105

ص :612

1663 - تَعَدُّدُ الزَّوجاتِ106

1664 - أدَبُ استِجابَةِ الدَّعوةِ إلَی العُرسِ108

1665 - الحَثُّ عَلی إعلانِ النِّکاحِ108

209 - الزیارة109

1666 - الحَثُّ عَلَی التَّزاوُرِ فِی اللَّهِ110

1667 - زُوّارُ اللَّهِ110

1668 - ثَوابُ الزِّیارَةِ فِی اللَّهِ111

1669 - دَورُ زِیارةِ الإخوانِ فی إحیاءِ القَلبِ وَ الدِّینِ112

1670 - ثَمَراتُ لِقاءِ الإخوانِ112

1671 - النَّهیُ عَن زِیارةِ الفُجَّارِ113

1672 - أدَبُ الزِّیارَةِ113

210 - زیارة القبور115

1673 - زِیارَةُ النَّبیِّ صلی الله علیه وآله116

1674 - زِیارَةُ أهل البیت علیهم السلام116

1675 - زِیارَةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام117

1676 - زِیارَةُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ علیهما السلام118

1677 - زِیارَةُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام119

1678 - زِیارَةُ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام120

1679 - دُعاءُ الصّادِقِ لِزُوّارِ الحُسَینِ علیهما السلام121

1680 - أدَبُ زِیارَةِ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام122

1681 - زِیارَةُ أئِمَّةِ البَقیعِ علیهم السلام123

1682 - زِیارةُ الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام124

1683 - زِیارَةُ الإمامِ الرِّضا علیه السلام125

1684 - زِیارَةُ الإمامِ الجَوادِ علیه السلام126

1685 - زِیارَةُ الإمامَینِ العَسکَرِیَّینِ علیهما السلام126

1686 - زِیارَةُ فاطِمَةَ بِنتِ موسَی الکاظِمِ علیهما السلام128

1687 - زِیارَةُ السَّیِّدِ عَبدِالعَظیمِ الحَسَنِیِ علیه السلام128

1688 - زِیارَةُ قُبُورِ الصُّلَحاءِ129

1689 - زِیارَةُ قُبورِ المَوتی129

1690 - التَّسلیمُ علی أهلِ القُبورِ130

211 - الزینة133

1691 - الزِّینَةُ134

1692 - التَّزَیُّنُ لِلأعداءِ135

1693 - ما یَحرُمُ مِنَ الزِّینَةِ136

1694 - زینَةُ البَواطِنِ136

1695 - أحسَنُ الزِّینَةِ140

1696 - مَن زُیِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ141

حرف السین143

212 - المسؤولیة145

1697 - المَسؤولِیَّةُ146

1698 - کُلُّکُم مَسؤُولٌ!147

1699 - مَسؤولِیَّةُ السَّمعِ وَالبَصَرِ وَالفُؤادِ148

213 - السؤال (طلب العلم)151

1700 - مِفتاحُ العِلمِ152

1701 - حُسنُ المَسألَةِ153

1702 - ما لا یَنبَغی فِی السُّؤالِ154

1703 - سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی156

1704 - «لا أدری» نِصفُ العِلمِ158

214 - السؤال (طلبُ الحاجَةِ)161

1705 - النَّهیُ عَن سُؤالِ النّاسِ162

1706 - النَّهیُ عَن سُؤالِ غَیرِ اللَّهِ164

1707 - تَرکُ السُّؤالِ وضَمانُ الجَنَّةِ165

1708 - مَوارِدُ جَوازِ المَسألَةِ166

1709 - التَّحذیرُ مِنَ السُّؤالِ عَن ظَهرِ غِنیً167

1710 - الحَثُّ عَلَی الاستِغناءِ عَنِ النّاسِ169

1711 - طَلَبُ المَعروفِ مِن أهلِهِ170

ص :613

1712 - طَلَبُ الحاجَةِ مِن غَیرِ أهلِها171

1713 - أدَبُ السُّؤالِ172

1714 - التَّحذیرُ عَن رَدِّ السائِلِ173

1715 - مَن لا یَنبَغی رَدُّهُ175

1716 - مَوارِدُ الإنفاقِ مِن بَیتِ المالِ176

1717 - النَّوادِرُ177

215 - الأسباب179

1718 - لِکُلِّ شَی ءٍ سَبَبٌ180

1719 - أوثَقُ الأسبابِ184

216 - السبّ185

1720 - سِبابُ المُؤمنِ186

1721 - النَّهیُ عنِ سَبِّ الأصنامِ وَالشَّیطانِ186

1722 - النَّهیُ عَن سَبِّ النّاسِ187

1723 - النَّهیُ عَن سَبِّ الأشیاءِ188

1724 - النَّهیُ عَنِ التَّسابِّ188

1725 - جَزاءُ مَن سَبَّ الأنبِیاءَ وَالأوصِیاءَ189

1726 - سَبُّ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام190

217 - التسبیح193

1727 - تَفسیرُ سُبحانَ اللَّهِ194

1728 - تَسبیحُ الأشیاءِ195

218 - التسابق197

1729 - التَّسابُقُ198

1730 - استِباقُ الخَیراتِ198

219 - السبیل201

1731 - سَبیلُ اللَّهِ202

1732 - سَبیلُ الحَقِّ204

220 - السجود207

1733 - السُّجودُ208

1734 - ما یَسجُدُ لِلَّهِ208

1735 - السُّجودُ وَالتَّقرُّبُ إلَی اللَّهِ209

1736 - تَفسیرُ السُّجودِ210

1737 - مَن أتی بِحَقیقَةِ السُّجودِ211

1738 - إطالَةُ السُّجودِ212

1739 - سُجودُ الإمامِ زین العابدین علیه السلام213

1740 - أثرُ السُّجودِ214

1741 - ذَمُّ المُرائی بِالسُّجودِ214

1742 - عِلَّة عَدَمِ جوازِ السُّجودِ عَلی غَیرِ الأرضِ215

1743 - السُّجودُ عَلی تُربَةِ الحُسَینِ علیه السلام216

221 - المسجد217

1744 - المَسجِدُ بَیتُ اللَّهِ218

1745 - ثَوابُ بِناءِ المَسجِدِ219

1746 - اتِّخاذُ المَسجِدِ فِی البَیتِ219

1747 - عِمارَةُ المَساجِدِ220

1748 - المَشیُ إلَی المَساجِدِ221

1749 - الجُلوسُ فِی المَسجِدِ221

1750 - شَکوَی المَساجِدِ222

1751 - جِوارُ المَسجِدِ وَالصَّلاةُ فیهِ223

1752 - دُخولُ المَسجِدِ لِمَن عِندَهُ مَظلِمَةٌ223

1753 - آدابُ المَساجِدِ224

1754 - آدابُ الدُّخولِ إلی المَسجِدِ224

1755 - ثَمَرَةُ الاختِلافِ إلَی المَساجِدِ226

1756 - المَساجِدُ المَمدوحَةُ227

1757 - مَسجدُ ضِرارٍ229

222 - السجن231

1758 - السِّجنُ232

1759 - سِجنُ النَّفسِ233

ص :614

223 - السحت235

1760 - السُحتُ236

224 - السحر239

1761 - السِّحرُ240

1762 - جَزاءُ ساحِرِ المُسلِمینَ241

1763 - أنواعُ السِّحرِ242

1764 - أشَدُّ سِحراً مِن هاروتَ وماروتَ !243

225 - المساحقة245

1765 - المُساحَقَةُ246

226 - السخریة247

1766 - السُّخرِیَّةُ248

227 - السخاء251

1767 - السَّخاءُ أکرَمُ الأخلاقِ252

1768 - السَّخاءُ ثَمَرَةُ العَقلِ253

1769 - السَّخاءُ سِترُ العُیوبِ253

1770 - السَّخاءُ یَزرَعُ المَحَبَّةَ254

1771 - السَّخِیُّ255

1772 - طَعامُ السَّخِیِّ وإطعامُهُ257

1773 - حَدُّ السَّخاءِ257

1774 - أسخَی النّاسِ259

1775 - ذَمُّ البَخیلِ الَّذی یَسخو عِندَ الوَفاةِ259

228 - السرّ261

1776 - کِتمانُ السِّرِّ262

1777 - التَّفرُّدُ بِالسِّرِّ264

1778 - مِعیارُ حِفظِ الأسرارِ264

1779 - مَن لا یَنبَغی إیداعُهُم سِرّاً264

229 - السریرة267

1780 - صَلاحُ السَّرائِرِ268

1781 - ظُهورُ السَّرائِرِ268

1782 - صَلاحُ السَّریرَةِ وَالعَلانِیَةِ271

230 - السرور273

1783 - السُّرورُ274

1784 - ما یَنبَغِی السُّرورُ بهِ275

1785 - عَوامِلُ السُّرورِ275

1786 - مَن أودَعَ قَلباً سُروراً276

1787 - مَن سَرَّ مُؤمِناً سَرَّ رَسولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله277

1788 - مَن سَرَّ مُؤمِناً سَرَّ اللَّهَ277

1789 - ثَوابُ التَّفریجِ عَنِ المُؤمِنِ279

231 - الاسراف281

1790 - الإسرافُ282

1791 - حَدُّ الإنفاقِ284

1792 - عَلاماتُ المُسرِفِ285

1793 - أدنَی الإسرافِ286

1794 - ما لا یُعَدُّ مِنَ الإسرافِ287

232 - السرقة289

1795 - السَّرِقَةُ290

1796 - مَن لا یَجری عَلَیهِ حَدُّ السَّرِقَةِ291

1797 - أنواعُ السُّرّاقِ293

233 - السعادة295

1798 - السَّعادَةُ296

1799 - السَّعیدُ297

1800 - ما یوجِبُ السَّعادَةَ298

1801 - أسبابُ السَّعادَةِ وَالشَّقاوَةِ299

1802 - ما یُعَدُّ مِنَ السَّعادَةِ300

1803 - أمارَةُ السَّعادَةِ302

1804 - حَقیقَةُ السَّعادَةِ303

ص :615

1805 - أسعَدُ النّاسِ304

1806 - کَفی بِالمَرءِ سَعادَةً305

1807 - کَمالُ السَّعادَةِ305

234 - السفر307

1808 - مَنافِعُ السَّفَرِ308

1809 - السَّفَرُ وَالنَّصَبُ308

1810 - اختِیارُ الرَّفیقِ فِی السَّفرِ309

1811 - آدابُ السَّفَرِ309

1812 - جَوامِعُ آدابِ السَّفَرِ312

1813 - مَن لا یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ فِی السَّفَرِ313

1814 - مُرُوَّةُ السَّفَرِ314

1815 - السَّفَرُ المَنهِیُّ عَنهُ315

1816 - التَّنَزُّهُ315

1817 - سَفَرُ الآخِرَةِ316

235 - السفلة319

1818 - صِفَةُ السَّفِلَةِ320

1819 - رِئاسَةُ السُّفَّلِ320

1820 - مُخالَطَةُ السُّفَّلِ321

236 - السفه323

1821 - التَّحذیرُ مِن السَّفَهِ324

1822 - تَفسیرُ السَّفَهِ325

1823 - أدَبُ مُقابَلَةِ السَّفیهِ327

1824 - الحِلمُ عَنِ السَّفیهِ327

237 - السقی329

1825 - فَضلُ السَّقیِ330

1826 - ثَوابُ سَقیِ المُؤمِنِ330

1827 - ما یَنبَغی لِلسّاقی331

238 - السکر333

1828 - کُلُّ مُسکِرٍ حَرامٌ334

1829 - أنواعُ المُسکِراتِ334

239 - المَسکن337

1830 - سَعَةُ المَسکَنِ338

1831 - التَّحذیرُ مِنَ البِناءِ فَوقَ الکَفافِ338

1832 - بَیعُ الدّارِ340

1833 - الامتِناعُ مِن إسکانِ المُؤمِنِ341

240 - السِّلاح343

1834 - الأسلِحَةُ وأدَواتُ الحَربِ344

1835 - ثَوابُ صُنعِ الأسلِحَةِ345

1836 - أهَمِّیَّةُ السِّلاحِ345

1837 - ما کُتِبَ فی قائِمِ سَیفِ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله347

1838 - النَّهیُ عَن بَیعِ السِّلاحِ لِأعداءِ الدِّینِ348

241 - السُّلطان351

1839 - مُخالَطَةُ السُّلطانِ الجائِرِ352

1840 - الخُضوعُ لِلسُّلطانِ الجائِرِ353

1841 - فَضلُ السُّلطانِ العادِلِ354

1842 - أحادیثُ مَوضوعةٌ فی وُجوبِ طاعَةِ السُّلطانِ354

1843 - أجرُ مَن یَأمُرُ السُّلطانَ الجائِرَ بِالتَّقوی355

1844 - الحَثُّ عَلی إکرامِ سُلطانِ اللَّهِ356

1845 - النَّوادِرُ357

242 - الإسلام359

1846 - الإسلامُ360

1847 - الإسلامُ صِبغَةُ اللَّهِ361

1848 - الإسلامُ یَعلو ولا یُعلی عَلَیهِ362

1849 - الإسلامُ سِلمٌ لِمَن دَخَلَهُ363

1850 - الإسلامُ أبلَجُ المَناهِجِ364

1851 - الإسلامُ أمنَعُ المَعاقِلِ364

1852 - الإسلامُ یَجُبُّ ما قَبلَهُ365

ص :616

1853 - مَنِ المُسلِمُ ؟366

1854 - بَرَکاتُ المُجتَمَعِ الإسلامِیِّ367

1855 - أحسَنُ المُسلِمینَ إسلاماً367

1856 - قَواعِدُ الإسلامِ368

1857 - جَوامِعُ الإسلامِ369

1858 - دَعائمُ الإسلامِ370

1859 - أساسُ الإسلامِ371

1860 - مَعنَی الإسلامِ372

1861 - الإسلامُ وَالاستِسلامُ374

1862 - ما یُخالِفُ الإسلامَ375

1863 - غُربَةُ الإسلامِ375

1864 - تَحریفُ الإسلامِ376

1865 - مَن لَیسَ بِمُسلِمٍ377

1866 - النَّوادِرُ377

243 - السَّلام379

1867 - تَحِیَّةُ المُسلِمینَ380

1868 - السَّلامُ قَبلَ الکَلامِ381

1869 - إفشاءُ السَّلامِ381

1870 - الابتِداءُ بِالسَّلامِ382

1871 - التَّسلیمُ عِندَ دُخولِ البَیتِ383

1872 - وُجوبُ رَدِّ السَّلامِ384

1873 - أدَبُ السَّلامِ385

1874 - مَن لا یَنبَغی التَّسلیمُ عَلَیهِم386

1875 - أدَبُ الوَداعِ387

1876 - سَلامُ الإذنِ388

244 - التَّسلیم389

1877 - التَّسلیمُ390

1878 - مَعنَی التَّسلیمِ392

245 - السَّمت393

1879 - حُسنُ السَّمتِ394

246 - الاستِماع397

1880 - فَضلُ الأسماعِ الواعِیَةِ398

1881 - أسمَعُ الأسماعِ399

1882 - مَن حُجِبَ سَمعُهُ399

1883 - فاکِهَةُ السَّمعِ402

1884 - حُسنُ الاستِماعِ402

1885 - سوءُ الاستِماعِ402

1886 - ما فُرِضَ عَلَی السَّمعِ403

247 - الأسماء405

1887 - اختِیارُ الأسماءِ الحَسَنَةِ406

1888 - الحَثُّ عَلَی التَّسمِیَةِ بِأسماءِ الأنبِیاءِ وَالأئِمَّةِعلیهم السلام406

1889 - استِبدالُ الأسماءِ القَبِیحَةِ407

248 - أسماءُ اللَّه409

1890 - بِسمِ اللَّهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ410

1891 - تَفسیرُ أسماءِ اللَّهِ411

1892 - اسمُ اللَّهِ الأعظَمُ411

249 - السُّنَّة415

1893 - الحَثُّ عَلی لُزومِ السُّنَّةِ416

1894 - تَقریرٌ فِی الأخذِ بِالکِتابِ وَالسُّنَّةِ417

1895 - تَصنیفُ السُّنَّةِ418

1896 - جَزاءُ مَن سَنَّ سُنَّةً418

1897 - جَزاءُ مَن سَنَّ سُنّةً عَلی نَفسِهِ419

1898 - النَّهیُ عَن نَقضِ السُّنَّةِ الصّالِحَةِ419

1899 - سُنَّةُ اللَّهِ420

1900 - سُنَّةُ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله420

ص :617

1901 - سُنَّةُ الحَنِیفِیَّةِ421

1902 - سُنَّةُ الأوَّلینَ423

250 - السَّهَر425

1903 - السَّهَرُ426

1904 - السَّهَرُ غَیرُ المُجدی !429

1905 - ما یَنبَغِی السَّهَرُ فیهِ429

1906 - الحَثُّ عَلی إحیاءِ هذِهِ اللَّیالی430

251 - السَّیِّد431

1907 - السَّیِّدُ432

1908 - تَفسیرُ السُّؤدَدِ433

1909 - ما یوجِبُ السُّؤدَدَ433

1910 - ما یَمنَعُ السُّؤدَدَ434

252 - السِّیاسة435

1911 - السِّیاسَةُ436

1912 - حُسنُ السِّیاسَةِ436

1913 - سوءُ التَّدبیرِ437

1914 - أفضَلُ السِّیاسَتَینِ438

1915 - رَأسُ السِّیاسَةِ438

1916 - زَینُ السِّیاسَةِ439

1917 - سِیاسَةُ النَّفسِ439

253 - التَّسویف441

1918 - النَّهیُ عَنِ التَّسویفِ442

254 - السُّوق445

1919 - ذَمُّ السُّوقِ446

1920 - مَوعِظَةُ الإمامِ عَلِیٍّ لِأهلِ السُّوقِ447

255 - السِّواک451

1921 - الحَثُّ عَلَی السِّواکِ452

1922 - تَوصِیَةُ جَبرَئیلَ بِالسِّواکِ453

1923 - مَنافِعُ السِّواکِ454

1924 - أدَبُ السِّواکِ455

1925 - استِحبابُ السِّواکِ فِی السَّحَرِ455

حرف الشین457

256 - الشَّباب459

1926 - رَبیعُ الحَیاةِ460

1927 - رَبیعُ البِناءِ461

1928 - تَربِیَةُ الأحداثِ461

1929 - التَّعَلُّمُ فِی الشَّبابِ462

1930 - الشّابُّ وتَرکُ التَّعَلُّمِ463

1931 - فَضلُ الشّابِّ العابِدِ463

1932 - فَضلُ مَن أفنی شَبابَهُ فی طاعَةِ اللَّهِ464

1933 - تَفسیرُ الفَتی465

257 - الشُّبهَة467

1934 - الشُّبهَةُ468

1935 - وُجوبُ الوُقوفِ عِندَ الشُّبهَةِ469

1936 - وُجوبُ تَرکِ الشُّبُهاتِ471

1937 - شُعَبُ الشُّبهَةِ473

258 - التَّشبُّه475

1938 - التَّشَبُّهُ476

259 - الشَّجر479

1939 - غَرسُ الشَّجَرِ480

1940 - قَطعُ الشَّجَرِ481

260 - الشَّجاعة483

1941 - الشَّجاعَةُ484

1942 - تَفسیرُ الشَّجاعَةِ485

1943 - ما یورِثُ الشَّجاعَةَ485

1944 - أشجَعُ النّاسِ486

ص :618

1945 - آفَةُ الشَّجاعَةِ487

1946 - النَّوادِرُ487

261 - الشُّحّ489

1947 - الشُّحُّ490

1948 - تَفسیرُ الشُّحِّ وَالشَّحیحِ491

1949 - أشَحُّ الخَلقِ492

262 - الشَّرّ493

1950 - مِعیارُ الخَیرِ وَالشَّرِّ494

1951 - شَرُّ النّاسِ495

1952 - شِرارُ الخَلقِ500

1953 - شِرارُ المُسلِمینَ501

1954 - شَرٌّ مِنَ الشَّرِّ502

1955 - فَوقَ کُلِّ شَرٍّ502

1956 - شَرُّ الأخلاقِ502

1957 - مَفاتیحُ الشُّرورِ503

1958 - شَرُّ الاُمورِ503

1959 - جِماعُ الشُّرورِ504

1960 - انطِباعُ الإنسانِ عَلَی الشَّرِّ504

1961 - النَّوادِرُ505

263 - الشَّریعة507

1962 - الشَّریعَةُ508

1963 - الشَّریعَةُ وَالطَّریقَةُ509

1964 - وَحدَةُ شَرائِعِ الدِّینِ509

1965 - تَفسیرُ شَرائِعِ الدِّینِ510

1966 - عِلَلُ الشَّرائِعِ وَالأحکامِ510

264 - الشَّرف515

1967 - الشَّرَفُ516

1968 - الشَّریفُ516

1969 - أفضَلُ الشَّرَفِ517

1970 - شَرَفُ المُؤمِنِ518

265 - الشِّرک519

1971 - التَّحذیرُ مِنَ الشِّرکِ520

1972 - تَعلیمُ الشِّرکِ521

1973 - أدنَی الشِّرکِ521

1974 - الاستِعانَةُ بالمُشرکینَ522

1975 - الإقامةُ فی بِلادِ الشِّرکِ524

1976 - مَتی یَکونُ العَبدُ مِشرِکاً525

1977 - الشِّرکُ الخَفِیُّ525

266 - الشِّرکة529

1978 - الشِّرکَةُ530

1979 - ما یَشتَرِکُ فیهِ المُسلِمونَ530

1980 - حَقُّ الشُّفعَةِ فِی الشِّرکَةِ531

1981 - مَن یَنبَغِی مُشارَکَتُهُ532

1982 - شُرَکاءُ المَرءِ532

267 - الشَّرَه533

1983 - ذَمُّ الشَّرَهِ534

1984 - الشَّرَهُ أساسُ کُلِّ شَرٍّ535

1985 - ثَمَرَةُ الشَّرَهِ536

1986 - أصلُ الشَّرَهِ536

1987 - عِلاجُ الشَّرَهِ537

268 - الشَّیطان539

1988 - الاعتِبارُ بِما فَعَلَ اللَّهُ بِإبلیسَ540

1989 - الاستِعاذَةُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ541

1990 - عَداوَةُ الشَّیطانِ لِلإنسانِ542

1991 - التَّحذیرُ مِن فِتَنِ الشَّیطانِ544

1992 - النَّهیُ عَنِ اتِّباعِ الشَّیطانِ545

ص :619

1993 - عَبَدَةُ الشَّیطانِ546

1994 - تَأکیدُ الشَّیطانِ عَلی غَوایَةِ الإنسانِ547

1995 - تَصدیقُ ظَنِّ إبلیسَ548

1996 - عِلَّةُ تَسَلُّطِ الشَّیطانِ عَلَی الإنسانِ549

1997 - کَیدُ الشَّیطانِ550

1998 - غَوایاتُ الشَّیطانِ551

1999 - ما یَعصِمُ مِنَ الشَّیطانِ555

2000 - سَلطَنةُ الشَّیطانِ عَلی أولِیائِهِ556

2001 - ما یُسَلِّطُ الشَّیطانَ557

2002 - ما یُبعِدُ الشَّیطانَ558

2003 - نَصائِحُ الشَّیطانِ559

2004 - شِرکُ الشّیطانِ560

2005 - جُنودُ إبلیسَ561

2006 - رَنّاتُ إبلیسَ562

269 - الشِّعر565

2007 - تَفسیرُ ما وَرَدَ فی ذَمِّ الشُّعَراءِ566

2008 - الشِّعرُ جِهادٌ بِاللِّسانِ567

2009 - الشِّعرُ المَمدوحُ568

2010 - أوَّلُ مَن قالَ الشِّعرَ569

2011 - أشعَرُ کَلِمَةٍ و أشعَرُ الشُّعَراءِ570

2012 - بَعضُ الأشعارِ المَنسوبَةِ إلَی الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام570

270 - الشِّعار575

2013 - الشِّعارُ576

2014 - شِعارُ المُسلِمینَ فِی القِیامَةِ577

271 - الشَّفاعة فی الدنیا579

2015 - الشَّفاعَةُ580

272 - الشَّفاعة فی الآخرة581

2016 - حَقیقَةُ الشَّفاعَةِ582

2017 - شُروطُ الشَّفاعَةِ583

2018 - المَقامُ المَحمودُ585

2019 - شَفاعَةُ الرَّسولِ صلی الله علیه وآله یَومَ القِیامَةِ586

2020 - المَحرومُونَ مِنَ الشَّفاعَةِ587

2021 - ما یَزعُمُهُ المُشرِکونَ مِنَ الشَّفاعَةِ589

2022 - الشَّفاعَةُ المَردودَةُ589

2023 - الشَّفاعةُ لِأهلِ الکَبائِرِ590

2024 - المُحسِنونَ وَالشَّفاعَةُ590

2025 - حاجَةُ الأوَّلینَ وَالآخِرِینَ إلَی الشَّفاعَةِ591

2026 - الشُّفَعاءُ593

2027 - الوَسیلَةُ594

2028 - أحَقُّ النّاسِ بِالشَّفاعَةِ596

2029 - شَفاعَةُ المُؤمِنِ عَلی قَدرِ عَمَلِهِ596

2030 - أدنَی المُؤمِنینَ شَفاعَةً597

273 - الشَّقاوة599

2031 - خَصائِصُ الشَّقِیِّ600

2032 - الشَّقِیُّ شَقِیٌّ فی بَطنِ اُمِّهِ600

2033 - خَلقُ السَّعادَةِ وَالشَّقاوَةِ قَبلَ الخَلقِ602

2034 - تَفسیرُ الأخبارِ السّابِقَةِ603

2035 - ما یوجِبُ السَّعادَةَ603

2036 - ما یوجِبُ الشَّقاءَ604

2037 - أشقَی النّاسِ606

2038 - عَلاماتُ الشَّقاءِ608

2039 - عاقِبَةُ الأشقِیاءِ609

ص :620

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

208 - ازدواج79

1631 - تشویق به ازدواج80

1632 - ازدواج، سنّت است81

1633 - کسی که در جوانی ازدواج کند82

1634 - کسی که ازدواج کند، نصف دین خود را به دست آورده است82

1635 - نماز و خواب شخص متأهّل83

1636 - زیاد شدن روزی با ازدواج83

1637 - برحذر داشتن از ترک ازدواج85

1638 - نکوهش عزب ها86

1639 - ثواب زن دادن برادران دینی86

1640 - تشویق به زود شوهر دادن دختران87

1641 - اهمّیت دادن به دیانت زن در ازدواج88

1642 - اهمّیت دادن به تدیّن مرد در ازدواج89

1643 - حکمت مهریه90

1644 - نکوهش سنگینی مهریه91

1645 - اهمّیت دادن به انتخاب زن91

1646 - برای نطفه های خود [دامن های شایسته ]گزینش کنید92

1647 - زنِ مؤمن، همتای مرد مؤمن است92

1648 - به چه مردانی نباید زن داد93

1649 - با چه زنانی نباید ازدواج کرد94

1650 - اقسام زنان95

1651 - حقوق شوهر96

1652 - حقوق زن97

1653 - خدمت به شوهر99

1654 - خدمت به زن100

1655 - آزردنِ شوهر101

1656 - آزردنِ زن102

1657 - شکیبایی بر کج خلقی زن102

1658 - شکیبایی بر بداخلاقی مرد102

1659 - همسر شایسته103

1660 - زن ناشایست104

1661 - اطاعت از زن در معصیت خدا105

1662 - آنچه رعایتش در تأمین هزینه خانواده شایسته است105

1663 - چند همسری106

1664 - آداب پذیرفتن دعوت عروسی108

ص :621

1665 - تشویق به اعلان ازدواج108

231 - اسراف281

1790 - اسراف و زیاده روی282

1791 - مرز انفاق284

1792 - نشانه های اسرافکار285

1793 - کمترین حدّ اسراف286

1794 - آنچه اسراف به شمار نمی آید287

242 - اسلام359

1846 - اسلام360

1847 - اسلام، رنگ خداست361

1848 - اسلام آیین برتر است و هیچ آیینی بر آن چیره نمی شود362

1849 - اسلام مایه سلامت کسانی است که بدان می گروند363

1850 - اسلام، روشنترین راه هاست364

1851 - اسلام نفوذ ناپذیرترین دژهاست364

1852 - اسلام پیش از خود را نادیده می گیرد365

1853 - مسلمان کیست؟366

1854 - برکات جامعه اسلامی367

1855 - خوش اسلامترین مسلمانان368

1856 - شالوده های اسلام368

1857 - کلیات اسلام369

1858 - پایه های اسلام370

1859 - بنیاد اسلام371

1860 - معنای اسلام372

1861 - اسلام و تسلیم374

1862 - آنچه با اسلام ناسازگار است375

1863 - غربت اسلام375

1864 - تحریف اسلام376

1865 - کسی که مسلمان نیست377

1866 - گوناگون377

254 - بازار445

1919 - نکوهش بازار446

1920 - اندرز امام علی علیه السلام به بازاریان447

227 - بخشندگی251

1767 - بخشندگی، گرامی ترین اخلاق است252

1768 - بخشندگی، میوه خرد است253

1769 - بخشندگی، پوشاننده عیبهاست253

1770 - بخشندگی، بذر محبّت می افشاند254

1771 - بخشنده255

1772 - غذای بخشنده و اطعام او257

1773 - مرز بخشندگی257

1774 - بخشنده ترین مردمان259

1775 - نکوهش بخیلی که در هنگام مرگ بخشنده شود259

273 - بدبختی599

2031 - ویژگیهای بدبخت600

2032 - بدبخت در شکم مادر خود بدبخت است600

2033 - آفرینش خوشبختی و بدبختی پیش از آفرینش مردمان602

2034 - تفسیر اخبار پیشین603

ص :622

2035 - موجبات سعادت603

2036 - موجبات بدبختی604

2037 - بدبخت ترین مردم606

2038 - نشانه های بدبختی608

2039 - سرانجام بدبختان609

262 - بدی493

1950 - معیار خوب و بد494

1951 - بدترین مردم495

1952 - بدترین خلایق500

1953 - بدترین مسلمانان501

1954 - بدتر از بد502

1955 - بالاتر از هر بدی502

1956 - بدترین خویها502

1957 - کلید بدیها503

1958 - بدترین امور503

1959 - مجمع بدیها504

1960 - بدی در نهاد انسان است504

1961 - گوناگون505

264 - بزرگی515

1967 - شرافت516

1968 - شریف516

1969 - برترین شرافت517

1970 - شرافت مؤمن518

213 - پرسیدن (دانش جویی)151

1700 - کلید دانش152

1701 - خوب پرسیدن153

1702 - خودداری از پرس و جوهای بیجا154

1703 - از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست دهید156

1704 - «نمی دانم» نصف دانش است158

204 - تزکیه29

1591 - تزکیه30

1592 - موانع تزکیه31

217 - تسبیح193

1727 - معنای سبحان اللَّه194

1728 - تسبیح گویی اشیاء195

244 - تسلیم389

1877 - تسلیم390

1878 - معنای تسلیم392

261 - تنگ چشمی489

1947 - تنگ چشمی490

1948 - تفسیر تنگ چشمی و تنگ چشم491

1949 - تنگ چشم ترین مردم492

224 - جادو239

1761 - جادو240

1762 - سزای جادوگر مسلمان241

1763 - انواع جادو242

1764 - جادوگرتر از هاروت و ماروت!243

240 - جنگ افزار343

1834 - اسلحه و جنگ افزار344

1835 - ثواب ساختن اسلحه345

1836 - اهمیت اسلحه345

ص :623

1837 - نوشته های روی قبضه شمشیر رسول خداصلی الله علیه وآله347

1838 - نهی از فروش سلاح به دشمنان دین348

256 - جوانی459

1926 - بهار زندگی460

1927 - بهار سازندگی461

1928 - تربیت نوجوانان461

1929 - آموختن در جوانی462

1930 - جوان و ترک تحصیل علم463

1931 - ارزش جوان عابد463

1932 - ارزش کسی که جوانیش را در طاعت خدا بگذراند464

1933 - معنای فَتی465

233 - خوشبختی295

1798 - خوشبختی296

1799 - خوشبخت297

1800 - آنچه موجب خوشبختی می گردد298

1801 - عوامل خوشبختی و بدبختی299

1802 - آنچه از خوشبختی به شمار می آید300

1803 - نشانه خوشبختی302

1804 - خوشبختی حقیقی303

1805 - خوشبخت ترین مردم304

1806 - در خوشبختی مرد همین بس305

1807 - کمال خوشبختی305

259 - درخت479

1939 - درختکاری480

1940 - قطع درخت481

229 - درون267

1780 - پاکی درونها268

1781 - آشکار شدن درونها268

1782 - پاکی درون و بیرون271

232 - دزدی289

1795 - دزدی290

1796 - کسی که حدّ دزدی بر او جاری نمی شود291

1797 - انواع دزدها293

209 - دیدار109

1666 - تشویق به دید و بازدید برای خدا110

1667 - دیدار کنندگان خدا110

1668 - ثواب دیدار به خاطر خدا111

1669 - نقش دیدار از برادران در زنده نگه داشتن دل و دین112

1670 - ثمرات ملاقات با برادران112

1671 - نهی از دیدار با بدکاران113

1672 - آداب دیدار کردن113

228 - راز261

1776 - رازپوشی262

1777 - رازت را فقط خودت بدان264

1778 - معیار رازداری264

1779 - کسانی که نباید به آنها راز سپرد264

219 - راه201

1731 - راه خدا202

ص :624

1732 - راه حق204

203 - زکات11

1576 - زکات12

1577 - پیوستگی زکات و نماز12

1578 - حکمت زکات13

1579 - نقش زکات در رشد ثروت16

1580 - حفظ کردن داراییها با زکات17

1581 - کسی که زکات نمی دهد17

1582 - کافر بودن کسی که زکات ندهد18

1583 - کیفر کسی که زکات نپردازد19

1584 - پرداخت زکات با رضایت خاطر20

1585 - حقّ معلوم غیر از زکات است21

1586 - مستحقّان زکات22

1587 - زکات ظاهری و باطنی23

1588 - هر چیز زکاتی دارد24

1589 - زکات بدن26

1590 - زکات فطره27

205 - زمان35

1593 - شناخت زمانه36

1594 - آن که به زمانه اعتماد کند36

1595 - هرکه با زمانه بستیزد37

1596 - عیب زمانه37

206 - زنا39

1597 - نهی از زنا40

1598 - بزرگترین زنا41

1599 - حکمت تحریم زنا42

1600 - پیامدهای زنا43

1601 - شیوع زنا44

1602 - هر عضوی از بدن بهره ای از زنا دارد44

1603 - حدّ زنا45

1604 - کیفر زنا کردن به زور46

1605 - زنا زاده46

1606 - نشانه های زنا زاده48

1607 - دیّوث49

1608 - پا اندازی49

1609 - گوناگون49

222 - زندان231

1758 - زندان232

1759 - زندان نفْس233

207 - زهد51

1610 - ارزش زهد52

1611 - آراسته شدن به زهد53

1612 - زهد و دین54

1613 - حقیقت زهد55

1614 - صفات زاهد58

1615 - نخستین گام زهد61

1616 - ریشه زهد62

1617 - عوامل زهد63

1618 - راه زهد65

1619 - موانع زهد65

1620 - درجات زهد66

1621 - زهد و علم ذاتی66

ص :625

1622 - زهد و شرح صدر68

1623 - زهد و مکاشفه68

1624 - ثمرات زهد71

1625 - زیانهای رغبت به دنیا73

1626 - زاهدترین مردم74

1627 - یک اندرز برای کسی که نفسش زهد را پذیرا نیست75

1628 - زهد، روزی را کم نمی کند75

1629 - زهد و شناخت76

1630 - گوناگون77

210 - زیارت قبور115

1673 - زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله116

1674 - زیارت اهل بیت علیهم السلام116

1675 - زیارت امام علی علیه السلام117

1676 - زیارت فاطمه دخت رسول خدا علیها السلام118

1677 - زیارت امام حسن علیه السلام119

1678 - زیارت امام حسین علیه السلام120

1679 - دعای امام صادق برای زوّار حسین علیهما السلام121

1680 - آداب زیارت امام حسین علیه السلام122

1681 - زیارت امامان بقیع علیهم السلام123

1682 - زیارت امام کاظم علیه السلام124

1683 - زیارت امام رضا علیه السلام125

1684 - زیارت امام جواد علیه السلام126

1685 - زیارت امام هادی و امام عسکری علیهما السلام126

1686 - زیارت فاطمه، دخت امام کاظم علیهما السلام128

1687 - زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام128

1688 - زیارت قبور صالحان129

1689 - زیارت قبور129

1690 - سلام کردن به اهل قبور130

211 - زیور133

1691 - زیور134

1692 - آراسته بودن در برابر دشمنان135

1693 - زیورهای حرام136

1694 - زیور درون136

1695 - نیکوترین زیور140

1696 - کسانی که کردار بدشان در نظرشان نیک جلوه می کند141

237 - ساقی گری329

1825 - ثواب آب دادن330

1826 - ثواب آب دادن به مؤمن330

1827 - آنچه بر ساقی سزاوار است331

215 - سببها179

1718 - هر چیزی سببی دارد180

1719 - محکمترین سبب184

236 - سبکسری323

1821 - برحذر داشتن از سبکسری324

1822 - معنای سبکسری325

1823 - شیوه برخورد با آدم سبکسر327

1824 - بردباری در برابر سفیه327

220 - سجود207

1733 - سجود208

1734 - سجده کنندگان برای خدا208

ص :626

1735 - سجود و تقرّب به خدا209

1736 - معنای سجود210

1737 - هرکه حقیقت سجده را به جای آورد211

1738 - طول دادن سجده212

1739 - سجود امام زین العابدین علیه السلام213

1740 - اثر سجود214

1741 - نکوهش سجده ریایی214

1742 - علّت جایز نبودن سجده بر غیر زمین215

1743 - سجده کردن بر تربت حسین علیه السلام216

251 - سَروَر431

1907 - سَروَر432

1908 - معنای سَروری433

1909 - اسباب سروری433

1910 - آنچه مانع سروری می شود434

243 - سلام کردن379

1867 - درود مسلمانان380

1868 - سلام پیش از کلام381

1869 - رواج دادن سلام381

1870 - پیشدستی کردن در سلام382

1871 - سلام کردن هنگام وارد شدن به خانه383

1872 - واجب بودن جواب سلام384

1873 - آداب سلام کردن385

1874 - کسانی که نباید به آنان سلام کرد386

1875 - آداب خداحافظی387

1876 - سلام اجازه388

241 - سلطان351

1839 - مصاحبت با سلطان ستمگر352

1840 - خضوع در برابر سلطان ستمگر353

1841 - فضیلت سلطان دادگر354

1842 - حدیثهای ساختگی در وجوب اطاعت از سلطان354

1843 - ثواب کسی که سلطان ستمگر را به تقوا فرمان دهد355

1844 - ترغیب به گرامی داشتن سلطانِ خدایی356

1845 - گوناگون357

249 - سنّت415

1893 - ترغیب به پایبندی به سنّت416

1894 - گزارشی در باب تمسّک به کتاب و سنّت417

1895 - طبقه بندی سنّت418

1896 - سزای کسی که سنّتی بگذارد418

1897 - سزای کسی که برای خودش سنّتی بگذارد419

1898 - نهی از شکستن سنّت پسندیده419

1899 - سنّت خدا420

1900 - سنّت پیامبر صلی الله علیه وآله420

1901 - سنّتِ آیین حنیف421

1902 - سنّت پیشینیان423

252 - سیاست435

1911 - سیاست436

1912 - حُسن سیاست436

1913 - سوء تدبیر437

1914 - بهترین سیاست438

1915 - سرآمد سیاست438

ص :627

1916 - زیور سیاست439

1917 - سیاست نفْس439

267 - سیری ناپذیری533

1983 - نکوهش سیری ناپذیری534

1984 - سیری ناپذیری، ریشه همه بدیهاست535

1985 - ثمره سیری ناپذیری536

1986 - ریشه سیری ناپذیری536

1987 - علاج سیری ناپذیری537

245 - سیما و سیره393

1879 - سیما و سیره نیکو394

214 - درخواست (نیاز خواهی)161

1705 - نهی از نیاز خواهی از مردم162

1706 - نهی از طلب حاجت از غیر خدا164

1707 - ترک درخواست و تضمین بهشت165

1708 - آن جا که درخواست کردن رواست166

1709 - برحذر داشتن از نیاز خواهی با وجود بی نیازی167

1710 - ترغیب به بی نیازی از مردم169

1711 - نیکی خواستن از اهل آن170

1712 - نیاز خواهی از نااهل171

1713 - آداب نیاز خواهی172

1714 - پرهیز از نومید کردن سائل173

1715 - کسی که نباید او را محروم کرد175

1716 - موارد انفاق از بیت المال176

1717 - گوناگون177

230 - شادمانی273

1783 - شادمانی274

1784 - آنچه سزاوار شادمانی است275

1785 - عوامل شادی275

1786 - هر که دلی را شاد کند276

1787 - هر که مؤمنی را شاد کند رسول خداصلی الله علیه وآله را شاد کرده است277

1788 - هر که مؤمنی را شاد کند خدا را شاد کرده است277

1789 - ثواب زدودن غم از دل مؤمن279

250 - شب زنده داری425

1903 - شب زنده داری426

1904 - شب زنده داریهای بی حاصل!429

1905 - کارهای سزامند شب زنده داری429

1906 - تشویق به شب زنده داری و احیای این شبها430

257 - شبهه467

1934 - شبهه468

1935 - وجوب درنگ در هنگام پیش آمدن شبهه469

1936 - وجوب فروگذاشتن شبهه ها471

1937 - شاخه های شبهه473

260 - شجاعت483

1941 - شجاعت484

1942 - تفسیر شجاعت485

ص :628

1943 - عوامل شجاعت زا485

1944 - شجاعترین مردم486

1945 - آفت شجاعت487

1946 - گوناگون487

265 - شرک519

1971 - برحذر داشتن از شرک520

1972 - آموزش دادن شرک521

1973 - کمترین شرک521

1974 - کمک گرفتن از مشرکان522

1975 - اقامت در دیار مشرکان524

1976 - چه زمانی عبد مشرک می شود525

1977 - شرک پنهان525

263 - شریعت507

1962 - شریعت508

1963 - شریعت و طریقت509

1964 - یکسان بودن شریعت های دین509

1965 - تفسیر شرایع دین510

1966 - فلسفه شرایع و احکام510

270 - شعار575

2013 - شعار576

2014 - شعار مسلمانان در قیامت577

269 - شعر565

2007 - تفسیر آیاتی که در نکوهش شاعران آمده است566

2008 - شعر، جهاد زبانی است567

2009 - شعر ستوده568

2010 - نخستین کسی که شعر گفت569

2011 - بهترین شعر و قویترین شاعران570

2012 - برخی اشعار منسوب به امام علی علیه السلام570

271 - شفاعت در دنیا579

2015 - میانجیگری580

272 - شفاعت در آخرت581

2016 - حقیقت شفاعت582

2017 - شرایط شفاعت583

2018 - مقام ستوده585

2019 - شفاعت پیامبرصلی الله علیه وآله در روز قیامت586

2020 - محرومانِ از شفاعت587

2021 - پندار مشرکان درباره شفاعت589

2022 - شفاعت ناپذیرفته589

2023 - شفاعت برای مرتکبان گناهان کبیره590

2024 - نیکوکاران و شفاعت590

2025 - نیاز همگان به شفاعت591

2026 - شفاعت کنندگان593

2027 - وسیله594

2028 - سزاوارترین مردم به شفاعت596

2029 - شفاعت مؤمن به اندازه عمل اوست596

2030 - کمترین اندازه شفاعت مؤمن597

268 - شیطان539

1988 - درس گرفتن از رفتار خداوند با ابلیس540

1989 - پناه بردن به خدا از شیطان541

ص :629

1990 - دشمنیِ شیطان با انسان542

1991 - هشدار نسبت به گمراه سازیهای شیطان544

1992 - نهی از دنباله روی شیطان545

1993 - بندگان شیطان546

1994 - تأکید شیطان بر گمراه کردن انسان547

1995 - راست درآمدنِ گمانِ ابلیس548

1996 - علّت تسلّط شیطان بر انسان549

1997 - نیرنگ شیطان550

1998 - گمراه سازیهای شیطان551

1999 - آنچه انسان را از گزند شیطان نگه می دارد555

2000 - سلطه شیطان بر دوستانش556

2001 - آنچه شیطان را مسلّط می کند557

2002 - آنچه شیطان را دور می کند558

2003 - اندرزهای شیطان559

2004 - شریک شیطان560

2005 - سپاهیان ابلیس561

2006 - شیونهای ابلیس562

235 - فرومایگان319

1818 - ویژگی فرومایگان320

1819 - ریاست فرومایگان320

1820 - همنشینی با فرومایگان321

202 - کشاورزی7

1573 - مستحب بودن کشاورزی و درختکاری8

1574 - کشاورزان9

1575 - پیامبران و کشاورزی10

246 - گوش سپردن397

1880 - ارزش گوشهای شنوا و پذیرا398

1881 - شنواترین گوشها399

1882 - گوش محجوب399

1883 - رضایت بخشنده گوش402

1884 - خوب شنیدن402

1885 - بد شنیدن402

1886 - وظایف گوش403

223 - مالِ حرام235

1760 - مالِ حرام236

258 - مانند سازی و تقلید475

1938 - مانند سازی و تقلید476

212 - مسؤولیّت145

1697 - مسؤولیّت146

1698 - همه شما مسئولید!147

1699 - مسئولیت گوش و چشم و دل148

218 - مسابقه197

1729 - مسابقه198

1730 - مسابقه دادن در خوبیها198

225 - مساحقه245

1765 - مساحقه246

234 - مسافرت307

1808 - منافع مسافرت308

ص :630

1809 - مسافرت و خستگی308

1810 - انتخاب همسفر309

1811 - آداب مسافرت309

1812 - کلّیات آداب مسافرت312

1813 - کسانی که همسفر شدن با آنان نکوهیده است313

1814 - جوانمردی در سفر314

1815 - سفرهای نهی شده315

1816 - گردش315

1817 - سفر آخرت316

238 - مستی333

1828 - هر مستی آوری حرام است334

1829 - انواع مست کننده ها334

221 - مسجد217

1744 - مسجد ، خانه خداست218

1745 - ثواب ساختن مساجد219

1746 - نمازخانه داشتن در خانه219

1747 - آباد کردن مساجد220

1748 - رفتن به مساجد221

1749 - نشستن در مساجد221

1750 - شکایت مسجدها222

1751 - همسایگی مسجد و نماز خواندن در آن223

1752 - مسجد رفتن کسی که مظلمه ای به گردن دارد223

1753 - آداب مساجد224

1754 - آداب ورود به مسجد224

1755 - ثمره آمد و شد به مساجد226

1756 - مسجدهای ستوده شده227

1757 - مسجد ضِرار229

226 - مسخره کردن247

1766 - مسخره کردن248

239 - مسکن337

1830 - فراخیِ مسکن338

1831 - پرهیز دادن از ساختن بیش از نیاز338

1832 - فروختن خانه340

1833 - خودداری از اسکان مؤمن341

255 - مسواک زدن451

1921 - تشویق به مسواک زدن452

1922 - سفارش جبرئیل به مسواک زدن453

1923 - فواید مسواک زدن454

1924 - آداب مسواک زدن455

1925 - استحباب مسواک زدن در سحرگاه455

266 - مشارکت529

1978 - مشارکت530

1979 - آنچه مسلمانان در آن با هم شریکند530

1980 - حقّ شفعه در شراکت531

1981 - شریک شایسته532

1982 - شرکای انسان532

216 - ناسزاگویی185

1720 - ناسزا گویی به مؤمن186

1721 - نهی از ناسزا گفتن به بتها و شیطان186

ص :631

1722 - نهی از ناسزاگویی به مردم187

1723 - نهی از ناسزا گفتن به اشیاء188

1724 - نهی از ناسزاگویی به یکدیگر188

1725 - کیفر کسی که انبیا و اوصیا را دشنام دهد189

1726 - ناسزا گویی به علی علیه السلام190

247 - نامها405

1887 - انتخاب نام های نیکو406

1888 - ترغیب به نامگذاری به نامهای پیامبران و ائمه علیهم السلام406

1889 - تغییر دادن نامهای زشت407

248 - نامهای خدا409

1890 - بسم اللَّه الرحمن الرحیم410

1891 - تفسیر نامهای خدا411

1892 - اسم اعظم خدا411

253 - کار امروز را به فردا افکندن441

1918 - نهی از کار امروز به فردا افکندن442

ص :632

جلد 6

اشاره

ص: 1

ص :2

ص :3

ص :4

حرف الشّین

274 - الشُّکر للَّه سبحانه

274 - سپاسگزاری از خداوند سبحان
اشاره

(1)

(2)

ص :5


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 18 باب 61 «الشُّکر» . کنز العمّال : 3 / 253 ، 736 «الشُّکر» . بحار الأنوار : 86 / 194 باب 44 «سجدة الشُّکر» .
2- انظر : عنوان 516 «النعمة» .

2040 - الحَثُّ عَلَی الشُّکرِ للَّهِِ
2040 - تشویق به سپاسگزاری از خداوند

الکتاب :

«فاذْکُرُونِی أذْکُرکُمْ و اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکفُرُونِ». (1)

«قالَ یا مُوسَی إنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النَّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی فَخُذْ ما آتَیْتُکَ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ ». (2)

«بَلِ اللّهَ فاعبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ». (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشُّکرُ زِینَةُ الغِنی ، و الصَّبرُ زِینَةُ البَلوی . (4)

عنه علیه السلام :الشُّکرُ عِصمَةٌ مِن الفِتنَةِ . (5)

عنه علیه السلام :شُکرُ النِّعمَةِ أمانٌ من حُلُولِ النَّقِمَةِ . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الذی لَو حَبَسَ عن عِبادِهِ مَعرفَةَ حَمدِهِ علی ما أبلاهُم مِن مِنَنِهِ المُتَتابِعَةِ ، و أسبَغَ علَیهِم مِن نِعَمِهِ المُتَظاهِرَةِ ، لَتَصَرَّفُوا فی مِنَنِهِ فلَم یَحمَدُوهُ ، و تَوَسَّعُوا فی رِزقِهِ فلَم یَشکُرُوهُ ، و لَو کانوا کذلکَ لَخَرَجُوا مِن حُدودِ الإنسانیّةِ إلی حَدِّ البَهِیمِیَّةِ، فکانوا کما وَصَفَ فی مُحکَمِ کِتابِهِ «إنْ هُمْ إلاّ کالأنعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ سَبِیلاً» (7) . (8)

2040

تشویق به سپاسگزاری از خداوند

قرآن :

«مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و نا سپاسیم نکنید» .

«گفت : ای موسی! من تو را با رسالتها و سخن گفتنم [با تو ]بر مردم برگزیدم . پس آنچه را به تو دادم بگیر و از سپاسگزاران باش» .

«بلکه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :شکر، زیور توانگری است و شکیبایی، زیور گرفتاری .

امام علی علیه السلام :شکر گزاری ، مایه مصون ماندن از فتنه است .

امام علی علیه السلام :شکرِ نعمت ، موجب ایمن ماندن از انتقام [خداوند ]می شود .

امام زین العابدین علیه السلام :ستایش خدایی را که اگر شناختِ [ضرورت ]حمد خود در برابر احسانهای پیاپی و نعمتهای فراوانی را که به بندگانش عطا می کند از آنان باز می داشت ، از نعمتهایش بهره می گرفتند و ستایشش نمی کردند و از روزی او برخوردار می شدند و سپاسش نمی گفتند و در این صورت از مرزهای انسانیت، به مرز حیوانیت سقوط می کردند و در زمره آنان می شدند که خداوند در کتاب محکم خود می فرماید : «نیستند مگر مانند حیوانات و بلکه گمراه تر از آنان» .

ص :6


1- البقرة : 152 .
2- . الأعراف : 144 .
3- الزمر : 66 .
4- . الإرشاد : 1/300 .
5- بحار الأنوار : 78/53/86.
6- . غرر الحکم : 5666 .
7- الفرقان : 44 .
8- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أکرَمِ الخَلقِ عَلَی اللّهِ _: مَن إذا اُعطِیَ شَکَرَ ، و إذا ابتُلِیَ صَبَرَ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : گرامی ترین مردمان نزد خدا کیست؟ _فرمود : کسی که چون نعمتی به او داده شود سپاس بگزارد ، و هرگاه گرفتار شود شکیب ورزد .

2041 - شُکرُ المُنعِمِ
2041 - شکر مُنعِم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو لَم یَتَوَعَّدِ اللّهُ علی مَعصِیَتِهِ ، لَکانَ یَجِبُ ألاّ یُعصی شُکرا لِنِعَمِه . (2)

عنه علیه السلام :أقَلُّ ما یَجِبُ لِلمُنعِمِ أن لا یُعصی بِنِعمَتِهِ . (3)

2041

شکر مُنعِم

امام علی علیه السلام :اگر خداوند بندگان خود را در برابر نا فرمانیش وعده عذاب هم نمی داد ، باز واجب بود که به شکرانه نعمتهایش نافرمانی نشود . (4)

امام علی علیه السلام :کمترین وظیفه در قبال مُنعِم این است که با نعمتش نافرمانی نشود .

ص :7


1- التمحیص : 68/163 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 290 و من هنا أخذ القائل _ و قیل إنّها لأمیر المؤمنین علیه السلام _ : هَبِ البعثَ لم تُتِنا رسلُه و جاحمةَ النار لم تُضرَمِ أ لیسَ من الواجبِ المُستحقِّ حیاءُ العِباد من المُنعِمِ؟!
3- غرر الحکم : 3268 .
4- همین معنا در دو بیت زیر به قالب شعر در آمده است . بعضی آن را از امیر المؤمنین علیه السلام دانسته اند : گیرم که خداوند پیامبران خود را نمی فرستاد/ و آتش سوزان دوزخ هم در کار نبود ، آیا سزاوار نبود که/ بندگان از نعمت دهنده [به خود] شرم کنند؟

عنه علیه السلام :أقَلُّ ما یَلزَمُکُم للّهِِ ألاّ تَستَعِینُوا بِنِعَمِهِ علی مَعاصِیهِ . (1)

عنه علیه السلام :أوَّلُ ما یَجِبُ علَیکُم للّهِِ سبحانَهُ ، شُکرُ أیادِیهِ و ابتِغاءُ مَراضِیهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ قَوما عَبَدُوهُ [أیِ اللّهَ ]شُکرا ، فتِلکَ عِبادَةُ الأحرارِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فی کُلِّ نَفَسٍ مِن أنفاسِکَ شُکرٌ لازِمٌ لکَ ، بَل ألفٌ و أکثَرُ . (4)

عنه علیه السلام :ما مِن عَبدٍ إلاّ و للّهِِ علَیهِ حُجّةٌ ، إمّا فی ذَنبٍ اقتَرَفَهُ ، و إمّا فی نِعمَةٍ قَصَّرَ عن شُکرِها . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :کمترین وظیفه شما در برابر خداوند این است که از نعمتهای او در راه نا فرمانیش استفاده نکنید .

امام علی علیه السلام :نخستین چیزی که بر شما در قبال خداوند سبحان واجب است، سپاسگزاری از نعمتهای او و فراهم آوردن موجبات خشنودی اوست .

امام علی علیه السلام :گروهی خدا را از سر سپاسگزاری می پرستند و این عبادت آزادگان است .

امام صادق علیه السلام :برای هر نَفَسی از نفسهایت شکری و بلکه هزار و بیشتر از هزار شکر بر تو واجب است .

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای نیست، مگر آن که خدا را بر او حجّتی است؛ چه در گناهی که مرتکب می شود و چه در نعمتی که از شکر آن کوتاهی می کند .

2042 - الشّاکِرُ یَشکُرُ لِنَفسِهِ
2042 - سپاسگزار، از خود سپاسگزاری می کند

الکتاب :

«وَ مَنْ شَکَرَ فَإنَّما یَشکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیْمٌ». (7)

2042

سپاسگزار، از خود سپاسگزاری می کند

قرآن :

«هرکه سپاس گزارد ، تنها به سود خویش سپاس می گزارد و هرکه ناسپاسی کند، بی گمان پروردگار من بی نیاز و کریم است» .

ص :8


1- نهج البلاغة : الحکمة 330 .
2- غرر الحکم : 3329 .
3- بحار الأنوار : 78/69/18 .
4- بحار الأنوار : 71/52/77 .
5- الأمالی للطوسی : 211/366 .
6- (انظر) الحرام : باب 808 . الذنب : باب 1365 . النعمة : باب 3850 .
7- النمل : 40 .

«وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الحِکْمَةَ أنِ اشکُرْ للّهِِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمِیْدٌ» . (1)

(2)

«هر آینه به لقمان حکمت دادیم [و گفتیم که] خدا را سپاس گوی ؛ زیرا هرکه سپاس گوید ، به سود خود سپاس گفته و هرکه ناسپاسی کند ، خدا بی نیاز و ستوده است» .

2043 - فَضلُ الشّاکِرِ
2043 - فضیلت سپاسگزار

الکتاب :

«شاکِرا لِأنعُمِهِ اجتَباهُ وَهَداهُ إلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الطاعِمُ الشاکِرُ لَهُ مِن الأجرِ کَأجرِ الصائمِ المُحتَسِبِ ، و المُعافَی الشاکِرُ لَهُ مِن الأجرِ کَأجرِ المُبتَلَی الصابِرِ ، و المُعطَی الشاکِرُ لَهُ مِن الأجرِ کَأجرِ المَحرومِ القانِعِ . (4)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الشاکِرُ أسعَدُ بالشُّکرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ التی أوجَبَتِ الشُّکرَ ؛ لأنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ ، و الشُّکرَ نِعَمٌ و عُقبی . (5)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :لا یَعرِفُ النِّعمَةَ إلاّ الشاکِرُ ، و لا یَشکُرُ النِّعمَةَ إلاّ العارِفُ . (6)

2043

فضیلت سپاسگزار

قرآن :

«[ابراهیم ] سپاسگزار نعمتهای او (خدا) بود . خداوند برگزیدش و به راهی راست هدایتش کرد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سیرِ سپاسگزار، اجرش همانند روزه داری است که برای خدا گرسنگی می کشد ، تندرستِ سپاسگزار همانند آن اجری را دارد که بیمارِ شکیبا ، و متنعّم سپاسگزار همان اجر را دارد که تنگ دست قانع .

امام هادی علیه السلام :خوشبختیِ شکرگزاری برای شاکر ، بیشتر از خوشبختی او به نعمتی است که موجب شکر شده است ؛ زیرا نعمت متاعی [فانی] است اما شکر ، نعمت و عاقبت است .

امام عسکری علیه السلام :[قدر] نعمت را نشناسد مگر سپاسگزار، و شکر نعمت نگزارد مگر آن که [قدر ]نعمت را شناسد .

ص :9


1- لقمان : 12 .
2- (انظر) الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 603 . الإحسان : باب 872 .
3- النحل : 121 .
4- الکافی : 2/94/1 .
5- تحف العقول : 483 .
6- أعلام الدین : 313 .

2044 - کَثرَةُ مَن لا یَشکُرون
2044 - فراوانی ناسپاسان

الکتاب:

«اللّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ و النَّهارَ مُبْصِرا إنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ أکثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ». (1)

«وَ ما ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الکَذِبَ یَوْمَ القِیامَةِ إنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ أکْثَرَهُم لا یَشْکُرُونَ». (2)

«ثُمَّ لاَتِیَنَّهُم مِنْ بَینِ أیدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أکثَرَهُمْ شاکِرِینَ». (3)

2044

فراوانی نا سپاسان

قرآن :

«خدا کسی است که شب را برایتان پدید آورد تا در آن بیارامید و روز را روشنی بخش [قرار داد] . آری ، خدا بر مردم بسیار منّت دارد ولی بیشتر مردم نا سپاسند» .

«و کسانی که بر خدا دروغ می بندند ، روز رستاخیز چه گمان دارند؟ در حقیقت ، خدا بر مردم دارای بخشش است ولی بیشترشان نا سپاسند» .

«سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها می تازم . و بیشترشان را سپاسگزار ، نخواهی یافت» .

2045 - قِلَّةُ الشَّکورِ
2045 - اندک بودن سپاسگزاران

الکتاب :

«یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ اعمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْرا وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ». (4)

«وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیْها مَعایِشَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ». (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکُم بِتَقوَی اللّهِ ......... فما أقَلَّ مَن قَبِلَها ، و حَمَلَها حَقَّ حَملِها ! اُولئکَ الأقَلُّونَ عَدَدا ، و هُم أهلُ صِفَةِ اللّهِ سبحانَهُ إذ یقولُ : «و قَلیلٌ مِن عِبادِیَ الشَّکورُ» . (6)

2045

اندک بودن سپاسگزاران

قرآن :

«برای وی هر چه می خواست ، از نماز خانه ها و تندیسها و کاسه هایی چون حوضچه ها و دیگهای به زمین چسبیده می ساختند . ای خاندان داود! سپاسگزاری کنید و اندکی از بندگان من سپاس گزارند» .

«و قطعا شما را در زمین قدرت عمل دادیم و برای شما در آن وسایل معیشت نهادیم . اما چه اندک سپاس می گزارید» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدا سفارش می کنم . . . چه اندک اند کسانی که آن را بپذیرند و چنان که سزاوار است به آن عمل کنند! اینان اندک شمارند و مصداق این توصیف خداوند سبحان هستند که می فرماید : «و اندکی از بندگان من سپاس گزارند» .

ص :10


1- غافر : 61 .
2- یونس : 60 .
3- الأعراف : 17 .
4- سبأ : 13 .
5- الأعراف : 10 .
6- نهج البلاغة: الخطبة 191.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو کانَ عندَ اللّهِ عِبادَةٌ تَعَبَّدُ بها عِبادَةُ المُخلِصینَ أفضَلَ مِن الشُّکرِ علی کُلِّ حالٍ لَأطلَقَ لَفظَهُ فیهِم مِن جَمیعِ الخَلقِ بها ، فَلمّا لَم یَکُن أفضَلُ مِنها خَصَّها مِن بَینِ العِباداتِ و خَصَّ أربابَها ، فقالَ : «و قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ» . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :اگر نزد خداوند عبادتی بهتر از شکرگزاریِ در همه حال وجود داشت که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند ، هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش به کار می برد ؛ اما چون عبادتی بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود : « و اندکی از بندگان من سپاس گزارند» .

2046 - دَورُ الشُّکرِ فِی الزِّیادَةِ
2046 - نقش شکرگزاری در افزایش نعمت

الکتاب :

«وَ إذْ تَأذَّنَ رَبُّکُمْ لَئنْ شَکَرْتُم لَأزِیْدَنَّکُمْ وَ لَئنْ کَفَرتُمْ إنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما فَتَحَ اللّهُ علی عَبدٍ بابَ شُکرٍ فَخَزَنَ عنهُ بابَ الزِّیادَةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ علی عَبدٍ نِعمَةً فَشَکَرَها بِقَلبِهِ ، إلاّ استَوجَبَ المَزِیدَ فیها قَبلَ أن یُظهِرَ شُکرَها عَلی لِسانِهِ . (5)

2046

نقش شکرگزاری در افزایش نعمت

قرآن :

«و آن گاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گویید بر [نعمت ]شما می افزایم و اگر ناسپاسی کنید همانا عذاب من سخت خواهد بود» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند دَرِ شکر را بر روی بنده ای نگشود که دَرِ فزونی [نعمت ]را بر روی او ببندد .

امام علی علیه السلام :چون خداوند به بنده ای نعمتی دهد و بنده در دل شکر آن نعمت را بگزارد ، پیش از آن که سپاسگزاری از آن را به زبان آورد، مستوجب افزایش آن نعمت گردد .

ص :11


1- . بحار الأنوار: 71/52/77.
2- (انظر) الإیمان : باب 299 .
3- إبراهیم : 7 .
4- . الکافی : 2/94/2 .
5- الأمالی للطوسی : 580/1197 .

عنه علیه السلام :مَن اُعطِیَ الشُّکرَ لَم یُحرَمِ الزِّیادَةَ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن ......... یَعجِزُ عن شُکرِ ما اُوتِیَ ، و یَبتَغِی الزِّیادَةَ فیما بَقِیَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یَنقَطِعُ المَزِیدُ مِنَ اللّهِ حتّی یَنقَطِعَ الشُّکرُ مِنَ العِبادِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن شُمولِ قَولِهِ تعالی : «لَئِنْ شَکَرْتُم لَأزِیْدَنَّکُمْ» لِلشُّکرِ عَلَی النِّعمَةِ الظاهِرَةِ _: نَعَم ، مَن حَمِدَ اللّهَ علی نِعَمِهِ و شَکَرَهُ ، و عَلِمَ أنّ ذلکَ مِنهُ لا مِن غَیرِهِ (زادَ اللّهُ نِعَمَهُ) . (4)

عنه علیه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ علی عَبدٍ مِن نِعمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلبِهِ ، و حَمِدَ اللّهَ ظاهِرا بِلِسانِهِ فَتَمَّ کلامُهُ ، حَتّی یُؤمَرَ لَهُ بالمَزِیدِ . (5)

عنه علیه السلام :مَکتوبٌ فی التَّوراةِ : اُشکُرْ مَن أنعَمَ علَیکَ و أنعِمْ علی مَن شَکَرَکَ ؛ فإنّهُ لا زَوالَ لِلنَّعماءِ إذا شُکِرَت و لا بَقاءَ لها إذا کُفِرَت ، و الشُّکرُ زیادَةٌ فی النِّعَمِ و أمانٌ مِنَ الغِیَرِ . (6)

امام علی علیه السلام :به کسی که توفیق شکرگزاری داده شود ، از فزونی یافتن [نعمت ]محروم نگردد .

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که . . . از سپاسگزاری نعمتی که به او داده شده ، ناتوان است و[با این حال ]خواهان افزایش نعمت باقیمانده است .

امام باقر علیه السلام :افزایش نعمت از سوی خداوند قطع نگردد ، مگر آن گاه که شکرگزاری بندگان قطع شود .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا آیه «اگر سپاس گویید نعمت شما را می افزایم» شامل شکر نعمت ظاهری می شود _فرمود : آری ، کسی که خدا را بر نعمتهایش ستایش کند و سپاس گوید و بداند که آن نعمتها از جانب خداست، نه دیگری [، خداوند بر نعمتهایش می افزاید] .

امام صادق علیه السلام :چون خداوند به بنده ای نعمتی دهد ، و او قلبا قدر آن را بشناسد و به زبان، خدا را ستایش کند ، هنوز سخنش به پایان نرسیده است که فرمان می رسد تا بر نعمت او افزوده شود .

امام صادق علیه السلام :در تورات نوشته شده است : از کسی که به تو نعمتی می دهد، تشکّر کن و به کسی که از تو سپاسگزاری می کند، نعمت عطا کن ؛ زیرا با وجود سپاسگزاری، نعمتها زوال نیابند و با وجود ناسپاسی، نعمتها پایدار نمانند . سپاسگزاری موجب افزایش نعمتها و جلوگیری از زوال آنهاست .

ص :12


1- نهج البلاغة : الحکمة 135 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 150 .
3- بحار الأنوار: 71 / 56 / 86 .
4- تفسیر العیّاشیّ : 2/222/5 .
5- الکافی : 2/95/9 .
6- الکافی : 2/94/3 .

2047 - عاقِبَةُ عَدَمِ الشُّکرِ
2047 - فرجام ناسپاسی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أنعَمَ علی قَومٍ بالمَواهِبِ، فلَم یَشکُرُوا، فَصارَتْ علَیهِم وَبالاً ، و ابتَلی قَوما بالمَصائبِ فَصَبَرُوا، فَصارَتْ علَیهِم نِعمَةً . (1)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :نِعمَةٌ لا تُشکَرُ کَسَیِّئَةٍ لا تُغفَرُ . (2)

(3)

2047

فرجام ناسپاسی

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به مردمی نعمت داد، اما آنان شکرش را به جای نیاورند، و در نتیجه، آن نعمتها مایه وبال آنان شد . و مردمی را به مصیبتها گرفتار کرد ، لیکن آنان صبر کردند و در نتیجه ، آن مصائب به نعمت تبدیل شد .

امام جواد علیه السلام :نعمتی که سپاسگزاری نشود، مانند گناهی است که آمرزیده نشود .

2048 - وُجوبُ الشُّکرِ عَلَی الشُّکرِ
2048 - وجوب شکر برای شکر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن شَکَرَ اللّهَ سبحانَهُ وَجَبَ علَیهِ شُکرٌ ثانٍ ؛ إذ وَفَّقَهُ لِشُکرِهِ ، و هُو شُکرُ الشُّکرِ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی المناجاةِ _: فکیفَ لی بتَحصیلِ الشُّکرِ ، و شُکرِی إیّاکَ یَفتَقِرُ إلی شُکرٍ ؟! فَکُلَّما قُلتُ : لکَ الحَمدُ ، وَجَبَ عَلَیَّ لذلکَ أن أقولَ : لکَ الحَمدُ . (5)

2048

وجوب شکر برای شکر

امام علی علیه السلام :کسی که خداوند سبحان را شکر گوید ، شکر دومی بر او واجب آید ؛ زیرا خداوند توفیق شکر گزاری از خود را به وی داده است و این است شکر برای شکر .

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات با خدا _گفت : چگونه شکر تو توانم کرد وقتی شکرگزاری من از تو خود نیازمند شکرگزاری است؟ هر بار که بگویم : تو را سپاس . به خاطر همین سپاس گویی بر من واجب می آید که [بار دیگر ]بگویم : تو را سپاس .

ص :13


1- الأمالی للصدوق : 379/479 .
2- أعلام الدین : 309 .
3- (انظر) النعمة : باب 3855 .
4- غرر الحکم : 9119 .
5- بحار الأنوار : 94/146/21 .

2049 - تَفسیرُ حَقِّ الشُّکرِ
2049 - تفسیر حقّ شکر

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ تعالی إلی موسی علیه السلام : یا موسی ، اشکُرْنی حَقَّ شُکرِی ، فقالَ : یا ربِّ کیفَ أشکُرُکَ حَقَّ شُکرِکَ ، و لیسَ مِن شُکرٍ أشکُرُکَ بهِ إلاّ و أنتَ أنعَمتَ بهِ عَلَیَّ ؟ ! فقالَ : یا موسی شَکَرتَنی حَقَّ شُکری حینَ عَلِمتَ أنَّ ذلکَ مِنّی . (1)

مصب_اح الش_ریع_ة_ فیم_ا ن_س_ب إل_ی الصادق علیه السلام _: تَمامُ الشُّکرِ اعتِرافُ لِسانِ السِّرِّ خاضِعا للّهِِ تعالی بالعَجزِ عن بُلُوغِ أدنَی شُکرِهِ ؛ لأنّ التوفیقَ للشُّکرِ نِعمَةٌ حادِثةٌ یَجِبُ الشُّکرُ علَیها . (2)

2049

تفسیر حقّ شکر

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود که : ای موسی! مرا چنان که حقّ شکر من است ، شکر کن . موسی عرض کرد : پروردگارا! چگونه تو را چنان که حقّ شکر توست ، شکر گویم حال آن که هر شکری که تو را می گویم خود نعمتی است که تو به من ارزانی داشته ای؟ فرمود : ای موسی! وقتی که بدانی توفیق آن شکر را هم من به تو داده ام ، مرا چنان که حقّ شکر من است، شکر کرده ای .

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: شکر کامل ، اعتراف خاضعانه زبان باطنی در برابر خداوند متعال است به عجز و ناتوانی از به جا آوردن کمترین شکر او ؛ چرا که توفیقِ شکر، خود نعمت تازه ای است که باید شکر آن را به جای آورد .

2050 - مَعنی أداءِ الشُّکرِ
2050 - تفسیر شکرگزاری

1 _ مَعرِفَةُ النِّعمَةِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلَی الحارثِ الهَمْدانیِّ _: و أکثِرْ أن تَنظُرَ إلی مَن فُضِّلتَ علَیهِ ؛ فإنّ ذلکَ مِن أبوابِ الشُّکرِ . (3)

2050

تفسیر شکرگزاری

1 _ شناخت نعمت

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _نوشت : به کسی که بر او برتری داری بسیار بنگر، که این یکی از انگیزه های شکرگزاری است .

ص :14


1- قصص الأنبیاء : 161/178 .
2- مصباح الشریعة : 58 .
3- نهج البلاغة: الکتاب69.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أنعَمَ اللّهُ علَیهِ بنِعمَةٍ فَعَرَفَها بقَلبِهِ ، فقد أدّی شُکرَها . (1)

عنه علیه السلام :ما مِن عَبدٍ أنعَمَ اللّهُ علَیهِ نِعمَةً فَعَرَفَ أنّها مِن عِندِ اللّهِ ، إلاّ غَفَرَ اللّهُ لَهُ قبلَ أن یَحمَدَهُ . (2)

2 _ الثَّناءُ بِاللِّسانِ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا وَرَدَ علَیهِ أمرٌ یَسُرُّهُ قالَ : الحَمدُ للّهِِ علی هذِهِ النِّعمَةِ ، و إذا وَرَدَ علَیهِ أمرٌ یَغتَمُّ بهِ قالَ : الحَمدُ للّهِِ علی کُلِّ حالٍ . (3)

عنه علیه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ علی عَبدٍ بنِعمَةٍ صَغُرَت أو کَبُرَت فقالَ : الحمدُ للّهِِ ، إلاّ أدّی شُکرَها . (4)

3 _ إجتِنابُ المَحارِمِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شُکرُ کُلِّ نِعمَةٍ الوَرَعُ عن مَحارِمِ اللّهِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شُکرُ النِّعمَةِ اجتِنابُ المَحارِمِ ، و تَمامُ الشُّکرِ قولُ الرجُلِ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمِینَ . (6)

امام صادق علیه السلام :کسی که خداوند نعمتی به وی ارزانی دارد و در دل آن را [به عنوان نعمت خدادادی ]بشناسد ، هر آینه شکر آن نعمت را گزارده است .

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای نیست که خداوند به او نعمتی دهد، و او آن را از جانب خدا بداند، مگر آن که خداوند پیش از سپاس گویی او ، وی را بیامرزد .

2 _ ستایش زبانی

امام صادق علیه السلام :رسول خدا هرگاه امر خوشحال کننده ای برایش پیش می آمد ، می فرمود : خدا را بر این نعمت سپاس، و هرگاه پیشامدی می کرد که از آن غمگین می شد ، می فرمود : در هر حال خدا را سپاس .

امام صادق علیه السلام :هر نعمتی ، خرد یا کلان ، که خداوند به بنده ای عطا کند ، و او بگوید : الحمد للّه ، بی گمان شکر آن نعمت را گزارده است .

3 _ دوری از گناهان

امام علی علیه السلام :شکر هر نعمتی، پرهیز کردن از حرامهای خداوند است .

امام صادق علیه السلام :شکر نعمت یعنی دوری کردن از حرامها، و شکر کامل این است که انسان بگوید : سپاس خدایی را که پروردگار جهان هاست .

ص :15


1- الکافی : 2/96/15 .
2- الکافی : 2/427/8 .
3- الکافی : 2/97/19 .
4- الکافی : 2/96/14 .
5- مشکاة الأنوار : 75/146 .
6- الکافی : 2/95/10 .

4 - العَمَلُ بالعِلمِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شُکرُ المؤمِنِ یَظهَرُ فی عَمَلِهِ ، شُکرُ المُنافِقِ لا یَتَجاوَزُ لِسانَهُ . (1)

عنه علیه السلام :شُکرُ العالِمِ علی عِلمِهِ : عَمَلُهُ بهِ ، و بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ . (2)

5 - العَفوُ عِندَ القُدرَةِ عَلَی العَدُوِّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا قَدَرتَ علی عَدُوِّکَ فَاجعَلْ العَفوَ عَنهُ شُکرا لِلقُدرَةِ علَیهِ . (3)

6 _ إستِکثارُ النِّعَمِ

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِستَکثِرْ لِنفسِکَ مِنَ اللّهِ قلیلَ الرِّزقِ تَخَلُّصا إلی الشُّکرِ . (4)

4 _ عمل کردن به دانش

امام علی علیه السلام :شکرگزاریِ مؤمن در کردار او آشکار می شود، و شکرگزاریِ منافق از زبانش در نمی گذرد .

امام علی علیه السلام :شکرگزاریِ عالِم بر علمش عبارت است از: عمل کردنش به آن علم، و گذاشتن آن در اختیار سزامندانش .

5 _ گذشت هنگام قدرت بر دشمن

امام علی علیه السلام :هر گاه بر دشمنت تسلّط یافتی ، گذشت از او را شکرانه چیره آمدنت بر وی قرار ده .

6 _ دست کم نگرفتن نعمت

امام باقر علیه السلام :روزی اندک خدا را برای خود ، فراوان شمار تا بدین وسیله شکرش را گزارده باشی .

2051 - حَدُّ الشُّکرِ
2051 - حدّ شکر

الکافی عن أبی بَصیرٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : هل لِلشُّکرِ حَدٌّ إذا فَعَلَهُ العَبدُ کانَ شاکِرا ؟ قالَ : نَعَم ، قلتُ : ما هُو ؟ قالَ : یَحمَدُ اللّهَ علی کُلِّ نِعمَةٍ علَیهِ فی أهلٍ و مالٍ ، و إن کانَ فیما أنعَمَ علَیهِ فی مالِهِ حَقٌّ أدّاهُ ، و مِنهُ قولُهُ جلَّ و عزَّ : «سُبْحانَ الذِی سَخَّرَ لَنا هذا و ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ» (5) . (6) (7)

2051

حدّ شکر

الکافی_ به نقل از ابو بصیر _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا شکر را حدّی هست که چون بنده آن را به جای آورَد ، شاکر محسوب شود؟ حضرت فرمود : آری . عرض کردم : آن حدّ چیست؟ فرمود : خدا را بر هر نعمتی که در زمینه خانواده و مال به او می دهد، شکر گوید و چنانچه در نعمتی که به مال او می دهد [برای خدا ]حقّی باشد، آن را بپردازد . این است سخن خداوند عزّ و جلّ که «پاک است خدایی که این [مرکوب] را مسخّر ما کرد در حالی که ما توان آن را نداشتیم» .

ص :16


1- غرر الحکم : (5661 _ 5662) .
2- غرر الحکم : 5667 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 11 .
4- تحف العقول : 285 .
5- الزخرف : 13 .
6- الکافی : 2/96/12 .
7- (انظر) بحار الأنوار : 71 / 33 ، 51 ، و ج 93/211 ، 214 .

2052 - أصنافُ الشُّکرِ
2052 - اقسام شکر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شُکرُ إلهِکَ بِطُولِ الثَّناءِ ، شُکرُ مَنْ فَوقَکَ بِصِدقِ الوَلاءِ ، شُکرُ نَظِیرِکَ بِحُسنِ الإخاءِ ، شُکرُ مَن دُونَکَ بِسَیْبِ العَطاءِ . (1)

2052

اقسام شکر

امام علی علیه السلام :شکر از پروردگارت با ثنای بسیار است ، و شکر از بالا دستِ خود با پیروی صادقانه ، و شکر همتایت با حُسن برادری ، و شکر از فرو دستت با عطا و بخشش به او.

2053 - أدنَی الشُّکرِ
2053 - کمترین سپاسگزاری

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الصّادقِ علیه السلام _: أدنَی الشُّکرِ رُؤیَةُ النِّعمَةِ مِنَ اللّهِ مِن غَیرِ عِلّةٍ یَتَعَلَّقُ القَلبُ بها دُونَ اللّهِ و الرِّضا بما أعطاه، و أن لا تَعصِیَهُ بِنِعمَتِهِ و تُخالِفَهُ بِشیءٍ مِن أمرِهِ و نَهیِهِ بِسَبَبِ نِعمَتِهِ . (2)

(3)

2053

کمترین سپاسگزاری

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: کمترین سپاسگزاری ، این است که انسان نعمت را [مستقیماً] از خدا بداند و جز او علّتی برای آن نداند و نیز به آنچه خداوند عطایش کرده ، خرسند باشد و با نعمت او مرتکب گناه وی نشود یا نعمت او را در راه مخالفت با هیچ یک از اوامر و نواهی خدا به کار نگیرد .

ص :17


1- غرر الحکم : (5653 ، 5654 ، 5655 ، 5656) .
2- مصباح الشریعة : 53 .
3- (انظر) النعمة : باب 3850 .

2054 - أشکَرُ النّاسِ
2054 - شاکرترین مردمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشکَرُ الناسِ أقنَعُهُم ، و أکفَرُهُم لِلنِّعَمِ أجشَعُهُم . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أشکَرُکُم للّهِِ أشکَرُکُم للناسِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :اِعْلَمُوا أنّکم لا تَشکُرونَ اللّهَ تعالی بِشیءٍ _ بعدَ الإیمانِ بِاللّهِ ، و بعدَ الاعتِرافِ بِحُقوقِ أولیاءِ اللّهِ مِن آلِ محمّدٍ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله _ أحَبَّ إلَیه مِن مُعاوَنَتِکُم لإِخوانِکُم المؤمنینَ علی دُنیاهُم . (3)

2054

شاکرترین مردمان

امام علی علیه السلام :شاکرترین مردم، قانع ترین آنهاست، و نا سپاس ترین آنها نسبت به نعمتها آزمندترین آنان است .

امام زین العابدین علیه السلام :سپاس گزارترین شما از خدا ، سپاس گزارترین شما از مردم است .

امام رضا علیه السلام :بدانید که بعد از ایمان به خداوند متعال و بعد از اعتراف به حقوق اولیای الهی از آل محمّد ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، هیچ شکری نزد خدا دوست داشتنی تر از این نیست که برادران مؤمن خود را در کارهای دنیایی شان یاری رسانید .

2055 - سَجدَةُ الشُّکرِ
2055 - سجده شکر

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ فی سَفَرٍ یَسِیرُ علی ناقَةٍ لَهُ ، إذ نَزَلَ فَسَجَدَ خَمسَ سَجَداتٍ ، فلَمّا أن رَکِبَ قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، إنّا رَأیناکَ صَنَعتَ شیئا لَم تَصنَعْهُ ! فقالَ : نَعَم ، اِستَقبَلَنی جَبرَئیلُ علیه السلام فَبَشَّرَنی بِبشاراتٍ مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، فَسَجَدتُ للّهِِ شُکرا لِکُلِّ بُشری سَجدَةً . (4)

2055

سجده شکر

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفری بر ناقه خود سوار بود، که ناگاه فرود آمد و پنج بار سجده کرد و دوباره سوار ناقه شد . همسفران پرسیدند : ای رسول خدا! ما از شما رفتاری دیدیم که قبلاً ندیده بودیم؟ حضرت فرمود : آری ؛ جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و مرا از جانب خداوند عزّ و جلّ بشارتهایی داد . از این رو برای هر بشارتی سجده شکری برای خدا به جای آوردم .

ص :18


1- الإرشاد : 1/304 .
2- الکافی : 2/99/30 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/169/1.
4- الکافی : 2/98/24 .

عنه علیه السلام :إذا ذَکَرَ أحَدُکُم نِعمةَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فَلیَضَعْ خَدَّهُ عَلَی التُّرابِ شُکرا للّهِ ، فإن کانَ راکِبا فَلْیَنزِلْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَی التُّرابِ ، و إن لَم یَکُن یَقدِرُ عَلَی النُّزولِ للشُّهرَةِ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ علی قَرَبُوسِهِ ، و إن لَم یَقدِرْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ علی کَفِّهِ ، ثُمّ لِیَحْمَدِ اللّهَ علی ما أنعَمَ اللّهُ علَیهِ . (1)

الکافی عن هِشامِ بنِ أحمَرَ :کنتُ أسِیرُ مَع أبی الحَسنِ علیه السلام فی بَعضِ أطرافِ المَدینةِ إذ ثَنی رِجلَهُ عن دابَّتِهِ فَخَرَّ ساجِدا ، فَأطالَ و أطالَ ، ثُمّ رَفَعَ رَأسَهُ و رَکِبَ دابَّتَهُ ، فقلتُ: جُعِلتُ فِداکَ ، قد أطَلتَ السُّجودَ ؟ ! فقالَ : إنَّنی ذَکَرتُ نِعمَةً أنعَمَ اللّهُ بها عَلَیَّ فَأحبَبتُ أن أشکُرَ رَبّی . (2)

امام صادق علیه السلام :هر گاه فردی از شما به یاد نعمت خداوند عزّ و جلّ افتاد، برای سپاسگزاری از خدا گونه اش را بر خاک گذارد . اگر سواره بود پیاده شود و گونه اش را بر خاک نهد، و اگر به خاطر [ترس از ]انگشت نما شدن نتوانست پیاده شود صورتش را بر کوهه زین بگذارد، و اگر باز هم نتوانست این کار را بکند گونه اش را بر کف دست خود بگذارد و آن گاه خدا را برای نعمتی که به او داده است حمد و سپاس گوید .

الکافی_ به نقل از هشام بن احمر _: با ابو الحسن علیه السلام در یکی از نواحی مدینه می رفتم که ناگاه از مرکب خود فرود آمد و به سجده افتاد و آن را بسیار طول داد . سپس سر از سجده برداشت و سوار مرکبش شد . عرض کردم : فدایت شوم سجده را طول دادید؟! فرمود : به یاد نعمتی افتادم که خداوند به من عطا کرده است و خواستم از پروردگارم سپاسگزاری کنم .

ص :19


1- الکافی : 2/98/25 .
2- الکافی : 2/98/26 .

ص :20

275 - الشُّکر للناس

275 - سپاسگزاری از مردم
اشاره

(1)

ص :21


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 11/539 باب 8 «تحریم کفر المعروف، من اللّه کان أو من الناس».

2056 - الحَثُّ عَلی شُکرِ المُحسِنِ
2056 - تشویق به سپاسگزاری از نیکوکار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشُّکرُ أحَدُ الجَزاءَینِ . (1)

عنه علیه السلام :الشُّکرُ تَرْجُمانُ النِّیَّةِ و لِسانُ الطَّوِیَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :أحسَنُ السُّمْعَةِ شُکرٌ یُنشَرُ . (3)

عنه علیه السلام :شُکرُکَ للرّاضِی عنکَ یَزِیدُهُ رِضا و وَفاءً ، شُکرُکَ للساخِطِ علَیکَ یُوجِبُ لکَ مِنهُ صَلاحا و تَعَطُّفا . (4)

عنه علیه السلام :الشُّکرُ أعظَمُ قَدرا مِن المَعروفِ ؛ لأنّ الشُّکرَ یَبقی و المَعروفَ یَفنی . (5)

عنه علیه السلام :مَن شَکَرَ علی غیرِ إحسانٍ ذَمَّ علی غَیرِ إساءَةٍ . (6)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :اللُّؤمُ أن لا تَشکُرَ النِّعمَةَ . (7)

2056

تشویق به سپاسگزاری از نیکوکار

امام علی علیه السلام :سپاسگزاری ، خود، یک پاداش دادن است .

امام علی علیه السلام :سپاسگزاری، بازگو کننده نیّت است و زبانِ درون .

امام علی علیه السلام :بهترین آوازه، تشکّری است که منتشر شود .

امام علی علیه السلام :سپاسگزاری تو از کسی که از تو راضی است ، موجب رضایت و وفاداری بیشتر او می شود، و سپاس گزاریت از کسی که از تو ناخشنود است ، سبب رفع ناراحتی و مهربانی او نسبت به تو می شود .

امام علی علیه السلام :تشکّر کردن، ارزشمندتر از نیکی کردن است ؛ زیرا تشکّر باقی می ماند و نیکی از بین می رود .

امام علی علیه السلام :هر کس بی آن که خوبی بیند، تشکّر کند ، بی آن که بدی بیند، نیز نکوهش کند .

امام حسن علیه السلام :پستی این است که سپاسگزار نعمت نباشی .

ص :22


1- غرر الحکم : 1686 .
2- غرر الحکم : 1300 .
3- غرر الحکم : 3013 .
4- غرر الحکم : (5668 _ 5669) .
5- غرر الحکم : 2176 .
6- غرر الحکم : 8693 .
7- تحف العقول : 233 .

2057 - تَفسیرُ الشُّکر
2057 - معنای سپاسگزاری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَقٌّ علی مَن اُنعِمَ علَیهِ أن یُحسِنَ مکافَأةَ المُنعِمِ ، فإن قَصُرَ عن ذلکَ وُسْعُهُ فعلَیهِ أن یُحسِنَ الثَّناءَ ، فإن کَلَّ عن ذلکَ لِسانُهُ فعلَیهِ بمَعرِفَةِ النِّعمَةِ و مَحَبَّةِ المُنعِمِ بها ، فإن قَصُرَ عن ذلکَ فلَیسَ للنِّعمَةِ بِأهلٍ . (1)

عنه علیه السلام :إذا اُخِذَت مِنکَ قَذاةٌ فَقُلْ : أماطَ اللّهُ عنکَ ما تَکرَهُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أمّا حَقُّ ذِی المَعروفِ علَیکَ فأن تَشکُرَهُ و تَذکُرَ مَعروفَهُ ، و تُکسِبَهُ المَقالَةَ الحَسَنَةَ ، و تُخلِصَ لَهُ الدعاءَ فیما بینَکَ و بینَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، فإذا فَعَلتَ ذلکَ کنتَ قد شَکَرتَهُ سِرّا و عَلانِیَةً ، ثُمّ إن قَدَرْتَ علی مُکافَأتِهِ یَوما کافَیتَهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن صَنَعَ مِثلَ ما صُنِعَ إلَیهِ فإنّما کافَأ ، و مَن أضعَفَ کانَ شاکِرا . (4)

الکافی عن فضل البقباق:سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن قول اللّه عزّ و جلّ : «و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» (5) قال: الذی أنعَمَ علَیکَ بما فَضَّلَکَ و أعطاکَ و أحسَنَ إلَیکَ ، ثُمّ قالَ فَحَدَّثَ بِدِینِهِ و ما أعطاهُ اللّهُ و ما أنعَمَ بهِ علَیهِ . (6)

2057

معنای سپاسگزاری

امام علی علیه السلام :کسی که به او نیکی شده ، وظیفه دارد نیکی کننده را به خوبی پاداش دهد . اگر توان این کار را نداشت ، باید به خوبی تشکّر کند و اگر زبانش از این کار هم قاصر بود ، وظیفه دارد که ارزش آن نیکی را بشناسد و خوبی کننده را دوست داشته باشد و چنانچه از این کار هم کوتاهی کرد ، لایق نیکی نیست .

امام علی علیه السلام :اگر کسی خاشاکی از بدن تو برداشت [دعایش کن و] بگو : خداوند آنچه را ناخوش می داری از تو دور گرداند .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ کسی که به تو نیکی می کند این است که از او تشکر کنی و نیکیش را به زبان آوری و از وی به خوبی یاد کنی و میان خود و خداوند عزّ و جلّ برایش خالصانه دعا کنی . اگر چنین کنی بی گمان پنهانی و آشکارا از او تشکر کرده باشی . وانگهی اگر روزی توانستی نیکی او را جبران کنی ، جبران کن .

امام باقر علیه السلام :هرکه در قبال خوبی ای که به وی شده همانند آن خوبی کند ، آن خوبی را جبران و اگر دو برابر آن خوبی کند، سپاسگزاری کرده است .

الکافی_ به نقل از فضل البقباق _: از امام صادق علیه السلام از آیه: «و اما نعمت خداوندگارت را بازگوی» سؤال کردم فرمود : یعنی کسی که با بخشش و دهش و احسانش به تو ، تو را نواخت . سپس فرمود : پس [باید ]دین خود را و عطا و نعمتی را که خداوند به او عنایت کرده است بازگو کند .

ص :23


1- الأمالی للطوسی : 501 / 1097 .
2- الخصال : 635/10 .
3- الخصال : 568/1 .
4- معانی الأخبار : 141/1 .
5- الضحی : 11 .
6- الکافی : 2/94/5 .

2058 - مَن لم یَشکُرِ المَخلوقَ لَم یَشکُرِ الخالِقَ
2058 - کسی که از مردم تشکّر نکند از خدا هم تشکّر نکرده است

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :یقولُ اللّهُ تبارکَ و تعالی لِعبدٍ مِن عَبِیدِهِ یَومَ القِیامَةِ : أ شَکَرتَ فُلانا ؟ فیقولُ : بَل شَکَرتُکَ یا ربِّ ، فیقولُ : لَم تَشکُرْنی إذ لَم تَشکُرْهُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلوقینَ لَم یَشکُرِ اللّهَ عَزَّ و جلَّ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أمَرَ ......... بالشُّکرِ لَهُ و للوالِدَینِ ، فَمَن لم یَشکُرْ والِدَیهِ لم یَشکُرِ اللّهَ . (3)

2058

کسی که از مردم تشکّر نکند از خدا هم تشکّر نکرده است

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی در روز قیامت به یکی از بندگان خود می فرماید : آیا از فلانی سپاسگزاری کردی؟ عرض می کند : [نه]، بلکه از تو سپاسگزاری کردم ای پروردگار من . خداوند می فرماید : چون از او تشکّر نکرده ای از من هم نیز تشکّر نکرده ای .

امام رضا علیه السلام :هرکه در قبال خوبی مردم تشکر نکند ، از خداوند عزّ و جلّ هم تشکّر نکرده است .

امام رضا علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ دستور . . . به سپاسگزاری از خود و از پدر و مادر داد ؛ پس کسی که از پدر و مادر خود سپاسگزاری نکند، از خداوند هم سپاس گزاری نکرده است.

2059 - المُؤمِنُ مُکَفَّرٌ
2059 - مؤمن ناسپاسی می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَدُ اللّهِ تعالی فَوقَ رُؤوسِ المُکَفَّرِینَ تُرَفرِفُ بالرَّحمَةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الناسِ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةً و أقرَبُهُم مِنَ اللّهِ وَسیلَةً المُحسِنُ یُکَفَّرُ إحسانُهُ . (5)

2059

مؤمن ناسپاسی می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست خداوند متعال ، رحمت را بر فرازِ سرِ کسانی که خوبیهایشان نادیده گرفته می شود ، می گستراند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در میان مردمان، کسی که منزلتش در نزد خدا از همه برتر و وسیله تقرّبش از همه بیشتر است ، نیکوکاری است که از نیکی او قدردانی نمی شود .

ص :24


1- الکافی : 2/99/30 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/24/2 .
3- الخصال : 156/196 .
4- علل الشرائع : 560/2 .
5- النوادر للراوندیّ : 104/73 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُکَفَّرا لا یُشکَرُ مَعروفُهُ ......... و کذلکَ نَحنُ أهلَ البَیتِ مُکَفَّرُونَ لا یُشکَرُ مَعروفُنا ، و خِیارُ المُؤمنینَ مُکَفَّرُونَ لا یُشکَرُ مَعروفُهُم . (1)

عنه علیه السلام :لا یُزَهِّدَنَّکَ فی المَعروفِ مَن لا یَشکُرُهُ لکَ ، فقد یَشکُرُکَ علَیهِ مَن لا یَستَمتِعُ بِشیءٍ مِنهُ ، و قد تُدرِکُ مِن شُکرِ الشاکِرِ أکثَرَ مِمّا أضاعَ الکافِرُ ، «و اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ» . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ مُکَفَّرٌ ؛ و ذلکَ أنّ مَعروفَهُ یَصعَدُ إلی اللّهِ تعالی فلا یَنتَشِرُ فی الناسِ ، و الکافِرُ مَشهورٌ ؛ و ذلکَ أنَّ مَعروفَهُ لِلناسِ یَنتَشِرُ فی الناسِ و لا یَصعَدُ إلَی السَّماءِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله مورد ناسپاسی قرار می گرفت و از خوبی هایش قدردانی نمی شد . . . ما اهل بیت نیز احسانهایمان نادیده گرفته می شود و مورد تشکّر قرار نمی گیریم . مؤمنان نیک نیز ناسپاسی می شوند و کسی از خوبیهای آنان قدردانی نمی کند .

امام علی علیه السلام :تشکّر نکردنِ دیگران از تو ، نباید تو را به خوبی کردن بی رغبت سازد ؛ زیرا کسی که از آن نیکی، کمترین بهره ای نمی برد (خداوند) از تو قدردانی می کند و از سپاسگزاری این [خدای ]سپاسگزار، تو به بیش از آن چیزی می رسی که فرد ناسپاس فرو گذاشته است. «و خداوند نیکوکاران را دوست دارد» .

امام صادق علیه السلام :مؤمن ناسپاسی می شود ؛ و این از آن روی است که خوبی او به درگاه خداوند متعال بالا می رود و در میان مردم شایع نمی شود ، اما کافر، خوبی کردنهایش شهرت می یابد ؛ چون خوبی او برای [چشم ]مردم است و در بین مردم شیوع می یابد و به آسمان (درگاه الهی) بالا نمی رود.

2060 - قَطعُ سَبیلِ المَعروفِ
2060 - بستن راه نیکوکاری

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَعَنَ اللّهُ قاطِعِی سَبیلِ المَعروفِ ، و هُو الرجُلُ یُصنَعُ إلَیهِ المَعروفُ فَیَکفُرُهُ ، فَیَمنَعُ صاحِبَهُ مِن أن یَصنَعَ ذلکَ إلی غَیرِهِ . (5)

2060

بستن راه نیکوکاری

امام صادق علیه السلام :خدا لعنت کند کسانی را که راه نیکی کردن را می بندند ؛ یعنی کسی که به وی خوبی می شود ، اما او ناسپاسی می کند و در نتیجه ، نیکوکار را از نیکی کردن به دیگران باز می دارد .

ص :25


1- بحار الأنوار : 67/260/2 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 204 .
3- علل الشرائع : 560/1 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 67 / 259 باب 13 .
5- الاختصاص : 241 .

2061 - مَن لا یَشکُرُ النِّعمَةَ
2061 - چه کسانی ناسپاسند؟

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یُنکِرِ الجَفوَةَ لَم یَشکُرِ النِّعمَةَ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ احتَمَلَ الجَفاءَ لَم یَشکُرِ النِّعمَةَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لَم تُغضِبْهُ الجَفوَةُ لَم یَشکُرِ النِّعمَةَ . (3)

2061

چه کسانی نا سپاسند؟

امام صادق علیه السلام :کسی که بدرفتاری را زشت نشمارد ، در برابر خوبی هم سپاس نگزارد .

امام صادق علیه السلام :کسی که بدرفتاری [دیگران ]را تحمّل کند ، از خوبیها هم سپاسگزاری نکند .

امام صادق علیه السلام :کسی که بدرفتاری او را به خشم نیاورد ، از خوبی نیز سپاسگزاری نکند .

ص :26


1- قرب الإسناد : 160/585 .
2- الخصال : 11/37 .
3- الخصال : 11/38 .

276 - شُکر اللَّه سبحانه

276 - سپاسگزاری خداوند سبحان
اشاره

ص :27

2062 - رَبُّنا غَفورٌ شَکورٌ
2062 - پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است

الکتاب :

«ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللّهُ شاکِرا عَلِیْما». (1)

إ«نَّ الصَّفا و المَرْوَةَ مِنْ شَعائرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ البَیْتَ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْرا فَإنَّ اللّهَ شاکِرٌ عَلِیْمٌ». (2)

«وَ قالُوا الْحَمْدُ للّهِ الَّذِی أذْهَبَ عَنَّا الحَزَنَ إنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ». (3)

«ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أسأَلُکُمْ عَلَیهِ أجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیْها حُسْنا إنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی الدعاءِ _: یا خَیرَ ذاکِرٍ و مَذکورٍ، یا خَیرَ شاکِرٍ و مَشکورٍ (5) . (6)

2062

پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است

قرآن :

«اگر شکر کنید و ایمان ورزید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ خدا سپاسگزار و داناست» .

«صفا و مروه از شعایر خداست . پس هرکه حجّ خانه خدا را به جای آورد یا عمره گذارد بر او گناهی نیست که میان آن دو سعی به جای آورد ؛ پس هرکه افزون بر فریضه ، کار نیکی کند خداوند ، سپاسگزار و داناست» .

«و گفتند : سپاس خدایی را که اندوه از ما ببرد . همانا پروردگار ما بسیار بسیار آمرزنده و سپاسگزار است» .

«این است آنچه خدا آن گروه از بندگانش را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند ، بدان مژده می دهد . بگو : بر این رسالت مزدی از شما نمی خواهم جز دوست داشتن خویشاوندان . و هرکه کار نیکی کند برای او در ثواب آن خواهیم افزود . همانا خداوند بسیار آمرزنده و سپاسگزار است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : ای بهترین ذاکر و مذکور ، ای بهترین شاکر و مشکور . (7)

ص :28


1- النساء : 147 .
2- البقرة : 158 .
3- فاطر : 34 .
4- الشوری : 23 .
5- بحار الأنوار : 94/396/3 .
6- قال العلاّمة الطباطبائی رحمه الله : الشاکر و العلیم اسمان من أسماء اللّه الحسنی ، و الشّکر هو مقابلة من اُحسن إلیه إحسان المحسن بإظهاره لسانا أو عملاً ، کمن ینعم إلیه المنعم بالمال فیجازیه بالثناء الجمیل الدالّ علی نعمته ، أو باستعمال المال فیما یرتضیه و یکشف عن إنعامه ، و اللّه سبحانه و إن کان محسنا قدیم الإحسان ، و منه کل الإحسان ، لا ید لأحد عنده حتی یستوجبه الشکر ، إلاّ أنّه جلّ ثناؤه عدّ الأعمال الصالحة _ التی هی فی الحقیقة إحسانه إلی عباده _ إحسانا من العبد إلیه ، فجازاه بالشکر و الإحسان ، و هو إحسان علی إحسان ، قال تعالی : «هَلْ جَزاءُ الإحْسانِ إلاّ الإحْسانُ» . (الرحمن : 60) ، و قال تعالی: «إنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً و کانَ سَعْیُکُم مَشکورا» . (الدهر : 22) ، فإطلاق الشاکر علیه تعالی علی حقیقة معنَی الکلمة من غیر مجاز (المیزان فی تفسیر القرآن: 1/386) .
7- علاّمه طباطبایی رحمه الله فرموده است : شاکر و علیم دو اسم از اسمهای نیکوی خداست . شکر و سپاسگزاری این است که کسی در برابر نیکی دیگری به خود ، با زبان یا در عمل ، آن را جبران کند ، مانند این که کسی به دیگری کمک مالی کند و او به پاداش آن کمک، از وی تعریف و ستایش کند یا آن مال را در جایی که مورد پسندِ کمک کننده و بیانگرِ کمک و خوبی اوست به مصرف برساند . خداوند سبحان، گر چه احسانش ازلی است و همه احسان و نیکیها از اوست و هیچ کس نسبت به خداوند، خوبی و احسانی نمی کند که مستوجب سپاسگزاری از جانب خداوند باشد، امّا خدای بزرگ، اعمال صالح و نیک را _ که همانها نیز در حقیقت احسان خود او به بندگانش می باشد _ احسان و نیکی بنده به خود به شمار آورده و در برابر آن از بندگان سپاسگزاری و به آنان احسان می کند و این خود احسانی است علاوه بر احسان [اوّل] . خداوند متعال فرموده است : «آیا پاداش خوبی جز خوبی است؟» و فرموده است : «این پاداش شماست و از کوشش شما سپاسگزاری شده است» . بنا بر این ، اطلاق نام شاکر (سپاسگزار) بر خداوند متعال اطلاق حقیقی است، نه مجازی .

ص :29

ص :30

277 - الشَّکّ

277 - شک
اشاره

(1)

(2)

ص :31


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 123 باب 100 «الشکّ فی الدین» .
2- انظر : عنوان 540 «الوسوسة» ، الکفر : باب 3437 ، الموت : باب 3661 . الاُصول : باب 101، العلم : باب 2835 .

2063 - الشَّکُّ
2063 - شکّ

الکتاب :

«إنَّما یُرِیْدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ أهْلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطْهِیْرا». (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «أمّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتهُم رِجْسا إلی رِجْسِهِم» (3) _: شَکّا إلی شَکِّهِم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» _: الرِّجسُ هُو الشَّکُّ ، و اللّهِ لا نَشُکُّ فی رَبِّنا أبدا . (5)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «الذینَ آمَنوا و لَم یَلْبِسُوا إیمانَهُم بِظُلْمٍ» (6) _: بِشَکٍّ . (7)

2063

شکّ

قرآن :

«همانا خداوند می خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه: «اما کسانی که در دلهایشان بیماری است پلیدی بر پلیدیشان بیفزود» _فرمود : یعنی شکّی بر شکّ آن ها [بیفزود] .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «می خواهد آلودگی را از شما بزداید» _فرمود : [مراد از ]آلودگی همان شکّ است . به خدا سوگند که ما هرگز درباره پروردگار خود شکّ نمی کنیم .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به ستم نیامیختند» _فرمود : یعنی به شکّ [آلوده نساختند] .

ص :32


1- الأحزاب : 33 .
2- (انظر) البقرة : 284 : الأنعام : 2، الحجّ : 11، سبأ : 3، غافر : 34، الشوری : 14 ، الدخان : 9 ، الحجرات : 15 ، النجم : 55 .
3- التوبة : 125 .
4- تفسیر العیّاشی : 2/118/164 .
5- الکافی : 1/288/1 .
6- الأنعام : 82 .
7- الکافی : 2/399/4 .

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «کذلکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ علی الذینَ لا یُؤْمِنُونَ» (1) _: هُو الشَّکُّ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و ما وَجَدْنا لِأکْثَرِهِم مِنْ عَهْدٍ» (3) _: نَزَلَت فی الشّاکِّ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أهلَکُ شَیءٍ الشَّکُّ و الارتِیابُ ، وَ أملَکُ شَیءٍ الوَرَعُ و الاجتِنابُ . (5)

عنه علیه السلام :علَیکَ بِلُزُومِ الیَقینِ و تَجَنُّبِ الشَّکِّ ، فلَیسَ للمَرءِ شَیءٌ أهْلَکَ لِدِینِهِ مِن غَلَبَةِ الشَّکِّ علی یَقینِهِ . (6)

عنه علیه السلام :یَسِیرُ الشَّکِّ یُفسِدُ الیَقینَ . (7)

عنه علیه السلام :لَن یَضِلَّ المَرءُ حتّی یَغلِبَ شَکُّهُ یَقینَهُ . (8)

عنه علیه السلام :مَن أخیَبُ مِمَّن تَعَدَّی الیَقینَ إلَی الشَّکِّ و الحَیرَةِ ؟! (9)

عنه علیه السلام :أعلَمُ الناسِ مَن لَم یُزِلِ الشَّکُّ یَقینَهُ . (10)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «این چنین خداوند پلیدی را برای کسانی که ایمان نمی آورند قرار می دهد» _فرمود : منظور ، شکّ است .

امام کاظم علیه السلام_ درباره آیه: «و در بیشتر آنان وفای به عهد را نیافتیم» _فرمود : این آیه درباره شکّ کننده نازل شده است .

امام علی علیه السلام :تباه کننده ترین چیز ، شکّ و تردید است ؛ نگه دارنده ترین چیز ، پارسایی و دوری کردن است .

امام علی علیه السلام :بر تو باد ملازمت با یقین و دوری جستن از شکّ ؛ زیرا برای دینِ انسان، چیزی نابود کننده تر از چیره آمدن شکّ بر یقین او نیست .

امام علی علیه السلام :اندکی شکّ ، یقین را تباه می کند .

امام علی علیه السلام :انسان هرگز گمراه نشود ، مگر آن گاه که شکّ او بر یقینش چیره آید .

امام علی علیه السلام :کیست نا کام تر از آن که از یقین [دست کشید و] به شکّ و حیرت روی آورد ؟!

امام علی علیه السلام :داناترین مردم ، کسی است که شکّ، یقین او را از بین نبرد .

ص :33


1- الأنعام : 125 .
2- بحار الأنوار : 72/128/14 .
3- الأعراف : 102 .
4- الکافی : 2/399/1 .
5- غرر الحکم : 3318 .
6- غرر الحکم : 6146 .
7- غرر الحکم : 10979 .
8- غرر الحکم : 7450 .
9- غرر الحکم : 8084 .
10- غرر الحکم : 3208 .

عنه علیه السلام :شَرُّ القُلوبِ الشاکُّ فی إیمانِهِ . (1)

عنه علیه السلام :الشَّکُّ کُفرٌ . (2)

عنه علیه السلام :أ لا تَرَونَ أنّ اللّهَ سبحانَهُ اختَبَرَ الأوَّلِینَ مِن لَدُنْ آدَمَ صلواتُ اللّهِ علَیهِ إلَی الآخِرِینَ مِن هذا العالَمِ بِأحجارٍ لا تَضُرُّ و لا تَنفَعُ ......... و لَو کانَ الأساسُ المَحمولُ علَیها ، و الأحجارُ المَرفوعُ بها ، بینَ زُمُرُّدَةٍ خَضراءَ ، و یاقوتَةٍ حَمراءَ ، و نورٍ و ضِیاءٍ، لَخَفَّفَ ذلکَ مُصارَعَةَ الشَّکِّ فی الصُّدورِ ، و لَوَضَعَ مُجاهَدَةَ إبلیسَ عَنِ القُلوبِ ، و لَنَفی مُعتَلَجَ الرَّیبِ مِنَ الناسِ ، و لکنَّ اللّهَ یَختَبِرُ عِبادَهُ بأنواعِ الشَّدائدِ . (3)

عنه علیه السلام :ثُمّ أسکَنَ سبحانَهُ آدَمَ دارا أرغَدَ فیها عَیشَهُ ، و آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ ، و حَذَّرَهُ إبلیسَ و عَداوَتَهُ ، فَاغتَرَّهُ عَدُوُّهُ ؛ نَفاسَةً علَیهِ بدارِ المُقامِ ، و مُرافَقَةِ الأبرارِ ، فَباعَ الیَقینَ بِشَکِّهِ ، و العَزیمَةَ بِوَهْنِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :بدترین دلها ، دلی است که در ایمان خود شکّ کند .

امام علی علیه السلام :شکّ ، کفر است .

امام علی علیه السلام :آیا نمی بینید که خدای سبحان همه انسانها را ، از آدم، صلوات اللّه علیه، تا آخرین نفرِ این عالم ، با سنگهایی بیازمود که نه زیانی می رسانند و نه سودی . . . اگر پایه هایی که خانه (کعبه) بر آن بنا شده و سنگهایی که با آنها برافراشته گردیده است، از زمرّد سبز و یاقوت سرخ و نور و درخشندگی بود ، هر آینه از کشاکش شکّ در سینه ها می کاست و کوشش ابلیس را از دلها بر می داشت و از انباشت تردید و به تلاطم در آمدن آن در [اذهان] مردم جلوگیری می کرد ، اما خداوند بندگان خود را با سختیهای گوناگون می آزماید .

امام علی علیه السلام :سپس ، خداوند سبحان ، آدم را در سرایی جای داد که زندگیش را در آن جا فراخ و پر نعمت گردانید و جایگاهش را در آن سرای ایمن ساخت و او را از ابلیس و دشمنیش [نسبت به آدم] بر حذر داشت . پس دشمن آدم (ابلیس) از این که او را مقیم سرای جاویدان و همنشین نیکوکاران می دید حسادت ورزیده آدم را فریفت و در نتیجه ، آدم یقین را به شکّ و عزم و استواری را به سستی فروخت .

2064 - الاِفتِخارُ بِعَدَمِ الشَّکِّ فِی الحَقِّ
2064 - افتخار به شک نکردن در حق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ بعدَ قتلِ طلحةَ و الزُّبیرِ _: الیومَ اُنطِقُ لَکُمُ العَجْماءَ ذاتَ البَیانِ ! عَزَبَ رَأیُ امرِئٍ تَخَلَّفَ عَنّی ، ما شَکَکتُ فی الحَقِّ مُذ اُرِیتُهُ . (5)

2064

افتخار به شک نکردن در حق

امام علی علیه السلام_ بعد از کشته شدن طلحه و زبیر _فرمود : امروز آشکار و رسا با شما سخن می گویم ؛ دور باد اندیشه کسی که از من سر پیچد . از زمانی که حق به من نمایانده شده، در آن شکّ نکرده ام .

ص :34


1- غرر الحکم : 5744 .
2- . غرر الحکم : 108 .
3- نهج البلاغة: الخطبة192.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 1 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 4 .

عنه علیه السلام :ما شَکَکتُ فی الحَقِّ مُذ اُرِیتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّی لَعَلی یَقینٍ مِن رَبِّی ، و غَیرِ شُبهَةٍ مِن دِینی . (2)

امام علی علیه السلام :از زمانی که حق به من نشان داده شده، در آن شکّ نکرده ام .

امام علی علیه السلام :من به پروردگار خود یقین دارم و در دین خود شکّ و شبهه ای ندارم .

2065 - موجِباتُ الشَّکِّ
2065 - عوامل به وجود آمدن شک

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّکُّ ثَمَرَةُ الجَهلِ . (3)

عنه علیه السلام :مَنَ عَمِیَ عمّا بینَ یَدَیهِ غَرَسَ الشَّکَّ بینَ جَنبَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَتا عن أمرِ اللّهِ شَکَّ ، و مَن شَکَّ تعالَی اللّهُ علَیهِ فَأذَلَّهُ بسُلطانِهِ ، و صَغَّرَهُ بجَلالِهِ کما اغتَرَّ بِرَبِّهِ الکَریمِ وَ فَرَّطَ فی أمرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن یَتَرَدَّدْ یَزدَدْ شَکّا . (6)

عنه علیه السلام :لا تَرتابُوا فَتَشُکُّوا ، و لا تَشُکُّوا فَتَکفرُوا ، و لا تُرَخِّصُوا لِأنفُسِکُم فَتُدهِنوا . (7)

2065

عوامل به وجود آمدن شک

امام علی علیه السلام :شکّ ، ثمره نادانی است .

امام علی علیه السلام :هرکه از دیدن آنچه در برابر اوست نابینا باشد ، نهال شکّ را در میان دو پهلوی خود (سینه اش) بنشاند .

امام علی علیه السلام :هرکه درباره خدا گردنکشی کند ، دستخوش شکّ شود و هرکه شکّ کند ، خداوند بر او چیره گردد و با قدرت خود وی را به خواری افکند و با جلال خود وی را حقیر گرداند ، همچنان که او به پروردگار مهربان و بزرگوار خود مغرور شد و در کار خداوند کوتاهی کرده بود .

امام علی علیه السلام :کسی که دستخوش تردید شود ، بر شکّ او افزوده گردد .

امام علی علیه السلام :تردید (شبهه) به خود راه ندهید که گرفتار شکّ می شوید، (8) و شک نکنید که به کفر گرفتار می آیید، و به نفْسهای خود رخصت ندهید که در این صورت [در دین ]سهل انگار می شوید .

ص :35


1- غرر الحکم : 9482 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 22 ، غرر الحکم : 3773 .
3- غرر الحکم : 725 .
4- غرر الحکم : 8855 .
5- الکافی : 2/392/1 .
6- غرر الحکم : 7989 .
7- بحار الأنوار : 2/54/24 .
8- در شرح مولی محمّد صالح مازندرانی بر اصول کافی ، ذیل این حدیث، آورده است: ارتیاب به معنای تشویش و اضطراب، سوء ظن و بد گمانی، و به معنای شکّ آمده است . و شاید مراد این باشد که خویشتن را به واسطه اندیشیدن در شبهات و تخیّلاتی که معارض حق هستند، دچار تشویش و اضطراب فکری نکنید زیرا این امر به شک کردن در حق می انجامد . وجوه دیگری نیز ذکر کرده است که علاقه مندان را به کتاب یاد شده ارجاع می دهیم.

2066 - آثارُ الشَّکِّ
2066 - آثار شک

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّکُّ یُحبِطُ الإیمانَ . (1)

عنه علیه السلام :الشَّکُّ یُطفِئُ نورَ القَلبِ . (2)

عنه علیه السلام :ثَمرَةُ الشَّکِّ الحَیرَةُ . (3)

عنه علیه السلام :سَببُ الحَیرَةِ الشَّکُّ . (4)

عنه علیه السلام :بِدَوامِ الشَّکِّ یَحدُثُ الشِّرکُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ شَکُّهُ فَسَدَ دِینُهُ . (6)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لَقدِ اعتَرَضَ الشَّکُّ و دَخِلَ الیَقینُ؛ حتّی کأنَّ الذی ضُمِنَ لَکُم قد فُرِضَ علَیکُم ، و کأنَّ الذی قد فُرِضَ علَیکُم قد وُضِعَ عنکُم . (7)

2066

آثار شک

امام علی علیه السلام :شکّ ، ایمان را بر باد می دهد .

امام علی علیه السلام :شکّ ، نور دل را خاموش می کند .

امام علی علیه السلام :ثمره شکّ ، سرگردانی است .

امام علی علیه السلام :علّت سرگردانی، شکّ کردن است.

امام علی علیه السلام :با استمرار شکّ ، شرک پدید آید .

امام علی علیه السلام :کسی که زیاد شکّ کند ، دینش تباه شود .

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که شکّ، عارض گشته و یقین، تباه شده است ، به طوری که آنچه برای شما تضمین گشته (روزی) گویا [تلاش در راه کسب آن ]بر شما واجب است و آنچه بر شما واجب گشته ، گویی از دوش شما برداشته شده است .

2067 - ما یَرفَعُ الشَّکَّ
2067 - آنچه شک را می زداید

الکتاب :

«وَ قالُوا إنّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إنّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إلَیهِ مُرِیْبٍ * قالَتْ رُسُلُهُمْ أ فِی اللّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ و الْأَرْضِ». (8)

2067

آنچه شک را می زداید

قرآن :

«[ کفّار به پیامبرانشان ] گفتند : ما به آنچه برای آن فرستاده شده اید کافریم و در چیزی که ما را بدان می خوانید سخت در تردید هستیم . پیامبرانشان گفتند : آیا درباره خداوند آفریننده آسمانها و زمین تردیدی هست؟» .

ص :36


1- غرر الحکم : 723 .
2- غرر الحکم : 1242 .
3- غرر الحکم : 4619 .
4- غرر الحکم : 5540 .
5- غرر الحکم : 4272 .
6- غرر الحکم : 7997.
7- نهج البلاغة : الخطبة 114 .
8- إبراهیم : 9 ، 10 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بتَکَرُّرِ الفِکرِ یَنجابُ الشَّ_کُّ . (1)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن شَکَّ فی اللّهِ و هو یَری خَلقَ اللّهِ ! (2)

عنه علیه السلام :مَن قَوِیَ یَقینُهُ لَم یَرتَبْ . (3)

عنه علیه السلام :مَن صَدَقَ یَقینُهُ لَم یَرتَبْ . (4)

عنه علیه السلام :ما ارتابَ مُخلِصٌ و لا شَکَّ مُوقِنٌ . (5)

حدیث :

امام علی علیه السلام :با اندیشیدن پیاپی، شکّ ناپدید می شود .

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که آفرینش خدا را می بیند و با این حال در [وجود] او شکّ دارد !

امام علی علیه السلام :کسی که یقینش نیرومند باشد ، دچار شکّ نشود .

امام علی علیه السلام :کسی که یقین راستین داشته باشد ، گرفتار شکّ نشود .

امام علی علیه السلام :هیچ مخلصی دچار شبهه نشد ، و هیچ یقین مندی شکّ نکرد .

2068 - الشَّکُّ وَالارتِیابُ
2068 - شک و تردید

الکتاب :

«و إنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیْبٍ». (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أقرَبَ ......... الشَّکَّ مِن الارتیابِ . (7)

عنه علیه السلام :الشکُّ ارتِیابٌ . (8)

(9)

2068

شک و تردید

قرآن :

«همانا آنان درباره آن (کتاب موسی) در شکّی تردید انگیزند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :چقدر نزدیک است . . . شکّ به تردید (شبهه) .

امام علی علیه السلام :شکّ ، [ موجب و یا ناشی شده ]تردید است .

(10)

ص :37


1- غرر الحکم : 4271 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 126 .
3- غرر الحکم : 8113 .
4- غرر الحکم : 8452 .
5- غرر الحکم : 9532 .
6- هود : 110 ، فصّلت : 45 .
7- غرر الحکم : 9689 .
8- غرر الحکم : 87 ، 184 .
9- (انظر) : موجبات الشکّ .
10- ر. ک : عوامل به وجود آمدن شکّ .

2069 - شُعَبُ الشَّکِّ
2069 - شاخه های شک

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّکُّ علی أربَعِ شُعَبٍ : علی التَّمارِی ، و الهَولِ ، و التَّرَدُّدِ ، و الاستِسلامِ ، فَمَن جَعَلَ المِراءَ دَیدَنا لَم یُصبِحْ لَیلُهُ ، و مَن هالَهُ ما بَینَ یَدَیهَ نَکَصَ علی عَقِبَیهِ ، و مَن تَرَدَّدَ فی الرَّیبِ وَطِئَتهُ سَنابِکُ الشَّیاطینِ ، و مَنِ استَسلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنیا و الآخِرَةِ هَلَکَ فیهِما . (1)

2069

شاخه های شک

امام علی علیه السلام :شک چهار شاخه دارد : جدال کردن ، ترس ، سرگردانی، و تن دادن . کسی که جدال کردن را عادت خویش گرداند ، شب او صبح نشود ، و کسی که از آنچه رو یا رویش هست ، بترسد به عقب برگردد، و کسی که در [عالم ]تردید و تشویش سرگردان ماند پایمال سُمهای شیاطین شود، و کسی که به هلاکت دنیا و آخرت تن دهد در هر دو سرای هلاک گردد .

2070 - مُواجَهَةُ الإمامِ لِمَن شَکَّ فِی القُرآنِ
2070 - برخورد امام با کسی که در قرآن شک داشت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ إذ قالَ لَهُ رَجُلٌ : إنّی قد شَکَکتُ فی کتابِ اللّهِ المُنزَلِ _: ثَکَلَتکَ اُمُّکَ! و کیفَ شَکَکتَ فی کتابِ اللّهِ المُنزَلِ؟! ......... إنّ کِتابَ اللّهِ لَیُصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضا و لا یُکَذِّبُ بَعضُهُ بَعضا وَ لکِنَّکَ لَم تُرزَقْ عَقلاً تَنتَفِعُ بِهِ ......... . (2)

2070

برخورد امام با کسی که در قرآن شک داشت

امام علی علیه السلام_ به مردی که عرض کرد : من در کتابی که خداوند فرو فرستاده دچار شکّ شده ام _فرمود : مادرت به عزایت نِشیند ! چگونه در کتاب فرو فرستاده خداوند شکّ کرده ای؟! . . . همانا کتاب خدا برخی از آن برخی دیگرش را تصدیق می کند و هیچ قسمتی از آن، قسمت دیگرش را تکذیب نمی کند ، امّا به تو عقلی روزی نشده که از آن بهره گیری . . . . (3)

ص :38


1- نهج البلاغة : الحکمة 31 .
2- التوحید : 255/5 ، انظر تمام الحدیث .
3- برای ملاحظه ادامه حدیث رجوع شود به کتاب توحید صدوق : 255 / 5 .

278 - الشَّکوی

278 - شکایت
اشاره

(1)

(2)

ص :39


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 325 باب 119 «ذمّ الشِّکایة من اللّه » . وسائل الشیعة : 2 / 631 باب 6 ، 6 / 312 باب 35 «جواز الشکوی إلی المؤمن» . وسائل الشیعة : 2 / 630 باب 5 «حدّ الشکوی التی تُکره للمریض» .
2- انظر : عنوان 191 «الرِّضا بالقضاء» ، المرض : باب 3618 ، 3619 . الصبر : باب 2146 .

2071 - الشَّکوی مِنَ اللَّهِ
2071 - شکایت از خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی أخِی العُزَیرِ ، یا عُزَیرُ ، إن أصابَتکَ مُصِیبَةٌ فلا تَشْکُنی إلی خَلقِی ، فقد أصابَنی مِنکَ مَصائبُ کَثیرَةٌ و لَم أشکُکَ إلی مَلائکَتی . یا عُزَیرُ ، اِعصِنی بقَدرِ طاقَتِکَ عَلی عَذابی . (1)

الکافی عن جابِرٍ عن أبی جعفَرٍ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یَأتِی عَلی الناسِ زمانٌ یَشْکُونَ فیه رَبَّهُم ، قلتُ : و کیفَ یَشکُونَ فیه رَبَّهُم ؟ قالَ : یقولُ الرجُلُ : وَ اللّهِ ، ما رَبِحتُ شَیئا مُنذُ کذا و کذا ، و لا آکُلُ و لا أشرَبُ إلاّ مِن رَأسِ مالی، وَیحَکَ ! و هَل أصلُ مالِکَ و ذِروَتُهُ إلاّ مِن رَبِّکَ؟! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَسبُ المَرءِ ......... مِن صَبرِهِ قِلَّةُ شَکواهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : عَبدِی المؤمنُ لا أصرِفُهُ فی شیءٍ إلاّ جَعَلتُهُ خَیرا لَهُ ، فَلْیَرضَ بِقَضائی ، و لْیَصبِرْ علی بَلائی ، و لْیَشکُرْ نَعمائی ، أکتُبْهُ یا محمّدُ مِن الصِّدِّیقِینَ عِندی . (4)

2071

شکایت از خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به برادرم عُزَیر وحی فرمود که : ای عزیر! اگر مصیبتی به تو رسد، از من نزد آفریدگانم شکایت مکن ؛ زیرا که از جانب تو مصیبتهای زیادی به من رسیده و من نزد فرشتگانم از تو شکایت نکرده ام . ای عزیر! به اندازه تاب و توانت بر عذاب من ، مرا نافرمانی کن . (5)

الکافی_ به نقل از جابر از امام باقر علیه السلام _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : روزگاری می آید که مردم از پروردگار خود شکایت می کنند . عرض کردم : چگونه از پروردگارشان شکایت می کنند؟ فرمود : [به این صورت که] شخص می گوید : به خدا سوگند که مدتهاست کمترین سودی نبرده ام و فقط از سرمایه ام می خورم . وای بر تو! آیا سر و ته مال تو، جز از پروردگار توست؟!

امام علی علیه السلام :در شکیبایی آدمی . . . همین بس که کمتر شکایت کند .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده است : بنده مؤمن خود را به هیچ کاری وا ندارم، مگر این که آن کار را برای او خیر قرار دهم ؛ پس ، باید به قضای من خرسند باشد و بر بلای من صبر کند و از نعمتهایم سپاسگزار باشد تا او را ، ای محمّد ، از صدّیقانِ خودم قلمداد کنم .

ص :40


1- کنز العمّال : 32341 .
2- الکافی : 5/312/37 .
3- بحار الأنوار : 78/80/66 .
4- الکافی : 2/61/6 .
5- ظاهرا مقصود از مصیبت هایی که از انسان به خدا می رسد، گناهان است، و از آنجا که پیامبران معصومند این خطاب از باب «ایّاک أعنی و اسمعی یا جارة» است ؛ یعنی «به در می گویم که دیوار بشنود» .

تحف العقول :عنه علیه السلام _ و قد سُئلَ عن أبغَضِ الخَلقِ إلَی اللّهِ _ : مَن یَتَّهِمُ اللّهَ، [قالَ السائلُ:] قُلتُ: أحَدٌ یَتَّهِمُ اللّهَ ؟! قالَ علیه السلام : نَعَم ، مَنِ استَخارَ اللّهَ فجاءَتهُ الخِیَرَةُ بما یَکرَهُ فَیَسخَطُ فذلکَ یَتَّهِمُ اللّهَ . قُلتُ : و مَن ؟ قالَ : یَشکُو اللّهَ ، قلتُ : و أحَدٌ یَشکُوهُ ؟! قالَ علیه السلام : نَعَم ، مَن إذا ابتُلِیَ شَکا بِأکثَرَ مِمّا أصابَهُ . قلتُ : و مَن ؟ قالَ : إذا اُعطِیَ لَم یَشکُرْ، و إذا ابتُلِیَ لَم یَصبِرْ . (1)

(2)

تحف العقول :امام صادق علیه السلام در پاسخ به این پرسش که منفورترین خلق نزد خدا کیست فرمود : کسی که خدا را مُتّهم کند . [پرسش کننده گوید : ]عرض کردم : مگر کسی خدا را هم مُتّهم می کند؟ فرمود : آری ؛ کسی که از خدا طلب خیر کند و خداوند خیر او را در چیزی قرار دهد که وی ناخوش می دارد و در نتیجه ، ناراحت شود . چنین کسی خدا را متهم کرده است. عرض کردم : دیگر چه کسی؟ فرمود : کسی که از خدا شِکوه کند . عرض کردم : مگر کسی از خدا هم شِکوه می کند؟ فرمود : آری ؛ کسی که هرگاه گرفتار شود ، بیش از حدّ گرفتاری خود شکایت کند . عرض کردم : دیگر چه کسی؟ فرمود : کسی که هرگاه نعمتی به او داده شود سپاسگزاری نکند و هرگاه گرفتار شود شکیب نورزد .

2072 - الشَّکوی إلَی اللَّهِ
2072 - شکایت به خدا

الکتاب :

«قالَ إنَّما أشْکُو بَثِّی وَ حُزْنِی إلَی اللّهِ وَ أعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ». (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن شَکَا الحاجَةَ إلی مُؤمنٍ فکأنّهُ شَکاها إلَی اللّهِ ، و مَن شَکاها إلی کافِرٍ فکأنّما شَکا اللّهَ . (4)

2072

شکایت به خدا

قرآن :

«گفت : من از غم و اندوه خود تنها به خدا شکایت می برم و از [عنایت ]خدا آن می دانم که شما نمی دانید» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :هرکه از نیاز (مشکل) خود نزد مؤمنی شِکوه کند، گویی از آن، نزد خدا شِکوه کرده است و هرکه از آن نزد کافری شکوه کند، گویی از خدا شکوه کرده است .

ص :41


1- تحف العقول : 364 .
2- (انظر) الکرم : باب 3424 .
3- یوسف : 86 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 427 .

عنه علیه السلام :إذا ضاقَ المسلمُ فلا یَشکُوَنَّ رَبَّهُ عَزَّ و جلَّ ، و لْیَشکُ إلی رَبِّهِ الذی بِیَدِهِ مَقالِیدُ الاُمورِ و تَدبِیرُها . (1)

عنه علیه السلام :اِجعَلْ شَکواکَ إلی مَن یَقدِرُ علی غِناکَ . (2)

عنه علیه السلام :اللّهَ اللّهَ أن تَشکُوا إلی مَن لا یُشْکِی شَجوَکُم ، و لا یَنقُضُ بِرَأیِهِ ما قد اُبرِمَ لَکُم . (3)

عنه علیه السلام :إلَی اللّهِ أشکُو مِن مَعشَرٍ یَعِیشُونَ جُهّالاً و یَمُوتُونَ ضُلاّلاً . (4)

عنه علیه السلام_ مِن دعائهِ إذا لَقِیَ العَدُوَّ مُحارِبا _: اللّهُمَّ إنّا نَشکُو إلَیکَ غَیبَةَ نَبِیِّنا ، و کَثرَةَ عَدُوِّنا ، و تَشَتُّتَ أهوائنا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن شَکا إلی أخیهِ فقد شَکا إلَی اللّهِ ، و مَن شَکا إلی غَیرِ أخِیهِ فقد شَکَا اللّهَ . (6)

امام علی علیه السلام :هر گاه مسلمان در تنگنا و سختی افتد ، هرگز نباید از پروردگار عزّ و جلّ خود شکایت کند ، بلکه باید به درگاه پروردگار خویش، که زمام و تدبیر امور به دست اوست ، شکایت برد .

امام علی علیه السلام :شکایت خود را نزد کسی بَر که بر رفعِ نیاز تو توانا باشد .

امام علی علیه السلام :زنهار! زنهار! از این که پیش کسی درد دل کنید که اندوه و مشکل شما را بر طرف نمی کند و با اندیشه خود گره از کارتان نمی گشاید .

امام علی علیه السلام :به خدا شکایت می برم از جماعتی که نادان می زیَند و گمراه می میرند .

امام علی علیه السلام_ از دعای آن حضرت به هنگام رو به رو شدن با دشمن در میدان جنگ _: بار خدایا! به تو شکایت می بریم از فقدان پیامبرمان و فراوانی دشمنمان و پراکندگی خواستهایمان .

امام صادق علیه السلام :هرکه به برادر [دینیِ] خود شکایت برد به خدا شکایت برده است، و هرکه به غیر برادر خود شکایت برد ، از خدا شکایت کرده است .

ص :42


1- بحار الأنوار : 72/326/5 .
2- . غرر الحکم : 2473 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 105 .
4- . نهج البلاغة : الخطبة 17 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 15 .
6- . بحار الأنوار : 72/325/1 .

279 - الشَّهادة فی القضاء

279 - شهادت در داوری
اشاره

(1)

ص :43


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 301 «أبواب الشهادات» . کنز العمّال : 7 / 12 _ 29 «کتاب الشهادات» . وسائل الشیعة : 18 / 225 «کتاب الشهادات» .

2073 - الشَّهادَةُ بِالقِسطِ
2073 - شهادت عادلانه

الکتاب :

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِیْنَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ للّهِِ وَ لَوْ عَلی أنْفُسِکُمْ أوِ الوالِدَینِ و الْأقْرَبِیْنَ إنْ یَکُنْ غَنِیّا أوْ فَقِیرا فاللّهُ أوْلی بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الهَوَی أنْ تَعْدِلُوا وَ إنْ تَلْوُوا أو تُعْرِضُوا فَإنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرا». (1)

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ للّهِِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی ألاَّ تَعْدِلُوا اعدِلُوا هُوَ أقْرَبُ لِلتَّقوَی وَ اتَّقُوا اللّهَ إنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی عَدلٌ لا أشهَدُ إلاّ علی عَدلٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لا أشهَدُ علی جَورٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القِسْطُ رُوحُ الشهادَةِ . (5)

2073

شهادت عادلانه

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا شهادت دهید ، هرچند به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان [شما ]باشد . اگر [یکی از دو طرف دعوا ]توانگر یا نیازمند باشد ، باز خدا به آن دو [از شما ]سزاوارتر است . پس از هوای نفس پیروی نکنید که [در نتیجه از حق] عدول کنید . و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید ، قطعاً خدا به هرچه می کنید آگاه است» .

«ای کسانی که ایمان آورده اید! برای خدا به داد برخیزید و به عدالت گواهی دهید . دشمنی با گروهی دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید . عدالت ورزید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا بترسید که خدا به هر کاری که می کنید آگاه است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من عادل هستم و جز شهادت عادلانه نمی دهم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من به ناحق شهادت نمی دهم .

امام علی علیه السلام :عدالت ، روح شهادت دادن است.

ص :44


1- النساء : 135 .
2- المائدة : 8 .
3- کنز العمّال : 17735 .
4- کنز العمّال : 17734 .
5- غرر الحکم : 356 .

2074 - الحَثُّ عَلی أداءِ الشَّهادَةِ
2074 - ترغیب به شهادت دادن

الکتاب:

«و الَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائمُونَ». (1)

«وَ أقِیْمُوا الشَّهادَةَ للّهِِ». (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن شَهِدَ شهادَةَ حَقٍّ لِیُحیِیَ بها حَقَّ امرِئٍ مُسلمٍ أتی یَومَ القِیامَةِ و لِوَجهِهِ نُورٌ مَدَّ البَصَرِ ، یَعرِفُهُ الخلایِقُ بِاسمِهِ و نَسَبِهِ . (3)

2074

ترغیب به شهادت دادن

قرآن :

«و آنان که به شهادتهای خود پایبندند» .

«و برای خدا شهادت را [به راستی] ادا کنید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برای زنده کردن حقّ یک نفر مسلمان شهادت حقّ بدهد ، روز قیامت در حالی آورده می شود که نور چهره اش تا چشم کار می کند دیده می شود و خلایق او را به نام و نسب می شناسد .

2075 - النَّهیُ عَنِ التَّقاعُسِ عَنِ الشَّهادَةِ
2075 - نهی از خودداری از شهادت دادن

الکتاب :

«وَ لا یَأبَ الشُّهَداءُ إذا ما دُعُوا». (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قوله تعالی : «و لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إذا ما دُعُوا» _: أی مَن کانَ فی عُنُقِهِ شهادَةٌ ، فلا یَأبَ إذا دُعِیَ لإِقامَتِها ، وَ لْیُقِمْها وَ لْیَنصَحْ فیها ، و لا یَأخُذْهُ فِیها لَومَةُ لائمٍ ، و لْیَأمُرْ بِالمَعروفِ ، وَ لْیَنْهَ عنِ المُنْکَرِ . (5)

2075

نهی از خودداری از شهادت دادن

قرآن :

«و شاهدان چون [به شهادت دادن] فرا خوانده شوند نباید خودداری کنند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ درباره آیه: «و شاهدان چون [به شهادت ]فرا خوانده شوند نباید خودداری کنند» _فرمود : یعنی کسی که شاهد بودن بر امری را پذیرفته باشد، نباید وقتی به شهادت دادن فراخوانده شد امتناع ورزد ، بلکه باید شهادت دهد و صادقانه هم شهادت دهد و از سرزنش هیچ سرزنشگری نترسد و باید به نیکی فرمان دهد و از بدی باز دارد .

ص :45


1- المعارج : 33 .
2- الطلاق : 2 .
3- بحار الأنوار : 104/311/9 .
4- البقرة : 282 .
5- بحار الأنوار : 104/313/22 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: لا یَنبَغِی لِأَحَدٍ إذا ما دُعِیَ للشهادَةِ شَهِدَ علَیها أن یَقولَ : لا أشهَدُ لَکُم . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ أیضا _: إذا دَعاکَ الرَّجُلُ تَشهَدُ علی دَینٍ أو حَقٍّ لا یَنبَغِی لأِحَدٍ أن یَتَقاعَسَ عنها . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ الشهادَةِ ما یَشهَدُ بها صاحِبُها قَبلَ أن یُسألَها . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا دُعِیتَ إلی الشهادَةِ فَأجِبْ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : هرگاه فردی برای شهادت دادن دعوت شد ، سزاوار نیست بگوید : من برای شما شهادت نمی دهم .

امام کاظم علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : هر گاه شخصی از تو دعوت کرد که به دَینی یا حقّی شهادت دهی ، برای هیچ کس سزاوار نیست که از آن خودداری ورزد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شهادت آن است که کسی پیش از آن که از وی درخواست شود ، شهادت دهد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه برای شهادت دادن فرا خوانده شدی ، اجابت کن .

2076 - کِتمانُ الشَّهادَةِ
2076 - کتمان شهادت

الکتاب :

«وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ». (6)

2076

کتمان شهادت

قرآن :

«کیست ستمکارتر از کسی که شهادتی از خدا را در نزد خویش پوشیده دارد؟» .

ص :46


1- تفسیر العیّاشیّ : 1/156/524 .
2- تفسیر العیّاشیّ : 1/156/523 .
3- کنز العمّال : 17731 .
4- تهذیب الأحکام : 6/275/752 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 225 باب 1 .
6- البقرة : 140 .

«لا تَکتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکتُمها فَإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کَتَمَها [ أی الشهادَةَ ]أطعَمَهُ اللّهُ لَحمَهُ علی رُؤوسِ الخَلائقِ ، و هُو قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یَکتُمها فَإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ» . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَتَمَ شَهادَةً إذا دُعِیَ إلَیها کانَ کَمَن شَهِدَ بِالزُّورِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و مَنْ یَکْتُمْها فَإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» _: کافِرٌ قَلبُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و لا یَأْبَ الشُّهداءُ إذا ما دُعُوا» (5) _: قَبلَ الشهادَةِ ، و قولِهِ : «و مَنْ یَکْتُمْها فإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» قالَ: بعدَ الشهادَةِ . (6)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کَتَمَ شهادَةً ، أو شَهِدَ بها لِیُهدِرَ بها دَمَ امرِئٍ مسلمٍ ، أو لِیُتْوِیَ بها مالَ امرئٍ مُسلمٍ ، أتی یَومَ القِیامَةِ و لِوَجهِهِ ظُلمَةٌ مَدَّ البَصَرِ ، و فی وَجهِهِ کُدُوحٌ تَعرِفُهُ الخلائقُ بِاسمِهِ و نَسَبِهِ . (7) (8)

«شهادت را کتمان نکنید و هرکه آن را کتمان کند دلش گنهکار است . و خدا به آنچه می کنید داناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه شهادت را کتمان کند خداوند در برابر دیدگان مردم، گوشت او را به خوردَش دهد و این است سخن خداوند عزّ و جلّ که «و شهادت را کتمان نکنید ، و هر که آن را کتمان کند قلبش گناهکار است ، و خداوند به آنچه انجام می دهید داناست» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که چون برای شهادت دادن فراخوانده شود، آن را کتمان کند ، همانند کسی است که شهادت دروغ دهد .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه: «و هرکه شهادت را کتمان کند دلش گنهکار است» _فرمود : [یعنی] دلش کافر است .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و شاهدان چون به شهادت دادن فرا خوانده شوند نباید خودداری کنند» _فرمود : منظور پیش از شهادت است (9) و درباره آیه «و هرکه شهادت را کتمان کند دلش گنهکار است» فرمود : [منظور] بعد از شهادت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه شهادتی را کتمان کند، یا شهادتی دهد که خون مسلمانی را پایمال کند، یا مال مسلمانی را از بین ببرد ، روز قیامت در حالی آورده شود که چهره اش تاریک است و ظلمتِ آن، تا جایی که چشم کار می کند کشیده شده است و در صورتش خراشهایی است و مردمان او را به نام و نسب می شناسند .

ص :47


1- البقرة : 283 .
2- بحار الأنوار : 104/310/5 .
3- کنز العمّال : 17743 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/ 58/330 .
5- البقرة : 282 .
6- وسائل الشیعة : 18/225/1 .
7- بحار الأنوار : 104/311/9 .
8- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 227 باب 2 .
9- یعنی اگر کسی را دعوت کنند که بیا شاهد باش ، ما می خواهیم فلان معامله را انجام دهیم ، آن شخص نباید خودداری کند و از شاهد شدن سرباز زند- م .

2077 - الرُّجوعُ عَنِ الشَّهادَةِ
2077 - برگشت از شهادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن رَجَعَ عن شهادَتِهِ و کَتَمَها ، أطعَمَهُ اللّهُ لَحمَهُ علی رُؤوسِ الخَلائقِ ، و یَدخُلُ النارَ و هو یَلُوکُ لِسانَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی الرُّجُوعِ عنِ الشهادَةِ و قد قُضِیَ علی الرَّجُلِ _: ضَمِنُوا ما شَهِدُوا بهِ و غُرِّمُوا ، و إن لَم یَکُن قُضِیَ طُرِحَت شَهادَتُهُم و لَم یُغَرَّمِ الشُّهودُ شیئا . (2)

(3)

2077

برگشت از شهادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از شهادت خود برگردد و آن را کتمان کند ، خداوند در حضور خلایق گوشتش را به وی بخوراند و در حالی که زبان خود را می جود به دوزخ رود .

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ درباره کسانی که شهادت دهند و بر اساس شهادت آنها بر ضدّ کسی حکمی صادر شود و سپس از شهادت خود برگردند _فرمود : نسبت به آنچه درباره آن شهادت داده اند ، ضامن هستند و باید تاوان بدهند ، اما اگر هنوز حکم صادر نشده باشد ، شهادت آنها کنار گذاشته می شود و غرامتی نمی دهند .

2078 - شَهادةُ الزُّورِ
2078 - شهادت دروغ

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إذَا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراما». (4)

2078

شهادت دروغ

قرآن :

«و آنان که به دروغ شهادت نمی دهند و چون بر ناپسندی بگذرند ، کریمانه از آن بگذرند» .

ص :48


1- ثواب الأعمال : 333 .
2- الکافی : 7/383/1 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 238 باب 11 ، 240 باب 12 .
4- الفرقان : 72 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن شَهِدَ شهادَةَ زُورٍ علی رجُلٍ مُسلمٍ أو ذِمِّیّ أو مَن کانَ مِنَ الناسِ ، عُلِّقَ بِلِسانِهِ یومَ القیامةِ ، و هُو مَع المنافِقِینَ فی الدَّرَکِ الأسفَلِ مِنَ النارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أبغَضَکُم إلَیَّ و أبعَدَکُم مِنّی و مِنَ اللّهِ مَجلِسا شاهِدُ زُورٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یُبعَثُ شاهِدُ الزُّورِ یَومَ القِیامَةِ یَدْلَعُ لِسانَهُ فی النارِ کما یَدْلَعُ الکلبُ لِسانَهُ فی الإناءِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن رَجُلٍ یَشهَدُ شهادَةَ زُورٍ علی مالِ رَجُلٍ مُسلِمٍ لِیَقطَعَهُ إلاّ کَتَبَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ مَکانَهُ صَکّا إلَی النارِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شاهِدُ الزُّورِ لا تَزُولُ قَدَماهُ حتّی تَجِبَ لَهُ النارُ . (5)

(6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه درباره مردی مسلمان یا ذمّی و یا هر انسانی شهادت دروغ دهد ، در روز قیامت به زبانش آویزان می شود و با منافقان، در پایین ترین طبقه دوزخ باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منفورترین شما نزد من و دورترین شما از من و خدا ، کسی است که شهادت دروغ بدهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت شهادت دهنده به دروغ، در حالی برانگیخته می شود که همانند سگ که ظرف غذا را زبان می زند ، آتش را زبان می زند .

امام باقر علیه السلام :هیچ کسی نیست که به منظور بُردن مال مسلمانی ، علیه او شهادت دروغ دهد ، مگر این که خداوند عزّ و جلّ به جای آن سندِ دوزخی بودن او را صادر کند .

امام صادق علیه السلام :شهادت دهنده به دروغ، هنوز قدم از جای خود بر نداشته است که آتش [دوزخ] بر او واجب می شود .

ص :49


1- بحار الأنوار : 104/310/3 .
2- جامع الأحادیث للقمّی : 203 .
3- تنبیه الخواطر : 2/7 .
4- بحار الأنوار : 104/310/7 .
5- بحار الأنوار : 104/310/ 6 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 236 باب 9 ، 584 باب 11 . بحار الأنوار : 104 / 309 باب 2 . کنز العمّال : 7 / 13 ، 18 ، 19 . الحبس : باب 691 . عنوان 456 «الکذب» .

2079 - مَن تَجوزُ شَهادَتُهُ
2079 - کسانی که شهادتشان پذیرفته است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: اِعلَمْ أنّ المسلمینَ عُدولٌ بعضُهُم عَلی بَعضٍ ، إلاّ مَجلودا فی حَدٍّ لَم یَتُب مِنهُ، أو مَعروفاً بشهادَةِ الزُّورِ، أو ظَنِیناً . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن صَلّی خَمسَ صلواتٍ فی الیَومِ و اللَّیلَةِ فی جَماعَةٍ، فَظُنُّوا بهِ خَیرا، و أجِیزُوا شهادَتَهُ . (2)

الأمالی للصدوق عن عَلقمة :قلتُ لِلصّادق جَعفر بنِ محمّد علیهما السلام : یا بنَ رسولِ اللّهِ، أخبِرنی مَن تُقبَلُ شهادَتُهُ ، و مَن لا تُقبَلُ شَهادَتُه؟ قال : یا عَلقَمَةُ ، کُلُّ مَن کانَ علی فِطرَةِ الإسلامِ جازَتْ شهادَتُهُ ، قالَ : فقلتُ لَهُ : تُقبَلْ شهادَةُ المُقتَرِفِ لِلذُّنوبِ ؟ فقالَ : یا عَلقمَةُ ، لَو لَم تُقبَلُ شهادَةُ المُقتَرِفِینَ لِلذُّنوبِ لَما قُبِلَتْ إلاّ شَهاداتُ الأنبیاءِ و الأوصیاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهم؛ لأنّهُم هُمُ المَعصُومُونَ دُونَ سائرِ الخَلقِ ، فَمَن لَم تَرَهُ بِعَینِکَ یَرتَکِبُ ذَنبا أو لَم یَشهَدْ علَیهِ بذلکَ شاهِدانِ، فهُو مِن أهلِ العَدالَةِ و السِّترِ، و شهادَتُهُ مَقبولَةٌ و إن کانَ فی نفسِهِ مُذنِبا ، و مَنِ اغتابَهُ بما فیهِ فهُو خارِجٌ عَن وَلایَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، داخِلٌ فی وَلایَةِ الشَّیطانِ . (3)

2079

کسانی که شهادتشان پذیرفته است

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود : بدان که مسلمانان نسبت به یکدیگر عادل به شمار می آیند مگر کسی که به کیفر گناهی حدّ خورده و توبه نکرده باشد، یا به شهادت دروغ دادن شهرت داشته باشد، یا مظنون باشد .

امام صادق علیه السلام :هرکه شبانه روز پنج بار با جماعت نماز خواند ، به او خوش گمان باشید و شهادتش را بپذیرید .

الأمالی للصدوق_ به نقل از علقمه _: به امام صادق علیه السلام گفتم : ای فرزند رسول خدا! چه کسانی شهادتشان پذیرفته است و چه کسانی پذیرفته نیست؟ حضرت فرمود : ای علقمه! هرکه بر آیین اسلام باشد می تواند شهادت دهد . عرض کردم : کسی هم که مرتکب گناهان شود، شهادتش پذیرفته است؟ فرمود : ای علقمه! اگر شهادت گنهکاران پذیرفته نبود، در آن صورت شهادت کسی جز پیامبران و اوصیا صلوات اللّه علیهم پذیرفته نمی شد ؛ زیرا فقط آنان معصوم هستند . بنا بر این ، اگر به چشم خود ندیدی که کسی گناه می کند، یا دو شاهد به گنهکاری او گواهی ندادند، چنین کسی عادل و آبرومند است و شهادتش پذیرفته می شود ، هر چند به واقع گنهکار باشد. و هرکه به آنچه در اوست او را غیبت کند، از ولایت خداوند عزّ و جلّ خارج شده ، به ولایت شیطان درآمده باشد .

ص :50


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/15/3243 .
2- الأمالی للصدوق : 418/556 .
3- الأمالی للصدوق : 163 / 163 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کُلُّ مَن وُلِدَ علی الفِطرَةِ و عُرِفَ بِصَلاحٍ فی نفسِهِ جازَتْ شهادَتُهُ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :هرکه مسلمان متولد شود و به خوبی و پاکی شهرت داشته باشد ، شهادتش پذیرفته است .

2080 - مَن لا تَجوزُ شَهادَتُهُ
2080 - کسانی که شهادتشان پذیرفته نیست

الکتاب :

«و الَّذِینَ یَرْمُونَ المُحْصَناتِ ثُمَّ لَم یأتُوا بِأرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أبَدا وَ أُولئکَ هُمُ الفاسِقُونَ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَجُوزُ شهادَةُ ذِی الظِّنَّةِ و لا ذِی الحِنَّةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَجوزُ شهادَةُ العُلَماءِ بَعضِهم علی بَعضٍ ؛ لأنّهُم حُسُدٌ . (5)

2080

کسانی که شهادتشان پذیرفته نیست

قرآن :

«کسانی که به زنان پاکدامن تهمت [زنا] زنند و چهار شاهد نیاورند ، آنان را هشتاد تازیانه زنید و از آن پس شهادتشان را هرگز نپذیرید ، آنان مردمی فاسقند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهادتِ شخص مظنون و صاحب عداوت پذیرفته نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهادت علما بر ضدّ یکدیگر پذیرفته نیست ؛ چون اینان [نسبت به هم] حسادت می ورزند .

ص :51


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/46/3298 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 288 باب 41 . العدل : باب 2511_2513 .
3- النور : 4 .
4- کنز العمّال : 17745 .
5- کنز العمّال : 17746 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَجوزُ شهادَةُ مَحدودٍ فی الإسلامِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَجوزُ شهادَةُ خائنٍ ، و لا خائنةٍ ، و لا ذِی غِمْرٍ (2) علی أخِیهِ ، و لا مُحْدِثٍ فی الإسلامِ ، و لا مُحدِثةٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَجوزُ شهادَةُ خائنٍ ، و لا خائنةٍ ، و لا ذِی حِقدٍ ، و لا ذِی غِمرٍ علی أخیهِ ، و لا ظَنینٍ فی وَلاءٍ، و لا قَرابَةٍ ، و لا القانِعِ مع أهلِ البَیتِ لَهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :شهادَةُ الذی یَسألُ فی کَفِّهِ تُرَدُّ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یُصَلّی خَلفَ مَن یَبتَغِی عَلَی الأذانِ وَ الصلاةِ الأجرَ ، و لا تُقبَلُ شَهادَتُهُ . (6)

عنه علیه السلام عن آبائهِ علیهم السلام: لا تُقبَلُ شهادَةُ ذِی شَحناءَ ، أو ذِی مُخْزِیَةٍ فی الدِّینِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَجوزُ شهادَةُ المُرِیبِ ، و الخَص_مِ ، و دافِ_عِ مَغ_رَمٍ ، أو أجیرٍ ، أو شَریکٍ، أو مُتَّهَمٍ، أو تابِعٍ ، و لا تُقبَلُ شهادَةُ شارِبِ الخَمرِ، و لا شهادَةُ اللاّعِبِ بالشِّطْرَنجِ و النَّردِ ، و لا شهادَةُ المُقامِرِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهادت دادن کسی که در اسلام حدّ خورده باشد ، پذیرفته نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهادت مردِ خائن و زنِ خائن و کسی که به برادر خود کینه دارد، و مرد بدعت گذار در اسلام و زن بدعت گذار ، پذیرفته نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهادت مرد خائن و زن خائن و کینه توز و کسی که به برادر خود دشمنی می ورزد و کسی که گمانِ وابستگی او می رود [مانند غلام و وابسته به یک قبیله] و خویشاوند و خدمتکار خانه پذیرفته نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهادت کسی که دست گدایی دراز می کند ، پذیرفته نیست .

امام باقر علیه السلام :پشت سر کسی که برای اذان و نماز مزد می طلبد ، نباید نماز خواند و شهادتش نیز پذیرفته نیست .

امام باقر_ به نقل از نیاکان بزرگوارش علیهم السلام _فرمود : شهادت کینه توز و شهادت کسی که سوء پیشینه دینی دارد ، پذیرفته نیست .

امام صادق علیه السلام :شهادت آدم مشکوک و خصم و مدّعی و غرامت پرداز، یا مزدور، یا شریک یا متّهم یا پیرو [مانند شاگرد یا نوکر یا وابسته به یک خانواده یا قبیله] پذیرفته نیست و شهادت شراب خوار و شهادت شطرنج باز و نَرد باز و شهادت قمارباز پذیرفته نیست .

ص :52


1- کنز العمّال : 17757 .
2- الغِمر _ بالکسرَ _ : الحقد (النهایة : 3/384 ) .
3- کنز العمّال : 17759 .
4- معانی الأخبار : 208/3 .
5- بحار الأنوار : 104 / 317 / 15 .
6- الکافی : 7/396/11 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/43/3288 .
8- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/43/3282 .

عنه علیه السلام :لا تُقبَلُ شهادَةُ صاحِبِ النَّردِ و الأربَعةَ عَشَرَ ، و صاحِبِ الشّاهَینِ . (1)

عنه علیه السلام :لا أقبَلُ شهادَةَ الفاسِقِ إلاّ علی نَفسِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام کانَ لا یَقبَلُ شهادَةَ فَحّاشٍ، و لا ذِی مُخْزِیَةٍ فی الدِّینِ . (3)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن عُبیدِ اللّهِ بنِ عَلیّ الحَلَبیّ :سُئِل أبو عَبدِ اللّه علیه السلام عَمّا یُرَدُّ مِن الشُّهودِ؟ قالَ : الظَّنینُ ، و المُتَّهَمُ ، و الخَصْمُ . قالَ : قلتُ : فالفاسِقُ و الخائنُ ؟ فقالَ : هذا یَدخُلُ فی الظَّنِینِ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :شهادت نرد باز و کسی که هفت پر و دو شاه (شطرنج) بازی می کند ، پذیرفته نیست .

امام صادق علیه السلام :شهادت فاسق را جز بر ضد خودش نمی پذیرم .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام نَه شهادت آدم فحّاش و بد زبان را می پذیرفت و نه شهادت کسی را که سوء پیشینه دینی داشت .

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از عبید اللّه بن علی حلبی _: از امام صادق علیه السلام سؤال شد : چه کسانی شهادتشان پذیرفته نیست؟ حضرت فرمود : مظنون ، متّهم (ذی نفع) و خصم . عرض کردم : پس فاسق و خائن چه؟ فرمود : اینها داخل عنوان مظنون هستند .

2081 - الحِکمَةُ فِی اعتِبارِ أربعةِ شُهودٍ فِی الزِّنا
2081 - فلسفه لزوم چهار شاهد در زنا

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :جُعِلَتِ الشهادَةُ أربَعةً فی الزِّنا و اثنانِ (6) فی سائرِ الحُقوقِ ؛ لِشِدَّةِ حَصْبِ المُحصَنِ ؛ لأنَّ فیهِ القتلَ ؛ فَجُعِلَتِ الشهادَةُ فیهِ مُضاعَفَةً مُغَلَّظَةً ، لِما فیهِ مِن قَتلِ نفسِهِ ، و ذَهابِ نَسَبِ وَلَدِهِ ، و لِفَسادِ المِیراثِ . (7) (8)

2081

فلسفه لزوم چهار شاهد در زنا

امام رضا علیه السلام :در زنا ، چهار شاهد و در سایر حقوق، دو شاهد تعیین شده است ؛ چون سنگسار کردن مُحصن ، کیفری سخت است . چرا که موجب کشته شدن می شود . از این رو ، شهادت بر زنا، دو برابر شاهد خواسته و سفت و سخت گرفته شده است ؛ زیرا در آن پای کشته شدنِ زناکار و از بین رفتن نسبِ فرزند او و ضایع شدن ارث و میراث در میان است .

ص :53


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/43/3291 .
2- الکافی : 7/395/5 .
3- الکافی : 7/396/7 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/40/3281 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 271 باب 27 و ص 273 _ 282 باب 29 _ 35 .
6- کذا فی المصدر بالرفع و الصحیح بالنصب .
7- بحار الأنوار : 79 / 38 / 16 .
8- (انظر) بحار الأنوار : 79 / 38 ، 104 / 302 .

2082 - أدَبُ الشَّهادَةِ
2082 - آداب شهادت دادن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لابن عباس _: یا بنَ عبّاسٍ ، لا تَشهَدْ إلاّ علی ما یُضِیءُ لکَ کَضِیاءِ الشمسِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لابن عباس _: أمّا أنتَ یا بنَ عبّاسٍ فلا تَشهَدْ إلاّ علی أمرٍ یُضِیءُ لکَ کَضِیاءِ هذِهِ الشمسِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ عن الشهادَةِ _: هل تَرَی الشمسَ ؟ علی مِثلِها فَاشهَدْ أو دَعْ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَشهَدَنَّ بشهادَةٍ حتّی تَعرِفَها کما تَعرِفُ کَفَّکَ . (4)

2082

آداب شهادت دادن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابن عباس _فرمود : ای پسر عباس! فقط درباره چیزی شهادت بده که برایت مثل آفتاب روشن باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابن عباس _فرمود : اما تو ای پسر عباس! فقط موقعی شهادت بده که موضوع برایت مانند نور این خورشید روشن باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش از شهادت _فرمود : آفتاب را می بینی؟ هرگاه موضوع به همین روشنی بود شهادت بده و گرنه خودداری کن .

امام صادق علیه السلام :نباید شهادتی بدهی مگر آن گاه که آن را مانند کف دستت بشناسی .

ص :54


1- کنز العمّال : 17752 .
2- کنز العمّال : 17748 .
3- وسائل الشیعة : 18/250/3 .
4- الکافی : 7/383/3 .

2083 - إکرامُ الشُّهودِ
2083 - گرامی داشتن شهود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکرِمُوا الشُّهُودَ ؛ فإنَّ اللّهَ تعالی یَستَخرِجُ بِهِمُ الحُقُوقَ ، و یَدفَعُ بِهِمُ الظُّلمَ . (1)

2083

گرامی داشتن شهود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهود را گرامی دارید ؛ زیرا که خداوند متعال به واسطه آنان حقوق را به صاحبانش بر می گرداند و ستم را دفع می کند .

ص :55


1- کنز العمّال : 17733 .

ص :56

280 - الشَّهادة فی سبیل اللَّه

280 - شهادت در راه خدا
اشاره

(1)

ص :57


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 82 / 1 «أحکام الشهید» . کنز العمّال : 4 / 397 ، 593 «فی الشهادة الحقیقیّة» . کنز العمّال : 4 / 415 ، 598 «فی الشهادة الحُکمیّة» . بحار الأنوار : 42 / 190 _ 311 «أبواب شهادة الإمام علیّ علیه السلام » . بحار الأنوار : 44 / 134 باب 22 «شهادة الإمام الحسن المجتبی علیه السلام » . بحار الأنوار : 44 / 217 _ 394 و ج 45 «أبواب شهادة الإمام الحسین بن علیّ علیهما السلام» . بحار الأنوار : 46 / 147 باب 10 «شهادة الإمام علیّ بن الحسین علیهما السلام» . بحار الأنوار : 46 / 212 باب 1 «شهادة الإمام الباقر علیهما السلام» . بحار الأنوار : 47 / 1 باب 1 «شهادة الإمام الصادق علیه السلام » . بحار الأنوار : 48 / 206 باب 9 «شهادة الإمام الکاظم علیه السلام » . بحار الأنوار : 49 / 283 باب 19 «شهادة الإمام الرضا علیه السلام » . بحار الأنوار : 50 / 1 باب 1 «شهادة الإمام الجواد علیه السلام » . بحار الأنوار : 50 / 189 باب 4 «شهادة الإمام الهادی علیه السلام » . بحار الأنوار : 50 / 325 باب 5 «شهادة الإمام العسکریّ علیه السلام » .

2084 - فَضلُ الشَّهادَةِ
2084 - فضیلت شهادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَوقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حتّی یُقتَلَ الرجُلُ فی سبیلِ اللّهِ ، فإذا قُتِلَ فی سبیلِ اللّهِ فلیسَ فَوقَهُ بِرٌّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أشرَفُ المَوتِ قَتلُ الشهادَةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی دعائهِ لهاشمِ بنِ عُتبَةَ _: اللّهُمّ ارْزُقهُ الشهادَةَ فی سَبِیلِکَ ، و المُرافَقَةَ لِنَبِیِّکَ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن دُعائهِ لَمّا عَزَمَ علی لِقاءِ القَومِ بِصِفِّینَ _: اللّهُمّ رَبَّ السَّ_قفِ المَرفوعِ ......... إن أظهَرتَنا علی عَدُوِّنا فَجَنِّبْنَا البَغیَ و سَدِّدْنا لِلحَقِّ ، و إن أظهَرتَهُم علَینا فَارزُقْنَا الشهادَةَ و اعصِمْنا مِنَ الفِتنَةِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی خِتامِ کتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و أنا أسألُ اللّهَ بسَعَةِ رَحمَتِهِ و عَظیمِ قُدرَتِهِ علی إعطاءِ کُلِّ رَغبَةٍ ، ......... أن یَختِمَ لی و لکَ بالسَّعادَةِ و الشَّهادَةِ . (5)

2084

فضیلت شهادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بالای هر نیکوکاری، نیکوکار [دیگری] است تا آن گاه که مرد در راه خدا کشته شود . پس ، چون در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن نیکی (ارزشی) وجود ندارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شرافتمندانه ترین مرگ ، شهادت است .

امام علی علیه السلام_ در دعا برای هاشم بن عتبه _گفت : خدایا! شهادت در راه خودت و همجواری با پیامبرت را روزی او فرما .

امام علی علیه السلام_ در بخشی از دعای خود هنگامی که آهنگ رویارویی با سپاه معاویه را در صفین کرد _گفت : بار خدایا! ای پروردگارِ آسمانِ بر افراشته . . . اگر ما را بر دشمنمان چیره کردی، از ستمگری دورمان بدار و ما را به سوی حق، راهنمایی فرما ، و اگر آنان را بر ما چیرگی دادی ، شهادت را روزی ما کن و از فتنه نگاهمان دار .

امام علی علیه السلام_ در پایان عهدنامه خود به مالک اشتر _نوشت : من از خداوند ، به [حقّ ]رحمت گسترده و قدرت عظیمش بر برآوردن هر خواهشی ، مسألت دارم که . . . عاقبت من و تو را به سعادت و شهادت ختم فرماید .

ص :58


1- الکافی : 2/348/4 .
2- . بحار الأنوار : 100/8/4 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 182 .
4- . نهج البلاغة : الخطبة 171 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 53 .

عنه علیه السلام :أزمَعَ التَّرحالَ عِبادُ اللّهِ الأخیارُ ، و باعُوا قَلیلاً مِنَ الدنیا لا یَبقی بکثیرٍ مِنَ الآخِرَةِ لا یَفنی ، ما ضَرَّ إخوانَنا الذین سُفِکَت دِماؤهُم _ وهم بِصِفِّینَ _ ألاّ یَکُونُوا الیومَ أحیاءً ......... أینَ إخوانِی الذین رَکِبُوا الطریقَ ، و مَضَوا عَلَی الحَقِّ ؟! ......... الذین تَعاقَدُوا عَلَی المَنِیَّةِ ، و اُبرِدَ بِرُؤوسِهِم إلی الفَجَرَةِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ما مِن قَطرَةٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن قَطرَتَینِ : قَطرَةُ دَمٍ فی سَبیلِ اللّهِ ، و قَطرَةُ دَمعَةٍ فی سَوادِ اللَّیلِ لا یُرِیدُ بِها العَبدُ إلاّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ . (2)

عنه علیه السلام_ فی الدعاءِ _: ثُمّ لَهُ الحَمدُ . . . حَمدا نَسعَدُ بهِ فی السُّعَداءِ مِن أولیائهِ ، و نَصِیرُ بهِ فی نَظمِ الشُّهَداءِ بِسُیوفِ أعدائهِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :بندگان نیک خدا، عزم کوچیدن کردند و اندک متاع ناپایدار دنیا را به پاداش فراوانِ فنا نا پذیر آخرت ، فروختند . آن برادران ما که در صِفّین خونهایشان ریخته شد، از این که امروز زنده نیستند ، زیان نکردند . . . کجایند آن برادران من که به راه درآمدند و حق را به کار گرفتند ؟. . . آنان که بر مرگ هم پیمان شدند و سرهایشان نزد تبهکاران فرستاده شد .

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ قطره ای نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از دو قطره نیست : قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، و قطره اشکی که در دل شبِ تار برای خداوند عزّ و جلّ می ریزد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : و باز او را می ستایم ......... ستایشی که به واسطه آن ، در زمره اولیای نیکبخت او و در سلک شهیدانِ کشته شده به شمشیر دشمنان وی درآییم .

2085 - تَقدیرُ الشَّهادَةِ وَالمَوتِ
2085 - مقدّر شدن شهادت و مرگ

الکتاب :

«یَقُولُونَ لَو کانَ لَنا مِنَ الْأمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیهِمُ القَتْلُ إلی مَضاجِعِهِم». (5)

2085

مقدّر شدن شهادت و مرگ

قرآن :

«می گویند : اگر ما را اختیاری بود این جا کشته نمی شدیم . بگو : اگر در خانه های خود هم می بودید ، کسانی که کشته شدن بر آنها مقرر شده است ، از خانه به قتلگاهشان بیرون می رفتند» .

ص :59


1- شرح نهج البلاغة : 10/99 .
2- بحار الأنوار : 100/10/16 .
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 1 .
4- (انظر) العلم : باب 2792 .
5- آل عمران : 154 .

یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کالَّذِینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لإِخْوانِهِم إذا ضَرَبُوا فِی الْأرْضِ أوْ کانُوا غُزَّیً لَوْ کانُوا عِندَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِیَجعَلَ اللّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ و اللّهُ یُحْیِی وَ یُمِیْتُ». (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الفارَّ لَغَیرُ مَزِیدٍ فی عُمرِهِ ، و لا مَحجوزٍ بَینَهُ و بَینَ یَومِهِ . (2)

شرح نهج البلاغة عن أبی روق :قال زیادُ بنُ نصرٍ الحارثیّ _ لعبدِ اللّهِ بنِ بُدیلٍ فی یَومِ صِفِّینَ _ : إنّ یومَنَا الیومُ عَصَبْصَبٌ (3) ما یَصبِرُ علَیهِ إلاّ کُلُّ مُشَیَّعِ (4) القَلبِ ، الصادِقِ النِیَّةِ، رابِطِ الجَأشِ . و أیمُ اللّهِ ، ما أظُنُّ ذلکَ الیومَ یُبقِی مِنهُم و لا مِنّا إلاّ الرُّذالَ .

فقالَ عبدُ اللّهِ بنُ بُدیلٍ : أنا وَ اللّهِ أظُنُّ ذلکَ ، فَبَلَغَ کلامُهُما علیّا علیه السلام ، فقالَ لَهُما : لِیَکُن هذا الکلامُ مَخزونا فی صُدُورِکُما لا تُظهِراهُ و لا یَسمَعْهُ مِنکُما سامِعٌ ، إنّ اللّهَ کَتَبَ القَتلَ علی قَومٍ و المَوتَ علی آخَرِینَ ، و کُلٌّ آتِیهِ مَنِیَّتَهُ کما کَتَبَ اللّهُ لَهُ ، فَطوبی للمُجاهِدِینَ فی سبیلِهِ ، و المَقتولِینَ فی طاعَتِهِ . (5) (6)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! همانند آن کافران مباشید که درباره برادران خود که به سفر یا جنگ رفته بودند ، می گفتند : اگر نزد ما مانده بودند نمی مردند یا کشته نمی شدند . خدا این پندار را چون حسرتی در دل آنها نهاد . و خداست که زنده می کند و می میراند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که از مرگ بگریزد، نه بر عمرش افزوده می شود و نه گریختن مانعِ فرا رسیدن روز مرگش می شود .

شرح نهج البلاغة_ به نقل از أبو روق _زیاد بن نصر حارثی _ در روز صِفّین به عبد اللّه بن بُدیل _ گفت : امروز روز سختی است و جز افراد نیرومندِ دلیر و پاک نیّت و ثابت قدم پایداری نورزند . به خدا سوگند، گمان نمی کنم که در امروز از آنها و از ما جز اندکی باقی بمانند .

عبد اللّه بن بُدیل گفت : به خدا قسم که من نیز همین گمان را می برم .

سخن این دو به گوش علی علیه السلام رسید ، حضرت به آنان فرمود : این سخن را در سینه های خود مخفی نگه دارید و آشکار نسازید و کسی آن را از شما نشنود . همانا خداوند برای گروهی کشته شدن را رقم زده است و برای گروهی مُردن [طبیعی] را و مرگ هر کس ، همچنان که خداوند مقدّر فرموده ، فرا می رسد . پس ، خوشا به حال مجاهدان در راه او و کشتگانِ راه طاعت وی .

ص :60


1- آل عمران : 156 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 124 .
3- العصبصب : الشدید . (کما فی هامش المصدر).
4- المشیّع القلب : القویّ الجادّ الشجاع. (کما فی هامش المصدر) .
5- شرح نهج البلاغة : 3/183. انظر نهج السعادة: 2/107 .
6- (انظر) عنوان 442 «القضاء و القدر» .

2086 - حُبُّ الشَّهادَةِ
2086 - شهادت دوستی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَوَدِدتُ أنّی أغزُو فی سَبیلِ اللّهِ فَأُقتَلُ ، ثُمّ أغزُو فَأُقتَلُ ، ثُمّ أغزُو فَأُقتَلُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :و الذی نَفسِی بِیَدِهِ لَوَدِدتُ أنّی اُقتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ ثُمّ اُحیا ، ثُمّ اُقتَلُ ثُمّ اُحیا ، ثُمّ اُقتَلُ . (2)

2086

شهادت دوستی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوست دارم که در راه خدا بجنگم و کشته شوم و باز بجنگم و کشته شوم و باز هم بجنگم و کشته شوم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست ، دوست دارم که در راه خدا کشته شوم و سپس زنده گردم و باز کشته شوم و بار دیگر زنده گردم و باز کشته شوم .

2087 - الشَّوقُ لِلشَّهادَةِ
2087 - شوق به شهادت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ......... أ وَ لَیسَ قد قُلتَ لی یَومَ اُحُدٍ حیثُ استُشهِدَ مَنِ استُشهِدَ مِن المسلمینَ ، و حِیزَتْ عنِّی الشهادَةُ ، فَشَقَّ ذلکَ عَلَیَّ فقلتَ لی : أبشِرْ فإنَّ الشهادَةَ مِن وَرائکَ ؟ فقالَ لی : إنَّ ذلکَ لکذلکَ ، فکیفَ صَبرُکَ إذا ؟ فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، لیسَ هذا مِن مَواطِنِ الصَّبرِ ، و لکنْ مِن مَواطِنِ البُشری و الشُّکرِ ! (3)

2087

شوق به شهادت

امام علی علیه السلام :عرض کردم : ای رسول خدا ......... مگر در روز اُحد، که تعدادی از مسلمانان شهید شدند و من از شهادت محروم ماندم و این امر بر من گران آمد ، به من نفرمودی : مژده بادا تو را که شهادت پیش روی توست؟ رسول خدا به من فرمود : به راستی که همین طور است . حال در آن صورت صبر تو چگونه خواهد بود؟ عرض کردم : ای رسول خدا! این جا ، جای صبر نیست ، بلکه جای شادی و شکر است !

ص :61


1- صحیح مسلم : 3/1496/103 .
2- کنز العمّال : 10564 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 156 .

عنه علیه السلام :فإن أقُلْ ، یَقولوا : حَرَصَ عَلَی المُلْکِ ، و إن أسکُتْ ، یقولوا : جَزِعَ مِنَ المَوتِ ، هَیهاتَ ! بعدَ اللَّتَیا و الَّتی! و اللّهِ لاَبنُ أبی طالِبٍ آنَسُ بِالمَوتِ مِن الطِّفلِ بِثَدیِ اُمِّهِ . (1)

عنه علیه السلام_ عِند ما یُوَبِّخُ أصحابَهُ عَلَی التَّوانی عنِ الجِهادِ _: إنّ أحَبَّ ما أنا لاقٍ إلَیَّ المَوتُ . (2)

عنه علیه السلام :فو اللّهِ إنّی لَعَلَی الحَقِّ ، و إنّی للشهادَةِ لَمُحِبٌّ . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لولا رَجائی الشهادَةَ عِند لِقائی العَدُوَّ _ و لَو قد حُمَّ لی لقاؤهُ _ لَقَرَّبتُ رِکابی ، ثُمّ شَخَصتُ عَنکُم فلا أطلُبُکُم ، ما اختَلَفَ جَنوبٌ و شِمالٌ . (4)

امام علی علیه السلام :اگر سخن بگویم ، می گویند : برای حکومت حرص می زند و اگر خاموش مانم ، می گویند : از مرگ می ترسد . هیهات! به خدا سوگند که اُنس پسر ابو طالب با مرگ بیشتر از اُنس کودک با پستان مادرش می باشد .

امام علی علیه السلام_ آن جا که یاران خود را به دلیل سستی در امر جهاد توبیخ کرد _فرمود : برای من محبوبترین چیزی که ملاقاتش کنم، مرگ است .

امام علی علیه السلام :و به خدا سوگند که من بر حق هستم و عاشق شهادتم .

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند، اگر نبود امید من به شهادت در میدان جنگ با دشمن _ البته اگر چنین مقدّر باشد _ هر آینه بر مرکب خویش می نشستم و تا باد شمال و جنوب می وزد، به سراغ شما نمی آمدم .

ص :62


1- . نهج البلاغة : الخطبة 5 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 180 .
3- . شرح نهج البلاغة : 6/100 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 119 .

عنه علیه السلام_ لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ _: فُزتُ و رَبِّ الکَعبَةِ . (1)

عنه علیه السلام_ بعد ما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ _: و اللّهِ ما فَجَأنی مِن المَوتِ وارِدٌ کَرِهتُهُ، و لا طالِعٌ أنکَرتُهُ، و ما کُنتُ إلاّ کَقارِبٍ وَرَدَ، و طالِبٍ وَجَدَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن الرائِحُ إلی اللّهِ کالظَّمآنِ یَرِدُ الماءَ ؟! الجَنَّةُ تَحتَ أطرافِ العَوالی، الیومَ تُبلَی الأخبارُ، و اللّهِ لأَنا أشوَقُ إلی لِقائهِم مِنهُم إلی دِیارِهِم . (3)

امام علی علیه السلام_ پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم _فرمود : به خداوند کعبه سوگند که رستگار شدم .

امام علی علیه السلام_ بعد از ضربت خوردن به دست ابن ملجم _فرمود : به خدا سوگند، نه وارد شونده ای از سوی مرگ ناگهانی بر من وارد شد که آن را ناخوش داشته باشم و نه آینده ای که آن را نشناخته (نخواسته) باشم و [در علاقه مندی به مرگ ]نیستم، مگر همچون جویای آبی که به آب رسد و همانند جوینده ای که [مطلوب خود را ]دریابد .

امام علی علیه السلام :کیست که به سوی خدا رهسپار شود ، همانند تشنه ای که به آب می رسد؟! بهشت در زیر لبه نیزه هاست . امروز خبرها [ی پیش گفته ]آزموده و معلوم می شود . سوگند به خدا که اشتیاق من به رویارویی با آنها (دشمنان) بیشتر از اشتیاق آنان به خانه و کاشانه شان است .

2088 - کَرامَةُ الشَّهادَةِ
2088 - ارجمندی مقام شهادت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی التَّحریضِ عَلَی القِتالِ _: أیّها الناسُ ، إنَّ المَوتَ لا یَفُوتُهُ المُقِیمُ ، و لا یُعجِزُهُ الهارِبُ ، لیسَ عَنِ المَوتِ مَحِیدٌ و لا مَحِیصٌ، مَن لَم یُقتَلْ ماتَ، إنّ أفضَلَ المَوتِ القَتلُ، و الذی نفسُ عَلیٍّ بِیَدِهِ لَألفُ ضَربَةٍ بالسَّیفِ أهوَنُ مِن مَوتَةٍ واحِدَةٍ عَلَی الفِراشِ . (4)

2088

ارجمندی مقام شهادت

امام علی علیه السلام_ در ترغیب به جنگ _فرمود : هلا مردم! کسی که بایستد، از چنگ مرگ نرهد و کسی که از مرگ بگریزد، آن را عاجز نکند . از مرگ گریز و گزیری نیست ؛ کسی که کشته نشود ، می میرد . همانا برترین مرگ، کشته شدن است . سوگند به آن که جان علی در دست اوست ، هزار ضربت شمشیر آسانتر است از یک بار مردن در بستر.

ص :63


1- بحار الأنوار : 42/239/45 .
2- نهج البلاغة: الکتاب23.
3- . نهج البلاغة : الخطبة 124 .
4- شرح نهج البلاغة : 1/306 .

عنه علیه السلام :إنّ أکرَمَ المَوتِ القَتلُ ، و الذی نَفسُ ابنِ أبی طالبٍ بِیَدِهِ، لَألفُ ضَربَةٍ بالسَّیفِ أهوَنُ عَلَیَّ مِن مِیتَةٍ عَلَی الفِراشِ فی غَیرِ طاعَةِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّکُم إن لا تُقتَلُوا تَمُوتُوا ، و الذی نَفسُ عَلِیٍّ بیدِهِ ، لَألفُ ضَربَةٍ بالسَّیفِ عَلَی الرَّأسِ أیسَرُ مِن مَوتٍ علی فِراشٍ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قولِ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : لَضَربَةٌ بِالسَّیفِ أهوَنُ مِن مَوتٍ علی فِراشٍ _: فی سبیلِ اللّهِ . (3)

امام علی علیه السلام :همانا ارجمندترین مرگ ، کشته شدن است. سوگند به آن که جان پسر ابی طالب در دست اوست ، هزار ضربت شمشیر بر من آسانتر است از جان دادن در بستر که با طاعت خدا همراه نباشد .

امام علی علیه السلام :شما اگر هم کشته نشوید ، می میرید . سوگند به آن که جان علی در دست اوست ، فرود آمدن هزار ضربت شمشیر بر سر آسانتر است از مردن در بستر .

امام رضا علیه السلام_ در توضیح این فرموده امیر المؤمنین علیه السلام که ضربت شمشیر آسانتر از مردن در بستر است _فرمود : منظور [ضربت شمشیر خوردن ]در راه خداست .

2089 - الشَّهادَةُ وتَکفیرُ الذُّنوبِ
2089 - شهادت و پاک شدن گناهان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الشهادَةُ تُکَفِّرُ کُلَّ شَیءٍ إلاّ الدَّینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یُهَراقُ مِن دمِ الشَّهیدِ یُغفَرُ لَهُ ذَنبُهُ کُلُّهُ إلاّ الدَّینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یُغفَرُ للشَّهیدِ کُلُّ ذَنبٍ إلاّ الدَّینَ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کُلُّ ذَنبٍ یُکَفِّرُهُ القَتلُ فی سَبیلِ اللّهِ عزّ و جلّ إلاّ الدَّینَ لا کَفّارَةَ لَهُ إلاّ أداؤهُ ، أو یَقضِی صاحِبُهُ ، أو یَعفُو الذی لَهُ الحَقُّ . (7)

2089

شهادت و پاک شدن گناهان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهادت، هر چیزی را پاک می کند ، مگر قرض را .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[با] نخستین قطره خونی که از شهید ریخته می شود ، همه گناهان او بخشوده می شود ، مگر قرض .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه گناهان شهید بخشوده می شود مگر قرض .

امام باقر علیه السلام :کشته شدن در راه خدا، هر گناهی جز قرض را پاک می کند ؛ زیرا قرض جز با ادا شدن پاک نشود . یا باید وام دار، وام خود را بپردازد و یا طلبکار از حقّ خود بگذرد .

ص :64


1- نهج البلاغة : الخطبة 123 .
2- . الإرشاد : 1/238 .
3- مشکاة الأنوار : 524/1759 .
4- کنز العمّال : 11098 .
5- . کنز العمّال : 11109 .
6- کنز العمّال : 11110 .
7- الکافی : 5/94/6 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قُتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ لَم یُعَرِّفهُ اللّهُ شیئا مِن سَیِّئاتِهِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هرکه در راه خدا کشته شود ، خداوند چیزی از گناهانش را به او نشان نمی دهد .

2090 - حَیاةُ الشَّهیدِ
2090 - زنده بودن شهید

الکتاب:

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أمْواتا بَلْ أحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرْزَقُونَ». (3)

«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أمواتٌ بَلْ أحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ». (4)

(5)

2090

زنده بودن شهید

قرآن :

«و کسانی را که در راه خدا کشته شده اند البته مرده مپندار ، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند» .

«و به کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده مگویید ، بلکه آنها زنده اند اما شما درک نمی کنید» .

2091 - عَدَمُ افتِتانِ الشَّهیدِ فِی القَبرِ
2091 - معذّب نبودن شهید در قبر

عَدَمُ افتِتانِ الشَّهیدِ فِی القَبرِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لَقِیَ العَدُوَّ فَصَبَرَ حتّی یُقتَلَ أو یَغلِبَ لَم یُفتَنْ فی قَبرِهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن عَدَمِ افتِتانِ الشهیدِ فی القَبرِ _: کَفی بِبارِقَةِ السُّیوفِ علی رَأسِهِ فِتنَةً . (7)

2091

معذّب نبودن شهید در قبر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که با دشمن رو به رو شود و پایداری ورزد تا کشته شود یا پیروز گردد ، در قبر خود معذّب نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال درباره گرفتار نبودن شهید در قبر _فرمود : درخشش برق شمشیرها بر فراز سر او برای عذاب وی کافی است .

ص :65


1- وسائل الشیعة : 11/9/19 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 83 باب 4 . الذنب : باب 1387 .
3- آل عمران : 169 .
4- البقرة : 154 .
5- (انظر) الموت : باب 3684 ، 3685 .
6- کنز العمّال : 10662 .
7- کنز العمّال : 11138 و 11741 .

2092 - تَمَنِّی الشَّهیدِ
2092 - آرزوی شهید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن نفسٍ تَموتُ لها عندَ اللّهِ خَیرٌ یَسُرُّها أنّها تَرجِعُ إلَی الدنیا ، و لا أنَّ لَهَا الدنیا و ما فیها ، إلاّ الشهیدَ ؛ فإنّهُ یَتَمَنّی أن یَرجِعَ فَیُقتَلَ فِی الدنیا ؛ لِما یَری مِن فَضلِ الشهادَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن أحَدٍ یَدخُلُ الجَنَّةَ یُحِبُّ أن یَرجِعَ إلَی الدنیا ، و أنّ لَهُ ما عَلَی الأرضِ مِن شَیءٍ ، غیرَ الشهیدِ ؛ فإنّهُ یَتَمَنّی أن یَرجِعَ فَیُقتَلَ عَشرَ مَرّاتٍ ، لِما یَری مِنَ الکَرامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن نفسٍ تَموتُ لها عندَ اللّهِ خَیرٌ یَسُرُّها أن تَرجِعَ إلَی الدنیا ، و أنّ لَها الدنیا و ما فیها ، إلاّ الشهیدَ ؛ فإنّهُ یَتَمَنّی أن یَرجِعَ إلَی الدنیا فَیُقتَلَ مَرَّةً اُخری لِما یَری مِن فَضلِ الشهادَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لجابرِ بنِ عبدِ اللّهِ الأنصاریّ _: إنّ اللّهَ لَم یُکَلِّمْ أحَدا إلاّ مِن وراءِ حِجابٍ ، و کَلَّمَ أباکَ مُواجِها فقالَ لَهُ : سَلْنی اُعطِکَ ! قالَ : أسألُکَ أن تَرُدَّنی إلَی الدنیا حتّی اُجاهِدَ مَرَّةً اُخری فَاُقتَلَ !فقال : أنا لا أردّ أحدا إلی الدنیا سلنی غیرها، قال : أخبِرِ الأحیاءَ بما نحن فیه مِنَ الثوابِ، حَتّی یجتهدوا فِی الجهاد لعلّهم یقتلون فیجیئون إلینا، فقال تعالی: أنا رسولک إلَی المؤمنین، فانزل : «و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل اللّه أمواتا» (4) . (5)

2092

آرزوی شهید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس نیست که پس از مرگ نزد خداوند از خیر بهره مند باشد و در عین حال خوش داشته باشد که به دنیا برگردد ، گر چه همه دنیا به او داده شود ، مگر شهید که چون فضیلت شهادت را می داند ، آرزو می کند بر گردد تا در دنیا کشته شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس نیست که به بهشت رود و [در عین حال ]دوست داشته باشد به دنیا برگردد و از آنچه بر روی زمین است برخوردار شود ، مگر شهید ، که بر اثر مشاهده کرامت (شهادت) ، آرزو می کند برگردد و ده بار کشته شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس نیست که بمیرد و نزد خداوند از خیری که بدان خشنود است، برخوردار باشد و [با این حال ]دوست داشته باشد به دنیا برگردد ، گر چه دنیا و هرچه در آن است از آنِ او باشد ، مگر شهید ، که بر اثر مشاهده فضیلت شهادت ، آرزو می کند به دنیا برگردد تا یک بار دیگر کشته شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به جابر بن عبد اللّه انصاری _فرمود : خداوند با هیچ کس جز از ورای حجاب سخن نگفت اما با پدر تو روی در روی سخن گفت و به او فرمود از من بخواه تا عطایت کنم! پدرت گفت : از تو می خواهم که مرا به دنیا باز گردانی ، تا بار دیگر جهاد کنم و کشته شوم . خداوند فرمود: نه! من کسی را به دنیا باز نمی گردانم، از من چیز دیگری بخواه. او گفت: زندگان را از ثوابی که شامل حال ماست با خبر ساز تا در جهاد بکوشند، باشد که کشته شوند و به سوی ما آیند. خداوند متعال فرمود: من رساننده پیام تو به مؤمنان هستم. آنگاه آیه «و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل اللّه أمواتا» را نازل فرمود .

ص :66


1- صحیح مسلم : 3/1498/108 .
2- صحیح مسلم : 3/1498/109 .
3- کنز العمّال : 10542 .
4- آل عمران : 169 .
5- مستدرک الوسائل:11/12/12290.

2093 - المَوتُ خَیرٌ مِنَ الذُّلِّ
2093 - مرگ بهتر از خواری است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و هو یَذُمُّ أصحابَهُ _: ما ذا تَنتَظِرُونَ بِنَصرِکُم ، و الجِهادِ علی حَقِّکُم ؟! المَوتُ خَیرٌ مِن الذُّلَّ فی هذهِ الدنیا لغَیرِ الحَقِّ . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی مَسِیرِه إلی کربلاءَ _: إنّی لا أرَی المَوتَ إلاّ سعادَةً ، و لاَ الحیاةَ مَع الظالِمینَ إلاّ بَرَما . (2)

(3)

2093

مرگ بهتر از خواری است

امام علی علیه السلام_ در نکوهش اصحاب خود _فرمود : برای یاری دادن و جهاد در راه حقّ خود منتظر چه هستید؟! مرگ بهتر از آن است که در این دنیا تن به خواری در برابر ناحق دهید .

امام حسین علیه السلام_ در مسیر خود به کربلا _فرمود : من مرگ را چیزی جز سعادت و زندگی در کنار ستمگران را چیزی جز ملالت نمی دانم .

ص :67


1- شرح نهج البلاغة : 6/90.
2- . تحف العقول : 245 .
3- (انظر) عنوان 172 «الذلّة» .

2094 - ثَوابُ طَلَبِ الشَّهادَةِ
2094 - ثواب شهادت طلبی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ الشهادَةَ صادِقا اُعطِیَها ، و لَو لَم تُصِبْهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَألَ اللّهَ الشهادَةَ بصِدقٍ بَلَّغَهُ اللّهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و إن ماتَ علی فِراشِهِ . (2)

(3)

2094

ثواب شهادت طلبی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه براستی خواهان شهادت باشد ، [ثواب آن ]به او داده می شود ، هر چند به شهادت نرسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه صادقانه از خداوند شهادت را مسألت کند ، خداوند او را به منزلتهای شهیدان برساند ، هر چند در بستر خود بمیرد .

2095 - دَورُ النِّیَّةِ فِی الشهادةِ
2095 - نقش نیّت در شهادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَم مِمَّن أصابَهُ السِّلاحُ لیسَ بشَهیدٍ و لا حَمیدٍ ، و کَم مِمَّن قد ماتَ علی فِراشِهِ حَتفَ أنفِهِ عندَ اللّهِ صِدِّیقٌ شَهیدٌ ! (4)

(5)

2095

نقش نیّت در شهادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسا کسانی که با جنگ افزار کشته شوند ، امّا نه شهید باشند و نه قابل ستایش . و بسا کسانی که در بستر خود به مرگ طبیعی بمیرند ، اما نزد خداوند صدّیق و شهید به شمار آیند .

2096 - أوَّلُ شَهیدٍ فِی الإسلامِ
2096 - نخستین شهید اسلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوَّلُ مَن هَشَمَ مِن العَرَبِ جَمیعا جَدُّنا هاشِمٌ ، و أوَّلُ مَن عَرقَبَ جعفرُ بنُ أبی طالبٍ ذُو الجَناحَینِ یَومَ مُؤتَةَ ، و أوَّلُ مَنِ ارتَبَطَ فَرَسا فی سَبیلِ اللّهِ تبارکَ و تعالی المِقدادُ بنُ الأسوَدِ الکِنْدیُّ ، و أوَّلُ مَن رَمی سَهما فی سَبیلِ اللّهِ تبارکَ و تعالی سعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ ، و أوّلُ شَهیدٍ فی الإسلامِ مهجعٌ . (6) (7)

2096

نخستین شهید اسلام

امام علی علیه السلام :نخستین عربی که به مردم خود ترید آبگوشت داد، جدّ ما هاشم است، و نخستین کسی که اسبش را پی نمود، جعفر بن ابی طالب ذو الجناحین (صاحب دو بال) است که در جنگ موته این کار را کرد، و نخستین کسی که در راه خداوند تبارک و تعالی اسبی را مجهّز و آماده کرد، مقداد بن اسود کِندی است، و نخستین کسی که در راه خداوند تبارک و تعالی تیری رها کرد سعد بن ابی وقّاص است، و نخستین شهید اسلام مهجع است .

ص :68


1- صحیح مسلم : 3/1517/156 .
2- صحیح مسلم : 3/1517/157 .
3- (انظر) کنز العمّال : 4 / 421 .
4- کنز العمّال : 11200 .
5- (انظر) الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2097 .
6- الجعفریّات : 240 .
7- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 581 .

2097 - الشَّهادَةُ الحُکمِیَّةُ
2097 - آنچه حکم شهادت دارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن اُرِیدَ مالُهُ بغَیرِ حَقٍّ فَقاتَلَ فقُتِلَ فهُو شَهیدٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قُتِلَ دُونَ أهلِهِ ظُلما فهُو شَهیدٌ ، و مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ ظُلما فهُو شَهیدٌ ، و مَن قُتِلَ دُونَ جارِهِ ظُلما فهُو شَهیدٌ ، و مَن قُتِلَ فی ذاتِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فهُو شَهیدٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قاتَلَ دُونَ نفسِهِ حتّی یُقتَلَ فهُو شَهیدٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قُتِلَ دُونَ مَظلِمَتِهِ فهُو شَهیدٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قُتِلَ دُونَ مالِهِ فهُو شَهیدٌ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :قاتِلْ دُونَ مالِکَ حتّی تَحُوزَ مالَکَ أو تُقتَلَ فَتَکُونَ مِن شُهَداءِ الآخِرَةِ . (6)

2097

آنچه حکم شهادت دارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چنانچه بخواهند مال کسی را به ناحق بگیرند و او [در راه دفاع از آن ]بجنگد و کشته شود ، شهید است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در راه دفاع از خانواده خود به ستم کشته شود، شهید است و هرکه در راه دفاع از مال خود مظلومانه کشته شود، شهید است، و هرکه در راه دفاع از همسایه خود به ستم کشته شود، شهید است، و هرکه به خاطر خداوند عزّ و جلّ کشته شود، شهید است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در راه دفاع از جان خود بجنگد و کشته شود ، شهید است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در راه دفع ستم از خود کشته شود ، شهید است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در راه دفاع از مالِ خود کشته شود ، شهید است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در راه دفاع از مال و دارایی خود بجنگ تا آن را به دست آوری یا کشته شوی ، در این صورت از شهیدان آخرت خواهی بود .

ص :69


1- کنز العمّال : 11202 .
2- کنز العمّال : 11237 .
3- کنز العمّال : 11236 .
4- کنز العمّال : 11205 .
5- کنز العمّال : 11197 .
6- کنز العمّال : 11174 .

عنه صلی الله علیه و آله :نِعمَ المِیتَةُ أن یَمُوتَ الرَّجُلُ دُونَ حَقِّهِ (1) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَشِقَ فَکَتَمَ و عَفَّ فَماتَ فهُو شَهیدٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الشُّهَداءُ خَمسَةٌ: المَطعُونُ، و المَبطونُ، و الغَرِقُ ، و صاحِبُ الهَدْمِ ، و الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الطاعونُ شَهادَةٌ لِکُلِّ مُسلمٍ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی حدیثِ عِیادَتِهِ مَع أصحابِهِ لِعبدِ اللّهِ بنِ رَواحَةَ _: مَنِ الشهیدُ مِن اُمَّتی ؟ فقالوا : أ لیسَ هُو الذی یُقتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ مُقبِلاً غَیرَ مُدبِرٍ ؟! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ شُهَداءَ اُمَّتی إذا لَقلیلٌ ! الشهیدُ : الذی ذَکَرتُم ، و الطَّعِینُ ، و المَبطونُ ، و صاحِبُ الهَدْمِ و الغَرِقُ ، و المَرأةُ تَموتُ جَمْعا ، قالوا : و کیفَ تَموتُ جَمعا یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : یَعتَرِضُ وَلَدُها فی بَطنِها . (6)

عنه علیه السلام :ما المُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّهِ بِأعظَمَ أجرا مِمَّن قَدَرَ فَعَفَّ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه خوب مرگی است ، مُردن مَرد در راه دفاع از حقّ خویش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه عاشق شود و عشق خود را بپوشاند و پاکدامنی ورزد و [از اندوه آن] بمیرد ، شهید است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شهدا پنج دسته اند : کسی که به بیماری طاعون درگذرد، و کسی که بر اثر قولنج بمیرد، و کسی که زیر آوار رود، و کسی که غرق شود یا در راه خداوند عزّ و جلّ به شهادت رسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[مرگ با] طاعون، برای هر مسلمانی شهادت است.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ هنگام عیادت به همراه اصحابش از عبد اللّه بن رواحه _ فرمود : شهید امّت من کیست؟ اصحاب عرض کردند : همان کسی نیست که در راه خدا می جنگد و به دشمن پشت نمی کند تا کشته شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : در این صورت شهدای امّت من اندکند ! شهید کسی است که شما گفتید و نیز کسی که بر اثر طاعون در گذرد و کسی که بر اثر قولنج بمیرد و کسی که زیر آوار رَوَد یا غرق شود و زنی که جمعا بمیرد . عرض کردند : ای رسول خدا ! یعنی چه جمعا بمیرد؟ فرمود بچه اش در شکم او گیر کند [و بمیرد] .

امام علی علیه السلام :مجاهدی که در راه خدا به شهادت رسیده باشد ، پاداشش بیشتر از کسی نیست که بتواند [گناه کند] و پاکدامنی ورزد .

ص :70


1- کنز العمّال : 11209 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 91 باب 46 .
3- کنز العمّال : 11203 .
4- صحیح مسلم : 3/1521/164 .
5- صحیح مسلم : 3/1522/166 .
6- بحار الأنوار : 81/245/30 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 474 .

2098 - المُؤمِنُ شَهیدٌ عَلی کُلِّ حالٍ
2098 - مؤمن در هر حالی شهید است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ علی حُبِّ آلِ محمّدٍ ماتَ شَهیدا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المؤمنُ علی أیِّ حالٍ ماتَ ، و فی أیِّ ساعَةٍ قُبِضَ ، فهُو شَهیدٌ . (2)

عنه علیه السلام :مَن ماتَ مِنکُم علی فِراشِهِ و هُو علی مَعرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ و حَقِّ رَسولِهِ و أهلِ بَیتِهِ ماتَ شَهیدا ، و وَقَعَ أجرُهُ عَلَی اللّهِ ، و استَوجَبَ ثَوابَ ما نَوی مِن صالِحِ عَمَلِهِ ، و قامَتِ النِّیَّةُ مَقامَ إصلاتِهِ (3) لِسَیفِهِ . (4)

بحار الأنوار عن زیدِ بنِ أرقم :قال الحسینُ بنُ علیٍّ علیه السلام : ما مِن شِیعَتِنا إلاّ صِدِّیقٌ شَهیدٌ قلتُ : أنّی یکونُ ذلکَ و هُم یَمُوتُونَ علی فُرُشِهِم ؟! فقالَ : أ ما تَتلُو کتابَ اللّهِ : «الذینَ آمَنُوا بِاللّهِ و رُسُلِهِ أُولئکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ و الشُّهَداءُ عِندَ رَبِّهِم» (5) ؟! ثُمّ قالَ علیه السلام : لَو لَم تَکُنِ الشهادَةُ إلاّ لِمَن قُتِلَ بِالسَّیفِ لأَقَلَّ اللّهُ الشُّهَداءَ . (6)

2098

مؤمن در هر حالی شهید است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه بر دوستی آل محمّد بمیرد ، شهید مرده است .

امام علی علیه السلام :مؤمن، در هر حالی که بمیرد و در هر لحظه و ساعتی که جانش گرفته شود ، شهید است .

امام علی علیه السلام :هرکه در بستر خود بمیرد ، در حالی که به حق پروردگارش و حق رسول او و اهل بیت رسولش معرفت داشته باشد ، شهید مُرده است و اجرش با خداست و سزاوار پاداشِ کِردار نیکویی است که [انجام آن را] در نیّت داشته و این نیّت، جای شمشیر کشیدن او را می گیرد .

بحار الأنوار_ به نقل از زید بن اَرقم _: امام حسین علیه السلام فرمود : هیچ یک از شیعیان ما نیست ، مگر این که صدّیق و شهید است . عرض کردم : چگونه چنین چیزی ممکن است ، در حالی که آنان در بسترهای خود می میرند؟ حضرت فرمود : مگر کتاب خدا را نخوانده ای : «کسانی که به خدا و فرستادگان او ایمان آورده اند همانان صدّیقان و شهیدان در نزد پروردگارشان هستند»؟ سپس فرمود : اگر شهادت فقط اختصاص به کسانی داشت که با شمشیر کشته شوند در آن صورت خداوند شهدا را تقلیل داده بود.

ص :71


1- بحار الأنوار : 68/137/76 .
2- بحار الأنوار : 68/140/82 .
3- إصْلاتُ السیف : سَلّه .
4- نهج البلاغة : الخطبة 190.
5- الحدید : 19 .
6- بحار الأنوار: 82/173/6.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن ماتَ علی مُوالاتِنا فی غَیبةِ قائمِنا أعطاهُ اللّهُ أجرَ ألفِ شَهیدٍ مِثلِ شُهَداءِ بَدرٍ واُحُدٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن ماتَ منکُم علی هذا الأمرِ شهیدٌ بِمَنزِلَةِ الضارِبِ بِسَیفِهِ فی سَبیلِ اللّهِ . (2)

بحار الأنوار عن أبی بَصیرٍ :قالَ لی الصّادقُ علیه السلام : یا أبا محمّدٍ ، إنّ المَیِّتَ علی هذا الأمرِ شَهیدٌ . قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، و إن ماتَ علی فِراشِهِ ؟ قالَ : و إن ماتَ علی فِراشِهِ ، فإنّهُ حَیٌّ یُرزَقُ . (3)

مجمع البیان عن مِنهالِ القَصّابِ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : اُدْعُ اللّهَ أن یَرزُقَنی الشهادَةَ ، فقالَ : إنّ المؤمنَ شَهیدٌ، وَ قَرأ هذهِ الآیةَ «و الذینَ آمَنُوا بِاللّهِ و رُسُلِهِ اُولئکَ همُ الصِّدِّیقُونَ و الشُّهَداءُ عِندَ رَبِّهِم» . (4)

امام زین العابدین علیه السلام :هرکه در زمان غیبت قائم ما بر موالات و دوستی ما بمیرد ، خداوند پاداش هزار شهید ، مانند شهیدان بدر و اُحد، به او عطا کند .

امام صادق علیه السلام :هرکه از شما با اعتقاد به این امر (ولایت) بمیرد شهید است و به منزله کسی است که در راه خدا شمشیر زند .

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای ابو محمّد! هرکه با اعتقاد به این امر (امامت و ولایت) بمیرد ، شهید است . عرض کردم : فدایت شوم ، حتی اگر در بسترش بمیرد؟ فرمود : حتی اگر در بسترش بمیرد . او زنده است و [نزد خدا] روزی می خورد .

مجمع البیان_ به نقل از منهال قصّاب _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : دعا کنید که خداوند شهادت را روزی من کند . حضرت فرمود : همانا مؤمن، شهید است . سپس این آیه را تلاوت فرمود : «و کسانی که به خدا و فرستادگان او ایمان آورده اند همانان صدّیقان و شهیدان در نزد پروردگارشان هستند» .

2099 - أفضَلُ الشُّهَداءِ
2099 - برترین شهیدان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الشُّهَداءِ الذین یُقاتِلُونَ فی الصفِّ الأوَّلِ ، فلا یَلفِتُونَ وُجوهَهُم حتّی یُقتَلُوا ، اُولئکَ یَتَلَبَّطُونَ (5) فی الغُرَفِ العُلی مِنَ الجَنَّةِ ، یَضحَکُ إلَیهِم ربُّکَ ، فإذا ضَحِکَ رَبُّکَ إلی عَبدٍ فی مَوطِنٍ فلا حِسابَ علَیهِ . (6)

2099

برترین شهیدان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین شهیدان، کسانی هستند که در صف مقدّم می جنگند و [از دشمن] روی بر نمی گردانند تا آن که کشته شوند . اینان در بالا خانه های بهشت می آرمند ، پروردگارشان به روی آنان می خندد و هرگاه پروردگارت، در جایی، به بنده ای لبخند زند ، حسابرسی ندارد .

ص :72


1- . بحار الأنوار : 82/173/6 .
2- فضائل الشیعة : 73/37 .
3- . بحار الأنوار : 68/142/86 .
4- مجمع البیان : 9/359 .
5- یَتَلَبَّطون : بفتح الیاء والتاء و اللام و تشدید الباء، معناه یتمرّغون. (النهایة: 4/226) .
6- کنز العمّال : 11120 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی معاویةَ _: أ لا تَری _ غَیرَ مُخبِرٍ لکَ ، و لکنْ بِنِعمَةِ اللّهِ اُحَدِّثُ _ أنّ قَوما استُشهِدُوا فی سَبیلِ اللّهِ تعالی مِن المُهاجِرِینَ و الأنصارِ ، و لِکُلٍّ فَضلٌ ، حتّی إذَا استُشهِدَ شَهیدُنا قِیلَ : سَیّدُ الشُّهَداءِ، و خَصَّهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِسَبعِینَ تَکبیرَةً عندَ صلاتِهِ علَیهِ ؟! (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :علی قائمةِ العَرشِ مَکتوبٌ : حَمزةُ أسَدُ اللّهِ و أسَدُ رسولِهِ و سَیّدُ الشُّهَداءِ . (2)

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت: نه این که بخواهم به تو خبر دهم، بلکه به انگیزه یاد کردن نعمت خداوند می گویم _ مگر نمی بینی که گروهی از مهاجران و انصار در راه خداوند متعال شهید شدند و هر یک از آنان را [به جای خود ]ارزش و فضیلتی است ، اما وقتی شهید ما (حمزه) به شهادت رسید ، سید الشهدا نام گرفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام نماز خواندن بر او، اختصاصا هفتاد تکبیر گفت .

امام باقر علیه السلام :بر ستون عرش نوشته شده است : حمزه، شیر خدا و شیر رسول خدا و سیّد شهیدان است .

2100 - ثَوابُ الجَریحِ فی سَبیلِ اللَّهِ
2100 - ثواب مجروحِ در راه خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن جُرِحَ فی سَبیلِ اللّهِ جاءَ یَومَ القِیامَةِ رِیحُهُ کَرِیحِ المِسکِ و لَونُهُ لَونُ الزَّعفَرانِ ، علَیهِ طابَعُ الشُّهَداءِ ، و مَن سَألَ اللّهَ الشهادَةَ مُخلِصا أعطاهُ اللّهُ أجرَ شَهیدٍ و إن ماتَ علی فِراشِهِ . (3)

2100

ثواب مجروحِ در راه خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در راه خدا مجروح شود ، در روز قیامت بویش همچون بوی مشک باشد و رنگش مانند رنگ زعفران و نشان شهیدان بر اوست و هر کس شهادت را خالصانه از خداوند بخواهد ، خداوند اجر شهید به وی دهد هر چند در بسترش بمیرد .

ص :73


1- نهج البلاغة : الکتاب 28 .
2- بحار الأنوار : 22/280/35 .
3- کنز العمّال : 11144 .

2101 - شُهداءُ أهلِ البَیتِ علیهم السلام
2101 - شهیدان اهل بیت علیهم السلام

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لقد حَدَّثَنی حَبِیبی جَدّی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنّ الأمرَ یَملِکُهُ اثنا عَشَرَ إماما مِن أهلِ بیتِهِ و صَفوَتِهِ، ما مِنّا إلاّ مَقتولٌ أو مَسمومٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و اللّه ما مِنّا إلاّ مَقتولٌ شَهیدٌ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ما مِنّا إلاّ مَقتولٌ . (3)

(4)

2101

شهیدان اهل بیت علیهم السلام

امام حسن علیه السلام :جدّ محبوبم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود که امر امامت را دوازده امام از اهل بیت و برگزیدگان او به عهده خواهند گرفت . هیچ یک از ما نیست مگر آن که یا کشته می شود یا مسموم .

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند که هیچ یک از ما نیست مگر این که کشته و شهید می شود .

امام رضا علیه السلام :هیچ یک از ما نیست مگر آن که کشته می شود .

ص :74


1- بحار الأنوار : 27/217/18 .
2- بحار الأنوار : 27/209/7 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/203/5 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 27 / 207 باب 9 .

281 - الشُّهرة

281 - شهرت
اشاره

(1)

(2)

ص :75


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 370 باب 91 «الذِّکر الجمیل» . بحار الأنوار : 70 / 108 باب 49 «العُزلة عن شِرار الخلق» .
2- انظر : عنوان 155 «الخمول» ، 174 «الرئاسة» ، 350 «العزَّة»، 351 «العزلة». الجاه : باب 656 ، الحیاة : باب 980 ، العزّة : باب 2667 .

2102 - الشُّهرَةُ المَحمودَةُ
2102 - شهرت ستوده

الکتاب :

«وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ». (1)

«إنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدّا». (2)

«و اجعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ». (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَفَرَّغُوا مِن هُمومِ الدُّنیا ما استَطَعتُم ؛ فإنّهُ مَن أقبَلَ عَلَی اللّهِ تعالی بقَلبِهِ جَعَلَ اللّهُ قُلوبَ العِبادِ مُنقادَةً إلَیهِ بِالوُدِّ و الرَّحمَةِ ، و کانَ اللّهُ إلَیهِ بِکُلِّ خَیرٍ أسرَعَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :_ لمّا سُئلَ عنِ الرجُلِ الذی یَعمَلُ العَمَلَ مِنَ الخَیرِ، و یَحمَدُهُ الناسُ علَیهِ _: تلکَ عاجِلُ بُشرَی المؤمِنِ . (6)

2102

شهرت ستوده

قرآن :

«آیا تو را بلند آوازه نساختیم؟» .

«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند ، بزودی [خدای ]رحمان برای آنان محبّتی [در دلها ]قرار می دهد» .

«و برای من در میان آیندگان آوازه نیکو قرار ده» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا می توانید خود را از دغدغه های دنیا فارغ کنید ؛ زیرا کسی که با دلِ خود به خداوند متعال روی آورد ، خداوند زمام مِهر و محبّت دلهای بندگان را به دست او سپارد و خدا هر گونه خیر را به سوی او روان کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال درباره مردی که کار خوبی [برای آخرتش و نه ارائه به مردم] انجام می دهد و مردم او را می ستایند _فرمود : این همان بشارتی است که در دنیا به مؤمن می رسد .

ص :76


1- الانشراح : 4 .
2- مریم : 96 .
3- الشعراء : 84 .
4- (انظر) مریم : 50 ، طه : 39 ، العنکبوت : 27 ، الصافّات : 78 .
5- بحار الأنوار : 77/166/3 .
6- صحیح مسلم: 4/2034/166

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا مِن اُمَّتِی قَذَفَ فی قُلوبِ أصفِیائهِ و أرواحِ ملائکَتِهِ و سُکّانِ عَرشِهِ مَحَبَّتَهُ لِیُحِبُّوهُ ، فذلکَ المُحَبُّ حقّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أحَبَّ اللّهُ تعالی عَبدا نادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ : ألا إنَّ اللّهَ تعالی قد أحَبَّ فُلانا فَأحِبُّوهُ ، فَتَعِیهِ القُلوبُ ، و لا یُلقی إلاّ حَبیبا مُحَبَّبا مُذاقا عِندَ الناسِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسنِ علیه السلام _: إنّما یُستَدَلُّ عَلَی الصالِحِینَ بما یُجرِی اللّهُ لَهُم علی ألسُنِ عِبادِهِ ، فَلْیَکُنْ أحَبُّ الذَّخائرِ إلَیکَ ذَخیرَةَ العَمَلِ الصالِحِ. (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی دعائهِ _: اللّهُمّ اقذِفْ فی قُلوبِ عِبادِکَ مَحَبَّتی ......... و ألْقِ الرُّعبَ فی قُلوبِ أعدائکَ مِنّی ......... أحِبَّنی و حَبِّبْنی ، و حَبِّبْ إلَیَّ ما تُحِبُّ مِن القَولِ و العَمَلِ حتّی أدخُلَ فیهِ بِلَذَّةٍ ، و أخرُجَ مِنهُ بِنَشاطٍ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ثلاثٌ لَم یُسألِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بِمِثلِهِنَّ : أن تقولَ : اللّهُمّ فَقِّهْنی فی الدِّینِ ، و حَبِّبْنی إلَی المُسلِمینَ ، و اجعَلْ لی لِسانَ صِدقٍ فِی الآخِرینَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند بنده ای از امّت مرا دوست بدارد ، محبّت او را در دلهای برگزیدگان خود و جانهای فرشتگان و ساکنان عرش خود بیفکند تا او را دوست بدارند . این است محبوب حقیقی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند متعال بنده ای را دوست بدارد ، منادیی از آسمان ندا دهد : هان! خداوند متعال فلان را دوست دارد . پس شما نیز او را دوست بدارید . پس ، دلها او را در خود جای می دهند و با کسی برخورد نکند ، مگر آن که محبوب و دوست داشتنی و مورد رغبت او باشد .

امام علی علیه السلام_ در وصیّت خود به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : همانا نیکوکاران را از طریق آنچه خداوند بر زبانِ بندگانش جاری می کند ، می توان شناخت ؛ پس باید که محبوبترین و بهترین اندوخته ها در نظر تو ذخیره کردار شایسته باشد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! محبّت مرا در دلهای بندگانت بینداز . . . و ترس از مرا در دلهای دشمنانت بیفکن . . . مرا دوست بدار و نزد دیگران محبوبم گردان و گفتار و کرداری را که دوست داری ، نزد من محبوب گردان تا با لذّت آنها را شروع کنم و با نشاط و خوشی به انجامشان رسانم .

امام باقر علیه السلام :بهترین خواسته ها از خداوند عزّ و جلّ سه چیز است : این که بگویی : خدایا! مرا در دین فقیه و آگاه گردان ، و نزد مسلمانان محبوبم گردان ، و در میان آیندگان نیک نامم ساز .

ص :77


1- بحار الأنوار: 70/24/23.
2- . بحار الأنوار : 71/372/5 .
3- بحار الأنوار: 71/372/6.
4- . بحار الأنوار : 95/298/17 .
5- الأمالی للطوسی : 303/603 .

بحار الأنوار عن المفضَّلِ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ مَن قِبَلَنا یقولونَ : إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی إذا أحَبَّ عَبدا نَوَّهَ به مُنَوِّهٌ مِنَ السماءِ أنَّ اللّهَ یُحِبُّ فُلانا فَأحِبُّوهُ ، فَتُلقی لَهُ المَحَبَّةُ فی قُلوبِ العِبادِ ، و إذا أبغَضَ اللّهُ عَبدا نَوَّهَ مُنَوِّهٌ مِنَ السماءِ أنَّ اللّهَ یُبغِضُ فُلانا فَأبغِضُوهُ ، قالَ : فَیُلقِی اللّهُ لَهُ البَغضاءَ فی قُلوبِ العِبادِ .

قالَ : و کانَ علیه السلام مُتَّکِئا فاستَوی جالِسا فَنَفَضَ یَدَهُ ثلاثَ مرّاتٍ یقولُ : لا لیسَ کما یقولونَ ، و لکنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ إذا أحَبَّ عبدا أغری بِهِ الناسَ فِی الأرضِ لِیَقُولوا فیهِ فَیُؤثِمُهُم و یَأجُرُهُ ، و إذا أبغَضَ اللّهُ عَبدا حَبَّبَهُ إلَی الناسِ لِیَقُولوا فیهِ لِیُؤثِمَهُم و یُؤثِمَهُ .

ثُمّ قالَ علیه السلام : مَن کانَ أحَبَّ إلَی اللّهِ مِن یَحیَی بنِ زکریّا علیه السلام ؟! أغراهُم بهِ حتّی قَتَلُوهُ ، و مَن کانَ أحَبَّ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام ؟! فَلَقِیَ مِنَ الناسِ ما قد عَلِمتُم ، و مَن کانَ أحَبَّ إلی اللّهِ تبارکَ و تعالی مِنَ الحسینِ بنِ علیٍّ صلواتُ اللّهِ علَیهِما ؟! فَأغراهُم بهِ حتّی قَتَلُوهُ (1) . (2) (3)

بحار الأنوار به نقل از مفضّل _ :به امام صادق علیه السلام عرض کردم : علمای شهر ما می گویند : خداوند تبارک و تعالی وقتی بنده ای را دوست داشته باشد ، آواز دهنده ای از آسمان فریاد زند که: خداوند فلان را دوست دارد، شما نیز او را دوست بدارید ؛ پس محبّت او در دلهای بندگان بیفتد و وقتی خداوند بنده ای را دشمن بدارد ، بانگ دهنده ای از آسمان بانگ برآورد که: خداوند فلان را دشمن می دارد، شما نیز او را دشمن بدارید ؛ پس ، خداوند نفرت از او را در دلهای بندگان افکند .

حضرت _ که تکیه داده بود _ راست نشست و سه بار دستش را [از گرد و خاک ]تکان داد و در همان حال فرمود : نه ، چنان نیست که آنها می گویند . بلکه خداوند عزّ و جلّ هرگاه بنده ای را دوست داشته باشد ، مردمِ روی زمین را علیه او تحریک می کند تا درباره اش بدگویی کنند و بدین سان آنان را به گناه افکند و او را پاداش دهد و هرگاه بنده ای را دشمن داشته باشد ، او را نزد مردم محبوب می گرداند تا از او تعریف و تمجید کنند و با این کار هم مردم و هم او را گنهکار کند . سپس فرمود : چه کسی پیش خداوند محبوبتر از یحیی بن زکریا علیه السلام بود؟ مردم را بر ضدّ او برانگیخت تا آن که وی را کشتند . چه کسی نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از علی بن ابی طالب علیه السلام بود؟ اما او از مردم آن دید که خود می دانید و چه کسی نزد خداوند تبارک و تعالی محبوبتر از حسین بن علی، صلوات اللّه علیهما، بود ؟ مردم را علیه آن حضرت برانگیخت، تا جایی که او را کشتند . (4)

ص :78


1- مقتضی الجمع بین الأحادیث هو أن احباء اللّه محبوبون عند أهل الصالحین و مبغوضون عند الطالحین .
2- بحار الأنوار: 71/371/2.
3- (انظر) الصدق : باب 2166 .
4- جمع میان این احادیث بدین صورت است که دوستان خدا نزد انسان های صالح ، محبوب و نزد انسان های نا شایسته مبغوضند .

2103 - الشُّهرَةُ المَذمومَةُ
2103 - شهرت نکوهیده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بِحَسْبِ المَرءِ مِن الشَّرِّ _ إلاّ مَن عَصَمَهُ اللّهُ مِن السُّوءِ _ أن یُشِیرَ الناسُ إلَیهِ بالأصابِعِ فی دِینِهِ و دُنیاهُ . (1)

کنز العمّال عن عِمرانَ بنِ حصینٍ عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بِالمَرءِ مِن الإثمِ أن یُشارَ إلَیهِ بالأصابِعِ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، و إن کانَ خَیرا ؟ قالَ : و إن کانَ خَیرا فهُو شَرٌّ لَهُ ، إلاّ مَن رَحِمَهُ اللّهُ ، و إن کانَ شرّا فهُو شَرٌّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ المؤمنِ _: یَکرَهُ الرِّفعَةَ و لا یُحِبُّ السُّمعَةَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ رِفعَةَ الدُّنیا و الآخِرَةِ فَلْیَمقُتْ فی الدُّنیَا الرِّفعَةَ . (4)

2103

شهرت نکوهیده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی را همین شرّ بس که در دین و دنیایش انگشت نمای خلق شود ؛ مگر کسی که خداوند از بدی نگاهش دارد .

کنز العمّال_ به نقل از عمران بن حصین _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :آدمی را همین گناه بس که انگشت نما شود . [اصحاب ]عرض کردند : ای رسول خدا ! اگر چه به خوبی و خوشنامی باشد؟ فرمود : اگر به خوبی باشد، باز برای او شرّ است ، مگر آن که خدا به او رحم کند و اگر به بدی باشد ، بدتر است .

امام علی علیه السلام_ در بیان اوصاف مؤمن _فرمود : بزرگی و رفعت را ناخوش دارد و انگشت نما شدن را دوست نمی دارد .

امام علی علیه السلام :هرکه رفعت در دنیا و آخرت را دوست دارد ، باید رفعتِ در دنیا را دشمن داشته باشد .

ص :79


1- . شرح نهج البلاغة : 2/181 .
2- کنز العمّال : 5949 .
3- . بحار الأنوار : 78/73/41 .
4- غرر الحکم : 8868 .

عنه علیه السلام :ما مِن عَبدٍ یُرِیدُ أن یَرتَفِعَ فِی الدُّنیا دَرَجةً ، فَارتَفَعَ فِی الدُّنیا دَرَجةً ، إلاّ وَضَعَهُ اللّهُ فِی الآخِرَةِ دَرَجَةً أکبَرَ مِنها و أطوَلَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی صفةِ المؤمنِ _: لا یَرغَبُ فی عِزِّ الدُّنیا و لا یَجزَعُ مِن ذُلِّها ، لِلناسِ هَمٌّ قد أقبَلُوا علَیهِ، و لَهُ هَمٌّ قد شَغَلَهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هیچ بنده ای نیست که خواهان بالا رفتن یک پله در دنیا [ی نکوهیده] باشد و آن یک پله را بالا رود ، مگر این که خداوند در آخرت پله ای بزرگتر و بلندتر از آن پایینش آورد .

امام صادق علیه السلام_ در وصف مؤمن _فرمود : خواهان عزّت دنیا نیست و از خواری آن نیز بی تابی نمی کند ؛ مردم را غم دنیایشان است و او را اندیشه آخرتش مشغول کرده است .

2104 - ذَمُّ شُهرَةِ اللِّباسِ وشُهرَةِ العِبادةِ
2104 - نکوهش شهرت لباس و شهرت عبادت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أری شیئا أضَرَّ بِقُلوبِ الرِّجالِ من خَفْقِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِهِم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ خِزیا أن یَلبَسَ ثَوبا یَشهَرُهُ ، أو یَرکَبَ دابَّةً مَشهورَةً . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الشُّهرَتَینِ : شُهرَةَ اللِّباسِ و شُهرَةَ الصَّلاةِ . (6)

2104

نکوهش شهرت لباس و شهرت عبادت

امام علی علیه السلام :برای دلهای مردان چیزی زیانبارتر از بلند شدن صدای کفشها در پشت سر آنان ، نمی بینم .

امام صادق علیه السلام :آدمی را رسوایی همین بس که جامه ای بپوشد که باعث انگشت نمایی او گردد یا مرکبی انگشت نما سوار شود .

امام صادق علیه السلام :خداوند دو شهرت را دشمن می دارد : شهرت لباس و شهرت نماز .

ص :80


1- . کنز العمّال : 6144 .
2- بحار الأنوار : 67/271/3 .
3- (انظر) الآخرة : باب 30 . الخوف : باب 1148 .
4- . تنبیه الخواطر : 1/65 .
5- بحار الأنوار : 78/252/105 .
6- مشکاة الأنوار : 553/1864 .

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن زیارةِ قَبرِ الحسینِ علیه السلام _: فی السَّنَةِ مرّةً ؛ إنّی أکرَهُ الشُّهرَةَ . (1)

عنه علیه السلام :الاشتِهارُ بِالعِبادَةِ رِیبَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارکَ و تَعالی یُبغِضُ شُهرَةَ اللِّباسِ . (3)

عنه علیه السلام :الشُّهرَةُ خَیرُها و شَرُّها فی النارِ . (4)

رجال الکشی عن حسین بن المختار:دَخَلَ عَبّادُ بنُ کثیرٍ البَصریّ علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام و عَلَیهِ ثیابُ الشُّهرَةِ غلاظ، فقالَ : یا عَبّادُ ، ما هذهِ الثِّیابُ ؟! فقالَ : یا أبا عبدِ اللّهِ ، تَعِیبُ هذا عَلَیَّ ؟! قالَ : نَعَم ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن لَبِسَ ثیابَ شُهرَةٍ فِی الدُّنیا ألبَسَهُ اللّهُ ثیابَ الذُّلِّ یَومَ القِیامَةِ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن شَهَرَ نفسَهُ بِالعِبادَةِ فاتَّهِمُوهُ علی دِینِهِ ؛ فإنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُبغِضُ شُهرَةَ العِبادَةِ و شُهرَةَ اللِّباسِ . (6)

(7)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از [تعداد ]زیارت قبر حسین علیه السلام _فرمود : سالی یک بار . من انگشت نما شدن را خوش ندارم .

امام صادق علیه السلام :شهرت یافتن به عبادت، موجب بد گمانی است .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی، لباسِ شهرت را دشمن می دارد .

امام صادق علیه السلام :شهرت ، خوب و بدش ، در آتش است .

رجال الکشی_ به نقل از حسین بن مختار _: عبّاد بن کثیر به امام صادق علیه السلام وارد شد در حالی که لباس شهرت ضخیمی پوشیده بود ، حضرت فرمود : ای عبّاد! این چه لباسی است؟ عرض کرد : ای ابا عبد اللّه ! این را برای من عیب می دانی؟ حضرت فرمود : آری . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هرکه در دنیا لباسی شهرت آور بپوشد ، خداوند در روز قیامت جامه خواری بر او بپوشاند .

امام رضا علیه السلام :هرکه خود را به عبادت شهره سازد ، به دین (دینداری) او بدگمان باشید ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ از شهرتِ عبادت و شهرتِ لباس نفرت دارد .

ص :81


1- بحار الأنوار : 101/13/8 .
2- . بحار الأنوار : 72/297/27 .
3- الکافی : 6/445/1 .
4- . الکافی : 6/445/3 .
5- رجال الکشی : 2/690/737 .
6- بحار الأنوار : 70/252 /5 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 56 باب 17 ، و 3 / 354 باب 12 .

2105 - ما لا یَنبَغی تَرکُهُ لِخَوفِ الشُّهرَةِ
2105 - بیم از شهرت نباید موجب ترک برخی کارها شود

بحار الأنوار عن إسحاقِ بنِ عمّارٍ الصَّیرفیّ :کنتُ بالکوفةِ فَیَأتِینی إخوانٌ کَثیرَةٌ ، و کَرِهتُ الشُّهرَةَ فَتَخَوَّفتُ أن اُشتَهَرَ بِدِینی ، فَأمَرتُ غُلامی کُلَّما جاءَنی رَجلٌ مِنهُم یَطلُبُنی قالَ : لیسَ هُو ههنا ، فَحَجَجتُ تلکَ السَّنَةَ ، فَلَقِیتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام فَرَأیتُ منهُ ثِقلاً و تَغَیُّرا فیما بَینی و بینَهُ ، قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ما الذی غَیَّرَنی عندَک؟ قالَ : الذی غَیَّرَکَ لِلمُؤمِنِینَ ، قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّما تَخَوَّفتُ الشُّهرَةَ ، و قد عَلِمَ اللّهُ شِدَّةَ حُبّی لَهُم ، فقالَ : یا إسحاقُ ، لا تَمَلَّ زیارَةَ إخوانِکَ . (1)

بحار الأنوار عن فائدٍ عَنِ الإمامِ الکاظمِ علیه السلام :دخلتُ علَیهِ فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّ الحسینَ قد زارَهُ الناسُ مَن یَعرِفُ هذا الأمرَ و مَن یُنکِرُهُ ، و رَکِبَت إلَیهِ النِّساءُ ، و وَقَعَ حالُ الشُّهرَةِ، و قدِ انقَبَضتُ مِنهُ لِما رَأیتُ مِن الشُّهرَةِ. قالَ : فَمَکَثَ مَلِیّا لا یُجِیبُنی ، ثُمّ أقبَلَ عَلَیَّ فقالَ : یا عِراقِیُّ ، إن شَهَرُوا أنفسَهُم فلا تَشهَرْ أنتَ نَفسَکَ ، فوَ اللّهِ ما أتَی الحسینَ آتٍ عارِفا بِحَقِّهِ إلاّ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأخَّرَ . (2)

2105

بیم از شهرت نباید موجب ترک برخی کارها شود

بحار الأنوار_ به نقل از اسحاق بن عمّار صیرفی _: من در کوفه بودم و برادران زیادی به دیدن من می آمدند و من از شهرت بدم می آمد و ترسیدم که شهرت دینی پیدا کنم . از این رو به غلام خود دستور دادم که هر وقت کسی از آنها آمد و مرا خواست بگوید : او این جا نیست . اسحاق می گوید : در آن سال به حج رفتم و امام صادق علیه السلام را دیدار کردم ، اما دیدم حضرت نسبت به من سرسنگین و متغیّر است . عرض کردم : فدایت شوم ! چرا نسبت به من تغییر کرده اید؟ فرمود : چون رفتار تو با مؤمنان تغییر کرده است . عرض کردم : فدایت شوم ، من از شهرت ترسیدم و خدا می داند که من چقدر شما را دوست دارم . فرمود : ای اسحاق! از دیدار برادرانت ملول مشو .

بحار الأنوار_ به نقل از فائد _: خدمت امام کاظم علیه السلام رسیدم و عرض کردم : فدایت شوم ! مردم ، چه آنهایی که به این امر (امامت) معتقدند و چه آنان که منکرند ، به زیارت حسین علیه السلام می روند و [حتی ]زنان ، سواره برای زیارت، رهسپار می شوند و حالت شهرت به وجود آمده است و من به علّت ترس از شهرت، از رفتن به زیارت باز ایستاده ام . حضرت لختی درنگ کرد و جوابم را نداد . سپس رو به من کرد و فرمود : ای مرد عراقی! اگر آنها خودشان را شهره می کنند ، تو خود را شهره مساز . به خدا قسم هر کس با شناخت و آگاهی به حقِّ حسین، به زیارت او رود ، خداوند گناهان گذشته و آینده او را ببخشد .

ص :82


1- بحار الأنوار : 76/20/6 .
2- بحار الأنوار : 101/26/29 .

ص :83

ص :84

282 - الشُّوری

282 - مشورت
اشاره

(1)

(2)

ص :85


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 97 باب 48 . کنز العمّال : 3 / 409 و 789 . وسائل الشیعة : 8 / 424 _ 430 «المشورة» .
2- انظر : السفر : باب 1811 ، القضاء بین الناس : باب 3373 .

2106 - الحَثُّ عَلَی المَشورَةِ
2106 - تشویق به مشورت

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِم وَ أقامُوا الصَّلاةَ وَ أمرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقناهُم یُنْفِقُونَ». (1)

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُم وَ لَو کُنْتَ فَظّا غَلِیْظَ القَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُم وَ اسْتَغفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُم فِی الْأمْرِ فَإذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلِینَ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا مُظاهَرَةَ أوثَقُ مِنَ المُشاوَرَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن رَجُلٍ یُشاوِرُ أحَدا إلاّ هُدِیَ إلَی الرُّشدِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الحَزمُ أن تَستَشِیرَ ذَا الرَّأیِ و تُطِیعَ أمرَهُ . (5)

2106

تشویق به مشورت

قرآن :

«و آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند و نماز گزاردند و کارشان در میانشان [ بر پایه ]مشورت است و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند» .

«به سبب رحمت خداست که تو با آنان نرمخو شدی . اگر تندخو و سخت دل می بودی ، قطعا از گِرد تو پراکنده می شدند . پس بر آنها ببخشای و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکّل کن ، که خدا توکّل کنندگان را دوست دارد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ پشتیبانی و حمایتی استوارتر از مشورت نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مردی نیست که با کسی مشورت کند ، مگر آن که به راه درست (حلّ مشکل خود) رهنمون شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احتیاط و دور اندیشی آن است که با صاحب نظر مشورت کنی و به نظر او عمل نمایی .

ص :86


1- الشوری : 38 .
2- آل عمران : 159 .
3- المحاسن : 2/435/2509 .
4- مجمع البیان : 9/51 .
5- بحار الأنوار : 75/105/41 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَعَثَنِی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی الیَمَنِ، فقالَ و هو یُوصِینی : یا عَلِیُّ ، ما حارَ مَنِ استَخارَ ، و لا نَدِمَ مَنِ استَشارَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن شاوَرَ ذَوِی العُقولِ استَضاءَ بأنوارِ العُقولِ . (2)

عنه علیه السلام :المَشورَةُ تَجلِبُ لکَ صَوابَ غَیرِکَ . (3)

عنه علیه السلام :المُستَشِیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السَّقَطِ . (4)

عنه علیه السلام :المُستَشِیرُ علی طَرَفِ النَّجاحِ . (5)

عنه علیه السلام :المُشاوَرَةُ راحَةٌ لکَ و تَعَبٌ لِغَیرِکِ . (6)

عنه علیه السلام :الاستِشارةُ عَینُ الهِدایَةِ ، و قد خاطَرَ مَنِ استَغنی بِرَأیِهِ . (7)

عنه علیه السلام :لا ظَهِیرَ کالمُشاوَرَةِ . (8)

عنه علیه السلام :شاوِرْ قَبلَ أن تَعزِمَ ، و فَکِّرْ قَبلَ أن تُقدِمَ . (9)

عنه علیه السلام :إذا أنْکَرتَ مِن عَقلِکَ شیئا فاقتَدِ بِرَأیِ عاقِلٍ یُزِیلُ ما أنکَرتَهُ . (10)

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا به [ اِمارت ]یمن فرستاد و در مقام سفارش به من فرمود : ای علی! کسی که از خدا طلب خیر کرد سرگردان نشد و کسی که مشورت نمود پشیمان نگشت .

امام علی علیه السلام :هرکه با خردمندان مشورت کند ، از پرتو خردها روشنایی گیرد .

امام علی علیه السلام :مشورت کردن ، اندیشه های درست دیگران را برای تو کسب می کند .

امام علی علیه السلام :کسی که مشورت کند ، از لغزیدن در خطاها مصون می ماند .

امام علی علیه السلام :مشورت کننده ، در آستانه موفّقیت است .

امام علی علیه السلام :مشورت کردن ، مایه راحتی تو و زحمت دیگری است .

امام علی علیه السلام :مشورت کردن ، دیده راهیابی است و کسی که به رأی و نظر خویش اکتفا کند ، خود را به خطر افکنده است .

امام علی علیه السلام :هیچ پشتیبانی چون مشاوره نیست .

امام علی علیه السلام :پیش از آن که تصمیم بگیری ، مشورت کن و پیش از آن که اقدام کنی ، بیندیش .

امام علی علیه السلام :هرگاه با فکر خود به جایی نرسیدی ، از اندیشه خردمندی که مشکل تو را حَلّ می کند پیروی کن .

ص :87


1- الأمالی للطوسی : 136/220 .
2- غرر الحکم : 8634 .
3- غرر الحکم : 1509 .
4- غرر الحکم : 1207 .
5- غرر الحکم : 1217 .
6- غرر الحکم : 1857 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 211 .
8- نهج البلاغة: الحکمة54 .
9- غرر الحکم : 5754 .
10- غرر الحکم : 4156 .

عنه علیه السلام :لا یَستَغنِی العاقِلُ عَنِ المُشاوَرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :حقٌّ عَلَی العاقِلِ أن یُضِیفَ إلی رَأیِهِ رَأیَ العُقَلاءِ ، و یَضُمَّ إلی عِلمِهِ عُلومَ الحُکَماءِ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :ما تَشاوَرَ قَومٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشدِهِم . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی التوراةِ أربَعةُ أسطُرٍ : مَن لا یَستَشِیرُ یَندَمُ ......... . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَن یَهلِکَ امرُؤٌ عن مَشورَةٍ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَنِ استَشارَ لَم یَعدَمْ عِندَ الصَّوابِ مادِحا ، و عندَ الخَطَأِ عاذِرا . (6)

مکارم الأخلاق عن الحَسنِ بنِ الجَهمِ :کُنّا عند الرِّضا علیه السلام فَذَکرْنا أباهُ ، فقالَ : کانَ عَقلُهُ لا تُوازی بِهِ العُقولُ، و ربّما شاوَرَ الأسوَدَ مِن سُودانِهِ ، فقِیلَ لَهُ : تُشاوِرُ مِثلَ هذا ؟!

فقالَ : إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی ربّما فَتَحَ علی لِسانِهِ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :خردمند ، از مشورت کردن بی نیاز نیست .

امام علی علیه السلام :بر خردمند لازم است که رأی خردمندان را به رأی و نظر خود بیفزاید و دانش حکیمان را به دانش خود اضافه کند .

امام حسن علیه السلام :هیچ مردمی با هم مشورت نکردند، مگر آن که راه درست (حلّ مشکلات) خود را پیدا کردند .

امام باقر علیه السلام :در تورات چهار جمله آمده است : [از جمله:] کسی که مشورت نکند ، پشیمان شود ......... .

امام صادق علیه السلام :آدمی هیچ گاه از مشورت کردن هلاک نمی شود .

امام کاظم علیه السلام :کسی که مشورت کند، اگر کارش را درست انجام دهد ، مردم او را بستایند و اگر اشتباه کند ، معذورش دارند .

مکارم الأخلاق_ به نقل از حسن بن جهم _در حضور امام رضا علیه السلام بودیم که از پدر بزرگوارش سخن به میان آمد. حضرت فرمود : هیچ خردی با خرد آن حضرت برابری نمی کرد ، ولی با این حال، گاه با یکی از غلامان سیاه خود مشورت می کرد . به ایشان عرض شد : با چنین کسی مشورت می کنی؟ فرمود : چه بسا که خداوند تبارک و تعالی [نظر درست را ]از زبان او جاری کند .

ص :88


1- غرر الحکم : 10693 .
2- غرر الحکم : 4920 .
3- تحف العقول : 233 .
4- المحاسن : 2/436/2510 .
5- المحاسن : 2/436/2512 .
6- الدرّة الباهرة : 34 .
7- مکارم الأخلاق : 2/99/2283 .
8- (انظر) الشرکة : باب 1979 .

2107 - حِکمَةُ المَشورَةِ
2107 - حکمت مشورت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما حُضَّ علی المُشاوَرَةِ لأنّ رَأیَ المُشیرِ صِرْفٌ ، و رَأیَ المُستَشِیرِ مَشُوبٌ بالهَوی. (1)

2107

حکمت مشورت

امام علی علیه السلام :به مشورت کردن تشویق شده است ؛ چون نظرِ طرفِ مشورت، خالص [از انگیزه های شخصی ]است و نظر مشورت کننده، آمیخته به هوس (خواهشها و انگیزه های فردی) می باشد .

2108 - الاِستِخارَةُ قَبلَ الاِستِشارَةِ
2108 - طلب خیر پیش از مشورت

مکارم الأخلاق :قالَ الصّادقُ علیه السلام : إذا أرَدتَ أمرا فلا تُشاوِرْ فیهِ أحَدا حتّی تُشاوِرَ رَبَّکَ. قالَ [الرّاوی] : قلتُ لَهُ : و کیفَ اُشاوِرُ رَبّی؟ قالَ : تقولُ: «أستَخِیرُ اللّهَ» مائةَ مرّةٍ ، ثُمّ تُشاوِرُ الناسَ ؛ فإنّ اللّهَ یُجرِی لکَ الخِیَرَةَ علی لِسانِ مَن أحَبَّ . (2)

(3)

2108

طلب خیر پیش از مشورت

مکارم الأخلاق :امام صادق علیه السلام فرمود : هرگاه اراده کاری کردی، پیش از مشورت با پروردگارت، با هیچ کس مشورت مکن . راوی می گوید : عرض کردم : چگونه با پروردگارم مشورت کنم؟ فرمود : صد مرتبه می گویی : از خدا خیر (راه درست) را می طلبم ، سپس با مردم مشورت می کنی . در این صورت خداوند خیر و صلاح تو را بر زبان هرکه دوست داشته باشد، جاری می سازد.

2109 - مَن لا یَنبَغی مُشاوَرَتُهُم
2109 - کسانی که شایسته مشورت نیستند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ للامام علیّ علیه السلام _: یا علیُّ ، لا تُشاوِرْ جَبانا فإنّهُ یُضَیِّقُ علَیکَ المَخرَجَ ، و لا تُشاوِرِ البَخیلَ فإنّهُ یَقْصُرُ بکَ عن غایَتِکَ ، و لا تُشاوِرْ حَریصا فإنّهُ یُزَیِّنُ لکَ شَرَها . (4)

2109

کسانی که شایسته مشورت نیستند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به امام علی علیه السلام _: ای علی! با ترسو مشورت مکن ؛ زیرا او راه حل مشکل را بر تو تنگ می کند و با بخیل مشورت مکن ؛ زیرا او تو را از هدفت باز می دارد و با آدم حریص مشورت مکن ؛ زیرا او آزمندی را در نظرت نیکو جلوه می دهد .

ص :89


1- غرر الحکم : 3908 .
2- مکارم الأخلاق : 2/98/2279 .
3- (انظر) عنوان 159 «الاستخارة» .
4- علل الشرائع : 559/1 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: لا تُدخِلَنَّ فی مَشورَتِکَ بَخِیلاً یَعِدلُ بکَ عَنِ الفَضلِ و یَعِدُکَ الفَقرَ ، و لا جَبانا یُضعِفُکَ عنِ الاُمورِ ، و لا حَریصا یُزَیِّنُ لکَ الشَّرَهَ بِالجَورِ . (1)

عنه علیه السلام :لا تُدخِلَنَّ فی مَشورَتِکَ بَخیلاً ؛ فَیَعدِلَ بکَ عَنِ القَصدِ و یَعِدَکَ الفَقرَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تُشرِکَنَّ فی رَأیِکَ جَبانا ، یُضَعِّفْکَ عنِ الأمرِ ، و یُعَظِّمْ علَیکَ ما لَیسَ بِعَظیمٍ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَستَشِرِ الکَذّابَ ؛ فإنّهُ کالسَّرابِ : یُقَرِّبُ علَیکَ البَعیدَ و یُبَعِّدُ علَیکَ القَریبَ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مُشاوَرَةَ النِّساءِ إلاّ مَن جُرِّبَتْ بکَمالِ عَقلٍ ؛ فإنّ رَأیَهُنَّ یَجُرُّ إلَی الأفَنِ ، و عَزمَهُنَّ إلی وَهَنٍ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُشاوِرْ أحمَقَ ، و لا تَستَعِنْ بِکَذّابٍ، و لا تَثِقْ بمَوَدَّةِ مَلولٍ ؛ فإنّ الکَذّابَ یُقَرِّبُ لکَ البَعیدَ و یُبَعِّدُ لکَ القَریبَ ، و الأحمَقَ یُجهِدُ لکَ نَفسَهُ و لا یَبلُغُ ما تُرِیدُ ، و المَلولَ أوثَقَ ما کُنتَ بهِ خَذَلَکَ ، و أوصَلَ ما کُنتَ لَهُ قَطَعَکَ . (6)

امام علی علیه السلام_ در فرمان حکومت مصر به مالک اشتر _نوشت : در مشورت خود نه بخیل را داخل گردان ؛ که او تو را از نیکی و بخشش کردن باز می دارد و از تنگدستی می ترساند ، و نه ترسو را ، چه او تو را در اقدام به کارها، سست می کند، و نه آزمند را ، چون طمع ورزی ستمگرانه را در نظرت بیاراید .

امام علی علیه السلام :در مشورت خود بخیل را داخل مگردان که تو را از حق و میانه روی باز می دارد و از فقر می ترساند.

امام علی علیه السلام :زنهار ، در [رأی و] اندیشه خود ترسو را شریک مگردان که اراده تو را در انجام کارها به ضعف می کشاند و آنچه را که بزرگ نیست در نظرت بزرگ می نمایاند .

امام علی علیه السلام :با دروغگو مشورت مکن ؛ چون دروغگو ، مانند سراب ، دور را در نظرت نزدیک نشان می دهد و نزدیک را دور .

امام علی علیه السلام :از مشورت کردن با زنان بپرهیز ، مگر آن که زنی به کمالِ عقل آزموده شده باشد ؛ چرا که رأی زنان به کاستی می کشاند ، و عزمشان به سستی .

امام صادق علیه السلام :با احمق مشورت مکن و از دروغگو کمک مگیر و به دوستی آدم افسرده تکیه مکن ؛ زیرا دروغگو دور را نزدیک و نزدیک را در نظرت دور جلوه می دهد، و احمق خودش را برای تو خسته می کند، امّا به آنچه می خواهی نمی رساندت، و آدم افسرده در زمانی که کاملاً به او اعتماد داری ، تنهایت می گذارد و در اوج ارتباطت با او ، از تو می بُرد .

ص :90


1- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
2- غرر الحکم : 10348 .
3- غرر الحکم : 10349 .
4- غرر الحکم : 10351 .
5- بحار الأنوار : 103/253/56 .
6- تحف العقول : 316 .

عنه علیه السلام :لا تُشاوِرْ مَن لا یُصَدِّقُهُ عَقلُکَ ، و إن کانَ مَشهورا بالعَقلِ و الوَرَعِ . (1)

امام صادق علیه السلام :با کسی که اندیشه ات او را قبول ندارد، مشورت مکن ، هر چند به خردمندی و پارسایی شهرت داشته باشد .

2110 - مَن یَنبَغی مُشاوَرَتُهُم
2110 - افراد شایسته مشورت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِستَرشِدُوا العاقِلَ ، و لا تَعصُوهُ فَتَندَمُوا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مُشاوَرَةُ العاقِلِ الناصِحِ رُشدٌ و یُمنٌ و تَوفیقٌ مِنَ اللّهِ ، فإذا أشارَ عَلَیکَ الناصِحُ العاقِلُ فإیّاکَ و الخِلافَ ؛ فإنّ فی ذلکَ العَطَبَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن شاوَرَ ذَوی الألبابِ ، دُلَّ عَلَی الصَّوابِ . (4)

عنه علیه السلام :شاوِرْ ذَوی العُقولِ ، تَأمَنِ الزَّلَلَ و النَّدَمَ . (5)

2110

افراد شایسته مشورت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خردمند راهنمایی بگیرید و با او مخالفت نکنید که پشیمان می شوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مشورت کردن با خردمندِ خیرخواه ، مایه هدایت و میمنت است و توفیقی است از جانب خداوند ؛ پس هرگاه مشاور دلسوز و خردمند تو را راهنمایی کرد ، مبادا مخالفت کنی که موجب نابودی می شود .

امام علی علیه السلام :هر که با خردمندان مشورت کند ، به راه درست هدایت شود .

امام علی علیه السلام :با خردمندان مشورت کن تا از لغزش و پشیمانی در امان مانی .

ص :91


1- بحار الأنوار : 75/103/33 .
2- الأمالی للطوسی : 153/252 .
3- المحاسن : 2/438/2519 .
4- الإرشاد : 1/300 .
5- غرر الحکم : 5755 .

عنه علیه السلام :أفضَلُ مَن شاوَرتَ ذو التَّجارِبِ . (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ مَن شاوَرتَ ، ذَوُو النُّهی و العِلمِ و اُولو التَّجارِبِ و الحَزمِ . (2)

عنه علیه السلام :شاوِر فی حَدِیثِکَ الذینَ یَخافُونَ اللّهَ . (3)

عنه علیه السلام :شاوِرْ فی اُمورِکَ الذینَ یَخشَونَ اللّهَ تَرشُدْ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شاوِرْ فی أمرِکَ الذینَ یَخشَونَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ . (5)

امام علی علیه السلام :بهترین کسان برای مشورتِ تو ، افراد با تجربه هستند .

امام علی علیه السلام :بهترین کسان برای مشورت ، صاحبان خرد و دانشند و افراد با تجربه و دوراندیش .

امام علی علیه السلام :در گفتارِ خود با کسانی مشورت کن که از خدا می ترسند .

امام علی علیه السلام :در کارهای خود با افراد خدا ترس مشورت کن تا راه درست را بیابی .

امام صادق علیه السلام :در کار خود با کسانی مشورت کن که از خداوند عزّ و جلّ می ترسند .

2111 - استِشارةُ الأعداءِ
2111 - مشورت با دشمنان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِستَشِرْ أعداءَکَ تَعرِفْ مِن رَأیِهِم مِقدارَ عَداوَتِهِم و مَواضِعَ مَقاصِدِهِم . (6)

عنه علیه السلام :اِستَشِرْ عَدُوَّکَ العاقِلَ ، و احذَرْ رَأیَ صَدیقِکَ الجاهِلِ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِتَّبِعْ مَن یُبکِیکَ و هُو لکَ ناصِحٌ ، و لا تَتَّبِعْ مَن یُضحِکَکَ و هُو لکَ غاشٌّ . (8)

2111

مشورت با دشمنان

امام علی علیه السلام :با دشمنانت مشورت کن تا از نظرشان به اندازه عداوت و هدف و مقصودشان پی بری .

امام علی علیه السلام :با دشمن دانایِ خود مشورت کن و از نظر دوستِ نادان خود بپرهیز .

امام باقر علیه السلام :از کسی که تو را بگریاند ، امّا با تو صادق باشد، پیروی کن، و از کسی که تو را بخنداند ، اما با تو یکرنگ نباشد ، پیروی مکن .

ص :92


1- غرر الحکم : 3279 .
2- غرر الحکم : 4990 .
3- الأمالی للصدوق : 380/483 .
4- غرر الحکم : 5756 .
5- بحار الأنوار : 75/98/5 .
6- غرر الحکم : 2462 .
7- غرر الحکم : 2471 .
8- المحاسن : 2/440/2526 .

2112 - حُدودُ المَشورَةِ
2112 - مرزهای مشورت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المَشورَةَ لا تکونُ إلاّ بِحُدُودِها الأربَعةِ ......... فأوَّلُها أن یکونَ الذی تُشاوِرُهُ عاقِلاً ، و الثانیةُ أن یَکونَ حُرّا مُتَدَیِّنا ، و الثالثةُ أن یکونَ صَدیقا مُواخِیا ، و الرابعةُ أن تُطلِعَه علی سِرِّکَ فَیکونَ عِلمُهُ بهِ کَعِلمِکَ ثُمّ یُسِرَّ ذلکَ و یَکتُمَهُ . (1)

2112

مرزهای مشورت

امام صادق علیه السلام :مشورت جز با مرزهای چهارگانه آن صحیح نیست . . . نخستین مرز آن این است که کسی که با او مشورت می کنی خردمند باشد ، دوم این که آزاده و متدین باشد ، سوم این که دوست و برادر وار باشد، و چهارم این که راز خود را به او بگویی و او به اندازه خودت از آن راز آگاه باشد ، اما آن را بپوشاند و به کسی نگوید .

2113 - الحَثُّ عَلی إرشادِ المُستَشیرِ
2113 - تشویق به راهنمایی کردن مشورت خواه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَصَدَّقُوا علی أخِیکُم بِعِلمٍ یُرشِدُهُ و رَأیٍ یُسَدِّدُهُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إرشادُ المُستَشِیرِ قَضاءٌ لِحَقِّ النِّعمَةِ . (3)

عنه علیه السلام :حَقُّ المُستَشیرِ إنْ عَلِمتَ أنَّ لَهُ رَأیا (4) أشَرتَ علَیهِ ، و إن لَم تَعلَمْ أرشَدتَهُ إلی مَن یَعلَمُ . (5)

2113

تشویق به راهنمایی کردن مشورت خواه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با دانشی که برادر [دینی ]شما را راهنمایی می کند و با نظری که راه درست را به او نشان می دهد ، به وی صدقه بدهید .

امام زین العابدین علیه السلام :راهنمایی کردن مشورت خواه ، گزاردن حق نعمت است .

امام زین العابدین علیه السلام :حق مشورت کننده این است ، که اگر برای راهنمایی او نظری داری ، راهنماییش کنی و اگر اطلاعی نداشته باشی او را به کسی که [در آن زمینه ]آگاهی دارد ، راهنمایی کنی .

ص :93


1- مکارم الأخلاق : 2/98/2280 .
2- بحار الأنوار : 75/105/40 .
3- تحف العقول : 283 .
4- فی الأمالی للصدوق: 456/610 « ......... له رأیا حسنا» .
5- الخصال : 570/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِعلَمْ أنّ ضارِبَ عَلِیٍّ علیه السلام بالسَّیفِ و قاتِلَهُ لَوِ ائتَمَنَنی و استَنصَحَنی و استَشارَنی ثُمّ قَبِلتُ ذلکَ مِنهُ لأَدَّیتُ إلَیهِ الأمانَةَ . (1)

امام صادق علیه السلام :بدان که [حتی] اگر ضارب و قاتل علی علیه السلام به من امانتی سپارد و از من راهنمایی و مشورت بخواهد و من هم خواست او را بپذیرم ، امانت را به او برمی گردانم .

2114 - آدابُ المُستَشارِ
2114 - آداب کسی که مورد مشورت قرار می گیرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تکونَنَّ أوَّلَ مُشِیرٍ ، و إیّاکَ و الرأیَ الفَطِیرَ ، و تَجَنَّبِ ارتِجالَ الکلامِ ، و لا تُشِرْ علی مُستَبِدٍّ بِرَأیِهِ ، و لا علی وَغدٍ ، و لا علی مُتَلَوِّنٍ ، و لا علی لَجُوجٍ ، و خَفِ اللّهَ فی مُوافَقَةِ هَوَی المُستَشِیرِ ؛ فإنّ التِماسَ مُوافَقَتِهِ لُؤمٌ ، و سُوءَ الإسماعِ منهُ خیانَةٌ . (2)

2114

آداب کسی که مورد مشورت قرار می گیرد

امام علی علیه السلام :[در مشورت] نخستین کسی مباش که نظر می دهد و از اظهار رأی خام و ناپخته بپرهیز و از ناسنجیده گویی دوری کن و به آدمِ خودرأی و سست اندیش و دمدمی مزاج و لجوج مشورت مده و از خدا بترس و سعی نکن در مشورت، مطابق میل و هوس مشورت خواه نظر دهی؛ زیرا که باب میل او مشورت دادن پستی است؛ و خوب گوش ندادن به حرفهای او خیانت است .

2115 - التَّحذیرُ مِن خِیانَةِ المُستَشیرِ
2115 - پرهیز از خیانت در مشورت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن غَشَّ المسلمینَ فی مَشورَةٍ فقد بَرِئتُ مِنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَشارَهُ أخُوهُ المؤمنُ فلَم یَمحَضْهُ النَّصیحَةَ سَلَبَهُ اللّهُ لُبَّهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خِیانَةُ المُستَسلِمِ و المُستَشِیرِ مِن أفظَعِ الاُمورِ ، و أعظَمِ الشُّرورِ ، و مُوجِبُ عذابِ السَّعیرِ . (5)

2115

پرهیز از خیانت در مشورت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به مسلمانان در مشورتی خیانت کند ، من از او بیزارم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه برادر مؤمنش با وی مشورت کند و او صادقانه راهنماییش نکند ، خداوند عقلش را از او بگیرد .

امام علی علیه السلام :خیانت کردن به فرد تسلیم شده و شخص مشورت خواه ، از شنیع ترین کارها و بزرگترین بدیهاست و موجب عذابِ آتشِ فروزان می شود .

ص :94


1- تحف العقول : 374 .
2- الدرّة الباهرة : 31 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/66/296 .
4- بحار الأنوار : 75/104/36 .
5- غرر الحکم : 5075 .

عنه علیه السلام :ظُلمُ المُستَشیرِ ظُلمٌ و خِیانَةٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ استَشارَ أخاهُ فَلَم یَنصَحْهُ مَحْضَ الرَّأیِ سَلَبَهُ اللّهُ رَأیَهُ . (2)

2116 - الشُّوری فی أمرِ الإمامَةِ
2116 - مشورت در امر امامت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَیا للّهَِ و لِلشُّوری ! متَی اعتَرَضَ الرَّیبُ فِیَّ مع الأوَّلِ مِنهُم ، حتّی صِرتُ اُقرَنُ إلی هذهِ النَّظائرِ ؟! (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: إنّهُ بایَعَنی القَومُ الذینَ بایَعُوا أبا بکرٍ و عُمَرَ و عُثمانَ علی ما بایَعُوهُم علَیهِ ، فلَم یَکُن لِلشاهِدِ أن یَختارَ ، و لا للغائبِ أن یَرُدَّ ، و إنّما الشُّوری لِلمُهاجِرِینَ و الأنصارِ ، فإنِ اجتَمَعُوا علی رَجُلٍ و سَمَّوهُ إماما کانَ ذلکَ للّهِِ رِضا . (4)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ ، إنّ أحَقَّ الناسِ بهذا الأمرِ أقواهُم علَیهِ ، و أعلَمَهُم (أعمَلَهم) بأمرِ اللّهِ فیهِ ......... لَئن کانتِ الإمامةُ لا تَنعَقِدُ حتّی یَحضُرَها عامَّةُ الناسِ فما إلی ذلکَ سَبیلٌ ، و لکنْ أهلُها یَحکُمُونَ علی مَن غابَ عَنها ، ثُمّ لیسَ للشاهِدِ أن یَرجِعَ ، و لا للغائبِ أن یَختارَ . (5)

امام علی علیه السلام :ستم کردن به مشورت خواه ، هم ستم است و هم خیانت .

امام صادق علیه السلام :هرکه با برادر خود مشورت کند و او خالصانه راهنماییش نکند ، خداوند اندیشه او را از وی بگیرد .

2116

مشورت در امر امامت

امام علی علیه السلام :ای داد از آن شورا! چگونه درباره من تردید کردند و با آن اوّلی (ابو بکر) برابرم دانستند، تا جایی که امروز با این اشخاص (شورای منتخب عمر) همردیف شده ام؟

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : همان مردمی که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کردند با من نیز بیعتی همان گونه کردند . بنا بر این ، آن که [در موقع بیعت با من] حاضر بوده است ، نسزد که [جز مرا ]انتخاب کند و آن که حاضر نبوده ، حق ندارد نپذیرد . مشورت، حق مهاجران و انصار است . اگر آنان درباره مردی توافق کردند و او را پیشوا نامیدند ، خشنودی خدا نیز در آن است .

امام علی علیه السلام :ای مردم! سزاوارترین مردمان به این امر (خلافت و پیشوایی) تواناترین آنها بر آن و داناترینشان [عمل کننده ترینشان] به فرمان خدا در زمینه آن است . . . اگر پیشواییْ، جز با حضور همه مردم تحقق نیابد ، در آن صورت هرگز این کار صورت نخواهد گرفت (چون حضور همه مردم برای تعیین خلیفه و رهبر در یک جا، ناشدنی است) ، اما کسانی که اهل آن هستند از طرف کسانی که حضور ندارند نظر می دهند . در این صورت ، آن که حضور داشته نباید از نظر خود برگردد [و بیعت شکند] و آن که حضور نداشته است ، حق انتخاب [کسی دیگر را] ندارد .

ص :95


1- غرر الحکم : 6037 .
2- المحاسن : 2/438/2521 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 3 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 6 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 173 .

عنه علیه السلام_ عند تشکیلِ الشوری لتعیین الخلیفة بعد عمر _: لَن یُسرِعَ أحَدٌ قَبلی إلی دَعوَةِ حَقٍّ ، و صِلَةِ رَحِمٍ ، و عائدةِ کَرَمٍ ، فَاسمَعُوا قَولی ، و عُوا مَنطِقِی ، عسی أن تَرَوا هذَا الأمرَ مِن بعدِ هذَا الیَومِ تُنتَضی فیهِ السُّیوفُ ، و تُخانُ فیهِ العُهودُ ، حتّی یکونَ بعضُکُم أئمّةً لأِهلِ الضَّلالَةِ ، و شِیعَةً لأهلِ الجَهالَةِ . (1)

بحار الأنوار :_ کانَ مِن شروطِ الإمام الحسن علیه السلام فی مُعاهَدَتِهِ مَعَ معاویةَ _: لیسَ لِمُعاویةَ بنِ أبی سُفیانَ أن یَعهَدَ إلی أحَدٍ مِن بَعدِهِ عَهدا ، بَل یکونُ الأمرُ مِن بَعدِهِ شُوری بَینَ المسلمینَ (2) . (3)

(4)

امام علی علیه السلام_ هنگام شورا برای تعیین خلیفه پس از مرگ عمر _می فرمود : هیچ کس پیش از من به اجابتِ دعوتِ حق، و پیوند با خویشان، و احسان نشتافته است . پس ، سخنم را بشنوید و گفتارم را بفهمید ؛ چه بسا پس از امروز ، امر خلافت را خواهید دید که شمشیرها در آن کشیده و پیمانها شکسته خواهد شد ، تا جایی که بعضی از شما پیشوایِ گمراهان خواهید شد و پیرو نادانان .

بحار الأنوار :_ از جمله شروطی که امام حسن علیه السلام در صلح نامه اش برای معاویه گذاشت این بود _: معاویة بن ابی سفیان حق ندارد پس از خود احدی را به خلافت برگزیند ، بلکه پس از او موضوع خلافت به شورای مسلمانان وا گذار خواهد شد . (5)

ص :96


1- نهج البلاغة : الخطبة 139 .
2- . بحار الأنوار : 44/65/13 .
3- بما أن الروایات دلت _ و بنحو قطعی _ علی ان الإمامة لا تکون بالشوری ، و أن تعیین الإمام بعد النبیّ صلی الله علیه و آله لا یکون إلاّ من اللّه سبحانه و تعالی، فهذه الروایات من باب الجدال بالأحسن و من باب مماشاة الخصم (راجع : الإمامة العامّة: باب 155) .
4- (انظر) الإمامة العامة : باب 155 .
5- با عنایت به روایاتی که به طور قطع اثبات می کنند امامت شورایی نیست و انتخاب امام پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله باید از طرف خداوند متعال باشد، این روایات از باب جدال احسن و مماشات بر مبنای خصم صادر شده است (ر. ک : امامت عامّه : باب 155) .

2117 - مُشاوَرَةُ الإمامِ
2117 - مشورت کردن امام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَکُفُّوا عَن مَقالَةٍ بِحَقٍّ ، أو مَشورَةٍ بِعَدلٍ ؛ فإنّی لَستُ فی نَفسِی بِفَوقِ أن اُخطِئَ ، و لا آمَنُ ذلکَ مِن فِعلی ، إلاّ أن یَکفِیَ اللّهُ مِن نَفسِی ما هُو أملَکُ بهِ مِنّی . (1)

عنه علیه السلام_ لِعبدِ اللّهِ بنِ العبّاسِ و قد أشارَ علَیهِ فی شَیءٍ لم یُوافِقْ رَأیَهُ _: لکَ أن تُشِیرَ عَلَیَّ ، و أری ، فإن عَصَیتُکَ فَأطِعنی . (2)

عنه علیه السلام_ لِطَلحةَ و الزُّبیرِ بَعد بَیعَتِهِ بالخِلافَةِ ، و قد عَتَبا علَیهِ مِن تَرکِ مَشورَتِهِما ، و الاستِعانَةِ فی الاُمُورِ بِهِما _: و اللّهِ ، ما کانَت لی فِی الخِلافَةِ رَغبَةٌ ......... فلمّا أفضَتْ إلَیَّ نَظَرتُ إلی کتابِ اللّهِ و ما وَضَعَ لَنا و أمَرَنا بِالحُکمِ بهِ فَاتَّبَعتُهُ ، و ما استَنَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فاقتَدَیتُهُ ، فلَم أحتَجْ فی ذلکَ إلی رَأیِکُما ، و لا رَأیِ غَیرِکُما ، و لا وَقَعَ حُکمٌ جَهِلتُهُ ، فَأستَشِیرَکُما و إخوانِی مِن المسلمینَ ، و لَو کانَ ذلکَ لَم أرغَبْ عَنکُما ، و لا عَن غَیرِکُما . (3)

2117

مشورت کردن امام

امام علی علیه السلام :از گفتن سخن حق ، یا مشورت دادن عادلانه ، خودداری نکنید ؛ زیرا من خود را بالاتر از این که خطا کنم نمی دانم و از اشتباهکاری ایمن نیستم ، مگر این که خدای بزرگ مرا حفظ کند که اختیاردار هموست .

امام علی علیه السلام_ به عبد اللّه بن عباس که ایشان را به چیزی راهنمایی کرد، که با نظر ایشان سازگاری نداشت _فرمود : تو حق داری نظرت را به من بگویی، و من هم نظر خاص خود را دارم . بنا بر این ، اگر بر خلاف [نظر] تو عمل کردم تو از من پیروی کن .

امام علی علیه السلام_ بعد از آن که با ایشان به خلافت بیعت شد و آنگاه که طلحه و زبیر از آن حضرت انتقاد کردند که با آنان مشورت نمی کند و در کارها از ایشان کمک نمی گیرد _فرمود : به خدا سوگند که من به خلافت رغبتی نداشتم . . . اما چون به من رسید ، به کتاب خدا و دستورها و تکالیف آن در زمینه حکومت نگریستم و از آن پیروی کردم و به روشی که پیامبر وضع کرده نیز نگاه کردم و آن را سرمشق قرار دادم . بنا بر این ، در این زمینه (حکومت) نه به نظر شما دو تن نیازی داشتم و نه به نظر غیر شما و هیچ حکمی هم پیش نیامده که آن را ندانم و در نتیجه با شما و برادران مسلمانم مشورت کنم . اگر چنین مسئله ای پیش می آمد ، نه از شما روی می گردانم و نه از دیگران .

ص :97


1- نهج البلاغة : الخطبة 216 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 321 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 205 .

ص :98

283 - مشیئة اللَّه

283 - خواست خدا
اشاره

(1)

(2)

ص :99


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 84 باب 3 «المشیئة و الإرادة» . بحار الأنوار : 76 / 304 باب 58 ، 71 / 98 باب 63 «الاستثناء بمشیئة اللّه » . کنز العمّال : 3 / 55 ، 679 «الاستثناء» .
2- انظر : عنوان 4 «الأجل» ، 442 «القضاء و القدر» ، 431 «القدر» .

2118 - الحَثُّ عَلَی الاستِثناءِ بِمَشیئَةِ اللَّهِ
2118 - ترغیب به ان شاء اللَّه گفتن

الکتاب :

«وَ لا تَقُوْلَنَّ لِشَیْءٍ إنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدَا * إلاّ أنْ یَشاءَ اللّهُ و اذْکُرْ رَبَّکَ إذا نَسِیْتَ وَ قُلْ عَسَی أنْ یَهدِیَنِ رَبِّی لِأقرَبَ مِنْ هذا رَشَدا». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن تَمامِ إیمانِ العَبدِ أن یَستَثنِیَ فِی کُلِّ شَیءٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و أیمُ اللّهِ _ یَمینا أستَثنِی فیها بِمَشیئَةِ اللّهِ _ لأَرُوضَنَّ نفسِی ریاضَةً تَهُشُّ مَعَها إلَی القُرصِ إذا قَدَرَت علَیهِ مَطعوما ، و تَقنَعُ بالمِلحِ مَأدُوما . (3)

عنه علیه السلام :إنّ قَوما مِن الیَهودِ سَألُوا النبیَّ صلی الله علیه و آله عَن شیءٍ ، فقالَ : ائتُونی غَدا _ و لم یَستَثنِ _ حتّی اُخبِرَکُم ، فَاحتَبَسَ عَنهُ جَبرَئیلُ علیه السلام أربَعینَ یَوما ، ثُمّ أتاهُ و قالَ : «و لا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدَا * إلاّ أنْ یَشاءَ اللّهُ و اذْکُرْ رَبَّکَ إذا نَسِیْتَ وَ قُلْ عَسَی أنْ یَهدِیَنِ رَبِّی لِأقرَبَ مِنْ هذا رَشَدا » . (4)

2118

ترغیب به ان شاء اللّه گفتن

قرآن :

«هرگز در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد . مگر خداوند بخواهد . و چون فراموش کنی ، پروردگارت را به یاد آر و بگو : امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیکتر از این به صواب است ، هدایت کند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه کامل بودن ایمان بنده این است که در هر کاری «اِن شاء اللّه » بگوید .

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا _ سوگندی که در آن مشیّت خدا را استثنا می کنم _ نفْس خود را چنان ریاضت دهم که اگر برای خوراک خود به قُرص نانی دست یابد ، شاد گردد و از نانخورش به نمک قناعت کند .

امام علی علیه السلام :گروهی از یهود چیزی از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند ، حضرت فرمود : فردا بیایید تا جوابتان را بدهم _ و اِن شاء اللّه نگفت _ ؛ پس تا چهل روز از آمدن جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر جلوگیری شد . و پس از آن، بر پیامبر فرود آمد و گفت : «هرگز در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر خداوند بخواهد، و چون فراموش کنی، پروردگارت را به یاد آور و بگو: امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیک تر از این به صواب است، هدایت کند» .

ص :100


1- الکهف : 23 ، 24 .
2- کنز العمّال : 5468 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 45 .
4- تفسیر العیّاشیّ : 2/324/14 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قولِهِ تعالی : «و اذْکُرْ رَبَّکَ إذا نَسِیتَ» _: أن تَستَثنِیَ ، ثُمّ ذَکَرتَ بَعدُ ، فَاستَثنِ حینَ تَذکُرُ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «و چون فراموش کنی ، پروردگارت را به یاد آر» _فرمود : یعنی اگر فراموش کردی «اِن شاء اللّه » بگویی و بعد یادت آمد ، همان زمان که به یادت آمد ، «اِن شاء اللّه » بگو .

ص :101


1- تفسیر العیّاشیّ : 2/325/19 .

ص :102

284 - الشَّیب

284 - پیری
اشاره

(1)

ص :103


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 136 باب 52 «إجلال ذی الشَّیبة» .

2119 - الشَّیبُ
2119 - پیری و موی سپید

الکتاب :

«قالَ رَبِّ إنِّی وَهَنَ العَظْمُ مِنِّی و اشْتَعَلَ الرَّأسُ شَیْبا وَ لَمْ أکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیّا». (1)

«اللّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفا وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ العَلِیمُ القَدِیرُ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الشَّیخُ شابٌّ علی حُبِّ أنیسٍ ، و طُولِ حَیاةٍ ، و کَثرَةِ مالٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَشِیبُ رسولُ المَوتِ . (4)

عنه علیه السلام :الشَّیبُ آخِرُ مَواعیدِ الفَناءِ . (5)

عنه علیه السلام :إذَا ابیَضَّ أسوَدُکَ ماتَ أطیَبُکَ . (6)

عنه علیه السلام :کَفی بالشَّیبِ نَذِیرا . (7)

عنه علیه السلام :وَقارُ الشَّیبِ نورٌ و زِینَةٌ . (8)

2119

پیری و موی سپید

قرآن :

«[زکریا] گفت : ای پروردگار من! استخوان من سست گشته و [موی ]سرم از پیری سفید شده است و _ ای پروردگار من _ هرگز در دعای تو ناامید نبوده ام» .

«خداست آن کس که شما را ابتدا ناتوان بیافرید ، آن گاه پس از ناتوانی نیرومند ساخت ، سپس بعد از نیرومندی ناتوانی و پیری داد . هر چه بخواهد می آفریند و او دانای تواناست» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیر ، در علاقه به همدم و زندگی دراز و مال فراوان ، جوان است .

امام علی علیه السلام :موی سپید، پیک مرگ است .

امام علی علیه السلام :موی سپید ، آخرین وعده گاه نیستی است .

امام علی علیه السلام :هرگاه [موی] سیاه تو سپید شود ، خوشترین [دوران عمر] تو از بین برود .

امام علی علیه السلام :موی سپید، برای هشدار دهی [مرگ ]بس است!

امام علی علیه السلام :وقارِ پیری ، روشنایی و زیور است .

ص :104


1- مریم : 4 .
2- الروم : 54 .
3- بحار الأنوار : 77/174/9 .
4- غرر الحکم : 1202.
5- غرر الحکم : 1456.
6- غرر الحکم : 4039.
7- غرر الحکم : 7019.
8- غرر الحکم : 10076 .

عنه علیه السلام :وَقارُ الشَّیبِ أحَبُّ إلَیَّ مِن نَضارَةِ الشَّبابِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا شابَ العاقِلُ شَبَّ عَقلُهُ ، إذا شابَ الجاهِلُ شَبَّ جَهلُهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أصبَحَ إبراهیمُ علیه السلام فَرَأی فی لِحیَتِهِ شَیبا شَعرَةً بَیضاءَ ، فقالَ : الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ الذی بَلَّغَنی هذَا المَبلَغَ و لَم أعصِ اللّهَ طَرفَةَ عَینٍ . (3)

امام علی علیه السلام :وقار پیری ، نزد من دوست داشتنی تر از خرّمی جوانی است .

امام علی علیه السلام :هرگاه خردمند پیر شود، خرد او جوان گردد ، و هرگاه نادان پیر شود، نادانی او جوان گردد .

امام باقر علیه السلام :ابراهیم علیه السلام صبحگاه موی سفیدی در محاسن خود دید ، گفت : خداوند پروردگار جهانیان را سپاس که مرا به این سن رساند و لحظه ای معصیت او نکردم .

2120 - أوَّلُ مَن شابَ
2120 - نخستین کسی که مویش سپید شد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ الرجُلُ یَموتُ و قد بَلَغَ الهَرَمَ و لَم یَشِبْ ، فکانَ الرجُلُ یَأتِی النادِیَ فیهِ الرجُلُ و بَنُوهُ فلا یَعرِفُ الأبَ مِنَ الابنِ ، فیقولُ : أیُّکُم أبُوکُم ؟ فلَمّا کانَ زمانُ إبراهیمَ فقالَ : اللّهُمّ اجعَلْ لی شَیبا اُعرَفُ بهِ ، قالَ : فَشابَ و ابیَضَّ رَأسُهُ و لِحیَتُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ الناسُ لا یَشِیبُونَ ، فَأبصَرَ إبراهیمُ علیه السلام شَیبا فی لِحیَتِهِ ، فقالَ : یا رَبِّ ، ما هذا ؟ فقالَ : هذا وَقارٌ ، فقالَ : رَبِّ زِدنی وَقارا . (5)

2120

نخستین کسی که مویش سپید شد

امام علی علیه السلام :[در روزگاران گذشته] مَرد سالخورده می شد و می مُرد ، اما مویش سپید نمی گشت . به این سبب گاه کسی به محفلی که در آن پدر و پسرانش جمع بودند می آمد ، پدر را از پسر باز نمی شناخت و می پرسید : کدام یک پدر شماست؟ تا آن که روزگار ابراهیم فرارسید . او به درگاه خدا عرض کرد : بار خدایا! مرا پیر گردان تا بدان وسیله باز شناخته شوم . پس ابراهیم پیر شد و موی سر و صورتش سفید گشت .

امام صادق علیه السلام :[در روزگاران گذشته ]موی [سر و ریش] مردم سفید نمی شد . ابراهیم علیه السلام موی سپیدی در محاسن خود دید ، عرض کرد : پروردگارا! این چیست؟ خداوند فرمود : این وقار است . عرض کرد : پروردگارا! بر وقار من بیفزای .

ص :105


1- غرر الحکم : 10099 .
2- غرر الحکم : (4169 _ 4170) .
3- علل الشرائع : 104/2 .
4- علل الشرائع : 104/3 .
5- علل الشرائع : 104/1 .

عنه علیه السلام :ما رَأیتُ شَیئا أسرَعَ إلی شیءٍ مِن الشَّیبِ إلَی المؤمنِ ، و إنّهُ وَقارٌ للمؤمِنِ فی الدنیا ، و نورُ ساطِعٌ یَومَ القِیامَةِ ، بهِ وَقَّرَ اللّهُ تعالی خَلیلَهُ إبراهیمَ علیه السلام ، فقالَ : ما هذا یا رَبِّ ؟ قالَ لَهُ : هذا وَقارٌ ، فقالَ : یا رَبِّ زِدنی وَقارا . (1)

امام صادق علیه السلام :چیزی را ندیدم که به سوی چیزی شتابنده تر از سپیدی موی ، به سوی مؤمن باشد . موی سپید در دنیا برای مؤمن وقار است و در روز قیامت نوری درخشان . خداوند متعال با موی سپید به خلیل خود ابراهیم علیه السلام وقار بخشید . پس ابراهیم عرض کرد : پروردگارا! این چیست؟ خداوند به او فرمود : این وقار است . ابراهیم گفت : پروردگارا! بر وقار من بیفزای .

2121 - الحَثُّ عَلی إجلالِ الکَبیرِ
2121 - احترام نهادن به سالخوردگان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن إجلالِ اللّهِ إجلالُ ذی الشَّیبَةِ المُسلمِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن إجلالِی تَوقِیرَ الشَّیخِ مِن اُمَّتی . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عَظِّمُوا کِبارَکُم و صِلُوا أرحامَکُم . (4)

عنه علیه السلام :لیسَ مِنّا مَن لَم یُوَقِّرْ کبیرَنا و یَرحَمْ صَغِیرَنا . (5)

2121

احترام نهادن به سال خوردگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احترام نهادن به مسلمان سالخورده ، احترام به خداوند است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احترام نهادن به سالخورده امّت من ، احترام نهادن به من است .

امام صادق علیه السلام :بزرگسالان خود را احترام کنید و صله ارحام به جای آورید .

امام صادق علیه السلام :از ما نیست کسی که به بزرگسالان ما حرمت ننهد و با خرد سالانمان مهربان نباشد .

ص :106


1- الأمالی للطوسی : 699/1492 .
2- الکافی : 2/165/1 .
3- کنز العمّال : 6013 .
4- الکافی : 2/165/3 .
5- الکافی : 2/165/2 .

285 - الشِّیعة

285 - شیعه
اشاره

(1)

(2)

ص :107


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 68 / 1 باب 15 «فضائل الشیعة» . کنز العمّال : 1 / 223 «أحادیث مجعولة فی ذمّ الشیعة» .
2- انظر : الصبر : باب 2148 .

2122 - فَضلُ الشِّیعَةِ
2122 - مقام شیعه

الکتاب :

«وَ إنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لإِبْراهِیمَ * إذْ جاءَ ربَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ». (1)

«فَوَجَدَ فِیْها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِیْعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ». (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَکَوتُ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَسَدَ الناسِ إیَّایَ ، فقالَ : یا علیُّ ، إنّ أوَّلَ أربَعةٍ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ أنا و أنتَ و الحَسنُ و الحُسینُ ، و ذُرِّیَّتُنا خَلفَ ظُهُورِنا ، و أحِبّاؤنا خَلفَ ذُرِّیَّتِنا ، و أشیاعُنا عَن أیمانِنا و شَمائلِنا . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :سُئلَت اُمُّ سَلَمَةَ زَوجُ النبیِّ صلی الله علیه و آله عن علِیّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام ، فقالَت : سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنّ علیّا و شِیعَتَهُ هُمُ الفائزونَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو أنَّ شیعَتَنا استَقامُوا لَصافَحَتهُمُ الملائکةُ ، و لأظَلَّهُمُ الغَمامُ ، و لأَشرَقُوا نَهارا ، و لأَکَلُوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ أرجُلِهِم، و لَما سَألُوا اللّهَ شیئا إلاّ أعطاهُم . (5)

2122

مقام شیعه

قرآن :

«و بی گمان ابراهیم از پیروان اوست . آن گاه که با دلی پاک به [پیشگاه ]پروردگارش آمد» .

«پس [موسی ] ، در شهر دو تن را دید که با هم زد و خورد می کنند : یکی از پیروان او و دیگری از دشمنانش» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :از حسد ورزی مردم نسبت به خودم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله شِکوه کردم . آن حضرت فرمود : ای علی! نخستین چهار نفری که وارد بهشت می شوند، من هستم و تو و حسن و حسین ، و پشت سر ما ذریّه ما، وارد می شوند و پشت سر ذریه ما دوستداران ما و شیعیان ما از سمت راست و چپ ما .

امام باقر علیه السلام :از امّ سلمه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله ، درباره علی بن ابی طالب علیه السلام سؤال شد ، گفت : از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : علی و شیعیان او همان رستگارانند .

امام صادق علیه السلام :اگر شیعیان ما راست و استوار بودند فرشتگان با آنان دست می دادند و ابرها بر سرشان سایه می انداختند و در روز می درخشیدند و از بالای سر و زیر پای خود ، روزی می خوردند (برکت از آسمان و زمین بر آنان می بارید) و هر چه از خدا می خواستند به آنها می داد .

ص :108


1- الصافّات : 83 ، 84 .
2- القصص : 15 .
3- الإرشاد : 1/43 .
4- الإرشاد : 1/41 .
5- تحف العقول : 302 .

2123 - عَلاماتُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ
2123 - ویژگیهای شیعه اهل بیت علیهم السلام

1 _ إتِّباعُ أهلِ البَیتِ علیهم السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ شِیعَتَنا مَن شَیَّعَنا و اتَّبَعَ آثارَنا و اقتَدی بِأعمالِنا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شِیعَتُنَا المُتَباذِلُونَ فی وَلاَیتِنا ، المُتَحابُّونَ فی مَوَدَّتِنا المُتَزاوِرُونَ فی إحیاءِ أمرِنا ، الذینَ إن غَضِبُوا لَم یَظلِمُوا ، و إن رَضُوا لَم یُسرِفُوا ، بَرَکَةٌ علی مَن جاوَرُوا ، سِلمٌ لِمَن خالَطُوا . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی اطَّلَعَ إلَی الأرضِ فَاختارَنا ، و اختارَ لَنا شِیعَةً یَنصُرُونَنا ، و یَفرَحُونَ لِفَرَحِنا ، و یَحزَنُونَ لِحُزنِنا ، و یَبذُلُونَ أنفُسَهُم و أموالَهُم فِینا ، فاُولئکَ مِنّا و إلَینا و هُم مَعَنا فی الجِنانِ . (3)

2123

ویژگیهای شیعه اهل بیت علیهم السلام

1 _ پیرویِ اهل بیت علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیعه ما کسی است که از ما پیروی کند و پا جای پای ما بگذارد و به کردار ما اقتدا نماید.

امام علی علیه السلام :شیعیان ما در راه ولایت ما به یکدیگر بذل و بخشش می کنند و در راه محبّت ما با یکدیگر دوستی می ورزند ، برای زنده کردن امر (ولایت)ما با یکدیگر دیدار می کنند ، همانان که اگر خشمگین شوند ، ستم نمی کنند و هرگاه خشنود شوند ، زیاده روی نمی کنند ، برای همسایگان خود برکتند و با معاشران خویش به صلح و صفا رفتار می کنند .

امام علی علیه السلام :خداوند متعال به زمین نگریست و ما را انتخاب کرد و برای ما پیروانی برگزید که یاریمان کنند و از شادی ما، شادمان شوند و از اندوه ما، اندوهناک ، و در راه ما جان و مال خود را نثار کنند ، آنان از مایند و رو به سوی ما دارند و در بهشت با ما هستند .

ص :109


1- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 307/149 .
2- الکافی : 2/236/24 .
3- غرر الحکم : 3554 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ فی جَوابِ رَجُلٍ قالَ لَهُ : إنّی مِن شِیعَتِکُم _: یا عبدَ اللّهِ ، إن کُنتَ لَنا فی أوامِرِنا و زَواجِرِنا مُطِیعا فقد صَدَقتَ ، و إن کُنتَ بخِلافِ ذلکَ فلا تَزِدْ فی ذُنوبِکَ بدَعواکَ مَرتَبةً شَرِیفَةً لَستَ مِن أهلِها ، لا تَقُلْ : أنا مِن شِیعَتِکُم ، و لکن قُل : أنا مِن مُوالِیکُم و مُحِبِّیکُم و مُعادِی أعدائکُم ، و أنتَ فی خَیرٍ و إلی خَیرٍ . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :شِیعَةُ علیٍّ علیه السلام هُمُ الذینَ لا یُبالُونَ فی سَبیلِ اللّهِ أ وَقَعَ المَوتُ علَیهِم أو وَقَعُوا عَلَی المَوتِ ، و شِیعَةُ عَلیٍّ علیه السلام هُمُ الذینَ یُؤثِرُونَ إخوانَهُم علی أنفُسِهِم و لَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ ، و هُمُ الذینَ لا یَراهُمُ اللّهُ حیثُ نَهاهُم ، و لا یَفقِدُهُم حیثُ أمَرَهُم ، و شِیعَةُ علیٍّ علیه السلام هُمُ الذینَ یَقتَدُونَ بِعلیٍّ علیه السلام فی إکرامِ إخوانِهِمُ المُؤمنینَ . (2)

2 _ الوَرَعُ وَ الإجتِهادُ فِی طاعَةِ اللّهِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شِیعَتِی و اللّهِ ، الحُلَماءُ ، العُلَماءُ بِاللّهِ و دِینِهِ ، العامِلونَ بطاعَتِهِ و أمرِهِ ، المُهتَدُونَ بِحُبِّهِ ، أنضاءُ عِبادَةٍ ، أحلاسُ زَهادَةٍ ، صُفرُ الوُجوهِ مِن التَّهَجُّدِ ، عُمشُ العُیونِ مِن البُکاءِ ، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِن الذِّکرِ ، خُمصُ البُطونِ مِنَ الطِّوی ، تُعرَفُ الرَّبّانیَّةُ فی وُجُوهِهِم ، و الرَّهبانیَّةُ فی سَمتِهِم ، مَصابیحُ کُلِّ ظُلمَةٍ ......... إن شَهِدُوا لَم یُعرَفُوا ، و إن غابوا لَم یُفتَقَدُوا ، اُولئکَ شِیعَتِی الأطیَبُونَ و إخوانی الأکرَمُونَ ، ألا هاه شَوقا إلَیهِم ! (3)

امام حسن علیه السلام_ در جواب مردی که عرض کرد : من از شیعیان شما هستم _فرمود : ای بنده خدا! اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی ، راست می گویی ولی اگر چنین نباشی پس با ادعای چنین منزلت والایی که اهلش نیستی ، بر گناهانت میفزای . مگو : من از شیعیان شما هستم ، بلکه بگو : من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم . در این صورت، تو آدم خوبی هستی و به خوبی گرایش داری.

امام عسکری علیه السلام :شیعیان علی علیه السلام آنانند که باکشان نیست در راه خدا مرگ به سراغ آنان آید، یا آنان به پیشواز مرگ روند . شیعیان علی علیه السلام آنانند که برادرانشان را بر خود ترجیح می دهند ، هر چند خود نیازمند باشند و آنانند که خداوند ایشان را در آن جا که نهی کرده، نمی بیند و در آن جا که امر کرده، همیشه حاضر می بیند . شیعیان علی علیه السلام آنانند که در گرامیداشت برادران مؤمن خویش به علی علیه السلام اقتدا می کنند .

2 _ پارسایی و کوشش در اطاعت از خدا

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که ، شیعیان من مردمانی بردبارند و خدا و دین او را می شناسند ، از خدا اطاعت می کنند و فرمانش را می برند ، به واسطه محبّت او رهیافته اند . تکیده عبادتند ، معتکف دیْرِ زهدند ، شب زنده داری، رخشان را زرد و گریه، چشمانشان را آبریزان کرده است ، لبانشان بر اثر ذکر گفتن خشکیده و شکمهایشان از گرسنگی به پشت چسبیده است . ربانیّت (خداپرستی) در رخسارشان معلوم است و خدا ترسی (پارسایی) در سیماشان ، چراغهای هر تاریکی و ظلمتی هستند . . . اگر در محفلی حاضر باشند، کسی آنها را نمی شناسد و اگر نباشند، فقدانشان احساس نمی شود . اینان پیروان پاک و برادران ارجمند من هستند ؛ وه که چه شوقی به آنان دارم !

ص :110


1- تنبیه الخواطر : 2/106 .
2- بحار الأنوار : 68/162/11 .
3- الأمالی للطوسی : 576/1189 .

عنه علیه السلام :شیعَتُنا هُمُ العارِفُونَ بِاللّهِ ، العامِلُونَ بِأمرِ اللّهِ ، أهلُ الفَضائلِ ، الناطِقُونَ بالصَّوابِ ، مَأکُولُهُم القُوتُ ، و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ ، و مَشیُهُمُ التَّواضُعُ ......... تَحسَبُهُم مَرضی و قد خُولِطُوا و ما هُم بذلکَ ، بَل خامَرَهُم مِن عَظَمَةِ رَبِّهم و شِدَّةِ سُلطانِهِ ما طاشَت لَهُ قُلُوبُهُم ، و ذَهِلَتْ مِنهُ عُقولُهُم ، فإذا اشتاقُوا مِن ذلکَ بادَرُوا إلَی اللّهِ تعالی بِالأعمالِ الزَّکِیَّةِ ، لا یَرضَونَ لَهُ بالقَلیلِ ، و لا یَستَکثِرُونَ لَهُ الجَزِیلَ . (1)

بحار الأنوار عن محمّد بن الحنفیة :لَمّا قَدِمَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام البصرةَ بعدَ قِتالِ أهلِ الجَمَلِ دَعاهُ الأحنَفُ بنُ قیسٍ و اتَّخَذَ لَهُ طَعاما ، فَبَعَثَ إلَیهِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ و إلی أصحابِهِ فَأقبَلَ ثُمّ قالَ : یا أحنَفُ ، ادعُ لی أصحابِی ، فَدَخَلَ علَیهِ قَومٌ مُتَخَشِّعُونَ کأنّهُم شِنانٌ بَوالِی، فقالَ الأحنَفُ بنُ قیسٍ: یا أمیرَ المؤمنینَ ، ما هذا الذی نَزَلَ بِهِم؟ أ مِن قِلَّةِ الطَّعامِ ؟ أو مِن هَولِ الحَربِ ؟!

فقالَ صَلواتُ اللّهِ علَیهِ : لا یا أحنَفُ ، إنّ اللّهَ سبحانَهُ أحَبَّ أقواما تَنَسَّکُوا لَهُ فی دارِ الدُّنیا تَنَسُّکَ مَن هَجَمَ عَلی ما عَلِمَ مِن قُربِهِم مِن یَومِ القِیامَةِ مِن قَبلِ أنِ یُشاهِدُوها ، فَحَمَلُوا أنفسَهُم علی مَجهُودِها . (2)

امام علی علیه السلام :شیعیان ما آنانند که خدا شناسند ، به فرمان خدا عمل می کنند ، اهل فضایلند ، زبانشان گویای راستی و درستی است ، خوراکشان، بخور نمیر است ، پوشاکشان، میانه است ، راه رفتنشان با فروتنی است . . . آنان را بیمار و دیوانه می پنداری، در حالی که چنین نیستند، بلکه عظمت پروردگارشان و شُکوه قدرت او چنان در آنان اثر گذاشته که دلهایشان دیوانه او و خردهایشان در برابرش حیران گشته است . شوق و اشتیاق آنان سبب گشته که با کارهای پاک و پاکیزه به سوی خداوند متعال بشتابند ، به عملِ اندک برای او رضایت نمی دهند و اعمال زیاد را برایش زیاد نمی شمارند .

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن حنفیة _: وقتی امیر المؤمنین علیه السلام بعد از جنگ با اهل جمل به بصره آمد، احنف بن قیس آن حضرت را دعوت کرد . او غذایی تهیه نمود و در پی ایشان و یارانش فرستاد . حضرت [به منزل احنف] آمد و سپس به او فرمود : ای احنف! یارانم را صدا بزن . پس ، جماعتی خاکسار و افتاده مانند مشکهای فرسوده وارد شدند . احنف بن قیس عرض کرد : ای امیر المؤمنین! این چه وضعی است که به سر آنان آمده است؟ آیا از کمبود غذاست؟ یا از ترس جنگ؟ امیر المؤمنین، صلوات اللّه علیه، فرمود : نه ، ای احنف! بلکه خداوند سبحان مردمانی را دوست دارد که در سرای دنیا، او را همچون کسانی پرستیدند که می دانند به روز قیامت نزدیکند ، پیش از این که آن را مشاهده کنند ؛ از این رو ، خود را در راه آن به رنج در افکندند .

ص :111


1- بحار الأنوار : 78/29/96 ، انظر تمام الکلام .
2- بحار الأنوار : 7/219/132 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما شِیعَتُنا إلاّ مَنِ اتَّقی اللّهَ و أطاعَهُ، و ما کانوا یُعرَفُونَ إلاّ بالتَّواضُعِ و التَّخَشُّعِ و أداءِ الأمانَةِ و کَثرَةِ ذِکرِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَذهَبْ بِکُمُ المَذاهِبُ ، فوَ اللّهِ ما شِیعَتُنا إلاّ مَن أطاعَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ . (2)

تنبیه الخواطر عن أبی مریمَ عن أبی جعفرٍ علیه السلام :قالَ أبی علیه السلام یَوما و عِندَهُ أصحابُهُ : مَن مِنکُم تَطِیبُ نَفسُهُ أن یَأخُذَ جَمرَةً فی کَفِّهِ فَیُمسِکُها حتّی تَطْفی؟ فَکاعَ الناسُ کُلُّهم و نَکَلُوا ، فقُمتُ فقلتُ : یا أبتِ ، أ تَأمُرنی أن أفعَلَ ؟ قالَ : فلیسَ إیّاکَ عَنَیتُ ، إنّما أنتَ مِنّی و أنا مِنکَ ، بل إیّاهم أرَدتُ .

قالَ : فَکَرَّرَ هذا ثلاثا ، ثُمّ قالَ : ما أکثَرَ الوَصفَ و أقَلَّ الفِعلَ ! إنّ أهلَ الفِعلِ قَلیلٌ ، ألا و أنا أعرِفُ أهلَ الفِعلِ و الوَصفِ مَعا ، قالَ : فَو اللّهِ لَکأنَّما مادَت بِهِمُ الأرضُ حَیا (حَیاءً) . (3)

امام باقر علیه السلام :شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و او را فرمان برد ؛ آنان جز با فروتنی و خاکساری و امانتداری و بسیاری یاد خدا شناخته نمی شوند .

امام باقر علیه السلام :مذاهب گوناگون، شما را از راه بدر نبرد؛ به خدا قسم شیعه ما نیست، مگر کسی که از خداوند عزّ و جلّ اطاعت کند .

تنبیه الخواطر_ به نقل از ابو مریم از امام باقر علیه السلام _: روزی پدرم (امام زین العابدین علیه السلام ) در حضور اصحابش فرمود : کدام یک از شما حاضر است اخگری آتش در مُشت خود بگیرد و آن را نگه دارد تا خاموش شود؟ همه ترسیدند و هیچ کس حاضر به این کار نشد . من برخاستم و گفتم : پدر جان! امر می فرمایید من این کار را بکنم؟ پدرم فرمود : مقصودم تو نبودی . من و تو یکی هستیم ، بلکه مقصودم اینها بودند .

پدرم سه بار این جمله را تکرار کرد . سپس فرمود : چه بسیار است حرف و چه اندک است عمل؟ براستی که اهل عمل کم هستند . بدانید که من کسانی را که اهل کردار و گفتار ، هر دو ، هستند می شناسم .

به خدا سوگند [پس از این سخن، اصحاب حاضر ]گویی از شرم در زمین فرو رفتند .

ص :112


1- تحف العقول : 295 .
2- الکافی : 2/73/1 .
3- تنبیه الخواطر : 2/151 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :شِیعَتُن_ا أه_لُ ال_وَرَعِ و الاجتِهادِ ، و أهلُ الوَفاءِ و الأمانَةِ ، و أهلُ الزُّهدِ و العِبادَةِ ، أصحابُ إحدی و خَمسینَ رَکعَةً فی الیَومِ و اللَّیلَةِ ، القائمونَ بِاللَّیلِ ، الصائمونَ بِالنَّهارِ ، یُزَکُّونَ أموالَهُم ، و یَحُجُّونَ البَیتَ ، و یَجتَنِبُونَ کُلَّ مُحَرَّمٍ . (1)

عنه علیه السلام :شِیعَتُنا مَن قَدَّمَ مَا استُحسِنَ ، و أمسَکَ مَا استُقبِحَ ، و أظهَرَ الجَمیلَ ، و سارَعَ بالأمرِ الجَلیلِ ، رَغبَةً إلی رحمَةِ الجَلیلِ ، فذاکَ مِنّا و إلَینا و مَعَنا حیثُما کُنّا . (2)

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما اهل پارسایی و سخت کوشی [در عبادت] هستند ، اهل وفاداری و امانتداریند ، اهل زهد و عبادتند ، آنانند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می گزارند ، شبها را به عبادت سپری می کنند و روزها را به روزه داری ، زکات اموال خود را می پردازند و به حج می روند و از هر حرامی دوری می کنند .

امام صادق علیه السلام :شیعه ما کسی است که نیکی می کند و برای آخرتش پیش می فرستد و از زشت کاری خودداری می کند ، خوبیها را آشکار می سازد و از سرِ شوق به رحمت خدای بزرگ، به کارهای سترگ می شتابد ؛ پس ، او از ماست و رو به سوی ما دارد و هر جا که ما باشیم با ما خواهد بود .

ص :113


1- بحار الأنوار : 68/167/23 .
2- بحار الأنوار : 68/169/29 .

عنه علیه السلام :شِیعَتُنا هُمُ الشاحِبونَ الذابِلونَ الناحِلونَ ، الذینَ إذا جَنَّهُمُ اللَّیلُ استَقبَلُوهُ بِحُزنٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنّما شِیعَةُ علیٍّ مَن عَفَّ بَطنُهُ و فَرجُهُ ، و اشتَدَّ جِهادُهُ ، و عَمِلَ لِخالِقِهِ ، و رَجا ثَوابَهُ ، و خافَ عِقابَهُ، فإذا رأیتَ اُولئکَ فاُولئکَ شِیعَةُ جعفرٍ . (2)

عنه علیه السلام :اِمتَحِنُوا شِیعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ : عِندَ مَواقیتِ الصلَواتِ کیفَ مُحافَظَتُهُم علَیها ، و عِندَ أسرارِهِم کیفَ حِفظُهُم لَها عَن عَدُوِّنا ، و إلی أموالِ_هِم کیفَ مُواساتُهُم لإِخوانِهم فیها . (3)

عنه علیه السلام :إنّما شِیعَتُنا یُعرَفُونَ بخِصالٍ شَتّی : بالسَّخاءِ و البَذلِ لِلإخوانِ ، و بأن یُصَلُّوا الخَمسینَ لَیلاً و نهارا . (4)

صفات الشیعة:عن عبدِ اللّهِ بنِ زیادٍ : سَلَّمنا علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام بِمِنیً ، ثُمّ قلتُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، إنّا قومٌ مُجتازُونَ لَسنا نُطِیقُ هذا المَجلِسَ مِنکَ کُلَّما أرَدناهُ ، فَأوصِنا . قالَ : علَیکُم بِتَقوَی اللّهِ ، و صِدقِ الحَدیثِ ، و أداءِ الأمانَةِ ، و حُسنِ الصُّحبَةِ لِمَن صَحِبَکُم ، و إفشاءِ السَّلامِ ، و إطعامِ الطَّعامِ ، صَلُّوا فی مساجِدِهم ، و عُودُوا مَرضاهُم ، و اتَّبِعُوا جَنائزَهم ، فإنَّ أبِی حَدَّثَنی أنَّ شیعَتَنا أهلَ البَیتِ کانوا خِیارَ مَن کانوا مِنهُم ، إن کانَ فَقیهٌ کانَ مِنهُم ، و إن کانَ مُؤَذِّنٌ کان مِنهُم ، و إن کانَ إمامٌ کانَ مِنهُم ، و إن کانَ صاحِبُ أمانَةٍ کانَ مِنهُم ، و إن کانَ صاحِبُ وَدیعَةٍ کانَ مِنهُم ، و کذلکَ کُونُوا أحببونا إلَی الناسِ و لا تُبَغِّضُونا إلَیهِم . (5)

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما[از خوف خدا ]رنگ پریده و پژمرده و تکیده اند ، همانان که چون تاریکی شب فرا رسد ، با غم و اندوه به استقبال آن می روند .

امام صادق علیه السلام :در حقیقت شیعه علی کسی است که عفّت بطن و فَرْج دارد ، سخت کوش است ، برای آفریدگار خود کار می کند ، به پاداش او امید دارد و از کیفرش بیمناک است ؛ هرگاه چنین افرادی را دیدی [بدان که] آنان شیعه جعفرند .

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما را در سه چیز بیازمایید : در وقت نماز ، چگونگی مواظبتشان بر آن ، در نگهداری اسرارشان از دشمنان ما ، و در همدردی و کمک مالی به برادرانشان .

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما با چند خصلت شناخته می شوند : با سخاوت و بخشش به برادران و با گزاردن پنجاه رکعت نماز در شبانه روز .

صفات الشیعة_ به نقل از عبد اللّه بن زیاد _: در مِنا به امام صادق علیه السلام سلام کردیم و من عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! ما جماعتی کوچ کننده ایم و نمی توانیم هر وقت بخواهیم در مجلس شما حاضر شویم ؛ بنا بر این ، ما را سفارشی بفرمایید؟ حضرت فرمود : بر شما باد تقوای خدا و راستگویی و امانتداری و حُسن معاشرت با معاشرانتان و سلام کردن به همگان و اطعام مردم . در مساجدشان (غیر شیعیان) نماز بخوانید و بیمارانشان را عیادت کنید و در تشییع جنازه هایشان شرکت نمایید ؛ زیرا پدرم به من حدیث فرمود که بهترین افراد همیشه از میان پیروان ما خاندان بوده اند . اگر فقیهی بوده از میان آنها بوده است ، اگر مؤذّنی بوده از آنان بوده است ، اگر امامی بوده از آنان بوده است ، اگر امانتداری بوده از میان ایشان بوده است ، اگر صاحب ودیعه ای بوده از آنان بوده است، و این چنین، ما را محبوب مردم گردانید و منفور ایشان مسازید .

ص :114


1- الکافی : 2/233/7 .
2- . الکافی : 2/233/9 .
3- بحار الأنوار : 83/22/40 .
4- . تحف العقول : 303 .
5- صفات الشیعة : 152/39 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام لِموسی بنِ بکرٍ الواسِطیِّ :لَو مَیَّزتُ شِیعَتی لَم أجِدْهُم إلاّ واصِفَةً ، و لَوِ امتَحَنتُهُم لَما وَجَدتُهُم إلاّ مُرتَدِّینَ ، و لَو تَمَحَّصتُهُم لَما خَلُصَ مِنَ الألفِ واحِدٌ ، و لَو غَربَلتُهُم غَربَلَةً لَم یَبقَ مِنهُم إلاّ ما کانَ لی ، إنّهُم طالَ مَا اتَّکَوا عَلَی الأرائکِ فقالوا : نحنُ شِیعَةُ عَلِیٍّ ! إنّما شِیعَةُ عَلِیٍّ مَن صَدَّقَ قَولَهُ فِعلُهُ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام_ به موسی بن بکر واسطی _فرمود : اگر شیعیان خود را جدا و مشخص کنم، در میان آنان جز اهل حرف پیدا نکنم و اگر آنان را بیازمایم، همگی مرتدّ از کار در آیند و اگر آنان را سره و نا سره کنم ،از هر هزار نفر یک نفر خالص پیدا نشود و اگر ایشان را از غربال بگذرانم ، جز آن که متعلّق به من است کسی باقی نماند . آنها مدتهاست که بر اریکه ها لمیده اند و می گویند : ما شیعه علی هستیم ، در صورتی که شیعه علی فقط کسی است که کردار او مؤیّد گفتارش باشد .

ص :115


1- الکافی : 8/228/290 .
2- (انظر) الإیمان : باب 299 . الإمامة العامّة : باب 173 .

3 - رُهبانٌ بِاللَّیلِ اَسدٌ بُالنَّهارِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِنَوفٍ البَکالیِّ _: أ تَدرِی یا نَوفُ مَن شِیعَتی ؟ قالَ : لا وَ اللّهِ ، قالَ : شِیعَتی الذُّبُلُ الشِّفاهِ، الخُمصُ البُطُونِ ، الذینَ تُعرَفُ الرَّهبانیَّةُ فی وُجوهِهِم ، رُهبانٌ باللَّیلِ اُسْدٌ بالنَّهارِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی صِفةِ الشِّیعَةِ _: إنّهُم حُصونٌ حَصینَةٌ ، فی صُدورٍ أمینَةٍ ، و أحلامٌ رَزینَةٌ ، لَیسُوا بِالمذایِیعِ البُذُرِ ، و لا بالجُفاةِ المُرائینَ ، رُهبانٌ باللَّیلِ اُسْدٌ بالنَّهارِ . (2)

(3)

4 - أصحابُ الأربَعةِ الأعیُنِ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما شِیعَتُنا أصحابُ الأربَعةِ الأعیُنِ : عَینانِ فِی الرَّأسِ ، و عَینانِ فِی القَلبِ ، ألاَ و الخلائقُ کُلُّهُم کذلکَ إلاّ أنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فَتَحَ أبصارَکُم و أعمی أبصارَهُم . (4)

3 _ پارسایان شبند و شیران روز

امام علی علیه السلام_ به نوف بکالی _فرمود : ای نوف! آیا می دانی شیعه من کیست؟ عرض کرد : نه ، به خدا . فرمود : شیعیان من آنانند که لبانشان [از تشنگی روزه داری ]خشکیده است و شکمهایشان [از گرسنگی] به پشت چسبیده ، آنان که پارسایی در رخسارشان پیداست . راهبان شب اند و شیران روز .

امام باقر علیه السلام_ در بیان اوصاف شیعه _فرمود : آنان دژهایی استوارند ، سینه هایشان امانتدار (راز نگه دار) است و اندیشه هایشان درست و صائب . نه دهانْ لَق و سخن چینند و نه جفاکار و دو رو ، راهبان شب اند و شیران روز .

4 _ بینایان چهار چشم

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما دارای چهار چشم هستند : دو چشم در سر و دو چشم در دل . بدانید که همه مردمان چنینند جز این که خداوند عزّ و جلّ چشمان شما را باز و بینا کرده و چشمهای آنان را کور ساخته است .

2124 - مُواساةُ الإخوانِ وَالإحسانُ إلَیهِم
2124 - مواسات نسبت به برادران دینی ونیکی به آنان

الکافی عن أبی اسماعیل :قلت لأبی جعفر علیه السلام : جُعلتُ فِداکَ إنَّ الشّیعةَ عِندنا کَثیر ، فقالَ : هَل یَعطِفُ الغَنیُّ عَلَی الفَقیرِ ، و هل یَتجاوَزُ المُحسِنُ عَنِ المُسِیءِ ، و یَتَواسَونَ ؟ فقلتُ : لا ، فقالَ علیه السلام : لیسَ هؤلاءِ شیعَةً ، شیعَةُ مَن یَفعَلُ هذا . (5)

2124

مواسات نسبت به برادران دینی و نیکی به آنان

الکافی_ به نقل از أبو اسماعیل _: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : شیعه نزد ما فراوان است . حضرت فرمود : آیا توانگر به تهیدست توجه می کند؟ و آیا نیکی کننده از کسی که [در جواب خوبیش] به او بدی کرده گذشت می کند؟ آیا به یکدیگر کمک مالی می دهند؟ عرض کردم : خیر . فرمود : آنها شیعه نیستند ، شیعه کسی است که این کارها را بکند .

ص :116


1- بحار الأنوار : 78/28/95 .
2- . مشکاة الأنوار : 126/292 .
3- (انظر) عنوان 250 «السهر»
4- الکافی : 8/215/260 .
5- الکافی : 2/173/11 .

الکافی عن محمّدِ بنِ عجلان :کنتُ عِند أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَدخلَ رَجَلٌ فَسَلَّمَ، فَسألَهُ : کیفَ مَن خُلّفْتَ مِن إخوانِکَ؟ قالَ : فأحسنَ الثناءَ و زکّی و أطری . قالَ لهُ : کیفَ عِیادَةُ أغنِیائهِم علی فُقَرائهِم ؟ فقالَ : قَلیلَةٌ ، قالَ : و کیفَ مُشاهَدَةُ أغنیائهِم لِفُقَرائهِم ؟ قالَ : قَلیلةٌ ، قالَ : فکیفَ صِلَةُ أغنیائهِم لِفُقَرائهِم فی ذاتِ أیدِیهِم ، فقالَ : إنّک لَتَذکُرُ أخلاقا قَلَّ ما هِی فِیمَن عِندَنا . قالَ : فقالَ : فکیفَ تَزعُمُ هؤلاءِ أ نَّهُم شِیعَةٌ ؟! (1)

تنبیه الخواطر :عن الرّضا عن أبی جعفر علیهما السلام قال : یا إسماعیلُ ، أ رَأیتَ فیما قِبَلَکُم إذا کانَ الرجُلُ لیسَ لَهُ رِداءٌ و عِندَ بعضِ إخوانِهِ فَضلُ رِداءٍ یَطرَحُهُ علَیهِ حتّی یُصِیبَ رِداءً؟ فقلتُ : لا ، قالَ : فإذا کانَ لَهُ إزارٌ یُرسِلُ إلی بَعضِ إخوانِهِ بِإزارِهِ حتّی یُصِیبَ إزارا ؟ فقلتُ : لا ، فَضَرَبَ بِیدِهِ علی فَخِذِهِ ثُمّ قالَ : ما هؤلاءِ بِإخوَةٍ . (2)

الکافی_ به نقل از محمّد بن عجلان _: نزد امام صادق علیه السلام بودم که مردی وارد شد و سلام کرد حضرت از احوال برادران [مؤمنش] سؤال کرد ، آن مرد از آنها تعریف و تمجید کرد . حضرت فرمود : رسیدگی ثروتمندانشان به تهی دستانشان چگونه است؟ آن مرد عرض کرد : اندک . فرمود : دیدار و سرزدن ثروتمندانشان از تهی دستانشان چگونه است؟ مرد عرض کرد : اندک . فرمود : دستگیری و کمک مالی ثروتمندانشان به تهی دستانشان چگونه است؟ مرد عرض کرد : شما اخلاق و صفاتی را می فرمایید که در میان ما کمیاب است . حضرت فرمود : پس ، چگونه آنان خود را شیعه می دانند؟

تنبیه الخواطر_ امام رضا از امام باقر علیهما السلام نقل فرمود: ای اسماعیل! آیا در میان شما اگر مردی ردایی نداشته باشد و یکی از برادرانش ردای اضافی داشته باشد ، آن را به او می دهد، تا او هم صاحب ردایی شود؟ عرض کردم : خیر . فرمود : اگر ازاری داشته باشد ، آن را برای یکی از برادران خود می فرستد که او هم صاحب ازار شود؟ عرض کردم : خیر . حضرت دستش را روی ران پای خود زد و فرمود : اینها که برادر نیستند !

ص :117


1- الکافی : 2/173/10 .
2- تنبیه الخواطر : 2/85 .

2125 - مَن لَیسَ مِن شیعَةِ أهلِ البَیتِ
2125 - آنان که از شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیستند

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَن قالَ بِلِسانِهِ و خالَفَنا فی أعمالِنا و آثارِنا . (1)

عنه علیه السلام :یا شِیعَةَ آلِ محمّدٍ ، إنّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِکْ نفسَهُ عِندَ الغَضَبِ ، و لَم یُحسِنْ صُحبَةَ مَن صَحِبَهُ ، و مُرافَقَةَ مَن رافَقَهُ ، و مُصالَحَةَ مَن صالَحَهُ ، و مُخالَفَةَ مَن خالَفَهُ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ مِن شِیعَتِنا مَن یکونُ فی مِصرٍ یکونُ فیهِ آلافٌ و یکونُ فِی المِصرِ أورَعَ مِنهُ . (3)

عنه علیه السلام :قَومٌ یَزعُمُونَ أنّی إمامُهُم ، و اللّهِ ما أنا لَهُم بِإمامٍ ، لَعَنَهُمُ اللّهُ ، کُلَّما سَتَرتُ سِترا هَتَکُوهُ ، أقولُ : کذا و کذا ، فیقولونَ : إنّما یَعنی کذا و کذا ، إنّما أنا إمامُ مَن أطاعَنی . (4)

2125

آنان که از شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیستند

امام صادق علیه السلام :شیعه ما نیست ، آن که به زبان دم [از تشیع] زند امّا در عمل برخلاف اعمال و کردار ما رفتار کند .

امام صادق علیه السلام :ای شیعیان آل محمّد! از ما نیست کسی که در هنگام خشم خود دار نباشد و در برخورد با همنشین و همسفر خود و کسی که با او دست آشتی داده ، و آن که با وی مخالف است، رفتاری نیکو در پیش نگیرد .

امام صادق علیه السلام :شیعه ما نیست کسی که در شهری چند هزار نفری به سر برد و در آن شهر پارساتر از او وجود داشته باشد .

امام صادق علیه السلام :گروهی می گویند که من امام آنها هستم . به خدا قسم که من امام آنها نیستم . خدا لعنتشان کند ، هر چه من پرده پوشی می کنم ، آنان پرده دری می کنند . من می گویم : چنین و چنان ، آنان می گویند : مقصودش فلان و بهمان است . من در حقیقت امامِ کسی هستم که اطاعتم کند .

ص :118


1- بحار الأنوار : 68/164/13 .
2- تحف العقول : 380 .
3- بحار الأنوار : 68/164/13 .
4- بحار الأنوار :2/80/76 .

عنه علیه السلام :إنَّ أصحابِی اُولو النُّهی و التُّقی ، فَمَن لَم یَکُن مِن أهلِ النُّهی و التُّقی فلیسَ مِن أصحابِی . (1)

عنه علیه السلام :لیسَ مِن شِیعَتِنا مَن أنکَرَ أربَعةَ أشیاءَ: المِعراجَ ، و المُساءَلَةَ فِی القَبرِ ، و خَلقَ الجَنَّةِ وَ النارِ ، وَ الشَّفاعَةَ . (2)

عنه علیه السلام :ما کانَ فی شِیعَتِنا فلا یکونُ فیهِم ثلاثةُ أشیاءَ : لا یکونُ فیهِم مَن یَسألُ بِکَفِّهِ ، و لا یکونُ فیهِم بَخِیلٌ ، و لا یکونُ فیهِم مَن یُؤتی فی دُبُرِهِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لیسَ مِن شیعَتِنا مَن خَلا ثُمّ لَم یَرُعْ قلبُهُ . (4)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :قالَ رَجُلٌ لرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فلانٌ یَنظُرُ إلی حَرَمِ جارِهِ و إن أمکَنَهُ مُواقَعَةُ حَرامٍ لَم یَرِعْ عَنهُ ، فَغَضِبَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قالَ : إیتُونی بهِ ، فقالَ رَجُلٌ آخَرُ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّهُ مِن شِیعَتِکُم مِمَّن یَعتَقِدُ مُوالاتَکَ و مُوالاةَ علیٍّ علیه السلام و یَتَبَرَّأُ مِن أعدائکُما ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا تَقُلْ مِن شِیعَتِنا فإنّهُ کَذِبٌ ؛ إنَّ شیعَتَنا مَن شَیَّعَنا و تَبِعَنا فی أعمالِنا . (5)

امام صادق علیه السلام :اصحاب من مردمانی خردمند و پرهیزگارند . بنا بر این ، کسی که خردمند و پرهیزگار نباشد از اصحاب من نیست .

امام صادق علیه السلام :شیعه ما نیست کسی که چهار چیز را انکار کند : معراج ، سؤال قبر ، آفریده شدن بهشت و دوزخ ، و شفاعت .

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما هر عیبی داشته باشند ، سه عیب ندارند : در بین آنها کسی که گدایی کند وجود ندارد ، در میانشان بخیل وجود ندارد ، در میانشان کسی که لواط دهد یافت نمی شود .

امام کاظم علیه السلام :شیعه ما نیست کسی که در تنهایی و خلوت ، دلش ترسان [از خدا ]نباشد .

امام عسکری علیه السلام :مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : فلان کس به ناموس همسایه خود نگاه می کند و اگر دستش برسد از ارتکاب حرام هم ابایی ندارد . رسول خدا صلی الله علیه و آله عصبانی شد و فرمود : او را نزد من بیاورید . مرد دیگری عرض کرد : ای رسول خدا! او از شیعیان شماست و به دوستی شما و علی علیه السلام اعتقاد دارد و از دشمنان شما دو تن ، بیزاری می جوید! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : نگو که او از شیعیان ماست ؛ زیرا دروغ است : همانا شیعه ما کسی است که از ما دنباله روی و از کردار ما پیروی کند .

ص :119


1- بحار الأنوار : 68/166/17 .
2- بحار الأنوار : 69/9/11 .
3- الخصال : 131/137 .
4- بصائر الدرجات : 247/10 .
5- تنبیه الخواطر : 2/105 .

2126 - أصنافُ الشِّیعَةِ
2126 - انواع شیعه

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :شِیعَتُنا ثلاثةُ أصنافٍ : صِنفٌ یَأکُلُونَ الناسَ بنا ، و صِنفٌ کالزُّجاجِ یَنُمُّ (1) ، و صِنفٌ کالذَّهَبِ الأحمَرِ کُلَّما اُدخِلَ النارَ ازدادَ جَودَةً . (2)

عنه علیه السلام :الشِّیعَةُ ثلاثةُ أصنافٍ : صِنفٌ یَتَزَیَّنُونَ بنا ، و صِنفٌ یَستَأکِلُونَ بنا ، و صِنفٌ مِنّا و إلَینا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الشِّیعَةُ ثلاثٌ : مُحِبٌّ وادٌّ فهُو مِنّا ، و مُتَزَیِّنٌ بنا و نحنُ زَینٌ لِمَن تَزَیَّنَ بنا، و مُستَأکِلٌ بِنَا الناسَ ، و مَنِ استَأکَلَ بِنَا افتَقَرَ . (4)

عنه علیه السلام :افتَرَقَ الناسُ فِینا علی ثلاثِ فِرَقٍ : فِرقَةٌ أحَبُّونا انتِظارَ قائمِنا لِیُصِیبُوا مِن دُنیانا ، فقالوا و حَفِظُوا کَلامَنا و قَصَّرُوا عن فِعلِنا ، فَسَیَحشُرُهُم اللّهُ إلَی النارِ ، و فِرقَةٌ أحَبُّونا و سَمِعُوا کَلامَنا ، و لَم یُقَصِّرُوا عن فِعلِنا ، لِیَستَأکِلُوا الناسَ بنا ، فَیَملأَُ اللّهُ بُطُونَهُم نارا یُسَلِّطُ علَیهِمُ الجُوعَ و العَطَشَ ، و فِرقَةٌ أحَبُّونا و حَفِظُوا قَولَنا ، و أطاعُوا أمرنا ، و لَم یُخالِفوا فِعلَنا ، فاُولئکَ منّا و نحنُ مِنهُم . (5)

2126

انواع شیعه

امام باقر علیه السلام :شیعیان ما سه دسته اند : دسته ای به نام ما مردم را می چاپند، دسته ای مانند آبگینه اند که [هرچه را درونش هست] نمایان می سازند، (6) و دسته ای مانند زر سرخ هستند که هرچه بیشتر در آتش گداخته شود نابتر می شود .

امام باقر علیه السلام :شیعیان سه دسته اند : دسته ای به وسیله ما خود را می آرایند (با انتساب خود به ما کسب آبرو می کنند) و دسته ای با ما نان می خورند، و دسته ای از ما و با ما هستند .

امام صادق علیه السلام :شیعه سه نوع است : دوستدارِ مهر ورز [ نسبت به ما] . چنین شیعه ای از ماست، و شیعه ای که خود را به ما می آراید و ما مایه آراستگی کسی هستیم که خود را به ما بیاراید ، و شیعه ای که ما را وسیله ارتزاق خود قرار می دهد و کسی که به وسیله ما ارتزاق کند فقیر می شود .

امام صادق علیه السلام :مردم نسبت به ما ، سه گروهند : گروهی ما را دوست دارند، چون منتظر قائم ما هستند، تا از دنیای ما به نوایی برسند ، اینان سخنان ما را می گویند و آنها را حفظ می کنند، اما به کردار ما رفتار نمی کنند . بزودی خداوند این عده را در آتش محشور خواهد کرد . [دوم] آن گروهی که ما را دوست دارند و سخن ما را می شنوند و از رفتارها کوتاه نمی آیند، تا به نام ما مردم را بچاپند ، خداوند شکم این عده را از آتش پُر می کند و گرسنگی و تشنگی را بر ایشان مسلّط می گرداند . [سوم ]آن گروهی که ما را دوست دارند و گفتار ما را حفظ می کنند و امر ما را اطاعت می نمایند و برخلاف کردار ما رفتار نمی کنند ؛ اینان از ما هستند و ما از آنان .

ص :120


1- یعنی: لا یکتم السرّ و یذیع ما فی باطنه من الأسرار .
2- بحار الأنوار : 78/186/24 .
3- مشکاة الأنوار : 127/297 .
4- . الخصال : 103/61 .
5- تحف العقول : 514 .
6- یعنی، راز نگهدار نیستند بلکه هر رازی را فاش می سازند _ م.

تحف العقول :_ دَخَلَ عَلیهِ [ أی الإمام الصّادق علیه السلام ]رجلٌ فقالَ علیه السلام لَهُ: مِمّنِ الرَّجلُ؟ فقالَ : مِن مُحِبّیکُم و مُوالیکُم ......... ثمّ قال لَه : مِن أیِّ مُحِبِّینا أنتَ ؟ فَسَکَتَ الرجُلُ ، فَقالَ لَه سُدیرٌ : و کَم مُحِبُّوکم یا بنَ رسولِ اللّهِ ؟! فقالَ : علی ثَلاثِ طَبَقاتٍ : طَبَقةٌ أحَبُّونا فِی العَلانِیَةِ و لَم یُحِبُّونا فِی السِّرِّ ، و طَبَقةٌ یُحِبُّونا فِی السِّرِّ و لَم یُحِبُّونا فِی العَلانِیَةِ ، و طَبَقةٌ یُحِبُّونا فی السِّرِّ وَ العَلانِیَةِ هُمُ النَّمَطُ الأعلی شَرِبُوا مِنَ العَذبِ الفُراتِ و عَلِموا تَأویلَ الکِتابِ و فَصلَ الخِطابِ و سَبَبَ الأَسبابِ، فَهُمُ النَّمَطُ الأَعلی، الفَقرُ و الفَاقَةُ و أنواعُ البَلآءِ أسرَعُ إلَیهِم مِن رَکضِ الخَیلِ، مَسَّتهُمُ البَأساءُ و الضَّرّاءُ و زُلزِلوا و فُتِنوا، فَمِن بَینِ مَجروحٍ و مَذبوحٍ مُتَفَرِّقینَ فی کُلِّ بِلادٍ قاصِیَةٍ ، بِهِم یَشفِی اللّهُ السَّقیمَ و یُغنِی العَدیمَ و بِهِم تُنصَرونَ و بِهِم تُمطَرونَ و بِهِم تُرزَقونَ و هُمُ الأَقَلُّونَ عَدَدا، الأَعظَمونَ عِندَ اللّهِ قَدْرا و خَطَرا .

و الطَّبقَةُ الثانیةُ : النَّمَطُ الأسفَلُ ، أحَبُّونا فی العَلانِیَةِ و سارُوا بسِیرَةِ المُلُوکِ ، فَألسِنَتُهُم مَعَنا و سُیوفُهُم علَینا .

و الطَّبَقةُ الثالثةُ : النَّمَطُ الأوسَطُ ، أحَبُّونا فی السِّرِّ و لم یُحِبُّونا فی العَلانِیَةِ ، و لَعَمرِی لَئن کانُوا أحَبُّونا فی السِّرِّ دُونَ العَلانِیَةِ فهُم الصَّوّامُونَ بالنهارِ القَوّامُونَ بِاللیلِ تَری أثَرَ الرَّهبانیَّةِ فی وُجُوهِهِم ، أهلُ سِ_لمٍ وَ انقِیادٍ .

قالَ الرَّجُلُ : فأنا مِن مُحِبِّیکُم فِی السِّرِّ و العَلانِیَةِ ، قالَ جعفرٌ علیه السلام : إنّ لِمُحِبِّینا فی السِّرِّ وَ العَلانِیَةِ علاماتٍ یُعرَفُونَ بها ، قالَ الرجُلُ : و ما تِلکَ العَلاماتُ ؟ قالَ علیه السلام : تلکَ خِلالٌ أوَّلُها أ نَّهُم عَرَفُوا التَّوحیدَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ و أحکَمُوا عِلمَ تَوحِیدِهِ ......... . (1) (2)

تحف العقول :مردی بر امام صادق علیه السلام وارد شد و ادعا کرد که من از دوستداران و علاقه مندان شما هستم ......... . حضرت فرمود : تو از کدام دوستداران ما هستی؟ مرد سکوت کرد . سُدیر پرسید : یا بن رسول اللّه ! مگر شما چند نوع دوستدار دارید؟ حضرت فرمود : دوستداران ما سه طبقه اند : طبقه ای که در ظاهر ما را دوست دارند ، اما در باطن دوستمان ندارند ؛ طبقه ای که در باطن دوستمان دارند اما در ظاهر ما را دوست ندارند و طبقه ای که هم در باطن و هم در ظاهر ما را دوست دارند . اینان طراز اولند از آب گوارای زلال نوشیدند و علم تأویل کتاب و تشخیص حق و باطل به دست آوردند و ریشه اسباب را شناختند. اینان زبده ترین گروهند. ناداری و بینوایی و گرفتاری های گوناگون، شتابان تر از تاخت اسب به آنان هجوم آورد. سختی و تنگدستی آنان را فرا گرفت و تزلزل و فتنه زده شدند. تعدادی از آن ها مجروح و تعدادی سر بریده شدند و در شهرهای دور افتاده پراکنده گردیدند. به وسیله آنان بیمار شفا می یابد و نادار توانگر می شود. به وسیله آن ها شما یاری می شوید و باران بر سرتان می بارد و روزی داده می شوید. آنان هرچند تعدادشان کم است، اما در پیشگاه خداوند قدر و منزلت بزرگی دارند.

طبقه دوم ، طراز پایینند ؛ در ظاهر دم از محبّت ما می زنند اما به شیوه پادشاهان زندگی می کنند . زبانهایشان با ماست و شمشیرهایشان بر ضدّ ما .

طبقه سوم ، در مرتبه متوسط جای دارند ؛ در دل ما را دوست دارند ، اما در ظاهر دوست ما نیستند . به جان خودم، اگر در باطن ما را دوست داشتند ، روزه داران روز و عابدان شب بودند و اثر عبادت را در چهره آنان می دیدی و تسلیم و فرمانبردار بودند .

مرد گفت : پس [بر اساس این تقسیم بندی ]من از دوستداران باطنی و ظاهری شما هستم . امام صادق علیه السلام فرمود : دوستداران باطنی و ظاهری ما نشانه هایی دارند که با آنها شناخته می شوند . مرد پرسید : آن نشانه ها چیست؟ حضرت فرمود : چند خصلتند . اولین خصلت آن است که خدای یگانه را چنان که باید شناخته اند و علم توحید او را خوب آموخته اند ......... .

ص :121


1- تحف العقول : 325 .
2- (انظر) المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام ) : باب 689 . معرفة اللّه : باب 2565.

ص :122

2127 - نَهیُ الشِّیعَةِ عَنِ الغُلُوِّ
2127 - بازداشتن شیعیان از غُلوّ

الکافی عن عَمرو بنِ خالدٍ عَن الإمامِ الباقرِ علیه السلام :یا مَعشرَ الشِّیعَةِ _ شِیعَةَ آلِ محمّدٍ _ کُونُوا النُّمْرُقَةَ الوُسطی ، یَرجِع إلیکُمُ الغالی ، و یَلحَق بِکُمُ التّالی ، فقالَ لَهُ رجُلٌ مِن الأنصارِ یقالُ لَهُ سعدٌ : جُعِلتُ فِداکَ ، مَا الغالِی ؟ قالَ : قومٌ یَقولُونَ فینا ما لا نَقُولُهُ فی أنفُسِنا ، فلیسَ اُولئکَ مِنّا و لَسنا مِنهُم . قالَ : فَمَا التّالِی ، قالَ : المُرتادُ یُرِیدُ الخَیرَ ، یُبَلِّغُهُ الخَیرُ یُوجَرُ علَیهِ . (1)

2127

بازداشتن شیعیان از غُلوّ

الکافی_ به نقل از عمرو بن خالد _: امام باقر علیه السلام فرمود : ای جماعت شیعه _ شیعه آل محمّد _ ! تکیه گاه میانه باشید تا تند رونده به سوی شما بازگردد و عقب مانده به شما رسد . مردی از انصار به نام سعد عرض کرد : فدایت شوم ، تند رونده کیست؟ حضرت فرمود : گروهی که درباره ما اعتقادی دارند که ما خود آن اعتقاد را درباره خودمان نداریم . اینها از ما نیستند و ما از آنها نیستیم . عرض کرد : عقب مانده کیست؟ فرمود : کسی که خواهان و جویای خیر (دین حق) است و [خداوند او را] به خیر (دین حق) می رساند و اجر آن را می یابد .

2128 - ما یَنبَغی لِلشِّیعةِ فی مُواجَهَةِ النَّاسِ
2128 - آنچه برای شیعه در برخورد با مردم زیبنده است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یا مَعشَرَ الشِّیعَةِ ، إنّکُم قد نُسِبتُم إلَینا ، کُونُوا لَنا زَینا ، و لا تَکُونُوا عَلَینا شَینا . (2)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ عَبدا حَبَّبَنا إلَی الناسِ و لَم یُبَغِّضْنا إلَیهِم ، أما وَ اللّهِ لو یَروُونَ مَحاسِنَ کلامِنا لَکانوا بِهِ أعَزَّ ، و مَا استَطاعَ أحَدٌ أن یَتَعَلَّقَ علَیهِم بشیءٍ ، و لکنَّ أحَدَهُم یَسمَعُ الکَلِمَةَ فَیَحُطُّ إلَیها عَشْرا . (3)

2128

آنچه برای شیعه در برخورد با مردم زیبنده است

امام صادق علیه السلام :ای گروه شیعیان! شما منسوب به ما هستید . پس مایه زینت ما باشید ، و مایه زشتی (بد نامی) ما نباشید .

امام صادق علیه السلام :رحمت خدا بر آن بنده ای باد که ما را محبوب مردم گرداند و منفور آنان نکند . هان! به خدا سوگند ، اگر سخنان زیبای ما را روایت می کردند ارجمندتر بودند و هیچ کس نمی توانست به آنان وصله ای بچسباند ؛ اما یکی از آنان جمله ای [از ما] را می شنود و ده جمله دیگر [از پیش خود] به آن اضافه می کند .

ص :123


1- الکافی : 2/75/6 .
2- مشکاة الأنوار : 134/305 .
3- الکافی : 8/229/293 .

عنه علیه السلام_ لعبد الأعلی _: یا عبدَ الأعلَی ......... فَأقرِئهُمُ السلامَ و رَحمَةَ اللّهِ _ یَعنِی الشِّیعَةَ _ و قُل : قالَ لَکُم : رَحِمَ اللّهُ عَبدا استَجَرَّ مَوَدَّةَ الناسِ إلی نفسِهِ و إلَینا ، بأن یُظهِرَ لَهُم ما یَعرِفُونَ و یَکُفَّ عَنهُم ما یُنکِرُونَ . (1)

عنه علیه السلام :مَعاشِرَ الشِّیعَةِ ، کُونُوا لنا زَینا ، و لا تَکُونُوا علَینا شَینا ، قُولُوا لِلناسِ حُسنا ، وَ احفَظُوا ألسِنَتَکُم ، و کُفُّوها عنِ الفُضُولِ و قَبیحِ القَولِ . (2)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام_ لِشیعَتِهِ _: اِتَّقُوا اللّهَ و کُونُوا زَینا و لا تَکُونوا شَینا ، جُرُّوا إلَینا کُلَّ مَوَدَّةٍ ، وَ ادفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبِیحٍ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام_ به عبد الأعلی _: ای عبد الأعلی! ......... سلام و رحمت خدا را به شیعیان برسان و بگو : او (حضرت صادق) به شما می گوید : رحمت خدا بر آن بنده ای باد که با اظهار سخنانی که مردم درک می کنند، و با خودداری از بیان آنچه درک نمی کنند ، دوستی مردم را به سوی خودش و ما جلب کند .

امام صادق علیه السلام :ای جماعت شیعه! مایه آبروی ما باشید نه باعث بدنامی ما . سخنان خوب به مردم بگویید ، زبانهایتان را نگه دارید و آنها را از بیهوده گویی و سخنان زشت باز دارید .

امام هادی علیه السلام_ به شیعیان خود _فرمود : از خدا بترسید و مایه آبرو باشید نه مایه بدنامی . محبّتها را به سوی ما جلب کنید و هر گونه زشتی را از ما دور سازید .

ص :124


1- بحار الأنوار : 2/77/62 .
2- الأمالی للصدوق : 327/17 .
3- تحف العقول : 488 .
4- (انظر) الشیعة : باب 2123 الحدیث 10105 . مستدرک الوسائل : 2 / 59 باب 1 .

2129 - مَقامُ الشِّیعَةِ فِی القِیامَةِ
2129 - مقام شیعه در قیامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، ......... هذا حَبیبی جَبرَئیلُ یُخبِرُنی عنِ اللّهِ جَلَّ جلالُهُ أنّه قد أعطی مُحِبَّکَ و شِیعَتَکَ سَبعَ خِصالٍ : الرِّفقَ عِندَ المَوتِ ، و الاُنسَ عِندَ الوَحشَةِ ، و النورَ عندَ الظُّلمَةِ ، و الأمنَ عِندَ الفَزَعِ ، و القِسطَ عِندَ المِیزانِ (1) ، و الجَوازَ عَلَی الصِّراطِ ، و دُخولَ الجَنَّةِ قَبلَ سائرِ الناسِ مِن الاُمَمِ بثَمانینَ عاما . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تُوضَعُ یَومَ القِیامَةِ مَنابِرُ حَولَ العَرشِ لِشِیعَتِی و شِیعَةِ أهلِ بَیتِی المُخلِصِینَ فی وَلایَتِنا ، و یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : هَلُمُّوا یا عبادِی إلَیَّ لأَنشُرَنَّ علَیکُم کَرامَتی؛ فقد اُوذِیتُم فی الدُّنیا . (3)

الأمالی للطوسی :_ و قد سَألَ رسولَ اللّه صلی الله علیه و آله ابنُ عبّاسٍ عن قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و السّابِقُونَ السابِقُونَ * أُولئکَ المُقَرَّبُونَ» (4) _فقال : قالَ لی جَبرَئیلُ : ذاکَ عَلِیٌّ و شِیعَتُهُ ، هُمُ السابِقونَ إلَی الجَنَّةِ المُقَرَّبُونَ مِنَ اللّهِ بکَرامَتِهِ لَهُم . (5)

2129

مقام شیعه در قیامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! . . . این دوستم جبرئیل از جانب خداوند عزّ و جلّ به من خبر می دهد که به دوستدار و شیعه تو هفت خصلت داده است : نرمی با او هنگام مردن ، همدم داشتن در تنهایی ، نور در تاریکی ، امنیّت هنگام ترس ، برابری (6) کفه میزان اعمال ، گذر از صراط و وارد شدن به بهشتْ هشتاد سال پیش از ورود دیگر مردمان .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت برای شیعیان من و شیعیان اهل بیت من که در دوستی ما خالص اند ، منبرهایی پیرامون عرش گذاشته می شود و خداوند عزّ و جلّ می فرماید : ای بندگان من! سوی من آیید تا کرامت خود را در میانتان پخش کنم چرا که شما در دنیا آزار دیدید .

الأمالی للطوسی :ابن عبّاس از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره این آیه پرسید : «و پیشتازان پیشی گیرنده، آنان مقرّبانند » ، حضرت فرمود : جبرئیل به من گفت : آنها علی و شیعیان اویند . آنان پیشتازانِ به سوی بهشتند و به لطف و کرامت خداوند ، به او نزدیکند .

ص :125


1- قال المجلسی : و القسط عند المیزان إمّا بمعنی العدل فاختصاصه بالشیعة لأنّ غیرهم یدخلون النار بغیر حساب ، أو بمعنی النصیب لأنّ لکلّ منهم نصیبا من الرحمة بحسب حاله و أعماله (بحار الأنوار : 68 / 11) .
2- بحار الأنوار : 68/9/4 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/60/232 .
4- الواقعة : 10 و 11 .
5- الأمالی للطوسی : 72/104 .
6- علاّمه مجلسی می گوید: قسط در موقف میزان، یا به معنای عدل است که اختصاص به شیعه دارد ؛ چون دیگران بی حساب به آتش می روند و یا به معنای بهره بردن از رحمت الهی بر حسب حال و عمل است (بحار الأنوار : 68/ 11) .

عنه صلی الله علیه و آله :شِیعَةُ عَلِیٍّ هُمُ الفائزُونَ یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: تَرِدُ شِیعَتُکَ یَومَ القِیامَةِ رِواءً غَیرَ عِطاشٍ ، و یَرِدُ عَدُوُّکُ عِطاشا یَستَسقُونَ فَلا یُسقَونَ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت ، این شیعیان علی هستند که رستگارند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : در روز قیامت شیعیان تو سیراب و بدون تشنگی وارد [محشر ]می شوند ، و دشمنانت تشنه کام وارد می گردند و آب می طلبند و کسی به آنان آب نمی دهد .

2130 - الانتِسابُ إلَی التَّشَیُّعِ
2130 - انتساب به تشیّع

التفسیر المنسوب إلی الإمامِ العسکریِّ علیه السلام_ عَمّارٌ الدُّهْنیِّ: فی جَوابِ قاضِی الکوفَةِ لمّا سَألَهُ عَن سَبَبِ بُکائهِ حِینَ سَمّاهُ رافِضیّا _: بکیت علیک و علیّ ، أمّا بُکائی عَلی نَفسی فَإنّکَ نَسَبتَنی إلی رُتبَةٍ شَریفَةٍ لَستُ مِن أهلِها ، زَعَمتَ أنّی رافِضیٌّ ، وَیحَکَ لَقَد حَدَّثَنی الصّادِقُ علیه السلام : «إنَّ أوّلَ مَن سُمّیَ الرّافِضَةَ السَّحَرَةُ الّذینَ لَمّا شاهَدوا آیَةَ موسی علیه السلام فی عَصاه آمَنوا بِهِ و رَضُوا بهِ و اتَّبَعوهُ وَ رَفَضوا أمرَ فِرعَونَ ، و استَسلَمُوا لِکُلِّ ما نَزَلَ بِهِم ، فَسَمّاهُم فِرعَونُ الرّافِضَةَ لَمّا رَفَضوا دِینَهُ» .

فَالرافِضیّ مَن رَفَضَ کُلَّ ما کَرِهَهُ اللّهُ تَعالی ، وَ فَعَلَ کُلَّ ما أمَرَهُ اللّهُ ، فأینَ فِی الزَّمانِ مِثلُ هذا ؟!

فإنَّما بَکَیتُ عَلی نَفسی خَشیَةَ أن یَطَّلِعَ اللّهُ تَعالی عَلی قَلبی ، وَ قَد تَقَبَّلتُ هذا الاسمَ الشّریفَ عَلی نَفسی ، فَیُعاتِبَنی رَبّی عَزَّ و جلَّ و یَقولَ : یا عَمّارُ ، أ کُنتَ رافِضا للأباطیلِ ، عامِلاً للطّاعاتِ کَما قالَ لَکَ ؟ فَیَکونُ ذلِکَ تَقصِیرا بی فِی الدَّرَجات إن سامَحَنی ، و مُوجِبا لِشَدیدِ العِقابِ عَلَیَّ إن ناقَشَنی ، إلاّ أن یَتَدارَکَنِی مَوالیّ بِشَفاعَتِهِم .

و أمّا بُکائی عَلَیکَ ، فَلِعظمِ کِذْبِکَ فی تَسمِیَتی بِغَیر اسمی ، و شَفَقَتی الشَّدیدَةِ عَلیکَ مِن عَذابِ اللّهِ تَعالی أن صَرَفتَ أشرَفَ الأسماءِ إلی أن جَعَلتَهُ مِن أرذَلِها کَیفَ یَصبِرُ بَدَنُکَ عَلی عَذابِ اللّهِ، و عَذابِ کَلِمَتِکَ هذِهِ؟! (3)

2130

انتساب به تشیّع

التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام :_ عمّار دُهنی ، وقتی قاضی کوفه او را رافضی خواند ، گریست و چون قاضی علّت گریه اش را پرسید _ : گفت هم برای خودم می گریم و هم برای تو ! اما گریه ام برای خودم از این روست که تو مرا به منزلتی ارجمند نسبت دادی که لایق آن نیستم . گفتی من رافضی هستم . وای بر تو ، حضرت صادق علیه السلام برایم حدیث گفت که : نخستین کسانی که رافضی نامیده شدند ساحرانی بودند که وقتی نشانه [نبوّت ]موسی علیه السلام را در عصایش دیدند به او ایمان آوردند و او را پسندیدند و از او پیروی و فرمان فرعون را ردّ کردند و به هر بلایی که بر سرشان آورد ، گردن نهادند . پس فرعون آنان را رافضی نامید ، چون دین او را رفض (ردّ) کردند .

پس ، رافضی کسی است که هر آنچه را خداوند متعال ناخوش می دارد، ردّ کند و هر آنچه را که خدا به آن فرمان داده است، به کار بندد . در این زمان ، کجا چنین کسی یافت می شود ؟

همانا برای خود می گریم چون می ترسم [خداوند متعال ]از قلبم آگاه شود ، و مرا که چنین نام (عنوان) شریفی را بر خود پذیرفته ام ، مورد عتاب قرار دهد و فرماید : ای عمّار ! آیا تو دست ردّ به سینه اباطیل زدی و به طاعات عمل کرده ای که او (قاضی) به تو چنین گفت ؟ پس ، این ، درجات مرا فرود آورد ، در صورتی که خداوند با من مدارا کند ، و موجب عذابی شدید گردد ، در صورتی که بخواهد بر من سخت گیرد ، مگر این که سروران من با شفاعتشان به فریادم برسند .

و اما گریه ام برای تو ، به خاطر دروغ بزرگی است که مرا به نامی غیر از نامم خواندی ، و ترس شدیدم از عذاب خداوند متعال بر توست که شریفترین نامها را به پست ترین نام تبدیل کردی . چگونه بدن تو عذاب [خدا ، و عذاب ]این سخنی را که گفتی تحمّل خواهد کرد ؟!

ص :126


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/52/201 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/60/238 .
3- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 311/157 .

ص :127

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لمّا قیلَ لَهُ مَرَرنا بِرَجُل فِی السُّوقِ وَ هُوَ یُنادی : أنا مِن شیعَةِ مُحمّدٍ و آلِ مُحمّدٍ الخُلّصِ ، وَ هُوَ یُنادی علی ثِیابٍ یَبیعُها عَلی مَن یَزیدُ _: ما جَهِلَ و لا ضاعَ امرُؤٌ عَرَفَ قَدرَ نَفسِهِ ، أ تَدرونَ ما مَثَلُ هذا ؟ ( مَثَلُ) هذا کَمَن قالَ : أنا مِثلُ سَلمانَ و أبی ذَرٍّ و المِقدادِ و عَمّارٍ ، وَ هُو مَعَ ذلکَ یُباخِسُ فی بَیعِهِ ، و یُدلِّسُ عُیوبَ المَبیعِ عَلی مُشتَریهِ ، وَ یَشتَری الشَّیءَ بِثَمَنٍ فیُزایدُ الغَریبَ یَطلُبهُ فیُوجِبُ لَهُ ، ثُمّ إذا غابَ المُشتَری قالَ : لا اُریدُهُ إلا بِکَذا ، بِدُونِ ما کانَ یَطلُبُهُ مِنهُ ، أ یَکونُ هذا کَسَلمانَ و أبی ذَرٍّ و المِقدادِ و عَمّارٍ ؟! حاشَ للّهِ أن یَکونَ هذا کَهُم و لکِن لا نَمنَعُهُ مِن أن یَقولَ : أنا مِن مُحِبّی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ ، و مِن مُوالی أولِیائهِم و مُعادی أعدائهِم . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی جَوابِ قَومٍ سَألُوهُ عَن سَبَبِ عَدَمِ إذنِهِ لَهُم فی الدُّخولِ یَومَینِ _: لِدَعواکُم أنَّکُم شِیعَةُ أمیرِ المُؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام . وَیحَکُم! إنَّما شِیعَتُهُ الحَسَنُ و الحُسَینُ علیهما السلام و سَلمانُ و أبو (2) ذَرٍّ و المِقدادُ و عَمّارٌ و مُحمّدُ بنُ أبی بَکرٍ ، الّذینَ لَم یُخالِفوا شَیئا مِن أوامِرِهِ ، وَ لَم یَرتَکِبوا شَیئا مِن فُنونِ زَواجِرِهِ .

فَأمّا أنتُم إذا قُلتُم إنّکُم شِیعَتُهُ ، و أنتُم فی أکثَرِ أعمالِکُم لَهُ مُخالِفونَ ، مُقَصِّرونَ فی کَثیرٍ مِنَ الفَرائضِ و مُتَهاوِنونَ بِعَظ_یمِ حُقوق إخوانِکُم فِی اللّهِ ، و تَتَّقونَ حَیثُ لا تَجِبُ التَّقِیَّةُ ، و تَترُکونَ التَّقِیَّةَ حَیثُ لا بُدَّ مِنَ التَّقِیَّةِ ......... . (3)

امام کاظم علیه السلام_ وقتی به ایشان گفته شد : در بازار بر مردی گذشتیم که داد می زد : من از شیعیان خالص محمّد و آل محمّدم . و جامه هایی را به مزایده گذاشته بود و جار می زد : کیست که به قیمت بالاتر بخرد؟ _فرمود : کسی که قدر خود را بشناسد، در ورطه جهل و تباهی نیفتد . آیا می دانید چنین کسی به چه می ماند ؟ او همانند کسی است که بگوید : «من مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار هستم» و با این حال کم فروشی می کند ، و عیبهای کالایش را از مشتری مخفی نگه می دارد ، و جنسی را [به قیمتی ارزان] می خرد و آن را به غریبه ای که طالب آن جنس است، به قیمت گران می فروشد ، و وقتی مشتری رفت، می گوید : من آن جنس را به کمتر از قیمتی هم که او می خواست می دادم . آیا چنین کسی مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار است ؟ حاشا که این شخص همانند آنان باشد . اما [با این حال] ما او را منع نمی کنیم از این که بگوید: «من از دوستداران محمّد و آل محمّد هستم ، و از دوستانِ دوستان آنان و دشمنِ دشمنانشان می باشم» .

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به گروهی که پرسیدند چرا دو روز اجازه ملاقات به ایشان نداد _فرمود : چون شما ادعا می کنید که شیعه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام هستید . وای بر شما ، شیعه او ، در حقیقت ، حسن و حسین علیهما السلام و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و محمّد بن ابی بکرند که با هیچ یک از دستورهای آن حضرت مخالفت نکردند ، و هیچ یک از نواهی وی را مرتکب نشدند .

اما شما که می گویید شیعه او هستید ، بیشتر اعمالتان برخلاف خواست اوست ، و در بسیاری از واجبات کوتاهی می ورزید ، به حقوق بزرگ برادران دینی خود بی اعتنایی می کنید ، و در جایی که تقیّه واجب نیست تقیّه در پیش می گیرید ، و در جایی که باید تقیّه کنید، تقیّه نمی کنید ......... .

ص :128


1- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 312/158 .
2- فی المصدر «و أبی» و هو تصحیف .
3- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 313/159 ،انظر تمام الحدیث .

التفسیر المنسوبِ إلی الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :قال [الإمام] علیه السلام : دَخَل رجل عَلی محمّد بن علیّ بن موسی الرّضا علیهم السلام ......... فقال : ......... أنا مِن شِیعَتِکُمُ الخُلَّصِ ، قالَ : ......... وَیحَکَ ! أ تَدری مَن شیعَتُنا الخُلَّصُ ؟ قالَ : لا. قالَ : شیعَتُنا الخُلَّصُ حِزْقیلُ المُؤمِنُ ؛ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ ، و صاحِبُ یس الّذی قالَ اللّه تَعالی فیهِ : «و جاءَ مِن أقْصَا المَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعی» (1) و سَلمانُ و أبو ذَرٍّ و المِقدادُ و عَمّارٌ ، أ سَوَّیتَ نَفسَکَ بِهؤلاءِ ؟! أ ما آذَیتَ بِهذا المَلائکَةَ ، و آذَیتَنا ؟!

فقالَ الرَّجُلُ : أستَغفِرُ اللّهَ و أتَوبُ إلَیهِ ، فَکَیفَ أقولُ ؟

قالَ : قُل : أنا مِن مُوالیکُم و مُحِبّیکُم ، و مُعادی أعدائکُم ، و مُوالی أولِیائکُم . (2)

التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام :امام عسکری علیه السلام فرمود: فردی نزد امام رضا علیه السلام آمد ......... و گفت: ......... «من از شیعیان خالص شما هستم . فرمود :

......... وای بر تو ، آیا می دانی شیعیان خالص ما چه کسانی هستند ؟ عرض کرد : نه .

فرمود : شیعیان خالص ما حزقیل مؤمن ، مؤمن آل فرعون ، است و مردی که در سوره یاسین خداوند متعال درباره اش فرمود : «و مردی از دورترین جای شهر دوان دوان آمد» ، و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار . آیا تو خودت را با اینان برابر می کنی ؟ بدان که تو با این ادعایت هم فرشتگان را آزردی و هم ما را .

مرد عرض کرد : از خدا آمرزش می طلبم و به درگاه او توبه می برم . پس چه بگویم ؟ حضرت فرمود : بگو : من از دوستداران و علاقه مندان شما هستم ، و دشمنِ دشمنان شما و دوستِ دوستانتان می باشم .

ص :129


1- یس : 20 .
2- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 315/160 .

التفسیر المنسوبِ إلی الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :_ قال الحسن بن علی ( علیهما السلام ) لِلوالی فی رَجُلٍ اتُّهِمَ بِقصدِ السَّرِقةِ و قَدِ ادّعی التَّشَیُّعَ _: مَعاذَ اللّهِ ما هذا من شِیعَةِ عَلِیٍ علیه السلام ، و إنّمَا ابتَلاهُ اللّهُ فی یَدِکَ لاعتِقادِهِ فی نَفسِهِ أنَّهُ من شِیعَةِ علیٍّ علیه السلام ......... . (1)

التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام :_ امام عسکری علیه السلام در مورد مردی که متّهم بود که قصد سرقت داشته و ادعای تشیّع می نمود ، به فرماندار فرمود_: پناه بر خدا ! این فرد از شیعیان علی علیه السلام نیست و خداوند تنها به خاطر آن که او فکر می کند شیعه علی علیه السلام است در دست تو گرفتارش نموده است . . . .

ص :130


1- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 316/161، انظر تمام الحدیث .

حرف الصاد

اشاره

الصُّبح (بامداد)

الصَّبر (صبر)

الصُّحبة (همنشینی)

الصِّحّة (تندرستی)

الصِّدق (راستی)

الصِّدِّیق (صِدّیق)

الصَّدِیق (دوست)

الصدقة (صدقه)

الصراط (صراط)

الصِّغَر (خردسالی)

المُصافحة (دست دادن)

الصُّلح 1 «المُسالمةُ فی الحربِ» (صلح 1 «صلح در جنگ»)

الصلح 2 «الإصلاحُ بینَ الناسِ» (صلح 2 «اصلاح دادن میان مردم»)

الصلاة (نماز)

صلاةُ الجماعةِ (نماز جماعت)

ص :131

صَلاةُ اللَّیل (نماز شب)

صلاةُ الجمعةِ (نماز جمعه)

الصلاةُ علی النبیِّ و آلهِ (درود فرستادن بر پیامبر و آل او)

الصَّمت (خاموشی)

الصناعة (صنعتگری)

المصیبة (مصیبت)

الصوت (صدا)

الصَّوم (روزه)

ص :132

286 - الصُّبح

286 - بامداد
اشاره

(1)

ص :133


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 15 باب 99 «فی جواب : کیف أصبحت ؟» .

2131 - الصُّبحُ
2131 - سپیده دم

الکتاب:

«وَ الصُّبْحِ إذا أسْفَرَ». (1)

«و الصُّبْحِ إذا تَنَفَّسَ». (2)

«فالِقُ الاْءصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنا وَ الشَّمْسَ و الْقَمَرَ حُسْبانا ذلِکَ تَقْدِیْرُ العَزِیْزِ العَلِیْمِ». (3)

«قُلْ أ رَأیتُمْ إنْ جَعَلَ اللّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیلَ سَرْمَدَا إلی یَوْمِ القِیامَةِ مَنْ إلهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأتِیْکُمْ بِضِیاءٍ أ فَلا تَسْمَعُونَ». (4)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ بَعد أن ذَکَرَ اللیلَ و النهارَ _: لَو کانَ واحِدٌ مِنهُما سَرمَدا عَلی العِبادِ لَما قامَتْ لَهُم مَعایِشُ أبدا ، فَجَعَلَ مُدَبِّرُ هذِهِ الأشیاءِ و خالِقُها النهارَ مُبصِرا و اللیلَ سَکَنا . (5)

1231

سپیده دم

قرآن :

«و سوگند به صبح چون آشکار شود» .

«و سوگند به صبح چون بدمد» .

«شکافنده صبح دم است و شب را برای آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داد . این اندازه گیری آن توانای داناست» .

«بگو : هان ، چه می پندارید اگر خدا شب را تا روز قیامت بر شما جاودانه کند ، جز خداوند کدامین معبود برایتان روشنایی می آورد؟ آیا نمی شنوید؟» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ بعد از سخن درباره شب و روز _فرمود : اگر یکی از این دو برای بندگان جاودانه می شد ، زندگیِ مردم هرگز سامان نمی یافت . پس مدبّر و آفریننده این چیزها ، روز را روشنی بخش قرار داد و شب را مایه آرامش .

2132 - ما قیلَ فی جَوابِ «کیفَ أصبَحتَ ؟»
2132 - آنچه در پاسخ «چگونه صبح کردی؟»گفته شده است

عیسی علیه السلام_ فی جوابِ کیفَ أصبَحتَ ؟ _: لا أملِکُ ما أرجُو ، و لا أستَطِیعُ ما اُحاذِرُ ، مَأمورا بالطاعَةِ ، مَنهیّا عنِ الخَطِیئَةِ ، فلا أری فَقیرا أفقَرَ مِنّی . (6)

2132

آنچه در پاسخ «چگونه صبح کردی؟» گفته شده است

عیسی علیه السلام_ در جواب «چگونه صبح کردی؟» _فرمود : به آنچه امید دارم، نرسیده ام و از آنچه می ترسم ، حذر نتوانم . به طاعت مأمور گشته ام و از معصیت نهی شده ام . بنا بر این ، فقیری فقیرتر از خود نمی بینم .

ص :134


1- المدّثر : 34 .
2- التکویر : 18 .
3- الأنعام : 96 .
4- القصص : 71 .
5- بحار الأنوار : 3/191 .
6- بحار الأنوار : 74/307/59 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ أیضا _: بخَیرٍ مِن رَجُلٍ لَم یُصبِحْ صائما ، و لَم یَعُدْ مَریضا ، و لَم یَشهَدْ جَنازَةً . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ أیضا _: أصبَحتُ و نَومی خَطَراتٌ ، و یَقَظَتی فَزَعاتٌ ، و فِکرَتی فی یَومِ المَماتِ. (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أصبَحنا و بنا مِن نِعَمِ اللّهِ و فَضلِهِ ما لا نُحصِیهِ ، مَع کثیرِ ما نُحصِیهِ ، فما نَدرِی أیَّ نِعمَةٍ نَشکُرُ ، أ جَمِیلَ ما یَنشُرُ أم قَبیحَ ما یَستُرُ ؟! (3)

عنه علیه السلام_ أیضا لَمّا عادَهُ عبدُ اللّهِ بنُ جعفرٍ صَباحا و هُو مَریضٌ _: یا بُنَیَّ کیفَ أصبَحَ مَن یَفنی بِبَقائهِ ، و یَسقُمُ بدَوائهِ ، و یُؤتی مِن مَأمَنِهِ (4) ؟! (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: کیفَ یُصبِحُ مَن کانَ للّهِِ علَیهِ حافِظانِ ، و عَلِمَ أنّ خَطایاهُ مَکتوباتٌ فی الدِّیوانِ ؟! إن لَم یَرحَمْهُ رَبُّهُ فَمَرجِعُهُ إلَی النِیرانِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز در پاسخ به همین سؤال _فرمود : بهتر از کسی که روز را با روزه آغاز نکرده و به عیادت بیماری نرفته و در تشییع جنازه ای شرکت نکرده است .

امام علی علیه السلام_ نیز _فرمود : صبح خود را در حالی آغاز کردم که خوابیدنم [همراه ]با خطرات است و بیداریم با ترس و نگرانیها و اندیشه ام در روزِ مردن .

امام علی علیه السلام_ نیز _فرمود : صبح خود را در حالی آغاز کردیم که فضل و نعمتهای خدا بر ما بی شمار است ،با آن که بسیاری از آنها را برمی شماریم . پس نمی دانیم برای کدام نعمت شکر گزاریم ؛ برای کار خوبی که از ما در میان مردم پخش کرده ، یا برای کار زشتی که پوشانده است؟!

امام علی علیه السلام_ نیز در پاسخ به عبد اللّه بن جعفر که صبحگاهی به عیادت ایشان آمد و پرسید : چگونه صبح کردی؟ _فرمود : فرزندم! چگونه صبح کرده باشد کسی که حیاتش رو به زوال است و دارویش موجب بیماری اوست و از همان جا که احساس امنیت می کند ضربه می خورد .

امام علی علیه السلام_ نیز _فرمود: چگونه صبح خود را آغاز کرده باشد کسی که از جانب خداوند دو فرشته بر او گماشته شده اند و می داند که گناهانش در دفتر اعمالش نوشته می شود؟! و اگر پروردگارش به او رحم نکند، سرانجامش آتش دوزخ است .

ص :135


1- الأمالی للطوسی : 640/1323 .
2- بحار الأنوار : 76/18/3 .
3- بحار الأنوار : 41/164/58 .
4- فی المصدر «مأنِهِ» و الصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار :76/18/3 .
5- الأمالی للطوسی : 641/1329 .
6- جامع الأخبار: 484/657.

الأمالی للطوسی عن جابرِ بنِ عبدِ اللّهِ الأنصاریُّ :لَقیتُ علیَّ بنَ أبی طالب علیه السلام ، فقُلتُ : کیفَ أصبحتَ یا أمیرَ المؤمنین؟ قالَ : بِنعمَةٍ مِنَ اللّهِ و فَضلٍ مِن رجُلٍ لَم یَزُرْ أخا ، و لَم یُدخِلْ علی مُؤمِنٍ سُرورا ، قلتُ : و ما ذلکَ السُّرورُ ؟ قالَ : یُفَرِّجُ عنهُ کَربا ، أو یَقضِی عَنهُ دَینا ، أو یَکشِفُ عَنهُ فاقَتَهُ . (1)

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام_ فی جواب کیف أصبحتِ؟ _: أصبَحتُ عائفةً لِدُنیاکُم ، قالِیَةً لِرِجالِکُم، لَفَظتُهُم بَعد إذ عَجَمتُهُم . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ أیضا _: أصبَحتُ و لِی رَبٌّ فَوقِی ، و النارُ أمامِی ، و المَوتُ یَطلُبُنی ، و الحِسابُ مُحدِقٌ بی ، و أنا مُرتَهَنٌ بِعَمَلِی ، لا أجِدُ ما اُحِبُّ ، و لا أدفَعُ ما أکرَهُ، و الاُمورُ بیدِ غَیرِی ، فإنْ شاءَ عَذَّبَنی ، و إن شاءَ عَفا عَنّی ، فأیُّ فَقیرٍ أفقَرُ مِنّی؟! (3)

الأمالی للطوسی_ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری _: امام علی علیه السلام را ملاقات کردم و گفتم : چگونه صبح کردی ای امیر مؤمنان؟ حضرت فرمود : با نعمت و فضل خداوند بر مردی که از برادری دیدار نکرده و مؤمنی را شاد نساخته است . عرض کردم : آن شادی چیست؟ فرمود : اندوهی از او بزداید ، یا قرضی از جانب او بپردازد ، یا نیازش را برطرف سازد .

فاطمه زهرا علیها السلام_ در جواب : چگونه صبح کردی؟ _فرمود : صبح کردم در حالی که دنیای شما را ناخوش دارم،و از مردان شما نفرت، و پس از آن که آنها را آزمودم دورشان افکندم .

امام حسن علیه السلام_ نیز _فرمود : در حالی صبح کردم که خداوندگاری بالای سرم می باشد و آتش رو برویم و مرگ به دنبالم و حسابرسی مرا در میان گرفته است و من گروگان عمل خویشم . نه می توانم آنچه را دوست دارم به دست آوردم و نه آنچه را ناخوش دارم، از خود دور کنم ، کارها به دست کسی جز من است ، اگر بخواهد عذابم می کند و اگر بخواهد مرا می بخشد . با چنین وضعی، کدامین فقیر فقیرتر از من است؟

ص :136


1- . الأمالی للطوسی: 640/1324.
2- جامع الأخبار: 237/606.
3- . بحار الأنوار: 78/113/7.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ أیضا _: أصبَحتُ و لِیَ رَبٌّ فَوقِی ......... [ و قالَ مِثلَ ما قالَ أخُوهُ علیه السلام ] . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ أیضا _: أصبَحتُ مَطلُوبا بِثَمانٍ : اللّهُ تعالی یَطلُبُنی بِالفَرائضِ ، و النبیُّ صلی الله علیه و آله بالسُّنَّةِ ، و العِیالُ بالقُوتِ ، و النَّفسُ بالشَّهوَةِ ، و الشَّیطانُ بالمَعصیَةِ ، و الحافِظانِ بِصِدْقِ العَمَلِ ، و مَلَکُ المَوتِ بالرُّوحِ ، و القَبرُ بالجَسَدِ ، فأنا بینَ هذهِ الخِصالِ مَطلوبٌ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أنتَ تَزعُمُ أنّکَ لَنا شِیعَةٌ ، و أنتَ لا تَعرِفُ صَباحَنا و مَساءَنا ؟! أصبَحنا فی قَومِنا بمَنزِلَةِ بَنی إسرائیلَ فی آلِ فِرعَونَ یُذَبِّحُونَ الأبناءَ ، و یَستَحیُونَ النِّساءَ ، و أصبَحَ خَیرُ البَرِیَّةِ بَعد نَبِیِّها صلی الله علیه و آله یُلعَنُ عَلَی المَنابِرِ ، و یُعطَی الفَضلُ و الأموالُ علی شَتمِهِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ أیضا _: أصبَحنا غَرقی فِی النِّعمَةِ ، مَوفُورِینَ بالذُّنوبِ ، یَتَحَبَّبُ إلَینا إلهُنا بالنِّعَمِ ، و نَتَمَقَّتُ إلَیهِ بالمَعاصِی ، و نحنُ نَفتَقِرُ إلَیهِ و هو غَنِیٌّ عَنّا . (4)

امام حسین علیه السلام_ نیز _فرمود : صبح کردم در حالی که پروردگاری بالای سرم می باشد ......... [و نظیر آنچه برادر بزرگوارش فرموده بیان نمود] .

امام زین العابدین علیه السلام_ نیز _فرمود : در حالی صبح کردم که هشت چیز از من خواسته می شود : خداوند متعال عمل به فرایض از من می خواهد، پیامبر صلی الله علیه و آله عمل به سنّت ؛ خانواده ، روزی ؛ نفْس، شهوت ؛ شیطان، معصیت ؛ دو فرشته نگهبانِ اعمال ، درستیِ عمل ؛ فرشته مرگ، روح ؛ و قبر ، جسدم را . این چیزها از من خواسته می شود .

امام زین العابدین علیه السلام_ نیز _فرمود _ : تو خود را شیعه ما می پنداری و حال و روز ما را در هر صبح و شام نمی دانی؟ در حالی صبح کردیم که در میان قوم خود همچون بنی اسرائیلیم در میان خاندان فرعون . مردان را می کشند و زنان را زنده نگه می دارند و بهترین خلایق بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز منبرها لعن می شود و برای دشنام دادن به او مال و منال می دهند .

امام باقر علیه السلام_ نیز _فرمود : در حالی صبح کردیم که غرق نعمتیم و آلوده به گناهان بسیار ، پروردگارمان با نعمتهایش به ما اظهار محبّت می کند و ما با گناهانمان با او دشمنی می ورزیم . در حالی که ما به او نیازمندیم و او از ما بی نیاز است .

ص :137


1- جامع الأخبار : 237/604 .
2- جامع الأخبار : 237/603 .
3- جامع الأخبار : 238/607 .
4- الأمالی للطوسی : 641/1331 .

2133 - ما یَنبَغی عِندَ الصُّبحِ وما لا یَنبَغی
2133 - آنچه در بامدادان سزاوار یاناسزاوار است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی التَّوراة _: مَن أصبَحَ عَلَی الدنیا حَریصا أصبَحَ و هُو عَلَی اللّهِ ساخِطٌ ، و مَن أصبَحَ یَشکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بهِ فإنّما یَشکُو رَبَّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ لا یَهتَمُّ بِاُمُورِ المُسلمینَ فَلَیسَ بِمُسلمٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ مُعافیً فی جَسَدِهِ ، آمِنا فی سِرْبِهِ ، عِندَهُ قُوتُ یَومِهِ ، فکَأنَّما حِیزَت لَهُ الدنیا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ و هِمَّتُهُ غَیرُ اللّهِ أصبَحَ مِنَ الخاسِرِینَ المُعتَدِینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أصبَحَ مِن اُمَّتِی و هِمَّتُهُ غَیرُ اللّهِ فلیسَ مِنَ اللّهِ ، و مَن لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المؤمِنینَ فلیسَ مِنهُم . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أصبَحَ عَلَی الدنیا حَزِینا فَقَد أصبَحَ لقَضاءِ اللّهِ ساخِطا ، و مَن أصبَحَ یَشکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بهِ فقد أصبَحَ یَشکُو رَبَّهُ . (6)

2133

آنچه در بامدادان سزاوار یا نا سزاوار است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در تورات آمده است _: هرکه صبح خود را با آزمندی به دنیا آغاز کند، آن را با نارضایی از خدا آغاز کرده باشد، و هرکه صبح خود را با شِکوه از مصیبتی که بر او وارد شده بیاغازد ، در حقیقت از پروردگارش شِکوه کرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه صبح کند و به فکر گرفتاریهای مسلمانان نباشد ، مسلمان نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه صبح کند در حالی که تندرست و آسوده خاطر باشد و خوراک یک روز خود را داشته باشد ، چنان است که دنیا را داشته باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه صبح خود را بیاغازد در حالی که اندیشه ای جز خدا در سر داشته باشد ، از زیانکاران تجاوزگر باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر فردی از افراد امّت من که صبح کند و اندیشه ای جز خدا داشته باشد ، از خدا نیست و هرکه به کارهای (گرفتاریهای) مؤمنان اهتمام نورزد از مؤمنان نیست .

امام علی علیه السلام :هرکه صبح خود را با غم و اندوه دنیا آغاز کند ، با نارضایی از قضای خدا آغاز کرده باشد و هر که بامدادش را با شِکوه از مصیبتی که دامنگیرش شده بیاغازد ، با شِکوه از پروردگار خود آغاز کرده باشد .

ص :138


1- تحف العقول : 8 .
2- الکافی : 2/163/1 .
3- الخصال : 161/211 .
4- بحار الأنوار : 74/307/59 .
5- تحف العقول : 58 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 228 .

عنه علیه السلام :مَن أصبَحَ و الآخِرَةُ هَمُّهُ استَغنی بغَیرِ مالٍ ، و استَأنَسَ بغَیرِ أهلٍ ، و عَزَّ بغَیرِ عَشِیرَةٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی التَّوراةِ _: مَن أصبَحَ عَلَی الدُّنیا حَزینا أصبَحَ عَلَی اللّهِ ساخِطا . (2)

عنه علیه السلام :مَ_ن أصبَ_حَ مَهموم_ا لِسوی فَکاکِ رَقَبَتِهِ ، فقد هَوَّنَ عَلَیهِ الجَلیلُ ، و رَغِبَ مِن رَبِّهِ فِی الرِّبحِ الحَقیرِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هرکه صبح خود را با همّ و غم آخرت بیاغازد ، بی نیاز شود ، بی آن که مال و ثروتی داشته باشد ، و از تنهایی به درآید بی آن که اهل و عیالی داشته باشد ، و قدرت یابد بی آن که ایل و تباری داشته باشد .

امام صادق علیه السلام_ در تورات آمده است _: هرکه صبح خود را با غم دنیا [خواهی ]آغاز کند ، با نارضایتی از خدا آغاز کرده باشد .

امام صادق علیه السلام :هرکه صبح خود را با همّ و غمی جز آزاد کردن خود[از آتش دوزخ ]بیاغازد ، امر بزرگ (آخرت) را ناچیز شمرده و به خاطر بهره اندک (دنیا) از پروردگارش روی گردان شده باشد .

2134 - صِفَةُ المُؤمِنِ إذا أصبَحَ
2134 - ویژگی مؤمن در بامداد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی ذر _: یا أبا ذَرٍّ ، إذا أصبَحتَ فلا تُحَدِّثْ نَفسَکَ بِالمَساءِ ، و إذا أمسَیتَ فلا تُحَدِّثْ نفسَکَ بِالصَّباحِ ، و خُذ مِن صِحَّتِکَ قَبلَ سُقمِکَ ، و مِن حَیاتِکَ قَبلَ مَوتِکَ ؛ فإنّکَ لا تَدری مَا اسمُکَ غَدا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ المتّقینَ _: یُصبِحُ و شُغلُهُ الذِّکرُ ، و یُمسِی و هَمُّهُ الشُّکرُ ، یَبِیتُ حَذِرا مِن سِنَةِ الغَفلَةِ ، و یُصبِحُ فَرِحا بما أصابَ مِن الفَضلِ و الرَّحمَةِ . (6)

2134

ویژگی مؤمن در بامداد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابو ذر _فرمود : ای ابوذر! چون صبح کردی به خود وعده [زنده ماندن تا] شب مده و چون شب را آغازیدی به خود وعده صبح مده و پیش از آن که بیمار شوی ، از سلامت خود استفاده کن و پیش از آن که بمیری ، از زندگی خود بهره گیر ؛ زیرا نمی دانی که فردا نام تو چه خواهد بود [زنده یا مرده ، سالم یا بیمار] .

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : صبح را آغاز می کند در حالی که کارش یاد خداست ، و شب را می آغازد در حالی که همّ و غمش شکر خداست . شب را با ترسِ از خواب غفلت به سر می برد و روز هنگام از فضل و رحمت خدا که به او رسیده شادمان است .

ص :139


1- الأمالی للطوسی : 580/1198 .
2- الاختصاص : 226 .
3- تحف العقول : 302 .
4- (انظر) الآخرة : باب 29 .
5- مکارم الأخلاق : 2/364/2661 .
6- بحار الأنوار: 78/30/96.

عنه علیه السلام_ أیضا _: یُمسِی و هَمُّهُ الشُّکرُ ، و یُصبِحُ و هَمُّهُ الذِّکرُ ، یَبِیتُ حَذِرا و یُصبِحُ فَرِحا ، حَذِرا لِما حُذِّرَ مِنَ الغَفلَةِ ، و فَرِحا بما أصابَ مِنَ الفَضلِ و الرَّحمَةِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ المؤمنَ لا یُصبِحُ إلاّ خائفا و إن کانَ مُحسِنا ، و لا یُمسِی إلاّ خائفا و إن کانَ مُحسِنا ؛ لأنَّهُ بینَ أمرَینِ : بینَ وَقتٍ قد مَضی لا یَدرِی مَا اللّهُ صانِعٌ بهِ ، و بینَ أجَلٍ قدِ اقتَرَبَ لا یَدرِی ما یُصِیبُهُ مِنَ الهَلَکاتِ . (2)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا _ عِبادَ اللّهِ _ أنَّ المؤمنَ لا یُصبِحُ و لا یُمسِی إلاّ و نَفسُهُ ظَنُونٌ عِندَهُ ، فلا یَزالُ زارِیا علَیها و مُستَزِیدا لَها . (3)

امام علی علیه السلام_ نیز در توصیف پرهیزگاران _فرمود : شب را می آغازد در حالی که همّ او شکرگزاری حق است و روز را آغاز می کند در حالی که همّ و غمش یاد خداست . شب را با ترس می گذراند و روز را با شادمانی ؛ ترس از غفلت خویش که از آن برحذر داشته شده است و شادمانی به سبب فضل و رحمت خدا که شامل حال او شده است .

امام علی علیه السلام :مؤمن صبح خود را نمی آغازد ، مگر آن که ترسان است هرچند نیکوکار باشد و شب خود را آغاز نمی کند مگر این که بیمناک است گر چه کارهای نیک کرده باشد ؛ زیرا او میان دو امر قرار دارد : زمانی که گذشته است و نمی داند خدا با او چه می کند، و اجلی که نزدیک است و نمی داند چه مسائل مهلکی دامن او را خواهد گرفت .

امام علی علیه السلام :بدانید _ ای بندگان خدا! _ که مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمی رساند مگر آن که به نفْس خود بدگمان است . از این رو ، پیوسته بر آن خُرده می گیرد و عملِ بیشتر از او می طلبد .

2135 - الدُّعاءُ عِندَ الصَّباحِ
2135 - دعای بامدادان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن دعاءٍ کانَ یَدعُو بهِ کثیرا _: الحَمدُ للّهِِ الذی لَم یُصبِحْ بی مَیِّتا ، و لا سَقِیما ، و لا مَضروبا علی عُرُوقی بِسُوءٍ ، و لا مَأخوذا بِأسوَإِ عَمَلِی ، و لا مَقطوعا دابِرِی ، و لا مُرتَدّا عن دِینِی ، و لا مُنکِرا لِرَبِّی ، و لا مُستَوحِشا مِن إیمانِی ، و لا مُلتَبِسا عَقلِی . (4)

2135

دعای بامدادان

امام علی علیه السلام_ در دعایی که بسیار می خواند _می گفت : ستایش خدایی را که شبم را به صبح رسانده در حالی که نه مُرده ام و نه بیمارم و نه رگهایم دچار آفت و بدی است و نه گرفتار کیفر بدترین اعمال خویشم ، و نه بی فرزندم و نه از دین برگشته و نه منکر پروردگارم و نه گریزان از ایمان و نه عقلم آشفته است .

ص :140


1- . نهج البلاغة : الخطبة 193 .
2- الأمالی للطوسی : 208/357 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 215 ، انظر تمام الدعاء .

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لکمیلِ بنِ زیادٍ _: یا کمیلَ بنَ زیادٍ ، سَمِّ کُلَّ یَومٍ بِاسمِ اللّهِ و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ ، و تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ ، و اذکُرْنا و سَمِّ بأسمائنا ، و صَلِّ عَلَینا ، و استَعِذْ بِاللّهِ رَبِّنا ، وَ ادرَأْ [ بذلکَ] (1) عن نفسِکَ (2) و ما تَحُوطُهُ عِنایَتُکَ ، تُکْفَ شَرَّ ذلکَ الیَومِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَدَع أن تَدعُوَ بهذا الدعاءِ ثلاثَ مَرَّاتٍ إذا أصبَحتَ و ثلاثَ مَرّاتٍ إذا أمسَیتَ: اللّهُمّ اجعَلنی فی دِرعِکَ الحَصِینَةِ التی تَجعَلُ فیها مَن تُرِیدُ ؛ فإنّ أبِی علیه السلام کانَ یقولُ : هذا مِنَ الدعاءِ المَخزونِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به کمیل بن زیاد _فرمود : ای کمیل بن زیاد! هر روز نام خدا را ببر و «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه » بگو و به خدا توکّل کن و ما را یاد کن و نام ما ببر و بر ما درود فرست و به پروردگارمان اللّه پناه به بر ، و بدین سان خود و هر آنچه را که تحت اختیار و سرپرستی توست ، از شرّ آن روز در امان دار .

امام صادق علیه السلام :هر صبحگاه و هر شامگاه این دعا را سه بار بخوان : «بار خدایا! مرا در زره محکم خود ، که هر کس را خواهی در آن جای می دهی ، قرار ده» ؛ زیرا پدرم می فرمود : این از دعاهایی است که در گنجینه است [و نااهلان بدان دسترسی ندارند] .

ص :141


1- ما بین المعقوفین أثبتناه من بحار الأنوار نقلاً عن المصدر .
2- فی تحف العقول [ ص 171] : و فی بعض النسخ من الکتاب «أدرْ بذلک علی نفسک» (هامش بحار الأنوار) .
3- بشارة المصطفی : 25 ، بحار الأنوار : 77/266/1 .
4- الکافی : 2/534/37 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 4 / 1235 باب 49 .

ص :142

287 - الصَّبر

287 - صبر
اشاره

(1)

(2)

ص :143


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 56 باب 62 «الصبر» . کنز العمّال : 3 / 271 ، 744 «الصبر» . وسائل الشیعة : 2 / 902 باب 76 «استحباب الصبر علی البلاء» .
2- انظر : عنوان 51 «البلاء» ، 278 «الشکوی» ، 306 «المصیبة» ، 67 «الجزع». الحساب : باب 844 ، الحقّ : باب 891 ،الشجاعة : باب 1942 . الدهر : باب 1276 ، الیقین : باب 4195 .

2136 - فَضلُ الصَّبرِ
2136 - فضیلت شکیبایی

الکتاب :

«وَ کَأیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیْرٌ فَما وَهَنُوا لِما أصابَهُمْ فِی سَبِیْلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ ما اسْتَکانُوا و اللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِیْنَ». (1)

«وَ أطِیْعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیْحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ». (2)

الحدیث :

عیسی علیه السلام :إنّکُم لا تُدرِکُونَ ما تُحِبُّونَ إلاّ بِصَبرِکُم علی ما تَکرَهُونَ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی الصَّبرِ علی ما یُکرَهُ خَیرٌ کثیرٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّبرُ خَیرُ مَرکَبٍ ، ما رَزَقَ اللّهُ عَبدا خَیرا لَهُ و لا أوسَعَ مِن الصَّبرِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّبرُ سِترٌ مِن الکُرُوبِ، و عَونٌ علی الخُطُوبِ . (6)

2136

فضیلت شکیبایی

قرآن :

«بسا پیامبرانی که خدا پرستان بسیاری در کنارش جنگیدند و از آنچه در راه خدا بدانها رسید سست نشدند و ناتوان نگشتند و تسلیم [دشمن ]نشدند و خدا صابران را دوست دارد» .

«از خدا و رسول او فرمان برید و با هم کشمکش مکنید که سست می شوید و شُکوه و اقتدارتان از بین می رود و شکیبا باشید که خداوند با صابران است» .

حدیث :

عیسی علیه السلام :شما به آنچه دوست دارید نخواهید رسید ، مگر با صبر در برابر آنچه ناخوش می دارید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شکیبایی بر ناملایمات ، خیر بسیاری نهفته است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شکیبایی بهترین مرکب است . خداوند به هیچ بنده ای روزیی بهتر و فراختر از صبر نداده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شکیبایی ، سر پناهی در برابر گرفتاریهاست و یاور در برابر مشکلات است .

ص :144


1- آل عمران : 146 .
2- الأنفال : 46 .
3- مسکّن الفؤاد : 48 .
4- مسکّن الفؤاد : 48 .
5- مسکّن الفؤاد : 50 .
6- کنز الفوائد : 1/139 .

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لأبی ذَرٍّ _: فإنِ استَطَعتَ أن تَعمَلَ للّهِِ عَزَّ و جلَّ بِالرِّضا فِی الیَقینِ فَافعَلْ ، و إن لَم تَستَطِعْ فإنَّ فِی الصَّبرِ علی ما تَکرَهُ خَیرا کثیرا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن أقَلِّ ما اُوتِیتُمُ الیَقینُ ، و عَزیمَةُ الصَّبرِ ، و مَن اُعطِیَ حَظَّهُ مِنهُما لَم یُبالِ ما فاتَهُ مِن قِیامِ اللَّیلِ و صِیامِ النهارِ ، و لأَن تَصبِروا علی مِثلِ ما أنتُم عَلَیهِ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن یُوافِیَنی کُلُّ امرِئٍ مِنکُم بمِثلِ عَمَلِ جَمِیعِکُم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّبرُ فِی الاُمورِ بمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ ، فإذا فارَقَ الرَّأسُ الجَسَدَ فَسَدَ الجَسَدُ ، و إذا فارَقَ الصَّبرُ الاُمورَ فَسَدَتِ الاُمورُ . (3)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ أحسَنُ حُلَلِ (4) الإیمانِ ، و أشرَفُ خَلایِقِ الإنسانِ . (5)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ شَجاعَةٌ . (6)

عنه علیه السلام :الشَّجاعَةُ صَبرُ ساعَةٍ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : اگر می توانی که با خرسندی و یقین برای خدا کار کنی ، بکن و اگر نتوانستی ، بدان که در شکیب بر آنچه ناخوش داری ، خیر فراوانی نهفته است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از چیزهایی که کمتر به شما داده شده یقین و شکیبایی است . به هر کس بهره اش از این دو داده شود ، دیگر برایش اهمیتی نداشته باشد که عبادتِ شب و روزه [مستحبی ]روز را از دست دهد . اگر بر وضعیتی که دارید شکیب ورزید ، برای من خوشتر است از این که یکی از شما ، با اعمالی به اندازه اعمال همه شما نزد من آید .

امام علی علیه السلام :صبر در کارها ، به منزله سر در بدن است . همچنان که اگر سر از بدن جدا شود ، بدن فاسد می گردد ، صبر نیز هرگاه از کارها جدا شود ، کارها تباه می گردد .

امام علی علیه السلام :صبر ، نیکوترین جامه ایمان و ارجمندترینِ خوی انسان است .

امام علی علیه السلام :شکیبایی، شجاعت است .

امام علی علیه السلام :شجاعت، ساعتی صبر کردن است.

ص :145


1- مکارم الأخلاق : 2/377/2661 .
2- مسکّن الفؤاد : 47 .
3- الکافی : 2/90/9 .
4- فی الطبعة المعتمدة «خلل» و الصحیح ما أثبتناه کما فی أکثر الطبعات.
5- غرر الحکم : 1893 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 4 .
7- بحار الأنوار : 78/11/70 .

عنه علیه السلام :الصَّبرُ أعوَنُ شَیءٍ عَلَی الدَّهرِ . (1)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ جُنَّةٌ مِنَ الفاقَةِ . (2)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ مَطِیَّةٌ لا تَکبُو . (3)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ زِینَةُ البَلوی . (4)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ علی المَضَضِ یُؤَدِّی إلی إصابَةِ الفُرصَةِ . (5)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ عَلی مَضَضِ الغُصَصِ یُوجِبُ الظَّفَرَ بِالفُرَصِ . (6)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ یُرغِمُ الأعداءَ . (7)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ عُدَّةُ الفَقرِ . (8)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ عَونٌ علی کُلِّ أمرٍ . (9)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ یُمَحِّصُ الرَّزِیَّةَ . (10)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ أدفَعُ لِلبَلاءِ . (11)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ أدفَعُ لِلضَّرَرِ . (12)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ یُهَوِّنُ الفَجِیعَةَ . (13)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ أفضَلُ العُدَدِ . (14)

امام علی علیه السلام :شکیبایی ، بهترین یاور در برابر روزگار است .

امام علی علیه السلام :صبر ، سپر ناداری است .

امام علی علیه السلام :شکیبایی ، مرکبی است که سرنگون نمی شود .

امام علی علیه السلام :شکیبایی ، زیور گرفتاری است .

امام علی علیه السلام :صبر در برابر رنج، به دست یابی به فرصت می انجامد .

امام علی علیه السلام :صبر در برابر دردِ اندوهها ، موجب دست یافتن به فرصتها می شود .

امام علی علیه السلام :شکیبایی، بینیِ دشمنان را به خاک می مالد .

امام علی علیه السلام :شکیبایی، ساز و برگ تهیدستی است .

امام علی علیه السلام :صبر، یاور در هر کاری است .

امام علی علیه السلام :صبر، از شدّت مصیبت بزرگ می کاهد .

امام علی علیه السلام :شکیبایی، بهترین دفع کننده بلا و گرفتاری است .

امام علی علیه السلام :شکیبایی ، بهترین وسیله دفع ضرر است .

امام علی علیه السلام :صبر، مصیبت را آسان می کند .

امام علی علیه السلام :صبر، بهترین ساز و برگ است .

ص :146


1- غرر الحکم : 1248 .
2- تحف العقول : 90 .
3- کنز الفوائد : 1/139 .
4- الإرشاد : 1/300 .
5- غرر الحکم : 1334 .
6- غرر الحکم : 2096 .
7- غرر الحکم : 763 .
8- غرر الحکم : 765 .
9- غرر الحکم : 766 .
10- غرر الحکم : 654 .
11- غرر الحکم : 762 .
12- غرر الحکم : 764 .
13- غرر الحکم : 533 .
14- غرر الحکم : 767 .

عنه علیه السلام :الصَّبرُ عَلَی البَلاءِ أفضَلُ مِنَ العافیَةِ فِی الرَّخاءِ . (1)

عنه علیه السلام :المُصیبَةُ بِالصَّبرِ أعظَمُ المُصِیبَتَینِ . (2)

عنه علیه السلام :بالصَّبرِ تَخِفُّ المِحنَةُ . (3)

عنه علیه السلام :بالصَّبرِ یُناضَلُ الحَدَثانُ، الجَزَعُ مِن أنواعِ الحِرمانِ . (4)

عنه علیه السلام :العَقلُ خَلِیلُ المَرءِ ، و الحِلمُ وَزِیرُهُ، و الرِّفقُ والِدُهُ ، و الصَّبرُ مِن خَیرِ جُنُودِهِ . (5)

عنه علیه السلام :اِطرَح عنکَ الهُمومَ بعَزائمِ الصَّبرِ و حُسنِ الیَقینِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن جُعِلَ لَهُ الصَّبرُ والیا لَم یَکُن بِحَدَثٍ مُبالِیا . (7)

عنه علیه السلام :فَصَبرا علی دُنیا تَمُرُّ بِلَأوائها کَلَیلَةٍ بأحلامِها تَنسَلِخُ . (8)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :مَن لا یُعِدَّ الصَّبرَ لِنَوائبِ الدَّهرِ یَعجِزُ . (9)

امام علی علیه السلام :شکیبایی ، در برابر گرفتاری بهتر است تا تن آسایی در رفاه .

امام علی علیه السلام :مصیبت از دست دادن شکیبایی، بزرگترین مصیبت است .

امام علی علیه السلام :با شکیبایی ، محنت کاهش می یابد .

امام علی علیه السلام :با شکیبایی می توان با سختیهای روزگار مبارزه کرد . بیتابی کردن یکی از انواع محرومیتهاست .

امام علی علیه السلام :خرد ، دوست آدمی است و بُردباری ، دستیار او و مدارا ، پدرش و صبر ، از بهترین لشکریانش .

امام علی علیه السلام :با قدرتِ صبر و یقینِ نیکو، اندوهها را از خود دور کن .

امام علی علیه السلام :هرکه شکیبایی را فرمانروای خود قرار دهد ، به هیچ مشکلی اعتنا نکند .

امام علی علیه السلام :در برابر دنیایی که سختی آن مانند خوابهای پریشان شب [زود ]می گذرد ، شکیبا باش .

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :کسی که شکیبایی را برای مصیبتهای روزگار آماده نکند ، عاجز شود .

ص :147


1- غرر الحکم : 1821 .
2- غرر الحکم : 1608 .
3- غرر الحکم : 4205 .
4- بحار الأنوار : 78/11/70 .
5- الأمالی للطوسی : 146/240 .
6- کنز الفوائد : 1/140 .
7- بحار الأنوار : 82/136/21 .
8- بحار الأنوار : 40/348/29 .
9- الکافی : 2/93/24 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَنبَغی ......... لِمَن لَم یَکُن صَبورا أن یُعَدَّ کامِلاً . (1)

عنه علیه السلام :لَم یُستَزَدْ فی مَحبوبٍ بمِثلِ الشُّکرِ ، و لَم یُستَنقَصْ مِن مَکروهٍ بِمِثلِ الصَّبرِ . (2)

عنه علیه السلام :المؤمنُ یُطبَعُ عَلَی الصَّبرِ عَلَی النَّوائبِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أنعَمَ علی قَومٍ فلَم یَشکُرُوا فَصارَت علَیهِم وَبالاً ، و ابتَلی قَوما بِالمَصائبِ فَصَبَرُوا فَصارَت علَیهِم نِعمَةً . (4)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :الصَّبرُ عَلَی المُصیبَةِ ، مُصیبَةٌ عَلَی الشامِتِ بها . (5)

امام صادق علیه السلام :نسزد . . . کسی که شکیبا نیست کامل شمرده شود .

امام صادق علیه السلام :چیزی چون شُکر ، بر امورِ خوشایند نیفزاید و چیزی چون صبر از امورِ ناخوشایند نکاهد .

امام صادق علیه السلام :مؤمن بر صبر در برابر سختیها سرشته شده است .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به مردمی نعمت داد و آنها سپاسگزاری نکردند و بدین سبب آن نعمت بر آنان وبال شد، و مردمی را به مصیبتها مبتلا کرد و آنها صبر کردند و در نتیجه ، آن مصیبتها به نعمت تبدیل شد .

امام جواد علیه السلام :صبر کردن بر مصیبت ، مصیبتی است برای آن که از گرفتاری مصیبت دیده شاد می شود .

2137 - الصَّبرُ ومَعالِی الاُمورِ
2137 - شکیبایی و رسیدن به مقامات بلند

الکتاب :

«وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ الْحُسْنَی عَلَی بَنِی إسْرائیْلَ بِما صَبَرُوا». (6)

«وَ جَعَلْنا مِنْهُم أئِمَّةً یَهْدُونَ بِأمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ». (7)

2137

شکیبایی و رسیدن به مقامات بلند

قرآن :

«و به پاس آن که شکیب ورزیدند ، وعده نیکوی پروردگارت به فرزندان اسرائیل تحقّق یافت» .

«و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند ، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کردند» .

ص :148


1- تحف العقول : 364 .
2- تحف العقول : 363 .
3- مشکاة الأنوار : 59/72 .
4- الکافی : 2/92/18 .
5- کشف الغمّة : 3/139 .
6- الأعراف : 137 .
7- السجدة : 24 .

وَ ما یُلَقَّاها إلاّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقَّاها إلاّ ذُوْ حَظٍ عَظِیمٍ». (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بالصَّبرِ تُدرَکُ الرَّغائبُ . (2)

عنه علیه السلام :بالصَّبرِ تُدرَکُ مَعالِی الاُمُورِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن صَبَرَ عَلَی اللّهِ وَصَلَ إلَیهِ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن خُطبَتِهِ الشِّقْشِقِیَّةِ _: و طَفِقتُ أرتَئی بَینَ أن أصُولَ بِیَدٍ جَذّاءَ ، أو أصبِرَ علی طَخْیَةٍ (ظُلمَةٍ) عَمیاءَ ......... فَرَأیتُ أنَّْ الصَّبرَ علی هاتا أحجی، فَصَبَرتُ و فی العَینِ قَذیً ، و فی الحَلقِ شَجا ......... فَصَبَرتُ علی طُولِ المُدَّةِ ، و شِدَّةِ المِحنَةِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی التَّظَلُّمِ مِن قُرَیشٍ _: ألا إنَّ فِی الحَقِّ أن تَأخُذَهُ ، و فِی الحقِّ أن تُمنَعَهُ ، فَاصبِرْ مَغموما ، أو مُتْ مُتَأسِّفا ......... فَأغضَیتُ عَلَی القَذی ، و جَرَعْتُ رِیقی عَلَی الشَّجا ، و صَبَرتُ مِن کَظمِ الغَیظِ علی أمَرَّ مِنَ العَلقَمِ ، و آلَمَ لِلقَلبِ مِن وَخزِ الشِّفارِ . (6)

«و آن خصلت و خوی [ نیکی کردن در برابر بدی ]داده نشود مگر به کسانی که شکیبایی کرده اند و آن را جز صاحب بهره ای بزرگ، نخواهد یافت» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :با شکیبایی خواسته ها دست یافتنی می شوند .

امام علی علیه السلام :با شکیبایی است، که مقامات بلند فراچنگ آیند .

امام علی علیه السلام :هرکه برای [وصال به] خدا شکیبایی ورزد، به او می رسد .

امام علی علیه السلام_ در خطبه شقشقیه _فرمود : و با خود اندیشیدم که آیا با دست تنها حمله کنم یا آن که بر شرّ این تیرگی شکیبا باشم . . . دیدم که شکیبایی در این جا خردمندانه تر است . پس ، صبوری کردم در حالی که گویا در چشمانم خاشاک و در گلویم استخوانی است . . . و بر این مدت دراز و این محنت سخت صبر کردم .

امام علی علیه السلام_ در شکایت از قریش _فرمود : [و قریش به من گفتند:] بدان که گاه حق را می گیری و گاهی هم از آن محروم می شوی . پس یا غمگنانه شکیبا باش و یا از اندوه بمیر . . . من هم چشمِ خاشاک گرفته را بر هم نهادم و آب دهانم را همچون کسی که استخوان در گلویش گیر کرده باشد، فرو بردم و با فرو خوردن خشم، صبر کردم ؛ صبری که از حنظل تلخ تر و برای دل، از تیزی شمشیر برّان، درد آورتر بود .

ص :149


1- . فصّلت : 35 .
2- غرر الحکم : 4227 .
3- . غرر الحکم : 4276 .
4- بحار الأنوار:71/95/60.
5- . نهج البلاغة : الخطبة 3 .
6- نهج البلاغة: الخطبة 217.

عنه علیه السلام_ عندَ مَسیرِ أصحابِ الجَمَلِ إلَی البَصرةِ _: إنَّ هَؤلاءِ قد تَمالَؤوا علی سَخطَةِ إمارَتِی ، و سَأصبِرُ ما لَم أخَفْ عَلی جَماعَتِکُم . (1)

امام علی علیه السلام_ آنگاه که اصحاب جمل به سوی بصره حرکت کردند _فرمود : اینان به خاطر ناخشنودی از خلافت من گِرد هم آمده اند . اما من تا زمانی که برای اجتماع شما خطری احساس نکنم ، شکیب می ورزم .

2138 - الصَّبرُ وَالإیمانُ
2138 - شکیبایی و ایمان

مسکّن الفؤاد:_ لَمّا سُئلَ عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله ما الإیمانُ _: الصَّبرُ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الصَّبرَ نِصفُ الإیمانِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها الناسُ علَیکُم بالصَّبرِ ؛ فإنّهُ لا دِینَ لِمَن لا صَبرَ لَهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصَّبرُ رَأسُ الإیمانِ . (5)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ مِن الإیمانِ بمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ ، فإذا ذَهَ_بَ ال_رَّأسُ ذَهَبَ الجَسَدُ ، کذلکَ إذا ذَهَبَ الصَّبرُ ذَهَبَ الإیمانُ . (6)

2138

شکیبایی و ایمان

مسکّن الفؤاد :رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ به این پرسش که ایمان چیست؟ _ فرمود : صبر .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شکیبایی، نصف ایمان است.

امام علی علیه السلام :ای مردم! شکیبایی پیشه کنید زیرا هر که شکیبایی نداشته باشد ، دین ندارد .

امام صادق علیه السلام :شکیبایی ، سرِ ایمان است .

امام صادق علیه السلام :صبر برای ایمان ، به منزله سر است برای بدن . همچنان که اگر سر برود ، بدن هم از بین می رود ، اگر صبر از کف رفت ، ایمان نیز از کف می رود .

ص :150


1- . نهج البلاغة : الخطبة 169 .
2- مسکّن الفؤاد : 47 .
3- . شرح نهج البلاغة : 1/319 .
4- بحار الأنوار: 71/92/46.
5- . الکافی : 2/87/1 .
6- الکافی : 2/87/2 .

2139 - الصَّبرُ وَالنَّصرُ
2139 - شکیبایی و پیروزی

الکتاب :

«یا أیُّها النَّبِیُّ حَرِّضِ المُؤمِنِینَ عَلَی القِتالِ إنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِأتَینِ وَ إنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا ألْفا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأنَّهُم قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ». (1)

«کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیْلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإذْنِ اللّهِ و اللّهُ مَعَ الصَّابِرِیْنَ». (2)

«إنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُم وَ إنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا بِها وَ إنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئا إنَّ اللّهَ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیْطٌ». (3)

«بَلَی إنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُم مِنْ فَورِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِن المَلائکَةِ مُسَوِّمِینَ». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ النَّصرَ مَعَ الصَّبرِ ، و الفَرَجَ مع الکَربِ ، و إنّ مَعَ العُسرِ یُسرا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن رَکِبَ مَرکَبَ الصَّبرِ اهتَدی إلی مِضمارِ النَّصرِ . (6)

2139

شکیبایی و پیروزی

قرآن :

«ای پیامبر! مؤمنان را به جهاد برانگیز ، اگر از شما بیست تن ، شکیبا باشند بر دویست تن چیره آیند و اگر از شما یکصد تن شکیبا باشند بر هزار تن از کافران غالب شوند؛ زیرا آنان مردمی هستند که نمی فهمند» .

«بسا گروهی اندک که ، به خواست خدا ، بر گروهی بسیار غلبه یافتند و خدا با شکیبایان است» .

«اگر به شما خوشی رسد آنان را ناراحت کند و اگر به شما گزندی رسد از آن شادمان شوند . اگر شکیب ورزید و پرهیزگاری نمایید نیرنگشان هیچ آسیبی به شما نرساند . خدا به آنچه می کنند احاطه دارد» .

«آری ، اگر شکیبا باشید و پرهیزگاری کنید و با همین جوش [و خروش ]بر شما بتازند ، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشان دار مدد می کند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا پیروزی با صبر همراه است و گشایش با گرفتاری . و بی گمان با هر دشواری، آسانی هست .

امام علی علیه السلام :هرکه بر مرکب شکیبایی نشیند، به خطّ پایان پیروزی رسد .

ص :151


1- الأنفال : 65 .
2- البقرة : 249 .
3- آل عمران : 120 .
4- آل عمران : 125 .
5- بحار الأنوار : 77/88/2 .
6- بحار الأنوار : 78/79/56 .

2140 - الصَّبرُ وَالفَرَجُ وَالظَّفَرُ
2140 - شکیبایی و گشایش و کامیابی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بِالصَّبرِ یُتَوَقَّعُ الفَرَجُ ، و مَن یُدمِنْ قَرعَ البابِ یَلِجْ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَعدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ ، و إن طالَ بهِ الزمانُ . (2)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ کَفِیلٌ بالظَّفَرِ . (3)

عنه علیه السلام :اِصبِرْ تَظفَرْ . (4)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ علی مَضَضِ الغُصَصِ یُوجِبُ الظَّفَرَ بِالفُرَصِ . (5)

عنه علیه السلام :حَلاوَةُ الظَّفَرِ تَمحُو مَرارَةَ الصَّبرِ . (6)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ مِفتاحُ الدَّرْکِ ، و النُّجْحُ عُقبی مَن صَبَرَ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصَّبرُ یُعقِبُ خَیرا ، فَاصبِرُوا تَظفَرُوا . (8)

(9)

2140

شکیبایی و گشایش و کامیابی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با شکیبایی ، انتظار گشایش می رود و کسی که پیوسته دری را بکوبد [عاقبت] آن در به رویش باز می شود .

امام علی علیه السلام :آدم شکیبا، کامیابی را از دست نمی دهد ، هرچند زمان به درازا کشد .

امام علی علیه السلام :شکیبایی ، ضامن کامیابی است .

امام علی علیه السلام :شکیب پیشه کن تا کامیاب شوی.

امام علی علیه السلام :شکیبایی در برابر درد و رنج غصّه ها ، موجب دست یابی به فرصتهاست .

امام علی علیه السلام :شیرینی کامیابی ، تلخی شکیبایی را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :شکیبایی ، کلید رسیدن [به مطلوب ]است . و کامیابی ، فرجامِ کسی که شکیب ورزد .

امام صادق علیه السلام :شکیبایی ، پیامد نیک دارد ؛ پس شکیبا باشید تا کامیاب شوید .

2141 - ثَوابُ الصّابِرِ
2141 - پاداش شکیبا

الکتاب :

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الخَوْفِ و الجُوْعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأمْوالِ و الْأنْفُسِ و الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إذا أصابَتْهُمْ مُصِیْبَةٌ قالُوا إنَّا للّهِِ وَ إنَّا إلَیهِ راجِعُونَ * أُولئکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحمَةٌ وَ أُولئکَ هُمُ المُهْتَدُونَ». (10)

2141

پاداش شکیبا

قرآن :

«قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و نفوس و محصولات امتحان خواهیم کرد و شکیبایان را نوید ده . همانان که چون مصیبتی به آنها رسد ، گویند : ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم . درودها و رحمتی از پروردگارشان بر آنها باد و همانان رهیافتگانند» .

ص :152


1- بحار الأنوار:71/96/61.
2- نهج البلاغة : الحکمة 153 .
3- غرر الحکم : 760 .
4- غرر الحکم : 2232 .
5- غرر الحکم : 2096 .
6- غرر الحکم : 4882 .
7- بحار الأنوار: 78/45/46.
8- مشکاة الأنوار : 58/65 .
9- (انظر) عنوان 328 «الظَفَر» .
10- البقرة : 155 _ 157 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ : إنّی أعطَیتُ الدُّنیا بینَ عِبادِی قَیضا ......... مَن لَم یُقرِضْنی مِنها قَرضا فَأخَذْتُ مِنهُ قَسرا، أعطَیتُهُ ثلاثَ خِصالٍ لَو أعطَیتُ واحِدَةً مِنهُنَّ مَلائکَتی لَرَضُوا : الصلاةُ و الهِدایَةُ و الرَّحمَةُ ، إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : «الذینَ إذا أصابَتْهُم مُصِیبةٌ قالُوا إنَّا للّهِِ وَ إنَّا إلَیهِ راجِعُونَ * أُولئکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحمَةٌ وَ أُولئکَ هُمُ المُهْتَدُونَ» . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :عَجِبتُ لِلمؤمِنِ و جَزَعِهِ مِنَ السُّقمِ ، و لَو عَلِمَ ما لَهُ فی السُّقمِ لأَحَبَّ أن لا یَزالَ سَقیما حتّی یَلقی رَبَّهُ عَزَّ و جلَّ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَو یَعلَمُ المؤمنُ ما لَهُ فی المَصائبِ مِنَ الأجرِ لَتَمَنّی أن یُقَرَّضَ بِالمَقارِیضِ . (3)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند جلّ جلاله فرمود : من دنیا را برای معاوضه به بندگان خود داده ام . . . هرکه چیزی از آن به من قرض ندهد و من به زور از او بستانم [و او صبر کند] سه نعمت به او عطا کنم ، که اگر یکی از آنها را به فرشتگانم دهم خرسند شوند : درود و هدایت و رحمت [من] . خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «همانان که چون مصیبتی به آنها رسد ، گویند : ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم . درودها و رحمتی از پروردگارشان بر آنها باد و همانان رهیافتگانند» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مؤمن و نا شکیبی او در برابر بیماریها تعجّب می کنم . اگر می دانست که بیماری او برایش چه ثوابی دارد ، هر آینه دوست داشت که پیوسته بیمار باشد تا آن گاه که پروردگارش را ملاقات کند .

امام باقر علیه السلام :اگر مؤمن می دانست که در مصیبتها چه پاداشی برای او نهفته است ، آرزو می کرد که با قیچی تکّه تکّه شود .

ص :153


1- الخصال : 130/135 .
2- بحار الأنوار : 81/210/25 .
3- بحار الأنوار : 67/240/66 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَعُدَّنَّ مُصِیبةً اُعطِیتَ عَلَیهَا الصَّبرَ و استَوجَبتَ عَلَیها مِنَ اللّهِ ثَوابا بمُصیبَةٍ ، إنّما المُصیبَةُ الَّتی یُحرَمُ صاحِبُها أجرَها و ثَوابَها إذا لَم یَصبِرْ عندَ نُزولِها . (1)

عنه علیه السلام :أیُّما رَجُلٍ اشتَکی فَصَبَرَ و احتَسَبَ ، کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الأجرِ أجرَ ألفِ شَهیدٍ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ ابتُلِیَ مِن شِیعَتِنا فَصَبَرَ علَیهِ کانَ لَهُ أجرُ ألفِ شَهیدٍ . (3)

امام صادق علیه السلام :مصیبتی را که نعمت شکیبایی در برابر آن به تو داده شده و به سبب آن مستوجب ثواب الهی هستی ، هرگز مصیبت به شمار میاور ؛ بلکه مصیبت آن است که مصیبت زده بر اثر نا شکیبی به هنگام آمدن مصیبت ، از اجر و ثواب آن محروم شود .

امام صادق علیه السلام :هر مردی که به دردی گرفتار شود و شکیبایی ورزد و آن را در راه خدا به شمار آورد ، خداوند اجر هزار شهید را برایش رقم زند .

امام صادق علیه السلام :هر یک از شیعیان ما که گرفتار شود و شکیبایی ورزد ، اجر هزار شهید دارد .

2142 - قَرینَةُ داوودَ فِی الجَنَّةِ
2142 - همسر داود در بهشت

قصص الأنبیاء عن الحلبی :قالَ الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : أوحَی اللّهُ تعالی إلی داوودَ: أنَّ خَلاّدةَ بنتَ أوسٍ بَشِّرْها بِالجَنَّةِ و أعلِمْها أنَّها قَرِینَتُکَ فی الجَنَّةِ ، فَانطَلَقَ إلَیها فَقَرَعَ البابَ عَلَیها ، فَخَرَجَت و قالَت : هَل نَزَلَ فِیَّ شَیءٌ؟ قالَ: نَعَم، قالَت: و ما هُو؟ قالَ: إنَّ اللّهَ تعالی أوحَی إلَیَّ و أخبَرَنی أنّکِ قَرِینَتی فی الجَنَّةِ ، و أن اُبَشِّرَکِ بالجَنَّةِ ، قالَت : أ وَ یَکونُ اسمٌ وافَقَ اسمی ؟! قالَ : إنّکِ لأنتِ هِی ! قالَت : یا نَبِیَّ اللّهِ ما اُکَذِّبُکَ ، و لا و اللّهِ ما أعرِفُ مِن نَفسِی ما وَصَفتَنی بهِ.

قالَ داوودُ : أخبِرِینی عن ضَمِیرِکِ و سَرِیرَتِکِ ما هُو؟ قالَت : أمّا هذا فَسَاُخبِرُکَ بهِ ، اُخبِرُکَ أنّه لَم یُصِبْنی وَجَعٌ قَطُّ نَزَلَ بی کائنا ما کانَ ، و لا نَزَلَ بی ضُرٌّ و حاجَةٌ و جُوعٌ کائنا ما کانَ ، إلاّ صَبَرتُ علَیهِ ، و لَم أسألِ اللّهَ کَشفَهُ عَنّی حتّی یُحَوِّلَهُ اللّهُ عنّی إلی العافیَةِ و السَّعَةِ ، و لَم أطلُبْ بَدَلاً ، و شَکَرتُ اللّهَ علَیها و حَمِدتُهُ ، فقالَ داوودُ علیه السلام : فبِهذا بَلَغتِ ما بَلَغتِ .

ثُمّ قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : و هذا دِینُ اللّهِ الذی ارتَضاهُ لِلصّالِحِینَ . (4) (5)

2142

همسر داوود علیه السلام در بهشت

قصص الأنبیاء_ به نقل از الحلبی _: امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند متعال به داوود وحی فرمود : خلاده دختر اوس را نوید بهشت ده و به آگاهی او برسان که همسر تو در بهشت خواهد بود . داوود به طرف خلاده رهسپار شد و در خانه اش را کوبید . خلاده بیرون آمد و عرض کرد : آیا چیزی درباره من نازل شده است؟ داوود فرمود : آری . عرض کرد : چه چیز؟ داوود فرمود : خداوند متعال به من وحی فرمود و خبرم داد که تو همسر من در بهشت خواهی بود و فرمود تو را به بهشت مژده دهم . خلاده گفت : شاید تشابه اسمی میان من و کسی دیگر رخ داده است؟ داوود فرمود : آن خلاده ، خود تو هستی! عرض کرد : ای پیامبر خدا! گفته تو را تکذیب نمی کنم، اما ، به خدا قسم در خود چنین سزامندی نمی بینم.

داوود فرمود : از باطن و درونت به من خبر ده که در آن چه می گذرد . خلاده گفت : می گویم : همیشه به هر دردی که مبتلا شدم و هر گزند و نیاز و گرسنگیی که به من رسید ، در برابرش صبر کردم و از خداوند نخواستم آن را از من بر طرف سازد ، تا آن که او خود ، آن را از من دور کرد و عافیت و گشایش داد و به جای آن ، چیزی از خدا نخواستم و او را بر آن شکر و سپاس گفتم . داوود علیه السلام فرمود : بدین سبب است که به این مقام رسیده ای .

امام صادق علیه السلام سپس فرمود : این همان دین خداست که برای بندگان صالح خود برگزیده و پسندیده است .

ص :154


1- بحار الأنوار : 71/94/53 .
2- طبّ الأئمّة لابنی بسطام : 17 .
3- التمحیص : 59/125 .
4- قصص الأنبیاء : 206/268 .
5- (انظر) عنوان 191 «الرضا بالقضاء» .

2143 - مَن صَبرَ صَبَرَ قَلیلاً
2143 - هر که شکیبایی کند شکیبایی او اندک خواهد بود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ المتّقینَ _: صَبَرُوا أیّاما قَصِیرَةً ، أعقَبَتهُم راحَةٌ طَویلَةٌ . (1)

2143

هر که شکیبایی کند شکیبایی او اندک خواهد بود

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : چند صباحی شکیب ورزیدند و در پی آن به آسایشی طولانی دست یافتند .

ص :155


1- نهج البلاغة: الخطبة193.

عنه علیه السلام :مَن صَبَرَ ساعَةً حُمِدَ ساعاتٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مَن صَبَرَ صَبَرَ قَلیلاً ، و إنَّ مَن جَزِعَ جَزِعَ قَلیلاً . (2)

عنه علیه السلام :کَم مِن صَبرِ ساعَةٍ قد أورَثَ فَرَحا طَویلاً ، و کَم مِن لَذَّةِ ساعَةٍ قد أورَثَت حُزنا طَویلاً ! (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لهِشامِ بنِ الحَکَمِ _: یا هِشامُ ، اِصبِرْ علی طاعَةِ اللّهِ ، و اصبِرْ عن مَعاصِی اللّهِ ؛ فإنّما الدنیا ساعَةٌ ، فما مَضی مِنها فلیسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا و لا حُزنا ، و ما لَم یَأتِ مِنها فلیسَ تَعرِفُهُ ، فَاصبِرْ علی تلکَ الساعَةِ التی أنتَ فیها فکأنّکَ قدِ اغتَبَطتَ . (4)

امام علی علیه السلام :هرکه یک ساعت شکیبایی کند ، ساعتها ستوده شود .

امام صادق علیه السلام :هرکه شکیبایی کند ، اندکی شکیبایی کرده و هرکه نا شکیبی کند ، اندکی نا شکیبی کرده است [زیرا عمر کوتاه است و گرفتاریها زود گذر] .

امام صادق علیه السلام :بسا لحظه ای شکیبایی که شادی درازی را در پی آورَد و بسا لذّتی آنی که اندوهی طولانی بر جای گذارَد .

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش به هشام بن حکم _فرمود : ای هشام! بر طاعت خدا شکیبایی بورز و در ترک معاصی او شکیبا باش ؛ زیرا دنیا لحظه ای بیش نیست . آنچه از آن گذشته ، جای شادی و غم ندارد و از آنچه نیامده نیز خبر نداری . پس لحظه ای را که در آن به سر می بری ، صبور باش چنان که گویی خوشبخت و نکو حالی .

2144 - تَفسیرُ الصَّبرِ
2144 - معنای شکیبایی

معانی الأخبار عن احمد بن أبی عبد اللّه عن أبیه فی حدیث مرفوع إلی النبی صلی الله علیه و آله :جاء جبرائیل علیه السلام إلی النبی صلی الله علیه و آله قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا جَبرَئیلُ ! فما تَفسیرُ الصَّبرِ ؟ قالَ : تَصبِرُ فی الضَّرّاءِ کما تَصبِرُ فی السَّرّاءِ ، و فی الفاقَةِ کما تَصبِرُ فی الغَناءِ ، و فی البَلاءِ کما تَصبِرُ فی العافیَةِ ، فلا یَشکُو حالَهُ عندَ المَخلوقِ بما یُصِیبُهُ مِن البَلاءِ . (5)

2144

معنای شکیبایی

معانی الأخبار_ به نقل از احمد بن أبی عبد اللّه از پدرش در روایتی که آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند _: جبرائیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد ......... پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای جبرئیل! معنای شکیبایی چیست؟ جبرئیل گفت : این که در سختی شکیب ورزی ، همچنان که در [روزگار] آسایش صبر می کنی ؛ در تهیدستی صبر کنی ، همچنان که در توانگری صبر می کنی ، و در بیماری و گرفتاری صبر کنی ، همچنان که در زمان سلامت و عافیت صبر می کنی ، [آدم صبور] از بلایی که به او می رسد نزد مخلوق شِکوه نمی کند .

ص :156


1- . بحار الأنوار : 82/136/21 .
2- الکافی : 2/88/3 .
3- . الأمالی للطوسی : 153/251 .
4- بحار الأنوار : 78/311/1 .
5- معانی الأخبار : 261/1 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ حینَ قیلَ لَهُ : مَنِ الصابِرونَ؟ _: الذین یَصبِرُونَ علی طاعةِ اللّهِ و عن مَعصیَتِهِ ، الذینَ کَسَبُوا طَیِّبا ، و أنفَقُوا قَصدا ، و قَدَّمُوا فَضلاً ، فَأفلَحُوا و أنجَحُوا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّبرُ رِضا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّبرُ أن یَحتَمِلَ الرجُلُ ما یَنُوبُهُ ، و یَکظِمَ ما یُغضِبُهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الصابرینَ المُتَصَبِّرِینَ _: الصابِرونَ علی أداءِ الفرائضِ ، و المُتَصَبِّرُونَ علی اجتِنابِ المَحارِمِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تَعالی : «اِصْبِرُوا و صابِرُوا» (5) _: اِصبِرُوا علی الفرائضِ ، و صابِروا علی المصائبِ . (6)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اِصبِرُوا علی المَصائبِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بیان معنای شکیبایان _فرمود : شکیبایان کسانی هستند که بر طاعت خدا و ترک معصیت او شکیبایی می کنند ؛ کسانی که مال حلال و پاکیزه به دست می آورند و به اعتدال خرج می کنند و اضافه آن را در راه خدا می بخشند و بدین سبب ، رستگار و کامیاب می شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شکیبایی ، خرسندی است .

امام علی علیه السلام :شکیبایی آن است که آدمی گرفتاری و مصیبتی را که به او می رسد تحمل کند ، و خشم خود را فرو خورد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای صابران متصبّر _فرمود : صابر در انجام واجبات و متصبّر در اجتناب از محرّمات . (8)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و شکیبا باشید و پایداری ورزید» _فرمود : در انجام فرایض شکیبا باشید و در برابر مصائب ، پایداری ورزید .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : در برابر مصائب شکیبا باشید .

ص :157


1- بحار الأنوار : 77/93/1 .
2- کنز العمّال : 6499 ، 6518 .
3- غرر الحکم : 1874 .
4- بحار الأنوار : 71/83/25 .
5- آل عمران : 200 .
6- الکافی : 2/81/3 .
7- الکافی : 2/92/19 .
8- یعنی صبر در اجتناب از حرامها، سخت تر از صبر بر انجام واجبات است و به جهت کشش ها و غریزه های انسان، لازم است خود را وادار به صبر (تصبّر) کنیم .

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و اسْتَعِینُوا بالصَّبْرِ» (1) _: یَعنِی بِالصَّبرِ الصَّومَ و قال: إذا نَزَلَت بالرجُلِ النازِلَةُ و الشِّدَّةُ فَلْیَصُمْ؛ فإنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : «و اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ» یعنی الصِّیامَ . (2)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و از صبر مدد گیرید» _فرمود : مراد از صبر ، روزه است . هرگاه بلا و سختی دامنگیر کسی شد ، روزه بگیرد ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «و از صبر مدَد بگیرید»؛ یعنی از روزه .

2145 - أقسامُ الصَّبرِ
2145 - اقسام شکیبایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّبرُ ثَلاثةٌ : صَبرٌ عندَ المُصیبَةِ ، و صَبرٌ علی الطاعَةِ ، و صَبرٌ عنِ المَعصیَةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّبرُ صَبرانِ : صَبرٌ عندَ المُصیبَةِ حَسَنٌ جَمیلٌ ، و أحسَنُ مِن ذلکَ الصَّبرُ عندَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَیکَ . (4)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ صَبرانِ : صَبرٌ علی ما تَکرَهُ ، و صَبرٌ عمّا تُحِبُّ . (5)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ : إمّا صَبرٌ علی المُصیبَةِ ، أو علی الطاعَةِ ، أو عنِ المَعصیَةِ ، و هذا القِسمُ الثالثُ أعلی دَرجَةً مِنَ القِسمَینِ الأوَّلَینِ . (6)

2145

اقسام شکیبایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شکیبایی سه نوع است : شکیبایی در مصیبت ، شکیبایی در انجام طاعت ، و شکیبایی در ترک معصیت .

امام علی علیه السلام :شکیبایی بر دو گونه است : شکیبایی در برابر مصیبت که نیکو و زیباست ، و نیکوتر از آن شکیبایی در خودداری از چیزهایی است که خداوند عزّ و جلّ بر تو حرام کرده است .

امام علی علیه السلام :شکیبایی دو نوع است : شکیب در برابر آنچه ناخوشایند توست، و شکیب در (خویشتنداری از) از آنچه دوست داری [مانند لذتهای ناروا] .

امام علی علیه السلام :شکیبایی، یا شکیبایی در برابر مصیبت است یا در انجام طاعت و یا در ترک معصیت که نوع سوم آن از دو گونه نخست برتر است .

ص :158


1- البقرة : 45 .
2- . تفسیر نور الثقلین : 1/76/182 .
3- الکافی : 2/91/15 .
4- . الکافی : 2/90/11 .
5- نهج البلاغة: الحکمة 55 .
6- . شرح نهج البلاغة : 1/319 .

عنه علیه السلام :الصَّبرُ عنِ الشَّهوَةِ عِفَّةٌ ، و عنِ الغَضَبِ نَجدَةٌ ، و عنِ المَعصیَةِ وَرَعٌ . (1)

عنه علیه السلام :مَن آتاهُ اللّهُ مالاً فَلْیَصِلْ بِهِ القَرابَةَ ......... و لْیَصبِرْ نفسَهُ علی الحُقوقِ و النَّوائبِ . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الصَّبرِ عندَ مُرِّ الفَجیعَةِ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الصَّبرِ الصَّبرُ عنِ المَحبوبِ . (4)

امام علی علیه السلام :شکیبایی در برابر شهوت ، عفّت و در برابر خشم ، شجاعت و در برابر معصیت ، پارسایی است .

امام علی علیه السلام :هرکه خداوند به او ثروتی دهد ، باید به خویشاوندان خود رسیدگی کند . . . و در ادای حقوق [مالی خود] و مصائب (گرفتاریها) ، خود را به شکیبایی وا دارد .

امام علی علیه السلام :برترین صبر ، صبر بر تلخی مصیبت است .

امام علی علیه السلام :برترین شکیبایی ، شکیبایی کردن ، در برابر چیزی است که محبوب [دل] است .

2146 - الصَّبرُ الجَمیلُ
2146 - شکیبایی نیکو

الکتاب :

«فَاصْبِرْ صَبْرا جَمِیْلاً». (5)

«وَ جاءُوا عَلَی قَمِیْصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أنْفُسُکُمْ أمرا فَصَبْرٌ جَمِیْلٌ و اللّهُ المُسْتَعانُ عَلَی ما تَصِفُونَ». (6)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن الصَّبرِ الجمیلِ _: ذلکَ صَبرٌ لیسَ فیهِ شَکوی إلی الناسِ . (7)

2146

شکیبایی نیکو

قرآن :

«شکیبایی کن ؛ شکیبی، نیکو» .

«و پیراهن او را آغشته به خونی دروغین بیاوردند . گفت : بلکه نفسهایتان کاری [بد] را به نظرتان نیکو نمود . اینک شکیبی نیکو [پیش گیرم] و در برابر آنچه می گویید خدا یاور است» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از شکیب نیکو _فرمود : شکیبی که در آن نزد مردم شِکوه نمی کند .

ص :159


1- غرر الحکم : 1927 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 142 .
3- غرر الحکم : 2975 .
4- غرر الحکم : 3030 .
5- المعارج : 5 .
6- یوسف : 18 .
7- الکافی : 2/93/23 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فَصَبْرٌ جَمِیلٌ» _: بلا شَکوی . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «پس شکیبی نیکو [پیش گیرم]» _فرمود : شکیبی بدون شِکوه .

2147 - عَلامَةُ الصّابرِ
2147 - نشانه شکیبا

الکتاب:

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ و الجُوْعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأمْوالِ و الْأنْفُسِ و الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إذا أصابَتْهُم مُصِیْبَةٌ قالُوا إنَّا للّهِ وَ إنَّا إلَیهِ راجِعُونَ». (3)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَلامةُ الصابِرِ فی ثلاثٍ : أوَّلُها أن لا یَکسَلَ ، و الثانیةُ أن لا یَضجَرَ ، و الثالثةُ أن لا یَشکُوَ مِن رَبِّهِ تعالی ؛ لأنّهُ إذا کَسِلَ فَقد ضَیَّعَ الحَقَّ ، و إذا ضَجِرَ لَم یُؤَدِّ الشُّکرَ ، و إذا شَکا مِن رَبِّهِ عَزَّ و جلَّ فقد عَصاهُ . (4)

2147

نشانه شکیبا

قرآن :

«و شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و نفوس و محصولات بیازماییم و شکیبایان را نوید ده . کسانی که چون مصیبتی به ایشان رسد گویند : ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه شکیبا سه چیز است : اوّل آن که تنبلی نمی وزرد ، دوم آن که افسرده و دلتنگ نمی شود ، و سوم آن که از پروردگار خود شِکوه نمی کند ؛ زیرا اگر تنبل باشد ، حق را فرو می گزارد و اگر افسرده و دلتنگ باشد ، شکر نمی گزارد و اگر از پروردگارش شکایت کند ، معصیت او را کرده است .

2148 - صَبرُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام
2148 - شکیبایی شیعیان اهل بیت علیهم السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نحنُ صُبَّرٌ و شِیعَتُنا أصبَرُ مِنّا؛ و ذلکَ أنّا صَبَرنا علی ما نَعلَمُ ، و صَبَرُوا هُم علی ما لا یَعلَمُونَ . (5)

2148

شکیبایی شیعیان اهل بیت علیهم السلام

امام صادق علیه السلام :ما شکیباییم اما شیعیان ما از ما شکیباترند ؛ زیرا ما بر چیزی شکیب می کنیم که می دانیم و آنها بر چیزی شکیب می ورزند که نمی دانند .

ص :160


1- بحار الأنوار : 71/87/37 .
2- (انظر) عنوان 278 «الشکوی» .
3- البقرة : 155 ، 156 .
4- علل الشرائع : 498/1 .
5- بحار الأنوار : 71/84/27 .

الکافی عن الوَشّاءُ عن بعضِ أصحابِهِ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :إنّا صُبَّرٌ و شِیعَتُنا أصبَرُ مِنّا ، قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ، کیفَ صارَ شِیعَتُکُم أصبَرَ مِنکُم ؟ قالَ : لأنّا نَصبِرُ علی ما نَعلَمُ ، و شِیعَتُنا یَصبِرُونَ علی ما لا یَعلَمُونَ . (1)

الکافی_ به نقل از وشّاء از بعضی از یارانش _: امام صادق علیه السلام فرمود : ما صابریم اما شیعیان ما، از ما صابرترند . عرض کردم : فدایت شوم ، چگونه می شود که شیعیانتان از شما صابرتر باشند؟ فرمود : چون ما بر آنچه می دانیم صبر می کنیم و شیعیان ما بر آنچه نمی دانند صبر می کنند .

2149 - آثارُ الجَزَعِ
2149 - پیامدهای ناشکیبی کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فیما کَتَبَ إلی بَعضِ أصحابِهِ یُعَزِّیهِ بابنِهِ _: أمّا بعدُ ، فَعَظَّمَ اللّهُ جَلَّ اسمُهُ لکَ الأجرَ و ألهَمَکَ الصَّبرَ ......... فلا تَجمَعَنَّ أن یُحبِطَ جَزَعُکَ أجرَکَ ، و أن تَندَمَ غَدا علی ثَوابِ مُصِیبَتِکَ ؛ و إنّکَ لو قَدِمتَ علی ثَوابِها عَلِمتَ أنّ المُصیبَةَ قد قَصُرَتْ عَنها ، و اعلَمْ أنَّ الجَزَعَ لا یَرُدُّ فائتا ، و لا یَدفَعُ حُزنٌ قَضاءً ، فَلْیُذهِب أسَفَکَ ما هُو نازِلٌ بکَ مَکانَ ابنِکَ ، و السلامُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ للأشعَثِ بن قیسٍ لَمّا عَزّاهُ بابنٍ لَهُ _: یا أشعَثُ إن تَحزَنْ علی ابنِکَ فَقدِ استَحَقَّتْ مِنکَ ذلکَ الرَّحِمُ ، و إن تَصبِرْ ففِی اللّهِ مِن کُلِّ مُصیبَةٍ خَلَفٌ ، یا أشعَثُ إن صَبَرتَ جَرَی علَیکَ القَدَرُ و أنتَ مَأجُورٌ ، و إن جَزِعتَ جَرَی علَیکَ القَدَرُ و أنتَ مَأزُورٌ . یا أشعَثُ ، ابنُکَ سَرَّکَ و هُو بَلاءٌ و فِتنَةٌ ، و حَزَنَکَ و هُو ثَوابٌ و رَحمَةٌ . (3)

2149

پیامدهای نا شکیبی کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به یکی از اصحاب خود در مرگ فرزندش ، چنین تسلیت نوشت _: اما بعد ، خداوند، جل اسمه، اجر تو را زیاد گرداند و شکیبایی عطایت فرماید . . . مبادا نا شکیبی تو اجرت را از بین ببرد ، و فردا [ی قیامت ]برای از دست دادن ثوابِ مصیبتت پشیمان شوی . اگر ثواب آن را می دیدی ، در می یافتی که آن مصیبت در برابرش ناچیز است . بدان که بیتابی کردن ، آنچه را از دست رفته باز نمی گرداند و هیچ اندوهی قضای الهی را دفع نمی کند . پس آنچه به جای فرزندت به تو داده می شود ، سزاست که اندوه تو را بِبَرد . و السلام .

امام علی علیه السلام_ در دلداری به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش _فرمود : ای اشعث! اگر برای از دست دادن فرزندت اندوهگین باشی ؛ البتّه حق پدری را به جا آورده ای و اگر صبر کنی، خدا هر مصیبتی را عوض می دهد . ای اشعث! اگر صبر کنی ، قضا و قدر الهی بر تو جاری گشته و اجر بُرده ای و اگر بیتابی ورزی ، باز هم قضا و قدر بر تو جاری شده و تو گناه کرده ای . ای اشعث! آمدن فرزندت که مایه آزمایش و گرفتاری است تو را شاد کرد و رفتنش که مایه ثواب و رحمت [برای توست ]اندوهگینت ساخت .

ص :161


1- الکافی : 2/93/25 .
2- أعلام الدین : 295 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 291 .

عنه علیه السلام :إنّکَ إن صَبَرتَ جَرَت علَیکَ المَقادِیرُ و أنتَ مَأجُورٌ ، و إن جَزِعتَ جَرَت علَیکَ المَقادِیرُ و أنتَ مَأزُورٌ . (1)

عنه علیه السلام :مَن صَبَرَ صَبْرَ الأحرارِ ، و إلاّ سَلا سُلُوَّ الأغمارِ . (2)

عنه علیه السلام :إن صَبَرتَ صَبرَ الأکارِمِ ، و إلاّ سَلَوتَ سُلُوَّ البَهائمِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُنْجِهِ الصَّبرُ أهلَکَهُ الجَزَعُ. (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن صَبَرَ و استَرجَعَ و حَمِدَ اللّهَ عندَ المُصیبَةِ ، فقد رَضِیَ بما صَنَعَ اللّهُ ، و وَقَعَ أجرُهُ عَلَی اللّهِ ، و مَن لَم یَفعَلْ ذلکَ جَرَی علَیهِ القَضاءُ و هُو ذَمِیمٌ ، و أحبَطَ اللّهُ أجرَهُ . (5)

امام علی علیه السلام :اگر شکیبایی کنی ، مقدّرات الهی بر تو جاری می شود و مأجور خواهی بود و اگر نا شکیبی کنی ، بازهم مقدّرات خداوند بر تو جاری می شود اما تو گناهکار خواهی بود .

امام علی علیه السلام :هر که چون آزادگان صبر کند [زهی سعادت ]و گر نه ، مانند جاهلان نا آزموده کار، مصیبت را فراموش خواهد کرد .

امام علی علیه السلام :اگر همچون بزرگواران صبر کنی [چه بهتر] و گر نه همچون ستوران [رنج را] فراموش خواهی کرد .

امام علی علیه السلام :هرکه را شکیبایی نرهاند ، نا شکیبی هلاکش گرداند .

امام باقر علیه السلام :کسی که در هنگام مصیبت شکیبایی کند و اِنا للّه و اِنّا اِلَیه راجعُون بر زبان آورد و خدا را حمد و سپاس گوید ، بی گمان به آنچه خدا کرده رضایت داده است و اجرش با خداست و هرکه چنین نکند ، بازهم قضای الهی بر او جاری شود ، در حالی که نکوهیده باشد و خداوند اجرش را از بین ببرد .

ص :162


1- جامع الأخبار: 316/882 .
2- . نهج البلاغة : الحکمة 413 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 414 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 189 .
5- مشکاة الأنوار : 59/71 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اتَّقُوا اللّهَ و اصبِرُوا ؛ فإنّهُ مَن لَم یَصبِرْ أهلَکَهُ الجَزَعُ ، و إنّما هَلاکُهُ فی الجَزَعِ أنّه إذا جَزِعَ لَم یُؤجَرْ . (1)

عنه علیه السلام :قِلَّةُ الصَّبرِ فَضیحَةٌ . (2)

الکافی عن سماعَةِ بنِ مِهرانَ عن الإمامِ الکاظمِ علیه السلام :قالَ لی : ما حَبَسَکَ عَنِ الحَجِّ ؟ قالَ : قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، وَقَعَ عَلَیَّ دَینٌ کثیرٌ ، و ذَهَبَ مالِی ، و دَینِیَ الذی قد لَزِمَنی هُو أعظَمُ مِن ذَهابِ مالی ، فَلولا أنَّ رجُلاً مِن أصحابِنا أخرَجَنی ما قَدَرتُ أن أخرُجَ .

فقالَ لی : إن تَصبِرْ تَغتَبِطْ ، و إلاّ تَصبِرْ یُنفِذِ اللّهُ مَقادِیرَهُ راضِیا کُنتَ أم کارِها . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :از خدا بترسید و شکیبا باشید ؛ زیرا هرکه شکیبایی نکند ، نا شکیبی کردن او را به هلاکت افکند و به هلاکت افتادن او بر اثر بی تابی، به این معناست که اگر نا شکیبی کند ، اجر نمی بیند .

امام صادق علیه السلام :کم صبری ، رسوایی به بار می آورد .

الکافی_ به نقل از سماعة بن مهران _: امام کاظم علیه السلام فرمود : چه چیز مانع حج رفتن تو شده است؟ عرض کردم : قربانت گردم ، بدهی زیادی پیدا کرده ام و مالم نیز از دست رفته است ، اما بدهکاریی که به گردنم هست، سخت تر از تلف شدن مالم می باشد و اگر یکی از دوستانمان [با تأمین مخارج حجّم] مرا راه نمی اندخت قادر به آمدن نبودم . حضرت به من فرمود : اگر شکیبایی کنی ، نکو حال خواهی شد و اگر شکیبایی نکنی ، خداوند مقدّرات خود را جاری می کند ، چه تو راضی باشی و چه ناراضی .

2150 - الصَّبرُ عِندَ المِحَنِ وَالحیلةُ فیها
2150 - صبر در محنت و چاره اندیشی برای آن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ للنَّکَباتِ غایاتٍ لا بُدَّ أن یُنتَهی إلَیها ، فإذا حُکِمَ علی أحَدِکُم بها فَلْیَتَطأطأْ لَها و یَصبِرْ حتّی یَجُوزَ ؛ فإنَّ إعمالَ الحِیلَةِ فیها عندَ إقبالِها زائدٌ فی مَکروهِها . (5)

2150

صبر در محنت و چاره اندیشی برای آن

امام علی علیه السلام :همانا گرفتاریها را نهایتی است که ناگزیر در آن جا پایان می پذیرند . پس ، هرگاه یکی از شما گرفتار مصیبتی شد، باید در برابر آن سر خود را پائین بیاورد [تسلیم و شکیبا باشد ]تا بگذرد ؛ چه ، هرگاه گرفتاریها روی آورند ، چاره اندیشی، آن ها را نا خوشایندتر می گرداند .

ص :163


1- بحار الأنوار : 71/95/58 .
2- بحار الأنوار : 78/229/107 .
3- الکافی : 2/90/10 .
4- (انظر) الرضا بالقضاء : باب 1524 . المصیبة : باب 2308.
5- بحار الأنوار:71/95/57 .

عنه علیه السلام_ لِقَیسِ بنِ سَعدٍ و قد قَدِمَ علَیهِ مِن مِصرَ _: یا قیسُ ، إنَّ لِلمِحَنِ غایاتٍ لا بُدَّ أن تَنتَهِیَ إلَیها ، فَیَجِبُ علی العاقِلِ أن یَنامَ لَها إلی إدبارِها فإنَّ مُکابَدَتَها بالحِیلَةِ عندَ إقبالِها زیادَةٌ فیها . (1)

امام علی علیه السلام_ به قیس بن سعد که از مصر خدمت آن حضرت آمده بود _فرمود : ای قیس! محنتها را نهایتی است که ناگزیر در آن جا پایان می یابند . پس ، بر خردمند لازم است که تا رفتن آنها چشم برهم نهد ؛ زیرا به هنگام روی آوردن محنتها ، با چاره اندیشی به مقابله آنها رفتن بر شدّتشان می افزاید .

2151 - ما یورِثُ الصَّبرَ
2151 - آنچه شکیبایی می آورد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن یَتَصَبَّرْ یُصَبِّرْهُ اللّهُ ، و مَن یَستَعفِفْ یُعِفَّهُ اللّهُ ، و مَن یَستَغنِ یُغنِهِ اللّهُ ، و ما اُعطِیَ عَبدٌ عَطاءً هُو خَیرٌ و أوسَعُ مِن الصَّبرِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَتَحَقَّقُ الصَّبرُ إلاّ بمُقاساةِ ضِدِّ المَألُوفِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَوالَت علَیهِ نَکَباتُ الزَّمانِ أکسَبَتهُ فَضیلَةَ الصَّبرِ . (4)

2151

آنچه شکیبایی می آورد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه خود را به شکیبایی وا دارد خداوند او را شکیبا گرداند ، و هرکه طالب عفت باشد خداوند او را عفیف کند ، و هرکه بی نیازی جوید خداوند بی نیازش سازد ، و به هیچ بنده ای عطایی بهتر و گسترده تر از شکیبایی داده نشده است .

امام علی علیه السلام :صبر تحقّق نمی یابد ، مگر آن که سختی مخالفت با عادت را تحمّل کنی .

امام علی علیه السلام :هرکه گرفتاریهای زمانه پیاپی بر او رسد ، فضیلت صبر را به وی ارزانی می دارد .

ص :164


1- . بحار الأنوار: 78/79/55.
2- کنز العمّال : 6522 .
3- . غرر الحکم : 10872 .
4- غرر الحکم : 9144 .

عنه علیه السلام :أصلُ الصَّبرِ حُسنُ الیَقینِ بِاللّهِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :ریشه صبر ، داشتن یقین راستین به خداست .

2152 - الحَثُّ عَلَی التَّصَبُّرِ
2152 - واداشتن خود به شکیبایی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَوِّدْ نَفسَکَ التَّصَبُّرَ (الصَّبرَ) علی المَکروهِ ، و نِعمَ الخُلقُ التَّصَبُّرُ فی الحَقِّ. (3)

عنه علیه السلام :التَّصَبُّرُ علی المَکروهِ یَعصِمُ القَلبَ . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الصَّبرِ التَّصَبُّرُ . (5)

(6)

2152

واداشتن خود به شکیبایی

امام علی علیه السلام :خویشتن را در برابر آنچه ناخوشایند است به شکیب وادار که چه نیکو خصلتی است خود را به شکیب وا داشتن در راه حق .

امام علی علیه السلام :واداشتن خود به شکیبایی در برابر امور ناخوشایند ، دل را نگاه می دارد .

امام علی علیه السلام :برترین شکیبایی ، واداشتن خود به شکیبایی است .

2153 - شُعَبُ الصَّبرِ
2153 - شعبه های صبر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّبرُ أربَعُ شُعَبٍ : الشَّوقُ ، و الشَّفَقَةُ ، و الزَّهادَةُ ، و التَّرَقُّبُ ، فَمَنِ اشتاقَ إلی الجَنَّةِ سَلا عنِ الشَّهَواتِ ، و مَن أشفَقَ عنِ النارِ رَجَعَ عنِ المُحَرَّماتِ ، و مَن زَهِدَ فی الدُّنیا تَهاوَنَ بِالمُصِیباتِ ، و مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فی الخَیراتِ . (7)

2153

شعبه های صبر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صبر چهار شعبه دارد : شوق و ترس و زهد و انتظار ؛ هرکه شوق بهشت داشته باشد از شهوات دست کشد ، و هرکه از آتش بترسد خویشتن را از حرامها نگه دارد و هرکه در دنیا زهد ورزد گرفتاریها را به چیزی نگیرد ، و هر که منتظر مرگ باشد در کارهای خیر بکوشد .

ص :165


1- غرر الحکم : 3084 .
2- (انظر) الصبر : باب 2152 . الیقین: باب 4195.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
4- بحار الأنوار: 77/207/1.
5- . غرر الحکم : 2897 .
6- (انظر) الصبر : باب 2151 حدیث : 10278.
7- کنز العمّال : 1389 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ علی أربَعِ دَعائمَ (شُعَبٍ) : علی الصَّبرِ ، و الیَقینِ ، و العَدلِ، و الجِهادِ .

و الصَّبرُ مِنها علی أربَعِ شُعَبٍ : علی الشَّوقِ ، و الشَّفَقِ ، و الزُّهدِ ، و التَّرَقُّبِ : فَمَنِ اشتاقَ إلی الجَنَّةِ سَلا عنِ الشَّهَواتِ ، و مَن أشفَقَ مِن النارِ اجتَنَبَ المُحَرَّماتِ ، و مَن زَهِدَ فی الدنیا استَهانَ بالمُصِیباتِ ، و مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ إلی الخَیراتِ (1) . (2)

امام علی علیه السلام :ایمان دارای چهار ستون (شعبه) است : شکیبایی و یقین و عدالت و جهاد . شکیبایی نیز چهار شعبه دارد : شوق و ترس و زهد و انتظار ؛ کسی که شوق بهشت داشته باشد از شهوات باز ایستد ، کسی که از دوزخ بترسد ، از حرامها دوری کند و هرکه در دنیا زهد ورزد، مصیبتها را ناچیز شمارد ، و کسی که منتظر مرگ باشد به کارهای خیر بشتابد . (3)

2154 - طَلَبُ الصَّبرِ مِنَ اللَّهِ
2154 - شکیب خواستن از خدا

الکتاب :

«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أفرِغْ عَلَیْنا صَبْرا وَ ثَبِّتْ أقْدامَنا و انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الکافِرِینَ». (4)

«وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إلاَّ أنْ آمَنَّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ». (5)

2154

شکیب خواستن از خدا

قرآن :

«و چون [ سپاهیان طالوت ]با جالوت و سپاهیانش رویا رو شدند گفتند : ای پروردگار ما! بر [دلهای] ما شکیبایی فرو ریز و گامهایمان را استوار گردان و بر گروه کافران پیروزمان فرمای» .

«[ جادوگران فرعون به او گفتند: ] و تو تنها برای این ما را کیفر می دهی که ما به معجزات پروردگارمان _ وقتی برای ما آمد _ ایمان آوردیم . پروردگارا! بر ما شکیبایی فرو ریز و ما را مسلمان بمیران» .

ص :166


1- نهج البلاغة : الحکمة 31 .
2- الحدیث کما تری مرویّ عن النبیّ صلی الله علیه و آله و عن الإمام علیّ علیه السلام ، و الظاهر _ کما فی کنز العمّال : 1389 _ أنّ أمیر المؤمنین علیه السلام نقله عن النبیّ صلی الله علیه و آله ، فراجع .
3- چنان که ملاحظه می شود ، این حدیث از پیامبر و علی _ صلوات اللّه علیهما _ نقل شده است ، لیکن به نظر می رسد _ چنان که از حدیث شماره 1389 کنز العمّال بر می آید _ امیر المؤمنین علیه السلام آن را از پیامبر نقل کرده است .
4- البقرة : 250 .
5- الأعراف : 126 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المَعُونَةَ تَأتِی مِنَ اللّهِ علی قَدرِ المَؤونَةِ ، و إنّ الصَّبرَ یَأتِی مِنَ اللّهِ علی قَدرِ البَلاءِ. (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَنزِلُ الصَّبرُ علی قَدرِ المُصیبَةِ . (2)

عنه علیه السلام :أخَذَ اللّهُ بقلوبِنا و قُلوبِکُم إلی الحَقِّ ، و ألهَمَنا و إیّاکُمُ الصَّبرَ . (3)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کمک از جانب خداوند به اندازه هزینه می رسد، و شکیبایی از جانب خداوند به اندازه بلا می آید .

امام علی علیه السلام :صبر ، به اندازه مصیبت عطا می شود .

امام علی علیه السلام :خداوند دلهای ما و دلهای شما را به سوی حق متوجّه سازد و به ما و شما شکیبایی عطا فرماید .

ص :167


1- الترغیب و الترهیب : 3/64/13 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 144 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 173 .

ص :168

288 - الصُّحبة

288 - همنشینی
اشاره

(1)

(2)

ص :169


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 9 / 3 «کتاب الصُّحبة» . کنز العمّال : 11 / 525 «ذکر صحابة النبیّ صلی الله علیه و آله » . کنز العمّال : 12 / 145 «النساء الصحابیّات» . کنز العمّال : 13 / 250 «جامع الصحابة» .
2- انظر : عنوان 6 «الأخ» ، 291 «الصدیق» ، 354 «العِشرة» ، الأخ : باب 46 . السفر : باب 1811 ، الصدیق : باب 2186 ، 2187 .

2155 - الصُّحبَةُ
2155 - همراهی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صُحبَةُ الأشرارِ تُکسِبُ الشَّرَّ ، کالرِّیحِ إذا مَرَّت بِالنَّتِنِ حَمَلَت نَتِنا . (1)

عنه علیه السلام :صُحبَةُ الأحمَقِ عَذابُ الرُّوحِ . (2)

عنه علیه السلام :صُحبَةُ الوَلِیِّ اللَّبِیبِ حیاةُ الرُّوحِ. (3)

عنه علیه السلام :صُحبَةُ الأشرارِ تُوجِبُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأخیارِ . (4)

عنه علیه السلام :فی کُلِّ صُحبَةٍ اختیارٌ . (5)

عنه علیه السلام :کَفی بِالصُّحبَةِ اختِبارا . (6)

عنه علیه السلام :کُلَّما طالَتِ الصُّحبَةُ تَأکَّدَتِ الحُرمَةُ . (7)

عنه علیه السلام :لیسَ شَیءٌ أدعی لِخَیرٍ ، و أنجی مِن شَرٍّ ، مِن صُحبَةِ الأخیارِ . (8)

عنه علیه السلام :مَنعُ خَیرِکَ یَدعُو إلی صُحبةِ غَیرِکَ . (9)

2155

همراهی

امام علی علیه السلام :همراهی با بدان ، بدی می آورد؛ مانند باد که هرگاه بر چیز بد بو بگذرد، بویش را با خود جا به جا می کند .

امام علی علیه السلام :همراهی با احمق ، مایه شکنجه روح است .

امام علی علیه السلام :همراهی با دوست خردمند ، روح را زندگی (طراوت) می بخشد .

امام علی علیه السلام :همراهی با بدان ، موجب بدگمانی به نیکان می شود .

امام علی علیه السلام :در هر مصاحبتی ، گزینشی [از اخلاق و رفتار ]وجود دارد .

امام علی علیه السلام :برای آزمودن [افراد] ، همنشینی بس است .

امام علی علیه السلام :هرچه همنشینی بیشتر به درازا کشد ، حرمت [دوستی] استوارتر شود .

امام علی علیه السلام :هیچ چیز به اندازه همنشینی با نیکان، آدمی را به خوبی فرا نمی خواند و از بدی نمی رهاند .

امام علی علیه السلام :دریغ داشتن خیرِ خود [از دیگری ]باعث همنشینی [اش] با دیگران می شود .

ص :170


1- غرر الحکم : 5839 .
2- غرر الحکم : 5841 .
3- غرر الحکم : 5842 .
4- غرر الحکم : 5868 .
5- غرر الحکم : 6462 .
6- غرر الحکم : 7034 .
7- غرر الحکم : 7206 .
8- غرر الحکم : 7518 .
9- غرر الحکم : 9783 .

289 - الصِّحّة

289 - تندرستی
اشاره

(1)

(2)

ص :171


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 81 / 170 باب 44 «العافیة و المرض» .
2- انظر : عنوان 317 «الطبّ» ، 363 «العافیة» ، 486 «المرض» . الصوم : باب 2320 ، العلم : باب 2866 ، 2870 . القلب : باب 3333 ، المرض : باب 3621.

2156 - الصِّحَّةُ
2156 - تندرستی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَصلَتانِ کثیرٌ مِنَ الناسِ مَفتونٌ فیهِما : الصِّحَّةُ و الفَراغُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصِّحَّةُ أفضَلُ النِّعَمِ . (2)

عنه علیه السلام :الصِّحَّةُ أهنَأُ اللَّذَّتَینِ . (3)

عنه علیه السلام :صِحّةُ الأجسامِ مِن أهنَأِ الأقسامِ . (4)

عنه علیه السلام :أوفَرُ القِسمِ صِحَّةُ الجِسمِ . (5)

عنه علیه السلام :بالصِّحّةِ تُستَکمَلُ اللَّذَّةُ . (6)

عنه علیه السلام :بصِحّةِ المِزاجِ تُوجَدُ لَذَّةُ الطَّعمِ . (7)

عنه علیه السلام :زَکاةُ الصِّحّةِ السَّعیُ فی طاعَةِ اللّهِ . (8)

عنه علیه السلام :ألاَ و إنّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ ، و أشَدُّ مِنَ الفاقَةِ مَرَضُ البَدَنِ ، و أشَدُّ مِن مَرَضِ البَدَنِ مَرَضُ القَلبِ ؛ ألاَ و إنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ المالِ، و أفضَلُ مِن سَعَةِ المالِ صِحَّةُ البَدَنِ ، و أفضَلُ مِن صِحَّةِ البَدَنِ تَقوَی القَلبِ . (9)

2156

تندرستی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چیز است که بسیاری از مردم در آنها به تباهی کشیده می شوند (مورد آزمایش الهی قرار می گیرند) : تندرستی و بیکاری (آسایش) .

امام علی علیه السلام :تندرستی، برترین نعمتهاست.

امام علی علیه السلام :تندرستی دلپذیرترین لذّتهاست.

امام علی علیه السلام :سلامتِ تن ، از گواراترین نصیبهاست .

امام علی علیه السلام :کاملترین نصیب، تندرستی است.

امام علی علیه السلام :با تندرستی، لذّت کامل می شود.

امام علی علیه السلام :با سلامت مزاج است که لذّت خوراک دریافته می شود .

امام علی علیه السلام :زکاتِ تندرستی ، کوشیدن در طاعت خداست .

امام علی علیه السلام :بدانید که یکی از بلاها ناداری است و بدتر از ناداری ، بیماریِ تن است و سخت تر از بیماریِ تن ، بیماریِ دل است . بدانید که یکی از نعمتها گشایش در مال است و برتر از گشایش در مال، تندرستی است و برتر از تندرستی ، پرهیزگاریِ دل است .

ص :172


1- بحار الأنوار:81/170/2.
2- غرر الحکم : 1050 .
3- غرر الحکم : 1660 .
4- غرر الحکم : 5812 .
5- غرر الحکم : 2961 .
6- غرر الحکم : 4228 .
7- غرر الحکم : 4289 .
8- غرر الحکم : 5454 .
9- شرح نهج البلاغة : 19/337 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّعیمُ فی الدنیا الأمنُ و صِحَّةُ الجِسمِ ، و تَمامُ النِّعمَةِ فی الآخِرَةِ دُخولُ الجَنَّةِ. (1)

عنه علیه السلام :خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ مِنهُنَّ واحِدَةً لَم یَزَلْ ناقِصَ العَیشِ ، زائلَ العَقلِ ، مَشغولَ القَلبِ : فَاُولاها صِحَّةُ البَدَنِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :نعمتِ دنیا، امنیت و سلامت است و این نعمت در آخرت با رفتن به بهشت کامل می شود .

امام صادق علیه السلام :پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد ، پیوسته زندگیش تیره و عقلش آشفته و دلش گرفتار باشد : نخستین آنها تندرستی است .

ص :173


1- معانی الأخبار : 408/87 .
2- بحار الأنوار : 81 /171/4 .
3- (انظر) النعمة : باب 3847 .

ص :174

290 - الصِّدق

290 - راستی
اشاره

(1)

(2)

ص :175


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 1 باب 60 «الصدق» . وسائل الشیعة : 8 / 513 باب 108 «وجوب الصدق» . کنز العمّال : 3 / 344 ، 770 «صدق الحدیث» . المحجّة البیضاء : 8 / 102 «کتاب النیّة و الصدق و الإخلاص» .
2- انظر : التجارة : باب 449 ، 450 ، الدین : باب 1302 .

2157 - مَعنَی الصِّدقِ
2157 - معنای راستی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصِّدقُ مُطابَقَةُ المَنطِقِ للوَضعِ الإلهیِّ ، الکِذبُ زَوالُ المَنطِقِ عَنِ الوَضعِ الإلهیِّ . (1)

2157

معنای راستی

امام علی علیه السلام :راستی ، مطابقت گفتار است با نهاده (قانون) الهی، و دروغ دور شدن گفتار است از نهاده (قانون) الهی .

2158 - الحَثُّ عَلَی الصِّدقِ
2158 - تشویق به راستی

الکتاب :

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ». (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکُم بالصِّدقِ ؛ فإنّهُ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَمالُ صَوابُ القَولِ بِالحَقِّ ، و الکَمالُ حُسنُ الفِعالِ بالصِّدقِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الصِّدقُ مُبارَکٌ، و الکِذبُ مَشؤومٌ. (6)

2158

تشویق به راستی

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و با راستان باشید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد راستی که آن دری از درهای بهشت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیبایی [باطنی ]، به گفتار درست با حق است ، و کمال، به نیک کرداری است با صدق .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راستی، مبارک است و دروغ، شوم .

ص :176


1- غرر الحکم : (1552 _ 1553) .
2- التوبة : 119 .
3- (انظر) المائدة : 119 ، یوسف : 70 ، الأنبیاء 63 ، الأحزاب : 23 ، 24 ، الزمر : 32 و 33، الحشر : 8 .
4- تاریخ بغداد : 11/82 .
5- کنز العمّال : 6853 .
6- بحار الأنوار : 77/67/6 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصِّدقُ رُوحُ الکلامِ . (1)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ کَمالُ النُّبلِ . (2)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ أخُو العَدلِ . (3)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ لِسانُ الحَقِّ . (4)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ خَیرُ القَولِ . (5)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ یُنجِیکَ و إن خِفتَهُ ، الکِذبُ یُردِیکَ و إن أمِنتَهُ . (6)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ صَلاحُ کُلِّ شیءٍ ، الکِذبُ فَسادُ کُلِّ شَیءٍ . (7)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ أمانةٌ ، الکِذبُ خِیانَةٌ . (8)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ألاَ فَاصدُقُوا ؛ فإنَّ اللّهَ مَعَ مَن صَدَقَ . (9)

عنه علیه السلام :تَعَلَّمُوا الصِّدقَ قَبلَ الحَدیثِ . (10)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصِّدقُ عِزٌّ . (11)

عنه علیه السلام :زینَةُ الحَدیثِ الصِّدقُ . (12)

عنه علیه السلام :مَن صَدَقَ لِسانُهُ زَکا عَمَلُهُ . (13)

امام علی علیه السلام :راستی ، جان سخن است .

امام علی علیه السلام :راستی ، کمال بزرگواری است .

امام علی علیه السلام :راستی ، برادر عدالت است .

امام علی علیه السلام :راستی ، زبان حق است .

امام علی علیه السلام :راستی ، بهترین سخن است .

امام علی علیه السلام :راستی، تو را نجات می دهد ، هرچند از آن بیمناک باشی و دروغ، تو را نابود می کند ، گر چه از آن خطری برای خود حسّ نکنی .

امام علی علیه السلام :راستی، مایه درستی هر چیزی است ؛ دروغ، مایه تباهی هر چیزی است .

امام علی علیه السلام :راستی، امانتداری است ، و دروغ، خیانت .

امام باقر علیه السلام :هان! راستگو باشید ؛ زیرا خداوند با کسی است که راستگو باشد .

امام باقر علیه السلام :پیش از گفتار (آموختن حدیث) راستگویی را بیاموزید .

امام صادق علیه السلام :راستی ، ارجمندی است .

امام صادق علیه السلام :زیورِ سخن ، راستی است .

امام صادق علیه السلام :هرکه زبانش راست باشد ، کردارش پاکیزه است .

ص :177


1- غرر الحکم : 387 .
2- غرر الحکم : 1056 .
3- غرر الحکم : 265 .
4- غرر الحکم : 275 .
5- غرر الحکم : 304 .
6- غرر الحکم : (1118 _ 1119) .
7- غرر الحکم : (1115 _ 1116) .
8- غرر الحکم : 15 .
9- بحار الأنوار : 69/386/51 .
10- الکافی : 2/104/4 .
11- بحار الأنوار : 78/269/109 .
12- الأمالی للصدوق : 576/788 .
13- الکافی : 2/104/3 .

عنه علیه السلام :أحسَنُ مِنَ الصِدقِ قائلُهُ ، و خَیرٌ مِن الخَیرِ فاعِلُهُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن صَدَقَ الناسَ کَرِهُوهُ . (2)

امام صادق علیه السلام :از راستی بهتر ، گوینده آن است و از کار خوب خوبتر ، کننده آن .

امام رضا علیه السلام :هرکه با مردم رک و راست باشد ، مردم او را ناخوش دارند .

2159 - صِفَةُ الصّادِقِ
2159 - ویژگی راستگو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أشَدَّ الناسِ تَصدیقا للناسِ أصدَقُهُم حَدیثا ، و إنَّ أشَدَّ الناسِ تَکذیبا أکذَبُهُم حَدیثا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَدرُ الرَّجُلِ علی قَدرِ هِمَّتِهِ ، و صِدقُهُ علی قَدرِ مُرُوءَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَکُ صادِقا حتّی تَکتُمَ بعضَ ما تَعلَمُ . (5)

2159

ویژگی راستگو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی بیش از همه ، مردم را راستگو می داند که خودش با آنان راستگوتر باشد و کسی بیش از همه ، مردم را دروغگو می داند که خودش بیش از همه ، به آنان دروغ بگوید .

امام علی علیه السلام :ارزش مرد به اندازه همت اوست ، و راستی او به اندازه مردانگیش .

امام علی علیه السلام :راستگو نخواهی بود مگر آنکه پاره ای از آنچه را می دانی کتمان کنی .

2160 - الصِّدقُ مَعَ اللَّهِ
2160 - صداقت با خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صَدَقَ اللّهَ نَجا . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَزَیَّنْ للّهِِ عَزَّ و جلَّ بِالصِّدقِ فی الأعمالِ . (7)

(8)

2160

صداقت با خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه با خدا راست باشد، نجات یابد .

امام باقر علیه السلام :با راست کرداری ، خود را برای خداوند عزّ و جلّ بیارای .

ص :178


1- الأمالی للطوسی : 223/385 .
2- بحار الأنوار : 78/353/9 .
3- . کنز العمّال : 6854
4- نهج البلاغة : الحکمة 47 .
5- . بحار الأنوار : 78/9/64 .
6- الکافی : 2/99/29 .
7- . بحار الأنوار : 78/164/1 .
8- (انظر) الصِدِّیق : باب 2167 .

2161 - الصِّدقُ وَالإیمانُ
2161 - راستی و ایمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ أن تُؤثِر الصِّدقَ حیثُ یَضُرُّکَ ، علی الکِذبِ حیثُ یَنفَعُکَ. (1)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ أقوی دَعائمِ الإیمانِ . (2)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ عِمادُ الإسلامِ ، و دِعامَةُ الإیمانِ . (3)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ رَأسُ الإیمانِ ، و زَینُ الإنسانِ . (4)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ جَمالُ الإنسانِ ، و دِعامَةُ الإیمانِ . (5)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ أمانَةُ اللِّسانِ ، و حِلیَةُ الإیمانِ . (6)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ لِباسُ الدِّینِ . (7)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ رَأسُ الدِّینِ . (8)

(9)

2161

راستی و ایمان

امام علی علیه السلام :ایمان آن است که راستی را ، اگر چه به زیانت باشد ، بر دروغ ، گر چه به سودت باشد ، ترجیح دهی .

امام علی علیه السلام :راستی، محکمترین ستون ایمان است.

امام علی علیه السلام :راستی ، ستون اسلام و پشتوانه ایمان است .

امام علی علیه السلام :راستی ، سر آمد ایمان و زیور انسان است .

امام علی علیه السلام :راستی ، جمال انسان و پشتوانه ایمان است .

امام علی علیه السلام :راستی ، امانتِ زبان و زیورِ ایمان است .

امام علی علیه السلام :راستی ، جامه دین است .

امام علی علیه السلام :راستی ، سرآمد دین است .

ص :179


1- نهج البلاغة : الحکمة 458 .
2- غرر الحکم : 1579 .
3- غرر الحکم : 1754 .
4- غرر الحکم : 1993 .
5- غرر الحکم : 2120 .
6- غرر الحکم : 1451 .
7- غرر الحکم : 458 .
8- غرر الحکم : 517 .
9- (انظر) الإیمان : باب 281 .

2162 - الصّادقُ
2162 - راستگو

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصادِقُ علی شَفا مَنجاةٍ و کَرامَةٍ ، و الکاذِبُ علی شَرَفِ مَهواةٍ و مَهانَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الصادِقَ لَمُکرَمٌ جَلِیلٌ ، و إنّ الکاذِبَ لَمُهانٌ ذَلیلٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الصادِقَ أوَّلُ مَن یُصَدِّقُهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ یَعلَم أنّه صادِقٌ ، و تُصَدِّقُهُ نفسُهُ تَعلَمُ أنّه صادِقٌ . (3)

2162

راستگو

امام علی علیه السلام :راستگو ، در آستانه نجات و بزرگواری است ، و دروغگو بر لبه پرتگاه و خواری .

امام علی علیه السلام :راستگو ، محترم و ارجمند است ، و دروغگو ، بی حرمت و خوار .

امام صادق علیه السلام :راستگو را نخستین کسی که تصدیق می کند ، خداوند عزّ و جلّ است ، که می داند او راست گوست و نیز نفْسِ او تصدیقش می کند ، که می داند راست گوست .

2163 - أهَمِّیَّةُ صِدقِ الحَدیثِ
2163 - اهمیت راستگویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَنظُرُوا إلی کَثرَةِ صلاتِهِم و صَومِهِم و کَثرَةِ الحَجِّ و المَعروفِ وطَنطَنَتِهِم بِاللَّیلِ ، و لکنِ انظُرُوا إلی صِدقِ الحَدیثِ و أداءِ الأمانَةِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَغتَرُّوا بِصلاتِهِم و لا بِصِیامِهِم ؛ فإنَّ الرجُلَ ربّما لَهِجَ بِالصلاةِ و الصومِ حتّی لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ ، و لکنِ اختَبِرُوهُم عِند صِدقِ الحَدیثِ و أداءِ الأمانَةِ . (5)

2163

اهمیت راستگویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زیادی نماز و روزه و حج و احسان و وِرد و ذِکر شبانه مردم منگرید ، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها توجّه کنید .

امام صادق علیه السلام :فریب نماز و روزه مردم را نخورید ؛ زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آنها را ترک گوید ، احساس دلتنگی می کند ، بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید .

ص :180


1- نهج البلاغة : الخطبة 86 .
2- غرر الحکم : 3409 .
3- الکافی : 2/104/6 .
4- بحار الأنوار : 71/9/13 .
5- الکافی : 2/104/2 .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لم یَبعَثْ نَبِیّا إلاّ بصِدقِ الحَدیثِ ، و أداءِ الأمانَةِ إلی البَرِّ و الفاجِرِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ پیامبری را نفرستاد ، مگر با [دعوت به ]راستگویی ، و برگرداندن امانت به نیکوکار و بدکردار .

2164 - أصدَقُ الأقوالِ
2164 - راست ترین سخنان

الکتاب :

و الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الْأنْهارُ خالِدِینَ فِیْها أبَدا وَعْدَ اللّهِ حَقّا وَ مَنْ أصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیْلاً». (3)

اللّهُ لا إلهَ إلاَّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إلَی یَوْمِ القِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ مَنْ أصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیْثا». (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أصدَقِ الأقوالِ _: شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ . (5)

عنه علیه السلام :أصدَقُ المَقالِ ما نَطَقَ بهِ لِسانُ الحالِ . (6)

2164

راست ترین سخنان

قرآن :

«و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند ، بزودی آنان را به بوستانهایی داخل می کنیم که در آنها رودها جاری است ، همیشه در آنها جاودانند . وعده خدا راست است و چه کسی از خدا راستگوتر است؟» .

«خدا کسی است که هیچ معبودی جز او نیست . قطعا در روز قیامت که هیچ شکّی در آن نیست ، شما را گرد می آورد و کیست راستگوتر از خدا؟» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : راست ترین سخن چیست؟ _فرمود : شهادت دادن به این که معبودی جز خدا نیست .

امام علی علیه السلام :راست ترین سخن ، سخن زبان حال است .

ص :181


1- الکافی : 2/104/1 .
2- (انظر) البدعة : باب 335 . الغرور : باب 2999 . الخشوع : باب 1026 .
3- النساء : 122 .
4- النساء : 87 .
5- بحار الأنوار:77/378/1.
6- غرر الحکم : 3302 .

عنه علیه السلام :لِسانُ الحالِ أصدَقُ مِن لِسانِ المَقالِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :زبان حال ، راستگوتر از زبان گفتار است .

2165 - ما لا یَنبَغی الصِّدقُ فیهِ
2165 - راستگویی های نابجا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ یَقبُحُ فیهِنَّ الصِّدقُ : النَّمیمَةُ ، و إخبارُکَ الرَّجُلَ عن أهلِهِ بما یَکرَهُهُ ، و تَکذِیبُکَ الرَّجُلَ عنِ الخَبَرِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّما مُسلمٍ سُئلَ عن مُسلمٍ فَصَدَقَ و أدخَلَ علی ذلکَ المسلمِ مَضَرَّةً کُتِبَ مِن الکاذِبِینَ،و مَن سُئلَ عن مُسلمٍ فَکَذَبَ فَأدخَلَ علی ذلکَ المسلمِ مَنفَعَةً کُتِبَ عندَ اللّهِ مِن الصّادِقِینَ . (4)

2165

راست گویی های نابجا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در سه جا راستگویی زشت است : سخن چینی ، خبر ناخوشایند دادن به مرد درباره خانواده اش ، و تکذیب کردن خبر کسی که به تو خبر می دهد . (5)

امام صادق علیه السلام :هر مسلمانی که از او درباره مسلمانی سؤال شود و او راست بگوید و به آن مسلمان زیانی رساند ، [نزد خداوند ]از دروغگویان قلمداد شود و هرکه از او درباره مسلمانی سؤال شود و دروغ بگوید و سودی به آن مسلمان رساند ، نزد خداوند از راستگویان به شمار آید .

2166 - لِسانُ الصِّدقِ
2166 - زبان راست یا نام نیک

الکتاب :

«و اجْعَلْ لِیْ لِسانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ». (6)

«وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیّا». (7)

2166

زبان راست یا نام نیک

قرآن :

«و برای من در میان آیندگان زبان راست [نام نیک ]قرار ده» .

«و از رحمت خود به آنان بخشیدیم و برایشان زبان راست [نام نیک ]بلندی قرار دادیم» .

ص :182


1- غرر الحکم : 7636 .
2- (انظر) الموعظة : باب 4057 .
3- الخصال : 87/20 .
4- بحار الأنوار : 71/11/19 .
5- در تحف العقول عبارت «تکذیبک الرجل عن الخیر = مردی را در دعوی نیکوکاری تکذیب کردن» آمده است _ م .
6- الشعراء : 84 .
7- مریم : 50 .

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کیفَ تَعمَهُونَ و بَینَکُم عِترَةُ نَبِیِّکُم؟! و هُم أزِمَّةُ الحَقِّ ، و أعلامُ الدِّینِ ، و ألسِنَةُ الصِّدقِ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ، إنّهُ لا یَستَغنِی الرَّجُلُ _ و إن کانَ ذا مالٍ _ عن عِترَتِهِ (عَشِیرَتِهِ) ، و دِفاعِهِم عنهُ بِأیدِیهِم و ألسِنَتِهِم ......... و لِسانُ الصِّدقِ یَجعَلُهُ اللّهُ لِلمَرءِ فی الناسِ خَیرٌ لَهُ مِن المالِ یَرِثُهُ غَیرُهُ (2) . (3)

(4)

حدیث :

امام علی علیه السلام :چگونه سرگردانید در حالی که خاندان پیامبرتان ، این زمام داران حق و نشانه های دین و زبان های راست ، در میان شما هستند ؟

امام علی علیه السلام :ای مردم! هیچ کس _ هر اندازه هم مال و ثروت داشته باشد _ از خاندان خود و دفاع جانی و زبانی آنها بی نیاز نیست . . . و زبان راست (5) (نام نیکی) که خداوند در میان مردمان از بهر کسی باقی می گذارد ، از مال و ثروتی که برای دیگران به ارث می نهد ، برای او بهتر است .

ص :183


1- نهج البلاغة : الخطبة 87 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 23 .
3- فی المیزان فی تفسیر القرآن : 15 / 287 فی قوله تعالی : «و اجْعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فی الآخِرِینَ» : «و فی صدق لسان الصدق علی الذکر الجمیل خفاء» . و هو کما تری فی کلام الإمام لا خفاء فیه .
4- (انظر) الشُهرة : باب 2102 .
5- در المیزان فی تفسیر القرآن ذیل آیه «و برای من در میان آیندگان لسان صدق (نام نیک) قرار ده» آمده است : «در صدق و انطباق لسان صدق بر نام نیک ، کمی ابهام است» ؛ اما همچنان که در کلام امام علیه السلام ملاحظه می کنید ، هیچ گونه ابهامی در آن وجود ندارد و به وضوح بر آن صدق می کند .

ص :184

291 - الصِّدِّیق

291 - صِدّیق
اشاره

(1)

ص :185


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 24 / 30 باب 26 «إنّ ولایة الأئمّة علیهم السلام الصدق ، و أ نّهم الصادقون و الصدّیقون و الشهداء الصالحون» .

2167 - الصِّدِّیقُ
2167 - صدّیق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکُم بِالصِّدقِ ؛ فإنَّ الصِّدقَ یَهدِی إلی البِرِّ ، و إنَّ البِرَّ یَهدِی إلی الجَنَّةِ ، و ما یَزالُ الرَّجُلُ یَصدُقُ و یَتَحَرّی الصِّدقَ حتّی یُکتَبَ عندَ اللّهِ صِدِّیقا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَیِّتُ مِن شِیعَتِنا صِدِّیقٌ شَهیدٌ، صَدَّقَ بِأمرِنا ، و أحَبَّ فِینا ، و أبغَضَ فینا ......... قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «و الذینَ آمَنوا بِاللّهِ و رُسُلِهِ أُولئکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ و الشُّهداءُ عندَ رَبِّهِم» (2) . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَیَصدُقُ حتّی یَکتُبَهُ اللّهُ صِدِّیقا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُلُّ مُؤمِنٍ صِدِّیقٌ . (5)

2167

صدّیق (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد راستی ؛ زیرا که راستی به بِرّ (7) و نیکی رهنمون می شود و بِرّ و نیکی به بهشت . آدمی چندان راست می گوید و راستی می جوید ، تا آن که نزد خداوند از صدّیقان قلمداد می شود .

امام علی علیه السلام :شیعه ما اگر به مرگ طبیعی هم بمیرد ، صدّیق و شهید است ؛ [زیرا ]امر ما (ولایت و امامت) را تصدیق کرده و در راه ما دوستی و دشمنی ورزیده است . . . خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «و کسانی که به خدا و رسولان او ایمان آورده اند ، همانان در نظر پروردگارشان صدّیق و شهیدند» .

امام باقر علیه السلام :آدمی آنقدر راستی را پی می گیرد تا آن که خداوند او را صِدّیق قلمداد می کند .

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی، صدّیق است.

ص :186


1- کنز العمّال : 6861 .
2- الحدید : 19 .
3- الخصال : 636/1 .
4- الکافی : 2/105/8 .
5- الکافی : 8/365/556 .
6- ابو حامد غزّالی می گوید : بدان که کلمه راستی در شش معنا به کار می رود : راستی در گفتار ، راستی در نیّت و اراده ، راستی در تصمیم ، راستی در به کار بستن تصمیم ، راستی در کردار و راستی در تحقق بخشیدن به همه مقامات دینی . بنا بر این ، هر کس راستی در همه این موارد را دارا باشد ، صدّیق است ؛ زیرا صدّیق صیغه مبالغه از صدق است .
7- در لسان العرب ، ذیل همین حدیث ، درباره معنای برّ می نویسد : علما در معنای برّ اختلاف کرده اند . بعضی آن را به معنای صلاح دانسته اند و بعضی به معنای خیر . اما این کلمه ، همه این معانی را در بردارد . بِرّ به معنای صدق و طاعت و تقوی و خیر دنیا و آخرت نیز آمده است _ م .

2168 - الصِّدِّیقونَ
2168 - صدّیقان

الکتاب :

«وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ و الرَّسُولَ فَأُولئکَ مَعَ الَّذِینَ أنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّیْنَ و الصِّدِّیْقِیْنَ و الشُّهَداءِ و الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئکَ رَفِیْقا». (1)

«و الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئکَ هُمُ الصِّدِّیْقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أجْرُهُمْ وَ نُوْرُهُمْ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئکَ أصْحابُ الجَحِیْمِ». (2)

«ما المَسِیْحُ ابنُ مَرْیَمَ إلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیْقَةٌ کانا یَأکُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الاْیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أنَّی یُؤْفَکُونَ». (3)

«وَ اذْکُرْ فِی الکِتابِ إبْراهِیمَ إنَّهُ کانَ صِدِّیْقا نَبِیَّا». (4)

«و اذْکُرْ فِی الکِتابِ إدْرِیسَ إنَّهُ کانَ صِدِّیْقا نَبِیَّا». (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصِّدِّیقُونَ ثلاثةٌ : حِزقِیلُ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ ، و حَبیبٌ النَّجّارُ صاحِبُ آلِ یاسینَ ، و علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الصِّدِّیقُونَ ثلاثةٌ : حَبیبٌ النَّجّارُ مُؤمِنُ آلِ یاسِینَ الذی یقولُ : «اتَّبِعُوا المُرْسَلِینَ * اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسألُکُمْ أجْرا وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (7) و حِزقیلُ مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ ، و علیُّ بنُ أبی طالبٍ و هُو أفضَلُهُم . (8)

2168

صدّیقان

قرآن :

«آنان که از خدا و رسول اطاعت کنند ، همدم کسانی هستند که خداوند نعمتشان داده است از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان و اینان نیکو همدمانی هستند» .

«و کسانی که به خدا و فرستادگان او ایمان آوردند ، آنان همان صدّیقانند و نزد پروردگارشان گواه خواهند بود ، آنان را اجرشان است و نورشان و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را دروغ شمردند همانان دوزخیانند» .

«مسیح پسر مریم ، جز پیامبری نبود که پیش از او نیز پیامبرانی بودند . و مادرش صدّیقه ای بود و هر دو غذا می خوردند . بنگر که چگونه آیات را برای آنان بیان می کنیم و باز بنگر که چگونه [از حقیقت] دور می افتند» .

«و در این کتاب ابراهیم را یاد کن ؛ زیرا او پیامبری صدّیق بود» .

«و در این کتاب ادریس را یاد کن ؛ زیرا او پیامبری صدّیق بود» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدّیقان سه نفرند : حزقیل ، مؤمن آل فرعون ، حبیب نجّار آل یاسین ، و علی بن ابی طالب علیه السلام .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدّیقان سه نفرند : حبیب نجّار ، مؤمن آل یاسین ؛ همو که گفت : «از رسولان تبعیّت کنید ، از کسانی تبعیّت کنید که از شما مزد نمی خواهند و خود هدایت یافتگانند» و حزقیل ، مؤمن آل فرعون ، و علی بن ابی طالب ، که از همه صدّیقان برتر است .

ص :187


1- النساء : 69 .
2- الحدید : 19 .
3- المائدة : 75 .
4- مریم : 41 .
5- مریم : 56 .
6- بحار الأنوار : 92/295/6 .
7- یس : 20 و 21 .
8- . بحار الأنوار : 38/212/14 .

عنه صلی الله علیه و آله :سُبّاقُ الاُمَمِ ثلاثةٌ لَم یَکفُرُوا بِاللّهِ طَرفَةَ عَینٍ : علیُّ بنُ أبی طالبٍ ، و صاحِبُ یاسِینَ ، و مُؤمنُ آلِ فِرعَونَ ، فهُمُ الصِّدِّیقُونَ و عَلِیٌّ أفضَلُهُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أمّا خِیَرَتُهُ [ أیِ اللّهِ تعالی ] مِنَ الصِّدِّیقِینَ فیُوسُفُ الصِّدِّیقُ ، و حَبیبٌ النَّجّارُ ، و علیُّ بنُ أبی طالبٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ اُمَّةٍ صِدِّیقٌ و فارُوقٌ ، و صِدِّیقُ هذهِ الاُمَّةِ و فارُوقُها علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّی النَّبَأُ العَظِیمُ ، و الصِّدِّیقُ الأکبَرُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّی لَمِن قَومٍ لا تَأخُذُهُم فِی اللّهِ لَومَةُ لائمٍ ، سِیماهُم سِیما الصِّدِّیقِینَ ، و کلامُهُم کلامُ الأبرارِ ، عُمّارُ اللَّیلِ و مَنارُ النهارِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیشتازان امّتها سه نفرند ، که آنی به خدا کفر نورزیدند : علی بن ابی طالب ، صاحب یاسین ، و مؤمن آل فرعون . اینان همان صدّیقانند و علی برترین آنهاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدّیقانِ برگزیده خداوند متعال عبارتند از : یوسف صدّیق ، حبیب نجّار ، و علی بن ابی طالب .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر امّتی را صدّیق و فاروقی است و صدّیق و فاروق این امّت ، علی بن ابی طالب علیه السلام است .

امام علی علیه السلام :نبأ عظیم (خبر بزرگ) و صدّیق اکبر (بزرگترین صدّیق) من هستم .

امام علی علیه السلام :من از جمله مردمانی هستم که در راه خدا سرزنش هیچ سرزنشگری در آنان کارگر نمی افتد ، چهره شان چهره صدّیقان است ، و گفتارشان گفتار ابرار ، آباد کننده شبهایند و روشنی بخش روزها .

ص :188


1- بحار الأنوار : 67/205/4 .
2- . بحار الأنوار : 97/47/34 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/13/30 .
4- الکافی : 8/30/4 .
5- . نهج البلاغة : الخطبة 192 .

292 - الصَّدِیق

292 - دوست
اشاره

(1)

(2)

ص :189


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 173 باب 11 «فضل الصدیق و حدود الصداقة» . بحار الأنوار : 74 / 183 باب 13 «من ینبغی مجالسته و مصاحبته و مصادقته» . بحار الأنوار : 74 / 190 باب 14 «من لا ینبغی مجالسته و مصادقته و مصاحبته» . کنز العمّال : 9 / 3 _ 233 «کتاب الصحبة» .
2- انظر : عنوان 6 «الأخ» ، 354 «العشرة» ، 339 «العداوة» ، الجهل : باب 613 . العقل : باب 2746 ، 2747 ، العمل : باب 2992 .

2169 - الصَّدِیقُ
2169 - دوست

الکتاب:

«فَما لَنا مِنْ شافِعِیْنَ * وَ لا صَدِیْقٍ حَمِیْمٍ». (1)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَقَد عَظُمَت مَنزِلَةُ الصَّدیقِ ؛ حتّی إنّ أهلَ النارِ یَستَغِیثُونَ بهِ و یَدعُونَهُ قَبلَ القَریبِ الحَمیمِ ، قالَ اللّهُ تعالی مُخبِرا : «فما لَنا مِنْ شافِعِینَ * و لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ» . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّدیقُ أقرَبُ الأقارِبِ . (3)

عنه علیه السلام :الصَّدِیقُ أفضلُ الذُّخرَینِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لا صَدِیقَ لَهُ لا ذُخرَ لَهُ . (5)

عنه علیه السلام :الأصدِقاءُ نَفسٌ واحِدَةٌ فی جُسُومٍ مُتَفَرِّقَةٍ . (6)

2169

دوست

قرآن :

«و ما را شفاعت کنندگانی نیست و نه دوستی نزدیک» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :منزلت دوست چندان والاست ، که حتی دوزخیان نیز پیش از خویشاوند ، از او کمک می طلبند و او را صدا می زنند . خداوند از زبان دوزخیان می گوید : «ما را شفیعانی نیست و نه دوستی مهربان» .

امام علی علیه السلام :دوست ، نزدیکترین خویشاوند است .

امام علی علیه السلام :دوست، بهترینِ اندوخته ها ست .

امام علی علیه السلام :کسی که دوستی ندارد ، اندوخته ای ندارد .

امام علی علیه السلام :دوستان یک روحند ، در چند پیکر .

2170 - مَعرِفَةُ المَرءِ بِأصدِقائِهِ
2170 - شناخت فرد از طریق دوستان او

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَرءُ علی دِینِ خَلِیلِهِ ، فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ . (7)

2170

شناخت فرد از طریق دوستان او

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی بر آیین دوست خود است ؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می کند .

ص :190


1- الشعراء : 100 ، 101 .
2- الأمالی للطوسی : 609/1259 .
3- غرر الحکم : 674 .
4- غرر الحکم : 1669 .
5- غرر الحکم : 8760 .
6- غرر الحکم : 2059 .
7- الأمالی للطوسی : 518/1135 .

عنه صلی الله علیه و آله :اختَبِرُوا الناسَ بأخدانِهِم؛ فإنّما یُخادِنُ الرَّجُلُ مَن یُعجِبُهُ نَحوَهُ . (1)

سلیمانُ علیه السلام :لا تَحکُمُوا علی رَجُلٍ بِشَیءٍ حتّی تَنظُرُوا إلی مَن یُصاحِبُ ، فإنّما یُعرَفُ الرَّجُلُ بأشکالِهِ و أقرانِهِ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم را با دوستانشان بیازمایید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید ، دوستی می کند .

سلیمان علیه السلام :درباره هیچ کس قضاوتی نکنید ، تا آن که ببینید با که همنشینی می کند ؛ زیرا آدمی از طریق همگنان و همتایانش شناخته می شود .

2171 - تَشاکُلُ النُّفوسِ
2171 - همانندی جان ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النُّفُوسُ أشکالٌ ، فما تَشاکَلَ مِنها اتَّفَقَ ، و الناسُ إلی أشکالِ_هِم أمیَلُ . (3)

عنه علیه السلام :فَسادُ الأخلاقِ بمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ ، و صَلاحُ الأخلاقِ بمُنافَسَةِ العُقَلاءِ ، و الخَلقُ أشکالٌ فَکُلٌّ یَعمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ ، و الناسُ إخوانٌ ، فَمَن کانَت اُخُوَّتُهُ فی غَیرِ ذاتِ اللّهِ فإنّها تَحُوزُ عَداوَةً ، و ذلکَ قَولُهُ تعالی : «الأَخِلاّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُم لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إلاّ المُتَّقِینَ» (4) . (5)

عنه علیه السلام :الصاحِبُ کالرُّقعَةِ فَاتَّخِذْهُ مُشاکِلاً ، الرَّفیقُ کالصَّدِیقِ فَاختَرْهُ مُوافِقا . (6) (7)

2171

همانندی جان ها

امام علی علیه السلام :جان ها گونه گونند . پس آنهایی که همگون باشند با هم گرد آیند و مردم به همگنهای خود بیشتر گرایش دارند .

امام علی علیه السلام :بر اثر معاشرت با نابخردان ، اخلاق فاسد می شود و بر اثر همدمی با خردمندان ، اخلاق به درستی می گراید . مردمان گونه گونند و هر کس بر گونه [ساختار] خود عمل می کند . مردم با هم دوستی می کنند؛ پس هر کس دوستی او برای غیر خدا باشد ، آن دوستی به دشمنی می انجامد و این سخن خداوند متعال است که «دوستان در آن روز با هم دشمنند، مگر پرهیزگاران».

امام علی علیه السلام :همنشین، مانند وصله لباس است ؛ بنا بر این ، دوستِ همگون با خودت انتخاب کن [که وصله ناجور نباشد] ، همراه نیز چون دوست است ؛ پس ، همراه سازگار برگزین .

ص :191


1- تنبیه الخواطر : 2/249 .
2- بحار الأنوار : 74/188/17 .
3- بحار الأنوار : 78/92/100 .
4- الزخرف : 67 .
5- بحار الأنوار : 78/82/78 .
6- غرر الحکم : (1179 _ 1180) .
7- (انظر) الروح : باب 1564 . عنوان 517 «النفس» .

2172 - مَیلُ المَرءِ إلی أمثالِهِ
2172 - گرایش انسان به همگنان خود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ امرِئٍ یَمِیلُ إلی مِثلِهِ . (1)

عنه علیه السلام :کُلُّ طَیرٍ یَأوِی إلی شَکلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ یَمِیلُ إلی جِنسِهِ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَصحَبُ الأبرارَ إلاّ نُظَراؤهُم . (4)

عنه علیه السلام :لا یُوادُّ الأشرارَ إلاّ أشباهُهُم . (5)

عنه علیه السلام :لا یَصْطَنِعُ اللِّئامَ إلاّ أمثالُهُم . (6)

عنه علیه السلام :اللئیمُ لا یَتبَعُ إلاّ شَکلَهُ ، و لا یَمِیلُ إلاّ إلی مِثلِهِ . (7)

2172

گرایش انسان به همگنان خود

امام علی علیه السلام :هر انسانی ، به همانند خود گرایش دارد .

امام علی علیه السلام :هر پرنده ای ، به همجنس خود می گراید .

امام علی علیه السلام :هر چیزی ، به همجنس خود گرایش دارد .

امام علی علیه السلام :با نیکان ، جز همگنانِ آنها همنشینی نکند .

امام علی علیه السلام :با بدان ، کسی جز همتایانِ ایشان دوستی نکند .

امام علی علیه السلام :فرومایگان را ، کسی جز امثالِ آنها برنگزیند .

امام علی علیه السلام :آدم فرومایه ، جز به دنبال هم سنخ خود نرود و جز به همانند خود میل نکند .

2173 - قَرینُ السَّوءِ
2173 - همنشین بد

الکتاب :

«قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إنِّی کانَ لِی قَرِیْنٌ * یَقُولُ أ ئِنَّکَ لَمِنَ المُصَدِّقِینَ * أَ إذا مِتْنا وَ کُنّا تُرابَا وَ عِظامَا أَ ئِنَّا لَمَدِیْنُونَ * قالَ هَلْ أنْتُمْ مُطَّلِعُونَ * فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الجَحِیْمِ». (8)

2173

همنشین بد

قرآن :

«گوینده ای از آنها گفت : مرا [در دنیا] همنشینی بود که [به من ]می گفت : آیا واقعا تو از باور دارندگانی؟ آیا وقتی مردیم و خاک و استخوان شدیم آیا واقعا جزا می یابیم؟ [مؤمن ]می پرسد : آیا شما اطلاع دارید [کجاست]؟ پس ، بنگرد و او را در میان آتش بیند» .

ص :192


1- غرر الحکم : 6865 .
2- غرر الحکم : 6866 .
3- غرر الحکم : 6863 .
4- غرر الحکم : 10604 .
5- غرر الحکم : 10602 .
6- غرر الحکم : 10603 .
7- غرر الحکم : 1920 .
8- الصافّات : 51 _ 55 .

«حَتَّی إذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ المَشْرِقَیْنِ فَبِئسَ القَرِیْن». (1)

«وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أیدِیْهِم وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَیْهِمُ القَولُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الجِنِّ و الاْءنْسِ إنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ». (2)

«تا آن گاه که او [با دمسازش] به حضور ما آید [و خطاب به شیطان ]گوید : ای کاش میان من و تو فاصله شرق و غرب بود که بد همدمی بودی» .

«و بر آنها همدمانی گماشتیم که حال و آینده را در نظرشان بیاراستند و بر آنها نیز همانند پیشینیانشان از جنّ و انس ، عذاب مقرّر شد ؛ زیرا زیانکار بودند» .

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَشُ الوَحشَةِ قَرِینُ السَّوءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الوَحدَةُ خَیرٌ مِن قَرِینِ السَّوءِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :احذَرْ مُجالَسَةَ قَرِینِ السَّوءِ ؛ فإنّهُ یُهلِکُ مُقارِنَهُ ، و یُردِی مُصاحِبَهُ . (5)

عنه علیه السلام :کُن بِالوَحدَةِ آنَسَ مِنکَ بقُرَناءِ السَّوءِ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تنهاترین تنهایی ، داشتن همنشین بد است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تنهایی ، بهتر از همنشین بد است .

امام علی علیه السلام :از همنشینی با یار بد بگریز ؛ زیرا که او همدم خود را هلاک می کند و همنشین خود را به نابودی می کشاند .

امام علی علیه السلام :با تنهایی بیشتر همدم باش تا با یاران بد .

2174 - مَن یَنبَغی مُصادَقَتُهُ
2174 - افراد شایسته دوستی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن غَضِبَ علَیکَ مِن إخوانِکَ ثلاثَ مَرَّاتٍ فلَم یَقُلْ فیکَ شَرّا ، فاتَّخِذْهُ لنفسِکَ صَدِیقا . (7)

2174

افراد شایسته دوستی

امام صادق علیه السلام :هر یک از برادرانت که سه بار از تو خشمگین شد و درباره سخن تو بدی نگفت ، او را به دوستی خود برگزین .

ص :193


1- الزخرف : 38 .
2- فصّلت : 25 .
3- بحار الأنوار : 74 / 167 / 32 .
4- بحار الأنوار : 74/199/37 .
5- غرر الحکم : 2599 .
6- غرر الحکم : 7152 .
7- الأمالی للصدوق : 767/1034 .

عنه علیه السلام :لا تَعتَدَّ بِمَوَدَّةِ أحَدٍ حتّی تُغضِبَهُ ثلاثَ مَرَّاتٍ . (1)

عنه علیه السلام :لا تُسَمِّ الرَّجُلَ صَدِیقا سِمَةَ مَعرِفَةٍ حتّی تَختَبِرَهُ بثلاثٍ : تُغضِبُهُ فَتَنظُرُ غَضَبَهُ یُخرِجُهُ مِن الحَقِّ إلی الباطِلِ ، و عندَ الدِّینارِ و الدِّرهَمِ ، و حتّی تُسافِرَ مَعهُ . (2)

عنه علیه السلام :إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ صِحَّةَ ما عندَ أخیکَ فَأغضِبْهُ ، فإن ثَبَتَ لکَ علی المَوَدَّةِ فهُو أخوکَ و إلاّ فلا. (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :به دوستیِ هیچ کس بهایی نده ، مگر آن گاه که سه بار او را به خشم آوری .

امام صادق علیه السلام :هیچ کس را به دوستی مشناس ، مگر آن که در سه چیز او را بیازمایی : او را به خشم آوری و ببینی که آیا این خشم او را از حق به باطل می کشاند ، و در درهم و دینار (نیازهای اقتصادی) ، و در سفر کردن با او .

امام صادق علیه السلام :اگر می خواهی بدانی برادرت در دوستی با تو صداقت دارد ، او را عصبانی کن ؛ اگر در هنگام عصبانیت نیز بر دوستیِ خود پایدار ماند، او برادر توست ، و گر نه نیست .

2175 - مَن یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ
2175 - افراد شایسته مصاحبت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أسعَدُ الناسِ مَن خالَطَ کِرامَ الناسِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکثَرُ الصَّلاحِ و الصَّوابِ فی صُحبَةِ اُولِی النُهی و الألبابِ . (6)

2175

افراد شایسته مصاحبت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوش بخت ترین مردم کسی است که با مردمان بزرگوار بیامیزد .

امام علی علیه السلام :بیشترین صلاح و درستی ، در همنشینی با خردمندان و صاحبدلان است .

ص :194


1- بحار الأنوار:78/239/5.
2- الأمالی للطوسی : 646/1339 .
3- تحف العقول : 357 .
4- (انظر) الأخ : باب 31 .
5- بحار الأنوار : 74/185/2 .
6- غرر الحکم : 3129 .

عنه علیه السلام :صاحِبِ الحُکَماءَ ، و جالِسِ الحُلَماءَ ، و أعرِضْ عنِ الدُّنیا ، تَسکُنْ جَنَّةَ المَأوی . (1)

عنه علیه السلام :صاحِبِ العُقَلاءَ ، و جالِسِ العُلَماءَ ، و اغلِبِ الهَوی ، تُرافِقِ المَلأَ الأعلی . (2)

عنه علیه السلام :صُحبَةُ الوَلِیِّ اللَّبِیبِ حَیاةُ الرُّوحِ . (3)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَرغَبُ فی التَّکَثُّرِ مِنَ الأصحابِ کیفَ لا یَصحَبُ العُلَماءَ الألِبّاءَ الأتقِیاءَ الذین یَغنِمُ فَضائلَهم ، و تَهدِیهِ عُلُومُهُم ، و تُزَیِّنُهُ صُحبَتُهُم ؟! (4)

عنه علیه السلام :مَن دَعاکَ إلی الدارِ الباقیَةِ و أعانَکَ علی العَمَلِ لَها ، فهُو الصَّدیقُ الشَّفیقُ . (5)

عنه علیه السلام :قارِنْ أهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم ، و بایِنْ أهلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنهُم . (6)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لجُنادَةَ فی مَرَضِهِ الذی تُوُفِّیَ فیهِ _: اِصحَبْ مَن إذا صَحِبتَهُ زانَکَ ، و إذا خَدَمتَهُ صانَکَ ، و إذا أرَدتَ مِنهُ مَعونَةً أعانَکَ ، و إن قُلتَ صَدَّقَ قَولَکَ ، و إن صُلْتَ شَدَّ صَولَکَ ، و إن مَدَدتَ یَدَکَ بِفَضلٍ مَدَّها ، و إن بَدَت عنکَ ثُلمَةٌ سَدَّها ، و إن رَأی منکَ حَسَنةً عَدَّها ، و إن سَألتَهُ أعطاکَ ، و إن سَکَتَّ عَنهُ ابتَدَأکَ ، و إن نَزَلَت إحدَی المُلِمّاتِ بهِ ساءَکَ . (7)

امام علی علیه السلام :با حکیمان مصاحبت کن و با بردباران همنشین شو و از دنیا ، روی گردان ، تا در جنّة المأوی ساکن شوی .

امام علی علیه السلام :با خردمندان مصاحبت کن و با دانشمندان بنشین و بر هوس چیره آی ، تا فرشتگان مقرّب قرین گردی .

امام علی علیه السلام :مصاحبت با دوست خردمند ، زندگانی روح است .

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که رغبت به داشتن یاران بسیار دارد ، چگونه با دانشمندانِ خردمندِ پرهیزگار مصاحبت نمی کند، تا از فضایل آنها بهره گیرد و در پرتو دانش آنها هدایت شود و مصاحبت آنان ، او را آراسته گرداند؟!

امام علی علیه السلام :هرکه تو را به سرای جاویدان فرا خوانَد و در راه کار کردن برای رسیدن به آن سرا یاریت رساند ، همو دوستی دلسوز است .

امام علی علیه السلام :با نیکوکاران قرین شو تا از آنان باشی ، و از بدکاران دوری کن تا از زمره آنان جدا شوی .

امام حسن علیه السلام_ در سفارش به جُناده در بستر بیماری که به رحلت آن حضرت انجامید _فرمود : با کسی مصاحبت کن که هرگاه با او مصاحبت کنی مایه آراستگی تو شود و هرگاه خدمتش کنی تو را حفظ کند و هرگاه از او کمکی بخواهی ، کمکت کند و هرگاه سخنی بگویی ، سخنت را باور کند و هرگاه حمله کنی ، تقویتت کند و هرگاه دستت را به احسانی بگشایی ، او در این راه تو را کمک رساند و هرگاه عیبی از تو دیده شد ، آن را بپوشاند و هرگاه کار خوبی از تو دید ، آن را در نظر داشته باشد ، هرگاه چیزی از او خواستی به تو بدهد و هرگاه زبان به خواهش نگشودی ، او [در بخشش ]پیشدستی کند و هرگاه مصیبتی به او رسید تو ناراحت شوی .

ص :195


1- غرر الحکم : 5838 .
2- غرر الحکم : 5837 .
3- غرر الحکم : 5842 .
4- غرر الحکم : 6277 .
5- غرر الحکم 8775 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
7- بحار الأنوار:44/139/6.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِصحَبْ مَن تَتَزَیَّنُ بهِ ، و لا تَصحَب مَن یَتَزَیَّنُ بکَ (1) . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :با کسی مصاحبت کن که به او آراسته شوی ، و با کسی یار مشو که به تو آراسته شود . (4)

2176 - التَّحذیرُ مِن مُصاحَبَةِ الأشرارِ
2176 - پرهیز از همنشینی با بدان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صُحبَةُ الأشرارِ تَکسِبُ الشَّرَّ ، کالرِّیحِ إذا مَرَّت بِالنَّتِنِ حَمَلَت نَتِنا . (5)

عنه علیه السلام :مُصاحِبُ الأشرارِ کَراکِبِ البَحرِ؛ إن سَلِمَ مِنَ الغَرَقِ لَم یَسلَمْ مِنَ الفَرَقِ . (6)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :إیّاکَ و مصاحَبَةَ الشِّرِّیرِ ؛ فإنّهُ کالسَّیفِ المَسلُولِ یَحسُنُ مَنظَرُهُ ، و یَقبُحُ أثَرُهُ . (7) (8)

2176

پرهیز از همنشینی با بدان

امام علی علیه السلام :همنشینی با بدان، بدی می آورد، همچون باد که هر گاه بر بوی بد بگذرد، بوی بد با خود می آورد .

امام علی علیه السلام :همنشینِ بدان، همچون مسافر دریاست که اگر از غرق شدن جان به سلامت برد، از ترس در امان نباشد .

امام جواد علیه السلام :زنهار از همنشینی با بدکار؛ زیرا او همچون شمشیر آخته است که ظاهرش زیباست و نشانی که می گذارد، زشت .

ص :196


1- بحار الأنوار : 76/267/9 .
2- الظاهر أنّ المراد : اصحب من مصاحبته زینة لک و له، و لا تصحب من یتزیّن بک و لا تتزیّن به .
3- (انظر) السفر : باب 1811 . الشعر : باب 2012 .
4- گویی مراد این باشد که : با کسی همنشینی کن که همنشینی اش مایه آراستگی هر دوی شماست و با کسی که می خواهد با تو کسب آبرو و آراستگی کند ولی او موجب آراستگی تو نمی شود ، همنشینی مکن .
5- غرر الحکم : 5839 .
6- غرر الحکم : 9835 .
7- بحار الأنوار : 74/198/34 .
8- (انظر) الشرّ : باب 1951 ، 1952 . الأمثال : باب 3565 .

2177 - مَن لا یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ
2177 - کسانی که شایسته دوستی ومصاحبت نیستند

الکتاب :

«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیْلاً * یا وَیلَتا لَیْتَنِی لَم أتَّخِذْ فُلانا خَلِیْلاً * لَقَدْ أضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلاْءِنْسانِ خَذُولاً». (1)

«وَ إذا رَأیْتَ الَّذِینَ یَخُوْضُوْنَ فِی آیاتِنا فَأعرِضْ عَنهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکرَی مَعَ الْقَومِ الظَّالِمِینَ». (2)

«الأخِلاّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إلاّ المُتَّقِینَ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لَم تَنتَفِعْ بِدِینِهِ و دُنیاهُ فلا خَیرَ لکَ فی مُجالَسَتِهِ ، و مَن لَم یُوجِبْ لکَ فلا تُوجِبْ لَهُ و لا کَرامَةَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا خَیرَ لکَ فی صُحبَةِ مَن لا یَری لکَ مِثلَ الذی یَری لِنَفسِهِ . (5)

2177

کسانی که شایسته دوستی و مصاحبت نیستند

قرآن :

«و [روز قیامت] روزی است که ستمگر دستان خود را می گزد و می گوید: ای کاش با پیامبر همراهی می کردم. وای بر من! کاش فلان را به دوستی نمی گرفتم او [بود که] مرا به گمراهی کشانید، پس از آن که قرآن به من رسیده بود. و شیطان همواره فرو گذارنده انسان است» .

«و هر گاه کسانی را دیدی که به قصد انکار در آیات ما فرو می روند، از آنان روی بگردان تا در سخنی دیگر در آیند و اگر شیطان تو را به فراموشی انداخت، پس از یاد آوردن، با گروه ستمکاران منشین» .

«در آن روز دوستان، دشمن یکدیگر باشند مگر پرهیزگاران» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در همنشینی آن کس که از دین و دنیای او بهره ای نبری، خیری برای تو نیست و هر که برای تو حقّی قائل نبود، تو نیز برایش حقّی قائل نباش که این ارزش شمرده نمی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همنشینی با کسی که آنچه برای خودش می بیند و می پسندد برای تو نمی بیند، خیری برای تو در بر ندارد .

ص :197


1- الفرقان : 27 _ 29 .
2- الأنعام : 68 .
3- الزخرف : 67 .
4- بحار الأنوار : 77/47/3 .
5- الدرّة الباهرة : 19 .

عنه صلی الله علیه و آله :تَوَقَّوا مُصاحَبَةَ کُلِّ ضَعِیفِ الخَیرِ ، قَوِیِّ الشَّرِّ ، خَبِیثِ النَّفسِ ، إذا خافَ خَنَسَ ، و إذا أمِنَ بَطَشَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یَصحَبْکَ مُعِینا علی نفسِکَ فَصُحبَتُهُ وَبالٌ علَیکَ إن عَلِمتَ . (2)

عنه علیه السلام :احذَرْ مِمَّن إذا حَدَّثتَهُ مَلَّکَ ، و إذا حَدَّثَکَ غَمَّکَ ، و إن سَرَرتَهُ أو ضَرَرتَهُ سَلَکَ فیهِ مَعکَ سَبیلَکَ ، و إن فارَقَکَ ساءَکَ مَغِیبُهُ بِذِکرِ سَوأتِکَ ، و إن مانَعتَهُ بَهَتَکَ و افتَری ، و إن وافَقتَهُ حَسَدَکَ و اعتَدی ، و إن خالَفتَهُ مَقَتَکَ و ماری ، یَعجِزُ عن مُکافَأةِ مَن أحسَنَ إلَیهِ ، و یُفرِطُ علی مَن بَغی علَیهِ ، یُصبِحُ صاحِبُهُ فی أجرٍ ، و یُصبِحُ هُو فی وِزرٍ ، لِسانُهُ علَیهِ لا لَهُ ، و لا یَضبِطُ قَلبُهُ قَولَهُ ، یَتَعَلَّمُ لِلمِراءِ ، و یَتَفَقَّهُ لِلرِّیاءِ ، یُبادِرُ الدُّنیا و یُواکِلُ التَّقوی . (3)

عنه علیه السلام :اِحذَرْ مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ و الفُجّارِ و المُجاهِرِینَ بِمَعاصِی اللّهِ . (4)

عنه علیه السلام :احذَرْ صَحابَةَ مَن یَفِیلُ رَأیُهُ و یُنکَرُ عَمَلُهُ ؛ فإنَّ الصاحِبَ مُعتَبَرٌ بِصاحِبِهِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از همنشینی با کسی که خیرش، سست و شرّش، نیرومند و نفْسش، پلید است. هر گاه بترسید، خود را کنار می کشد و چون احساس ایمنی کند، حمله می آورد .

امام علی علیه السلام :هر که همنشینی اش با تو به مبارزه با نفست کمکی نکند، آن همنشینی وبال توست، اگر بدانی .

امام علی علیه السلام :زینهار از کسی که هر گاه با او سخن می گویی، تو را ملول گرداند و هرگاه او با تو سخن می گوید، غمگینت کند، و هرگاه به او شادی یا زیانی برسانی، متقابلاً با تو همان رفتار را کند، و هر گاه از تو جدا شود، جدایی او تو را بد آید چون پشت سرت بد گوید، هر گاه او را ممانعت کنی به تو تهمت و افترا زند و هرگاه سازگاری با او نشان دهی به تو حسادت ورزد و تعدّی کند و هرگاه ناسازگاری کنی با تو از در دشمنی و جدال بر آید، از جبران خوبی دیگران به خود ناتوان است، و نسبت به کسی که به او زور گفته است، افراط می کند. همنشین او مأجور است و خودش گنهکار، زبانش به زیانِ اوست، نه به دست سودش، دلش سخنش را نگه نمی دارد، علم را برای مجادله کردن می آموزد، و در دین برای خودنمایی تفقّه می کند به سوی دنیا می شتابد و تقوا را فرو می گذارد .

امام علی علیه السلام :از همنشینی با افراد فاسق و فاجر و متظاهر به معاصی خدا دوری کن .

امام علی علیه السلام :از همنشینی با کسی که اندیشه اش، سست و فاسد است و کردارش، زشت و ناپسند، دوری کن؛ زیرا یار، با یار سنجیده می شود .

ص :198


1- تنبیه الخواطر : 2/121 .
2- غرر الحکم : 9041 .
3- بحار الأنوار : 78/10/67 .
4- غرر الحکم : 2601 .
5- نهج البلاغة: الکتاب69.

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا مَن تُبغِضُهُ قُلوبُکُم . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مُعاشَرَةَ مُتَتَبِّعِی عُیُوبِ الناسِ ؛ فإنّهُ لَم یَسلَمْ مُصاحِبُهُم مِنهُم . (2)

عنه علیه السلام :لا تُصاحِبْ هَمّازا فَتُعَدَّ مُرتابا . (3)

عنه علیه السلام :صَدِیقُ الجاهِلِ مَتعُوبٌ مَنکُوبٌ . (4)

عنه علیه السلام :عَدُوٌّ عاقِلٌ خَیرٌ مِن صَدِیقٍ أحمَقَ . (5)

عنه علیه السلام :لِلأخِلاّءِ نَدامَةٌ إلاّ المُتَّقِینَ . (6)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مصاحَبَةَ أهلِ الفُسُوقِ ؛ فإنَّ الراضیَ بفِعلِ قَومٍ کالدّاخِلِ مَعهُم . (7)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ ؛ فإنَّ الشَّرَّ بالشَّرِّ مُلحَقٌ . (8)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و صُحبَةَ مَن ألهاکَ و أغراکَ ؛ فإنّهُ یَخذُلُکَ و یُوبِقُکَ . (9)

عنه علیه السلام :اِجتَنِبْ مُصاحَبَةَ الکَذّابِ ، فإن اضطُرِرْتَ إلَیهِ فلا تُصَدِّقْهُ ، و لا تُعلِمْهُ أنَّکَ تُکَذِّبُهُ ؛ فإنّهُ یَنتَقِلُ عَن وُدِّکَ و لا یَنتَقِلُ عَن طَبعِهِ . (10)

امام علی علیه السلام :از کسی که دلهایتان او را ناخوش دارد، بپرهیزید .

امام علی علیه السلام :از معاشرت با عیبجویانِ مردم بپرهیز؛ زیرا همنشینِ این گونه افراد نیز از عیبجویی آنان در امان نیست .

امام علی علیه السلام :با کسی که همواره غیبت می کند همنشینی مکن؛ زیرا تو نیز مورد بدگمانی واقع می شوی .

امام علی علیه السلام :دوستِ آدم نادان، در رنج و سختی است .

امام علی علیه السلام :دشمن دانا، بهتر از دوست نادان است .

امام علی علیه السلام :دوستان را [از دوستی با یکدیگر ]پشیمانی حاصل آید، مگر پرهیزگاران .

امام علی علیه السلام :از مصاحبت با اهل گناهان بپرهیز؛ زیرا کسی که از کردار گروهی راضی باشد، همانند کسی است که در جمع آنها باشد .

امام علی علیه السلام :از مصاحبت با فاسقان دوری کن؛ زیرا بدی به بدی می پیوندد .

امام علی علیه السلام :زنهار از مصاحبت با کسی که تو را [از یاد خدا و آخرت] غافل و [به دنیا ]شیفته گرداند؛ زیرا چنین کسی تو را تنها می گذارد و به هلاکتت می افکند .

امام علی علیه السلام :از مصاحبت با دروغگو دوری کن و اگر هم ناچار به این کار شدی، حرفهایش را باور مکن و به او مگو که حرفهایش را باور نمی کنی؛ چه او از دوستی با تو دست برمی دارد، اما از خوی خود دست نمی کشد .

ص :199


1- الدرّة الباهرة : 20 .
2- غرر الحکم : 2649 .
3- بحار الأنوار : 78/10/68 .
4- غرر الحکم : 5829 .
5- بحار الأنوار : 78/12/70 .
6- تفسیر القمّی : 2/287 .
7- غرر الحکم : 2702 .
8- بحار الأنوار : 74/199/36 .
9- غرر الحکم : 2692 .
10- غرر الحکم : 2416 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إذا سَمِعتَ أحَدا یَتَناوَلُ أعراضَ الناسِ فاجتَهِدْ أن لا یَعرِفَکَ ؛ فإنَّ أشقَی الأعراضِ بهِ مَعارِفُهُ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الباقِرِ علیه السلام _: إیّاکَ و مصاحَبَةَ القاطِعِ لِرَحِمِهِ؛ فإنّی وَجَدتُهُ مَلعونا فی کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی ثلاثِ مَواضِعَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُنظُرْ إلی کُلِّ مَن لا یُفِیدُکَ مَنفعَةً فی دِینِکَ فلا تَعتَدَّنَّ بهِ و لا تَرغَبَنَّ فی صُحبَتِهِ ؛ فإنَّ کُلَّ ما سِوَی اللّهِ تبارکَ و تعالی مُضمَحِلٌّ وَخِیمٌ عاقِبَتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :احذَرْ مِنَ الناسِ ثلاثةً : الخائنَ ، و الظَّلُومَ ، و النَمّامَ ؛ لأنَّ مَن خانَ لَکَ خانَکَ ، و مَن ظَلَمَ لَکَ سَیَظلِمُکَ ، و مَن نَمَّ إلَیکَ سَیَنِمُّ علَیکَ . (4)

عنه علیه السلام :ألا کُلُّ خُلَّةٍ کانَت فی الدُّنیا فی غَیرِ اللّهِ فإنّها تَصِیرُ عَداوَةً یَومَ القِیامَةِ . (5)

امام حسن علیه السلام :هرگاه دیدی کسی با آبروی مردم بازی می کند، سعی کن که تو را نشناسد؛ زیرا آبروی آشنایانش کمترین ارزش را نزد او دارد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حضرت باقر علیه السلام _فرمود : زنهار از مصاحبت با کسی که از خویشان خود می برد؛ زیرا من چنین کسی را در سه جای کتاب خداوند عزّ و جلّ لعنت شده یافتم .

امام صادق علیه السلام :بنگر، که هر کس برای تو سودِ دینی ندارد، به او بهایی مده و به همنشینیِ با وی رغبت مکن؛ زیرا هر چیزی جز خداوند تبارک و تعالی نابود شدنی و فرجامش ناگوار و زیانبار است .

امام صادق علیه السلام :از سه کس بر حذر باش: خیانتکار، ستمکار و سخن چین؛ زیرا کسی که به تو خاطر تو [به دیگری] خیانت کند، به تو نیز خیانت می کند و کسی که به خاطر تو [به دیگری] ستم کند، به تو نیز ستم می کند و کسی که برای تو تو سخن چینی کند، بر ضدّ تو نیز سخن چینی خواهد کرد . (6)

امام صادق علیه السلام :بدانید هر دوستیی که در دنیا برای غیر خداوند عزّ و جلّ باشد، در روز قیامت به دشمنی مبدّل می شود .

ص :200


1- بحار الأنوار : 74/198/34 .
2- الکافی : 2/377/7 .
3- بحار الأنوار : 74/191/5 .
4- بحار الأنوار : 78/229/11 .
5- تفسیر القمّی : 2/287 .
6- هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد. (سعدی)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مُخالَطَةَ السَّفَلَةِ؛ فإنَّ مُخالَطَةَ السَّفَلَةِ لا تُؤَدِّی إلی خَیرٍ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :صَدیقُ الجاهِلِ فی تَعَبٍ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :از رفت و آمد با فرومایه بپرهیز؛ زیرا رفت و آمد با فرومایه خیری در پی ندارد .

امام رضا علیه السلام :دوستِ آدم نادان، در رنج است .

2178 - التَّحذیرُ مِن مُصاحَبَةِ الأحمَقِ
2178 - پرهیز از مصاحبت با احمق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسنِ علیه السلام _: یا بُنَیَّ ، إیّاکَ و مُصادَقَةَ الأحمَقِ ؛ فإنّهُ یُرِیدُ أن یَنفَعَکَ فَیَضُرُّکَ . (4)

عنه علیه السلام :صُحبَةُ الأحمَقِ عَذابُ الرُّوحِ . (5)

عنه علیه السلام :قَطیعَةُ الأحمَقِ حَزمٌ . (6)

عنه علیه السلام :لا تَصحَبِ المائقَ ؛ فإنّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعلَهُ، و یَوَدُّ أن تَکونَ مِثلَهُ . (7)

عنه علیه السلام :لا علَیکَ أن تَصحَبَ ذَا العَقلِ و إن لَم تَحْمَدْ (تَجِدْ) کَرَمَهُ ، و لکنِ انتَفِعْ بعَقلِهِ ، و احتَرِسْ مِن سَیِّءِ أخلاقِهِ ، و لا تَدَعَنَّ صُحبَةَ الکریمِ و إن لَم تَنتَفِعْ بِعَقلِهِ ، و لکنِ انتَفِعْ بِکَرَمِهِ بعَقلِکَ ، و افرِرْ کُلَّ الفِرارِ مِنَ اللَّئیمِ الأحمَقِ . (8)

2178

پرهیز از مصاحبت با احمق

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! از دوستی با احمق بپرهیز؛ زیرا او می خواهد به تو سود رساند، اما زیان می زند .

امام علی علیه السلام :مصاحبت با احمق، شکنجه روح است .

امام علی علیه السلام :بریدن از احمق، دوراندیشی است .

امام علی علیه السلام :با احمق مصاحبت مکن؛ زیرا او کردار خود را در نظر تو می آراید و دوست دارد که تو نیز همانند او باشی .

امام علی علیه السلام :از مصاحبت با خردمند نگران مباش هر چند او را کریم و بخشنده نیابی، اما از خرد او بهره مند شو و از اخلاق بدش دوری کن، مصاحبت با آدم کریم و بخشنده را هرگز فرو مگذار، هر چند از خِرد او سودی نگیری، اما با عقل خود از

کَرَم او بهره مند شو و تا توانی از فرومایه نابخرد بگریز .

ص :201


1- بحار الأنوار : 78/249/85 .
2- بحار الأنوار: 78/352/9.
3- (انظر) الأخ : باب 45 . المحبّة : باب 659 .
4- بحار الأنوار : 74/ 198/35 .
5- غرر الحکم : 5841 .
6- غرر الحکم : 6732 .
7- بحار الأنوار : 74/199/36 .
8- الکافی : 2/638/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکَ و صُحبَةَ الأحمَقِ؛ فإنّهُ أقرَبُ ما یَکونُ مِنهُ ، أقرَبُ ما یکونُ إلی مَساءَتِکَ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و صُحبَةَ الأحمَقِ الکَذّابِ؛ فإنّهُ یُرِیدُ نَفعَکَ فَیَضُرُّکَ ، و یُقَرِّبُ مِنکَ البَعیدَ ، و یُبَعِّدُ منکَ القَریبَ ، إن اِئتَمَنتَهُ خانَکَ ، و إنِ اِئتَمَنَکَ أهانَکَ ، و إن حَدَّثَکَ کَذَبَکَ ، و إن حَدَّثتَهُ کَذَّبَکَ ، و أنتَ مِنهُ بِمَنزِلَةِ السَّرابِ الذی یَحسَبُهُ الظَّمآنُ ماءً حتّی إذا جاءَهُ لَم یَجِدْهُ شَیئا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :زنهار از مصاحبت با احمق؛ زیرا هر چه به او نزدیکتر باشی، گزندش به تو نزدیکتر است .

امام صادق علیه السلام :زنهار از مصاحبت با احمقِ دروغگو؛ زیرا چنین کسی سود تو را می خواهد، اما به تو زیان می رساند، دور را به تو نزدیک و نزدیک را از تو دور نشان می دهد، اگر او به تو امانتی سپارد، خوارت می گرداند، اگر سخنی به تو بگوید، دروغ می گوید و اگر تو به او سخنی بگویی، سخنت را دروغ می شمارد، حکایت تو و او همچون سرابی است که آدم تشنه، آن را آب پندارد، اما وقتی نزدیک آن رَوَد چیزی نمی یابد .

2179 - تَفسیرُ الأصدِقاءِ وَالأعداءِ
2179 - معرّفی دوستان و دشمنان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صَدِیقُ عَدُوِّ عَلِیٍّ عَدُوُّ عَلِیٍّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :صَدِیقُ کُلُّ امرِئٍ عَقلُهُ ، و عَدُوُّهُ جَهلُهُ . (5)

2179

معرّفی دوستان و دشمنان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوستِ دشمنِ علی، دشمنِ علی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوست هر انسانی، خرد اوست و دشمن او، نا بخردیش .

ص :202


1- الأمالی للطوسی : 39/42 .
2- بحار الأنوار : 74/193/13 .
3- (انظر) الحُمق : باب 955 .
4- بحار الأنوار : 77/174/9 .
5- بحار الأنوار : 77/ 174/9 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصدِقاؤکَ ثلاثةٌ ، و أعداؤکَ ثلاثةٌ، فَأصدِقاؤکَ : صَدِیقُکَ ، و صَدِیقُ صَدِیقِکَ، و عَدُوُّ عَدُوِّکَ ، و أعداؤکَ : عَدُوُّکَ، و عَدُوُّ صَدِیقِکَ، و صَدِیقُ عَدُوِّکَ. (1)

عنه علیه السلام :لا تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِیقِکَ صَدیقا فَتُعادِیَ صَدِیقَکَ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :دوستان تو سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه . دوستانت عبارتند از : دوستِ تو و دوستِ دوست تو دشمنِ دشمنت و دشمنانت عبارتند از : دشمنِ تو دشمنِ دوست تو و دوستِ دشمنت .

امام علی علیه السلام :دشمن دوستت را به دوستی مگیر، که با این کار با دوستت دشمنی کرده ای .

2180 - ما یُفسِدُ الصَّداقَةَ
2180 - عوامل برهم زننده دوستی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا احتَشَمَ الرجُلُ أخاهُ فقد فارَقَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أطاعَ الواشِیَ ضَیَّعَ الصَّدیقَ . (5)

عنه علیه السلام :حَسَدُ الصَّدیقِ مِن سُقمِ المَوَدَّةِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن أرَدتَ أن یَصفُوَ لکَ وُدُّ أخِیکَ فلا تُمازِحَنَّهُ ، و لا تُمارِیَنَّهُ ، و لا تُباهِیَنَّهُ ، و لا تُشارَّنَّهُ . (7)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا تُذْهِبِ الحِشمَةَ بینَکَ و بینَ أخیک و أبقِ مِنها ؛ فإنّ ذَهابَها ذَهابُ الحَیاءِ . (8)

2180

عوامل برهم زننده دوستی

امام علی علیه السلام :هر گاه مرد برادر خود را عصبانی (خجالت زده) (9) کند، او را از دست بدهد .

امام علی علیه السلام :هر کس گوش به حرف سخن چین سپارد، دوست را از دست بدهد .

امام علی علیه السلام :حسادت ورزیدن دوست، از ناسالم بودن دوستی است .

امام صادق علیه السلام :اگر می خواهی که دوستی برادرت برای تو خالص بماند، هرگز با او شوخی مَکن، با او ستیزه مَکن، به او فخر مفروش، و با وی خصومت مورز .

امام کاظم علیه السلام :احترام میان خود و برادرت را از بین مبر و چیزی از آن را بر جای نِه؛ زیرا با از بین رفتنِ حرمت، شرم نیز می رود .

ص :203


1- نهج البلاغة : الحکمة 295 .
2- بحار الأنوار : 77/209/1 .
3- (انظر) عنوان 339 «العداوة» .
4- بحار الأنوار : 74/165/28 .
5- بحار الأنوار : 73/160/7 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 218 .
7- بحار الأنوار :78/291/2 .
8- تحف العقول : 409 .
9- در متن روایت واژه «احتشام» به کار رفته، این واژه در لغت به معنای خجالت دادن و نیز عصبانی کردن آمده است .

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :المِراءُ یُفسِدُ الصَّداقَةَ القَدیمَةَ ، و یُحَلِّلُ العُقدَةَ الوَثِیقَةَ ، و أقَلُّ ما فیهِ أن تَکونَ فیهِ المُغالَبَةُ ، و المُغالَبَةُ اُسُّ أسبابِ القَطیعَةِ . (1)

(2)

امام هادی علیه السلام :ستیزه کردن، دوستیِ دیرینه را بر هم می زند و گره محکم را می گشاید. کمترین چیزی که در ستیزه کردن هست، این است که هر یک می خواهد بر دیگری چیره آید و این چیره جویی، عامل اصلی بریده شدن پیوند دوستی است .

2181 - ما یوجِبُ قِلَّةَ الأصدِقاءِ
2181 - آنچه از شمار دوستان می کاهد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ محمّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ _: إیّاکَ و العُجبَ و سُوءَ الخُلقِ و قِلَّةَ الصَّبرِ ؛ فإنّهُ لا یَستَقِیمُ لکَ علی هذهِ الخِصالِ الثلاثِ صاحِبٌ ، و لا یَزالُ لکَ علَیها مِن الناسِ مُجانِبٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَغْلِبَنَّ علَیکَ سوءُ الظَّنِّ ؛ فإنّهُ لا یَدَعُ بینَکَ و بینَ صَدِیقٍ صَفْحا . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ استَقصی علی صَدِیقِهِ انقَطَعَت مَوَدَّتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن ناقَشَ الإخوانَ قَلَّ صَدِیقُهُ . (6)

2181

آنچه از شمار دوستان می کاهد

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود محمّد بن حنفیّه _فرمود : زنهار از خودپسندی و بد خویی و کم صبری؛ زیرا با وجود این سه خصلت، دوستی برای تو باقی نمی ماند و مردم همواره از تو کناره می گیرند .

امام علی علیه السلام :زنهار که بدگمانی هرگز بر وجود تو چیره نشود؛ زیرا جایی برای دوستی تو با کسی باقی نمی گذارد .

امام علی علیه السلام :هر که از دوست خود پرس و جوی زیاد (حساب کشی) کند رشته دوستیش بگسلد .

امام علی علیه السلام :هر که با برادران مناقشه کند، دوستانش کم شود .

ص :204


1- أعلام الدین : 311 .
2- (انظر) الأخ : باب 38 .
3- الخصال : 147/178 .
4- بحار الأنوار : 77/207/1 .
5- غرر الحکم : 8582 .
6- غرر الحکم : 8772 .

عنه علیه السلام :مَن لَم یَرضَ مِن صَدِیقِهِ إلاّ بِإیثارِهِ علی نَفسِهِ دامَ سَخَطُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ صَدِیقَ صِدقٍ وَفِیّا طَلَبَ ما لا یُوجَدُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الاستِقصاءُ فُرقَةٌ ، الانتِقادُ عَداوَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ ......... الخَبُّ فی کَثرَةِ الصَّدیقِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :هر که از دوست خود راضی نشود مگر زمانی که دوستش او را بر خودش ترجیح دهد، همواره ناراضی باشد .

امام علی علیه السلام :هر که جویایِ دوست راستین و وفادار باشد، جویای چیزی شده که یافت نمی شود .

امام صادق علیه السلام :باریک بینی و مو شکافی [نسبت به دوستان] مایه جدایی است، و خرده گیری، مایه دشمنی .

امام صادق علیه السلام :آدم حیله گر هرگز نباید به داشتن دوستان بسیار، چشم طمع، داشته باشد .

2182 - ما یوجبُ کَثرَةَ الأصدِقاءِ
2182 - آنچه بر شمار دوستان می افزاید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لانَت عَرِیکَتُهُ وَجَبَت مَحَبَّتُهُ ، مَن لانَ عُودُهُ کَثُفَت أغصانُهُ . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن مَواعِظِهِ للزُّهریِّ ، حینَ رَآهُ حَزِینا مِن تَوالِی الهُمومِ و الغُمومِ علَیهِ مِن جِهَةِ الحُسّادِ و مَن أحسَنَ إلَیهِم _: أما علَیکَ أن تَجعَلَ المُسلمینَ مِنکَ بمَنزِلَةِ أهلِ بَیتِکَ فَتَجعَلَ کبیرَهُم مِنکَ بمَنزِلَةِ والدِکَ ، و تَجعَلَ صَغِیرَهم مِنکَ بمَنزِلَةِ وَلَدِکَ ، و تَجعَلَ تِرْبَکَ بمَنزِلَةِ أخیکَ ؟! ، فَأیَّ هؤلاءِ تُحِبُّ أن تَظلِمَ؟! .........

و إن عَرَضَ لکَ إبلیسُ لَعَنَهُ اللّهُ أنَّ لکَ فَضلاً علی أحَدٍ مِن أهلِ القِبلَةِ ، فانظُرْ إن کانَ أکبَرَ مِنکَ فَقُلْ : قد سَ_بَقَنِی بالإیمانِ و العَمَلِ الص_الِحِ فَهُو خَیرٌ مِنّی ، و إن کانَ أصغَرَ مِنکَ فَقُلْ : قد سَبَقتُهُ بِالمعاصِی و الذُّنوبِ فهُو خَیرٌ مِنّی ، و إن کانَ تِربَکَ فَقُل : أنا علی یَقینٍ مِن ذَنبِی و فی شَکٍّ مِن أمرِهِ ، فما لی أدَعُ یَقِینی لِشَکّی ؟!

و إن رَأیتَ المُسلِمِینَ یُعَظِّمُونَکَ و یُوَقِّرُونَکَ و یُبَجِّلُونَکَ، فَقُلْ : هذا فَضلٌ أخَذُوا بهِ .

و إن رَأیتَ مِنهُم جَفاءً و انقِباضا عنکَ فَقُلْ : هذا لِذَنبٍ أحدَثتُهُ ، فإنّکَ إذا فَعَلتَ ذلکَ سَهَّلَ اللّهُ علَیکَ عَیشَکَ ، و کَثُرَ أصدِقاؤکَ ، و قَلَّ أعداؤکَ . (7)

2182

آنچه بر شمار دوستان می افزاید

امام علی علیه السلام :هر که نرمخو و فروتن باشد محبّتش [بر دلها] لازم آید، و هر که ساقه (آوندش) نرم باشد شاخه هایش انبوه شود .

امام زین العابدین علیه السلام_ هنگام افسرده دیدن زُهری از غم و ناراحتیهایی که پیاپی از جانب حسد ورزان و کسانی که به آنها خوبی کرده است؛ به او می رسید _فرمود : تو باید مسلمانان را چونان خانواده خود به شمار آوری؛ بزرگ آنان را به منزله پدر خویش دانی و کوچکشان را به منزله فرزندت و همسالانت را همچون برادرت . تو دوست داری به کدام یک از اینها (پدر و

برادر و فرزند) ستم کنی؟! .........

اگر ابلیس _ که لعنت خدا بر او باد _ ، به تو چنین وانمود کرد که بر فردی از مسلمانان برتری و فضیلتی داری، بنگر تا اگر از تو بزرگتر بود، به خود بگویی : او در ایمان و کردارِ شایسته، بر من پیشی دارد، پس از من بهتر است و اگر از تو کوچکتر بود بگو : در معاصی و گناهان، از او جلو هستم، پس او از من بهتر است و اگر همسال تو بود ، بگو : من به گنهکاری خود یقین دارم و در گنهکاری او تردید، پس چرا باید یقینم را بگذارم و به تردیدم چنگ زنم .

و اگر دیدی مسلمانان تو را بزرگ و گرامی و محترم می دارند بگو: این از خوبی خود آنان است.

و اگر از آنان نسبت به خودت بی مهری و دلگیری مشاهده کردی بگو: این گناه و تقصیر من است. اگر چنین کردی خداوند زندگی را بر تو آسان می کند و دوستانت بسیار می شوند و دشمنانت اندک .

ص :205


1- غرر الحکم : 8976 .
2- غرر الحکم : 9085 .
3- بحار الأنوار:78/229/1.
4- بحار الأنوار : 78/195/14 .
5- (انظر) الأخ : باب 44 ، 48 .
6- غرر الحکم : (8152 و 8391) .
7- بحار الأنوار : 74/156/1 ، انظر تمام الحدیث.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن کانَ الوَرَعُ سَجِیَّتَهُ ، و الکَرَمُ طَبِیعَتَهُ ، و الحِلمُ خَلَّتَهُ ، کَثُرَ صَدِیقُهُ و الثَّناءُ علَیهِ ، و انتَصَرَ مِن أعدائهِ بِحُسنِ الثَّناءِ علَیهِ . (1) (2)

امام عسکری علیه السلام :هرکه پارسایی، خصلت او باشد و کرَم و بخشندگی، سرشتش و بردباری، خُویَش، دوستانش و ستایش [گویان] او بسیار گردند و با ستایش بسیار از وی، از دشمنانش انتقام بگیرد .

ص :206


1- بحار الأنوار:78/379/4.
2- (انظر) الأخ : باب 34 . المحبّة : باب 658 .

2183 - حُدودُ الصَّداقَةِ
2183 - مرزهای دوستی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یکونُ الصَّدیقُ صَدیقا حتّی یَحفَظَ أخاهُ فی ثلاثٍ : فی نَکبَتِهِ ، و غَیبَتِهِ ، و وَفاتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :الصَّدیقُ مَن صَدَقَ غَیبُهُ . (2)

عنه علیه السلام :الصَّدیقُ الصَّدوقُ : مَن نَصَحَکَ فی عَیبِکَ، و حَفِظَکَ فی غَیبِکَ ، و آثَرَکَ علی نَفسِهِ . (3)

عنه علیه السلام :الصَّدیقُ مَن کانَ ناهیا عَنِ الظُّلمِ و العُدوانِ ، مُعِینا علی البِرِّ و الإحسانِ . (4)

عنه علیه السلام :إنّما سُمِّیَ الصَّدیقُ صَدیقا لأنّهُ یَصدُقُکَ فی نَفسِکَ و مَعایِبِکَ ، فَمَن فَعَلَ ذلکَ فاستَنِمْ إلَیهِ فإنَّهُ الصَّدِیقُ . (5)

عنه علیه السلام :أخوکَ الصَدِیقُ مَن وَقاکَ بِنَفسِهِ ، و آثَرَکَ علی مالِهِ و وُلدِهِ و عِرسِهِ . (6)

2183

مرزهای دوستی

امام علی علیه السلام :دوست، دوست نباشد مگر آن که در سه جا مراقب برادرش باشد : در گرفتاریش، در غیابش، و بعد از مردنش .

امام علی علیه السلام :دوست، کسی است که در نهانش راست باشد .

امام علی علیه السلام :دوست راستین، کسی است که تو را در بر طرف کردن عیبهایت راهنمایی کند، در غیابت مواظب تو باشد و تو را بر خودش ترجیح دهد .

امام علی علیه السلام :دوست، کسی است که بازدارنده از ستم و تجاوز باشد و یاری کننده بر نیکویی و احسان .

امام علی علیه السلام :صدیق (دوست راستین) را صدیق نامیده اند، چون با تو و عیبهایت، صادقانه برخورد می کند . هر که چنین باشد، به او اعتماد کن که او دوست راستین است .

امام علی علیه السلام :برادرِ راستین تو کسی است که خود را سپر تو گرداند و تو را بر مال و فرزند و زن خویش ترجیح دهد .

ص :207


1- بحار الأنوار : 74/163/28 .
2- غرر الحکم : 1151 .
3- غرر الحکم : 1904 .
4- غرر الحکم : 2078 .
5- غرر الحکم : 3877 .
6- غرر الحکم : 2014 .

عنه علیه السلام :صَدِیقُکَ مَن نَهاکَ ، و عَدُوُّکَ مَن أغراکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَکونُ الصَّداقَةُ إلاّ بِحُدُودِها، فَمَن کانَت فیهِ هذهِ الحُدودُ أو شَیءٌ مِنهُ ، و إلاّ فلا تَنسِبْهُ إلی شَیءٍ مِن الصَّداقَةِ ، فَأوَّلُها : أن تکونَ سَرِیرَتُهُ و عَلانِیَتُهُ لکَ واحِدَةً ، و الثانیةُ : أن یَری زَینَکَ زَینَهُ ، و شَینَکَ شَینَهُ ، و الثالثةُ : أن لا تُغَیِّرَهُ علَیکَ وِلایَةٌ و لا مالٌ ، و الرابعةُ : لا یَمنَعُکَ شَیئا تَنالُهُ مَقدُرَتُهُ ، و الخامسةُ _ و هی تَجمَعُ هذهِ الخِصالَ _ : أن لا یُسلِمَکَ عِندَ النَّکَباتِ . (2)

امام علی علیه السلام :دوستِ تو کسی است که [از بدیها ]بازَت دارد، و دشمنت کسی است که ترا [به کارهای بد ]تحریک کند .

امام صادق علیه السلام :دوستی مرزهایی دارد که هر کس همه یا برخی از آنها را داشته باشد، دوست است و گر نه او را اصلاً دوست مشمار: نخست این که ظاهر و باطنش با تو یکی باشد؛ دوم این که آبروی تو را آبروی خودش داند و عیب و بی آبرویی تو را عیب و بی آبرویی خودش؛ سوم این که مقام و مال او را نسبت به تو عوض نکند؛ چهارم این که هر کمکی از دستش بر می آید از تو دریغ نکند؛ و پنجم که در بردارنده همه این خصلتهاست، این که در هنگام گرفتاری ها تو را تنها نگذارد .

2184 - النَّهیُ عَنِ الاطمِئنانِ إلی أحَدٍ قَبلَ الاختِبارِ
2184 - پیش از آزمودن افراد نباید به آنهااعتماد کرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الطُّمأنِینَةُ إلی کُلِّ أحَدٍ قَبلَ الاختِبارِ عَجزٌ . (3)

عنه علیه السلام :اُبذُلْ لِصَدِیقِکَ کُلَّ المَوَدَّةِ ، و لا تَبذُل لَهُ کُلَّ الطُمأنِینَةِ . (4)

عنه علیه السلام :اُبذُلْ لِصَدِیقِکَ کُلَّ المَوَدَّةِ ، و لا تَبذُلْ لَهُ کُلَّ الطمأنِینَةِ ، و أعْطِهِ مِن نَفسِکَ کُلَّ المُواساةِ ، و لا تَقُصَّ إلَیهِ بِکُلِّ أسرارِکَ . (5)

2184

پیش از آزمودن افراد نباید به آنها اعتماد کرد

امام علی علیه السلام :اعتماد کردن به هر کسی، پیش از آزمودن [او] ، ناتوانی است .

امام علی علیه السلام :هر چه محبّت داری نثار دوستت بکن، اما هر چه اطمینان داری به پای او مریز .

امام علی علیه السلام :همه محبّتت را نثار دوستت کن، اما همه اطمینانت را به پای او مریز، هر گونه همدردی و کمک مالی به او بکن، ولی همه اسرارت را با او در میان مگذار .

ص :208


1- غرر الحکم : 5857 .
2- بحار الأنوار : 78/249/90 .
3- بحار الأنوار : 103/86/21 .
4- بحار الأنوار : 74/165/29 .
5- غرر الحکم : 2463 .

عنه علیه السلام :لا تَرغَبَنَّ فی مَوَدَّةِ مَن لَم تَکشِفْهُ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَثِقْ بِالصَّدِیقِ قَبلَ الخُبرَةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَجَنَّبْ عَدُوَّکَ ، و احذَرْ صَدیقَکَ مِنَ الأقوامِ ، إلاّ الأمِینَ مَن خَشِیَ اللّهَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ الزمانُ زمانَ جَورٍ ، و أهلُهُ أهلَ غَدرٍ ، فَالطُّمأنِینَةُ إلی کُلِّ أحَدٍ عَجزٌ . (4)

امام علی علیه السلام :هرگز به دوستی با کسی که او را خوب نشناخته ای، رغبت مکن .

امام علی علیه السلام :پیش از آزمودنِ دوست، به او اعتماد مکن .

امام باقر علیه السلام :از دشمنت دوری کن و از دوستت بر حذر باش، مگر آن دوستی که امین و خدا ترس باشد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه زمانه، زمانه بیداد باشد و مردمش، اهل خیانت و پیمان شکنی، اعتماد کردن به هر کسی [از ]ناتوانی است .

2185 - ما یُختَبَرُ بِهِ الصَّدیقُ
2185 - راه آزمودن دوست

لقمانُ علیه السلام :لا تَعرِفُ أخاکَ إلاّ عندَ حاجَتِکَ إلَیهِ . (5)

سلیمانُ علیه السلام :لا تَحکُمُوا علی رَجُلٍ بِشیءٍ حتّی تَنظُرُوا إلی مَن یُصاحِبُ ، فإنّما یُعرَفُ الرَّجُلُ بِأشکالِهِ و أقرانِهِ ، و یُنسَبُ إلی أصحابِهِ و أخدانِهِ . (6)

2185

راه آزمودن دوست

لقمان علیه السلام :برادرت را نشناسی، مگر زمانی که به او نیاز پیدا کنی .

سلیمان علیه السلام :درباره کسی قضاوت نکنید، تا آن گاه که ببینید با چه کسی دوستی می کند؛ زیرا آدمی به همگنان و همدمانش شناخته می گردد و به یاران و دوستانش نسبت داده می شود.

ص :209


1- . غرر الحکم : 10167 .
2- غرر الحکم : 10257 .
3- . بحار الأنوار: 78/172/7 .
4- بحار الأنوار: 78/239/2.
5- . بحار الأنوار : 74/178/21 .
6- بحار الأنوار : 74/ 188/17 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِندَ زَوالِ القُدرَةِ یَتَبَیَّنُ الصَّدیقُ مِن العَدُوِّ . (1)

عنه علیه السلام :فی الشِّدَّةِ یُختَبَرُ الصَّدیقُ . (2)

عنه علیه السلام :لا یُعرَفُ الناسُ إلاّ بِالاختِبارِ ، فَاختَبِرْ أهلَکَ و وَلَدَکَ فی غَیبَتِکَ ، و صَدِیقَکَ فی مُصِیبَتِکَ ، و ذا القَرابَةِ عندَ فاقَتِکَ ، و ذا التَّوَدُّدِ و المَلَقِ عندَ عُطلَتِکَ ؛ لِتَعلَمَ بذلکَ مَنزِلَتَکَ عِندَهُم . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُمتَحَنُ الصَّدیقُ بثلاثِ خِصالٍ، فإن کان مُؤاتِیا فیها فهُو الصَّدیقُ المُصافِی ، و إلاّ کانَ صَدِیقَ رَخاءٍ لا صَدِیقَ شِدَّةٍ : تَبتَغِی مِنهُ مالاً ، أو تَأمَنُهُ علی مالٍ ، أو تُشارِکُهُ فی مَکروهٍ . (4)

عنه علیه السلام :مَن غَضِبَ علَیکَ مِن إخوانِکَ ثلاثَ مَرّاتٍ فلَم یَقُلْ فیکَ مَکروها فَأعِدَّهُ لِنَفسِکَ . (5)

عنه علیه السلام :إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ صِحَّةَ ما عندَ أخِیکَ فَأغضِبْهُ، فإن ثَبَتَ لکَ علی المَودَّةِ فهُو أخُوکَ و إلاّ فلا. (6) (7)

امام علی علیه السلام :به هنگام از دست رفتن قدرت است که دوست از دشمن، بازشناخته می شود .

امام علی علیه السلام :در سختیهاست که دوست، آزموده می شود .

امام علی علیه السلام :مردم جز با آزمایش شناخته نمی شوند؛ پس زن و فرزند خود را در غیابت آزمایش کن و دوستت را در گرفتاریش و خویشاوندت را در تنگ دستیت و کسانی را که زبان مهر و محبّت و ثنا دارند در بیکاریت، تا بدین وسیله به موقعیت خود نزد آنان پی ببری .

امام صادق علیه السلام :دوست با سه چیز آزموده می شود؛ اگر در آنها همراهی کرد، دوست یکرنگ است و گر نه دوستِ دوران خوشی است، نه دوست دوران سختی: از او مالی بخواهی، یا او را بر مالی امین کنی، و یا در سختی و ناخوشی او را شریک خود گردانی .

امام صادق علیه السلام :هر یک از برادرانت که سه بار بر تو خشم گرفت و از تو بدی نگفت، او را برای خود نگه دار .

امام صادق علیه السلام :هرگاه خواستی از صداقت برادرت نسبت به خود آگاه شوی او را خشمگین کن؛ اگر بر دوستیش با تو پایداری ورزید، او برادر توست، و گر نه نیست .

ص :210


1- غرر الحکم : 6214 .
2- غرر الحکم : 6472 .
3- بحار الأنوار: 78/10/67.
4- تحف العقول : 321 .
5- تحف العقول : 368 .
6- بحار الأنوار: 78/239/4.
7- (انظر) الصدیق : باب 2174 . عنوان 482 «الامتحان» . الأخ : باب 47 ، 53 .

2186 - أفضلُ الأصحابِ
2186 - برترین یاران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّ_ا سُئ_لَ : مَ_ن أفضَ_لُ الأصحابِ ؟ _: مَن إذا ذَکَرتَ أعانَکَ ، و إذا نَسِیتَ ذَکَّرَکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا جَعَلَ لَهُ وَزیرا صالِحا ، إن نَسِیَ ذَکَّرَهُ ، و إن ذَکَرَ أعانَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُعِینُ علی الطاعَةِ خَیرُ الأصحابِ . (4)

(5)

2186

برترین یاران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از برترین یاران _فرمود : کسی که هرگاه [خدا را ]یاد کردی، تو را کمک کند و هرگاه [خدا را ]فراموش کردی، یاد آوریت نماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین یاران کسی است که نا سازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، دستیاری شایسته و نیک برایش قرار می دهد، که اگر فراموش کرد به او یادآوری کند و اگر یاد کرد وی را یاری رساند .

امام علی علیه السلام :کسی که در راه طاعت خدا یاری کند، بهترین یاران است .

2187 - حَقُّ الصّاحِبِ
2187 - حقّ همنشین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَقطَعْ صَدیقا و إن کَفَرَ . (6)

2187

حقّ همنشین

امام علی علیه السلام :از هیچ دوستی مَبُر، هر چند ناسپاس باشد .

ص :211


1- . تحف العقول : 35 .
2- تنبیه الخواطر : 2/123 .
3- . بحار الأنوار: 77/164/2 .
4- غرر الحکم : 1142 .
5- (انظر) الأخ : باب 53 .
6- . غرر الحکم : 10196 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أمّا حَقُّ الصاحِبِ : فَأن تَصحَبَهُ بِالتَفَضُّلِ و الإنصافِ ، و تُکرِمَهُ کما یُکرِمُکَ ، و لا تَدَعَهُ یَسبِقُ إلی مَکرُمةٍ ، فإن سَبَقَ کافَأتَهُ ، و تَوَدُّهُ کما یَوَدُّکَ ، و تَزجُرُهُ عمّا یَهُمُّ بهِ مِن مَعصیَةٍ ، و کُن علَیهِ رَحمَةً ، و لا تَکُن علَیهِ عَذابا . (1)

عنه علیه السلام :حَقُّ الخَلِیطِ أن لا تَغُرَّهُ، و لا تَغُشَّهُ، و لا تَخدَعَهُ، و تَتَّقِیَ اللّهَ تبارکَ و تعالی فی أمرِهِ . (2)

تنبیه الخواطر عن المفضّلِ بنِ عُمرَ الجُعفیُّ :دَخلتُ علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فقالَ لی : مَن صَحِبَکَ ؟ فقلتُ : رَجُلٌ مِن إخوانی ، قالَ : فما فَعَلَ ؟ فقلتُ : منذُ دَخَلتُ المَدینةَ لَم أعرِفْ مَکانَهُ ، فقالَ لی : أ ما عَلِمتَ أنَّ مَن صَحِبَ مُؤمنا أربَعینَ خُطوَةً سَألَهُ اللّهُ عَنهُ یومَ القِیامَةِ ؟! (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ همنشین این است که با او به فضل و انصاف رفتار کنی و به اندازه ای که احترامت می کند، احترامش کنی . اجازه ندهی در هیچ بخششی پیشدستی کند و اگر پیشدستی کرد جبران کنی، همان قدر که دوست دارد دوستش بداری، اگر تصمیم به گناهی گرفت او را از آن بازداری، برای او مایه رحمت و مهر باش و باعث عذاب او مباش .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ کسی که با تو رفت و آمد دارد این است که او را نفریبی، با او یکرنگ باشی، او را گول نزنی و نسبت به او از خداوند تبارک و تعالی بترسی .

تنبیه الخواطر_ به نقل از مفضّل بن عمر جعفی _: در برگشت [از سفر] خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم حضرت فرمود : چه کسی همسفرت بود؟ عرض کردم : مردی از برادرانم . حضرت پرسید: پس او چه شد؟ عرض کردم : از وقتی وارد مدینه شده ام، نمی دانم کجاست . حضرت فرمود : مگر نمی دانی که هر کس با مؤمنی چهل گام همسفر شود، خداوند در روز قیامت راجع به او از وی می پرسد .

2188 - طَبَقاتُ الأصدِقاءِ
2188 - دوستان چند طبقه اند

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الذینَ تَراهُم لَکَ أصدِقاءَ إذا بَلَوتَهُم وَجَدتَهُم علی طَبَقاتٍ شَتّی : فمِنهُم کالأسَدِ فی عِظَمِ الأکلِ و شِدَّةِ الصَّولَةِ ، و مِنهُم کالذِّئبِ فی المَضَرَّةِ ، و مِنهُم کالکَلبِ فی البَصبَصَةِ ، و مِنهُم کالثَّعلَبِ فی الرَّوَغانِ و السَّرِقَةِ ، صُوَرُهُم مُختَلِفَةٌ و الحِرفَةُ واحِدَةٌ ، ما تَصنَعُ غدا إذا تُرِکتَ فَردا وَحیدا لا أهلَ لکَ و لا وَلَدَ ، إلاّ اللّهَ رَبَّ العالَمِینَ ؟! (5) (6)

2188

دوستان چند طبقه اند

امام صادق علیه السلام :کسانی را که دوست می شماری، اگر امتحانش کنی می بینی که چند طبقه اند: بعضی از آنان مانند شیر، پُر خور و درنده خویند، برخی مانند گرگ، زیانبارند، برخی مانند سگ دم می جنبانند (چاپلوسند)، برخی مانند روباه، حیله گر و دزدند، شکلهایشان مختلف است، اما کارشان یکی است . فردای قیامت که یکّه و تنها مانی و تو را نه زنی باشد و نه فرزندی، جز خداوند، آن پروردگار جهانیان، چه خواهی کرد؟

ص :212


1- بحار الأنوار : 74/7/1 .
2- بحار الأنوار : 74/8/1 .
3- تنبیه الخواطر : 2/21 .
4- (انظر) المجالسة : باب 533 . المحبّة : باب 659 .
5- بحار الأنوار : 74/179/22 .
6- (انظر) الأخ : باب 43 . الناس : باب3909.

2189 - أخِلّاءُ المَرءِ
2189 - دوستان انسان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ لِلمَرءِ المسلمِ ثلاثةَ أخِلاّءَ : فَخَلِیلٌ یقولُ لَهُ : أنا مَعکَ حیّا و مَیِّتا و هُو عَمَلُهُ ، و خلیلٌ یقولُ لَهُ: أنا مَعَکَ حتّی تَموتَ و هُو مالُهُ ، فإذا ماتَ صارَ لِلوَرَثَةِ ، و خلیلٌ یقولُ لَهُ : أنا معکَ إلی بابِ قَبرِکَ ثُمّ اُخَلِّیکَ و هُو وَلَدُهُ . (1)

(2)

2189

دوستان انسان

امام علی علیه السلام :انسان مسلمان را سه دوست باشد : یک دوست به او می گوید: من با تو هستم، زنده باشی یا مُرده؛ این دوست همان عمل اوست؛ دوست دیگر به او می گوید: من تا زمانی که زنده هستی با تو هستم، آن همان مال و ثروت اوست که پس از مرگش به وارثان می رسد؛ و دوست سوم به او می گوید: من تا لب گور با تو هستم، سپس از تو جدا می شوم؛ او همان فرزند اوست .

ص :213


1- معانی الأخبار : 232/1 .
2- (انظر) القبر : باب 3213 . العمل : باب 2892 . کتاب الأعمال : باب 2916 . عنوان 551 «الوقف» .

ص :214

293 - الصدقة

293 - صدقه
اشاره

(1)

(2)

ص :215


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 6 / 337 _ 466 «فی السخاء و الصدقة» . بحار الأنوار : 96 / 1 _ 182 «کتاب الصدقة و الزکاة» . وسائل الشیعة : 6 / 255 «أبواب الصدقة» .
2- انظر : عنوان 203 «الزکاة»، عنوان 519 «الإنفاق». 499 «المال»، التجارة : باب 442 .

2190 - فَضلُ الصَّدَقَةِ
2190 - فضیلت صدقه

الکتاب :

«خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیْهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا اُنزِلَت آیَةُ الزَّکاةِ «خُذْ مِنْ أمْوالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهم و تُزَکِّیهِم بِها» و اُنزِلَت فی شَهرِ رَمَضانَ، فَأمَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُنادِیَهُ فَنادی فِی الناسِ : إنّ اللّهَ فَرَضَ علَیکُمُ الزَّکاةَ کَما فَرَضَ علَیکُمُ الصَّلاةَ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أرضُ القِیامَةِ نارٌ، ما خَلا ظِلَّ المؤمِنِ فإنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الصَّدَقَةَ لَتُطفِئُ عن أهلِها حَرَّ القُبورِ، و إنّما یَس_تَظِلُّ المُؤمِنُ یَومَ القِیامَةِ فی ظِلِّ صَدَقَتِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ امرِئٍ فی ظِلِّ صَدَقَتِهِ حتّی یُقضی بَینَ الناسِ . (5)

2190

فضیلت صدقه

قرآن :

«از اموال آنان صدقه ای بگیر تا به وسیله آن ایشان را پاک و پاکیزه سازی ، و برایشان دعا کن؛ زیرا دعا کردن تو برای آنان آرامشی است و خدا شنوای داناست» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام :چون آیه زکات «از اموال آنان صدقه ای بگیر تا بدان وسیله آنها را پاک و پاکیزه گردانی» در ماه رمضان نازل شد ، رسول خدا صلی الله علیه و آله به جارچی خود فرمود تا در میان مردم جار زند که : خداوند زکات را نیز ، همچون نماز بر شما واجب فرمود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمین قیامت [یکپارچه ]آتش است به جز سایه مؤمن؛ زیرا صدقه اش بر او سایه می افکند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه ، گرمای گورها را از صدقه دهنده دور می کند و روز قیامت، مؤمن در سایه صدقه خود پناه می گیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[روز قیامت] هر کسی در سایه صدقه خود است تا آنگاه که میان مردم داوری شود .

ص :216


1- التوبة : 103 .
2- الکافی : 3/497/2 .
3- الکافی : 4 / 3 / 6 .
4- کنز العمّال : 15996 .
5- کنز العمّال : 16068 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَ الصَّدَقَةَ لتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لَیَضحَکُ إلی الرجُلِ إذا مَدَّ یَدَهُ فی الصَّدَقةِ، و مَن ضَحِکَ اللّهُ إلَیهِ غَفَرَ لَهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّدقَةُ جُنَّةٌ مِن النارِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه ، خشم پروردگار را فرو می نشاند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه انسان دست خود را به دادن صدقه دراز کند ، خداوند عزّ و جلّ به رویش لبخند می زند و هر که خدا بر او لبخند زند ، آمرزیده است .

امام علی علیه السلام :صدقه ، سپری در برابر آتش است .

2191 - تَلَقِّی اللَّهِ لِلصَّدَقاتِ
2191 - خداوند ، گیرنده صدقات است

الکتاب :

«أ لَمْ یَعْلَمُوا أنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَلَّتانِ لا اُحِبُّ أن یُشارِکَنی فیهِما أحَدٌ : وُضُوئی فإنّهُ مِن صَلاتِی، و صَدَقَتی فإنّها مِن یَدِی إلی یَدِ السائلِ؛ فإنّها تَقَعُ فی یَدِ الرحمنِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی یقولُ : ما مِن شَیءٍ إلاّ و قد وَکَّلتُ مَن یَقبِضُهُ غَیرِی، إلاّ الصَّدَقةَ؛ فإنّی أتَلَقَّفُها بِیَدِی تَلَقُّ_فا . (6) (7)

2191

خداوند ، گیرنده صدقات است

قرآن :

«آیا ندانستند که تنها خداست که توبه بندگانش را می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداست که توبه پذیر مهربان است؟» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چیز است که دوست ندارم کسی در آنها با من شریک شود : وضویم ، زیرا جزء نماز من است و صدقه ام، که باید از دست من به دست سائل برسد ؛ زیرا صدقه در دست خدای رحمان قرار می گیرد .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی می فرماید : هیچ چیزی نیست مگر این که کسی را مأمور گرفتن آن کرده ام بجز صدقه که آن را با دست خودم می قاپم .

ص :217


1- کنز العمّال : 16114 .
2- کنز العمّال : 16166 .
3- وسائل الشیعة : 6/258/17 .
4- التوبة : 104 .
5- بحار الأنوار : 80/329/2 .
6- بحار الأنوار : 96/134/68 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 283 باب 18 .

2192 - جَزاءُ الصَّدَقَةِ
2192 - پاداش صدقه

الکتاب :

«یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أثِیمٍ». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا النارَ و لَو بِشِقِّ التَّمرَةِ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُربِیها لِصاحِبِها کما یُرْبی أحَدُکُم فِلْوَهُ أو فَصِیلَهُ؛ حتّی یُوَفِّیَهُ إیّاها یَومَ القِیامَةِ، حتّی یکونَ أعظَمَ مِن الجَبَلِ العَظیمِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لَیُربِی لأِحَدِکُم التَّمرَةَ و اللُّقمَةَ ، کما یُرْبِی أحَدُکُم فِلوَهُ أو فَصِیلَهُ؛ حتّی تَکونَ مِثلَ اُحُدٍ. (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ تعالی : إنَّ مِن عِبادِی مَن یَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمرَةٍ، فَاُربِیها لَهُ کَما یُرْبی أحَدُکُم فِلْوَهُ، حتّی أجعَلَها لَهُ مِثلَ جَبَلِ اُحُدٍ . (4)

2192

پاداش صدقه

قرآن :

«خدا ربا را بی برکت می کند و بر صدقات می افزاید و خدا هیچ ناسپاس گنهکاری را دوست ندارد» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خود را از آتش نگه دارید هر چند با یک نصف خرما باشد ؛ زیرا همان طور که یکی از شما کُرّه اسب یا بچه شتر خود را می پروراند ، خداوند عزّ و جلّ نیز آن نصفِ خرما را برای صاحبش می پروراند و در روز قیامت آن را که بزرگتر از یک کوه عظیم شده است ، به او می دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همان گونه که فردی از شما کُرّه اسب یا بچّه شتر خود را می پروراند ، خداوند نیز یک دانه خرما یا لقمه نان [صدقه] را می پروراند چندان که به اندازه کوه اُحُد می شود .

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال فرمود : بعضی از بندگان من نصف خرمایی را صدقه می دهند و من ، همچنان که یکی از شما کُرّه اسب خود را می پروراند ، آن نصفِ خرما را برای او می پرورانم، تا جایی که آن را به بزرگی کوه اُحُد

می گردانم .

ص :218


1- البقرة : 276 .
2- بحار الأنوار : 96/122/29 .
3- کنز العمّال : 16002 .
4- الأمالی للطوسی : 125/195 .

2193 - الصَّدَقَةُ ودَفعُ البَلاءِ
2193 - صدقه و دفع بلا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّدَقةُ تَدفَعُ البَلاءَ، و هِی أنجَحُ دَواءٍ، و تَدفَعُ القَضاءَ و قد اُبرِمَ إبراما، و لا یَذهَبُ بالأدواءِ إلاّ الدعاءُ و الصَّدَقةُ . (1)

بحار الأنوار :عن رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ لا إلهَ إلاّ هُو لَیَدفَعُ بِالصَّدَقَةِ الدّاءَ، و الدُّبَیْلَةَ، و الحَرَقَ، و الغَرَقَ، و الهَدمَ، و الجُنونَ _ فَعَدَّ صلی الله علیه و آله سَبعینَ بابا مِنَ الشَّ_رِّ _ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّدَقَةُ تَمنَعُ سَبعینَ نَوعا مِن أنواعِ البَلاءِ، أهوَنُها الجُذامُ و البَرَصُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّدَقةُ تَسُدُّ سَبعِینَ بابا مِن الشَّرِّ . (4)

(5)

2193

صدقه و دفع بلا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه ، بلا را دفع می کند و مؤثرترین داروست ؛ صدقه ، قضای حتمی را دفع می کند و چیزی جز دعا و صدقه درد و بیماریها را از بین نبرد .

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خدای یکتا درد و توده معده و آتش سوزی و غرق شدن و ویرانی و دیوانگی را با صدقه دفع می کند . _ رسول خدا صلی الله علیه و آله هفتاد بلا را برشمرد _ .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه ، هفتاد نوع بلا را دفع می کند که ساده ترین آنها جذام و پیسی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه ، هفتاد دَرِ بلا را می بندد .

2194 - الصَّدَقَةُ ودَفعُ میتَةِ السُّوءِ
2194 - جلوگیری صدقه از مرگهای دلخراش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّدقَةُ تَمنَعُ مِیتَةَ السُّوءِ . (6)

2194

جلوگیری صدقه از مرگهای دل خراش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه، از مردنِ بد و دل خراش جلوگیری می کند .

ص :219


1- بحار الأنوار : 96/137/71 .
2- بحار الأنوار : 62/269/61 .
3- کنز العمّال : 15982 .
4- بحار الأنوار : 96/132/64 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 268 باب 9 . الکافی : 4 / 2 _ 7 .
6- بحار الأنوار : 96/ 124/35 .

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّدَقَةُ تَدفَعُ مِیتَةَ السُّوءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إن اللّهَ لَیَدرَأُ بِالصَّدَقَةِ سَبعینَ مِیتةً مِنَ السُّوءِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تَصَدَّقُوا و داوُوا مَرضاکُم بالصَّدَقَةِ؛ فإنَّ الصَّدَقةَ تَدفَعُ عنِ الأعراضِ و الأمراضِ، و هِیَ زیادَةٌ فی أعمارِکُم و حَسَناتِکُم . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ الصَّدَقَةَ لَتَدفَعُ سَبعینَ عِلَّةً مِن بَلایا الدنیا مَعَ مِیتَةِ السُّوءِ؛ إنَّ صاحِبَها لا یَموتُ مِیتةَ سُوءٍ أبدا . (4)

عنه علیه السلام :البِرُّ و الصَّدَقَةُ یَنفِیانِ الفَقرَ، و یَزِیدانِ فی العُمرِ، و یَدفَعانِ عن صاحِبِهِما سَبعینَ مِیتَةَ سُوءٍ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَصَدَّقَ فی یَومٍ أو لَیلةٍ ......... دَفَعَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَنهُ الهَدمَ و السَّبُعَ و مِیتَةَ السُّوءِ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه، مردن بد را دفع می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، با صدقه هفتاد نوع مُردن دل خراش را [از انسان] دور می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه بدهید و بیماران خود را با صدقه درمان کنید ؛ زیرا صدقه از پیشامدهای ناگوار و بیماریها جلوگیری می کند و بر عمر و حسنات شما می افزاید .

امام باقر علیه السلام :صدقه ، هفتاد بلا از بلایای دنیوی و مردن بد و دل خراش را دفع می کند . صدقه دهنده هرگز به مرگ دل خراش نمی میرد .

امام باقر علیه السلام :احسان و صدقه ، فقر را می زدایند و بر عُمر می افزایند و هفتاد نوع مرگ دل خراش را از صاحب خود دور می کنند .

امام صادق علیه السلام :هرکه در روز یا شب صدقه دهد . . . خداوند عزّ و جلّ او را از [ماندن زیر] آوار و [حمله حیوان ]درنده و مردن بد حفظ می کند .

ص :220


1- الکافی : 4/2/1 .
2- بحار الأنوار : 62/269/63 .
3- کنز العمّال : 16113 .
4- بحار الأنوار : 96/135/68 .
5- ثواب الأعمال : 169/11 .
6- بحار الأنوار : 96/124/34 .
7- (انظر) بحار الأنوار : 96 / 116 «إخبار عیسی علیه السلام بموت عروس تُهدی إلی زوجها و لم تمت لصدقتها» . کنز العمّال : 16116 .

2195 - مُداواةُ المَرضی بِالصَّدَقَةِ
2195 - درمان بیماران با صدقه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّدَقةُ دَواءٌ مُنجِحٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :داوُوا مَرضاکُم بِالصَّدَقَةِ. (2)

عنه علیه السلام :داوُوا مَرضاکُم بِالصَّدَقَةِ، و ما علی أحَدِکُم أن یَتَصَدَّقَ بِقُوتِ یَومِهِ ؟! إنَّ مَلَکَ المَوتِ یُدفَعُ إلَیهِ الصَّکُّ بِقَبضِ رُوحِ العَبدِ، فَیَتَصَدَّقُ فیقالُ لَهُ : رُدَّ علَیهِ الصَّکَّ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا شَکا إلَیهِ رجُلٌ فی کَثرَةٍ مِنَ العِیالِ کُلِّهِم مَرضی _: داوُوهُم بِالصَّدَقةِ، فَلَیسَ شَیءٌ أسرَعَ إجابَةً مِنَ الصَّدَقةِ، و لا أجدی مَنفَعةً علی المَرِیضِ مِنَ الصَّدَقةِ . (4)

(5)

2195

درمان بیماران با صدقه

امام علی علیه السلام :صدقه ، دارویی مؤثر است .

امام صادق علیه السلام :بیماران خود را با صدقه درمان کنید .

امام صادق علیه السلام :بیمارانتان را با صدقه درمان کنید ، چه می شود که هر یک از شما قوت روزانه خود را صدقه دهد؟ گاه سندِ قبض روح بنده به فرشته مرگ داده می شود ، اما آن بنده صدقه می دهد و در نتیجه ، به آن فرشته گفته می شود : سند را بر گردان .

امام کاظم علیه السلام_ وقتی مردی از عیالواری خود و این که همه آنها بیمارند، شِکوه کرد _فرمود : آنها را با صدقه درمان کن ؛ زیرا هیچ چیز زودتر از صدقه به درگاه خدا پذیرفته نمی شود و برای بیمار دارویی سودمندتر از صدقه نیست .

2196 - الصَّدَقَةُ مِفتاحُ الرِّزقِ
2196 - صدقه کلید روزی است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکثِرُوا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرزَقُوا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الصَّدَقَةَ تَزِیدُ صاحِبَها کَثرَةً ، فَتَصَدَّقُوا یَرحَمْکُمُ اللّهُ . (7)

2196

صدقه کلید روزی است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیاد صدقه بدهید تا روزی داده شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه بر روزی و دارایی صدقه دهنده می افزاید ؛ پس ، خدایتان رحمت کناد ، صدقه بدهید .

ص :221


1- نهج البلاغة: الحکمة7.
2- الکافی : 4/3/5 .
3- بحار الأنوار : 96/123/32 .
4- طبّ الأئمّة لابنی بسطام : 123 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 260 باب 3 .
6- أعلام الدین : 333 .
7- الأمالی للطوسی: 14/18.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِستَنزِلُوا الرِّزقَ بِالصَّدَقةِ. (1)

عنه علیه السلام :إذا أملَقتُم فَتاجِرُوا اللّهَ بِالصَّدَقةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّی لاَُملِقُ أحیانا، فَاُتاجِرُ اللّهَ بِالصَّدَقةِ . (3)

عنه علیه السلام :الصَّدَقةُ تَقضِی الدَّینَ و تُخلِفُ بِالبَرَکَةِ . (4)

الکافی عن هارون بن عیسی :قال أبو عبد اللّه علیه السلام لمحمّد ابنه: یا بُنَیَّ، کَم فَضَلَ مَعَکَ مِن تلکَ النَّفَقَةِ ؟ قالَ : أربَعونَ دِینارا، قالَ : اُخرُجْ فَتَصَدَّقْ بها، قالَ : إنّهُ لَم یَبقَ مَعِی غَیرُها! قالَ : تَصَدَّقْ بها؛ فَإنَّ اللّهَ عزّ و جلّ یُخلِفُها، أ مَا عَلِمتَ أنَّ لِکُلِّ شَیءٍ مِفتاحا و مِفتاحُ الرِّزقِ الصَّدَقةُ؟ فَتَصَدَّقْ بها .

فَفَعَلَ ، فما لَبِثَ أبُو عبدِ اللّهِ علیه السلام عَشرَةَ أیّامٍ حتّی جاءَهُ مِن مَوضِعٍ أربَعَةُ آلافِ دِینارٍ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :روزی را ، با صدقه فرود آورید .

امام علی علیه السلام :هرگاه نادار شدید ، با صدقه با خدا سودا کنید .

امام صادق علیه السلام :گاهی اوقات من تنگ دست می شوم و به وسیله صدقه ، با خدا سودا می کنم .

امام صادق علیه السلام :صدقه دادن قرض را ادا می کند و برکت بر جای می گذارد .

الکافی_ به نقل از هارون بن عیسی _: امام صادق علیه السلام به فرزند خود محمّد فرمود : فرزندم! از آن خرجی، چقدر اضافه آمده است؟ عرض کرد : چهل دینار . فرمود : برو و آنها را صدقه بده . عرض کرد : فقط همین چهل دینار باقی مانده است . حضرت فرمود : آنها را صدقه بده ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ عوضش را می دهد . مگر نمی دانی که هر چیزی کلیدی دارد و کلید روزی، صدقه دادن است ، پس آن چهل دینار را صدقه بده .

محمّد چنین کرد ، و ده روز بیشتر بر ابو عبد اللّه (امام صادق) علیه السلام نگذشت که از جایی چهار هزار دینار به ایشان رسید .

ص :222


1- بحار الأنوار : 78/68/13 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 258 .
3- بحار الأنوار : 78/206/54 .
4- بحار الأنوار : 96/134/68 .
5- الکافی : 4 / 9 / 3 .
6- (انظر) الرزق : باب 1496 .

2197 - کُلُّ مَعروفٍ صَدَقَةٌ
2197 - هر کار نیکی صدقه است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ إلی غَنِیٍّ أو فَقیرٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ مَعروفٍ صَدَقةٌ، و ما وَقَی بهِ المَرءُ عِرضَهُ کُتِبَ لَهُ بهِ صَدَقةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :تَصَدَّقُوا علی أخِیکُم بِعِلمٍ یُرشِدُهُ و رَأیٍ یُسَدِّدُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الکَلِمَةُ الطَّیِّبَةُ صَدَقةٌ، و کُلُّ خُطوَةٍ تَخطُوها إلی الصلاةِ صَدَقةٌ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إسماعُ الأصَمِّ صَدَقَةٌ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :تَبَسُّمُکَ فی وَجهِ أخیکَ صَدَقةٌ ، و أمرُکَ بِالمَعروفِ صَدَقةٌ، و نَهیُکَ عنِ المُنکَرِ صَدَقةٌ، و إرشادُکَ الرَّجُلَ فی أرضِ الضَّلالِ لکَ صَدَقةٌ، و إماطَتُکَ الحَجَرَ و الشَّوکَ و العَظمَ عنِ الطَّریقِ لکَ صَدَقةٌ، و إفراغُکَ مِن دَلوِکَ فی دَلوِ أخیک صَدَقةٌ . (7)

2197

هر کار نیکی صدقه است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کار نیکی ، صدقه است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر احسانی، به توانگر یا به تهیدست ، صدقه است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کار نیکی صدقه است، و هر کاری که انسان به وسیله آن آبرویش را حفظ کند، برای او صدقه نوشته می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با علمی که برادر شما را ارشاد و نظری که او را راهنمایی می کند ، به وی صدقه دهید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخن نیکو و پاکیزه صدقه است، و هر گامی که به سویِ نماز برمی داری صدقه است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فهماندن سخن به ناشنوا ، صدقه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لبخند زدن تو به روی برادرت صدقه است ، امر به معروف تو صدقه است ، نهی از منکر تو صدقه است و نشان دادن راه به کسی که راه بلد نیست صدقه است ، برداشتن سنگ و خار و استخوان از سر راه صدقه است ، و خالی کردن آب از دلو خود به دلو برادرت صدقه است .

ص :223


1- الخصال : 134/145 .
2- الأمالی للطوسی : 458/1023 .
3- بحار الأنوار : 96/182/29 .
4- بحار الأنوار : 75/105/40 .
5- بحار الأنوار : 83/369/30 .
6- کنز العمّال : 16303 .
7- کنز العمّال : 16305 .

بحار الأنوار :رُویَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أنَّه قالَ : إنَّ علی کُلِّ مُسلمٍ فی کلِّ یَومٍ صَدَقةً، قیلَ : مَن یُطِیقُ ذلکَ؟ قالَ صلی الله علیه و آله : إماطَتُکَ الأذی عنِ الطَّریقِ صَدَقةٌ، و إرشادُکَ الرَّجُلَ إلی الطَّریقِ صَدَقةٌ، و عِیادَتُکَ المَریضَ صَدَقةٌ، و أمرُکَ بالمَعروفِ صَدَقةٌ، و نَهیُکَ عنِ المُنکَرِ صَدَقةٌ، و رَدُّکَ السَّلامَ صَدَقَةٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صَدَقةٌ یُحِبُّها اللّهُ : إصلاحٌ بینَ الناسِ إذا تَفاسَدُوا، و تَقارُبٌ بَینَهِم إذا تَباعَدُوا . (2)

عنه علیه السلام :إسماعُ الأصَمِّ مِن غَیرِ تَضَجُّرٍ صَدَقةٌ هَنِیئَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :کانَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام إذا أصبَحَ خَرَجَ غادِیا فی طَلَبِ الرِّزقِ، فقیلَ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، أینَ تَذهَبُ ؟ فقالَ : أتَصَدَّقُ لِعِیالی ، قیلَ لَهُ : أ تَتَصَدَّقُ ؟ قال : مَن طَلَبَ الحَلالَ فهُو مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ صَدَقةٌ علَیهِ . (4)

(5)

بحار الأنوار :روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد . عرض شد : چه کسی توان این کار را دارد؟ حضرت فرمود : برداشتن چیزهای آسیب رسان از سر راه صدقه است ؛ نشان دادن راه به کسی صدقه است ، عیادت از بیمار صدقه است ، امر به معروف صدقه است ، نهی از منکر صدقه است و سلام را جواب دادن صدقه است .

امام صادق علیه السلام :صدقه ای که خدا آن را دوست دارد عبارت است از : اصلاح میان مردم هرگاه رابطه شان تیره شد، و نزدیک کردن آنها به یکدیگر هرگاه از هم دور شدند .

امام صادق علیه السلام :فهماندن سخن به ناشنوا ، بی آن که از این کار اظهار ناراحتی کنی ، صدقه ای گواراست .

امام صادق علیه السلام :علی بن الحسین علیهما السلام صبح که می شد در طلب روزی بیرون می رفت . به آن حضرت عرض شد : یا بن رسول اللّه ! کجا می روی؟ فرمود : می روم برای خانواده ام صدقه بیاورم . عرض شد : آیا شما نیز صدقه می گیرید؟ فرمود : هر که در طلب روزی حلال بر آید ، آن روزی ، صدقه ای است از جانب خداوند عزّ و جلّ به او .

ص :224


1- بحار الأنوار:75/50/4.
2- الکافی : 2/209/1 .
3- بحار الأنوار: 74/388/1.
4- الکافی : 4 / 12 / 11 .
5- (انظر) کنز العمّال : 6/410 «فی أنواع الصدقة»، و ص 429 «إماطة الأذی عن الطریق» .

2198 - تَرکُ الشَّرِّ صَدَقَةٌ
2198 - خودداری از بدی، صدقه است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَرکُ الشَّرِّ صَدَقةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کُفَّ شَرَّکَ عنِ الناسِ؛ فإنّها صَدَقةٌ مِنکَ علی نفسِکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أمسِکْ لِسانَکَ؛ فإنّها صَدَقةٌ تَصَدَّقُ بها علی نَفسِکَ . (3)

کنز العمّال عن أبی موسی عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علی کُلِّ مسلمٍ صَدَقةٌ، قالَ : أ فَرَأیتَ إن لم یَجِدْ ؟ قال : یَعتَمِلُ بیَدِهِ فَیَنفَعُ نفسَهُ و یَتَصَدَّقُ. قالَ : أ فَرَأیتَ إن لم یَستَطِعْ ؟ قالَ : فَیُعِینُ ذا الحاجَةِ المَلهوفَ، قالَ: أ رأیتَ إن لَم یَفعَلْ؟ قالَ : یَأمُرُ بالخَیرِ، قالَ : أ رأیتَ إن لَم یَفعَلْ؟ قالَ: یُمسِکُ عنِ الشَّرِّ فإنّهُ لَهُ صَدَقةٌ . (4)

2198

خودداری از بدی، صدقه است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خودداری از بدی ، صدقه است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به مردم شرّ مرسان ؛ زیرا این کار صدقه ای است که برای خودت می دهی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زبانت را نگه دار ؛ زیرا این کار صدقه ای است که برای خودت می دهی .

کنز العمّال_ به نقل از ابو موسی _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بر هر مسلمانی است که صدقه بدهد . ابو موسی عرض کرد : اگر چیزی نداشت چه؟ فرمود : با دست خود کار کند و از دسترنجش هم خودش استفاده کند و هم صدقه دهد . عرض کرد : اگر نتوانست کار کند چه؟ فرمود : به نیازمندِ غمزده یاری رساند . عرض کرد : اگر این کار را نکرد چه؟ فرمود : به کارهای خوب فرمان دهد . عرض کرد : اگر این کار را هم نکرد چه؟ فرمود : از بدی خودداری کند ، که برای او این خودداری نمودن صدقه است .

2199 - أفضَلُ الصَّدَقَةِ
2199 - برترین صدقه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن أفضَلِ الصَّدَقةِ _: أن تَصَدَّقَ و أنتَ صَحیحٌ شَحیحٌ، تَأمُلُ البَقاءَ و تَخافُ الفَقرَ، و لا تُمهِلْ حتّی إذا بَلَغَتِ الحُلقومَ قُلتَ : لِفُلانٍ کذا و لفُلانٍ کذا، ألاَ و قَد کانَ لِفُلانٍ . (5)

2199

برترین صدقه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه _فرمود : این که وقتی سالم و تنگ چشم هستی، [یعنی] به زندگی امیدواری و می ترسی به فقر دچار شوی ، صدقه بدهی و نگذاری تا وقتی که جانت به لب رسید (در آستانه مرگ قرار گرفتی) بگویی : این قدر، مال فلان باشد و آن قدر، مال بهمان . چون در آن هنگام [خواهی نخواهی ]مال دیگری خواهد بود .

ص :225


1- بحار الأنوار : 77/160/168 .
2- کنز العمّال : 16306 .
3- الکافی : 2/114/7 .
4- کنز العمّال : 16307 .
5- بحار الأنوار : 96/178/13 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن أفضَلِ الصَّدَقةِ _: جُهدٌ مِن مُقِلٍّ إلی فَقیرٍ فی سِرٍّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الناسِ رَجُلٌ یُعطِی جُهدَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدَقةِ سِرٌّ إلی فَقیرٍ و جُهدٌ مِن مُقِلٍّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أفضَلَ الصَّدَقةِ صَدَقةُ اللِّسانِ، تَحقُنُ بهِ الدِّماءَ، و تَدفَعُ بهِ الکَریهَةَ، و تَجُرُّ المَنفَعةَ إلی أخیکَ المُسلِمِ . (4)

کنز العمال عن سمرة :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أفضَلُ الصَّدَقةِ اللِّسانِ، فَقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما صَدَقةُ اللِّسانِ؟ قالَ : الشَّفاعَةُ، تَفُکُّ بها الأسیرَ، و تَحقُنُ بها الدمَ، و تَجُرُّ بها المَعروفَ و الإحسان إلی أخیکَ، و تَدفَعُ بها الکَریهَةَ . (5)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن صَدَقةٍ أفضلَ مِن قَولِ الحَقِّ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه _فرمود : آن چه شخص تنگ دست در توان دارد و در نهان به نیازمندی می دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین مردم کسی است که هر چه در توان دارد عطا می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین صدقه ، صدقه نهانی دادن به فقیر است و ایثار تنگ دست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین صدقه ، صدقه زبان است که با آن از ریختن خونها جلوگیری کنی و پیشامد ناخوشایند را دفع کنی و به برادر مسلمانت سودی برسانی.

کنز العمال_ به نقل از سمرة _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برترین[صدقه]،صدقه زبان است . عرض شد: یا رسول اللّه ! صدقه زبان چیست؟ فرمود : میانجیگری کردن تا با آن اسیری را آزاد کنی و خونی را از به ناحق ریختن حفظ کنی و به برادرت خوبیی برسانی و پیشامد ناگواری را دفع نمایی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ صدقه ای برتر از گفتنِ حق نیست .

ص :226


1- بحار الأنوار : 77/70/1 .
2- کنز العمّال : 16084 .
3- کنز العمّال : 16250 .
4- قصص الأنبیاء : 188/235 .
5- کنز العمال : 16360 .
6- کنز العمّال : 16324 .

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدَقةِ أن یَتَعَلَّمَ المَرءُ المُسلمُ عِلما ثُمّ یُعَلِّمَهُ أخاهُ المُسلِمَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدَقةِ حِفظُ اللِّسانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :وَ الذی نفسِی بِیَدِهِ ما أنفَقَ الناسُ مِن نَفقَةٍ أحَبَّ مِن قَولِ الخَیرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن أفضَلِ الصَّدَقةِ _: علی ذِی الرَّحِمِ الکاشِحِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدَقةِ علی الأسِیرِ المُخضَرِّ عَیناهُ مِنَ الجُوعِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدَقةِ ظِلُّ فُسطاطٍ فی سَبیلِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدَقةِ فی رَمَضانَ . (7)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ لمّا سُئلَ عن أفضَلِ الصَّدَقةِ _: جُهدُ المُقِلِّ، أ ما سَمِعتَ قولَ اللّهِ عَزَّ و ج_لَّ: «و یُؤْثِرُونَ علی أنفُسِهِم و لَ_و ک_انَ بِهِ_م خَصاصَةٌ» (8) تَری هاهُنا فَضلاً ؟! (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ صاحِبَ الکثیرِ یَهونُ علَیهِ ذلکَ، و قد مَدَحَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ صاحِبَ القَلیلِ فقالَ : «و یُؤْثِرُونَ علی أنْفُسِهِم و لَ_و ک_انَ بِهِ_م خَصاصَةٌ» . (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین صدقه این است که شخص مسلمان علمی بیاموزد و سپس آن را به برادر مسلمان خود یاد دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین صدقه ، نگهداشتن زبان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به خدایی که جانم در دست اوست ، مردم هیچ انفاقی نکردند که دوست داشتنی تر از گفتار نیک باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش از برترین صدقه _فرمود : صدقه ای که به خویشاوند کینه ورز داده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین صدقه ، صدقه ای است که به اسیری که چشمانش از گرسنگی تیره و تار شده ، داده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین صدقه ، سایه خیمه ای است که در جهاد برای خدا بر پا می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین صدقه ، صدقه ای که در ماه رمضان داده شود .

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ در پاسخ به سؤال از برترین صدقه _فرمود : آنچه تنگ دست در توان دارد و می بخشد ؛ نشنیده ای این سخن خدای عزّ و جلّ را که: «و دیگران را بر خویشتن ترجیح دهند ، هر چند خود نیازمندند»؟ آیا در زمینه صدقه برتر از این به نظرت می آید؟!

امام صادق علیه السلام :صدقه دادن برای توانگر آسان است ، اما خداوند عزّ و جلّ کسی را که اندک مالی دارد [و همان را ایثار می کند] ستوده و فرموده است : «و دیگران را بر خود بر می گزینند هرچند خود نیازمندند» .

ص :227


1- کنز العمّال : 16357 .
2- کنز العمّال : 16361 .
3- المحاسن : 1/78/41 .
4- ثواب الأعمال : 171/18 .
5- بحار الأنوار : 74/369/60 .
6- کنز العمّال : 16362 .
7- کنز العمّال : 16249 .
8- الحشر : 9 .
9- بحار الأنوار : 96/179/15 .
10- الخصال : 97/42 .

عنه علیه السلام :أفضَلُ الصَّدَقةِ إبرادُ الکَبِدِ الحَرّی . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :عَونُکَ لِلضَّعیفِ مِن أفضَلِ الصَّدَقةِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :بهترین صدقه ، خنک کردن جگر تفتیده است .

امام کاظم علیه السلام :کمک تو به ناتوان ، از بهترین صدقه هاست .

2200 - أولَوِیَّةُ ذَوِی الرَّحِمِ بِالصَّدَقَةِ
2200 - حقّ تقدّم خویشاوندان در صدقه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا صَدَقَةَ و ذُو رَحِمٍ مُحتاجٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الصَّدَقةَ علی ذِی القَرابَةِ یُضَعَّفُ أجرُها مَرَّتَینِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدقَةِ علی اُختِکَ أو ابنَتِکَ، و هِی مَردُودَةٌ علَیکَ لَیسَ لَها کاسِبٌ غَیرُکَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :صَدَقةُ ذِی الرَّحِمِ علی ذِی الرَّحِمِ صَدَقةٌ و صِلَةٌ . (7)

2200

حقّ تقدّم خویشاوندان در صدقه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که خویشاوندِ نیازمند هست ، به کسی دیگر نباید صدقه داد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه دادن به خویشاوند ، اجرش دو چندان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین صدقه آن است که به خواهرت یا دخترت بدهی . این صدقه به خودت برمی گردد و جز تو کسی دریافت کننده آن نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه دادنِ خویشاوند به خویشاوند ، هم صدقه است وهم صله رحم .

ص :228


1- بحار الأنوار : 96/172/8 .
2- تحف العقول : 414 .
3- (انظر) الإیثار : باب 3 . الإنفاق : باب 3888 . السخاء : باب 1775 .
4- بحار الأنوار : 96/147/24 .
5- کنز العمّال : 16226 .
6- بحار الأنوار : 96/181/27 .
7- الجامع الصغیر : 2/94/4994 .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : اِبدَأْ بِمَن تَعُولُ : اُمَّکَ و أباکَ و اُختَکَ و أخاکَ ، ثُمّ أدناکَ فَأدناکَ . (1)

(2)

امام حسین علیه السلام :از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : از خانواده ات شروع کن : مادرت ، پدرت ، خواهرت و برادرت ؛ سپس به کسانی که در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند [صدقه بده] .

2201 - فَضلُ صَدَقَةِ السِّرِّ وآثارُها
2201 - فضیلت و آثار صدقه نهانی

الکتاب :

«إنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِیَ وَ إنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوها الفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیْرٌ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صَدَقةُ السِّرِّ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :سَ_بعَةٌ فی ظِلِّ عَرشِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : ......... رجُلٌ تَصَدَّقَ بِیَمِینِهِ فَأخفاهُ عن شِمالِهِ. (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثِرْ مِن صَدَقةِ السِّرِّ؛ فإنّها تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ جَلَّ جَلالُهُ . (6)

2201

فضیلت و آثار صدقه نهانی

قرآن :

«اگر صدقه ها را آشکار سازید ، این کار خوبی است و اگر نهانش دارید و آن را به نیازمندان دهید ، برایتان بهتر است و بخشی از گناهانتان را می زداید و خدا از آنچه می کنید آگاه است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه پنهانی ، خشم پروردگار را فرو می نشاند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن روز که هیچ سایه ای جز سایه عرش خدا نیست ، هفت نفر در سایه عرش اویند : ......... مردی که با دست راستش صدقه دهد و آن را از دست چپ خود مخفی بدارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه پنهانی ، زیاد بده ؛ زیرا صدقه پنهانی خشم خداوند ، جلّ جلاله ، را فرو می نشاند .

ص :229


1- بحار الأنوار : 96/147/24 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 286 باب 20 . کنز العمّال : 6 / 394 . الخُلق : باب 1113 .
3- البقرة : 271 .
4- مکارم الأخلاق : 1/296/925 .
5- بحار الأنوار : 96/177/5 .
6- بحار الأنوار:96/176/4.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّدَقةُ فی السِّرِّ مِن أفضَلِ البِرِّ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوَسِّلُونَ الإیمانُ باللّهِ ......... و صَدَقةُ السِّرِّ؛ فإنّها تُذهِبُ الخَطِیئةَ و تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :و حَقُّ الصَّدَقةِ أن تَعلَمَ أنّها ذُخرُکَ عندَ رَبِّک عَزَّ و جلَّ، و وَدِیعَتُکَ التی لا تَحتاجُ إلی الإشهادِ علَیها، و کنتَ بما تَستَودِعُهُ سِرّا أوثَقَ مِنکَ بما تَستَودِعُهُ عَلانِیَةً، و تَعلَمَ أنّها تَدفَعُ البَلایا و الأسقامَ عنکَ فی الدنیا، و تَدفَعُ عنکَ النارَ فی الآخِرَةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَتَصَدَّقْ علی أعیُنِ الناسِ لِیُزَکُّوکَ؛ فإنّکَ إن فَعَلتَ ذلکَ فَقَدِ استَوفَیتَ أجرَکَ، و لکنْ إذا أعطَیتَ بِیَمِینِکَ فلا تُطلِعْ علَیها شِمالَکَ؛ فإنَّ الذی تَتَصَدَّقُ لَهُ سِرّا یَجزِیکَ عَلانِیَةً . (4)

عنه علیه السلام :الصَّدَقةُ و اللّهِ فی السِّرِّ أفضَلُ مِنَ الصَّدَقةِ فی العَلانِیَةِ، و کذلکَ و اللّهِ العِبادَةُ فی السِّرِّ أفضَلُ مِنها فی العَلانِیَةِ . (5) (6)

امام علی علیه السلام :صدقه نهانی ، از بهترین نیکی هاست .

امام علی علیه السلام :بهترین وسیله ای که متوسّلان به آن چنگ می زنند ، ایمان به خداست . . . و صدقه نهانی ؛ زیرا صدقه نهانی گناه را می برد و خشم پروردگار را فرو می نشاند .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ صدقه این است که بدانی آن اندوخته تو نزد پروردگار عزّ و جلّ توست و سپرده ای است که نیازی به شاهد گرفتن بر آن نیست و اطمینانت به سپرده ای که نهانی به ودیعه می گذاری، بیشتر از چیزی باشد که آشکارا می سپاری، و این که بدانی صدقه در دنیا، بلاها و بیماریها را از تو می گرداند و در آخرت، آتش دوزخ را .

امام صادق علیه السلام :جلو چشم مردم صدقه نده تا تو را ستایش کنند ؛ زیرا اگر چنین کنی هر آینه پاداش خود را گرفته ای ؛ بلکه اگر با دست راستت صدقه دادی دست چپت خبردار نشود ؛ زیرا آن کسی که به خاطر او پنهانی صدقه می دهی ، پاداش تو را آشکارا خواهد داد .

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند ، صدقه نهانی برتر از صدقه آشکار است و نیز به خدا سوگند ، که عبادت نهانی برتر از عبادت آشکار است .

ص :230


1- غرر الحکم : 1518 .
2- الأمالی للطوسی : 216/380 .
3- بحار الأنوار : 74/4/1 .
4- بحار الأنوار : 78/284/1 .
5- الکافی : 4/8/2 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 275 باب 13 .

2202 - أهلُ البَیتِ علیهم السلام وصَدَقةُ السِّرِّ
2202 - اهل بیت علیهم السلام و صدقه نهانی

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی الإمامِ زینِ العابِدِینَ علیه السلام _: إنّهُ کانَ یَخرُجُ فی اللَّیلةِ الظَّلماءِ، فَیَحمِلُ الجِرابَ علی ظَهرِهِ حتّی یَأتِیَ بابا بابا، فَیَقرَعَهُ ثمّ یُناوِلَ مَن کانَ یَخرُجُ إلَیهِ، و کانَ یُغَطِّی وَجهَهُ إذا ناوَلَ فَقیرا لِئلاّ یَعرِفَهُ . (1)

بحار الأنوار عن محمّد بن إسحاق :إنّهُ کانَ ناسٌ مِن أهلِ المَدینةِ یَعِیشُونَ لا یَدرُونَ مِن أینَ مَعاشُهُم، فلمّا ماتَ علیُّ بنُ الحس_ینِ فَقَدُوا ما کانُوا یُؤتَونَ بهِ باللیلِ . (2)

الکافی عن هشام بن سالم :کانَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام إذا أعتَمَ (3) و ذَهَبَ مِنَ اللَّیلِ شَطرُهُ أخَذَ جِرابا فیهِ خُبزٌ و لَحمٌ و الدَّراهمُ، فَحَمَلَهُ علی عُنُقِهِ ثُمّ ذَهَبَ به إلی أهلِ الحاجَةِ مِن أهلِ المَدینةِ فَقَسَّمَهُ فیهِم و لا یَعرِفُونَهُ، فَلَمّا مَضی أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام فَقَدُوا ذلکَ، فَعَلِمُوا أنّه کانَ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام . (4)

2202

اهل بیت علیهم السلام و صدقه نهانی

امام باقر علیه السلام_ درباره امام زین العابدین علیه السلام _فرمود : آن حضرت در دل شب تار از خانه بیرون می رفت و انبان را بر پشت خود حمل می کرد و به در یکایک خانه ها می رفت و آنها را می کوبید و به هر که در را باز می کرد چیزی می داد . آن حضرت هرگاه به فقیری چیزی می داد ، صورت خود را می پوشاند که او را نشناسد .

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن اسحاق _: گروهی از مردم مدینه، گذرانِ زندگی می کردند، بدون آن که بدانند معاش آنها از کجا می رسد ؛ وقتی علی بن الحسین علیهما السلام در گذشت دیگر از آنچه شبها برایشان بُرده می شد ، خبری نشد .

الکافی_ به نقل از هشام بن سالم _: هوا که تاریک می شد و پاسی از شب که می گذشت ، امام صادق علیه السلام انبانی پر از نان و گوشت و پول برمی داشت و آن را بردوش خود می نهاد و برای نیازمندان مدینه می برد و در میانشان تقسیم می کرد و آنها او را نمی شناختند. وقتی حضرت علیه السلام درگذشت ، دیگر از آن کمکها خبری نشد . در نتیجه ، فهمیدند که آن مرد، امام صادق علیه السلام بوده است.

ص :231


1- بحار الأنوار : 46/89/77 .
2- بحار الأنوار : 46/ 88/77 .
3- أعتَمَ النّاسُ : إذا دخلوا فی وقت العَتَمة ؛ و هی ثلث اللیل الأوّل. (لسان العرب : 12/382 ، 381) .
4- الکافی : 4/8/1 .

2203 - فَضلُ صَدَقةِ العَلانِیَةِ وآثارُها
2203 - فضیلت صدقه آشکار و آثار آن

الکتاب :

«إنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إنْ تُخْفُوْها وَ تُؤْتُوْها الفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیْرٌ». (1)

«إنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللّهِ وَ أقامُوا الصَّلاةَ وَ أنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُم سِرَّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ». (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوَسِّلُونَ إلی اللّهِ سبحانَهُ و تعالی، الإیمانُ بهِ و برسولِهِ ......... و صَدَقةُ السِّرِّ فإنّها تُکَفِّرُ الخَطیئةَ، و صَدَقةُ العَلانیَةِ فإنّها تَدفَعُ مِیتةَ السَّوءِ . (3)

الکافی عن ابن بکیر عن رجل عن أبی جعفر علیه السلام فی قولِهِ تعالی : «إن تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِی» : یَعنِی الزَّکاةَ المَفروضَةَ،قالَ:قلتُ: «إنْ تُخْفُوها و تُؤْتُوه الفُقَراءَ» قالَ : یَعنِی النافِلَةَ، إنّهُم کانوا یَستَحِبُّونَ إظهارَ الفَرائضِ و کِتمانَ النَّوافِلِ. (4)

2203

فضیلت صدقه آشکار و آثار آن

قرآن :

«اگر صدقه ها را آشکار دهید ، کار خوبی است و اگر پنهانش دارید و آن را به نیازمندان دهید ، برای شما بهتر است و بخشی از گناهانتان را می زداید و خدا از آنچه می کنید آگاه است» .

«کسانی که کتاب خدا را تلاوت می کنند و نماز بر پا می دارند و از آنچه روزیشان کرده ایم نهانی و آشکارا انفاق می کنند ، به تجارتی امید بسته اند که هرگز کساد نشود» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :بهترین وسیله ای که متوسّلان به خدای سبحان و تعالی به آن چنگ می زنند ایمان به خدا و رسول اوست . . . و صدقه نهانی که گناه را پاک می کند و صدقه آشکار که جلوی مردن دل خراش را می گیرد .

الکافی_ به نقل از ابن بکیر از مردی _: امام باقر علیه السلام درباره آیه «اگر صدقات را آشکارا دهید ، کار خوبی است» فرمود : منظور زکات واجب است . راوی می گوید : عرض کردم : مراد از «اگر آنها را نهانی دهید و به فقرا پردازید» چیست؟ حضرت فرمود : منظور زکات مستحبّی است . آنها انجام دادن آشکار فرایض و به جا آوردن پنهانی نوافل را دوست می داشتند .

ص :232


1- البقرة : 271 .
2- فاطر : 29 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 110 .
4- الکافی : 4/60/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صَدَقةُ العَلانِیَةِ تَدفَعُ سَبعینَ نَوعا مِن البَلاءِ . (1)

امام صادق علیه السلام :صدقه آشکار ، هفتاد نوع بلا را دفع می کند .

2204 - فَضلُ صَدَقَةِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ وآثارُها
2204 - فضیلت صدقه شبانه و روزانه و آثار آن

الکتاب :

الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أمْوالَهُمْ بِاللیلِ وَ النَّهارِ سِرَّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِم وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أصبَحتَ فَتَصَدَّقْ بصَدقَةٍ تُذهِبُ عنکَ نَحَسَ ذلکَ الیَومِ، و إذا أمسَیتَ فَتَصَدَّقْ بصَدقَةٍ تُذهِبُ عنکَ نَحَسَ تلکَ اللیلةِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ صَدَقَةَ اللیلِ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، و تَمحُو الذَّنبَ العَظیمَ، و تُهَوِّنُ الحِسابَ، و صَدَقةَ النَّهارِ تُثمِرُ المالَ، و تَزِیدُ فی العُمرِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ صَدقَةَ النهارِ تَمِیثُ الخَطیئةَ کما یَمِیثُ الماءُ المِلحَ، و إنّ صَدقَةَ اللیلِ تُطفِئُ غَضَبَ الربِّ جَلَّ جلالُهُ . (5)

2204

فضیلت صدقه شبانه و روزانه و آثار آن

قرآن :

«کسانی که اموال خود را در شب و روز ، نهانی و آشکار انفاق می کنند ، نزد پروردگارشان پاداش خود را دارند و بر ایشان نه ترسی است و نه اندوهگین می شوند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون روز خود را آغاز کردی ، صدقه ای بده، تا شومی آن روز را از تو دور گرداند و چون شب شد صدقه ای بده، تا نحوست آن شب را از تو بِبَرد .

امام صادق علیه السلام :صدقه شبانه ، خشم پروردگار را فرو می نشاند و گناه بزرگ را پاک می کند و حساب را آسان می گرداند، و صدقه روزانه، مال و ثروت را به بار می نشاند و عمر را زیاد می کند .

امام صادق علیه السلام :صدقه روزانه، گناه را آب می کند ، همچنان که آب، نمک را، و صدقه شبانه خشم پروردگار جل جلاله، را فرو می نشاند .

ص :233


1- ثواب الأعمال : 172/1 .
2- البقرة : 274 .
3- بحار الأنوار : 96/176/3 .
4- بحار الأنوار : 96/125/39 .
5- الأمالی للصدوق : 449/607 .

الدرّ المنثور عن ابن عباس_ فی قولهِ تعالی: «الذینَ یُنْفِقُونَ أموالَهُم بِاللیلِ و النهارِ سِرَّا و عَلانیةً ......... » _: نَزَلَت فی عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ ، کانَت لَهُ أربَعةُ دراهِمَ فَأنفَقَ بِاللیلِ دِرهَما و بِالنهارِ دِرهَما، و سِرّا دِرهَما و عَلانِیَةً دِرهَما . (1)

(2)

الدرّ المنثور به نقل از ابن عبّاس_ درباره آیه «کسانی که اموال خود را در شب و روز نهانی و آشکارا انفاق می کنند . . .» _: این آیه درباره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد . آن حضرت چهار درهم در اختیار داشت ، یک درهم را شب انفاق کرد ، یکی را روز ، یکی را پنهانی و یکی را آشکارا .

2205 - الحَثُّ عَلَی الصَّدَقَةِ فِی السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ
2205 - صدقه دادن در روزگارخوشی و ناخوشی

الکتاب :

«وَ سَارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها السَّماواتُ و الأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِیْنَ*الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (3) . (4)

2205

صدقه دادن در روزگار خوشی و ناخوشی

قرآن :

«و بشتابید به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی با پهنه آسمانها و زمین که برای پرهیزگاران آماده شده است ؛ همانان که در خوشی و ناخوشی انفاق می کنند» . (5)

ص :234


1- الدرّ المنثور : 2/100 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 278 باب 14 .
3- آل عمران : 133، 134 .
4- أخرج ابن جریر و ابن أبی حاتم عن ابن عبّاس فی قوله تعالی : «الذینَ یُنْفِقُونَ فی السَّرَّاءِ و الضَّرَّاءِ» یقولُ : فی العُسرِ و الیُسرِ . الدرّ المنثور : 2/316 . و فی مَجمع البیان : فی مَعنی السرّاء و الضرّاء قولان، أحدهما : أنّ معناه فی الیسر و العسر، عن ابن عبّاس؛ أی فی حال کثرة المال و قلَّته، و الثانی: فی حال السرور و الاغتمام؛ أی لا یقطعهم شیء من ذلک عن إنفاق المال فی وجوه البرِّ . مجمع البیان : 2/837 .
5- ابن جریر و ابن ابی حاتم از قول ابن عبّاس درباره آیه «همانان که در خوشی و ناخوشی انفاق می کنند» نقل کرده اند که مراد : در دوران توانگری و تنگدستی است . در مجمع البیان آمده است : درباره معنای «سرّاء» و «ضرّاء» دو قول است : یکی از آنها که قول ابن عبّاس است که می گوید: مراد در حال توانگری و تنگدستی است، و قول دوم می گوید: مراد در حال شادی و غم است ؛ یعنی، هیچ یک از این حالات مانع این نمی شود که در امور خیر ، اموال خود را انفاق کنند .

2206 - حَدُّ الصَّدَقَةِ
2206 - مرز صدقه

الکتاب :

«وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُوْلَةً إلَی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوْما مَحْسُورا». (1)

«وَ یَسألُوْنَکَ ما ذَا یُنْفِقُوْنَ قُلِ العَفْوَ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُعتَدی فی الصَّدقةِ کَمانِعِها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام _: أمّا الصَّدَقةُ فَجُهدَکَ حتّی تَقولَ : قد أسرَفتُ و لَم تُسرِفْ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أنفِقُوا و ارضَخُوا، و لا تُحصُوا فَیُحصی علَیکُم، و لا تُوعُوا فَیُوعی علَیکُم . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولةً إلی عُنُقِکَ و لا تَبْسُطْها کُلَّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوْما مَحْسُوْرا» _: الإحْسارُ الفاقَةُ . (6)

2206

مرز صدقه

قرآن :

«و دستت را به گردنت بسته مدار و آن را به تمامی نیز مگشای که ملامت دیده و حسرت زده بنشینی» .

«از تو می پرسند چه چیز انفاق کنند ؛ بگو : مازاد [بر نیاز خود ]را» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در صدقه دادن از حد بگذراند ، مانند کسی است که صدقه ندهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : صدقه آن است که تا توان داری ببخشی، چندان که بگویی : اسراف کردم ؛ ولی اسراف نکرده باشی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :انفاق کنید و ببخشید و شمارش نکنید که درباره شما شمارش می شود، و خسّت نورزید که درباره شما خسّت ورزیده می شود .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و دستت را به گردنت بسته مدار و آن را به تمامی نیز مگشای که ملامت دیده و حسرت زده بنشینی» _فرمود : حسرت، به معنای تهیدستی است .

ص :235


1- الإسراء : 29 .
2- البقرة : 219 .
3- کنز العمّال : 16246 .
4- بحار الأنوار : 77/69/8 .
5- کنز العمّال : 16138 .
6- الکافی : 4/55/6 .

عنه علیه السلام :لَو أنّ رَجُ_لاً أنفَقَ ما فی یَدَیهِ فی سَبیلٍ مِن سَبیلِ اللّهِ ما کانَ أحسَ_نَ و لا وُفِّقَ، أ لیسَ یقولُ اللّهُ تعالی : «و لا تُلْقُوا بِأیْدِیکُم إلی التَّهْلُکَةِ و أحْسِنُوا إنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُحْسِنِینَ» (1) ؟! یَعنی المُقتَصِدینَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَدخُ_لْ لأِخِی_کَ فی أم_رٍ مَضَرَّتُهُ علَیکَ أعظَمُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا تَبذُلْ لإِخوانِکَ مِن نفسِکَ ما ضَرُّهُ علَیکَ أکثَرُ مِن مَنفَعَتِهِ لَهُم . (4)

الدرّ المنثور عن ابن عباس :إنَّ نَفَرا مِن الصَّحابَةِ حینَ اُمِرُوا بالنَّفقَةِ فی سَبیلِ اللّهِ أتَوا النبیَّ صلی الله علیه و آله فقالوا : إنّا لا نَدرِی ما هذه النَّفَقةُ التی اُمِرنا بها فی أموالِنا فما نُنفِقُ مِنها ؟ فَأنزَلَ اللّهُ «و یَسْألُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ العَفْوَ» ، و کانَ قَبلَ ذلکَ یُنفِقُ مالَهُ حتّی ما یَجِدُ ما یَتَصَدَّقُ بهِ، و لا مالاً یَأکُلُ حتّی یُتَصَدَّقَ علَیهِ . (5)

(6)

امام صادق علیه السلام :اگر مردی دار و ندار خود را در راهی از راههای خدا انفاق کند ، کار پسندیده و موفقیت آمیزی نکرده است؛ مگر نه این که خداوند متعال می فرماید : «با دستهایتان خود را به هلاکت میندازید و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد»؟ مقصود [از نیکوکاران ]افراد میانه رو هستند.

امام صادق علیه السلام :به خاطر برادرت دست به کاری مزن که زیان آن کار برای تو ، بیش از سودش برای او باشد . (7)

امام کاظم علیه السلام :به برادرانت از خود، چیزی مبخش که زیان آن برای تو بیشتر از سودش برای آنان است .

الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عباس _: هنگامی که فرمان انفاق در راه خدا رسید ، گروهی از صحابه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و عرض کردند : این انفاقی که فرمان یافته ایم تا از اموال خود بکنیم نمی دانیم چیست ؛ چقدر از آن را انفاق کنیم؟ پس خداوند این آیه را نازل فرمود : «از تو می پرسند چه انفاق کنند ، بگو : مازاد را» . تا پیش از این آیه، مرد از مال خود چندان انفاق می کرد که دیگر چیزی پیدا نمی کرد تا صدقه بدهد و حتی غذایی برای خوردن خودش باقی نمی ماند به طوری که به او صدقه می دادند .

ص :236


1- البقرة : 195 .
2- الکافی : 4/53/7 .
3- الکافی : 4/32/1 .
4- الکافی : 4/ 33/2، انظر وسائل الشیعة : 11/543 باب 10 .
5- الدرّ المنثور : 1/607 .
6- (انظر) الإسراف : باب 1791 .
7- این حدیث اختصاص به این باب ندارد ولی می توان از اطلاق آن در این باب نیز بهره گرفت.

2207 - أجرُ تَداوُلِ الأیدِی فِی الصَّدَقاتِ
2207 - ثواب رساندن صدقات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَشی بصَدَقةٍ إلی مُحتاجٍ کانَ له کَأجرِ صاحِبِها، مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن أجرِهِ شَیءٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَصَدَّقَ بصَدَقةٍ علی رَجُلٍ مِسکینٍ کانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ، و لَو تَداوَلَها أربَعونَ ألفَ إنسانٍ ثُمّ وَصَلَت إلی المِسکینِ کانَ لَهُم أجرا کامِلاً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنَّ الصَّدَقةَ جَرَت علی یَدَیْ سَبعینَ ألفَ ألفِ إنسانٍ، کانَ أجرُ آخِرِهِم مِثلَ أجرِ أوَّلِ_هِم . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو جَری ثَوابُ المَعروفِ علی ثَمانینَ کَفّا لاَُجِرُوا کُلُّهُم، مِن غَیرِ أن یَنقُصَ مِن صاحِبِهِ مِن أجرِهِ شیئا . (4)

(5)

2207

ثواب رساندن صدقات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه صدقه ای را به نیازمندی رساند ، اجر صاحب آن صدقه را دارد و از اجر صدقه دهنده نیز چیزی کم نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه برای مستمندی صدقه ای گرد آورد ، اجری همانند اجر صدقه دهنده دارد و اگر چهل هزار انسان هم آن صدقه را دست به دست کنند و سپس به دست مستمند برسد باز به همه آنها اجر کامل داده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر صدقه میان هفتاد هزار هزار انسان دست به دست شود ، اجر آخرین نفرِ آنها، همانند اجر اوّلین نفرِ آنهاست.

امام صادق علیه السلام :اگر صدقه هشتاد دست بگردد ، همه آنها اجر دارند، بی آن که از اجر صاحب صدقه چیزی کاسته شود .

2208 - مَواردُ الصَّدَقةِ
2208 - مصارف صدقه

الکتاب :

لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیْلِ اللّهِ لا یَسْتَطِیْعُونَ ضَرْبا فِی الْأرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیْماهُمْ لا یَسْألُونَ النَّاسَ إلْحافا وَ ما تُنفِقُوا مِن خَیرِ فَإنَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ». (6)

2208

مصارف صدقه

قرآن :

«این صدقات از آنِ فقیرانی است که در راه خدا فرو مانده اند و نمی توانند [برای کسب و کار] در زمین سفر کنند ، آدم بی خبر آن ها را ، از فرط مناعت ،

توانگر پندارد . آنان را به سیمایشان می شناسی ، از مردم با اصرار چیز نمی خواهند . و هر مالی که انفاق کنید قطعاً خدا به آن داناست» .

ص :237


1- الأمالی للصدوق : 517/707 .
2- بحار الأنوار : 76/369/30 .
3- کنز العمّال : 16197 .
4- ثواب الأعمال : 170/14 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 96 / 175 باب 20 .
6- البقرة : 273 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ المِسکینُ بالطَّوّافِ، و لا بِالذی تَرُدُّهُ التَّمرَةُ و التَّمرَتانِ، و اللُّقمَةُ و اللُّقمَتانِ، و لکنَّ المِسکینَ المُتَعَفِّفُ الذی لا یَسألُ الناسَ شیئا و لا یُفطَنُ لَهُ فَیُتَصَدَّقُ علَیهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِهِ تعالی : «لِلسائلِ و المَحرومِ» (2) _: المَحرومُ الرجُلُ الذی لیسَ بعَقلِهِ بَأسٌ و لم یُبسَطْ لَهُ فی الرِّزقِ و هُو مُحارَفٌ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: المَحرومُ المُحارَفُ الذی قد حُرِمَ کَدَّ یَدِهِ فی الشِّراءِ و البَیعِ . (4)

عنه علیه السلام_ لمّا سُ_ئلَ عنِ الصَّدَقةِ علی مَن یَسألُ علی الأبوابِ، أو یُمسِکُ ذلکَ عَنهُم و یُعطِیهِ ذَوِی قَرابَتِهِ ؟ _ :لا، بل یَبعَثُ بها إلی مَن بینَهُ و بینَهُ قَرابَةٌ، فهذا أعظَمُ لِلأجرِ . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسکین، نه آن گدای دوره گرد است و نه آن کسی که یکی دو دانه خرما و یکی دو لقمه نان می گیرد و می رود ، بلکه مسکین آن ناداری است که مناعت و عزت نفس دارد ، به طوری که دست سؤال سوی مردم دراز نمی کند و کسی به تهیدستی او پی نمی برد تا به وی صدقه دهد .

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه: «برای سائل و محروم» _فرمودند : مردی است که عقلش عیبی ندارد، اما [هرچه کار می کند و زحمت می کِشد ]گشایشی در رزق و روزیِ او حاصل نمی شود .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : محروم شخص بی بخت و روزی ای است که در خرید و فروش، چیزی نصیبش نمی شود .

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد که آیا به گداهایی که درِ خانه ها را می زنند ، می توان صدقه داد یا باید از این کار خودداری کند و آن را به خویشاوندان [مستمندش ]بدهد؟ _فرمود : به آنها ندهد ، بلکه برای خویشاوندان مستمندش بفرستد که این کار اجرش بیشتر است .

ص :238


1- کنز العمّال : 16552 .
2- الذاریات : 19 .
3- الکافی : 3/500/12 .
4- الکافی : 3/500/12 .
5- ثواب الأعمال: 171/20.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی مَن سَألَهُ عَنِ المَساکینِ الذین یَقعُدُونَ فی الطُّرُقاتِ _: مَن تَصَدَّقَ علی ناصِبٍ فَصَدَقَتُهُ علَیهِ لا لَهُ، لکنْ علی مَن لا تَعرِفُ مَذهَبَهُ و حالَهُ فذلکَ أفضلُ و أکثَرُ ، و مِن بَعدُ فَمَن تَرَقَّقتَ علَیهِ و رَحِمتَهُ و لَم یُمکِنِ استِعلامُ ما هُو علَیهِ لَم یَکُن بالتَّصَدُّقِ علَیهِ بَأسٌ إن شاءَ اللّهُ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به نامه کسی که از آن حضرت درباره کمک به گداهای سر راه نشین پرسیده بود _نوشت : هرکه به ناصبی (دشمن اهل بیت) صدقه دهد، آن صدقه برایش گناه است نه ثواب ، اما اگر به کسی که از مذهب و عقیده او خبر نداری، صدقه بدهی ، بهتر و ثوابش بیشتر است . از این گذشته، هر کس که دلت به حالش سوخت و رحمت به او برانگیخته شد و آگاه شدن از مذهب و عقیده اش هم ممکن نشد، صدقه دادن به او اشکالی ندارد ، ان شاء اللّه .

2209 - مَن لا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ له
2209 - کسانی که مستحق صدقه(زکات) نیستند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الصَّدَقةَ لا تَحِلُّ لِغَنِیٍّ و لا لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ، إلاّ لِذِی فَقرٍ مُدقِعٍ أو غُرمٍ مُفظِعٍ، و مَن سَألَ الناسَ لِیُثرِیَ بهِ مالَهُ کانَ خَموشا فی وَجهِهِ یَومَ القِیامَةِ و رَضْفا یَأکُلُهُ مِن جَهَنَّمَ، فَمَن شاءَ فَلْیُقِلَّ و مَن شاءَ فَلْیُکثِرْ . (3)

2209

کسانی که مستحق صدقه (زکات) نیستند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صدقه (زکات) نه برای بی نیاز و توانگر حلال است و نه برای کسی که بدنی سالم و نیرومند دارد ، مگر برای کسی که مبتلا به فقر خوار کننده، یا قرضی کمر شکن باشد . هرکه برای افزودن بر دارایی خویش، دست سؤال سوی مردم دراز کند ، در روز قیامت آن مال خراشی باشد بر چهره او و سنگ تفتیده ای که آن را از آتش دوزخ می بلعد ؛ پس اینک هرکه خواهد گو با اندک مال خویش بسازد و هرکه خواهد گو [با گدایی] بر دارایی خویش بیفزاید .

ص :239


1- بحار الأنوار : 96/127/46.
2- (انظر) الزکاة : باب 1586. الفقر : باب 3185 . الیأس : باب 4173 .
3- کنز العمّال : 16548 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ الصَّدَقةَ لا تَحِلُّ لِمُحتَرِفٍ، و لا لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ قَوِیٍّ، فَتَنَزَّهُوا عَنها (1) . (2)

امام باقر علیه السلام :صدقه (زکات) برای پیشه ور و نیز کسی که بُنیه ای سالم و قوی دارد حلال نیست ؛ پس ، از گرفتن آن خودداری کنید . (3)

2210 - آفاتُ الصَّدَقَةِ
2210 - آفات صدقه

الکتاب :

«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أذَیً وَ اللّهُ غَنِیٌّ حَلِیْمٌ * یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأذی کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الیَوْمِ الاْخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدَا لا یَقْدِرُونَ عَلَی شَیْءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللّهُ لا یَهْدِی القَوْمَ الکافِرِینَ». (4)

«وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ». (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : المَنّانُ الذی لا یُعطِی شیئا إلاّ بِمِنَّةٍ ، و المُسَبِّلُ إزارَهُ، و المُنَفِّقُ سِلعَتَهُ بِالحَلفِ الفاجِرِ . (6)

2210

آفات صدقه

قرآن :

«سخنی شایسته [در برابر نیازمندان] و گذشت ، بهتر از صدقه ای است که آزاری از پی داشته باشد و خدا بی نیاز بردبار است . ای کسانی که ایمان آورده اید! صدقه های خویش را با منّت و آزار باطل مکنید ، مانند کسی که مال خود را برای خودنمایی به مردم ، انفاق می کند و به خدا و روز واپسین ایمان ندارد ، پس حکایت او مانند سنگ صافی است که خاکی بر آن بوده و رگباری بدان رسیده و آن را صاف (بی خاک) بر جا نهاده است . ریا کاران نیز از آنچه به دست آورده اند ثمری نمی برند . و خدا گروه کافران را هدایت نمی کند» .

«و منّت مگذار و آن را زیاد مشمار» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه کس اند که خداوند عزّ و جلّ با آنان سخن نمی گوید : منّت گذار، یعنی کسی که هر چه می بخشد ، منّت می گذارد ، و کسی که دامن جامه اش را [از روی تکبّر ]بلند گیرد و کسی که کالایش را با سوگند دروغ رواج دهد .

ص :240


1- الکافی : 3/560/2 .
2- روی الصدوق رضوان اللّه تعالی علیه فی «کتاب من لا یحضره الفقیه» أنّه قیل للصادِقِ علیه السلام : إنّ الناسَ یَروُونَ عن رسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله أنّه قالَ : «إنَّ الصَّدَقَةَ لا تَحِلُّ لِغَنِیٍّ و لا لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ» فقالَ علیه السلام : قد قالَ : «لِغَنِیٍّ» و لَم یَقُلْ : «لِذِی مِرَّةٍ سَوِیٍّ» . کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/177/3671 . و یمکن أن یکون ناظرا إلی الذی یعمل بما رزقه اللّه من قدرة و قوّة ، لکن بسبب ضیق رزقه لا یتمکن من تأمین ما یحتاجه فی حیاته .
3- 1 . شیخ صدوق، رضوان اللّه تعالی علیه، در کتاب من لا یحضره الفقیه روایت کرده است که به امام صادق علیه السلام عرض شد : مردم از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کنند که فرمود : «صدقه (زکات) بر شخص بی نیاز و توانگر و نیز بر کسی که بُنیه ای سالم و قوی دارد روا نیست» . حضرت صادق علیه السلام فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است «بر بی نیاز» و نفرموده است «بر کسی که بنیه قوی و سالم دارد» . که می تواند ناظر به شخصی باشد که با نیرو و توان خویش کار می کند، اما به جهت محروم ماندن از توفیق الهی و یا قرض و بدهی سنگین، از عهده مخارج خود بر نیاید.
4- البقرة : 263، 264 .
5- المدّثّر : 6 .
6- بحار الأنوار: 96/141/6.

عنه صلی الله علیه و آله :تَصَدَّقُوا مِن غَیرِ مَخِیلَةٍ؛ فإنَّ المَخِیلَةَ تُبطِلُ الأجرَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَرکُ المَنِّ زینَةُ المَعروفِ . (2)

عنه علیه السلام :الجُودُ مِن کَرَمِ الطَّبیعَةِ، و المَنُّ مَفسَدَةٌ لِلصَّنیعَةِ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ _: إیّاکَ و المَنَّ علی رَعِیَّتِکَ بِإحسانِکَ، أو التَّزَیُّدَ فیما کانَ مِن فِعلِکَ، أو أن تَعِدَهُم فَتُتبِعَ مَوعِدَکَ بِخُلفِکَ؛ فإنَّ المَنَّ یُبطِلُ الإحسانَ، و التزیُّدَ یَذهَبُ بِنُورِ الحَقِّ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المَنُّ یَهدِمُ الصَّنیعَةَ . (5)

عنه علیه السلام :إن کانَت لکَ یَدٌ عندَ إنسانٍ فلا تُفسِدْها بکَثرَةِ المِنَنِ و الذِّکرِ لها، و لکنْ أتبِعْها بأفضَلَ مِنها؛ فإنَّ ذلکَ أجمَلُ بِکَ فی أخلاقِکَ، و أوجَبُ لِلثَّوابِ فی آخِرَتِکَ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی چشمداشت، صدقه بدهید؛ زیرا که چشمداشت اجر را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :منّت ننهادن ، زیور احسان است .

امام علی علیه السلام :بخشندگی ، از بزرگواری طبع است، و منّت نهادن خوبی را تباه می کند .

امام علی علیه السلام_ در فرمان خود به مالک اشتر _نوشت : زنهار که برای احسانت به مردم بر آنان منّت گذاری، یا کار خود را بیش از آنچه هست جلوه دهی، یا به آنان و عده ای دهی و به کار نبندی ؛ زیرا منّت نهادن، احسان را تباه می کند و بزرگتر جلوه دادن کار ، روشنایی حق (حقیقت) را می برد .

امام صادق علیه السلام :منّت نهادن ، خوبی را از بین می برد .

امام صادق علیه السلام :اگر به کسی خوبی کردی، آن را با منّت گذاشتن زیاد و به رُخ کشیدن تباه مساز ، بلکه با خوبیِ بهتری ادامه اش بده ؛ زیرا این کار برای اخلاق تو زیبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر می گرداند.

ص :241


1- . تنبیه الخواطر : 2/120 .
2- بحار الأنوار: 78/80/65.
3- . بحار الأنوار : 77/421/40 .
4- نهج البلاغة: الکتاب53 .
5- . الکافی : 4/22/2 .
6- بحار الأنوار : 78/283/1 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 6 / 316 باب 37 . العمل : باب 2902 . الإنفاق : باب 3890 .

2211 - أدَبُ العَطاءِ
2211 - آداب دهش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَطلُ عَذابُ النَّفسِ . (1)

عنه علیه السلام :المَطلُ و المَنُّ مُنَکِّدا الإحسانِ . (2)

عنه علیه السلام :المَطلُ أحَدُ المَنعَینِ . (3)

عنه علیه السلام :آفَةُ العَطاءِ المَطلُ . (4)

عنه علیه السلام :ما أنجَزَ الوَعدَ مَن مَطَلَ بهِ . (5)

عنه علیه السلام :أولَی الناسِ بِالاصطِناعِ : مَن إذا مُطِلَ صَبَرَ، و إذا مُنِعَ عَذَرَ، و إذا اُعطِیَ شَکَرَ . (6)

عنه علیه السلام :شَرُّ النَّوالِ ما تَقَدَّمَهُ المَطلُ و تَعَقَّبَهُ المَنُّ . (7)

2211

آداب دهش

امام علی علیه السلام :تعلّل ورزیدن [در احسان و دهش] شکنجه روح است .

امام علی علیه السلام :تعلّل ورزیدن و منّت نهادن ، احسان را ناگوار می کنند .

امام علی علیه السلام :امروز و فردا کردن، خود یک نوع خودداری از دهش است .

امام علی علیه السلام :آفت دهش، امروز و فردا کردن است .

امام علی علیه السلام :کسی که در انجام وعده تأخیر کند، [در حقیقت] آن را به جای نیاورده است .

امام علی علیه السلام :سزاوارترین مردم به خوبی ، کسی است که اگر در وعده احسانی که به او داده شده، تأخیر شود ، صبر کند و اگر به آن وعده عمل نشد ، معذور بدارد و اگر به او عطایی شد ، سپاسگزاری کند .

امام علی علیه السلام :بدترین بخشش آن است که با تأخیر انجام گیرد و به دنبالش منّت باشد .

2212 - صَدَقَةُ الکافِرِ
2212 - صدقه کافر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّدَقةُ جُنَّةٌ عَظیمَةٌ و حِجابٌ لِلمُؤمِنِ مِن النارِ، و وِقایَةٌ للکافِرِ مِن تَلَفِ المالِ و یُعَجِّلُ لَهُ الخَلَفَ و یَدفَعُ السُّقمَ عن بَدَنِهِ ، و ما لَهُ فی الآخِرَةِ مِن نَصیبٍ . (8) (9)

2212

صدقه کافر

امام علی علیه السلام :صدقه مؤمن سپری بزرگ و حجابی است برای او در برابر آتش ، و صدقه کافر، دارایی او را از تلف شدن حفظ می کند و عوض آن در همین دنیا به او داده می شود و بیماری ها را از جسم وی دور می گرداند ، اما در آخرت نصیبی ندارد .

ص :242


1- غرر الحکم : 635 .
2- غرر الحکم : 1595 .
3- غرر الحکم : 1605 .
4- غرر الحکم : 3941 .
5- غرر الحکم : 9534 .
6- غرر الحکم : 3347 .
7- غرر الحکم : 5731 .
8- تحف العقول : 123 .
9- (انظر) الإحسان : باب 874 .

2213 - التَّصَدُّقُ عَلَی المُذنِبِ لِتَحصینِهِ عَنِ المَعصِیَةِ
2213 - صدقه دادن به گنهکار برای حفظاو از معصیت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ رَجُلٌ : لأَتَصَدَّقَنَّ اللیلةَ بصَدَقةٍ ، فَخَرَجَ بصَدَقَتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ سارِقٍ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ اللیلةَ علی سارِقٍ ! فقالَ : اللّهُمَّ لکَ الحَمدُ، علی سارقٍ ! لأَتَصَدَّقَنَّ بصَدَقةٍ، فَخَرَجَ بصَدَقتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ زانیَةٍ ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ اللیلةَ علی زانیَةٍ ! فقالَ : اللّهُمَّ لکَ الحَمدُ ، علی زانیَةٍ ! لأَتَصَدَّقَنَّ بصَدَقةٍ، فَخَرَجَ بصدقتِهِ فَوَضَعَها فی یدِ غَنَیٍّ، فَأصبَحُوا یَتَحَدَّثُونَ : تَصَدَّقَ علی غَنِیٍّ ! فقالَ : اللّهُمّ لکَ الحَمدُ ، علی سارقٍ و علی زانیةٍ و علی غَنِیٍّ!

فَأتی فقیلَ لَهُ : أمّا صَدَقَتُکَ علی سارقٍ فَلَعَلَّهُ أن یَستَعِفَّ عن سَرقَتِهِ، و أمّا علی الزانیَةِ فلعلَّها أن تَستَعِفَّ عن زِناها، و أمّا الغَنِیُّ فَلَعَلَّهُ أن یَعتَبِرَ فَیُنفِقَ ممّا أعطاهُ اللّهُ . (1)

2213

صدقه دادن به گنهکار برای حفظ او از معصیت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی گفت : امشب حتماً صدقه ای می دهم و آنگاه از منزل خارج شد و صدقه اش را برد و در دست دزدی گذاشت . صبح که شد مردم می گفتند: دیشب به یک دزد صدقه داده است! او گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست دزد افتاد [و هدر رفت]! امشب صدقه دیگری می دهم ، پس صدقه اش را برد و [ندانسته ]در دست زن بد کاره ای گذاشت . صبح که شد مردم می گفتند: دیشب به زناکاری صدقه داده است! او گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست زانیه ای افتاد. امشب صدقه دیگری می دهم ، پس صدقه اش را برد و در دست یک توانگر گذاشت . باز صبح مردم از صدقه دادن او به یک توانگر سخن گفتند . مرد گفت : خدایا! شکر، صدقه ام به دست دزدی و زانیه ای و توانگری افتاد .

پس ، بازگشت . [کسی از حکمت کار او آگاه بود در توجیه اقدام او به او گفت: ]آن صدقه ات که به دست دزد رسید، بدان سبب بود که شاید از سرقت دست بردارد و آن صدقه که به دست زن بد کاره افتاد ، برای آن بود که بلکه از زنا دادن خودداری کند و آن صدقه که به دست توانگر رسید ، از آن رو بود که بلکه عبرت گیرد و از آنچه خداوند عطایش کرده است انفاق کند .

ص :243


1- کنز العمّال : 16193 .

ص :244

294 - الصراط

294 - صراط
اشاره

(1)

(2)

ص :245


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 8 / 64 باب 22 «الصراط» . بحار الأنوار : 8 / 70 «بیان للمفید فی معنی الصراط» . شرح نهج البلاغة: 6/264 «بیان لابن أبی الحدید فی معنی الصراط» .
2- انظر : عنوان 219 «السبیل» . الشِّعار : باب 2014، الأمثال : باب 3543.

2214 - مَزَلَّة الصِّراطِ
2214 - لغزشگاه صراط

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الصِّراطَ بینَ أظهُرِ جَهَنَّمَ دَحضُ مَزَلَّةٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَ اعلَمُوا أنَّ مَجازَکُم علی الصِّراطِ و مَزالِقِ دَحضِهِ و أهاوِیلِ زَلَلِهِ و تاراتِ أهوالِهِ. (2)

(3)

2214

لغزشگاه صراط

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا صراط بر روی جهنّم کشیده شده و لغزنده است .

امام علی علیه السلام :بدانید که گذر شما از صراط است و از لغزشگاههای آن و هراسهای لغزیدنهایش و وحشتهای متناوبش .

2215 - الصِّراطُ المُستَقیمُ
2215 - صراط مستقیم

الکتاب :

«اهْدِنَا الصِّراطَ المُسْتَقِیْمَ * صِراطَ الَّذِینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ المَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالِّینَ». (4)

«وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئکَ مَعَ الَّذِینَ أنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّیْنَ و الصِّدِّیْقِیْنَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِیْنَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیْقا». (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الیَمینُ و الشِّمالُ مَضَلَّةٌ، و الطَّریقُ الوُسطی هِی الجادَّةُ، علَیها باقی الکتابِ و آثارُ النبوَّةِ، و مِنها مَنفَذُ السُّنَّةِ، و إلَیها مَصِیرُ العاقِبَةِ . (6)

2215

صراط مستقیم

قرآن :

«ما را به راه راست هدایت فرما ؛ راه کسانی که نعمتشان داده ای ، نه غضب شدگان و نه گمراهان» .

«کسانی که از خدا و رسول فرمان برند همانان با کسانی هستند که خداوند نعمتشان داده [یعنی ]با پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان ؛ و نیکو همدمان هستند اینان» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :راست و چپ گمراهی است و راه وسط همان راه اصلی است ، کتاب خدا و سنّت پیامبر به آن راهنماست و رسیدن به سنّت و عاقبت نیکو از این راه میسّر است .

ص :246


1- کنز العمّال : 39034 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 83 .
3- (انظر) باب 2219 .
4- الفاتحة : 6، 7 .
5- النساء : 69 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 16 .

عنه علیه السلام :و أخَذُوا یَمینا و شِمالاً ظَعنا فی مَسالِکِ الغَیِّ و تَرکا لِمَذاهِبِ الرُّشدِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفةِ الأئمَّةِ علیهم السلام _: بمَنزِلَةِ الأدِلَّةِ فی الفَلَواتِ، مَن أخَذَ القَصدَ حَمِدُوا إلَیهِ طریقَهُ و بَشَّرُوهُ بِالنَّجاةِ، و مَن أخَذَ یَمینا و شِمالاً ذَمُّوا إلَیهِ الطَّریقَ و حَذَّرُوهُ مِنَ الهَلَکَةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الناسَ أخَذُوا یَمینا و شِمالاً، و إنّا و شیعَتُنا هُدِینا الصِّراطَ المُستَقیمَ . (3)

امام علی علیه السلام :از راست و چپ، راههای گمراهی را پیش گرفتند و راههای مستقیم (هدایت) را رها کردند .

امام علی علیه السلام_ در توصیف ائمّه علیهم السلام _فرمود : آنان به منزله راهنمایان بیابانها هستند . هرکه راه راست را در پیش گیرد، او را به رفتن آن راه تشویق و ستایش می کنند و نوید نجات به وی می دهند و هرکه را به راست و چپ منحرف شود ، از کج راهه ای که در پیش گرفته، نکوهش می کنند و او را از هلاکت بر حذر می دارند .

امام صادق علیه السلام :مردم به چپ و راست منحرف شدند ، امّا ما و شیعیانمان به صراط مستقیم هدایت شدیم .

2216 - تَفسیرُ الصِّراطِ المُستَقیمِ
2216 - معنای صراط مستقیم

الکتاب :

«إِنَ اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ». (4)

«وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أنْتُمْ تُتْلَی عَلَیکُمْ آیاتُ اللّهِ وَ فِیْکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِفَقَدْ هُدِیَ إلَی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ». (5)

2216

معنای صراط مستقیم

قرآن :

«در حقیقت ، خدا پروردگار من و پروردگار شماست ، پس او را بپرستید که این است صراط مستقیم» .

«چگونه کفر می ورزید حال آن که آیات خدا بر شما خوانده می شود و رسول او در میان شماست ؟ هرکه به خدا تمسّک جوید ، قطعاً به صراط مستقیم هدایت شده است» .

ص :247


1- نهج البلاغة : الخطبة 150 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 222 .
3- الکافی : 2/246/5 .
4- آل عمران : 51 .
5- آل عمران : 101 .

«وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیما قَدْ فَصَّلْنا الآیاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «اهْدِنا الصِّراطَ المُسْتَقِیمَ» _: «إهدِنا» أرشِدْنا «الصِّراطَ المُستَقیمَ» یَعنِی دِینَ الإسلامِ؛ لأنَّ کُلَّ دِینٍ غیرَ الإسلامِ فَلَیسَ بِمُستَقیمٍ الذی لیسَ فیهِ التَّوحیدُ «صِراطَ الذینَ أنْعَمْتَ علَیهِم» یَعنِی بهِ النَبِیِّینَ و المُؤمِنِینَ الذینَ أنعَمَ اللّهُ علَیهِم بِالإسلامِ و النبوَّةِ «غَیرِ المَغْضوبِ علَیهِم» یقولُ : أرشِدْنا غَیرَ دِینِ هؤلاءِ الذینَ غَضِبتَ علَیهِم و هُمُ الیَهودُ «و لا الضّالِّینَ» (3) و هُمُ النَّصاری . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أنا صِراطُ اللّهِ المُستَقیمُ، و عُروَتُهُ الوُثقی التی لا انفِصامَ لها . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :نَحنُ الصِّراطُ المُستَقیمُ، و نحنُ عَیبَةُ عِلمِهِ . (6)

«و صراط مستقیم پروردگارت همین است . ما آیات [خود] را برای گروهی که پند می گیرند به روشنی بیان نموده ایم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «ما را به صراط مستقیم هدایت فرما» _فرمود : «اهدنا» یعنی ما را رهنمون شو، «صراط مستقیم» یعنی دین اسلام ؛ زیرا هیچ دینی جز اسلام راست و مستقیم نیست ، چون توحید و یگانه پرستی در آن نیست، «صراط کسانی که نعمتشان دادی» یعنی، پیامبران و مؤمنان، که خداوند نعمت اسلام و نبوّت را ارزانیشان داشت ، «نه غضب شدگان» ، می فرماید : مارا به غیر دین آنان که بر ایشان خشم گرفته ای ، یعنی یهود ، راهنمایی فرما ، «و نه گمراهان» یعنی نصارا .

امام علی علیه السلام :منم صراط مستقیم خدا و محکمترین دستگیره او که ناگسستنی است .

امام زین العابدین علیه السلام :ماییم صراط مستقیم و ما صندوق علم او هستیم .

ص :248


1- الأنعام : 126 .
2- (انظر) الأنعام : 153، 161، هود : 56، الحجر : 41، مریم : 36، یس : 61 الزخرف : 61، 64 . الأمثال : باب 3543 .
3- الفاتحة : 6، 7 .
4- الدرّ المنثور : 1/25 .
5- بحار الأنوار : 8/70/19 .
6- معانی الأخبار : 35/5 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی معنی الصِّراطِ _: هُو الطَّریقُ إلی مَعرِفَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و هُما صِراطانِ : صِراطٌ فی الدُّنیا و صِراطٌ فی الآخِرَةِ، فأمّا الصِّراطُ الذی فی الدُّنیا فهُو الإمامُ المَفروضُ الطاعَةِ، مَن عَرَفَهُ فی الدُّنیا و اقتَدی بِهُداهُ مَرَّ علی الصِّراطِ الذی هو جِسرُ جَهَنَّمَ فی الآخرةِ . (1)

عنه علیه السلام :الصِّراطُ المُستَقیمُ أمیرُ المؤمنینَ عَلِیٌّ علیه السلام . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «اِهْدِنا الصِّراطَ المُستَقیمَ» (3) _: أرشِدْنا الصِّراطَ المُستَقیمَ، أرشِدْنا لِلُزُومِ الطَّریقِ المُؤَدِّی إلی مَحَبَّتِکَ، و المُبَلِّغِ إلی جَنَّتِکَ، مِن أن نَتَّبِعَ أهواءَنا فَنَعطَبَ . (4)

التفسیر المنسوب إلی الإمامِ العسکریِّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «اِهْدِنا الصِّراطَ المُستَقیمَ» _: یقولُ : أدِمْ لَنا تَوفِیقَکَ الذی بهِ أطَعناکَ فی ماضِی أیّامِنا حتّی نُطِیعَکَ کذلکَ فی مُستَقبَلِ أعمارِنا . و الصِّراطُ المُستَقیمُ هُو صِراطانِ : صِراطٌ فی الدُّنیا و صِراطٌ فی الآخِرَةِ، فأمّا الصِّراطُ المُستَقیمُ فی الدُّنیا فهُو ما قَصُرَ عنِ الغُلُوِّ، و ارتَفَعَ عنِ التَّقصیرِ، و استَقامَ فلَم یَعدِلْ إلی شَیءٍ مِنَ الباطِلِ، و أمّا الطَّریقُ الآخَرُ فهُو طریقُ المُؤمنینَ إلی الجَنَّةِ الذی هو مُستَقیمٌ . (5)

امام صادق علیه السلام_ درباره معنای صراط _فرمود : آن، راه شناخت خداوند عزّ و جلّ است، و دو صراط وجود دارد : صراطی در دنیاست و صراطی در آخرت . صراط دنیا همان امامی است که اطاعتش واجب است . هرکه در دنیا او را بشناسد و از راهنماییهایش پیروی کند از صراط آخرت که پلی است بر روی دوزخ ، بگذرد .

امام صادق علیه السلام :صراط مستقیم ، امیر المؤمنین علی علیه السلام است .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «ما را به صراط مستقیم هدایت فرما» _فرمود : یعنی ما را به راه راست رهنمون شو ، مارا به پیمودن راهی که به محبّت تو می انجامد و به بهشتت می رساند ، رهنمون شو، تا از هواهای نفْس خود پیروی نکنیم و به هلاکت نیفتیم .

التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام_ درباره آیه «ما را به صراط مستقیم هدایت فرما» _فرمود : آدمی می گوید : آن توفیقی را که عطایمان کردی تا در ایّام گذشته عمرِ خود طاعتت کنیم بر ما ادامه بده تا در ایّام مانده عمر خود نیز طاعتت کنیم . صراط مستقیم دو گونه است : صراطی در دنیا و صراطی در آخرت . صراطِ مستقیمِ در دنیا ، همان راهی است که از افراط و تفریط به دور است ، راه میانه است و به سوی باطل کمترین انحرافی ندارد ، و صراط آخرت ، همان راه مؤمنان به سوی بهشت است که راهی است مستقیم .

ص :249


1- بحار الأنوار : 24/ 11/3 .
2- معانی الأخبار : 32/2 .
3- الفاتحة : 6 .
4- بحار الأنوار : 47/238/23 .
5- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 44 / 20 .

2217 - صِفَةُ الصِّراطِ
2217 - ویژگی صراط

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصِّراطُ أدَقُّ مِن الشَّعرَةِ و أحَدُّ مِنَ السَّیفِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ عَلی جَهَنَّمَ جِسرا أدَقَّ مِن الشَّعرِ و أحَدَّ مِنَ السَّیفِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصِّراطُ أدَقُّ مِن الشَّعرِ و مِن حَدِّ السَّیفِ . (3)

2217

ویژگی صراط

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صراط ، باریک تر از مو و تیزتر از شمشیر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر روی جهنّم ، پلی است که از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است .

امام صادق علیه السلام :صراط ، از مو و از لبه شمشیر باریک تر است .

2218 - ما یوجِبُ ثَباتَ القَدَمِ عَلَی الصِّراطِ
2218 - آنچه موجب پایداری بر صراط است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أثبَتُکُم قَدَما علی الصِّراطِ أشَدُّکُم حُبّا لأِهلِ بَیتی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ، إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ أقعُدُ أنا و أنتَ و جَبرَئیلُ علی الصِّراطِ، فلا یَجوزُ علی الصِّراطِ إلاّ مَن کانَت مَعهُ بَراءةٌ بِوَلایَتِکَ . (5)

2218

آنچه موجب پایداری بر صراط است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پایدارترین شما بر صراط ، کسی است که محبّتش به اهل بیت من بیشتر باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! چون روز قیامت شود ، من و تو و جبرئیل بر صراط می نشینیم و هیچ کس از صراط نخواهد گذشت، مگر این که جواز ولایت تو را با خود داشته باشد .

ص :250


1- بحار الأنوار : 8/ 65/2 .
2- کنز العمّال : 39036 .
3- بحار الأنوار : 8/64/1 .
4- فضائل الشیعة : 48/3 .
5- بحار الأنوار : 8/70/19 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: ما ثَبَتَ حُبُّکَ فی قَلبِ امرِئٍ مُؤمِنٍ، فَزَلَّت بهِ قَدَمُهُ علی الصِّراطِ، إلاّ ثَبَتَ لَهُ قَدَمٌ حتّی أدخَلَهُ اللّهُ بِحُبِّکَ الجَنَّةَ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : محبّت تو در دل هیچ مؤمنی جای نگرفت ، مگر این که هرگاه پایش بر صراط بلغزد ، گام دیگرش استوار شود، تا آن که [سرانجام ]خداوند به سبب محبّتش به تو ، او را به بهشت در آورَد .

2219 - قَناطِرُ الصِّراطِ
2219 - پلهای صراط

الکتاب :

«إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :. . . ثُمّ یُوضَعُ علَیها [أی عَلی جَهَنَّمَ ]الصِّراطُ ......... علَیها ثلاثُ قَناطِرَ، فأمّا واحِدَةٌ فعَلَیها الأمانَةُ و الرَّحِمُ، و أمّا ثانیها فعلَیها الصلاةُ، و أمّا الثالثةُ فعلَیها عَدلُ رَبِّ العالَمِینَ لا إلهَ غَیرُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصادِ» _: قَنطَرَةٌ علی الصِّراطِ لا یَجُوزُها عبدٌ بِمَظلِمَةٍ . (5)

2219

پلهای صراط

قرآن :

«همانا پروردگار تو سخت در کمین است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : ......... آن گاه، صراط [ بر روی جهنّم ]گذاشته می شود . . . روی آن سه پل قرار دارد : روی یکی از آن ها امانتداری و خویشاوندی جای دارد ، روی دومی نماز و روی سومی عدالتِ پروردگارِ جهانیان که خدایی جز او نیست .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «همانا پروردگار تو سخت در کمین است» _فرمود : [کمینگاه] پلی است بر روی صراط که هر بنده ای مظلمه ای به گردن داشته باشد ، نمی تواند از آن بگذرد .

ص :251


1- فضائل الشیعة : 48/4 .
2- (انظر) عنوان 94 «المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام )» .
3- الفجر : 14 .
4- بحار الأنوار : 8/65/2 .
5- ثواب الأعمال : 321/2 .

2220 - أصنافُ النّاسِ فِی المُرورِ عَلَی الصِّراطِ
2220 - گروههای مردم در گذشتن از صراط

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و الناسُ علی الصِّراطِ، فَمُتَعَلِّقٌ بِیَدٍ، و تَزُولُ قَدَمٌ، و یَستَمسِکُ بِقَدَمٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :و الناسُ علیهِ کالبَرقِ و کَطَرفَةِ العَینِ و کَأجاوِدِ الخَیلِ و الرِّکابِ و شَدّا علی الأقدامِ، فَناجٍ مُسَلَّمٌ، و مَخدوشٌ مُرسَلٌ، و مَطروحٌ فیها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :فمِنهُم مَن یَمضِی علَیهِ کَلَمحِ البَرقِ، و مِنهُم مَن یَمضِی علَیهِ کَمَرِّ الرِّیحِ، و مِنهُم مَن یُعْطی نُورا إلی مَوضِعِ قَدَمیهِ، و مِنهُم مَن یَحبُو حَبوا ، و تَأخُذُ النارُ مِنهُ بِذُنوبٍ أصابَها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أسبِغِ الوُضُوءَ، تَمُرَّ علی الصِّراطِ مَرَّ السَّحابِ . (4)

موسی علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: إلهی، ما جَزاءُ مَن تلا حِکمَتَکَ سِرّا و جَهرا ؟ قالَ : یا موسی، یَمُرُّ علی الصِّراطِ کالبَرقِ . (5)

2220

گروههای مردم در گذشتن از صراط

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :و مردم بر صراط ، برخی با دست آویزانند ، بعضی پایْ لغزان ، و برخی پابرجا .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در عبور از صراط ، برخی از مردم چون برق می گذرند ، برخی چون چشم به هم زدنی، برخی مانند اسبان و شتران تندرو و برخی مانند افراد پای بسته . پس عدّه ای حتماً نجات می یابند و عدّه ای زخمی و خونی به آهستگی می گذرند و عدّه ای در آن (دوزخ) می افتند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عدّه ای از صراط همچون برق می گذرند و عده ای همچون باد و به عدّه ای نوری داده می شود که جلوی پایشان را روشن می بینند و عدّه ای چهار دست و پا می گذرند و به سبب گناهانی که کرده اند آتش قسمتی از آنها را فرا می گیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وضو را کامل بگیر تا از صراط همچون ابر بگذری .

موسی علیه السلام_ در مناجات _گفت : بار خدایا! پاداش کسی که حکمت تو را آشکارا و پنهانی تلاوت کند چیست؟ فرمود : ای موسی! از صراط همچون برق می گذرد .

ص :252


1- بحار الأنوار : 8/65/2 .
2- کنز العمّال : 39034 .
3- کنز العمّال : 39036 .
4- بحار الأنوار : 76/4/8 .
5- بحار الأنوار : 92/197/3 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الناسُ یَمُرُّونَ علی الصِّراطِ طَبَقاتٍ : ......... فَمِنهُم مَن یَمُرُّ مِثلَ البَرقِ، و مِنهُم مَن یَمُرُّ مِثلَ عَدْوِ الفَرَسِ، و مِنهُم مَن یَمُرُّ حَبْوا، و مِنهُم مَن یَمُرُّ مَشْیا ، و مِنهُم مَن یَمُرُّ مُتَعَلِّقا قد تَأخُذُ النارُ مِنهُ شَیئا و تَترُکُ شیئا . (1)

امام صادق علیه السلام :مردم در گذشتن از صراط به چند گروه تقسیم می شوند : ......... برخی مانند برق می گذرند ، برخی مانند اسب به تاخت می روند ، برخی با سینه خیز می گذرند و برخی پیاده می روند و بعضی هم در حالی می گذرند که خود را به آن آویخته اند و آتش قسمتی از بدن آنها را گرفته و قسمتی را نگرفته است .

ص :253


1- الأمالی للصدوق : 242/257 .

ص :254

295 - الصِّغَر

295 - خردسالی
اشاره

(1)

ص :255


1- انظر : عنوان 256 «الشباب»، 555 «الوالد و الولد»، الحفظ : باب 878 .

2221 - الصِّغَرُ
2221 - خُردسالی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَرامَةُ (1) الصَّبیِّ فی صِغَرِهِ زِیادَةٌ فی عَقلِهِ فی کِبَرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَثَلُ الَّذی یَتَعَلَّمُ فی صِغَرِهِ کَالنَّقشِ فِی الحَجَرِ ، و مَثَلُ الَّذی یَتَعَلَّمُ فی کِبَرِهِ کَالَّذی یَکتُبُ عَلَی الماءِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لم یُجهِدْ نَفسَهُ فی صِغَرِهِ لَم یَنبُلْ فی کِبَرِهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن سَألَ فی صِغَرِهِ أجابَ فی کِبَرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَتَعَلَّمْ فی الصِّغَرِ لَم یَتَقَدَّمْ فی الکِبَرِ . (6)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ صَغیرٌ و إن کانَ شَیخا، و العالِمُ کَبیرٌ و إن کانَ حَدَثا . (7)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُجهِد نَفسَهُ فی صِغَرِهِ لَم یَجِد راحَةً فی کِبَرِهِ . (8)

2221

خُردسالی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بازیگوشی (شیطنت) بچّه در دوران کودکیش ، موجب افزایش عقل او در بزرگ سالی اش می باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل آن که در خردسالی اش می آموزد ، همانند حک کردن بر سنگ است و مثل کسی که در بزرگ سالی اش می آموزد همانند نگارش بر آب است .

امام علی علیه السلام :هرکه در خردسالی اش رنج نَبَرد ، در بزرگ سالی اش به ارجمندی نرسد .

امام علی علیه السلام :هرکه در دوران خرد سالیش بپرسد ، در روزگار بزرگ سالی اش پاسخ دهد .

امام علی علیه السلام :هرکه در خردسالی نیاموزد ، در بزرگسالی پیشرفت نکند .

امام علی علیه السلام :نادان ، بچّه است اگر چه پیر باشد و دانا ، بزرگ است اگر چه نوجوان باشد .

امام علی علیه السلام :هر کس خود را در کودکی به رنج نیندازد ، در بزرگسالی ، آسایش نمی یابد .

ص :256


1- العُرام: الشدّة و القوّة و الشراسة (النهایة: 3/223) .
2- کنز العمّال : 30747 .
3- کنز العمّال : 10 / ص 249 .
4- غرر الحکم : 8272 .
5- غرر الحکم : 8273 .
6- غرر الحکم : 8937 .
7- بحار الأنوار : 1/183/85 .
8- عیون الحکم و المواعظ : 446 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا دَعا بَنیهِ و بَنی أخیهِ _: إنَّکُم صِغارُ قَومٍ و یوشَکُ أن تَکونوا کِبارَ قَومٍ آخَرینَ فَتَعَلَّموا العِلمَ ، فَمَن لَم یَستَطِع مِنکُم أن یَحفَظَهُ فَلیَکتُبهُ و لیَضَعهُ فی بَیتِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ لُقمانُ : یا بُنیَّ إن تَأدَّبتَ صَغیرا انتَفَعتَ بِهِ کَبیرا . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :تُستَحَبُّ عَرامَةُ الغُلامِ فی صِغَرِهِ لِیَکُونَ حَلیما فی کِبَرِهِ . (3)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :جُرأةُ الوَلَدِ عَلی والِدِهِ فی صِغَرِهِ تَدعوا إلَی العُقوقِ فی کِبَرِهِ . (4)

(5)

امام حسن علیه السلام_ زمانی که فرزندان و برادر زادگانش را فرا خواند _فرمود : ای فرزندانم و فرزندان برادرم ! شما خردسالان قومید و زود است که بزرگ دیگران شوید ، دانش بیاموزید . هر کدامتان توان حفظش را ندارد ، آن را بنویسد و در خانه اش نگه دارد .

امام صادق علیه السلام :لقمان گفت : پسرم! اگر در کودکی ادب آموزی ، در بزرگسالی با آن بهره ببری .

امام کاظم علیه السلام :بازیگوشی (شیطنت) پسر در دوران کودکی پسندیده است ، برای این که در بزرگسالی بردبار شود . (6)

امام عسکری علیه السلام :جسارت فرزند بر پدر در دوران کودکی اش ، موجب نافرمانی در بزرگ سالی اش می شود .

ص :257


1- منیة المرید : 340 .
2- گفتار فلسفی : 2 / 274 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/493/ 4748 .
4- تحف العقول : 489 .
5- (انظر) الوالد و الولد : باب 4149. الأدب : باب 67، 68 .
6- بازی در رشد کودک، نقش مهمی دارد و بازی برای کودک جدی ترین موضوع حیات است. واژه بازی برای بزرگسالان مساوی وقت گذرانی، بطالت، غفلت و ......... است که مانع تکامل و تعالی می گردد اما در مورد کودک بستر رشد و تکامل اوست. دوران بازی کودک دوران تعطیلی تکاملی نیست بلکه دوران شکوفایی استعدادهای او از طریق بازی است. از این رو توصیه شده که به کودکان خود اجازه بازی دهید و کودکی که بازیگوش باشد، در بزرگسالی خوش فهم و حلیم می گردد. حدیث دوم نشانگر نقش اساسی بازی در رشد و تعالی شخصیتی انسان است. کودکی که کودکیِ خود را به وسیله بازی ارضاء نکرده باشد، در بزرگسالی رفتارهای کودکانه از او سر می زند. «کودک صفتی» از نا بهنجاری هایی است که برخی افراد در سنین جوانی و بزرگسالی به آن مبتلا هستند. یکی از علل این نا بهنجاری ارضاء نشدن کودکی در دوران کودکی است و ارضاء شدن کودکی به وسیله بازی صورت می گیرد.

ص :258

296 - المُصافحة

296 - دست دادن
اشاره

(1)

ص :259


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 19 باب 100 «المُصافحة و المُعانقة و التقبیل» . کنز العمّال : 9 / 130، 133، 220 «المصافحة» . وسائل الشیعة : 8 / 554 باب 126 و 127 «استحباب التسلیم و المصافحة عند الملاقاة» .

2222 - المُصافَحَةُ
2222 - دست دادن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا التَقَیتُمْ فَتَلاقَوا بِالتَّسلیمِ و التَّصافُحِ ، و إذا تَفَرَّقتُم فَتَفَرَّقُوا بِالاستِغفارِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ المُسلمونَ إذا غَزَوا مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و مَرُّوا بمَکانٍ کَثیرِ الشَّجَرِ ثُمّ خَرَجُوا إلی الفَضاءِ نَظَرَ بَعضُهُم إلی بعضٍ فَتَصافَحُوا . (2)

عنه علیه السلام :ما صافَحَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَجُلاً قَطُّ فَنَزَعَ یَدَهُ حتّی یَکونَ هُو الذی یَنزِعُ یَدَهُ مِنهُ . (3)

2222

دست دادن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه با هم رو به رو شدید با سلام گفتن و دست دادن رو به رو شوید و چون از یکدیگر جدا شدید ، با آمرزش خواهی [برای یکدیگر ]جدا شوید .

امام صادق علیه السلام :مسلمانان هرگاه در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ بیرون می رفتند و از جای پر درختی می گذشتند سپس به فضای باز می رسیدند ، به یکدیگر نگاه می کردند و با هم دست می دادند .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه با مردی دست می داد ، هرگز دست خود را از دست او نمی کشید تا این که او دستش را از دست حضرت بکشد .

2223 - دَورُ المُصافَحَةِ فی رَفعِ الغِلِّ
2223 - نقش دست دادن در رفع کدورتها و کینه ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَصافَحُوا؛ فإنَّ التَّصافُحَ یُذهِبُ السَّخیمَةَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَصافَحُوا؛ فإنّهُ یَذهَبُ بِالغِلِّ . (5)

2223

نقش دست دادن در رفع کدورتها و کینه ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با یکدیگر دست دهید ؛ زیرا دست دادن کینه و کدورت را از بین می برد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با یکدیگر دست دهید که این کار کینه را می برد .

ص :260


1- الکافی : 2/181/11 .
2- الکافی : 2/181/12 .
3- الکافی : 2/ 182/15 .
4- بحار الأنوار : 77/158/149 .
5- بحار الأنوار : 77/165/2 .

2224 - دَورُ المُصافَحَةِ فی تَساقُطِ الذُّنوبِ
2224 - نقش دست دادن در ریزش گناهان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا لَقِیتُم إخوانَکُم فَتَصافَحُوا و أظهِرُوا لَهُمُ البَشاشَةَ و البِشرَ، تَتَفَرَّقُوا و ما علَیکُم مِن الأوزارِ قد ذَهَبَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ إذا صافَحَ المؤمنَ تَفَرَّقا مِن غَیرِ ذَنبٍ . (2)

عنه علیه السلام :إذا صافَحَ الرجُلُ صاحِبَهُ فَالذی یَلزَمُ التَّصافُحَ أعظَمُ أجرا مِنَ الذی یَدَعُ، ألاَ و إنَّ الذُّنوبَ لَیَتَحاتُّ فیما بینَهُم حتّی لا یَبقی ذَنبٌ . (3)

2224

نقش دست دادن در ریزش گناهان

امام علی علیه السلام :هرگاه به برادران خود برخوردید ، با یکدیگر دست دهید و از خود شادی و خوشرویی نشان دهید ، از هم که جدا شدید هرچه گناه داشته اید از بین رفته است . (4)

امام باقر علیه السلام :هرگاه مؤمن با مؤمن دست دهد ، در حالی از یکدیگر جدا شوند که گناهانشان پاک شده باشد .

امام باقر علیه السلام :هرگاه مردی با رفیقش دست دهد ، آن که دستش را نگه دارد اجرش بیشتر از کسی است که رها می کند . بدانید که گناهان آنها می ریزد تا جایی که گناهی باقی نمی ماند .

2225 - النَّهیُ عَن مُصافَحَةِ المَرأةِ
2225 - نهی از دست دادن با زن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَجوزُ للمرأةِ أن تُصافِحَ غَیرَ ذِی مَحرَمٍ إلاّ مِن وراءِ ثَوبِهِا، و لا تُبایِعَ إلاّ مِن وَراءِ ثَوبِها . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لَستُ اُصافِحُ النِّساءَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن مُصافَحَةِ المَرأةِ الأجنَبیَّةِ _: لا، إلاّ مِن وَراءِ الثَّوبِ . (7)

2225

نهی از دست دادن با زن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جایز نیست زن با مرد نا محرم دست دهد مگر از پس لباسش، و نباید دست بیعت دهد مگر از پس لباسش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من با زنان دست نمی دهم .

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که از ایشان سؤال شد : آیا دست دادن با زن نا محرم جایز است؟ _فرمود : جایز نیست مگر از پس جامه .

ص :261


1- بحار الأنوار : 76/20/3 .
2- الخصال : 22/75 .
3- الکافی : 2/181/13 .
4- احتمالاً مقصود از گناهانی که با مصافحه آمرزیده می شود گناهانی است که ناشی از کدورت و جدایی بوده است.
5- بحار الأنوار : 103/256/1 .
6- کنز العمّال : 475 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/469/4635 .

عنه علیه السلام :أمّا المرأةُ التی یَحِلُّ لَهُ أن یَتَزَوَّجَها فلا یُصافِحْها إلاّ مِن وراءِ الثَّوبِ، و لا یَغمِزْ کَفَّها . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :با زنی که ازدواج کردن با او حلال است (محرم نیست) نمی توان دست داد مگر از پس جامه و [در این صورت هم ]نباید دستش را فشرد .

2226 - الحَثُّ عَلی مُصافَحَةِ العَدُوِّ
2226 - تشویق به دست دادن با دشمن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صافِحْ عَدُوَّکَ و إن کَرِهَ؛ فإنّهُ مِمّا أمَرَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ عِبادَهُ، یقولُ : «اِدْفَعْ بالّتی هِیَ أحْسَنُ فإذا الذی بَینَکَ و بَینَهُ عَداوَةٌ کَأنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ * و ما یُلَقّاها إلاّ الذینَ صَبَرُوا و ما یُلَقّاها إلاّ ذو حَظٍّ عَظ_یمٍ» (3) ، ما یُکافی عَدُوُّکَ بِشیءٍ أشَدَّ علَیهِ مِن أن تُطِیعَ اللّهَ فیهِ . (4)

2226

تشویق به دست دادن با دشمن

امام علی علیه السلام :با دشمنت دست بده ، هرچند او خوشش نیاید ؛ زیرا این از اموری است که خداوند عزّ و جلّ بندگانش را به آن فرمان داده است . او می فرماید : «[ بدی] را به کاری نیکوتر دفع کن که از آن پس کسی که میان تو و او دشمنیی بوده گویی دوستی است مهربان . و این [خصلت] را جز کسانی که شکیبا بوده اند نمی یابند، و آن را جز صاحب بهره ای بزرگ، نخواهد یافت» .

برای دشمنت کیفری سخت تر از این نیست که درباره او به فرمان خدا عمل کنی .

ص :262


1- الکافی : 5/525/1 .
2- (انظر) عنوان 55 «البیعة» . وسائل الشیعة : 14 / 151 باب 115 .
3- فصّلت : 34 و 35 .
4- الخصال : 633/10 .

297 - الصُّلح 1 (المُسالمةُ فی الحربِ)

297 - صلح 1 (صلح در جنگ)
اشاره

المُسالمةُ فی الحربِ

صلح در جنگ

(1)

(2)

ص :263


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 44 / 1 باب 18 «العلّة التی من أجلها صالح الإمامُ الحسنُ علیه السلام معاویةَ» . بحار الأنوار : 44 / 33 باب 19 «کیفیّة المصالحة» .
2- انظر : الحرب : باب 758 .

2227 - الصُّلحُ
2227 - صلح

الکتاب:

«وَ إنْ جَنَحُوا لِلْسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیْعُ العَلِیْمُ». (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَجَدتُ المُسالَمَةَ _ ما لَم یَکُن وَهنٌ فی الإسلامِ _ أنجَعَ مِن القِتالِ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و لا تَدفَعَنَّ صُلحا دَعاکَ إلَیهِ عَدُوُّکَ و للّهِِفیهِ رِضیً؛ فإنّ فی الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِکَ، و راحَةً مِن هُمُومِک، و أمنا لبلادِکَ، و لکِنِ الحذَرَ کُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّکَ بَعدَ صُلحِهِ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربّما قارَبَ لِیَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ فی ذلکَ حُسنَ الظَّنِّ . (3)

(4)

2227

صلح

قرآن :

«اگر به صلح مایل شدند تو نیز بدان مایل باش و به خدا توکّل کن که او شنوای داناست» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :من صلح را _ مادام که مایه وهن اسلام نباشد _ کار سازتر از جنگ یافته ام .

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : اگر دشمن تو را به صلح فرا خواند و خشنودی خدا در آن بود آن را ردّ مکن ؛ زیرا صلح مایه آسایش سپاهیان تو و راحتی خودت از اندوهها و درد سرهایت و امنیّت سرزمین توست . اما پس از صلح ، از دشمن خود سخت برحذر و هشیار باش ؛ زیرا گاه دشمن خود را نزدیک می سازد ، تا غافلگیر کند ؛ پس محتاط و دور اندیش باش و به دشمن خوش بین مباش .

2228 - صُلحُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام
2228 - صلح امام حسن علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسنِ علیه السلام لمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ _: و اعلَمْ أنّ معاویةَ سَیُخالِفُکَ کما خالَفَنِی، فإن وادَعتَهُ و صالَحتَهُ کُنتَ مُقتَدِیا بِجَدِّکَ صلی الله علیه و آله فی مُوادَعَتِهِ بَنِی ضَمرَةَ و بَنِی أشجَعَ ......... فإن أرَدتَ مُجاهَدَةَ عَدُوِّکَ فَلَن یَصلُحَ لکَ مِن شِیعَتِکَ مَن یَصلُحُ لأبیکَ . (5)

2228

صلح امام حسن علیه السلام

امام علی علیه السلام_ پس از ضربت خوردن به وسیله ابن ملجم ، در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام _فرمود : بدان که معاویه همچنان که با من مخالفت کرد با تو نیز مخالفت خواهد کرد . پس اگر با او از در صلح و آشتی درآیی به جدّت تأسّی جسته ای که با بنی ضمره و بنی اشجع . . . صلح کرد و اگر بخواهی با دشمنت بجنگی [بدان که ]هرگز آن صلاحیت و وفاداری که پیروان پدرت داشتند پیروان تو نخواهند داشت .

ص :264


1- الأنفال : 61 .
2- غرر الحکم : 10138 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
4- (انظر) الصلح (2) : باب 2231 .
5- نهج السعادة : 2/742 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الحَسنَ بنَ علیٍّ علیهما السلام لَمّا طُعِنَ و اختَلَفَ الناسُ عَلیهِ سَلَّمَ الأمرَ لِمعاویةَ، فَسَلَّمَت علَیهِ الشِّیعَةُ «علَیکَ السَّلامُ یا مُذِلَّ المؤمنینَ !» فقالَ علیه السلام : ما أنا بِمُذِلِّ المُؤمنینَ، و لکِنّی مُعِزُّ المؤمنینَ، إنّی لَمّا رَأیتُکُم لیسَ بِکُم علَیهِم قُوَّةٌ سَلَّمتُ الأمرَ لأِبقی أنا و أنتُم بینَ أظهُرِهِم، کما عابَ العالِمُ السَّفِینَةَ لِتَبقی لأصحابِها، و کذلکَ نَفسِی و أنتُم لِنَبقی بَینَهُم . (1)

امام صادق علیه السلام :حسن بن علی علیهما السلام پس از آن که به جانش سوء قصد شد و پیروانش از در ناسازگاری با وی در آمدند ، کار را به معاویه وا گذاشت . آنگاه شیعیانش به آن حضرت چنین سلام کردند : «سلام بر تو ای خوار کننده مؤمنان» . حضرت فرمود : من خوار کننده مؤمنان نیستم ، بلکه عزّت بخش مؤمنانم . وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید ، کار را به او وا گذاشتم تا من و شما در میان آنان باقی بمانیم ؛ همچنان که آن عالِم (خضر) کشتی را سوراخ کرد تا برای صاحبانش باقی بماند ، و اینچنین [است حکایت] من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم .

ص :265


1- بحار الأنوار : 78/287/2 .

ص :266

298 - الصلح 2 (الإصلاحُ بینَ الناسِ)

298 - صلح 2 (اصلاح دادن میان مردم)
اشاره

الإصلاحُ بینَ الناسِ

اصلاح دادن میان مردم

(1)

(2)

ص :267


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 43 باب 101 «الإصلاح بین الناس» . وسائل الشیعة : 13 / 161 «کتاب الصلح» .
2- انظر : عنوان 271 «الشفاعة فی الدنیا» .

2229 - أهَمِّیَّةُ الإصلاحِ بَینَ النّاسِ
2229 - اهمیت آشتی دادن مردم

الکتاب :

«مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیْبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْهَا وَ کانَ اللّهُ عَلَی کُلِّ شَیءٍ مُقِیتا». (1)

«یَسْألُونَکَ عَنِ الْأنْفالِ قُلِ الْأَنْفَالُ للّهِِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ أطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إنْ کُنتُم مُّؤْمِنِینَ». (2)

«إنَّما المُؤْمِنُونَ إخْوَةٌ فَأصْلِحُوا بَینَ أخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ». (3)

«لا خَیْرَ فِی کَثِیْرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إلاَّ مَنْ أمَرَ بِصَدَقَةٍ أوْ مَعْرُوفٍ أوْ إصْلاَحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ یَفْعَل ذلِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضاةِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤتِیهِ أجْرا عَظِیما». (4)

«وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لأِیْمانِکُمْ أنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَینَ النَّاسِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». (5)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً ......... » _: إذا دُعِیتَ لِصُلْحٍ بین اثنَینِ فلا تَقُلْ : عَلَیَّ یَمینٌ ألاّ أفعَلَ . (6)

2229

اهمیت آشتی دادن مردم

قرآن :

«هرکه وساطت پسندیده ای کند ، او را از آن نصیبی خواهد بود و هر کس وساطت نا پسندیده ای کند او را از آن [نیز ]سهمی خواهد بود و خدا همواره به هر چیزی تواناست» .

«درباره غنایم جنگی از تو می پرسند بگو : غنایم جنگی از آنِ خدا و رسول است ؛ پس از خدا بترسید و میان خود اصلاح کنید و از خدا و رسول او فرمان برید اگر مؤمن هستید» .

«در حقیقت مؤمنان با هم برادرند ، پس میان برادران خود آشتی دهید و از خدا بترسید ، شاید مورد رحمت قرار گیرید» .

«در بسیاری از آهسته گوییهایشان خیری نیست ، مگر کسی که [با این کار] به دادن صدقه ای یا احسانی یا که اصلاح میان مردم فرمان دهد . و هرکه برای خشنودی خدا چنین کند ، زودا که پاداشی بزرگ به او دهیم» .

«و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید تا [بدین بهانه ]از نیکی کردن و پرهیزکار بودن و اصلاح میان مردم [باز ایستید ]که خدا شنوای داناست» .

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار مدهید. . .» _فرمود : هرگاه از تو خواسته شد که میان دو تن صلح دهی ، نگو : سوگند خورده ام که این کار را نکنم .

ص :268


1- النساء : 85 .
2- الأنفال : 1 .
3- الحجرات : 10 .
4- النساء : 114 .
5- البقرة : 224 .
6- الکافی : 2/210/6 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکم بِأفضلَ مِن دَرَجَةِ الصِّیامِ و الصَّلاةِ و الصَّدَقةِ ؟ إصلاحُ ذاتِ البَینِ؛ فإنّ فسادَ ذاتِ البَینِ هِی الحالِقةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لأبی أیُّوب _: یا أبا أیُّوبَ ، أ لا اُخبِرُکَ و أدُلُّکَ علی صَدَقَةٍ یُحِبُّها اللّهُ و رسولُهُ ؟ تُصلِحُ بینَ الناسِ إذا تَفاسَدُوا و تَباعَدُوا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثابِرُوا علی صَلاحِ المُؤمنینَ و المُتَّقِینَ . (3)

عنه علیه السلام :مِن کَمالِ السَّعادَةِ السَّعیُ فی صَلاحِ الجُمهورِ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ استَصلَحَ الأضدادَ بَلَغَ المُرادَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صَدَقةٌ یُحِبُّها اللّهُ : إصلاحٌ بَینَ الناسِ إذا تَفاسَدُوا، و تَقارُبُ بَینِ_هِم إذا تَباعَدُوا . (6)

عنه علیه السلام_ لِلمفضَّلِ _: إذا رَأیتَ بینَ اثنَینِ مِن شِیعَتِنا مُنازَعَةً فافتَدِها مِن مالی . (7) (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است ؛ زیرا اختلاف و خصومت میان مردم مُهلک و دین برانداز است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به أبو أیوب _فرمود : ای ابو ایّوب! آیا تو را به صدقه ای که خدا و رسول او آن را دوست دارند ، آگاه و راهنمایی نکنم؟ [آن صدقه این است که ]هرگاه مردم با هم بد شدند و از یکدیگر دوری کردند ، میان آنها را اصلاح کنی .

امام علی علیه السلام :بر اصلاح میان مؤمنان و پرهیزگاران، مداومت کنید .

امام علی علیه السلام :کوشش در راه ایجاد آشتی میان عموم مردم (اصلاح و بهبود وضع آنان) از کمال نیک بختی است .

امام علی علیه السلام :هرکه مخالفان را اصلاح کند، به مقصود خود برسد .

امام صادق علیه السلام :اصلاح میان مردم، هر گاه با هم دچار خصومت شوند و نزدیک کردن آنها به یکدیگر، هرگاه از هم دور گردند ، صدقه ای است که خداوند آن را دوست دارد .

امام صادق علیه السلام_ به مفضّل _فرمود : هرگاه میان دو نفر از شیعیان ما نزاعی [بر سر مالی] دیدی آن [وجه] را از مال من بپرداز [و میان آنان اصلاح کن] .

ص :269


1- کنز العمّال : 5480 .
2- تنبیه الخواطر : 1/6 .
3- غرر الحکم : 4703 .
4- غرر الحکم : 9361 .
5- غرر الحکم : 8043 .
6- الکافی : 2/209/1 .
7- الکافی : 2/209/3، و انظر ح 4 .
8- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 161 باب 1 .

2230 - جَوازُ الکَذِبِ فِی الإصلاحِ
2230 - جایز بودن دروغ برای اصلاح

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُصلِحُ لیسَ بِکاذِبٍ . (1)

عنه علیه السلام :الکلامُ ثلاثةٌ : صِدقٌ و کِذبٌ و إصلاحٌ بینَ الناسِ ......... تَسمَعُ مِنَ الرَّجُلِ کلاما یَبلُغُهُ فَتَخبُثُ نَفسُهُ، فَتَلقاهُ فَتَقُولُ : سَمِعتُ مِن فُلانٍ قالَ فِیکَ مِنَ الخَیرِ کذا و کذا، خِلافَ ما سَمِعتَ مِنهُ . (2)

(3)

2230

جایز بودن دروغ برای اصلاح

امام صادق علیه السلام :آشتی دهنده ، دروغگو نیست .

امام صادق علیه السلام :سخن سه گونه است : راست و دروغ و اصلاح میان مردم (4) . . . از کسی سخنی درباره دیگری می شنوی که اگر آن سخن به گوش وی برسد ، ناراحت می شود ؛ پس تو آن دیگری را می بینی، و بر خلاف آنچه شنیده ای ، به او می گویی : از فلانی شنیدم که در خوبی تو چنین و چنان می گفت .

ص :270


1- الکافی : 2/210/5 .
2- الکافی : 2/ 341/16 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 163 باب 2 . الکذب : باب 3410 .
4- مقصود ، این است که سخن دروغ برای اصلاح میان مردم ، قسیم دروغ است و دروغ محسوب نمی شود.

2231 - ما لا یَجوزُ مِن الصُّلحِ
2231 - مصالحه غیر مجاز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصُّلحُ جائزٌ بینَ المُسلمینَ، إلاّ صُلحا أحَلَّ حَراما أو حَرَّمَ حَلالاً . (1)

(2)

2231

مصالحه غیر مجاز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مصالحه میان مسلمانان مجاز است، مگر مصالحه ای که حرامی را حلال یا حلالی را حرام کند .

299 - الصلاة

299 - نماز
اشاره

(3)

(4)

ص :271


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/32/3267 .
2- (انظر) الصلح (1) : باب 2227 .
3- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 82 / 188 _ 373 و ج 83 _ 91 «کتاب الصلاة» . وسائل الشیعة : 3، 4، 5 «کتاب الصلاة» . کنز العمّال : 7 / 53 «الصلاة» . کنز العمّال : 7 / 275 _ 839، 8 / 3 _ 441 «کتاب الصلاة» .
4- انظر : الذِّکر : باب 1341 .

2232 - الصَّلاةُ
2232 - نماز

الکتاب :

«رَبِّ اجْعَلْنِ_ی مُقِیمَ الصَّ_لاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّن_ا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ». (1)

«وَ کانَ یَأمُرُ أهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّا». (2)

«حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الوُسْطَی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ». (3)

«فَإذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللّهَ قِیاما وَ قُعُودا وَ عَلَی جُنُوْبِکُمْ فَإذا اطْمَأنَنْتُمْ فَأقِیمُوا الصَّلاةَ إنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی المُؤْمِنِینَ کِتابا مَوْقُوْتا». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّلاةُ مِن شرائعِ الدِّینِ ، و فیها مَرضاةُ الرَّبِّ عَزَّ و جلَّ، و هی مِنهاجُ الأنبیاءِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لِیَکُن أکثَرُ هَمِّکَ الصَّلاةَ، فإنَّها رَأسُ الإسلامِ بعدَ الإقرارِ بِالدِّینِ . (6)

2232

نماز

قرآن :

«پروردگارا ! مرا بر پا دارنده نماز قرار ده و فرزندان مرا نیز ، پروردگارا ! دعای مرا بپذیر» .

«و [اسماعیل] کسان خود را به نماز و زکات فرمان می داد و نزد پروردگارش پسندیده بود» .

«بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید و خاضعانه برای خدا به پا خیزید» .

«پس چون نماز را گزاردید ، خدا را [در همه حال ]ایستاده و نشسته و به پهلو خفته یاد کنید و هرگاه آسوده خاطر شدید ، نماز را [به طور کامل] بر پا دارید که نماز به وقتهای معیّن بر مؤمنان مقرّر شده است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز، از شرایع (احکام) دین است و موجب خشنودی پروردگار عزّ و جلّ و آن راه و روش پیامبران است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :باید بیشترین همّ تو نماز باشد ؛ زیرا نماز ، بعد از پذیرفتن دین ، سرآمد اسلام است .

ص :272


1- إبراهیم : 40 .
2- مریم : 55 .
3- البقرة : 238 .
4- النساء : 103 .
5- الخصال : 522/11 .
6- بحار الأنوار : 77/127/33 .

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ وَجهٌ، و وَجهُ دِینِکُمُ الصَّلاةُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّلاةُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّیطانِ . (2)

عنه علیه السلام :الصَّلاةُ تَستَنزِلُ الرَّحمَةَ . (3)

عنه علیه السلام :الصَّلاةُ مِیزانٌ، فَمَن وَفّی استَوفی . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أحَبُّ الأعمالِ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ الصَّلاةُ، و هی آخِرُ وَصایا الأنبیاءِ . (5)

(6)

2233 - الصَّلاةُ قُرَّةُ عَینِ الرَّسولِ صلی الله علیه وآله
2233 - نماز، نور دیده پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جَعَلَ اللّهُ جَلَّ ثناؤهُ قُرَّةَ عَینِی فی الصَّلاةِ، و حَبَّبَ إلَیَّ الصَّ_لاةَ کما حَبَّبَ إلی الجائعِ الطَّعامَ، و إلی الظَّمآنِ الماءَ، و إنَّ الجائعَ إذا أکَلَ شَبِعَ، و إنَّ الظَمآنَ إذا شَرِبَ رَوِیَ، و أنا لا أشبَعُ مِن الصَّلاةِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی چهره ای دارد و چهره دین شما نماز است .

امام علی علیه السلام :نماز ، دژی در برابر یورشهای شیطان است .

امام علی علیه السلام :نماز، رحمت [الهی ]را فرود می آورد .

امام علی علیه السلام :نماز، ترازوست ؛ پس ، هر که [حق آن را ]کامل دهد [حق و پاداش خود را ]کامل دریافت می کند .

امام صادق علیه السلام :محبوبترین کارها نزد خداوند عزّ و جلّ ، نماز است و آن آخرین سفارش پیامبران می باشد .

2233

نماز، نور دیده پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، جلّ ثناؤه، نور دیده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانید ، همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه . [با این تفاوت که ]گرسنه هرگاه غذا بخورد سیر می شود و تشنه هرگاه آب بنوشد سیراب می شود ، اما من از نماز سیر نمی شوم .

ص :273


1- دعائم الإسلام : 1/133 .
2- غرر الحکم : 2212 .
3- غرر الحکم : 2214 .
4- بحار الأنوار : 84/264/66 .
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/210/ 638 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 25 باب 10 .
7- مکارم الأخلاق : 2/366/2661 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یُؤثِرُ علی الصَّلاةِ عَشاءً و لا غَیرَهُ، و کانَ إذا دَخَلَ وَقتُها کأنّهُ لا یَعرِفُ أهلاً و لا حَمِیما . (1)

بحار الأنوار عن عائشةَ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُحَدِّثُنا و نُحَدِّثُهُ، فإذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فکأنَّهُ لَم یَعرِفْنا و لَم نَعرِفْهُ. (2)

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله شام و غیر شام را بر نماز مقدّم نمی داشت و چون وقت نماز می رسید ، گویی نه خانواده ای می شناسد و نه رفیق شفیقی .

بحار الأنوار_ به نقل از عایشه _: رسول خدا صلی الله علیه و آله با ما صحبت می کرد و ما با ایشان صحبت می کردیم ، اما همین که وقت نماز می رسید، گویی ما را نمی شناخت و ما او

را نمی شناختیم .

2234 - الصَّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ
2234 - نماز، وسیله تقرّب پرهیزگاران به خداست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَ الصَّلاةَ قُربانُ المُؤمِنِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ . (4)

عنه علیه السلام :الصَّلاةُ أفضَلُ القُربَتَینِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :صَ_لَواتُ النَّوافِلِ قُرُباتُ کُلِّ مؤمِنٍ . (6)

(7)

2234

نماز، وسیله تقرّب پرهیزگاران به خداست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز ، مایه تقرّب مؤمن به خداوند است .

امام علی علیه السلام :نماز ، وسیله تقرّب هر پرهیزگاری به خداوند است .

امام علی علیه السلام :نماز ، بهترین وسیله تقرّب به خداست .

امام کاظم علیه السلام :نمازهای نافله ، وسیله تقرّب مؤمنان به خداست .

2235 - الصَّلاةُ خَیرُ مَوضوعٍ
2235 - نماز، بهترین تکلیفی است که وضع شده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَ_ألَهُ أبو ذَرٍّ عنِ الصَّلاةِ _: خَیرُ مَوضوعٍ، فَمَن شاءَ أقَلَّ و مَن شاءَ أکثَرَ . (8)

2235

نماز، بهترین تکلیفی است که وضع شده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال ابوذر درباره نماز _فرمود : نماز بهترین تکلیفی است که [از جانب خدا] وضع شده است ؛ اینک، هر که خواهد گو کم [نماز ]بگزارد و هر که خواهد گو بسیار .

ص :274


1- تنبیه الخواطر : 2/78 .
2- بحار الأنوار : 84/258/56 .
3- کنز العمّال : 18907 .
4- الخصال : 620/10 .
5- غرر الحکم : 1682 .
6- بحار الأنوار : 82/308/6 .
7- (انظر) عنوان 435 «المقرّبون» . وسائل الشیعة : 3 / 30 باب 12 .
8- معانی الأخبار : 333/1 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِی_کُم بالصَّ_لاةِ و حِفظِها، فإنّها خَیرُ العَمَلِ و هِیَ عَمودُ دِینِکُم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ طاعَةَ اللّهِ خِدمَتُهُ فی الأرضِ، فلیسَ شَیءٌ مِن خِدمَتِهِ یَعدِلُ الصَّلاةَ . (2)

امام علی علیه السلام :شما را به نماز و مواظبت بر آن سفارش می کنم ؛ زیرا که نماز بهترین عمل است و ستون دین شماست .

امام صادق علیه السلام :اطاعت از خدا، خدمت کردن به او در روی زمین است و هیچ خدمتی به او، با نماز برابری نمی کند .

2236 - الصَّلاةُ أفضَلُ الأعمالِ بَعدَ المَعرِفَةِ
2236 - بعد از شناخت خدا، نماز برترین اعمال است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أفضَلِ الأعمالِ بعدَ المَعرِفَةِ _: ما مِن شَیءٍ بعدَ المَعرِفَةِ یَعدِلُ هذهِ الصَّلاةَ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أفضَلِ الأعمالِ و أحَبِّها إلی اللّهِ _: ما أعلَمُ شَیئا بعدَ المَعرِفَةِ أفضَلَ مِن هذِهِ الصَّلاةِ، أ لا تَری أنّ العَبدَ الصالِحَ عیسَی بنَ مریمَ قالَ : «وَ أوْصانِی بِالصَّلاةِ» (4) ؟! (5)

(6)

2236

بعد از شناخت خدا، نماز برترین اعمال است

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از بهترین اعمال بعد از معرفت [خدا ]_فرمود : بعد از معرفت ، هیچ چیزی با این نماز برابری نمی کند .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از برترین اعمال و محبوبترینِ آنها نزد خداوند _فرمود : بعد از معرفت [خدا ]چیزی برتر از این نماز نمی شناسم . مگر نمی بینی که بنده صالح ، عیسی بن مریم ، گفت : «و [خدا] مرا به نماز سفارش کرد » ؟!

ص :275


1- بحار الأنوار : 82/ 209/20 .
2- بحار الأنوار : 82/219/39 .
3- الأمالی للطوسی : 694/1478 .
4- مریم : 31 .
5- الکافی : 3/264/1 .
6- (انظر) العمل : باب 2899 .

2237 - الصَّلاةُ عَمودُ الدِّینِ
2237 - نماز، ستون دین است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الصَّلاةِ مَثَلُ عَمودِ الفُسطاطِ ؛ إذا ثَبَتَ العَمودُ نَفَعَتِ الأطنابُ و الأوتادُ و الغِشاءُ، و إذا انکَسَرَ العَمودُ لم یَنفَعْ طُنُبٌ و لا وَتِدٌ و لا غِشاءٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّلاةُ عِمادُ الدِّینِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهَ اللّهَ فی الصَّلاةِ؛ فإنّها عَمودُ دِینِکُم . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الصَّلاةُ عَمودُ الدِّینِ، مَثَلُها کَمَثَلِ عَمودِ الفُسطاطِ؛ إذا ثَبَتَ العَمودُ یَثبُتُ الأوتادُ و الأطنابُ، و إذا مالَ العَمودُ و انکَسَرَ لَم یَثبُتْ وَتِدٌ و لا طُنُبٌ . (4)

لقمان علیه السلام_ لابنِهِ و هو یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ أقِمِ الصَّلاةَ، فإنّما مَثَلُها فِی دِینِ اللّهِ کَمَثَلِ عَمودِ فُسطاطٍ؛ فإنَّ العَمودَ إذا استَقامَ نَفَعَتِ الأطنابُ و الأوتادُ و الظِّلالُ، و إن لَم یَستَقِمْ لم یَنفَعْ وَتِدٌ و لا طُنُبٌ و لا ظِلالٌ . (5)

(6)

2237

نماز، ستون دین است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل نماز، مَثَل ستون خیمه است ؛ اگر ستون محکم باشد، طنابها و میخها و چادر کارآیی دارند ، امّا اگر ستون بشکند، نه طنابی به کار می آید و نه میخی و نه چادری .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز ، ستون دین است .

امام علی علیه السلام :خدا را ، خدا را ، به نماز اهمیت دهید ؛ زیرا نماز ستون دین شماست .

امام باقر علیه السلام :نماز ستون دین است ، مَثَل آن مَثَل تیرک خیمه است، اگر تیرک محکم باشد میخها و طنابها محکم می مانند و اگر تیرک کج شود و بشکند ، نه میخی استوار می ماند و نه طنابی .

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزند خود _فرمود : فرزندم! نماز را بر پای دار، که [جایگاه ]آن در دین خدا ، همانند تیرک خیمه است ؛ اگر تیرک استوار باشد طنابها و میخها و پرده خیمه کار آمدند و اگر تیرک استوار نباشد، نه میخ فایده دارد، نه طناب و نه پرده خیمه .

ص :276


1- الکافی : 3/ 266/9 .
2- کنز العمّال : 18889 .
3- نهج البلاغة: الکتاب47.
4- المحاسن : 1/116/117 .
5- بحار الأنوار : 82/227/51 .
6- (انظر) الدین : باب 1303 .

2238 - الصَّلاةُ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنکَرِ
2238 - نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد

الکتاب :

«اتْلُ ما أُوحِیَ إلَیکَ مِنَ الکِتابِ وَ أقِمِ الصَّلاةَ إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ المُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللّهِ أکْبَرُ وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لم تَنهَهُ صلاتُهُ عنِ الفَحشاءِ و المُنکَرِ لَم یَزدَدْ مِنَ اللّهِ إلاّ بُعدا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا صَلاةَ لِمَن لم یُطِعِ الصَّلاةَ، و طاعَةُ الصَّلاةِ أن تَنهی عنِ الفَحشاءِ و المُنکَرِ . (3)

بحار الأنوار :روی عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ فی رجُلٍ یُصَلِّی مَعهُ و یَرتَکِبُ الفَواحِشَ _ : إنّ صلاتَهُ تَنهاهُ یَوما ما، فلَم یَلبَث أن تابَ. (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی رجُلٍ یُصَلِّی بِالنهارِ و یَسرِقُ باللیلِ _: إنَّ صلاتَهُ لَتَردَعُهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِعلَمْ أنَّ الصَّلاةَ حُجزَةُ اللّهِ فی الأرضِ، فَمَن أحَبَّ أن یَعلَمَ ما أدرَکَ مِن نَفعِ صَلاتِهِ، فَلْیَنظُرْ : فإن کانَت حَجَزَتهُ عنِ الفَواحِشِ و المُنکَرِ فإنّما أدرَکَ مِن نَفعِها بقَدرِ ما احتَجَزَ . (6)

2238

نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد

قرآن :

«آنچه را که از کتاب به تو وحی شده است بخوان و نماز را بر پا دار ، که نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد و قطعاً یاد خدا [از هر عبادتی ]بالاتر است و خدا می داند چه می کنید» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که نمازش او را از کار زشت و ناپسند باز ندارد ، جز بر دوری او از خدا افزوده نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که از نماز فرمان نبرد نماز نخوانده است و فرمان بردن از نماز باز ایستادن از کار زشت و ناپسند است.

بحار الأنوار :روایت شده پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ درباره مردی که با ایشان نماز می خواند و در عین حال مرتکب کارهای زشت می شد _ فرمود : نمازش ، روزی او را از زشت کاری باز خواهد داشت . دیری نگذشت که آن مرد توبه کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره مردی که روز، نماز می خواند و شب دزدی می کرد _فرمود : نمازش حتما او را از این کار باز خواهد داشت .

امام صادق علیه السلام :بدان که نماز عامل بازدارنده [از سوی] خدا در زمین است ؛ پس هر که دوست دارد بداند که از نمازش چه سودی برده است، بنگرد که اگر نماز او را از کارهای زشت و ناپسند باز داشته است ، به اندازه ای که باز ایستاده، از نماز بهره برده است .

ص :277


1- العنکبوت : 45 .
2- کنز العمّال : 20083 .
3- بحار الأنوار : 82/198 .
4- بحار الأنوار : 82/198 .
5- بحار الأنوار : 82/198 .
6- معانی الأخبار : 237/1 .

2239 - الصَّلاةُ کَفّارَةٌ لِما قَبلَها
2239 - نماز، گناهان پیش از خود را می پوشاند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا قُمتَ إلی الصَّلاةِ و تَوَجَّهتَ و قَرَأتَ اُمَّ الکِتابِ و ما تَیَسَّرَ مِن السُّوَرِ، ثُمّ رَکَعتَ فَأتمَمتَ رُکوعَها و سُجودَها، و تَشَهَّدتَ و سَلَّمتَ، غُفِرَ لکَ کُلُّ ذَنبٍ فیما بینَکَ و بینَ الصَّلاةِ التی قَدَّمتَها إلی الصَّلاةِ المُؤَخَّرَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لأصحابِهِ لَمّا أخَذَ غُصنا مِن شَجرَةٍ کانوا فی ظِلِّهِا فَنَفَضَهُ فَتَساقَطَ وَرَقُهُ و أخبَرَهُم عَمّا صَنَعَ _: إنّ العَبدَ المُسلِمَ إذا قامَ إلی الصَّلاةِ تَحاتَّتْ عَنهُ خَطایاهُ کما تَحاتَت وَرَقُ هذهِ الشَّجرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا قامَ العَبدُ إلی الصَّلاةِ فکانَ هَواهُ و قَلبُهُ إلی اللّهِ تعالی انصَرَفَ کَیَوم ولدته أُمُّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :تَحتَرِقُونَ فإذا صَلَّیتُمُ الفَجرَ غَسَلَتها، ثُمّ تَحتَرِقُونَ تَحتَرِقُونَ فإذا صَلَّیتُمُ الظُّهرَ غَسَلَتها، ثُمّ تَحترِقُونَ تَحتَرِقُونَ فإذا صَلَّیتُمُ العَصرَ غَسَلَتها، ثُمّ تَحتَرِقُونَ تَحتَرِقونَ فإذا صَلَّیتُمُ المَغرِبَ غَسَلَتها، ثُمّ تَحتَرِقُونَ تحتَرِقُونَ فإذا صَلَّیتُمُ العِشاءَ غَسَلَتها، ثُمّ تَنامُونَ فلا یُکتَبُ علَیکُم حَتّی تَغتَسِلُوا . (4)

2239

نماز، گناهان پیش از خود را می پوشاند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه به نماز ایستادی و توجّه پیدا کردی و امّ الکتاب (سوره فاتحه) را با هر سوره دیگری که برایت میسّر است ، خواندی سپس رکوع رفتی و رکوعش را کامل به جا آوردی و به سجده رفتی و تشهّد گفتی و سلام دادی ، تمام گناهانی که از نماز قبل تا این نماز مرتکب شده ای، آمرزیده می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی با اصحاب خود در سایه درختی نشسته بود ، شاخه ای گرفت و تکان داد و برگی افتاد ، در بیان علّت این کار خود برای اصحابش _فرمود : هرگاه بنده مسلمان به نماز ایستد ، گناهانش فرو می ریزد، همچنان که برگ این درخت فرو ریخت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بنده به نماز ایستد و فکر و دلش متوجّه خداوند متعال باشد ، چون نماز را تمام کند همچون روزی باشد که از مادر متولد شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شما [از آتش گناه ]می سوزید ، اما چون نماز صبح را خواندید، آن را می شوید ؛ بار دیگر می سوزید و می سوزید ، و چون نماز ظهر را گزاردید، آن را می شوید و باز می سوزید و می سوزید ، و چون نماز عصر را خواندید آن را می شوید ، بار دیگر می سوزید و می سوزید ، و چون نماز مغرب را گزاردید آن را می شوید . سپس می سوزید و می سوزید ، و چون نماز عشا را خواندید آن را می شوید ، سپس می خوابید و بر شما گناهی نوشته نشود، تا آن که [روز دیگر به همین ترتیب ]خود را بشویید .

ص :278


1- بحار الأنوار : 82/205/6 .
2- بحار الأنوار : 82/236/66 و ج 84/261/59 .
3- ثواب الأعمال: 67/1 .
4- بحار الأنوار : 82/223/46 .

عنه صلی الله علیه و آله :سَمِعتُ مُنادِیا عندَ حَضرةِ کُلِّ صَلاةٍ فیقولُ : یا بَنی آدَمَ ، قُومُوا فَأطفِئُوا عَنکُم ما أوقَدتُمُوهُ علی أنفسِکُم، فَیَقُومُونَ فَیَتَطَهَّرُونَ فَتَسقُطُ خَطایاهُم مِن أعیُنِهِم، و یُصَلُّونَ فَیُغفَرُ لَهُم ما بینَهُما، ثُمّ تُوقِدُونَ فیما بینَ ذلکَ، فإذا کانَ عندَ صلاةِ الاُولی نادی : یا بَنی آدَمَ ، قُومُوا فَأطفِئُوا ما أوقَدتُم علی أنفُسِکُم، فَیَقومُونَ فیَتَطَهَّرُونَ و یُصَلُّونَ فَیُغفَرُ لَهُم ما بینَهما، فإذا حَضَرَتِ العَصرُ فمِثلُ ذلکَ، فإذا حَضَرَتِ المَغرِبُ فمِثلُ ذلکَ، فإذا حَضَرَتِ العَتَمَةُ فمِثلُ ذلکَ، فَیَنامُونَ و قد غُفِرَ لَهُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَمِعتُ رسولَ اللّهِ یقولُ : أرجی آیَةٍ فی کتابِ اللّهِ «و أقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ و زُلَفا مِنَ اللَّیلِ» (2) و قالَ : یا عَلِیُّ، و الذی بَعَثَنی بالحَقِّ بَشیرا و نَذیرا إنّ أحَدَکُم لَیَقُومُ مِن وضوئهِ فَتَساقَطُ عَن جوارحِهِ الذُّنوبُ، فإذا استَقبَلَ اللّهَ بوَجهِهِ و قَلبِهِ لم یَنفَتِلْ و علَیهِ مِن ذُنوبِهِ شَیءٌ کما وَلَدَتهُ اُمُّهُ، فإن أصابَ شیئا بینَ الصَّلاتَینِ کانَ لَهُ مِثلُ ذلکَ، حتّی عَدَّ الصَّلَوَاتِ الخَمسَ.

ثُمّ قالَ : یا علیُّ، إنّما مَنزِلَةُ الصَّلواتِ الخَمسِ لاُِمَّتی کَنَهرٍ جارٍ علی بابِ أحَدِکُم، فَما یَظُنُّ أحَدُکم لَو کانَ فی جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمّ اغتَسَلَ فی ذلکَ النَّهَرِ خَمسَ مَرّات، أ کانَ یَبقی فی جَسدِهِ دَرَنٌ ؟ فکذلکَ و اللّهِ الصَّلواتُ الخَمسُ لاُِمَّتی . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هنگام فرا رسیدن [وقت ]هر نمازی شنیدم آواز دهنده ای می گوید : ای فرزندان آدم! برخیزید و آتشی را که بر جان خود افروخته اید خاموش کنید. پس مردمان بر می خیزند و طهارت می گیرند و با این کار گناهانشان از چشمانشان می ریزد و نماز را می خوانند و هر چه گناه در فاصله میان دو نماز کرده اند، بخشوده می شود . سپس بار دیگر آتش گناه را بر جان خود می افروزند ، و چون وقت نماز ظهر رسد، آن منادی فریاد زند : ای آدمیان! برخیزید و آتشی را که بر جان خود زده اید خاموش گردانید؛ پس برخیزند و طهارت گیرند و نماز بگزارند و گناهانی که در فاصله دو نماز کرده اند، آمرزیده شود . نماز عصر که فرا رسد نیز به همین ترتیب عمل شود . هنگام نماز مغرب که رسد نیز به همین ترتیب و نماز عشا که رسد، باز به همین سان عمل شود . سپس در حالی به خواب روند که آمرزیده شده اند .

امام علی علیه السلام :از رسول خدا شنیدم که می فرماید : امید بخش ترین آیه در کتاب خدا این است :«و در دو سوی روز و پاسی از شب نماز بگزار» و فرمود : ای علی! سوگند به آن که مرا به حق، نوید دهنده و بیم دهنده فرستاد ، هر یک از شما که برای وضو برخیزد، گناهان از اعضای او فرو می ریزد و چون با چهره و دل خود به خدا روی کند ، هنوز نماز را به پایان نبرده، تمام گناهانش پاک شود، همچون روزی که از مادر متولد شده است و گناهانی که در فاصله دو نماز کرده نیز پاک گردد. حضرت به همین ترتیب نمازهای پنجگانه را بر شمرد . سپس فرمود: ای علی! نمازهای پنجگانه برای امّت من، به منزله جوی آبی است که جلو خانه هر یک از شما جریان دارد . اگر کسی از شما بدنش کثیف باشد و خود را روزی پنج بار در آن جوی بشوید، آیا کثافت و چرکی در بدنش باقی می ماند؟ به خدا سوگند که نمازهای پنجگانه نیز برای امّت من ، چنین حکمی دارند .

ص :279


1- بحار الأنوار : 82/224/46 .
2- هود : 114 .
3- مجمع البیان : 5/308 .

عنه علیه السلام :مَن أتَی الصَّلاةَ عارِفا بِحَقِّها غُفِرَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ بِالصَّلاةِ _: و إنّها لَتَحُتُّ الذُّنوبَ حَتَّ الوَرَقِ، و تُطلِقُها إطلاقَ الرِّبَقِ، و شَبَّهَها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِالحَمَّةِ تَکونُ علی بابِ الرَّجُلِ فهُو یَغتَسِلُ مِنها فِی الیَومِ و اللَّیلةِ خَمسَ مَرّاتٍ، فما عَسی أن یَبقی علَیهِ مِنَ الدَّرَنِ؟! (2)

امام علی علیه السلام :هر که نماز را با معرفت به حقّ آن به جای آورد ، آمرزیده است .

امام علی علیه السلام_ در سفارشی که درباره نماز می کند _فرمود : نماز گناهان را فرو می ریزد ، همچون ریزش برگ از درختان، و [قلاده ]آنها را از گردنِ بندگان باز می کند، همچون باز کردن رسن از گردن چهار پایان . رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز را به چشمه آب گرمی تشبیه فرمود که جلو در خانه مردی باشد و شبانه روزی پنج مرتبه خود را در آن بشوید . آیا بر بدن چنین کسی چرک و کثافتی باقی خواهد ماند؟!

ص :280


1- الخصال : 628/10 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 199، شرح نهج البلاغة :10/202، انظر تمام الخطبة.

عنه علیه السلام :الصَّلواتُ الخَمسُ کفّارةٌ لِما بینَهُنَّ ما اجتَنَبتَ مِن الکبائرِ، و هِی التی قالَ اللّهُ : «إنَّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (1) . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو کانَ علی بابِ أحَدِکم نَهرٌ فاغتَسَلَ مِنهُ کُلَّ یَومٍ خَمسَ مرّاتٍ هَل کانَ یَبقی علی جَسَدِهِ مِن الدَّرَنِ شَیءٌ ؟ إنّما مَثَلُ الصَّلاةِ مَثَلُ النَّهرِ الذی یُنقِی، کُلَّما صَلّی صلاةً کان کَفَّارَةً لِذُنوبِهِ إلاّ ذَنبٌ أخرَجَهُ مِن الإیمانِ مُقیمٌ علَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن صَلّی رَکعَتَینِ یَعلَمُ ما یَقولُ فیهِما انصَرَفَ و لیسَ بینَهُ و بینَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ذَنبٌ إلاّ غَفَرَهُ لَهُ. (4)

(5)

امام علی علیه السلام :نمازهای پنجگانه ، گناهانی را که در فاصله آنها مرتکب شوی، به شرط آن که از گناهان کبیره دوری کنی ، می پوشاند و همین نمازهاست که خداوند فرموده است : «همانا خوبیها بدیها را از بین می برد» .

امام صادق علیه السلام :اگر جلو در خانه یکی از شما جوی آبی باشد و روزی پنج بار خود را در آن بشوید آیا چرک و کثافتی بر تن او باقی می ماند؟ حکایت نماز نیز حکایت جوی آبی است که تمیز و پاکیزه می کند ؛ هر نمازی که [آدمی ]بخواند گناهانش را پاک می کند مگر گناهی که او را از ایمان به دَر برد و بر آن اصرار ورزد .

امام صادق علیه السلام :هر که دو رکعت نماز بگزارد و بداند که در آن دو رکعت چه می گوید ، در حالی نماز را تمام کنند که هر چه گناه میان او و خداوند عزّ و جلّ بوده است آمرزیده شده باشد .

2240 - الصَّلاةُ أوَّلُ ما یُسألُ عَنها یَومَ القِیامَةِ
2240 - نماز، نخستین چیزی است که روز قیامت از آن سؤال می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حافِظُوا علی الصَّلواتِ الخَمسِ؛ فإنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ یَدعُو بِالعَبدِ، فأوَّلُ شَیءٍ یَسألُ عَنهُ الصَّلاةُ، فإن جاءَ بها تامّا و إلاّ زُخَّ فی النارِ . (6)

2240

نماز، نخستین چیزی است که روز قیامت از آن سؤال می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر نمازهای پنجگانه مواظبت کنید ؛ زیرا، چون روز قیامت شود خداوند تبارک و تعالی بنده را صدا می زند و از نخستین چیزی که می پرسد، نماز است ؛ اگر آن را کامل آورده باشد که هیچ، و گر نه در آتش افکنده می شود .

ص :281


1- هود : 114 .
2- دعائم الإسلام: 1/135 .
3- بحار الأنوار : 82/236/66 .
4- ثواب الأعمال : 67/1 .
5- (انظر) الذنب : باب 1391 .
6- بحار الأنوار : 10/369/22 .

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یُنظَرُ فی عَمَلِ العَبدِ فی یَومِ القِیامَةِ فی صَلاتِهِ، فإن قُبِلَت نُظِرَ فی غَیرِها، و إن لَم تُقبَلْ لَم یُنظَرْ فی عَمَلِهِ بشیءٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ عَمودَ الدِّینِ الصَّلاةُ، و هِی أوَّلُ ما یُنظَرُ فیهِ مِن عَمَلِ ابنِ آدَمَ، فإن صَحَّت نُظِرَ فی عَمَلِهِ، و إن لَم تَصِحَّ لَم یُنظَرْ فی بَقِیَّةِ عَمَلِهِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ أوَّلَ ما یُحاسَبُ بهِ العَبدُ الصَّلاةُ ، فإن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت نخستین عملِ آدمی که به آن رسیدگی می شود ، نماز است ؛ اگر پذیرفته شد، به سایر اعمال رسیدگی می شود و اگر پذیرفته نشد، به هیچ یک از اعمال دیگر او رسیدگی نمی شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستون دین نماز است و نماز ، نخستین عمل فرزند آدم است که به آن رسیدگی می شود ؛ اگر درست بود به دیگر اعمالش رسیدگی می شود و اگر درست نبود سایر اعمالش هم رسیدگی نمی شود .

امام باقر علیه السلام :نخستین چیزی که بنده برای آن حسابرسی می شود نماز است ؛ اگر پذیرفته شد سایر اعمالش هم پذیرفته می شود .

2241 - حِکمَةُ الصَّلاةِ
2241 - حکمتِ نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جاءَنی جَبرَئیلُ فقالَ لی: یا أحمدُ ، الإسلامُ عَشرَةُ أسهُمٍ و قد خابَ مَن لا سَهمَ لَهُ فیها، أوَّلُها : شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و هِی الکَلِمَةُ، و الثانیة : الصَّلاةُ و هی الطُّهرُ ......... . (5)

2241

حکمتِ نماز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای احمد! اسلام ده سهم است و هر که یکی از این سهم ها را نداشته باشد، ناکام باشد . نخستین این سهم ها، شهادت دادن به یگانگی خداوند است، که آن کلمه [ ،کلمه توحید یا کلمه طیبه ] است و دومین آنها نماز است که [سبب ]پاکی است ......... .

ص :282


1- بحار الأنوار : 82/227/53 .
2- بحار الأنوار : 82/227/54 .
3- الکافی : 3/268/4 .
4- (انظر) کنز العمّال : 7 / 282، 283 . الحساب : باب 837 .
5- علل الشرائع : 249/5 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِبادَ اللّه ، إنّ أفضَلَ ما تَوَسَّلَ بهِ المُتَوَسِّلُونَ إلی اللّهِ جَلَّ ذِکرُهُ : الإیمانُ بِاللّهِ و بِرُسُلِهِ و ما جاءَت به مِن عندِ اللّهِ، ......... و إقامَةُ الصَّلاةِ فإنّها المِلَّةُ . (1)

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ، و الصَّلاةَ تَنزیها عنِ الکِبرِ . (2)

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام :فَرَضَ اللّهُ الصَّلاةَ تَنزِیها مِن الکِبرِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الصَّلاةُ تَثبِیتٌ لِلإخلاصِ و تَنزِیهٌ عنِ الکِبرِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن عِلَّةِ الصَّلاةِ و فیها مَشغَلَةٌ للناسِ عَن حوائجِهم و مَتعَبَةٌ لَهُم فی أبدانِهِم _: فیها عِلَلٌ؛ و ذلکَ أنَّ الناسَ لَو تُرِکُوا بغَیرِ تَنبیهٍ و لا تَذَکُّرٍ للنبِیِّ صلی الله علیه و آله بأکثَرَ مِنَ الخَبَرِ الأوَّلِ و بَقاءِ الکِتابِ فی أیدِیهم فَقَط لکانُوا علی ما کانَ علَیهِ الأوَّلُونَ؛ فإنّهُم قد کانُوا اتَّخَذُوا دِینا و وَضَعُوا کُتُبا و دَعَوا اُناسا إلی ما هُم علَیهِ و قَتَلُوهم علی ذلکَ، فَدَرَسَ أمرُهُم و ذَهَبَ حینَ ذَهَبُوا، و أرادَ اللّهُ تبارک و تعالی أن لا یُنسِیَهُم أمرَ محمّدٍ صلی الله علیه و آله فَفَرَضَ علَیهِمُ الصَّلاةَ یَذکُرُونَهُ فی کُلِّ یَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ یُنادُونَ بِاسمِهِ و تَعَبَّدُوا بِالصَّلاةِ و ذِکرِ اللّهِ لِکَیلا یَغفُلُوا عَنهُ و یَنسَوهُ فَیَندَرِسَ ذِکرُهُ . (5)

امام علی علیه السلام :بندگان خدا! براستی که بهترین وسیله ای که متوسّلان به خداوند، جلّ ذِکره، بدان توسّل می جویند ، ایمان به خداست و به فرستادگان او و بدانچه از نزد خدا آورده اند ......... و بر پا داشتن نماز ؛ زیرا که نماز ، آئین است .

امام علی علیه السلام :خداوند ایمان را برای پاک کردن [مردم ]از آلودگیِ شرک واجب گردانید و نماز را برای دور کردن آنها از کبر .

فاطمه زهرا علیها السلام :خداوند نماز را به منظور دور کردن [انسان] از کِبر واجب فرمود .

امام باقر علیه السلام :نماز موجب تثبیت اخلاص و دوری از کِبر است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که چرا نماز ، با آن که مردم را از کار و رسیدن به مشکلات و نیازهایشان باز می دارد و باعث زحمت و رنج جسمی آنهاست، واجب گردید _فرمود : چون اگر فقط به آمدنِ دین و وجود کتاب (قرآن) در میان مردم اکتفا می شد و عاملی نمی بود که یاد و خاطره پیامبر را در میانشان نگه دارد ، به همان سرنوشت پیروان ادیان پیشین دچار می شدند. آنها نیز برای خود دینی و کتابی داشتند و عدّه ای را به سوی آیین خود فرا خواندند و در راه آن با آنان جنگیدند، اما با رفتن آن ها، دین و آیینشان هم کهنه شد و از بین رفت. خداوند تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد محمّد صلی الله علیه و آله و دین او را از یاد نبرند ؛ از این رو، نماز را بر ایشان واجب فرمود ، تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را به زبان آورند و آنان با نماز و یاد خدا سر بندگی فرود آورند، تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموشش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود .

ص :283


1- تحف العقول : 149 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 252 .
3- بحار الأنوار : 82/209/19 .
4- الأمالی للطوسی : 296/582 .
5- علل الشرائع : 317/1 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فیما کَتَبَ عن عِلَّةِ الصَّلاةِ _: أنّها إقرارٌ بِالرُّبُوبِیَّةِ للّهِِ عَزَّ و جلَّ و خَلعُ الأندادِ، و قِیامٌ بینَ یَدَیِ الجَبّارِ جَلَّ جَلالُهُ بِالذُّلِّ و المَسکَنَةِ و الخُضوعِ و الاعتِرافِ، و الطَّلَبِ لِلإقالَةِ مِن سالِفِ الذُّنوبِ، و وَضعُ الوَجهِ علی الأرضِ کُلَّ یَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ إعظاما للّهِِ عَزَّ و جلَّ، و أن یَکونَ ذاکِرا غَیرَ ناسٍ و لا بَطِرٍ، و یکونَ خاشِعا مُتَذَلِّلاً راغِبا طالِبا للزِّیادَةِ فی الدِّینِ و الدُّنیا، مَع ما فیهِ مِن الانزِجارِ و المُداوَمَةِ علی ذِکرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ باللیلِ و النَّهارِ؛ لِئَلاّ یَنسَی العَبدُ سَیِّدَهُ و مُدَبِّرَهُ و خالِقَهُ فَیَبطَرَ و یَطغی، و یَکونَ فی ذِکرِهِ لِرَبِّهِ و قِیامِهِ بینَ یَدَیهِ زاجِرا لَهُ عَنِ المَعاصِی و مانِعا من أنواعِ الفَسادِ . (1)

امام رضا علیه السلام_ در بیان علّت نماز _نوشت : نماز، اقرار به ربوبیّت خداوند عزّ و جلّ است و نفی شریک از او و ایستادن در برابر خداوند جبّار، جلّ جلاله، با خواری و مسکنت و خضوع و اعتراف [به عظمت او ]و طلب بخشش گناهانِ گذشته، و روزی پنج بار پیشانی بر خاک نهادن برای تعظیم خداوند عزّ و جلّ . نماز موجب می شود که بنده به یاد خدا باشد و او را فراموش نکند و به ناسپاسی و گردنکشی دچار نشود و خاشع و فروتن باشد و راغب و طالبِ زیادتی در دین و دنیا باشد . علاوه بر اینها ، نماز موجب می شود که انسان از گناه باز ایستد و شب و روز پیوسته به یاد خداوند عزّ و جلّ باشد، تا این که مبادا انسان، سَروَر و مدبّر و آفریننده خویش را فراموش کند و بر اثر آن، به گردنکشی و طغیان و نافرمانی روی آورد . یاد کردن بنده از خداوندگارش و ایستادنش در آستان او، وی را از معاصی باز می دارد و از هر گونه فساد جلوگیری می کند .

ص :284


1- علل الشرائع : 317/2 .

2242 - فَضلُ المُصَلِّی
2242 - منزلت نمازگزار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن مُؤمِنٍ یَقومُ إلی الصَّلاةِ إلاّ تَناثَرَ علَیهِ البِرُّ ما بینَهُ و بینَ العَرشِ، و وُکِّلَ بهِ مَلَکٌ یُنادِی : یا بنَ آدمَ ، لو تَعلَمُ ما لَکَ فی صلاتِکَ و مَن تُناجِی ما سَئِمتَ و ما التَفَتَّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما دُمتَ فی الصَّلاةِ فإنَّکَ تَقرَعُ بابَ المَلِکِ الجَبّارِ، و مَن یُکثِرْ قَرعَ بابِ المَلِکِ یُفتَحْ لَهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا قامَ الرجُلُ إلی الصَّلاةِ أقبَلَ إبلیسُ یَنظُرُ إلَیهِ حَسدا ، لِما یَری مِن رَحمَةِ اللّهِ التی تَغشاهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ الإنسانَ إذا کانَ فی الصَّلاةِ فإنّ جَسَدَهُ و ثیابَه و کُلَّ شَیءٍ حَولَهُ یُسَبِّحُ . (4)

عنه علیه السلام :لَو یَعلَمُ المُصَلِّی ما یَغشاهُ مِن جَلالِ اللّهِ ما سَرَّهُ أن یَرفَعَ رَأسَهُ مِن سُجودِهِ . (5)

2242

منزلت نمازگزار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مؤمنی نیست که به نماز ایستد ، مگر آن که در فاصله بین او تا عرش، نیکی بر او فرو ریزد و فرشته ای بر وی گماشته شود که آواز دهد : ای فرزند آدم! اگر بدانی از نمازت چه بهره ای می بری و با چه کسی راز و نیاز می کنی ، هرگز خسته و روی گردان نمی شدی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که در نماز هستی دَرِ خانه پادشاهی مقتدر را می کوبی و هر که دَرِ خانه پادشاه را بسیار بکوبد ، سرانجام آن در به رویش باز می شود .

امام علی علیه السلام :هرگاه آدمی به نماز ایستد، ابلیس از این که می بیند رحمت خدا او را فرو پوشانده است حسودانه به وی می نگرد .

امام علی علیه السلام :انسان هرگاه در نماز باشد ، بدن و جامه او، و هر آنچه پیرامونش می باشد، تسبیح می گویند .

امام علی علیه السلام :اگر نمازگزار بداند که چه هاله ای از جلال خدا او را فرو می پوشاند، هرگز دوست ندارد که سر خود را از سجده اش بر دارد .

ص :285


1- بحار الأنوار : 82/234/58 .
2- مکارم الأخلاق : 2/366/2661 .
3- الخصال : 632/10 .
4- علل الشرائع : 336/2 .
5- الخصال : 632/10 .

عنه علیه السلام :للمُصَلِّی ثلاثُ خِصالٍ : مَلائکةٌ حافُّونَ (1) بِهِ مِن قَدَمَیهِ إلی أعنانِ السَّماءِ، و البِرُّ یَنتَثِرُ علَیهِ مِن رَأسِهِ إلی قَدَمِهِ، و مَلَکٌ عَن یَمینِهِ و عَن یَسارِهِ، فإنِ التَفَتَ قالَ الربُّ تبارکَ و تعالی : إلی خَیرٍ مِنّی تَلتَفِتُ یا بنَ آدَمَ ؟! لو یَعلَمُ المُصَلِّی مَن یُناجِی ما انفَتَلَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا اس_تَقبَلَ المُصَلِّی القِبلَةَ استَقبَلَ الرَّحمنَ بِوَجهِهِ لا إلهَ غَیرُهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لِلمُصَ_لِّی ثلاثُ خِصالٍ : إذا قامَ فی صلاتِهِ یَتَناثَرُ علَیهِ البِرُّ مِن أعنانِ السَّماءِ إلی مَفرِقِ رَأسِهِ، و تَحُفُّ بهِ المَلائکةُ مِن تَحتِ قَدَمَیهِ إلی أعنانِ السَّماءِ، و مَلَکٌ یُنادِی : أیّها المُصَلِّی ، لَو تَعلَمُ مَن تُناجِی ما انفَتَلتَ . (4)

امام علی علیه السلام :نمازگزار را سه بهره باشد : فرشتگان از زیر پایش تا اوج آسمان او را در میان گیرند ، نیکی از سر تا پایش را فراگیرد، و فرشته ای در طرف راست و چپ او قرار گیرد . پس هرگاه روی گرداند، پروردگار تبارک و تعالی فرماید : ای فرزند آدم! آیا به کسی بهتر از من روی کرده ای؟ اگر نمازگزار می دانست که با چه کسی راز و نیاز می کند، هرگز آن را نمی گسست .

امام باقر علیه السلام :هرگاه نمازگزار رو به قبله می کند ، خدای رحمان، که معبودی جز او نیست ، به او رو می کند .

امام صادق علیه السلام :نمازگزار را سه فایده نصیب شود : هرگاه به نماز بایستد، از اوج آسمان تا فرقِ سرش، بر او نیکی فرو ریزد و از زیر پایش تا اوج آسمان، فرشتگان او را در میان گیرند و فرشته ای ندا دهد : ای نمازگزار! اگر بدانی با چه کسی راز و نیاز می کنی، هرگز راز و نیازت را نخواهی

گسست.

2243 - حُدودُ الصَّلاةِ
2243 - قوانین نماز

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لِلصَّلاةِ أربَعةُ آلافِ حدٍّ . (5)

2243

قوانین نماز

امام صادق علیه السلام :نماز، چهار هزار قانون [و حکم ]دارد .

ص :286


1- فی المصدر : «حافّینَ» .
2- المحاسن : 1/122/131 .
3- بحار الأنوار : 82/219/37 .
4- ثواب الأعمال : 57/3 .
5- الکافی : 3/272/6 .

عنه علیه السلام :لِلصَّلاةِ أربَعةُ آلافِ حَدٍّ لَستَ تُؤاخَذُ بها . (1)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن حمّادِ بنِ عیسی :قالَ لی أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام یَوما : تُحسِنُ أن تُصَلِّیَ یا حمّادُ؟ ......... قُم فَصَلِّ ، قالَ : فَقُمتُ بینَ یَدَیهِ مُتَوَجِّها إلی القِبلَةِ فاستَفتَحْتُ الصَّلاةَ و رَکَعتُ و سَجَدتُ، فقالَ : یا حمّادُ ، لا تُحسِنُ أن تُصَلِّیَ ؟! ما أقبَحَ بالرجُلِ أن تَأتِیَ علَیهِ سِتّونَ سَنَةً أو سَبعونَ سَنَةً فما یُقِیمُ صَلاةً واحِدَةً بِحُدُودِها تامَّةً ؟! (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الصَّلاةُ لَها أربَعةُ آلافِ بابٍ . (3)

امام صادق علیه السلام :نماز، چهار هزار قانون دارد که تو نسبت به آنها مؤاخذه نمی شوی .

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از حمّاد بن عیسی _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای حمّاد! می توانی خوب نماز بخوانی؟ ......... برخیز نماز بخوان . من برابر آن حضرت رو به قبله ایستادم و نماز را شروع کردم و رکوع و سجود را به جا آوردم . حضرت فرمود : ای حمّاد! خوب نماز نمی خوانی! چه زشت است برای مردی که شصت هفتاد سال از عمرش بگذرد و یک نماز را با شرایط کامل آن نگزارد!

امام رضا علیه السلام :برای نماز چهار هزار باب [در احکام و مسائل ]وجود دارد .

2244 - آدابُ الصَّلاةِ
2244 - آداب نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الرَّجُلَینِ مِن اُمَّتی یَقُومانِ فی الصَّلاةِ، و رُکوعُهُما و سُجودُهُما واحِدٌ ، و إنّ ما بینَ صلاتَیهِما مِثلُ ما بینَ السَّماءِ و الأرضِ . (4)

2244

آداب نماز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو نفر از امّت من به نماز می ایستند و رکوع و سجود هر دو نفرشان یکی است ، اما فاصله نماز آنها با یکدیگر از زمین تا آسمان است .

ص :287


1- بحار الأنوار : 84/250/45 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/300/ 915 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 1/255/7 .
4- بحار الأنوار : 84/249/41 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا قُمتَ إلی الصَّلاةِ فَقُل : اللّهُمّ إنّی اُقَدِّمُ إلَیکَ مُحمّدا صلی الله علیه و آله بینَ یَدَی حاجَتی و أتَوَجَّهُ بهِ إلَیکَ، فاجعَلْنی بهِ وَجیها عندَکَ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ و مِنَ المُقَرَّبِینَ، اِجعَلْ صَلاتِی بِهِ مَقبولَةً، و ذَنبی بهِ مَغفورا، و دُعائی بهِ مُستَجابا، إنّکَ أنتَ الغَفورُ الرَّحیمُ . (1)

امام صادق علیه السلام :هرگاه به نماز برخاستی بگو : خدایا ! من محمّد صلی الله علیه و آله را واسطه حاجت خود قرار می دهم و با [وسیله ]او، به تو روی می آورم ؛ پس به حرمت او، مرا نزد خودت در دنیا و آخرت آبرومند گردان و از مقرّبان قرارم ده . به حرمت او، نمازم را بپذیر و به حرمت او، گناهم را بیامرز و به حرمت او دعایم را اجابت فرما که تو آمرزنده و مهربانی.

2245 - الخُشوعُ فِی الصَّلاةِ
2245 - خشوع در نماز

الکتاب :

«قَدْ أفْلَحَ المُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الخُشوعُ زینَةُ الصَّلاةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا صَلاةَ لِمَن لا یَتَخَشَّعُ فی صلاتِهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا کُمیلُ ، لیسَ الشَّأنَ أن تُصَلِّیَ و تَصُومَ و تَتَصَدَّقَ، إنّما الشَّأنُ أن تکونَ الصَّلاةُ فُعِلَت بِقَلبٍ نَقِیٍّ، و عَمَلٍ عندَ اللّهِ مَرْضِیٍّ، و خُشوعٍ سَوِیٍّ . (5)

2245

خشوع در نماز

قرآن :

«براستی که مؤمنان رستگار شدند . همانان که در نمازشان خاشعند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشوع، زیور نماز است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در نماز خود خشوع ندارد نمازش نماز نیست .

امام علی علیه السلام :ای کمیل! مهم این نیست که نماز بخوانی و روزه بگیری و صدقه بدهی ؛ مهم این است که نماز، با دلِ پاک و عمل خدا پسندانه و خشوعِ راستین صورت گیرد .

ص :288


1- الکافی : 3/309/3 .
2- المؤمنون : 1، 2 .
3- جامع الأخبار : 337/947 .
4- الفردوس : 5/195/7935 .
5- بشارة المصطفی : 28 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کُنتَ دَخَلتَ فی صَلاتِکَ فعلَیکَ بالتَّخَشُّعِ و الإقبالِ علی صَلاتِکَ؛ فإنَّ اللّهَ تعالی یقولُ : «الذینَ هُم فی صَلاتِهِم خاشِعُونَ» . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هرگاه وارد نماز شدی ، با خشوع باش و به نمازت توجّه قلبی داشته باش؛ زیرا خداوند متعال [ در توصیف مؤمنان ] می فرماید : «همانان که در نمازشان خاشعند» .

2246 - تَفسیرُ الخُشوعِ
2246 - معنای خشوع

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عنِ الخُشوعِ _: التَّواضُعُ فی الصَّلاةِ، و أن یُقبِلَ العَبدُ بقَلبِهِ کُلِّهِ علی رَبِّهِ. (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قوِلِهِ تعالی : «الذینَ هُم فی صَلاتِهِم خاشِعُونَ» _: الخُشوعُ غَضُّ البَصَرِ فی الصَّلاةِ (4) . (5)

2246

معنای خشوع

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که خشوع چیست _فرمود : فروتنی در نماز و این که بنده با تمام دلش به پروردگار خود رو کند .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «همانان که در نمازشان خاشعند» _فرمود : خشوع ، عبارت است از فروهشتن چشم در نماز . (6)

ص :289


1- الکافی : 3/300/3 .
2- (انظر) البدعة : باب 335 . عنوان 143 «الخشوع» .
3- دعائم الإسلام : 1/158 .
4- دعائم الإسلام : 1/158 .
5- قال الطبرسی رحمه الله فی ذیل قوله تعالی : «و الذینَ هُم فی صلاتِهِم خاشِعُونَ» : أی خاضعون متواضعون متذلّلون، لا یرفعون أبصارهم عن مواضع سجودهم، و لا یلتفتون یمینا و لا شمالاً، و روی أنَّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله رأی رجلاً یعبث بلحیته فی صلاته، فقال : أما أنّه لَو خَشَعَ قَلبُهُ لَخَشَعَت جَوارِحُهُ، و فی هذا دلالة علی أنّ الخشوع فی الصلاة یکون بالقلب و بالجوارح : فأمّا بالقلب فهو أن یفرغ قلبه بجمع الهمّة لها و الإعراض عمّا سواها، فلا یکون فیه غیر العبادة و المعبود، و أمّا بالجوارح فهو غضّ البصر و الإقبال علیها و ترک الالتفات و العبث . مجمع البیان : 7/157 . و قیل: الخشوع علی ما فی القرآن الکریم إنّما هو خشوع البصر کما فی قوله تعالی: «خُشَّعا أبصارُهم» (القمر:7)،و خشوع القلب کما فی قوله عزَّ و جلَّ: «أ لَمْ یَأْنِ للذین آمَنُوا أنْ تَخْشَعَ قلوبُهُم لِذِکْرِ اللّه ِ» (الحدید : 16)، و خشوع الصوت کما فی قوله : «و خَشَعَتِ الأصواتُ للرَّحمنِ فلا تَسْمَعُ إلاّ هَمْسا» (طه : 108)، و خشوع الصلاة محمول علی المعانی الثلاث .
6- طبرسی رحمه الله ذیل آیه: «و همانان که در نمازشان خاشعند» می گوید : یعنی، خاضع و خاکسار و فروتنند . چشم خود را از جایگاه سجده شان برنمی دارند و به راست و چپ نمی نگرند . روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که در نمازش با ریش خود بازی می کند ، فرمود : «این مرد اگر دلش خاشع بود، بی گمان اندامهای او نیز خاشع بودند» . این حدیث نشان می دهد که در نماز باید هم دل خاشع باشد هم اعضا . خشوعِ قلب، این است که نمازگزار همه فکر و ذهن خود را متوجّه نماز کند و دلش را از هر چه جز نماز، فارغ گرداند ؛ به طوری که در آن، جز عبادت و معبود چیزی نباشد و خشوعِ اعضا این است که چشمش را فرو اندازد و به نماز توجّه کند و از التفات به این سو و آن سو و بازی کردن [با ریش و جز آن ]خودداری ورزد . نیز گفته اند : خشوع ، بر اساس آنچه در قرآن کریم آمده ، عبارت است از خشوعِ چشم ، چنان که در آیه «دیدگانشان خاشع است» آمده است و خشوعِ دل چنان که در آیه «آیا وقت آن نرسیده که مؤمنان دلهایشان به ذکر خدا خاشع شود» آمده است و خشوعِ صدا چنان که در آیه «و صداها برای خدای رحمان خاشع شد، پس چیزی جز زمزمه شنیده نشود» آمده است . خشوع در نماز، این هر سه معنا را در برمی گیرد .

2247 - خُشوعُ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله فِی الصَّلاةِ
2247 - خشوع پیامبرصلی الله علیه وآله در نماز

فلاح السائل روی ابو محمّد جعفر بن علی القمّی فی کتاب زهد النبی صلی الله علیه و آله :کانَ النبیُّ صلی الله علیه و آله إذا قامَ إلی الصَّلاةِ تَرَبَّدَ وَجهُهُ خَوفا مِنَ اللّهِ تعالی . (1)

فلاح السائل روی ابو محمّد جعفر بن علی القمّی فی کتاب زهد النبی صلی الله علیه و آله :أنَّ النبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا قامَ إلی الصَّلاةِ کأنّهُ ثَوبٌ مُلقی . (2)

2247

خشوع پیامبر صلی الله علیه و آله در نماز

فلاح السائل_ به نقل از ابو محمّد جعفر بن علی القمی در کتاب زهد النبی صلی الله علیه و آله _: پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه به نماز می ایستاد، از ترس خداوند متعال، رنگ چهره اش می پرید.

فلاح السائل_ به نقل از ابو محمّد جعفر بن علی القمی در کتاب زهد النبی صلی الله علیه و آله _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه به نماز می ایستاد ، [از فرط آرامش] مانند جامه ای بود که به کناری افتاده باشد .

2248 - خُشوعُ الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام
2248 - خشوع امام علی علیه السلام در نماز

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ علیٌّ علیه السلام إذا قامَ إلی الصَّلاةِ فقالَ : «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ و الأرْضَ» (3) تَغَیَّرَ لَونُهُ؛ حتّی یُعرَفَ ذلکَ فی وَجهِهِ . (4)

بحار الأنوار :فی تفسیر القُشَیریّ : أنّه کانَ علیه السلام إذا حَضَرَ وَقتُ الصَّلاةِ تَلَوَّنَ و تَزَلزَلَ، فقیلَ لَهُ : ما لَکَ ؟ فیقولُ : جاءَ وقتُ أمانَةٍ عَرَضَها اللّهُ تعالی علی السماواتِ و الأرضِ و الجبالِ فَأبَینَ أن یَحمِلنَها و حَمَلَها الإنسانُ فی ضَعفِی، فلا أدرِی اُحسِنُ إذا ما حَمَلتُ أم لا ؟! (5)

2248

خشوع امام علی علیه السلام در نماز

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام هرگاه به نماز برمی خاست ، می گفت : «رو به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفرید» و رنگش تغییر می کرد ، به طوری که در چهره اش پیدا بود .

بحار الأنوار :در تفسیر القشیری آمده است : علی علیه السلام چون وقت نماز می شد ، رنگش تغییر می کرد و به خود می لرزید . به آن حضرت عرض شد : شما را چه شده است؟ فرمود : هنگام امانتی رسیده است که خداوند متعال آن را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کرد ، اما آنها از پذیرفتنش

آن خودداری کردند و انسان به عهده گرفت و من با این ضعف و نا توانیم نمی دانم آیا از عهده برداشتن این بار به خوبی برمی آیم یا نه .

ص :290


1- فلاح السائل : 289/182 .
2- فلاح السائل : 289/183 .
3- الأنعام : 79 .
4- فلاح السائل : 202/115 .
5- بحار الأنوار : 41/17/10 .

أعلام الدین :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام إذا أخَذَ فی الوُضُوءِ یَتَغَیَّرُ وَجهُهُ مِن خِیفَةِ اللّهِ تعالی . (1)

دعائم الإسلامعن علیٍّ صلواتُ اللّهِ علَیهِ أنّهُ کانَ إذا دَخَلَ الصَّلاةَ کانَ کَأنَّهُ بِناءٌ ثابِتٌ أو عَمودٌ قائمٌ لا یَتَحَرَّکُ ، و کانَ ربّما رَکَعَ أو سَجَدَ فَیَقَعُ الطَّیرُ علَیهِ، و لَم یُطِقْ أحَدٌ أن یَحکِیَ صلاةَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلاّ علیُّ بنُ أبی طالبٍ و علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام . (2)

أعلام الدین :امام علی علیه السلام هرگاه شروع به گرفتن وضو می کرد ، از ترس خدا ، رنگ رخسارش برمی گشت .

دعائم الإسلام :نقل شده است که امام علی علیه السلام هرگاه به نماز می ایستاد ، مانند بنایی استوار یا ستونی راست تکان نمی خورد . گاهی اوقات در حال رکوع یا سجده [از بس آرام بود و کوچکترین حرکتی نمی کرد ]پرنده بر پشت آن حضرت فرود می آمد . هیچ کس طاقت تقلید از نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله را نداشت ، جز علی بن ابی طالب و علی بن الحسین علیهما السلام .

2249 - خُشوعُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
2249 - خشوعِ فاطمه دخت رسول خداصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ عمّا یَقَعُ مِن الظُّلمِ علی أهلِ البَیتِ علیهم السلام _: أمّا ابنَتی فاطمةُ فإنّها سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ مِن الأوَّلِینَ و الآخِرِینَ ......... متی قامَت فی مِحرابِها بینَ یَدَی رَبِّها جَلَّ جلالُهُ زَهَرَ نورُها لِملائکةِ السَّماءِ کما یَزهَرُ نورُ الکواکِبِ لأهلِ الأرضِ، و یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لملائکَتِهِ: یا ملائکَتِی ، انظُرُوا إلی أمَتی فاطمةَ سَیِّدَةِ إمائی قائمهٌ بینَ یَدَیَّ، تَرتَعِدُ فَرائصُها مِن خِیفَتی، و قد أقبَلَت بقَلبِها علی عِبادَتِی، اُشهِدُکُم أنّی قد أمَّنتُ شِیعَتَها مِنَ النارِ . (3)

2249

خشوعِ فاطمه دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در ضمن بیان ستمی که بر اهل بیت علیهم السلام خواهد رفت _فرمود : امّا دخترم فاطمه، او بانوی زنان جهان است ......... ؛ هرگاه در محراب خود در برابر پروردگارش ، جلّ جلاله ، بایستد ، نورش برای فرشتگان آسمان می درخشد، همچنان که نور ستارگان برای زمینیان می درخشد و خداوند عزّ و جلّ به

فرشتگانش می فرماید : ای فرشتگان من! به کنیز من فاطمه بنگرید ، بانوی کنیزان من در برابر من ایستاده است و گوشت تنش از بیم من می لرزد . او با دل خویش به عبادت من روی آورده است ، شما را گواه می گیرم که شیعیان او را از آتش ایمن کردم .

ص :291


1- أعلام الدین : 247 .
2- دعائم الإسلام : 1/159 .
3- بحار الأنوار : 43/172/13 .

عدّة الداعی :کانَت فاطِمةُ علیها السلام تَنهَجُ فی الصَّلاةِ مِن خِیفَةِ اللّهِ تعالی . (1)

عدّة الداعی :فاطمه علیها السلام در نماز ، از ترس خداوند متعال ، نفس نفس می زد .

2250 - خُشوعُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام
2250 - خشوع امام حسن علیه السلام در نماز

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّ الحَسنَ بنَ علیٍّ علیهما السلام کانَ إذا قامَ فی صَلاتِهِ تَرتَعِدُ فَرائصُهُ بینَ یَدَی رَبِّهِ عَزَّ و جلَّ، و کانَ إذا ذَکَرَ الجَنّةَ و النارَ اضطَرَبَ اضطِرابَ السَّلیمِ . (2)

بحار الأنوار :کانَ الحَسنُ علیه السلام إذا فَرَغَ مِن وُضُوئهِ تَغَیَّرَ لَونُهُ، فقیلَ لَهُ فی ذلکَ، فقالَ : حَقٌّ علی مَن أرادَ أن یَدخُلَ علی ذِی العَرشِ أن یَتَغَیَّرَ لَونُهُ . (3)

2250

خشوع امام حسن علیه السلام در نماز

امام زین العابدین علیه السلام :حسن بن علی علیهما السلام چون به نماز می ایستاد ، عضلاتش در برابر پروردگارش عزّ و جلّ می لرزید و هرگاه سخن از بهشت و دوزخ به میان می آمد ، همچون مار گزیده، آسیمه سر می شد .

بحار الأنوار:امام حسن علیه السلام هرگاه وضویش را تمام می کرد ، رنگش می پرید . علّت را جویا شدند ، فرمود : کسی که می خواهد به حضور خداوندگار صاحب عرش برسد ، باید رنگش را ببازد .

ص :292


1- عدّة الداعی : 139 .
2- بحار الأنوار : 84/258/56 .
3- بحار الأنوار : 80/347/32

بحار الأنوار من کتاب اللؤلؤیات :کانَ الحَسنُ علیه السلام إذا تَوَضَّأ تَغَیَّرَ لَونُهُ، و ارتَعَدَت مَفاصِلُهُ، فقیلَ لَهُ فی ذلکَ، فقالَ : حَقٌّ لِمَن وَقَفَ بینَ یَدَی ذِی العَرشِ أن یَصفَرَّ لَونُهُ و تَرتَعِدَ مَفاصِلُهُ . (1)

بحار الأنوار_ به نقل از کتاب اللؤلؤیات _: امام حسن علیه السلام هرگاه وضو می گرفت رنگ چهره اش تغییر می کرد و بندهای بدنش به لرزه می افتاد . علت را جویا شدند ، فرمود : کسی که در برابر خداوندگار صاحب عرش ایستاده است ، باید رنگش زرد شود و بند بند بدنش به لرزه افتد .

2251 - خُشوعُ الإمامِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام
2251 - خشوع امام زین العابدین علیه السلام در نماز

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ علیُّ بنُ الحسینِ صلواتُ اللّهِ علیهِما إذا قامَ فی الصَّلاةِ کأنّهُ ساقُ شَجرَةٍ لا یَتَحَرَّکُ مِنهُ شَیءٌ إلاّ ما حَرَّکَهُ الرِّیحُ مِنهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کان علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام إذا قامَ إلی الصّلاةِ تَغَیَّرَ لَونُهُ، فإذا سَجَدَ لم یَرفَعْ رَأسَهُ حتّی یَرفَضَّ عَرَقا . (3)

عنه علیه السلام :کانَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام إذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ اقشَعَرَّ جِلدُهُ، و اصفَرَّ لَونُهُ، و ارتَعَدَ کالسَّعَفَةِ . (4)

فلاح السائل :کانَ [ علیّ بن الحسین علیهما السلام ]إذا شَرَعَ فی طَهارَةِ الصَّلواتِ اصفَرَّ وَجهُهُ و ظَهَرَ علَیهِ الخَوفُ . (5)

2251

خشوع امام زین العابدین علیه السلام در نماز

امام باقر علیه السلام :امام زین العابدین _ صلوات اللّه علیه _ هرگاه به نماز می ایستاد گویی تنه درختی است، که هیچ چیزی از آن تکان نمی خورَد ، مگر آنچه که وزش باد به حرکت درمی آورَد .

امام صادق علیه السلام :امام زین العابدین علیه السلام هرگاه به نماز می ایستاد رنگش می پرید و چون به سجده می رفت آنقدر سر از سجده برنمی داشت که عرق از او می ریخت .

امام صادق علیه السلام :چون وقت نماز می رسید، مو بر بدن امام زین العابدین علیه السلام راست می شد ، و رنگش زرد می گشت و چون شاخه خشکیده درختِ خرما می لرزید.

فلاح السائل :امام زین العابدین علیه السلام هرگاه شروع به وضو گرفتن برای نمازها می کرد، رنگش زرد می شد و ترس او را فرا می گرفت .

ص :293


1- بحار الأنوار : 80/346/30 .
2- الکافی : 3/300/4 .
3- فلاح السائل : 222/124 .
4- فلاح السائل:203/117.
5- فلاح السائل : 124 .

دعائم الإسلام :کانَ علیّ بن الحسین علیهما السلام إذا تَوَضَّأ للصَّلاةِ و أخَذَ فی الدُّخولِ فیها اصفَرَّ وَجهُهُ و تَغَیَّرَ لَونُهُ، فقیلَ لَهُ مرّةً فی ذلکَ ، فقالَ : إنّی اُرِیدُ الوُقُوفَ بینَ یَدَی مَلِکٍ عَظِیمٍ . (1)

المناقب لابن شهر آشوب :مِن کتابِ الأنوارِ : أنّه علیه السلام کانَ قائما یُصَلِّی حتّی وَقَفَ ابنُهُ محمّدٌ علیه السلام و هُو طِفلٌ إلی بئرٍ فی دارِهِ بالمَدینةِ بَعِیدَةِ القَعرِ، فَسَقَطَ فیها، فَنَظَرَت إلَیهِ اُمُّهُ فَصَرَخَت و أقبَلَت نحوَ البِئرِ تَضرِبُ بِنَفسِها حِذاءَ البِئرِ و تَستَغِیثُ و تقولُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، غَرِقَ وَلَدُکَ محمّدٌ ! و هُو لا یَنثَنی عن صلاتِهِ و هُو یَسمَعُ اضطِرابَ ابنِهِ فی قَعرِ البئرِ، فَلَمّا طالَ علَیها ذلکَ قالَت حُزنا علی وَلَدِها : ما أقسی قُلُوبَکُم یا آلَ بَیتِ رسولِ اللّهِ ! !

فَأقبَلَ علی صلاتِهِ و لَم یَخرُجْ عنها إلاّ عن کَمالِها و إتمامِها، ثُمّ أقبَلَ علَیها، و جَلَسَ علی أرجاءِ البِئرِ، و مَدَّ یَدَهُ إلی قَعرِها _ و کانَت لا تُنالُ إلاّ بِرِشاء طَویلٍ _ فَأخرَجَ ابنَهُ مُحمّدا علی یَدَیهِ یُناغِی و یَضحَکُ لم یَبتَلَّ لَهُ ثَوبٌ و لا جَسَدٌ بالماءِ ! فقالَ : هاکِ یا ضَعِیفةَ الیَقینِ بِاللّهِ، فَضَحِکَتْ لِسلامةِ وَلَدِها و بَکَت لقولِهِ : یا ضعیفةَ الیَقینِ باللّهِ، فقالَ : لا تَثرِیبَ علَیکِ الیَومَ، لو عَلِمتِ أنّی کُنتُ بَینَ یَدَی جبّارٍ لَو مِلتُ بِوَجهِی عَنهُ لَمالَ بوَجهِهِ عَنّی، أ فَمَن یُری راحِما بعدَهُ ؟! (2)

دعائم الإسلام :امام زین العابدین علیه السلام هرگاه برای نماز وضو می گرفت و شروع به نماز خواندن می کرد ، چهره اش زرد می شد و رنگش می پرید . یک بار در این باره از ایشان سؤال شد ، فرمود : من می خواهم در پیشگاه پادشاهی بزرگ بایستم .

مناقب ابن شهرآشوب:در کتاب الأنوار آمده است : امام زین العابدین علیه السلام مشغول نماز بود که فرزند خرد سالش محمّد[باقر] علیه السلام کنار چاه عمیقی که در خانه آن حضرت در مدینه بود رفت و در چاه افتاد . مادرش متوجّه افتادن او شد و فریاد کشید و به طرف چاه دوید و کنار چاه خودش را می زد و کمک می خواست و می گفت : یا بن رسول اللّه ! فرزندت محمّد غرق شد . اما امام زین العابدین، با آن که صدای ناله و بیتابی فرزندش را در ته چاه می شنید ، از نماز خود دست نکشید . همسر امام چون کار به درازا کشید ، از روی ناراحتی برای فرزندش ، گفت : چقدر دل شما سخت است ای خاندان رسول خدا!

حضرت به نماز خود ادامه داد و بعد از آن که آن را به طور کامل و تمام انجام داد ، به طرف همسرش رفت و کنار چاه نشست و دستش را به ته چاه _ که جز با ریسمانی بلند دسترسی به آن ممکن نبود _ دراز کرد و فرزندش محمّد را روی دستانش بیرون آورد در حالی که شیرین زبانی می کرد و می خندید و نه لباسش خیس شده بود و نه جایی از بدنش! سپس[به همسرش ]فرمود : بگیر! ای زنِ سست یقینِ به خدا . همسر حضرت از این که دید فرزندش سالم است خندید و از این گفته امام زین العابدین که به او فرمود : ای زنِ سست یقینِ به خدا ، گریست. حضرت فرمود: امروز بر تو سرزنشی نیست، کاش می دانستی که من در پیشگاه پادشاهی مقتدر ایستاده بودم که اگر رویم را از او بر می گرداندم او هم رویش را از من بر می گرداند ، آیا پس از او رحم کننده ای هست؟

ص :294


1- دعائم الإسلام : 1/158 .
2- المناقب لابن شهرآشوب : 4/135 .

2252 - خُشوعُ الإمامَینِ الصّادِقَینِ علیهما السلام
2252 - خشوع امام باقر و امام صادق علیهما السلام

بحار الأنوارعن جابر الجعفی : سمعت أبا عبد اللّه صلی الله علیه و آله : ......... و لقد صَلّی أبو جعفرٍ علیه السلام ذاتَ یَومٍ فَوَقَعَ علی رَأسِهِ شَیءٌ فلَم یَنزِعْهُ مِن رَأسِهِ حتّی قامَ إلَیهِ جعفرٌ فَنَزَعَهُ مِن رَأسِهِ؛ تَعظیما للّهِِ و إقبالاً علی صلاتِهِ، و هُو قولُ اللّهِ : «أقِمْ وَجْهَکَ للدِّینِ حَنیفا» (1) . (2)

فلاح السائل :رُوِیَ أنّ مولانا جعفرَ بنَ محمّدٍ الصادقَ علیهما السلام کانَ یَتلُو القرآنَ فی صلاتِهِ فَغُشِیَ علَیهِ، فلمّا أفاقَ سُئلَ : ما الذی أوجَبَ ما انتَهَت حالُکَ إلَیهِ ؟ فقالَ _ ما مَعناهُ _ : ما زِلتُ اُکَرِّرُ آیاتِ القرآنِ حتّی بَلَغتُ إلی حالٍ کأنَّی سَمِعتُها مُشافَهَةً مِمَّن أنزَلَها . (3)

2252

خشوع امام باقر و امام صادق علیهما السلام

بحار الأنوار_ به نقل از جابر جعفی _: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود : ......... روزی ابو جعفر (امام باقر علیه السلام ) به نماز ایستاد ، در همان حال چیزی روی سر آن حضرت افتاد ، اما آن را از سر خود دور نکرد، تا آن که جعفر(امام صادق علیه السلام ) آن را از روی سر ایشان برداشت. این عمل حضرت ناشی از تعظیم خدا و توجّه به نمازش بود و این فرموده خداوند است که : «و به سوی دین روی آر، با اخلاص و راستی» .

فلاح السائل :روایت شده است که سرورمان امام جعفر صادق علیهما السلام در نماز خود قرآن تلاوت می کرد که از هوش رفت . وقتی به هوش آمد سؤال کردند: چه شد که به این حال افتادید؟ حضرت پاسخی به این مضمون داد : آیات قرآن را پیوسته تکرار می کردم تا جایی که این حالت به من دست داد که گویی آن را از زبان نازل کننده اش می شنوم .

ص :295


1- یونس : 105 .
2- بحار الأنوار : 84/252/48 .
3- فلاح السائل : 210/121 .

فلاح السائل عن أبی أیوب :کانَ أبو جعفرٍ و أبو عبدِ اللّهِ علیهما السلام إذا قاما إلی الصَّلاةِ تَغَیَّرَت ألوانُهُما حُمرَةً و مَرَّةً صُفرَةً ، و کأنّما یُناجِیانِ شَیئا یَرَیانِهِ . (1)

فلاح السائل_ به نقل از أبو أیوب _: امام باقر و امام صادق علیهما السلام هر گاه به نماز می ایستادند رنگ رخسارشان ، گاه سرخ می شد و گاه زرد؛ گویی با کسی راز و نیاز می کنند که او را می بینند .

2253 - مَوانِعُ الخُشوعِ
2253 - موانع خشوع

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی رجُلٍ یَعبَثُ بِلِحیَتِهِ فی صلاتِهِ _: أما إنّهُ لو خَشَعَ قَلبُهُ لَخَشَعَت جَوارِحُهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَعبَثِ الرَّجُلُ فی صلاتِهِ بِلِحیَتِهِ و لا بما یَشغَلُهُ عن صلاتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :لِیَخشَعِ الرَّجُلُ فی صلاتِهِ؛ فإنّه مَن خَشَعَ قَلبُهُ للّهِِ عَزَّ و جلَّ خَشَعَت جَوارِحُهُ فلا یَعبَثُ بِشَیءٍ . (4)

2253

موانع خشوع

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره مردی که در نمازش با ریش خود بازی می کرد _فرمود : اگر دل او خاشع بود ، بی گمان اندامهایش نیز خشوع داشتند .

امام علی علیه السلام :مرد نباید در نمازش با ریش خود و یا با چیزی که او را از نمازش غافل و بی توجّه می کند، بازی کند .

امام علی علیه السلام :انسان باید در نمازش خشوع داشته باشد ، کسی که دلش در برابر خداوند عزّ و جلّ خاشع باشد، جوارح او نیز خشوع خواهد داشت و بنا بر این ، با چیزی بازی نمی کند .

2254 - شُروطُ قَبولِ الصَّلاةِ
2254 - شرایط پذیرفته شدن نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو صَلَّیتُم حتّی تَکونُوا کالأوتارِ، و صُمتُم حتّی تَکُونُوا کالحَنایا، لَم یَقبَلِ اللّهُ مِنکُم إلاّ بِوَرَعٍ . (5)

2254

شرایط پذیرفته شدن نماز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر چندان نماز بخوانید که چون چلّه کمان شوید ، و چندان روزه بگیرید که مانند کمان درآیید ، خداوند از شما نپذیرد مگر آن که با پارسایی همراه باشد .

ص :296


1- فلاح السائل : 290/186 .
2- بحار الأنوار : 84/228 .
3- الخصال : 620/10 .
4- الخصال : 628/10 .
5- بحار الأنوار : 84/ 258/56 .

عنه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلَیَّ أن یا أخا المُرسَلِینَ، یا أخا المُنذِرِینَ ، أنذِرْ قَومَکَ لا یَدخُلوا بَیتا مِن بُیُوتِی و لأِحَدٍ مِن عِبادِی عندَ أحَدِهِم مَظلِمَةٌ؛ فإنّی ألعَنُهُ ما دامَ قائما یُصَلِّی بینَ یَدَیَّ حتّی یَرُدَّ تلکَ المَظلِمَةَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُنظُرْ فِیمَ تُصَلِّی، إن لَم یَکُن مِن وَجهِهِ و حِلِّهِ فلا قَبولَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن سَبَبِ قَبولِ الصَّلاةِ _: وَلایَتُنا و البَراءةُ مِن أعدائنا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تَعالی: إنَّما أقبَلُ الصَّلاةَ لِمَن تَواضَعَ لِعَظَمَتی، و یَکُفُّ نَفسَهُ عنِ الشَّهَواتِ مِن أجلی، و یَقطَعُ نَهارَهُ بِذِکرِی، و لا یَتَعاظَمُ علی خَلقِی، و یُطعِمُ الجائعَ، و یَکسُو العارِیَ، و یَرحَمُ المُصابَ، و یُؤوِی الغَریبَ ، فذلکَ یُشْرِقُ نورُهُ مِثلَ الشَّمسِ، أجْعَلُ لَهُ فی الظُّلُماتِ نورا، و فی الجَهالَةِ عِلما . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به من وحی فرمود که : ای از تبار رسولان ، ای از تبار بیم دهندگان! به مردم خود هشدار ده که تا وقتی نسبت به یکی از بندگان من به گردن خود مظلمه و حقّی دارند وارد هیچ یک از خانه های من نشوند ؛ زیرا تا زمانی که در پیشگاه من به نماز ایستاده اند ، آنان را لعنت می کنم مگر این که آن مظلمه را ردّ کنند .

امام علی علیه السلام :بنگر که با چه [جامه و لباسی ]نماز می خوانی ؛ اگر آن را از راه درست و حلال به دست نیاورده باشی ، نمازت پذیرفته نیست .

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آنچه موجب قبولی نماز می شود _فرمود : دوستی و ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی فرموده است : من نماز کسی را می پذیرم که در برابر عظمت من فروتن باشد ، به خاطر من نفْس خود را از شهوتها باز دارد و روزش را با یاد من سپری کند و بر آفریدگان من بزرگی نفروشد و گرسنه را غذا دهد و برهنه را بپوشاند و به مصیبت دیده رحم کند و غریب را جای دهد ؛ چنین کسی مانند خورشید می درخشد ، در تاریکیها برای او نوری قرار می دهم ، و در نادانی، دانشی .

ص :297


1- بحار الأنوار : 84/257/55 .
2- بشارة المصطفی : 28 .
3- المناقب لابن شهر آشوب : 4/131 .
4- بحار الأنوار : 69 / 391 / 66 .
5- (انظر) العمل : باب 2901 .

2255 - مَوانِعُ قَبولِ الصَّلاةِ
2255 - موانع پذیرفته شدن نماز

1 _ عُقوقُ الوالدینِ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن نَظَرَ إلی أبَوَیهِ نَظَرَ ماقِتٍ و هُما ظالِمانِ لَهُ، لم یَقبَلِ اللّهُ لَهُ صلاةً . (1)

2 _ الغِیبةُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ اغتابَ مُسلما أو مُس_لِمَةً لَم یَقبَلِ اللّهُ تعالی صلاتَهُ و لا صِیامَهُ أربَعینَ یَوما و لَیلةً، إلاّ أن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ . (2)

3 _ الاستخفافُ بها و عدمُ المحافَظَةِ علیها

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و اللّهِ إنّهُ لَیَأتِی علی الرَّجُلِ خَمسونَ سَنةً و ما قَبِلَ اللّهُ مِنهُ صلاةً واحِدَةً، فأیُّ شَیءٍ أشَدُّ مِن هذا ؟! و اللّهِ إنّکُم لَتَعرِفُونَ مِن جِیرانِکم و أصحابِکُم مَن لَو کانَ یُصَلِّی لِبَعضِکُم ما قَبِلَها مِنهُ لاستِخفافِهِ بها، إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لا یَقبَلُ إلاّ الحَسَنَ ، فکیفَ یَقبَلُ ما یُستَخَفُّ بهِ (3) ؟ ! (4)

2255

موانع پذیرفته شدن نماز

1 _ آزردن پدر و مادر

امام صادق علیه السلام :هر که به پدر و مادر خود ، گر چه به وی ستم کرده باشند ، با نگاه دشمنانه بنگرد ، خداوند از او نمازی را نمی پذیرد .

2 _ غیبت کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از مردی مسلمان یا زنی مسلمان غیبت کند ، خداوند متعال تا چهل شبانه روز، نه نماز او را می پذیرد و نه روزه اش را ، مگر این که غیبت شونده او را ببخشد .

3 _ سبک شمردن نماز و مواظبت نکردن بر آن

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم ، [گاه ]انسان پنجاه سال عمر می کند و خداوند حتی یک نماز از او نمی پذیرد و چه چیزی بدتر از این؟! به خدا قسم ، شما از همسایگان و یاران خود کسانی را می شناسید که اگر [به فرض] برای یکی از شما نماز می خواندند، چون آن را سبک به جا می آورند از آنها نمی پذیرفت . حال خداوند عزّ و جلّ جز «خوب» نمی پذیرد، چگونه چیزی را که سبک شمرده شده است، بپذیرد؟!

ص :298


1- الکافی : 2/349/5 .
2- جامع الأخبار : 412/1141 .
3- الکافی : 3/269/9.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 15 باب 6 .

4 _ شربُ الخمرِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مَن شَرِبَ الخَمرَ لَم تُحسَبْ صلاتُهُ أربَعینَ صَباحا . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن شَرِبَ الخَمرَ فَسَکِرَ مِنها لَم یُتَقَبَّلْ صلاتُهُ أربَعینَ یوما، فإن تَرَکَ الصَّلاةَ فی هذه الأیّامِ ضُوعِفَ علَیهِ العَذابُ لِتَرکِ الصَّلاةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُقبَلُ صلاةُ شارِبِ المُسکِرِ أربَعینَ یوما، إلاّ أن یَتوبَ . (3)

5 _ تلک الخصال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثَمانیةٌ لا تُقبَلُ مِنهُمُ الصَّلاةُ : العَبدُ الآبِقُ حتّی یَرجِعَ إلی مَولاهُ، و الناشِزُ و زَوجُها علَیها ساخِطٌ، و مانِعُ الزَّکاةِ، و تارِکُ الوُضوءِ، و الجاریَةُ المُدرِکَةُ تُصَلِّی بغَیرِ خِمارٍ، و إمامُ قَومٍ یُصَلِّی بهِم و هُم لَهُ کارِهُونَ، و السَّکرانُ، و الزَّبِینُ ؛ و هُو الذی یُدافِعُ البَولَ و الغائطَ . (4)

بحار الأنوار :فیما أوحَی اللّهُ إلی داوودَ علیه السلام : کم رَکعَةٍ طویلَةٍ فیها بُکاءٌ بخَشیةٍ قد صَلاّها صاحِبُها لا تُساوِی عِندِی فَتیلاً! حینَ نَظَرتُ فی قَلبِهِ و وَجَدتُهُ إن سَلَّمَ مِن الصَّلاةِ و بَرزَت لَهُ امرأةٌ و عَرَضَت علَیهِ نفسَها أجابَها، و إن عامَلَهُ مُؤمنٌ خانَهُ (5) . (6)

4 _ شرابخواری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که شراب بخورد ، تا چهل صباح نمازش به حساب آورده نمی شود .

امام باقر علیه السلام :کسی که شراب بنوشد و بر اثر آن مست شود ، تا چهل روز نمازش پذیرفته نشود و اگر در این مدّت نمازش را ترک کند ، به خاطر ترک نماز، عذابش دو چندان می شود .

امام صادق علیه السلام :نماز کسی که مُسکر می نوشد ، تا چهل روز پذیرفته نمی شود، مگر این که توبه کند .

5 _ این خصلت ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هشت نفرند که نمازشان پذیرفته نمی شود : بنده فراری تا زمانی که به سوی مولایش برگردد، و زن نافرمانی که شوهرش از او ناراضی است، و کسی که زکات نمی دهد، و کسی که وضو نمی گیرد، و دختر بالغی که بدون روسری نماز بخواند، و پیشوای قومی که با آنان نماز بخواند در حالی که از او ناراضی هستند، و آدم مست، و کسی که بول و غائط خود را به زور نگه دارد .

بحار الأنوار :از جمله وحی های خداوند [ متعال ]به داوود علیه السلام ، این بود : چه بسا رکعتهای طولانی که نمازگزار خوانده و در آنها از ترس و خشیت گریسته است ، اما در نظر من، به اندازه رشته میان هسته خرما ارزش ندارد ! زیرا به دل او نگریستم و دیدم اگر نمازش را تمام کند و زنی در برابرش ظاهر شود و خود را بر او عرضه کند می پذیرد، و اگر مؤمنی با وی معامله ای کند ، به او خیانت ورزد .

ص :299


1- علل الشرائع : 345/1 .
2- الخصال : 534/1 .
3- بحار الأنوار : 84/317/2 .
4- مکارم الأخلاق : 2/324/2656 .
5- بحار الأنوار : 84/257/55 .
6- (انظر) باب 2254 . العمل : باب 2895 .

2256 - دَورُ حُضورِ القَلبِ فی قَبولِ الصَّلاةِ
2256 - نقش حضور قلب در پذیرش نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَقبَلُ اللّهُ صلاةَ عَبدٍ لا یَحضُرُ قَلبُهُ مَع بَدَنِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ العَبدَ لَیُصَلِّی الصَّلاةَ لا یُکتَبُ لَهُ سُ_دسُها و لا عُشرُها، و إنّما یُکتَبُ لِلعَبدِ مِن صَلاتِهِ ما عَقَلَ مِنها . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَقُومَنَّ أحَدُکُم فی الصَّلاةِ مُتَکاسِلاً و لا ناعِسا، و لا یُفَکِّرَنَّ فی نفسِهِ فإنّهُ بینَ یَدَی رَبِّهِ عَزَّ و جلَّ، و إنّما لِلعَبدِ مِن صلاتِهِ ما أقبَلَ علَیهِ مِنها بقَلبِهِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لَمّا سَقَطَ رِداؤهُ عن أحَدِ مَنکِبَیهِ و لَم یُسَوِّه فَسُئلَ عن ذلکَ _: وَیحَکَ أ تَدرِی بینَ یَدَی مَن کُنتُ ؟! إنَّ العَبدَ لا یُقبَلُ مِن صلاتِهِ إلاّ ما أقبَلَ علَیهِ مِنها بقَلبِهِ . (4)

2256

نقش حضور قلب در پذیرش نماز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند نماز بنده ای را که دلش در کنار بدنش حضور ندارد ، نمی پذیرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[گاه] بنده نماز می خواند، اما یک ششم و یک دهم آن هم برایش نوشته نمی شود ؛ تنها آن مقدار از نماز بنده به حساب می آید که با شناخت و توجّه همراه باشد .

امام علی علیه السلام :هیچ یک از شما با کسالت و خواب آلودگی به نماز نایستد و به خودش نیز فکر نکند ؛ زیرا در پیشگاه پروردگارِ عزّ و جلّ خویش قرار دارد . بنده را همان مقدار از نمازش نصیب است که با توجّهِ قلبی او همراه باشد .

امام زین العابدین علیه السلام_ وقتی در حال نماز ردایش روی یک شانه اش افتاد و آن را مرتب نکرد و علّت آن پرسیده شد _فرمود : وای بر تو! آیا می دانی در پیشگاه چه کسی بودم؟ از نماز بنده همان مقداری پذیرفته می شود ، که با توجّه قلبی همراه باشد .

ص :300


1- المحاسن : 1/406/921 .
2- بحار الأنوار : 84/249/41 .
3- الخصال : 613/10 .
4- علل الشرائع : 232/8 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن صَلّی و أقبَلَ علی صلاتِهِ لَم یُحَدِّثْ نفسَهُ و لم یَسْهُ فیها، أقبَلَ اللّهُ علَیهِ ما أقبَلَ علَیها، فربَّما رُفِعَ نِصفُها و ثُلثُها و رُبعُها و خُمسُها، و إنّما اُمِرَ بالسُ_نَّةِ لِیُکَمَّلَ ما ذَهَبَ مِنَ المَکتوبَةِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر که نماز گزارد و به نمازش [با دل ]رو کند و با خودش فکر نکند و در نماز سهو و غفلت نکند ، تا وقتی که به نماز رو دارد ، خداوند به او رو می کند . گاه باشد که نیمی از نماز، یا یک سوم آن، یا یک چهارمش و یا یک پنجم آن پذیرفته می شود . به نمازهای مستحب از آن رو دستور داده شده است تا آن مقدار از نمازهای واجب را که پذیرفته نشده، تکمیل (جبران) کند .

2257 - إقبالُ اللَّهِ عَلی مَن یُقبِلُ عَلَیهِ
2257 - رو کردن خدا به کسی که به او رو کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا قُمتَ فی صلاتِکَ فَأقبِلْ علی اللّهِ بِوَجهِکَ یُقبِلْ علَیکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّی لاَُحِبُّ للرجُلِ مِنکُم المؤمنِ إذا قامَ فی صلاةٍ فَریضَةٍ أن یُقبِلَ بقَلبِهِ إلی اللّهِ و لا یَشغَلَ قَلبَهُ بأمرِ الدنیا، فلیسَ مِن مؤمِنٍ یُقبِلُ بِقَلبِهِ فی صلاتِهِ إلی اللّهِ إلاّ أقبَلَ اللّهُ إلَیهِ بوَجهِهِ، و أقبَلَ بقُلوبِ المؤمنینَ إلَیهِ بالمَحَبَّةِ لَهُ بعدَ حُبِّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ إیّاهُ . (4)

عنه علیه السلام :إذا قامَ العَبدُ إلی الصَّلاةِ أقبَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَیهِ بِوَجهِهِ، فلا یَزالُ مُقبِلاً علَیهِ حتّی یَلتَفِتَ ثلاثَ مَرّاتٍ، فإذا التَفَتَ ثلاثَ مَرّاتٍ أعرَضَ عَنهُ . (5)

2257

رو کردن خدا به کسی که به او رو کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه به نمازت ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند .

امام صادق علیه السلام :دوست دارم که فرد مؤمن شما هرگاه به نماز واجب می ایستد ، با دل خویش به خداوند رو کند و دلش را مشغول امور دنیا نگرداند ؛ زیرا هیچ مؤمنی نیست که در نمازش روی دل به خدا کند، مگر این که خداوند نیز به او توجّه کند و خداوند عزّ و جلّ او را دوست بدارد و محبّت دلهایِ مؤمنان را نیز متوجّه او گرداند .

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده به نماز ایستد ، خداوند عزّ و جلّ به او توجّه کند و پیوسته رو به او داشته باشد تا آن که سه مرتبه متوجّه این سو و آن سو شود . پس چون سه بار به هر سو نگریست ، خداوند از وی روی گرداند .

ص :301


1- المحاسن : 1/97/65 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 20 باب 8 .
3- بحار الأنوار:84/221/4.
4- ثواب الأعمال : 163/1 .
5- ثواب الأعمال : 273/1 .

عنه علیه السلام :إذا أحرَمَ العَبدُ فی صلاتِهِ أقبَلَ اللّهُ علَیهِ بوجهِهِ، و یُوَکِّلُ بهِ مَلَکا یَلتَقِطُ القرآنَ مِن فِیهِ التِقاطا، فإن أعرَضَ أعرَضَ اللّهُ عَنهُ، و وَکَلَهُ إلی المَلَکِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :چون بنده برای نماز خود تکبیرة الإحرام گوید ، خداوند به او توجّه کند و فرشته ای بر وی گمارد که هرچه از قرآن از دهانش خارج می شود ، برمی گیرد ؛ پس ، هرگاه روی گرداند خداوند نیز از او رو بگرداند و او را به همان فرشته وا گذارد .

2258 - فَضلُ التَّدَبُّرِ فِی الصَّلاةِ
2258 - فضیلت تدبّر در نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی ذر الغفاری _: یا أبا ذَرٍّ ، رَکعَتانِ مُقتَصِدَتانِ فی تَفَکُّرٍ خَیرٌ مِن قِیامِ لَیلةٍ و القَلبُ ساهٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :رَکعَتانِ خَفیفَتانِ فی (ال )_تَفَکُّرِ خَیرٌ مِن قِیامِ لَیلةٍ . (4)

(5)

2258

فضیلت تدبّر در نماز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابو ذر غفاری _: ای ابوذر! دو رکعت نماز معمولی که با تفکّر و تدبّر همراه باشد بهتر است از شبی را تا به صبح با دلی غافل نماز خواندن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو رکعت نماز سبک اما همراه تفکر ، بهتر است از شبی را تا به صبح نماز گزاردن .

2259 - جَزاءُ مَن صَلّی مُنقطِعاً عَنِ الدُّنیا
2259 - پاداش کسی که با دلی فارغ از دنیانماز خواند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صلّی رَکعتَینِ و لَم یُحَدِّثْ فیهِما نفسَهُ بِشَیءٍ مِن اُمورِ الدنیا غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ . (6)

2259

پاداش کسی که با دلی فارغ از دنیا نماز خواند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دو رکعت نماز بگزارد و در آن دو رکعت به هیچ امری از امور دنیا فکر نکند ، خداوند گناهانش را می آمرزد .

ص :302


1- بحار الأنوار : 84/206/3 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 51 باب 17 .
3- تنبیه الخواطر : 2/59 .
4- ثواب الأعمال : 68/1 .
5- (انظر) عنوان 424 «الفکر» .
6- بحار الأنوار : 84/249/41 .

بحار الأنوار عن ابن عباس :اُهدِیَ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ناقَتانِ عَظیمَتانِ، فَجَعَلَ إحداهُما لِمَن یُصَلِّی رَکعتَینِ لا یَهُمُّ فیهما بِشَیءٍ مِن أمرِ الدنیا، و لم یُجِبهُ أحَدٌ سِوی عَلِیٍّ علیه السلام ، فَأعطاهُ کِلتَیهِما . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن صَلّی رَکعتَین یَعلَمُ ما یقولُ فیهِما، انصَرَفَ و لَیسَ بینَهُ و بینَ اللّهِ ذَنبٌ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و الکَسَلَ؛ فإنّ رَبَّکُم رَحِیمٌ یَشکُرُ القَلیلَ؛ إنَّ الرَّجُلَ لَیُصَلِّی الرَّکعتَینِ یُرِیدُ بِهِما وَجهَ اللّهِ تعالی فَیُدخِلُهُ اللّهُ بهِما الجَنَّةَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن قَبِلَ اللّهُ مِنهُ صلاةً واحِدَةً لم یُعَذِّبْهُ، و مَن قَبِلَ مِنهُ حَسَنةً لَم یُعَذِّبْهُ . (4)

بحار الأنوار_ به نقل از ابن عباس _: دو ماده شتر بزرگ به رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه شد . حضرت فرمود که یکی از آنها را به کسی می دهد که فارغ از هر گونه فکر و اندیشه ای در امور دنیوی دو رکعت نماز بگزارد ، اما هیچ کس جز علی علیه السلام نپذیرفت و رسول خدا هر دو شتر را به او داد .

امام صادق علیه السلام :هر که دو رکعت نماز بخواند و بداند در آنها چه می گوید ، نمازش که تمام شد گناهی میان او و خداوند باقی نماند .

امام صادق علیه السلام :از تنبلی دوری کنید ؛ زیرا پروردگار شما مهربان است و از [کار ]اندک نیز قدردانی می کند . همانا آدمی دو رکعت نماز برای خدا می گزارد و خداوند به واسطه آن دو رکعت او را به بهشت می برد .

امام صادق علیه السلام :هر که خداوند یک نماز از او بپذیرد، عذابش نمی کند و از هرکه یک کار نیک بپذیرد عذابش نمی کند .

2260 - الأمرُ بِالصَّلاةِ صَلاةَ مُوَدِّعٍ
2260 - دستور به خواندن نماز وداع گونه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ؛ فإنّ فیها الوُصلَةَ و القُربی . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا صَلَّیتَ صلاةً فَریضَةً فَصَلِّها لِوَقتِها صلاةَ مُوَدِّعٍ یَخافُ أن لا یَعودَ إلَیها أبدا، ثُمَّ اصرِفْ بِبَصَرِکَ إلی مَوضِعِ سُجودِکَ ، فلَو تَعلَمُ مَن عَن یَمینِکَ و شمالِکَ لأَحسَنتَ صلاتَکَ، وَ اعلَمْ أنّکَ بَینَ یَدَی مَن یَراکَ و لا تَراهُ . (6)

2260

دستور به خواندن نماز وداع گونه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چنان نمازی بخوان که گویی آخرین نماز عمر توست ؛ زیرا چنین نمازی موجب رسیدن و نزدیک شدن به خداست .

امام صادق علیه السلام :هرگاه نماز واجب خواندی، به وقت بخوان و همانند کسی که با آن وداع می کند (آخرین نماز عمر اوست) و می ترسد دیگر به سوی آن برنگردد . و دیده ات را به جایگاه سجده ات بدوز ، که اگر بدانی کسی طرف راست یا چپ توست ، خوب نماز می خوانی، و بدان که تو در برابر کسی هستی که تو را می بیند و تو او را نمی بینی .

ص :303


1- بحار الأنوار:41/18/11.
2- الکافی : 3/266/12 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/209/631 .
4- الکافی : 3/266/11 .
5- بحار الأنوار : 78/200/28 .
6- الأمالی للصدوق : 329/389 .

2261 - مَن تُضرَبُ صَلاتُهُ عَلی وَجهِهِ
2261 - کسی که نمازش به صورت اوپَرت می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ مِنَ الصلاةِ لَما یُقبَلُ نِصفُها و ثُلثُها و رُبعُها و خُمسُها إلی العُشرِ، و إنّ مِنها لَما یُلَفُّ کما یُلَفُّ الثَّوبُ الخَلَقُ فیُضرَبُ بها وَج_هُ صاحِبِها، و إنّما لکَ مِن صلاتِکَ ما أقبَلتَ علَیهِ بقَلبِکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :بُنِیَتِ الصَّلاةُ علی أربَعةِ أسهُمٍ : سَهمٌ مِنها إسباغُ الوُضوءِ، و سَهمٌ مِنها الرُّکوعُ، و سَهمٌ مِنها السُّجودُ، و سَهمٌ مِنها الخُشوعُ ......... و إذا لَم یَتِمَّ سِهامُها صَعِدَت و لها ظُلمَةٌ و غُلِّقَت أبوابُ السَّماءِ دُونَها، و تقولُ : ضَیَّعتَنی ضَیَّعَکَ اللّهُ ! و یُضرَبُ بها وَجهُهُ . (2)

بحار الأنوار :فیما أوحَی اللّهُ إلی داوودَ علیه السلام : لَرُبَّما صَلَّی العَبدُ فَأضرِبُ بها وَجهَهُ و أحجُبُ عنّی صَوتَهُ، أ تَدرِی مَن ذلکَ یا داوودُ ؟! ذلکَ الذی یُکثِرُ الالتِفاتَ الی حَرَمِ المُؤمِنِینَ بِعَینِ الفِسقِ، و ذلکَ الذی حَدَّثَتهُ نفسُه لو وُلِّیَ أمرا لَضَرَبَ فیهِ الأعناقَ ظُلما . (3)

2261

کسی که نمازش به صورت او پَرت می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعضی از نمازها هست که نصف و یک سوم و یک چهارم و یک پنجم تا یک دهم آنها پذیرفته می شود و بعضی از نمازها هست که مانند کهنه ای مُچاله می شود و به صورت صاحبش پرت می گردد . تنها آن قسمت از نمازت بهره توست که با دل خود بدان رو کنی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز بر چهار سهم بنا شده است : سهمی از آن، کامل گرفتن وضوست و سهمی رکوع و سهمی سجود و سهمی خشوع ......... و هرگاه این چهار سهم نماز کامل نگردد، نماز با تاریکی بالا می رود و درهای آسمان به رویش بسته می شود و می گوید : مرا تباه کردی خدا تباهت کند! و آن نماز به صورت نمازگزار پرت می شود .

بحار الأنوار:از جمله وحی های خداوند متعال به داوود علیه السلام این بود : گاه بنده نماز می خواند و من آن را به صورت او می زنم و نمی گذارم صدایش به من برسد . ای داوود! آیا می دانی او چه کسی است؟ او کسی است که با چشمی ناپاک به ناموس مؤمنان می نگرد ، کسی است که با خودش می گوید که اگر قدرتی پیدا کند همه را به تیغ ستم، گردن می زند .

ص :304


1- بحار الأنوار : 84/260/59 .
2- دعائم الإسلام : 1/158 .
3- بحار الأنوار : 84/257/55 .

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :ما لَکَ مِن صلاتِکَ الاّ ما أقبَلتَ علَیهِ فیها، فإن أوهَمَها کُلَّها أو غَفَلَ عن أدائها لُفَّت فَضُرِبَ بها وَجهُ صاحِبِها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصَّلاةُ وُکِّلَ بها مَلَکٌ لیسَ لَهُ عَمَلٌ غَیرَها، فإذا فَرَغَ مِنها قَبَضَها ثُمّ صَعِدَ بها، فإنْ کانَت مِمّا تُقبَلُ قُبِلَت، و إن کانَت مِمّا لا تُقبَلُ قیلَ لَهُ : رُدَّها عَلی عَبدِی، فَیَنزِلُ بها حتّی یَضرِبَ بها وَجهَهُ، ثُمَّ یقولُ : اُفٍّ لکَ، ما یَزالُ لکَ عَمَلٌ یُعَنِّینی ! (2)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام :تنها آن مقدار از نمازت بهره توست که با توجه قلبی همراه باشد . پس ، اگر کسی در همه نماز سهو کند (حواسش بکلی پرت باشد) یا از ادای آن غفلت ورزد (به وقت نگزارد) آن نماز مچاله و به صورت صاحبش پرت می شود.

امام صادق علیه السلام :فرشته ای بر نماز گماشته شده که جز آن، کاری ندارد . پس هرگاه بنده نمازش را تمام کند، آن فرشته نماز را بگیرد و بالا برد . اگر از نمازهای پذیرفتنی بود ، پذیرفته می شود و اگر پذیرفتنی نبود به آن فرشته گفته می شود : آن را به بنده ام برگردان . پس فرشته آن نماز را پایین می آورد و به صورت صاحبش می زند و سپس می گوید : اُف بر تو! کار تو همیشه مایه زحمت و سرشکستگی من است!

2262 - مَن لیسَ لَهُ صَلاةٌ
2262 - کسی که نمازش نماز نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا صلاةَ لِمَن لا یُتِمُّ رُکوعَها و سُجودَها . (3)

2262

کسی که نمازش نماز نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که رکوع و سجود نماز را کامل به جا نیاورد ، نمازش نماز نیست .

ص :305


1- بحار الأنوار : 84/260/59 .
2- الکافی : 3/488/10 .
3- بحار الأنوار : 72/198/26 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَرَفَ مَن علی یَمینِهِ و شِمالِهِ مُتَعمِّدا فی الصَّلاةِ فلا صلاةَ لَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا صلاةَ لِمَن لا زَکاةَ لَهُ (2) .

(3)

عنه علیه السلام :لا صلاةَ لِحاقِنٍ و لا لِحاقِبٍ و لا لحازِقٍ، فالحاقِنُ الذی بهِ البَولُ، و الحاقِبُ الذی بهِ الغائطُ، و الحازقُ الذی قَد ضَغَطَهُ الخُفُّ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در نماز کاری کند که بداند در طرف راست و چپ او کیست ، نمازش درست نیست .

امام صادق علیه السلام :کسی که زکات ندهد ، نمازش نماز نیست .

امام صادق علیه السلام :نماز حاقن و حاقب و حازق درست نیست ؛ حاقن کسی است که بولش گرفته و حاقب کسی است که غائطش گرفته و حازق کسی است که پایش از پای افزار در فشار است .

2263 - مَن یُصَلِّی وهُوَ لَیسَ بِمُؤمِنٍ !
2263 - نمازگزار غیر مؤمن!

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَأتِی علی الناسِ زمانٌ یَجتَمِعُونَ فی مَساجِدِهِم یُصَلُّونَ لَیسَ فیهِم مؤمنٌ ! (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یُؤَذِّنُ المُؤَذِّنُ و یُقِیمُ الصَّلاةَ قَومٌ و ما هُم بمؤمِنِینَ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ مُتَنَسِّکٍ و لا دِینَ لَهُ . (7)

(8)

2263

نمازگزار غیر مؤمن!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزگاری فرا می رسد که مردم در مساجد خود جمع می شوند و نماز می خوانند ، امّا مؤمنی در میان آنها وجود ندارد !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤذن، اذان می گوید و مردمی نماز می گزارند ، اما هیچ کدامشان مؤمن نیستند !

امام علی علیه السلام :بسا عبادت کننده ای که دین ندارد .

ص :306


1- بحار الأنوار : 84/249/41 .
2- مشکاة الأنوار:96/212.
3- (انظر) الزکاة : باب 1577 .
4- الأمالی للصدوق : 498/683 .
5- کنز العمّال : 31109 .
6- کنز العمّال : 31110 .
7- غرر الحکم : 5340 .
8- (انظر) الإیمان : باب 270 .

2264 - تَأویلُ الصَّلاةِ
2264 - تأویل نماز

بحار الأنوار عن جابرِ بنِ عبدِ اللّهِ الأنصاریّ :کنتُ مَعَ مَولانا أمیر المؤمِنینَ علیه السلام ، فَرأی رَجُلاً قائِما یُصلّی، فَقالَ لَهُ : یا هذا ، أ تَعرِفُ تَأوِیلَ الصَّلاةِ ؟ فقال : یا مَولایَ ، و هل للصَّلاةِ تَأوِیلٌ غَیرُ العِبادَةِ ؟ فقالَ : إی و الذی بَعَثَ محمّدا بالنبوَّةِ ......... تَأوِیلُ تَکبِیرَتِکَ الاُولی إلی إحرامِکَ : أن تُخطِرَ فی نفسِک إذا قلتَ : اللّهُ أکبَرُ، مِن أن یُوصَفَ بقیامٍ أو قُعودٍ، و فی الثانیةِ : أن یُوصَفَ بحَرَکةٍ أو جُمودٍ، و فی الثالثةِ : أن یُوصَفَ بجِسمٍ أو یُشَبَّهَ بِشِبهٍ أو یُقاسَ بِقِیاسٍ، و تُخطِرَ فی الرابعةِ : أن تَحُلَّهُ الأعراضُ أو تُولِمَهُ الأمراضُ، و تُخطِرَ فی الخامسَةِ : أن یُوصَفَ بجَوهَرٍ أو بعَرَضٍ أو یَحُلَّ شَیئا أو یَحُلَّ فیهِ شیءٌ، و تُخطِر فی السادسَةِ : أن یَجُوزَ علَیهِ ما یَجُوزُ علی المُحدَثِینَ مِنَ الزَّوالِ و الانتِقالِ و التَّغَیُّرِ مِن حالٍ إلی حالٍ ، و تُخطِرَ فی السابعَةِ : أن تَحُلَّهُ الحَواسُّ الخَمسُ .

ثُمّ تَأوِیلُ مَدِّ عُنُقِکَ فی الرُّکوعِ : تُخطِرُ فی نفسِکَ آمَنتُ بکَ و لَو ضُرِبَت عُنُقِی . ثُمّ تَأویلُ رَفعِ رَأسِکَ مِنَ الرُّکوعِ إذا قلتَ : «سَمِعَ اللّهُ لمن حمده» تَأوِیلُهُ: الذی أخرَجَنی مِنَ العَدَمِ إلی الوُجودِ.

و تأویلُ السَّجدَةِ الاُولی : أن تُخطِرَ فی نفسِکَ و أنتَ ساجِدٌ : مِنها خَلَقتَنی .

و رَفعُ رأسِکَ تَأوِیلُهُ : و مِنها أخرَجتَنی .

وَ السَّجدَةِ الثانیةِ : و فیها تُعِیدُنی، و رَفعُ رَأسِکَ تُخطِرُ بقَلبِکَ : و مِنها تُخرِجُنی تارةً اُخری .

و تَأوِیلُ قُعودِکَ علی جانِبِکَ الأیسَرِ و رَفعِ رِجلِکَ الیُمنی و طَرحِکَ علی الیُسری : تُخطِرُ بقَلبِکَ : اللّهُمّ إنّی أقَمتُ الحَقَّ و أمَتُّ الباطلَ .

و تأویلُ تَشَهُّدِکَ : تَجدیدُ الإیمانِ، و مُعاوَدَةُ الإسلامِ، و الإقرارُ بِالبَعثِ بعدَ المَوتِ .

و تأویلُ قِراءَةِ التَّحِیّاتِ: تَمجِیدُ الرَّبِّ سبحانَهُ، و تَعظِیمُهُ عمّا قالَ الظّالِمونَ و نَعَتَهُ المُلحِدُونَ .

و تَأویلُ قولِکَ : السلامُ علَیکُم و رحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ : تَرَحُّمٌ عَنِ اللّهِ سبحانَهُ، فمَعناها : هذهِ أمانٌ لَکُم مِن عَذابِ یَومِ القِیامَةِ .

ثُمّ قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : مَن لَم یَعلَمْ تَأوِیلَ صلاتِهِ هکذا فهِی خِداجٌ، أی ناقِصَةٌ . (1)

2264

تأویل نماز

بحار الأنوار_ به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری _: من با امیر المؤمنین علیه السلام بودم که دیدم حضرت به مردی که نماز می خواند فرمود: ای مرد ! آیا تأویل (معنای) نماز را می دانی؟ عرض کرد : سَرورم! آیا نماز تأویلی جز عبادت دارد؟ حضرت فرمود : سوگند به آن که محمّد را به پیامبری فرستاد، آری [تأویل ]دارد .........

تأویل نخستین تکبیر [از شش تکبیر پیش از تکبیرة الاحرام] (2) تا تکبیرة الاحرام چنین است که وقتی گفتی : اللّه اکبر ، در قلب و جان خود بگذرانی که خدا بزرگتر از آن است که به قیام یا قعودی وصف شود و در تکبیر دوم در قلبت چنین بگذرانی که خدا بزرگتر از آن است که به حرکت یا سکونی وصف شود و در تکبیر سوم او را بزرگتر از آن بدانی که به جسمیّت وصف شود، یا به چیزی مانند باشد، یا به چیزی قیاس شود و در تکبیر چهارم او را بزرگتر از آن بدانی که به عارضه ای دچار شود، یا بیماریها دردمندش کند و در تکبیر پنجم او را بزرگتر از آن بدانی که به جوهری یا عرضی وصف شود، یا در چیزی حلول کند و یا چیزی در او حلول کند و در تکبیر ششم چنین از دلت بگذرانی که او بالاتر از آن است که زوال و جا به جایی و دگرگونی حالات ، که در موجودات حادث رواست ، در او جایز

باشد و در تکبیر هفتم او را برتر از آن بدانی که محلّ حواس پنجگانه باشد .

تأویل کشیدن گردنت در رکوع نیز این است که با خود گویی : اگر گردنم را بزنی باز به تو ایمان دارم . سر برداشتنت از رکوع و گفتن جمله «سمع اللّه لمن حمده» تأویلش این است : کسی که مرا از نیستی به صحنه هستی آورد .

تأویل سجده اول این است که در حال سجده از ذهن و دلت بگذرانی که : مرا از این [خاک ]آفریدی . سر برداشتنت از سجده اول، تأویلش این است : مرا از خاک بیرون آوردی و سجده دوم به معنای این است که : مرا به خاک برمی گردانی و در سر برداشتنت از سجده دوم از قلبت بگذرانی : بار دیگر مرا از خاک بیرون می آوری .

نشستن [در تشهّد] به طرف چپ و گذاشتن پای راستت روی پای چپ تأویلش این است که در دلت بگذرانی : خدایا! من حق را بر پای داشتم و باطل را میراندم .

تأویل تشهّدت عبارت است از : تجدید ایمان و تکرار اسلام و اقرار به برانگیخته شدنِ پس از مرگ .

تأویل سلام دادنها عبارت است از : تمجید پروردگار سبحان و برتر دانستن او از آنچه ستمگران در حقّش گفته اند و ملحدان وصفش کرده اند . تأویل جمله «السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته» طلب رحمت و مِهر خدای سبحان است و این به معنای در امان ماندن شما از عذاب روز قیامت است .

امیر المؤمنین علیه السلام سپس فرمود : کسی که تأویل نماز خود را بدین صورت نداند ، نمازش خِداج است، یعنی ناقص است .

ص :307


1- بحار الأنوار : 84/254/52 .
2- بنا بر روایات معصومان علیهم السلام ، مستحبّ است آدمی پیش از تکبیرة الاحرام، شش بار اللّه اکبر بگوید بعد تکبیرة الاحرام نماز را بر زبان آورد _م .

ص :308

علل الشرائع عن أحمد بن عبد اللّه :قالَ رَجُلٌ لِأمیرِ الْمؤمنینَ علیه السلام یَا بنَ عَمِّ خَیرِ خَلقِ اللّهِ ما مَعنی رَفعِ یَدَیک فی التَّکبیرَةِ الاُولی فَقالَ علیه السلام اللّهُ أکبرُ الواحِدُ الأَحدُ الَّذی لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ لا یُقاسُ بِشَیءٍ و لا یُلمَسُ بِالأخماسِ و لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ قالَ الرَّجُلُ ما مَعنی مَدِّ عُنُقِکَ فی الرُّکوعِ ؟ قالَ: تَأویلُهُ آمَنتُ بِوَحدانِیَّتِکَ و لَو ضُرِبَت عُنُقی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی مَعنی «قد قامَتِ الصَّلاةُ» فی الإقامَةِ _: أی حانَ وَقتُ الزِّیارَةِ و المُناجاةِ، و قَضاءِ الحَوائجِ، و دَرکِ المُنی، و الوُصولِ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و إلی کرامَتِهِ و عَفوِهِ و رِضوانِهِ و غُفرانِهِ . (2)

علل الشرائع_ به نقل از احمد بن عبد اللّه _: مردی به امیر المؤمنین عرض کرد: ای پسر عمّ بهترین آفریده خدا! بالا بردن دستها در هنگام گفتن تکبیرة الاحرام چه معنایی دارد؟ حضرت فرمود: خدا بزرگتر است، آن یکتای یگانه ای که چیزی همانند او نیست، و با چیزی قیاس نمی شود، و با پنج انگشت لمس نمی گردد و با حواس ادراک نمی شود. مرد عرض کرد: کشیدن گردن در رکوع به چه معناست؟ حضرت فرمود: تأویلش این است که من به وحدانیّت تو ای خداوند، ایمان آورده ام حتی اگر گردنم را قطع کنی .

امام علی علیه السلام_ در معنای «قد قامت الصلاة» در اقامه _فرمود : یعنی، وقت دیدار و راز و نیاز و برآورده شدن حاجت ها و رسیدن به آرزوها و وصال خداوند عزّ و جلّ و کرامت و عفو و خشنودی و آمرزش او فرارسیده است .

2265 - جَوامِعُ آدابِ الصَّلاةِ
2265 - جوامع آداب نماز

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :و حَقُّ الصَّلاةِ أن تَعلَمَ أنّها وِفادَةٌ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و أنّکَ فیها قائمٌ بینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فإذا عَلِمتَ ذلکَ قُمتَ مَقامَ الذَّلیلِ الحَقیرِ، الرّاغِبِ الرّاهِبِ، الرّاجِی الخائفِ، المُستَکِینِ المُتَضَرِّعِ، و المُعُظِّمِ لِمَن کانَ بَینَ یَدَیهِ بالسُّکونِ و الوَقارِ، و تُقبِلُ علَیها بِقَلبِکَ و تُقِیمُها بِحُدُودِها و حُقُوقِها . (3)

2265

جوامع آداب نماز

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ نماز این است که بدانی نماز ، وارد شدن بر خداوند عزّ و جلّ است و تو با نماز در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ ایستاده ای ؛ پس چون این را دانستی، باید خود را در جایگاه بنده ای ذلیل و حقیر ، دوستدار و ترسان، امیدوار و بیمناک، بینوا و زاری کننده ببینی و به احترام کسی که در مقابلش ایستاده ای ، با آرامش و وقار بایستی و با دل به نماز رو کنی و آن را با رعایت شرایط و حقوقش ، به جا آوری .

ص :309


1- علل الشرایع : 333 / 5 .
2- معانی الأخبار : 41/1 .
3- بحار الأنوار : 74/4/1 .

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _: إذا استَقبَلتَ القِبلَةَ فانسَ الدُّنیا و ما فیها، و الخَلقَ و ما هُم فیهِ، و استَفرِغْ قَلبَکَ عن کُلِّ شاغِلٍ یَشغَلُکَ عنِ اللّهِ، و عایِن بِسِرِّکَ عَظَمَةَ اللّهِ، و اذکُرْ وُقوفَکَ بینَ یَدَیهِ یَومَ تَبلُو کُلُّ نَفسٍ ما أسلَفَتْ و رُدُّوا إلی اللّهِ مَولاهُمُ الحَقِّ، وَ قِفْ علی قَدَمِ الخَوفِ و الرَّجاءِ .

فإذا کَبَّرتَ فاستَصغِرْ ما بینَ السَّماواتِ العُلی و الثَّری دُونَ کِبرِیائهِ؛ فإنَّ اللّهَ تعالی إذا اطَّلَعَ علی قَلبِ العَبدِ و هُو یُکَبِّرُ و فی قَلبِهِ عارِضٌ عَن حَقیقَةِ تَکبیرِهِ قالَ : یا کاذِبُ ، أ تَخدَعُنی ؟! و عِزَّتی و جَلالی لأَحرِمَنَّکَ حَلاوَةَ ذِکرِی، و لأَحجُبَنَّکَ عن قُربی و المَسارَّةِ بِمُناجاتِی . و اعلَمْ أنّه غیرُ مُحتاجٍ إلی خِدمَتِکَ، و هُو غَنِیٌّ عن عِبادَتِکَ و دُعائکَ، و إنّما دَعاکَ بِفَضلِهِ لِیَرحَمَکَ و یُبَعِّدَکَ مِن عُقُوبَتِهِ . (1)

مصباح الشریعة_ در آنچه که به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: هرگاه رو به قبله ایستادی، دنیا و هرچه را در آن است و مردم و احوال و اوضاع آنها را یکسره فراموش کن و دلت را از هر آنچه تو را از خدا باز می دارد ، فارغ گردان و با چشم دل، عظمت خدای را ببین و آن روزی را به یاد آر که هر کسی کرده خود را می یابد و همگان به سوی خداوند، که مولای حقیقی آنهاست، برگردانده می شوند، و بر پای ترس و امید در پیشگاه خدا به ایست .

چون تکبیر گفتی، هر آنچه را میان آسمانهای بالا و زمین است در برابر کبریای او ناچیز شمار ؛ زیرا که هرگاه بنده تکبیر بگوید و خداوند متعال به قلبش بنگرد و حقیقت تکبیر را در آن نبیند، فرماید : ای دروغگو! مرا می فریبی؟ به عزّت و جلالم سوگند که تو را از شیرینی یاد خود محروم گردانم و نگذارم که به من نزدیک شوی و با من راز و نیاز کنی . بدان که خداوند به خدمت تو محتاج نیست و از عبادت و دعای تو بی نیاز است، بلکه تو را به فضل و رحمت خویش فراخوانده ، تا بر تو رحمت آورد و از کیفر خویش بدور دارد .

ص :310


1- مصباح الشریعة : 91 .

بحار الأنوار :سُئلَ بعضُ العُلَماءِ مِن آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله فقیلَ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، ما مَعنی الصَّلاةِ فی الحَقیقَةِ ؟ قالَ : صِلَةُ اللّهِ للعَبدِ بالرَّحمَةِ، و طَلَبُ الوِصالِ إلی اللّهِ مِنَ العَبدِ إذا کانَ یَدخُلُ بِالنِّ_یَّةِ و یُکَبِّرُ بِالتَّعظیمِ و الإجلالِ، و یَقرَأُ بِالتَّرتِیلِ، و یَرکَعُ بالخُشوعِ، و یَرفَعُ بالتَّواضُعِ، و یَسجُدُ بِالذُّلِّ و الخُضوعِ، و یَتَشَهَّدُ بِالإخلاصِ مَعَ الأمَلِ، و یُسَلِّمُ بالرَّحمَةِ و الرَّغبَةِ، و یَنصَرِفُ بِالخَوفِ و الرَّجاءِ، فإذا فَعَلَ ذلکَ أدّاها بِالحَقیقَةِ .

ثُمّ قیلَ : ما أدَبُ الصَّلاةِ ؟ قالَ : حُضورُ القَلبِ، و إفراغُ الجَوارِحِ، و ذُلُّ المُقامِ بَینَ یَدَیِ اللّهِ تبارکَ و تعالی، و یَجعَلُ الجَنَّةَ عن یَمِینِهِ، و النارَ یَراها عن یَسارِهِ، و الصِّراطَ بینَ یَدَیهِ، و اللّهَ أمامَهُ . (1)

بحار الأنوار :فی صُحُفِ إدریسَ علیه السلام : إذا دَخَلتُم فِی الصَّلاةِ فاصرِفُوا لَها خَواطِرَکُم و أفکارَکُم، و ادعُوا اللّهَ دُعاءً طاهِرا مُتَفَرِّغا، و سَلُوهُ مَصالِحَکُم و مَنافِعَکُم بخُضوعٍ و خُشوعٍ و طاعَةٍ و استِکانَةٍ، و إذا رَکَعتُم و سَجَدتُم فَأبعِدُوا عن نُفوسِکم أفکارَ الدُّنیا، و هَواجِسَ السَّوءِ، و أفعالَ الشَّرِّ، و اعتِقادَ المَکرِ، و مَآکِلَ السُّحتِ، و العُدوانَ و الأحقادَ، و اطرَحُوا بینَکُم ذلکَ کُلَّهُ . (2)

بحار الأنوار:به یکی از دانایان آل محمّد صلی الله علیه و آله (ائمه علیهم السلام ) عرض شد : فدایت شوم! معنای حقیقی نماز چیست؟ فرمود : رسیدن رحمت خدا به بنده و طلب وصال خدا از سوی بنده هرگاه با نیّت وارد نماز شود و با تعظیم و اجلال تکبیر گوید و شمرده قرائت کند و با خشوع به رکوع رود و با تواضع سر از رکوع بردارد و با خواری و خضوع سجده کند و با اخلاص و امید، تشهّد گوید و با رحمت و رغبت سلام دهد و با بیم و امید نمازش را تمام کند که هرگاه چنین کند حقیقتِ نماز را به جا آورده است .

عرض شد : آداب نماز چیست؟ فرمود : حضور قلب و فارغ کردن اعضای بدن [از هر حرکتی، جز حرکات نماز] و به خواری ایستادن در برابر خداوند تبارک و تعالی و بهشت را در سمت راست خود قرار دادن و دوزخ را در سمت چپ خود دیدن و صراط را جلو خود و خداوند را در برابر خویش دانستن .

بحار الأنوار:در صحف ادریس علیه السلام آمده است : چون به نماز وارد شُدید ، ذهن و فکر خود را متوجّه آن سازید و خدا را با دلی پاک و فارغ [از هر چه جز اوست ]بخوانید و با خضوع و خشوع و فرمانبرداری و شکسته حالی ، مصالح و منافع خود را از او بخواهید و هرگاه رکوع و سجود کردید، افکار دنیوی و خیالات بد و ناشایست و کردارهای زشت و اندیشه مکر و خدعه و حرام خواری و تجاوز و دشمنی و کینه ها را ، از خود دور سازید و همه اینها را از میان خود به دور افکنید .

ص :311


1- بحار الأنوار : 84/246/37 .
2- بحار الأنوار : 84/253/49 .

بحار الأنوار :فیما أوحَی اللّهُ إلی ابنِ عِمرانَ علیه السلام : یا موسی، عَجِّلِ التَّوبَةَ، و أخِّرِ الذَّنبَ، و تَأنَّ فی المَکثِ بَینَ یَدَیَّ فی الصَّلاةِ . (1)

بحار الأنوار:از جمله وحی خداوند متعال به موسی بن عمران علیه السلام این بود : ای موسی! توبه را پیش افکن و گناه را پس انداز و هنگام ایستادن به نماز در برابر من ، آرام و با تأنّی باش .

2266 - النَّهیُ عَنِ التَّکاسُلِ فِی الصَّلاةِ
2266 - نهی از کاهلی در نماز

الکتاب :

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وَ أنتُمْ سُکارَی حَتَّی تَعلَمُوا ما تَقُولُونَ». (2)

«إِنَّ المُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُرَاؤُونَ النَّاسَ وَ لا یَذکُرُونَ اللّهَ إلاَّ قَلِیلاً». (3)

2266

نهی از کاهلی در نماز

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید ، تا بدانید چه می گویید» .

«منافقان با خدا نیرنگ می کنند و حال آن که او با آنان نیرنگ خواهد کرد و چون به نماز ایستند کاهلانه برخیزند ، با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند» .

ص :312


1- بحار الأنوار : 84/259/57 .
2- النساء : 43 .
3- النساء : 142 .

الحدیث :

تفسیر العیّاشی عن الحَلَبیِّ :سَألتُهُ علیه السلام عن قَولِ اللّهِ : «یا أیُّها الذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أنتُمْ سُکارَی» قالَ : ......... یَعنِی سُکرَ النَّومِ، یقولُ : و بِکُم نُعاسٌ یَمنَعُکُم أن تَعلَمُوا ما تَقولُونَ فی رُکوعِکُم و سُجودِکُم و تَکبیرِکُم، لیسَ کما یَصِفُ کَثِیرٌ مِنَ الناسِ یَزعُمُونَ أنَّ المؤمنینَ یَسکَرُونَ مِنَ الشرابِ، و المؤمنُ لا یَشرَبُ مُسکِرا و لا یَسکَرُ . (1)

(2)

بحار الأنوار :فی حدیثِ المِعراجِ: یا أحمدُ، عَجِبتُ من ثَلاثَةِ عَبیدٍ : عَبدٍ دَخَ_لَ فی الصَّلاةِ و هُو یَعلَمُ إلی مَن یَرفَعُ یَدَیهِ و قُدَّامَ مَن هُو، و هُو یَنعَسُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا غَلَبَتکَ عَینُکَ و أنتَ فی الصَّلاةِ فاقطَعِ الصَّلاةَ و نَم؛ فإنَّکَ لا تَدرِی تَدعُو لک أو علی نفسِکَ ! (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تَقُمْ إلی الصَّلاةِ مُتَکاسِلاً و لا مُتَناعِسا و لا مُتَثاقِلاً ؛ فإنّها مِن خَلَلِ النِّفاقِ، و إنَّ اللّهَ نَهَی المؤمنینَ أن یَقُومُوا إلی الصَّلاةِ و هُم سُکاری یَعنِی مِنَ النَّومِ . (5) (6)

حدیث :

تفسیر العیّاشی_ به نقل از حلبی _: از حضرت علیه السلام درباره آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید» پرسیدم ، فرمود : ......... مقصود، مستیِ خواب است . می فرماید : شما را خواب آلودگی و چُرتی است که نمی گذارد بدانید در رکوع و سجود و تکبیرتان چه می گویید . برخلاف تصوّر بسیاری از مردم ، مقصود از مستی در این آیه، مستیِ شراب نیست ؛ مؤمن مُسکر نمی نوشد و مست نمی کند .

بحار الأنوار:در حدیث معراج آمده است : ای احمد! از سه بنده در شگفتم : [اوّلی] بنده ای که به نماز می ایستد و می داند دست به سوی چه کسی برمی دارد و در برابر چه کسی ایستاده است ، اما خواب آلود است .

امام علی علیه السلام :هرگاه در حال نماز خواب بر تو غلبه کرد ، نماز را قطع کن و بخواب ؛ زیرا در چنان حالی نمی دانی که خودت را دعا می کنی یا نفرین .

امام باقر علیه السلام :با حالت کسل و خواب آلود و سنگین به نماز نایست ؛ زیرا اینها از خصلتهای نفاق است و خداوند مؤمنان را از این که در حالت مستی ؛ یعنی مستی خواب ، به نماز ایستند نهی کرده است .

ص :313


1- تفسیر العیّاشی : 1/242/137 .
2- (انظر) عنوان 460 (الکسل)
3- بحار الأنوار : 77/22/6 ، انظر تمام الحدیث .
4- بحار الأنوار : 84/283/5 .
5- تفسیر العیّاشی : 1/242/134 .
6- (انظر) عنوان 459 «الکسل» .

2267 - المُحافَظَةُ عَلی أوقاتِ الصَّلاةِ
2267 - مواظبت بر اوقات نماز

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ * أُولئِکَ هُمُ الوارِثُونَ». (1)

«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ». (2)

الحدیث :

الکافی عن الفُضَیل :سَألتُ أبا جعفرٍ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عزّ و جلّ: «الذینَ هُم علی صَلَواتِهِم یُحافِظُونَ» قالَ : هِیَ الفَریضَةُ، قلتُ: «الذینَ هُم علی صَلاتِهِم دائمُونَ» (3) قالَ : هِی النّافِلَةُ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَسبُ الرَّجُلِ مِن دِینِهِ، کَثرَةُ مُحافَظَتِهِ علی إقامَةِ الصَّلَواتِ . (5)

2267

مواظبت بر اوقات نماز

قرآن :

«و کسانی که بر نمازهایشان مواظبت می کنند . آنان همان وارثانند» .

«وای بر نماز گزارانی که از نمازشان غافلند» .

حدیث :

الکافی_ به نقل از فضیل [بن یسار ]_: از امام باقر علیه السلام درباره آیه «کسانی که بر نمازهایشان مواظبت می کنند» پرسیدم ، حضرت فرمود : منظور نماز واجب است . عرض کردم : آیه «کسانی که بر نمازشان مداومت می ورزند» چه؟ فرمود : منظور نماز نافله است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دینداری مرد همین بس، که بر گزاردن نمازها بسیار مواظبت کند.

ص :314


1- المؤمنون : 9، 10 .
2- الماعون : 4، 5 .
3- المعارج : 23 .
4- الکافی : 3/270/12 .
5- تنبیه الخواطر : 2/122 .

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ اهتَمَّ بمَواقیتِ الصَّلاةِ و مَواضِعِ الشَّمسِ إلاّ ضَمِنتُ لَهُ الرَّوحَ عندَ المَوتِ، و انقِطاعَ الهُمُومِ و الأحزانِ، و النَّجاةَ مِنَ النارِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن الصَّلاةِ، فلا یَشغَلَنَّکُم عَن أوقاتِها شَیءٌ مِن اُمورِ الدُّنیا، فإنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ذَمَّ أقواما فقالَ : «الذینَ هُم عَن صَلاتِهِمْ ساهُونَ» یعنی أنَّهُم غافِلُونَ استَهانُوا بِأوقاتِها . (2)

عنه علیه السلام :تَعاهَدُوا أمرَ الصَّلاةِ، و حافِظُوا علَیها، و استَکثِرُوا مِنها، و تَقَرَّبُوا بها؛ فإنّها کانَت علی المُؤمِنِینَ کِتابا مَوقوتا، أ لا تَسمَعُونَ إلی جَوابِ أهلِ النارِ حینَ سُئِلُوا «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ * قالوا لم نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ» ؟! (3)

عنه علیه السلام :حافِظُوا علی الصَّلَواتِ الخَمسِ فی أوقاتِها؛ فإنّها مِنَ اللّهِ جَلَّ و عَزَّ بِمَکانٍ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ لمحمّدِ بنِ أبی بکرٍ _: اِرتَقِبْ وَقتَ الصَّلاةِ فَصَلِّها لِوَقتِها، و لا تَعَجَّلْ بها قَبلَهُ لِفَرَاغٍ، و لا تُؤخِّرْها عَنهُ لِشُغلٍ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که به اوقات نماز و مواضع خورشید اهتمام ورزد ، مگر این که آسودگی هنگام مُردن، و از بین رفتن غم و اندوهها، و نجات از آتش را برایش ضمانت کنم .

امام علی علیه السلام :هیچ کاری نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از نماز نیست . پس مبادا چیزی از امور دنیا شما را از اوقات نماز بازدارد ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ مردمانی را نکوهیده و فرموده است : «آنان که از نمازشان غافلند» ؛ یعنی از اوقات نماز غافلند و به آن اهمّیتی نمی دهند .

امام علی علیه السلام :مراقب نماز باشید و آن را پاس دارید و بسیار به جای آورید و به وسیله آن [به خدا] تقرّب جویید ؛ زیرا نماز در اوقات معیّن بر مؤمنان واجب گشته است . آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرا نمی دهید که وقتی از آنها پرسیده شود : چه چیز شما را به دوزخ کشانید؟ گویند : «ما از نماز گزاران نبودیم» ؟!

امام علی علیه السلام :بر خواندنِ به موقع نمازهای پنجگانه ، مواظبت کنید ؛ زیرا که این نمازها را در پیشگاه خداوند جلّ و عزّ منزلتی [والا] است .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به محمّد بن ابی بکر _نوشت : مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان ، نه به دلیل فارغ بودن، آن را پیش از موقع بخوان

و نه به سبب کاری آن را از وقتش به تأخیر انداز .

ص :315


1- بحار الأنوار : 83/9/5 .
2- الخصال : 621/10 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 199 .
4- بحار الأنوار : 77/293/2 .
5- بحار الأنوار:83/14/25.

الخصال عن یونس بن ظبیان و المفضل بن عمر :عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : خَصلَتانِ مَن کانَتا فیهِ و إلاّ فَاعزُبْ ثُمَّ اعزُبْ ثُمّ اعزُبْ ! _ قیلَ : و ما هُما ؟ قالَ : _ الصَّلاةُ فی مَواقِیتِها و المُحافَظَةُ عَلَیها، و المُواساةُ . (1)

(2)

الخصال_ به نقل از ظبیان و مفضل بن عمر _: امام صادق علیه السلام فرمود : دو خصلت است که هر کس نداشت از او دوری کن ، دوری کن ، دوری کن! عرض شد : آن دو چیست؟ فرمود : نماز خواندن به وقت و مواظبت بر آن، و مواسات و همدردی [به برادران مؤمن] .

2268 - الحَثُّ عَلَی الصَّلاةِ فی أوَّلِ وَقتِها
2268 - تشویق به خواندن نماز در اوّل وقت

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِعلَمْ أنَّ أوَّلَ الوَقتِ أبَدا أفضَلُ، فَعَجِّلْ بِالخَیرِ ما استَطَعتَ، و أحَبُّ الأعمالِ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ما داوَمَ العَبدُ علَیهِ و إن قَلَّ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فَضلُ الوَقتِ الأوَّلِ علی الآخِرِ کَفَضلِ الآخِرَةِ علی الدُّنیا . (4)

عنه علیه السلام :لَفَضلُ الوَقتِ الأوَّلِ علی الآخِرِ خَیرٌ لِلمؤمِنِ مِن مالِهِ و وُلدِهِ . (5)

2268

تشویق به خواندن نماز در اوّل وقت

امام باقر علیه السلام :بدان که اوّل وقت همیشه بهتر است ؛ پس تا جایی که می توانی به کار خیر بشتاب ، محبوبترین کارها نزد خداوند عزّ و جلّ کاری است که بنده بر آن مداومت ورزد گر چه اندک باشد .

امام صادق علیه السلام :فضیلت اوّل وقت [نماز ]بر آخر وقت همچون فضیلت آخرت بر دنیاست .

امام صادق علیه السلام :فضیلت اوّل وقت بر آخر آن برای مؤمن ، از دارایی و فرزندش بهتر است .

ص :316


1- الخصال : 47/50 .
2- (انظر) الشیعة : باب 2123 الحدیث 10110 .الذکر : باب 1341 . تفسیر نور الثقلین : 5 / 416 / 20، 22 . وسائل الشیعة : 3 / 18 باب 7 .
3- الکافی : 3/274/8 .
4- ثواب الأعمال : 58/2 .
5- بحار الأنوار : 82/359/43 .

عنه علیه السلام :لِکُلِّ صلاةٍ وَقتانِ : أوَّلٌ و آخِرٌ، فَأوَّلُ الوَقتِ أفضَلُهُ، و لیسَ لأِحَدٍ أن یَتَّخِذَ آخِرَ الوَقتَینِ وَقتا إلاّ مِن عِلَّةٍ، و إنّما جُعِلَ آخِرُ الوَقتِ للمَریضِ و المُعتَلِّ و لِمَن لَهُ عُذرٌ، و أوَّلُ الوَقتِ رِضوانُ اللّهِ، و آخِرُ الوَقتِ عَفوُ اللّهِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :الصَّلواتُ المَفروضاتُ فی أوَّلِ وَقتِها إذا اُقِیمَ حُدُودُها، أطیَبُ رِیحا مِن قَضِیبِ الآسِ حینَ یُؤخَذُ مِن شَجَرِهِ فی طِیبِهِ و رِیحِهِ و طَراوَتِهِ، فَعَلَیکُم بِالوَقتِ الأوَّلِ . (2)

بحار الأنوار عن القزّازِ :خَرَجَ الرِّضا علیه السلام یَستَقبِلُ بعضَ الطالِبِیِّینَ و جاءَ وقتُ الصَّ_لاةِ، فَمالَ إلی قَصرٍ هناکَ فَنَزَلَ تحتَ صَخرَةٍ فقالَ : أذِّنْ، فقلتُ : نَنتَظِرُ یَلحَقْ بنا أصحابُنا، فقالَ : غَفَرَ اللّهُ لکَ، لا تُؤَخِّرَنَّ صَلاةً عن أوَّلِ وَقتِها إلی آخِرِ وَقتِها مِن غَیرِ عِلَّةٍ، علَیکَ أبَدا بأوَّلِ الوَقتِ، فَأذَّنتُ و صَلَّینا . (3)

امام صادق علیه السلام :هر نمازی دو وقت دارد : اوّل و آخر . اوّل وقت، بهترین آن است . هیچ کس نباید نماز را بدون علّت به آخر وقت بیندازد . آخر وقت فقط برای بیمار و علیل و کسی که عذری دارد، قرار داده شده است . اوّل وقت [مایه ]خشنودی خداست و آخر وقت [باعث ]آمرزش خدا .

امام کاظم علیه السلام :نمازهای واجب اوّل وقت، اگر با شرایط گزارده شوند، از یک شاخه تر و تازه و خوشبویِ مُورِد (4) که تازه از بوته اش جدا می شود ، خوش بوترند ؛ پس بر شما باد نماز اوّل وقت .

بحار الأنوار_ به نقل از قزّاز _: حضرت رضا علیه السلام به پیشباز جمعی از طالبیان بیرون رفت . که وقت نماز رسید ؛ حضرت راه خود را به طرف کوشکی که در آن نزدیکی بود کج کرد و زیر صخره ای فرود آمد و فرمود : اذان بگو . عرض کردم : منتظر می مانیم تا دوستانمان هم به ما ملحق شوند . حضرت فرمود : خدا تو را بیامرزد ، هرگز نمازت را، بی دلیل از اوّل وقت به تأخیر مینداز . همیشه رعایت اوّل وقت را بکن ؛ پس ، من اذان گفتم و نماز خواندیم .

ص :317


1- بحار الأنوار : 83/25/47 .
2- ثواب الأعمال : 58/1 .
3- بحار الأنوار : 83/21/38 .
4- بر وزن غُوره، درختچه ای است، با برگهای سبز، شفاف و معطر و گلهای سفید پنج برگی، و به نامهای آس، اسمار، زند، ققنوس و ......... معروف است. (فرهنگ معین) .

2269 - تارِکُ الصَّلاةِ وَالکُفرُ
2269 - تارک نماز و کفر

الکتاب :

فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ». (1)

فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّی * وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّی * ثُمَّ ذَهَبَ إِلَی أَهْلِهِ یَتَمَطَّی* أَوْلَی لَکَ فَأوْلَی * ثُمَّ أوْلَی لَکَ فَأوْلَی». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما بینَ المسلمِ و بینَ الکافِرِ إلاّ أن یَترُکَ الصَّلاةَ الفَریضَةَ مُتَعَمِّدا، أو یَتهاوَنَ بها فلا یُصَلِّیَها. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :بینَ الإیمانِ و الکُفرِ تَرکُ الصَّلاةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّلاةُ عِمادُ الدِّینِ، فَمَن تَرَکَ صلاتَهُ مُتَعَمِّدا فَقَد هَدَمَ دِینَهُ، و مَن تَرَکَ أوقاتَها یَدخُلُ الوَیلَ، و الوَیلُ وادٍ فی جَهَنَّمَ کما قالَ اللّهُ تعالی: «فَوَیلٌ لِلمُصَلِّینَ * الذینَ هُمْ عَن صَلاتِهِم ساهُونَ» (5) . (6)

جامع الأخبار: عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ صلاتَهُ حَتّی تَفُوتَهُ مِن غَیرِ عُذرٍ فَقَد حَبِطَ عَمَلُهُ _ ثُمّ قالَ : _ بینَ العَبدِ و بینَ الکُفرِ تَرکُ الصَّلاةِ . (7)

2269

تارک نماز و کفر

قرآن :

«[ اصحاب یمین ] در میان باغها ، از یکدیگر می پرسند ، درباره مجرمان : چه چیز شما را در آتش درآورد؟ گویند : از نماز گزاران نبودیم» .

«او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند . بلکه تکذیب کرد و روی بگردانید . سپس به سوی خانواده خود برگشت در حالی که متکبرانه قدم برمی داشت! [با این اعمال ]عذاب الهی برای تو شایسته تر است ، شایسته تر ، سپس عذاب الهی برای تو شایسته تر است ، شایسته تر!» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میان مسلمان و کافر فاصله ای جز این نیست که نماز واجب را عمداً ترک کند یا آن را سبک شمارد و نخواند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرز میان ایمان و کفر، ترک نماز است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز ستون دین است ؛ پس هر که نماز خود را عمدا نخواند، دین خود را تباه کرده است و هر که آن را در وقتش نخواند، به ویل درآید و ویل، درّه ای است در دوزخ، چنان که خداوند متعال فرموده است : «ویل برای نماز گزاران است ؛ آنان که از نماز خود غافلند».

جامع الأخبار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : هر که بدون داشتن عذری نماز خود را نخواند تا فوت شود ، عملش بر باد رفته است . مرز میان آدمی و کفر، ترک نماز است .

ص :318


1- المدّثّر : 40 _ 43 .
2- القیامة : 31 _ 35 .
3- ثواب الأعمال : 275/1 .
4- کنز العمّال : 18869 .
5- الماعون : 4 و 5 .
6- جامع الأخبار : 185/455 .
7- جامع الأخبار : 185/456 و ح 457.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ الصَّلاةَ لا یَرجُو ثَوابَها و لا یَخافُ عِقابَها، فلا اُبالِی أن یَمُوتَ یَهُودیّا أو نَصرانیّا أو مَجُوسِیّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تارِکُ الصَّلاةِ یَسألُ الرَّجعَةَ إلی الدُّنیا، و ذلکَ قولُ اللّهِ تعالی : «حَتّی إذا جاءَ أحَدَهُم المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعُونِ» (2) . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا حَظَّ فی الإسلامِ لِمَن تَرَکَ الصَّلاةَ . (4)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن عِلَّةِ تَسمِیَةِ تارِکِ الصَّلاةِ کافِرا دونَ الزّانی _: لأِنَّ الزانیَ و ما أشبَهَهُ إنَّما یَعمَلُ ذلکَ لِمَکانِ الشَّهوَةِ لأنّها تَغلِبُهُ، و تارِکَ الصَّلاةِ لا یَترُکُها إلاّ استِخفافا بها . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از روی بی اعتنایی به ثواب نماز و نترسیدن از کیفرِ ترک آن ، نماز نخواند ، برای من مهم نیست که جهود بمیرد یا ترسا یا گبر .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تارک نماز از خداوند درخواست بازگشت به دنیا می کند . و این است سخن خداوند متعال که : «چون یکی از آنها را مرگ در رسد گوید : پروردگارا! مرا برگردان » .

امام صادق علیه السلام :کسی که نماز را ترک کند ، بهره ای از اسلام ندارد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که چرا تارک نماز، کافر خوانده می شود اما زناکار، نه _فرمود : چون کسی که زنا و امثال این کار را می کند، بر اثر غلبه شهوت دست به این کارها می زند، اما تارک نماز، آن را ترک نمی کند ، مگر از روی سبک شمردن و بی اعتنایی به آن .

2270 - التَّحذیرُ مِن تَضییعِ الصَّلاةِ
2270 - پرهیز از تباه کردن نماز

الکتاب :

«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّا». (7)

2270

پرهیز از تباه کردن نماز

قرآن :

«آن گاه ، پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساختند و از هوسها پیروی کردند و بزودی [سزای ]گمراهی [خود] را خواهند دید» .

ص :319


1- جامع الأخبار: 186/462.
2- . المؤمنون : 99 .
3- بحار الأنوار:77/58/3.
4- . بحار الأنوار : 82/232/57 .
5- علل الشرائع : 339/1 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 28 باب 11 .
7- مریم : 59 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ الشَّیطانُ یَرعَبُ مِن بَنی آدَمَ ما حافَظَ علی الصَّلواتِ الخَمسِ، فإذا ضَیَّعَهُنَّ تَجَرَّأ علَیهِ و أوقَعَهُ فی العَظائمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابِهِ لمحمّدِ بنِ أبی بک_رٍ _: وَ اعلَمْ یا محمّ_دُ أنَّ کُلَّ شَ_یءٍ تَبَ_عٌ لِصَلاتِکَ، و اعلَمْ أنَّ مَن ضَیَّعَ الصَّلاةَ فهُو لِغَیرِها أضیَعُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ العبدَ إذا صَلّی لِوَقتِها و حافَظَ علَیها ارتَفَعَت بَیضاءَ نَقِیَّةً تَقولُ : حَفِظتَنی حَفِظَکَ اللّهُ، و إذا لَم یُصَلِّها لِوَقتِها و لَم یُحافِظْ علَیها رَجَعَت سَوداءَ مُظلِمَةً تقولُ : ضَیَّعتَنی ضَیَّعَکَ اللّهُ ! (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِهِ تعالی : «الذینَ هُمْ عَن صَلاتِهِم ساهُونَ» _: هُو التَّضیِیعُ . (4)

(5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که فرزند آدم بر نمازهای پنجگانه مواظبت کند ، شیطان از او وحشت دارد، اما همین که آنها را ضایع کرد ، بر وی دلیر می شود و او را در فتنه های سخت می افکند .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به محمّد بن ابی بکر _نوشت : بدان، ای محمّد! که همه چیز تابع نماز توست و بدان که هر کس نماز را ضایع گرداند ، دیگر کارها را بیشتر ضایع می کند .

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده نماز را به وقت بخواند و آن را پاس بدارد ، آن نماز به گونه ای سپید و پاکیزه به درگاه خدا بالا می رود و می گوید : مرا حفظ کردی ، خداوند تو را حفظ کند . اما اگر نماز را به وقت نخواند و آن را پاس ندارد به گونه ای سیاه و تاریک [به طرف خودش] برگردد و گوید : مرا ضایع کردی ، خدا تو را ضایع کند .

امام کاظم علیه السلام_ وقتی از ایشان درباره آیه «آنان که از نمازشان غافلند» سؤال شد _فرمود : منظور تباه ساختن نماز است .

ص :320


1- بحار الأنوار : 82/202/2 .
2- بحار الأنوار : 83/24/44 .
3- بحار الأنوار : 83/9/2 .
4- الکافی : 3/268/5 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 18 باب 7 .

2271 - التَّحذیرُ مِنَ الاستِخفافِ بِالصَّلاةِ
2271 - پرهیز از سبک شمردن نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لاِبنَتِهِ فاطِمَةَ علیها السلام لَمّا قالَت لَهُ : یا أبَتاه ، ما لِمَن تهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ؟ _: یا فاطِمَةُ ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ ابتَلاهُ اللّهُ بِخَمسَ عَشَرَةَ خَصلَةً : سِتٌّ مِنها فی دارِ الدُّنیا ، و ثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ ، و ثَلاثٌ فی قَبرِهِ ، و ثَلاثٌ فِی القیامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ .

فَأمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا : فَالاُولی یَرفَعُ اللّهُ البَرَکَةَ مِن عُمُرِهِ ، و یَرفَعُ اللّهُ البَرَکَةَ مِن رِزقِهِ ، و یَمحُو اللّهُ عزّ و جلّ سیماءَ الصّالِحینَ مِن وَجهِهِ ، و کُلُّ عَمَلٍ یَعمَلُهُ لا یُؤجَرُ عَلَیهِ ، و لا یَرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَی السَّماءِ ، و السّادِسَةُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ .

و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ عِندَ مَوتِهِ فَأَوَّلُهُنَّ أنَّهُ یَموتُ ذَلیلاً ، و الثّانیَةُ یَموتُ جائِعًا ، و الثّالِثَةُ یَموتُ عَطشانًا ؛ فَلَو سُقیَ مِن أنهارِ الدُّنیا لم یَروَ عَطَشُهُ .

و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی قَبرِهِ : فَأَوَّلُهُنَّ یُوَکِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَکًا یَزعَجُهُ فی قَبرِهِ ، و الثّانیَةُ یُضَیِّقُ عَلَیهِ قَبرَهُ ، و الثّالِثَةُ تَکونُ الظُّلمَةُ فی قَبرِهِ . و أمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ یَومَ القیامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ : فَأَوَّلُهُنَّ أن یُوَکِّلَ اللّهُ بِهِ مَلَکًا یَسحَبُهُ عَلی وَجهِهِ و الخَلائِقُ یَنظُرونَ إلَیهِ ، و الثّانیَةُ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا ، و الثّالِثَةُ لا یَنظُرُ اللّهُ إلَیهِ و لا یُزَکّیهِ و لَهُ عَذابٌ ألیمٌ . (1)

2271

پرهیز از سبک شمردن نماز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ دخترش فاطمه علیها السلام که پرسیده بود: ای پدر مردان و زنانی که نمازشان را سبک می شمرند چه (جزایی) دارند؟ _فرمود: ای فاطمه، هر کس _ از مردان یا زنان _ نمازش را سبک بشمرد ، خداوند او را به پانزده خصلت مبتلا می کند: شش خصلت در دنیا، سه خصلت هنگام مرگش، سه خصلت در گورش و سه خصلت در قیامت هنگامی که از گورش بیرون می آید. امّا آنچه در دنیا به او می رسد: خداوند برکت را از عمرش بر می دارد و نیز از روزیش ، سیمای صالحان را از چهره اش می زداید، به هر عملی که انجام می دهد پاداشی داده نمی شود، دعایش به آسمان نمی رود و ششم اینکه برای او در دعای صالحان نصیبی نیست.

و امّا آنچه هنگام مرگش به او می رسد: نخستین آن ها این است که خوار می میرد، دوم گرسنه می میرد و سوم، تشنه می میرد، پس اگر از نهرهای دنیا به او بنوشانند، سیراب نمی شود.

و امّا آنچه در گورش به او می رسد: نخستین آن ها این است که خداوند فرشته ای می گمارد تا او را در گورش آشفته سازد، دوم اینکه گورش را بر او تنگ می کند و سوم اینکه گورش تاریک است. و امّا آنچه روز قیامت هنگام بیرون آمدن از گورش به او می رسد: نخستین آن ها این است که خداوند فرشته ای می گمارد تا او را با صورت (روی زمین) بکشد در حالی که مردم به او می نگرند، دوّم اینکه بازخواست سختی می شود و سوّم اینکه خداوند به او نمی نگرد و پاکش نمی سازد و عذابی دردناک دارد.

ص :321


1- فلاح السائل : 22 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تَتَهاوَنْ بصلاتِکَ؛ فإنّ النبیَّ صلی الله علیه و آله قالَ عندَ مَوتِهِ : لَیسَ مِنّی مَنِ استَخَفَّ بِصلاتِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لیسَ مِنّی مَنِ استَخَفَّ بالصَّلاةِ، لا یَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ، لا و اللّهِ. (2)

مستدرک الوسائل عن أبی بصیرٍ :دَخَلتُ علی حُمَیدَةَ اُعَزِّیها بأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فَبَکَت ثمّ قالَت : یا أبا محمّدٍ ، لو شَهِدتَهُ حینَ حَضَرَهُ الموتُ و قد قَبَضَ إحدی عَینَیهِ ثُمّ قالَ : اُدعُوا لی قَرابَتی و مَن یَطُفَ (3) بی، فلمّا اجتَمَعُوا حَولَهُ قالَ : إنَّ شَفاعَتَنا لَن تَنالَ مُستَخِفّا بِالصَّلاةِ . (4)

(5)

امام باقر علیه السلام :نمازت را سبک مشمار ؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام رحلتش فرمود : از من نیست کسی که نمازش را سبک بشمارد .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : از من نیست کسی که نماز را سبک بشمارد ، به خدا قسم ، کنار حوض [کوثر ]بر من وارد نمی شود .

مستدرک الوسائل_ به نقل از ابو بصیر _: به حضور حُمیده رسیدم تا رحلت امام صادق علیه السلام را به او تسلیت گویم . حُمیده گریست و سپس گفت : ای ابا محمّد! کاش هنگام فوت آن حضرت بودی. یکی از چشمان خود را بست و سپس به من فرمود: خویشان و نزدیکانم را نزد من بخوانید . وقتی همه دور آن بزرگوار جمع شدند ، فرمود : هرگز شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد ، نمی رسد .

ص :322


1- الکافی : 3/269/7 .
2- علل الشرائع : 356/2 .
3- کذا فی المصدر، و الظاهر أنّ الصحیح «یطوف».
4- مستدرک الوسائل: 3/25/2923 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 15 باب 6 .

2272 - التَّحذیرُ مِنَ الالتِفاتِ فِی الصَّلاةِ
2272 - پرهیز از التفات در نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ مُقبِلٌ علی العَبدِ ما لَم یَلتَفِتْ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ العَبدَ إذا اشتَ_غَلَ بِالصَّلاةِ جاءَهُ الشَّیطانُ و قالَ لَهُ : اُذکُرْ کذا اُذکُرْ کذا ؛ حَتّی یَضِلَّ الرَّجُلُ أن یَدریَ کَم صَلّی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الالتِفاتُ فی الصَّ_لاةِ اختِلاسٌ مِنَ الشَّیطانِ، فَإیّاکُم وَ الالتِفاتَ فِی الصَّلاةِ؛ فَإنّ اللّه تَبارکَ و تَعالی یُقبِلُ عَلَی العَبدِ إذا قامَ فی الصَّلاة، فَإذا التَفَتَ قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : یا بنَ آدَمَ عَمَّن تَلتَفِتُ ؟! _ ثلاثا _ فَإذا التَفَتَ الرّابِعَةَ أعرَضَ اللّهُ عَنهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّه تَعالی : «فَأقِمْ وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنیفا» _: قُمْ فِی الصَّلاةِ و لا تَلتَفِتْ یَمینا و لا شِمالاً . (4)

2272

پرهیز از التفات در نماز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که بنده التفات [و توجه به غیر خدا] نکند ، خداوند رو به او دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بنده مشغول نماز شود، شیطان نزد او می آید و به وی می گوید: فلان چیز را به خاطر بیاور، بَهمان چیز را به یاد بیاور، تا جایی که فرد یادش می رود چند رکعت خوانده است.

امام علی علیه السلام :التفات [و توجه به غیر خدا ]در حال نماز، دست بردی از جانب شیطان است؛ پس، از توجه به غیر خدا در حال نماز بپرهیزید؛ زیرا هرگاه بنده به نماز بایستد، خداوند تبارک و تعالی به او رو می کند، و چون بنده به این سو و آن سو توجّه کند، خداوند تبارک و تعالی فرماید: ای فرزند آدم! از که روی می گردانی؟! _ تا سه مرتبه _ و چون برای چهارمین بار بنده به غیر خدا توجه کرد، خداوند نیز از او روی می گردانَد.

امام صادق علیه السلام_ در باره آیه: «پس ، روی خود را با گرایش تمام به حق ، به سوی این دین کن » _فرمود : [یعنی] به نماز بایست و صورت خود را به چپ و راست برمگردان .

2273 - سارِقُ الصَّلاةِ
2273 - دزدِ نماز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیسَ السّارِقُ مَن یَسرقُ النّاسَ، و لکِنَّهُ الّذی یَسرقُ الصَّلاةَ . (5)

2273

دزدِ نماز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سارق، کسی نیست که از مردم سرقت می کند، بلکه سارق آن است که از نماز سرقت می کند.

ص :323


1- بحار الأنوار : 84/261/59 .
2- بحار الأنوار : 84/259/58 .
3- قرب الإسناد: 150/546.
4- . تفسیر القمّی : 2/155 .
5- بحار الأنوار : 84/267/68 .

عنه صلی الله علیه و آله :أسرَقُ السُّرّاقِ مَن سَرقَ مِن صَلاتِهِ، یَعنی لا یُتِمُّ فَرائضَها . (1)

بحار الأنوار عَن النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قالَ :أ لا أدُلُّکُم عَلی ......... أسرَقِ النّاسِ ......... ؟ قالوا : بَلی یا رَسولَ اللّهِ . قال : ......... و أمّا أسرَقُ النّاسِ فالَّذی یَسرِقُ مِن صَلاتِهِ ، فَصَلاتُهُ تُلَفُّ کَما یُلَفُّ الثَّوبُ الخَلَقُ فَیُضرَبُ بها وَجهُهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبصَرَ عَلیُّ بنُ أبی طالب علیه السلام رَجُلاً یَنقُرُ بِصَلاتِهِ، فقالَ : مُنذُ کَم صَلّیتَ بِهذِهِ الصَّلاةِ ؟ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : مُنذُ کَذا و کذا، فَقالَ : مَثَلُکَ عِندَ اللّه کَمَثَلِ الغُرابِ إذا ما نَقرَ، لَو مِتَّ متَّ عَلی غَیرِ مِلّةِ أبی القاسِمِ مُحَمّدٍ صلی الله علیه و آله ، ثُمُّ قالَ علیٌّ علیه السلام : إنّ أسرَقَ النّاسِ مَن سَرقَ صَلاتَهُ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دزدترین دزدها کسی است که از نمازش دزدی کند، یعنی واجبات آن را به طور کامل به جای نیاورد.

بحار الأنوار :روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا ......... دزدترینِ مردم ......... را به شما معرفی کنم؟ عرض کردند: آری، ای رسول خدا. حضرت فرمود: ......... دزدترینِ مردم کسی است که از نماز خود می دزدد؛ نماز چنین کسی، همانند یک جامه کهنه، مُچاله می گردد و به چهره او زده می شود.

امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام به مردی که سجده های نمازش را خیلی سریع به جا می آورد فرمود : چند وقت است که اینگونه نماز می خوانی؟ آن مرد عرض کرد: از فلان و بَهمان مدت. حضرت فرمود: شخصی چون تو در نزد خداوند همانند کلاغ است که نوک بر زمین می زند، اگر بمیری بر غیر آیین ابو القاسم محمّد صلی الله علیه و آله مرده ای. سپس فرمود: دزدترین مردم کسی است که از نمازش بدزدد .

2274 - تَخفیفُ الصَّلاةِ
2274 - کوتاه خواندن نماز

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا قامَ العَبدُ فِی الصَّلاةِ فَخَفَّفَ صَلاتَهُ قالَ اللّه تَبارَکَ و تَعالی لِملائکتِهِ : أ ما تَرَونَ إلی عَبدِی کَأنّهُ یَری أنَّ قَضاءَ حَوائجِهِ بِیَدِ غَیری ! أ ما یَعلَمُ أنّ قَضاءَ حَوائجِهِ بِیَدی ؟! (5)

2274

کوتاه خواندن نماز

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده به نماز ایستد و نمازش را کوتاه برگزار کند، خداوند تبارک و تعالی به فرشتگان خود می فرماید: آیا به این بنده ام نمی نگرید که گویی فکر می کند برآوردن نیازهایش به دست کسی جز من است! آیا او نمی داند که برآوردن حاجت هایش به دست من است؟!

ص :324


1- دعائم الإسلام : 1/135 .
2- بحار الأنوار : 84/257/55 .
3- المحاسن : 1/162/232 .
4- (انظر) الذکر : باب 1341 .
5- الکافی : 3/269/10 .

عنه علیه السلام :تَخفیفُ الفَریضَةِ و تَطوِیلُ النّافِلَةِ مِنَ العِبادَةِ . (1)

کتاب من لا یحضره الفقیه :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتَمَّ النّاسِ صَلاةً و أوجَزَهُم . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :کوتاه خواندن نمازِ واجب و طولانی برگزار کردن نافله، از عبادت است.

کتاب من لا یحضره الفقیه:نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله از همه مردم کاملتر و کوتاهتر بود.

ص :325


1- المحاسن : 2/46/1136 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/306/920 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 3 / 24 باب 9 .

ص :326

300 - صلاةُ الجماعةِ

300 - نماز جماعت
اشاره

(1)

ص :327


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 5 / 370 «أبواب صلاة الجماعة» .

2275 - صَلاةُ الجَماعَةِ
2275 - نماز جماعت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صَلَّی الخَمسَ فی جَماعَةٍ فَظُنُّوا بهِ خَیرا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیَحضُرُنَّ مَعَنا صلاتَنا جَماعَةً، أو لَیَتَحَوَّلُنَّ عنّا و لا یُجاوِرُونا و لا نُجاوِرُهُم. (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الجُهَنِیَّ أتَی النبیَّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّی أکُونُ فی البادِیَةِ و مَعی أهلِی و وُلدِی و غِلْمَتِی، فَاُؤَذِّنُ و اُقِیمُ و اُصَلِّی بهِم أ فَجَماعَةٌ نحنُ ؟ فقالَ : نَعَم .

فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنَّ الغِلْمَةَ یَتبَعُونَ قَطرَ السَّحابِ فَأبقی أنا و أهلی و وُلدی، فَاُؤَذِّنُ و اُقِیمُ و اُصَلِّی بهِم أ فجَماعَةٌ نحنُ ؟ فقالَ : نَعَم . فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، فإنَّ وُلدِی یَتَفَرَّقُونَ فی الماشِیَةِ فَأبقی أنا و أهلِی، فَاُؤَذِّنُ و اُقِیمُ و اُصَلِّی بهِم أ فجَماعَةٌ نحنُ ؟ فقالَ : نَعَم . فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنَّ المَرأةَ تَذهَبُ فی مَصلَحَتِها فَأبقی أنا وَحدِی، فَاُؤَذِّنُ و اُقِیمُ أ فجَماعَةٌ أنا؟ فقالَ : نَعَم ،المُؤمِنُ وَحدَهُ جَماعَةٌ . (3)

2275

نماز جماعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که نمازهای پنج گانه را با جماعت بخواند ، به او گمان نیک برید .

امام علی علیه السلام :یا در نماز جماعتِ ما حاضر می شوند، یا از ما دور شوند و در مجاورت هم نباشیم .

امام باقر علیه السلام :جُهَنی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد : ای رسول خدا! من در صحرا با زن و فرزندان و غلامانم به سر می برم و [موقع نماز] اذان می گویم و می ایستم و با آنها نماز می گزارم ، آیا نماز ما جماعت است؟ فرمود : آری . عرض کرد : ای رسول خدا! [گاهی اوقات ]غلامانم در پی آوردن آب می روند و من می مانم و زن و فرزندانم . پس [موقع نماز ]اذان می گویم و می ایستم و با آنها نماز می گزارم ، آیا نماز ما جماعت به حساب می آید؟ فرمود : آری . جُهَنی عرض کرد : ای رسول خدا! [گاهی اوقات] فرزندانم در پی احشام می روند و من و همسرم تنها می مانیم . پس [وقت نماز] اذان می گویم و می ایستم و با او نماز می خوانم، آیا جماعت حساب می شود؟ فرمود : آری . عرض کرد : ای رسول خدا صلی الله علیه و آله گاهی زن نیز

دنبال کارهایش می رود و من تنها می مانم و اذان می گویم و می ایستم و نماز می خوانم، آیا نماز من تنها جماعت است؟ حضرت فرمود : آری ، مؤمن به تنهایی نیز جماعت است .

ص :328


1- الکافی : 3/371/3 .
2- تنبیه الخواطر : 2/87 .
3- تهذیب الأحکام : 3/265/749 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصَّلاةُ فی جَماعَةٍ تَفضُلُ علی کُلِّ صلاةِ الفَردِ بأربَعةٍ و عِشرینَ دَرَجةً ؛ تکونُ خَمسَةً و عِشرینَ صلاةً . (1)

عنه علیه السلام :إنّما جُعِلَ الجَماعَةُ و الاجتِماعُ إلی الصَّلاةِ لکَی یُعرَفَ مَن یُصَلِّی ممَّن لا یُصَلِّی، و مَن یَحفَظُ مَواقیتَ الصَّلاةِ مِمّن یُضَیِّعُ، و لَو لا ذلکَ لَم یُمکِنْ أحَدا أن یَشهَدَ علی أحَدٍ بِصَلاحٍ؛ لأِنَّ مَن لَم یُصَلِّ فی جَماعَةٍ فلا صلاةَ لَهُ بینَ المُسلمینَ؛ لأنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ: لا صَلاةَ لِمَن لَم یُصَلِّ فی المَسجِدِ مَع المُسلمینَ إلاّ مِن عِلَّةٍ . (2)

عنه علیه السلام :أوَّلُ جَماعَةٍ کانَت أنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یُصَلِّی و أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام مَعهُ، إذ مَرَّ أبو طالبٍ بهِ و جعفرٌ مَعهُ، فقالَ : یا بُنَیَّ صَلِّ جَناحَ ابنِ عَمِّکَ، فَلَمّا أحَسَّهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَقَدَّمَهُما و انصَرَفَ أبو طالبٍ مَسرورا ......... فکانَت أوَّلَ جَماعَةٍ جُمِعَت ذلکَ الیَومَ . (3)

امام صادق علیه السلام :نمازی که با جماعت خوانده شود، بیست و چهار بار برتر از نمازی است که به تنهایی خوانده شود . بنا بر این ، یک نماز با جماعت، بیست و پنج نماز است.

امام صادق علیه السلام :جماعت و اجتماع کردن برای نماز، بدین سبب قرار داده شده است تا نماز خوان از بی نماز باز شناخته شود، و معلوم گردد چه کسی نماز را به وقتش می خواند و چه کسی آن را ضایع می کند ؛ اگر نماز جماعت نبود، هیچ کس نمی توانست به صلاح و پاکی کسی شهادت دهد ؛ زیرا کسی که با جماعت نماز نخوانَد، از نظر مسلمانان بی نماز است ؛ چه اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کسی که بدون علت و عذری نمازش را در مسجد با مسلمانان نگزارد نماز ندارد .

امام صادق علیه السلام :اوّلین نماز جماعتی که خوانده شد به این صورت بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله با امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در حال نماز بود که ابو طالب و جعفر بر او گذشتند . پس ابو طالب به جعفر گفت : پسرم! کنار پسر عمویت نماز بخوان . چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود جعفر را در کنار خود حسّ کرد، برای امامت نماز جلوتر رفت و ابو طالب با خوشحالی برگشت ......... پس اوّلین نمازی که به جماعت خوانده شد، در آن روز بود .

ص :329


1- تهذیب الأحکام : 3/25/85 .
2- علل الشرائع : 325/1 .
3- بحار الأنوار: 35/68/2.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّما جُعِلَتِ الجَماعَةُ لِئَلاّ یکونَ الإخلاصُ و التَّوحیدُ و الإسلامُ و العِبادَةُ للّهِِ إلاّ ظاهِرا مَکشوفا مَشهورا؛ لأنَّ فی إظهارِهِ حُجّةً علی أهلِ الشَّرقِ و الغَربِ للّهِِ وَحدَهُ، و لِیَکونَ المُنافِقُ و المُستَخِفُّ مُؤَدِّیا لِما أقَرَّ بهِ یُظهِرُ الإسلامَ و المُراقَبَةَ، و لِیَکُونَ شَهاداتُ الناسِ بالإسلامِ بعضِهِم لِبَعضٍ جائزَةً مُمکِنَةً، مَع ما فیهِ مِنَ المُساعَدَةِ علی البِرِّ و التَّقوی، و الزَّجرِ عن کثیرٍ مِن مَعاصِی اللّهِ عَزَّ و جلَّ (1) . (2)

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هُو یَعِظُهُ _: صَلِّ فی جَماعَةٍ و لو عَلَی رَأسِ زُجٍّ ! (3)

امام رضا علیه السلام :نماز جماعت از آن رو وضع شده است تا اخلاص و توحید و اسلام و عبادت خداوند آشکار و هویدا باشند و شهرت یابند ؛ زیرا اظهار این امور، حجّتی است برای خدای یگانه بر مردمان شرق و غرب عالم ؛ و نیز، تا منافق و سبک شمارنده [نماز و دین ]آنچه را اقرار کرده و پذیرفته است به جای آورَد و اسلام [خود ]را هویدا سازد و بر آن مواظبت نماید، و نیز تا شهادت دادنهای مردم به مسلمان بودن یکدیگر، روا و ممکن باشد . علاوه بر اینها ، نمازِ جماعت موجب کمک کردن به یکدیگر در راه نیکی و تقوا و باز داشتن از بسیاری از معاصی خداوند عزّ و جلّ است .

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : نماز را با جماعت بخوان ، گر چه روی نیزه باشد !

2276 - ما یَلزَمُ مُراعاتُهُ لِلإمامِ
2276 - آنچه امام جماعت باید رعایت کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیّتِهِ لِمحمّدِ بنِ أبی بکرٍ حینَ وَلاّهُ مِصرَ _: وَ انظُرْ إلی صلاتِکَ کیفَ هِی فإنّکَ إمامٌ لِقَومِکَ (یَنبَغِی لکَ) أن تُتِمَّها و لا تُخَفِّفَها ، فَلَیسَ مِن إمامٍ یُصَلِّی بِقَومٍ یَکونُ فی صلاتِهِم نُقصانٌ إلاّ کانَ علَیهِ ، لا یَنقُصُ مِن صلاتِهِم شَیءٌ، و تَمِّمْها و تَحَفَّظْ فیها یَکُن لکَ مِثلَ اُجُورِهِم و لا یَنقُصُ ذلکَ مِن أجرِهِم شَیئا . (4)

2276

آنچه امام جماعت باید رعایت کند

امام علی علیه السلام_ در سفارش به محمّد بن ابی بکر هنگام گماردن او به فرمانداری مصر _نوشت : به نمازت بنگر که چگونه است ؛ زیرا تو امام [جماعت] مردم خود هستی .[سزاوار است] که نماز را کامل به جای آوری و سبک و ناقص برگزارش نکنی؛ زیرا هر پیشنمازی که برای مردمی نماز گزارَد و در نماز آنها کم و کاستی باشد ، گناهش به گردن اوست و از نماز آنها چیزی کم نمی شود. نماز را کامل به جای آر و بر آن مراقبت نما ، تا تو نیز همانند پاداش همه آنها را داشته باشی و این [پاداش تو] چیزی از ثواب آنها نمی کاهد .

ص :330


1- . وسائل الشیعة : 5/372/9 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 5 / 375 باب 2 .
3- المحاسن : 2/126/1348 .
4- الأمالی للطوسی : 29/31 .

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ لِلأشتَرِ _: و إذا قُمتَ فی صلاتِکَ للناسِ فلا تَکُونَنَّ مُنَفِّرا و لا مُضَیِّعا؛ فإنّ فی الناسِ مَن بهِ العِلَّةُ و لَهُ الحاجَةُ، و قد سَألتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ وَجَّهَنی إلی الیَمَنِ : کیفَ اُصَلِّی بِهِم ؟ فقالَ : صَلِّ بهم کَصلاةِ أضعَفِهِم و کُن بِالمُؤمِنِینَ رَحیما . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی اُمَراءِ البِلادِ _: صَلُّوا بِهِم صلاةَ أضعَفِهِم، و لا تَکُونُوا فَتّانِینَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُجزِیکَ إذا کنتَ وَحدَکَ ثلاثُ تَکبیراتٍ، و إذا کنتَ إماما أجزَأکَ تَکبیرَةٌ واحِدَةٌ؛ لأنَّ مَعکَ ذَا الحاجَةِ و الضَّعیفَ و الکبیرَ . (3)

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به اشتر _نوشت : و چون برای مردم به امامت نماز ایستی، نه چندان با طول و تفصیل برگزار کن که مردم از نماز جماعت خسته و گریزان شوند و نه [با فرو گذاردن واجبات و آدابش ]آن را ضایع گردان ؛ زیرا در میان کسانی که با تو نماز می خوانند، افراد بیمار و گرفتار نیز هستند . هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد از ایشان پرسیدم که چگونه با آنها نماز بگزارم؟ فرمود : همچون نا توان ترین آنان نماز بگزار، و با مؤمنان مهربان باش .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به فرمانداران شهرها _نوشت : با آنان همچون نمازِ ناتوان ترینشان نماز بگزارید و فتنه جو مباشید .

امام صادق علیه السلام :وقتی تنها باشی سه تکبیر کافی است و هرگاه پیشنماز باشی ، یک تکبیر کفایت می کند ؛ زیرا در میان مأمومین افراد نیازمند (گرفتار) و ناتوان و سالخورده نیز وجود دارند .

ص :331


1- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 52 .
3- علل الشرائع : 333/1 .

2277 - الأولی بِالإمامَةِ لِلِصَّلاةِ
2277 - شایسته ترین فرد برای امامت در نماز

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَمَّن أحَقُّ أن یَؤمَّ _: إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : یَتَقَدَّمُ القَومَ أقرَؤهُم لِلقرآنِ، فإن کانُوا فی القِراءَةِ سَواءً فَأقدَمُهُم هِجرَةً ، فإن کانُوا فی الهِجرَةِ سَواءً فَأکبَرُهُم سِنّا، فإن کانوا فِی السِّنِّ سَواءً فَلیَؤمَّهُم أعلَمُهُم بِالسُّنَّةِ و أفقَهُهُم فِی الدِّینِ، و لا یَتَقَدَّمَنَّ أحَدُکُمُ الرَّجُلَ فی مَنزِلِهِ، و لا صاحِبَ (ال_)سُلطانِ فی سُلطانِهِ . (1)

2277

شایسته ترین فرد برای امامت در نماز

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که چه کسی برای امامت جماعت شایسته تر است _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : پیشنمازی مردم را کسی به عهده گیرد که قاری تر (قرآن خوان تر یا قرائتش بهتر) باشد ؛ اگر در قرائت یکسان بودند آن که در هجرت مقدمتر است ، پیشنماز شود و اگر در هجرت نیز یکسان بودند آنکه سنّش بیشتر است به عهده گیرد ؛ اگر همسنّ بودند آن که به سنّت داناتر و در دین فقیه تر است ، امامت کند . هیچ یک از شما در خانه کسی بر صاحب خانه مقدم [در پیشنمازی ]نشود و نه بر صاحب نفوذی در قلمرو نفوذش .

ص :332


1- الکافی : 3/376/5 .

301 - صَلاةُ اللَّیل

301 - نماز شب
اشاره

(1)

(2)

ص :333


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 87 / 116 باب 6 «صلاة اللیل» .
2- انظر : عنوان 250 «السهر»، السواک : باب 1925، الاستغفار : باب 3039 .

2278 - فَضلُ صَلاةِ اللَّیلِ
2278 - فضیلت نماز شب

الکتاب :

«و مِنَ اللیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاما مَحْمُودا». (1)

«الصّابِرِینَ وَ الصّادِقِینَ وَ القانِتِینَ و المُنفِقِینَ وَ المُستَغفِرِینَ بِالْأَسْحارِ». (2)

«إنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ عُیونٍ * آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ * کانُوا قَلِیْلاً مِنَ اللیلِ ما یَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ». (3)

«تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ المَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُم خَوْفا وَ طَمَعا وَ مِمّا رَزَقناهُمْ یُنفِقُونَ * فَلا تَعلَمُ نَفْسٌ ما أُخفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أعیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ». (4)

«وَ مِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُوم». (5)

«وَ مِنَ اللیلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً». (6)

«إنَّ ناشِئَةَ اللیلِ هِیَ أشَدُّ وَطْ_أً وَ أقوَمُ قِیْلاً». (7)

2278

فضیلت نماز شب

قرآن :

«و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو [به منزله ]نافله ای باشد . امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برانگیزد» .

«[اهل تقوا] شکیبایان و راستگویان و فرمانبران و انفاقگران و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان هستند» .

«پرهیزگاران در باغها و چشمه سارانند . آنچه را پروردگارشان به ایشان داده است می گیرند که آنها پیشتر نیکوکاران بودند و اندکی از شب را می خفتند. و در سحرگاهان آمرزش می خواستند» .

«پهلوهایشان از بسترها دوری می کند ، پروردگارشان را از روی بیم و طمع می خوانند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند . هیچ کس نداند به پاداش آنچه می کرده اند چه مسرّتها برایشان نهان شده است» .

«و در پاسی از شب و به هنگام ناپدید شدن ستارگان ، تسبیح گوی او باش» .

«و پاره ای از شب را در برابر او سجده کن و او را شب [های ]دراز به پاکی بستای» .

«قطعاً برخاستن شب ، رنجش بیشتر و گفتار [در آن هنگام ]استوارتر است» .

ص :334


1- الإسراء : 79 .
2- آل عمران : 17 .
3- الذاریات : 15 _ 18 .
4- السجدة : 16، 17 .
5- الطور : 49 .
6- الإنسان : 26 .
7- المزمّل : 6 .

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _ فی وَصِیَّتِهِ لِعَلِیٍّ علیه السلام _ : علَیکَ بصلاةِ اللَّیلِ یُکَرِّرُها أربَعا . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا عَلِیُّ ، ثلاثُ فَرحاتٍ لِلمُؤمِنِ : لِقَی الإخوانِ، و الإفطارُ مِن الصِّیامِ، و التَّهَجُّدُ مِن آخِرِ اللَّیلِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما زالَ جَبرَئیلُ یُوصِینی بقیامِ اللَّیلِ حَتّی ظَنَنتُ أنَّ خِیارَ أُمَّتی لَن یَنامُوا مِن اللَّیلِ إلاّ قلیلاً . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما اتَّخَذَ اللّهُ إبراهیمَ خَلیلاً إلاّ لإِطعامِهِ الطَّعامَ، و صلاتِهِ باللَّیلِ و النّاسُ نِیامٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أیقَظَ الرجُلُ أهلَهُ مِنَ اللَّیلِ فَتَوََضَّآ و صَلَّیا کُتِبا مِنَ الذّاکِرینَ اللّهَ کثیرا و الذّاکِراتِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ رَجلاً قامَ مِنَ اللیلِ فَصلّی و أیقَظَ امرَأتَهُ فَصَلَّت، فإن أبَت نَضَحَ فی وَجهِها الماءَ . رَحِمَ اللّهُ امرأةً قامَت مِنَ اللَّیلِ فَصَلَّت و أیقَظَت زَوجَها، فإن أبی نَضَحَت فی وَجهِهِ الماءَ . (6)

حدیث :

الامام الصادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ در سفارش به علی علیه السلام _ فرمود : بر تو باد نماز شب . حضرت این جمله را چهار بار تکرار فرمود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! مؤمن از سه چیز شاد می شود : دیدار برادران ، افطار کردن روزه، و عبادت آخر شب .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل پیوسته مرا به شب زنده داری سفارش می کرد ، چندان که گمان کردم نیکان امّت من جز اندکی از شب را هرگز نخواهند خفت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، ابراهیم را خلیل خود نکرد، مگر از آن رو که مردم را اطعام می کرد و شب هنگام که مردم خفته بودند او به نماز می ایستاد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه مرد نیمه شب همسرش را از خواب بیدار کند و هر دو وضو بگیرند و نماز بخوانند ، در شمار مردان و زنانی قلمداد می شوند که بسیار به یاد خدایند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رحمت خدا بر آن مردی باد که نیمه های شب برخیزد و نماز بخواند و همسرش را برای نماز خواندن بیدار کند و اگر بیدار نشد آب به صورتش بپاشد . رحمت خدا بر آن زنی باد که نیمه های شب از خواب برخیزد و نماز بخواند و شوهرش را برای نماز بیدار کند و اگر امتناع کرد به صورتش آب پاشد .

ص :335


1- بحار الأنوار : 69/392/68 .
2- بحار الأنوار : 74/352/22 .
3- کنز العمّال : 21425 .
4- علل الشرائع : 35/4 .
5- مجمع البیان : 8/561 .
6- سنن أبی داوود : 2/70/1450 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ إنّه کانَ یقولُ _: إنّا أهلُ بیتٍ أُمِرنا أن نُطعِمَ الطَّعامَ، و نُؤَدِّیَ فی النائبَةِ، و نُصَلِّیَ إذا نامَ النّاسُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ یُحِبُّ ......... المُساهِرَ بِالصَّلاةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إنَّ ناشِئَةَ اللیلِ هِیَ أشَدُّ وَطْ_أً وَ أقوَمُ قِیْلاً» _: هیَ القیامُ فی آخِرِ اللَّیلِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: یعنی بقولِهِ «و أَقْوَمُ قِیلا» قِیامَ الرجُلِ عن فِراشِهِ بینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ لا یُرِیدُ به غَیرَهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ قالَ : «المالُ و البَنونَ زِینَةُ الحَیاةِ الدُّنیا» (5) إنّ الثَّمانِیَ رَکعاتٍ یُصَلِّیها العَبدُ آخِرَ اللَّیلِ زینَةُ الآخِرَةِ . (6)

عنه علیه السلام :لا تَدَعْ قِیامَ اللَّیلِ، فإنَّ المَغبونَ مَن غُبِنَ قِیامَ اللَّیلِ . (7)

امام علی علیه السلام_ پیوسته _می فرمود : ما خاندانی هستیم که دستور داریم اطعام کنیم و در گرفتاریها [به مردم ]کمک کنیم و وقتی مردم خفته اند، نماز بگزاریم .

امام باقر علیه السلام :خداوند دوست دارد ......... کسی را که با نماز، شب زنده داری کند .

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «قطعاً برخاستن شب، رنجش بیشتر و گفتار [در آن هنگام ]استوارتر است» _فرمودند : منظور برخاستن در ساعات آخر شب است .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : منظور از «و گفتار [در آن هنگام ]استوارتر است» این است که فقط برای خدا، نه جز او ، از بستر برخیزد و در پیشگاه او به نماز ایستد .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «دارایی و فرزندان، زیور زندگی این جهانند» [و ]هشت رکعتی که بنده در آخرِ شب می خواند ، زیور آخرت است .

امام صادق علیه السلام :شب زنده داری را فرو مگذار ؛ زیرا مغبون [واقعی ]کسی است که شب زنده داری را از دست بدهد .

ص :336


1- المحاسن : 2/142/1368 .
2- بحار الأنوار: 76/60/12.
3- . مجمع البیان : 10/570 .
4- بحار الأنوار : 87/148/22 .
5- الکهف : 46 .
6- . بحار الأنوار : 83/126/75 .
7- معانی الأخبار : 342/1 .

عنه علیه السلام :إنّی لأَمقُتُ الرَّجُلَ قد قَرَأ القرآنَ ثُمّ یَستَیقِظُ مِن اللیلِ فلا یَقومُ حتّی إذا کانَ عندَ الصُّبحِ قامَ یُبادِرُ بالصَّلاةِ . (1)

عنه علیه السلام :شَرَفُ المُؤمِنِ صلاتُهُ باللیلِ، و عِزُّ المؤمِنِ کَفُّهُ عن أعراضِ الناسِ . (2)

الکافی عن احمد بن عبد العزیز عن بعض اصحابنا :کان ابو الحسن الاول علیه السلام إذا رفع رَأسَهُ مِن آخِرِ رَکعَةِ الوِترِ قال : هذا مَقامُ مَن حَسَناتُهُ نِعمَةٌ مِنکَ و شُکرُهُ ضَعیفٌ و ذَنبُهُ عَظیمٌ و لیسَ لَهُ إلاّ دَفعُکَ و رَحمَتُکَ فإنّکَ قلتَ فی کتابِکَ المُنزَلِ علی نَبِیِّکَ المُرسَلِ صلی الله علیه و آله : «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیلِ ما یَهْجَعُونَ * و بِالأسحارِ هُم یَستَغْفِرُونَ» طالَ هُجُوعِی و قَلَّ قِیامِی و هذا السَّحَرُ، و أنا أستَغفِرُکَ لِذَنبی استِغفارَ مَن لَم یَجِدْ لنفسِهِ ضَرّا و لا نَفعا و لا مَوتا و لا حَیاةً و لا نُشُورا . _ ثُمّ یَخِرُّ ساجِدا صلواتُ اللّهِ علَیهِ و آلِهِ _ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ التَّسبیحِ فی قولِهِ تعالی : «و سَبِّحْهُ لَیلاً طَویلاً» _: صلاةُ اللیلِ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :من نفرت دارم از مردی که قرآن را خوانده است و نیمه های شب از خواب بیدار می شود ، اما برای نماز بر نمی خیزد، تا آن که نزدیک صبح، و برای نمازش می شتابد .

امام صادق علیه السلام :شرافت مؤمن در نماز شب اوست ، و عزّت مؤمن در خودداری او از لطمه زدن به آبروی مردم .

الکافی_ به نقل از احمد بن عبد العزیز از بعضی از یاران ما _: امام کاظم علیه السلام هنگام سر برداشتن از رکعت آخر نماز وَتْر فرمود : «این جایگاه کسی است که نیکیهای او نعمتی است که تو به او داده ای و او در سپاسگزاری آنها ناتوان است و گناهش بزرگ و بسیار و چیزی جز حمایت و رحمت تو در کف ندارد ؛ زیرا تو در کتاب خود که بر پیامبر مرسلت صلی الله علیه و آله فرو فرستاده ای فرموده ای : «اندکی از شب را می خفتند و در سحرگاهان آمرزش می خواستند» . خفتنم به درازا کشید و شب زنده داریم دوامی نیاورْد و اینک سحر است و من برای گناهم از تو آمرزش می طلبم، آمرزش طلبیِ کسی که سود و زیان و مرگ و زندگی و حشر و نشرش به دست او نیست.

حضرت صلی الله علیه و آله پس از بیان این جملات به سجده می افتاد .

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از تسبیح در آیه «و در بخشی بلند از شب او را به پاکی بستای» _فرمود : منظور نماز شب است .

ص :337


1- بحار الأنوار : 83/127/79 .
2- الکافی : 3/488/9 .
3- الکافی : 3/325/16 .
4- مجمع البیان : 10/626 .
5- (انظر) الخیر : باب 1185 . الاستغفار : باب 3039 .

2279 - مُباهاةُ اللَّهِ بِمَن یُصَلِّی فی جَوفِ اللَّیلِ
2279 - بالیدن خدا به کسی که در دل شب نماز می خواند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ العَبدَ إذا تَخَلّی بِسَیِّدِهِ فی جَوفِ اللَّیلِ المُظلِمِ و ناجاهُ، أثبَتَ اللّهُ النورَ فی قَلبِهِ ......... ثُمّ یقولُ جَلَّ جلالُهُ لِملائکَتِهِ : یا ملائکَتی ، اُنظُرُوا إلی عَبدِی ، فقد تَخَلّی بی فی جَوفِ اللَّیلِ المُظلِمِ و البطّالونَ لاهُونَ، و الغافِلونَ نِیامٌ ، اشهَدُوا أنّی قد غَفَرتُ لَهُ . (1)

الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس :عنه صلی الله علیه و آله : مَن رُزِقَ صلاةَ اللَّیلِ مِن عَبدٍ أو أمَةٍ قامَ للّهِِ عَزَّ و جلَّ مُخلِصا، فَتَوَضَّأ وُضوءا سابِغا، و صَلّی للّهِِ عَزَّ و جلَّ بِنِیَّةٍ صادِقَةٍ، و قَلبٍ سَلیمٍ و بَدَنٍ خاشِعٍ، و عَینٍ دامِعَةٍ، جَعَلَ اللّهُ تَبارکَ و تعالی خَلفَهُ تِسعَةَ صُفوفٍ مِن الملائکةِ، فی کُلِّ صَفٍّ ما لا یُح_صی عَدَدَهُم إلاّ اللّهُ تبارکَ و تعالی ، أحَدُ طَرَفَی کُلِّ صَفٍّ بالمَشرِقِ، و الآخَرُ بِالمَغرِبِ، قالَ : فإذا فَرَغَ کُتِبَ لَهُ بِعَدَدِهِم دَرَجاتٌ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ رَبَّکَ یُباهِی الملائکةَ بثلاثةِ نَفَرٍ : ......... و رجُلٌ قامَ مِنَ اللَّیلِ یُصَلِّی وَحدَهُ فَسَجَدَ و نامَ و هُو ساجِدٌ ، فیقولُ : انظُرُوا إلی عَبدِی رُوحُهُ عندِی و جَسَدُهُ ساجِدٌ لی . (3)

2279

بالیدن خدا به کسی که در دل شب نماز می خواند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بنده در دل شب تار با سروَر خود خلوت کند و با او به راز و نیاز پردازد ، خداوند دلش را نورانی گرداند ......... سپس به فرشتگانش گوید : «ای فرشتگان من! به بنده ام بنگرید که در دل شب تار که هرزه درایان به لهو سرگرمند و غافلان خفته اند ، با من خلوت کرده است . گواه باشید که من او را آمرزیدم» .

الأمالی للصدوق_ به نقل از ابن عباس _پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : هر بنده ای ، مرد یا زن ، که نماز شب روزیش شود و از روی اخلاص برای خداوند عزّ و جلّ برخیزد و وضوی کامل بگیرد و با نیّت درست و قلب پاک و پیکری خاشع و دیده ای گریان برای خداوند عزّ و جلّ نماز گزارد ، خداوند تبارک و تعالی نُه صف از فرشتگان را پشت سر او قرار دهد، که شمار فرشتگان هر صف را جز خداوند تبارک و تعالی نداند . یک طرف هر صف در مشرق باشد و طرف دیگرش در مغرب . حضرت فرمود : چون از نماز فارغ گردد به تعداد آن فرشتگان برایش درجه و مقام نوشته شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگارت به وجود سه نفر بر فرشتگان می بالد : ......... و مردی که شب هنگام برخیزد و در تنهایی نماز خواند و سجده کند و در حال سجده خوابش برد ؛ پس خداوند فرماید : به بنده ام بنگرید که روحش نزد من است و پیکرش در حال سجده برای

من .

ص :338


1- الأمالی للصدوق : 354/432 .
2- الأمالی للصدوق : 125/114 .
3- بحار الأنوار : 84/259/57 .

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یُحِبُّهُم اللّهُ و یَضحَکُ إلَیهِم و یَستَبشِرُ بهِم : الذی إذا انکَشَفَ فئةٌ قاتَلَ وَراءَها بنَفسِهِ للّهِِ عَزَّ و جلَّ فإمّا أن یُقتَلَ و إمّا أن یَنصُرَهُ اللّهُ تعالی و یَکفِیَهُ، فیقولُ : انظُرُوا إلی عبدِی کیفَ صَبَرَ لی نفسَهُ، و الذی له امرَأةٌ حَسناءُ و فِراشٌ لَیِّنٌ حَسنٌ فَیَقُومُ مِن اللَّیلِ فَیَذَرُ شَهوَتَهُ فَیَذکُرُنی و یُناجِینِی و لَو شاءَ رَقَدَ، و الذی إذا کانَ فی سَفَرٍ و کانَ مَعهُ رَکبٌ فَسَهِرُوا و نَصِبُوا ثُمّ هَجَعُوا فقامَ مِن السَّحَرِ فی سَرّاءَ أو ضَرّاءَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثلاثةٌ یَضحَکُ اللّهُ إلَیهِم یَومَ القِیامَةِ : رَجُلٌ یکون علی فِراشِهِ و مَعهُ زَوجَتُهُ و هُو یُحِبُّها فَیَتَوَضَّأُ و یَدخُلُ المَسجِدَ فَیُصَلِّی و یُناجِی رَبَّهُ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که خداوند آنها را دوست دارد و به رویشان می خندد و از وجودشان شادی می کند : [اوّل:] کسی که هرگاه با گروهی [از دشمنان خدا ]رو برو شود ، در راه خداوند عزّ و جلّ جانبازی می کند تا آن که یا کشته شود یا خداوند متعال او را پیروز گرداند و از شرّشان نگه دارد . پس ، خداوند فرماید : بنگرید به بنده ام که چگونه برای من جانبازی کرد و [دوم:] کسی که زنی زیبا دارد و بستری نرم و گرم ، اما نیمه شب از خواب برمی خیزد و شهوتش را وا می گذارد و مرا یاد می کند و با من به راز و نیاز می پردازد ، در صورتی که می توانست در بستر بیارمد و [سوم: ]کسی که در سفر است و همسفرانش شب تا دیر هنگام از هر در سخنی می گویند [و یا راه می سپارند ]و چون خسته شدند ، می خوابند، اما او در خوشی یا ناخوشی سحر را به عبادت برمی خیزد .

امام علی علیه السلام :سه نفرند که خداوند در روز قیامت به روی آنها می خندد : [یکی از آنها ]مردی که در بستر خود کنار همسرش آرمیده و او را دوست دارد، اما برمی خیزد و وضو می سازد و به مسجد می رود و نماز می گزارد و با پروردگار خویش به راز و نیاز می پردازد .

2280 - ثَوابُ صَلاةِ اللَّیلِ
2280 - ثواب نماز شب

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن عَمَلٍ حَسَنٍ یَعمَلُهُ العَبدُ إلاّ و لَهُ ثَوابٌ فی القرآنِ إلاّ صلاةَ اللَّیلِ ؛ فإنَّ اللّهَ لَم یُبَیِّنْ ثَوابَها لِعَظیمِ خَطَرِها عندَهُ، فقالَ : «تَتَجافی جُنُوبُهم عَن المَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَ_اهُمْ یُنفِقُونَ * فلا تَعْلَمُ نَفسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أعْیُنٍ جَزاءً بِما کانوا یَعمَلونَ» (3) . (4)

2280

ثواب نماز شب

امام صادق علیه السلام :هر کار نیکی که بنده می کند ، در قرآن برایش ثوابی ذکر شده مگر نماز شب که از بس نزد خدا پر اهمیت است ثواب آن را معلوم نکرده و فرموده است : «پهلوهایشان را از بسترها دور می کنند[ و ]پروردگارشان را از روی بیم و طمع می خوانند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند و هیچ کس نمی داند به پاداش آنچه می کرده اند چه مسرت هایی برایشان نهفته شده است» .

ص :339


1- الدرّ المنثور : 2/383 .
2- الإختصاص : 188 .
3- السجدة : 16 و 17 .
4- بحار الأنوار : 8/126/27 .

2281 - ثَمَراتُ قِیامِ اللَّیلِ
2281 - ثمره های شب زنده داری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکُم بقیامِ اللَّیلِ ؛ فإنّهُ دَأْبُ الصالِحِینَ قَبلَکُم، و إنَّ قیامَ اللَّیلِ قُربَةٌ إلی اللّهِ، و مَنهاةٌ عنِ الإثمِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَثُرَ صلاتُهُ بِاللیلِ حَسُنَ وَجهُهُ بِالنهارِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قیامُ اللَّیلِ مَصَحَّةٌ لِلبَدَنِ، و مَ_رض_اةٌ لِل_رَّبِّ عَزَّ و جلَّ ، و تَعَ_رُّضٌ للرَّحمَةِ ، و تَمَسُّکٌ بأخلاقِ النَّبِیِّینَ . (3)

عنه علیه السلام :قیامُ اللَّیلِ مَصَحَّةٌ لِلبَدَنِ . (4)

2281

ثمره های شب زنده داری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد شب زنده داری که آن شیوه صالحانِ پیش از شماست . شب زنده داری مایه تقرّب به خدا و باز داشتن از گناه است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که نماز شب زیاد بخواند ، روز هنگام، خوش سیما باشد .

امام علی علیه السلام :شب زنده داری مایه تندرستی است، و خشنودی پروردگار عزّ و جلّ، و قرار گرفتن در معرض رحمت خدا، و چنگ آویختن به اخلاق پیامبران .

امام علی علیه السلام :شب زنده داری ، مایه تندرستی است .

ص :340


1- کنز العمّال : 21428 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/474/1370 .
3- بحار الأنوار : 87/143/17 .
4- الدعوات : 76/182 .

بحار الأنوار :عن الإمام علیّ علیه السلام : ما تَرَکتُ صلاةَ اللَّیلِ منذُ سَمِعتُ قولَ النبیِّ صلی الله علیه و آله : صلاةُ اللَّیلِ نُورٌ . فقالَ ابنُ الکَوّاءِ : و لا لیلةَ الهَریرِ ؟ قالَ : و لا لیلةَ الهَرِیرِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : ما بالُ المُتَهَجِّدِینَ بِاللَّیلِ مِن أحسَنِ الناسِ وَجها ؟ _: لأنّهُم خَلَوا باللّهِ فَکَساهُمُ اللّهُ مِن نُورِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علَیکُم بصلاةِ اللَّیلِ ؛ فإنّها سُنَّةُ نَبِیِّکُم، و دَأْبُ الصالِحِینَ قَبلَکُم، و مَطرَدَةُ الدّاءِ عن أجسادِکُم . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إنَّ الحَسَناتِ یُذهِبْنَ السَّیّئاتِ» (4) _: صلاةُ المؤمنِ بِاللیلِ تَذهَبُ بما عَمِلَ مِن ذَنبٍ بِالنهارِ . (5)

عنه علیه السلام :صلاةُ اللَّیلِ تُبَیِّضُ الوَجهَ، و صلاةُ اللَّیلِ تُطَیِّبُ الرِّیحَ، و صلاةُ اللَّیلِ تَجلِبُ الرِّزقَ . (6)

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : از وقتی این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را که : «نماز شب نور است» ، شنیدم نماز شب را ترک نکردم . ابن کوّاء پرسید : حتی در لیلة الهَریر؟ (7) فرمود : حتی در لیلة الهریر .

امام زین العابدین علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد : چرا شب زنده داران از همه مردم خوش سیماترند؟ _فرمود : چون با خداوند خلوت می کنند و خدا نیز جامه ای از نور بر آنان می پوشاند .

امام صادق علیه السلام :بر شما باد نماز شب، که آن سنّت پیامبر شماست و شیوه صالحانِ پیش از شما و دور کننده درد و بیماری از جسمهای شما .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «همانا خوبیها بدیها را از بین می برد» _فرمود : نماز شبِ مؤمن ، گناهی را که در روز مرتکب شده است از بین می برد .

امام صادق علیه السلام :نماز شب، چهره را سفید و نورانی می کند ، نماز شب، انسان را خوشبو می کند ، نماز شب، روزی می آورد .

2282 - ما یوجِبُ الحِرمانَ مِن صَلاةِ اللَّیلِ
2282 - عوامل محروم شدن از نماز شب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : إنّ مِن عِبادِیَ المؤمنینَ لَمَن یَجتَهِدُ فی عِبادَتِی فَیَقُومُ مِن رُقادِهِ و لَذیذِ وِسادِهِ فَیَتَهَجَّدُ لی اللَّیالیَ، فَیُتعِبُ نفسَهُ فی عبادَتِی فَأضرِبُهُ بالنُّعاسِ اللَّیلةَ و اللَّیلَتَینِ نَظَرا مِنّی له و إبقاءً علَیهِ، فَیَنامُ حتّی یُصبِحَ فَیَقومُ و هُو ماقِتٌ لنفسِهِ، زارٍ علَیها، و لو اُخَلِّی بینَهُ و بینَ ما یُرِیدُ مِن عِبادَتِی لَدَخَلَهُ العُجبُ مِن ذلکَ فَیُصَیِّرُهُ العُجبُ إلی الفِتنَةِ بأعمالِهِ، فَیَأتِیهِ مِن ذلکَ ما فیهِ هَلاکُهُ لِعُجبِهِ بِأعمالِهِ و رِضاهُ عن نفسِهِ حتّی یَظُنَّ أنّهُ قد فاقَ العابِدینَ و جازَ فی عِبادَتِهِ حَدَّ التَّقصیرِ، فَیَتَباعَدُ مِنّی عندَ ذلکَ، و هو یَظُنُّ أنّهُ یَتَقَرَّبُ إلَیَّ ! (8)

2282

عوامل محروم شدن از نماز شب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود : گاه باشد که یکی از بندگان مؤمن من در عبادت من می کوشد و از بستر خود برمی خیزد و بالین خوش را رها می سازد و شبها به عبادت من می پردازد و خود را در راه بندگی من، به رنج می افکند ، اما من از روی لطف و محبّتِ به او و برای حفظ [ سلامتی معنوی ]، و یکی دو شب، چرت را بر وی مسلّط می کنم و او می خوابد و صبح برمی خیزد و نمازش را می خواند در حالی که از نفْس خود در خشم است و آن را سرزنش می کند . اگر رهایش کنم تا همچنان به عبادت من ادامه دهد دچار خودپسندی می شود و خودپسندی موجب می شود تا به کارهایش مغرور گردد و از همین جا، آنچه مایه هلاکت اوست به وی در رسد؛ زیرا به اعمال خویش مغرور می گردد و چندان از خود راضی می شود که گمان می برد از همه عبادت پیشگان برتر است، و در عبادتش مرز تقصیر (کوتاهی) را پشت سر گذاشته است . در این هنگام از من دور می گردد، در حالی که خیال می کند به من نزدیک می شود .

ص :341


1- بحار الأنوار:41/17/10.
2- علل الشرائع : 366/1 .
3- علل الشرائع : 362/1 .
4- هود : 114 .
5- الکافی : 3/266/10 .
6- علل الشرائع : 363/1 .
7- یکی از سخت ترین شب های جنگ صفّین که حضرت علی علیه السلام و یارانش، تا صبح به نبرد مشغول بودند. (م)
8- الکافی : 2/60/4 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِرَجُلٍ قالَ لَهُ : إنّی حُرِمتُ الصَّلاةَ باللیلِ _: أنتَ رَجُلٌ قد قَیَّدَتکَ ذُنوبُکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ یُذنِبُ الذَّنبَ فَیُحرَمُ صلاةَ اللَّیلِ، و إنَّ العَمَلَ السَّیِّءَ أسرَعُ فی صاحِبِهِ مِن السِّکِّینِ فی اللَّحمِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ الرجُلَ لَیَکذِبُ الکِذبَةَ فیُحرَمُ بها صلاةَ اللَّیلِ . (3)

امام علی علیه السلام_ به مردی که عرض کرد : من از نماز شب محروم شده ام _فرمود : تو مردی هستی که گناهانت تو را به بند کشیده اند .

امام صادق علیه السلام :آدمی گناهی می کند و بدان سبب از نماز شب محروم می شود ؛ تأثیر کار بد در صاحب آن، سریعتر است از تأثیر کارد در گوشت .

امام صادق علیه السلام :آدمی دروغی می گوید و به سبب آن از نماز شب محروم می شود .

ص :342


1- الکافی : 3/450/34 .
2- الکافی : 2/272/16 .
3- علل الشرائع : 362/2 .

2283 - أجرُ مَن نَوی صَلاةَ اللَّیلِ ونامَ
2283 - اجر کسی که نیّت نماز شب داشته باشد ،اما خواب بماند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ یُحَدِّثُ نفسَهُ بقیامِ ساعَةٍ مِنَ اللَّیلِ فَیَنامُ عنها إلاّ کانَ نَومُهُ صَدَقَةً تَصَدَّقَ اللّهُ بها علَیهِ و کُتِبَ لَهُ أجرُ ما نَوی . (1)

(2)

2283

اجر کسی که نیّت نماز شب داشته باشد ، اما خواب بماند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که قصد کند پاسی از شب را برای نماز برخیزد اما خواب بماند ، جز این که خوابش صدقه ای باشد که خداوند آن را از طرف او بدهد و ثواب نیّتی که کرده است ، برایش منظور گردد .

2284 - جَزاءُ مَن یُعالِجُ نَفسَهُ لِصَلاةِ اللَّیلِ
2284 - پاداش کسی که خود را برای نماز شب آماده می سازد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَقومُ أحَدُکُم مِنَ اللَّیلِ یُعالِجُ نفسَهُ لِلطَّهُورِ و علَیهِ عُقَدٌ فَیَتَوَضَّأُ فإذا وَضَّأ یَدَهُ انحَلَّتْ عُقدَةٌ، فإذا وَضَّأ وَجهَهُ انحَلَّتْ عُقدَةٌ ......... فَیقولُ اللّهُ للذینَ وَراءَ الحِجابِ : اُنظُرُوا إلی عَبدِی هذا یُعالِجُ نفسَهُ یَسألُنِی، ما سَألَنی عَبدی فَلَهُ ما سَألَنی . (3)

2284

پاداش کسی که خود را برای نماز شب آماده می سازد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فردی از شما شب برمی خیزد و خود را برای طهارت آماده می کند و بر او گرههایی است [ که نمی گذارند برای نماز و دعا برخیزد ] . پس شروع به وضو می کند . چون دستش را بشوید، یک گره گشوده می شود و چون صورتش را بشوید، گره دیگری گشوده می شود ......... پس خداوند به پرده نشینان [عالم غیب] فرماید : به این بنده من بنگرید که خود را آماده می سازد تا از من درخواست کند . هر چه بنده ام از من بخواهد به او می دهم .

2285 - ما یُسألُ عَنهُ العَبدُ مِنَ الصَّلاةِ
2285 - نمازی که بنده از آن بازخواست می شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا کُمیلُ ، لا رُخصَةَ فی فَرضٍ و لا شِدَّةَ فی نافِلَةٍ . یا کُمیلُ ، إنَّ اللّهَ عزّ و جلّ لا یَسألُکَ إلاّ عمّا فَرَضَ . (4)

2285

نمازی که بنده از آن باز خواست می شود

امام علی علیه السلام :ای کمیل! نه در هیچ فریضه ای رخصت ترک نیست و در هیچ نافله ای سختگیری. ای کمیل! خداوند عزّ و جلّ از تو جز درباره آنچه واجب فرموده است ، بازخواست نمی کند .

ص :343


1- کنز العمّال : 21475 .
2- (انظر) النیّة : باب 3922 .
3- کنز العمّال : 21444 .
4- بشارة المصطفی : 28 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یَسألُ اللّهُ عَبدا عن صلاةٍ بعدَ الفَریضَةِ، و لا عن صَدَقةٍ بعدَ الزَّکاةِ، و لا عن صَومٍ بعدَ شهرِ رَمَضانَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا لَقِیتَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ بِالصَّلواتِ الخَمسِ المَفروضاتِ لَم یَسألْکَ اللّهُ عمّا سِوی ذلکَ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :چون بنده نمازهای واجب خود را بگزارَد ، خداوند درباره نماز دیگری از او بازخواست نمی کند و چون زکاتش را بپردازد، از صدقه دیگری بازخواستش نمی کند و چون ماه رمضان را روزه بگیرد، از روزه دیگری او را بازخواست نمی کند .

امام صادق علیه السلام :هرگاه با نمازهای پنجگانه واجب خداوند عزّ و جلّ را دیدار کنی ، درباره نمازهای دیگر از تو بازخواست نمی کند .

ص :344


1- بحار الأنوار : 82/294/25 .
2- بحار الأنوار : 82/ 288/9 .
3- (انظر) عنوان 521 «النافلة» .

302 - صلاةُ الجمعةِ

302 - نماز جمعه
اشاره

(1)

(2)

ص :345


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 89 / 122 باب 1 «وجوب صلاة الجمعة» . وسائل الشیعة : 5 / 2 «أبواب صلاة الجمعة» . کنز العمّال : 7 / 707 _ 749، 8 / 368 _ 382 «فی صلاة الجمعة» . الکافی : 3 / 422 / 6 «خطبة یوم الجمعة المنقولة عن أبی جعفر علیه السلام ».
2- انظر : الخطبة : باب 1028 .

2286 - صَلاةُ الجُمُعَةِ
2286 - نماز جمعه

الکتاب :

«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الجُمُعَةِ فَاسْعَوا إلی ذِکْرِ اللّهِ وَ ذَرُوا البَیْعَ ذلِکُم خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ». (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صَلَّی الجُمُعَةَ کُتِبَت لَهُ حَجَّةٌ مُتَقَبَّلَةٌ ، فَإن صَلَّی العَصرَ کانَت لَهُ عُمرَةٌ ، فإن یُمسی فی مَکانِهِ لَم یَسألِ اللّهَ شَیئا إلاّ أعطاهُ إیّاهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أتَی الجُمُعَةَ إیمانا و احتِسابا استَأنَفَ العَمَلَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مِنَ الناسِ مَن لا یَأتِی الجُمُعَةَ إلاّ نَزرا، و لا یَذکُرُ اللّهَ إلاّ هَجرا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الجُمُعَةُ حَجُّ المَساکِینِ . (6)

2286

نماز جمعه

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون برای نماز روز جمعه ندا داده شد ، به سوی ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را وا گذارید که این ، اگر بدانید ، برایتان بهتر است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که نماز جمعه بگزارد ، [ ثواب ]حجّی مقبول برایش منظور گردد و اگر نماز عصر را هم بخواند ، پاداش عمره را هم می برد و اگر تا شب در جایش بماند ، هر چه از خدا بخواهد به او عطا می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از روی ایمان و به حساب خدا در نماز جمعه شرکت کند ، اعمالش را از نو آغازیده است [خداوند به پاداش آن گناهان گذشته اش را بیامرزد و نامه عمل جدیدی برایش باز کند] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسانی از مردم هستند که جز اندکی در نماز جمعه شرکت نمی کنند و خداوند را جز از روی غفلت و نفاق یاد نمی نمایند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز جمعه ، حجّ مستمندان است .

ص :346


1- الجمعة : 9 .
2- (انظر) المنافقون : 9 .
3- کنز العمّال : 21086 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/427/1260 .
5- بحار الأنوار : 89/200/49 .
6- الدعوات : 37/91 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرَجُلٍ [یقال له قلیب] شَکا حِرمانَهُ الحَجَّ _: یا قلیبُ ، علَیکَ بالجُمُعَةِ فإنَّها حَجُّ المَساکِینِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیَنتَهِیَنَّ أقوامٌ مِن وَدعِهِمُ الجُمُعاتِ، أو لَیُختَمَنَّ علی قُلُوبِهِم ثُمّ لَیَکُونَنَّ مِنَ الغافِلِینَ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ ثلاثَ جُمَعٍ تَهاوُنا بها طَبَعَ اللّهُ علی قَلبِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ ثلاثَ جُمَعٍ مُتَعَمِّدا مِن غَیرِ عِلَّةٍ طَبَعَ اللّهُ علی قَلبِهِ بخاتَمِ النِّفاقِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَرَکَ الجُمُعَةَ ثَلاثا مُتتابِعَةً لِغَیرِ عِلَّةٍ کُتِبَ مُنافِقا . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن تَرَکَ الجُمُعَةَ ثلاثا مُتَوالیَةً بِغَیرِ عِلَّةٍ طَبَعَ اللّهُ علی قَلبِهِ . (6)

عنه علیه السلام :صلاةُ الجُمُعَةِ فَریضَةٌ، و الاجتِماعُ إلَیها فَریضَةٌ مع الإمامِ، فإن تَرَکَ رَجُلٌ مِن غَیرِ عِلَّةٍ ثلاثَ جُمَعٍ فَقَد تَرَکَ ثلاثَ فَرائضَ، و لا یَدَعُ ثلاثَ فَرائضَ مِن غَیرِ عِلَّةٍ إلاّ مُنافِقٌ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی [به نام قلیب] که از محرومیّت خود از حجّ شکایت کرد _فرمود : ای قلیب! بر تو باد نماز جمعه، که آن حجّ مستمندان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عدّه ای هستند که در نمازهای جمعه شرکت نمی کنند . از این کار خود دست بردارند و گر نه بر دلهایشان مُهر زده می شود و آن گاه از غافلان خواهند بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که سه نماز جمعه را ، از روی اهمیت ندادن به آن ، ترک کند خداوند بر دل او مهر زند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ، از روی عمد و بدون علّت ، سه نماز جمعه را ترک کند ، خداوند مُهر نفاق بر دل او زند .

امام علی علیه السلام :هر کس سه جمعه متوالی، نماز جمعه را بی دلیل ترک کند ، منافق نوشته شود .

امام باقر علیه السلام :هرکه ، بدون عذر و علّتی ، سه جمعه پیاپی در نماز شرکت نکند خداوند بر دل او مُهر زند .

امام باقر علیه السلام :نماز جمعه واجب است و جمع شدن برای آن ، با وجود امام ، واجب می باشد . پس هر مردی که ، بدون عذری ، سه نماز جمعه را ترک گوید ، سه فریضه را ترک کرده است و کسی جز منافق سه فریضه را بدون علّت ترک نمی کند .

ص :347


1- وسائل الشیعة : 5/ 5/17 .
2- . وسائل الشیعة : 5/6/27 .
3- وسائل الشیعة : 5/6/25 .
4- . وسائل الشیعة : 5/6/26 .
5- بحار الأنوار : 89/183/18 .
6- ثواب الأعمال : 276/3 .
7- . بحار الأنوار : 89/184/21 .

2287 - أدَبُ سَماعِ الخُطبَةِ
2287 - آداب گوش دادن به خطبه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا کلامَ و الإمامُ یَخطُبُ و لا التِفاتَ إلاّ کما یَحِلُّ فی الصَّلاةِ . (1)

عنه علیه السلام :یُکرَهُ الکلامُ یَومَ الجُمُعَةِ و الإمامُ یَخطُبُ، و فی الفِطرِ و الأضحی و الاستِسقاءِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کُلُّ واعِظٍ قِبلَةٌ . یَعنِی إذا خَطَبَ الإمامُ الناسَ یومَ الجُمُعَةِ یَنبَغِی لِلنّاسِ أن یَستَقبِلُوهُ . (3)

عنه علیه السلام :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن الکلامِ یومَ الجُمُعَةِ و الإمامُ یَخطُبُ، فَمَن فَعَلَ ذلکَ فَقَد لَغا و مَن لَغا فلا جُمُعَةَ لَهُ . (4)

عنه علیه السلام :إذا خَطَبَ الإمامُ یومَ الجُمُعَةِ فلا یَنبَغی لأحَدٍ أن یَتَکَلَّمَ حتّی یَفرُغَ الإمامُ مِن خُطبَتِهِ، و إذا فَرَغَ الإمامُ مِنَ الخُطبَتَینِ تَکَلَّمَ ما بینَهُ و بینَ أن تُقامَ الصَّلاةُ . (5)

عنه علیه السلام :إذا قامَ الإمامُ یَخطُبُ فقد وَجَبَ علی النّاسِ الصَّمتُ . (6)

2287

آداب گوش دادن به خطبه

امام علی علیه السلام :وقتی امام جمعه خطبه می خواند ، نه صحبت کردن جایز است نه روی گرداندن از قبله ، مگر در همان حدّی که در نماز جایز است .

امام علی علیه السلام :در روز جمعه وقتی امام خطبه می خواند ، صحبت کردن کراهت دارد . در نماز فطر و قربان و استسقا نیز چنین است .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر واعظی قبله است ؛ یعنی وقتی امام در روز جمعه برای مردم خطبه می خواند، مردم باید رو به سوی او داشته باشند.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله از صحبت کردن در زمانی که امام خطبه نماز جمعه را می خواند نهی فرمود ؛ زیرا هر که در حین خطبه صحبت کند ، مرتکب عمل لغو شده و هر که دچار کار لغو شود ، نماز جمعه اش باطل است .

امام صادق علیه السلام :وقتی امام [جمعه ]در روز جمعه خطبه می خواند ، هیچ کس نباید سخن بگوید، تا امام خطبه اش را تمام کند . وقتی دو خطبه را به پایان رسانْد، در فاصله آن تا اقامه نماز می تواند صحبت کند .

امام صادق علیه السلام :وقتی امام، خطبه می خوانَد ، بر مردم واجب است که سکوت کنند .

ص :348


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/416/1230 .
2- قرب الإسناد: 150/544 .
3- الکافی : 3/424/9 .
4- وسائل الشیعة: 5/30/4.
5- الکافی : 3/421/2 .
6- دعائم الإسلام : 1/182 .

303 - الصلاةُ علی النبیِّ وآلهِ

303 - درود فرستادن بر پیامبر و آل او
اشاره

(1)

(2)

ص :349


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 94 / 47 باب 29 «الصلاة علی النبیّ و آله» . کنز العمّال : 1 / 488 _ 509، 2 / 266، «الصلاة علی النبیّ و آله» . وسائل الشیعة : 4 / 1210 _ 1222 باب 34 _ 43 «الصلاة علی النبیّ و آله» .
2- انظر : الدعاء : باب 1208 .

2288 - الصَّلاةُ عَلَی النَّبِیِ صلی الله علیه وآله
2288 - درود فرستادن بر پیامبرصلی الله علیه وآله

الکتاب :

إنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَبِیِّ یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَیثُما کُنتُم فَصَلُّوا عَلَیَّ ، فإنَّ صلاتَکُم تَبلُغُنی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّلاةُ عَلَیَّ نورٌ علی الصِّراطِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن صَلّی عَلَیَّ فی کتابٍ لَم تَزَلِ الملائکَةُ تَستَغفِرُ لَهُ ما دَامَ اسمِی فی ذلکَ الکتابِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أبخَلَ الناسِ مَن ذُکِرتُ عِندَهُ و لَم یُصَلِّ عَلَیَّ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ دُعاءٍ مَحجُوبٌ حتّی یُصَلَّی علی النبیِّ صلی الله علیه و آله . (6)

2288

درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله

قرآن :

«خدا و فرشتگان او بر پیامبر درود می فرستند ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود فرستید و به او سلام دهید سلامی کامل (7) » .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر جا که باشید بر من درود فرستید ؛ زیرا درود شما به من می رسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درود فرستادن بر من ، نوری است بر روی صراط .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در نوشته ای بر من درود فرستد ، تا زمانی که نام من در آن نوشته موجود باشد ، فرشتگان پیوسته برای او آمرزش طلبند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخیل ترین مردم ، کسی است که نام من نزد او برده شود و بر من درود نفرستد .

امام علی علیه السلام :هر دعایی محجوب است تا آن که بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات فرستاده شود .

ص :350


1- الأحزاب : 56 .
2- کنز العمّال : 2147 .
3- کنز العمّال : 2149 .
4- کنز العمّال : 2243 .
5- کنز العمّال : 2144 .
6- کنز العمّال : 2153 .
7- یا : تسلیم فرمان او شوید ، تسلیمی کامل .

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:أثقَلُ ما یُوضَعُ فی المِیزانِ یَومَ القِیامَةِ الصَّلاةُ علی محمّدٍ و عَلی أهلِ بَیتِهِ . (1)

(2)

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :سنگین ترین عملی که روز قیامت در ترازو [ی اعمال ]گذاشته می شود ، درود بر محمّد و اهل بیت اوست .

2289 - کَیفِیَّةُ الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِ صلی الله علیه وآله
2289 - چگونگی درود فرستادن بر پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قُولُوا : اللَّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و علی آلِ محمّدٍ کما صَلَّیتَ علی إبراهیمَ و علی آلِ إبراهیمَ فی العالَمِینَ إنّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ . (3)

عن_ه صلی الله علیه و آله :قُ_ولُ_وا : اللّهُ_مَّ صَ_لِّ عل_ی محمّ_دٍ و عَل_ی آلِ محمّ_دٍ و ب_ارِکْ عَل_ی محمّ_دٍ و عَل_ی آلِ محمّدٍ کما بارَکْتَ علی إبراهیمَ و علی آلِ إبراهیمَ إنّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن کَیفِیَّةِ الصَّلاةِ علَیهِ _: قُولُوا : اللَّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و علی آلِ محمَّدٍ، کما صَلَّیتَ علی إبراهیمَ و علی آلِ إبراهیمَ إنّکَ حَمیدٌ مَجِیدٌ، و بارِکْ علی محمدٍ و علی آلِ محمّدٍ، کَما بارَکتَ علی إبراهیمَ و علی آلِ إبراهیمَ إنّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ . (5) (6)

2289

چگونگی درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بگویید : بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست ، همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم در جهان درود فرستادی، که تو ستوده و بزرگواری .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بگویید : بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و به محمّد و آل محمّد برکت ده ، همچنان که به ابراهیم و آل ابراهیم برکت دادی که تو ستوده و بزرگواری .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش از نحوه درود فرستادن بر ایشان _فرمود : بگویید : بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست ، همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی که تو ستوده و بزرگواری و به محمّد و آل محمّد برکت ده ، همچنان که به ابراهیم و آل ابراهیم برکت ارزانی داشتی که تو ستوده و بزرگواری.

ص :351


1- بحار الأنوار : 94/49/9 .
2- (انظر) الخُلق : باب 1113. النفاق : باب 3881 .
3- کنز العمّال : 2150 .
4- کنز العمّال : 2169 .
5- کنز العمّال : 3993 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 4 / 1213 باب 35 .

2290 - مَعنَی الصَّلاةِ
2290 - معنای درود

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن مَعنی صلاةِ اللّهِ و الملائکةِ و المُؤمنینَ فی قولِهِ : «إنَّ اللّهَ و ملائکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلی النَّبیِّ یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سلِّمُوا تَسْلیما» (1) _: صلاةُ اللّهِ رَحمَةٌ مِنَ اللّهِ، و صلاةُ مَلائِکَتِهِ تَزکِیَةٌ مِنهُم لَهُ، و صلاةُ المُؤمِنِینَ دُعاءٌ مِنهُم لَهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی الآیَةِ _: أثْنُوا علَیهِ و سَلِّمُوا لَهُ . (3)

2290

معنای درود

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای درود خدا و فرشتگان و مؤمنان در آیه «خدا و فرشتگان او بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبی گردن نهید» _فرمود : درود فرستادن خدا، نوعی رحمت از جانب اوست و درود فرشتگان، طلب پاکی و طهارت است از طرف آنان برای رسول خدا و درود مؤمنان، دعایی است از سوی آنها برای پیامبر صلی الله علیه و آله .

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : پیامبر را ثنا گویید و به او سلام فرستید (/ به فرمانش گردن نهید ) .

ص :352


1- الأحزاب : 56 .
2- ثواب الأعمال : 187/1 .
3- المحاسن : 2/53/1156 .

304 - الصَّمت

304 - خاموشی
اشاره

(1)

(2)

ص :353


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 350، 768 «الصمت» . وسائل الشیعة : 8 / 527 باب 117 «استحباب الصمت» .
2- انظر : عنوان 465 «الکلام»، 472 «اللسان» .

2291 - الصَّمتُ
2291 - خاموشی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی ذَرٍّ و هو یَعِظُهُ _: أربَعٌ لا یُصِیبُهُنَّ إلاّ مؤمنٌ : الصَّمتُ و هُو أوَّلُ العِبادَةِ ......... . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّمتُ آیَةُ النُّبلِ و ثَمَرَةُ العَقلِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی علامةِ المُتَّقی _: إن صَمَتَ لَم یَغُمَّهُ صَمتُهُ، و إن ضَحِکَ لَم یَعلُ صَوتُهُ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صِفةِ المؤمِنِ _: کثیرٌ صَمتُهُ، مَشغولٌ وَقتُ_هُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِرَجُلٍ أتاهُ : أ لا أدُلُّکَ علی أمرٍ یُدخِلُکَ اللّهُ بهِ الجَنَّةَ ؟ قالَ : بَلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : أنِلْ مِمّا أنالَکَ اللّهُ، قالَ : فإن کنتُ أحوَجَ مِمّن اُنیلُهُ ؟ قالَ : فانصُرِ المَظلومَ، قالَ : و إن کنتُ أضعَفَ مِمَّن أنصُرُهُ ؟ قالَ : فاصنَعْ للأخرَقِ یَعنی أشِرْ علَیهِ، قالَ : فإن کنتُ أخرَقَ مِمَّن أصنَعُ لَهُ ؟ قالَ : فَأصمِتْ لِسانَکَ إلاّ مِن خَیرٍ، أ ما یَسُرُّکَ أن تکونَ فیکَ خَصلَةٌ مِن هذهِ الخِصالِ تَجُرُّکَ إلی الجَنَّةِ ؟ ! (5)

2291

خاموشی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرز به ابوذر _فرمود : چهار چیز است که جز مؤمن به آنها دست نمی یابد : خاموشی که گام نخست عبادت است ......... .

امام علی علیه السلام :خاموشی، نشانه هوشمندی و میوه خرد است .

امام علی علیه السلام_ در بیان نشانه پرهیزگار _فرمود : اگر خاموشی گزیند ، در اندوه فرو نرود و اگر بخندد ، صدایش را بلند نمی کند .

امام علی علیه السلام_ در توصیف مؤمن _فرمود : خاموشیش بسیار است و اوقاتش پُر (پیوسته در کار و اندیشه خدا و آخرت است) .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به مردی که نزد ایشان آمد فرمود : آیا تو را به کاری راهنمایی نکنم که بدان وسیله خداوند تو را به بهشت برد؟ عرض کرد : چرا ، ای رسول خدا! حضرت فرمود : از آنچه خداوند به تو ارزانی داشته است بخشش کن . عرض کرد : اگر خودم از کسی که بدو بخشش می کنم نیازمندتر بودم چه؟ حضرت فرمود : ستمدیده را یاری کن . عرض کرد : اگر خودم از کسی که یاریش می کنم ناتوانتر بودم چه؟ فرمود : برای آدمِ نادان کارسازی کن ؛ یعنی او را راهنمایی کن . عرض کرد: اگر خودم از او نادانتر بودم چه؟ حضرت فرمود: زبانت را جز از خیر ساکت نگه دار . آیا خوشحال نمی شوی که یکی از این خصلتها در تو باشد و به بهشتت کشاند؟

ص :354


1- مکارم الأخلاق : 2/377/2661 .
2- غرر الحکم : 1343 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 193 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 333 .
5- الکافی : 2/113/5 .

عنه علیه السلام :إنَّ مَن کانَ قَبلَکُم کانوا یَتَعلَّمُونَ الصَّمتَ و أنتُم تَتَعلَّمُونَ الکلامَ، کانَ أحَدُهُم إذا أرادَ التَّعَبُّدَ یَتَعَلَّمُ الصَّمتَ قَبلَ ذلکَ بعَشرِ سِنِینَ ، فإن کانَ یُحسِنُهُ و یَصبِرُ علَیهِ تَعَبَّدَ و إلاّ قالَ : ما أنا لِما أرُومُ بِأهلٍ . (1)

امام صادق علیه السلام :کسانی که پیش از شما بودند سکوت کردن را می آموختند و شما سخن گفتن را فرا می گیرید . هرگاه یکی از آنان می خواست عبادت پیشه کند، ده سال پیش از آن، تمرین سکوت می کرد ، اگر به خوبی از عهده این کار برمی آمد و تحمّل آن را داشت ، عابد می شد و گرنه می گفت : من لایق این کار نیستم .

2292 - ثَمَراتُ الصَّمتِ
2292 - ثمرات خاموشی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکَ بطُولِ الصَّمتِ فإنّهُ مَطرَدَةٌ لِلشَّیطانِ، و عَونٌ لکَ علی أمرِ دِینِکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا رَأیتُمُ المؤمنَ صَمُوتا فادْنُوا مِنهُ فإنّهُ یُلَقّی الحِکمَةَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بکَثرَةِ الصَّمتِ تَکونُ الهَیبَةُ . (4)

2292

ثمرات خاموشی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر تو باد به خاموشی بسیار که آن موجب طرد شیطان است و در کار دینَت یاور تو .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه مؤمن را خاموش دیدید ، به او نزدیک شوید که به او حکمت القا می شود .

امام علی علیه السلام :سکوتِ بسیار ، هیبت می آورد .

ص :355


1- بحار الأنوار : 78/288/2.
2- بحار الأنوار : 71/279/19 .
3- بحار الأنوار:78/312/1.
4- نهج البلاغة : الحکمة 224 .

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ قَبلَ وفاتِهِ _: اِلزَمِ الصَّمتَ تَسلَمْ . (1)

عنه علیه السلام :الصَّمتُ حکمٌ، و السُّکوتُ سَلامَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :إن کانَ فی الکلامِ البَلاغَةُ، فَفی الصَّمتِ السَّلامةُ مِنَ العِثارِ . (3)

عنه علیه السلام :لا حافِظَ أحفَظُ مِنَ الصَّمتِ . (4)

عنه علیه السلام :اِلزَمِ الصَّمتَ فَأدنی نَفعِهِ السَّلامَةُ . (5)

عنه علیه السلام :اُصمُتْ تَسلَمْ . (6)

عنه علیه السلام :اُصمُتْ دَهرَکَ یَجِلَّ أمرُکَ . (7)

عنه علیه السلام :الصَّمتُ زَینُ العِلمِ، و عُنوانُ الحِلمِ . (8)

عنه علیه السلام :الصَّمتُ یُکسِیکَ الوَقارَ و یَکفِیکَ مُؤنَةَ الاعتِذارِ . (9)

عنه علیه السلام :الصَّمتُ رَوضَةُ الفِکرِ . (10)

امام علی علیه السلام_ در وصیّت خود پیش از رحلت _فرمود : به خاموشی چنگ در زَن تا سالم مانی .

امام علی علیه السلام :خاموشی، حکمت در پی دارد و سکوت، سلامت .

امام علی علیه السلام :اگر در سخن گفتن بلاغت باشد ، در خاموشی ایمنی از لغزش است .

امام علی علیه السلام :هیچ نگهبانی ، حفظ کننده تر از خاموشی نیست .

امام علی علیه السلام :خاموشی پیشه کن؛ زیرا، کمترین سود آن، سالم ماندن است .

امام علی علیه السلام :خاموشی گزین تا به سلامت مانی .

امام علی علیه السلام :همواره خاموش باش تا کار تو بالا گیرد (به جایگاهی بلند دست یابی) .

امام علی علیه السلام :خاموشی، زیور دانش است و نشانه بردباری .

امام علی علیه السلام :خاموشی، خلعتِ وقار بر تو می پوشاند و زحمت پوزش خواهی را از دوش تو بر می دارد .

امام علی علیه السلام :خاموشی ، باغستان اندیشه است .

ص :356


1- بحار الأنوار : 71/280/24 .
2- بحار الأنوار : 78/63/146 .
3- غرر الحکم : 3714 .
4- بحار الأنوار : 71/275/3 .
5- غرر الحکم : 2314 .
6- غرر الحکم : 2231 .
7- غرر الحکم : 2279 .
8- غرر الحکم : 1418 .
9- غرر الحکم : 1827 .
10- غرر الحکم : 546 .

عنه علیه السلام :اِلزَمِ الصَّمتَ یُستَرْ (یَستَنِرْ) فِکرُکَ . (1)

عنه علیه السلام :أکثِرْ صَمتَکَ یَتَوَفَّرْ فِکرُکَ، و یَستَنِرْ قَلبُکَ، و یَسلَمِ النّاسُ مِن یَدِکَ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :نِعمَ العَونُ الصَّمتُ فی مَواطِنَ کثیرَةٍ و إن کُنتَ فَصِیحا . (3)

عنه علیه السلام :قد أکثَرَ مِن الهَیبَةِ الصّامِتُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصَّمتُ کَنزٌ وافِرٌ و زَینُ الحَلیمِ و سِترُ الجاهِلِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :دَلیلُ العاقِلِ التَّفَکُّرُ، و دَلیلُ التَّفَکُّرِ الصَّمتُ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ الصَّمتَ بابٌ مِن أبوابِ الحِکمَةِ، إنَّ الصَّمتَ یُکسِبُ المَحَبَّةَ إنّه دَلیلٌ علی کُلِّ خَیرٍ . (7)

امام علی علیه السلام :خاموشی پیشه کن تا که اندیشه ات پوشیده ماند (روشنایی گیرد) .

امام علی علیه السلام :بر خاموشیت بیفزای تا اندیشه ات فزونی گیرد و دلت نورانی شود و مردم از دست تو به سلامت مانند .

امام حسن علیه السلام :در بسیاری جاها ، خاموشی، یاوری نیکو است ؛ هرچند سخنور باشی .

امام حسن علیه السلام :آدم خموش ، پر هیبت است .

امام صادق علیه السلام :خاموشی، گنجی سرشار است و زیورِ بردبار و پوششِ نادان .

امام کاظم علیه السلام :راهنمایِ خردمند، اندیشیدن است و راهنمایِ اندیشیدن، خاموشی.

امام رضا علیه السلام :خاموشی، یکی از درهای حکمت است ، خاموشی، محبّت می آورد ، خاموشی، راهنمای آدمی به هر خیر و خوبی است .

2293 - الصَّمتُ المَمدوحُ
2293 - خاموشیِ ستوده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما یَستَحِقُّ اسمَ الصَّمتِ المُضطَلِعُ بِالإجابَةِ، و إلاّ فالعِیُّ بهِ أولی . (8)

2293

خاموشیِ ستوده

امام علی علیه السلام :تنها آن کس سزاوار نام خاموشی است ، که بر جواب گفتن توانا باشد [و پاسخ ندهد] و گرنه [اطلاق نام ]درماندگی به او سزاوارتر است .

ص :357


1- غرر الحکم : 2271 .
2- غرر الحکم : 3725 .
3- معانی الأخبار:401/62.
4- بحار الأنوار : 78/113/7 .
5- بحار الأنوار : 71/288/50 .
6- بحار الأنوار: 78/300/1.
7- الکافی : 2/113/1 .
8- غرر الحکم : 3907 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُن صَموتا مِن غَیرِ عِیٍّ . (1)

عنه علیه السلام :القَولُ بِالحَقِّ خَیرٌ مِن العِیِّ و الصَّمتِ . (2)

عنه علیه السلام :الکلامُ بَینَ خَلَّتَی سُوءٍ هُما : الإکثارُ، و الإقلالُ، فَالإکثارُ هَذَرٌ، و الإقلالُ عِیٌّ و حَصَرٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فی الصَّمتِ عَنِ الحُکمِ، کما أنّهُ لا خَیرَ فی القَولِ بِالجَهلِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: کلامُهُ بَیانٌ، و صَمتُهُ لِسانٌ . (5)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أهلِ البیتِ علیهم السلام _: هُمُ الذینَ یُخبِرُکُم حُکمُهُم (حِلمُهُم) عن عِلمِهِم، و صَمتُهُم عن مَنطِقِهِم، و ظاهِرُهُم عن باطِنِهِم، لا یُخالِفُونَ الدِّینَ و لا یَختَلِفُونَ فیهِ، فهُو بینَهُم شاهِدٌ صادِقٌ، و صامِتٌ ناطِقٌ . (6)

عنه علیه السلام_ أیضا _: هُم عَیشُ العِلمِ و مَوتُ الجَهلِ یُخبِرُکُم حِلمُهُم عن عِلمِهِم، و ظاهِرُهُم عن باطِنِهِم، و صَمتُهُم عن حِکَمِ مَنطِقِهم . (7)

امام علی علیه السلام :خاموش باش ، نه از روی درماندگی .

امام علی علیه السلام :سخن گفتنِ به حق ، بهتر است از درماندن و خاموشی .

امام علی علیه السلام :سخن گفتن، میان دو خصلت بد جای گرفته است : پرگویی و کم گویی ؛ پرگویی به یاوه گویی می انجامد و کم گویی ، درماندگی (ناتوانی از بیان مقصود) .

امام علی علیه السلام :در فرو بستن زبان از حکمت خیری نیست ، همچنان که در ندانسته سخن گفتن خیری نمی باشد .

امام علی علیه السلام_ در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : سخنش، بیان (روشنگر) بود و سکوتش، زبان (با معنا) .

امام علی علیه السلام_ در توصیف اهل بیت علیهم السلام _فرمود : آنان کسانی هستند که حکمشان (بردباریشان) شما را از دانششان آگاه می سازد و سکوتشان از سخنشان و ظاهرشان از باطنشان ، با دین مخالفت نمی کنند و در آن با یکدیگر اختلاف نمی ورزند؛ زیرا دین در میان آنان گواهی راستگو و خاموشی گویاست .

امام علی علیه السلام_ نیز در توصیف اهل بیت علیهم السلام _فرمود : آنان مایه حیاتِ دانش اند و مرگِ نادانی . بردباری ایشان شما را از دانششان آگاه می سازد و آشکارشان از نهانشان و خاموشیشان از گفتار حکیمانه شان.

ص :358


1- غرر الحکم : 7177 .
2- غرر الحکم : 1462 .
3- غرر الحکم : 1854 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 182 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 471 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 147 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 239 .

عنه علیه السلام :القرآنُ آمِرٌ زاجِرٌ، و صامِتٌ ناطِقٌ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ما أحسَنَ الصَّمتَ لا مِن عِیٍّ ، و المِهذارُ لَهُ سَقَطاتٌ . (2)

امام علی علیه السلام :قرآن امر کننده [به کار نیک ]و بازدارنده [از کار بد] است و خاموشی گویاست .

امام رضا علیه السلام :چه نیکوست آن خاموشی که از روی درماندگی [در سخن گفتن ]نباشد، و برای پُر گو لغزشهاست .

ص :359


1- نهج البلاغة : الخطبة 183 .
2- الاختصاص : 232 .

ص :360

305 - الصناعة

305 - صنعتگری
اشاره

(1)

(2)

ص :361


1- و لمزید الاطّلاع راجع : الکافی : 5 / 113 باب «الصناعات» . الکافی : 5 / 241 باب «ضمان الصُّنّاع» .
2- انظر : عنوان 107 «الحرفة»، الکسب : باب 3429. النبوّة الخاصّة باب 3723، 3744 .

2294 - الصِّناعَةُ
2294 - صنعتگری

الکتاب :

«یَ_ا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ * أَنِ اعْمَلْ سَ_ابِغَ_اتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صَ__الِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (1)

«وَ عَلَّمْنَ_اهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّکُمْ لِتُحْصِنَکُم مِّن بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَ_اکِرُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَلعَنوا الحاکَةَ ؛ فَإِنَّ أوَّلَ مَن حاکَ أبی آدَمُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :عَمَلُ الأَبرارِ مِن رِجالِ اُمَّتِی الخِیاطَةُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :عَمَلُ الأَبرارِ مِنَ النِّساءِ المِغزَلُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حِرفَةُ المَرءِ کَنزٌ . (6)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: لا تَطلُب سُرعَةَ العَمَلِ ، وَ اطلُب تَجویدَهُ ؛ فَإِنَّ النّاسَ لا یَسأَلونَ : فی کَم فُرِغَ مِنَ العَمَلِ ؟ إِنَّما یَسأَلونَ عَن جَودَةِ صَنعَتِهِ . (7)

2294

صنعتگری

قرآن:

«ای کوه ها و ای مرغان هوا! با او (= داوود) همنوا شوید. و آهن را برای او نرم گردانیدیم [و به او گفتیم] که زره هایی فراخ و گشاده بساز و در بافتن و پیوند دادن [حلقه های آن] اندازه نگه دار؛ و [ ای داوود! همراه با قومت] کارهای نیک و شایسته کنید ، که من بدانچه می کنید ، بینایم» .

«و برای شما ، ساختن زره را به او (داوود) آموختیم تا شما را از سختی و گزندتان نگاه دارد . پس آیا شما سپاس می دارید؟» .

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بافندگان را دشنام مگویید ؛ که نخستین بافنده پدرم آدم بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیشه مردان نیک امّت من ، دوزندگی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیشه زنان نیک ، ریسندگی است .

امام علی علیه السلام :پیشه وری (8) برای مرد ، گنجینه است .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه ای که به ایشان نسبت داده شده است _فرمود : به دنبال شتاب در کار نباش ، بلکه نیک به جای آوردنش را دنبال کن ؛ زیرا مردم نمی پرسند : در چه مدّت ، کار را انجام داد ؛ بلکه از کیفیّت صنعتگریِ فرد سؤال می کنند .

ص :362


1- سبأ : 10 و11 .
2- الأنبیاء : 80 .
3- ربیع الأبرار : 2 / 539 .
4- تاریخ بغداد : 9 / 15 / 4613 .
5- تاریخ بغداد : 9 / 15 / 4613 .
6- المواعظ العددیّة : 55 .
7- شرح نهج البلاغة : 20 / 267 / 103 .
8- پیشه وری اعم از صنعتگری است.

عنه علیه السلام_ فی کِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجّارِ و ذَوِی الصِّناعاتِ ، و أوصِ بِهِم خَیراً : المُقیمِ مِنهُم ، وَ المُضطَرِبِ بِمالِهِ ، وَ المُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ ؛ فَإِنَّهُم مَوادُّ المَنافِعِ ، و أسبابُ المَرافِقِ ، و جُلاّبُها مِنَ المَباعِدِ و المَطارِحِ ، فی بَرِّکَ و بَحرِکَ و سَهلِکَ و جَبَلِکَ ، و حَیثُ لا یَلتَئِمُ النّاسُ لِمَواضِعِها ، و لا یَجتَرِئونَ عَلَیها ؛ فَإِنَّهُم سِلمٌ لا تُخافُ بائِقَتُهُ ، و صُلحٌ لا تُخشی غائِلَتُهُ . (1)

قصص الأنبیاء عن وهب بن منبّه :أنزَلَ اللّهُ عَلی إدریسَ ثَلاثینَ صَحیفَةً ، و هُوَ أوَّلُ مَن خَطَّ بِالقَلَمِ ، و أوَّلُ مَن خاطَ الثِّیابَ و لَبِسَها ، و کانَ مَن کانَ قَبلَهُ یَلبَسونَ الجُلودَ ، و کانَ کُلَّما خاطَ سَبَّحَ اللّهَ و هَلَّلَهُ و کَبَّرَهُ ، و وَحَّدَهُ و مَجَّدَهُ . (2)

الزهد لابن حنبل عن سعیدِ بنِ المسیّب :إنَّ لُقمانَ علیه السلام کانَ خَیّاطا . (3)

امام علی علیه السلام_ در نامه به اشتر ، آن گاه که وی را به کارگزاریِ مصر گماشت _نوشت : پس سفارش مرا در حقّ بازرگانان و صنعتگران بپذیر و درباره ایشان [به کارگزارانت] نیکو سفارش کن ، خواه آن ها که در یک جای مقیم هستند و خواه آنان که با سرمایه خویش این سو و آن سو سفر کنند و با دسترنج خود زندگی نمایند ؛ زیرا این گروه ، مایه های منافع و اسباب آسودگی اند و آن را از راه های دشوار و دور خشکی و دریا و دشت ها و کوهساران و جای هایی که مردم در آن گرد نیایند و جرئت رفتن به آن نکنند ، به دست می آورند . پس اینان مردمی مسالمت جویند که از فتنه گری شان بیمی نیست ؛ و اهل آشتی اند ، که از آسیب رسانی شان باکی نباشد .

قصص الأنبیاء_ به نقل از وهب بن منبّه _: خداوند بر ادریس علیه السلام سی لوح فرود آورد . و او نخستین کسی بود که با قلم نوشت ؛ و [نیز ]نخستین دوزنده و پوشنده جامه بود . پیش از او ، مردم پوست جانوران را بر تن می کردند ؛ و او هر گاه دوزندگی می کرد ، خدای را به پاکی و یکتایی و بزرگی و یگانگی و شکوه یاد می کرد .

الزهد لابن حنبل_ به نقل از سعید بن مسیّب _: هر آینه لقمان علیه السلام دوزنده بود .

ص :363


1- نهج البلاغة: الکتاب53 .
2- قصص الأنبیاء : 79 / 61 .
3- الزهد لابن حنبل : 64 .

ربیع الأبرار :سَأَلَ داوودُ عَن نَفسِهِ فِی الخُفیَةِ ، فَقالوا : یَعدِلُ إلاّ أنَّهُ یَأکُلُ مِن أموالِ بَنی إسرائیلَ ، فَسَأَلَ اللّهَ أن یُعَلِّمَهُ عَمَلاً ، فَعَلَّمَهُ اتِّخاذَ الدُّروعِ . (1)

تفسیر العیّاشی عن محمّدِ بنِ خالد الضبّیّ :مَرَّ إبراهیمُ النَّخَعِیُّ عَلَی امرَأَةٍ و هِیَ جالِسَةٌ عَلی بابِ دارِها بُکرَةً _ و کانَ یُقالُ لَها : اُمُّ بَکرٍ _ و فی یَدِها مِغزَلٍ تَغزِلُ بِهِ ، فَقالَ : یا اُمَّ بَکرٍ ، أ ما کَبِرتِ؟! أ لَم یَأنِ لَکِ أن تَضَعی هذَا المِغزَلَ؟! فَقالَت : و کَیفَ أضَعُهُ و سَمِعتُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام یَقولُ: هُوَ مِن طَیِّباتِ الکَسبِ؟! (2)

الکافی عن اُمّ الحسن النخعیّة :مَرَّ بی أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ : أیُّ شَیءٍ تَصنَعینَ یا اُمَّ الحَسَنِ؟ قُلتُ : أغزِلُ ، فَقالَ : أما إنَّهُ أحَلُّ الکَسبِ _ أو مِن أحَلِّ الکَسبِ _ . (3)

ربیع الأبرار :داوود علیه السلام در نهان ، درباره خویش [از مردم] سؤال کرد . گفتند : «رفتارش درست است ، جز این که از دارایی بنی اسرائیل می خورَد» . پس وی از خداوند خواست که به او کاری بیاموزد ؛ و خداوند زره سازی را به او آموخت .

تفسیر العیّاشی_ به نقل از محمّد بن خالد ضَبّی _: ابراهیم نخعی بر زنی ، با کنیه امّ بکر ، گذشت که پگاهان کنار خانه خود نشسته ، دوک در دست ، مشغول ریسندگی بود . گفت: ای امّ بکر! آیا پیر نشده ای؟ آیا وقت آن نرسیده که این دوک را کنار نهی؟ گفت: چگونه کنارش نهم ، که از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می فرمود : «ریسندگی از پیشه های پاک است»؟

الکافی_ به نقل از امّ حسن نخعیّه _: امیر المؤمنین علیه السلام بر من گذشت و فرمود: «ای امّ حسن! چه می کنی؟». گفتم: ریسندگی می کنم . فرمود: «بدان که این ، حلال ترین پیشه _ یا از حلال ترین پیشه ها _ است» .

ص :364


1- ربیع الأبرار : 2 / 546 .
2- تفسیر العیّاشی: 1/150/494 .
3- الکافی : 5 / 311 / 32 .

2295 - ما یَحتاجُ إلَیهِ کُلُّ ذی صَناعَةٍ
2295 - نیاز هر صنعتگر

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُلُّ ذِی صناعَةٍ مُضطَرٌّ إلی ثلاثِ خِلالٍ یَجتَلِبُ بِها المَکسَ_بَ و هُو : أنْ یکونَ حاذِقا بِعَمَلِهِ، مُؤَدِّیا للأمانَةِ فیهِ ، مُستَمِیلاً لِمَنِ استَعمَلَهُ . (1)

2295

نیاز هر صنعتگر

امام صادق علیه السلام :هر صنعتگری برای جلب مشتری ناگزیر از داشتن سه خصلت است : در کارش مهارت داشته باشد ، در کارش امانتدار باشد، و رضایت خاطر کسی را که به او سفارش کار داده است ، به دست آورد .

2296 - ذَمُّ السَّهَرِ فِی اللَّیلِ کُلِّهِ لِلکَسبِ
2296 - نکوهش تمام شب بیدار بودن برای کسب و کار

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصُّنّاعُ إذا سَهِرُوا اللَّیلَ کُلَّهُ فهُو سُحتٌ . (2)

عنه علیه السلام :مَن باتَ ساهِرا فی کَسبٍ و لَم یُعطِ العَینَ حَظَّها (حَقَّها) مِنَ النَّومِ فَکَسبُهُ ذلکَ حَرامٌ . (3)

2296

نکوهش تمام شب بیدار بودن برای کسب و کار

امام صادق علیه السلام :صنعتگران اگر سراسر شب را کار کنند ، درآمدی که به دست می آورند، حرام است .

امام صادق علیه السلام :هرکه سراسر شب را به کسب و کار پردازد و بهره (حقّ) چشم از خوابیدن را به آن نپردازد ، آن درآمد حرام است .

ص :365


1- تحف العقول : 322 .
2- الکافی : 5/127/7 .
3- الکافی : 5/127/6 .

ص :366

306 - المصیبة

306 - مصیبت
اشاره

(1)

(2)

ص :367


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 366 باب 138 «علل المصائب» . بحار الأنوار : 82 / 114 باب 17 «أجر المصائب» . بحار الأنوار : 82 / 125 باب 18 «التعزّی و الصبر عند المصائب» .
2- انظر : عنوان 52 «البلاء»، 67 «الجزع»، 191 «الرضا بالقضاء»، 287 «الصبر». 443 «القضاء و القدر»، 353 «التعزیة»، البلاء : باب 407. الدنیا : باب 1231 .

2297 - تَقسیمُ المَصائِبِ
2297 - تقسیم مصیبتها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَصائبُ بِالسَّوِیَّةِ مَقسومَةٌ بَینَ البَرِیَّةِ . (1)

2297

تقسیم مصیبتها

امام علی علیه السلام :مصیبتها ، بطور یکسان میان مردم تقسیم شده است .

2298 - أجرُ المَصائِبِ
2298 - اجر مصیبتها

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :المَصائبُ مَفاتیحُ الأجرِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لرجُلٍ یَشکُو إلَیهِ مُصابَهُ بِوَلَدِهِ _: أ ما عَلِمتَ أنَّ اللّهَ یَختارُ مِن مالِ المؤمنِ و مِن وُلدِهِ أنفَسَهُ لِیَأجُرَهُ علی ذلکَ ؟ ! (3)

2298

اجر مصیبتها

امام حسن علیه السلام :مصیبتها ، کلیدهای اجرند .

امام باقر علیه السلام_ به مردی که نزد ایشان از داغِ فرزندش شکایت کرد _فرمود : مگر نمی دانی که خداوند از مال مؤمن و از فرزندان او بهترینش را بر می گزیند تا بدین وسیله به وی اجر دهد؟!

2299 - أشَدُّ المَصائِبِ
2299 - سخت ترین مصیبتها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئِلَ عن أشَدِّ المَصائبِ _: المُصیبَةُ بِالدِّینِ . (4)

عنه علیه السلام :أعظَمُ المَصائبِ و الشَّقاءِ الوَلَهُ بِالدُّنیا . (5)

2299

سخت ترین مصیبتها

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از سخت ترین مصیبتها _فرمود : مصیبت دینی .

امام علی علیه السلام :بزرگترین مصیبت و بدبختی ، شیفتگی به دنیاست .

ص :368


1- غرر الحکم : 1302 .
2- أعلام الدین : 297 .
3- مشکاة الأنوار : 486/1625 .
4- الأمالی للصدوق : 479/644 .
5- غرر الحکم : 3081 .

عنه علیه السلام :أعظَمُ المَصائبِ الجَهلُ . (1)

عنه علیه السلام :مِن أشَدِّ المَصائبِ غَلَبَةُ الجَهلِ . (2)

عنه علیه السلام :مِن أعظَمِ مصائبِ الأخیارِ، حاجَتُهُم إلی مُداراةِ الأشرارِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا مُصیبَةَ کَعَدَمِ العَقلِ، و لا عَدَمَ عَقلٍ کَقِلَّةِ الیَقینِ، و لا قِلَّةَ یَقینٍ کَفَقدِ الخَوفِ، و لا فَقدَ خَوفٍ کَقِلَّةِ الحُزنِ علی فَقدِ الخَوفِ، و لا مُصیبَةَ کاستِهانَتِکَ بِالذَّنبِ، و رِضاکَ بِالحالَةِ الَّتی أنتَ علَیها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ إنّهُ کانَ یقولُ عندَ المُصیبَةِ _: الحَمدُ للّهِِ الذی لَم یَجعَلْ مُصیبَتی فی دِینی و الحَمدُ للّهِِ الذی لو شاءَ أن یَجعَلَ مُصِیبَتی أعظَمَ مِمّا کانَت و الحَمدُ للّهِِ علی الأمرِ الذی شاءَ أن یکونَ فَکانَ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :بزرگترین مصیبت ، نابخردی است .

امام علی علیه السلام :از سخت ترین مصیبتها ، غلبه نابخردی [بر انسان ]است .

امام علی علیه السلام :از بزرگترین مصیبتهای نیکان ، نیاز آنها به مدارا کردن با بدان است .

امام باقر علیه السلام :مصیبتی همچون بی خردی نیست و بی خردیی همچون کم یقینی نیست و کم یقینیی همچون نداشتن ترس از خدا نیست و خدا نا ترسیی همچون غم نخوردن بر فقدان ترس از خدا نیست. و هیچ مصیبتی چون این نیست که گناهت را دست کم گیری، و نیز به حالتی که در آن هستی ، خرسند باشی .

امام صادق علیه السلام_ در هنگام مصیبت _می فرمود : سپاس خدای را که مصیبت مرا در دینم قرار نداد . سپاس خدای را که اگر می خواست، می توانست مصیبت مرا از این که هست بزرگتر و سخت تر گرداند و خدای را بر کاری سپاس که او خواست آن کار بشود و شد .

ص :369


1- غرر الحکم : 2844 .
2- غرر الحکم : 9301 .
3- غرر الحکم : 9449 .
4- بحار الأنوار:78/165/1.
5- الکافی : 3/262/42 .
6- (انظر) البلاء : باب 422 . العقل : باب 2745 . الدین : باب 1309.

2300 - المُصیبَةُ العُظمی
2300 - مصیبت بزرگ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِرَجُلٍ قدِ اشتَدَّ جَزَعُهُ علی وَلَدِهِ _: یا هذا جَزِعتَ لِلمُصیبَةِ الصُّغری، و غَفَلتَ عنِ المُصیبَةِ الکُبری ! و لو کنتَ لِما صارَ إلیه وَلَدُکَ مُستَعِدّا لَما اش_تَدَّ علَیه جَزَعُکَ ، فَمُصابُکَ بتَرکِکَ الاستِعدادَ لَهُ أعظَمُ مِن مُصابِکَ بوَلَدِکَ . (1)

عنه علیه السلام_ فی مَعنَی التَّعزیَةِ _: إن کانَ هذا المَیِّتُ قد قَرَّبَکَ مَوتُهُ مِن رَبِّکَ أو باعَدَکَ عن ذَنبِکَ فهذهِ لَیسَت مُصیبَةً، و لکنّها لَکَ رَحمَةٌ و علَیکَ نِعمَةٌ، و إن کان ما وَعَظَکَ و لا باعَدَکَ عن ذَنبِکَ، و لا قَرَّبَکَ مِن رَبِّکَ فمُصیبَتُکَ بقَساوَةِ قَلبِکَ أعظَمُ مِن مُصیبَتِکَ بِمَیِّتِکَ، إن کنتَ عارِفا بربِّکَ . (2)

2300

مصیبت بزرگ

امام صادق علیه السلام_ به مردی که در مرگ فرزندش سخت بیتابی می کرد _فرمود : ای مرد! تو در کوچکترین مصیبت بیتابی می کنی و از بزرگترین مصیبت غافلی! اگر برای آن جایی که فرزندت رفت ، آماده بودی هرگز برای او بیتابی نمی کردی . مصیبت آماده نشدنِ تو برای آن روز، بزرگتر از مصیبتِ فرزند توست .

امام صادق علیه السلام_ در معنای تسلیت دادن _فرمود : اگر مرگ این میّت تو را به پروردگارت نزدیک یا از گناهت دور کرده باشد ، این مصیبت نیست ، بلکه برای تو رحمتی و نعمتی است ؛ اما اگر مرگ او تو را پند نداده و از گناهت دور نکرده و به پروردگارت نزدیک نساخته باشد ، مصیبتِ سخت دلی تو بزرگتر از مصیبتِ مرگ میّت توست ؛ اگر پروردگارت را بشناسی .

2301 - الاستِرجاعُ عِندَ المُصیبَةِ
2301 - استرجاع در هنگام مصیبت

الکتاب :

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ * الَّذِینَ إذا أصابَتْهُمْ مُصِیْبَةٌ قالُوا إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیهِ راجِعُونَ». (3)

2301

استرجاع در هنگام مصیبت

قرآن :

«و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و نفوس و محصولات بیازماییم و شکیبایان را نوید ده . همانان که چون مصیبتی بدیشان رسد گویند : ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم» .

ص :370


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/5/10 .
2- فلاح السائل : 167/78 .
3- البقرة : 155، 156 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أهلَ المُصیبَةِ لَتَنزِلُ بِهِمُ المُصیبَةُ فَیَجزَعُونَ فَیَمُرُّ بهِم مارٌّ مِنَ الناسِ فَیَستَرجِعُ فیکونُ أعظَمَ أجرا مِن أهلِها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ کانَ فی نُورِ اللّهِ الأعظَمِ : شهادَةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و أنّی رس_ولُ اللّهِ ، و مَن إذا أصابَتهُ مُصیبَةٌ قالَ : إنّا للّهِِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ، و مَن إذا أصابَ خَیرا قالَ : الحَم_دُ للّهِِ رَبِّ العالَمِ_ینَ، و مَن إذا أصابَ خَطیئةً قالَ : أستَغفِرُ اللّهَ و أتُوبُ إلَیهِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ یُصابُ بمُصیبَةٍ فی الدنیا فَیَستَرجِعُ عندَ مُصیبَتِهِ حینَ تَفجَأُهُ المُصیبَةُ، إلاّ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما مَضی مِن ذُنُوبِهِ إلاّ الکبائرَ التی أوجَبَ اللّهُ عَلَیها النارَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن اُلهِمَ الاستِرجاعَ عندَ المُصیبَةِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ . (4)

(5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مصیبتی بر خانواده ای وارد می شود و بیتابی می کنند. و همان گاه رهگذری بر آنان می گذرد و استرجاع (6) می گوید؛ اجر این رهگذر بیشتر از اجر آن مصیبت دیدگان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که هر کس آنها را داشته باشد در نور اعظم خداوند [غرق] است : گواهی دادن به این که معبودی جز خدا نیست، و اینکه من فرستاده خدا هستم، و کسی که چون مصیبتی به او رسد ، گوید : ما از خداییم و به سوی او بر می گردیم ؛ و کسی که هرگاه کار خیری انجام دهد ، گوید : سپاس و ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است . و کسی که هرگاه گناهی کند ، گوید : از خداوند آمرزش می خواهم و به درگاه او توبه می کنم .

امام باقر علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست که در دنیا مصیبتی به او رسد و هنگامی که خبر ناگهانی آن به او رسد استرجاع گوید ، مگر آن که خداوند گناهان گذشته او را بیامرزد، به جز گناهان کبیره که خداوند برای آنها آتش واجب کرده است .

امام صادق علیه السلام :به هر کس هنگام مصیبت ، استرجاع الهام شود ، بهشت بر او واجب گردد .

ص :371


1- بحار الأنوار : 82/132/16 .
2- مشکاة الأنوار : 260/767 .
3- ثواب الأعمال : 234/1 .
4- ثواب الأعمال : 235/2 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 895 باب 73، 897 باب 74 .
6- به زبان آوردن : «اِنّا للّه و اِنّا اِلیه راجعون» .

2302 - مَعنَی الاستِرجاعِ
2302 - معنای استرجاع

الکتاب :

«وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ * الَّذِینَ إذا أصابَتْهُم مُصِیْبَهٌ قالُوا إنَّا لِلّهِ وَ إنَّا إلَیهِ راجِعُونَ». (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سَمِعَ رَجلاً یقولُ کَلِمَةَ الاستِرجاعِ _: قَولُنا : إنّا للّهِِ، إقرارٌ لَهُ مِنّا بِالمُلکِ ، و قولُنا : إنّا إلَیهِ راجِعُونَ ، إقرارٌ علی أنفُسِنا بِالهلاکِ . (2)

الکافی عن صالح بن أبی حماد رفعه :جاءَ أمیرُ المُؤمنینَ علیه السلام إلی الأشعَثِ بنِ قَیس یُعَزِّیهِ ، بِأخٍ لَهُ ......... فقالَ لَهُ الأشعثُ إنّا للّهِ و إنّا إلیه راجعون ، فقالَ أمیرُ المُؤمنین علیه السلام له : أ تَدرِی ما تَأوِیلُها؟! فقالَ الأشعَثُ : لا، أنتَ غایَةُ العِلمِ و مُنتَهاهُ، فقالَ لَهُ : أمّا قولُکَ : إنّا للّهِِ، فَإقرارٌ مِنکَ بالمُلکِ، و أمّا قولُکَ : و إنّا إلَیهِ راجِعونَ، فإقرارٌ مِنکَ بِالهلاکِ . (3)

2302

معنای استرجاع

قرآن :

«و شکیبایان را نوید ده. همانان که چون مصیبتی بدیشان رسد ، گویند : ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ وقتی شنید که مردی جمله استرجاع را می گوید _فرمود : این که می گوییم : «ما از خداییم» ، اقرار ماست به مالکیت خدا و این که می گوییم : «به سوی او باز می گردیم» ، اقرار ماست به فانی شدن خودمان .

الکافی_ به نقل از أبی حماد از فرد دیگری _: امام علی علیه السلام نزد اشعث بن قیس آمد و مرگ برادر را به او تعزیت گفت و اشعث در جواب استرجاع کرد ؛ حضرت فرمود _ : آیا می دانی تأویل آن چیست؟ اشعث عرض کرد : خیر ، شما اوج و منتهای دانشی . حضرت فرمود : این که می گویی : «ما از خداییم» ، اقرار توست به مالکیت خدا و این که می گویی : «ما به سوی او باز می گردیم» ، اقرار توست به فانی شدن .

ص :372


1- البقرة : 156 .
2- بحار الأنوار : 82/131/13 .
3- الکافی : 3/261/40 .

2303 - المُصیبَةُ بِالوَلَدِ
2303 - مصیبت مرگ فرزند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ثَکِلَ ثَلاثَةً مِن صُلبِهِ فاحتَسَبَهُم عَلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ . (1)

بحار الأنوار عَن قَبِیصَةِ :کنتُ عندَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالسا ، إذ أتَتهُ امرَأةٌ فقالَت : یا رسولَ اللّهِ ، ادعُ اللّه لی فإنَّهُ لیسَ یَعیشُ لی وَلَدٌ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : و کَم ماتَ لکِ وَلَدٌ ؟ قالَت : ثلاثةٌ، قالَ : لقد احتُظِرتِ مِن النارِ بحِظارٍ شَدیدٍ . (2)

(3)

2303

مصیبت مرگ فرزند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در داغ سه فرزند خود سوگوار شود و [اجر ]مرگ آنها را به حساب خداوند عزّ و جلّ بگذارد ، بهشت بر او واجب گردد .

بحار الأنوار_ به نقل از قبیصه _: نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودم که زنی آمد و از مرگ فرزندانش شکوه کرد و گفت: ای رسول خدا! از خدا برای من طلب فرزند نما. حضرت به او فرمود : چند فرزند از تو مرده است؟ عرض کرد : سه تا . فرمود : تو در برابر آتش ، حصار محکمی بر گِرد خود کشیده ای .

2304 - أدَبُ المُصابِ
2304 - آداب مصیبت دیده

الأمالی للطوسی عن عائشة :لَمّا ماتَ إبراهیمُ بَکَی النبیُّ صلی الله علیه و آله حتّی جَرَت دُموعُهُ علی لِحیَتِهِ، فقیلَ لَهُ : یا رسولَ اللّهِ، تَنهی عنِ البُکاءِ و أنتَ تَبکی ؟! فقالَ : لیسَ هذا بُکاءً، و إنّما هذهِ رَحمَةٌ، و مَن لا یَرحَمْ لا یُرحَمْ . (4)

بحار الأنوار عن جابر بن عبد اللّه :أخَذَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِیَدِ عبدِ الرحمنِ بنِ عَوفٍ فَأتی إبراهیمَ و هو یَجودُ بنفسِهِ ، فَوَضَعَهُ فی حِجرِهِ فقالَ : یا بُنَیَّ ، إنّی لا أملِکُ لکَ مِنَ اللّهِ شَیئا ، و ذَرَفَت عَیناهُ، فقالَ لَهُ عبدُ الرحمنِ : یا رسولَ اللّهِ ، تَبکِی ؟ أ وَ لَم تَنهَ عنِ البُکاءِ؟

قالَ : إنّما نَهَیتُ عنِ النَّوحِ، عن صَوتَینِ أحمَقَینِ فاجِرَینِ : صوتٌ عِند نِعَمٍ : لَعِبٌ و لَهوٌ و مَزامیرُ شیطانٍ، و صوتٌ عندَ مُصیبَةٍ : خَمْشُ وُجوهٍ و شَقُّ جُیوبٍ و رَنَّ_ةُ شیطانٍ .

إنّما هذهِ رحمَةٌ، مَن لا یَرحَمْ لا یُرحَمْ، لو لا أنّهُ أمرٌ حَقٌّ، و وَعدٌ صِدْقٌ، و سَبیلٌ بِاللّهِ و إنَّ آخِرَنا سَیَلحَقُ أوَّلَنا لَحَزَنّا علَیکَ حُزنا أشَدَّ مِن هذا، و إنّا بِکَ لَمَحزُونُونَ ، تَبکِی العَینُ، و یَدمَعُ القَلبُ، و لا نَقولُ ما یُسخِطُ الرَّبَّ عَزَّ و جلَّ . (5) (6)

2304

آداب مصیبت دیده

الأمالی للطوسی_ به نقل از عائشة _: هنگامی که ابراهیم درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله چندان گریست که اشکهایش بر محاسنش جاری گشت . عرض شد : ای رسول خدا! شما از گریستن نهی می کنید و خود می گریید؟! فرمود : این گریه نیست ، بلکه رحم است ، و هرکه رحم نکند به او رحم نمی شود .

بحار الأنوار_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دست عبد الرحمان بن عوف را گرفت و نزد ابراهیم، که در حال جان دادن بود آمد . پس او را در دامن خود گذاشت و فرمود : فرزند عزیزم! در برابر خواست خدا، کاری از من ساخته نیست، و از چشمانش اشک سرازیر شد . عبد الرحمان عرض کرد : ای رسول خدا! گریه می کنید؟ مگر شما خود از گریستن نهی نفرمودید؟ حضرت فرمود : من از نوحه کردن نهی کردم ؛ از دو صدای احمقانه و زشت : صدایی به هنگام خوشی : یعنی لهو و لعب و ساز و آواز شیطانی، و صدایی به هنگام مصیبت : یعنی خراشیدن چهره و دریدن گریبان و فریاد شیطانی . اما این گریه من از سر رحم و دلسوزی است . و کسی که رحم نکند به او رحم نمی شود . اگر نبود که مرگ حق است و و عده ای است تخلّف ناپذیر و راه خداست که باید رفت و بازماندگانِ ما به رفتگانمان می پیوندند ، هر آینه بیش از این برای تو اندوهگین می شدیم . ما برای تو غمگینیم . چشم می گرید و دل اشک می ریزد ، اما سخنی که خداوند عزّ و جلّ را ناخشنود سازد ، بر زبان نمی آوریم .

ص :373


1- الخصال : 180/245 .
2- بحار الأنوار : 82/121/13 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 82 / 114 باب 17 .
4- الأمالی للطوسی : 388/850 .
5- بحار الأنوار : 82/90/43 .
6- (انظر) المصیبة : باب 2307 . وسائل الشیعة : 2 / 920 باب 87 .

2305 - سیرَةُ أهلِ البَیتِ علیهم السلام فِی المَصائِبِ
2305 - راه و رسم اهل بیت علیهم السلام در مصیبتها

الدعوات :کانَ للصادقِ علیه السلام ابنٌ فَبَینا هو یَمشِی بینَ یدَیهِ إذ غَصَّ فَماتَ، فَبَکی و قالَ : لَئن أخَذتَ لقد بَقَّیتَ، و لَئنِ ابتَلَیتَ لقد عافَیتَ، ثُمّ حُمِلَ إلی النِّساءِ فلَمّا رَأینَهُ صَرَخنَ فَأقسَمَ علَیهِنَّ أن لا یَصرُخنَ، فلَمّا أخرَجَهُ للدَّفنِ قالَ :

سبحانَ مَن یَقتُلُ أولادَنا و لا نَزدادُ لَهُ إلاّ حُبّا ! فَلمّا دَفَنَهُ قالَ : یا بُنَیَّ ، وَسَّعَ اللّهُ فی ضَرِیحِکَ و جَمَعَ بینَکَ و بینَ نَبِیِّکَ . (1)

2305

راه و رسم اهل بیت علیهم السلام در مصیبتها

الدعوات :یکی از پسران امام صادق علیه السلام در جلو آن حضرت راه می رفت ، که ناگهان چیزی در گلویش گرفت و مُرد . حضرت گریست و گفت : [الهی] اگر بگیری، هم تو هستی که می دهی و اگر بیمار گردانی، هم تو هستی که عافیت می بخشی . سپس پیکر او را نزد زنان برد . وقتی زنها آن کودک را دیدند شیون کردند . حضرت آنان را قسم داد که شیون و فریاد نکنند . چون او را برای دفن بیرون آورد ، فرمود : منزّه است خدایی که فرزندان ما را می کشد ، اما جز بر عشق ما به او افزوده نمی شود و چون پیکرش را به خاک سپرد ، فرمود : فرزندم! خداوند آرامگاه تو را گشایش دهد و تو را با پیامبرت گرد هم آورد .

ص :374


1- الدعوات : 286/15 .

کمال الدین عن محمّد بن عبد اللّه الکوفی :لمّا حَضَرَت إسماعیلَ بنَ أبی عبدِ اللّهِ الوَفاةُ جَزِعَ أبُو عبدِ اللّهِ علیه السلام جَزَعا شَ_دیدا ، فلمّا غَمَّضَهُ دعا بقَمیصٍ غَسیلٍ أو جَدیدٍ فَلَبِسَهُ، ثُمّ تَسَرَّحَ و خَرَجَ یَأمُرُ و یَنهی، فقالَ لَهُ بع_ضُ أصحابِهِ : جُعِلتُ فِداکَ ، لقد ظَنَنّا أن لا یُنتَفَعُ بکَ زمانا لِما رَأینا مِن جَزَعِکَ ! قالَ : إنّا أهلُ بیتٍ نَجزَعُ ما لم تَنزِلِ المُصیبَةُ، فإذا نَزَلَت صَبَرنا . (1)

(2)

کمال الدین_ به نقل از محمّد بن عبد اللّه الکوفی _: چون مرگ اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام نزدیک شد ، حضرت سخت بیتابی کرد ......... اما همین که چشمان او را بر هم نهاد ، پیراهنی شسته یا نو خواست و آن را پوشید و سپس بیرون آمد و به بیان اوامر و نواهی (کارهای روزانه) پرداخت . یکی از اصحاب ایشان عرض کرد : فدایت شوم ! وقتی آن بیتابی شما را دیدیم گمان بردیم که تا مدتی از شما بی بهره خواهیم ماند . حضرت فرمود : ما خاندانی هستیم که تا مصیبت فرود نیامده است ، بیتابی می کنیم اما همین که نازل شد، شکیبایی می ورزیم .

2306 - البُکاءُ عَلی مَوتِ المُؤمِنِ
2306 - گریستن بر مرگ مؤمن

سنن النسائی عن أبی هریرة :ماتَ مَیِّتٌ مِن آلِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فاجتَمَعَ النِّساءُ یَبکِینَ علَیهِ فقامَ عمرُ یَنهاهُنَّ و یَطرُدُهُنَّ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : دَعهُنَّ یا عمرُ ، فإنّ العَینَ دامِعةٌ و القَلبَ مُصابٌ و العَهدَ قریبٌ . (3)

2306

گریستن بر مرگ مؤمن

سنن النسائی_ به نقل از أبو هریرة _: یکی از افراد خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله در گذشت . زن ها جمع شده و بر او می گریستند ؛ که عمر برخاست و آنان را از گریستن نهی کرد و شروع به متفرّق کردن آنها نمود . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای عمر! رهایشان کن ؛ که چشم، اشکبار است و دل، مصیبت دیده و داغشان، تازه می باشد .

ص :375


1- کمال الدین : 73 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 918 باب 85 .
3- سنن النسائی : 4/19 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا ماتَ المؤمنُ بَکَت علَیهِ الملائکةُ و بِقاعُ الأرضِ التی کانَ یَعبُدُ اللّهَ علَیها، و أبوابُ السماءِ التی کانَ یُصعَدُ بأعمالِهِ فیها . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :هرگاه مؤمن وفات کند ، فرشتگان و جاهایی که در آن جا خدا را عبادت می کرده و درهای آسمان که اعمالش از آنها بالا می رفته است، بر وی بگریند .

2307 - النِّیاحَةُ عَلَی المَیِّتِ
2307 - نوحه کردن برای مُرده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :النِّیاحَةُ عملُ الجاهِلیَّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا بَکی عندَ مَوتِ بعضِ وُلدِهِ ، فقیلَ لَهُ: تَبکِی و أنتَ تَنهانا عَنهُ ؟! _: لَم أنهَکُم عنِ البُکاءِ، و إنّما نَهَیتُکُم عنِ النَّوحِ و العَوِیلِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی رفاعَةَ بنِ شدّادٍ قاضِیهِ علی الأهوازِ _: إیّاکَ و النَّوحَ علی المَیِّتِ ببَلَدٍ یکونُ لکَ بهِ سُلطانٌ . (5)

2307

نوحه کردن برای مُرده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیون کردن ، کار جاهلیت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آن گاه که در مرگ یکی از فرزندانش گریست و به آن حضرت عرض شد : شما ما را از گریستن نهی می کنید و خود می گریید؟ _فرمود : من شما را از گریستن نهی نکردم، بلکه از نوحه کردن منع کردم .

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به رفاعة بن شدّاد ، قاضی خود در اهواز _نوشت : مبادا در شهری که تو در آن قدرت داری بر مُرده

نوحه شود .

ص :376


1- بحار الأنوار : 82/177/18 .
2- (انظر) المصیبة : باب 2304 . وسائل الشیعة : 2 / 924 باب 88 .
3- بحار الأنوار : 82/103/50 .
4- دعائم الإسلام : 1/225 .
5- دعائم الإسلام : 1/227 .

عنه علیه السلام_ لِحَربِ بنِ شُرَحْبِیلٍ الشَّبامِیِّ لمّا سَمِعَ بکاءَ النِّساءِ علی قَتلی صِفِّینَ _: أ تَغلِبُکُم (لا یَغلِبکم) نِساؤکُم علی ما أسمَعُ ؟! أ لا تَنهَونَهُنَّ عَن هذا الرَّنینِ ؟! (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن النِّیاحَةِ علی المَیِّتِ _: یُکرَهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ وقتی شیونِ زنان بر کشتگان صفّین را شنید ، به حرب بن شرحبیل شبامی _فرمود : آیا زنان شما در این شیون که می شنوم ، بر شما چیره شدند؟ چرا آنان را از این سر و صداها باز نمی دارید؟

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از نوحه کردن برای مرده _فرمود : کراهت دارد .

2308 - الأصواتُ المَلعونَةُ
2308 - صداهای نفرین شده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صَوتانِ مَلعونانِ یُبغِضُهُما اللّهُ : إعوالٌ عندَ مُصیبَةٍ، و صَوتٌ عندَ نِعمَةٍ ؛ یَعنِی النَّوحَ و الغِناءَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أنعَمَ اللّهُ علَیهِ بنِعمَةٍ فَجاءَ عندَ تلکَ النِّعمَةِ بِمِزمارٍ فقد کَفَرَها، و مَن اُصِیبَ بمُصیبَةٍ فجاءَ عِندَ تِلکَ المُصیبَةِ بنائحَةٍ فقد فُجِعَها . (5)

(6)

2308

صداهای نفرین شده

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «دو صدایند که نفرین شده اند و خداوند از آنها نفرت دارد : فغان کردن به هنگام مصیبت و صداهای هنگام خوشی و شادی» ؛ یعنی نوحه گری و آوازه خوانی .

امام صادق علیه السلام :هر که خداوند به او نعمتی عطا فرماید و او در هنگام برخوردار شدن از آن، نی بنوازد ، کُفران نعمت کرده است و هر که به مصیبتی گرفتار آید و در آن نوحه خوان آورد به آن مصیبت دامن زده است .

ص :377


1- نهج البلاغة : الحکمة 322 .
2- بحار الأنوار: 82/88/39.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 892 باب 71 . بحار الأنوار : 82 / 102 .
4- دعائم الإسلام : 1/ 227 .
5- مشکاة الأنوار : 579/1929 .
6- (انظر) عنوان 67 «الجزع» . الصبر : باب 2149 . وسائل الشیعة: 2 / 915 باب 83، 916 باب 84 .

2309 - النِّیاحَةُ المَمدوحَةُ
2309 - نوحه گری ستوده

کتاب من لا یحضره الفقیه :لَمَّا انصَرَفَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن وَقعَةِ اُحُدٍ إلی المَدینةِ سَمِعَ مِن کُلِّ دارٍ قُتِلَ مِن أهلِها قَتِیلٌ نَوحا و بُکاءً، و لَم یَسمَعْ مِن دارِ حَمزَةَ عَمِّهِ فقالَ صلی الله علیه و آله : لکنْ حَمزةُ لا بَواکِیَ لَهُ، فَآلی أهلُ المَدینةِ أن لا یَنُوحُوا علی مَیِّتٍ و لا یَبکُوهُ حتّی یَبدَؤوا بِحَمزةَ فَیَنُوحُوا علَیهِ و یَبکُوهُ . (1)

بحار الأنوار :إنَّ فاطمةَ علیها السلام ناحَت علی أبیها، و أنّهُ صلی الله علیه و آله أمَرَ بِالنَّوحِ علی حمزةَ . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه :أوصی أبو جعفرٍ علیه السلام أن یُندَبَ فی المَواسِمِ عَشرَ سِنینَ. (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نِیحَ علی الحسینِ بنِ علیٍّ سَنةً کامِلَةً کلّ یومٍ و لیلةٍ، و ثلاثَ سِنِینَ مِن الیومِ الذی اُصِیبَ فیهِ، و کان المُسوّرُ بنُ مخرمةَ و أبو هریرةَ و تلکَ الشیخَةُ من أصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَأتُونَ مُستَتِرِینَ و مُقَنَّعِینَ (مُتَقَنِّعِینَ) فَیَسمَعُونَ و یَبکُونَ . (4)

2309

نوحه گری ستوده

کتاب من لا یحضره الفقیه :هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از جنگ احد به مدینه برگشت ، از هر خانه ای که عضوی از اعضای آن کشته شده بود ، صدای نوحه و گریه شنید اما از خانه عموی خود حمزه صدایی نشنید . پس فرمود : اما حمزه گریه کننده ندارد . مردم مدینه سوگند یاد کردند که از آن پس، پیش از نوحه و گریه برای مرده، بر حمزه بگریند .

بحار الأنوار :فاطمه علیها السلام برای پدر خود نوحه کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد برای حمزه نوحه گری کنند .

کتاب من لا یحضره الفقیه :امام باقر علیه السلام سفارش کرد که برای او در موسم حجّ ده سال گریه و زاری شود .

امام صادق علیه السلام :از روزی که مصیبت حسین بن علی پیش آمد تا یک سال تمام، روز و شب و تا سه سال روزها بر آن حضرت نوحه می شد و مسوّر بن مخرمه و ابو هریره و بزرگان اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله مخفیانه و نقاب بر چهره می آمدند و به نوحه خوانیها گوش می دادند و می گریستند .

ص :378


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/183/553 .
2- بحار الأنوار : 82/84/26 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/182/547 .
4- دعائم الإسلام : 1/227 .

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أجرِ النائحَةِ _: لا بَأسَ بهِ، قد نِیحَ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از مزد نوحه خوان _فرمود : اشکال ندارد . برای رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز نوحه خوانی شد .

2310 - کِتمانُ المُصیبَةِ
2310 - کتمان مصیبت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن کُنُوزِ البِرِّ : کِتمانُ المَصائب و الأمراضِ و الصَّدَقةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن کُنوزِ الجَنَّةِ : البِرُّ و إخفاءُ العَمَلِ، و الصَّبرُ علی الرَّزایا، و کِتمانُ المَصائبِ . (4)

2310

کتمان مصیبت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پوشیده داشتن مصیبتها و بیماریها و صدقه ، از گنجهای نیکی است .

امام علی علیه السلام :از گنجهای بهشت است : نیکی کردن ، پوشیده داشتن عمل ، شکیبایی در برابر گرفتاریها و کتمان مصیبتها .

2311 - ما یُهَوِّنُ المَصائِبَ
2311 - آنچه مصیبتها را آسان می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن زَهِدَ فی الدنیا هانَت علَیهِ المُصیباتُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَظُمَت عِندَهُ مُصیبَةٌ فَلیَذکُرْ مُصیبَتَهُ بی؛ فإنّها سَتَهُونُ علَیهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُصِیبَ بمُصیبَةٍ فَلیَذکُرْ مُصیبَتَهُ بی؛ فإنّها أعظَمُ المَصائبِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکثِرُوا ذِکرَ المَوتِ، و یومَ خُروجِکُم مِن القُبورِ، و قِیامِکُم بَینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، تَهُونُ علَیکُمُ المَصائبُ . (8)

2311

آنچه مصیبتها را آسان می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که از دنیا دل برکند ، مصیبتها بر او آسان گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برایش مصیبتی بزرگ پیش آید ، مصیبت در گذشت مرا یاد کند ؛ در این صورت مصیبتش بر وی آسان خواهد شد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به هر که مصیبتی رسد ، مصیبت [درگذشت] مرا به یاد آورد ؛ زیرا که آن بزرگترین مصیبت است .

امام علی علیه السلام :مردن و روزِ بیرون آمدنتان از گورها و ایستادنتان در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ را بسیار یاد کنید تا مصیبتها بر شما آسان شود .

ص :379


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/183/551 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 891 باب 70 .
3- بحار الأنوار : 82/103/50 .
4- التمحیص : 66/153 .
5- کنز الفوائد : 2/163 .
6- بحار الأنوار:82/84/26.
7- قرب الإسناد : 94/319 .
8- الخصال : 616/10 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن زَهِدَ فی الدنیا هانَت علَیهِ مَصائبُها و لَم یَکرَهْها . (1)

الاختصاص :عن الإمام زین العابدین علیه السلام : مِسکینٌ ابنُ آدَمَ ! لَهُ فی کُلِّ یَومٍ ثلاثُ مَصائبَ لا یَعتَبِرُ بواحِدَةٍ مِنهُنَّ، و لو اعتَبَرَ لَهانَت علَیهِ المَصائبُ و أمرُ الدنیا، فأمّا المُصیبَةُ الاُولی : فالیَومُ الذی یُنقَصُ مِن عُمرِهِ، و إن نالَهُ نُقصانٌ فی مالِهِ اغتَمَّ بهِ ، و الدِّرهَمُ یُخلَفُ عَنهُ و العُمرُ لا یَرُدُّهُ شَیءٌ .

و الثانیةُ : أنّهُ یَستَوفِی رِزقَهُ، فإن کانَ حَلالاً حُوسِبَ علَیهِ، و إن کانَ حَراما عُوقِبَ علَیهِ .

و الثالثةُ : أعظَمُ مِن ذلکَ . قیلَ : و ما هِی ؟ قالَ : ما مِن یَومٍ یُمسِی إلاّ و قد دَنا مِنَ الآخِرَةِ مَرحَلةً لا یَدرِی علی الجَنَّةِ أم علی النارِ ؟! (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ إنّهُ کانَ یقولُ عندَ المُصیبَةِ _: الحَمدُ للّهِِ الذی لَم یَجعَلْ مُصِیبَتی فی دِینی، و الحَمدُ للّهِِ الذی لو شاءَ أن تکونَ مُصیبَتی أعظَمَ مِمّا کانت (کانَت)، و الحَمدُ للّهِِ علی الأمرِ الذی شاءَ أن یکونَ و کانَ . (3)

امام زین العابدین علیه السلام :هر کس نسبت به دنیا بی رغبتی ورزد ، مصیبتهای دنیا بر او آسان گردد و آنها را ناخوش ندارد .

الإختصاص :امام زین العابدین علیه السلام : بیچاره آدمیزاد! هر روز با سه مصیبت رو به روست و [حتّی ]از یکی از آنها هم عبرت نمی گیرد و اگر عبرت می گرفت ، مصیبتها و کار دنیا بر وی آسان می گشت : مصیبت اوّل ، کم شدن یک روز از عمر اوست ، در صورتی که اگر از مال و دارایی او چیزی کم شود اندوهگین می شود ، حال آن که دِرهم جبران می شود ، اما عُمرِ رفته را هیچ چیز برنمی گرداند . مصیبت دوم ، این است که روزیش را کامل به دست می آورد ؛ اگر حلال باشد نسبت به آن حسابرسی می شود و اگر حرام باشد کیفر می بیند . مصیبت سوم بزرگتر است . عرض شد : آن چیست؟ فرمود : هر روزی را که شب می کند ، یک مرحله به آخرت نزدیک می شود و نمی داند که به بهشت نزدیک شده یا به دوزخ؟!

امام صادق علیه السلام_ هنگام مصیبت _فرمود : خدای را سپاس که مصیبت مرا در دینم قرار نداد ، خدای را سپاس که اگر می خواست مصیبتم از این هم بزرگتر می شد ، خدای را بر امری سپاس که او خواست بشود و شد .

ص :380


1- بحار الأنوار : 78/139/25 .
2- الإختصاص : 342 .
3- بحار الأنوار : 78 / 268 / 183 .

عنه علیه السلام :إذا اُصِبتَ بمُصیبَةٍ فاذکُرْ مَصابَکَ برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؛ فإنَّ الناسَ لَم یُصابُوا بمِثلِهِ أبدا ، و لن یُصابُوا بِمِثلِهِ أبدا . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هرگاه مصیبتی به تو رسید ، مصیبت رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله را به یاد آر ؛ زیرا مردم هرگز مصیبتی چون مصیبت [رحلت] رسول خدا صلی الله علیه و آله به خود ندیده اند و هیچگاه هم چنان مصیبتی نخواهند دید .

2312 - ما یُعَظِّمُ المَصائِبَ
2312 - آنچه مصیبتها را بزرگ می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَظَّمَ صِغارَ المَصائبِ ابتَلاهُ اللّهُ بِکِبارِها . (3)

عنه علیه السلام :کُلَّما عَظُمَ قَدرُ الشیءِ المُنافَسِ علَیهِ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ لِفَقدِهِ . (4)

2312

آنچه مصیبتها را بزرگ می کند

امام علی علیه السلام :هر که مصیبتهای کوچک را بزرگ شمارد ، خداوند او را به مصیبتهای بزرگ مبتلا گرداند .

امام علی علیه السلام :هر چه ارزش شی ء مطلوب بیشتر باشد، مصیبت از دست دادن آن بزرگتر است.

2313 - السَّلوَةُ
2313 - فراموشی مصیبت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تعالی تَطَوَّلَ علی عِبادِهِ بثَلاثٍ : ألقَی علَیهِمُ الرِّیحَ بعدَ الرَّوحِ و لو لا ذلکَ ما دَفَنَ حَمیمٌ حَمیما، و ألقی علَیهِمُ السَّلوَةَ بعدَ المُصیبَةِ و لو لا ذلکَ لانقَطَعَ النَّسلُ، (5) و ألقی علی هذهِ الحَبَّةِ الدابَّةَ و لو لا ذلکَ لَکَنَزَتها مُلوکُهُم کما یَکنِزُونَ الذَّهَبَ و الفِضَّةَ . (6)

2313

فراموشی مصیبت

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال با سه کار، به بندگان خود لطف فرمود : گندیده شدن بدن بعد از مرگ، که اگر چنین نبود هیچ عزیزی عزیز خود را دفن نمی کرد . و فراموشی بعد از مصیبت، که اگر چنین نبود نسل [بشر از غصّه] قطع می شد . (7) و کرم خوردگی این دانه [گندم و ......... ]که اگر چنین نبود فرمانروایانشان ، همچنان که زر و سیم را می اندوزند ، آن را نیز می اندوختند .

ص :381


1- الأمالی للطوسی : 681/1448 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 911 باب 79 . الکافی : 3 / 220 باب التعزّی .
3- نهج البلاغة : الحکمة 448 .
4- غرر الحکم : 7203 .
5- و فی خبرٍ : و اُلقِیَت علَیهِمُ السَّ_لوَةُ بعدَ المُصیبَةِ ، و لو لا ذلکَ لَم یَتَهَنَّ أحَدٌ مِنهُم بِعَیشِهِ .الخصال : 112/87 .
6- علل الشرائع : 299/1 .
7- در خبری دیگر آمده است : و فراموشی بعد از مصیبت، که اگر چنین نبود، زندگی به کام هیچ بشری گوارا نمی شد .

عنه علیه السلام :إنّ المَیِّتَ إذا ماتَ بَعَثَ اللّهُ مَلَکا إلی أوجَعِ أهلِهِ، فَمَسَحَ علی قَلبِهِ فَأنساهُ لَوعَةَ الحُزنِ، و لو لا ذلکَ لَم تَعمُرِ الدنیا . (1)

امام صادق علیه السلام :هرگاه کسی بمیرد، خداوند فرشته ای را به سوی دردمندترین عضو خانواده او می فرستد . پس بر قلب او دستی می کشد و سوز و گداز غم را از یاد او می برد و اگر چنین نبود، دنیا آباد نمی شد .

2314 - الشَّماتَةُ بِالمُصابِ
2314 - شاد شدن از مصیبت و گرفتاری دیگران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُظهِرِ الشَّماتَةَ بأخیکَ فَیَرحَمَهُ اللّهُ و یَبتَلیَکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُبدِ الشَّماتَةَ لأخیکَ ؛ فَیَرحَمَهُ اللّهُ و یُصَیِّرَها بکَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن شَمِتَ بمُصیبَةٍ نَزَلَت بأخِیهِ لَم یَخرُجْ مِن الدنیا حتّی یُفتَتَنَ . (4)

(5)

2314

شاد شدن از مصیبت و گرفتاری دیگران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مصیبت (گرفتاری) برادرت اظهار شادی مکن ؛ که خداوند به او رحم می کند و تو را گرفتار می سازد .

امام صادق علیه السلام :در مصیبت (گرفتاری) برادرت اظهار شادی مکن، که خداوند به او رحم می کند و آن مصیبت را به سوی تو می کشاند .

امام صادق علیه السلام :هر که از مصیبتی که به برادرش می رسد شاد شود، از دنیا نرود تا آن که خود گرفتار گردد .

ص :382


1- الکافی : 3/227/1 .
2- الأمالی للصدوق : 297/331 .
3- الکافی : 2/359/1 .
4- الکافی : 2/359/1 .
5- (انظر) عنوان 381 «التعییر» .

307 - الصوت

307 - صدا
اشاره

(1)

(2)

ص :383


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 569 «رفع الصوت فی الکلام» .
2- انظر : القرآن : باب 3251،المصیبة : باب 2308 .

2315 - النَّهیُ عَن رَفعِ الأصواتِ
2315 - نهی از بلند کردن صدا

الکتاب :

«وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إنَّ أنْکَرَ الْأصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ». (1)

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرفَعُوا أصواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَولِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أنْ تَحْبَطَ أعمالُکُمْ وَ أنْتُمْ لا تَشعُرُونَ * إنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أجْرٌ عَظِیمٌ». (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ الصَّوتَ الخَفیضَ، و یُبغِضُ الصَّوتَ الرَّفیعَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یَکرَهُ مِن الرِّجالِ الرَّفیعَ الصَّوتِ، و یُحِبُّ الخَفیضَ مِن الصَّوتِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیِّتِهِ لأبی ذَرٍّ _: یا أبا ذَرٍّ ، اخفِضْ صَوتَکَ عِند الجَنائزِ، و عِندَ القِتالِ ، و عِندَ القرآنِ. (5)

2315

ستایش صدای آهسته و نکوهش صدای بلند

قرآن :

«در راه رفتنت معتدل باش و صدایت را آهسته ساز، که زشت ترین صداها بانگ خران است» .

«ای کسانی که ایمان آورده اید! صدای خود را از صدای پیامبر بلندتر نکنید و با او به صدای بلند سخن مگویید؛ همچنان که با یکدیگر بلند سخن می گویید ، مبادا بی آن که بدانید اعمالتان تباه شود . کسانی که در حضور پیامبر خدا صدایشان را پایین می آورند همانانند که خدا دلهایشان را به پرهیزگاری آزموده و آنان را آمرزشی و اجری بزرگ است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند صدای آهسته را دوست دارد و صدای بلند را دشمن می دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند مردانی را که با صدای بلند سخن می گویند ناخوش دارد و صدای آهسته را دوست می دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : ای ابوذر! کنار جنازه ها و هنگام جنگ و وقتی قرآن خوانده می شود ، صدایت را پایین بیاور .

ص :384


1- لقمان : 19 .
2- الحجرات : 2، 3 .
3- منیة المرید : 213 .
4- کنز العمّال : 7943 .
5- بحار الأنوار : 77/82 .

الدرّ المنثور عن الحسن :إنَّ النبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یَکرَهُ رَفعَ الصَّوتِ عِندَ ثلاثٍ : عندَ الجَنازَةِ، و إذا التَقَی الزَّحفانِ، و عندَ قِراءةِ القُرآنِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَفضُ الصَّوتِ، و غَضُّ البَصَرِ، و مَشیُ القَصدِ، مِن أمارَةِ الإیمانِ و حُسنِ التَّ_دَیُّنِ . (2)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ فیهِنَّ المُروءَةُ : غَضُّ الطَّرفِ، و غَضُّ الصَّوتِ، و مَشیُ القَصدِ . (3)

عنه علیه السلام_ لأصحابِهِ عندَ الحَربِ _: أمِیتُوا الأصواتَ؛ فإنَّهُ أطرَدُ لِلفَشَلِ . (4)

الدرّ المنثور_ به نقل از حسن _: پیامبر صلی الله علیه و آله بلند کردن صدا را در سه جا ناخوش می داشت : در کنار جنازه ، هنگام رو یا رو شدن دو لشکر، و موقع تلاوت شدن قرآن .

امام علی علیه السلام :پایین آوردن صدا و فروهشتنِ نگاه و راه رفتن میانه ، از نشانه های ایمان و حُسن دینداری است .

امام علی علیه السلام :سه چیز نشان راد مردی است : فروهشتن نگاه ، پایین آوردن صدا، و راه رفتن میانه .

امام علی علیه السلام_ به یاران خود در جنگ _فرمود : صداها را خاموش کنید ؛ زیرا که این کار سستی را بیشتر می زداید .

ص :385


1- الدرّ المنثور : 4/76 .
2- غرر الحکم : 5073 .
3- غرر الحکم : 4660 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 16 .

ص :386

308 - الصَّوم

308 - روزه
اشاره

(1)

(2)

ص :387


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 96 / 246 . وسائل الشیعة : 7 «کتاب الصوم» . کنز العمّال : 7 / 81، 8 / 442 _ 669 «الصوم» . الکافی : 4 / 83 . الفقیه : 2 / 77 «وجوه الصوم» .
2- انظر : عنوان 195 «رمضان»، الزکاة : باب 1589، 1590. الطِّیب : باب 2400 حدیث 11471، 11473. الوالد و الولد : باب 4148 .

2316 - وُجوبُ الصَّومِ
2316 - وجوب روزه

الکتاب :

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». (1)

الحدیث :

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی وَداعِ شَهرِ رَمَضانَ _: ثُمّ آثَرتَنا بهِ علی سائرِ الاُمَمِ، و اصطَفَیتَنا بفَضلِهِ دُونَ أهلِ المِلَلِ، فَصُمنا بِأمرِکَ نَهارَهُ، و قُمنا بِعَونِکَ لَیلَهُ . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه :عن حَفصِ بنِ غِیاثِ النَّخعیّ : سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : إنَّ شهرَ رَمَضانَ لَم یَفرِضِ اللّهُ صِیامَهُ علی أحَدٍ من الاُمَمِ قَبلَنا، فَقلتُ لَهُ : فقولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «یا أیُّها الذین آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الّذینَ مِن قَبلِکُم» ؟! قالَ : إنّما فَرَضَ اللّهُ صیامَ شَهرِ رَمَضانَ علی الأنبیاءِ دُونَ الاُمَمِ، فَفَضَّلَ اللّهُ بهِ هذِهِ الاُمَّةَ، و جَعَلَ صیامَهُ فَرضا علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و علی اُمَّتِهِ . (3) (4)

2316

وجوب روزه

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما مقرّر شده است، همچنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود ، شاید که پرهیزگار شوید» .

حدیث :

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای وداع با ماه رمضان _گفت : سپس به وسیله این ماه، ما را بر سایر امّتها برتری دادی و افتخار آن را نصیب ما، و نه پیروان دیگر آیینها ، کردی ، پس به فرمان تو روز آن را روزه گرفتیم و به یاری تو ، شبش را به عبادت گذرانیدیم .

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از حفص بن غیاث _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود روزه ماه رمضان را خداوند بر هیچ یک از امّتهای پیش از ما واجب نکرد. عرض کردم : پس آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما مقرّر شده است همچنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود» چه می شود؟ حضرت فرمود : خداوند روزه ماه رمضان را فقط بر پیامبران واجب کرده بود ، نه بر امّتها ؛ امّا به وسیله آن ، این امّت را [بر امّتهای گذشته] فضیلت داد و روزه آن را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله

و بر امّت او واجب فرمود .

ص :388


1- البقرة : 183 .
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 45 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/99/1844، قال الصدوق رضوان اللّه علیه فی ذیل الحدیث : «و قد أخرجت هذه الأخبار _ التی رویتها فی هذا المعنی _ فی کتاب فضائل شهر رمضان» .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 7 / 268 باب 6 .

2317 - فَضلُ الصَّومِ
2317 - فضیلت روزه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : کُلُّ عَمَلِ ابنِ آدَمَ هُو لَهُ، غَیرَ الصِّیامِ هُو لی و أنا أجزِی بهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی یقولُ : الصَّومُ لِی و أنا أجزِی علَیهِ . (2)

2317

فضیلت روزه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی فرمود : هر کاری که فرزند آدم می کند، از آنِ اوست، مگر روزه که از من است و پاداش آن را من می دهم .

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی می فرماید : روزه از من است و پاداش آن را من می دهم .

2318 - حِکمَةُ وُجوبِ الصَّومِ
2318 - حکمت واجب بودن روزه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکُم بِالصَّومِ؛ فإنّهُ مَحسَمَةٌ للعُرُوقِ و مَذهَبَةٌ للأشَرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّومُ یَدُقُّ المَصیرَ، و یُذِیلُ اللَّحمَ، و یُبَعِّدُ مِن حَرِّ السَّعیرِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ ......... الصِّیامَ ابتِلاءً لإخلاصِ الخَلقِ . (5)

2318

حکمت واجب بودن روزه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد روزه گرفتن که آن رگها را می بُرد [شهوت را کم می کند ]و سرمستی را می بَرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه، روده را باریک می کند ، گوشت را می ریزد و از گرمای سوزان دوزخ دور می گرداند .

امام علی علیه السلام :خداوند ......... روزه را برای آزمودن اخلاص بندگان ، واجب کرد .

ص :389


1- الخصال : 45/42 .
2- الکافی : 4/63/6 .
3- کنز العمّال : 23610 .
4- کنز العمّال : 23620 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 252 .

عنه علیه السلام : ......... ما حَرَسَ اللّهُ عِبادَهُ المؤمنینَ بالصَّلَواتِ و الزَکَواتِ، و مُجاهَدَةِ الصِّیامِ فی الأیَّامِ المَفروضاتِ؛ تَسکینا لأطرافِهِم، و تَخشِیعا لأبصارِهِم، و تَذلِیلاً لِنُفوسِهِم، و تَخفِیضا (تَخضِیعا) لِقُلوبِهِم . (1)

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام :فَرَضَ اللّهُ الصِّیامَ تَثبِیتا لِلإخلاصِ . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن علَّةِ وجوب الصَّوم _: لِیَجِدَ الغَنیُّ مَسَّ الجُوعِ، فَیَعُودَ بِالفَضلِ علی المَساکینِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الصِّیامُ و الحَجُّ تَسکِینُ القُلوبِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أمّا العِلَّةُ فی الصِّیامِ لِیَستَوِیَ بهِ الغَنیُّ و الفَقیرُ؛ و ذلکَ لأنَّ الغَنیَّ لَم یَکُن لِیَجِدَ مَسَّ الجُوعِ، فَیَرحَمَ الفَقیرَ؛ لأنَّ الغَنیَّ کُلَّما أرادَ شَیئا قَدَرَ علَیهِ، فأرادَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ أن یُسَوِّیَ بینَ خَلقِهِ و أن یُذِیقَ الغَنیَّ مَسَّ الجُوعِ و الألَمِ، لِیَرِقَّ علی الضَّعیفِ و یَرحَمَ الجائعَ . (5)

امام علی علیه السلام :خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکاتها و جدّیت در روزه داری روزهای واجب [رمضان]، برای آرام کردن اعضا و جوارح آنان و خشوع دیدگانشان و فروتنی جانهایشان و خضوع دلهایشان حفظ می کند .

فاطمه زهرا علیها السلام :خداوند روزه را برای استواری اخلاص ، واجب فرمود .

امام حسین علیه السلام_ درباره علّت وجوب روزه _فرمود : تا توانگر رنج گرسنگی را بچشد و در نتیجه ، به مستمندان رسیدگی و بخشش کند .

امام باقر علیه السلام :روزه و حج ، آرام بخش دلهاست .

امام صادق علیه السلام :علّت روزه گرفتن آن است که به سبب آن توانگر و تهیدست برابر شوند ؛ زیرا توانگر رنج گرسنگی را احساس نمی کند تا به تهیدست رحم کند؛ چرا که توانگر هرگاه چیزی بخواهد می تواند آن را فراهم آورد . از این رو خداوند عزّ و جلّ خواست تا میان آفریدگانش برابری (همدردی) ایجاد کند و رنج گرسنگی و سختی را به توانگر بچشاند تا بر ناتوان، دل بسوزاند و به گرسنه، رحم کند .

ص :390


1- نهج البلاغة: الخطبة192.
2- بحار الأنوار : 96/368/47 .
3- بحار الأنوار : 96/375/62 .
4- الأمالی للطوسی : 296/582 .
5- بحار الأنوار : 96/371/53 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی علّةِ وُجوبِ الصَّومِ _: لِکَی یَعرِفُوا ألَمَ الجُوعِ و العَطَشِ، و یَستَدِلُّوا علی فَقرِ الآخِرَةِ، و لِیکونَ الصائمُ خاشِعا ذَلیلاً مُستَکینا مَأجُورا مُحتَسِبا عارِفا صابِرا علی ما أصابَهُ مِن الجُوعِ و العَطَشِ، فَیَستَوجِبَ الثَّوابَ مَع ما فیهِ مِنَ الإمساکِ عنِ الشَّهَواتِ، و لِیکونَ ذلکَ واعِظا لَهُم فی العاجِلِ، و رائضا لَهُم علی أداءِ ما کَلَّفَهُم و دَلیلاً لَهُم فی الأجرِ، و لِیَعرِفوا شِدَّةَ مَبلَغِ ذلکَ علی أهلِ الفَقرِ و المَسکَنَةِ فی الدنیا، فَیُؤَدُّوا إلَیهِم ما فَرَضَ اللّهُ لَهُم فی أموالِهِم . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن عِلَّةِ وُجوبِ الصَّومِ _: لِیَجِدَ الغَنِیُّ مَسَّ الجُوعِ؛ فَیَمُنَّ علی الفَقیرِ . (2)

(3)

امام رضا علیه السلام_ در بیان علّت وجوب روزه _فرمود : تا مردم رنج گرسنگی و تشنگی را بچشند و به نیازمندی خود در آخرت پی برند . و اینکه روزه دار بر اثر گرسنگی و تشنگی که به او می رسد، خاشع و افتاده حال و فروتن و مأجور و طالب رضا و ثواب خدا و عارف و صابر گردد و بدین سبب مستوجب ثواب شود . به علاوه آن که، روزه موجب خودداری از شهوات است ، نیز، تا روزه در دنیا پند گوی آنان باشد و ایشان را در راه انجام تکالیفشان رام و ورزیده کند و در رسیدن به اجر، راهنمای آنان باشد ، و به سختی تشنگی و گرسنگی که نیازمندان و مستمندان در دنیا می چشند پی ببرند و در نتیجه ، حقوقی را که خداوند در دارایی هایشان واجب فرموده است ، به ایشان بپردازند .

امام عسکری علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از علّت واجب شدن روزه _فرمود : تا توانگر درد گرسنگی را بچشد و در نتیجه ، به نیازمند کمک کند .

2319 - الصَّومُ جُنَّةٌ
2319 - روزه سپر است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکَ بالصَّومِ؛ فإنّهُ جُنَّةٌ مِنَ النارِ، و إنِ استَطَعتَ أن یَأتِیَکَ المَوتُ و بَطنُکَ جائعٌ فافعَل . (4)

2319

روزه سپر است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر تو باد روزه، که آن حفاظی است در برابر آتش . و اگر توانی که هنگام مرگ شکمت گرسنه باشد ، چنین کن .

ص :391


1- علل الشرائع : 270، أقول : فی ذیل الحدیث بیانُ علّة وجوب الصوم فی شهر رمضان لا أقلّ من ذلک و لا أکثر ، فراجع .
2- بحار الأنوار : 96/369/50 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 7 / 2 باب 1 .
4- دعائم الإسلام : 1/270 .

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّومُ جُنَّةٌ مِن النارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّومُ جُنَّةٌ ما لم یَخرِقْها . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه ، سپری در برابر آتش است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه، سپر است ، به شرط این که [شخص] آن را از هم ندَرَد .

2320 - الصِّیامُ زَکاةُ الأبدانِ
2320 - روزه زکات بدن است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ زکاةٌ و زکاةُ الأبدانِ الصِّیامُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :صُومُوا تَصِحُّوا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصِّیامُ أحَدُ الصِّحَّتَینِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لِکلِّ شَیءٍ زکاةٌ و زکاةُ الجَسَدِ صیامُ النَّوافِلِ . (6)

(7)

2320

روزه زکات بدن است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی زکاتی دارد و زکات بدنها، روزه است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه بگیرید تا سالم مانید .

امام علی علیه السلام :روزه ، نیمی از تندرستی است .

امام کاظم علیه السلام :هر چیزی زکاتی دارد و زکات بدن، روزه مستحبی است .

2321 - فَضلُ الصّائِمِ
2321 - فضیلت روزه دار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصائمُ فی عِبادَةِ اللّهِ و إن کانَ نائما علی فِراشِهِ، ما لَم یَغتَبْ مُسلِما . (8)

2321

فضیلت روزه دار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه دار گر چه در بستر خویش خفته باشد ، تا زمانی که غیبت مسلمانی را نکند ، در حال عبادت خداست .

ص :392


1- الکافی : 4/62/1 .
2- بحار الأنوار : 96/296/28 .
3- فضائل الأشهر الثلاثة : 75/57 .
4- الدعوات : 76/179 .
5- غرر الحکم : 1683 .
6- بحار الأنوار : 78/326/4 .
7- (انظر) عنوان 289 «الصحّة» .الزکاة : باب 1581 .
8- ثواب الأعمال : 75/1 .

عنه صلی الله علیه و آله :نَومُ الصائمِ عِبادَةٌ، و نَفَسُهُ تسبیحٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِلجَنَّةِ بابا یُدعَی الریَّانَ، لا یَدخُلُ مِنهُ إلاّ الصائمُونَ (2) . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن صائمٍ یَحضُرُ قَوما یَطعَمُونَ إلاّ سَبَّحَت أعضاؤهُ، و کانَت صَلاةُ الملائکةِ علَیهِ، و کانَت صَلاتُهُم استِغفارا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَنَعَهُ الصَّومُ مِن طَعامٍ یَشتَهِیهِ، کانَ حقّا علی اللّهِ أن یُطعِمَهُ مِن طَعامِ الجَنَّةِ و یَسقِیَهُ مِن شَرابِها . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ إنّهُ کانَ إذا أفطَرَ یقولُ _: اللّهُمّ لکَ صُمنا و علی رِزقِکَ أفطَرْنا، فَتَقَبَّلْهُ مِنّا، ذَهَبَ الظَّماءُ، و ابتَلَّتِ العُروقُ، و بَقِیَ الأجرُ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَومُ الصائمِ عِبادَةٌ، و صَمتُهُ تَسبیحٌ، و دُعاؤهُ مُستجابٌ، و عَمَلُهُ مُضاعَفٌ. إنّ للصائمِ عِندَ إفطارِهِ دَعوَةً لا تُرَدُّ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خواب روزه دار ، عبادت است و نفَس کشیدن او ، تسبیح .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت را دری است به نام ریّان (سیراب، شاداب) که جز روزه داران از آن وارد نشوند . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ روزه داری نیست که بر عده ای در حال غذا خوردن وارد شود ، مگر این که اندامهایش تسبیح گویند و فرشتگان بر او درود فرستند و درود فرشتگان، آمرزش خواهی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که روزه، او را از خوردنِ غذایی که هوس آن را کند باز دارد ، بر خداست که وی را از غذای بهشت سیر کند و از شراب بهشتی به او بنوشاند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در هنگام افطار روزه اش _گفت : بار خدایا! برای تو روزه گرفتیم و با روزیِ تو افطار می کنیم ؛ پس آن را از ما بپذیر ؛ تشنگی رفت و رگها [مجدّدا ]شاداب شد و پاداش بر جای مانْد .

امام علی علیه السلام :خوابِ روزه دار ، عبادت است و خاموشی او، تسبیح و دعایش، پذیرفته و عملش، دو چندان . براستی که برای روزه دار به هنگام افطار دعایی است که در درگاه خدا ردّ نمی شود .

ص :393


1- قرب الإسناد: 95/324.
2- معانی الأخبار : 409/90 .
3- و فی خبرٍ : فإذا دَخَلَ آخِرُهُم اُغلِقَ ذلکَ البابُ . أعلام الدین : 279 .
4- ثواب الأعمال : 77/1 .
5- بحار الأنوار : 40/331/13 .
6- الکافی : 4/95/1 .
7- الدعوات : 27/45، 46 .
8- در خبر دیگری آمده است : و چون آخرین نفر آنها (روزه داران) وارد شود، آن در بسته می گردد .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لِلصائمِ فَرحَتانِ : فَرحَةٌ عندَ إفطارِهِ، و فَرحَةٌ عندَ لِقاءِ رَبِّهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن فَطَّرَ صائما فلَهُ مِثلُ أجرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :نَومُ الصائمِ عِبادَةٌ، و صَمتُهُ تَسبیحٌ، و عَمَلُهُ مُتَقَبَّلٌ، و دُعاؤهُ مُستَجابٌ . (3)

امام صادق علیه السلام :روزه دار دو شادی دارد : یک شادی هنگام گشودن روزه اش و شادی دیگر هنگام دیدار با پروردگارش .

امام صادق علیه السلام :هرکه روزه داری را افطاری دهد ، اجرش همانند اجر او باشد .

امام صادق علیه السلام :خواب روزه دار ، عبادت است و سکوتش ، تسبیح و عملش ، پذیرفته و دعایش ، مستجاب .

2322 - مَن لا یَنفَعُهُ صَومُهُ
2322 - کسی که روزه او برایش سودی ندارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رُبَّ صائمٍ حَظُّهُ مِن صیامِهِ الجُوعُ و العَطَشُ، و رُبَّ قائمٍ حَظُّهُ مِن قیامِهِ السَّهَرُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصِّیامُ اجتِنابُ المَحارِمِ کما یَمتَنِعُ الرجُلُ مِنَ الطَّعامِ و الشَّرابِ . (5)

عنه علیه السلام :کَم مِن صائمٍ لیسَ لَهُ مِن صیامِهِ إلاّ الجُوعُ و الظَّمَأُ، و کَم مِن قائمٍ لیسَ لَهُ مِن قیامِهِ إلاّ السَّهَرُ و العَناءُ، حَبَّذا نَومُ الأکیاسِ و إفطارُهُم . (6)

2322

کسی که روزه او برایش سودی ندارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسا روزه داری که بهره او از روزه اش [تنها ]گرسنگی و تشنگی است و بسا شب زنده داری که بهره او از عبادتِ شبانه اش ، فقط بی خوابی است .

امام علی علیه السلام :روزه ، دوری کردن از حرامهاست ؛ همچنان که مرد از خوردن و آشامیدن خودداری می کند .

امام علی علیه السلام :بسا روزه داری که از روزه خود جز گرسنگی و تشنگی نصیبی نمی برد و بسا شب زنده داری که از عبادت شبانه خویش جز نخوابیدن و رنج بهره ای نمی گیرد ؛ خوشا خواب زیرکان و روزه نگرفتن آنان .

ص :394


1- الکافی : 4/65/15 .
2- الکافی : 4/68/1، انظر تمام الباب .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/76/1783 .
4- الأمالی للطوسی : 166/277 .
5- بحار الأنوار : 96/294/21 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 145 .

2323 - الحَثُّ عَلَی الصِّیامِ تَطَوُّعاً
2323 - تشویق به روزه داوطلبانه (مستحبی)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صامَ یَوما تَطَوُّعا فلو اُعطِیَ مِل ءَ الأرضِ ذَهَبا ما وَفّی أجرَهُ دُونَ یَومِ الحِسابِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن صامَ یَوما تَطَوُّعا ابتِغاءَ ثَوابِ اللّهِ وَجَبَت لَهُ المَغفِرَةُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکُم و الکَسَلَ، إنَّ رَبَّکُم رَحیمٌ یَشکُرُ القَلیلَ، إنَّ الرجُلَ ......... لَیَصُومُ الیَومَ تَطَوُّعا یُرِیدُ بهِ وَجهَ اللّهِ تعالی فَیُدخِلُهُ اللّهُ بهِ الجَنَّةَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَیَصُومُ یَوما تَطَوُّعا یُرِیدُ بهِ ما عِندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فَیُدخِلُهُ اللّهُ بهِ الجَنَّةَ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی أتَمَّ صلاةَ الفَریضَةِ بصلاةِ النافِلَةِ، و أتَمَّ صیامَ الفَریضَةِ بصیامِ النافِلَةِ . (5)

2323

تشویق به روزه داوطلبانه (مستحبی)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس یک روز داوطلبانه روزه بگیرد ، اگر به اندازه زمین، طلا به او داده شود، اجر خود را کامل دریافت نکرده است و فقط در روز حساب (قیامت) اجر کاملش را دریافت می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که یک روز برای ثواب خدا داوطلبانه روزه بگیرد ، آمرزش او واجب شود .

امام صادق علیه السلام :از کاهلی و تنبلی دوری کنید ؛ زیرا پروردگار شما مهربان است و از کار اندک هم قدردانی می کند . آدمی ......... یک روز برای رضای خداوند متعال داوطلبانه روزه می گیرد و خداوند به سبب آن، او را به بهشت می برد .

امام صادق علیه السلام :آدمی ، برای رسیدن به پاداش الهی ، یک روز داوطلبانه روزه می گیرد و خداوند بدان سبب او را به بهشت می برد .

امام کاظم علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی، نمازِ واجب را با نمازِ مستحبّی کامل گردانید و روزه واجب را با روزه مستحبّی .

2324 - صِیامُ القَلبِ
2324 - روزه دل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صیامُ القَلبِ عنِ الفِکرِ فی الآثامِ، أفضَلُ مِن صیامِ البَطنِ عنِ الطَّعامِ . (6)

2324

روزه دل

امام علی علیه السلام :نگهداری دل از اندیشیدن به گناهان ، برتر از نگهداری شکم از غذاست .

ص :395


1- معانی الأخبار: 409/91.
2- الأمالی للصدوق : 645/874 .
3- ثواب الأعمال : 62/1 .
4- الکافی : 4/63/5 .
5- علل الشرائع : 285/1 .
6- غرر الحکم : 5873 .

عنه علیه السلام :صَومُ القَلبِ خَیرٌ مِن صِیامِ اللِّسانِ، و صیامُ اللِّسانِ خَیرٌ مِن صیامِ البَطنِ . (1)

عنه علیه السلام :صَومُ النَّفسِ عن لَذّاتِ الدنیا أنفَعُ الصِّیامِ . (2)

عنه علیه السلام :صَومُ الجَسَدِ الإمساکُ عنِ الأغذِیَةِ بِإرادَةٍ و اختیارٍ خَوفا مِن العِقابِ و رَغبَةً فی الثوابِ و الأجرِ، صومُ النَّفسِ إمساکُ الحَواسِّ الخَمسِ عن سائرِ المَآثِمِ، و خُلُوُّ القَلبِ عن جَمیعِ أسبابِ الشَّرِّ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :روزه دل ، بهتر از روزه زبان است و روزه زبان ، بهتر از روزه شکم .

امام علی علیه السلام :روزه (و خودداری) نفْس از لذّتهای دنیا ، سودمندترین روزه است .

امام علی علیه السلام :روزه تن، عبارت است از خودداریِ با اراده از خوردن غذاها به انگیزه ترس از کیفر و رغبت به ثواب، و روزه نفْس، عبارت است از نگهداشتن حواس پنجگانه از دیگر گناهان و خالی کردن دل از همه عوامل بدی .

2325 - أدَبُ الصَّومِ
2325 - آداب روزه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لامرَأةٍ صائمةٍ تَسُبُّ جاریَةً لَها _: کیفَ تَکُونینَ صائمةً و قد سَبَبتِ جارِیَتَکِ ؟! إنَّ الصَّومَ لیسَ مِن الطَّعامِ و الشَّرابِ، و إنّما جَعَلَ اللّهُ ذلکَ حِجابا عن سِواهُما مِنَ الفَواحِشِ مِنَ الفِعلِ و القَولِ یُفطِرُ الصائمَ ، ما أقَلَّ الصُّوّامَ و أکثَرَ الجُوّاعَ ! (5)

2325

آداب روزه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به زنی که با زبان روزه کنیز خود را دشنام می داد _فرمود : چگونه روزه داری هستی که کنیزت را دشنام می دهی؟ روزه، فقط خودداری از خوردن و آشامیدن نیست ، بلکه خداوند آن را، علاوه بر این دو ، مانع کارها و سخنان زشت که روزه را بی اثر می کند، قرار داده است ؛ وه که چه اندکند روزه داران و چه بسیارند گرسنگی کشندگان!

ص :396


1- غرر الحکم : 5890 .
2- غرر الحکم : 5874 .
3- غرر الحکم : (5888 _ 5889) .
4- (انظر) الصبر : باب 2144 .
5- بحار الأنوار : 96/ 293/16 .

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مَن لَم تَصُمْ جَوارِحُهُ عن مَحارِمِی فلا حاجَةَ لی فی أن یَدَعَ طَعامَهُ و شَرابَهُ مِن أجلِی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصِّیامُ اجتِنابُ المَحارِمِ کما یَمتَنِعُ الرجُلُ مِن الطَّعامِ و الشَّرابِ . (2)

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام :ما یَصنَعُ الصائمُ بِصِیامِهِ إذا لَم یَصُنْ لِسانَهُ و سَمعَهُ و بَصَرَهُ و جوارِحَهُ ؟! (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ کانَ مِن دُعائهِ إذا دَخَلَ شَهرُ رَمَضانَ _: و أعِنّا علی صِیامِهِ بِکَفِّ الجَوارِحِ عن مَعاصِیکَ، و استِعمالِها فیه بما یُرضِیکَ؛ حتّی لا نُصغِیَ بأسماعِنا إلی لَغوٍ و لا نُسرِعَ بأبصارِنا إلی لَهوٍ، و حَتّی لا نَبسُطَ أیدِیَنا إلی مَحظُورٍ، و لا نَخطُوَ بِأقدامِنا إلی مَحجورٍ ، و حتی لا تَعِیَ بُطُونُنا إلاّ ما أحلَلتَ، و لا تَنطِقَ ألسِنَتُنا إلاّ بما مَثَّلتَ، و لا نَتَکَلَّفَ إلاّ ما یُدنِی مِن ثَوابِکَ، و لا نَتَعاطی إلاّ الذی یَقِی مِن عِقابِکَ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِجابرِ بنِ عبدِ اللّهِ : یا جابرُ ، هذا شَهرُ رَمَضانَ مَن صامَ نَهارَهُ و قامَ وِرْدا مِن لَیلِهِ و عَفَّ بَطنَهُ و فَرجَهُ و کَفَّ لِس_انَهُ خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ کَخُروجِهِ مِن الشَّهرِ، فقالَ جابرٌ : یا رسولَ اللّهِ ، ما أحسَنَ هذا الحدیثَ ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا جابرُ ، و ما أشَدَّ هذهِ الشُّروطَ ! (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: کسی که جوارح و اندامهای خود را از حرامهای من نگاه ندارد ، من نیازی به این ندارم که به خاطر من از خوردن و آشامیدن خودداری ورزد .

امام علی علیه السلام :روزه، دوری کردن از حرامهاست ؛ همچنان که آدمی از خوردن و آشامیدن خودداری می کند .

فاطمه زهرا علیها السلام :اگر روزه دار زبان و گوش و چشم و اعضا و جوارح خود را نگه ندارد ، روزه به چه کار او می آید؟!

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای خود به هنگام حلول ماه رمضان _گفت : به وسیله روزه این ماه یاریمان ده تا اندامهای خود را از معاصی تو نگه داریم و آنها را به کارهایی گیریم که خشنودی تو را فراهم می آورد ، تا با گوشهایمان سخنان بیهوده نشنویم و با چشمانمان به دیدن چیزهای لهو نشتابیم و تا دستانمان را به سوی حرام نگشاییم و با پاهایمان به سوی آنچه منع شده ره نسپاریم و تا شکمهایمان، جز آنچه را تو حلال کرده ای، در خود جای ندهد و زبانهایمان، جز به آنچه تو خبر داده ای و بیان فرموده ای، گویا نشود و رنج نکشیم جز برای آنچه به پاداش تو نزدیک می کند و به جا نیاوریم مگر چیزی را که از کیفر تو نگه می دارد .

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جابر بن عبد اللّه فرمود : ای جابر! در این ماه رمضان، هر کس روز آن را روزه بدارد و جزئی از شبش را به عبادت پردازد و شکم و شرمگاه خویش را پاک نگه دارد و زبانش را حفظ کند، همان گونه که از این ماه خارج می شود ، از گناهان خویش خارج شود .

جابر عرض کرد : ای رسول خدا! چه زیباست این حدیث! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای جابر! و چه سخت است [رعایت] این شروط!

ص :397


1- الفردوس : 5/242/8075 .
2- بحار الأنوار : 96/294/21 .
3- دعائم الإسلام : 1/268 .
4- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 44 .
5- الکافی : 4/87/2 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أصبَحتَ صائما فَلْیَصُمْ سَمعُکَ و بَصَرُکَ مِنَ الحَرامِ، و جارِحَتُکَ و جِمیعُ أعضائکَ مِنَ القَبِیحِ، و دَعْ عَنکَ الهَذْیَ و أذَی الخادِمِ، و لْیَکُنْ علَیکَ وَقارُ الصِّیامِ، وَ الزَمْ ما استَطَعتَ مِن الصَّمتِ و السُّ_کوتِ إلاّ عن ذِکرِ اللّهِ ، و لا تَجعَلْ یَومَ صَومِکَ کَیَومِ فِطرِکَ، و إیّاکَ و المُباشَرَةَ، و القُبَلَ و القَهقَهَةَ بِالضِحکِ؛ فإنّ اللّهَ مَقَتَ ذلکَ. (1)

الکافی عن محمّد بن مسلم :قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : إذا صُمتَ فَلْیَصُمْ سَمعُکَ و بَصَرُکَ و شَعرُکَ و جِلدُکَ و عَدَّدَ أشیاءَ غَیرَ هذا، و قالَ : لا یکونُ یومُ صَومِکَ کَیَومِ فِطرِکَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :هرگاه روزه گرفتی ، گوش و چشمت را از حرام روزه بدار و همه اعضا و اندامهایت را از زشتی، و پُرگویی و اذیّت کردن خدمتکارت فروگذار . باید وقار روزه در تو باشد و تا می توانی خاموش باش ، مگر از ذکر خدا. و روزی که روزه داری، با روزی که روزه نداری یکسان نباشد ، از نزدیکی کردن و بوسیدن همسر و با صدای بلند خندیدن دوری کن ؛ زیرا خداوند این کارها را دشمن دارد .

الکافی_ به نقل از محمّد بن مسلم _: امام صادق علیه السلام فرمود : هرگاه روزه گرفتی باید گوش و چشم و مو و پوست تو نیز روزه داشته باشند . سپس حضرت اعضای دیگری را نیز برشمرد و فرمود : روزی که روزه داری با روزی که روزه نداری یکسان نباشد .

ص :398


1- بحار الأنوار : 96/292/16 .
2- الکافی : 4/87/1 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 7 / 116 باب 11 .

2326 - فَضلُ الصَّومِ فِی الحَرِّ
2326 - فضیلت روزه گرفتن در هوای گرم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّومُ فی الحَرِّ جِهادٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :طُوبی لِمَنْ ظَمِئَ أو جاعَ للّهِِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أفضَلُ الجِهادِ الصَّومُ فی الحَرِّ . (3)

عنه علیه السلام :مَن صامَ للّهِِ عَزَّ و جلَّ یوما فی شِدَّةِ الحَرِّ فَأصابَهُ ظَمَأٌ، وَکَّلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ ألفَ مَلَکٍ یَمسَحُونَ وَجهَهُ و یُبَشِّرُونَهُ، حتّی إذا أفطَرَ قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ما أطیَبَ ریحَکَ و رَوحَکَ ! ملائکَتِی اشهَدُوا أنّی قد غَفَرتُ لَهُ . (4)

(5)

2326

فضیلت روزه گرفتن در هوای گرم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه گرفتن در هوای گرم ، جهاد است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا کسی که برای خدا تشنگی یا گرسنگی کشد .

امام صادق علیه السلام :برترین جهاد ، روزه گرفتن در هوای گرم است .

امام صادق علیه السلام :هر که در یک روز بسیار گرم برای خداوند عزّ و جلّ روزه بگیرد و تشنه شود ، خداوند عزّ و جلّ هزار فرشته بر او بگمارد که بر چهره اش دست نوازش کشند و بشارتش دهند و چون افطار کند ، خداوند عزّ و جلّ فرماید : وه ، چه خوش است بوی تو و شمیم تو . فرشتگان من! گواه باشید که من او را آمرزیدم .

2327 - فضلُ الصَّومِ فی الشِّتاءِ
2327 - فضیلت روزه گرفتن در زمستان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الغَنیمَةُ البارِدَةُ الصَّومُ فی الشِّتاءِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّومُ فی الشِّتاءِ الغَنیمَةُ البارِدَةُ . (7)

2327

فضیلت روزه گرفتن در زمستان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غنیمت باد آورده ، روزه زمستان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه زمستان ، غنیمت باد آورده است .

ص :399


1- بحار الأنوار : 96/257/40 .
2- وسائل الشیعة : 7/299/2 .
3- بحار الأنوار : 96/256/38 .
4- الکافی : 4/65/17 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 7 / 299 باب 3 .
6- بحار الأنوار : 96/257/40 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/ 356/5762 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الشِّتاءُ رَبِیعُ المُؤمِنِ، یَطُولُ فیهِ لَیلُهُ فَیَستَعِینُ بهِ علی قِیامِهِ، و یَقصُرُ فیهِ نَهارُهُ فَیَستَعِینُ بهِ علی صِیامِهِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :زمستان ، بهار مؤمن است ؛ شبهایش طولانی است و برای عبادتِ نیمه شب از آن کمک می گیرد و روزهایش کوتاه است و برای روزه گرفتن از آن مدد می جوید .

2328 - الحَثُّ عَلَی صَومِ ثَلاثَةِ أیّامٍ فی کُلِّ شَهرٍ
2328 - تشویق به سه روز روزه گرفتن در هر ماه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صامَ ثلاثةَ أیّامٍ مِن کُلِّ شَهرٍ کانَ کَمَن صامَ الدَّهرَ کلّه؛ لأنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : «مَنْ جاءَ بالحَسَنَةِ فلَهُ عَشْرُ أمْثالِها» (3) . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :صَومُ ثلاثةِ أیَّامٍ فی کُلِّ شَهرٍ و رَمَضانَ إلی رَمَضانَ صَومُ الدَّهرِ و إفطارُهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یَذهَبَ کثیرٌ مِن وَحَرِ صَدرِهِ فَلْیَصُمْ شَهرَ الصَّبرِ، و ثلاثةَ أیّامٍ مِن کُلِّ شَهرٍ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :صَومُ شَهرِ الصَّبرِ و ثلاثةِ أیّامٍ مِن کُلِّ شَهرٍ یُذهِبنَ وَحَرَ الصَّدرِ . (7)

2328

تشویق به سه روز روزه گرفتن در هر ماه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در هر ماه، سه روز روزه بگیرد ، مانند کسی است که همه عمر روزه گرفته باشد ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «هر که یک کار نیک کند ده برابر آن برایش منظور شود» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه سه روز در هر ماه و روزه رمضان تا رمضان [آینده] ، روزه و افطار یک عمر به شمار می آید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه خوش دارد که بسیاری از وسوسه های سینه اش زدوده شود ، ماه صبر (رمضان) و سه روز از هر ماه را روزه بگیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزه ماه صبر (رمضان) و سه روز از هر ماه ، وسوسه های سینه را از بین می برد .

ص :400


1- معانی الأخبار : 228/1 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 7 / 302 باب 6 .
3- الأنعام : 160 .
4- دعائم الإسلام : 1/283 .
5- کنز العمّال : 23673 .
6- بحار الأنوار : 97/108/48 .
7- کنز العمّال : 23675 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صَومُ ثلاثةِ أیّامٍ مِن کُلِّ شَهرٍ : أربعاءَ بینَ خَمِیسَینِ، و صَومُ شَعبانَ، یُذهِبُ بِوَسواسِ الصَّدرِ و بَلابِلِ القَلبِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوَّلَ ما بُعِثَ یَصومُ حتّی یقالَ : ما یُفطِرُ، و یُفطِرُ حَتّی یقالَ : ما یَصومُ ! ثمّ تَرَکَ ذلکَ و صامَ یوما و أفطَرَ یَوما و هو صومُ داوودَ علیه السلام ، ثُمّ تَرَکَ ذلکَ و صامَ الثلاثةَ الأیّامِ الغُرِّ، ثُمّ تَرَکَ ذلکَ و فَرَّقَها فی کُلِّ عَشرَةِ أیّامٍ یَوما؛ خَمِیسَینِ بَینَهُما أربِعاءُ، فَقُبِضَ علَیهِ و آله السلامُ و هُو یَعمَلُ ذلکَ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :روزه سه روز از هر ماه : چهار شنبه وسط ماه و پنجشنبه اول و آخر ماه و نیز روزه ماه شعبان ، وسوسه های سینه و پریشانیهای دل را از بین می برد .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله در ابتدای بعثت چندان [پشت سر هم] روزه می گرفت که گفته می شد: دیگر روزه را ترک نخواهد کرد ! و [چندان] روزه را ترک می نمود که گفته می شد: دیگر روزه نخواهد گرفت. سپس این روش را ترک نمود و یک روز در میان روزه می گرفت و این روزه داود علیه السلام بود . بعد از چندی این را نیز وا گذاشت و سه روز اول هر ماه را روزه می گرفت . سپس از این روش نیز دست کشید و از هر ده روز، یک روز روزه می گرفت : پنج شنبه اول و آخر ماه و چهار شنبه میان ماه و تا زمانی که از دنیا رفت ، به این سنّت ادامه داد .

2329 - میراثُ الصَّومِ
2329 - میراث روزه

بحار الأنوار :فی حدیثِ المِعراجِ : ......... قالَ : یا ربِّ ، و ما میراثُ الصَّومِ ؟ قالَ : الصَومُ یُورِثُ الحِکمَةَ، و الحِکمَةُ تُورِثُ المَعرِفَةَ، و المَعرِفَةُ تُورِثُ الیَقینَ ، فإذا استَیقَنَ العَبدُ لا یُبالِی کیفَ أصبَحَ، بِعُسرٍ أم بِیُسرٍ . (4)

(5)

2329

میراث روزه

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : ......... [پیامبر ]پرسید : پروردگارا! میراث روزه چیست؟ خداوند فرمود : روزه، حکمت به ارث می نهد و حکمت، معرفت و معرفت، یقین و چون بنده به یقین رسد، دیگر برایش اهمیتی ندارد که چگونه شب و روز خود را بگذراند ؛ به سختی یا به آسانی .

ص :401


1- الخصال : 612/10 .
2- الکافی : 4/90/2 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 7 / 303 باب 7 . الکافی : 4 / 89 باب صوم رسول اللّه صلی الله علیه و آله .
4- بحار الأنوار : 77/27/6 .
5- (انظر) الحکمة : باب 923 .

ص :402

حرف الضاد

اشاره

الضِّحک (خنده)

الضَّرب (کتک زدن)

الضَّرر (زیان رساندن)

الاضطِرار (ناچاری)

المُستضعف (مستضعف)

الضَّلالة (گمراهی)

الضَّمان (غرامت و تاوان)

الضِّیافة (میهمانی)

ص :403

ص :404

309 - الضِّحک

309 - خنده
اشاره

(1)

(2)

ص :405


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 58 باب 106 «الضحک» . کنز العمّال : 3 / 488 «الضحک» . وسائل الشیعة : 8 / 477 _ 484 «المِزاح و الضحک» . بحار الأنوار : 16 / 294 باب 10 «فی ذکر مزاحه و ضحکه صلی الله علیه و آله » .
2- انظر : عنوان 410 «الفرح»، 488 «المزاح»، الموت : باب 3671 .

2330 - الضِّحکُ وَالتَّبسُّمُ
2330 - خنده و لبخند

الکتاب :

«فَتَبَسَّمَ ضاحِکا مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أوْزِعْنِی أنْ أشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أنعَمْتَ عَلَیَّ و عَلَی وَ الِدَیَّ و أَنْ أعْمَلَ صالِحا تَرْضاهُ وَ أدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ». (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ ضِحکُ النبیِّ صلی الله علیه و آله التبسُّمَ ، فاجتازَ ذاتَ یومٍ بِفِئَةٍ مِن الأنصارِ و إذا هُم یَتَحَدَّثُونَ و یَضحَکُونَ بِمِل ءِ أفواهِهِم، فقالَ : یا هؤلاءِ، من غَرَّهُ مِنکُم أمَلُهُ و قَصَرَ بهِ فی الخَیرِ عَمَلُهُ، فَلْیَطَّلِعْ فی القُبورِ و لْیَعتَبِرْ بِالنُّشُورِ، و اذکُرُوا المَوتَ فإنّهُ هادِمُ اللذّاتِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المؤمنِ _: إن ضَحِکَ فلا یَعلُو صَوتُهُ سَمعَهُ . (3)

عنه علیه السلام :خَیرُ الضِّحکِ التَّبَسُّمُ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :عن خالِه هند : کان صلی الله علیه و آله إذا فَرِحَ غَضَّ طَرفَهُ، جُلُّ ضِحکِهِ التبسُّمُ، یَفتَرُّ عن مِثلِ حَبَّةِ الغَمامِ . (5)

2330

خنده و لبخند

قرآن :

«پس [سلیمان] از گفته او (مورچه) لبخندی زد و گفت : پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم داده ای سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی ، بپردازم و مرا به رحمت خویش جزو بندگان شایسته ات درآور» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :خنده پیامبر صلی الله علیه و آله لبخند بود . روزی بر گروهی از انصار گذشت که با هم صحبت می کردند و قاه قاه می خندیدند ، حضرت فرمود : ای جماعت! هر یک از شما که آرزو فریبش داده و در کار خیر کوتاهی کرده است ، باید سری به گورستان زند و از برانگیخته شدن مردگان عبرت گیرد. و به یاد مرگ باشید ، که یاد مرگ لذّتها را در هم می شکند .

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمن _فرمود : چون بخندد، صدای خنده اش از گوشش فراتر نمی رود .

امام علی علیه السلام :بهترین خنده ، لبخند است .

امام حسن علیه السلام_ به نقل از دایی خود هند _(6) : پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه شاد می شد ، چشمش را پایین می انداخت ، خنده اش بیشتر تبسّم بود ، به طوری که دندانهایش مانند دانه تگرگ نمایان می شد .

ص :406


1- النمل : 19 .
2- الأمالی للطوسی : 522/1156 .
3- مطالب السؤول : 54 .
4- غرر الحکم : 4964 .
5- مکارم الأخلاق : 1/58/44 .
6- هند بن ابی هاله، فرزند خدیجه علیها السلام و برادرِ مادری فاطمه زهرا علیها السلام و ربیب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود (اسد الغابة ج 5 ص389).

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَبَسُّمُ الرجُلِ فی وَجهِ أخِیهِ حَسَنةٌ، و صَرفُ القَذی عَنهُ حَسَنةٌ . (1)

عنه علیه السلام :إذا قَهْقَهتَ فقُلْ حینَ تَفرُغُ : اللّهُمّ لا تَمقُتْنی . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القَهقَهَةُ مِن الشَّیطانِ . (3)

عنه علیه السلام :ضِحکُ المؤمِنِ تَبَسُّمٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَن تَبَسَّم فی وَجهِ أخیهِ کانَت لَهُ حَسَنةٌ . (5)

مکارم الأخلاق عن أبی الدرداء :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا حَدَّثَ بحَدیثٍ تَبَسَّمَ فی حَدیثِهِ . (6)

امام باقر علیه السلام :لبخند زدن مرد به چهره برادرش حسنه است، و بر داشتن خاشاک از بدن او حسنه است .

امام باقر علیه السلام :هرگاه قهقهه زدی ، در پی آن بگو : خدایا! بر من خشم مگیر .

امام صادق علیه السلام :قهقهه زدن ، کار شیطان است .

امام صادق علیه السلام :خنده مؤمن ، لبخند است .

امام صادق علیه السلام :هر که به چهره برادر خود لبخند زند ، آن لبخند برای او حسنه ای باشد .

مکارم الأخلاق_ به نقل از ابو درداء _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه لب به سخن می گشود ، با لبخند همراه بود .

2331 - ذَمُّ کَثرَةِ الضِّحکِ
2331 - نکوهش زیاد خندیدن

الکتاب :

«فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثِیْرا جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ». (7)

2331

نکوهش زیاد خندیدن

قرآن :

«پس به سزای آنچه می کرده اند باید کم بخندند و باید بسیار بگریند» .

ص :407


1- الکافی : 2/188/2 .
2- الکافی : 2/664/13 .
3- الکافی : 2/664/10 .
4- الکافی : 2/664/5 .
5- الکافی : 2/206/1 .
6- مکارم الأخلاق : 1/58/46 .
7- التوبة : 82 .

الحدیث :

داوودُ علیه السلام_ لسلیمانَ علیه السلام _: یا بُنَیَّ ، إیّاکَ و کَثرَةَ الضِّحکِ؛ فإنَّ کَثرَةَ الضِّحکِ تَترُکُ العَبدَ حَقیرا ( فَقیرا ) یَومَ القِیامَةِ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکَ و کَثرَةَ الضِّحکِ؛ فإنّهُ یُمِیتُ القَلبَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کَثرَةُ الضِّحکِ تَمحُو الإیمانَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لو تَعلَمُونَ ما أعلَمُ لَضَحِکتُم قلیلاً وَ لَبَکَیتُم کثیرا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کَثُرَ ضِحکُه ذَهَبَت هَیبَتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ ضِحکُهُ ماتَ قَلبُهُ . (6)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الضِّحکِ تُوحِشُ الجَلیسَ و تَشِینُ الرئیسَ . (7)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ ضِحکِ الرجُلِ تُفسِدُ وَقارَهُ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَم مِمَّن کَثُرَ ضِحکُهُ لاعِبا یَکثُرُ یَومَ القِیامَةِ بُکاؤهُ، و کَم مِمَّن کَثُرَ بُکاؤهُ علی ذَنبِهِ خائفا یَکثُرُ یَومَ القِیامَةِ فی الجَنَّةِ سُرُورُهُ و ضِحکُهُ . (9) (10)

حدیث :

داوود علیه السلام_ به سلیمان علیه السلام _فرمود : فرزندم! زنهار از خنده بسیار ؛ چون زیاد خندیدن ، بنده را در روز قیامت حقیر (فقیر) می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از خنده زیاد ، که آن دل را می میراند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خنده زیاد ، ایمان را محو می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر آنچه را من می دانم شما نیز می دانستید ، قطعا کم می خندیدید و بسیار می گریستید .

امام علی علیه السلام :هرکه زیاد بخندد ، ابّهتش از بین برود .

امام علی علیه السلام :هرکه زیاد بخندد ، دلش بمیرد .

امام علی علیه السلام :خنده زیاد ، همنشین را می رماند و موجب عیب [شخص ]رئیس می شود .

امام علی علیه السلام :خنده زیادِ آدمی ، وقار او را از بین می برد .

امام صادق علیه السلام :چه بسیار کسانی که از روی لهو، بسیار می خندند و در روز قیامت بسیار گریانند و چه بسیار کسانی که بر گناهان خویش بسیار می گریند و ترسانند ، امّا روز قیامت در بهشت، بسیار شادمان و خندانند .

ص :408


1- قرب الإسناد : 69/221 .
2- معانی الأخبار : 335/1 .
3- الأمالی للصدوق : 344/412 .
4- الأمالی للصدوق : 289/322 ، نور الثقلین : 2/249/261 .
5- تحف العقول : 96 .
6- غرر الحکم : 7947 .
7- غرر الحکم : 7115 .
8- غرر الحکم : 7099 .
9- عیون أخبار الرِّضا : 2/3/6 .
10- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 480 باب 83 .

2332 - مَن یَنبَغی التَّعَجُّبُ مِن ضِحکِهِ
2332 - کسی که از خنده اش باید تعجّب کرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ نقلاً عن صُحُفِ موسی _: عَجِبتُ لِمَن أیقَنَ بالمَوتِ لِمَ یَفرَحُ، و لِمَن أیقَنَ بالنارِ لِمَ یَضحَکُ ؟! (1)

إرشاد القلوب :فی حدیث المِعراجِ : عَجِبتُ مِن عَبدٍ لا یَدری أنّی راضٍ عَنهُ أو ساخِطٌ علَیهِ و هُو یَضحَک! (2)

2332

کسی که از خنده اش باید تعجّب کرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به نقل از صحف موسی _: در شگفتم از کسی که به مرگ یقین دارد ، چرا شادی می کند و از کسی که به آتش دوزخ یقین دارد ، چرا می خندد؟!

إرشاد القلوب:در حدیث معراج آمده است : در شگفتم از بنده ای که نمی داند من از او خشنودم یا ناخشنود و با این حال می خندد .

2333 - ما لا یَنبَغی مِن الضِّحکِ
2333 - خنده بی جا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی ذَرٍّ و هُو یَعِظُهُ _: اِعلَمْ أنّ فیکُم خُلقَینِ : الضِّحکَ مِن غیرِ عَجَبٍ، و الکَسَلَ مِن غَیرِ سَهَرٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یَضحَکَ مِن غَیرِ عَجَبٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثٌ فیهِنَّ المَقتُ مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ : نَومٌ مِن غَیرِ سَهَرٍ، و ضِحکٌ مِن غَیرِ عَجَبٍ، و أکلٌ علی الشِّبَعِ . (5)

2333

خنده بی جا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرز به ابوذر _فرمود : بدان که در میان شما دو خصلت وجود دارد: خندیدن بدون تعجّب و سنگینی (کسالت) بدون شب زنده داری .

امام علی علیه السلام :در نابخردی انسان همین بس ، که بدون تعجّب بخندد .

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که خداوند عزّ و جلّ از آنها نفرت دارد : خوابیدنِ بدون شب زنده داری ، خنده [بی دلیل و] بدون تعجب، و غذا خوردن با شکم سیر .

ص :409


1- معانی الأخبار : 334/1 .
2- إرشاد القلوب : 200 .
3- تنبیه الخواطر : 2/59 .
4- غرر الحکم : 7051 .
5- الخصال : 89/25 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لهِشامٍ و هُو یَعِظُهُ _: إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُبغِضُ الضَّحّاکَ مِن غَیرِ عَجَبٍ، و المَشّاءَ إلی غَیرِ أرَبٍ . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مِنَ الجَهلِ الضَّحکُ مِن غَیرِ عَجَبٍ . (2)

(3)

امام کاظم علیه السلام_ در اندرز به هشام _فرمود : خداوند عزّ و جلّ کسی را که بدون تعجّب از امری زیاد می خندد و کسی را که بی هدف راه می رود ، دشمن می دارد .

امام عسکری علیه السلام :خنده ای که از روی تعجّب نباشد ، نشان نابخردی است .

2334 - الکلامُ المُضحِکُ المَذمومُ
2334 - سخن خنده آور نکوهیده

الکتاب :

«فَلَمّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ». (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی ذَرٍّ و هُو یَعِظُهُ _: إنّ الرجُلَ لَیَتَکَلَّمُ بالکَلِمَةِ فی المَجلسِ لِیُضحِکَهُم بها، فَیَهوی فی جَهَنَّمَ ما بَینَ السماءِ و الأرضِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: وَیلٌ لِلَّذِی یُحَدِّثُ فَیَکذِبُ لِیُضحِکَ القَومَ، وَیلٌ لَهُ، وَیلٌ لَهُ، وَیلٌ لَهُ ! (6)

2334

سخن خنده آور نکوهیده

قرآن :

«پس چون [ موسی ] آیات ما را برای آنان بیاورد ناگهان ایشان بر آنها خندیدند» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرز به ابوذر _فرمود : آدمی [گاه ]در جمعی برای خنداندن آنان سخنی می گوید و به سبب آن به فاصله آسمان تا زمین در دوزخ فرو می رود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز در اندرز به ابوذر _فرمود : وای بر کسی که برای خنداندن مردم، سخنِ دروغ بگوید ؛ وای بر او ، وای بر او ، وای بر او .

ص :410


1- بحار الأنوار : 78/309/1 .
2- بحار الأنوار : 76/59/10 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 479 باب 82 .
4- الزخرف : 47 .
5- الأمالی للطوسی : 536/1162 .
6- الأمالی للطوسی : 537/1162 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ أن تَذکُرَ مِن الکلامِ ما یکونُ مُضحِکا؛ و إن حَکَیتَ ذلکَ عن غَیرِکَ . (1)

عنه علیه السلام :وَقِّرُوا أنفُسَکم عن الفُکاهاتِ، و مَضاحِکِ الحِکایاتِ، و مَحالِّ التُّرَّهاتِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ بالمَدینةِ رجُلٌ بَطّالٌ یَضحَکُ النَّاسُ منهُ (3) ، فقالَ : قد أعیانِی هذا الرجُلُ أن اُضحِکَهُ _ یَعنِی علیَّ بنَ الحسینِ علیهما السلام_ قالَ : فَمَرَّ عَلِیٌّ علیه السلام و خَلفَهُ مَولَیانِ لَهُ، فجاءَ الرجُلُ حتّی انتَزَعَ رداءَهُ مِن رَقَبَتِهِ، ثُمّ مَضی فلَم یَلتَفِتْ إلَیهِ عَلِیٌّ علیه السلام ، فَاتَّبَعُوهُ و أخَذُوا الرِّداءَ مِنهُ، فَجاؤوا بهِ فَطَرَحُوهُ علَیهِ، فقالَ لَهُم : مَن هذا ؟ فقالوا لهُ : هذا رَجُلٌ بَطّالٌ یَضحَکُ منهُ أهلُ المَدینةِ، فقالَ : قُولُوا لَهُ : إنَّ للّهِِ یَوما یَخسَرُ فیهِ المُبطِلُونَ . (4)

امام علی علیه السلام :از گفتن سخنان خنده آور پرهیز کن ، گر چه آنها را از دیگری نقل کنی .

امام علی علیه السلام :وقار خود را در برابر خوش مزگیها و حکایتهای مضحک و یاوه ها و هرزه گوییها حفظ کنید .

امام صادق علیه السلام :در مدینه مرد بیکاره ای بود که با حرفهای خود مردم را می خنداند . روزی گفت : جانم به لب رسید و نتوانستم این مرد _ یعنی علی بن الحسین علیهما السلام _ را بخندانم . علی بن الحسین علیه السلام روزی با دو نفر از غلامان خود عبور می کرد که آن مرد آمد و عبای آن حضرت را از دوشش کشید و گریخت ، علی بن الحسین علیه السلام به او توجهی نکرد ؛ آنها در پی آن مرد دویدند و عبا را از او گرفتند و آوردند و به دوش حضرت انداختند . حضرت پرسید : این مرد کیست؟ عرض کردند : مرد بیکاره ای است که مردم مدینه را می خنداند . حضرت فرمود : به او بگویید : خداوند را روزی است که هرزگان در آن روز زیان خواهند دید .

2335 - النَّوادِرُ
2335 - گوناگون

جَبرئیلُ علیه السلام_ للنبیِّ صلی الله علیه و آله و قد سَألَهُ عن عِلَّةِ عَدَمِ ضِحکِ مِیکائیلَ _: ما ضحِکَ مِیکائیلُ مُنذُ خُلِقَتِ النارُ . (5)

2335

گوناگون

جبرئیل علیه السلام_ در پاسخ به سؤال پیامبر صلی الله علیه و آله از علت نخندیدن میکائیل _عرض کرد : از زمانی که آتش دوزخ آفریده شد ، میکائیل دیگر نخندید .

ص :411


1- نهج البلاغة: الکتاب31.
2- غرر الحکم : 10097 .
3- فی تفسیر نور الثقلین : «یُضحِکُ النّاسَ»، و هو الأصحّ .
4- الأمالی للصدوق : 289 / 322 ، تفسیر نور الثقلین : 4 / 537 / 118 .
5- تنبیه الخواطر : 1/66 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الزاهِدینَ فی الدنیا تَبکِی قُلوبُهم و إن ضَحِکُوا، و یَشتَدُّ حُزنُهُم و إن فَرِحُوا . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن ضَحِکَ ضَحکَةً مَجَّ مِن عقلِهِ مَجَّةَ عِلمٍ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کانَ عیسی علیه السلام یَبکِی و یَضحَکُ ، و کانَ یَحیی علیه السلام یَبکِی و لا یَضحَکُ، و کانَ الذی یَفعَلُ عیسی علیه السلام أفضلَ . (3)

امام علی علیه السلام :بی رغبتان به دنیا ، دلهایشان گریان است، گر چه به ظاهر بخندند و اندوهشان سخت (بسیار) است، گر چه به ظاهر شاد باشند .

امام زین العابدین علیه السلام :هرکه یک خنده زند ، مقداری علم از سرش بِپَرد .

امام رضا علیه السلام :عیسی علیه السلام هم می گریست و هم می خندید ، یحیی علیه السلام می گریست ولی نمی خندید و روش عیسی بهتر بود .

ص :412


1- نهج البلاغة : الخطبة 113 .
2- بحار الأنوار : 78/158/9 .
3- قصص الأنبیاء : 273/353 .

310 - الضَّرب

310 - کتک زدن
اشاره

(1)

ص :413


1- انظر : عنوان 340 «العذاب». الحدود : باب 750 ، الحیوان : باب 982 ، الظلم : باب 2414 .

2336 - الضَّربُ
2336 - کتک زدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أعتَی الناسِ علی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مَن قَتَلَ غَیرَ قاتِلِهِ، و مَن ضَرَبَ مَن لَم یَضرِبْهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ مَن قَتَلَ غَیرَ قاتِلِهِ، أو ضَرَبَ غَیرَ ضارِبِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَطَمَ خَدَّ امرِئٍ مُسلِمٍ أو وَجهَهُ بَدَّدَ اللّهُ عِظامَهُ یَومَ القِیامَةِ، و حُشِرَ مَغلولاً حتّی یَدخُلَ جَهَنَّمَ، إلاّ أن یَتوبَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أبغَضُ الخَلقِ إلی اللّهِ مَن جَرَّدَ ظَهرَ مُسلِمٍ بغَیرِ حَقٍّ، و مَن ضَرَبَ فی غَیرِ حَقٍّ مَن لَم یَضرِبْهُ، أو قَتَلَ مَن لَم یَقتُلْهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی أصحابِ الخَراجِ _: و لا تَضرِبُنَّ أحدا سَوطا لِمَکانِ دِرهَمٍ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ العاقِلَ یَتَّعِظُ بِالآدابِ، و البَهائمَ (الجاهِلَ) لا تَتَّعِظُ إلاّ بِالضَّربِ . (6)

2336

کتک زدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرکش ترین مردم در برابر خداوند عزّ و جلّ کسی است که غیر قاتل خود را بکشد و کسی که غیر ضارب خود را بزند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر کسی که غیر قاتل خود را بکشد، یا کسی را بزند که او را نزده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به گونه یا چهره شخص مسلمانی سیلی زند ، خداوند استخوانهای او را در روز قیامت خُرد کند و دست بسته محشور شود ، تا آن که به جهنّم درآید، مگر این که توبه کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منفورترین خلق نزد خداوند کسی است که پشت مسلمانی را [با تازیانه زدن] به ناحق زخمی کند و کسی که به ناحق کسی را بزند که او را نزده است، یا کسی را بکشد که به کشتن او دست نگشوده است .

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به تحصیلداران خراج _نوشت : مبادا کسی را به خاطر درهمی تازیانه زنید .

امام علی علیه السلام :خردمند، با تربیت به راه می آید، اما چارپایان [و افراد نابخرد ]جز به ضرب تازیانه به راه نیایند .

ص :414


1- الکافی : 7/274/2 .
2- الکافی : 7/274/3 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/ 15/4968 .
4- دعائم الإسلام : 2/444/1551 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 51 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 31 .

عنه علیه السلام :اضرِبْ خادِمَک إذا عَصَی اللّهَ، و اعفُ عَنهُ إذا عَصاکَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ضَرَبَ رجُلاً سَوطا ظُلما ضَرَبَهُ اللّهُ تَبارکَ وَ تعالی بِسَوطٍ مِن نارٍ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :اگر خدمتکارت از خدا نافرمانی کرد ، او را بزن و اگر از تو نافرمانی کرد ، او را ببخش .

امام علی علیه السلام :اگر کسی از روی ظلم تازیانه ای به کسی زند ، خداوند بر او تازیانه ای از آتش خواهد زد .

ص :415


1- غرر الحکم : 2350 .
2- دعائم الإسلام : 2/541/1927 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 19 / 11 باب 4 . السلاح : باب 1837 .

ص :416

311 - الضَّرر

311 - زیان رساندن
اشاره

(1)

ص :417


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 17 / 340 باب 12 «عدم جواز الإضرار بالمسلم» . الکافی : 5 / 292 «باب الضِّرار» .

2337 - لا ضَرَرَ ولا ضِرارَ فِی الإسلامِ
2337 - زیان زدن به خود و دیگری از نظراسلام ممنوع است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا ضَررَ و لا ضِرارَ، مَن ضارَّ ضارَّهُ اللّهُ، و مَن شاقَّ شَقَّ اللّهُ علَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ، و لِلرَّجُلِ أن یَضَعَ خَشَبَهُ فی حائطِ جارِهِ، و الطَّریقُ المَیثاءُ سَبعَةُ أذرُعٍ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا ضَرَرَ و لا إضرارَ فی الإسلامِ، فَالإسلامُ یَزیدُ المُسلمَ خَیرا و لا یَزِیدُهُ شَرّا . (4)

2337

زیان زدن به خود و دیگری از نظر اسلام ممنوع است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ضرر و زیان رساندن به خود و دیگری ، ممنوع است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ضرر و زیان زدن به خود و دیگری جایز نیست . کسی که به دیگری زیان وارد آورد، خداوند به او زیان رساند و کسی که دیگری را به مشقّت اندازد ، خداوند او را به مشقّت افکند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیان زدن به خود و دیگری ممنوع است . انسان مجاز است چوب خود را بر دیوار همسایه اش بگذارد ، و [حریم ]راه هموار ، هفت گز است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در اسلام ضرر و زیان زدن به دیگران ممنوع است (5) ؛ زیرا اسلام بر خیر مسلمان می افزاید و شرّی به او نمی رساند .

ص :418


1- کنز العمّال : 9498 .
2- کنز العمّال : 9518 .
3- کنز العمّال : 9519 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/334/ 5718 .
5- لسان العرب، ضمن نقل این حدیث می گوید : « لا ضَرَر» یعنی انسان نباید به برادر خود زیان بزند ؛ و «لا ضرار» یعنی نباید به یکدیگر زیان رسانند . پس ضرار دو جانبه است و ضرر یک جانبه . به عبارت دیگر، اگر کسی به دیگری زیان رساند، آن دیگری نباید به او ضرری وارد آورد بلکه باید گذشت کند (و یا خسارت بگیرد) . به قولی : ضرر به این معناست که به کسی زیانی رسانی که از آن زیان سودی به تو رسد ولی «ضرار» به این معناست که به کسی زیانی زنی بدون آن که از آن سودی نصیب تو شود . بعضی از محقّقان نیز گفته اند که منظور از «ضرر» این است که در اسلام حکم زیانمند وجود ندارد و مقصود از «ضرار» این است که از نظر اسلام ضرر زدن به دیگران ممنوع است _ م .

الکافی :الإمامُ الباقرُ علیه السلام : إنَّ سَمُرَةَ بنَ جُندَبٍ کانَ لَهُ عَذقٌ فی حائطٍ لِرَجُلٍ مِن الأنصارِ، و کانَ مَنزِلُ الأنصاریِّ ببابِ البُستانِ ، و کانَ یَمُرُّ بهِ إلی نَخلَتِهِ و لا یَستَأذِنُ، فَکَلَّمَهُ الأنصاریُّ أن یَستَأذِنَ إذا جاءَ فَأبی سَمُرَةُ، فلَمّا تَأبّی جاءَ الأنصاریُّ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَشَکا إلَیهِ و خَبَّرَهُ الخَبرَ، فَأرسَلَ إلَیهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و خَبَّرَهُ بقَولِ الأنصاریِّ و ما شَکا، و قالَ : إن أرَدتَ الدُّخولَ فاستَأذِنْ فَأبی ، فلَمّا أبی ساوَمَهُ حتّی بَلَغَ بهِ مِن الَّثمَنِ ما شاءَ اللّهُ فَأبی أن یَبِیعَ، فقالَ: لکَ بها عَذقٌ یُمَدُّ لکَ فی الجَنَّةِ فَأبی أن یَقبَلَ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِلأنصاریِّ : إذهَبْ فَاقلَعْها وَ ارْمِ بها إلَیهِ، فإنّهُ لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ . (1)

و فی نقلٍ : فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : خَلِّ عَنهُ و لکَ مکانَهُ عَذْقٌ فی مکانِ کذا و کذا، فقالَ : لا، قالَ : فلکَ اثنانِ ، قالَ : لا اُرِیدُ، فلَم یَزَلْ یَزِیدُهُ حتّی بَلَغَ عَشرَةَ أعذاقٍ، فقالَ : لا، قالَ : فلکَ عَشرَةٌ فی مکانِ کذا و کذا فَأبی، فقالَ : خَلِّ عَنهُ و لکَ مکانَهُ عَذقٌ فی الجَنَّةِ، قالَ : لا اُرِیدُ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّک رَجُلٌ مُضارٌّ، و لا ضَرَرَ و لا ضرارَ علی مُؤمِنٍ . قالَ : ثُمَّ أمَرَ بها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلِعَتْ ثُمّ رُمِیَ بها إلَیهِ، و قالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : انطَلِقْ فَاغرِسْها حیثُ شِئتَ . (2)

الکافی :امام باقر علیه السلام فرمود : سَمُرَة بن جندب در داخل باغ یکی از انصار درخت خرمایی داشت . خانه آن مرد انصاری کنار دَرِ باغ بود . سمره بدون آن که اجازه بگیرد وارد باغ می شد . مرد انصاری با سمره صحبت کرد که وقتی وارد باغ می شود اجازه بگیرد، اما او نپذیرفت . مرد انصاری خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و جریان را به عرض ایشان رساند و شِکوه کرد . رسول خدا صلی الله علیه و آله در پی سمره فرستاد و سخن مرد انصاری و شکایت او را به اطلاع وی رساند و فرمود : هرگاه خواستی وارد باغ شوی اجازه بگیر . اما سمره نپذیرفت . رسول خدا از او خواست که درختش را بفروشد و مرتب قیمت آن را بالا می برد، ولی سمره از فروختن درخت هم خودداری کرد . حضرت فرمود : در برابر این درخت خرما ، درخت خرمایی در بهشت به تو می دهم ؛ سمره باز هم امتناع کرد . در این هنگام، رسول خدا صلی الله علیه و آله به مرد انصاری فرمود : برو و درخت خرمای او را از ریشه درآور و جلوش بینداز ؛ زیرا که ضرر و زیان زدن ممنوع است .

در نقل دیگری آمده است : رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمره فرمود : از این درخت چشم پوشی کن ، من در فلان جا و فلان جا به تو درخت خرمایی می دهم . سمره گفت : نه . پیامبر فرمود : دو درخت خرما می دهم . سمره گفت : نمی خواهم . حضرت پیوسته بر تعداد درختها می افزود تا به ده درخت رسید . سمره گفت : نه . حضرت فرمود : در فلان جا و فلان جا ده درخت خرما به تو می دهم . سمره نپذیرفت . حضرت فرمود : از این درخت دست بردار، من در بهشت یک درخت خرما به تو می دهم . سمره گفت : نمی خواهم . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : تو آدم زیان رسانی هستی ، در حالی که به مؤمن نباید ضرر و زیان رسانْد . رسول خدا صلی الله علیه و آله سپس دستور داد آن درخت خرما را از ریشه درآوردند و پیش او انداختند . و رسول خدا صلی الله علیه و آله به سمره فرمود : حالا برو و هر جا که می خواهی آن را بنشان .

ص :419


1- الکافی : 5/292/2 .
2- الکافی : 5/294/8 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الجارَ کالنَّفْسِ غَیرُ مُضارٍّ و لا آثِمٍ . (1)

عنه علیه السلام_ فی رجُلٍ أتی جَبَلاً فَشَقَّ فیهِ قَناةً، فَذَهَبَت قَناةُ الاُخری بماءِ قَناةِ الاُولی _: یَتَقاسَمانِ بحَقائبِ البِئرِ لَیلةً لَیلةً، فَیُنظَرُ أیُّهُما أضَرَّت بصاحِبَتِها، فإن رُئیَتِ الأخیرَةُ أضَرَّت بِالاُولی فَلْتُعَوَّرْ . (2)

عنه علیه السلام :قَضی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بالشُّفْعَةِ بینَ الشُرَکاءِ فی الأرَضِینَ و المَساکِنِ، و قالَ : لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ، و قالَ : إذا اُرِّفَتِ الاُرَفُ و حُدَّتِ الحُدودُ فلا شُفعَةَ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :پناهنده [به مسلمانان] به منزله نفْس [محترم] است ، به شرط آن که ضرر و زیانی به پناه جو وارد نکند و سوء نیّتی هم نداشته باشد .

امام صادق علیه السلام_ از حضرت سؤال شد : مردی به کوهستان رفته و قناتی حفر می کُند که بر اثر آن آب قناتی که قبلاً توسط شخص دیگری حفر شده کم می شود ، تکلیف آنان چیست؟ _حضرت فرمود : هر شبی به نوبت، آب یک چاه را اندازه می گیرند، تا دانسته شود کدام چاه به دیگری خسارت زده است . اگر معلوم شد که قنات دومی به اوّلی خسارت وارد کرده باید آن را پُر کنند .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله برای شریکان در زمین و خانه، حکم به شُفعه کرد و فرمود : ضرر و زیان زدن ممنوع است و فرمود : چنانچه حدود و مرزها [در زمین و خانه ]علامت گذاری و مشخص شود ، دیگر شُفعه (حقّ تقدّم در خرید سهم شریک) منتفی خواهد شد .

ص :420


1- الکافی : 5/292/1 .
2- الکافی : 5/294/7 .
3- تهذیب الأحکام : 7 / 164 / 727 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 17 / 315 .

312 - الاضطِرار

312 - ناچاری
اشاره

(1)

ص :421


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 62 / 79 باب 52 «التداوی بالحرام» .

2338 - الاِضطِرارُ
2338 - ناچاری

الکتاب :

«إنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ المَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الخِنْزِیْرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إثْمَ عَلَیهِ إنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیْمٌ». (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ ما اضطُرَّ إلَیهِ العَبدُ فقد أحَلَّهُ اللّهُ لَهُ، و أباحَهُ إیّاهُ . (3)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمّد بن عمرو بن سعید رفعه :إنَّ امرأةً أتَت عُمَرَ فقالَت : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّی فَجَرتُ فَأقِمْ فِیَّ حَدَّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، فَأمَرَ برَجمِها و کانَ علیٌّ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام حاضِرا ، فقالَ : سَلْها کیفَ فَجَرَت؟ فَسَألَها فقالَت : کنتُ فی فَلاةٍ مِن الأرضِ فَأصابَنی عَطَشٌ شَدیدٌ، فَرُفِعَت لی خَیمَةٌ فَأتَیتُها فَأصَبتُ فیها رَجُلاً أعرابیّا، فَسَألتُهُ ماءً فَأبی عَلَیَّ أن یَسقِیَنی إلاّ أن اُمَکِّنَهُ مِن نَفسِی، فَوَلَّیتُ مِنهُ هارِبَةً، فاشتَدَّ بِی العَطَشُ حتّی غارَت عَینایَ و ذَهَبَ لِسانی، فلَمّا بَلَغَ مِنّی العَطَشُ أتَیتُهُ فَسَقانی و وَقَعَ عَلَیَّ، فقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : هذهِ التی قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغٍ و لا عادٍ فلا إثْمَ علَیهِ» هذهِ غَیرُ باغِیَةٍ و لا عادِیَةٍ فَخَلِّ سَبِیلَها، فقالَ عُمرُ : لَولا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ . (4)

2338

ناچاری

قرآن :

«همانا [خداوند] مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که [هنگام سر بریدن] نام غیر خدا بر آن برده شده بر شما حرام کرده است ولی هر کس ناچار شود ، بی آن که زیاده خواه و تجاوز کار باشد ، گناهی بر او نیست که خدا بخشنده و مهربان است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی که آدمی به آن ناچار شود ، خداوند آن را برای او حلال کرده و روا دانسته است .

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از محمّد بن عمرو بن سعید از فرد دیگری _: زنی نزد عمر آمد و گفت : ای امیر مؤمنان! من زنا داده ام، پس حدّ خداوند عزّ و جلّ را بر من جاری کن . عمر دستور داد او را سنگسار کنند . اما امیر المؤمنین علی علیه السلام که در آن جا حاضر بود ، به عمر فرمود : از او بپرس چگونه زنا داده است؟ عمر پرسید ؛ زن گفت : در بیابانی بودم و سخت تشنه شدم . از دور خیمه ای دیدم . به آن جا رفتم و دیدم عربی صحرانشین، در آن خیمه است . از او آب خواستم، اما او به این شرط راضی شد آب بدهد که خود را در اختیار او قرار دهم . من فرار کردم . لیکن تشنگی چندان بر من فشار آورد که چشمانم گود افتاد و زبانم بند آمد . وقتی تشنگی بر من غالب آمد، نزد آن مرد آمدم و او به من آب داد و با من همبستر شد . پس ، علی علیه السلام فرمود : این زن مشمول این سخن خداوند عزّ و جلّ است : «و هر کس ناچار شود بی آن که زیاده خواه و تجاوز کار باشد ، گناهی بر او نیست» . این زن نه زیاده خواهی کرده و نه تجاوز . پس او را آزاد کن . در این هنگام عمر گفت : اگر علی نبود عمر هلاک شده بود .

ص :422


1- البقرة : 173 .
2- (انظر) المائدة : 3، الأنعام : 119، 145، النحل : 115 .
3- بحار الأنوار : 75/413/64 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/ 35/ 5025 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ اضطُرَّ إلَیهِ ابنُ آدَمَ فقد أحَلَّهُ اللّهُ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی عِلَّةِ تَحریمِ المیتَةِ وَ الدَّمِ و لَحمِ الخِنزیرِ _: إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لَم یُحَرِّمْ ذلکَ علی عِبادِهِ و أحَلَّ لَهُم ما سِوی ذلکَ مِن رَغبَةٍ فیما أحَلَّ لَهُم، و لا زُهدٍ فیما حَرَّمَهُ علَیهم ! و لکنَّهُ تعالی خَلَقَ الخَلقَ فَعَلِمَ ما یَقومُ بهِ أبدانُهُم و ما یُصلِحُهُم فَأحَلَّهُ لَهُم و أباحَهُ، و عَلِمَ ما یَضُرُّهُم فَنَهاهُم عَنهُ و حَرَّمَهُ علَیهِم، ثُمّ أحَلَّهُ لِلمُضطَرِّ فی الوَقتِ الذی لا یَقومُ بَدَنُهُ إلاّ بهِ ، فَأمَرَهُ أن یَنالَ مِنهُ بِقَدرِ البُلْغَةِ لا غَیرَ ذلکَ . (2)

امام باقر علیه السلام :هر چیزی که آدمی به آن مضطرّ شود ، خداوند آن را برای او حلال کرده است .

امام باقر علیه السلام_ در بیان علّت تحریم مردار و خون و گوشت خوک _فرمود : خداوند تبارک و تعالی اینها را بر بندگان خود حرام و جز اینها را برایشان حلال کرد ، نه به این علّت که خودش به آنچه برای آنان حلال کرده میل و رغبت دارد و به آنچه برایشان حرام فرموده بی میل و رغبت است بلکه خداوند متعال مردمان را آفریده و می داند که چه چیزهایی برای بدن آنان مفید است و به سلامتی آنها کمک می کند ، پس آن چیزها را برای ایشان حلال و مباح فرمود و می داند که چه چیزهایی برایشان زیان آور است، پس آنان را از آن چیزها نهی کرد و برایشان حرام فرمود . اما همین چیزهای حرام را وقتی انسان به آنها ناچار شود و زندگی و سلامتش در گرو استفاده از آنها باشد، بر او حلال کرد و دستور داد که به اندازه نیاز ، و نه بیشتر ، از آنها استفاده کند .

ص :423


1- بحار الأنوار: 62/82/2.
2- علل الشرائع : 483/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ اضطُرَّ إلی المیتَةِ وَ الدَّمِ و لَحمِ الخِنزیرِ فلَم یَأکُلْ شیئا مِن ذلکَ حتّی یَموتَ فهُو کافِرٌ . (1)

امام صادق علیه السلام :هرکه ناچار به خوردن مردار و خون و گوشت خوک شود و چیزی از آنها نخورد تا بمیرد ، کافر است .

ص :424


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/345/4214 .

313 - المُستضعف

313 - مستضعف
اشاره

(1)

(2)

ص :425


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 157 باب 102 «باب المُستضعَفین و المُرجَون لأمر اللّه » .
2- انظر : الجنّة : باب 570 ، المحبّة : باب 660 .

2339 - فَضلُ المُستَضعَفینَ
2339 - فضیلت مستضعفان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکم عن مُلوکِ أهلِ الجَنَّةِ ؟ کُلُّ ضَعیفٍ مُستَضعَفٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکُم بِشَرِّ عِبادِ اللّهِ ؟ الفَظُّ المُتَکبِّرُ، أ لا اُخبِرُکم بخَیرِ عِبادِ اللّهِ ؟ الضَّعیفُ المُستَضعَفُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ الأنبیاءِ _: کانوا قَوما مُستَضعَفِینَ قدِ اختَبَرَهُمُ اللّهُ بِالمَخمَصَةِ ، و ابتَلاهُم بِالمَجهَدَةِ، و امتَحَنَهُم بالمَخاوِفِ، و مَخَضَهم بالمَکارِهِ، فلا تَعتَبِروا الرِّضی و السَّخَطَ بالمالِ و الوَلَدِ جَهلاً بمَواقِعِ الفِتنَةِ ، و الاختِبارِ فی مَوضِعِ الغِنی و الاقتِدارِ ، فقد قالَ سبحانَهُ و تعالی : «أ یَحْسَ_بُونَ أنَّما نُمِدُّهُم بهِ مِن مالٍ و بَنِینَ * نُسارِعُ لَهُم فی الخَیراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» (3) فإنَّ اللّهَ سبحانَهُ یَختَبِرُ عِبادَهُ المُستَکبِرینَ فی أنفُسِهِم بأولیائهِ المُستَضعَفِینَ فی أعیُنِ_هِم . (4)

2339

فضیلت مستضعفان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را از شاهان بهشتیان خبر ندهم؟ هر ناتوان مستضعفی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را از بدترین بندگان خدا آگاه نسازم؟ درشت خوی متکبر ؛ آیا شما را از بهترین بندگان خدا آگاه نسازم؟ ناتوان مستضعف .

امام علی علیه السلام_ در توصیف پیامبران _فرمود : آنان گروهی مستضعف بودند . خداوند آنها را به گرسنگی آزمود و به سختی گرفتارشان ساخت و در جاهای ترسناک امتحانشان کرد و آنان را با ناملایمات خالص و پاک گردانید . بنا بر این ، خشنودی و خشم خدا را به مال و فرزند مپندارید، که این ناشی از نادانی به موارد آزمایش و امتحان به گاه بی نیازی و داشتن قدرت است . خداوند سبحان فرموده است : «آیا گمان می کنند که با مال و فرزندانی که به آنان می بخشیم در نیکویی به ایشان می شتابیم؟ نه ، نمی فهمند» . خداوند سبحان بندگانِ خود بزرگ بینش را با دوستان خود، که در نظر ایشان مستضعف و ناتوانند ، می آزماید .

ص :426


1- کنز العمّال : 5943 _ 5945 .
2- کنز العمّال : 5944 .
3- المؤمنون : 55 و 56 .
4- نهج البلاغة: الخطبة192.

عنه علیه السلام_ أیضا _: و لکنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولِی قُوَّةٍ فی عَزائمِهِم، و ضَعَفَةً فیما تَرَی الأعیُنُ مِن حالاتِهِم، مَع قَناعةٍ تَملأَُ القُلوبَ و العُیونَ غِنیً، و خَصاصَةٍ تَملأَُ الأبصارَ و الأسماعَ أذیً . (1)

عنه علیه السلام :کانَ لی فیما مَضی أخٌ فی اللّهِ ......... و کانَ ضَعیفا مُستَضعَفا، فإن جاءَ الجِدُّ فهُو لَیثُ غابٍ، و صِلُّ وادٍ . (2)

امام علی علیه السلام_ در توصیف پیامبران _فرمود : امّا خداوند سبحان، فرستادگان خود را صاحبان اراده ای نیرومند قرار داد ، که به ظاهر ضعیف و فقیرند ؛ قناعتی عطایشان فرمود که دلها و دیدگان را از بی نیازی پر می سازد و فقری که چشمها و گوشها را لبریز از آزار و ناراحتی می کند .

امام علی علیه السلام :در گذشته برادری دینی داشتم ......... که ناتوان و مستضعف بود و چون گاهِ کار و کوشش می رسید ، همانند شیر بیشه و مار گَرزه بود .

2340 - دَورُ المُستَضعَفینَ فِی المُجتَمَعِ
2340 - نقش مستضعفان در جامعه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبغُونِی فی الضُّعَفاءِ، فإنّما تُرزَقُونَ و تُنصَرُونَ بضُعَفائکُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لسعد بن أبی وقاص _: ثَکَلَتکَ اُمُّکَ ابنَ اُمِّ سَعدٍ، و هَل تُرزَقُونَ و تُنصَرُونَ إلاّ بضُعَفائکُم ؟! (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما تُنصَرُونَ بضُعَفائکُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما یَنصُرُ اللّهُ هذهِ الاُمَّةَ بضَعِیفِها، بِدَعوَتِهِم و صَلاتِهم و إخلاصِهِم. (6)

2340

نقش مستضعفان در جامعه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرا در میان ضعیفان بجویید ؛ زیرا که شما به واسطه مردمان ضعیف است که روزی می خورید و یاری می شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به سعد بن أبی وقاص _: مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر اُمّ سعد! آیا شما جز به وسیله ضعیفانتان روزی می خورید و یاری می شوید؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز این نیست که شما به وسیله ضعیفانتان ، یاری می شوید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در حقیقت خداوند این امّت را به واسطه دعا و نماز و اخلاص ضعیفان آن ، یاری می کند .

ص :427


1- . نهج البلاغة : الخطبة 192 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 289 .
3- کنز العمّال : 6019 .
4- . کنز العمّال : 6051 .
5- کنز العمّال : 6049 .
6- . الدرّ المنثور : 2/724 .

کنز العمّال عن اُمیة بن خالد بن عبد اللّه :_ فی النبیِّ صلی الله علیه و آله _: کانَ یَستَفتِحُ و یَستَنصِرُ بصَعالِیکِ المُسلمینَ . (1)

(2)

کنز العمّال_ به نقل از امیة بن خالد بن عبد اللّه درباره پیامبر صلی الله علیه و آله _: آن حضرت به کمک مسلمانان پا برهنه و بینوا فتح می کرد و پیروز می شد .

2341 - دَولَةُ المُستَضعَفینِ
2341 - دولت مستضعفان

الکتاب :

«وَ نُرِیدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ». (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَتَعطِفَنَّ الدُّنیا علَینا بَعدَ شِماسِها عَطفَ الضَّرُوسِ علی وَلَدِها، و تَلا عُقَیبَ ذلکَ «و نُ_ری_دُ أنْ نَ_مُ_نَّ ع_ل_ی الذینَ اسْ_تُ_ضْعِ_فُ_وا فِ_ی الْأرْضِ وَ نَجْعَلَهُ_مْ أئِمَّ_ةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ» . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و نُریدُ أنْ نَمُنَّ علی الّذینَ اسْتُضْعِفُوا ......... » _: هُم آلُ محمّدٍ، یَبعَثُ اللّهُ مَهدِیَّهُم بَعد جَهدِهِم، فَیُعِزُّهُم و یُذِلُّ عَدُوَّهُم . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَظَرَ إلی عَلیٍّ و الحَسَ_نِ و الحُس_ینِ علیهم السلام فبَک_ی و ق_ال : أنتُ_مُ المُستَضعَفُونَ بَعدِی . (6) (7)

2341

دولت مستضعفان

قرآن :

«و خواستیم بر کسانی که در زمین ناتوان نگه داشته شده بودند ، منّت نهیم و آنان را پیشوایان قرار دهیم و وارثان گردانیم» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :دنیا پس از چموشی با ما مهربان شود ، همچون مهربان شدن شتر بد خوی به بچّه اش . حضرت، سپس این آیه را برخواند : «و خواستیم بر کسانی که در زمین ناتوان نگه داشته شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان قرار دهیم و وارثان گردانیم» .

امام علی علیه السلام_ درباره آیه: «خواستیم بر کسانی که ناتوان نگه داشته شده بودند ......... » _فرمود : آنان مستضعفان خاندان محمّدند . خداوند ، پس از سختی و مشقّتِ آنان ، مهدیشان را می فرستد و آنان را عزیز می گرداند و دشمنشان را ذلیل می سازد .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی و حسن و حسین علیهم السلام نگاه کرد و گریست و فرمود : شمایید مستضعفان بعد از من .

ص :428


1- کنز العمّال : 18023 .
2- (انظر) العجب : باب 2476 .
3- القصص : 5 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 209 .
5- الغیبة للطوسی : 184/143 .
6- معانی الأخبار : 79/1 .
7- (انظر) بحار الأنوار : 24 / 167 باب 49 .

2342 - الاِستِضعافُ المَعنَویُّ
2342 - استضعاف معنوی

الکتاب :

«إلاّ المُسْتَضعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الوِلْدانِ لا یَسْتَطِیْعُونَ حِیْلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیْلاً * فَأُولئِکَ عَسَی اللّهُ أنْ یَعْفُوَ عَنْهُم وَ کانَ اللّهُ عَفُوَّا غَفُورا». (1)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إلاّ المُستَضعَفِین ......... » _: هُو الذی لا یَستَطیعُ الکُفرَ فَیَکفُرَ و لا یَهتَدِی سَبیلَ الإیمانِ فَیُؤمِنَ، و الصِّبیانُ ، و مَن کانَ مِن الرِّجالِ و النِّساءِ علی مِثلِ عُقولِ الصِّبیانِ مَرفوعٌ عَنهُمُ القَلَمُ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: لا یَستَطِیعُونَ حِیلَةً فَیَدخُلوا فی الکُفرِ، و لَم یَهتَدُوا فَیَدخُلوا فی الإیمانِ، فلیسَ هُم مِنَ الکُفرِ و الإیمانِ فی شیءٍ . (3)

2342

استضعاف معنوی

قرآن :

«جز آن مردان و زنان و کودکان مستضعف که چاره اندیشی نتوانند و راهی نیابند . آنها را شاید خدا ببخشد که خدا بخشنده و آمرزگار است» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه: «جز آن مردان و زنان و کودکان مستضعف ......... » _فرمود : مستضعف کسی است که نه توان کافر شدن را دارد و نه راه ایمان را پیدا می کند تا مؤمن شود . از کودکان و مردان و زنانی که عقل و فکرشان به اندازه کودکان است ، تکلیف برداشته شده است .

امام باقر علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : نه چاره اندیشی می دانند که بدان سبب به کفر درآیند و نه راه راست را پیدا می کنند تا به قلمرو ایمان درآیند ؛ بنا بر این ، از کفر و ایمان بهره ای ندارند .

ص :429


1- النساء : 98، 99 .
2- معانی الأخبار : 201/4 .
3- معانی الأخبار : 203/11 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن حَدِّ المُستضعَفِ الذی ذَکَرَهُ اللّهُ عزّ و جلّ _: مَن لا یُحسِنُ سُورَةً مِن القرآنِ، و قد خَلَقَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ خِلقةً ما یَنبَغی لَهُ أن لا یُحسِنَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ المُستَضعَفینَ ضُروبٌ یُخالِفُ بَعضُهُم بَعضا، و مَن لَم یَکُن مِن أهلِ القِبلَةِ ناصِبا فهُو مُستضعَفٌ . (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حدّ و مرز مستضعف که خداوند عزّ و جلّ از وی یاد کرده است _فرمود : منظور از این مستضعف کسی است که سوره ای از قرآن را نمی داند ، در حالی که خداوند عزّ و جلّ او را به گونه ای آفریده که سزاوار نیست یک سوره را هم نداند .

امام صادق علیه السلام :مستضعفان، طبقات گوناگونی هستند و هر یک از اهل قبله که ناصبی نباشد ، مستضعف است .

2343 - مَن هُوَ لَیسَ بِمُستَضعَفٍ
2343 - کسی که مستضعف به شمار نمی آید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَقَعُ اسمُ الاستِضعافِ علی مَن بَلَغَتهُ الحُجَّةُ فَسَمِعَتها اُذُن_هُ و وَعاها قَلبُهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن المُستَضعَفینَ _: البَلْهاءُ فی خِدرِها، و الخادِمُ تقولُ لَها : صَلِّی فَتُصَلِّی لا تَدرِی إلاّ ما قُلتَ لَها ، و الجَلیبُ (4) الذی لا یَدرِی إلاّ ما قلتَ لَهُ، و الکبیرُ الفانی، و الصبیُّ الصغیرُ، هؤلاءِ المُستَضعَفُونَ، و أمّا رجُلٌ شَدیدُ العُنُقِ جَدِلٌ خَصِمٌ یَتَوَلَّی الشِّری و البَیعَ، لا تَستَطیعُ أن تَغبُنَهُ فی شَیءٍ، تقولُ : هذا مُستَضعَفٌ ؟! لا، و لا کَرامَةَ . (5)

2343

کسی که مستضعف به شمار نمی آید

امام علی علیه السلام :نام مستضعف بر کسی که حجّت و برهان [خدا] به او برسد و گوشش آن را بشنود و دلش آن را فهم کند ، نهاده نمی شود .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از مستضعفان _فرمود : زنِ کم عقلِ پرده نشین، و خادمی که به او می گویی : نماز بخوان ، نماز می خواند و جز حرفی که تو به او زده ای چیز دیگری نمی فهمد، و بنده ای که او را برای فروش از این شهر به آن شهر می برند و جز آنچه تو به او می گویی هیچ نمی فهمد، و پیر مرد سالخورده رو به موت و کودک خرد سال . اینها مستضعفند . اما مرد گردن کلفتِ اهل حرف و بحث و جدل که از پس خرید و فروش به خوبی برمی آید و نمی توانی در چیزی مغبونش کنی ، آیا به چنین کسی مستضعف می گویی؟! نه ، هرگز .

ص :430


1- معانی الأخبار : 202/7 .
2- معانی الأخبار : 200/1 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 189 .
4- الجلیب : الذی یُجلَب من بلد إلی غیره ، و عبدٌ جلیب (لسان العرب : 1 / 268) .
5- معانی الأخبار : 203/10 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَرَفَ الاختِلافَ فلَیس بِمُستضعَفٍ . (1)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ اختِلافَ الناسِ فلیسَ بِمُستضعَفٍ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :الضَّعیفُ مَن لَم یُرفَعْ إلَیهِ حُجّةٌ، و لَم یَعرِفِ الاختِلافَ، فإذا عَرَفَ الاختِلافَ فلیسَ بضَعیفٍ . (3)

امام صادق علیه السلام :کسی که اختلاف [مردم بر سر عقاید و مذاهب] را بشناسد ، مستضعف به شمار نمی آید .

امام صادق علیه السلام :کسی که اختلاف مردم [بر سر عقاید و مذاهب] را بشناسد ، مستضعف نیست .

امام کاظم علیه السلام :ضعیف کسی است که حجت به او نرسیده و اختلاف را نمی شناسد . پس ، اگر اختلاف را بداند مستضعف نیست .

ص :431


1- معانی الأخبار : 200/2 .
2- الکافی : 2/405/7 .
3- الکافی : 8/125/95 .

ص :432

314 - الضَّلالة

314 - گمراهی
اشاره

(1)

(2)

ص :433


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 162 باب 7 «الهدایة و الإضلال» .
2- انظر : عنوان 41 «البصیرة» ، 294 «الصراط» ، 530 «الهدایة» ، 548 «التوفیق». الإمامة باب 153، الشرک : باب 1972. الشیطان : باب 1994، 1995 ، المعرفة : باب 2548 .

2344 - الضَّلالَةُ
2344 - گمراهی

الکتاب :

«أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدَی فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ». (1)

«فَرِیْقا هَدَی وَ فَرِیْقا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیاطِینَ أوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ یَحْسَبُونَ أنَّهُم مُهْتَدُونَ». (2)

«قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدَّا حَتَّی إذَا رَأوا ما یُوْعَدُونَ إمَّا العَذَابَ وَ إمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکانا وَ أضْعَفُ جُنْدا». (3)

«وَ إخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُم فِی الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ». (4)

(5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسنِ علیه السلام _: دَعِ القَولَ فیما لا تَعرِفُ، و الخِطابَ فیما لَم تُکَلَّفْ، و أمسِکْ عَن طریقٍ إذا خِفتَ ضَلالَتَهُ؛ فإنَّ الکَفَّ عِندَ حَیرَةِ الضَّلالِ خَیرٌ مِن رُکوبِ الأهوالِ . (6)

2344

گمراهی

قرآن :

«آنان (منافقان) کسانی هستند که گمراهی را به هدایت خریدند و در نتیجه تجارتشان سود نکرد و رهیافته نبودند» .

«گروهی را هدایت کرده و گروهی دیگر گمراهی بر آنان محقق شده؛ زیرا آنها شیطانها را به جای خدا اولیاء گرفته اند و پندارند که رهیافته اند» .

«بگو : هرکه در گمراهی باشد [خدای] رحمان به او تا زمانی مهلت می دهد؛ تا وقتی آنچه وعده داده می شوند ، یا عذاب و یا رستاخیر را ، ببینند . پس بزودی خواهند دانست جایگاه چه کسی بدتر و سپاهش ناتوانتر است» .

«و یارانشان آنان را به گمراهی کشند و کوتاهی نکنند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در وصیّت به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : آنچه نمی دانی مگوی و از آنچه وظیفه ات نیست گفتگو مکن و از پیمودن راهی که بیم گمراه شدن در آن را داری خودداری کن ؛ زیرا خودداری از ترس سرگردانیِ گمراهی ، بهتر است از فرو رفتن در ورطه هولناک .

ص :434


1- البقرة : 16 .
2- الأعراف : 30 .
3- مریم : 75 .
4- الأعراف : 202 .
5- (انظر) البقرة : 175، 256، النساء : 44، الأعراف : 61، 146 .
6- نهج البلاغة: الکتاب31.

عنه علیه السلام :وَیلٌ لِمَن تَمادی فی غَیِّهِ و لَم یَفِئْ إلی الرُّشدِ . (1)

عنه علیه السلام :لا وَرَعَ مَع غَیٍّ . (2)

عنه علیه السلام :الغَیُّ أشَرٌ . (3)

امام علی علیه السلام :وای بر کسی که در گمراهی خود فرو رود و به راه راست باز نیابد .

امام علی علیه السلام :با وجود گمراهی ، پارسایی حاصل نمی شود .

امام علی علیه السلام :گمراهی ، سرمستی است .

2345 - الضّالُّونَ
2345 - گمراهان

الکتاب :

اهْدِنَا الصِّراطَ المُسْتَقِیْمَ * صِراطَ الَّذِینَ أنعَمْتَ عَلَیْهِم غَیْرِ المَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّالِّیْنَ». (4)

قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنّا قَوْما ضالِّینَ». (5)

قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إلاَّ الضّالُّونَ». (6)

إنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْرا لَن تُقْبَلَ توْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضّالُّونَ». (7)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذِکرِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: اللّهُمّ أعْلِ عَلی بِناءِ البانِینَ (الناسِ) بِناءَهُ ......... واحشُرْنا فی زُمرَتِهِ غَیرَ خَزایا، و لا نادِمِینَ، و لا ناکِبِینَ، و لا ناکِثِینَ، و لا ضالِّینَ، و لا مُضِلِّینَ، و لا مَفتُونِینَ . (8)

2345

گمراهان

قرآن :

«ما را به راه راست هدایت کن ، راه کسانی که نعمتشان داده ای ، نه [راه ]غضب شدگان و نه گمراهان» .

«[ اهل دوزخ ] گفتند : پروردگارا! تیره روزیمان بر ما چیره شد و ما گروهی گمراه بودیم» .

«[ ابراهیم ] گفت : به جز گمراهان ، چه کسی از رحمت پروردگار خویش نومید می شود» ؟

«کسانی که از پی ایمان خویش کافر شدند سپس بر کفر [خود ]افزودند ، هرگز توبه شان پذیرفته نشود و آنها همان گمراهانند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در یاد کرد از پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : بار خدایا! بنای او را بر بنای دیگران بلندی بخش ......... و ما را با گروه او محشور فرما ، در حالی که نه شرمنده باشیم و نه پشیمان و نه منحرف و نه عهد شکن و نه گمراه و نه گمراه کننده و نه فریفته .

ص :435


1- غرر الحکم : 10087 .
2- غرر الحکم : 10509 .
3- غرر الحکم : 215 .
4- الفاتحة : 7 .
5- المؤمنون : 106 .
6- الحجر : 56 .
7- آل عمران : 90 .
8- نهج البلاغة: الخطبة106.

عنه علیه السلام :قد خاضُوا بِحارَ الفِتَنِ، و أخَذُوا بالبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ، و أرَزَ المُؤمِنونَ، و نَطَقَ الضالُّونَ المُکَذِّبونَ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :در دریاهای فتنه ها فرو رفتند و بدعتها را گرفته ، سنّتها را فرو گذاشتند . مؤمنان، گوشه نشین گشته و گمراهانِ تکذیبگر ، زبان گشودند .

2346 - موجِباتُ الضَّلَالَةِ
2346 - موجبات گمراهی

الکتاب :

«أَمْ تُرِیْدُونَ أنْ تَسْأَلُوا رَسُوْلَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسَی مِن قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الکُفْرَ بِالاْءیْمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ». (3)

«إنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُوْنَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِک بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیدا». (4)

«وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیْدا». (5)

«وَ ما کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ إذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أمْرا أنْ یَکُونَ لَهُمُ الخِیَرَةُ مِنْ أمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیْنا». (6)

«أ فَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أضَلَّهُ اللّهُ عَلَی عِلمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أ فَلاَ تَذَکَّرُونَ». (7)

2346

موجبات گمراهی

قرآن :

«مگر می خواهید از پیامبرتان همان را بخواهید که سابقاً از موسی خواسته شد؟ هرکه کفر را جایگزین ایمان کند به تحقیق راه هدایت را گم کرده».

«خداوند شرک به خود را نمی بخشد و کمتر از آن را بر هر که خواهد ، می بخشد و هر کس به خدا شرک آورد ، هر آینه بسیار گمراه شده است» .

«و هرکه خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگان او و روز جزا را منکر شود ، بسیار گمراه شده است» .

«هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که وقتی خدا و پیامبرش به چیزی فرمان دهند ، برای آنها در کارشان اختیاری باشد و هرکه نافرمانی خدا و پیامبر او کند ، قطعاً به گمراهی آشکاری افتاده است» .

«پس آیا دیدی کسی را که هوس خود را معبود خویش گرفت و با آن که می دانست ، خدا او را گمراه گردانید و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر دیده اش پرده افکند ؛ پس از خدا ، که هدایتش خواهد کرد؟ چرا پند نمی گیرید؟» .

ص :436


1- نهج البلاغة : الخطبة 154 .
2- (انظر) الاختلاف : باب 1054 .
3- البقرة : 108 .
4- النساء : 116 .
5- النساء : 136 .
6- الأحزاب : 36 .
7- الجاثیة : 23 .

(1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکُلِّ ضَلَّةٍ عِلَّةٌ، و لِکُلِّ ناکِثٍ شُبهَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :ألاَ و إنّ شَرائعَ الدِّینِ واحِدَةٌ، و سُبُلَهُ قاصِدَةٌ، مَن أخَذَ بها لَحِقَ و غَنِمَ، و مَن وَقَفَ عَنها ضَلَّ و نَدِمَ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابهِ إلی معاویةَ _: أمّا بعدُ فقد أتَتنِی مِنکَ مَوعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ، و رسالَةٌ مُحَبَّرةٌ، نَمَّقتَها بضَلالِکَ، و أمضَیتَها بِسُوءِ رَأیِکَ ، و کتابُ امرِئٍ لیسَ لَهُ بَصَرٌ یِهدِیهِ، و لا قائدٌ یُرشِدُهُ، قد دَعاهُ الهَوی فَأجابَهُ، و قادَهُ الضَّلالُ فَاتَّبَعَهُ، فَهَجَرَ لاغِطا، و ضَلَّ خابِطا . (4)

عنه علیه السلام :اُنظُرُوا أهلَ بَیتِ نَبِیِّکُم فَالْزَمُوا سَمْتَهُم ......... لا تَسبِقُوهُم فَتَضِلُّوا، و لا تَتَأخَّرُوا عَنهُم فَتَهلِکُوا . (5)

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر ضلالتی ، علّتی دارد و برای هر پیمان شکنی ، شبهه ای است .

امام علی علیه السلام :بدانید که شرایع دین یکنواخت است و راههایش مستقیم . هرکه در این راهها قدم گذاشت [به هدف ]رسید و سود برد و هرکه از پیمودن آنها باز ایستاد، گمراه و پشیمان شد.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : اما بعد ، اندرزنامه ای وصله پینه شده ، و نامه ای مطنطن از تو به من رسید ؛ نامه ای که با گمراهی خود آن را آراسته ای و از روی بد سگالی برای من فرستاده ای . این نامه مردی است که نه دیده ای دارد که راه را نشانش دهد و نه رهبری دارد که راهنماییش کند ؛ بلکه هوای نفْس او را فرا خوانده و او به دعوت آن پاسخ مثبت داده و گمراهی، زمامش را برگرفته و او در پی آن روان شده است و از این رو سخنان یاوه می بافد و گمراه و خطاکار است .

امام علی علیه السلام :به اهل بیت پیامبرتان بنگرید و از راه و روش آنان جدا نشوید ......... از آنان پیشی نگیرید که گمراه می شوید و از ایشان عقب نمانید که به هلاکت می افتید .

ص :437


1- (انظر) النساء : 167، الأنعام : 140، الأعراف : 101، 149، غافر : 35، یونس : 74 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 148 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 120 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 7 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 97 .

عنه علیه السلام :مَن لا یَستَقیمُ (یَستَقِمْ) بهِ الهُدی، یَجُرَّ بِهِ (یَجُرَّهُ) الضَّلالُ إلی الرَّدی . (1)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ نِزاعُهُ بِالجَهلِ دامَ عَماهُ عنِ الحَقِّ، و مَن زاغَ ساءَت عِندَهُ الحَسَنَةُ، و حَسُنَت عِندَه السَّیّئةُ، و سَکِرَ سُکرَ الضَّلالَةِ . (2)

عنه علیه السلام :ضَلَّ مَنِ اهتَدی بغَیرِ هُدَی اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَنِ اهتَدی بِهُدَی اللّهِ أرشَدَهُ، مَنِ اهتَدی بغَیرِ هُدَی اللّهِ سبحانَهُ ضَلَّ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ استَرشَدَ غَویّا ضَلَّ . (5)

عنه علیه السلام :مَنِ استَهدَی الغاوِیَ عَمِیَ عن نَهجِ الهُدی . (6)

عنه علیه السلام :مَن یَطلُبِ الهِدایَةَ مِن غَیرِ أهلِها یَضِلَّ . (7)

عنه علیه السلام :قد ضَلَّ مَنِ انخَدَعَ لِدَواعِی الهَوی . (8)

(9)

امام علی علیه السلام :هرکه را هدایتِ حق، به راه درست نیاورَد ، گمراهی او را به هلاکت کشاند .

امام علی علیه السلام :هرکه از روی نابخردی، بسیار بستیزد ، کوردلی او در دریافت حق بپاید و هرکه از راه حق بیرون شود ، خوبی، در نظرش بدی و بدی، در نظرش خوبی جلوه کند و از مستیِ گمراهی سرمست شود .

امام علی علیه السلام :هرکه از غیر هدایت الهی راه جوید ، گمراه شود .

امام علی علیه السلام :هرکه از راهنمایی خدا هدایت جوید ، خداوند راه درست را به او نشان دهد و هرکه از غیر راهنمایی خدای سبحان راه بجوید ، گمراه شود .

امام علی علیه السلام :هرکه از کسی که خود گمراه است راهنمایی خواهد ، گمراه شود .

امام علی علیه السلام :هرکه از گمراه راهنمایی جوید ، راه راست را نیابد .

امام علی علیه السلام :هر کس هدایت را از کسی که اهل آن نیست بخواهد ، گمراه شود .

امام علی علیه السلام :کسی که فریفته دعوت کنندگانِ به هوی و هوس شود ، قطعا گمراه شود .

ص :438


1- نهج البلاغة: الخطبة28.
2- نهج البلاغة : الحکمة 31 .
3- غرر الحکم : 5906 .
4- غرر الحکم : (8071 و 8176) .
5- غرر الحکم : 7903 .
6- غرر الحکم : 8569 .
7- غرر الحکم : 8501 .
8- غرر الحکم : 6672 .
9- (انظر) الهوی : باب 3975 . المحبّة : باب 661 .

2347 - المُضِلُّونَ
2347 - گمراه کنندگان

الکتاب :

وَ قالُوا رَبَّنا إنّا أطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأضَلُّونَا السَّبیْلا * رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ العَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْنا کَبِیْرا». (1)

قُلْ یا أهْلَ الکِتابِ لاَ تَغلُوا فِی دِیْنِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ و لاَ تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أضَلُّوا کَثِیْرا وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیْلِ». (2)

وَ ما أضَلَّنا إلاَّ المُجْرِمُونَ». (3)

وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنا أرِنَا الَّذَینِ أضَلاَّنا مِنَ الجِنِّ وَ الإنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أقْدامِنا لِیَکُونا مِنَ الْأسْفَلِینَ». (4)

وَ یَومَ یَحْشُرُهُم وَ ما یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَقُولُ أ أنْتُمْ أضْلَلْتُمْ عِبادِی هؤُلاءِ أمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ». (5)

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأنْعامِ». (6)

یا دَاوُدُ إنَّا جَعَلنَاکَ خَلِیْفَةً فِی الْأرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الهَوَی فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الحِسابِ». (7)

وَ إنْ تُطِعْ أکثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إنْ یَتَّبِعُونَ إلاَّ الظَّنَّ وَ إنْ هُمْ إلاَّ یَخْرُصُونَ». (8)

2347

گمراه کنندگان

قرآن :

«گفتند : پروردگارا! ما از مهتران و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنها ما را گمراه کردند . پروردگارا! عذاب آنان را دو چندان فرما و لعنتشان کن؛ لعنتی بزرگ» .

«بگو : ای اهل کتاب! در دین خود به ناروا گزافه گویی مکنید و هوسهای گروهی را که پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و [خود ]راه راست را گم کردند ، پیروی مکنید» .

«ما را جز گنهکاران گمراه نکردند» .

«و کسانی که کافر شدند ، گویند : پروردگارا! آن دو [گمراهگر ]جنّ و انس را که گمراهمان کردند به ما نشان ده تا آنان را زیر پاهایمان نهیم تا زبون شوند» .

«و روزی که آنان را با آنچه که به جای خدا می پرستیدند محشور کند و فرماید : آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا خود گمراه شدند؟» .

«[شیطان گفت : ] آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد و وادارشان می کنم تا گوشهای چهارپایان را بشکافند» .

«ای داود! ما تو را در زمین جانشین کرده ایم . پس میان مردم به حق داوری کن و پیرو هوس مشو که از راه خدا گمراهت کند . کسانی که از راه خدا گمراه شوند ، به سزای آن که روز حساب را فراموش کرده اند ، عذابی سخت دارند» .

«و اگر از بیشتر کسانی که در زمین هستند فرمان بری ، تو را از راه خدا به در می برند . آنان جز از گمان [خود] پیروی نمی کنند و جز به گمان و تخمین سخن نمی پردازند» .

ص :439


1- الأحزاب : 67، 68 .
2- المائدة : 77 .
3- الشعراء : 99 .
4- فصّلت : 29 .
5- الفرقان : 17 .
6- النساء : 119 .
7- ص : 26 .
8- الأنعام : 116 .

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ شَرَّ الناسِ عندَ اللّهِ إمامٌ جائرٌ ضَلَّ و ضُلَّ بهِ، فَأماتَ سُنَّةً مأخوذَةً (مَعلومَةً)، و أحیا بِدعَةً مَتروکَةً . (1)

عنه علیه السلام :إنّ أبغَضَ الخَلائقِ إلی اللّهِ رَجُلانِ : رَجُلٌ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ، فهُو جائرٌ عَن قَصدِ السَّبیلِ، مَشغوفٌ بکَلامِ بِدعَةٍ و دُعاءِ ضَلالَةٍ، فهُو فِتنَةٌ لِمَنِ افتُتِنَ بهِ، ضالٌّ عن هَدیِ مَن کانَ قَبلَهُ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقتَدی بهِ فی حَیاتِهِ و بعدَ وَفاتِهِ، حَمّالُ خَطایا غَیرِهِ، رَهنٌ (رَهِینٌ) بخَطیئَتهِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفةِ المنافقینَ _: اُحَذِّرُکُم أهلَ النِّفاقِ؛ فإنّهُمُ الضالُّونَ المُضِلُّونَ، و الزالُّونَ المُزِلُّونَ . (3)

عنه علیه السلام :و آخَرُ قَد تَسَمّی عالِما و لیسَ بهِ، فَاقتَبَسَ جَهائلَ مِن جُهّالٍ، و أضالِیلَ مِن ضُلاّلٍ، و نَصَبَ للناسِ أشراکا مِن حَبائلِ (حِبالِ) غُرورٍ، و قَولَ زُورٍ . (4)

نهج البلاغة :عنه علیه السلام _ و قد مَرَّ بِقَتلی الخَوارجِ یومَ النَّهرَوانِ _ : بُؤسا لَکُم ! لَقَد ضَرَّکُم مَن غَرَّکُم، فقِیلَ لَهُ : مَن غَرَّهُم یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ فقالَ : الشَّیطانُ المُضِلُّ، و الأنفُسُ الأمّارَةُ بِالسُّوءِ . (5)

حدیث :

امام علی علیه السلام :بدترین مردم نزد خدا، پیشوای ستمگری است که خود گمراه است و موجب گمراهی دیگران می شود ، سنتی را که به آن عمل می شود می میراند و بدعتی را که متروک گشته است ، زنده می کند .

امام علی علیه السلام :منفورترین خلایق نزد خدا دو مردند : مردی که خداوند او را به خودش وا گذاشته است ، چنین کسی از راه راست منحرف گشته و به سخنان بدعت آمیز و دعوتهای گمراه کننده دل می بندد ، بنا بر این ، او سبب فتنه و فساد کسانی می شود که فریفته او می شوند ، از راه [راست] پیشینیان خود بیرون است و گمراه کننده پیروان خود است. در زمان حیات و پس از مرگ خویش ، بار گناهان دیگران را به دوش می کشد و گروگان خطاهای خویش است .

امام علی علیه السلام_ در توصیف منافقان _فرمود : شما را از منافقان بر حذر می دارم ؛ زیرا که آنان هم خود گمراهند و هم گمراه کننده اند ، هم خویش لغزیده اند و هم لغزاننده اند .

امام علی علیه السلام :و دیگری که ادعای دانشمندی می کند و دانشمند نیست ؛ زیرا از نادانان نادانیهایی فرا گرفته است و از گمراهان گمراهیهایی و دامهایی از رسنهای فریب و سخنان دروغ برای مردم گسترده است .

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام _ به گاه گذر بر کشتگان خوارج در نهروان _ فرمود : وای بر شما! آن کس که فریبتان داد، به شما زیان رساند . عرض شد : ای امیر المؤمنین! چه کسی فریبشان داد؟ حضرت فرمود : شیطانِ گمراه کننده و نفْسِ فرمان دهنده به بدی .

ص :440


1- نهج البلاغة : الخطبة 164 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 17، انظر تمام الکلام .
3- نهج البلاغة: الخطبة194.
4- نهج البلاغة : الخطبة 87 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 323 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضَلالُ الدَّلیلِ هَلاکُ المُستَدِلِّ . (1)

امام علی علیه السلام :گمراهیِ راهنما ، موجب هلاکت کسی است که از او راه جوید .

2348 - الضَّلالُ المُبینُ
2348 - گمراهی آشکار

الکتاب :

«أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلاْءسْلامِ فَهُوَ عَلَی نُوْرٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوْبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ». (2)

«وَ ما کَانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ إذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الخِیَرَةُ مِنْ أمْرِهِم وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِینا». (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی معاویةَ _: فقد سَلَکتَ مَدارِجَ أسلافِکَ بِادِّعائکَ الأباطیلَ ......... فِرارا مِن الحَقِّ، و جُحودا لِما هُو ألزَمُ لکَ مِن لَحمِکَ و دَمِکَ، مِمّا قد وَعاهُ سَمعُکَ، و مُلِئَ بهِ صَدرُکَ، فماذا بعدَ الحَقِّ إلاّ الضَّلالُ المُبینُ، و بعدَ البیانِ إلاّ اللَّبسُ؟! (4)

2348

گمراهی آشکار

قرآن :

«آیا کسی که خداوند سینه اش را برای اسلام گشوده و برخوردار از نوری از جانب پروردگار خود می باشد ، [ چون غیر اوست]؟ پس وای بر آنها که از سخت دلی یاد خدا نمی کنند . آنان در گمراهی آشکاری هستند» .

«هیچ مرد و زن مؤمنی را نسزد که چون خدا و رسول او به کاری فرمان دهند ، در کار خود اختیاری داشته باشند . و هرکه از خدا و رسول او نافرمانی کند هر آینه آشکارا گمراه شده است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : تو با ادعاهای باطلت به راههای پیشینیان خود رفتی ......... تا از حقّ و حقیقت بگریزی و چیزی را که از گوشت و خونت برای تو لازمتر است ، انکار کنی، چیزهایی که فضای گوش تو از آن لبریز و سینه ات از آن مالامال است . پس آیا بعد از حق، چیزی جز گمراهی آشکار و پس از بیان (روشنگری)، چیزی جز اشتباه و درآمیختن حق به باطل هست؟!

ص :441


1- غرر الحکم : 5900 .
2- الزمر : 22 .
3- الأحزاب : 36 .
4- نهج البلاغة: الکتاب65.

2349 - وُجوهُ الضَّلالَةِ
2349 - انواع گمراهی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الضَّلالَةُ علی وُجوهٍ : فمِنهُ مَحمودٌ، و مِنهُ مَذمومٌ، و مِنهُ ما لیسَ بمَحمودٍ و لا مَذمومٍ، و مِنهُ ضَلالُ النِّسیانِ :

فأمّا الضَّلالُ المَحمودُ _ و هُو المَنسوبُ إلی اللّهِ تعالی _ کقولِهِ : «یُضِلُّ اللّهُ مَن یَشاءُ» (1) هُو ضَلالُهُم عن طریقِ الجَنَّةِ بفِعلِهِم . و المَذمومُ هُو قولُهُ تعالی : «و أضَلَّهُ_مُ السّامِرِیُّ» (2) «و أضَلَّ فِرعَونُ قَومَهُ و ما هَدی» (3) و مِثلُ ذلکَ کثیرٌ .

و أمّا الضَّلالُ المَنسوبُ إلی الأصنامِ فقولُهُ فی قِصّةِ إبراهیمَ : «و اجْنُبْنِی و بَنِیَّ أن نَعبُدَ الأصنامَ * رَبِّ إنَّهُنَّ أضْلَلْنَ کثیرا مِن الناسِ ......... » (4) و الأصنامُ لا یُضلِلْنَ أحَدا علی الحَقیقَةِ، إنّما ضَلَّ الناسُ بها و کَفَرُوا حینَ عَبَدُوها مِن دُونِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . و أمّا الضَّلالُ الذی هو النِّسیانُ فهُو قولُهُ تعالی : «أنْ تَضِلَّ إحداهُما فَتُذَکِّرَ إحداهُما الاُخْری» . (5)

و قد ذَکَرَ اللّهُ تعالی الضَّلالَ فی مواضعَ مِن کتابِهِ فمِنهُم (6) ما نَسَبَهُ إلی نَبِیِّهِ علی ظاهِرِ اللفظِ کقَولِهِ سبحانَهُ : «و وَجَدَکَ ضالاًّ فَهَدی» (7) مَعناهُ : وَجَدناکَ فی قَومٍ لا یَعرِفُونَ نُبُوَّتَکَ فَهَدَیناهُم بِکَ . (8)

2349

انواع گمراهی

امام علی علیه السلام :گمراهی چند گونه است : گونه ای از آن ستوده است و گونه ای نکوهیده و گونه ای نه ستوده است و نه نکوهیده و گونه ای از آن گمراهی و فراموشی است ؛ گمراهی ستوده، همان است که منسوب به خداوند متعال است؛ مانند آن که می فرماید : «خداوند هرکه را بخواهد گمراه می کند» یعنی، خداوند به سبب اعمال و کردارهای [بد ]بندگان، آنان را از راه بهشت به در می برد .

گمراهی نکوهیده، از قبیل این سخن خداوند متعال است که : «سامری آنان را گمراه کرد»، «فرعون قوم خود را گمراه کرد و هدایت نکرد» و امثال اینها زیاد است .

و امّا گمراهی منسوب به بتها ؛ نمونه اش این سخن خداست در داستان ابراهیم : «من و فرزندانم را از پرستش بتان دور نگه دار . پروردگارا ! آنها [بتان ]بسیاری از مردم را گمراه ساختند ......... » . حقیقت آن است که بتها کسی را گمراه نمی کنند ، بلکه این خود مردمند که با پرستش آنها به جای خداوند عزّ و جلّ ، گمراه و کافر می شوند .

و اما آن گمراهی که فراموشی است ، نمونه اش این سخن خداوند متعال است : «تا اگر یکیشان گمراه شد [و از یاد برد ]یکی دیگر از آنها به او یاد آوری کند» . خداوند متعال در جاهایی از کتاب خود از گمراهی یاد کرده است . برخی از آنها گمراهیی است که به ظاهر لفظ به پیامبر خود نسبت می دهد مثلاً می فرماید : «و تو را گمراه یافت ، پس هدایت کرد» یعنی ، تو را در میان مردمی یافت که نبوّتت را نمی شناختند ، پس آنان را به تو راهنمایی فرمود .

ص :442


1- المدّثر : 31 .
2- طه : 85 .
3- طه : 79 .
4- إبراهیم : 35 و 36 .
5- البقرة : 282 .
6- کذا فی المصدر ، و الصحیح «فمنها» .
7- الضحی : 7 .
8- بحار الأنوار : 5/208/48 .

2350 - أدنَی الضَّلالَةِ
2350 - کمترین گمراهی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أدنَی ما یکونُ بهِ العَبدُ ضالاًّ أن لا یَعرِفَ حُجَّةَ اللّهِ تبارَکَ و تعالی و شاهِدَهُ علی عبادِهِ الذی أمَرَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بطاعَتِهِ و فَرَضَ وَلایَتَهُ . (1)

2350

کمترین گمراهی

امام علی علیه السلام :کمترین چیزی که بنده به واسطه آن گمراه شود ، این است که حجت خداوند تبارک و تعالی و گواه او بر بندگانش ، یعنی کسی را که خداوند عزّ و جلّ به فرمانبرداری او فرمان داده و ولایتش را واجب گردانیده است ، نشناسد .

2351 - هادِمُ أرکانِ الضَّلالَةِ
2351 - ویران کننده پایه های گمراهی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :استَعِینُوا بهِ [أی بالقرآنِ] علی لأَْوائکُم؛ فإنَّ فیهِ شِفاءً مِن أکبَرِ الداءِ، و هُو الکُفرُ و النِّفاقُ، و الغَیُّ و الضَّلالُ . (2)

2351

ویران کننده پایه های گمراهی

امام علی علیه السلام :در گرفتاریهای خویش از قرآن کمک گیرید ؛ زیرا در قرآن شفای بزرگترین دردها ، یعنی درد کفر و نفاق و انحراف و گمراهی است .

ص :443


1- الکافی : 2/415/1 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 176 .

عنه علیه السلام :إنّ هذا الإسلامَ دِینُ اللّهِ الذی اصطَفاهُ لنفسِهِ ......... و هَدَمَ أرکانَ الضَّلالةِ بِرُکنِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: المُعلِنُ الحقَّ بالحَقِّ ، و الدافِعُ جَیْشاتِ الأباطِیلِ، و الدامِغُ صَوْلاتِ الأضالِیلِ . (2)

عنه علیه السلام :أقَمتُ لَکُم علی سَنَنِ الحَقِّ فی جَوادِّ المَضَلَّةِ، حیثُ تَلتَقُونَ و لا دَلیلَ، و تَحتَفِرُونَ و لا تُمِیهُونَ. (3)

(4)

امام علی علیه السلام :این اسلام دین خداست که آن را برای خود برگزید ......... و پایه های گمراهی را با پایه آن ویران کرد .

امام علی علیه السلام_ در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : حق را به وسیله حق آشکار کرد و لشکریان باطل را دور راند و یورشهای گمراهی را درهم کوبید .

امام علی علیه السلام :برای [هدایت] شما، در [میان ]کوره راههای ضلالت، بر شاهراه حق ایستادم، آن زمانی که به هر مشکلی بر می خوردید، رهبر و رهنما نداشتید و هر چه حفر می کردید، آبی نمی یافتید .

ص :444


1- نهج البلاغة : الخطبة 198 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 72 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 4 .
4- (انظر) عنوان 530 «الهدایة» .

315 - الضَّمان

315 - غرامت و تاوان
اشاره

(1)

(2)

ص :445


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 13 / 149 «کتاب الضمان» . وسائل الشیعة : 19 / 173 «أبواب موجبات الضمان» .
2- انظر : الجنّة : باب 560، الحبس : باب 692، 693، الحدود : باب 747 . الرزق : باب 1480، الفتوی : باب 3120 .

2352 - الضَّمانُ
2352 - غرامت و تاوان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الزَّعیمُ غارِمٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :عَلَی الیَدِ ما أخَذَت حتّی تُؤَدِّیَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :علی الیَدِ ما أخَذَت حَتّی تُؤَدِّی . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَطَبَّبَ أو تَبَیطَرَ فَلْیَأخُذِ البَراءةَ مِن وَلِیِّهِ، و إلاّ فهُو لَهُ ضامِنٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ استُؤجِرَ علی عَمَلٍ فَأفسَدَهُ أوِ استَهلَکَهُ ضَمِنَ ......... و کانَ [ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام ]یُضَمِّنُ الأجیرَ . (5)

عنه علیه السلام :اُتِیَ إلی أمیرِ المؤمنینَ علیّ علیه السلام بِحَمّالٍ استُؤْجِرَ علی حَملِ قارُورَةٍ عَظیمَةٍ فیها دُهنٌ فَکَسَرَها فَضَمَّنَهُ . (6)

عنه علیه السلام :عن آبائِهِ علیهم السلام أنَّهُم قالُوا: یَضْمَنُ الصُّنّاعُ ما أفسَدُوهُ، أخطَؤوا أو تَعَمَّدُوا إذا عَمِلُوا بأجرٍ . (7) (8)

2352

غرامت و تاوان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیشوا [ی یک قوم ]غرامت پرداز است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست، هر چه می ستاند ، ضامن است تا آن را برگرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست، هر چه می ستاند ، ضامن است تا برگرداند .

امام علی علیه السلام :طبیب و دامپزشک هنگام مداوای مریض یا دام باید از ولیّ و صاحب آنها برائت نامه بگیرد و گرنه در قبال [صدمه زدن یا تلف کردن] او ضامن است .

امام صادق علیه السلام :هرگاه کسی برای کاری اجیر شود و او آن کار را خراب کند و از بین ببرد ، ضامن است ......... . امیر المؤمنین علیه السلام مزدور را ضامن می دانست .

امام صادق علیه السلام :شتربانی را که برای حمل شیشه بزرگی پر از روغن به اجیری گرفته شده و آن را شکسته بود خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آوردند و حضرت او را ضامن دانست .

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلام _فرمود : صنعتگران اگر چیزی را چه بر اثر اشتباه و چه عمدی از بین ببرند ، در صورتی که در قبال دریافت مزد کار کنند ، ضامن هستند .

ص :446


1- عوالی اللآلی : 2/257/3 .
2- مستدرک الوسائل : 17/88/20819 .
3- سنن أبی داوود : 3/296/3561 .
4- الجعفریّات : 119 .
5- دعائم الإسلام : 2/75/213 .
6- دعائم الإسلام : 2/75/213 .
7- دعائم الإسلام : 2/80/235 .
8- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 271 باب 29، 276 باب 30 .

2353 - ذَمُّ التَّعَرُّضِ لِلکَفالَةِ وَالضَّمانِ
2353 - در نکوهش کفالت و ضمانت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَضمَنْ ما لا تَقِدرُ علی الوَفاءِ بهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:لا تُوجِبْ علی نفسِکَ الحُقوقَ و اصبِرْ علی النَّوائبِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الکَفالَةُ خَسارَةٌ، غَرامَةٌ، نَدامَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَکتوبٌ فی التَّوراةِ : کَفالَةٌ، نَدامَةٌ، غَرامَةٌ . (4)

الخصال عن أبی الحسنِ الحذّاء :سمعتُ أبا عبد اللّه علیه السلام یقولُ لأبِی العبّاسِ البَقباقِ : ما مَنَعَکَ مِن الحَجِّ ؟ قالَ : کَفالَةٌ کَفَلْتُ بِها . قالَ : ما لکَ و الکَفالاتِ؟! أ ما عَلِمتَ أنّ الکَفالَةَ هِی التی أهلَکَتِ القُرونَ الاُولی ؟ ! (5) (6)

2353

در نکوهش کفالت و ضمانت

امام علی علیه السلام :چیزی را که از عهده انجام آن بر نمی آیی ضمانت نکن .

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :حقّ و حقوق بر خودت واجب مگردان و در برابر سختیها و ناملایمات صبر کن .

امام صادق علیه السلام :کفیل شدن خسارت است ، غرامت است ، پشیمانی است .

امام صادق علیه السلام :در تورات نوشته شده است : کفیل شدن ، پشیمانی است ، غرامت است .

الخصال_ به نقل از ابو الحسن الحذّاء _: امام صادق علیه السلام به ابو العباس بقباق فرمود : چرا حج نرفتی؟ عرض کرد : کفالت کسی را کرده بودم . حضرت فرمود : تو را چه به کفالت ؟ مگر نمی دانی که همین کفالتها بود که اقوام پیشین را به نابودی کشاند؟ !

ص :447


1- غرر الحکم : 10178 .
2- الکافی : 4/33/3 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/ 97/ 3405 .
4- وسائل الشیعة : 13/155/5 .
5- الخصال : 12/41 .
6- (انظر) الحقوق : باب 913 . وسائل الشیعة : 13 / 154 باب 7 .

2354 - لا ضَمانَ فِی العارِیَةِ
2354 - عاریه، تاوان ندارد

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا غُرمَ علی مُستَعِیرِ عارِیَةٍ إذا هَلَکَت إذا کانَ مَأمُونا . (1)

عنه علیه السلام :إذا هَلَکَتِ العارِیَةُ عندَ المُستَعِیرِ لَم یُضمِّنْهُ، إلاّ أن یکونَ قدِ اشتَرَطَ علَیهِ . (2)

(3)

2354

عاریه، تاوان ندارد

امام صادق علیه السلام :اگر عاریه از بین برود ، در صورتی که عاریه گیرنده، امین و مورد اعتماد باشد ، تاوانی بر او نیست .

امام صادق علیه السلام :اگر عاریه نزد عاریه گیرنده از بین برود ، تاوانی به گردن او نیست، مگر این که عاریه دهنده شرط [ضمانت ]گذاشته باشد .

ص :448


1- الکافی : 5/239/5 .
2- الکافی : 5/238/1 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 235 باب 1. کنز العمّال : 10 / 360 .

316 - الضِّیافة

316 - میهمانی
اشاره

(1)

(2)

ص :449


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 458 باب 93 «فضل إقراء الضیف» . کنز العمّال : 9 / 242، «کتاب الضیافة» . بحار الأنوار : 75 / 450 باب 91 «آداب الضیف» . بحار الأنوار : 75 / 444 باب 88 «من مشی إلی طعام لم یُدعَ إلیه» . بحار الأنوار : 75 / 446 باب 89 «الحثّ علی إجابة دعوة المؤمن» . وسائل الشیعة : 16 / 431 _ 434 باب 21 _ 23 و ص 438 باب 26 .
2- انظر : عنوان 318 «الإطعام»، الدنیا : باب 1268 .

2355 - الضِّیافَةُ
2355 - میهمانی

الکتاب :

«هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ المُکْرَمِینَ * إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاما قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ * فَراغَ إِلَی أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ * فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِم قالَ أَلا تَأْکُلُونَ». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّهِ و الیَومِ الآخِرِ فَلْیُکرِمْ ضَیفَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الضَّیفُ یَنزِلُ برِزقِهِ، و یَرتَحِلُ بذُنوبِ أهلِ البیتِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِعلاءِ بنِ زیادٍ، لمّا رَأیَ سَعَةَ دارِهِ _: ما کنتَ تَصنَعُ بسَعَةِ هذه الدارِ فی الدنیا و أنتَ إلَیها فی الآخرةِ کُنتَ أحوَجَ؟! و بلی إن شِئتَ بَلَغتَ بها الآخِرَةَ : تَقرِی فیها الضَّیفَ، و تَصِلُ فیها الرَّحِمَ، و تُطلِعُ مِنها الحُقوقَ مَطالِعَها ، فإذا أنتَ قد بَلَغتَ بِها الآخِرَةَ . (4)

2355

میهمانی

قرآن :

«آیا حکایت مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسیده است ؟ آنگاه که بر او درآمدند و سلامی گفتند و [ابراهیم ]گفت : سلام، گروهی نا شناسید . پس آهسته نزد همسر خود رفت و گوساله ای فربه بیاورد و آن را نزدیکشان برد و گفت : چرا نمی خورید؟» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به خدا و روز واپسین ایمان دارد ، باید میهمانش را گرامی دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میهمان ، روزی خود را می آورد و گناهان اهل خانه را می برد .

امام علی علیه السلام_ به علاء بن زیاد وقتی خانه وسیع او را دید _فرمود : این خانه وسیع در دنیا به چه کار تو می آید ، حال آنکه در آخرت به آن محتاج تری؟ آری، اگر بخواهی می توانی به وسیله چنین خانه ای به آخرت دست یابی، به شرط آن که در این خانه از میهمان پذیرایی کنی ، به خویشاوندانت رسیدگی کنی و حقوق آن را بگزاری ؛ در این صورت است که به وسیله این خانه به آخرت دست یافته ای .

ص :450


1- الذاریات : 24 _ 27 .
2- جامع الأخبار : 377/1053 .
3- بحار الأنوار : 75/461/14 .
4- نهج البلاغة:الخطبة209.

عنه علیه السلام :مَن آتاهُ اللّهُ مالاً فَلْیَصِلْ بهِ القَرابَةَ ، و لْیُحسِنْ مِنهُ الضِّیافَةَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المَکارِمُ عَشرَةٌ، فإنِ استَطَعتَ أنْ تکونَ فیکَ فَلْتَکُنْ: ......... و إقراءُ الضَّیفِ . (2)

امام علی علیه السلام :هرکه خداوند به او ثروتی دهد ، باید با آن به خویشانش رسیدگی کند و مهمانداری نماید .

امام صادق علیه السلام :مکارم [اخلاق] ده تاست ، اگر توانی آنها را داشته باشی چنان باش : ......... و [یکی ]میهمان نوازی است .

2356 - بَرَکَةُ البَیتِ الَّذی یُمتارُ مِنهُ
2356 - برکت خانه ای که در آن اطعام می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الرِّزقُ أسرَعُ إلی مَن یُطعِمُ الطَّعامَ مِن السِّکِّینِ فی السَّنامِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :البیتُ الذی یُمتارُ مِنهُ ، الخَیرُ و البَرَکةُ أسرَعُ إلَیهِ مِنَ الشَّفرَةِ فی سَنامِ البَعیرِ . (4)

2356

برکت خانه ای که در آن اطعام می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که اطعام می کند ، روزی به او سریعتر از سرعت فرورفتن کارد در کوهان شتر ، می رسد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خانه ای که در آن اطعام می شود ، خیر و برکت سریعتر از فرورفتن تیغ در کوهان شتر ، به آن می رسد .

2357 - ذَمُّ البَیتِ الَّذی لا یَدخُلُه ضَیفٌ
2357 - نکوهش خانه ای که مهمان واردآن نمی شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ بیتٍ لا یَدخُلُ فیهِ الضَّیفُ لا تَدخُلُهُ المَلائکةُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا رُئیَ حَزینا فسُئلَ عن عِلَّتِهِ _: لِسَبعٍ أتَتْ لَم یَضِفْ إلَینا ضَیفٌ . (6)

2357

نکوهش خانه ای که مهمان وارد آن نمی شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به هر خانه ای که مهمان به آن وارد نشود، فرشتگان وارد نمی شوند.

امام علی علیه السلام_ آنگاه که ایشان را غمگین یافتند و علت را جویا شدند _فرمود : هفت روز است که مهمانی بر ما وارد نشده است .

ص :451


1- نهج البلاغة : الخطبة 142 .
2- الخصال : 431/11 .
3- المحاسن : 2/147/1388 .
4- المحاسن : 2/147/1390 .
5- جامع الأخبار : 378/1058 .
6- بحار الأنوار: 41/28/1.

2358 - شَرُّ الطَّعامِ
2358 - بدترین غذا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ الطَّعامِ طَعامُ الوَلیمَةِ؛ یُدعی إلَیها الشَّبعانُ و یُحبَسُ عنهُ الجِیعانُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یُکرَهُ إجابَةُ مَن یَشهَدُ وَلِیمَتَهُ الأغنیاءُ دُونَ الفُقَراءِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِمّا کَتَبَ إلی ابنِ حُنَیفٍ عامِلِهِ علی البصرةِ _: یا بنَ حُنَیفٍ ، فقد بَلَغَنِی أنّ رجُلاً مِن فِتیَةِ أهلِ البصرةِ دَعاکَ إلی مَأدُبَةٍ، فَأسرَعتَ إلَیها تُستَطابُ لکَ الألوانُ، و تُنقَلُ إلیکَ الجِفانُ، و ما ظَنَنتُ أنّکَ تُجِیبُ إلی طَعامِ قَومٍ عائلُهُم مَجْفُوٌّ و غَنِیُّهُم مَدْعُوٌّ . (3)

2358

بدترین غذا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین غذا ، غذای ولیمه است که افراد سیر به آن دعوت می شوند و گرسنگان از آن منع می گردند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پذیرفتن دعوت کسی که ثروتمندان در ولیمه او هستند و فقیران حضور ندارند کراهت دارد .

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به ابن حُنَیف ، کارگزار خود در بصره _نوشت : ای پسر حنیف! به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره تو را به میهمانی دعوت کرده و تو به آن مجلس شتافته ای و خوراکهای رنگارنگ و کاسه های بزرگِ نوشیدنی در برابرت نهاده اند . گمان نمی کردم تو به میهمانی جماعتی درآیی که نیازمندانِ آنها رانده شده اند و توانگرانشان فراخوانده .

2359 - مَن یَنبَغی ضِیافَتُهُ
2359 - افراد شایسته پذیرایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أضِفْ بِطَعامِکَ مَن تُحِبُّ فی اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ لأبی ذَرٍّ و هُو یَعِظُهُ _: أطعِمْ طَعامَکَ مَن تُحِبُّهُ فی اللّهِ، و کُلْ طَعامَ مَن یُحِبُّکَ فی اللّهِ عَزَّ و جلَّ. (5)

2359

افراد شایسته پذیرایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی را که به خاطر خدا دوستش داری ، به غذای خود میهمان کن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرز به ابوذر _فرمود : کسی را که به خاطر خدا دوستش داری، از غذای خود بخوران و از غذای کسی که تو را به خاطر خداوند عزّ و جلّ دوست دارد ، بخور .

ص :452


1- کنز العمّال : 44627 .
2- الدعوات : 141/358 .
3- نهج البلاغة: الکتاب45.
4- کنز العمّال : 25881 .
5- بحار الأنوار: 77/85/3.

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: لا تُصاحِبْ إلاّ مُؤمنا، و لا یَأکُلْ طَعامَکَ إلاّ تَقِیٌّ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز به ابوذر _فرمود : با کسی جز مؤمن همنشینی مکن و کسی جز پرهیزگار غذای تو را نخورد .

2360 - الحَثُّ عَلی إجابَةِ دَعوَةِ المُؤمِنِ
2360 - تشویق به پذیرفتن دعوت مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أُوصِی الشاهِدَ مِن اُمَّتی و الغائبَ أن یُجِیبَ دَعوَةَ المُسلِمِ _ و لَو علی خَمسَةِ أمیالٍ _ ؛ فإنّ ذلکَ مِن الدِّینِ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن الجَفاءِ ......... أن یُدعَی الرَّجُلُ إلی طَعامٍ فلا یُجِیبَ أو یُجِیبَ فلا یَأکُلَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنَّ مُؤمنا دَعانِی إلی طَعامِ ذِراعِ شاةٍ لَأجَبتُهُ، و کانَ ذلکَ مِن الدِّینِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن الحُقوقِ الواجِباتِ لِلمُؤمِنِ علی المؤمِنِ أن یُجِیبَ دَعوَتَهُ . (6)

2360

تشویق به پذیرفتن دعوت مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به حاضران و غایبان امّت خود سفارش می کنم که دعوت مسلمان را _ گر چه از فاصله پنج میل _ بپذیرند ؛ زیرا این کار جزو دین است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ادب به دور است ......... که مردی به میهمانی دعوت شود و نپذیرد یا بپذیرد و از غذای آن نخورد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مؤمنی مرا به خوردن پاچه گوسفندی دعوت کند ، می پذیرم ؛ و این کار، جزء دین است .

امام صادق علیه السلام :یکی از حقوق واجب مؤمن بر مؤمن این است که دعوت او را بپذیرد .

2361 - النَّهیُ عَنِ إجابةِ دَعوَةِ الفاسِقِ
2361 - نهی از پذیرفتن دعوت فاسق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبَی اللّهُ لی زادَ المُشرکینَ و المُنافِقینَ و طَعامَهُم . (7)

2361

نهی از پذیرفتن دعوت فاسق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ابا دارد که من از توشه و غذای مشرکان و منافقان استفاده کنم .

ص :453


1- . بحار الأنوار : 77/84/3 .
2- (انظر) عنوان 92 «المحبّة (الحبّ فی اللّه )» .
3- المحاسن : 2/180/1510 .
4- قرب الإسناد:160/583.
5- . المحاسن : 2/180/1511 .
6- المحاسن : 2/ 179/1509 .
7- المحاسن : 2/180/1511 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لأبی ذَرٍّ و هُو یَعِظُهُ _: لا تَأکُل طَعامَ الفاسِقِینَ . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرز به ابوذر _فرمود : از غذای فاسقان تناول مکن .

2362 - النَّهیُ عَنِ استِقلالِ ما یُقَدَّمُ إلَی الضَّیفِ
2362 - کم شمردن غذای میهمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بِالمَرءِ إثما أن یَستَقِلَّ ما یُقَرِّبُ إلی إخوانِهِ، و کَفی بِالقَومِ إثما أن یَستَقِلُّوا ما یُقَرِّبُهُ إلَیهِم أخُوهُم . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :هُلکٌ لاِمرئٍ احتَقَرَ لأخیهِ ما حَضَرَهُ، هُلکٌ لامرئٍ احتَقَرَ مِن أخِیهِ ما قَدَّمَ إلَیهِ . (3)

(4)

2362

نهی از کم شمردن غذایی که برای میهمان گذاشته می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرد [میزبان] را همین گناه بس که غذایی را که پیش برادران خود می گذارد کم شمارد، و میهمانان را همین گناه بس که آنچه را برادرشان در برابرشان می گذارد کم شمارند .

امام صادق علیه السلام :هلاک باد کسی که آنچه را پیش برادرش می گذارد ، ناچیز شمارد و هلاک باد کسی که آنچه را برادرش جلو او می گذارد ، ناچیز شمارد .

2363 - التَّکلُّفُ لِلضَّیفِ
2363 - به مشقّت انداختن خود برای میهمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَکَلَّفُوا لِلضَّیفِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَکَلَّفَنَّ أحَدٌ لِضَیفِهِ ما لا یَقدِرُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن تَکرِمَةِ الرجُلِ لأخیهِ أن ......... لا یَتَکَلَّفَ شَیئا . (7)

2363

به مشقّت انداختن خود برای میهمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای میهمان ، خود را به مشقّت نیندازید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس نباید بیش از توانش خود را برای میهمان به مشقّت اندازد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از اکرام مرد به برادرش این است که ......... خود را برای او به مشقّت نیندازد .

ص :454


1- بحار الأنوار: 77/84/3.
2- المحاسن : 2/186/1533 .
3- المحاسن : 2/186/1535 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 16 / 431 باب 21 .
5- کنز العمّال : 25875 .
6- کنز العمّال : 25876 .
7- بحار الأنوار : 75/456/31 .

المحاسن عن الحارثِ الأعورِ :أتانِی أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام قلتُ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ اُدخُلْ مَنزِلی، فقالَ : علی شرطِ أن لا تَدَّخِرَ عنّی شیئا مِمّا فی بیتِکَ، و لا تَتَکَلَّفَ شیئا ممّا وَراءَ بابِکَ . (1)

المحاسن عن مرازم بن حکیم عمن رفعه:إنّ الحارثَ الأعوَرَ أتی أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، جَعَلَنِیَ اللّهُ فِداکَ! اُحِبُّ أن تُکرِمَنی بأن تَأکُلَ عِندِی ، فقالَ لَهُ علیٌّ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : علی أن لا تَتَکَلَّفَ شیئا و دَخَلَ، فَأتاهُ الحارثُ بِکِسَرٍ فَجَعَلَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یَأکُلُ، فقالَ لَهُ الحارثُ : إنّ مَعی دَراهِمَ _ و أظهَرَها فإذا هی فی کُمِّهِ _ فقالَ : إن أذِنتَ لی اشتَرَیتُ لکَ ! فقال أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : هذهِ ممّا فی بیتِکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أتاکَ أخُوک فَآتِهِ بما عِندَک، و إذا دَعَوتَهُ فَتَکَلَّفْ لَهُ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :دَعا رجُلٌ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام فقالَ لَهُ : قد أجَبتُکَ علی أن تَضمَنَ لی ثلاثَ خِصالٍ . قال : و ما هِیَ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ قال : لا تُدخِلْ عَلَیَّ شیئا مِن خارِجٍ ، و لا تَدَّخِرْ عَنّی شیئا فی البیتِ، و لا تُجحِفْ بالعِیالِ . قالَ : ذاکَ لکَ یا أمیرَ المؤمنینَ ، فأجابَهُ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام . (4)

المحاسن_ به نقل از حارث اعور _: امیر المؤمنین علیه السلام نزد من آمد . عرض کردم : یا امیر المؤمنین به منزل من تشریف بیاورید . فرمود : به این شرط می آیم که هر چه در خانه ات داری از من دریغ نکنی و برای خریدن چیزی از بیرون، خود را به مشقّت نیندازی .

المحاسن_ به نقل از مرازم بن حکیم از فرد دیگری _: حارث اعور خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد : ای امیر المؤمنین! خداوند مرا فدای تو کند! دوست دارم به من افتخار دهی و نزد من غذا بخوری . امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود : به شرط این که خودت را به مشقّت نیندازی و آن گاه وارد خانه او شد . حارث چند قطعه نان آورد و امیر المؤمنین علیه السلام شروع به خوردن کرد . حارث عرض کرد : من چند درهمی دارم و سپس آنها را از لای آستین خود بیرون آورد و عرض کرد : اگر اجازه دهی غذایی برای شما خریداری کنم؟ حضرت فرمود : [اشکالی ندارد ]اینها از همان چیزهایی است که در خانه توست .

امام صادق علیه السلام :هرگاه برادرت، نا خوانده بر تو وارد شد ، همان غذایی که در خانه داری برایش بیاور و هرگاه او را دعوت کردی در پذیرایی از او زحمت بکش .

امام رضا علیه السلام :مردی امیر المؤمنین علیه السلام را به میهمانی دعوت کرد . حضرت فرمود : می پذیرم به شرط این که سه قول به من بدهی . عرض کرد : چه قولی ای امیر المؤمنین؟ فرمود : از بیرون چیزی برای من تهیه نکنی ، آن چه را در خانه داری از من دریغ نکنی، و در حقّ زن و بچّه ات اجحاف ننمایی . عرض کرد : قبول می کنم ای امیر المؤمنین . پس علی بن ابی طالب علیه السلام دعوت او را پذیرفت .

ص :455


1- المحاسن : 2/187/1539 .
2- المحاسن : 2/187/1538 .
3- المحاسن : 2/179/1506 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/42/138 .

بحار الأنوار عن أبی وائلٍ :ذَهَبتُ أنا و صاحِبٌ لی إلی سلمانَ الفارسیِّ فجَلَسنا عندَهُ، فقالَ : لَولا أنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَهی عنِ التَّکَلُّفِ لَتَکَلَّفتُ لَکُم، ثُمّ جاءَ بخُبزٍ و مِلحٍ ساذَجٍ لا أبزارَ علَیهِ، فقالَ صاحِبی: لَو کانَ لنا فی مِلحِنا هذا سَعتَرٌ ! فَبَعَثَ سلمانُ بمِطهَرَتِهِ فَرَهَنَها علی سَعترٍ، فلمّا أکَلْنا قالَ صاحِبی : الحَمدُ للّهِِ الذی قَنَّعَنا بما رَزَقَنا، فقالَ سلمانُ : لَو قَنِعتَ بما رَزَقَکَ لَم تَکُن مِطهَرَتی مَرهونَةً ! (1)

(2)

بحار الأنوار_ به نقل از ابو وائل _: من و یکی از دوستانم به خانه سلمان فارسی رفتیم و نزد او نشستیم . سلمان گفت : اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله از تکلّف نهی نکرده بود خود را برای شما به مشقّت می انداختم . سپس مقداری نان با نمکِ ساده بی آن که ادویه ای در آن ریخته شده باشد، نزد ما آورد . دوستم گفت : کاش در کنار این نمک مقداری هم آویشن (مرزه) بود . سلمان آبدستان خود را برد و آن را گرو گذاشت و مقداری آویشن گرفت . وقتی غذا را خوردیم دوستم گفت : خدا را شکر که به آنچه روزیمان کرد قناعت کردیم . سلمان گفت : اگر به آنچه خداوند روزیت فرمود ، قناعت می کردی ، هم اکنون آبدستان من گرو نرفته بود!

2364 - أدَبُ الضِّیافَةِ
2364 - آداب میهمان نوازی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :من أحَبَّ أن یُحِبَّهُ اللّهُ و رسولُهُ فَلیَأکُلْ مَعَ ضَیفِهِ . (3)

2364

آداب میهمان نوازی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دوست دارد که خدا و رسولش او را دوست داشته باشند ، با میهمانان خود غذا بخورد .

ص :456


1- بحار الأنوار : 22/384/23 .
2- (انظر) عنوان 464 «التکلّف» .
3- تنبیه الخواطر : 2/116 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ طَعامَهُ مَع ضَیفِهِ فلیسَ لَهُ حِجابٌ دُونَ الرَّبِّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا دَخَلَ علَیکَ أخُوکَ فَاعرِضْ علَیهِ الطَّعامَ، فإن لَم یَأکُلْ فَاعرِضْ علَیهِ الماءَ، فإن لَم یَشرَبْ فاعرِضْ علَیهِ الوَضوءَ . (2)

الکافی عن ابنِ أبی یَعفورٍ :رأیتُ عِند أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ضَیفا، فقامَ یَوما فی بعضِ الحَوائج، فنَهاهُ عن ذلکَ ، و قامَ بنفسِهِ إلی تلک الحاجَةِ، و قالَ علیه السلام : نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن أن یُستَخدَمَ الضَّیفُ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس غذای خود را با میهمانش بخورد ، میان او و پروردگار هیچ پرده (حجابی) نباشد .

امام صادق علیه السلام :هرگاه برادرت به خانه تو وارد شد، به او غذا تعارف کن ، اگر نخورد به او آب تعارف کن ، اگر آب ننوشید وسایل دست شستن را برایش ببر .

الکافی_ به نقل از ابن ابی یعفور _: در خانه امام صادق علیه السلام میهمانی دیدم . روزی او برای انجام کاری برخاست . حضرت به او اجازه نداد و شخصاً آن کار را انجام داد و فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله از به کار گرفتن میهمان ، نهی فرموده است .

2365 - أدَبُ الضَّیفِ
2365 - آداب میهمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا دُعِیَ أحَدُکُم إلی طَعامٍ فلا یَستَتبِعَنَّ وَلَدَهُ؛ فإنّهُ إن فَعَلَ ذلکَ کانَ حَراما و دَخَلَ عاصیا . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا دَخَلَ أحَدُکُم علی أخیهِ فی رَحلِهِ فَلْیَقعُدْ حیثُ یَأمُرُ صاحِبُ الرَّحلِ؛ فإنّ صاحِبَ الرَّحلِ أعرَفُ بِعَورَةِ بَیتِهِ مِن الداخِلِ علَیهِ . (5)

2365

آداب میهمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما به میهمانی دعوت شد ، فرزندش را هم به دنبال خود نبرد که اگر چنین کند ، کار حرامی کرده و با نافرمانی [خدا ]وارد خانه میزبان شده است .

امام باقر علیه السلام :هرگاه یکی از شما به خانه برادرش وارد شد ، هر جا صاحب خانه گفت همان جا بنشیند ؛ زیرا صاحب خانه به وضع اتاق خود آشناتر از میهمان است .

ص :457


1- تنبیه الخواطر : 2/116 .
2- المحاسن : 2/190/1548 .
3- الکافی : 6/283/1 .
4- المحاسن : 2/181/1515 .
5- بحار الأنوار: 75/451/2.

2366 - حَدُّ الضِّیافَةِ والوَلیمَةِ
2366 - حدّ میهمانی و ولیمه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الضَّیفُ یُلطَفُ لَیلَتَینِ، فإذا کانتِ اللَّیلةُ الثالثةُ فهُو مِن أهلِ البیتِ یَأکُلُ ما أدرَکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الضِّیافَةُ أوَّلُ یَومٍ و الثانی و الثالثُ، و ما بعدَ ذلکَ فإنّها صَدَقةٌ تَصَدّق بها علَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الوَلیمَةُ أوَّلُ یومٍ حَقٌّ، و الثانی مَعروفٌ، و ما زادَ ریاءٌ و سُمعَةٌ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الوَلیمَةُ یَومٌ و یَومانِ مَکرُمَةٌ، و ثلاثةُ أیّامٍ ریاءٌ و سُمعَةٌ . (4)

2366

حدّ میهمانی و ولیمه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میهمان تا دو شب پذیرایی می شود ؛ از شب سوم جزو اهل خانه به شمار می آید و هر چه رسید می خورد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میهمانی، یک روز و دو روز و سه روز است . بعد از آن هر چه به او دهی صدقه محسوب می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ولیمه دادن روز اوّل، حق است و روز دوم، احسان ؛ از دو روز که گذشت خودنمایی و شهرت طلبی است .

امام باقر علیه السلام :ولیمه دادنِ یک روز و دو روز، اکرام است و سه روز ولیمه دادن، خودنمایی و شهرت طلبی است .

2367 - ما یَنبَغی فیهِ الوَلیمَةُ
2367 - مواردی که شایسته ولیمه دادن است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لعلیٍّ _: یا علیُّ ، لا وَلیمَةَ إلاّ فی خَمسٍ : فی عُرسٍ، أو خُرسٍ، أو عِذارٍ، أو وِکارٍ، أو رِکازٍ : فالعُرسُ التَّزویجُ، و الخُرسُ النِّفاسُ بالوَلَدِ ، و العِذارُ الخِتانُ ، و الوِکارُ فی بِناءِ الدارِ و شِرائها، و الرِّکازُ الرجُلُ یَقدُمُ مِن مَ_کَّةَ . (5)

2367

مواردی که شایسته ولیمه دادن است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! ولیمه جز در پنج مورد نباشد : برای عُرْس ، برای خُرْس ، برای عِذار ، برای وِکار و یا برای رِکاز . عُرس، ازدواج است و خُرْس، زایمان است، عِذار، خَتْنه کردن است و وِکار، ساخت و یا خرید خانه است و رِکاز، بازگشت از مکّه (حج) است .

ص :458


1- الکافی : 6/283/1 .
2- الکافی : 6/283/2 .
3- الکافی : 5/368/4 .
4- الکافی : 5/368/3 .
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/356/5762 .

2368 - قوتُ الأرواحِ
2368 - خوراک جانها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قوتُ الأجسادِ الطَّعامُ، و قوتُ الأرواحِ الإطعامُ . (1)

عنه علیه السلام :لَذَّةُ الکِرامِ فی الإطعامِ، و لَذَّةُ اللِّئامِ فی الطَّعامِ . (2)

2368

خوراک جانها

امام علی علیه السلام :خوراک بدنها ، خوردن است و خوراک جانها ، خوراندن .

امام علی علیه السلام :لذّت کریمان ، در خوراندن است و لذّت لئیمان ، در خوردن .

ص :459


1- مشکاة الأنوار : 561/1894 .
2- غرر الحکم : 7638 .

ص :460

حرف الطاء

اشاره

الطِّبّ (پزشکی)

الإطعام (اطعام کردن)

الطُّغیان (سرکشی)

الطَّلاق (طلاق)

الطَّمَع (طمع)

الطَّهارَة (طهارت و پاکی)

الطاعة (فرمانبری)

الطِّیب (عطر)

الطِّیَرَة (فال بد زدن)

الطِّینة (طینت و خمیره)

ص :461

ص :462

317 - الطِّبّ

317 - پزشکی
اشاره

(1)

(2)

ص :463


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 62 / 62 _ 356 «أبواب الطبّ و معالجة الأمراض» . کنز العمّال : 10 / 3 _ 110 «کتاب الطبّ» . کنز العمّال : 10 / 32 «التطبّب بغیر علم» .
2- انظر : عنوان 168 «الدواء»، 289 «الصحّة»، العلم : باب 2860، 2866 .

2369 - الطَّبیبُ الحَقیقِیُّ
2369 - پزشک حقیقی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِطَبیبٍ _: إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ الطَّبیبُ، و لکنَّکَ رجُلٌ رَفیقٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: اللّهُ الطَّبیبُ، بل أنتَ رَجُلٌ رَفیقٌ ، طَبِیبُها الذی خَلَقَها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: الطَّبیبُ اللّهُ، و لَعَلَّکَ تَرفُقُ بأشیاءَ تَحرُقُ بها غَیرَکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ یُسمَّی الطَّبیبُ المُعالِجَ، فقالَ موسی بنُ عِمرانَ : یا ربِّ، مِمَّنِ الداءُ ؟ قالَ : مِنّی، قالَ : مِمّنِ الدَّواءُ ؟ قالَ : منّی، قالَ : فما یَصنَعُ الناسُ بالمُعالِجِ؟ قالَ : یَطِیبُ بذلکَ أنفسُهُم، فَسُمِّیَ الطَّبیبُ لذلکَ . (4)

2369

پزشک حقیقی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به یک پزشک _فرمود : طبیب، خداوند عزّ و جلّ است ، اما تو یاری مهربان هستی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز به یک پزشک _فرمود : خدا طبیب است و تو مردی مهربان هستی ، طبیبِ درد، کسی است که آن را آفریده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز به یک پزشک _فرمود : طبیب، خداست و چه بسا چیزهایی را نیک بیامیزی و با آن [به جای درمان، ریشه ]دیگری را بسوزانی .

(5)

امام صادق علیه السلام :پیشترها به طبیب، معالج می گفتند . پس ، موسی بن عمران عرض کرد : پروردگارا ! درد از کیست؟ فرمود : از من . عرض کرد : درمان از کیست؟ فرمود : از من . عرض کرد : پس مردم با معالج چه می کنند؟ فرمود : به او دل خوش می کنند . از آن پس [معالج به نام ]طبیب خوانده شد .

2370 - ما یُستَغنی بِهِ عَنِ الطِّبِّ
2370 - آنچه انسان را از مراجعه به طبیب بی نیاز می کند

الخصال عن الأصبغِ بنِ نُباتةَ :قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام للحَسَن ابنه علیه السلام : یا بُنَیَّ ، أ لا اُعَلِّمُکَ أربَعَ خِصالٍ تَستَغنِی بها عنِ الطِّبِّ ؟ فقالَ : بلی یا أمیرَ المؤمنینَ، قالَ : لا تَجلِسْ علی الطَّعامِ إلاّ و أنتَ جائعٌ، و لا تَقُمْ عنِ الطَّعامِ إلاّ و أنتَ تَشتَهِیهِ، و جَوِّدِ المَضغَ، و إذا نُمتَ فَاعرِضْ نَفسَکَ علی الخَلاءِ، فإذا استَعمَلتَ هذا استَغنَیتَ عنِ الطِّبِّ . (6)

2370

آنچه انسان را از مراجعه به طبیب بی نیاز می کند

الخصال_ به نقل از اصبغ بن نباته _: امام علی علیه السلام در سفارشی به فرزند خود حسن علیه السلام فرمود: فرزندم! آیا چهار نکته به تو نیاموزم که با رعایت آنها از طبیب بی نیاز شوی؟ عرض کرد : چرا ، ای امیر مؤمنان . حضرت فرمود : تا گرسنه نشده ای بر سر سفره غذا منشین و هنوز اشتها داری از سر سفره برخیز و غذا را خوب بجو و قبل از خوابیدن، قضای حاجت کن . اگر این نکات را رعایت کنی ، از مراجعه به طبیب بی نیاز می شوی .

ص :464


1- کنز العمّال : 28100 و 28073 .
2- کنز العمّال : 28101 .
3- کنز العمّال : 28072 .
4- علل الشرائع : 525/1 .
5- از قضا سرکنگبین صفرا فزود روغن بادام خشکی می نمود .
6- الخصال : 229/67 .

2371 - ضَمانُ المُتَطَبِّبِ الجاهِلِ
2371 - ضامن بودن پزشک نمایِ نادان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَطَبَّبَ و لا یُعلَمُ مِنهُ طِبٌّ قَبلَ ذلکَ فهُو ضامِنٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَطَبَّبَ و لَم یَکن بالطِّبِّ مَعروفا، فإذا أصابَ نَفْسا فما دُونَها فهُو ضامِنٌ . (2)

2371

ضامن بودن پزشک نمایِ نادان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که بدون داشتن پیشینه پزشکی طبابت کند ، ضامن است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی که خود را به عنوان پزشک جا زده و به پزشکی شناخته شده نیست کسی را درمان کند و موجب تلف شدن یا صدمه او شود ، ضامن است .

2372 - أحکَمُ مِن الطَّبیبِ
2372 - حکیم تر از طبیب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُجَرِّبُ أحکَمُ مِن الطَّبیبِ . (3)

عنه علیه السلام :أملَکُ الناسِ لسِدادِ الرَّأیِ کُلُّ مُجَرِّبٍ . (4) (5)

2372

حکیم تر از طبیب

امام علی علیه السلام :کار آزموده، حکیم تر از طبیب است .

امام علی علیه السلام :هر کار آزموده ای بیشتر از دیگران از استواری اندیشه، برخوردار است .

ص :465


1- کنز العمّال : 28221 .
2- کنز العمّال : 28222 .
3- غرر الحکم : 1203 .
4- غرر الحکم : 3048 .
5- (انظر) عنوان 66 «التجربة» .

2373 - طَبیبُ النَّفسِ
2373 - پزشک جان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: طَبیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قد أحکَمَ مَراهِمَهُ، و أحمی (أمضی) مَواسِمَهُ، یَضَعُ ذلکَ حیثُ الحاجَةُ إلَیهِ، مِن قُلوبٍ عُمْیٍ، و آذانٍ صُمٍّ، و ألسِنَةٍ بُکْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بدَوائهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ، و مَواطِنَ الحَیرَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِ جُندَبٍ _: اجعَلْ نفسَکَ عَدُوّا تُجاهِدُهُ، و عارِیَةً تَرُدُّها؛ فإنّکَ قد جُعِلتَ طبیبَ نفسِکَ، و عُرِّفتَ آیَةَ الصِّحَّةِ، و بُیِّنَ لکَ الداءُ، و دُلِلتَ علی الدَّواءِ، فانظُرْ قِیامَکَ علی نفسِکَ . (2)

عنه علیه السلام_ لرجُلٍ _: إنّک قد جُعِلتَ طبیبَ نفسِکَ، و بُیِّنَ لکَ الداءُ، و عُرِّفتَ آیَةَ الصِّحَّةِ، و دُلِلتَ علی الدَّواءِ، فانظُرْ کیفَ قیامُکَ علی نفسِکَ . (3) (4)

2373

پزشک جان

امام علی علیه السلام_ در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : پزشکی است که با دانش خود ، همواره میان مردم می گردد ، مرهمهایش را بخوبی درست کرده و ابزار داغ کردنش را گداخته و آماده است و آنها را هر جا که لازم باشد ، می گذارد، از دلهای کور گرفته تا گوشهای کر و زبانهای گنگ . جاهای غفلت و مواضع حیرت را جستجو و آنها را با داروی خود درمان می کند .

امام صادق علیه السلام_ در سفارش به ابن جندب _فرمود : نفْس خود را دشمنی دان که با آن جهاد می کنی و عاریه ای بشمار که باید برگردانی ؛ زیرا که تو طبیب نفْس خویش قرار داده شده ای و نشانه سلامتی به تو شناسانده شده و درد برای تو روشن شده و به دارو راهنمایی شده ای ؛ پس به درمان خودت بپرداز .

امام صادق علیه السلام_ خطاب به مردی _فرمود : تو طبیبِ نفْسِ خویش قرار داده شده ای، و درد به تو نشان داده شده و نشانه سلامتی به تو شناسانده شده و به دارو راهنمایی شده ای ؛ پس بنگر که چگونه به درمان خود می پردازی .

ص :466


1- نهج البلاغة : الخطبة 108 .
2- تحف العقول : 304 و 305 .
3- الکافی : 2/454/6 .
4- (انظر) عنوان 517 «النفس» .

2374 - النَّوادِرُ
2374 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فِرَّ مِن المَجذومِ فِرارَکَ مِن الأسَدُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا المَجذومَ کما یُتّقَی الأسَدُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَطَبَّبَ فَلْیَتَّقِ اللّهَ و لیَنصَحْ و لْیَجتَهِدْ . (3)

عنه علیه السلام :تَوَقَّوُا البَردَ فی أوَّلِهِ و تَلَقَّوهُ فی آخِرِهِ؛ فإنّهُ یَفعَلُ فی الأبدانِ کَفِعلِهِ فی الأشجارِ ؛ أوَّلُهُ یُحرِقُ و آخِرُهُ یُورِقُ . (4)

2374

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جذامی بگریز ، چنان که از شیر می گریزی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جذامی بپرهیزید ، همچنان که از شیر پرهیز می شود .

امام علی علیه السلام :هرکه طبابت می کند باید از خدا بترسد و خیرخواه باشد و سعی خود را به کار برد .

امام علی علیه السلام :در آغاز سردی هوا خود را از سرما حفظ کنید و در پایان آن از آن استقبال کنید ؛ زیرا سرما با بدنها همان می کند که با درختان می کند ؛ در آغاز [برگ درختان را ]می سوزاند و در پایان می رویاند .

ص :467


1- کنز العمّال : 28340 .
2- کنز العمّال : 28331 .
3- دعائم الإسلام : 2/144/503 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 128 .

ص :468

318 - الإطعام

318 - اطعام کردن
اشاره

(1)

(2)

ص :469


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 359 باب 23 «إِطعام المؤمن و سقیه» . وسائل الشیعة : 16 / 446 _ 455 باب 28 _ 33 . وسائل الشیعة : 16 / 309 _ 543، 17 / 2 _ 307 «کتاب الأطعمة و الأشربة» .
2- انظر : عنوان 316 «الضیافة»، الجار : باب 651، السخاء : باب 1772 .

2375 - فَضلُ إطعامِ الجائِعِ
2375 - فضیلت اطعام گرسنه

الکتاب :

«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینا وَ یَتِیما وَ أَسِیرا * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورا». (1)

«أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ * یَتِیما ذا مَقْرَبَةٍ * أَوْ مِسْکِینا ذا مَتْرَبَةٍ». (2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ عن آبائه علیهم السلام: رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ أهوَنَ أهلِ النارِ عَذابا عبدُ اللّهِ بنُ جذعانَ، فقیلَ لَهُ : و لِمَ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : إنّهُ کانَ یُطعِمُ الطَّعامَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أکَلتَهُ راحَ، و ما أطعَمتَهُ فاحَ . (4)

عنه علیه السلام :إذا أطعَمتَ فَأشبِعْ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ یُحِبُّ إطعامَ الطَّعامِ و هِراقَةَ الدِّماءِ . (6)

2375

فضیلت اطعام گرسنه

قرآن :

«و با وجود نیاز و محبّت به غذا، آن را به مستمند و یتیم و اسیر می دادند . [گویند :] ما تنها برای رضای خدا اطعامتان می کنیم ، نه از شما پاداشی می خواهیم و نه سپاسی» .

«یا در روز گرسنگی ، طعام دادن : به یتیمی خویشاوند . یا مستمندی خاک نشین» .

حدیث :

امام صادق از پدرانش علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کم عذابترین دوزخی، عبد اللّه بن جذعان است . عرض شد : چرا ای رسول خدا؟ فرمود : چون اطعام می کرد .

امام علی علیه السلام :آنچه بخوری ، برود و آنچه بخورانی فراوان و پر برکت شود .

امام علی علیه السلام :هرگاه [به کسی] غذا دادی ، [او را ]سیر کن .

امام باقر علیه السلام :خداوند اطعام کردن و قربانی کردن را دوست دارد .

ص :470


1- الدهر : 8، 9 .
2- البلد : 14 _ 16 .
3- المحاسن : 2/146/1385 .
4- غرر الحکم : 9634 .
5- غرر الحکم : 4004 .
6- المحاسن : 2/142/1370 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ یُحِبُّ إطعامَ الطَّعامِ و إراقَةَ الدِّماءِ بِمِنی . (1)

عنه علیه السلام :مِن مُوجِباتِ الجَنَّةِ و المَغفِرَةِ إطعامُ الطَّعامِ السَّغْبانَ، ثُمَّ تَلا قولَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «أَوْ إِطْعامٌ فی یَومٍ ذِی مَسْغَبةٍ ......... » . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام أشبَهُ الناسِ طُعمَةً برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، کانَ یَأکُلُ الخُبزَ و الخَلَّ و الزَّیتَ، و یُطعِمُ الناسَ الخُبزَ و اللَّحمَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أطعَمَ مُسلِما حتّی یُشبِعَهُ لَم یَدْرِ أحَدٌ مِن خَلقِ اللّهِ ما لَهُ من الأجرِ فی الآخِرَةِ، لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبِیٌّ مُرسَلٌ إلاّ اللّهُ ربُّ العالَمینَ ......... ثُمّ تَلا قولَ اللّهِ تعالی : «أَو إِطعامٌ فی یَومٍ ذِی مَسْغَبَةٍ» . (4)

المحاسن عن معمّرِ بنِ خلاّدٍ عن أبی الحسنِ الرِّضا علیه السلام فی قولِ اللّهِ تعالی : «و یُطْعِمُونَ الطَّعامَ علی حُبِّهِ مِسکینا» قالَ : قلتُ : حُبُّ اللّهِ أو حُبُّ الطَّعامِ ؟ قالَ : حُبُّ الطَّعامِ . (5) (6)

امام صادق علیه السلام :خداوند اطعام کردن و ریختن خون در مِنا را دوست دارد .

امام صادق علیه السلام :یکی از موجبات بهشت و آمرزش ، اطعام گرسنه است ؛ سپس این سخن خداوند عزّ و جلّ را تلاوت کرد : «یا در روز گرسنگی طعام دادن ......... » .

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام در زمینه طعام و غذا شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود ؛ خود نان و سرکه و روغن می خورد و به مردم نان و گوشت می خوراند .

امام صادق علیه السلام :هرکه مسلمانی را غذا دهد تا سیر شود ، از پاداش آخرت او جز خدا، پروردگار جهانیان، هیچ کس ، حتی فرشته مقرّب و پیامبر مرسل ، خبر ندارد ......... سپس این سخن خداوند متعال را تلاوت کرد : «یا اطعام کردن در روز گرسنگی» .

المحاسن_ به نقل از معمّر بن خلاّد _: از ابو الحسن الرضا علیه السلام پرسیدم که منظور از دوست داشتن در آیه «و یطعمون الطعام علی حُبّه مسکیناً» دوست داشتن خداست یا دوست داشتن غذا؟ فرمود : دوست داشتن غذا .

ص :471


1- المحاسن : 2/143/1373 .
2- المحاسن : 2/145/1381 .
3- المحاسن : 2/279/1901 .
4- المحاسن : 2/145/1381 .
5- المحاسن : 2/160/1436 .
6- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 671 . وسائل الشیعة : 16 / 453 باب32.

2376 - جَزاءُ مَن لا یُطعِمُ المِسکینَ
2376 - کیفر کسی که مستمندان را اطعام نمی کند

الکتاب :

«إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ العَظِیمِ * وَ لا یَحُضُّ عَلَی طَعامِ المِسْکِینِ * فَلَیْسَ لَهُ الیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ * وَ لا طَعامٌ إِلاّ مِنْ غِسْلِینٍ». (1)

«وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکِینَ». (2)

«وَ لا تَحاضُّونَ عَلَی طَعامِ المِسْکِینِ». (3)

«فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الیَتِیمَ * وَ لا یَحُضُّ عَلَی طَعامِ المِسْکِینِ». (4)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ عن آبائه علیهم السلامعن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : و الذی نَفسُ محمّدٍ بِیَدِهِ ، لا یُؤمِنُ بی عَبدٌ یَبِیتُ شَبعانَ و أخُوهُ _ أو قالَ : جارُهُ _ المُسلمُ جائعٌ . (5)

2376

کیفر کسی که مستمندان را اطعام نمی کند

قرآن :

«[ کسی که نامه عملش به دست چپ او داده شده عذاب می شود ؛ ] زیرا او به خدای بزرگ نمی گروید و به اطعام مستمند ترغیب نمی کرد . پس امروز در این جا حمایتگری ندارد و نه خوراکی جز چرکابه» .

«و ما [ مجرمان ، ] مستمند را اطعام نمی کردیم [ که دوزخی شدیم]» .

«و یکدیگر را به اطعام مستمند ترغیب نمی کنید» .

«این همان کسی است که یتیم را با خشونت می راند و به خوراک دادن مستمند ترغیب نمی کند» .

حدیث :

امام باقر از پدرانش از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست ، هیچ بنده ای به من ایمان نیاورده، در حالی که شب را سیر بخوابد و برادر _ یا فرمود : همسایه _ مسلمانش گرسنه باشد .

ص :472


1- الحاقّة : 33 _ 36 .
2- المدّثّر : 44 .
3- الفجر : 18 .
4- الماعون : 2، 3 .
5- الأمالی للطوسی : 598/1241 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن باتَ شَبعانَ و بحَضرَتِهِ مُؤمِنٌ طاوٍ، قالَ اللّهُ تعالی : مَلائکَتِی ، اُشهِدُکُم علی هذا العَبدِ إنّی أمَرتُهُ فَعَصانِی و أطاعَ غَیرِی فَوَکَلتُهُ إلی عَمَلِهِ، و عِزَّتِی و جَلالی لا غَفَرتُ لَهُ أبدا . (1)

(2)

امام زین العابدین علیه السلام :هرکه شب را با شکم سیر بگذراند و در کنارش مؤمنی گرسنه باشد ، خداوند متعال فرماید : فرشتگان من! شما را بر این بنده گواه می گیرم، که من به او دستور دادم و او نا فرمانیم کرد و از غیرِ من فرمان برد ؛ پس ، او را به کارش وا گذاشتم . به عزّت و جلالم سوگند که هرگز او را نیامرزم .

ص :473


1- المحاسن : 1/182/290 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 16 / 465 باب 44 .

ص :474

319 - الطُّغیان

319 - سرکشی
اشاره

(1)

(2)

ص :475


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 272 باب 70 «البغی و الطغیان» .
2- انظر : عنوان 44 «البغی»، 45 «الباغی» .

2377 - الطُّغیانُ
2377 - طغیانگری

الکتاب :

«اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی». (1)

«هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ». (2)

«إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصادَا * لِلطَّاغِینَ مَآبا». (3)

«فَأَمَّا مَنْ طَغَی * وَ آثَرَ الحَیاةَ الدُّنْیا * فَإِنَّ الجَحِیمَ هِیَ المَأْوَی». (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أسرَعَ صَرْعَةَ الطاغِی . (5)

عنه علیه السلام :الظالمُ طاغٍ یَنتَظِرُ إحدَی النّقمَتَینِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن شَغَلَ نفسَهُ بغَیرِ نفسِهِ تَحَیَّرَ فی الظُّلُماتِ، و ارتَبَکَ فی الهَلَکاتِ، و مَدَّتْ بهِ شیاطِینُهُ فی طُغیانِهِ . (7)

2377

طغیانگری

قرآن :

«به سوی فرعون برو که او طغیان کرده است» .

«این است [حال بهشتیان] و برای طغیانگران واقعاً بد فرجامی است» .

«همانا جهنم [از دیر باز] کمینگاهی بوده ، برای طغیانگران بازگشتگاهی است» .

«اما هر که طغیان کرد و زندگی دنیا را برگزید ، جهنم جایگاه، اوست» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :وه ، که طغیانگر چه زود زمین می خورد .

امام علی علیه السلام :ستمگر ، طغیانگری است که یکی از دو کیفر را انتظار می کشد .

امام علی علیه السلام :هرکه خود را به چیزی جز [تربیت و تزکیه] نفْسِ خویش مشغول دارد ، در تاریکیها سرگردان شود و در هلاکتها دست و پا زند و شیطانهایش او را در طغیانش فرو برند .

ص :476


1- طه : 24 .
2- ص : 55 .
3- النبأ : 21، 22 .
4- النازعات : 37 _ 39 .
5- غرر الحکم : 9526 .
6- غرر الحکم : 1637 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 157 .

2378 - الطّاغوتُ
2378 - طاغوت

الکتاب :

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ». (1)

«وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشْرَی فَبَشِّرْ عِبادِ». (2)

(3)

الحدیث :

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :کَفانا اللّهُ و إیّاکُم کَیدَ الظالِمِینَ و بَغیَ الحاسِدِینَ و بَطشَ الجَبّارِینَ، أیُّها المؤمنونَ لا یَفتِنَنَّکُمُ الطَّواغِیتُ و أتباعُهُم من أهلِ الرَّغبَةِ فی الدنیا . (4)

تفسیر العیاشی عن أبی الصباح الکنانی:قالَ الإمامُ الباقرُ علیه السلام : إیّاکُم و الوَلائجَ؛ فإنّ کُلَّ وَلِیجَةٍ دُونَنا فهِی طاغوتٌ (أو قالَ: نِدٌّ) . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لأبی بصیرٍ فی قولِهِ تعالی: «وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطّاغوتَ أَن یَعْبُدُوها ......... » _: أنتُم هُم، و مَن أطاعَ جَبّارا فقد عَبَدَهُ . (6)

2378

طاغوت (7)

قرآن :

«در میان هر امتی پیامبری برانگیختیم که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید» .

«و کسانی که از بندگی طاغوت دوری کردند و به سوی خدا بازگشتند ، بشارت خاصّ آنان است ؛ پس بندگان مرا بشارت ده» .

حدیث :

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و تجاوز حسودان و خشم جبّاران نگه دارد . ای مؤمنان! طغیانگران و پیروانِ دنیا دوستِ آنها ، شما را به فتنه (گناه و گمراهی) نیندازند .

تفسیر العیاشی_ به نقل از أبو الصباح الکنانی _: امام باقر علیه السلام فرمود : زنهار از همدمان ، زیرا که هر یار و همدمی جز ما، طاغوت است یا فرمود : شریک [برای خدا ]است .

امام صادق علیه السلام_ به ابو بصیر درباره آیه5 «و کسانی که از بندگی طاغوت دوری کردند . . . » _فرمود : شما همانها هستید [که دوری کردید] و هرکه از جبّاری اطاعت کند ، او را بندگی کرده است .

ص :477


1- النحل : 36 .
2- الزمر : 17 .
3- (انظر) النساء : 36، البقرة : 257 .
4- بحار الأنوار : 78/149/11، انظر تمام الحدیث .
5- تفسیر العیّاشی : 2/83/33 .
6- مجمع البیان : 8/770 .
7- هر چیزی به جز خدا مورد پرستش و فرمانبری قرار گیرد.

عنه علیه السلام :مَرَّ عیسَی بنُ مریمَ علیه السلام علی قَریَةٍ قد ماتَ أهلُها . . .فَقالَ : یا أهلَ هَذهِ القَریَةِ !فَأجابَهُ مِنهُم مُجیبٌ : لَبَّیکَ یا رُوحَ اللّهِ و کَلِمَتَهُ ، فَقالَ : وَیحَکُم! ما کانَت أعمالُکُم ؟ قالَ : عِبادَةُ الطاغوتِ و حُبَُّ الدنیا ......... قالَ : کیفَ کانَت عِبادَتُکُم لِلطاغوتِ ؟ قالَ : الطاعةُ لأِهلِ المَعاصِی . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :عیسی بن مریم علیه السلام بر آبادیی گذشت که مردم آن [همگی] مُرده بودند . . . پس فرمود : ای اهل این آبادی! یکی از آنها پاسخ داد : لبّیک ای روح خدا و کلمه او! آن حضرت فرمود : وای بر شما! اعمال شما چه بود؟ عرض کرد : بندگیِ طاغوت و دوستیِ دنیا .........

فرمود : چگونه طاغوت را بندگی می کردید؟ عرض کرد : از گنهکاران فرمان می بردیم .

ص :478


1- الکافی : 2/318/11 .
2- (انظر) النبوّة العامّة : باب 3713 . الإمامة الخاصّة : حدیث 1141 .

320 - الطَّلاق

320 - طلاق
اشاره

(1)

(2)

ص :479


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 136، باب 1 «الطلاق» . بحار الأنوار : 104 / 1 باب 25 «ما تحرم بسبب الطلاق» . وسائل الشیعة : 15 / 266، کنز العمّال : 9 / 639 «کتاب الطلاق» .
2- انظر : عنوان 208 «الزواج» .

2379 - ذَمُّ الطَّلاقِ
2379 - نکوهش طلاق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أحَلَّ اللّهُ شیئا أبغَضَ إلَیهِ مِن الطَّلاقِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الطلاقَ و یُحِبُّ العَتاقَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الذَّوّاقِینَ و لا الذَّوّاقاتِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَرَّ رسولُ اللّهِ برَجُلٍ فقالَ : ما فَعَلَتِ امرَأتُکَ ؟ قالَ : طَلَّقتُها یا رسولَ اللّهِ، قالَ : مِن غَیرِ سُوءٍ؟! قالَ : مِن غَیرِ سُوءٍ .

ثُمّ قالَ : إنَّ الرجُلَ تَزَوَّجَ فَمَرَّ بهِ النبیُّ صلی الله علیه و آله فقالَ : تَزَوَّجتَ ؟ قالَ : نَعَم، ثُمّ قالَ لَهُ بعدَ ذلکَ : ما فَعَلَتِ امرَأتُکَ؟ قالَ : طَلَّقتُها، قالَ : مِن غَیرِ سُوءٍ ؟! قالَ : مِن غَیرِ سُوءٍ .

ثُمّ إنّ الرجُلَ تَزَوَّجَ فَمَرَّ بهِ النبیُّ صلی الله علیه و آله ، فقالَ : تَزَوَّجتَ ؟ فقالَ : نَعَم، ثُمّ قالَ لَهُ بَعدَ ذلکَ : ما فَعَلَتِ امرَأتُکَ ؟ قالَ : طَلَّقتُها، قالَ : مِن غَیرِ سُوءٍ ؟! قالَ : مِن غَیرِ سُوءٍ .

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُبغِضُ أو یَلعَنُ کُلَّ ذَوّاقٍ مِنَ الرِّجالِ، و کُلَّ ذَوّاقَةٍ مِن النِّساءِ . (4)

2379

نکوهش طلاق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند چیزی را که نزد او منفورتر از طلاق باشد، حلال نکرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند طلاق دادن را دشمن و آزاد کردن بنده را دوست دارد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند مردان و زنانی را که مرتّبا تغییر همسر می دهند دوست ندارد .

امام باقر علیه السلام :رسول خدا به مردی برخورد و از او پرسید : همسرت چه می کند؟ عرض کرد : یا رسول اللّه ! طلاقش دادم ؛ حضرت پرسید : بی هیچ ایرادی؟! عرض کرد : بی هیچ ایرادی .

آن مرد دوباره ، ازدواج کرد : پس ، پیامبر صلی الله علیه و آله به او برخورد و پرسید : ازدواج کردی؟ عرض کرد : آری . بعد از مدتی از او پرسید : همسرت چه می کند؟ عرض کرد: طلاقش دادم ؛ فرمود : بی هیچ ایرادی؟! عرض کرد : بی هیچ ایرادی . آن مرد بار دیگر نیز ازدواج کرد و باز پیامبر صلی الله علیه و آله او را دید و پرسید : ازدواج کردی؟ عرض کرد : آری . پس از مدتی به او فرمود : همسرت چه می کند؟ عرض کرد: او را

طلاق دادم . حضرت پرسید : بی هیچ ایرادی؟! عرض کرد : بی هیچ ایرادی . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند عزّ و جلّ مردان و زنانی را که همواره تغییر همسر می دهند دشمن دارد، یا آنها را لعنت می کند.

ص :480


1- کنز العمّال : 27871 .
2- کنز العمّال : 27870 .
3- کنز العمّال : 27876 .
4- الکافی : 6/54/1 .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُبغِضُ کُلَّ مِطلاقٍ ذَوّاقٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن شَیءٍ مِمّا أحَلَّهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ أبغَضَ إلَیهِ مِن الطلاقِ، و إنَّ اللّهَ یُبغِضُ المِطلاقَ الذَّوّاقَ . (2)

الکافی عن صفوان بن مهران عن الإمام الصّادق علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما مِن شَیءٍ أبغَضَ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن بَیتٍ یَخرَبُ فی الإسلامِ بالفُرقَةِ ......... ثُمّ قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ إنّما وَکَّدَ فی الطَّلاقِ و کَرَّرَ فیهِ القَولَ مِن بُغضِهِ الفُرقَةَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُحِبُّ البیتَ الذی فیهِ العُرسُ، و یُبغِضُ البیتَ الذی فیهِ الطلاقُ، و ما مِن شَیءٍ أبغَضَ إلی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن الطلاقِ . (4)

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ از مردانی که زن زیاد طلاق می دهند و هر از چند گاهی زنی اختیار می کنند ، نفرت دارد .

امام صادق علیه السلام :از چیزهایی که خداوند عزّ و جلّ حلال فرموده هیچ چیز نزد او منفورتر از طلاق نیست . خداوند مردی را که زن زیاد طلاق می دهد و پیوسته تغییر همسر می دهد دشمن دارد .

الکافی_ به نقل از صفوان بن مهران _امام صادق علیه السلام : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : در اسلام هیچ چیز نزد خداوند عزّ و جلّ منفورتر از خانه ای نیست که با جدایی ویران شود ......... سپس امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند عزّ و جلّ از آن رو نسبت به طلاق [ندادن ]تأکید فرموده و بارها از آن سخن گفته است ، که از جدایی و تفرقه نفرت دارد .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ خانه ای را که در آن عروسی باشد دوست دارد و خانه ای را که در آن طلاق باشد ، دشمن دارد و نزد خداوند عزّ و جلّ چیزی منفورتر از طلاق نیست .

ص :481


1- الکافی : 6/55/4 .
2- الکافی : 6/54/2 .
3- الکافی : 5/328/1 .
4- الکافی : 6/54/3 .

2380 - حِکمَةُ الطَّلاقِ ثَلاثاً
2380 - حکمت سه بار طلاق

الکتاب :

«فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجا غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللّهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ». (1)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن العلّةِ التی من أجلِها لا تَحِلُّ المُطَلَّقَةُ لِلعِدَّةِ لِزَوجِها حتّی تَنکِحَ زَوجا غیرَهُ _: إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی إنّما أذِنَ فی الطلاقِ مَرَّتَینِ، فقالَ عَزَّ و جلَّ : «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْروفٍ أَوْ تَسْریحٌ بِإِحْسانٍ» (2)

یَعنِی فی التَّطلیقَةِ الثالثةِ، و لِدُخُولِهِ فیما کَرِهَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ مِن الطلاقِ الثالثِ حَرَّمَها اللّهُ علَیهِ، فلا تَحِلُّ لَهُ مِن بعدُ حتّی تَنکِحَ زَوجا غَیرَهُ؛ لئلاّ یُوقِعَ الناسُ الاستِخفافَ بِالطلاقِ و لا تُضارَّ النِّساءُ . (3)

عنه علیه السلام_ مِمّا کَتَبَ إلی محمّدِ بنِ سِنانٍ فی عِلَّةِ الطلاقِ ثلاثا _: و عِلَّةُ الطلاقِ ثلاثا لِما فیهِ مِن المُهلَةِ فیما بینَ الواحِدَةِ إلی الثلاثِ؛ لرَغبَةٍ تَحدُثُ أو سُکونِ غَضَبٍ إن کانَ، و لِیَکُونَ ذلکَ تَخویفا و تَأدیبا للنِّساءِ و زَجِرا لهُنَّ عن مَعصیَةِ أزواجِهِنَّ فَاستَحَقَّتِ المرأةُ الفُرقَةَ و المُبایَنَةَ لدُخُولِها فیما لا یَنبَغی مِن مَعصیَةِ زَوجِها، و عِلَّةُ تَحریمِ المرأةِ بعدَ تِسعِ تَطلیقاتٍ فلا تَحِلُّ لَهُ أبدا عُقوبَةً؛ لئلاّ یُتَلاعَبَ بِالطلاقِ، و لا تُستَضعَفَ المرأةُ، و لِیَکُونَ ناظِرا فی اُمورِهِ مُتَیَقِّظا مُعتَبِرا، و لِیَکونَ یائسا لَها مِن الاجتِماعِ بعدَ تِسعِ تَطلِیقاتٍ . (4)

2380

حکمت سه بار طلاق

قرآن :

«اگر [شوهر برای بار سوم] او را طلاق داد ، دیگر بر او حلال نیست تا آن که با شوهری جز او ازدواج کند و اگر [شوهر دوم] طلاقش داد ، اگر آن دو [همسر سابق ]پندارند که حدود خدا را به پای دارند ، گناهی بر آن دو نیست که به یکدیگر باز گردند . و این حدود خداست که ، برای گروهی که دانایند ، بیان می کند» .

حدیث :

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که چرا زن مطلّقه به طلاق عدّی (5) ، برای شوهر خود حلال نیست ، مگر این که با کس دیگری ازدواج کند؟ _فرمود : خداوند تبارک و تعالی تا دوبار اجازه طلاق داده است و فرموده : «طلاق، دو بار است ، آن گاه به شایستگی نگهداشتن یا به نیکی رها کردن» که همان طلاق سوم است . از آن جا که مرد با سوّمین طلاق، کاری کرده که خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد ، پس خداوند، آن زن را بر وی حرام کرد و دیگر بر او حلال نیست، مگر این که با مرد دیگری ازدواج کند، تا مردم طلاق را سبک نگیرند و زنان زیان و لطمه نبینند.

امام رضا علیه السلام_ به محمّد بن سنان درباره علت سه بار طلاق _نوشت : علت مقرر شدن سه بار طلاق این است که از طلاق اوّل تا سوم فرصتی است برای آن که میل و رغبتی به از سر گرفتن زندگی زناشویی پیش آید یا اگر عصبانیت و خشمی در کار بوده فروکش کند و نیز برای آن که زنان ترسان و متنبّه شوند و از نافرمانی شوهرانشان باز ایستند ؛ زیرا زن از این رو مستحق جدایی و طلاق شده است که مرتکب عمل ناشایستِ نافرمانی از شوهرش گردیده است . علت حرمت ابدی زن بر مرد بعد از نُه طلاق این است که مرد، طلاق را بازیچه قرار ندهد و به زن زورگویی نکند و در کارهای خود با چشم باز عبرت آموز بنگرد و بداند که بعد از نُه طلاق از زندگی کردن با او برای همیشه محروم خواهد شد .

ص :482


1- البقرة : 230 .
2- البقرة : 229 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/85/27 .
4- علل الشرائع : 507/1 .
5- طلاق عدّی یعنی آن مرد در عدّه طلاق به زن رجوع کند، بدون آن که منتظر تمام شدن عدّه و ازدواج مجدّد با زن شود .

ص :483

ص :484

321 - الطَّمَع

321 - طمع
اشاره

(1)

(2)

ص :485


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 168 باب 129 «الطمع و التذلّل لأهل الدنیا» . کنز العمّال : 3 / 495، 817 «الطمع» .
2- انظر : عنوان 106 «الحرص»، الإیمان : باب 284، 291. الدنیا : باب 1231 .

2381 - ذَمُّ الطَّمَعِ
2381 - نکوهش طمع

الکتاب :

«ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا * وَ جَعَلْتُ لَهُ مَالاً مَّمْدُودًا * وَ بَنِینَ شُهُودًا * وَ مَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِیدًا * ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الطَّمَعُ یُذهِبُ الحِکمَةَ مِن قُلوبِ العُلَماءِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَهُ طَمَعٌ یَقُودُهُ إلی طَبَعٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اِستَعِیذُوا بِاللّهِ مِن طَمَعٍ یَهدِی إلی طَبَعٍ، و مِن طَمَعٍ یَهدِی إلی غیرِ مَطمَعٍ، و مِن طَمَعٍ حیثُ لا مَطمَعَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَعَوَّذُوا بِاللّهِ مِن ثلاثٍ : مِن طَمَعٍ حیثُ لا مَطمَعَ، و مِن طَمَعٍ یَرُدُّ إلی طَبَعٍ، و مِن طَمَعٍ یَرُدُّ إلی مَطمَعٍ . (5)

2381

نکوهش طمع

قرآن :

«مرا با آنکه [او را] تنها آفریدم وا گذار و دارایی بسیار به او بخشیدم، و پسرانی آماده [ به خدمت، دادم ]، و برایش [عیش خوش ]آماده کردم باز [هم] طمع دارد که بیفزایم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طمع ، حکمت را از دلهای دانشمندان می برد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بد بنده ای است آن بنده ای که طمعش او را به ننگ و پستی کشانَد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا پناه برید از طمعی که به ننگ و پستی کشانَد و از طمعی که به نتیجه نرسد و از طمعی که بی جاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سه چیز به خدا پناه برید : از طمع بیجا و طمعی که به ننگ و پستی کشانَد و طمعی که به طمع دیگری انجامد .

ص :486


1- المدّثّر : 11 _ 15 .
2- کنز العمّال : 7576 .
3- بحار الأنوار : 77/135/47 .
4- کنز العمّال : 7577 .
5- کنز العمّال : 7583 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الصَّفاةَ الزُّلالَ الذی لا تَثبُتُ علَیهِ أقدامُ العُلَماءِ الطَّمَعُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ للأنصارِ _: إنّکُم لَتُکثِرُونَ عندَ القُنُوعِ و تُقِلُّونَ عندَ الطَّمَعِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غیرُ مُصدِرٍ، و ضامِنٌ غیرُ وَفِیٍّ، و ربّما شَرِقَ شارِبُ الماءِ قبلَ رَیِّهِ، فکُلَّما عَظُمَ قَدرُ الشیءِ المُتَنافَسِ فیهِ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ لِفَقدِهِ، و الأمانِیُّ تُعمِی أعیُنَ البَصائرِ، و الحَظُّ یَأتِی مَن لا یَأتِیهِ . (3)

عنه علیه السلام :ما هَدَمَ الدِّینَ مِثلُ البِدَعِ، و لا أفسَدَ الرَّجُلَ مِثلُ الطَّمَعِ . (4)

عنه علیه السلام :غَشَّ نفسَهُ مَن شَرَّبَها الطَّمَعَ . (5)

عنه علیه السلام :جَمالُ الشَّرِّ الطَّمَعُ . (6)

عنه علیه السلام :أصلُ الشَّرَهِ الطَّمَعُ . (7)

عنه علیه السلام :ثَمرَةُ الطَّمَعِ الشَّقاءُ . (8)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المُتَّقِینَ _: فَمِن عَلامَةِ أحَدِهم أنَّکَ تَری لَهُ قُوَّةً فی دِینٍ ......... و صَبرا فی شِدَّةٍ، و طَلَبا فی حَلالٍ، و نَشاطا فی هُدًی، و تَحَرُّجا عن طَمَعٍ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن تخته سنگ لغزنده ای که پای علما روی آن قرار نمی گیرد ، طمع است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به انصار _فرمود : شما به گاه قناعت بسیارید و هنگام طمع، اندک .

امام علی علیه السلام :طمع آبشخور است وارد شونده اش، بیرون نمی آید و ضامنی است که [به ضمانت خود ]وفا نمی کند ، چه بسا که آشامنده آب، پیش از سیراب شدن، آب گلو گیرش شود . هر چه مطلوب ارزشمندتر باشد، مصیبت از دست دادن آن بزرگتر است ، آرزوها، چشمهای بصیرت را کور می کند و نصیب هر کس، گر چه در پی آن نرود، به او می رسد .

امام علی علیه السلام :هیچ چیز مانند بدعت دین را ویران نکرد و هیچ چیز مثل طمع آدمی را تباه نساخت .

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خود را شربتی از طمع نوشانَد در حق آن خیانت کرده است .

امام علی علیه السلام :زیبایی شرّ ، طمع است

امام علی علیه السلام :ریشه سیری ناپذیری ، طمع است .

امام علی علیه السلام :میوه طمع ، بدبختی و درد و رنج است .

امام علی علیه السلام_ در توصیف پرهیزگاران _فرمود : از نشانه های هر پرهیزگار این است که او را در دین نیرومند می بینی ......... و در سختیها صبور ، و طالب روزیِ حلال ، و در پیمودن راه هدایت، چالاک و پر نشاط ، و از طمع به دور .

ص :487


1- تنبیه الخواطر : 1/49 .
2- تنبیه الخواطر : 1/49 .
3- بحار الأنوار:73/170/7.
4- بحار الأنوار : 78/92/98 .
5- غرر الحکم : 6401 .
6- غرر الحکم : 4791 .
7- غرر الحکم : 3094 .
8- غرر الحکم : 4609 .
9- نهج البلاغة: الخطبة193.

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المنافِقِینَ _: یَتَوَصَّلُونَ إلی الطَّمَعِ بالیَأسِ لِیُقِیمُوا بهِ أسواقَهُم، و یُنَفِّقوا بهِ أعلاقَهُم. (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن أرَدتَ أن تَقَرَّ عَینُکَ و تَنالَ خیرَ الدنیا و الآخِرَةِ، فَاقطَعِ الطَّمَعَ عَمّا فی أیدِی الناسِ . (2)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الطَّمَعُ سَجِیَّةٌ سَیِّئَةٌ . (3)

امام علی علیه السلام_ در توصیف منافقان _فرمود : خود را بی چشمداشت نشان می دهند تا به طمع خویش برسند و بدین وسیله ، بازارشان را رونق بخشند و کالاهای فریبنده شان را رواج دهند .

امام صادق علیه السلام :اگر می خواهی که چشمت روشن شود و به خیر دنیا و آخرت دست یابی ، چشم طمع از آنچه دیگران دارند برکَن .

امام هادی علیه السلام :طمع ، خصلت بدی است .

2382 - التَّحذیرُ مِنَ الطَّمَعِ
2382 - پرهیز از طمع

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکَ و استِشعارَ الطَّمعِ؛ فإنّهُ یَشُوبُ القَلبَ شِدَّةَ الحِرصِ، و یَختِمُ علی القُلوبِ بطَبائعِ حُبِّ الدنیا، و هُو مِفتاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ، و رَأسُ کُ_لِّ خَطیئةٍ، و سَبَبُ إحباطِ کُلِّ حَسَنَةٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکَ و الطَّمَعَ؛ فإنّهُ فَقرٌ حاضِرٌ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاک أن تُوجِفَ بکَ مَطایا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَناهِلَ الهَلَکَةِ . (6)

2382

پرهیز از طمع

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از پوشیدن جامه طمع ؛ زیرا که طمع، دلها را به آزمندی شَدید در آمیزد و مُهر دنیا دوستی بر دلها زند ، و آن کلید هر بدی است و منشأ هر گناهی و موجب بر باد رفتن هر کار نیکی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از طمع بپرهیز که این خود فقری نقد است .

امام علی علیه السلام :زنهار که مرکبهای طمع، تو را به تاخت برند و به آبشخورهای هلاکت درآورند .

ص :488


1- نهج البلاغة : الخطبة 194 .
2- بحار الأنوار: 73/168/3.
3- الدرّة الباهرة : 42 .
4- أعلام الدین : 340/24 .
5- کنز العمّال : 8852 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 31 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لهشامٍ و هُو یَعِظُهُ _: إیّاکَ و الطَّمَعَ، و علَیکَ بالیَأسِ مِمّا فی أیدِی الناسِ، و أمِتِ الطَّمَعَ مِن المَخلوقِینَ؛ فإنَّ الطَّمَعَ مِفتاحٌ لِلذُّلِّ، و اختِلاسُ العَقلِ، و اختِلاقُ المُرُوّاتِ، و تَدنِیسُ العِرضِ، و الذَّهابُ بِالعِلمِ . (1)

امام کاظم علیه السلام_ در اندرز به هشام _فرمود : از طمع بپرهیز و به آنچه مردم دارند ، چشمداشتی نداشته باش ، چشمداشت به مخلوق را در خود بمیران ؛ زیرا طمع و چشمداشت، کلید هر خواری است و عقل را می دزدد و انسانیّتها را می برد و آبرو را می آلاید و دانش را از بین می برد .

2383 - الطَّمَعُ وَالرِّقِّیَّةُ
2383 - طمع و بندگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ . (2)

عنه علیه السلام :الطَّمَعُ رِقٌّ، الیَأسُ عِتقٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أرادَ أن یَعِیشَ حُرّا أیّامَ حیاتِهِ فلا یُسکِنِ الطَّمَعَ قَلبَهُ . (4)

عنه علیه السلام :عَبدُ المَطامِعِ مُستَرَقٌّ، لا یَجِدُ أبدا العِتقَ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَهُ طَمَعٌ یَقودُهُ . (6)

2383

طمع و بندگی

امام علی علیه السلام :طمعکاری ، بندگی همیشگی است .

امام علی علیه السلام :طمع ، بندگی است و چشمِ طمع برکندن، آزادی .

امام علی علیه السلام :هر که می خواهد ایام عمر خود را آزاد زندگی کند ، طمع را در دل خویش جای ندهد .

امام علی علیه السلام :بنده طمعها ، در بندِ بردگی است و هرگز روی آزادی را نمی بیند .

امام باقر علیه السلام :بد بنده ای است بنده ای که طمع، زمام او را به پیش کشد .

2384 - الطَّمَعُ وَالذِّلَّةُ
2384 - طمع و زبونی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرةُ الطَّمعِ ذُلُّ الدنیا و الآخِرَةِ . (7)

2384

طمع و زبونی

امام علی علیه السلام :میوه طمع، زبونی در دنیا و آخرت است .

ص :489


1- بحار الأنوار: 78/315/1.
2- . نهج البلاغة : الحکمة 180 .
3- غرر الحکم : (126 _ 127) .
4- تنبیه الخواطر : 1/49 .
5- . غرر الحکم : 6299 .
6- الکافی : 2/320/2 .
7- غرر الحکم : 4639 .

عنه علیه السلام :الطامِعُ فی وَثاقِ الذُّلِّ . (1)

عنه علیه السلام :قُرِنَ الطَّمَعُ بِالذُّلِّ . (2)

عنه علیه السلام :أزری بِنَفسِهِ مَنِ استَشعَرَ الطَّمعَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُنَزِّهْ نفسَهُ عَن دناءَةِ المَطامِعِ فَقد أذَلَّ نفسَهُ، و هُو فی الآخِرَةِ أذَلُّ و أخزی . (4)

عنه علیه السلام :أعظَمُ الناسِ ذُلاًّ الطامِعُ الحَریصُ المُریبُ . (5)

عنه علیه السلام :لا أذَلَّ مِن طامِعٍ . (6)

عنه علیه السلام :لا شِیمَةَ أذَلُّ مِن الطَّمَعِ . (7)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ عیسی علیه السلام _: و لَم تَکُن لَهُ زَوجَةٌ تَفتِنُهُ، و لا وَلَدٌ یَحزُنُهُ (یَخزنُهُ) ، و لا مالٌ یَلفِتُهُ، و لا طَمَعٌ یُذِلُّهُ . (8)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :ما أقبَحَ بالمُؤمِنِ أن تکونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ . (9)

(10)

امام علی علیه السلام :طمعکار ، در بندِ خواری است .

امام علی علیه السلام :طمع با خواری قرین شده است .

امام علی علیه السلام :هرکه جامه طمع به تن کند ، خود را خوار گرداند .

امام علی علیه السلام :هرکه خویشتن را از پستی طمعها بدور ندارد ، خود را زبون کرده ، و در آخرت زبونتر و شرمنده تر باشد .

امام علی علیه السلام :زبونترین مردم ، انسان طمعکارِ آزمندِ شکّاک است .

امام علی علیه السلام :ذلیل تر از طمعکار ، وجود ندارد .

امام علی علیه السلام :هیچ خصلتی ، خوار کننده تر از طمع نیست .

امام علی علیه السلام_ در توصیف عیسی علیه السلام _فرمود : نه همسری داشت که مایه گرفتاری او باشد ، نه فرزندی که اندوهگینش سازد ، نه مالی که او را به خود مشغول دارد ، و نه طمعی که به خواریش افکند .

امام عسکری علیه السلام :چه زشت است در مؤمن خواسته ای باشد که او را به خواری کشاند .

ص :490


1- نهج البلاغة : الحکمة 226 .
2- غرر الحکم : 6717 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 2 .
4- غرر الحکم : 8871 .
5- غرر الحکم : 3265 .
6- غرر الحکم : 10593 .
7- غرر الحکم : 10645 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 160 .
9- بحار الأنوار : 78/374/35 .
10- (انظر) الذلّة : باب 1361 .

2385 - الطَّمَعُ وَانخِداعُ العَقلِ
2385 - طمع و فریفته شدن عقل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکثَرُ مَصارِعِ العُقولِ تحتَ بُرُوقِ المَطامِعِ . (1)

عنه علیه السلام :عندَ غُرُورِ الأطماعِ و الآمالِ تَنخَدِعُ عُقولُ الجُهّالِ، و تُختَبَرُ ألبابُ الرِّجالِ . (2)

عنه علیه السلام :ضَیاعُ العُقولِ فی طَلَبِ الفُضُولِ . (3)

2385

طمع و فریفته شدن عقل

امام علی علیه السلام :بیشترین هلاکتگاه های خردها ، زیر درخشش طمعهاست .

امام علی علیه السلام :گاهِ فریبندگیِ طمعها و آرزوهاست که عقل نابخردان ، گول می خورد و خرد مردمان، آزمایش می شود .

امام علی علیه السلام :تباهیِ خردها ، در زیاده طلبی است.

2386 - الطَّمَعُ وَالوَرَعُ
2386 - طمع و پارسایی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضادُّوا الطَّمَعَ بِالوَرَعِ . (4)

عنه علیه السلام :رَأسُ الوَرَعِ تَرکُ الطَّمَعِ . (5)

عنه علیه السلام :قَلیلُ الطَّمَعِ یُفسِدُ کثیرَ الوَرَعِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن لَزِمَ الطَّمَعَ عَدِمَ الوَرَعَ . (7)

عنه علیه السلام :کیفَ یَملِکُ الوَرَعَ مَن یَملِکُهُ الطَّمعُ ؟! (8)

2386

طمع و پارسایی

امام علی علیه السلام :با پارسایی ، به جنگ طمع بروید .

امام علی علیه السلام :ترک طمع، رأس پارسایی است .

امام علی علیه السلام :اندکی طمع ، پارسایی بسیار را تباه می کند .

امام علی علیه السلام :هرکه به طمع چسبیده پارسایی را از دست داد .

امام علی علیه السلام :چگونه مالک پارسایی باشد، کسی که مملوک طمع است .

ص :491


1- نهج البلاغة : الحکمة 219 .
2- غرر الحکم : 6222 .
3- غرر الحکم : 5901 .
4- غرر الحکم : 5916 .
5- غرر الحکم : 5248 .
6- غرر الحکم : 6729 .
7- غرر الحکم : 8169 .
8- غرر الحکم : 6974 .

عنه علیه السلام :لا یَجتَمِعُ الوَرَعُ و الطَّمَعُ . (1)

امام علی علیه السلام :پارسایی و طمع ، با هم جمع نمی شوند .

2387 - شُعَبُ الطَّمَعِ
2387 - شاخه های طمع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شُعَبُ الطَّمَعِ أربَعٌ : الفَرَحُ، و المَرَحُ، و اللَّجاجَةُ، و التَّکاثُرُ، فالفَرَحُ مَکروهٌ عِندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و المَرَحُ خُیَلاءُ، و اللَّجاجَةُ بَلاءٌ لِمَن اضطَرَّتهُ إلی حَبائلِ الآثامِ، و التَّکاثُرُ لَهوٌ و شُغلٌ و استِبدالُ الذی هُو أدنَی بِالَّذی هُو خَیرٌ . (2)

2387

شاخه های طمع

امام علی علیه السلام :طمع چهار شاخه دارد : شادی [به ناحق ]و نازش و سرسختی و فزون خواهی . شادی [به ناحق ]نزد خداوند عزّ و جلّ ناخوشایند است و نازش ، تکبّر است و سرسختی ، بلایی است که انسان را به سوی دامهای گناه می کشاند و فزون خواهی ، بازی و سرگرمی و جایگزین کردن چیزهای پَست تر به جای چیزهای بهتر است .

2388 - الطَّمَعُ المَمدوحُ
2388 - طمعِ ستوده

الکتاب :

«تَتَجافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ المَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفا وَ طَمَعا وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ». (3)

«وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ القَوْمِ الصَّالِحِینَ». (4)

الحدیث :

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: إذا رَأیتُ مَولایَ ذُنُوبی فَزِعتُ، و إذا رَأیتُ عَفوَکَ طَمِعتُ . (5)

2388

طمعِ ستوده

قرآن :

«پهلوهایشان از بسترها دور می شود و پروردگارشان را از روی ترس و امید می خوانند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند» .

«چرا به خدا و آنچه از حق که سوی ما آمده ایمان نیاوریم و حال آن که امید داریم پروردگارمان ما را با گروه شایستگان [به بهشت ]در آورد» .

حدیث :

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : سرورم! چون به گناهان خود می نگرم بیمناک می شوم و چون به بخشش تو می نگرم ، [امید] می بندم .

ص :492


1- غرر الحکم : 10578 .
2- الخصال : 234/74 .
3- السجدة : 16 .
4- المائدة : 84 .
5- بحار الأنوار : 98/83/2 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: فإنّما أسألُکَ لِقَدیمِ الرَّجاءِ فیکَ، و عَظیمِ الطَّمَعِ منکَ؛ الذی أوجَبتَهُ علی نفسِکَ مِن الرَّأفَةِ و الرَّحمَةِ . (1)

(2)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! به سبب امید دیرینی که به تو دارم و چشمداشت بزرگی که از تو دارم و به سبب رأفت و رحمتی که بر خود فرض کرده ای ، از تو مسألت می کنم .

ص :493


1- الإقبال : 1/168 .
2- (انظر) العبادة : باب 2457 .

ص :494

322 - الطَّهارَة

322 - طهارت و پاکی
اشاره

(1)

(2)

ص :495


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 80، 81 «کتاب الطهارة» . کنز العمّال : 9 / 276 «کتاب الطهارة» . وسائل الشیعة : 1 / 99 «کتاب الطهارة» . کنز العمّال : 7 / 38 «فی الطهارة» .
2- انظر : عنوان 514 «النظافة»، الاُصول : باب100، الوضوء : باب 4042 .

2389 - الطَّهورُ
2389 - طهارت (وضو ، غسل ، تیمّم)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الطَّهُورُ شَطرُ الإیمانِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یُحاسَبُ بهِ العَبدُ طَهُورُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُقبَلُ صَلاةٌ بغَیرِ طَهورٍ . (3)

2389

طهارت (وضو ، غسل ، تیمّم)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طهارت، جزء [نصف ]ایمان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که بنده برای آن حسابرسی می شود ، طهارت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ نمازی بدون طهارت ، پذیرفته نیست .

2390 - المُطَهِّراتُ
2390 - پاک کننده ها

الکتاب :

«إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلَی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ». (4)

«وَ هُوَ الَّذِی أرسَلَ الرِّیاحَ بُشرا بَینَ یَدَی رَحمَتِهِ وَ أنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُورا». (5)

(6)

1 _ الماءُ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَلَقَ اللّهُ الماءَ طَهورا لا یُنَجِّسُهُ شَیءٌ، إلاّ ما غَیَّرَ لَونَهُ أو طَعمَهُ أو رِیحَهُ . (7)

2390

پاک کننده ها

قرآن :

«[به یاد آورید] زمانی را که [خدا] خواب سبک آرامش بخشی که از جانب او بود بر شما مسلّط ساخت و آبی از آسمان بر شما فرو فرستاد که با آن پاکتان گرداند و آلایش شیطانی را از شما ببرد و دلهایتان را محکم کند و قدمهایتان را بدان استوار گرداند» .

«و اوست آن که بادها را نویدی پیشاپیش رحمت خویش فرستاد و از آسمان آبی پاک کننده فرو فرستادیم» .

1 _ آب :

امام علی علیه السلام :خداوند آب را پاک و پاک کننده آفرید و هیچ چیز آن را نجس نمی کند ، مگر آنچه رنگ یا مزه یا بوی آن را تغییر دهد .

ص :496


1- کنز العمّال : 25998 .
2- کنز العمّال : 26010 .
3- کنز العمّال : 26006 .
4- الأنفال : 11 .
5- الفرقان : 48 .
6- (انظر) المائدة : 6، التوبة : 108 .
7- وسائل الشیعة : 1/101/9 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُلُّ ماءٍ طاهِرٌ إلاّ ما عَلِمتَ أنَّه قَذِرٌ . (1)

عنه علیه السلام :الماءُ یُطَهِّرُ و لا یُطَهَّرُ . (2)

2 _ الشّمسُ

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کُلُّ ما أشرَقَت علَیهِ الشَّمسُ فهُو طاهِرٌ . (3)

عنه علیه السلام :ما أشرَقَت علَیهِ الشَّمسُ فقد طَهُرَ . (4)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ البَولِ یکونُ علی السَّطحِ أو فی المَکانِ الذی یُصَلّی فیهِ _: إذا جَفَّفَتهُ الشَّمسُ فَصَلِّ علَیهِ؛ فهُو طاهِرٌ . (5)

(6)

3 _ التُّرابُ

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ التُّرابَ طَهورا کما جَعَلَ الماءَ طَهورا . (7)

عنه علیه السلام_ فی رجُلٍ یَطَأُ علی المَوضِعِ الذی لیسَ بِنَظیفٍ ثُمّ یَطَأُ مَکانا نَظیفا _: لا بَأسَ إذا کانَ خَمسَةَ عَشَرَ ذِراعا، أو نحوَ ذلکَ . (8)

(9)

امام صادق علیه السلام :هر آبی پاک است ، مگر آن که بدانی نجس است

امام صادق علیه السلام :آب پاک می کند ولی [اگر نجس شود ]چیزی آن را پاک نمی کند .

2 _ آفتاب :

امام باقر علیه السلام :هر چیزی (غیر منقول) که آفتاب بر آن بتابد ، پاک می شود .

امام باقر علیه السلام :هرچه (غیر منقول) آفتاب بخورد ، پاک می شود .

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از ادراری که در پشت بام یا محلی است که آن جا نماز خوانده می شود _فرمود : چنانچه آفتاب آن را خشک کند بر آن نماز بخوان که پاک است .

3 _ خاک :

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ خاک را نیز ، همچون آب ، پاک کننده قرار داده است .

امام صادق علیه السلام_ درباره مردی که پایش را در جای نجسی می گذارد و سپس با همان پا محلّی پاک را لگد می کند _فرمود : چنانچه پانزده گز ، یا همانند آن راه رفته باشد ، اشکالی ندارد .

ص :497


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/5/1 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/5/ 2 .
3- وسائل الشیعة : 2/1043/6 .
4- وسائل الشیعة : 2/1043/5 .
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/244/732 .
6- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 1042 باب 29 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/109/224 .
8- الکافی : 3/38/1 .
9- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 1046، باب 32 .

2391 - الطَّهارَةُ المَعنَوِیَّةُ
2391 - پاکی معنوی

الکتاب :

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا». (1)

«وَ إِذْ قالَتِ المَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلَی نِساءِ العالَمِینَ». (2)

«خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ ف_ی وص_فِ الأنبی_اءِ _: تَناسَخَتهُم (تَناسَلَتهُم) کَرائمُ الأصلابِ إلی مُطَهَّراتِ الأرحامِ . (4)

عنه علیه السلام_ ف_ی وص_فِ النب_یِّ صلی الله علیه و آله _: أطهَ_رُ المُطَهَّرِینَ شِیمَةً، و أجوَدُ المُستَمطَرِینَ دِیمَ_ةً . (5)

عنه علیه السلام :فَتَأسَّ بِنَبِیِّکَ الأطیَبِ الأطهَرِ صلی الله علیه و آله ؛ فإنَّ فیهِ اُسوَةً لِمَن تَأسَّی، و عَزاءً لِمَن تَعَزّی . (6)

2391

پاکی معنوی

قرآن :

«خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر ]ببرد و پاک و پاکیزه تان گرداند» .

«و [یاد کن] آنگاه که فرشتگان گفتند : ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاک گردانید و تو را بر زنان جهان برتری داد» .

«از داراییهای آنان صدقه ای بگیر تا بدین وسیله آنان را پاک کنی و برایشان دعا کن ، که دعای تو مایه آرامش آنهاست و خدا شنوای داناست» .

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در توصیف پیامبران _فرمود : آنان را از پشتهای [پدرانی ]بزرگوار و شریف به زهدانهای پاک [مادرانشان ]منتقل کرد .

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : از نظر خوی و خصلت، پاکتر از همه پاکان بود و بارانِ فیض و برکتِ وجود او، بیش از هر کسِ دیگر ریزان بود .

امام علی علیه السلام :به پیامبر پاک و پاکیزه ات صلی الله علیه و آله اقتدا کن ؛ زیرا آن حضرت برای کسی که خواهان پیروی از کسی باشد ، سرمشق است و برای کسی که بخواهد به کسی منتسب باشد ، بهترین می باشد .

ص :498


1- الأحزاب : 33 .
2- آل عمران : 42 .
3- التوبة : 103 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 94 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 105 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 160 .

عنه علیه السلام :فَ_رَضَ اللّهُ الإیم_انَ تَطهی_را مِ_ن الشِّرکِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکُم ......... و طَهُورُ دَنَسِ أنفُسِکُم . (2)

عنه علیه السلام :إن کُنتُم لا مَحالَةَ مُتَطَهِّرِینَ فَتَطَهَّرُوا مِن دَنَسِ العُیوبِ و الذُّنوبِ . (3)

عنه علیه السلام :طَهِّرُوا قُلوبَکُم مِن الحَسَدِ؛ فإنّهُ مُکْمِدٌ مُضْنی . (4)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی عُثمانَ بنِ حُنَیفٍ _: و سَأجهَدُ فی أن اُطَهِّرَ الأرضَ مِن هذا الشَّخصِ المَعکوسِ، و الجِسمِ المَرکُوسِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :خداوند ایمان را برای پاک کردن از شرک واجب فرمود .

امام علی علیه السلام :همانا تقوای الهی، داروی بیماری دلهای شماست ......... و پاک کننده آلایش جانهایتان .

امام علی علیه السلام :اگر براستی جویای پاکی هستید خود را از پستی عیوب و گناهان پاک کنید .

امام علی علیه السلام :دلهای خود را از حسد پاک کنید ؛ زیرا حسادت دلها را تیره و بیمار و نزار می گرداند .

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به عثمان بن حنیف _نوشت : بزودی خواهم کوشید تا زمین را از لوث وجود [معاویه ، ]این شخص وارونه و پیکر باژگونه پاک سازم .

ص :499


1- نهج البلاغة : الحکمة 252 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 198 .
3- غرر الحکم : 3743 .
4- غرر الحکم : 6016 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 45 .
6- (انظر) القلب : باب 3338 . النفس: باب 3861، 3863، 3865.

ص :500

323 - الطاعة

323 - فرمانبری
اشاره

(1)

(2)

ص :501


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 11 / 184 باب 18 «وجوب طاعة اللّه » . بحار الأنوار : 70 / 91 باب 47 «طاعة اللّه و رسوله و حُججه» . بحار الأنوار : 73 / 391 باب 142 «من أطاع المخلوق فی معصیة الخالق» .
2- انظر : عنوان 445 «التقلید»، 331 «العبادة» . النبوّة العامّة : باب 3713، المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام ) : باب 687 . الرضا بالقضاء : باب 1517 ، الأسباب : باب 1719، العزّة : باب 2666، العلم : باب 2787 .

2392 - طاعَةُ اللَّهِ وآثارُها
2392 - فرمانبری از خدا و آثار آن

الکتاب :

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الیَوْمِ الاْخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً». (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الطّاعَةُ قُرَّةُ العَینِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّهُ لا یُدرَکُ ما عِندَ اللّهِ إلاّ بطاعَتِهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مُخاطِبا للّهِِ سبحانَهُ _: لَم تَخلُقِ الخَلقَ لوَحشَةٍ، و لا استَعمَلتَهُم لِمَنفَعَةٍ ......... و لا یَنقُصُ سُلطانَکَ مَن عَصاکَ، و لا یَزِیدُ فی مُلکِکَ مَن أطاعَکَ . (5)

2392

فرمانبری از خدا و آثار آن

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا فرمان برید و از رسول و اولیای امر خود اطاعت کنید . چنانچه در امری اختلاف کردید ، اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید ، اختلاف خود را به خدا و رسول ارجاع دهید که این بهتر است و نیک فرجامتر» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طاعت خدا ، نور چشم است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به آنچه نزد خداست جز با طاعت از او ، نتوان رسید .

امام علی علیه السلام_ به خدای سبحان _گفت : به خاطر تنهایی خود ، آفریدگان را نیافریدی و برای سود ، به کارشان نگرفتی ......... عصیانِ عاصیان ، از قدرت تو نکاهد و اطاعت فرمانبرداران ، بر پادشاهی تو نیفزاید.

ص :502


1- النساء : 59 .
2- (انظر) البقرة : 285، آل عمران : 32، 132، النساء : 13، 46، 69، المائدة: 7،92، الأنفال: 1،20، التوبة: 71، النور: 47،56، لقمان:15، لأحزاب: 36، 66، 71،الزخرف: 61، 63، محمّد : 21، الحجرات : 1، 14، المجادلة : 13، الصفّ : 5، التغابن : 12، 16، الطلاق : 1 .
3- بحار الأنوار : 70/105/8 .
4- وسائل الشیعة : 11/184/2 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 109 .

عنه علیه السلام :خَلَقَ الخَلقَ حینَ خَلَقَهُم غَنِیّا عن طاعَتِهِم، آمِنا مِن مَعصِیَتِهِم؛ لأنّهُ لا تَضُرُّهُ مَعصیَةُ مَن عَصاهُ، و لا تَنفَعُهُ طاعَةُ مَن أطاعَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ مخاطبا للإنسان _: لَم تَخلُ مِن لُطفِهِ مَطْرَفَ عَینٍ فی نِعمَةٍ یُحدِثُها لکَ، أو سَیِّئَةٍ یَستُرُها علَیکَ، أو بَلِیَّةٍ یَصرِفُها عنکَ، فما ظَنُّکَ بهِ لَو أطَعتَهُ ؟! (2)

عنه علیه السلام :الطَّاعَةُ غَنیمَةُ الأکیاسِ . (3)

عنه علیه السلام :الطَّاعَةُ حِرزٌ . (4)

عنه علیه السلام :الطَّاعَةُ للّهِِ أقوی سَبَبٍ . (5)

عنه علیه السلام :الطّاعةُ تُطفِئُ غَضَبَ الربِّ . (6)

عنه علیه السلام :الطّاعَةُ عِزُّ المُعسِرِ، الصَّدَقةُ کَنزُ المُوسِرِ . (7)

عنه علیه السلام :طاعَةُ اللّهِ مِفتاحُ کُلِّ سَدادٍ، و صَلاحُ کُلِّ فَسادٍ . (8)

امام علی علیه السلام :آفریدگان را در حالی بیافرید که به طاعت آنان نیازی ندارد و از معصیت آنان در امان است ؛ زیرا نافرمانیِ نافرمانان به او زیان نمی زنَد و فرمانبریِ فرمانبرداران به او سودی نمی رسانَد .

امام علی علیه السلام_ به انسان _فرمود : در نعمتی که برای تو پیش می آورَد ، یا گناهی که از تو می پوشانَد ، یا بلایی که از تو برمی گرداند ، لحظه ای از لطف او دور نبوده ای ؛ پس اگر فرمانش را بری چه خواهد کرد؟!

امام علی علیه السلام :طاعت خدا ، غنیمت زیرکان است .

امام علی علیه السلام :طاعت خدا ، پناهگاهی استوار است .

امام علی علیه السلام :فرمانبری از خدا ، محکمترین رشته است .

امام علی علیه السلام :فرمانبری از خدا ، خشم پروردگار را فرو می نشاند .

امام علی علیه السلام :طاعت ، عزّت تنگ دست است ، صدقه ، گنج توانگر است .

امام علی علیه السلام :طاعت خدا ، کلید هر درستی است و مایه اصلاح هر گونه تباهی .

ص :503


1- نهج البلاغة: الخطبة193.
2- نهج البلاغة : الخطبة 223 .
3- غرر الحکم : 506 .
4- غرر الحکم : 92 .
5- غرر الحکم : 1401 .
6- غرر الحکم : 1243 .
7- غرر الحکم : (1063 _ 1064) .
8- غرر الحکم : 6012 .

عنه علیه السلام :أطِعْ تَغنَمْ . (1)

عنه علیه السلام :أجدَرُ الناسِ برَحمَةِ اللّهِ أقوَمُهُم بالطّاعَةِ . (2)

عنه علیه السلام :بالطّاعَةِ یکونُ الإقبالُ . (3)

عنه علیه السلام :بالطّاعةِ یکونُ الفَوزُ . (4)

عنه علیه السلام :بادِرِ الطّاعَةَ تَسعَدْ . (5)

عنه علیه السلام :اِجعَ_لُوا ط_اعَ_ةَ اللّهِ شِع_ارا دُونَ دِثارِکُم . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ الطّاعَةَ غَنیمَةَ الأکیاسِ عِندَ تَفرِیطِ العَجَزةِ . (7)

عنه علیه السلام :إذا قَوِیتَ فَاقْوَ علی طاعَةِ اللّهِ سبحانَهُ، إذا ضَعُفتَ فاضعُفْ عن مَعاصِی اللّهِ . (8)

عنه علیه السلام :أکرِمْ نفسَکَ ما أعانَتکَ علی طاعةِ اللّهِ . (9)

عنه علیه السلام :ثابِرُوا علی الطّاعاتِ، و سارِعُوا إلی فِعلِ الخَیراتِ . (10)

عنه علیه السلام :إنّ أنصَحَ الناسِ أنصَحُهُم لنفسِهِ و أطوَعُهم لِرَبِّهِ . (11)

امام علی علیه السلام :فرمانبردار باش تا غنیمت بری .

امام علی علیه السلام :سزاوارترین مردم به رحمت خدا ، فرمانبردارترین آنهاست .

امام علی علیه السلام :با طاعت است که بخت روی می آورد .

امام علی علیه السلام :با طاعت است که رستگاری حاصل می شود .

امام علی علیه السلام :به سوی طاعت بشتاب تا سعادتمند شوی .

امام علی علیه السلام :فرمانبری از خدا را جامه زیرین خود قرار دهید .

امام علی علیه السلام :خدای سبحان، طاعت [خود ]را غنیمتی قرار داده است که مردمان زیرک و هوشیار به هنگام کوتاهی کردن نا توانان درمانده ، آن را از آنِ خود می کنند .

امام علی علیه السلام :اگر نیرومندی ، در طاعت خداوند سبحان نیرومند باش و اگر ناتوانی در نافرمانی از خدا ، ناتوان باش .

امام علی علیه السلام :تا زمانی که نفْسِ تو در راه فرمانبری از خدا یاریت می رساند ، او را گرامی دار .

امام علی علیه السلام :در طاعات خدا پایداری ورزید و به انجام کارهای خیر بشتابید .

امام علی علیه السلام :خیر خواه ترین مردم کسی است که نسبت به خود خیر خواه تر و در برابر پروردگارش ، فرمانبردارترین مردم باشد .

ص :504


1- غرر الحکم : 2222 .
2- غرر الحکم : 3192 .
3- غرر الحکم : 4243 .
4- غرر الحکم : 4245 .
5- غرر الحکم : 4360 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 198 .
7- غرر الحکم : 3519 .
8- غرر الحکم : (4074 _ 4075) .
9- غرر الحکم : 2322 .
10- غرر الحکم : 4713 .
11- غرر الحکم : 3515 .

عنه علیه السلام :إذا أخَذتَ نفسَکَ بطاعَةِ اللّهِ أکرَمتَها و إنِ ابتَذَلتَها فی مَعاصِیهِ أهَنتَها . (1)

عنه علیه السلام :أطِعِ اللّهَ سبحانَهُ فی کُلِّ حالٍ، و لا تُخْلِ قَلبَکَ مِن خَوفِهِ و رَجائهِ طَرْفَةَ عَینٍ . (2)

عنه علیه السلام :علَیکُم بطاعَةِ مَن لا تُعذَرُونَ بجَهالَتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ وَلِیَّ محمّدٍ مَن أطاعَ اللّهَ و إن بَعُدَت لُحمَتُهُ، و إنّ عَدُوَّ محمّدٍ مَن عَصَی اللّهَ و إن قَرُبَت قَرابَتُهُ. (4)

عنه علیه السلام :لَو قد عایَنتُم ما قَد عایَنَ مَن ماتَ مِنکُم لَجَزِعتُم و وَهِلتُم، و سَمِعتُم و أطَعتُم ! (5)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی الحارثِ الهَمْدانِیِّ _: أطِعِ اللّهَ فی جَمیعِ اُمورِکَ؛ فإنَّ طاعَةَ اللّهِ فاضِلَةٌ علی ما سِواها . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: اللَّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و آل محمّدٍ و اجعَلْنا مِمَّن سَهَّلتَ لَهُ طریقَ الطّاعَةِ بالتّوفیقِ فی مَنازِلِ الأبرارِ، فَحُیُّوا و قُرِّبُوا و اُکرِمُوا و زُیِّنُوا بخِدمَتِکَ . (7)

امام علی علیه السلام :اگر نفْس خویش را به طاعت خدا گیری ، آن را گرامی داشته ای و اگر در نافرمانی او به کار گیری ، خوارش کرده ای .

امام علی علیه السلام :در همه حال خدای سبحان را اطاعت کن و دل خود را لحظه ای از بیم و امید او تهی مدار .

امام علی علیه السلام :بر شما باد فرمانبرداری از کسی که در شناخت او معذور نیستید .

امام علی علیه السلام :دوستِ محمّد صلی الله علیه و آله کسی است که از خدا فرمان برد ، هرچند خویشاوند او نباشد و دشمنِ محمّد صلی الله علیه و آله کسی است که خدا را نافرمانی کند ، اگر چه از خویشان نزدیک او باشد .

امام علی علیه السلام :اگر آنچه را رفتگان شما دیده اند می دیدید ، بی گمان بیتابی می کردید و می هراسیدید و فرمان خدا را به گوش دل می شنیدید و فرمان می بردید!

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _نوشت : در همه کارهایت فرمانبردار خدا باش ؛ زیرا که فرمانبری از خدا بر هر چیز دیگری برتری دارد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست و ما را از کسانی قرار ده که با توفیق خود راه طاعت و رسیدن به منازل و

مقامات نیکان را برایشان هموار کردی ؛ پس با خدمت به تو، حیات یافتند و مقرّب شدند و گرامی گشتند و آراسته گردیدند .

ص :505


1- غرر الحکم : 4085 .
2- غرر الحکم : 2443 .
3- بحار الأنوار : 70/95/1 .
4- نهج البلاغة: الحکمة 96.
5- نهج البلاغة : الخطبة 20 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
7- بحار الأنوار : 94/128 .

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :مَن أطاعَ الخالِقَ لَم یُبالِ بسَخَطِ المَخلوقِ . (1)

امام هادی علیه السلام :هر که آفریدگار را فرمان برد ، از خشم و ناخشنودی مخلوق پروایی به دل راه ندهد .

2393 - حُسنُ ما أمَرَ بِهِ اللَّهُ
2393 - هر چه خدا فرمان داده نیکوست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی حجّةِ الوَداعِ _: یا أیُّها الناسُ ، و اللّهِ ما مِن شَیءٍ یُقَرِّبُکُم مِنَ الجَنَّةِ و یُباعِدُکُم مِنَ النّارِ إلاّ و قد أمَرتُکُم بهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ _: إنّه [ یَعنِی اللّهَ سبحانَهُ ] لَم یَأمُرْکَ إلاّ بِحَسَنٍ، و لَم یَنهَکَ إلاّ عن قَبِیحٍ . (3)

(4)

2393

هر چه خدا فرمان داده نیکوست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در حجّة الوداع _فرمود : ای مردم! به خدا سوگند چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از آتش دوزخ دورتان گرداند مگر این که شما را به آن دستور دادم .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود _فرمود : خدای سبحان تو را جز به آنچه نیکوست فرمان نداده و جز از آنچه زشت است ، باز نداشته است .

2394 - عِصیانُ اللَّهِ وطاعَةُ الشَّیطانِ !
2394 - نافرمانی از خدا و فرمان بردن از شیطان !

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ أهلِ الضَّلالِ _: دَعاهُم رَبُّهم فَنَفَرُوا و وَلَّوا، و دَعاهُمُ الشَّیطانُ فاستَجابُوا و أقبَلُوا ! (5)

2394

نافرمانی از خدا و فرمان بردن از شیطان !

امام علی علیه السلام_ در توصیف گمراهان _فرمود : پروردگارشان آنان را خواند ، اما نپذیرفتند و روی گرداندند و شیطان فراخواندشان ، دعوتش را پذیرفتند و به او

روی آوردند!

ص :506


1- بحار الأنوار : 78/366/2 .
2- الکافی : 2/74/2 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
4- (انظر) الشریعة : باب 1966 . الحرام : باب 808 . الذنب : باب 1365 .
5- نهج البلاغة:الخطبة144.

عنه علیه السلام :دَعاکُم رَبُّکُم سبحانَهُ فَنَفَرتُم و وَلَّیتُم، و دَعاکُمُ الشَّیطانُ فَاستَجَبتُم و أقبَلتُم، دَعاکُمُ اللّهُ سبحانَهُ إلی دارِ البَقاءِ، و قَرارَةِ الخُلُودِ و النَّعماءِ، و مُجاوَرَةِ الأنبیاءِ و السُّعَداءِ، فَعَصَیتُم و أعرَضتُم، و دَعَتکُمُ الدُّنیا إلی قَرارَةِ الشَّقاءِ، و مَحَلِّ الفَناءِ، و أنواعِ البَلاءِ و العَناءِ، فَأطَعتُم و بادَرتُم و أسرَعتُم . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :پروردگارتان شما را فراخواند اما شما نپذیرفتید و پشت کردید و شیطان شما را فراخواند ، دعوتش را پذیرفتید و به او روی آوردید . خداوند شما را به سرای ماندگار و جایگاه جاویدان و پر نعمت و همسایگی با پیامبران و نیکبختان خواند ، امّا شما نافرمانی کردید و روی گرداندید و دنیا شما را به جایگاه بدبختی و محل فنا و نیستی و انواع بلا و رنج و گرفتاری خواند و شما فرمان بردید و پیشی گرفتید و شتافتید .

2395 - طاعَةُ الرَّسولِ واُولِی الأمرِ
2395 - فرمان بردن از پیامبر و اولیای امر(اوصیای پیامبر)

الکتاب :

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الیَوْمِ الاْخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً». (3)

(4)

2395

فرمان بردن از پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیای امر (اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله )

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا فرمان برید و رسول و اولیای امر خود را اطاعت کنید و چنانچه در چیزی اختلاف ورزیدید ، اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید ، اختلاف خود را به خدا و رسول ارجاع دهید که این بهتر و فرجامش نیکتر است» .

ص :507


1- غرر الحکم : (5157 _ 5158) .
2- (انظر) عنوان 268 «الشیطان» .
3- النساء : 59 .
4- (انظر) آل عمران : 32، 132، النساء : 13، 14، 59، 69، المائدة : 92، الأنفال : 1، 20، التوبة : 71، النور : 52، 54، 56، الأحزاب : 36، 66، 71 ، الزخرف : 33، الفتح : 17، الحجرات : 14، المجادلة : 21، الحشر : 4، 7، التغابن : 12 .

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إن أطَعتُمُونِی فَإنّی حامِلُکُم إن شاءَ اللّهُ علی سبیلِ الجَنَّةِ، و إن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ و مَذاقَةٍ مَریرَةٍ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ لِلأشترِ حینَ وَلاّهُ مِصرَ _: وَ اردُدْ إلی اللّهِ و رسولِهِ ما یُضلِعُکَ مِن الخُطُوبِ، و یَشتَبِهُ علَیکَ مِن الاُمورِ؛ فقد قالَ اللّهُ تعالی لِقَومٍ أحَبَّ إرشادَهُم : «یا أَیُّها الذینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ و أَطِیعُوا الرَّسولَ و أُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلی اللّهِ و الرَّسولِ» فالرَّدُّ إلی اللّهِ الأخذُ بِمُحکَمِ کتابِهِ، و الرَّدُّ إلی الرَّسولِ الأخذُ بِسُنَّتِهِ الجامِعَةِ غیرِ المُفَرِّقَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی أهلِ مصرَ لمّا وَلّی علَیهِمُ الأشتَرَ _: أمّا بعدُ، فقد بَعَثتُ إلَیکُم عَبدا مِن عِبادِ اللّهِ، لا یَنامُ أیَّامَ الخَوفِ ......... فَاسمَعُوا لَهُ و أطِیعُوا أمرَهُ فیما طابَقَ الحَقَّ، فإنّهُ سَیفٌ مِن سُیُوفِ اللّهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أدَّبَ نَبِیَّهُ علی مَحَبَّتِهِ، فقالَ : «و إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» (4) ثُمّ فَوَّضَ إلَیهِ فقالَ عَزَّ و جلَّ : «و ما آتاکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ و ما نَهاکُمْ عَنهُ فَانْتَهُوا» (5) . (6)

حدیث :

امام علی علیه السلام :اگر اطاعتم کنید ، به خواست خدا شما را به راه بهشت می برم ، هرچند راهی پر رنج و پر مرارت باشد .

امام علی علیه السلام_ در فرمان ولایت مصر به مالک اشتر _نوشت: مسائل دشواری را که از پس آنها برنمی آیی و اموری را که در آنها شبهه و تردید داری ، به خدا و رسول او ارجاع ده ؛ چه ، خدای متعال به کسانی که دوست داشته ارشادشان کند ، فرموده است : «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا فرمان برید و رسول و اولو الامر خود را اطاعت کنید و چنانچه درباره چیزی اختلاف کردید ، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید» . ارجاع دادن به خداوند ، همان عمل کردن به محکمات کتاب اوست و ارجاع دادن به رسول همان عمل کردن به سنّت اوست که مایه اتحاد و همبستگی است و از پراکندگی و جدایی جلوگیری می کند .

امام علی علیه السلام_ پس از سپردن ولایت مصر به مالک اشتر ، در نامه ای به مردم مصر _نوشت : اما بعد ، من بنده ای از بندگان خدا را سوی شما فرستادم که به روزگار ترس ، نمی خوابد ......... پس، از او حرف شنوی داشته باشید و فرمانش را ، تا جایی که با حق سازگار است ، اطاعت کنید ؛ زیرا که او شمشیری از شمشیرهای خداست .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ پیامبرش را بر مهر و محبّت خویش تربیت کرد و سپس فرمود : «راستی که تو را خویی والا است» .

آنگاه [کار دین و امّت را ]به او وا گذارد و فرمود : «هرچه را پیامبر برای شما آورده بگیرید و از آنچه بازتان داشته است ، باز ایستید» .

ص :508


1- نهج البلاغة : الخطبة 156 .
2- نهج البلاغة: الکتاب53.
3- نهج البلاغة : الکتاب 38 .
4- القلم : 4 .
5- الحشر : 7 .
6- الکافی : 1/265/1 .

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ أدَّبَ نَبیَّهُ صلی الله علیه و آله حتّی إذا أقامَهُ علی ما أرادَ قالَ لَهُ : «وَ أْمُرْ بِالعُرْفِ و أَعْرِضْ عنِ الجاهِلِینَ» (1) ، فلَمّا فَعَلَ ذلکَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله زَکّاهُ اللّهُ فقالَ : «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» ، فَلَمّا زَکّاهُ فَوَّضَ إلَیهِ دِینَهُ فقالَ : «ما آتاکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ و ما نَهاکُم عَنهُ فَانْتَهُوا» . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :خداوند پیامبر خود را تربیت کرد و چون او را بدان سان که خواست ساخت ، به او فرمود : «به نیکی فرمان ده و از نادانان روی گردان» . چون رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین کرد ، خداوند او را ستود و فرمود : «تو را خویی والاست» و چون بدین گونه وی را ستود ، دین خود را به او وا گذار نمود و فرمود : «هرچه را پیامبر برای شما آورده بگیرید و از هرچه بازتان داشته است ، باز ایستید» .

2396 - أفضلُ الطّاعاتِ
2396 - برترین طاعتها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الطّاعاتِ هَجرُ اللَّذّاتِ . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الطّاعاتِ العُزُوفُ عنِ اللَّذّاتِ . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الوَرَعِ تَجَنُّبُ الشَّهَواتِ . (6)

(7)

2396

برترین طاعتها

امام علی علیه السلام :برترین طاعتها ، ترک لذّتها [ی نامشروع ] است .

امام علی علیه السلام :برترین طاعتها ، کناره گرفتن از لذّتها[ی نامشروع ]است .

امام علی علیه السلام :برترین پارسایی ، دوری کردن از شهوتهاست .

ص :509


1- الأعراف : 199 .
2- بحار الأنوار : 17/8/11 .
3- (انظر) الشوری : باب 2117 .
4- غرر الحکم : 2970 .
5- غرر الحکم : 3135 .
6- غرر الحکم : 3134 .
7- (انظر) رضوان اللّه : باب 1527 . العمل : باب 2899 . عنوان 535 «الهوی» .

2397 - مَن یَنبَغی طاعَتُهُم
2397 - کسانی که شایسته فرمانبری اند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أطِعِ العاقِلَ تَغنَمْ، اِعْصِ الجاهِلَ تَسلَمْ . (1)

عنه علیه السلام :أطِعْ أخاکَ و إن عَصاکَ، و صِلْهُ و إن جَفاکَ . (2)

عنه علیه السلام :أطِعِ العِلمَ و اعْصِ الجَهلَ تُفلِحْ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أمَرَکَ بِإصلاحِ نفسِکَ فهُو أحَقُّ مَن تُطِیعُهُ . (4)

عنه علیه السلام :أحَقُّ مَن أطَعتَهُ مَن أمَرَکَ بالتُّقی و نَهاکَ عَنِ الهَوی . (5)

عنه علیه السلام :أحَقُّ مَن تُطِیعُهُ مَن لا تَجِدُ مِنهُ بُدّا و لا تَستَطِیعُ لأَِمرِهِ رَدّا . (6)

عنه علیه السلام :طُوبی لِذِی قَلبٍ سَلیمٍ أطاعَ مَن یَهدِیهِ، و تَجَنَّبَ مَن یُردِیهِ، و أصابَ سبیلَ السَّلامَةِ بِبَصَرِ مَن بَصَّرَهُ ، و طاعَةِ هادٍ أمَرَهُ . (7)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :مَن جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ و رَأیَهُ فَاجمَعْ لَهُ طاعَتَکَ . (8)

2397

کسانی که شایسته فرمانبری اند

امام علی علیه السلام :از خردمند اطاعت کن تا سود بری، و به حرف نابخرد گوش مده تا سالم مانی.

امام علی علیه السلام :از برادرت اطاعت کن ، گر چه او از تو نافرمانی کند و با وی پیوند ساز ، گر چه او از تو بِبُرد .

امام علی علیه السلام :از علم فرمان بر و جهل را نافرمانی کن تا رستگار شوی .

امام علی علیه السلام :کسی که تو را به اصلاح نفْست فرمان دهد ، سزاوارترین کسی است که از او اطاعت کنی .

امام علی علیه السلام :سزاوارترین فرد برای آن که اطاعتش کنی ، کسی است که تو را به پرهیزگاری فرمان دهد و از هوا و هوس بازت دارد .

امام علی علیه السلام :سزاوارترین فرد برای آن که اطاعتش کنی ، کسی است که تو را از او گریزی نیست و نمی توانی فرمانش را ردّ کنی .

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که قلبی سلیم دارد : از کسی که هدایتش کند ، پیروی می کند و از آن کس که او را به تباهی کشاند ، دوری می گزیند و با بیناییِ کسی که به او بینایی می بخشد و با اطاعت از رهنمایی که به او فرمان می دهد ، به راه سلامت می رسد .

امام هادی علیه السلام :هر که دوستی و اندیشه اش را در اختیار تو گذاشت ، تو نیز اطاعتت را در اختیار او گذار .

ص :510


1- غرر الحکم : (2263 _ 2264) .
2- غرر الحکم : 2267 .
3- غرر الحکم : 2309 .
4- غرر الحکم : 8566 .
5- غرر الحکم : 3239 .
6- غرر الحکم : 3231 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 214 .
8- بحار الأنوار : 78/365/4 .

2398 - مَن لا یَنبَغی طاعَتُهُم
2398 - کسانی که شایسته اطاعت نیستند

الکتاب :

«وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنَا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا * رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ العَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْنا کَبِیرا». (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أرضی سُلطانا بما یُسخِطُ اللّهَ خَرَجَ عن دِینِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِکم و کُبَرائکُمُ الَّذینَ تَکَبَّرُوا عن حَسَبِهِم، و تَرَفَّعُوا فَوقَ نَسَبِهِم ......... و لا تُطِیعُوا الأدعِیاءَ الذینَ شَرِبتُم بِصَفوِکُم کَدَرَهُم، و خَلَطتُم بِصِحَّتِکُم مَرَضَهُم، و أدخَلتُم فی حَقِّکُم باطِلَهُم، و هُم أساسُ الفُسوقِ . (3)

عنه علیه السلام :لا دِینَ لمَن دانَ بطاعَةِ المَخلوقِ و مَعصیَةِ الخالِقِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أطاعَ التَّوانِیَ ضَیَّعَ الحُقوقَ، و مَن أطاعَ الواشِیَ ضَیَّعَ الصَّدِیقَ . (5) (6)

2398

کسانی که شایسته اطاعت نیستند

قرآن :

«و می گویند : پروردگارا! ما از مهتران و بزرگانمان اطاعت کردیم و آنها ما را گمراه کردند . پروردگارا! آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان کن ؛ لعنتی بزرگ» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با انجام کاری که خدای را ناخشنود می کند فرمانروایی را خشنود سازد ، از دین خداوند عزّ و جلّ خارج شده است .

امام علی علیه السلام :هان! بپرهیزید، بپرهیزید از فرمانبری مهتران و بزرگانتان که به حسب و نسب خود می نازند و بدین سبب خود را برتر از دیگران می پندارند ......... از این بی بتّه های مدّعی بزرگی که آب تیره آنان را با آب زلال خود نوشیدید و بیماریشان را به سلامتی خود درآمیختید و باطلشان را به حق خود راه دادید و بنیاد گناهانند ، اطاعت نکنید .

امام علی علیه السلام :کسی که به فرمانبری از مخلوق و نافرمانی از خالق گردن نهد ، دین ندارد .

امام علی علیه السلام :هرکه از سستی فرمان برد ، حقوق را ضایع گرداند و هرکه به سخنِ سخن چین گوش سپارد ، دوست را از دست بدهد .

ص :511


1- الأحزاب : 67، 68 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/69/318 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/43/149 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 239 .
6- (انظر) الإمامة العامّة : باب 172 .

2399 - النَّوادِرُ
2399 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ احتاجَ إلیکَ کانَت طاعَتُهُ لکَ بقَدرِ حاجَتِهِ إلَیکَ . (1)

عنه علیه السلام :أطِعْ مَن فَوقَکَ یُطِعْکَ مَن دُونَکَ . (2)

عنه علیه السلام :إذا قَلَّتِ الطّاعاتُ کَثُرَتِ السَّیِّئاتُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَواضَعَ قَلبُهُ للّهِِ لَم یَسأمْ بَدَنُهُ مِن طاعَةِ اللّهِ . (4)

2399

گوناگون

امام علی علیه السلام :کسی که به تو نیاز پیدا کند اطاعتش از تو ، به اندازه نیازی است که به تو دارد .

امام علی علیه السلام :از فرادست خود فرمان بر تا زیر دستت از تو فرمان برد .

امام علی علیه السلام :هرگاه طاعتها کم شود ، گناهان فزونی گیرد .

امام علی علیه السلام :هرکه دلش در برابر خدا تواضع داشته باشد ، جسمش از طاعت خدا به ستوه نمی آید .

ص :512


1- غرر الحکم : 8778 .
2- غرر الحکم : 2475 .
3- غرر الحکم : 4029 .
4- بحار الأنوار : 78/90/95 .

324 - الطِّیب

324 - عطر
اشاره

(1)

ص :513


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 140 باب 19 «الطِّیب» . بحار الأنوار : 76 / 146 باب 24، 25 «الریاحین» . وسائل الشیعة : 1 / 440 باب 89 «استحباب التطیُّب» .

2400 - الطِّیبُ
2400 - عطر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الطِّیبُ یَشُدُّ القَلبَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرِیحَ الطَّیِّبَةَ تَشُدُّ القَلبَ و تَزِیدُ فی الجِماعِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَطَیَّبَ للّهِِ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و رِیحُهُ أطیَبُ مِنَ المِسکِ، و مَن تَطَیَّبَ لِغَیرِ اللّهِ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و رِیحُهُ أنتَنُ مِن الجِیفَةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الطِّیبُ نُشْرَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ النبیَّ کانَ لا یَرُدُّ الطِّیبَ و الحَلْواءَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ عُثمانُ بنُ مَظعونٍ لرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قد أرَدتُ أن أدَعَ الطِّیبَ و أشیاءَ ذَکَرَها ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا تَدَعِ الطِّیبَ، فإنَّ الملائکةَ تَستَنشِقُ ریحَ الطِّیبِ مِن المؤمنِ، فلا تَدَعِ الطِّیبَ فی کُلِّ جُمُعَةٍ . (6)

2400

عطر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بویِ خوش ، قلب را تقویت می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بویِ خوش ، قلب را تقویت می کند و بر نیروی جنسی می افزاید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه برای خدا ، خود را خوشبو کند، در روز قیامت بویش خوشتر از مشک است و هرکه برای جز خدا خوشبو کند ، در روز قیامت بویش گندتر از مردار است .

امام علی علیه السلام :عِطر و بوی خوش ، [مایه ]شادمانی است .

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله عطر و شیرینی را [که به ایشان تعارف می شد] ردّ نمی کرد .

امام صادق علیه السلام :عثمان بن مظعون به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : می خواهم استفاده از عطر و چند چیز دیگر را [ که نام برد ]کنار بگذارم . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : عطر را کنار نگذار ؛ زیرا فرشتگان بوی خوش مؤمن را می بویند ؛ بنا بر این ، [دست کم ]در روزهای جمعه از بوی خوش استفاده کن .

ص :514


1- الکافی : 6/510/6 .
2- الکافی : 6/510/3 .
3- المصنّف لعبد الرزّاق : 4/319/7933 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 400 .
5- الکافی : 6/513/4 .
6- الکافی : 6/511/14 .

عنه علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُنفِقُ فی الطِّیبِ أکثَرَ مِمّا یُنفِقُ فی الطَّعامِ . (1)

عنه علیه السلام_ کانَ إذا صامَ تَطَیَّبَ بالطِّیبِ و یقولُ _: الطِّیبُ تُحفَةُ الصائمِ . (2)

عنه علیه السلام :العِطرُ مِن سُنَنِ المُرسَلِینَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَطَیَّبَ بِطِیبٍ أوَّلَ النهارِ و هُو صائمٌ لَم یَفقِدْ عَقلَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن تَطَیَّبَ أوَّلَ النهارِ لَم یَزَلْ عَقلُهُ مَعهُ إلی اللَّیلِ . (5)

عنه علیه السلام :اُتِیَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام بِدُهنٍ و قد کانَ ادَّهَنَ، فَادَّهَنَ، فقالَ : إنّا لا نَرُدُّ الطِّیبَ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا یَنبَغِی للرَّجُلِ أن یَدَعَ الطِّیبَ فی کُلِّ یَومٍ، فإن لَم یَقدِرْ علَیهِ فَیَومٌ و یَومٌ لا، فإن لَم یَقدِرْ ففی کُلِّ جُمُعَةٍ و لا یَدَعْ . (7)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله برای عطر بیشتر از غذا خرج می کرد .

امام صادق علیه السلام_ هرگاه که روزه داشت و به خود عطر می زد _می فرمود : بوی خوش تحفه روزه دار است .

امام صادق علیه السلام :عطر زدن از سنّتهای پیامبران است .

امام صادق علیه السلام :کسی که روزه دارد ، اگر در اول روز به خود عطر زند ، عقلش را از دست نمی دهد .

امام صادق علیه السلام :هرکه در آغاز روز به خود عطر زند ، تا شب عقلش با او خواهد بود .

امام صادق علیه السلام :به امیر المؤمنین علیه السلام روغنی معطّر تعارف شد . آن حضرت با آن که تدهین کرده بود ، دوباره تدهین کرد و فرمود : ما بوی خوش را ردّ نمی کنیم .

امام کاظم علیه السلام :شایسته است که مرد هر روز از بوی خوش استفاده کند ؛ اگر هر روز نتوانست ، یک روز در میان عطر زند و چنانچه این هم مقدورش نبود جمعه ها را ترک نکند .

ص :515


1- الکافی : 6/512/18 .
2- الکافی : 4/113/3 .
3- الکافی : 6/510/2 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/86/1804 .
5- الکافی : 6/510/7 .
6- الکافی : 6/512/2 .
7- الکافی : 6/510/4 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الطِّیبُ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ . (1)

سنن النسائی عن أنس بن مالک :کانَ النبیُّ صلی الله علیه و آله إذا اُتِیَ بِطِیبٍ لَم یَرُدَّهُ . (2)

امام رضا علیه السلام :عطر زدن از اخلاق پیامبران است .

سنن النسائی_ به نقل از أنس بن مالک _: هرگاه عطری به رسول خدا صلی الله علیه و آله داده می شد، آن را ردّ نمی کرد.

2401 - طِیبُ النِّساءِ
2401 - عطرِ زنان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طِیبُ النِّساءِ ما ظَهَرَ لَونُهُ و خَفِیَ رِیحُهُ، و طِیبُ الرِّجالِ ما ظَهَرَ رِیحُهُ و خَفِیَ لَونُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما امرأةٍ استَعطَرَتْ فَمَرَّت علی قَومٍ لِیَجِدُوا مِن رِیحِها فهی زانِیَةٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا شَهِدَت إحداکُنَّ الصَّلاةَ فلا تَمَسَّ طِیبا . (5)

(6)

2401

عطرِ زنان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عطرِ زنان، رنگش آشکار و بویش پنهان است و عطرِ مردان بویش آشکار و رنگش ناپیداست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر زنی که به خود عطر زند و از کنار عدّه ای [مرد ]بگذرد ، تا بویش به مشام آنها رسد ، زناکار است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما زنان در نماز [ جماعت ]حاضر شد ، بوی خوش به کار نَبَرد .

ص :516


1- الکافی : 6/510/1 .
2- سنن النسائی : 8/189 .
3- الکافی : 6/512/17 .
4- سنن النسائی : 8/153 .
5- سنن النسائی : 8/155 .
6- (انظر) الزنا : باب 1602 .

325 - الطِّیَرَة

325 - فال بد زدن
اشاره

(1)

(2)

ص :517


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 8 / 262 باب 8 «استحباب ترک التطیُّر» . کنز العمّال : 10 / 111 «کتاب الطیرة و الفأل و العدوی» .
2- انظر : عنوان 402 «الفأل» .

2402 - التَّطَیُّرُ
2402 - فال بد زدن

الکتاب :

«قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلِیمٌ». (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الطِّیَرَةُ شِرکٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَدَّتهُ الطِّیَرَةُ عَن حاجَتِهِ فَقَد أشرَکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خَرَجَ یُریدُ سَفَرا فَرَجَعَ مِن طَیرٍ فقد کَفَرَ بما اُنزِلَ علی محمّدٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ مِنّا مَن تَطَیَّرَ أو تُطُیِّرَ لَهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :العِیافَةُ (7) و الطِّیَرَةُ و الطَّرْقُ مِن الجِبتِ. (8)

2402

فال بد زدن

قرآن :

«گفتند : ما [ حضور] شما را به فال بد گرفته ایم ، اگر بس نکنید سنگسارتان می کنیم و از ما عذابی دردناک به شما می رسد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فال بد زدن ، شرک است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که فال بد زدن او را از کارش باز دارد ، شرک ورزیده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه برای سفر خانه اش را ترک کند و بر اثر فال بد زدن بازگردد ، به آنچه بر محمّد نازل شده کفر ورزیده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست کسی که فال بد زند یا برایش فال بد زده شود (به فال بد دیگران نسبت به خود اعتقاد داشته باشد) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فال زدن از روی پریدنِ پرندگان و فال بد زدن و رمّالی جزئی از بت پرستی (کهانت) است .

ص :518


1- یس : 18 .
2- (انظر) النمل : 47، الأعراف : 131 .
3- کنز العمّال : 28556 .
4- کنز العمّال : 28566 .
5- کنز العمّال : 28570 .
6- الترغیب و الترهیب : 4/33/4 .
7- العِیافة : زجر الطیر و التفاؤل بأسمائها و أصواتها و ممرّها، و هو من عادة العرب کثیرا . (النهایة : 3/330) .
8- کنز العمّال : 28562 .

عنه صلی الله علیه و آله :أصدَقُ الطِّیَرَةِ الفَألُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أحسَنُ الطِّیَرَةِ الفَألُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَطَیَّرتَ فَامضِ، و إذا ظَنَنتَ فلا تَقضِ، و إذا حَسَدتَ فلا تَبغِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :کَفّارَةُ الطِّیَرَةِ التَّوَکُّلُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا طِیَرَةَ و لا شُؤمَ . (5)

مکارم الأخلاق :فی الحدیث: إنّ النبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یُحِبُّ الفَألَ الحَسَنَ و یَکرَهُ الطِّیَرَةَ ، و کانَ یَأمُرُ مَن رَأی شَیئا یَکرَهُهُ و یَتَطَیَّرُ مِنهُ أن یقولَ : اللّهُمّ لا یُؤتِی الخَیرَ إلاّ أنتَ، و لا یَدفَعُ السَّیّئاتِ إلاّ أنتَ ، و لا حولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بکَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الطِّیَرَةُ علی ما تَجعَلُها إن هَوَّنتَها تَهَوَّنَت، و إن شَدَّدتَها تَشَدَّدَت، و إن لَم تَجعَلْها شَیئا لَم تَکُن شَیئا . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راست ترین فال ، فال خوب است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین فال زدن ، فال خوش است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه فال بدی زدی ، کارت را انجام بده [و به آن فال اعتنا مکن] ، هرگاه گمان بردی ، داوری مکن و هرگاه حسّ حسادت در تو به وجود آمد ، آن را دنبال نکن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کفّاره فال بد ، توکّل است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نه فال بد درست است و نه شومی .

مکارم الأخلاق :در روایت آمده پیامبر صلی الله علیه و آله : فال خوب زدن را دوست داشت و فال بد زدن را خوش نداشت و می فرمود هر کس چیز نا خوشایندی دید که به نظرش بد شگون می آید، بگوید : خدایا! خوبی را کسی جز تو نمی دهد و بدیها را کسی جز تو دفع نمی کند و هیچ دگرگونی و نیرویی نیست مگر به کمک تو .

امام صادق علیه السلام :تأثیر فال بد به خودت بستگی دارد : اگر آن را آسان بگیری آسان می شود ، اگر سخت بگیری سخت می شود ، و اگر آن را به چیزی نگیری چیزی نخواهد بود .

2403 - الشُّؤمُ
2403 - شومی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إن کانَ فی شَیءٍ شُؤمٌ ففِی اللِّسانِ . (8)

2403

شومی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر در چیزی شومی وجود داشته باشد ، در زبان است .

ص :519


1- کنز العمّال : 28584 .
2- کنز العمّال : 28583 .
3- بحار الأنوار : 77/153/122 .
4- الکافی : 8/198/236 .
5- تفسیر نور الثقلین : 4/382/35 .
6- مکارم الأخلاق : 2/153/2374 و2375، انظر کنز العمّال: 7/136 .
7- الکافی : 8/197/235 .
8- الکافی : 2/116/17 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عنِ الشُّؤْمِ _: سُوءُ الخُلُقِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الرِّفْقُ یُمنٌ، و الخُرقُ شُؤمٌ . (2)

از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی از ایشان سؤال شد : چه چیز شوم است؟ _فرمود : بد خویی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نرمخویی ، یُمن (برکت) است و تندخویی ، شوم .

ص :520


1- تنبیه الخواطر : 1/89 .
2- بحار الأنوار : 75/59/23 .

326 - الطِّینة

326 - طینت و خمیره
اشاره

(1)

(2)

ص :521


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 225 باب 10 «الطینة و المیثاق» . بحار الأنوار : 67 / 77 باب 3 «طینة المؤمن» .
2- انظر : عنوان62 «الجبر»، 442 «القضاء و القدر». 431 «القدر»، 283 «المشیئة».

2404 - الطِّینَةُ
2404 - طینت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا ذُکِرَ عِندَهُ اختِلافُ الناسِ _: إنّما فَرَّقَ بَینَهُم مَبادِئُ طِینِهِم، و ذلکَ أنّهُم کانوا فِلقَةً مِن سَبَخِ أرضٍ و عَذبِها، و حَزنِ تُربَةٍ و سَهلِها، فَهُم عَلی حَسَبِ قُربِ أرضِهِم یَتَقارَبُونَ، و علی قَدرِ اختِلافِها یَتَفاوَتُونَ ، فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ العَقلِ، و مادُّ القامَةِ قَصیرُ الهِمَّةِ، و زاکِی العَمَلِ قَبیحُ المَنظَرِ، و قَریبُ القَعرِ بَعیدُ السَّبرِ، و مَعروفُ الضَّریبَةِ مُنکَرُ الجَلِیبةِ، و تائهُ القَلبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، و طَلِیقُ اللِّسانِ حَدیدُ الجَنانِ . (1)

2404

طینت

امام علی علیه السلام_ چون در حضور آن حضرت سخن از تفاوت میان آدمیان به میان آمد _فرمود : مبدأ طینت مردم ، میان آنان تفاوت ایجاد کرده است ؛ به این معنا که آنها از تکه یا قطعه ای بودند که از زمین شور و شیرین و خاک درشت و نرم ترکیب شده است ؛ بنا بر این ، آدمیان بر حسب نزدیک بودنِ خاکشان به یکدیگر ، با هم نزدیکند و به اندازه جدایی خاکشان از یکدیگر، متفاوتند . بنا بر این بسا نیکو چهره ای ببینی کم خرد ، و بلند قامتی کوتاه همّت ، و نیکوکاری زشت رو ، و خُرد جثه ای ژرف اندیش ، و نیک سیرتی با ظاهری کریه و سرگشته دلی پراکنده هوش و گشاده زبانی آگاه و بینا .

ص :522


1- نهج البلاغة : الخطبة 234 .

حرف الظاء

اشاره

الظَّفَر (پیروزی)

الظُّفر (ناخن)

الظُّلْم (ستمگری)

الظَّنّ (گمان)

ص :523

ص :524

327 - الظَّفَر

327 - پیروزی
اشاره

(1)

ص :525


1- انظر : عنوان 102 «الحرب»، الصبر : باب 2139، 2140 .

2405 - الظَّفَرُ
2405 - کامیابی و پیروزی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الظَّفَرُ بِالجَزمِ و الحَزمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الظَّفَرُ بِالحَزمِ، و الحَزمُ بِإجالَةِ الرَّأیِ . (2)

عنه علیه السلام :أصلُ النَّجدَةِ القُوَّةُ، و ثَمَرَتُها الظَّفَرُ . (3)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ أحَدُ الظَّفَرَینِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسنِ علیه السلام _: خُذْ علی عَدُوِّکَ بِالفَضلِ، فإنَّهُ أحلی (أحَدُ) الظَّفَرَینِ . (5)

عنه علیه السلام :الأخذُ علی العَدُوِّ بِالفَضلِ أحَدُ الظَّفَرَینِ . (6)

عنه علیه السلام :ظَفِرَ بِالخَیرِ مَن طَلَبَهُ، ظَفِرَ بِالشَّرِّ مَن رَکِبَهُ . (7)

عنه علیه السلام :ظَفِرَ بِالشیطانِ مَن غَلَبَ غَضَبَهُ، ظَفِرَ الشیطانُ بِمَن مَلَکَهُ غَضَبُهُ . (8)

2405

کامیابی و پیروزی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیروزی ، در گرو اراده قاطع و دوراندیشی است .

امام علی علیه السلام :پیروزی در گرو دوراندیشی است و دوراندیشی در به کار انداختن رأی .

امام علی علیه السلام :ریشه دلاوری ، توانمندی است و میوه اش ، پیروزی .

امام علی علیه السلام :صبر ، یکی از دو ظفر است .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : با دشمن خود به احسان و بخشش رفتار کن ، که این شیرین ترین پیروزی است .

امام علی علیه السلام :رفتار بزرگوارانه با دشمن ، یکی از دو پیروزی است .

امام علی علیه السلام :کسی که جویای خوبی باشد ، به آن دست یابد . کسی که بر مرکب بدی سوار شود ، به آن دست یابد .

امام علی علیه السلام :هر که بر خشم خویش چیره آید ، بر شیطان پیروز شود و هر که خشم، زمام اختیارش را به دست گیرد ، شیطان بر او پیروز شود .

ص :526


1- بحار الأنوار : 77/165/2.
2- نهج البلاغة: الحکمة 48.
3- بحار الأنوار : 78/7/59.
4- غرر الحکم : 1641.
5- نهج البلاغة : الکتاب 31.
6- غرر الحکم : 1676.
7- غرر الحکم : 6046 _ 6047.
8- غرر الحکم : 6048 _ 6049.

عنه علیه السلام :استَعمِلْ مَع عَدُوِّکَ مُراقَبَةَ الإمکانِ و انتِهازَ الفُرصَةِ، تَظفَرْ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَبطَرَنَّ بِالظَّفَرِ، فإنّکَ لا تَأمَنُ ظَفَرَ الزَّمانِ بکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَظفَرُ مَن یَحلُمُ . (3)

امام علی علیه السلام :برای مقابله با دشمنت منتظر توانایی یافتن بر او و به دست آمدن فرصت باش ، در این صورت پیروز می شوی .

امام علی علیه السلام :از پیروزی سرمست مشو ؛ زیرا که از پیروزی زمانه بر خود در امان نیستی .

امام صادق علیه السلام :هر که بردبار باشد ، پیروز می شود .

2406 - ما لا یُعدُّ ظَفَراً
2406 - آنچه پیروزی محسوب نمی شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما ظَفِرَ مَن ظَفِرَ الإثمُ بهِ ، و الغالِبُ بِالشَّرِّ مَغلوبٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِرَجُلَینِ تَخاصَما بحَضرَتِهِ _: أما إنّهُ لم یَظفَرْ بِخَیرٍ مَن ظَفِرَ بِالظُّلمِ . (5)

2406

آنچه پیروزی محسوب نمی شود

امام علی علیه السلام :پیروز نیست کسی که گناه بر او پیروز شده باشد ؛ کسی که از طریق توسّل به بدی ، چیره گردد شکست خورده است .

امام صادق علیه السلام_ به دو نفر که در حضور ایشان بحث و جدل می کردند _فرمود : بدانید که هر کس از طریق ستم پیروز شد ، به خوبی دست نیافت .

2407 - صِفَةُ ظَفَرِ الکَریمِ وَاللَّئیمِ
2407 - ویژگی پیروزیِ مردمان بزرگوار و فرومایه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ظَفَرُ الکِرامِ عَفوٌ و إحسانٌ، ظَفَرُ اللِئامِ تَجَبُّرٌ و طُغیانٌ . (6)

2407

ویژگی پیروزیِ مردمان بزرگوار و فرومایه

امام علی علیه السلام :پیروزی مردمان بزرگوار ، [زمینه ساز] گذشت و احسان است و پیروزی مردمان فرومایه ، [زمینه ای برای ]زورگویی و گردنکشی .

ص :527


1- غرر الحکم : 2347.
2- غرر الحکم : 10292.
3- بحار الأنوار : 78/269/109.
4- بحار الأنوار : 75/320/49.
5- تحف العقول : 358.
6- غرر الحکم : 6044 _ 6045.

عنه علیه السلام :ظَفَرُ الکریمِ یُنجِی، ظَفَرُ اللَّئیمِ یُردِی . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :پیروزی انسان بزرگوار ، نجات بخش است و پیروزی انسان فرومایه ، نابود کننده .

ص :528


1- غرر الحکم : 6042 _ 6043.
2- (انظر) عنوان 457 «الکرم».

328 - الظُّفر

328 - ناخن
اشاره

(1)

ص :529


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 1 / 433 باب 80 «استحباب تقلیم الأظفار».

2408 - تَقلیمُ الأظفارِ
2408 - کوتاه کردن ناخنها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَقلیمُ الأظفارِ یَمنَعُ الداءَ الأعظَمَ، و یُدِرُّ الرِّزقَ . (1)

الدرّ المنثور عن أنَسٍ :وَقَّتَ لنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَحلِقَ الرَّجُلُ عانَتَهُ کُلَّ أربَعینَ یَوما، و أن یَنتِفَ إبطَهُ کُلَّما طَلَعَ، و لا یَدَعَ شارِبَیهِ یَطُولانِ، و أن یُقَلِّمَ أظفارَهُ مِن الجُمُعَةِ إلی الجُمُعَةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما قَصُّ الأظفارِ لأنّها مَقِیلُ الشَّیطانِ، و مِنهُ یَکونُ النِّسیانُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أستَرَ و أخفی ما یُسَلَّطُ الشَّیطانُ مِنِ ابنِ آدَمَ أن صارَ أن یَسکُنَ تَحتَ الأظافِیرِ. (4)

2408

کوتاه کردن ناخنها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کوتاه کردن ناخنها از درد بزرگ تر جلوگیری می کند و روزی را زیاد می گرداند .

الدرّ المنثور_ به نقل از اَنَس _: رسول خدا صلی الله علیه و آله وقت [نظافت ]ما را چنین تعیین کرد که ، آدمی هر چهل روز موی زهارش را بزند ، و موی زیر بغلش را هر وقت درآمد بکند و نگذارد شاربش بلند شود و هر جمعه ناخنهایش را بگیرد .

امام باقر علیه السلام :ناخنها را به این دلیل باید گرفت که لانه شیطان و منشأ فراموشی هستند .

امام صادق علیه السلام :پنهان ترین و نا پیداترین راهی که از آن شیطان بر آدمی مسلط می شود ، لانه کردن او در زیر ناخنهاست .

2409 - الحَثُّ عَلی تَرکِ الأظافیرِ لِلنِّساءِ
2409 - تشویق زنان به بلند داشتن ناخنها

الکافی :رسولُ اللّهِ _ للرِّجالِ _ : قُصُّوا أظافِیرَکُم، و للنِّساءِ : اُترُکْنَ فإنّهُ أزیَنُ لَکُنَّ . (5) (6)

2409

تشویق زنان به بلند داشتن ناخنها

الکافی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردان فرمود : ناخنهایتان را بگیرید و به زنان فرمود : [ناخنهایتان را] بلند بگذارید ؛ زیرا این برای شما زیباتر است .

ص :530


1- الکافی : 6/490/1.
2- الدرّ المنثور : 1 / 276.
3- الکافی : 6/490/6.
4- الکافی : 6/490/7.
5- الکافی : 6/491/15.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 434 باب 81.

2410 - تَقلیمُ الأظفارِ مِن الحَرامِ !
2410 - کوتاه کردن ناخنها از حرام!

الکافی :فیما وَعَظَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عیسی علیه السلام : یا عیسی ، قُلْ لِظَلَمَةِ بَنِی إسرائیلَ : قَلِّمُوا أظفارَکُم مِن کَسبِ الحَرامِ، و أصِمُّوا أسماعَکُم عن ذِکْرِ الخَنا، و أقبِلُوا عَلَیَّ بقُلُوبِکُم فإنّی لَستُ اُرِیدُ صُوَرَکُم . (1)

2410

کوتاه کردن ناخنها از حرام!

الکافی :از جمله اندرزهای خداوند عزّ و جلّ به عیسی علیه السلام است که : ای عیسی! به ستمگران بنی اسرائیل بگو : ناخنهایتان را از درآمد حرام کوتاه کنید و گوشهایتان را از شنیدن دشنام کر سازید و با دلهایتان به من رو کنید ؛ زیرا که من [فقط اقبال ]چهره های شما را نمی خواهم .

ص :531


1- الکافی : 8/138/103.

ص :532

329 - الظُّلْم

329 - ستمگری
اشاره

(1)

(2)

ص :533


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 305 باب 79 «الظلم و أنواعه». بحار الأنوار : 75 / 17 باب 33 «نصر الضعفاء و المظلومین». بحار الأنوار : 75 / 367 باب 82 «الرکون إلی الظالمین». بحار الأنوار : 75 / 384 باب 84 «ردّ الظلم عن المظلومین». کنز العمّال : 3 / 498، 824 «الظلم».
2- انظر : عنوان 44 «البغی»، 45 «الباغی»، معرفة اللّه : باب 2505 _ 2607. الإمامة الخاصّة : باب 183، الحلف : باب 934، الدعاء : باب 1207. المسجد : باب 1752 ، السلطان : باب 1839، 1843. العلم : باب 2859 . الصراط : باب 2219 ، الفساد : باب 3155، القضاء بین الناس : باب 3306.

2411 - التَّحذیرُ مِنَ الظُّلمِ
2411 - پرهیز از ستمگری

الکتاب :

(وَ اللّهُ لا یَهْدِی القَوْمَ الظَّالِمِینَ) . (1)

(وَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ) . (2)

(إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ) . (3)

(هذا خَلْقُ اللّهِ فَأَرُونِی ماذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ) . (4)

(لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ القاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ) . (5)

(وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الماءُ وَ قُضِیَ الأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعدا لِلقَوْمِ الظَّالِمِینَ) . (6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الظُّلمَ؛ فإنّهُ یُخرِبُ قُلوبَکُم . (7)

2411

پرهیز از ستمگری

قرآن :

«و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمی کند» .

«و اما کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند ، [خداوند] مزد آنها را کامل می دهد و خدا ستمگران را دوست ندارد» .

«ستمگران ، رستگار نمی شوند» .

«این است آفرینش خدا . [اینک] به من نشان دهید که دیگران چه آفریده اند . بلکه ستمگران در گمراهی آشکاری هستند» .

«تا آنچه را شیطان القا می کند برای کسانی که در دلهایشان بیماری است و برای سخت دلان مایه آزمایش قرار دهد . همانا ستمگران در ستیزه ای دور و درازند» .

«و گفته شد : ای زمین! آب خود را فرو بر و ای آسمان! [از بارش ]خودداری کن و آب کاسته شد و فرمان اجرا گشت و کشتی بر جودی نشست و گفته شد : هلاک باد ، گروه ستمگران» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ستم کردن بپرهیزید ، که آن دلهای شما را ویران می کند .

ص :534


1- البقرة : 258.
2- آل عمران : 57.
3- الأنعام : 21، یوسف : 23.
4- لقمان : 11.
5- الحجّ : 53.
6- هود : 44.
7- کنز العمّال : 7639.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّه لَیَأتِیَ العَبدُ یَومَ القِیامَةِ و قد سَرَّتهُ حَسَناتُهُ، فَیَجِیءُ الرجُلُ فیقولُ : یا ربِّ ظَلَمَنی هَذا، فَیُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَیُجعَلُ فی حَسَناتِ الذی سَألَهُ، فما یَزالُ کذلکَ حتّی ما یَبقی لَهُ حَسَنةٌ، فإذا جاءَ مَن یَسألُهُ نَظَرَ إلی سَیِّئاتِهِ فَجُعِلَت مَع سیّئاتِ الرَّجُلِ، فلا یَزالُ یُستَوفی مِنهُ حتّی یَدخُلَ النارَ . (1)

کنز العمّال :أبو هُدبةَ عن أنس عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : بینَ الجَنَّةِ و العَبدِ سَبعُ عِقابٍ، أهوَنُها المَوتُ . قالَ أنَسٌ : قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، فما أصعَبُها ؟ قالَ : الوُقُوفُ بینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ إذا تَعَلَّقَ المَظلُومُونَ بِالظالِمِینَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الظُّلمُ ألأمُ الرَّذائلِ . (3)

عنه علیه السلام :الظُّلمُ فی الدُّنیا بَوارٌ، و فی الآخِرَةِ دَمارٌ . (4)

عنه علیه السلام :الظُّلمُ یُزِلُّ القَدَمَ، و یَسلُبُ النِّعَمَ و یُهلِکُ الاُمَمَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت بنده خوشحال از حسنات خود وارد محشر می شود . مردی می آید و می گوید : پروردگارا ! این مرد به من ظلم کرده است . پس، از حسنات او برداشته و در حسنات آن مرد داد خواه گذاشته می شود . به همین ترتیب افرادی که در حق آنها ستم کرده است می آیند تا جایی که حتی یک حسنه برای او باقی نمی ماند . از آن پس اگر کسی بیاید و حق خود را از او بخواهد از گناهان آن مرد برداشته و به گناهان او افزوده می شود . بدین سان همچنان داد مردم از او گرفته می شود ، تا آن که به آتش درآید .

کنز العمّال_ به نقل از ابو هدبه از انس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : میان بهشت و آدمی هفت گردنه است ، که آسان ترین آنها مرگ باشد .

عرض کردم : ای رسول خدا! پس سخت ترین آنها چیست؟ فرمود : ایستادن در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ آن گاه که ستمدیدگان گریبان ستمگران را بگیرند .

امام علی علیه السلام :ستم، پست ترین رذیلت است .

امام علی علیه السلام :ستمگری، در دنیا مایه نابودی و در آخرت، مایه هلاکت است .

امام علی علیه السلام :ستم، قدم را می لغزاند ، نعمتها را سلب می کند و ملتها را به نابودی می کشاند .

ص :535


1- روضة الواعظین : 512 .
2- کنز العمّال : 8862.
3- غرر الحکم : 804.
4- غرر الحکم : 1707.
5- غرر الحکم : 1734.

عنه علیه السلام :الظُّلمُ تَبِعاتٌ مُوبِقاتٌ . (1)

عنه علیه السلام :اِقدَمُوا علَی اللّهِ مَظلومِینَ، و لا تَقدَموا علَیهِ ظالِمِینَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن ظَلَمَ عِبادَ اللّهِ کانَ اللّهُ خَصمَهُ دُونَ عِبادِهِ . (3)

عنه علیه السلام :بِئسَ الزادُ إلی المَعادِ العُدوانُ علی العِبادِ . (4)

عنه علیه السلام :اللّهَ اللّهَ فی عاجِلِ البَغیِ، و آجِلِ وَ خامَةِ الظُّلمِ، و سُوءِ عاقِبَةِ الکِبرِ . (5)

عنه علیه السلام_ یَتَبَرَّأُ مِن الظُّلمِ _: و اللّهِ لأََن أبِیتَ عَلی حَسَکِ السَّعدانِ مُسَهَّدا، أو اُجَرَّ فی الأغلالِ مُصَفَّدا، أحَبُّ إلَیَّ مِن أن ألقَی اللّهَ و رسولَهُ یَومَ القِیامَةِ ظالِما لِبَعضِ العِبادِ، و غاصِبا لِشَیءٍ مِن الحُطامِ، و کیفَ أظلِمُ أحَدا لِنَفسٍ یُسرِعُ إلی البِلی قُفُولُها، و یَطُولُ فی الثَّری حُلُولُها ؟! (6)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و اللّهِ لو اُعطِیتُ الأقالیمَ السَّبعَةَ بما تَحتَ أفلاکِها، علی أن أعصِیَ اللّهَ فی نَملَةٍ أسلُبُها جُلْبَ شَعِیرَةٍ ما فَعَلتُهُ. (7)

امام علی علیه السلام :ستمگری ، پیامدهایی مُهلک دارد .

امام علی علیه السلام :به پیشگاه خدا ، ستمدیده وارد بشوید ، ولی ستمگر وارد نشوید .

امام علی علیه السلام :هر که به بندگان خدا ستم کند، خداوند به جای بندگانش خصم و مدّعی او باشد .

امام علی علیه السلام :چه بد توشه ای است برای آخرت، ستم و تجاوز به بندگان .

امام علی علیه السلام :از خدا بترسید ، از خدا بترسید ، درباره عاقبت ناگوار ستم در دنیا و آخرت و از فرجام بدِ کبر و نخوت .

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که ضمن آن از بیدادگری، بیزاری می جوید _فرمود : به خدا سوگند اگر شب را روی گیاه اشترخار بیدار مانم و مرا بسته در کند و زنجیر بکشانند ، خوشتر دارم از این که در روز قیامت با دامنی آلوده به ستم بر یکی از بندگان خدا یا غصب کمترین چیزی از کالای پست دنیا ، بر خدا و رسول او وارد شوم . چگونه به خاطر جسمی که تار و پودش به سوی پوسیدگی می شتابد و روزگاران درازی در زیر خاک می ماند ، بر کسی ستم کنم؟!

امام علی علیه السلام_ در همان خطبه _فرمود : به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با هر آنچه در زیر افلاک آن است به من دهند ، بدین شرط که با گرفتن پوست جوی از دهان موری نافرمانی خدا کنم، هرگز چنین نخواهم کرد.

ص :536


1- غرر الحکم : 875.
2- نهج البلاغة : الخطبة 151.
3- غرر الحکم : 8250.
4- بحار الأنوار : 75/309/4.
5- نهج البلاغة : الخطبة 192.
6- نهج البلاغة : الخطبة 224.
7- نهج البلاغة : الخطبة 224.

عنه علیه السلام :الجَورُ عَسُوفٌ . (1)

عنه علیه السلام :الجَورُ مِمحاةٌ . (2)

عنه علیه السلام :أخسَرُکُم أظلَمُکُم . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الظُّلمَ؛ فَمَن ظَلَمَ کَرُهَت أیّامُهُ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الظُّلمَ؛ فإنّهُ یَزُولُ عَمَّن تَظلِمُهُ و یَبقی علَیکَ . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الظُّلمَ؛ فإنّهُ أکبَرُ المَعاصِی . (6)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الجَورَ؛ فإنَّ الجائرَ لا یَرِیحُ رائحةَ الجَنَّةِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أ یُؤکَلَ ما تَحمِلُ النَّملَةُ بِفِیها و قَوائمِها . (8)

(9)

امام علی علیه السلام :ستم، کج راهه است .

امام علی علیه السلام :ستم ، محو کننده است .

امام علی علیه السلام :زیانکارترین شما ، ستمکارترین شماست .

امام علی علیه السلام :زنهار از ستمگری ؛ زیرا هر که ستم کرد ، روزگارش ناگوار شد .

امام علی علیه السلام :زنهار از ستمگری ؛ زیرا ستم ، از کسی که به او ستم کنی زایل می شود و [وزر و وبالش ]بر تو باقی می ماند .

امام علی علیه السلام :از ستم بپرهیز ، که آن بزرگترین گناه است .

امام علی علیه السلام :از بیدادگری بپرهیز ، که بیدادگر بوی بهشت را استشمام نمی کند .

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله از خوردن چیزی که مور با دهان و پاهای خود حمل می کند ، نهی فرمود .

2412 - الظُّلمُ وَالتَّدمیرُ
2412 - ستم ، خانمان سوز است

الکتاب :

(وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا القُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذلِکَ نَجْزِی القَوْمَ المُجْرِمِینَ) . (10)

2412

ستم ، خانمان سوز است

قرآن :

«پیش از شما نسلهای بسیاری را که ستم کردند و پیامبرانشان با حجّتها سویشان آمده بودند و ایمان نیاورده بودند ، هلاک کرده ایم . این گونه گروه بزهکاران را سزا می دهیم».

ص :537


1- غرر الحکم : 6.
2- غرر الحکم : 248.
3- غرر الحکم : 2841.
4- غرر الحکم : 2638.
5- غرر الحکم : 2643.
6- غرر الحکم : 2665.
7- غرر الحکم : 2670.
8- الکافی : 5/307/11.
9- (انظر) کنز العمّال : 7642 _ 7644.
10- یونس : 13.

(فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ) . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَورُ أحَدُ المُدَمِّرَینِ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ شَیءٌ أدعی إلی تَغییرِ نِعمَةِ اللّهِ و تَعجِیلِ نِقْمَتِهِ مِن إقامَةٍ علی ظُلمٍ؛ فإنّ اللّهَ سَمیعُ دَعوَةِ المُضطَهَدِینَ (المَظلومِینَ)، و هُو للظالِمینَ بِالمِرصادِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن ظَلَمَ قُصِمَ عُمرُهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن جارَ قُصِمَ عُمرُهُ . (5)

عنه علیه السلام :راکِبُ الظُّلمِ یُدرِکُهُ البَوارُ . (6)

عنه علیه السلام :راکِبُ الظُّلمِ یَکبُو بِهِ مَرکَبُهُ . (7)

عنه علیه السلام :بِالظُّلمِ تَزولُ النِّعَمُ . (8)

عنه علیه السلام :یَنامُ الرجُلُ علی الثُّکلِ و لا یَنامُ علی الظُّلمِ . (9)

«این [هم] خانه های خالی آنها است که به سبب ستمهایی که می کردند و در این برای کسانی که دانا باشند عبرتی است» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :ستم ، یکی از دو ویرانگر است .

امام علی علیه السلام :در زوال نعمت خدا و شتاب بخشیدن به خشم و انتقام او ، هیچ چیز کارگرتر از ستمگری نیست ؛ زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و همواره در کمین ستمگران است .

امام علی علیه السلام :هر که ستم کند، عمرش شکسته شود.

امام علی علیه السلام :هر که بیدادگری کند، عمرش شکسته شود .

امام علی علیه السلام :سوارِ مرکب ستم را نیستی دریابد .

امام علی علیه السلام :کسی که بر مَرکب ستم سوار شود ، مرکبش او را به سر در آورد .

امام علی علیه السلام :بر اثر ستم است که نعمتها زوال می یابد .

امام علی علیه السلام :آدمی با مرگ فرزند خوابش می برد ، اما با ستمی که بر او شده خوابش نمی برد .

ص :538


1- النمل : 52.
2- غرر الحکم : 1657.
3- نهج البلاغة : الکتاب 53، غرر الحکم : 7523.
4- غرر الحکم : 7940.
5- غرر الحکم : 7750.
6- غرر الحکم : 5386.
7- غرر الحکم : 5391.
8- غرر الحکم : 4230.
9- غرر الحکم : 11028.

عنه علیه السلام :إنّ البَغیَ و الزُّورَ یُوتِغانِ (1) المَرءَ فی دِینِهِ و دُنیاهُ، و یُبدِیانِ خَلَلَهُ عِندَ مَن یَعِیبُهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن جارَ أهلَکَهُ جَورُهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن عَمِلَ بِالجَورِ عَجَّلَ اللّهُ هُلْکَهُ . (4)

عنه علیه السلام :اِحذَرِ العَسفَ و الحَیفَ؛ فإنّ العَسفَ یَعودُ بِالجَلاءِ، و الحَیفَ یَدعُو الی السَّیفِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :همانا ستمگری و دروغگویی، دین و دنیای آدمی را تباه می سازد و عیبها و کاستیهایش را در نظر عیبجویان آشکار می نماید .

امام علی علیه السلام :هر که ستم کند ، ستمش او را به هلاکت کشاند .

امام علی علیه السلام :هر که ستم کند ، خداوند نابودی او را شتاب بخشد .

امام علی علیه السلام :از زورگویی و بیدادگری بپرهیز ؛ زیرا زورگویی موجب در به دری مردم می شود و بیدادگری ، کار را به شمشیر می کشاند .

2413 - الظُّلمُ وظُلُماتُ القِیامَةِ
2413 - ظلم و ظلمتهای قیامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اتَّقُوا الظُّلمَ؛ فإنّهُ ظُلُماتٌ یَومَ القِیامَةِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الظُّلمَ؛ فإنّ الظُّلمَ عندَ اللّهِ هُو الظُّلُماتُ یَومَ القِیامَةِ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرَجُلٍ یُحِبُّ أن یُحشَرَ یَومَ القِیامَةِ فی النورِ _: لا تَظلِمْ أحَدا، تُحشَرْ یَومَ القِیامَةِ فی النورِ . (9)

2413

ظلم و ظلمتهای قیامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ظلم کردن بپرهیزید که آن ، ظلمتهای روز قیامت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از ظلم ؛ زیرا ظلم در نزد خداوند تاریکیهایی در روز قیامت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخِ مردی که دوست داشت روز قیامت در روشنایی محشور شود _فرمود : به هیچ کس ظلم نکن ، تا روز قیامت در روشنایی محشور شوی .

ص :539


1- یوتِغُهُ : یُهلِکُهُ (النهایة : 5/149) .
2- نهج البلاغة: الکتاب48.
3- غرر الحکم : 7835.
4- غرر الحکم : 8723.
5- نهج البلاغة : الحکمة 476.
6- (انظر) الفساد : باب 3152. الدولة : باب 1286.
7- الکافی : 2/332/11.
8- بحار الأنوار : 75/309/7.
9- کنز العمّال : 44154.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الظُّلمُ فی الدنیا هو الظُّلُماتُ فی الآخِرَةِ . (1)

امام باقر علیه السلام :ظلم در دنیا ، همان ظلمات در آخرت است .

2414 - التَّحذیرُ مِنَ الظُّلمِ فی مَکَّةَ
2414 - پرهیز از ستمگری در مکّه

الکتاب:

(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ المَسْجِدِ الحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً العاکِفُ فِیهِ وَ البادِ وَ مَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ ) . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ ظُلمٍ فی مکَّةَ إلحادٌ، حتّی شَتمُ الخادِمِ، و إنّ الطاعِمَ فیها کالصائمِ فی غیرِها . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و مَن یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ» _: کُلُّ ظُلمٍ إلحادٌ، و ضَربُ الخادِمِ فی غَیرِ ذَنبٍ مِن ذلکَ الإلحادِ . (4)

2414

پرهیز از ستمگری در مکّه

قرآن :

«کسانی که کفر ورزیدند و از راه خدا و مسجد الحرام ، که آن را برای مردم قرار داده ایم و مقیم و غیر مقیم در آن یکسان اند ، باز می دارند ، و هر که در آن جا به ستم کج راهه بپوید، او را عذابی دردناک چشانیم» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گونه ستمی در مکّه ، حتّی ناسزا گفتن به خدمتکار ، کجروی است ، و کسی که در مکّه غذا خورد ، همچون کسی باشد که در جاهای دیگر روزه بدارد .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «و هر که در آن به ستم کج راهه بپوید» _فرمود : هر گونه ستمی ، کجروی است و کتک زدن خدمتکار بی آن که گناهی مرتکب شده باشد از جمله همین کجروی است .

2415 - لَبسُ الإیمان بِالظُّلمِ
2415 - آمیختن ایمان به ستم

الکتاب :

(الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ) . (5)

2415

آمیختن ایمان به ستم

قرآن :

«کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را با ستم نیامیختند ، همانان در امانند و همانان رهیافته اند» .

ص :540


1- ثواب الأعمال : 321/1.
2- الحجّ : 25.
3- عوالی اللآلی : 1/430/124.
4- الکافی : 4/227/2.
5- الأنعام : 82.

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «الذینَ آمَنوا و لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ» _: بِشَکٍّ . (1)

بحار الأنوار عن أبی بَصیرٍ :سَألتُهُ [ الإمام الصّادق علیه السلام ]عن قَول اللّهِ عزّ و جلّ: «و الذین آمنوا و لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ» الآیة، قالَ : نَعوذُ بِاللّهِ یا أبا بصیرٍ أن تَکونَ ممَّن لَبِسَ إیمانَهُ بِظُلمٍ، ثُمّ قالَ : اُولئکَ الخَوارِجُ و أصحابُهُم . (2)

(3)

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را با ستم نیامیختند» _فرمود : یعنی با شکّ .

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را با ستم نیامیختند» سؤال کردم . حضرت فرمود : پناه به خدا ، ای ابا بصیر ، از این که تو جزء کسانی باشی که ایمانشان را با ستم درآمیختند . سپس فرمود : اینان ، خوارج و هم مسلکان آنها هستند .

2416 - أنواعُ الظُّلمِ
2416 - انواع ستم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدَّواوینُ عندَ اللّهِ _ عَزَّ و جَلَّ _ ثلاثةٌ : دِیوانٌ لا یَعبَأُ اللّهُ بهِ شیئا، و دِیوانٌ لا یَترُکُ اللّهُ مِنهُ شیئا، و دیوانٌ لا یَغفِرُهُ اللّهُ ، فأمّا الدِّیوانُ الذی لا یَغفِرُهُ اللّهُ فالشِّرکُ باِللّهِ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جَلَّ : «مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ الجَنَّةَ» . (4)

و أمّا الدِّیوانُ الذی لا یَعبَأُ اللّهُ بهِ شیئا فَظُلمُ العَبدِ نفسَهُ فیما بینَهُ و بینَ رَبِّهِ، مِن صومِ یومٍ تَرَکَهُ، أو صلاةٍ تَرَکَها، فإنَّ اللّهَ _ عَزَّ و جَلَّ _ یَغفِرُ ذلکَ و یَتَجاوَزُ إن شاءَ.

و أمّا الدِّیوانُ الذی لا یَترُکُ اللّهُ مِنهُ شیئا فَظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم بَعضا، القِصاصُ لا مَحالَةَ . (5)

2416

انواع ستم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دیوانهای اعمال نزد خدا سه گونه است : دیوانی که خداوند به آن هیچ اعتنایی نمی کند ، دیوانی که خداوند از آن چیزی را فرو نمی گذارد ، و دیوانی که خداوند آن را نمی بخشاید . امّا دیوانی که خداوند آن را هرگز نمی بخشاید شرک به خدا است ؛ خدای عزیز و بلند مرتبه فرموده است : «هر که به خدا شرک ورزد همانا خداوند بهشت را بر او حرام کند» . امّا دیوانی که خداوند به آن هیچ اعتنایی نمی کند ، ظلم بنده به خود است در کارهایی که به رابطه او و خدا مربوط می شود ؛ مانند نگرفتن روزه ای ، یا نخواندن نمازی . خداوند عزیز و بلند مرتبه اگر بخواهد اینها را می بخشد و گذشت می کند . و امّا دیوانی که خداوند کمترین چیزی از آن را فرو نمی گذارد ، ستم بندگان به یکدیگر است که چاره ای جز قصاص ندارد .

ص :541


1- الکافی : 2/399/4.
2- بحار الأنوار : 69/153/10.
3- (انظر) بحار الأنوار : 69 / 150 باب 31. العدل : باب 2505. الشکّ : باب 2063.
4- المائدة : 72 .
5- مسند ابن حنبل:10/82/26090.

عنه صلی الله علیه و آله :الظُّلمُ ثلاثةٌ : فَظُلمٌ لا یَغفِرُهُ اللّهُ، و ظُلمٌ یَغفِرُهُ اللّهُ، و ظُلمٌ لا یَترُکُهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا و إنَّ الظُّلمَ ثلاثةٌ : فَظُلمٌ لا یُغفَرُ، و ظُلمٌ لا یُترَکُ، و ظُلمٌ مَغفورٌ لا یُطلَبُ، فأمّا الظُّلمُ الذی لا یُغفَرُ فالشِّرکُ بِاللّهِ ......... و أمّا الظُّلمُ الذی یُغفَرُ فَظُلمُ العَبدِ نفسَهُ عندَ بعضِ الهَناتِ، و أمّا الظُّلمُ الذی لا یُترَکُ فظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم بَعضا . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ظلم سه گونه است : ظلمی که خدا هرگز نمی بخشد ، ظلمی که خدا می بخشد ، و ظلمی که بازخواست خواهد شد .

امام علی علیه السلام :بدانید که ظلم بر سه گونه است : ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود ، ظلمی که بازخواست می شود و ظلمی که بخشوده می شود و بازخواست نمی گردد . اما ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود ، شرک ورزیدن به خداست ......... اما ظلمی که بخشوده می شود ستمی است که بنده با ارتکاب بعضی گناهان کوچک به خود روا می دارد و اما ظلمی که بازخواست خواهد شد ، ستم بندگان به یکدیگر است .

2417 - الظُّلمُ الَّذی لا یُترَکُ
2417 - ستمی که بازخواست می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الظُّلمُ ثلاثةٌ : فَظُلمٌ لا یَترُکُهُ اللّهُ ......... أمّا الذی لا یَترُکُ فَظُلمُ العِبادِ فیما بینَهُم، یَقُصُّ اللّهُ بَعضَهم مِن بَعضٍ . (4)

2417

ستمی که بازخواست می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ظلم سه گونه است : ظلمی که خداوند از آن نمی گذرد ......... اما ظلمی که گذشت نمی شود، ستم بندگان به یکدیگر است. خداوند تقاص هر کسی را از دیگری می گیرد.

ص :542


1- کنز العمّال : 7588.
2- نهج البلاغة : الخطبة 176.
3- (انظر) الذنب : باب 1372.
4- کنز العمّال : 10326.

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : و عِزَّتی و جلالِی لأَنتَقِمَنَّ مِن الظّالِمِ فی عاجِلِهِ و آجِلِهِ، و لأنتَقِمَنَّ مِمَّن رَأی مَظلوما فَقَدَرَ أن یَنصُرَهُ فلَم یَنصُرْهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ اللّهُ تعالی : و عِزَّتی و جلالِی ، لا یَجُوزُنی ظُلمُ ظالِمٍ و لَو کَفٌّ بِکَفٍّ، و لو مَسْحةٌ بِکَفٍّ، و نَطْحَةُ ما بینَ الشاةِ القَرْناءِ إلی الشاةِ الجَمّاءِ، فَیَقتَصُّ اللّهُ لِلعِبادِ بَعضِهِم مِن بَعضٍ حتّی لا یَبقی لأِحَدٍ عندَ أحَدٍ مَظلِمَةٌ، ثُمّ یَبعَثُهُم اللّهُ إلی الحِسابِ . (2)

عنه علیه السلام :أمّا الظُّلمُ الذی لا یُترَکُ فَظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم بَعضا، القِصاصُ هُناکَ شَدِیدٌ، لیسَ هو جَرحا بِالمُدی،و لا ضَربا بِالسِّیاطِ، و لکنَّهُ ما یُستَصغَرُ ذلکَ مَعهُ. (3)

عنه علیه السلام :سَیَنتَقِمُ اللّهُ مِمَّن ظَلَمَ، مَأکَلاً بِمَأکَلٍ، و مَشرَبا بمَشرَبٍ، مِن مَطاعِمِ العَلقَمِ ، و مَشارِبِ الصَّبِرِ و المَقِرِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید : به عزّت و جلالم سوگند که از ستمگر در دنیا و آخرت به طور قطع انتقام می گیرم ، و از کسی هم که ستمدیده ای را ببیند و بتواند یاریش رساند و نرساند ، بی گمان انتقام می گیرم .

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرمود : به عزّت و جلالم سوگند که از ظلم هیچ ظالمی نگذرم ، گر چه زدن مشتی باشد ، یا کشیدن دستی یا شاخ زدن گوسفندِ شاخداری به گوسفندی بی شاخ . خداوند تقاصّ بندگان را از یکدیگر می گیرد ، تا جایی که هیچ کس به گردن دیگری حق و مظلمه ای نداشته باشد ، آن گاه ایشان را برای حسابرسی می فرستد .

امام علی علیه السلام :آن ستمی که بازخواست می شود ، ستم بندگان به یکدیگر است . قصاص آخرت بسیار سخت است؛ و آن زخم زدن با چاقو و ضربه زدن با تازیانه نیست ، بلکه اینها در مقابل آن قصاص ، بسیار کوچک و ناچیز است .

امام علی علیه السلام :بزودی خداوند از کسی که ظلم کرده است ، انتقام خواهد کشید ؛ خوردنی را به خوردنی و آشامیدنی را به آشامیدنی ؛ با خوردنیهایی چون حنظل و نوشیدنیهایی چون صبر زرد (5) و زهر .

ص :543


1- کنز العمّال : 7641.
2- المحاسن : 1/68/18.
3- بحار الأنوار : 7/271/36.
4- نهج البلاغة : الخطبة 158.
5- صَبِر و یا صُبْر ، عصاره تلخ درختی است که به هندی ایلوا گویند «لغت نامه دهخدا» .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أمّا الظُّلمُ الذی لا یَدَعُهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ فالمُدایَنَةُ بینَ العِبادِ . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام :اما ظلمی که خداوند عزّ و جلّ از آن صرف نظر نمی کند ، دیونی است که مردم به گردن یکدیگر دارند .

2418 - أفحَشُ الظُّلمِ
2418 - زشت ترین نوع ستم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ظُلمُ الضَّعیفِ أفحَشُ الظُّلمِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن أفحَشِ الظُّلمِ ظُلمُ الکِرامِ . (4)

عنه علیه السلام :ظُلمُ المُستَسلِمِ أعظَمُ الجُرمِ . (5)

عنه علیه السلام :بِئسَ الظُّلمُ ظُلمُ المُستَسلِمِ . (6)

(7)

2418

زشت ترین نوع ستم

امام علی علیه السلام :ستم کردن به ناتوان ، زشت ترین نوع ستم است .

امام علی علیه السلام :از زشت ترین ستمها ، ستم کردن به مردمان بزرگوار است .

امام علی علیه السلام :ستم کردن به کسی که تسلیم شده است ، بزرگ ترین گناه می باشد .

امام علی علیه السلام :چه بد ستمی است ، ستم کردن به تسلیم شده .

2419 - الظلم علی من لم یجد ناصراً
2419 - ستم به بی پناه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی مَن ظَلَمَ مَن لا یَجِدُ ناصِرا غَیرَ اللّهِ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ: اشتَدَّ غَضَبی علی مَن ظَلَمَ مَن لا یَجِدُ ناصِرا غَیرِی . (9)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ العَبدَ إذا ظُلِمَ فلَم یَنتَصِرْ، و لَم یَکُن لَهُ مَن یَنصُرُهُ، و رَفَعَ طَرفَهُ إلی السَّماءِ فَدَعا اللّهَ، قالَ اللّهُ : لَبَّیکَ أنا أنصُرُکَ عاجِلاً و آجِلاً . (10)

2419

ستم به بی پناه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خداوند بر آن که به کسی ستم می کند که یاوری جز خدا نمی یابد، سخت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید : خشم من بر آن که به کسی ستم کند که یاوری جز من نمی یابد، سخت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه به آدمی ستمی شود و انتقام نگیرد و کسی را نداشته باشد که یاریش رساند ، چون نگاهش را به آسمان بردارد و خدا را بخواند ، خداوند فرماید : لبّیک ، من در دنیا و آخرت تو را یاری می رسانم .

ص :544


1- بحار الأنوار : 75/311/15.
2- (انظر) الصراط : باب 2219.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31، غرر الحکم : 6054.
4- غرر الحکم : 9272.
5- غرر الحکم : 6055.
6- غرر الحکم : 4406.
7- (انظر) الإجارة : باب 12.
8- کنز العمّال : 7605.
9- الأمالی للطوسی : 405/908.
10- کنز العمّال : 7648.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : أیُّ ذنبٍ أعجَلُ عُقوبَةً لِصاحِبِهِ ؟ _: مَن ظَلَمَ مَن لا ناصِرَ لَهُ إلاّ اللّهُ، و جاوَرَ النِّعمَةَ بِالتَّقصیرِ ، و استَطالَ بِالبَغیِ علی الفَقیرِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَمّا حَضَرَ علیَّ بنَ الحُسینِ علیهما السلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلی صَدرِهِ، ثُمّ قالَ : یا بُنَیَّ ، اُوصِیکَ بما أوصانِی بهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ و بما ذَکَرَ أنَّ أباهُ أوصاهُ بهِ ، قالَ : یا بُنَیَّ ، إیّاکَ و ظُلمَ مَن لا یَجِدُ علَیکَ ناصِرا إلاّ اللّهَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن مَظلِمَةٍ أشَدَّ مِن مَظلِمَةٍ لا یَجِدُ صاحِبُها علَیها عَونا إلاّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ . (3)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که کیفر کدام گناه زودتر به گنهکار می رسد _فرمود : آن که به کسی ستم کند که یاوری جز خدا ندارد و آن که در گزاردن حق نعمتها کوتاهی کند و آن که با تعدی و ستم بر فقیر چیرگی یابد .

امام باقر علیه السلام :هنگامی که وفات علی بن الحسین علیه السلام فرا رسید ، مرا به سینه خود چسبانید و سپس فرمود : فرزندم! تو را به همان چیزی سفارش می کنم که پدرم هنگام وفاتش به من سفارش کرد و فرمود که پدر او نیز همان را به ایشان سفارش کرده است . فرمود : فرزندم! زنهار از ستم کردن به کسی که در برابر تو یاوری جز خدا نمی یابد .

امام صادق علیه السلام :هیچ ستمی سخت تر از آن ستمی نیست که ستمدیده در قبال آن یاوری جز خداوند عزّ و جلّ نمی یابد .

2420 - أظلَمُ النّاسِ
2420 - ستمگرترین انسان

الکتاب :

(وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلَی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْرا وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الهُدَی فَلَن یَهْتَدُوا إِذا أَبَدا) . (4)

2420

ستمگرترین انسان

قرآن :

«و کیست ستمکارتر از آن که آیات پروردگارش به او یادآوری شد ، پس از آنها روی بگرداند و آنچه را از پیش انجام داده از یاد برد ؟ ما بر دلهایشان پوششها نهاده ایم که آیات ما را نفهمند و گوشهایشان را سنگین کرده ایم و اگر سوی هدایتشان بخوانی ، باز هرگز به راه نخواهند آمد» .

ص :545


1- بحار الأنوار : 75/320/43.
2- الکافی : 2/331/5.
3- الکافی : 2/331/4.
4- الکهف : 57.

(وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أَوْ کَذَّبَ بِالحَقِّ لَمَّا جَاءَهُ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً للکَافِرِینَ) . (1)

(وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ المُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ) . (2)

(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللّهِ وَ کَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَ لَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً للْکَافِرِینَ) . (3)

«و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد یا چون حق به سوی او آید آن را تکذیب کند؟ آیا در جهنم جایگاهی برای کافران نیست ؟» .

«و کیست ستمکارتر از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکار داده شد ، پس از آنها روی بگرداند ؟ قطعاً ما از گنهکاران انتقام گیرندگانیم» .

«پس ، کیست ستمکارتر از آن که بر خدا دروغ بست و سخن راستی را که سوی او آمد دروغ دانست ؟ مگر در جهنم جایگاهی برای کافران نیست ؟» .

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أجوَرُ الناسِ مَن عَدَّ جَورَهُ عَدلاً مِنهُ . (4)

حدیث :

امام علی علیه السلام :ستمکارترین مردم کسی است که ستمِ خود را دادگریِ خویش شمارد .

2421 - ما یَنبغِی عِندَ الهَمِّ بِالظُّلمِ
2421 - آنچه هنگام ستم کردن شایسته است درنظر گرفته شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُذکُرْ عِندَ الظُّلمِ عَدلَ اللّهِ فیکَ، و عِندَ القُدرَةِ قُدرَةَ اللّهِ علَیکَ . (5)

عنه علیه السلام :إذا حَدَتکَ القُدرَةُ علی ظُلمِ الناسِ، فَاذکُرْ قُدرَةَ اللّهِ سبحانَهُ علی عُقُوبَتِکَ ، و ذَهابَ ما أتَیتَ إلَیهِم عَنهُم و بَقاءَهُ علَیکَ . (6)

2421

آنچه هنگام ستم کردن شایسته است در نظر گرفته شود

امام علی علیه السلام :هنگام ستم ، عدالت خداوند را که با تو خواهد داشت به یاد آر و هنگام قدرت ، از قدرت خدا بر خودت یاد کن .

امام علی علیه السلام :هرگاه قدرتْ تو را به ستم کردن بر مردم برانگیخت ، به یاد آر که خداوند سبحان بر کیفر دادن تو تواناست و ستمی که به مردم روا می داری ، می گذرد ، ولی گناه و کیفرش برای تو می ماند .

ص :546


1- العنکبوت : 68.
2- السجدة : 22.
3- الزمر : 32.
4- غرر الحکم : 3346.
5- بحار الأنوار : 75/322/50 .
6- غرر الحکم : 4109.

لقمانُ علیه السلام :إذا دَعَتکَ القُدرَةُ إلی ظُلمِ الناسِ فَاذکُرْ قُدرَةَ اللّهِ علَیکَ . (1)

لقمان علیه السلام :هر گاه قدرت تو را وا داشت که به مردم ستم کنی ، قدرتی را که خدا بر تو دارد، به یاد آر .

2422 - إمهالُ الظَّالِمِ
2422 - مهلت دادن به ستمگر

الکتاب :

(وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِیلَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمَا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ) . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُمهِلُ الظَّالِمَ حتّی یقولَ : قد أهمَلَنِی! ثُمّ یَأخُذُهُ أخذَةً رابِیَةً، إنّ اللّهَ حَمِدَ نفسَهُ عِندَ هَلاکِ الظّالِمِینَ فقالَ : «فَقُطِعَ دَابِرُ القَوْمِ الّذینَ ظَلَمُوا وَ الحَمْدُ للّهِِ رَبِّ العالَمِینَ» (3) . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «و کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ القُری و هِیَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلیمٌ شَدیدٌ» (5) _: إنَّ اللّهَ یُمهِلُ الظَّالِمَ حتّی إذا أخَذَهُ لَم یَنفَلِت . (6)

2422

مهلت دادن به ستمگر

قرآن :

«کسانی که کافر شدند البته مپندارند که مهلتی که آنان را می دهیم برایشان بهتر است ، بلکه آنان را مهلت می دهیم تا بر گناهشان بیفزایند و آنان را عذابی خوار کننده است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به ستمگر چندان مهلت می دهد که می گوید مرا وا گذاشته است، سپس او را به گرفتنی سخت فرو گرفت. خداوند پس از نابود کردن ستمگران، خود را حمد و سپاس گفته و فرموده است : «و دنباله گروهی که ستم می کردند قطع شد و خدا را سپاس که پروردگار جهانیان است» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «و چنین بود به قهر گرفتن پروردگارت وقتی [اهالی ]آن دهکده ها را که ستمگر بودند [به قهر ]می گرفت؛ آری! گرفتن وی دردناک و سخت است» _فرمود : خداوند، ستمگر را چندان مهلت می دهد که وقتی او را گرفت ، دیگر خلاصش نکند .

ص :547


1- تنبیه الخواطر : 2/231.
2- آل عمران : 178.
3- الأنعام : 45 .
4- بحار الأنوار : 75/322/51.
5- هود : 102 .
6- صحیح ابن حبّان : 11/578/5175 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لَئن أمهَلَ الظَّالِمَ فلَن یَفُوتَ أخذُهُ و هُو لَهُ بِالمِرصادِ علی مَجازِ طَرِیقِهِ ، و بِمَوضِعِ الشَّجا مِن مَساغِ رِیقِهِ . (1)

عنه علیه السلام :ظُلامَةُ المَظلومینَ یُمهِلُها اللّهُ سبحانَهُ و لا یُهمِلُها . (2)

عنه علیه السلام :لیسَ شَیءٌ أدعی إلی تَغییرِ نِعمَةِ اللّهِ و تَعجِیلِ نِقمَتِهِ مِن إقامَةٍ علی ظُلمٍ، فإنَّ اللّهَ سَمیعٌ دَعوَةَ المُضطَهَدِینَ، و هُو للظَّالِمِینَ بِالمِرصادِ . (3)

تفسیر نور الثقلین :قال الإمامُ الباقرُ علیه السلام : أملَی اللّهُ عزّ و جلّ لِفرعَونَ ما بینَ الکَلِمَتَینِ ......... أربَعینَ سَنَةً، ثُمّ أخَذَهُ اللّهُ نَکالَ الآخِرَةِ و الاُولی، و کانَ بینَ أن قالَ اللّهُ عزّ و جلّ لموسی و هارونَ علیهما السلام : «قد أُجِیبَتْ دَعوَتُکُما» (4) و بینَ أن عَرَّفَهُ اللّهُ تعالی الإجابَةَ أربَعینَ سَنَةً . _ ثُمّ قالَ : _ قالَ جَبرَئیلُ علیه السلام: نازَلتُ رَبّی فی فِرعَونَ مُنازَلَةً شَدیدةً، فقلتُ : یا رَبِّ تَدَعُهُ و قد قالَ : أنا رَبُّکُمُ الأعلی ؟! فقالَ : إنّما یقولُ مِثلَ هذا عبدٌ مِثلُکَ . (5) و فی خبرٍ عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قالَ جَبرَئیلُ: قلتُ : یا رَبِّ تَدَعُ فِرعَونَ و قد قالَ : أنا رَبُّکُم الأعلی ؟! فقالَ : إنّما یقولُ هذا مِثلُکَ مَن یَخافُ الفَوتَ . (6) (7)

امام علی علیه السلام :اگر [خدا] ستمگر را مهلت دهد، از دستش نرسته است، بلکه در جای غم و اندوه بر سر راهش و در گلوگاه او ، آنجا که آب دهان فرو برده می شود در کمین اوست .

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان ستمِ ستمدیدگان را مهلت می دهد ، اما نادیده نمی گیرد .

امام علی علیه السلام :در زوال نعمت خدا و شتاب بخشیدن به خشم و انتقام او ، چیزی کارگرتر از ستمگری نیست ؛ زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمگران است .

تفسیر نور الثقلین :امام باقر علیه السلام فرمود : خداوند عزّ و جلّ میان دو کلمه ، چهل سال به فرعون مهلت داد . آنگاه او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار کرد . از زمانی که خداوند عزّ و جلّ به موسی و هارون علیهما السلام فرمود : «هر آینه دعای شما دو تن اجابت شد» تا زمانی که خداوند متعال اجابتش را به موسی معلوم کرد ، چهل سال طول کشید. حضرت سپس فرمود : جبرئیل علیه السلام گفت : من درباره فرعون با پروردگارم سخت بحث کردم و عرض کردم : پروردگارا! او را که گفته «اَنا ربّکم الاَعلی» رها ساخته ای؟! خداوند فرمود : این را بنده ای مثل تو می گوید . و در خبری از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است : جبرئیل گفت : عرض کردم : پروردگارا! فرعون را که ندای «اَنا رّبکم الاَعلی» ، سر داده است رها می کنی؟! خداوند فرمود : این حرف را کسی مانند تو می زند که می ترسد از دستش برود .

ص :548


1- نهج البلاغة : الخطبة 97 .
2- غرر الحکم : 6078.
3- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
4- یونس : 89 .
5- الخصال : 539/11 .
6- تفسیر نور الثقلین : 5/500/24.
7- (انظر) عنوان 496 «الإملاء».

2423 - الظَّالِمُ وذِکرُ اللَّهِ
2423 - ستمگر و یاد خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَیَّ : یا أخا المُرسَلِینَ ، یا أخا المُنذِرِینَ ، أنذِرْ قَومَکَ أن لا یَدخُلُوا بَیتا مِن بُیُوتِی إلاّ بقُلوبٍ سَلِیمَةٍ و ألسُنٍ صادِقَةٍ، و أیدٍ نَقِیَّةٍ ، و فُروجٍ طاهِرَةٍ، و لا یَدخُلُوا بَیتا مِن بُیوتِی و لأَِحَدٍ مِن عِبادِی عِندَ أحَدٍ مِنهُم ظُلامَةٌ فإنّی ألعَنُهُ ما دامَ قائما بینَ یَدَیَّ یُصَلِّی حتَّی یَرُدَّ تلکَ الظُّلامَةَ إلی أهلِها . (1)

بحار الأنوار :أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی داوودَ علیه السلام: قُل لِلظَّالِمِینَ لا یَذکُرُونَنی؛ فإنّهُ حَقّا علیَّ أن أذکُرَ مَن ذَکَرَنی، و إنَّ ذِکرِی إیّاهُم أن ألعَنَهُم . (2)

2423

ستمگر و یاد خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به من وحی فرمود که : ای از تبار پیامبران! ای از تبار هشدار دهندگان! به مردم خود هشدار ده که به خانه ای (مسجد) از خانه های من قدم نگذارند ، مگر با دلهایی پاک و سالم و زبانهایی راستگو و دستهایی پاکیزه و عورتهایی پاک. و نیز هیچ یک از بندگان من که مظلمه ای به گردن دارد قدم در هیچ یک از خانه های من نگذارد ؛ زیرا تا زمانی که در پیشگاه من به نماز و نیایش ایستاده است ، پیوسته نفرینش کنم ، مگر آن گاه که آن مظلمه را به صاحبش برگرداند .

بحار الأنوار :خداوند عزّ و جلّ به داود علیه السلام وحی فرمود که به ستمگران بگو : مرا یاد نکنند ؛ زیرا بر من است که هر کس یادم کند ، یادش کنم و یاد من از ستمگران، لعنت کردن آنهاست .

ص :549


1- کنز العمّال : 43600.
2- بحار الأنوار : 75/319/42.

2424 - نَدامَةُ الظّالِمِ
2424 - پشیمانی ستمگر

الکتاب :

(وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً) . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الظُّلمُ نَدامَةٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِلظَّالِمِ البادِی غَدا بکَفِّهِ عَضَّةٌ . (4)

عنه علیه السلام :لِلظَّالِمِ غدا یَکفِیهِ عَضُّهُ یَدَیهِ . (5)

عنه علیه السلام :یَومُ العَدلِ علی الظّالِمِ أشَدُّ مِن یَومِ الجَورِ علی المَظلُومِ . (6)

عنه علیه السلام :یَومُ المَظلُومِ علی الظّالِمِ أشَدُّ مِن یَومِ الظّالِمِ علی المَظلومِ . (7)

(8)

2424

پشیمانی ستمگر

قرآن :

«و روزی که ستمگر دستان خویش را بگزد گوید : ای کاش با پیامبر همراهی می گرفتم!» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستم کردن ، پشیمانی دارد .

امام علی علیه السلام :آغازگر ستم ، فردای قیامت دستش را [از ندامت ]بگزد .

امام علی علیه السلام :ستمگر را همین [کیفر] بس ، که فردای قیامت، دو دست خویش را می گزد .

امام علی علیه السلام :روز عدالت برای ستمگر ، سخت تر از روز ستم بر ستمدیده است .

امام علی علیه السلام :روز ستمدیده بر ستمگر ، سخت تر از روز ستمگر بر ستمدیده است .

ص :550


1- الفرقان : 27.
2- (انظر) إبراهیم : 22، الحجّ : 71، الفرقان : 37، الشعراء : 227، الروم : 57، غافر : 18، الشوری : 8، 22، 44، 45، الزخرف : 65.
3- بحار الأنوار : 75/322/52.
4- نهج البلاغة : الحکمة 186 .
5- بحار الأنوار : 77/397/18.
6- نهج البلاغة : الحکمة 341.
7- نهج البلاغة : الحکمة 241.
8- (انظر) عنوان 115 «الحسرة».

2425 - عَلاماتُ الظّالِمِ
2425 - نشانه های ستمگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :للظَّالِمِ ثلاثُ علاماتٍ : یَقهَرُ مَن دُونَهُ بِالغَلَبَةِ، و مَن فَوقَهُ بِالمَعصیَةِ، و یُظاهِرُ الظَّلَمَةَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِلظَّالِمِ مِن الرِّجالِ ثلاثُ علاماتٍ : یَظلِمُ مَن فَوقَهُ بِالمَعصیَةِ، و مَن دُونَهُ بِالغَلَبَةِ، و یُظاهِرُ الظَّلَمَةَ . (2)

2425

نشانه های ستمگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستمگر را سه نشانه است : زیرْ دستِ خود را از طریقِ زور مقهور می کند ، بالا دستِ خود را از طریق نافرمانی به ستوه می آورد ، و پشتیبان ستمگران است .

امام علی علیه السلام :مرد ستمگر را سه نشانه است : به بالا دست خود با نافرمانی و به زیر دستش با چیرگی بر او ستم می کند ، و از ستمگران پشتیبانی می کند .

2426 - الانتِصارُ بِالظّالِمِ مِنَ الظّالِمِ
2426 - انتقام گرفتن از ظالم به وسیله ظالم

الکتاب:

(وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظّالِمِینَ بَعْضَا بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ) . (3)

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما انتَصَرَ اللّهُ مِن ظالِمٍ إلاّ بظالِمٍ، و ذلکَ قولُهُ عَزَّ و جلَّ : «و کذلکَ نُوَلِّی بَعضَ الظَّالِمِینَ بَعضا» . (4)

2426

انتقام گرفتن از ظالم به وسیله ظالم

قرآن :

«و بدین سان ، ستمگران را به سزای اعمالی که می کنند ، بر یکدیگر مسلّط می نماییم» .

حدیث :

امام باقر علیه السلام :خداوند هیچگاه از ستمگر انتقام نگرفت ، مگر به وسیله ستمگری دیگر و این سخن خداوند عزّ و جلّ است که فرمود : «و بدین سان ستمگران را به سزای اعمالی که می کنند بر یکدیگر مسلّط می سازیم» .

2427 - الرِّضا بِانتِصارِ اللَّهِ
2427 - راضی بودن به انتقام الهی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی نَبِیٍّ مِن أنبیائهِ ......... إذا ظُلِمتَ بِمَظلِمَةٍ فَارْضَ بِانتِصارِی لکَ ؛ فإنَّ انتِصارِی لکَ خَیرٌ مِنِ انتِصارِکَ لِنَفسِکَ . (5)

2427

راضی بودن به انتقام الهی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به یکی از پیامبران خود وحی فرمود که ......... هرگاه به تو ستمی شد ، به این که من انتقام تو را بگیرم رضایت ده و کار را به من وا گذار ؛ زیرا انتقام گرفتن من بهتر است از این که خودت انتقامت را بگیری .

ص :551


1- بحار الأنوار : 77/64/5 .
2- بحار الأنوار : 75/321/49.
3- الأنعام : 129.
4- بحار الأنوار : 75/313/28.
5- بحار الأنوار : 75/321/50.

کنز العمّال عن عائشةِ :ما رَأیتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن ظُلامَةٍ ظُلِمَها قَطُّ إلاّ أن یُنتَهَکَ مِن مَحارِمِ اللّهِ شَیءٌ، فإذا انتُهِکَ مِن مَحارِمِ اللّهِ شَیءٌ کانَ أشَدَّهُم فی ذلکَ . (1)

کنز العمّال_ به نقل از عایشه _: هرگز ندیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله از ظلمی که به او شده است انتقام بگیرد ، مگر آن گاه که چیزی از حرمتهای خدا هتک می شد ؛ و همین که هتک حرمتی از حرمتهای الهی می شد ، از همه سختگیرتر بود .

2428 - الانتِقامُ مِنَ الظّالِمِ
2428 - انتقام گرفتن از ستمگر

الکتاب :

(وَ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ البَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ) . (2)

الحدیث :

عیسی علیه السلام :بحقٍّ أقولُ لکُم : إنَّ الحَریقَ لَیَقَعُ فی البَیتِ الواحِدِ فلا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن بَیتٍ إلی بَیتٍ حتّی تَحتَرِقَ بُیوتٌ کثیرَةٌ، إلاّ أن یُستَدرَکَ البَیتُ الأوَّلُ فَیُهدَمَ مِن قَواعِدِهِ فلا تَجِدَ فیهِ النارُ مَحَلاًّ، و کذلکَ الظَّالِمُ الأوَّلُ لو اُخِذَ علی یَدَیهِ لَم یُوجَدْ مِن بَعدِهِ إمامٌ ظالِمٌ فَیَأتَمُّونَ بهِ ( فَیُؤْتَمُّ بهِ ) ، کما لَو لَم تَجِدِ النارُ فی البَیتِ الأوَّلِ خَشَبا و ألواحا لَم تُحرِقْ شیئا . (3)

2428

انتقام گرفتن از ستمگر

قرآن :

«و کسانی که چون به ایشان ستم رسد ، انتقام می گیرند» .

حدیث :

عیسی علیه السلام :حقیقت را به شما می گویم ؛ اگر اتاقی آتش بگیرد ، آن آتش پیوسته از اتاقی به اتاق دیگر سرایت می کند تا جایی که اتاقهای بسیاری می سوزد ، مگر این که همان نخستین اتاق را دریابند و آن را از بیخ و بن براندازند ، که در این صورت جایی برای آتش نخواهد ماند . چنین است ستمگرِ نخست ، که اگر جلو دستش گرفته شَود ، دیگر بعد از او پیشوای ستمگری پیدا نخواهد شد که دیگران از او پیروی کنند . چونان که اگر آتش در اولین خانه ، چوب و تخته ای نیابد چیزی را نمی سوزاند .

ص :552


1- کنز العمّال : 18716.
2- الشوری : 39.
3- بحار الأنوار : 14/308/17.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّهُ عَلَی العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا علی کِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ ، لأَلقَیتُ حَبلَها علی غاربِهِا . (1)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ للحَسَنَینِ علیهما السلام _: کُونا لِلظَّالِمِ خَصما و للمَظلومِ عَونا . (2)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ ، أعِینُونِی علی أنفُسِکُم، و اَیمُ اللّهِ لأَنصِفَنَّ المَظلومَ مِن ظالِمِهِ، و لأقُودَنَّ الظَّالِمَ بخَزامَتِهِ، حتّی اُورِدَهُ مَنهَلَ الحَقِّ و إن کانَ کارِها . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دعائهِ فی مَکارمِ الأخلاقِ _: و اجعَلْ لی یَدا عَلی مَن ظَلَمَنِی، و لِسانا عَلی مَن خاصَمَنی ، و ظَفَرا بمَن عانَدَنی، و هَب لی مَکرا علی مَن کایَدَنی، و قُدرَةً علی مَنِ اضطَهَدَنی . (4)

امام علی علیه السلام :اگر نبود حضور آن جمعیت و تمام شدن حجّت با وجود یار و یاور و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده رضایت ندهند ، هر آینه مهار شتر خلافت را بر شانه اش می انداختم .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به حسنین علیهما السلام _نوشت : خصم ستمگر و یار ستمدیده باشید .

امام علی علیه السلام :ای مردم! برای خودتان به من کمک کنید . سوگند به خدا که دادِ ستمدیده را از ستمگر می ستانم و مهارِ ستمگر را می کشم ، تا او را به آبشخور حق در آورم ، هر چند خود نخواهد .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : [خدایا!] برای من در برابر کسی که به من ستم کند ، دستی و در برابر کسی که با من مجادله و ستیز می کند ، زبانی قرار ده و بر آن که با من دشمنی می کند ، پیروزیم ده و در برابر کسی که به من نیرنگ می زند ، مرا نیرنگی ببخش و در برابر کسی که به من ستم می کند ، قدرتی قرار ده .

ص :553


1- نهج البلاغة : الخطبة 3.
2- نهج البلاغة : الکتاب 47.
3- نهج البلاغة : الخطبة 136.
4- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .

2429 - الظَّالمُ یَسعی فی مَضَرَّتِهِ ونَفعِ المَظلومِ
2429 - ستمگر به زیان خود می کوشد و به سود ستمدیده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ظَلَمَکَ فَقَد نَفَعَکَ و أضَرَّ بِنَفسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَکبُرَنَّ علَیکَ ظُلمُ مَن ظَلَمَکَ؛ فإنّهُ یَسعی فی مَضَرَّتِهِ و نَفعِکَ، و لیسَ جَزاءُ مَن سَرَّکَ أن تَسُوءَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما یَأخُذُ المَظلومُ مِن دِینِ الظَّالِمِ أکثَرُ ممّا یَأخُذُ الظَّالِمُ مِن دُنیا المَظلومِ . (3)

2429

ستمگر به زیان خود می کوشد و به سود ستمدیده

امام علی علیه السلام :هر که به تو ستم کند ، به تو سود رسانده و به خودش زیان زده است .

امام علی علیه السلام :ستم کسی که به تو ستم می کند بر تو گران نیاید ؛ زیرا او به زیان خودش و سود تو می کوشد و پاداش کسی که تو را خوشحال می کند [و سودت می رساند] ، نفرت داشتن از او نیست .

امام باقر علیه السلام :آنچه ستمدیده از دین ستمگر می گیرد بیشتر است از آنچه ستمگر از دنیای ستمدیده می ستاند .

2430 - التَّحذیرُ مِن إعانَةِ الظَّالِمِ
2430 - پرهیز از کمک به ستمگر

الکتاب :

(وَ لا تَرکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ) . (4)

(قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرا لِلْمُجْرِمِینَ) . (5)

(6)

2430

پرهیز از کمک به ستمگر

قرآن :

«به کسانی که ستم کرده اند میل نکنید که آتش شما را در بر می گیرد . شما را جز خدا هیچ دوستی نیست و هیچ کس یاریتان نکند» .

«گفت : پروردگارا! به پاس نعمتی که مرا دادی ، هرگز پشتیبان بدکاران نخواهم بود» .

ص :554


1- بحار الأنوار : 75/320/48.
2- نهج البلاغة: الکتاب31.
3- بحار الأنوار : 75/311/15.
4- هود : 113.
5- القصص : 17.
6- (انظر) الأنعام : 68، الکهف : 51، الشعراء : 151، الصافّات : 22، 23، الزمر : 17، الجاثیة : 19، نوح : 21، الدهر : 24.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الظَّلَمَةُ و أعوانُهُم فی النارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نادی مُنادٍ : أینَ الظَّلَمَةُ و أعوانُهُم ؟ مَن لاقَ لَهُم دَواةً، أو رَبَطَ لَهُم کِیسا ، أو مَدَّ لَهُم مُدَّةَ قَلَمٍ ،فَاحشُرُوهُم مَعَهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعانَ ظالِما علی ظُلمِهِ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و علی جَبهَتِهِ مَکتوبٌ : آیِسٌ مِن رَحمَةِ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعانَ ظالِما سَلَّطَهُ اللّهُ علَیهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعانَ علی ظُلمٍ فهُو کالبَعیرِ المُتَرَدِّی یُنزَعُ بِذَنَبِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَشی مَع ظالِمٍ لِیُعِینَهُ و هُو یَعلَمُ أنّهُ ظالِمٌ فقد خَرَجَ مِن الإسلامِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَشی مَع ظالِمٍ فقد أجرَمَ، یقولُ اللّهُ : «إِنّا مِنَ المُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ» (7) . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّقَ سَوطا بینَ یَدَی سُلطانٍ جائرٍ جَعَلَ اللّهُ ذلکَ السَّوطَ یَومَ القِیامَةِ ثُعبانا مِنَ النارِ طُولُهُ سَبعُونَ ذِراعا، یُسَلَّطُ علَیهِ فی نارِ جَهَنَّمَ و بِئسَ المَصِیرُ . (9)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستمکاران و یارانشان در آتشند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون روز قیامت شود ندا دهنده ای ندا دهد : «کجایند ستمگران و یاران آنها؟ همان کسانی که دواتی برای آنان لیقه کرده ، یا سرِ کیسه ای را برای آنان بسته ، یا قلمی برای آنان در مرکّب فرو برده اند . اینان را نیز با ستمگران محشور کنید» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که ستمگری را در ستمش یاری رساند ، روز قیامت در حالی آید که بر پیشانیش نوشته شده است : نومید از رحمت خدا .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ستمگری را کمک کند ، خداوند او را بر وی مسلّط گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه بر ستمی کمک کند ، همانند شتر در چاه افتاده ای است که [برای خلاص کردن او] دُمش را می کِشند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بداند کسی ستمگر است و با این حال او را همراهی کند ، از اسلام خارج شده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که با ستمگری راه رود [همراهی کند] مجرم است، خداوند می فرماید : «ما از مجرمان انتقام می گیریم» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در حضور سلطان ستمگری تازیانه ای آویزد ، خداوند روز قیامت آن تازیانه را اژدهایی آتشین می گرداند که در ازای آن هفتاد گز است و آن را در آتش دوزخ بر وی مسلّط می کند و چه بد سرنوشتی است .

ص :555


1- کنز العمّال : 7589.
2- بحار الأنوار : 75/372/17.
3- کنز العمّال : 14950.
4- کنز العمّال : 7593.
5- کنز العمّال : 14951.
6- کنز العمّال : 14955 _ 7596.
7- السجدة : 22 .
8- کنز العمّال : 14953.
9- بحار الأنوار : 75/369/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لا تَرْکَنُوا إِلی الَّذِینَ ظَلَمُوا ......... » _: هُوَ الرَّجُلُ یَأتِی السُّلطانَ فَیُحِبُّ بَقاءَهُ إلی أن یُدخِلَ یَدَهُ إلی کِیسِهِ فَیُعطِیَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أعانَ ظالِما علی مَظلومٍ لَم یَزَلِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَیهِ ساخِطا حتّی یَنزِعَ عن مَعُونَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن سَوَّدَ اسمَهُ فی دِیوانِ وُلدِ فُلانٍ حَشَرَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ خِنزیرا . (3)

عنه علیه السلام :العامِلُ بِالظُّلمِ و المُعینُ لَهُ و الرَّاضِی بهِ شُرَکاءُ ثَلاثَتُهُم . (4)

عنه علیه السلام_ لِنَوفٍ البَکالیِّ _: یا نَوفُ ، إن سَرَّکَ أن تَکونَ مَعی یَومَ القِیامَةِ فلا تَکُن للظالِمِینَ مُعِینا . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن عَونِ الظَّالِمِ لِلضِّیقِ و الشِّدَّةِ _: ما اُحِبُّ أنّی عَقَدتُ لَهُم عُقدَةً أو وَکَیتُ لَهُم وِکاءً و إنّ لی ما بینَ لابَتَیها ، لا و لا مُدَّةً بِقَلَمٍ ! إنَّ أعوانَ الظَّلَمَةِ یَومَ القِیامَةِ فی سُرادِقٍ من نارٍ حتّی یَحکُمَ اللّهُ بینَ العِبادِ . (6)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و به کسانی که ستم کرده اند متمایل مشوید ......... » _فرمود : هر که نزد سلطان رود و آرزو داشته باشد او همین قدر زنده بماند که دستش را در جیب خود برد و چیزی به وی دهد ، به ستمگر متمایل شده است .

امام صادق علیه السلام :هر که ستمگری را در برابر ستمدیده ای یاری رساند ، پیوسته خداوند عزّ و جلّ بر او خشمگین باشد ، تا آن گاه که از کمک به ستمگر دست بردارد .

امام صادق علیه السلام :هر که نام خود را در دیوان فرزندان فلانی (عباسیان) بنویسد ، خداوند عزّ و جلّ روز قیامت او را به صورت خوک محشور کند .

امام صادق علیه السلام :ستمگر و یاری دهنده او و کسی که به ستم او راضی باشد، هر سه در ستم شریکند .

امام صادق علیه السلام_ به نوف بکّالی _فرمود : ای نوف! اگر خوش داری که روز قیامت با من باشی ، یاور ستمگران مباش .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از کمک کردنِ ستمگر در صورت تنگدستی و فشار زندگی _فرمود : من خوش ندارم برای ستمگران حتی گرهی ببندم ، یا سر مشکی را محکم کنم ، گر چه از شرق تا غرب عالم را به من دهند و حتی قلمی را برایشان در مرکّب زنم! همانا یاران ستمگران روز قیامت در چادری از آتش به سر برند ، تا آن که خداوند در میان بندگان داوری کند .

ص :556


1- الکافی : 5/108/12.
2- بحار الأنوار : 75/373/22.
3- بحار الأنوار : 75/372/20.
4- الکافی : 2/333/16.
5- بحار الأنوار : 77/383/9.
6- الکافی : 5/107/7 .

عنه علیه السلام :لَولا أنَّ بَنِی اُمَیَّةَ وَجَدُوا مَن یَکتُبُ لَهُم، و یَجبِی لَهُمُ الفَیءَ، و یُقاتِلُ عَنهُم، و یَشهَدُ جَماعَتَهُم، لَما سَلَبُونا حَقَّنا . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی أعمالِ السُّلطانِ _: الدُّخولُ فی أعمالِهِم و العَونُ لَهُم و السَّعیُ فی حَوائجِهم عَدیلُ الکُفرِ، و النَّظَرُ إلَیهِم علی العَمدِ مِنَ الکبائرِ التی یَستَحِقُّ بهِ النارَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أعانَ ظالِما فهُو ظالِمٌ، و مَن خَذَلَ ظالِما فهُو عادِلٌ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :اگر بنی امیه کسی را نمی یافتند که برایشان بنویسد و مالیات جمع آوری کند و برایشان بجنگد و در جماعتشان حاضر شود ، هرگز نمی توانستند حق ما را سلب کنند .

امام رضا علیه السلام_ درباره کار کردن برای سلاطین _فرمود : وارد شدن در کارهای سلاطین و کمک کردن به آنان و کوشش در راه خواسته های ایشان ، همتای کفر است و نگاه کردن به آنها از روی عمد، از گناهان کبیره ای است که به سبب آن سزاوار آتش می شود .

امام رضا علیه السلام :هر که ستمگری را یاری کند ، ستمگر است و هر که ستمگری را یاری نرساند و دست تنها گذارد ، دادگر است .

2431 - الحَثُّ عَلی إعانَةِ المَظلومِ
2431 - تشویق به یاری ستمدیده

الکتاب :

(مَن یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها وَ مَن یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها وَ کانَ اللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتا) . (5)

2431

تشویق به یاری ستمدیده

قرآن :

«هر کس در کار نیکی میانجی شود ، او را از آن نصیبی است و هر کس در کار بدی میانجی شود ، او را از آن بهره ای است . و خدا بر هر چیزی تواناست» .

ص :557


1- الکافی : 5/106/4، انظر تمام الکلام.
2- بحار الأنوار : 75/374/25.
3- بحار الأنوار : 96/221/12.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 12 / 127 باب 42.
5- النساء : 85.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أخَذَ لِلمَظلومِ مِنَ الظَّالِمِ کانَ مَعِیَ فی الجَنَّةِ مُصاحِبا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی ذِکرِ ما خاطَبَ اللّهُ تعالی بهِ داوودَ علیه السلام _: یا داوودَ ، إنّه لَیسَ مِن عَبدٍ یُعِینُ مَظلوما أو یَمشِی مَعهُ فی مَظلِمَتِهِ إلاّ اُثَبِّتُ قَدَمَیهِ یَومَ تَزِلُّ الأقدامُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحسَنُ العَدلِ نُصرَةُ المَظلومِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا رَأیتَ مَظلوما فَأعِنهُ علی الظَّالِمِ . (4)

عنه علیه السلام_ للحَسَنَینِ علیهما السلام _: قُولا بِالحَقِّ، و اعمَلا لِلأجرِ، و کُونا للظَّالِمِ خَصما و لِلمَظلومِ عَونا . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ إنّی أعتَذِرُ إلَیکَ مِن مَظلومٍ ظُلِمَ بِحَضرَتِی فلَم أنصُرْهُ، و مِن مَعروفٍ اُسدِیَ إلَیَّ فلَم أشکُرْهُ ، و مِن مُسِیءٍ اعتَذَرَ إلَیَّ فلَم أعذِرْهُ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه داد ستمدیده را از ستمگر بگیرد ، در بهشت با من یار و همنشین باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به داوود علیه السلام وحی فرمود که : ای داوود! هیچ بنده ای نیست که ستمدیده ای را یاری رساند یا در ستمی که بر او رفته با او همدردی کند ، مگر این که گامهای او را در آن روزی که گامها می لغزد ، استوار نگه می دارم .

امام علی علیه السلام :زیباترین عدالت ، یاری دادن ستمدیده است .

امام علی علیه السلام :هرگاه ستمدیده ای را دیدی ، او را در برابر ستمگر یاری رسان .

امام علی علیه السلام_ به امام حسن و امام حسین علیهما السلام _فرمود : حق بگویید و برای ثواب کار کنید و خصم ستمگر و یار ستمدیده باشید .

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! من از درگاه تو عذر می خواهم اگر در حضور من به ستمدیده ای ستم رسیده و من یاریش نرسانده ام . و اگر به من نیکی و احسانی شده و من سپاسگزاری نکرده ام . و اگر بد کننده ای از من پوزش خواسته و من پوزش خواهی او را نپذیرفته ام.

ص :558


1- بحار الأنوار : 75/359/75.
2- الدرّ المنثور : 3/12.
3- غرر الحکم : 2977.
4- غرر الحکم : 4068.
5- بحار الأنوار : 100/90/75.
6- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 38 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ یُعِینُ مُؤمنا مَظلوما إلاّ کانَ أفضَلَ مِن صِیامِ شَهرٍ و اعتِکافِهِ فی المَسجدِ الحَرامِ، و ما مِن مُؤمِنٍ یَنصُرُ أخاهُ و هُو یَقدِرُ علی نُصرَتِهِ إلاّ نَصَرَهُ اللّهُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ، و ما مِن مُؤمنٍ یَخذُلُ أخاهُ و هُو یَقدِرُ علی نُصرَتِهِ إلاّ خَذَلَهُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ . (1)

عنه علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی النَّجاشیِّ و الی الأهوازِ _: زَعَمتَ أنّکَ بُلِیتَ بِوِلایَةِ الأهوازِ فَسَرَّنی ذلکَ و ساءَنی ......... فأمّا سُرُورِی بِوِلایَتِکَ، فقلتُ : عَسی أن یُغِیثَ اللّهُ بکَ مَلهوفا خائفا مِن أولیاءِ آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ......... و أمّا الذی ساءَنی مِن ذلکَ فإنّ أدنی ما أخافُ علَیکَ أن تَعثَرَ بِوَلِیٍّ لَنا فلا تَشَمَّ حَظِیرةَ القُدسِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لِعلیِّ بنِ یَقطینٍ _: إنّ للّهِِ تعالی أولیاءَ مَع أولیاءِ الظَّلَمَةِ لِیَدفَعَ بِهِم عَن أولیائهِ، و أنتَ مِنهُم یا علیُّ . (3)

بحار الأنوار عن عبدِ الحسینِ بنِ عبد الرَّحیم :قالَ أبو الحَسن علیه السلام لعلیِّ بنِ یَقطینٍ : اِضمَنْ لی خَصلَةً أضمَنْ لکَ ثلاثةً ......... الثلاثُ اللَّواتِی أضمَنُهُنَّ لکَ : أن لا یُصیبَکَ حَرُّ الحَدیدِ أبدا بقَتلٍ و لا فاقَةٍ و لا سِجنِ حَبسٍ . قالَ : فقالَ علیٌّ : و ما الخَصلَةُ التی أضمَنُها لکَ ؟ قالَ : فقالَ : تَضمَنُ ألاّ یَأتِیَکَ وَلِیٌّ أبَدا إلاّ أکرَمتَهُ، قالَ : فَضَمِنَ عَلیٌّ الخَصلَةَ و ضَمِنَ لَهُ أبو الحَسنِ الثلاثَ . (4)

امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی مؤمن ستمدیده ای را یاری نرساند ، مگر آن که این کار او برتر از یک ماه روزه و اعتکاف در مسجد الحرام باشد . و هیچ مؤمنی نیست که بتواند برادر خود را یاری رساند و یاریش دهد ، مگر این که خداوند در دنیا و آخرت او را یاری کند و هیچ مؤمنی نیست که بتواند برادرش را یاری دهد ، اما تنها و بی یاورش گذارد ، مگر آن که خداوند در دنیا و آخرت او را تنها و بی یاور گذارد .

امام صادق علیه السلام_ به نجاشی ، والی اهواز _نوشت : گفته ای که گرفتار استانداری اهواز شده ای . از این خبر هم خوشحال شدم و هم ناراحت ......... علّت خوشحالی من از استانداری تو این است که با خودم گفتم : شاید خداوند به وسیله تو یکی از دوستان آل محمد صلی الله علیه و آله را که در غم و ترس به سر می برد ، یاری کند ......... و اما علّت ناراحتیم این است که کمترین ترس و نگرانیم برای تو این است که یک وقت نسبت به دوستی از دوستان ما دچار خطا و لغزشی شوی و در نتیجه بوی بهشت را استشمام نکنی.

امام کاظم علیه السلام_ به علی بن یقطین _: خداوند عزّ و جلّ در کنار اولیای ستمگر، دوستانی دارد تا به وسیله آنان از دوستان خود حمایت کند و تو ای علی ، یکی از آنان هستی .

بحار الأنوار_ به نقل از عبد الحسین بن عبد الرحیم _: امام کاظم علیه السلام به علی بن یقطین فرمود : تو یک چیز را برای من ضمانت کن ، من سه چیز را برای تو ضمانت می کنم ......... آن سه ای که من برایت ضمانت می کنم این است که هرگز به سوزشِ تیغه شمشیر گرفتار و کشته نشوی ، به فقر مبتلا نگردی و به زندان نیفتی . علی [بن یقطین ]عرض کرد : آن کاری که من باید برایتان ضمانت کنم چیست؟ حضرت فرمود : ضمانت بده که هیچ دوستی [از دوستان ما] نزد تو نیاید ، مگر این که گرامیش داری .

راوی می گوید : علی [بن یقطین] این کار را تضمین کرد و امام کاظم علیه السلام نیز آن سه را برایش ضمانت کرد .

ص :559


1- بحار الأنوار: 75/20/17.
2- بحار الأنوار: 78/271/112.
3- بحار الأنوار: 75/349/56.
4- بحار الأنوار : 75/350/57.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ للّهِِ تعالی بأبوابِ الظَّالِمِینَ مَن نَوَّرَ اللّهُ ( وَجهَهُ ) بِالبُرهانِ، و مَکَّنَ لَهُ فی البِلادِ؛ لِیَدفَعَ بِهِم عن أولیائهِ و یُصلِحَ اللّهُ بهِ اُمورَ المُسلمینَ ......... اُولئکَ هُمُ المُؤمِنُونَ حقّا . (1)

امام رضا علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ در دربار ستمگران ، کسانی را دارد که چهره شان را به نور برهان روشن ساخته و به آنان در سرزمین مسلمانان نفوذ و قدرت داده است ، تا به وسیله ایشان از دوستان خود حمایت کند و امور مسلمانان را به سامان آورد ......... اینان همان مؤمنان حقیقی هستند .

2432 - التَّحذیرُ مِن دَعوةِ المَظلومِ
2432 - پرهیز از دعای ستمدیده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا دَعوَةَ المَظلومِ؛ فإنّما یَسألُ اللّهُ تعالی حَقَّهُ، و إنَّ اللّهَ تعالی لَم یَمنَعْ ذا حَقٍّ حَقَّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا دَعوَةَ المَظلومِ؛ فإنّها تُحمَلُ علی الغَمامِ، یقولُ اللّهُ : و عزَّتی و جلالِی لأنصُرَنَّکَ و لَو بعدَ حِینٍ . (3)

2432

پرهیز از دعای ستمدیده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دعای ستمدیده بترسید ؛ زیرا که او از خداوند عزّ و جلّ حقّ خود را می طلبد و خداوند هیچ حقداری را از حقّش محروم نمی کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دعای ستمدیده بترسید ؛ زیرا چنین دعایی بر ابرها سوار است ؛ خداوند می فرماید : به عزّت و جلالم سوگند که تو را یاری می رسانم ، گر چه بعد از مدّتی باشد .

ص :560


1- بحار الأنوار: 75/381/46.
2- کنز العمّال : 7597.
3- کنز العمّال : 7600.

عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا دَعوةَ المَظلومِ؛ فإنّها تَصعَدُ إلی السَّماءِ کأنَّها شَرارَةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا دَعوَةَ المَظلومِ و إن کانَ کافِرا ؛ فإنّهُ لَیسَ دُونَهُ حِجابٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِتَّقُوا دَعوَةَ المَظلومِ؛ فإنّهُ یَسألُ اللّهَ حَقَّهُ، و اللّهُ سبحانَهُ أکرَمُ مِن أن یُسألَ حَقّا إلاّ أجابَ . (3)

عنه علیه السلام :أنفَذُ السِّهامِ دَعوَةُ المَظلومِ . (4)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ : کَم بینَ الأرضِ و السَّماءِ ؟ _: بینَ السَّماءِ و الأرضِ مَدُّ البَصَرِ و دَعوَةُ المَظلومِ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: دَعوَةٌ مُستَجابَةٌ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دعای ستمدیده بترسید ؛ زیرا این دعا همچون شراره ای به آسمان بالا می رود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دعای ستمدیده بترسید ، گر چه کافر باشد ؛ زیرا هیچ چیز حاجب دعای مظلوم نمی شود .

امام علی علیه السلام :از دعای ستمدیده بترسید ؛ زیرا او از خداوند حقّش را می طلبد و خداوند سبحان بزرگوارتر از آن است که حقّی از او خواسته شود و اجابت نکند .

امام علی علیه السلام :کارگرترین تیرها ، دعای ستمدیده است .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که فاصله میان زمین و آسمان چقدر است؟ _فرمود : میان آسمان و زمین به اندازه کشش نگاه و دعای ستمدیده فاصله است .

امام علی علیه السلام_ نیز در پاسخ به همین پرسش _فرمود : ] به اندازه] دعایی که به اجابت رسد .

2433 - ظُلمُ النَّفسِ
2433 - ستم کردن به خود

الکتاب :

(قَالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الخاسِرِینَ) . (8)

2433

ستم کردن به خود

قرآن :

«آن دو گفتند : پروردگارا به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی البته از زیانکاران باشیم» .

ص :561


1- کنز العمّال : 7601.
2- کنز العمّال : 7602.
3- غرر الحکم : 2510.
4- غرر الحکم : 2979.
5- بحار الأنوار : 10/88/8.
6- بحار الأنوار : 10/84/5.
7- (انظر) باب 2412 حدیث 11541. الإمامة الخاصّة : باب 183. الدعاء : باب 1211.
8- الأعراف : 23.

(وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کیفَ یَعدِلُ فی غَیرِهِ مَن یَظلِمُ نفسَهُ؟! (3)

عنه علیه السلام :مَن ظَلَمَ نَفسَهُ کانَ لِغَیرِهِ أظلَمَ . (4)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَظلِمُ نفسَه کیفَ یُنصِفُ غَیرَهُ ؟! (5)

عنه علیه السلام :ظَلَمَ نفسَهُ مَن رَضِیَ بِدارِ الفَناءِ عِوَضا عن دارِ البَقاءِ . (6)

عنه علیه السلام :ظَلَمَ نفسَهُ مَن عَصَی اللّهَ و أطاعَ الشَّیطانَ . (7)

عنه علیه السلام :مَن أهمَلَ العَمَلَ بطاعَةِ اللّهِ ظَلَمَ نفسَهُ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:کَتَبَ رَجلٌ إلی أبی ذَرٍّ رضی الله عنه: یا أبا ذَرٍّ ، أطرِفنی بشَیءٍ مِن العِلمِ، فکَتَبَ إلَیهِ : إنَّ العِلمَ کَثیرٌ و لکنْ إن قَدَرتَ أن لا تُسِیءَ إلی مَن تُحِبُّهُ فَافعَلْ . قالَ : فقالَ لَهُ الرَّجُلُ : و هل رَأیتَ أحَدا یُسِیءُ إلی مَن یُحِبُّهُ ؟! فقالَ لَهُ : نَعَم، نفسُکَ أحَبُّ الأنفُسِ إلَیکَ، فإذا أنتَ عَصَیتَ اللّهَ فقد أسَأتَ إلَیها . (9) (10)

«بر کسانی که یهودی شده اند ، آنچه را از پیش برای تو نقل کردیم ، حرام کرده ایم . ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنها خود به خویشتن ستم می کردند» .

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که به خود ظلم می کند ، چگونه ممکن است در حق دیگران عدالت ورزد؟!

امام علی علیه السلام :کسی که به خود ستم کند ، به دیگران بیشتر ستم می کند .

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که به خود ستم می کند ، چگونه در حق دیگران عدالت می ورزد؟!

امام علی علیه السلام :کسی که به جای سرای ماندگار به سرای ناپایدار رضایت دهد ، به خود ستم کرده است .

امام علی علیه السلام :هرکه خدا را نافرمانی و شیطان را فرمانبری کند ، به خود ستم کرده است .

امام علی علیه السلام :هر که عمل به طاعت خدا را فرو گذارد ، به خود ستم کرده است .

امام صادق علیه السلام :مردی به ابوذر رضی الله عنه نوشت : ای ابا ذر! مرا بهره ای از تازه های دانش بخش ؛ ابوذر در پاسخ او نوشت : دانش بسیار است ، اما تو اگر می توانی به کسی که دوستش داری بدی نکنی ، چنین کن . مرد از او پرسید : مگر کسی به کسی که دوستش دارد بدی می کند؟! ابوذر پاسخ گفت : آری . تو خودت را بیش از همه دوست داری و اگر خدا را نا فرمانی کنی، به خودت بدی کرده ای.

ص :562


1- النحل : 118.
2- (انظر) الطلاق: 1، النمل: 44، القصص: 16، البقرة: 54، هود: 101.
3- غرر الحکم : 6996.
4- غرر الحکم : 8606.
5- غرر الحکم : 6269 .
6- غرر الحکم : 6064.
7- غرر الحکم : 6057.
8- غرر الحکم : 8541.
9- الکافی : 2/458/20.
10- (انظر) الظلم : باب 2416. الجنّة : باب 555.

2434 - النَّوادِرُ
2434 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ و إن لَم تَظلِمْهُم ظَلَمُوکَ : السَّفَلَةُ، و زَوجَتُکَ، و خادِمُکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ظَلَمَ أحَدا فَفاتَهُ فَلْیَستَغْفِرِ اللّهَ تعالی لَهُ؛ فإنّهُ کفّارَةٌ لَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ظُلِمَ أهلُ الذِّمَّةِ کانَتِ الدَّولَةُ دَولَةَ العَدُوِّ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن بالَغَ فی الخُصُومَةِ أثِمَ، و مَن قَصَّرَ فیها ظُلِمَ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَظلِمْ کما لا تُحِبُّ أن تُظلَمَ . (5)

2434

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که اگر به آنها ستم هم نکنی به تو ستم می کنند : فرومایه ، همسرت و خدمتکارت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به کسی ظلم کند و او را از دست بدهد (برای رضایت طلبی ، به او دسترسی نداشته باشد) باید برایش از خداوند آمرزش بطلبد ؛ زیرا همین کفّاره ستم اوست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه به اهل ذمّه ستم شود ، دولت دشمن روی کار آید .

امام علی علیه السلام :هرکه در خصومت (ستیزه) زیاده روی کند ، به گناه درافتد و هر کس کوتاه آید ، به او ستم شود .

امام علی علیه السلام :ستم نکن ؛ همچنان که دوست نداری به تو ستم شود .

ص :563


1- بحار الأنوار : 77/150/91.
2- ثواب الأعمال: 323/15.
3- کنز العمّال : 7604.
4- نهج البلاغة : الحکمة 298.
5- نهج البلاغة : الکتاب 31.

عنه علیه السلام :إنّ الزُّهدَ فی وِلایَةِ الظَّالِمِ بقَدرِ الرَّغبَةِ فی وِلایَةِ العادِلِ . (1)

عنه علیه السلام :الظَّالِمُ طاغٍ یَنتَظِرُ إحدَی النِقمَتَینِ، العادِلُ راعٍ یَنتَظِرُ أحَدَ الجَزاءَینِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ القُبحَ فی الظُّلمِ بقَدرِ الحُسنِ فی العَدلِ . (3)

عنه علیه السلام :لا عَدلَ أفضَلُ مِن رَدِّ المَظالِمِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إن ظُلِمتَ فلا تَظلِمْ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَذَرَ ظالِما بظُلمِهِ سَلَّطَ اللّهُ علَیهِ مَن یَظلِمُهُ، فإن دَعا لَم یُستَجَبْ لَهُ ، و لَم یَأجُرْهُ اللّهُ علی ظُلامَتِهِ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :یَعرِفُ شِدَّةَ الجَورِ مَن حُکِمَ بهِ علَیهِ . (7)

امام علی علیه السلام :بی رغبتی به حکومت ستمگر ، به اندازه رغبت به حکومت دادگر است .

امام علی علیه السلام :ستمگر ، سرکشی است که چشم به راه (در معرض) یکی از دو خشم و کیفر [دنیوی و اخروی] است و دادگر ، فرمانروایی است که منتظر یکی از دو پاداش [دنیوی و اخروی ]است .

امام علی علیه السلام :زشتیِ ستم ، به اندازه زیباییِ عدالت است .

امام علی علیه السلام :هیچ عدالتی ، بالاتر از ردّ مظالم نیست .

امام باقر علیه السلام :اگر به تو ستم شد ، تو ستم مکن .

امام صادق علیه السلام :هرکه برای ستمِ ستمکاران عذر و بهانه بتراشد (آن را توجیه کند) خداوند کسی را بر او مسلّط گرداند که ستمش کند و آن گاه اگر دعا کند دعایش مستجاب نشود و خداوند برای ستمی که بر او می رود نیز اجر و پاداشی به او ندهد .

امام کاظم علیه السلام :سختیِ ستم را کسی می داند که به او ستم شده باشد .

ص :564


1- غرر الحکم : 3448.
2- غرر الحکم : 1637 _ 1638.
3- غرر الحکم : 3443.
4- غرر الحکم : 10841 .
5- بحار الأنوار : 78/162/1.
6- الکافی : 2/334/18.
7- بحار الأنوار : 78/326/35.

330 - الظَّنُّ

330 - گمان
اشاره

(1)

ص :565


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 323 باب 59 «حُسن الظنّ باللّه سبحانه». کنز العمّال : 3 / 134، 704 «حسن الظنّ باللّه و بالناس». کنز العمّال : 3 / 497، 823 «ظنّ السوء». کنز العمّال : 3 / 619 «القول بالظنّ».

2435 - ظَّنُّ العاقل
2435 - گمانِ خردمند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ظَنُّ ذَوِی النُّهی و الألبابِ أقرَبُ شَیءٍ مِنَ الصَّوابِ . (1)

عنه علیه السلام :ظنُّ العاقِلِ أصَحُّ مِن یَقینِ الجاهِلِ . (2)

عنه علیه السلام :ظَنُّ المُؤمِنِ کَهانَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :الظَّنُّ الصَّوابُ مِن شِیَمِ اُولِی الألبابِ . (4)

عنه علیه السلام :اتَّقُوا ظُنُونَ المُؤمِنِینَ؛ فإنَّ اللّهَ تعالی جَعَلَ الحَقَّ علی ألسِنَتِهم . (5)

(6)

2435

گمانِ خردمند

امام علی علیه السلام :گمان خردمندان صاحب دل ، نزدیک ترین چیز به صواب است .

امام علی علیه السلام :گمان خردمند ، از یقین نابخرد درست تر است .

امام علی علیه السلام :گمان مؤمن ، پیشگویی است .

امام علی علیه السلام :گمان درست ، از ویژگیهای خردمندان است .

امام علی علیه السلام :از حدس و گمانهای مؤمنان بترسید؛ زیرا خداوند تعالی حق را بر زبانهای آنان قرار داده است .

2436 - الحَثُّ عَلی حُسنِ الظَّن بِفِعلِ المُؤمِنِ
2436 - تشویق به خوشبینی در کار مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُطلُبْ لأِخِیکَ عُذرا، فَإنْ لَم تَجِدْ لَهُ عُذرا فَالتَمِسْ لَهُ عُذرا . (7)

2436

تشویق به خوش بینی در کار مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند ، عذری بجوی و اگر نیافتی ، عذری بتراش .

ص :566


1- غرر الحکم : 6074.
2- غرر الحکم : 6040.
3- غرر الحکم : 6036.
4- غرر الحکم : 1386.
5- نهج البلاغة : الحکمة 309.
6- (انظر) العقل : باب 2769. عنوان 412 «الفراسة».
7- بحار الأنوار : 75/197/15.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضَعْ أمرَ أخیکَ علی أحسَنِهِ حتّی یَأتِیَکَ مِنهُ ما یَغلِبُکَ، و لا تَظُنَّنَّ بکَلِمَةٍ خَرَجَت مِن أخیکَ سُوءا و أنتَ تَجِدُ لَها فی الخَیرِ مَحمِلاً . (1)

عنه علیه السلام :لا تَظُنَّنَّ بکَلِمَةٍ خَرَجَت مِن أحَدٍ سُوءا و أنتَ تَجِدُ لَها فی الخَیرِ مُحتَملاً . (2)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ مِن أخیه وَثیقَةَ دِینٍ و سَدادَ طَریقٍ فلا یَسمَعَنَّ فیهِ أقاویلَ الرِّجالِ، أما إنّهُ قد یَرمِی الرّامِی و تُخطِئُ السِّهامُ . (3)

امام علی علیه السلام :رفتار برادرت را به بهترین وجه آن تفسیر کن تا زمانی که کاری از او سر زند که راه توجیه را بر تو ببندد ، و هیچ گاه به سخنی که از دهان برادرت بیرون آید ، تا وقتی برای آن توجیه خوبی می یابی ، گمان بد مبَر .

امام علی علیه السلام :هرگاه سخنی از شخصی سر زد و تو می توانی برای آن توجیه خوبی بیابی ، به آن گمان بد مبر .

امام علی علیه السلام :هرکه دانست که برادرش در دین استوار و ره پوی راه راست است ، دیگر نباید به سخنان مردم درباره او گوش دهد . بدانید که گاه تیرانداز تیر می اندازد و تیرش به خطا می رود .

2437 - فَضلُ حُسنِ الظَّنِّ
2437 - ارزش خوش بین بودن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُسنُ الظَّنِّ مِن أحسَنِ الشِّیَمِ و أفضَلِ القِسَمِ . (4)

عنه علیه السلام :حُسنُ الظَّنِّ مِن أفضَلِ السَّجایا و أجزَلِ العَطایا . (5)

2437

ارزش خوش بین بودن

امام علی علیه السلام :خوش بین بودن از نیکوترین خصلتها و بهترین نصیبهاست .

امام علی علیه السلام :خوش گمانی از برترین خویها و بزرگ ترین عطیه هاست .

ص :567


1- الأمالی للصدوق : 380/483 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 360 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 141 .
4- غرر الحکم : 4824.
5- غرر الحکم : 4834.

عنه علیه السلام :حُسنُ الظَّنِّ راحَةُ القَلبِ و سَلامةُ الدِّینِ . (1)

عنه علیه السلام :حُسنُ الظَّنِّ یُخَفِّفُ الهَمَّ، و یُنجِی مِن تَقَلُّدِ الإثمِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَ ظَنُّهُ بِالناسِ حازَ مِنهُمُ المَحَبَّةَ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الوَرَعِ حُسنُ الظَّنِّ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خُذْ مِن حُسنِ الظَّنِّ بِطَرَفٍ تُرَوِّحُ بهِ قَلبَکَ و یَرُوحُ بهِ أمرُکَ . (5)

امام علی علیه السلام :خوش بینی ، مایه آسایش دل و سلامت دین است .

امام علی علیه السلام :خوش بینی، اندوه را می کاهد و از افتادن در بند گناه می رهاند .

امام علی علیه السلام :هرکه به مردم گمان نیک برد ، محبت آنان را به دست آورد .

امام علی علیه السلام :برترین پارسایی ، خوش گمانی است .

امام صادق علیه السلام :از خوش بین بودن بهره ای برگیر ، تا با آن دلت را آرام کنی و کارَت پیش رود .

2438 - ما یورِثُ حُسنَ الظَّنِّ
2438 - آنچه خوش بینی می آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لمّا وَلاّهُ مِصرَ _: اِعلَمْ أنّهُ لیسَ شَیءٌ بِأدعی إلی حُسنِ ظَنِّ راعٍ برَعِیَّتِهِ مِن إحسانِهِ إلَیهِم، و تَخفِیفِهِ المَؤوناتِ علَیهِم و تَرکِ استِکراهِهِ إیّاهُم علی ما لیسَ لَهُ قِبَلَهُم، فَلْیَکُنْ مِنکَ فی ذلکَ أمرٌ یَجتَمِعُ لکَ بهِ حُسنُ الظَّنِّ بِرَعِیَّتِکَ؛ فإنَّ حُسنَ الظَّنِّ یَقطَعُ عَنکَ نَصَبا طَویلاً.

و إنَّ أحَقَّ مَن حَسُنَ ظَنُّکَ بهِ لَمَن حَسُنَ بلاؤکَ عِندَهُ، و إنَّ أحَقَّ مَن ساءَ ظَنُّکَ بهِ لَمَن ساءَ بلاؤکَ عِندَهُ . (6) (7)

2438

آنچه خوش بینی می آورد

امام علی علیه السلام_ در فرمان ولایت مصر به مالک اشتر _فرمود : بدان که هیچ چیز خوش بینی حاکم را به توده مردم چنان برنمی انگیزد که احسان او به آنان و سبکبار ساختن آنان و وادار نکردنشان به کارهایی که توانایی آنها را ندارند . پس ، باید که با رعایت این امور، خوش بینی به مردمت را برای خویش فراهم آوری ؛ زیرا خوش بینی به رعیّت، رنج و زحمت زیادی را از دوش تو برمی دارد . سزاوارترین کس به حسن ظنّ تو کسی است که پیش تو امتحان خوبی پس داده باشد و سزاوارترین کس به بدبینی تو کسی است که پیش تو امتحان بدی پس داده باشد .

ص :568


1- غرر الحکم : 4816.
2- غرر الحکم : 4823.
3- غرر الحکم : 8842.
4- غرر الحکم : 3027.
5- بحار الأنوار : 78/209/84.
6- نهج البلاغة: الکتاب53.
7- (انظر) الظنّ : باب 2439، 2431. الصدیق : باب 2182.

2439 - التَّحذیرُ مِن سوءِ الظَّنِّ
2439 - پرهیز از بد گمانی

الکتاب :

(یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الظَّنَّ؛ فإنَّ الظَّنَّ أکذَبُ الحَدیثِ، و لا تَحَسَّسُوا، و لا تَجَسَّسُوا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الظَّنَّ؛ فإنَّ الظَّنَّ أکذَبُ الکَذِبِ . (3)

2439

پرهیز از بد گمانی

قرآن :

«ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری گمانها دوری کنید ؛ زیرا برخی گمانها گناه است و کنجکاوی نکنید و پشت سر یکدیگر حرف نزنید . آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت مردار برادر خود را بخورد؟ آن را خوش ندارید . از خدا بترسید همانا خداوند توبه پذیر و مهربان است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گمان بپرهیزید ؛ زیرا گمان دروغ ترین سخن است ، و تجسّس و کنجکاوی نکنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گمان بپرهیزید ؛ زیرا گمان دروغترین دروغ است .

ص :569


1- الحجرات : 12.
2- سنن أبی داوود : 4/280/4917.
3- بحار الأنوار : 75/195/8.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أساءَ بأخِیهِ الظَّنَّ فَقَد أساءَ بِرَبِّهِ، إنّ اللّهَ تعالی یقولُ : «اجْتَنِبُوا کَثیرا مِنَ الظَّنِّ» . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ظَنَنتُم فلا تُحَقِّقُوا، و إذا حَسَدتُم فلا تَبغُوا، و إذا تَطَیَّرتُم فَامضُوا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الجُبنَ و البُخلَ و الحِرصَ غَریزَةٌ واحِدَةٌ یَجمَعُها سُوءُ الظَّنِّ . (3)

عیسی علیه السلام :یا عَبِیدَ السَّوءِ ، تَلُومُونَ الناسَ علی الظَّنِّ، و لا تَلُومُونَ أنفُسَکُم علی الیَقینِ؟! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَکُنْ مِمَّن ......... تَغلِبُهُ نفسُهُ علی ما یَظُنُّ، و لا یَغلِبُها علی ما یَستَیقِنُ . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تَغلِبَکَ نفسُکَ علی ما تَظُنُّ و لا تَغلِبَها علی ما تَستَیقِنُ؛ فإنَّ ذلکَ مِن أعظَمِ الشَّرِّ . (6)

عنه علیه السلام :اطرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بینَکُم؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ نَهی عن ذلکَ . (7)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لمّا وَلاّهُ مِصرَ_: إنّ البُخلَ و الجَورَ و الحِرصَ غَرائزُ شَتّی یَجمَعُها سُوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ ،کُمُونُها فی الأشرارِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به برادر خود گمان بد برد ، به پرودگارش گمان بد برده است ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «از بسیاری گمانها بپرهیزید» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه گمان بردید ، آن را حقیقت مپندارید و بدان عمل نکنید و هرگاه حسد ورزیدید آن را دنبال نکنید و هرگاه فال بد زدید [اعتنا نکرده] کار خود را انجام دهید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا ترس و بخل و آزمندی، [جلوه های] یک خصلتند که بدگمانی ، آنها را فراهم آورده است .

عیسی علیه السلام :ای بندگان بد! به صرف گمانی که به مردم می برید ، آنان را سرزنش می کنید و با وجود یقینی که به [کردارِ بد ]خود دارید ، خویشتن را سرزنش نمی کنید؟

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش ......... که در آنچه گمان می برد ، نفْسش بر او چیره می آید و در آنچه یقین دارد ، بر نفْس خود چیره نمی شود .

امام علی علیه السلام :زنهار که نفْست در آنچه گمان می بری بر تو چیره آید و تو در آنچه یقین داری بر او چیره نشوی ؛ زیرا این کار از بزرگترین بدیهاست .

امام علی علیه السلام :گمان بد نسبت به یکدیگر را دور افکنید ؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ از این امر نهی فرموده است .

امام علی علیه السلام_ در حکم استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : همانا بخل و ستم و آزمندی خصلتهای گوناگونی هستند که بد گمانی به خدا فراهم آورنده آنهاست و در نهاد مردمان بد کردار نهفته اند .

ص :570


1- کنز العمّال : 7587.
2- کنز العمّال : 7585.
3- بحار الأنوار : 73/304/21.
4- تحف العقول : 501.
5- نهج البلاغة : الحکمة 150.
6- غرر الحکم : 2708.
7- الخصال : 624/10.
8- بحار الأنوار:77/243/1.

عنه علیه السلام_ أیضا _: إنّ البُخلَ و الجُبنَ و الحِرصَ غَرائزُ شَتّی یَجمَعُها سُوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا دِینَ لِمُسِیءِ الظَّنِّ . (2)

عنه علیه السلام :لا إیمانَ مَع سُوءِ الظَّنِّ . (3)

عنه علیه السلام :سُوءُ الظَّنِّ یُفسِدُ الاُمورَ و یَبعَثُ علی الشُّرورِ . (4)

عنه علیه السلام :سُوءُ الظَّنِّ بمَن لا یَخُونُ مِنَ اللُّؤمِ . (5)

عنه علیه السلام :سُوءُ الظَّنِّ بِالمُحسِنِ شَرُّ الإثمِ و أقبَحُ الظُّلمِ . (6)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تُسِیءَ الظَّنَّ؛ فإنّ سُوءَ الظَّنِّ یُفسِدُ العِبادَةَ . (7)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن لا یَثِقُ بِأحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ، و لا یَثِقُ بهِ أحَدٌ لِسُوءِ فِعلِهِ . (8)

امام علی علیه السلام_ نیز در همان نامه _نوشت : همانا بخل و ترس و آزمندی خویهای متعددی هستند که در بد گمانی به خدا ریشه دارند .

امام علی علیه السلام :بدگمان ، دین ندارد .

امام علی علیه السلام :ایمان ، با بد گمانی سازگار نیست .

امام علی علیه السلام :بد گمانی، کارها را تباه می کند و باعث روی آوردن به انواع بدیها می شود .

امام علی علیه السلام :بد گمانی به کسی که خیانت نمی کند ، از پَستی است .

امام علی علیه السلام :بد گمانی به نیکوکار، بدترین گناه و زشت ترین ستم است .

امام علی علیه السلام :از بد گمانی بپرهیز ؛ زیرا بد گمانی عبادت را تباه می کند .

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که به سبب بدگمانی به هیچ کس اعتماد نمی کند و دیگران نیز به سبب بد کرداریش به او اعتماد نمی کنند .

ص :571


1- نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- غرر الحکم : 10511.
3- غرر الحکم : 10534.
4- غرر الحکم : 5575.
5- غرر الحکم : 5574.
6- غرر الحکم : 5573.
7- غرر الحکم : 2709.
8- غرر الحکم : 5748.

عنه علیه السلام :لَیسَ مِنَ العَدلِ القَضاءُ علی الثِّقَةِ بِالظَّنِّ . (1)

امام علی علیه السلام :قضاوتی که با تکیه بر گمان باشد ، عادلانه نیست .

2440 - مَن لا یَظُنُّ بِأحَدٍ خَیراً
2440 - آن که به هیچ کس خوش گمان نیست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرَّجُلُ السَّوءُ لا یَظُنُّ بأحَدٍ خَیرا؛ لأنّهُ لا یَراهُ إلاّ بِوَصفِ نَفسِهِ . (2)

عنه علیه السلام :الشِّرِّیرُ لا یَظُنُّ بِأحَدٍ خَیرا؛ لأنّهُ لا یَراهُ إلاّ بِطَبعِ نَفسِهِ . (3)

2440

آن که به هیچ کس خوش گمان نیست

امام علی علیه السلام :آدم بد ، به هیچ کس خوش گمان نیست ؛ زیرا همه را مانند خود می داند .

امام علی علیه السلام :آدم شرور به هیچ کس گمان نیک نمی برد ؛ زیرا همگان را به خوی و خصلت خود می بیند .

2441 - ضَرورَةُ التَّجَنُّبِ عَمّا یوجِبُ سوءَ الظَّنِّ
2441 - لزوم پرهیز از زمینه های پیدایش بد گمانی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن وَقَّفَ نفسَهُ مَوقِفَ التُّهَمَةِ فلا یَلُومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظَّنَّ . (4)

عنه علیه السلام :مَن دَخَلَ مَداخِلَ السَّوءِ اتُّهِمَ، مَن عَرَّضَ نَفسَهُ للتُّهَمَةِ فلا یَلُومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظَّنَّ . (5)

عنه علیه السلام :مُجالَسَةُ الأشرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأخیارِ . (6)

(7)

2441

لزوم پرهیز از زمینه های پیدایش بد گمانی

امام علی علیه السلام :هر که خود را در جایگاه تهمت و بد گمانی نهد ، نباید کسی را که به او گمان بد برده است سرزنش کند .

امام علی علیه السلام :هرکه به جاهای بد آمد و شد کند ، متهم می شود و هر که خود را در معرض تهمت قرار دهد ، نباید کسی را که به او گمان بد برده است ، سرزنش کند .

امام علی علیه السلام :همنشینی با بدان ، بد گمانی به نیکان را در پی دارد .

ص :572


1- نهج البلاغة : الحکمة 220.
2- غرر الحکم : 2175.
3- غرر الحکم : 1903.
4- الأمالی للصدوق : 380/483 .
5- کنز الفوائد : 2/182.
6- بحار الأنوار : 74/197/31 .
7- (انظر) الظنّ : باب 2438.

2442 - آثارُ سوءِ الظَّنِّ
2442 - آثار بد گمانی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ساءَ ظَنُّهُ ساءَ وَهمُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ساءَت ظُنُونُه اعتَقَدَ الخِیانَةَ بمَن لا یَخُونُهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ ظَنُّهُ ساءَت طَوِیَّتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَ علَیهِ سُوءُ الظَّنِّ لَم یَترُکْ بینَهُ و بینَ خَلِیلٍ صُلحا . (4)

عنه علیه السلام :أسوَأُ النَّاسِ حالاً مَن لَم یَثِقْ بَأحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ، و لَم یَثِقْ بهِ أحَدٌ لِسُوءِ فِعلِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَحسُنْ ظَنُّهُ استَوحَشَ مِن کُلِّ أحَدٍ . (6)

عنه علیه السلام :الرِّیبَةُ تُوجِبُ الظِّنَّةَ . (7)

عنه علیه السلام :المُرِیبُ أبدا عَلِیلٌ . (8)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ إنسانٍ أربٌ، فَابعُدُوا عَن الرَّیبِ . (9)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَت رِیبَتُهُ کَثُرَت غِیبَتُهُ . (10)

2442

آثار بد گمانی

امام علی علیه السلام :هر که بدگمان باشد ، بد پندار شود .

امام علی علیه السلام :هر که گمانهای بد برد ، کسی را که به او خیانت نمی کند ، خیانتکار داند .

امام علی علیه السلام :هر که بدگمان باشد ، بد باطن شود.

امام علی علیه السلام :هر که بد گمانی بر او چیره شود ، جای آشتی با هیچ دوستی باقی نگذارد .

امام علی علیه السلام :آن کس حال و روزش از همه بدتر است که به سبب بد گمانیش، به کسی اعتماد ندارد و به سبب بد کرداریش دیگران نیز به او اعتماد نمی کنند .

امام علی علیه السلام :هر که خوش بین نباشد ، از همگان گریزان باشد (با هیچ کس خو نگیرد) .

امام علی علیه السلام :شکّ، موجب بدگمانی است .

امام علی علیه السلام :شکاک، همواره بیمار است .

امام علی علیه السلام :هر انسانی عقلی دارد ؛ پس، از شک دوری کنید .

امام علی علیه السلام :هر که شکّش زیاد باشد ، غیبتش [از مردم یا مردم از او] زیاد شود .

ص :573


1- غرر الحکم : 7960.
2- غرر الحکم : 8837.
3- غرر الحکم : 7792.
4- غرر الحکم : 8950.
5- کنز الفوائد : 2/182.
6- غرر الحکم : 9084.
7- غرر الحکم : 346.
8- غرر الحکم : 839.
9- غرر الحکم : 7306.
10- غرر الحکم : 8094.

2443 - مَوارِدُ جَوازِ سوءِ الظَّنِّ
2443 - موارد جایز بودن بدگمانی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:اِحتَرِسُوا مِنَ النَّاسِ بسُوءِ الظَّنِّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا استَولَی الصَّلاحُ علی الزَّمانِ و أهلِهِ ثُمّ أساءَ رَجُلٌ الظَّنَّ برَجُلٍ لَم تَظهَرْ مِنهُ حَوبَةٌ فقد ظَلَمَ، و إذا استَولی الفَسادُ علی الزَّمانِ و أهلِهِ فَأحسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ برجُلٍ فَقَد غَرَّرَ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: الحَذَرَ کُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّکَ بعدَ صُلحِهِ ؛ فإنَّ العَدُوَّ ربَّما قارَبَ لِیَتَغَفَّلَ، فَخُذْ بِالحَزمِ، و اتَّهِمْ فی ذلکَ حُسنَ الظَّنِّ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ الزَّمانُ زَمانَ جَورٍ و أهلُهُ أهلَ غَدرٍ فالطُّمَأنِینَةُ إلی کُلِّ أحَدٍ عَجزٌ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَثِقَنَّ بأخِیکَ کُلَّ الثِّقَةِ؛ فإنَّ صَرعَةَ الاستِرسالِ لا تُستَقالُ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا کانَ الجَورُ أغلَبَ مِنَ الحَقِّ لَم یَحِلَّ لأحَدٍ أن یَظُنَّ بأحَدٍ خَیرا حتّی یَعرِفَ ذلکَ مِنهُ . (6)

2443

موارد جایز بودن بدگمانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با بدبینی ، خویشتن را از گزند مردم نگه دارید .

امام علی علیه السلام :هر گاه درستی و پاکی بر روزگار و مردمش حکمفرما شد ، اگر کسی به دیگری بی آن که گناهی از او آشکار شود گمان بد برد ستم کرده است و هرگاه فساد و نا راستی بر روزگار و مردم آن چیره شد ، اگر کسی به دیگری گمان نیک برد و خوش بین باشد ، فریب خورده است .

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : بعد از صلح با دشمنت ، از او سخت برحذر باش ؛ زیرا گاه دشمن ، خود را به تو نزدیک می کند ، تا غافلگیرت سازد ؛ پس دوراندیش و محتاط باش و خوش بینی به دشمن را متهم کن .

امام صادق علیه السلام :اگر روزگار ، روزگارِ ستم باشد و مردمش اهل نیرنگ ، اطمینان کردن به تمام افراد درماندگی است .

امام صادق علیه السلام :به برادرت اعتماد کامل و تمام مکن ؛ زیرا زمین خوردن ناشی از اطمینان کردن بخشودنی نیست .

امام کاظم علیه السلام :هرگاه ستم و نا راستی ، از حق و راستکاری بیشتر بود، بر هیچ کس روا نیست که به کسی گمان خوب برد ، مگر آن گاه که خوبی او بر وی معلوم شود .

ص :574


1- بحار الأنوار : 77/158/142.
2- نهج البلاغة : الحکمة 114.
3- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
4- تحف العقول : 357.
5- تحف العقول : 357.
6- الکافی : 5/298/2.

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :إذا کانَ زَمانٌ، العَدلُ فیهِ أغلَبُ مِن الجَورِ فَحَرامٌ أن تَظُنَّ بأحَدٍ سُوءا حتّی یُعلَمَ ذلکَ مِنهُ . و إذا کانَ زَمانٌ، الجَورُ أغلَبُ فیهِ مِن العَدلِ فلیسَ لأحَدٍ أن یَظُنَّ بأحَدٍ خَیرا ما لَم یَعلَمْ ذلکَ مِنهُ . (1)

امام هادی علیه السلام :هر گاه روزگاری بود که عدالت در آن بر ستم غالب باشد ، حرام است که به کسی گمان بد بری ، مگر این که بدی او بر تو معلوم شود و هرگاه روزگاری بود که در آن بیداد بر دادگری غالب باشد ، هیچ کس نباید به کسی گمان نیک برد ، مگر این که خوبی او بر وی معلوم شود .

2444 - حُسنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ
2444 - گمان نیک به خداوند

الکتاب :

(وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الخاسِرِینَ) . (2)

(وَ یُعَذِّبَ المُنافِقِینَ وَ المُنَافِقاتِ وَ المُشْرِکِینَ وَ المُشْرِکاتِ الظَّانّیِنَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیرا) . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و الذی لا إلهَ إلاّ هُو، لا یَحسُنُ ظَنُّ عبدٍ مُؤمِنٍ بِاللّهِ إلاّ کانَ اللّهُ عندَ ظَنِّ عَبدِهِ المؤمِنِ؛ لأنَّ اللّهَ کَریمٌ بِیَدِهِ الخَیراتُ، یَستَحیِی أن یکونَ عَبدُهُ المؤمِنُ قد أحسَنَ بهِ الظَّنَّ ثُمّ یُخلِفُ ظَنَّهُ و رَجاهُ، فَأحسِنُوا بِاللّهِ الظَّنَّ و ارغَبُوا إلَیهِ . (4)

2444

گمان نیک به خداوند

قرآن :

«همین گمانی که به پروردگارتان داشتید ، شما را هلاک کرد و از زیانکاران شدید» .

«تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد می برند ، عذاب کند . بدِ زمانه بر آنان باد و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را برایشان مهیا کرده و چه بد سرانجامی است» .

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جز او خدایی نیست ، هیچ بنده مؤمنی به خدا گمان نیک نبرد ، مگر این که خداوند مطابق همان گمان با او عمل کند ؛ زیرا خداوند کریم است و همه خوبیها به دست اوست و شرم دارد از این که بنده مؤمنش به او گمان نیک برد و او خلاف گمان و امید بنده رفتار نماید . پس به خدا گمان نیک برید و بدو روی آورید .

ص :575


1- أعلام الدین : 312.
2- فصّلت : 23.
3- الفتح : 6.
4- بحار الأنوار : 70/366/14.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَمُوتَنَّ أحَدُکُم حَتّی یَحسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ عَزَّ و جلَّ؛ فإنَّ حُسنَ الظَّنِّ بِاللّهِ عَزَّ و جلَّ ثَمَنُ الجَنَّةِ. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :حُسنُ الظَّنِّ بِاللّهِ مِن عِبادَةِ اللّهِ تعالی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :حُسنُ الظَّنِّ مِن حُسنِ العِبادَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أکبَرُ الکبائرِ سُوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ مِن عَبدٍ یَظُنُّ باللّهِ خَیرا إلاّ کانَ عِندَ ظَنِّهِ بهِ، و ذلکَ قولُهُ: «و ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِربِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الخاسِرِینَ» . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :رَأیتُ رَجُلاً مِن اُمَّتی علی الصِّراطِ یَرتَعِدُ کما تَرتَعِدُ السَّعَفَةُ فی یَومِ رِیحٍ عاصِفٍ ، فَجاءَهُ حُسنُ ظَنِّهِ بِاللّهِ فَسَکَّنَ رَعدَتَهُ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ فازَ بِالجَنَّةِ ، مَن حَسُنَ ظَنُّهُ بِالدُّنیا تَمَکَّنَت مِنهُ المِحنَةُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا احدی از شما بدون گمان نیک به خداوند عزّ و جلّ بمیرد ؛ زیرا خوش گمانی به خداوند عزّ و جلّ بهای بهشت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گمان نیک داشتن به خداوند ، گونه ای عبادت خداوند عزّ و جلّ است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گمان نیکو [به خدا] جزئی از عبادت نیکوست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگترین گناه کبیره ، بد گمانی به خداست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که به خداوند گمان نیک بَرَد ، مگر این که خداوند مطابق همان گمان با او عمل کند و این است سخن خداوند که می فرماید : «همین گمانی که به پروردگارتان داشتید ، شما را هلاک کرد و از زیانکاران شدید» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یکی از مردان امت خود را دیدم که بر صراط ، مانند شاخه خشکیده درخت خرما در یک روز طوفانی ، می لرزد . در این هنگام خوش گمانی او به خداوند لرزش او را آرامش بخشید .

امام علی علیه السلام :هر که به خدا گمان نیک بُرد ، به بهشت دست یافت و هر که به دنیا گمان نیک بُرد ، به رنج و محنت گرفتار آمد .

ص :576


1- بحار الأنوار : 70/385/46.
2- الدرّة الباهرة : 18.
3- سنن أبی داوود : 4/298/4993.
4- کنز العمّال : 5849.
5- تفسیر القمّی : 2/265 .
6- الأمالی للصدوق : 302/342 .
7- غرر الحکم : 8840 _ 8841.

عنه علیه السلام :حُسنُ ظَنِّ العَبدِ باللّهِ سبحانَهُ علی قَدرِ رَجائهِ لَهُ، حُسنُ تَوَکُّلِ العَبدِ علی اللّهِ علی قَدرِ ثِقَتِهِ بهِ. (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أحسِنِ الظَّنَّ باللّهِ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : أنا عِندَ ظَنِّ عَبدِیَ المُؤمِنِ بی؛ إن خَیرا فخَیرا، و إن شَرّا فَشَرّا . (2)

امام علی علیه السلام :حسن ظنّ بنده به خدای سبحان به اندازه امیدش به اوست و حسن توکّلش به خداوند ، به اندازه اطمینانش .

امام رضا علیه السلام :به خداوند گمان نیک ببر ؛ زیرا خدای عزّ و جلّ می فرماید : من نزد گمان بنده مؤمن خویشم ؛ اگر گمانِ او به من نیک باشد ، مطابق آن گمان با او رفتار کنم و اگر بد باشد نیز مطابق همان گمانِ بد با او عمل کنم .

2445 - مَعنی حُسنِ الظَّنِّ بِاللَّهِ
2445 - معنای خوش گمانی به خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُسنُ الظَّنِّ أن تُخلِصَ العَمَلَ، و تَرجُوَ مِنَ اللّهِ أن یَعفُوَ عَنِ الزَّلَلِ . (3)

عنه علیه السلام :إنِ استَطَعتُم أن یَشتَدَّ خَوفُکُم مِن اللّهِ، و أن یَحسُنَ ظَنُّکُم بهِ، فَاجمَعُوا بینَهُما؛ فإنَّ العَبدَ إنّما یکونُ حُسنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ علی قَدرِ خَوفِهِ مِن رَبِّهِ، و إنَّ أحسَنَ الناسِ ظَنّا بِاللّهِ أشَدُّهُم خَوفا للّهِِ . (4)

عنه علیه السلام_ فِیما یُشِیرُ فیهِ إلی ظُلمِ بَنِی اُمَیَّةَ _: حتّی یکونَ أعظَمُکُم فیها عَناءً (غِنا _ غَناءً) أحسَنَکُم بِاللّهِ ظَنّا، فإن أتاکُمُ اللّهُ بعافِیَةٍ فَاقبَلُوا، و إنِ ابتُلِیتُم فَاصبِرُوا، فإنَّ العاقِبَةَ لِلمُتَّقِینَ . (5)

2445

معنای خوش گمانی به خدا

امام علی علیه السلام :خوش گمانی [به خدا] این است که عمل را [برای او] خالص گردانی و امیدوار باشی که خداوند از لغزشها درگذرد .

امام علی علیه السلام :اگر می توانید که هم ترستان از خدا بسیار و هم گمانتان به او نیک باشد ، این دو را با هم جمع کنید ؛ زیرا خوش گمانی و امید بنده به پروردگارش به اندازه ترس او از پروردگارش است و خوش گمانترین مردم به خدا ، بیمناکترین آنها از خداست .

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که طی آن به ستم بنی امیه اشاره می کند _فرمود : تا جایی که در روزگار ستم بنی امیه بیشترین رنج و سختی را کسانی از شما می کشند که گمانشان به خدا نیکوتر باشد . پس اگر خداوند شما را از ورطه ستم به سلامت داشت ، بپذیرید (او را سپاس گویید) و اگر گرفتارش شُدید ، صبوری پیشه کنید ؛ زیرا «فرجام نیک ، از آنِ پرهیزگاران است» .

ص :577


1- غرر الحکم : 4831 و 4832 .
2- الکافی : 2/72/3.
3- غرر الحکم : 4836.
4- نهج البلاغة : الکتاب 27.
5- نهج البلاغة : الخطبة 98 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حُسنُ الظَّنِّ بِاللّهِ أن لا تَرجُوَ إلاّ اللّهَ، و لا تَخافَ إلاّ ذَنبَکَ . (1)

امام صادق علیه السلام :خوش گمانی به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشی و جز از گناهت نترسی .

2446 - النَّوادِرُ
2446 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ظَنَّ بکَ خَیرا فَصَدِّقْ ظَنَّهُ . (2)

عنه علیه السلام :ظَنُّ الإنسانِ مِیزانُ عَقلِهِ، و فِعلُهُ أصدَقُ شاهِدٍ علی أصلِهِ . (3)

عنه علیه السلام :ظَنُّ الرَّجُلِ علی قَدرِ عَقلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَت بهِ الظُّنونُ رَمَقَتهُ الرِّجالُ بِالعُیونِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی تفسیرِ الظُّنونِ الواقِعَةِ فی القُرآنِ _: الظَّنُّ ظَنّانِ : ظَنُّ شَکٍّ و ظَنُّ یَقینٍ، فما کانَ مِن أمرِ مَعادٍ مِن الظَّنِّ فهُو ظَنُّ یَقینٍ، و ما کانَ مِن أمرِ الدُّنیا فهُو ظَنُّ شَکٍّ . (6)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسنِ علیه السلام _: لا یَعدَمُکَ مِن شَفیقٍ سُوءُ الظَّنِّ . (7)

2446

گوناگون

امام علی علیه السلام :هر که به تو گمان نیک بُرد ، چنان کن که گمانش به تو واقعیت پیدا کند .

امام علی علیه السلام :گمان انسان، ترازوی خرد اوست و کردارش، راست گوترین گواه بر اصالت او .

امام علی علیه السلام :گمان مرد ، به اندازه خرد اوست .

امام علی علیه السلام _هرکه گمانها به او نیکو باشد ، چشمهای مردم به وی دوخته شود .

امام علی علیه السلام_ درباره گمانهایی که در قرآن آمده است _فرمود : گمان دو گونه است : گمانی که شکّ است و گمانی که یقین می باشد . مقصود از هر گمانی که مربوط به کار معاد شود ، گمان یقینی و هر گمانی که مربوط به کار دنیا باشد ، گمان شکّی است .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : بد گمانی ، تو را از دوست دلسوز محروم نکند.

ص :578


1- الکافی : 2/72/4.
2- بحار الأنوار : 74/417/39 .
3- غرر الحکم : 6039.
4- غرر الحکم : 6038.
5- بحار الأنوار : 77/419/40.
6- التوحید : 267 .
7- بحار الأنوار : 77/211/1.

فهرست موضوعات عربی

274 - الشُّکر للَّه سبحانه5

2040 - الحَثُّ عَلَی الشُّکرِ للَّهِِ6

2041 - شُکرُ المُنعِمِ7

2042 - الشّاکِرُ یَشکُرُ لِنَفسِهِ8

2043 - فَضلُ الشّاکِرِ9

2044 - کَثرَةُ مَن لا یَشکُرون10

2045 - قِلَّةُ الشَّکورِ10

2046 - دَورُ الشُّکرِ فِی الزِّیادَةِ11

2047 - عاقِبَةُ عَدَمِ الشُّکرِ13

2048 - وُجوبُ الشُّکرِ عَلَی الشُّکرِ13

2049 - تَفسیرُ حَقِّ الشُّکرِ14

2050 - مَعنی أداءِ الشُّکرِ14

2051 - حَدُّ الشُّکرِ16

2052 - أصنافُ الشُّکرِ17

2053 - أدنَی الشُّکرِ17

2054 - أشکَرُ النّاسِ18

2055 - سَجدَةُ الشُّکرِ18

275 - الشُّکر للناس21

2056 - الحَثُّ عَلی شُکرِ المُحسِنِ22

2057 - تَفسیرُ الشُّکر23

2058 - مَن لم یَشکُرِ المَخلوقَ لَم یَشکُرِ الخالِقَ24

2059 - المُؤمِنُ مُکَفَّرٌ24

2060 - قَطعُ سَبیلِ المَعروفِ25

2061 - مَن لا یَشکُرُ النِّعمَةَ26

276 - شُکر اللَّه سبحانه27

2062 - رَبُّنا غَفورٌ شَکورٌ28

277 - الشَّکّ31

2063 - الشَّکُّ32

2064 - الاِفتِخارُ بِعَدَمِ الشَّکِّ فِی الحَقِّ34

2065 - موجِباتُ الشَّکِّ35

2066 - آثارُ الشَّکِّ36

2067 - ما یَرفَعُ الشَّکَّ36

2068 - الشَّکُّ وَالارتِیابُ37

2069 - شُعَبُ الشَّکِّ38

ص :579

2070 - مُواجَهَةُ الإمامِ لِمَن شَکَّ فِی القُرآنِ38

278 - الشَّکوی39

2071 - الشَّکوی مِنَ اللَّهِ40

2072 - الشَّکوی إلَی اللَّهِ41

279 - الشَّهادة فی القضاء43

2073 - الشَّهادَةُ بِالقِسطِ44

2074 - الحَثُّ عَلی أداءِ الشَّهادَةِ45

2075 - النَّهیُ عَنِ التَّقاعُسِ عَنِ الشَّهادَةِ45

2076 - کِتمانُ الشَّهادَةِ46

2077 - الرُّجوعُ عَنِ الشَّهادَةِ48

2078 - شَهادةُ الزُّورِ48

2079 - مَن تَجوزُ شَهادَتُهُ50

2080 - مَن لا تَجوزُ شَهادَتُهُ51

2081 - الحِکمَةُ فِی اعتِبارِ أربعةِ شُهودٍ فِی الزِّنا53

2082 - أدَبُ الشَّهادَةِ54

2083 - إکرامُ الشُّهودِ55

280 - الشَّهادة فی سبیل اللَّه57

2084 - فَضلُ الشَّهادَةِ58

2085 - تَقدیرُ الشَّهادَةِ وَالمَوتِ59

2086 - حُبُّ الشَّهادَةِ61

2087 - الشَّوقُ لِلشَّهادَةِ61

2088 - کَرامَةُ الشَّهادَةِ63

2089 - الشَّهادَةُ وتَکفیرُ الذُّنوبِ64

2090 - حَیاةُ الشَّهیدِ65

2091 - عَدَمُ افتِتانِ الشَّهیدِ فِی القَبرِ65

2092 - تَمَنِّی الشَّهیدِ66

2093 - المَوتُ خَیرٌ مِنَ الذُّلِّ67

2094 - ثَوابُ طَلَبِ الشَّهادَةِ68

2095 - دَورُ النِّیَّةِ فِی الشهادةِ68

2096 - أوَّلُ شَهیدٍ فِی الإسلامِ68

2097 - الشَّهادَةُ الحُکمِیَّةُ69

2098 - المُؤمِنُ شَهیدٌ عَلی کُلِّ حالٍ71

2099 - أفضَلُ الشُّهَداءِ72

2100 - ثَوابُ الجَریحِ فی سَبیلِ اللَّهِ73

2101 - شُهداءُ أهلِ البَیتِ علیهم السلام74

281 - الشُّهرة75

2102 - الشُّهرَةُ المَحمودَةُ76

2103 - الشُّهرَةُ المَذمومَةُ79

2104 - ذَمُّ شُهرَةِ اللِّباسِ وشُهرَةِ العِبادةِ80

2105 - ما لا یَنبَغی تَرکُهُ لِخَوفِ الشُّهرَةِ82

282 - الشُّوری85

2106 - الحَثُّ عَلَی المَشورَةِ86

2107 - حِکمَةُ المَشورَةِ89

2108 - الاِستِخارَةُ قَبلَ الاِستِشارَةِ89

2109 - مَن لا یَنبَغی مُشاوَرَتُهُم89

2110 - مَن یَنبَغی مُشاوَرَتُهُم91

2111 - استِشارةُ الأعداءِ92

2112 - حُدودُ المَشورَةِ93

ص :580

2113 - الحَثُّ عَلی إرشادِ المُستَشیرِ93

2114 - آدابُ المُستَشارِ94

2115 - التَّحذیرُ مِن خِیانَةِ المُستَشیرِ94

2116 - الشُّوری فی أمرِ الإمامَةِ95

2117 - مُشاوَرَةُ الإمامِ97

283 - مشیئة اللَّه99

2118 - الحَثُّ عَلَی الاستِثناءِ بِمَشیئَةِ اللَّهِ100

284 - الشَّیب103

2119 - الشَّیبُ104

2120 - أوَّلُ مَن شابَ105

2121 - الحَثُّ عَلی إجلالِ الکَبیرِ106

285 - الشِّیعة107

2122 - فَضلُ الشِّیعَةِ108

2123 - عَلاماتُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ109

2124 - مُواساةُ الإخوانِ وَالإحسانُ إلَیهِم116

2125 - مَن لَیسَ مِن شیعَةِ أهلِ البَیتِ118

2126 - أصنافُ الشِّیعَةِ120

2127 - نَهیُ الشِّیعَةِ عَنِ الغُلُوِّ123

2128 - ما یَنبَغی لِلشِّیعةِ فی مُواجَهَةِ النَّاسِ123

2129 - مَقامُ الشِّیعَةِ فِی القِیامَةِ125

2130 - الانتِسابُ إلَی التَّشَیُّعِ126

حرف الصاد131

286 - الصُّبح133

2131 - الصُّبحُ134

2132 - ما قیلَ فی جَوابِ «کیفَ أصبَحتَ ؟»134

2133 - ما یَنبَغی عِندَ الصُّبحِ وما لا یَنبَغی138

2134 - صِفَةُ المُؤمِنِ إذا أصبَحَ139

2135 - الدُّعاءُ عِندَ الصَّباحِ140

287 - الصَّبر143

2136 - فَضلُ الصَّبرِ144

2137 - الصَّبرُ ومَعالِی الاُمورِ148

2138 - الصَّبرُ وَالإیمانُ150

2139 - الصَّبرُ وَالنَّصرُ151

2140 - الصَّبرُ وَالفَرَجُ وَالظَّفَرُ152

2141 - ثَوابُ الصّابِرِ152

2142 - قَرینَةُ داوودَ فِی الجَنَّةِ154

2143 - مَن صَبرَ صَبَرَ قَلیلاً155

2144 - تَفسیرُ الصَّبرِ156

2145 - أقسامُ الصَّبرِ158

2146 - الصَّبرُ الجَمیلُ159

2147 - عَلامَةُ الصّابرِ160

2148 - صَبرُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام160

2149 - آثارُ الجَزَعِ161

2150 - الصَّبرُ عِندَ المِحَنِ وَالحیلةُ فیها163

2151 - ما یورِثُ الصَّبرَ164

2152 - الحَثُّ عَلَی التَّصَبُّرِ165

2153 - شُعَبُ الصَّبرِ165

2154 - طَلَبُ الصَّبرِ مِنَ اللَّهِ166

ص :581

288 - الصُّحبة169

2155 - الصُّحبَةُ170

289 - الصِّحّة171

2156 - الصِّحَّةُ172

290 - الصِّدق175

2157 - مَعنَی الصِّدقِ176

2158 - الحَثُّ عَلَی الصِّدقِ176

2159 - صِفَةُ الصّادِقِ178

2160 - الصِّدقُ مَعَ اللَّهِ178

2161 - الصِّدقُ وَالإیمانُ179

2162 - الصّادقُ180

2163 - أهَمِّیَّةُ صِدقِ الحَدیثِ180

2164 - أصدَقُ الأقوالِ181

2165 - ما لا یَنبَغی الصِّدقُ فیهِ182

2166 - لِسانُ الصِّدقِ182

291 - الصِّدِّیق185

2167 - الصِّدِّیقُ186

2168 - الصِّدِّیقونَ187

292 - الصَّدِیق189

2169 - الصَّدِیقُ190

2170 - مَعرِفَةُ المَرءِ بِأصدِقائِهِ190

2171 - تَشاکُلُ النُّفوسِ191

2172 - مَیلُ المَرءِ إلی أمثالِهِ192

2173 - قَرینُ السَّوءِ192

2174 - مَن یَنبَغی مُصادَقَتُهُ193

2175 - مَن یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ194

2176 - التَّحذیرُ مِن مُصاحَبَةِ الأشرارِ196

2177 - مَن لا یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ197

2178 - التَّحذیرُ مِن مُصاحَبَةِ الأحمَقِ201

2179 - تَفسیرُ الأصدِقاءِ وَالأعداءِ202

2180 - ما یُفسِدُ الصَّداقَةَ203

2181 - ما یوجِبُ قِلَّةَ الأصدِقاءِ204

2182 - ما یوجبُ کَثرَةَ الأصدِقاءِ205

2183 - حُدودُ الصَّداقَةِ207

2184 - النَّهیُ عَنِ الاطمِئنانِ إلی أحَدٍ قَبلَ الاختِبارِ208

2185 - ما یُختَبَرُ بِهِ الصَّدیقُ209

2186 - أفضلُ الأصحابِ211

2187 - حَقُّ الصّاحِبِ211

2188 - طَبَقاتُ الأصدِقاءِ212

2189 - أخِلّاءُ المَرءِ213

293 - الصدقة215

2190 - فَضلُ الصَّدَقَةِ216

2191 - تَلَقِّی اللَّهِ لِلصَّدَقاتِ217

2192 - جَزاءُ الصَّدَقَةِ218

2193 - الصَّدَقَةُ ودَفعُ البَلاءِ219

2194 - الصَّدَقَةُ ودَفعُ میتَةِ السُّوءِ219

2195 - مُداواةُ المَرضی بِالصَّدَقَةِ221

2196 - الصَّدَقَةُ مِفتاحُ الرِّزقِ221

ص :582

2197 - کُلُّ مَعروفٍ صَدَقَةٌ223

2198 - تَرکُ الشَّرِّ صَدَقَةٌ225

2199 - أفضَلُ الصَّدَقَةِ225

2200 - أولَوِیَّةُ ذَوِی الرَّحِمِ بِالصَّدَقَةِ228

2201 - فَضلُ صَدَقَةِ السِّرِّ وآثارُها229

2202 - أهلُ البَیتِ علیهم السلام وصَدَقةُ السِّرِّ231

2203 - فَضلُ صَدَقةِ العَلانِیَةِ وآثارُها232

2204 - فَضلُ صَدَقَةِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ وآثارُها233

2205 - الحَثُّ عَلَی الصَّدَقَةِ فِی السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ234

2206 - حَدُّ الصَّدَقَةِ235

2207 - أجرُ تَداوُلِ الأیدِی فِی الصَّدَقاتِ237

2208 - مَواردُ الصَّدَقةِ237

2209 - مَن لا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ له239

2210 - آفاتُ الصَّدَقَةِ240

2211 - أدَبُ العَطاءِ242

2212 - صَدَقَةُ الکافِرِ242

2213 - التَّصَدُّقُ عَلَی المُذنِبِ لِتَحصینِهِ عَنِ المَعصِیَةِ243

294 - الصراط245

2214 - مَزَلَّة الصِّراطِ246

2215 - الصِّراطُ المُستَقیمُ246

2216 - تَفسیرُ الصِّراطِ المُستَقیمِ247

2217 - صِفَةُ الصِّراطِ250

2218 - ما یوجِبُ ثَباتَ القَدَمِ عَلَی الصِّراطِ250

2219 - قَناطِرُ الصِّراطِ251

2220 - أصنافُ النّاسِ فِی المُرورِ عَلَی الصِّراطِ252

295 - الصِّغَر255

2221 - الصِّغَرُ256

296 - المُصافحة259

2222 - المُصافَحَةُ260

2223 - دَورُ المُصافَحَةِ فی رَفعِ الغِلِّ260

2224 - دَورُ المُصافَحَةِ فی تَساقُطِ الذُّنوبِ261

2225 - النَّهیُ عَن مُصافَحَةِ المَرأةِ261

2226 - الحَثُّ عَلی مُصافَحَةِ العَدُوِّ262

297 - الصُّلح 1 (المُسالمةُ فی الحربِ)263

2227 - الصُّلحُ264

2228 - صُلحُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام264

298 - الصلح 2 (الإصلاحُ بینَ الناسِ)267

2229 - أهَمِّیَّةُ الإصلاحِ بَینَ النّاسِ268

2230 - جَوازُ الکَذِبِ فِی الإصلاحِ270

2231 - ما لا یَجوزُ مِن الصُّلحِ270

299 - الصلاة271

2232 - الصَّلاةُ272

2233 - الصَّلاةُ قُرَّةُ عَینِ الرَّسولِ صلی الله علیه وآله273

2234 - الصَّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ274

2235 - الصَّلاةُ خَیرُ مَوضوعٍ274

2236 - الصَّلاةُ أفضَلُ الأعمالِ بَعدَ المَعرِفَةِ275

2237 - الصَّلاةُ عَمودُ الدِّینِ276

ص :583

2238 - الصَّلاةُ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنکَرِ277

2239 - الصَّلاةُ کَفّارَةٌ لِما قَبلَها278

2240 - الصَّلاةُ أوَّلُ ما یُسألُ عَنها یَومَ القِیامَةِ281

2241 - حِکمَةُ الصَّلاةِ282

2242 - فَضلُ المُصَلِّی285

2243 - حُدودُ الصَّلاةِ286

2244 - آدابُ الصَّلاةِ287

2245 - الخُشوعُ فِی الصَّلاةِ288

2246 - تَفسیرُ الخُشوعِ289

2247 - خُشوعُ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله فِی الصَّلاةِ290

2248 - خُشوعُ الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام290

2249 - خُشوعُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله291

2250 - خُشوعُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام292

2251 - خُشوعُ الإمامِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام293

2252 - خُشوعُ الإمامَینِ الصّادِقَینِ علیهما السلام295

2253 - مَوانِعُ الخُشوعِ296

2254 - شُروطُ قَبولِ الصَّلاةِ296

2255 - مَوانِعُ قَبولِ الصَّلاةِ298

2256 - دَورُ حُضورِ القَلبِ فی قَبولِ الصَّلاةِ300

2257 - إقبالُ اللَّهِ عَلی مَن یُقبِلُ عَلَیهِ301

2258 - فَضلُ التَّدَبُّرِ فِی الصَّلاةِ302

2259 - جَزاءُ مَن صَلّی مُنقطِعاً عَنِ الدُّنیا302

2260 - الأمرُ بِالصَّلاةِ صَلاةَ مُوَدِّعٍ303

2261 - مَن تُضرَبُ صَلاتُهُ عَلی وَجهِهِ304

2262 - مَن لیسَ لَهُ صَلاةٌ305

2263 - مَن یُصَلِّی وهُوَ لَیسَ بِمُؤمِنٍ !306

2264 - تَأویلُ الصَّلاةِ307

2265 - جَوامِعُ آدابِ الصَّلاةِ309

2266 - النَّهیُ عَنِ التَّکاسُلِ فِی الصَّلاةِ312

2267 - المُحافَظَةُ عَلی أوقاتِ الصَّلاةِ314

2268 - الحَثُّ عَلَی الصَّلاةِ فی أوَّلِ وَقتِها316

2269 - تارِکُ الصَّلاةِ وَالکُفرُ318

2270 - التَّحذیرُ مِن تَضییعِ الصَّلاةِ319

2271 - التَّحذیرُ مِنَ الاستِخفافِ بِالصَّلاةِ321

2272 - التَّحذیرُ مِنَ الالتِفاتِ فِی الصَّلاةِ323

2273 - سارِقُ الصَّلاةِ323

2274 - تَخفیفُ الصَّلاةِ324

300 - صلاةُ الجماعةِ327

2275 - صَلاةُ الجَماعَةِ328

2276 - ما یَلزَمُ مُراعاتُهُ لِلإمامِ330

2277 - الأولی بِالإمامَةِ لِلِصَّلاةِ332

301 - صَلاةُ اللَّیل333

2278 - فَضلُ صَلاةِ اللَّیلِ334

2279 - مُباهاةُ اللَّهِ بِمَن یُصَلِّی فی جَوفِ اللَّیلِ338

2280 - ثَوابُ صَلاةِ اللَّیلِ339

2281 - ثَمَراتُ قِیامِ اللَّیلِ340

2282 - ما یوجِبُ الحِرمانَ مِن صَلاةِ اللَّیلِ341

2283 - أجرُ مَن نَوی صَلاةَ اللَّیلِ ونامَ343

ص :584

2284 - جَزاءُ مَن یُعالِجُ نَفسَهُ لِصَلاةِ اللَّیلِ343

2285 - ما یُسألُ عَنهُ العَبدُ مِنَ الصَّلاةِ343

302 - صلاةُ الجمعةِ345

2286 - صَلاةُ الجُمُعَةِ346

2287 - أدَبُ سَماعِ الخُطبَةِ348

303 - الصلاةُ علی النبیِّ وآلهِ349

2288 - الصَّلاةُ عَلَی النَّبِیِ صلی الله علیه وآله350

2289 - کَیفِیَّةُ الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِ صلی الله علیه وآله351

2290 - مَعنَی الصَّلاةِ352

304 - الصَّمت353

2291 - الصَّمتُ354

2292 - ثَمَراتُ الصَّمتِ355

2293 - الصَّمتُ المَمدوحُ357

305 - الصناعة361

2294 - الصِّناعَةُ362

2295 - ما یَحتاجُ إلَیهِ کُلُّ ذی صَناعَةٍ365

2296 - ذَمُّ السَّهَرِ فِی اللَّیلِ کُلِّهِ لِلکَسبِ365

306 - المصیبة367

2297 - تَقسیمُ المَصائِبِ368

2298 - أجرُ المَصائِبِ368

2299 - أشَدُّ المَصائِبِ368

2300 - المُصیبَةُ العُظمی370

2301 - الاستِرجاعُ عِندَ المُصیبَةِ370

2302 - مَعنَی الاستِرجاعِ372

2303 - المُصیبَةُ بِالوَلَدِ373

2304 - أدَبُ المُصابِ373

2305 - سیرَةُ أهلِ البَیتِ علیهم السلام فِی المَصائِبِ374

2306 - البُکاءُ عَلی مَوتِ المُؤمِنِ375

2307 - النِّیاحَةُ عَلَی المَیِّتِ376

2308 - الأصواتُ المَلعونَةُ377

2309 - النِّیاحَةُ المَمدوحَةُ378

2310 - کِتمانُ المُصیبَةِ379

2311 - ما یُهَوِّنُ المَصائِبَ379

2312 - ما یُعَظِّمُ المَصائِبَ381

2313 - السَّلوَةُ381

2314 - الشَّماتَةُ بِالمُصابِ382

307 - الصوت383

2315 - النَّهیُ عَن رَفعِ الأصواتِ384

308 - الصَّوم387

2316 - وُجوبُ الصَّومِ388

2317 - فَضلُ الصَّومِ389

2318 - حِکمَةُ وُجوبِ الصَّومِ389

2319 - الصَّومُ جُنَّةٌ391

2320 - الصِّیامُ زَکاةُ الأبدانِ392

2321 - فَضلُ الصّائِمِ392

2322 - مَن لا یَنفَعُهُ صَومُهُ394

2323 - الحَثُّ عَلَی الصِّیامِ تَطَوُّعاً395

2324 - صِیامُ القَلبِ395

ص :585

2325 - أدَبُ الصَّومِ396

2326 - فَضلُ الصَّومِ فِی الحَرِّ399

2327 - فضلُ الصَّومِ فی الشِّتاءِ399

2328 - الحَثُّ عَلَی صَومِ ثَلاثَةِ أیّامٍ فی کُلِّ شَهرٍ400

2329 - میراثُ الصَّومِ401

حرف الضاد403

309 - الضِّحک405

2330 - الضِّحکُ وَالتَّبسُّمُ406

2331 - ذَمُّ کَثرَةِ الضِّحکِ407

2332 - مَن یَنبَغی التَّعَجُّبُ مِن ضِحکِهِ409

2333 - ما لا یَنبَغی مِن الضِّحکِ409

2334 - الکلامُ المُضحِکُ المَذمومُ410

2335 - النَّوادِرُ411

310 - الضَّرب413

2336 - الضَّربُ414

311 - الضَّرر417

2337 - لا ضَرَرَ ولا ضِرارَ فِی الإسلامِ418

312 - الاضطِرار421

2338 - الاِضطِرارُ422

313 - المُستضعف425

2339 - فَضلُ المُستَضعَفینَ426

2340 - دَورُ المُستَضعَفینَ فِی المُجتَمَعِ427

2341 - دَولَةُ المُستَضعَفینِ428

2342 - الاِستِضعافُ المَعنَویُّ429

2343 - مَن هُوَ لَیسَ بِمُستَضعَفٍ430

314 - الضَّلالة433

2344 - الضَّلالَةُ434

2345 - الضّالُّونَ435

2346 - موجِباتُ الضَّلَالَةِ436

2347 - المُضِلُّونَ439

2348 - الضَّلالُ المُبینُ441

2349 - وُجوهُ الضَّلالَةِ442

2350 - أدنَی الضَّلالَةِ443

2351 - هادِمُ أرکانِ الضَّلالَةِ443

315 - الضَّمان445

2352 - الضَّمانُ446

2353 - ذَمُّ التَّعَرُّضِ لِلکَفالَةِ وَالضَّمانِ447

2354 - لا ضَمانَ فِی العارِیَةِ448

316 - الضِّیافة449

2355 - الضِّیافَةُ450

2356 - بَرَکَةُ البَیتِ الَّذی یُمتارُ مِنهُ451

2357 - ذَمُّ البَیتِ الَّذی لا یَدخُلُه ضَیفٌ451

2358 - شَرُّ الطَّعامِ452

2359 - مَن یَنبَغی ضِیافَتُهُ452

2360 - الحَثُّ عَلی إجابَةِ دَعوَةِ المُؤمِنِ453

2361 - النَّهیُ عَنِ إجابةِ دَعوَةِ الفاسِقِ453

2362 - النَّهیُ عَنِ استِقلالِ ما یُقَدَّمُ إلَی الضَّیفِ454

2363 - التَّکلُّفُ لِلضَّیفِ454

ص :586

2364 - أدَبُ الضِّیافَةِ456

2365 - أدَبُ الضَّیفِ457

2366 - حَدُّ الضِّیافَةِ والوَلیمَةِ458

2367 - ما یَنبَغی فیهِ الوَلیمَةُ458

2368 - قوتُ الأرواحِ459

حرف الطاء461

317 - الطِّبّ463

2369 - الطَّبیبُ الحَقیقِیُّ464

2370 - ما یُستَغنی بِهِ عَنِ الطِّبِّ464

2371 - ضَمانُ المُتَطَبِّبِ الجاهِلِ465

2372 - أحکَمُ مِن الطَّبیبِ465

2373 - طَبیبُ النَّفسِ466

2374 - النَّوادِرُ467

318 - الإطعام469

2375 - فَضلُ إطعامِ الجائِعِ470

2376 - جَزاءُ مَن لا یُطعِمُ المِسکینَ472

319 - الطُّغیان475

2377 - الطُّغیانُ476

2378 - الطّاغوتُ477

320 - الطَّلاق479

2379 - ذَمُّ الطَّلاقِ480

2380 - حِکمَةُ الطَّلاقِ ثَلاثاً482

321 - الطَّمَع485

2381 - ذَمُّ الطَّمَعِ486

2382 - التَّحذیرُ مِنَ الطَّمَعِ488

2383 - الطَّمَعُ وَالرِّقِّیَّةُ489

2384 - الطَّمَعُ وَالذِّلَّةُ489

2385 - الطَّمَعُ وَانخِداعُ العَقلِ491

2386 - الطَّمَعُ وَالوَرَعُ491

2387 - شُعَبُ الطَّمَعِ492

2388 - الطَّمَعُ المَمدوحُ492

322 - الطَّهارَة495

2389 - الطَّهورُ496

2390 - المُطَهِّراتُ496

2391 - الطَّهارَةُ المَعنَوِیَّةُ498

323 - الطاعة501

2392 - طاعَةُ اللَّهِ وآثارُها502

2393 - حُسنُ ما أمَرَ بِهِ اللَّهُ506

2394 - عِصیانُ اللَّهِ وطاعَةُ الشَّیطانِ !506

2395 - طاعَةُ الرَّسولِ واُولِی الأمرِ507

2396 - أفضلُ الطّاعاتِ509

2397 - مَن یَنبَغی طاعَتُهُم510

2398 - مَن لا یَنبَغی طاعَتُهُم511

2399 - النَّوادِرُ512

324 - الطِّیب513

2400 - الطِّیبُ514

2401 - طِیبُ النِّساءِ516

325 - الطِّیَرَة517

2402 - التَّطَیُّرُ518

2403 - الشُّؤمُ519

ص :587

326 - الطِّینة521

2404 - الطِّینَةُ522

حرف الظاء523

327 - الظَّفَر525

2405 - الظَّفَرُ526

2406 - ما لا یُعدُّ ظَفَراً527

2407 - صِفَةُ ظَفَرِ الکَریمِ وَاللَّئیمِ527

328 - الظُّفر529

2408 - تَقلیمُ الأظفارِ530

2409 - الحَثُّ عَلی تَرکِ الأظافیرِ لِلنِّساءِ530

2410 - تَقلیمُ الأظفارِ مِن الحَرامِ !531

329 - الظُّلْم533

2411 - التَّحذیرُ مِنَ الظُّلمِ534

2412 - الظُّلمُ وَالتَّدمیرُ537

2413 - الظُّلمُ وظُلُماتُ القِیامَةِ539

2414 - التَّحذیرُ مِنَ الظُّلمِ فی مَکَّةَ540

2415 - لَبسُ الإیمان بِالظُّلمِ540

2416 - أنواعُ الظُّلمِ541

2417 - الظُّلمُ الَّذی لا یُترَکُ542

2418 - أفحَشُ الظُّلمِ544

2419 - الظلم علی من لم یجد ناصراً544

2420 - أظلَمُ النّاسِ545

2421 - ما یَنبغِی عِندَ الهَمِّ بِالظُّلمِ546

2422 - إمهالُ الظَّالِمِ547

2423 - الظَّالِمُ وذِکرُ اللَّهِ549

2424 - نَدامَةُ الظّالِمِ550

2425 - عَلاماتُ الظّالِمِ551

2426 - الانتِصارُ بِالظّالِمِ مِنَ الظّالِمِ551

2427 - الرِّضا بِانتِصارِ اللَّهِ551

2428 - الانتِقامُ مِنَ الظّالِمِ552

2429 - الظَّالمُ یَسعی فی مَضَرَّتِهِ ونَفعِ المَظلومِ554

2430 - التَّحذیرُ مِن إعانَةِ الظَّالِمِ554

2431 - الحَثُّ عَلی إعانَةِ المَظلومِ557

2432 - التَّحذیرُ مِن دَعوةِ المَظلومِ560

2433 - ظُلمُ النَّفسِ561

2434 - النَّوادِرُ563

330 - الظَّنُّ565

2435 - ظَّنُّ العاقل566

2436 - الحَثُّ عَلی حُسنِ الظَّن بِفِعلِ المُؤمِنِ566

2437 - فَضلُ حُسنِ الظَّنِّ567

2438 - ما یورِثُ حُسنَ الظَّنِّ568

2439 - التَّحذیرُ مِن سوءِ الظَّنِّ569

2440 - مَن لا یَظُنُّ بِأحَدٍ خَیراً572

2441 - ضَرورَةُ التَّجَنُّبِ عَمّا یوجِبُ سوءَ الظَّنِّ572

2442 - آثارُ سوءِ الظَّنِّ573

2443 - مَوارِدُ جَوازِ سوءِ الظَّنِّ574

2444 - حُسنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ575

2445 - مَعنی حُسنِ الظَّنِّ بِاللَّهِ577

2446 - النَّوادِرُ578

ص :588

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

318 - اطعام کردن469

2375 - فضیلت اطعام گرسنه470

2376 - کیفر کسی که مستمندان را اطعام نمی کند472

286 - بامداد133

2131 - سپیده دم134

2132 - آنچه در پاسخ «چگونه صبح کردی؟»گفته شده است134

2133 - آنچه در بامدادان سزاوار یاناسزاوار است138

2134 - ویژگی مؤمن در بامداد139

2135 - دعای بامدادان140

317 - پزشکی463

2369 - پزشک حقیقی464

2370 - آنچه انسان را از مراجعه به طبیب بی نیاز می کند464

2371 - ضامن بودن پزشک نمایِ نادان465

2372 - حکیم تر از طبیب465

2373 - پزشک جان466

2374 - گوناگون467

327 - پیروزی525

2405 - کامیابی و پیروزی526

2406 - آنچه پیروزی محسوب نمی شود527

2407 - ویژگی پیروزیِ مردمان بزرگوار و فرومایه527

284 - پیری103

2119 - پیری و موی سپید104

2120 - نخستین کسی که مویش سپید شد105

2121 - احترام نهادن به سالخوردگان106

289 - تندرستی171

2156 - تندرستی172

304 - خاموشی353

2291 - خاموشی354

2292 - ثمرات خاموشی355

ص :589

2293 - خاموشیِ ستوده357

295 - خردسالی255

2221 - خُردسالی256

309 - خنده405

2330 - خنده و لبخند406

2331 - نکوهش زیاد خندیدن407

2332 - کسی که از خنده اش باید تعجّب کرد409

2333 - خنده بی جا409

2334 - سخن خنده آور نکوهیده410

2335 - گوناگون411

283 - خواست خدا99

2118 - ترغیب به ان شاء اللَّه گفتن100

296 - دست دادن259

2222 - دست دادن260

2223 - نقش دست دادن در رفع کدورتها و کینه ها260

2224 - نقش دست دادن در ریزش گناهان261

2225 - نهی از دست دادن با زن261

2226 - تشویق به دست دادن با دشمن262

292 - دوست189

2169 - دوست190

2170 - شناخت فرد از طریق دوستان او190

2171 - همانندی جان ها191

2172 - گرایش انسان به همگنان خود192

2173 - همنشین بد192

2174 - افراد شایسته دوستی193

2175 - افراد شایسته مصاحبت194

2176 - پرهیز از همنشینی با بدان196

2177 - کسانی که شایسته دوستی ومصاحبت نیستند197

2178 - پرهیز از مصاحبت با احمق201

2179 - معرّفی دوستان و دشمنان202

2180 - عوامل برهم زننده دوستی203

2181 - آنچه از شمار دوستان می کاهد204

2182 - آنچه بر شمار دوستان می افزاید205

2183 - مرزهای دوستی207

2184 - پیش از آزمودن افراد نباید به آنهااعتماد کرد208

2185 - راه آزمودن دوست209

2186 - برترین یاران211

2187 - حقّ همنشین211

2188 - دوستان چند طبقه اند212

2189 - دوستان انسان213

290 - راستی175

2157 - معنای راستی176

ص :590

2158 - تشویق به راستی176

2159 - ویژگی راستگو178

2160 - صداقت با خدا178

2161 - راستی و ایمان179

2162 - راستگو180

2163 - اهمیت راستگویی180

2164 - راست ترین سخنان181

2165 - راستگویی های نابجا182

2166 - زبان راست یا نام نیک182

308 - روزه387

2316 - وجوب روزه388

2317 - فضیلت روزه389

2318 - حکمت واجب بودن روزه389

2319 - روزه سپر است391

2320 - روزه زکات بدن است392

2321 - فضیلت روزه دار392

2322 - کسی که روزه او برایش سودی ندارد394

2323 - تشویق به روزه داوطلبانه (مستحبی)395

2324 - روزه دل395

2325 - آداب روزه396

2326 - فضیلت روزه گرفتن در هوای گرم399

2327 - فضیلت روزه گرفتن در زمستان399

2328 - تشویق به سه روز روزه گرفتن در هر ماه400

2329 - میراث روزه401

311 - زیان رساندن417

2337 - زیان زدن به خود و دیگری از نظراسلام ممنوع است418

274 - سپاسگزاری از خداوند سبحان5

2040 - تشویق به سپاسگزاری از خداوند6

2041 - شکر مُنعِم7

2042 - سپاسگزار، از خود سپاسگزاری می کند8

2043 - فضیلت سپاسگزار9

2044 - فراوانی ناسپاسان10

2045 - اندک بودن سپاسگزاران10

2046 - نقش شکرگزاری در افزایش نعمت11

2047 - فرجام ناسپاسی13

2048 - وجوب شکر برای شکر13

2049 - تفسیر حقّ شکر14

2050 - تفسیر شکرگزاری14

2051 - حدّ شکر16

2052 - اقسام شکر17

2053 - کمترین سپاسگزاری17

2054 - شاکرترین مردمان18

2055 - سجده شکر18

ص :591

275 - سپاسگزاری از مردم21

2056 - تشویق به سپاسگزاری از نیکوکار22

2057 - معنای سپاسگزاری23

2058 - کسی که از مردم تشکّر نکند از خدا هم تشکّر نکرده است24

2059 - مؤمن ناسپاسی می شود24

2060 - بستن راه نیکوکاری25

2061 - چه کسانی ناسپاسند؟26

276 - سپاسگزاری خداوند سبحان27

2062 - پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است28

329 - ستمگری533

2411 - پرهیز از ستمگری534

2412 - ستم ، خانمان سوز است537

2413 - ظلم و ظلمتهای قیامت539

2414 - پرهیز از ستمگری در مکّه540

2415 - آمیختن ایمان به ستم540

2416 - انواع ستم541

2417 - ستمی که بازخواست می شود542

2418 - زشت ترین نوع ستم544

2419 - ستم به بی پناه544

2420 - ستمگرترین انسان545

2421 - آنچه هنگام ستم کردن شایسته است درنظر گرفته شود546

2422 - مهلت دادن به ستمگر547

2423 - ستمگر و یاد خدا549

2424 - پشیمانی ستمگر550

2425 - نشانه های ستمگر551

2426 - انتقام گرفتن از ظالم به وسیله ظالم551

2427 - راضی بودن به انتقام الهی551

2428 - انتقام گرفتن از ستمگر552

2429 - ستمگر به زیان خود می کوشد و به سود ستمدیده554

2430 - پرهیز از کمک به ستمگر554

2431 - تشویق به یاری ستمدیده557

2432 - پرهیز از دعای ستمدیده560

2433 - ستم کردن به خود561

2434 - گوناگون563

319 - سرکشی475

2377 - طغیانگری476

2378 - طاغوت477

277 - شک31

2063 - شکّ32

2064 - افتخار به شک نکردن در حق34

2065 - عوامل به وجود آمدن شک35

2066 - آثار شک36

2067 - آنچه شک را می زداید36

2068 - شک و تردید37

ص :592

2069 - شاخه های شک38

2070 - برخورد امام با کسی که در قرآن شک داشت38

278 - شکایت39

2071 - شکایت از خدا40

2072 - شکایت به خدا41

279 - شهادت در داوری43

2073 - شهادت عادلانه44

2074 - ترغیب به شهادت دادن45

2075 - نهی از خودداری از شهادت دادن45

2076 - کتمان شهادت46

2077 - برگشت از شهادت48

2078 - شهادت دروغ48

2079 - کسانی که شهادتشان پذیرفته است50

2080 - کسانی که شهادتشان پذیرفته نیست51

2081 - فلسفه لزوم چهار شاهد در زنا53

2082 - آداب شهادت دادن54

2083 - گرامی داشتن شهود55

280 - شهادت در راه خدا57

2084 - فضیلت شهادت58

2085 - مقدّر شدن شهادت و مرگ59

2086 - شهادت دوستی61

2087 - شوق به شهادت61

2088 - ارجمندی مقام شهادت63

2089 - شهادت و پاک شدن گناهان64

2090 - زنده بودن شهید65

2091 - معذّب نبودن شهید در قبر65

2092 - آرزوی شهید66

2093 - مرگ بهتر از خواری است67

2094 - ثواب شهادت طلبی68

2095 - نقش نیّت در شهادت68

2096 - نخستین شهید اسلام68

2097 - آنچه حکم شهادت دارد69

2098 - مؤمن در هر حالی شهید است71

2099 - برترین شهیدان72

2100 - ثواب مجروحِ در راه خدا73

2101 - شهیدان اهل بیت علیهم السلام74

281 - شهرت75

2102 - شهرت ستوده76

2103 - شهرت نکوهیده79

2104 - نکوهش شهرت لباس و شهرت عبادت80

2105 - بیم از شهرت نباید موجب ترک برخی کارها شود82

285 - شیعه107

2122 - مقام شیعه108

2123 - ویژگیهای شیعه اهل بیت علیهم السلام109

2124 - مواسات نسبت به برادران دینی ونیکی به آنان116

ص :593

2125 - آنان که از شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیستند118

2126 - انواع شیعه120

2127 - بازداشتن شیعیان از غُلوّ123

2128 - آنچه برای شیعه در برخورد با مردم زیبنده است123

2129 - مقام شیعه در قیامت125

2130 - انتساب به تشیّع126

287 - صبر143

2136 - فضیلت شکیبایی144

2137 - شکیبایی و رسیدن به مقامات بلند148

2138 - شکیبایی و ایمان150

2139 - شکیبایی و پیروزی151

2140 - شکیبایی و گشایش و کامیابی152

2141 - پاداش شکیبا152

2142 - همسر داود در بهشت154

2143 - هر که شکیبایی کند شکیبایی او اندک خواهد بود155

2144 - معنای شکیبایی156

2145 - اقسام شکیبایی158

2146 - شکیبایی نیکو159

2147 - نشانه شکیبا160

2148 - شکیبایی شیعیان اهل بیت علیهم السلام160

2149 - پیامدهای ناشکیبی کردن161

2150 - صبر در محنت و چاره اندیشی برای آن163

2151 - آنچه شکیبایی می آورد164

2152 - واداشتن خود به شکیبایی165

2153 - شعبه های صبر165

2154 - شکیب خواستن از خدا166

307 - صدا383

2315 - نهی از بلند کردن صدا384

293 - صدقه215

2190 - فضیلت صدقه216

2191 - خداوند ، گیرنده صدقات است217

2192 - پاداش صدقه218

2193 - صدقه و دفع بلا219

2194 - جلوگیری صدقه از مرگهای دلخراش219

2195 - درمان بیماران با صدقه221

2196 - صدقه کلید روزی است221

2197 - هر کار نیکی صدقه است223

2198 - خودداری از بدی، صدقه است225

2199 - برترین صدقه225

2200 - حقّ تقدّم خویشاوندان در صدقه228

ص :594

2201 - فضیلت و آثار صدقه نهانی229

2202 - اهل بیت علیهم السلام و صدقه نهانی231

2203 - فضیلت صدقه آشکار و آثار آن232

2204 - فضیلت صدقه شبانه و روزانه و آثار آن233

2205 - صدقه دادن در روزگارخوشی و ناخوشی234

2206 - مرز صدقه235

2207 - ثواب رساندن صدقات237

2208 - مصارف صدقه237

2209 - کسانی که مستحق صدقه(زکات) نیستند239

2210 - آفات صدقه240

2211 - آداب دهش242

2212 - صدقه کافر242

2213 - صدقه دادن به گنهکار برای حفظاو از معصیت243

291 - صِدّیق185

2167 - صدّیق186

2168 - صدّیقان187

294 - صراط245

2214 - لغزشگاه صراط246

2215 - صراط مستقیم246

2216 - معنای صراط مستقیم247

2217 - ویژگی صراط250

2218 - آنچه موجب پایداری بر صراط است250

2219 - پلهای صراط251

2220 - گروههای مردم در گذشتن از صراط252

298 - صلح 2 (اصلاح دادن میان مردم)267

2229 - اهمیت آشتی دادن مردم268

2230 - جایز بودن دروغ برای اصلاح270

2231 - مصالحه غیر مجاز270

297 - صلح 1 (صلح در جنگ)263

2227 - صلح264

2228 - صلح امام حسن علیه السلام264

305 - صنعتگری361

2294 - صنعتگری362

2295 - نیاز هر صنعتگر365

2296 - نکوهش تمام شب بیدار بودن برای کسب و کار365

320 - طلاق479

2379 - نکوهش طلاق480

2380 - حکمت سه بار طلاق482

321 - طمع485

2381 - نکوهش طمع486

ص :595

2382 - پرهیز از طمع488

2383 - طمع و بندگی489

2384 - طمع و زبونی489

2385 - طمع و فریفته شدن عقل491

2386 - طمع و پارسایی491

2387 - شاخه های طمع492

2388 - طمعِ ستوده492

322 - طهارت و پاکی495

2389 - طهارت (وضو ، غسل ، تیمّم)496

2390 - پاک کننده ها496

2391 - پاکی معنوی498

326 - طینت و خمیره521

2404 - طینت522

324 - عطر513

2400 - عطر514

2401 - عطرِ زنان516

315 - غرامت و تاوان445

2352 - غرامت و تاوان446

2353 - در نکوهش کفالت و ضمانت447

2354 - عاریه، تاوان ندارد448

325 - فال بد زدن517

2402 - فال بد زدن518

2403 - شومی519

323 - فرمانبری501

2392 - فرمانبری از خدا و آثار آن502

2393 - هر چه خدا فرمان داده نیکوست506

2394 - نافرمانی از خدا و فرمان بردن از شیطان !506

2395 - فرمان بردن از پیامبر و اولیای امر(اوصیای پیامبر)507

2396 - برترین طاعتها509

2397 - کسانی که شایسته فرمانبری اند510

2398 - کسانی که شایسته اطاعت نیستند511

2399 - گوناگون512

310 - کتک زدن413

2336 - کتک زدن414

330 - گمان565

2435 - گمانِ خردمند566

2436 - تشویق به خوشبینی در کار مؤمن566

2437 - ارزش خوش بین بودن567

2438 - آنچه خوش بینی می آورد568

2439 - پرهیز از بد گمانی569

2440 - آن که به هیچ کس خوش گمان نیست572

2441 - لزوم پرهیز از زمینه های پیدایش بد گمانی572

ص :596

2442 - آثار بد گمانی573

2443 - موارد جایز بودن بدگمانی574

2444 - گمان نیک به خداوند575

2445 - معنای خوش گمانی به خدا577

2446 - گوناگون578

314 - گمراهی433

2344 - گمراهی434

2345 - گمراهان435

2346 - موجبات گمراهی436

2347 - گمراه کنندگان439

2348 - گمراهی آشکار441

2349 - انواع گمراهی442

2350 - کمترین گمراهی443

2351 - ویران کننده پایه های گمراهی443

313 - مستضعف425

2339 - فضیلت مستضعفان426

2340 - نقش مستضعفان در جامعه427

2341 - دولت مستضعفان428

2342 - استضعاف معنوی429

2343 - کسی که مستضعف به شمار نمی آید430

282 - مشورت85

2106 - تشویق به مشورت86

2107 - حکمت مشورت89

2108 - طلب خیر پیش از مشورت89

2109 - کسانی که شایسته مشورت نیستند89

2110 - افراد شایسته مشورت91

2111 - مشورت با دشمنان92

2112 - مرزهای مشورت93

2113 - تشویق به راهنمایی کردن مشورت خواه93

2114 - آداب کسی که مورد مشورت قرار می گیرد94

2115 - پرهیز از خیانت در مشورت94

2116 - مشورت در امر امامت95

2117 - مشورت کردن امام97

306 - مصیبت367

2297 - تقسیم مصیبتها368

2298 - اجر مصیبتها368

2299 - سخت ترین مصیبتها368

2300 - مصیبت بزرگ370

2301 - استرجاع در هنگام مصیبت370

2302 - معنای استرجاع372

2303 - مصیبت مرگ فرزند373

2304 - آداب مصیبت دیده373

2305 - راه و رسم اهل بیت علیهم السلام در مصیبتها374

ص :597

2306 - گریستن بر مرگ مؤمن375

2307 - نوحه کردن برای مُرده376

2308 - صداهای نفرین شده377

2309 - نوحه گری ستوده378

2310 - کتمان مصیبت379

2311 - آنچه مصیبتها را آسان می کند379

2312 - آنچه مصیبتها را بزرگ می کند381

2313 - فراموشی مصیبت381

2314 - شاد شدن از مصیبت و گرفتاری دیگران382

316 - میهمانی449

2355 - میهمانی450

2356 - برکت خانه ای که در آن اطعام می شود451

2357 - نکوهش خانه ای که مهمان واردآن نمی شود451

2358 - بدترین غذا452

2359 - افراد شایسته پذیرایی452

2360 - تشویق به پذیرفتن دعوت مؤمن453

2361 - نهی از پذیرفتن دعوت فاسق453

2362 - کم شمردن غذای میهمان454

2363 - به مشقّت انداختن خود برای میهمان454

2364 - آداب میهمان نوازی456

2365 - آداب میهمان457

2366 - حدّ میهمانی و ولیمه458

2367 - مواردی که شایسته ولیمه دادن است458

2368 - خوراک جانها459

312 - ناچاری421

2338 - ناچاری422

328 - ناخن529

2408 - کوتاه کردن ناخنها530

2409 - تشویق زنان به بلند داشتن ناخنها530

2410 - کوتاه کردن ناخنها از حرام!531

299 - نماز271

2232 - نماز272

2233 - نماز، نور دیده پیامبرصلی الله علیه وآله273

2234 - نماز، وسیله تقرّب پرهیزگاران به خداست274

2235 - نماز، بهترین تکلیفی است که وضع شده است274

2236 - بعد از شناخت خدا، نماز برترین اعمال است275

2237 - نماز، ستون دین است276

2238 - نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد277

ص :598

2239 - نماز، گناهان پیش از خود را می پوشاند278

2240 - نماز، نخستین چیزی است که روز قیامت از آن سؤال می شود281

2241 - حکمتِ نماز282

2242 - منزلت نمازگزار285

2243 - قوانین نماز286

2244 - آداب نماز287

2245 - خشوع در نماز288

2246 - معنای خشوع289

2247 - خشوع پیامبرصلی الله علیه وآله در نماز290

2248 - خشوع امام علی علیه السلام در نماز290

2249 - خشوعِ فاطمه دخت رسول خداصلی الله علیه وآله291

2250 - خشوع امام حسن علیه السلام در نماز292

2251 - خشوع امام زین العابدین علیه السلام در نماز293

2252 - خشوع امام باقر و امام صادق علیهما السلام295

2253 - موانع خشوع296

2254 - شرایط پذیرفته شدن نماز296

2255 - موانع پذیرفته شدن نماز298

2256 - نقش حضور قلب در پذیرش نماز300

2257 - رو کردن خدا به کسی که به او رو کند301

2258 - فضیلت تدبّر در نماز302

2259 - پاداش کسی که با دلی فارغ از دنیانماز خواند302

2260 - دستور به خواندن نماز وداع گونه303

2261 - کسی که نمازش به صورت اوپَرت می شود304

2262 - کسی که نمازش نماز نیست305

2263 - نمازگزار غیر مؤمن!306

2264 - تأویل نماز307

2265 - جوامع آداب نماز309

2266 - نهی از کاهلی در نماز312

2267 - مواظبت بر اوقات نماز314

2268 - تشویق به خواندن نماز در اوّل وقت316

2269 - تارک نماز و کفر318

2270 - پرهیز از تباه کردن نماز319

2271 - پرهیز از سبک شمردن نماز321

2272 - پرهیز از التفات در نماز323

2273 - دزدِ نماز323

2274 - کوتاه خواندن نماز324

303 - درود فرستادن بر پیامبر و آل او349

2288 - درود فرستادن بر پیامبرصلی الله علیه وآله350

ص :599

2289 - چگونگی درود فرستادن بر پیامبرصلی الله علیه وآله351

2290 - معنای درود352

300 - نماز جماعت327

2275 - نماز جماعت328

2276 - آنچه امام جماعت باید رعایت کند330

2277 - شایسته ترین فرد برای امامت در نماز332

302 - نماز جمعه345

2286 - نماز جمعه346

2287 - آداب گوش دادن به خطبه348

301 - نماز شب333

2278 - فضیلت نماز شب334

2279 - بالیدن خدا به کسی که در دل شب نماز می خواند338

2280 - ثواب نماز شب339

2281 - ثمره های شب زنده داری340

2282 - عوامل محروم شدن از نماز شب341

2283 - اجر کسی که نیّت نماز شب داشته باشد ،اما خواب بماند343

2284 - پاداش کسی که خود را برای نماز شب آماده می سازد343

2285 - نمازی که بنده از آن بازخواست می شود343

288 - همنشینی169

2155 - همراهی170

ص :600

جلد 7

مشخصات کتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی : میزان الحکمه . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : میزان الحکمه (با ترجمه فارسی)/ محمدی ری شهری ؛ ترجمه حمیدرضا شیخی ؛ مقابله و تصحیح علی حچیمی ... [و دیگران] ؛ ویراستار فارسی سعیدرضا علی عسکری، محمد باقری زاده اشعری، قاسم شیرجعفری ؛ ویراستار عربی کمال کاتب ... [و دیگران].

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1386-

مشخصات ظاهری : ج.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 5.

شابک : دوره 978-964-493-200-7 : ؛ دوره، چاپ نهم 978-964-493-350-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 1 978-964-493-201-4 : ؛ 850000 ریال: ج. 1، چاپ نهم 978-964-493-351-6 : ؛ 550000 ریال: ج.2 ٬ چاپ هفتم 978-964-493-202-1 : ؛ 850000 ریال: ج. 2، چاپ نهم 978-964-493-352-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 3، چاپ نهم 978-964-493-353-0 : ؛ 550000 ریال: ج. 4 978-964-493-204-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 4، چاپ نهم 978-964-493-354-7 : ؛ 55000 ریال (ج.5، چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 5، چاپ نهم 978-964-493-355-4 : ؛ 550000 ریال (ج.6 ٬ چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 6، چاپ نهم 978-964-493-356-1 : ؛ 85000 ریال: ج. 7، چاپ نهم 978-964-493-357-8 : ؛ 550000 ریال: ج. 8، چاپ هفتم 978-964-493-208-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 8، چاپ نهم 978-964-493-358-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 9، چاپ نهم 978-964-493-359-2 : ؛ 550000 ریال: ج. 10، چاپ هفتم 978-964-493-210-6 : ؛ 850000 ریال: ج. 10، چاپ نهم 978-964-493-360-8 : ؛ ج 10، چاپ دوازدهم 978-964-493-360-8 : ؛ 550000 ریال: ج.11، چاپ هفتم 978-964-493-200-7 : ؛ 700000 ریال: ج.11، چاپ هشتم 978-964-493-211-3 : ؛ 850000 ریال: ج. 11، چاپ نهم 978-964-493-361-5 : ؛ 550000 ریال: ج. 12، چاپ هفتم 978-964-493-212-0 : ؛ 850000 ریال: ج. 12، چاپ نهم 978-964-493-362-2 : ؛ 550000 ریال (ج. 13، چاپ هفتم) ؛ 700000 ریال: ج. 13، چاپ هشتم 978-964-493-200-7 : ؛ 85000 ریال: ج. 13، چاپ نهم 978-964-493-363-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 14، چاپ هفتم 978-964-493-214-4 : ؛ 700000 ریال (ج.14 ٬ چاپ هشتم) ؛ 850000 ریال: ج.14، چاپ نهم 978-964-493-364-6 :

یادداشت : فارسی - عربی.

یادداشت : چاپ هفتم.

یادداشت : ج. 1 - 8 ، 9 و 10 - 14(چاپ نهم: 1387).

یادداشت : ج.2 ٬ 4، 5 ، 6، 8 10٬ - 14 (چاپ هفتم: 1386).

یادداشت : ج. 8 و 10(چاپ دوازدهم: 1390).

یادداشت : ج. 11، 13 ٬ 14 (چاپ هشتم: 1386).

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

مندرجات : ج. 1. آ - ب.- ج. 2. ب - ح.- ج. 3. ح - خ.- ج. 4. د - ر.- ج. 5. ز - ش.- ج.6. ش - ظ.- ج. 7. ع.- ج. 8. ع - غ.- ج.11. م - ن.- ج. 12. ن - ه.- ج. 13. ه - ی.- ج. 14. فهرست ها

موضوع : احادیث

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -، مترجم

شناسه افزوده : علی عسکری، سعیدرضا، 1344 -، ویراستار

شناسه افزوده : کاتب، کمال، ویراستار

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : BP116/5/م3م9041 1386

رده بندی دیویی : 297/21

شماره کتابشناسی ملی : 1201714

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

حرف العین

اشاره

العِبادة (عبادت)

العِبرة (عبرت گرفتن)

العُجب (خودپسندی)

العجب (شگفتی)

العَجز (ناتوانی)

المعجزة (معجزه)

العجلة (شتاب کاری)

العدل (عدالت)

العداوة (دشمنی)

العذاب (عذاب و شکنجه)

الاعتذار (پوزش خواهی)

العربیّة (زبان عربی)

المعراج (معراج)

العرض (آبرو)

المَعرِفَة (شناخت)

مَعرِفةُ النَّفس (خود شناسی)

معرفة اللّه (شناخت خداوند)

فعل المعروف (خوبی کردن)

الأمر بالمعروف و النّهی عن المُنکر (امر به معروف و نهی از منکر)

العزّة (عزّت)

العزلة (گوشه گیری)

العزم (اراده و تصمیم)

ص :5

التّعزیة (تسلیت)

العشرة (معاشرت)

عاشوراء (عاشورا)

العشق (عشق)

التَّعصُّب (تعصّب)

العصمة (عصمت)

التّعظیم (بزرگداشت)

العفّة (عفّت)

العفو (گذشت)

عفو اللّه سبحانه (گذشت خداوند سبحان)

العافیة (عافیت)

العقوبة (کیفر)

العقل (خرد)

الاعتکاف (اعتکاف)

العلم (دانش و دانایی)

العُمر (عُمر)

العمل (عمل)

عَرضُ الأعمال (عرضه اعمال)

کتاب الأعمال (نامه اعمال)

المُعانَقة (معانقه)

العَهد (پیمان)

المَعاد (معاد)

المعاد «أشراطُ الساعةِ« (معاد «نشانه های فرا رسیدن قیامت»)

المعاد «صفةُ المحشر» (معاد «خصوصیّت محشر»)

العادَة (عادت)

العِید (عید)

الاستِعاذة (پناه بردن به خدا)

العَیب (عیب)

التَّعییر (سرزنش کردن)

العَیش (زندگی)

ص :6

331 - العِبادة

331 - عبادت
اشاره

(1)

(2)

ص :7


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 251 باب 55 «العبادة و الاختفاء فیها». بحار الأنوار : 3 / 244 باب 7 «عبادة الأصنام و الکواکب». بحار الأنوار : 71 / 209 باب 66 «الاقتصاد فی العبادة و المداومة علیها».
2- انظر : عنوان 184 «الرخصة» 193 «الرِّفق»، 323 «الطاعة»، 143 «الخشوع». الإمامة الخاصّة : باب 208، 214، البدعة : باب 335. الریاء : باب 1423 ، الشباب : باب 1931 ، الشُّهرة : باب 2104، 2105 . الصلاة : باب 2233 ، العُجب : باب 2485، العلم : باب 2794 _ 2796. الفکر : باب 3200، 3201 ، المقرَّبون : باب 3275، القلب : باب 3337.

2447 - العِبادَةُ
2447 - عبادت

الکتاب :

«یا أَیُّها النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها، و أحَبَّها بقَلبِهِ، و باشَرَها بِجَسَدِهِ، و تَفرَّغَ لَها، فَهُو لا یُبالی عَلی ما أصبَحَ مِنَ الدُّنیا : عَلی عُسرٍ أم عَلی یُسرٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کَفی بِالعِبادَةِ شُغلاً . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فاتَّقُوا اللّهَ الَّذی نَفَعَکُم بمَوعِظَتِهِ، وَ وَعَظَکُم بِرسالَتِهِ، و امتَنَّ عَلَیکُم بنِعمَتِهِ، فَعَبِّدوا أنفُسَکُم لِعِبادَتِهِ، و اخْرُجوا إلَیهِ مِن حَقِّ طاعَتِه . (4)

عنه علیه السلام :العِبادَةُ فَوزٌ . (5)

2447

عبادت

قرآن:

«ای مردم! پروردگارتان را که شما و کسانِ پیش از شما را آفریده است عبادت کنید، باشد که پرهیزگار شوید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود؛ پس، دست در گردن آن آویزد و از صمیم دل دوستش بدارد و با پیکر خود با آن در آمیزد و خویشتن را وقف آن گرداند؛ پس چنین شخصی را باکی نباشد که دنیایش به سختی گذرد یا به آسانی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین کار و سرگرمی عبادت است.

امام علی علیه السلام :پس پروا کنید از خدایی که با پند خویش به شما سود رسانده و با رسالت [رسولان] خود شما را اندرز داده و با نعمتهایش بر شما منّت نهاده است. بنا بر این، نفْسهای [سرکش ]خود را برای عبادت او رام سازید و حقّ طاعتش را به جای آورید.

امام علی علیه السلام :عبادت، رستگاری است.

ص :8


1- البقرة : 21.
2- الکافی : 2/83/3.
3- تحف العقول : 35.
4- نهج البلاغة : الخطبة 198.
5- غرر الحکم : 65.

عنه علیه السلام :فَضیلَةُ السّادَةِ حُسنُ العِبادَةِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا ألهَمَهُ حُسنَ العِبادَةِ . (2)

عنه علیه السلام :دَوامُ العِبادَةِ بُرهانُ الظَّفَرِ بِالسَّعادَةِ . (3)

عنه علیه السلام :فی الانفِرادِ لِعِبادَةِ اللّهِ کُنُوزُ الأرباحِ . (4)

عنه علیه السلام :ما تَقَرَّبَ مُتَقَرِّبٌ بمِثلِ عِبادَةِ اللّهِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ تبارَکَ وَ تعالی : یا عِبادیَ الصِّدِّیقینَ، تَنَعَّموا بِعِبادَتی فی الدُّنیا؛ فإنَّکُم تَتَنَعَّمون بِها فی الآخِرَةِ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :برتری سروران ، در عبادت نیکوست.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، نیکویی عبادت را در دل او افکند.

امام علی علیه السلام :استمرار عبادت، دلیل دستیابی به سعادت است.

امام علی علیه السلام :گنجهای پر سود در خلوتِ عبادت خداست.

امام علی علیه السلام :هیچ تقرّب جوینده ای، با چیزی چون عبادت خدا، به او نزدیک نشد.

امام صادق علیه السلام :خدای تبارک و تعالی فرموده است: ای بندگان راستین من! در دنیا از نعمت عبادت من برخوردار شوید؛ زیرا که در آخرت به سبب آن متنعّم می گردید.

2448 - حِکمَةُ العِبادَةِ
2448 - حکمت عبادت

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی بَیانِ عِلّةِ العِبادَةِ _: لِئَلاّ یَکونوا ناسِینَ لِذِکرِهِ، و لا تارِکینَ لأدبِهِ، و لا لاهِینَ عَن أمرِهِ وَ نَهیِهِ، إذا کانَ فیهِ صَلاحُهُم و قِوامُهُم، فَلَو تُرِکوا بغَیرِ تَعَبُّدٍ لَطالَ عَلَیهِمُ الأمَدُ فَقَسَت قُلوبُهُم . (8) (9)

2448

حکمت عبادت

امام رضا علیه السلام_ در بیان علّت عبادت _فرمود : تا این که مردم یاد خدا را فراموش نکنند و آداب او را وا نگذارند و از اوامر و نواهی او غافل نشوند؛ زیرا درستی و قوام مردمان در این است. اگر بدون تعبّد ، به حال خود رها می شدند پس از مدّتی دلهایشان سخت می شد.

ص :9


1- غرر الحکم : 6559.
2- غرر الحکم : 4066.
3- غرر الحکم : 5147.
4- غرر الحکم : 6504.
5- غرر الحکم : 9490.
6- الکافی : 2/83/2.
7- (انظر) النبوّة العامّة : باب 3713. الأدب : باب 59 حدیث 343. وسائل الشیعة : 1 / 61 باب 19.
8- عیون أخبار الرِّضا : 2/103/1، علل الشرائع : 256/9.
9- (انظر) الشریعة : باب 1966. الإنسان : باب 318. القلب : باب 3347، 3355.

2449 - التَّفَرُّغُ لِلعِبادَةِ
2449 - خود را وقف عبادت کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَقولُ رَبُّکُم : یَا بنَ آدَمَ، تَفَرَّغْ لِعِبادَتی أملَأْ قَلبَکَ غِنیً و أملَأْ یَدَیکَ رِزقا . یَا بنَ آدمَ، لا تَباعَدْ مِنّی فأملَأَ قَلبَکَ فَقرا و أملَأَ یَدَیکَ شُغلاً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَفَرَّغوا لِطاعَةِ اللّهِ و عِبادَتِهِ قَبلَ أن یَنزِلَ بِکُم مِنَ البَلاءِ ما یَشغَلُکُم عنِ العِبادَةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فی التَّوراةِ مَکتوبٌ : یَا بنَ آدَمَ، تَفَرَّغْ لِعِبادَتی أملأْ قلبَکَ خَوفا، و إن لا تَفَرَّغْ لِعِبادَتی أملَأْ قلبَکَ شُغلاً بالدُّنیا ثُمَّ لا أسُدُّ فاقَتَکَ، و أکِلُکَ إلی طَلَبِها . (3)

2449

خود را وقف عبادت کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگارتان می فرماید: ای فرزند آدم! خود را به عبادت من مشغول ساز تا دلت را پر از بی نیازی کنم و دستانت را آکنده از روزی سازم. ای فرزند آدم! از من دوری مکن، که دلت را از فقر انباشته و دستانت را از گرفتاری آکنده می کنم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خودتان را برای طاعت خدا و عبادت او فارغ سازید، پیش از آن که گرفتاری و بلایی به شما رسد که از عبادت بازتان دارد.

امام صادق علیه السلام :در تورات نوشته شده است: ای فرزند آدم! خود را برای عبادت من فارغ گردان ، تا دلت را از ترس [از خودم ]آکنده سازم . اگر خود را برای عبادت من فارغ نسازی، دلت را از اشتغال به دنیا انباشته می کنم و دَرِ نیاز را به رویت باز و تو را به آنچه در طلب آن هستی وا می گذارم.

ص :10


1- کنز العمّال : 43614.
2- تنبیه الخواطر : 2/120.
3- قصص الأنبیاء : 166/193.

عنه علیه السلام :فی التَّوراةِ مَکتوبٌ : یَا بنَ آدمَ، تَفَرَّغْ لِعِبادَتی أملَأْ قلبَکَ غِنیً، و لا أکِلْکَ إلی طلَبِکَ ، و عَلَیَّ أن أسُدَّ فاقَتَکَ و أملَأَ قلبَکَ خَوفا مِنّی، و إن لا تَفَرَّغْ لِعِبادَتی أملَأْ قلبَکَ شُغلاً بالدُّنیا ثُمّ لا أسُدُّ فاقَتَکَ، وَ أکِلُکَ إلی طَلَبِکَ . (1)

امام صادق علیه السلام :در تورات نوشته شده است: ای پسر آدم! برای عبادت من زمان قرار ده تا دلت را از بی نیازی آکنده سازم و تو را به خواسته ات وا نگذارم؛ و بر من است که دَرِ نیازمندی را به روی تو ببندم و دلت را از ترس خود لبریز سازم . اگر خود را وقف عبادت من نسازی، دلت را از گرفتاری به دنیا پُر کنم، سپس در نیاز را به رویت نبندم و تو را به خواسته ات وا گذارم.

2450 - تَفسیرُ العِبادَةِ
2450 - تفسیر عبادت

إرشاد القلوب :فی حدیثِ المِعراجِ : یا أحمدُ، هَل تَدری مَتی یَکونُ لِیَ العَبدُ عابِدا؟ قالَ : لا یا ربِّ، قالَ : إذا اجتَمَعَ فیهِ سَبعُ خِصالٍ : وَرَعٌ یَحجُزُه عنِ المَحارِمِ، وَ صَمتٌ یَکُفُّه عَمّا لا یَعنیهِ، وَ خَوفٌ یَزدادُ ک_لَّ یَومٍ مِن بُکائهِ، و حَیاءٌ یَستَحی مِنّی فِی الخَلاءِ، و أکلُ ما لا بُدَّ مِنهُ، و یُبغِضُ الدُّنیا لِبُغضی لَها، و یُحِبُّ الأخیارَ لِحُبّی إیّاهُم . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ العِبادَةِ _: حُسنُ النِّیّةِ بِالطّاعَةِ من الوُجوهِ الَّتی یُطاعُ اللّهُ مِنها . (3)

2450

تفسیر عبادت

ارشاد القلوب :در حدیث معراج آمده است: ای احمد! آیا می دانی که بنده چه وقت مرا بندگی می کند؟ عرض کرد: نه، ای پروردگار من . فرمود: هرگاه هفت خصلت در او فراهم آید: پارسایی و ورعی که مانع او از حرامها شود و سکوتی که او را از سخنان بیهوده باز دارد و ترسی که هر روز بر گریه او بیفزاید و شرمی که در خلوت و تنهایی از من داشته باشد و خوردن به اندازه ضرورت و دشمن داشتن دنیا به خاطر دشمنی من با آن و دوست داشتن نیکان به خاطر اینکه من آنان را دوست می دارم.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که عبادت چیست _فرمود : داشتن حُسن نیّت در طاعت از چهره هایی که خداوند از طریق آنها اطاعت می شود (مقصود ، امامِ معصوم است).

ص :11


1- الکافی : 2/83/1.
2- إرشاد القلوب : 205.
3- الکافی : 2/83/4.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أوّلُ عِبادَةِ اللّهِ تعالی مَعرِفَتُهُ ، و أصلُ مَعرِفَةِ اللّهِ تَوحیدُهُ . (1)

امام رضا علیه السلام :سر آغاز عبادت خداوند متعال ، شناخت اوست و ریشه شناخت خدا یگانه دانستن او.

2451 - حَقیقَةُ العُبودِیَّةِ
2451 - حقیقت بندگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُبودیَّةُ خَمسَةُ أشیاءَ : خَلاءُ البَطنِ، وَ قِراءةُ القرآنِ، و قِیامُ اللَّیلِ، و التَّضَرُّعُ عِندَ الصُّبحِ، و البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن حَقیقَةِ العُبودیَّةِ _: ثَلاثةُ أشیاءَ : أن لا یَرَی العَبدُ لِنَفسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللّهُ إلَیهِ مُلکا؛ لِأنَّ العَبیدَ لا یَکونُ لَهُم مُلکٌ، یَرَونَ المالَ مالَ اللّهِ یَضَعونَهُ حَیثُ أمَرَهُمُ اللّهُ تَعالی بهِ، و لا یُدَبِّرَ العَبدُ لِنفسِهِ تَدبیرا، و جُملَةُ اشتِغالِهِ فیما أمَرَهُ اللّهُ تَعالی بهِ وَ نَهاهُ عَنهُ ......... فهذا أوّلُ دَرَجَةِ المُتَّقینَ . (3)

(4)

2451

حقیقت بندگی

امام علی علیه السلام :بندگی در پنج چیز است: اندرون از طعام تهی داشتن، قرآن خواندن، شب را به عبادت گذراندن ، و زاری کردن [به درگاه خداوند] هنگام صبح ، و گریستن از ترس خدا.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از حقیقت بندگی _فرمود : حقیقت بندگی سه چیز است: این که بنده در آنچه خداوند به او عطا فرموده است برای خود مالکیتی در نظر نگیرد ؛ زیرا بندگان [واقعی خدا ]مالک چیزی نیستند، مال را متعلّق به خدا می دانند و آن را هر جا که خداوند عزّ و جلّ فرمان داده است به مصرف می رسانند . [دوم ]بنده برای خود تدبیر و چاره اندیشی نکند ، و [سوم] تمام اشتغالش به چیزهایی باشد که خداوند عزّ و جلّ او را به انجام آنها فرمان داده یا از آنها باز داشته است ......... این نخستین درجه پرهیزگاران است.

ص :12


1- عیون أخبار الرِّضا : 1/150/51.
2- جامع الأخبار : 505/1397 .
3- مشکاة الأنوار : 563/1901 .
4- (انظر) تمام الکلام فی : العلم : باب 2829.

2452 - دَورُ العِبادَةِ فِی التَّکامُلِ
2452 - نقش عبادت در تکامل

الکتاب :

«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» . (1)

«وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ» . (2)

الحدیث :

إرشاد القلوب :رُویَ أنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ فی بَعضِ کُتُبِهِ : یَا بنَ آدمَ، أنا حَیٌّ لا أمُوتُ، أطِعنی فیما أمَرتُکَ أجعَلْکَ حَیّا لا تَموتُ . یَا بنَ آدمَ، أنا أقولُ لِلشَّیءِ : کُنْ فَیَکونُ، أطِعنی فیما أمَرتُکَ أجعَلْکَ تَقولُ لِلشَّیءِ : کُنْ فَیَکونُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قامَ بِشَرائطِ العُبودیّةِ اُهِّلَ لِلعِتقِ . (4)

مصباحُ الشریعةِ_ فیما نسبه إلی الإمام الصادق علیه السلام _: العُبودِیَّةُ جَوهَرَةٌ کُنهُها الرُّبوبیّةُ، فَما فُقِدَ فی العُبودیّةِ وُجِدَ فی الرُّبوبیّةِ، و ما خَفِیَ عَنِ الرُّبوبیّةِ اُصیبَ فی العُبودیّةِ . (5)

2452

نقش عبادت در تکامل

قرآن:

«و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی می آفرینم، گفتند: آیا در زمین کسی را می آفرینی که در آن فساد و تباهی کند و خونها را بریزد و حال آن که ما به ستایش تو تسبیح می گوییم و تو را تقدیس می کنیم؟ گفت: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید».

«من جنّ و انس را نیافریدم، مگر برای آن که مرا بندگی کنند».

حدیث:

إرشاد القلوب :روایت شده که خداوند عزّ و جلّ در یکی از کتابهای خود می فرماید: ای فرزند آدم! من زنده ای هستم که هرگز نمی میرم؛ از فرمانهای من اطاعت کن تا تو را زنده ای قرار دهم که هرگز نمیری. ای فرزند آدم! من به هر چه بگویم: هست شو، هست می شود ؛ از فرمانهای من اطاعت کن تا تو را چنان قرار دهم که به هر چه بگویی: هست شو، هست شود.

امام علی علیه السلام :هرکه شرط های بندگی را به جای آورد، سزاوار آزادی شود.

مصباح الشریعه_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _:عبودیّت گوهری است که باطن آن ربوبیّت است؛ پس، آنچه در عبودیت یافت نشود ، در ربوبیّت یافت گردد و آنچه از ربوبیت مخفی بماند ، در عبودیّت به دست آید.

ص :13


1- البقرة : 30.
2- الذاریات : 56.
3- إرشاد القلوب : 75 .
4- غرر الحکم : 8529.
5- مصباح الشریعة : 536.

2453 - دَورُ التَّفَقُّهِ فِی العِبادَةِ
2453 - نقش شناخت در عبادت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَکِّنوا فی أنفُسِکُم مَعرِفَةَ ما تَعبُدونَ؛ حَتّی یَنفَعَکُم ما تُحَرِّکونَ مِنَ الجَوارِحِ بِعِبادَةِ مَن تَعرِفونَ . (1)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فی عِبادَةٍ لیسَ فیها تَفَقُّهٌ . (2)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فِی عِبادَةٍ لا عِلمَ فیها . (3)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :لا عِبادَةَ إلاّ بالتَفَقُّهِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أوّلُ عِبادَةِ اللّهِ مَعرِفَتُهُ . (5)

(6)

2453

نقش شناخت در عبادت

امام علی علیه السلام :شناخت خدایی را که می پرستید در جانهای خود جای دهید ، تا خم و راست شدنهایتان برای عبادتِ کسی که می شناسیدش، شما را سود دهد.

امام علی علیه السلام :در عبادتی که با شناخت توأم نباشد، خیری نهفته نیست.

امام علی علیه السلام :عبادتی که همراه آگاهی نباشد، ارزشی ندارد.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ عبادتی جز با شناخت ارزش ندارد.

امام رضا علیه السلام :آغاز بندگیِ خدا ، شناخت اوست.

2454 - دَورُ الیَقینِ فِی العِبادَةِ
2454 - نقش یقین در عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا عِبادَةَ إلاّ بِیَقینٍ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سَمِعَ رَجُلاً منَ الحَرورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ و یَقراُ _: نَومٌ علی یَقینٍ خَیرٌ مِن صَلاةٍ فی شَکٍّ. (8) (9)

2454

نقش یقین در عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ عبادتی جز با یقین ارزش ندارد.

امام علی علیه السلام_ چون صدای عبادت شبانه و تلاوت قرآن مردی از حروریه (خوارج نهروان) را شنید _فرمود : خوابی که با یقین همراه باشد، بهتر از نمازی است که با شکّ توأم باشد.

ص :14


1- تحف العقول : 223.
2- تحف العقول : 204.
3- تذکرة الخواصّ : 140.
4- تحف العقول : 280.
5- التوحید : 34/2.
6- (انظر) الفقه : باب 3194. الفکر : باب 3200. ص الورع : باب 3998.
7- کنز الفوائد : 1/55.
8- نهج البلاغة : الحکمة 97 .
9- (انظر) عنوان 560 «الیقین».

2455 - أدَبُ العِبادَةِ
2455 - آداب عبادت

الکتاب :

«وَ مَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مَا تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَ لاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ مَا یَعْزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فِی السَّمَاءِ وَ لاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِکَ وَ لاَ أَکْبَرَ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُّبِینٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُعبُدِ اللّهَ کَأنَّکَ تَراهُ، فَإن لَم تَکُن تَراهُ، فَإنَّهُ یَراکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اُعبُدِ اللّهَ و لا تُشرِکْ بِهِ شَیئا، و اعمَلْ للّهِِ کأنّکَ تَراهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الإحسانُ أن تَعبُدَ اللّهَ کَأنَّکَ تَراهُ، فإن لَم تَکُن تَراهُ فَإنَّهُ یَراکَ . (4)

(5)

2455

آداب عبادت

قرآن:

«و در هیچ کاری نباشی و از سوی او (خداوند) هیچ [آیه ای] از قرآن نخوانی و هیچ کاری نکنید، مگر اینکه بر شما گواه باشیم آنگاه که بدان مبادرت می ورزید. و هموزن ذره ای، نه در زمین و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نیست، و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن چیزی نیست، مگر اینکه در کتابی روشن [ درج شده] است» .

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را چنان عبادت کن که گویی او را می بینی؛ و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را بندگی کن و هیچ چیزی را شریک او مگردان و برای خدا چنان کار کن که گویی او را می بینی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احسان ، این است که خدا را چنان عبادت کنی که گویی او را می بینی؛ زیرا اگر تو او را نمی بینی، او که تو را می بیند.

ص :15


1- یونس : 61.
2- کنز العمّال : 5250.
3- کنز العمّال : 5252 .
4- کنز العمّال : 5254.
5- (انظر) معرفة اللّه : باب 2614، 2615.

2456 - أنواعُ العِبادَةِ
2456 - انواع عبادت

جَبرئیلُ علیه السلام :یا محمّدُ، لَو کانَت عِبادَتُنا علی وَجهِ الأرضِ لَعَمِلْنا ثَلاثَ خِصالٍ : سَقیَ الماءِ لِلمُسلِمینَ، و إغاثَةَ أصحابِ العِیالِ، و سَترَ الذُّنوبِ . (1)

ارشاد القلوب :فی حدیثِ المِعراجِ : یا أحمدُ، إنَّ العِبادَةَ عَشرَةُ أجزاءٍ تِسعَةٌ منها طَلَبُ الحَلالِ، فإن اُطیبَ مَطعَمُکَ وَ مشرَبُکَ فأنتَ فِی حِفظی و کَنَفی . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِبادَةُ عَشرَةُ أجزاءٍ، تِسعَةُ أجزاءٍ فی طَلَبِ الحَلالِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :العِبادَةُ سَبعونَ جُزءا، و أفضَلُها جُزءا طَلَبُ الحَلالِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :نَظَرُ الوَلَدِ إلی والِدَیهِ حُبّا لَهُما عِبادَةٌ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :النَّظَرُ إلَی العالِمِ عِبادَةٌ، و النَّظَرُ إلَی الإمامِ المُقسِطِ عِبادَةٌ، وَ النَّظَرُ إلَی الوالِدَینِ بِرَأفَةٍ وَ رحمَةٍ عِبادَةٌ، وَ النَّظَرُ إلی أخٍ تَوَدُّهُ فی اللّهِ عَزَّ و جلَّ عِبادَةٌ . (6)

2456

انواع عبادت

جبرئیل علیه السلام :ای محمد! اگر قرار بود ما در روی زمین عبادت کنیم، سه کار می کردیم: آب دادن به مسلمانان، کمک کردن به مردان عیالوار و پوشاندن گناهان [دیگران].

ارشاد القلوب :در حدیث معراج آمده است: ای احمد! عبادت ده قسمت است ، که نُه قسمت آن طلب روزی حلال می باشد؛ پس، اگر خوراک و نوشید نیت پاک و حلال باشد، در پناه و حمایت من هستی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عبادت ده بخش است که نه بخش آن طلب روزیِ حلال می باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عبادت هفتاد جزء است و برترین جزء آن طلب روزیِ حلال است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه مهر آمیز فرزند به پدر و مادر عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگریستن به دانشمند عبادت است، نگریستن به پیشوای دادگر عبادت است، نگاهِ دلسوزانه و مهر آمیز به پدر و مادر عبادت است و نگریستن به برادری که برای خداوند عزّ و جلّ دوستش داری عبادت است.

ص :16


1- تنبیه الخواطر : 1/39.
2- إرشاد القلوب : 203.
3- بحار الأنوار : 103/18/81.
4- معانی الأخبار : 367/1.
5- تحف العقول : 46.
6- الأمالی للطوسی : 454/1015.

عنه صلی الله علیه و آله :حُسنُ الظَّنِّ باللّهِ مِن عِبادَةِ اللّهِ تعالی . (1)

عیسی علیه السلام_ لِرجُلٍ _: ما تَصنَعُ ؟ قالَ : أتَعَبَّدُ، قالَ : فمَن یَعودُ علَیکَ ؟ قالَ : أخی، قالَ: أخوکَ أعبَدُ مِنکَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّفَکُّرُ فی مَلَکوتِ السّماواتِ و الأرضِ عِبادَةُ المُخلِصینَ . (3)

عنه علیه السلام :التَفَکُّرُ فِی آلاءِ اللّهِ نِعْمَ العِبادَةُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ مِنَ العِبادَةِ لِینَ الکَلامِ و إفشاءَ السَّلامِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ فَوقَ کلِّ عِبادَةٍ عِبادَةً، و حُبُّنا أهلَ البَیتِ أفضَلُ عِبادَةٍ . (6)

(7)

2457 - أنواعُ العُبّادِ
2457 - انواع عابدان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ رَغبَةً فتِلکَ عِبادَةُ التُّجّارِ، و إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ رَهبَةً فَتِلکَ عِبادَةُ العَبیدِ، وَ إنّ قَوما عَبَدوا اللّهَ شُکرا فتِلکَ عِبادَةُ الأحرارِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گمان نیک داشتن به خداوند، گونه ای از عبادت خداوند عزّ و جلّ است.

عیسی علیه السلام_ خطاب به مردی _فرمود : چه کار می کنی؟ عرض کرد: عبادت پیشه کرده ام. فرمود: پس چه کسی مخارج تو را تأمین می کند؟ عرض کرد: برادرم. فرمود: برادرت از تو عابدتر است.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن در ملکوت آسمانها و زمین، عبادت مخلصان است.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن در نعمتهای خداوند، عبادتی نیکوست.

امام علی علیه السلام :به نرمی سخن گفتن و سلام کردن به مردم عبادت است.

امام صادق علیه السلام :فوق هر عبادت، عبادتی است و دوست داشتن ما خاندان، برترین عبادت است .

2457

انواع عابدان

امام علی علیه السلام :گروهی به هوای پاداش خدا را عبادت کردند، و این عبادتِ سوداگران است؛ دسته ای از روی ترس خدا را عبادت کردند، و این عبادت بردگان است؛ و گروهی برای سپاسگزاری خدا را عبادت کردند، و این عبادت آزادگان است.

ص :17


1- الدرّة الباهرة : 18.
2- تنبیه الخواطر : 1/65.
3- غرر الحکم : 1792.
4- غرر الحکم : 1147.
5- غرر الحکم : 3421.
6- المحاسن : 1/247/462.
7- (انظر) العلم : باب 2798. الیقین : باب 4182، 4183.
8- نهج البلاغة : الحکمة 237.

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :إنّی أکرَهُ أن أعبُدَ اللّهَ و لا غَرَضَ لی إلاّ ثَوابُهُ، فأکونَ کالعَبدِ الطَّمِعِ المُطَمَّعِ؛ إن طَمِعَ عَمِل و إلاّ لَم یَعمَلْ، و أکرَهُ أن (لا) أعبُدَهُ إلاّ لِخَوفِ عِقابِهِ، فأکونَ کالعَبدِ السُّوءِ؛ إن لَم یَخَفْ لَم یَعمَلْ. قیلَ : فِلمَ تَعبُدُهُ ؟ قالَ : لِما هُو أهلُهُ بِأیادِیهِ علَیَّ و إنعامِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :(إنّ) العُبّادَ ثَلاثةٌ : قَومٌ عَبَدوا اللّهَ عَزَّ و جلَّ خَوفا فتِلکَ عِبادَةُ العَبیدِ، وَ قَوم عَبَدوا اللّهَ تَبارکَ و تَعالی طَلَبَ الثَّوابِ فتِلکَ عِبادَةُ الاُجَراءِ، و قَوم عَبَدوا اللّهَ عَزَّ و جلَّ حُبّا لَهُ فَتِلکَ عِبادَةُ الأحرارِ، و هِیَ أفضَلُ العِبادَةِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ النّاسَ یَعبُدونَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ علی ثَلاثةِ أوجُهٍ : فطَبَقةٌ یَعبُدونَهُ رَغبَةً فِی ثَوابِهِ فتِلکَ عِبادَةُ الحُرَصاءِ و هُو الطَّمَعُ، و آخَرونَ یَعبُدونَهُ فَرَقا مِنَ النّارِ فتِلکَ عِبادَةُ العَبیدِ و هِیَ الرَّهبَةُ، و لکنّی أعبُدُهُ حُبّا لَهُ عَزَّ و جلَّ فتِلکَ عِبادَةُ الکِرامِ وَ هُو الأمنُ؛ لِقَولِهِ عَزَّ و جلَّ : «و هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئذٍ آمِنونَ» (3) و لِقَولِه عَزَّ و جلَّ : «قُلْ إِنْ کُنْتُم تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (4) فمَن أحَبَّ اللّهَ أحَبَّهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ، وَ مَن أحَبَّهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ کانَ مِنَ الآمِنینَ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام :خوش ندارم که خدا را عبادت کنم و از آن هدفی نداشته باشم جز [ رسیدن به ]پاداش او؛ زیرا در این صورت مانند برده طمعکارم که اگر به چیزی چشم داشته باشد کار می کند و گرنه کار نمی کند . همچنین خوش ندارم خدا را فقط به سبب ترس از کیفر او عبادت کنم ؛ چه در این حال همچون بنده نابکاری خواهم بود که اگر نترسد ، کار نمی کند. عرض شد: پس، برای چه خدا را عبادت می کنی؟ فرمود: زیرا او به سبب الطاف و نعمتهایش به من ، سزاوار عبادت است.

امام صادق علیه السلام :عبادت کنندگان سه دسته اند: گروهی خداوند عزّ و جلّ را از ترس عبادت می کنند، که این عبادت بردگان است؛ گروهی خدای تبارک و تعالی را به طمع ثواب عبادت می کنند، که این عبادت مزدوران است؛ و گروهی خداوند عزّ و جلّ را از سر عشق و محبّت به او عبادت می کنند که این عبادت آزادگان است و این برترین عبادت است.

امام صادق علیه السلام :مردم در عبادت خداوند عزّ و جلّ بر سه گروهند: یک گروه او را به هوای پاداشش عبادت می کند ، که این عبادت آزمندان است و آن طمع باشد. گروهی دیگر او را از ترس دوزخ عبادت می کنند ، که این عبادت بردگان است و آن ترس باشد . امّا من خداوند عزّ و جلّ را به خاطر عشق و محبّت به او عبادت می کنم و این عبادت کریمان است و آن مایه امن و امان باشد؛ به دلیل این سخن خداوند عزّ و جلّ که: «و آنان از ترس و هراس آن روز در امانند» و نیز به دلیل این سخن خداوند عزّ و جلّ که : «بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است» بنا بر این، هرکه خدا را دوست بدارد خداوند عزّ و جلّ نیز او را دوست دارد و هر که خداوند عزّ و جلّ دوستش بدارد از وحشت روز قیامت در امان است.

ص :18


1- بحار الأنوار : 70/210/33.
2- الکافی : 2/84/5.
3- النمل : 89 .
4- آل عمران : 31 .
5- الخصال : 188/259.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لَو لَم یُخَوِّفِ اللّهُ النّاسَ بِجَنّةٍ و نارٍ لَکانَ الواجِبُ أن یُطیعوهُ و لا یَعصُوهُ؛ لِتَفَضُّلِهِ علَیهِم و إحسانِهِ إلَیهِم و ما بَدَأهُم بهِ مِن إنعامِهِ الَّذی ما استَحَقّوهُ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :اگر خداوند مردم را به بهشت و دوزخی هم وعده و وعید نمی داد، باز لازم بود که از او اطاعت کنند و نا فرمانیش نکنند؛ زیرا به آنان تفضّل و نیکی فرموده و نعمتهایش را در اختیارشان گذاشته است، بی آن که [به سبب انجام عملی] استحقاق آن را داشته باشند.

2458 - عِبادَةُ غَیرِ اللَّهِ
2458 - عبادت غیر خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن عَبَدَ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَبیدُ ثَلاثةٌ : عَبدُ رِقٍّ، و عَبدُ شَهوَةٍ ، و عَبدُ طَمَعٍ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَبَدَ الدّنیا و آثَرَها علَی الآخِرَةِ استَوخَمَ العاقِبَةَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن قَضی حَقَّ مَن لا یَقضِی حَقَّه فقَد عَبَدَهُ . (6)

2458

عبادت غیر خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملعون است ملعون ، کسی که بندگی دینار و درهم کند.

امام علی علیه السلام :بندگان سه گونه اند: بنده زرخرید، بنده شهوت ، و بنده طمع.

امام علی علیه السلام :هرکه بندگی دنیا کند و آن را بر آخرت برگزیند، فرجامش ناگوار باشد.

امام علی علیه السلام :هرکه حقّ کسی را بگزارد که حقّ او را به جا نمی آورد، هر آینه او را بندگی کرده است . (7)

ص :19


1- عیون أخبار الرضا : 2 / 180 / 4.
2- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 673. الشکر للّه سبحانه : باب 2041.
3- الخصال : 129/132.
4- تنبیه الخواطر : 1/49.
5- الخصال : 632/10.
6- نهج البلاغة : الحکمة 164.
7- کلمه «عبده» را برخی شارحان نهج البلاغه به صورت ثلاثی مزید (عَبَّده) خوانده اند که در این صورت معنای جمله چنین است: «هرکه ......... او را بنده خود کرده است».

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أصغی إلی ناطِقٍ فقَد عَبَدَهُ، فإن کانَ النّاطِقُ یُؤَدّی عَنِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فقَد عَبَدَ اللّهَ، و إن کانَ النّاطِقُ یُؤَدّی عنِ الشَّیطانِ فقَد عَبَدَ الشَّیطانَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لیسَ العِبادَةُ هِیَ السُّجودَ و لا الرُّکوعَ، إنّما هِیَ طاعَةُ الرِّجالِ، مَن أطاعَ المَخلوقَ فی مَعصِیَةِ الخالِقِ فقَد عَبَدَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أطاعَ رَجُلاً فی مَعصِیَةٍ فقَد عَبَدَهُ . (3)

عنه علیه السلام_ و قَد سَألَهُ أبو بَصیرٍ عَن قَولِهِ تَعالی : «اتَّخَذوا أَحْبارَهُم و رُهْبانَهُم أرْبابا مِن دُونِ اللّهِ» (4) _: أما و اللّهِ ما دَعَوهُم إلی عِبادَةِ أنفُسِهِم، و لَو دَعَوهُم إلی عِبادَةِ أنفُسِهِم لَما أجابوهُم، و لکِنْ أحَلّوا لَهُم حَراما و حَرَّموا عَلَیهِم حَلالاً، فعَبَدوهُم مِن حَیثُ لا یَشعُرون . (5)

(6)

امام باقر علیه السلام :هرکه به گوینده ای گوش سپارد، او را بندگی کرده است؛ اگر آن گوینده از خداوند عزّ و جلّ بگوید شنونده خدا را عبادت کرده و اگر از طرف شیطان بگوید شیطان را عبادت کرده باشد.

امام صادق علیه السلام :عبادت به سجود و رکوع نیست ، بلکه به فرمانبری از دیگران است؛ هرکه فرمان آفریده ای را که مخالفِ فرمان آفریدگار است ، اطاعت کند بی گمان او را عبادت کرده است.

امام صادق علیه السلام :هرکه از کسی در معصیت خدا فرمان برد، هر آینه او را بندگی کرده است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال ابو بصیر از آیه «[یهودیان] علما و راهبان خود را، به جای خدا، صاحب اختیار خود گرفتند» _: به خدا سوگند آن علما و راهبان آنان را به عبادت خود فرا نخواندند. اگر ایشان را به عبادت خود دعوت می کردند قطعاً دعوتشان را نمی پذیرفتند؛ بلکه حرامی را برای آنان حلال کردند و حلالی را حرام ، و بدین ترتیب، نا خود آگاه علما و راهبان خود را عبادت و بندگی کردند.

ص :20


1- الکافی : 6/434/24.
2- بحار الأنوار : 72/94/6.
3- الکافی : 2/398/8.
4- التوبة : 31 .
5- الکافی : 2/398/7.
6- (انظر) الدنیا : باب 1245، 1246. الشیطان : باب 1993. عنوان 105 «الحریّة»، 445 «التقلید».

2459 - أفضلُ العِبادَةِ
2459 - برترین عبادت

ارشاد القلوب :فی حدیثِ المِعراجِ : یا أحمدُ، لیسَ شَیءٌ مِنَ العِبادَةِ أحَبَّ إلَیَّ مِنَ الصَّمتِ و الصَّومِ . (1)

المحاسن :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أفضَلُ العِبادَةِ قَولُ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ، و خَیرُ الدُّعاءِ الاستِغفارُ، ثُمّ تَلا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اسْتَغفِرْ لِذَنْبِکَ» (2) . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العِبادَةِ الفِقهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أعظَمُ العِبادَةِ أجرا أخفاها . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أنسَکُ النّاسِ نُسکا أنصَحُهُم جَیبا، وَ أسلَمُهُم قَلبا لِجَمیعِ المُسلِمینَ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ العَفافُ . (7)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ غَلَبَةُ العادَةِ . (8)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ الزَّهادَةُ . (9)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ الفِکْرُ . (10)

2459

برترین عبادت

ارشاد القلوب :در حدیث معراج آمده است: ای احمد! هیچ عبادتی نزد من محبوبتر از خاموشی و روزه نیست.

المحاسن :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : برترین عبادت گفتن ذِکر «لا اله الاّ اللّه و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه » و بهترین دعا ، استغفار است . پیامبر صلی الله علیه و آله سپس این آیه را تلاوت فرمود : «بدان که خدایی جز اللّه نیست و از گناهت آمرزش بخواه».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عبادت، فقه (فهم دین) است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگترین ثواب را آن عبادتی دارد که پنهان تر انجام گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عابدترینِ مردم کسی است که نسبت به همه مسلمانان یکرنگ تر و پاک دل تر باشد.

امام علی علیه السلام :برترین عبادت، پاکدامنی است.

امام علی علیه السلام :برترین عبادت، چیره آمدن بر عادت است.

امام علی علیه السلام :برترین عبادت، دل برکندن از دنیاست.

امام علی علیه السلام :برترین عبادت، اندیشیدن است.

ص :21


1- إرشاد القلوب : 205.
2- محمّد : 19 .
3- المحاسن : 1/453/1045.
4- الخصال : 30 /104.
5- قرب الإسناد : 135/475.
6- الکافی : 2/163/2.
7- الکافی : 2/468/8.
8- غرر الحکم : 2873.
9- غرر الحکم : 2872.
10- غرر الحکم : 2907.

عنه علیه السلام :غَضُّ الطَّرفِ عَن مَحارِمِ اللّهِ سُبحانَهُ أفضَلُ عِبادَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ إخلاصُ العَمَلِ . (2)

عنه علیه السلام :لا عِبادَةَ کَالخُضوعِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بِشیءٍ أفضَلَ مِن عِفَّةِ بَطنٍ و فَرْجٍ . (4)

عنه علیه السلام_ لَمَّا سُئلَ عَن أفضَلِ العِبادَةِ _: ما مِن شیءٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن أن یُسألَ وَ یُطلَبَ مِمّا عِندَهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ العِلمُ بِاللّهِ و التَّواضُعُ لَهُ . (6)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ إدمانُ التَّفَکُّرِ فی اللّهِ و فی قُدرَتِهِ . (7)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ما عُبِدَ اللّهُ بِشیءٍ أفضَلَ مِن أداءِ حَقِّ المُؤمِنِ . (8)

عنه علیه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بِشیءٍ أفضَلَ مِنَ الصَّمتِ وَ المَشیِ إلی بَیتِهِ . (9)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بِشَیءٍ أفضَلَ مِنَ العَقلِ . (10)

امام علی علیه السلام :چشم بستن از حرامهای خداوند سبحان، برترین عبادت است.

امام علی علیه السلام :برترین عبادت، خالص گردانیدن عمل است.

امام علی علیه السلام :عبادتی چون فروتنی نیست.

امام باقر علیه السلام :خداوند به چیزی برتر از عفّت بطن و فرج، عبادت نشده است.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از برترین عبادت _فرمود : نزد خداوند عزّ و جلّ چیزی محبوبتر از این نیست که از آنچه نزد اوست خواسته و طلبیده شود.

امام صادق علیه السلام :برترین عبادت، شناخت خدا و فروتنی در برابر اوست.

امام صادق علیه السلام :برترین عبادت، اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند که خداوند به چیزی برتر از گزاردن حق مؤمن، عبادت نشده است.

امام صادق علیه السلام :خداوند به چیزی برتر از خاموشی و رفتن به خانه او (حج)، عبادت نشده است.

امام کاظم علیه السلام :خداوند به چیزی برتر از خِرَد، عبادت نشده است.

ص :22


1- غرر الحکم : 6427.
2- غرر الحکم : 3315.
3- غرر الحکم : 10506.
4- الکافی : 2/79/1.
5- مکارم الأخلاق : 2/7/1976.
6- تحف العقول : 364.
7- الکافی : 2/55/3.
8- الاختصاص : 28.
9- الخصال : 35/8.
10- الکافی : 1/18/12.

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ الإخلاصُ . (1)

(2)

امام جواد علیه السلام :برترین عبادت، اخلاص است.

2460 - أعبَدُ النّاسِ
2460 - عابدترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أتَی اللّهَ بِما افتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ فهُوَ مِن أعبَدِ النّاسِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا عِبادَةَ کَأداءِ الفَرائضِ . (4)

عنه علیه السلام :فَاعلَمْ أنَّ أفضَلَ عِبادِ اللّهِ عِندَ اللّهِ إمامٌ عادِلٌ هُدِیَ وَ هَدی . (5)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :یَقولُ اللّهُ : ابنَ آدَمَ، اِعمَل بِما افتَرَضتُ عَلَیکَ تَکُن مِن أعبَدِ النّاسِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أعبَدُ النّاسِ مَن أقامَ الفَرائضَ . (7)

2460

عابدترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس آنچه را که خداوند بر او واجب ساخته است به جای آورد، در شمار عابدترین مردمان است.

امام علی علیه السلام :هیچ عبادتی، چون انجام واجبات نیست.

امام علی علیه السلام :بدان که برترین بندگان خدا نزد او، پیشوای دادگری است که خود رهیافته باشد و دیگران را به راه راست رهنمون شود.

امام زین العابدین علیه السلام :خدا می فرماید: فرزند آدم! به آنچه بر تو واجب کرده ام عمل کن تا از عابدترین مردمان باشی.

امام صادق علیه السلام :عابدترین مردم، کسی است که واجبات را به پا دارد.

ص :23


1- تنبیه الخواطر : 2/109.
2- (انظر) الفکر : باب 3200. معرفة اللّه : باب 2580.
3- الخصال : 125/122.
4- نهج البلاغة : الحکمة 113 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 164 .
6- تحف العقول : 281.
7- الخصال : 16/56.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلاةِ، وَ إنَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّرِ فی أمرِ اللّهِ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :عبادت به فراوانی روزه و نماز نیست بلکه عبادت به بسیار اندیشیدن در کار خداست.

2461 - العِبادَةُ غَیرُ المَقبولَةِ
2461 - عبادتِ ناپذیرفتنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِبادَةُ مَعَ أکلِ الحَرامِ کالبِناءِ عَلَی الرَّملِ، و قیلَ : عَلَی الماءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ مَلَکا یُنادی عَلی بَیتِ المَقدِسِ کُلَّ لَیلَةٍ : مَن أکَلَ حَراما لَم یَقبَلِ اللّهُ مِنهُ صَرْفا و لا عَدْلاً . وَ الصَّرفُ النّافِلةُ، و العَدلُ الفَریضَةُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ خُلِقَ لِلعِبادَةِ فألهَتْهُ العاجِلَةُ عَنِ الآجِلَةِ، فازَ بِالرَّغبَةِ العاجِلَةِ و شَقِیَ بِالعاقِبَةِ. (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اکتَسَبَ مالاً حَراما لَم یَقبَلِ اللّهُ مِنهُ صَدَقةً و لا عِتْقا و لا حَجّا و لا اعتِماراً، و کَتَبَ اللّهُ جَلَّ و عَزَّ بِعَدَدِ أجرِ ذلِکَ أوزارا، و ما بَقِیَ مِنهُ بَعدَ مَوتِهِ کانَ زادَهُ إلَی النّارِ، و مَن قَدَرَ عَلَیها فتَرَکَها مَخافَةَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ دَخَلَ فی مَحَبّةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و رَحمَتِهِ، و یُؤمَرُ بِهِ إلَی الجَنَّةِ . (6)

2461

عبادتِ نا پذیرفتنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عبادتِ توأم با حرام خواری، چون ساختمانی است بر روی شن، و به قولی: بر روی آب.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا را فرشته ای است که هر شب بر فراز بیت المقدس بانگ می زند: هر کس مال حرامی بخورد، خداوند از او نه صرف می پذیرد و نه عدل؛ صرف ، عمل مستحبی است و عدل ، عمل واجب.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بد بنده ای است، آن بنده ای که برای عبادت آفریده شده، اما دنیا او را از آخرت غافل کرده است، به خواهشهای زودگذر دنیوی دست یافته و در عاقبت (آخرت) بدبخت شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مال حرامی را کسب کند، خداوند از او نه صدقه ای (زکاتی) می پذیرد و نه آزاد کردن بنده ای و نه حجّی و نه عمره ای. و خداوند عزّ و جلّ به اندازه ثواب این کارها برای او گناه بنویسد و آنچه از آن مال ، پس از مرگ او باقی ماند، ره توشه اش به سوی دوزخ باشد. اما اگر کسی بتواند مال حرامی را به دست آورد و از ترس خداوند عزّ و جلّ آن را رها کند، مشمول محبّت و رحمت خداوند عزّ و جلّ گردد و دستور داده شود که او را به بهشت برند.

ص :24


1- تحف العقول : 442.
2- (انظر) الإمامة الخاصّة : باب 208.
3- عدّة الداعی : 141.
4- عدّة الداعی : 140.
5- النوادر للراوندی : 145/198 .
6- أعلام الدین : 414.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أصابَ مالاً مِن أربَعٍ لَم یُقبَلْ مِنهُ فی أربَع : مَن أصابَ مالاً مِن غُلولٍ أو رِبا أو خِیانَةٍ أو سِرقَةٍ، لَم یُقبَلْ مِنهُ فی زَکاةٍ و لا فی صَدَقةٍ و لا فی حَجٍّ و لا فی عُمرَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ إذا أصابَ مالاً مِن حرامٍ لَم یُقبَلْ مِنهُ حَجٌّ و لا عُمرَةٌ و لا صِلَةُ رَحِمٍ. (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :هرکه از چهار راه مالی به دست آورد، چهار چیز از او پذیرفته نشود: کسی که از راه دزدیدن غنایم یا ربا یا خیانت [در امانت] یا سرقت ، مالی به دست آورد ، نه زکاتی از او پذیرفته می شود، نه صدقه ای، نه حجّی و نه عمره ای.

امام باقر علیه السلام :هرگاه مرد مالی از حرام به دست آورد، نه حجّی از او پذیرفته می شود نه عمره ای و نه صله رحمی.

2462 - النَّشاطُ فِی العِبادَةِ
2462 - نشاط در عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :آفَةُ العِبادَةِ الفَترَةُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خُذوا مِنَ العِبادَةِ ما تُطیقونَ؛ فإنَّ اللّهَ لا یَسأمُ حتّی تَسأموا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلَی الحارِثِ الهَمْدانیّ _: خادِعْ نَفسَکَ فی العِبادَةِ و ارفُقْ بِها و لا تَقهَرْها، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها، إلاّ ما کانَ مَکتوبا عَلَیکَ مِنَ الفَریضَةِ؛ فإنَّهُ لا بُدَّ مِن قَضائها وَ تَعاهُدِها عِندَ مَحَلِّها . (6)

2462

نشاط در عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفت عبادت، سستی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از عبادت به اندازه ای که توان دارید، برگیرید؛ زیرا خداوند خسته نمی شود تا اینکه شما خسته شوید.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _نوشت : نفْس خود را برای عبادت کردن بفریب و با آن مدارا کن و به زور ، به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت و سرخوشی آن [برای عبادات مستحبّی ]بهره برگیر، مگر فرایضی که بر تو واجب گشته است ، که در این موارد باید آنها را به موقع انجام دهی و بر آنها مواظبت نمایی.

ص :25


1- الأمالی للصدوق : 528/713 .
2- الأمالی للطوسی : 680/1447.
3- (انظر) البدعة : باب 336. العمل : باب 2902.
4- تحف العقول : 6.
5- کنز العمّال : 5301.
6- نهج البلاغة : الکتاب 69.

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: أسألُکَ مِنَ الشَّهادَةِ أقسَطَها، و مِنَ العِبادَةِ أنشَطَها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُکَرِّهوا إلی أنفُسِکُمُ العِبادَةَ . (2)

(3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! از شهادت دادن، عادلانه ترین آن را و از عبادت با نشاط ترینش را از تو مسألت دارم.

امام صادق علیه السلام :عبادت را به نفسهای خود تحمیل نکنید.

2463 - التَّقصیرُ فِی العِبادَةِ
2463 - برنیامدن از عهده عبادت خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : لا یَتَّکِلِ العامِلونَ عَلی أعمالِهِمُ الَّتی یَعمَلونَ بِها لِثَوابی؛ فإنَّهُم لَوِ اجتَهَدوا و أتعَبوا أنفُسَهُم أعمارَهُم فی عِبادَتی کانوا مُقَصِّرینَ، غَیرَ بالِغینَ فی عِبادَتِهِم کُنهَ عِبادَتی فیما یَطلُبونَ مِن کَرامَتی . (4)

2463

برنیامدن از عهده عبادت خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرموده است : آنها که برای ثواب من عمل می کنند، نباید به اعمالی که انجام می دهند تکیه کنند؛ زیرا اگر همه عمر در عبادت من بکوشند و خود را به رنج و زحمت اندازند، باز حقّ آن را ادا نکنند و به کُنه عبادت من ، که در طلب کرامت من می گزارند ، نرسند.

ص :26


1- . بحار الأنوار: 94/155/22.
2- الکافی : 2/86/2.
3- (انظر) عنوان 84 «الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه )». العمل : باب 2897. وسائل الشیعة : 1/63 باب 20 و ص 82 باب 26 . ص کنز العمّال : 3 / 28.
4- الأمالی للطوسی : 212/368، التمحیص : 57/115.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفةِ المَلائکةِ _: و إنَّهُم عَلی مَکانِهِم مِنکَ، و مَنزِلَتِهِم عِندَکَ، وَ استِجْماعِ أهوائهِم فیکَ، وَ کَثرَةِ طاعَتِهِم لَکَ، و قِلَّةِ غَفلَتِهِم عَن أمرِکَ، لَو عایَنوا کُنهَ ما خَفِیَ عَلَیهِم مِنکَ لَحَقَّروا أعمالَهُم، وَ لَزَرَوْا عَلی أنفُسِهِم، وَ لَعَرَفوا أنَّهُم لَم یَعبُدوکَ حَقَّ عِبادَتِکَ ، و لَم یُطیعوکَ حَقَّ طاعَتِکَ . (1)

عنه علیه السلام_ فی خِلقَةِ المَلائکةِ _: أما إنَّهُم عَلی مَکانَتِهِم مِنکَ، و طَواعِیَتِهِم إیّاکَ، وَ مَنزِلَتِهِم عِندَکَ، و قِلَّةِ غَفلَتِهِم عَن أمرِکَ، لَو عایَنوا ما خَفِیَ عَنهُم مِنکَ لاَحتَقَروا أعمالَهُم، و لَأزْرَوا عَلی أنفُسِهِم، و لَعَلِموا أنَّهُم لَم یَعبُدوکَ حَقَّ عِبادَتِکَ، سُبحانَکَ خالِقا و مَعبودا ! (2)

عنه علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: إلهی، إن کُنتَ لا تَرحَمُ إلاّ المُجِدِّینَ فی طاعَتِکَ فإلی مَن یَفزَعُ المُقَصِّرونَ ؟! و إن کُنتَ لا تَقبَلُ إلاّ مِنَ المُجتَهِدینَ فإلی مَن یَلتَجِئُ المُفَرِّطونَ؟! (3)

امام علی علیه السلام_ در توصیف فرشتگان _فرمود : آنان با همه مقام و منزلتی که نزد تو دارند و با این که همه دلخواهشان منحصر در توست و با وجود کثرت طاعتشان از تو و اندک بودن غفلتشان از امر تو، اگر کُنه آنچه که از تو بر آنان پوشیده است مشاهده کنند، بی گمان اعمال خود را ناچیز شمارند و خویشتن را سرزنش کنند و پی برند که تو را چنان که شایسته عبادت توست عبادت نکرده اند ، و آن سان که سزاوار فرمانبری از توست فرمان نبرده اند.

امام علی علیه السلام_ درباره آفرینش فرشتگان _فرمود : آنان با همه منزلتی که نزد تو دارند و طاعتی که می کنند و جایگاهی که نزدت دارند و کمتر از کار تو غافل و بی خبرند، اگر آنچه را از [عظمت] تو بر آنها پوشیده است مشاهده کنند، هر آینه اعمال خود را ناچیز شمارند و خویشتن را سرزنش نمایند و دریابند که تو را ، چنان که حقّ توست بندگی نکرده اند. پاک و منزّهی تو، ای آفریدگار و ای معبود!

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : الهی! اگر تو جز به کسانی که در طاعت تو می کوشند رحم نمی کنی، پس تقصیرکاران به سوی چه کسی بگریزند؟ و اگر جز از کسانی که سخت کوشند نمی پذیری ، پس کوتاهی کنندگان به چه کسی پناه برند؟

ص :27


1- نهج البلاغة : الخطبة 109.
2- تفسیر القمّی : 2/207 .
3- البلد الأمین : 314.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لِجابِرٍ _: یا جابِرُ، لا أخرَجَکَ اللّهُ مِنَ النَّقصِ و (لا) التَّقصیرِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :عَلَیکَ بِالجِدِّ، لا تُخرِجَنَّ نَفسَکَ مِن حَدِّ التَّقصیرِ فی عِبادَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و طاعَتِهِ؛ فإنَّ اللّهَ لا یُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ . (2)

الکافی عن الفضلِ بنِ یونسَ عن أبی الحَسن علیه السلام :أکثِرْ مِن أن تَقولَ : اللّهُمَّ لا تَجعَلْنی مِنَ المُعارینَ و لا تُخرِجْنی مِنَ التَّقصیرِ . قالَ : قُلتُ : أمَّا المُعارونَ فقَد عَرَفتُ أنَّ الرَّجُلَ یُعارُ الدِّینَ ثُمّ یَخرُجُ مِنهُ، فما مَعنی لا تُخرِجْنی من التَّقصیرِ ؟ فَقالَ : کلُّ عَمَلٍ تُریدُ بِهِ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فَکُن فیهِ مُقَصِّرا عِندَ نَفسِکَ؛ فإنَّ النّاسَ کُلَّهُم فی أعمالِهِم فیما بَینَهُم و بَینَ اللّهِ مُقَصِّرونَ إلاّ مَن عَصَمَ_هُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ . (3)

(4)

امام باقر علیه السلام_ به جابر _فرمود : ای جابر! خداوند تو را از کاستی و تقصیر بیرون نَبَرد . (5)

امام کاظم علیه السلام :همواره بکوش و خود را در عبادت و طاعت خداوند عزّ و جلّ بی تقصیر مدان؛ زیرا خداوند آن گونه که شایسته عبادت اوست ، عبادت نمی شود.

الکافی_ به نقل از فضل بن یونس _: امام کاظم علیه السلام فرمود : بسیار بگو: خدایا! مرا از عاریه داران قرار مده و از حدّ تقصیر بیرونم مبر. عرض کردم: معنای «عاریه داران، را می دانم؛ که شخصی دین را به طور عاریه می گیرد و سپس از آن خارج می شود. اما معنای «مرا از حد تقصیر بیرونم مبر» چیست؟ حضرت فرمود: هر کاری که برای خدا انجام می دهی خود را در آن مقصّر بدان؛ زیرا همه مردم در کارهایی که برای خدا می کنند، مقصّر هستند، مگر کسی که خداوند عزّ و جلّ نِگَهش دارد.

ص :28


1- الکافی : 2/73/2.
2- الکافی : 2/72/1.
3- الکافی : 2/73/4.
4- (انظر) عنوان 333 «العُجب». الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 604. وسائل الشیعة : 1 / 71 باب 22.
5- یعنی خداوند توفیقت دهد که همیشه عبادتت را ناقص و خودت را در انجام طاعت و بندگی خدا مقصّر دانی ، یا خودت را ناقص و مقصّر دانی؛ زیرا با احساس نقص و کمبود، آدمی از تکبر بیرون می آید و با احساس تقصیر از خودپسندی و غرور و تنبلی در عبادت، دست می شوید.

2464 - جَزاءُ الإخلاصِ فِی العِبادَةِ
2464 - پاداش اخلاص در عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا قالَ [ أی العَبدُ ] : «إیَّاکَ نَعبُدُ» (1) ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : صَدَقَ عَبدی إیّایَ یَعبُدُ، اُشهِدُکُم لاَُثیبَنَّهُ عَلی عِبادَتِهِ ثَوابا یَغبِطُهُ کُلُّ مَن خالَفَهُ فی عِبادَتِهِ لی . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مَن عَبَدَ اللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللّهُ فَوقَ أمانیهِ و کِفایَتِهِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یَکونُ العَبدُ عابِدا للّهِِ حَقَّ عِبادَتِهِ حَتّی یَنقَطِعَ عَنِ الخَلقِ کُلِّهِم إلَیهِ، فَحینَئذٍ یَقولُ : هذا خالِصٌ لی فَیَقبَلُهُ بِکَرَمِهِ . (4)

(5)

2464

پاداش اخلاص در عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه [بنده] بگوید: تنها تو را می پرستیم ، خداوند عزّ و جلّ فرماید: بنده ام راست می گوید، او فقط مرا می پرستد؛ شما را گواه می گیرم که به او ، برای عبادتش ، چنان پاداشی دهم تا هر کس که برخلاف عبادت او برای من ، راه دیگری برگزیده باشد ، بر وی رشک برد.

امام حسین علیه السلام :هر که خدا را چنان که حق عبادت اوست عبادت کند، خداوند برتر از آرزوها و بیشتر از حدّ کفایتش به او عطا فرماید .

امام باقر علیه السلام :بنده، خدا را چنان که سزاوار است عبادت نکند مگر آن گاه که از همه خلایق بِبُرد و به او روی آورد؛ در این هنگام است که خداوند می فرماید: این بنده برای من خالص شده است؛ پس او را با کَرَم خود می پذیرد.

2465 - مَوانِعُ الالتِذاذِ بِالعِبادَةِ
2465 - موانع لذّت بردن از عبادت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَیفَ یَجِدُ لَذَّةَ العِبادَةِ مَن لا یَصومُ عنِ الهَوی ؟! (6)

عیسی علیه السلام :بِحقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّهُ کَما یَنظُرُ المَریضُ إلی طَیِّبِ الطَّعامِ فلا یَلتَذُّهُ مَعَ ما یَجِدُهُ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ، کذلِکَ صاحِبُ الدّنیا لا یَلتَذُّ بِالعِبادَةِ و لا یَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما یَجِدُ مِن حُبِّ المالِ . (7)

2465

موانع لذّت بردن از عبادت

امام علی علیه السلام :چگونه لذّت عبادت را بچشد کسی که از هوی و هوس باز نمی ایستد؟

عیسی علیه السلام :حقیقتی را به شما بگویم: همان گونه که شخص بیمار به خوراک خوب و خوش مزه می نگرد اما به سبب درد شدیدی که دارد از آن لذتی نمی برد، دنیادار نیز به سبب مال دوستیش از عبادت لذّت نمی برد و طعم شیرین آن را نمی چشد.

ص :29


1- الفاتحة : 5 .
2- الأمالی للصدوق : 240/253 .
3- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 327/179.
4- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 328/181 .
5- (انظر) الدعاء : باب 1210. الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 599.
6- غرر الحکم : 6985.
7- تحف العقول : 507 .

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : مَن لا یُنَقِّی مِن زَرعِه الحَشیشَ یَکثُرْ فیهِ حَتّی یَغمُرَهُ فیُفسِدَهُ، و کذلِکَ مَن لا یُخرِجُ مِن قَلبِهِ حُبَّ الدّنیا یَغمُرُهُ حَتّی لا یَجِدَ لِحُبِّ الآخِرَةِ طَعما . (1)

مسکّن الفؤاد :فی أخبارِ داوودَ علیه السلام : ما لِأولِیائی و الهَمَّ بالدّنیا ؟! إنّ الهَمَّ یُذهِبُ حَلاوَةَ مُناجاتی مِن قُلوبِهِم . یا داوودُ، إنَّ مَحَبَّتی مِن أولِیائی أن یَکونوا رُوحانِیّینَ لا یَغتَمّونَ . (2)

(3)

عیسی علیه السلام :حقیقتی را به شما بگویم: کسی که علفهای هرز زراعت خود را وجین نکند، آن علفها زیاد می شود ، تا جایی که تمام مزرعه را فرا می گیرد و زراعت را از بین می برد؛ همچنین کسی که دوستی دنیا را از دلش بیرون نکند، دنیا دوستی دلش را فرا گیرد ، تا جایی که طعم آخرتْ دوستی را نچشد.

مسکّن الفؤاد :در خبرهای داود علیه السلام آمده است: دوستان مرا به غمِ دنیا خوردن چکار؟ غمِ دنیا شیرینی مناجات را از دلهایشان می برد. ای داود! من دوست دارم که دوستان من روحانی باشند و غمِ دنیا را به خود راه ندهند.

2466 - تَرکُ العِبادَةِ
2466 - رها کردن عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أقبَحَ الفَقرَ بَعدَ الغِنی، و أقبَحَ الخَطیئَةَ بَعدَ المَسکَنَةِ ! وَ أقبَحُ مِن ذلِکَ العابِدُ للّهِِ ثُمّ یَدَعُ عِبادَتَهُ . (4)

2466

رها کردن عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه زشت است فقر پس از توانگری و چه زشت است گناه از پس بیچارگی و ضعف و زشت تر از اینها کار کسی است که عبادت خدا پیشه کند و سپس آن را رها سازد.

ص :30


1- تحف العقول : 509.
2- مسکّن الفؤاد : 80.
3- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : ب66. الإیمان : باب 287. الدنیا : باب 1255.
4- الکافی : 2/84/6.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ما أقبَحَ الفَقرَ بَعدَ الغِنی، و أقبَحَ الخَطیئَةَ بَعدَ النُّسکِ ! وَ أقبَحُ مِن ذلِکَ العابِدُ للّهِِ ثُمّ یَترُکُ عِبادَتَهُ . (1)

امام کاظم علیه السلام :چه زشت است نیازمندی بعد از توانگری و چه زشت است گناه به دنبال عبادت و زشت تر از اینها کار کسی است که عبادت خدا را پیشه کند و سپس از عبادتش دست شوید.

2467 - النَّوادِرُ
2467 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السَّکِینَةُ زینَةُ العِبادَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :دِرهَمٌ یَرُدُّه العَبدُ إلَی الخُصَماءِ خَیرٌ لَهُ مِن عِبادَةِ ألفِ سَنَةٍ، وَ خَیرٌ لَهُ مِن عِتقِ ألفِ رَقَبَةٍ، وَ خَیرٌ لَهُ مِن ألفِ حِجَّةٍ وَ عُمرَةٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبّ مُتَنَسِّکٍ و لا دِینَ لَهُ . (4)

عنه علیه السلام :العِبادَةُ الخالِصَةُ أن لا یَرجُوَ الرَّجُلُ إلاّ رَبَّهُ، و لا یَخافَ إلاّ ذَنبَهُ . (5)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنَّ مَن طَلَبَ العِبادَةَ تَزَکّی لَها . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ أشَدَّ العِبادَةِ الوَرَعُ . (7)

2467

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آرامش، زیور عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر درهمی که آدمی به طلبکاران بر می گرداند، برای او بهتر از هزار سال عبادت و بهتر از آزاد کردن هزار بنده و بهتر از گزاردن هزار حج و عمره است.

امام علی علیه السلام :بسا عبادت پیشه ای که دین ندارد.

امام علی علیه السلام :عبادت خالص، این است که آدمی جز به پروردگارش امید نبندد و جز از گناه خویش نترسد.

امام حسن علیه السلام :هر که جویای عبادت است، خود را برای آن پاک گرداند.

امام باقر علیه السلام :همانا سخت ترین عبادت، پارسایی است.

ص :31


1- تحف العقول : 397.
2- جامع الأخبار : 337/947.
3- جامع الأخبار : 441/1243.
4- غرر الحکم : 5340.
5- غرر الحکم : 2128.
6- تحف العقول : 236.
7- الکافی : 2/77/5.

ص :32

332 - العِبرة

332 - عبرت گرفتن
اشاره

(1)

ص :33


1- انظر : عنوان 41 «البصیرة»، 547 «الموعظة». الشیطان : باب 1988.

2468 - الاتِّعاظُ بِالعِبَرِ
2468 - درس گرفتن از عبرتها

الکتاب :

«فَاعْتَبِرُوا یا اُولِی الأَبْصارِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِعتَبِروا؛ فَقَد خَلَتِ المَثُلاتُ فیمَن کانَ قَبلَکُم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فاتَّعِظوا عِبادَ اللّهِ بِالعِبَرِ النَّوافِعِ، و اعتَبِروا بِالآیِ السَّواطِعِ، و ازدَجِروا بِالنُّذُرِ البَوالِغِ . (3)

gt; 120 . عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن یَرجو الآخِرَةَ بِغَیرِ العَمَلِ ......... یَصِفُ العِبرَةَ و لا یَعتَبِرُ، و یُبالِغُ فی المَوعِظَةِ و لا یَتَّعِظُ. (4)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ عَبدا تَفَکَّرَ وَ اعتَبَرَ، فأبصَرَ إدبارَ ما قَد أدبَرَ، و حُضورَ ما قَد حَضَرَ . (5)

عنه علیه السلام :لقَد جاهَرَتکُمُ العِبَرُ، و زُجِرتُم بِما فیهِ مُزدَجَرٌ، و ما یُبَلِّغُ عنِ اللّهِ بَعدَ رُسُلِ السَّماءِ إلاّ البَشَرُ . (6)

2468

درس گرفتن از عبرتها

قرآن:

«پس، عبرت گیرید ای اهل بصیرت».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عبرت گیرید که در میان پیشینیان شما درسهای عبرت هست .

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از عبرتهای سودمند درس گیرید و از نشانه های درخشان عبرت آموزید و از هشدارهای رسا متنبّه شوید (از گناهان باز ایستید) .

امام علی علیه السلام :از کسانی مباش که بدون کار، به آخرت چشم امید دوخته است ......... عبرتها را بیان می کند، اما خود از آنها درس نمی گیرد، در اندرز دادن به دیگران می کوشد، و خود پند نمی آموزد.

امام علی علیه السلام :خدای رحمت کند بنده ای را که بیندیشد و عبرت گیرد؛ پس، رفتن آنچه را که رفته و فرا رسیدن آنچه را که فرا رسیده است، ببیند.

امام علی علیه السلام :عبرت ها بر شما آشکار گشته و با عوامل بازدارنده نهی شده اید و پس از فرستادگان آسمان (فرشتگان) کسی جز بشر پیام خدا را ابلاغ نمی کند.

ص :34


1- الحشر : 2.
2- کنز الفوائد : 2/31.
3- نهج البلاغة: الخطبة85.
4- نهج البلاغة : الحکمة 150.
5- بحار الأنوار : 73/119/109.
6- نهج البلاغة : الخطبة 20.

عنه علیه السلام :یَنظُرُ المُؤمِنُ إلَی الدّنیا بِعَینِ الاعتِبارِ، و یَقتاتُ مِنها بِبَطنِ الاضطِرارِ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العَقلِ الاعتِبارُ، وَ أفضَلُ الحَزمِ الاستِظهارُ، وَ أکبَرُ الحُمقِ الاغتِرارُ . (2)

عنه علیه السلام :بِالاستِبصارِ یَحصُلُ الاعتِبارُ . (3)

عنه علیه السلام :ک_سبُ العَقلِ الاعتِبارُ و الاستِظهارُ ، و کَسبُ الجَهلِ الغَفلَةُ و الاغتِرارُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن جَهِلَ قَلَّ اعتِبارُهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَعتَبِرْ بِتَصاریفِ الأیّامِ لَم یَنزَجِر بِالمَلامِ . (6)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم بِتقوَی اللّهِ ......... و داوُوا بِها الأسقامَ ، و بادِروا بِها الحِمامَ، و اعتَبِروا بِمَن أضاعَها، و لا یَعتَبِرَنَّ بِکُم مَن أطاعَها . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :مؤمن دنیا را با دیده عبرت می نگرد و از روی ناچاری، از آن خوراک بر می گیرد.

امام علی علیه السلام :برترین خرد، عبرت گرفتن است و برترین دوراندیشی، احتیاط کردن و پشتیبان جُستن است و بزرگترین بی خردی، فریب خوردن (و غفلت) است.

امام علی علیه السلام :با بصیرت است، که عبرت آموختن حاصل می شود.

امام علی علیه السلام :دستاوردِ خرد، پند گرفتن و احتیاط است و دستاورد نابخردی، غفلت و فریب خوردگی.

امام علی علیه السلام :هرکه نابخرد باشد، پند گرفتنش اندک است.

امام علی علیه السلام :هرکه از دگرگونیها و پیشامدهای زمانه درس نگیرد، سرزنش در او کارگر نباشد.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای الهی سفارش می کنم ......... با آن بیماریها را درمان کنید و با آن به پیشواز مرگ روید و از کسانی که آن را فرو گذاشتند، عبرت گیرید و مبادا مایه عبرت کسانی شوید که راه تقوا در پیش می گیرند.

ص :35


1- نهج البلاغة : الحکمة 367.
2- غرر الحکم : 3273.
3- غرر الحکم : 4351.
4- غرر الحکم : 7227.
5- غرر الحکم : 7837.
6- غرر الحکم : 8661.
7- نهج البلاغة : الخطبة 191.
8- (انظر) الموعظة : باب 4057، 4058.

2469 - إنذارُ الاعتِبارِ
2469 - هشداردهندگی عبرت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاعتِبارُ مُنذِرٌ ناصِحٌ، مَن تَفَکَّرَ اعتَبَرَ، و مَنِ اعتَبَرَ اعتَزَلَ، و مَنِ اعتَزَلَ سَلِمَ . (1)

عنه علیه السلام :الاعتِبارُ یَقودُ إلَی الرَّشادِ . (2)

عنه علیه السلام :الاعتِبارُ یُفیدُ الرَّشادَ . (3)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ، و من أبصَرَ فَهِم، و مَن فَهِمَ عَلِمَ . (4)

عنه علیه السلام :ذِمَّتی بِما أقولُ رَهینَةٌ و أنا بِه زَعیمٌ: إنَّ مَن صَرَّحَت لَهُ العِبَرُ عَمّا بَینَ یَدَیهِ مِنَ المَثُلاتِ حَجَزَهُ التَّقوی عَن تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ . (5)

2469

هشدار دهندگی عبرت

امام علی علیه السلام :عبرت گیری، هشدار دهنده ای صادق است، کسی که بیندیشد، عبرت گیرد و کسی که عبرت گیرد، [از گناهان و عوامل مهلک] کناره گیرد و کسی که کناره گیری کند سالم ماند.

امام علی علیه السلام :عبرت گرفتن، به راه راست می کشاند.

امام علی علیه السلام :فایده عبرت آموختن، رهیابی و رستگاری است.

امام علی علیه السلام :هرکه عبرت گیرد، بینش یابد و هرکه بینش یابد فهیم گردد و هرکه فهیم شود، دانا گردد.

امام علی علیه السلام :گردنم در گرو سخنی است که می گویم و درستی آن را ضمانت می کنم؛ هر کسی با دیده عبرت به سرگذشت پیشینیان و کیفرهایی که بر سر آنان آمده است بنگرد، پرهیزگاری ، او را از فرو افتادن در شبهات باز دارد.

2470 - ما یَنبَغِی الاعتِبارُ بِهِ
2470 - عوامل عبرت آموز

الکتاب :

«فَأَخَذَهُ اللّهُ نَکالَ الآخِرَةِ وَ الأُولَی * إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشَی» . (6)

2470

عوامل عبرت آموز

قرآن:

«خدا به عذاب آخرت و دنیا گرفتارش ساخت. بی گمان در این عبرتی است برای کسی که می ترسد».

ص :36


1- بحار الأنوار : 78/92/101.
2- بحار الأنوار : 78/92/101.
3- غرر الحکم : 1037.
4- نهج البلاغة : الحکمة 208.
5- بحار الأنوار : 78/3/51.
6- النازعات : 25، 26.

«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِی الْألْبابِ ما کانَ حَدِیثا یُفْتَرَی وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ». (1)

«یُقَلِّبُ اللّهُ الَّلیْلَ وَ النَّهارَ إنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأبْصارِ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الزَّمانُ یُریکَ العِبَرَ . (3)

عنه علیه السلام :و إنَّ لَکُم فی القُرونِ السّالِفَةِ لَعِبرَةً، أینَ العَمالِقَةُ و أبناءُ العَمالِقَةِ ؟ ! أینَ الفَراعِنَةُ وَ أبناءُ الفَراعِنَةِ ؟! أینَ أصحابُ مَدائنِ الرَّسِّ الّذین قَتَلوا النَّبِیّینَ، و أطفَؤوا سُنَنَ (سِیَرَ) المُرسَلِینَ، و أحیَوا سُنَنَ الجَبّارینَ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ الاُمورَ إذا اشتَبَهَت اعتُبِرَ آخِرُها بِأوَّلِها . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا تَلا : «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ * حَتّی زُرْتُمُ المَقابِرَ» (6) _: أ فَبِمَصارِعِ آبائهِم یَفخَرونَ ؟! ......... و لَأَن یَکونوا عِبَرا أحَقُّ مِن أن یَکونوا مُفتَخَرا ......... و لَئن عَمِیَت آثارُهُم و انقَطَعَت أخبارُهُم، لَقَد رَجَعَت فِیهِم أبصارُ العِبَرِ، و سَمِعَت عَنهُم آذانُ العُقولِ، و تَکَلَّموا مِن غَیرِ جِهاتِ النُّطقِ . (7)

«در داستانهایشان برای خردمندان عبرتی است. این داستانی بر ساخته نیست بلکه تصدیق سخن پیشینیان و تفصیل هر چیزی است و برای آنها که ایمان آورند هدایت است و رحمت».

«خدا شب و روز را می گرداند، همانا در این امر عبرتی برای اهل بصیرت است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :روزگار، عبرتها را به تو نشان می دهد.

امام علی علیه السلام :راستی که در اقوام و ملل پیشین برای شما درس عبرتی است. کجایند عمالقه (8) و زادگان عمالقه؟ کجایند فرعونان و فرعون زادگان؟ کجایند مردمان شهرهای رَسّ؛ همانان که پیامبران را کشتند و سنّتهای فرستادگان الهی را از بین بردند و شیوه های ستمگران را زنده ساختند؟

امام علی علیه السلام :هرگاه امور همانند (و مورد اشتباه) شوند، فرجام آنها با آغازشان سنجیده می شود.

امام علی علیه السلام_ پس از تلاوت این آیه که : «شما را فخر فروشی به یکدیگر مشغول داشت، تا آن جا که به دیدن گورها رفتید» _فرمود : آیا به گورهای پدرانشان می نازند؟ ......... اگر آنان مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا وسیله فخر و نازش .........

اگر آثار آنان ناپدید گشته و خبرهایشان از بین رفته، دیدگان عبرت آموز به آنان می نگرد و گوشهای خردها سخنان آنان را می شنود؛ آنان با ابزارهایی غیر از ابزار گفتار ، سخن می گویند.

ص :37


1- یوسف : 111.
2- . النور : 44.
3- غرر الحکم : 1026.
4- . نهج البلاغة: الخطبة182.
5- نهج البلاغة : الحکمة 76.
6- . التکاثر : 1 و 2 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 221.
8- قومی باستانی در شمال عربستان می زیستند . ایشان قومی از عرب بائده و از فرزندان عملیق ابن لاوذبن ارم بن سام بن نوح، و مردانی تنومند و بلند قامت بودند .

عنه علیه السلام :ثمّ إنَّ الدّنیا دارُ فَناءٍ و عَناءٍ، و غِیَرٍ و عِبَرٍ ......... و مِن غِیَرِها أنَّکَ تَرَی المَرحومَ مَغبوطا، و المَغبوطَ مَرحوما، لَیسَ ذلِکَ إلاّ نَعیما زلَّ (زالَ) و بُؤسا نَزَلَ، (1) و مِن عِبَرِها أنَّ المَرءَ یُشرِفُ عَلی أملِهِ فَیقتَطِعُهُ حُضورُ أجَلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :المُدَّةُ و إن طالَت قَصیرَةٌ، و الماضی لِلمُقیمِ عِبرَةٌ، و المَیِّتُ لِلحَیِّ عِظَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ لِلباقینَ بِالماضینَ مُعتَبَرا، إنّ لِلآخِرِ بِالأوَّلِ مُزدَجَرا . (4)

عنه علیه السلام :قَدِ اعتَبَرَ بِالباقی مَنِ اعتَبَرَ بِالماضی . (5)

عنه علیه السلام :کَفَی مُخبِرا عَمّا بَقِیَ مِنَ الدّنیا ما مَضی مِنها . (6)

امام علی علیه السلام :وانگهی دنیا سرای نیستی و رنج و دگرگونیها و عبرتهاست ......... نمونه دگرگونیهایش این است که شخصی را می بینی که [تا دیروز] قابل ترحّم بود و [امروز] بر او رشک برده می شود و دیگری را می بینی که [تا دیروز] بر او رشک برده می شد و [امروز ]قابل ترحّم است و این نیست مگر بدان سبب که نعمتی از چنگش بیرون رفته و بینوایی و مسکنتی بدو رسیده است. نمونه عبرتهای آن این است که آدمی به آرزوی خود نزدیک می شود، اما فرا رسیدن مرگ ، مانع رسیدن او به آرزویش می گردد.

امام علی علیه السلام :مدّت [عمر] هر چند دراز باشد، کوتاه است و آن که رفته برای آن که هنوز هست، مایه عبرت است و مرده برای زنده، مایه پند.

امام علی علیه السلام :رفتگان برای ماندگان مایه عبرتند و گذشتگان برای آیندگان سبب باز ایستادن [از دنیاخواهی و معصیت خدا].

امام علی علیه السلام :کسی که از گذشته عبرت گرفت، برای آنچه باقی مانده عبرت گرفته است.

امام علی علیه السلام :گذشته دنیا، برای خبر دادن از آینده آن کافی است.

ص :38


1- و فی بحار الأنوار : 78/22/83 «لیس بینهم إلاّ نعیم زال، أو مثلة حلّت، أو موت نزل».
2- نهج البلاغة : الخطبة 114.
3- الأمالی للصدوق : 170/169 .
4- غرر الحکم : 3425 _ 3426.
5- غرر الحکم : 6673.
6- غرر الحکم : 7057.

عنه علیه السلام :کَفی مُعتَبَرا لاُِولی النُّهی ما عَرَفوا . (1)

عنه علیه السلام :فی تَصاریفِ الدّنیا اعتِبارٌ . (2)

عنه علیه السلام :فی تَصاریفِ القَضاءِ عِبرَةٌ لاُِولی الألبابِ و النُّهی . (3)

عنه علیه السلام :فی تَعاقُبِ الأیّامِ مُعتَبَرٌ لِلأنامِ . (4)

عنه علیه السلام :لَوِ اعتَبَرتَ بِما أضَعتَ مِن ماضی عُمرِکَ لَحَفِظتَ ما بَقِیَ . (5)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی مُعاوِیةَ _: و لَوِ اعتَبَرتَ بِما مَضی حَفِظتَ ما بَقِیَ . (6)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلَی الحارِثِ الهَمْدانیِّ _: و صَدِّقْ بِما سَلَفَ مِنَ الحَقِّ، و اعتَبِرْ بِما مَضی مِنَ الدّنیا لِما بَقِیَ مِنها؛ فإنَّ بعَضَها یُشبِهُ بَعضا، و آخِرُها لاحِقٌ بِأوَّلِها، وَ کُلُّها حائلٌ مُفارِقٌ . (7)

عنه علیه السلام :و اعتَبِروا بِالغِیَرِ (الغیرَةَ)، و انتَفِعوا بِالنُذُرِ . (8)

امام علی علیه السلام :برای عبرت گرفتن خردمندان، آنچه را [از دنیا] شناخته اند کافی است.

امام علی علیه السلام :در پیشامدها و دگرگونیهای دنیا، عبرت آموزی است .

امام علی علیه السلام :در دگرگونیهای قضا[ی الهی ]برای صاحبدلان و خردمندان عبرت است.

امام علی علیه السلام :در پی هم آمدن روزها (دولت ها) ، درس عبرتی است برای مردمان.

امام علی علیه السلام :اگر از عمر گذشته خود که تلف کرده ای عبرت گیری، بی گمان باقیمانده عمرت را پاس داری.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : اگر از آنچه گذشته است عبرت می گرفتی، آنچه را مانده است قدر می دانستی.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _نوشت : آنچه را در گذشته حقّ بوده است، تصدیق و باور کن و از گذشته دنیا برای باقیمانده آن عبرت گیر؛ زیرا پیشامدهای دنیا مانند یکدیگرند و پایان آن به آغازش پیوسته است و همه آن زوال پذیر و از دست رفتنی است.

امام علی علیه السلام :از دگرگونیها[ی زمانه ]عبرت آموزید و از هشدارها بهره گیرید.

ص :39


1- غرر الحکم : 7060.
2- غرر الحکم : 6453.
3- غرر الحکم : 6467.
4- غرر الحکم : 6519.
5- غرر الحکم : 7589.
6- نهج البلاغة: الکتاب49.
7- نهج البلاغة : الکتاب 69.
8- نهج البلاغة : الخطبة 157.

عنه علیه السلام :و اعتَبِروا بِما قَد رَأیتُم مِن مَصارِعِ القُرون قَبلَکُم، قَد تَزایَلَت أوصالُهُم، و زالَ_ت أبصارُهُم و أسماعُهُم، و ذَهَبَ شَرَفُهُم و عِزُّهُم، و انقَطَعَ سُرورُهُم و نَعیمُهُم . (1)

عنه علیه السلام :فاعتَبِروا بِما کانَ مِن فِعلِ اللّهِ بِإبلیسَ؛ إذ أحبَطَ عَمَلَهُ الطَّویلَ، وَ جَهدَهُ الجَهیدَ (الجَمیلَ) . (2)

عنه علیه السلام :فاعتَبِروا بِما أصابَ الاُمَمَ المُستَکبِرینَ مِن قَبلِکُم؛ مِن بأسِ اللّهِ و صَوْلاتِه و وَقائعِهِ و مَثُلاتِه . (3)

عنه علیه السلام :فاعتَبِروا بِحال وُلْدِ إسماعیلَ و بَنی إسحاقَ و بَنی إسرائیلَ :، فما أشَدَّ اعتِدالَ الأحوالِ، و أقرَبَ اشتِباهَ الأمثالِ! (4)

عنه علیه السلام :فاعتَبِروا بِنُزولِکُم مَنازِلَ مَن کانَ قَبلَکُم، و انقِطاعِکُم عَن أوصَلِ (أصلِ _ أهلِ) إخوانِکُم. (5)

عنه علیه السلام_ قَبلَ شَهادَتِه عَلی سَبیلِ الوَصِیَّةِ _: أنا بِالأمسِ صاحِبُکُم، و الیَومَ عِبرَةٌ لَکُم، و غَدا مُفارِقُکُم. (6)

امام علی علیه السلام :از نابودی نسلهای پیش از خود که دیده اید عبرت گیرید: بندهای بدنشان از هم گسیخت و چشمها و گوشهایشان نابود شد و شُکوه و شوکتشان از میان رفت و شادی و نعمتشان، به سر رسید.

امام علی علیه السلام :از رفتار خدا با ابلیس پند گیرید، آن گاه که عمل طولانی مدت و کوشش توان فرسایش را بر باد داد.

امام علی علیه السلام :از عذاب خدا و یورشها و بلاها و کیفرهای او که بر سر ملتهای گردن کش پیش از شما آمده است، درس گیرید.

امام علی علیه السلام :از حال و روز فرزندان اسماعیل و پسران اسحاق و پسران اسرائیل علیهم السلام پند گیرید؛ زیرا که سرگذشتها سخت همسانند و داستانها[ی گذشتگان ]همانندیِ بس نزدیکی دارند!

امام علی علیه السلام :از این که جایگزین پیشینیان خود شده اید و از نزدیکترین برادران خود جدا شده اید [و می شوید] پند گیرید.

امام علی علیه السلام_ در سفارشی پیش از شهادتش _فرمود: من تا دیروز یار و همدم شما بودم و امروز مایه عبرت شمایم و فردا از شما جدایم.

ص :40


1- نهج البلاغة : الخطبة 161.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.
3- نهج البلاغة : الخطبة 192.
4- نهج البلاغة : الخطبة 192.
5- نهج البلاغة : الخطبة 117.
6- نهج البلاغة : الکتاب 23.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الإسلامِ _: فجَعَلَهُ ......... آیَةً لِمَن تَوَسَّمَ، و تَبصِرَةً لِمَن عَزَمَ، وَ عِبرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ . (1)

کنز الفوائد :رویَ أنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام مَرَّ عَلَی المَدائنِ فلَمّا رَأی آثارَ کِسری و قُربَ خَرابِها ، قالَ رَجُلٌ مِمَّن مَعَهُ :

جَرَتِ الرِّیاحُ عَلی رُسومِ دِیارِهِم

فکَأَنَّهُ_م کان_وا عَلی میع_ادِ

فقالَ أمیرُ المؤمنین علیه السلام أ فَلا قُلتَ: «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّاتٍ وَ عُیونٍ* و زُروعٍ و مَقامٍ کریمٍ * و نَعْمَةٍ کَانوا فیها فاکِهینَ * کَذلِکَ و أَورَثْناها قَوما آخَرینَ * فَما بَکَتْ عَلَیهِمُ السَّماءُ و الأرضُ و ما کانوا مُنظَرینَ» (2) ؟! (3)

امام علی علیه السلام_ در توصیف اسلام _فرمود : خداوند اسلام را ......... نشانه ای قرار داد برای کسی که جویای نشان است و مایه بینش برای کسی که مصمّم [به پیمودن راه راست و انجام کارهای نیک] است و عبرت، برای کسی که پند پذیر است.

کنز الفوائد:روایت شده است که امیر المؤمنین علیه السلام از مداین می گذشت. چون آثار کسرا و نزدیک شدن ویرانی آن را دید، مردی از همراهان آن حضرت این شعر را بر خواند:

بادها بر ویرانه خانه هایشان وزید

گویی آنان بر سر وعده گاه بودند

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: چرا [این آیه را ]نمی گویی: «بعد از خود چه باغها و چشمه ها بر جای گذاشتند. و چه کشتزارها و خانه های مجلّل . و نعمتی که در آن غرق شادمانی بودند. بدین سان بودند و ما آن نعمتها را به مردمی دیگر وا گذاشتیم. نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین ، و از مهلت داده شدگان نبودند؟»

2471 - کَثرَةُ العِبَرِ وقِلَّةُ الاعتِبارِ
2471 - عبرتها بسیار است و عبرت گرفتن اندک

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أکثَرَ العِبَرَ، و أقَلَّ الاعتِبارَ! (4)

2471

عبرتها بسیار است و عبرت گرفتن اندک

امام علی علیه السلام :وه که چه بسیار است عبرتها و چه اندک است عبرت گرفتن!

ص :41


1- نهج البلاغة : الخطبة 106.
2- الدخان : 25 _ 29 .
3- کنز الفوائد : 1/315.
4- نهج البلاغة : الحکمة 297.

عنه علیه السلام :ما أکثَرَ العِبَرَ، وَ ما أقَلَّ المُعتَبِرینَ ! (1)

بحار الأنوار :الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام : مِسکینٌ ابنُ آدَمَ ! لَهُ فی کُلِّ یَومٍ ثَلاثُ مَصائبَ لا یَعتَبِرُ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ، و لَوِ اعتَبَرَ لَهانَت عَلَیهِ المَصائبُ و أمرُ الدُّنیا: فَأمّا المُصیبَةُ الاُولی : فالیَومُ الَّذی یَنقُصُ مِن عُمرِهِ، و إنْ نالَهُ نُقصانٌ فی مالِهِ اغتَمَّ بِهِ، و الدِّرهَمُ یَخلُفُ عَنهُ وَ العُمرُ لا یَرُدُّهُ شیء.

و الثانِیةُ : أنَّهُ یَستَوفی رِزقَهُ، فإن کانَ حَلالاً حُوسِبَ عَلَیهِ، و إن کانَ حَراما عُوقِبَ عَلَیهِ.

و الثّالِثَةُ أعظَمُ مِن ذلِکَ _ قیلَ : و ما هِیَ؟ قالَ _ : ما مِن یَومٍ یُمسی إلاّ و قَد دَنا مِنَ الآخِرَةِ مَرحَلَةً، لا یَدری عَلَی الجَنَّةِ أم عَلَی النّارِ ؟! (2)

امام علی علیه السلام :وه که چه بسیار است عبرتها و چه اندکند عبرت گیرندگان!

بحار الأنوار :امام زین العابدین علیه السلام : بینوا آدمی! هر روز سه مصیبت به او می رسد و حتی از یکی از آنها پند نمی گیرد که اگر پند می گرفت، سختیها و کار دنیا بر او آسان می شد: مصیبت نخست روزی است که از عمر او کم می شود. در صورتی که اگر از مال او چیزی کم گردد، اندوهگین می شود حال آن که درهم (مال) جایگزین دارد اما عمر از دست رفته جبران نمی شود.

مصیبت دوم این است که روزیش را به طور کامل دریافت می کند که اگر از راه حلال باشد باید حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد کیفر می بیند.

مصیبت سوم از اینها بزرگتر است. عرض شد: آن چیست؟ فرمود: هیچ روزی را به شب نمی رساند مگر این که یک منزل به آخرت نزدیک شده است، اما نمی داند به سوی بهشت یا به سوی آتش ؟!

2472 - ثَمَرَةُ الاعتِبارِ
2472 - ثمره عبرت گرفتن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاعتِبارُ یُثمِرُ العِصمَةَ . (3)

عنه علیه السلام :اِعتَبِرْ تَزدَجِرْ . (4)

عنه علیه السلام :مَن تَأمَّلَ اعتَبَرَ، مَنِ اعتَبَرَ حَذِرَ . (5)

2472

ثمره عبرت گرفتن

امام علی علیه السلام :عبرت گرفتن، مصونیت [از گناه و خطا] به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :عبرت بگیر تا [از گناه و لغزش ]باز ایستی.

امام علی علیه السلام :هرکه تأمل کند عبرت گیرد، هر که عبرت گیرد حذر کند.

ص :42


1- بحار الأنوار: 78/69/22.
2- . بحار الأنوار : 78/160/20.
3- غرر الحکم : 879.
4- . غرر الحکم : 2237.
5- غرر الحکم : 7658 و 7691.

عنه علیه السلام :دَوامُ الاعتِبارِ یُؤَدّی إلَی الاستِبصارِ، و یُثمِرُ الازدِجارَ . (1)

عنه علیه السلام :لا فِکرَ لِمَن لا اعتِبارَ لَهُ، لا اعتِبارَ لِمَن لا ازدِجارَ لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَءاً تَفَکَّرَ فاعتَبَرَ، و اعتَبَرَ فَأبصَرَ . (3)

عنه علیه السلام :فی کُلِّ اعتِبارٍ استِبصارٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَبَرَ بِعَقلِهِ استَبانَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ اعتِبارُهُ قَلَّ عِثارُهُ . (6)

عنه علیه السلام :اِعتَبِرْ تَقتَنِعْ . (7)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَبَرَ بِالغِیَرِ لَم یَثِقْ بِمُسالَمَةِ الزَّمَنِ . (8)

عنه علیه السلام :مَن عَقَلَ اعتَبَرَ بِأمسِهِ، و استَظهَرَ لِنَفسِهِ . (9)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَبَرَ الاُمورَ وَقَفَ عَلی مَصادِقِها . (10)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَبَرَ بِغِیَرِ الدّنیا قَلَّت مِنهُ الأطماعُ . (11)

امام علی علیه السلام :عبرت گرفتن مداوم به بصیرت می انجامد و باز ایستادن [از گناه و خطا] را نتیجه می دهد.

امام علی علیه السلام :فکر و اندیشه ندارد کسی که عبرت نگیرد و عبرت نگرفته است کسی که [از خطا ]باز نایستد .

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن انسانی باد که بیندیشد و عبرت گیرد ، و عبرت گیرد و بینا شود.

امام علی علیه السلام :در هر عبرت گرفتنی، بینا شدنی است.

امام علی علیه السلام :هر که با خِردِ خود عبرت گیرد ، روشن بین شود.

امام علی علیه السلام :هرکه زیاد عبرت گیرد، کمتر بلغزد.

امام علی علیه السلام :عبرت گیر ، تا قانع شوی.

امام علی علیه السلام :هر که از دگرگونیها[ی زمانه ]عبرت گیرد، به سازگاری روزگار اعتماد نکند.

امام علی علیه السلام :هر که خردمند باشد، از دیروز خود عبرت گیرد و هشیار و آماده شود.

امام علی علیه السلام :هرکه کارها را بسنجد، بر مصداقهای آنها آگاه شود.

امام علی علیه السلام :هرکه از دگرگونیهای دنیا عبرت گیرد، طمعهای او کاهش پذیرد.

ص :43


1- غرر الحکم : 5150.
2- غرر الحکم : 10775 _ 10776.
3- غرر الحکم : 5206.
4- غرر الحکم : 6461.
5- غرر الحکم : 8295.
6- غرر الحکم : 8056.
7- غرر الحکم : 2252.
8- غرر الحکم : 8686.
9- غرر الحکم : 8743.
10- غرر الحکم : 9242.
11- غرر الحکم : 9244.

عنه علیه السلام :مَن تَبَیَّنَت لَهُ الحِکمَةُ عَرَفَ العِبرَةَ، و مَن عَرَفَ العِبرَةَ فکأنَّما کانَ فی الأوَّلینَ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ من صَرَّحَت لَهُ العِبَرُ عَمّا بَینَ یَدَیهِ مِنَ المَثُلاتِ، حَجَزَتهُ التَّقوی عَن تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ . (2)

مصباحُ الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : المُعتَبِرُ فی الدّنیا عَیشُهُ فیها کَعَیشِ النّائمِ یَراها و لا یَمَسُّها، و هُوَ یُزیلُ عَن قَلبِهِ و نَفسِهِ _ بِاستِقباحِهِ مُعامَلات المَغرورینَ بِها _ ما یُورِثُهُ الحِسابَ و العِقابَ . (3)

امام علی علیه السلام :کسی که حکمت بر او آشکار شود، عبرت را شناسد و هرکه عبرت را شناسد گویی با گذشتگان بوده است.

امام علی علیه السلام :کسی که به کیفرهایی که بر سر پیشینیان آمده است با دیده عبرت بنگرد، پرهیزگاری ، او را از فرو افتادن در شبهات باز دارد.

مصباح الشریعه_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عبرت گیرنده از دنیا، زندگیش در آن همانند زندگی کسی است که دنیا را در خواب می بیند و آن را لمس نمی کند؛ او، به سبب زشت دیدن رفتار فریب خوردگانِ دنیا، محبّت آنچه را که حسابرسی و کیفر دارد (مال حلال و حرام دنیا) از دل و جان خود می زداید.

ص :44


1- نهج البلاغة : الحکمة 31 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 16.
3- مصباح الشریعة : 204 .

333 - العُجب

333 - خودپسندی
اشاره

(1)

(2)

ص :45


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 306 باب 117 «العُجب بالأعمال». وسائل الشیعة : 1 / 73 باب 23 «تحریم الإعجاب بالنفس و بالعمل و الإدلال به». بحار الأنوار : 71 / 228 باب 67 «ترک العجب و الاعتراف بالتقصیر».
2- انظر : العبادة : باب 2463، الروح : باب 1562، الرأی : باب 1428. الغرور : باب 2998.

2473 - العُجبُ
2473 - خودپسندی

الکتاب :

«أ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنا فَإنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: إیّاکَ و الإعجابَ بِنَفسِکَ، و الثِّقَةَ بِما یُعجِبُکَ مِنها، و حُبَّ الإطراءِ؛ فإنَّ ذلِکَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ فی نَفسِه، لِیَمحَقَ ما یَکونُ مِن إحسانِ المُحسِنینَ . (2)

عنه علیه السلام :لا وَحدَةَ أوحَشُ مِنَ العُجبِ . (3)

عنه علیه السلام :أوحَشُ الوَحشَةِ العُجبُ . (4)

عنه علیه السلام :العُجبُ آفَةُ الشَّرَفِ . (5)

عنه علیه السلام :العُجبُ یُظهِرُ النَّقیصَةَ . (6)

2473

خودپسندی

قرآن:

«آیا کسی که کردار بدش در نظرش آراسته شد و آن را نیکو دید [همانند کسی است که چنین نیست]؟ پس، خدا هرکه را خواهد، گمراه سازد و هر که را خواهد، راهنمایی کند. بنا بر این، نباید که جان تو به خاطر آنها دچار اندوه شود، خدا به کارهایی که می کنند آگاه است».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر_نوشت : زنهار از خود پسندی و [زنهار] از تکیه کردن به آنچه که تو را به خودپسندی می کشاند و [زنهار از ]شیفتگی به مدح و ستایش؛ زیرا اینها از مناسبترین فرصتهای شیطان است تا نیکی نیکو کاران را بر باد دهد.

امام علی علیه السلام :هیچ تنهایی ای وحشت انگیزتر از خودپسندی نیست.

امام علی علیه السلام :وحشتناکترین تنهایی، خودپسندی است.

امام علی علیه السلام :خودپسندی، آفت بزرگی (شرف) است.

امام علی علیه السلام :خودپسندی، کمبود را آشکار می سازد.

ص :46


1- فاطر : 8.
2- . نهج البلاغة: الکتاب 53.
3- نهج البلاغة : الحکمة 113.
4- نهج البلاغة : الحکمة 38.
5- . غرر الحکم : 940.
6- غرر الحکم : 954.

عنه علیه السلام :ما أضَرَّ المَحاسِنَ کالعُجبِ . (1)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العُجبِ البَغضاءُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا جَهلَ أضرُّ مِنَ العُجبِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ عیسی بنَ مریمَ کانَ مِن شَرائعِهِ السَّیحُ فی البِلادِ، فخَرَجَ فی بعضِ سَیحِهِ و مَعَهُ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ قَصیرٌ، و کانَ کَثیرَ اللُّزومِ لِعیسی علیه السلام ، فلَمّا انتَهی عیسی إلَی البَحرِ، قالَ : بِسمِ اللّهِ _ بِصِحَّةِ یَقینٍ مِنهُ _ فَمشی عَلی ظَهرِ الماءِ، فقالَ الرَّجُلُ القَصیرُ حینَ نَظَرَ إلی عیسی علیه السلام جازَهُ : بِسمِ اللّهِ _ بِصحَّةِ یَقینٍ مِنهُ _ فمَشی عَلَی الماءِ و لَحِقَ بِعیسی علیه السلام ، فدَخَلَهُ العُجبُ بِنَفسِهِ ......... فرُمِسَ فی الماءِ، فاستَغاثَ بِعیسی فَتناوَلَهُ مِنَ الماءِ فَأخرَجَهُ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :هیچ چیز مانند خودپسندی به خوبیها زیان نمی رساند.

امام علی علیه السلام :میوه خودپسندی و غرور، دشمنی و کینه توزی است.

امام صادق علیه السلام :هیچ نادانی ای زیانبارتر از خودپسندی نیست.

امام صادق علیه السلام :از شرایع (دین) عیسی بن مریم گشت و گذار در شهرها بود. روزی با یکی از یاران خود که مردی کوته قامت بود و اغلب با عیسی علیه السلام همراهی می کرد، برای سیاحت بیرون رفت. چون عیسی به دریا رسید با یقین درست گفت: به نام خدا و بر روی آب حرکت کرد. مرد کوتاه قد چون دید عیسی علیه السلام از آب گذشت با یقین درست گفت: به نام خدا و بر روی آب حرکت کرد تا به عیسی علیه السلام رسید. در این هنگام دچار خودپسندی شد ......... از این رو در آب فرو رفت و از عیسی کمک خواست. آن حضرت دستش را گرفت و او را از آب بیرون کشید.

2474 - العُجبُ آفَةُ اللُّبِّ
2474 - خودپسندی آفت خرد است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإعجابُ ضِدُّ الصَّوابِ، و آفَةُ الألبابِ . (6)

2474

خودپسندی آفت خرد است

امام علی علیه السلام :خودپسندی، دشمن درستی و آفت خردهاست.

ص :47


1- غرر الحکم : 9472.
2- غرر الحکم : 4606.
3- الاختصاص : 227.
4- الکافی : 2/306/3، انظر تمام الخبر.
5- (انظر) معرفة اللّه : باب 2565.
6- تحف العقول : 74.

عنه علیه السلام :عُجبُ المَرءِ بِنَفسِهِ أحَدُ حُسّادِ عَقلِهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن اُعجِبَ بِفِعلِهِ اُصیبَ بِعَقلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :رِضاکَ عَن نَفسِکَ مِن فَسادِ عَقلِکَ . (3)

عنه علیه السلام :آفَةُ الُّلبِّ العُجبُ . (4)

عنه علیه السلام :اِتَّهِموا عُقولَکُم؛ فإنَّهُ مِنَ الثِّقَةِ بِها یَکونُ الخَطاءُ . (5)

عنه علیه السلام :المُعجَبُ لا عَقلَ لَهُ . (6)

عنه علیه السلام :العُجبُ یُفسِدُ العَقلَ . (7)

عنه علیه السلام :إزراءُ الرَّجُلِ عَلی نَفسِهِ بُرهانُ رَزانَةِ عَقلِهِ و عُنوانُ وُفورِ فَضلِهِ، إعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ بُرهانُ نَقصِهِ و عُنوانُ ضَعفِ عَقلِهِ . (8)

(9)

امام علی علیه السلام :خودپسندی انسان، یکی از حسودان خرد اوست.

امام علی علیه السلام :هرکه از کردار خود خوشش آید، خردش آسیب بیند.

امام علی علیه السلام :از خود راضی بودن تو، ناشی از تباهی خرد توست.

امام علی علیه السلام :آفت خرد، خودپسندی است.

امام علی علیه السلام :به خردهایتان خوش بین نباشید؛ زیرا خطا، ناشی از اعتماد کردن به آنهاست.

امام علی علیه السلام :خودپسند را خِردی نیست.

امام علی علیه السلام :خودپسندی، خرد را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :انتقاد کردن آدمی از خود، دلیل استواری خرد و نشانگر فراوانی فضل اوست . خودپسندی آدمی، دلیل بر کمبود او و نشانه سستی خرد اوست.

ص :48


1- نهج البلاغة : الحکمة 212 .
2- غرر الحکم : 8380.
3- غرر الحکم : 5412.
4- غرر الحکم : 3956.
5- غرر الحکم : 2570.
6- غرر الحکم : 1008.
7- غرر الحکم : 726.
8- غرر الحکم : 2006 _ 2007.
9- (انظر) العقل : باب 2771 _ 2773.

2475 - العُجبُ حُمقٌ
2475 - خودپسندی حماقت است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُجبُ حُمقٌ . (1)

عنه علیه السلام :العُجبُ رَأسُ الحَماقَةِ . (2)

عنه علیه السلام :العُجبُ رَأسُ الجَهلِ . (3)

عنه علیه السلام :العُجبُ عُنوانُ الحَماقَةِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن اُعجِبَ بِنَفسِهِ هَلَکَ، و مَن اُعجِبَ بِرَأیِهِ هَلَکَ، و إنَّ عیسی بنَ مَریمَ علیه السلام قالَ : داوَیتُ المَرضی فشَفَیتُهُم بِإذنِ اللّهِ، و أبرَأتُ الأکمَهَ و الأبرَصَ بِإذنِ اللّهِ، و عالَجتُ المَوتی فأحیَیتُهُم بِإذنِ اللّهِ، و عالَجتُ الأحمَقَ فلَم أقدِرْ عَلی إصلاحِهِ! فقیلَ : یا روحَ اللّهِ، و ما الأحمَقُ ؟ قالَ : المُعجَبُ بِرأیِهِ و نَفسِهِ، الَّذی یَرَی الفَضلَ کُلَّهُ لَهُ لا عَلَیهِ، و یُوجِبُ الحَقَّ کُلَّهُ لِنَفسِهِ و لا یُوجِبُ عَلَیها حَقّا، فذاکَ الأحمَقُ الَّذی لا حِیلَةَ فی مُداواتِهِ . (5)

2475

خودپسندی حماقت است

امام علی علیه السلام :خودپسندی، حماقت است.

امام علی علیه السلام :خودپسندی، رأس حماقت است.

امام علی علیه السلام :خودپسندی، رأس نابخردی است.

امام علی علیه السلام :خودپسندی، نشانه حماقت است.

امام صادق علیه السلام :هرکه خودپسند باشد، نابود شود و هرکه خود رأی باشد نابود شود. عیسی بن مریم علیه السلام گفت : من بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم. کور مادر زاد و پیس را به اذن خدا بهبود بخشیدم، مردگان را معالجه نمودم و به اذن خدا زنده شان کردم و در صدد معالجه احمق برآمدم ، اما نتوانستم او را اصلاح گردانم! عرض شد: ای روح اللّه ! احمق کیست؟ فرمود: خودرأیِ خودپسند؛ کسی که همه فضایل را برای خودش قائل است و عیبی در خود نمی بیند و هر چه حق و حقوق است برای خودش می داند و برای دیگران نسبت به خود، حقی قائل نیست. این همان احمق است که برای درمان او راهِ چاره ای وجود ندارد.

2476 - العُجبُ هَلاکٌ
2476 - خودپسندی مایه نابودی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُجبُ هَلاکٌ، و الصَّبرُ مِلاکٌ . (6)

2476

خودپسندی مایه نابودی است

امام علی علیه السلام :خودپسندی، مایه نابودی است و شکیبایی مایه سامان یافتن [کارها].

ص :49


1- غرر الحکم : 62.
2- غرر الحکم : 938.
3- غرر الحکم : 414.
4- غرر الحکم : 555.
5- الاختصاص : 221.
6- الخصال : 506/3.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أمّا الثَّلاثُ المُوبِقاتُ : فَشُحٌّ مُطاعٌ، و هَویً مُتَّبَعٌ، و إعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَکَ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :اما آن سه خصلت مُهلک عبارتند از: فرمان بردن از خصلتِ سیری ناپذیری ، پیروی از هوا و هوس ، و خودپسندی.

امام صادق علیه السلام :به هر که خودپسندی راه یابد، نابود شود.

2477 - الإعجابُ یَمنَعُ الازدِیادَ
2477 - خودپسندی مانع پیشرفت است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإعجابُ یَمنَعُ الازدِیادَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن اُعجِبَ بِحُسنِ حالَتِهِ، قَصَّرَ عَن حُسنِ حِیلَتِهِ . (5)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :العُجبُ صارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، داعٍ إلَی الغَمْطِ و الجَهلِ . (6)

2477

خودپسندی مانع پیشرفت است

امام علی علیه السلام:خودپسندی و غرور، مانع پیشرفت و کمال است.

امام علی علیه السلام :هرکه از نیکوییِ حالت خود دچار خودپسندی (غرور) شود، از چاره اندیشی درست در کار خود فرو ماند.

امام هادی علیه السلام :خودپسندی و غرور، از دانش طلبی باز می دارد و به تحقیر دیگران و جهل فرا می خواند.

2478 - سَیِّئَةٌ تَسوؤُکَ خَیرٌ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُکَ
2478 - گناهی که تو را ناراحت کند، بهتر از کار نیکی است که دچار غرورت سازد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضاحِکٌ مُعتَرِفٌ بِذَنبِهِ أفضَلُ مِن باکٍ مُدِلٍّ عَلی رَبِّهِ . (7)

2478

گناهی که تو را ناراحت کند، بهتر از کار نیکی است که دچار غرورت سازد

امام علی علیه السلام :خندانِ معترف به گناه خویش برتر است از گریانی که [به سبب عبادت و اطاعت ]بر پروردگارش جرأت پیدا کند.

ص :50


1- الخصال : 84/10.
2- الکافی : 2/313/2.
3- (انظر) الهلاک : باب 3959.
4- نهج البلاغة : الحکمة 167.
5- غرر الحکم : 8725.
6- بحار الأنوار : 72/199/27.
7- الإرشاد : 1/304.

عنه علیه السلام :سَیِّئَةٌ تَسوؤکَ خَیرٌ عِندَ اللّهِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَیُذنِبُ الذَّنبَ فیَندَمُ عَلَیهِ، و یَعمَلُ العَمَلَ فَیَسُرُّهُ ذلِکَ، فَیتَراخی عَن حالِه تِلکَ، فَلأنْ یَکونَ عَلی حالِهِ تِلکَ خَیرٌ لَهُ مِمّا دَخَلَ فیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی رَجُلٍ یَعمَلُ العَمَلَ وَ هُوَ خائفٌ مُشفِقٌ ثُمّ یَعمَلُ شَیئا مِنَ البِرِّ فیَدخُلُهُ شِبهُ العُجبِ بِهِ _: هُوَ فی حالِهِ الاُولی _ و هُوَ خائفٌ _ أحسَنُ حالاً مِنهُ فی حالِ عُجبِهِ . (3)

عنه علیه السلام :یَدخُلُ رَجُلانِ المَسجِدَ أحَدُهُما عابِدٌ و الآخَرُ فاسِقٌ، فیَخرُجانِ مِنَ المَسجِدِ و الفاسِقُ صِدِّیقٌ و العابِدُ فاسِقٌ؛ و ذلِکَ أنَّهُ یَدخُلُ العابِدُ المَسجِدَ و هُوَ مُدِلٌّ بِعِبادتِهِ و فِکرَتُهُ فی ذلِکَ، و یَکونُ فِکرَةُ الفاسِقِ فی التَّنَدُّمِ عَلی فِسقِهِ، فیَستَغفِرُ اللّهَ مِن ذُنو بِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :گناهی که بر اثر آن ناراحت شوی، نزد خدا بهتر از کار نیکی است که تو را دچار خودپسندی کند .

امام صادق علیه السلام :آدمی گناهی می کند و از آن پشیمان می شود و سپس کار خوبی انجام می دهد و خوشحال می شود و بدین سبب از آن حالتی که داشت (پشیمانی از گناه) دور می افتد. در صورتی که اگر بر همان حالت پشیمانی بماند، برایش بهتر از حالت سُروری است که به او دست داده است.

امام صادق علیه السلام_ درباره آدمی که گناهی می کند و به سبب آن دچار ترس [از عذاب الهی ]می شود و بعد از آن کار خوبی انجام می دهد و گونه ای خودپسندی او را فرا می گیرد _فرمود : به سر بردن در همان حالت اوّلش ، یعنی ترسان بودن ، برای او بهتر است از حالت خود پسندیش.

امام صادق علیه السلام :دو مرد وارد مسجد می شوند یکی از آن دو عابد است و دیگری فاسق، اما هنگامی که از مسجد بیرون می روند آن فاسق به صدّیق (مؤمن راستین) تبدیل شده است و آن عابد به فاسق. علّتش این است که وقتی آن عابد وارد مسجد می شود، به عبادت خود می نازد و همه فکرش در این باره است. اما فاسق در اندیشه پشیمانی از بد کرداری خویش است و از این رو ، برای گناهان خود از خداوند طلب آمرزش می کند.

ص :51


1- نهج البلاغة : الحکمة 46.
2- الکافی : 2/313/4.
3- الکافی : 2/314/7.
4- علل الشرائع : 354/1.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ رَجُلاً کانَ فی بَنی إسرائیلَ عَبَدَ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أربَعینَ سَنَةً فلَم یَقبَلْ مِنهُ، فقالَ لِنَفسِهِ : ما اُوتیتَ إلاّ مِنکِ، و لا الذَّنبُ إلاّ لَکِ، فأوحَی اللّهُ تَبارَکَ وَ تعالی إلَیهِ : ذَمُّکَ نَفسَکَ أفضَلُ مِن عِبادَةِ أربَعینَ سَنَةً . (1)

امام رضا علیه السلام :مردی از بنی اسرائیل خداوند تبارک و تعالی را چهل سال عبادت کرد، اما عبادتش پذیرفته نشد. به خودش گفت: عیب کار از خود توست و کسی جز خودت مقصّر نیست. پس خدای تبارک و تعالی به او وحی فرمود که این نکوهش (انتقاد) تو از خودت، برتر از عبادت چهل سال بود .

2479 - التَّحذیرُ مِنَ الرِّضا عَنِ النَّفسِ
2479 - نباید از خودراضی بود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَرُّ الاُمورِ الرِّضا عَنِ النَّفسِ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تَرضی عَن نَفسِکَ فَیَکثُرَ السّاخِطُ عَلَیکَ . (3)

عنه علیه السلام :رِضاکَ عَن نَفسِکَ مِن فَسادِ عَقلِکَ . (4)

عنه علیه السلام :بِالرِّضا عَنِ النَّفسِ تَظهَرُ السَّوءاتُ و العُیوبُ . (5)

عنه علیه السلام :رِضا العَبدِ عَن نَفسِهِ مَقرونٌ بِسَخَطِ رَبِّهِ . (6)

2479

نباید از خود راضی بود

امام علی علیه السلام :بدترین کار از خود راضی بودن است.

امام علی علیه السلام :مبادا از خود راضی باشی که در این صورت نا راضیانِ از تو زیاد می شوند.

امام علی علیه السلام :از خود راضی بودنت، برخاسته از تباهی خرد توست.

امام علی علیه السلام :به سبب از خود راضی بودن، بدیها و عیبها آشکار می شود.

امام علی علیه السلام :از خود راضی بودنِ آدمی، با ناراضی بودن پروردگارش همراه است.

ص :52


1- قرب الإسناد : 392/1371.
2- غرر الحکم : 5723.
3- غرر الحکم : 2642.
4- غرر الحکم : 5412.
5- غرر الحکم : 4356.
6- غرر الحکم : 5440.

عنه علیه السلام :الرّاضی عَن نَفسِهِ مَغبونٌ، و الواثِقُ بِها مَفتونٌ . (1)

عنه علیه السلام :مَن کانَ عِندَ نَفسِهِ عَظیما کانَ عِندَ اللّهِ حَقیرا . (2)

عنه علیه السلام :مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ ظَهَرَت عَلَیهِ المَعایِبُ . (3)

عنه علیه السلام :إذا أرَدتَ أن تَعظُمَ مَحاسِنُکَ عِندَ النّاسِ فلا تَعظُمْ فی عَینِکَ . (4)

عنه علیه السلام :هَلَکَ مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ و وَثِقَ بِما تُسَوِّلُهُ لَهُ . (5)

امام علی علیه السلام :کسی که از خود راضی باشد، مغبون گشته و کسی که به نفس خود اعتماد کند، فریب خورده است.

امام علی علیه السلام :هر که در نظرِ خودش بزرگ باشد، نزد خدا کوچک است.

امام علی علیه السلام :هر که از خود راضی باشد، عیبهایش آشکار می شود.

امام علی علیه السلام :اگر می خواهی خوبی هایت در نظر مردم بزرگ آیند، نباید در چشم خودت بزرگ جلوه کنند.

امام علی علیه السلام :کسی که از خود راضی باشد و به آنچه نفسش در نظر او می آراید اعتماد کند، به هلاکت درافتد.

2480 - أنا، أنا !!
2480 - مَنَم، مَنَم!

صحیح مسلم عن جابِرِ بنِ عبدِ اللّهِ :أتَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَدَعَوتُ فقالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : مَن هذا؟ قُلتُ : أنا ، قالَ : فخَرَجَ و هُو یَقولُ : أنا، أنا !! (6)

صحیح مسلم عن جابِرِ بنِ عبدِ اللّهِ:استَأذَنتُ عَلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ، فقالَ : مَن هذا؟ فقُلتُ : أنا، فقالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : أنا، أنا !! (7)

2480

مَنَم، مَنَم!

صحیح مسلم_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: درِ خانه پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم و آن حضرت را صدا زدم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کیست؟ گفتم: منم. پیامبر بیرون آمد در حالی که می فرمود: منم، منم!!

صحیح مسلم_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: از پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه ورود خواستم، فرمود: تو کیستی؟ عرض کردم: منم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: منم، منم!!

ص :53


1- غرر الحکم : 1902.
2- غرر الحکم : 8609.
3- غرر الحکم : 8813.
4- غرر الحکم : 4096.
5- غرر الحکم : 10027.
6- صحیح مسلم : 3/1697/38.
7- صحیح مسلم : 3/1697/39.

2481 - الحَثُّ عَلَی استِقلالِ الخَیرِ مِنَ النَّفسِ
2481 - تشویق به کم شمردن کارهای خوب نفْس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی صِفَةِ العاقِلِ _: یَستَکثِرُ قَلیلَ الخَیرِ مِن غَیرِهِ، و یَستَقِلُّ کَثیرَ الخَیرِ مِن نَفسِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَستَکثِروا الخَیرَ و إن کَثُرَ فی أعیُنِکُم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ للّهِِ عِبادا ......... لا یَستَکثِرونَ لَهُ الکَثیرَ، و لا یَرضَونَ لَهم مِن أنفُسِهِم بِالقَلیلِ، یَرَونَ فی أنفُسِهِم أ نَّهُم أشرارٌ، و إنَّهُم لَأکیاسٌ و أبرارٌ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِستَقلِلْ مِن نَفسِکَ کَثیرَ الطّاعَةِ للّهِِ؛ إزراءً عَلَی النَّفسِ و تَعَرُّضا لِلعَفوِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا تَستَکثِروا کَثیرَ الخَیرِ . (5)

(6)

2481

تشویق به کم شمردن کارهای خوب نفْس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در توصیف خردمند _فرمود : خوبی اندک دیگران را زیاد می بیند و خوبی های بسیار خود را اندک می شمارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوبی را زیاد مشمارید، هرچند در نظر شما زیاد آید.

امام علی علیه السلام :همانا خدا را بندگانی است که ......... زیاد را برای او زیاد نمی شمارند و از خویشتن به عبادتِ کم ، رضایت نمی دهند، خود را مردمانی بد می بینند، در حالی که افرادی زیرک و نیکو کارند.

امام باقر علیه السلام :هر چند نفْست بسیار طاعت خدا کند، باز آن را کم شمار تا بدین وسیله نفْس را زبون سازی و خود را در معرض عفو [خدا] قرار دهی.

امام کاظم علیه السلام :خوبی بسیار را، بسیار مشمارید.

2482 - النَّهیُ عَنِ استِکثارِ الخَیرِ مِنَ النَّفسِ
2482 - نهی از زیاد شمردن کار خوب نفْس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بَینَما موسی علیه السلام جالِسا إذ أقبَلَ إبلیسُ و عَلَیهِ بُرنُسٌ ذو ألوانٍ ......... فقالَ لَهُ موسی : فما هذا البُرنُسُ ؟ قالَ: بِهِ أختَطِفُ قُلوبَ بَنی آدمَ، فقالَ موسی : فأخبِرْنی بِالذَّنبِ الَّذی إذا أذنَبَهُ ابنُ آدمَ استَحوَذتَ عَلَیهِ؟ قالَ : إذا أعجَبَتهُ نَفسُه، و استَکثَرَ عَمَلَه، و صَغُرَ فی عَینِهِ ذَنبُه . (7)

2482

نهی از زیاد شمردن کار خوب نفْس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام نشسته بود که ابلیس با برنس (8) رنگارنگی وارد شد ......... موسی به او فرمود: این برنس چیست؟ گفت: به وسیله آن، دلهای فرزندان آدم را می ربایم. موسی فرمود: اینک مرا از آن گناهی خبر ده که هرگاه فرزند آدم انجامش دهد، تو بر او مسلّط می شوی؟ ابلیس گفت: هرگاه خودپسند شود و عملش را بسیار شمارد و گناهش در چشم او کوچک آید.

ص :54


1- الخصال : 433/17 .
2- الأمالی للصدوق : 518/707 .
3- تحف العقول : 394 .
4- تحف العقول : 285.
5- الأمالی للمفید : 157/8 .
6- (انظر) العمل : باب 2908.
7- الکافی : 2/314/8.
8- عبا یا جبّه کلاه دار، کلاه بلندی که زهّاد صدر اسلام بر سر می نهادند، کلاه قلندری _ م.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفةِ المَلائکَةِ _: و لَم یَتَوَلَّهُمُ الإعجابُ فیَستَکثِروا ما سَلَفَ مِنهُم، و لا تَرَکَت لَهُمُ استِکانَةُ الإجلالِ نَصیبا فی تَعظیمِ حَسَناتِهِم . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ثَلاثٌ قاصِماتُ الظَّهرِ : رَجُلٌ استَکثَرَ عَمَلَهُ، و نَسِیَ ذُنوبَهُ، و اُعجِبَ بِرَأیِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ إبلیسُ _ لَعنةُ اللّهِ عَلَیهِ _ لِجُنودِهِ : إذا استَمکَنتُ مِنِ ابنِ آدَمَ فی ثَلاثٍ لَم اُبالِ ما عَمِلَ؛ فإنَّهُ غَیرُ مَقبولٍ مِنهُ : إذا استَکثَرَ عَمَلَهُ، و نَسِیَ ذَنبَهُ، و دَخَلَهُ العُجبُ . (3)

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : و خودپسندی بر آنان حاکم نگشته است، تا در نتیجه عبادتهای خود را بسیار شمارند و خضوع در برابر جلال و عظمت خدا، جایی برای این که حسنات خود را بزرگ ببینند، نگذاشته است.

امام باقر علیه السلام :سه چیز کمر شکن است: مردی که کار خود را زیاد شمارد و گناهانش را از یاد برد و شیفته رأی خود باشد.

امام صادق علیه السلام :ابلیس _ که لعنت خدا بر او باد _ به لشکریانش گفت: اگر در سه کار بر فرزند آدم چیره آیم ، دیگر باکی ندارم که چه کاری می کند؛ زیرا آن کار از او پذیرفته نمی شود: هرگاه عملش را زیاد شمارد و گناهش را از یاد برد و خودپسند شود.

2483 - النَّهیُ عَن تَرکِ الخَیرِ لِاستِصغارِهِ
2483 - نهی از فرو گذاشتن کار خوب، به خاطر کوچک شمردن آن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ أخفی أربَعةً فی أربَعةٍ : أخفی رِضاهُ فی طاعَتِهِ، فلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا من طاعَتِهِ، فرُبَّما وافَقَ رِضاهُ و أنتَ لا تَعلَمُ . و أخفی سَخَطَهُ فی مَعصِیَتِهِ، فلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن مَعصِیَتِهِ، فرُبَّما وافَقَ سَخَطُهُ مَعصِیَتَهُ و أنتَ لا تعلَمُ . و أخفی إجابَتَهُ فی دَعوَتِهِ ، فلا تَستَصغِرَنَّ شَیئا مِن دُعائهِ، فرُبَّما وافَقَ إجابَتَهُ و أنتَ لا تَعلَمُ . و أخفی وَلِیَّهُ فی عِبادِهِ، فلا تَستَصغِرَنَّ عَبدا مِن عَبیدِ اللّهِ، فرُبَّما یَکونُ وَلِیَّهُ و أنتَ لا تَعلَمُ . (4)

2483

نهی از فرو گذاشتن کار خوب، به خاطر کوچک شمردن آن

امام علی علیه السلام :خداوند چهار چیز را در چهار چیز نهفته است: خشنودی خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ چیز از طاعت او را خُرد مشمار؛ که چه بسا رضایت خدا در همان طاعت نهفته باشد و تو بی خبری. ناخشنودی خویش را در نا فرمانیش نهفته است، پس هیچ چیزی از معصیت او را خرد مشمار؛ که چه بسا ناخشنودی او در همان معصیت باشد و تو بی خبری. اجابت خویش را در دعا به درگاهش نهفته است، پس هیچ دعایی به درگاه او را خرد مشمار؛ که چه بسا آن دعا با اجابت همراه باشد و تو بی خبری. و دوست و ولیّ خود را در میان بندگانش نهفته است، پس هیچ یک از بندگان خدا را کوچک مشمار؛ که چه بسا همان بنده [که خوارش شمرده ای] دوست خدا باشد و تو بی خبری.

ص :55


1- نهج البلاغة : الخطبة 91.
2- الخصال : 112/85.
3- الخصال : 112/86.
4- وسائل الشیعة : 1/88/6.

عنه علیه السلام :اِعلَموا أنَّهُ لا یُصَغَّرُ ما ضَرُّهُ یَومَ القِیامَةِ، و لا یُصَغَّرُ ما یَنفَعُ یَومَ القِیامَةِ، فکونوا فیما أخبَرَکُمُ اللّهُ کمَن عایَنَ . (1)

عنه علیه السلام :اِفعَلوا الخَیرَ و لا تُحَقِّروا مِنهُ شَیئا؛ فإنَّ صَغیرَهُ کَبیرٌ، و قَلیلَهُ کَثیرٌ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تَستَصغِرَنَّ حَسَنَةً أن تَعمَلَها؛ فإنَّکَ تَراها حَیثُ یَسُرُّکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَستَقِلَّ ما یُتَقَرَّبُ بِهِ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ و لَو بِشِقِّ تَمرَةٍ . (4)

امام علی علیه السلام :بدانید که هر آنچه در روز رستاخیز زیان می رساند، کوچک نیست و هر آنچه در روز رستاخیز سود می رساند نیز کوچک نیست. پس درباره آنچه [از قیامت که ]خداوند به شما خبر داده است همانند کسی باشید که آن را به چشم می بیند.

امام علی علیه السلام :کار خوب انجام دهید و هیچ کار خوبی را کوچک مشمارید؛ زیرا کوچک آن هم بزرگ است و اندکش بسیار.

امام باقر علیه السلام :کار خوبی را که می کنی هرگز کوچک مشمار؛ زیرا آن را در جایی خواهی دید که خوشحالت می کند.

امام صادق علیه السلام :چیزی را که مایه تقرّب تو به خداوند عزّ و جلّ می شود، کوچک مشمار، اگر چه [بخشش] نصف خرمایی باشد.

ص :56


1- وسائل الشیعة : 1/89/8.
2- وسائل الشیعة : 1/89/9.
3- وسائل الشیعة : 11/247/9.
4- وسائل الشیعة : 1/87/1.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :تَصَدَّقْ بِالشَّیءِ و إن قَلَّ، فإنَّ کُلَّ شَیءٍ یُرادُ بِهِ اللّهُ و إن قلَّ _ بَعدَ أن تَصدُقُ النِّیَّةُ فیهِ _ عَظیمٌ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :صدقه دهید هر چند اندک باشد؛ زیرا هر چیزی که برای خدا باشد، گر چه اندک _ اگر با نیّت درست و خالص صورت گیرد _ بزرگ است.

2484 - دَرَجاتُ العُجبِ
2484 - درجات خودپسندی

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :العُجبُ دَرَجاتٌ، مِنها : أن یُزَیَّنَ لِلعَبدِ سُوءُ عَمَلِهِ فیَراهُ حَسَنا فیُعجِبَهُ و یَحسَبَ أنَّهُ یُحسِنُ صُنعا، و مِنها : أن یُؤمِنَ العَبدُ بِرَبِّهِ فیَمُنَّ عَلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ و للّهِِ عَلَیهِ فیهِ المَنُّ . (3)

2484

درجات خودپسندی

امام کاظم علیه السلام :خودپسندی درجاتی دارد؛ یکی از آنها این است که کردار زشت بنده به نظرش زیبا جلوه کند و آن را نیکو بیند و خوشش آید و پندارد که کار خوبی می کند. یکی دیگر این است که بنده به پروردگارش ایمان آورد و برای این کار، بر خداوند عزّ و جلّ منّت گذارد، حال آن که در این کار، خداوند را بر او منّت است.

2485 - العُجبُ یوجِبُ فَساد العِبادَةِ
2485 - خودپسندی مایه تباهی عبادت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَعالی : أنا أعلَمُ بِما یَصلُحُ بِه أمرُ عِبادی، و إنَّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ لَمَن یَجتَهِدُ فی عِبادَتِهِ، فیَقومُ مِن رُقادِهِ و لَذیذِ وسادِهِ، فیَجتَهِدُ و یُتعِبُ نَفسَهُ فی عِبادَتی، فأضرِبُهُ بِالنُّعاسِ اللَّیلةَ و اللَّیلَتَینِ نَظَرا مِنّی لَهُ، و إبقاءً عَلَیهِ، فیَنامُ حتّی یُصبِحَ، فیَقومُ ماقِتا لِنَفسِهِ و زارِیا عَلَیها، و لَو اُخَلّی بَینَهُ و بَینَ ما یُریدُ مِن عِبادَتی لَدَخَلَهُ مِن ذلکَ العُجبُ بِأعمالِهِ، فیَأتیهِ ما فیهِ هَلاکُهُ لِعُجبِهِ بِأعمالِهِ، و رِضاهُ عَن نَفسِهِ؛ حتّی یَظُنَّ أنَّهُ قَد فاقَ العابِدینَ، و جازَ فی عِبادَتِهِ حدَّ التَّقصیرِ، فیَتَباعَدَ مِنّی عِندَ ذلکَ و هُوَ یَظُنُّ أنَّهُ قَد تَقَرَّبَ إلَیَّ ! (4)

2485

خودپسندی مایه تباهی عبادت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: من بهتر می دانم که چه چیز به صلاح کار بندگان من است. برخی از بندگان مؤمن من هستند که در عبادت می کوشند. از بستر خویش بر می خیزند و سر از بالین لذّتبخش خود بر می دارند و در عبادت من می کوشند و خود را به رنج و زحمت می اندازند، اما من از روی لطف و برای حفظ او یکی دو شب چرت را بر او غالب می سازم و در نتیجه، خواب می ماند و صبح که بر می خیزد از دست خود عصبانی است و خویشتن را ملامت می کند. اگر جلوی او را وا گذارم که هر چه می خواهد مرا عبادت کند، از اعمال خویش دچار خودپسندی می شود و در نتیجه، مهلکه ها به سراغش می آید؛ چه، بر اثر مغرور شدن به اعمالش و از خود راضی گشتن خیال می کند که بالا دست عابدان شده و در عبادت خویش دیگر تقصیر نمی کند [و حق عبادت را چنان که باید می گزارد] و بدین سبب از من دور می شود در حالی که می پندارد به من نزدیک شده است.

ص :57


1- وسائل الشیعة : 1/87/3.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 87 باب 28. فعل المعروف : باب 2637.
3- الکافی : 2/313/3.
4- عدّة الداعی : 222.

عنه صلی الله علیه و آله :فإنّهُ لَیسَ عَبدٌ یَتَعَجَّبُ بِالحَسَناتِ إلاّ هَلَکَ . (1)

عیسی علیه السلام :یا مَعشَرَ الحَوارِیِّینَ، کَم مِن سِراجٍ أطفَأتهُ الرّیحُ، و کَم مِن عابِدٍ أفسَدَهُ العُجبُ ! (2)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یَقولُ : إنَّ مِن عِبادی مَن یَسألُنی الشَّیءَ مِن طاعَتی لاُِحِبَّهُ، فأصرِفُ ذلکَ عَنهُ لِکَی لا یُعجِبَهُ عَمَلُه . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لِداوودَ علیه السلام : یا داوودُ، أنذِرِ الصِّدِّیقینَ ألاّ یُعجَبوا بِأعمالِهِم؛ فإنَّهُ لَیسَ عَبدٌ أنصِبُهُ لِلحِسابِ إلاّ هَلَکَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که از کارهای خوبش دچار خودپسندی شود، مگر این که هلاک گردد.

عیسی علیه السلام :ای گروه حواریان! بسا چراغی که باد آن را خاموش کرد و بسا عابدی که خودپسندی تباهش ساخت.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :خدای تبارک و تعالی می فرماید: برخی از بندگان من از من توفیق طاعتی می طلبند تا بدان وسیله دوستشان بدارم، اما من آن را به آنان نمی دهم، مبادا از عمل خود دچار خودپسندی شوند.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به داود علیه السلام فرمود: ای داود! مؤمنان راستین را هشدار ده که به اعمال خود مغرور نشوند؛ زیرا بنده ای نیست که به پای حسابش کشم، مگر این که هلاک شود.

ص :58


1- عدّة الداعی : 222.
2- بحار الأنوار : 72/322/37.
3- الزهد للحسین بن سعید : 68/179.
4- الکافی : 2/314/8.

2486 - مُعالَجَةُ العُجبِ
2486 - درمان خودپسندی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا زادَ عُجبُکَ بِما أنتَ فیهِ مِن سُلطانِکَ، فحَدَثَت لَکَ اُبَّهةٌ أو مَخِیلَةٌ، فانظُرْ إلی عِظَمِ مُلکِ اللّهِ و قُدرَتِهِ مِمّا لا تَقدِرُ عَلَیهِ مِن نَفسِکَ؛ فإنَّ ذلکَ یُلَیِّنُ مِن جِماحِکَ، و یَکُفُّ عَن غَربِکَ، و یَفیءُ إلَیکَ بِما عَزَبَ عنکَ مِن عَقلِکَ . (1)

عنه علیه السلام :ما لاِبنِ آدمَ و العُجبَ ؟! و أوَّلُهُ نُطفَةٌ مَذِرَةٌ، و آخِرُهُ جیفَةٌ قَذِرَةٌ، وَ هُوَ بَینَ ذلکَ یَحمِلُ العَذِرَةَ؟! (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :سُدَّ سَبیلَ العُجبِ بِمَعرِفةِ النَّفسِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن کانَ المَمَرُّ عَلَی الصِّراطِ حَقّا فالعُجبُ لِما ذا ؟! (4)

(5)

2487 - النَّوادِرُ
2487 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَدِلَّنَّ بِحالَةٍ بَلَغتَها بِغَیرِ آلَةٍ، و لا تَفخَرَنَّ بِمرتَبةٍ نِلتَها مِن غَیرِ مَنقَبةٍ؛ فإنَّ ما یَبنیهِ الاتِّفاقُ یَهدِمُهُ الاستِحقاقُ . (6)

2486

درمان خودپسندی

امام علی علیه السلام :هرگاه خود پسندیت بر اثر قدرتی که داری، زیاد شد و تکبّر یا نخوتی در تو پیدا گشت، به بزرگی پادشاهی و قدرت و توانایی خدا بر چیزهایی که تو قادر به آنها نیستی، بیندیش؛ زیرا این کار سرکشی تو را فرو می نشاند و جلوی سرمستی و غرور تو را می گیرد و عقل دور گشته از تو را به تو باز می گرداند.

امام علی علیه السلام :آدمیزاده را چه به خودپسندی؟! آغازش نطفه ای گندیده است و فرجامش لاشه ای پلید و در این میان انبان نجاست است!

امام باقر علیه السلام :راه خودپسندی را با خود شناسی ببند.

امام صادق علیه السلام :اگر گذشتن از صراط راست است، پس چرا خودپسندی؟!

2487

گوناگون

امام علی علیه السلام :به حالتی که بدون ابزار، بدان رسیده ای مناز و به منزلتی که بدون شایستگی بدان دست یافته ای فخر مفروش؛ زیرا آنچه را که اتفاق برپا می سازد، لیاقت و استحقاق ویرانش می کند.

ص :59


1- غرر الحکم : 4168.
2- غرر الحکم : 9666.
3- تحف العقول : 285.
4- الأمالی للصدوق : 56/12.
5- (انظر) عنوان 346 «معرفة النفس».
6- غرر الحکم : 10403.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُؤمِنِ _: کُلُّ سَعیٍ أخلَصُ عِندَهُ مِن سَعیِهِ، و کُلُّ نَفسٍ أصلَحُ عِندَهُ مِن نَفسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن ......... یُعجَبُ بِنَفسِهِ إذا عُوفِیَ، و یَقنَطُ إذا ابتُلِیَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سَهِرَ داوودُ علیه السلام لَیلةً یَتلو الزَّبورَ فأعجَبَتهُ عِبادَتُه، فنادَتهُ ضِفدَعٌ : یا داوودُ، تَعَجَّبتَ من سَهَرِکَ لَیلةً و إنّی لَتَحتَ هذِهِ الصَّخرَةِ مُنذُ أربَعینَ سَنَةً ما جَفَّ لِسانی عَن ذِکرِ اللّهِ تَعالی ! (3)

عنه علیه السلام :مَن لا یَعرِفُ لِأحَدٍ الفَضلَ فهُوَ المُعجَبُ بِرَأیِهِ . (4)

امام علی علیه السلام_ در توصیف مؤمن _فرمود : در نظر او هر کاری خالص تر از کار اوست و هر نفْسی صالحتر از نفْس او می باشد.

امام علی علیه السلام :از کسانی مباش که ......... چون عافیت یابند، خودپسند شوند و چون گرفتار آیند، نومید گردند.

امام صادق علیه السلام :داود علیه السلام شبی را به تلاوت زبور بیدار گذراند و از عبادت خویش خوشش آمد . قورباغه ای او را صدا زد: ای داود! تو از یک شب زنده داری چنین خوشت آمد و من چهل سال است که زیر این تخته سنگ، زبانم از ذکر خداوند عزّ و جلّ باز نایستاده است!

امام صادق علیه السلام :کسی که برای دیگران ارزشی قائل نباشد، خودبین و خود رأی است.

ص :60


1- الکافی : 2/229/1.
2- نهج البلاغة : الحکمة 150.
3- مستدرک الوسائل : 1/142/209.
4- معانی الأخبار : 244/2.

334 - العَجَب

334 - شگفتی
اشاره

(1)

ص :61


1- انظر : الغفلة : باب 3048، النجاة : باب 3800.

2488 - مایَنبَغِی التَّعَجُّبُ مِنهُ
2488 - آنچه جای شگفتی دارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَجِبتُ لِلبَخیلِ یَستَعجِلُ الفَقرَ الَّذی مِنهُ هَرَبَ، و یَفوتُهُ الغِنَی الّذی إیّاهُ طَلَبَ، فیَعیشُ فی الدّنیا عَیشَ الفُقَراءِ، و یُحاسَبُ فی الآخِرَةِ حِسابَ الأغنِیاءِ ! (1)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِلمُتَکَبِّرِ الّذی کانَ بالأمسِ نُطفَةً، و یَکونُ غَدا جِیفَةً ! (2)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن شَکَّ فی اللّهِ و هُوَ یَری خَلقَ اللّهِ ! (3)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن نَسِیَ المَوتَ و هُوَ یَرَی المَوتی (مَن یَموتُ) ! (4)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن أنکَرَ النَّشأةَ الاُخری و هُوَ یَرَی النَّشأةَ الاُولی ! (5)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِعامِرِ دارِ الفَناءِ و تارِکِ دارِ البَقاءِ! (6)

2488

آنچه جای شگفتی دارد

امام علی علیه السلام :در شگفتم از بخیل که فقری را که از آن گریزان است به سوی خود شتاب می بخشد و توانگریی را که در جستجوی آن است، از دست می دهد؛ در دنیا چون فقیران زندگی می کند و در آخرت مانند توانگران حسابرسی می شود!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از متکبّر، که دیروز نطفه ای بود و فردا لاشه ای است!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که آفرینش خدا را می بیند و با این حال در وجود او شکّ می کند!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که مردگان را می بیند و مرگ را از یاد می برد!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که زندگی این جهان را می بیند و زندگی آن جهان را انکار می کند!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از آباد کننده سرای فانی و رها کننده سرای باقی!

ص :62


1- نهج البلاغة : الحکمة 126.
2- نهج البلاغة : الحکمة 126.
3- نهج البلاغة : الحکمة 126.
4- نهج البلاغة : الحکمة 126.
5- نهج البلاغة : الحکمة 126.
6- نهج البلاغة : الحکمة 126.

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَری أنَّهُ یَنقُصُ کُلَّ یَومٍ فی نَفسِهِ و عُمرِهِ و هُوَ لا یَتَأهَّبُ لِلمَوتِ ! (1)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَرَفَ سُوءَ عَواقِبِ اللَّذّاتِ کَیفَ لا یَعِفُّ ! (2)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَلِمَ شِدَّةَ انتِقامِ اللّهِ مِنهُ و هُوَ مُقیمٌ عَلَی الإصرارِ ! (3)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَتَصدّی لإِصلاحِ الناسِ و نَفسُهُ أشَدُّ شَیءٍ فَسادا، فلا یُصلِحُها و یَتَعاطی إصلاحَ غَیرِهِ ! (4)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَرَفَ دَواءَ دَائهِ فلا یَطلُبُهُ، و إن وَجَدَهُ لَم یَتَداوَ بِهِ ! (5)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن لا یَملِکُ أجَلَهُ کَیفَ یُطیلُ أمَلَهُ ! (6)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یُقالُ : إنَّ فیهِ الشَّرَّ الّذی یَعلَمُ أنَّهُ فیهِ کَیفَ یَسخَطُ ! (7)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یُوصَفُ بِالخَیرِ الَّذی یَعلَمُ أنَّهُ لَیسَ فیهِ کَیفَ یَرضی ! (8)

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که می بیند هر روز از جانش و عمرش کاسته می شود و با این حال برای مرگ آماده نمی گردد!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که فرجام ناگوار خوش گذرانیها را می داند، چگونه [از آنها ]خودداری نمی ورزد!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که می داند خداوند به سختی از او انتقام خواهد گرفت و با این حال [بر نافرمانی ]پای می فشرد!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که به اصلاح مردم دست می زند در حالی که خود از همه فاسدتر است و خویشتن را اصلاح نمی کند و به کار اصلاح دیگران می پردازد!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که داروی درد خود را می شناسد و آن را نمی جوید و اگر هم بیابدش، خود را با آن درمان نمی کند!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که اختیاردار اجل خود نیست، چگونه آرزویش را دراز می کند!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که گفته می شود در او بدی وجود دارد و خودش می داند که آن بدی در او هست، چگونه [از شنیدن این سخن ]ناراحت می شود!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که خوبیی را به او نسبت می دهند و خودش می داند که آن خوبی را ندارد، چگونه خوشحال می شود!

ص :63


1- غرر الحکم : 6253.
2- غرر الحکم : 6257.
3- غرر الحکم : 6259.
4- غرر الحکم : 6268.
5- غرر الحکم : 6271.
6- غرر الحکم : 6272.
7- غرر الحکم : 6281.
8- غرر الحکم : 6282.

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَحتَمی عَنِ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ، وَ لا یَحتَمی مِنَ الذَّنبِ لِمَعَرَّتِهِ ! (1)

(2)

امام زین العابدین علیه السلام :در شگفتم از کسی که از غذای زیان آور پرهیز می کند، اما از گناه که زیانبار است نمی پرهیزد!

2489 - العَجَبُ کُلُّ العَجَبِ !
2489 - شگفتی تمام

الکتاب :

«وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا کُنَّا تُرابا ءَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ الأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :العَجَبُ کلُّ العَجَبِ لِمَن شَکَّ فی اللّهِ و هُوَ یَرَی الخَلقَ ! (4)

عنه علیه السلام :العَجَبُ کلُّ العَجَبِ لِمَن أنکَرَ النَّشأةَ الاُخری و هُوَ یَرَی النَّشأةَ الاُولی ! (5)

عنه علیه السلام :العَجَبُ کلُّ العَجَبِ لِمَن عَمِلَ لِدارِ الفَناءِ و تَرَکَ دارَ البَقاءِ ! (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :العَجَبُ کلُّ العَجَبِ لِلشّاکِّ فی قُدرَةِ اللّهِ و هُوَ یَری خَلقَ اللّهِ ! (7)

2489

شگفتی تمام

قرآن:

«اگر تو در شگفت می آیی، شگفت این سخن ایشان است که آیا آن هنگام که خاک شویم آفرینشی نو خواهیم داشت؟ اینان کسانی هستند که به پروردگارشان کفر ورزیده اند، بر گردنهایشان غُلها باشد و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه اند».

حدیث:

امام زین العابدین علیه السلام :شگفتی تمام از کسی است که آفرینش را می بیند و با این حال در وجود خدا شکّ می کند!

امام زین العابدین علیه السلام :شگفتی تمام از کسی است که زندگی این جهان را می بیند و زندگی آن جهان را انکار می کند!

امام زین العابدین علیه السلام :شگفتی تمام از کسی است که برای سرای فانی کار می کند و سرای جاوید را رها می سازد!

امام باقر علیه السلام :شگفتی تمام از کسی است که آفرینش خدا را می بیند و با وجود این در قدرت خدا شکّ می کند!

ص :64


1- بحار الأنوار : 78/159/10.
2- (انظر) الغفلة : باب 3048.
3- الرعد : 5.
4- الأمالی للطوسی : 663/1387.
5- الأمالی للطوسی : 663/1387.
6- الأمالی للطوسی : 664/1387 .
7- المحاسن: 1/377/831.

عنه علیه السلام :العَجَبُ کلُّ العَجَبِ للمُصَدِّقِ بِدارِ الخُلودِ و هُوَ یَعمَلُ لِدارِ الغُرورِ ! (1)

عنه علیه السلام :العَجَبُ کلُّ العَجَبِ لِلمُختالِ الفَخورِ الَّذی خُلِقَ مِن نُطفَةٍ، ثُمّ یَصیرُ جِیفَةً، و هُوَ فیما بَینَ ذلِکَ لا یَدری کَیفَ یَصنَعُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العَجَبُ کلُّ العَجَبِ مِمَّن یُعجَبُ بِعَمَلِهِ، و لا یَدری بِمَا یُختَمُ لَهُ ! (3)

(4)

امام باقر علیه السلام :شگفتی تمام از کسی است که سرای جاودانگی را باور دارد و برای سرای فریب کار می کند!

امام باقر علیه السلام :شگفتی تمام از متکبّرِ فخر فروشی است که از نطفه ای آفریده شده و سپس به مرداری تبدیل می شود و در این میان نمی داند که چگونه رفتار کند!

امام صادق علیه السلام :شگفتیِ تمام از کسی است که به عمل خود مغرور می شود، در حالی که نمی داند فرجامش چگونه خواهد بود!

2490 - أعجَبُ العَجائِبِ !
2490 - شگفت ترین شگفتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قَد قیلَ لَهُ : أتَیتُکَ مِن قَومٍ هُم و أنعامُهُم سَواءٌ _: أ لا اُخبِرُکَ بِأعجَبَ مِن ذلکَ ؟ : قَومٌ عَلِموا ما جَهِلَ هؤلاءِ ثُمّ جَهِلوا کجَهلِهِم !! (5)

کنز العمّال عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی حدیثٍ :یا عَمّارُ، أ لا اُخبِرُکَ بِقَومٍ أعجَبَ مِنهُم ؟! قَومٌ عَلِموا ما جَهِلوا ثُمّ اشتَهَوا کشَهوَتِهِم. (6)

2490

شگفت ترین شگفتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی مردی به آن حضرت عرض کرد: از میان مردمی خدمت شما آمده ام که با ستورانشان یکسانند _فرمود : آیا تو را به امری شگفت آورتر از این آگاه نسازم؟ کسانی که آنچه را آن مردم نمی دانند، دانستند، سپس مانند آنها نادانی کردند!

کنز العمال:در حدیثی آمده است که رسول خدا به عمّار فرمود: ای عمّار! آیا تو را از مردمی شگفت آورتر از اینان آگاه نسازم؟ مردمی که آنچه را آنان نمی دانند، دانستند و با این حال چون آنان در پی شهوت ها رفتند.

ص :65


1- . المحاسن : 1/377/831.
2- المحاسن : 1/377/831.
3- . بحار الأنوار : 72/320/34 .
4- (انظر) الإیمان : باب 302. الرجعة : باب 1444.
5- کنز العمّال : 29116.
6- کنز العمّال : 29117.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مِن أعجَبِ العَجائبِ أنَّ مُعاوِیةَ بنَ أبی سُفیانَ و عَمرَو بنَ العاصِ السَّهْمیّ أصبَحا یُحَرِّضانِ الناسَ عَلَی طَلَبِ الدِّینِ! (1)

عنه علیه السلام :العَجَبُ هُوَ الدّنیا، و غَفلَتُنا فیها أعجَبُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَمّا فی وَصِیّةِ لُقمانَ _: کانَ فیها الأعاجیبُ، و کانَ أعجَبُ ما کانَ فیها أن قالَ لاِبنِهِ : خَفِ اللّهَ عَزَّ و جلَّ خِیفَةً لَو جِئتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَینِ لَعَذَّبَکَ، و ارجُ اللّهَ رجاءً لَو جِئتَهُ بِذُنوبِ الثَّقَلَینِ لَرَحِمَکَ . (3)

الخرائج و الجرائح عن المِنه_الِ ب_نِ عَم_رو :أن_ا و اللّهِ رَأی_تُ رأسَ الحُسَینِ علیه السلام حینَ حُمِلَ، وَ أنا بِدِمَشقَ، وَ بینَ یَدَیهِ رَجُلٌ یَقرَأ «الکَهفَ» حتّی بَلَغَ قَولَهُ : «أمْ حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ و الرَّقیمِ کانوا مِن آیاتِنا عَجَبا» (4)

، فأنطَقَ اللّهُ الرّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ ذَلقٍ فقالَ : أعجَبُ مِن أصحابِ الکَهفِ قَتلی و حَملی ! (5)

امام علی علیه السلام :از شگفت ترین شگفت ها این است که معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن عاص مشوّق مردم به طلب دین شده اند!

امام علی علیه السلام :دنیا شگفت است و شگفت تر از آن غفلت ما در آن است .

امام صادق علیه السلام_ در توضیح محتوای وصیت لقمان فرمود: در آن مطالب شگفتی بود و شگفت ترین مطلبش این بود که به فرزندش فرمود: از خداوند عزّ و جلّ چنان بترس که اگر با کارهای نیک جنّ و انس بر او وارد شوی، باز تو را عذاب خواهد کرد، و به او چنان امیدوار باش که اگر با گناهان جنّ و انس بر او وارد شوی، تو را خواهد بخشید.

الخرائج و الجرائح_ به نقل از منهال بن عمرو _: به خدا سوگند که من در دمشق بودم و سر حسین علیه السلام را دیدم که حمل می شد و پیشاپیش آن مردی سوره کهف را می خواند و چون به این آیه رسید: «آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم (6) از نشانه های شگفت آور ما بوده اند؟»، خداوند عزّ و جلّ آن سر [شریف] را گویا کرد و آن سر با زبانی تند و رسا فرمود: شگفت تر از اصحاب کهف، کشتن من و حمل من است!

ص :66


1- وقعة صفّین : 224 .
2- جامع الأخبار : 383/1070.
3- الکافی : 2/67/1.
4- الکهف : 9 .
5- الخرائج و الجرائح : 2/577/1 .
6- رقیم: نام جائی است که اصحاب کهف در آن می زیستند ر . ک : فرهنگ لاروس : 1 / 1087 .

2491 - عَجائِبُ الإنسانِ
2491 - شگفتیهای انسان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعجَبوا لِهذا الإنسانِ یَنظُرُ بِشَحْمٍ، و یَتَکلَّمُ بِلَحمٍ، و یَسمَعُ بِعَظمٍ، و یَتَنفَّسُ مِن خَرمٍ!! (1)

(2)

2491

شگفتیهای انسان

امام علی علیه السلام :از این انسان در شگفت آیید: با تکّه ای پیه می بیند و با تکّه گوشتی سخن می گوید و با استخوانی می شنود و از شکافی نفَس می کِشد!!

ص :67


1- نهج البلاغة : الحکمة 8.
2- (انظر) القلب : باب 3327.

ص :68

335 - العَجز

335 - ناتوانی
اشاره

(1)

(2)

ص :69


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 159 باب 127 «العجز و طلب ما لا یُدرَک».
2- انظر : عنوان 459 «الکسل».

2492 - العَجزُ وَالعاجِزُ
2492 - ناتوانی و ناتوان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یَحمَدُ علَی الکَیسِ و یَلومُ عَلَی العَجزِ، فإذا غَلَبَکَ الشَّیءُ فقُلْ : حَسبِیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَجزُ سَبَبُ التَّضیِیعِ . (2)

عنه علیه السلام :العَجزُ مَهانَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العَجزِ فَوتُ الطَّلَبِ . (4)

عنه علیه السلام :العَجزُ آفَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :العَجزُ اشتِغالُکَ بِالمَضمونِ لَکَ عَنِ المَفروضِ عَلَیکَ، و تَرکُ القَناعَةِ بِما اُوتیتَ . (6)

عنه علیه السلام :العَجزُ مَعَ لُزومِ الخَیرِ خَیرٌ مِنَ القُدرَةِ مَعَ رُکوبِ الشَّرِّ . (7)

عنه علیه السلام :الطُّمَأنینَةُ إلی کلِّ أحَدٍ قَبلَ الاختِبارِ لَهُ عَجزٌ . (8)

2492

ناتوانی و ناتوان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ کیاست و زیرکی را می ستاید و ناتوانی را سرزنش می کند. پس، هرگاه چیزی بر تو چیره و غالب شد بگو: خدا مرا بس است و او نیکو وکیلی است.

امام علی علیه السلام :ناتوانی [در کارها]، سبب ضایع کردن است.

امام علی علیه السلام :ناتوانی، خواری است.

امام علی علیه السلام :نتیجه ناتوانی، از دست شدن خواسته است.

امام علی علیه السلام :ناتوانی، آفت است.

امام علی علیه السلام :ناتوانی آن است که با پرداختن به آنچه برایت تضمین شده (روزی)، از آنچه بر تو واجب گشته است (واجبات الهی) باز بمانی و به آنچه داده شده ای قناعت نکنی.

امام علی علیه السلام :نا توانی ای که با خیر همراه باشد، بهتر از قدرتی است که شرّ در پی آورد.

امام علی علیه السلام :اعتماد کردن به هر کسی پیش از آزمودن او، ناتوانی است.

ص :70


1- کنز العمّال : 5616.
2- غرر الحکم : 416.
3- بحار الأنوار : 73/159/5.
4- غرر الحکم : 4597.
5- نهج البلاغة : الحکمة 4.
6- غرر الحکم : 1490.
7- غرر الحکم : 1973.
8- نهج البلاغة : الحکمة 384.

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ جَعَلَ الطّاعةَ غَنیمَةَ الأکیاسِ عِندَ تَفریطِ العَجَزَةِ . (1)

عنه علیه السلام :الغِیبَةُ جُهدُ العاجِزِ . (2)

عنه علیه السلام :و اللّهِإنَ امرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِن نَفسِه یَعرُقُ لَحمَهُ، وَ یهشِمُ عَظمَهُ، و یَفری جِلدَهُ، لَعَظیمٌ عَجزُهُ، ضَعیفٌ ما ضُمَّتْ عَلَیهِ جَوانِحُ صَدرِهِ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن وَصیَّتِه لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام فی صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: أوَّلٌ قَبلَ الأشیاءِ بِلا أوّلیَّةٍ، و آخِرٌ بَعدَ الأشیاءِ بِلا نِهایَةٍ، عَظُمَ عَن أن تَثبُتَ رُبوبِیَّتُهُ بِإحاطَةِ قَلبٍ أو بَصَرٍ، فإذا عَرَفتَ ذلِکَ فافعَلْ کما یَنبَغی لِمِثلِکَ أن یَفعَلَهُ فی صِغَرِ خَطَرِهِ، و قِلَّةِ مَقدِرَتِهِ، و کَثرَةِ عَجزِهِ، و عَظیمِ حاجَتِهِ إلی رَبِّهِ فی طَلَبِ طاعتِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان طاعت [خود] را در آن جایی که نا توانان کوتاهی می ورزند، غنیمت زیرکان قرار داده است.

امام علی علیه السلام :غیبت کردن، کار شخص ناتوان است.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند، کسی که دشمنش را بر خود چنان چیرگی دهد که گوشتش را جدا سازد و استخوانش را بشکند و پوستش را بکَنَد، شخص بسیار ناتوان و بُزدلی است.

امام علی علیه السلام_ ضمن وصیت به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام در توصیف خداوند سبحان _نوشت : آغازی است پیش از همه چیز و او را آغازی نیست و پایان همه چیز است و او را پایانی نیست؛ بزرگتر از آن است که ربوبیّت او با احاطه دل، یا دیده ای ثابت شود. اکنون که اینها را دانستی، آن گونه که از چون تویی ناچیز و کم توان و پُر عجز و بسیار نیازمند به پروردگار، سزاوار است در پی طاعت او برآی.

2493 - أعجَزُ النّاسِ
2493 - ناتوان ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن أعجَزِ العَجزِ رَجُلٌ لَقِیَ رَجُلاً فأعجَبَهُ نَحوُهُ، فلَم یَسألْهُ عَنِ اسمِهِ و نَسَبِهِ و مَوضِعِهِ . (5)

2493

نا توان ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نا توان ترین نا توانها، مردی است که به مرد دیگری برخورَد و از رفتار او خوشش آید و از نام و نسب و جای او نپرسد.

ص :71


1- نهج البلاغة : الحکمة 331.
2- نهج البلاغة : الحکمة 461.
3- نهج البلاغة: الخطبة 34.
4- نهج البلاغة : الکتاب 31.
5- الکافی : 2/671/4.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا عاجِزَ أعجَزُ مِمَّن أهمَلَ نَفسَهُ فأهلَکَها . (1)

عنه علیه السلام :أعجَزُ النّاسِ مَن قَدَرَ عَلی أن یُزیلَ النَّقصَ عَن نَفسِهِ و لَم یَفعَلْ . (2)

عنه علیه السلام :أعجَزُ النّاسِ آمَنُهُم لِوُقوعِ الحَوادِثِ و هُجومِ الأجَلِ . (3)

عنه علیه السلام :أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَن إصلاحِ نَفسِهِ . (4)

عنه علیه السلام :أعجَزُ الناسِ من عَجَزَ عَنِ الدّعاءِ . (5)

عنه علیه السلام :أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَنِ اکتِسابِ الإخوانِ، و أعجَزُ مِنهُ مَن ضَیَّعَ مَن ظَفِرَ بِهِ مِنهُم . (6)

امام علی علیه السلام :هیچ ناتوانی، نا توان تر از کسی نیست که نفْس خود را وا نهاد و در نتیجه، آن را به هلاکت کشاند.

امام علی علیه السلام :نا توان ترین مردم، کسی است که بتواند نقص خود برطرف سازد و این کار را نکند.

امام علی علیه السلام :نا توان ترین مردم، کسی است که خود را بیش از همه از گزند پیشامدها و یورش اجل در امان داند.

امام علی علیه السلام :نا توان ترین مردم، کسی است که از اصلاح خود ناتوان باشد.

امام علی علیه السلام :نا توان ترین مردم، کسی است که از دعا کردن ناتوان باشد.

امام علی علیه السلام :نا توان ترین مردم، کسی است که از به دست آوردن دوست ناتوان باشد و نا توان تر از او کسی است که دوستانی را که به دست آورده است، از کف بدهد.

ص :72


1- غرر الحکم : 10918.
2- غرر الحکم : 3177.
3- غرر الحکم : 3339.
4- غرر الحکم : 3189.
5- غرر الحکم : 3080.
6- نهج البلاغة : الحکمة 12.

336 - المعجزة

336 - معجزه
اشاره

(1)

ص :73


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 70 باب 3 «علّة المعجزة». بحار الأنوار : 17 / 159 _ 421، 18 / 1 _ 147 «معجزات النبیّ صلی الله علیه و آله ». کنز العمّال : 11 / 366، 12 / 347 «معجزات النبیّ صلی الله علیه و آله ». بحار الأنوار : 41 _ 53 «معجزات الأئمّة علیهم السلام ». بحار الأنوار : 92 / 121 باب 15 «وجوه إعجاز القرآن».

2494 - المُعجِزَةُ
2494 - معجزه

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُعجِزَةُ عَلامةٌ للّهِِ لا یُعطیها إلاّ أنبِیاءَهُ و رُسُلَهُ و حُجَجَهُ؛ لِیُعرَفَ بهِ صِدقُ الصّادِقِ مِن کِذبِ الکاذِبِ . (1)

2494

معجزه

امام صادق علیه السلام :معجزه، نشانه ای از خداست و آن را تنها به پیامبران و فرستادگان و حجّتهای خود می دهد تا به وسیله آن راستِ راستگو، از دروغِ دروغگو باز شناخته شود.

2495 - حِکمَةُ اختِلافِ مُعجِزاتِ الأنبِیاءِ
2495 - حکمت تفاوت معجزات پیامبران

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام_ فی جَوابِ ابنِ السِّکِّیتِ عَن عِلّةِ بَعثِ موسی بِالعَصا و یَدِهِ البَیضاءِ و آلَةِ السِّحرِ، و بَعثِ عیسی بِآلَةِ الطِّبِّ، و بَعثِ مُحمَّدٍ صلَّی اللّهُ علَیهِ و آلِهِ و عَلی جَمیعِ الأنبِیاءِ بِالکَلامِ و الخُطَبِ _: إنَّ اللّهَ لَمّا بَعَثَ موسی علیه السلام کانَ الغالِبُ عَلی أهلِ عَصرِهِ السِّحرَ، فأتاهُم مِن عِندِ اللّهِ بِما لَم یَکُن فی وُسعِهِم مِثلُهُ، و ما أبطَلَ بِهِ سِحرَهُم، و أثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم . و إنَّ اللّهَ بَعَثَ عیسی علیه السلام فی وَقتٍ قَد ظَهَرَت فیهِ الزَّماناتُ و احتاجَ النّاسُ إلَی الطِّبِّ ، فأتاهُم مِن عِندِ اللّهِ بِما لَم یَکُن عِندَهُم مِثلُهُ، و بِما أحْیا لَهُمُ المَوتی ، و أبرَأ الأکمَهَ و الأبرَصَ بِإذنِ اللّهِ، و أثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم . و إنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله فی وَقتٍ کانَ الغالِبُ علی أهلِ عَصرِهِ الخُطَبَ و الکَلامَ _ و أظُنُّهُ قالَ : الشِّعرَ _ فأتاهُم مِن عِندِ اللّهِ مِن مَواعِظِهِ و حِکَمِهِ ما أبطَلَ بِهِ قَولَهُم، و أثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم . (2)

2495

حکمت تفاوت معجزات پیامبران

امام هادی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش ابن سکّیت از علت فرستادن موسی با عصا و ید بیضاء و حربه [ضدّ ]جادو و فرستادن عیسی با حربه طبابت و فرستادن محمّد صلی الله علیه و آله با گفتار و سخن _فرمود : هنگامی که خداوند موسی علیه السلام را فرستاد جادوگری بر مردم عصر او غلبه داشت. پس، او از طرف خدا چیزی برای مردم آورد که توان انجام چنان کاری را نداشتند و به وسیله آن، جادوی آنها را باطل ساخت و حجت را بر آنان ثابت کرد. عیسی علیه السلام را در زمانی مبعوث کرد که بیماریهای مزمن شیوع داشت و مردم نیاز به طبابت داشتند. پس، عیسی از نزد خدا چیزی برایشان آورد که مانند آن را نداشتند. او به اذن خدا مردگان را زنده کرد و کور مادر زاد و پیس را شفا داد و با این وسیله حجت را بر آنان ثابت کرد. و محمد صلی الله علیه و آله را در زمانی فرستاد که خطابه و سخنوری _ [راوی می گوید : ]به گمانم شعر را هم فرمود _ رواج داشت. پس، آن حضرت از نزد خدا مواعظ و حکمتهایی آورد که به وسیله آنها گفتار ایشان را باطل کرد و حجت را بر آنان ثابت نمود.

ص :74


1- علل الشرائع : 122/1.
2- الکافی : 1/24/20.

2496 - إعجازُ القُرآنِ
2496 - اعجاز قرآن

الکتاب :

«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَ الجِنُّ عَلَی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذا القُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرا» . (1)

«أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما اُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» . (2)

«وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلَی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُها النَّاسُ وَ الحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ» . (3)

2496

اعجاز قرآن

قرآن:

«بگو: اگر جنّ و انس گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمی توانند همانند آن را بیاورند، هرچند یکدیگر را یاری دهند».

«یا آن که می گویند از خود بر می بافد و به دروغ به خدا نسبتش می دهد؟ بگو: اگر راست می گویید، جز خدا هر کس را که توانید به یاری بطلبید و ده سوره مانند آن به هم بربافته، بیاورید. پس، اگر شما را اجابت نکردند، بدانید که قرآن به علم خدا نازل شده و نیز هیچ خدایی جز او نیست. آیا تسلیم می شوید؟»

«اگر در آنچه بر بنده مان فرو فرستاده ایم تردید دارید، پس یک سوره مانند آن بیاورید و جز خدا همه حاضرانتان را فرا خوانید اگر راست می گویید. و هرگاه چنین نکنید _ که هرگز نمی توانید کرد _ پس بترسید از آتشی که آتشگیره آن مردم و سنگهایند و برای کافران آماده شده است».

ص :75


1- الإسراء : 88.
2- هود : 13 و 14.
3- البقرة : 23 و 24.

(1)

الحدیث :

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «أ لم * ذلِکَ الکِتابُ» (2) _: أی یا مُحَمَّدُ، هذَا الکِتابُ الَّذی أنزَلناهُ عَلَیکَ هُوَ الحُروفُ المُقَطَّعةُ الَّتی مِنها ألِفٌ، لامٌ، مِیمٌ، و هُوَ بِلُغَتِکُم و حُروفِ هِجائکُم، فَأتوا بِمِثلِهِ إن کُنتُم صادِقینَ، و استَعینوا عَلی ذلکَ بِسائرِ شُهَدائکُم . (3)

الخرائج و الجرائح :إنَّ ابنَ أبی العَوجاءِ و ثَلاثَةَ نَفَرٍ مِنَ الدَّهرِیَّةِ اتَّفَقوا عَلی أن یُعارِضَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم رُبعَ القُرآنِ و کانوا بِمکَّةَ، و عاهَدوا عَلی أن یَجیئُوا بِمُعارَضَتِه فی العامِ القابِلِ، فلَمّا حالَ الحَولُ و اجتَمَعوا فی مَقامِ إبراهیمَ علیه السلام (أیضا)، قالَ أحدُهُم : إنّی لَمّا رَأیتُ قَولَهُ : «وَ قِیلَ یا أَرضُ ابْلَعی ماءَکِ و یا سَماءُ أَقْلِعی و غِیضَ الماءُ و قُضِیَ الأَمْرُ» (4) کَفَفتُ عَنِ المُعارَضةِ، و قالَ الآخَرُ : و کَذلِکَ أنا لَمّا وَجَدتُ قَولَهُ : «فَلمّا اسْتَیأَسُوا مِنهُ خَلَصوا نَجِیّا» (5) أیِسْتُ مِنَ المُعارَضَةِ ، و کانوا یُسِرُّونَ بِذلکَ ؛ إذ مَرَّ عَلَیهِمُ الصّادِقُ علیه السلام فالتَفَتَ إلَیهِم و قَرَأ (عَلَیهِم) : «قُلْ لَئنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ و الجِنُّ عَلی أَن یَأْتوا بِمِثلِ هذَا القُرآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرا» فَبُهِتوا . (6) (7)

حدیث:

امام عسکری علیه السلام_ درباره آیه «الم * ذلک الکتاب» _فرمود : یعنی، ای محمد! این کتابی که بر تو فرو فرستادیم، مجموعه ای از حروف مقطّعه است که از جمله آنهاست: الف و لام و میم. این قرآن به زبان شما و با الفبای شماست. پس، اگر راست می گویید، مانند آن را بیاورید و در این راه از دیگر حاضرانتان نیز کمک بگیرید.

الخرائج و الجرائح:ابن ابی العوجاء و سه تن از دهریان در مکّه با هم قرار گذاشتند که هر نفرشان مبارزه با یک چهارم قرآن را به عهده گیرد و سال آینده در مکّه نتیجه کار خود را به یکدیگر بگویند. سال بعد آن چهار نفر در مقام ابراهیم گرد هم آمدند. یکی از آنها گفت: من وقتی آیه «و گفته شد: ای زمین آب خود را فرو بر، و ای آسمان از بارش باز ایست. و آب فروکش کرد و کار تمام شد» را دیدم، از مبارزه باز ایستادم. دیگری گفت: من نیز وقتی به آیه «پس چون از آن نومید شدند، راز گویان [برای مشورت] به کناری رفتند» برخوردم، از مبارزه نومید شدم. آنها از این موضوع آهسته با هم صحبت می کردند. امام صادق علیه السلام بر آنها گذشت و رو به ایشان کرده این آیه را تلاوت نمود: «بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا مانند این قرآن را بیاورند، [هرگز ]مانند آن را نیاورند هر چند به مدد یکدیگر برخیزند»؛ که آن چهار نفر بهت زده شدند.

ص :76


1- (انظر) آل عمران : 72، 93، النساء : 81، 82، الأنعام : 37، 91، 92، 114، الأعراف : 146، الأنفال : 31، التوبة : 127، یونس : 15، 16، 37، 38، هود : 49، الرعد : 7، النحل : 24، 101 _ 103، الإسراء : 88، الکهف: 1 ، 2، الأنبیاء : 2، 5، الفرقان : 1، 4 _ 6، 32، الشعراء : 192 _ 201، النمل : 76، العنکبوت : 48، سبأ : 6 ، الزمر : 23، 27 _ 28، الطور : 34، الصفّ : 8، 9 ، الحاقّة : 40 _ 43، المرسلات : 50.
2- البقرة : 1 و 2 .
3- معانی الأخبار : 24/4.
4- هود : 44 .
5- یوسف : 80 .
6- الخرائج و الجرائح : 2/710/5 .
7- (انظر) التقوی : باب 4111. بحار الأنوار : 17 / 159 باب 1 و ج 92 / 1 باب 1.

2497 - مِن إعجازِ القُرآنِ عَدَمُ الاختِلافِ فیهِ
2497 - از نشانه های اعجاز قرآن، نبودِ اختلاف در آن است

الکتاب :

«أفَلا یَتَدَبَّرُونَ القُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافا کَثِیرا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و اللّهُ سُبحانَهُ یَقولُ : «ما فَرَّطْنا فی الکِتابِ مِنْ شَیءٍ» (2) ، و فیهِ تِبیانٌ لِکُلِّ شَیءٍ، و ذَکَرَ أنَّ الکِتابَ یُصَدِّقُ بَعضُه بَعضا، و أنَّهُ لا اختِلافَ فیهِ فقالَ سُبحانَهُ : «و لَوْ کانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدوا فیهِ اخْتِلافا کَثیرا» . (3)

2497

از نشانه های اعجاز قرآن، نبودِ اختلاف در آن است

قرآن:

«آیا در قرآن اندیشه نمی کنند ؟ اگر از نزد غیر خدا بود هر آینه در آن اختلاف زیادی می یافتند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان می فرماید: «ما در این کتاب هیچ چیز را فرو نگذاشته ایم» و در آن بیان همه چیز آمده است و یادآور شده که آیات قرآن، یکدیگر را تصدیق می کنند و اختلاف و نا همخوانی در آن وجود ندارد. خداوند سبحان فرموده است: «اگر از ناحیه غیر خدا بود، هر آینه در آن اختلاف زیادی می یافتند».

ص :77


1- النساء : 82.
2- الأنعام : 38 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 18.

ص :78

337 - العجلة

337 - شتابکاری
اشاره

(1)

(2)

ص :79


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 512 «العجلة». بحار الأنوار : 75 / 138 باب 53 «النهی عن تعجیل الرجل عن طعامه أو حاجته».
2- انظر : عنوان 111 «الحزم»، الدعاء : باب 1209، العقوبة : باب 2734.

2498 - العَجَلَةُ
2498 - شتابکاری

الکتاب :

«خُلِقَ الإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیاتِی فَلا تَسْتَعْجِلُونَ» . (1)

«وَ یَدْعُ الإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الإِنْسانُ عَجُولاً» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّما أهلَکَ النّاسَ العَجَلَةُ، و لَو أنَّ النّاسَ تَثَبَّتوا لَم یَهلِکْ أحَدٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَأنّی أصابَ أو کادَ، و مَن عَجِلَ أخطَأ أو کادَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الأناةُ مِنَ اللّهِ، و العَجَلَةُ مِنَ الشَّیطانِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَجَلُ یوجِبُ العِثارَ . (6)

عنه علیه السلام :مَعَ العَجَلِ یَکثُرُ الزَّلَلُ . (7)

2498

شتاب کاری

قرآن:

«آدمی شتابکار آفریده شده است. بزودی آیات خود را به شما نشان می دهم، پس شتاب مکنید».

«و آدمی به دعا شرّی را می طلبد، چنان که گویی به دعا خیری را می جوید و آدمی شتابکار است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم را، در حقیقت، شتابزدگی به هلاکت افکنده است. اگر مردم آرام و از شتاب کاری به دور بودند هیچ کس هلاک نمی شد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه تأنّی ورزد به مطلوب رسد، یا به آن نزدیک شود و کسی که شتاب کند به خطا رود، یا در آستانه خطا قرار گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درنگ از [صفات ]خداست و شتاب کاری از [خصلتهای ]شیطان.

امام علی علیه السلام :شتاب کاری، موجب لغزش است.

امام علی علیه السلام :با شتابزدگی، لغزشها زیاد می شود.

ص :80


1- الأنبیاء : 37.
2- الإسراء : 11.
3- المحاسن: 1/340/697.
4- کنز العمّال : 5678.
5- المحاسن : 1/340/698؛ کنز العمّال : 5674.
6- غرر الحکم : 432.
7- غرر الحکم : 9740.

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام لَمّا حَضَرَهُ المَوتُ _: أنهاکَ عَنِ التَّسَرُّعِ بِالقَولِ و الفِعلِ . (1)

عنه علیه السلام :العَجولُ مُخطِئٌ و إن مَلَکَ، المُتَأنّی مُصیبٌ و إن هَلَکَ . (2)

عنه علیه السلام :أصابَ مُتَأنٍّ أو کادَ، أخطَأ مُستَعجِلٌ أو کادَ . (3)

عنه علیه السلام :التَأنّی فی الفِعلِ یُؤمِنُ الخَطَلَ، التَّرَوّی فی القَولِ یُؤمِنُ الزَّلَلَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِه الحَسَنِ علیه السلام _: أخِّرِ الشَّرَّ؛ فإنَّکَ إذا شِئتَ تَعَجَّلتَهُ . (5)

عنه علیه السلام :تَأخِیرُ الشَّرِّ إفادَةُ خَیرٍ . (6)

عنه علیه السلام :یا عَبدَ اللّهِ لا تَعجَلْ فی عَیبِ أحَدٍ (عَبدٍ) بِذَنبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغفورٌ لَهُ، و لا تَأمَنْ عَلی نَفسِکَ صَغیرَ مَعصِیَةٍ ، فلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَیهِ . (7)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: لا تَعجَلَنَّ إلی تَصدیقِ ساعٍ؛ فإنَّ السّاعِیَ غاشٌّ، و إن تَشَبَّهَ بِالنّاصِحینَ . (8)

امام علی علیه السلام_ در سفارش هنگام مرگ به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : تو را از شتاب در گفتار و کردار نهی می کنم.

امام علی علیه السلام :آدم شتابکار دچار اشتباه می شود، هرچند به مطلوب برسد. کسی که با آرامش کار کند، کارش صحیح است گر چه هلاک شود.

امام علی علیه السلام :کسی که با آرامش کار کرد به مطلوب رسید، یا بدان نزدیک شد. شتابکار به خطا رفت، یا بدان نزدیک شد.

امام علی علیه السلام :آرامش در کردار، از اشتباهکاری در امان می دارد و اندیشیدن در گفتار، از لغزش.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : بدی را به تأخیر افکن؛ زیرا هر زمان بخواهی می توانی آن را جلو اندازی.

امام علی علیه السلام :به تأخیر افکندن بدی، خود نوعی به دست آوردن (رساندن) خوبی است.

امام علی علیه السلام :ای بنده خدا! در عیبجویی هیچ کس به خاطر گناهش، شتاب مکن؛ زیرا ممکن است آمرزیده شده باشد. ولی در مورد خودت، از گناه کوچکی هم که کرده ای ایمن مباش؛ چرا که شاید برای همان گناه عذاب شوی.

امام علی علیه السلام_ در فرمان ولایت مصر به مالک اشتر _فرمود : در پذیرفتن سخنان سعایت کننده، شتاب به خرج مده؛ زیرا سعایت کننده بدخواه است، هرچند خود را خیرخواه جلوه دهد.

ص :81


1- الأمالی للطوسی : 7/8.
2- غرر الحکم : 1228 _ 1229.
3- غرر الحکم : 1290.
4- غرر الحکم : 1310 _ 1311.
5- نهج البلاغة: الکتاب31.
6- غرر الحکم : 4569.
7- نهج البلاغة : الخطبة 140.
8- نهج البلاغة: الکتاب53.

عنه علیه السلام :مِن کَمالِ الحِلمِ تَأخیرُ العُقوبَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَ_عَ التَّثَبُّتِ تَک_ونُ السَّلامَةُ، و مَعَ العَجَلَةِ تَکونُ النَّدامَةُ . (2)

امام علی علیه السلام :به تأخیر افکندن کیفر، نشانه کمال بردباری است.

امام صادق علیه السلام :با آرامش و درنگ، سلامت [از خطا و لغزش] همراه است و با شتابزدگی، پشیمانی.

2499 - المُبادَرَةُ إلَی الخَیراتِ
2499 - شتافتن به کارهای نیک

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِنَ الخَیرِ ما یُعَجَّلُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن هَمَّ بِشَیءٍ مِنَ الخَیرِ فلْیُعَجِّلْهُ، فإنَّ کُلَّ شَیءٍ فیهِ تَأخیرٌ فإنَّ لِلشَّیطانِ فیهِ نَظرَةً . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی یَقولُ : إذا هَمَمتَ بِخَیرٍ فبادِرْ؛ فإنَّکَ لا تَدری ما یَحدُثُ . (5)

عنه علیه السلام :إذا هَمَّ أحَدُکُم بِخَیرٍ أو صِلَةٍ فإنَّ عَن یَمینِهِ و شِمالِهِ شَیطانَینِ، فلْیُبادِرْ لا یَکُفّاهُ عَن ذلکَ . (6)

(7)

2499

شتافتن به کارهای نیک

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند کار خیری را که با شتاب صورت گیرد، دوست دارد.

امام باقر علیه السلام :هر که قصد کار خیری کند، زود آن را انجام دهد؛ زیرا در هر چیز که تأخیر افتد، شیطان در آن مهلتی پیدا کند.

امام صادق علیه السلام :پدرم می فرمود: هرگاه آهنگ کار خوبی کردی، بشتاب؛ زیرا نمی دانی که چه پیش خواهد آمد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه یکی از شما آهنگ کاری نیک یا بخششی کند، در طرف راست و چپ او دو شیطان قرار گیرند؛ پس بشتابد که آن دو شیطان او را از تصمیمش باز ندارند.

ص :82


1- غرر الحکم : 9332.
2- الخصال : 100/52.
3- الکافی : 2/142/4.
4- الکافی : 2/143/9.
5- الکافی : 2/142/3.
6- الکافی : 2/143/8.
7- (انظر) المسابقة : باب 1730 الخیر : باب 1173.

2500 - مَدحُ الاستِعجالِ فی فُرَصِ الخَیرِ
2500 - ستایش شتاب کردن در استفاده از فرصتهای خوب

الکتاب :

«وَ ما أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یا مُوسَی * قالَ هُمْ أُولاءِ عَلی أَثَرِی وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :التُّؤَدَةُ فی کُلِّ شَیءٍ خَیرٌ إلاّ فی عَمَلِ الآخِرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الأناةُ فی کُلِّ شَیءٍ خَیرٌ إلاّ فی ثَلاثٍ : إذا صِیحَ فی خَیلِ اللّهِ فَکونوا أوَّلَ مَن یَشخَصُ، و إذا نُودِیَ للصَّلاةِ فَکونوا أوَّلَ مَن یَخرُجُ، و إذا کانَتِ الجَنازَةُ فعَجِّلوا بِها، ثُمّ الأناةُ بَعدُ خَیرٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا تُؤَخَّرُ : الصَّلاةُ إذا أتَت، و الجَنازَةُ إذا حَضَرَت، و الأیِّمُ إذا وَجَدَت کُفوا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا عَرَضَ شَیءٌ مِن أمرِ الآخِرَةِ فابدَأْ بِهِ، و إذا عَرَضَ شَیءٌ مِن أمرِ الدّنیا فَتأنَّهْ (5) حتّی تُصیبَ رُشدَکَ فیهِ . (6)

2500

ستایش شتاب کردن در استفاده از فرصتهای خوب

قرآن:

«ای موسی! چه چیز تو را وا داشت که از قومت پیشی گیری؟ گفت: آنها همانهایند که از پی من روانند. ای پروردگار من! من به سوی تو شتافتم تا خشنود گردی».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درنگ کردن در هر کاری خوب است، به جز در کار آخرت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درنگ در هر کاری خوب است، مگر در سه جا: هرگاه برای جهاد در راه خدا فراخوان شود، نخستین کسی باشید که بیرون می آید. هرگاه بانگ نماز بلند شد، نخستین کسی باشید که از خانه خارج می شود. و هرگاه تشییع جنازه ای باشد، به سوی آن بشتابید. از این سه کار که گذشت، در هر کاری درنگ نیکوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز نباید به تأخیر افتد: نماز، هرگاه زمانش فرا رسد، جنازه، هرگاه آماده تشییع شود و ازدواج کردنِ بیوه زن، هرگاه همسری مناسب بیابد.

امام علی علیه السلام :هرگاه چیزی از کار آخرت پیش آمد، آن را شروع کن و هرگاه چیزی از کار دنیا پیش آمد، در آن درنگ کن، تا از درستیِ آن مطمئن شوی.

ص :83


1- طه : 83 و 84.
2- کنز العمّال : 5673.
3- کنز العمّال : 5832.
4- تنبیه الخواطر : 2/122.
5- الأصل فی الفعل : فتَأنَّ، و الهاء للسَّکْت .
6- الأمالی للطوسی : 7/8.

عنه علیه السلام :التُّؤَدَةُ مَمدوحَةٌ فی کُلِّ شَیءٍ إلاّ فی فُرَصِ الخَیرِ . (1)

عنه علیه السلام :التَّثبُّتُ خَیرٌ مِنَ العَجَلَةِ إلاّ فی فُرَصِ البِرِّ، العَجَلَةُ مَذمومَةٌ فی کُلِّ أمرٍ إلاّ فیما یَدفَعُ الشَّرَّ . (2)

عنه علیه السلام :لا یَستَقیمُ قَضاءُ الحَوائجِ إلاّ بِثَلاثٍ: بِاستِصغارِها لِتَعظُمَ، و بِاستِکتامِها لِتَظهَرَ، و بِتَعجیلِها لِتَهنُؤَ . (3)

عنه علیه السلام :لَیسَ مِن عادَةِ الکِرامِ تَأخیرُ الإنعامِ . (4)

عنه علیه السلام :لا تُؤَخِّرْ إنالَةَ المُحتاجِ إلی غَدٍ؛ فإنَّکَ لا تَدری ما یَعرِضُ لَکَ و لَهُ فی غَدٍ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :درنگ در هر چیزی پسندیده است، مگر در فرصتهایی که برای انجام کار خوب دست می دهد.

امام علی علیه السلام :درنگ کردن بهتر از شتاب کاری است، مگر در فرصتهای کار خیر. شتابزدگی در هر کاری نکوهیده است، مگر برای دور کردن بدی.

امام علی علیه السلام :برآوردن نیازهای مردم پا نگیرد، مگر با مراعات سه کار: با کوچک شمردن آن ها، تا در نتیجه [در نظر خدا و مردم ]بزرگ گردند، با پنهان داشتن آن ها، تا در نتیجه آشکار شوند، و با شتاب کردن در برآوردن آن ها، تا [بر نیازمند ]گوارا شوند.

امام علی علیه السلام :به تأخیر انداختن احسان، از عادت کریمان نیست.

امام علی علیه السلام :عطا کردن به نیازمند را به فردا مینداز؛ زیرا نمی دانی که فردا برای تو و او چه پیش خواهد آمد.

2501 - ما لا یَنبَغی مِنَ العَجَلَةِ وَالأناةِ
2501 - شتاب و درنگ نابجا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و العَجَلَةَ بِالاُمورِ قَبلَ أوانِها، و التَّساقُطَ فیها عِندَ زَمانِها . (7)

عنه علیه السلام :مِنَ الخُرقِ المُعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ، و الأناةُ بَعدَ الفُرصَةِ . (8)

2501

شتاب و درنگ نابجا

امام علی علیه السلام :از شتاب کردن در کارها، پیش از فرا رسیدنِ زمان آنها، و کوتاهی کردن در آنها وقتی زمانشان فرا رسید، دوری کن.

امام علی علیه السلام :شتاب در کاری پیش از توانایی یافتن بر آن و سستی و درنگ بعدِ از دست دادن فرصت، نشانه نابخردی است.

ص :84


1- غرر الحکم : 1937.
2- غرر الحکم : 1949 _ 1950.
3- نهج البلاغة : الحکمة 101.
4- غرر الحکم : 7489.
5- غرر الحکم : 10364.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 84 باب 27.
7- تحف العقول : 147.
8- نهج البلاغة : الحکمة 363.

عنه علیه السلام :العَجَلُ قَبلَ الإمکانِ یوجِبُ الغُصَّةَ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن وَصایاهُ لِمُحَمَّدِ بنِ أبی بَکرٍ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: صَلِّ الصَّلاةَ لِوَقتِها المُؤَقَّتِ لَها، و لا تُعَجِّلْ وَقتَها لِفَراغٍ، و لا تُؤَخِّرْها عَن وَقتِها لاِشتِغالٍ . (2)

عنه علیه السلام_ من خُطبَةٍ لَهُ یومِئُ فیها إلَی المَلاحِمِ _: لا تَستَعجِلوا ما هُوَ کائنٌ مُرصَدٌ، و لا تَستَبطِئُوا ما یَجیءُ بِهِ الغَدُ، فکَم مِن مُستَعجِلٍ بِما إن أدرَکَهُ وَدَّ أنَّهُ لَم یُدرِکْهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ ابتَدَأ بِعَمَلٍ فی غَیرِ وَقتِهِ کانَ بُلوغُهُ فی غَیرِ حِینِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :شتاب کردن پیش از توانایی یافتن بر کاری، موجب اندوه است.

امام علی علیه السلام_ در ضمن سفارشهای خود به محمّد بن ابی بکر، هنگامی که ولایت مصر را به او سپرد _نوشت : نماز را در وقتی که برای آن معیّن شده است بخوان و به خاطر بیکاری ، آن را جلو مینداز و به سبب کار و گرفتاری نیز آن را از وقتش به تأخیر میفکن .

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که طی آن به حوادث آینده اشاره می کند _فرمود : در رسیدن به آنچه منتظر و آماده است، شتاب مکنید و آنچه را که فردا خواهد آمد، کُند مشمارید؛ زیرا بسا شتابنده به سوی چیزی که اگر به آن برسد، آرزو کند ای کاش به آن نرسیده بود.

امام صادق علیه السلام :کسی که کاری را پیش از فرا رسیدن زمان آن شروع کند، بی موقع برسد.

ص :85


1- غرر الحکم : 1333.
2- نهج البلاغة : الکتاب 27.
3- نهج البلاغة : الخطبة 150.
4- الخصال : 100/52.

ص :86

338 - العدل

338 - عدالت
اشاره

(1)

(2)

ص :87


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 24 باب 35 «الإنصاف و العدل». بحار الأنوار : 70 / 1 باب 39 «العدالة». بحار الأنوار : 78 / 94 باب 17 «ما صدر عن أمیر المؤمنین فی العدل فی القسمة». المیزان فی تفسیر القرآن : 6 / 204 «کلام فی العدالة».
2- انظر : عنوان 511 «الإنصاف»، المروّة : باب 3608. الوالد و الولد : باب 4138 ، الشهادة فی القضاء : باب 2073. معرفة اللّه : باب 2605 _ 2607.

2502 - قیمَةُ العَدلِ
2502 - ارزش عدالت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَدلُ أساسٌ بِه قِوامُ العالَمِ . (1)

عنه علیه السلام :العَدلُ أقوی أساسٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ العَدلَ مِیزانُ اللّهِ سُبحانَهُ الَّذی وَضَعَهُ فی الخَلقِ، و نَصَبَهُ لإِقامَةِ الحَقِّ، فلا تُخالِفْهُ فی مِیزانِهِ، و لا تُعارِضْهُ فی سُلطانِهِ . (3)

عنه علیه السلام :جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ العَدلَ قِواما لِلأنامِ، و تَنزیها مِنَ المَظالِمِ و الآثامِ، و تَسنِیَةً لِلإسلامِ . (4)

عنه علیه السلام :العَدلُ قِوامُ الرَّعِیَّةِ و جَمالُ الوُلاةِ . (5)

عنه علیه السلام :العَدلُ مَألوفٌ، و الهَوی عَسوفٌ . (6)

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام :فَرَضَ ......... العَدلَ تَسکینا لِلقُلوبِ . (7)

2502

ارزش عدالت

امام علی علیه السلام :عدالت، شالوده ای است که جهان بر آن استوار است.

امام علی علیه السلام :عدالت، محکمترین بنیاد است.

امام علی علیه السلام :عدالت، ترازوی خدای سبحان است که آن را در میان خلق خود نهاده و برای بر پا داشتن حقّ، نصب کرده است. پس، برخلاف ترازوی او عمل مکن و با قدرتش مخالفت مورز.

امام علی علیه السلام :خداوند پاک، عدالت را بر پا دارنده مردمان ، مایه دوری از حق کشیها و گناهان و وسیله آسانی و گشایش برای اسلام قرار داده است .

امام علی علیه السلام :عدالت، بر پا دارنده مردم و زیور حکمرانان است.

امام علی علیه السلام :عدالت، مطبوع است و هوایِ نفْس، منحرف و ستمگر.

فاطمه زهرا علیها السلام:خداوند عدالت را برای آرامش دلها واجب فرمود.

ص :88


1- مطالب السؤول : 61.
2- غرر الحکم : 863.
3- غرر الحکم : 3464.
4- غرر الحکم : 4789.
5- غرر الحکم : 1954.
6- مطالب السؤول : 56.
7- علل الشرائع : 248/2.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العَدلُ أحلی مِنَ الماءِ یُصیبُهُ الظَّمآنُ . (1)

عنه علیه السلام :العَدلُ أحلی مِنَ الشَّهدِ، و ألیَنُ مِنَ الزُّبدِ، و أطیَبُ ریحا مِنَ المِسکِ . (2)

امام صادق علیه السلام :عدالت، از آبی که شخص تشنه به آن می رسد شیرین تر است.

امام صادق علیه السلام :عدالت از عسل شیرین تر، از خامه نرمتر و از مشک خوش بوتر است.

2503 - العَدلُ أفضَلُ سِیاسَةٍ
2503 - عدالت برترین سیاست است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العَدلُ جُنَّةٌ واقِیَةٌ، و جَنَّةٌ باقِیَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :عَدلُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سِتّینَ سَنَةً قِیامِ لَیلِها و صِیامِ نَهارِها، و جَورُ ساعَةٍ فی حُکمٍ أشَدُّ و أعظَمُ عِندَ اللّهِ مِن مَعاصی سِتّینَ سَنَةً . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَدلُ أفضَلُ السِّیاسَتَینِ . (5)

عنه علیه السلام :العَدلُ فَضیلَةُ السُّلطانِ . (6)

عنه علیه السلام :العَدلُ جُنَّةُ الدُّوَلِ . (7)

عنه علیه السلام :العَدلُ یُصلِحُ البَرِیَّةَ، صَلاحُ الرَّعِیَّةِ العَدلُ . (8)

2503

عدالت برترین سیاست است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عدالت، حفاظی نگاه دار و بهشتی ماندگار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک ساعت عدالت، بهتر از شصت سال عبادت است که شبش به عبادت و روزش به روزه داری بگذرد و یک ساعت بی عدالتی در حکومت (داوری) نزد خدا سخت تر و سنگین تر از شصت سال گناه است.

امام علی علیه السلام :عدالت برترین سیاست است.

امام علی علیه السلام :عدالت، فضیلتِ فرمانروا (قدرت) است.

امام علی علیه السلام :عدالت، حفاظ دولتهاست.

امام علی علیه السلام :عدالت، مردم را اصلاح می کند و مایه اصلاح و سامان یافتن رعیّت است.

ص :89


1- الکافی : 2/146/11.
2- الکافی : 2/147/15.
3- عوالی اللآلی : 1/293/177.
4- جامع الأخبار : 435/1216.
5- غرر الحکم : 1656.
6- غرر الحکم : 584.
7- غرر الحکم : 1873.
8- غرر الحکم : 496، 5804.

عنه علیه السلام :العَدلُ یُریحُ العامِلَ بِهِ مِن تَقَلُّدِ المَظالِمِ . (1)

عنه علیه السلام :بِالعَدلِ تَصلُحُ الرَّعِیَّةُ . (2)

عنه علیه السلام :بِالعَدلِ تَتَضاعَفُ البَرَکاتُ . (3)

عنه علیه السلام :عَدلُ السُّلطانِ خَیرٌ مِن خِصبِ الزَّمانِ . (4)

عنه علیه السلام :العَدلُ نِظامُ الإمرَةِ . (5)

عنه علیه السلام :اِعدِلْ تَحکُمْ . (6)

عنه علیه السلام :اِعدِلْ تَملِکْ . (7)

عنه علیه السلام :سِیاسَةُ العَدل ثَلاثٌ : لینٌ فی حَزمٍ، و استِقصاءٌ فی عَدلٍ، و إفضالٌ فی قَصدٍ . (8)

عنه علیه السلام :ما عُمِّرَتِ البُلدانُ بِمِثلِ العَدلِ . (9)

عنه علیه السلام :فی العَدلِ الاقتِداءُ بِسُنَّةِ اللّهِ و ثَباتُ الدُّوَلِ . (10)

(11)

امام علی علیه السلام :عدالت، کسی را که به آن عمل کند، از آمدن مظالم و حقوق مردم به عهده اش آسوده می کند.

امام علی علیه السلام :با عدالت است که کار رعیّت اصلاح می شود.

امام علی علیه السلام :به سبب عدالت، برکتها دو چندان می شود.

امام علی علیه السلام :عدالتِ فرمانروا، بهتر از فراخی و حاصلخیزی زمانه است.

امام علی علیه السلام :عدالت، رشته نظام بخش فرمانروایی است.

امام علی علیه السلام :عدالت پیشه کن تا [همچنان ]حکومت کنی.

امام علی علیه السلام :به عدالت رفتار کن تا پادشاهی کنی.

امام علی علیه السلام :سیاستِ دادگرانه سه چیز است: نرمیِ توأم با دوراندیشی، عدالت کامل، و احسان همراه با میانه روی.

امام علی علیه السلام :با هیچ چیز مانند عدالت، شهرها آباد نگردیده است.

امام علی علیه السلام :در عدالت، اقتدا کردن به سنّت خدا و پایداری دولتهاست.

ص :90


1- غرر الحکم : 1437.
2- غرر الحکم : 4215.
3- غرر الحکم : 4211.
4- مطالب السؤول : 56.
5- غرر الحکم : 774.
6- غرر الحکم : 2223.
7- غرر الحکم : 2253.
8- غرر الحکم : 5592.
9- غرر الحکم : 9543.
10- غرر الحکم : 6496.
11- (انظر) السیاسة : باب 1914. الولایة علی النّاس : باب 4153.

2504 - العَدلُ فَضیلَةُ الإنسانِ
2504 - عدالت، فضیلت انسان است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَدلُ فَضیلَةُ السُّلطانِ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن أفضَلِیّةِ العَدلِ أو الجُودِ _: العَدلُ یَضَعُ الاُمورَ مَواضِعَها، و الجُودُ یُخرِجُها مِن جِهَتِها، و العَدلُ سائسٌ عامٌّ، و الجُودُ عارِضٌ خاصٌّ، فالعَدلُ أشرَفُهُما و أفضَلُهُما . (2)

(3)

2504

عدالت، فضیلت انسان است

امام علی علیه السلام :عدالت، مایه فضیلت حکومت [حاکم] است.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: عدالت برتر است یا بخشندگی؟ _فرمود : عدالت، هر چیزی را در جای خودش می گذارد و بخشندگی امور را از جهتشان خارج می سازد؛ عدالت، سیاستی فراگیر است اما بخشندگی، حالتی اختصاصی است (شامل فرد یا افرادی محدود می شود) . پس، عدالت برتر است.

2505 - العَدلُ وَالإیمانُ
2505 - عدالت و ایمان

الکتاب :

«الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَدلُ زینَةُ الإیمانِ . (5)

عنه علیه السلام :العَدلُ رَأسُ الإیمانِ، و جِماعُ الإحسانِ . (6)

(7)

2505

عدالت و ایمان

قرآن:

«کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را با هیچ ستمی نیامیختند، ایمنی از آنِ ایشان است و ایشان رهیافتگانند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :عدالت، زیور ایمان است.

امام علی علیه السلام :عدالت، رأس ایمان و مجمع نیکیهاست.

ص :91


1- غرر الحکم : 584.
2- نهج البلاغة : الحکمة 437.
3- (انظر) عنوان 421 «الفضیلة».
4- الأنعام : 82.
5- کشف الغمّة : 3/137.
6- غرر الحکم : 1704.
7- (انظر) الظلم : باب 2415.

2506 - العَدلُ حَیاةٌ
2506 - عدالت مایه زندگی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَدلُ حَیاةٌ . (1)

عنه علیه السلام :العَدلُ حَیاةُ الأحکامِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «اِعلَموا أَنَّ اللّهَ یُحْیی الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» _: یُحیِیها اللّهُ عَزَّ و جلَّ بِالقائمِ علیه السلام بَعدَ مَوتِها، (یَعنی) (3) بِمَوتِها کُفرَ أهلِها، و الکافِرُ مَیِّتٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ الآیةِ _: العَدلُ بَعدَ الجَورِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی قَولِه تَعالی : «یُحْیِی الأَرْضَ بَعدَ مَوتِها» (6) _: لَیسَ یُحیِیها بِالقَطْرِ، و لکِنْ یَبعَثُ اللّهُ رِجالاً فیُحیُونَ العَدلَ فتَحیا الأرضُ لإحیاءِ العَدلِ، و لاَءقامَةُ الحَدِّ للّهِِ أنفَعُ فی الأرضِ مِنَ القَطرِ أربَعینَ صَباحا . (7)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ لِعَمَّتِهِ حَکیمَةَ بِنتِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا : _: بِیتِی اللَّیلَةَ عِندَنا؛ فإنَّهُ سَیُولَدُ اللَّیلَةَ المَولودُ الکَریمُ عَلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ الَّذی یُحیی اللّهُ عَزَّ و جلَّ بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها . (8) (9)

2506

عدالت مایه زندگی است

امام علی علیه السلام :عدالت، زندگی است.

امام علی علیه السلام :عدالت، مایه حیات احکام [الهی ]است.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «بدانید که خدا زمین را بعد از مردنش زنده می کند» _فرمود : خداوند عزّ و جلّ زمین را بعد از آن که مُرد، به وسیله قائم علیه السلام زنده می کند. مقصود از مرگِ زمین، کفر ساکنان آن است و کافر [در حقیقت ]مردار است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از همین آیه _فرمود : مقصود، [برپایی ]عدالت، بعد از ستم است.

امام کاظم علیه السلام_ درباره آیه «زمین را بعد از مرگش زنده می کند» _فرمود : منظور زنده کردن زمین با باران نیست، بلکه خداوند مردانی را می فرستد که عدالت را زنده می کنند و با زنده شدن عدالت، زمین نیز زنده می شود. هر آینه، بر پا داشتن حدود (احکام) خدا در روی زمین، از باران چهل روز سودمندتر است.

امام عسکری علیه السلام_ به عمه خود حکیمه دخت امام جواد علیه السلام _فرمود : امشب نزد ما بمان؛ زیرا بزودی فرزندی به دنیا خواهد آمد که نزد خداوند عزّ و جلّ گرامی است و خداوند عزّ و جلّ به وسیله او زمین را پس از مردن آن زنده خواهد کرد.

ص :92


1- غرر الحکم : 247.
2- غرر الحکم : 386.
3- ما بین الهلالین أثبتناه من بحار الأنوار : 51/54/37 .
4- کمال الدین : 668/13.
5- الکافی : 8/267/390.
6- الحدید : 17 .
7- الکافی : 7/174/2.
8- کمال الدین : 427/2 .
9- (انظر) الموت باب 3684، 3685.

2507 - تَفسیرُ العَدلِ
2507 - معنای عدالت

الکتاب:

«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی القُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الفَحْشاءِ وَ المُنْکَرِ وَ البَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «إِنّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ و الإِحسانِ» _: العَدلُ الإنصافُ، و الإحسانُ التَّفَضُّلُ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: العَدلُ الإنصافُ . (3)

(4)

2507

معنای عدالت

قرآن:

«خدا به عدالت و احسان به خویشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و زشت کاری و ستم نهی می کند، باشد که پذیرای پند شوید».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «خدا به عدالت و احسان فرمان می دهد» _فرمود : مقصود از عدالت، انصاف است و منظور از احسان، بخشش و تفضّل.

امام علی علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : عدالت، یعنی انصاف.

2508 - سَعَةُ العَدلِ
2508 - گستردگی عدالت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما رَدَّهُ عَلَی المُسلِمینَ مِن قَطائعِ عُثمانَ _: و اللّهِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوِّجَ بِه النِّساءُ و مُلِکَ (تُمُلِّکَ) بِهِ الإماءُ لَرَدَدتُهُ؛ فإنَّ فی العَدلِ سَعَةً، و مَن ضاقَ عَلَیهِ العَدلُ فالجَورُ عَلَیهِ أضیَقُ . (5)

2508

گستردگی عدالت

امام علی علیه السلام_ درباره برگرداندن زمینهایی که عثمان به تیول داده بود _فرمود : به خدا سوگند، اگر زمینی را بیابم که به کابین زنان رفته و به وسیله آنها کنیزانی خریداری شده باشند، بی گمان آن را برمی گردانم؛ زیرا، عدالت فراخ است و هرکه عدالت بر او تنگ آید، بی عدالتی بر وی تنگ تر آید.

ص :93


1- النحل : 90.
2- نهج البلاغة : الحکمة 231.
3- تفسیر العیّاشی : 2/267/61.
4- (انظر) الإنصاف : باب 3817.
5- نهج البلاغة: الخطبة15.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما أوسَعَ العَدلَ ! إنَّ النّاسَ یَستَغنُونَ إذا عُدِلَ عَلَیهِم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العَدلُ أحلی مِنَ الماءِ یُصیبُهُ الظَّمآنُ، ما أوسَعَ العَدلَ إذا عُدِلَ فیهِ و إن قَلَّ! (2)

عنه علیه السلام :تَبِعَ حَکیمٌ حَکیما سَبعَ مِائَةِ فَرسَخٍ فی سَبع کَلِماتٍ، فمِنها أنَّهُ سَألَهُ : ما أوسَعُ مِنَ الأرضِ ؟ قالَ : العَدلُ أوسَعُ مِنَ الأرضِ . (3)

امام باقر علیه السلام :چه گسترده است دامنه عدالت! اگر عدالت در جامعه اجرا شود، مردم بی نیاز می شوند.

امام صادق علیه السلام :عدالت، از آبی که انسانِ تشنه به آن می رسد شیرین تر است . چقدر [دامنه] عدالت گسترده است اگر در کار عدالت ورزند، هر چند آن کار اندک باشد.

امام صادق علیه السلام :حکیمی برای هفت جمله هفت صد فرسنگ در پی حکیمی دیگر رفت. یکی از آن هفت جمله این بود که از او پرسید: فراختر از زمین چیست؟ آن حکیم پاسخ داد: عدالت، فراختر از زمین است.

2509 - قِوامُ العَدلِ
2509 - جانمایه عدالت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَضائلُ أربَعَةُ أجناسٍ : أحَدُها الحِکمَةُ و قِوامُها فی الفِکرَةِ، و الثانی العِفَّةُ و قِوامُها فی الشَّهوَةِ، و الثّالِثُ القُوَّةُ و قِوامُها فی الغَضَبِ، و الرّابِعُ العَدلُ و قِوامُهُ فی اعتِدالِ قُوَی النَّفسِ . (4)

2509

جانمایه عدالت

امام علی علیه السلام :فضایل چهار گونه اند: اول، حکمت است و جانمایه آن در اندیشیدن باشد. و دوم، عفّت است و جانمایه آن در شهوت و خواهش نفسانی باشد. و سوم، زورمندی (شجاعت) است و جانمایه آن در [نیروی] غضب باشد . و چهارم، عدالت است و جانمایه آن در اعتدال قوای نفسانی باشد.

ص :94


1- دعائم الإسلام : 1/380 .
2- الکافی : 2/146/11.
3- بحار الأنوار : 75/344/35.
4- کشف الغمّة : 3/138.

2510 - شُعَبُ العَدلِ
2510 - شعبه های عدالت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَدلُ عَلی أربَعِ شُعَبٍ : غامِضِ الفَهمِ، و غَمْرِ العِلمِ، و زَهرَةِ الحُکمِ، و رَوضَةِ الحِلمِ؛ فَمَن فَهِمَ فَسَّرَ جَمیعَ العِلمِ، و مَن عَلِمَ عَرَفَ شَرائعَ الحُکمِ ، وَ مَن حَلُمَ لَم یُفرَِّطْ فی أمرِهِ و عاشَ فی النّاسِ حَمیدا . (1)

عنه علیه السلام :العَدلُ عَلی أربَعِ شُعَبٍ : عَلی غائصِ الفَهمِ ، و زَهرَةِ العِلمِ، و شَریعَةِ الحُکمِ، و رَوضَةِ الحِلمِ؛ فمَن فَهِمَ فَسَّرَ جَمیعَ العِلمِ، و مَن عَلِمَ عَرَفَ شَرائعَ الحُکمِ، و مَن أحکَمَ لَم یُفَرِّطْ أمرَهُ و عاشَ فی النّاسِ و هُوَ فی راحَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :الإیمانُ عَلی أربَعِ دَعائمَ : عَلَی الصَّبرِ، و الیَقینِ، و العَدلِ، و الجِهادِ ......... و العَدلُ مِنها عَلی أربَعِ شُعَبٍ: عَلی غائصِ الفَهمِ، و غَورِ العِلمِ، و زَهرَةِ الحُکمِ، و رَساخَةِ الحِلمِ؛ فمَن فَهِمَ عَلِمَ غَورَ العِلمِ، و مَن عَلِمَ غَورَ العِلمِ صَدَرَ عَن شَرائعِ الحُکمِ، و مَن حَلُمَ لَم یُفَرِّط فی أمرِه و عاشَ فی النّاسِ حَمیدا . (3)

2510

شعبه های عدالت

امام علی علیه السلام :عدالت چهار شعبه دارد: فهم پیچیدگی، دانش بسیار و حکمت روشنی بخش (نیکو) و بوستان بردباری پس هرکه بفهمد، همه علوم را تبیین کند؛ و هرکه بداند، آبشخورهای حکمت را بشناسد و هرکه بردبار باشد، در کار خود کوتاهی نکند و در میان مردم با خوشنامی به سر بَرَد.

امام علی علیه السلام :عدالت چهار شاخه دارد: فهمِ ژرفیاب، شکوفه دانش، آبشخور حکمت و بوستان بردباری. هرکه بفهمد همه علوم را روشن کند؛ و هرکه بداند، آبشخورهای حکمت را بشناسد؛ و هرکه حکمت داشته باشد، در کار خود تفریط و کوتاهی نورزد و در میان مردم آسوده زندگی کند.

امام علی علیه السلام :ایمان بر چهار پایه استوار است: بر صبر و یقین و عدالت و جهاد ......... عدالت نیز چهار شاخه دارد: فهم ژرف کاو، دانش عمیق، حکمت (حکم) شکوفا و بردباری استوار و پایدار؛ هرکه بفهمد، از ژرفای دانش آگاه شود، و هرکه از ژرفای دانش آگاه شود، از آبشخورهای حکمت (احکام درست) سیراب گردد و هرکه بردبار باشد، در کار خود کوتاهی نورزد و در میان مردم با خوشنامی زندگی کند.

ص :95


1- الکافی : 2/51/1.
2- کنز العمّال : 1388.
3- نهج البلاغة: الحکمة 31.

2511 - صِفاتُ العادِلِ
2511 - ویژگیهای عادل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عامَلَ النّاسَ فلَم یَظلِمْهُم، وَ حَدَّثَهُم فلَم یَکذِبْهُم، و وَعَدَهُم فلَم یُخلِفْهُم، فَهُو مِمَّن کَمُلَت مُروءَتُهُ، و ظَهَرَت عَدالَتُهُ، و وَجَبَت اُخُوَّتُهُ، و حَرُمَت غِیبَتُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن صاحَبَ النّاسَ بِالَّذی یُحِبُّ أن یُصاحِبوهُ کانَ عَدلاً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما کَرِهتَهُ لِنَفسِکَ فَاکرَهْ لِغَیرِکَ، و ما أحبَبتَهُ لِنَفسِکَ فأحبِبْهُ لِأخیکَ؛ تَکُن عادِلاً فی حُکمِکَ، مُقسِطا فی عَدلِکَ، مُحَبَّا فی أهلِ السَّماءِ، مَودودا فی صُدورِ أهلِ الأرضِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن طابَقَ سِرُّهُ عَلانِیَتَهُ و وافَقَ فِعلُهُ مَقالَتَهُ، فَهُوَ الَّذی أدَّی الأمانَةَ و تَحَقَّقَت عَدالَتُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن صِفةِ العادِلِ _: إذا غَضَّ طَرْفَهُ عَنِ المَحارِمِ، و لِسانَهُ عَنِ المَآثِمِ، وَ کَفَّهُ عَنِ المَظالِمِ . (5)

2511

ویژگیهای عادل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در رفتار خود با مردم به ایشان ستم نکند و هرگاه با آنان سخن بگوید، دروغ نگوید و چون وعده شان دهد، خلف وعده نکند، انسانیتش کامل و عدالتش آشکار و دوستیش لازم و غیبتش حرام است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه با مردم چنان رفتار کند که دوست دارد آنان با او رفتار کنند، عادل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه برای خود نمی پسندی، برای دیگری هم مپسند و آنچه برای خود دوست داری، برای برادرت نیز دوست بدار، تا در قضاوتت عادل باشی و در عدالتت دادگر و نزد آسمانیان دوست داشتنی و در دلهای زمینیان محبوب.

امام علی علیه السلام :هر که نهانش با آشکارش یکسان باشد و کردارش با گفتارش سازگار، او کسی است که امانت را پرداخته و عدالتش تحقق یافته است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از ویژگی انسان عادل _فرمود : کسی است که چشم خود را از حرامها فرو بندد و زبانش را از گناهان و دستش را از مال مردم.

ص :96


1- الخصال : 208/28.
2- کنز الفوائد : 2/162.
3- تحف العقول : 14.
4- غرر الحکم : 8656.
5- تحف العقول : 365.

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ أوجَبْنَ لَهُ أربَعا عَلَی النّاسِ : مَن إذا حَدَّثَهُم لَم یَکذِبْهُم، و إذا خالَطَهُم لَم یَظلِمْهُم، و إذا وَعَدَهُم لَم یُخلِفْهُم، وَجَبَ أن تَظهَرَ فی النّاسِ عَدالَتُهُ، و تَظهَرَ فیهِم مُروءَتُهُ، و أن تَحرُمَ عَلَیهِم غِیبَتُهُ، و أن تَجِبَ عَلَیهِم اُخُوَّتُهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هر کس دارا باشد، آن سه، چهار وظیفه را در قبال او بر مردم واجب گردانند: کسی که هرگاه با مردم سخن گوید به ایشان دروغ نگوید و هرگاه با آنان بیامیزد در حقّشان ستم نکند و هرگاه و عده ای به آنان دهد خلف وعده نکند، واجب است که عدالت او در میان مردم آشکار شود و مروّتش در میان آنان هویدا گردد و غیبت از او برایشان حرام باشد و برادریش بر آنها لازم آید.

2512 - أوَّلُ العَدلِ
2512 - نخستین گام عادل بودن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ عَلی نَفسِهِ فاستَشعَرَ الحُزنَ و تَجَلبَبَ الخَوفَ ......... فَهُوَ مِن مَعادِنِ دِینِهِ و أوتادِ أرضِهِ، قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ، فکانَ أوَّلُ عَدلِهِ نَفیَ الهَوی عَن نَفسِهِ . (3)

(4)

2512

نخستین گام عادل بودن

امام علی علیه السلام :از محبوبترین بندگان خدا نزد او، بنده ای است که خداوند وی را در برابر نفْسش یاری رسانده، پس، اندوه را زیرپوش خود کرده و ترس [از خدا ]را بالاپوش خویش ......... چنین کسی از معادن دین خدا و بزرگان زمین اوست، خویشتن را ملزم به عدالت کرده است و نخستین گامِ عادل بودنِ او، دور کردن هوا و هوس از خویش بوده است.

2513 - عَلاماتُ العَدالَةِ
2513 - نشانه های عدالت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن صَلّی خَمسَ صَلَواتٍ فی الیَومِ و اللَّیلَةِ فی جَماعَةٍ، فظُنُّوا بِهِ خَیرا و أجِیزوا شَهادَتَهُ . (5)

2513

نشانه های عدالت

امام صادق علیه السلام :هرکه در شبانه روز پنج نماز با جماعت بخواند، به او گمان نیک برید و شهادتش را روا شمارید.

ص :97


1- الخصال : 208/29.
2- (انظر) الشهادة فی القضاء: باب 9 2080. وسائل الشیعة : 18/288 باب 41.
3- نهج البلاغة : الخطبة 87.
4- (انظر) عنوان 535 «الهوی».
5- الأمالی للصدوق : 418/556 .

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : بِمَ تُعرَفُ عَدالَةُ الرَّجُلِ حَتّی تُقبَلَ شَهادَتُهُ ؟ _: أن تَعرِفوهُ بِالسَّترِ و العَفافِ و الکَفِّ عَنِ البَطنِ و الفَرجِ و الیَدِ و اللِّسانِ، و یُعرَفَ بِاجتِنابِ الکَبائرِ الَّتی أوعَدَ اللّهُ عَلَیها النّارَ مِن شُربِ الخَمرِ، و الزِّنا، و الرِّبا، و عُقوقِ الوالِدَینِ، و الفِرارِ مِنَ الزَّحفِ و غَیرِ ذلکَ، و الدّالّ علی ذلکَ کُلِّهِ و السَّاتِر لجَمیعِ عُیوبِهِ _ حَتّی یَحرُمَ عَلَی المُسلِمینَ تَفتیشُ ما وَراءَ ذلکَ مِن عَثَراتِهِ و غِیبَتِهِ، و یَجِبُ عَلَیهِم تَوَلِّیهِ و إظهارُ عَدالَتِهِ فی النّاسِ _ المُتَعاهِد لِلصَّلَواتِ الخَمسِ إذا وَاظَبَ عَلَیهِنَّ وَ حافَظَ مَواقیتَهُنَّ بِإحضارِ جَماعَةِ المُسلِمینَ، و أن لا یَتَخَلَّفَ عَن جَماعَتِهِم وَ مُصَلاّهُم إلاّ مِن عِلّةٍ . (1)

الأمالی للصدوق عن عَلقَمَةَ :قالَ الصّادِقُ جَعفرُ بنُ محمّدٍ علیه السلام و قَد قلتُ لهُ : یَابن رَسولِ اللّه ، أخبرنی مَن تُقبَلُ شهادتُهُ و مَن لا تُقبلُ شهادتُه، فقالَ : کُلُّ مَن کانَ عَلی فِطرَةِ الإسلامِ جازَت شَهادَتُه .

قالَ : فقُلتُ لَهُ : تُقبَلُ شَهادَةُ المُقتَرِفِ للذُّنوبِ ؟ فقالَ : یا عَلقَمَةُ، لَو لَم تُقبَلْ شَهادَةُ المُقتَرِفینَ لِلذُّنوبِ لَما قُبِلَت إلاّ شَهاداتُ الأنبِیاءِ و الأوصِیاءِ صلوات اللّه علیهم؛ لِأنَّهُم هُمُ المَعصومونَ . (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که از چه طریق عدالت آدمی شناخته می شود، تا در نتیجه شهادتش پذیرفته شود _فرمود : او را به داشتن حیا و پاکدامنی و نگهداشتن شکم و شهوت و دست و زبان [از حرام و ناروا ]بشناسید. و همچنین با دوری کردن از گناهان کبیره، که خداوند بر آنها وعده آتش داده است؛ مانند شرابخواری، زنا، ربا خواری، نافرمانی از پدر و مادر، فرار از میدان جهاد و جز اینها شناخته می شود. کسی که همه این امور را از خود نشان دهد و تمام عیبهایش را پوشیده نگه دارد _ به طوری که کنجکاوی از دیگر لغزشهای او و غیبت کردن از وی، بر مسلمانان حرام و به دوستی گرفتن او و آشکار کردن عدالتش در میان مردم، بر آنان واجب و لازم آید _ و به نمازهای پنجگانه برسد، یعنی بر این نمازها مواظبت کند، و با حاضر شدن در جماعت مسلمانان، آنها را به موقع بخواند و از حضور در جماعت و مصلاّی آنان سرباز نزند، مگر عذری داشته باشد [او را عادل بدانید].

الأمالی للصدوق_ به نقل از علقمه _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : ای پسر رسول خدا! شهادت چه کسی قبول می شود و شهادت چه کسی قبول نمی شود؟ حضرت فرمود : هرکه بر سرشت اسلام باشد، شهادت دادنش جایز است. عرض کردم: آیا شهادت گنهکار پذیرفته می شود؟ حضرت فرمود: ای علقمه! اگر بنا باشد شهادت دادن گنهکاران پذیرفته نشود، در این صورت جز شهادت پیامبران و اوصیا پذیرفته نخواهد شد؛ زیرا تنها اینان از گناه پاکند.

ص :98


1- الاستبصار : 3/12/33.
2- الأمالی للصدوق : 163/163 .

2514 - الوَصِیَّةُ بِالعَدلِ عَلَی العَدُوِّ وفِی الغَضَبِ
2514 - سفارش به رفتار عادلانه با دشمن و در هنگام خشم

الکتاب :

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحُسَینِ علیه السلام _: اُوصیکَ بِتَقوَی اللّهِ فی الغِنی و الفَقرِ ......... و بِالعَدلِ عَلَی الصَّدیقِ و العَدُوِّ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: اُوصیکَ یا بُنَیَّ بِالصَّلاةِ عِندَ وَقتِها ......... و العَدلِ فی الرِّضا و الغَضَبِ . (3)

2514

سفارش به رفتار عادلانه با دشمن و در هنگام خشم

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید برای خدا قیام کنید و به عدل گواهی دهید و دشمنی با یک گروه وادارتان نکند که عدالت نورزید. عدالت ورزید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا بترسید. همانا خدا به هر کاری که می کنید آگاه است».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسین علیه السلام _فرمود : تو را سفارش می کنم به پروای از خدا در روزگار توانگری و تهیدستی ......... و به رعایت عدالت با دوست و دشمن.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! تو را سفارش می کنم به گزاردن نماز در وقتش ......... و رعایت عدالت در خشنودی و خشم.

ص :99


1- المائدة : 8.
2- تحف العقول : 88.
3- الأمالی للمفید : 221/1.

2515 - أعدَلُ النّاسِ
2515 - عادلترین مردم

تنبیه الخواطر :رُویَ أنّ موسی علیه السلام سألَ اللّهَ تعالی فقالَ : أیُّ عِبادِکَ أغنی ؟ فقال : أقنَعُهُم بِما أعطَیتُهُ . قالَ : و أیُّهُم أعدَلُ ؟ قالَ : مَن أنصَفَ مِن نَفسِهِ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعدَلُ النّاسِ مَن رَضِیَ لِلنّاسِ ما یَرضی لِنَفسِهِ، وکَرِهَ لَهُم ما یَکرَهُ لِنَفسِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قَد قیلَ لَهُ : اُحِبُّ أن أکونَ أعدَلَ النّاسِ _: أحِبَّ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفسِکَ تَکُنْ أعدَلَ النّاسِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعدَلُ النّاسِ مَن أنصَفَ عَن قُوَّةٍ . (4)

عنه علیه السلام :أعدَلُ النّاسِ مَن أنصَفَ مَن ظَلَمَهُ، أجوَرُ النّاسِ مَن ظَلَمَ مَن أنصَفَهُ . (5)

عنه علیه السلام :أعدَلُ الخَلقِ أقضاهُم بالحَقِّ . (6)

عنه علیه السلام :أعدَلُ السِّیرَةِ أن تُعامِلَ النّاسَ بِما تُحِبُّ أن یُعامِلوکَ بِهِ . (7)

2515

عادلترین مردم

تنبیه الخواطر:روایت شده است که موسی علیه السلام از خداوند عزّ و جلّ پرسید: کدام بنده تو غنی تر است؟ فرمود: کسی که به آنچه او را داده ام قانع تر است. پرسید: کدام یک عادلتر است؟ فرمود: کسی که از جانب خود انصاف داشته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عادلترین مردم، کسی است که بر مردم همان پسندد که بر خود می پسندد و بر آنان نپسندد آنچه را بر خود نمی پسندد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که به ایشان گفته شد: دوست دارم عادلترین مردم باشم _فرمود : آنچه برای خودت دوست داری، برای مردم نیز دوست بدار، تا عادلترین مردم باشی.

امام علی علیه السلام :عادلترین مردم، کسی است که با داشتن قدرت، انصاف ورزد.

امام علی علیه السلام :عادلترین مردم، کسی است که با آن که بر او ستم روا داشته است به انصاف رفتار کند. ستمکارترین مردم کسی است که به آن که با او به انصاف رفتار کرده، ستم کند.

امام علی علیه السلام :عادلترین خلق، کسی است که بیش از همه به حق داوری کند.

امام علی علیه السلام :عادلانه ترین روش این است که با مردم آن گونه رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار کنند.

ص :100


1- تنبیه الخواطر : 1/163.
2- الأمالی للصدوق : 72/41 .
3- کنز العمّال : 44154.
4- غرر الحکم : 3242.
5- غرر الحکم : 3186، 3187.
6- غرر الحکم : 3014.
7- غرر الحکم : 3170.

عنه علیه السلام :غایَةُ العَدلِ أن یَعدِلَ المَرءُ فی نَفسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا عَدلَ أفضَلُ مِن رَدِّ المَظالِمِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :نهایت عدالت، این است که آدمی با خودش به عدالت رفتار کند.

امام علی علیه السلام :هیچ عدالتی، برتر از ردّ مظالم نیست.

2516 - ما یُستَعانُ بِه عَلَی العَدلِ
2516 - یاوران عدالت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِستَعِنْ عَلَی العَدلِ بِحُسنِ النِّیَّةِ فی الرَّعِیَّةِ، و قِلَّةِ الطَّمَعِ، و کَثرَةِ الوَرَعِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا أدَّتِ الرَّعِیَّةُ إلَی الوالی حَقَّهُ، و أدَّی الوالی إلَیها حَقَّها، عَزَّ الحَقُّ بَینَهُم، و قامَت مَناهِجُ الدِّینِ، و اعتَدَلَت مَعالِمُ العَدلِ، و جَرَت عَلی أذلالِها السُّنَنُ، فصَلَحَ بِذلکَ الزَّمانُ، و طُمِعَ فی بَقاءِ الدَّولَةِ، وَ یَئسَت مَطامِعُ الأعداءِ.

و إذا غَلَبَتِ الرَّعِیَّةُ و الِیَها، أو أجحَفَ الوالی بِرَعِیَّتِهِ، اختَلَفَت هُنالِکَ الکَلِمَةُ، و ظَهَرَت مَعالِمُ الجَورِ . (5)

2516

یاوران عدالت

امام علی علیه السلام :برای عدالت داشتن از حسن نیّت درباره مردم، کم کردن طمع و پارسایی زیاد، کمک بگیر.

امام علی علیه السلام :هرگاه مردم، حقّ زمامدار را ادا کنند و زمامدار حق مردم را رعایت کند، حق در میان آنان عزیز و نیرومند شود و راههای دین هموار و نشانه های عدالت برپا گردد و کارها در مجرای طبیعی خود پیش رود و بدین سان، زمانه اصلاح شود و به ماندگاری دولت امید رود و طمع دشمنان، به یأس مبدّل گردد. اما اگر مردم بر زمامدار خود غلبه کنند، یا زمامدار به مردم اجحاف و ستم کند، در این صورت اتحاد و یکپارچگی، به اختلاف گراید و نشانه های ستم و انحراف آشکار شود.

ص :101


1- غرر الحکم : 6368.
2- غرر الحکم : 10841.
3- (انظر) الغنی : باب 3069.
4- غرر الحکم : 2408.
5- نهج البلاغة : الخطبة 216.

2517 - عِقابُ مَن لَم یَعدِل مِنَ الاُمَراءِ
2517 - کیفر زمامداران بیدادگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ مَن یَدخُلُ النّارَ أمیرٌ مُتَسَلِّطٌ لَم یَعدِلْ، و ذو ثَروَةٍ مِنَ المالِ لَم یُعطِ المالَ حَقَّهُ، و فَقیرٌ فَخورٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَنالُ شَفاعَتی ذا سُلطانٍ جائرٍ غَشومٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی آخِرِ خُطبَتِه بِالمَدینَةِ و قَد سَألَهُ علیٌّ علیه السلام عَن مَنزِلَةِ الأمیرِ الجائرِ _: هُوَ رابِعُ أربَعَةٍ، مِن أشدِّ النّاسِ عَذابا یَومَ القِیامَةِ : إبلیسَ، و فِرعَونَ، و قاتِلِ النِّفسِ، و رابِعُهُم سُلطانٌ جائرٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن وَلِیَ عَشرَةً فَلَم یَعدِلْ فیهِم جاءَ یَومَ القِیامَةِ و یَداهُ و رِجلاهُ و رَأسُهُ فی ثَقبِ فَأسٍ . (4)

2517

کیفر زمام داران بیدادگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که به دوزخ می رود، زمامدار قدرتمندی است که عدالت نورزیده و ثروتمند متمکّنی است که حقوق مالیش را نپرداخته و تهیدست فخر فروش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شفاعت من شامل حال قدرتمندِ بیدادگرِ ستمگر، نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در آخرین خطبه اش در مدینه، در پاسخ به پرسش علی علیه السلام از جایگاه زمامدارِ بیدادگر _فرمود : او چهارمین نفر از چهار نفری است که روز قیامت سخت ترین عذاب را دارند: ابلیس، فرعون، آدم کش و چهارمینشان زمامدار بیدادگر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که بر دَه نفر فرمانروا شود و در میانشان به عدالت رفتار نکند، روز قیامت در حالی آورده می شود که دستها و پاها و سرش در سوراخ تیشه ای جای داده شده است.

ص :102


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/28/20.
2- مستدرک الوسائل : 12/99/13627.
3- ثواب الأعمال : 338/1.
4- ثواب الأعمال : 309/1.

339 - العداوة

339 - دشمنی
اشاره

(1)

(2)

ص :103


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 8 / 569 باب 136 «استحباب اجتناب شَحناء الرِّجال و عداوتهم و مُلاحاتهم».
2- انظر : الجهل : باب 614، الشیطان : باب 1990، الصدیق : باب 2179. المصافحة : باب 2226.

2518 - النَّهیُ عَنِ المُعاداةِ
2518 - نهی از دشمنی با یکدیگر

الکتاب :

«فَأزَلَّهُما الشَّیْطانُ عَنْها فَأخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ وَ قُلْنا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إلَی حِینٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما عَهِدَ إلَیَّ جَبرَئیلُ علیه السلام فی شَیءٍ ما عَهِدَ إلَیَّ فی مُعاداةِ الرِّجالِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أتانی جَبرَئیلُ علیه السلام قَطُّ إلاّ وَعَظَنی، فآخِرُ قَولِهِ لی : إیّاکَ و مُشارَّةَ النّاسِ؛ فإنَّها تَکشِفُ العَورَةَ و تَذهَبُ بِالعِزِّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما نُهِیتُ عن شَیءٍ بَعدَ عِبادَةِ الأوثانِ ما نُهِیتُ عَن مُلاحاةِ الرِّجالِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و مُشارَّةَ النّاسِ ؛ فإنَّها تُظهِرُ العَرَّةَ و تَدفِنُ الغُرَّةَ . (5)

2518

نهی از دشمنی با یکدیگر

قرآن:

«پس، شیطان ، آن دو (آدم و حوّا) را به خطا وا داشت و از بهشتی که در آن بودند بیرون راند و گفتیم: پایین روید برخی دشمن برخی دیگر و زمین ، قرارگاه و جای برخورداری شما تا روز قیامت باشد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل علیه السلام درباره هیچ چیز به اندازه دوری کردن از دشمنی با مردم، به من سفارش نکرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچگاه جبرئیل علیه السلام نزد من نیامد، مگر این که مرا پند داد، و آخرین سخنش به من این بود: از دشمنی کردن با مردم بپرهیز؛ زیرا این کار عیب نهفته را آشکار می سازد و عزّت و احترام را از بین می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من بعد از نهی شدن از بت پرستی، از چیزی به اندازه کشمکش کردن با مردمان نهی نشدم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مخاصمه کردن با مردم بپرهیزید، که این کار عیبها را برملا می سازد و خوبیها را دفن می کند.

ص :104


1- البقرة : 36.
2- الکافی : 2/302/11.
3- الکافی : 2/302/10.
4- تحف العقول : 42 .
5- الأمالی للطوسی : 482/1052، المشارّة : المخاصمة . و المعرّة: الأمر القبیح المکروه و الأذی ففعلة من عرّة (مجمع البحرین : 2/941 و ص 1188) و الغُرّة: الحسن و العمل الصالح ، شبّهه بغُرّة الفرس ، و کلّ شیء تُرفع قیمته فهو غُرّة . (النهایة : 3/354) .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لاحَی الرِّجالَ سَقَطَت مُروءَتُهُ و ذَهَبَت کَرامَتُهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُعاداةُ الرِّجالِ مِن شِیَمِ الجُهّالِ . (2)

عنه علیه السلام :رَأسُ الجَهلِ مُعاداةُ النّاسِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن سُوءِ الاختِیارِ مُغالَبَةُ الأکفاءِ و مُعاداةُ الرِّجالِ . (4)

عنه علیه السلام :مِن سُوءِ الاختِیارِ مُغالَبَةُ الأکفاءِ ، و مُکاشَفَةُ الأعداءِ ، و مُناواةُ مَن یَقدِرُ عَلَی الضَّرّاءِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی کَلامِهِ لِبَنیهِ _: یا بَنِیَّ، إیّاکُم و مُعاداةَ الرِّجالِ ؛ فإنَّهُم لا یَخلُونَ مِن ضَربَینِ : مِن عاقِلٍ یَمکُرُ بِکُم ، أو جاهِلٍ یَعجَلُ عَلَیکُم . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه با مردم بستیزد ، انسانیتش ساقط شود و حرمتش از بین برود.

امام علی علیه السلام :دشمنی کردن با مردان از خصلتهای مردمان نابخرد است.

امام علی علیه السلام :رأس نابخردی، دشمنی کردن با مردم است.

امام علی علیه السلام :چیره جویی بر همتایان و دشمنی کردن با مردان، انتخابی نارواست.

امام علی علیه السلام :چیره جویی بر همتایان، و آشکار ساختن دشمنی با دشمنان، و مخالفت کردن با کسی که می تواند گزند برساند، انتخاب بدی است.

امام علی علیه السلام_ در گفتاری به فرزندانش _فرمود : فرزندان من! از دشمنی کردن با مردم بپرهیزید؛ زیرا آنان از دو نوع خارج نیستند: یا دانایند که با شما مکر می کنند یا نادانند که در ضدّیت با شما شتاب می ورزند.

ص :105


1- الأمالی للطوسی : 512/1119 .
2- غرر الحکم : 9785.
3- غرر الحکم : 5247.
4- غرر الحکم : 9352.
5- غرر الحکم : 9429 .
6- الخصال : 72/111 .

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :لا تُعادِیَنَّ أحَدا و إن ظَنَنتَ أنَّهُ لا یَضُرُّکَ ، و لا تَزهَدَنَّ فی صَداقَةِ أحَدٍ و إن ظَنَنتَ أنَّهُ لا یَنفَعُکَ ، فإنَّکَ لا تَدری مَتی تَرجُو صَدیقَکَ ، و لا تَدری مَتی تَخافُ عَدُوَّکَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إیّاکُم و الخُصومَةَ ؛ فإنَّها تُفسِدُ القَلبَ و تُورِثُ النِّفاقَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکَ و عَداوَةَ الرِّجالِ ؛ فإنَّها تُورِثُ المَعَرَّةَ و تُبدی العَورَةَ . (3)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :لا تُعادِ أحَدا حَتّی تَعرِفَ الَّذی بَینَهُ وَ بَینَ اللّهِ تَعالی ، فإن کانَ مُحسِنا لا یُسلِمُهُ إلَیکَ ، و إن کانَ مُسیئا فإنَّ عِلمَکَ بِهِ یَکفیکَهُ فلا تُعادِهِ . (4)

(5)

امام زین العابدین علیه السلام :هرگز با کسی دشمنی مکن، هرچند گمان بری که او به تو زیان نمی رساند، و به دوستی با هیچ کس بی رغبتی مکن، هرچند تصوّر کنی که سودی به تو نمی رساند؛ زیرا نمی دانی که چه وقت به دوستت محتاج می شوی و نمی دانی کی از دشمنت ترسان می گردی.

امام باقر علیه السلام :از ستیزه گری دوری کنید؛ زیرا این کار دل را تباه می کند و نفاق به بار می آورد.

امام صادق علیه السلام :از دشمنی کردن با مردمان بپرهیز؛ زیرا این کار ننگ و زیان در پی دارد و عیب و بدی را آشکار می سازد.

امام جواد علیه السلام :با هیچ کس دشمنی مکن تا آنگاه که بدانی رابطه او با خداوند عزّ و جلّ چگونه است؛ اگر نیکوکار باشد خداوند او را تسلیم تو نمی کند و اگر بدکار باشد همین شناخت تو از او، تو را از وی کفایت می کند. بنا بر این، با وی دشمنی مکن.

2519 - بَذرُ العَداوَةِ
2519 - تخم دشمنی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِلَّةُ المُعاداةِ قِلَّةُ المُبالاةِ . (6)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ شَیءٍ بَذرٌ و بَذرُ العَداوَةِ المِزاحُ . (7)

2519

تخم دشمنی

امام علی علیه السلام :علت دشمنی کردن، بی پروایی است.

امام علی علیه السلام :هر چیزی را بذری است و بذر دشمنی، شوخی کردن است.

ص :106


1- الدرّة الباهرة : 26 .
2- حلیة الأولیاء : 3/184/235 .
3- الاختصاص : 230 .
4- أعلام الدین : 309 .
5- (انظر) عنوان 161 «المداراة» .
6- غرر الحکم : 6302 .
7- غرر الحکم : 7316 .

عنه علیه السلام :مَن زَرَعَ العُدوانَ حَصَدَ الخُسرانَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زَرَعَ العَداوَةَ حَصَدَ ما بَذَرَ . (2)

عنه علیه السلام :الانتِقادُ عَداوَةٌ . (3)

امام علی علیه السلام :هرکه تخم دشمنی بکارد، زیان درو کند.

امام صادق علیه السلام :هرکه [تخم] دشمنی بکارد، همان دِرَوَد که کاشته است.

امام صادق علیه السلام :خرده گیری، مایه دشمنی است.

2520 - مَن یَنبَغی أن یُسمّی عَدُوّاً
2520 - کسانی که شایسته اند دشمن نامیده شوند

الکتاب :

یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إنَّ مِنْ أزْواجِکُمْ وَ أوْلادِکُمْ عَدُوَّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ساتَرَکَ عَیبَکَ و عابَکَ فی غَیبِکَ فهُوَ العَدُوُّ ؛ فَاحذَرهُ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّما سُمِّی العَدُوُّ عَدُوّا لِأنَّهُ یَعدو عَلَیکَ ، فمَن داهَنَکَ فی مَعایِبِکَ فَهُوَ العَدُوُّ العادی عَلَیکَ . (6)

عنه علیه السلام :بَطنُ المَرءِ عَدوُّهُ . (7)

2520

کسانی که شایسته اند دشمن نامیده شوند

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! برخی از زنان و فرزندان شما دشمنتان هستند. پس، از آنان حذر کنید. و اگر گذشت کنید و چشم بپوشید و گناهشان را ببخشید، همانا خدا آمرزنده و مهربان است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هرکه عیب تو را از تو پنهان سازد و پشت سرت عیبجویی کند، او دشمن است، از او حذر کن.

امام علی علیه السلام :عدّو (دشمن) را به این سبب عدّو گفته اند که به تو تعدّی می کند. پس هرکه در عیبهایت با تو مسامحه کند (آنها را نگوید، تا در صدد رفعشان برآیی) عدوّ تعدّی کننده به توست.

امام علی علیه السلام :شکم آدم، دشمن اوست.

ص :107


1- غرر الحکم : 8033 .
2- الکافی : 2/302/12 .
3- تحف العقول : 315 .
4- التغابن : 14 .
5- غرر الحکم : 8745 .
6- غرر الحکم : 3876 .
7- غرر الحکم : 4424 .

عنه علیه السلام :مَن لَم یُبالِکَ فهُوَ عَدُوُّکَ . (1)

عنه علیه السلام :أصدِقاؤکَ ثَلاثَةٌ و أعداؤکَ ثَلاثَةٌ، فأصدِقاؤکَ : صَدیقُکَ ، و صَدیقُ صَدیقِکَ ، و عَدُوُّ عَدُوِّکَ . و أعداؤکَ : عَدُوّکَ ، و عَدُوُّ صَدیقِکَ ، و صَدیقُ عَدُوِّکَ . (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :قَد عاداکَ مَن سَتَرَ عَنکَ الرُّشدَ اتِّباعا لِما تَهواهُ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :کسی که از تو باک نداشته باشد (به تو اهمیت ندهد) او دشمن توست.

امام علی علیه السلام :دوستان تو سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه؛ دوستانت عبارتند از: دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن تو. دشمنانت عبارتند از: دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن تو.

امام جواد علیه السلام :کسی که به خاطر پیروی از دلخواه تو، راه درست را بر تو پنهان دارد، بی گمان با تو دشمنی کرده است.

2521 - أعدی عَدُوِّکَ
2521 - دشمن ترین دشمنت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعدی عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :و الَّذی نَفسی بِیَدِهِ ، ما مِن عَدُوٍّ أعدی عَلَی الإنسانِ مِنَ الغَضَبِ وَ الشَّهوَةِ ، فَاقمَعوهُما و اغلِبوهُما و اکظِموهُما . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ عَدُوُّکَ الَّذی إن قَتَلتَهُ کانَ لَکَ نورا ، و إن قَتَلَکَ دَخَلتَ الجَنَّةَ ، و لکِنْ أعدی عَدُوٍّ لَکَ وَلَدُکَ الَّذی خَرَجَ مِن صُلبِکَ ، ثُمّ أعدی عَدُوٍّ لَکَ مالُکَ الَّذی مَلَکَت یَمینُکَ . (7)

2521

دشمن ترین دشمنت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دشمن ترین دشمن تو، نفسی است که میان دو پهلویت قرار دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست، برای انسان هیچ دشمنی دشمن تر از خشم و شهوت وجود ندارد. پس آن دو را سرکوب کنید و مقهورشان سازید و آتش آنها را فرو نشانید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دشمن تو آن کسی نیست که اگر تو او را بکشی برایت مایه روشنایی باشد و اگر او تو را بکشد به بهشت روی، بلکه بالاترین دشمن تو، فرزند توست که از پشتت خارج شده است و پس از آن، بالاترین دشمنت، ثروتی است که به دست آورده ای.

ص :108


1- نهج البلاغة : الکتاب 31.
2- . نهج البلاغة : الحکمة 295 .
3- أعلام الدین : 309 .
4- (انظر) الشیطان : باب 1990 .
5- . تنبیه الخواطر : 1/259.
6- تنبیه الخواطر : 2/115 .
7- الترغیب و الترهیب : 4/182/67 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهَوی أعظَمُ العَدُوَّینِ . (1)

عنه علیه السلام :أعدی عَدُوٍّ لِلمَرءِ غَضَبُهُ و شَهوَتُهُ ، فَمَن مَلَکَهُما عَلَت دَرَجَتُهُ و بَلَغَ غایَتَهُ . (2)

عنه علیه السلام :نَفسُکَ أقرَبُ أعدائکَ إلَیکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِحذَروا أهواءَکُم کَما تَحذَرونَ أعداءَکُم ، فلَیسَ شَیءٌ أعدی لِلرِّجالِ مِن اتِّباعِ أهوائهِم و حَصائدِ ألسِنَتِهِ_م . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :هوس، بزرگترین دشمنان است.

امام علی علیه السلام :دشمن ترین دشمن آدمی، خشم و شهوت اوست. هرکه بر این دو چیره شود، مقامش بلند گردد و به هدف خود برسد.

امام علی علیه السلام :نفْس تو، نزدیکترین دشمنانت به توست.

امام صادق علیه السلام :از هوسهای خود بپرهیزید، همچنان که از دشمنانتان پرهیز می کنید؛ زیرا برای مردان چیزی دشمن تر از پیروی هوسهایشان و درو شده های زبانهایشان وجود ندارد.

2522 - أوهَنُ الأعداءِ کَیداً
2522 - سست نیرنگ ترین دشمنان

الکتاب :

وَ إذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأرْضِ فَلیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إنْ خِفْتُمْ أنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوّا مُبِینا» . (6)

2522

سست نیرنگ ترین دشمنان

قرآن:

«و چون در زمین سفر کنید، اگر بیم آن داشتید که کافران به شما زیان رسانند، بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه کنید. همانا کافران دشمن آشکار شمایند».

ص :109


1- غرر الحکم : 1678 .
2- غرر الحکم : 3269 .
3- غرر الحکم : 9957 .
4- الکافی : 2/335/1 .
5- (انظر) عنوان 517 «النفس» ، 535 «ی» . العقل : باب 2772 ، 2778 .
6- النساء : 101 .

«وَ إذَا رَأیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أجْسامُهُمْ وَ إنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللّهُ أنَّی یُؤْفَکُونَ» . (1)

«چون آنها را ببینی ، تو را از ظاهرشان خوش می آید و چون سخن بگویند، به سخنشان گوش می دهی. گویی چوبهایی هستند به دیوار تکیه داده. هر آوازی را به زیان خود می پندارند. آنان دشمن هستند، از آنها حذر کن. خدایشان بکشد ! به کجا منحرف می شوند؟»

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوهَنُ الأعداءِ کَیدا مَن أظهَرَ عدَاوتَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أظهَرَ عَداوَتَهُ قَلَّ کَیدُهُ . (3)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :أضعَفُ الأعداءِ کَیدا مَن أظهَرَ عَداوَتَهُ . (4)

(5)

حدیث:

امام علی علیه السلام :سست مکرترین دشمنان، کسی است که دشمنی خود را آشکار سازد.

امام علی علیه السلام :هرکه دشمنی خود را آشکار سازد، (نقشه) نیرنگش کاستی گیرد.

امام عسکری علیه السلام :سست اندیش ترین دشمنان، کسی است که دشمنی خود را آشکار سازد.

2523 - التَّحذیرُ مِنِ ائتِمانِ العَدُوِّ
2523 - نباید خود را از دشمن ایمن پنداشت

التَّحذیرُ مِن ائتِمانِ العَدُوِّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن نامَ عَن عَدُوِّهِ أنبَهَتهُ المَکایِدُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن نامَ لَم یُنَمْ عَنهُ . (7)

عنه علیه السلام :و اللّهِ إنَّ امرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِن نَفسِه یَعرُقُ لَحمَهُ ، و یَهشِمُ عَظمَهُ ، و یَفری جِلدَهُ ، لَعظیمٌ عَجزُهُ . (8)

2523

نباید خود را از دشمن ایمن پنداشت

امام علی علیه السلام :هرکه از دشمن خود غافل شود، دسیسه ها او را به خود آورد.

امام علی علیه السلام :هرکه از دشمن خود غافل باشد، دشمن از او غافل نباشد.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند، کسی که دشمنش را بر خود چنان مسلّط گرداند که گوشتش را جدا کند و استخوانش را بشکند و پوستش را بکند، آدمی بس ناتوان است.

ص :110


1- المنافقون : 4 .
2- غرر الحکم : 3258 .
3- غرر الحکم : 7956 .
4- أعلام الدین : 313 .
5- (انظر) الشیطان : باب 1997 .
6- غرر الحکم : 8672 .
7- نهج البلاغة : الکتاب 62.
8- نهج البلاغة : الخطبة 34 .

عنه علیه السلام :لا تَأمَنْ عَدُوّا و إن شَکَرَ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَستَصغِرَنَ عَدُوّا و إن ضَعُفَ . (2)

عنه علیه السلام :جِماعُ الغُرورِ فی الاستِنامَةِ إلَی العَدُوِّ . (3)

امام علی علیه السلام :از هیچ دشمنی ایمن مباش، اگر چه سپاسگزاری کند.

امام علی علیه السلام :هیچ دشمنی را دست کم مگیر، هر چند ناتوان باشد.

امام علی علیه السلام :اعتماد کردن به دشمن، عامل فریب خوردن [از او] است.

2524 - استِصلاحُ الأعداءِ
2524 - جلب آشتی دشمنان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاستِصلاحُ لِلأعداءِ بِحُسنِ المَقالِ و جَمیلِ الأفعالِ ، أهوَنُ مِن مُلاقاتِهِم و مُغالَبَتِهِم بِمضیضِ القِتالِ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ استَصلَحَ عَدُوَّهُ زَادَ فی عَدَدِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَنِ استَصلَحَ الأضدادَ بَلَغَ المُرادَ . (6)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن کانَ الوَرَعُ سَجِیَّتَهُ ، و الإفضالُ حِلیَتَهُ ، انتَصَرَ مِن أعدائهِ بِحُسنِ الثَّناءِ عَلَیهِ. (7)

(8)

2524

جلب آشتی دشمنان

امام علی علیه السلام :به آشتی کشاندن دشمنان با زبان خوش و رفتار نیک، آسانتر است از رویارویی با آنها و چیرگی بر ایشان از طریق پیکار سخت.

امام علی علیه السلام :هرکه دشمن خود را به آشتی کشاند، بر عدّه [یاران و دوستان] خود بیفزاید.

امام علی علیه السلام :هرکه دشمنان خود را به آشتی کشاند، به مرادش دست یابد.

امام عسکری علیه السلام :هرکه پاکدامنی، خصلت او باشد و بخشندگی، زیورش، با تمجید و ستایشی که از او می شود، از دشمنانش انتقام گیرد.

2525 - ما یَنبَغی التَّسَلُّحُ بِهِ عَلَی الأعداءِ
2525 - سلاح مناسب در برابر دشمنان

لقمانُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ _: یا بُنَیَّ ، لِیَکُن مِمّا تَتَسَلَّحُ بِهِ عَلی عَدُوِّکَ فَتَصرَعُهُ المُماسَحَةُ و إعلانُ الرِّضا عَنهُ ، و لا تُزاوِلْهُ بِالمُجانَبَةِ فیَبدُوَ لَهُ ما فی نَفسِکَ فَیتَأهَّبَ لَکَ . (9) (10)

2525

سلاح مناسب در برابر دشمنان

لقمان علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود _فرمود : فرزندم! از جمله چیزهایی که باید در برابر دشمنت به آن مسلّح شوی و در نتیجه، او را به خاک افکنی، این است که با او به زبان چرب و نرم سخن گویی و وانمود کنی که از وی خرسند هستی، و از او دوری مکن که آنچه در اندیشه ات می گذرد بر او آشکار می شود و در نتیجه، خودش را در برابر تو آماده می سازد.

ص :111


1- غرر الحکم : 10197 .
2- غرر الحکم : 10216 .
3- غرر الحکم : 4775 .
4- غرر الحکم : 1926 .
5- غرر الحکم : 8230 .
6- غرر الحکم : 8043 .
7- بحار الأنوار : 78/378/3 .
8- (انظر) العفو : باب 2720 ، 2721 .
9- الأمالی للصدوق : 766/1031 .
10- (انظر) عنوان 161 «المداراة» .

2526 - عَداوَةُ النّاسِ لِما جَهِلوا
2526 - دشمنی مردم با آنچه نمی دانند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النّاسُ أعداءُ ما جَهِلوا . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ثَلاثَةٌ مُوَکَّلٌ بِها ثَلاثَةٌ : تَحامُلُ الأیَّامِ عَلی ذوَی الآدابِ الکامِلَةِ ، و استیلاءُ الحِرمانِ عَلَی المُتَقَدِّمِ فی صَنعَتِهِ ، و مُعاداةُ العَوامِّ عَلی أهلِ المَعرِفَةِ . (2)

(3)

2526

دشمنی مردم با آنچه نمی دانند

امام علی علیه السلام :مردم، دشمن چیزی هستند که نمی دانند.

امام رضا علیه السلام :سه چیز است که بر سه چیز گماشته شده است: رنج و مشقّتِ روزگار بر دارندگان آداب [و فرهنگ] کامل، غلبه محرومیت بر پیشکسوت در حرفه خود، و دشمنیِ عوام با اهل معرفت.

2527 - النَّوادِرُ
2527 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَداوَةُ الأقارِبِ أمَرُّ مِن لَسعِ العَقارِبِ . (4)

2527

گوناگون

امام علی علیه السلام :دشمنی نزدیکان، گزنده تر از نیش عقربهاست.

ص :112


1- نهج البلاغة : الحکمة 172 ، 438 .
2- الأمالی للطوسی : 483/1057 .
3- (انظر) الجهل : باب 614 . العیب : باب 2976 .
4- غرر الحکم : 6316.

عنه علیه السلام :مَن کانَ نَفعُهُ فی مَضَرَّتِکَ ، لَم یَخلُ فی کُلِّ حالٍ من عَداوَتِکَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ضَعُفَ جِدُّهُ قَوِیَ ضِدُّهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن رَکِبَ جِدَّهُ قَهَرَ ضِدَّهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن قارَنَ ضِدَّهُ کَشَفَ عَیبَهُ و عَذّبَ قَلبَهُ . (4)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :کَفی بِنَصرِ اللّهِ لَکَ أن تَری عَدُوَّکَ یَعمَلُ بِمَعاصیَ اللّهِ فیکَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَفَی المُؤمِنَ مِنَ اللّهِ نُصرَةً أن یَری عَدُوَّهُ یَعمَلُ بِمَعاصی اللّهِ . (6)

امام علی علیه السلام :هرکه سودش در زیان تو باشد، در هیچ حالی از دشمنی تو دست بردار نیست.

امام علی علیه السلام :هرکه جدّیّتش سستی گیرد، دشمنش نیرومند گردد.

امام علی علیه السلام :هرکه بر مرکب جدّیت خویش نشیند، دشمنش را مقهور سازد.

امام علی علیه السلام :هرکه با دشمن خود همدم شود، عیب خویش را فاش سازد و روحش را شکنجه دهد.

امام زین العابدین علیه السلام :از یاری خدا همین تو را بس که ببینی دشمنت درباره تو دست به معصیت خدا می زند.

امام صادق علیه السلام :مؤمن را همین یاری از جانب خدا بس که ببیند دشمنش معصیت خدا می کند.

ص :113


1- غرر الحکم : 9150.
2- غرر الحکم : 8031.
3- غرر الحکم : 8032.
4- غرر الحکم : 8517.
5- تحف العقول : 278 .
6- صفات الشیعة : 115/58 .

ص :114

340 - العذاب

340 - عذاب و شکنجه
اشاره

(1)

(2)

ص :115


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 281 باب 12 «علّة عذاب الاستیصال» .
2- انظر : عنوان 68 «الجزاء» ، 86 «جهنّم» ، 310 «الضرب» ، 364 «العقوبة» . جهنّم : باب 625 ، 626 ، القبر : باب 3214 ، اللسان : باب 3515 .

2528 - عَذابُ اللَّهِ
2528 - عذاب خدا

الکتاب :

«وَ لَوْ لا أنْ کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذابُ النَّارِ» . (1)

«قالَ اللّهُ إنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی اُعَذِّبُهُ عَذابا لا اُعَذِّبُهُ أحَدا مِنَ الْعالَمینَ» . (2)

«وَ کَأیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ عَتَتْ عَنْ أمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِسابا شَدِیدا وَ عَذَّبْناها عَذَابا نُکْرا» . (3)

«فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذابا شَدِیدا فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُعَذِّبُ السِّتَّةَ بِالسِّتَّةِ : العَرَبَ بِالعَصَبِیَّةِ ، و الدَّهاقینَ بِالکِبرِ ، و الاُمَراءَ بِالجَورِ ، و الفُقَهاءَ بِالحَسَدِ ، و التُّجّارَ بِالخِیانَةِ ، و أهلَ الرَّساتیقِ بِالجَهلِ . (5)

2528

عذاب خدا

قرآن:

«اگر نبود که خدا ترک دیار را بر آنان مقرر کرده بود، هر آینه در دنیا عذابشان می کرد و در آخرت عذاب آتش برایشان است».

«خدا گفت: من آن مائده را برای شما می فرستم؛ ولی بعد از آن هرکه از شما کافر شود او را چنان عذابی کنم که هیچ یک از مردم جهان را چنان عذاب نکنم».

«چه بسا مردم قریه ای که از فرمان پروردگارشان و پیامبرانش سر باز زدند. پس ما سخت از آنها حساب کشیدیم و به عذابی سهمناک عذابشان کردیم».

«اما کسانی که کفر ورزیدند ، در دنیا و آخرت به سختی عذابشان کنم و یاورانی نخواهد داشت».

حدیث:

امام علی علیه السلام :خداوند شش طایفه را به سبب داشتن شش خصلت عذاب می کند: عربها را به سبب عصبیت، ملاّکان را به سبب تکبّر، فرمانروایان را به سبب ستم، فقیهان را به سبب حسادت، بازرگانان را به سبب خیانت و روستاییان را به سبب جهالت.

ص :116


1- الحشر : 3 .
2- المائدة : 115 .
3- الطلاق : 8 .
4- آل عمران : 56 .
5- الکافی : 8/162/170 .

بیان :

قال العلاّمةُ الطباطبائیُّ فی «المیزان فی تفسیر القرآن» تحت عنوان «کلامٌ فی معنی العذاب فی القرآن» :

القرآنُ یعدّ معیشة الناسی لربّه ضَنْکا و إن اتّسعت فی أعیُننا کلّ الاتّساع ، قال تعالی : «و مَنْ أعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً» (1) ، و یعدّ الأموالَ و الأولاد عذابا و إن کنّا نعدّها نعمة هنیئة ، قال تعالی : «وَ لا تُعْجِبْکَ أمْوالُهُمْ و أولادُهُمْ إنَّما یُرِیدُ اللّهُ أنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الدُّنْیا وَ تَزْهَقُ أنفُسُهُمْ و هُم کافِرونَ» . (2) و حقیقة الأمر _ کما مرّ إجمال بیانه فی تفسیر قوله تعالی : «و قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أنتَ وَ زَوْجُکَ الجَنَّةَ» (3) ، أنّ سرور الإنسان و غمّه و فرحه و حزنه و رغبته و رهبته و تعذّبه و تنعّمه کلّ ذلک یدور مَدار ما یراه سعادةً أو شقاوةً ، هذا أوّلاً . و أنّ النعمة و العذاب و ما یقاربهما من الاُمور تختلف باختلاف ما تُنسب إلیه ، فللروح سعادة و شقاوة و للجسم سعادة و شقاوة ، و کذا للحیوان منهما شیء و للإنسان منهما شیء و هکذا ، و هذا ثانیا .

و الإنسان المادیّ الدنیویّ الذی لم یتخلّق بأخلاق اللّه تعالی و لم یتأدّب بأدبه یری السعادةَ المادیّة هی السعادة ، و لا یعبأ بسعادة الرُّوح و هی السعادة المعنویّة ، فیتولّع فی اقتناء المال و البنین و الجاه و بَسطِ السلطة و القدرة . و هو و إن کان یرید مِن قبل نفس هذا الذی ناله لکنّه ما کان یرید إلاّ الخالص من التنعّم و اللذّة علی ما صوّرهُ له خیاله ، و إذا ناله رأی الواحد من اللذّة محفوفا بالاُلوف من الألم . فما دام لم یَنَل ما یریده کان اُمنیة و حسرة ، و إذا ناله وجده غیر ما کان یریده ؛ لِما یری فیه من النواقص و یجد معه من الآلام و خذلان الأسباب التی رَکَن إلیها ، و لم یتعلّق قلبه بأمر فوقها فیه طمأنینة القلب و السلوة عن کلّ فائتة ، فکان أیضا حسرة ، فلا یزال فیما وجده متألّما به معرضا عنه طالبا لما هو خیر منه لعلّه یَشفی غلیل صدره ، و فیما لم یجده متقلّبا بین الآلام و الحسرات ، فهذا حاله فیما وجده ، و ذاک حاله فیما فقده .

و أمّا القرآن فإنّه یری أنّ الإنسان أمر مؤلّف من روح خالدةٍ و بدن مادیّ متحوّل متغیّر ، و هو علی هذا الحال حتّی یرجع إلی ربّه فیتمّ له الخلود من غیر زوال ، فما کان فیه سعادة الروح محضا کالعلم و نحو ذلک فهو من سعادته ، و ما کان فیه سعادة جسمه و روحه معا کالمال و البنین إذا لم تکن شاغلة عن ذکر اللّه و موجبة للإخلاد إلی الأرض فهو أیضا من سعادته و نِعمَت السعادة . و کذا ما کان فیه شقاء الجسم و نقص لما یتعلّق بالبدن و سعادة الروح الخالدةٍ کالقتل فی سبیل اللّه و ذَهاب المال و الیسار للّه تعالی فهو أیضا من سعادته ؛ بمنزلة التحمّل لِمُرّ الدواء ساعةً لحیازة الصحّة دهرا.

و أمّا ما فیه سعادة الجسم و شقاء الروح فهو شقاء للإنسان و عذاب له ، و القرآن یسمّی سعادة الجسم فقط متاعا قلیلاً لا ینبغی أن یعبأ به ، قال تعالی : «لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فی البِلادِ* مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ و بِئسَ الْمِهادُ» . (4) و کذا ما فیه شقاء الجسم و الروح معا یعدّه القرآن عذابا کما یعدّونه عذابا ، لکن وجه النظر مختلف ؛ فإنّه عذاب عنده لما فیه من شقاء الروح، و عذاب عندهم لما فیه من شقاء الجسم ، و ذلک کأنواع العذاب النازلة علی الاُمم السالفة ، قال تعالی : «أَ لَمْ تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ * إِرَمَ ذَاتِ العِمادِ * الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی البِلادِ * وَ ثَمودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالوَادِ * و فِرْعَوْنَ ذِی الأَوْتادِ* الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ * فَأَکْثَرُوا فِیها الفَسادَ * فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ * إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» . (5)

و السعادةُ و الشقاوةُ لذوی الشعور یتقوّمان بالشعور و الإدراک ؛ فإنّا لا نعدّ الأمر اللذیذ الذی نِلناه و لم نحسّ به سعادةً لأنفسنا ، کما لا نعدّ الأمر المؤلم غیر المشعور به شقاء ، و من هنا یظهر أنّ هذا التعلیم القرآنیّ الذی یسلک فی السعادة و الشقاوة غیر مسلک المادّة ، و الإنسان المولع بالمادّة لا بدّ من أن یستتبع نوع تربیة یری بها الإنسانُ السعادة الحقیقیّة التی یشخّصها القرآن سعادةً و الشقاوة الحقیقیّة شقاوة ، و هو کذلک ، فإنّه یلقن علی أهله أن لا یتعلّق قلوبهم بغیر اللّه ، و یروا أنّ ربّهم هو المالک الذی یملک کلّ شیء ، فلا یستقلّ شیء إلاّ به ، و لا یقصد شیء إلاّ له .

و هذا الإنسان لا یری لنفسه فی الدنیا إلاّ السعادة : بین ما کان فیه سعادة روحه و جسمه ، و ما کان فیه سعادة روحه محضا ، و أمّا ما دون ذلک فإنّه یراه عذابا و نَکالا ، و أمّا الإنسان المتعلّق بهوی النفس و مادّة الدنیا فإنّه و إن کان ربّما یری ما اقتناه من زینة الدنیا سعادة لنفسه و خیرا و لذّة ، فإنّه سوف یطّلع علی خَبطه فی مشیه ، و انقلبت سعادته المظنونة بعینها شقاوة علیه ، قال تعالی : «فَذَرْهُمْ یَخوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ» (6) ، و قال تعالی : «لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَومَ حَدِیدٌ» (7) ، و قال تعالی : «فَأَعْرِضْ عَمَّنْ تَوَلّی عَن ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاّ الْحَیاةَ الدُّنْیا * ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» (8) ، علی أ نّهم لا یصفو لهم عیش إلاّ و هو منغَّص بما یربو علیه من الغمّ و الهمّ .

و من هنا یظهر : أنّ الإدراک و الفکر الموجود فی أهل اللّه و خاصّة القرآن غیرهما فی غیرهم مع کونهم جمیعا من نوع واحد هو الإنسان ، و بین الفریقین وسائط من أهل الإیمان ممّن لم یستکمل التعلیم و التربیة الإلهیّین .

فهذا ما یتحصّل من کلامه تعالی فی معنی العذاب ، و کلامه تعالی مع ذلک لا یستنکف عن تسمیة الشقاء الجسمانیّ عذابا ، لکن نهایته أنّه عذاب فی مرحلة الجسم دون الروح ، قال تعالی حکایةً عن أیّوب علیه السلام : «أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ» (9) ، و قال تعالی : «وَ إذْ أَنجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ العَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ و یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ و فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِن رَبِّکُم عَظِیمٌ» . (10) فسمّی ما یصنعون بهم بلاءً و امتحانا من اللّه و عذابا فی نفسه لا منه سبحانه . (11) (12)

توضیح :

مرحوم علاّمه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن تحت عنوان «گفتاری درباره معنای عذاب در قرآن» می نویسد:

قرآن کریم، زندگی کسی را که پروردگارش را فراموش کند، تنگ و سخت می شمارد؛ هرچند به چشم ما کاملاً فراخ و مرفّه آید. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «و هرکه از یاد من روی گرداند، هر آینه او را زندگی تنگ و سختی باشد» . همچنین مال و فرزند را عذاب تلقی می کند، در صورتی که ما آنها را نعمتی گوارا می شماریم. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «داراییها و فرزندانشان تو را به اعجاب نیفکند. جز این نیست که خدا می خواهد به سبب آنها در دنیا عذابشان کند و در حال کفر، جان بسپارند».

همچنان که در تفسیر آیه «و گفتیم: ای آدم! تو و جفتت در بهشت ساکن شوید» توضیح دادیم، حقیقت امر آن است که خوشحالی و غم و شادی و اندوه و امید و ترسِ انسان و سختی کشیدن و آسایش دیدن او همگی، اولاً، بر محور نظر او درباره خوشبختی و بدبختی می چرخند؛ ثانیاً، نعمت و عذاب و اموری از این قبیل، بسته به این که به چه چیز نسبت داده شود، متفاوت است؛ مثلاً روح، برای خود نوعی خوشبختی و بدبختی دارد و جسم نوعی دیگر. همچنین این دو مقوله برای حیوان مفهومی دارد و برای انسان مفهومی و به همین ترتیب.

انسانِ ماده پرستِ دنیاخواه، که خُلق و خویهای الهی را به خود نگرفته و به آداب و تربیتهای او پرورده نشده است، خوشبختی را همان خوشبختی مادی می داند و به سعادت روح، یعنی خوشبختی معنوی، اهمیتی نمی دهد. از این رو، در راه به دست آوردن مال و فرزند و مقام و در راه سلطه جویی و قدرت طلبی، آزمندانه می کوشد. او گر چه پیش از این همان چیزی را می خواسته که اکنون به آن رسیده است، اما در حقیقت خواهان نعمتها و لذّتهای خالصی بوده که در خیال خود می پرورانده است. به همین علت، وقتی به لذتی می رسد، آن را همراه با هزاران درد و غم می یابد. بنا بر این، تا زمانی که به آنچه می خواهد نرسد، آن چیز برایش آرزو و مایه حسرت است و همین که به آن رسید می بیند آن چیزی که او می خواسته است نیست؛ زیرا در آن عیبها و کاستیهایی می بیند که با غم و دردها و بی ارزشی عواملی که به آنها دل خوش کرده بوده، همراه است. از طرف دیگر به چیزی فراتر از این امور مادی هم، که مایه آرامش دل و تسلاّی خاطر در برابر از دست رفته ها باشد، دل نبسته است. بنا بر این، باز گرفتار دریغ و حسرت می شود. بدین سان، او همواره آنچه به دست می آورد، مایه غم و درد او می شود و از این رو، رهایش می کند و به سراغ چیزی بهتر از آن می رود تا شاید دلِ دردمندش را شفا دهد. و آنچه به دست نمی آورد، مایه دردمندی و دریغ خوردنهای او می شود. آری، چنان است حال او وقتی چیزی را به دست می آورد و چنین است وقتی چیزی را به دست نمی آورد.

امّا قرآن کریم، انسان را پدیده ای فراهم آمده از روحی جاویدان و پیکرِ مادّیِ در حال تغییر و تحول، می داند. آدمی با این ترکیب همچنان به سر می برد تا زمانی که به سوی پروردگار خویش برگردد و در این زمان به جاودانگی می رسد و زوال و تغییری در او راه نمی یابد. بنا بر این، عواملی چون علم و مانند آن که مایه خوشبختی صرفاً روح باشند، از سعادت او به شمار می آیند و عواملی چون مال و فرزند که سعادت جسم و روح، هر دو، در آنهاست، چنانچه از ذکر و یاد خدا بازش ندارند و موجب نشوند که انسان به دنیا بچسبد، این عوامل نیز از جمله خوشبختی انسان و سعادتی نیکو هستند. همچنین است عواملی که باعث رنجهای جسمانی و نقص بدن و [در عوض ]سعادت روح جاویدان می شوند؛ مانند کشته شدن در راه خدا و از بین رفتن ثروت و رفاه به خاطر خداوند متعال. این عوامل نیز از جمله خوشبختی انسان است و به آن می مانند که آدمی برای دست یافتن به یک عمر سلامتی و تندرستی، تلخی دارو را لحظه ای تحمّل کند.

اما آنچه مایه خوشبختی جسم و بدبختی روح باشد، عامل بدبختی انسان و موجب عذاب و شکنجه اوست. قرآن خوشبختی جسمانیِ صرف را، برخورداری اندکی می شمارد که نباید به آن اعتنایی کرد. خداوند متعال فرموده است: «جولان کافران در شهرها تو را نفریبد. این برخورداریِ اندکی است.

پس از آن جایگاهشان جهنّم است و جهنّم بد آرامگاهی است».

قرآن، آنچه را موجب بدبختی جسم و روح باشد عذاب می شمارد؛ چنان که دنیا پرستان نیز آن را عذاب و شکنجه می دانند، اما دیدگاه این دو فرق می کند. این عوامل از نظر قرآن عذابند؛ چون مایه بدبختی روح هستند، و از نظر آنان عذاب و شکنجه است؛ چون سبب بدبختی بدنند. نمونه این دسته از عذابها، عذابهایی است که بر امتهای پیشین فرود آمد؛ خدای متعال فرموده است: «آیا ندیدی که پروردگار تو با قوم عاد چه کرد؟ و با اِرَم که ستونها داشت و همانند آن در هیچ شهری پدید نیامده بود؟ و قوم ثمود که در آن وادی سنگ را می بریدند. و قوم فرعون، آن دارنده میخها؟ کسانی که در شهرها طغیان کردند و در آنها بسیار فساد و تباهی کردند. پس، پروردگارت تازیانه عذاب را بر آنان فرود آورد. همانا پروردگار تو در کمینگاه است».

خوشبختی و بدبختی موجودات هوشمند، به هوش و ادراک بستگی دارد. مثلاً ما چیز لذّتبخشی را که به آن می رسیم، اما حسّش نمی کنیم، برای خود سعادت نمی شماریم. همچنان که چیز دردآور و غم انگیزی را که حسّ و درک نمی کنیم، بدبختی به شمار نمی آوریم. از این جا معلوم می شود که آموزش قرآنی در زمینه خوشبختی و بدبختی راهی غیر از شیوه و مسلک ماده و مادیگری می پیماید. انسانِ حریص به ماده و مادیات باید آن نوع تربیتی را پیروی کند که بر اساس آن، انسان، آن سعادت واقعی را که قرآن مشخص کرده است، سعادت شمارد و بدبختی حقیقی را بدبختی بداند. انسان تربیت شده قرآن، به خانواده خود آموزش می دهد که جز به خدا دل نبندند و پروردگارشان را مالک همه چیز بدانند و همه را وابسته به او و رهسپار به سوی او بشمارند.

این انسان، در دنیا سعادت خود را فقط در دو چیز می بیند: آنچه مایه سعادت روح و جسم اوست و آنچه موجب سعادت صرفاً روح اوست. جز این دو مورد، بقیه را مایه عذاب و شکنجه می داند. اما انسانِ پایبند خواهشهای نفْس و مادیات، گر چه گاه آنچه را از زر و زیور دنیا به دست می آورد، برای خود سعادت و خیر و لذت می بیند ، اما بزودی به رفتار اشتباه خود پی می برد و خوشبختی خیالی او دقیقاً برایش به بدبختی تبدیل می شود. خداوند متعال فرموده است: «رهایشان کن تا به بیهودگی و بازیچه در آیند، تا به آن روزی که وعده شان داده ایم برسند» و فرموده است: «تو از این غافل بودی ، سپس ما پرده از برابرت برداشتیم؛ پس، دیده ات امروز تیز شده است» . نیز فرموده است: «پس، تو نیز از کسی که از سخن ما روی گردان می شود و جز زندگی دنیوی را نمی جوید، اعراض کن. منتهای دانششان همین است» . این افراد، هیچگاه زندگی ، به تمام و کمال به کامشان نیست، بلکه همیشه به سبب غم و اندوهها، عیششان منغّص است.

از این جا معلوم می شود که : ادراک و اندیشه موجود در خداجویان و پیروان قرآن، غیر از ادراک و اندیشه موجود در دیگران است، گو این که همگی از یک نوع؛ یعنی نوع انسان هستند. و میان این هر دو گروه، مؤمنان متوسط و میان حالی هستند که تعلیم و تربیت الهی در وجود آنها به کمال نرسیده است.

این چیزی است که از سخن خداوند عزّ و جلّ در معنای عذاب به دست می آید. با این حال، خداوند عزّ و جلّ از این که بدبختی جسمانی را عذاب بنامد، خودداری نمی کند؛ منتها این عذابی است در مرحله جسم، نه روح. خداوند عزّ و جلّ به نقل از ایّوب علیه السلام می فرماید: «شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است». همچنین فرموده است: «و آنگاه که شما را از آل فرعون رهانیدیم؛ به عذابهای سختتان می آزردند ، پسرانتان را می کشتند و زنانتان را زنده نگه می داشتند. و در این، از جانب پروردگارتان آزمایشی بزرگ بود» . قرآن آنچه را فرعونیان با بنی اسرائیل می کردند، بلا و آزمایشی از جانب خدا و در عین حال عذاب می شمارد، اما نه عذابی از جانب خدای سبحان.

ص :117


1- طه : 124.
2- التوبة : 85 .
3- البقرة : 35 .
4- آل عمران : 196 و 197 .
5- الفجر : 6 _ 14 .
6- المعارج : 42 .
7- ق : 22 .
8- النجم : 29 و 30 .
9- ص : 41 .
10- الأعراف : 141 .
11- المیزان فی تفسیر القرآن : 3/10 ، 13 .
12- (انظر) الکبر : باب 3388 . الحساب : باب 845 حدیث 4051 ، 4052 .

ص :118

ص :119

ص :120

ص :121

ص :122

2529 - تَعذیبُ النّاسِ
2529 - شکنجه دادن مردم

الکتاب :

«حَتَّی إذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِندَها قَوْما قُلْنا یا ذا الْقَرْنَیْنِ إمَّا أنْ تُعَذِّبَ وَ إمَّا أنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنا * قالَ أمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إلَی رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذابا نُکْرا» . (1)

«فَأْتِیاهُ فَقُوْلا إنّا رَسُوْلا رَبِّکَ فَأرْسِلْ مَعَنا بَنِی إسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ السَّلامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُقالُ لِلرِّجالِ یَومَ القِیامَةِ : اِطرَحوا سِیاطَکُم و ادخُلوا جَهَنَّمَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یُقالُ لِلجِلْوازِ یَومَ القِیامَةِ : ضَعْ سَوطَکَ و ادخُلِ النّارَ . (4)

2529

شکنجه دادن مردم

قرآن:

«تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمه ای گل آلود و سیاه غروب می کند و در آن جا مردمی یافت. گفتیم: ای ذو القرنین! می خواهی عقوبتشان کن و می خواهی با آنان به نیکی رفتار کن. گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه نزد پروردگارش برگردانده می شود و او نیز به سختی عذابش می کند».

«پس، نزد او روید و بگویید: ما دو تن فرستادگان پروردگار تو هستیم. پس، بنی اسرائیل را با ما بفرست و آنان را شکنجه مکن. ما با نشانه ای از جانب پروردگارت نزد تو آمده ایم. و درود بر کسی که از پی هدایت قدم نهد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت به پیادگان (ملتزمان رکاب سلاطین) گفته می شود: تازیانه هایتان را بیندازید و وارد دوزخ شوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت به یَساول (رییس مأموران) گفته می شود: تازیانه ات را بگذار و به جهنّم برو.

ص :123


1- الکهف : 86 و 87 .
2- طه : 47 .
3- کنز العمّال : 14958 .
4- کنز العمّال : 14959 .

عنه صلی الله علیه و آله :یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ فی هذِهِ الاُمَّةِ اُناسٌ مَعَهُم سِیاطٌ کَأنَّها أذنابُ البَقَرِ ، یَغْدونَ فی سَخَطِ اللّهِ و یَروحونَ فی غَضَبِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُعَذِّبوا بِعَذابِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّهُ لا یَنبَغی أن یُعَذِّبَ بِالنّارِ إلاّ رَبُّ النّارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یُعَذِّبُ یَومَ القِیامَةِ الَّذینَ یُعَذِّبونَ النّاسَ فی الدّنیا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَقِفَنَّ أحَدُکُم مَوقِفا یُضرَبُ رَجُلٌ فیهِ سَوطا ظُلما ؛ فإنَّ اللَّعنَةَ تَنزِلُ عَلی مَن حَضَرَهُ حَیثُ لَم یَدفَعوا عَنهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :و الَّذی نَفسی بِیَدِه ، لا یَجلِدُ أحَدٌ أحَدا ظُلما إلاّ جُلِدَ غَدا فی نارِ جَهَنَّمَ مِثلَهُ . (6)

صحیح مسلم عن عُروَةَ عن هِشامِ بنِ حَکیمِ بنِ حِزامٍ :مَرَّ بِالشامِ عَلی اُناسٍ ، و قَد اُقیموا فی الشَّمسِ و صُبَّ عَلی رُؤوسِهِمُ الزَّیتُ ، فقالَ : ما هذا ؟ قیلَ : یُعَذَّبونَ فی الخَراجِ ، فقالَ : أما إنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولَ : إنَّ اللّهَ یُعَذِّبُ الَّذینَ یُعَذِّبونَ فی الدّنیا . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آخر الزمان در میان این امت مردمانی خواهند بود که با خود تازیانه هایی مانند دم گاو حمل می کنند. اینان روز و شبِ خود را در نارضایی و خشم خدا به سر می برند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[مردم را] با عذاب خدا شکنجه نکنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی حق ندارد با آتش، عذاب و شکنجه دهد، مگر خداوندِ آتش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ کسانی را که در دنیا مردم را شکنجه می دهند روز قیامت عذاب می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس از شما نباید در جایی که مردی را به ستم تازیانه ای می زنند بایستد؛ زیرا لعنت خدا بر کسانی که در آن جا حاضر باشند و مانع زدن تازیانه نشوند، فرود می آید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست، هیچ کس تازیانه ای به ستم بر کسی نزند مگر این که فردای قیامت در آتش دوزخ همانند آن تازیانه بر او نواخته شود.

صحیح مسلم_ عروه به نقل از هشام بن حکیم بن حزام _: وی در شام به عدّه ای برخورد که در آفتاب سر پا نگه داشته شده و روی سرهایشان روغن ریخته شده بود. پرسید: چه خبر است؟ گفته شد: به خاطر ندادن خراج شکنجه می شوند. هشام گفت: بدرستی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید: خداوند کسانی را که در دنیا شکنجه دهند، شکنجه خواهد داد.

ص :124


1- کنز العمّال : 14960 .
2- کنز العمّال : 13376 .
3- کنز العمّال : 13379 .
4- کنز العمّال : 13377 .
5- کنز العمّال : 13411 .
6- الأمالی للمفید : 216/3 .
7- صحیح مسلم : 4/2017/117 .

سنن أبی داوود عن حَمزَةَ الأسلَمیِّ _ بَعدَ أن ذَکَرَ أنّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمَّرَهُ عَلی سَرِیَّةٍ قالَ _ :فخَرَجتُ فیها ، و قالَ : إن وَجَدتُم فُلانا فأحرِقوهُ بِالنّارِ ، فَولَّیتُ ، فنادانی فرَجَعتُ إلَیهِ ، فقالَ : إن وَجدتُم فُلانا فاقتُلوهُ و لا تُحرِقوهُ ؛ فإنَّهُ لا یُعَذِّبُ بِالنّارِ إلاّ رَبُّ النّارِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ضَرَبَ رَجُلاً سَوطا ظُلما ضَرَبَهُ اللّهُ تبارَکَ و تعالی بِسَوطٍ مِن نارٍَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ أوَّلَ ما استَحَلَّ الاُمَراءُ العَذابَ لِکِذبَةٍ کَذَبَها أنَسُ بنُ مالکٍ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : سَمَّرَ یَدَ رَجُلٍ إلَی الحائطِ، و مِن ثَمّ استَحلَّ الاُمَراءُ العَذابَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ أبانُ الأحمَرُ عَن عِلّةِ تَسمِیَةِ فِرعَونَ ذا الأوتادِ _: لأنَّهُ کانَ إذا عَذَّبَ رَجُلاً بَسَطَهُ عَلَی الأرضِ عَلی وَجهِهِ ، و مَدَّ یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ فأوتَدَها بِأربَعَةِ أوتادٍ فی الأرضِ ، و رُبَّما بَسَطَهُ عَلی خَشَبٍ مُنبَسِطٍ ، فوَتَّدَ رِجلَیِهِ و یَدَیهِ بِأربعَةِ أوتادٍ ، ثُمّ تَرَکَهُ عَلی حالِهِ حَتّی یَموتَ . (4) (5)

سنن أبی داوود_ به نقل از حمزه اسلمی _: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا فرمانده گروهی از سپاهیان کرد و به من فرمود: اگر فلانی را دیدید، او را در آتش بسوزانید. من به راه افتادم. رسول خدا مرا صدا زد. به سوی ایشان برگشتم. حضرت فرمود: اگر فلان را دیدید، او را بکشید و نسوزانید؛ زیرا کسی با آتش شکنجه ندهد، مگر خداوند (خالق) آتش.

امام علی علیه السلام :هر کس کسی را به ستم تازیانه ای زند، خداوند متعال تازیانه ای از آتش بر او زند.

امام باقر علیه السلام :نخستین چیزی را که امیران روا شمردند، شکنجه بود، علّتش هم دروغی است که انس بن مالک به رسول خدا صلی الله علیه و آله بست و نقل کرد که آن حضرت دست مردی را به دیوار میخ زد. از این جا بود که اُمرا شکنجه دادن را روا شمردند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش ابان احمر از علّت نامگذاری فرعون به ذوی الاوتاد (دارنده میخها) _فرمود : چون وقتی می خواست مردی را شکنجه دهد، او را روی زمین دمر می خواباند و چهار دست و پایش را به زمین میخکوب می کرد. گاهی اوقات هم او را روی یک تخته پهن دراز می کرد و چهار دست و پایش را به تخته میخکوب می کرد و او را به همان حال می گذاشت تا می مرد.

ص :125


1- سنن أبی داوود : 3/54/2673 .
2- دعائم الإسلام : 2/541/1927 .
3- علل الشرائع : 541/18 .
4- علل الشرائع : 70/1 .
5- (انظر) بحار الأنوار : 79 / 203 ب9 . کنز العمّال : 5 / 391 _ 397 . صحیح مسلم : 4 / 2017 باب 33 .

ص :126

341 - الاعتِذار

341 - پوزش خواهی
اشاره

(1)

(2)

ص :127


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 8 / 553 باب 125 «استحباب قبول العذر» . کنز العمّال : 3 / 378 «قبول المعذرة» .
2- انظر: الفقر : باب 3184 .

2530 - التَّحذیرُ مِمّا یُعتَذَرُ مِنهُ
2530 - پرهیزاز آنچه موجب پوزش خواهی است

الکتاب :

«بَلِ الاْءنْسانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ * وَ لَوْ ألْقَی مَعاذِیرَهُ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکَ و ما تَعتَذِرُ مِنهُ ؛ فإنَّ فیهِ الشِّرکَ الخَفِیَّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و ما تَعتَذِرُ مِنهُ ؛ فإنَّهُ لا یُعتَذَرُ مِن خَیرٍ . (3)

عنه علیه السلام :الاستِغناءُ عَنِ العُذرِ أعَزُّ مِنَ الصِّدقِ بِهِ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلَی الحارِثِ الهَمْدانِیِّ _: و احذَرْ کلَّ عَمَلٍ إذا سُئلَ عَنهُ صاحِبُهُ أنکَرَهُ أوِ اعتَذَرَ مِنهُ ، و لا تَجعَلْ عِرضَکَ غَرَضا لِنِبالِ القَولِ . (5)

2530

پرهیز از آنچه موجب پوزش خواهی است

قرآن:

«بلکه آدمی خویشتن را نیک می شناسد. هرچند به زبان عذرها آورد».

حدیث:

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :زنهار از کاری که به سبب آن پوزش بخواهی؛ زیرا در این [کار ]شرکِ پنهان، است.

امام علی علیه السلام :زنهار از کاری که به سبب آن پوزش بخواهی؛ چرا که از کار خوب، پوزش خواهی نمی شود.

امام علی علیه السلام :نیاز نیافتن به پوزش خواهی، عزّت بخش تر از پوزش خواهی موجّه است . (6)

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _نوشت : از هر کاری که اگر از کننده آن درباره اش بازخواست شود، انکارش کند و یا پوزش خواهد، بپرهیز و آبروی خود را آماج تیرهای سخن [مردمان] قرار مده.

ص :128


1- القیامة : 14 ، 15 .
2- بحار الأنوار : 78/200/28 .
3- بحار الأنوار : 71/369/19 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 329 ، قال ابن أبی الحدید : رُوی «خیر من الصدق» و المعنی : لا تفعل شیئا تعتذر عنه و إن کنت صادقا فی العذر ، فألاّ تفعل خیر لک و أعزّ لک من أن تفعل ثمّ تعتذر و إن کنت صادقا . شرح نهج البلاغة : 19/241 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 69.
6- ابن ابی الحدید می نویسد: این جمله به صورت «خیر من الصدق» نیز روایت شده و معنایش این است که: کاری نکن که از آن پوزش بخواهی، هرچند عذرت درست و موجّه باشد؛ زیرا کاری را نکنی بهتر و آبرومندتر است از این که کاری را بکنی و سپس پوزش بخواهی و لو صادق باشی _ شرح نهج البلاغه، 19 / 241.

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی قُثَمَ بنِ العَبّاسِ و هُوَ عامِلُهُ عَلی مَکَّةَ _: و إیّاکَ و ما یُعتَذَرُ مِنهُ ، و لا تَکُن عِندَ النَّعماءِ بَطِرا ، و لا عِندَ البَأساءِ فَشِلاً ، و السّلامُ . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إیّاکَ و ما تَعتَذِرُ مِنهُ ؛ فإنَّ المُؤمِنَ لا یُسیءُ و لا یَعتَذِرُ ، و المُنافِقَ کُلَّ یَومٍ یُسیءُ و یَعتَذِرُ . (2)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :إیّاکَ و ما یُعتَذَرُ مِنهُ . (3)

مشکاة الأنوار عن مُفَضّلِ بنِ عُمرَ:قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : لا یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یُذِلَّ نَفسَهُ ، قُلتُ : بِما یُذِلُّ نَفسَهُ ؟ قالَ : یَدخُلُ فیما یَعتَذِرُ مِنهُ . (4)

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به قثم بن عباس، کارگزار خود در مکّه _نوشت : زنهار از انجام کاری که باعث عذرخواهی تو شود، و هنگام برخورداری از نعمتها سرمست مشو و در گاه سختی و تنگدستی، سستی به خود راه مده. و السلام.

امام حسین علیه السلام :زنهار از کاری که از آن پوزش بخواهی؛ زیرا مؤمن نه بدی می کند و نه پوزش می خواهد و منافق هر روز بدی می کند و پوزش می طلبد.

امام زین العابدین علیه السلام :از آنچه که باعث عذرخواهی می شود، بپرهیز.

مشکاة الأنوار_ به نقل از مفضل بن عمر _: امام صادق علیه السلام فرمود : شایسته نیست که مؤمن ، خود را خوار گرداند. عرض کردم: چگونه خود را خوار می کند؟ فرمود: کاری کند که از آن عذرخواهی نماید.

2531 - الحَثُّ عَلی قَبولِ عُذرِ مَنِ اعتَذَرَ
2531 - تشویق به پذیرفتن عذرِ عذرخواه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِحمِلْ نَفسَکَ مِن أخیکَ عِندَ صَرمِهِ عَلَی الصِّلَةِ ، و عِندَ صُدودِهِ عَلَی اللُّطفِ و المُقارَبَةِ ......... و عِندَ جُرمِهِ عَلَی العُذرِ ؛ حتّی کَأنَّکَ لَهُ عَبدٌ ، و کأنَّهُ ذو نِعمَةٍ عَلَیکَ . (5)

2531

تشویق به پذیرفتن عذرِ عذر خواه

امام علی علیه السلام :اگر برادرت از تو گسست، تو خود را به او پیوند ده، و اگر از تو دوری کرد با او مهربان باش و به او نزدیک شو ......... و اگر گناهی کرد، عذرش را بپذیر؛ چندان که گویی تو غلام او هستی و او مولای توست.

ص :129


1- نهج البلاغة : الکتاب 33.
2- تحف العقول : 248 .
3- الأمالی للمفید : 184/6 .
4- مشکاة الأنوار : 103/235 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 31 .

عنه علیه السلام :اِقبَلْ عُذرَ أخیکَ ، و إن لَم یَکُن لَهُ عُذرٌ فَالتَمِسْ لَهُ عُذرا . (1)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّةِ _: لا تَصرِمْ أخاکَ عَلَی ارتِیابٍ ، و لا تَقطَعْهُ دونَ استِعتابٍ ، لَعَلَّ لَهُ عُذرا و أنتَ تَلومُ بِهِ ، اِقبَلْ مِن مُتَنَصِّلٍ عُذرا ، صادِقا کانَ أو کاذِبا فتَنالَکَ الشَّفاعَةُ . (2)

عنه علیه السلام :اِقبَلْ أعذارَ النّاسِ تَستَمِتعْ بإخائهِم ، وَ القَهُمْ بِالبِشرِ تُمِتْ أضغانَهُم. (3)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ أعذَرُهُم لِلنّاسِ . (4)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :لا یَعتَذِرُ إلَیکَ أحَدٌ إلاّ قَبِلتَ عُذرَهُ ؛ و إن عَلِمتَ أنَّهُ کاذِبٌ . (5)

عنه علیه السلام :إن شَتَمَکَ رَجُلٌ عَن یَمینِکَ ثُمّ تَحَوَّلَ إلی یَسارِکَ و اعتَذَرَ إلَیکَ فَاقبَلْ عُذرَهُ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :عذر برادرت را بپذیر و اگر عذری نداشت برایش عذری بتراش.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به محمّد بن حنفیه _فرمود : به صرف شکّ و تردید، از برادرت مَبُر و بدون آن که از او بخواهی رضایت تو را به دست آورد، با وی قطع رابطه مکن؛ ممکن است عذری داشته باشد و تو [بی جهت] او را سرزنش کنی. عذرخواهیِ معذرت خواه را، چه راست بگوید یا دروغ، بپذیر تا شفاعت شامل حال تو بشود.

امام علی علیه السلام :عذر خواهی های مردم را بپذیر تا از برادری آنان بهره مند شوی، و با روی گشاده دیدارشان کن تا کینه هایشان بمیرد.

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، عذر پذیرترین آنها از مردم است.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ کس از تو عذرخواهی نکند، مگر این که عذرش را بپذیر، گر چه بدانی که دروغ می گوید.

امام زین العابدین علیه السلام :اگر مردی از طرف راستت به تو ناسزا گفت و سپس به طرف چپت آمد و عذر خواست، عذرش را بپذیر.

ص :130


1- بحار الأنوار : 74/165/29 .
2- وسائل الشیعة : 8/553/2 .
3- غرر الحکم : 2420 .
4- غرر الحکم : 2988 .
5- الدرّة الباهرة : 26 .
6- بحار الأنوار : 78/141/34 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 553 باب 125 .

2532 - جَزاءُ مَن لَم یَقبَلِ المَعذِرَةَ
2532 - سزای کسی که عذر نمی پذیرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أتاهُ أخوهُ مُتَنصِّلاً فَلْیَقبَلْ ذلکَ مِنهُ ، مُحِقّا کانَ أو مُبطِلاً ، فإن لَم یَفعَلْ لَم یَرِدْ عَلَیَّ الحَوضَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اعتَذَرَ إلَیهِ أخوهُ بِمَعذِرَةٍ فَلَم یَقبَلْها کانَ عَلَیهِ مِنَ الخَطیئَةِ مِثلُ صاحِبِ مَکْسٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اعتَذَرَ إلَیهِ أخوهُ المُسلِمُ مِن ذَنبٍ قَد أتاهُ فلَم یَقبَلْ مِنهُ لَم یَرِدْ عَلَیَّ الحَوضَ غَدا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَقبَلِ المَعذِرَةَ مِن مُحِقٍّ أو مُبطِلٍ ، لَم یَرِدْ عَلَیَّ الحَوضَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لِعَلیٍّ علیه السلام _: مَن لَم یَقبَلِ العُذرَ مِن مُتَنصِّلٍ ، صادِقا کانَ أو کاذِبا ، لَم یَنَلْ شَفاعَتِی . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعظَمُ الوِزرِ مَنعُ قَبولِ العُذرِ . (6)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی الدعاءِ _: اللّهُمَّ إنّی أعتَذِرُ إلَیکَ مِن مَظَلومٍ ظُلِمَ بِحَضرَتی فلَم أنصُرْهُ ......... و مِن مُسیءٍ اعتَذَر إلَیَّ فلَم أعذِرْهُ . (7)

2532

سزای کسی که عذر نمی پذیرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادرش به عذرخواهی نزد او آید، باید عذرش را بپذیرد، خواه عذرش موجّه باشد یا نا موجّه که اگر نپذیرد کنار حوض [کوثر ]بر من وارد نشود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادرش از او عذرخواهی کند و عذرش را نپذیرد، او را گناهی مانند گناه باجگیر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادر مسلمانش از گناهی که نسبت به او کرده عذر بخواهد و او عذرش را نپذیرد، فردا[ی قیامت] کنار حوض کوثر بر من وارد نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که عذرخواهی کسی را، چه عذرش موجّه باشد یا نباشد، نپذیرد، در کنار حوض کوثر بر من وارد نشود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : هر که پوزش را نپذیرد چه پوزش خواهنده راست بگوید یا دروغ، به شفاعت من دست نیابد.

امام علی علیه السلام :بزرگترین گناه، نپذیرفتن عذر است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! از تو عذر می خواهم اگر در حضور من به کسی ستم شده و من یاریش نکرده باشم ......... و کسی به من بدی کرده و عذر خواسته است و من عذرش را نپذیرفته باشم.

ص :131


1- کنز العمّال : 7029 .
2- کنز العمّال : 7030 .
3- کنز العمّال : 7031 .
4- کنز العمّال : 7032 .
5- بحار الأنوار : 77/47/3 .
6- غرر الحکم : 3004 .
7- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 38 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنقَصُ النّاسِ عَقلاً مَن ظَلَمَ دُونَهُ ، و لَم یَصفَحْ عَمَّنِ اعتَذَرَ إلَیهِ . (1)

امام صادق علیه السلام :کم خِردترین مردم کسی است که به زیر دستش ستم کند و کسی را که از او عذرخواهی می کند، نبخشد.

2533 - شَرُّ المَعذِرَةِ
2533 - بدترین عذر

الکتاب :

«حَتّی إذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أعْمَلُ صالِحَا فِیما تَرَکْتُ کَلاَّ إنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» . (2)

«وَ لَوْ تَرَی إذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحا إنَّا مُوْقِنُونَ» . (3)

«یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ الَّلعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ المَعذِرَةِ حینَ یَحضُرُ المَوتُ . (5)

2533

بدترین عذر

قرآن:

«چون یکیشان را مرگ فرا رسد، گوید: ای پروردگار من! مرا باز گردان. شاید کارهای شایسته ای را که ترک کرده بودم به جای آورم. هرگز. این سخنی است که او می گوید و پشت سرشان تا روز قیامت مانعی است».

«و اگر مجرمان را نزد پروردگارشان سر افکنده بینی، گویند: ای پروردگار ما! دیدیم و شنیدیم. اکنون ما را بازگردان تا کاری شایسته کنیم. ما به یقین رسیده ایم».

«روزی که پوزش ستمگران سودشان ندهد و آنان را لعنت است و آن سرای بد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین پوزش، زمانی است که مرگ فرا رسد.

ص :132


1- الدرّة الباهرة : 31 .
2- المؤمنون : 99 ، 100 .
3- السجدة : 12 .
4- غافر : 52 .
5- بحار الأنوار : 77/133/43 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فی یَومٍ تَشخَصُ فِیهِ الأبصارُ و تُظلِمُ لَهُ الأقطارُ ......... فلا شَفیعٌ یَشفَعُ ، و لا حَمیمٌ یَنفَعُ ، و لا مَعذِرَةٌ تَدفَعُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِطُولِ آمالِ_هِم و تَغَیُّبِ آجالِ_هِم ، حتّی نَزَل بِهِمُ المَوعودُ الّذی تُرَدُّ عَنهُ المَعذِرَةُ ، و تُرفَعُ عَنهُ التَّوبَةُ ، وَ تحُلُّ مَعَهُ القارِعَةُ و النِّقمَةُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «و لا یُؤْذَنُ لَهُم فَیَعتَذِرونَ» (3) _: اللّهُ أجَلُّ و أعدَلُ [ و أعظَمُ ]مِن أن یَکونَ لِعَبدِهِ عُذرٌ لا یَدَعَهُ یَعتَذِرُ بِهِ ، و لکِنَّهُ فَلِجَ فلَم یَکُن لَهُ عُذرٌ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :روزی که در آن دیده ها خیره می ماند و همه جا تیره و تار می شود ......... نه شفیعی شفاعت می کند و نه خویشاوندی سود می رساند و نه عذری عذاب را دفع می کند.

امام علی علیه السلام :پیشینیان شما، در حقیقت، به سبب آرزوهای دراز و از یاد بردن مرگ به هلاکت در افتادند، تا آن که مرگ بر آنها فرود آمد؛ مرگی که عذر پذیر نیست و مجال توبه باقی نمی گذارد و مصیبت و کیفر با خود می آورد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «به آنان اجازه داده نمی شود تا پوزش خواهند» _فرمود : خداوند بزرگوارتر و دادگرتر و بزرگتر از آن است که بنده اش عذری داشته باشد و اجازه ندهد عذرش را بیاورد، بلکه کاوش کرد، اما عذری برای او نیافت.

2534 - ما لا یُعذَرُ فیهِ أحَدٌ
2534 - مواردی که در آن عذری از کسی پذیرفته نشود

الکتاب :

یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إذا رَجَعْتُمْ إلَیْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأنا اللّهُ مِنْ أخْبارِکُمْ وَ سَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إلَی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» . (6)

2534

مواردی که در آن عذری از کسی پذیرفته نشود

قرآن:

«چون به سوی آنان باز گردید، نزد شما عذر می آورند. بگو: عذر میاورید. ما هرگز باور نمی کنیم، که هر آینه خدا ما را از خبرهای شما آگاه کرده است. زودا که خدا و رسولش اعمال شما را ببینند. آن گاه نزد آن دانای نهان و آشکار باز گردانده می شوید و شما را از آن چه می کردید خبر می دهد».

ص :133


1- نهج البلاغة : الخطبة 195.
2- نهج البلاغة : الخطبة 147 .
3- المرسلات : 36 .
4- الکافی : 8/178/200 .
5- (انظر) عنوان 115 «الحسرة» ، 508 «الندم» .
6- التوبة : 94 .

«لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ». (1)

«عذر میاورید. هر آینه بعد از ایمانتان کافر شدید. اگر گروهی از شما را ببخشیم، گروهی دیگر را چون مجرم بودند عذاب می دهیم».

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَلَیکُم بِطاعَةِ مَن لا تُعذَرونَ بِجَهالَتِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثَةٌ لا عُذرَ لِأحَدٍ فیها : أداءُ الأمانَةِ إلَی البَرِّ و الفاجِرِ ، و الوَفاءُ بِالعَهدِ لِلبَرِّ و الفاجِرِ، و بِرُّ الوالِدَینِ بَرَّینِ کانا أو فاجِرَینِ . (3)

عنه علیه السلام :ثَلاثَةٌ لا یُعذَرُ المَرءُ فیها: مُشاوَرَةُ ناصِحٍ ، و مُداراةُ حاسِدٍ ، و التَّحَبُّبُ إلَی النّاسِ . (4)

حدیث:

امام علی علیه السلام :بر شما باد فرمانبری از کسی که در نشناختن او عذرتان پذیرفته نیست.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هیچ کس درباره آنها عذرش پذیرفته نیست: برگرداندن امانت به صاحبش نیک باشد یا بد وفای به عهد با نیک و بد، و نیکی کردن به پدر و مادر، خوب باشند یا بد.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که انسان درباره آنها معذور نیست: مشورت کردن با خیرخواه، و مدارا کردن با حسود، و دوستی ورزیدن با مردم.

2535 - الإقرارُ اعتِذارٌ
2535 - اعتراف کردن، نوعی پوزش خواهی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإقرارُ اعتِذارٌ ، الإنکارُ إصرارٌ . (5)

عنه علیه السلام :رُبَّ جُرمٍ أغنی عَنِ الاعتِذارِ عَنهُ الإقرارُ بهِ . (6)

(7)

2535

اعتراف کردن، نوعی پوزش خواهی است

امام علی علیه السلام :اعتراف [به گناه] نوعی پوزش خواهی است؛ انکار (عدم اعتراف به گناه) پای فشردن [بر آن ]است.

امام علی علیه السلام :بسا جرمی که اعتراف به آن از عذرخواهی بی نیاز می کند.

ص :134


1- التوبة : 66 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 156 .
3- الخصال : 123/118 .
4- بحار الأنوار : 78/232/28 .
5- غرر الحکم: 179و180.
6- غرر الحکم : 5344 .
7- (انظر) التوبة : باب 466 .

2536 - ما لا یَنبَغِی الاعتِذارُ مِنهُ
2536 - عذرخواهیهای نابجا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَعتَذِرْ مِن أمرٍ أطَعتَ اللّهَ سُبحانَهُ فیهِ ، فکَفی بِذلِکَ مَنقَبَةً . (1)

عنه علیه السلام :لا تَعتَ_ذِرْ إلی مَن یُحِ_بُّ أن لا یَجِ_دَ لَکَ عُ_ذرا . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَذَرَ مِن غَیرِ ذَنبٍ فقَد أوجَبَ عَلی نَفسِهِ الذَّنبَ . (3)

2536

عذر خواهیهای نابجا

امام علی علیه السلام :از کاری که با آن خداوند سبحان را فرمان برده ای عذرخواهی مکن؛ زیرا آن کار برای تو افتخاری بزرگ است.

امام علی علیه السلام :از کسی که دوست دارد برای تو عذری نیابد، عذرخواهی مکن.

امام علی علیه السلام :هر کس بدون ارتکاب گناهی عذرخواهی کند، خود را گنهکار قلمداد کرده است.

2537 - النَّوادِرُ
2537 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَطَعَ العِلمُ عُذرَ المُتَعَلِّلِینَ . (4)

عنه علیه السلام :إذا قَلَّتِ المَقدِرَةُ کَثُرَ التَّعَلُّلُ بِالمَعاذیرِ . (5)

عنه علیه السلام :المَعذِرَةُ بُرهانُ العَقلِ . (6)

عنه علیه السلام :إعادَةُ الاعتِذارِ تَذکیرٌ بِالذَّنبِ . (7)

عنه علیه السلام :کانَ لی فیما مَضی أخٌ فی اللّهِ ......... کانَ لا یَلومُ أحَدا عَلی ما یَجِدُ العُذرَ فی مِثلِه حتّی یَسمَعَ اعتِذارَهُ . (8)

2537

گوناگون

امام علی علیه السلام :علم، راه عذر را بر بهانه جویان می بندد.

امام علی علیه السلام :هرگاه توانایی، کاستی گیرد، تمسّک به عذر و بهانه ها فزونی یابد.

امام علی علیه السلام :پوزش [از خطا]، دلیل خردمندی است.

امام علی علیه السلام :پوزش خواهیِ دوباره، یادآوری کردن گناه است.

امام علی علیه السلام :در گذشته برادری دینی داشتم ......... او هیچ کس را، بر کاری که می شد در آن عذر آورد، سرزنش نمی کرد و صبر می کرد تا عذر او را بشنود.

ص :135


1- غرر الحکم : 10340.
2- غرر الحکم : 10269.
3- غرر الحکم : 8894 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 284 .
5- غرر الحکم : 4038.
6- غرر الحکم : 497 .
7- غرر الحکم : 1428 .
8- نهج البلاغة : الحکمة 289 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :قَطَعَ العِلمُ عُذرَ المُتَعَلِّمِینَ . (1)

عنه علیه السلام :لا تُعاجِلِ الذَّنبَ بِالعُقوبَةِ ، و اجعَل بَینَهُما لِلاعتِذارِ طَریقا . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :رُبَّ ذَنبٍ أحسَنُ مِن الاعتِذارِ مِنهُ . (3)

امام حسن علیه السلام :علم، راه عذر را بر جویندگان دانش بسته است.

امام حسن علیه السلام :گناه را زود کیفر مده، بلکه میان گناه و کیفر، راهی برای عذرخواهی باقی بگذار.

امام حسین علیه السلام :بسا گناهی که عذرش بدتر از خود آن گناه است .

ص :136


1- بحار الأنوار : 78/109/19 .
2- بحار الأنوار : 78/115/11.
3- بحار الأنوار : 78/128/11 .

342 - العربیّة

342 - زبان عربی
اشاره

ص :137

2538 - العَرَبِیَّةُ
2538 - زبان عربی

الکتاب:

«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمینُ* عَلی قَلبِکَ لِتَکونَ مِنَ المُنذرینَ* بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ : مالَکَ أفصَحُنا لِسانا و أبیَنُنا بَیانا ؟ _: إنَّ العَرَبِیَّةَ اندَرَسَت ، فَجاءَنی بِها جَبرَئیلُ غَضَّةً طَرِیَّةً کَما شُقَّ عَلی لِسانِ إسماعیلَ علیه السلام . (2)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قَولِهِ تَعالی: «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ» _: یُبَیِّ_نُ الألسُنَ و لا تُبَیِّنُهُ الألسُنُ . (3)

2538

زبان عربی

قرآن:

«روح الامین آن را بر دلت نازل کرد، تا از جمله هشدار دهندگان باشی، «با زبان عربی روشن».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که چرا زبان شما از همه ما شیواتر و بیانتان روشنتر است _فرمود : زبان عربی فرسوده شده بود و جبرئیل آن را به صورتی تر و تازه و خرّم برایم آورد؛ درست به همان گونه که بر زبان اسماعیل علیه السلام جاری شد.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «با زبان عربی روشن» _فرمودند : [یعنی ]زبانهای دیگر را روشن می سازد و زبانهای دیگر آن را روشن نمی کنند.

2539 - أوّلُ مَن شُقَّ لِسانَهُ بِالعَرَبِیَّةِ
2539 - نخستین کسی که زبانش به عربی باز شد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ مَن فُتِقَ لِسانُهُ بِالعَرَبِیّةِ المُبَیِّنَةِ إسماعیلُ ، و هُوَ ابنُ أربَعَ عَشَرَةَ سَنَةً . (4)

2539

نخستین کسی که زبانش به عربی باز شد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که زبانش به عربیِ روشن و شیوا باز شد، اسماعیل بود و او در آن وقت چهارده سال داشت.

ص :138


1- الشعراء : 193 _ 195 .
2- کنز العمّال : 32313.
3- الکافی : 2/632/20 .
4- کنز العمّال : 32309 .

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ العَرَبِ مِن وُلدِ إسماعیلَ بنِ إبراهیمَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اُلهِمَ إسماعیلُ هذَا اللِّسانَ العَرَبِیَّ إلهاما . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوَّلُ مَن شُقَّ لِسانُهُ بِالعَرَبِیّةِ إسماعیلُ بنُ إبراهیمَ علیهما السلام و هُوَ ابنُ ثَلاثَ عَشَرَةَ سَنَةً ، و کانَ لِسانُهُ عَلی لِسانِ أبیهِ و أخیهِ ، فهُوَ أوَّلُ مَن نَطَقَ بِها ، و هُوَ الذَّبیحُ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه عرب از نسل اسماعیل پسر ابراهیم هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این زبان عربی بطور کامل به اسماعیل الهام شد.

امام باقر علیه السلام :نخستین کسی که به عربی زبان گشود، اسماعیل پسر ابراهیم بود که سیزده سال داشت. او [پیشتر] زبان پدر و برادرش را داشت. او نخستین کسی است که به زبان عربی سخن گفت و او همان ذبیح است.

ص :139


1- کنز العمّال : 32310.
2- کنز العمّال : 32311 .
3- تحف العقول : 297 .

ص :140

343 - المِعراج

343 - معراج
اشاره

(1)

ص :141


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 18 / 282 باب 3 «إثبات المعراج» . بحار الأنوار : 77 / 21 _ 31 «حدیث المعراج» .

2540 - المِعراجُ
2540 - معراج

الکتاب :

«سُبْحانَ الَّذِی أسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إلَی الْمَسْجِدِ الْأقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَمّا اُسرِیَ بی إلَی السّماءِ دَخَلتُ الجَنَّةَ فرَأیتُ فیها قِیعان_ [_اً ] ، و رَأیتُ فیها مَلائکَةً یَبنونَ لَبِنَةً مِن ذَهَبٍ و لَبِنَةً مِن فِضَّةً ، و رُبَّما أمسَکوا ، فقُلتُ لَهُم : ما بالُکُم قَد أمسَکتُم ؟ فقالوا : حتّی تَجیئَنا النَّفَقَةُ ، فقُلتُ : و ما نَفَقَتُکُم ؟ قالوا : قَولُ المُؤمِنِ : سُبحانَ اللّهِ و الحَمدُ للّهِِ و لا إلهَ إلاَّ اللّهُ و اللّهُ أکبَرُ ، فإذا قالَ بَنَیْنا ، و إذا سَکَتَ أمسَکْنا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَمّا اُسرِیَ بی إلَی السَّماءِ ما سمِعتُ شَیئا قَطُّ هُوَ أحلی مِن کلامِ رَبِّی عَزَّ و جلَّ . (4)

2540

معراج

قرآن:

«پاک است خدایی که بنده اش را شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را برکت داده ایم، برد تا برخی آیات خود را به او بنمایانیم. هر آینه او شنوای بیناست».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن شب که به آسمان برده شدم، به بهشت در آمدم و در آن جا دشتهایی دیدم که عدّه ای فرشته، خشتی از طلا و خشتی از نقره می سازند و گاه از کار باز می ایستند. از آنها پرسیدم: چرا گاهی از کار دست می کشید؟ گفتند: تا هزینه به ما برسد. پرسیدم: هزینه شما چیست؟ گفتند: این سخن مؤمن: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر. وقتی این جملات را بگوید می سازیم و هرگاه ساکت شود از کار دست می کشیم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به آسمان برده شدم، هرگز چیزی شیرین تر از سخن پروردگارم عزّ و جلّ، نشنیدم.

ص :142


1- الإسراء : 1 .
2- (انظر) النجم : 5 _ 18 .
3- بحار الأنوار : 18/292/2 .
4- بحار الأنوار : 18/305/11 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دَخَلتُ أنا و فاطِمَةُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فوَجَدتُهُ یَبکی بُکاءً شَدیدا ، فقُلتُ : فِداکَ أبی و اُمّی یا رَسولَ اللّهِ ، ما الّذی أبکاکَ ؟ فقالَ : یا عَلِیُّ ، لَیلَةً اُسرِیَ بی إلَی السَّماءِ رَأیتُ نِساءً مِن اُمَّتی فی عَذابٍ شَدیدٍ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَمّا اُسرِیَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی السَّماءِ فبَلَغَ البَیتَ المَعمورَ و حَضَرَتِ الصَّلاةُ فأذَّنَ جَبرئیلُ و أقامَ ، فتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و صَفَّ المَلائکَةُ و النَّبِیّونَ خَلفَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا عُرِجَ بِرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله انتَهی بِهِ جَبرَئیلُ علیه السلام إلی مَکانٍ فخَلّی عَنهُ ، فقالَ لَهُ : یا جَبرَئیلُ ، تُخَلِّینی عَلی هذِهِ الحالَةِ ؟! فقالَ : اِمضِهْ (3) ، فوَ اللّهِ لقَد وَطِئتَ مَکانا ما وَطِئهُ بَشَرٌ و ما مَشی فیهِ بَشَرٌ قَبلَکَ . (4)

امام علی علیه السلام :من و فاطمه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدیم؛ دیدم آن حضرت سخت می گرید. عرض کردم: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا! چرا گریه می کنید؟ فرمود: ای علی! شبی که به آسمان برده شدم، زنانی از امت خود را در عذابی سخت دیدم.

امام باقر علیه السلام :شبی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آسمان برده شد، به بیت المعمور رسید و وقت نماز شد. جبرئیل اذان و اقامه گفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به امامت ایستاد و فرشتگان و پیامبران در پشت سر محمّد صلی الله علیه و آله صف کشیدند.

امام صادق علیه السلام :زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به معراج برده شد، جبرئیل علیه السلام آن حضرت را به جایی رسانید و خود با ایشان نرفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! در چنین وضعی مرا تنها می گذاری؟ جبرئیل گفت: برو، به خدا سوگند، در جایی قدم گذاشته ای که پای هیچ بشری به آن جا نرسیده و پیش از تو هیچ بشری به آن جا نرفته است.

ص :143


1- بحار الأنوار : 18/351/62 ، انظر تمام الحدیث .
2- الکافی : 3/302/1 .
3- الفعل : اِمضِ ، و الهاء للسَّکْت .
4- الکافی : 1/442/12.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَمّا اُسرِیَ بی إلَی السَّماءِ بَلَغَ بِی جَبرَئیلُ مَکانا لَم یَطَأْهُ قَطٌّ جَبرَئیلُ ، فکُشِفَ لَهُ فأراهُ اللّهُ مِن نورِ عَظَمَتِه ما أحَبَّ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چون شبانه به آسمان برده شدم، جبرئیل مرا به جایی رسانید که او خود هرگز قدم در آن جا ننهاده بود. پس، پرده ها برای رسول خدا کنار زده شد و خداوند از نور عظمت خود تا دوست داشت به او نشان داد.

ص :144


1- الکافی : 1/98/8 .
2- (انظر) الإنسان : باب 315 حدیث 1659 .

344 - العِرض

344 - آبرو
اشاره

(1)

ص :145


1- انظر : عنوان 400 «الغِیبة» ، الربا : باب 1441 .

2541 - الحَثُّ عَلی صِیانَةِ العِرضِ
2541 - تشویق به آبروداری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجُودُ حارِسُ الأعراضِ . (1)

عنه علیه السلام :أبخَلُ النّاسِ بِعَرضِهِ ، أسخاهُم بِعِرضِهِ . (2)

عنه علیه السلام :وَقِّ عِرضَکَ بِعَرَضِکَ تَکرُمْ ، و تَفَضَّلْ تُخدَمْ ، و احلُمْ تُقَدَّمْ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الغِنی ما صِینَ بِهِ العِرضُ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلَی الحارِثِ الهَمْدانِیِّ _: و لا تَجعَلْ عِرضَکَ غَرَضا لِنِبالِ القَولِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن ضَنَّ بِعِرضِهِ فلْیَدَعِ المِراءَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا رَقَّ العِرضُ اسْتُصعِبَ جَمعُهُ . (7)

2541

تشویق به آبرو داری

امام علی علیه السلام :بخشندگی، نگهبان آبروهاست.

امام علی علیه السلام :بخیل ترین مردم در مال خویش بخشنده ترین آنهاست در آبروی خویش.

امام علی علیه السلام :آبروی خود را با مال خود نگه دار تا گرامی گردی و احسان کن تا مخدوم شوی، و بردبار باش تا پیشوا شوی.

امام علی علیه السلام :بهترین ثروت، آن است که مایه حفظ آبرو شود.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _نوشت : آبروی خود را آماج تیرهای سخن [مردم] قرار مده.

امام علی علیه السلام :هرکه آبروی خود را دوست دارد، باید از مجادله بپرهیزد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه آبرو بریزد، جمع آوری آن دشوار است.

2542 - ثَوابُ الکَفِّ عَن أعراضِ المُسلِمینَ
2542 - ثواب خودداری از لطمه زدن به حیثیت مسلمانان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ استَطاعَ مِنکُم أن یَلقَی اللّهَ تَعالی و هُوَ نَقِیُّ الرّاحَةِ مِن دِماءِ المُسلِمینَ و أموالِهِم ، سَلیمُ اللِّسانِ مِن أعراضِهِم ، فلْیَفعَلْ . (8)

2542

ثواب خودداری از لطمه زدن به حیثیت مسلمانان

امام علی علیه السلام :هر کس از شما بتواند خداوند متعال را با دستی نیالوده به خون و اموال مسلمانان و زبانی سالم از لطمه زدن به آبروی آنان دیدار کند، پس باید چنین کند.

ص :146


1- نهج البلاغة : الحکمة 211 .
2- غرر الحکم : 3190.
3- غرر الحکم : 10110.
4- غرر الحکم : 3038 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 69.
6- نهج البلاغة : الحکمة 362.
7- أعلام الدین : 303 .
8- . نهج البلاغة : الخطبة 176 .

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :مَن کَفَّ عَن أعراضِ المُسلِمینَ أقالَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَثرَتَهُ یَومَ القِیامَةِ . (1)

امام زین العابدین علیه السلام :هرکه از لطمه زدن به آبروی مسلمانان خودداری کند، خداوند عزّ و جلّ روز قیامت از لغزش او در گذرد.

2543 - ثَوابُ الدِّفاعِ عَن عِرضِ المُسلِمِ
2543 - ثواب دفاع از حیثیّت مسلمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن رَدَّ عَن عِرضِ أخیهِ کانَ لَهُ حِجابا مِنَ النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَدَّ عَن عِرضِ أخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّ_ةُ البَتَّ_ةَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا نالَ رَجُلٌ مِن عِرضِ رَجُلٍ عِندَهُ فَردَّ رَجُلٌ مِنَ القَومِ عَلَیهِ _: مَن رَدَّ عَن عِرضِ أخیهِ کانَ لَهُ حِجابا مِنَ النّارِ . (4)

(5)

2543

ثواب دفاع از حیثیّت مسلمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از آبروی برادر خود دفاع کند، این کار حجابی میان او و آتش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از آبروی برادر مسلمان خود دفاع کند، البته بهشت بر او واجب آید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :_ آنگاه که مردی در حضورش از دیگری بدگویی کرد و از میان جمع حاضر مردی جواب او را داد _فرمود : هرکه از آبروی برادر خود دفاع کند، این کار مانع و حجابی میان او و آتش باشد.

ص :147


1- صحیفة الإمام الرِّضا علیه السلام : 85/195 .
2- الأمالی للمفید : 338/2 .
3- وسائل الشیعة : 8/606/3.
4- وسائل الشیعة : 8/607/7 .
5- (انظر) الغیبة : باب 3093 .

ص :148

345 - المَعرِفَة

345 - شناخت
اشاره

(1)

(2)

ص :149


1- و لمزید الاطّلاع راجع : موسوعة العقائد الإسلامیّة : ج 1 و 2 .
2- انظر : عنوان 367 «العلم» ، الحدیث : باب 726 ، العلم : باب 2789 .

2544 - قیمَةُ المَعرِفَةِ
2544 - ارزش شناخت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ أوَّلُ دَلیلٍ، و المَعرِفَةُ آخِرُ نِهایَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :المَعرِفَةُ دَهَشٌ ، و الخُلُوُّ مِنها غَطَشٌ . (2)

عنه علیه السلام :المَعرِفَةُ نورُ القَلبِ . (3)

عنه علیه السلام :المَعرِفَةُ بُرهانُ الفَضلِ . (4)

عنه علیه السلام :المَعرِفَةُ الفَوزُ بالقُدسِ . (5)

عنه علیه السلام :الإیمانُ مَعرِفَةٌ بِالقَلبِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «و مَن یُؤْتَ الحِکمَةَ فقَدْ اُوتِیَ خَیرا کَثیرا» (7) _: المَعرِفَةُ . (8)

(9)

2544

ارزش شناخت

امام علی علیه السلام :علم ، نخستین راهنماست و شناخت [حق تعالی] نقطه پایان است.

امام علی علیه السلام :شناخت، حیرت است و بی بهرگی از آن نابینایی.

امام علی علیه السلام :شناخت، روشنایی دل است.

امام علی علیه السلام :شناخت، نشان فضیلت است.

امام علی علیه السلام :شناختِ [حقّ، موجب ]دست یافتن به قداست است.

امام علی علیه السلام :ایمان، شناخت با دل است.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و هرکه حکمت داده شود، هر آینه خیر فراوان داده شده است» _فرمود : یعنی شناخت.

ص :150


1- غرر الحکم : 2061.
2- غرر الحکم : 1603.
3- غرر الحکم : 538.
4- غرر الحکم : 829.
5- غرر الحکم : 542 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 227 .
7- البقرة : 269 .
8- بحار الأنوار : 1/215/23 .
9- (انظر) العلم : باب 2783 .

2545 - دَورُ المَعرِفَةِ فِی الفَضیلَةِ
2545 - نقش شناخت در فضیلت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُکُم إیمانا أفضَلُکُم مَعرِفَةً . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ المُؤمِنینَ بَعضُهُم أفضَلُ مِن بَعضٍ ، و بَعضُهُم أکثَرُ صَلاةً مِن بَعضٍ ، و بَعضُهُم أنفَذُ بَصَرا مِن بَعضٍ ، و هِیَ الدَّرَجاتُ . (2)

صفات الشیعة عن المعصومِ علیه السلام :بَعضُکُم أکثَرُ صَلاةً مِن بَعضٍ ، و بَعضُکُم أکثَرُ حَجّا مِن بَعضٍ ، و بَعضُکُم أکثَرُ صَدَقَةً مِن بَعضٍ ، و بَعضُکُم أکثَرُ صِیاما مِن بَعضٍ ، و أفضَلُکُم أفضَلُ مَعرِفَةً . (3)

(4)

2545

نقش شناخت در فضیلت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از میان شما، کسی برترین ایمان را دارد که بهترین شناخت را داشته باشد .

امام صادق علیه السلام :براستی که برخی مؤمنان از برخی دیگر برترند و برخیشان بیشتر از برخی دیگر نماز می گزارند و برخیشان تیز بین تر از برخی دیگرند. اینهاست آن درجاتِ [ایمان که خداوند فرموده است: هُم درجات عند اللّه ].

صفات الشیعه_ به نقل از معصوم علیه السلام _: بعضی از شما از بعضی دیگر بیشتر نماز می خوانند، بعضی بیشتر از دیگران حج می گزارند، بعضی بیشتر از دیگران صدقه می دهند و بعضی بیشتر از دیگران روزه می گیرند، اما برترین شما کسی است که شناختش برتر باشد.

2546 - دَورُ العَمَلِ فِی المَعرِفَةِ
2546 - نقش عمل در شناخت

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یُقبَلُ عَمَلٌ إلاّ بِمَعرِفَةٍ، و لا مَعرِفَةٌ إلاّ بِعَمَلٍ ، و مَن عَرَفَ دَلَّتهُ مَعرِفتُهُ عَلَی العَمَلِ ، و مَن لَم یَعرِفْ فَلا عَمَلَ لَهُ . (5)

2546

نقش عمل در شناخت

امام باقر علیه السلام :هیچ عملی جز با شناخت و هیچ شناختی جز با عمل پذیرفته نشود . هرکه شناخت پیدا کند، آن شناخت او را به عمل رهنمون می شود و هرکه شناخت نداشته باشد، او را عملی نباشد.

ص :151


1- جامع الأخبار : 36/18 .
2- الکافی : 2/45/4 .
3- صفات الشیعة : 93/28 .
4- (انظر) الإیمان : باب 278 . الفضیلة : باب 3168 .
5- تحف العقول : 294 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَقبَلُ اللّهُ عَمَلاً إلاّ بِمَعرِفَةٍ ، و لا مَعرِفَةً إلاّ بِعَمَلٍ ، فمَن عَرَفَ دَلَّتهُ المَعرِفَةُ عَلَی العَمَلِ ، و مَن لَم یَعمَلْ فلا مَعرِفَةَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّکُم لا تَکونونَ صالِحینَ حتّی تَعرِفوا ، و لا تَعرِفونَ حتّی تُصَدِّقوا ، و لا تُصَدِّقونَ حتّی تُسَلِّموا أبوابا أربَعَةً . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :خداوند هیچ عملی را جز با شناخت نپذیرد و هیچ شناختی را جز با عمل. پس هرکه شناخت پیدا کند، آن شناخت او را به عمل رهنمون شود و کسی که عمل نکند، شناخت ندارد.

امام صادق علیه السلام :شما نیکو کردار نیستید، مگر آن گاه که شناخت پیدا کنید و به شناخت نمی رسید، مگر آن گاه که تصدیق کنید و تصدیق نمی کنید، مگر آن گاه که به ابواب چهارگانه (4) گردن نهید.

2547 - المَعرِفَةُ الثّابِتَةُ
2547 - شناخت استوار

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کانَت لَهُ حَقیقَةٌ ثابِتةٌ لَم یَقُم عَلی شُبهَةٍ هامِدَةٍ ؛ حتّی یَعلَمَ مُنتَهی الغایَةِ ، و یَطلُبَ الحادِثَ مِن النّاطِقِ عَنِ الوارِثِ ، و بِأیِّ شَیءٍ جَهِلتُم ما أنکَرتُم ، و بِأیِّ شَیءٍ عَرَفتُم ما أبصَرتُم إن کُنتُم مُؤمِنینَ . (5)

2547

شناخت استوار

امام صادق علیه السلام :کسی که از یک حقیقت (ایمان خالص) استوار برخوردار باشد، بر شبهه ای باطل و پوسیده تکیه نکند، تا اینکه نقطه پایان [آن و پیامدهای فاسدش ]را بداند [و دریابد که حق در فراسوی آن شبهه است] و [حکم] آنچه را پدید می آید، از کسی طلب کند که از سوی وارث علم رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن می گوید. و [بداند که] به چه سبب آنچه را ]از ولایت و حکومت ستمگران] انکار می کنید، به رسمیت نمی شناسید و آنچه را [از ولایت امام عادل ]نسبت به آن بصیرت دارید، به رسمیت می شناسید ، اگر مؤمن هستید [می دانید که آنچه گفتیم، واقعیتی است که در آن شکّی نیست].

ص :152


1- الکافی : 1/44/2 .
2- بحار الأنوار : 69/10/12 .
3- (انظر) العلم : باب 2842 . الاستقامة : باب 3379 . صعنوان 369 «العمل» .
4- محدّث استرآبادی رحمه الله: ابواب چهارگانه اشاره است به: اقرار به وجود خداوند و اقرار به رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله و اقرار به آنچه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آورده و اقرار به بیان کنندگان آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده است _ (بحار الأنوار: 69/11.)
5- الکافی : 8/242/333 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن لَم یَعقِلْ عَنِ اللّهِ لَم یَعقِدْ قَلبَهُ عَلی مَعرِفةٍ ثابِتَةٍ یُبصِرُها و یَجِدُ حَقیقَتَها فی قَلبِهِ . (1)

امام کاظم علیه السلام :هرکه علم خود را از خدا [از طریق کتاب و سنّت] نگیرد، دلش با شناختی استوار، که آن را ببیند و حقیقتش را در قلب خویش بیابد، گره نخورد.

2548 - المَعرِفَةُ وَالضَّلالَةُ
2548 - شناخت و گمراهی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ مَعرِفةٍ أدَّت إلی تَضلیلٍ . (2)

عنه علیه السلام :رُبَّ عِلمٍ أدّی إلی مَضَلَّتِکَ . (3)

(4)

2548

شناخت و گمراهی

امام علی علیه السلام :بسا شناختی که به گمراه کردن منتهی شود.

امام علی علیه السلام :بسا دانشی که به گمراهی تو منجر شود.

2549 - لِقاحُ المَعرِفَةِ
2549 - بارور شدن شناخت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ لِقاحُ المَعرِفَةِ . (5)

عنه علیه السلام :لِقاحُ المَعرِفةِ دِراسَةُ العِلمِ ، لِقاحُ العِلمِ التَّصَوُّرُ و الفَهمُ . (6)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :دِراسَةُ العِلمِ لِقاحُ المَعرِفةِ . (7) (8)

2549

بارور شدن شناخت

امام علی علیه السلام :دانش، بارور شدن شناخت است.

امام علی علیه السلام :بارور شدن شناخت به تحصیل دانش است؛ بارور شدن دانش به تصوّر و فهم [درست و دقیق آن ]است.

امام حسین علیه السلام :تحصیل دانش، سبب باروری شناخت است.

ص :153


1- الکافی : 1/18/12.
2- غرر الحکم : 5349.
3- غرر الحکم : 5352 .
4- (انظر) عنوان 314 «الضلالة» . العلم : أبواب 2834 ، 2835 ، 2837 ، 2843 ، 2844 ، 2860 ، 2861 ، 2863 ، 2864 ، 2871 .
5- غرر الحکم : 830 .
6- غرر الحکم : 7622 و 7623 .
7- بحار الأنوار : 78/128/11 .
8- (انظر) العلم : باب 2810 .

2550 - المَعرِفَةُ وَالحَواسُّ الخَمسُ
2550 - شناخت و حواسّ پنجگانه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیسَتِ الرَّویَّةُ کَالمُعایَنَةِ مَع الإبصارِ، فقَد تَکذِبُ العُیونُ أهلَها ، و لا یَغُشُّ العَقلُ مَنِ استَنصَحَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی التّوحیدِ _: لا تَنالُهُ الأوهامُ فتُقَدِّرَهُ، و لا تَتَوَهَّمُهُ الفِطَنُ فتُصَوِّرَهُ ، و لا تُدرِکُهُ الحَواسُّ فتُحِسَّهُ ، و لا تَلمِسُهُ الأیدی فتَمَسَّهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی مُناظَرَتِهِ الطَّبیبَ الهِندیَّ _: أمّا إذ أبَیتَ إلاَّ الجَهالَةَ و زَعَمتَ أنَّ الأشیاءَ لا تُدرَکُ إلاّ بِالحَواسِّ ، فإنّی اُخبِرُکَ أنَّهُ لَیسَ لِلحَواسِّ دَلالَةٌ عَلَی الأشیاءِ ، و لا فیها مَعرِفةٌ إلاّ بِالقَلبِ ، فإنَّهُ دَلیلُها و مُعَرِّفُها الأشیاءَ الّتی تَدَّعی أنَّ القَلبَ لا یَعرِفُها إلاّ بِها . (3)

2550

شناخت و حواسّ پنجگانه

امام علی علیه السلام :تفکّر مانند دیدن با چشم نیست؛ زیرا چشمها گاه به صاحب خود دروغ می گویند، اما عقل به کسی که از آن راهنمایی خواهد خیانت نمی کند.

امام علی علیه السلام_ در باب یگانگی خدا _فرمود : وهمها به او نمی رسند، تا اندازه گیریش کنند و اندیشه های باریک بین او را در وهم نیاورند تا تصوّرش نمایند و حواسّ به او نرسند، تا حسّش کنند و دست ها او را لمس نمی کنند، تا با او تماس پیدا نمایند .

امام صادق علیه السلام_ در مناظره با طبیب هندی _فرمود : چون تو ندانسته سخن می گویی و خیال می کنی که اشیاء جز به وسیله حواس درک نمی شوند، من به تو می گویم که حواس جز از طریق قلب (عقل و روح) به اشیاء پی نمی برند و آنها را نمی شناسند. این قلب است که راهنمای حواسّ است و اشیاء را به آن می شناساند؛ همان اشیایی که تو ادعا می کنی قلب آنها را جز به وسیله حواسّ نمی شناسد.

ص :154


1- نهج البلاغة : الحکمة 281 ، قال المجلسیّ فی شرح الحدیث: أی الرؤیة الحقیقیّة رؤیة العقل ؛ لأنّ الحواسّ قد تعرض لها الغلط (بحار الأنوار : 1/95/29 ) .
2- نهج البلاغة : الخطبة 186.
3- بحار الأنوار : 61/55/45.

الأمالی للصدوق :فی مُناظَرَةِ الإمامِ الصّادِقِ و أبی شاکِرٍ الدَّیصانیِّ: قالَ أبو شاکِرٍ : قَد عَلمِتَ أنّا لا نَقبَلُ إلاّ ما أدرَکناهُ بِأبصارِنا ، أو سَمِعناهُ بِآذانِنا ، أو لَمَسناهُ بِأکُفِّنا ، أو شَمَمناهُ بِمَناخِرِنا ، أو ذُقناهُ بِأفواهِنا ، أو تَصَوَّرَ فی القُلوبِ بَیانا ، و استَنبَطَتهُ الرِّوایاتُ إیقانا . فقالَ الصادِقُ علیه السلام : ذَکَرتَ الحَواسَّ الخَمسَ و هِیَ لا تَنفَعُ شَیئا بِغَیرِ دَلیلٍ ، کَما لا تَقطَعُ الظُّلمَةُ بِغَیرِ مِصباحٍ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ عِمرانُ الصّابی بِحَضرَةِ المَأمونِ: العَینُ نورٌ مُرَکَّبَةٌ ، أمِ الرُّوحُ تُبصِرُ الأشیاءَ مِن مَنظَرِها ؟ _: العَینُ شَحمَةٌ و هُوَ البَیاضُ و السَّوادُ ، و النَّظَرُ لِلرُّوحِ ، دَلیلُهُ أنَّکَ تَنظُرُ فیهِ فتَری صورَتَکَ فی وَسَطِهِ ، و الإنسانُ لا یَری صورَتَهُ إلاّ فی ماءٍ أو مِرآةٍ و ما أشبَهَ ذلکَ . (2)

(3)

الأمالی للصدوق :در مناظره امام صادق علیه السلام و ابو شاکر دیصانی آمده است: ابو شاکر گفت: می دانید که ما فقط آن چیزی را می پذیریم که با چشمان خود ببینیم، یا با گوشهایمان بشنویم، یا با دستهایمان لمس کنیم، یا با بینی خود ببوییم، یا با دهانمان بچشیم، یا در دلهایمان تصوّر روشنی از آن داشته باشیم، یا نقل و گزارشهای مسلّم و یقینی آن را به دست دهد. حضرت فرمود: حواس پنجگانه را ذکر کردی. این حواس بدون راهنما (عقل) هیچ سودی نمی بخشند، همچنان که تاریکی را بدون چراغ روشن نمی توانیم بپیمائیم.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به عمران صابی که از پرسید: آیا چشم نوری مرکّب است یا روح ، اشیاء را از دریچه آن می بیند؟ _فرمود: چشم یک تکّه پیه سپید و سیاه است. و دیدن، کار روح است. دلیلش این است که تو در چشم دیگری نگاه می کنی و عکس خودت را در میان آن می بینی و انسان تصویر خود را جز در آب یا آینه و امثال آن نمی بیند.

ص :155


1- الأمالی للصدوق : 433/571 .
2- بحار الأنوار : 61/250/4 .
3- (انظر) المیزان فی تفسیر القرآن : 1 / 47 و ج 12 / 272 .

2551 - مَعرِفَةُ الشَّی ءِ بِضِدِّهِ
2551 - شناخت اشیا به وسیله ضدّ آنها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعْلَموا أنَّکُم لَن تَعرِفوا الرُّشدَ حتّی تَعرِفوا الّذی تَرَکَهُ ، و لَن تَأخُذوا بِمیثاقِ الکِتابِ حتّی تَعرِفوا الّذی نَقَضَهُ ، و لَن تَمَسَّکوا بِهِ حتّی تَعرِفوا الّذی نَبَذَهُ . (1)

عنه علیه السلام :بِتَشعِیرِهِ المَشاعِرَ عُرِفَ أن لا مَشعَرَ لَهُ ، و بِمُضادَّتِهِ بَینَ الاُمورِ عُرِفَ أن لا ضِدَّ لَهُ ، و بِمُقارَنَتِهِ بَینَ الأشیاءِ عُرِفَ أن لا قَرینَ لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الدّالِّ عَلی وُجودِهِ بِخَلقِهِ ، و بمُحدَثِ خَلقِهِ عَلی أزَلِیَّتِهِ ، و بِاشتِباهِهِم عَلی أن لا شَبَهَ لَهُ . (3)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی لا تُدرِکُهُ الشَّواهِدُ ......... الدّالِّ عَلی قِدَمِهِ بِحُدوثِ خَلقِهِ ، و بِحُدوثِ خَلقِهِ عَلی وُجودِهِ ، و بِاشتِباهِهِم (أشباهِهِم) عَلی أن لا شَبَهَ لَهُ . (4)

2551

شناخت اشیا به وسیله ضدّ آنها

امام علی علیه السلام :بدانید که شما هرگز راه راست را نخواهید شناخت، مگر این که کسی را که آن را رها کرده است بشناسید و هرگز به پیمان قرآن وفا نخواهید کرد، مگر آن گاه که کسی را که این پیمان را شکسته است بشناسید و هرگز به قرآن چنگ نخواهید زد، مگر این که کسی را که آن را کنار زده است بشناسید.

امام علی علیه السلام :از آفریدن مشاعر و حواس درک کننده [برای موجودات] معلوم می شود که خود او (خداوند) فاقد آن است و از قرار دادن ضدّ میان اشیا معلوم می شود که او را ضدّی نیست و از به وجود آوردن قرین و نظیر میان چیزها دانسته می شود، که او را قرین و همتایی نیست.

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خداوندی را که خلقش را دلیل وجود خویش قرار داد و حادث بودن آفریدگانش را دلیل بر ازلیّت خویش و همانندی آنها را دلیل بر همانند نداشتن خود.

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خداوند را که حواسّ ، او را درک نمی کند ......... خدایی که حادث بودن آفریدگانش را دلیل قدیم بودن و نیز دلیل وجود و هستی خویش قرار داد و همانندی آنها را دلیل بر همانند نداشتن خود.

ص :156


1- نهج البلاغة : الخطبة 147.
2- نهج البلاغة : الخطبة 186.
3- نهج البلاغة : الخطبة 152.
4- نهج البلاغة : الخطبة 185.

عنه علیه السلام_ مِن کَلامِهِ قَبلَ شَهادَتِهِ _: غَدا تَرَونَ أیّامی، و یُکشَفُ لَکُم عَن سَرائری، و تَعرِفونَنی بَعدَ خُلوِّ مَکانی ، و قِیامِ غَیری مَقامی . (1)

امام علی علیه السلام_ در سخنانی پیش از شهادت خود _فرمود : فردا به یاد روزگار من خواهید افتاد و رازهای من برایتان آشکار خواهد شد و پس از خالی شدن جای من و قرار گرفتن کسی جز من در آن مقام، مرا خواهید شناخت.

2552 - مَنابِعُ المَعرِفَةِ
2552 - منابع شناخت

الکتاب:

«وَ اللّهُ أخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأبْصارَ وَ الْأفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (2)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أری نورَ الوَحیِ و الرِّسالَةِ، و أشُمُّ ریحَ النُّبُوَّةِ ، و لَقَد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ عَلَیهِ صلی الله علیه و آله . (3)

(4)

2552

منابع شناخت

قرآن:

«و خدا شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ چیز نمی دانستید و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد شاید که سپاسگزاری کنید».

حدیث:

امام علی علیه السلام :من نور وحی و رسالت را می بینم و شمیم نبوّت را می بویم، من آن گاه که وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، فغان شیطان را شنیدم.

2553 - شَرائِطُ المَعرِفَةِ
2553 - شرایط شناخت

الکتاب :

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورَا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (5)

2553

شرایط شناخت

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و به رسول او ایمان آورید، تا شما را از رحمت خویش دو بهره دهد و برایتان نوری قرار دهد که در پرتو آن راه روید و شما را بیامرزد و خدا آمرزنده مهربان است».

ص :157


1- نهج البلاغة : الخطبة 149.
2- النحل : 78 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
4- (انظر) القلب : باب 3335 ، 3336 . موسوعة العقائد الإسلامیّة : ج 2 ص 111 (القسم السادس: مبادئ المعرفة) .
5- الحدید : 28 .

«یا أهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ» . (1)

(2)

«ای اهل کتاب! فرستاده ما نزد شما آمد، تا بسیاری از کتاب [خدا] را که پنهان می داشتید برایتان بیان کند و از بسیاری در گذرد. هر آینه از جانب خدا نوری و کتابی روشن و آشکار برای شما آمده است».

2554 - مَوانِعُ المَعرِفَةِ
2554 - موانع شناخت

الکتاب :

«أ فَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إلهَهُ هَواهُ وَ أضَلَّهُ اللّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أ فَلاَ تَذَکَّرُونَ» . (3)

«کَلاَّ بَلْ رانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» . (4)

«ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِ اللّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئا کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ الْکافِرِینَ» . (5)

2554

موانع شناخت

قرآن:

«آیا دیدی کسی را که هوس خویش را خدای خود گرفت و خدا او را با آن که علم داشت گمراه کرد و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر دیدگانش پرده افکند؟ اگر خدا او را هدایت نکند، چه کسی هدایتش خواهد کرد؟ چرا پند نمی گیرید؟»

«حقّا، زنگار کارهایشان بر دلهایشان نشسته است».

«آن گاه به آنان گفته شود: کجایند آن شریکان که برای خدا می پنداشتید؟ گویند: آنها را از دست داده ایم، بلکه پیش از این چیزی را به خدایی نمی خوانده ایم. اینچنین خدا کافران را گمراه می کند».

ص :158


1- المائدة : 15 .
2- (انظر) النساء : 174 ، النور : 40 ، الحدید : 12 ، 13 ، الأنفال : 29 ، البقرة : 2 ، العنکبوت : 69 . (و انظر) الهدایة : باب 3943 . عنوان 525 «النور» . موسوعة العقائد الإسلامیّة : ج 2 ص 111 (القسم السادس: مبادئ المعرفة) .
3- الجاثیة : 23 .
4- المطفّفین : 14 .
5- غافر : 73 و 74 .

«وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ حَتَّی إذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ» . (1)

وَ ما یُضِلُّ بِهِ إلاَّ الْفاسِقِینَ» . (2)

یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الاْخِرَةِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نورُ الحِکمَةِ الجُوعُ ، و التَّباعُدُ مِنَ اللّهِ الشِّبَعُ ، و القُربَةُ إلَی اللّهِ حُبُّ المَساکینِ و الدُّنُوُّ مِنهُم ، لا تَشبَعوا فَیُطفَأَ نورُ المَعرِفةِ مِن قُلوبِکُم . (4)

(5)

«یوسف پیش از این با دلایل روشن بر شما مبعوث شد و شما در آن چه برایتان آورده بود، پیوسته در شک بودید. چون یوسف بمرد، گفتید: خدا پس از او هرگز پیامبری نخواهد فرستاد. اینچنین خدا گزافکار شک کننده را گمراه می سازد».

«با آن جز فاسقان را گمراه نسازد».

«خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنیا و آخرت پایدار می دارد و خدا ظالمان را گمراه می سازد و خدا هر چه خواهد، همان می کند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گرسنگی، نور حکمت است، و سیری، مایه دور شدن از خدا . و دوستی با بینوایان و نزدیک شدن به آنها موجب نزدیک شدن به خداست . شکمهایتان را سیر نکنید، که نور شناخت در دلهای شما می فسرد.

ص :159


1- غافر : 34 .
2- البقرة : 26 .
3- إبراهیم : 27 .
4- بحار الأنوار : 70/71/20 .
5- (انظر) المحبّة : باب 661 . العشق : باب 2694 . عنوان 536 «الهوی» ، 460 «الکفر» ، 314 «الضلالة» ، 530 «الهدایة» ، 419 «الفسق» ، 329 «الظلم» . موسوعة العقائد الإسلامیّة : ج 2 ص 163 (القسم السابع: موانع المعرفة) .

ص :160

346 - مَعرِفةُ النَّفس

346 - خودشناسی
اشاره

(1)

(2)

ص :161


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 61 / 245 باب 46 «قوَی النفس و مشاعرها من الحواسّ الظاهرة و الباطنة» .
2- انظر: العُجب : باب 2486 .

2555 - مَعرِفَةُ النَّفسِ
2555 - خودشناسی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أنفَعُ المَعرِفَتَینِ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ المَعرِفَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الحِکمَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ و وُقوفُهُ عِندَ قَدرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :غایَةُ المَعرِفَةِ أن یَعرِفَ المَرءُ نَفسَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العَقْل مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ ، فمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ ، و مَن جَهِلَها ضَلَّ . (6)

عنه علیه السلام :نالَ الفَوزَ الأکبَرَ مَن ظَفِرَ بِمَعرِفَةِ النَّفسِ . (7)

2555

خود شناسی

امام علی علیه السلام :خود شناسی، سودمندترینِ دو شناخت است.

امام علی علیه السلام :برترین شناخت، خود شناسی انسان است.

امام علی علیه السلام :برترین حکمت این است که انسان خود را بشناسد و اندازه خویش را نگه دارد.

امام علی علیه السلام :نهایت معرفت این است که آدمی خود را بشناسد.

امام علی علیه السلام :خود شناسی، سودمندترین شناختهاست.

امام علی علیه السلام :برترین خرد ورزی، خود شناسی انسان است. پس، هرکه خود را شناخت خردمند شد و هرکه خود را نشناخت گمراه گشت.

امام علی علیه السلام :کسی که موفق به خود شناسی شود، به بزرگترین پیروزی دست یافته است.

ص :162


1- غرر الحکم : 1675 .
2- غرر الحکم : 2935 .
3- غرر الحکم : 3105 .
4- غرر الحکم : 6365 .
5- غرر الحکم : 9865 .
6- غرر الحکم : 3220 .
7- غرر الحکم : 9965.

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ مَعرِفَةً أن یَعرِفَ نَفسَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِجابِرٍ الجُعفیِّ _: لا مَعرِفةَ کَمَعرِفَتِکَ بِنَفسِکَ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ . (3)

امام علی علیه السلام :انسان را همین شناخت بس که خود را بشناسد.

امام باقر علیه السلام_ در سفارش خود به جابر جعفی _فرمود : هیچ شناختی چون شناخت تو از نفست نیست.

امام رضا علیه السلام :برترین [مرحله] خرد، خود شناسی انسان است.

2556 - مَن جَهِلَ نَفسَهُ
2556 - هر که خود را نشناسد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن جَهِلَ نَفسَهُ کانَ بِغَیرِ نَفسِهِ أجهَلَ . (4)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَعرِفُ غَیرَهُ مَن یَجهَلُ نَفسَهُ ؟ ! (5)

عنه علیه السلام :لا تَجهَلْ نَفسَکَ ؛ فإنَّ الجاهِلَ مَعرِفَةَ نَفسِهِ جاهِلٌ بِکُلِّ شَیء . (6)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَنشُدُ ضالَّتَهُ و قَد أضَلَّ نَفسَهُ فلا یَطلُبُها ! (7)

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یَجهَلَ نَفسَهُ . (8)

2556

هر که خود را نشناسد

امام علی علیه السلام :کسی که خود را نشناسد، دیگری را کمتر می شناسد.

امام علی علیه السلام :کسی که خود را نمی شناسد، چگونه دیگری را بشناسد؟

امام علی علیه السلام :به خویشتن ناآگاه مباش؛ زیرا کسی که خود را نشناسد، هیچ چیز را نمی شناسد.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که گمشده خود را می جوید، امّا خویشتن را گم کرده و آن را نمی جوید!

امام علی علیه السلام :انسان را همین نادانی بس که خودش را نشناسد.

ص :163


1- غرر الحکم : 7036.
2- تحف العقول : 286 .
3- بحار الأنوار : 78/352/9 .
4- غرر الحکم : 8624.
5- غرر الحکم : 6998.
6- غرر الحکم : 10337.
7- غرر الحکم : 6266.
8- غرر الحکم : 7037.

عنه علیه السلام :مَن لَم یَعرِفْ نَفسَهُ بَعُدَ عَن سَبیلِ النَّجاةِ ، و خَبَطَ فی الضَّلالِ و الجَهالاتِ . (1)

عنه علیه السلام :أعظَمُ الجَهلِ جَهلُ الإنسانِ أمرَ نَفسِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن شَغَلَ نَفسَهُ بِغَیرِ نَفسِهِ تَحَیَّرَ فی الظُّلُماتِ ، و ارتَبَکَ فی الهَلَکاتِ . (3)

امام علی علیه السلام :هرکه خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادی گمراهی و نادانیها قدم نهاد.

امام علی علیه السلام :بزرگترین نادانی، نادانی انسان نسبت به کارِ خویشتن است.

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خود را به غیر نفْس خود مشغول دارد، در تاریکیها سرگردان شود و در ورطه هلاکتها گرفتار آید.

2557 - مَن عَرَفَ نَفسَهُ
2557 - هر که خود را شناسد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ فهُوَ لِغَیرِهِ أعرَفُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ قَدرَ نَفسِهِ لَم یُهِنْها بِالفانِیاتِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ جَلَّ أمرُهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها ، مَن جَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها . (7)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ فقَدِ انتَهی إلی غایَةِ کُلِّ مَعرِفَةٍ و عِلمٍ . (8)

2557

هر که خود را شناسد

امام علی علیه السلام :کسی که خود را بشناسد، دیگری را بیشتر بشناسد.

امام علی علیه السلام :کسی که ارزش خود را بشناسد، خویشتن را با امور فناپذیر خوار نگرداند.

امام علی علیه السلام :هرکه خود را شناخت، منزلتش والا گشت.

امام علی علیه السلام :هرکه نفس خود را شناخت، به جهاد با آن برخاست و هر که آن را نشناخت، به حال خود رهایش ساخت.

امام علی علیه السلام :هر که خود را شناخت، به نهایت هر شناخت و دانایی رسید.

ص :164


1- غرر الحکم : 9034.
2- غرر الحکم : 2936 .
3- غرر الحکم : 9033 .
4- غرر الحکم : 8758.
5- غرر الحکم : 8628.
6- غرر الحکم : 8007.
7- غرر الحکم : 7855 _ 7856.
8- غرر الحکم : 8949.

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ اللّهَ تَوَحَّدَ ، مَن عَرَفَ نَفسَهُ تَجَرَّدَ ، مَن عَرَفَ الدّنیا تَزَهَّدَ ، مَن عَرَفَ النّاسَ تَفَرَّدَ . (1)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: و اجعَلنا مِنَ الّذین عَرَفوا أنفُسَهُم ، و أیقَنوا بِمُستَقَرِّهِم ، فکانَت أعمارُهُم فی طاعَتِکَ تَفنی . (2)

امام علی علیه السلام :هر که خدا را شناسد، تنها شود. هر که خود را شناسد، [از علایق و دلبستگیهای دنیوی ]رها شود. هر که دنیا را شناسد، از آن دل بر کند. هرکه مردم را شناسد، تنهایی گزیند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : ما را از کسانی قرار ده که خود را شناختند و به قرارگاه خویش یقین یافتند و از این رو عمرشان در راه طاعت تو می گذشت.

2558 - مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ
2558 - هر که خود را شناخت پروردگارش را شناخت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ . (3)

عنه علیه السلام :أکثَرُ النّاسِ مَعرِفَةً لِنَفسِهِ أخوَفُهُم لِرَبِّهِ . (4)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَجهَلُ نَفسَهُ کَیفَ یَعرِفُ رَبَّهُ ؟ ! (5)

بحار الأنوار :فی صُحُفِ إدریسَ : من عَرَفَ الخَلقَ عَرَفَ الخالِقَ ، و مَن عَرَفَ الرِّزقَ عَرَفَ الرّازِقَ ، و مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ . (6)

2558

هر که خود را شناخت پروردگارش را شناخت

امام علی علیه السلام :هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت.

امام علی علیه السلام :خود شناس ترین مردم، خدا ترس ترین آنهاست.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که خود را نمی شناسد، چگونه پروردگارش را می شناسد؟!

بحار الأنوار:در صحف ادریس آمده است: هر که آفریده را بشناسد، آفریدگار را می شناسد و هر که روزی را بشناسد، روزی رسان را می شناسد و هر که خود را بشناسد، پروردگارش را می شناسد.

ص :165


1- غرر الحکم : 7829 _ 7832 .
2- بحار الأنوار : 94/128/19 .
3- غرر الحکم : 7946 .
4- غرر الحکم : 3126.
5- غرر الحکم : 6270 .
6- بحار الأنوار : 95/456 .

بحار الأنوار :دَخَلَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ اسمُهُ مُجاشِعٌ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، کَیفَ الطَّریقُ إلی مَعرِفَةِ الحَقِّ ؟ فقالَ صلی الله علیه و آله : مَعرِفَةُ النَّفسِ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، فکَیفَ الطَّریقُ إلی مُوافَقَةِ الحَقِّ ؟ قالَ : مُخالَفَةُ النَّفسِ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، فکَیفَ الطَّریقُ إلی رِضا الحَقِّ ؟ قالَ : سُخطُ النَّفسِ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، فکَیفَ الطَّریقُ إلی وَصلِ الحَقِّ ؟ قالَ : هَجرُ النَّفسِ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، فکَیفَ الطَّریقُ إلی طاعَةِ الحَقِّ ؟ قالَ : عِصیانُ النَّفسِ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، فکَیفَ الطَّریقُ إلی ذِکرِ الحَقِّ ؟ قالَ : نِسیانُ النَّفسِ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، فکَیفَ الطَّریقُ إلی قُربِ الحَقِّ ؟ قالَ : التَّباعُدُ مِنَ النَّفسِ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، فکَیفَ الطَّریقُ إلی اُنسِ الحَقِّ ؟ قالَ : الوَحشَةُ مِنَ النَّفسِ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، فکَیفَ الطَّریقُ إلی ذلکَ ؟ قالَ : الاستِعانَةُ بِالحَقِّ عَلَی النَّفسِ . (1)

بحار الأنوار:مردی به نام مجاشع حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! راه شناخت حقّ چیست؟ حضرت فرمود: شناخت نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه سازگاری با حق چگونه است؟ فرمود: ناسازگاریِ با نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه رسیدن به خشنودی حق چیست؟ فرمود: ناخشنودیِ نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه رسیدن به حق چیست؟ فرمود: رها کردنِ نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه دست یافتن به طاعت خدا چگونه است؟ فرمود: نافرمانیِ نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه رسیدن به یاد حق چیست؟ فرمود: از یاد بردنِ نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه نزدیک شدن به حق چیست؟ فرمود: دور شدن از نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه انس گرفتن با حق چگونه است؟ فرمود: دوری گزیدن از نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه دوری گزیدن از نفْس چیست؟ فرمود: کمک جستن از حق، در برابر نفْس.

ص :166


1- بحار الأنوار : 70/72/23 .

2559 - ما یَنبَغی لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ
2559 - آن چه خودشناس را سِزَد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَنبَغی لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ أن یَلزَمَ القَناعَةَ و العِفَّةَ . (1)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ أن لا یُفارِقَهُ الحُزنُ و الحَذَرُ . (2)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ أن لا یُفارِقَهُ الحَذَرُ و النَّدَمُ ؛ خَوفا أن تَزِلَّ بِهِ القَدَمُ . (3)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِمَن عَلِمَ شَرَفَ نَفسِهِ أن یُنَزِّهَها عَن دَناءَةِ الدّنیا . (4)

2559

آن چه خود شناس را سِزَد

امام علی علیه السلام :سزاوار است کسی که خود را شناخته است، پایبند قناعت و عفّت باشد.

امام علی علیه السلام :کسی که خود را شناخته است، سزد که اندوه و حذر از او جدا نشود.

امام علی علیه السلام :کسی که خود را شناخته است، سزد که از بیم لغزیدن گام هایش، هوشیاری و پشیمانی را از دست ندهد.

امام علی علیه السلام :کسی که به شرافت نفس خود پی برده باشد، سزاوار است که آن را از پستی دنیا منزّه دارد.

2560 - تَفسیرُ مَعرِفَةِ النَّفسِ
2560 - معنای خودشناسی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عِرفانُ المَرءِ نَفسَهُ أن یَعرِفَها بِأربَعِ طَبائعَ ، و أربَعِ دَعائمَ ، و أربَعَةِ أرکانٍ : فطَبائعُهُ : الدَّمُ و المِرَّةُ و الرِّیحُ و البَلغَمُ ، و دَعائمُهُ : العَقلُ ، و مِنَ العَقلِ الفَهمُ و الحِفظُ ، و أرکانُهُ : النُّورُ و النّارُ و الرُّوحُ و الماءُ . (5)

2560

معنای خود شناسی

امام صادق علیه السلام :خود شناسی انسان به این است که خویشتن را به چهار طبع و چهار ستون و چهار رکن بشناسد. چهار طبعش خون و صفرا و باد و بلغم است؛ و ستونهایش خرد است که از خرد فهم و حافظه مایه می گیرد؛ و ارکانش نور و آتش و روح و آب است .

ص :167


1- غرر الحکم : 10927.
2- غرر الحکم : 10937.
3- غرر الحکم : 10952.
4- غرر الحکم : 10930 .
5- تحف العقول : 354 .

بیان :

قال العلاّمةُ فی المیزان فی تفسیر القرآن بعد ذکر قوله علیه السلام «مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ» :

و رواه الفریقان عن النبیّ أیضا ، و هو حدیث مشهور ، و قد ذکر بعض العلماء أنّه من تعلیق المحال ، و مُفاده استحالة معرفة النفس لاستحالة الإحاطة العلمیّة باللّه سبحانه . و رُدّ أوّلاً : بقوله صلی الله علیه و آله فی روایة اُخری : «أعرَفُکُم بنَفسِهِ أعرَفُکُم بِربِّهِ»، و ثانیا : بأن الحدیث فی معنی عکس النقیض لقوله تعالی : «و لا تَکونوا کَالّذینَ نَسُوا اللّهَ فَأنساهُم أنفُسَهُم» . (1)

و فیه عنه علیه السلام : قال : الکَیِّسُ مَن عَرَفَ نَفسَهُ و أخلَصَ أعمالَهُ .

أقول : تقدم فی البیان السابق معنَی ارتباط الإخلاص و تفرّعه علی الاشتغال بمعرفة النفس .

و فیه عنه علیه السلام قال : المَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أنفَعُ المَعرِفَتَینِ .

الظاهر أنّ المراد بالمعرفتَین المعرفة بالآیات الأنفُسیّة و المعرفة بالآیات الآفاقیّة ، قال تعالی : «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فی أَنفُسِهِمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أنَّهُ الحَقُّ أ وَ لَم یَکْفِ بِرَبِّکَ أنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ» (2) و قال تعالی : «و فی الأَرضِ آیاتٌ لِلمُوقِنینَ * و فی أنفُسِکُم أ فلا تُبصِرونَ» . (3)

و کونُ السَّیر الأنفُسیّ أنفع من السیر الآفاقیّ لعلّه لِکون المعرفة النَّفسانیّة لا تنفکّ عادةً من إصلاح أوصافها و أعمالها، بخلاف المعرفة الآفاقیّة؛ و ذلک أنّ کون معرفة الآیات نافعة إنّما هو لأنّ معرفة الآیات بما هی آیات موصلة إلی معرفة اللّه سبحانه و أسمائه و صفاته و أفعاله ، ککونه تعالی حیّا لا یَعرضه موت ، و قادرا لا یَشوبه عجز ، و عالما لا یخالطه جهل ، و أنّه تعالی هو الخالق لکلّ شیء ، و المالک لکلّ شیء ، و الربّ القائم علی کلّ نفس بما کسبت ، خلق الخلق لا لحاجة منه إلیهم ، بل لینعم علیهم بما استحقّوه ، ثمّ یجمعهم لیوم الجمع لا ریب فیه ؛ لیجزی الذین أساؤوا بما عملوا و یجزی الذین أحسنوا بالحسنی .

و هذه و أمثالها معارف حقّة إذا تناولها الإنسان و أتقنها مثّلت له حقیقة حیاته ، و أنّها حیاة مؤبَّدة ذات سعادة دائمة أو شِقوة لازمة ، و لیست بتلک المتهوّسة المنقطعة اللاهیة اللاغیة ، و هذا موقف علمیّ یهدی الإنسان إلی تکالیف و وظائف بالنسبة إلی ربّه و بالنسبة إلی أبناء نوعه فی الحیاة الدنیا و الحیاة الآخرة ، و هی التی نسمّیها بالدِّین ؛ فإنّ السنّة التی یلتزمها الإنسان فی حیاته و لا یخلو عنها حتّی البدویُّ و الهمجیُّ إنّما یضعها و یلتزمها أو یأخذها و یلتزمها لنفسه من حیث إنّه یقدّر لنفسه نوعا من الحیاة أیّ نوع کان ، ثمّ یعمل بما استحسنه من السنّة لإسعاد تلک الحیاة ، و هذا من الوضوح بمکان .

فالحیاة التی یقدّرها الإنسان لنفسه تمثّل له الحوائج المناسبة لها ، فیهتدی بها إلی الأعمال التی تضمن عادةً رفعَ تلک الحوائج ، فیطبّق الإنسانُ عمله علیها و هو السُّنّة أو الدِّین . فتلخّص ممّا ذکرنا أنّ النظر فی الآیات الأنفُسیّة و الآفاقیّة و معرفة اللّه سبحانه بها یهدی الإنسانَ إلی التمسّک بالدِّین الحقّ و الشریعة الإلهیة من جهة تمثیل المعرفة المذکورة الحیاةَ الإنسانیّة المؤبّدة له عند ذلک ، و تعلّقها بالتوحید و المعاد و النبوّة .

و هذه هدایة إلی الإیمان و التقوی یشترک فیها الطریقان معا ؛ أعنی طریقَی النظرِ إلی الآفاق و الأنفس ، فهما نافعان جمیعا غیر أنّ النظر إلی آیات النفس أنفع ؛ فإنّه لا یخلو من العثور علی ذات النفس و قواها و أدواتها الروحیّة و البدنیّة ، و ما یعرضها من الاعتدال فی أمرها أو طغیانها أو خمودها و الملکات الفاضلة أو الرذیلة ، و الأحوال الحسنة أو السیّئة التی تقارنها .

و اشتغال الإنسان بمعرفة هذه الاُمور و الإذعان بما یلزمها من أ من أو خطر و سعادة أو شقاوة لا ینفکّ من أن یعرّفه الداءَ و الدواءَ من موقف قریب ، فیشتغل بإصلاح الفاسد منها و الالتزام بصحیحها ، بخلاف النظر فی الآیات الآفاقیّة ؛ فإنّه و إن دعا إلی إصلاح النفس و تطهیرها من سفاسف الأخلاق و رذائلها و تحلیتها بالفضائل الروحیّة ، لکنّه ینادی لذلک من مکان بعید ، و هو ظاهر .

و للروایة معنی آخر أدقّ مستخرج من نتائج الأبحاث الحقیقیّة فی علم النفس ، و هو أنّ النظر فی الآیات الآفاقیّة و المعرفة الحاصلة من ذلک نظر فکریّ و علم حصولیّ ، بخلاف النظر فی النفس و قواها و أطوار وجودها و المعرفة المتجلّیة منها ، فإنّه نظر شُهودیّ و علم حضوریّ ، و التصدیق الفکریّ یحتاج فی تحقّقه إلی نظم الأقیِسَة و استعمال البرهان ، و هو باقٍ ما دام الإنسان متوجّها إلی مقدّماته غیر ذاهل عنها و لا مشتغل بغیرها ، و لذلک یزول العلم بزوال الإشراف علی دلیله و تکثُر فیه الشُّبهات و یثور فیه الاختلاف .

و هذا بخلاف العلم النفسانیّ بالنفس و قواها و أطوار وجودها فإنّه من العِیان ، فإذا اشتغل الإنسان بالنظر إلی آیات نفسه ، و شاهدَ فَقرها إلی ربّها ، و حاجتَها فی جمیع أطوار وجودها ، وجد أمرا عجیبا ؛ وجد نفسه متعلّقة بالعَظَمة و الکبریاء ، متّصلة فی وجودها و حیاتها و علمها و قدرتها و سمعها و بصرها و إرادتها و حبّها و سائر صفاتها و أفعالها بما لا یتناهی بهاءً و سناءً و جمالاً و جلالاً و کمالاً من الوجود و الحیاة و العلم و القدرة ، و غیرها من کلّ کمال .

و شاهدُ ما تقدّم بیانه أنّ النفس الإنسانیّة لا شأن لها إلاّ فی نفسها ، و لا مَخرجَ لها من نفسها ، و لا شُغل لها إلاّ السَّیر الاضطراریّ فی مسیر نفسها ، و أنّها منقطعة عن کلّ شیء کانت تظنّ أنّها مجتمعة معه مختلطة به إلاّ ربّها المحیط بباطنها و ظاهرها و کلّ شیء دونها ، فوجدت أنّها دائما فی خلاء مع ربّها و إن کانت فی ملأ من الناس ، و عند ذلک تنصرف عن کلّ شیء و تتوجّه إلی ربّها ، و تنسی کلّ شیء و تذکر ربّها ، فلا یحجبه عنها حجاب و لا تستتر عنه بستر ، و هو حقّ المعرفة الذی قُدّر لإنسان . و هذه المعرفة الأحری بها أن تُسمّی «معرفة اللّه باللّه » ، و أمّا المعرفة الفکریّة التی یفیدها النظر فی الآیات الآفاقیّة سواء حصلت من قیاس أو حدس أو غیر ذلک فإنّما هی معرفة بصورة ذهنیّة عن صورة ذهنیّة ، و جلّ الإله أن یحیط به ذهن أو تساوی ذاته صورة مختلقة اختلقها خلق من خلقه ، و لا یحیطون به علما .

و قد روی فی «الإرشاد» و«الاحتجاج» علی ما فی بحار الأنوار عن الشِّعبیّ عن أمیر المؤمنین علیه السلام فی کلام له : إنَّ اللّهَ أجلُّ مِن أن یَحتَجِبَ عن شَیءٍ أو یَحتَجِبَ عَنهُ شَیءٌ . (4) و فی «التوحید» عن موسی بن جَعفَرٍ علیه السلام فی کَلامٍ لَهُ : لَیسَ بَینَهُ و بَینَ خَلقِهِ حِجابٌ غَیرَ خَلقِهِ ، احتَجَبَ بِغَیرِ حِجابٍ مَحجوبٍ ، و استَتَرَ بِغَیرِ سِترٍ مَستورٍ ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الکَبیرُ المُتَعالِ . و فی «التوحید» مسندا عن عبدِ الأعلی عن الصادق علیه السلام فی حدیث: و مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ اللّهَ بِحِجابٍ أو بِصورةٍ أو بِمِثالٍ فهُوَ مُشرِکٌ ؛ لأنَّ الحِجابَ و الصورَةَ و المِثالَ غَیرُهُ ، و إنَّما هُوَ واحِدٌ مُوَحَّدٌ ، فکَیفَ یُوَحِّدُ مَن زَعَمَ أنَّهُ یُوَحِّدُهُ بِغَیرِهِ ؟! إنَّما عَرَفَ اللّهَ مَن عرَفَهُ باللّهِ ، فمَن لم یَعرِفْهُ بهِ فلیسَ یَعرِفُهُ ، إنّما یَعرِفُ غَیرَهُ ......... الحدیث . و الأخبار المأثورة عن أئمّة أهل البیت علیهم السلام فی معنی ما قدّمناه کثیرة جدّا لعلّ اللّه یوفّقنا لإیرادها و شرحها فیما سیأتی إن شاء اللّه العزیز من تفسیر سورة الأعراف .

فقد تحصّل أنّ النظر فی آیات الأنفُس أنفَس و أغلی قیمة و أنّه هو المُنتج لحقیقة المعرفة فحسب ، و علی هذا فعَدُّه علیه السلام إیّاها أنفعَ المعرفتَینِ لا معرفة متعیّنة إنّما هو لأنّ العامّة من الناس قاصرون عن نیلها . و قد أطبق الکتاب و السنّة و جرت السیرة الطاهرة النبویّة و سیرة أهل بیته الطاهرین علی قبول من آمن باللّه عن نظر آفاقیّ و هو النظر الشائع بین المؤمنین ، فالطریقان نافعان جمیعا ، لکنّ النفع فی طریق النفس أتمّ و أغزر .

و فی «الدُّرر و الغُرر» عن علیّ علیه السلام قال : العارِفُ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فأعتَقَها و نَزَّهَها عَن کُلِّ ما یُبعِدُها.

أقول : أی أعتقها عن أسارة الهوی و رِقّیة الشهوات .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : أعظَمُ الجَهلِ جَهلُ الإنسانِ أمرَ نَفَسهِ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : أعظَمُ الحِکمةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : أکثَرُ النّاسِ مَعرِفَةً لِنَفسِه أخوَفُهُم لِرَبِّه .

أقول : و ذلک لکونه أعلمهم بربّه و أعرفهم به ، و قد قال اللّه سبحانه : «إنَّما یَخشَی اللّهَ مِن عِبادِه العُلَماءُ» . (5)

و فیه عنه علیه السلام قالَ : أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ المَرءِ بِنَفسِهِ ، فمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ ، و مَن جَهِلَها ضَلَّ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : عَجِبتُ لِمَن یَنشُدُ ضالَّتَهُ و قَد أضَلَّ نَفسَهُ فلا یَطلُبُها !

و فیه عنه علیه السلام قالَ : عَجِبتُ لِمَن یَجهَلُ نَفسَهُ کَیفَ یَعرِفُ رَبَّهُ ؟ ! و فیه عنه علیه السلام قالَ : غایَةُ المَعرِفَةِ أن یَعرِفَ المَرءُ نَفسَهُ .

أقول : و قد تقدّم وجه کونها غایةَ المعرفة ؛ فإنّها المعرفة حقیقة .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : کَیفَ یَعرِفُ غَیرَهُ مَن یَجهَلُ نَفسَهُ ؟ !

و فیه عنه علیه السلام قالَ : کَفی بِالمَرءِ مَعرِفَةً أن یَعرِفَ نَفسَهُ ، و کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یَجهَلَ نَفسَهُ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : مَن عَرَفَ نَفسَهُ تَجَرَّدَ .

أقول : أی تجرّد عن علائق الدنیا ، أو تجرّد عن الناس بالاعتزال عنهم ، أو تجرّد عن کلّ شیء بالإخلاص للّه .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها ، و مَن جَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : مَن عَرَفَ نَفسَهُ جَلَّ أمرُهُ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : مَن عَرَفَ نَفسَهُ کانَ لِغَیرِهِ أعرَفَ ، و مَن جَهِلَ نَفسَهُ کانَ بِغَیرِهِ أجهَلَ . و فیه عنه علیه السلام قالَ : مَن عَرَفَ نَفسَهُ فقَدِ انتَهی إلی غایةِ کلِّ مَعرِفَةٍ و عِلمٍ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : مَن لَم یَعرِفْ نَفسَهُ بَعُدَ عَن سَبیلِ النَّجاةِ ، و خَبَطَ فی الضَّلالِ و الجَهالاتِ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : نالَ الفَوزَ الأکبَرَ مَن ظَفِرَ بِمَعرِفَةِ النَّفسِ .

و فیه عنه علیه السلام قالَ : لا تَجهَل نَفسَکَ ؛ فإنَّ الجاهِلَ مَعرِفَةَ نَفسِهِ جاهِلٌ بِکُلِّ شَیءٍ .

و فی «تُحَفِ العُقول» عَنِ الصادقِ علیه السلام فی حدیث : مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ اللّهَ بِتَوَهُّمِ القُلوبِ فهُوَ مُشرِکٌ ، و مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ اللّهَ بِالاسمِ دونَ المَعنی فقَد أقَرَّ بِالطَّعنِ ؛ لِأنَّ الاسمَ مُحدَثٌ ، و مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعبُدُ الاسمَ و المَعنی فقَد جَعَلَ مَعَ اللّهَ شَریکا ، و مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعبُدُ بِالصِّفَةِ لا بِالإدراکِ فقَد أحالَ عَلی غائبٍ ، و مَن زَعَمَ أنَّهُ یُضیفُ المَوصوفَ إلَی الصِّفَةِ فقَد صَغَّرَ بِالکَبیرِ ، و ما قَدَروا اللّهَ حَقَّ قَدرِه . قیلَ لَهُ : فکَیفَ سَبیلُ التَّوحیدِ ؟ قالَ : بابُ البحَثِ مُمکِنٌ و طَلَبُ المَخرَجِ مَوجودٌ ؛ إنَّ مَعرِفَةَ عَینِ الشّاهِدِ قَبلَ صِفَتِهِ ، و مَعرِفَةَ صِفَةِ الغائبِ قَبلَ عَینهِ .

قیلَ : و کَیفَ یُعرَفُ عَینُ الشّاهِدِ قَبلَ صِفَتِهِ ؟ قالَ : تَعرِفُه و تَعلَمُ عِلمَهُ ، و تَعرِفُ نَفسَکَ بِهِ ، و لا تَعرِفُ نَفسَکَ مِن نَفسِکَ ، و تَعلَمُ أنَّ ما فیهِ لَهُ و بِه کَما قالوا لِیوسُفَ : «أ إنَّکَ لَأنتَ یوسُفُ قالَ أنا یوسُفُ و هذا أخی» (6) فَعَرَفوهُ بِهِ و لَم یَعرِفوهُ بِغَیرِهِ ، و لا أثبَتُوهُ مِن أنفُسِهِم بِتَوَهُّمِ القُلوبِ ......... الحدیث .

أقول : قد أوضحنا فی ذیل قوله علیه السلام : المَعرِفَةُ بِالنَّفسِ أنفَعُ المَعرِفَتَینِ _ الروایة الثانیة من الباب _ أنّ الإنسان إذا اشتغل بآیة نفسه و خلا بها عن غیرها انقطع إلی ربّه من کلّ شیء ، و عقب ذلک معرفة ربّه معرفة بلا توسیط وسط ، و علما بلا تسبیب سبب ؛ إذ الانقطاع یرفع کلّ حجاب مضروب ، و عند ذلک یذهل الإنسان بمشاهدة ساحة العظمة و الکبریاء عن نفسه ، و أحری بهذه المعرفة أن تُسمّی معرفة اللّه باللّه .

و انکشف له عند ذلک من حقیقة نفسه أنّها الفقیرة إلی اللّه سبحانه ، المملوکة له ملکا لا تستقلّ بشیء دونه ، و هذا هو المراد بقوله علیه السلام : تَعرِفُ نَفسَکَ بهِ ، و لا تَعرِفُ نَفسَکَ بِنَفسِکَ مِن نَفسِکَ ، و تَعلَمُ أنّ ما فیه لَهُ و بهِ .

و فی هذا المعنی ما رواه المسعودیّ فی «إثبات الوصیّة» عن أمیر المؤمنین علیه السلام ، قالَ فی خطبةٍ لَهُ : فسُبحانَکَ مَلَأْتَ کُلَّ شَیءٍ و بایَنتَ کُلَّ شَیءٍ فأنتَ لا یَفقِدُکَ شَیءٌ و أنتَ الفَعّالُ لِما تَشاءُ . تَبارَکتَ یا مَن کُلُّ مُدرَکٍ مِن خَلقِهِ ، و کُلُّ مَحدودٍ مِن صُنعِهِ _ إلی أن قال _ سُبحانَکَ أیُّ عَینٍ تَقومُ نَصبَ بَهاءِ نورِکَ ، و تَرقی إلی نورِ ضِیاءِ قُدرَتِکَ ؟! و أیُّ فَهمٍ یَفهَمُ ما دونَ ذلکَ ؟! إلاّ أبصارٌ کَشَفتَ عَنها الأغطِیةَ ، و هَتَکتَ عَنها الحُجُبَ العَمِیَةَ ، فَرَقَتْ أرواحُها عَلی أطرافِ أجنِحَةِ الأرواحِ ، فناجَوکَ فی أرکانِکَ ، و وَلَجوا بَینَ أنوارِ بَهائکَ ، و نَظَروا مِن مُرتَقی التُّربَةِ إلی مُستوَی کِبرِیائکَ ، فَسمّاهُم أهلُ المَلَکوتِ زُوّارا ، و دَعاهُم أهلُ الجَبَروتِ عُمّارا .

و فی «بحار الأنوار» عن «إرشاد الدَّیلمیِّ» _ و ذکر بعد ذلک سنَدَین لهذا الحدیث _ و فیه : فمَن عَمِلَ بِرِضائی اُلزِمْهُ ثَلاثَ خِصالٍ : اُعَرِّفُهُ شُکرا لا یُخالِطُهُ الجَهلُ ، و ذِکرا لا یُخالِطُهُ النِّسیانُ ، و مَحَبَةً لا یُؤْثِرُ عَلی مَحَبَّتی مَحَبَّةَ المَخلوقینَ، فإذا أحَبَّنی أحبَبتُهُ، و أفتَحُ عَینَ قَلبِهِ إلی جَلالی ، و لا اُخفی عَلَیهِ خاصَّةَ خَلقی ، و اُناجیهِ فی ظُلَمِ اللَّیلِ و نورِ النَّهارِ حتّی یَنقَطِعَ حَدیثُهُ مَعَ المَخلوقینَ و مُجالَسَتُهُ مَعَهُم ، و اُسمِعُهُ کَلامی و کَلامَ مَلائکَتی ، و اُعَرِّفُهُ السِّرَّ الّذی سَتَرتُهُ عَن خَلقی ، و اُلبِسُهُ الحَیاءَ حتّی یَستَحیی مِنهُ الخَلقُ کُلُّهُم ، و یَمشی عَلَی الأرضِ مَغفورا لَهُ ، و أجعَلُ قَلبَهُ واعِیا و بَصیرا ، و لا اُخفی عَلَیهِ شَیئا مِن جَنَّةٍ و لا نارٍ ، و اُعَرِّفُهُ ما یَمُرُّ عَلَی النّاسِ فی القِیامَةِ مِنَ الهَولِ و الشِّدَّةِ ، و ما اُحاسِبُ بِهِ الأغنِیاءَ و الفُقَراءَ و الجُهّالَ و العُلَماءَ ، و اُنَوِّمُهُ فی قَبرِهِ و اُنزِلُ عَلَیهِ مُنکرا و نَکیرا حتّی یَسألاهُ ، و لا یَری غَمَّ المَوتِ و ظُلمَةَ القَبرِ و اللَّحدِ و هَولَ المُطَّلَعِ ، ثُمّ أنصِبُ لَهُ میزانَهُ و أنشُرُ دیوانَهُ ، ثُمّ أضَعُ کِتابَهُ فی یَمینه فیَقرَؤهُ مَنشورا ، ثُمّ لا أجعَلُ بَینی و بَینَهُ تَرجُمانا ، فهذِه صِفاتُ المُحِبّینَ . یا أحمَدُ ، اجعَلْ هَمَّکَ هَمّا واحِدا ، و اجعَلْ لِسانَکَ لِسانا واحِدا ، و اجعَلْ بَدَنَکَ حَیّا لا یَغفَلُ أبَدا ، مَن یَغفَلْ عَنّی لا اُبالی بِأیِّ وادٍ هَلَکَ .

و الروایات الثلاثة الأخیرة و إن لم یکن من أخبار هذا البحث المعقود علی الاستقامة ، إلاّ أنّا إنّما أوردناها لیقضی الناقد البصیر بما قدّمناه من أن المعرفة الحقیقیّة لا تُستوفی بالعلم الفکریّ حقّ استیفائها ؛ فإنّ الروایات تذکر اُمورا من المواهب الإلهیّة المخصوصة بأولیائه لا یُنتجها السَّیر الفکریُّ البتّة .

و هی أخبار مستقیمة صحیحة تشهد علی صحّتها الکتاب الإلهیّ علی ما سنبیّن ذلک فیما سیوافیک من تفسیر سورة الأعراف إن شاء اللّه العزیز . (7)

توضیح :

علاّمه طباطبایی در تفسیر المیزان، بعد از ذکر این سخن امام علیه السلام که «هر که خود را بشناسد پروردگارش را می شناسد»، نوشته است: این حدیث را شیعه و سنّی از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز روایت کرده اند و حدیثی مشهور است. بعضی از علما گفته اند که: «این جمله از باب تعلیق به امر محال است؛ یعنی چون احاطه علمی و شناخت همه جانبه از خداوند سبحان غیر ممکن است پس معرفت نفس نیز امری ناشدنی است.» اما این نظر درست نیست؛ زیرا، اوّلاً در روایت دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: خود شناسترین شما خدا شناسترین شماست. ثانیاً این حدیث در معنای عکس نقیض آیه «و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم خودشان را از یادشان برد» می باشد. همچنین در همین زمینه از امام علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: زیرک کسی است که خود را بشناسد و اعمالش را [برای خدا ]خالص گرداند.

در بیان سابق شرح دادیم که چگونه اخلاص با خود شناسی ارتباط دارد و فرع بر آن است. نیز از امام علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: خود شناسی، سودمندترین شناخت از دو شناخت است. ظاهراً مقصود از دو شناخت در این عبارت، شناخت با آیات انفسی و شناخت با آیات آفاقی است. خداوند متعال فرموده است: «بزودی نشانه های خود را در آفاق و در وجود خودشان نشانشان می دهیم، تا برایشان روشن شود که آن حقّ است. آیا همین که پروردگار تو همه جا حاضر است کفایت نمی کند؟» و فرموده است: «و در زمین نشانه هایی است برای یقین داران و نیز در وجود خودتان. آیا نمی بینید؟»

سودمندتر بودن سیر و سلوک انفسی از سیر و گردش آفاقی، شاید به این سبب باشد که خود شناسی، بر خلاف شناخت آفاقی، معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است. و این از آن جهت است که شناخت نشانه ها[ی انفسی ]از آن روی که نشانه اند، آدمی را به شناخت خداوند سبحان و اسماء و صفات و افعال او رهنمون می شود؛ مانند این که خداوند زنده است و مرگ در او راه ندارد، تواناست و ناتوانی از ساحت او به دور است، داناست و دانشش آمیخته به جهل نیست، آفریدگار همه چیز است، مالک همه چیز است، خداوندگار ناظر بر هر نفسی و اعمال آن است، آفریدگان را آفرید نه از آن روی که به آنها نیاز داشته باشد، بلکه تا به فرا خور استحقاقشان به آنان نعمت ارزانی دارد، آن گاه آنان را در روز فراهم آمدن، که شکّی در آمدن آن نیست، گرد می آورد تا بدکاران را به سزای کردارهای بدشان برساند و کسانی را که کار نیک کرده اند پاداش دهد.

این معارف و همانند اینها شناختهای حقیقی و درستی هستند که هرگاه انسان آنها را به نحوی متقن و استوار به دست آورد، حقیقت حیات و زندگیش در برابر او خودنمایی می کند؛ حیاتی جاویدان که یا با خوشبختی همیشگی همراه است یا با بدبختی پیوسته؛ و این حیات، حیاتی بی معنا و بی دنباله و بازیچه و بیهوده نیست. بلکه این یک ایستار علمی است که انسان را به تکالیف و وظایفش در قبال پروردگارش و در قبال همنوعانش در زندگی این جهان و آن جهان رهنمون می شود؛ یعنی همان چیزی که ما آن را دین می نامیم ؛ زیرا روشی که انسان در زندگی خود پیش می گیرد روشی که حتی انسانهای بَدوی و غیر متمدن نیز فاقد آن نیستند، به این دلیل آن را وضع و از آن پیروی می کند، یا از کسی یا جایی دیگر می گیرد و بدان پایبندی نشان می دهد که برای خود نوعی زندگی، هر نوعی که باشد، در نظر می گیرد و آن گاه، برای خوشبختی در این زندگی، قانون و روشی را که می پسندد به کار می بندد. این مطلب تا حد زیادی روشن است.

حیاتی که انسان برای خود در نظر می گیرد نیازهای مناسب او را برایش نمودار می سازد و انسان به وسیله آن، به کارهایی که معمولاً برطرف کننده این نیازهاست، رهنمون می شود و انسان عمل و رفتار خود را بر این نیازها منطبق می کند و این همان سنّت (روش) یا دین است.

خلاصه آنچه گفتیم این است که اندیشیدن در آیات انفسی و آفاقی و شناخت خداوند سبحان، انسان را به تمسّک به دین حق و شریعت الهی رهنمون می سازد؛ چرا که این شناخت، زندگی جاویدان انسانی و ارتباط و پیوستگی این زندگی به توحید و نبوت و معاد را در برابر او به نمایش می گذارد.

این هدایتی است به سوی ایمان و تقوا، که هر دو طریق، یعنی طریق سیر و اندیشه کردن در آفاق و انفس، در آن مشترک و هر دوی آنها در این زمینه سودمندند، جز اینکه اندیشیدن در آیات و نشانه های نفس سودمندتر است؛ زیرا در این روش به ماهیت نفس و نیروهایش و ابزارهای روحی و جسمی آن و عوارض نفسانی چون اعتدال نفس در کار خود یا طغیان و سرکشی یا فسردگی آن و نیز ملکات پسندیده یا ناپسند و حالات نیک یا بد نفس پی برده می شود.

پرداختن انسان به شناخت این مسائل و اعتراف کردن به آنچه لازمه آنهاست مانند امنیّت یا نا امنی، خوشبختی یا بدبختی، موجب می شود که از فاصله نزدیک درد و درمان را بشناسد و تباهِ آن را درست کند و از درستِ آن مراقبت نماید.

بر خلاف اندیشیدن در آیات آفاقی؛ زیرا این راه گر چه انسان را به اصلاح نفس و پاک کردن آن از خویهای پست و ناپسند و آراستنش به فضایل روحی و ارزشهای معنوی فرا می خواند، اما از فاصله ای دور این ندا را سر می دهد.

روایت مورد بحث معنای دقیقتر دیگری هم دارد که از دستامدهای پژوهشهای حقیقی روان شناسی استنباط می شود و آن این است که نگریستن در آیات آفاقی و شناخت حاصل از آن، یک نگاه فکری و نظری و علم حصولی است، برخلاف نگریستن در نفْس و قوای آن و گونه های وجودش و شناخت به دست آمده از آن ؛ زیرا آن یک نگاه شهودی و علم حضوری است. تصدیق حاصل از تفکر برای آن که تحقق یابد نیاز به تشکیل قیاسها و به کار گرفتن برهان دارد و تا زمانی که انسان به مقدّمات آن توجّه داشته باشد و از آن غفلت نکند و فکر و حواسّش متوجّه غیر آنها نباشد، این تصدیق باقی و پایدار است.از این رو، علم با از بین رفتن اطلاع و اشراف بر دلیل آن، از بین می رود و شبهات در آن زیاد می شود و اختلافات برانگیخته می شود. برخلاف علم و شناخت درونی از نفس و قوای آن و مراتب وجودش که از نوع عیان و شهودات است؛ زیرا هر گاه انسان به نگریستن در نشانه های نفْسِ خودش بپردازد و نیازمندی آن به پروردگارش و احتیاج آن در همه مراحل وجودش را مشاهده کند، به یک موضوع شگفت آور پی می برد؛ خویشتن را وابسته به عظمت و کبریا می یابد و هستی و زندگی و دانش و توانایی و شنوایی و بینایی و خواستن و دوست داشتن و دیگر صفات و افعال نفْس را پیوسته و متّصل به موجودی می بیند که از حیث بزرگی و ارجمندی و زیبایی و شکوه و صفات کمالیه هستی و زندگی و دانش و توانایی و دیگر کمالات، نامتناهی است.

گواه آنچه توضیحش گذشت این است که نفْس انسانی کارهایش جز در خودش انجام نمی گیرد و از خود بیرون نمی رود و کاری جز حرکت اضطراری و قهری در مسیر خود ندارد و از هر چیزی که گمان می برد با آن فراهم آمده و آمیخته است، جدا می باشد، مگر از پروردگار خود که به ظاهر و باطن نفس و هر چیز دیگری جز آن احاطه دارد. از این رو، نفس آدمی گر چه در میان جمعی از آدمیان باشد، پیوسته خود را با پروردگارش در خلوت می بیند. این جاست که از هر چیزی روی بر می تابد و به پروردگار خود روی می کند و همه چیز را از یاد می برد و پروردگار خویش را یاد می کند؛ در نتیجه، هیچ مانع و پرده ای میان خدا و نفس حجاب و پوشش نمی شود. و این همان حقّ شناخت و معرفتی است که برای انسان رقم خورده است. شایسته تر آن است که این شناخت، خداشناسی با خدا نامیده شود. اما شناخت فکری که از نگریستن و اندیشیدن در آیات آفاقی، چه از راه قیاس یا حدس یا جز اینها، به دست می آید، در حقیقت، شناختِ یک صورت ذهنی از طریق صورت ذهنی دیگری است. حال آن که خداوند بزرگتر از آن است که در ذهن بگنجد یا ذاتش برابر با صورتی ساختگی باشد که آفریده ای از آفریدگانِ او، آن را در ذهن ساخته و آفریده است. حالی که آفریدگان را بر او احاطه علمی نباشد.

در بحار الأنوار به نقل از کتاب ارشاد و احتجاج روایتی از شعبی آمده که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: خدا والاتر از آن است که از چیزی محجوب ماند، یا چیزی از او پوشیده و محجوب باشد. و در کتاب توحید از امام کاظم علیه السلام آمده است که آن حضرت در گفتاری فرمود: میان خدا و آفریدگانش هیچ حجابی جز خود آفریدگانش نیست. پوشیده است اما نه با پوششی پنهان و در پرده است اما نه با پرده ای نامرئی. هیچ خدایی جز او نیست، بزرگ و بلند مرتبه است . همچنین در کتاب توحید با ذکر سند از عبد الاعلی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت در حدیثی فرمود: هر که خیال کند خدا را به حجابی یا به صورتی یا به مثال و هیکلی شناخته، مشرک است؛ زیرا حجاب و صورت و مثال یا هیکل چیزهایی جز او هستند و خدا یکتا و یگانه است. بنا بر این، چگونه قائل به یگانگی و یکتایی اوست کسی که می پندارد او را به غیر او یگانه کرده است؟ خدا را فقط کسی شناخته، که او را با خدا بشناسد. پس، کسی که او را با او نشناسد در حقیقت او را نشناخته، بلکه جز او را شناخته است .........

اخبار بسیاری از امامان اهل بیت: در معنای مطالبی که گفتیم وارد شده است. امیدواریم خداوند توفیقمان دهد تا، به خواست خداوند عزّتمند، آنها را در ضمن تفسیر سوره اعراف بیاوریم و شرح دهیم.

حاصل سخن آن که تدبّر در آیات انفسی ارزنده تر و پر بهاتر است و شناخت حقیقی تنها از این راه به دست می آید. این که امام علیه السلام معرفت نفْس را سودمندترین دو نوع معرفت دانسته، نه یگانه راه معرفت و شناخت، علتش این است که توده مردم از رسیدن به این شناخت ناتوانند. و قرآن و سنّت و سیره پاک رسول خدا و نیز سیره اهل بیت طاهرینش، بر پذیرش کسی که از طریق تدبّر در آفاق به خدا ایمان آورده است و این راه و طریقه، فراگیر میان مؤمنان است، اتفاق دارند. بنا بر این، هر دو روش سودمند است، اما سودمندی راه خود شناسی کاملتر و بیشتر است.

در درر و غرر از قول امیر المؤمنین علیه السلام آمده است: دانا کسی است که خود را بشناسد. پس آن را آزاد کند و از هر چه که دورش می سازد، پاک نماید .

می گویم : منظور از آزاد کردن نفْس، رهانیدن آن از اسارت هوس و بند خواهشهاست.

_ همچنین در کتاب یاد شده آمده است که آن حضرت فرمود: بزرگترین نادانی، نادانی انسان به خویشتن است.

_ نیز در همان مأخذ از آن حضرت نقل شده است که فرمود: عالیترین حکمت، خود شناسی انسان است.

_ همچنین در همان جا می فرماید: خود شناس ترین مردم، خدا ترس ترین آنهاست.

می گویم : علتش این است که چنین کسی نسبت به پروردگار خویش داناتر و شناختش بیشتر است و خداوند سبحان فرموده است: «جز این نیست که از میان بندگان خدا، فقط دانایان از او می ترسند» .........

و همچنین در همان جا می فرماید: برترین خرد، خود شناسی انسان است. پس، هر که خود را شناخت خردمند شد و هر که خود را نشناخت گمراه گشت .

نیز در همان جا آمده است که فرمود: در شگفتم از کسی که در جستجوی گمشده خود برمی آید، در حالی که خودش را گم کرده و در جستجوی آن برنمی آید !

همچنین در همان کتاب نقل شده که فرمود: در شگفتم از کسی که خود را نمی شناسد، چگونه ممکن است پروردگارش را بشناسد؟

نیز در همان جا نقل شده که فرمود: کمال و منتها درجه شناخت، این است که آدمی خود را بشناسد.

پیش از این گفتیم که علت آن که این شناخت ، غایت و منتها درجه شناخت می باشد این است که معرفت حقیقی همین نوع معرفت است.

و نیز در همان کتاب، از ایشان نقل است که فرمود: کسی که خود را نمی شناسد، چگونه دیگران را بشناسد؟

همین طور در آن کتاب نقل است که فرمود: همین معرفت برای انسان بس است که به خود معرفت پیدا کند و همین نادانی برای وی کافی است که خود را نشناسد.

همچنین در آن کتاب روایت است که فرمود: هر کس خود را بشناسد، رها می شود.

می گویم: یعنی از دلبستگی های دنیایی رها می شود، یا از مردم با کناره گیری از آنها رها می شود یا از هر چیز دیگری با اخلاص ورزی برای خداوند.

نیز از همان کتاب است که فرموده است: هر کس خود را شناخت با آن به جهاد بر می خیزد و هر کس خود را نشناخت، آن را وا می نهد.

همین طور در آن کتاب از ایشان روایت شده که فرمود: هر کس خود را شناخت کارش ارزشمند گردد.

نیز در همان روایت شده که فرمود: هر کس خود شناس شود، برای دیگر شناسی داناتر می شود و هر کس خود را نشناسد، بر شناخت دیگران نا توان تر است.

همین طور در آن کتاب نقل است که فرمود: هر کس خود را شناخت، به منتها درجه معرفت و دانش دست یافته است.

همین طور در آن کتاب روایت شده که فرمود: هر کس خود را نشناخت از راه نجات دور شد و در گمراهی و نادانی ها فرو افتاد.

نیز در آن جا نقل شده که فرمود: خود شناسی، بهترین معرفت هاست.

همچنین در آن کتاب از امام نقل است که: به رستگاری بزرگ نایل آمد هر که به خود شناسی دست یافت.

همین طور در آن کتاب نقل است که امام فرمود: از شناخت خود بیگانه مباش که خود نا شناس، جاهل به همه چیز است.

در تحف العقول از امام صادق علیه السلام نقل شده که در حدیثی فرمود: هر که خیال کند که خدا را با توهمات قلبی می شناسد، مشرک است و هر که پندارد که خدا را با نام بدون معنا می شناسد، به عیب [در خدا ]اقرار کرده؛ زیرا نام حادث است و هر که پندارد که نام و معنا را با هم می پرستد، برای خدا شریک قرار داده است و هر که خیال کند [خدا را ]از طریق توصیف می پرستد [و می شناسد] نه از راه ادراکِ [حقیقت او]، خدایی غایب را اثبات کرده است و هر که پندارد موصوف را به صفت اضافه و منتسب می کند، [خدای] بزرگ را کوچک شمرده است و چنین کسانی خدای را چنان که سزد نشناخته اند.

به آن حضرت عرض شد: پس راه شناخت توحید چیست؟ امام علیه السلام فرمود: باب بحث و کاوش باز است و راه برون رفت [از این مشکلات] وجود دارد. بدین ترتیب که موجود حاضر عینش قبل از صفتش شناخته می شود و موجود غایب صفتش پیش از عینش. عرض شد: چگونه موجود حاضر عینش پیش از صفتش شناخته می شود؟ حضرت فرمود: [نخست] او را می شناسی و سپس به علمش پی می بری و به وسیله او خودت را می شناسی؛ زیرا خودت را از طریق خودت نمی شناسی. همچنین پی می بری که آنچه در اوست، از خود او و قائم به اوست. چنان که برادران یوسف به او گفتند: «آیا تو همان یوسفی؟» و او فرمود: «آری من یوسفم و این برادر من است». آنها یوسف را به خود او شناختند، نه به واسطه دیگری و او را با توهمات قلبی از پیش خود نساختند .........

می گویم: در ذیل دومین روایت این باب نقل کردیم که: خود شناسی سودمندترین شناخت از دو شناخت است، توضیح دادیم که انسان هر گاه به سیر در آیت نفس خویش بپردازد و با آن تنها شود، از همه چیز می بُرَد و به پروردگارش روی می کند و در پی آن شناختی بی واسطه و دانشی بدون بهره گرفتن از اسباب و علل نسبت به خدایش پیدا می کند؛ زیرا بریدن از غیر هر گونه حجابی را کنار می زند و در این هنگام انسان با مشاهده بارگاه عظمت و کبریایی، از خود بی خود می شود. و سزاوار است که این معرفت، خداشناسی یا خدا نام نهاده شود.

در این هنگام این حقیقت نفسانی بر او آشکار می شود که نفسش فقیر و محتاج به خداوند سبحان است و چنان مملوک و در تصرّف اوست که بدون او، هیچ استقلالی ندارد. این است مقصود امام صادق علیه السلام که فرمود: به واسطه او خودت را می شناسی و خودت را به خودت نمی توانی بشناسی و بدانی که آن چه در اوست از آن او و متکّی و وابسته به اوست.

در همین معنا روایت دیگری است که مسعودی در «اثبات الوصیة» از امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده که آن حضرت در خطبه ای فرمود: پاک و منزّهی تو ای خدا! که هر چیزی را [از خودت و آثارت] پر کرده ای و از هر چیزی جدایی. هیچ چیزی فاقد تو نیست و تویی آن که هر کاری که خواهی می کنی. مبارک و خجسته ای تو، ای کسی که هر موجود قابل درکی، آفریده اوست و هر موجود محدودی ساخته اوست _ تا آنجا که امام علی علیه السلام عرضه داشت _ : پاک و منزّهی تو! کدام دیده است که در برابر درخشندگی نور تو تاب بیاورد و تا نور پرتو قدرت تو بالا رود؟ کدام فهم است که آن چه را ورای این است بفهمد؟ مگر دیدگانی که پرده ها[ی غفلت] را از آنها کنار زده و حجابهای ظلمانی را از برابرشان دریده باشی؟ که ارواح آنان بر کناره بالهای ارواح صعود کنند و در محضر تو به راز و نیاز با تو پردازند و در میان پرتوهای عظمت تو فرو روند و از روی خاک، به سطح کبریایی تو نظر افکنند. پس، ملکوتیان آنها را دیدار کنندگان نامند و جبروتیان به آباد کنندگان صدایشان زنند.

بحار الأنوار حدیثی از ارشاد القلوب دیلمی می آورد که دو سند برای آن ذکر می کند ، در این حدیث آمده است: هر که برای رضا و خشنودی من کار کند، من سه خصلت به او می دهم: سپاسگزاری و شکری به او می شناسانم که با جهل و نادانی آمیخته نشود؛ به او ذِکر و یادی می آموزانم که فراموشی با آن در نیامیزد؛ به او محبّتی می شناسانم که محبّت مخلوقان را بر محبّت من بر نگزیند. چنین کسی هر گاه مرا دوست بدارد، من هم او را دوست می دارم و چشم دلش را به روی جلال خود می گشایم و بندگان خاص خود را از او پنهان نمی دارم و در تاریکی شب و روشنایی روز با او همسخن می شوم، تا آن جا که همسخنی با مخلوق و همنشینی با آنان را رها کند؛ سخن خودم و سخن فرشتگانم را به او می شنوانم و رازی را که از خلقم پوشانده ام، برای او فاش می سازم و جامه شرم و حیا بر او می پوشانم تا تمام خلایق از او شرم کنند؛ آمرزیده بر روی زمین راه می رود و دلش را پذیرنده و بینا قرار می دهم؛ هیچ چیزی از بهشت و دوزخ را از او پوشیده نمی دارم، ترس ها و سختیهایی را که مردم در روز قیامت از سر می گذرانند، به او می شناسانم؛ نیز به حسابهایی که از توانگران و تهیدستان و نادانان و دانایان می کشم آشنایش می سازم؛ او را در گورش می خوابانم و نکیر و منکر را به سراغش می فرستم، تا از وی پرسش کنند در حالی که تاریکی گور و لحد و هول و هراس سراشیبی گور و قیامت را احساس نکند؛ آن گاه ترازویش را بر پا می دارم و دفترش را می گشایم و نامه عملش را در دست راستش می نهم و او آن نامه گشوده را می خواند. سپس میان خودم و او مترجمی نمی گذارم. این است صفات محبّان. ای احمد! همّ و غمّت را یکی کن و یک زبان شو و بدنت را چنان زنده بدار، که هیچ گاه غافل نشود، هر که از من غفلت ورزد دیگر برایم مهم نیست که در کدام وادی به هلاکت درافتد.

سه روایت اخیر، گر چه ارتباط مستقیمی به بحث ما ندارند، اما از این جهت آنها را آوردیم تا افراد نکته سنج و با بصیرت، به درستیِ این سخن پیش گفته ما برسند که شناخت راستین، از طریق دانش فکری و نظری، چنان که باید به دست نمی آید و حق آن کاملاً ادا نمی شود؛ چرا که این روایات، از موهبتهای الهی که ویژه دوستانش نموده، چیزهایی برمی شمارد که هیچگاه از طریق سیر و سلوک فکری حاصل نمی شوند.

این اخبار، اخباری درست و صحیح هستند، و همچنان که به خواست خدا در تفسیر سوره اعراف توضیح خواهیم داد، کتاب الهی، درستیِ این اخبار را گواهی می کند.

ص :168


1- الحشر : 19 .
2- فصّلت : 53.
3- الذاریات : 20 و 21 .
4- الاحتجاج : 1/313/125 .
5- فاطر : 28 .
6- یوسف : 90 .
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 6/169 _ 176.

ص :169

ص :170

ص :171

ص :172

ص :173

ص :174

ص :175

ص :176

ص :177

ص :178

ص :179

ص :180

ص :181

ص :182

347 - مَعرِفةُ اللَّهِ

347 - شناخت خدا
اشاره

(1)

(2)

ص :183


1- و لمزید الاطّلاع راجع : موسوعة العقائد الإسلامیّة : ج 3، 4 و 5 . بحار الأنوار : 3 / 1 باب 1 «ثواب الموحّدین و العارفین ، و بیان وجوب المعرفة و علّته» . بحار الأنوار : 4 / 212 باب 4 «جوامع التوحید» . بحار الأنوار : 4 / 62 «أبواب صفاته» . بحار الأنوار : 6 / 49 باب 21 «نفی ما یوجب النقص منه تعالی» .
2- انظر: عنوان 248 «أسماء اللّه » ، 150 «الخِلقة» . 151 «الخالق» ، 283 «مشیئة اللّه » ، 19 «اللّه » . العلم : باب 2870 ، 2874 ، الإمامة : باب 151 .

2561 - حِکمَةُ وُجوبِ الإیمانِ باِللَّهِ
2561 - فلسفه ضرورت ایمان به خدا

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی عِلّةِ وُجوبِ الإیمانِ بِاللّهِ و بِرُسُلِهِ و بِما جاءَ مِن عِندِ اللّهِ _: لِعِلَلٍ کَثیرَةٍ ، مِنها: أنَّ مَن لَم یُقِرَّ بِاللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و لَم یَجتَنِب مَعاصِیَهُ ، و لَم یَنتَهِ عَنِ ارتِکابِ الکَبائرِ ، و لَم یُراقِبْ أحَدا فیما یَشتَهی و یَستَلِذُّ عَنِ الفَسادِ و الظُّلمِ و إذا فَعَلَ النّاسُ هذِهِ الأشیاءَ و ارتَکَبَ کُلُّ إنسانٍ ما یَشتَهی و یَهواهُ مِن غَیرِ مُراقَبَةٍ لأحَدٍ کانَ فی ذلکَ فَسادُ الخَلقِ أجمَعینَ و وُثوبُ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ فغَصَبوا الفُروجَ و الأموالَ ......... و مِنها : أنّا وَجَدنا الخَلقَ قَد یَفسُدونَ بِاُمورٍ باطِنَةٍ مَستورَةٍ عَنِ الخَلقِ ، فلَولا الإقرارُ بِاللّهِ و خَشیَتُهُ بالغَیبِ لَم یَکُنْ أحَدٌ إذا خَلا بِشَهوَتِهِ و إرادَتِهِ یُراقِبُ أحَدا فی تَرکِ مَعصِیَةٍ . (1)

2561

فلسفه ضرورت ایمان به خدا

امام رضا علیه السلام_ در بیان علت وجوب ایمان به خدا و فرستادگان او و آنچه از نزد خدا آمده است _فرمود : این ایمان به دلایل فراوانی ضرورت دارد؛ از جمله این که اگر کسی به وجود خداوند عزّ و جلّ اعتراف نمی کرد و از معاصی او دوری نمی ورزید و از ارتکاب گناهان بزرگ باز نمی ایستاد و در پیروی از خواهشهای نفسانی و لذّت بردن از فساد و ظلم و حق کشی از کسی نمی ترسید، و هرگاه مردم دست به این کارها می زدند و هر کس بدون ترس و پروا از کسی به دنبال خواستها و هوسهای خود می رفت، بی گمان مردم همه به فساد و تبهکاری کشیده می شدند و به جان یکدیگر می افتادند و به ناموس و اموال هم تجاوز می کردند ......... یکی دیگر از دلایل آن این است که ما می بینیم مردم در نهان و به دور از چشم مردم دست به فساد و خلاف می زنند. اگر اقرار [و ایمان] به وجود خدا و ترس از غیب دانی او نبود، هیچ کس، هرگاه در خلوت، با خواهش و خواسته ای نفسانی روبه رو می شد، در ترک معصیت از کسی نمی ترسید.

ص :184


1- عیون أخبار الرضا : 2/99/1 .

2562 - فَضلُ مَعرِفَةِ اللَّهِ
2562 - ارزش خداشناسی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَرَفَ اللّهَ کَمُلَت مَعرِفتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَعرِفةُ اللّهِ سُبحانَهُ أعلی المَعارِفِ . (2)

عنه علیه السلام :ما یَسُرُّنی لَو مِتُّ طِفلاً و اُدخِلتُ الجَنَّةَ و لم أکبُرْ فأعرِفَ رَبّی عَزَّ و جلَّ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکَةِ _: و وَصَلَت حَقائقُ الإیمانِ بَینَهُم و بَینَ مَعرِفَتِهِ ، و قَطَعَهُمُ الإیقانُ بِهِ إلَی الوَلَهِ إلَیهِ ، و لَم تُجاوِزْ رَغَباتُهُم ما عِندَهُ إلی ما عِندَ غَیرِهِ ، قَد ذاقُوا حَلاوَةَ مَعرِفَتِهِ ، و شَرِبوا بِالکَأسِ الرَّوِیَّةِ مِن مَحَبّتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ مَعرِفَةُ اللّهِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اللّهُ وَلِیُّ مَن عَرَفَهُ ، و عَدُوُّ مَن تَکَلَّفَهُ . (6)

عنه علیه السلام :لَو یَعلَمُ النّاسُ ما فی فَضلِ مَعرِفةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ما مَدُّوا أعیُنَهُم إلی ما مَتَّعَ اللّهُ بِهِ الأعداءَ مِن زَهرَةِ الحَیاةِ الدّنیا و نَعیمِها ، و کانَت دُنیاهُم أقَلَّ عِندَهُم مِمّا یَطَؤونَهُ بِأرجُلِهِم ، و لَنَعِموا بِمَعرِفةِ اللّهِ جَلَّ و عزَّ ، و تَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم یَزَلْ فی رَوضاتِ الجِنانِ مَعَ أولِیاءِ اللّهِ . إنَّ مَعرِفةَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ اُنسٌ مِن کُلِّ وَحشَةٍ ، و صاحِبٌ مِن کُلِّ وَحدَةٍ ، و نُورٌ مِن کُلِّ ظُلمَةٍ ، و قُوَّةٌ مِن کُلِّ ضَعفٍ ، و شِفاءٌ مِن کُلِّ سُقمٍ . (7) (8)

2562

ارزش خداشناسی

امام علی علیه السلام :هر که خدا را شناخت، معرفتش کامل گشت.

امام علی علیه السلام :شناخت خداوند سبحان، بالاترین شناختهاست.

امام علی علیه السلام :دوست ندارم که در کودکی می مردم و به بهشت می رفتم و بزرگ نمی شدم تا پروردگارم، عزّ و جلّ، را بشناسم.

امام علی علیه السلام_ در توصیف فرشتگان _فرمود : حقایق ایمان، میان ایشان و شناخت خدا پیوند داده است و یقینشان به وجود او، آنها را شیفته و سرگشته او کرده است. آنچه را نزد خداست خواستارند و از غیر او بریده اند. شیرینی معرفت او را چشیده اند و از جام محبت او سیراب گشته اند.

امام علی علیه السلام :ثمره دانش، شناخت خداست.

امام صادق علیه السلام :خداوند، دوست کسی است که او را بشناسد و دشمن کسی است که لاف خداشناسی زند.

امام صادق علیه السلام :اگر مردم می دانستند که شناخت خداوند عزّ و جلّ چه ارزشی دارد، به زرق و برق زندگی دنیا و نعمتهای آن که خداوند دشمنان را از آنها بهره مند ساخته است چشم نمی دوختند و دنیای آنان در نظرشان کمتر از خاک زیر پایشان بود و از معرفت خدا متنعم می شدند و چونان کسی از آن لذّت می بردند که همواره در باغهای بهشت با اولیاء و دوستان خدا باشد. شناخت خدا، مونس هر تنهایی است و یار هر بی کسی و روشنایی هر تاریکی و نیروی هر ناتوانی و شفای هر بیماری.

ص :185


1- غرر الحکم : 7999 .
2- غرر الحکم : 9864 .
3- کنز العمّال : 36472 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
5- غرر الحکم : 4586 .
6- تحف العقول : 356 .
7- الکافی : 8/247/347 .
8- (انظر) بحار الأنوار : 3 / 1 باب 1 .

2563 - العِلمُ بِاللَّهِ تَعالی
2563 - علمِ به خداوند متعال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الأعمالِ العِلمُ بِاللّهِ ؛ إنَّ العِلمَ یَنفَعُکَ مَعَهُ قَلیلُ العَمَلِ و کَثیرُهُ ، و إنَّ الجَهلَ لا یَنفَعُکَ مَعَهُ قَلیلُ العَمَلِ و لا کَثیرُهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ بِاللّهِ أفضَلُ العِلمَینِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن سَکَنَ قَلبَهُ العِلمُ بِاللّهِ سَکَنَهُ الغِنی عَن خَلقِ اللّهِ . (3)

(4)

2563

علمِ به خداوند متعال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین کارها، علم داشتن به خداست [زیرا] با وجود علم (معرفت)، عمل، چه کم و چه زیاد، تو را سود می بخشد، اما با وجود نادانی (جهل نسبت به خدا) عمل نه اندکش تو را سود می بخشد نه بسیارش.

امام علی علیه السلام :علم داشتن به خدا، برترینِ دو علم است.

امام علی علیه السلام :هر که علم (معرفت) به خدا در دلش جای گیرد، بی نیازی از خلق خدا در آن مأوی گزیند.

ص :186


1- کنز العمّال : 28731 .
2- غرر الحکم : 1674 .
3- غرر الحکم : 8896.
4- (انظر) العلم : باب 2870 ، 2874 .

2564 - ثَمَراتُ المَعرِفَةِ
2564 - ثمرات شناخت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَرَفَ اللّهَ و عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِنَ الکَلامِ و بَطنَهُ مِنَ الطَّعامِ ، و عَنّی نَفسَهُ بِالصِّیامِ و القِیامِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَسیرُ المَعرِفَةِ یُوجِبُ الزُّهدَ فی الدّنیا . (2)

عنه علیه السلام :مَن صَحَّت مَعرِفَتُهُ انصَرَفَت عَنِ العالَمِ الفانی نَفسُهُ و هِمَّتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ المَعرِفَةِ العُزوفُ عَن دارِ الفَناءِ . (4)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَرَفَ رَبَّهُ کَیفَ لا یَسعی لِدارِ البَقاءِ ؟ ! (5)

عنه علیه السلام :إن عَقَلتَ أمرَکَ أو أصَبتَ مَعرِفةَ نَفسِکَ ، فَأعرِضْ عَنِ الدّنیا و ازهَدْ فِیها ؛ فَإنَّها دارُ الأشقیاءِ ، و لَیسَت بِدارِ السُّعَداءِ ، بَهجَتُها زُورٌ ، و زینَتُها غُرورٌ ، و سَحائبُها مُتَقشِّعَةٌ ، و مَواهِبُها مُرتَجِعَةٌ . (6)

2564

ثمرات شناخت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خدا را شناخت و به عظمتش پی برد، دهان خویش را از گفتار [ناصواب] و معده اش را از خوراک [زیادی و حرام] نگه داشت و با روزه و شب زنده داری خود را رنجه کرد.

امام علی علیه السلام :اندکی شناخت، موجب دل برکندن از دنیا می شود.

امام علی علیه السلام :هر که شناختش درست باشد، جانش و همّتش از این جهان فانی، روی گردان شود.

امام علی علیه السلام :ثمره شناخت، پشت کردن به سرای فناست.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که پروردگارش را می شناسد، چگونه برای سرای جاوید نمی کوشد؟!

امام علی علیه السلام :اگر [براستی] در کار خود اندیشیده ای یا به خود شناسی رسیده ای، از دنیا روی بگردان و دل از آن بر کن؛ زیرا که دنیا سرای شور بختان است نه سرای نیکبختان. خوشی و شادمانی آن دروغ ، زر و زیورش فریب و تکّه ابرهایش پراکنده است و عطایایش باز گرفته می شود.

ص :187


1- الأمالی للصدوق : 647/878.
2- غرر الحکم : 10984.
3- غرر الحکم : 9142 .
4- غرر الحکم : 4651 .
5- غرر الحکم : 6265.
6- غرر الحکم : 3733.

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ کَیفَ یأنَسُ بِدارِ الفَناءِ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ اللّهَ سُبحانَهُ لم یَشقَ أبَداً . (2)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ اللّهَ تَوَحَّدَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن عَرَفَ کَفَّ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّهُ لا یَنبَغی لِمَن عَرَفَ عَظَمَةَ اللّهِ أن یَتَعَظَّمَ ؛ فإنَّ رِفعَةَ الّذینَ یَعلَمونَ ما عَظَمَتُهُ أن یَتَواضَعوا لَهُ . (5)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: و اجعَلْنا مِنَ الّذینَ اشتَغَلوا بِالذِّکرِ عَنِ الشَّهَواتِ ، و خالَفوا دَواعِیَ العِزَّةِ (6) بِواضِحاتِ المَعرِفَةِ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أحَقُّ خَلقِ اللّهِ أن یُسَلِّمَ لِما قَضَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ : مَن عَرَفَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَرَفَ اللّهَ خافَ اللّهَ ، و مَن خافَ اللّهَ سَخَت نَفسُهُ عَنِ الدّنیا . (9)

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که خود را شناخته است، چگونه به سرای فانی خو می گیرد؟!

امام علی علیه السلام :هر که خداوند سبحان را شناسد هرگز بدبخت نشود.

امام علی علیه السلام :هر که خدا را شناسد، تنها شود.

امام علی علیه السلام :هر که به معرفت دست یابد خویشتندار شود.

امام علی علیه السلام :کسی که عظمت خدای را شناخت، نسزد که خویشتن را بزرگ بشمارد؛ زیرا بلند مرتبگیِ کسانی که عظمت خدا را می دانند به این است که در برابر او فروتن باشند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : و ما را از کسانی قرار ده که با یاد تو از خواهشهای نفس باز ماندند و با روشنی های شناخت، با انگیزهای قدرت طلبی مخالفت کردند.

امام باقر علیه السلام :سزاوارترین خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضای الهی کسی است که خداوند عزّ و جلّ را شناخت.

امام صادق علیه السلام :هر که خدا را شناخت، از او ترسید و هر که از خدا ترسید، دنیا را رها کرد.

ص :188


1- غرر الحکم : 6264 .
2- غرر الحکم : 8954.
3- غرر الحکم : 7829.
4- غرر الحکم : 7645 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 147 .
6- کذا فی المصدر، و لعلّ الصحیح : «الغِرَّة» .
7- بحار الأنوار : 94/127/19 .
8- الکافی : 2/62/9 .
9- تنبیه الخواطر : 2/185 .

2565 - ثَمَرَةُ کَمالِ مَعرِفَةِ اللَّهِ
2565 - ثمره کمال خداشناسی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو عَرَفتُمُ اللّهَ حَقَ مَعرِفتِهِ لَزالَت بِدُعائکُمُ الجِبالُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو عَرَفتُمُ اللّهَ حَقَّ مَعرِفتِهِ لَمَشَیتُم عَلَی البُحورِ ، و لَزالَت بِدُعائکُمُ الجِبالُ . (2)

(3)

2565

ثمره کمال خداشناسی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر خدا را چنان که سزد می شناختید، کوه ها با دعای شما از جای برکنده می شدند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر خدا را چنان که باید می شناختید، بر روی دریاها راه می رفتید و با دعایتان کوهها از جا کنده می شدند.

2566 - ما یَنبَغی لِلعارِفِ
2566 - آنچه شایسته عارف است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَنبَغی لِمَن عَرَفَ اللّهَ سُبحانَهُ أن لا یَخلُوَ قَلبُهُ مِن رَجائهِ و خَوفِهِ . (4)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِمَن عَرَفَ اللّهَ سُبحانَهُ أن یَرغَبَ فیما لَدَیهِ . (5)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن عَرَفَ اللّهَ کَیفَ لا یَشتَدُّ خَوفُهُ ؟ ! (6)

2566

آنچه شایسته عارف است

امام علی علیه السلام :شایسته است کسی که خداوند سبحان را می شناسد، دلش از بیم و امید به او خالی نباشد.

امام علی علیه السلام :شایسته است کسی که خداوند سبحان را می شناسد، به آنچه نزد اوست روی آورد.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که خدا را می شناسد، چگونه ترس از او در دلش فزونی نگیرد؟!

ص :189


1- کنز العمّال : 5881.
2- کنز العمّال : 5893 .
3- (انظر) الشیعة : باب 2126 حدیث 10126 . عنوان 560 «الیقین» . العُجب : باب 2473 .
4- غرر الحکم : 10926.
5- غرر الحکم : 10935 .
6- غرر الحکم : 6261.

2567 - غایَةُ المَعرِفَةِ
2567 - نهایت شناخت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ بِاللّهِ أعرَفَ کانَ مِنَ اللّهِ أخوَفَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غایَةُ المَعرِفَةِ الخَشیَةُ . (2)

عنه علیه السلام :غایَةُ العِلمِ الخَوفُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ . (3)

عنه علیه السلام :أکثَرُ النّاسِ مَعرِفَةً لِنَفسِهِ أخوَفُهُم لِرَبِّهِ . (4)

(5)

2567

نهایت شناخت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خدا شناس تر باشد، خوفش از خدا بیشتر است.

امام علی علیه السلام :غایت شناخت، بیم است.

امام علی علیه السلام :نهایت شناخت، ترس از خداوند سبحان است.

امام علی علیه السلام :خود شناس ترین مردم، خدا ترس ترین آنهاست.

2568 - أعرَفُ النّاسِ بِاللَّهِ
2568 - خدا شناس ترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعلَمُ النّاسِ بِاللّهِ أکثَرُهُم لَهُ مَسألَةً . (6)

عنه علیه السلام :أعرَفُ النّاسِ بِاللّهِ أعذَرُهُم لِلنّاسِ ، و إن لَم یَجِدْ لَهُم عُذرا . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أعلَمَ النّاسِ بِاللّهِ أرضاهُم بِقَضاءِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (8)

2568

خدا شناس ترین مردم

امام علی علیه السلام :داناترین مردم به خدا، پر خواهش ترین آنها از اوست.

امام علی علیه السلام :خدا شناس ترین مردم، کسی است که از همه بیشتر مردم را معذور بدارد هر چند عذری برایشان نیابد.

امام صادق علیه السلام :داناترین مردم به خدا، خرسندترین آنها به قضا و حکم خداوند عزّ و جلّ است.

ص :190


1- بحار الأنوار : 70/393/64 .
2- غرر الحکم : 6359.
3- غرر الحکم : 6377.
4- غرر الحکم : 3126 .
5- (انظر) الخوف : باب 1145 . العلم : باب 2837 .
6- غرر الحکم : 3260.
7- غرر الحکم : 3230 .
8- تنبیه الخواطر : 2/184 .

2569 - صِفَةُ العارِفِ
2569 - ویژگی عارف

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العارِفُ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فأعتَقَها ، و نَزَّهَها عَن کُلِّ ما یُبَعِّدُها و یُوبِقُها . (1)

عنه علیه السلام :العارِفُ وَجهُهُ مُستَبشِرٌ مُتَبَسِّمٌ ، و قَلبُهُ وَجِلٌ مَحزونٌ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ عارِفٍ عائفٌ . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ عاقِلٍ مَغمومٌ ، کُلُّ عارِفٍ مَهمومٌ . (4)

عنه علیه السلام :لا یَزکو عِندَ اللّهِ سُبحانَهُ إلاّ عَقلُ عارِفٍ و نَفسُ عَزوفٍ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثِقْ بِاللّهِ تَکُن عارِفا . (6)

عنه علیه السلام :العارِفُ شَخصُهُ مَعَ الخَلقِ و قَلبُهُ مَعَ اللّهِ تَعالی ، و لَو سَها قَلبُهُ عَنِ اللّهِ تَعالی طَرفَةَ عَینٍ لَماتَ شَوقا إلَیهِ . (7)

2569

ویژگی عارف

امام علی علیه السلام :عارف کسی است که نفس خود را شناخت و آزادش ساخت و آن را از هر آنچه [از خدا ]دورش می کند و به هلاکتش در می افکند، پاک و مبرّا داشت.

امام علی علیه السلام :عارف چهره اش شاد و خندان است و دلش ترسان و اندوهگین.

امام علی علیه السلام :هر عارفی، ترک کننده [غیر خدا ]است.

امام علی علیه السلام :هر خردمندی، غمناک است؛ هر عارفی، اندوهگین است.

امام علی علیه السلام :نزد خداوند سبحان، پاک و ستوده نباشد، مگر خردِ شناسا[ی خدا] و نفْس روی گردان [از دنیا].

امام صادق علیه السلام :به خدا اعتماد کن، تا خدا شناس باشی.

امام صادق علیه السلام :عارف، جسمش در میان مردم است و دلش با خداوند متعال؛ اگر دل او چشم به هم زدنی از خداوند متعال غافل شود، از شوق او جان سپارد.

ص :191


1- غرر الحکم : 1788.
2- غرر الحکم : 1985 .
3- غرر الحکم : 6829.
4- غرر الحکم : 6826 _ 6827.
5- غرر الحکم : 10882 .
6- تحف العقول: 376 .
7- بحار الأنوار : 3/14/35 .

2570 - خَصائِصُ العارِفینَ
2570 - ویژگیهای عارفان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ مَعدِنٌ ، و مَعدِنُ التّقوی قُلوبُ العارِفینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی الدّعاءِ _: یا مَن هُوَ غایَةُ مُرادِ المُریدینَ ، یا مَن هُوَ مُنتَهی هِمَمِ العارِفینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا مَن لا یَبعُدُ عَن قُلوبِ العارِفینَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّوقُ خُلصانُ العارِفینَ . (4)

عنه علیه السلام :الخَوفُ جِلبابُ العارِفینَ . (5)

عنه علیه السلام :البُکاءُ مِن خِیفَةِ اللّهِ لِلبُعدِ عَنِ اللّهِ عِبادَةُ العارِفینَ . (6)

2570

ویژگیهای عارفان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی معدنی دارد و معدن تقوا، دلهای عارفان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : ای کسی که غایت خواست خواهندگان است! ای کسی که منتهای همّت عارفان است!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : ای کسی که از دلهای عارفان دور نیست!

امام علی علیه السلام :شوق، یار یکرنگ عارفان است.

امام علی علیه السلام :خوف، پیراهن عارفان است.

امام علی علیه السلام :گریستن از ترسِ دور ماندن از خدا، عبادت عارفان است.

2571 - أدنَی المَعرِفَةِ
2571 - کمترین مرتبه شناخت خدا

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَمّا لا یُجتَزأُ مِن مَعرِفَةِ الخالِقِ بِدونِهِ _: لَیسَ کَمِثلِه شَیءٌ ، و لا یُشبِهُهُ شَیءٌ ، لَم یَزَلْ عالِما سَمیعا بَصیرا . (7)

2571

کمترین مرتبه شناخت خدا

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از کمترین درجه شناخت آفریدگار _فرمود : [این که معتقد باشی ]چیزی مانند او نیست و هیچ چیز به او نمی ماند؛ همیشه دانا، شنوا و بینا بوده است.

ص :192


1- مشکاة الأنوار : 447/1501 .
2- البلد الأمین : 411.
3- البلد الأمین : 407 .
4- غرر الحکم : 855.
5- غرر الحکم : 664 .
6- غرر الحکم : 1791 .
7- الکافی : 1/86/2 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن أدنَی المَعرِفةِ _: الإقرارُ بأنَّهُ لا إلهَ غَیرُهُ ، و لا شِبهَ لَهُ و لا نَظیرَ و أنَّهُ قَدیمٌ ، مُثبَتٌ ، مَوجودٌ ، غَیرُ فَقیدٍ ، و أنَّهُ لَیسَ کَمِثلِه شَیءٌ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَمّا لا تُجزِئُ مَعرِفةُ الخالِقِ بِدونِهِ ، فَکَتَبَ _: لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ و لَم یَزَلْ سَمیعا و عَلیما و بَصیرا ، و هُوَ الفَعّالُ لِما یُریدُ . (2)

(3)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از کمترین مرتبه شناخت _فرمود : اقرار به این که خدایی جز او نیست و مانند و همتا ندارد و قدیم است، [وجودش] ثابت و قطعی است، موجود (معلوم) است و مفقود نیست و هیچ چیزی مانند او نباشد.

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معرفتی که به کمتر از آن شناخت آفریدگار حاصل نشود _فرمود : [این که بدانی ]چیزی مانند او نیست، و همیشه شنوا و دانا و بینا بوده است و هر کاری که بخواهد، می کند.

2572 - حَقُّ المَعرِفَةِ
2572 - حقّ شناخت خدا

مشکاة الأنوار :جاءَ أعرابِیٌّ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، عَلِّمْنی مِن غَرائبِ العِلمِ .

قالَ : ما صَنَعتَ فی رَأسِ العِلمِ حتّی تَسألَ عَن غَرائبِهِ ؟ !

قالَ الأعرابِیُّ : و ما رَأسُ العِلمِ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : مَعرِفةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ، فقالَ الأعرابِیُّ : ما مَعرِفةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفتِهِ ؟ قالَ : أن تَعرِفَهُ بِلا مِثلٍ و لا شِبهٍ و لا نِدٍّ، و أنَّهُ واحِدٌ أحَدٌ ، ظاهِرٌ باطِنٌ ، أوَّلٌ آخِرٌ ، لا کُفوَ لَهُ و لا نَظیرَ لَهُ ، فذلکَ حَقُّ مَعرِفتِهِ . (4)

2572

حقّ شناخت خدا

مشکاة الأنوار :عربی بادیه نشین نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! از شگفتیهای دانش مرا چیزی بیاموز.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: با اصل دانش چه کرده ای که از شگفتیهای آن می پرسی؟

بادیه نشین پرسید: اصل دانش چیست ای رسول خدا؟ فرمود: خدا را آن گونه که سزاست شناختن. عرض کرد: شناخت خدا آن گونه که سزاست چگونه است؟ فرمود: این که او را بی مثل و مانند و شبیه بدانی و این که او یگانه و یکتا و پیدا و ناپیدا و اوّل و آخر [عالم هستی ]است و همتا و همسانی ندارد. این است حقّ شناخت او.

ص :193


1- الکافی : 1/86/1 .
2- التوحید : 284/4 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 3 / 267 باب 10 . الإیمان : باب 288 .
4- مشکاة الأنوار : 10 .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قالَ: ما رأسُ العِلمِ ؟ ، قالَ : مَعرِفةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفتِهِ .

قالَ : و ما حَقُّ مَعرِفَتِهِ ؟ قالَ : أن تَعرِفَهُ بِلا مِثالٍ و لا شَبیهٍ ، و تَعرِفَهُ إلها واحِدا خالِقا قادِرا ، أوَّلاً و آخِرا ، ظاهِرا و باطِنا ، لا کُفوَ لَهُ ، و لا مِثلَ لَهُ ، و ذلکَ مَعرِفةُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفتِهِ . (1)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ التَّوحیدِ _: إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ عَلِمَ أنَّهُ یَکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أقوامٌ مُتَعَمِّقونَ فأنزَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ * اللّهُ الصَّمَدُ» و الآیاتِ مِن سُورَةِ الحَدیدِ إلی قَولِهِ: «و هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ» ، فَمَن رامَ ما وَراءَ هُنالِکَ هَلَکَ . (2)

امام حسین علیه السلام :مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: رأس دانش چیست؟ حضرت فرمود: خداشناسی، آن گونه که سزاوار شناخت است. عرض کرد: شناخت سزاوار او چیست؟ فرمود: این که او را بی مِثل و مانند دانی؛ او را معبودی یکتا و آفریننده و توانا و اوّل و آخر و آشکار و نهان دانی که نه همتایی دارد و نه همسانی. این است حقّ خداشناسی.

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از توحید _فرمود : خداوند عزّ و جلّ می دانست که در آخر الزمان مردمانی ژرف اندیش خواهند آمد. از این رو «قل هو اللّه احد. اللّه الصمد» و آیات [ابتدای ]سوره حدید تا آیه «و هو علیم بذات الصدور» را نازل فرمود. پس، هر که در جستجوی فراتر از اینها برآید نابود شود.

ص :194


1- جامع الأخبار : 36/17 .
2- التوحید : 283/2 .

بحار الأنوار :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ لَمّا سَألَهُ مُعاوِیةُ بنُ وَهَبٍ عَنِ الخَبرِ الّذی رُوِیَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَأی رَبَّهُ عَلی أیِّ صورَةٍ رَآهُ ؟ و أنَّ المُؤمِنینَ یَرَونَ رَبَّهُم فی الجَنَّةِ عَلی أیِّ صورَةٍ یَرَونَهُ ؟ فتَبَسَّمَ و أجابَ _ : یا مُعاوِیةُ ، ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ یأتی عَلَیهِ سَبعونَ سَنَةً ، أو ثَمانونَ سَنَةً یَعیشُ فی مُلکِ اللّهِ و یَأکُلُ مِن نِعَمِهِ ثُمّ لا یَعرِفُ اللّهَ حَقَّ مَعرِفتِهِ ! (1)

بحار الأنوار :معاویة بن وهب روایت «رسول خدا صلی الله علیه و آله پروردگار خود را دید و مؤمنان نیز در بهشت پروردگار خویش را می بینند» را بر امام صادق علیه السلام عرضه کرد و پرسید: خدا را به چه شکل می بینند؟ امام تبسّمی کرد و پاسخ داد : ای معاویه! چه زشت است برای مرد که هفتاد یا هشتاد سال در مُلک خدا زندگی کند و از نعمتهای او بخورد، اما خدا را چنان که سزد نشناسد. (2)

2573 - مَعرِفَةُ اللَّهِ بِاللَّهِ
2573 - شناخت خدا به خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ الجاثَلیقُ : أخبِرْنی عَرَفتَ اللّهَ بِمُحَمَّدٍ ، أم عَرَفتَ مُحَمَّدا بِاللّهِ عَزَّ و جلَّ ؟ _: ما عَرَفتُ اللّهَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، و لکِن عَرَفتُ مُحَمَّدا بِاللّهِ عَزَّ و جلَّ حینَ خَلَقَهُ و أحدَثَ فیهِ الحُدودَ مِن طُولٍ و عَرضٍ ، فعَرَفتُ أنَّهُ مُدَبَّرٌ مَصنوعٌ بِاستِدلالٍ و إلهامٍ مِنهُ و إرادَةٍ ، کَما ألهَمَ المَلائکَةَ طاعَتَهُ و عَرَّفَهُم نَفسَهُ بِلا شَبَهٍ و لا کَیفٍ . (3)

عنه علیه السلام :اِعرِفوا اللّهَ بِاللّهِ ، و الرَّسولَ بِالرِّسالَةِ ، و اُولی الأمرِ بِالأمرِ بِالمَعروفِ و العَدلِ و الإحسانِ . (4)

2573

شناخت خدا به خدا

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش جاثلیق که گفت: به من بگو آیا خدا را به محمّد شناختی یا محمد را به خداوند عزّ و جلّ _فرمود : من خدا را به محمد صلی الله علیه و آله نشناختم، بلکه محمد را به خداوند عزّ و جلّ شناختم؛ زیرا که او را آفریده و حدودی از قبیل عرض و طول در او پدید آورده است. پس، دریافتم که او ساخته دست مدبّری است و این دریافت من، به راهنمایی و الهام و خواست خدا بود، همچنان که طاعت خداوند خویش را به فرشتگان الهام فرمود و خود را بی داشتن مانند و شبیه به آنان شناساند.

امام علی علیه السلام :خدا را به خدا بشناسید و رسول را به رسالتش و اولو الامر را به فرمان دادنشان به نیکیها و عدالت و نیکوکاری.

ص :195


1- بحار الأنوار : 4/54/34 .
2- سپس حضرت منظور از دیدن را، دیدن با قلب و نه چشم دانسته است .
3- التوحید : 287/4 .
4- الکافی : 1/85/1 .

قال الکُلینیُّ بعد نقل الحدیث: و معنی قوله علیه السلام : «اعرِفوا اللّهَ باللّهِ» یعنی أنّ اللّه خلق الأشخاص و الأنوار و الجواهر و الأعیان، فالأعیان: الأبدان ، و الجواهر : الأرواح ، و هو جلّ و عزّ لا یُشبه جسما و لا روحا ، و لیس لأحد فی خلق الروح الحسّاس الدرّاک أمر و لا سبب ، هو المتفرّد بخلق الأرواح و الأجسام ، فإذا نفی عنه الشّبهَینِ _ شبه الأبدان و شبه الأرواح _ فقد عَرفَ اللّهَ باللّه ، و إذا شبّهه بالروح أو البدن أو النور فلم یعرف اللّه باللّه . (1)

و قال الصدوق رضوان اللّه علیه بعد ذکر أحادیث باب «أنّه عَزَّ و جلَّ لا یُعرَفُ إلاّ به» : القول الصواب فی هذا الباب هو أن یقال : عَرَفنا اللّهَ باللّه ؛ لأنّا إن عَرَفناه بعقولنا فهو عَزَّ و جلَّ واهبها ، و إن عرفناه عَزَّ و جلَّ بأنبیائه و رسله و حججه علیهم السلام فهو عَزَّ و جلَّ باعثهم و مُرسلهم و مُتّخذهم حُجَجا ، و إن عَرَفناه بأنفسنا فهو عَزَّ و جلَّ مُحدِثها، فبه عرفناه . (2)

کلینی، بعد از نقل این حدیث، می نویسد: معنای فرمایش آن حضرت که «خدا را به خدا بشناسید» این است که خداوند اشخاص و انوار و جواهر و اعیان را آفرید. اعیان عبارتند از بدنها و جواهر عبارتند از ارواح. خداوند جلّ و عزّ نه به جسمی می ماند و نه به هیچ یک از ارواح شباهت دارد. هیچ کس را در آفریدن روح حسّاس و درّاک دستور و سببی (دخالتی) نیست. او به تنهایی ارواح و اجسام را آفرید. پس، هر گاه کسی این دو شباهت _ شباهت خدا به بدنها و موجودات جسمانی و شباهت به ارواح _ را نفی کرد، خدا را به خدا شناخته است اما اگر او را به روح یا جسم یا نور همانند سازد، خدا را به خدا نشناخته است.

صدوق، رضوان اللّه علیه، بعد از ذکر احادیث باب «خداوند عزّ و جلّ جز به خود او شناخته نشود»، می نویسد: سخن درست در این باره این است که گفته شود: ما خدا را به خدا شناختیم؛ زیرا اگر او را با خردهای خود شناخته باشیم، این خردها خود عطیه الهی هستند؛ اگر به واسطه پیامبران و فرستادگان و حجتهایش او را شناخته باشیم، این خداوند عزّ و جلّ است که آنها را بر انگیخته و فرستاده و به عنوان حجتهای خویش برگزیده است و اگر به واسطه خود شناسی به شناخت او رسیده باشیم، نفسهای ما نیز آفریده خدایند. بنا بر این، [در هر صورت] ما خدا را به خدا شناخته ایم.

ص :196


1- نقل الصدوق هذا الکلام فی کتاب التوحید فی الصفحة 288 بإسناده إلی الکلینیّ بتفاوت ، فراجع .
2- التوحید : 290/10 .

الکافی :علیُ بنُ عقبَةَ : سُئِلَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : بِمَ عَرَفتَ رَبَّکَ ؟ _ : بِما عَرَّفَنی نَفسَهُ . قیلَ : و کَیفَ عَرَّفَکَ نَفسَهُ ؟

قالَ : لا یُشبِهُهُ صُورَةٌ ، و لا یُحَسُّ بِالحَواسِّ ، و لا یُقاسُ بِالنّاسِ . (1)

الإقبال :الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام _ فی الدّعاءِ _ : بِکَ عَرَفتُکَ و أنتَ دَلَلتَنی عَلَیکَ و دَعَوتَنی إلَیکَ ، و لَولا أنتَ لَم أدرِ ما أنتَ . (2) و فی خبرٍ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : ألا إنَّهُ قَدِ احتَجَّ عَلَیکُم بِما قَد عَرَّفَکُم مِن نَفسِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُ اللّهَ بِحِجابٍ أو بِصُورَةٍ أو بِمِثالٍ فهُوَ مُشرِکٌ ؛ لِأنَّ الحِجابَ و المِثالَ و الصُّورَةَ غَیرُهُ ، و إنَّما هُوَ واحِدٌ مُوَحَّدٌ ، فکَیفَ یُوَحِّدُ مَن زَعَمَ أنَّهُ عَرَفَهُ بِغَیرِهِ ؟ ! إنَّما عَرَفَ اللّهَ مَن عَرَفَهُ بِاللّهِ ، فَمَن لَم یَعرِفْهُ بِهِ فلَیسَ یَعرِفُهُ ، إنَّما یَعرِفُ غَیرَهُ ......... لا یُدرِکُ مَخلوقٌ شَیئا إلاّ بِاللّهِ ، و لا تُدرَکُ مَعرِفةُ اللّهِ إلاّ بِاللّهِ . (4)

الکافی :علی بن عقبه گوید : از امام علی علیه السلام سؤال شد : پروردگارت را به چه شناختی؟ حضرت فرمود: به شناختی که او از خودش به من داد. عرض شد: چگونه خودش را به تو شناساند؟ فرمود: هیچ صورتی مانند او نیست و با حواسّ و مشاعر درک نمی شود و با مردم قیاس نمی گردد.

الاقبال :امام زین العابدین علیه السلام _ در دعا _ گفت : تو را به خودت شناختم و تو مرا به خودت رهنمون شدی و به سوی خودت فرا خواندی. اگر تو نبودی من نمی دانستم که تو کیستی. در خبری از امام صادق علیه السلام آمده است: بدانید که خداوند با شناختی که از خودش به شما داده برای شما حجّت آورده است.

امام صادق علیه السلام :هر که خیال کند که خدا را به حجابی یا به صورتی یا به مثال و هیکلی می شناسد، مشرک است؛ زیرا حجاب و مثال و صورت، غیر اویند. او یکتا و یگانه است. بنا بر این، چگونه قائل به یگانگی خداست کسی که می گوید: او را به غیر او شناخته است؟ خدا را فقط کسی شناخته که او را به خدا بشناسد. پس، کسی که خدا را به خدا نشناسد او را نمی شناسد، بلکه موجودی جز او را می شناسد ......... هیچ آفریده ای چیزی را درک نمی کند مگر به سبب خدا و به شناخت خدا نتوان رسید، مگر با خدا.

ص :197


1- الکافی : 1/85/2.
2- الإقبال : 1/157 .
3- الکافی : 1/86/3 .
4- التوحید : 143/7 .

الکافی عن منصورِ بنِ حازِمٍ:قُلتُ لِأبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّی ناظَرتُ قَوما فقُلتُ لَهُم : إنَّ اللّهَ جلَّ جَلالُهُ أجَلُّ و أعَزُّ و أکرَمُ مِن أن یُعرَفَ بِخَلقِهِ ، بَلِ العِبادُ یُعرَفونَ بِاللّهِ ؟ فقالَ: رحِمَکَ اللّهُ . (1)

(2)

الکافی_ به نقل از منصور بن حازم _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من با عده ای مناظره کردم و به آنها گفتم: خداوند جلّ جلاله بزرگتر و ارجمندتر و گرامیتر از آن است که به آفریدگانش شناخته شود، بلکه بندگان به او شناخته می شوند. حضرت فرمود: رحمت خدا بر تو باد.

2574 - النَّهیُ عَنِ التَّفَکُّرِ فی ذاتِ اللَّهِ
2574 - نهی از اندیشیدن در ذات خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَفَکَّروا فی کُلِّ شَیءٍ ، وَ لا تَفَکَّروا فی ذاتِ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :تَفَکَّروا فی خَلقِ اللّهِ ، و لا تَفَکَّروا فی اللّهِ فتَهلِکوا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَفَکَّروا فی الخَلقِ و لا تَفَکَّروا فی الخالِقِ ؛ فإنَّکُم لا تَقدِرونَ قَدرَهُ . (5)

2574

نهی از اندیشیدن در ذات خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درباره هر چیزی بیندیشید، اما در ذات خدا نیندیشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آفرینش خدا بیندیشید، اما در [ذات] خدا نیندیشید که نابود می شوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درباره آفریدگان اندیشه کنید، اما به آفریدگار نیندیشید؛ زیرا شما نمی توانید به عظمت و قدر او پی ببرید.

ص :198


1- الکافی : 1/86/3 .
2- (انظر) کلام العلاّمة المجلسیّ قدس سره فی بحار الأنوار: 3_275. (و انظر) معرفة النفس: باب 2560 . الحجّة : باب 717 .
3- کنز العمّال : 5704.
4- کنز العمّال : 5705.
5- کنز العمّال : 5706 .

تنبیه الخواطر:خَرَجَ رسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ عَلی قَومٍ یَتَفَکَّ_رونَ ، فقالَ : مالَکُم تَتَکَلَّمونَ ؟ فقالوا : نَتَفَکَّرُ فی خَلقِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، فقالَ : و کَذلکَ فَافْعَلوا ، تَفَکَّروا فی خَلقِهِ ، و لا تَتَفَکَّروا فیهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَفَکَّرَ فی ذاتِ اللّهِ ألحَدَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَفَکَّرَ فی ذاتِ اللّهِ تَزَندَقَ . (3)

عنه علیه السلام :قَد ضَلَّتِ العُقولُ فی أمواجِ تَیّارِ إدراکِهِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی تَمجیدِ اللّهِ _: ......... الظّاهِرِ بِعجائبِ تَدبیرِهِ لِلنّاظِرینَ ، و الباطِنِ بِجَلالِ عِزَّتِهِ عَن فِکَرِ المُتَوَهِّمینَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکُم و التَّفَکُّرَ فی اللّهِ؛ فإنَّ التَّفَکُّرَ فی اللّهِ لا یَزیدُ إلاّ تِیها ، إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لا تُدرِکُهُ الأبصارُ و لا یُوصَفُ بِمِقدارٍ . (6)

عنه علیه السلام :مَن نَظَرَ فی اللّهِ کَیفَ هُوَ هَلَکَ . (7)

تنبیه الخواطر:روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد عدّه ای که مشغول بحث و گفتگو بودند، آمد و فرمود: درباره چه بحث و گفتگو می کنید؟ عرض کردند: درباره آفرینش خداوند عزّ و جلّ می اندیشیم. حضرت فرمود: همین کار را بکنید؛ درباره آفریدگان او بیندیشید، اما درباره خودش (ذات خدا) اندیشه نکنید.

امام علی علیه السلام :هر که در ذات خدا بیندیشد، ملحد شود.

امام علی علیه السلام :هر که در ذات خدا اندیشه کند، زندیق شود.

امام علی علیه السلام :خردها در امواج خروشان ادراک او، گم شدند.

امام علی علیه السلام_ در تمجید خداوند _فرمود : بر اثر شگفتیهای تدبیرش، برای بینندگان آشکار و به سبب شکوه عزّتش، از اندیشه و اوهام اندیشندگان پنهان است.

امام صادق علیه السلام :از اندیشیدن درباره [ذات ]خدا بپرهیزید؛ زیرا اندیشه کردن در خدا جز بر حیرت و گمراهی نمی افزاید. همانا خداوند عزّ و جلّ را نه دیدگان در می یابند و نه به اندازه داشتن وصف می شود.

امام صادق علیه السلام :هر که در چگونگی خدا بیندیشد، نابود شود.

ص :199


1- تنبیه الخواطر : 1/250 .
2- غرر الحکم : 8487 .
3- غرر الحکم : 8503 .
4- التوحید : 70/26 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 213 .
6- الأمالی للصدوق : 503/690 .
7- المحاسن : 1/371/808 .

عنه علیه السلام :یا سُلَیمانُ ، إنَّ اللّهَ یَقولُ : «و أنَّ إلی رَبِّکَ المُنتَهی» (1) فإذا انتَهَی الکَلامُ إلَی اللّهِ فَأمسِکوا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :ای سلیمان! خدا می فرماید: «فرجام کار به سوی پروردگار توست». پس؛ هر گاه سخن به خدا انجامید دست نگه دارید.

2575 - عَجزُ العُقولِ عَن مَعرِفَةِ کُنهِهِ
2575 - ناتوانی خردها از شناخت کُنه خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و اعلَمْ أنَّ الرّاسِخینَ فی العِلمِ هُمُ الّذینَ أغناهُم عَنِ اقتِحامِ السُّدَدِ المَضروبَةِ دونَ الغُیوبِ ، الإقرارُ بِجُملَةِ ما جَهِلوا تَفسیرَهُ مِنَ الغَیبِ المَحجوبِ ، فمَدَحَ اللّهُ تَعالی اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم یُحیطوا بِهِ عِلما ، و سَمّی تَرکَهُمُ التَّعَمُّقَ فیما لَم یُکَلِّفْهُمُ البَحثَ عَن کُنهِهِ رُسوخا . (4)

عنه علیه السلام :فلَسنا نَعلَمُ کُنهَ عَظَمَتِکَ، إلاّ أنّا نَعلَمُ أنَّکَ حَیٌّ قَیّومٌ ، لا تَأخُذُکَ سِنَةٌ و لا نَومٌ ، لَم یَنتَهِ إلَیکَ نَظَرٌ ، و لَم یُدرِکْکَ بَصَرٌ . (5)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی أظهَرَ مِن آثارِ سُلطانِهِ ، و جَلالِ کِبرِیائهِ ، ما حَیَّرَ مُقَلَ العُقولِ مِن عَجائبِ قُدرَتِهِ ، و رَدَعَ خَطَراتِ هَماهِمِ النُّفوسِ عَن عِرفانِ کُنهِ صِفَتِهِ . (6)

2575

ناتوانی خردها از شناخت کُنه خدا

امام علی علیه السلام :بدان که استواران در علم، کسانی هستند که اقرار به همه آنچه در پس پرده غیب است و تفسیرش را نمی دانند، آنان را از این که بخواهند به زور از درهای غیب وارد شوند، بی نیاز کرده است. پس، خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانی از رسیدن به آنچه در حیطه دانششان نیست، ستود و خودداری آنان را از غور کردن در آنچه به بحث و جستجو از کُنه آن مکلّف نشده اند، استواری در علم نامید.

امام علی علیه السلام :ما از کنه عظمت تو چیزی نمی دانیم،تنها همین را می دانیم که تو زنده ای و همه چیز به تو پایدار است، نه چرت تو را می گیرد و نه خواب. دست هیچ اندیشه ای به [آستان بلند ]تو نرسد و هیچ دیده ای تو را در نیابد.

امام علی علیه السلام :ستایش خدای را که از نشانه های پادشاهی و شُکوه کبریایی اش چیزهایی را آشکار نمود، که دیده خردها را از [مشاهده ]شگفتیهای قدرت خود به حیرت در آورد و اندیشه هایی را که در دل ها خطور می کند، از شناخت کنه صفت خویش باز داشت.

ص :200


1- النجم : 42 .
2- المحاسن : 1/370/806 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 3 / 257 باب 9 ، کنز العمّال : 1 / 237 . الفکر : باب 3203 .
4- نهج البلاغة: الخطبة91.
5- نهج البلاغة: الخطبة 160.
6- نهج البلاغة : الخطبة 195.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکَةِ _: و إنَّهُم عَلی مَکانِهِم مِنکَ ، و مَنزِلَتِهِم عِندَکَ ، و استِجماعِ أهوائهِم فیکَ ، و کَثرَةِ طاعَتِهِم لَکَ ، و قِلَّةِ غَفلَتِهِم عَن أمرِکَ ، لَو عایَنوا کُنهَ ما خَفِیَ عَلَیهِم مِنکَ لَحَقَّروا أعمالَهُم ، و لَزَرَوا عَلی أنفُسِهِم ، و لَعَرَفوا أ نَّهُم لَم یَعبُدوکَ حَقَّ عِبادَتِکَ ، و لَم یُطیعوکَ حَقَّ طاعَتِکَ . (1)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ کانَ إذا قَرَأ هذِهِ الآیَةَ: «و إن تَعُدّوا نِعمَةَ اللّهِ لا تُحصُوها» (2) یَقولُ _: سُبحانَ مَن لَم یَجعَلْ فی أحَدٍ مِن مَعرِفةِ نِعَمِهِ إلاَّ المَعرِفةَ بِالتَّقصیرِ عَن مَعرِفتِها ، کَما لَم یَجعَلْ فی أحَدٍ مِن مَعرِفةِ إدراکِهِ أکثَرَ مِنَ العِلمِ بأنَّهُ لا یُدرِکُهُ،فشَکَرَ عَزَّ و جلَّ مَعرِفةَ العارِفینَ بِالتَّقصیرِ عَن مَعرِفتِهِ ، و جَعَلَ مَعرِفتَهُم بِالتَّقصیرِ شُکرا ، کَما جَعَلَ عِلمَ العالِمینَ أ نَّهُم لا یُدرِکونَهُ إیمانا . (3)

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : آنان با همه منزلتی که نزد تو دارند و همه وجودشان عشق به توست و با وجود فراوانی طاعتشان از تو، و غافل نبودنشان از تو، اگر حقیقت آنچه را از تو بر آنان پوشیده است مشاهده کنند، بی گمان اعمال خویش را خُرد شمارند و بر خویشتن خرده گیرند و دریابند که تو را چنان که سزد عبادت نکرده اند و چنان که شایسته است طاعتت ننموده اند.

امام زین العابدین علیه السلام_ هنگام خواندن این آیه: «اگر [بخواهید] نعمت خدا را بشمارید، نتوانید آن را شماره کنید» _فرمود : پاک است آن خدایی که قدرت شناخت نعمتهایش را به هیچ کس نداد، جز همین مقدار شناخت که بدانند از شناخت نعمتها ناتوانند؛ همچنان که معرفت ادراک خود را به کسی نداد، مگر همین اندازه که بداند او را درک نمی کند. پس، خداوند عزّ و جلّ به شناخت کسانی که می دانند از شناخت او قاصرند پاداش داد، و پی بردن آنها به تقصیر و ناتوانی خودشان را، شکر [آنان ]قرار داد؛ همچنان که علم عالمان را به این نکته که: نمی توانند او را درک کنند، ایمان مقرّر ساخت.

ص :201


1- نهج البلاغة : الخطبة 109.
2- إبراهیم : 34 .
3- تحف العقول : 283 .

عنه علیه السلام_ فی الدّعاءِ _: عَجَزَتِ العُقولُ عَن إدراکِ کُنهِ جَمالِکَ ، و انحَسَرَتِ الأبصارُ دونَ النَّظَرِ إلی سُبُحاتِ وَجهِکَ، و لَم تَجعَلْ لِلخَلقِ طَریقا إلی مَعرِفَتِکَ إلاّ بِالعَجزِ عَن مَعرِفَتِکَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کُنهُهُ تَفریقٌ بَینَهُ و بَینَ خَلقِهِ . (2)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خردها از رسیدن به کنه جمال تو در ماندند و دیدگان، تاب دیدن انوار و عظمت وجه تو را نیاوردند و برای خلایق راهی به سوی شناخت خودت قرار ندادی، مگر همان درماندگی از شناختت .

امام رضا علیه السلام :کنه او، جدا کننده میان او و آفریدگان اوست.

2576 - عَجزُ القَلبِ وَالبَصَرِ عَنِ الإحاطَةِ بِهِ
2576 - ناتوانی دل و دیده از احاطه بر او

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَظُمَ عَن أن تَثبُتَ رُبوبِیَّتُهُ بِإحاطَةِ قَلبٍ أو بَصَرٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی: «لا تُدْرِکُهُ الأبصارُ ......... » _: إحاطَةُ الوَهمِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: هُوَ أجَلُّ مِن أن یُدرِکَهُ بَصَرٌ ، أو یُحیطَ بِه وَهمٌ ، أو یَضبِطَهُ عَقلٌ . (5)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام_ أیضا _: أوهامُ القُلوبِ أدَقُّ مِن أبصارِ العُیونِ ، أنتَ قَد تُدرِکُ بِوَهمِکَ السِّندَ و الهِندَ و البُلدانَ الّتی لَم تَدخُلْها و لا تُدرِکُها بِبَصَرِکَ ، فأوهامُ القُلوبِ لا تُدرِکُهُ فکَیفَ أبصارُ العُیونِ ؟ ! (6)

2576

ناتوانی دل و دیده از احاطه بر او

امام علی علیه السلام :بزرگتر از آن است که ربوبیّتش با احاطه دل یا دیده ثابت شود.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «دیدگان او را درنمی یابند ......... » _فرمود : مقصود احاطه وهم است.

امام رضا علیه السلام_ در وصف خداوند سبحان _فرمود : او والاتر از آن است که دیده ای دریابدش، یا در وهمی بگنجد، یا خردی فراچنگش آورد.

امام جواد علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : اوهام دلها تیزتر از نگاههای چشمهاست.

گاهی اوقات تو با نیروی وهم خود به سند و هند و کشورهایی که نرفته ای سیر و سفر می کنی، در صورتی که با چشم خود آنها را نمی بینی. حال ، [همین ]اوهامِ دلها، خدای را در نمی یابد چه رسد به نگاههای چشمها!

ص :202


1- بحار الأنوار : 94/150/21 .
2- التوحید : 36/2 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
4- التوحید : 112/10.
5- التوحید : 252/3 .
6- التوحید : 113/12.

2577 - ما یَجوزُ وَصف اللَّهِ بِهِ
2577 - توصیفات مُجاز از خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَیفَ یَصِفُ إلهَهُ مَن یَعجُزُ عَن صِفَةِ مَخلوقٍ مِثلِهِ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :لا یُوصَف بِالأزواجِ ، و لا یَخلُقُ بِعِلاجٍ ، و لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ ......... بَل إن کُنتَ صادِقا أیُّها المُتَکَلِّفُ لِوَصفِ رَبِّکَ ، فَصِف جَبرَئیلَ و مِیکائیلَ ، و جُنودَ المَلائکَةِ المُقَرَّبینَ ، فی حُجُراتِ القُدُسِ مُرجَحِنّینَ ، مُتَوَلِّهَةً عُقولُهُم أن یَحُدّوا أحسَنَ الخالِقینَ ، فإنَّما یُدرَکُ بِالصِّفاتِ ذَوو الهَیئاتِ و الأدَواتِ ، و مَن یَنقَضی إذا بَلَغَ أمَدَ حَدِّهِ بِالفَناءِ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَقَعُ الأوهامُ لَهُ عَلی صِفَةٍ ، و لا تُعقَدُ القُلوبُ مِنهُ عَلی کَیفِیَّةٍ . (3)

عنه علیه السلام :مَن وَصَفَهُ فَقَد حَدَّهُ ، و مَن حَدَّهُ فَقَد عَدَّهُ ، و مَن عَدَّهُ فَقَد أبطَلَ أزَلَهُ ، و مَن قالَ : «کَیفَ ؟» فقَدِ استَوصَفَهُ ، و مَن قالَ : «أینَ ؟» فقَد حَیَّزَهُ . (4)

2577

توصیفات مُجاز از خدا

امام علی علیه السلام :کسی که از وصف آفریده ای مانند خود ناتوان است، چگونه تواند خدای خویش را وصف کند؟

امام علی علیه السلام :به جفتها وصف نمی شود و در آفرینش موجودات نیازی به تمرین و [استفاده از] ابزار ندارد و با حواسّ درک نمی شود ......... ای کسی که متکلّفانه در وصف پروردگارت می کوشی! اگر راست می گویی ، جبرئیل و میکائیل و سپاه فرشتگان مقرّب را وصف کن؛ همانها که در غرفه های پاک در برابر سلطنت و عظمت خدا بر خود لرزانند و خردهایشان در وصف بهترین آفرینندگان متحیّر است ؛ چه آن که تنها موجوداتی با صفات درک می شوند که دارای شکل و شمایل و ابزار و وسایل هستند و نیز کسی [قابل شناختن است] که چون مدّتش به سر آید و به نقطه پایان خود رسد، فانی شود.

امام علی علیه السلام :اوهام، به درک صفتی از او نمی رسند و خردها به کیفیّتی از او پی نمی برند.

امام علی علیه السلام :هر که خدا را وصف کند، برای او حدّ و مرز قائل شده است و هر که برایش حدّ و مرز قائل شود، او را شمرده است (برایش اجزاء قائل شده است) و هرکه او را بشمارد، ازلی بودنش را باطل ساخته است. کسی که پرسید: «چگونه است»،بی گمان او را وصف کرده است و کسی که پرسید: «کجاست» او را در مکان قرار داده است.

ص :203


1- نهج البلاغة : الخطبة 112.
2- نهج البلاغة : الخطبة 182 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 85 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 152.

عنه علیه السلام :الّذی لا یُدرِکُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، و لا یَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ ، الّذی لَیسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحدودٌ ......... مَن جَهِلَهُ فَقَد أشارَ إلَیهِ ، و مَن أشارَ إلَیهِ فقَد حَدَّهُ ، و مَن حَدَّهُ فقَد عَدَّهُ ، و مَن قالَ : «فیمَ ؟» فقَد ضَمَّنَهُ ، و مَن قالَ : «عَلامَ ؟» فقَد أخلی مِنهُ . (1)

عنه علیه السلام :لَم یُطْلِعِ العُقولَ عَلی تَحدیدِ صِفَتِهِ ، و لَم یَحجُبْها عَن واجِبِ مَعرِفتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :لَم تَبلُغْهُ العُقولُ بِتَحدیدٍ فیَکونَ مُشَبَّها ، و لَم تَقَعْ عَلَیهِ الأوهامُ بِتَقدیرٍ فیَکونَ مُمَثَّلاً . (3)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی أعجَزَ الأوهامَ أن تَنَالَ إلاّ وُجودُهُ (4) ، و حَجَبَ العُقولَ عَن أن تَتَخَیَّلَ ؛ذاتَهُ فی امتِناعِها مِنَ الشَّبَهِ و الشَّکلِ . (5)

عنه علیه السلام :فتَبارَکَ اللّهُ الّذی لا یَبلُغُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، و لا یَنالُهُ حَدسُ الفِطَنِ . (6)

امام علی علیه السلام :کسی که همّتهای بلند درکش نمی کند و اندیشه های ژرف نگر به او نمی رسد؛ کسی که صفت و ذاتش را حدّ و مرزی نیست ......... کسی که او را نشناخته باشد به او اشاره می کند و هر که به سویش اشاره کند، او را محدود کرده است و هرکه محدودش کند، او را به شمارش در آورده است (برایش اجزاء قائل شده است) و هرکه گوید: «در کجاست؟» او را درون چیزی قرار داده است و هرکه گوید: «فراز چه چیزی است؟» دیگر جای ها را از او خالی دانسته است.

امام علی علیه السلام :خردها را بر حدّ و نهایت صفات خویش آگاه نساخته و [در عین حال] مانع و حجاب خردها از شناخت خود در حدّ ضرورت نشده است.

امام علی علیه السلام :خردها برای او حدّ و مرزی نتوانند نهاد، تا [به چیزی] شبیه شود و اوهام برایش اندازه ای تعیین نتوانند کرد، تا [به چیزی ]همانند باشد.

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را سزد که اوهام را ناتوان ساخت، جز همین اندازه که بدانند او وجود دارد (7) و خردها را از آن بازداشت که ذات او را تخیّل کنند؛ زیرا که مانند و هم شکلی ندارد.

امام علی علیه السلام :پاک و بلند مرتبه است خدایی که همتهای بلند و حدس و گمان هوشمندان به او دسترسی ندارد.

ص :204


1- نهج البلاغة : الخطبة 1.
2- نهج البلاغة : الخطبة 49.
3- نهج البلاغة : الخطبة 155 .
4- راجع حدیث 12412 و تأمّل .
5- الأمالی للصدوق : 399/515 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 94.
7- به حدیث 12412 مراجعه و تأمّل شود.

عنه علیه السلام :تَتَلَقّاهُ الأذهانُ لا بِمُشاعَرَةٍ ، و تَشهَدُ لَهُ المَرائی لا بِمُحاضَرَةٍ ، لم تُحِطْ بِه الأوهامُ ، بَل تَجَلّی لَها بِها . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ أعلی و أجَلُّ و أعظَمُ مِن أن یُبلَغَ کُنهُ صِفَتِهِ ، فَصِفُوهُ بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ ، و کُفّوا عَمّا سِوی ذلکَ . (2)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :إنّ الخالِقَ لا یُوصَفُ إلاّ بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ ، و أنّی یُوصَفُ الخالِقُ الّذی تَعجُزُ الحَواسُّ أن تُدرِکَهُ ، و الأوهامُ أن تَنالَهُ ، و الخَطَراتُ أن تَحُدَّهُ ، و الأبصارُ عَنِ الإحاطَةِ بِهِ ؟ ! جلَّ عَمّا یَصِفُهُ الواصِفونَ ، و تَعالی عَمّا یَنعَتُهُ الناعِتونَ . (3)

امام علی علیه السلام :ذهنها او را شناسند، اما نه از راه ادراک و دیدنیها بر وجود او گواهی دهند، اما نه به خاطر حضور او در آنها [بلکه از باب دلالت اثر بر مؤثّر و فعل بر فاعل] و اوهام بر او احاطه نیابند، بلکه خداوند به واسطه اوهام و خردها بر آنان متجلّی شود.

امام کاظم علیه السلام :خدا برتر و والاتر و بزرگتر از آن است که به حقیقت صفتش رسیده شود؛ بنا بر این، او را به همان گونه که خودش خود را وصف کرده است، وصف کنید و از جز آن خودداری ورزید.

امام هادی علیه السلام :آفریدگار جز آن گونه که خود خویشتن را وصف کرده است ، وصف نمی شود. چگونه وصف شود آفریدگاری که حواسّ از درک او ناتوانند و وهمها از رسیدن به او درمانده اند و اندیشه ها از تعریف و تحدید او عاجزند و دیدگان از احاطه بر او ناتوانند؟ برتر از وصف توصیفگران است و والاتر از نعت نعت گویان.

2578 - التَّوحیدُ
2578 - توحید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :التَّوحیدُ نِصفُ الدِّینِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّوحیدُ حَیاةُ النَّفسِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النّاسُ فی التَّوحیدِ عَلی ثَلاثَةِ أوجُهٍ : مُثبِتٌ و نافٍ و مُشبِّهٌ ، فالنّافی مُبطِلٌ ، و المُثبِتُ مُؤمِنٌ ، و المُشَبِّهُ مُشرِکٌ . (6)

2578

توحید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توحید، نصف دین است.

امام علی علیه السلام :توحید، زندگی بخش جان است.

امام صادق علیه السلام :مردم در توحید بر سه گروهند: اثبات کننده، نفی کننده و تشبیه کننده؛ نفی کننده منکر است، اثبات کننده مؤمن است و تشبیه کننده مشرک.

ص :205


1- نهج البلاغة : الخطبة 185 .
2- الکافی : 1/102/6 .
3- کشف الغمّة : 3/176 .
4- عیون أخبار الرضا : 2/35/75 .
5- غرر الحکم : 540 .
6- تحف العقول : 370 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ لِلنّاسِ فی التَّوحیدِ ثَلاثَةَ مَذاهِبَ : مَذهَبُ إثباتٍ بِتَشبیهٍ ، و مَذهَبُ النَّفْیِ ، و مَذهَبُ إثباتٍ بِلا تَشبیهٍ : فمَذهَبُ الإثباتِ بِتَشبیهٍ لا یَجوزُ ، و مَذهَبُ النَّفیِ لا یَجوزُ ، و الطَّریقُ فی المَذهَبِ الثّالِثِ إثباتٌ بِلا تَشبیهٍ . (1)

امام رضا علیه السلام :برای مردم در توحید سه مذهب است: مذهب اثبات از طریق تشبیه، مذهب نفی و مذهب اثبات بدون تشبیه [او به مخلوق]. مذهب اثبات از طریق تشبیه جایز نیست، مذهب نفی نیز نادرست است و راه درست همان راه سوم است؛ اثبات بدون تشبیه.

2579 - نِظامُ التَّوحیدِ
2579 - نظام توحید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :التَّوحیدُ ظاهِرُهُ فی باطِنِهِ و باطِنُهُ فی ظاهِرِهِ ، ظاهِرُهُ مَوصوفٌ لا یُری ، و باطِنُهُ مَوجودٌ لا یَخفی ، یُطلَبُ بِکُلِّ مَکانٍ ، و لَم یَخْلُ مِنهُ مَکانٌ طَرفَةَ عَینٍ ، حاضِرٌ غَیرُ مَحدودٍ و غائبٌ غَیرُ مَفقودٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أوَّلَ عِبادَةِ اللّهِ مَعرِفتُهُ ، و أصلُ مَعرِفتِهِ تَوحیدُهُ ، و نِظامُ تَوحیدِهِ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَةِ العُقولِ أنَّ کُلَّ صِفَةٍ و مَوصوفٍ مَخلوقٌ ، و شَهادَةِ کُلِّ مَخلوقٍ أنَّ لَهُ خالِقا . (3)

2579

نظام توحید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توحید، آشکارش در نهان آن است و نهان در آشکارش. آشکارش توصیف شده ای نا دیدنی است و نهانش موجودی آشکار است. در همه جا حضور دارد و هیچ جا، حتی لحظه ای، از وجود او خالی نیست، حضور دارد اما محدود [به جا و مکانی ]نیست و غایب است، اما ناپیدا نیست.

امام علی علیه السلام :همانا سر آغاز بندگی خدا، شناختن اوست و بنیاد شناخت او، یگانه دانستنش و سر رشته یگانگی او، نفی صفات از اوست؛ زیرا که خردها گواهند که هر صفت و موصوفی آفریده است و هر آفریده ای گواهی دهد که او را آفریدگاری است.

ص :206


1- التوحید : 101/10 .
2- معانی الأخبار : 10/1 .
3- تحف العقول : 61 .

عنه علیه السلام :التَّوحیدُ ألاّ تَتَوَهَّمَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِرَجُلٍ _: أمَّا التَّوحیدُ فأن لا تُجوِّزَ عَلی رَبِّکَ ما جازَ عَلَیکَ ، و أمَّا العَدلُ فأن لا تَنسِبَ إلی خالِقِکَ ما لامَکَ عَلَیهِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أوَّلُ عِبادَةِ اللّهِ مَعرِفتُهُ، و أصلُ مَعرِفةِ اللّهِ جلَّ اسمُهُ تَوحیدُهُ ، و نِظامُ تَوحیدِهِ نَفیُ التَّحدیدِ عَنهُ ؛ لِشَهادَةِ العُقولِ أنَّ کلَّ مَحدودٍ مَخلوقٌ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :توحید، آن است که او را به وهم در نیاوری.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به مردی _فرمود : توحید آن است که آنچه را بر خود روا می دانی بر پروردگارت روا ندانی، و عدل آن است که آنچه را آفریدگارت به سبب آن تو را ملامت و سرزنش کرده به او نسبت ندهی.

امام رضا علیه السلام :نخستین گام در بندگی خدا شناخت اوست و پایه شناخت خداوند بلند نام، یگانه دانستن اوست و نظام توحیدش نفی حدّ و حدود از اوست؛ زیرا خردها بر این گواهی می دهند که هر موجود محدودی مخلوق است.

2580 - کَلِمَةُ التَّوحیدِ
2580 - کلمه توحید

الکتاب :

وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إلاَّ نُوحِی إلَیْهِ أنَّهُ لا إلهَ إلاَّ أنا فَاعْبُدُونِ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ العِبادَةِ قَولُ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ . (6)

2580

کلمه توحید

قرآن:

«ما پیش از تو هیچ رسولی نفرستادیم جز این که به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست. پس مرا بندگی کنید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین عبادت، قول «لا إله إلاّ اللّه » است.

ص :207


1- نهج البلاغة : الحکمة 470 .
2- معانی الأخبار : 11/2 .
3- الأمالی للطوسی : 22/28 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 3 / 198 باب 6 .
5- الأنبیاء : 25 .
6- التوحید : 18/2.

عنه صلی الله علیه و آله :ما قُلتُ و لا قالَ القائلونَ قَبلی مِثلَ «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی تَفسیرِ التَّسبیحاتِ الأربَعَةِ _: لا إلهَ إلاّ اللّهُ ؛ یَعنی وَحدانِیَّتَهُ لا یَقبَلُ الأعمالَ إلاّ بِها ، و هِیَ کَلِمَةُ التَّقوی یُثَقِّلُ اللّهُ بِها المَوازینَ یَومَ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن شَیءٍ أعظَمَ ثَوابا مِن شَهادَةِ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ؛ لِأنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لا یَعدِلُهُ شَیءٌ ، و لا یَشرَکُهُ فی الأمرِ أحَدٌ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نه من و نه گویندگان پیش از من، سخنی چون «لا إله إلاّ اللّه » نگفته ایم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در تفسیر تسبیحات اربعه _فرمود : مراد از لا إله إلاّ اللّه ، وحدانیّت اوست و خداوند اعمال را جز به واسطه آن نمی پذیرد. لا إله إلاّ اللّه کلمه تقوا است و خداوند به سبب آن در روز قیامت ترازوها[ی اعمال بندگان] را سنگین می کند.

امام باقر علیه السلام :هیچ چیز ثوابش به اندازه گواهی دادن به یگانگی خدا نیست؛ زیرا چیزی با خداوند عزّ و جلّ برابری نمی کند و هیچ کس در کار او شریکش نیست.

2581 - عَزیمَةُ الإیمانِ
2581 - عقیده ضروری ایمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا إلهَ إلاّ اللّهُ عَزیمَةُ الإیمانِ ، و فاتِحَةُ الإحسانِ . (5)

عنه علیه السلام :و أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ......... فإنَّها عَزیمَةُ الإیمانِ ، و فاتِحَةُ الإحسانِ ، و مَرضاةُ الرَّحمنِ ، و مَدْحَرَةُ (مَهلَکَةُ) الشَّیطانِ . (6)

2581

عقیده ضروری ایمان

امام علی علیه السلام :گواهی دادن به یگانگی خدا، عقیده ضروری ایمان است و سرآغاز نیکوکاری.

امام علی علیه السلام :و گواهی می دهم که خدایی جز اللّه نیست گواهی ای که خلوص آن آزموده شده ......... زیرا این گواهی عقیده ضروری ایمان است و سرآغاز نیکوکاری و مایه خشنودی خداوند رحمان و سلاح جنگ با شیطان.

ص :208


1- التوحید : 18/1.
2- علل الشرائع : 251/8 .
3- التوحید : 19/3 .
4- (انظر) الإیمان : باب 272 . الجنّة : باب 556 ، 557 .
5- غرر الحکم : 10859 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 2.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکَةِ _: و لم تَرْمِ الشُّکوکُ بِنَوازِعِها (نَوازِغِها) عَزیمَةَ إیمانِهِم ، و لَم تَعتَرِکِ الظُّنونُ عَلی مَعاقِدِ یَقینِهِم . (1)

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : ایمان استوار آنان، آماج تیرهای شکّ و تردید قرار نمی گیرد و گمانها بر گرهگاههای یقینشان هجوم نمی برند.

2582 - دَلیلُ التَّوحیدِ
2582 - دلیل بر یگانگی خدا

الکتاب :

وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللّهِ إلها آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لَو ضَرَبتَ فی مَذاهِبِ فِکرِکَ لِتَبلُغَ غایاتِهِ ما دَلَّتْکَ الدَّلالَةُ إلاّ عَلی أنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَةِ (النَّحلَةِ) ؛ لِدَقیقِ تَفصیلِ کُلِّ شَیءٍ ، و غامِضِ اختِلافِ کُلِّ حَیٍّ (شَیءٍ) ، و ما الجَلیلُ و اللَّطیفُ و الثَّقیلُ و الخَفیفُ و القَوِیُّ و الضَّعیفُ فی خَلقِهِ إلاّ سواءً . (3)

2582

دلیل بر یگانگی خدا

قرآن:

«آن کس که با اللّه خدایی دیگر نیز می خواند هیچ برهانی بر وجود آن ندارد. جز این نیست که حسابش نزد پروردگارش خواهد بود و کافران رستگار نمی شوند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :اگر راههای اندیشه ات را در نوردی تا به پایان آنها برسی، هیچ دلیلی تو را جز به این رهنمون نشود که آفریننده مور همان آفریننده درخت خرما [زنبور عسل] است و این [رهنمون شدن به آفریدگار یکتا ]به سبب دقّت و ظرافتی است که در جدا سازی هر چیزی از چیز دیگر و پیچیدگی تنوّعی است که در هر موجود زنده ای به کار رفته است. همه موجودات، بزرگ و کوچک، سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان، همگی در آفرینش او یکسانند.

ص :209


1- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
2- المؤمنون : 117 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 185 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ مِن مُناظَرَتِهِ زِندِیقا _: إن قُلتَ : إنَّهُما اثنانِ لَم یَخْلُ مِن أن یَکونا مُتَّفِقَینِ مِن کُلِّ جِهَةٍ ، أو مُفتَرِقَینِ مِن کُلِّ جِهَةٍ ، فلَمّا رَأینا الخَلقَ مُنتَظِما،و الفَلَکَ جارِیا (1) ، و اختلافَ اللَّیلِ و النَّهارِ و الشَّمسِ و القَمَرِ ، دَلَّ صِحَّةُ الأمرِ و التَّدبیرِ و ائتِلافُ الأمرِ عَلی أنَّ المُدَبِّرَ واحِدٌ .

ثُمّ یَلزَمُکَ إنِ ادَّعَیتَ اثنَینِ فلا بُدَّ مِن فُرجَةٍ بَینَهُما حتّی یَکونا اثنَینِ ، فصارَتِ الفُرجَةُ ثالِثا بَینَهُما قَدیما مَعَهُما فیَلزَمُکَ ثَلاثَةٌ ، فإنِ ادَّعیتَ ثَلاثَةً لَزِمَکَ ما قُلنا فی الاثنَینِ حتّی یَکونَ بَینَهُم فُرجَتانِ فیَکونَ خَمسا ، ثُمّ یَتَناهی فی العَدَدِ إلی ما لا نِهایَةَ فی الکَثرَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ : ما الدَّلیلُ علَی الواحِدِ ؟ _: ما بِالخَلقِ مِنَ الحاجَةِ . (3)

التوحید :الإمامُ الرِّضا علیه السلام _ لَمّا سألَهُ رَجُلٌ مِنَ الثَنَوِیَّةِ : إنّی أقولُ: إنّ صانِعَ العالَمِ اثنانِ ، فما الدَّلیلُ عَلی أنَّهُ واحِدٌ ؟ _ : قَولُکَ : إنَّهُ اثنانِ دَلیلٌ عَلی أنَّهُ واحِدٌ ؛ لِأنَّکَ لَم تَدَّعِ الثّانِیَ إلاّ بَعدَ إثباتِکَ الواحِدَ ، فالواحِدُ مُجمَعٌ عَلَیهِ ، و أکثَرُ مِن واحِدٍ مُختَلَفٌ فیهِ . (4) (5)

امام صادق علیه السلام_ در بخشی از مناظره خود با یک زندیق _فرمود : اگر بگویی خدا دو تاست، از این دو حالت بیرون نیست که یا هر دو از هر جهت یکسانند یا از تمام جهات متفاوتند. از آن جا که ما آفرینش را نظام مند می بینیم و فلک را در گردش و آمد و شد شب و روز و خورشید و ماه را مرتّب، درستی کار و تدبیر و هماهنگی امور، دلالت بر این دارد که مدبّر یکی است.

وانگهی، اگر ادعا کنی خدا دو تاست لازمه اش این است که فاصله ای میان آنها باشد تا دو تا بودن آنها صدق کند. در این صورت، آن فاصله خود خدای سومی است که همچون آنها قدیم است و در نتیجه، اعتقاد به خدای سومی بر تو لازم می آید و اگر سه خدا ادّعا کنی همان چیزی لازم می آید که در مورد اعتقاد به دو خدا گفتیم؛ یعنی باید میان آنها، دو فاصله باشد که در این صورت وجود پنج خدا لازم می آید و به این ترتیب تعداد خدایان تا بی نهایت پیش می رود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که دلیل بر خدای یگانه چیست؟ _فرمود : نیازمندی آفریدگان.

التوحید :مردی از پیروان آیین دوگانه پرستی به امام رضا علیه السلام عرض کرد : من می گویم: سازنده جهان دو تاست . چه دلیلی وجود دارد که او یکی است؟ حضرت فرمود: همین که می گویی: او دو تاست ، دلیل بر این است که او یکی است؛ زیرا ادعای تو بر وجود خدای دوم پس از آنی است که وجود یک خدا را ثابت می دانی. پس، وجود یک خدا مورد اتفاق است و بیش از یکی مورد اختلاف می باشد.

ص :210


1- فی الکافی : 1/81/5 هنا زیادة و هی «و التدبیر واحدا» .
2- التوحید : 243/1 .
3- تحف العقول : 377 .
4- التوحید : 270/6 .
5- (انظر) المیزان فی تفسیر القرآن : 7 / 85 و ج 12 / 275 ، 288.

2583 - ما یَلزَمُ مِن تَعَدُّدِ الآلِهَةِ
2583 - پیامدهای اعتقاد به خدایان متعدد

الکتاب :

«ما اتَّخَذَ اللّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إلهٍ إذا لَذَهَبَ کُلُّ إلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ سُبْحانَ اللّهِ عَمَّا یَصِفُونَ» . (1)

«لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» . (2)

«قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَما یَقُولُونَ إذا لاَبْتَغَوا إلَی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً * سُبْحانَهُ وَ تَعالَی عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوَّا کَبِیرا» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِه لاِبنِه الحَسَنِ علیه السلام _: و اعلَمْ یا بُنَیَّ أنَّهُ لَو کانَ لِرَبِّکَ شَریکٌ لَأتَتکَ رُسُلُهُ ، و لَرَأیتَ آثارَ مُلکِهِ و سُلطانِهِ ، و لَعَرَفتَ أفعالَهُ و صِفاتِهِ، و لکِنَّهُ إلهٌ واحِدٌ کَما وَصَفَ نَفسَهُ ، لا یُضادُّهُ فی مُلکِهِ أحَدٌ ، و لا یَزولُ أبَدا . (4)

2583

پیامدهای اعتقاد به خدایان متعدد

قرآن:

«خدا هیچ فرزندی برنگرفت و هیچ خدای دیگری با او نیست. در غیر این صورت هر خدایی با آفریدگان خود به سویی می رفت و هر یک بر دیگری برتری می جست. منزه است خدا از آنچه می گویند».

«اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه می بود، هر دو تباه می شدند؛ پس پاک و منزه است اللّه ، خداوندگار عرش، از آن چه درباره اش می گویند».

«اگر، چنان که می گویند، با او خدایانی دیگر نیز می بود، در این صورت به سوی خدای صاحب عرش راهی می جستند. پاک و بسی برتر است خدا از آنچه درباره اش می گویند».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _نوشت : بدان تو ای فرزندم که اگر پروردگارت را شریکی بود، بی گمان فرستادگان و رسولان او نیز نزد تو می آمدند و نشانه های پادشاهی و اقتدار او را می دیدی و افعال و صفاتش را می شناختی؛ اما خداوند همچنان که خود در وصف خویش فرموده، خدایی یگانه است و در ملکش رقیبی ندارد و هرگز زوال نمی پذیرد.

ص :211


1- المؤمنون : 91 .
2- الأنبیاء : 22 .
3- الإسراء : 42 ، 43 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 31 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ الدَّلیلِ عَلی أنَّ اللّهَ واحِدٌ _: اتِّصالُ التَّدبیرِ ، و تَمامُ الصُّنعِ ، کَما قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «لَو کانَ فیهِما آلِهَةٌ إلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا» . (1)

عنه علیه السلام_ فی رسالَةِ الاهلیلَجَةِ _: کُلُّ هذا [ نِظامِ الخِلقَةِ] مِمّا یَستَدِلُّ بِهِ القَلبُ عَلَی الرَّبِّ سُبحانَهُ وَ تَعالی، فَعَرِفَ القَلبُ بِعَقلِهِ أنَّ مَن دَبَّرَ هذِهِ الأشیاءَ هُوَ الواحِدُ العَزیزُ الحَکیمُ الَّذی لَم یَزَل وَ لا یَزالُ، وَ أنّه لَو کانَ فِی السَّماواتِ وَ الأرَضینَ آلِهةٌ مَعَهُ سُبحانَهُ، لَذَهَبَ کُلُّ إلهٍ بِما خَلَق، وَ لَعَلا بَعضُهُم عَلی بَعضٍ، وَ لَفَسَدَ کُلُّ واحدٍ مِنهُم عَلی صاحِبهِ . (2)

بیان :

فی المیزان فی تفسیر القرآن فی قوله تعالی : «لَو کانَ فیهِما آلِهَةٌ إلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا فَسُبحانَ اللّهِ رَبِّ العَرشِ عَمّا یَصِفُونَ» : قد تقدّم فی تفسیر سورة هود و تکرّرت الإشارة إلیه بعده أنّ النزاع بین الوثنیّینَ و الموحّدینَ لیس فی وحدة الإله و کثرته بمعنی الواجب الوجود الموجود لذاته المُوجِد لغیره ، فهذا ممّا لا نزاع فی أنّه واحد لا شریک له ، و إنّما النزاع فی الإله بمعنی الربّ المعبود ، و الوثنیّون علی أنّ تدبیر العالم علی طبقات أجزائه مُفوَّضة إلی موجودات شریفة مقرّبین عند اللّه ، ینبغی أن یُعبَدوا حتّی یَشفَعوا لعُبّادهم عند اللّه و یقرّبوهم إلیه زُلفی ، کربِّ السماء و ربّ الأرض و ربّ الإنسان ......... و هکذا ، وهم آلهةُ مَن دُونَهم ، و اللّه سبحانه إله الآلهة و خالق الکلّ ، کما یحکیه عنهم قوله : «وَ لَئن سأَلْتَهُم مَن خَلَقَهُم لَیَقُولُنَّ اللّهُ» (3) و قوله : «وَ لَئن سأَلْتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ العَزِیزُ العَلِیمُ» . (4) و الآیة الکریمة إنّما تنفی الآلهة من دون اللّه فی السماء و الأرض بهذا المعنی ، لا بمعنی الصانع الموجِد الذی لا قائل بتعدّده . و المراد بکون الإله فی السماء و الأرض تعلّق اُلوهیّته بالسماء و الأرض لا سُکناه فیهما ، فهو کقوله تعالی : «هُوَ الَّذی فی السَّماءِ إلهٌ وَ فی الأرْضِ إلهٌ» . (5)

و تقریر حجّة الآیة : أنّه لو فُرض للعالَم آلهة فوق الواحد لکانوا مختلفین ذاتا متباینین حقیقةً ، و تباین حقائقهم یقضی بتباین تدبیرهم ، فیتفاسد التدبیرات و تفسد السماء و الأرض ، لکنّ النظام الجاری نظام واحد متلائم الأجزاء فی غایاتها ، فلیس للعالم آلهة فوق الواحد ، و هو المطلوب .

فإن قلت : یکفی فی تحقّق الفساد ما نشاهده من تَزاحُم الأسباب و العلل ، و تزاحمها فی تأثیرها فی الموادّ هو التفاسد .

قلت : تفاسد العلّتین تحت تدبیرَین غیر تفاسدهما تحت تدبیر واحد ، لیحدّد بعضٌ أثر بعض و ینتج الحاصل من ذلک ، و ما یوجد من تزاحم العلل فی النظام من هذا القبیل ؛ فإنّ العلل و الأسباب الراسمة لهذا النظام العامّ علی اختلافها و تمانُعها و تزاحُمها لا یُبطِل بعضُها فعّالیّة بعض ؛ بمعنی أن ینتقض بعض القوانین الکلّیّة الحاکمة فی النظام ببعض ، فیتخلّف عن مورده مع اجتماع الشرائط و ارتفاع الموانع ، فهذا هو المراد من إفساد مدبّر عمل مدبّر آخر ، بل السببان المختلفان المُتنازعان حالهما فی تنازعهما حال کفّتَی المیزان المتنازعتَین بالارتفاع و الانخفاض ، فإنّهما فی عَین اختلافهما متّحدان فی تحصیل ما یریده صاحب المیزان ، و یخدمانه فی سبیل غرضه و هو تعدیل الوزن بواسطة اللسان .

فإن قلت : آثار العلم و الشعور مشهودة فی النظام الجاری فی الکون ، فالربّ المدبّر له یدبّره عن علم ، و إذا کان کذلک فلِمَ لا یجوز أن یفرض هناک آلهة فوق الواحد یدبّرون أمر الکون تدبیرا تعقّلیّا ، و قد توافقوا علی أن لا یختلفوا و لا یتمانعوا فی تدبیرهم حفظا للمصلحة ؟ !

قلت : هذا غیر معقول ؛ فإنّ معنی التدبیر التعقّلیّ عندنا هو أن نطبّق أفعالنا الصادرة منّا علی ما تقتضیه القوانین العقلیّة الحافظة لتلائم أجزاء الفعل و انسیاقه إلی غایته ، و هذه القوانین العقلیّة مأخوذة من الحقائق الخارجیّة و النظام الجاری فیها الحاکم علیها ، فأفعالنا التعقّلیّة تابعة للقوانین العقلیّة و هی تابعة للنظام الخارجیّ ، لکنّ الربّ المدبّر للکون فِعلُه نفس النظام الخارجیّ المتبوع للقوانین العقلیّة ، فمن المحال أن یکون فعله تابعا للقوانین العقلیّة و هو متبوع ، فافهم ذلک.

فهذا تقریر حجّة الآیة ، و هی حجّة برهانیّة مؤلّفة من مقدّمات یقینیّة تدلّ علی أنّ التدبیر العامّ الجاری _ بما یشتمل علیه و یتألّف منه من التدابیر الخاصّة _ صادر عن مبدأ واحد غیر مختلف ، لکنّ المفسّرین قرّروها حجّة علی نفی تعدّد الصانع و اختلفوا فی تقریرها ، و ربّما أضاف بعضهم إلیها من المقدّمات ما هو خارج عن منطوق الآیة ، و خاضوا فیها حتّی قال القائل منهم : إنّها حجّة إقناعیّة غیر برهانیّة اُورِدَت إقناعا للعامّة . (6)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که دلیل بر یگانگی خدا چیست _فرمود : پیوستگی و هماهنگی تدبیر و نظام حاکم بر هستی و کامل بودن آفرینش؛ چنان که خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه می بود، هر دو تباه می شدند».

امام صادق علیه السلام_ در رساله اِهلِیلَجَه _فرمود : قلب با همه این [نظام آفرینش ]بر پروردگار پاک و والا استدلال می کند. دل با فهم و دریافت خود دانست که تدبیر کننده این اشیاء، همان خدای یگانه عزتمند حکیم است. که پیوسته بوده و خواهد بود. و اگر در آسمانها و زمین همراه خدای سبحان، خدایانی می بود، هر خدایی حتما آفریده اش را با خود می برد و قطعا یکی بر دیگری غلبه و برتری می جست و هر یک کار دیگری را تباه می کرد.

توضیح :

در المیزان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه«اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه می بود، هر دو تباه می شدند. پس پاک و منزه است خداوند صاحب عرش از آنچه درباره او می گویند»، آمده است: در تفسیر سوره هود گفتیم و بعد از آن نیز بارها اشاره شد که کشمکش میان بت پرستان و یکتا پرستان بر سر یکتایی و چند تایی خدا، به معنای واجب الوجودی که به خودی خود هست و هستی بخش دیگر موجودات می باشد، نیست؛ زیرا میان این دو گروه در این باره که خدا یگانه است و شریکی ندارد اختلافی نیست، بلکه اختلاف در باب اله به معنای خداوندگار معبود است. بت پرستها معتقدند که تدبیر و اداره جهان با اجزای گوناگون آن به موجودات شریف و مقرّبِ نزد خدا وا گذار شده است و باید این موجودات عبادت و پرستش شوند، تا برای پرستندگانِ خود نزد خداوند متعال شفاعت و وساطت کنند و آنان را به درگاه او نزدیک گردانند؛ مانند خداوندگار یا آلهه آسمان و خداوندگار زمین و خداوندگار انسان و ......... اینان آلهه یا معبودانِ موجوداتِ زیر دست خود هستند و یزدانِ پاک، خدای خدایان و آفریدگار همگان است. این آیات حکایتگر همین باور ایشان است، آن جا که می فرماید: «و اگر از ایشان بپرسی که چه کسی آنان را آفریده است؟ هر آینه گویند: اللّه » و آیه «و اگر از ایشان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ هر آینه گویند: خداوند عزّتمند و دانا آنها را آفریده است».

آیه کریمه مورد بحث نیز وجود خدایانی جز اللّه را در آسمان و زمین، به همین معنای دوّم نفی می کند، نه به معنای آفریدگار هستی بخش؛ که کسی قائل به تعدد آن نیست.

مراد از بودن اله در آسمان و زمین نیز تعلّق الوهیت او به آسمان و زمین است، نه ساکن بودنش در آن دو. این مورد، نظیر آیه دیگری است که می فرماید: «اوست که در آسمان اله است و در زمین نیز اله».

توضیح استدلال آیه: اگر برای عالم بیش از یک اله و خدا فرض کنیم این خدایان دارای ذات گوناگون و حقیقت متباین و جدا از هم خواهند بود و تباین حقیقت آنها مقتضی تباین و جداییِ تدبیر آنان است، که در نتیجه، تدبیرها با هم اصطکاک پیدا می کنند و نظام آسمان و زمین برهم می خورد. اما نظام کنونی حاکم بر هستی ، نظام واحد یکدست است و اجزای آن به سوی هدفهایی هماهنگ در حرکتند. بنا بر این، در عالم بیش از یک اله و خدا وجود ندارد و این همان چیزی است که ما می خواهیم.

اگر اشکال کنید که: تزاحم و برخورد اسباب و عللی که در عالم مشاهده می کنیم. خود گواهیْ بسنده بر نا بسامان بودن عالم هستی است؛ زیرا تضادّ و برخورد اسباب و علل در تأثیرگذاری روی مواد، همان فساد دو طرفه و خنثی شدن اثر یکی به وسیله دیگری است.

پاسخ می دهیم که: تفاسدِ دو علّت که تحت تدبیر دو مدبّر باشند، با تفاسدِ دو علّتی که تحت تدبیر یک مدبّر باشند و یکی از آن علّتها تأثیر دیگری را محدود کند و نتیجه ای حاصل آید، فرق می کند. و هر آنچه از تزاحم علل و اسباب در نظام هستی به چشم می خورد از این قبیل است؛ زیرا علل و اسبابی که این نظام کلّی را شکل می دهند، با وجود اختلاف و تمانع و تزاحمی که دارند، فعّالیت یکدیگر را خنثی و بی اثر نمی کنند؛ به این معنا که برخی از قوانین کلّی حاکم بر نظام هستی به وسیله برخی دیگر نقض و شکسته شوند و در نتیجه، در عینِ وجودِ کلّیه شرایط و نبودِ موانع، از مورد خود تخلّف کنند و تأثیر لازم را نگذارند. پس مقصود از تباه و خنثی شدن کار یک مدبّر از سوی مدبّر دیگر همین است. بلکه در عالم هستی کشمکشِ دو سببِ مختلف، شبیه کشمکش دو کفه ترازو در سبک و سنگین شدن است؛ دو کفه ترازو، در عین اختلاف و نا همخوانی با یکدیگر، در تأمین خواست ترازودار هماهنگ و متحدند و در راه رسیدن او به هدفش؛ یعنی برابر کردن اندازه از طریق زبانه، یاری می رسانند.

باز اگر اشکال کنید که: نشانه های علم و آگاهی در نظام حاکم بر هستی مشهود است و نشان می دهد که خداوند تدبیر کننده عالم است، و آن را از روی علم و آگاهی اداره می کند. با این حال، چه اشکالی دارد که برای عالم چند خدا فرض شود که همگی کار جهان را از روی تعقّل و خرد ورزی اداره و تدبیر کنند و با یکدیگر توافق کرده باشند که به خاطر حفظ مصلحت در کار تدبیر خویش با یکدیگر اختلاف نورزند و مانع یکدیگر نشوند؟ در پاسخ می گوییم: چنین فرضی معقول نیست؛ زیرا تدبیرِ تعقّلی و خردمندانه نزد ما آدمیان به این معناست که افعالی را که از ما سر می زند با مقتضیات قوانین عقلی که حافظِ سازگاری اجزای فعل و حرکت آن به سوی هدفش می باشد، منطبق و هماهنگ سازیم. این قوانین عقلی بر گرفته از حقایق و واقعیتهای بیرونی و نظام جاری و حاکم بر آنهاست. پس، افعال خرد ورزانه ما پیرو قوانین عقلی هستند و این قوانین پیرو نظام عالم بیرونی می باشند، اما خداوندِ مدبّرِ جهان هستی چنین نیست؛ بلکه فعل او همان نظام خارجی است که قوانین عقلی تابع آن می باشد.بنا بر این، محال است فعل او، که خود متبوع است، تابع قوانین عقلی باشد. دقّت شود.

این بود تقریر و توضیح دلیل آیه. این دلیل، دلیلی برهانی است که از مقدّمات یقینی فراهم آمده و دلالت دارد بر این که تدبیر عمومی ای که در جهان هستی اجرا می شود، با همه تدابیر خاصی که در ضمن آن وجود دارد، از مبدأ واحد و هماهنگی سرچشمه گرفته است. امّا مفسران آن را به عنوان دلیلی بر نفی تعدّد آفریدگار تقریر کرده اند و در نحوه همین تقریر نیز شیوه های مختلفی را پیموده اند. بعضی از آنان مقدّماتی بر آن افزوده اند که از منطوق آیه خارج است. و چنان در این کار پیش رفته اند که یکی از ایشان گفته است: آیه شریفه، دلیل و حجتی اقناعی است نه برهانی و برای قانع کردن عامه مردم آورده شده است.

ص :212


1- التوحید : 250/2 .
2- بحار الأنوار : 3/165 .
3- الزخرف : 87.
4- الزخرف : 9 .
5- الزخرف : 84.
6- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/266 _ 268 .

ص :213

ص :214

ص :215

ص :216

تفسیر القمّی:ثُمّ رَدَّ اللّهُ عَلَی الثَّنَویَّةِ الّذینَ قالوا بِإلهَینِ فقالَ اللّهُ تَعالی: «ما اتَّخَذَ اللّهُ مِن وَلَدٍ و ما کانَ مَعَهُ مِن إلهٍ ......... » قالَ : لَو کانا إلهَینِ کَما زَعَمتُم لَکانا یَختِلفان ؛ فیَخلُقُ هذا و لا یَخلُقُ هذا، و یُریدُ هذا و لا یُریدُ هذا، و یَطلبُ کلُّ واحدٍ مِنهما الغَلَبَةَ، و إذا أرادَ أحدُهُما خَلْقَ إنسانٍ أرادَ الآخرُ خَلْقَ بَهیمَةٍ، فیکونُ إنسانا و بَهیمةً فی حالَةٍ واحِدَةٍ ، و هذا غیرُ مَوجودٍ، فَلَمّا بَطُلَ هذا ثَبَتَ التَّدبیرُ و الصِنعُ لِواحدٍ، و دَلَّ أیضا التَّدبیرُ و ثباتُهُ و قِوامُ بَعضِهِ بِبَعضٍ علی أنَّ الصّانِعَ واحدٌ و ذلکَ قَولُهُ : «ما اتَّخَذَ اللّهُ مِن وَلَدٍ» إلی قَولِهِ : «لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ» . (1)

بیان :

و فی «المیزان فی تفسیر القرآن» فی قوله تعالی : «إذا لَذَهَبَ کُلُّ إلهٍ بِما خَلَقَ» حجّة علی نفی التعدّد ببیانِ محذوره ؛ إذ لا یُتصوّر تعدّد الآلهة إلاّ بِبَینونتها بوجه من الوجوه ؛ بحیث لا تتّحد فی معنَی اُلوهیّتها و رُبوبیّتها ، و معنی ربوبیّة الإله فی شطرٍ من الکون و نوع من أنواعه تفویضُ التدبیر فیه إلیه بحیث یستقلّ فی أمره من غیر أن یحتاج فیه إلی شیء غیر نفسه حتّی إلی مَن فَوّض إلیه الأمر ، و من البیّن أیضا أنّ المُتباینَینِ لا یترشّح منهما إلاّ أمران مُتباینان .

و لازم ذلک أن یستقلّ کلٌّ من الآلهة بما یرجع إلیه من نوع التدبیر ، و تنقطع رابطة الاتّحاد و الاتّصال بین أنواع التدابیر الجاریة فی العالم ، کالنظام الجاری فی العالم الإنسانیّ عن الأنظمة الجاریة فی أنواع الحیوان و النبات و البرّ و البحر و السهل و الجبل و الأرض و السماء و غیرها ، و کلٌّ منها عن کلٍّ منها ، و فیه فساد السماوات و الأرض و ما فیهنّ ، و وحدة النظام الکونیّ و التئام أجزائه و اتّصال التدبیر الجاری فیه یکذّبه .

و هذا هو المراد بقوله : «إذا لَذَهَبَ کُلُّ إلهٍ بِما خَلَقَ» أی انفصل بعض الآلهة عن بعض بما یترشّح منه من التدبیر . و قوله : «و لَعَلا بَعضُهُم عَلی بَعضٍ» محذور آخرُ لازمٌ لتعدّد الآلهة تتألّف منه حجّة اُخری علی النفی ، بیانه : أنّ التدابیر الجاریة فی الکون مختلفة ، منها : التدابیر العَرْضیّة کالتدبیرَینِ الجاریَینِ فی البرّ و البحر و التدبیرَینِ الجاریَینِ فی الماء و النار ، و منها : التدابیر الطُّولیّة التی تنقسم إلی تدبیر عامّ کلّیّ حاکم ، و تدبیر خاصّ جزئیّ محکوم ، کتدبیر العالم الأرضیّ و تدبیر النبات الذی فیه ، و کتدبیر العالم السماویّ و تدبیر کوکب من الکواکب التی فی السماء ، و کتدبیر العالم المادّیّ برمّته و تدبیر نوع من الأنواع المادّیّة .

فبعض التدبیر و هو التدبیر العامّ الکلّیّ یعلو بعضا ؛ بمعنی أنّه بحیث لو انقطع عنه ما دونه بطل ما دونه لِتقوّمه بما فوقه ، کما أنّه لو لم یکن هناک عالم أرضیّ أو التدبیر الذی یجری فیه بالعموم لم یکن عالم إنسانیّ و لا التدبیر الذی یجری فیه بالخصوص .

و لازم ذلک أن یکون الإله _ الذی یرجع إلیه نوع عالٍ من التدبیر _ عالیا بالنسبة إلی الإله الذی فوّض إلیه من التدبیر ما هو دونه و أخصّ منه و أخسّ ، و استعلاء الإله علَی الإله محال . لا لأنّ الاستعلاء المذکور یستلزم کونَ الإله مغلوبا لغیره ، أو ناقصا فی قدرته محتاجا فی تمامه إلی غیره ، أو محدودا و المحدودیّة تفضی إلی الترکیب ، و کلّ ذلک من لوازم الإمکان المنافی لوجوب وجود الإله ، فیلزم الخُلف _ کما قرّره المفسّرون _ فإنّ الوثنیّینَ لا یَرَون لآلهتهم من دون اللّه وجوبَ الوجود ، بل هی عندهم موجودات ممکنة عالیة فُوِّض إلیهم تدبیر أمر ما دونها ، و هی مربوبة للّه سبحانه و أرباب لما دونها ، و اللّه سبحانه ربّ الأرباب و إله الآلهة و هو الواجب الوجود بالذات وحده .

بل استحالة الاستعلاء إنّما هو لاستلزامه بطلانَ استقلال المستعلی علیه فی تدبیره و تأثیره ؛ إذ لا یجامع توقّف التدبیر علی الغیر و الحاجة إلیه الاستقلالَ ، فیکون السافلُ منها مستمدّا فی تأثیره محتاجا فیه إلی العالی ، فیکون سببا من الأسباب التی یَتوسّل بها إلی تدبیر ما دونه ، لا إلها مستقلاًّ بالتأثیر دونه فیکون ما فرض إلها غیر إله ، بل سببا یدبّر به الأمر ، هذا خُلفٌ . (2)

تفسیر القمّی :سپس خداوند دوگانه پرستانی را که به دو خدا اعتقاد دارند، رد کرد و فرمود: «خداوند هیچ فرزندی نگرفت و هیچ خدایی همراه او نیست ......... » فرمود: اگر همچنان که می پندارید، دو خدا بودند، دچار اختلاف می شدند.

این می آفرید و آن نمی آفرید. این اراده می کرد و آن اراده نمی کرد و هر کدام از آن [بر دیگری] برتری می جست؛ هر گاه یکی از آن دو، آفرینش انسانی را اراده می کرد خدای دیگر آفرینش چارپایی را اراده می کرد، پس در یک حال، انسان و چارپایی به وجود می آمد. در حالی که این امر وجود نداد. پس از آنجا که این [فرض] باطل است، تدبیر و آفرینش برای خدای یگانه ثابت می شود.

و نیز تدبیر [آفرینش] و ثبات و استواری برخی بر برخی دیگر، بر یگانگی آفریدگار دلالت دارد. و آن، این گفته خداوند است: «خداوند هیچ فرزندی اختیار نکرده» تا این فرموده اش «برخی بر برخی دیگر تفوق می جستند» .

توضیح :

در المیزان فی تفسیر القرآن درباره آیه «در غیر این صورت هر خدایی با آفریدگان خود به سویی می رفت» آمده است: این آیه دلیلی است بر نفی چند خدایی از طریق بیان ناممکن بودن آن؛ زیرا تصور وجود چند خدا ممکن نیست مگر این که میان آنها به نحوی از انحاء بینونت و جدایی باشد به گونه ای که در معنای الوهیت و ربوبیّتشان متحد و یکی نباشند. معنای ربوبیّت خدا در بخشی از هستی و نوعی از انواع آن، وا گذاری تدبیر آن بخش و آن نوع از هستی به آن خداست به نحوی که در کار خود کاملاً استقلال داشته باشد و در قلمرو ربوبیّت خود به هیچ چیزی جز خود، حتی به کسی که کار اداره آن بخش از هستی را به او وا گذار کرده، نیاز نداشته باشد. همچنین روشن است که از دو امر متباین و جدا از هم جز دو امر متباین و جدا از هم سر نمی زند.

لازمه این فرض آن است که هر خدایی در کار تدبیر خود مستقل باشد و رابطه اتحاد و پیوستگی میان انواع تدابیر جاری در عالم هستی از هم گسسته باشد؛ مثلاً نظام حاکم بر دنیای انسانی از نظامهای جاری در انواع حیوان و گیاه و خشکی و دریا و دشت و کوه و زمین و آسمان و جز اینها جدا و منقطع باشد و این البته موجب از هم پاشیدن نظام آسمانها و زمین و موجودات میان این دو می شود. حال آن که یکپارچگی نظام هستی و سازگاری اجزای آنها با یکدیگر و پیوستگی تدبیر حاکم بر آن، خلاف آن را می گوید.

این است مقصود آیه «در غیر این صورت هر خدایی با آفریدگان خود به سویی می رفت»؛ یعنی خدایان، به سبب تدبیری که از هر یک سر می زند، از یکدیگر جدا می شدند.

جمله «و هر یک بر دیگری برتری می جست» محذور دیگری است که از وجود چند خدا لازم می آید و دلیل دیگری را بر نفی چند خدایی تشکیل می دهد. توضیح آن که تدابیر و قوانین حاکم بر هستی گوناگون است. برخی تدابیر عرْضی هستند مانند تدابیر و قوانین جاری در خشکی و دریا و تدابیر جاری در آب و آتش، و برخی تدابیر طولی هستند که خود به دو گونه تقسیم می شوند: تدبیر و قانون عمومی و کلی و حاکم، و تدبیر و قانون خاصّ و جزئی و محکوم؛ مانند تدبیر عالم خاک و تدبیر نباتات موجود در آن و مانند تدبیر عالم آسمان و تدبیر هر یک از کواکب و ستارگان آن و مانند تدبیر کل عالم مادّی و تدبیر هر یک از انواع مادّی. بنا بر این، قسمتی از این تدبیر و قوانین یعنی تدبیر عام و کلی بر برخی دیگر برتری و حاکمیت دارند. به عبارت دیگر این تدبیر و قوانین به گونه ای هستند که اگر آنچه تحت حاکمیت آنها هستند از آنها جدا شوند و قطع رابطه کنند، همگی از بین می روند چون به تدبیر حاکم بر خود وابسته اند، چنان که اگر عالم خاکی یا تدبیر عامی که بر آن حاکم و جاری است نبود، نه از عالم انسانی خبری بود و نه از تدبیر و قوانینی که به طور خاص بر این عالم حاکم است.

لازمه آن این است که خدایی که مرجع نوع برتر تدبیر است نسبت به خدایی که نوع پایین تر و خاصّ تر و پست تر به او وا گذار شده است برتر باشد و برتری خدا بر خدایی دیگر محال است؛ نه به این دلیل که _ آن گونه که مفسران اظهار داشته اند _ برتری مذکور مستلزم آن است که خدا مغلوب خدایی دیگر باشد یا قدرتش ناقص باشد و برای تکمیل آن نیاز به دیگری دارد، یا محدود باشد و محدودیتش به ترکیب در او می انجامد؛ زیرا همه این امور از لوازم امکان است که با واجب الوجود بودن خدا منافات دارد؛ چه، بت پرستان، به غیر از اللّه ، دیگر خدایان خود را واجب الوجود نمی دانند بلکه این خدایان در نظر آنان موجوداتی ممکن اما برتر هستند که تدبیر و اداره موجودات فرو دستشان به آنها وا گذار شده است. از نظر آنها، این خدایان بنده خداوند سبحانند و خدایگانِ موجودات فرو دست خود و خداوند سبحان رب الارباب و خدای خدایان است و واجب الوجود بالذات تنها اوست. پس، محال بودن برتری خدایی بر خدای دیگر به این دلایل که گفتیم نمی باشد، بلکه به این دلیل است که مستلزم بطلان استقلال خدای فرو دست بر خدای فرا دست در تدبیر و تأثیرگذاری است؛ زیرا وابستگی تدبیر به غیر و نیازمندی به او با استقلال جمع نمی شود؛ خدای فرو دست در تأثیرگذاری خود از خدای فرا دست کمک می گیرد و به او نیازمند است. بنا بر این، او از جمله اسبابی است که وسیله و واسطه ای برای تدبیر موجودات فرو دست قرار می گیرد نه خدایی که در تأثیرگذاری ، مستقل از خدای فرا دست عمل می کند. بنا بر این، آنچه به عنوان خدا فرض شده است، خدا نیست بلکه وسیله و سببی است برای تدبیر امور و این خلف است.

ص :217


1- تفسیر القمّی : 2/93 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 15/62 ، 63 .

ص :218

ص :219

ص :220

تفسیر القمّی_ فی قولِهِ تَعالی: «لَو کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَما یَقولونَ ......... » _: لَو کانَتِ الأصنامُ آلِهَةً کَما یَزعُمونَ لَصَعَدوا إلَی العَرشِ . (1)

بیان :

فی «المیزان فی تفسیر القرآن» بعد نقل ما فی تفسیر القمّی: أقول : أی لاَستَولَوا علی ملکه تعالی و أخذوا بأزمّة الاُمور . و أمّا العرش بمعنی الفَلَک المحدّد للجهات ، أو جسم نورانیّ عظیم فوق العالم الجسمانیّ کما ذکره بعضهم ، فلا دلیل علیه من الکتاب ، و علی تقدیر ثبوته لا ملازمة بین الربوبیّة و الصعود علی هذا الجسم . (2)

و قال فی تفسیر الآیة : ملخّص الحجّة: أنّه لو کان؛ معه آلهة کما یقولون ، و کان یمکن أن ینال غیرُه تعالی شیئا من ملکه الذی هو من لوازم ذاته الفیّاضة لکلّ شیءٍ ، و حبّ الملک و السلطنة مغروز فی کلّ موجود بالضرورة ، لَطلبَ اُولئک الآلهة أن ینالوا ملکه فیعزلوه عن عرشه ، و یزدادوا ملکا علی مُلک ؛ لِحبّهم ذلک ضرورة ، لکن لا سبیل لأحد إلیه تعالی عن ذلک . (3)

تفسیر القمّی_ درباره آیه «اگر، آن گونه که می گویند، با او خدایانی دیگر نیز می بود ......... » _گوید : اگر چنان که بت پرستان می پندارند، بتها خدا بودند، به سوی عرش بالا می رفتند.

توضیح :

در المیزان فی تفسیر القرآن، پس از نقل مطالب تفسیر قمی در این باره، آمده است: منظور از بالا رفتن به سوی عرش، این است که بر قلمرو پادشاهی خداوند متعال چیره می گشتند و زمام اداره امور را به دست می گرفتند. در قرآن دلیلی وجود ندارد که عرش به معنای فلک محدود کننده کرانه های دنیا (فلک اطلس)، یا به گفته برخی، یک جسم نورانی بزرگ بر فراز عالم جسمانی باشد و به فرض ثبوتِ این معنا، ملازمه ای میان ربوبیّت و بالا رفتن و قرار گرفتن بر فراز این جسم وجود ندارد.

آن گاه علامه طباطبایی خود در تفسیر آیه یاد شده می نویسد: چکیده دلیل و حجّت آیه این است که اگر آن گونه که می گویند در کنار خدا خدایانی دیگر نیز می بود و این امکان وجود داشت که آن خدایان به چیزی از ملک و پادشاهی خدای بزرگ که از لوازم ذات فیاض اوست دست یابند، بی گمان آن خدایان در صدد بر می آمدند که ملک او را بگیرند و وی را از اورنگ پادشاهیش به زیر کشند و به قلمرو پادشاهی و حاکمیت خود بیفزایند؛ چرا که خدایان ضرورتا دوستدار چنین امری هستند، اما هیچ کس را یارای دست اندازی به ملک و قلمرو پادشاهی خدای بزرگ نیست.

ص :221


1- تفسیر القمّی : 2/20 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 13/120.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 13/ 106 و 107 .

2584 - واحِدٌ لا بِعَدَدٍ
2584 - خدا یکی است اما نه به معنای عددی آن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :واحِدٌ لا بِعَدَدٍ ، و دائمٌ لا بِأمَدٍ ، و قائمٌ لا بِعَمَدٍ . (1)

عنه علیه السلام :الأحَدُ بِلا تأویلِ عَدَدٍ . (2)

التوحید:إنَّ أعرابِیّا قامَ یَومَ الجَمَلِ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ تَقولُ : إنَّ اللّهَ واحِدٌ ؟ قالَ : فحَمَلَ النّاسُ عَلَیهِ قالوا : یا أعرابِیُّ ، أ ما تَری ما فیهِ أمیرُ المُؤمِنینَ مِن تَقَسُّمِ القَلبِ ؟ ! فقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام : دَعوهُ ؛ فإنَّ الّذی یُریدُهُ الأعرابِیُّ هُوَ الّذی نُریدُهُ مِنَ القَومِ .

ثُمّ قالَ : یا أعرابِیُّ ، إنَّ القَولَ فی أنَّ اللّهَ واحِدٌ عَلی أربَعَةِ أقسامٍ ؛ فوَجهانِ مِنها لا یَجوزانِ عَلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و وجهانِ یَثبُتانِ فیهِ :

فأمَّا اللَّذانِ لا یَجوزانِ عَلَیهِ فقَولُ القائلِ : واحِدٌ ، یَقصُدُ بِه بابَ الأعدادِ ، فهذا ما لا یَجوزُ ؛ لِأنَّ ما لا ثانِیَ لَهُ لا یَدخُلُ فی بابِ الأعدادِ ، أ ما تَری أنَّهُ کَفَرَ مَن قالَ : ثالِثُ ثَلاثَةٍ . و قولُ القائلِ : هُوَ واحِدٌ مِنَ النّاسِ یُریدُ بِهِ النَّوعَ مِنَ الجِنسِ ، فهذا ما لا یَجوزُ عَلَیهِ ؛ لأنَّهُ تَشبیهٌ ، و جَلَّ رَبُّنا عَن ذلکَ و تَعالی.

و أمّا الوَجهانِ اللّذانِ یَثبُتانِ فیهِ : فقَولُ القائلِ : هُوَ واحِدٌ لَیسَ لَهُ فی الأشیاءِ شَبَهٌ ، کَذلِکَ رَبُّنا ، و قولُ القائلِ : إنَّهُ عَزَّ و جلَّ أحَدِیُّ المَعنی ، یَعنی بِهِ أنَّهُ لا یَنقَسِمُ فی وُجودٍ و لا عَقلٍ و لا وَهمٍ ، کَذلکَ رَبُّنا عَزَّ و جلَّ . (3)

2584

خدا یکی است اما نه به معنای عددی آن

امام علی علیه السلام :[خدا] یکی است اما نه به شماره (مفهوم عددی)، پاینده است امّا نه به مفهوم زمانی آن [که غایت و نهایتی داشته باشد]، ایستاست اما نه به وسیله ستونها و تکیه گاهها.

امام علی علیه السلام :او یکی است، اما نه آن یکی که از مقوله عدد است.

التوحید :در بحبوحه جنگ جمل، بادیه نشینی به امیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد: ای امیر مؤمنان! آیا خدا یکی است؟ مردم بر او تاختند و گفتند: ای اعرابی! مگر نمی بینی که امیر المؤمنین علیه السلام در چه وضعی قرار دارد؟! امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: رهایش کنید. آنچه این بادیه نشین می خواهد، همان چیزی است که ما از این مردم (لشکر جمل) می خواهیم! سپس فرمود: ای اعرابی! سخن در این که خدا یکی است، چهار صورت دارد: دو صورت آن درباره خداوند عزّ و جلّ روا نیست و دو صورت آن درباره او صادق است؛ آن دو وجهی که روا نیست در حق خدا گفته شود، این است که کسی بگوید: خدا یکی است و مقصودش یکِ عددی باشد. این درباره خدا جایز نیست؛ چون آن یک که دو ندارد، در باب اعداد داخل نمی شود. مگر نمی بینی کسی که گفت: «او سومینِ سه [اقنوم ]است»، به سبب این عقیده خود به کفر در افتاد. وجه دوم که در حق خدا روا نیست این است که کسی بگوید او یکی از مردم است و منظورش نوعی از جنس باشد؛ این تصوّر نیز درباره خدا نارواست؛ زیرا این تشبیه است و پروردگار ما برتر و والاتر از آن است که مانندی داشته باشد.

اما آن دو وجهی که درباره خداوند صادق است، یکی این است که کسی بگوید: او یکی است؛ یعنی در میان چیزها شبیه و مانندی ندارد. پروردگار ما البته چنین است. دیگری آن که کسی بگوید: خداوند عزّ و جلّ مفهومی یگانه (بسیط) دارد؛ یعنی، نه در عالمِ خارج، قابل انقسام است، نه در عقل و نه در وهم. پروردگار عزّ و جلّ ما، چنین نیز هست.

ص :222


1- نهج البلاغة : الخطبة 185 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 152.
3- التوحید : 83/3.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الأحَدُ الفَردُ المُتَفَرِّدُ ، و الأحَدُ و الواحِدُ بِمَعنی واحِدٍ ، و هُوَ المُتَفَرِّدُ الّذی لا نَظیرَ لَهُ ، و التَّوحیدُ الإقرارُ بِالوَحدَةِ و هُوَ الانفِرادُ ، و الواحِدُ المُتَبائنُ الّذی لا یَنبَعِثُ مِن شَیءٍ ، و لا یَتَّحِدُ بِشَیءٍ ، و مِن ثَمَّ قالوا : إنَّ بِناءَ العَدَدِ مِنَ الواحِدِ ، و لَیسَ الواحِدُ مِنَ العَدَدِ ؛ لِأنَّ العَدَدَ لا یَقَعُ عَلَی الواحِدِ بَل یَقَعُ عَلَی الاثنَینِ ، فَمَعنی قَولِهِ : «اللّهُ أحَدٌ» : المَعبودُ الّذی یَألَهُ الخَلقُ عَن إدراکِهِ و الإحاطَةِ بِکَیفِیَّتِهِ ، فَردٌ بِإلهِیَّتِهِ ، مُتَعالٍ عَن صِفاتِ خَلقِهِ . (1)

امام باقر علیه السلام :اَحَد، یعنی یگانه و منحصر به فرد. و احد و واحد به یک معناست و آن یعنی موجود منحصر به فردی که مانند ندارد. و توحید، اقرار به یکی بودن است که آن هم به معنای انفراد است. و واحد آن جدا از همه ای است که نه برخاسته از چیزی است و نه با چیزی متّحد و یکی می شود. از این جاست که گفته اند: عدد از یک ساخته می شود، اما خودِ یک، عدد نیست؛ چون [نام ]عدد بر یک واقع نمی شود، بلکه بر دو تعلق می گیرد. پس، معنای این کلام خداوند در قرآن که فرمود «اللّه احد»، یعنی معبودی که خلق از ادراک او و پی بردن به چگونگیش متحیّر و درمانده اند، در الهیّت و معبودیّتش یگانه و منحصر به فرد است و برتر و بالاتر از آن است که صفات آفریدگانش را داشته باشد.

ص :223


1- التوحید : 90/2 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أحَدٌ لا بِتَأویلِ عَدَدٍ . (1)

امام رضا علیه السلام :یکی است، اما نه به معنای عددی آن.

2585 - لا حَدَّ لَهُ
2585 - خدا نامحدود است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُشمَلُ بِحَدٍّ ، و لا یُحسَبُ بِعَدٍّ ، و إنَّما تَحُدُّ الأدَواتُ أنفُسَها ، و تُشیرُ الآلاتُ إلی نَظائرِها . (2)

عنه علیه السلام :حَدَّ الأشیاءَ عِندَ خَلقِهِ لَها ، إبانَةً لَهُ مِن شَبَهِها ، لا تُقَدِّرُهُ الأوهامُ بِالحُدودِ و الحَرَکاتِ ، و لا بِالجَوارِحِ و الأدَواتِ ......... تَعالی عَمّا یَنحَلُهُ المُحَدِّدونَ مِن صِفاتِ الأقدارِ و نِهایاتِ الأقطارِ ، و تَأثُّلِ المَساکِنِ ، و تَمَکُّنِ الأماکِنِ ، فالحَدُّ لِخَلقِهِ مَضروبٌ ، و إلی غَیرِهِ مَنسوبٌ . (3)

2585

خدا نامحدود است

امام علی علیه السلام :مشمول هیچ حدّی [چه اصطلاحی و چه لغوی] نمی شود و با شماره و عدد به حساب در نمی آید، بلکه اقرارها خود را محدود می سازند و ابزارها به چیزهای همانند خود اشاره می کنند.

امام علی علیه السلام :برای اشیاء، در همان هنگامِ آفریدنشان، حدّ و مرز قرار داد تا خود را از همانندی با آنها متمایز سازد. وَهمها نتوانند او را با حدود و حرکات و اندامها و ابزارها اندازه گیری و متمایز کنند ......... او برتر است از آنچه که حد گزاران به وی نسبت می دهند؛ از قبیل ویژگیهای وزن و اندازه و پایانهای دور و اطرافها و آماده کردن سکونتگاهها و جای گرفتن در مکانها؛ زیرا حدّ و مرز برای آفریدگان او قرار داده شده و به غیرِ او نسبت داده می شود.

ص :224


1- التوحید : 37/2 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 186.
3- نهج البلاغة : الخطبة 163.

عنه علیه السلام :لا یُدرَکُ بِوَهمٍ ، و لا یُقَدَّرُ بِفَهمٍ ......... ، و لا یُحَدُّ بِأَینَ . (1)

عنه علیه السلام :الذی لا یُدرِکُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، و لا یَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ ، الّذی لَیسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحدودٌ ، و لا نَعتٌ مَوجودٌ ، و لا وَقتٌ مَعدودٌ ، و لا أجَلٌ مَمدودٌ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّکَ أنتَ اللّهُ الّذی لَم تَتَناهَ فی العُقولِ فتَکونَ فی مَهَبِّ فِکرِها مُکَیَّفا ، و لا فی رَوِیّاتِ خَواطِرِها فتَکونَ مَحدودا مُصَرَّفا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِأبی عَلِیٍّ القَصّابِ لَمّا قالَ: الحَمدُ للّهِِ مُنتَهی عِلمِهِ _: لا تَقُلْ ذلکَ ؛ فإنَّهُ لَیسَ لِعِلمِهِ مُنتَهی . (4)

الکافی عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :قالَ رجلٌ عندهُ : اللّهُ أکبَرُ، فقالَ : اللّهُ أکبَرُ مِن أیِّ شَیءٍ ؟ فقالَ : مِن کُلِّ شَیءٍ ، فقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : حَدَّدتَهُ، فقالَ الرَّجُلُ : کَیفَ أقولُ ؟ قالَ : قُل : اللّهُ أکبَرُ مِن أن یُوصَفَ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :و لَو حُدَّ لَهُ وَراءٌ إذا حُدَّ لَهُ أمامٌ ، و لَوِ التُمِسَ لَهُ التَّمامُ إذا لَزِمَهُ النُّقصانُ . (6)

امام علی علیه السلام :با هیچ وهمی دریافته نشود و با هیچ فهمی سنجیده و اندازه گیری نگردد ......... و به مکان و زمان محدود نشود.

امام علی علیه السلام :خدایی که بلندی همّتها او را در نیابد و ژرفی اندیشه ها بدو نرسد، آن که نه برای صفت [یا ذات] او حدّ و مرزی است و نه از برایش حالاتی متغیّر و نه زمانی محدود و مشخص و نه مدّتی معلوم و معیّن.

امام علی علیه السلام :همانا تو آن خدایی هستی که در خردها تو را نهایتی نیست تا در جریان اندیشیدن آنها دارای کیفیّت باشی و در تأمّل اندیشه ها، تو را پایانی نیست تا در نتیجه، محدود و متغیّر باشی.

امام صادق علیه السلام_ به ابو علی قصّاب که گفت: سپاس خدای را تا نهایت علمش _فرمود : این را نگو؛ زیرا علم خدا را نهایتی نیست.

الکافی :امام صادق علیه السلام به مردی که گفت: خدا بزرگتر است فرمود: خدا بزرگتر از چه چیز است؟ عرض کرد: از همه چیز. امام صادق علیه السلام فرمود: او را محدود کردی. مرد گفت: پس، چگونه بگویم؟ فرمود: بگو: خدا بزرگتر از آن است که به وصف در آید.

امام رضا علیه السلام :اگر برایش پسی معیّن شود، پیشی نیز معیّن خواهد شد و اگر برایش تمامیّت جستجو گردد، نقصان و کاستی لازمش می آید.

ص :225


1- نهج البلاغة : الخطبة 182.
2- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
4- التوحید : 134/1 .
5- الکافی : 1/117/8 .
6- التوحید : 40/2.

عنه علیه السلام_ لِزندِیقٍ سَألَهُ: لِمَ لا حَدَّ لَهُ ؟ _: لِأنَّ کُلَّ مَحدودٍ مُتَناهٍ إلی حَدٍّ ، و إذا احتُمِلَ التَّحدیدُ احتَمِلَ الزِّیادَةُ ، و إذا احتُمِلَ الزِّیادَةُ احتُمِلَ النُّقصانُ ، فَهُوَ غَیرُ مَحدودٍ ، و لا مُتَزایَدٍ ، و لا مُتَناقَصٍ ، و لا مُتَجَزَّأٍ ، و لا مُتَوَهَّمٍ . (1)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که پرسید: چرا خدا حدّ ندارد؟ _فرمود : زیرا هر محدودی نهایتی دارد و هر گاه حدّ بردار شد، فزونی بردار است و چون فزونی بردار باشد کاستی بردار است. پس، او نه حدّ و نهایتی دارد، نه افزایش می یابد، نه کاستی می پذیرد، نه دارای جزء است و نه در وهم می گنجد.

2586 - لَیسَ کَمِثلِهِ شَی ءٌ
2586 - خدا مانند ندارد

الکتاب :

«فاطِرُ السَّماواتِ وَ الأرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ أزْواجا وَ مِنَ الْأنْعامِ أزْواجا یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن وَحَّدَ اللّهَ سُبحانَهُ لَم یُشَبِّهْهُ بِالخَلقِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ النّاسَ لا یَزالُ بِهِمُ المَنطِقُ حتّی یَتَکَلَّموا فی اللّهِ ، فإذا سَمِعتُم ذلکَ فقولوا: لا إلهَ إلاّ اللّهُ الواحِدُ الذی لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ . (4)

2586

خدا مانند ندارد

قرآن:

«آفریدگار آسمانها و زمین است. برای شما از خودتان جفتهایی بیافرید و از چارپایان نیز برایشان جفتهایی پدید آورد. با این کار بر شمارتان می افزاید. هیچ چیز همانند او نیست و او شنوای بیناست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :کسی که خداوند سبحان را یگانه داند، او را به آفریدگان تشبیه نکند.

امام صادق علیه السلام :مردم پیوسته [در هر مقوله ای ]سخن می گویند تا آن جا که درباره خدا نیز زبان به سخن می گشایند. هر گاه شنیدید در این باره سخن می گویند، بگویید: خدایی نیست مگر اللّه که یگانه است و مانند ندارد.

ص :226


1- التوحید : 252/3 .
2- الشوری : 11 .
3- غرر الحکم : 8648 .
4- الکافی : 1/92/3 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فیما سُئلَ عَن الجِسمِ و الصّورَةِ ، فکَتَبَ علیه السلام _: سُبحانَ مَن لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ لا جِسمٌ و لا صُورَةٌ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی عِلَّةِ لُزومِ الإقرارِ بِأنَّ اللّهَ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ _: لِعِلَلٍ : ......... و مِنها أنَّهُ لَو لَم یَجِبْ عَلَیهِم أن یَعرِفوا أنَّهُ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ لَجازَ عِندَهُم أن یَجرِیَ عَلَیهِ ما یَجری عَلَی المَخلوقینَ مِنَ العَجزِ و الجَهلِ و التَّغَیُّرِ و الزَّوالِ و الفَناءِ و الکِذبِ و الاعتِداءِ ، و مَن جازَت عَلَیهِ هذِهِ الأشیاءُ لَم یُؤمَنْ فَناؤهُ و لَم یُوثَقْ بِعَدلِهِ ، و لَم یُحَقَّقْ قَولُهُ و أمرُهُ و نَهیُهُ و وَعدُهُ و وَعیدُهُ و ثَوابُهُ و عِقابُهُ ، و فی ذلکَ فَسادُ الخَلقِ و إبطالُ الرُّبوبِیَّةِ . (2)

(3)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از جسم و صورت [داشتن خدا] _نوشت : منزّه است خدایی که چیزی همانند او نیست ؛ نه جسمی و نه صورتی.

امام رضا علیه السلام_ در بیان علت لزوم اقرار به این که خدا مانندی ندارد _فرمود : به دلایلی چند، از جمله این که اگر بر مردمان لازم نبود که بدانند خداوند مانندی ندارد، هر آینه برایشان روا بود که صفاتی چون ناتوانی و نادانی و دگرگون پذیری و زوال و نیستی و دروغ و تجاوز، که به آفریدگان نسبت داده می شود، در حق او نیز به کار برده شود و کسی که این صفات در وجودش روا باشد، در معرض فناست و به عدالتش اعتمادی نشاید و گفتار او و امر و نهی و وعده و وعید و پاداش دهی و کیفر رسانیش تحقق نمی پذیرد و این امر موجب تباهی خلق و بطلان ربوبیّت است.

2587 - لا یوصَفُ بِالحَرَکَةِ وَالسُّکونِ
2587 - خدا به حرکت و سکون وصف نمی شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَجری عَلَیهِ السُّکونُ و الحَرَکَةُ ، و کَیفَ یَجری عَلَیهِ ما هُوَ أجراهُ ، و یَعودُ فیهِ ما هُوَ أبداهُ ، و یَحدُثُ فیهِ ما هُوَ أحدَثَهُ ؟ ! إذا لَتَفاوَتَتْ ذاتُهُ ، و لَتَجَزَّأ کُنهُهُ ، و لاَمتَنَعَ مِنَ الأزَلِ مَعناهُ ، و لَکانَ لَهُ وَراءٌ إذ وُجِدَ لَهُ أمامٌ ، و لاَلتَمَسَ التَّمامَ إذ لَزِمَهُ النُّقصانُ ، و إذا لَقامَتْ آیَةُ المَصنوعِ فیهِ ، و لَتَحَوَّلَ دَلیلاً بَعدَ أن کانَ مَدلولاً عَلَیهِ ، و خَرَجَ بِسُلطانِ الامتِناعِ مِن أن یُؤَثِّرَ فیهِ ما یُؤَثِّرُ فی غَیرِهِ . (4)

2587

خدا به حرکت و سکون وصف نمی شود

امام علی علیه السلام :سکون و حرکت در او به وقوع نمی پیوندد؛ چگونه پدیده ای در او به وقوع پیوندد که خودش آن را به جریان انداخته و چیزی به او بر گردد که خود آن را هستی بخشیده و چیزی در او پدید آید که خود آن را پدید آورده است؟ زیرا در این صورت، ذات او دستخوش تغییر شود و حقیقت وجودش دارای اجزاء گردد و ذاتش از ازلی بودن امتناع پذیرد و چون برای او جلو باشد، پشت هم خواهد بود و چون کاستی ملازم او شد پس طالب کمال خواهد بود، همچنین اگر حرکت و سکون در او راه یابد، نشانه مخلوق بودن در او تحقق یابد و به صورت دلیلی بر وجود آفریننده درآید، در صورتی که پیشتر همه چیز دلیل بر وجود او بود در حالی که وجود خداوند از این که عوامل تأثیر گذارِ در غیر، در او نیز تأثیر بگذارند، امتناع دارد.

ص :227


1- التوحید : 97/3 .
2- علل الشرائع : 256/9 .
3- (انظر) التوحید : 97 باب أنّه لیس بجسم و لا صورة .
4- نهج البلاغة : الخطبة 186 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُوصَفُ بِزَمانٍ و لا مَکانٍ و لا حَرَکَةٍ و لا انتِقالٍ و لا سُکونٍ ، بَل هُوَ خالِقُ الزَّمانِ و المَکانِ و الحَرَکَةِ و السُّکونِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أمّا قولُ الواصِفینَ : إنَّهُ تَبارَکَ و تَعالی یَنزِلُ ؛ فإنَّما یَقولُ ذلکَ مَن یَنسِبُهُ إلی نَقصٍ أو زِیادَةٍ ، و کُلُّ مُتَحَرِّکٍ مُحتاجٌ إلی مَن یُحَرِّکُهُ أو یَتَحَرَّکُ بهِ . (2)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی نه به زمان وصف می شود نه به مکان، نه به حرکت، نه به جا به جایی و نه به سکون؛ بلکه او آفریننده زمان و مکان و حرکت و سکون است.

امام کاظم علیه السلام :و اما سخن کسانی که می گویند: خداوند تبارک و تعالی [به آسمان دنیا ]فرود می آید؛ این سخن را کسی می گوید که کاستی یا فزونی به او نسبت دهد. هر متحرّکی نیاز به کسی دارد که او را حرکت دهد، یا به وسیله او حرکت کند.

2588 - لَم یَلِد ولَم یولَد
2588 - خدا نه زاینده است و نَه زاده شده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُوشِکُ النّاسُ یَتَساءَلونَ حتّی یَقولَ قائلُهُم : هذا اللّهُ خَلَقَ الخَلقَ ، فمَن خَلَقَ اللّهَ ؟ فإذا قالوا ذلکَ فقولوا : اللّهُ أحَدٌ ، اللّهُ الصَّمَدُ ، لَم یَلِدْ و لَم یُولَدْ و لَم یَکُنْ لَهُ کُفُوا أحَدٌ . (3)

2588

خدا نه زاینده است و نَه زاده شده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زود باشد که مردم کار سؤال و پرسش را به آن جا رسانند که بپرسند: خداوند جهان را آفریده، اما چه کسی خدا را آفریده است؟ اگر چنین پرسشی کردند شما بگویید: خدا یکی است، خدا بی نیاز است، نزاییده و زاییده نشده و هیچ کس همتای او نیست.

ص :228


1- التوحید : 184/20.
2- التوحید : 183/18.
3- کنز العمّال : 1236.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ النّاسُ یَسألونُ عَن کُلِّ شَیءٍ حتّی یَقولوا : هذا اللّهُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ ، فما کانَ قَبلَ اللّهِ ؟ فإن قالوا لَکُم ذلکَ فقولوا : هُوَ الأوَّلُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ ، و هُوَ الآخِرُ فلَیسَ بَعدَهُ شَیءٌ ، و هُوَ الظّاهِرُ فَوقَ کُلِّ شَیءٍ ، و هُوَ الباطِنُ دونَ کُلِّ شَیءٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَم یُولَدْ فیَکونَ فی العِزِّ مُشارَکا ، و لَم یَلِدْ فیَکونَ مَوروثا هالِکا . (2)

عنه علیه السلام :لَم یَلِدْ فیَکونَ (فیَصیرَ) مَولودا ، و لَم یُولَدْ فیَصیرَ مَحدودا . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «لَم یَلِدْ» _: لَم یَخرُجْ مِنهُ شَیءٌ کَثیفٌ کَالوَلَدِ و سائرِ الأشیاءِ الکَثیفَةِ الّتی تَخرُجُ مِنَ المَخلوقینَ ، و لا شَیءٌ لَطیفٌ کَالنَّفَسِ ، و لا یَتَشَعَّبُ مِنهُ البَدَواتُ کَالسِّنَةِ و النَّومِ ......... «و لَم یُولَدْ» : لَم یَتَوَلَّدْ مِن شَیءٍ و لَم یَخرُجْ مِن شَیءٍ کَما یَخرُجُ الأشیاءُ الکَثیفَةُ مِن عَناصِرِها ......... و لا کَما یَخرُجُ الأشیاءُ اللَّطیفَةُ مِن مَراکِزِها کالبَصَرِ مِنَ العَینِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم همیشه درباره هر چیزی سؤال می کنند تا جایی که می گویند: خدا پیش از هر چیز بوده اما پیش از خدا چه بوده است؟ اگر چنین پرسشی از شما کردند بگویید: اوست آن اوّلی که پیش از هر چیزی بوده است و اوست آن آخری که پس از او هیچ نیست. او آشکارتر از هر آشکاری است و نهانتر از هر نهانی.

امام علی علیه السلام :نه زاییده کسی است تا در نتیجه، در عزّت و اقتدار شریک باشد و نه فرزندی دارد تا در نتیجه، بمیرد و وارثی داشته باشد.

امام علی علیه السلام :نه زاده است تا در نتیجه، خود زاده کسی دیگر باشد و نه زاده کسی است تا در نتیجه، محدود باشد.

امام حسین علیه السلام_ درباره آیه «نه زاییده است» _فرمود : نه موجود مادّی و جسمانی مانند فرزند از او پدید آمده است و نه دیگر اشیای جسمانی که از آفریدگان پدید می آید و نه موجود لطیف و روحانی مانند نفْس و نه حالاتی چون چُرت زدن و خوابیدن از او سر می زند ......... [و آیه] «و نه زاده شده است» [یعنی] او از هیچ چیز زاده نشده و از چیزی بر نیامده است آن گونه که اشیای مادّی و جسمانی از عناصر خود پدید می آیند ......... و نه آن گونه که اشیای لطیف از کانونهایشان بیرون می آیند؛ مانند بینایی از چشم.

ص :229


1- کنز العمّال : 1252 .
2- التوحید : 31/1.
3- نهج البلاغة : الخطبة 186 .
4- التوحید : 91/5 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَم یَلِدْ فَیُورَثَ ، و لَم یُولَدْ فیُشارَکَ . (1)

عنه علیه السلام :لَم یَلِدْ لِأنَّ الوَلَدَ یُشبِهُ أباهُ ، و لَم یُولَدْ فیُشبِهَ مَن کانَ قَبلَهُ ، و لَم یَکُنْ لَهُ مِن خَلقِهِ کُفُوا أحَدٌ ، تَعالی عَن صِفَةِ مَن سِواهُ عُلُوّا کَبیرا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :نه زاده است که وارث داشته باشد و نه زاده شده است که شریک داشته باشد.

امام صادق علیه السلام :نزایید؛ زیرا فرزند به پدر می ماند؛ و زاییده نشد تا در نتیجه، مانند کسی باشد که او را زاده است. هیچ یک از آفریدگانش همتای او نیست. او بسیار بالاتر و برتر از آن است که اوصاف موجوداتِ جز خود را داشته باشد.

2589 - لَیسَ فِی الأشیاءِ بِوالِجٍ ولا عَنها بِخارِجٍ
2589 - نه درون رونده در چیزهاست و نه بیرون آینده از آنها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فارَقَ الأشیاءَ لا عَلَی اختِلافِ الأماکِنِ ، و تَمَکَّنَ مِنها لا عَلَی المُمازَجَةِ . (4)

عنه علیه السلام :و لا أنَّ الأشیاءَ تَحویهِ فتُقلَّهُ أو تَهوِیَهُ ، أو أنَّ شَیئا یَحمِلُهُ فیُمیلَهُ أو یُعَدِّلَهُ ، لَیسَ فی الأشیاءِ بِوالِجٍ ، و لا عَنها بِخارِجٍ . (5)

2589

نه درون رونده در چیزهاست و نه بیرون آینده از آنها

امام علی علیه السلام :از همه چیز جداست، اما نه به معنای جدایی مکانی و در همه چیز هست، لکن نه به نحو آمیختن با آنها.

امام علی علیه السلام :چنان نیست که اشیاء او را در میان گیرند و با خود بالا و پایین برند و یا چیزی او را بر دارد و در نتیجه، با خود کج و راستش کند؛ نه درون رونده در چیزهاست و نه بیرون آینده از آنها.

ص :230


1- التوحید : 48/12 .
2- التوحید : 104/19 .
3- (انظر) معرفة اللّه : باب 2608 . بحار الأنوار : 3 / 254 باب 8 . المیزان فی تفسیر القرآن : 1 / 261 .
4- الأمالی للصدوق : 399/515 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 186.

عنه علیه السلام :لَم یَقرُبْ مِنَ الأشیاءِ بِالتِصاقٍ ، و لَم یَبعُدْ عَنها بِافتِراقٍ . (1)

عنه علیه السلام :لَم یَحلُلْ فی الأشیاءِ فیُقالَ : هُوَ کائنٌ ، و لَم یَنْأَ عَنها فیُقالَ : هُوَ مِنها بائنٌ . (2)

عنه علیه السلام :بانَ مِنَ الأشیاءِ بِالقَهرِ لَها ، و القُدرَةِ عَلَیها ، و بانَتِ الأشیاءُ مِنهُ بِالخُضوعِ لَهُ و الرُّجُوعِ إلَیهِ . (3)

امام علی علیه السلام :نزدیکی او به چیزها به شکل چسبیدن به آنها نیست و دوریش از آنها به گونه جدا شدن، نمی باشد.

امام علی علیه السلام :در اشیاء حلول نکرده، تا در نتیجه، گفته شود او در آنها وجود دارد و از آنها دور نگشته، تا گفته شود او از آنها جداست.

امام علی علیه السلام :جدایی او از اشیاء به سبب قهر و غلبه و استیلای او بر آنهاست و جدایی اشیاء از او به سبب خضوع آنها در برابر او و بازگشتشان به سوی اوست.

2590 - لا تُدرِکُهُ الأبصارُ
2590 - دیدگان او را در نمی یابند

الکتاب :

لا تُدْرِکُهُ الْأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» . (4)

یَسْألُکَ أهْلُ الْکِتابِ أنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتابا مِنَ السَّماءِ فَقَدْ سَألُوا مُوسَی أکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا أرِنا اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ فَعَفَوْنا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنا مُوسَی سُلْطانا مُبِینا» . (5)

وَ لَمَّا جاءَ مُوسَی لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أرِنِی أنْظُرْ إلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوفَ تَرانِی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّا وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقا فَلَمَّا أفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إلَیْکَ وَ أنا أوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» . (6)

2590

دیدگان او را در نمی یابند

قرآن:

«دیدگان او را در نمی یابند و او دیدگان را در می یابد و او لطیف و آگاه است».

«اهل کتاب از تو می خواهند که برایشان از آسمان کتابی فرود آوری. آنان بزرگتر از این را از موسی طلب کردند و گفتند: خدا را آشکارا به ما بنمای. پس به سبب این سخن کفر آمیزشان صاعقه آنان را فرو گرفت. و پس از آن که معجزه هایی برایشان آمده بود، گوساله ای را به خدایی گرفتند و ما آنان را بخشیدیم و موسی را حجتی آشکار دادیم».

«و چون موسی به وعدگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، گفت: ای پروردگار من! خود را به من بنمای تا تو را ببینم. گفت: مرا هرگز نبینی اما به آن کوه بنگر. اگر بر جای خود قرار یافت تو نیز مرا ببینی. پس، چون پروردگارش بر کوه تجلّی نمود، آن را خُرد کرد و موسی بیهوش بیفتاد. چون به هوش آمد، گفت: منزهی تو، به تو بازگشتم و من نخستین مؤمنانم».

ص :231


1- نهج البلاغة : الخطبة 163.
2- نهج البلاغة : الخطبة 65.
3- نهج البلاغة : الخطبة 152 .
4- الأنعام : 103 .
5- النساء : 153 .
6- الأعراف : 143 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: فَتَجَلّی لِخَلقِهِ مِن غَیرِ أن یَکونَ یُری ، و هُوَ بِالمَنظَرِ الأعلی . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «لا تُدرِکُهُ الأبصارُ» إحاطَةُ الوَهمِ . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن رُؤیَةِ اللّهِ فی المَعادِ _: سُبحانَ اللّهِ و تَعالی عن ذلک عُلُوّا کَبیرا ! ......... یَا بنَ الفَضلِ ، إنَّ الأبصارَ لا تُدرِکُ إلاّ ما لَهُ لَونٌ و کَیفِیَّةٌ ، و اللّهُ خالِقُ الألوانِ و الکَیفِیَّةِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «لا تُدرِکُهُ الأبصارُ ......... » _: لا تُدرِکُهُ أوهامُ القُلوبِ ، فکَیفَ تُدرِکُهُ أبصارُ العُیونِ ؟ ! (4)

عنه علیه السلام :مُتَجَلٍّ لا بِاستِهلالِ رُؤیَةٍ . (5)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در وصف خداوند سبحان _فرمود : بر آفریدگان خویش تجلّی کرد، بی آن که دیده شود و او در چشم انداز برین است.

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره آیه نخست _فرمود : مقصود، فراگیری و احاطه وهم است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از مشاهده خدا در آخرت _فرمود : منزّه است خدا و بسی برتر و والاتر ......... ای پسر فضل! دیدگان تنها آن چیزی را می بینند که رنگ و چگونگی دارند ، حال آن که خداوند خود آفریننده رنگها و چگونگی هاست.

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «دیدگان او را در نمی یابند ......... » _فرمود : اوهام دلها او را در نمی یابند، چگونه نگاه چشمها دریابندش؟!

امام رضا علیه السلام :آشکار است، اما نه آشکاریِ ناشی از دیدن.

ص :232


1- التوحید : 45/4.
2- التوحید : 112/10 .
3- الأمالی للصدوق : 495/674 .
4- الأمالی للصدوق : 495/673 .
5- التوحید : 37/2 .

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :فی وُجوبِ اتِّصالِ الضِّیاءِ بَینَ الرائی و المَرئیِّ وُجوبُ الاشتِباهِ ، و اللّهُ تَعالی مُنَزَّهٌ عَنِ الاشتِباهِ ، فثَبَتَ أنَّهُ لا یَجوزُ عَلَیهِ سُبحانَهُ الرُّؤیَةُ بِالأبصارِ ؛ لأنَّ الأسبابَ لا بُدَّ مِنِ اتِّصالِها بِالمُسَبَّباتِ . (1)

(2)

امام هادی علیه السلام :برای آن که میان بیننده و شیئ قابل رؤیت ارتباط برقرار شود، باید همانندی (سنخیّت میان آن دو) باشد و خداوند متعال از همانندی (سنخیّت داشتن) با بیننده منزّه است. پس، ثابت شد که رؤیت با چشم نسبت به خداوند سبحان روا نیست؛ زیرا میان سبب و مسبّب باید ارتباط (سنخیّت) باشد.

2591 - القَلبُ ورُؤیَةُ اللَّهِ
2591 - دل و مشاهده خدا

إرشاد القلوب_ فی حَدیثِ المِعراجِ _: أمَّا الحَیاةُ الباقِیَةُ فَهِیَ الّتی یَعمَلُ لِنَفسِهِ حتّی تَهونَ عَلَیهِ الدّنیا و تَصغُرَ فی عَینَیهِ ، و تَعظُمَ الآخِرَةُ عِندَهُ ......... فإذا فَعَلَ ذلِکَ أسکَنتُ فی قَلبِهِ حُبّا حتّی أجعَلَ قَلبَهُ لی ، و فَراغَهُ و اشتِغالَهُ و هَمَّهُ و حَدیثَهُ مِنَ النِّعمَةِ الّتی أنعَمتُ بِها عَلی أهلِ مَحَبَّتی من خَلقی ، و أفتَحَ عَینَ قَلبِهِ و سَمعُهُ ؛ حتّی یَسمَعَ بِقَلبِهِ ، و یَنظُرَ بِقَلبِهِ إلی جَلالی و عَظَمَتی . (3)

الأمالی للصدوق :لَمّا جَلَسَ عَلیٌّ علیه السلام فِی الخِلافَةِ ......... فَقامَ إلَیهِ رَجلٌ یقالُ لهُ ذعلب ......... فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ، هَلْ رأیتَ رَبَّکَ؟ فَقالَ : وَیلَکَ یا ذَعلَبُ ! لَم أکُن بِالّذی أعبُدُ رَبّا لَم أرَهُ ! قالَ : فکَیفَ رَأیتَهُ ؟ صِفْهُ لَنا ؟ قالَ : وَیلَکَ ! لَم تَرَهُ العُیونُ بِمُشاهَدَةِ الأبصارِ ، و لکِنْ رَأتهُ القُلوبُ بِحَقائقِ الإیمانِ . (4)

2591

دل و مشاهده خدا

ارشاد القلوب:در حدیث قدسی معراج آمده است: زندگی جاویدان زندگی ای است که آدمی برای خود چنان کار کند که دنیا در نظرش بی ارزش شود و در نگاهش خُرد آید و آخرت در نظرش بزرگ شود ......... هر گاه چنین کند، در دل او چنان محبّتی قرار دهم که دل او و فراغت و اشتغال و همّت و سخنش از نعمتی که به دوستداران خود عطا کرده ام، همگی، را از آن خودم گردانم و چشم دل و گوشش را باز کنم تا به دل خود بشنود و به دل خود به شکوه و عظمت من بنگرد.

الأمالی صدوق :در زمان خلافت علی علیه السلام ......... شخصی به نام ذِعْلِب در مقابل حضرت ایستاد و عرضه داشت : ای امیر مؤمنان! آیا تا کنون پروردگار خود را دیده ای ؟ حضرت فرمود: وای بر تو ای ذعلب! من خدایی را که ندیده باشم نمی پرستم. عرض کرد: چگونه او را دیده ای، برایمان وصفش کن؟ حضرت فرمود: وای بر تو! چشمها او را با نگاه کردن ندیده اند، بلکه دلها از طریق حقایق ایمان (تصدیقات و باورهای عقلی یا انوار عقلی ناشی از ایمان) مشاهده اش کرده اند.

ص :233


1- الاحتجاج : 2/486/326 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 4 / 26 باب 5 .
3- إرشاد القلوب : 204 .
4- الأمالی للصدوق : 423/560 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ رَجُلٌ مِنَ الخَوارِجِ عَن رُؤیَةِ اللّهِ _: لَم تَرَهُ العُیونُ بِمُشاهَدَةِ العِیانِ ، و لکِنْ رَأتهُ القُلوبُ بِحَقائقِ الإیمانِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رَجُلاً مِن الیَهودِ أتی أمیر المؤمنین علیه السلام ، فَقالَ : یا عَلیُّ، هَل رأیتَ رَبّکَ؟ فقالَ : ما کُنتُ بِالّذی أعبُدُ إلها لَم أرَهُ . ثُمّ قالَ : لَم تَرَهُ العُیونُ فی مُشاهَدَةِ الأبصارِ ، غَیرَ أنَّ الإیمانَ بِالغَیبِ بَیَّنَ عَقدَ القُلوبِ . (2)

الاحتجاج :دَخَلَ رَجلٌ علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ، قالَ : أ رَأیتَ اللّهَ حینَ عَبَدتَهُ ؟ قالَ له : ما کُنتُ أعبُدُ شَیئا لَم أرَهُ . قالَ : فکَیفَ رَأیتَهُ ؟ قالَ : لَم تَرَهُ الأبصارُ بِمُشاهَدَةِ العِیانِ ، و لکِنْ رَأتهُ القُلوبُ بِحَقائقِ الإیمانِ ، لا یُدرَکُ بِالحَواسِّ ، و لا یُقاسُ بِالنّاسِ ، مَعروفٌ بِغَیرِ تَشبیهٍ . (3)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ مردی از خوارج که از مشاهده خدا پرسید _فرمود : چشمها با نگاه ظاهِری، او را ندیده اند ، بلکه دلها از طریق حقایق ایمان مشاهده اش کرده اند.

امام صادق علیه السلام :فردی یهودی خدمت امام علی علیه السلام رسید. عرضه داشت: ای علی آیا پروردگارت را دیده ای؟ حضرت فرمود: من کسی نیستم که خدایی را بپرستم که ندیده ام. سپس فرمود: دیدگان ، او را به نگاه چشم ها ندیده اند، بلکه ایمان به غیب، دلها را به او گره زده است.

الاحتجاج :مردی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و گفت : آیا خدایی را که عبادت می کنی دیده ای؟ حضرت فرمود : من چیزی را که ندیده باشم عبادت نمی کنم. پرسید: چگونه او را دیده ای؟ فرمود: چشمها با مشاهده عینی او را ندیده اند، بلکه دلها از طریق حقایق ایمان مشاهده اش کرده اند. او با حواس درک نمی شود و با مردم سنجیده نمی گردد. او بدون تشبیه، شناخته شده است.

ص :234


1- التوحید : 108/5 .
2- المحاسن : 1/373/817 .
3- الاحتجاج : 2/211/221 .

التوحید_ عن أبی بصیرٍ عن الإمام الصّادقِ علیه السلام _: قُلتُ لهُ : أخبرنی عَن اللّهِ عزَّ و جلَّ، هَل یراهُ المؤمنونَ یَومَ القِیامَةِ؟ قالَ : نَعَم ، و قَد رَأوهُ قَبلَ یَومِ القِیامَةِ ! فقُلتُ : مَتی ؟

قالَ: حِینَ قالَ لَهُم : «أ لَسْتُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی» (1) ثُمَّ سَکَتَ ساعَةً ، ثُمَّ قالَ : و إنَّ المُؤمِنینَ لَیَرَونَهُ فی الدّنیا قَبلَ یَومِ القِیامَةِ ، أ لَستَ تَراهُ فی وَقتِکَ هذا ؟! فقالَ أبو بَصیرٍ : فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، فاُحَدِّثُ بِهذا عَنکَ ؟ فقالَ : لا ؛ فإنَّکَ إذا حَدَّثتَ بِهِ فأنکَرَهُ مُنکِرٌ جاهِلٌ بِمعنی ما تَقولُهُ ، ثُمّ قَدَّرَ أنَّ ذلکَ تَشبیهٌ کَفَرَ ، و لَیسَتِ الرُّؤیَةُ بِالقَلبِ کَالرُّؤیَةِ بِالعَینِ ، تَعالَی اللّهُ عَمّا یَصِفُهُ المُشَبِّهونَ و المُلحِدونَ . (2)

التوحید_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم : آیا مؤمنان در روز رستاخیز خدا را می بینند ؟ حضرت فرمود : آری، پیش از روز قیامت هم او را دیده اند! عرض کردم: چه وقت؟ فرمود: هنگامی که به آنان فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا». حضرت سپس لحظاتی سکوت کرد و آن گاه فرمود: همانا مؤمنان، خدا را در دنیا و پیش از روز رستاخیز می بینند. آیا همین حالا تو او را نمی بینی؟! ابو بصیر می گوید: عرض کردم: قربانت گردم، آیا این سخن را از قول شما نقل کنم؟ حضرت فرمود: نه؛ زیرا اگر آن را نقل کنی و کسی که معنای سخن تو را نمی فهمد انکارش کند و تصوّر نماید که آن تشبیه است، کافر شود. دیدن به دل، با دیدن به چشم فرق می کند. خداوند برتر و والاتر از آن چیزی است که مشبِّهه و ملحدان درباره اش می گویند.

2592 - رَسولُ اللَّهِ ورُؤیَةُ اللَّهِ
2592 - رسول خدا و مشاهده خدا

الکتاب :

ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی» . (3)

2592

رسول خدا و مشاهده خدا

قرآن:

«دل آنچه را که دید دروغ نشمرد».

ص :235


1- الأعراف : 172 .
2- التوحید : 117/20 .
3- النجم : 11 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَمّا اُسرِیَ بی إلَی السَّماءِ بَلَغَ بی جَبرَئیلُ مَکانا لَم یَطَأْهُ جَبرئیلُ قَطُّ ، فکُشِفَ لی فأرانِیَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن نورِ عَظَمَتِهِ ما أحَبَّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ أبو ذَرٍّ: هل رَأیتَ رَبَّکَ ؟ _: نورٌ أنّی أراهُ؟ ! (2)

صحیح مسلم عن عَبدِ اللّهِ بنِ شَقیقٍ:قُلتُ لِأبی ذَرٍّ : لَو رَأیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَسألتُهُ ، فقالَ : عَن أیِّ شَیءٍ کُنتَ تَسألُهُ ؟ قال : کُنتُ أسألُهُ : هَل رَأیتَ رَبَّکَ ؟ قالَ أبو ذَرٍّ : قَد سَألتُ فقالَ : رَأیتُ نورا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن رُؤیَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله رَبَّهُ _: نَعَم رَآهُ بِقَلبِهِ ، فأمّا رَبُّنا جلَّ جَلالُهُ فلا تُدرِکُهُ أبصارُ حَدَقِ النّاظِرینَ ، و لا یُحیطُ بِهِ أسماعُ السّامِعینَ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ أیضا _: نَعَم بِقَلبِه رَآهُ ، أ ما سَمِعتَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَقولُ : «ما کَذَبَ الفُؤادُ ما رَأی» ؟ أی لَم یَرَهُ بِالبَصَرِ و لکِنْ رَآهُ بِالفُؤادِ . (5)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن شب که مرا به آسمان بردند، جبرئیل مرا به جایی رساند که خودش هرگز در آن جا قدم نگذاشته بود. پس، پرده ها برای من کنار زده شد و خداوند عزّ و جلّ از نور عظمت خود، تا دوست داشت، به من نشان داد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به ابوذر که پرسید: آیا پروردگارت را دیده ای؟ _فرمود : نوری است چگونه ببینمش؟!

صحیح مسلم_ به نقل از عبد اللّه بن شقیق _: به ابوذر گفتم: کاش رسول خدا صلی الله علیه و آله را می دیدم و از ایشان سؤالی می کردم. ابوذر گفت: درباره چه چیز سؤال می کردی؟ گفت: از او می پرسیدم: آیا پروردگارت را دیده ای؟ ابوذر گفت: من پرسیده ام و آن حضرت فرمود: نوری دیدم.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا پیامبر صلی الله علیه و آله پروردگارش را دید _فرمود : آری، او را با دیده دلش دید؛ چرا که پروردگار ما _ جلّ جلاله _ را نگاههای چشم بینندگان در نمی یابد و گوشهای شنوندگان بر او احاطه پیدا نمی کند.

امام کاظم علیه السلام_ نیز در پاسخ به همین پرسش _فرمود : آری، با دلش او را دید. مگر نشنیده ای که خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «دل آنچه را که دید دروغ نشمرد»؛ یعنی خدا را با چشم ندید، بلکه او را با دل دید.

ص :236


1- التوحید : 108/4.
2- صحیح مسلم : 1/161/291.
3- صحیح مسلم : 1/161/292 .
4- بحار الأنوار : 4/54/32 .
5- التوحید : 116/17 .

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أری رَسولَهُ بِقَلبِهِ مِن نورِ عَظَمَتِهِ ما أحَبَّ . (1)

امام عسکری علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی از نور عظمت خویش، چندان که دوست داشت، به قلب رسول خود نمایاند.

2593 - الرُّؤیَةُ القَلبِیَّةُ فِی الأدعِیَةِ
2593 - شهود قلبی در دعاها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: یا مَن لا یَبعُدُ عَن قُلوبِ العارِفینَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ نَوفا _: إلهی تَناهَتْ أبصارُ النّاظِرینَ إلَیکَ بِسَرائرِ القُلوبِ ، و طالَعْتَ أصْغی السّامِعینَ لَکَ نَجِیّاتِ الصُّدورِ ، فلَم یَلْقَ أبصارَهُم رَدٌّ دونَ ما یُریدونَ ، هَتَکتَ بَینَکَ و بَینَهُم حُجُبَ الغَفلَةِ ، فسَکَنوا فی نورِکَ ، و تَنَفَّسوا بِروحِکَ . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: فأسألُکَ بِاسمِکَ الّذی ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّةِ أولِیائکَ ، فوَحَّدوکَ و عَرَفوکَ ، فعَبَدوکَ بِحَقیقَتِکَ ، أن تُعَرِّفَنی نَفسَکَ لاُِقِرَّ لَکَ بِرُبوبِیَّتِکَ عَلی حَقیقَةِ الإیمانِ بِکَ ، و لا تَجعَلْنی یا إلهی مِمَّن یَعبُدُ الاسمَ دونَ المَعنی ، و الحَظْنی بِلَحظَةٍ مِن لَحَظاتِکَ تُنَوِّرُ بِها قَلبی بِمَعرِفَتِکَ خاصَّةً و مَعرِفَةِ أولِیائکَ ، إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ . (4)

2593

شهود قلبی در دعاها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : ای آن که از دلهای عارفان دور نیست.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از دعایی که به نوف آموخت _گفت : الهی! دیدگانِ نگرندگانِ سوی تو از طریق رازهای دلها به تو رسیدند، و گوشهای گوش سپارندگانِ به تو، نجواهای سینه ها را دریافتند، و هیچ چیز مانع دیدگانِ آنها در رسیدن به آنچه می خواستند نشد، پرده های غفلت میان تو و آنها از هم درید؛ پس در نور تو سکنا گزیدند، و با روح تو دم زدند.

امام علی علیه السلام_ نیز در همان دعا _گفت : به آن نامی که با آن بر دوستان ویژه ات آشکار شدی و در نتیجه، به یگانگی تو پی بردند و شناختندت و پس، تو را چنان که سزد پرستش و بندگی کردند، از تو مسألت دارم که خودت را به من بشناسانی تا به ربوبیّت تو، از روی ایمان حقیقی به تو، اعتراف کنم. الهی! مرا از آنان قرار مده که نام بی معنا را می پرستند. گوشه چشمی به من کن تا بدان سبب دلم را به شناخت خاص خودت و شناخت دوستانت روشن گردانی. همانا تو بر هر چیز توانایی.

ص :237


1- الکافی : 1/95/1 .
2- البلد الأمین : 407 .
3- بحار الأنوار : 94/95/12.
4- بحار الأنوار : 94/96/12 ، انظر تمام الکلام.

عنه علیه السلام_ مِنَ المُناجاةِ الشَّعبانِیَّةِ _: إلهی هَبْ لی کَمالَ الانقِطاعِ إلَیکَ ، و أنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إلَیکَ ، حتّی تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ فتَصِلَ إلی مَعدِنِ العَظَمَةِ ، و تَصیرَ أرواحُنا مُعلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِکَ ......... إلهی و أتحِفْنی بِنورِ عِزِّکَ الأبهَجِ ؛ فأکونَ لَکَ عارِفا ، و عَن سِواکَ مُنحَرِفا ، و مِنکَ خائفا مُتَرَقِّبا ، یا ذا الجَلالِ و الإکرامِ . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: أنتَ الّذی أشرَقْتَ الأنوارَ فی قُلوبِ أولِیائکَ حتّی عَرَفوکَ و وَحَّدوکَ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أنتَ الّذی تَعَرَّفتَ إلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ فرَأیتُکَ ظاهِرا فی کُلِّ شَیءٍ ، و أنتَ الظاهِرُ لِکُلِّ شَیءٍ . (3)

امام علی علیه السلام_ در مناجات شعبانیه _گفت : الهی! این نعمت را ارزانیم دار که از جز تو ببُرم و بتمامی رو به تو آرم، و دیدگان دلهای ما را به نور نگاهشان به سوی خودت روشن فرما تا دیده دلها پرده های نور را از هم درند و به معدن عظمت و بزرگی [تو] رسند و جانهای ما به عزّت قدس و پاکی تو بیاویزند ......... الهی! پرتو درخشان عزّتت را به من پیشکش فرما تا شناسا و عارف [مقام ]تو شوم و از هر چه جز تو روی برتابم و تنها از تو ترسان و نگران باشم، ای خداوندگار شُکوه و بزرگواری!

امام حسین علیه السلام_ در دعا _گفت : تویی آن که نورها را در دلهای دوستانت تاباندی تا آن که تو را شناختند و به یگانگیت ره یافتند.

امام حسین علیه السلام_ در دعا _گفت : تویی آن که خود را در هر چیز به من شناساندی و من، تو را در همه چیز هویدا دیدم و تویی که آشکار کننده هر چیزی.

ص :238


1- بحار الأنوار : 94/99/13 .
2- بحار الأنوار : 98/226.
3- بحار الأنوار : 98/227.

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی تَرَدُّدی فی الآثارِ یُوجِبُ بُعدَ المَزارِ ، فاجمَعْنی عَلَیکَ بِخِدمَةٍ تُوصِلُنی إلَیکَ ، کَیفَ یُستَدَلُّ عَلَیکَ بِما هُوَ فی وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَیکَ ؟ ! أ یَکونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیسَ لَکَ حتّی یَکونَ هُوَ المُظهِرَ لَکَ ؟! متی غِبتَ حتّی تَحتاجَ إلی دَلیلٍ یَدُلُّ عَلَیکَ ؟ ! ......... بِکَ أستَدِلُّ عَلَیکَ فَاهْدِنی بِنورِکَ إلَیکَ . (1)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ أیضا _: و أعلَمُ ......... أنَّ الرّاحِلَ إلَیکَ قَریبُ المَسافَةِ ، و أنَّکَ لا تَحتَجِبُ عَن خَلقِکَ ، إلاّ أن تَحجُبَهُمُ الأعمالُ (الآمالُ) السَّیِّئَةُ دونَکَ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اجعَلْنا مِنَ الّذینَ فَتَقْتَ لَهُم رِتْقَ عَظیمِ غَواشِی جُفونِ حَدَقِ عُیُونِ القُلُوبِ حتّی نَظَروا إلی تَدبیرِ حِکمَتِکَ و شَواهِدِ حُجَجِ بَیِّناتِکَ ، فعَرَفوکَ بِمَحصولِ فِطَنِ القُلوبِ و أنتَ فی غَوامِضِ سَتَراتِ حُجُبِ القُلوبِ فسُبحانَکَ ! أیُّ عَینٍ تَقومُ بِها نَصبَ نورِکَ ! أم تَرقَأُ إلی نورِ ضِیاءِ قُدسِکَ ؟! أو أیُّ فَهمٍ یَفهَمُ ما دونَ ذلکَ إلاّ الأبصارُ الّتی کَشَفتَ عَنها حُجُبَ العَمِیَّةِ ، فَرَقَتْ أرواحُهُم عَلی أجنِحَةِ المَلائکَةِ ، فسَمّاهُم أهلُ المَلَکوتِ زُوّارا ؟! ......... و ناجَوا رَبَّهُم عِندَ کُلِّ شَهوَةٍ ، فحَرَّقَتْ قُلوبُهُم حُجُبَ النُّورِ ، حتّی نَظَروا بِعَینِ القُلوبِ إلی عِزِّ الجَلالِ فی عِظَمِ المَلَکوتِ . (3)

امام حسین علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! سر گرم شدنم به آثار و نشانه ها، موجب دوری زیارتگاه (دیدار خدا) می شود، پس تمام قوای مرا متوجه کاری کن که من را به تو برساند. چیزی که خود در هستی اش نیازمند توست، چگونه تواند دلیل و رهنمای بر تو باشد؟! آیا جز تو را ظهوری است که تو را نیست تا این که آنان آشکار کننده تو باشند؟! کی غایب بوده ای تا نیاز داشته باشی (راهنمایی) به جایگاه تو راهنمایی کند؟! ......... به واسطه توست که ره به تو می برم؛ پس، با نور خود مرا به سویت رهنمون شو.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : و می دانم ......... که مسافر کوی تو راهش نزدیک است و این تو نیستی که از آفریدگانت در پرده ای، بلکه اعمال زشت خود آنان است که حجاب میان آنها و تو شده است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که بسته بودن بزرگ پرده های پلک گونه چشمانِ دلشان را گشودی تا آن که به تدبیر حکمت تو و گواههای حجّتهای روشنگر تو نگریستند و بر اثر هوشمندیِ دلهایشان، تو را که در لا به لای پرده دلها مستور هستی، شناختند. پاک و منزهی تو! کدامین چشم است که دیدن نور تو را تاب آورد، یا به سوی روشنایی پرتو قدس تو فراز آید؟ یا کدامین فهم است که کمتر از آن را دریابد، بجز دیدگانی که تو خود پرده های نابینایی را از برابرشان کنار زدی و جانهایشان سوار بر بالهای فرشتگان بالا رفتند و ملکوتیان زوّارشان نامیدند؟ ......... و به گاه هر میل و خواهشی با پروردگارشان به راز و نیاز پرداختند؛ پس، دلهایشان پرده های نور را سوزاند و با چشم دلها، عزّت جلال [تو ]را در عظمت ملکوت نگریستند.

ص :239


1- بحار الأنوار : 98/225 .
2- الإقبال : 1/158 .
3- بحار الأنوار: 94/128.

عنه علیه السلام_ فی المناجاةِ _: أسألُکَ بِسُبُحاتِ وَجهِکَ و بِأنوارِ قُدسِکَ ، و أبتَهِلُ إلَیکَ بِعَواطِفِ رَحمَتِکَ و لَطائفِ بِرِّکَ، أن تُحَقِّقَ ظَنّی بِما اُؤَمِّلُهُ مِن جَزیلِ إکرامِکَ و جَمیلِ إنعامِکَ، فی القُربی مِنکَ و الزُّلفی لَدَیکَ و التَّمَتُّعِ بِالنَّظَرِ إلَیکَ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: لِقاؤکَ قُرَّةُ عَینی ، و وَصلُکَ مُنی نَفسی ، و إلَیکَ شَوقی ، و فی مَحَبَّتِکَ وَلَهی ، و إلی هَواکَ صَبابَتی ، و رِضاکَ بُغیَتی ، و رُؤیَتُکَ حاجَتی . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی فَاجعَلْنا مِمَّنِ اصطَفَیتَهُ لِقُربِکَ و وَلایَتِکَ ، و أخلَصتَهُ لِوُدِّکَ و مَحَبَّتِکَ ، و شَوَّقتَهُ إلی لِقائکَ ، و رَضَّیتَهُ بِقَضائکَ ، و مَنَحتَهُ بِالنَّظَرِ إلی وَجهِکَ ......... وَ امنُنْ بِالنَّظَرِ إلَیکَ عَلَیَّ . (3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : به حقّ پرتوهای خیره کننده ذاتت و انوار قُدست از تو می خواهم و به حقّ رحمت پیاپی و احسان و نیکی لطف آمیزت از تو مسألت می کنم که امیدم را به کرم فراوان و نعمتْ دهی زیبایت در نزدیک شدن به تو و مقرّب گشتن به درگاهت و بهره مند شدن از نگریستن به تو، برآوری.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : دیدار تو، روشنایی دیدگان من است و وصالت آرزوی جانم، شوق تو دارم و شیفته محبّت تو هستم، سودای تو در سر دارم، خشنودی تو خواهش من است و دیدنت نیاز من .

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : الهی! ما را از کسانی قرار ده که برای نزدیک شدن به تو و دوستداریت برگزیدی و برای دوستی و محبّتت ویژه ساختی و شوق دیدارت را در جانش افکندی و او را به قضایت خشنود گردانیدی و دیدن رویت را ارزانیش داشتی ......... نعمت دیدنت را عطایم فرما.

ص :240


1- بحار الأنوار: 94/145.
2- بحار الأنوار: 94/148.
3- بحار الأنوار: 94/148.

عنه علیه السلام_ أیضا _: و لَوعَتی لا یُطفِئُها إلاّ لِقاؤکَ، و شَوقی إلَیکَ لا یَبُلُّهُ إلاّ النَّظَرُ إلی وَجهِکَ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی فَاجعَلْنا مِنَ الّذینَ تَوَشَّحَتْ (تَرَسَّخَتْ) أشجارُ الشَّوقِ إلَیکَ فی حَدائقِ صُدورِهِم ، و أخَذَتْ لَوعَةُ مَحَبَّتِکَ بِمَجامِعِ قُلوبِهِم ، فَهُم إلی أوکارِ الأفکارِ (الأذکارِ) یَأوُونَ، و فی رِیاضِ القُربِ و المُکاشَفَةِ یَرتَعونَ ......... قَد کُشِفَ الغِطاءُ عَن أبصارِهِم ......... و انشَرَحَت بِتَحقیقِ المَعرفَةِ صُدورُهُم ......... و قَرَّت بِالنَّظَرِ إلی مَحبوبِهِم أعیُنُهُم . (2)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _: سوز و گداز مرا [چیزی] جز دیدار تو فرو نمی نشاند و درد اشتیاقم را به تو، جز دیدارِ رویت بهبود نمی بخشد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : الهی! مرا از آنان قرار ده که درختان شوقِ به تو در باغهای سینه هایشان ریشه داونید و سوز و گداز محبّت تو اعماق دلهایشان را گرفت و از این رو، به آشیانه های افکار اذکار پناه می برند و در بوستانهای قرب و مکاشفه می چمند ......... پرده از دیدگانشان کنار زده شده ......... و سینه هایشان به حقیقت معرفت فراخ گردیده ......... و چشمهایشان به دیدار دلدارشان روشن گشته است.

2594 - حِکمَةُ الاحتِجابِ
2594 - حکمت محجوب بودن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی حدیثٍ _: حَجَبَ بَعضَها عَن بَعضٍ (3) لِیُعلَمَ أن لا حِجابَ بَینَهُ و بَینَ خَلقِهِ غَیرَ خَلقِهِ . (4)

2594

حکمت محجوب بودن

امام علی علیه السلام_ در حدیثی _فرمود : [خداوند] برخی اشیاء را از برخی دیگر در پرده داشت، تا دانسته شود که میان او و آفریدگانش پرده ای نیست مگر خود آفریدگانش.

ص :241


1- بحار الأنوار: 94/150.
2- بحار الأنوار: 94/150 _ 151 .
3- أی حَجَب اللّه تعالی بعض الأشیاء عن بعض .
4- التوحید : 309/2.

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی الدّعاءِ _: إنَّکَ لا تَحتَجِبُ عَن خَلقِکَ إلاّ أن تَحجُبَهُمُ الأعمالُ (الآمالُ) السَّیِّئَةُ دونَکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قَد سَألَهُ ابنُ أبی العَوجاءِ : و لِمَ احتَجَبَ عَنهُم و أرسَلَ إلَیهِمُ الرُّسُلَ ؟ _: وَیلَکَ ! و کَیفَ احتَجَبَ عَنکَ مَن أراکَ قُدرَتَهُ فی نَفسِکَ ؟ ! نَشَّأَکَ و لَم تَکُن ، و کَبَّرَکَ بَعدَ صِغَرِکَ ، و قُوَّتَکَ بَعدَ ضَعفِکَ ......... و ما زالَ یَعُدُّ عَلَیَّ قُدرَتَهُ الّتی هِیَ فی نَفسِیَ الّتی لا أدفَعُها حتّی ظَنَنتُ أنَّهُ سیَظهَرُ فیما بَینی و بَینَهُ ! (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَیسَ بَینَهُ و بَینَ خَلقِهِ حِجابٌ غَیرَ خَلقِهِ ، احتَجَبَ بِغَیرِ حِجابٍ مَحجوبٍ ، و استَتَرَ بِغَیرِ سِترٍ مَستورٍ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قَد سَألَهُ زِندیقٌ عَن عِلَّةِ الاحتِجابِ _: إنَّ الاحتِجابَ عَنِ الخَلقِ (4) لِکَثرَةِ ذُنوبِهِم . (5)

عنه علیه السلام :لا یَشمَلُهُ المَشاعِرُ ، و لا یَحجُبُهُ الحِجابُ ، فالحِجابُ بَینَهُ و بَینَ خَلقِهِ لاِمتِناعِه مِمّا یُمکِنُ فی ذَواتِهِم ، و لإمکانِ ذَواتِهِم مِمّا یَمتَنِعُ مِنهُ ذاتُهُ ، و لاِفتِراقِ الصّانِعِ و المَصنوعِ ، و الرَّبِّ و المَربوبِ ، و الحادِّ و المَحدودِ . (6) (7)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : تو خود را از آفریدگانت در پرده نکردی، بلکه کردارهای (آرزوهای) زشت خودِ آنان، میان تو و ایشان پرده شد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ ابن ابی العوجاء که پرسید: چرا خود را از مردم در پرده داشت و آن گاه پیامبران را سویشان فرستاد؟ _فرمود : وای بر تو! کسی که قدرتش را در وجود تو نشانت داده چگونه خود را از تو پوشیده داشته است؟ تو را که نبودی پدید آورد، خُرد بودی بزرگت کرد، ناتوان بودی توانایت گردانید .........

حضرت پیوسته مظاهر قدرت خدا را که در وجود من است و نمی توانم منکرشان شوم برایم بر می شمرد تا جایی که خیال کردم بزودی خداوند میان من و او ظاهر خواهد شد!

امام کاظم علیه السلام :میان او و آفریدگانش حجابی جز خود آنان وجود ندارد. او در پرده است بی آن که پرده ای در کار باشد و مستور است بی آن که پوششی در میان باشد.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به پرسش زندیقی از علّت در پرده بودن خدا _فرمود : پردگی او از خلق به علّت کثرت گناهان ایشان است.

امام رضا علیه السلام :درک ها، او را فرا نمی گیرد و حجاب ، او را پوشیده نمی دارد . از آفریدگانش در حجاب است؛ زیرا آنچه برای ذات آنان ممکن است، برای او ممتنع می باشد و آنچه ذات او از آن امتناع دارد، برای ذات آنها ممکن است و نیز به دلیل جدایی و تفاوتی است که میان سازنده و ساخته شده و پروردگار و پرورده و محدود کننده و محدود شده وجود دارد.

ص :242


1- الإقبال : 1/158 .
2- التوحید : 127/4 .
3- التوحید : 179/12 .
4- و فی بعض النسخ: «إنّ الحجاب علی الخلق ......... » ، و فی بعضها «إنّ الحجاب عن الخلق» . (کما فی هامش المصدر) .
5- التوحید : 252/3 .
6- التوحید : 56/14.
7- (انظر) القلب : باب 3344 .

2595 - حُجُبُ النّورِ
2595 - پرده های نور

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حِجابُهُ النّورُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی المُناجاةِ الشَّعبانِیَّةِ _: إلهی هَبْ لی کَمالَ الانقِطاعِ إلَیکَ ، و أنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إلَیکَ ؛ حتّی تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ ، فتَصِلَ إلی مَعدِنِ العَظَمَةِ ، و تَصیرَ أرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِکَ . (2)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی: «ثُمّ دَنا فَتَدَلّی * فَکانَ قابَ قَوسَینِ أو أدنی» (3) _: ذاکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَنا مِن حُجُبِ النّورِ فَرَأی مَلَکوتَ السَّماواتِ ، ثُمّ تَدَلّی صلی الله علیه و آله فَنَظَرَ مِن تَحتِهِ إلی مَلَکوتِ الأرضِ ؛ حتّی ظَنَّ أنَّهُ فی القُربِ مِنَ الأرضِ کَقابِ قَوسَینِ أو أدنی . (4)

2595

پرده های نور

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پرده او (خدا) نور است.

امام علی علیه السلام_ در مناجات شعبانیه _گفت : الهی! نعمت بریدن از هر چه جز توست و روی کردن کامل به سوی خودت را ارزانیم کن و دیدگان دلهایمان را به نور نگریستن به سوی خودت روشن فرما، تا دیده دلها پرده های نور را از هم درند و به معدن عظمت رسند و جانهای ما به عزّتِ قدست بیاویزند.

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره آیه «سپس نزدیک شد و آویخت. پس به قدر دو سر کمان یا نزدیکتر بود» _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله به پرده های نور نزدیک شد و ملکوت آسمانها را دید. سپس در آویخت و از پایین پایِ خود به ملکوت زمین نگریست تا آن جا که گمان کرد نزدیکی اش به زمین به اندازه دو سر کمان است یا کمتر.

ص :243


1- صحیح مسلم : 1/162/294 .
2- بحار الأنوار : 94/99/13 .
3- النجم : 8 و 9 .
4- علل الشرائع : 132/1 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی: «یَومَ یُکشَفُ عَن ساقٍ و یُدعَونَ إلَی السُّجُودِ» (1) _: حِجابٌ مِن نورٍ یُکشَفُ فیَقَعُ المُؤمِنونَ سُجَّدا . (2)

(3)

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «روزی که آن واقعه عظیم پدیدار شود و آنها را به سجود فراخوانند» _فرمود : پرده ای از نور کنار زده می شود و مؤمنان به سجده می افتند.

2596 - أزَلِیٌّ وأبَدِیٌّ
2596 - خدا بی آغاز و انجام است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیسَ لِأوَّلِیَّتِهِ ابتِداءٌ ، وَ لا لِأزَلِیَّتِهِ انقِضاءٌ ، هُوَ الأوَّلُ و لَم یَزَلْ ، و الباقی بِلا أجَلٍ ......... لا یُقالُ لَهُ: «مَتی ؟» و لا یُضرَبُ لَهُ أمَدٌ بِ_ «حتّی» ......... قَبلَ کُلِّ غایَةٍ و مُدَّةٍ ، و کُلِّ إحصاءٍ و عِدَّةٍ . (4)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الأوَّلِ فلا شَیءَ قَبلَهُ، و الآخِرِ فَلا شَیءَ بَعدَهُ . (5)

عنه علیه السلام :الأوّلُ الّذی لا غایَةَ لَهُ فیَنتَهِیَ ، و لا آخِرَ لَهُ فیَنقَضِیَ . (6)

2596

خدا بی آغاز و انجام است

امام علی علیه السلام :نه اوّلیّت او را آغازی است و نه ابدیّتش را پایانی. او نخستین است و پیوسته بوده و ماناست و سرآمدی ندارد ......... درباره او نمی توان گفت: «از کی بوده؟» و نمی توان ضرب الاجلی با لفظ «تا» برایش تعیین کرد ......... پیش از هر پایان و مدتی و هر شمارش و شماری بوده است.

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خدای را که نخستین است و هیچ چیز پیش از او نبوده و آخرین است و چیزی بعد از او نیست.

امام علی علیه السلام :اوّلی است که پایانی ندارد، تا به نهایت رسد و او را آخری نیست که پایان پذیرد.

ص :244


1- القلم : 42 .
2- عیون أخبار الرضا : 1/121/14 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 58 / 39 باب 5 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 163.
5- نهج البلاغة : الخطبة 96.
6- نهج البلاغة : الخطبة 94 .

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی لَم تَسبِقْ لَهُ حالٌ حالاً ، فیَکونَ أوّلاً قَبلَ أن یَکونَ آخِرا . (1)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الأوَّلِ قَبلَ کُلِّ أوَّلٍ ، و الآخِرِ بَعدَ کُلِّ آخِرٍ ، و بِأوَّلِیَّتِهِ وَجَبَ أن لا أوَّلَ لَهُ ، و بآخِرِیَّتِهِ وَجَبَ أن لا آخِرَ لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :لا یَزولُ أبَدا و لَم یَزَلْ ، أوَّلٌ قَبلَ الأشیاءِ بِلا أوَّلِیَّةٍ، و آخِرٌ بَعدَ الأشیاءِ بِلا نِهایَةٍ . (3)

عنه علیه السلام_ و قَد سَألَهُ رَجُلٌ یَهودِیٌّ: مَتی کانَ رَبُّنا عَزَّ و جلَّ ؟ _: یا یَهودِیُّ ، (ما کانَ) لَم یَکُنْ رَبُّنا فکانَ ، و إنَّما یُقالُ : «مَتی کانَ» لِشَیءٍ لَم یَکُنْ فکانَ ، هُوَ کائنٌ بِلا کَینونَةِ کائنٍ لَم یَزَلْ لَیسَ لَهُ قَبلٌ ، هُوَ قَبلَ القَبلِ ، و قَبلَ الغایَةِ ، انقَطَعَتْ عَنهُ الغایاتُ ، فهُوَ غایَةُ کُلِّ غایَةٍ . (4)

عنه علیه السلام :لَم یَتَقَدَّمْهُ وَقتٌ و لا زَمانٌ . (5)

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خدا را سزد که حالی از او بر حال دیگرش پیشی نگرفته است، تا اوّل باشد پیش از آن که آخر باشد.

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خدای را که اول است پیش از هر اوّلی و آخر است بعد از هر آخری و به سبب اول بودنش لازم است که او را آغازی نباشد و به سبب آخر بودنش واجب است که او را پایان و آخری نباشد.

امام علی علیه السلام :هیچ گاه زوال نپذیرد و همواره بوده است؛ پیش از همه چیز بوده بی آن که او را آغازی باشد و پس از همه چیز هست بی آن که نهایت و پایانی داشته باشد.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به مردی یهودی که پرسید: پروردگار عزّ و جلّ ما از کی بوده است؟ _فرمود : ای یهودی! چنین نبوده که پروردگار ما نبوده و سپس بود شده باشد. سؤال «از کی بوده؟» تنها درباره موجودی به کار می رود که نبوده و سپس بود شده است. خدا موجود است بی آن که حادث باشد. همواره بوده و قبل و نقطه آغازی ندارد. پیش از پیش است و پیش از نقطه نهایت [در جانب ازل]. غایت و نقطه پایان به او ختم می شود، او پایان هر پایانی است.

امام علی علیه السلام :بر او پیشی نگرفت هیچ وقت و زمانی.

ص :245


1- . نهج البلاغة : الخطبة 65 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 101.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
4- . بحار الأنوار : 77/331/18 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 182.

عنه علیه السلام :لا تَصحَبُهُ الأوقاتُ ، و لا تَرفِدُهُ الأدَواتُ ، سَبَقَ الأوقاتَ کَونُهُ ، و العَدَمَ وُجودُهُ ، و الابتِداءَ أزَلُهُ ......... مَنَعَتْها «مُنذُ» القِدمَةَ ، و حَمَتْها «قَد» الأزلِیَّةَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن تَفسیرِ «الآخِرِ» فی قَولِهِ تَعالی: «هُوَ الأوَّلُ و الآخِرُ» (2) _: إنَّهُ لَیسَ شَیءٌ إلاّ یَبیدُ ، أو یَتغَیّرُ ، أو یَدخُلُهُ الغِیَرُ و الزَّوالُ ، أو یَنتَقِلُ مِن لَونٍ إلی لَونٍ ، و مِن هَیئَةٍ إلی هَیئَةٍ ، و من صِفَةٍ إلی صِفَةٍ ، و مِن زِیادَةٍ إلی نُقصانٍ ، و مِن نُقصانٍ إلی زِیادَةٍ، إلاّ رَبَّ العالَمینَ ؛ فإنَّهُ لَم یَزَلْ و لا یَزالُ واحِدا ، هُوَ الأوَّلُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ ، و هُوَ الآخِرُ عَلی ما لَم یَزَلْ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ابتِداؤهُ إیّاهُم دَلیلُهُم عَلی أن لا ابتِداءَ لَهُ ، لِعَجزِ کُلِّ مُبتَدَأٍ عَنِ ابتِداءِ غَیرِهِ . (4)

بحار الأنوار_ فی الدُّعاءِ _: أوَّلِیَّتُکَ مِثلُ آخِرِیَّتِکَ ، و آخِرِیَّتُکَ مِثلُ أوَّلِیَّتِکَ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :زمانها با او همراه نیستند و ابزارها کمک و یاریش نمی رسانند. بودنش بر زمانها پیشی دارد و هستیش بر نیستی و ازلی بودنش بر آغاز داشتن ......... ادوات و ابزارها با کلمه «از چه وقت» از مُلک بی آغازی و قِدَم خارج می شوند و با کلمه «قد» [که نشانگر ماضی قریب است ]از ازلی بودن محروم می گردند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از «آخر» در آیه «اوست اوّل و آخر» _فرمود : هیچ چیز نیست مگر این که نابود می شود یا دگرگون می گردد یا تغییر و زوال [از خارج] به او راه می یابد یا از رنگی به رنگی و از شکلی به شکلی و از صفتی به صفتی دیگر در می آید و از فزونی به کاستی می گراید و از کاستی به فزونی، مگر پروردگار جهانیان که همیشه بر یک حالت بوده و خواهد بود. او اوّل است و پیش از هر چیز بوده و آخر است به همان گونه که در ازل بوده است.

امام رضا علیه السلام :همین که خداوند آفرینش خلایق را آغاز کرده دلیل بر این است که خود او را آغازی نیست؛ زیرا هیچ آغاز شده ای [به وسیله دیگری ]نمی تواند آغازگر غیر خود باشد.

بحار الأنوار_ در دعا آمده است _: اوّل بودن تو همانند آخر بودنت می باشد و آخر بودنت مانند اوّل بودنت.

ص :246


1- نهج البلاغة : 186 .
2- الحدید : 3 .
3- التوحید : 314/2.
4- التوحید : 36/2 .
5- بحار الأنوار : 95/357/13 .
6- (انظر) بحار الأنوار : 3 / 283 باب 12 .

2597 - کانَ اللَّهُ ولَم یَکُن مَعَهُ شَی ءٌ
2597 - خدا بود و چیزی با او نبود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ من دُعاءٍ عَلَّمَهُ عَلِیّا علیه السلام _: لا إلهَ إلاّ أنتَ ، کُنتَ إذ لَم تَکُنْ سَماءٌ مَبنِیَّةٌ ، و لا أرضٌ مَدحِیَّةٌ ، و لا شَمسٌ مُضیئَةٌ ، و لا لَیلٌ مُظلِمٌ ، و لا نَهارٌ مُضیءٌ ، و لا بَحرٌ لُجِّیٌّ ، و لا جَبَلٌ راسٍ ، و لا نَجمٌ سارٍ ......... کُنتَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ ، و کوَّنتَ کُلَّ شَیءٍ ، و قَدَرتَ عَلی کُلِّ شَیءٍ ، و ابتَدَعتَ کُلَّ شَیءٍ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی کانَ و لا شَیءَ غَیرُهُ ، نورا لا ظَلامَ فیهِ ، و صادِقا لا کِذبَ فیهِ ، و عالِما لا جَهلَ فیهِ، و حَیّا لا مَوتَ فیهِ ، و کذلِکَ هُوَ الیَومُ ، و کذلِکَ لا یَزالُ أبَدا . (2)

الکافی عن زرارةَ :قلتُ لأبی جَعفرٍ علیه السلام : أ کانَ اللّهُ و لا شَیءَ ؟ قال : نَعَم کانَ و لا شَیءَ . قُلتُ : فأینَ کانَ یَکونُ ؟ قالَ : و کانَ مُتَّکِئا فاستَوی جالِسا و قالَ : أحَلْتَ یا زُرارَةُ ! و سَألتَ عَنِ المَکانِ إذ لا مَکانَ . (3)

2597

خدا بود و چیزی با او نبود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعایی که به علی علیه السلام آموخت _گفت : خدایی جز تو نیست. تو بودی آن گاه که نه آسمانِ برافراشته ای بود و نه زمینِ گسترده ای و نه خورشیدِ تابنده ای و نه شبِ تاری و نه روزِ روشنی و نه دریایِ ژرفی و نه کوهِ سر به فلک کشیده ای و نه اختر سیّاری ......... پیش از هر چیز تو بوده ای و همه چیز را تو هستی بخشیده ای و بر هر چیز توانایی و هر چیزی را تو پدید آورده ای.

امام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی بود و چیزی جز او نبود، نوری بود تهی از تاریکی، راستگو بود و دروغ در او راه نداشت، دانا بود و نادانی همراهش نبود، زنده بود و مرگ با او نبود؛ هم اینک نیز چنین است و همواره چنین خواهد بود.

الکافی_ به نقل از زراره _: از امام باقر علیه السلام سؤال کردم آیا خدا بود و چیزی [دیگر ]نبود؟ حضرت فرمود : آری، او بود و هیچ چیز دیگر نبود. عرض کردم: پس، کجا بود؟ حضرت که تکیه کرده بود راست نشست و فرمود: سخنی محال (نادرست) گفتی و از جا و مکان پرسیدی، آن گاه که مکان نبود.

ص :247


1- مهج الدعوات : 124 .
2- التوحید : 141/5 .
3- الکافی : 1/90/7 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :القِدَمُ صِفَتُهُ الّتی دَلَّتِ العاقِلَ عَلی أنَّهُ لا شَیءَ قَبلَهُ ، و لا شَیءَ مَعَهُ فی دَیمومِیَّتِهِ ، فَقَد بانَ لَنا بإقرارِ العامَّةِ مُعجِزَةِ الصِّفَةِ أنَّهُ لا شَیءَ قَبلَ اللّهِ و لا شَیءَ مَعَ اللّهِ فی بَقائهِ ، و بَطَلَ قَولُ مَن زَعَمَ أنَّهُ کانَ قَبلَهُ أو کانَ مَعَهُ شَیءٌ ، و ذلکَ أنَّهُ لَو کانَ مَعَه شَیءٌ فی بَقائهِ لَم یَجُزْ أن یَکونَ خالِقا لَهُ . (1)

امام رضا علیه السلام :قِدَم (بی آغازی خدا) صفتی است که خردمند را به این نکته رهنمون می شود که هیچ چیز پیش از او نیست و در همیشگی بودنش یار و شریکی ندارد. پس، به اعتراف همگان و این صفتِ عاجز کننده، برای ما روشن گشت که نه پیش از خدا چیزی بوده است و نه همزمان با او، پس این سخن که پیش از خدا یا همزمان با او موجودی بوده نادرست است؛ زیرا اگر همزمان با او چیزی باشد در این صورت روا نخواهد بود که خدا آفریننده آن باشد.

2598 - حَیٌّ
2598 - خدا زنده است

الکتاب :

اللّهُ لا إلهَ إلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» . (2)

وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ کَفَی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیرا» . (3)

هُوَ الْحَیُّ لا إلهَ إلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ للّهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عِلمٌ لا جَهلَ فیهِ ، حَیاةٌ لا مَوتَ فیهِ ، نورٌ لا ظُلمَةَ فیهِ . (5)

2598

خدا زنده است

قرآن:

«اللّه خدایی است که هیچ خدایی جز او نیست. زنده و پاینده است».

«و بر آن زنده ای که نمی میرد توکّل کن و به ستایش او تسبیح گوی و او خود برای آگاهی از گناهان بندگانش کافی است».

«اوست زنده. خدایی جز او نیست. پس او را بخوانید در حالی که دینش را به اخلاص پذیرفته اید. ستایش از آن خدایی است که پروردگار جهانیان است».

حدیث:

امام صادق علیه السلام :خداوند علمی است که هیچ نادانی در او نیست، زندگی ای است که مرگی با او نیست و روشنایی ای است که هیچ تاریکی در او نباشد.

ص :248


1- الکافی : 1/120/2 .
2- البقرة : 255 .
3- الفرقان : 58 .
4- غافر : 65 .
5- التوحید : 137/11 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ _ لا إلهَ إلاّ هُوَ _ کانَ حَیّا بِلا کَیفَ و لا أینَ . (1)

عنه علیه السلام :کانَ اللّهُ حَیّا بِلا حَیاةٍ حادِثَةٍ ......... بَل حَیٌّ لِنَفسِهِ . (2)

التوحید عن یونُسِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ:قُلتُ لِأبی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام : رَوینا أنَّ اللّهَ عِلمٌ لا جَهلَ فیهِ ، حَیاةٌ لا مَوتَ فیهِ ، نورٌ لا ظُلمَةَ فیهِ ، قالَ : کذلِکَ هُوَ . (3)

(4)

امام کاظم علیه السلام :خدا _ که معبودی جز او نیست _ زنده بود بی آن که چگونگی داشته باشد و در مکانی باشد.

امام کاظم علیه السلام :خداوند زنده ای نیست که حیاتش حادث باشد ......... بلکه او به ذات خود زنده است.

التوحید_ به نقل از یونس بن عبد الرحمن _: به ابو الحسن الرضا علیه السلام عرض کردم: برای ما چنین روایت شده است که خدا دانایی است بی آن که کمترین جهلی در او باشد، زندگی ای است که در او مرگی نیست و روشنایی ای است به دور از هر تاریکی. حضرت فرمود: چنین است او.

2599 - عالِمٌ
2599 - خدا داناست

الکتاب :

أ لَمْ تَرَ أنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوَی ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أدْنَی مِنْ ذلِکَ وَ لا أکْثَرَ إلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» . (5)

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» . (6)

2599

خدا داناست

قرآن:

«آیا ندانسته ای که خدا هر چه را در آسمان و زمین است می داند؟ هیچ سه نفری با هم نجوا نکنند مگر این که خدا چهارمین آنهاست و هیچ پنج نفری نجوا نکنند مگر این که او ششمین آنهاست و نه کمتر از این و نه بیشتر مگر این که هر کجا باشند خدا با آنهاست. سپس همه را در روز قیامت به کارهایی که کرده اند آگاه می کند؛ زیرا خدا بر همه چیز داناست».

«و نزد اوست کلیدهای غیب. آنها را کسی جز او نمی داند. هر آن چه را در خشکی و دریاست می داند. هیچ برگی نمی افتد مگر این که او آن را می داند و هیچ دانه ای در تاریکیهای زمین و هیچ تری و خشکی نیست مگر این که در کتابی مبین آمده است».

ص :249


1- التوحید : 141/6.
2- التوحید : 142/6 .
3- التوحید : 138/12.
4- (انظر) المیزان فی تفسیر القرآن : 2 / 328 .
5- المجادلة : 7 .
6- الأنعام : 59 .

اللّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ اُنْثَی وَ ما تَغِیضُ الْأرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ کُلُّ شَیْءٍ عِندَهُ بِمِقْدارٍ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لا یَعزُبُ عَنهُ عَدَدُ قَطرِ الماءِ ، و لا نُجومُ السَّماءِ ، و لا سَوافِی الرِّیحِ فی الهَواءِ ، و لا دَبیبُ النَّملِ عَلَی الصَّفا ، و لا مَقیلُ الذَّرِّ فی اللّیلَةِ الظَّلماءِ ، یَعلَمُ مَساقِطَ الأوراقِ ، و خَفِیَّ طَرْفِ الأحداقِ . (3)

عنه علیه السلام :فسُبحانَ مَن لا یَخفی عَلَیهِ سَوادُ غَسَقٍ داجٍ، و لا لَیلٌ ساجٍ، فی بِقاعِ الأرَضینَ المُتَطأطِئاتِ و لا فی یَفاعِ السُّفْعِ المُتَجاوِراتِ ، و ما یَتَجَلجَلُ بِهِ الرَّعدُ فی اُفُقِ السَّماءِ ، و ما تَلاشَتْ عَنهُ بُروقُ الغَمامِ ، و ما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ تُزیلُها عَن مَسقَطِها عَواصِفُ الأنواءِ و انهِطالُ السَّماءِ ، و یَعلَمُ مَسقَطَ القَطرَةِ و مَقَرَّها ، و مَسحَبَ الذَّرَّةِ و مَجَرَّها ، و ما یَکفی البَعوضَةَ مِن قوتِها ، و ما تَحمِلُ الاُنثی فی بَطنِها . (4)

«خدا می داند که هر ماده ای چه باردار است و در زهدانها چه از آن کم می شود و چه بدان افزوده می گردد. و هر چیز را نزد او مقداری معین است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :شمار قطره های آبها و ستارگان آسمان و ذرات گرد و غبار پراکنده در هوا و حرکت مور بر خرسنگ و خفتنگاه مورچگان در شب تاریک، بر او پوشیده نیست. افتادنگاههای برگها و برهم خوردن پلکها را می داند.

امام علی علیه السلام :پاک و منزّه است خدایی که نه سیاهی شبِ دیجور بر او پوشیده است، نه شبهای آرام سرزمین های پست و نه کوهها و تپه های قهوه ای رنگ به هم پیوسته و نه آوازی که از تندر در کرانه آسمان برمی خیزد و نه آنچه آذرخشِ ابرها از آن پراکنده می شود و نه برگی که فرو می افتد و طوفانهای ستارگان و بارشِ بارانِ آنها را از افتادنگاهشان دور می گردانند. افتادنگاه و جای قرار گرفتن هر قطره باران و جای دانه کشیدن مور و مقصد او را، و آنچه را که برای روزی پشه کافی است و جنس جنین هر ماده ای را در

شکمش می داند.

ص :250


1- الرعد : 8 .
2- (انظر) یونس : 61 ، سبأ : 2 ، فصّلت : 47 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 178.
4- نهج البلاغة : الخطبة 182.

عنه علیه السلام :یَعلَمُ عَجیجَ الوُحوشِ فی الفَلَواتِ ، و مَعاصِیَ العِبادِ فی الخَلَواتِ ، و اختِلافَ النِّینانِ فی بحار الأنوار الغامِراتِ ، و تَلاطُمَ الماءِ بِالرِّیاحِ العاصِفاتِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :آوای وحوش در بیابانها و گناهان بندگان در خلوتها و آمد و شد ماهیان در دریاهای بزرگ و برهم خوردن آبها از بادهای سخت را می داند.

2600 - إنّهُ یَعلَمُ السِّرَّ وأخفی
2600 - خدا به رازها و نهانتر از رازها آگاه است

الکتاب :

وَ لَقَدْ خَلَقْنا الاْءنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أقْرَبُ إلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» . (3)

وَ إنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أخْفَی» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لا یَخفی عَلَیهِ مِن عِبادِهِ شُخوصُ لَحظَةٍ ، و لا کُرورُ لَفظَةٍ ، و لا ازدِلافُ رَبوَةٍ ، و لا انبِساطُ خُطوَةٍ ، فی لَیلٍ داجٍ ، و لا غَسَقٍ ساجٍ . (5)

2600

خدا به رازها و نهانتر از رازها آگاه است

قرآن:

«ما انسان را آفریدیم و از وسوسه های نفس او آگاه هستیم. و ما از رگ گردنش به او نزدیکتریم».

«و اگر سخن بلند گویی، او به راز نهان و نهانتر آگاه است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هیچ عملی از اعمال بندگان خدا بر او پوشیده نیست: نه نگاه خیره ای و نه تکرار واژه ای و نه نزدیک شدن به تپّه ای و نه برداشتن گامی در شبی تیره و ظلمتی آرام.

ص :251


1- نهج البلاغة : الخطبة 198 .
2- (انظر) معرفة اللّه : باب 2598 حدیث 12576 . بحار الأنوار : 4 / 74 باب 2 . المیزان فی تفسیر القرآن : 15 / 252 بحث عقلیّ متعلّق بالعلم .
3- ق : 16 .
4- طه : 7 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 163.

عنه علیه السلام :عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائرِ المُضمِرینَ ، و نَجوَی المُتَخافِتینَ ، و خَواطِرِ رَجمِ الظُّنونِ ، و عُقَدِ عَزیماتِ الیَقینِ . (1)

عنه علیه السلام :خَرَقَ عِلمُهُ باطِنَ غَیبِ السُّتُراتِ ، و أحاطَ بِغُموضِ عَقائدِ السَّریراتِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالی: «فإنَّهُ یَعلَمُ السِّرَّ و أخفی» _: السِّرُّ : ما کَتَمتَهُ فی نَفسِکَ ، و أخفی : ما خَطَرَ بِبالِکَ ثُمّ اُنسِیتَهُ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالی: «یَعلَمُ خائنَةَ الأعیُنِ» (4) _: أ لَم تَرَ إلَی الرَّجُلِ یَنظُرُ إلَی الشَّیءِ و کأنَّهُ لا یَنظُرُ إلَیهِ ، فذلِکَ خائنَةُ الأعیُنِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :رازی را که افراد در درون خویش نهفته می دارند و نجوای کسانی را که به راز سخن می گویند و گمانهایی را که در دلها می گذرد و عقیده های راسخ یقینی را می داند.

امام علی علیه السلام :دانش او به آن سوی نا پیدای پرده ها نفوذ می کند و بر افکار و باورهای پیچیده درونها احاطه دارد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «او راز نهان و نهانتر را می داند» _فرمود : راز نهان، آن چیزی است که تو در درونت پنهان می کنی و نهانتر، آن چیزی است که از ذهن و خاطرت گذشته و سپس فراموشش کرده ای.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از آیه «نگاههای دزدانه را می داند» _فرمود : آیا نمی بینی که انسان گاه به چیزی نگاه می کند و گویی به آن نمی نگرد؟ این همان نگاههای دزدانه است.

2601 - کُلُّ عالِمٍ غَیرُهُ مُتَعلِّمٌ
2601 - هر دانایی، جز او، دانش آموزنده است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و کُلُّ عالِمٍ غَیرُهُ مُتَعَلِّمٌ . (7)

2601

هر دانایی، جز او، دانش آموزنده است

امام علی علیه السلام :و هر دانایی _ جز خدا _ دانش آموزنده است.

ص :252


1- نهج البلاغة : الخطبة 91، انظر تمام الخطبة.
2- نهج البلاغة: الخطبة108.
3- بحار الأنوار : 4/79/2.
4- غافر : 19 .
5- بحار الأنوار : 4/80/4 .
6- (انظر) النظر : باب 3828 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 65 .

عنه علیه السلام :کُلُّ عالِمٍ فمِن بَعدِ جَهلٍ تَعَلَّمَ ، و اللّهُ لَم یَجهَلْ و لَم یَتَعَلَّمْ . (1)

عنه علیه السلام :العالِمُ بِلا اکتِسابٍ و لا ازدِیادٍ ، و لا عِلمٍ مُستَفادٍ ......... لَیسَ إدراکُهُ بِالإبصارِ ، و لا عِلمُهُ بالإخبارِ . (2)

امام علی علیه السلام :هر دانایی دانش را پس از نادانی آموخته است، امّا خداوند نه نادان بود و نه دانش خود را از کسی آموخت.

امام علی علیه السلام :داناست، بی آنکه دانش خود را کسب کرده یا بر آن افزوده و یا از کسی فرا گرفته باشد ......... نه درک او [از اشیاء] به دیدن است و نه علم و آگاهیش به خبر یافتن.

2602 - عالِمٌ إذ لا مَعلومَ
2602 - او عالم بود آن گاه که معلومی نبود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عالمٌ إذ لا مَعلومَ ، و رَبٌّ إذ لا مَربوبَ ، و قادِرٌ إذ لا مَقدورَ . (3)

عنه علیه السلام :أحالَ الأشیاءَ لِأوقاتِها ......... عالِما بِها قَبلَ ابتِدائها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن عِلمِهِ بِالمَکانِ : أ کانَ قَبلَ تَکوینِهِ أم حِینَهُ و بَعدَهُ ؟ _: تَعالَی اللّهُ ! بَل لَم یَزَلْ عالِما بِالمَکانِ قَبلَ تَکوینِهِ کَعِلمِهِ بِهِ بَعدَ ما کَوَّنَهُ ، و کَذلِکَ عِلمُهُ بِجَمیعِ الأشیاءِ کعِلمِهِ بِالمَکانِ . (5)

عنه علیه السلام :و العِلمُ ذاتُه و لا مَعلومَ ......... فلَمَّا أحدَثَ الأشیاءَ و کانَ المَعلومُ وَقَعَ العِلمُ مِنهُ عَلَی المَعلومِ . (6)

2602

او عالم بود آن گاه که معلومی نبود

امام علی علیه السلام :او دانا بود آن گاه که هنوز معلومی وجود نداشت و پروردگار (مالک) بود آن گاه که پرورده (مملوکی) نبود و توانا بود زمانی که هنوز مقدوری در کار نبود.

امام علی علیه السلام :[پدید آمدن] اشیاء را به زمان خودشان موکول کرد ......... و پیش از آن که پدیدشان آورد به آنها عالم بود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: آیا علم خدا به مکان ، پیش از ایجاد آن بوده یا همزمان با ایجادش یا بعد از آن؟ _فرمود : بلند مرتبه است خدا! او پیوسته عالم بوده است و علم او به مکان پیش از ایجاد آن همانند علم اوست به آن بعد از ایجادش. علم او به همه اشیاء نیز همچون علم او به مکان است.

امام صادق علیه السلام :علم ، ذاتی خداست و پیش از آن که معلومی (متعلق علمی) در کار باشد، عالم بوده است. و چون اشیاء را پدید آورد و معلوم موجود شد علم او به معلوم تعلق گرفت.

ص :253


1- الکافی : 1/135/1 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 213.
3- نهج البلاغة : الخطبة 152.
4- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
5- التوحید : 137/9 .
6- الکافی : 1/107/1 .

2603 - عِلمُهُ بِما کانَ کعِلمِهِ بِما یَکونُ
2603 - علم خدا به گذشته بسان علم اوست به آینده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِلمُهُ بِالأمواتِ الماضینَ کَعِلمِهِ بِالأحیاءِ الباقینَ ، و عِلمُهُ بِما فی السَّماواتِ العُلی کعِلمِهِ بِما فی الأرَضینَ السُّفلی . (1)

عنه علیه السلام :أحاطَ بِالأشیاءِ عِلما قَبلَ کَونِها ، فلَم یَزدَدْ بِکَونِها عِلما ، عِلمُهُ بِها قَبلَ أن یُکَوّنَها کعِلمِهِ بَعدَ تَکوینِها . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ غَیبٍ عِندَکَ شَهادَةٌ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَم یَزَلْ عالِما بِما یَکونُ، فعِلمُهُ بِهِ قَبلَ کَونِهِ کعِلمِهِ بِهِ بَعدَ کَونِهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن عِلمِ اللّهِ بِما کانَ و ما هُوَ کائنٌ قَبلَ تَکوینِ السَّماواتِ و الأرضِ _: بَلی ، قَبلَ أن یَخلُقَ السَّماواتِ و الأرضَ . (5)

(6)

2603

علم خدا به گذشته بسان علم اوست به آینده

امام علی علیه السلام :علم او به مردگان گذشته همچون علم او به زندگان آینده است و علم او به آنچه در آسمانهای برین است، همانند علم اوست به آنچه در زمینهای زیرین است.

امام علی علیه السلام :پیش از پدید آوردن اشیاء به آنها علم داشته است؛ بنا بر این، بعد از پدید آمدنشان بر علم او چیزی افزون نشد. علم او به اشیاء، پیش از آن که به وجود آیند، همانند علم اوست به آنها بعد از پدید آوردنشان.

امام علی علیه السلام :هر پنهانی پیش تو آشکار است.

امام باقر علیه السلام :خدا به آنچه پدید می آید، همیشه عالم بوده است. پس، علم او به اشیاء پیش از بود شدنشان، مانند علم اوست به آنها بعد از پدید آمدنشان.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که آیا خدا پیش از آفرینش آسمانها و زمین به آنچه بوده و آنچه پدید می آید علم داشته است _فرمود : آری، پیش از آن که آسمانها و زمین را بیافریند [به همه چیز علم داشته است].

ص :254


1- . نهج البلاغة : الخطبة 163.
2- بحار الأنوار : 4/270/15 .
3- . نهج البلاغة : الخطبة 109 .
4- الکافی : 1/107/2 .
5- . التوحید : 135/5 .
6- (انظر) معرفة اللّه : باب 2601 حدیث 12586 .

2604 - عِلمُه لا یوصَفُ
2604 - علم خدا در وصف نگنجد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَلِمَها لا بِأداةٍ (1) لا یَکونُ العِلمُ إلاّ بِها، و لَیسَ بَینَهُ و بَینَ مَعلومِهِ عِلمٌ غَیرُهُ کانَ عالِما لِمَعلومِهِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :عِلمُ اللّهِ لا یُوصَفُ مِنهُ بِأینَ ، و لا یُوصَفُ العِلمُ مِنَ اللّهِ بِکَیفَ ، و لا یُفرَدُ العِلمُ مِنَ اللّهِ ، و لا یُبانُ اللّهُ مِنهُ ، و لَیسَ بَینَ اللّهِ و بَینَ عِلمِهِ حَدٌّ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :انَّما سُمِّیَ اللّهُ تَعالی بِالعِلمِ بِغَیرِ عِلمٍ حادِثٍ عَلِمَ بِهِ الأشیاءَ ، استَعانَ بِهِ عَلی حِفظِ ما یَستَقبِلُ مِن أمرِهِ . (4)

2604

علم خدا در وصف نگنجد

امام علی علیه السلام :علم او به چیزها نه به واسطه ابزاری است که جز با آن علم حاصل نمی شود. میان خدا و معلومش علمی جز خود او نیست که به واسطه آن به معلومش علم پیدا کند.

امام کاظم علیه السلام :علم خدا، با صفت «از کجاست؟» وصف نمی شود. علم خدا با صفت «چگونه» توصیف نمی گردد؛ نه علم از خدا جدا می شود و نه خدا از علم؛ و میان خدا و علم او حدّی نیست.

امام رضا علیه السلام :خداوند متعال به علم موصوف شده است نه به علمی حادث که با آن اشیاء را بداند و برای کار آینده اش از آن کمک بگیرد.

2605 - عادِلٌ
2605 - خدا دادگر است

الکتاب :

إنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أجْرا عَظِیما» (5) . (6)

2605

خدا دادگر است

قرآن:

«خداوند ذرّه ای ستم نمی کند. اگر نیکیی باشد آن را دو چندان می کند و از جانب خود مزدی بزرگ می دهد» (7) .

ص :255


1- أی عَلِمَ الأشیاء لا بأداة .
2- تحف العقول : 92 .
3- التوحید : 138/16 .
4- الکافی : 1/121/2 .
5- الآیات فی نفی الظلم عنه تعالی تزید علی أربعین آیة ، فراجع .
6- النساء : 40 .
7- آیاتی که در نفی ظلم و ستمگری از خداست، بیش از چهل آیه است. به این آیات مراجعه شود.

«شَهِدَ اللّهُ أنَّهُ لا إلهَ إلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قائِما بِالْقِسْطِ لا إلهَ إلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و أشهَدُ أنَّهُ عَدلٌ عَدَلَ ، و حَکَمٌ فَصَلَ . (2)

عنه علیه السلام :الّذی صَدَقَ فی مِیعادِهِ ، و ارتَفَعَ عَن ظُلمِ عِبادِهِ ، و قامَ بِالقِسطِ فی خَلقِهِ ، و عَدَلَ عَلَیهِم فی حُکمِهِ . (3)

عنه علیه السلام :الّذی عَظُمَ حِلمُهُ فعَفا ، و عَدَلَ فی کُلِّ ما قَضی . (4)

عنه علیه السلام :ما کانَ قَومٌ قَطُّ فی غَضِّ نِعمَةٍ مِن عَیشٍ فزالَ عَنهُم إلاّ بِذُنوبٍ اجتَرَحوها ؛ لأنَّ اللّهَ لَیسَ بِظلاّمٍ لِلعَبیدِ . (5)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: فکُلُّ البَرِیَّةِ مُعتَرِفَةٌ بِأنَّکَ غَیرُ ظالِمٍ لِمَن عاقَبتَ ، و شاهِدَةٌ بأنَّکَ مُتَفَضِّلٌ عَلی مَن عافَیتَ . (6)

قصص الأنبیاء :قالَ عُزَیرٌ علیه السلام : یا رَبِّ ، إنّی نَظَرتُ فی جَمیعِ اُمورِکَ و إحکامِها فعَرَفتُ عَدلَکَ بِعَقلی ، و بَقِیَ بابٌ لَم أعرِفْهُ : إنَّکَ تَسخَطُ عَلی أهلِ البَلِیَّةِ فتَعُمُّهُم بِعَذابِکَ و فیهِمِ الأطفالُ ! ......... فقیلَ لَهُ : یا عُزَیرُ ، إنَّ القَومَ إذا استَحَقُّوا عَذابی قَدَّرتُ نُزولَهُ عِندَ انقِضاءِ آجالِ الأطفالِ ، فماتَ اُولئکَ بِآجالِهِم و هَلَکَ هؤلاءِ بِعَذابی . (7) (8)

«خدا و فرشتگان و دانشمندان گواهی می دهند که خدایی جز او نیست و برپا دارنده عدل است. خدایی جز او نیست که عزیز و حکیم است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که خداوند دادگری است که به عدل رفتار کرده و داوری است که حق و باطل را از هم جدا ساخته است.

امام علی علیه السلام :خدایی است که در وعده خویش راست گوست و بالاتر از آن است که به بندگانش ستم کند و در میان آفریدگانش به عدل رفتار کرد و در حکم خویش با آنها دادگری نمود.

امام علی علیه السلام :خدایی که بردباریش زیاد است و می بخشد و در آنچه حکم کرده، عدالت ورزیده است.

امام علی علیه السلام :هرگز نعمت و رفاه زندگی از مردمی گرفته نشد، مگر به سبب گناهانی که مرتکب شدند؛ چرا که خداوند به بندگانش ستم نمی کند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : آفریدگان همه معترفند که تو هر کس را کیفر دهی ستمکار نیستی و گواهند بر این که هر کس را ببخشی، از روی فضل و کرم توست.

قصص الأنبیاء :عُزَیر علیه السلام عرض کرد : پروردگارا! من در تمام کارهای تو و استواریِ آنها اندیشیدم و با خِردم به عدالت تو پی بردم، اما یک موضوع هست که نمی توانم آن را بفهمم و آن این است که تو بر سزامندانِ بلا خشم می گیری ولی عذاب خود را شامل همگان از جمله کودکان آنها نیز می گردانی [چرا]؟ ......... گفته شد: ای عزیر! هرگاه مردمی سزاوار عذاب من شوند، فرود آمدن آن را در زمانی مقدّر می کنم که عمر کودکان نیز به سر آمده باشد. در نتیجه، کودکان بر اثر سر آمدن عمرشان می میرند و گنهکاران بر اثر عذاب من. (9)

ص :256


1- آل عمران : 18 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 214.
3- نهج البلاغة : الخطبة 185.
4- نهج البلاغة : الخطبة 191.
5- نهج البلاغة : الخطبة 178 .
6- الصحیفة السجّادیّة : ص 144 الدعاء 37 .
7- قصص الأنبیاء : 240/308 .
8- (انظر) کتابی باللّغة الفارسیّة «عدل در جهان بینی توحید» . المیزان فی تفسیر القرآن : 15 / 324 «کلام فی معنی نفی ص الظلم عنه تعالی» .
9- برای توضیح بیشتر رجوع کنید به کتاب نگارنده، با عنوان «عدل در جهان بینی توحیدی» و گفتاری در معنای نفی ظلم از خداوند متعال، در تفسیر المیزان، 15 / 324.

2606 - مَعنَی الاعتِقادِ بِالعَدلِ
2606 - معنای اعتقاد داشتن به عدل خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما عَرَفَ اللّهَ مَن شَبَّهَهُ بِخَلقِهِ ، و لا وَصَفَهُ بِالعَدلِ مَن نَسَبَ إلَیهِ ذُنوبَ عِبادِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ العَدلِ _: العَدلُ ألاّ تَتَّهِمَهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عَن أساسِ الدِّینِ _: التَّوحیدُ و العَدلُ . . . أمّا التَّوحیدُ فأن لا تُجَوِّزَ عَلی رَبِّکَ ما جازَ عَلَیکَ ، و أمّا العَدلُ فأن لا تَنسِبَ إلی خالِقِکَ ما لامَکَ عَلَیهِ . (3)

2606

معنای اعتقاد داشتن به عدل خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای را نشناخت آن که او را به آفریدگانش مانند کرد و او را به عدالت وصف نکرد آن که گناهان بندگانش را به وی نسبت داد.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که عدل چیست؟ _فرمود : عدل، آن است که خدا را متهم نکنی.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از بنیاد دین _فرمود : بنیاد دین توحید و عدل است. توحید به این معناست که آنچه را درباره خودت روا می دانی درباره پروردگارت روا نشماری و معنای عدل این است که آنچه را آفریدگارت به سبب آنها تو را نکوهش کرده است، به او نسبت ندهی.

ص :257


1- التوحید : 47/10 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 470 .
3- التوحید : 96/1 .

أعلام الدین :قالَ الصّادقُ علیه السلام لِهِشامِ بنِ الحَکَمِ: أ لا اُعطیکَ جُملَةً فی العَدلِ و التَّوحیدِ ؟ قالَ : بَلی جُعِلتُ فِداکَ ، قالَ : مِنَ العَدلِ أن لا تَتَّهِمَهُ ، و مِنَ التَّوحیدِ أن لا تَتَوَهَّمَهُ . (1)

اعلام الدین :امام صادق علیه السلام به هشام بن حکم فرمود : آیا تو را جمله ای در باب عدل و توحید نیاموزم؟ عرض کرد: چرا، قربانت کردم. فرمود: یکی از شرایط اعتقاد به عدل خدا این است که او را متّهم نسازی و از توحید است که او را در وَهْم نگنجانی.

2607 - دَلیلُ عَدالَتِهِ سُبحانَهُ
2607 - دلیل عادل بودن خداوند سبحان

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی دُعائهِ یَومَ الأضحی و الجُمعَةِ _: و قَد عَلِمتُ أنَّهُ لَیسَ فی حُکمِکَ ظُلمٌ ، و لا فی نَقمَتِکَ عَجَلَةٌ ، و إنّما یَعجَلُ مَن یَخافُ الفَوتَ ، و إنَّما یَحتاجُ إلَی الظُّلمِ الضَّعیفُ ، و قَد تَعالَیتَ یا إلهی عَن ذلکَ عُلُوّا کَبیرا . (2)

2607

دلیل عادل بودن خداوند سبحان

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای روز قربان و جمعه _گفت : هر آینه می دانم که نه در حکم و داوری تو ستمی روا می شود و نه در خشم و کیفر رسانیت شتابی است؛ زیرا کسی شتاب می کند که می ترسد [فرصت ]از دستش برود و کسی احتیاج به ستم کردن دارد که ناتوان است، و تو ای خدای من! بسی برتر و والاتر از این امور هستی.

2608 - خالِقٌ
2608 - خدا آفریننده است

الکتاب :

اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ» . (3)

2608

خدا آفریننده است

قرآن:

«خدا آفریننده همه چیز است و او بر هر چیزی نگهبان است».

ص :258


1- أعلام الدین : 318 .
2- الصحیفة السجّادیّة : ص 207 الدعاء 48 .
3- الزمر : 62 .

«ثُمَّ خَلَقْنا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنا الْمُضْغَةَ عِظاما فَکَسَوْنا الْعِظامَ لَحْما ثُمَّ أنْشأْناهُ خَلْقا آخَرَ فَتَبارَکَ اللّهُ أحْسَنُ الْخالِقِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُوشِکُ النّاسُ یَتَساءَلونَ حتّی یَقولَ قائلُهُم : هذا اللّهُ خَلَقَ الخَلقَ ، فمَن خَلَقَ اللّهَ ؟ فإذا قالوا ذلکَ فقولوا : اللّهُ أحَدٌ اللّهُ الصَّمَدُ لَم یَلِدْ و لَم یُولَدْ و لَم یَکُن لَهُ کُفُوا أحَدٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أحَدَکُم یأتیهِ الشَّیطانُ فیَقولُ : مَن خَلَقَکَ ؟ فیَقولُ : اللّهُ ، فیَقولُ : مَن خَلَقَ اللّهَ ؟ فإذا وَجَدَ أحَدُکُم ذلکَ فلْیَقُلْ : آمَنتُ بِاللّهِ و رَسولِهِ ، فإنَّ ذلکَ یَذهَبُ عَنهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و الخالِقُ لا بِمَعنی حَرَکَةٍ و نَصَبٍ . (4)

عنه علیه السلام :و الخالِقُ مِن غَیرِ رَوِیَّةٍ . (5)

التوحید :دَخَلَ ابنُ أبی العَوجاءِ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فقالَ : أ لَیسَ تَزعَمُ أنَّ اللّهَ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ ؟ فقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : بَلی ، فقالَ : أنا أخلُقُ ! فقالَ علیه السلام لَهُ : کَیفَ تَخلُقُ ؟ ! فقالَ : اُحدِثُ فی المَوضِعِ ثُمّ ألبَثُ عَنهُ فیَصیرُ دَوابَّ فأکونُ أنا الّذی خَلَقتُها ! فقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أ لَیسَ خالِقُ الشَّیءِ یَعرِفُ کَم خَلقُهُ ؟ قالَ : بَلی ، قالَ : فتَعرِفُ الذَّکَرَ مِنها مِنَ الاُنثی ، و تَعرِفُ کَم عُمرُها ؟ فسَکَتَ . (6)

«آن گاه از آن نطفه، لخته خونی آفریدیم و از آن لخته خون پاره گوشتی و از آن پاره گوشت استخوانها آفریدیم و استخوانها را با گوشت پوشاندیم. بار دیگر او را آفرینشی دیگر دادیم. در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زود باشد که مردم سؤالاتی مطرح کنند، تا جایی که بپرسند: همه چیز را خدا آفریده است، خدا را چه کسی آفریده است؟ هر گاه چنین پرسشی کردند، شما بگویید: خدا یکتاست، خدا بی نیاز است. نه زاییده و نه زاده شده است و هیچ کس همتای او نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان نزد یکی از شما می آید و می پرسد: چه کسی تو را آفریده است؟ او می گوید: خدا. می پرسد: چه کسی خدا را آفریده است؟ هرگاه فردی از شما با چنین سؤالی رو به رو شد، بگوید: به خدا و رسول او ایمان دارم. این سؤال (وسوسه شیطانی) از [ذهن] او دور می شود.

امام علی علیه السلام :او آفریننده است، نه به این معنا که کار آفریدنش با حرکت و سختی همراه باشد.

امام علی علیه السلام :او آفریننده است، بی آن که اندیشه و تدبّر کند.

التوحید :ابن ابی العوجاء بر امام صادق علیه السلام وارد شد و گفت: آیا نه این که شما می گویی خدا آفریننده همه چیز است؟ امام علیه السلام فرمود: چرا. ابن ابی العوجاء گفت: من هم می آفرینم! امام علیه السلام فرمود: چگونه می آفرینی؟ گفت: در جایی مدفوع می کنم و آن گاه مدتی صبر می نمایم و جنبندگانی پدید می آیند. امام علیه السلام فرمود: آیا نه این است که آفریننده هر چیزی، از کم و کیف آنها آگاه است؟ گفت: چرا. فرمود: آیا تو می دانی که از آن جنبندگان نر و ماده کدام است و چقدر عمر می کند؟ ابن ابی العوجاء، خاموش ماند.

ص :259


1- المؤمنون : 14 .
2- کنز العمّال : 1236.
3- کنز العمّال : 1230 ، 1237 نحوه .
4- نهج البلاغة : الخطبة 152.
5- نهج البلاغة : الخطبة 90 .
6- التوحید : 295/5.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ و قَد سُئلَ عن خالِقٍ غَیرِ الخالِقِ الجَلیلِ _: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یَقولُ : «تَبارَکَ اللّهُ أحسَنُ الخالِقینَ» فقَد أخبَرَ أنَّ فی عِبادِهِ خالِقینَ و غَیرَ خالِقینَ ، مِنهُم عیسی صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ خَلَقَ مِنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ بِإذنِ اللّهِ فنَفَخَ فیهِ فصارَ طائرا بإذنِ اللّهِ ، و السّامِرِیُّ خَلَقَ لَهُم عِجلاً جَسَدا لَهُ خُوارٌ . (1)

بیان : فی «المیزان فی تفسیر القرآن» : وَصفُه تعالی بأحسن الخالقین یدلّ علی عدم اختصاص الخلق به ، و هو کذلک ؛ لِما تقدّم أنّ معناه التقدیر ، و قیاس الشیء من الشیء لا یختصّ به تعالی ، و فی کلامه تعالی من الخلق المنسوب إلی غیره قوله:

«و إذ تَخلُقُ مِنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ» (2) و قوله: «و تَخلُقونَ إفکا» (3) . (4)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که آیا آفریننده ای جز آفریدگار بزرگ وجود دارد؟ _فرمود : خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «در خور تعظیم است خدا که بهترین آفرینندگان است»، پس خبر داده است که در میان بندگانش نیز آفریننده و غیر آفریننده وجود دارد. از جمله عیسی علیه السلام که به اذن خدا، از گِل تندیس پرنده ای ساخت و در آن دمید و به اذن خدا، آن تندیس به پرنده واقعی تبدیل شد. سامری نیز برای بنی اسرائیل تندیس گوساله ای ساخت که بانگ گاو سر می داد.

توضیح :

تفسیر المیزان: توصیف خداوند متعال با وصف «بهترین آفرینندگان» نشانگر آن است که آفریدن اختصاص به او ندارد. واقعیت نیز چنین است؛ زیرا، چنان که گذشت، خلقت به معنای تقدیر و اندازه گیری است و تقدیر و اندازه گرفتن چیزی از روی چیز دیگر اختصاص به خداوند متعال ندارد. از جمله مواردی که در قرآن، آفریدن به غیر خداوند متعال نسبت داده شده، یکی این آیه است: «و آن گاه که از گل چیزی به شکل پرنده می آفریدی» و نیز این آیه: «و دروغ می آفرینید».

ص :260


1- بحار الأنوار : 4/147/1 .
2- المائدة : 110.
3- . العنکبوت : 17.
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 15/22 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ فاطِرِ الأشیاءِ إنشاءً ، و مُبتَدِعِها ابتِداءً بِقُدرَتِهِ و حِکمَتِهِ ، لا مِن شَیءٍ فَیَبطُلَ الاختِراعُ ، و لا لِعِلَّةٍ فلا یَصِحَّ الابتِداعُ ، خَلَقَ ما شاءَ کَیفَ شاءَ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :ستایش خدای را سزد که با قدرت و حکمت خویش اشیاء را آفرید و ابداع کرد نه از چیزی دیگر که اختراع صادق نیاید و نه به علّتش تا در نتیجه، ابداعی در کار نباشد. او آفرید هر آنچه که خواست و هر گونه که خواست.

2609 - قادِرٌ
2609 - خدا تواناست

الکتاب :

ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و کُلُّ قادِرٍ غَیرَهُ یَقدِرُ و یَعجُزُ . (4)

عنه علیه السلام :کُلُّ قادِرٍ غَیرَ اللّهِ سُبحانَهُ مَقدورٌ . (5)

2609

خدا تواناست

قرآن:

«هیچ آیه ای را منسوخ یا ترک نمی کنیم، مگر این که بهتر از آن یا همانندش را می آوریم. آیا نمی دانی که خدا بر هر کاری تواناست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر توانایی، جز او، آمیخته ای از توانایی و ناتوانی است.

امام علی علیه السلام :هر قادری، جز خداوند سبحان، مقدور است.

ص :261


1- . التوحید : 98/5 .
2- (انظر) معرفة اللّه : باب 2588 . بحار الأنوار : 4 / 147 باب 5 .
3- . البقرة : 106 .
4- نهج البلاغة: الخطبة 65.
5- . غرر الحکم : 6889 .

عنه علیه السلام :قادِرٌ إذ لا مَقدورَ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا قیل لَهُ : هل یقدرُ ربُّک علی أن یدخل الدنیا فی بیضةٍ _: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُنسَبُ إلَی العَجزِ ، و الّذی سَألتَنی لا یَکونُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَ_زَّ و ج_لَّ لا یُوصَفَ، و کَیفَ یُوصَفُ و قَد قالَ فی کِتابِهِ : «و ما قَدَروا اللّهَ حَقَّ قَدرِهِ» ؟ ! فلا یُوصَفُ بِقُدرَةٍ إلاّ کانَ أعظَمَ مِن ذلکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا تُقدَرُ قُدرَتُهُ ، و لا یَقدِرُ العِبادُ عَلی صِفَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ إبلیسَ قالَ لِعیسَی ابنِ مَریَمَ علیه السلام : أ یَقدِرُ رَبُّکَ عَلی أن یُدخِلَ الأرضَ بَیضَةً ؛ لا یُصغِّرُ الأرضَ و لا یُکَبِّرُ البَیضَةَ ؟ فقالَ عیسی علیه السلام : وَیلَکَ ! إنَّ اللّهَ لا یُوصَفُ بِعَجزٍ ، و مَن أقدَرُ مِمَّن یُلَطِّفُ الأرضَ و یُعَظِّمُ البَیضَةَ ؟ ! (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لمّا قیل لَهُ : هل یقدر ربّک علی أن یدخل الدنیا فی بیضه _: نَعَم ، و فی أصغَرَ مِنَ البَیضَةِ ! قد جَعَلَها فی عَینِکَ و هِیَ أقَلُّ مِنَ البَیضَةِ ؛ لِأنَّکَ إذا فَتَحتَها عایَنتَ السَّماءَ و الأرضَ و ما بَینَهُما ، و لَو شاءَ لأعماکَ عَنها . (6) (7)

امام علی علیه السلام :او قادر بود در زمانی که مقدوری نبود است [قدرت ، ازلی و از صفات ذاتی خداست].

امام علی علیه السلام_ آن گاه که به او گفته شد آیا پروردگار تو می تواند دنیا را در داخل تخم مرغی جای دهد _فرمود : نسبت عجز به خداوند تبارک و تعالی نمی توان داد، اما آنچه از من پرسیدی شدنی نیست.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ در وصف نیاید؛ چگونه به وصف درآید حال آن که در کتاب خود فرموده است: «خدا را چنان که در خور اوست نشناختند»؟ پس، به هیچ قدرتی توصیف نشود مگر این که بزرگتر و بالاتر از آن باشد.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی، قدرتش اندازه گیری نمی شود و بندگان توانایی توصیف او را ندارند.

امام صادق علیه السلام :ابلیس به عیسی بن مریم علیه السلام گفت: آیا پروردگار تو می تواند [کره ]زمین را داخل تخم مرغی جای دهد، بدون آن که زمین را کوچک و تخم مرغ را بزرگ کند؟ عیسی علیه السلام فرمود: وای بر تو! خدا به صفت ناتوانی وصف نمی شود؛ کسی که بتواند زمین را کوچک گرداند و تخم مرغ را بزرگ [چندان که زمین داخل آن جای گیرد ]تواناتر از چنین کسی کیست؟

امام رضا علیه السلام_ آن گاه که به او گفته شد آیا پروردگار تو می تواند دنیا را در داخل تخم مرغی جای دهد _فرمود : آری، در چیزی کوچکتر از تخم مرغ هم می تواند زمین را جای دهد! آن را در چشم تو که کوچکتر از تخم مرغ می باشد جای داده است؛ اگر چشمانت را باز کنی آسمان و زمین و هر آنچه را که میان آسمان و زمین است مشاهده می کنی، در حالی که اگر خداوند بخواهد تو را از دیدن آنها کور می گرداند.

ص :262


1- نهج البلاغة : الخطبة 152 .
2- التوحید : 130/9.
3- التوحید : 128/6.
4- التوحید : 128/8 .
5- التوحید : 127/5 .
6- التوحید : 130/ 11 .
7- (انظر) الشیطان : باب 1998 . بحار الأنوار : 4 / 134 باب 4 .

2610 - مُتَکَلِّمٌ
2610 - خدا سخنگوست

الکتاب :

«وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَ کَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیما» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الّذی کَلَّمَ موسی تَکلیما و أراهُ مِن آیاتِهِ عَظیما ، بِلا جَوارِحَ ، و لا أدَواتٍ ، و لا نُطقٍ ، و لا لَهَواتٍ . (2)

عنه علیه السلام :کَلَّمَ موسی تَکلیما، بِلا جَوارِحَ، و لا أدَواتٍ ، و لا شَفَةٍ ، و لا لَهَواتٍ . (3)

عنه علیه السلام :یُخبِرُ لا بِلِسانٍ و لَهَواتٍ، و یَسمَعُ لا بِخُروقٍ و أدَواتٍ ، یَقولُ و لا یَلفِظُ ، و یَحفَظُ و لا یَتَحَفَّظُ ......... یَقولُ لِمَن أرادَ کَونَهُ: «کُنْ» فیَکونُ ، لا بِصَوتٍ یُقرَعُ ، و لا بِنِداءٍ یُسمَعُ ، و إنَّما کَلامُه سُبحانَهُ فِعلٌ مِنهُ ، أنشَأهُ و مَثَّلَهُ ، لَم یَکُنْ مِن قَبلِ ذلکَ کائنا ، و لَو کانَ قَدیما لَکانَ إلها ثانِیا . (4)

2610

خدا سخن گوست

قرآن:

«و فرستادگانی که پیش از این داستانهایشان را برای تو گفته ایم و فرستادگانی که داستانهایشان را برایت نگفته ایم. و خدا با موسی سخن گفت سخن گفتنی [بی میانجی]».

حدیث:

امام علی علیه السلام :آن [خداوندی] که با موسی آن گونه سخن گفت، و برخی از نشانه های بزرگ خویش را بدو نمایاند، بی آن که اندامی و ابزاری و نطقی و زبانچه ای داشته باشد.

امام علی علیه السلام :[خداوند] با موسی آن گونه سخن گفت، بی آن که اندام و ابزار و لب و زبانچه ای در کار باشد.

امام علی علیه السلام :خبر می دهد، اما نه به وسیله زبان و زبانچه ها و می شنود اما نه با سوراخهای گوش و ابزارهای شنیدن؛ سخن می گوید اما نه با تلفظ کردن و از بَر می کند اما نه با حافظه ......... به هر چه اراده کند که هستی یابد، می گوید: «باش» و او هستی می یابد، اما این گفتن او نه با صدایی است که پرده گوش را بکوبد و نه با آوازی است که شنیده شود، بلکه گفتار خداوند سبحان فعل اوست که آن را ایجاد کرده و تجسّم می بخشد و پیشتر وجود نداشته است؛ زیرا اگر [فعل او نیز] قدیم می بود آن خدای دومین بود.

ص :263


1- النساء : 164 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 182 .
3- کنز العمّال : 1737 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 186 .

عنه علیه السلام :ما بَرِحَ للّهِِ _ عَزَّتْ آلاؤهُ _ فی البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ ، و فی أزمانِ الفَتَراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم ، و کلَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهِم . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ المَأمونُ: لَو کانَ الأنبِیاءُ مَعصومینَ فکَیفَ یَجوزُ أن یَکونَ کَلیمُ اللّهِ لا یَعلَمُ أنَّ اللّهَ تَعالی لا یَجوزُ عَلَیهِ الرُّؤیَةُ حَتّی یَسألَهُ هذا السُّؤالَ ؟ _: إنَّ کَلیمَ اللّهِ موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام عَلِمَ أنَّ اللّهَ تَعالی عَن أن یُری بِالأبصارِ ، و لکِنَّهُ لَمّا کَلَّمَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ و قَرَّبَهُ نَجِیّا رَجَعَ إلی قَومِهِ فأخبَرَهُم أنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ کَلَّمَهُ و قَرَّبَهُ و ناجاهُ ، فقالوا : لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَسمَعَ کَلامَهُ کما سَمِعتَ ......... فَخَرَجَ بِهِم إلی طُورِ سَیناءَ ، فأقامَهُم فی سَفحِ الجَبَلِ ، و صَعِدَ موسی علیه السلام إلَی الطُّورِ ، و سَألَ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أن یُکَلِّمَهُ و یُسمِعَهُم کلامَهُ ، فکَلَّمَهُ اللّهُ تَعالی ذِکرُهُ و سَمِعوا کلامَهُ مِن فَوقٍ و أسفَلَ و یَمینٍ و شِمالٍ و وَراءٍ و أمامٍ ؛ لِأنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أحدَثَهُ فی الشَّجَرَةِ ، ثُمَّ جَعَلَهُ مُنبَعِثا مِنها حتّی سَمِعوهُ مِن جَمیعِ الوُجوهِ. (2) (3)

امام علی علیه السلام :خداوند _ که نعمتها و بخششهایش عزیز و ارجمند باد _ در هر برهه و در هر دوره ای از فترت [فاصله میان ظهور دو پیامبر] همواره بندگانی داشته است که در اندیشه هایشان با آنان نجوا می کرده و در اندرون خردهایشان با آنها سخن می گفته است.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال مأمون که پرسید: اگر پیامبران معصومند، چگونه رواست که کلیم اللّه نداند خداوند متعال دیدنی نیست و از او چنین خواهشی کند؟ _فرمود : کلیم اللّه ، موسی بن عمران علیه السلام می دانست که خداوند برتر از آن است که به چشم دیده شود، اما هنگامی که خدای عزّ و جلّ با او به نجوا سخن گفت و مقرّبش داشت نزد قوم خود برگشت و به آنها اطلاع داد که خداوند عزّ و جلّ با او سخن گفته و مقرّبش داشته و با وی به نجوا پرداخته است. قومش گفتند: هرگز سخنت را باور نمی کنیم، مگر این که ما نیز همانند تو سخن خدا را بشنویم ......... پس، موسی آنها را به سوی کوه سینا برد و در دامنه کوه نگهشان داشت و خود بالای کوه رفت و از خداوند تبارک و تعالی خواست با وی سخن گوید و گفتارش را به گوش آن مردم برساند. پس، خدای بلندْ نام، با موسی علیه السلام سخن گفت مردم از بالا و پایین و راست و چپ و پشت سر و پیش رو [از شش جهت] سخن او را شنیدند؛ زیرا که خداوند عزّ و جلّ گفتار خود را در درخت پدید آورد و سپس از آن در اطراف پراکنده ساخت، به طوری که آن را از همه طرف شنیدند. (4)

ص :264


1- نهج البلاغة : الخطبة 222 .
2- التوحید : 121/24 .
3- (اُنظر) المیزان فی تفسیر القرآن : 14 / 247 کلام فی معنی حدوث الکلام و قِدَمِه فی فصول.
4- در این باره رجوع کنید به (المیزان فی تفسیر القرآن: 14 / 247)، گفتاری در معنای حدوث و قدم کلام .

2611 - مُریدٌ
2611 - خدا خواهنده است

الکتاب :

«إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیْئا أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَقولُ و لا یَلفِظُ ......... و یُریدُ و لا یُضمِرُ . (2)

عنه علیه السلام :مُریدٌ لا بِهِمَّةٍ ، صانِعٌ لا بِجارِحَةٍ. (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الإرادَةَ مِنَ العِبادِ الضَّمیرُ و ما یَبدو بَعدَ ذلکَ مِنَ الفِعلِ ، و أمّا مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فالإرادَةُ لِلفِعلِ إحداثُهُ ، إنَّما یَقولُ لَهُ : «کُنْ» فیَکونُ بِلا تَعَبٍ و لا کَیفَ . (4)

2611

خدا خواهنده است

قرآن:

«کار خدا چنین است که هرگاه چیزی بخواهد به او می گوید: باش، پس موجود می شود».

حدیث:

امام علی علیه السلام :[خداوند] سخن می گوید، اما نه با تلفظ کردن ......... و می خواهد، اما خواست او با اندیشه و تدبّر درونی همراه نیست.

امام علی علیه السلام :اراده کننده است، اما نه با عزم و تصمیم [قبلی]، سازنده است، اما نه به واسطه اندامی.

امام صادق علیه السلام :اراده و خواست بندگان، آهنگ درونی آنها و کرداری است که در پی آن از آنان سر می زند. اما اراده و خواست خداوند عزّ و جلّ نسبت به یک کار، همان پدید آوردن آن است. به آن می گوید: «هست شو» پس هست می شود، بی آن که در این راه متحمل رنجی و پذیرای چگونگی و کیفیتی شود.

ص :265


1- یس : 82 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 186.
3- نهج البلاغة : الخطبة 179 .
4- بحار الأنوار : 3/196 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّما تَکونُ الأشیاءُ بإرادَتِهِ و مَشیئَتِهِ ؛ مِن غَیرِ کلامٍ ، و لا تَرَدُّدٍ فی نَفَسٍ ، و لا نُطقٍ بِلِسانٍ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :اشیاء با اراده و خواست او پدید می آیند، بی آن که سخنی گفته شود و یا اندیشه ای از خاطری بگذرد و یا زبانی به سخن گویا شود.

2612 - ظاهِرٌ وباطِنٌ
2612 - خدا آشکار و نهان است

الکتاب :

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الظّاهِرُ لا یُقالُ : «مِمَّ ؟»، و الباطِنُ لا یُقالُ : «فیمَ ؟» . (4)

عنه علیه السلام :و الظّاهِرُ فلا شَیءَ فَوقَهُ ، و الباطِنُ فلا شَیءَ دُونَهُ . (5)

عنه علیه السلام :و الظّاهِرُ لا بِرُؤیَةٍ ، و الباطِنُ لا بِلَطافَةٍ . (6)

عنه علیه السلام :الظّاهِرُ بِعَجائبِ تَدبیرِهِ لِلنّاظِرینَ ، و الباطِنُ بِجَلالِ عِزَّتِهِ عَن فِکْرِ المُتَوَهِّمِینَ . (7)

2612

خدا آشکار و نهان است

قرآن:

«اوست آغاز و انجام و آشکار و نهان و او به همه چیز داناست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :آشکار است، اما گفته نمی شود: «از چه چیز؟» و نهان است، ولی گفته نمی شود: «در چه چیز؟».

امام علی علیه السلام :آشکار است و چیزی آشکارتر از او نیست. نهان است و چیزی نهانتر از او نیست.

امام علی علیه السلام :آشکار است نه با دیدن ظاهری و نهان است نه به سبب لطافت (ریز بودن).

امام علی علیه السلام :به سبب شگفتیهای آفرینشش، برای بینایان آشکار است و به سبب شکوه عزّتش از اندیشه و اوهام اندیشمندان و اندیشه گران پنهان است.

ص :266


1- التوحید : 100/8 .
2- (انظر) معرفة اللّه : باب 2623 .
3- الحدید : 3 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 163.
5- نهج البلاغة : الخطبة 96.
6- نهج البلاغة : الخطبة 152.
7- نهج البلاغة : الخطبة 213.

عنه علیه السلام :و الظّاهِرُ لِقُلوبِهِم بِحُجَّتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :هُوَ الظّاهِرُ عَلَیها بِسُلطانِهِ و عَظَمَتِهِ ، و هُوَ الباطِنُ لَها بِعِلمِهِ و مَعرِفَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :و ظَهَرَ فبَطَنَ ، و بَطَنَ فعَلَنَ . (3)

عنه علیه السلام :لا یُجِنُّهُ البُطونُ عَنِ الظُّهورِ ، و لا یَقطَعُهُ الظُّهورُ عَنِ البُطونِ . (4)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی لَم تَسبِقْ لَهُ حالٌ حالاً ، فیَکونَ أوّلاً قَبلَ أن یَکونَ آخِرا ، و یَکونَ ظاهِرا قَبلَ أن یَکونَ باطِنا ......... و کُلُّ ظاهِرٍ غَیرَهُ باطِنٌ ، و کُلُّ باطِنٍ غَیرَهُ غَیرُ ظاهِرٍ . (5)

عنه علیه السلام :الظّاهِرُ عَلی کُلِّ شَیءٍ بِالقَهرِ لَهُ . (6)

عنه علیه السلام :الّذی بَطَنَ مِن خَفِیّاتِ الاُمورِ ، و ظَهَرَ فی العُقولِ بِما یُری فی خَلقِهِ مِن عَلاماتِ التَّدبیرِ . (7)

امام علی علیه السلام :به برهان خویش، در دلهای آفریدگانش آشکار است.

امام علی علیه السلام :خداوند به سبب سلطنت و قدرت و عظمتش، بر زمین تسلّط دارد و به سبب علم و آگاهیش، از اسرار درون آن آگاه است.

امام علی علیه السلام :آشکار است و پنهان، و پنهان است و آشکار.

امام علی علیه السلام :نه نهان بودنش مانع آشکار بودن اوست و نه آشکار بودنش از نهان بودن او جلوگیر است.

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش آن خدایی را سزد که صفتی از او بر صفتی دیگر پیشی نگرفته است، تا اول بودنش مقدم بر آخر بودنش باشد و آشکار بودنش پیشتر از نهان بودنش ......... جز خداوند، هرچه آشکار باشد دیگر نهان نیست و هرچه نهان باشد دیگر آشکار نیست.

امام علی علیه السلام :با قهّاریّت خویش بر هر چیز، بر آن چیرگی دارد.

امام علی علیه السلام :خدایی که بر نهانیهای امور آگاه است و به سبب نشانه های تدبیر که در آفرینشش دیده می شود، برای خردها آشکار است.

ص :267


1- نهج البلاغة : الخطبة 108.
2- نهج البلاغة : الخطبة 186 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 195.
4- نهج البلاغة : الخطبة 195.
5- نهج البلاغة : الخطبة 65 .
6- . التوحید : 33/1.
7- التوحید : 31/1.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أمّا الظّاهِرُ فَلیسَ مِن أجلِ أنَّهُ عَلا الأشیاءَ بِرُکوبٍ فَوقَها و قُعودٍ عَلَیها و تَسَنُّمٍ لِذُراها ، و لکِنَّ ذلکَ لِقَهرِهِ و لِغَلَبَتِهِ الأشیاءَ و قُدرَتِهِ عَلَیها ، کقَولِ الرَّجُلِ : ظَهَرتُ عَلی أعدائی ، و أظهَرَنِیَ اللّهُ عَلی خَصمی ، یُخبِرُ عَنِ الفَلْجِ و الغَلَبَةِ ، فهکَذا ظُهورُ اللّهِ عَلَی الأشیاءِ . و وَجهٌ آخَرُ أنَّهُ الظّاهِرُ لِمَن أرادَهُ و لا یَخفی عَلَیهِ شَیءٌ ، و أنَّهُ مُدَبِّرٌ لِکُلِّ ما بَرَأ ، فأیُّ ظاهِرٍ أظهَرُ و أوضَحُ مِنَ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی ؟ ! لأنَّکَ لا تَعدِمُ صَنعَتَهُ حَیثُما تَوجَّهتَ و فیکَ مِن آثارِهِ ما یُغنیکَ ، و الظّاهِرُ مِنّا البارِزُ بِنَفسِهِ ، و المَعلومُ بِحَدِّهِ ، فقَد جَمَعَنا الاسمُ ، و لَم یَجمَعنا المَعنی . و أمّا الباطِنُ فلَیسَ عَلی مَعنَی الاستِبطانِ للأشیاءِ بأن یَغورَ فیها ، و لکِنّ ذلکَ مِنهُ عَلی استِبطانِهِ للأشیاءِ عِلما و حِفظا و تَدبیرا . (1)

عنه علیه السلام :ظاهِرٌ لا بِتأویلِ المُباشَرَةِ ، مُتَجَلٍّ لا بِاستِهلالِ رُؤیَةٍ ، باطِنٌ لا بِمُزایَلَةٍ . (2)

امام رضا علیه السلام :ظاهر بودن (چیرگی او) به این معنا نیست که بر فراز اشیاء سوار شده و روی آنها نشسته و بر ستیغ آنها گام نهاده باشد، بلکه به سبب قهر و چیرگی و قدرت او بر اشیاء است. مثل این سخن که کسی [عرب زبان] گوید: بر دشمنانم ظهور یافتم و خداوند مرا بر خصمم ظهور داد. او از پیروزی و چیره آمدن [بر دشمن و خصم ]خبر می دهد. ظهور خدا بر اشیاء نیز چنین است (به معنای قهر و غلبه و چیرگی و تسلط بر آنها می باشد). معنای دیگر ظاهر بودن خدا این است که او برای هر که طالبش باشد آشکار است؛ و [معنای دیگرش این است که ]چیزی بر او پوشیده نیست؛ و [معنای دیگرش این است که] او هر چه را آفریده است، تدبیر و اداره می کند. پس، کدام آشکار است که آشکارتر و پیداتر از خداوند تبارک و تعالی باشد؛ چرا که تو هر جا رو کنی آثار و نشانه های صنع او را می بینی و در وجود خودت نیز نشانه های او به اندازه کافی وجود دارد. اما ظاهر درباره ما به معنای کسی است که خود آشکار می باشد و حدّ و حدود معیّنی دارد. پس ما و او در اسم [ظاهر] اشتراک داریم و در معنا[ی آن] اشتراک نداریم. و اما باطن و نهان بودن خدا به معنای پنهان بودن او در درون اشیاء نیست، به این معنا که در درون آنها فرو رفته باشد؛ بلکه به این معناست که علم و نگهداری و تدبیر او به درون اشیاء نیز [همچون ظاهر و نمودشان] نفوذ دارد.

امام رضا علیه السلام :آشکار است، اما نه به واسطه حواسّ و تماس حسّی؛ پیداست اما نه پیدایی ناشی از دیدن با چشم؛ نهان است اما نه به سبب دور بودن.

ص :268


1- الکافی : 1/122/2 .
2- التوحید : 37/2 .

عنه علیه السلام :الباطِنُ لا بِاجتِنانٍ ، الظّاهِرُ لا بِمُحاذٍ . (1)

امام رضا علیه السلام :نهان است نه با پوشیده بودن؛ آشکار است نه با قرار گرفتن در مقابل دیدگان.

2613 - مالِکٌ
2613 - خداوند مالک همه چیز است

الکتاب :

وَ للّهِِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَ اللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (2)

قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ المُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (3)

الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرا» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ: ابْنَ آدَمَ مُلکی مُلکی ، و مالی مالی ، یا مِسکینُ ! أین کُنتَ حَیثُ کان المُلکُ و لم تکن ؟ ! و هَل لَکَ إلاّ ما أکَلتَ فأفنَیتَ و لَبِستَ فأبلَیتَ أو تَصَدَّقتَ فأبقَیتَ ؟ إمّا مَرحومٌ بِهِ و إمّا مُعاقَبٌ عَلَیهِ ؟ (5)

2613

خداوند مالک همه چیز است

قرآن:

«از آن خداست مُلک آسمانها و زمین و خدا بر همه چیز تواناست».

«بگو: بار خدایا! ای دارنده ملک! ملک را به هر که خواهی می دهی و از هر که بخواهی ملک می ستانی. هر کس را که بخواهی عزّت می دهی و هر کس را که بخواهی ذلّت می دهی. همه نیکیها به دست توست. تو بر هر کاری توانایی».

«آن کس که از آنِ اوست ملک آسمانها و زمین و فرزندی نگرفته است و او را در ملک و فرمانروایی شریکی نیست و هر چیز را بیافریده است و آن را به اندازه آفریده است».

حدیث:

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خداوند می فرماید: ای پسر آدم! مُلک من از آنِ من است و مالِ من تعلق به من دارد. ای بینوا! کجا بودی تو، آن گاه که مُلک و پادشاهی بود و تو نبودی؟ آیا جز همان مقدار که می خوری و از بین می بری و می پوشی و کهنه می کنی، یا صدقه می دهی و [برای بعد از مرگت ]باقی می گذاری و به سبب همین مقدار یا مشمول رحمت و آمرزش می شوی یا مؤاخذه و کیفر می بینی، بیشتر از آنِ توست؟

ص :269


1- التوحید : 56/14 .
2- آل عمران : 189.
3- آل عمران : 26 .
4- الفرقان : 2 .
5- بحار الأنوار: 71/356/17 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ مالِکٍ غَیرُهُ مَملوکٌ . (1)

عنه علیه السلام :کُلُّ مالِکٍ غَیرُ اللّهِ سُبحانَهُ مَملوکٌ . (2)

عنه علیه السلام_ فی تَفسیرِ لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ _: إنّا لا نَملِکُ مَعَ اللّهِ شَیئا ، و لا نَملِکُ إلاّ ما مَلَّکَنا ، فمَتی مَلَّکَنا ما هُوَ أملَکُ بِهِ مِنّا کَلَّفَنا ، و مَتی أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَکلیفَهُ عَنّا . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هر مالکی، جز خداوند، مملوک است.

امام علی علیه السلام :هر مالکی، غیر از خداوند سبحان، مملوک است.

امام علی علیه السلام_ در تفسیر «لا حول و لا قوة الا باللّه » _فرمود : با وجود خدا ما مالک هیچ چیز نیستیم و تنها مالک آن چیزی هستیم که او خود آن را به ملکیت ما در آورده است. پس، وقتی آنچه را که او به مالکیتش سزاوارتر از ماست در اختیار ما نهد تکلیفی بر عهده ما نهاده است و هرگاه آن را از ما باز گیرد، تکلیف خویش را از عهده ما برداشته است.

2614 - سَمیعٌ
2614 - خدا شنواست

الکتاب :

«فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإنَّما إثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و کُلُّ سَمیعٍ غَیرُهُ یَصَمُّ عَن لَطیفِ الأصواتِ ، و یُصِمُّهُ کَبیرُها، و یَذهَبُ عَنهُ ما بَعُدَ مِنها . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَکلَّمَ سَمِعَ نُطقَهُ ، و مَن سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ . (7)

2614

خدا شنواست

قرآن:

«پس هر کس که آن وصیت را بشنود و آن گاه دگرگونش سازد، گناهش بر آن کسانی است که دگرگونش می کنند. همانا خدا شنوای داناست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر شنوایی، جز او، آواهای ظریف را نمی شنود و صداهای شدید نیز گوشش را کر می کند و صداهای دور دست را نمی تواند بشنود.

امام علی علیه السلام :هر کس سخن بگوید، خدا گفتارش را می شنود و هرکه خاموش ماند، او آنچه را در درونش می گذرد می داند.

ص :270


1- نهج البلاغة: الخطبة65.
2- غرر الحکم : 6885 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 404 .
4- (انظر) المال : باب 3706 . المیزان فی تفسیر القرآن : 3 / 144 _ 149 .
5- البقرة : 181 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 65.
7- نهج البلاغة : الخطبة 109.

عنه علیه السلام :و السَّمیعُ لا بِأداةٍ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّهُ سَمیعٌ بَصیرٌ ، یَسمَعُ بِما یُبصِرُ ، و یُبصِرُ بِما یَسمَعُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :هُوَ سَمیعٌ بَصیرٌ ، سَمیعٌ بِغَیرِ جارِحَةٍ ، و بَصیرٌ بِغَیرِ آلَةٍ ، بَل یَسمَعُ بِنَفسِهِ و یُبصِرُ بِنَفسِهِ ، و لَیسَ قَولی : إنَّهُ یَسمَعُ بِنَفسِهِ أنَّهُ شَیءٌ و النَّفسُ شَیءٌ آخَرُ ، و لکِنّی أرَدتُ عِبارَةً عَن نَفسی إذ کُنتُ مَسؤولاً ، و إفهاما لَکَ إذ کُنتَ سائلاً ، فأقولُ : یَسمَعُ بِکُلِّهِ ، لا أنّ کُلَّهُ لَهُ بَعضٌ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :سُمِّیَ رَبُّنا سَمیعا لا بِخُرْتٍ فیهِ یَسمَعُ بِهِ الصَّوتَ و لا یُبصِرُ بِهِ ، کَما أنَّ خُرْتَنا الّذی بِهِ نَسمَعُ لا نَقوی بِهِ عَلَی البَصَرِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّهُ یَسمَعُ بِما یُبصِرُ ، و یَری بِما یَسمَعُ ......... و لَمّا لَم یَشتَبِهَ عَلَیهِ ضُروبُ اللُّغاتِ و لَم یَشغَلْهُ سَمعٌ عَن سَمعٍ قُلنا : سَمِیعٌ ، لا مِثلَ سَمْعِ السّامِعینَ . (5)

امام علی علیه السلام :خدا شنواست اما نه به واسطه ابزار شنیدن.

امام باقر علیه السلام :خداوند شنوا و بیناست؛ با همان چیزی که می بیند می شنود و با همان چیزی که می شنود می بیند.

امام صادق علیه السلام :او شنوا و بیناست. شنواست، بی آن که اندامی برای شنیدن داشته باشد و بیناست، بی آن که ابزار بینایی داشته باشد؛ بلکه به ذات خود می شنود و به ذات خود می بیند. این که می گویم: به ذات خود می شنود، معنایش این نیست که او چیزی است و ذاتش چیز دیگری [سوای او ]بلکه چون تو از من سؤال کردی، خواستم برای فهماندن مطلب به تو تعبیری بیاورم. پس، می گویم: او با همه وجودش می شنود، اما نه همه ای که بعض و جزء داشته باشد.

امام رضا علیه السلام :پروردگار ما شنوا نامیده شده نه به این معنا که سوراخ گوشی دارد که با آن [ فقط ] صدا را می شنود، ولی با آن چیزی را نمی بیند؛ مانند ما که سوراخ گوش داریم و با آن می شنویم، ولی با آن نمی توانیم ببینیم.

امام رضا علیه السلام :او با همان چیزی که می بیند می شنود و با همان چیزی که می شنود می بیند ......... از آن جا که هیچ گونه لغت و زبانی بر او پوشیده نیست و شنیدنِ چیزی او را از شنیدن [همزمان ]چیزی دیگر باز نمی دارد، می گوییم: او شنواست، اما نه مانند شنوایی شنوندگان (مخلوق).

ص :271


1- نهج البلاغة : الخطبة 152 .
2- التوحید : 144/9 .
3- التوحید : 144/10 .
4- الکافی : 1/121/2 .
5- التوحید : 65/18.

2615 - بَصیرٌ
2615 - خدا بیناست

الکتاب :

«وَ اللّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ إنَّ اللّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» . (1)

«وَ الَّذِی أوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقا لِما بَیْنَ یَدَیْهِ إنَّ اللّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ» . (2)

«وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ إنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و کُلُّ بَصیرٍ غَیرُهُ یَعمی عَن خَفِیِّ الألوانِ و لَطیفِ الأجسامِ . (4)

عنه علیه السلام :بَصیرٌ لا یوصفُ بِالحاسَّةِ . (5)

عنه علیه السلام :بَصیرٌ إذ لا مَنظورَ إلَیهِ مِن خَلقِهِ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :و هکَذا البَصَرُ لا بِخُرْتٍ مِنهُ أبصَرَ ، کما أنّا نُبصِرُ بِخُرْتٍ مِنّا لا نَنتَفِعُ بِهِ فی غَیرِهِ . (7)

عنه علیه السلام :البَصیرُ لا بِتَفریقِ آلَةٍ . (8)

2615

خدا بیناست

قرآن:

«خدا به حق داوری می کند ولی کسانی که جز او را به خدایی می خوانند هیچ داوری نتوانند. همانا خدا شنوای بیناست».

«هرچه از این کتاب به تو وحی کرده ایم حقّ است و کتابهای پیش از خود را تصدیق می کند و خدا بر بندگانش آگاهِ بیناست».

«نماز بگزارید و زکات بدهید و هر نیکی که پیشاپیش برای خود روانه می کنید، نزد خدایش خواهید یافت. هر آینه خدا به آن چه می کنید بیناست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر بینایی جز او، از دیدن رنگهای ناپیدا و اجسام لطیف (نامرئی) ناتوان است.

امام علی علیه السلام :بینایی است که به داشتن حسّ بینایی وصف نمی شود.

امام علی علیه السلام :حتی زمانی که آفریده ای نبود که بدان نگریسته شود، او بینا بود.

امام رضا علیه السلام :دیدن خدا نیز چنین است. او به واسطه سوراخ چشم نمی بیند؛ چنان که ما با سوراخ چشم خود می بینیم و از آن استفاده دیگری نمی توانیم ببریم.

امام رضا علیه السلام :[او] بیناست، نه با این سو و آن سو افکندن اندام بینایی.

ص :272


1- غافر : 20 .
2- فاطر : 31 .
3- البقرة : 110 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 65 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 179 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
7- الکافی : 1/121/2 .
8- التوحید : 56/14 .

عنه علیه السلام :لَمّا لَم یَخفَ عَلَیهِ خافِیَةٌ مِن أثَرِ الذَّرَّةِ السَّوداءِ ، عَلَی الصَّخرَةِ الصَّمّاءِ ، فی اللَّیلَةِ الظَّلماءِ ، تَحتَ الثَّری و بحار الأنوار ، قُلنا : بَصیرٌ . (1)

امام رضا علیه السلام :از آن جا که هیچ امر پنهانی حتّی همچون رد پای موری سیاه بر روی خرسنگی تیره در شبی تار در زیر زمین و دریاها بر او پوشیده نیست، می گوییم: او بیناست.

2616 - لَطیفٌ
2616 - خدا لطیف است

الکتاب :

«لا تُدْرِکُهُ الْأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» . (2)

«أَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَطیفٌ لا یُوصَفُ بِالخَفاءِ . (4)

عنه علیه السلام :و کُلُّ سَمیعٍ غَیرَهُ یَصَمُّ عَن لَطیفِ الأصواتِ ، و یُصِمُّهُ کَبیرُها ، و یَذهَبُ عَنهُ ما بَعُدَ مِنها ، و کُلُّ بَصیرٍ غَیرَهُ یَعمی عَن خَفِیِّ الألوانِ و لَطیفِ الأجسامِ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أمّا اللَّطیفُ فلَیسَ عَلی قِلَّةٍ و قَضافَةٍ و صِغَرٍ ، و لکِنَّ ذلِکَ عَلَی النَّفاذِ فی الأشیاءِ ، و الامتِناعِ مِن أن یُدرَکَ . (6)

2616

خدا لطیف است

قرآن:

«دیدگان او را در نمی یابند و او دیدگان را درمی یابد و او لطیف و آگاه است».

«آیا آن که آفریده است نمی داند، حال آن که او لطیف و آگاه است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :لطیف است، اما به ناپیدایی وصف نمی شود.

امام علی علیه السلام :هر شنوایی، جز او، از شنیدن آواهای ظریف و بسیار آهسته ناتوان است و صداهای بلند نیز گوشش را کر می سازد و آوازهای دور دست را نمی شنود. و هر بینایی، جز او، از دیدن رنگهای ناپیدا و اجسام ظریف و بسیار ریز، کور است.

امام رضا علیه السلام :لطیف بودن خدا به معنای کمی و باریکی و خُردی نیست بلکه به معنای نفوذ [علم و قدرت او] در اشیاء و غیر قابل درک بودن است.

ص :273


1- التوحید : 65/18 .
2- الأنعام : 103 .
3- الملک : 14 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 179 .
5- نهج البلاغة: الخطبة65.
6- الکافی : 1/122/2 .

عنه علیه السلام :لَطیفٌ لا بِتَجَسُّمٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنّما قُلتُ : اللَّطیفُ ؛ لِلخَلقِ اللَّطیفِ و لِعِلمِهِ بِالشَّیءِ اللَّطیفِ ، أ لا تَری إلی أثَرِ صُنعِهِ فی النَّباتِ اللَّطیفِ و غَیرِ اللَّطیفِ ، و فی الخَلقِ اللَّطیفِ مِن أجسامِ الحَیوانِ مِنَ الجِرجِسِ و البَعوضِ و ما هُوَ أصغَرُ مِنهُما مِمّا لا یَکادُ تَستَبینُهُ العُیونُ ، بل لا یَکادُ یُستَبانُ لِصِغَرِهِ ، الذَّکَرُ مِنَ الاُنثی ، و المَولودُ مِنَ القَدیمِ ، فَلَمّا رَأینا صِغَرَ ذلکَ فی لُطفِهِ ......... عَلِمنا أنَّ خالِقَ هذا الخَلقِ لَطیفٌ . (2)

امام رضا علیه السلام :لطیف است، اما نه به معنای لطافت جسمی.

امام رضا علیه السلام :گفتم: او لطیف است؛ چون هم موجودات لطیف (بسیار خُرد) را آفریده و هم به چیزهای ظریف و ریز آگاهی دارد. آیا نشانه صُنع او را در گیاهان ظریف و غیر ظریف و در آفریدن پیکرهای ظریف و ریز جاندارانی چون کک و پشه و ریزتر از اینها نمی بینی که تقریباً به چشم دیده نمی شوند و از بس ریزند نر و ماده آنها و نوزاد و کهن زادشان از یکدیگر باز شناخته نمی شوند. پس، چون ریزی و ظرافت این چیزها را دیدیم ......... پی بردیم که آفریننده این موجودات نیز لطیف و ظریف است.

2617 - خَبیرٌ
2617 - خدا آگاه است

الکتاب :

«وَ إذْ أسَرَّ النَّبِیُّ إلَی بَعْضِ أزْواجِهِ حَدِیثا فَلَمَّا نَبَّأتْ بِهِ وَأظْهَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأها بِهِ قالَتْ مَنْ أنْبَأکَ هذا قالَ نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ» . (3)

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ» . (4)

2617

خدا آگاه است

قرآن:

«و آن گاه که پیامبر با یکی از زنان خود رازی در میان نهاد، چون آن زن آن راز را با دیگری باز گفت و خدا پیامبر را از آن آگاه ساخت، او پاره ای از آن را بر آن زن آشکار کرد و از افشای پاره ای دیگر سرباز زد. زن گفت: چه کسی تو را از این ماجرا آگاه کرده است؟ گفت: آن [خدای] دانای آگاه به من خبر داده است».

«و اوست آن که آسمانها و زمین را به حق بیافرید و روزی که بگوید: هست شو. پس هستی می یابد. گفتار او حق است و آن روز که در صور دمیده شود فرمانروایی از آنِ اوست. دانای نهان و آشکار است و او حکیم و آگاه است».

ص :274


1- التوحید : 37/2 .
2- التوحید : 63/18 .
3- التحریم : 3 .
4- الأنعام : 73 .

2618 - قَوِیٌّ
2618 - خدا نیرومند است

الکتاب :

«کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ» . (1)

«فَلَمَّا جاءَ أمْرُنا نَجَّیْنا صالِحا وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و کُلُّ قَوِیٍّ غَیرُهُ ضَعیفٌ . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ خاشِعٌ لَهُ ، و کُلُّ شَیءٍ قائمٌ بِهِ ، غِنی کُلِّ فَقیرٍ ، و عِزُّ کُلِّ ذَلیلٍ ، و قُوَّةُ کلِّ ضَعیفٍ . (4)

حدیث:

امام رضا علیه السلام :آگاه کسی است که چیزی بر او پوشیده و از نظرش پنهان نمی ماند. آگاه بودن خدا [از اشیاء ]ناشی از آزمودن و نتیجه گیری نیست؛ زیرا آزمودن و نتیجه گیری (رسیدن از علمی به علم دیگر) دو علم است و اگر این دو نبود علم و دانشی وجود نداشت؛ چه، کسی که چنین باشد (علم و دانشش از طریق تجربه و کسب به دست آید) قبلاً عالم نبوده است [و آگاهی خدا چون از این دو طریق به دست نمی آید، پس همیشه آگاه بوده است].

2618

خدا نیرومند است

قرآن:

«مانند شیوه خاندان فرعون و کسانی که پیش از آنها بودند. آنها به آیات خدا کفر ورزیدند؛ پس، خدا آنها را به کیفر گناهانشان گرفت که خدا نیرومند و سخت کیفر است».

«چون امر ما فرا رسید، صالح را با کسانی که به او ایمان آورده بودند، به رحمت خویش از خواری آن روز نجات بخشیدیم؛ زیرا پروردگار تو نیرومند و عزیز است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر نیرومندی، جز او، ناتوان است.

امام علی علیه السلام :همه چیز در برابر او فروتن است و همه چیز ایستاده به اوست، بی نیاز کننده هر نیازمندی است و عزّتبخش هر خواری و نیرو دهنده هر ناتوانی.

ص :275


1- الأنفال : 52 .
2- هود : 66 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 65.
4- نهج البلاغة : الخطبة 109.

عنه علیه السلام :فتَعالی مِن قَوِیٍّ ما أکرَمَهُ (أحکَمَهُ) ! و تَواضَعْتَ مِن ضَعیفٍ ما أجرَأکَ عَلی مَعصِیَتِه ! (1)

عنه علیه السلام :لَهُ الإحاطَةُ بِکُلِّ شَیءٍ ، و الغَلَبَةُ لِکُلِّ شَیءٍ ، و القُوَّةُ عَلی کُلِّ شَیءٍ . (2)

امام علی علیه السلام :بلند مرتبه است خدایی که در عین نیرومندی، چه بزرگوار و با گذشت است و چه پَست و فرومایه ای تو ای انسان که با این همه ناتوانی، بر نافرمانی او گستاخی!

امام علی علیه السلام :احاطه بر هر چیز و چیرگی بر همه چیز و قدرت بر انجام هر چیز [تنها ]از آن اوست.

2619 - عَزیزٌ
2619 - خدا عزیز است

الکتاب :

«مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُوْلئِکَ هُوَ یَبُورُ» . (3)

«یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأعَزُّ مِنْها الْأذَلَّ وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ». (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ عَزیزٍ غَیرُهُ ذَلیلٌ . (5)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: و عِزُّ کلِّ ذَلیلٍ . (6)

2619

خدا عزیز (7) است

قرآن:

«هر که خواهان عزّت است [بداند که] عزّت همگی از آنِ خداست. سخن پاک به سوی او بالا می رود و کردار نیک است که آن را بالا می برد. و برای آنان که از روی مکر به تبهکاری می پردازد عذابی سخت است و مکرشان نیز از میان می رود».

«می گویند: چون به مدینه باز گردیم، صاحبان عزّت، ذلیلان را از آن جا بیرون خواهند کرد. عزّت از آنِ خدا و رسول او و مؤمنان است اما منافقان نمی دانند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر عزیزی، جز او، ذلیل است.

امام علی علیه السلام_ در وصف خداوند سبحان _فرمود : و عزّتبخش هر ذلیل است.

ص :276


1- نهج البلاغة : الخطبة 223.
2- نهج البلاغة : الخطبة 86 .
3- فاطر : 10 .
4- المنافقون : 8.
5- نهج البلاغة : الخطبة 65.
6- نهج البلاغة : الخطبة 109.
7- عزیز: نیرومند و چیره، پیروز شکست نا پذیر، ارجمند [در مقابل خوار و ذلیل] _ مجمع البحرین.

عنه علیه السلام_ أیضا _: لَم یُولَدْ سُبحانَهُ فیَکونَ فی العِزِّ مُشارَکا . (1)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی لَبِسَ العِزَّ و الکِبرِیاءَ، و اختارَهُما لِنَفسِهِ دُونَ خَلقِهِ. (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ در وصف خدا _فرمود : خداوند سبحان زاده نشد تا در عزّت [و قدرت ]شریکی داشته باشد.

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خدای را سزد که ردای عزّت و کبریا پوشید و این دو صفت را برای خویش برگزید نه برای مخلوقش.

2620 - حَکیمٌ
2620 - خدا حکیم است

الکتاب :

«فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتامَی قُلْ إصْلاحٌ لَّهُمْ خَیْرٌ وَ إنْ تُخالِطُوهُمْ فَإخْوانُکُمْ وَ اللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَأعْنَتَکُمْ إنَ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ». (4)

«إنَّ هذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللّهُ وَ إنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (5)

«وَ إنْ یُرِیدُوا خِیانَتَکَ فَقَدْ خانُوا اللّهَ مِن قَبْلُ فَأمْکَنَ مِنْهُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» . (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی خِلقَةِ الخُفّاشِ _: و مِن لَطائفِ صَنعَتِهِ ، و عَجائبِ خِلقَتِهِ ، ما أرانا مِن غَوامِضِ الحِکمَةِ فی هذِهِ الخَفافیشِ الّتی یَقبِضُها الضِّیاءُ الباسِطُ لِکُلِّ شَیءٍ ، و یَبسُطُها الظَّلامُ القابِضُ لِکُلِّ حَیٍّ . (7)

2620

خدا حکیم است

قرآن:

«در دنیا و آخرت. تو را از یتیمان می پرسند، بگو: اصلاح حالشان بهتر است. و اگر با آنها درمی آمیزید، چون برادران شما باشند. خداوند مفسد را از مصلح باز می شناسد و اگر خواهد، بر شما سخت می گیرد که خدا عزیز و حکیم است.

«همانا این داستانی راست و درست است . جز اللّه هیچ خدایی نیست و همانا خدا عزیز و حکیم است».

«اگر قصد خیانت به تو را داشته باشند، پیش از این به خدا خیانت ورزیده اند و خدا تو را بر آنها نصرت داده است و خدا دانا و حکیم است».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ درباره آفرینش شب پره _فرمود : و از ساخته های ظریف و آفرینشهای شگفت آور او، دستگاه پیچیده و حکیمانه ای است که در وجود این شب پره ها به ما نمایانده است؛ شب پره هایی که روشنایی روز، که همه چیز را روشن و نمودار می سازد، دیدگان آنها را می بندد و تاریکی شب، که دیدگان هر زنده ای را فرو می بندد، چشمان آنها را می گشاید.

ص :277


1- نهج البلاغة : الخطبة 182.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.
3- (انظر) العزّة : باب 2661 . الجبّار : باب 494 .
4- البقرة : 220 .
5- آل عمران : 62 .
6- الأنفال : 71 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 155.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: و أرانا مِن مَلَکوتِ قُدرَتِهِ ، و عَجائبِ ما نَطَقَتْ بِهِ آثارُ حِکمَتِهِ ......... ما دَلَّنا بِاضطِرارِ قِیامِ الحُجَّةِ لَهُ عَلی مَعرِفَتِهِ ، فظَهَرَتِ البَدائعُ الّتی أحدَثَتها آثارُ صَنعَتِهِ ، و أعلامُ حِکمَتِهِ ، فصارَ کلُّ ما خَلَقَ حُجَّةً لَهُ و دَلیلاً عَلَیهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ: و کَیفَ لا یُسألُ عَمّا یَفعَلُ ؟ _: لِأنَّهُ لا یَفعَلُ إلاّ ما کانَ حِکمَةً و صَوابا . (2)

الاحتجاج للطبرسی :مِن سُؤالِ الزِّندیقِ الَّذی سَألَ أبا عبدِ اللّه علیه السلام : فأخبِرْنی عَنِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ أ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ ، أو مُضادٌّ لَهُ فی تَدبیرِهِ ؟ قال : لا .

قالَ : فما هذا الفَسادُ المَوجودُ فی هذا العالَمِ مِن سِباعٍ ضارِیَةٍ ، و هَوامَّ مَخُوفَةٍ ، و خَلقٍ کَثیرٍ مُشَوَّهَةٍ ، و دُودٍ و بَعوضٍ و حَیّاتٍ و عَقارِبَ ، و زَعَمتَ أنَّهُ لا یَخلُقُ شَیئا إلاّ لِعِلَّةٍ لِأنَّهُ لا یَعبَثُ ؟ !

قالَ : أ لَستَ تَزعُمُ أنَّ العَقارِبَ تَنفَعُ مِن وَجَعِ المَثانَةِ و الحَصاةِ ، و لِمَن یَبولُ فی الفِراشِ ، و أنَّ أفضَلَ التِّریاقِ ما عُولِجَ مِن لُحومِ الأفاعی ، فإنَّ لُحومَها إذا أکَلَها المَجذومُ بِشَبٍّ نَفَعَهُ ، و تَزعُمُ أنَّ الدّودَ الأحمَرَ الّذی یُصابُ تَحتَ الأرضِ نافِعٌ لِلأکِلَةِ ؟

قالَ : نَعَم ......... قالَ : فأخبِرْنی هَل یُعابُ شَیءٌ مِن خَلقِ اللّهِ و تَدبیرِهِ ؟ قالَ : لا ، قالَ : فإنَّ اللّهَ خَلَقَ خَلقَهُ غُرْلاً ، أ ذلکَ مِنهُ حِکمَةٌ أم عَبَثٌ ؟

قالَ : بَل حِکمَةٌ مِنهُ . قالَ : غَیَّرتُم خَلقَ اللّهِ و جَعَلتُم فِعلَکُم فی قَطعِ الغُلْفَةِ أصوَبَ مِمّا خَلَقَ اللّهُ لَها ، و عِبتُم الأغلَفَ و اللّهُ خَلَقَهُ ، و مَدَحتُمُ الخِتانَ و هُوَ فِعلُکُم ، أم تَقولونَ : إنَّ ذلکَ مِنَ اللّهِ کانَ خَطَأً غَیرَ حِکمَةٍ ؟ ! قالَ علیه السلام : ذلِکَ مِنَ اللّهِ حِکمَةٌ و صَوابٌ ، غَیرَ أنَّهُ سَنَّ ذلکَ و أوجَبَهُ عَلی خَلقِهِ ، کما أنَّ المَولودَ إذا خَرَجَ مِن بَطنِ اُمِّهِ وَجَدنا سُرَّتَهُ مُتَّصِلَةً بِسُرَّهِ اُمِّهِ ، کذلکَ خَلَقَها الحَکیمُ ، فأمَرَ العِبادَ بِقَطعِها ، و فی تَرکِها فَسادٌ بَیِّنٌ لِلمَولودِ و الاُمِّ ، و کذلکَ أظفارُ الإنسانِ أمَرَ إذا طالَتْ أن تُقلَمَ ، و کانَ قادِرا یَومَ دَبَّرَ خَلقَ الإنسانِ أن یَخلُقَها خِلقَةً لا تَطولُ ، کذلکَ الشَّعَرُ مِنَ الشّارِبِ و الرَّأسِ یطَولُ فیُجَزُّ ، و کذلکَ الثِّیرانُ خَلَقَها اللّهُ فُحولَةً و إخصاؤها أوفَقُ ، و لَیسَ فی ذلکَ عَیبٌ فی تَقدیرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (3)

امام علی علیه السلام_ در وصف خداوند سبحان _فرمود : و از ملکوت قدرت خویش و شگفتیهایی که نشانه های حکمتش گویای آنهاست ......... چیزهایی به ما آن نشان داد که این حجّتها و براهین وجود او، لا جرم ما را به شناخت وی رهنمون می شوند. پس، بدایعی که آثار آفرینش او و نشانه های حکمتش پدید آورده اند آشکار است و آن چه آفریده، حجّت او و دلیل و راهنما به سوی او هستند.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که چرا خدا از کاری که می کند سؤال نمی شود؟ _فرمود : چون هر کاری که می کند، حکیمانه و درست است.

احتجاج طبرسی :زندیقی از امام صادق علیه السلام پرسید: به من بگویید که آیا خداوند عزّ و جلّ را در ملک و پادشاهیش انبازی هست یا در کار تدبیر هستی مخالف و رقیبی دارد؟ حضرت فرمود : نه.

او پرسید: پس این نا بسامانی ای که در عالم می بینیم، از قبیلِ حیوانات درنده و خزندگان ترسناک و موجودات زشت فراوان و کرم و پشه و مار و عقرب، چیست؟ این همه در حالی است که شما می گویید خداوند هیچ چیزی را بدون علت نمی آفریند ؛ چون کار بیهوده نمی کند!

امام فرمود: آیا تو باور نداری که عقربها برای درد و سنگ مثانه و برای درمان کسی که شب ادراری دارد، سودمند است و بهترین پادزهر، گوشت مارهایند؛ که اگر شخص مبتلا به جذام آن [گوشت ]را با زاج سفید بخورد، برای بیماری او مفید است و می گویید که کرم خاکی برای بیماری خوره سودمند است؟ گفت: آری .........

باز پرسید: به من بگویید که آیا چیزی از آفرینش و تدبیر خدا عیب و ایراد دارد؟ فرمود: نه. پرسید: آیا این که خداوند انسان را ختنه نشده آفریده حکمتی دارد یا کاری پوچ و بیهوده است ؟ فرمود : از روی حکمت است.

گفت: شما آنچه را خدا آفریده است تغییر می دهید و کار خود را در ختنه کردن درست تر از کاری می دانید که خدا کرده است و بر ختنه نا شده خُرده می گیرید در حالی که خدا او را به این صورت آفریده است و ختنه کردن را که کار شماست عملی پسندیده می دانید. نکند می گویید: این کار خدا اشتباه و غیر حکیمانه است؟

حضرت فرمود: این کار خدا حکیمانه و درست است، اما او خود ختنه کردن را مقرّر داشته و بر آفریدگانش لازم فرموده است. همچنان که وقتی بچه به دنیا می آید بند نافش به ناف مادرش وصل می باشد. خداوند حکیم این کار را کرده است، اما در عین حال به بندگان دستور داده آن را ببرند که اگر بند ناف را نبرند قطعا برای نوزاد و مادر، هر دو، زیانمند و مهلک است. همچنین در مورد ناخنها نیز دستور داده است که وقتی بلند شدند گرفته شوند در حالی که خدا می توانست انسان را طوری بیافریند که ناخنهایش بلند نشود. و باز چنین است موی سر و سبیل که بلند می شوند و باید کوتاه کرد. و نیز از همین قبیل است گاوهای نر که خداوند آنها را با بیضه آفریده اما اخته آنها کار آمدترند. اینها به تقدیر و تدبیر خداوند عزّ و جلّ عیب و ایرادی وارد نمی آورد.

ص :278


1- نهج البلاغة: الخطبة91.
2- التوحید : 397/13 .
3- الاحتجاج: 2/226/223 .

ص :279

(1)

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی «المیزان فی تفسیر القرآن» تحت عنوان «بحث فی حکمته تعالی و معنی کون فعله مقارنا للمصلحة» : الحرکات المتنوّعة المختلفة التی تصدر منّا إنّما تُعدّ فعلاً لنا إذا تعلّقت نوعا من التعلّق بإرادتنا ، فلا تعدّ الصحّة و المرض و الحرکة الاضطراریّة بالحرکة الیومیّة أو السنویّة مثلاً أفعالاً لنا ، و من الضروریّ أنّ إرادة الفعل تتبع العلم برجحانه و الإذعان بکونه کمالاً لنا ، بمعنی کون فعله خیرا من ترکه و نفعه غالبا علی ضرره ، فما فی الفعل من جهة الخیر المترتّب علیه هو المرجّح له ، أی هو الذی یبعثنا نحو الفعل ، أی هو السبب فی فاعلیّة الفاعل منّا ، و هذا هو الذی نسمّیه غایة الفاعل فی فعله و غرضه من فعله . و قد قطعت الأبحاث الفلسفیّة أنّ الفعل بمعنی الأثر الصادر عن الفاعل إرادیّا کان أو غیر إرادیّ لا یخلو من غایة .

و کون الفعل مشتملاً علی جهة الخیریّة المترتّبة علی تحقّقه هو المسمّی بمصلحة الفعل ، فالمصلحة التی یَعدّها العقلاء _ وهم أهل الاجتماع الإنسانیّ _ مصلحةً هی الباعثة للفاعل علی فعله ، و هی سبب إتقان الفعل الموجب لعدّ الفاعل حکیما فی فعله ، و لولاها لکان الفعل لغوا لا أثر له . و من الضروریّ أنّ المصلحة المترتّبة علی الفعل لا وجود لها قبل وجود الفعل ، فکونها باعثة للفاعل نحو الفعل داعیة له إلیه إنّما هو بوجودها علما لا بوجودها خارجا ؛ بمعنی أنّ الواحد منّا عنده صورة علمیّة مأخوذة من النظام الخارجیّ بما فیه من القوانین الکلّیّة الجاریة و الاُصول المنتظمة الحاکمة بانسیاق الحرکات إلی غایاتها و الأفعال إلی أغراضها و ما تحصّل عنده بالتجربة من روابط الأشیاء بعضها مع بعض ، و لا ریب أنّ هذا النظام العلمیّ تابع للنظام الخارجیّ مترتّب علیه .

و شأن الفاعل الإرادیّ منّا أن یطبّق حرکاته الخاصّة المسمّاة فعلاً علی ما عنده من النظام العلمیّ ، و یراعی المصالح المتقرّرة فیه فی فعله ببناء إرادته علیها ؛ فإن أصاب فی تطبیقه الفعل علی العلم کان حکیما فی فعله متقنا فی عمله ، و إن أخطأ فی انطباق العلم علی المعلوم الخارجیّ و إن لم یصب لقصور أو تقصیر لم یُسمَّ حکیما ، بل لاغِیا و جاهلاً و نحوهما . فالحکمة صفة الفاعل من جهة انطباق فعله علی النظام العلمیّ المنطبق علی النظام الخارجیّ ، و اشتمال فعله علَی المصلحة هو ترتّبه علی الصورة العلمیّة المترتّبة علی الخارج، فالحکمة بالحقیقة صفة ذاتیّة للخارج، و إنّما یتّصف الفاعل أو فعله بها من جهة انطباق الفعل علیه بوساطة العلم ، و کذا الفعل مشتمل علی المصلحة بمعنی تفرّعه علی صورتها العلمیّة المحاکیة للخارج.

و هذا إنّما یتمّ فی الفعل الذی اُرید به مطابقة الخارج کأفعالنا الإرادیّة ، و أمّا الفعل الذی هو نفس الخارج _ و هو فعل اللّه سبحانه _ فهو نفس الحکمة ، لا لمحاکاته أمرا آخر هو الحکمة و فعله مشتمل علی المصلحة ، بمعنی أنّه متبوع المصلحة لا تابع للمصلحة بحیث تدعوه إلیه و تبعثه نحوه کما عرفت .

و کلّ فاعل غیره تعالی یُسأل عن فعله بقول : «لم فعلت کذا ؟» و المطلوب به أن یطبّق فعله علی النظام الخارجیّ بما عنده من النظام العلمیّ ، و یشیر إلی وجه المصلحة الباعثة له نحو الفعل ، و أمّا هو سبحانه فلا مورد للسؤال عن فعله ؛ إذ فِعلُه نفسُ النظام الخارجیّ الذی یُطلَب بالسؤال تطبیق الفعل علیه ، و لا نظام خارجیّ آخرَ حتّی یُطبّق هو علیه ، و فعله هو الذی تکون صورته العلمیّة مصلحة داعیة باعثة نحو الفعل ، و لا نظام آخر فوقه _ کما سمعت _ حتّی تکون الصورة العلمیّة المأخوذة منه مصلحة باعثة نحو هذا النظام ، فافهم . (2)

توضیح :

علامه طباطبائی در المیزان فی تفسیر القرآن زیر عنوان «بحثی در حکمت خداوند متعال و مفهوم این که فعل خدا با مصلحت همراه است» می نویسد: حرکتهای گوناگون و مختلفی که از ما سر می زند فقط زمانی فعل ما به شمار می آید که به گونه ای با اراده و خواست ما ارتباط و پیوند داشته باشد. بنا بر این، برای مثال اموری چون سلامتی و بیماری و حرکتها و کنشهای اضطراری ناشی از حرکت روزانه یا سالانه [رشد جسمی و ......... ]فعل ما به شما نمی آیند. بدیهی است که اراده انجام یک کار، تابع آگاهی داشتن از رجحان آن و پذیرفتن این نکته است که آن فعل برای ما کمال است؛ به این معنا که انجام دادن آن بهتر از انجام ندادنش می باشد و سودش بر زیانش می چربد. پس جنبه خیری که مترتّب بر فعل است، عامل ترجیح دهنده آن می باشد؛ یعنی همین عامل است که ما را به طرف فعل بر می انگیزد. به عبارت دیگر، آنچه سبب فاعلیّت فاعلی در ما می شود همین عامل است. این همان چیزی است که آن را غایت و هدف فاعل از انجام فعلش می نامیم. مباحث فلسفی ثابت کرده است که فعل، به معنای اثری که از فاعل سر می زند، خواه ارادی باشد یا غیر ارادی، خالی از غایت نیست.

اشتمال فعل بر جهت خیر بودن و سودمند بودنش در عمل، مصلحتِ فعل نامیده می شود. پس، مصلحتی که عقلا _ یعنی افراد جامعه بشری _ آن را مصلحت می گویند، همان چیزی است که محرّک و انگیزه فاعل بر انجام فعل اوست و موجب می شود که فعل استوار و بی عیب صورت گیرد و بدان سبب فاعل در فعلی که انجام داده، حکیم به شمار آید. اگر این مصلحت در کار نبود، فعل بیهوده و بی اثر بود. بدیهی است که مصلحتی که بر فعل مترتّب است، پیش از وجود فعل وجودی ندارد. این که می گوییم این مصلحت انگیزه فاعل و فراخواننده او به سوی انجام فعل است، این انگیزش به سبب وجودِ علمی آن است، نه به علّت وجود خارجیش. به این معنا که هر یک از ما صورتی علمی از نظم عالَم بیرون و قوانین کلّی جاری در آن و اصولِ هماهنگِ حاکم بر این جهان که حرکات را به سوی هدف ها و غایتهایشان و افعال را به سوی اغراضشان سوق می دهند، در ذهن داریم و نیز بر اثر تجربه و آزمودن روابط اشیاء با یکدیگر، آگاهی و ذهنیتی به دست آورده ایم. شک نیست که این نظام علمی، تابع نظام بیرونی و مترتّب بر آن است.

و شأن فاعل ارادیِ ما این است که رفتارهای خاصّ خود را که فعل نام دارد، با آن نظامِ علمی منطبق سازد و مصالحی را که در این نظام علمی وجود دارد در فعل خود رعایت کند و اراده اش را بر اساس آن بگذارد. اگر از عهده منطبق ساختن فعل بر علم بدرستی برآمد، فعلش حکیمانه و عملش با اتقان و استواری همراه است، ولی اگر در تطبیق دادن علم و صورت ذهنی خود بر معلوم خارجی خطا کند، چه این خطا ناشی از قصور باشد یا تقصیر، دیگر حکیم نامیده نمی شود، بلکه او فردی بیهوده کار و نادان و مانند اینها است.

پس، حکمتْ صفتِ فاعل است از آن جهت که فعل او با نظامِ علمیِ بیرون هماهنگ و منطبق باشد و مصلحت آمیز بودن فعل او به همان مترتّب بودن آن بر صورت علمی ای است که خود مترتّب و بر گرفته از عالم بیرون است. بنا بر این، حکمت در حقیقت صفت ذاتی عالم بیرون است و اتّصاف فاعل یا فعل او بر حکمت به این سبب است که فعل، به واسطه علمش، با نظام خارج بر او انطباق دارد، مصلحت آمیز بودن فعل نیز به همین معناست؛ یعنی فعل نشأت گرفته از صورت علمی ای است که آن صورت علمی بیانگر عالم خارج است و بر آن انطباق دارد.

این مطالبی که گفتیم فقط درباره فعلی صادق است که هدف از آن انطباق با خارج باشد؛ مانند افعال ارادی که از ما سر می زند. اما فعلی که خود، عین عالم خارج باشد _ یعنی فعل خداوند سبحان _ آن عین حکمت است نه این که چون حاکی از حکمت است، آن را حکیمانه می نامیم . مصلحت آمیز بودن فعل خدا نیز به معنای این است که مصلحت در پی دارد نه این که فعل او تابع مصلحت باشد، به نحوی که خدا را به سمتِ انجام آن فعل برانگیزد.

به غیر از خداوند متعال هر کس کاری بکند، از علّت کارش با این جمله سؤال می شود: «چرا چنین کردی؟» و پاسخی که از او می طلبند آن است که فعل خود را بر اساس نظام علمی و ذهنیتی که از عالم خارج دارد، با این نظام خارجی منطبق سازد و به مصلحتی که انگیزه او به انجام این کار شده، اشاره کند.

اما چنین سؤالی از خداوند سبحان بی جاست؛ زیرا فعل او همان نظام خارجی ای است که با سؤال مذکور پاسخش خواسته می شود تا فعل بر آن انطباق یابد. در رابطه با خدا نظام خارجی دیگری وجود ندارد، تا او فعل خود را منطبق با آن انجام دهد. فعل خداوند همان عالم خارج است که صورت ذهنی و علمی آن، مصلحتِ برانگیزنده هر فاعلی به سوی فعل می شود و فراتر از این نظام خارجی، نظام دیگری وجود ندارد که صورتِ علمیِ برگرفته از آن، مصلحتِ برانگیزنده خدا به انجام و فعلیت بخشیدن به این نظام خارجی باشد. دقت شود.

ص :280


1- (انظر) الدعاء : باب 1207 حدیث 5847 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/271 _ 272 .

ص :281

ص :282

ص :283

2621 - صَمَدٌ
2621 - خدا صَمَد است

الکتاب :

«اللّهُ الصَّمَدُ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّمَدُ : بِلا تَبعیضِ بَدَدٍ . (2)

عنه علیه السلام_ فی التَّوحیدِ _: ما وَحَّدَهُ مَن کَیَّفَهُ ، و لا حَقیقتَهُ أصابَ مَن مَثَّلَهُ ، و لا إیّاهُ عَنی مَن شَبَّهَهُ، و لا صَمَدَهُ مَن أشارَ إلَیهِ و تَوَهَّمَهُ . (3)

2621

خدا صَمَد است

قرآن:

«خدا صمد است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :صمد، یعنی دارای اجزاء نیست.

امام علی علیه السلام_ در توحید خدا _فرمود : کسی که برای خدا چگونگی تعیین کند، یگانه اش ندانسته است و کسی که برای او مانند قرار دهد، به حقیقت او نرسیده است و کسی که او را به چیزی شبیه کند، او را قصد نکرده [و آن چه به عنوان خدا معتقد است خدا نیست] و کسی که به او اشاره کند و به وهمش در آورد، او را صمد ندانسته است [بلکه مشار الیه او و خدایی که در وهمش آورده چیز دیگری است نه خدا].

ص :284


1- الإخلاص : 2 .
2- مجمع البیان : 10/862 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 186 .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :الصَّمَدُ: الّذی لا جَوفَ لَهُ ، و الصَّمَدُ : الّذی قَدِ انتَهی سُؤدَدُهُ ، و الصَّمَدُ الّذی لا یَأکُلُ و لا یَشرَبُ ، و الصَّمَدُ : الّذی لا یَنامُ ، و الصَّمَدُ : الدّائمُ الّذی لَم یَزَلْ و لا یَزالُ . (1)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :الصَّمَدُ : الّذی لا شَریکَ لَهُ ، و لا یَؤودُهُ حِفظُ شَیءٍ ، و لا یَعزُبُ عَنهُ شَیءٌ . (2)

عنه علیه السلام :الصَّمَدُ : هُوَ الّذی إذا أرادَ شَیئا قالَ لَهُ : کُنْ فیَکونُ ، و الصَّمَدُ : الّذی أبدَعَ الأشیاءَ فخَلَقَها أضدادا و أشکالاً و أزواجا ، و تَفَرَّدَ بِالوَحدَةِ بِلا ضِدٍّ و لا شَکلٍ و لا مِثلٍ و لا نِدٍّ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الصَّمَدُ : السَّیِّدُ المُطاعُ الّذی لَیسَ فَوقَهُ آمِرٌ و ناهٍ . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: السَّیِّدُ المَصمودُ إلَیهِ فی القَلیلِ و الکَثیرِ . (5)

امام حسین علیه السلام :صمد، کسی است که میانْ تهی [ممکن الوجود] نیست؛ صمد کسی است که سروری و مهتریش در اوج است؛ صمد کسی است که نه می خورد و نه می آشامد؛ صمد کسی است که نمی خوابد؛ صمد آن مانایی است که پیوسته بوده و خواهد بود.

امام زین العابدین علیه السلام :صمد کسی است که شریک ندارد و نگهداری از چیزی او را خسته و گرانبار نمی کند و هیچ چیز از او پنهان نیست.

امام زین العابدین علیه السلام :صمد، کسی است که هرگاه چیزی بخواهد، به آن می گوید: هست شو و او بی درنگ هستی می یابد. صمد کسی است که اشیاء را ایجاد کرد و آنها را نا همگون و همگون و جفت آفرید و یگانگی و یکتایی را منحصر به خود گردانید و نه ضدّی دارد، نه همتایی و نه مانندی و نه نظیری.

امام باقر علیه السلام :صمد، مهتری است که فرمانش برده می شود و فرادستی ندارد که به او امر و نهی کند.

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر صمد _فرمود : یعنی سروری که در کم و زیاد، قصد او شود (دست نیاز سوی او دراز گردد).

ص :285


1- التوحید : 90/3.
2- التوحید : 90/3.
3- التوحید : 90/4.
4- التوحید : 90/3 .
5- التوحید : 94/10 .

2622 - هُوَ فی کُلِّ مَکانٍ
2622 - خدا همه جا هست

الکتاب :

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأرْضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أیْنَما کُنْتُمْ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: و إنَّهُ لَبِکُلِّ مَکانٍ ، و فی کُلِّ حِینٍ و أوانٍ ، و مَعَ کُلِّ إنسٍ و جانٍّ. (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: و لا کانَ فی مَکانٍ فیَجوزَ عَلَیهِ الانتِقالُ . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: سَبَقَ فی العُلُوِّ فلا شَیءَ أعلی مِنهُ ، و قَرُبَ فی الدُّنُوِّ فلا شَیءَ أقرَبُ مِنهُ ، فلا استِعلاؤهُ باعَدَهُ عَن شَیءٍ مِن خَلقِهِ ، و لا قُربُهُ ساواهُم فی المَکانِ بِهِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ عِندَ إضمارِ کُلِّ مُضمِرٍ ، و قَولِ کُلِّ قائلٍ ، و عَمَلِ کلِّ عامِلٍ . (5)

2622

خدا همه جا هست

قرآن:

«اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس به عرش پرداخت. هر چه را در زمین فرو رود و هرچه از زمین بیرون آید و هرچه را از آسمان فرود آید و هرچه را به آسمان بالا رود می داند. و هر جا که باشید او با شماست و خدا به آن چه می کنید بیناست».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در وصف خداوند سبحان _فرمود : او در هر جا و در هر زمانی و با هر انس و جنّی هست.

امام علی علیه السلام_ در توصیف خداوند سبحان _فرمود : در جایی نیست، تا جا به جا شدن در حقّ او روا باشد.

امام علی علیه السلام_ در توصیف خداوند سبحان _فرمود : در بلند مرتبگی بر همه چیز پیشی گرفته و چیزی برتر و بلند مرتبه تر از او نیست. نزدیکتر از هر چیزی است و نزدیکتر از او چیزی نیست. نه برتریش او را از آفریدگانش دور کرده و نه نزدیکیش آنها را در مکان با او برابر کرده است.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان نزد پنهان کردن هر رازی که کسی پنهان می کند و نزد سخن هر گوینده ای و کردار هر کننده ای حضور دارد.

ص :286


1- الحدید : 4 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 195 .
3- نهج البلاغة: الخطبة91.
4- نهج البلاغة : الخطبة 49 .
5- غرر الحکم : 3447 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا ناظَرَ زِندیقا فسَألَهُ عَنِ الفَرقِ بَینَ رَفعِ الأیدی إلی السَّماءِ و بَینَ خَفضِها نَحوَ الأرضِ _: ذلکَ فی عِلمِهِ و إحاطَتِهِ و قُدرَتِهِ سَواءٌ ، و لکِنَّهُ عَزَّ و جلَّ أمرَ أولِیاءَهُ و عِبادَهُ بِرَفعِ أیدیهِم إلی السَّماءِ نَحوَ العَرشِ ؛ لِأنَّهُ جَعَلَهُ مَعدِنَ الرِّزقِ . (1)

عنه علیه السلام :حدَّثنی أبی عن جَدّی عن آبائه علیهم السلام أنَّ أمیر المؤمنینَ علیه السلام قالَ : إذا فَرَغَ أحَدُکُم مِنَ الصَّلاةِ فلْیَرفَعْ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ و لْیَنصِبْ فی الدُّعاءِ ، فقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ سَبأ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ لَیسَ اللّهُ فی کُلِّ مَکانٍ ؟ ! قالَ : بَلی ، قالَ : فلِمَ یَرفَعُ العَبدُ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ؟ قالَ : أ ما تَقرَأُ «و فی السَّماءِ رِزقُکُم و ما توعَدونَ» ، فمِن أینَ یُطلَبُ الرِّزقُ إلاّ مِن مَوضِعِهِ ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :مَرَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی رَجُلٍ و هُوَ رافِعٌ بَصَرَهُ إلی السَّماءِ یَدعو ، فقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : غُضَّ بَصَرَکَ فإنَّکَ لَن تَراهُ ، و مَرَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلی رَجُلٍ رافِعٍ یَدَیهِ إلی السَّماءِ و هُوَ یَدعو ، فقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أقصِرْ مِن یَدَیکَ فإنَّکَ لَن تَنالَهُ . (3)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که پرسید: چه فرقی می کند که دستها را به سوی آسمان برداریم یا به طرف زمین فرو نگه داریم؟ _فرمود : این کار از نظر علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است، اما خداوند عزّ و جلّ به دوستان و بندگان خود دستور داده است که دستهایشان را به آسمان، به طرف عرش، بلند کنند؛ زیرا عرش را معدن روزی قرار داده است.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرانش _فرمود امام علی علیه السلام فرمود : هر گاه فردی از شما نمازش را تمام کرد، دستانش را به سوی آسمان بردارد و در دعا کردن بکوشد. عبد اللّه بن سبأ عرض کرد: ای امیر المؤمنین! مگر خدا در همه جا نیست؟ حضرت فرمود: چرا. عرض کرد: پس، چرا بنده، دستانش را به سوی آسمان بلند کند؟ حضرت فرمود: مگر نخوانده ای: «و در آسمان است روزی شما و آنچه وعده داده می شوید». آیا روزی را جز از جایگاهش باید خواست؟

امام صادق علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله بر مردی گذشت که چشمش را به آسمان دوخته بود و دعا می کرد. به او فرمود: چشم از آسمان بردار؛ زیرا هرگز او را نخواهی دید. بر مرد دیگری گذشت که دستانش را به آسمان برداشته بود و دعا می کرد. به او فرمود: دستانت را کوتاه کن؛ زیرا هرگز دستت به او نخواهد رسید.

ص :287


1- التوحید : 248/1 .
2- الخصال : 628/10 .
3- التوحید : 107/1 .

التوحید عن أبی جَعفَرٍ(1) : سَألتُ أبا عبدِ اللّه علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و هُوَ اللّهُ فی السَّماواتِ و فی الأرضِ» (2) _ : کذلِکَ هُوَ فی کُلِّ مَکانٍ . قُلتُ : بِذاتِه ؟ قالَ : وَیحَکَ ! إنَّ الأماکِنَ أقدارٌ ، فإذا قُلتَ : فی مَکانٍ بِذاتِهِ لَزِمَکَ أن تَقولَ : فی أقدارٍ و غَیرِ ذلکَ ، و لکِنْ هُوَ بائنٌ مِن خَلقِهِ ، مُحیطٌ بِما خَلَقَ عِلما و قُدرَةً و إحاطَةً و سُلطانا و مُلکا . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن عِلَّةِ عُروجِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله إلی السَّماءِ ، و مِنها إلی سِدرَةِ المُنتَهی ، و مِنها إلی حُجُبِ النُّورِ ، و خاطَبَهُ و ناجاهُ هُناکَ و اللّهُ لا یُوصَفُ بِمَکانٍ _: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لا یُوصَفُ بِمَکانٍ و لا یَجری عَلَیهِ زَمانٌ ، و لکِنَّهُ عَزَّ و جلَّ أرادَ أن یُشَرِّفَ بِهِ مَلائکَتَهُ و سُکّانَ سَماواتِهِ ، و یُکرِمَهُم بِمُشاهَدَتِهِ ، و یُرِیَهُ مِن عَجائبِ عَظَمَتِهِ ما یُخبِرُ بِهِ بَعدَ هُبوطِهِ . (4)

التوحید_ به نقل از ابو جعفر (5) _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «و او خداست در آسمانها و زمین» سؤال کردم ؟ حضرت فرمود : همین طور است. او در همه جا هست. عرض کردم: ذات او در همه جا هست؟ فرمود: وای بر تو! مکانها دارای حدّ و اندازه هستند. بنا بر این، اگر بگویی: خداوند به ذات خود در جایی هست، لازم آید که بگویی: در اندازه و امثال این چیزها جا دارد. اما او از خلقش جداست و علم و قدرت و احاطه و اقتدار و پادشاهیش همه آنچه را آفریده، در میان گرفته است.

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که: چرا پیامبر صلی الله علیه و آله به آسمان و از آن جا به سدرة المنتهی و از آن جا به سوی پرده های نور برده شد و در آن جا با خدا سخن گفت و نجوا کرد در حالی که خدا به صفتِ داشتن جا توصیف نمی شود؟ _فرمود : خداوند تبارک و تعالی نه به داشتن مکان وصف می شود و نه زمان شامل حالش می شود، اما خداوند عزّ و جلّ خواست که فرشتگان خود و ساکنان آسمانهایش را به وجود پیامبر مشرّف گرداند و با نشان دادن او به آنها، گرامیشان بدارد و شگفتیهای عظمت و بزرگیش را که بعد از فرود آمدنش خبر می دهد به وی بنمایاند.

ص :288


1- قال الصدوق رضوان اللّه علیه: أظنّه محمّد بن نعمان .
2- الأنعام : 3 .
3- التوحید : 133/15.
4- التوحید : 175/5 .
5- شیخ صدوق رحمه الله می گوید: به گمانم او محمّد بن نعمان باشد.

2623 - صِفاتُ الذّاتِ وصِفاتُ الفِعلِ
2623 - صفات ذات و صفات فعل

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رَبُّنا نورِیُّ الذّاتِ ، حَیُّ الذّاتِ ، عالِمُ الذّاتِ ، صَمَدِیُّ الذّاتِ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ بُکَیرُ بنُ أعیَنَ عَن عِلمِ اللّهِ و مَشیئَتِهِ: هُما مُختَلِفانِ أم مُتَّفِقانِ ؟ _: العِلمُ لَیسَ هُوَ المَشیئَةَ ، أ لا تَری أنَّکَ تَقولُ : سَأفعَلُ کَذا إن شاءَ اللّهُ ، و لا تَقولُ : سَأفعَلُ کَذا إن عَلِمَ اللّهُ ، فقَولُکَ إن شاءَ اللّهُ دَلیلٌ عَلی أنَّهُ لَم یَشأْ ، فإذا شاءَ کانَ الّذی شاءَ کما شاءَ ، و عِلْمُ اللّهِ سابِقٌ لِلمَشیئَةِ . (2)

التوحید عن أبی بَصیرٍ :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّه علیه السلام یَقولُ : لَم یَزَلِ اللّهُ جلَّ و عَزَّ ربُّنا و العِلمُ ذاتُهُ و لا مَعلومَ، و السَّمعُ ذاتُهُ و لا مَسموعَ ، و البَصَرُ ذاتُهُ و لا مُبصَرَ، و القُدرَةُ ذاتُهُ و لا مَقدورَ ، فلَمّا أحدَثَ الأشیاءَ و کانَ المَعلومُ وَقَعَ العِلمُ مِنهُ عَلَی المَعلومِ ، و السَّمعُ عَلَی المَسموعِ، و البَصَرُ عَلَی المُبصَرِ ، و القُدرَةُ عَلَی المَقدورِ . (3)

التوحید عن حَمّادِ بنِ عیسی:سألتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام فقُلتُ : لَم یَزَلِ اللّهُ یَعلَمُ ؟ قالَ : أنّی یَکونُ یَعلَمُ و لا مَعلومَ ؟! قالَ : قُلتُ : فلَم یَزَلِ اللّهُ یَسمَعُ ؟ قالَ : أنّی یَکونُ ذلکَ و لا مَسموعَ ؟! قالَ : قُلتُ : فلَم یَزَلْ یُبصِرُ ؟ قالَ : أنّی یَکونُ ذلکَ و لا مُبصَرَ ؟! قالَ : ثُمّ قالَ : لَم یَزَلِ اللّهُ عَلیما سَمیعا بَصیرا ، ذاتٌ علاّمَةٌ سَمیعَةٌ بَصیرَةٌ . (4)

قُلتُ : فَلَم یَزَلِ اللّهُ مُتَکَلِّما ؟ قالَ : إنَّ الکَلامَ مُحدَثَةٌ لَیسَت بِأزَلِیّةٍ ، کانَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ و لا مُتَکلِّمَ . (5)

2623

صفات ذات و صفات فعل

امام صادق علیه السلام :پروردگار ما ذاتش نور است، ذاتش زنده است، ذاتش داناست، ذاتش صمد است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش بُکَیر بن اَعین که آیا علم و مشیّت خدا با هم فرق دارند یا یکی هستند؟ _فرمود : علم با مشیّت فرق می کند. مگر نه این است که تو می گویی: اگر خدا بخواهد، این کار را خواهم کرد و نمی گویی: اگر خدا بداند، این کار را خواهم کرد ؟ پس این که می گویی: اگر خدا بخواهد، دلیل بر این است که خدا نخواسته است (خواست و مشیّت خدا هنوز به تحقق یافتن کار مورد نظر تو تعلق نگرفته است)؛ زیرا اگر می خواست آنچه خواسته است مطابق خواست او تحقّق می یافت؛ و علم خدا مقدّم بر مشیّت است.

التوحید_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : خداوند عزّ و جلّ همیشه پروردگار ما و دانش عین ذات او بوده است آن گاه که دانسته ای وجود نداشت ، و شنیدن عین ذاتش بود آن گاه که شنیده ای نبود ، و دیدن عین ذاتش بود زمانی که دیده ای در کار نبود ، و توانایی عین ذاتش بود آن گاه که هنوز توانسته ای وجود نداشت. ولی چون اشیاء را آفرید، دانسته موجود شد و دانش او بر آن تعلق گرفت و شنیدنش بر شنیده و دیدنش بر دیده و توانایی اش بر توانسته.

التوحید_ به نقل از حمّاد بن عیسی _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا خدا همواره می دانسته است؟ فرمود: وقتی دانسته ای وجود ندارد، چه چیز را بداند ؟! عرض کردم: همواره می شنیده است؟ فرمود: وقتی شنیده ای در میان نباشد چه چیز را بشنود ؟ عرض کردم: همیشه می دیده است؟ فرمود: وقتی دیده ای نباشد چه چیز را ببیند ؟ حمّاد می گوید: حضرت آن گاه فرمود: خدا پیوسته دانا و شنوا و بیناست. او ذاتی است دانا و شنوا و بینا.

عرض کردم: پس خدا همیشه متکلّم بوده است؟ حضرت فرمود: کلام، صفتی حادث است نه ازلی. خداوند عزّ و جلّ بود ولی متکلّم نبود.

ص :289


1- التوحید : 140/4.
2- التوحید : 146/16.
3- التوحید : 139/1.
4- التوحید : 139/2.
5- التوحید : 139/1.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ الإرادَةِ مِنَ اللّهِ و مِنَ المَخلوقِ _: الإرادَةُ مِنَ المَخلوقِ الضَّمیرُ ، و ما یَبدو لَهُ بَعدَ ذلکَ مِنَ الفِعلِ ، و أمّا مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فإرادتُهُ إحداثُهُ لا غَیرَ ذلکَ ؛ لِأنَّهُ لا یُروِّی ، و لا یَهُمُّ ، و لا یَتَفَکَّرُ ، و هذِهِ الصِّفاتُ مَنفِیَّةٌ عَنهُ، و هِیَ مِن صِفاتِ الخَلقِ ، فإرادَةُ اللّهِ هِیَ الفِعلُ لا غَیرَ ذلکَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :المَشیئَةُ و الإرادَةُ مِن صِفاتِ الأفعالِ، فمَن زَعَمَ أنَّ اللّهَ تَعالی لَم یَزَلْ مُریدا شائیا فلَیسَ بِمُوَحِّدٍ . (2) (3)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از اراده خدا و اراده مخلوق _فرمود : اراده مخلوق آهنگ درونی او و عملی است که در پی آن از او بروز می کند، اما درباره خداوند عزّ و جلّ اراده، همان ایجاد و پدید آوردن اشیاء است نه چیز دیگر؛ زیرا او نه درنگ و تأمّل می کند، نه تصمیم می گیرد و نه می اندیشد. این صفات در او نیست. اینها از صفات مخلوقاتند. پس، اراده خدا همان فعل اوست، نه چیز دیگر.

امام رضا علیه السلام :مشیّت و اراده از صفات فعلند؛ بنا بر این هر کس خیال کند که خداوند متعال همیشه مرید و خواهنده بوده است موحّد نیست.

ص :290


1- التوحید : 147/17 .
2- التوحید : 338/5.
3- (انظر) التوحید : 139 باب 11 . الکافی : 1 / 107 ، 111 . المیزان فی تفسیر القرآن : 17 / 240 کلام فی معنی الرِّضا و السخط من اللّه .

2624 - جَوامِعُ الصِّفاتِ
2624 - صفات جامع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوَّلُ الدِّینِ مَعرِفَتُهُ ، و کمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصدیقُ بِهِ ، و کمالُ التَّصدیقِ بِهِ تَوحیدُهُ ، و کَمالُ تَوحیدِهِ الإخلاصُ لَهُ ، و کمالُ الإخلاصِ لَهُ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أنَّها غَیرُ المَوصوفِ ، و شَهادَةِ کُلِّ مَوصوفٍ أنَّهُ غَیرُ الصِّفَةِ ، فمَن وَصَفَ اللّهَ سُبحانَهُ فقَد قَرَنَهُ ، و مَن قَرَنَهُ فقَد ثَنّاهُ ، و مَن ثنّاهُ فَقَد جَزَّأهُ ، و مَن جَزَّأهُ فقَد جَهِلَهُ ، (و مَن جَهِلَهُ فقَد أشارَ إلَیهِ) (1) ، و مَن أشارَ إلَیهِ فقَد حَدَّهُ ، و مَن حَدَّهُ فقَد عَدَّهُ ، و مَن قالَ : «فیمَ ؟» فقَد ضَمَّنَهُ ، و مَن قالَ : «عَلامَ ؟» فقَد أخلی مِنهُ ، کائنٌ لا عَن حَدَثٍ ، مَوجودٌ لا عَن عَدَمٍ ، مَعَ کُلِّ شَیءٍ لا بِمُقارَنَةٍ ، و غَیرُ کُلِّ شَیءٍ لا بِمُزایَلَةٍ ، فاعِلٌ لا بِمَعنَی الحَرَکاتِ و الآلَةِ ، بَصیرٌ إذ لا مَنظورَ إلَیهِ مِن خَلقِهِ ، مُتَوحِّدٌ إذ لا سَکَنَ یَستَأنِسُ بِهِ و لا یَستَوحِشُ لِفَقدِهِ . (2)

2624

جامع صفات

امام علی علیه السلام :آغاز دین شناخت خداست و اوج شناخت او باور کردن و اعتراف به وجود اوست و کمال تصدیق او یگانه دانستن اوست و کمال یگانه دانستنش، خالص داشتن اوست [از جسمیت و عرضیّت و لوازم این دو] و کمال خالص دانستن او نفی صفات از اوست؛ چرا که هر صفتی گواه بر این است که با موصوف فرق می کند و هر موصوفی گواه بر این است که با صفت متفاوت است. پس، هر که خدا را وصف کند برایش قرین و همتا آورده است و هرکه برایش قرین آورد، او را دو تا دانسته است و هرکه او را دوگانه بداند برایش جزء قائل شده و هرکه او را دارای جزء بداند وی را نشناخته است و هر که او را نشناسد به او اشاره کند و هرکه به او اشاره کند، محدودش[به حدّ و جهتی ]کرده است و هر که برایش حد تعیین کند او را به شمار درآورده است و هر که بگوید: «او در چیست؟» خدا را در جایی گنجانده است و هر که بگوید: «او بر فراز چیست؟» جایی را از او تهی دانسته است. هستی دارد اما هستیش حادث نیست. وجود دارد اما از عدم برنیامده است. با هر چیزی هست اما نه به نحوی که قرین او باشد و سوای هر چیزی است اما نه آن گونه که از آن جدا و بر کنار باشد. فاعل است اما نه این که فعالیت کند و ابزاری به کار گیرد. بینا بوده پیش از آن که آفریده ای باشد که متعلق بینایی او واقع شود. یگانه و تنها بود آن گاه که نه کسی و چیزی بود که با آن خو گیرد یا از نبودش احساس تنهایی کند.

ص :291


1- هذه الجملة لیست فی غیر واحد من النسخ المخطوطة العتیقة و لا فی شرحَی ابن میثم و ابن أبی الحدید ، و الظاهر أنّها زیادة من النسّاخ . (کما فی هامش بحار الأنوار : 77/300) .
2- نهج البلاغة : الخطبة 1 .

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی بَطَنَ خَفِیّاتِ الاُمورِ ، و دَلَّتْ (ذَلَّت) عَلَیهِ أعلامُ الظُّهورِ ، و امتَنَعَ عَلی عَینِ البَصیرِ ، فَلا عَینُ مَن لَم یَرَهُ تُنکِرُهُ ، و لا قَلبُ مَن أثبَتَهُ یُبصِرُهُ ، سَبَقَ فی العُلُوِّ فلا شَیءَ أعلی مِنهُ ، و قَرُبَ فی الدُّنُوِّ فلا شَیءَ أقرَبُ مِنهُ ، فلا استِعلاؤهُ باعَدَهُ عَن شَیءٍ مِن خَلقِهِ ، و لا قُربُهُ ساواهُم فی المَکانِ بِهِ ، لَم یُطلِعِ العُقولَ عَلی تَحدیدِ صِفَتِهِ ، و لَم یَحجُبْها عَن واجِبِ مَعرِفَتِهِ ، فَهُوَ الّذی تَشهَدُ لَهُ أعلامُ الوُجودِ عَلی إقرارِ قَلبِ ذی الجُحودِ ، تَعالَی اللّهُ عَمّا یَقولُهُ المُشَبِّهونَ (المُشتَبِهونَ) بِهِ و الجاحِدونَ لَهُ عُلُوّا کَبیرا . (1)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی مَنَعَ الأوهامَ أن تَنالَ إلاّ وُجودَهُ ، و حَجَبَ العُقولَ أن تَتَخَیَّلَ ذاتَهُ ؛ لامتِناعِها مِنَ الشَّبَهِ و التَّشاکُلِ ، بَل هُوَ الّذی لا یَتَفاوَتُ فی ذاتِهِ ، و لا یَتَبَعَّضُ بِتَجزِئَةِ العَدَدِ فی کمالِهِ ، فارَقَ الأشیاءَ لا علی اختِلافِ الأماکِنِ ، و یَکونُ فیها لا عَلی وَجهِ المُمازَجَةِ ، و عَلِمَها لا بِأداةٍ لا یَکونُ العِلمُ إلاّ بِها ، و لَیسَ بَینَهُ و بَینَ مَعلومِهِ عِلمٌ غَیرُهُ بِهِ کانَ عالِما بِمَعلومِهِ ، إن قیلَ : کانَ ، فعَلی تَأویلِ أزَلِیَّةِ الوُجودِ ، و إن قیلَ : لَم یَزَلْ فَعَلی تَأویلِ نَفیِ العَدَمِ (2) . (3)

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که از امور نهانی آگاه است و نشانه های آشکار بر هستی او گواهند و [دیدنش] بر دیدگان بیننده ممتنع است و از این رو، نه چشم کسی که او را ندیده است انکارش می کند و نه دل کسی که وجودش را اثبات می کند، او را می بیند. در برتری و بلندی [بر همه چیز ]پیشی گرفت و چیزی برتر و بالاتر از او نیست و در نزدیکی [بیش از هر چیزی ]نزدیک است و نزدیکتر از او چیزی نیست. نه برتریش او را از آفریدگانش دور ساخته و نه نزدیکیش آنان را در رتبه هم مکان او قرار داده است. خردها را بر شناخت صفتش آگاه نساخته و در عین حال آنها را از [قدرت ]شناخت خود در حدّ لزوم محروم نکرده است؛ زیرا اوست که نشانه های هستی برایش گواهی می دهند که [حتی] منکران او نیز در دل، به وجودش معترفند. خداوند بسی بالاتر از سخنانی است که تشبیه کنندگان او به مخلوقات و منکران وجودش اظهار می دارند.

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که وَهمها را از رسیدن به وجودش بازداشته و خردها را از تخیل ذاتش در پرده کرده است؛ زیرا که ذات او را همانند و همشکلی نیست، بلکه او خدایی است که ذاتش متفاوت نیست (بسیط الذات است). در کمالش تجزیه عددی راه ندارد. از اشیاء جداست اما نه به نحو جدایی مکانی، و در اشیاء است، امّا نه این که با آنها درآمیخته باشد. به اشیاء علم دارد اما نه با واسطه ابزار و اندامی که علم [دیگر موجودات] جز به واسطه آن حاصل نمی شود. میان او و دانسته اش جز خود او علمی وجود ندارد که از طریق او به دانسته اش علم حاصل کند. اگر گفته شود: بوده است، به معنای ازلی بودن وجود اوست و اگر گفته شود: زوال نمی پذیرد، به معنای نفی عدم از اوست.

ص :292


1- نهج البلاغة : الخطبة 49 .
2- الکافی : 8/18/ 4 ، انظر تمام الحدیث.
3- (انظر) بحار الأنوار : 77 / 381 .

عنه علیه السلام :ما وَحَّدَهُ مَن کَیَّفَهُ ، و لا حَقیقَتَهُ أصابَ مَن مَثَّلَهُ، و لا إیّاهُ عَنی مَن شَبَّهَهُ، و لا صَمَدَهُ مَن أشارَ إلَیهِ و تَوَهَّمَهُ ، کُلُّ مَعروفٍ بِنَفسِهِ مَصنوعٌ، و کُلُّ قائمٍ فی سِواهُ مَعلولٌ، فاعِلٌ لا بِاضطِرابِ آلَةٍ، مُقَدِّرٌ لا بِجَولِ فِکرَةٍ ، غَنِیٌّ لا بِاستِفادَةٍ ، لا تَصحَبُهُ الأوقاتُ و لا تَرفِدُهُ الأدَواتُ .........

الّذی لا یَحولُ و لا یَزولُ ، و لا یَجوزُ عَلَیهِ الاُفولُ ......... لا تَنالُهُ الأوهامُ فتُقَدِّرَهُ ، و لا تَتَوَهَّمُهُ الفِطَنُ فتُصَوِّرَهُ ، و لا تُدرِکُهُ الحَواسُّ فتُحِسَّهُ ، و لا تَلمِسُهُ الأیدی فتَمَسَّهُ ، و لا یَتَغَیَّرُ بِحالٍ ، و لا یَتَبَدَّلُ فی الأحوالِ ، و لا تُبلیهِ اللَّیالی و الأیّامُ ، و لا یُغَ_یِّرُهُ الضِّیاءُ و الظَّلامُ ، و لا یُوصَفُ بِشَیءٍ مِنَ الأجزاءِ ، و لا بِالجَوارِحِ و الأعضاءِ ، و لا بِعَرَضٍ مِنَ الأعراضِ ، و لا بِالغَیرِیَّةِ و الأبعاضِ ......... و یُریدُ و لا یُضمِرُ ، یُحِبُّ و یَرضی مِن غَیرِ رِقَّةٍ ، و یُبغِضُ و یَغضَبُ مِن غَیرِ مَشَقَّةٍ . (1)

امام علی علیه السلام :کسی که خدا را دارای چگونگی بداند، او را یگانه ندانسته است و کسی که برایش مانند بتراشد، به حقیقت او ره نبرده است و کسی که او را تشبیه [به چیزی ]کند، قصد او نکرده است و کسی که به او اشاره کند و به وهمش در آورد، او را نطلبیده است [بلکه مشار الیه و موهوم او چیزی جز خداست]. هر آن چه به ذات خود شناخته شود، آفریده و مصنوع است و هر قائم به غیر خویش، معلول است. او فاعل است، اما نه با استفاده از ابزار. مقدِّر (مدبّر) است، امّا نه از طریق به حرکت در آوردن فکر و اندیشه. بی نیاز است، نه این که بی نیازی خود را از دیگری کسب کرده باشد (بلکه غنی بالذات است). زمانها با او همراه نیستند و ابزارها او را یاری نمی رسانند .........

آن که تغییر نمی پذیرد و از بین نمی رود و ناپدید شدن و افول در حق او روا نیست ......... وهمها به او نرسند تا در نتیجه برایش اندازه و مقدار تعیین کنند و اندیشه های ژرف بین نتوانند او را در وهم خود بگنجانند، تا در نتیجه، صورتی [خیالی] از او به دست آورند و حواس به او دسترسی ندارند تا بتوانند او را حسّ کنند و دستها او را لمس نکنند تا در نتیجه، برایشان ملموس شود، به هیچ حالی تغیّر نپذیرد و حالات گوناگون به خود نگیرد، گذشت شبها و روزها او را فرسوده نکند و روشنایی و تاریکی تغییرش ندهد؛ نه به داشتن اجزاء وصف شود، نه به داشتن اندام و اعضاء، نه به عرضی از اعراض و نه به غیریّت و ابعاض ......... اراده می کند، امّا نه این که قبلاً بیندیشد و تصمیم قلبی بگیرد. دوست می دارد و خشنود می شود، امّا نه این که با دلسوزی و رقّت قلبی همراه باشد و دشمن می دارد و خشم می گیرد، امّا نه این که با رنج و مشقّتی همراه باشد.

ص :293


1- نهج البلاغة : الخطبة 186 .

عنه علیه السلام :قَریبٌ مِنَ الأشیاءِ غَیرُ مُلابِسٍ، بَعیدٌ مِنها غَیرُ مُباینٍ ، مُتَکَلِّمٌ لا بِرَوِیَّةٍ ، مُریدٌ لا بِهمَّةٍ ، صانِعٌ لا بِجارِحَةٍ ، لَطیفٌ لا یُوصَفُ بِالخَفاءِ ، کَبیرٌ لا یُوصَفُ بِالجَفاءِ ، بَصیرٌ لا یُوصَفُ بِالحاسَّةِ ، رَحیمٌ لا یُوصَفُ بِالرِّقَّةِ ، تَعنو الوُجوهُ لِعَظَمَتِهِ ، و تَجِبُ القُلوبُ مِن مَخافَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی لَم تَسبِقْ لَهُ حالٌ حالاً ، فیَکونَ أوّلاً قَبلَ أن یَکونَ آخِرا ، و یَکونَ ظاهِرا قَبلَ أن یَکونَ باطِنا، کُلُّ مُسمّیً بِالوَحدَةِ غَیرَهُ قَلیلٌ ، و کُلُّ عَزیزٍ غَیرَهُ ذَلیلٌ ، و کُلُّ قَوِیٍّ غَیرَهُ ضَعیفٌ ، و کُلُّ مالِکٍ غَیرَهُ مَملوکٌ ، و کُلُّ عالِمٍ غَیرَهُ مُتَعَلِّمٌ . (2)

امام علی علیه السلام :به همه چیز نزدیک است، امّا به آنها چسبیده نیست. از همه چیز دور است امّا از آنها جدا نیست. سخن می گوید، امّا نه این که نیاز به اندیشیدن داشته باشد. اراده می کند، امّا نه این که با عزم و تصمیم قبلی همراه باشد. سازنده است اما نه به واسطه ابزار و اندامی. لطیفی است که به خفا و پنهانی وصف نمی شود و بزرگی است که به درشتی و زمختی توصیف نمی گردد. بیناست، نه آن که اندام بینایی داشته باشد. مهربان است، نه این که به صفت نازکدلی و دلسوزی وصف شود. همه موجودات در برابر عظمت او خوار و خاضعند و دلها از خوف او لرزان و مضطربند.

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که حالتی و صفتی از او مقدّم بر صفت دیگرش نیست، تا در نتیجه، اوّل بودنش مقدّم بر آخر بودن او باشد و آشکار بودنش جلوتر از نهان بودنش. جز او، هر چیز دیگری که نام یگانگی و تنهایی به خود گیرد، [به معنای ]کم است (خداوند در عین اتصاف به وحدت و یگانگی به قلّت و اندک بودن وصف نمی شود). هر عزیزی جز او خوار و هر نیرومندی جز او ناتوان و هر دارنده ای جز او [قبلاً نداشته و سپس ]داشته و هر دانایی جز او، نادان بوده و سپس دانش آموخته است .

ص :294


1- نهج البلاغة : الخطبة 179 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 65 ، انظر تمام الخطبة .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن تَوصیفِ اللّهِ ، فأطرَقَ مَلِیّا ، ثُمّ رَفَعَ رَأسَهُ _: الحَمدُ للّهِِ الّذی لَم یَکُنْ لَهُ أوّلٌ مَعلومٌ و لا آخِرٌ مُتناهٍ . (1)

(2)

امام حسن علیه السلام_ چون از آن حضرت خواسته شد که خدا را وصف کند مدتی سرش را زیر انداخت و سپس سر برداشت _فرمود : ستایش خدایی را سزد که او را نه آغازی است دانسته و نه فرجامی به سر آمدنی.

ص :295


1- التوحید : 45/5 ، انظر تمام الکلام .
2- (اُنظر) بحار الأنوار : 4 / 212 باب 4 .

ص :296

348 - فِعلُ المَعروف

348 - خوبی کردن
اشاره

(1)

(2)

ص :297


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 11 / 521 _ 601 «أبواب فعل المعروف». بحار الأنوار : 75 / 17 _ 23 باب 33 «نصر الضعفاء». بحار الأنوار : 75 / 49 و 50 باب 41 ، کنز العمّال : 6 / 429 «إماطة الأذی عن الطریق». کتاب من لا یحضره الفقیه : 2 / 54 «فضل المعروف».
2- انظر: عنوان 36 «البرّ» ، 117 «الإحسان» ، البرکة : باب 355. الصدقة : باب 2197 ، الشکر للنّاس : باب 2060 ، النعمة : باب 3849.

2625 - المَعروفُ
2625 - خوبی

الکتاب :

«فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ» . (1)

«فَإمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ» . (2)

«وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّا عَلَی الْمُتَّقِینَ» . (3)

«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها أذیً وَ اللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ» . (4)

«فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ» . (5)

«وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» . (6)

«لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» . (7)

«تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» . (8)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَع_روفُ و المُنکَ_رُ خَلیفَتانِ یُنصَبانِ لِلنّاسِ ، فیَقولُ المُنکَرُ لأِهلِهِ : إلَیکُم إلَیکُم ! و یَقولُ المَعروفُ لأِهلِه : عَلَیکُم عَلَیکمُ ! و ما یَستَطیعونَ لَهُ إلاّ لزوما . (9)

2625

خوبی

قرآن:

«پس، دنبال کردن به خوبی».

«پس، نگه داشتن به خوبی».

«برای زنان طلاق یافته، بهره ای است شایسته در خور مردان پرهیزگار».

«سخن نیکو و بخشایش، بهتر از صدقه ای است که آزاری به دنبال داشته باشد و خدا بی نیاز و بردبار است».

«پس، به خوبی [و آن اندازه که عرف تصدیق می کند] بخورد».

«و با آنان (زنان) به نیکویی رفتار کنید».

«و در کارهای نیک نافرمانی تو نکنند».

«به کارهای خوب فرمان می دهید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوبی و بدی [به سان] دو خلیفه اند که برای مردم منصوب می شوند؛ بدی به مردم خود می گوید: [مرا ]بگیرید ، [مرا ]بگیرید ؛ و خوبی به مردمش می گوید: به من روی آورید، به من روی آورید. هر گروه ناچار از خلیفه خود پیروی می کنند.

ص :298


1- البقرة : 178.
2- البقرة : 229.
3- البقرة : 241.
4- البقرة : 263.
5- النساء : 6.
6- النساء : 19.
7- الممتحنة : 12.
8- آل عمران : 110.
9- بحار الأنوار : 100/70/1.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَعروفُ سِیادَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :المَعروفُ حَسَبٌ . (2)

عنه علیه السلام :المَعروفُ أشرَفُ سِیادَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :فِعلُ المَعروفِ ، و إغاثَةُ المَلهوفِ ، و إقراءُ الضُّیوفِ ، آلَةُ السِّیادَةِ . (4)

عنه علیه السلام :نِعمَ عَمَلُ المَرءِ المَعروفُ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّما المَعروفُ زَرعٌ مِن أنمَی الزَّرعِ ، و کَنزٌ مِن أفضَلِ الکُنوزِ ، فلا یُزَهِّدَنَّکَ فی المَعروفِ کُفرُ مَن کَفَرَهُ ، و لا جُحودُ مَن جَحَدَهُ؛ فإنَّهُ قَد یَشکُرُکَ عَلَیهِ مَن یَسمَعُ مِنکَ فیهِ . (6)

عنه علیه السلام :اصطَنِعوا المَعروفَ بِما قَدَرتُم عَلَی اصطِناعِه ؛ فإنَّهُ یَقی مَصارِعَ السُّوءِ . (7)

عنه علیه السلام :المَعروفُ رِقٌّ . (8)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ مِمَّن یَشتَری المَمالیکَ بِمالِهِ، کَیفَ لا یَشتَری الأحرارَ بِمَعروفِه فَیملِکَهُم؟! (9)

امام علی علیه السلام :خوبی مایه سروری است.

امام علی علیه السلام :خوبی کردن، شرافت و افتخار است.

امام علی علیه السلام :خوبی کردن، بالاترین سروری است.

امام علی علیه السلام :خوبی کردن، کمک به ستمدیده و میهمان نوازی، ابزار سروری است.

امام علی علیه السلام :از بهترین اعمال انسان، احسان و خوبی است.

امام علی علیه السلام :خوبی کردن، زراعتی از بالنده ترین زراعت ها و گنجی از برترین گنجهاست. پس، ناسپاسیِ نا سپاسان و نمک نشناسیِ نمک نشناسان، نباید تو را به خوبی کردن بی رغبت سازد؛ زیرا آن کسی که خوبیِ تو درباره آنان را می شنود [یعنی خداوند] پاداش کار تو را می دهد.

امام علی علیه السلام :تا جایی که توانایی بر کار خوب دارید، خوبی کنید؛ زیرا خوبی ، [آدمی را ]از مهلکه ها و مرگهای ناگوار نگه می دارد.

امام علی علیه السلام :خوبی کردن، بندگی [کسی را که به او خوبی شده به ارمغان ]می آورد.

امام علی علیه السلام :در شگفتم کسی که برده ها را با مال خود می خرد، چرا با احسانِ خویش، آزادها را نمی خرد و برده [احسان] خود نمی گرداند؟

ص :299


1- غرر الحکم : 32 .
2- غرر الحکم : 80 .
3- غرر الحکم : 857.
4- غرر الحکم : 6585.
5- عیون الحکم و المواعظ : 495/9149 .
6- الجعفریّات : 235 .
7- الخصال : 617/10.
8- غرر الحکم : 55.
9- تحف العقول : 204.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :اعلَموا أنَّ المَعروفَ مُکِسبٌ حَمدا ، و مُعقِبٌ أجرا ، فلَو رَأیتُمُ المَعروفَ رَجُلاً لَرَأیتُموهُ حَسَنا جَمیلاً یَسُرُّ النّاظِرینَ و یَفوقُ العالَمینَ ، و لَو رَأیتُمُ اللُّؤمَ رَأیتُموهُ سَمِجا قَبیحا مَشوما تَنفِرُ مِنهُ القُلوبُ و تُغَضُّ دُونَهُ الأبصارُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رَأیتُ المَع_روفَ کَاسمِهِ ، و لَیسَ شَیءٌ أفضَلَ مِنَ المَعروفِ إلاّ ثَوابُهُ و ذلکَ یُرادُ مِنهُ ، و لَیسَ کُلُّ مَن یُحِبُّ أن یَصنَعَ المَعروفَ إلَی النّاسِ یَصنَعُهُ ، و لَیسَ کُلُّ مَن یَرغَبُ فیه یَقدِرُ عَلَیهِ ، و لا کُلُّ مَن یَقدِرُ عَلَیهِ یُؤذَنُ لَهُ فیهِ ، فإذا اجتَمَعَتِ الرَّغبَةُ و القُدرَةُ و الإذنُ فهُنالِکَ تَمَّتِ السَّعادَةُ لِلطّالِبِ و المَطلوبِ إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :المَع_روفُ زَکاةُ النِّعَمِ ......... و ما أدَّیتَ زَکاتَهُ فهُوَ مأمونُ السَّلبِ . (3)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :أهلُ المَع_روفِ إلَی اصطِناعِه أحوَجُ مِن أهلِ الحاجَةِ إلَیهِ ؛ لأِنَّ لَهُم أجرَهُ و فَخرَهُ و ذِکرَهُ ، فمَهما اصطَنَعَ الرَّجُلُ مِن مَعروفٍ فإنَّما یَبدأ فیهِ بِنَفسِهِ ، فلا یَطلُبَنَّ شُکرَ ما صَنَعَ إلی نَفسِهِ مِن غَیرِهِ . (4)

امام حسین علیه السلام :بدانید که خوبی کردن، ستایش به بار می آورد و پاداش در پی دارد. اگر خوبی را به صورت مردی ببینید هر آینه آن را نیکو و زیبا و خوشایند و برتر از همه جهانیان خواهید دید و اگر پستی را ببینید آن را ناهنجار و زشت و بد منظر که دلها از آن می گریزد و چشمها به رویش بسته می شود، خواهید دید.

امام صادق علیه السلام :من خوبی را مانند نامش [خوب و زیبا] دیدم. هیچ چیز برتر از خوبی نیست، مگر پاداش آن [که خدا به نیکوکار می دهد]. چنین نیست که هر کس دوست داشته باشد به مردم خوبی کند، این کار را انجام دهد و چنین نیست که هر کس رغبت به خوبی کردن داشته باشد، توان انجام آن را داشته باشد و نه هر که توانایی بر خوبی کردن را داشته باشد، فرصت و توفیق آن را نیز به دست آورد. بلکه هر گاه رغبت و توانایی و فرصت و توفیق با هم جمع شوند، آن گاه است که خوشبختیِ طالب و مطلوب به طور کامل فراهم آمده است.

امام صادق علیه السلام :خوبی کردن، زکات نعمتهاست ......... هر چیزی که زکاتش داده شود، از خطرِ باز پس گیری [خدا] در امان است.

امام جواد علیه السلام :نیکوکاران به نیکی کردن نیازمندترند تا کسانی که به آن نیازمندند؛ زیرا پاداش و افتخار و نیک نامیش از آنِ آنهاست. بنا بر این، آدمی هر خوبی که کند، نخست به خود کرده است. پس، نباید به خاطر خوبیی که به خود کرده از دیگران سپاسگزاری بخواهد.

ص :300


1- أعلام الدین : 298 .
2- الکافی : 4/26/3.
3- تحف العقول : 381.
4- کشف الغمّة : 3/137.

مستدرک الوسائل :قالَ عیسی بنُ مریمَ علیه السلام لأصحابِهِ : استَکثِروا مِنَ الشَّیءِ الّذی لا تأکُلُهُ النّارُ ، قالوا : و ما هُوَ ؟ قالَ : المَعروفُ . (1)

(2)

مستدرک الوسائل:مسیح علیه السلام به یارانش فرمود : آن چیزی را که طعمه آتش نمی شود، زیاد فراهم آورید. عرض کردند: آن چیست؟ فرمود: خوبی کردن.

2626 - المَعروفُ ذَخیرَةُ الأبَدِ
2626 - خوبی کردن اندوخته ابدی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَعروفُ ذَخیرَةُ الأبَدِ . (3)

عنه علیه السلام :المَعروفُ أنمی زَرعٍ ، و أفضَلُ کَنزٍ . (4)

عنه علیه السلام :المَعروفُ أفضَلُ الکَنزَینِ . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الکُنوزِ مَعروفٌ یودَعُ الأحرارُ ، و عِلمٌ یَتَدارَسُهُ الأخیارُ . (6)

2626

خوبی کردن اندوخته ابدی است

امام علی علیه السلام :خوبی کردن اندوخته ابدی است [یعنی همیشه ماندگار است و ذخیره روز قیامت].

امام علی علیه السلام :خوبی کردن [به مردم ]بالنده ترین کِشت و برترین گنج است.

امام علی علیه السلام :خوبی کردن، بهترینِ دو گنج است.

امام علی علیه السلام :برترین گنج ها، احسانی است که به مردمان آزاده شود و دانشی است که نیکان بیاموزند.

ص :301


1- مستدرک الوسائل : 12/344/14247.
2- (انظر) السؤال (طلب الحاجة) : باب 1، 1712. فعل المعروف : باب 2627.
3- غرر الحکم : 980 .
4- غرر الحکم : 1329.
5- غرر الحکم : 1681.
6- غرر الحکم : 3281.

عنه علیه السلام :عَلَیکُم بِصَنائعِ المَعروفِ؛ فإنَّها نِعمَ الزّادِ إلَی المَعادِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ مِنکمُ یَومَ القِیامَةِ لَیُمَرُّ عَلَیهِ بِالرَّجُلِ و قَد اُمِرَ بِهِ إلَی النّارِ ، فیَقولُ لَهُ : یا فُلانُ أغِثْنی ، فقَد کُنتُ أصنَعُ إلَیکَ المَعروفَ فی الدّنیا ، فیَقولُ المُؤمِنُ لِلمَلَکِ : خَلِّ سَبیلَهُ ، فیَأمُرُ اللّهُ المَلَکَ أن أجِزْ قَولَ المُؤمِنِ ، فیُخَلّی المَلَکُ سَبیلَهُ . (2)

عنه علیه السلام :أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ أهلُ المَعروفِ . (3)

امام علی علیه السلام :بر شما باد نیکوکاری، که آن نیکو توشه ای برای معاد است.

امام صادق علیه السلام :روز قیامت، مؤمنِ شما بر مردی می گذرد که او را به سوی آتش می برند. پس او به آن مؤمن می گوید: فلانی کمکم کن ؛ من بودم که در دنیا به تو خوبی کردم. آن مؤمن به فرشته می گوید: رهایش کن. پس، خداوند به فرشته دستور می دهد: سخن مؤمن را اجرا کن. و فرشته آن مرد را رها می کند.

امام صادق علیه السلام :نیکوکاران نخستین کسانی اند که به بهشت در می آیند.

2627 - فَضلُ أهلِ المَعروفِ
2627 - فضیلت نیکوکاران

ثواب الأعمال :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أهلُ المَعروفِ فی الدّنیا أهلُ المَعروفِ فی الآخِرَةِ . قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، و کَیفَ ذلکَ ؟ قالَ : یُغفرُ لَهُم بِالتَّطَوُّلِ مِنهُ عَلَیهِم ، و یَدفَعونَ حَسَناتِهِم إلی النّاسِ فیَدخُلونَ بِها الجَنَّةَ ، فیَکونونَ أهلَ المَعروفِ فی الدّنیا و الآخِرَةِ . (4)

2627

فضیلت نیکوکاران

ثواب الأعمال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : نیکوکاران دنیا، در آخرت نیز اهل نیکو کاریند. عرض شد: ای رسول خدا! چگونه؟ فرمود: آنان با فضل و احسانِ خداوند، آمرزیده می شوند و لذا حسنات خود را به مردم می دهند و بدین وسیله مردم به بهشت می روند. این چنین است که در دنیا و آخرت اهل خوبی کردن اند.

ص :302


1- غرر الحکم : 6166.
2- المحاسن : 1/294/589.
3- الدعوات: 108/240 .
4- ثواب الأعمال : 217/1.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ لِلمَعروفِ أهلاً مِن خَلقِهِ حَبَّبَ إلَیهِم فِعالَهُ ، و وَجَّهَ لِطُلاّبِ المَعروفِ الطَّلَبَ إلَیهِم ، و یَسَّرَ لَهُم قَضاءَهُ کما یَسَّرَ الغَیثَ لِلأرضِ المُجدِبَةِ . (1)

عنه علیه السلام :أهلُ المَعروفِ فی الدّنیا أهلُ المَعروفِ فی الآخِرَةِ ، و أهلُ المُنکَرِ فی الدّنیا أهلُ المُنکَرِ فی الآخِرَةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أهلُ المَعروفِ فی الدّنیا هُم أهلُ المَعروفِ فی الآخِرَةِ ؛ لأِنَّهُم فی الآخِرَةِ تَرجَحُ لَهُمُ الحَسَناتُ ، فیَجودونَ بِها عَلی أهلِ المَعاصی . (3)

الکافی :قالَ الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : أَجِی_زوا لأِه_لِ المَع_روفِ عَثَراتِهِم و اغفِروها لَهُم ، فإنَّ کَفَّ اللّهِ تَعالی عَلَیهِم هکَذا _ و أومَأ بِیَدِهِ کأنَّهُ یُظِلُّ بِها شَ_یئا _ . (4)

المناقب لابن شهر آشوب عن أبی هاشِمٍ :سَمِعتُ أبا مُحَمَّدٍ یَقولُ : إنَّ فی الجَنَّةِ بابا یُقالُ لَهُ : المَع_روفُ ، لا یَدخُلُهُ إلاّ أهلُ المَعروفِ . فحَمِدتُ اللّهَ تَعالی فی نَفسی و فَرِحتُ مِمّا اتَکَلَّفُهُ مِن حَوائجِ النّاسِ ، فنَظَرَ إلیَّ أبو مُحَمَّدٍ علیه السلام فقالَ : نَعَم قَد عَلِمتُ ما أنتَ عَلَیهِ ؛ و إنَّ أهلَ المَعروفِ فی الدّنیا أهلُ المَعروفِ فی الآخِرَةِ ، جَعَلَکَ اللّهُ مِنهُم یا أبا هاشِمٍ و رَحِمَکَ . (5)

امام باقر علیه السلام :همانا خداوند عزّ و جلّ برای نیکی کردن، کسانی از آفریدگان خود را تعیین فرمود و نیکوکاری را محبوب ایشان گردانید و جویندگان احسان را، در طلب احسان، متوجّه آنان نمود و احسان کردن را برای آنها آسان و فراهم کرد، بسان باران برای زمین خشکیده بی حاصل.

امام باقر علیه السلام :نیکوکارانِ دنیا، در آخرت نیز اهل نیکو کاریند و زشت کاران دنیا، در آخرت نیز زشت کارند.

امام صادق علیه السلام :اهل خوبی در دنیا، در آخرت نیز اهل خوبی هستند؛ زیرا در آخرت کارهای خوبشان سنگین می شود. لذا از آنها به گنهکاران می بخشند.

الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود: از لغزشهای نیکوکاران درگذرید و آنها را ببخشید؛ زیرا دست خداوند متعال این گونه روی سر آنهاست _ و حضرت دست خود را طوری نشان داد که گویی روی چیزی سایه کرده است _ .

المناقب لابن شهر آشوب_ به نقل از ابو هاشم _: شنیدم که ابو محمد علیه السلام می فرماید: «همانا بهشت دری دارد به نام نیکی که از آن درْ جز اهل نیکوکاری وارد نمی شوند».

من در دلم خداوند متعال را سپاس گفتم و از این که در راه رفع نیازها و مشکلات مردم می کوشم خوشحال شدم. ابو محمد علیه السلام به من نگاهی کرد و فرمود: آری، دانستم که در درونت چه گذشت. همانا اهل نیکوکاری در دنیا، اهل نیکی در آخرتند. ای ابو هاشم! خداوند تو را از شمار آنان قرار دهاد و رحمتت کناد.

ص :303


1- الکافی : 4/25/2.
2- الأمالی للصدوق : 326/383.
3- الأمالی للطوسی : 304/610.
4- الکافی : 4/28/12.
5- المناقب لابن شهرآشوب : 4/432.

2628 - الحَثُّ عَلی تَعَوُّدِ الجَمیلِ
2628 - تشویق واداشتن خود به نیکوکاری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَوِّدْ نَفسَکَ الجَمیلَ ؛ فإنَّهُ یُجمِلُ عَنکَ الاُحدُوثَةَ ، و یُجزِلُ لَکَ المَثوبَةَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن عامَلَ النّاسَ بِالجَمیلِ کافَؤوهُ بِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ جَمیلُهُ أجمَعَ النّاسُ عَلی تَفضیلِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَت عَوارِفُهُ کَثُرَت مَعارِفُهُ . (4)

عنه علیه السلام :ذُو المَعرُوفِ مَحمُودُ العادَةِ . (5)

(6)

2628

تشویق واداشتن خود به نیکوکاری

امام علی علیه السلام :خویشتن را به نیکوکاری عادت بده؛ زیرا هم نام نیک برای تو به ارمغان می آورد و هم پاداش تو را [نزد خدا] زیاد می گرداند.

امام علی علیه السلام :هر که با مردم خوش رفتار باشد، مردم نیز پاداش رفتار او را به نیکی دهند.

امام علی علیه السلام :هر که خوبیهایش بسیار باشد، مردم بر برتری او همداستان شوند.

امام علی علیه السلام :هر که نیکو کاریش بسیار باشد، یاران و آشنایانش زیاد گردند.

امام علی علیه السلام :آدم نیکوکار، عادتش [نزد خدا و خلق] ستوده است.

ص :304


1- غرر الحکم : 6229.
2- غرر الحکم : 8716.
3- غرر الحکم : 8407.
4- غرر الحکم : 8164.
5- غرر الحکم : 5195 .
6- (انظر) العادة : باب 2954.

2629 - الحَثُّ عَلی بَذلِ المَعروفِ إلَی البَرِّ وَالفاجِرِ
2629 - تشویق نیکی کردن به همگان از نیک و بد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رَأسُ العَقلِ بَعدَ الدِّینِ التَّوَدُّدُ إلَی النّاسِ ، و اصطِناعُ الخَیرِ إلی کُلِّ بَرٍّ و فاجِرٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اصطَنِعِ الخَیرَ إلی مَن هُوَ أهلُهُ ، و إلی مَن هُوَ غَیرُ أهلِهِ ، فإن لَم تُصِبْ مَن هُوَ أهلُهُ فأنتَ أهلُهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ابذُلْ مَعروفَکَ لِلنّاسِ کافَّةً ؛ فإنَّ فَضیلَةَ فِعلِ المَعروفِ لا یَعدِلُها عِندَ اللّهِ سُبحانَهُ شَیءٌ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ عِندَ ما قالَ رَجُلٌ : إنَّ المَعروفَ إذا اُسدِیَ إلی غَیرِ أهلِهِ ضاعَ _: لَیسَ کذلکَ ، و لکِنْ تَکونُ الصَّنیعَةُ مِثلَ وابِلِ المَطَرِ تُصیبُ البَرَّ و الفاجِرَ . (4)

الکافی عن مُعَلَّی بنِ خُنَیسٍ_ بَعد أن ذَکَرَ أنّ الإمامَ الصّادِقَ علیه السلام خَرَجَ و مَعَهُ جِرابٌ مِن خُبزٍ و أنّهُ قَد تَبِعَهُ _فأتَینا ظُلَّةَ بَنی ساعِدَةَ فإذا نَحنُ بِقَومٍ نِیامٍ ، فجَعَلَ یَدُسُّ الرَّغیفَ و الرَّغیفَینِ حتّی أتی عَلی آخِرِهِم ثُمَّ انصَرَفنا ، فقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، یَعرِفُ هؤلاءِ الحَقَّ ؟ فقالَ : لَو عَرَفوهُ لَواسَیناهُم بِالدُّقَّةِ ! _ و الدُّقَّةُ هِیَ المِلحُ _. (5)

2629

تشویق نیکی کردن به همگان از نیک و بد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سَر لوحه خِرَد، بعد از دینداری، دوستی با مردم و خوبی کردن به هر آدمی، از نیک و بد، است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوبی کن چه به کسی که شایسته آن است و چه به کسی که شایستگی آن را ندارد؛ زیرا اگر کسی که به او احسان کرده ای شایستگی احسان را نداشته باشد، تو به فضیلت احسان دست یافته ای.

امام علی علیه السلام :به همه مردم خوبی کن؛ زیرا نزد خداوند سبحان هیچ چیز به اندازه خوبی کردن، ارزش ندارد.

امام حسین علیه السلام_ خطاب به مردی که گفت: اگر به نااهل خوبی شود هدر رفته است _فرمود : چنین نیست، بلکه خوبی کردن مانند ریزش باران، به نیک و بد می رسد.

الکافی_ به نقل از مُعَلّی بن خُنَیس _: امام صادق علیه السلام با انبانی از نان بیرون آمد و با هم به سایبان بنی ساعده رفتیم. دیدیم عدّه ای خوابیده اند. حضرت نانها را آهسته در می آورد و کنار هر کدام، یکی دو قرص می گذاشت تا به آخرین نفر آنها رسید و برگشتیم. عرض کردم: قربانت گردم، آیا اینها حق را می شناسند (به امامت و ولایت شما معتقدند؟) حضرت فرمود: اگر می شناختند نمک هم به آنها کمک می کردیم.

ص :305


1- بحار الأنوار : 74/401/44.
2- عیون أخبار الرضا : 2 / 35 / 76.
3- غرر الحکم : 2470.
4- تحف العقول : 245.
5- الکافی : 4/8/3.

الکافی عن مُصادِفٍ :کُنتُ مَعَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام بَینَ مَکَّةَ و المَدینَةِ ، فَمَرَرنا عَلی رَجُلٍ فی أصلِ شَجَرَةٍ و قَد ألقی بِنَفسِهِ ، فقالَ : مِلْ بِنا إلی هذا الرَّجُلِ فإنّی أخافُ أن یَکونَ قَد أصابَهُ عَطَشٌ ، فمِلنا فإذا رَجُلٌ مِنَ الفَراسِینَ طَویلُ الشَّعرِ ، فسَألَهُ أ عَطشانٌ أنتَ ؟ فقالَ : نَعَم ، فقالَ لی : اِنزِلْ یا مُصادِفُ فاسقِهِ ، فنَزَلتُ و سَقَیتُهُ ، ثُمَّ رَکِبتُ و سِرنا . فقُلتُ : هذا نَصرانِیٌّ ، فتَتَصَدَّقُ عَلی نَصرانِیٍّ ؟! فقالَ : نَعَم إذا کانوا فی مِثلِ هذا الحالِ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أخَذَ أبی بِیَدی ، ثُمَّ قالَ : یا بُنَیَّ ، إنَّ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام أخَذَ بِیَدی کما أخذتُ بِیَدِکَ و قالَ : إنَّ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیهما السلام أخَذَ بِیَدی و قالَ : یا بُنَیَّ افعَلِ الخَیرَ إلی کُلِّ مَن طَلَبَهُ مِنکَ ، فإن کانَ مِن أهلِهِ فقَد أصَبتَ مَوضِعَهُ ، و إن لَم یَکُن مِن أهلِ_هِ کُنتَ أنتَ مِن أهلِهِ ، و إن شَتَمَکَ رَجُلٌ عَن یَمینِکَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إلی یَسارِکَ فَاعتَذَرَ إلَیکَ فَاقبَلْ عُذرَهُ . (2) (3)

الکافی_ به نقل از مُصادِف _: در بین راه مکّه و مدینه همراه امام صادق علیه السلام بودم، که دیدیم مردی در کنار درختی افتاده است. حضرت فرمود: راه را به طرف این مرد کج کنیم. می ترسم از تشنگی به این حال افتاده باشد. پس، راه خود را به طرف او کج کردیم. دیدیم مردی از فرّیسیان است با موهای بلند. حضرت از او پرسید: آیا تشنه ای؟ عرض کرد: آری. حضرت به من فرمود: ای مصادف! پیاده شو و به او آب بده. من پیاده شدم و به او آب دادم. سپس سوار شدیم و رفتیم. من عرض کردم: این مرد نصرانی بود، آیا به یک نصرانی احسان می کنی؟ فرمود: اگر در چنین وضعی بودند، آری.

امام کاظم علیه السلام :پدرم دست مرا گرفت و فرمود: پسرم! همچنان که من دست تو را گرفته ام، پدر من نیز دست مرا گرفت و فرمود: پدرم علی بن حسین علیهما السلام دست مرا گرفت و فرمود: پسرم! به هر کس که از تو احسانی خواست، احسان کن؛ زیرا اگر لایق احسان باشد، تو به جا احسان کرده ای و اگر لایق آن نباشد تو لیاقت و فضیلت احسان کردن را یافته ای. اگر مردی از طرف راستت به تو ناسزا گفت و سپس به سمت چپت آمد و از تو پوزش خواست پوزش او را بپذیر.

ص :306


1- الکافی : 4/57/4 .
2- الکافی : 8/152/141.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 527 باب 3.

2630 - الحَثُّ عَلی بَذلِ المَعروفِ إلَی الحَیَواناتِ
2630 - تشویق خوبی کردن به حیوانات

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لِمَن یَستَعمِلُهُ عَلَی الصَّدَقاتِ _: ثُمَّ احدُرْ (1) إلَینا ما اجتَمَعَ عِندَکَ نُصَیِّرْهُ حَیثُ أمَرَ اللّهُ بِهِ ، فإذا أخَذَها أمینُکَ فأوعِزْ إلَیهِ ألاّ یَحولَ بَینَ ناقَةٍ و بَینَ فَصیلِها (2) ، و لا یَمْصُر (3) لَبَنَها فیَضُرَّ ذلکَ بِوَلَدِها، و لا یَجهَدَنَّها رُکوبا ، و لْیَعدِلْ بَینَ صَواحِباتِها فی ذلکَ و بَینَها ، و لْیُرَفِّهْ عَلَی اللاغِبِ (4) و لْیَسْتَأْنِ (5) بالنَّقِبِ (6) و الظّالِعِ (7) ، و لْیُورِدْها ما تَمُرُّ بِهِ مِنَ الغُدُرِ (8) ، و لا یَعدِلْ بِها عَن نَبتِ الأرضِ إلی جَوادِّ الطُرُقِ (9) ، و لْیُرَوِّحْها فی السّاعاتِ ، و لْیُمهِلْها عِندَ النِّطافِ (10) و الأعشابِ ، حتّی تَأتیَنا بإذنِ اللّهِ بُدَّنا (11) مُنْقِیاتٍ (12) غَیرَ مُتعَباتٍ و لا مَجهُوداتٍ (13) . (14)

2630

تشویق خوبی کردن به حیوانات

امام علی علیه السلام_ در توصیه به مأمور جمع آوری زکات _نوشت : اموالی را که از زکات نزد تو گرد آمده است، برای ما بفرست تا آنها را در مواردی که خداوند دستور داده به مصرف رسانیم. وقتی چارپایان را به امین خود سپردی، به او گوشزد کن که میان شتر و کرّه اش جدایی نیفکند و همه شیرشان را ندوشد به طوری که به بچّه آنها آسیب رسد. از آنها زیاد سواری نگیرد و خسته شان نکند و در سواری گرفتن از آنها عدالت را رعایت کند و چارپای خسته و مانده را استراحت دهد و با چارپایی که سُمش آسیب دیده و از راه مانده است، مدارا کند و به هر آبگیری که می رسد آنها را آب دهد و از زمینهای سرسبز و علفزار به جاده های خشک و خالی نراند و هر از چند گاهی آنها را استراحت دهد و در جاهایی که آب و علف دارد، به آنها فرصتی دهد [که آب بیاشامند و بچرند]، تا به اذن خداوند با تنی فربه و چاق و نا خسته و نا رنجور به دست ما رسند.

ص :307


1- أی سُق إلینا سریعا.
2- فصیل الناقة : ولدها و هو رضیع.
3- مَصْر اللبن : حلب ما فی الضرع جمیعه.
4- أی لِیُرِح ما اُلغِب أی أعیاه التعب.
5- لیستأنِ : أی یَرفق ، من الأناة بمعنی الرِّفق.
6- النَّقِب _ بفتح فکسر _ ما نَقِبَ خُفّه _ کفَرِح _ : أی تخرّق.
7- ظَلَعَ البعیرُ : غمز فی مشیته.
8- الغُدُر _ جمع غدیر _ : ما غادره السیل من المیاه.
9- أی الطرق التی لا مرعی فیها.
10- النِّطاف _ جمع نُطفة _ : المیاه القلیلة، أی یجعل لها مُهلة لتشرب و تأکل.
11- البُدَّن _ بضم الباء و تشدید الدال _ : السمینة.
12- المُنقِیات : اسم فاعل من أنقت الإبل إذا سَمِنَت.
13- مجهودات : بلغ منها الجَهد و العناء مبلغا عظیما.
14- نهج البلاغة : الکتاب 25.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یُحِبُّ إبرادَ الکَبدِ الحَرّی ، و مَن سَقی کَبدا حَرّی مِن بَهیمَةٍ أو غَیرِها أظَلَّهُ اللّهُ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام لَمّا أن مَرَّ عَلی شاطِئِ البَحرِ رَمی بِقُرصٍ مِن قوتِهِ فی الماءِ ، فقالَ لَهُ بَعضُ الحَوارِیِّینَ : یا روحَ اللّهِ و کَلِمَتَهُ ، لِمَ فَعَلتَ هذا و إنَّما هُوَ مِن قوتِکَ ؟ ! قالَ : فقالَ : فَعلتُ هذا لِدابَّةٍ تَأکُلُهُ مِن دَوابِّ الماءِ ، و ثَوابُهُ عِندَ اللّهِ عَظیمٌ . (2)

لقمانُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِه إذا أرادَ السَّفَرَ _: و إذا قَرُبتَ مِنَ المَنزِلِ فانزِلْ عَن دابَّتِکَ ، و ابدَأْ بِعَلفِها قَبلَ نَفسِکَ . (3) (4)

امام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی، خنک کردن جگر تفتیده را دوست دارد. هر کس جگر تشنه ای را، از حیوان و غیر حیوان، سیراب کند، خداوند در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست، سایه اش دهد.

امام صادق علیه السلام :عیسی بن مریم علیه السلام هنگام عبور از ساحل دریا قرص نانی از قوت خود را در آب انداخت. یکی از حواریان به او عرض کرد: ای روح اللّه و کلمه خدا! چرا چنین کردی ؟ آن گرده نان قوت تو بود! عیسی علیه السلام فرمود: این کار را برای این کردم که حیوانی از حیوانات درون آب آن را بخورد. این کار ثواب بزرگی نزد خدا دارد.

لقمان علیه السلام_ در سفارش به فرزندش هنگام سفر _فرمود : چون به منزلگاه رسیدی از ستورت پیاده شو و نخست او را علوفه ده، سپس به کارهای خودت بپرداز.

ص :308


1- الکافی : 4/58/6.
2- الکافی : 4/9/3.
3- الکافی : 8/349/547.
4- (انظر) عنوان 136 «الحیوان». وسائل الشیعة: 8/350 باب 9.

2631 - مَنِ انتَفَعَ بِهِ النّاسُ
2631 - سودمند بودن به حال مردم

الکتاب :

«وَ أمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأرْضِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ النّاسِ مَنِ انتَفَعَ بِهِ النّاسُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الخَلقُ عِیالُ اللّهِ ، فأحَبُّ الخَلقِ إلَی اللّهِ مَن نَفَعَ عِیالَ اللّهُ و أدخَلَ عَلی أهلِ بَیتٍ سُرورا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن أحَبِّ النّاسِ إلَی اللّهِ _: أنفَعُ النّاسِ لِلناسِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ: «و جَعَلَنی مُبارَکا أینَما کُنتُ» (5) _: نَفّاعا . (6)

(7)

2631

سودمند بودن به حال مردم

قرآن:

«و آنچه برای مردم سودمند است، در زمین پایدار ماند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین مردم، کسی است که مردم از او بهره مند شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم نانخورهای خدایند و محبوبترین خلایق نزد خدا، کسی است که به نانخورهای خدا سود رساند و خانواده ای را شاد کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که محبوبترین مردم نزد خدا کیست؟ _فرمود : سودمندترین آنها برای مردم.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و مرا هر جا که باشم با برکت قرار داد» _فرمود : یعنی پُر سود.

ص :309


1- الرعد : 17.
2- الأمالی للصدوق : 73/41.
3- الکافی : 2/164/6.
4- الکافی : 2/164/7.
5- مریم : 31 .
6- معانی الأخبار : 212/1.
7- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 563 باب 22.

2632 - تَداوُلُ الأیدی فِی المَعروفِ
2632 - دستگردانی احسان و کمک

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ عَلی رَجُلٍ مِسکینٍ کانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ ، و لَو تَداوَلَها أربَعونَ ألفَ إنسانٍ ثُمّ وَصَلَت إلی مِسکینٍ کانَ لَهُم أجرا کامِلاً . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :المُعطونَ ثَلاثَةٌ : اللّهُ المُعطی ، و المُعطی مِن مالِهِ ، و السّاعی فی ذلکَ مُعطٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُعطُونَ ثَلاثَةٌ : اللّهُ رَبُّ العالَمینَ ، و صاحِب المالِ ، و الّذی یَجری عَلی یَدَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :لَو جَرَی المَعروفُ عَلی ثَمانینَ کَفّا لاَُجِروا کُلُّهُم فیهِ ، مِن غَیرِ أن یُنقَصَ صاحِبُهُ مِن أجرِهِ شَیئا . (4)

2632

دستگردانی احسان و کمک

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مرد مستمندی صدقه ای دهد، پاداش آن را از خدا بگیرد. اگر این صدقه را چهل هزار انسان دست به دست گردانند و به دست مستمندی برسد، همه آنها اجر کامل می برند.

امام باقر علیه السلام :عطا کنندگان سه نفرند: خداوند که عطا می کند و کسی که از مالش می دهد و کسی که در این راه می کوشد.

امام صادق علیه السلام :عطا کنندگان سه نفرند: خداوند؛ پروردگارِ جهانیان و صاحب مال و کسی که با دست او [عطا] داده می شود.

امام صادق علیه السلام :اگر احسان و کمک هشتاد دست بگردد، همه آنها به سبب آن پاداش می یابند، بی آن که از اجر صاحبش چیزی کم شود.

2633 - النَّهیُ عَنِ المَعروفِ إلی غَیرِ أهلِهِ
2633 - منع کردن از کمک به نااهل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَصلُحُ الصَّنیعَةُ إلاّ عِندَ ذی حَسَبٍ أو دِینٍ . (5)

2633

منع کردن از کمک به نااهل

امام علی علیه السلام :نیکی کردن جز به انسان خانواده دار یا متدیّن درست نیست.

ص :310


1- ثواب الأعمال : 342/1.
2- الخصال : 134/147.
3- الخصال : 134/146.
4- الکافی : 4/18/2.
5- الخصال : 620/10.

عنه علیه السلام :لَیسَ لِواضِعِ المَعروفِ فی غَیرِ حَقِّهِ و عِندَ غَیرِ أهلِهِ مِنَ الحَظِّ فیما أتی إلاّ مَحمَدَةُ اللِّئامِ ، و ثَناءُ الأشرارِ ، و مَقالَةُ الجُهّالِ ما دامَ مُنعِما عَلَیهِم : ما أجوَدَ یَدَهُ ! و هُوَ عَن ذاتِ اللّهِ بَخیلٌ . (1)

عنه علیه السلام :المَعروفُ کَنزٌ فَانظُرْ عِندَ مَن تُودِعُهُ ، الاصطِناعُ ذُخرٌ فَارتَدْ عِندَ مَن تَضَعُهُ . (2)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فی المَعروفِ إلی غَیرِ عَرُوفٍ . (3)

عنه علیه السلام :إذا أحسَنتَ عَلَی اللَّئیمِ و تَرَکَ بإحسانِکَ إلَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :ظَلَمَ المَعروفَ مَن وَضَعَهُ فی غَیرِ أهلِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن أسدی مَعروفا إلی غَیرِ أهلِهِ ظَلَمَ مَعروفَهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ تَعالی إلی موسی علیه السلام : کما تَدینُ تُدانُ ، و کما تَعمَلُ کذلکَ تُجزی ، مَن یَصنَعِ المَعروفَ إلَی امرِئِ السَّوءِ یُجزی شَرّا . (7)

امام علی علیه السلام :برای کسی که بیجا و به افراد نامستحق و نااهل نیکی می کند، از این نیکی، بهره ای نباشد، مگر ستایش فرومایگان و مدح نابکاران و سخن نادانان، که تا وقتی به آنها نیکی کند گویند: چه دست بخشنده ای دارد! حال آن که در جایی که به خدا مربوط می شود و در راه او باید کمک کند، بخل می ورزد.

امام علی علیه السلام :خوبی، یک گنج است؛ پس، بنگر که آن را به که می سپاری؛ احسان یک اندوخته است، پس، مراقب باش که آن را نزد که می گذاری.

امام علی علیه السلام :در خوبی کردن به کسی که قدر شناس نباشد، هیچ خیری نیست.

امام علی علیه السلام :هر گاه به فرومایه نیکی کنی، در پاسخ به خوبی ای که به او کردی، تو را بدی رساند.

امام علی علیه السلام :کسی که به نااهل احسان کند، به احسان ستم کرده است.

امام علی علیه السلام :هر کس به آن که لایق خوبی نیست خوبی کند، به خوبی و احسان خود ستم کرده است.

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود: از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری و هر گونه عمل کنی، به همان سان پاداش می گیری؛ هر کس به آدم بد، خوبی کند پاداش بد می بیند.

ص :311


1- نهج البلاغة : الخطبة 142.
2- غرر الحکم : 1539 _ 1540.
3- غرر الحکم : 10881.
4- غرر الحکم : 4089.
5- غرر الحکم : 6063.
6- غرر الحکم : 8547.
7- بحار الأنوار : 74/412/26.

عنه علیه السلام :أربَعَةٌ یَذهَبنَ ضَیاعا: البَذرُ فی السَّبَخَةِ ، و السِّراجُ فی القَمَرِ ، الأکلُ عَلَی الشَّبَعِ ، و المَعروفُ إلی مَن لَیسَ بِأهلِهِ . (1)

الأمالی للمفید :مَکتوبٌ فی التَّوراةِ : مَن صَنَعَ مَعروفا إلی أحمَقَ فَهِیَ خَطیئَةٌ تُکتَبُ عَلَیهِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :چهار چیز هدر رفته است: بذر در شوره زار، چراغ در نور ماه، غذا خوردن با شکم سیر و خوبی کردن به کسی که شایستگی آن را ندارد.

الأمالی للمفید :در تورات نوشته شده است: هر کس به احمق خوبی کند آن خوبی برایش گناه نوشته می شود.

2634 - النَّهیُ عَنِ الامتِنانِ بِالمَعروفِ
2634 - نهی از منّت گذاری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْیِ مَعروفَکَ بِإماتَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :أحیُوا المَعروفَ بإماتَتِهِ ؛ فإنَّ المِنَّةَ تَهدِمُ الصَّنیعَةَ . (5)

عنه علیه السلام :إذا صُنِعَ إلَیکَ مَعروفٌ فَاذکُرْ ، إذا صَنَعتَ مَعروفا فَانْسَهُ . (6)

عنه علیه السلام :مِلاکُ المَعروفِ تَرکُ المَنِّ بِهِ . (7)

(8)

2634

نهی از منّت گذاری

امام علی علیه السلام :با میراندن (فراموش کردن) احسان خود، آن را زنده گردان.

امام علی علیه السلام :با میراندن احسان، آن را زنده گردانید؛ زیرا که منّت نهادن ، احسان را ضایع می کند.

امام علی علیه السلام :هر گاه به تو خوبی شد، آن را یاد آوری کن و هر گاه تو خوبی کردی، آن را از یاد ببر.

امام علی علیه السلام :معیار خوبی کردن، منت ننهادن به آن است.

ص :312


1- الخصال : 263/142.
2- الأمالی للمفید : 137/7.
3- (انظر) فعل المعروف : باب 2638. وسائل الشیعة : 11 / 532 باب 5 .
4- غرر الحکم : 2282.
5- غرر الحکم : 2526.
6- غرر الحکم : 4000 _ 4001.
7- غرر الحکم : 9724.
8- (انظر) الصدقة : باب 2210. فعل المعروف : باب 2636.

2635 - إتمامُ المَعروفِ
2635 - کمالِ خوبی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :استِتمامُ المَعروفِ أفضَلُ مِنِ ابتِدائهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جَمالُ المَعروفِ إتمامُهُ . (2)

عنه علیه السلام :إکمالُ المَعروفِ أحسَ_نُ مِنِ ابتِدائهِ . (3)

عنه علیه السلام :الصَّنیعَةُ إذا لَم تُرَبَّ أخلَقَت ، کالثَّوبِ البالی ، و الأبنِیَةِ المُتَداعِیَةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُرَبِّ مَعروفَهُ فقَد ضَیَّعَهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُرَبِّ مَعروفَهُ فکأنَّهُ لَم یَصنَعْهُ . (6)

2635

کمالِ خوبی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به سرانجام رساندن خوبی، برتر از آغاز کردن آن است.

امام علی علیه السلام :زیبایی احسان، به کامل کردن آن است.

امام علی علیه السلام :به کمال رساندن خوبی، نیکوتر از آغاز کردن آن است.

امام علی علیه السلام :احسان و نیکی هرگاه پرورانده نشود (به کمال نرسد)؛ مانند جامه کهنه و ساختمانهای درهم شکسته، کهنه و فرسوده می شود.

امام علی علیه السلام :هر که خوبی و احسان خود را نپروراند، آن را تباه کرده است.

امام علی علیه السلام :هر که خوبی و احسان خود را نپروراند، گویی خوبی نکرده است.

2636 - ما بِه یَتِمُّ المَعروفُ
2636 - عوامل کمالِ خوبی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَستَقیمُ قَضاءُ الحَوائجِ إلاّ بِثَلاثٍ : بِاستِصغارِها لِتَعظُمَ ، و بِاستِکتامِها لِتَظهَرَ ، و بِتَعجیلِها لِتَهنُؤَ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رأیتُ المَع_روفَ لا یَصلُحُ إلاّ بِثَلاثِ خِصالٍ : تَصغیرِهِ ، و تَستیرِهِ ، و تَعجیلِهِ ؛ فإنَّکَ إذا صَغَّرتَهُ عَظَّمتَهُ عِندَ مَن تَصنَعُهُ إلَیهِ ، و إذا سَتَرتَهُ تَمَّمتَهُ ، و إذا عَجَّلتَهُ هَنَّأتَهُ ، و إن کانَ غَیرَ ذلکَ سَخَّفتَهُ و نَکَّدتَهُ . (8)

2636

عوامل کمالِ خوبی

امام علی علیه السلام :بر آوردن نیازها[ی مردم] به مرتبه کمال نرسد، مگر با رعایت سه چیز: خُرد شمردن آنها، تا این که بزرگ جلوه کنند، پوشاندن و به رخ نکشیدن آنها، تا این که خود آشکار شوند و تعجیل در انجام آنها، تا این که گوارا و دلنشین گردند.

امام صادق علیه السلام :دیدم که احسان جز با سه کار سامان نمی پذیرد: کوچک شمردن آن، پوشاندن آن و شتاب کردن در انجام آن؛ زیرا هر گاه آن را کوچک شماری، در نظر کسی که بدو احسان کرده ای بزرگش ساخته ای و هر گاه آن را بپوشانی [و به رخ نکشی]، به کمالش رسانده ای و هر گاه در انجامش شتاب ورزی، گوارایش کرده ای، در غیر این صورت، احسان و نیکی خود را بی ارزش و ناگوار ساخته ای.

ص :313


1- الأمالی للطوسی : 596/1235 ، کنز العمّال : 16256.
2- غرر الحکم : 4752.
3- غرر الحکم : 1899.
4- غرر الحکم : 2189.
5- غرر الحکم : 9115.
6- غرر الحکم : 9146.
7- نهج البلاغة : الحکمة 101.
8- الکافی : 4/30/1.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :الصَّنیعَةُ لا تَتِمُّ صَنیعَةً عِندَ المُؤمِنِ لِصاحِبِها إلاّ بِثَلاثَةِ أشیاءَ : تَصغیرِها ، و سَترِها ، و تَعجیلِها ، فمَن صَغَّرَ الصَّنیعَةَ عِندَ المُؤمِنِ فقَد عَظَّمَ أخاهُ ، و مَن عَظَّمَ الصَّنیعَةَ عِندَهُ فقَد صَغَّرَ أخاهُ ، و مَن کَتَمَ ما أولاهُ مِن صَنیعِهِ فقَد کَرَّمَ فِعالَهُ ، و مَن عَجَّلَ ما وَعَدَ فقَد هَنِئَ العَطِیَّةَ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :کسی که به مؤمن احسانی کند، جز با سه چیز آن را به کمال نرسانده باشد: کوچک شمردن آن، پوشاندن آن و شتاب ورزیدن در انجام آن؛ زیرا کسی که احسان خود به مؤمن را کوچک شمارد، برادر خویش را بزرگ داشته است و کسی که احسان خود به مؤمن را بزرگ شمارد، برادر خود را کوچک کرده است و کسی که خوبی خود به مؤمن را پوشیده دارد، کاری بزرگوارانه کرده است و هر که در انجام وعده خود شتاب ورزد، دهش را گوارا ساخته است.

2637 - النَّهیُ عَن تَحقیرِ المَعروفِ
2637 - نهی از دست کم گرفتن خوبی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُحَقِّرَنَّ شَیئا مِنَ المَعروفِ ، و لَو أن تَلقی أخاکَ و وَجهُکَ مَبسوطٌ إلَیهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَستَصغِر شَیئا مِنَ المَعروفِ قَدَرتَ عَلَی اصطِناعِه إیثارا لِما هُوَ أکثَرُ مِنهُ ؛ فإنَّ الیَسیرَ فی حالِ الحاجَةِ إلَیهِ أنفَعُ لأِهلِهِ مِن ذلکَ الکَثیرِ فی حالِ الغَناءِ عَنهُ ، و اعمَلْ لِکُلِّ یَومٍ بِما فیهِ تَرشُدُ . (4) (5)

2637

نهی از دست کم گرفتن خوبی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کار خوبی را دست کم نگیر، اگر چه [کاری مانند ]گشاده رویی با برادرت باشد.

امام علی علیه السلام :هیچ کار خوبی را که بر انجام آن توانایی، ناچیز مشمار و به خاطر خوبیی بزرگترْ آن را ترک مکن؛ زیرا خوبی و کمک اندک در صورتی که به آن نیاز باشد سودمندتر از آن خوبی و (کمک) بسیاری است که در حال بی نیازی به کسی شود. برای هر روز کاری کن که به سبب آن به راه راست در آیی.

ص :314


1- تحف العقول : 403.
2- (انظر) فعل المعروف : باب 2634.
3- کنز الفوائد: 1/212.
4- الجعفریّات : 233.
5- (انظر) العجب : باب 2481 ، 2482 ، 2483.

2638 - عَلامَةُ قَبولِ المَعروفِ
2638 - نشانه پذیرفته شدن خوبی و احسان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صِلَةُ الفاجِرِ لا تَکادُ تَصِلُ إلاّ إلی فاجِرٍ مِثلِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ المَعروفِ ما اُصیبَ بِهِ الأبرارُ . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ السَّخاءِ ما صادَفَ مَوضِعَ الحاجَةِ . (3)

عنه علیه السلام :أجَلُّ المَع_روفِ ما صُنِ_عَ إلی أهلِ_هِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن عَلامَةِ قَبولِ العَبدِ عِندَ اللّهِ _: عَلامَةُ قَبولِ العَبدِ عِندَ اللّهِ أن یُصیبَ بِمَعروفِهِ مَواضِعَهُ ، فإن لَم یَکُن کذلکَ فلَیسَ کذلکَ . (5)

2638

نشانه پذیرفته شدن خوبی و احسان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوبی کردنِ نابکار، تقریبا جز به نابکاری مانند خودش نمی رسد.

امام علی علیه السلام :بهترین احسان آن است که به نیکان شود.

امام علی علیه السلام :بهترین سخاوت آن است که در آن جا که نیاز هست صورت گیرد.

امام علی علیه السلام :ارزشمندترین احسان، آن است که به اهلش شود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که نشانه پذیرفته شدن بنده به درگاه خدا چیست _فرمود: نشانه پذیرفته شدن بنده به درگاه خدا این است که احسان و کمکش به جا صورت گیرد، اگر چنین نباشد چنان نیز نخواهد بود.

ص :315


1- بحار الأنوار : 74/420/48.
2- غرر الحکم : 4983.
3- غرر الحکم : 4979.
4- غرر الحکم : 3049.
5- بحار الأنوار : 74/419/47.

عنه علیه السلام_ لِلمُفَضَّلِ _: یا مُفَضَّلُ ، إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ أ شَقِیٌّ الرَّجُلُ أم سَعیدٌ فانظُرْ سَیبَهُ و مَعروفَهُ إلی مَن یَصنَعُهُ ، فإن کانَ یَصنَعُهُ إلی مَن هُوَ أهلُهُ فاعلَم أنَّهُ إلی خَیرٍ ، و إن کانَ یَصنَعُه إلی غَیرِ أهلِهِ فاعلَم أنَّهُ لَیسَ لَهُ عِندَ اللّهِ خَیرٌ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام_ خطاب به مفضّل _فرمود : ای مفضّل! هر گاه خواستی بدانی که مردی بدبخت است یا خوشبخت، ببین که به چه کسی خوبی و کمک می کند؛ اگر به کسی که اهلیت آن را دارد خوبی کرد، بدان که او بر خیر و خوبی است و اگر به نااهل خوبی و کمک کرد بدان که او را نزد خدا خیری (منزلتی) نیست.

2639 - ثَوابُ المَعروفِ
2639 - ثواب خوبی کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قادَ ضَریرا أربَعینَ خُطوَةً عَلی أرضٍ سَهلَةٍ ، لا یَفی بِقَدرِ إبرَةٍ مِن جَمیعِهِ طِلاعُ الأرضِ ذَهَبا ، فإن کانَ فیما قادَهُ مَهلَکَةٌ جَوَّزَهُ عَنها وَجَدَ ذلکَ فی میزانِ حَسَناتِهِ یَومَ القِیامَةِ أوسَعَ مِنَ الدّنیا مِائةَ ألفِ مَرَّةٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أماطَ عَن طَریقِ المُسلِمینَ ما یُؤذیهِم کَتَبَ اللّهُ لَهُ أجرَ قِراءَةِ أربَعِمِائةِ آیَةٍ ، کُلُّ حَرفٍ مِنها بِعَشرِ حَسَناتٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :دَخَلَ عَبدٌ الجَنَّةَ بِغُصنٍ مِن شَوکٍ کانَ عَلی طَریقِ المُسلِمینَ فأماطَهُ عَنهُ . (5)

2639

ثواب خوبی کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس نابینایی را در دشتی چهل قدم راه برد، اگر همه زمین پر از طلا گردد [و به او داده شود] به اندازه سوزنی از پاداش این کار او داده نشده است. چنانچه او را از خطری که بر سر راهش قرار داشته باشد بگذراند، روز قیامت این کار در ترازوی حسنات او صد هزار بار بزرگتر از دنیا باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از سر راه مسلمانان چیزی را که به آنها آزار رساند دور کند، خداوند پاداش خواندن چهار صد آیه [از قرآن] برایش بنویسد که هر حرفی از آنها ده ثواب دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده ای به سبب برداشتن شاخه خاری از سر راه مسلمانان به بهشت رفت.

ص :316


1- الکافی : 4/30/1.
2- (انظر) العمل : باب 2901.
3- بحار الأنوار : 75/15/8.
4- بحار الأنوار : 75/50/3 .
5- الخصال : 32/111.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن بَنی عَلی ظَهرِ الطَّریقِ ما یَأوی عابِرَ سَبیلٍ بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ عَلی نَجیبٍ مِن دُرٍّ ، و وَجهُه یُضیءُ لأِهلِ الجَنَّةِ نورا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لقَد رأیتُ رَجُلاً یَتَقَلَّبُ فی الجَنَّةِ فی شَجَرَةٍ قَطَعَها مِن ظَهرِ الطَّریقِ کانَت تُؤذی المُسلِمینَ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَدَّ عَن قَومٍ مِنَ المُسلِمینَ عادِیةَ ماءٍ أو نارٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ . (3)

الترغیب و الترهیب :کانَ مَعاذٌ یَمشی و رَجُلٌ مَعَهُ ، فرَفَعَ حَجَرا مِنَ الطَّریقِ فقالَ : ما هذا ؟ فقالَ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : مَن رَفَعَ حَجَرا مِنَ الطَّریقِ کُتِبَت لَهُ حَسَنَةٌ ، و مَن کانَت لَهُ حَسَنَةٌ دَخَلَ الجَنَّةَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن رَدَّ عَن المُسلِمینَ عادِیَةَ ماءٍ ، أو عادِیَةَ نارٍ أو عادِیَةَ عَدُوٍّ مُکابِرٍ للمُسلِمینَ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذَنبَهُ . (5)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نادی مُنادٍ : أیُّها النّاسُ ، مَن کانَ لهُ علَی اللّهِ أجرٌ فَلْیَقُمْ . فلا یَقومُ إلاّ أهلُ المَعروفِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در کنار راه سر پناهی برای رهگذران بسازد، خداوند در روز قیامت او را سوار بر اشتر نژاده ای از مروارید محشور فرماید ، در حالی که چهره اش برای بهشتیان نور افشانی می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی را دیدم که، به علّت بریدن درختی از سر راه، که باعث آزار و زحمت مسلمانان شده بود، در بهشت گردش می کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از آسیب رساندن آب یا آتش به گروهی از مسلمانان جلوگیری کند، بهشت بر او واجب گردد.

الترغیب و الترهیب :معاذ با مردی در راهی می رفت. سنگی را از سر راه برداشت. مردِ همراه او پرسید: این چیست؟ معاذ گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: هر کس سنگی را از سر راه بردارد، حسنه ای برایش نوشته شود و هر کس حسنه ای داشته باشد، به بهشت می رود.

امام علی علیه السلام :هر کس مانع از آسیب رساندنِ آبی یا آتشی یا دشمنی زور گو به مسلمانان شود، خداوند گناهانش را بیامرزد.

امام حسین علیه السلام :چون روز قیامت شود منادی ای ندا دهد: ای مردم! هر که بر عهده خدا مزدی دارد برخیزد؛ و کسی جز نیکو کاران برنخیزند.

ص :317


1- ثواب الأعمال : 343/1.
2- الترغیب و الترهیب : 3/620/14.
3- الکافی : 5/55/3.
4- الترغیب و الترهیب : 3/619/11 .
5- بحار الأنوار : 75/20/14.
6- إرشاد القلوب : 189.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رَأیتُ المَع_روفَ کَاسمِهِ، و لَیسَ شَیءٌ أفضَلَ مِنَ المَعروفِ إلاّ ثَوابَهُ . (1)

عنه علیه السلام :لقَد کانَ [ أی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام ]یَمُرُّ عَلَی المَدَرَةِ فی وَسَطِ الطَّریقِ ، فیَنزِلُ عَن دابَّتِهِ یُنَحِّیها بِیَدِهِ عَنِ الطَّریقِ . (2)

امام صادق علیه السلام :خوبی را همچون نامش [خوب] دیدم و هیچ چیز برتر از خوبی کردن نیست مگر پاداش آن [که خدا می دهد].

امام صادق علیه السلام :علی بن الحسین علیه السلام هرگاه از راهی می گذشت و کلوخی را در وسط راه می دید، از چارپایش پیاده می شد و با دست خود آن را از جاده دور می کرد.

ص :318


1- مکارم الأخلاق : 1/294/915.
2- الأمالی للطوسی : 673/1419.

349 - الأمرُ بِالمَعروفِ والنَّهیُ عَنِ المُنکَرِ

349 - امر به معروف و نهی از منکر
اشاره

(1)

(2)

ص :319


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 100 / 68 _ 99 «أبواب الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر». وسائل الشیعة : 11 / 393 _ 601 «کتاب الأمر بالمعروف». کنز العمّال : 3 / 64 ، 680 ، 691 «الأمر بالمعروف». شرح نهج البلاغة: 19 / 307 «فصل فی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر».
2- انظر: الصلاة: باب 2238.

2640 - الأمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهیُ عَنِ المُنکَرِ
2640 - امر به معروف و نهی از منکر

الکتاب :

«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ إلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (1)

«کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لَوْ آمَنَ أهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْرا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ» . (2)

«یا بُنَیَّ أقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَی ما أَصابَکَ إنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ» . (3)

«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أمَرَ بِالمَعروفِ و نَهی عَنِ المُنکَرِ فهُوَ خَلیفَةُ اللّهِ فی الأرضِ ، و خَلیفَةُ رَسولِهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غایَ_ةُ الدِّینِ الأمرُ بِالمَعروفِ ، و النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ ، و إقامَةُ الحُدودِ . (6)

2640

امر به معروف و نهی از منکر

قرآن:

«باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و به خوبی فرمان دهند و از بدی باز دارند. اینان رستگارانند».

«شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده است، به خوبی فرمان می دهید و از بدی باز می دارید و به خدا ایمان دارید. اگر اهل کتاب نیز ایمان بیاورند برایشان بهتر است. بعضی از ایشان مؤمنند ولی بیشترشان تبهکارند».

«ای پسرک من! نماز بگزار و به خوبی فرمان ده و از بدی باز دار و بر هر چه به تو رسد صبر کن؛ زیرا این از کارهایی است که نباید سهلش گرفت».

«مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند، به نیکی فرمان می دهند و از ناشایست باز می دارند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که امر به معروف و نهی از منکر کند، او جانشین خدا در زمین و جانشین رسول اوست.

امام علی علیه السلام :نهایت دین، امر به معروف و نهی از منکر و بر پا داشتن حدود [الهی ]است.

ص :320


1- آل عمران : 104.
2- آل عمران : 110.
3- لقمان : 17.
4- التوبة : 71.
5- مستدرک الوسائل : 12/179/13817.
6- غرر الحکم : 6373.

عنه علیه السلام :قِوامُ الشَّریعَةِ الأمرُ بِالمَعروفِ، و النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ ، و إقامَةُ الحُدودِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِه لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفیَّةِ _: وَ أمُرْ بِالمَعروفِ تَکُنْ مِن أهلِهِ ؛ فإنَّ استِتمامَ الاُمورِ عِندَ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی الأمرُ بِالمَعروفِ و النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ . (2)

عنه علیه السلام :و ما أعمالُ البِرِّ کُلُّها و الجِهادُ فی سَبیلِ اللّهِ عِندَ الأمرِ بِالمَعروفِ و النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ ، إلاّ کَنَفثَةٍ فی بَحرٍ لُجِّیٍّ . (3)

عنه علیه السلام_ لِرَجُلٍ قالَ لَهُ فی وَقعَةِ صِفِّینَ : تَرجِعُ إلی عِراقِکَ و نَرجِعُ إلی شامِنا _: لقَد عَرَفتُ أنَّما عَرَضتَ هذا نَصیحَةً و شَفَقَةً ......... إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لَم یَرضَ مِن أولِیائهِ أن یُعصی فی الأرضِ و هُم سُ_کوتٌ مُذعِن_ونَ لا یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و لا یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ، فوَجَدتُ القِتالَ أهوَنَ عَلَیَّ مِن مُعالَجَةِ الأغلالِ فی جَهَنَّمَ . (4)

امام علی علیه السلام :قوام شریعت به امر به معروف و نهی از منکر و بر پاداشتن حدود [الهی ]است.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به محمّد بن حنفیّه _فرمود : به خوبی فرمان ده تا اهل آن باشی؛ زیرا تمامیّت و کمال کارها نزد خداوند تبارک و تعالی امر به معروف و نهی از منکر است.

امام علی علیه السلام :همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر نیست مگر همچون آب دهانی که در دریایی ژرف انداخته شود.

امام علی علیه السلام_ خطاب به مردی که در جنگ صفین به آن حضرت گفت: تو به عراق خود بر گرد و ما به شاممان بر می گردیم _فرمود : می دانم که این سخن تو از روی خیرخواهی و دلسوزی است ......... خداوند تبارک و تعالی راضی نمی شود که در زمین نافرمانی شود و دوستان او خاموش بنشینند و دم بر نیاورند و امر به معروف و نهی از منکر نکنند. بنا بر این، من جنگیدن را آسانتر از کند و زنجیرهای دوزخ یافتم.

ص :321


1- غرر الحکم : 6817.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/387/5834.
3- نهج البلاغة : الحکمة 374.
4- وقعة صفّین : 474 .

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «و اصْبِرْ عَلی ما أصابَکَ» _: مِنَ المَشَقَّةِ و الأذی فی الأمرِ بِالمعروفِ و النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الأمرُ بِالمَعروفِ و النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ خُلُقانِ مِن خُلُقِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، فمَن نَصَرَهُما أعزَّهُ اللّهُ، و مَن خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ . (2)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:وَیلٌ لِمَن لا یَدینُ اللّهَ بِالأمرِ بِالمَعروفِ و النَّهیِ عَنِ المُنکَ_رِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «و در برابر هر آن چه به تو می رسد صبر کن» _فرمود : مقصود سختیها و آزارهایی است که در راه امر به معروف و نهی از منکر به انسان می رسد.

امام باقر علیه السلام :امر به معروف و نهی از منکر دو خوی از خوهای خداوند عزّ و جلّ هستند. هر که آنها را یاری دهد خداوند عزّتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد خداوند عزّ و جلّ او را تنها گذارد.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :وای بر کسی که با امر به معروف و نهی از منکر، خدا را دینداری نکند.

2641 - الأمرُ بِالمَعروفِ
2641 - امر به معروف

الکتاب :

«قُلْ أمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأکُمْ تَعُودُونَ» . (5)

«إنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْی یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» . (6)

2641

امر به معروف

قرآن:

«بگو: پروردگار من به عدل فرمان داده است و به هنگام هر نماز روی به جانب او دارید و او را با ایمان خالص بخوانید. و همچنان که شما را آفریده است باز می گردید».

«همانا خداوند به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و زشت کاری و ستم باز می دارد. شما را پند می دهد شاید که پند گیرید».

ص :322


1- مجمع البیان : 8/500 .
2- الخصال : 42/32.
3- الزهد للحسین بن سعید : 19/41.
4- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 588.
5- الأعراف : 29.
6- النحل : 90.

«إنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إلَی أَهْلِها وَ إذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إنَّ اللّهَ کانَ سَمِیعا بَصِیرا» . (1)

«همانا خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانش باز گردانید و هر گاه میان مردم داوری کردید، به عدالت داوری کنید. خدا شما را چه نیکو پند می دهد. هر آینه او شنوا و بیناست».

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جاءَنی جَبرَئیلُ فقالَ لی: یا أحمدُ ، الإسلامُ عَشرَةُ أسهُمٍ : ......... السّابِعَةُ : الأمرُ بِالمَعروفِ ، و هُوَ الوفاءُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الأمرُ بِالمَعروفِ أفضَلُ أعمالِ الخَلقِ . (3)

عنه علیه السلام :فمَن أمَرَ بالمَعروفِ شَدَّ ظُهورَ المُؤمِنینَ . (4)

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ ......... و الأمرَ بِالمعروفِ مَصلَحَةً لِلعَوامِّ . (5)

(6)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای احمد! اسلام ده بخش است ......... هفتمین بخش آن امر به معروف است و آن [نشانگر] وفاست.

امام علی علیه السلام :امر به معروف برترین کارهای آفریدگان است.

امام علی علیه السلام :کسی که امر به معروف کند، مسلمانان را تقویت و پشتیبانی کرده است.

امام علی علیه السلام :خداوند امر به معروف را برای اصلاح عمومِ مردم واجب فرمود.

2642 - النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ
2642 - نهی از منکر

النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ

الکتاب :

فَلَوْلا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ اُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الأَرْضِ إلاّ قَلِیلاً مِمَّنْ أنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما اُتْرِفُوا فِیهِ وَ کانُوا مُجْرِمِینَ» . (7)

2642

نهی از منکر

قرآن:

«چرا در میان مردمانی که پیش از شما بودند _ جز اندکی که از آن میان نجاتشان دادیم _ خردمندانی نبودند تا مردمان را از تبهکاری در زمین باز دارند؟ ستمگران از پی آسودگی و لذّات دنیوی رفتند و گنهکار بودند».

ص :323


1- النساء : 58.
2- علل الشرائع : 249/5.
3- غرر الحکم : 1977.
4- نهج البلاغة: الحکمة31.
5- نهج البلاغة : الحکمة 252.
6- (انظر) الشَّریعة : باب 1966 حدیث 9444 ، 9445.
7- هود : 116.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی لَیُبغِضُ المُؤمِنَ الضَّعیفَ الّذی لا زَبْرَ لَهُ ، و قالَ : هُوَ الّذی لا یَنهی عَنِ المُنکَرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَنبَغی لِنَفسٍ مُؤمِنَةٍ تَری مَن یَعصی اللّهَ فلا تُنکِرُ عَلَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :جاءَنی جَبرَئیلُ فقالَ لی : یا أحمدُ ، الإسلام عَشرَةُ أسهُمٍ ......... الثامِنَةُ : النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ ، و هِیَ الحُجَّةُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ظَهَرَ الفَسادُ فلا مُنکِرٌ مُغیِّرٌ ، و لا زاجِرٌ مُزدَجِرٌ . (4)

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ ......... النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ رَدْعا لِلسُّ_فَهاءِ . (5)

عنه علیه السلام :و مَن نَهی عَنِ المُنکَرِ أرغَمَ اُنوفَ الکافِرینَ (المُنافِقینَ) . (6)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :کانَ یُقالُ : لا تَحِلُّ لِعَینٍ مُؤمِنَةٍ تَرَی اللّهَ یُعصی فتَطرِفُ حتّی یُغَیِّرَهُ . (7)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی مؤمن ضعیفی را که هیبت و صلابت ندارد دشمن می دارد. آن حضرت فرمود: او کسی است که نهی از منکر نمی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ انسان مؤمنی را نشاید، که ببیند کسی نافرمانی خدا می کند و بر او خرده نگیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای احمد! اسلام ده بخش است ......... هشتمین بخش آن نهی از منکر است و آن [برای اتمام] حجّت می باشد.

امام علی علیه السلام :فساد و تباهی آشکار گشته، اما نه کسی پیدا می شود که اعتراض کند و در صدد تغییرش بر آید و نه کسی که نهی کند و مردم را از آن باز دارد.

امام علی علیه السلام :خداوند ......... نهی از منکر را برای باز داشتن سبک سران [از زشت کاری ]واجب فرمود.

امام علی علیه السلام :و هر که نهی از منکر کند، بینی کافران (منافقان) را به خاک مالد.

امام حسین علیه السلام :گفته می شد: بر هیچ چشمِ مؤمنِ به خدا روا نیست که ببیند خدا نافرمانی می شود و خود را فرو بندد مگر آن وضع را تغییر دهد.

ص :324


1- معانی الأخبار : 344/1.
2- کنز العمّال : 5614.
3- علل الشرائع : 249/5.
4- نهج البلاغة : الخطبة 129.
5- نهج البلاغة : الحکمة 252.
6- نهج البلاغة : الحکمة 31.
7- تنبیه الخواطر : 2/179.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لَیُبْغِضُ المُؤْمِنَ الضَّعیفَ الّذی لا دِینَ لَهُ ، فقیلَ لَهُ : و ما المُؤْمِنُ الّذی لا دِینَ لَهُ ؟ قالَ : الّذی لا یَنهی عَنِ المُنکَرِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا رَأی المُنکَرَ فلَم یُنکِرْهُ و هُوَ یَقدِرُ (یَقوی) عَلَیهِ فقَد أحَبَّ أن یُعصَی اللّهُ ، و مَن أحَبَّ أن یُعصَی اللّهُ فقَد بارَزَ اللّهَ بِالعَداوَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ لِقَومٍ مِن أصحابِهِ _: إنَّهُ قَد حَقَّ لی أن آخُذَ البَریءَ مِنکُم بِالسَّقیمِ ، و کَیفَ لا یحِقُّ لی ذلکَ و أنتُم یَبلُغُکُم عَنِ الرَّجُلِ مِنکُمُ القَبیحُ و لا تُنکِرونَ عَلَیهِ و لا تَهجُرونَهُ و لا تُؤذونَهُ حتّی یَترُکَهُ ؟ ! (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند عزّ و جلّ از مؤمن ضعیفی که دین ندارد نفرت دارد. عرض شد: مؤمنی که دین ندارد کیست؟ فرمود: کسی که نهی از منکر نمی کند.

امام صادق علیه السلام :هر گاه [کسی] منکر را ببیند و بتواند اعتراض کند و نکند، در واقع دوست داشته است که خدا نافرمانی شود، و هر که دوست داشته باشد خدا نافرمانی شود، به دشمنی با خدا برخاسته است.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به گروهی از اصحاب خود _فرمود : من حقّ دارم بی گناه شما را به سبب گنه کارتان مؤاخذه کنم. چرا حق نداشته باشم، در حالی که وقتی شما از کار زشتِ فردی از افراد خود خبردار می شوید به او اعتراض نمی کنید و با وی قهر نمی کنید و اذیّتش نمی کنید تا از کار زشت خود دست بردارد.

2643 - أولَی النّاسِ بِالأمرِ وَالنَّهیِ
2643 - سزاوارترین مردم به امر و نهی کردن

الکتاب :

«لَوْلا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاْءِثْمَ وَ أکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ» . (5)

2643

سزاوارترین مردم به امر و نهی کردن

قرآن:

«از چه روی خدا پرستان و دانشمندان، آنان را از گفتار بد و حرام خوارگی باز نمی دارند. چه بد می کردند».

ص :325


1- الکافی : 5/59/15.
2- تفسیر العیّاشی : 1/360/25.
3- تهذیب الأحکام: 6/181/375 .
4- (انظر) الشریعة : باب 1966 حدیث 9437 ، 9438 .
5- المائدة : 63.

«لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إسْرَائِیلَ عَلَی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ * کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِحَیثُ ما عَمِلوا مِنَ المَعاصی و لَم یَنهَهُمُ الرّبّانِیّونَ و الأحبارُ عَن ذلکَ ؛ فإنَّهُم لَمّا تَمادَوا فی المَعاصی نَزَلَت بِهِمُ العُقوباتُ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ لَم یَلعَنِ القَرنَ الماضِیَ بَینَ أیدیکُم إلاّ لِتَرکِهِمُ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ ، فَلعَنَ اللّهُ السُّفَهاءَ لِرُکوبِ المَعاصی ، و الحُلَماءَ لِتَرکِ التَّناهی . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :اعتَبِروا أیُّها النَّاسُ بِما وَعَظَ اللّهُ بِهِ أولِیاءَهُ مِن سوءِ ثَنائهِ عَلَی الأحبارِ ؛ إذ یَقولُ : «لَولا یَنهاهُمُ الرَّبّانِیُّونَ ......... » و قالَ : «لُعِنَ الّذینَ کَفَروا مِن بَنی إسرائیلَ ......... » و إنّما عابَ اللّهُ ذلکَ عَلَیهِم لأِنَّهُم کانوا یَرَونَ مِنَ الظَّلَمَةِ الّذینَ بَینَ أظهُرِهِمُ المُنکَرَ و الفَسادَ فلا یَنهَونَهُم عَن ذلکَ ، رَغبَةً فیما کانوا یَنالونَ مِنهُمُ ، و رَهبَةً مِمّا یَحذَرونَ ، و اللّهُ یَقولُ : «فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَ اخْشَونِ» . (4) (5)

«کسانی از بنی اسرائیل که کافر گشتند، به زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند و این سزای عصیان و تجاوزشان بود. از کار زشتی که مرتکب می شدند باز نمی داشتند. چه بد بود آن چه می کردند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :پیشینیان شما (یهودیان و مسیحیان) از آن رو هلاک گشتند که گناه می کردند و علما و دانشمندانشان آنها را منع نمی کردند. پس، وقتی در گناهان فرو رفتند، کیفرها بر آنان فرود آمد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان نسلهای گذشته پیش از شما را از رحمت خود دور نساخت مگر بدان سبب که امر به معروف و نهی از منکر را رها کردند. پس، خداوند سبک سران را به سبب ارتکاب گناهان، از رحمت خویش دور ساخت و بردباران (دانایان) را به سبب ترک کردن نهی از منکر.

امام حسین علیه السلام :ای مردم! از پندی که خداوند، با بدگویی از عالمان یهود، به دوستان خود داده است عبرت گیرید، آن جا که می فرماید: «چرا علمایشان آنها را نهی نکردند ......... » و فرمود: «کسانی از بنی اسرائیل که کافر گشتند لعنت شدند ......... ». خداوند بدین سبب بر علمای یهود خُرده گرفته است که آنان از ستمگران جامعه خود زشت کاری و تبهکاری می دیدند، اما به طمع بهره ای که از آنان می بردند، و نیز به سبب ترس از آنچه می ترسیدند، آنان را از زشت کاری منع نمی کردند، حال آن که خدا می فرماید: «از مردم نترسید و از من بترسید».

ص :326


1- المائدة : 78 _ 79.
2- الزهد للحسین بن سعید : 105/288.
3- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
4- تحف العقول : 237.
5- (انظر) الإمامة العامّة : باب 173. الدرّ المنثور : 2 / 300 ، 301.

2644 - وِقایَةُ النَّفسِ وَالأهلِ مِنَ المَعاصی
2644 - نگهداشتن خود و افراد خانواده از گناهان

الکتاب :

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أنْفُسَکُمْ وَ أهْلِیکُمْ نارا وَقُودُها النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «قُوا أنفُسَکُم و أهلیکُم نارا» _: عَلِّموا أهلیکُمُ الخَیرَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «قُوا أنفُسَکُمْ و أهلیکُمْ نارا» لَمّا سَألَهُ أبو بَصیرٍ عَن وِقایَةِ الأهلِ _: تأمُرُهُم بِما أمَرَهُمُ اللّهُ ، و تَنهاهُم عَمّا نَهاهُمُ اللّهُ عَنهُ ، فإن أطاعُوکَ کُنتَ قَد وَقَیتَهُم ، و إن عَصَوکَ فکُنتَ قَد قَضَیتَ ما عَلَیکَ . (3)

2644

نگهداشتن خود و افراد خانواده از گناهان

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خود را از آتشی که آتشگیره اش مردم و سنگها هستند، نگه دارید. فرشتگانی خشن و سختگیر بر آن آتش گماشته شده اند که خدا را در آن چه به آنان دستور دهد، نافرمانی نمی کنند و همان کنند که دستور دارند».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «خود و خانواده خود را از آتش نگه دارید» _فرمود : به افراد خانواده خود کارهای نیک را آموزش دهید.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به ابو بصیر از آیه «خود و خانواده خود را از آتشی ......... نگه دارید» که پرسید چگونه خانواده را باید از آتش نگه داشت _فرمود : آنها را به انجام آنچه خدا فرمان داده است فرمان می دهی و از آنچه خدا منعشان فرموده است منع می کنی. اگر از تو اطاعت کردند آنان را از آتش حفظ کرده ای و اگر نا فرمانیت کردند، تو وظیفه ات را انجام داده ای.

ص :327


1- التحریم : 6.
2- الترغیب و الترهیب : 1/121/12.
3- تفسیر القمّی : 2/377.

عنه علیه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ : «قُوا أنفُسَکُم و أهلیکُم نارا» جَلَسَ رَجُلٌ مِنَ المُسلِمینَ یَبکی ، فقالَ : أنا عَجَزتُ عَن نَفسی ، کُلِّفتُ أهلی ! فقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : حَسبُکَ أن تَأمُرَهُم بِما تَأمُرُ بِهِ نَفسَکَ ، و تَنهاهُم عَمّا تَنهی عَنهُ نَفسَکَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :چون آیه «خود و خانواده خود را از آتش نگه دارید» نازل شد، مردی از مسلمانان نشست و شروع به گریستن کرد و گفت: من خودم را نمی توانم حفظ کنم؛ حالا مسئولیّت خانواده ام نیز به عهده من گذاشته شد. رسول خدا به او فرمود: برای تو همین کافی است که آنچه را به خودت فرمان می دهی، به آنان نیز فرمان دهی و از آنچه که خودت را منع می کنی، آنان را نیز منع کنی.

2645 - قِوامُ الفَرائِضِ
2645 - جانمایه فرایض

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :اعتَبِروا أیُّها النَّاسُ بِما وَعَظَ اللّهُ بِه أولِیاءَهُ ......... و قالَ : «المُؤمِنونَ و المُؤمِناتُ بَعضُهُم أولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ و یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ» (3) فبَدَأ اللّهُ بِالأمرِ بِالمَعروفِ ، و النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ فَریضَةً مِنهُ ؛ لِعِلمِهِ بِأنَّها إذا اُدِّیَت و اُقیمَتِ استَقامَتِ الفَرائضُ کُلُّها هَیِّنُها و صَعبُها ، و ذلکَ أنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ دُعاءٌ إلَی الإسلامِ مَعَ رَدِّ المَظالِمِ و مُخالَفَةِ الظّالِمِ ، و قِسمَةِ الفَیءِ و الغَنائمِ ، و أخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها ، و وَضعِها فی حَقِّها . (4)

2645

جانمایه فرایض

امام حسین علیه السلام :ای مردم! از پندی که خداوند به دوستان خود داده است، عبرت گیرید ......... و فرمود: «مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی بر برخی دیگر ولایت دارند امر به معروف و نهی از منکر می کنند». خداوند از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک فریضه از جانب خود، آغاز کرد؛ زیرا می دانست که اگر این فریضه انجام گیرد و برپا شود، همه فرایض دیگر، از آسان و سخت، به کار بسته خواهد شد؛ چون امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است با ردّ مظالم (باز گرداندن حقوقِ به ناحق گرفته مردم به آنان) و مخالفت با ستمگر و تقسیم [عادلانه] بیت المال و غنایم و گرفتن بجای زکات و خرج کردن بجای آنها.

ص :328


1- مشکاة الأنوار : 455/1527 .
2- (انظر) الأدب : باب 67 ، 68.
3- التوبة : 71 .
4- تحف العقول : 237.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ سَبیلُ الأنبیاءِ ، و مِنهاجُ الصُّلَحاءِ ، فریضَةٌ عَظیمَةٌ بِها تُقامُ الفَرائضُ ، و تَأمَنُ المَذاهِبُ ، و تَحِلُّ المَکاسِبُ ، و تُرَدُّ المَظالِمُ ، و تَعمُرُ الأرضُ ، و یُنتَصَفُ مِنَ الأعداءِ ، و یَستَقیمُ الأمرُ . (1)

امام باقر علیه السلام :امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران است و شیوه نیکوکاران. فریضه بزرگی است که دیگر فرایض به واسطه آن برپا می شود و راه و روشها امن می گردد و درآمدها حلال می شود و حقوق و اموالِ به زور گرفته شده به صاحبانش بر می گردد و زمین آبادان می شود و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کارها سامان می پذیرد.

2646 - کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ
2646 - حقگویی در برابر پیشوای ستمگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الجِهادُ کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ ، أفضَلُ الجِهادِ کَلِمَةُ حُکمٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیِّدُ الشُّهَداءِ : حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ ، و رَجُلٌ قامَ إلی إمامٍ جائرٍ فأمَرَهُ و نَهاهُ فقَتَلَهُ. (3)

2646

حق گویی در برابر پیشوای ستمگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین جهاد، سخن عادلانه در برابر پیشوایی ستمگر است. برترین جهاد سخن حق در برابر پیشوای ستمگر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرور شهیدان، [یکی ]حمزه فرزند عبد المطلب است و [دیگری ]مردی است که در برابر پیشوایی ستمگر بر پا خیزد و او را امر و نهی کند و آن پیشوا او را بکشد.

ص :329


1- الکافی : 5/56/1.
2- کنز العمّال : 5576.
3- الترغیب و الترهیب : 3/225/8.

عنه صلی الله علیه و آله :أحَبُّ الجِهادِ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ کَلِمَةُ حَقٍّ تُقالُ لإِمامٍ جائرٍ . (1)

الترغیب و الترهیب :عَرَضَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ عِندَ الجَمرَةِ الاُولی ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أیُّ الجِهادِ أفضَلُ ؟ فسَکَتَ عَنهُ ، فلَمّا رَمَی الجَمرَةَ الثّانِیَةَ سَألَهُ ، فسَکَتَ عَنهُ ، فلَمّا رَمی جَمرةَ العَقَبَةِ وَضَعَ رِجلَهُ فی الغَرزِ لِیَرکَبَ ، قالَ : أینَ السّائلُ ؟ قالَ : أنا یا رَسولَ اللّهِ . قالَ : کَلِمَةُ حَقٍّ تُقالُ عِندَ ذی سُلطانٍ جائرٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لا یُقَرِّبانِ مِن أجَلٍ و لا یَنقُصانِ مِن رِزقٍ ، و أفضَلُ مِن ذلکَ کُلِّهِ کَلِمَ_ةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لا یُقَرِّبانِ مِن أجَلٍ و لا یَنقُصانِ مِن رِزقٍ ، لکِن یُضاعِفانِ الثَّوابَ و یُعظِمانِ الأجرَ ، و أفضَلُ مِنهُما کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین جهاد نزد خداوند عزّ و جلّ، سخن حقی است که به پیشوای ستمگر گفته شود.

الترغیب و الترهیب :هنگام رمی جمره اوّل، مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! کدام جهاد برتر است؟ حضرت پاسخش را نداد. چون به جمره دوم سنگریزه انداخت آن مرد باز همین را پرسید. حضرت جوابش را نداد. وقتی به جمره عقبه سنگریزه انداخت و پا در رکاب نهاد تا سوار شود، فرمود: آن سؤال کننده کجاست؟ مرد عرض کرد: من هستم ای رسول خدا! حضرت فرمود: سخن حقی که در برابر قدرتمندی ستمگر گفته شود.

امام علی علیه السلام :امر به معروف و نهی از منکر، نه اجل را نزدیک می کنند و نه روزی را کم و برتر از همه اینها، سخن عادلانه و حقی است که در برابر پیشوایی ستمگر گفته شود.

امام علی علیه السلام :امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزدیک می گردانند و نه از روزی می کاهند، بلکه ثواب را دو چندان و مزد را بزرگ می سازند و برتر از امر به معروف و نهی از منکر سخن عادلانه و حقی است که در برابر پیشوای ستمگر گفته شود.

ص :330


1- کنز العمّال : 5510.
2- الترغیب و الترهیب : 3/225/7.
3- نهج البلاغة : الحکمة 374.
4- غرر الحکم : 3648.

عنه علیه السلام :مَن آثَ_رَ رِض_ی رَبٍّ قادِرٍ فلیَتَکَلَّمْ بِکَلِمةِ عَدلٍ عِندَ سُلطانٍ جائرٍ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن مَشی إلی سُلطانٍ جائرٍ فأمَرَهُ بِتَقوَی اللّهِ و وَعَظَهُ و خَوَّفَهُ ، کانَ لَهُ (مِثلُ) أجرِ الثَّقَلَینِ مِنَ الجِنِّ و الإنسِ و مِثلُ أعمالِهِم . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هر که خشنودیِ پروردگار توانا را برگزید، پس باید سخن حق را در برابر پیشوای ستمگر بر زبان آورد.

امام باقر علیه السلام :هر که نزد پیشوایی ستمگر برود و او را به تقوای خدا فرمان دهد و موعظه اش کند و [از عذاب و خشم خدا ]بترساندش، برایش همانند اجر جنّ و انس و همانند اعمال آنها باشد.

2647 - النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ لا یَدفَعُ المُقَدَّرَ
2647 - نهی از منکر تقدیر را عوض نمی کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لا یَدفَعُ رِزقا، و لا یُقَرِّبُ أجَلاً . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ ، لَخُلُقان مِن خُلُقِ اللّهِ سُبحانَهُ ، و إنَّهُما لا یُقَرِّبانِ مِن أجَلٍ و لا یَنقُصانِ مِن رِزقٍ . (5)

عنه علیه السلام :اعلَموا أنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لَم یُقَرِّبا أجَلاً ، و لَم یَقطَعا رِزقا . (6)

2647

نهی از منکر تقدیر را عوض نمی کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه از روزی و رزقی جلو گیرد و نه اجلی را نزدیک گرداند.

امام علی علیه السلام :همانا امر به معروف و نهی از منکر دو خصلت از خصلتهای خداوند سبحان هستند و این دو نه مرگ را نزدیک می کنند و نه از روزی [انسان ]می کاهند.

امام علی علیه السلام :بدانید که امر به معروف و نهی از منکر، اجل کسی را نزدیک نکرده اند و روزی کسی را نبریده اند.

ص :331


1- غرر الحکم : 8957.
2- مستطرفات السرائر : 141/1.
3- (انظر) الحقّ : باب 894. السلطان : باب 1843. الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2652 ، 2656 ، 2657 ، 2658. وسائل الشیعة : 11 / 400 باب 2 .
4- الترغیب و الترهیب : 3/231/22.
5- نهج البلاغة : الخطبة 156.
6- الکافی : 5/57/6.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لَم یُقَرِّبا أجَلاً ، و لَم یُباعِدا رِزقا . (1)

امام صادق علیه السلام :امر به معروف و نهی از منکر، اجلی را نزدیک نمی سازند و روزی ای را دور نمی گردانند.

2648 - خَطَرُ تَرکِ الأمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ
2648 - خطرِ امربه معروف ونهی ازمنکر نکردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا لَم یأمُروا بِمَعروفٍ و لَم یَنهَوا عَن مُنکَرٍ و لَم یَتَّبِعوا الأخیارَ مِن أهلِ بَیتی ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم شِرارَهُم ، فیَدعوا عِندَ ذلکَ خِیارُهُم فلا یُستَجابُ لَهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا عَظَّمَت اُمَّتیَ الدّنیا نُزِعَت مِنها هَیبَةُ الإسلام ، و إذا تَرَکَتِ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ حُرِمَت بَرَکَةَ الوَحیِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ و لَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنکَرِ أو لَیَلحِیَنَّکُمُ (4) اللّهُ کما لَحَیْتُ عَصایَ هذِه _ لِعودٍ فی یَدِهِ _ . (5)

2648

خطرِ امر به معروف و نهی از منکر نکردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه [مردم] امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بَدان آنها را بر ایشان مسلّط گرداند، و در این هنگام نیکانشان دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه دنیا در نظر امّت من بزرگ آید، شکوه اسلام از آنان گرفته شود و هر گاه امر به معروف و نهی از منکر را وا گذارند، از برکت وحی محروم گردند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، و گر نه همان گونه که من پوست این چوبدستی خود را کنده ام، خداوند پوست شما را می کَنَد. (6)

ص :332


1- بحار الأنوار : 100/73/10.
2- الأمالی للصدوق : 385/493 .
3- کنز العمّال : 6070.
4- فی هذا الکلام موضع استعارة و هو قوله علیه الصلاة و السلام: لیلحینّکم اللّه ، و المراد لیتنقّصنّکم اللّه فی النفوس و الأموال و لیصیبنّکم بالمصائب العظام ، فتکونون کالأغصان التی جُرِّدت من أوراقها و عُرِّیت من ألحِیَتِها و ألیاطها ، فصارت قُضبانا مجرّدة و عیدانا مفردة . (المجازات النبویّة: 353/271).
5- المجازات النبویّة : 353/271.
6- جمله «خدا پوست شما را می کند» استعاره است و مقصود این است که خداوند از اموال و نفوس شما می کاهد و به مصائب و گرفتاریهای بزرگ مبتلایتان می سازد و مانند شاخه های درختی می شوید که از برگ و پوست برهنه شده اند و به شاخه هایی برهنه و چوبهایی خشک و بی شاخ و برگ تبدیل گشته اند _ المجازات النبویّه، 353/271.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَرَکَت اُمَّتیَ الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَلْیُؤذَنْ بِوِقاعٍ مِنَ اللّهِ جلَّ اسمُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ و لَتَنهُنَّ عَنِ المُنکَرِ ، أو لَیَعُمَّنَّکُم عَذابُ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ النّاسَ إذا رأوُا الظّالِمَ فلَم یأخُذوا عَلی یَدَیهِ ، أوشَکَ أن یَعُمَّهُمُ اللّهُ بِعِقابٍ مِنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما أمَروا بِالمَعروفِ و نَهَوا عَنِ المُنکَرِ و تَعاوَنوا عَلَی البِرِّ ، فإذا لَم یَفعَلوا ذلکَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَکاتُ ، و سُلِّطَ بَعضُهُم عَلی بَعضٍ ، و لَم یَکُن لَهُم ناصِرٌ فی الأرضِ و لا فی السَّماءِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أوَّلَ ما دَخَلَ النَّقصُ عَلی بَنی إسرائیلَ أنَّهُ کانَ الرَّجُلُ یَلقَی الرَّجُلَ فَیقولُ : یا هذا اتَّقِ اللّهَ و دَعْ ما تَصنَعُ بِهِ فإنَّهُ لا یَحِلُّ لَکَ ، ثُمَّ یَلقاهُ مِنَ الغَدِ و هُوَ عَلی حالِهِ ، فلا یَمنَعُهُ ذلکَ أن یَکونَ أکیلَهُ و شَریبَهُ و قَعیدَهُ ، فلَمّا فَعَلوا ذلکَ ضَرَبَ اللّهُ قُلوبَ بَعضِهِم بِبَعضٍ ، ثُمَّ قالَ : «لُعِنَ الّذینَ کَفَروا مِن بَنی إسرائیلَ» ......... الآیات .

......... کَلاّ و اللّهِ لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ ، و لَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنکَرِ ، و لَتَأخُذُنَّ عَلی یَدِ الظّالِمِ ، و لَتَأطُرُنَّهُ عَلَی الحَقِّ أطْرا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه امّت من امر به معروف و نهی از منکر را فرو گذارد، باید با خداوند جلیل اعلان جنگ کند [و خود را برای بلایی سخت از جانب خداوند جلیل آماده گرداند].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یا امر به معروف و نهی از منکر می کنید، یا عذاب خدا همه شما را فرا می گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مردم، ستمگر را ببینند و دستش را [از انجام ظلم] نگیرند، زود باشد که خداوند کیفر خود را شامل همه آنان کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم تا زمانی که امر به معروف و نهی از منکر کنند و در کارهای نیک همیاری نمایند ، در خیر و خوبی خواهند بود. اما هر گاه چنین نکنند، برکتها از آنان باز گرفته شود و عدّه ای از آنان بر عدّه دیگر سلطه پیدا کنند و دیگر نه در زمین برایشان یاوری باشد و نه در آسمان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین عیب و نقصی که بر بنی اسرائیل وارد شد این بود که هر گاه مردی با مردی [خلافکار] رو به رو می شد، به او می گفت: ای مرد! از خدا بترس و گناه نکن که این کارها بر تو روا نیست. اما فردای آن روز وی را با همان وضع (خلافکاری و گناه) مشاهده می کرد ولی، برای این که هم کاسه و هم پیاله و همنشین او باشد او را از گناه منع نمی کرد. چون این رفتار را در پیش گرفتند، خداوند دلهای آنها را به جان یکدیگر انداخت و آن گاه فرمود: «کسانی از بنی اسرائیل که کافر گشتند، لعنت شدند ......... ». ......... آری، به خدا سوگند که باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و دست ستمگر را بگیرید و او را با زور هم که شده، به سمت حق بکشانید.

ص :333


1- بحار الأنوار : 100/78/33.
2- وسائل الشیعة : 11/407/12.
3- کنز العمّال : 5575 ، أقول : فی معناه أحادیث کثیرة، راجع : کنز العمّال : 3/66 إلی آخر الباب.
4- مشکاة الأنوار : 105/239 .
5- الترغیب و الترهیب : 3/228/17.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الأحبارَ مِنَ الیَهودِ و الرُّهبانَ مِنَ النّصارَی لَمّا تَرَکوا الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لَعَنَهُمُ اللّهُ عَلی لِسانِ أنبِیائهِم ، ثُمَّ عُمُّوا بِالبَلاءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :و اللّهِ لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ و لَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنکَرِ و لَتَأخُذُنَّ عَلی أیدی الظّالِمِ و لَتَأطُرُنَّهُ عَلَی الحَقِّ أطْرا ، أو لَیَضرِبَنَّ اللّهُ بِقُلوبِ بَعضِکُم عَلی بَعضٍ ، ثُمَّ یَلعَنُکُم کما لَعَنَهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَتَأمُرُنَّ بِالمَعروفِ و لَتَنهَوُنَّ عَنِ المُنکَرِ ، أو لَیَبعَثَنَّ اللّهُ عَلَیکُمُ العَجَمَ فلَیضرِبُنَّ رِقابَکُم ، و لَیَکونُنَّ أشِدّاءَ لا یَفِرّونَ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون عالمان یهود و راهبان نصارا کار امر به معروف و نهی از منکر را رها کردند، خداوند به زبان پیامبرانشان آنها را لعنت کرد و سپس بلا همه آنها را فرا گرفت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا سوگند که یا امر به معروف و نهی از منکر می کنید و جلو ستمگر را می گیرید و او را با زور هم که شده به راه حق می کشانید و یا خداوند دلهای شما را به جان یکدیگر می اندازد، آن گاه همچنان که عالمان یهود و راهبان مسیحی را از رحمت خویش دور کرد، شما را نیز از رحمتش دور می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گرنه خداوند عجم را به سر وقت شما می فرستد، که گردن شما را می زنند و مردمانی سرسختند و نمی گریزند.

ص :334


1- الترغیب و الترهیب : 3/231/22.
2- کنز العمّال : 5527 .
3- کنز العمّال : 5563.

الترغیب و الترهیب عن عائشةَ :دَخَلَ عَلَیَّ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فعَرَفتُ فی وَجهِهِ أن قَد حَضَرَهُ شَیءٌ ، فتَوَضَّأ و ما کَلَّمَ أحَدا ، فلَصِقتُ بِالحُجرَةِ أستَمِعُ ما یَقولُ ، فقَعَدَ عَلَی المِنبَرِ فحَمِدَ اللّهَ و أثنی عَلَیهِ و قالَ : یا أیُّها النّاسُ ، إنَّ اللّهَ یَقولُ لَکُم : مُروا بِالمَعروفِ و انهَوا عَنِ المُنکَرِ ، قَبلَ أن تَدعوا فلا اُجیبَ لَکُم ، و تَسألونی فلا اُعطِیَکُم ، و تَستَنصِرونی فلا أنصُرَکُم . (1)

الترغیب و الترهیب :أنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : لا تَزالُ «لا إلهَ إلاّ اللّهُ» تَنفَعُ مَن قالَها ، و تَرُدُّ عَنهُمُ العَذابَ و النِّقمَةَ ، ما لَم یَستَخِفّوا بِحَقِّها . قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، و ما الاستِخفافُ بِحَقِّها ؟ قالَ : یَظهَرُ العَمَلُ بِمَعاصی اللّهِ ، فلا یُنکَرُ ، و لا یُغَیَّرُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لِلحَسَنَینِ علیهما السلام بعدَ أن ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ _: لا تَترُکوا الأمرَ بِالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَیُوَلّی عَلَیکُم شِرارُکُم ثُمَّ تَدعونَ فلا یُستَجابُ لَکُم . (3)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عایشه _: پیامبر صلی الله علیه و آله نزد من آمد. از چهره آن حضرت دریافتم که موضوعی پیش آمده است. آن گاه وضو ساخت و با هیچ کس سخنی نگفت. من گوشم را به دیوار اتاق چسباندم تا ببینم حضرت چه می گوید. پیامبر صلی الله علیه و آله بر منبر نشست و حمد و ثنای خدا گفت و آن گاه فرمود: ای مردم! خداوند به شما می فرماید: امر به معروف و نهی از منکر کنید پیش از آن که دعا کنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما ندهم و از من یاری طلبید و یاریتان نرسانم.

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کلمه لا إله إلاّ اللّه پیوسته برای گویندگان آن سودمند است و عذاب و خشم الهی را از آنها دور می سازد به شرط این که حقّ آن را سبک نشمارند. عرض کردند: ای رسول خدا! سبک شمردن حق آن چیست؟ فرمود: عمل به معاصی خدا آشکار شود و کسی اعتراض نکند و در صدد تغییرش برنیاید.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به حسنین علیهما السلام پس از ضربت خوردن توسط ابن ملجم _فرمود : امر به معروف و نهی از منکر را رها مکنید که در این صورت بدان شما زمام امورتان را به دست می گیرند و آن گاه هر چه دعا کنید، مستجاب نخواهد شد.

ص :335


1- الترغیب و الترهیب : 3/233/29.
2- الترغیب و الترهیب : 3/231/23.
3- نهج البلاغة: الکتاب47.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قَد کَتَبَ إلَی الشّیعَةِ _: لَیَعطِفَنَّ ذَوو السِّنِّ مِنکُم و النُهی عَلی ذَوی الجَهلِ و طُلاّبِ الرِّئاسَةِ ، أو لَتُصیبَنَّکُم لَعنَتی أجمَعینَ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَتَأمُرونَ بِالمَعروفِ و لَتَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ ، أو لَیُس_تَعمَلَنَّ عَلَیکُم شِرارُکُم فیَدعوا خِیارُکُم فلا یُستَجابُ لَهُم . (2)

امام صادق علیه السلام_ در نامه ای به شیعیان _نوشت : باید افراد پخته و خردمند شما برای نادانان و ریاست طلبان دل بسوزانند [و نصیحت و ارشادشان کنند] و گر نه لعن و نفرین من به همه شما می رسد.

امام کاظم علیه السلام :باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، و گر نه نابکاران شما، زمام کارهایتان را به دست می گیرند، آنگاه نیکانتان دعا کنند، ولی دعایشان مستجاب نشود.

2649 - النَّجاةُ لِمَنِ ائتَمَرَ وأمَرَ
2649 - رهایی از آن کسی است که فرمان برد و فرمان دهد

الکتاب :

«وَ إذْ قالَتْ اُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْما اللّهُ مُهْلِکُهُمْ أوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذابا شَدِیدا قالُوا مَعْذِرَةً إلَی رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ * فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أنْجَیْنا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أخَذْنا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» . (3)

2649

رهایی از آن کسی است که فرمان برد و فرمان دهد

قرآن:

«و آن گاه که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند می دهید که خدا هلاکشان خواهد کرد و به عذابی سخت مبتلایشان خواهد ساخت؟ گفتند: تا ما را نزد پروردگارتان عذری باشد و شاید که پرهیزگار شوند . چون اندرزی را که به آنها داده شده بود از یاد بردند، آنان را که از بدی نهی می کردند نجات دادیم و ستمگران را به کیفر گناهی که می کردند به عذابی سخت فرو گرفتیم».

ص :336


1- . الکافی: 8/158/152.
2- تهذیب الأحکام : 6/176/352.
3- الأعراف : 164 ، 165.

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «فلَمّا نَسُوا ما ذُکِّروا بِهِ ......... » _: کانوا ثَلاثَةَ أصنافٍ : صِنفٌ ائتَمَروا و أمَروا فنَجَوا ، و صِنفٌ ائتَمَروا و لَم یَأمُروا فمُسِخوا ذَرَّا ، و صِنفٌ لَم یأتَمِروا و لَم یأمُروا فهَلَکوا . (1)

(2)

حدیث:

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «چون اندرزی را که به آنها داده شده بود از یاد بردند ......... » _فرمود : آنها سه گروه بودند: گروهی که هم خود فرمان [خدا را درباره خودداری از صید ماهی ]اطاعت کردند و هم [به دیگران] فرمان دادند، اینها نجات یافتند؛ گروهی که فرمان بردند (به امر الهی عمل کردند) اما [دیگران را به خودداری از صید ]فرمان ندادند، اینها به شکل مورچه، مسخ شدند؛ و گروهی که نه خود فرمان بردند و نه [دیگران را] فرمان دادند، اینها هلاک گشتند.

2650 - خَطَرُ الجَهرِ بِالمَعصِیَةِ
2650 - خطرِ گناه کردنِ آشکار

خَطَرُ الجَهرِ بِالمَعصِیَةِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لا یُعَذِّبُ العامَّةَ بِعَمَلِ الخاصَّةِ ؛ حتّی تَکونَ العامَّةُ تَستَطیعُ تُغَیِّرُ عَلَی الخاصَّةِ ، فإذا لَم تُغَیِّرِ العامَّةُ عَلی الخاصَّةِ عَذَّبَ اللّهُ العامَّةَ و الخاصَّةَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لا یُعَذِّبُ العامَّةَ بِذَنبِ الخاصَّةِ إذا عَمِلَتِ الخاصَّةُ بِالمُنکَرِ سِرّا مِن غَیرِ أن تَعلَمَ العامَّةُ ، فإذا عَمِلَتِ الخاصَّةُ بِالمُنکَرِ جِهارا فلَم یُغَیِّرْ ذلکَ العامَّةُ ، استَوجَبَ الفَریقانِ العُقوبَةَ مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (4)

2650

خطرِ گناه کردنِ آشکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که عموم مردم در صدد تغییر خلافکاریهای عدّه ای خاص برآیند، خداوند عموم را به گناه عدّه ای خاص عذاب نمی کند. اما اگر عموم مردم در صدد اصلاح آن عدّه خاص برنیایند، خداوند عموم مردم و آن عدّه خاص را عذاب می کند.

امام علی علیه السلام :ای مردم! همانا خداوند متعال عموم مردم را به گناه عدّه ای خاص عذاب نمی کند، اگر آن عدّه در نهان زشت کاری کنند و عموم از آن آگاه نباشند. اما اگر عدّه ای خاص آشکارا گناه کنند و عموم مردم اعتراض ننمایند، در این صورت هر دو دسته سزاوار کیفر خداوند متعال هستند.

ص :337


1- الکافی : 8/158/151.
2- (انظر) المداهنة : باب 1279. وسائل الشیعة : 11 / 416 باب 8.
3- کنز العمّال : 5515.
4- بحار الأنوار : 100/78/34.

بحار الأنوار عن الإمامِ الصّادقِ عَن أبیه علیهما السلام:قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ المَعصِیَةَ إذا عَمِلَ بِها العَبدُ سِرّا لَم تَضُرَّ إلاّ عامِلَها ، و إذا عَمِلَ بِها عَلانِیَةً و لَم یُغَیَّرْ عَلَیهِ أضَرَّتِ العامَّةَ .

قالَ جَعفرُ بنُ مُحمّدٍ علیهما السلام : و ذلکَ أنَّهُ یَذِلُّ بِعَمَلِهِ دینُ اللّهِ ، و یَقتَدی بِهِ أهلُ عَداوَةِ اللّهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أقَرَّ قَومٌ بِالمُنکَرِ بَینَ أظهُرِهِم لا یُغیِّرونَهُ إلاّ أوشَکَ أن یَعُمَّهُمُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بِعِقابٍ مِن عِندِهِ . (2)

(3)

بحار الأنوار :امام صادق _ به نقل از پدر بزرگوارش علیهما السلام _ فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود اگر آدمی گناه را پنهانی انجام دهد، جز به گنهکار زیان نمی زند، ولی اگر آشکارا انجامش دهد و کسی به او اعتراض نکند، زیانش به همگان می رسد.

امام صادق علیه السلام فرمود: علّتش این است که او با گناه آشکار خود، دین خدا را خوار می کند و دشمنان خدا از او سرمشق می گیرند.

امام صادق علیه السلام :هر گاه مردمی در برابر زشت کاریهایی که در میانشان صورت می گیرد دم فرو بندند و آن را تغییر ندهند، زود باشد که خداوند عزّ و جلّ کیفر خود را شامل همه آنان سازد.

2651 - مَن رَضِیَ بِفِعلِ قَومٍ
2651 - هر کس به کردار عدّه ای راضی باشد

الکتاب :

قالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ » . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا عُمِلَتِ الخَطیئَةُ فی الأرضِ ، کانَ مَن شَهِدَها فأنکَرَها کمَن غابَ عَنها، و مَن غابَ عَنها فرَضِیَها کانَ کمَن شَهِدَها . (5)

2651

هر کس به کردار عدّه ای راضی باشد

قرآن:

«گفت: من با کار شما دشمنم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه در روی زمین گناهی صورت گیرد، کسی که شاهد آن باشد و از آن کار خرده گیرد، مانند کسی است که شاهد آن نبوده است و کسی که شاهدش نباشد، اما به آن کار راضی باشد، مانند کسی است که شاهد آن بوده است.

ص :338


1- بحار الأنوار : 100/78/35.
2- بحار الأنوار : 100/78/36 .
3- (انظر) الفساد : باب 3152.
4- الشعراء : 168.
5- کنز العمّال : 5537.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرّاضی بِفِعلِ قومٍ کالدّاخِلِ فیهِ مَعَهُم ، و عَلی کُلِّ داخِلٍ فی باطِلٍ إثمانِ : إثمُ العَمَلِ بِهِ ، و إثمُ الرِّضا بِهِ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسِ ، إنَّما یَجمَعُ النّاسَ الرِّضا و السُّخطُ ، و إنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمودَ رَجُلٌ واحِدٌ ، فعَمَّهُمُ اللّهُ بِالعَذابِ لَمّا عَمَّوهُ بِالرِّضا . (2)

عنه علیه السلام :إنَّما هُوَ الرِّضا و السُّخطُ ، و إنَّما عَقَرَ النّاقَةَ رَجُلٌ واحِدٌ ، فلَمّا رَضُوا أصابَهُمُ العَذابُ ، فإذا ظَهَرَ إمامُ عَدلٍ فمَن رَضِیَ بِحُکمِهِ و أعانَهُ عَلی عَدلِه فهُوَ وَلِیُّهُ ، و إذا ظَهَرَ إمامُ جَورٍ فمَن رَضِیَ بِحُکمِهِ و أعانَهُ عَلی جَورِهِ فهُوَ وَلِیُّهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّما یَجمَعُ النّاسَ الرِّضا و السُّخطُ ، فمَن رَضِیَ أمرا فقَد دَخَلَ فیهِ ، و مَن سَخِطَهُ فقَد خَرَجَ مِنهُ . (4)

نهج البلاغة :مِن خطبةٍ للإمام عَلیٍّ علیه السلام لَمّا أظفَرهُ اللّهُ بأصحابِ الجَمَلِ ، و قَد قالَ له بعضُ أصحابِهِ : وددتُ أنّ أخی فُلانا کانَ شاهِدا لیَری ما نَصَرَکَ اللّهُ بِه ، فقالَ علیه السلام : أ هَوی أخیکَ مَعَنا ؟ فقالَ : نَعَم ، قالَ : فقَد شَهِدَنا ! و لقَد شَهِدَنا فی عَسکَرِنا هذا أقوامٌ (قَومٌ) فی أصلابِ الرِّجالِ و أرحامِ النِّساءِ ، سیَرعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ ، و یَقوی بِهِمُ الإیمانُ . (5)

امام علی علیه السلام :هر که به کردار عده ای راضی باشد، مانند کسی است که همراه آنان، آن کار را انجام داده باشد و هر کس به کردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد: گناه به جا آوردن آن و گناه راضی بودن به آن.

امام علی علیه السلام :ای مردم! راضی بودن و ناراضی بودن به کاری، مردم را در [پیامد ]آن کار شریک می گرداند. ناقه ثمود را تنها یک نفر پی کرد، اما خداوند همه قوم ثمود را عذاب داد؛ زیرا همه به کار آن مرد راضی بودند.

امام علی علیه السلام :ملاک، راضی بودن و ناراضی بودن است. ناقه [ثمود] را فقط یک فرد پی کرد اما چون دیگران به کار او راضی بودند، عذاب به همه آنها رسید. پس، هر گاه پیشوایی دادگر روی کار آید، هر که به حکومت او رضایت دهد و در راه عدالت، یاریش کند همو دوست و ولیّ اوست؛ و هر گاه پیشوایی ستمگر بر سر کار آید، هر که به حکومتش رضایت دهد و در ستمگریهایش به او کمک رساند، همو دوست و ولیّ او باشد.

امام علی علیه السلام :راضی بودن و ناراضی بودن به کاری، مردم را در آن کار شریک می گرداند. پس، هر گاه کسی به کاری راضی باشد، شریک آن کار باشد و هر گاه کسی به آن راضی نباشد، از حیطه آن بیرون است.

نهج البلاغه :زمانی که خداوند در جنگ جمل یاران علی علیه السلام را پیروز کرد یکی از یاران به حضرت گفت : دوست داشتم برادرم در جنگ جمل می بود و می دید چگونه خداوند ما را بر دشمنان پیروز نمود ! حضرت فرمود : آیا دل برادرت با ماست؟ عرض کرد: آری. حضرت فرمود: پس، او با ما بوده است و در این سپاه ما، مردمانی با ما هستند که هنوز در پشت مردها و زهدانهای زنانند؛ بزودی دست زمان آنها را بیرون آورَد و به سبب آنان، ایمانِ به خدا نیرومند گردد.

ص :339


1- نهج البلاغة : الحکمة 154 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 201 .
3- بحار الأنوار : 75/377/33.
4- المحاسن : 1/408/927.
5- نهج البلاغة: الخطبة12.

بحار الأنوار :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ فی قولِه تَعالی : «قَد جاءَکُم رُسُلٌ مِن قَبلی بِالبَیِّناتِ و بِالّذی قُلتُم فلِمَ قَتَلتُموهُم إن کُنتُم صادِقینَ» (1) _ : و قَد عَلِمَ أنَّ هؤلاءِ لَم یَقتُلوا ، و لَکِنْ فقَد کانَ هَواهُم مَعَ الّذینَ قَتَلوا ، فسَمّاهُمُ اللّهُ قاتِلینَ لِمُتابَعَةِ هَواهُم و رِضاهُم لِذلکَ الفِعلِ . (2) و فی خَبَرٍ : کانَ بَینَ الّذینَ خُوطِبوا بِهذا القَولِ و بَینَ القاتِلینَ خَمسَ مِائَةِ عامٍ ، فسَمّاهُمُ اللّهُ قاتِلینَ بِرِضاهُم بِما صَنَعَ اُولئکَ . (3)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :مَنِ استَحسَنَ قَبیحا کانَ شَریکا فیهِ . (4)

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام _ درباره آیه «پیش از من پیامبرانی با معجزه ها و آن چه اکنون می خواهید آمدند. اگر راست می گویید، چرا آنها را کشتید» _ فرمود : خدا می دانست که آنها آن پیامبران را نکشته اند، اما به کسانی که آن پیامبران را کشتند گرایش داشتند. پس، خداوند به دلیل گرایش به آنها و راضی بودن به کرده آنان، ایشان را قاتل نامید. در خبر دیگری آمده است: میان مخاطبان این آیه و کسانی که پیامبران پیشین را کشته بودند، پانصد سال فاصله بود ، اما چون این افراد به کار آن قاتلان پیامبران راضی بودند، خداوند آنان را قاتل نامیده است.

امام جواد علیه السلام :هر کس کار زشتی را نیک شمارد، در آن کار شریک باشد.

ص :340


1- . آل عمران : 183 .
2- بحار الأنوار: 100/94/1.
3- . تفسیر العیّاشیّ: 1/208/163.
4- کشف الغمّة : 3/139.

عنه علیه السلام :مَن شَهِدَ أمرا فکَرِهَهُ کانَ کمَن غابَ عَنهُ ، و مَن غابَ عَن أمرٍ فرَضِیَهُ کانَ کمَن شَهِدَهُ . (1)

(2)

امام جواد علیه السلام :کسی که شاهد کاری باشد و آن را ناخوش بدارد مانند کسی است که شاهد آن نبوده است و کسی که شاهد کاری نباشد اما به آن راضی باشد، مانند کسی است که شاهد آن بوده است.

2652 - شَرائِطُ الآمِرِ بِالمَعروفِ
2652 - شرایط کسی که امر به معروف می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَأمُرُ بِالمَعروفِ و لا یَنهی عَنِ المُنکَرِ إلاّ مَن کانَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : رَفیقٌ بِما یَأمُرُ بِهِ رَفیقٌ فیما یَنهی عَنهُ ، عَدلٌ فیما یَأمُرُ بِهِ عَدلٌ فیما یَنهی عَنهُ، عالِمٌ بِما یَأمُرُ بِهِ عالِمٌ بِما یَنهی عَنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أمَرَ بِمَعروفٍ فلیَکُنْ أمرُهُ ذلکَ بِمَعروفٍ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یَکون فی آخِرِ الزَّمانِ قَومٌ یُتبَعُ فیهِم قَومٌ مُراؤونَ یَتَقَرَّأونَ و یَتَنَسَّکونَ حُدَثاءُ سُفَهاءُ (5) ، لا یُوجِبونَ أمرا بِمَعروفٍ و لا نَهیا عَن مُنکَرٍ إلاّ إذا أمِنوا الضَّرَرَ ، یَطلُبونَ لأِنفُسِهِمُ الرُّخَصَ و المَعاذیرَ . (6)

2652

شرایط کسی که امر به معروف می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد: در امر و نهی خود، طریق مدارا پیش گیرد. در امر و نهی خود، به عدالت رفتار کند و به آنچه امر و نهی می کند، دانا باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به کار خوبی فرمان می دهد، باید این فرمان دادن را با شیوه خوبی انجام دهد.

امام باقر علیه السلام :در آخر الزمان مردمی آیند که در میان آنان عدّه ای ریاکار و مدّعی قرآن دانی و عبادت گزاری پیرویشان کنند و ناپخته و سبک سرند، آنان امر به معروف و نهی از منکر را فقط زمانی واجب می دانند که گزندی به آنها نرسد و برای خود عذرها و بهانه ها می تراشند.

ص :341


1- تحف العقول : 456.
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2655. وسائل الشیعة : 11 / 408 باب 5 .
3- النوادر للراوندی : 143/195 .
4- کنز العمّال : 5523 .
5- فی تنبیه الخواطر : 2/125 « ......... قوم مراؤون ینفرون و ینسلون حدبا سفها ......... ».
6- الکافی : 5/55/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّما یَأمُرُ بِالمَعروفِ و یَنهی عَنِ المُنکَرِ مَن کانَت فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : عامِلٌ بِما یَأمُرُ بِهِ و تارِکٌ لِما یَنهی عَنهُ ، عادِلٌ فیما یَأمُرُ عادِلٌ فیما یَنهی ، رَفیقٌ فیما یَأمُرُ و رَفیقٌ فیما یَنهی . (1)

بحار الأنوار :سُئلَ عَن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : عَن الأمرِ بِالمَعروفِ و النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ أ واجبٌ هوَ عَلَی الاُمَّةِ جَمیعا؟ قالَ : لا ، فَقیلَ : و لِمَ ؟ قالَ : إنَّما هُوَ عَلَی القَوِیِّ المُطاعِ العالِمِ بِالمَعروفِ مِنَ المُنکَرِ ، لا عَلَی الضَّعَفَةِ الّذینَ لا یَهتَدونَ سَبیلاً ، إلی أیٍّ مِن أیٍّ یَقولُ ، إلَی الحَقِّ أم إلَی الباطِلِ ؟! و الدَّلیلُ عَلی ذلکَ مِن کِتابِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «وَ لْتَکُنْ مِنکُمْ اُمَّةٌ یَدْعونَ إلَی الخَیْرِ ......... » (2) . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :کسی [باید] امر به معروف و نهی از منکر کند که سه خصوصیت در او باشد: به آنچه فرمان می دهد، خود عمل کند. آنچه را نهی می کند، خود نیز ترک گوید. در امر و نهی خود عدالت را رعایت کند و در امر و نهیش، طریق ملایمت پیش گیرد.

بحار الأنوار :از امام صادق علیه السلام سؤال شد : آیا امر به معروف و نهی از منکر بر همه امت واجب است ؟ حضرت فرمود : واجب نیست. عرض شد: چرا؟ فرمود: زیرا این کار بر عهده کسی است که قدرت داشته باشد، از او حرف شنوی داشته باشند و خوب را از بد باز شناسد؛ نه بر افراد ناتوانی که راه و چاه را تشخیص نمی دهند و نمی دانند از چه به چه دعوت کنند، به باطل یا به حق. دلیل این سخن از کتاب خداوند، این سخن خداوند عزّ و جلّ است که می فرماید: «باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند ......... ».

ص :342


1- الخصال : 109/79.
2- آل عمران : 104 .
3- بحار الأنوار : 100/93/92.
4- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2654 . وسائل الشیعة : 11 / 400 باب 2. کنز العمّال: 5541،5542،5560،5569 .

2653 - ذَمُّ مَن یَأمُرُ بِما لا یَأتی
2653 - نکوهش واعظ غیر متّعظ

الکتاب :

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّهِ أنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» . (1)

«أتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أنْفُسَکُمْ وَ أنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أ فَلا تَعْقِلُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُؤتی بِالرَّجُلِ یَومَ القِیامَةِ فیُلقی فی النّارِ ، فتَندَلِقُ أقتابُ بَطنِهِ فیَدورُ بِها کما یَدورُ الحِمارُ فی الرَّحی ، فیَجتَمِعُ إلَیهِ أهلُ النّارِ فیَقولونَ : یا فُلانُ ، ما لَکَ ؟ أ لَم تَکُن تَأمُرُ بِالمَعروفِ و تَنهی عَنِ المُنکَرِ ؟ ! فیَقولُ : بَلی کُنتُ آمُرُ بِالمَعروفِ و لا آتیهِ ، و أنهی عَنِ المُنکَرِ و آتیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَا بنَ مَسعودٍ ، لا تَکُنْ مِمَّن یُشَدِّدُ عَلَی النّاسِ و یُخَفِّفُ عَن نَفسِهِ ، یَقولُ اللّهُ تَعالی : «لِمَ تَقولونَ ما لا تَفعَلونَ» ؟! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّی لأَرفَعُ نَفسی أن أنهی النّاسَ عَمّا لَستُ أنتَهی عَنهُ ، أو آمُرَهُم بِما لا أسبِقُهُم إلَیهِ بعَمَلی . (5)

2653

نکوهش واعظ غیر متّعظ

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا می گویید آن چه را که خود عمل نمی کنید؟ خداوند سخت به خشم می آید از این که چیزی بگویید که خود عمل نمی کنید».

«آیا شما که کتاب را می خوانید، مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را از یاد می برید؟ چرا اندیشه نمی کنید؟».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت مردی را می آورند و در دوزخ می افکنند و روده هایش از شکمش بیرون می ریزد و در جهنم مانند خر آسیاب می چرخد. دوزخیان دور او را می گیرند و می گویند: فلانی! چه شده است؟ مگر امر به معروف و نهی از منکر نمی کردی؟ پاسخ می دهد: چرا، امر به معروف می کردم، اما خود عمل نمی کردم و نهی از منکر می کردم لیکن خودم مرتکب آن می شدم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! از آنان مباش که بر مردم سخت می گیرند و بر خود آسان. خداوند متعال می فرماید: «چرا می گویید چیزی را که خود عمل نمی کنید؟».

امام علی علیه السلام :من شأن خود را بالاتر از آن می دانم که آنچه را خودم ترک نمی کنم مردم را از آنها باز دارم، یا به کاری فرمانشان دهم که خود جلوتر به آن عمل نکنم.

ص :343


1- الصفّ : 2 ، 3.
2- البقرة : 44.
3- الترغیب و الترهیب : 3/233/1.
4- مکارم الأخلاق : 2/361/2660 .
5- غرر الحکم : 3780.

عنه علیه السلام :لا تَکُنْ مِمَّن یَرجو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ ......... یَنهی و لا یَنتَهی ، و یَأمُرُ بِما لا یَأتی . (1)

عنه علیه السلام :أظهَرُ النّاسِ نِفاقا : مَن أمَرَ بِالطّاعَةِ و لَم یَعمَل بِها ، و نَهی عَنِ المَعصِیَةِ و لَم یَنتَهِ عَنها . (2)

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ غَوایَةً أن یَأمُرَ النّاسَ بِما لا یَأتَمِرُ بِهِ ، و یَنهاهُم عَمّا لا یَنتَهی عَنهُ . (3)

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یُنکِرَ عَلَی النّاسِ ما یَأتی مِثلَهُ . (4)

عنه علیه السلام :لَعَنَ اللّهُ الآمِرینَ بِالمَعروفِ التّارِکینَ لَهُ ، و النّاهینَ عَنِ المُنکَرِ العامِلینَ بِهِ . (5)

عنه علیه السلام :رُبَّ آمِرٍ غَیرُ مُؤتَمِرٍ ، رُبَّ زاجِرٍ غَیرُ مُزدَجِرٍ ، رُبَّ واعِظٍ غَیرُ مُرتَدِعٍ ، رُبَّ عالِمٍ غَیرُ مُنتَفِعٍ . (6)

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بی عمل به آخرت امید می بندد ......... از خلافکاری و گناه باز می دارد، اما خود باز نمی ایستد و به کارهای خوب فرمان می دهد، ولی خود انجام نمی دهد.

امام علی علیه السلام :آشکارترین منافق کسی است که به فرمانبری از خدا فرمان می دهد و خود بدان عمل نمی کند و از گناه باز می دارد و خود از آن باز نمی ایستد.

امام علی علیه السلام :در گمراهی انسان همین بس که مردم را به چیزی فرمان دهد، که خود انجام نمی دهد و آنها را از چیزی باز دارد که خود باز نمی ایستد.

امام علی علیه السلام :در نادانی انسان همین بس که بر مردم کارهایی را خُرده بگیرد که مانند آنها را خود انجام می دهد.

امام علی علیه السلام :نفرین خدا بر کسانی که به خوبی فرمان می دهند و خود آن را فرو می گذارند و بر کسانی که از زشتی باز می دارند و خود مرتکب آن می شوند.

امام علی علیه السلام :بسا کسانی که به کارهای خوب فرمان می دهند و خود بدانها عمل نمی کنند؛ بسا کسانی که از بدی باز می دارند و خود باز نمی ایستند؛ بسا کسانی که پند می دهند و خود پند نمی پذیرند؛ بسا دانایانی که از دانش خود بهره برنمی گیرند.

ص :344


1- نهج البلاغة : الحکمة 150.
2- غرر الحکم : 3214 .
3- غرر الحکم : 7072 .
4- غرر الحکم : 7073.
5- نهج البلاغة : الخطبة 129 .
6- غرر الحکم : 5359 ، 5360 ، 5361 ، 5362.

عنه علیه السلام :کُنْ آمِرا بِالمَعروفِ عامِلاً بِهِ ، و لا تَکُن مِمَّن یَأمُرُ بِهِ و یَنأی عَنهُ ، فیَبوءَ بِإثمِهِ و یَتَعَرَّضَ مَقتَ رَبِّهِ . (1)

عنه علیه السلام :کُن آخَذَ النّاسِ بِما تَأمُرُ بِهِ ، و أکَفَّ النّاسِ عَمّا تَنهی عَنهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کانَ فیهِ ثَلاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدّنیا و الآخِرَةُ : یَأمُرُ بِالمَعروفِ و یَأتَمِرُ بِهِ ، و یَنهی عَنِ المُنکَرِ و یَنتَهی عَنهُ ؛ و یُحافِظُ عَلی حُدودِ اللّهِ جلَّ و عَلا . (3)

عنه علیه السلام :و انهَوا عَنِ المُنکَرِ و تَناهَوا عَنهُ ؛ فإنَّما اُمِرتُم بِالنَّهیِ بَعدَ التّناهی . (4)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :المُنافِقُ یَنهی و لا یَنتَهی ، و یَأمُرُ بِما لا یَأتی . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :امر کننده به معروف و عمل کننده به آن باش و چونان کسی مباش که به کار خوب فرمان می دهد اما خود از آن دوری می کند و گناهش را به دوش می کشد و خویشتن را در معرض خشم پروردگارش می گذارد.

امام علی علیه السلام :به آنچه فرمان می دهی، خودْ بیش از همه عمل کن و از آنچه باز می داری، خودْ بیش از همه خودداری کن.

امام علی علیه السلام :هر که سه خصلت داشته باشد، دنیا و آخرتش سالم ماند: امر به معروف کند و خود به آن عمل کند، نهی از منکر کند و خود از آن باز ایستد و از حدود خداوند عزّ و جلّ پاسداری کند.

امام علی علیه السلام :از زشت کاری نهی کنید و خود از آن باز ایستید؛ زیرا که شما فرمان دارید ابتدا خود از کار زشت باز ایستید و سپس دیگران را نهی کنید.

امام زین العابدین علیه السلام :منافق از بدی باز می دارد، امّا خود باز نمی ایستد و به کارهایی فرمان می دهد که خود عمل نمی کند.

2654 - مالا یُشتَرَطُ فی وُجوبِ الأمرِ وَالنَّهیِ
2654 - آنچه در وجوب امر به معروف و نهی از منکر شرط نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مُروا بِالمَعروفِ و إن لَم تَفعَلوهُ ، و انهَوا عَنِ المُنکَرِ و إن لَم تَجتَنِبوهُ کُلَّهُ . (7)

2654

آنچه در وجوب امر به معروف و نهی از منکر شرط نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امر به معروف کنید، گر چه خود بدان عمل نکنید و نهی از منکر کنید، هر چند خودتان از همه آنها اجتناب نکنید.

ص :345


1- غرر الحکم : 7189 .
2- وسائل الشیعة : 11/419/2.
3- غرر الحکم : 9076.
4- نهج البلاغة : الخطبة 105.
5- وسائل الشیعة : 11/419/5.
6- (انظر) العلم : باب 2849 ، 2850 ، 2851. الوعد : باب 4051. الموعظة : باب 4078 .
7- کنز العمّال : 5522.

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قیلَ لَهُ : لا نَأمُرُ و لا نَنهی إلاّ بِما عَمِلنا بِهِ أو انتَهَینا عَنهُ کُلِّهِ _: لا ، بَل مُروا بِالمَعروفِ و إن لَم تَعمَلوا بِهِ کُلِّهِ، و انهَوا عَنِ المُنکَرِ و إن لَم تَنتَهوا عَنهُ کُلِّهِ. (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی به ایشان عرض شد: ما تنها به چیزهایی امر و نهی می کنیم که خودمان به طور کامل آنها را رعایت کنیم _فرمود : نه، بلکه به خوبیها فرمان دهید هر چند خودتان به همه آنها عمل نکنید و از زشتیها باز دارید، گر چه خود از همه آنها خودداری نورزید.

2655 - أدنی مَراتِبِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ
2655 - کمترین مرتبه نهی از منکر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن رَأی مِنکُم مُنکَرا فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ ، فإن لَم یَستَطِعْ فبِلِسانِهِ ، فإن لَم یَستَطِعْ فبِقَلبِهِ و ذلکَ أضعَفُ الإیمانِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَأی مِنکُم مُنکَرا فَغیَّرَهُ بِیَدِهِ فقَد بَرِئَ ، و مَن لَم یَستَطِعْ أن یُغَیِّرَهُ بِیَدِهِ فغَیَّرَهُ بلِسانِهِ فقَد بَرِئَ ، و مَن لَم یَستَطِعْ أن یُغَیِّرَهُ بلِسانِهِ فغَیَّرَهُ بقَلبِهِ فقَد بَرِئَ ، و ذلکَ أضعَفُ الإیمانِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللّهُ فی اُمَّةٍ مِن قَبلی إلاّ کانَ لَهُ مِن اُمَّتِهِ حَوارِیّونَ و أصحابٌ ، یأخُذونَ بسُنَّتِهِ و یَقتَدونَ بأمرِهِ ، ثُمَّ إنَّها تَخلُفُ مِنهُم مِن بَعدِهِم خُلوفٌ یَقولونَ ما لا یَفعَلونَ ، و یَفعَلونَ ما لا یُؤمَرونَ ، فمَن جاهَدَهُم بیَدِهِ فهُوَ مُؤمِنٌ ، و مَن جاهَدَهُم بلِسانِهِ فهُوَ مُؤمِنٌ ، و مَن جاهَدَهُم بِقَلبِهِ فهُوَ مُؤمِنٌ ، لَیسَ وَراءَ ذلکَ مِنَ الإیمانِ حَبَّةُ خَردَلٍ . (5)

2655

کمترین مرتبه نهی از منکر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما منکری را دید باید با دست خود آن را تغییر دهد. اگر نتوانست، با زبانش تغییر دهد (اعتراض کند) و باز اگر نتوانست، در قلبش آن را انکار کند و این ضعیف ترین مرحله ایمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما منکری را ببیند و با دست خود آن را تغییر دهد، وظیفه اش را انجام داده است و کسی که نتواند با دستش آن را تغییر دهد ولی با زبانش تغییر دهد، وظیفه اش را انجام داده است و کسی که نتواند با دست و زبانش آن را تغییر دهد ولی در قلبش آن را انکار کند، وظیفه اش را انجام داده است و این ضعیف ترین مرحله ایمان می باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند پیش از من هیچ پیامبری را در میان امتی برنینگیخت مگر این که در میان آنها او را حواریان و یارانی بودند که به سنت او عمل می کردند و از فرمان او پیروی می نمودند، اما بعد از آنها عدّه ای جانشینشان شدند که به آن چه می گفتند خود عمل نمی کردند و کارهایی می کردند که به آنها دستور داده نشده بود. پس، هر که با دست خویش با آنان مبارزه کرد، مؤمن بود و هر که با زبانش با آنان مبارزه کرد مؤمن بود و هر که قلبا با آنان مبارزه نمود، مؤمن بود. هر که چنین نکرد به اندازه دانه خردلی ایمان نداشت.

ص :346


1- تنبیه الخواطر : 2/213.
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2652.
3- الترغیب و الترهیب : 3/223/1.
4- کنز العمّال : 5556.
5- کنز العمّال : 5532 ، الترغیب و الترهیب : 3/226/10.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا رَأی أحَدُکُمُ المُنکَرَ و لَم یَستَطِعْ أن یُنکِرَهُ بِیَدِهِ و لِسانِهِ و أنکَرَهُ بِقَلبِهِ ، و عَلِمَ اللّهُ صِدقَ ذلکَ مِنهُ ، فقَد أنکَرَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ لِرَجُلٍ قَطَعَ خُطبَتَهُ و قالَ: حَدِّثنا عَن مَیِّتِ الأحیاءِ _: مُنکِرٌ لِلمُنکَرِ بقَلبِهِ و لِسانِهِ و یَدَیهِ فخِلالُ الخَیرِ حَصَّلها کُلَّها ، و مُنکِرٌ لِلمُنکَرِ بقَلبِهِ و لِسانِهِ و تارِکٌ لَهُ بِیَدِهِ فخَصلَتانِ مِن خِصالِ الخَیرِ ، و مُنکِرٌ لِلمُنکَرِ بقَلبِهِ و تارِکٌ بلِسانِهِ و یَدِهِ فخَلَّةٌ مِن خِلالِ الخَیرِ حازَ ، و تارِکٌ لِلمُنکَرِ بقَلبِهِ و لِسانِهِ و یَدِهِ فذلکَ مَیِّتُ الأحیاءِ . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن مَیِّتِ الأحیاءِ و هُوَ یَخطُبُ _: نَعَم ، إنَّ اللّهَ بَعَثَ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ ، فصَدَّقَهُم مُصَدِّقونَ ، و کَذَّبَهُم مُکَذِّبونَ ، فیُقاتِلونَ مَن کَذَّبَهُم بِمَن صَدَّقَهُم فیُظهِرُهُمُ اللّهُ ، ثُمّ یَموتُ الرُّسُلُ فتَخلُفُ خُلوفٌ ، فمِنهُم مُنکِرٌ لِلمُنکَرِ بیَدِهِ و لِسانِهِ و قَلبِهِ ، فذلکَ استَکمَلَ خِصالَ الخَیرِ .

و مِنهُم مُنکِرٌ لِلمُنکَرِ بلِسانِهِ و قَلبِهِ تارِکٌ لَهُ بیَدِهِ ، فذلکَ خَصلَتانِ مِن خِصالٍ الخَیرِ تَمَسَّکَ بِهِما و ضَیَّعَ خَصلَةً واحِدَةً و هِیَ أشرَفُها .

و مِنهُم مُنکِرٌ لِلمُنکَرِ بقَلبِهِ تارِکٌ لَهُ بیَدِهِ و لِسانِهِ ، فذلکَ ضَیَّعَ شَرَفَ الخَصلَتَینِ مِنَ الثَّلاثِ و تَمَسَّکَ بِواحِدَةٍ .

و مِنهُم تارِکٌ لَهُ بلِسانِهِ و قَلبِهِ و یَدِهِ فذلکَ مَیِّتُ الأحیاءِ . (3)

امام علی علیه السلام :هر یک از شما که کار زشت را ببیند و نتواند با دست و زبان خویش به آن اعتراض کند، ولی در دل انکارش کند و خدا بداند که راست می گوید، وی آن زشت کاری را انکار کرده است.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به مردی که سخنرانی را قطع کرد و گفت: از مرده در میان زندگان برای ما سخن بگو _فرمود : کسی که منکر را با قلب و زبان و دستش انکار کند، همه خصلتهای نیک را فرا چنگ آورده است و کسی که منکر را با قلب و زبانش انکار کند و با دست در صدد تغییرش برنیاید، دو خصلت نیک را به دست آورده است و کسی که منکر را با قلبش انکار کند و با زبان و دست به آن کاری نداشته باشد، یکی از خصلتهای نیک را دارا شده است و کسی که با قلب و با زبان و با دست خود به منکر کاری نداشته باشد، او مرده ای است در میان زندگان.

امام علی علیه السلام_ در حالی که مشغول سخنرانی بود در پاسخ به سؤال : مرده در میان زندگان کیست؟ _فرمود : آری، خداوند پیامبران را نوید دهنده و بیم دهنده فرستاد. پس، تصدیق گران ، آنها را تصدیق کردند و تکذیب کنندگان تکذیب. سپس تکذیب کنندگان با تصدیق کنندگان به جنگ بر می خیزند و خداوند تصدیق کنندگان را پیروز می گرداند. پس از مدّتی پیامبران چشم از جهان فرو می بندند و در میان جانشینان و نسلهای بعد آنان افرادی در برابر زشت کاری با دست و زبان و دل اعتراض می کنند. اینان همه خصلتهای خوب را در خود جمع کردند. بعضی دیگر در برابر زشت کاری با زبان و دل اعتراض می کنند و با دست خود به آن کاری ندارند، که این خود دو خصلت خوب است که این عدّه فرا چنگ آوردند و خصلت دیگر را، که برتر است، از دست دادند.

عدّه ای منکَر را در دل انکار می کنند و با دست و زبان خود کاری به آن ندارند. اینان دو خصلت ارزشمند از این سه خصلت را از دست دادند و یکی را گرفتند. بعضی هم نه با زبان و نه با دست و نه با دل خویش به زشت کاری اعتراض نکردند. اینان مردگانی هستند در میان زندگان.

ص :347


1- غرر الحکم : 4152.
2- بحار الأنوار : 100/82/43.
3- کنز العمّال : 44216.

عنه علیه السلام :مَن تَرَکَ إنکارَ المُنکَرِ بقَلبِهِ و یَدِهِ و لِسانِهِ فهُوَ مَیِّتٌ بَینَ الأحیاءِ . (1)

عنه علیه السلام :أوَّلُ ما تُغلَبونَ عَلَیهِ مِنَ الجِهادِ، الجِهادُ بِأیدیکُم ثُمّ بِألسِنَتِکُم ثُمّ بِقُلوبِکُم ، فمَن لَم یَعرِفْ بقَلبِهِ مَعروفا و لَم یُنکِرْ مُنکَرا قُلِبَ ، فجُعِلَ أعلاهُ أسفَلَهُ و أسفَلُهُ أعلاهُ . (2)

امام علی علیه السلام :کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده ای است در میان زندگان.

امام علی علیه السلام :نخستین درجه از جهاد که از آن باز می مانید، جهاد با دستان شماست. سپس جهاد با زبانهایتان و آن گاه جهاد با دلهایتان. پس، هر گاه کسی در دل خویش کار نیک را نیک نداند و ستایشش نکند و از کار زشت نفرت نورزد، واژگون شود و زیر و زبر گردد.

ص :348


1- تهذیب الأحکام : 6/181/374 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 375.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حَسبُ المُؤمِنِ عِزّا إذا رَأی مُنکَرا أن یَعلَمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن قَلبِه إنکارَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :برای عزّت مؤمن همین کافی است که هر گاه منکری را ببیند، خداوند عزّ و جلّ بداند که در دل آن را انکار می کند.

2656 - أعلی مَراتِبِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ
2656 - بالاترین مرتبه نهی از منکر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِعلِیٍّ علیه السلام فیما عَهِدَ إلَیهِ _: یا عَلِیُّ ، مُرْ بِالمَعروفِ و انْهَ عَنِ المُنکَرِ بیَدِکَ ، فإن لَم تَستَطِعْ فبِلِسانِکَ ، فإن لَم تَستَطِعْ فبِقَلبِکَ ، و إلاّ فلا تَلومَنَّ إلاّ نَفسَکَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها المُؤمِنونَ ، إنَّهُ مَن رَأی عُدوانا یُعمَلُ بِهِ و مُنکَرا یُدعی إلَیهِ فأنکَرَهُ بقَلبِهِ فقَد سَلِمَ و بَرِئَ ، و مَن أنکَرَهُ بلِسانِهِ فقَد اُجِرَ و هُوَ أفضَلُ مِن صاحِبِهِ ، و مَن أنکَرَهُ بِالسَّیفِ _ لِتَکونَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ العُلیا ، و کَلِمَةُ الظّالِمینَ هِیَ السُّفلی _ فذلکَ الّذی أصابَ سَبیلَ الهُدی و قامَ عَلَی الطّریقِ و نَوَّرَ فی قَلبِهِ الیَقینُ . (4)

2656

بالاترین مرتبه نهی از منکر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارشی به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! با دست خود امر به معروف و نهی از منکر کن. اگر نتوانستی پس با زبانت این کار را بکن و باز اگر نتوانستی با قلبت چنین کن، در غیر این صورت، نباید کسی جز خودت را سرزنش کنی.

امام علی علیه السلام :ای مؤمنان! هر کس دید به تجاوزی عمل می شود، یا به زشت کاری و خلافی فراخوان می شود و در دل خویش به آن اعتراض نمود، به سلامت رَهَد و وظیفه اش را انجام داده باشد و هر که با زبانش به آن اعتراض کند، پاداش بیند و از آن اوّلی برتر است و هر کس با شمشیر به مبارزه با آن بر خیزد تا کلمه حق بر آید و کلمه ستمگران (باطل) پست گردد، هموست که به راه راست رسیده و بر طریق حق شتافته و نور یقین را در دل خویش روشن کرده است.

ص :349


1- الکافی : 5/60/1.
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2645. الجهاد الأصغر : باب 583.
3- دعائم الإسلام : 2/351 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 373.

عنه علیه السلام :أنکِرِ المُنکَرَ بیَدِکَ و لِسانِکَ ، و بایِنْ مَن فَعَلَهُ بِجُهدِکَ . (1)

عنه علیه السلام :السَّیفُ فاتِقٌ ، و الدِّینُ راتِقٌ ، فالدِّینُ یَأمُرُ بِالمَعروفِ ، و السَّیفُ یَنهی عَنِ المُنکَرِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «و مِنَ النّاسِ مَن یَشْری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاةِ اللّهِ » (3) _: إنَّ المُرادَ بِالآیَةِ الرَّجُلُ یُقتَلُ عَلَی الأمرِ بِالمَعروفِ و النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فأنکِروا بِقُلوبِکُم ، وَ الْفِظوا بِألسِنَتِکُم ، و صُکّوا بِها جِباهَهُم ، و لا تَخافوا فی اللّهِ لَومَةَ لائمٍ ، فإنِ اتَّعَظوا و إلَی الحَقِّ رَجَعوا فلا سَبیلَ عَلَیهِم «إنَّما السَّبیلُ عَلَی الّذینَ یَظلِمونَ النّاسَ و یَبغونَ فی الأرضِ بِغَیرِ الحَقِّ اُولئکَ لَهُم عَذابٌ ألیمٌ » (5) هُنالِکَ فجاهِدوهُم بِأبدانِکُم و أبغِضوهُم بِقُلوبِکُم، غَیرَ طالِبینَ سُلطانا، و لا باغینَ مالاً ، و لا مُرتَدِّینَ بِالظُّلمِ ظَفَرا ؛ حتّی یَفیؤوا إلی أمرِ اللّهِ و یَمضوا عَلی طاعَتِهِ . (6)

امام علی علیه السلام :با دست و زبان خود بر زشت کاری اعتراض کن و تا می توانی از زشت کار دوری نما.

امام علی علیه السلام :شمشیر شکافنده است و دین به هم آورنده؛ زیرا دین به معروف امر می کند و شمشیر از منکر نهی می کند.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «و برخی از مردم، برای به دست آوردن خشنودی خدا جان خویش را فدا می کنند» _فرمود : مراد از این آیه آن مرد است که در راه امر به معروف و نهی از منکر کشته می شود.

امام باقر علیه السلام :با دلهای خود انکار کنید و با زبانهایتان اعتراض نمایید و آن را به پیشانیهایشان بکوبید و در راه خدا از سرزنش احدی نهراسید. اگر پند پذیرفتند و به راه حق بازگشتند، کاری به آنها نداشته باشید. کیفر و مجازات فقط برای کسانی است که به مردم ستم می کنند و بناحق در روی زمین سرکشی می کنند. اینان را عذابی دردآور است. در چنین حالتی با آنها عملاً جهاد کنید و در دلهایتان دشمنشان بدارید، بی آن که در صدد قدرت طلبی باشید و یا مالی را به ستم بگیرید و یا از غرور پیروزی، دست به ستمگری بیالایید، تا آن که به فرمان خدا برگردند و راه طاعت او در پیش گیرند.

ص :350


1- نهج البلاغة : الکتاب 31.
2- . غرر الحکم : 2135.
3- البقرة : 207 .
4- . وسائل الشیعة:11/109/2.
5- الشوری : 42 .
6- الکافی : 5/56/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما جَعَلَ اللّهُ بَسطَ اللِّسانِ و کَفَّ الیَدِ ، و لکِن جَعَلَهُما یُبسَطانِ مَعا و یُکَفّانِ مَعا . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :خداوند زبان را بسته و دست را گشاده قرار نداده، بلکه آنها را چنان آفریده که با هم باز می شوند و با هم بسته می گردند.

2657 - موجِباتُ تَرکِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ
2657 - موجبات ترک نهی از منکر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :غَشِیَتکُمُ السَّکرَتانِ : سَکرَةُ حُبِّ العَیشِ ، و حُبِّ الجَهلِ ، فعِندَ ذلکَ لا تَأمُرونَ بِالمَعروفِ و لا تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و لَو أضَرَّتِ الصَّلاةُ بِسائرِ ما یَعمَلونَ بأموالِهِم و أبدانِهِم لَرَفَضوها کما رَفَضوا أسمَی الفَرائضِ و أشرَفَها . (4)

(5)

2657

موجبات ترک نهی از منکر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو مستی شما را فرا گرفته است: مستی عشق به زندگی و مستی نادانی. در چنین وضعی امر به معروف و نهی از منکر نمی کنید.

امام باقر علیه السلام :اگر نماز هم به دیگر کارهای مربوط به مال و جانشان ضرر می زد، آن را کنار می گذاشتند؛ همچنان که بالاترین و ارجمندترین فرایض را کنار گذاشتند.

2658 - النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ وخَشیَةُ النّاسِ
2658 - نهی از منکر و ترس از مردم

الکتاب :

«الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیمانا وَ قالُوا حَسْبُنا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» . (6)

2658

نهی از منکر و ترس از مردم

قرآن:

«کسانی که مردم به آنان گفتند که مردم برای جنگ با شما فراهم آمده اند، از آنها بترسید، پس این سخن بر ایمانشان بیفزود و گفتند خدا ما را بسنده است و نیکو یاوری است او».

ص :351


1- وسائل الشیعة : 11/404/2.
2- (انظر) السلاح : باب 1836.
3- کنز العمّال : 5519.
4- الکافی : 5/55/1.
5- (انظر) الاُمّة : باب 134.
6- آل عمران : 173.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یُحَقِّرَنَّ أحَدُکُم نَفسَهُ أن یَری أمرا للّهِِ تَعالی فیهِ مَقالٌ ، فلا یَقولَ : یا رَبِّ ، خَشیَةَ النّاسِ! فیَقولَ: فإیّایَ کُنتَ أحَقَّ أن تَخشی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا أعرِفَنَّ رَجُلاً مِنکُم عَلِمَ عِلما فکَتَمَهُ فَرَقا مِنَ النّاسِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا رَأیتَ اُمَّتی تَهابُ الظّالِمَ أن تَقولَ لَهُ : إنَّکَ ظالِمٌ ، فقَد تُوُدِّعَ مِنهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَمنَعَنَّ أحَدَکُم هَیبَةُ النّاسِ أن یَقولَ الحَقَّ إذا رَآهُ أو سَمِعَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا لا یَمنَعَنَّ أحَدَکُم هَیبَةُ النّاسِ أن یَقولَ الحَقَّ إذا رَآهُ أن یَذَّکَّرَ بِعِظَمِ اللّهِ ، لا یُقَرِّبُ مِن أجَلٍ و لا یُبعِدُ مِن رِزقٍ . (5)

الترغیب و الترهیب :قال رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : لا یُحَقِّرَنَّ أحَدُکُم نَفسَهُ . قالوا: یا رَسولَ اللّهِ ، و کَیفَ یُحَقِّرُ أحَدُنا نَفسَهُ ؟ قالَ : یَری أنَّ عَلَیهِ مَقالاً ، ثُمّ لا یَقولُ فیهِ ، فیَقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ : ما مَنَعَکَ أن تَقولَ فی کَذا و کَذا ؟ فیَقولُ : خَشیَةُ النّاسِ ! فیَقولُ : فإیّایَ کُنتَ أحَقَّ أن تَخشی . (6) (7)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا کسی از شما در جایی که پای امری از خدا در میان است و باید سخن بگوید، با سکوت کردن، خود را کوچک کند؛ زیرا [فردای قیامت ]نمی تواند بگوید: خدایا! از مردم ترسیدم. چون خداوند جواب می دهد: سزاوارتر آن بود که از من بترسی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا بفهمم که فردی از شما دانش (اطلاعاتی) داشته باشد و از ترس مردم آن را کتمان کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه دیدی امّت من از این که به ستمگر بگویند: تو ستمگری، می هراسند، فاتحه آنها خوانده شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترس از مردم مانع از آن نشود که فردی از شما، هرگاه حقّی را ببیند یا بشنود، به زبان بیاورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! مبادا ترس از مردم مانع از آن شود که فردی از شما حق را ببیند و نگوید. [که حق گویی ]نه اجلی را نزدیک می کند و نه روزیی را دور می گرداند.

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هیچ یک از شما نباید خود را کوچک کند. عرض کردند: ای رسول خدا! چگونه کسی از ما خود را کوچک می کند؟ فرمود: به این ترتیب که در جایی خود را موظّف به سخن گفتن بداند و چیزی نگوید. خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت به او می فرماید: چه چیز مانع از آن شد که درباره فلان و بهمان چیز سخنی نگویی؟ عرض می کند: ترس از مردم! خداوند می فرماید: سزاوارتر آن بود که از من می ترسیدی.

ص :352


1- کنز العمّال : 5534.
2- کنز العمّال : 29152 ، 29532.
3- کنز العمّال : 5540 .
4- کنز العمّال : 5567.
5- کنز العمّال : 5570.
6- الترغیب و الترهیب : 3/227/14.
7- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2646. التبلیغ : باب 398.

2659 - ما یَجِبُ فی مُواجَهَةِ أهلِ المَعاصی
2659 - وظیفه افراد هنگام رو به رو شدن با گنهکاران

الکتاب :

«وَ إذا رَأیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الّذِّکْرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَقَرَّبوا إلَی اللّهِ تَعالی بِبُغضِ أهلِ المَعاصی ، وَ القَوهُم بِوُجوهٍ مُکفَهِرَّةٍ ، و التَمِسوا رِضا اللّهِ بِسَخَطِهِم ، و تَقَرَّبوا إلَی اللّهِ بِالتَّباعُدِ مِنهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لأِیُّوبَ : أ تَدری ما کانَ جُرمُکَ إلَیَّ حتَّی ابتَلَیتُکَ ؟ قالَ : [لا] (3) یا رَبِّ ، قالَ : لأنَّکَ دَخَلتَ عَلی فِرعَونَ فادَّهَنتَ بِکَلِمَتَینِ . (4)

2659

وظیفه افراد هنگام رو به رو شدن با گنهکاران

قرآن:

«و چون بینی که در آیات ما از روی عناد گفتگو می کنند، از آنها روی گردان شو تا به سخنی جز آن پردازند. و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند، چون به یادت آمد، با آن مردم ستمکاره منشین».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با نفرت از گنهکاران، به خداوند متعال نزدیک شوید و با این افراد با ترشرویی برخورد کنید و با خشم گرفتن بر آنان خشنودی خدا را بجویید و با دوری کردن از آنها به خدا نزدیک شوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به ایّوب فرمود: آیا می دانی گناه تو نزد من چه بود که گرفتارت ساختم؟ عرض کرد: نه ای پروردگار من! فرمود: زیرا تو نزد فرعون رفتی و دو کلمه به ملایمت و سازش با او سخن گفتی.

ص :353


1- الأنعام : 68.
2- کنز العمّال : 5585 ، 5518.
3- ما بین المعقوفین أثبتناه من الفردوس : 3/174/4468.
4- کنز العمّال : 32318.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن نَلقی أهلَ المَعاصی بِوُجوهٍ مُکفَهِرَّةٍ . (1)

عنه علیه السلام :أدنَی الإنکارِ أن تَلقی أهلَ المَعاصی بِوُجوهٍ مُکفَهِرَّةٍ . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ العَمَلِ أن تَلقی أهلَ المَعاصی بِوُجوهٍ مُکفَهِرَّةٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «کانُوا لا یَتَناهَونَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ ......... » (4) _: أما إنَّهُم لَم یَکونوا یَدخُلونَ مَداخِلَهُم ، و لا یَجلِسونَ مَجالِسَهُم ، و لکِنْ کانوا إذا لَقُوهُم ضَحِکوا فی وُجوهِهِم و أنِسوا بِهِم . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ بَعَثَ مَلَکَینِ إلی أهلِ مَدینَةٍ لِیَقلِباها عَلی أهلِها ، فلَمَّا انتَهَیا إلَی المَدینَةِ وَجَدا رَجُلاً یَدعو اللّهَ و یَتَضَرَّعُ ......... فَعادَ إلَی اللّهِ تبارکَ و تعالی ، فقالَ : یا رَبِّ ، إنّی انتَهَیتُ إلَی المَدینَةِ فوَجَدتُ عَبدَکَ فُلانا یَدعوکَ و یَتَضَرَّعُ إلَیکَ ، فقالَ : امضِ لِما أمَرتُکَ بِهِ ؛ فإنَّ ذا رَجُلٌ لَم یَتَمَعَّرْ وَجهُهُ غَیظا لی قَطُّ ! (6)

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما دستور داد که با افراد گنهکار، با چهره ای درهم کشیده رو به رو شویم.

امام علی علیه السلام :کمترین مرتبه نهی از منکر این است که با گنهکاران، با چهره درهم کشیده برخورد کنید.

امام علی علیه السلام :بهترین کار این است که با گنهکاران، با ترشرویی برخورد کنید.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و از کار زشتی که آن را مرتکب می شدند یکدیگر را باز نمی داشتند ......... » _فرمود : آنها اعمال گنهکاران را انجام نمی دادند و در مجالس و محافل آنها نمی نشستند، اما وقتی با آنها روبه رو می شدند به صورتشان می خندیدند و با ایشان گرم می گرفتند.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ دو فرشته را فرستاد تا شهری را بر سر مردمش واژگون کنند. چون به آن شهر رسیدند مردی را در حال دعا و تضرّع دیدند ......... پس یکی از آن دو نزد خداوند تبارک و تعالی برگشت و گفت: پروردگارا! من، به آن شهر رسیدم، اما دیدم فلان بنده ات تو را می خواند و به درگاه تو زاری می کند.

خداوند فرمود: دستوری را که به تو دادم انجام ده. او مردی است که هرگز به خاطر من، چهره اش از خشم تغییر نکرده است!

ص :354


1- الکافی : 5/59/10.
2- وسائل الشیعة : 11/413/1.
3- تنبیه الخواطر : 2/124.
4- المائدة : 79 .
5- تفسیر العیّاشیّ : 1/335/161.
6- الکافی : 5/58/8.

عنه علیه السلام_ لِقَومٍ مِن أصحابِهِ _: إنَّهُ قَد حَقَّ لی أن آخُذَ البَریءَ مِنکُم بِالسَّقیمِ ، و کَیفَ لا یَحِقُّ لی ذلکَ و أنتُم یَبلُغُکُم عَنِ الرَّجُلِ مِنکُمُ القَبیحُ فلا تُنکِرونَ عَلَیهِ و لا تَهجُرونَهُ و لا تُؤذونَهُ حتّی یَترُکَ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :لَو أنَّکُم إذا بَلَغَکُم عَنِ الرَّجُلِ شَیءٌ تَمَشَّیتُم إلَیهِ فقُلتُم : یا هذا ، إمّا أن تَعتَزِلَنا و تَجتَنِبَنا ، و إمّا أن تَکُفَّ عَن هذا ، فإن فَعَلَ و إلاّ فَاجتَنِبوهُ . (2)

بحار الأنوار عن الحارثِ بنِ المُغیرةِ :لَقِینی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام ......... فَقالَ لی : أما لَتُحمَلَنَّ ذُنوبُ سُفَهائکُم عَلی عُلَمائکُم ......... ما یَمنَعُکُم إذا بَلَغَکُم عَنِ الرَّجُلِ مِنکُم ما تَکرَهونَهُ _ مِمّا یَدخُلُ بِهِ عَلَینا الأذی و العَیبُ عِندَ النّاسِ _ أن تَأتُوهُ فتُؤنِّبوهُ و تَعِظوهُ ، و تَقولوا لَهُ قَولاً بِلیغا ؟ ! فقُلتُ لَهُ : إذا لا یَقبَلُ مِنّا و لا یُطیعُنا ؟ قالَ : فقالَ : فإذا فَاهجُروهُ عِندَ ذلکَ وَ اجتَنِبوا مُجالَسَتَهُ . (3) (4)

امام صادق علیه السلام_ خطاب به گروهی از یاران خود _فرمود : من حق دارم که بی گناه شما را به خاطر گناه کارتان مؤاخذه کنم؛ چگونه چنین حقّی نداشته باشم، حال آن که درباره کار زشت یکی از افراد خود خبردار می شوید، امّا به او اعتراض نمی کنید و از او دوری نمی نمایید و اذیّتش نمی کنید تا از کار زشتش دست بردارد ؟!

امام صادق علیه السلام :هر گاه خبردار شدید که مردی کار خلافی می کند، نزد او بروید و بگویید: فلانی! یا از ما کناره گیری و دوری کن، یا از این کار خلاف دست بردار. اگر دست برنداشت از او دوری کنید.

بحار الأنوار_ به نقل از حارث بن مغیرة _: با امام صادق علیه السلام ملاقات کردم حضرت به من فرمود : قطعا گناهانِ نادانانِ شما بر دوش دانایانتان بار می شود ......... چرا وقتی می شنوید مردی از شما کار ناپسندی می کند _ کاری که موجب عیب و اذیّت ما نزد مردم می شود _ نزد او نمی روید و ملامت و موعظه اش نمی کنید و بی پروا و صریح با او حرف نمی زنید؟ عرض کردم:

اگر حرف ما را نپذیرفت و اطاعتمان نکرد، چه کنیم؟ فرمود: در این صورت از او دوری کنید و از همنشینی با وی اجتناب ورزید.

ص :355


1- وسائل الشیعة : 11/415/4.
2- وسائل الشیعة : 11/415/5.
3- بحار الأنوار : 2/22/63.
4- (انظر) المداهنة : باب 1279. الغضب : باب 3035 .

2660 - الأمرُ بِالمُنکَرِ وَالنَّهیُ عَنِ المَعروفِ !
2660 - امر به منکر و نهی از معروف!

الکتاب :

«الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَیفَ بِکُم إذا فَسَدَت نِساؤکُم ، و فَسَقَ شَبابُکُم ، و لَم تَأمُروا بِالمَعروفِ و لَم تَنهَوا عَنِ المُنکَرِ ؟ ! ......... کَیفَ بِکُم إذا أمَرتُم بِالمُنکَرِ و نَهَیتُم عَنِ المَعروفِ ؟ ! ......... کَیفَ بِکُم إذا رَأیتُمُ المَعروفَ مُنکَرا و المُنکَرَ مَعروفا ؟ ! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إلَی اللّهِ أشکو مِن مَعشَرٍ یَعیشونَ جُهّالاً ، و یَموتونَ ضُلاّلاً ......... و لا عِندَهُم أنکَرُ مِنَ المَعروفِ ، و لا أعرَفُ مِنَ المُنکَرِ ! (3)

2660

امر به منکر و نهی از معروف!

قرآن:

«مردان و زنان منافق همه همانند یکدیگرند. به کارهای زشت فرمان می دهند و از کارهای نیک باز می دارند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه حالی خواهید داشت آن گاه که زنانتان فاسد شوند و جوانانتان نابکار شوند و شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید؟ ......... چه حالی خواهید داشت آن گاه که به زشت کاری فرمان رانید و از خوبیها باز دارید؟ ......... چه حالی خواهید داشت آن گاه که خوب را زشت شمرید و زشت را نیکو؟

امام علی علیه السلام :به خدا شکایت می برم از گروهی که نادان زندگی می کنند و گمراه می میرند ......... و در نزد آنها چیزی زشت تر از نیکی و خوبتر از زشتی نیست!

ص :356


1- التوبة : 67.
2- تهذیب الأحکام : 6/177/359.
3- نهج البلاغة : الخطبة 17.

عنه علیه السلام :إنَّهُ سَیَأتی عَلَیکُم مِن بَعدی زَمانٌ لَیسَ فیهِ شَیءٌ أخفی مِنَ الحَقِّ ، و لا أظهَرَ مِنَ الباطِلِ ......... و لا فی البِلادِ شَیءٌ أنکَرَ مِنَ المَعروفِ ، و لا أعرَفَ مِنَ المُنکَرِ ! (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :وَیلٌ لِمَن یَأمُرُ بِالمُنکَرِ و یَنهی عَنِ المَعروفِ ! (2)

عنه علیه السلام :إنَّ رَجُلاً مِن خَثعَمٍ جاءَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أخبِرنی ......... أیُّ الأعمالِ أبغَضُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ؟ قالَ : الشِّرکُ بِاللّهِ ، قالَ : ثُمّ ما ذا ؟ قالَ : قَطیعَةُ الرَّحِمِ ، قالَ : ثُمّ ما ذا ؟ قالَ : الأمرُ بِالمُنکَرِ و النَّهیُ عَنِ المَعروفِ . (3)

امام علی علیه السلام :پس از من روزگاری بر شما فرا خواهد رسید که در آن زمان چیزی پنهانتر از حق و چیزی آشکارتر از باطل نیست ......... و در شهرها چیزی نا پسندتر از کار نیک و پسندیده تر از کار زشت وجود ندارد!

امام صادق علیه السلام :وای بر کسی که به زشت کاری فرمان می دهد و از خوبیها باز می دارد!

امام صادق علیه السلام :مردی از خثعم خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! به من بفرمایید ......... کدام کارها نزد خداوند عزّ و جلّ منفورتر است؟ حضرت فرمود: شرک ورزیدن به خدا. عرض کرد: سپس چه کاری؟ فرمود: بریدن پیوند خویشاوندی. عرض کرد: بعد چه کاری؟ فرمود: فرمان دادن به زشت کاری ها و بازداشتن از خوبیها.

ص :357


1- نهج البلاغة : الخطبة 147.
2- الزهد للحسین بن سعید : 106/290.
3- تهذیب الأحکام : 6/176/355.

ص :358

350 - العزّة

350 - عزّت
اشاره

(1)

ص :359


1- انظر : عنوان 172 «الذلّة» ، الحقّ : باب 889.

2661 - مَن لَهُ العِزَّةُ جَمیعاً
2661 - کسی که عزّت، همه، از آنِ اوست

الکتاب :

«مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعا إلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُوْلئِکَ هُوَ یَبُورُ» . (1)

«وَ لا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعا هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» . (2)

«بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأنَّ لَهُمْ عَذابا ألِیما * الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعا» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی الدّعاءِ _: یا مَن هُوَ رَبٌّ بِلا وَزیرٍ ، یا مَن هُوَ عَزیزٌ بِلا ذُلٍّ ، یا مَن هُوَ غَنِیٌّ بِلا فَقرٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ عَزیزٍ داخِلٍ تَحتَ القُدرَةِ فَذَلیلٌ . (5)

2661

کسی که عزّت، همه، از آنِ اوست

قرآن:

«هر که خواهان عزّت است بداند که عزّت، همگی از آنِ خداست. سخن پاک به سوی او بالا می رود و کردار نیک است که آن را بالا می برد. و برای آنان که از روی مکر به تبهکاری می پردازند، عذابی سخت است و مکرشان نیز از میان می رود».

«سخن آنان تو را غمگین نکند ؛ زیرا عزّت، همه از آن خداست. او شنوای داناست».

«منافقان را بشارت ده که آنان را عذابی دردآور است. کسانی که به جای مؤمنان، کافران را به دوستی بر می گزینند ، آیا عزّت را نزد آنان می جویند، در حالی که عزّت، همه، از آنِ خداست؟».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : ای خداوندگارِ بی دستیار، ای عزیزِ بدور از ذلّت، ای بی نیازِ به دور از فقر.

امام علی علیه السلام :هر عزیزی که زیر قدرت و سلطه ای باشد، ذلیل است.

ص :360


1- فاطر : 10.
2- یونس : 65.
3- النساء : 138 ، 139.
4- بحار الأنوار : 94/393.
5- تحف العقول : 215.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی دعاءِ عَرَفةَ _: یا مَن خَصَّ نَفسَهُ بِالسُّمُوِّ و الرِّفعَةِ ، و أولِیاؤهُ بِعِزِّهِ یَعتَزّونَ ، یا مَن جَعَلَت لَهُ المُلوکُ نِیرَ المَذَلَّةِ عَلی أعناقِهِم فَهُم مِن سَطَواتِهِ خائفونَ . (1)

(2)

امام حسین علیه السلام_ در دعای عرفه _گفت : ای کسی که بلند مرتبگی و رفعت را ویژه خود گردانیده و دوستانش به عزّت او عزّتمندند؛ ای کسی که شهریاران، یوغ مذلّت در برابر او را به گردن خویش افکنده اند و از صولت او ترسانند.

2662 - مَن بِیَدِهِ العِزُّ وَالذُّلُّ
2662 - کسی که عزّت و ذلّت به دست اوست

الکتاب :

«قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «قُل اللّهُمَّ مالِکَ المُلکِ . . .» لَمّا سُئلَ عَن بَنی اُمَیَّةَ ، آتاهُمُ اللّهُ المُلکَ _: لَیسَ حَیثُ تَذهَبُ إلَیهِ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ آتانا المُلکَ و أخَذَتهُ بَنو اُمَیَّةَ ؛ بِمَنزِلَةِ الرَّجُلِ یَکونُ لَهُ الثَّوبُ فیَأخُذُهُ الآخَرُ ، فلَیسَ هُوَ لِلّذی أخَذَهُ . (4)

(5)

2662

کسی که عزّت و ذلّت به دست اوست

قرآن:

«بگو: ای پروردگار دارنده مُلک! به هر که خواهی ملک می دهی و از هر که بخواهی مُلک می ستانی. هر کس را که بخواهی عزّت می بخشی و هر که را بخواهی ذلیل می گردانی. همه نیکیها به دست توست و تو بر هر کاری توانایی».

حدیث:

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «بگو: ای پروردگار دارنده مُلک ......... » و در پاسخ به این پرسش که آیا خداوند به بنی امیّه مُلک و شهریاری داد _فرمود : چنان نیست که تو فکر می کنی. [بلکه ]خداوند عزّ و جلّ مُلک و حکومت را به ما داد اما بنی امیّه آن را گرفتند. مانند این که کسی جامه ای داشته باشد و دیگری آن را از او [به زور ]بگیرد. این جامه از آنِ کسی نیست که آن را [به زور ]گرفته است.

ص :361


1- بحار الأنوار : 98/220/3 .
2- (انظر) معرفة اللّه : باب 2619.
3- آل عمران : 26.
4- الکافی : 8/266/389.
5- (انظر) معرفة اللّه : باب 2613.

2663 - العِزَّةُ للَّهِِ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنینَ
2663 - عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است

الکتاب :

«یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأعَزُّ مِنْها الْأذَلَّ وَ للّهِِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ و قَد قیلَ لَهُ علیه السلام : فیکَ عَظَمَةٌ ! _: لا بَل فِیَّ عِزَّةٌ ، قالَ اللّهُ تَعالی : «و للّهِِ العِزَّةُ و لِرَسولِهِ و لِلمُؤمِنینَ» . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أعطَی المُؤمِنَ ثَلاثَ خِصالٍ : العِزَّ فی الدّنیا و الآخِرَةِ ، و الفَلجَ فی الدّنیا و الآخِرَةِ ، و المَهابَةَ فی صُدورِ الظّالِمینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ فَوَّضَ إلَی المُؤمِنِ اُمورَهُ کُلَّها ، و لَم یُفَوِّضْ إلَیهِ أن یَکونَ ذَلیلاً ، أ مَا تَسمَعُ اللّهَ تَعالی یَقولُ : «و للّهِِ العِزَّةُ ......... » ؟ ! فالمُؤمِنُ یَکونُ عَزیزا و لا یَکونُ ذَلیلاً ، إنَّ المُؤمِنَ أعَزُّ مِنَ الجَبَلِ ؛ لأِنَّ الجَبَلَ یُستَقَلُّ مِنهُ بِالمَعاوِلِ ، و المُؤمِنُ لا یُستَقَلُّ مِن دینِهِ بِشَیءٍ . (4)

2663

عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است

قرآن:

«می گویند: چون به مدینه باز گردیم صاحبان عزّت، ذلیلان را از آن جا بیرون خواهند کرد. حال آن که عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است اما منافقان نمی دانند».

حدیث:

امام حسن علیه السلام_ وقتی به ایشان گفته شد: در تو نخوت است! _فرمود : نه، بلکه در من عزّت است. خداوند متعال فرموده است: «و عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است».

امام باقر علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی سه خصلت به مؤمن عطا فرموده است: عزّت در دنیا و آخرت، رستگاری در دنیا و آخرت و هیبت در سینه های ستمگران.

امام صادق علیه السلام :خداوند اختیار همه کارها را به مؤمن داده اما این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد. مگر نشنیده ای که خداوند متعال می فرماید: «و عزّت از آنِ خداست ......... »؟ پس، مؤمن عزیز است و ذلیل نیست. مؤمن از کوه نیرومندتر است؛ زیرا از کوه با ضربات تیشه کم می شود، اما با هیچ وسیله ای از دین مؤمن نمی توان کاست.

ص :362


1- المنافقون : 8.
2- بحار الأنوار : 44/106/15.
3- الکافی : 8/234/310.
4- تهذیب الأحکام : 6 / 179 / 367 .

2664 - مَنِ اعتَزَّ بِغَیرِ اللَّهِ
2664 - کسی که از غیر خدا عزّت جوید

الکتاب :

«الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإنَّ الْعِزَّةَ للّهِِ جَمِیعا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اعتَزَّ بِغَیرِ اللّهِ أهلَکَهُ العِزُّ . (2)

عنه علیه السلام :العَزیزُ بِغَیرِ اللّهِ ذَلیلٌ . (3)

عنه علیه السلام :اِعلَمْ أنَّهُ لا عِزَّ لِمَن لا یَتَذَلَّلُ للّهِِ ، و لا رِفعَةَ لِمَن لا یَتَواضَعُ للّهِِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الشَّیطانِ _: اِعتَرَتهُ الحَمِیَّةُ ، و غَلَبَت عَلَیهِ الشِّقوَةُ ، و تَعَزَّزَ بِخِلقَةِ النّارِ ، وَ استَوهَنَ خَلقَ الصَّلصالِ . (5)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم بِالرَّفضِ لِهذِه الدّنیا التّارِکَةِ لَکُم و إن لَم تُحِبّوا تَرکَها ......... فلا تَنافَسوا فی عِزِّ الدّنیا و فَخرِها ......... فإنَّ عِزَّها و فَخرَها إلی انقِطاعٍ . (6)

2664

کسی که از غیر خدا عزّت جوید

قرآن:

«کسانی که به جای مؤمنان، کافران را به دوستی می گیرند. آیا عزّت را نزد آنان می جویند؟ حال آن که عزت، همه، از آنِ خداست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر که عزّت را از جز خدا بجوید، آن عزّت او را هلاک گرداند.

امام علی علیه السلام :عزیزِ غیر خدایی ذلیل است.

امام علی علیه السلام :بدان که عزّتمند نیست کسی که در برابر خدا ذلیل نباشد و بلندی نیابد کسی که در برابر خدا افتادگی نورزد.

امام علی علیه السلام_ در وصف شیطان _فرمود : تعصب او را فرا گرفت و بدبختی بر وی چیره گشت و به این که از آتش آفریده شده است مغرور شد و تکبّر ورزید و آدم را برای این که از پاره ای گِلِ خشکیده آفریده شده بود، خوار شمرد.

امام علی علیه السلام :شما را به رها کردن این دنیا توصیه می کنم؛ دنیایی که شما را رها می کند هر چند رها کردن آن را دوست نداشته باشید ......... پس، در عزّت دنیا و افتخارات آن رقابت نکنید ......... زیرا عزّت و افتخارات دنیا از بین رفتنی است.

ص :363


1- النساء : 139.
2- غرر الحکم : 8217.
3- بحار الأنوار : 78/10/67.
4- تحف العقول : 366.
5- نهج البلاغة : الخطبة 1.
6- نهج البلاغة : الخطبة 99.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الدّنیا _: حالُها انتِقالٌ ، و وَطأتُها زِلزالٌ ، و عِزُّها ذُلٌّ ، و جِدُّها هَزلٌ ، و عُلوُها سُفْلٌ . (1)

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : دنیا کارش دگرگونی و جا به جایی است و جایگاهش لرزان و عزّتش خواری و کارهای جدّیش شوخی و بلندیش پستی است.

2665 - تَفسیرُ العِزِّ
2665 - تفسیر عزّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُسنُ خُلقِ المُؤمِنِ مِنَ التَّواضُعِ ......... ، و عِزُّه تَرکُ القالِ و القیلِ . (2)

عنه علیه السلام :لا عِزَّ أرفَعُ مِنَ الحِلمِ . (3)

عنه علیه السلام :و لا عِزَّ کَالحِلمِ . (4)

عنه علیه السلام :العِزُّ إدراکُ الانتِصارِ . (5)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :طاعَةُ وُلاةِ الأمرِ تَمامُ العِزِّ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العِزُّ أن تَذِلَّ لِلحَقِّ إذا لَزِمَکَ . (7)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ عِزٌّ ، و الجَهلُ ذُلٌّ . (8)

عنه علیه السلام :شَرَفُ المُؤمِنِ صَلاتُهُ بِاللَّیلِ ، و عِزُّهُ کَفُّ الأذی عَنِ النّاسِ . (9) (10)

2665

تفسیر عزّت

امام علی علیه السلام :خوش خویی مؤمن از فروتنی است ......... و عزّتش در رها کردن گویه ها و وا گویه هاست.

امام علی علیه السلام :هیچ عزّتی بالاتر از بردباری نیست.

امام علی علیه السلام :عزّتی چون بردباری نیست.

امام علی علیه السلام :عزّت، در رسیدن به انتقام است (همین که به آن مرحله از توانایی رسید که بتواند انتقام بگیرد، همین برای عزّت و غلبه او کافی است و نیاز نیست که انتقام بکشد).

امام زین العابدین علیه السلام :فرمان بردن از فرمانروایان [الهی] کمال عزّت است.

امام صادق علیه السلام :عزّت آن است که هر گاه با حق رو به رو شدی، در برابر آن خوار باشی.

امام صادق علیه السلام :راستی، عزّت است و نادانی، ذلّت.

امام صادق علیه السلام :شرافت مؤمن در نماز شب خواندن اوست و عزّتش در آزار نرساندن به مردم.

ص :364


1- نهج البلاغة : الخطبة 191.
2- بحار الأنوار : 77/268/1.
3- بحار الأنوار : 71/414/32.
4- نهج البلاغة : الحکمة 113.
5- غرر الحکم : 1105.
6- تحف العقول : 283.
7- بحار الأنوار : 78/228/105.
8- تحف العقول : 356.
9- الخصال : 6/18.
10- (انظر) العزّة : باب 2666.

2666 - موجِباتُ العِزِّ
2666 - موجبات عزّت

بحار الأنوار :أوحَی اللّهُ تَعالی إلی داوودَ علیه السلام : یا داوودُ ، إنّی ......... وَضَعتُ العِزَّ فی طاعَتی ، و هُم یَطلُبونَهُ فی خِدمَةِ السُّلطانِ فلا یَجِدونَهُ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ کُلَّ یَومٍ : أنا رَبُّکُمُ العَزیزُ ، فمَن أرادَ عِزَّ الدّارَینِ فَلْیُطِعِ العَزیزَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ أن یَکونَ أعَزَّ النّاسِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ عَزَّ و جلَّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ خِطابُهُ إلی أبی اُمامَةَ _: أعِزَّ أمرَ اللّهِ یُعِزَّکَ اللّهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :التَّذَلُّلُ لِلحَقِّ أقرَبُ إلَی العِزِّ مِنَ التَّعَزُّزِ بِالباطِلِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أذَلَّ نَفسَهُ فی طاعَةِ اللّهِ فهُوَ أعَزُّ مِمَّن تَعَزَّزَ بِمَعصِیَةِ اللّهِ . (6)

2666

موجبات عزّت

بحار الأنوار:خداوند متعال به داود علیه السلام وحی فرمود: ای داود! من ......... عزّت را در طاعت از خود قرار دادم، ولی مردم آن را در خدمت به سلطان جستجو می کنند و از این رو نمی یابندش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال هر روز می فرماید: من پروردگار عزّتمند شما هستم؛ پس هر که خواهان عزّت دو جهان است باید که از عزّتمند فرمان برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که می خواهد عزیزترین مردم باشد، باید از خداوند عزّ و جلّ پروا داشته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ خطاب به ابو امامه _فرمود : کار خدا را عزیز شمار تا خداوند تو را عزیز گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوار بودن در برابر حق به عزّت نزدیکتر است، تا عزّت یافتن به وسیله باطل.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که خود را در طاعت خدا خوار گرداند، عزیزتر از کسی است که با نافرمانی خدا به عزّت رسد.

ص :365


1- بحار الأنوار : 78/453/21.
2- کنز العمّال : 43101.
3- بحار الأنوار : 70/285/8.
4- کنز العمّال : 43102 .
5- کنز العمّال : 44101.
6- کنز العمّال : 43084.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَفا مِن مَظلِمَةٍ أبدَلَهُ اللّهُ بِها عِزّا فی الدّنیا و الآخِرَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا یَزیدُ اللّهُ بِهِنَّ إلاّ خَیرا: التَّواضُع لا یَزیدُ اللّهُ بِهِ إلاّ ارتِفاعا ، و ذِلُّ النَّفسِ لا یَزیدُ اللّهُ بِهِ إلاّ عِزّا ، و التَّعَفُّفُ لا یَزیدُ اللّهُ بِهِ إلاّ غِنیً . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أرادَ الغِنی بِلا مالٍ ، و العِزَّ بِلا عَشیرَةٍ ، و الطّاعَةَ بِلا سُلطانٍ ، فَلْیَخرُجْ مِن ذُلِّ مَعصِیَةِ اللّهِ إلی عِزِّ طاعَتِهِ ؛ فإنَّهُ واجِدٌ ذلکَ کُلَّهُ . (3)

عنه علیه السلام :إذا طَلَبتَ العِزَّ فَاطلُبْهُ بِالطّاعَةِ . (4)

عنه علیه السلام :لا عِزَّ کالطّاعَةِ . (5)

عنه علیه السلام :لا کَرَمَ أعَزُّ مِنَ التَّقوی . (6)

عنه علیه السلام :لا عِزَّ أعَزُّ مِنَ التَّقوی . (7)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَی اللّهِ ......... وَ اعتَصِموا بِحَقائقِها ، تَؤلْ بِکُم إلی أکنانِ الدَّعَةِ ، و أوطانِ السَّعَةِ ، و مَعاقِلِ (مَناقِلِ) الحِرزِ ، و مَنازِلِ (مَنالِ) العِزِّ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از ظلمی که به او شده است در گذرد، خداوند به جای آن در دنیا و آخرت او را عزیز گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که خداوند به سبب آنها جز بر خیر و خوبی نمی افزاید: افتادگی، که خداوند به سبب آن جز بلند مرتبگی نمی افزاید، شکسته نفسی، که خداوند به سبب آن جز عزّت نمی افزاید و مناعت طبع، که خداوند به سبب آن جز توانگری نمی افزاید.

امام علی علیه السلام :هر که می خواهد بدون داشتن مال و ثروت، بی نیاز باشد و بدون داشتن ایل و تبار، عزتمند و بدون برخورداری از قدرت، فرمانش برده شود، پس باید از خواری معصیت خدا به عزّت طاعت او در آید؛ در این صورت، همه آنها را می یابد.

امام علی علیه السلام :هر گاه جویای عزّت هستی آن را با طاعت [از خدا] بجوی.

امام علی علیه السلام :هیچ عزّتی چون طاعت [از خدا ]نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ کرامتی عزّت بخش تر از تقوا نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ عزّتی بالاتر از تقوا نیست.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا شما را به تقوای الهی سفارش می کنم ......... به حقایق آن چنگ زنید تا شما را به پناهگاههای آسایش و جایگاههای رفاه و حصارهای محافظ و منزلهای عزّت برساند.

ص :366


1- بحار الأنوار : 77/121/20.
2- بحار الأنوار : 75/123/22 .
3- تنبیه الخواطر : 1 / 51.
4- غرر الحکم : 4056.
5- غرر الحکم : 10456.
6- الأمالی للصدوق : 399/515.
7- نهج البلاغة : الحکمة 371.
8- نهج البلاغة : الخطبة 195.

عنه علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: إلهی کَفی لی عِزّا أن أکونَ لَکَ عَبدا ، و کَفی بی فَخرا أن تَکونَ لی رَبّا . (1)

عنه علیه السلام :العِزَّ مَعَ الیَأسِ . (2)

عنه علیه السلام :ألا إنَّهُ مَن یُنصِفُ النّاسَ مِن نَفسِهِ لَم یَزِدْهُ اللّهُ إلاّ عِزّا . (3)

عنه علیه السلام :الشَّجاعَةُ أحَدُ العِزَّینِ ، الفِرارُ أحَدُ الذُلَّینِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن سَلا عَن مَواهِبِ الدّنیا عَزَّ . (5)

عنه علیه السلام :القَناعَةُ تُؤَدّی إلَی العِزِّ . (6)

عنه علیه السلام :مَن قَنَعَت نَفسُهُ عَزَّ مُعسِرا، مَن شَرِهَت نَفسُهُ ذَلَّ موسِرا . (7)

عنه علیه السلام :اِقنَعْ تَعِزَّ . (8)

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ ......... و الجِهادَ عِزّا لِلإس_لامِ . (9)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: ثُمّ أنزَلَ عَلَیهِ الکِتابَ نورا لا تُطفَأُ مَصابیحُهُ ......... و تِبیانا لا تُهدَمُ (لا تَنهَدِمُ) أرکانُهُ، و شِفاءً لا تُخشی أسقامُهُ، و عِزّا لا تُهزَمُ أنصارُهُ ، و حَقّا لا تُخذَلُ أعوانُهُ ......... جَعَلَهُ اللّهُ رِیّا لِعَطَشِ العُلَماءِ ، و رَبیعا لِقُلوبِ الفُقَهاءِ ......... و مَعقِلاً مَنیعا ذُروَتُهُ، و عِزّا لِمَن تَوَلاّهُ . (10)

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : الهی! همین عزّت مرا بس که بنده تو هستم و همین افتخار مرا بس که تو خداوندگار من هستی.

امام علی علیه السلام :عزّت، با قطع طمع همراه است.

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس با مردم به انصاف رفتار کند، خداوند جز بر عزّت او نیفزاید.

امام علی علیه السلام :شجاعت یکی از دو عزّت است و گریختن [از رزمگاه] یکی از دو ذلّت.

امام علی علیه السلام :هرکه از دَهِشهای دنیا دست شست، عزّت یافت.

امام علی علیه السلام :قناعت به عزّت می انجامد.

امام علی علیه السلام :هر که روحیه ای قانع داشته باشد، در عین تنگدستی عزیز است و هر که روحیه ای سیری ناپذیر داشته باشد، در عین توانگری ذلیل است.

امام علی علیه السلام :قانع باش تا عزیز گردی.

امام علی علیه السلام :خداوند ......... جهاد را برای عزّت بخشیدن به اسلام واجب فرمود.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : آن گاه قرآن را بر او فرو فرستاد که نوری است که چراغهایش خاموش نمی شود ......... و بنای روشنگری است که پایه هایش ویران نمی گردد و شفا و درمانی است که ترس از بیماریهای آن نمی رود و عزّتی است که هوا دارانش شکست نمی خورند و حقّی است که یارانش تنها گذاشته نمی شوند ......... خداوند آن را سیراب کننده عطشِ دانشوران قرار داده است و بهارِ دلهای فهمیدگان ......... و پناهگاهی که ستیغ آن دست نا یافتنی است و برای کسی که آن را سرپرست خود گیرد، مایه عزّت می باشد.

ص :367


1- الخصال : 420/14.
2- . غرر الحکم : 443.
3- الکافی : 2/144/4.
4- . غرر الحکم : 1662 _ 1663.
5- غرر الحکم : 9184.
6- . غرر الحکم : 1123.
7- غرر الحکم : 8439 _ 8440.
8- بحار الأنوار:78/53/90.
9- . نهج البلاغة : الحکمة 252.
10- نهج البلاغة : الخطبة 198.

عنه علیه السلام :و العَرَبُ الیَومَ و إن کانوا قَلیلاً ، فهُم کَثیرونَ بِالإسلامِ ، عَزیزونَ بِالاجتِماعِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الیَأسُ مِمّا فی أیدی النّاسِ عِزُّ للمُؤمِنِ فی دِینِهِ، أ وَ ما سَمِعتَ قَولَ حاتِمٍ:

إذا ما عَزَمتَ الیَأسَ ألْفَیتَهُ الغِنی

إذا عَرَفَتْهُ النَّفسُ، و الطَّمَعُ الفَقرُ (2)

عنه علیه السلام :الغَناءُ و العِزُّ یَجولانِ فی قَلبِ المُؤمِنِ ، فإذا وَصَلا إلی مَکانٍ فیهِ التَّوَکُّلُ أوطَناهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن صَبَرَ عَلی مُصیبَةٍ زادَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عِزّا عَلی عِزِّه ، و أدخَلَهُ جَنَّتَهُ مَعَ مُحَمَّدٍ و أهلِ بَیتِهِ صلی الله علیه و آله . (4)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ لا یَزیدُ اللّهُ بِهِنَّ المَرءَ المُسلِمَ إلاّ عِزّا : الصَّفحُ عَمَّن ظَلَمَهُ ، و إعطاءُ مَن حَرَمَهُ ، و الصِّلَةُ لِمَن قَطَعَهُ . (5)

امام علی علیه السلام :امروز عرب، گر چه اندک شمارند، ولی به سبب اسلام فراوانند و به خاطر اتحاد و همبستگی عزیز و نیرومندند.

امام باقر علیه السلام :چشم نداشتن به دست مردم موجب عزّت دینی مؤمن است. آیا این سخن حاتم را نشنیده ای که: هر گاه به چشم برکندن [از دست مردم] مصمم شدی و جانت با آن آشنا شد، آن را بی نیازی خواهی یافت و طمع را فقر و نیازمندی.

امام باقر علیه السلام :توانگری و عزّت در دل مؤمن می چرخند و چون به نقطه ای که در آن توکّل است رسیدند، در همان جا مستقر می شوند.

امام باقر علیه السلام :هرکه در برابر مصیبتی شکیبایی ورزد، خداوند عزّ و جلّ بر عزّتش بیفزاید و او را در بهشتِ خود، با محمّد و خاندان او علیهم السلام در آورد.

امام باقر علیه السلام :سه چیز است که خداوند به واسطه آنها جز بر عزّت انسان مسلمان نمی افزاید: گذشت کردن از کسی که به او ستم کرده است، بخشیدن به کسی که از [دادن چیزی به] او دریغ کرده است و پیوستن به کسی که از او بریده است.

ص :368


1- نهج البلاغة : الخطبة 146.
2- الکافی : 2/149/6.
3- کشف الغمّة : 2/359.
4- بحار الأنوار : 82/128/3.
5- الکافی : 2/109/10.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثَةٌ اُقسِمُ بِاللّهِ أنَّها الحَقُّ : ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ و لا زَکاةٍ ، و لا ظُلِمَ أحَدٌ بِظُلامَةٍ فقَدَرَ أن یُکافِیَ بِها فکَظَمَها إلاّ أبدَلَهُ اللّهُ مَکانَها عِزّا ، و لا فَتَحَ عَبدٌ عَلی نَفسِهِ بابَ مَسألَةٍ إلاّ فُتِحَ عَلَیهِ بابُ فَقرٍ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أرادَ عِزّا بِلا عَشیرَةٍ ، و غِنیً بِلا مالٍ ، و هَیبَةً بِلا سُلطانٍ ، فَلْیُنقَلْ مِن ذُلِّ مَعصِیَةِ اللّهِ إلی عِزِّ طاعَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أخرَجَهُ اللّهُ مِن ذُلِّ المَعاصی إلی عِزِّ التَّقوی ، أغناهُ اللّهُ بِلا مالٍ ، و أعَزَّهُ بِلا عَشیرَةٍ ، و آنَسَ_هُ بِلا بَشَرٍ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَزالُ العِزُّ قَلِقا حتّی یَأتِیَ دارا قَدِ استَشعَرَ أهلُها الیَأسَ مِمّا فی أیدی النّاسِ فَیوطِنَها . (4)

عنه علیه السلام :ما مِن عَبدٍ کَظَمَ غَیظا إلاّ زادَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عِزّا فی الدّنیا و الآخِرَةِ . (5)

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که، به خدا قسم، حقّند: هیچ ثروتی بر اثر پرداخت صدقه و زکات کم نشد، در حق هیچ کس ستمی نشد که بتواند تلافی کند، اما خویشتنداری ورزید مگر این که خداوند عوض آن به او عزّت داد و هیچ بنده ای دَرِ نیاز خواهی و خواهشی را به روی خود نگشود مگر این که دری از فقر و نیازمندی به رویش گشوده گشت.

امام صادق علیه السلام :هر که می خواهد بی آن که ایل و تباری داشته باشد عزتمند باشد و بدون آن که مال و ثروتی داشته باشد بی نیاز باشد و بدون آن که قدرتی داشته باشد هیبت و شکوه داشته باشد، باید از خواری معصیت خدا به عزّت طاعت او در آید.

امام صادق علیه السلام :هر کس که خداوند او را از خواری گناهان به عزّتِ پرهیزگاری در آورد، او را بی نیاز گرداند، بی آن که ثروتی داشته باشد و عزیز و قدرتمندش کند، بی آن که ایل و تباری داشته باشد و از تنهایی به درش آورد، بی آن که کسی با او همدم شود.

امام صادق علیه السلام :عزّت پیوسته بی قراری می کند، تا آن که به خانه ای در آید که اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آن جا مستقر می شود.

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای خشم خود را فرو نخورد، مگر این که خداوند عزّ و جلّ بر عزّت او در دنیا و آخرت افزود.

ص :369


1- بحار الأنوار : 78/209/79.
2- الخصال : 169/222.
3- بحار الأنوار : 78/270/110 .
4- کشف الغمّة : 2/417.
5- الکافی : 2/110/5.

عنه علیه السلام :مَن بَرِئَ مِنَ الشَّرِّ نالَ العِزَّ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لِرَجُلٍ ق_الَ لَ_هُ : أوصِنی _: اِحفَظْ لِسانَکَ تَعِزَّ ، و لا تُمَکِّنِ النّاسَ مِن قِیادِکَ فتَذِلَّ رَقبَتُکَ . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :ما تَرَکَ الحَقَّ عَزیزٌ إلاّ ذَلَّ ، و لا أخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إلاّ عَزَّ . (3)

لقمانُ علیه السلام_ لاِبنِه و هُوَ یَعِظُهُ _: إن أردتَ أن تَجمَعَ عِزَّ الدّنیا فَاقطَعْ طَمَعَکَ مِمّا فی أیدی النّاسِ ؛ فإنَّما بَلَغَ الأنبِیاءُ و الصِّدِّیقونَ ما بَلَغوا بِقَطعِ طَمَعِهِم . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :هر که از بدی پاک شد، به عزّت دست یافت.

امام کاظم علیه السلام_ خطاب به مردی که عرض کرد: به من سفارشی فرمایید _فرمود : زبانت را نگه دار تا عزیز گردی و زمام اختیار خودت را به دست مردم مسپار، که ذلیل می شوی.

امام عسکری علیه السلام :هیچ عزّتمندی حقّ را فرو نگذاشت مگر این که به ذلّت افتاد، و هیچ ذلیل و ناتوانی حق را نگرفت مگر این که عزیز و نیرومند شد.

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : اگر می خواهی عزّت دنیا را به دست آوری، طمع خویش را از آنچه مردم دارند، ببُر؛ زیرا پیامبران و صدّیقان، به سبب برکندن طمع خود، به آن مقامات رسیدند.

2667 - أدَبُ الدُّعاءِ لِطَلَبِ العِزِّ
2667 - ادب دعا در خواستن عزّت

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی مَکارِمِ الأخلاقِ _: و أعِزَّنی و لا تَبتَلِیَنّی بِالکِبرِ ......... و لا تَرفَعْنی فی النّاسِ دَرَجَةً إلاّ حَطَطتَنی عِندَ نَفسی مِثلَها ، و لا تُحدِثْ لی عِزّا ظاهِرا إلاّ أحدَثتَ لی ذِلّةً باطِنَةً عِندَ نَفسی بِقَدرِها . (6)

2667

ادب دعا درخواستن عزّت

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای خود در مکارم اخلاق _گفت : مرا عزّت بخش و به کبر و غرور مبتلایم مفرما ......... و مرا در نزد مردم درجه ای بالا مبر، جز این که به همان اندازه در نظر خودم فرودم آوری و هیچ عزّت آشکاری برایم پدید میاور مگر این که به همان اندازه ذلّتی درونی در نظر خودم پدید آوری.

ص :370


1- تحف العقول : 316.
2- الکافی : 2/113/4.
3- بحار الأنوار : 78/374/24.
4- قصص الأنبیاء : 195 / 244.
5- (انظر) عنوان 323 «الطاعة» . (انظر) الیأس : باب 4173.
6- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .

عنه علیه السلام_ مِن دُعائهِ یَومَ عَرَفةَ _: و ذَلِّلْنی بَینَ یَدَیکَ ، و أعِزَّنی عِندَ خَلقِکَ ، و ضَعْنی إذا خَلَوتُ بِکَ ، وَ ارفَعْنی بَینَ عِبادِکَ ، و أغنِنی عَمَّن هُوَ غَنِیٌّ عَنّی ، و زِدْنی إلَیکَ فاقَةً و فَقرا . (1)

بحار الأنوار :فی الدُّعاءِ : اللّهُمَّ و فی صُدورِ الکافِرینَ فعَظِّمْنی ، و فی أعیُنِ المُؤمِنینَ فجَلِّلْنی ، و فی نَفسی و أهلِ بَیتی فذَلِّلْنی . (2)

بحار الأنوار :أیضا _ : و فی نَفسی فذَلِّلْنی و فی أعیُنِ النّاسِ فعَظِّمْنی . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای او در روز عرفه _گفت : مرا در پیشگاه خودت خوار گردان و نزد خلقت عزیز فرما؛ مرا در خلوتِ با خودت پست گردان و در میان بندگانت سربلند، و از کسی که از من بی نیاز است، بی نیازم گردان و بر نیازمندی و فقر من به خودت بیفزای.

بحار الأنوار_ در دعا _: بار خدایا! مرا در سینه های کافران با عظمت گردان و در چشمان مؤمنان پر شکوه، و در نزد خودم و خانواده ام مرا کوچک گردان.

بحار الأنوار_ نیز در دعا _: مرا در نظر خودم خوار گردان و در چشم مردم بزرگ دار.

2668 - ما یوجِبُ بَقاءَ العِزِّ
2668 - عوامل پایداری عزّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَرَوَّحْ إلی بَقاءِ عِزِّکَ بِالوَحدَةِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اُطلُب بَقاءَ العِزِّ بإماتَةِ الطَّمَعِ . (6)

2668

عوامل پایداری عزّت

امام علی علیه السلام :با تنهایی به پایداری عزّت خویش روی آر.

امام باقر علیه السلام :پایداری عزّت را با میراندن طمع بجوی.

ص :371


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 47 .
2- بحار الأنوار : 98/51.
3- . بحار الأنوار: 98/47.
4- (انظر) عنوان 281 «الشُهرة».
5- بحار الأنوار:78/54/94.
6- . تحف العقول : 286.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حِشمَةُ الانقِباضِ أبقی لِلعِزِّ من اُنسِ التَّلاقی . (1)

امام صادق علیه السلام :تنهایی و دوری گزیدن از مردم عزّت و احترام را بیشتر نگه می دارد تا دمخور شدن با آنان.

ص :372


1- بحار الأنوار : 74/180/28.

351 - العزلة

351 - گوشه گیری
اشاره

(1)

(2)

ص :373


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 108 باب 49 «العزلة عن شِرار الخلق». کنز العمّال : 3 / 372 ، 772 «العزلة».
2- انظر: عنوان 18 «الاُلفة» ، 28 «الاُنس» ، 155 «الخمول». 281 «الشُّهرة» ، 354 «العِشرة» ، الکتمان : باب 3399.

2669 - فَضلُ العُزلَةِ
2669 - فضیلت گوشه گیری

الکتاب :

«وَ إذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إلاَّ اللّهَ فَأْوُوا إلَی الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أمْرِکُمْ مِرْفَقا» . (1)

«وَ أعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُوْنَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَ أدْعُو رَبِّی عَسَی ألاَّ أکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیّا * فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَهَبْنا لَهُ إسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُلاًّ جَعَلْنا نَبِیّا» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العُزلَةُ عِبادَةٌ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُزلَةُ أفضَلُ شِیَمِ الأکیاسِ . (5)

عنه علیه السلام :فی اعتِزالِ أبناءِ الدّنیا جِماعُ الصَّ_لاحِ . (6)

2669

فضیلت گوشه گیری

قرآن:

«و اگر از مردم خود کناره جسته اید و جز خدا را نمی پرستید، به غار پناه برید تا خدا از رحمت خویش بر شما ارزانی دارد و نعمتتان را در آن مهیا دارد».

«از شما و از آن چیزهایی که به جای خدا می خوانید کناره می گیرم و پروردگار خود را می خوانم، باشد که به سبب خواندن پروردگارم به شور بختی نیفتم. پس، چون از آنان و آن چه به جای خدا می پرستیدند کناره گرفت اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیامبر قرار دادیم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گوشه گیری، عبادت است.

امام علی علیه السلام :گوشه گیری، برترین خصلت زیرکان است.

امام علی علیه السلام :کناره گیری از دنیا پرستان، مجمع هر گونه صلاح و درستی است.

ص :374


1- الکهف : 16.
2- مریم : 48 ، 49.
3- (انظر) العنکبوت : 26 ، الصافّات : 99.
4- أعلام الدین : 341.
5- غرر الحکم : 1414.
6- غرر الحکم : 6505.

عنه علیه السلام :الوُصلَةُ بِاللّهِ فی الانقِطاعِ عَنِ النّاسِ . (1)

عنه علیه السلام :الانفِرادُ راحَةُ المُتَعَبِّدینَ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ انفَرَدَ عَنِ النّاسِ أنِسَ بِاللّهِ سُبحانَهُ . (3)

امام علی علیه السلام :پیوستن به خدا، در گسستن از مردم است.

امام علی علیه السلام :تنهایی، آسایشِ عبادت پیشگان است.

امام علی علیه السلام :پیوستن به خدا، در بریدن از مردم است.

2670 - العُزلَةُ وَالعَقلُ
2670 - گوشه گیری و خِرد

تنبیه الخواطر :کانَ لُقمانُ علیه السلام یُطیلُ الجُلوسَ وَحدَهُ ، و کانَ یَمُرُّ بِهِ مَولاهُ فیَقولُ : یا لُقمانُ ، إنَّکَ تُدیمُ الجُلوسَ وَحدَکَ ، فلَو جَلَستَ مَعَ النّاسِ کانَ آنَسَ لَکَ ! فیَقولُ لُقمانُ : إنَّ طولَ الوَحدَةِ أفهَمُ لِلفِکرَةِ ، و طولُ الفِکرَةِ دَلیلٌ عَلی طَریقِ الجَنَّةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فی الانفِراد لِعِبادَةِ اللّهِ کُنوزُ الأرباحِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قَد قیلَ لَهُ : خَلَوتَ بِالعَقیقِ، و تَعَجَّلتَ الوَحدَةَ! _: لَو ذُقتَ حَلاوَةَ الوَحدَةِ لاَستَوحَشتَ مِن نَفسِکَ . ......... أقَلُّ ما یَجِدُ العَبدُ فی الوَحدَةِ [ الرَّاحَةُ] مِن مُداراةِ النّاسِ . (6)

2670

گوشه گیری و خِرد

تنبیه الخواطر:لقمان علیه السلام زیاد با خودش تنها می نشست و خواجه اش بر او می گذشت و می گفت: ای لقمان! تو زیاد تنها می نشینی، میان مردم برو و با آنها دمخور باش. لقمان می گفت: تنهاییِ زیاد، ذهن را فهیم تر می کند و اندیشه طولانی، راهنمای به سوی بهشت است.

امام علی علیه السلام :در خلوت کردن برای عبادت خدا، گنجینه های پر سودی است.

امام صادق علیه السلام_ وقتی به ایشان عرض شد: در عقیق (7) خلوت گزیده ای و به سوی تنهایی شتافته ای _فرمود : اگر حلاوت تنهایی را می چشیدی از خودت هم می گریختی. ......... کمترین فایده ای که بنده از تنهایی می یابد، آسوده شدن از مدارا با مردم است.

ص :375


1- غرر الحکم : 1750.
2- غرر الحکم : 661.
3- غرر الحکم : 8644.
4- تنبیه الخواطر : 1/250.
5- غرر الحکم : 6504.
6- بحار الأنوار : 78/254/119.
7- عقیق: وادی ای است نزدیک مدینه.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لِهِشامِ بنِ الحَکَمِ _: الصَّبرُ عَلی الوَحدَةِ عَلامَةٌ عَلی قُوَّةِ العَقلِ ، فمَن عَقَلَ عَنِ اللّهِ اعتَزَلَ أهلَ الدّنیا و الرّاغِبینَ فیها ، و رَغِبَ فیما عِندَ اللّهِ ، و کانَ اللّهُ أنیسَهُ فی الوَحشَةِ ، و صاحِبَهُ فی الوَحدَةِ ، و غِناهُ فی العَیلَةِ ، و مُعِزَّهُ مِن غَیرِ عَشیرَةٍ . (1)

امام کاظم علیه السلام_ به هشام بن حکم _فرمود : صبرِ بر تنهایی نشانه توانایی خرد است؛ هرکه از معرفت خدایی برخوردار شود، از اهل دنیا و دنیا خواهان کناره گیرد و به آنچه نزد خداست روی آورد و خداوند مونسِ خلوت او باشد و یارِ تنهایی اش و بی نیاز کننده نیازش و مایه عزّت و قدرت او بی آن که از ایل و تباری برخوردار باشد.

2671 - العُزلَةُ وَالسَّلامَةُ
2671 - گوشه گیری و سالم ماندن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العُزلَةُ سَلامَةٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا سَلامَةَ لِمَن أکثَرَ مُخالَطَةَ النّاسِ . (3)

عنه علیه السلام :مُلازَمَةُ الخَلوَةِ دَأبُ الصُّلَحاءِ . (4)

عنه علیه السلام :السَّلامَةُ فی التَّفَرُّدِ . (5)

عنه علیه السلام :سَلامَةُ الدِّینِ فی اعتِزالِ النّاسِ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَزَلَ سَلِمَ وَرَعُهُ . (7)

2671

گوشه گیری و سالم ماندن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گوشه گیری، سالم ماندن است.

امام علی علیه السلام :کسی که با مردم زیاد بیامیزد، سالم نماند.

امام علی علیه السلام :خلوت گزینی، شیوه صالحان است.

امام علی علیه السلام :سالم ماندن در تنها بودن است.

امام علی علیه السلام :سالم ماندنِ دین در کناره گیری از مردم است.

امام علی علیه السلام :هر که کناره گرفت، وَرَعش سالم مانْد.

ص :376


1- بحار الأنوار : 70/111/14.
2- کنز العمّال : 6997.
3- مطالب السؤول : 56.
4- غرر الحکم : 9758.
5- غرر الحکم : 328.
6- غرر الحکم : 5609.
7- غرر الحکم : 7973.

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَزَلَ النّاسَ سَلِمَ مِن شَرِّهِم . (1)

عنه علیه السلام :مُداوَمَةُ الوَحدَةِ أسلَمُ مِن خِلطَةِ النّاسِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن قَدَرتَ أن لا تَخرُجَ مِن بَیتِکَ فَافعَلْ ، فإنَّ عَلَیکَ فی خُروجِکَ أن لا تَغتابَ ، و لا تَکذِبَ ، و لا تَحسُدَ ، و لا تُرائیَ ، و لا تَتَصَنَّعَ ، و لا تُداهِنَ . (3)

امام علی علیه السلام :هر که از مردم کناره گرفت، از شرّشان سالم ماند.

امام علی علیه السلام :مداومت بر تنهایی، سلامتِ بیشتری در پی دارد، تا آمیزش با مردم.

امام صادق علیه السلام :اگر توانستی که از خانه ات بیرون نیایی این کار را بکن؛ زیرا وقتی بیرون آمدی باید غیبت نکنی، دروغ نگویی، حسادت نورزی، ریاکاری نکنی، تملّق نگویی و سازشکاری نکنی.

2672 - فَضلُ مَن لا یُعرَفُ مِن أولِیاءِ اللَّهِ
2672 - ارزش دوستان ناشناخته خدا

الکافی :مِمّا ناجَی اللّهُ تَعالی بِهِ موسی : کُن خَلَقَ الثِّیابِ جَدیدَ القَلبِ ، تَخفی عَلی أهلِ الأرضِ ، و تُعرَفُ فی أهلِ السَّماءِ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : إنَّ مِن أغبَطِ أولِیائی عِندی رَجُلاً خَفیفَ الحالِ ذا خَطَرٍ (5) ، أحسَنَ عِبادَةَ رَبِّهِ فی الغَیبِ ، و کانَ غامِضا فی النّاسِ ، جُعِلَ رِزقُهُ کَفافا فصَبَرَ عَلَیهِ ، ماتَ فقَلَّ تُراثُهُ و قَلَّ بَواکیهِ (6) . (7)

2672

ارزش دوستان ناشناخته خدا

الکافی :از جمله سخنان نجوا آمیز خداوند متعال به موسی این بود که: جامه ات کهنه باشد و دلت نو، تا در میان زمینیان نا شناس باشی و در میان اهل آسمان سرشناس.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: از نکو حال ترین دوستانم نزد من، مرد سبکبار و پر قدر و منزلتی است که در نهان پروردگار خویش را نیکو بندگی می کند و در میان مردم ناشناخته است. روزیش به قدر کفاف تعیین شده و بر آن صبر می کند و چون بمیرد، میراثش کم باشد و گریه کنندگان بر او اندک . (8)

ص :377


1- غرر الحکم : 8151.
2- غرر الحکم : 9796.
3- الکافی: 8/ 128/98 .
4- الکافی : 8/42/8.
5- فی نقل: «ذا حظّ من صلاة».
6- راجع بحار الأنوار : 77/ 141/28 و ج 70/ 109 و ج 69/274 و ص 316/33 و ج 72/ 57/1 و ص 65/18 لتعرف ما ورد فی هذا المعنی .
7- مشکاة الأنوار : 59/70.
8- برای اطلاع از احادیثی که در این باره آمده است مراجعه کنید به : بحار الانوار، 77 / 141؛ 70 / 109؛ 69 / 274، 316؛ 72 / 57، 65 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أغبَطَ أولِیاءِ اللّهِ عَبدٌ مُؤمِنٌ خَفیفُ الحاذِ ذو حَظٍّ مِنَ الصَّلاةِ ، أحسَنَ عِبادَةَ رَبِّهِ و أطاعَهُ فی السِّرِّ ، و کانَ غامِضا فی النّاسِ لا یُشارُ إلَیهِ بِالأصابِعِ . (1)

تنبیه الخواطر :رُئیَ بَعضُهُم یَبکی عِندَ قَبرِ رسول اللّه صلی الله علیه و آله فقیلَ لَهُ : ما یُبکیکَ ؟ فقالَ : سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إنَّ الیَسیرَ مِنَ الرِّیاءِ شِرکٌ ، و إنَّ اللّهَ یُحِبُّ الأتقِیاءَ الأخفِیاءَ الّذینَ إذا غابُوا لَم یُفقَدوا ، و إن حَضَروا لَم یُعرَفوا ، قُلوبُهُم مَصابیحُ الهُدی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ المُؤمِنینَ _: إن شَهِدوا لَم یُعرَفوا ، و إن غابوا لم یُفتَقَدوا ، و إن مَرِضوا لَم یُعادوا . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نکو حال ترین دوستانِ خدا، بنده مؤمن کم مال و ثروت و بهره مند از نماز است که پروردگارش را نیکو بندگی می کند و در نهان اطاعتش می کند و در میان مردم بی نام و نشان است و انگشت نما نیست.

تنبیه الخواطر:یکی از اصحاب را دیدند که بر سر قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله می گرید؛ به او گفته شد: چرا می گریی؟ گفت: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: اندکی از ریا هم شرک است و خداوند، آن پرهیزگارانِ گمنامی را دوست دارد که هرگاه غایب باشند، کسی جویایشان نمی شود و چون در میان جمع باشند، شناخته نمی شوند، دلهای اینان چراغهای هدایت است.

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمنان _فرمود : اگر در میان جمع باشند شناخته نمی شوند، و اگر غایب باشند کسی جویای آنها نمی شود، و اگر بیمار شوند کسی به عیادتشان نمی رود.

2673 - ما یوجِبُ العُزلَةَ
2673 - آنچه موجب گوشه گیری می شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَرَفَ اللّهَ تَوَحَّدَ ، مَن عَرَفَ النّاسَ تَفَرَّدَ . (4)

2673

آنچه موجب گوشه گیری می شود

امام علی علیه السلام :هر که خدا را شناخت تنهایی گزید؛ هر که مردم را شناخت عزلت اختیار کرد.

ص :378


1- تنبیه الخواطر : 1/182.
2- تنبیه الخواطر : 1/182.
3- مطالب السؤول : 53.
4- غرر الحکم : 7829 ، 7832.

عنه علیه السلام :مَنِ اختَبَرَ اعتَزَلَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خالِطِ النّاسِ تَخبُرْهُم ، و مَتی تَخبُرْهُم تَقْلِهِم . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن عِلَّةِ اعتِزالِه _: فَسَدَ الزَّمانُ و تَغَیَّرَ الإخوانُ ، فرَأیتُ الانفِرادَ أسکَنَ لِلفُؤادِ . (3)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :الوَحشَةُ مِنَ النّاسِ عَلی قَدرِ الفِطنَةِ بِهِم . (4)

امام علی علیه السلام :هرکه [مردم را] آزمود، گوشه گیری اختیار کرد.

امام صادق علیه السلام :با مردم بیامیز تا آنان را بیازمایی و چون آنها را آزمودی (شناختی) دشمنشان خواهی داشت.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از علت گوشه نشینی ایشان _فرمود : زمانه فاسد شده و برادران تغییر کرده اند. بنا بر این، آرامش دل را در تنهایی یافتم.

امام عسکری علیه السلام :کناره گرفتن از مردم، به اندازه شناخت از آنهاست.

2674 - مَن لا یَنبَغی لَهُ العُزلَةُ
2674 - کسی که گوشه گیری او را نشاید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُ الّذی یُخالِطُ النّاسَ و یَصبِرُ عَلی أذاهُم أفضَلُ مِنَ المُؤمِنِ الّذی لا یُخالِطُ النّاسَ و لا یَصبِرُ عَلی أذاهُم . (5)

2674

کسی که گوشه گیری او را نشاید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنی که با مردم می آمیزد و بر آزار و اذیت آنان صبر می کند، برتر از مؤمنی است که با مردم نمی آمیزد و آزار و اذیّت آنان را تحمّل نمی کند.

ص :379


1- غرر الحکم : 7647.
2- بحار الأنوار: 70/111/14، یشبه هذا کلام أمیر المؤمنین علیه السلام : «اخبر تقله» نهج البلاغة : الحکمة 434، و المعنی: خالِطِ الناس و عاشِرهم فی جلواتهم و خلواتهم، فإذا فعلت ذلک تخبرهم و تعرفهم حقیقة المعرفة، و متی تخبرهم و تعرفهم تقلیهم و تبغضهم . (کما عن هامش بحار الأنوار).
3- بحار الأنوار : 47/60/116.
4- بحار الأنوار : 70/111/14.
5- کنز العمّال : 686.

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرَجُلٍ أرادَ الجَبَلَ لِیَتعَبَّدَ فیهِ _: لَصَبرُ أحَدِکُم ساعَةً عَلی ما یَکرَهُ فی بَعضِ مَواطِنِ الإسلامِ خَیرٌ مِن عِبادَتِهِ خالِیا أربَعینَ سَنَةً . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که خواست برای عبادت به کوه رود _فرمود: اگر فردی از شما در نقطه ای از جهان اسلام آنچه را که برایش ناگوار است یک ساعت تحمل کند، بهتر است از این که چهل سال در خلوت و تنهایی به عبادت پردازد.

ص :380


1- الدرّ المنثور : 1/161.

352 - العزم

352 - اراده و تصمیم
اشاره

(1)

ص :381


1- انظر : عنوان 111 «الحزم» . معرفة اللّه : باب 2581 ، الخالق : باب 1106.

2675 - العَزمُ
2675 - تصمیم

الکتاب :

«وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلَی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما» . (1)

«فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إلاَّ ساعَةً مِنْ نهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لکِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولی قُوَّةٍ فی عَزائمِهِم ، و ضَعَفَةً فیما تَرَی الأعیُنُ مِن حالاتِهِم . (3)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: قائما بِأمرِکَ ، مُستَوفِزا فی مَرضاتِکَ ، غَیرَ ناکِلٍ عَن قُدُمٍ ، و لا واهٍ فی عَزمٍ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکَةِ _: و لا تَعدو علی عَزیمَةِ جِدِّهِم بَلادَةَ الغَفَلاتِ ، و لا تَنتَضِلُ فی هِمَمِهِم خَدائعُ الشَّهَواتِ . (5)

2675

تصمیم

قرآن:

«و ما پیش از این به آدم سفارش کردیم ولی فراموش کرد و ما او را مصمّم نیافتیم».

«پس، پایداری کن همچنان که رسولان اولو العزم پایداری کردند و در عقوبتشان شتاب مکن. آن روز که آن و عده ای را که به آنها داده شده است بنگرند، پندارند که جز به قدر ساعتی از روز در گور درنگ نکرده اند. این تبلیغ رسالت است. آیا جز نافرمانان به هلاکت می رسند؟».

حدیث:

امام علی علیه السلام :امّا خداوند سبحان فرستادگان خود را در تصمیماتشان نیرومند قرار داد و در ظاهر، ناتوان و فقیر گردانید.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : برپا دارنده کار و فرمان تو بود و شتابنده در تحصیل رضایت تو، بی آن که از پیشروی بترسد و عقب بنشیند و در عزم و تصمیمش سستی نشان دهد.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : سستیِ ناشی از غفلتها بر تصمیم آنها به کوشش [در عبادت ]چیره نگردد و تیرهای خدعه آلود شهوتها و خواهشهای نفسانی، همّتهای آنان را آماج خود قرار ندهد.

ص :382


1- طه : 115.
2- الأحقاف : 35.
3- نهج البلاغة : الخطبة 192.
4- نهج البلاغة : الخطبة 72.
5- نهج البلاغة: الخطبة91.

عنه علیه السلام :فتَداوَ مِن داءِ الفَترَةِ فی قَلِبکَ بِعَزیمَةٍ ، و مِن کَرَی الغَفلَةِ فی ناظِرِکَ بِیَقظَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :و لا تَجتَمِعُ عَزیمَةٌ و وَلیمَةٌ ، ما أنقَضَ النَّومَ لِعَزائمِ الیَومِ ، و أمحی الظُّلمَ لِتَذاکیرِ الهِمَمِ! (2)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ عَزمُهُ رَجَعَ عَلَیهِ سَهمُهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَعزِم عَلی ما لَم تَستَبِنِ الرُّشدَ فیهِ . (4)

عنه علیه السلام :أصلُ العَزمِ الحَزمُ ، و ثَمَرَتُهُ الظَفَرُ . (5)

عنه علیه السلام :ضادّوا التَّوانِیَ بِالعَزمِ . (6)

عنه علیه السلام :عَلی قَدرِ الرَّأیِ تَکونُ العَزیمَةُ . (7)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الّذی شَرَعَ الإسلامَ فسَهَّلَ شَرائعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ، و أعَزَّ أرکانَهُ عَلی مَن غالَبَهُ ، فجَعَلَهُ أمنا لِمَن عَلَقَهُ ......... و آیَةً لِمَن تَوَسَّمَ ، و تَبصِرَةً لِمَن عَزَمَ . (8)

امام علی علیه السلام :بیماریِ سستیِ دلِ خود را با تصمیم قوی درمان کن و خوابِ غفلتِ دیده بصیرتت را با بیداری.

امام علی علیه السلام :عزم و تصمیم [برای رسیدن به کمالات و مقامات عالی] با سور چرانی (راحت طلبی) سازگار نیست. چه بسیار خوابهای شبانگاهی که تصمیمات روز را بر هم زده و چه بسیار تاریکیهایی که یاد همّتهای بلند را از خاطره ها زدوده است!

امام علی علیه السلام :هر که تصمیمش بد باشد، تیرش به خود او بر گردد.

امام علی علیه السلام :به کاری که درستی آن برایت روشن نیست، تصمیم مگیر.

امام علی علیه السلام :ریشه تصمیم، دوراندیشی [یا قاطعیت] است و میوه آن، کامیابی.

امام علی علیه السلام :با تصمیم، به جنگ سستی بروید.

امام علی علیه السلام :تصمیم، بستگی به اندازه اندیشه دارد.

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که شریعت اسلام را پدید آورد و دسترسی به آبشخورهای آن را برای وارد شوندگانش آسان گردانید و پایه های آن را در برابر چیره جویانِ بر آن، استوار ساخت و آن را برای کسی که بدان بپیوندند جایگاهی امن قرار داد ......... و برای جویایِ نشانِ [راه حق و رستگاری] نشانه و برای افراد مصمّم مایه بینش.

ص :383


1- نهج البلاغة : الخطبة 223 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 241.
3- غرر الحکم : 8315.
4- غرر الحکم : 10183.
5- غرر الحکم : 3095.
6- غرر الحکم : 5927.
7- غرر الحکم : 6173.
8- نهج البلاغة : الخطبة 106.

عنه علیه السلام_ فی التَّحذیرِ مِنَ الشَّیطانِ _: فاجعَلوا عَلَیهِ حَدَّکُم ، و لَهُ جَدَّکُم ......... و أجلَبَ بِخَیلِهِ عَلَیکُم ، و قَصَدَ بِرَجِلِهِ سَ_بیلَکُم ، یَقتَنِ_صونَکُم بِکُلِّ مَکانٍ ، و یَضرِبونَ مِنکُم کُلَّ بَنانٍ ، لا تَمتَنِعونَ بِحیلَةٍ ، و لا تَدفَعونَ بِعَزیمَةٍ ، فی حَومَةِ ذُلٍّ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ آدَمَ علیه السلام _: ثُمّ أسکَنَ سُبحانَهُ آدَمَ دارا أرغَدَ فیها عَیشَهُ ، و آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ ، و حَذَّرَهُ إبلیسَ و عَداوَتَهُ ، فَاغتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً عَلَیهِ بِدارِ المُقامِ ، و مُرافَقَةِ الأبرارِ ، فباعَ الیَقینَ بِشَکِّهِ ، و العَزیمَةَ بِوَهنِهِ . (2)

عنه علیه السلام :فَیا لَها أمثالاً صائبَةً ، و مَواعِظَ شافِیَةً ، لَو صادَفَت قُلوبا زاکِیَةً ، و أسماعا واعِیَةً ، و آراءً عازِمَةً ، و ألبابا حازِمَةً ! (3)

کشف الغمّة :الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام _ کانَ یَقولُ إذا تَلا : «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّهَ و کونوا مَعَ الصّادِقین» _ : اللّهُمَّ ادفَعْنی (ارفَعْنی) (4) فی أعلی دَرَجاتِ هذِه النُّدبَةِ ، و أعِنّی بِعَزمِ الإرادَةِ . (5)

امام علی علیه السلام_ در برحذر داشتن از شیطان _فرمود : پس خشم و جدّیت خود را علیه او به کار گیرید (6) ......... سواران خود را بر ضدّ شما فراخواند و با پیادگانش قصد راه شما را نمود [تا از راه راست منحرفتان سازد]، در هر نقطه ای شما را شکار می کنند و سر انگشتانتان را قطع می کنند، با هیچ حیله و با هیچ عزمی نمی توانید [ضربات و گزندهای] آنان را از خود دفع سازید؛ این همه در حالی است که شما در محاصره انبوهی از عوامل ذلّت آور هستید.

امام علی علیه السلام_ در وصف آدم علیه السلام _فرمود : سپس، خداوند سبحان آدم را در سرایی جای داد و وسایل زندگیش را در آن جا فراوان ساخت و جایگاهش را امن کرد و او را از ابلیس و دشمنی او برحذر داشت. اما دشمن او، که به زندگی آدم در سرای جاویدان و همدمیش با نیکان رشک می بُرد، او را فریفت. پس [آدم]، یقین را به شک فروخت و تصمیم را به سستی و ضعف.

امام علی علیه السلام :چه مَثَلهای درست و اندرزهای شفابخشی! البته اگر به دلهای پاک و گوشهای شنوا و اندیشه های مصمّم و خردهای استوار و دوراندیش برسند!

کشف الغمّه:امام زین العابدین علیه السلام هر گاه آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و با راستگویان همراه باشید» را تلاوت می کرد، می گفت: بار خدایا! مرا به بالاترین درجات این دعوت بالا ببر و با عطا کردن تصمیمی استوار، یاریم کن.

ص :384


1- نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- نهج البلاغة : الخطبة 1.
3- نهج البلاغة : الخطبة 83.
4- ما بین الهلالین أثبتناه من بحار الأنوار : 78/153/18 .
5- کشف الغمّة : 2/306.
6- برخی شارحان عبارت «و لَهُ جدّکم» را چنین معنا و شرح کرده اند: «رابطه خود را با او قطع کنید» _ م.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: قَد عَلِمتُ أنَّ أفضَلَ زادِ الرّاحِلِ إلَیکَ عَزمُ إرادَةٍ و إخلاصُ نِیّةٍ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در دعا _گفت : دانسته ام که برترین ره توشه مسافرِ کوی تو، عزم استوار و خلوص نیّت است.

ص :385


1- بحار الأنوار : 86/318/67 .

ص :386

353 - التّعزیة

353 - تسلیت
اشاره

(1)

(2)

ص :387


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 82 / 71 باب 16 «التعزیة و المآتم و آدابهما». وسائل الشیعة : 2 / 871 _ 874 «التعزیة». بحار الأنوار : 82 / 125 باب 18 «التعزّی».
2- انظر: المصیبة : باب 2314.

2676 - تَعزِیَةُ المُصابِ
2676 - تسلیت دادن به سوگوار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَزّی مُصابا کانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَزّی أخاهُ المُؤمِنَ فی (مِن) مُصیبَةٍ کَساهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ حُلَّةً خَضراءَ یُحبَرُ بِها یَومَ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَزَّی الثَّکلی أظَلَّهُ اللّهُ فی ظِلِّ عَرشِهِ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ . (3)

عنه علیه السلام :التَّعزِیَةُ تُورِثُ الجَنَّةَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَفاکَ مِنَ التَّعزِیَةِ بأن یَراکَ صاحِبُ المُصیبَةِ . (5)

2676

تسلیت دادن به سوگوار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که سوگواری را تسلیت دهد، همانند اجر او داشته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برادر مؤمن خود را در سوگی تسلّی دهد، خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت حلّه ای سبز رنگ و شادی آور بر او بپوشاند.

امام علی علیه السلام :هر که مادر فرزند مرده ای را تسلّی دهد، خداوند در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه عرش او نیست، وی را در سایه عرش خود جای دهد.

امام علی علیه السلام :تسلیت دادن، بهشت را به ارمغان می آورد.

امام صادق علیه السلام :برای تسلیت گفتن، همین اندازه کافی است که صاحب مصیبت تو را ببیند.

2677 - ما یُقالُ فی تَعزِیَةِ المُصابِ
2677 - آنچه در تسلیت دادن به سوگوار گفته می شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا عَزّی قالَ : آجَرَکُمُ اللّهُ و رَحِمَکُم ، و إذا هَنَّأ قالَ : بارَکَ اللّهُ لَکُم و بارَکَ عَلَیکُم . (6)

2677

آنچه در تسلیت دادن به سوگوار گفته می شود

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه تسلیت می داد، می فرمود: خداوند پاداشتان دهد و شما را مشمول رحمت خویش گرداند. و هر گاه تبریک می گفت، می فرمود: خداوند به شما برکت دهد و مبارک گرداند.

ص :388


1- بحار الأنوار : 82/94/46.
2- مسکّن الفؤاد : 106.
3- الکافی : 3/227/3.
4- الاختصاص : 189.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/174/505.
6- مسکّن الفؤاد : 108.

مسکّن الفؤاد :لَمّا قُبِضَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أحدَقَ بِهِ أصحابُهُ فبَکَوا حَولَهُ ، وَ اجتَمَعوا ، فدَخَلَ رَجُلٌ أشهَبُ اللِّحیَةِ ، جَسیمٌ صَبیحٌ ، فتَخَطّی رِقابَهُم فبَکی ، ثُمّ التَفَتَ إلی أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : إنَّ فی اللّهِ عَزاءً مِن کُلِّ مُصیبَةٍ ، و عِوَضا مِن کُلِّ فائتٍ ، و خَلَفا مِن کُلِّ هالِکٍ ، فإلَی اللّهِ فأنِیبوا ، و إلَیهِ فارغَبوا ، و نَظَرَهُ إلَیکُم فی البَلاءِ فَانظُروا ؛ فإنَّ المُصابَ مَن لَم یُؤجَرْ ، و انصَرَفَ .

فقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : تَعرِفونَ الرَّجُلَ ؟ فقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : نَعَم ، هذا أخو رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الخِضرُ علیه السلام . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَعزِیَةُ المُسلِمِ لِلمُسلِمِ بِقَریبِهِ الذِّمّیِّ استِرجاعٌ عِندَهُ ، و تَذکِرَةٌ بِالمَوتِ و ما بَعدَهُ ، و نَحوُ هذا الکَلامِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ تَعزِیةً لِقومٍ قَد اُصیبوا بِمُصیبَةٍ _: جَبَرَ اللّهُ وَهنَکُم ، و أحسَنَ عَزاکُم ، و رَحِمَ مُتَوَفّاکُم . (3)

مسکّن الفؤاد:وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله در گذشت، اصحاب بر گردش حلقه زدند و پیرامونش گریستند و همگی جمع شدند. مردی که محاسنی جو گندمی داشت و تنومند و خوش سیما بود وارد شد و جمعیت را شکافت و جلو آمد و گریست. آن گاه رو به اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله کرد و گفت: خدای را در هر سوگی تسلیتی است و برای هر از دست رفته ای عوض می دهد و برای هر رفته ای جایگزینی قرار می دهد. پس، به خداوند روی کنید و به او بگرایید. و در هنگام بلا به شما می نگرد [که آیا بیتابی یا صبر می کنید]، پس مواظب باشید؛ زیرا مصیبت دیده [واقعی] کسی است که اجری نصیبش نشود.

اصحاب از یکدیگر پرسیدند: این مرد را می شناسید؟ علی علیه السلام فرمود: آری؛ این برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله خضر علیه السلام است.

امام باقر علیه السلام :تسلیت گفتن مسلمان به مسلمان در مرگ خویشاوند نا مسلمان ذمّیش، چنین باشد که در حضور او استرجاع کند (انا للّه و انّا الیه راجعون بگوید) و مرگ و بعد از مرگ را یادآوری نماید و سخنانی از این قبیل.

امام صادق علیه السلام_ در تسلیت به عدّه ای سوگوار _فرمود : خداوند این ضایعه شما را جبران کند و به نیکی تسلیتتان دهد و از دست رفته شما را رحمت کند.

ص :389


1- مسکّن الفؤاد : 109.
2- دعائم الإسلام : 1/224.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/174/506.

2678 - تَهنِئَةُ المُصابِ أولی مِن تَعزِیَتِه!
2678 - تبریک گفتن به سوگوار سزاوارتر از تسلیت گفتن است!

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَعُدَّنَّ مُصیبَةً اُعطِیتَ عَلَیها الصَّبرَ ، و استَوجَبتَ عَلَیها مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ الثَّوابَ ، إنَّما المُصیبَةُ الّتی یُحرَمُ صاحِبُها أجرَها و ثَوابَها إذا لَم یَصبِرْ عِندَ نُزولِها . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی تَعزِیَتِهِ لِلحَسَنِ بنِ سَهلٍ _: التَّهنِئَةُ بِآجِلِ الثَّوابِ أولی مِن التَّعزِیَةِ عَلی عاجِلِ المُصیبَةِ . (2)

2678

تبریک گفتن به سوگوار سزاوارتر از تسلیت گفتن است!

امام صادق علیه السلام :مصیبتی را که نعمتِ صبر در برابر آن به تو داده شده و به سبب آن مستوجب پاداش خداوند عزّ و جلّ شده ای، نباید مصیبت بشمار آوری؛ مصیبت آن است که مصیبت دیده، به سبب صبر نکردن بر آن، از اجر و ثوابش محروم شود.

امام رضا علیه السلام_ در تسلیت به حسن بن سهل _فرمود : تبریک گفتن برای ثواب آخرت، سزاوارتر از تسلیت گفتن برای سوگواری دنیاست.

ص :390


1- الکافی : 3/224/7.
2- بحار الأنوار : 78/353/9.

354 - العشرة

354 - معاشرت
اشاره

(1)

(2)

ص :391


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 ، 75 ، 76 / 1 _ 64 «کتاب العِشرة». بحار الأنوار : 74 / 154 باب 10 «حسن المعاشرة». بحار الأنوار : 75 / 279 باب 71 «سوء المحضر». وسائل الشیعة : 8 / 398 «أبواب أحکام العشرة». کنز العمّال : 9 / 3 «کتاب الصحبة».
2- انظر: عنوان 6 «الأخ» ، 72 «المجالسة» ، 183 «الرَّحِم» ، 193 «الرِّفق» . 292 «الصَّدیقِ» ، 351 «العُزلة». رضوان اللّه : باب 1529 ، السلطان : باب 1839 ، الملک : باب 3645 .

2679 - أدَبُ العِشرَةِ مَعَ النَّفسِ
2679 - آداب معاشرت با خود

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِجعَلْ قَلبَکَ قَرینا بَرّا ، أو وَلَدا واصِلاً ، وَ اجعَلْ عَمَلَکَ والِدا تَتَّبِعُهُ ، وَ اجعَلْ نَفسَکَ عَدُوّا تُجاهِدُها ، وَ اجعَلْ مالَکَ عارِیَةً تَرُدُّها . (1)

عنه علیه السلام :اُقصُرْ نَفسَکَ عَمّا یَضُرُّها مِن قَبلِ أن تُفارِقَکَ ، وَاسعَ فی فَکاکِها کَما تَسعی فی طَلَبِ مَعیشَتِکَ ؛ فإنَّ نَفسَکَ رَهینَةٌ بِعَمَلِکَ . (2)

عنه علیه السلام :اِحمِلْ نَفسَکَ لِنَفسِکَ ، فإن لَم تَفعَلْ لَم یَحمِلْکَ غَیرُکَ . (3)

عنه علیه السلام :خُذْ لِنَفسِکَ مِن نَفسِکَ ، خُذْ مِنها فی الصِّحَّةِ قَبلَ السَّقَمِ ، و فی القُوَّةِ قَبلَ الضَّعفِ ، و فی الحَیاةِ قَبلَ المَماتِ . (4)

(5)

2679

آداب معاشرت با خود

امام صادق علیه السلام :دلت را [به منزله ]همنشینی نیکوکار، یا فرزندی سپاسگزار قرار ده و کردارت را چونان پدری که از او پیروی و اطاعت می کنی و نفس [امّاره ]خود را همانند دشمنی که با وی می جنگی و مال و داراییت را عاریه ای که باید برگردانی.

امام صادق علیه السلام :جان خود را، پیش از آن که از تو جدا شود، از آنچه زیانش رساند بازگیر و همچنان که در جستجوی روزیت می کوشی، در آزادی آن [از بند شهوات و آتش دوزخ] بکوش؛ زیرا که جانِ تو گروگان کردار توست.

امام صادق علیه السلام :خودت بارِ خود را به دوش بکش، که اگر چنین نکنی، کسی دیگر بار تو را به دوش نمی کشد.

امام صادق علیه السلام :از خود برای خویشتن بهره برگیر، از آن بهره بگیر، در تندرستی پیش از بیماری و در روزگارِ توانایی پیش از ناتوانی و در زندگی پیش از مرگ.

ص :392


1- الکافی : 2/454/7.
2- الکافی : 2/455/8.
3- الکافی : 2/454/5.
4- الکافی : 2/455/11 .
5- (انظر) النفس : باب 3863 . عنوان 113 «الحساب».

2680 - أدَبُ العِشرَةِ مَعَ النّاسِ
2680 - آداب معاشرت با مردم

الکتاب :

«وَ إذْ أخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إلاَّ اللّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا وَ ذِی الْقُرْبَی وَ الیَتامَی وَ الْمَساکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا وَ أقِیمُوا الصَّلاَة وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنکُمْ وَ أنْتُمْ مُعْرِضُونَ» . (1)

«وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئا وَ بِالْوالِدَیْنِ إحْسانا وَ بِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتامَی و اَلْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أیْمانُکُمْ إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُورا» . (2)

الحدیث :

لقمانُ علیه السلام_ لاِبنِهِ و هُوَ یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ، لا تُکالِبِ النّاسَ فیَمقُتوکَ ، و لا تَکُن مَهینا فیُذِلُّوکَ ، و لا تَکُن حُلوا فیأکُلوکَ ، و لا تَکُن مُرّا فیَلفِظوکَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خالِطوا النّاسَ مُخالَطَةً إن مِتُّم مَعَها بَکَوا عَلَیکُم ، و إن عِشتُم (غِبتُم) حَنُّوا إلَیکُم . (4)

2680

آداب معاشرت با مردم

قرآن:

«به یاد آرید آن هنگامی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و درویشان نیکی کنید و به مردمان سخن نیک گویید و نماز بخوانید و زکات بدهید. ولی، جز اندکی، بقیه شما پشت کردید و روی گردان شدید».

«خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او مسازید و با پدر و مادر و یتیمان و بینوایان و همسایه خویشاوند و همسایه بیگانه و یار مصاحب و مسافر رهگذر و بندگان خود نیکی کنید. هر آینه خدا متکبّر و فخر فروش را دوست ندارد».

حدیث:

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : پسر عزیزم! با مردم درنده خویی و دشمنی مورز که با تو دشمن شوند و حقیر هم مباش که تو را خوار شمارند. شیرین مباش که تو را بخورند و تلخ مباش که تو را دور اندازند.

امام علی علیه السلام :با مردم چنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر زنده باشید [غایب شوید ]مشتاق دیدن شما باشند.

ص :393


1- البقرة : 83.
2- النساء : 36.
3- الاختصاص : 338.
4- نهج البلاغة : الحکمة 10.

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِه لِبَنی_هِ عِن_دَ احتِضارِهِ _: یا بَنِیَّ ، عاشِروا النّاسَ عِشرَةً إن غِبتُم حَنُّوا إلَیکُم ، و إن فُقِدتُم بَکَوا عَلَیکُم . (1)

عنه علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: لِیَجتَمِعْ فی قَلبِکَ الافتِقارُ إلَی النّاسِ ، و الاستِغناءُ عَنهُم، یَکونُ افتِقارُکَ إلَیهِم فی لینِ کَلامِکَ و حُسنِ بِشرِکَ، و یَکونُ استِغناؤکَ عَنهُم فی نَزاهَةِ عِرضِکَ و بَقاءِ عِزِّکَ . (2)

عنه علیه السلام :زُهدُکَ فی راغِبٍ فیکَ نُقصانُ حَظٍّ ، و رَغبَتُکَ فی زاهِدٍ فیکَ ذُلُّ نَفْسٍ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :صَلاحُ شَأنِ النّاسِ التَّعایُشُ و التّعاشُرُ مِل ءَ مِکیالٍ : ثُلثاهُ فِطَنٌ ، و ثُلثٌ تَغافُلٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَن خالَطتَ فإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ یَدُکَ العُلیا عَلَیهِ فَافعَلْ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أکرَمَکَ فأکرِمهُ ، و مَنِ استَخَفَّ بِکَ فأکرِم نَفسَکَ عَنهُ . (6)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندان خود به هنگام احتضار _فرمود : فرزندان من! با مردم چنان معاشرت کنید که اگر شما را ندیدند مشتاق دیدنتان باشند و هر گاه مُردید بر شما بگریند.

امام علی علیه السلام پیوسته می فرمود:باید نیاز به مردم و بی نیازی از آنها، هر دو، در دلت جمع باشد، نیازت به آنها در نرم گویی و خوشرویی تو باشد و بی نیازیت از آنها در حفظ آبرو و نگهداری عزّت و سر بلندیت.

امام علی علیه السلام :بی اعتنایی تو به کسی که به تو راغب است کم سعادتی است و تمایل تو به کسی که به تو بی رغبت است، خواری نفس است.

امام باقر علیه السلام :سامان یافتن کار مردم به این است که طوری با هم همزیستی و معاشرت کنند که مانند پیمانه ای باشند که دو سومش هوشیاری و یک سومش نادیده گرفتن و چشم پوشی است .

امام باقر علیه السلام :هر گاه با کسی معاشرت کردی، اگر توانستی دست برتر بر او داشته باشی، چنین باش.

امام صادق علیه السلام :هر که تو را گرامی داشت، او را گرامی بدار و هرکه تو را خوار شمرد، خودت را از او منزّه و بر کنار بدار.

ص :394


1- بحار الأنوار : 42/247/50.
2- معانی الأخبار : 267/1.
3- نهج البلاغة : الحکمة 451.
4- بحار الأنوار : 74/167/34.
5- المحاسن : 2/102/1272.
6- الدرّة الباهرة : 31.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ لِهِشامٍ _: إن خالَطتَ النّاسَ فإنِ استَطَعتَ أن لا تُخالِطَ أحَدا مِنهُم إلاّ مَن کانَت یَدُکَ عَلَیهِ العُلیا فَافعَلْ . (1)

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش به هشام _فرمود : هرگاه با مردم معاشرت کردی، اگر توانستی که در معاشرت با هر یک از آنان دست برتر داشته باشی چنین کن.

2681 - أدَبُ العِشرَةِ مَعَ الأهلِ
2681 - آداب معاشرت با خانواده

الکتاب :

یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْها وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إلاَّ أنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیْئا وَ یَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرا کَثِیرا» . (2)

وَ أْمُرْ أهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها لاَ نَسْألُکَ رِزْقا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوَی» . (3)

وَ کانَ یَأْمُرُ أهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیّا» . (4)

یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أمْوَالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَاُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَیُدرِکُ بالحِلمِ دَرَجَةَ الصّائمِ القائمِ ، و إنَّهُ لَیُکتَبُ جَبّارا و لا یَملِکُ إلاّ أه_لَ بَیتِ_هِ . (6)

2681

آداب معاشرت با خانواده

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! شما را روا نیست که زنان را برخلاف میلشان به ارث ببرید و برای بازستاندن قسمتی از آن چه را که به آنها داده اید بر آنان سخت مگیرید، مگر این که مرتکب فحشایی آشکار و ثابت شده گردند. و با آنان به نیکویی رفتار کنید و اگر خوشایندتان نبودند چه بسا چیزهایی که خوشایند شما نیست در حالی که خدا خیر کثیری در آن نهاده است».

«کسان خود را به نماز فرمان ده و خود در آن کار پای بفشر. از تو روزی نمی خواهیم. ما به تو روزی می دهیم و عاقبت نیک از آن پرهیزگاران است».

«و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان می داد و نزد پروردگارش شایسته و پسندیده بود».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد که هر که چنین کند زیانکار است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا مرد ، با بردباری به مرتبه روزه گیر شب زنده دار می رسد و [با بدرفتاری] جبّار قلمداد می شود، در حالی که بر کسی جز خانواده خود فرمان نمی راند.

ص :395


1- تحف العقول : 395.
2- النساء : 19.
3- طه : 132.
4- مریم : 55.
5- المنافقون : 9.
6- کنز العمّال : 5809.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِه لأِصحابِهِ _: کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَصِبا بِالصَّلاةِ بَعدَ التَّبشیرِ لَهُ بِالجَنَّةِ ، لِقَولِ اللّهِ سُبحانَهُ : «وَ أمُرْ أهلَکَ بِالصَّلاةِ و اصْطَبِرْ عَلَیها» فکانَ یَأمُرُ بِها أهلَهُ ، و یُصَبِّرُ عَلَیها نَفسَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِ_هِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: لا یَکُن أهلُکَ أشقَی الخَلقِ بِکَ . (2)

عنه علیه السلام :یا کُمَیلُ ، مُر أهلَکَ أن یَروحوا فی کَسبِ المَکارِمِ ، و یُدلِجوا فی حاجَةِ مَن هُوَ نائمٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَجعَلَنَّ أکثَرَ شُغلِکَ بِأهلِکَ و وُلدِکَ ؛ فإن یَکُن أهلُکَ و وُلدُکَ أولِیاءَ اللّهِ فإنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أولِیاءَهُ ، و إن یَکونوا أعداءَ اللّهِ فما هَمُّکَ و شُغلُکَ بأعداءِ اللّهِ ؟ ! (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّی لأَصبِرُ مِن غُلامی هذا و مِن أهلی ، عَلی ما هُوَ أمَرُّ مِنَ الحَنظَلِ ، إنَّهُ مَن صَبَرَ نالَ بِصَبرِهِ دَرَجَةَ الصّائمِ القائمِ ، و دَرَجَةَ الشَّهیدِ الّذی قَد ضَرَبَ بِسَیفِهِ قُدّامَ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله . (5)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به یاران خویش _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله ، با آن که نوید بهشت به او داده شده بود، باز برای نماز خود را به رنج می افکند؛ زیرا که خداوند سبحان فرموده بود: «کسان خود را به نماز فرمان ده و خود در آن پای بفشر»، از این رو رسول خدا خانواده اش را به نماز خواندن فرمان می داد و خود نیز در آن پافشاری می کرد.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام _نوشت : مبادا خانواده ات به سبب [رفتار ]تو بد بخت ترین مردمان باشند.

امام علی علیه السلام :ای کمیل! به خانواده ات دستور بده که روز هنگام در پی کسب خصلتهای والای انسانی بروند و شبانگاهان در پی رفع نیازهای خفتگان.

امام علی علیه السلام :بیشترین وقت خود را صرف زن و فرزندت مکن؛ زیرا اگر زن و فرزند تو دوستان خدا باشند، خداوند دوستان خود را وا نمی گذارد و اگر دشمنان خدا باشند، چرا باید همّ و غمّت متوجّه دشمنان خدا باشد؟

امام باقر علیه السلام :من در برابر کارهایی از این غلام خود و از خانوده ام صبر می کنم که از حنظل تلختر است؛ زیرا هر که صبر پیشه کند به واسطه صبر خود به مقام روزه گیرِ شب زنده دار و مرتبه شهیدی که در رکاب محمد صلی الله علیه و آله شمشیر زده باشد، دست می یابد.

ص :396


1- نهج البلاغة : الخطبة 199.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- نهج البلاغة : الحکمة 257.
4- نهج البلاغة : الحکمة 352.
5- ثواب الأعمال : 235/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ المَرءَ یَحتاجُ فی مَنزِلِهِ و عِیالِهِ إلی ثَلاثِ خِلالٍ یَتَکَلَّفُها و إن لَم یَکُن فی طَبعِهِ ذلکَ : مُعاشَرَةٍ جَمیلَةٍ ، و سَعَةٍ بتَقدیرٍ ، و غَیرَةٍ بتَحَصُّنٍ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :مرد برای اداره خانه و خانواده اش باید سه کار انجام دهد، هر چند بر خلاف طبع او باشد: خوشرفتاری، گشاده دستی اما به اندازه، و غیرت و ناموس داری.

2682 - أدَبُ مُعاشَرَةِ العَوامِّ
2682 - آداب معاشرت با عوام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُبایَنَةُ العَوامِّ مِن أفضَلِ المُرُوَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :مُجالَسَةُ العَوامِّ تُفسِدُ العادَةَ . (4)

عنه علیه السلام :مَوَدَّةُ العَوامِّ تَنقَطِعُ کانقِطاعِ السَّحابِ ؛ و تَنقَشِعُ کَما یَنقَشِعُ السَّرابُ . (5)

2682

آداب معاشرت با عوام

امام علی علیه السلام :دوری کردن از عوام از بالاترین مردانگی ها است.

امام علی علیه السلام :همنشینی با عوام، اخلاق و عادات را فاسد می کند.

امام علی علیه السلام :دوستی عوام همچون ابر پراکنده می شود و همچون سراب محو می گردد.

2683 - المیزانُ فی مُعاشَرَةِ النّاسِ
2683 - معیار معاشرت با مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِجعَلْ نَفسَکَ میزانا فیما بَینَکَ و بَینَ غَیرِکَ ، و أحِبَّ لِغَیرِکَ ما تُحِبُّ لِنَفسِکَ ، وَ اکرَهْ لَهُ ما تَکرَهُ لَها ، لا تَظلِمْ کما لا تُحِبُّ أن تُظلَمَ ، و أحسِنْ کما تُحِبُّ أن یُحسَنَ إلَیکَ ، و استَقبِحْ لِنَفسِکَ ما تَستَقبِحُهُ مِن غَیرِکَ ، وَ ارضَ مِنَ النّاسِ ما تَرضی لَهُم مِنکَ . (6)

2683

معیار معاشرت با مردم

امام علی علیه السلام :در رابطه میان خود با دیگری خویشتن را معیار قرار ده و برای او آن بخواه که برای خود می خواهی و آنچه بر خود نمی پسندی بر او نیز مپسند؛ همچنان که دوست نداری به تو ستم شود، تو نیز به کسی ستم مکن و همچنان که دوست داری به تو خوبی شود، تو نیز به دیگران خوبی کن و آنچه را از دیگران زشت می شماری از خود نیز زشت شمار و آنچه را از خود پسندیده می دانی از آنان نیز پسندیده بدان.

ص :397


1- بحار الأنوار : 78/236/63.
2- (انظر) عنوان 555 «الوالد و الولد». عنوان 208 «الزواج» .
3- غرر الحکم : 9775.
4- غرر الحکم : 9812.
5- غرر الحکم : 9872.
6- بحار الأنوار : 77/203/1.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ما تُحِبُّ أن یُصاحِبوکَ بِهِ . (1)

امام حسن علیه السلام :با مردم آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند.

2684 - ما یَنبَغی فی مُخالَطَةِ النّاسِ
2684 - آنچه در معاشرت با مردم سزاواراست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جامِلوا النّاسَ بأخلاقِکُم تَسلَموا مِن غَوائلِهِم ، و زایِلوهُم بأعمالِکُم لِئَلاّ تَکونوا مِنهُم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خالِطوا النّاسَ بألسِنَتِکُم و أجسادِکُم ، و زایِلوهُم بِقُلوبِکُم و أعمالِکُم . (3)

عنه علیه السلام :خالِقوا النّ_اسَ بأخلاقِهِ_م ، و زایِلوهُم فی الأعمالِ . (4)

عنه علیه السلام :خالِطوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، و دَعوهُم مِمّا یُنکِرونَ ، و لا تُحَمِّلوهُم عَلی أنفُسِکُم و عَلَینا ؛ فإنَّ أمرَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ . (5)

2684

آنچه در معاشرت با مردم سزاوار است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با اخلاق خود با مردم نیکو معاشرت کنید تا از گزندهایشان در امان مانید، و در اعمالتان از آنها جدا باشید تا جزو آنان نباشید.

امام علی علیه السلام :با مردم با زبانها و پیکرهای خود معاشرت کنید و با دلها و کردارهایتان از آنان دوری گزینید .

امام علی علیه السلام :با مردم مطابق اخلاقشان معاشرت کنید و در اعمال و کردار از آنان جدا باشید.

امام علی علیه السلام :با مردم در حدِّ فهم و شناختی که دارند برخورد کنید و درباره آنچه نمی دانند کاری به آنها نداشته باشید و آنان را بر خودتان و بر ما نشورانید؛ زیرا امر (ولایت) ما سخت و سنگین است.

ص :398


1- أعلام الدین : 297.
2- تنبیه الخواطر : 2/14.
3- غرر الحکم : 5071.
4- غرر الحکم : 5068.
5- غرر الحکم : 5051.

عنه علیه السلام_ لِشیعَتِهِ _: کونوا فی النّاس کالنَّحلَةِ فی الطَّیرِ ؛ لَیسَ شَیءٌ مِنَ الطَّیرِ إلاّ و هُوَ یَستَخِفُّها ، و لَو یَعلَمونَ ما فی أجوافِها مِنَ البَرَکَةِ لَم یَفعَلوا ذلکَ بِها . خالِطوا النّاسَ بألسِنَتِکُم و أجسادِکُم ، و زایِلوهُم بِقُلوبِکُم و أعمالِکُم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِتَّقوا عَلی دینِکُم فَاحجُبوهُ بِالتَّقِیَّةِ ؛ فإنَّهُ لا إیمانَ لِمَن لا تَقِیَّةَ لَهُ ، إنَّما أنتُم فی النّاسِ کالنَّحلِ فی الطَّیرِ ، لَو أنَّ الطَّیرَ تَعلَمُ ما فی أجوافِ النَّحلِ ما بَقِیَ مِنها شَیءٌ إلاّ أکَلَتهُ ، و لَو أنَّ النّاسَ عَلِموا ما فی أجوافِکُم أنَّکُم تُحِبّونا أهلَ البَیتِ لأَکَلوکُم بِألسِنَتِهِم ، و لَنَحَلوکُم فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ خطاب به شیعیان خود _فرمود : در میان مردم همچون زنبور عسل در میان پرندگان باشید که هیچ پرنده ای آنها را به چیزی نمی گیرد، حال آن که اگر می دانستند در درون زنبورهای عسل چه نعمتی است آن طور آنها را دست کم نمی گرفتند. با مردم با زبانها و پیکرهای خود معاشرت و با دلها و کردارهایتان از آنان دوری کنید.

امام صادق علیه السلام :مراقب دین خود باشید و آن را با تقیّه مخفی نگه دارید؛ زیرا ایمان ندارد کسی که تقیه نداشته باشد. شما در میان مردم همچون زنبور عسل در بین پرندگان هستید. اگر پرندگان بدانند که در درون زنبور عسل چیست، همه آنها را می خورند و اثری باقی نمی گذارند. همچنین اگر مردم بدانند که شما در دلهای خود، ما خاندان را دوست دارید، با [نیش] زبانهایشان شما را می خورند و در نهان و آشکار به شما نسبتهای ناروا می دهند.

2685 - الحَثُّ عَلی حُسنِ المُصاحَبَةِ
2685 - تشویق به خوشرفتاری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحسِنْ مُصاحَبَةَ مَن صاحَبَکَ تَکُن مُسلِما . (4)

2685

تشویق به خوشرفتاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با کسی که همنشین توست خوشرفتار باش تا مسلمان باشی.

ص :399


1- بحار الأنوار : 75/410/54.
2- الکافی : 2/218/5.
3- (انظر) عنوان 161 «المداراة». الکتمان : باب 3399.
4- الأمالی للصدوق : 269/295 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُبذُلْ لأِخیکَ دَمَکَ و مالَکَ ، و لِعَدُوِّکَ عَدلَکَ و إنصافَکَ ، و لِلعامَّةِ بِشرَکَ و إحسانَکَ . (1)

عنه علیه السلام :اُبذُلْ لِصَدیقِکَ نُصحَکَ ، و لِمَعارِفِکَ مَعونَتَکَ ، و لِکافَّةِ النّاسِ بِشرَکَ . (2)

عنه علیه السلام :صاحِ_بِ الإخوانَ بالإحسانِ ، و تَغَمَّدْ ذُنوبَهُم بِالغُفرانِ . (3)

عنه علیه السلام :اِصحَبِ السُّلطانَ بِالحَذَرِ ، و الصَّدیقَ بِالتّواضُعِ و البِشرِ ، و العَدُوَّ بِما تَقومُ بِهِ عَلَیهِ حُجَّتُکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بَینا هُوَ ذاتَ یَومٍ عِندَ عائشَةَ إذ (5) استَأذَنَ عَلَیهِ رَجُلٌ ، فقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : بِئسَ أخو العَشیرَةِ ! فقامَت عائشةُ فدَخَلَتِ البَیتَ و أذِنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِلرَّجل ، فلَمّا دَخَلَ أقبَلَ عَلَیهِ بِوَجهِهِ و بِشرِهِ [ إلَیهِ] یُحَدِّثُهُ ، حتّی إذا فَرَغَ و خَرَجَ مِن عِندِهِ قالَت عائشَةُ : یا رسولَ اللّهِ ، بَینا أنتَ تَذکُرُ هذا الرَّجُلَ بِما ذَکَرتَهُ بِهِ إذ أقبَلتَ عَلَیهِ بِوَجهِکَ و بِشرِکَ ! فقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عِندَ ذلکَ : إنَّ مِن شَرِّ عِبادِ اللّهِ مَن تُکرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهُ . (6)

امام علی علیه السلام :جان و مالت را فدای برادر خود کن و عدل و انصافت را نثار دشمنت و خوشرویی و احسانت را به عموم مردم ببخش.

امام علی علیه السلام :به دوستِ خود، خیرخواهی و یکرنگی ات را ببخش و به آشنایان خود یاری ات را و به عموم مردم خوش رویی ات را.

امام علی علیه السلام :با برادران به نیکی رفتار کن و گناهان آنان را با گذشت بپوشان.

امام علی علیه السلام :با قدرتمند محتاطانه رفتار کن و با دوستان به فروتنی و خوشرویی و با دشمن به گونه ای که حجّت تو بر او تمام شود (بهانه و دستاویزی برای دشمنی او باقی نماند).

امام صادق علیه السلام :روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نزد عایشه بود که مردی اجازه ورود خواست. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه خویشاوند بدی! عایشه برخاست و به اتاق رفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن مرد اجازه ورود داد. چون مرد داخل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله با خوشرویی با او به صحبت کردن پرداخت تا آن که صحبتهایش تمام شد و بیرون رفت. عایشه عرض کرد: ای رسول خدا! با این که آن حرف را درباره این مرد زدی، باز با خوشرویی با او برخورد کردی ؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از بدترین بندگان خدا کسی است که به سبب رفتار زشتش، همنشینی با وی ناخوشایند باشد.

ص :400


1- بحار الأنوار : 78/50/76.
2- غرر الحکم : 2466.
3- غرر الحکم : 5832.
4- غرر الحکم : 2464.
5- فی الکافی : «إذا»، و التصویب من مستدرک الوسائل : 12/81/3572 .
6- الکافی : 2/326/1 .

. عنه علیه السلام :صانِع المُنافِقَ بِلِسانِکَ، و أخلِصْ وُدَّکَ لِلمُؤمِنِ، و إن جالَسَکَ یَهودِیٌّ فأحسِنْ مُجالَسَتَهُ. (1)

عنه علیه السلام :إنَّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحسِنْ (صُحبَةَ) مَن صَحِبَهُ ، و مُرافَقَةَ مَن رَافَقَهُ ، و مُمالَحَةَ مَن مالَحَهُ ، و مُخالَقَةَ مَن خالَقَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مُجامَلَةُ النّاسِ ثُلثُ العَقلِ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :با منافق به زبان اظهار دوستی کن و با مؤمن دوست یکرنگ باش و اگر یک یهودی [نیز ]با تو همنشینی کرد، با او خوشرفتار باش.

امام صادق علیه السلام :از ما نیست کسی که با یار و همراه خود خوشرفتاری و با رفیقش رفاقت و با هم نمک و هم کاسه اش مدارا و با کسی که با او خوش خو باشد خوش خویی نکند.

امام صادق علیه السلام :خوش برخوردی با مردم، یک سوم خردمندی است.

2686 - الحَثُّ عَلَی التَّوَدُّدِ إلَی النّاسِ
2686 - تشویق به دوستی ورزیدن با مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإیمانِ بِاللّهِ عزَّ و جلَّ التَّحَبُّبُ إلَی النّاسِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألزِم نَفسَکَ التَّوَدُّدَ ، و صَبِّر علی مُؤَناتِ النّاسِ نَفسَکَ . (6)

عنه علیه السلام :التَّوَدُّدُ إلَی النّاسِ رَأسُ العَقلِ . (7)

2686

تشویق به دوستی ورزیدن با مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از ایمان به خداوند عزّ و جلّ، دوستی کردن با مردم رأس خردمندی است.

امام علی علیه السلام :خویشتن را پایبند دوستی کن و خود را در راه تحمل زحمات (هزینه های) مردم به شکیبایی وادار.

امام علی علیه السلام :دوستی کردن با مردم، رأس خرد است.

ص :401


1- الاختصاص : 230.
2- مستطرفات السرائر : 61/33.
3- تحف العقول : 366.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 401 باب 2.
5- بحار الأنوار : 74/158/6.
6- بحار الأنوار:74/175/6.
7- غرر الحکم : 1345.

عنه علیه السلام :بِالتَّوَدُّدِ تَتَأکَّدُ المَحَبَّةُ . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّ مُتَوَدِّدٍ مُتَصَنِّعٌ . (2)

عنه علیه السلام :بحُسنِ العِشرَةِ تَدومُ المَوَدَّةُ . (3)

عنه علیه السلام :حُسنُ العِشرَةِ یَستَدیمُ المَوَدَّةَ . (4)

عنه علیه السلام :بحُسنِ العِشرَةِ یَأنَسُ الرِّفاقُ . (5)

عنه علیه السلام :بحُسنِ العِشرَةِ تَدومُ الوُصلَةُ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :التَّوَدُّدُ إلَی النّاسِ نِصفُ العَقلِ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :با اظهار دوستی، رشته محبّت استوار می شود.

امام علی علیه السلام :ای بسا کسی که اظهار دوستی می کند، امّا ریاکار است.

امام علی علیه السلام :با خوشرفتاری، دوستی پایدار می شود.

امام علی علیه السلام :خوشرفتاری، رشته دوستی را پایدار می سازد.

امام علی علیه السلام :با حسن معاشرت است که رفیقان با هم انس می گیرند.

امام علی علیه السلام :با خوشرفتاری است که پیوند دوستی برقرار می ماند.

امام کاظم علیه السلام :دوستی ورزیدن با مردم، نیمی از خرد است.

2687 - الغَریبُ
2687 - غریب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ بَعیدٍ أقرَبُ مِن قَریبٍ ، و قَریبٍ أبعدُ مِن بَعیدٍ ، و الغَریبُ مَن لَم یَکُن لَهُ حَبیبٌ . (9)

عنه علیه السلام :فَقدُ الأحِبَّةِ غُربَةٌ . (10)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثَةٌ لَیسَ مَعَهُنَّ غُربَةٌ : حُسنُ الأدَبِ ، و کفُّ الأذی ، و مُجانَبَةُ الرَّیبِ . (11)

2687

غریب

امام علی علیه السلام :ای بسا دوری که از هر نزدیکی نزدیکتر است و ای بسا نزدیکی که از هر دوری [از آدمی ]دورتر است، و غریب آن کسی است که دوستی نداشته باشد.

امام علی علیه السلام :از دست دادن دوستان، غربت است.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که با وجود آنها غربت نیست: ادب و تربیتِ نیکو، بی آزاری، و دوری از شک.

ص :402


1- غرر الحکم : 4341.
2- غرر الحکم : 5277.
3- غرر الحکم : 4200.
4- غرر الحکم : 4811.
5- غرر الحکم : 4233 ، و فی الطبعة المعتمدة «تأنس» و التصویب من طبعة النجف .
6- غرر الحکم : 4270 .
7- تحف العقول : 403.
8- (انظر) عنوان 91 «المحبّة».
9- نهج البلاغة: الکتاب31.
10- غرر الحکم : 6532.
11- تحف العقول : 324.

عنه علیه السلام :المُؤمِنُ فی الدّنیا غَریبٌ ، لا یَجزَعُ مِن ذُلِّها، و لا یَتَنافَسُ (1) أهلَها فی عِزِّها . (2)

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دنیا غریب است، از خواری آن بی تابی نکند و برای [دستیابی به] عزّتش با مردم رقابت نورزد.

2688 - آدابُ المَحَبَّةِ
2688 - ادب دوستی ورزیدن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحبِبْ حَبیبَکَ هَونا ما فعَسی أن یَکونَ بَغیضَکَ یَوما ما ، و أبغِضْ بَغیضَکَ هَونا ما فعَسی أن یَکونَ حَبیبَکَ یَوما ما . (3)

عنه علیه السلام :إذا أحبَبتَ فلا تُکثِرْ . (4)

عنه علیه السلام :إن استَنَمتَ إلی وَدودِکَ فَأحرِزْ لَهُ مِن أمرِکَ ، و استَبقِ لَهُ مِن سِرِّکَ ما لَعَلَّکَ أن تَندَمَ عَلَیهِ وَقتا ما . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تُخرِجَ صَدیقَکَ إخراجا یُخرِجُهُ عَن مَوَدَّتِکَ ، و استَبقِ لَهُ مِن اُنسِکَ مَوضِعا یَثِقُ بِالرُّجوعِ إلَیهِ . (6)

(7)

2688

ادب دوستی ورزیدن

امام علی علیه السلام :دوستت را در حدّ معتدل دوست بدار؛ زیرا ممکن است روزی دشمن تو شود و دشمنت را در حدّ میانه دشمن بدار؛ زیرا شاید که روزی دوست تو شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه به کسی دوستی ورزیدی، زیاده روی مکن.

امام علی علیه السلام :اگر به دوست خود اطمینان کردی، مقداری از کارها و رازهای خود را از او حفظ کن و برای خودت باقی نگه دار؛ زیرا ممکن است روزی از گفتن آنها پشیمان شوی.

امام علی علیه السلام :مبادا دوستت را چنان از خود برانی که از دوستی با تو بیرون رود و قدری از پیوند دوستیت را با او باقی بگذار تا به اتّکای آن دوستی را از سر گیرد.

ص :403


1- کذا فی المصدر و الصواب «ینافس» .
2- تحف العقول : 370.
3- الأمالی للطوسی : 364/767.
4- غرر الحکم : 3979.
5- غرر الحکم : 3721.
6- غرر الحکم : 2687.
7- (انظر) الملامة : باب 3538. الأخ : باب 41.

2689 - النَّوادِرُ
2689 - گوناگون

آدمُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِه شَیثٍ _: إذا نَفَرَت قُلوبُکُم مِن شَیءٍ فَاجتَنِبوهُ ؛ فَإنّی حِینَ دَنَوتُ مِنَ الشَّجَرَةِ لأِتَناوَلَ مِنها نَفَرَ قَلبی ، فَلَو کُنتُ امتَنَعتُ مِنَ الأکلِ ما أصابَنی ما أصابَنی . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَرَضَ لأِخیهِ المُسلِمِ (المُتَکَلِّمِ) فی حَدیثِهِ فکأنَّما خَدَشَ وَجهَهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أسرَعَ إلَی النّاسِ بما یَکرَهونَ قالوا فیهِ ما لا یَعلَمونَ . (3)

عنه علیه السلام :عِمارَةُ القُلوبِ فی مُعاشَرَةِ ذَوی العُقولِ . (4)

عنه علیه السلام :عاشِرْ أهلَ الفَضلِ تَسعَدْ و تَنبُلْ . (5)

عنه علیه السلام :مُعاشَرَةُ ذَوی الفَضائلِ حَیاةُ القُلوبِ . (6)

عنه علیه السلام :غَلَطُ الإنسانِ فیمَن یَنبَسِطُ إلَیهِ أحظَرُ (7) شَیءٍ عَلَیهِ . (8)

2689

گوناگون

آدم علیه السلام_ در سفارش به فرزندش شیث _فرمود : هرگاه دلهایتان از چیزی نفرت داشت، از آن چیز دوری کنید؛ زیرا زمانی که من به درخت نزدیک شدم تا از آن بخورم، دلم از این کار گریزان بود. اگر از خوردن امتناع کرده بودم، آن بلایی که به سرم آمد نمی آمد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در میان سخن برادر مسلمانش بدود، مانند این است که چهره او را خراشیده باشد.

امام علی علیه السلام :هرکه با مردم چنان رفتار کند که خوش ندارند، مردم درباره او ندانسته سخنها گویند.

امام علی علیه السلام :آبادانی دلها، در معاشرت با خردمندان است.

امام علی علیه السلام :با اهل فضل معاشرت کن تا خوشبخت و بزرگوار شوی.

امام علی علیه السلام :معاشرت با اهل فضیلت مایه حیات دلهاست.

امام علی علیه السلام :اشتباه انسان در شناخت کسی که خود را برای او رو می کند، نا رواترین کار و نا بخشودنی ترین خطا است.

ص :404


1- بحار الأنوار : 78/453/19.
2- الکافی : 2/660/3.
3- بحار الأنوار : 75/151/17.
4- غرر الحکم : 6313.
5- غرر الحکم : 6312.
6- غرر الحکم : 9769 .
7- کذا فی الطبعة المعتمدة ، و فی طبعة بیروت و غیرها «أخطَرُ» و لعلّه الأنسب .
8- غرر الحکم : 6431.

عنه علیه السلام :خَوافی الأخلاقِ تَکشِْفُها المُعاشَرَةُ . (1)

عنه علیه السلام :اِتَّقوا مَن تُبغِضُهُ قُلوبُکُم . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ المُستَهزِئُ بِالنّاسِ فی صِدقِ المَوَدَّةِ . (3)

امام علی علیه السلام :معاشرت، خصلتهای پوشیده را آشکار می کند.

امام علی علیه السلام :از کسی که دلهایتان از او نفرت دارد پرهیز کنید.

امام صادق علیه السلام :کسی که مردم را به باد تمسخر می گیرد، نباید به دوستی صادقانه [آنها ]امید بندد.

ص :405


1- غرر الحکم : 5099 .
2- الدرّة الباهرة : 20 .
3- بحار الأنوار : 75/144/9.

ص :406

355 - عاشوراء

355 - عاشورا
اشاره

ص :407

2690 - عاشوراءُ
2690 - عاشورا

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی حدیثِ زِیارَةِ الحُسَینِ علیه السلام یَومَ عاشوراءَ مِن بُعدٍ _: ثُمَّ لیَندُبِ الحسینَ علیه السلام و یَبکیهِ ، و یأمُرُ مَن فی دارِهِ مِمَّن لا یَتَّقیهِ بِالبُکاءِ عَلَیهِ ......... و لِیُعَزِّ بَعضُهُم بَعضا بِمُصابِهِم بِالحُسَینِ علیه السلام ......... قُلتُ : فکَیفَ یُعَزّی بَعضُنا بَعضا ؟ قالَ : تَقولونَ : أعظَمَ اللّهُ اُجورَنا بِمُصابِنا بِالحُسَینِ ، و جَعَلَنا و إیّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِه مَعَ وَلِیِّهِ الإمامِ المَهدِیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ العِلَّةِ الّتی مِن أجلِها صارَ یَومُ عاشوراءَ أعظَمَ الأیّامِ مُصیبَةً دونَ الیَومِ الّذی قُبِضَ فیهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و فاطِمَةُ علیها السلام و قُتِلَ عَلِیٌّ علیه السلام و الحَسَنُ علیه السلام _: إنَّ یَومَ الحُسَینِ علیه السلام أعظَمُ مُصیبَةً مِن جَمیعِ سائرِ الأیّامِ ؛ و ذلکَ أنَّ أصحابَ الکِساءِ الّذینَ کانوا أکرَمَ الخَلقِ عَلَی اللّهِ تَعالی کانوا خَمسَةً ......... فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام لَم یَکُن بَقِیَ مِن أهلِ الکِساءِ أحَدٌ لِلنّاسِ فیهِ بَعدَهُ عَزاءٌ و سَلوَةٌ ، فَکانَ ذَهابُهُ کَذَهابِ جَمیعِهِم کَما کانَ بَقاؤهُ کَبَقاءِ جَمیعِهِم . (2)

2690

عاشورا

امام باقر علیه السلام_ در حدیث زیارت حسین علیه السلام در روز عاشورا از مسافت دور _فرمود : سپس، برای حسین علیه السلام گریه و زاری کند و به کسانی که در خانه اش هستند و از آنها تقیه نمی کند دستور دهد که برای او بگریند ......... و در سوگ حسین علیه السلام به یکدیگر تسلیت گویند ......... عرض کردم: چگونه به همدیگر تسلیت بگوییم؟ حضرت فرمود: بگویید: خداوند اجر ما را به سبب مصیبتی که از حسین به ما رسیده بزرگ گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که در کنار ولیّ دم او، امام مهدی از خاندان محمد علیهم السلام ، به خونخواهی او بر می خیزند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که چرا روز عاشورا سوگ ناک ترین روزها به حساب آمده است و نه روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه علیها السلام و روز شهادت علی علیه السلام و حسن علیه السلام ؟ _فرمود : روز [شهادت] حسین علیه السلام از همه روزهای دیگر سوگناکتر است و این از آن جهت است که اصحاب کساء، این گرامی ترین آفریدگان خداوند متعال، پنج نفر بودند ......... پس، چون حسین علیه السلام کشته شد، دیگر کسی از اهل کساء باقی نماند که بعد از او مایه تسلّی و آرامش خاطر مردم باشد. بنا بر این، رفتن حسین علیه السلام به منزله رفتن همه آنهاست، همچنان که باقی بودن او مثل آن بود که همه اهل کساء زنده هستند.

ص :408


1- مصباح المتهجّد : 772.
2- علل الشرائع : 225/1.

مسار الشیعة :العاشِرُ مِنهُ [ أی مِن مُحَرَّمٍ ]قُتِلَ سَیِّدُنا أبو عَبدِ اللّهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ مِن سَنَةِ إحدی و سِتّینَ مِنَ الهِجرَةِ و هُوَ یَومٌ یَتَجَدَّدُ فیهِ أحزانُ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و شیعَتِهِم . و جاءَتِ الرِّوایَةُ عَنِ الصّادقِینَ علیهم السلام بِاجتِنابِ المَلاذّ فیهِ، و إقامَةِ تَبیینِ المَصائِبِ، وَ الإمساکِ عَنِ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ إلی أن تَزولَ الشَّمسُ، وَ التَّغَذّی بَعدَ ذلِکَ بِما یَتَغذّی أصحابُ المَصائِبِ ؛ کَالأَلبانِ و ما أشبَهَا دونَ اللَّذیذِ مِنَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ .

و یُستَحَبُّ فیهِ زِیارَةُ المَشاهِدِ، وَ الإکثارُ مِنَ الصَّلاةِ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ ، وَ الاِبتِهالُ إلَی اللّهِ بِاللَّعنَةِ عَلی أعدائِهِم و ظالِمیهِم. (1)

مسار الشیعه :دهم محرم، روز کشته شدن سرور ما ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام در سال 61 ه است . روزی است که اندوه های محمّد و آل محمّد و شیعیانشان تجدید می شود. از امام صادق و امام باقر علیهما السلام روایت شده که در این روز از سکوت و گوشه گیری پرهیز شود و در آن آیین عزاداری بر پا شود و مصائب اهل بیت علیهم السلام بازگو گردد و از خوردن و آشامیدن تا ظهر عاشورا خودداری شود و پس از ظهر آن روز هم به غذای سوگوار، مانند شیر اکتفا شود؛ بی آنکه از خوردنی و آشامیدنی خوش طعم استفاده شود. در این روز، زیارت مشاهد و زیاد صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام و استغاثه به درگاه خداوند با لعن بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام و ستم کنندگان بر آنان، مستحب است .

ص :409


1- مجموعة نفیسة (مسار الشیعة) : 60 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن کانَ یَومُ عاشوراءَ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ و بُکائهِ ، یَجعَلِ اللّهُ عزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ یَومَ فَرَحِهِ و سُرورِهِ . (1)

عنه علیه السلام :فَعَلی مِثلِ الحُسَینِ فَلیَبکِ الباکونَ ؛ فإنَّ البُکاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ . ......... کانَ أبی علیه السلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکا ، و کانَتِ الکَآبَةُ تَغلِبُ عَلَیهِ حَتّی تَمضِیَ عَشرَةُ أیّامٍ ، فإذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ و بُکائهِ ، و یَقولُ : هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیه السلام . (2)

امام رضا علیه السلام :هر که روز عاشورا روز سوگواری و اندوه و گریه اش باشد، خداوند عزّ و جلّ روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار دهد.

امام رضا علیه السلام :بر کسی چون حسین باید که گریندگان بگریند؛ زیرا که گریستن بر او گناهان بزرگ را می زداید. ......... چون ماه محرّم می رسید کسی پدرم علیه السلام را خندان نمی دید. غم و اندوه بر او چیره بود تا آن که ده روز می گذشت. روز دهم روز سوگواری و اندوه و گریه او بود و می فرمود: این روزی است که حسین علیه السلام در آن کشته شد.

2691 - فَضیلَةُ البُکاءِ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام
2691 - فضیلت گریستن بر حسین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ عَینٍ یَومَ القِیامَةِ باکِیَةٌ و کُلُّ عَینٍ یَومَ القِیامَةِ ساهِرَةٌ ، إلاّ عَینَ مَنِ اختَصَّهُ اللّهُ بِکَرامَتِهِ و بَکی عَلی ما یُنتَهَکُ مِنَ الحُسَینِ و آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام . (3)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :أیُّما مُؤمِنٍ دَمِعَت عَیناهُ لِقَتلِ الحُسَینِ علیه السلام حَتّی تَسیلَ عَلی خَدِّهِ، بَوَّأهُ اللّهُ بِها فی الجَنَّةِ غُرَفا یَسکُنُها أحقابا . (4)

2691

فضیلت گریستن بر حسین

امام علی علیه السلام :در روز قیامت همه چشمها گریانند و هیچ چشمی خواب ندارد، مگر آن چشمی که خداوند آن را به کرامت خود اختصاص داده و بر شکستن حرمت حسین و خاندان محمد علیهم السلام گریسته باشد.

امام زین العابدین علیه السلام :هر مؤمنی که چشمانش برای کشته شدن حسین علیه السلام گریان شود به طوری که اشک بر گونه هایش سرازیر گردد، خداوند به سبب آن او را در غرفه های بهشتی جای دهد که روزگاران درازی را در آنها به سر بَرَد.

ص :410


1- علل الشرائع : 227/2.
2- وسائل الشیعة : 10/394/8.
3- الخصال : 625/10.
4- ثواب الأعمال : 108/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ بَعدَ صَلاتِه _: یا مَن خَصَّنا بِالکَرامَةِ ، و وَعَدَنا الشَّفاعَةَ ......... اِغفرْ لی و لإِخوانی و زُوّارِ قَبرِ أبِیَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما ......... اَللّهُمَّ ، إنَّ أعداءَنا عابُوا عَلَیهِم خُروجَهُم فَلَم یَنهَهُم ذلکَ عَنِ النُّهوضِ و الشُّخوصِ إلَینا خِلافا عَلَیهِم ، فَارحَمْ تِلکَ الوُجوهَ الّتی غَیَّرَتها الشَّمسُ ، وَ ارحَمْ تِلکَ الخُدودَ الّتی تَقَلَّبُ عَلی قَبرِ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ، وَ ارحَمْ تِلکَ الأعیُنَ الّتی جَرَت دُموعُها رَحمَةً لَنا ، وَ ارحَمْ تِلکَ القُلوبَ الّتی جَزِعَت وَ احتَرَقَت لَنا ، وَ ارحَمْ تِلکَ الصَّرخَةَ الّتی کانَت لَنا . اَللّهُمَّ إنّی أستَودِعُکَ تِلکَ الأنفُسَ و تِلکَ الأبدانَ حَتّی تَروِیَهُم مِنَ الحَوضِ یَومَ العَطَشِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :یَا بنَ شَبیبٍ ، إن کُنتَ باکِیا لِشَیءٍ فَابکِ لِلحُسَینِ [بنِ علیِّ ]بنِ أبی طالِبٍ علیهما السلام ؛ فإنَّهُ ذُبِحَ کَما یُذبَحُ الکَبشُ، و قُتِلَ مَعَهُ مِن أهلِ بَیتِهِ ثَمانِیَةَ عَشَرَ رَجُلاً ما لَهُم فی الأرضِ شَبیهونَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ در مناجات خود بعد از نماز _گفت : ای کسی که ما را به کرامت خود ویژه گردانیدی و به ما وعده شفاعت [نمودن] دادی .........

من و برادران من و زائران قبر پدرم حسین بن علی، صلوات اللّه علیهما، را بیامرز ......... بار خدایا! دشمنان ما از رفتن اینان به زیارت خرده گرفتند، اما این خرده گیریها، علی رغم میل دشمنان، آنان را از برخاستن و آمدن سوی ما باز نداشت. پس، این چهره های آفتاب سوخته را و این گونه هایی را که بر قبر پدرم ابی عبد اللّه [حسین ]به خاک مالیده می شود و این چشمهایی را که از سر دلسوزی برای ما اشکهایشان سرازیر می گردد و این دلهایی را که در غم مصیبت ما بیتاب و سوزان است و این ناله و شیونهایی را که برای ما می شود، مشمول رحمت خویش بفرما. بار خدایا! من این جانها و این پیکرها را به تو می سپارم تا در آن روز تشنگی از حوض [کوثر ]سیرابشان کنی.

امام رضا علیه السلام :ای پسر شبیب! اگر می خواهی برای چیزی بگریی، برای حسین [بن علی ]بن ابی طالب علیهما السلام گریه کن؛ زیرا همان گونه که قوچ را سر می برند آن حضرت را سر بریدند و از افراد خانواده او هیجده مرد کشته شدند، که در روی زمین نظیر نداشتند.

ص :411


1- بحار الأنوار : 101/8/30.
2- عیون أخبار الرِّضا: 1/299/58 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 10 / 391 باب 66.

2692

إنشادُ الشِّعرِ فی رِثاءِ الحُسَینِ علیه السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أنشَدَ فی الحُسَینِ علیه السلام بَیتا مِن شِعرٍ فبَکی و أبکی عَشرَةً فَلَهُ و لَهُمُ الجَنَّةُ . (1)

وسائل الشیعة :إنَّ أبا عبدِ اللّه علیه السلام قالَ لِجَعفَرِ بنِ عَفّانَ الطّائیِّ : بَلَغَنی أنَّکَ تَقولُ الشِّعرَ فی الحُسَینِ علیه السلام و تُجیدُ ، قالَ : نَعَم ، فَأنشَدَهُ فبکی و مَن حَولَهُ حَتّی سالَت الدُّموعُ عَلی وَجهِهِ و لِحیَتِهِ . (2)

(3)

2692

سرودن شعر در سوگ حسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام :هر کس درباره حسین علیه السلام بیتی شعر بسراید و خود بگرید و ده نفر را بگریاند، برای او و آن ده نفر بهشت باشد.

وسائل الشیعه :امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفّان طائی فرمود : شنیده ام که درباره حسین علیه السلام اشعار نیکویی می سرایی؟ عرض کرد: آری. سپس جعفر برای آن حضرت و کسانی که پیرامونش بودند شعری خواند تا جایی که اشک ها بر چهره و محاسنش جاری شد.

ص :412


1- ثواب الأعمال : 110/3.
2- وسائل الشیعة : 10/464/1 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 10 / 464 باب 104.

356 - العشق

356 - عشق
اشاره

(1)

(2)

ص :413


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 158 باب 126 «ذمّ العشق و علّته». کنز العمّال : 3 / 372 ، 778 «العشق».
2- انظر: عنوان 91 «المحبّة»، 92 «المحبّة (حبّ اللّه )»، 535 «الهوی».

2693 - ذَمُّ العِشقِ
2693 - نکوهش عشق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهِجرانُ عُقوبَةُ العِشقِ . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّ صُبابَةٍ غُرِسَت مِن لَحظَةٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ العِشقِ _: قُلوبٌ خَلَت من ذِکرِ اللّهِ فأذاقَها اللّهُ حُبَّ غَیرِهِ . (3)

2693

نکوهش عشق

امام علی علیه السلام :هجران، کیفر عشق است.

امام علی علیه السلام :ای بسا [نهال] عشقی که از نیم نگاهی کاشته شده است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از عشق _فرمود: دلهایی از یاد خدا تهی می گردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها می چشاند.

2694 - عاقِبَةُ العِشقِ
2694 - فرجام عشق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و مَن عَشِقَ شَیئا أعشی (أعمی) بَصَرَهُ و أمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ یَنظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحیحَةٍ ، و یَسمَعُ بِاُذُنٍ غَیرِ سَمیعَةٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، و أماتَتِ الدّنیا قَلبَهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّکَ إن أطَعتَ هَواکَ أصَمَّکَ و أعماکَ ، و أفسَدَ مُنقَلَبَکَ و أرداکَ . (5)

2694

فرجام عشق

امام علی علیه السلام :هرکه شیفته چیزی شود آن چیز دیده اش را کور و دلش را بیمار گرداند؛ چنین کسی با دیده ای ناسالم می نگرد و با گوشی ناشنوا می شنود؛ شهوتها خرد او را از هم گسیخته و دنیا دلش را میرانده است.

امام علی علیه السلام :اگر از هوس خویش فرمان بری، تو را کر و کور گرداند و بازگشتگاه (آینده و فردای قیامت) تو را تباه سازد و به هلاکتت افکند.

ص :414


1- بحار الأنوار : 78/11/70.
2- غرر الحکم : 5314.
3- الأمالی للصدوق : 765/1029 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 109.
5- غرر الحکم : 3807.

عنه علیه السلام :الهَوی شَریکُ العَمی . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هوا و هوس، شریک کوری [چشم و دل] است.

2695 - ثَوابُ مَن عَشِقَ وعَفَّ
2695 - پاداش عاشق پاکدامن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَشِقَ فعَفَّ ثُمَّ ماتَ ، ماتَ شَهیدا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَشِقَ فکَتَمَ و عَفَّ فماتَ فَهُوَ شَهیدٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَشِقَ و کَتَمَ و عَفَّ و صَبَرَ ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ و أدخَلَهُ الجَنَّةَ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما المُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّهِ بِأعظَمَ أجرا مِمَّن قَدَرَ فعَفَّ . (6)

(7)

2695

پاداش عاشق پاکدامن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که عاشق شود و خود را پاک نگه دارد و با این حال بمیرد، شهید مرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که عاشق شود و عشق خویش را کتمان کند و پاکدامنی ورزد و با این حال بمیرد، او شهید است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که عاشق شود و عشق خود را بپوشاند و پاکدامنی ورزد و صبوری کند، خداوند او را بیامرزد و به بهشت برد.

امام علی علیه السلام :کسی که در راه خدا جهاد کند و به شهادت رسد، اجرش بیشتر از آن کسی نیست که بتواند گناه کند و عفّت ورزد.

2696 - عِشقُ اللَّهِ
2696 - عشق به خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عزَّ و جلَّ : إذا کانَ الغالِبُ عَلَی العَبدِ الاشتِغالَ بی جَعَلتُ بُغیَتَهُ و لَذَّتَهُ فی ذِکری ، فإذا جَعَلتُ بُغیَتَهُ و لَذَّتَهُ فی ذِکری عَشِقَنی و عَشِقتُهُ ، فإذا عَشِقَنی و عَشِقتُهُ رَفَعتُ الحِجابَ فیما بَینی و بَینَهُ ، و صَیَّرتُ ذلکَ تَغالُبا عَلَیهِ ، لا یَسهو إذا سَها النّاسُ. (8) (9)

2696

عشق به خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: هرگاه اشتغالِ به من بر جان بنده غالب آید، خواهش و لذّت او را در یاد خودم قرار دهم و چون خواهش و لذّتش را در یاد خودم قرار دهم عاشق من گردد و من نیز عاشق او. و چون عاشق یکدیگر شدیم پرده میان خود و او را بالا زنم و آن [مشاهده جلال و جمال خود ]را بر جان او مسلّط گردانم، به طوری که وقتی مردم دچار سهو و اشتباه می شوند، او دستخوش سهو نمی شود.

ص :415


1- نهج البلاغة : الکتاب 31.
2- (انظر) الهوی : باب 3975. المحبّة : باب 661.
3- . کنز العمّال : 6999.
4- کنز العمّال : 7000.
5- . کنز العمّال : 7002.
6- نهج البلاغة : الحکمة 474.
7- (انظر) عنوان 360 «العفّة».
8- کنز العمّال : 1872.
9- (انظر) الصلاة : باب 2233. الذِّکر : باب 1344. عنوان 92 «المحبّة (حبّ اللّه )»، 435 «المقرّبون» ، 557 «أولیاء اللّه ».

ص :416

357 - التَّعصُّب

357 - تعصّب
اشاره

(1)

ص :417


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 281 باب 133 «العصبیّة». کنز العمّال : 3 / 509 «العصبیّة». وسائل الشیعة : 11 / 296 باب 57 «تحریم التعصّب علی غیر الحقّ».

2697 - التَّعَصُّبُ
2697 - تعصّب

الکتاب :

«إذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهُمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلیَّةِ فَأنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ ألْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَی وَ کانُوا أحَقَّ بِها وَ أهْلَها وَ کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیما» . (1)

(2)

الحدیث :

الکافی :رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن تَعَصَّبَ أو تُعُصِّبَ لَهُ فقَد خَلَعَ رِبْقَ الإیمانِ مِن عُنُقِهِ . (3) و فی نَقلٍ : فقَد خَلَعَ رِبقَةَ الإسلامِ مِن عُنُقِهِ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :منَ کانَ فی قَلبِهِ حَبَّةٌ مِن خَردَلٍ مِن عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ أعرابِ الجاهِلِیَّةِ . (5)

2697

تعصّب

قرآن:

«آن گاه که کافران تعصّب جاهلی را در دلهای خویش قرار دادند، خداوند نیز آرامش خود را بر دل پیامبرش و مؤمنان فرو فرستاد و تقوا را همراهشان کرد که آنان به تقوا سزاوارتر و شایسته تر بودند و خدا بر هر چیزی داناست».

حدیث:

الکافی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کسی که تعصّب بورزد یا برایش تعصّب ورزیده شود، حلقه ایمان را از گردن خویش باز کرده است. در حدیثی دیگر آمده است: حلقه اسلام را از گردن خویش باز کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در دلش به اندازه دانه خردلی عصبیّت باشد، خداوند در روز قیامت او را با اعراب جاهلیت برانگیزد.

ص :418


1- الفتح : 26.
2- (انظر) مریم : 73 ، 81 ، المؤمنون : 33 ، 34 ، الشعراء : 111 ، الزخرف : 52 ، 53 ، الحجرات : 14 .
3- الکافی : 2/308/2 .
4- ثواب الأعمال : 263/1 .
5- الکافی : 2/308/3 .

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ مِنّا مَن دَعا إلی عَصَبِیَّةٍ ، و لَیسَ مِنّا مَن قاتَلَ (عَلی) عَصَبِیَّةٍ ، و لَیسَ مِنّا مَن ماتَ عَلی عَصَبِیَّةٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُعَذِّبُ السِّتَّةَ بِالسِّتَّةِ : العَرَبَ بِالعَصَبِیَّةِ ، و الدَّهاقینَ بِالکِبرِ ......... . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ _: اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ ، و سَورَةَ حَدِّکَ ، و سَطوَةَ یَدِکَ ، و غَربَ لِسانِکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَعَصَّبَ عَصَّبَهُ اللّهُ عزَّ و جلَّ بِعِصابَةٍ مِن نارٍ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست کسی که به عصبیّت فرا خواند و از ما نیست کسی که در راه عصبیّت بجنگد و از ما نیست کسی که با برخورداری از عصبیّت بمیرد.

امام علی علیه السلام :خداوند شش گروه را به سبب شش خصلت عذاب می کند: عرب را به سبب عصبیّت [جاهلی و نژادی ]و ملاّکان را به سبب تکبّر .........

امام علی علیه السلام_ در عهدنامه خود به مالک اشتر _نوشت : بادِ بینی و تندیِ خشم و ضربِ دست و تیزیِ زبان خود را مهار کن.

امام صادق علیه السلام :هر که تعصّب بورزد، خداوند عزّ و جلّ دستاری از آتش بر سر او ببندد.

2698 - التَّعَصُّبُ المَذمومُ
2698 - تعصب نکوهیده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَنِ العَصَبِیَّةِ _: أن تُعینَ قَومَکَ عَلَی الظُّلمِ . (5)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ العَصَبِیَّةِ _: العَصَبِیَّةُ الّتی یَأثَمُ عَلَیها صاحِبُها أن یَرَی الرَّجُلُ شِرارَ قَومِهِ خَیرا مِن خِیارِ قَومٍ آخَرینَ ، و لَیسَ مِنَ العَصَبِیَّةِ أن یُحِبَّ الرَّجُلُ قَومَهُ، و لکِن مِنَ العَصَبِیَّةِ أن یُعینَ قَومَهُ عَلَی الظُّلمِ . (6)

2698

تعصّب نکوهیده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از عصبیّت _فرمود : عصبیّت آن است که قوم و قبیله خود را در راه ستم یاری رسانی .

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از تعصّب ورزی _فرمود : تعصّبی که صاحبش به سبب آن گنهکار می باشد، این است که آدمی بَدانِ قوم خود را از نیکانِ قومی دیگر بهتر بداند . این از عصبیّت نیست که کسی قوم و مردم خود را دوست داشته باشد، بلکه کمک کردن قوم خود بر ستم از عصبیت است.

ص :419


1- سنن أبی داوود : 4/332/5121.
2- الکافی : 8/162/170 ، انظر تمام الحدیث.
3- نهج البلاغة: الکتاب53.
4- ثواب الأعمال : 263/3.
5- سنن أبی داوود : 4/331/5119.
6- الکافی : 2/308/7 .

2699 - إمامُ المُتَعَصِّبینَ
2699 - پیشوای متعصّبان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذَمِّ إبلیسَ _: فافتَخَرَ عَلی آدَمَ بِخَلقِهِ ، و تَعَصَّبَ عَلَیهِ لأِصلِهِ ، فعَدُوُّ اللّهِ إمامُ المُتَعَصِّبینَ ، و سَلَفُ المُستَکبِرینَ ، الّذی وَضَعَ أساسَ العَصَبِیَّةِ ، و نازَعَ اللّهَ رِداءَ الجَ_بریَّ_ةِ ، و ادَّرَعَ لِباسَ التَّعَزُّزِ ، و خَلَعَ قِناعَ التَّذَلُّلِ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اِعتَرَتهُ الحَمِیَّةُ ، و غَلَبَت عَلَیهِ الشَّقوَةُ ، و تَعَزَّزَ بِخِلقَةِ النّارِ ، و استَوهَنَ خَلقَ الصَّلصالِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ المَلائکَةَ کانوا یَحسَبونَ أنَّ إبلیسَ مِنهُم ، و کانَ فی عِلمِ اللّهِ أنَّهُ لَیسَ مِنهُم ، فاستَخرَجَ ما فی نَفسِهِ بِالحَمِیَّةِ و الغَضَبِ فقالَ : خَلَقتَنی مِن نارٍ و خَلَقتَهُ مِن طینٍ ! (3)

2699

پیشوای متعصّبان

امام علی علیه السلام_ در نکوهش ابلیس _فرمود : به سبب آفرینش خود [از آتش ]بر آدم فخر فروخت و به خاطر اصل و گوهرش علیه او عصبیّت ورزید. پس، این دشمن خدا پیشوای متعصّبان و سر سلسله مستکبران و خود بزرگ بینان است و همو عصبیّت را پایه گذاری کرد و بر سر ردای جبروتی و کبریا با خدا به کشمکش برخاست و جامه عزّت و نخوت [که خاص خداوند است ]پوشید و نقاب فروتنی را به دور افکند.

امام علی علیه السلام_ نیز در نکوهش شیطان _فرمود : عصبیّت و کبر او را فرا گرفت و شور بختی بر او چیره گشت و به آفرینش خود از آتش نازید و آفرینش آدم از گِلِ خشکیده را خوار و بی مقدار شمرد.

امام صادق علیه السلام :فرشتگان گمان می کردند که ابلیس از آنان است و خدا می دانست که از شمار آنها نیست. پس، او به سبب عصبیّت و کبر و خشم، آن چه را در درونش بود بیرون ریخت و گفت: مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی.

ص :420


1- نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- نهج البلاغة : الخطبة 1.
3- الکافی : 2/308/6.

2700 - التَّعَصُّبُ المَمدوحُ
2700 - تعصّب پسندیده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُکُمُ المُدافِعُ عَن عَشیرَتِهِ ما لَم یَأثَمْ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی الخُطبَة القاصِعَةِ _: و لَقَد نَظَرتُ فَما وَجَدتُ أحَدا مِنَ العالَمینَ یَتَعَصَّبُ لِشَیءٍ مِنَ الأشیاءِ إلاّ عَن عِلَّةٍ تَحتَمِلُ تَمویهَ الجُهَلاءِ ، أو حُجَّةٍ تَلیطُ بِعُقولِ السُّفَهاءِ ، غَیرَکُم ؛ فإنَّکُم تَتَعَصَّبونَ لأِمرٍ ما یُعرَفُ لَهُ سَبَبٌ و لا عِلَّةٌ (مسّ ید علّة)، أمّا إبلیسُ فَتَعَصَّبَ عَلی آدَمَ لأِصلِهِ ، و طَعَنَ عَلَیهِ فی خِلقَتِهِ ، فقالَ : أنا نارِیٌّ و أنتَ طِینیٌّ ! و أمّا الأغنِیاءُ مِن مُترَفَةِ الاُمَمِ فتَعَصَّبوا لآثارِ مَواقِعَ النِّعَمِ ، فَقالوا : نَحنُ أکثَرُ أموالاً و أولادا و ما نَحنُ بِمُعَذَّبینَ .

فإن کانَ لا بُدَّ مِنَ العَصَبِیَّةِ فلْیَکُن تَعَصُّبُکُم لِمَکارِمِ الخِصالِ ، و مَحامِدِ الأفعالِ ، و مَحاسِنِ الاُمورِ ، الّتی تَفاضَلَت فیها المُجَداءُ و النُجَداءُ مِن بُیوتاتِ العَرَبِ ، و یَعاسیبُ القَبائلِ ، بِالأخلاقِ الرَّغیبَةِ ، و الأحلامِ العَظیمَةِ ، و الأخطارِ الجَلیلَةِ ، و الآثارِ المَحمودَةِ . فتَعَصَّبوا لِخِلالِ الحَمدِ مِنَ الحِفظِ لِلجِوارِ ، و الوَفاءِ بِالذِّمامِ ، و الطَّاعَةِ لِلبِرِّ ، و المَعصِیَةِ لِلکِبرِ ، و الأخذِ بِالفَضلِ ، و الکَفِّ عَنِ البَغیِ ، و الإعظامِ لِلقَتلِ ، و الإنصافِ لِلخَلقِ ، و الکَظمِ لِلغَیظِ ، و اجتِنابِ الفَسادِ فی الأرضِ . (2)

2700

تعصّب پسندیده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما کسی است که از عشیره خود دفاع کند، به شرط آن که با این کار مرتکب گناهی نشود.

امام علی علیه السلام_ در خطبه قاصعه _فرمود : من نگریستم، اما احدی از جهانیان را نیافتم که درباره چیزی تعصب ورزد مگر این که تعصّب او علتی داشت که نادانان را به اشتباه می افکنَد، یا دلیلی که به اندیشه نابخردان می چسبد؛ جز شما که برای چیزی تعصب به خرج می دهید که هیچ سبب و علتی برایش شناخته نمی شود. اما ابلیس به خاطر اصل و گوهر خویش در برابر آدم عصبیّت نشان داد و بر او به دلیل خلقتش [از گل] خرده گرفت و گفت: من از آتشم و تو از گِلی. و اما توانگران مرفه و عیّاش امت ها، به خاطر فراوانی نعمت [اموال و اولاد] تعصّب ورزیدند و گفتند که: ما داراییها و فرزندان بیشتری داریم و هرگز به عذاب گرفتار نخواهیم شد.

پس، اگر چاره ای از داشتن تعصب نیست، باید تعصّبتان به خاطر خصلتهای والای انسانی و کردارهای پسندیده و امور نیکویی باشد که خاندانهای شرافتمند و بزرگوار و دلیر عرب و بزرگان و مهتران قبایل در آنها بر یکدیگر برتری می جستند؛ با خلقهای پسندیده و خردهای بزرگ و مقامهای بلند و آثار و رفتارهای پسندیده. بنا بر این، برای خصلتهای پسندیده تعصب به خرج دهید، خصلتهایی چون: نگاهداشت حق و حرمت همسایگی و پایبندی به عهد و پیمانها و فرمان بردن از نیکیها و مخالفت با تکبّر و گردن فرازی و اقدام به احسان و نیکوکاری و خویشتنداری از زورگویی و تجاوز و بزرگ شمردن قتل نفس و انصاف داشتن با مردم و فرو خوردن خشم و دوری از ایجاد تباهی در جامعه.

ص :421


1- سنن أبی داوود : 4/332/5120.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :إن کُنتُم لا مَحالَةَ مُتَعَصِّبینَ فتَعَصَّبوا لِنُصرَةِ الحَقِّ و إغاثَةِ المَلهوفِ . (1)

عنه علیه السلام_ فیما استَنهَضَ النّاسَ لِنُصرَتِهِ _: ما تَنتَظِرون بِنَصرِکُم رَبّکُم ؟! أ ما دینٌ یَجمَعُکُم ، و لا حَمِیَّةَ تُحمِشُکُم ؟ ! (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أ ما دِینٌ یَجمَعُکُم ، و لا حَمِیَّةٌ (مَحمِیَةٌ) تَشحَذُکُم ؟! أ وَ لَیسَ عَجَبا (عَجیبا) أنَّ مُعاوِیَةَ یَدعو الجُفاةَ الطَّغامَ (الطُّغاةَ) فیَتَّبِعونَهُ علی غَیرِ مَعونَةٍ و لا عَطاءٍ؟ ! (3)

الإمامِ زینُ العابدینَ علیه السلام :لَم یَدخُلِ الجَنَّةَ حَمِیَّةٌ غَیرُ حَمِیَّةِ حَمزَةَ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ _ و ذلکَ حینَ أسلَمَ _ غَضَبا لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی حَدیثِ السَّلا الّذی اُلقِیَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله . (4)

امام علی علیه السلام :اگر ناگزیر از داشتن تعصب هستید؛ پس، در راه یاری رساندن به حق و کمک به ستمدیده تعصّب نشان دهید.

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که طیّ آن مردم را به یاری خویش فرا خواند _فرمود : برای یاری دادن پروردگارتان منتظر چه هستید؟ آیا دینی نیست که شما را گرد هم آورَد و غیرت و تعصّبی نیست که شما را تکان دهد؟!

امام علی علیه السلام_ نیز در همین زمینه _فرمود : آیا دینی نیست که شما را گرد هم آورد و غیرت و تعصّبی وجود ندارد که شما را بر انگیزد ؟! آیا شگفت نیست که معاویه، آن مردمان خشن فرومایه را فرا می خواند و بی آن که به آنها کمک و بخششی کند، از او پیروی می کنند؟!

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ تعصّبی به بهشت نرفت، مگر تعصّب حمزة بن عبد المطلب، که به سبب شکمبه ای که بر سر پیامبر صلی الله علیه و آله انداخته شد به خشم آمد و مسلمان شد.

ص :422


1- غرر الحکم : 3738.
2- نهج البلاغة : الخطبة 39.
3- نهج البلاغة : الخطبة 180.
4- الکافی : 2/308/5.

ص :423

ص :424

358 - العصمة

358 - عصمت
اشاره

(1)

(2)

ص :425


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 72 باب 4 «عِصمة الأنبیاء علیهم السلام ». بحار الأنوار : 17 / 34 باب 15 «عصمة نبیّنا محمّد صلی الله علیه و آله ». شرح نهج البلاغة: 7 / 7 _ 20 «القول فی عصمة الأنبیاء علیهم السلام ». بحار الأنوار : 25 / 191 باب 5 «عصمة الأئمّة علیهم السلام ». بحار الأنوار : 38 / 62 باب 59 «فی عصمة الإمام علیّ علیه السلام ». بحار الأنوار : 59 / 265 باب 24 «عصمة الملائکة».
2- انظر: الذِّکر : باب 1344 ، القلب : باب 3338.

2701 - العِصمَةُ
2701 - عصمت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّما النّاسُ مَعَ المُلوکِ و الدّنیا ، إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ . (1)

عنه علیه السلام :النّاسُ مَنقوصُونَ مَدخولونَ إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ ، سائلُهُم مُتَعَنِّتٌ ، و مُجیبُهُم مُتَکَلِّفٌ ، یَکادُ أفضَلُهُم رَأیا یَرُدُّهُ عَن فَضلِ رَأیِهِ الرِّضا و السُخطُ ، و یَکادُ أصلَبُهُم عُودا تَنکَؤهُ اللَّحظَةُ و تَستَحیلُهُ (2) الکَلِمَةُ الواحِدَةُ . (3)

عنه علیه السلام :من اُلهِمَ العِصمَةَ أمِنَ الزَّلَلَ . (4)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَصبِرُ عَنِ الشَّهوَةِ مَن لَم تُعِنهُ العِصمَةُ؟! (5)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکَةِ _: و عَصَمَهُم مِن رَیبِ الشُّبُهاتِ، فَما مِنهُم زائغٌ عَن سَبیلِ مَرضاتِهِ . (6)

2701

عصمت

امام علی علیه السلام :مردم در حقیقت با پادشاهان و دنیایند، مگر آن کسی که خدا او را حفظ کند.

امام علی علیه السلام :خِرد مردم دستخوش خلل و کاستی است، جز آن کس که خداوند مصونش بدارد؛ پرسش کننده آنان آزار دهنده و مجادله گر است و پاسخ دهنده شان فضل فروش و متکلّف؛ آن که در میان آنان اندیشه اش برتر (خوش فکرتر) است بسا که به علّت خشم و خشنودی از نظر درست خود باز می گردد [و خلاف حقیقت را اظهار می کند] و پابرجاترینشان با نیم نگاهی از جا در می رود و یک کلمه [تهدید یا تطمیع ]او را عوض می کند.

امام علی علیه السلام :هر که عصمت به او الهام شود، از لغزشها در امان ماند.

امام علی علیه السلام :چگونه از شهوت خودداری کند کسی که عصمت یاریش نکرده باشد؟!

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : و آنان را از تردید حاصل از شبهات نگه داشت؛ از این رو، هیچ کدام از آنها از راه خشنودی خدا منحرف نمی شود.

ص :426


1- نهج البلاغة : الخطبة 210.
2- أی تحوّله عمّا هو علیه ، و فی غرر الحکم «طبعة النجف»: ص 57 «تستمیله».
3- نهج البلاغة : الحکمة 343.
4- غرر الحکم : 8469.
5- غرر الحکم : 6992.
6- نهج البلاغة: الخطبة91.

2702 - الاعتِصامُ بِاللَّهِ
2702 - پناهنده شدن به خدا

الکتاب :

«وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أنْتُمْ تُتْلَی عَلَیْکُمْ آیاتُ اللّهِ وَ فِیْکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (1)

«فَأمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إلَیْهِ صِراطا مُسْتَقِیما» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعتَصِمْ فی أحوالِکَ کُلِّها بِاللّهِ ؛ فإنّکَ تَعتَصِمُ مِنهُ سُبحانَهُ بِمانِعٍ عَزیزٍ . (3)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَصَمَ بِاللّهِ نَجّاهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ اعْتَصَمَ بِاللّهِ لَم یَضُرَّهُ شَیطانٌ . (5)

عنه علیه السلام :مَنِ اعتَصَمَ بِاللّهِ عَزَّ مَطلَبُهُ . (6)

عنه علیه السلام_ فی الدّعاءِ _: إلهی ، خَلَقتَ لی جِسما ، و جَعَلتَ لی فیِهِ آلاتٍ اُطیعُکَ بِها و أعصیکَ ، و اُغضِبُکَ بِها و اُرضیکَ ، و جَعَلتَ لی مِن نَفْسی داعِیَةً إلَی الشَّهَواتِ ، و أسکَنتَنی دارا قَد مُلِئَت مِنَ الآفاتِ ، ثُمّ قُلتَ لی : اِنْزَجِر ، فَبِکَ أنزَجِرُ ، و بِکَ أعتَصِمُ ، و بِکَ أستَجیرُ ، و بِکَ أحتَرِزُ و أستَوفِقُکَ لِما یُرضیکَ . (7)

2702

پناهنده شدن به خدا

قرآن:

«چگونه کافر می شوید در حالی که آیات خدا بر شما خوانده می شود و رسول او در میان شماست؟ و هر که به خدا پناهنده شود به راه راست هدایت شده است».

«اما آنان را که به خدا ایمان آورده اند و به او پناهنده شده اند به آستان فضل و رحمت خویش درآورد و به راهی راست هدایتشان کند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :در همه حالاتت به خدا پناه جوی که در این صورت با نگه دارنده ای نیرومند خود را حفظ می کنی.

امام علی علیه السلام :هرکه به خدا پناه بَرَد ، خداوند او را نجات دهد.

امام علی علیه السلام :هر که به پناه خدا در آید، هیچ شیطانی به او آسیب نرساند.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا دست در زند، مطلوبش ارجمند شود.

امام علی علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! برای من پیکری آفریدی و در آن اندامهایی نهادی که من با آنها تو را فرمان می برم و نافرمانی می کنم، تو را به خشم می آورم و خشنودت می سازم و در نفْس من انگیزه ای به سوی شهوات قرار دادی و مرا در سرایی آکنده از آسیب ها جای دادی و آن گاه به من فرمودی: باز ایست. پس، من به کمک تو [از گناه] باز می ایستم و به تو توسّل می جویم و به تو پناه می برم و با کمک تو خودم را حفظ می کنم و برای انجام آنچه خشنودت می سازد، از تو توفیق می طلبم.

ص :427


1- آل عمران : 101.
2- النساء : 175.
3- غرر الحکم : 2390.
4- غرر الحکم : 7826.
5- غرر الحکم : 8035.
6- غرر الحکم : 8324.
7- البلد الأمین : 317.

2703 - مَعنَی المَعصومِ
2703 - معنای معصوم

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ هِشامٌ عَن مَعنَی المَعصومِ _: المَعصومُ هُوَ المُمتَنِعُ بِاللّهِ مِن جَمیعِ مَحارِمِ اللّهِ ، و قالَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی : «و مَن یَعتَصِمْ بِاللّهِ فقَد هُدِیَ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ» . (1)

معانی الأخبار عن الإمامِ الکاظم عن آبائه عن الإمامِ زینِ العابدینَ علیهم السلام: الإمامُ مِنّا لا یَکونُ إلاّ مَعصوما ، و لَیسَتِ العِصمَةُ فی ظاهِرِ الخِلقَةِ فیُعرَفَ بِها ، و لِذلکَ لا یَکونُ إلاّ مَنصوصا . فقیلَ لَهُ : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، فَما مَعنَی المَعصومِ ؟ فقالَ : هُوَ المُعتَصِمُ بِحَبلِ اللّهِ ، و حَبلُ اللّهِ هُوَ القُرآنُ ، لا یَفتَرِقانِ إلی یَومِ القِیامَةِ ، و الإمامُ یَهدی إلَی القُرآنِ ، و القُرآنُ یَهدی إلَی الإمامِ ، و ذلکَ قَولُ اللّهِ عزَّ و جلَّ : «إنَّ هذا القُرآنَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ أقْوَمُ» . (2) (3)

2703

معنای معصوم

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال هشام از معنای معصوم _فرمود: معصوم کسی است که به کمک خدا از همه محرّمات الهی خود را نگه دارد. خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «و هر که به خدا عصمت و پناه جوید، هر آینه به راه راست هدایت شده است».

معانی الأخبار_ به نقل از امام کاظم از پدرانش از امام زین العابدین علیهم السلام _: امامِ ما خاندان، جز معصوم نباشد و عصمت امری نیست که در ظاهر فرد باشد و به وسیله آن شناخته شود. از این رو، معصوم باید تعیین شود.

عرض شد: یا بن رسول اللّه ! پس، معنای معصوم چیست؟ حضرت فرمود: معصوم کسی است که به ریسمان خدا چنگ در زند، و ریسمان خدا همان قرآن است و این دو (معصوم و قرآن) تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند. امام به سوی قرآن رهنمون می شود و قرآن به سوی امام و این فرموده خداوند عزّ و جلّ است، آن جا که می فرماید: «همانا این قرآن به آنچه درست تر است راه می نماید».

ص :428


1- معانی الأخبار : 132/2.
2- معانی الأخبار : 132/1.
3- (انظر) باب: 2705 حدیث 13214.

2704 - موجِباتُ العِصمَةِ
2704 - موجبات عصمت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عزَّ ذِکرُهُ یَعصِمُ مَن أطاعَهُ ، و لا یَعتَصِمُ بِهِ مَن عَصاهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاعِتبارُ یُثمِرُ العِصمَةَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تُخلِ نَفسَکَ مِن فِکرَةٍ تَزیدُکَ حِکمَةً ، و عِبرَةٍ تُفیدُکَ عِصمَةً . (3)

عنه علیه السلام :التَّصَبُّرُ عَلَی المَکروهِ یَعصِمُ القَلبَ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ التَّقوی عِصمَةٌ لَکَ فی حَیاتِکَ ، و زُلفی لَکَ بَعدَ مَماتِکَ . (5)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم عِبادَ اللّهِ بِتَقوَی اللّهِ ؛ فإنَّها الزِّمامُ و القِوامُ ، فتَمَسَّکوا بِوَثائقِها ، و اعتَصِموا بِحَقائقِها ، تَؤلُ بِکُم إلی أکنانِ الدَّعَةِ و أوطانِ السَّعَةِ . (6)

2704

موجبات عصمت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای بلند نام کسی را که اطاعتش کند [از هر گونه شر و مکروهی ]حفظ می کند و کسی که او را نافرمانی کند، به وسیله خدا حفظ نمی شود.

امام علی علیه السلام :عبرت آموزی، عصمت (لغزش ناپذیری) به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :خود را از اندیشه ای که بر فرزانگیت می افزاید و از عبرت آموختنی که عصمت (لغزش ناپذیری) به تو می بخشد، خالی مدار.

امام علی علیه السلام :وا داشتن خود به صبر در برابر ناملایمات، دل را مصون می دارد.

امام علی علیه السلام :پرهیزگاری، در زمان حیاتت مایه عصمت و نگهداری تو [از گناه ]است و بعد از مرگ موجب قرب منزلت تو می شود.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش می کنم؛ زیرا که تقوا همان مهار و ستون است. پس به بندهای آن بیاویزید و به حقایقش چنگ در زنید، تا شما را به نهانگاههای آسایش و جایگاههای رفاه برساند.

ص :429


1- الکافی : 8/82/39.
2- غرر الحکم : 879.
3- غرر الحکم : 10307.
4- بحار الأنوار : 77/227/2.
5- غرر الحکم : 3466.
6- نهج البلاغة : الخطبة 195.

عنه علیه السلام :فَاعتَصِموا بِتَقوی اللّهِ ؛ فإنَّ لَها حَبلاً وَثیقا عُروَتُهُ ، و مَعقِلاً مَنیعا ذُروَتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :بِالتَّقوی قُرِنَتِ العِصمَةُ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی أهلِ مِصرَ _: عَصَمَکُمُ اللّهُ بِالهُدی و ثَبَّتَکُم بِالتَّقوی . (3)

عنه علیه السلام :لا حِکمَةَ إلاّ بِعِصمَةٍ . (4)

عنه علیه السلام :الحِکمَةُ عِصمَةٌ ، العِصمَةُ نِعمَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :قُرِنَتِ الحِکمَةُ بِالعِصمَةِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ فی سُلطانِ اللّهِ عِصمَةً لأِمرِکُم ، فأعطوهُ طاعَتَکُم غَیرَ مُلَوَّمةٍ (مُتَلَوِّمینَ) و لا مُستَکرَهٍ بِها . (7)

عنه علیه السلام :عَلَیکُم بِکِتابِ اللّهِ ، فإنّهُ الحَبلُ المَتینُ ......... و العِصمَةُ لِلمُتَمَسِّکِ . (8)

عنه علیه السلام :فَعَصَمَ السُّعَداءَ بِالإیمانِ، و خَذَلَ الأشقِیاءَ بِالعِصیانِ ، مِن بَعدِ اتِّجاهِ الحُجَّةِ عَلَیهِم بِالبَیانِ . (9)

امام علی علیه السلام :به تقوای الهی چنگ زنید؛ که تقوا ریسمانی دارد که دستگیره اش استوار است و پناهگاهی که بلندایش تسخیر نا پذیر است .

امام علی علیه السلام :عصمت با تقوا قرین شده است.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به مصریان _نوشت : خداوند شما را با هدایت خود [از گناه و لغزش ]نگه دارد و با تقوا استوارتان بدارد.

امام علی علیه السلام :هیچ حکمتی نباشد، مگر به سبب عصمتی (خویشتنداری از گناه).

امام علی علیه السلام :حکمت [مایه] عصمت است و عصمت یک نعمت.

امام علی علیه السلام :حکمت، با عصمت قرین گشته است.

امام علی علیه السلام :همانا حکومتی که از جانب خداست نگاهبان کار شما است. پس بی سرزنش و اکراه، از آن فرمان برید.

امام علی علیه السلام :پایبند کتاب خدا باشید؛ زیرا که آن ریسمان محکم است ......... و مایه حفظ کسی که بدان چنگ در زند.

امام علی علیه السلام :[خداوند] بعد از آن که حجّت را بر آنان آشکار کرد، نیکبختان را به سبب ایمان حفظ کرد و شور بختان را به سبب نافرمانی، به خودشان وا گذاشت.

ص :430


1- نهج البلاغة : الخطبة 190.
2- غرر الحکم : 4316.
3- الأمالی للمفید : 82.
4- غرر الحکم : 10916.
5- غرر الحکم : 12.
6- غرر الحکم : 6712.
7- نهج البلاغة : الخطبة 169.
8- نهج البلاغة : الخطبة 156.
9- کنز العمّال : 44216 .

عنه علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: إلهی ، لا سَبیلَ إلی الاحتِراسِ مِنَ الذَّنبِ إلاّ بِعِصمَتِکَ ، و لا وُصولَ إلی عَمَلِ الخَیراتِ إلاّ بِمَشِیئَتِکَ ، فکَیفَ لی بِإفادَةِ ما أسلَفتَنی فیهِ مَشیئَتَکَ ؟! و کَیفَ لی بِالاحتِراسِ مِنَ الذَّنبِ ما إن لَم تُدرِکْنی فیهِ عِصمَتُکَ ؟ ! (1)

بحار الأنوار عن نَ_وفٍ البُکالیِّ :رَأیتُ أمیرَ المُؤمِنینَ صَلواتُ اللّهِ عَلَیهِ مُوَلِّ_یا مُبادِرا ، فقُلتُ : أینَ تُریدُ یا مَولایَ ؟ فقالَ : دَعنی یا نَ_وفُ ؛ إنَّ آمالی تَقَدَّمُنی فی المَحبوبِ .

فقُلتُ : یا مَولایَ ، و ما آمالُکَ ؟ قالَ : قد عَلِمَها المَأمولُ و استَغنَیتُ عَن تَبیینِها لِغَیرِهِ ، و کَفی بِالعَبدِ أدَبا أن لا یُشرِکَ فی نِعَمِهِ و أرَبِهِ غَیرَ رَبِّهِ .

فقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی خائفٌ عَلی نَفسی مِنَ الشَّرَهِ ، و التَّطَلُّعِ إلی طَمَعٍ مِن أطماعِ الدّنیا ، فقالَ لی : و أینَ أنتَ عَن عِصمَةِ الخائفینَ ، و کَهفِ العارِفینَ ؟ !

فقُلتُ : دُلَّنی عَلَیهِ ، قالَ : اللّهُ العَلِیُّ العَظیمُ ، تَصِلُ أمَلَکَ بِحُسنِ تَفَضُّلِهِ ، و تُقبِلُ عَلَیهِ بِهَمِّکَ ، و أعرِضْ عَنِ النّازِلَةِ فی قَلبِکَ ، فإن أجَّلَکَ بِها فأنا الضّامِنُ مِن مَورِدِها ، وَ انقَطِعْ إلَی اللّهِ سُبحانَهُ فإنَّهُ یَقولُ : و عِزَّتی و جَلالی لَأقطَعَنَّ أمَلَ کُلِّ مَن یُؤَمِّلُ غَیری بِالیَأسِ ، و لأَکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فی النّاسِ ، و لاَُبَعِدَنّهُ مِن قُربی ، و لَأقطَعَنَّهُ عَن وَصلی .........

ثُمّ قالَ عَلَیهِ و عَلی آلِه السَّلامُ لی : یا نَوفُ ، اُدعُ بِهذا الدُّعاءِ : إلهی ، إن حَمِدتُکَ فبِمَواهِبِکَ ، و إن مَجَّدتُکَ فبِمُرادِکَ ، و إن قَدَّستُکَ فبِقُوَّتِکَ ، و إن هَلَّلتُکَ فبِقُدرَتِکَ ، و إن نَظَرتُ فإلی رَحمَتِکَ ، و إن عَضَضتُ فعَلی نِعمَتِکَ .

إلهی إنَّهُ مَن لَم یَش_غَلْهُ الوُلوعُ بِذِکرِکَ ، و لَم یَزْوِهِ السَّفَرُ بِقُربِکَ ، کانَت حَیاتُهُ عَلَیهِ مِیتَةً ، و مِیتَتُهُ عَلَیهِ حَسرَةً . (2)

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : خدایا! برای خویشتنداری از گناه راهی جز نگه داشت تو نیست و رسیدن به کارهای نیک جز با خواست تو میسّر نمی باشد. پس، چگونه توانم به بهره ای دست یابم که خواست تو بر آن نیست و چگونه خود را از گناه نگه دارم اگر نگه داشت تو به دادم نرسد؟

بحار الأنوار_ به نقل از نوف بکالی _: امیر المؤمنین صلوات اللّه علیه، را دیدم که به سرعت می رود. عرض کردم: کجا می روید، سرورم؟ فرمود: رهایم کن ای نوف، که امید و آرزوهایم مرا به سمت معشوق می برد. عرض کردم: سرورم! آرزوهایتان چیست؟ فرمود: آن که امید و آرزویم به اوست خود می داند و نیازی نیست برای جز او باز گویم. در ادب بنده همین بس که در خوشی ها و نیازهایش کسی جز خداوندگار خود را شریک نگرداند. عرض کردم: ای امیر المؤمنین! من از آزمندی و چشمداشت به طمعهای دنیوی بر خود بیمناکم.

حضرت فرمود: چرا به پناهگاه خائفان و غار عارفان پناه نمی بری؟ عرض کردم: مرا به آن راهنمایی فرما. حضرت فرمود: خداوند، علیِّ عظیم است؛ امیدت را به حُسن تفضّل او پیوند زن، و همّ و غمّ خود را متوجّه او گردان، و از هر خطوری که در دلت می گذرد روی گردان شو، اگر عرصه را بر تو تنگ کرد، من گشایش آن را ضمانت می کنم، و با تمام وجود به خداوند سبحان روی کن؛ زیرا او می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند، امید هر کس را که به غیر من امید بندد به یأس تبدیل می کنم و جامه خواری در میان مردم بر قامت او می پوشانم و او را از نزدیک خودم دور می سازم و پیوندم را از او می بُرم .........

سپس امام، علیه و علی آله السلام، به من فرمود: ای نوف! با این دعا خدا را بخوان: خدای من! اگر تو را می ستایم برای موهبتهای توست و اگر تو را تمجید می کنم به اراده و خواست خود توست و اگر تو را تقدیس می کنم، به توان توست و اگر تهلیل می گویم به نیروی توست و اگر می نگرم به رحمت تو می نگرم و اگر می جَوم، نعمت تو را می جَوم. خدای من! هر که اشتیاق یاد تو، او را به خود مشغول ندارد و رخت سفر به مقام قرب تو نبندد، زندگیش برای او مرگ است و مرگش مایه حسرت او.

ص :431


1- البلد الأمین : 315.
2- بحار الأنوار : 94/94/12، انظر تمام الکلام.

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ مِن دُعائهِ عِندَ خَتمِ القُرآنِ _: لا تَنالُ أیدی الهَلَکاتِ مَن تَعَلَّقَ بِعُروَةِ عِصمَتِهِ . (1)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای ختم قرآن _گفت : دستهای هلاکت و تباهی به کسی که به دستگیره عصمت بخش قرآن چنگ آویزد، نمی رسد.

ص :432


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 42 .

عنه علیه السلام_ فی مناجاتِهِ _: إلهی ، فی هذِهِ الدّنیا هُمومٌ و أحزانٌ و غُمومٌ و بَلاءٌ ، و فی الآخِرَةِ حِسابٌ و عِقابٌ ، فأینَ الرّاحَةُ و الفَرَجُ ؟ ! إلهی ، خَلَقتَنی بِغَیرِ أمری ، و تُمیتُنی بِغَیرِ إذنی ، و وَکّلتَ فِیَّ عَدُوّا لی لَهُ عَلَیَّ سُلطانٌ ، یَسلُکُ بِیَ البَلایا مَغرورا ، و قُلتَ لی : اِستَمسِکْ ، فکَیفَ أستَمسِکُ إن لَم تُمسِکْنی ؟ ! (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی ، لا حَولَ لی و لا قُوَّةَ إلاّ بِقُدرَتِکَ ، و لا نَجاةَ لی مِن مَکارِهِ الدّنیا إلاّ بِعِصمَتِکَ ، فأسألُکَ بِبَلاغَةِ حِکمَتِکَ و نَفاذِ مَشیئَتِکَ أن لا تَجعَلَنی لِغَیرِ جودِکَ مُتَعَرِّضا ......... وَ کُن لی ......... مِنَ البَلایا واقِیا ، و عَنِ المَعاصی عاصِما . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی ، فلا تُخلِنا مِن حِمایَتِکَ ، و لا تَعْرِنا مِن رِعایَتِکَ ......... أسألُکَ بِأهلِ خاصَّتِکَ مِن مَلائکَتِکَ و الصّالِحینَ مِن بَرِیَّتِکَ ، أن تَجعَلَ عَلَینا واقِیَةً تُنْجینا مِنَ الهَلَکاتِ ، و تُجِنُّنا مِنَ الآفاتِ ......... و أن تَحوِیَنا فی أکنافِ عِصمَتِکَ . (3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجاتش _گفت : خدای من! در این دنیا، غم و اندوه و رنج و بلا و در آخرت حساب و کیفر است . پس، آسایش و گشایش کجاست؟ خدای من! بی دستورم مرا آفریدی و بی اجازه ام مرا می میرانی و دشمنی مقتدر و چیره را بر من گماشتی که فریبکارانه مرا به سوی بلاها و گرفتاریها می کشاند و آن گاه فرمودی: خود را نگاه دار، و من چگونه خود را نگاه دارم اگر تو نگاهم نداری؟

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : خدای من! مرا هیچ نیرو و توانی نیست، مگر به نیروی تو و از نا خوشیها و زشتیهای دنیا نجات نیابم جز با نگه داشت تو. پس، به حکمت رسایت و به خواست و مشیّت روانت [سوگندت می دهم و ]از تو مسألت دارم که دست مرا جز به دامن جود و بخشندگی خودت حوالت مده و از بلاها نگهم دار و از گناهان حفظم کن.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : خدای من! ما را از حمایت خود بی بهره مگردان و از پشتیبانی و توجّه خود بی نصیب مفرما ......... به فرشتگان و بندگان نیکو کارت که خاصّان درگاه تو هستند، [سوگندت می دهم و] از تو می خواهم که برای ما حفاظی قرار دهی تا ما را از هلاکتها برهاند و در برابر آفتها و آسیبها سپر ما گردد ......... و ما را در پناه گاههای عصمت و محافظت خود درآوری.

ص :433


1- بحار الأنوار : 94/129.
2- بحار الأنوار : 94/143.
3- بحار الأنوار : 94/152 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی ، أسکَنتَنا دارا حَفَرتْ لَنا حُفَرَ مَکرِها ......... بِکَ نَعتَصِمُ مِنَ الاغتِرارِ بِزَخارِفِ زینَتِها ......... إلهی فزَهِّدنا فیها و سَلِّمنا مِنها بِتَوفیقِکَ و عِصمَتِکَ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اللّهُمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ ، وَ احفَظْنا مِن بَینِ أیدینا و مِن خَلفِنا ، و عَن أیمانِنا و عَن شَمائلِنا ، و مِن جَمیعِ نَواحینا ، حِفظا عاصِما مِن مَعصِیَتِکَ ، هادِیا إلی طاعَتِکَ ، مُستَعمِلاً لِمَحَبَّتِکَ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و طَهِّرْنی بِالتَّوبَةِ ، و أیِّدْنی بِالعِصمَةِ ، و استَصلِحْنی بِالعافِیَةِ. (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اللّهُمَّ ، خُذْ لِنَفسِکَ مِن نَفس_ی ما یُخَلِّصُها ؛ و أبقِ لِنَفسی مِن نَفسی ما یُصلِحُها ، فإنَّ نَفسی هالِکَةٌ أو تَعصِمَها . (4)

عنه علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی یَومِ عَرَفةَ _: و هَبْ لی عِصمَةً تُدنِینی مِن خَشیَتِکَ ، و تَقطَعُنی عَن رُکوبِ مَحارِمِکَ ، و تَفُکُّنی مِن أسرِ العَظائم ، و هَبْ لِیَ التَّطهیرَ مِن دَنَسِ العِصیانِ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : الهی! ما را در سرایی جای دادی که گودالهای مکر و فریبکاری خود را برای ما کنده است ......... از فریفته شدن به زرق و برق زیورهای آن به تو پناه می بریم ......... خدای من! ما را به این سرا و فریبندگیهای آن بی اعتنا فرما و با توفیق و محافظت خود ما را از آن به سلامت دار.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : بار خدایا! بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را از پیش رو و از پشت سر و از راست و از چپ و از همه سویمان چنان محافظت فرما که ما را از نافرمانی تو نگاه دارد و به فرمان بردن از تو رهنمون شود و در راه محبّت تو به کارمان گیرد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : مرا با توبه پاک گردان و با نگاه داشت و مراقبت [خود] کمک فرما و با عافیت [بخشی خود از بلا و گناه] مرا به صلاح و درستی درآور.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : بار خدایا! از نفّس من آن چه او را می رهاند و خالص می گرداند، برای خود بگیر و آن چه او را به صلاح و درستی می کشاند، برای من بگذار؛ زیرا نفْس من در معرض هلاکت است، مگر این که تو آن را نگاه داری.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای روز عرفه _گفت : مرا نگهداری و مصونیتی بخش که به ترس از تو نزدیکم گرداند و از ارتکاب حرامهای تو بازم دارد و از بندِ گناهان بزرگ آزادم سازد و از پلشتیِ گناه و نافرمانی، پاکیزه ام گردان.

ص :434


1- بحار الأنوار : 94/152 .
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 6 .
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 16 .
4- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
5- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 47 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا عَلِمَ اللّهُ تَعالی حُسنَ نِیَّةٍ مِن أحَدٍ اکتَنَفَهُ بِالعِصمَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّما مُؤمِنٍ أقبَلَ قِبَلَ ما یُحِبُّ اللّهُ ، أقبَلَ اللّهُ عَلَیهِ قِبَلَ کُلِّ ما یُحِبُّ ، و مَنِ اعتَصَمَ بِاللّهِ بِتَقواهُ عَصَمَهُ اللّهُ ، و مَن أقبَلَ اللّهُ عَلَیهِ و عَصَمَهُ لَم یُبالِ لَو سَقَطَتِ السَّماءُ عَلَی الأرضِ ، و إن نَزَلَت نازِلَةٌ عَلی أهلِ الأرضِ فشَ_مِلَهُم بَلِیَّةٌ کانَ فی حِرزِ اللّهِ بِالتَّقوی مِن کُلِّ بَلِیَّةٍ ، أ لَیسَ اللّهُ تَعالی یَقولُ : «إنَّ المُتَّقینَ فی مَقامٍ أمینٍ» ؟ ! (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :هر گاه خداوند متعال بداند کسی حسن نیّت دارد، او را در پناه خود حفظ کند.

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی که به سوی آن چه خدا دوست دارد روی آورد، خداوند نیز به سوی هر چه او دوست دارد روی کند و هر که با تقوای خدا به او پناه جوید، خداوند او را [از گناه ]نگاه دارد و هر که خدا به او روی کند و نگهش دارد، اگر آسمان هم به زمین افتد، دیگر برایش اهمیتی ندارد و اگر بلایی بر زمینیان فرود آید و همه آنها را فرا گیرد، او به سبب تقوا از هر گونه بلایی در پناه خداست. مگر نه این که خداوند متعال می فرماید: «همانا پرهیزگاران در جایگاهی امن هستند»؟

ص :435


1- بحار الأنوار : 78/188/41.
2- بحار الأنوار : 70/285/8.
3- (انظر) الذِّکر : باب 1344. الذنب : باب 1392. الشیطان : باب 1999. الشریعة :باب 1966 حدیث 9444. العشق : باب 2696. النیّة : باب 3923.

2705 - عِصمَةُ الإمامِ
2705 - عصمت امام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی صِفَةِ الإمامِ _: مَعصوما مِنَ الزَّلاّتِ ، مَصونا عَنِ الفَواحِشِ کُلِّها . (1)

عنه علیه السلام :نَحنُ تَراجِمَةُ أمرِ اللّهِ ، نَحنُ قَومٌ مَعصُومونَ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الإمامُ : المُطَهَّرُ مِنَ الذُّنوبِ ، و المُبَرَّأُ عَنِ العُیوبِ . (3)

عنه علیه السلام :فهُوَ مَعصومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ ، قَد أمِنَ مِنَ الخَطایا و الزَّلَلِ و العِثارِ ، یَخُصُّهُ اللّهُ بِذلکَ لِیَکونَ حُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ و شاهِدَهُ عَلی خَلقِهِ . (4)

(5)

2705

عصمت امام

امام صادق علیه السلام_ در وصف امامان _فرمود : از لغزشها محفوظند و از هر گونه زشتی و زشت کاری مصون.

امام صادق علیه السلام :ما ترجمان فرمان خداییم، ما جماعتی معصوم هستیم.

امام رضا علیه السلام :امام، از گناهان پاک و از عیبها برکنار است.

امام رضا علیه السلام :پس، امام معصوم است و تأیید و تقویت شده و توفیق یافته و استوار گشته [از جانب خدا]. از هر گونه خطا و لغزش و اشتباه در امان است. خداوند این خصوصیات را به او می بخشد تا حجت او بر بندگانش و گواه او بر آفریدگانش باشد.

2706 - النَّوادِرُ
2706 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِنَ العِصمَةِ تَعَذُّرُ المَعاصی . (6)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لأِهلِ العِصمَةِ و المَصنوعِ إلَیهِم فی السَّلامَةِ أن یَرحَموا أهلَ الذُّنوبِ و المَعصِیَةِ. (7)

2706

گوناگون

امام علی علیه السلام :ناتوانی بر گناه، خود نوعی عصمت است.

امام علی علیه السلام :شایسته است که اهل عصمت و پاکی و کسانی که نعمت رستن از گناهان به آنان داده شده است، برای گناهکاران و نافرمانان دلسوزی کنند.

ص :436


1- الکافی : 1/204/2.
2- الکافی : 1/269/6.
3- الکافی : 1/200/1.
4- الکافی : 1/203/1.
5- (انظر) الشکّ : باب 2063.
6- نهج البلاغة : الحکمة 345 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 140.

عنه علیه السلام :ساُدعی یَومَ القِیامَةِ و لا ذَنبَ لی ، و لَو کانَ لی ذَنبٌ لَکَفَّرَ عَنِّی ذُنوبی ما أنا فِیهِ مِن قِتالِهِم _ یَعنی قِتالَ النّاکِثینَ _ . (1)

امام علی علیه السلام :روز قیامت فرا خوانده می شوم در حالی که مرا هیچ گناهی نیست و اگر هم گناهی داشته باشم، جنگ من با اینان _ ناکثین _ گناهانم را پاک می کند.

ص :437


1- شرح نهج البلاغة: 1/265.

ص :438

359 - التّعظیم

359 - بزرگداشت
اشاره

(1)

(2)

ص :439


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 62 باب 108 «ما یجوز من تعظیم الخلق». کنز العمّال : 9 / 153 «التعظیم و القیام».
2- انظر: عنوان 241 «السلطان». الأخ : باب 55 ، العلم : باب 2827 ، الکرم : باب 3420 ، 3421.

2707 - تَعظیمُ الاُمَراءِ
2707 - بزرگداشت فرمانروایان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَفعَلوا کَما تَفعَلُ أهلُ فارِسٍ بِعُظَمائها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقوموا کَما تَقومُ الأعاجِمُ بَعضُهُم لِبَعضٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقوموا کَما تَقومُ الأعاجِمُ یُعظِّمُ بَعضُها بَعضا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن یَمثُلَ لَهُ الرِّجالُ فَلْیَتبَوَّأْ مَقعَدَهُ فی النّارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یَستَجِمَّ لَهُ بَنو آدَمَ قِیاما دَخَلَ النّارَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ إذا رَأتهُ الرِّجالُ مُقبِلاً أن یَمثُلوا لَهُ قِیاما فَلیَتبَوَّأْ بَیتا فی النّارِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُقام لی،إنَّما یُقامُ للّهِِ عزَّ و جلَّ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ عزَّ و جلَّ مَن قامَت لَهُ العَبیدُ صُفوفا . (8)

2707

بزرگداشت فرمانروایان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رفتاری را که پارسیان با بزرگان خود می کنند، شما نکنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مانند عجمها جلو پای یکدیگر بلند نشوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مانند عجمها، که برای بزرگداشت یکدیگر از جایشان بلند می شوند، شما بلند نشوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دوست داشته باشد که او نشسته باشد و مردم در برابرش بایستند، جایگاهش در آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خوش داشته باشد که مردمان بسیاری در حضورش بایستند و او نشسته باشد، وارد آتش شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خوش داشته باشد که مردم وقتی دیدند می آید، در برابرش بلند شوند، خانه ای در دوزخ جایگاه او باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای من نباید از جا بلند شد. فقط برای خداوند عزّ و جلّ باید برخاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خداوند عزّ و جلّ بر کسی باد که بندگان در برابرش به صف ایستند.

ص :440


1- کنز العمّال : 25475.
2- بحار الأنوار : 16/240.
3- کنز العمّال : 25474.
4- بحار الأنوار : 16/240.
5- کنز العمّال : 25480.
6- کنز العمّال : 25481.
7- کنز العمّال : 25477.
8- کنز العمّال : 25479.

بحار الأنوار عن أبی ذَرٍّ رحمه الله :رَأیتُ سَلمانَ و بِلالاً یُقبِلانِ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله إذ انکَبَّ سَلمانُ عَلی قَدَمِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُقَبِّلُها ، فزَجَرَهُ النّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَن ذلکَ ، ثُمّ قالَ لَهُ : یا سَلمانُ ، لا تَصنَعْ بی ما تَصنَعُ الأعاجِمُ بِمُلوکِها ، أنا عَبدٌ مِن عَبیدِ اللّهِ آکُلُ مِمّا یَأکُلُ العَبدُ ، و أقعُدُ کَما یَقعُدُ العَبدُ . (1)

تنبیه الخواطر عَن أنَسَ :لَم یَکُن شَخصٌ أکرَمَ عَلَی اللّهِ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، کُنّا إذا رَأیناهُ لَم نَقُمْ لَهُ لِما نَعلَمُ مِن کَراهَتِهِ ذلکَ. (2)

نهجُ البلاغة :قالَ [ أمیرُ المُؤمنینَ] علیه السلام و قَد لَقِیَهُ عندَ مَسیرِهِ إلَی الشّامِ دَهاقینُ الأنبارِ فَتَرَجَّلوا لَهُ وَ اشتَدُّوا بَینَ یَدَیهِ ، فقالَ : ما هذا الّذی صَنَعتُموهُ ؟ فَقالوا : خُلقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بِهِ اُمَراءَنا ، فقالَ : وَ اللّهِ ما یَنتَفِعُ بِهذا اُمَراؤکُم ! و إنَّکُم لَتَشُقُّونَ عَلی أنفُسِکُم فی دُنیاکُم ، و تَشقَونَ بِهِ فی آخِرَتِکُم ، و ما أخسَرَ المَشَقَّةَ وَراءَها العِقابُ ، و أربَحَ الدَّعَةَ مَعَها الأمانُ مِنَ النّارِ ! (3)

شرح نهج البلاغة :و فی نقلٍ : أنَّهُ علیه السلام مَرَّ بِالأنبارِ فاستَقبَلَهُ دَهاقینُها ......... فلَمّا استَقبَلوهُ نَزَلوا عَن خُیولِهِم ثُمّ جاؤوا یَشتَدُّونَ مَعَهُ ، ......... فقالَ (لَهُم) : ما هذِهِ الدَّوابُّ الّتی مَعَکُم و ما أرَدتُم بِهذا الّذی صَنَعتُم ؟ قالوا : أمّا هذا الّذی صَنَعنا فهُوَ خُلقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بِهِ الاُمَراءَ ، و أمّا هذِهِ البَراذِینُ فهَدِیَّةٌ لَکَ ، و قَد صَنَعنا لِلمُسلِمینَ طَعاما و هَیَّأنا لِدوابِّکُم عَلَفا کَثیرا ، فقالَ علیه السلام : أمّا هذا الّذی زَعَمتُم أنَّهُ فیکُم خُلقٌ تُعَظِّمونَ بِه الاُمَراءَ فوَ اللّهِ ما یَنفَعُ ذلِکَ الاُمَراءَ ، و إنَّکُم لَتَشُقُّونَ بِهِ عَلی أنفُسِکُم و أبدانِکُم فَلا تَعودوا لَهُ ، و أمّا دَوابُّکُم هذِهِ فإن أحبَبتُم أن آخُذَها مِنکُم و أحسُبَها لَکُم مِن خَراجِکُم أخَذناها مِنکُم ، و أمّا طَعامُکُمُ الّذی صَنَعتُم لَنا فإنّا نَکرَهُ أن نَأکُلَ مِن أموالِکُم إلاّ بِثَمَنٍ . (4) (5)

بحار الأنوار_ به نقل از ابوذر رحمه الله _: سلمان و بلال را دیدم که به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله می آیند.ناگاه سلمان روی پای رسول خدا صلی الله علیه و آله افتاد و شروع به بوسیدن آن کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله او را از این کار باز داشت و سپس به او فرمود: ای سلمان! رفتاری را که عجمها با شهریاران خود می کنند با من نکن. من بنده ای از بندگان خدا هستم و مانند بنده غذا می خورم و مانند بنده نشست و برخاست می کنم.

تنبیه الخواطر_ به نقل از أنس _: هیچ شخصی نزد خداوند گرامیتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود. با این حال وقتی آن حضرت را می دیدیم، برایش بلند نمی شدیم چون می دانستیم که از این کار خوشش نمی آید.

نهج البلاغه :امام علی علیه السلام _ در مسیر سفر شام به زمین داران انبار که از مرکب هایشان پیاده شدند و در برابر ایشان دویدند _ فرمود : این چه کاری است که می کنید؟ عرض کردند: رسمی است که با آن زمام داران خود را احترام می نهیم. حضرت فرمود: سوگند به خدا که زمام داران شما از این کار سودی نمی برند و شما نیز در دنیا خود را به رنج می افکنید و در آخرت به سبب این رفتار شور بخت می شوید و چه زیانبار است رنج و مشقّتی که در پی آن کیفر باشد و چه سودمند است آسودگیی که ایمنی از آتش آورد!

شرح نهج البلاغه :در نقلی آمده است: در هنگام عبور امام علی علیه السلام از شهر انبار ، زمین داران آن جا به استقبال ایشان آمدند و از مرکب هایشان پیاده شده شروع به دویدن در کنار آن حضرت کردند. امام فرمود: این ستوران که با خود دارید چیست و مقصودتان از این کاری که کردید چیست؟ عرض کردند: این کاری که کردیم رسمی است که با آن امیران خود را احترام می نهیم و این استرها پیشکشی است برای شما. ما برای مسلمانان غذا تدارک دیده ایم و برای چارپایانتان علوفه زیادی فراهم آورده ایم. حضرت فرمود: امّا این که گفتید این رسمی است که با آن امیرانتان را احترام می نهید، به خدا سوگند که این کار ، امیران شما را سود نمی بخشد و شما با این کار جسم و جانتان را به رنج می افکنید، بنا بر این، این عمل را تکرار نکنید . و اما این چارپایانتان ، اگر دوست دارید که آنها را قبول کنیم و جزو خراج شما حساب کنیم، می پذیریم و اما آن غذایی که برایمان تهیه دیده اید، ما خوش نداریم از مال شما چیزی بخوریم، مگر این که بهایش را بپردازیم.

ص :441


1- بحار الأنوار : 76/63/3.
2- تنبیه الخواطر : 2/229.
3- نهج البلاغة : الحکمة 37.
4- شرح نهج البلاغة : 3/203 ، انظر تمام الخبر .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 560 باب 129. الدنیا : باب 1253. السلطان : باب 1840.

2708 - سُجودُ التَّعظیمِ
2708 - سجده بزرگداشت

الکتاب :

وَ إذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إلاَّ إبْلِیسَ أَبَی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ» . (1)

2708

سجده بزرگداشت

قرآن:

«و آن گاه که به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و بزرگی فروخت. و او از کافران بود».

ص :442


1- البقرة : 34.

«وَ رَفَعَ أبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدا» . (1)

«پدر و مادر خود را روی تخت نشاند و همه در برابر او به سجده افتادند».

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی : «و أنَّ المَساجِدَ للّهِِ فَلا تَدْعوا مَعَ اللّهِ أحَدا» (2) _: ما سَجَدتَ بِهِ مِن جَوارِحِکَ للّهِِ تَعالی فَلا تَدعُ مَعَ اللّهِ أحَدا . (3)

(4)

حدیث:

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «همانا سجده گاهها از آن خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید» _فرمود : مقصود آن قسمت از اندامهای توست که با آنها در برابر خدا سجده می کنی. پس هیچ کس را با خدا مخوانید [و در برابر احدی به سجده میفتید].

2709 - ما یَنبَغی مِنَ التَّعظیمِ
2709 - بزرگداشت شایسته

الکتاب :

«ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ» . (5)

«ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأنْعامُ إلاَّ ما یُتْلَی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» . (6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن تَعظیمِ جَلالِ اللّهِ عزَّ و جلَّ کَرامَةَ ذی الشَّیبَةِ ، و حامِلِ القُرآنِ ، و الإمامِ العادِلِ . (7)

2709

بزرگداشت شایسته

قرآن:

«آری، کسانی که شعایر خدا را بزرگ می شمارند، این نشان پرهیزگاری دلهاست».

«و کسی که حرامهای خدا را بزرگ شمارد، این کار در نزد پروردگارش برای او بهتر است. و چارپایان برای شما حلال گشته اند مگر آنهایی که برایتان خوانده شده. پس، از بتهای پلید و سخن باطل و دروغ اجتناب کنید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احترام نهادن به ریش سفید و حافظ قرآن و پیشوای دادگر، گونه ای بزرگداشت جلال و شکوه خداوند عزّ و جلّ است.

ص :443


1- یوسف : 100.
2- الجنّ : 18 .
3- النوادر للراوندی: 163 .
4- (انظر) الزواج : باب 1651.
5- الحجّ : 32.
6- الحجّ : 30.
7- کنز العمّال : 25507.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أتاکُم کَریمُ قَومٍ فأکرِموهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ عِندَ تَزَحزُحِه لِرَجُلٍ دَخَلَ المَسجِدَ و هُوَ جالِسٌ _: إنَّ مِن حَقِّ المُسلِمِ عَلی المُسِلمِ إذا أرادَ الجُلوسَ أن یَتَزَحزَحَ لَهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُمْ عَن مَجلِسِکَ لأِبیکَ و مُعَلِّمِکَ و إن کُنتَ أمیرا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ القِیامِ تَعظیما لِلرَّجُلِ _: مَکروهٌ إلاّ لِرَجُلٍ فی الدِّینِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :عَظِّمِ العالِمَ لِعِلمِهِ و دَعْ مُنازَعتَهُ ، و صَغِّرِ الجاهِلَ لِجَهلِهِ و لا تَطرُدْهُ ، و لکِن قَرِّبْهُ و عَلِّمْهُ . (5)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا جاءَ جَعفَرُ بنُ أبی طالِبٍ مِنَ الحَبَشَةِ قامَ إلَیهِ وَ استَقبَلَهُ اثنَتَی عَشرَةَ خطیةً (خُطوَةً) و عانَقَهُ و قَبَّلَ ما بَینَ عَینَیهِ _ إلی أن قالَ : _ و بَکی فَرَحا بِرُؤیَتِهِ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه کریم قومی نزد شما آمد، او را گرامی دارید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی در مسجد نشسته بود و مردی وارد شد و آن حضرت برای او جا باز کرد _فرمود : یکی از حقوق مسلمان بر مسلمان این است که هر گاه خواست بنشیند، برایش جا باز کند.

امام علی علیه السلام :برای [احترام] پدر و آموزگارت از جای خود بلند شو، گر چه امیر باشی.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش درباره بلند شدن به احترام کسی _فرمود : این کار ناپسند است، مگر برای شخصیّتی دینی.

امام کاظم علیه السلام :دانشمند را به خاطر دانشش احترام بنه و با او ستیزه مکن و نادان را به سبب نادانیش کوچک شمار، اما او را از خود مران بلکه به خود نزدیک گردان و او را علم بیاموز.

امام عسکری علیه السلام :هنگامی که جعفر بن ابی طالب از حبشه آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و دوازده قدم به استقبال او رفت و با وی معانقه کرد و پیشانیش را بوسید ......... و از دیدن او اشک شادی ریخت.

ص :444


1- کنز العمّال : 25487.
2- وسائل الشیعة : 8/560/4 .
3- غرر الحکم : 2341.
4- المحاسن : 1/364/786.
5- تحف العقول : 394.
6- وسائل الشیعة : 8/559/1.
7- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 559 باب 128. العلم : باب 2827.

بیان :

قالَ الشهیدُ قدّس اللّه روحه فی قواعده : یجوز تعظیم المؤمن بما جرت به عادة الزمان و إن لم یکن منقولاً عن السَّلف ؛ لدلالة العُمومات علیه ، قال تعالی : «ذلکَ و مَنْ یُعَظِّمْ شَعائرَ اللّهِ فإنَّها مِن تَقوَی القُلوبِ» و قالَ تعالی : «ذلکَ و مَن یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللّهِ فهُوَ خَیرٌ لَهُ عِندَ رَبِّه» و لقول النبیّ صلی الله علیه و آله : لا تَباغَضوا و لا تَحاسَدوا و لا تَدابَروا و لا تَقاطَعوا و کونوا عِبادَ اللّهِ إخوانا . فعلی هذا یجوز القیام و التعظیم بانحناءٍ و شبهه ، و ربّما وجب إذا أدّی ترکه إلَی التباغض و التقاطع أو إهانة المؤمن . و قد صحّ أنَّ النبیَّ صلی الله علیه و آله قام إلی فاطِمَةَ علیها السلام و إلی جَعفَرٍ رضی الله عنه لَمّا قَدِمَ مِن الحَبشَةِ ، و قال للأنصار : قُوموا إلی سَیِّدِکُم . و نُقِل أنَّهُ صلی الله علیه و آله قامَ لِعِکرِمَةَ بنِ أبی جَهلٍ لَمّا قَدِم مِنَ الیَمنِ فَرَحا بِقُدومِه.

فإن قلتَ : قد قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : مَن أحبَّ أن یَتَمَثَّل لَهُ النّاسُ أو الرِّجالُ قِیاما فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ ، و نُقل أنَّهُ صلی الله علیه و آله کان یکره أن یُقام له ، فکان إذا قدم لا یقومون لعلمهم کراهته ذلک ، فإذا فارقهم قاموا حتّی یدخل منزله لما یلزمهم من تعظیمه .

قلتُ : تَمثّلُ الرِّجال قیاما هو ما تصنعه الجبابرة من إلزامهم الناسَ بالقیام فی حال قعودهم إلی أن ینقضی مجلسهم ، لا هذا القیام المخصوص القصیر زمانُه . سلَّمْنا لکنْ یُحمل علی من أراد ذلک تجبّرا و علوّا علَی الناس فیؤاخَذ من لا یقوم له بالعقوبة ، أمّا من یریده لدفع الإهانة عنه و النقیصة له فلا حرجَ علیه ؛ لأنّ دفع الضرر عن النفس واجب .

و أمّا کراهیته صلی الله علیه و آله فتواضعٌ للّه و تخفیف علی أصحابه ، و کذا ینبغی للمؤمن أن لا یحبّ ذلک ، و أن یؤاخذ نفسه بمحبّة ترکه إذا مالت إلیه ، و لأنّ الصحابة کانوا یقومون کما فی الحدیث ، و یَبعُدُ عدم علمه صلی الله علیه و آله بهم ، مع أنّ فعلهم یدلّ علی تسویغ ذلک . (1)

توضیح :

شهید اوّل، (از فقیهان بزرگ شیعه)، در کتاب قواعد خود می نویسد: بزرگداشت مؤمن بر طبق عادات و رسوم روز اشکالی ندارد، هر چند نسبت به آن نحوه رفتار، از گذشتگان چیزی نقل نشده باشد؛ دلیلش، عمومیت آیات و روایات است ، خداوند متعال فرمود: «آری، هر کس شعائر خدا را بزرگ شمارد این از پرهیزگاری دلهاست» و فرمود: «و هر که حرامهای خدا را بزرگ شمارد این نزد پروردگارش برای او بهتر است» و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرمود: با هم دشمنی و حسادت مورزید و به هم پشت نکنید و از یکدیگر نَبُرید و با هم، ای بندگان خدا، برادر باشید. بنا بر این، از جا برخاستن و خم شدن و امثال این کارها برای احترام جایز است و چه بسا که، اگر انجام ندادن این کارها به دشمنی و قطع رابطه یا اهانت به مؤمن بینجامد، واجب باشد. روایات صحیحی در دست است مبنی بر این که پیامبر صلی الله علیه و آله برای فاطمه علیها السلام و برای جعفر رضی الله عنه، هنگامی که از حبشه برگشت، از جا بلند شد، همچنین به انصار فرمود: برای مهتر و بزرگ خود از جا بلند شوید. نیز نقل شده که وقتی عکرمة بن ابی جهل از یمن آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله از آمدنش خوشحال گشت و برای او بلند شد.

اگر بگویی: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: هر کس دوست داشته باشد که وقتی نشسته است مردم یا شخصیتها به احترام او در برابرش بایستند جایگاهش آتش است و همچنین نقل شده که آن بزرگوار خوش نداشت کسی برایش برخیزد و از این رو هر گاه وارد می شد، اصحاب برایش از جای برنمی خاستند چون می دانستند از این کار ناراحت می شود، ولی چون آنها را ترک می کرد، برمی خاستند و همچنان سر پا بودند تا حضرت وارد منزلش شود؛ زیرا احترام و بزرگداشت ایشان را بر خود لازم می شمردند.

در پاسخ می گویم: منظور از به احترام ایستادن شخصیتها آن کاری است که شهریاران می کنند و در حالی که خود نشسته اند مردم را وا می دارند تا به احترام آنها در برابرشان بایستند و تا پایان مجلس همچنان ایستاده باشند، نه این برخاستن معمولی کوتاه مدت. گیریم که منظور این نباشد، در این صورت این روایات را باید درباره کسی دانست که قصدش از این که دوست داشته باشد مردم در برابرش بلند شوند، تکبّر و برتری جویی بر مردم است و کسی را که برایش بلند نشود تنبیه و مجازات کند. اما کسی که به خاطر دفع تحقیر و اهانت به خود، خواهان چنین رفتاری باشد ایرادی بر او وارد نیست؛ زیرا دفع ضرر از خود واجب است.

کراهت داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله هم از این کار، به سبب تواضع و فروتنی در برابر خدا و کم کردن زحمتِ اصحاب خود بوده است. مؤمن نیز شایسته است این رفتار را دوست نداشته باشد و چنانچه نفْسش به این کار تمایل پیدا کرد، با آن مبارزه کند.

دلیل دیگر بر این که از جا برخاستن و ایستادن به احترام کسی اشکال ندارد این است که، همچنان که در حدیث آمده، صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله موقع رفتن آن حضرت از جا برمی خاستند و بعید است که ایشان از این کار صحابه اطلاع نداشته باشد. وانگهی خودِ عمل صحابه نشانگر جایز بودن این اقدام است.

ص :445


1- بحار الأنوار : 76/38/35.

ص :446

360 - العفّة

360 - عفّت
اشاره

(1)

(2)

ص :447


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 268 باب 77 «العَفاف و عِفّة البطن و الفرج». شرح نهج البلاغة: 20 / 233 «حکایات حول العِفّة».
2- انظر: الهوی : باب 3991 ، الفقر : باب 3185.

2710 - الحَثُّ عَلَی العَفافِ
2710 - تشویق به عفّت

الکتاب :

«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحا حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» . (1)

«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاتی لا یَرْجُونَ نِکاحا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (2)

«وَ مَن کانَ غَنِیّا فَلْیَسْتَعْفِفْ» . (3)

«یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ الحَیِیَّ المُتَعفِّفَ ، و یُبغِضُ البَذِیَّ السّائلَ المُلحِفَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ کُلُّهُم حَقٌّ عَلی اللّهِ عَونُهُ : الغازی فی سَبیلِ اللّهِ ، و المُکاتِبُ الّذی یُریدُ الأداءَ ، و النّاکِحُ الّذی یُریدُ التَّعَفُّفَ . (6)

2710

تشویق به عفّت

قرآن:

«آنان که توانایی ازدواج ندارند باید عفّت ورزند تا آن که خدا از کرم خویش توانگرشان گرداند».

«پیر زنانی که دیگر امید شوی کردنشان نیست، بی آن که زیورهای خود را آشکار کنند، اگر چادر خویش بنهند مرتکب گناهی نشده اند. و عفّت برایشان بهتر است و خدا شنوا و داناست».

«هر که توانگر است عفّت ورزد».

«و آن چنان عفیف و با مناعتند که هر کس حال ایشان نداند، پندارد که توانگرند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شخص با حیای با مناعت طبع را دوست دارد و از سائل وقیح سمج نفرت دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که خداوند حتما کمکشان می کند: جنگاورِ در راه خدا و بنده مکاتَبی که بخواهد بهای آزادی خود را بپردازد و کسی که به قصد عفّت ورزی از گناه ازدواج کند.

ص :448


1- النور : 33.
2- النور : 60.
3- النساء : 6.
4- البقرة : 273.
5- الأمالی للطوسی : 39/43.
6- سنن ابن ماجة : 2/841/2518.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ عَبدَهُ المُؤمِنَ الفَقیرَ المُتَعفِّفَ أبا العِیالِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طالَبَ حَقّا فلْیَطلُبْهُ فی عَفافٍ وافٍ ، أو غَیرِ وافٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ کانَ یَدعو _: اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ الهُدی و التُّقی و العَفافَ و الغِنی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا نَفِدَ ما عِندَهُ إذ سألَهُ الأنصارُ فأعطاهُم _: ما یَکونُ عِندی مِن خَیرٍ فلَن أدَّخِرَهُ عَنکُم ، و مَن یَستَعفِفْ یُعِفَّهُ اللّهُ ، و مَن یَستَغنِ یُغنِهِ اللّهُ . (4)

کتاب من لا یحضره الفقیه :کانَتِ امرَأةٌ عَلی عَهدِ داوودَ علیه السلام یأتیها رَجُلٌ یَستَکرِهُها عَلی نَفسِها ، فَألقی اللّهُ عزَّ و جلَّ فی قَلبِها فقالَت لَهُ : إنَّکَ لا تَأتِینی مَرَّةً إلاّ و عِندَ أهلِکَ مَن یَأتیهِم ! قالَ : فذَهَبَ إلی أهلِه فوَجَدَ عِندَ أهلِهِ رَجُلاً، فأتی بِهِ داوودَ علیه السلام فقالَ: یا نَبِیَّ اللّهِ، اُتِیَ إلَیَّ ما لَم یُؤتَ إلی أحَدٍ ! قالَ : و ما ذاکَ ؟ قالَ : وَجَدتُ هذا الرَّجُلَ عِندَ أهلی ، فأوحَی اللّهُ تَعالی إلی داوودَ علیه السلام : قُلْ لَهُ : کما تَدینُ تُدانُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، بنده مؤمنِ تهیدستِ عفیفِ عیالوارِ خود را، دوست دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که حقّی را مطالبه می کند باید آن را با عفّت و مناعت طبع مطالبه نماید، عفت کامل یا ناقص. [هنگام مطالبه حقّ خود به گناه نیفتد].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در این دعا _می خواند : بار خدایا! من از تو راهنمایی و پرهیزگاری و عفّت و بی نیازی مسألت دارم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ پس از آن که هر چه را [از بیت المال] نزد آن حضرت بود به خواهش انصار به آنها داد و دیگر چیزی باقی نماند _فرمود: آن چه از مال و دارایی نزد من باشد هرگز از شما مخفی و دریغ نمی دارم. هر که پاکدامنی و مناعت جوید، خداوند او را پاکدامن و با مناعت گرداند و هر که بی نیازی طلبد، خداوند بی نیازش گرداند.

کتاب من لا یحضره الفقیه:در روزگار داوود علیه السلام زنی بود که مردی نزد او می رفت و به زور از وی کام می گرفت. خداوند عزّ و جلّ در دل آن زن چنین افکند که به آن مرد بگوید: هر بار که تو نزد من می آیی مردی هم به سراغ زن تو می رود. آن مرد سراغ زن خود رفت، دید مردی پیش اوست. او را نزد داوود علیه السلام آورد و گفت: ای پیامبر خدا! بلایی سرم آمده که بر سر احدی نیامده است! داود علیه السلام فرمود: آن بلا چیست؟ مرد گفت: این مرد را پیش زنم یافتم. پس، خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود که: به او بگو: از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری.

ص :449


1- سنن ابن ماجة : 2/838/4121.
2- سنن ابن ماجة : 2/809/2421.
3- سنن الترمذیّ : 5/522/3489.
4- سنن أبی داوود : 2/127/1644.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/21/4986.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ العَفافُ . (1)

عنه علیه السلام :ألا و إنَّ لِکُلِّ مَأمومٍ إماما یَقتَدی بِهِ و یَستَضیءُ بِنورِ عِلمِهِ ، ألا و إنَّ إمامَکُم قَدِ اکتَفی مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ ، و مِن طُعمِهِ بِقُرصَیهِ ، ألا و إنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلکَ ، و لکِنْ أعِینونی بِوَرَعٍ و اجتِهادٍ ، و عِفَّةٍ و سَدادٍ. (2)

عنه علیه السلام :ما المُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّهِ بِأعظَمَ أجرا مِمَّن قَدَرَ فعَفَّ ، لَکادَ العَفیفُ أن یَکونَ مَلَکا مِنَ المَلائکَةِ . (3)

عنه علیه السلام :العِفَّةُ شِیمَةُ الأکیاسِ ، الشَّرَهُ سَجِیَّةُ الأرجاسِ . (4)

عنه علیه السلام :العِفَّةُ رَأسُ کُلِّ خَیرٍ . (5)

عنه علیه السلام :العِفَّةُ أفضَلُ الفُتُوَّةِ . (6)

عنه علیه السلام :العَفافُ أفضَلُ شِیمَةٍ . (7)

امام علی علیه السلام :برترین عبادت، عفّت است.

امام علی علیه السلام :هان! هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا می کند و از نور دانشش پرتو می گیرد. بدانید که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه کهنه و فرسوده و از خوراکش به دو گرده نان بسنده کرده است. البته شما از عهده چنین کاری بر نمی آیید، اما با پارسایی و سخت کوشی [در عبادت] و عفّت و درستکاری مرا یاری رسانید.

امام علی علیه السلام :کسی که در راه خدا جهاد کند و شهید شود اجرش بزرگتر از کسی نیست که بتواند گناه کند و عفّت ورزد . انسان پاکدامن نزدیک است که فرشته ای از فرشتگان خدا شود.

امام علی علیه السلام :عفّت، خوی زیرکان است؛ سیری نا پذیری ، خصلت پلیدان است.

امام علی علیه السلام :عفّت، در رأس همه خوبیهاست.

امام علی علیه السلام :عفّت، برترین جوانمردی است.

امام علی علیه السلام :عفّت، برترین خصلت است.

ص :450


1- الکافی : 2/79/3.
2- نهج البلاغة : الکتاب 45.
3- نهج البلاغة : الحکمة 474.
4- غرر الحکم: 729_730.
5- غرر الحکم : 1168.
6- غرر الحکم : 529.
7- غرر الحکم : 567.

عنه علیه السلام :العَفافُ یَصونُ النَّفسَ و یُنَزِّهُها عَنِ الدَّنایا . (1)

عنه علیه السلام :العَفافُ زَهادَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :العَفافُ زینَةُ الفَقرِ . (3)

عنه علیه السلام :عَلَیکَ بِالعَفافِ ؛ فإنَّهُ أفضَلُ شِیَمِ الأشرافِ . (4)

عنه علیه السلام :العَفافُ أشرَفُ الأشرافِ . (5)

عنه علیه السلام :زَکاةُ الجَمالِ العَفافُ . (6)

عنه علیه السلام :عَلَیکَ بِالعِفَّةِ؛ فإنَّها نِعمَ القَرینُ . (7)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: حاجاتُهُم خَفیفَةٌ ، و أنفُسُهُم عَفیفَةٌ . (8)

عنه علیه السلام :الحِرفَةُ مَعَ العِفَّةِ خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ الفُجورِ . (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عِفّوا عَن نِساءِ النّاسِ تَعِفَّ نِساؤکُم . (10)

(11)

امام علی علیه السلام :عفّت، نفس را مصون می دارد و آن را از پستیها دور نگه می دارد.

امام علی علیه السلام :عفّت، پارسایی است.

امام علی علیه السلام :عفّت (مناعت طبع)، زیورِ ناداری است.

امام علی علیه السلام :بر تو باد عفّت که آن برترین خوی مردمان شرافتمند است.

امام علی علیه السلام :عفّت، شریفترین صفات شریف است.

امام علی علیه السلام :زکات زیبایی، عفّت است.

امام علی علیه السلام :بر تو باد عفت که نیکو همدمی است.

امام علی علیه السلام_ در توصیف پرهیزگاران _فرمود : نیازهایشان سبک است و جانهایشان عفیف و با مناعت.

امام علی علیه السلام :تنگدستی همراه با عفّت، بهتر از توانگری توأم با زشت کاری است.

امام صادق علیه السلام :نسبت به زنان مردم عفّت ورزید، تا نسبت به زنان شما عفّت ورزند.

ص :451


1- غرر الحکم : 1989.
2- غرر الحکم : 35.
3- نهج البلاغة : الحکمة 68.
4- غرر الحکم : 6122.
5- غرر الحکم : 1511.
6- غرر الحکم : 5449.
7- غرر الحکم : 6099.
8- نهج البلاغة : الخطبة 193.
9- نهج البلاغة: الکتاب31.
10- الخصال : 55/75.
11- (انظر) الصدقة : باب 2208.

2711 - الحَثُّ عَلی عِفَّةِ البَطنِ وَالفَرجِ
2711 - ترغیب به عفّت از شکم بارگی و شهوترانی

الکتاب :

«وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ» . (1)

«وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إلاَّ عَلی أزوَاجِهِمْ أوْ ما مَلَکَتْ أیْمانُهُمْ فَإنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحَبُّ العَفافِ إلَی اللّهِ تَعالی عَفافُ البَطنِ و الفَرجِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتیَ النّارَ الأجوَفانِ : البَطنُ و الفَرجُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ أخافُهُنَّ عَلی اُمَّتی مِن بَعدی : الضَّلالَةُ بَعدَ المَعرِفَةِ ، و مُضِلاّتُ الفِتَنِ ، و شَهوَةُ البَطنِ و الفَرجِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ موسی صلّی اللّهُ علیهِ و سَلَّمَ آجَرَ نَفسَهُ ثَمانِیَ سِنینَ ، أو عَشرا ، عَلی عِفَّةِ فَرجِهِ و طَعامِ بَطنِهِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا أعَفَّ بَطنَهُ و فَرجَهُ . (7)

2711

ترغیب به عفّت از شکم بارگی و شهوترانی

قرآن:

«و مردان و زنانی که شرمگاه خود را حفظ می کنند».

«و کسانی که شرمگاه خویش نگه می دارند. مگر برای همسران یا کنیزانشان، که در این صورت ملامتی بر آنان نیست».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین عفّت نزد خداوند متعال، عفّت شکم و شرمگاه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشتر امت من به سبب دو میان تهی به آتش می روند : شکم و شرمگاه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از مرگم، از سه چیز بر امّتم بیم دارم: گمراهی بعد از شناخت، فتنه های گمراه کننده، و شهوتِ شکم و شرمگاه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام در قبال پاک نگه داشتن شرمگاه و غذای شکمش، خود را به مدت هشت یا ده سال به مزدوری درآورد.

امام علی علیه السلام :هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، شکم و شرمگاه او را پاک نگه می دارد.

ص :452


1- الأحزاب : 35.
2- المعارج : 29 و 30.
3- تنبیه الخواطر : 2/30.
4- الکافی : 2/79/5 .
5- الکافی : 2/79/6.
6- سنن ابن ماجة : 2/817/2444.
7- غرر الحکم : 4114.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بِشَیءٍ أفضَلَ مِن عِفَّةِ بَطنٍ و فَرجٍ . (1)

الکافی :قال الإمام الباقر علیه السلام _ لِرَجُلٍ قالَ لَهُ : إنّی ضَعیفُ العَمَلِ قَلیلُ الصِّیامِ ، و لکِنّی أرجو أن لا آکُلَ إلاّ حَلالاً _ : أیُّ الاجتِهادِ أفضَلُ مِن عِفَّةِ بَطنٍ و فَرجٍ ؟ ! (2)

و فی روایةِ «المَحاسِنِ» : قَلیلُ الصَّلاةِ قَلیلُ الصَّ_ومِ و لکِن أرجو أن لا آکُلَ إلاّ حَلالاً ، و لا أنکَحَ إلاّ حَلالاً ، فقالَ : و أیُّ جِهادٍ أفضَلُ مِن عِفَّةِ بَطنٍ و فَرجٍ ؟ ! (3)

(4)

امام باقر علیه السلام :خداوند به چیزی برتر از عفّت شکم و شرمگاه، عبادت نشده است.

الکافی :امام باقر علیه السلام _ خطاب به مردی که عرض کرد: من در کار عبادت ضعیف هستم و کم روزه می گیرم اما امیدوارم [و سعی می کنم] که جز حلال نخورم _ فرمود : چه کوشش و عبادتی بهتر از عفّت شکم و شرمگاه است؟

در نقل کتاب محاسن نقل شده است: کم نماز و کم روزه هستم ولی امیدوارم [و سعی می کنم ]که جز حلال نخورم و جز با حلال [خود ]نزدیکی نکنم. حضرت فرمود: چه جهادی برتر از پاک نگه داشتن شکم و شرمگاه است؟

2712 - أصلُ العَفافِ
2712 - ریشه عفّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ العَفافِ القَناعَةُ، و ثَمَرَتُها قِلَّةُ الأحزانِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن قَنَعَت نَفسُهُ أعانَتهُ عَلی النَّزاهَةِ و العَفافِ . (6)

2712

ریشه عفّت

امام علی علیه السلام :ریشه عفّت قناعت است و میوه اش کم شدن اندوهها.

امام علی علیه السلام :هر که نفْسش قانع شد، او را در راه پاکی و عفّت کمک کرد.

ص :453


1- الکافی : 2/79/1.
2- الکافی : 2/79/4.
3- المحاسن : 1/455/1052.
4- (انظر) العفّة : باب 2716. الجنّة : باب 560. بحار الأنوار : 71 / 268 باب 77.
5- مطالب السؤول : 50.
6- غرر الحکم : 8663 .

عنه علیه السلام :الرِّضا بِالکَفافِ یُؤَدّی إلَی العَف_افِ . (1)

عنه علیه السلام :قَدرُ الرَّجُلِ عَلی قَدرِ هِمَّتِهِ ......... و عِفَّتُهُ عَلی قَدرِ غَیرَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :دَلیلُ غَیرَةِ الرَّجُلِ عِفَّتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن عَقَلَ عَفَّ . (4)

امام علی علیه السلام :خرسند بودن به کفاف، منجرّ به عفاف (عفّت از مال حرام) می شود.

امام علی علیه السلام :ارزش و اندازه مرد به اندازه همّت اوست ......... و پاکدامنی او به اندازه غیرتش.

امام علی علیه السلام :دلیلِ غیرتِ مرد، عفّت اوست.

امام علی علیه السلام :هر که خردمند باشد، خویشتندار گردد.

2713 - قِوامُ العِفَّةِ
2713 - جانمایه عفّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّبرُ عَنِ الشَّهوَةِ عِفَّةٌ ، و عَنِ الغَضَبِ نَجدَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :الفَضائلُ أربَعَةُ أجناسٍ : أحَدُها : الحِکمَةُ ، و قِوامُها فی الفِکرَةِ ، و الثّانی : العِفَّةُ ، و قِوامُها فی الشَّهوَةِ ، و الثّالِثُ : القُوَّةُ ، و قِوامُها فی الغَضَبِ ، و الرّابِعُ : العَدلُ ، و قِوامُهُ فی اعتِدالِ قُوَی النَّفسِ . (6)

2713

جانمایه عفّت

امام علی علیه السلام :خویشتنداری از شهوت، عفّت است و خویشتنداری از خشم، شجاعت.

امام علی علیه السلام :فضایل چهار گونه اند: اول حکمت، که جانمایه آن اندیشه است؛ دوم عفّت، که جانمایه اش شهوت است؛ سوم قدرت، که جانمایه اش خشم است؛ و چهارم عدالت، که جانمایه اش اعتدال قوای نفس است.

2714 - ثَمَرَةُ العِفَّةِ
2714 - میوه عفّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِفَّةُ تُضَعِّفُ الشَّهوَةَ . (7)

2714

میوه عفّت

امام علی علیه السلام :عفّت، شهوت را ناتوان می کند.

ص :454


1- غرر الحکم : 1512.
2- نهج البلاغة : الحکمة 47.
3- غرر الحکم : 5104.
4- غرر الحکم : 7646.
5- غرر الحکم : 1927.
6- بحار الأنوار : 78/81/68.
7- غرر الحکم : 2148.

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العِفَّةِ القَناعَةُ . (1)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العِفَّةِ الصِّیانَةُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن عَفَّ خَفَّ وِزرُهُ ، و عَظُمَ عِندَ اللّهِ قَدرُهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن عَفَّت أطرافُهُ حَسُنَت أوص_افُهُ . (4)

عنه علیه السلام :لَم یَتَحَلَّ بِالعِفَّةِ مَنِ اشتَهی ما لا یَجِدُ . (5)

عنه علیه السلام :النَّزاهَةُ آیَةُ العِفَّةِ . (6)

عنه علیه السلام :بِالعَفافِ تَزکو الأعمالُ . (7)

عنه علیه السلام :مَن اُتحِفَ العِفَّةَ و القَناعَةَ حالَفَهُ العِزُّ . (8)

امام علی علیه السلام :میوه عفّت، قناعت است.

امام علی علیه السلام :میوه پاکدامنی، مصونیّت یافتن است.

امام علی علیه السلام :هر که عفّت ورزد، بار گناهانش سبک شود و منزلتش نزد خداوند، بالا رود.

امام علی علیه السلام :هر که اعضا و جوارحش را پاک نگه دارد، اوصاف و اخلاقش نیکو گردد.

امام علی علیه السلام :هر که آنچه را نمی یابد بخواهد، به زیور عفّت و مناعت آراسته نباشد.

امام علی علیه السلام :دوری از آلودگیها، نشانه پاکدامنی است.

امام علی علیه السلام :با عفت است که اعمال پاکیزه می شود (رشد می یابد و پاداش آنها زیاد می گردد).

امام علی علیه السلام :به هر کس تحفه پاکدامنی و قناعت پیشکش شد، عزّت و سرافرازی هم پیمان او گشت.

2715 - ما یَتَشَعَّبُ مِنَ العَفافِ
2715 - شاخه های عفّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا العَفافُ : فیَتَشَعَّبُ مِنهُ الرِّضا ، و الاستِکانَةُ ، و الحَظُّ ، و الرّاحَةُ ، و التَّفَقُّدُ ، و الخُشوعُ ، و التَّذَکُّرُ ، و التَّفَکُّرُ ، و الجُودُ ، و السَّخاءُ ، فهذا ما یَتَشَعَّبُ لِلعاقِلِ بِعَفافِه رِضیً بِاللّهِ و بِقِسمِهِ . (9)

2715

شاخه های عفّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه از عفّت منشعب می شود خشنودی است و خضوع و بهره مندی و آسایش و دلجویی و فروتنی و تذکّر و تفکّر و بخشندگی و سخاوت. اینها خصالی است که به سبب پارسایی برای خردمندی که از خدا و قسمت او خشنود است، حاصل می شود.

ص :455


1- غرر الحکم : 4637.
2- غرر الحکم : 4593.
3- غرر الحکم : 8597.
4- غرر الحکم : 9050.
5- غرر الحکم : 7552.
6- غرر الحکم : 831.
7- غرر الحکم : 4238.
8- غرر الحکم : 9185.
9- تحف العقول : 17.

2716 - أکبَرُ العَفافِ
2716 - بزرگترین عفّت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القَناعَةُ أفضَلُ العِفَّتَینِ . (1)

عنه علیه السلام :ألا و إنَّ القَناعَةَ و غَلَبَةَ الشَّهوَةِ مِن أکبَرِ العَفافِ . (2)

عنه علیه السلام :عَلی قَدرِ العِفَّةِ تَکونُ القَناعَةُ . (3)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ أن یَلزَمَ القَناعَةَ و العِفَّةَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِمُحَمَّدِ بنِ أبی بَکرٍ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: یا مُحَمَّدَ بنَ أبی بَکرٍ ، اِعلَم أنَّ أفضَلَ العِفَّةِ الوَرَعُ فی دینِ اللّهِ و العَمَلُ بِطاعَتِهِ ، و إنّی اُوصیکَ بِتَقوَی اللّهِ فیأمرِ سِرِّکَ و عَلانِیَتِکَ . (5)

(6)

2716

بزرگترین عفّت

امام علی علیه السلام :قناعت، برترینِ دو عفّت است.

امام علی علیه السلام :بدانید که قناعت و چیره گشتن بر شهوت، بزرگترین عفّت است.

امام علی علیه السلام :قناعت، هم سنگ عفّت است.

امام علی علیه السلام :کسی که خود را بشناسد، باید به قناعت و عفّت چنگ زند.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به محمّد بن ابی بکر آن گاه که او را به حکومت مصر گماشت _فرمود : ای محمّد بن ابی بکر! بدان که برترین عفّت، داشتنِ ورع در دینِ خداست و عمل به فرمانهای او. و من تو را سفارش می کنم که در کار نهان و آشکار و درون و برونت از خدا پروا کنی.

ص :456


1- غرر الحکم : 1685.
2- غرر الحکم : 2760.
3- غرر الحکم : 6179.
4- غرر الحکم : 10927.
5- بحار الأنوار : 77/390/11.
6- (انظر) العفّة : باب 2712.

361 - العفو

361 - گذشت
اشاره

(1)

(2)

ص :457


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 397 باب 93 «الحِلم و العفو و کظم الغیظ». وسائل الشیعة : 8 / 518 باب 112 «استحباب العفو». کنز العمّال : 3 / 373 _ 378 «العفو مع قبول المعذرة».
2- انظر: عنوان 128 «الحِلم» ، 391 «الغضب» ، الحدود : باب 743.

2717 - فَضیلَةُ العَفوِ
2717 - ارزش گذشت

الکتاب :

«وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأجْرُهُ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» . (1)

«إنْ تُبْدُوا خَیْرا أوْ تُخْفُوهُ أوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإنَّ اللّهَ کانَ عَفوَّا قَدِیرا» . (2)

«الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکُم بِخَیرِ خَلائقِ الدّنیا و الآخِرَةِ ؟ : العَفوُ عَمَّن ظَلَمَکَ ، و تَصِلُ مَن قَطَعَکَ ، و الإحسانُ إلی مَن أساءَ إلَیکَ ، و إعطاءُ مَن حَرَمَکَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا اُوقِفَ العِبادُ نادی مُنادٍ : لِیَقُمْ مَن أجرُهُ عَلَی اللّهِ و لْیَدخُلِ الجَنَّةَ . قیلَ : مَن ذا الّذی أجرُهُ عَلَی اللّهِ؟ قالَ : العافُونَ عَنِ النّاسِ . (6)

2717

ارزش گذشت

قرآن:

«سزای هر بدی، بدیی است همانند آن. پس، کسی که گذشت کند و آشتی ورزد مزدش با خداست. او ستمکاران را دوست ندارد».

«اگر کار نیکی را به آشکار انجام دهید یا در نهان، یا از کرداری ناپسند درگذرید خدا بخشاینده و تواناست».

«[پرهیزکاران] کسان [هستند] که در توانگری و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از خطای مردم در می گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را از بهترین خویهای دنیا و آخرت خبر ندهم؟ : گذشت از کسی که به تو ستم کرده است و پیوستن به کسی که از تو بریده است و نیکی با کسی که به تو بدی کرده است و عطا کردن به کسی که از تو دریغ داشته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن گاه که بندگان در صحرای محشر گرد آورده شوند، آواز دهنده ای جار زند: آن کسی که مزدش با خداست برخیزد و به بهشت رود. گفته می شود: چه کسی مزدش با خداست؟ می گوید: بخشایندگان مردم.

ص :458


1- الشوری : 40.
2- النساء : 149.
3- آل عمران : 134.
4- (انظر) البقرة : 109، الأعراف : 199 ، الرعد : 22 ، الحجر : 85 ، النور : 22 ، الزخرف : 89 ، الجاثیة : 14 ، التغابن : 14.
5- الکافی : 2/107/1.
6- کنز العمّال : 7009.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا عَنَّت لَکُم غَضبَةٌ فَادرَؤوها بِالعَفوِ ؛ إنَّهُ یُنادی مُنادٍ یَومَ القِیامَةِ : مَن کانَ لَهُ عَلَی اللّهِ أجرٌ فَلْیَقُمْ ، فَلا یَقومُ إلاّ العافُونَ ، أ لَم تَسمَعوا قَولَهُ تَعالی : «فَمَن عَفا و أصلَحَ فَأجرُهُ عَلَی اللّهِ» ؟ ! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العَفوُ أحَقُّ ما عُمِلَ بِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تَعافَوا تَس_قُطِ الضَّغائنُ بَینَکُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عَفُوٌّ یُحِبُّ العَفوَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :رَأیتُ لَیلَةَ اُسرِیَ بی قُصورا مُستَوِیَةً مُشرِفَةً عَلَی الجَنَّةِ ، فقُلتُ : یا جِبریلُ ، لِمَن هذا ؟ فَقالَ : لِلکاظِمینَ الغَیظَ وَ العافِینَ عَنِ النّاسِ و اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أقالَ مُسلِما عَثرَتَهُ أقالَ اللّهُ عَثرَتَهُ یَومَ القِیامَةِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خشمی برای شما پیش آمد، با عفو و گذشت آن را از خود دور کنید؛ زیرا در روز رستاخیز آواز دهنده ای جار می زند: هر که به گردن خدا مزدی دارد، برخیزد. و کسی جز بخشایندگان برنخیزند. آیا نشنیده اید که خداوند متعال می فرماید: «پس، هر که ببخشد و آشتی ورزد، مزدش با خداست»؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گذشت، سزاوارترین چیزی است که به آن عمل می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از یکدیگر گذشت کنید تا کینه های میان شما از بین برود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند بسیار با گذشت است و گذشت را دوست دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به آسمان برده شدم، کاخهایی بلند و مُشرف بر بهشت را دیدم. گفتم: ای جبرئیل! این کاخها از آنِ کیست؟ گفت: برای آنان که خشم خویش را فرو می خورند و از خطای مردم در می گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خطای مسلمانی را ببخشد، خداوند در روز رستاخیز خطای او را ببخشد.

ص :459


1- أعلام الدین : 337.
2- کنز العمّال : 7003.
3- کنز العمّال : 7004.
4- کنز العمّال : 7005.
5- کنز العمّال : 7016.
6- کنز العمّال : 7019.

عنه صلی الله علیه و آله :عَلَیکُم بِالعَفوِ ؛ فَإنَّ العَفوَ لا یَزیدُ العَبدَ إلاّ عِزّا ، فَتَعافَوا یُعِزَّکُمُ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العَفوُ لا یَزیدُ العَبدَ إلاّ عِزّا ، فَاعفوا یُعِزَّکُمُ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَفا عَن مَظلِمَةٍ أبدَلَهُ اللّهُ بِها عِزّا فی الدّنیا و الآخِرَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَثُرَ عَفوُهُ مُدَّ فی عُمرِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :عَفوُ المُلوکِ بَقاءُ المُلکِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :عَفوُ المَلِکِ أبقی لِلمُلکِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :تَجاوَزوا عَنِ الذَّنبِ ما لَم یَکُن حَدّا . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :تَجاوَزوا عَن ذُنوبِ النّاسِ یَدفَعِ اللّهُ عَنکُم بِذلکَ عَذابَ النّارِ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :تَجاوَزوا عَن عَثَراتِ الخاطِئینَ یَقیکُمُ اللّهُ بِذلکَ سُوءَ الأقدارِ . (9)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَفوُ تاجُ المَکارِمِ . (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد گذشت؛ زیرا که گذشت جز بر عزّت بنده نمی افزاید. پس از یکدیگر گذشت کنید تا خداوند شما را عزّت بخشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گذشت جز بر عزّت آدمی نمی افزاید؛ پس، گذشت کنید تا خداوند شما را عزیز گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از ستمی که در حق او شده گذشت کند، خداوند به جای آن، در دنیا و آخرت به او عزّت بخشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که پر گذشت باشد، عمرش دراز شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گذشت پادشاهان، موجب پایندگی پادشاهی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گذشت پادشاه، پادشاهی را پاینده تر می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گناه، تا زمانی که مستوجب حدّی نباشد، درگذرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گناهان مردم در گذرید، تا خداوند بدین سبب عذاب دوزخ را از شما دور گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از لغزشهای خطاکاران در گذرید تا بدین سبب خداوند شما را از مقدّرات ناگوار نگه دارد.

امام علی علیه السلام :گذشت، تاجِ خصلتهای والای انسانی است.

ص :460


1- الکافی : 2/108/5.
2- کنز العمّال : 7012.
3- الأمالی للطوسی : 182/306.
4- أعلام الدین : 315.
5- بحار الأنوار : 77/168/4 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/381/5830.
7- تنبیه الخواطر: 2/120 .
8- تنبیه الخواطر : 2/120.
9- تنبیه الخواطر : 2/120.
10- غرر الحکم : 520.

عنه علیه السلام :شَیئانِ لا یُوزَنُ ثَوابُهُما : العَفوُ و العَدلُ . (1)

عنه علیه السلام :العَفوُ أعظَمُ الفَضیلَتَینِ . (2)

عنه علیه السلام :قِلَّةُ العَفوِ أقبَحُ العُیوبِ ، و التَّسَرُّعُ إلَی الانتِقامِ أعظَمُ الذُّنوبِ . (3)

عنه علیه السلام :شَرُّ النّاسِ مَن لا یَعفو عَنِ الزَّلَّةِ ، و لا یَستُرُ العَورَةَ! (4)

عنه علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: مَتی أشفی غَیظی إذا غَضِبتُ ؟ ! أ حینَ أعَجِزُ عَنِ الانتِقامِ فیُقالُ لی : لَو صَبَرتَ ! أم حینَ أقدِرُ عَلَیهِ فیُقالُ لی : لَو عَفَوتَ (غَفَرتَ) ! (5)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و لا تَکونَنَّ عَلَیهِم سَبُعا ضارِیا (ضارِبا) تَغَتنِمُ أکلَهُم ، فإنَّهُم صِنفانِ : إمّا أخٌ لَکَ فی الدِّینِ ، أو نَظیرٌ لَکَ فی الخَلقِ ، یَفرُطُ مِنهُمُ الزَّلَلُ ، و تَعرِضُ لَهُمُ العِلَلُ ، و یُؤتی عَلی أیدیهِم فی العَمدِ و الخَطَإِ، فأعطِهِم مِن عَفوِکَ و صَفحِکَ مِثلَ الّذی تُحِبُّ و تَرضی أن یُعطِیَکَ اللّهُ مِن عَفوِهِ و صَفحِهِ ......... و لا تَندَمَنَّ عَلی عَفوٍ ، و لا تَبجَحَنَّ بِعُقوبَةٍ . (6)

امام علی علیه السلام :دو چیز است که ثواب آنها [از سنگینی] قابل وزن کردن نیست: گذشت و دادگری.

امام علی علیه السلام :گذشت، بزرگترینِ دو فضیلت است.

امام علی علیه السلام :کم گذشتی زشت ترین عیبهاست و شتاب در انتقامگیری بزرگترین گناهان است.

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که لغزش را نمی بخشد و عیب و خطا را نمی پوشاند.

امام علی علیه السلام پیوسته می فرمود :آن گاه که در خشم می آیم، کی آتش خشم خود را فرو نشانم؟ آیا آن گاه که برگرفتن انتقام قدرت ندارم و به من گفته می شود: بهتر است صبر کنی، یا بدان هنگام که توانایی انتقام دارم و به من گفته می شود: بهتر است گذشت کنی؟

امام علی علیه السلام_ در فرمان حکومت مصر به مالک اشتر _نوشت : نسبت به آنان حیوان درنده ای مباش که خوردنشان را غنیمت شماری؛ زیرا مردم دو گروهند: یا برادر دینی تو هستند، یا همنوع تو، که از ایشان لغزش سر می زند و در معرض درد و گرفتاریها قرار دارند و دانسته و ندانسته خلاف می کنند. بنا بر این، همان گونه که دوست داری خداوند تو را ببخشاید و از خطاهایت درگذرد، تو نیز آنان را ببخش و از خطاهایشان درگذر ......... از بخشش و گذشت هرگز پشیمان مباش و از کیفر دادن خوشحالی مکن.

ص :461


1- غرر الحکم : 5769.
2- غرر الحکم : 1640.
3- غرر الحکم : 6766.
4- غرر الحکم : 5735.
5- نهج البلاغة : الحکمة 194.
6- نهج البلاغة : الکتاب 53.

عنه علیه السلام_ مِن کَلامِهِ قَبلَ شَهادَتِهِ _: إن أبقَ فأنا وَلِیُّ دَمی ، و إن أفنَ فالفَناءُ مِیعادی ، و إن أعفُ فَالعَفوُ لی قُربَةٌ ، و هُوَ لَکُم حَسَنَةٌ ، فَاعفوا أ لا تُحِبّونَ أن یَغفِرَ اللّهُ لَکُم؟ ! (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :النَّدامَةُ عَلَی العَفوِ أفضَلُ و أیسَرُ مِنَ النَّدامَةِ عَلَی العُقوبَةِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثٌ مِن مَکارِمِ الدّنیا و الآخِرَةِ : تَعفو عَمَّن ظَلَمَکَ ، و تَصِلُ مَن قَطَعَکَ ، و تَحلِمُ إذا جُهِلَ عَلَیکَ . (3)

عنه علیه السلام :إنّا أهلُ بَیتٍ مُرُوَّتُنا العَفوُ عَمَّن ظَلَمَنا . (4)

عنه علیه السلام :ما أقبَحَ الانتِقامَ بِأهلِ الأقدارِ ! (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ما التَقَت فِئَتانِ قَطُّ إلاّ نُصِرَ أعظَمُهُما عَفوا . (6)

(7)

امام علی علیه السلام_ در سخنان پیش از شهادتش _فرمود : اگر زنده ماندم که صاحب اختیار خون خودم هستم و اگر رفتم، مرگ وعده گاه من است؛ اگر من [زنده بمانم و قاتلم را] ببخشم این گذشت برای من مایه تقرّب است و [اگر رفتم و شما او را بخشیدید] این بخشش برای شما ثواب و نیکی است. پس، گذشت کنید. آیا دوست ندارید که خدا شما را ببخشاید؟

امام باقر علیه السلام :پشیمانی از گذشت، برتر و آسانتر از پشیمانی حاصل از کیفر دادن است. (8)

امام صادق علیه السلام :سه چیز از خصلتهای ارزشمند دنیا و آخرت است: گذشت از کسی که به تو ستم کرده است، پیوستن به کسی که از تو بریده است و بردباری ورزیدن هر گاه نسبت به تو رفتار جاهلانه ای شود.

امام صادق علیه السلام :ما خاندانی هستیم که جوانمردی و مرّوت ما، گذشتِ از کسی است که به ما ستم کرده است.

امام صادق علیه السلام :چه زشت است انتقامگیریِ قدرتمندان.

امام رضا علیه السلام :هرگز دو گروه با هم رویاروی نشدند مگر این که با گذشت ترین آنها پیروز شد.

ص :462


1- نهج البلاغة : الکتاب 23 .
2- الکافی : 2/108/6.
3- الکافی : 2/107/3.
4- الأمالی للصدوق : 364/450 .
5- تحف العقول : 359.
6- الکافی : 2/108/8.
7- (انظر) السبّ : باب 1726 حدیث 8420.
8- در معنای این حدیث چهار وجه احتمال داده شده است. رجوع کنید به مرآة العقول، ج 8، ص 194.

2718 - الحَثُّ عَلَی الصَّفحِ الجَمیلِ
2718 - ترغیب به گذشت نیکو

الکتاب :

«وَ ما خَلَقْنا السَّماواتِ وَ الْأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إلاَّ بِالْحَقِّ وَ إنَّ السَّاعَةَ لاَتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما عَفا عَنِ الذَّنبِ مَن قَرَّعَ بِهِ . (2)

عنه علیه السلام :التَّقریعُ أحَدُ العُقوبَتَینِ . (3)

عنه علیه السلام :کُن جَمیلَ العَفوِ إذا قَدَرتَ ، عامِلاً بِالعَدلِ إذا مَلَکتَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُحسِنِ العَفوَ أساءَ بِالانتِقامِ . (5)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ فی قَولِه تَعالی : «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ» _: العَفوُ مِن غَیرِ عِتابٍ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصَّفحُ الجَمیلُ أن لا تُعاقِبَ عَلَی الذَّنبِ . (7)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قَولِه تَعالی : «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ» _: عَفوٌ مِن غَیرِ عُقوبَةٍ، و لا تَعنیفٍ ، و لا عَتبٍ . (8)

2718

ترغیب به گذشت نیکو

قرآن:

«آسمانها و زمین و آن چه را که میان آنهاست جز به حقّ نیافریدیم. و بی تردید قیامت فرا می رسد. پس گذشت کن، گذشتی نیکو».

حدیث:

امام علی علیه السلام :کسی که به واسطه گناه کسی را سرزنش کند، گذشت نکرده است.

امام علی علیه السلام :سرزنش کردن، یکی از دو مجازات است.

امام علی علیه السلام :در زمانی که قدرت داری، خوش گذشت باش و در زمانی که زمامداری دادگر باش.

امام علی علیه السلام :هر کس کارِ خوبِ گذشت را انجام ندهد، کار ناپسند انتقام را مرتکب شود.

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره آیه «پس گذشت کن گذشتی نیکو ......... » _فرمود : مقصود، گذشت بدون سرزنش است.

امام صادق علیه السلام :گذشت نیکو، این است که بر گناه و خطا کیفر نکنی.

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه : «پس گذشت کن گذشتی نیکو» _فرمود : مقصود، گذشت بدون کیفر دادن و نکوهش و سرزنش است.

ص :463


1- الحجر : 85.
2- غرر الحکم : 9567.
3- غرر الحکم : 1688.
4- غرر الحکم : 7162.
5- غرر الحکم : 8959.
6- الأمالی للصدوق : 416/547 .
7- تحف العقول : 369.
8- أعلام الدین : 307.

2719 - الحَثُّ عَلَی العَفوِ عِندَ القُدرَةِ
2719 - ترغیب به گذشت در هنگام قدرت داشتن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَفا عِندَ قُدرَةٍ عَفا اللّهُ عَنهُ یَومَ العَثرَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَفا عِندَ القُدرَةِ عَفا اللّهُ عَنهُ یَومَ العُسرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أولَی النّاسِ بِالعَفوِ أقدَرُهُم عَلَی العُقوبَةِ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنَّ أعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا قَدَرتَ عَلی عَدُوِّکَ فَاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکرا لِلقُدرَةِ عَلَیهِ . (5)

عنه علیه السلام :العَفوُ زَکاةُ الظَّفَرِ . (6)

عنه علیه السلام :العَفوُ زَکاةُ القُدرَةِ . (7)

عنه علیه السلام :العَفوُ زَینُ القُدرَةِ . (8)

2719

ترغیب به گذشت در هنگام قدرت داشتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس هنگام قدرت [بر انتقام] گذشت کند، خداوند در روز لغزش از او در گذرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در زمانی که قدرت [بر انتقام] دارد گذشت کند، خداوند در روز دشواری از او گذشت کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سزاوارترین مردم به گذشت کردن، تواناترین آنها بر کیفر رساندن است.

امام حسین علیه السلام :با گذشت ترین مردم، کسی است که در زمان قدرت داشتن گذشت کند.

امام علی علیه السلام :هر گاه بر دشمنت قدرت یافتی، گذشت از وی را شکرانه قدرت یافتنت بر او قرار ده.

امام علی علیه السلام :گذشت، زکات پیروزی است.

امام علی علیه السلام :گذشت، زکات قدرت است.

امام علی علیه السلام :گذشت، زیور قدرت است.

ص :464


1- کنز العمّال : 7023.
2- کنز العمّال : 7007.
3- معانی الأخبار : 196/1.
4- الدرّة الباهرة : 24.
5- نهج البلاغة : الحکمة 11.
6- نهج البلاغة : الحکمة 211.
7- غرر الحکم : 924.
8- غرر الحکم : 773.

عنه علیه السلام :العَفوُ مَعَ القُدرَةِ جُنَّةٌ مِن عَذابِ اللّهِ سُبحانَهُ . (1)

عنه علیه السلام :أحسَنُ أفعالِ المُقتَدِرِ العَفوُ . (2)

عنه علیه السلام :أحَسنُ العَفوِ ما کانَ عَن قُدرَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :أحسَنُ المَکارِمِ عَفوُ المُقتَدِرِ ، وَ جودُ المُفتَقِرِ . (4)

عنه علیه السلام :عِندَ کَمالِ القُدرَةِ تَظهَرُ فَضیلَةُ العَفوِ . (5)

عنه علیه السلام :کُن عَفُوّا فی قُدرَتِکَ ، جَوادا فی عُسرَتِکَ، مُؤثِرا مَعَ فاقَتِکَ؛ یَکمُل لَکَ الفَضلُ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :گذشت کردن با وجود قدرت [انتقام]، سپری در برابر عذاب خداوند سبحان است .

امام علی علیه السلام :زیباترین کار شخصِ قدرتمند، گذشت است.

امام علی علیه السلام :بهترین گذشت، آن است که از سرِ قدرت باشد.

امام علی علیه السلام :نیکوترین خصلتهای والای انسانی، گذشتِ قدرتمند و بخشندگیِ تهیدست است.

امام علی علیه السلام :در اوج قدرت فضیلت گذشت آشکار می شود.

امام علی علیه السلام :زمانی که قدرت داری با گذشت باش و در زمان تنگدستی بخشنده و در عین نیازمندی ایثارگر، تا فضل تو به کمال رسد.

2720 - العَفوُ وَاستِصلاحُ القُلوبِ
2720 - گذشت و جلب دلها

مستدرکُ الوسائل :شَکا رَجلٌ إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله خَدَمَهُ، فقال له : اُعفُ عَنهُم تَستَصلِحْ بِهِ قُلوبَهُم ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّهُم یَتَفاوَتونَ فی سُوءِ الأدَبِ ، فَقالَ : اُعفُ عَنهُم، فَفَعلَ . (8)

2720

گذشت و جلب دلها

مستدرک الوسائل :مردی از خدمتکاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزد ایشان شکایت کرد، حضرت فرمود: از آنها گذشت کن، تا بدین وسیله دلهایشان را با خودت آشتی دهی. عرض کرد: ای رسول خدا! آنها در بی ادبی متفاوتند. حضرت فرمود: نسبت به آنان گذشت داشته باش . و آن مرد اطاعت کرد.

ص :465


1- غرر الحکم : 1547.
2- غرر الحکم : 3000.
3- غرر الحکم : 3184.
4- غرر الحکم : .3165.
5- غرر الحکم : 6215.
6- غرر الحکم : 7179.
7- (انظر) عفو اللّه سبحانه : باب 2723.
8- مستدرک الوسائل : 9/7/10041.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: إذا استَحَقَّ أحَدٌ مِنهُم ذَنبا فأحسِنِ العَذلَ ؛ فإنَّ العَذلَ مَعَ العَفوِ أشَدُّ مِنَ الضَّربِ لِمَن کانَ لَهُ عَقلٌ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حسن علیه السلام _فرمود : هر گاه فردی از آنان (غلامان و چاکران) به سبب گناهی سزاوار کیفر شد، او را به وجهی نیکو سرزنش کن؛ زیرا سرزنش همراه با گذشت برای کسی که عقل و فهمی دارد، دردناکتر از کتک زدن است.

2721 - ما لا یَنبَغی مِنَ العَفوِ
2721 - گذشتهای نابجا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَفوُ یُفسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدرِ إصلاحِهِ مِنَ الکَریمِ . (3)

عنه علیه السلام :جازِ بِالحَسَنَةِ و تَجاوَزْ عَنِ السَّیِّئَةِ ما لَم یَکُن ثَلما فی الدِّینِ أو وَهنا فی سُلطانِ الإسلامِ . (4)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :حَقُّ مَن أساءَکَ أن تَعفُوَ عَنهُ ، و إن عَلِمتَ أنَّ العَفوَ عَنهُ یَضُرُّ انتَصَرتَ ، قالَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی : «و لَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُلمِهِ فاُولئکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیلٍ) (5) . (6)

(7)

2721

گذشتهای نابجا

امام علی علیه السلام :گذشت به همان اندازه که شخص بزرگوار را درست می کند، شخص فرومایه را تباه می گرداند.

امام علی علیه السلام :[بدی یا خوبی را] به نیکی پاداش ده و از بدی درگذر، به شرط آن که به دین لطمه ای نزند یا در قدرت اسلام ضعفی پدید نیاورد.

امام زین العابدین علیه السلام :حق کسی که به تو بدی کند، این است که از او درگذری، ولی اگر دانستی که گذشت از او زیانبار است، آن گاه انتقام بگیر. خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «بر کسانی که پس از ستمی که بر آنها رفته باشد انتقام می گیرند، ملامتی نیست».

ص :466


1- تحف العقول : 87.
2- (انظر) العداوة : باب 2524.
3- کنز الفوائد : 2/182.
4- غرر الحکم : 4788.
5- الشوری : 41 .
6- الخصال : 570/1.
7- (انظر) الرحمة : باب 1459.

362 - عفو اللَّه سبحانه

362 - گذشت خداوند سبحان
اشاره

(1)

(2)

ص :467


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6 / 1 باب 19 «عفو اللّه تعالی و غفرانه».
2- انظر: عنوان 182 «الرحمة».

2722 - عَفوُ اللَّهِ
2722 - گذشت خدا

الکتاب :

«إنَّ اللّهَ کانَ عَفُوَّا غَفُورا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَتهُ عائشَةُ عَنِ الدُّعاءِ فی لَیلَةِ القَدرِ _: تَقولینَ : اللّهُمَّ إنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ العَفوَ ، فَاعفُ عَنّی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الفاشی فی الخَلقِ حَمدُهُ ، و الغالِبِ جُندُهُ ، و المُتَعالی جَدُّهُ ، أحمَدُهُ عَلی نِعَمِهِ التُّؤَامِ ، و آلائهِ العِظامِ ، الّذی عَظُمَ حِلمُهُ فعَفا ، و عَدَلَ فی کُلِّ ما قَضی . (3)

عنه علیه السلام_ فی عَظَمَةِ اللّهِ _: أمرُهُ قَضاءٌ و حِکمَةٌ ، و رِضاهُ أمانٌ و رَحمَةٌ ، یَقضی بِعِلمٍ ، و یَعفو (یَغفِرُ) بِحِلمٍ . (4)

2722

گذشت خدا

قرآن:

«همانا خدا بخشایشگر آمرزگار است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال عایشه از دعای شب قدر _فرمود : می گویی: بار خدایا! تو بخشایشگری و گذشت و بخشش را دوست می داری؛ پس مرا ببخش.

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را سزد که ستایشش در میان آفریدگان منتشر است و لشکرش پیروز و بزرگیش برتر از هر چیز، او را بر نعمتهای پیاپیش و بخششهای بزرگش می ستایم. آن خدایی که بردباریش زیاد است و می بخشاید و در هر آنچه حکم کرده عدالت ورزیده است.

امام علی علیه السلام_ درباره عظمت خدا _فرمود : فرمان خدا حتمی و حکیمانه است و خشنودی او ایمنی و رحمت است، با دانایی حکم می کند و با بردباری می بخشد (می آمرزد).

ص :468


1- النساء : 43.
2- سنن ابن ماجة : 2/1265/3850.
3- نهج البلاغة : الخطبة 191.
4- نهج البلاغة : الخطبة 160.

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی یُسائلُکُم مَعشَرَ عِبادِهِ عَنِ الصَّغیرَةِ مِن أعمالِکُم وَ الکَبیرَةِ ، و الظّاهِرَةِ و المَستورَةِ ، فإن یُعَذِّبْ فأنتُم أظلَمُ ، و إن یَعفُ فهُوَ أکرَمُ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: وَ لا تنَصِبَنَّ نَفسَکَ لِحَربِ اللّهِ ؛ فإنَّهُ لا یَدَ لَکَ بِنِقمَتِهِ ، و لا غِنی بِکَ عَن عَفوِهِ و رَحمَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: إلهی اُفَکِّرُ فی عَفوِکَ فتَهونُ عَلَیَّ خَطیئَتی ، ثُمَّ أذکُرُ العَظیمَ مِن أخذِکَ فتَعظُمُ عَلَیّ بَلِیَّتی . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی جودُکَ بَسَطَ أمَلی ، و عَفوُکَ أفضَلُ مِن عَمَلی ......... إلهی إن أخَذتَنی بِجُرمی أخَذتُکَ بِعَفوِکَ ، و إن أخَذتَنی بِذُنوبی أخَذتُکَ بِمَغفِرَتِکَ ......... فَلا تَجعَلْنی مِمَّن صَرَفتَ عَنهُ وَجهَکَ ، و حَجَبَهُ سَهوُهُ عَن عَفوِکَ . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی عَظُمَ جُرمی إذ کُنتَ المُبارَزَ بِهِ ، و کَبُرَ ذَنبی إذ کنتَ المطالِبَ بِهِ ، إلاّ أنّی إذا ذَکَرتُ کَبیرَ جُرمی و عَظیمَ غُفرانِکَ ، وَجَدتُ الحاصِلَ لی مِن بَینِهِما عَفوَ رِضوانِکَ . (5)

امام علی علیه السلام :ای جماعت بندگان خدا! همانا خداوند متعال از کارهای ریز و درشت و بی پرده و در پرده شما بازخواستتان می کند. آن گاه، اگر کیفرتان دهد شما بیش از اینها ستمکار بوده اید و اگر گذشت کند او بیش از آن بخشایشگر است.

امام علی علیه السلام_ در فرمان حکومت مصر به مالک اشتر _نوشت : مبادا به جنگ با خدا برخیزی؛ زیرا تو توانایی خشم او را نداری و از گذشت و مهربانیش بی نیاز نیستی.

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : الهی! به بخشایش تو می اندیشم، در نتیجه خطا و گناهم بر من آسان می شود، سپس سختی کیفر تو را به یاد می آورم ، پس بلا و گرفتاریم بر من بزرگ می نماید.

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : خدای من! بخشش تو به امید من میدان می دهد و گذشت تو بالاتر از عمل من است ......... خدای من! اگر تو مرا به جُرمم مؤاخذه کنی من تو را به گذشتت باز خواست می کنم و اگر تو به گناهانم مؤاخذه ام کنی من تو را به آمرزشت باز خواست می کنم ......... پس، مرا چنان کسی قرار مده که رویت را از او برگرداندی و غفلت او، وی را از بخشایش تو بازداشته است.

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : خدای من! جُرمم سنگین است؛ زیرا با انجام آن به میدان جنگ با تو آمدم و گناهم سترگ است؛ زیرا با ارتکاب آن تو را به هماوردی طلبیدم. اما وقتی جرم بزرگ خود و عظمت آمرزش تو را به یاد می آورم، نتیجه ای که برای خود از این دو می گیرم، گذشتِ رضایتمندانه توست.

ص :469


1- نهج البلاغة: الکتاب27.
2- . نهج البلاغة : الکتاب 53.
3- الأمالی للصدوق : 138/136 .
4- بحار الأنوار : 94/97/13.
5- البلد الأمین : 312.

عنه علیه السلام_ أیضا _: فإن عَفَوتَ فَمَن أولی مِنکَ بِذلکَ ، و إن عَذَّبتَ فَمَن أعدَلُ مِنکَ فی الحُکمِ هُنالِکَ ؟! (1)

عنه علیه السلام :اَللّهُمَّ احَمِلنی عَلی عَفوِکَ و لا تَحمِلْنی عَلی عَدِلکَ . (2)

عنه علیه السلام :وُ کُن للّهِِ مُطیعا ، و بِذِکرِهِ آنِسا ، و تَمَثَّل فی حالِ تَوَلِّیکَ عَنهُ إقبالَهُ عَلَیکَ ، یَدعوکَ إلی عَفوِهِ ، و یَتَغَمَّدُکَ بِفَضلِهِ ، و أنتَ مُتَوَلٍّ عَنهُ إلی غَیرِهِ ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: اللّهُمَّ إنَّکَ بِما أنتَ لَهُ أهلٌ مِنَ العَفوِ ، أولی مِنّی بِما أنا لَهُ أهلٌ مِنَ العُقوبَةِ . (4)

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : اگر گذشت کنی، چه کسی سزاوارتر از تو به گذشت است و اگر کیفر دهی، چه کسی دادگرتر از تو در داوری است؟

امام علی علیه السلام :بار خدایا! با من به عفوَت رفتار کن، نه به عدلت.

امام علی علیه السلام :فرمانبردار خدا باش و با یادش دمخور و در آن وقت که از او روی می گردانی، رویکرد او را به خود در نظر آر؛ او تو را، با آن که از وی روی گردانده ای و به دیگری روی آورده ای، به عفو و بخشایش خویش فرا می خواند و تو را غرق در فضل و کرم خود می گرداند!

امام صادق علیه السلام_ بارها _می گفت : بار خدایا! سزامندی تو به گذشت بیشتر از سزامندی من به مجازات است.

2723 - عَفوُ الکَریمِ عِندَ المَقدِرَةِ
2723 - گذشت بخشنده به هنگام قدرت

تنبیه الخواطر :قالَ أعرابیٌّ : یا رَسولَ اللّهِ ، مَن یُحاسِبُ الخَلقَ یَومَ القِیامَةِ ؟ قالَ : اللّهُ عزَّ و جلَّ ، قالَ : نَجَونا و رَبِّ الکَعبَةِ ! قالَ :

و کَیفَ ذاکَ یا أعرابِیُّ ؟ ! قالَ : لأِنَّ الکَریمَ إذا قَدَرَ عَفا . (5) (6)

2723

گذشت بخشنده به هنگام قدرت

تنبیه الخواطر :عربی بادیه نشین به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای رسول خدا! روز قیامت چه کسی به حساب خلایق می رسد؟ فرمود: خداوند عزّ و جلّ. بادیه نشین گفت: به خداوندگار کعبه سوگند که نجات یافته ایم! حضرت فرمود: چگونه، ای اعرابی؟ عرض کرد: زیرا کریم هر گاه قدرت یابد ببخشاید.

ص :470


1- البلد الأمین : 316.
2- نهج البلاغة : الخطبة 227.
3- نهج البلاغة : الخطبة 223.
4- کشف الغمّة : 2/418.
5- تنبیه الخواطر : 1/9.
6- (انظر) العفو : باب 2719. الرحمة : باب 1456.

2724 - موجِباتُ عَفوِ اللَّهِ
2724 - موجبات گذشت خدا

الکتاب :

«وَ لا یَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أنْ یُؤْتُوا أُوْلِی الْقُرْبَی و الْمَساکِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (1)

«فَأُولئِکَ عَسَی اللّهُ أنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللّهُ عَفُوَّا غَفُورا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَنَزَّهَ عَن حُرُماتِ اللّهِ سارَعَ إلَیهِ عَفوُ اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :و لکِنَّ اللّهَ یَختَبِرُ عِبادَهُ بِأنواعِ الشَّدائدِ ، و یَتَعَبَّدُهُم بِأنواعِ المَجاهِدِ ، و یَبتَلیهِم بِضُروبِ المَکارِهِ ؛ إخراجا لِلتَّکَبُّرِ مِن قُلوبِهِم ، و إسکانا لِلتَّذَلُّلِ فی نُفوسِهِم ، و لِیَجعَلَ ذلکَ أبوابا فُتُحا إلی فَضلِهِ ، و أسبابا ذُلُلاً لِعَفوِهِ . (4)

2724

موجبات گذشت خدا

قرآن:

«توانگران و آنان که گشایشی در کارشان هست، نباید سوگند بخورند که به خویشاوندان و مستمندان و مهاجرانِ در راه خدا چیزی ندهند. باید ببخشایند و گذشت کنند. آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟ و خدا آمرزنده مهربان است».

«امید است که خدا ببخشاید که خدا بخشایشگر آمرزگار است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر که از حرامهای خداوند خویشتنداری کند، بخشش خدا به سوی او بشتابد.

امام علی علیه السلام :لیکن خداوند بندگان خود را به انواع سختیها می آزماید و به واسطه کوششهای گوناگون به بندگیشان می کشد و به اقسام ناخوشایندها و ناملایمات مبتلایشان می کند تا بدین وسیله کبر را از دلهایشان بیرون بَرد و فروتنی را در جانهایشان جای دهد و آن را درهایی گشوده به سوی فضل خود و وسایل آسانی برای بخشش خویش قرار دهد.

ص :471


1- النور : 22.
2- النساء : 99.
3- بحار الأنوار : 78/90/95.
4- نهج البلاغة : الخطبة 192.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُعفُ عَمَّن ظَلَمَکَ کَما أنَّکَ تُحِبُّ أن یُعفی عَنکَ ، فَاعتَبِرْ بِعَفوِ اللّهِ عَنکَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :از کسی که به تو ستم کرده است گذشت کن همچنان که دوست داری از تو گذشت شود. از بخشایش خدا نسبت به خودت پند گیر.

ص :472


1- تحف العقول : 305.
2- (انظر) الرحمة : باب 1458.

363 - العافیة

363 - عافیت
اشاره

(1)

(2)

ص :473


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 81 / 170 باب 1 «العافیة و المرض». کنز العمّال : 4 / 426 ، 427 «الضَّنائن».
2- انظر: عنوان 289 «الصحّة» ، 486 «المرض». النعمة : باب 3854 ، المرض : باب 3621.

2725 - العافِیَةُ
2725 - عافیت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَحمَدُهُ عَلی ما کانَ ، و نَستَعینُهُ مِن أمرِنا عَلی ما یَکونُ ، و نَسألُهُ المُعافاةَ فی الأدیانِ ، کَما نَسألُهُ المُعافاةَ فی الأبدانِ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَنبَغی لِلعَبدِ أن یَثِقَ بِخَصلَتَینِ : العافِیَةِ و الغِنی ، بَینا تَراهُ مُعافی إذ سَقِمَ، و بَینا تَراهُ غَنِیّا إذ افتَقَرَ . (2)

عنه علیه السلام :العافِیَةُ أهنی النِّعَمِ . (3)

عنه علیه السلام :العافِیَةُ أفضَلُ اللِّباسَینِ . (4)

عنه علیه السلام :لا لِباسَ أجمَلُ مِنَ العافِیَةِ . (5)

عنه علیه السلام :یا أیُّها النّاسُ سَلوا اللّهَ الیَقینَ ، و ارغَبوا إلَیهِ فی العافِیَةِ ؛ فإنَّ أجَلَّ النِّعمَةِ العافِیَةُ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ العافِیَةَ فی الدِّینِ و الدّنیا لَنِعمَةٌ جَلیلَةٌ و مَوهِبَةٌ جَزیلَةٌ . (7)

2725

عافیت

امام علی علیه السلام :خدا را برای آنچه به ما عطا فرموده سپاس می گوییم و برای آنچه پیش خواهد آمد از او یاری می جوییم و عافیت و سلامت در دین و عقیده را از او می طلبیم، همچنان که سلامت بدنها را از او خواستاریم.

امام علی علیه السلام :بنده را نسزد که به دو چیز اعتماد کند: عافیت و توانگری، زیرا در حالی که او را سالم می بینی، ناگهان بیمار می شود و در حالی که توانگرش می بینی ناگهان به فقر دچار می گردد.

امام علی علیه السلام :عافیت، گواراترین نعمتهاست.

امام علی علیه السلام :جامه عافیت، بهترین جامه است.

امام علی علیه السلام :هیچ جامه ای زیباتر از عافیت نیست.

امام علی علیه السلام :ای مردم! از خداوند یقین بخواهید و عافیت که بهترین نعمت، عافیت است.

امام علی علیه السلام :عافیت دینی و دنیوی، نعمتی بزرگ و موهبتی عظیم است.

ص :474


1- نهج البلاغة: الخطبة99.
2- نهج البلاغة : الحکمة 426.
3- غرر الحکم : 973.
4- غرر الحکم : 1652.
5- التوحید : 74/27.
6- المحاسن : 1/387/858.
7- غرر الحکم : 3704.

عنه علیه السلام :بِالعافِیَةِ تُوجَدُ لَذَّةُ الحَیاةِ . (1)

عنه علیه السلام :کُلُّ عافِیَةٍ إلی بَلاءٍ . (2)

عنه علیه السلام :فإن أتاکُمُ اللّهُ بِعافِیَةٍ فَاقبَلوا ، و إنِ ابتُلیتُم فَاصبِروا ، فإنَّ العاقِبَةَ لِلمُتَّقینَ . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ نَعیمٍ دونَ الجَنَّةِ فهُوَ مَحقورٌ ، و کُلُّ بَلاءٍ دونَ النّارِ عافِیَةٌ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا نِعمَةَ کالعافِیَةِ ، و لا عافِیَةَ کمُساعَدَةِ التَّوفیقِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العافِیَةُ نِعمَةٌ خَفِیَّةٌ ، إذا وُجِدَت نُسِیَت ، و إذا فُقِدَت ذُکِرَت . (6)

امام علی علیه السلام :با عافیت و سلامتی است که لذت زندگی چشیده می شود.

امام علی علیه السلام :هر عافیتی، به رنج و بلایی ختم می شود.

امام علی علیه السلام :اگر خداوند به شما عافیتی داد، بپذیرید و اگر مبتلا شدید، شکیبایی ورزید؛ زیرا فرجام [نیک] از آنِ پرهیزگاران است.

امام علی علیه السلام :هر نعمتی، در برابر بهشت ناچیز است و هر بلایی در مقایسه با آتش دوزخ عافیت.

امام باقر علیه السلام :هیچ نعمتی چون عافیت نیست و هیچ عافیتی چون یاوری توفیق.

امام صادق علیه السلام :عافیت نعمتی پنهان (ناشناخته) است. هر گاه باشد به دست فراموشی سپرده می شود ( کسی قدرش را نمی داند) و هر گاه نباشد به یاد آورده می شود.

2726 - ما یورِثُ العافِیَةَ
2726 - آنچه عافیت می آورد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن صَلّی عَلَیَّ مَرَّةً فَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ بابا مِنَ العافِیَةِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العافِیَةُ عَشرَةُ أجزاءٍ ، تِسعَةٌ مِنها فی الصَّمتِ إلاّ بِذِکرِ اللّهِ ، و واحِدٌ فی تَرکِ مُجالَسَةِ السُّفَهاءِ . (8)

2726

آنچه عافیت می آورد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس یک بار بر من صلوات فرستد، خداوند دری از عافیت به رویش بگشاید.

امام علی علیه السلام :عافیت ده جزء است. نُه جزء آن در دم فرو بستن است مگر از یاد خدا و یک جزء در ترک همنشینی با نابخردان.

ص :475


1- غرر الحکم : 4207.
2- غرر الحکم : 6847.
3- نهج البلاغة : الخطبة 98.
4- نهج البلاغة : الحکمة 387.
5- تحف العقول : 286.
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/406/5878.
7- جامع الأخبار : 153/344.
8- تحف العقول : 89.

عنه علیه السلام :مَن رَضِیَ بِالعافِیَةِ مِمَّن دونَهُ رُزِقَ السَّلامَةَ مِمَّن فَوقَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن سَرَّهُ طولُ العافِیَةِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ . (2)

امام علی علیه السلام :هر که به عافیت زیر دستش خشنود باشد، از بالا دست خود سلامت روزیش شود.

امام صادق علیه السلام :هر که خوش دارد از عافیت طولانی برخوردار شود، تقوای خدا در پیش گیرد.

2727 - الحَثُّ عَلی طَلَبِ العافِیَةِ مِنَ اللَّهِ
2727 - ترغیب به عافیت خواستن از خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَمِعَ رَجُلاً یَسألُ اللّهَ الصَّبرَ _: سَألتَ اللّهَ البَلاءَ ، فَاسألْهُ المُعافاةَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَتَمَنَّوا لِقاءَ العَدُوِّ ، و سَلُوا اللّهَ العافِیَةَ ، فإذا لَقِیتُموهُم فَاثبتُوا وَ اذکُروا اللّهَ کَثیرا، فَإن أجلَبوا و صَیَّحوا فَعَلَیکُم بِالصَّمتِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَتَمَنَّوا لِقاءَ العَدُوِّ ، وَ اسألوا اللّهَ العافِیَةَ ؛ فإنَّکُم لا تَدرونَ ما تُبتَلونَ مِنهُم ، فإذا لَقِیتُموهُم فَقولوا : اللّهُمَّ رَبَّنا و رَبَّهُم و نَواصینا و نَواصیهِم بِیَدِکَ ، و إنَّما تُفشِلُهُم أنتَ ، ثُمَّ الزَموا الأرضَ جُلوسا ، فإذا غَشَوکُم فَانهَضوا و کَبِّروا . (5)

2727

ترغیب به عافیت خواستن از خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون شنید مردی از خداوند طلب صبر می کند _فرمود : از خدا بلا خواستی، عافیت هم بخواه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آرزوی رویارویی با دشمن را نکنید و از خداوند عافیت مسألت کنید. اما هر گاه با دشمنان رو در رو شدید پایداری ورزید و خدا را بسیار یاد کنید و اگر دشمنان جار و جنجال و فریاد سر دادند، شما سکوت اختیار کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رو به رو شدن با دشمن را آرزو مکنید و از خداوند عافیت و آسایش طلب نمایید؛ زیرا شما نمی دانید که از دشمنان چه گرفتاریهایی خواهید دید. اما هرگاه با آنان رو به رو شدید بگویید: بار خدایا! ای پروردگار ما و آنان و ای کسی که زمام اختیار ما و آنها در دست توست. این تویی که آنان را دچار سستی و شکست می کنی. سپس، روی زمین بنشینید و اگر شما را در میان گرفتند برخیزید و تکبیر بگویید.

ص :476


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/54/204.
2- بحار الأنوار : 72/232/2.
3- کنز العمّال : 4935 ، 3272.
4- کنز العمّال : 10905.
5- کنز العمّال : 10906.

عنه صلی الله علیه و آله :ما سُئلَ اللّهُ شَیئا أحَبَّ إلَیهِ مِن أن یُسألَ العافِیَةَ . (1)

الدرّ المنثور :_ لَمّا سُئلَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله عَنِ الدُّعاءِ الأفضَلِ _: تَسألُ رَبَّکَ العَفوَ و العافِیَةَ فی الدّنیا و الآخِرَةِ ، ثُمّ أتاهُ مِنَ الغَدِ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أیُّ الدُّعاءِ أفضلُ ؟ قالَ : تسألُ ربَّکَ العَفوَ و العافِیَةَ فی الدِّینِ و الدُّنیا و الآخِرَةِ ، ثمّ أتاهُ مِن الغدِ فقال : یا رسولَ اللّه ، أیُّ الدعاءِ أفضلُ ؟ قالَ : تسألُ ربَّکَ العَفوَ و العافِیَةَ ، ثُمَّ أتاهُ مِنَ الیَومِ الرّابِعِ فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أیُّ الدّعاءِ أفضَلُ ؟ قالَ : تَسألُ رَبَّکَ العَفوَ و العافِیَةَ فی الدّنیا و الآخِرَةِ؛ فإنَّکَ إذا اُعطیتَهُما فی الدنیا ثُمَّ أعطیتَهُما فی الآخِرَةِ فقَد أفلَحتَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سَلُوا اللّهَ المُعافاةَ ؛ فإنَّهُ لَم یُؤتَ أحَدٌ بَعدَ الیَقینِ خَیرا مِنَ المُعافاةِ . (3)

کنز العمّال :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله لرَجُلٍ کَأنَّهُ فَرخٌ مَنتوفٌ مِنَ الجَهدِ : هَل کُنتَ تَدعو اللّهَ بِشَیءٍ ؟ قالَ : کنتُ أقولُ : اللّهُمَّ ما کُنتَ مُعاقِبی بِهِ فی الآخِرَةِ فَعجِّلْهُ لی فی الدّنیا ، فقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أ لا قُلتَ : اللّهُمَّ آتِنا فی الدّنیا حَسَنَةً و فی الآخِرَةِ حَسَنَةً و قِنا عَذابَ النّارِ ! فَدَعا اللّهَ فَشَفاهُ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خداوند چیزی خواسته نشده است که نزد او محبوبتر از عافیت باشد.

الدرّ المنثور :_ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ به این سؤال که بهترین دعا چیست _فرمود : این که از پروردگارت بخشایش و عافیت در دنیا و آخرت را طلب کنی. روز دوم همان پرسنده آمد و پرسید: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! بهترین دعا چیست؟ فرمود: این که از پروردگارت بخشایش و عافیت در دین و دنیا و آخرت طلب کنی. روز سوّم مجددا آمد و پرسید: ای رسول خدا! بهترین دعا چیست؟ فرمود: این که از پروردگارت بخشایش و عافیت بخواهی. روز چهارم آمد و پرسید: ای رسول خدا! بهترین دعا چیست؟ حضرت فرمود: این که از پروردگارت بخشایش و عافیت در دنیا و آخرت را بخواهی؛ زیرا اگر بخشایش و عافیت در دنیا به تو داده شود و در آخرت نیز این دو عطایت گردد، بی گمان رستگار شده ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خداوند عافیت طلب کنید؛ زیرا بعد از [نعمت] یقین، نعمتی بهتر از عافیت به کسی داده نشده است.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به مردی که از شدت لاغری مانند جوجه پر کنده ای شده بود فرمود : آیا از خدا چیزی خواسته ای؟ عرض کرد: من در دعا می گفته ام: بار خدایا! کیفری که در آخرت می خواهی به من بدهی، در همین دنیا بده. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: چرا نگفتی: «بار خدایا! در دنیا و در آخرت به ما نیکی عطا فرما و از عذاب آتش نگهمان دار»؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله برای بهبودی آن مرد دعا کرد و خداوند او را شفا داد.

ص :477


1- کنز العمّال : 3130 _ 3153.
2- الدرّ المنثور : 1/560 .
3- سنن ابن ماجة : 2/1265/3849.
4- کنز العمّال : 4902 ، 4904 نحوه.

الدعوات :رُویَ أنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله دَخلَ عَلی مَریضٍ ، قالَ : ما شأنُکَ؟ قالَ : صَلَّیتَ بِنا صلاةَ المَغربِ فقرأتَ القارِعَةَ ، فقلتُ : اللّهمَّ إن کانَ لی عندَکَ ذَنبٌ تریدُ أن تُعذِّبنی بهِ فی الآخِرَةِ فَعَجِّلْ ذلکَ فی الدُّنیا؛ فَصرتُ کَما تری! فقال صلی الله علیه و آله : بِئسَما قُلتَ ، أ لا قُلتَ، رَبَّنا آتِنا فی الدّنیا حَسَنَةً و فی الآخِرَةِ حَسَنَةً و قِنا عَذابَ النّارِ ؟! فَدَعا لَهُ حَتّی أفاقَ . (1)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام_ لَمّا ضَرَبَ عَلی کَتِفِ رَجُلٍ یَطوفُ بِالکَعبَةِ و یَقولُ : اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ الصَّبرَ _: سَألتَ البَلاءَ ! قُلِ : اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ العافِیَةَ ، و الشُّکرَ عَلَی العافِیَةِ . (2)

الدعوات :روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله بر بیماری وارد شد و حالش را پرسید او گفت: نماز مغرب برای ما خواندی و سوره قارعه را در آن تلاوت کردی؛ من گفتم: خدایا، اگر من گناهی نزد تو دارم که می خواهی مرا بدان در آخرت عذاب کنی، آن را در همین دنیا جلو بینداز؛ پس اینگونه که می بینی گرفتار شدم. حضرت فرمود: بد حرفی زدی. چرا نگفتی: «ای پروردگار ما! ما را در دنیا و در آخرت نیکی عطا فرما و از عذاب آتش نگهمان دار»؟ سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله برای سلامتی آن مرد دعا کرد و او بهبود یافت.

امام زین العابدین علیه السلام_ آنگاه که مردی را در حال طواف دید که می گوید: بار خدایا! به من صبر عطا فرما! و دستی به شانه او زد _فرمود : بلا می طلبی؟ بگو: بار خدایا! به من عافیت و شکر بر عافیت عطا فرما.

ص :478


1- الدعوات : 114/262 .
2- الدعوات : 114/261 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سَلُوا رَبَّکُمُ العَفوَ و العافِیَةَ ؛ فإنَّکُم لَستُم مِن رِجالِ البَلاءِ ، فإنَّهُ مَن کانَ قَبلَکُم مِن بَنی إسرائیلَ شُقُّوا بِالمَناشیرَ عَلی أن یُعطُوا الکُفرَ فَلَم یُعطوهُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :شَکا یوسُفُ فی السِّجنِ إلَی اللّهِ فَقالَ : یا رَبِّ بِما استَحقَقتُ السِّجنَ ؟ فَأوحَی اللّهُ إلَیهِ : أنتَ اختَرتَهُ حینَ قُلتَ : رَبِّ السِّجنُ أحَبُّ إلَیَّ مِمّا یَدعونَنی إلَیهِ، هَلاّ قُلتَ: العافِیَةُ أحَبُّ إلَیَّ مِمّا یَدعونَنی إلَیهِ ؟ ! (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :از خداوند بخشش و عافیت مسألت کنید؛ زیرا شما مرد رنج و بلا نیستید. پیش از شما افرادی از بنی اسرائیل بودند که با ارّه شقّه شدند تا کفر بورزند، امّا کفر نورزیدند.

امام رضا علیه السلام :یوسف علیه السلام در زندان به درگاه خدا شِکوه کرد و گفت: بار خدایا! به چه سبب سزاوار زندان شدم؟ خداوند به او وحی فرمود که: تو خود زندان را انتخاب کردی؛ آن گاه که گفتی: «پروردگار من! زندان را خوشتر دارم از آنچه مرا به سوی آن فرا می خوانند.» چرا نگفتی: عافیت را خوشتر دارم از آنچه مرا به سوی آن فرامی خوانند؟

2728 - أدعِیَةٌ فی طَلَبِ العافِیَةِ
2728 - دعاهایی در عافیت طلبی (از خدا)

الدعوات : کانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَدعو و یَقولُ :أسألُکَ تَمامَ العافِیَةِ ، ثُمَّ قالَ : تَمامُ العافِیَةِ : الفَوزُ بِالجَنَّةِ ، و النَّجاةُ مِنَ النّارِ . (4)

الاءمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن دُعاءٍ عَلَّمَهُ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: لا تُفَرِّقْ بَینی و بَینَ العافِیَةِ أبَدا ما أبقَیتَنی . (5)

2728

دعاهایی در عافیت طلبی (از خدا)

الدعوات:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دعا می کرد و می گفت: عافیت کامل عطایم فرما. سپس می گفت: عافیت کامل همان رسیدن به بهشت است و رستن از آتش.

امام علی علیه السلام_ در دعایی که به فرزند خود حسن علیه السلام آموزش داد _گفت : [خدایا ]تا زنده ام هرگز میان من و عافیت جدایی مینداز.

ص :479


1- المحاسن : 1/389/867.
2- تفسیر القمّی : 1/354 .
3- (انظر) البلاء : باب 418.
4- الدعوات : 84/212 .
5- بحار الأنوار : 94/191/4.

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِه ، و ألبِسْنی عافِیَتَکَ ......... عافِیَةَ الدّنیا و الآخِرَةِ ، و امنُنْ عَلَیَّ بِالصِّحَّةِ و الأمنِ و السَّلامَةِ فی دِینی و بَدَنی ، و البَصیرَةِ فی قَلبی ، و النَّفاذِ فی اُموری . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی الدّعاءِ _: و عافِنا مِن مَحذورِ البَلایا ، و هَب لَنا الصَّبرَ الجَمیلَ عِندَ حُلولِ الرَّزایا . (2)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ أکرِمْنی فی مَجلِسی هذا کَرامَةً لا تُهینُنی بَعدَها أبَدا ......... و عافِنی عافِیَةً لا تَبتَلینی بَعدَها أبَدا . (3)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ عافِنی مِن شَرِّ ما یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ إلَی الأرضِ ، و مِن شَرِّ ما یَعرُجُ فیها ، و مِن شَرِّ ما ذَرَأ فی الأرضِ و ما یَخرُجُ مِنها . (4)

عنه علیه السلام_ و هُوَ یَذکُرُ دُعاءَ أبی ذَرٍّ المَعروفَ فی السَّماءِ _: اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ الإیمانَ بِکَ ، و التَّصدیقَ بِنَبِیِّکَ ، و العافِیَةَ عَن جَمیعِ البَلاءِ ، و الشُّکرَ عَلَی العافِیَةِ ، و الغِنی عَن شِرارِ النّاسِ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام :بار خدایا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و جامه عافیت بر من بپوشان ......... عافیت در دنیا و آخرت را و با [عطایِ نعمتِ] تندرستی و امنیت و سلامتِ در دین و بدنم و بینایی در دلم و راه افتادن کارهایم، بر من منّت گذار.

امام صادق علیه السلام_ در دعا _گفت : ما را از بلایای مخوف به سلامت دار و به ما در هنگام رسیدن مصیبتهای بزرگ، صبر نیکو ارزانی دار.

امام صادق علیه السلام :خدایا! در این مجلس و وضع و حالی که هستم مرا چنان گرامی دار که زان پس هرگز خوار و حقیرم نگردانی ......... و چنان عافیتی عطایم فرما که بعد از آن هرگز مبتلایم نفرمایی.

امام صادق علیه السلام :بار خدایا! مرا از هر بدی که از آسمان به زمین فرود می آید و از هر بدی و گزندی که به آسمان فراز می رود و از هر بدی که در دل زمین افشانده می شود و هر بدی که از درونش بیرون می آید، به سلامت بدار.

امام صادق علیه السلام_ در بیان دعای معروف ابوذر در میان اهل آسمان _فرمود : بار خدایا! ایمان به خودت و باور به پیامبرت و عافیت از همه بلاها و شکر بر عافیت و بی نیازی از مردمانِ بد را، به من عطا فرما.

ص :480


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 23 .
2- الدروع الواقیة : 90.
3- الإقبال : 1/435.
4- الاُصول الستّة عشر : 9 .
5- الأمالی للصدوق : 426/562 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :اللّهُمَّ إنّی أسألُکَ العافِیَةَ ، و أسألُکَ جَمیلَ العافِیَةِ ، و أسألُکَ شُکرَ العافِیَةِ ، و أسألُکَ شُکرَ شُکرِ العافِیَةِ . (1)

امام کاظم علیه السلام :بار خدایا! من از تو عافیت مسألت دارم، عافیت نیکو عطایم کن و شکر بر عافیت و شکر بر شکرِ عافیت ارزانیم فرما.

2729 - الضَّنائِنُ
2729 - بندگان خاصّ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ عزَّ و جلَّ عِبادا یَضُنُّ بِهِم عَنِ البَلاءِ ، یُحییهِم فی عافِیَةٍ ، و یُدخِلُهُمُ الجَنَّةَ فی عافِیَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِِ تَعالی عِبادا یُحییهِم فی عافِیَةٍ ، و یُمیتُهُم فی عافِیَةٍ ، و یُدخِلُهُمُ الجَنَّةَ فی عافِیَةٍ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ للّهِِ عزَّ و جلَّ ضَنائنَ یَضُنُّ بِهِم عَنِ البَلاءِ ، فیُحییهِم فی عافِیَةٍ ، و یَرزُقُهُم فی عافِیَةٍ ، و یُمیتُهُم فی عافِیَةٍ ، و یَبعَثُهُم فی عافِیَةٍ ، و یُسکِنُهُمُ الجَنَّةَ فی عافِیَةٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ للّهِِ عزَّ و جلَّ ضَنائنَ مَن خَلقِه یَغذوهُم بِنِعمَتِهِ ، و یَحبوهُم بِعافِیَتِهِ ، و یُدخِلُهُمُ الجَنَّةَ بِرَحمَتِهِ ، تَمُرُّ بِهِمُ البَلایا و الفِتَنُ لا تَضُرُّهُم شَیئا . (5) (6)

2729

بندگان خاصّ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ را بندگانی است که آنان را گرفتار بلا نمی گرداند. زندگی آنها را با عافیت قرین می سازد و با عافیت به بهشتشان می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال را بندگانی است که زندگیشان را با عافیت می گذراند و آنان را با عافیت می میراند و با عافیت به بهشتشان می برد.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ را خاصگانی است که آنان را از بلا نگه می دارد، زندگیشان را قرین عافیت می سازد، با عافیت روزیشان می دهد، در عافیت می میراندشان، در عافیت مبعوثشان می کند و با عافیت در بهشت جایشان می دهد.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ را بندگان خاصّی است که با نعمتِ خود آنان را تغذیه می کند و عافیت خود را ارزانیشان می دارد و با رحمت خود به بهشتشان می برد. بلاها و فتنه ها بر آنها می گذرد، اما زیانی به ایشان نمی رساند.

ص :481


1- الدعوات : 84 / 211 .
2- کنز العمّال : 11246.
3- کنز العمّال : 11247.
4- الکافی : 2/462/1.
5- الکافی : 2/462/3.
6- (انظر) البلاء : باب 408 و تأمّل فیه.

(1)

ص :482


1- (انظر) البلاء : باب 408 و تأمّل فیه.

364 - العقوبة

364 - کیفر
اشاره

(1)

(2)

ص :483


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6 / 54 باب 22 «عقاب الکفّار و الفجّار فی الدنیا». بحار الأنوار : 71 / 237 باب 69 «إنّ اللّه لا یعاقب أحدا بفعل غیره». بحار الأنوار : 75 / 272 باب 69 «المعاقبة علی الذنب».
2- انظر: عنوان 68 «الجزاء» ، 340 «العذاب» ، 361 «العفو». 362 «عفو اللّه سبحانه» ، 441 «القِصاص» ، 462 «المکافأة». العمل : باب 2891 _ 2893 ، کتاب الأعمال : باب 2916 ، البلاء: باب 412.

2730 - العِقابُ
2730 - کیفر

الکتاب :

ما یُقالُ لَکَ إلاَّ ما قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ إنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ ألِیمٍ» . (1)

وَ إذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إلَی یَوْمِ الْقِیامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِقابِ وَ إنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» . (2)

اعْلَمُوا أنَ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: و لا یَشغَلُهُ غَضَبٌ عَن رَحمَةٍ ، و لا تُولِهُهُ رَحمَةٌ عَن عِقابٍ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ ، و العِقابَ عَلی مَعصِیَتِهِ ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ عَن نِقمَتِهِ ، و حِیاشَةً (5) لَهُم إلی جَنَّتِهِ . (6)

2730

کیفر

قرآن:

«هر چه درباره تو گفته می شود درباره پیامبران پیش از تو نیز گفته شده است. هر آینه پروردگار تو هم آمرزنده است و هم صاحب کیفری دردآور».

«و پروردگار تو اعلام کرد که کسی را بر آنان (قوم یهود) بگمارد که تا روز قیامت به عذابی ناگوار معذّبشان گرداند. هر آینه پروردگار تو زود کیفر می دهد و نیز آمرزنده و مهربان است».

«بدانید که خدا سخت کیفر است و خدا آمرزنده و مهربان است».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در وصف خداوند سبحان _فرمود : هیچ خشمی او را از مهری باز نمی دارد و هیچ مهری او را از کیفری غافل نمی سازد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان پاداش را برای فرمانبری اش قرار داد و کیفر را برای نا فرمانی اش، تا بدین وسیله بندگانش را از خشم خود نگه دارد و آنان را به سوی بهشت خویش براند.

ص :484


1- فصّلت : 43.
2- الأعراف : 167.
3- المائدة : 98.
4- نهج البلاغة : الخطبة 195.
5- «ذیادةً» أی منعا لهم عن المعاصی الجالبة للنقم، «حیاشةً» أی سَوقا إلی جنّته.
6- نهج البلاغة : الحکمة 368.

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَد وَضَعَ العِقابَ عَلی مَعاصیِهِ زِیادَةً (1) لِعِبادِهِ عَن نِقمَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الدنیا _: ما أصِفُ مِن دارٍ أوَّلُها عَناءٌ ، و آخِرُها فَناءٌ ، فی حَلالِها حِسابٌ ، و فی حَرامِها عِقابٌ؟! (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: تَغُرُّ و تَضُرُّ و تَمُرُّ ، إنَّ اللّهَ تَعالی لَم یَرضَها ثَوابا لأِولِیائهِ ، و لا عِقابا لأِعدائهِ . (4)

عنه علیه السلام :ألا إنَّ اللّهَ تَعالی قَد کَشَفَ الخَلقَ کَشفَةً ، لا أنَّهُ جَهِلَ ما أخفَوهُ مِن مَصونِ أسرارِهِم و مَکنونِ ضَمائرِهِم ، و لکِنْ لِیَبلُوَهُم أیُّهُم أحسَنُ عَمَلاً ، فیَکونَ الثَّوابُ جَزاءً ، و العِقابُ بَواءً . (5)

عنه علیه السلام :إنَّهُ لَیسَ شَیءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ إلاّ عِقابُهُ ، و لَیسَ شَیءٌ بِخَیرٍ مِنَ الخَیرِ إلاّ ثَوابُهُ . (6)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان کیفر را برای نافرمانی از خود قرار داد، تا بندگانش را از خشم خویش [گناهانی که موجب خشم و انتقام او می شود ]نگه دارد.

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : چه بگویم در وصف سرایی که آغازش رنج است و فرجامش نیستی! حلال آن حساب دارد و حرامش عقاب.

امام علی علیه السلام_ درباره دنیا _فرمود : می فریبد و زیان می رساند و می گذرد. خداوند متعال راضی نشده است که دنیا را پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد.

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند بزرگ خلایق را در بوته آزمایش نهاد، نه این که آنچه را در درون و ضمایر خود نهفته داشتند، نمی دانست؛ بلکه تا آنان را بیازماید که عمل کدام یک بهتر است، تا ثواب، پاداش [کارِ نیکِ آنها ]باشد و عقاب و کیفر، سزا[ی کارِ بدشان].

امام علی علیه السلام :چیزی بدتر از بدی نیست، مگر کیفر بدی و چیزی خوبتر از خوبی نیست، مگر پاداش خوبی.

ص :485


1- کذا فی المصدر، و لعلّ الصحیح «ذیادة» کما فی الحدیث السابق.
2- غرر الحکم : 3483.
3- نهج البلاغة : الخطبة 82.
4- نهج البلاغة : الحکمة 415.
5- نهج البلاغة : الخطبة 144.
6- نهج البلاغة : الخطبة 114.

عنه علیه السلام :ثُمَّ أداءُ الأمانَةِ ، فقَد خابَ مَن لَیسَ مِن أهلِها ، إنَّها عُرِضَت عَلَی السّماواتِ المَبنِیَّةِ ، و الأرَضینَ المَدحُوَّةِ ، و الجِبالِ ذاتِ الطّولِ المَنصوبَةِ ......... و لکِنْ أشفَقنَ مِنَ العُقوبَةِ ! (1)

(2)

امام علی علیه السلام :آن گاه، بازگرداندنِ امانت است؛ پس کسی که اهل امانتداری نباشد، ناکام مانده است. امانت بر آسمانهای پایدار و زمینهای گسترده و کوههای بلندِ برافراشته ......... عرضه شد اما اینها از کیفر ترسیدند! [و زیر بار پذیرش این امانت نرفتند].

2731 - أنواعُ العُقوباتِ
2731 - انواع کیفرها

الکتاب :

قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلَی أنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذابا مِنْ فَوْقِکُمْ أوْ مِنْ تَحْتِ أرْجُلِکُمْ أوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعا وَ یُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الاْیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ للّهِِ عُقوباتٍ فی القُلوبِ و الأبدانِ : ضَنْکٌ فی المَعیشَةِ ، و وَهْنٌ فی العِبادَةِ ، و ما ضُرِبَ عَبدٌ بِعُقوبَةٍ أعظَمَ مِن قَسوَةِ القَلبِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :للّهِِ عُقوبَتانِ: إحداهُما مِنَ الرّوحِ ، و الاُخری تَسلیطُ النّاسِ بَعضٍ عَلی بَعضِ ، فَما کانَ مِن قِبَلِ الرّوحِ فَهُوَ السُّقمُ و الفَقرُ ، و ما کانَ مِن تَسلیطٍ فَهُوَ النِّقمَةُ ، و ذلکَ قَولُ اللّهِ عزَّ و جلَّ : «وَ کَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظّالِمینَ بَعْضا بِما کانوا یَکْسِبونَ» (5) مِنَ الذُّنوبِ . فَما کانَ مِن ذَنبِ الرّوحِ فعُقوبَتُه بِذلکَ السُّقمُ و الفَقرُ ، و ما کانَ مِن تَسلیطٍ فهُوَ النِّقمَةُ ، و کلُّ ذلکَ عُقوبَةٌ لِلمُؤمِنِ فی الدّنیا و عَذابٌ لَهُ فیها ، و أمّا الکافِرُ فنِقمَةٌ عَلَیهِ فی الدّنیا و سُوءُ العَذابِ فی الآخِرَةِ (6) . (7)

2731

انواع کیفرها

قرآن:

«بگو: او می تواند از فراز سرتان یا از زیر پایتان عذابی بر شما فرستد، تا شما را گروه گروه درهم افکند و خشم و کین گروهی را به گروهی دیگر بچشاند. بنگر که آیات را چگونه بیان می کنیم باشد که به فهم دریابند».

حدیث:

امام باقر علیه السلام :همانا خداوند را کیفرهایی برای دلها و پیکرهاست [کیفرهای روحی و جسمی]: تنگی زندگی و سستی در عبادت و هیچ بنده ای به کیفری سخت تر از سخت دلی مبتلا نشده است.

امام صادق علیه السلام :خدا را دو کیفر است: یکی کیفر روحی و دیگری مسلّط ساختن برخی از مردم بر برخی دیگر. کیفرهای روحی، بیماری و ناداری است و کیفر مسلّط ساختن مردم بر یکدیگر، انتقامگیری است. و این است معنای سخن خداوند عزّ و جلّ: «و اینچنین ستمگران را بر یکدیگر بگماریم به سبب اعمالی که می کردند»؛ از گناهان.

گناه روح، کیفرش بیماری و ناداری است و آنچه از مسلّط ساختن [مردم بر یکدیگر ]است، انتقامگیری است. همه اینها کیفر و عذاب مؤمن در دنیاست، ولی کافر انتقامی از او در همین دنیاست و عذابِ دردناک، در آخرت . (8)

ص :486


1- نهج البلاغة : الخطبة 199.
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر: باب 2648. الفساد : باب 3152.
3- الأنعام : 65.
4- تحف العقول : 296.
5- الأنعام : 129 .
6- الاضطراب فی متن الحدیث کما تری ، و هو من الراوی أو من الناسخ.
7- تحف العقول : 355.
8- چنان که ملاحظه می شود متن حدیث درهم و مبهم است و علت آن راوی یا ناسخ می باشد.

2732 - الإیعادُ بِالعِقابِ وإنجازُهُ
2732 - بیم کیفر دادن و عملی ساختن آن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن وَعَدَهُ اللّهُ عَلی عَمَلٍ ثَوابا فَهُوَ مُنجِزٌ لَهُ، و مَن أوعَدَهُ عَلی عَمَلٍ عِقابا فهُوَ بِالخِیارِ. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سَألتُ رَبّی أن لا یُعَذِّبَ اللاّهِینَ مِن ذُرِّیَّةِ البَشَرِ ، فأعطانیهِم . (2)

2732

بیم کیفر دادن و عملی ساختن آن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به هر کس برای کاری وعده پاداش دهد، آن را عملی می سازد و به هر کس برای کرداری [زشت] بیم کیفر دهد، اختیار با اوست [که عملی سازد یا ببخشد].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از پروردگارم خواهش کردم که افراد غافل و بی خبر نسل بشر را عذاب ندهد، و او آنان را به من بخشید.

2733 - عَدلُ اللَّهِ فِی العُقوبَةِ
2733 - دادگری خدا در کیفر دادن

الکتاب :

«وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرَی وَ إنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبَی إنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ ربَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکّی فَإنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ وَ إلَی اللّهِ الْمَصِیرُ» . (3) (4)

2733

دادگری خدا در کیفر دادن

قرآن:

«هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نکشد و اگر گران باری کسی را به حمل کردن بار خود فرا خواند، هرچند خویشاوند او باشد، از حمل آن سرباز زند. تو فقط کسانی را می ترسانی که از پروردگارشان، نادیده، بیمناکند و نماز می گزارند. و هر که پاک شود برای خود پاک شده. و سرانجام همه به سوی خداست».

ص :487


1- تحف العقول : 48.
2- کنز العمّال : 32006.
3- فاطر : 18.
4- (انظر) البقرة : 134 ، 139 ، 286 ، النساء : 110 ، الأنعام : 164 ، الإسراء : 15 ، لقمان : 33 ، سبأ : 25 ، الزمر : 7، النجم : 38.

2734 - التَّحذیرُ مِنَ التَّسَرُّعِ إلَی العُقوبَةِ
2734 - پرهیز از شتاب در کیفر دادن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و التَّسَرُّعَ إلی العُقوبَةِ ؛ فإنَّهُ مَمقَتَةٌ عِندَ اللّهِ ، و مُقَرِّبٌ من الغِیَرِ . (1)

حدیث:

امام رضا علیه السلام :خداوند بی گناه را به گناه شخص گنهکار مؤاخذه نمی کند و خداوند متعال کودکان را به سبب گناهان پدران عذاب نمی کند «و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نکشد» «و برای انسان جز آنچه خود کند، نیست».

امام رضا علیه السلام :خداوند متعال هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف ندهد و بیش از قدرتش بار [مسئولیت] بر دوش او ننهد و هر کس کاری کند، نتیجه اش را ببیند و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد.

2734

پرهیز از شتاب در کیفر دادن

امام علی علیه السلام :از شتاب در کیفر دادن بپرهیز؛ زیرا این کار نزد خدا منفور است و موجب نزدیک شدن پیشامدها و دگرگونی [نعمتها] می شود.

ص :488


1- غرر الحکم : 2656.

عنه علیه السلام :لا تُعاجِلِ الذَّنبَ بِالعُقوبَةِ ، وَ اترُکْ بَینَهُما لِلعَفوِ مَوضِعا ، تُحرِزْ بِهِ الأجرَ و المَثوبَةَ . (1)

عنه علیه السلام :قِلَّةُ العَفوِ أقبَحُ العُیوبِ ، و التَّسَرُّعُ إلَی الانتِقامِ أعظَمُ الذُّنوبِ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا تُعاجِلِ الذَّنبَ (ب_ِ ) العُقوبَةِ ، وَ اجعَلْ بَینَهُما لِلاعتِذارِ طَریقا . (3)

امام علی علیه السلام :در کیفر دادن گناه شتاب مورز و میان آن دو جایی (فاصله ای) برای گذشت باقی بگذار، تا بدین وسیله به اجر و ثواب دست یابی.

امام علی علیه السلام :کم گذشت بودن، زشت ترین عیبهاست و شتاب به خرج دادن در انتقامگیری، بزرگترین گناهان.

امام حسن علیه السلام :گناه را زود کیفر مده و میان آن دو راهی برای پوزش خواهی باقی بگذار.

ص :489


1- غرر الحکم : 10343.
2- غرر الحکم : 6766.
3- الدرّة الباهرة : 22.

ص :490

365 - العقل

365 - خرد
اشاره

(1)

(2)

ص :491


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 1 / 81 «أبواب العقل و الجهل». کنز العمّال : 3 / 379 ، 779 «العقل».
2- انظر: عنوان345 «المعرفة»، 346 «معرفة النّفس»، 347 «معرفة اللّه ». الحرام : باب 808 ، الذنب : باب 1365 ، الطمع : باب 2385. العلم : باب 2864 ، اللسان : باب 3506 ، الهوی : باب 3985.

2735 - العَقلُ
2735 - خرد

الکتاب :

«إنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَ اخْتِلافِ الَّلیْلِ وَ النَّهارِ لاَیاتٍ لِأُولِی الْألْبابِ» . (1)

«یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرا کَثِیرا وَ ما یَذَّکَّرُ إلاَّ أُوْلُوا الْألْبابِ» . (2)

«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» . (3)

«وَ قالُوا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما کُنّا فِی أصْحابِ السَّعِیرِ» . (4)

(5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَقلُ المَرءِ نِظامُهُ ، و أدَبُهُ قِوامُهُ ، و صِدقُهُ إمامُهُ ، و شُکرُهُ تَمامُهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن قَعَدَ بِهِ العَقلُ قامَ بِهِ الجَهلُ . (7)

عنه علیه السلام :ما استَودَعَ اللّهُ امرَأً عَقلاً إلاّ استَنقَذَهُ بِهِ یَوما ما . (8)

2735

خرد

قرآن:

«همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز نشانه هایی است برای خردمندان».

«به هر که خواهد حکمت می دهد و به هر که حکمت داده شود، خیر فراوان داده شده است و پند نگیرند مگر خردمندان».

«اینچنین خداوند آیاتش را برای شما بیان می کند باشد که خرد ورزید».

«و گفتند: اگر می شنیدیم و تعقل می کردیم از اصحاب دوزخ نبودیم».

حدیث:

امام علی علیه السلام :خرد انسان، سامان بخش اوست و ادبش، جانمایه او و راست گوییش، پیشوای او و سپاس گزاری اش، کمال او.

امام علی علیه السلام :هر که را خرد ورزی بنشاند، نادانی او را برخیزاند.

امام علی علیه السلام :خداوند در هیچ انسانی خردی به ودیعت ننهاد مگر این که روزی به وسیله آن نجاتش داد.

ص :492


1- آل عمران : 190.
2- البقرة : 269.
3- البقرة : 242.
4- الملک : 10.
5- (انظر) الأنفال : 22.
6- غرر الحکم : 6335.
7- غرر الحکم : 8701.
8- نهج البلاغة : الحکمة 407.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی بَشَّرَ أهلَ العَقلِ و الفَهمِ فی کِتابِهِ ، فقالَ : «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذینَ یَسْتَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أحْسَنَهُ أُولئکَ الّذینَ هَداهُمُ اللّهُ و أُولئکَ هُمْ أُولوا الأَلبابِ» (1) . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ یَقولُ : «إنَّ فی ذلکَ لَذِکری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلبٌ» (3) یَعنی العَقلَ ، و قالَ : «و لَقَد آتَینا لُقْمانَ الحِکْمَةَ» (4) الفَهمَ و العَقلَ . (5)

2736 - العَقلُ أوَّلُ ما خَلقَ اللَّهُ
2736 - خرد نخستین آفریده خداست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ العَقلَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ جلَّ ثَناؤهُ خَلَقَ العَقلَ ، و هُوَ أوَّلُ خَلقٍ خَلَقَهُ مِنَ الرُّوحانیّینَ عَن یَمینِ العَرشِ مِن نورِهِ . (7)

(8)

امام کاظم علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی مردمان خردمند و فهمیده را در کتاب خود نوید داده و فرموده است: «پس، نوید ده بندگان مرا. آنان که سخن را می شنوند و بهترینش را پیروی می کنند. اینان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده و اینان همان خردمندانند».

امام کاظم علیه السلام :خداوند می فرماید: «همانا در این پندی است برای کسی که صاحب دل باشد» یعنی خردمند باشد و فرموده است: «هر آینه لقمان را حکمت دادیم» یعنی فهم و خرد.

2736

خرد نخستین آفریده خداست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خدا آفرید، خرد است.

امام صادق علیه السلام :خداوند، جلّ ثناءه، خرد را آفرید و آن نخستین موجود روحانی است که خداوند از سمت راست عرش، از نور خویش خلق کرد.

ص :493


1- الزمر : 17 و 18 .
2- تحف العقول : 383.
3- ق : 37 .
4- لقمان : 12 .
5- تحف العقول : 385.
6- بحار الأنوار : 1/97/8.
7- الخصال : 589/13.
8- (انظر) الخلقة : باب 1066.

2737 - ما خُلِقَ مِنهُ العَقلُ
2737 - آنچه خرد از آن آفریده شده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَکنونٍ فی سابِقِ عِلمِهِ الّذی لَم یَطَّلِعْ عَلَیهِ نَبِیٌّ مُرسَلٌ و لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَلَقَ اللّهُ تَعالی العَقلَ مِن أربَعَةِ أشیاءَ : مِنَ العِلمِ ، و القُدرَةِ ، و النّورِ ، و المَشیئَةِ بِالأمرِ ، فجَعَلَهُ قائما بِالعِلمِ ، دائما فی المَلَکوتِ . (2)

(3)

2737

آنچه خرد از آن آفریده شده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند خرد را از نوری آفرید که در علم ازلی او اندوخته و نهفته بود و هیچ پیامبر مرسلی و هیچ فرشته مقرّبی از آن اطلاع نداشت.

امام صادق علیه السلام :خداوند بزرگ عقل را از چهار چیز آفرید: از دانایی و توانایی و روشنایی و مشیّت به امر. پس، آن را به دانایی پایدار ساخت و در ملکوت پاینده.

2738 - العَقلُ أقوی أساسٍ
2738 - خرد محکمترین پایه است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قِوامُ المَرءِ عَقلُهُ ، و لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ حَسَبَ المَرءِ دِینُهُ ، و مُروءَتَهُ خُلقُهُ ، و أصلَهُ عَقلُهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ العَقلِ فی القَلبِ کَمَثَلِ السِّراجِ فی وَسَطِ البَیتِ . (6)

2738

خرد محکمترین پایه است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جانمایه آدمی خرد اوست و کسی که خرد ندارد دین ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :افتخار انسان دین اوست و انسانیّتش خُلق [خوش] او و ریشه اش خرد او.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایتِ خرد در دل، حکایتِ چراغ است در میان خانه.

ص :494


1- بحار الأنوار : 1/107/3 .
2- الاختصاص : 244.
3- (انظر) العقل : باب 2750، 2780 . کلام المجلسیّ تحت عنوان «بسط کلام لتوضیح مرام» بحار الأنوار: 1/ 99.
4- روضة الواعظین : 9.
5- الأمالی للطوسی : 147/241.
6- علل الشرائع : 98/1.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَقلُ أقوی أساسٍ . (1)

عنه علیه السلام :العَقلُ مَرکَبُ العِلمِ ، العِلمُ مَرکَبُ الحِلمِ . (2)

عنه علیه السلام :العَقلُ مُنَزِّهٌ عَنِ المُنکَرِ آمِرٌ بِالمَعروفِ . (3)

عنه علیه السلام :العَقلُ مُصلِحُ کُلِّ أمرٍ . (4)

عنه علیه السلام :بِالعَقلِ صَلاحُ کُلِّ أمرٍ . (5)

عنه علیه السلام :العَقلُ حُسامٌ قاطِعٌ . (6)

عنه علیه السلام :العَقلُ ثَوبٌ جَدیدٌ لا یَبلی . (7)

عنه علیه السلام :العَقلُ رُقِیٌّ إلی عِلِّیِّینَ . (8)

عنه علیه السلام :العَقلُ رَسولُ الحَقِّ . (9)

عنه علیه السلام :العَقلُ أفضَلُ مَرجُوٍّ ، الجَهلُ أنکی عَدُوٍّ. (10)

عنه علیه السلام :العَقلُ یُحسِنُ الرَّوِیَّةَ . (11)

عنه علیه السلام :العَقلُ یوجِبُ الحَذَرَ ، الجَهلُ یَجلِبُ الغَرَرَ . (12)

امام علی علیه السلام :خرد، محکمترین پایه است.

امام علی علیه السلام :خرد، مَرکَب دانایی است؛ دانایی مرکب بردباری است.

امام علی علیه السلام :خرد از زشت کاری دور می گرداند و به نیکیها فرا می خواند.

امام علی علیه السلام :خرد، سامان دهنده هر کاری است.

امام علی علیه السلام :درستی و سامان یافتن هر کاری، با خرد میسّر است.

امام علی علیه السلام :خرد، شمشیری بُرنده است.

امام علی علیه السلام :خرد، جامه جدیدی است که کهنه نمی شود.

امام علی علیه السلام :خرد، به سوی علّیین بالا می رود.

امام علی علیه السلام :خرد، فرستاده حق است.

امام علی علیه السلام :خرد، برترین چیزی است که به او امید بندند؛ نادانی زیانبارترین دشمن است.

امام علی علیه السلام :خرد، اندیشه و نگرش را نیکو می گرداند.

امام علی علیه السلام :خرد، موجب هشیاری و احتیاط می شود؛ نادانی، فریب خوردن و هلاکت می آورد.

ص :495


1- غرر الحکم : 475.
2- غرر الحکم : 816 _ 817.
3- غرر الحکم : 1250.
4- غرر الحکم : 404.
5- غرر الحکم : 4320.
6- نهج البلاغة : الحکمة 424.
7- غرر الحکم : 1235.
8- غرر الحکم : 1325.
9- غرر الحکم : 272.
10- غرر الحکم : 479 _ 480.
11- غرر الحکم : 495.
12- غرر الحکم : 814 _ 815.

عنه علیه السلام :العَقلُ فی الغُربَةِ قُربَةٌ ، الحُمقُ فی الوَطَنِ غُربَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :العَقلُ یَهدی و یُنجی ، و الجَهلُ یُغوی و یُردی . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أغنَی الغِنَی العَقلُ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ حَظِّ الرَّجُلِ عَقلُهُ ، إن ذَلَّ أعَزَّهُ ، و إن سَقَطَ رَفَعَهُ ، و إن ضَلَّ أرشَدَهُ ، و إن تَکَلَّمَ سَدَّدَهُ . (4)

عنه علیه السلام :زینَةُ الرَّجُلِ عَقلُهُ . (5)

عنه علیه السلام :الجَمالُ فی اللِّسانِ ، و الکَمالُ فی العَقلِ . (6)

عنه علیه السلام _ :أصلُ الإنسانِ لُبُّهُ ، و عَقلُهُ دِینُهُ . (7)

عنه علیه السلام :لا یُستَعانُ عَلَی الدَّه_رِ إلاّ بِالعَ_قلِ . (8)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا غِنی أکبَرُ مِنَ العَقلِ . (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا غِنی أخصَبُ مِنَ العَقلِ ، و لا فَقرَ أحَطُّ مِنَ الحُمقِ . (10)

امام علی علیه السلام :خرد، در غربت آشنایی است؛ بی خردی در وطن غربت است.

امام علی علیه السلام :خرد راهنمایی می کند و می رهاند؛ و نابخردی گمراه می کند و به هلاکت می افکند.

امام علی علیه السلام :بهترین توانگری، خردمندی است.

امام علی علیه السلام :بهترین بهره مندی مرد، خرد اوست؛ اگر به ذلّت افتد خردش او را به عزّت رساند، اگر زمین خورَد بلندش کند، اگر گمراه شود راهنماییش کند و اگر سخن بگوید سخنش را استوار گرداند.

امام علی علیه السلام :زیور مرد، خرد اوست.

امام علی علیه السلام :زیبایی در زبان است و کمال در خرد.

امام علی علیه السلام :ریشه انسان، اندیشه اوست و خردش دین او.

امام علی علیه السلام :در برابر روزگار، جز از خرد کمک نتوان گرفت.

امام حسن علیه السلام :هیچ ثروتی، بالاتر از خرد نیست.

امام صادق علیه السلام :هیچ ثروتی پر برکت تر از خردمندی نیست و هیچ فقری پست تر از بی خردی.

ص :496


1- غرر الحکم : 1291 _ 1292.
2- غرر الحکم : 2151.
3- نهج البلاغة : الحکمة 38.
4- غرر الحکم : 3354.
5- بحار الأنوار : 1/95/36.
6- بحار الأنوار : 1/96/39.
7- روضة الواعظین : 4 .
8- مطالب السؤول : 50.
9- کشف الغمّة : 2/198.
10- الکافی : 1/29/34.

عنه علیه السلام :لا مالَ أعوَدُ مِنَ العَقلِ . (1)

امام صادق علیه السلام :هیچ مالی، سودمندتر از خرد نیست.

2739 - دَورُ العَقلِ فِی الفَضائِلِ
2739 - نقش خرد در فضیلتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما قَسَمَ اللّهُ لِلعِبادِ شَیئا أفضَلَ مِنَ العَقلِ ؛ فنَومُ العاقِلِ أفضَلُ مِن سَهَرِ الجاهِلِ ، و إقامَةُ العاقِلِ أفضَلُ مِن شُخوصِ الجاهِلِ ، و لا بَعَثَ اللّهُ نَبِیّا و لا رَسولاً حَتّی یَستَکمِلَ العَقلَ ، و یَکونَ عَقلُهُ أفضَلَ مِن جَمیعِ عُقولِ اُمَّتِهِ ، و ما یُضمِرُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فی نَفسِهِ أفضَلُ مِنِ اجتِهادِ المُجتَهِدینَ ، و ما أدَّی العَبدُ فَرائضَ اللّهِ حَتّی عَقَلَ عَنهُ ، و لا بَلَغَ جَمیعُ العابِدینَ فی فَضلِ عِبادَتِهِم ما بَلَغَ العاقِلُ ، و العُقَلاءُ هُم اُولو الألبابِ ، الّذینَ قالَ اللّهُ تَعالی : «و ما یَذَّکَّرُ إلاّ اُولُو الألْبابِ» . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِهِشامِ ابنِ الحَکَمِ _: یا هِشامُ ، ما قُسِّمَ بَینَ العِبادِ أفضَلُ مِنَ العَقلِ ؛ نَومُ العاقِلِ أفضَلُ مِن سَهَرِ الجاهِلِ ، و ما بَعَثَ اللّهُ نَبِیّا إلاّ عاقِلاً حَتّی یَکونَ عَقلُهُ أفضَلَ مِن جَمیعِ جَهدِ المُجتَهِدینَ ، و ما أدَّی العَبدُ فَریضَةً مِن فَرائضِ اللّهِ حَتّی عَقَلَ عَنهُ . (3)

2739

نقش خرد در فضیلتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند چیزی بهتر از خرد، قسمتِ بندگان خود نکرده است. پس، خوابِ خردمند برتر از شب زنده داریِ نادان است و در خانه ماندن خردمند برتر از سفر کردن نادان [برای طاعت خدا مانند حج و جهاد] است. خداوند هیچ پیامبر و رسولی را مبعوث نکرد مگر آن گاه که خردش به کمال رسید و خردش برتر از همه خردهای امتش گشت. و آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله در درون خود نگاه می دارد برتر از کوشش کوشندگان است. و بنده فرایض خدا را نگزارد مگر آن گاه که درباره او تعقّل ورزد و همه عابدان در فضیلت عبادتشان به آن جا که خردمندان می رسند نرسند. خردمندان همان اولو الالباب (صاحبان اندیشه) هستند که خداوند متعال فرمود: «و پند نگیرند مگر اولو الالباب».

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش به هشام بن حکم _فرمود : ای هشام! میان بندگان چیزی برتر از خرد تقسیم نشده است. خوابِ خردمند برتر از شب زنده داریِ نادان است. خداوند هیچ پیامبری را جز خردمند برنینگیخت تا آن جا که خردش برتر از همه کوشش کوشندگان باشد. و بنده هیچ فریضه ای از فرایض خدا را نگزارد مگر آن گاه که معرفت و آگاهی خود را از خدا فرا گرفت .

ص :497


1- الاختصاص : 246.
2- الکافی : 1/12/11 و الآیة من سورة البقرة : 269.
3- تحف العقول : 397.

2740 - دَورُ العَقلِ فِی العِقابِ وَالثَّوابِ
2740 - نقش خرد در کیفر و پاداش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا بَلَغَکُم عَن رَجُلٍ حُسنَ حالٍ فَانظُروا فی حُسنِ عَقلِهِ ، فَإنَّما یُجازی بِعَقلِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَیَکونُ مِن أهلِ الجِهادِ ، و مِن أهلِ الصَّلاةِ و الصِّیامِ ، و مِمَّن یَأمُرُ بِالمَعروفِ و یَنهی عَنِ المُنکَرِ ، و ما یُجزی یَومَ القِیامَةِ إلاّ عَلی قَدرِ عَقلِهِ . (2)

مجمع البیان :أثنی قومٌ علی رجُلٍ عندَ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَیفَ عَقلُ الرَّجُلِ ؟ قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، نُخبِرُکَ عَنِ اجتِهادِهِ فی العِبادَةِ و أصنافِ الخَیرِ ، و تَسألُنا عَن عَقلِهِ ؟ ! فقالَ : إنَّ الأحمَقَ یُصیبُ بِحُمقِهِ أعظَمَ مِن فُجورِ الفاجِرِ، و إنَّما یَرتَفِعُ العِبادُ غَدا فی الدَّرَجاتِ و یَنالونَ الزُّلفی مِن رَبِّهِم عَلی قَدرِ عُقولِهِم . (3)

2740

نقش خرد در کیفر و پاداش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه از خوبی دین کسی خبر یافتید به خوبی خردِ او بنگرید؛ زیرا به میزان خردش پاداش داده می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی اهل جهاد و نماز و روزه و امر به معروف و نهی از منکر است، امّا در روز رستاخیز جز به اندازه خردش پاداش داده نمی شود.

مجمع البیان :عده ای از مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله تعریف می کردند، حضرت فرمود: خرد این مرد چگونه است؟ عرض کردند: ای رسول خدا! ما از کوشش او در عبادت و کارهای خوب [او] به عرض شما می رسانیم و شما درباره خرد او از ما می پرسید؟ حضرت فرمود: همانا آدم نابخرد، با بی خردی خود کارهایی بدتر از زشت کاری فرد نابکار مرتکب می شود. فردای قیامت بندگان به اندازه عقل خود به درجات دست می یابند و به مقام قرب پروردگارشان می رسند.

ص :498


1- الکافی : 1/12/9.
2- مجمع البیان : 10/487.
3- مجمع البیان : 10/487.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَمّا خَلَقَ اللّهُ العَقلَ قالَ لَهُ : أقبِلْ فَأقبَلَ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : أدبِرْ فَأدبَرَ ، فقالَ : و عِزَّتی و جَلالی ما خَلَقتُ خَلقا أحسَنَ مِنکَ (1) ، إیّاکَ آمُرُ و إیّاکَ أنهی ، و إیّاکَ اُثیبُ و إیّاکَ اُعاقِبُ . (2)

عنه علیه السلام_ مِمّا اُوحِیَ إلی موسی علیه السلام _: أنا اُؤاخِذُ عِبادی عَلی قَدرِ ما أعطَیتُهُم مِنَ العَقلِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّما یُداقُّ اللّهُ العِبادَ فی الحِسابِ یَومَ القِیامَةِ عَلی قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العُقولِ فی الدّنیا . (4)

عنه علیه السلام :وَجَدتُ فی الکِتابِ [ یَعنی کِتابا لِعَلِیٍّ علیه السلام ] أنَّ قیمَةَ کُلِّ امرِئٍ و قَدرَهُ مَعرِفَتُهُ ، إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی یُحاسِبُ النّاسَ عَلی قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العُقولِ فی دارِ الدّنیا . (5)

امام باقر علیه السلام :چون خداوند عقل را آفرید به او فرمود: رو کن و او رو کرد؛ سپس فرمود: برگرد و او برگشت. آن گاه فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که من آفریده ای نیکوتر از تو نیافریده ام . (6) تو را فرمان می دهم و تو را نهی می کنم (مخاطب امر و نهی من تو هستی)، تو را پاداش می دهم و تو را به کیفر می رسانم.

امام باقر علیه السلام :از جمله چیزهایی که به موسی علیه السلام وحی شد، این بود: من بندگان خود را به اندازه خردی که به آنها داده ام بازخواست می کنم.

امام باقر علیه السلام :در روز قیامت، خداوند به اندازه عقلی که در دنیا به بندگان داده است در رسیدگی به حساب آنها دقّت به خرج می دهد.

امام باقر علیه السلام :در کتاب _ مقصود کتابی از علی علیه السلام است _ خواندم که ارزش هر کس به اندازه شناخت اوست. همانا خداوند تبارک و تعالی مردم را به اندازه عقل و فهمی که در دنیا به آنها داده است حسابرسی می کند.

ص :499


1- فی نقل : أعزّ منک . و فی نقل أکرم علیَّ منک . و فی نقل : ما خلقت خلقا هو أحبّ إلیَّ منک . و فی نقل : ما خلقت خلقا أحسن منک ، و لا أطوع لی منک ، و لا أرفع منک ، و لا أشرف منک و لا أعزّ منک . و فی نقل : فقال جلّ و عزّ : خلقتک خلقا عظیما و کرّمتک علی جمیع خلقی . و فی نقل : ما خلقت خلقا أعظم منک ، و لا أطوع منک.
2- الکافی : 1/26/26.
3- المحاسن : 1/308/608.
4- الکافی : 1/11/7.
5- معانی الأخبار : 1/2.
6- در نقلی آمده است: عزیزتر از تو. در نقلی دیگر آمده است: نزد من گرامیتر از تو. در نقلی آمده است: هیچ آفریده ای نیافریده ام که نزد من محبوبتر از تو باشد. در نقلی دیگر آمده است: هیچ آفریده ای نیافریده ام که از تو نیکوتر، نسبت به من فرمانبردارتر، از تو بلند پایه تر، از تو شریفتر و از تو عزیزتر باشد. در نقلی آمده است: پس، خداوند جلّ و عزّ فرمود: تو را مخلوقی با عظمت آفریدم و بر همه آفریدگانم برتری دادمت. و در نقلی هم آمده است: آفریده ای با عظمت تر و فرمانبردارتر از تو نیافریده ام.

الأمالی للصدوق عن سُلیمانَ الدَّیلمیِّ :قلتُ لِأبی عبدِ اللّه علیه السلام : فُلانٌ مِن عبادَتهِ و دینِهِ و فَضلِهِ کَذا و کَذا ، فقالَ : کَیفَ عَقلُهُ ؟ فقُلتُ : لا أدری، فقالَ : إنَّ الثَّوابَ عَلی قَدرِ العَقلِ . (1)

الأمالی للصدوق_ به نقل از سلیمان دیلمی _: درباره عبادت و دینداری و فضایل مردی نزد امام صادق علیه السلام سخن گفتم. حضرت پرسید : خرد او چگونه است؟ عرض کردم: نمی دانم. حضرت فرمود: پاداش به اندازه خرد است.

2741 - إمامَةُ العَقلِ
2741 - پیشوایی خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ إمامُ العَمَلِ ، و العَمَلُ تابِعُهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُقولُ أئمَّةُ الأفکارِ ، و الأفکارُ أئمَّةُ القُلوبِ ، و القُلوبُ أئمَّةُ الحَواسِّ ، و الحَواسُّ أئمَّةُ الأعضاءِ . (3)

عنه علیه السلام :العَقلُ أصلُ العِلمِ و داعِیَةُ الفَهمِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مَنزِلَةَ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ بِمَنزِلَةِ الإمامِ مِنَ النّاسِ ، الواجِبِ الطّاعَةُ عَلَیهِم . (5)

(6)

2741

پیشوایی خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش، پیشوای عمل است و عمل پیرو آن.

امام علی علیه السلام :خردها، پیشوایان اندیشه هایند و اندیشه ها پیشوایان دلها و دلها پیشوایان حواسّ و حواسّ پیشوایان اندامها.

امام علی علیه السلام :خرد، ریشه دانش و انگیزه فهم است.

امام صادق علیه السلام :منزلت دل در بدن، به منزله پیشواست در میان مردم که اطاعتش بر آنان واجب می باشد.

ص :500


1- الأمالی للصدوق : 504 / 693 ، انظر بحار الأنوار : 1 / 91 / 21 و ص 105.
2- الأمالی للطوسی : 488/1069.
3- بحار الأنوار : 1/96/40.
4- غرر الحکم : 1959.
5- علل الشرائع : 109/8.
6- (انظر) القلب : باب 3326. عنوان 424 «الفکر». العلم : باب 2787.

2742 - دِعامَةُ العَقلِ
2742 - پشتوانگی خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ دِعامَةٌ ، و دِعامَةُ المُؤمِنِ عَقلُهُ ، فبِقَدرِ عَقلِهِ تَکونُ عِبادَتُهُ لِرَبِّهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :دِعامَةُ الإنسانِ العَقلُ ، و مِنَ العَقلِ الفِطنَةُ و الفَهمُ و الحِفظُ و العِلمُ ، فإذا کانَ تَأییدُ عَقلِهِ مِنَ النّورِ کانَ عالِما حافِظا ذَکِیّا فَطِنا فَهِما ، و بِالعَقلِ یَکمُلُ و هُوَ دَلیلُهُ و مُبصِرُهُ و مِفتاحُ أمرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :لَم یُقسَمْ بَینَ العِبادِ أقَلُّ مِن خَمسٍ : الیَقینِ ، و القُنوعِ ، و الصَّبرِ ، و الشُّکرِ ، و الّذی یَکمُلُ لَهُ هذا کُلَّه العَقلُ . (3)

2742

پشتوانگی خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی پشتوانه ای دارد و پشتوانه مؤمن، خرد اوست و به اندازه خردش پروردگارش را بندگی می کند.

امام صادق علیه السلام :پشتوانه انسان خرد است. و هوشمندی و فهمیدگی و حافظه و دانش، از خرد برمی خیزد. پس، هرگاه خردش با نور [الهی] تأیید شود، دانا باشد و حافظ و تیز هوش و زیرک و فهمیده. و با خرد به کمال می رسد و خرد راهنمای او و مایه بینش و بصیرتش و کلید کارهای اوست.

امام صادق علیه السلام :میان بندگان چیزی به کمیِ پنج چیز تقسیم نشده است : یقین و قناعت و صبر و شکر و آنچه همه اینها را تکمیل می کند خرد است.

2743 - دَورُ العَقلِ فی خَیرِ الدّارَینِ
2743 - نقش خرد در سعادت دو سرای

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّما یُدرَکُ الخَیرُ کُلُّهُ بِالعَقلِ ، و لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ آلَةٌ و عُدَّةٌ و آلَةُ المُؤمِنِ و عُدَّتُهُ العَقلُ ، و لِکُلِّ شَیءٍ مَطِیَّةٌ و مَطِیَّةُ المَرءِ العَقلُ، و لِکُلِّ شَیءٍ غایَةٌ و غایَةُ العِبادَةِ العَقلُ، و لِکُلِّ قَومٍ راعٍ و راعی العابِدینَ العَقلُ، و لِکُلِّ تاجِرٍ بِضاعَةٌ و بِضاعَةُ المُجتَهِدینَ العَقلُ ، و لِکُلِّ خَرابٍ عِمارَةٌ و عِمارَةُ الآخِرَةِ العَقلُ ، و لِکُلِّ سَفْرٍ فُسطاطٌ یَلجَؤون إلَیهِ و فُسطاطُ المُسلِمینَ العَقلُ . (5)

2743

نقش خرد در سعادت دو سرای

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خیر و خوبی، تماما، با خرد به دست می آید و کسی که خرد ندارد دین ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی برای خود ابزار و ساز و برگی دارد و ابزار و ساز و برگِ مؤمن خرد است؛ هر چیزی مَرکَبی دارد و مرکب انسان خرد است؛ هر چیزی هدف و غایتی دارد و هدف و غایت عبادت [رسیدن به] خرد است؛ هر گروهی سرپرستی دارد و سرپرستِ عابدان خرد است؛ هر بازرگانی کالایی دارد و کالای کوشندگان خرد است؛ هر ویرانی ای را آبادانی ای است و آبادانیِ آخرت خرد است و هر گروه مسافری برای خود خیمه ای دارند که سر پناهشان است و خیمه مسلمانان خرد است.

ص :501


1- بحار الأنوار : 1/96/42.
2- علل الشرائع : 103/2.
3- الخصال : 285/36.
4- تحف العقول : 54 .
5- بحار الأنوار : 1/95/34 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ نَجدَةٍ تَحتاجُ إلی العَ_قلِ . (1)

عنه علیه السلام :بِالعَقلِ استُخرِجَ غَورُ الحِکمَةِ ، و بِالحِکمَةِ استُخرِجَ غَورُ العَقلِ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :بِالعَقلِ تُدرَکُ الدّارانِ جَمیعا ، و مَن حُرِمَ مِنَ العَقلِ (3) حُرِمَهُما جَمیعا . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن أرادَ الغِنی بِلا مالٍ ، و راحَةَ القَلبِ مِنَ الحَسَدِ ، و السَّلامَةَ فی الدِّینِ ، فَلْیَتَضَرَّعْ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی مَسألَتِهِ بِأن یُکمِلَ عَقلَهُ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :هر شجاعتی نیازمند خرد است.

امام علی علیه السلام :با خرد، ژرفای حکمت استخراج می شود و با حکمت ژرفای خرد.

امام حسن علیه السلام :با خرد است که هر دو سرای به دست می آید و هر که از خرد محروم باشد از هر دو سرای محروم شود.

امام کاظم علیه السلام :هر که خواهان توانگریِ بدون داشتن مال و ثروت و آسودگی دل از حسد ورزی و داشتن دین سالم است، باید با تضرّع از خداوند عزّ و جلّ بخواهد که خردش را کامل گرداند.

ص :502


1- مطالب السؤول : 50 .
2- الکافی : 1/28/34 .
3- کذا فی المصدر و الظاهر أنّ الصحیح: «حُرِمَ العقلَ» .
4- کشف الغمّة : 2/197 .
5- الکافی : 1/18/12.
6- (انظر) الخیر : باب 1167.

2744 - حُجِّیَّةُ العَقلِ
2744 - حجّیت عقل

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حُجَّةُ اللّهِ عَلَی العِبادِ النَّبِیُّ ، و الحُجَّةُ فیما بَینَ العِبادِ و بَینَ اللّهِ العَقلُ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ للّهِِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ : حُجَّةً ظاهِرَةً ، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِیاءُ و الأئمَّةُ علیهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أکمَلَ لِلنّاسِ الحُجَجَ بِالعُقولِ ، و نَصَرَ النَّبِیِّینَ بِالبَیانِ ، و دَلَّهُم عَلی رُبوبِیَّتِهِ بِالأدِلَّةِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَکَمِ _: ما بَعَثَ اللّهُ أنبِیاءَهُ و رُسُلَهُ إلی عِبادِهِ إلاّ لِیَعقِلوا عَنِ اللّهِ ، فأحسَنُهُمُ استِجابَةً أحسَنُهُم مَعرِفَةً ، و أعلَمُهُم بِأمرِ اللّهِ أحسَنُهُم عَقلاً ، و أکمَلُهُم عَقلاً أرفَعُهُم دَرَجَةً فی الدّنیا و الآخِرَةِ . (4)

الکافی :قالَ ابنُ السِّکّیتِ لأبی الحَسنِ علیه السلام : تَاللّهِ ما رَأیتُ مِثلَکَ قَطُّ ، فَما الحُجَّةُ عَلَی الخَلقِ الیَومَ ؟ فقالَ : العَقلُ ، یُعرَفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَی اللّهِ فیُصَدِّقُهُ ، و الکاذِبُ عَلَی اللّهِ فیُکَذِّبُهُ ، فقالَ ابنُ السِّکّیتِ : هذا وَ اللّهِ هُوَ الجَوابُ . (5) (6)

2744

حجّیت عقل

امام صادق علیه السلام :حجّت خدا بر بندگان پیامبر است و حجّت میان بندگان و خدا، خرد است.

امام کاظم علیه السلام :خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتی بیرونی و حجتی درونی. حجت بیرونی همان فرستادگان و پیامبران و امامان علیهم السلام هستند و حجت درونی همان خردها.

امام کاظم علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی حجّتها را با خردها بر مردم تمام کرد و پیامبران را با بیان یاری رساند و با دلایل، آنان را به ربوبیّت خود رهنمون شد.

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش به هشام بن حکم _فرمود: خداوند پیامبران و رسولان خود را به سوی بندگانش نفرستاد مگر برای این که درباره خدا اندیشه کنند. پس، هر کس از آنان که شناختش بهتر باشد، دعوت را پذیراتر باشد و داناترینشان به کار خدا، کسی است که خردش نیکوتر باشد و کسی که خردش کاملتر باشد، در دنیا و آخرت بلند پایه تر باشد.

الکافی :ابن سکیّت به امام هادی علیه السلام عرض کرد: به خدا سوگند که نظیر شما هرگز ندیده ام؛ بفرمایید که امروزه حجّت بر مردم چیست؟ حضرت فرمود : عقل، که به واسطه آن امام راستین شناخته و تصدیق شود و امام دروغین شناخته و تکذیب گردد. ابن سکّیت گفت: به خدا قسم که جواب [درست ]همین است.

ص :503


1- الکافی : 1/25/22 .
2- الکافی : 1/16/12.
3- الکافی : 1/13/12.
4- الکافی : 1/16/12.
5- الکافی : 1/25/20.
6- (انظر) عنوان 99 «الحجّة».

2745 - مُصیبَةُ عَدَمِ العَقلِ
2745 - مصیبت بی خردی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قِوامُ المَرءِ عَقلُهُ ، و لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا عَدَمَ أعدَمُ مِنَ العَقلِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَکُن أکثَرَ ما فیهِ عَقلُهُ کانَ بِأکثَرِ ما فیهِ قَتلُهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا مُصیبَةَ کَعَدَمِ العَقلِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ أن یُزیلَ مِن عَبدٍ نِعمَةً کانَ أوَّلُ ما یُغَیِّرُ مِنهُ عَقلَهُ . (5)

(6)

2745

مصیبت بی خردی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جانمایه انسان خرد اوست و کسی که خرد ندارد دین ندارد.

امام علی علیه السلام :نا داری ای،بد تر از بی خردی نیست.

امام علی علیه السلام :کسی که بیشترین چیزی که در او هست خردش نباشد، با بیشترین چیزی که در وجود او هست مرگش فراهم آید.

امام باقر علیه السلام :مصیبتی، چون بی خردی نیست.

امام صادق علیه السلام :هر گاه خداوند بخواهد نعمتی را از بنده ای بگیرد، نخستین چیزی که در او تغییر می دهد خرد اوست.

2746 - صَدیقُ المَرءِ عَقلُهُ
2746 - دوست آدمی خرد اوست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَقلُ صَدیقٌ مَقطوعٌ ، الهَوی عَدُوٌّ مَتبوعٌ . (7)

2746

دوست آدمی خرد اوست

امام علی علیه السلام :خرد، دوستی است که با او قطع رابطه شده و هوس، دشمنی است که از آن پیروی می شود.

ص :504


1- روضة الواعظین : 4.
2- الأمالی للطوسی : 146/240.
3- الإرشاد : 1/299.
4- تحف العقول : 286.
5- الاختصاص : 245.
6- (انظر) المصیبة : باب 2299 ، 2300.
7- غرر الحکم: 324،325.

عنه علیه السلام :صَدیقُ کُلِّ إنسانٍ عَقلُهُ ، و عَدُوُّهُ جَهلُهُ ، العُقولُ ذَخائرُ ، و الأعمالُ کُنوزٌ . (1)

عنه علیه السلام :المُوثَقُ (المَوثوقُ) بِهِ صاحِبُ العَقلِ و الدِّینِ ، و مَن فاتَهُ العَقلُ و المُرُوَّةُ فَرَأسُ مالِهِ المَعصِیَةُ ، و صَدیقُ کُلِّ امرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جهلُهُ . (2)

عنه علیه السلام :لا عُدَّةَ أنفَعُ مِنَ العَقلِ ، و لا عَدُوَّ أضَرُّ مِنَ الجَهلِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :صَدیقُ کُلِّ امرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جَهلُهُ . (4)

امام علی علیه السلام :دوست هر انسانی خرد اوست و دشمن او بی خردی اش؛ خردها اندوخته اند و اعمال گنجینه.

امام علی علیه السلام :شخص مورد اعتماد کسی است که خردمند و دیندار باشد و کسی که از خردمندی و انسانیّت بی بهره است، سرمایه اش گناه باشد. و دوست هر کسی خرد اوست و دشمن او بی خردی اش.

امام علی علیه السلام :هیچ ساز و برگی سودمندتر از خرد نیست و هیچ دشمنی مضرّتر از نادانی نمی باشد.

امام رضا علیه السلام :دوست هر آدمی، خرد اوست و دشمن او بی خردی اش.

2747 - خَلیلُ المُؤمنِ عَقلُهُ
2747 - دوست صمیمی مؤمن خرد اوست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِستَرشِدوا العَقلَ تَرشُدوا، و لا تَعصوهُ فتَندَموا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَقلُ خَلیلُ المُؤمِنِ . (6)

عنه علیه السلام :العَقلُ خَلیلُ المَرءِ . (7)

عنه علیه السلام :لا یَغُشُّ العَقلُ مَنِ استَنصَحَهُ . (8)

2747

دوست صمیمی مؤمن خرد اوست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خرد راهنمایی بجویید تا راهنمایی شوید، و از آن نافرمانی نکنید که پشیمان می شوید.

امام علی علیه السلام :خرد، دوست صمیمی مؤمن است.

امام علی علیه السلام :خرد، دوست صمیمی انسان است.

امام علی علیه السلام :خرد، به کسی که از او راهنمایی بخواهد خیانت نمی کند.

ص :505


1- کنز الفوائد : 2/32.
2- مطالب السؤول : 49.
3- بحار الأنوار : 1/95/35.
4- الکافی : 1/11/4.
5- کنز الفوائد : 2/31.
6- تحف العقول : 203.
7- الأمالی للطوسی : 146/240.
8- نهج البلاغة : الحکمة 281.

عنه علیه السلام :کَفاکَ مِن عَقلِکَ ما أوضَحَ لَکَ سُبُلَ غَیِّکَ مِن رُشدِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العَقلُ دَلیلُ المُؤمِنِ . (2)

امام علی علیه السلام :تو را از خردت همین بس که راه و بیراهه را بر تو روشن سازد.

امام صادق علیه السلام :خرد، راهنمای مؤمن است.

2748 - تَجاذُبُ النَّفسِ بَینَ العَقلِ وَالهَوی
2748 - نفْس در کشاکش میان خرد و هوس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَق_لُ صاحِبُ جَی_شِ الرَّحمنِ ، و الهَوی قائدُ جَیشِ الشَّیطانِ ، و النَّفسُ مُتَجاذِبَةٌ بَینَهُما ، فأیُّهُما غَلَبَ کانَت فی حَیِّزِهِ . (3)

عنه علیه السلام :العَقلُ و الشَّهوَةُ ضِدّانِ ، و مُؤَیِّدُ العَقلِ العِلمُ ، و مُزَیِّنُ الشَّهوَةِ الهَوی ، و النَّفسُ مُتَنازِعَةٌ بَینَهُما ، فأیُّهُما قَهَرَ کانَت فی جانِبِهِ . (4)

(5)

2748

نفْس در کشاکش میان خرد و هوس

امام علی علیه السلام :خرد، سردار سپاه رحمان است و هوس، فرمانده لشکر شیطان و هر یک نفس را به سوی خود می کشاند. پس، هر کدام پیروز شود، نفْس در طرف او قرار می گیرد.

امام علی علیه السلام :خرد و شهوت دو دشمنند. یاورِ خرد، دانش است و آراینده شهوت، هوس. میان این دو بر سر نفْس کشمکش است و هر کدام چیره شود، نفس در جانب او قرار می گیرد.

2749 - الدِّینُ وَالعَقلُ
2749 - دین و خرد

الکتاب :

إنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرَی لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أوْ ألْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ» . (6)

2749

دین و خرد

قرآن:

«در این سخن برای کسی که صاحب دل است یا با حضور گوش فرا می دارد، اندرزی است».

ص :506


1- نهج البلاغة : الحکمة 421.
2- الکافی : 1/25/24.
3- غرر الحکم : 2099.
4- غرر الحکم : 2100.
5- (انظر) عنوان 517 «النفس» ، 535 «الهوی».
6- ق : 37.

«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا العِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إلَی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العَقلُ نورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلإنسانِ ، و جَعَلَهُ یُضیءُ عَلَی القَلبِ ؛ لِیَعرِفَ بِهِ الفَرقَ بَینَ المُشاهَداتِ مِنَ المُغَیَّباتِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ . (3)

عنه علیه السلام :الدِّینُ و الأدَبُ نَتیجَةُ العَقلِ . (4)

عنه علیه السلام :ما آمَنَ المُؤمِنُ حَتّی عَقَلَ . (5)

عنه علیه السلام :عَلی قَدرِ العَقلِ یَکونُ الدِّینُ ، عَلی قَدرِ الدِّینِ تَکونُ قُوَّةُ الیَقینِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کانَ عاقِلاً کانَ لَهُ دِینٌ ، و مَن کانَ لَهُ دِینٌ دَخَلَ الجَنَّةَ . (7)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِهِشامِ ابنِ الحَکَمِ _: یا هِشامُ ، إنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ فی کِتابِهِ : «إنَّ فی ذلکَ لَذِکری لِمَن کانَ لَهُ قَلبٌ» یَعنی عَقلٌ ، و قالَ : «وَ لَقَدْ آتَینا لُقْمانَ الحِکْمَةَ» قالَ : الفَهمَ و العَقلَ . (8) (9)

«آنان که از دانش برخورداری یافته اند، می دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حقّ است و به راه خدای پیروزمند ستودنی راه می نماید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خرد نوری است که خداوند برای انسان آفرید و آن را روشنگر دل قرار داد، تا در پرتو آن تفاوت میان دیدنیها و نادیدنیها را بشناسد.

امام علی علیه السلام :کسی که خرد ندارد، دین ندارد.

امام علی علیه السلام :دینداری و فرهیختگی، نتیجه خردمندی است.

امام علی علیه السلام :مؤمن ایمان نیاورْد مگر آن گاه که خرد ورزید.

امام علی علیه السلام :دین به اندازه خرد است و نیروی یقین به اندازه دین.

امام صادق علیه السلام :هر که خردمند باشد، دیندار است و هر که دیندار باشد، به بهشت می رود.

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش به هشام بن حکم _فرمود : ای هشام! خداوند متعال در کتاب خود می فرماید: «همانا در این سخن برای کسی که صاحب دل باشد پندی است» مراد خداوند از دل، خرد است و فرمود: «هر آینه ما به لقمان حکمت دادیم» یعنی: فهم و خرد.

ص :507


1- سبأ : 6.
2- عوالی اللآلی : 1/248/4.
3- غرر الحکم : 10768.
4- غرر الحکم : 1693.
5- غرر الحکم : 9553.
6- غرر الحکم : 6183 _ 6184.
7- الکافی : 1/11/6.
8- الکافی : 1/16/12.
9- (انظر) الجهل : باب 606 ، 607. العلم : باب 2787 .

2750 - تَفسیرُ العَقلِ
2750 - تفسیر خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ العَقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ ، و النَّفسَ مِثلُ أخبَثِ الدَّوابِّ ، فإن لَم تُعقَلْ حارَت . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العَقلُ نورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلإنسانِ ، و جَعَلَهُ یُضیءُ عَلَی القَلبِ ؛ لِیَعرِفَ بِهِ الفَرقَ بَینَ المُشاهَداتِ مِنَ المُغَیَّباتِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَکنونٍ فی سابِقِ عِلمِهِ الّذی لَم یَطَّلِع عَلَیهِ نَبِیٌّ مُرسَلٌ و لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، فجَعَلَ العِلمَ نَفسَهُ ، و الفَهمَ روحَهُ ، و الزُّهدَ رَأسَهُ ، و الحَیاءَ عَینَیهِ ، و الحِکمَةَ لِسانَهُ ، و الرَّأفَةَ فَمَهُ ، و الرَّحمَةَ قَلبَهُ . ثُمَّ حَشاهُ و قَوّاهُ بِعَشرَةِ أشیاءَ : بِالیَقینِ ، و الإیمانِ ، و الصِّدقِ ، و السَّکِینَةِ ، و الإخلاصِ ، و الرِّفقِ ، و العَطِیَّةِ ، و القُنوعِ ، و التَّسلیمِ ، و الشُّکرِ . (3)

2750

تفسیر خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا خرد، زانو بند نادانی است، و نفس [امّاره] مانند شرورترین جنبدگان است که اگر پایش بسته نشود، بیراهه می رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خرد نوری است که خداوند برای انسان آفرید و آن را روشنگر دل قرار داد، تا به وسیله آن تفاوت میان دیدنیها و نادیدنیها را بشناسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی، خرد را از نوری اندوخته و نهفته در علم ازلی خویش آفرید که هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقرّبی از آن آگاه نبود. پس، دانش را نفْسِ خرد قرار داد و فهم را جانِ آن و پارسایی را سرش و حیا را در چشمانش و حکمت را زبانش و مهربانی را دهانش و دلسوزی را دلش. آن گاه درون آن را با دَه چیز، انباشته و محکم کرد: با یقین و ایمان و راستی و آرامش و اخلاص و مدارا و دَهِش و قناعت و تسلیم و سپاسگزاری.

ص :508


1- تحف العقول : 15.
2- عوالی اللآلی : 1/248/4.
3- معانی الأخبار : 313/1.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النُّفوسُ طَلِقَةٌ ، لکِنَّ أیدی العُقولِ تُمسِکُ أعِنَّتَها عَنِ النُّحوسِ . (1)

عنه علیه السلام :العَقلُ أن تَقولَ ما تَع_رِفُ ، و تَعمَلَ بِما تَنطِقُ بِهِ . (2)

عنه علیه السلام :العَقلُ أنَّکَ تَقتَصِدُ فَلا تُسرِفُ ، و تَعِدُ فلا تُخلِفُ ، و إذا غَضِبتَ حَلُمتَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّما العَقلُ التَّجَنُّبُ مِنَ الإثمِ ، و النَّظَرُ فی العَواقِبِ ، و الأخذُ بِالحَزمِ . (4)

عنه علیه السلام :العَقلُ حِفظُ التَّجارِبِ ، و خَیرُ ما جَرَّبتَ ما وَعَظَکَ . (5)

عنه علیه السلام :العَقلُ و العِلمُ مَقرونانِ فی قَرَنٍ لا یَفتَرِقانِ و لا یَتَبایَنانِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ الشَّقِیَّ مَن حُرِمَ نَفعَ ما اُوتِیَ مِنَ العَقلِ و التَّجرِبَةِ . (7)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ العَقلِ _: التَّجَرُّعُ لِلغُصَّةِ حَتّی تَنالَ الفُرصَةَ . (8)

امام علی علیه السلام :نفْسها رهایند، اما دستانِ خرد، آنها را از [فرو غلتیدن در ]بد بختی ها مهار می کند.

امام علی علیه السلام :خرد، آن است که دانسته سخن بگویی و به آنچه می گویی عمل کنی.

امام علی علیه السلام :خرد آن است که میانه روی کنی و از زیاده روی بپرهیزی و وعده دهی و خلف وعده نکنی و هر گاه به خشم آمدی، بردباری نشان دهی.

امام علی علیه السلام :خرد، در حقیقت، دوری کردن از گناه است، و عاقبت نگری و به کار گرفتن احتیاط.

امام علی علیه السلام :خرد، نگه داشتن تجربه هاست و بهترین تجربه ات آن تجربه ای است که تو را اندرز دهد.

امام علی علیه السلام :خرد و دانش به یک ریسمان بسته هستند و از هم جدا و دور نمی شوند.

امام علی علیه السلام :بدبخت کسی است که از منافعِ خرد و تجربه محروم باشد.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که خرد چیست؟ _فرمود : جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن تا به دست آمدن فرصت.

ص :509


1- غرر الحکم : 2048.
2- غرر الحکم : 2141.
3- غرر الحکم : 2130.
4- غرر الحکم : 3887.
5- نهج البلاغة : الکتاب 31.
6- غرر الحکم : 1783.
7- نهج البلاغة : الکتاب 78.
8- معانی الأخبار : 240/1.

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ أبوهُ علیه السلام عَنِ العَقلِ _: حِفظُ قَلبِکَ ما استَودَعتَهُ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَکَمِ _: یا هِشامُ ، إنَّ العَقلَ مَعَ العِلمِ فقالَ : «وَ تِلْکَ الأمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ و ما یَعْقِلُها إلاّ الْعالِمونَ» . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ العقلِ _: التَّجَرُّعُ لِلغُصَّةِ ، و مُداهَنَةُ الأعداءِ ، و مُداراةُ الأصدِقاءِ . (3)

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیّ رضوان اللّه تعالی علیه فی قوله تعالی : «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ» (4) : الأصل فی معنَی العقل العَقد و الإمساک ، و به سُمّی إدراک الإنسان إدراکا یعقد علیه عقلاً ، و ما أدرکه عقلاً ، و القوّة التی یزعم أنّها إحدَی القوَی التی یتصرّف بها الإنسان یمیّز بها بین الخیر و الشرّ و الحقّ و الباطل عقلاً ، و یقابله الجنون و السَّفَه و الحُمق و الجهل باعتبارات مختلفة .

و الألفاظ المستعملة فی القرآن الکریم فی أنواع الإدراک کثیرة ربّما بلغت العشرین ، کالظنّ ، و الحسبان ، و الشعور ، و الذِّکر ، و العِرفان ، و الفهم ، و الفقه ، و الدرایة ، و الیقین ، و الفکر ، و الرأی ، و الزعم ، و الحفظ ، و الحکمة ، و الخبرة ، و الشهادة ، و العقل ، و یلحق بها مثل القول و الفتوی و البصیرة و نحو ذلک .

و الظنّ : هو التصدیق الراجح و إن لم یبلغ حدَّ الجزم و القطع ، و کذا الحسبان ، غیر أنّ الحسبان کأنّ استعماله فی الإدراک الظنّیّ استعمال استعاریّ ، کالعدّ بمعنَی الظنّ ، و أصله من نحو قولنا : عدّ زیدا من الأبطال و حسبه منهم ، أی ألحقه بهم فی العَدّ و الحساب .

و الشعور : هو الإدراک الدقیق ، مأخوذ من الشَّعر لدقّته ، و یَغلب استعماله فی المحسوس دون المعقول ، و منه إطلاق المشاعر للحواسّ .

و الذِّکر : هو استحضار الصورة المخزونة فی الذهن بعد غیبته عن الإدراک ، أو حفظه من أن یغیب عن الإدراک .

و العِرفان و المعرفة : تطبیق الصورة الحاصلة فی المدرکة علی ما هو مخزون فی الذهن ؛ و لذا قیل : إنّه إدراک بعد علم سابق .

و الفهم : نوع انفعال للذهن عن الخارج عنه بانتقاش الصورة فیه . و الفقه : هو التثبّت فی هذه الصورة المنتقشة فیه ، و الاستقرار فی التصدیق .

و الدرایة : هو التوغّل فی ذلک التثبّت و الاستقرار حتّی یدرک خصوصیّة المعلوم و خبایاه و مزایاه ، و لذا یستعمل فی مقام تفخیم الأمر و تعظیمه ، قال تعالی : «الحاقَّةُ * ما الحاقَّةُ * و ما أدْراکَ ما الحاقَّةُ» (5) ، و قال تعالی : «إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدْرِ * و ما أدْراکَ ما لَیلَةُ القَدْرِ» . (6)

و الیقین : هو اشتداد الإدراک الذهنیّ بحیث لا یقبل الزوالَ و الوهن . و الفکر : نحو سَیر و مرور علَی المعلومات الموجودة الحاضرة لتحصیل ما یلازمها من المجهولات .

و الرأی : هو التصدیق الحاصل من الفکر و التروّی ، غیر أنّه یَغلب استعماله فی العلوم العملیّة ممّا ینبغی فعله و ما لا ینبغی دون العلوم النظریّة الراجعة إلی الاُمور التکوینیّة ، و یقرب منه البصیرة ، و الإفتاء ، و القول ، غیر أنّ استعمال القول کأنّه استعمال استعاریّ من قبیل وضع اللازم موضعَ الملزوم ؛ لأنّ القول فی شیءٍ یستلزم الاعتقادَ بما یدلّ علیه .

و الزعم : هو التصدیق من حیث إنّه صورة فی الذهن ، سواء کان تصدیقا راجحا أو جازما قاطعا .

و العلم کما مرّ : هو الإدراک المانع من النقیض .

و الحفظ : ضبط الصورة المعلومة بحیث لا یتطرّق إلیه التغیّر و الزوال .

و الحکمة : هی الصورة العلمیّة من حیث إحکامها و إتقانها .

و الخبرة : هو ظهور الصورة العلمیّة

بحیث لا یخفی علی العالم ترتّب أیّ نتیجة علی مقدّماتها.

و الشهادة : هو نیل نفس الشیء و عینه إمّا بحسّ ظاهر کما فی المحسوسات ، أو باطن کما فی الوجدانیّات نحو العلم و الإرادة و الحبّ و البغض و ما یضاهی ذلک .

و الألفاظ السابقة _ علی ما عرفت من معانیها _ لا تخلو عن ملابسة المادّة و الحرکة و التغیّر ، و لذلک لا تُستعمل فی مورده تعالی غیر الخمسة الأخیرة منها ؛ أعنی العلم و الحفظ و الحکمة و الخبرة و الشهادة ، فلا یقال فیه تعالی : إنّه یظنّ أو یحسب أو یزعم أو یفهم أو یفقه أو غیر ذلک .

و أمّا الألفاظ الخمسة الأخیرة فلعدم استلزامها للنقص و الفقدان تستعمل فی مورده تعالی ، قال سبحانه : «وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ» (7) ، و قال تعالی : «وَ رَبُّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفیظٌ» (8) ، و قال تعالی : «وَ اللّهُ بِما تَعْمَلونَ خَبیرٌ» (9) ، و قال تعالی : «هُوَ العَلیمُ الحَکیمُ» (10) ، و قال تعالی : «إنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ» . (11)

و لنرجع إلی ما کنّا فیه فنقول : لفظ العقل علی ما عرفت یطلق علَی الإدراک من حیث إنّ فیه عقد القلب بالتصدیق علی ما جَبَلَ اللّه سبحانه الإنسان علیه من إدراک الحقّ و الباطل فی النظریّات ، و الخیر و الشرّ و المنافع و المضارّ فی العملیّات حیث خلقه اللّه سبحانه خِلقة یدرک نفسه فی أوّل وجوده ، ثمّ جهّزه بحواسّ ظاهرة یدرک بها ظواهر الأشیاء ، و باُخری باطنة یدرک معانی روحیّة بها ترتبط نفسه مع الأشیاء الخارجة عنها کالإرادة و الحبّ و البغض و الرجاء و الخوف و نحو ذلک ، ثمّ یتصرّف فیها بالترتیب و التفصیل و التخصیص و التعمیم ، فیقضی فیها فی النظریّات و الاُمور الخارجة عن مرحلة العمل قضاءً نظریّا ، و فی العملیّات و الاُمور المربوطة بالعمل قضاءً عملیّا ، کلّ ذلک جریا علَی المجری الذی تشخّصه له فطرته الأصلیّة ، و هذا هو العقل .

لکن ربّما تسلّط بعض القوی علَی الإنسان بغَلَبته علی سائر القوی کالشهوة و الغضب فأبطل حکم الباقی أو ضعّفه ، فخرج الإنسان بها عن صراط الاعتدال إلی أودیة الإفراط و التفریط ، فلم یعمل هذا العامل العقلیّ فیه علی سلامته ، کالقاضی الذی یقضی بمدارک أو شهادات کاذبة منحرفة محرّفة ، فإنّه یَحید فی قضائه عن الحقّ و إن قضی غیرَ قاصد للباطل ، فهو قاض و لیس بقاض ، کذلک الإنسان یقضی فی مواطن المعلومات الباطلة بما یقضی ، و إنّه و إن سمّی عمله ذلک عقلاً بنحو من المسامحة ، لکنّه لیس بعقل حقیقةً لخروج الإنسان عند ذلک عن سلامة الفطرة و سَنَن الصواب .

و علی هذا جری کلامه تعالی ، فإنّه یعرف العقل بما ینتفع به الإنسان فی دینه و یرکب به هداه إلی حقائق المعارف و صالح العمل ، و إذا لم یَجرِ علی هذا المجری فلا یسمّی عقلاً ، و إن عمل فی الخیر و الشرّ الدنیویّ فقط ، قال تعالی : «وَ قالوا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ أو نَعْقِلُ ما کُنّا فی أصْحابِ السَّعیرِ» (12) و قال تعالی : «أ فَلَمْ یَسیروا فی الأرْضِ فَتَکونَ لَهُمْ قُلوبٌ یَعْقِلونَ بِها أو آذانٌ یَسْمَعونَ بِها فإنَّها لا تَعْمی الأبْصارُ و لکِنْ تَعمَی القُلوبُ الَّتی فی الصُّدورِ» (13) ، فالآیات کما تری تَستعمل العقلَ فی العلم الذی یستقلّ الإنسان بالقیام علیه بنفسه ، و السمعَ فی الإدراک الذی یستعین فیه بغیره مع سلامة الفطرة فی جمیع ذلک ، و قال تعالی : «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إبْراهیمَ إلاّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ» (14) ، و قد مرّ أنّ الآیة بمنزلة عکس النقیض لقوله علیه السلام : العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ ......... الحدیث . فقد تبیّن من جمیع ما ذکرنا : أنّ المراد بالعقل فی کلامه تعالی هو الإدراک الذی یتمّ للإنسان مع سلامة فطرته ، و به یظهر معنَی قوله سبحانه : «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَعقِلونَ» (15) فبالبیان یتمّ العلم ، و العلم مقدّمة للعقل و وسیلة إلیه کما قال تعالی : «وَ تِلکَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعقِلُها إلاّ العالِمونَ» (16) . (17) (18)

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به سؤال پدر بزرگوارش از او که خرد چیست؟ _فرمود : این که دلت آنچه را به او می سپاری، نگه دارد.

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش به هشام بن حکم _فرمود : ای هشام! همانا خرد با دانایی همراه است و خداوند فرموده است: «این مَثَلها را برای مردم می زنیم، اما جز دانایان آنها را درنمی یابند».

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که خرد چیست؟! _فرمود : جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن و با دشمنان به تسامح و با دوستان با مدارا رفتار کردن.

توضیح :

علامه طباطبایی، رضوان اللّه تعالی علیه، درباره آیه «اینچنین خداوند آیات خود را برای شما روشن می کند، باشد که خرد ورزید» می نویسد: عقل، در اصل به معنای بستن و نگهداشتن است؛ اطلاق نام عقل بر آن نوع از ادراک انسان که به آن اعتقاد می بندد و بر آنچه که ادراک می کند و بر نیرویی که گمان می رود یکی از قوای متصرّفه انسان است و به واسطه آن خوب و بد و حق و باطل را تشخیص می دهد، به همین جهت و از همین معناست.

در مقابل عقل نیز تعبیراتی چون جنون و سفاهت و حماقت و جهل است که به اعتبارات مختلف به کار می روند.

واژگانی که در قرآن کریم درباره انواع ادراک به کار رفته، فراوانند و شاید به بیست واژه برسند. مانند: ظنّ، حسبان، شعور، ذکر، عرفان، فهم، فقه، درایت، یقین، فکر، رأی، زعم، حفظ، حکمت، خبره، شهادت و عقل. کلماتی چون قول و فتوا و بصیرت و امثال اینها نیز در شمار همین واژگانند.

ظنّ : عبارت است از باور غالب، هر چند به مرحله جزم و قطع نرسد.

حسبان : نیز به همین معناست؛ منتها به نظر می رسد که کاربرد حسبان در ادراک ظنّی، کاربردی استعاری باشد. مانند: عدّ به معنای ظنّ. ریشه این واژه از جملاتی مانند: «عدّ زیدا من الأبطال و حسبه منهم» است؛ یعنی زید را در شمار قهرمانان شمرد و او را از آنان به حساب آورد، یعنی در شمارش و حساب او را به آنان ملحق ساخت.

شعور: همان ادراکِ دقیق و باریک را گویند و برگرفته از شَعر (مو) است، به دلیل باریکی و ظرافت آن. این کلمه غالبا درباره محسوس به کار می رود نه معقول. اطلاق مشاعر بر حواسّ نیز از همین جاست.

ذکر (یادآوری): به معنای حاضر کردن صورت نهفته در ذهن بعد از غایب شدن آن از ادراک است، یا به معنای نگه داشتن آن از غایب شدن از ادراک (به یاد سپردن صورت ذهنی و جلوگیری از فراموش شدن) آن است .

عرفان (شناخت): عبارت است از تطبیق صورت پدید آمده در قوه مدرِکه، بر آنچه در ذهن اندوخته شده است. به همین دلیل گفته شده است: عرفان و شناخت، ادراکی است بعد از علمی که پیشتر حاصل شده است.

فهم: نوعی انفعال و تأثیر پذیری ذهن است از خارج به واسطه نقش بستن صورت شئ خارجی در ذهن.

فقه:تثبیت و پایداری در همان صورت نقش بسته در ذهن و استواری در تصدیق است.

درایت: به معنای فرو رفتن در همان پایداری و استواری، تا آن جا که خصوصیت دانسته و زوایای پنهان و ویژگیهای آن درک و شناخته شود. به همین دلیل در مقام اهمیت دادن و بزرگ دانستن امری به کار می رود. خداوند متعال فرموده است: «آن روز بر حق. چیست آن روز بر حق؟ و چه دانی که آن روز بر حقّ چیست؟». و فرموده است: «ما آن را در شب قدر نازل کردیم. و چه دانی که شب قدر چیست؟».

یقین: به معنای قوّت و استحکام یافتن ادراک ذهنی است به گونه ای که زوال و سستی در آن راه پیدا نمی کند.

فکر: نوعی سیر و مرور است بر معلومات موجود حاضر، برای پی بردن به مجهولات وابسته به آنها.

رأی: عبارت است از تصدیق حاصل از فکر و اندیشیدن؛ جز این که بیشتر در علوم عملی، چه علومی که عمل به آنها سزاوار و لازم است و چه آنهایی که این گونه نیستند، به کار می رود، نه علوم نظریِ مربوط به امور تکوینی. واژه های بصیرت و افتاء و قول نیز نزدیک به این واژه و معنای آن می باشند؛ جز آن که کاربرد واژه قول به نظر می رسد که کاربردی استعاری و از قبیل استفاده از «لازم» به جای «ملزوم باشد»؛ زیرا قول و گفتار درباره چیزی، مستلزم اعتقاد به مدلول آن است.

زعم: عبارت است از تصدیق، از آن جهت که صورتی است در ذهن؛ خواه این تصدیق، تصدیقی راجح باشد یا جزمی و قطعی.

علم: همچنان که گذشت، ادراکی است بازدارنده از ادراک نقیضِ آن.

حفظ: به معنای ضبط و نگهداریِ صورت علمی است به گونه ای که دگرگونی و زوال به آن راه پیدا نمی کند.

حکمت: همان صورت علمی است، به لحاظ استحکام و اتقان آن.

خبره: عبارت است از ظهور صورت علمی به گونه ای که شخصِ عالم، به هر گونه نتیجه ای که از مقدّمات آن لازم می آید، آگاهی دارد.

شهادت: عبارت است از رسیدن به نفْس و عین شی ء، یا از طریق حسّ ظاهری؛ چنان که در محسوسات است و یا به واسطه حسّ درونی؛ چنان که در وجدانیات، مانند علم و اراده و حبّ و بغض و امثال اینها، می باشد.

واژه های پیشین، چنان که از معانی آنها معلوم می شود، از ملابست مادّه و حرکت و دگرگونی مبرّا نیستند. به همین دلیل، به استثنای پنج واژه اخیر _ یعنی: علم و حفظ و حکمت و خبره و شهادت _ بقیه آنها درباره خداوند متعال به کار برده نمی شوند. مثلاً گفته نمی شود: خداوند متعال گمان می برد، یا می پندارد، یا خیال می کند، یا می فهمد، یا ژرف اندیشی می کند و غیره. اما پنج واژه اخیر، به دلیل این که مستلزم نقص و فقدان نیستند، درباره خداوند متعال به کار برده می شوند. مثلاً خداوند فرموده است: «خدا به هر چیزی عالم است». و فرموده است: «و پروردگار تو بر هر چیزی حفیظ و نگهبان است». و فرموده است: «و خدا به آنچه می کنید خبیر است». و فرموده است: «اوست عالم و حکیم». و فرموده است: «او بر هر چیزی شاهد است».

برگردیم به موضوع بحث. واژه عقل، چنان که دانستی، بر ادراکی اطلاق می شود که همراه با تصدیقِ قلب است به آنچه خداوند سبحان انسان را بر آن سرشته و آفریده است، یعنی ادراک حقّ و باطل در امور نظری و شناخت خوب و بد و سود و زیان در امور عملی. زیرا خداوند سبحان انسان را به گونه ای آفریده است که در همان ابتدای وجودش خودش را ادراک کند. سپس او را به یک رشته حواس ظاهری نیز مجهّز کرده است، تا به وسیله آنها ظواهرِ اشیاء را درک کند و بشناسد و هم به یک رشته حواسّ درونی که به واسطه آنها معانیِ روحی ای را ادراک می کند و به کمک این معانی، نفْسش با پدیده های بیرونی ارتباط برقرار می سازد. معانی ای مانند: اراده و دوستی و دشمنی و بیم و امید و امثال اینها. آدمی در این مفاهیم به نحو ترتیب و تفصیل و تخصیص و تعمیم، دخل و تصرّف می نماید و در این مفاهیم، در امور نظری و امور بیرون از حیطه عمل، حکمِ نظری می کند و در امور عملی و امور مربوط به رفتار، حکمِ عملی. همه اینها در مسیری حرکت می کند که فطرت و سرشت اصیل انسان برایش مشخص می سازد و این همان عقل است. لیکن گاهی اوقات یکی از قوا، مانند شهوت و خشم، با غلبه یافتن بر دیگر قوا، بر انسان چیره می گردد و تأثیر بقیّه را از بین می برد یا ضعیف می کند و در نتیجه، انسان از راه اعتدال به درّه های افراط و تفریط سقوط می کند. از این رو، عامل عقلی، با وجود سالم بودن، در چنین انسانی کارگر نمی افتد؛ مثلاً قاضی ای که بر اساس مدارک یا شهادتهای دروغ و منحرف و تحریف شده داوری می کند، در داوری خود از حق منحرف می شود، هرچند در قضاوت خود قصد باطل نداشته باشد. چنین کسی هم قاضی است و هم قاضی نیست و در عین حال که قضاوت کرده، قضاوت درست نکرده است. همچنین است انسانی که بر اساس اطلاعات نادرست قضاوت می کند. گر چه کارِ او را با نوعی تسامح می توان عقل نامید، اما در حقیقت عقل نیست؛ زیرا آدمی در چنین حالتی از راه سلیمِ فطرت و راههای درست خارج شده است.

سخن خداوند متعال نیز به همین منوال است؛ زیرا خداوند عقل را آن عنصری تعریف می کند که آدمی در دین خود از آن بهره مند شود و به وسیله آن به معارف حقیقی و کردار شایسته راه بَرَد و چنانچه این خصلت را نداشته باشد نمی توان آن را عقل نامید، هرچند فقط در زمینه های خیر و شرّ دنیوی کار آمد باشد. خداوند متعال می فرماید: «و گفتند: اگر می شنیدیم یا تعقّل می ورزیدیم، در شمار دوزخیان نبودیم» و می فرماید: «آیا در زمین سیر نکردند، تا برایشان دلهایی باشد که به وسیله آنها تعقّل ورزند یا گوشهایی تا با آنها بشنوند؛ زیرا چشمها نیستند که کور می شوند، بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارند کور می شوند». این آیات، همچنان که ملاحظه می شود، عقل را در علم و دانشی به کار می برد که انسان مستقلاً از آن استفاده می کند و لفظ «سمع» به معنای ادراکی است که به کمک چیز دیگری، از آن بهره مند می شود، به شرط این که هر دو با فطرت سلیم همراه باشد.

خداوند متعال می فرماید: «و چه کسی از آیین ابراهیم روی برمی تابد جز آن که خود را بی خرد ساخته باشد؟». چنان که گذشت، این آیه به منزله عکس نقیض این حدیث است که: «عقل آن چیزی است که به واسطه آن خدای رحمان عبادت می شود ......... .

از مجموع آنچه گفتیم، روشن شد که: مراد از عقل در سخن خداوند متعال، آن ادراکی است که همراه با فطرت سالم برای انسان حاصل می شود. با این تعریف از عقل، معنای این سخن خداوند سبحان روشن می شود که: «این چنین خداوند آیاتش را برای شما روشن می سازد شاید که تعقّل ورزید»؛ زیرا با بیان و روشنگری است که علم حاصل می شود و علم نیز مقدمه عقل و وسیله ای برای رسیدن به آن است. خداوند متعال می فرماید: «این مَثَلها را برای مردم می زنیم، اما جز دانایان آنها را درنمی یابند».

ص :510


1- معانی الأخبار : 401/62.
2- الکافی : 1/14/12.
3- الأمالی للصدوق : 358/441 .
4- البقرة : 242 .
5- الحاقّة : 1 _ 3.
6- القدر : 1 و 2.
7- النساء : 176.
8- سبأ : 21.
9- البقرة : 234.
10- یوسف : 83.
11- فصّلت : 53.
12- الملک : 10.
13- الحجّ : 46.
14- البقرة : 130.
15- البقرة : 242 .
16- العنکبوت : 43.
17- المیزان فی تفسیر القرآن : 2/247 _ 250.
18- (انظر) العقل: باب 2741. باب 2756. بحار الأنوار : 1 / 96 باب 2. العلم : باب 2861. التجربة : باب 504. العقل : باب 2767.

ص :511

ص :512

ص :513

ص :514

ص :515

ص :516

ص :517

2751 - العُقولُ مَواهِبُ
2751 - خردها خدادادی هستند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُقولُ مَواهِبُ ، الآدابُ مَکاسِبُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :العَقلُ حَباءٌ مِنَ اللّهِ و الأدَبُ کُلفَةٌ ، فَمَن تَکَلَّفَ الأدَبَ قَدَرَ عَلَیهِ ، و مَن تَکَلَّفَ العَقلَ لَم یَزدَدْ بِذلکَ إلاّ جَهلاً . (2)

(3)

2751

خردها خدادادی هستند

امام علی علیه السلام :خردها موهبتند، آداب اکتسابی اند.

امام رضا علیه السلام :خرد بخششی از جانب خداست و ادب (تربیت) با زحمت و کوشش به دست می آید؛ پس، هر که در راه کسب آداب (تربیت) زحمت کشد به آن دست یابد و هر که در راه افزودن بر خرد، خود را به زحمت اندازد، جز بر نادانیش افزوده نشود.

2752 - عَقلُ الطَّبعِ وعَقلُ التَّجرِبَةِ
2752 - خرد طبیعی و خرد تجربی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَقلُ عَقلانِ : عَقلُ الطَّبعِ و عَقلُ التَّجرِبَةِ ، و کِلاهُما یُؤَدّی المَنفَعَةَ . (4)

2752

خرد طبیعی و خرد تجربی

امام علی علیه السلام :خرد دو گونه است: خرد طبیعی (ذاتی) و خرد تجربی و هر دوی آنها سود آورند.

ص :518


1- غرر الحکم : 227.
2- الکافی : 1/ 24/18.
3- (انظر) الأدب : باب 64.
4- مطالب السؤول : 49.

عنه علیه السلام :العِلمُ عِلمانِ : مَطبوعٌ و مَسموعٌ ، و لا یَنفَعُ المَسموعُ إذا لَم یَکُنِ المَطبوعُ . (1)

عنه علیه السلام :العَقلُ وِلادَةٌ ، و العِلمُ إفادَةٌ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :علم دو گونه است: سرشتین (ذاتی)و شنیدنی و اگر علم سرشتین نباشد علم شنیدنی سودی نمی بخشد.

امام علی علیه السلام :خرد، مادر زادی است و دانش، به دست آوردنی.

2753 - صِفاتُ العاقِلِ
2753 - ویژگیهای خردمند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صِفَةُ العاقِلِ أن یَحلُمَ عَمَّن جَهِلَ عَلَیهِ ، و یَتَجاوَزَ عَمَّن ظَلَمَهُ ، و یَتَواضَعَ لِمَن هُوَ دونَهُ ، و یُسابِقَ مَن فَوقَهُ فی طَلَبِ البِرِّ ، و إذا أرادَ أن یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ ؛ فإنْ کانَ خَیرا تَکَلَّمَ فغَنِمَ ، و إن کانَ شَرّا سَکَتَ فسَلِمَ ، و إذا عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ استَعصَمَ بِاللّهِ و أمسَکَ یَدَهُ و لِسانَهُ ، و إذا رَأی فَضیلَةً انتَهَزَ بِها ، لا یُفارِقُه الحَیاءُ ، و لا یَبدو مِنهُ الحِرصُ ، فتِلکَ عَشرُ خِصالٍ یُعرَفُ بِها العاقِلُ. (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العاقِلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارِبُ . (5)

2753

ویژگیهای خردمند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ویژگی خردمند این است که در برابر رفتار جاهلانه نادان نسبت به خود بردباری نشان می دهد، از کسی که به او ستم کرده است در می گذرد، در برابر فرو دست خود فروتن است، از فرادست خود در طلب نیکی پیشی می گیرد، چون بخواهد سخن بگوید می اندیشد، اگر آنچه می خواهد بگوید خوب بود می گوید و بهره مند می شود و اگر بد بود خاموشی می گزیند و سالم می ماند، هر گاه با فتنه ای رو به رو شود به خدا پناه می برد و دست و زبان خود را نگه می دارد، هر گاه فضیلتی بیند آن را غنیمت می شمارد، شرم و حیا از او جدا نمی شود و آزمندی از او سر نمی زند؛ اینها ده خصلتند که خردمند به آنها شناخته می شود.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که تجربه ها او را پند آموزند.

ص :519


1- نهج البلاغة : الحکمة 338.
2- کنز الفوائد : 1/56.
3- (انظر) العلم : باب 2866. التجربة: باب 504. العقل : باب 2750.
4- تحف العقول : 28.
5- تحف العقول : 85.

عنه علیه السلام :العاقِلُ یَطلُبُ الکَمالَ ، الجاهِلُ یَطلُبُ المالَ . (1)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن أحرَزَ أمرَهُ . (2)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن صَدَّقَ أقوالَهُ أفعالُهُ . (3)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن وَقَفَ حَیثُ عَرَفَ . (4)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن عَقَلَ لِسانَهُ . (5)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن یَزهَدُ فیما یَرغَبُ فیهِ الجاهِلُ . (6)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن أحسَنَ صَنائعَهُ ، و وَضَعَ سَعیَهُ فی مَواضِعِه . (7)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَنِ اتَّهَمَ رَأیَهُ ، و لَم یَثِقْ بِکُلِّ ما تُسَوِّلُ لَهُ نَفسُهُ . (8)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن سَلَّمَ إلَی القَضاءِ و عَمِلَ بِالحَزمِ . (9)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن صانَ لِسانَهُ عَنِ الغیبَةِ . (10)

امام علی علیه السلام :خردمند کمال و نادان مال می جوید.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که کار خود را استوار می دارد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که کردارهای او گفتارش را تصدیق کند.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که هر جا شناخت همان جا بایستد [در برابر حق معترف و تسلیم باشد].

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که زبان خود را در بند کشد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که به آنچه نادان راغب است ، بی رغبت باشد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که احسانهای خود را نیکو به جا آورد و کوشش خود را در جای خود به کار گیرد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که اندیشه خود را متّهم کند و به هر چیزی که نفْسش در نظر او می آراید، اعتماد نکند.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که تسلیم قضا[ی الهی] باشد و با هشیاری و احتیاط عمل کند.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که زبان خود را از غیبت نگه دارد.

ص :520


1- غرر الحکم : 579.
2- غرر الحکم : 1113.
3- غرر الحکم : 1390.
4- غرر الحکم : 1391.
5- غرر الحکم : 502.
6- غرر الحکم : 1523.
7- غرر الحکم : 1798.
8- غرر الحکم : 1851.
9- غرر الحکم : 2195.
10- غرر الحکم : 1955.

عنه علیه السلام :العاقِلُ لا یَتَکَلَّمُ إلاّ بِحاجَتِهِ أو حُجَّتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :العاقِلُ إذا سَکَتَ فَکَّرَ ، و إذا نَطَقَ ذَکَرَ ، و إذا نَظَرَ اعتَبَرَ . (2)

عنه علیه السلام :العاقِلُ إذا عَلِمَ عَمِلَ ، و إذا عَمِلَ أخلَصَ ، و إذا أخلَصَ اعتَزَلَ . (3)

عنه علیه السلام :العاقِلُ یَعتَمِدُ عَلی عَمَلِهِ ، الجاهِلُ یَعتَمِدُ عَلی أمَلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :العاقِلُ یَجتَهِدُ فی عَمَلِهِ، و یُقَصِّرُ مِن أمَلِهِ . (5)

عنه علیه السلام :العاقِلُ لا یَفرُطُ بِهِ عُنفٌ ، و لا یَقعُدُ بِهِ ضَعفٌ . (6)

عنه علیه السلام :العاقِلُ یَتَقاضی نَفسَهُ بِما یَجِبُ عَلَیهِ ، و لا یَتَقاضی لِنَفسِه بِما یَجِبُ لَهُ . (7)

عنه علیه السلام :العاقِلُ یَألِفُ مِثلَهُ ، الجاهِلُ یَمیلُ إلی شَکلِه . (8)

عنه علیه السلام :العاقِلُ لا یُحَدِّثُ مَن یَخافُ تَکذیبَهُ ، و لا یَسألُ مَن یَخافُ مَنعَهُ ، و لا یَقدُمُ عَلی ما یَخافُ العُذرَ مِنهُ، و لا یَرجو مَن لا یُوثَقُ بِرَجائهِ . (9)

امام علی علیه السلام :خردمند جز به هنگام نیاز یا بیان دلیل و حجّت، زبان به سخن نمی گشاید.

امام علی علیه السلام :خردمند هر گاه خاموش باشد می اندیشد و هر گاه سخن گوید از خدا یاد کند و هر گاه بنگرد عبرت آموزد.

امام علی علیه السلام :خردمند هر گاه بداند عمل می کند و هر گاه عمل کند از روی اخلاص انجام دهد و هر گاه اخلاص ورزد کناره گیرد.

امام علی علیه السلام :خردمند به کارش تکیه می کند و نادان به آرزویش.

امام علی علیه السلام :خردمند در عمل خود می کوشد و از آرزوی خویش می کاهد.

امام علی علیه السلام :قدرت، خردمند را به افراط کاری نمی کشاند و ناتوانی او را از پای نمی نشاند.

امام علی علیه السلام :خردمند در قبال وظایفی که دارد از نفْس خود باز خواست می کند و برای وظایفی که دیگران در قِبال او دارند برای نفْس خود [از مردم] باز خواست نمی کند [بلکه گذشت می کند].

امام علی علیه السلام :خردمند با همتای خود انس می گیرد؛ نادان به همانند خود می گراید.

امام علی علیه السلام :خردمند به کسی که می ترسد سخنش را دروغ شمارد سخنی نمی گوید و از کسی که می ترسد دریغ ورزد چیزی نمی طلبد و کاری که می ترسد به عذرخواهی بینجامد انجام نمی دهد و به کسی که نمی شود به او امید بست امید نمی بندد.

ص :521


1- غرر الحکم : 1732.
2- غرر الحکم : 1813.
3- غرر الحکم : 1936.
4- غرر الحکم : 1240.
5- غرر الحکم : 1966.
6- غرر الحکم : 1995.
7- غرر الحکم : 2066.
8- غرر الحکم : 326 ، 327.
9- المحاسن : 1/311/617.

عنه علیه السلام :إنَّ العاقِلَ یَتَّعِظُ بِالأدَبِ، و البَهائمُ لا تَتَّعِظُ إلاّ بِالضَّربِ . (1)

عنه علیه السلام :ثَروَةُ العاقِلِ فی عِلمِهِ و عَمَلِهِ ، ثَروَةُ الجاهِلِ فی مالِهِ و أمَلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :نِصفُ العاقِلِ احتِمالٌ ، و نِصفُهُ تَغافُلٌ . (3)

عنه علیه السلام :کَلامُ العاقِلِ قُوتٌ ، و جَوابُ الجاهِلِ سُکوتٌ . (4)

عنه علیه السلام :صَدرُ العاقِلِ صُندوقُ سِرِّهِ . (5)

عنه علیه السلام :قَبیحُ عاقِلٍ خَیرٌ مِن حَسَنِ جاهِلٍ . (6)

عنه علیه السلام :غَضَبُ الجاهِلِ فی قَولِهِ ، و غَضَبُ العاقِلِ فی فِعلِهِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العاقِلُ لا یَستَخِفُّ بأح_دٍ . (8)

امام علی علیه السلام :خردمند، با ادب (تربیت) پند می گیرد و حیوانات جز با زدن عبرت نمی گیرند.

امام علی علیه السلام :دارایی خردمند در دانش و کار اوست؛ دارایی نادان در مال و آرزوی اوست.

امام علی علیه السلام :نیمی از [کار] خردمند، تحمّل کردن است و نیم دیگرش چشم پوشی.

امام علی علیه السلام :سخن خردمند، خوراک [جان ]است و پاسخ به نادان، سکوت.

امام علی علیه السلام :سینه خردمند، صندوق راز اوست.

امام علی علیه السلام :[کار] زشت خردمند، بهتر از [کار] زیبای نادان است.

امام علی علیه السلام :خشم نادان در گفتار اوست و خشم خردمند در رفتارش.

امام صادق علیه السلام :خردمند هیچ کس را خوار نمی شمارد.

ص :522


1- غرر الحکم : 3560.
2- غرر الحکم : 4708 _ 4709.
3- غرر الحکم : 9968.
4- غرر الحکم : 7224.
5- نهج البلاغة : الحکمة 6.
6- غرر الحکم : 6787.
7- کنز الفوائد : 1/199.
8- تحف العقول : 320 .

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن کانَ ذَلولاً عِندَ إجابَةِ الحَقِّ . (1)

عنه علیه السلام :لا یُلسَعُ العاقِلُ مِن جُحرٍ مَرَّتَینِ . (2)

مصباحُ الشریعةِ_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _: العاقِلُ لا یُحَدِّثُ بِما یُنکِرُهُ العُقولُ ، و لا یَتَعَرَّضُ لِلتُّهَمَةِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ العاقِلَ لا یُحَدِّثُ مَن یَخافُ تَکذیبَهُ ، و لا یَسألُ مَن یَخافُ مَنعَهُ ، و لا یَعِدُ ما لا یَقدِرُ عَلَیهِ ، و لا یَرجو ما یُعَنَّفُ بِرَجائهِ ، و لا یَتَقَدَّمُ عَلی ما یَخافُ العَجزَ عَنهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ العاقِلَ اللَّبیبَ مَن تَرَکَ ما لا طاقَةَ لَهُ بِهِ ، و أکثَرُ الصَّوابِ فی خِلافِ الهَوی . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ العاقِلَ رَضِ_یَ بِالدُّونِ مِنَ الدّنیا مَعَ الحِکمَةِ ، و لَم یَرضَ بِالدُّونِ مِنَ الحِکمَةِ مَعَ الدّنیا ؛ فَلِذلکَ رَبِحَت تِجارَتُهُم . (6)

امام صادق علیه السلام :خردمند کسی است که در پذیرش حق رام باشد.

امام صادق علیه السلام :خردمند، از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.

مصباح الشریعه_ در آنچه که به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: خردمند سخنی را که خردها نمی پذیرند نمی گوید و خود را در معرض تهمت قرار نمی دهد.

امام کاظم علیه السلام :خردمند به کسی که می ترسد تکذیبش کند، سخنی نمی گوید و از کسی که می ترسد مضایقه کند، چیزی نمی خواهد و و عده ای را که از عهده انجامش برنمی آید، نمی دهد و به آنچه که در امیدواریش سرزنش شود، امید نمی بندد و به کاری که می ترسد در آن درماند اقدام نمی ورزد.

امام کاظم علیه السلام :خردمندِ صاحب دل کسی است که آنچه را در توان او نیست فرو گذارد و بیشترین درستی، در مخالفت با هوای نفْس است.

امام کاظم علیه السلام :خردمند به کم و کاست دنیا در صورتی که با حکمت توأم باشد خرسند است، ولی اگر دنیا را داشته باشد و از حکمت کم بهره باشد خرسند نیست؛ از این رو تجارتشان سودمند گشت.

ص :523


1- بحار الأنوار : 1/130/16 .
2- الإختصاص : 245.
3- مصباح الشریعة : 223.
4- تحف العقول : 390.
5- تحف العقول : 399.
6- الکافی : 1/17/12 .

عنه علیه السلام :إنَّ العاقِلَ الّذی لا یَشغَلُ الحَلالُ شُکرَهُ ، و لا یَغلِبُ الحَرامُ صَبرَهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ دَلیلاً ، و دَلیلُ العَقلِ التَّفکُّرُ ، و دَلیلُ التَّفکُّرِ الصَّمتُ ، و لِکُلِّ شَیءٍ مَطِیَّةٌ و مَطِیَّةُ العَقلِ التَّواضُعُ . (2)

امام کاظم علیه السلام :خردمند کسی است، که حلال مانع شکرگزاری او نمی شود و حرام بر شکیبایی او چیره نمی آید.

امام کاظم علیه السلام :برای هر چیزی راهنمایی است و راهنمای خرد، اندیشیدن است و راهنمای اندیشیدن خاموشی؛ و برای هر چیزی مَرکَب راهواری است و مرکبِ راهوارِ خرد، فروتنی است.

2754 - العَقلُ وَالحِکمَةُ
2754 - خرد و حکمت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العاقِلُ مَن وَضَعَ الأشیاءَ مَواضِعَها ، و الجاهِلُ ضِدُّ ذلکَ . (3)

نهج البلاغة :قیل له [ الإمامُ علیٌّ علیه السلام ]صِف لنا العاقل : هُوَ الّذی یَضَعُ الشَّیءَ مَواضِعَهُ . فقیلَ : فَصِفْ لَنا الجاهِلَ ، فقالَ : قَد فَعَلتُ . (4)

(5)

2754

خرد و حکمت

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که هر چیزی را در جای خودش بگذارد و نادان ضدّ این است.

نهج البلاغه :به امام علی علیه السلام عرض شد : خردمند را برای ما توصیف کن . حضرت فرمود : خردمند کسی است که هر چیزی را در جای خود به کار برد. عرض شد: نادان را برای ما توصیف فرما. فرمود: توصیف کردم.

2755 - العَقلُ وتَرکُ الفُضولِ
2755 - خرد و فروگذاشتن زیاده خواهی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العاقِلُ مَن لا یُضَیِّعُ لَهُ نَفَسا فیما لا یَنفَعُهُ . (6)

عنه علیه السلام :إذا قَلَّتِ العُقولُ کَثُرَ الفُضولُ . (7)

2755

خرد و فرو گذاشتن زیاده خواهی

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که دمی از خود را در چیزهای بی فایده هدر نمی دهد.

امام علی علیه السلام :هر گاه خردها کاستی پذیرد، زیادیها فزونی گیرد.

ص :524


1- الکافی : 1/16/12.
2- الکافی : 1/16/12.
3- غرر الحکم : 1911.
4- نهج البلاغة : الحکمة 235.
5- (انظر) العدل : باب 2504 حدیث 12111 .
6- غرر الحکم : 2163.
7- غرر الحکم : 4043.

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن رَفَضَ الباطِلَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أمسَکَ عَنِ الفُضولِ عَدَّلَت رَأیَهُ العُقولُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ لَهوُهُ قَلَّ عَقلُهُ . (3)

عنه علیه السلام :ضَیاعُ العُقولِ فی طَلَبِ الفُضولِ . (4)

عنه علیه السلام :لَم یَعقِلْ مَن وَلِهَ بِاللَّعِبِ ، وَ استُهتِرَ بِاللَّهوِ وَ الطَّرَبِ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَثوبُ العَقلُ مَعَ اللَّعِبِ . (6)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العَقلِ مُجانَبَةُ اللَّهوِ . (7)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ العُقَلاءَ تَرَکوا فُضولَ الدّنیا فکَیفَ الذُّنوبُ ، و تَرکُ الدّنیا مِنَ الفَضلِ و تَرکُ الذُّنوبِ مِنَ الفَرضِ . (8)

(9)

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که باطل را دور افکند.

امام علی علیه السلام :هر که از زیادیها خودداری کند، اندیشه اش با خردها برابری نماید.

امام علی علیه السلام :هر که هوسرانیش زیاد باشد، خردش اندک است.

امام علی علیه السلام :تباه شدن خردها، در جستن زیادیهاست.

امام علی علیه السلام :خردمند نیست کسی که شیفته بازی و دلباخته هوسرانی و خوشگذرانی باشد .

امام علی علیه السلام :خرد و هوسرانی، با هم جمع نمی شوند.

امام علی علیه السلام :برترین خرد، دوری کردن از لهو و لعب است.

امام کاظم علیه السلام :خردمندان زیادیهای دنیا را فرو گذاشتند چه رسد به گناهان؛ در حالی که فرو گذاشتن دنیا فضیلت است و فرو گذاشتن گناهان، واجب!

2756 - العَقلُ وَالعَمَلُ لِلآخِرَةِ
2756 - خرد و کار برای آخرت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَمَّرَ دارَ إقامَتِهِ فهُوَ العاقِلُ . (10)

2756

خرد و کار برای آخرت

امام علی علیه السلام :هر که خانه ماندگاری خود را آباد کند، او خردمند است.

ص :525


1- الدرّة الباهرة : 21.
2- غرر الحکم : 8513.
3- غرر الحکم : 8426.
4- غرر الحکم : 5901.
5- غرر الحکم : 7568.
6- غرر الحکم : 10544.
7- غرر الحکم : 3001.
8- الکافی : 1/17/12 .
9- (انظر) عنوان 474 «اللغو» ، 477 «اللهو». الإمامة الخاصّة : باب 218 حدیث 1224.
10- غرر الحکم : 8298.

عنه علیه السلام :مَن عَقَلَ تَیَقَّظَ مِن غَفلَتِهِ ، و تَأهَّبَ لِرِحلَتِهِ ، و عَمَّرَ دارَ إقامَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :ما العاقِلُ إلاّ مَن عَقَلَ عَنِ اللّهِ و عَمِلَ لِلدّارِ الآخِرَةِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ العاقِلَ مَن نَظَرَ فی یَومِهِ لِغَدِهِ ، و سَعی فی فَکاکِ نَفسِهِ ، و عَمِلَ لِما لا بُدَّ لَهُ مِنهُ و لا مَحیصَ لَهُ عَنهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ العاقِلَ یَنبَغی أن یَحذَرَ المَوتَ فی هذِهِ الدّارِ ، و یَحسُنُ لَهُ التَّأهُّبُ قَبلَ أن یَصِلَ إلی دارٍ یَتَمَنّی فیها المَوتَ فلا یَجِدُهُ . (4)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن زَهِدَ فی دُنیا فانِیَةٍ دَنِیَّةٍ، و رَغِبَ فی جَنَّةٍ سَنِیَّةٍ خالِدَةٍ عالِیَةٍ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :هر که خرد ورزد، از غفلتِ خود بیدار شود و خود را برای سفرش آماده کند و سرای اقامت خود را آباد سازد.

امام علی علیه السلام :خردمند نیست مگر کسی که خدایی بیندیشد و از نافرمانی باز ایستد و برای سرای آخرت کار کند.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که در امروزش به فکر فردای خود باشد و در راه آزاد کردن خویش [از آتش دوزخ] بکوشد و برای چیزی کار کند که چاره و گریزی از آن ندارد.

امام علی علیه السلام :خردمند باید در این سرا از مرگ حذر کند و خود را برای آن به خوبی آماده سازد؛ پیش از این که به سرایی رود که در آن آرزوی مرگ می کند ولی آن را نمی یابد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که به دنیای فانیِ بی ارزش پشت کند و به بهشت ارزنده جاویدانِ برین روی آورد.

2757 - العَقلُ وطاعَةُ اللَّهِ
2757 - خرد و فرمانبری از خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا قیلَ فی رَجُلٍ نَصرانِیٍّ لَهُ بَیانٌ و وَقارٌ و هَیبَةٌ : ما أعقَلَ هذا النَّصرانِیَّ ! _: مَهْ ، إنَّ العاقِلَ مَن وَحَّدَ اللّهَ و عَمِلَ بِطاعَتِهِ . (7)

2757

خرد و فرمانبری از خدا

رسول خدا صلی الله علیه و آله_ آن گاه که در حضور او درباره مردی مسیحی که از قدرت سخنوری و وقار و هیبتی برخوردار بود، گفته شد: چه خردمند است این مرد مسیحی! _فرمود : خاموش! همانا خردمند کسی است که خدا را یگانه بداند و طاعت او را به جای آورد.

ص :526


1- غرر الحکم : 8918.
2- تحف العقول : 100.
3- غرر الحکم : 3570.
4- غرر الحکم : 3611.
5- غرر الحکم : 1868.
6- (انظر) العقل: باب 2774. الآخرة : باب 24.
7- تحف العقول : 54.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ العاقِلَ مَن أطاعَ اللّهَ و إن کانَ ذَمیمَ المَنظَرِ حَقیرَ الخَطَرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَنِ العَقلِ _: العَمَلُ بِطاعَةِ اللّهِ ، و إنَّ العُمّالَ بِطاعَةِ اللّهِ هُمُ العُقَلاءُ . (2)

الکافی :بَعضُ أصحابِنا رَفَعَهُ إلَی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : قلتُ لهُ : مَا العقلُ؟ قالَ : ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنانُ . قالَ : قُلتُ : فَالّذی کانَ فی مُعاوِیَةَ ؟ فقالَ : تِلکَ النَّکراءُ ، تِلکَ الشَّیطَنَةُ ، و هِیَ شَبیهَةٌ بِالعَقلِ و لَیسَت بِالعَقلِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العاقِلُ مَن تَوَرَّعَ عَنِ الذُّنوبِ ، و تَنَزَّهَ مِنَ العُیوبِ . (4)

عنه علیه السلام :هِمَّةُ العاقِلِ تَرکُ الذُّنوبِ ، و إصلاحُ العُیوبِ . (5)

عنه علیه السلام :لَو لَم یَنْهَ اللّهُ سُبحانَهُ عَن مَحارِمِهِ لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَها العاقِلُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خردمند کسی است که خدا را فرمان برد؛ گر چه زشت رو و حقیر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که عقل چیست؟ _فرمود : به کار بستن طاعت خدا و راستی که عمل کنندگان به طاعت خدا همان خردمندانند.

الکافی :شخصی می گوید از امام صادق علیه السلام درباره عقل سؤال کردم ؟ حضرت فرمود : عقل آن چیزی است که به وسیله آن خدای رحمان عبادت شود و بهشت به دست آید. راوی می گوید: گفتم: پس آنچه در معاویه بود چیست؟

حضرت فرمود: آن نیرنگ است، آن شیطنت است. آن شبیه عقل است ولی عقل نیست.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که از گناهان دوری کند و از عیبها پاک باشد.

امام علی علیه السلام :همّت خردمند ترک گناهان و برطرف کردن عیبهاست.

امام علی علیه السلام :اگر خداوند سبحان، از حرامهای خود نهی هم نمی کرد، باز لازم بود که خردمند از آنها دوری کند.

ص :527


1- بحار الأنوار : 1/160/39.
2- روضة الواعظین : 8.
3- الکافی : 1/11/3.
4- غرر الحکم : 1737.
5- کنز الفوائد : 1/200.
6- غرر الحکم : 7595.

عنه علیه السلام :أعقَلُکُم أطوَعُکُم . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :خردمندترین شما فرمانبردارترین شما [از خدا] است.

2758 - العَقلُ وتَرکُ اللَّذّاتِ
2758 - خرد و فروگذاشتن لذّتها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العاقِلُ مَن غَلَبَ هَواهُ ، و لَم یَبِعْ آخِرَتَهُ بِدُنیاهُ . (3)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن هَجَرَ شَهوَتَهُ ، و باعَ دُنیاهُ بِآخِرَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :العاقِلُ عَدُوُّ لَذَّتِهِ ، الجاهِلُ عَبدُ شَهوَتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن عَصی هَواهُ فی طاعَةِ رَبِّهِ . (6)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن غَلَبَ نَوازِعَ أهوِیَتِهِ . (7)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن أماتَ شَهوَتَهُ ، القَوِیُّ مَن قَمَعَ لَذَّتَهُ . (8)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن یَملِکُ نَفسَهُ إذا غَضِبَ ، و إذا رَغِبَ ، و إذا رَهَبَ . (9)

2758

خرد و فرو گذاشتن لذّتها

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که بر هوس خویش چیره آید و آخرتش را به دنیایش نفروشد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که از شهوت خویش دوری کند و دنیایش را به آخرتش بفروشد.

امام علی علیه السلام :خردمند، دشمن لذّت خویش است و نادان، بنده شهوت خویش.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که در راه فرمانبری از پروردگار خود، هوس خویش را نافرمانی کند.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که بر انگیزه های هواهای نفْس خویش چیره آید.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که شهوت خویش را بمیراند؛ نیرومند کسی است که لذّت خویش را درهم کوبد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که هر گاه خشم یا خواهش و ترسی در او به وجود آمد خویشتندار باشد.

ص :528


1- غرر الحکم : 2830.
2- (انظر) العلم : باب 2787. الذنب : باب 1365.
3- غرر الحکم : 1983.
4- غرر الحکم : 1727.
5- غرر الحکم : 448 _ 449.
6- غرر الحکم : 1747.
7- غرر الحکم : 2181.
8- غرر الحکم : 1194 _ 1195.
9- غرر الحکم : 2015.

عنه علیه السلام :عَجَبا لِلعاقِلِ ؛ کَیفَ یَنظُرُ إلی شَهوَةٍ یُعقِبُهُ النَّظَرُ إلَیها حَسرَةً ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :شِیمَةُ العُقَلاءِ قِلَّةُ الشَّهوَةِ ، و قِلَّةُ الغَفلَةِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ العاقِلَ لا یَکذِبُ و إن کانَ فیهِ هَواهُ . (3)

امام علی علیه السلام :شگفتا از خردمند، چگونه به شهوتی می نگرد که پیامد نگاه کردن به آن، افسوس خوردن است؟

امام علی علیه السلام :خصلت خردمندان، قلّت شهوت و قلّت غفلت است.

امام کاظم علیه السلام :خردمند دروغ نمی گوید، گر چه دلخواه او در گفتن آن دروغ باشد.

2759 - العَقلُ ومَعرِفَةُ الخَیرِ وَالشَّرِّ
2759 - خرد و شناخت نیک و بد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیسَ العاقِلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ ، و لکِنَّ العاقِلَ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّینِ . (4)

2759

خرد و شناخت نیک و بد

امام علی علیه السلام :خردمند کسی نیست که نیک را از بد باز شناسد، بلکه خردمند کسی است که از میان دو بدی، آن را که کمتر بد است بشناسد.

2760 - ما یَکونُ لِلعاقِلِ
2760 - آنچه برای خردمند است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِلعاقِلِ فی کُلِّ عَمَلٍ ارتِیاضٌ . (5)

عنه علیه السلام :لِلعاقِلِ فی کُلِّ عَمَلٍ إحسانٌ ، لِلجاهِلِ فی کُلِّ حالَةٍ خُسرانٌ . (6)

عنه علیه السلام :لِلعاقِلِ فی کُلِّ کَلِمَةٍ نُبلٌ . (7)

2760

آنچه برای خردمند است

امام علی علیه السلام :برای خردمند در هر کاری پرورش نفْس است.

امام علی علیه السلام :برای خردمند در هر کاری نیکی و احسانی است؛ برای نادان در هر حالتی ضرر و زیانی.

امام علی علیه السلام :در هر سخنی که خردمند می گوید، آثار هوشمندی و نجابت آشکار است.

ص :529


1- کنز الفوائد : 1/200.
2- غرر الحکم : 5776.
3- الکافی : 1/19/12.
4- مطالب السؤول : 49.
5- غرر الحکم : 7339.
6- غرر الحکم : 7328 _ 7329.
7- غرر الحکم : 7334.

2761 - ما یَجِبُ عَلَی العاقِلِ
2761 - آنچه بر خردمند واجب است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَلَی العاقِلِ أن یُحصِیَ عَلی نَفسِهِ مَساوِیَها فی الدِّین و الرَّأیِ و الأخلاقِ و الأدَبِ ، فیَجمَعَ ذلکَ فی صَدرِهِ أو فی کِتابٍ و یَعمَلُ فی إزالَتِها . (1)

عنه علیه السلام :حَقٌّ عَلَی العاقِلِ العَمَلُ لِلمَعادِ ، وَ الاستِکثارُ مِنَ الزّادِ . (2)

عنه علیه السلام :حَقٌّ عَلَی العاقِلِ أن یَستَدیمَ الاستِرشادَ ، و یَترُکَ الاستِبدادَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّهُ لا بُدَّ لِلعاقِلِ مِن أن یَنظُرَ فی شَأنِهِ ، فَلْیَحفَظْ لِسانَهُ ، وَ لْیَعرِفْ أهلَ زَمانِهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عَلَی العاقِلِ أن یَکونَ عارِفا بِزَمانِهِ ، مُقبِلاً عَلی شَأنِهِ ، حافِظا لِلِسانِهِ . (5)

2761

آنچه بر خردمند واجب است

امام علی علیه السلام :بر خردمند است که بدیها و معایب نفْس خود در زمینه دین و اندیشه و اخلاق و ادب را محاسبه کند و آنها را در سینه خود یا در دفتری ثبت نماید و در از بین بردن آنها بکوشد.

امام علی علیه السلام :خردمند وظیفه دارد که برای معاد کار کند و توشه فراوان برگیرد.

امام علی علیه السلام :سزاوار است خردمند پیوسته رایزنی کند و خود رأیی را فرو گذارد.

امام علی علیه السلام :خردمند باید در کار خود بیندیشد، پس، زبانش را نگه دارد و مردم روزگار خویش را بشناسد.

امام صادق علیه السلام :بر خردمند است که زمان خود را بشناسد، به کار خویش بپردازد و زبانش را نگه دارد.

2762 - ما یَنبَغی لِلعاقِلِ
2762 - آنچه خردمند را سزد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَنبَغی لِلعاقِلِ أن یُخاطِبَ الجاهِلَ مُخاطَبَةَ الطَّبیبِ المَریضَ . (6)

2762

آنچه خردمند را سزد

امام علی علیه السلام :خردمند را سزد که با نادان چنان سخن گوید که پزشک با بیمار.

ص :530


1- مطالب السؤول : 49.
2- غرر الحکم : 4924.
3- غرر الحکم : 4923.
4- الأمالی للطوسی : 146/240.
5- الکافی : 2/116/20.
6- غرر الحکم : 10944.

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِلعاقِلِ إذا عَلَّم أن لا یَعنُفَ ، و إذا عُلِّمَ أن لا یَأنَفَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَنبَغی لِلعاقِلِ أن یَکونَ صَدوقا لِیُؤمَنَ عَلی حَدیثِهِ ، و شَکورا لِیَستَوجِبَ الزِّیادَةَ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :یَنبَغی لِلعاقِلِ إذا عَمِلَ عَمَلاً أن یَستَحیِیَ مِنَ اللّهِ _ إذ تَفَرَّدَ لَهُ بِالنِّعَمِ _ أن یُشارِکَ فی عَمَلِهِ أحَدا غَیرَهُ . (3)

امام علی علیه السلام :خردمند را سزد که هر گاه آموزش دهد، درشتی نکند و هر گاه به او آموزش داده شود، از آموختن ننگ نداشته باشد.

امام صادق علیه السلام :خردمند را سزد که راستگو باشد تا به گفته اش اطمینان شود و سپاسگزار باشد تا مستوجب فزونی نعمت گردد.

امام کاظم علیه السلام :خردمند را سزد که چون کاری کند، از خداوند که تنها نعمت رسان اوست، شرم کند که در کار خود کس دیگری غیر از او را شریک گرداند.

2763 - ما لا یَنبَغی لِلعاقِلِ
2763 - آنچه خردمند را نسزد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَنبَغی لِلعاقِلِ أن یَکونَ ظاعِنا إلاّ فی ثَلاثٍ : مَرَمَّةٍ لِمَعاشٍ ، أو تَزَوُّدٍ لِمَعادٍ ، أو لَذَّةٍ فی غَیرِ مُحَرَّمٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثَةُ أشیاءَ لا یَنبَغی لِلعاقِلِ أن یَنساهُنَّ عَلی کُلِّ حالٍ : فَناءُ الدّنیا ، و تَصَرُّفُ الأحوالِ ، و الآفاتُ الَّتی لا أمانَ لَها . (5)

2763

آنچه خردمند را نسزد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خردمند را نسزد که کوچنده باشد، مگر برای سه کار: تأمین زندگی، یا توشه برگرفتن برای معاد، یا کام جویی از راه حلال.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که خردمند را نسزد در هیچ حالتی آنها را از یاد برد: فنای دنیا، دیگرگونی احوال و اوضاع، و آفاتی که از آنها ایمنی نیست.

ص :531


1- غرر الحکم : 10954.
2- تحف العقول : 364.
3- بحار الأنوار : 1/155/30.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/356/5762.
5- تحف العقول : 324.

2764 - أعقَلُ النّاسِ
2764 - خردمندترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا و إنَّ أعقَلَ النّاسِ عَبدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فأطاعَهُ ، و عَرَفَ عَدُوَّهُ فعَصاهُ ، و عَرَفَ دارَ إقامَتِهِ فأصلَحَها ، و عَرَفَ سُرعَةَ رَحیلِهِ فتَزَوَّدَ لَها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أعقَلُ النّاسِ مُحسِنٌ خائفٌ ، و أجهَلُهُم مُسیءٌ آمِنٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أعقَلُ النّاسِ أشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أکمَلُ النّاسِ عَقلاً أخوَفُهُم للّهِِ و أطوَعُهُم لَهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ أبعَدُهُم عَن کُلِّ دَنِیَّةٍ . (5)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ أحیاهُم . (6)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ أقرَبُهُم مِنَ اللّهِ . (7)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ مَن لا یَتَجاوَزُ الصَّمتَ فی عُقوبَةِ الجُهّالِ . (8)

2764

خردمندترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! خردمندترین مردم بنده ای است که پروردگارش را شناخت و فرمانش بُرد و دشمنش را شناخت و نا فرمانیش کرد و سرای اقامت خود (آخرت) را شناخت و آن را آباد کرد و دانست که بزودی باید کوچ کند و لذا ره توشه برداشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خردمندترینِ مردم، نیکوکارِ ترسان [از عذاب خدا] است و نادانترینشان، بدکارِ آسوده خاطر [از عذاب الهی] است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خردمندترین مردم، مدارا کننده ترین آنها با مردم است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کاملترین مردم از لحاظ خرد، بیمناک ترین و فرمانبردارترین آنان از خداست.

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، دورترین آنها از هر گونه پستی است.

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، با حیاترین آنهاست.

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، نزدیکترینشان به خداست.

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم کسی است که در کیفر دادن نادان ها از خاموشی فراتر نرود.

ص :532


1- أعلام الدین : 337/15.
2- بحار الأنوار : 77/165/2.
3- الأمالی للصدوق : 73/41.
4- تحف العقول : 50.
5- غرر الحکم : 3073.
6- غرر الحکم : 2900.
7- غرر الحکم : 3228.
8- غرر الحکم : 3313.

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ مَن غَلَبَ جِدُّه هَزلَهُ ، وَ استَظهَرَ عَلی هَواهُ بِعَقلِهِ . (1)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ مَن ذَلَّ لِلحَقِّ فأعطاهُ مِن نَفسِهِ ، و عَزَّ بِالحَقِّ فَلَم یُهِنْ إقامَتَهُ و حُسنَ العَمَلِ بِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ أنظَرُهُم فی العَواقِبِ . (3)

عنه علیه السلام :أعقَلُکُم أطوَعُکُم . (4)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ مَن کانَ بِعَیبهِ بَصیرا ، و عَن عَیبِ غَیرِه ضَریرا . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ النّاسِ عَقلاً أحسَنُهُم تَقدیرا لِمَعاشِهِ ، و أشَدُّهُمُ اهتِماما بِإصلاحِ مَعادِهِ . (6)

لقمانُ علیه السلام_ لاِبنِه و هُوَ یَعِظُهُ _: تَواضَعْ لِلحَقِّ تَکُن أعقَلَ النّاسِ . (7)

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم کسی است که جدّیش بر شوخیش چیره باشد و در برابر هوس خود، از خردش کمک بگیرد.

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، کسی است که در برابر حق رام باشد و از جانب خود حق [را به حقدار] بدهد و حقّ را تقویت کند و برپا داشتن و نیک عمل کردن به آن را کوچک نشمارد .

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم، عاقبت اندیش ترین آنهاست.

امام علی علیه السلام :خردمندترین شما، فرمانبردارترین شماست [از خدا].

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم کسی است که بینای عیب خود و کور عیب دیگران باشد.

امام علی علیه السلام :با خردترین مردم کسی است که کار معاش خود را بهتر اداره کند و به درست کردن کار معادش بیشتر اهتمام ورزد.

لقمان علیه السلام_ در مقام اندرز به فرزندش _فرمود : در برابر حق فروتن باش تا خردمندترین مردم باشی.

2765 - أنقَصُ النّاسِ عَقلاً
2765 - کم خردترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنقَصُ النّاسِ عَقلاً أخوَفُهُم لِلسُّلطانِ و أطوَعُهُم لَهُ . (8)

2765

کم خردترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کم خردترین مردم بیمناک ترین و فرمانبردارترین آنها از سلطان است.

ص :533


1- غرر الحکم : 3355.
2- غرر الحکم : 3356.
3- غرر الحکم : 3367.
4- غرر الحکم : 2830.
5- غرر الحکم : 3233.
6- غرر الحکم : 3340.
7- الکافی : 1/16/12.
8- تحف العقول : 50.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنقَصُ النّاسِ عَقلاً مَن ظَلَمَ دونَهُ ، و لَم یَصفَحْ عَمَّنِ اعتَذَرَ إلَیهِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :کم خردترین مردم، کسی است که به فرو دست خود ستم کند و از کسی که از او پوزش خواهد گذشت نکند.

2766 - مَن هُوَ لَیسَ بِعاقِلٍ
2766 - کسی که خردمند به شمار نمی آید

الکتاب :

لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعا إلاَّ فِی قُریً مُحَصَّنَةٍ أوْ مِن وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعا وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی ذلِکَ بِأنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ» . (3)

وَ قالُوا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما کُنّا فِی أصْحابِ السَّعِیرِ» . (4)

وَ إذا نادَیْتُمْ إلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُوا وَ لَعِبا ذلِکَ بِأنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ» . (5)

وَ إذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما ألْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئا وَ لا یَهْتَدُونَ» . (6)

وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ » . (7)

2766

کسی که خردمند به شمار نمی آید

قرآن:

«آنان همه با شما نجنگند مگر در قریه های دارای استحکامات، یا از پس دیوار. آنان سخت با یکدیگر دشمنند. تو یکدل می پنداریشان و حال آن که دلهایشان از هم جداست؛ زیرا که آنان مردمی بی خردند».

«و گفتند: اگر می شنیدیم یا عقل خود را به کار می بردیم، از دوزخیان نبودیم».

«و چون بانگ نماز سر دهید آن را به مسخره و بازیچه گیرند؛ زیرا آنان مردمی نا بخردند».

«چون به ایشان گفته شود که از آنچه خدا فرو فرستاده است پیروی کنید، گویند: نه. ما به همان راهی می رویم که پدرانمان را بر آن یافتیم. حتی اگر پدرانشان بی خرد و گمراه بوده اند»؟!

«مَثَل کافران، مَثَل حیوانی است که در گوش او آواز کنند و او جز بانگی و آوازی نشنود. اینان کرانند، لالانند، کورانند و خرد نمی ورزند».

ص :534


1- الدرّة الباهرة : 31.
2- (انظر) العقل: باب 2773.
3- الحشر : 14.
4- الملک : 10.
5- المائدة : 58.
6- البقرة : 170.
7- البقرة : 171.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُفٍّ لَکُم ! لَقَد سَئمتُ عِتابَکُم ! أ رَضِیتُم بِالحَیاةِ الدّنیا مِنَ الآخِرَةِ عِوَضا ؟! و بِالذُّلِّ مِنَ العِزِّ خَلَفا ؟! إذا دَعوتُکُم إلی جِهادِ عَدُوِّکُم دارَت أعیُنُکُم ، کَأنَّکُم مِنَ المَوتِ فی غَمرَةٍ ، و مِنَ الذُّهولِ فی سَکرَةٍ ، یُرتَجُ عَلَیکُم حِواری فتَعمَهونَ ، و کأنَّ قُلوبَکُم مَألوسَةٌ فأنتُم لا تَعقِلونَ ! (1)

عنه علیه السلام_ مِن کلامهِ لأهلِ الکوفةِ _: أیُّها القَومُ الشّاهِدَةُ أبدانُهُم ، الغائبَةُ عَنهُم عُقولُهُم ، المُختَلِفَةُ أهواؤهُم ، المُبتَلی بِهِم اُمَراؤهُم ، صاحِبُکُم یُطیعُ اللّهَ و أنتُم تَعصونَهُ ، و صاحِبُ أهلِ الشّامِ یَعصی اللّهَ و هُم یُطیعونَهُ ! (2)

حدیث:

امام علی علیه السلام :اُف بر شما! خسته شدم بس که سرزنشتان کردم! آیا به جای آخرت، به زندگی دنیا دل خوش کرده اید؟ و به جای عزّت، به خواری تن داده اید؟ هر گاه شما را به پیکار با دشمنتان فرا می خوانم چشمانتان چنان [در کاسه] می گردد که گویی در چنگال مرگ گرفتار آمده اید و در مستیِ گیجی و غفلت به سر می برید. باب گفتگوی من با شما بسته شده و شما سرگردانید، گویی دلهایتان آمیخته به جنون شده و از این رو تعقّل نمی ورزید.

امام علی علیه السلام_ در سخنانی به کوفیان _فرمود : ای مردمی که پیکرهایشان پیداست و خردهایشان از وجود آنها رخت بربسته است؛ خواهشها و اهدافشان گونه گونه است، اُمر ایشان به آنها گرفتار شده اند. زمامدار شما خدا را فرمان می برد و شما او را نافرمانی می کنید، ولی زمامدار شامیان خدا را نافرمانی می کند و آنها از او فرمان می برند!

ص :535


1- نهج البلاغة : الخطبة 34 . و إلیک تفسیر بعض ما ورد من غریب الألفاظ فی هذا المقطع من الخطبة : دوران الأعین : اضطرابها من الجزع ، غمرة الموت : الشدّة التی ینتهی إلیها المحتضر ، یُرتَج بمعنی یُغلق ، الحوار : المخاطبة و مراجعة الکلام ، تعمهون : تتحیّرون، المألوسة : المخلوطة بمسّ الجنون (تعلیقة صبحی الصالح علی نهج البلاغة) .
2- نهج البلاغة : الخطبة 97 .

عنه علیه السلام :أیَّتُها النُّفوسُ المُختَلِفَةُ ، و القُلوبُ المُتَشَتِّتَةُ ، الشّاهِدَةُ أبدانُهُم ، و الغائبَةُ عَنهُم عُقولُهُم ، أظأرُکُم عَلَی الحَقِّ و أنتُم تَنفِرونَ عَنهُ نُفورَ المِعزی مِن وَعوَعَةِ الأسَدِ ! (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ أهلِ الدّنیا _: نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ (مُغَفَّلَةٌ)، و اُخری مُهمَلَةٌ ، قَد أضَلَّت عُقولَها ، و رَکِبَت مَجهولَها . (2)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ اعلَموا أنَّهُ لَیسَ بِعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزُّورِ فیهِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :ای جانهای گونه گون و دلهای پراکنده! همانان که پیکرهایشان حاضر و پیداست و خردهایشان از آنان غایب است! شما را با مهر و محبّت به سوی حق می برم، اما شما از آن می رمید همچون رمیدن بز از نعره شیر!

امام علی علیه السلام_ در توصیف دنیا خواهان _نوشت : چونان حیواناتی هستند برخی بسته و برخی رها، که خردهایشان را از دست داده اند و بیراهه می روند.

امام علی علیه السلام :ای مردم! بدانید کسی که از شنیدن سخن ناحق درباره خود رنجیده و دلگیر شود، خردمند نیست.

2767 - ما یَزیدُ العَقلَ
2767 - آنچه خرد را می افزاید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَقلُ غَریزَةٌ تَزیدُ بِالعِلمِ و التَّجارِبِ . (5)

عنه علیه السلام :أعوَنُ الأشیاءِ عَلی تَزکِیَةِ العَقلِ التَّعلیمُ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّکَ مَوزونٌ بِعَقلِکَ ، فزَکِّهِ بِالعِلمِ . (7)

2767

آنچه خرد را می افزاید

امام علی علیه السلام :خرد، غریزه ای است که با دانش و تجارب افزایش می یابد.

امام علی علیه السلام :بهترین کمک برای پرورشِ خِرد، آموزش است.

امام علی علیه السلام :همانا تو به خردت سنجیده می شوی؛ پس آن را با دانش پرورش ده.

ص :536


1- نهج البلاغة : الخطبة 131.
2- نهج البلاغة: الکتاب31.
3- الکافی : 1/50/14.
4- (انظر) المجنون : باب 578.
5- غرر الحکم : 1717.
6- غرر الحکم : 3246.
7- غرر الحکم : 3812.

عنه علیه السلام :مِن أوکَدِ أسبابِ العَقلِ رَحمَةُ الجُهّالِ . (1)

الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :آدابُ العُلَماءِ زِیادَةٌ فی العَقلِ ......... و کَفُّ الأذی مِن کَمالِ العَقلِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَثرَةُ النَّظَرِ فی العِلمِ یَفتَحُ العَقلَ . (3)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ النَّظَرِ فی الحِکمَةِ تَلقَحُ العَقلَ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :از محکمترین رشته های خرد، ترحّم کردن به مردمان نادان است.

امام زین العابدین علیه السلام :همنشینی با دانشمندان موجب فزونی خرد است ......... و آزار نرساندن، از کمال خرد است.

امام صادق علیه السلام :بسیار نگریستن (اندیشیدن) در دانش، خرد را باز و شکوفا می کند.

امام صادق علیه السلام :بسیار اندیشیدن در حکمت، خرد را بارور می کند.

2768 - ما یُکمِلُ العَقلَ
2768 - آنچه خرد را کامل می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَسَمَ اللّهُ العَقلَ ثَلاثَةَ أجزاءٍ ، فمَن کُنَّ فیهِ کَمُلَ عَقلُهُ ، و مَن لَم یَکُنَّ فَلا عَقلَ لَهُ : حُسنُ المَعرِفَةِ بِاللّهِ ، و حُسنُ الطّاعَةِ للّهِِ ، و حُسنُ الصَّبرِ عَلی أمرِ اللّهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لَم یُعبَدِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بِشَیءٍ أفضَلَ مِنَ العَقلِ ، و لا یَکونُ المُؤمِنُ عاقِلاً حَتّی یَجتَمِعَ فیهِ عَشرُ خِصالٍ : الخَیرُ مِنهُ مَأمولٌ ، و الشَّرُّ مِنهُ مَأمونٌ ، یَستَکثِرُ قَلیلَ الخَیرِ مِن غَیرِهِ ، و یَستَقِلُّ کَثیرَ الخَیرِ مِن نَفسِهِ ،و لا یَسأمُ مِن طَلَبِ العِ_لمِ طولَ عُمرِهِ ، و لا یَتَبَرَّمُ بِطُلاّبِ الحَوائجِ قِبَلَهُ ، الذُّلُّ أحَبُّ إلَیهِ مِنَ العِزِّ ، و الفَقرُ أحَبُّ إلَیهِ مِنَ الغِنی ، نَصیبُهُ مِنَ الدّنیا القُوتُ ، و العاشِرَةُ و ما العاشِرَةُ : لا یَری أحَدا إلاّ قالَ : هُوَ خَیرٌ مِنّی و أتقی ......... ، فإذا رَأی مَن هُوَ خَیرٌ مِنهُ و أتقی ، تَواضَعَ لَهُ ، لِیَلحَقَ بِهِ ، و إذا لَقِیَ الّذی هُوَ شَرٌّ مِنهُ و أدنی قالَ : عَسی خَیرُ هذا باطِنٌ ، و شَرُّهُ ظاهِرٌ ، و عَسی أن یُختَمَ لَهُ بِخَیرٍ ، فإذا فَعَلَ ذلکَ فقَد عَلا مَجدُهُ و سادَ أهلَ زَمانِهِ . (7)

2768

آنچه خرد را کامل می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عقل را به سه جزء تقسیم کرد؛ در هر کس این سه جزء باشد عقلش کامل است و در هر کس نباشد از عقل بی بهره است: نیکو شناختن خدا، نیکو فرمان بردن از خدا و نیکو صبر کردن بر کار خدا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به چیزی برتر از عقل عبادت نشده است و مؤمن آن گاه عاقل باشد که ده خصلت در او فراهم آید: به خیر او امید رود، شرّش به کسی نرسد، اندک کارِ خوب دیگران را زیاد شمارد و خوبیهای فراوان خود را اندک بیند، تا زنده است از آموختن دانش خسته نشود، از این که نیازمندان به سوی او آیند به ستوه نیاید، فرو دستی را از فرادستی و زورمندی دوست تر داشته باشد و تهیدستی را از توانگری. بهره اش از دنیا، خوراک روزانه باشد و دهمین خصلت که از همه مهمتر است این که: هر که را ببیند بگوید: او از من بهتر و پرهیزگارتر ......... است. پس، هر گاه کسی را بهتر و پرهیزگارتر از خود ببیند در برابرش فروتنی کند، تا به مرتبه او برسد و هر گاه کسی را بدتر و پست تر از خود ببیند، گوید: ای بسا که ظاهرش بد اما باطنش خوب باشد و چه بسا که عاقبتش به خیر بینجامد . هر گاه مؤمن چنین باشد، به اوج بزرگی دست یافته و بر هم روزگاران خویش مهتری یافته است.

ص :537


1- غرر الحکم : 9295.
2- تحف العقول : 283.
3- الدعوات : 221/603 .
4- تحف العقول : 364.
5- (انظر) التجارة : باب 434 ، 435.
6- تحف العقول : 54.
7- الخصال : 433/17.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِتَرکِ ما لا یَعنیکَ یَتِمُّ لَکَ العَقلُ . (1)

عنه علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: ما عُبِدَ اللّهُ بِشَیءٍ أفضَلَ مِنَ العَقلِ ، و ما تَمَّ عَقلُ امرِئٍ حَتّی یَکونَ فیهِ خِصالٌ شَتّی : الکُفرُ و الشَّرُّ مِنهُ مَأمونانِ ، و الرُّشدُ و الخَیرُ مِنهُ مَأمولانِ ، و فَضلُ مالِهِ مَبذولٌ ، و فَضلُ قَولِهِ مَکفوفٌ ، و نَصیبُهُ مِنَ الدّنیا القُوتُ ، لا یَشبَعُ مِنَ العِلمِ دَهرَهُ ، الذُّلُّ أحَبُّ إلَیهِ مَعَ اللّهِ مِنَ العِزِّ مَعَ غَیرِهِ ، وَ التَّواضُعُ أحَبُّ إلَیهِ مِنَ الشَّرَفِ ، یَستَکثِرُ قَلیلَ المَعروفِ مِن غَیرِهِ ، و یَستَقِلُّ کَثیرَ المَعروفِ مِن نَفسِهِ ، و یَرَی النّاسَ کُلَّهُم خَیرا مِنهُ ، و أنَّهُ شَرُّهُم فی نَفسِهِ ، و هُوَ تَمامُ الأمرِ . (2)

امام علی علیه السلام :با فرو گذاشتن کارهای بیهوده، خردت کامل می گردد.

امام علی علیه السلام_ پیوسته _می فرمود : خداوند به وسیله چیزی برتر از خِرد بندگی نشده است و خردِ آدمی کامل نباشد مگر آن گاه که چند خصلت در او باشد: مردم از ناسپاسی و بدی او در امان باشند، به هدایت و خوبیش امید رود، زیادی مالش را ببخشد، زیادی گفتارش را نگه دارد، بهره اش از دنیا به اندازه قوت او باشد، تا زنده است از دانش سیر نشود، ذلّت با خدا را از عزّت با غیر خدا دوست تر داشته باشد، فرو پایگی را از بلند پایگی خوشتر داشته باشد، اندکْ خوبیِ دیگران را زیاد بشمارد و خوبیهایِ فراوانِ خود را اندک داند، همه مردم را از خود بهتر داند و خودش را از همه بدتر؛ و این [نکته آخر ]کمال عقل است.

ص :538


1- غرر الحکم : 4291.
2- الکافی : 1/18/12.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لَمّا تَذاکَروا العَقلَ عِندَ مُعاوِیَةَ _: لا یَکمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ ، فقالَ مُعاوِیَةُ : ما فی صُدورِکُم إلاّ شَیءٌ واحِدٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یُعَدُّ العاقِلُ عاقِلاً حَتّی یَستَکمِلَ ثَلاثا : إعطاءَ الحَقِّ مِن نَفسِهِ عَلی حالِ الرِّضا و الغَضَبِ ، و أن یَرضی لِلنّاسِ ما یَرضی لِنَفسِهِ ، و استِعمالَ الحِلمِ عِندَ العَثرَةِ . (2)

عنه علیه السلام :کَمالُ العَقلِ فی ثَلاثَةٍ : التَّواضُعِ للّهِِ، و حُسنِ الیَقینِ، و الصَّمتِ إلاّ مِن خَیرٍ. (3)

(4)

امام حسین علیه السلام :_ هنگامی که نزد معاویه سخن از عقل به میان آمد _فرمود : عقل به کمال نرسد مگر با پیروی از حق. معاویه گفت: در سینه های شما جز یک چیز وجود ندارد.

امام صادق علیه السلام :خردمند را خردمند نتوان شمرد مگر آن گاه که سه چیز را کاملاً داشته باشد: در حال خشم و خشنودی، حق را به حقدار بدهد، برای مردم آن پسندد که برای خود می پسندد، و در هنگام دیدن لغزش از کسی، بردباری به خرج دهد.

امام صادق علیه السلام :کمال خرد در سه چیز است: خاکساری در برابر خدا، داشتن یقین نیکو، و خاموش ماندن بجز از سخن نیک.

ص :539


1- أعلام الدین : 298 .
2- تحف العقول : 318.
3- الاختصاص : 244.
4- (انظر) العقل: باب 2771. بحار الأنوار : 1/109/5 و 6 و ص 140 ، ص78 / 336 / 17.

2769 - ما یُعتَبَرُ بِهِ العَقلُ
2769 - ملاکهای سنجش خرد آدمیان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المالُ یَکشِفُ عَن مِقدارِ عَقلِ صاحِبِهِ ، و الحاجَةُ تَدُلُّ عَلی عَقلِ صاحِبِها ، و المُصیبَةُ تَدُلُّ عَلی عَقلِ صاحِبِها إذا نَزَلَت بِهِ ، و الغَضَبُ یَدُلُّ عَلی عَقلِ صاحِبهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَیفِیَّ_ةُ الفِعلِ تَدُلُّ عَلی کَمِّی_ةِ العَقلِ . (2)

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ عَلی عَقلِ الرَّجُلِ بِالتَّحَلّی بِالعِفَّةِ و القَناعَةِ . (3)

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ عَلی عَقلِ کُلِّ امرِئٍ بِما یَجری عَلی لِسانِهِ . (4)

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ عَلی عَقلِ الرَّجُلِ بِکَثرَةِ وَقارِهِ ، و حُسنِ احتِمالِهِ . (5)

عنه علیه السلام :رَسولُکَ تَرجُمانُ عَقلِکَ ، و کِتابُکَ أبلَغُ ما یَنطِقُ عَنکَ . (6)

عنه علیه السلام :ثَلاثَةٌ تَدُلُّ عَلی عُقولِ أربابِها : الرَّسولُ ، و الکِتابُ ، و الهَدِیَّةُ . (7)

2769

ملاکهای سنجش خرد آدمیان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ثروت، از اندازه خرد صاحبش پرده بر می دارد و نیاز، نشانگر خرد صاحب نیاز است و مصیبت، هر گاه بر کسی فرود آید، میزان خرد او را نشان می دهد و خشم به میزان خردِ خشم کننده رهنمون می شود.

امام علی علیه السلام :کیفیّت کار، نشانگر کمیّت خرد است.

امام علی علیه السلام :از آراستگی مرد به زیور خویشتنداری و قناعت، می توان به خرد او پی برد.

امام علی علیه السلام :از سخنان هر انسانی می توان به میزان خرد او پی برد.

امام علی علیه السلام :از بسیاری وقار مرد و بردباریِ نیکوی او، به خردش پی برده می شود.

امام علی علیه السلام :فرستاده تو بازگو کننده خرد توست، و نامه ات رساترین سخنگوی توست.

امام علی علیه السلام :سه چیز است که نشانگرِ خردِ صاحبان آنهاست: فرستاده، نامه و هدیه.

ص :540


1- معدن الجواهر : 60.
2- غرر الحکم : 7226.
3- غرر الحکم : 10956.
4- غرر الحکم : 10957.
5- غرر الحکم : 10975.
6- نهج البلاغة : الحکمة 301 .
7- غرر الحکم : 4681.

عنه علیه السلام :سِتَّةٌ تُختَبَرُ بِها عُقولُ النَّاسِ : الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ ، و الصَّبرُ عِندَ الرَّهَبِ ، و القَصدُ عِندَ الرَّغَبِ ، و تَقوی اللّهِ فی کُلِّ حالٍ ، و حُسنُ المُداراةِ ، و قِلَّةُ المُماراةِ . (1)

عنه علیه السلام :سِتَّ_ةٌ تُختَبَرُ بِها عُقولُ الرِّجالِ : المُصاحَبَةُ ، و المُعامَلَةُ ، و الوِلایَةُ ، و العَزلُ ، و الغِنی ، و الفَقرُ . (2)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ یُمتَحَنُ بِها عُقولُ الرِّجالِ، هُنَّ : المالُ ، و الوِلایَةُ ، و المُصیبَةُ . (3)

عنه علیه السلام :عِندَ بَدیهَةِ المَقالِ تُختَبَرُ عُقولُ الرِّجالِ . (4)

عنه علیه السلام :کُنْ حَسَنَ المَقالِ ، جَمیلَ الأفعالِ ، فإنَّ مَقالَ الرَّجُلِ بُرهانُ فَضلِهِ ، و فِعالُهُ عُنوانُ عَقلِهِ . (5)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الصَّوابِ تُنبِئُ عَن وُفورِ العَقلِ . (6)

عنه علیه السلام :رَزانَةُ العَقلِ تُختَبَرُ فی الرِّضا و الحُزنِ . (7)

عنه علیه السلام :رَأیُ الرَّجُلِ میزانُ عَقلِهِ . (8)

امام علی علیه السلام :شش چیز است که با آنها خردهای مردم سنجیده می شود: بردباری در هنگام خشم، شکیبایی به گاه ترس، میانه روی به هنگام خواهش و میل، ترس از خدا در همه حال، خوش مدارا کردن و کمتر جدال کردن.

امام علی علیه السلام :شش چیز است که خردهای مردان با آنها آزموده می شود: همنشینی، داد و ستد، حکومت کردن، برکناری [از حکومت و قدرت] ، توانگری و درویشی.

امام علی علیه السلام :با سه چیز، خردهای مردان آزموده می شود: ثروت و حکومت و مصیبت.

امام علی علیه السلام :در هنگام بدیهه گویی است که خرد مردان آزموده می شود.

امام علی علیه السلام :خوش گفتار باش و نیکو کردار؛ زیرا گفتار مرد دلیل فضل اوست و کردارش نشانه خرد او.

امام علی علیه السلام :فراوانی کار درست، از فراوانی خرد خبر می دهد.

امام علی علیه السلام :استواری خرد، هنگام خشنودی و اندوه آزموده می شود.

امام علی علیه السلام :نظر مرد، سنجه خرد اوست.

ص :541


1- غرر الحکم : 5608.
2- غرر الحکم : 5600.
3- غرر الحکم : 4664.
4- غرر الحکم : 6221.
5- غرر الحکم : 7176.
6- غرر الحکم : 7091.
7- غرر الحکم : 5439.
8- غرر الحکم : 5422.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُستَدَلُّ بِکِتابِ الرَّجُلِ عَلی عَقلِهِ و مَوضِعِ بَصیرَتِهِ ، و بِرَسولِهِ عَلی فَهمِهِ و فِطنَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا أرَدتَ أن تَختَبِرَ عَقلَ الرَّجُلِ فی مَجلِسٍ واحِدٍ فحَدِّثْهُ فی خِلالِ حَدیثِکَ بِما لا یَکونُ ، فإن أنکَرَهُ فهُوَ عاقِلٌ ، و إن صَدَّقَهُ فهُوَ أحمَقُ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :از نامه مرد، پی به خرد و بینش او برده می شود، و از فرستاده او پی به فهم و هوش او.

امام صادق علیه السلام :هر گاه خواستی خرد مردی را در یک نشست بیازمایی، در ضمن صحبتهایت، حرفهای ناشدنی به او بگو. اگر آنها را رد کرد او آدمی خردمند است و اگر پذیرفت و تأیید کرد نابخرد است.

2770 - مِن عَلاماتِ العَقلِ
2770 - از نشانه های خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا و إنَّ مِن عَلاماتِ العَقلِ التَّجافی عَن دارِ الغُرورِ ، و الإنابَةُ إلی دارِ الخُلودِ ، و التَّزَوُّدُ لِسُکنَی القُبورِ ، و التَّأهُّبُ لِیَومِ النُّشورِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مِن عَلامَةِ العاقِلِ أن یَکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : یُجیبُ إذا سُئلَ ، و یَنطِقُ إذا عَجَزَ القَومُ عَنِ الکَلامِ ، و یُشیرُ بِالرَّأیِ الّذی یَکونُ فیهِ صَلاحُ أهلِهِ ، فمَن لَم یَکُن فیهِ مِن هذِهِ الخِصالِ الثَّلاثِ شَیءٌ فهُوَ أحمَقُ . (5) (6)

2770

از نشانه های خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های خرد است: دوری کردن از سرای فریب و روی آوردن به سرای جاودانی و توشه برگرفتن برای خانه گور و آماده شدن برای روز رستاخیز.

امام علی علیه السلام :از نشانه های خردمند این است که در او سه خصلت باشد: هر گاه از او سؤال شود پاسخ گوید؛ هر گاه مردم از سخن گفتن درمانند او سخن گوید؛ نظری بدهد که صلاح مردم در آن باشد. پس، هر که چیزی از این سه خصلت نداشته باشد احمق است.

ص :542


1- المحاسن : 1/311/618.
2- . الاختصاص : 245.
3- (انظر) الظنّ : باب 2435. عنوان 326 «الطینة». عنوان 482 «الامتحان».
4- أعلام الدین : 333.
5- الکافی : 1/19/12.
6- (انظر) القلب : باب 3339. بحار الأنوار : 1 / 106 باب 4.

2771 - ما یَدُلُّ عَلی قُوَّةِ العَقلِ
2771 - نشانه نیرومندی خرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَثرَةُ الصَّوابِ تُنبِئُ عَن وُفورِ العَقلِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الکَلامُ . (2)

عنه علیه السلام :إذا کَمُلَ العَقلُ نَقَصَتِ الشَّهوَةُ . (3)

عنه علیه السلام :مِن کَمالِ عَقلِکَ استِظهارُکَ عَلی عَقلِکَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کَمُلَ عَقلُهُ اس_تَهانَ بِالشَّ_هَواتِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن قَوِیَ عَقلُهُ أکثَرَ الاعتِبارَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن سَخَت نَفسُه عَن مَواهِبِ الدّنیا فقَدِ استَکمَلَ العَقلَ . (7)

2771

نشانه نیرومندی خرد

امام علی علیه السلام :فراوانی [نظر و کردار ]درست، از بسیاری خرد خبر می دهد.

امام علی علیه السلام :هر گاه خرد کامل شود، سخن گفتن اندک شود.

امام علی علیه السلام :هر گاه خرد کامل شود، شهوت کاهش پذیرد.

امام علی علیه السلام :کمک گرفتن تو از خردت، نشانه کمال خرد توست.

امام علی علیه السلام :هر که خردش کامل باشد، به شهوات بهایی ندهد.

امام علی علیه السلام :هر که خردش نیرومند باشد، زیاد عبرت گیرد.

امام علی علیه السلام :هر که جانش مواهب دنیا را سخاوتمندانه رها کند، هر آینه خرد را به کمال رسانده است.

ص :543


1- غرر الحکم : 7091.
2- نهج البلاغة : الحکمة 71.
3- غرر الحکم : 4054.
4- غرر الحکم : 9421.
5- غرر الحکم : 8226.
6- غرر الحکم : 8303
7- غرر الحکم : 8904.

عنه علیه السلام :أدَلُّ شَیءٍ عَلی غَزارَةِ العَقلِ حُسنُ التَّدبیرِ . (1)

عنه علیه السلام :المَرءُ یَتَغَیَّرُ فی ثَلاثٍ : القُربِ مِنَ المُلوکِ ، و الوِلایاتِ ، و الغَناءِ من الفَقرِ ، فمَن لَم یَتَغَیَّرْ فی هذهِ فهُوَ ذو عَقلٍ قَویمٍ و خُلقٍ مُستَقیمٍ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَمُلَ عَقلُهُ حَسُنَ عَمَلُهُ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ السّالِکِ الطَّریقَ إلَی اللّهِ سُبحانَهُ _: قَد أحیا عَقلَهُ و أماتَ نَفسَهُ ، حَتّی دَقَّ جَلیلُهُ ، و لَطُفَ غَلیظُهُ ، وَ بَرَقَ لَهُ لامِعٌ کَثیرُ البَرقِ ، فأبانَ لَهُ الطَّریقَ و سَلَکَ بِه السَّبیلَ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :بهترین دلیل بر فراوانی عقل، حسن تدبیر است.

امام علی علیه السلام :انسان در سه جا عوض می شود: نزدیکی به شاهان، زمامداری، و توانگر شدن بعد از ناداری. هر که در این سه جا عوض نشود، از خردی استوار و خویی راست و درست برخوردار است.

امام علی علیه السلام :هر که خردش کامل باشد، کردارش نیکوست.

امام علی علیه السلام_ در توصیف رهرو راه خداوند سبحان _فرمود : او خرد خویش را زنده کرد و نفْسش را میراند، تا جایی که [اندام ]درشت او نزار شد و ستبری اش زار. و برقی پر نور برای او درخشید و راه را برایش روشن ساخت و در پرتو آن راه پیمود.

2772 - ما یُضعِفُ العَقلَ
2772 - عوامل ناتوان کننده خرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذَهابُ العَقلِ بَینَ الهَوی و الشَّهوَةِ . (6)

عنه علیه السلام :ضَیاعُ العُقولِ فی طَلَبِ الفُضولِ . (7)

عنه علیه السلام :عُجبُ المَرءِ بِنَفسِهِ أحَدُ حُسّادِ عَقلِهِ . (8)

2772

عوامل ناتوان کننده خرد

امام علی علیه السلام :بر اثر هوس و شهوت، خرد از بین می رود.

امام علی علیه السلام :تباه شدن خردها در جستن فزونیهاست.

امام علی علیه السلام :خودپسندی انسان، یکی از حسودانِ خرد اوست.

ص :544


1- غرر الحکم : 3151.
2- غرر الحکم : 2133.
3- الخصال : 633/10.
4- نهج البلاغة : الخطبة 220.
5- (انظر) العقل: باب 2768.
6- غرر الحکم : 5180.
7- غرر الحکم : 5901.
8- نهج البلاغة : الحکمة 212.

عنه علیه السلام :إعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ دَلیلٌ عَلی ضَعفِ عَقلِهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن صَحِبَ جاهِلاً نَقَصَ مِن عَقلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :ما مَزَحَ امرُؤٌ مَزحَةً إلاّ مَجَّ مِنَ عَقلِه مَجَّةً . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَرَکَ الاستِماعَ مِن ذَوی العُقولِ ماتَ عَقلُهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما دَخَلَ قَلبَ امرِئٍ شَیءٌ مِنَ الکِبرِ إلاّ نَقَصَ مِن عَقلِهِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن سَلَّطَ ثَلاثا عَلی ثَلاثٍ فَکَأنَّما أعانَ هَواهُ عَلی هَدمِ عَقلِهِ : مَن أظلَمَ نورَ فِکرِهِ بِطولِ أمَلِهِ ، و مَحا طَرائفُ حِکمَتِهِ بِفُضولِ کَلامِهِ ، و أطفَأ نورَ عِبرَتِهِ بِشَهَواتِ نَفسِهِ ، فَکَأنَّما أعانَ هَواهُ عَلی هَدمِ عَقلِهِ ، و مَن هَدَمَ عَقلَهُ أفسَدَ عَلَیهِ دینَهُ و دُنیاهُ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :خودپسندی آدمی، نشانگر سستی خرد اوست.

امام علی علیه السلام :هر که با نادان همنشینی کند، از خردش کاسته شود.

امام علی علیه السلام :هیچ کس شوخی و مزاحی نکرد مگر این که اندکی از عقل او کاسته شد.

امام علی علیه السلام :هر که به خردمندان گوش نسپارد، خردش بمیرد.

امام باقر علیه السلام :در دل آدمی چیزی از کِبر وارد نشد، مگر این که از خرد او کاسته شد.

امام کاظم علیه السلام :هر که سه چیز را بر سه چیز چیره گرداند، چنان است که هوای نفْس خویش را در راه نابود کردن خِردش یاری رسانده باشد: هر که با آرزویِ دراز خود، فروغ اندیشه اش را تاریک سازد و با سخنان زیادی، بدایع حکمت خویش را از بین برد و با خواهشهای نفْس خود، پرتو عبرت و پندآموزی خویش را خاموش گرداند؛ چنان است که هوای نفس خود را در راه نابود کردن خردش یاری رسانده باشد و هر که خردش نابود شود دین و دنیایش تباه گردد.

ص :545


1- کنز الفوائد : 1/200 .
2- کنز الفوائد : 1/199.
3- نهج البلاغة : الحکمة 450.
4- کنز الفوائد : 1/199.
5- بحار الأنوار : 78/186/16.
6- تحف العقول : 386.
7- (انظر) الطمع : باب 2385. العُجب : باب 2474.

2773 - ما یَدُلُّ عَلی ضَعفِ العَقلِ
2773 - نشانه سست خردی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا قَلَّتِ العُقولُ کَثُرَ الفُض_ولُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن قَلَّ عَقلُهُ ساءَ خِطابُهُ . (2)

عنه علیه السلام :زُهدُکَ فی راغِبٍ فیکَ نُقصانُ عَقلٍ ، و رَغبَتُکَ فی زاهِدٍ فیکَ ذُلُّ نَفسٍ . (3)

عنه علیه السلام :مَن ضَیَّعَ عاقِلاً دَلَّ عَلی ضَعفِ عَقلِه . (4)

عنه علیه السلام :مِن عَدَمِ العَقلِ مُصاحَبَةُ ذَوی الجَهلِ . (5)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الأمانی مِن فَسادِ العَقلِ . (6)

(7)

2773

نشانه سست خردی

امام علی علیه السلام :هر گاه خردها کاستی پذیرد، زیادیها فزونی گیرد.

امام علی علیه السلام :هر که خردش کم باشد، بد سخن گوید.

امام علی علیه السلام :بی اعتنایی تو به کسی که به تو رغبت دارد، کم خردی است ، و رغبت تو به کسی که به تو بی رغبت است خواریِ نفْس است.

امام علی علیه السلام :هر که شخص خردمندی را از دست بدهد، سست خردی خود را نشان داده است.

امام علی علیه السلام :همنشینی با نادانان، از بی خردی است.

امام علی علیه السلام :فراوانی آرزوها، از تباهی خرد است.

2774 - حَدُّ العَقلِ
2774 - حدّ خرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَدُّ العَقلِ الانفِصالُ عَنِ الفانی ، و الاتِّصالُ بِالباقی . (8)

عنه علیه السلام :حَدُّ العَقلِ النَّظَرُ فی العَواقِبِ ، و الرِّضا بِما یَجری بِهِ القَضاءُ . (9)

2774

حدّ خرد

امام علی علیه السلام :حدّ خرد، جدا شدن از [دنیای ]نابود شدنی است و پیوستن به [آخرت ]ماندنی.

امام علی علیه السلام :حدّ خرد عاقبت اندیشی است و خشنودی به قضای الهی.

ص :546


1- غرر الحکم : 4043.
2- غرر الحکم : 7985.
3- بحار الأنوار : 74/164/28.
4- غرر الحکم : 8240.
5- غرر الحکم : 9299.
6- غرر الحکم : 7093.
7- (انظر) العقل: باب 2765.
8- غرر الحکم : 4905.
9- غرر الحکم : 4901.

2775 - رَأسُ العَقلِ
2775 - سرآمد خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رَأسُ العَقلِ بَعدَ الدِّینِ التَّوَدُّدُ إلَی النّاسِ ، وَ اصطِناعُ الخَیرِ إلی کُلِّ بَرٍّ و فاجِرٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإیمانِ بِاللّهِ التَّحَبُّبُ إلَی النّاسِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّثَب_تُ رَأسُ العَقلِ ، و الحِدَّةُ رَأسُ الحُمقِ . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :رَأسُ العَقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَمیلِ . (4)

2775

سرآمد خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از دینداری، دوستی کردن با مردم و خوبی کردن به هر نیکوکار و بد کرداری رأس خردمندی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از ایمان، به خدا دوستی با مردم رأس خردمندی است.

امام علی علیه السلام :درنگ و تأمل رأس خرد است و تندی و شتاب رأس نادانی.

امام حسن علیه السلام :خوشرفتاری با مردم، رأس خرد است.

2776 - أفضَلُ العَقلِ
2776 - برترین خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علی أحسَنُ العَقلِ ما اکتُسِبَ بِهِ الجنَّةُ و طُلِبَ بِهِ رضا الرَّحمنِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ العَقلِ الاعتِبارُ . (6)

2776

برترین خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین خرد آن است که به وسیله او بهشت بدست آید و بدان رضای پروردگار طلب گردد.

امام علی علیه السلام :برترین خرد، عبرت آموختن است.

ص :547


1- بحار الأنوار : 74/401/44.
2- بحار الأنوار: 1/131/18.
3- کنز الفوائد : 1/199.
4- بحار الأنوار : 78/111/6.
5- مکارم الأخلاق : 2/332/2656.
6- غرر الحکم : 3273.

عنه علیه السلام :أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الحَقِّ بِنَفسِهِ (1) . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أفضَلُ طَبائع العَقلِ العِبادَةُ ، و أوثَقُ الحَدیثِ لَهُ العِلمُ ، و أجزَلُ حُظوظِهِ الحِکمَةُ ، و أفضَلُ ذَخائرِهِ الحَسَناتُ . (3)

امام علی علیه السلام :برترین خرد، شناخت حق به خود آن است (4) [نه از طریق شخصیتها].

امام صادق علیه السلام :برترین خصلت خرد، عبادت است و استوارترین سخنِ آن، علم و سودمندترین نصیبِ آن، حکمت و بهترین اندوخته های آن، کارهای نیک.

2777 - ثَمَرَةُ العَقلِ
2777 - میوه خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ شَمعونُ بنُ لاوی بنِ یَهودا مِن حَوارِیّی عیسی علیه السلام عَنِ العَقلِ و کَیفِیَّتِهِ و شُعَبِهِ و طَوائفِهِ _: إنَّ العَقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ و النَّفسُ مِثلُ أخبَثِ الدَّوابِّ ، فإن لَم تُعقَلْ حارَتْ ، فالعَقلُ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ .

و إنَّ اللّهَ خَلَقَ العَقلَ ، فقالَ لَهُ : أقبِل فأقبَلَ ، و قالَ لَهُ : أدبِرْ فَأدبَرَ ، فقالَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی : و عِزَّتی و جَلالی ما خَلَقتُ خَلقا أعظَمَ مِنکَ ، و لا أطوَعَ مِنکَ ، بِکَ اُبدِئُ و بِکَ اُعیدُ ، لَکَ الثَّوابُ و عَلَیکَ العِقابُ ، فتَشَعَّبَ مِنَ العَقلِ الحِلمُ ، و مِنَ الحِلمِ العِلمُ ، و مِنَ العِلمِ الرُّشدُ ، و مِنَ الرُّشدِ العَفافُ ، و مِنَ العَفافِ الصِّیانَةُ ، و مِنَ الصِّیانَةِ الحَیاءُ ، و مِنَ الحَیاءِ الرَّزانَةُ ، و مِنَ الرَّزانَةِ المُداوَمَةُ عَلَی الخَیرِ ، و مِنَ المُداوَمَةِ عَلَی الخَیرِ کَراهِیَةُ الشَّرِّ، و مِن کَراهِیَةِ الشَّرِّ طاعَةُ النّاصِحِ . (5)

2777

میوه خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در جواب شمعون بن لاوی بن یهودا، حواریِ عیسی علیه السلام ، که از عقل و چگونگی و شاخه ها و انواع آن پرسید _فرمود : همانا عقل زانو بند نادانی است. نفْس مانند شرورترین حیوانات است که اگر پایشان بسته نشود، گم و سرگشته می شوند. پس، عقل زانو بند نادانی است. همانا خداوند عقل را آفرید و بدو فرمود: رو کن و او رو کرد و فرمود: برگرد و او برگشت. پس، خداوند تبارک و تعالی فرمود: به عزّت و جلالم سوگند که هیچ آفریده ای با عظمت تر و فرمانبردارتر از تو نیافریدم. به تو آغاز می کنم و به تو برمی گردانم، پاداش از آنِ توست و کیفر هم به دوش توست.

از عقل، بردباری منشعب شد و از بردباری، دانایی و از دانایی، رهیابی و از رهیابی، پاکدامنی و از پاکدامنی، خویشتنداری و از خویشتنداری، حیا و از حیا، وقار و از وقار، مداومت در کار خوب و از مداومت کار خوب، نفرت داشتن از بدی و از ناخوش داشتنِ بدی، پیروی از راهنمای خیرخواه.

ص :548


1- مطالب السؤول : 50.
2- (انظر) الحقّ : باب 900 .
3- الاختصاص : 244.
4- نک: حق، باب 900 ، «حق و باطل را از طریق شخصیت افراد نباید شناخت».
5- تحف العقول : 15 ، اُنظر تمام الکلام .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ العَقلِ الاستِقامَةُ . (1)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العَقلِ لُزومُ الحَقِّ . (2)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العَقلِ مَقتُ الدّنیا ، و قَمعُ الهَوی . (3)

عنه علیه السلام :العَقلُ شَجَرَةٌ ، ثَمَرُها السَّخاءُ و الحَیاءُ . (4)

عنه علیه السلام :العَقلُ الکامِلُ قاهِرٌ لِلطَّبعِ السَّوءِ . (5)

عنه علیه السلام :أصلُ العَقلِ العَفافُ ، و ثَمَرَتُهُ البَراءَةُ مِنَ الآثامِ . (6)

عنه علیه السلام :کَسبُ العَقلِ کَفُّ الأذی . (7)

امام علی علیه السلام :میوه خرد، استقامت (پایداری در راه حق و راست) است.

امام علی علیه السلام :میوه خرد، پایبندی به حق است.

امام علی علیه السلام :میوه خرد، دشمن داشتن دنیا و سرکوب کردن هوس است.

امام علی علیه السلام :خرد، درختی است که میوه اش بخشندگی و حیاست.

امام علی علیه السلام :خردِ کامل، بر سرشتِ بد، چیره می گردد.

امام علی علیه السلام :ریشه خرد خویشتنداری است و میوه اش پاکی از گناهان.

امام علی علیه السلام :دستاورد خرد دست کشیدن از آزار و اذیت است.

ص :549


1- غرر الحکم : 4589 .
2- غرر الحکم : 4602 .
3- غرر الحکم : 4654 .
4- غرر الحکم : 1254 .
5- مطالب السؤول : 49 .
6- مطالب السؤول : 50 .
7- غرر الحکم : 7220 .

عنه علیه السلام :کَسبُ العَقلِ الاعتِبارُ و الاستِظهارُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :دستاورد خرد عبرت گرفتن است و احتیاط.

2778 - عَدُوُّ العَقلِ
2778 - دشمن خرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهَوی عَدُوُّ العَقلِ . (3)

عنه علیه السلام :حِفظُ العَقلِ بِمُخالَفَةِ الهَوی و العُزوفِ عَنِ الدّنیا . (4)

عنه علیه السلام :مَن جانَبَ هَواهُ صَحَّ عَقلُهُ . (5)

عنه علیه السلام :کَم مِن عَقلٍ أسیرٍ تَحتَ هَوی أمیرٍ ! (6)

عنه علیه السلام :الحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ ، و العَقلُ حُسامٌ باتِرٌ ، فَاستُرْ خَلَلَ خُلقِکَ بِحِلمِکَ ، و قاتِلْ هَواکَ بِعَقلِکَ . (7)

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ ......... تَرکَ شُربِ الخَمرِ تَحصینا لِلعَقلِ . (8)

عنه علیه السلام :اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ ، و یُنسی الذِّکرَ . (9)

2778

دشمن خرد

امام علی علیه السلام :دشمن خرد، هوای نفس است.

امام علی علیه السلام :حفظ و نگهداری خرد، به مخالفت با هوای نفْس و کناره گیری از دنیاست.

امام علی علیه السلام :هر که از هوای نفْسِ خود دوری کند، خردش سالم باشد.

امام علی علیه السلام :بسا خردی که اسیر هوسی چیره است.

امام علی علیه السلام :بردباری پرده ای پوشنده است و خرد تیغی برنده. پس، کاستیهای اخلاقی خود را با بردباریت بپوشان و با خردت به پیکار هوس خویش برو.

امام علی علیه السلام :خداوند واجب فرمود ......... ترک شرابخواری را به منظور نگهداری از خرد.

امام علی علیه السلام :بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد.

ص :550


1- غرر الحکم : 7227.
2- (انظر) العلم : باب 2836. السخاء : باب 1768.
3- مطالب السؤول : 56.
4- غرر الحکم : 4921.
5- کنز الفوائد : 1/199.
6- نهج البلاغة : الحکمة 211.
7- بحار الأنوار:1/95/33.
8- نهج البلاغة : الحکمة 252.
9- نهج البلاغة : الخطبة 86.

عنه علیه السلام :مَن عَشِقَ شَیئا أعشی بَصَرَهُ و أمرَضَ قَلبَهُ ، فهُوَ یَنظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحیحَةٍ ، و یَسمَعُ بِاُذُنٍ غَیرِ سَمیعَةٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، و أماتَتِ الدّنیا قَلبَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِه لِشُرَیحِ بنِ الحارِثِ قاضیهِ لَمّا بَلَغَهُ أنَّهُ ابتاعَ دارا بِثَمانینَ دِینارا _: شَهِدَ عَلی ذلکَ العَقلُ إذا خَرَجَ مِن أسرِ الهَوی ، و سَلِمَ مِن عَلائقِ الدّنیا . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا عَقلَ کَمُخالَفَةِ الهَوی . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الهَوی یَقظانٌ و العَقلُ نائمٌ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :عشق به هر چیز چشم عاشق را کور و دلش را بیمار گرداند. پس، چنین کسی با دیده ای ناسالم می نگرد و با گوشی ناشنوا می شنود. شهوتها خردش را از هم گسیخته و دنیا دلش را میرانده است.

امام علی علیه السلام_ در نامه اش به قاضیش شریح بن حارث آن گاه که شنید خانه ای را به هشتاد دینار خریده است _نوشت : گواهی دهد بر این [قباله] خردی که از اسارت هوس به در آمده و از وابستگیهای دنیا رهیده است.

امام باقر علیه السلام :خردی چون مخالفت با هوای نفْس نیست.

امام صادق علیه السلام :هوای نفس، بیدار است و خرد خفته.

2779 - عَقلُ الإنسانِ فی أدوارِ حَیاتِهِ
2779 - خرد انسان در دوره های مختلف زندگیش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَزالُ العَقلُ و الحُمقُ یَتَغالَبانِ عَلَی الرَّجُلِ إلی ثَمانِیَ عَشَرَةَ سَنَةً ، فإذا بَلَغَها غَلَبَ عَلَیهِ أکثَرُهُما فیهِ . (6)

2779

خرد انسان در دوره های مختلف زندگیش

امام علی علیه السلام :خرد و بی خردی در راه چیره آمدن بر مرد، تا هیجده سال با یکدیگر می ستیزند. پس، چون به هیجده سالگی رسید آن یک که در وجود او بیشتر باشد، بر وی چیره می گردد.

ص :551


1- نهج البلاغة : الخطبة 109.
2- نهج البلاغة : الکتاب 3.
3- تحف العقول : 286.
4- الدرّة الباهرة : 31.
5- (انظر) عنوان 535 «الهوی».
6- کنز الفوائد : 1/200.

عنه علیه السلام :یُرخَی الصَّبِیُّ سَبعا ، و یُؤَدَّبُ سَبعا ، و یُستَخدَمُ سَبعا ، و یَنتَهی طُولُهُ فی ثَلاثٍ و عِشرینَ ، و عَقلُهُ فی خَمسَةٍ و ثَلاثینَ ، و ما کانَ بَعدَ ذلکَ فَبِالتَّجارِبِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَ الغُلامَ إنَّما یَثغَرُ فی سَبعِ سِنینَ، و یَحتَلِمُ فی أربَعَ عَشَرَةَ (2) سَنَةً ، و یَستَکمِلُ طُولَهُ فی أربَعٍ و عِشرینَ، و یَس_تَکمِلُ عَقلَهُ فی ثَمانٍ و عِشرینَ سَنَةً، فما کانَ بَعدَ ذلکَ فإنَّما هُوَ بِالتَّجارِبِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا شابَ العاقِلُ شَبَّ عَقلُهُ ، إذا شابَ الجاهِلُ شَبَّ جَهلُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَزیدُ عَقلُ الرَّجُلِ بَعدَ الأربَعینَ إلی خَمسینَ و سِتّینَ ، ثُمَّ یَنقُصُ عَقلُهُ بَعدَ ذلکَ . (5)

عنه علیه السلام :یَثغَرُ الغُلامُ لِسَبعِ سِنینَ ، و یُؤمَرُ بِالصَّلاةِ لِتِسعٍ ، و یُفَرَّقُ بَینَهُم فی المَضاجِعِ لِعَشرٍ ، و یَحتَلِمُ لِأربَعَ عَشَرَةَ سَنَةً ، و مُنتَهی طولِه لاِثنَتَینِ و عِشرینَ سَنَةً ، و مُنتَهی عَقلِهِ لِثَمانٍ و عِشرینَ سَنَةً إلاّ التَّجارِبَ . (6)

امام علی علیه السلام :کودک باید تا هفت سالگی، به حال خود رها شود. از آن پس تا هفت سال باید به تربیت او پرداخت و سپس تا هفت سال به کار و خدمت گرفته شود. قد کشیدنش در بیست و سه سالگی به پایان می رسد و رشد عقلی او در سی و پنج سالگی و از آن به بعد با تجربه ها بر عقل او افزوده می شود.

امام علی علیه السلام :کودک در هفت سالگی، دندان شیری می اندازد. در چهارده سالگی محتلم می شود. در بیست و چهار سالگی قد کشیدنش متوقف می شود و در بیست و هشت سالگی عقلش کامل می شود و از آن پس هر چه اضافه شود، به واسطه تجربه هاست.

امام علی علیه السلام :خردمند وقتی پیر شود، خردش جوان گردد و نادان چون پیر شود، نادانیش جوان گردد.

امام صادق علیه السلام :عقل مرد، بعد از چهل سالگی تا پنجاه شصت سالگی زیاد می شود و از آن پس رو به کاهش می نهد.

امام صادق علیه السلام :کودک در هفت سالگی، دندان شیری می اندازد. در نُه سالگی باید او را به نماز خواندن وا داشت و در ده سالگی بسترهایشان را از هم جدا کرد و در چهارده سالگی محتلم می شود و در بیست و دو سالگی قد کشیدنش متوقّف می شود و در بیست و هشت سالگی رشد عقلیش به پایان می رسد، به جز تجربه ها.

ص :552


1- بحار الأنوار : 104/96/46.
2- فی الجعفریّات : «أربعة عشر» و التصویب من مستدرک الوسائل : 1/85/44 .
3- الجعفریّات : 213 .
4- غرر الحکم : 4169 ، 4170.
5- الاختصاص : 244.
6- الکافی : 6/46/1 و فیه «لاثنتی» بدل «لاثنتین» .

2780 - مَوضِعُ العَقلِ
2780 - جایگاه خرد

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :العَقلُ مَسکَنُهُ القَلبُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَوضِعُ العَقلِ الدِّماغُ . (2)

عنه علیه السلام :مَوضِعُ العَقلِ الدِّماغُ ، أ لا تَرَی أنَّ الرَّجُلَ إذا کانَ قَلیلَ العَقلِ قیلَ لَهُ : ما أخفَّ دِماغَکَ ! (3)

(4)

2780

جایگاه خرد

امام باقر علیه السلام :خرد، جایگاهش دل است.

امام صادق علیه السلام :جایگاه خرد مغز است.

امام صادق علیه السلام :جایگاه خرد مغز است. مگر نمی بینی وقتی کسی کم خرد باشد به او گفته می شود: چقدر سبک مغزی.

2781 - النَّوادِرُ
2781 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ استَغنی بِعَقلِهِ زَلَّ . (5)

عنه علیه السلام :لا عَقلَ کَالتَّدبیرِ . (6)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام _: عَقَلوا الدّینَ عَقلَ وِعایَةٍ و رِعایَةٍ ، لا عَقلَ سَماعٍ و رِوایَةٍ . (7)

2781

گوناگون

امام علی علیه السلام :هر که عقل خود را کامل داند، بلغزد.

امام علی علیه السلام :هیچ خردی چون تدبیر نیست.

امام علی علیه السلام_ در توصیف خاندان محمّد علیهم السلام _فرمود : دین را شناختند؛ شناختی توأم با دانایی و عمل، نه آن که فقط بشنوند و بازگو کنند.

ص :553


1- علل الشرائع : 107/3.
2- تحف العقول : 371.
3- تفسیر القمّی : 2/239 .
4- (انظر) العقل: باب 2737. باب 2750.
5- بحار الأنوار : 77/235/3.
6- نهج البلاغة : الحکمة 113.
7- نهج البلاغة : الخطبة 239.

عنه علیه السلام :نَعوذُ بِاللّهِ مِن سُباتِ العَقلِ ، و قُبحِ الزَّلَلِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ لِلدِّینِ ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ . (2)

عنه علیه السلام :زَلَّةُ العاقِلِ شَدیدَةُ النِّکایَةِ . (3)

عنه علیه السلام :کَفاکَ مِن عَقلِکَ ما أبانَ لَکَ رُشدَکَ مِن غَیِّکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السُّکوتُ راحَةٌ لِلعَقلِ . (5)

امام علی علیه السلام :پناه می بریم به خدا از خفتن عقل و زشتی لغزش.

امام علی علیه السلام :ناداری موجب کاهش دین و سرگشتگی خرد است.

امام علی علیه السلام :لغزش خردمند لطمه شدید می زند.

امام علی علیه السلام :تو را از خِردَت همین اندازه کافی است که راه را از بیراهه نشانت دهد.

امام صادق علیه السلام :خاموشی، آسایش خرد است.

ص :554


1- نهج البلاغة : الخطبة 224.
2- نهج البلاغة : الحکمة 319.
3- غرر الحکم : 5482.
4- غرر الحکم : 7078.
5- الأمالی للصدوق : 526/710 .

366 - الاعتکاف

366 - اعتکاف
اشاره

(1)

ص :555


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 7 / 86 و ج 8 / 530 «الاعتکاف». وسائل الشیعة : 7 / 397 «کتاب الاعتکاف».

2782 - الاعتِکافُ
2782 - اعتکاف

الکتاب :

«وَ إذْ جَعَلْنا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أمْنا وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إبْراهِیمَ مُصَلَّی وَ عَهِدنا إلَی إبْراهِیمَ وَ إسْماعِیلَ أنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» . (1)

الحدیث :

کنز العمّال :کانَ [ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ] إذا کانَ مُقیما اعتَکَفَ العَشرَ الأواخِرَ مِن رَمَضانَ ، و إذا سافَرَ اعتَکَفَ مِنَ العامِ المُقبِلِ عِشرینَ . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن مَیمون بنِ مِهرانَ :کُنتُ جالِسا عِندَ الحَسَنِ ابنِ عَلِیٍّ علیهما السلام فأتاهُ رَجُلٌ فقالَ لَهُ : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، إنَّ فُلانا لَهُ عَلَیَّ مالٌ و یُریدُ أن یَحبِسَنی ، فقالَ : وَ اللّهِ ما عِندی مالٌ فأقضِیَ عَنکَ . قالَ : فَکَلِّمْهُ ، قالَ : فلَبِسَ علیه السلام نَعلَهُ ، فقُلتُ لَهُ : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، أ نَسِیتَ اعتِکافَکَ ؟ فقالَ لَهُ : لَم أنسَ ، و لکِنّی سَمِعتُ أبی علیه السلام یُحَدِّثُ عَن (جَدّی) رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ : مَن سَعی فی حاجَةِ أخیهِ المُسلِمِ فَکَأنَّما عَبَدَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ تِسعَةَ آلافِ سَنَةٍ ، صائما نَهارَهُ ، قائما لَیلَهُ . (3)

2782

اعتکاف

قرآن:

«و کعبه را جایگاه اجتماع و مکان امن مردم ساختیم. مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید. ما ابراهیم و اسماعیل را فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و راکعان و ساجدان پاکیزه دارید».

حدیث:

کنز العمّال :پیامبر صلی الله علیه و آله در زمانی که مقیم بود، دهه آخر ماه رمضان را اعتکاف می کرد و هر گاه به مسافرت می رفت، سال بعد بیست روز معتکف می شد.

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از میمون بن مهران _: در خدمت حسن بن علی علیهما السلام نشسته بودم که مردی آمد و عرض کرد: یا بن رسول اللّه ! فلانی از من مبلغی پول طلبکار است و می خواهد مرا حبس کند. امام فرمود: به خدا من پولی ندارم که بدهکاری تو را بپردازم. پس، با آن مرد سخن گفت. میمون می گوید: امام علیه السلام کفشهای خود را پوشید. من عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! فراموش کردید که در حال اعتکاف هستید؟ حضرت فرمود: فراموش نکرده ام اما از پدرم شنیدم که از قول جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که در راه برآوردن نیاز برادر مسلمان خود بکوشد چنان است که خدا را نه هزار سال، روزه دار و شب زنده دار، عبادت کرده باشد.

ص :556


1- البقرة : 125.
2- کنز العمّال : 18091.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/189/2108.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا کانَ العَشرُ الأواخِرُ [ یَعنی مِن رَمَضانَ ]اعتَکَفَ فی المَسجِدِ ، و ضُرِبَت لَهُ قُبَّةٌ مِن شَعرٍ ، و شَمَّرَ المیزَرَ و طَوی فِراشَهُ . (1)

عنه علیه السلام :لاَ اعتِکافَ إلاّ فی مَسجِدِ جَماعَةٍ قَد صَلّی فیهِ إمامُ عَدلٍ بِصَلاةِ جَماعَةٍ . (2)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله ده روز آخر ماه رمضان را در مسجد اعتکاف می کرد. در این مدت برای آن حضرت چادری سیاه برپا می شد و ایشان دامن به کمر می زد و بسترش را بر می چید .........

امام صادق علیه السلام :اعتکاف کردن فقط باید در مسجد جامع باشد که در آن پیشنمازی عادل به جماعت نماز خوانَد.

ص :557


1- تهذیب الأحکام : 4/287/869 .
2- الکافی : 4/176/1.

ص :558

فهرست موضوعات عربی

حرف العین5

331 - العِبادة7

2447 - العِبادَةُ8

2448 - حِکمَةُ العِبادَةِ9

2449 - التَّفَرُّغُ لِلعِبادَةِ10

2450 - تَفسیرُ العِبادَةِ11

2451 - حَقیقَةُ العُبودِیَّةِ12

2452 - دَورُ العِبادَةِ فِی التَّکامُلِ13

2453 - دَورُ التَّفَقُّهِ فِی العِبادَةِ14

2454 - دَورُ الیَقینِ فِی العِبادَةِ14

2455 - أدَبُ العِبادَةِ15

2456 - أنواعُ العِبادَةِ16

2457 - أنواعُ العُبّادِ17

2458 - عِبادَةُ غَیرِ اللَّهِ19

2459 - أفضلُ العِبادَةِ21

2460 - أعبَدُ النّاسِ23

2461 - العِبادَةُ غَیرُ المَقبولَةِ24

2462 - النَّشاطُ فِی العِبادَةِ25

2463 - التَّقصیرُ فِی العِبادَةِ26

2464 - جَزاءُ الإخلاصِ فِی العِبادَةِ29

2465 - مَوانِعُ الالتِذاذِ بِالعِبادَةِ29

2466 - تَرکُ العِبادَةِ30

2467 - النَّوادِرُ31

332 - العِبرة33

2468 - الاتِّعاظُ بِالعِبَرِ34

2469 - إنذارُ الاعتِبارِ36

2470 - ما یَنبَغِی الاعتِبارُ بِهِ36

2471 - کَثرَةُ العِبَرِ وقِلَّةُ الاعتِبارِ41

2472 - ثَمَرَةُ الاعتِبارِ42

333 - العُجب45

2473 - العُجبُ46

2474 - العُجبُ آفَةُ اللُّبِّ47

2475 - العُجبُ حُمقٌ49

2476 - العُجبُ هَلاکٌ49

2477 - الإعجابُ یَمنَعُ الازدِیادَ50

2478 - سَیِّئَةٌ تَسوؤُکَ خَیرٌ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُکَ50

ص :559

2479 - التَّحذیرُ مِنَ الرِّضا عَنِ النَّفسِ52

2480 - أنا، أنا !!53

2481 - الحَثُّ عَلَی استِقلالِ الخَیرِ مِنَ النَّفسِ54

2482 - النَّهیُ عَنِ استِکثارِ الخَیرِ مِنَ النَّفسِ54

2483 - النَّهیُ عَن تَرکِ الخَیرِ لِاستِصغارِهِ55

2484 - دَرَجاتُ العُجبِ57

2485 - العُجبُ یوجِبُ فَساد العِبادَةِ57

2486 - مُعالَجَةُ العُجبِ59

2487 - النَّوادِرُ59

334 - العَجَب61

2488 - مایَنبَغِی التَّعَجُّبُ مِنهُ62

2489 - العَجَبُ کُلُّ العَجَبِ !64

2490 - أعجَبُ العَجائِبِ !65

2491 - عَجائِبُ الإنسانِ67

335 - العَجز69

2492 - العَجزُ وَالعاجِزُ70

2493 - أعجَزُ النّاسِ71

336 - المعجزة73

2494 - المُعجِزَةُ74

2495 - حِکمَةُ اختِلافِ مُعجِزاتِ الأنبِیاءِ74

2496 - إعجازُ القُرآنِ75

2497 - مِن إعجازِ القُرآنِ عَدَمُ الاختِلافِ فیهِ77

337 - العجلة79

2498 - العَجَلَةُ80

2499 - المُبادَرَةُ إلَی الخَیراتِ82

2500 - مَدحُ الاستِعجالِ فی فُرَصِ الخَیرِ83

2501 - ما لا یَنبَغی مِنَ العَجَلَةِ وَالأناةِ84

338 - العدل87

2502 - قیمَةُ العَدلِ88

2503 - العَدلُ أفضَلُ سِیاسَةٍ89

2504 - العَدلُ فَضیلَةُ الإنسانِ91

2505 - العَدلُ وَالإیمانُ91

2506 - العَدلُ حَیاةٌ92

2507 - تَفسیرُ العَدلِ93

2508 - سَعَةُ العَدلِ93

2509 - قِوامُ العَدلِ94

2510 - شُعَبُ العَدلِ95

2511 - صِفاتُ العادِلِ96

2512 - أوَّلُ العَدلِ97

2513 - عَلاماتُ العَدالَةِ97

2514 - الوَصِیَّةُ بِالعَدلِ عَلَی العَدُوِّ وفِی الغَضَبِ99

2515 - أعدَلُ النّاسِ100

2516 - ما یُستَعانُ بِه عَلَی العَدلِ101

2517 - عِقابُ مَن لَم یَعدِل مِنَ الاُمَراءِ102

339 - العداوة103

2518 - النَّهیُ عَنِ المُعاداةِ104

2519 - بَذرُ العَداوَةِ106

2520 - مَن یَنبَغی أن یُسمّی عَدُوّاً107

2521 - أعدی عَدُوِّکَ108

2522 - أوهَنُ الأعداءِ کَیداً109

ص :560

2523 - التَّحذیرُ مِنِ ائتِمانِ العَدُوِّ110

2524 - استِصلاحُ الأعداءِ111

2525 - ما یَنبَغی التَّسَلُّحُ بِهِ عَلَی الأعداءِ111

2526 - عَداوَةُ النّاسِ لِما جَهِلوا112

2527 - النَّوادِرُ112

340 - العذاب115

2528 - عَذابُ اللَّهِ116

2529 - تَعذیبُ النّاسِ123

341 - الاعتِذار127

2530 - التَّحذیرُ مِمّا یُعتَذَرُ مِنهُ128

2531 - الحَثُّ عَلی قَبولِ عُذرِ مَنِ اعتَذَرَ129

2532 - جَزاءُ مَن لَم یَقبَلِ المَعذِرَةَ131

2533 - شَرُّ المَعذِرَةِ132

2534 - ما لا یُعذَرُ فیهِ أحَدٌ133

2535 - الإقرارُ اعتِذارٌ134

2536 - ما لا یَنبَغِی الاعتِذارُ مِنهُ135

2537 - النَّوادِرُ135

342 - العربیّة137

2538 - العَرَبِیَّةُ138

2539 - أوّلُ مَن شُقَّ لِسانَهُ بِالعَرَبِیَّةِ138

343 - المِعراج141

2540 - المِعراجُ142

344 - العِرض145

2541 - الحَثُّ عَلی صِیانَةِ العِرضِ146

2542 - ثَوابُ الکَفِّ عَن أعراضِ المُسلِمینَ146

2543 - ثَوابُ الدِّفاعِ عَن عِرضِ المُسلِمِ147

345 - المَعرِفَة149

2544 - قیمَةُ المَعرِفَةِ150

2545 - دَورُ المَعرِفَةِ فِی الفَضیلَةِ151

2546 - دَورُ العَمَلِ فِی المَعرِفَةِ151

2547 - المَعرِفَةُ الثّابِتَةُ152

2548 - المَعرِفَةُ وَالضَّلالَةُ153

2549 - لِقاحُ المَعرِفَةِ153

2550 - المَعرِفَةُ وَالحَواسُّ الخَمسُ154

2551 - مَعرِفَةُ الشَّی ءِ بِضِدِّهِ156

2552 - مَنابِعُ المَعرِفَةِ157

2553 - شَرائِطُ المَعرِفَةِ157

2554 - مَوانِعُ المَعرِفَةِ158

346 - مَعرِفةُ النَّفس161

2555 - مَعرِفَةُ النَّفسِ162

2556 - مَن جَهِلَ نَفسَهُ163

2557 - مَن عَرَفَ نَفسَهُ164

2558 - مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ165

2559 - ما یَنبَغی لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ167

2560 - تَفسیرُ مَعرِفَةِ النَّفسِ167

347 - مَعرِفةُ اللَّهِ183

2561 - حِکمَةُ وُجوبِ الإیمانِ باِللَّهِ184

2562 - فَضلُ مَعرِفَةِ اللَّهِ185

2563 - العِلمُ بِاللَّهِ تَعالی186

2564 - ثَمَراتُ المَعرِفَةِ187

ص :561

2565 - ثَمَرَةُ کَمالِ مَعرِفَةِ اللَّهِ189

2566 - ما یَنبَغی لِلعارِفِ189

2567 - غایَةُ المَعرِفَةِ190

2568 - أعرَفُ النّاسِ بِاللَّهِ190

2569 - صِفَةُ العارِفِ191

2570 - خَصائِصُ العارِفینَ192

2571 - أدنَی المَعرِفَةِ192

2572 - حَقُّ المَعرِفَةِ193

2573 - مَعرِفَةُ اللَّهِ بِاللَّهِ195

2574 - النَّهیُ عَنِ التَّفَکُّرِ فی ذاتِ اللَّهِ198

2575 - عَجزُ العُقولِ عَن مَعرِفَةِ کُنهِهِ200

2576 - عَجزُ القَلبِ وَالبَصَرِ عَنِ الإحاطَةِ بِهِ202

2577 - ما یَجوزُ وَصف اللَّهِ بِهِ203

2578 - التَّوحیدُ205

2579 - نِظامُ التَّوحیدِ206

2580 - کَلِمَةُ التَّوحیدِ207

2581 - عَزیمَةُ الإیمانِ208

2582 - دَلیلُ التَّوحیدِ209

2583 - ما یَلزَمُ مِن تَعَدُّدِ الآلِهَةِ211

2584 - واحِدٌ لا بِعَدَدٍ222

2585 - لا حَدَّ لَهُ224

2586 - لَیسَ کَمِثلِهِ شَی ءٌ226

2587 - لا یوصَفُ بِالحَرَکَةِ وَالسُّکونِ227

2588 - لَم یَلِد ولَم یولَد228

2589 - لَیسَ فِی الأشیاءِ بِوالِجٍ ولا عَنها بِخارِجٍ230

2590 - لا تُدرِکُهُ الأبصارُ231

2591 - القَلبُ ورُؤیَةُ اللَّهِ233

2592 - رَسولُ اللَّهِ ورُؤیَةُ اللَّهِ235

2593 - الرُّؤیَةُ القَلبِیَّةُ فِی الأدعِیَةِ237

2594 - حِکمَةُ الاحتِجابِ241

2595 - حُجُبُ النّورِ243

2596 - أزَلِیٌّ وأبَدِیٌّ244

2597 - کانَ اللَّهُ ولَم یَکُن مَعَهُ شَی ءٌ247

2598 - حَیٌّ248

2599 - عالِمٌ249

2600 - إنّهُ یَعلَمُ السِّرَّ وأخفی251

2601 - کُلُّ عالِمٍ غَیرُهُ مُتَعلِّمٌ252

2602 - عالِمٌ إذ لا مَعلومَ253

2603 - عِلمُهُ بِما کانَ کعِلمِهِ بِما یَکونُ254

2604 - عِلمُه لا یوصَفُ255

2605 - عادِلٌ255

2606 - مَعنَی الاعتِقادِ بِالعَدلِ257

2607 - دَلیلُ عَدالَتِهِ سُبحانَهُ258

2608 - خالِقٌ258

2609 - قادِرٌ261

2610 - مُتَکَلِّمٌ263

2611 - مُریدٌ265

2612 - ظاهِرٌ وباطِنٌ266

2613 - مالِکٌ269

2614 - سَمیعٌ270

ص :562

2615 - بَصیرٌ272

2616 - لَطیفٌ273

2617 - خَبیرٌ274

2618 - قَوِیٌّ275

2619 - عَزیزٌ276

2620 - حَکیمٌ277

2621 - صَمَدٌ284

2622 - هُوَ فی کُلِّ مَکانٍ286

2623 - صِفاتُ الذّاتِ وصِفاتُ الفِعلِ289

2624 - جَوامِعُ الصِّفاتِ291

348 - فِعلُ المَعروف297

2625 - المَعروفُ298

2626 - المَعروفُ ذَخیرَةُ الأبَدِ301

2627 - فَضلُ أهلِ المَعروفِ302

2628 - الحَثُّ عَلی تَعَوُّدِ الجَمیلِ304

2629 - الحَثُّ عَلی بَذلِ المَعروفِ إلَی البَرِّ وَالفاجِرِ305

2630 - الحَثُّ عَلی بَذلِ المَعروفِ إلَی الحَیَواناتِ307

2631 - مَنِ انتَفَعَ بِهِ النّاسُ309

2632 - تَداوُلُ الأیدی فِی المَعروفِ310

2633 - النَّهیُ عَنِ المَعروفِ إلی غَیرِ أهلِهِ310

2634 - النَّهیُ عَنِ الامتِنانِ بِالمَعروفِ312

2635 - إتمامُ المَعروفِ313

2636 - ما بِه یَتِمُّ المَعروفُ313

2637 - النَّهیُ عَن تَحقیرِ المَعروفِ314

2638 - عَلامَةُ قَبولِ المَعروفِ315

2639 - ثَوابُ المَعروفِ316

349 - الأمرُ بِالمَعروفِ والنَّهیُ عَنِ المُنکَرِ319

2640 - الأمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهیُ عَنِ المُنکَرِ320

2641 - الأمرُ بِالمَعروفِ322

2642 - النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ323

2643 - أولَی النّاسِ بِالأمرِ وَالنَّهیِ325

2644 - وِقایَةُ النَّفسِ وَالأهلِ مِنَ المَعاصی327

2645 - قِوامُ الفَرائِضِ328

2646 - کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ329

2647 - النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ لا یَدفَعُ المُقَدَّرَ331

2648 - خَطَرُ تَرکِ الأمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ332

2649 - النَّجاةُ لِمَنِ ائتَمَرَ وأمَرَ336

2650 - خَطَرُ الجَهرِ بِالمَعصِیَةِ337

2651 - مَن رَضِیَ بِفِعلِ قَومٍ338

2652 - شَرائِطُ الآمِرِ بِالمَعروفِ341

2653 - ذَمُّ مَن یَأمُرُ بِما لا یَأتی343

2654 - مالا یُشتَرَطُ فی وُجوبِ الأمرِ وَالنَّهیِ345

2655 - أدنی مَراتِبِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ346

2656 - أعلی مَراتِبِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ349

2657 - موجِباتُ تَرکِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ351

2658 - النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ وخَشیَةُ النّاسِ351

2659 - ما یَجِبُ فی مُواجَهَةِ أهلِ المَعاصی353

ص :563

2660 - الأمرُ بِالمُنکَرِ وَالنَّهیُ عَنِ المَعروفِ !356

350 - العزّة359

2661 - مَن لَهُ العِزَّةُ جَمیعاً360

2662 - مَن بِیَدِهِ العِزُّ وَالذُّلُّ361

2663 - العِزَّةُ للَّهِِ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنینَ362

2664 - مَنِ اعتَزَّ بِغَیرِ اللَّهِ363

2665 - تَفسیرُ العِزِّ364

2666 - موجِباتُ العِزِّ365

2667 - أدَبُ الدُّعاءِ لِطَلَبِ العِزِّ370

2668 - ما یوجِبُ بَقاءَ العِزِّ371

351 - العزلة373

2669 - فَضلُ العُزلَةِ374

2670 - العُزلَةُ وَالعَقلُ375

2671 - العُزلَةُ وَالسَّلامَةُ376

2672 - فَضلُ مَن لا یُعرَفُ مِن أولِیاءِ اللَّهِ377

2673 - ما یوجِبُ العُزلَةَ378

2674 - مَن لا یَنبَغی لَهُ العُزلَةُ379

352 - العزم381

2675 - العَزمُ382

353 - التّعزیة387

2676 - تَعزِیَةُ المُصابِ388

2677 - ما یُقالُ فی تَعزِیَةِ المُصابِ388

2678 - تَهنِئَةُ المُصابِ أولی مِن تَعزِیَتِه!390

354 - العشرة391

2679 - أدَبُ العِشرَةِ مَعَ النَّفسِ392

2680 - أدَبُ العِشرَةِ مَعَ النّاسِ393

2681 - أدَبُ العِشرَةِ مَعَ الأهلِ395

2682 - أدَبُ مُعاشَرَةِ العَوامِّ397

2683 - المیزانُ فی مُعاشَرَةِ النّاسِ397

2684 - ما یَنبَغی فی مُخالَطَةِ النّاسِ398

2685 - الحَثُّ عَلی حُسنِ المُصاحَبَةِ399

2686 - الحَثُّ عَلَی التَّوَدُّدِ إلَی النّاسِ401

2687 - الغَریبُ402

2688 - آدابُ المَحَبَّةِ403

2689 - النَّوادِرُ404

355 - عاشوراء407

2690 - عاشوراءُ408

2691 - فَضیلَةُ البُکاءِ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام410

2692 - إنشادُ الشِّعرِ فی رِثاءِ الحُسَینِ علیه السلام411

356 - العشق413

2693 - ذَمُّ العِشقِ414

2694 - عاقِبَةُ العِشقِ414

2695 - ثَوابُ مَن عَشِقَ وعَفَّ415

2696 - عِشقُ اللَّهِ415

357 - التَّعصُّب417

2697 - التَّعَصُّبُ418

2698 - التَّعَصُّبُ المَذمومُ419

2699 - إمامُ المُتَعَصِّبینَ420

ص :564

2700 - التَّعَصُّبُ المَمدوحُ421

358 - العصمة425

2701 - العِصمَةُ426

2702 - الاعتِصامُ بِاللَّهِ427

2703 - مَعنَی المَعصومِ428

2704 - موجِباتُ العِصمَةِ429

2705 - عِصمَةُ الإمامِ436

2706 - النَّوادِرُ436

359 - التّعظیم439

2707 - تَعظیمُ الاُمَراءِ440

2708 - سُجودُ التَّعظیمِ442

2709 - ما یَنبَغی مِنَ التَّعظیمِ443

360 - العفّة447

2710 - الحَثُّ عَلَی العَفافِ448

2711 - الحَثُّ عَلی عِفَّةِ البَطنِ وَالفَرجِ452

2712 - أصلُ العَفافِ453

2713 - قِوامُ العِفَّةِ454

2714 - ثَمَرَةُ العِفَّةِ454

2715 - ما یَتَشَعَّبُ مِنَ العَفافِ455

2716 - أکبَرُ العَفافِ456

361 - العفو457

2717 - فَضیلَةُ العَفوِ458

2718 - الحَثُّ عَلَی الصَّفحِ الجَمیلِ463

2719 - الحَثُّ عَلَی العَفوِ عِندَ القُدرَةِ464

2720 - العَفوُ وَاستِصلاحُ القُلوبِ465

2721 - ما لا یَنبَغی مِنَ العَفوِ466

362 - عفو اللَّه سبحانه467

2722 - عَفوُ اللَّهِ468

2723 - عَفوُ الکَریمِ عِندَ المَقدِرَةِ470

2724 - موجِباتُ عَفوِ اللَّهِ471

363 - العافیة473

2725 - العافِیَةُ474

2726 - ما یورِثُ العافِیَةَ475

2727 - الحَثُّ عَلی طَلَبِ العافِیَةِ مِنَ اللَّهِ476

2728 - أدعِیَةٌ فی طَلَبِ العافِیَةِ479

2729 - الضَّنائِنُ481

364 - العقوبة483

2730 - العِقابُ484

2731 - أنواعُ العُقوباتِ486

2732 - الإیعادُ بِالعِقابِ وإنجازُهُ487

2733 - عَدلُ اللَّهِ فِی العُقوبَةِ487

2734 - التَّحذیرُ مِنَ التَّسَرُّعِ إلَی العُقوبَةِ488

365 - العقل491

2735 - العَقلُ492

2736 - العَقلُ أوَّلُ ما خَلقَ اللَّهُ493

2737 - ما خُلِقَ مِنهُ العَقلُ494

2738 - العَقلُ أقوی أساسٍ494

2739 - دَورُ العَقلِ فِی الفَضائِلِ497

ص :565

2740 - دَورُ العَقلِ فِی العِقابِ وَالثَّوابِ498

2741 - إمامَةُ العَقلِ500

2742 - دِعامَةُ العَقلِ501

2743 - دَورُ العَقلِ فی خَیرِ الدّارَینِ501

2744 - حُجِّیَّةُ العَقلِ503

2745 - مُصیبَةُ عَدَمِ العَقلِ504

2746 - صَدیقُ المَرءِ عَقلُهُ504

2747 - خَلیلُ المُؤمنِ عَقلُهُ505

2748 - تَجاذُبُ النَّفسِ بَینَ العَقلِ وَالهَوی506

2749 - الدِّینُ وَالعَقلُ506

2750 - تَفسیرُ العَقلِ508

2751 - العُقولُ مَواهِبُ518

2752 - عَقلُ الطَّبعِ وعَقلُ التَّجرِبَةِ518

2753 - صِفاتُ العاقِلِ519

2754 - العَقلُ وَالحِکمَةُ524

2755 - العَقلُ وتَرکُ الفُضولِ524

2756 - العَقلُ وَالعَمَلُ لِلآخِرَةِ525

2757 - العَقلُ وطاعَةُ اللَّهِ526

2758 - العَقلُ وتَرکُ اللَّذّاتِ528

2759 - العَقلُ ومَعرِفَةُ الخَیرِ وَالشَّرِّ529

2760 - ما یَکونُ لِلعاقِلِ529

2761 - ما یَجِبُ عَلَی العاقِلِ530

2762 - ما یَنبَغی لِلعاقِلِ530

2763 - ما لا یَنبَغی لِلعاقِلِ531

2764 - أعقَلُ النّاسِ532

2765 - أنقَصُ النّاسِ عَقلاً533

2766 - مَن هُوَ لَیسَ بِعاقِلٍ534

2767 - ما یَزیدُ العَقلَ536

2768 - ما یُکمِلُ العَقلَ537

2769 - ما یُعتَبَرُ بِهِ العَقلُ540

2770 - مِن عَلاماتِ العَقلِ542

2771 - ما یَدُلُّ عَلی قُوَّةِ العَقلِ543

2772 - ما یُضعِفُ العَقلَ544

2773 - ما یَدُلُّ عَلی ضَعفِ العَقلِ546

2774 - حَدُّ العَقلِ546

2775 - رَأسُ العَقلِ547

2776 - أفضَلُ العَقلِ547

2777 - ثَمَرَةُ العَقلِ548

2778 - عَدُوُّ العَقلِ550

2779 - عَقلُ الإنسانِ فی أدوارِ حَیاتِهِ551

2780 - مَوضِعُ العَقلِ553

2781 - النَّوادِرُ553

366 - الاعتکاف555

2782 - الاعتِکافُ556

ص :566

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

344 - آبرو145

2541 - تشویق به آبروداری146

2542 - ثواب خودداری از لطمه زدن به حیثیت مسلمانان146

2543 - ثواب دفاع از حیثیّت مسلمان147

352 - اراده و تصمیم381

2675 - تصمیم382

366 - اعتکاف555

2782 - اعتکاف556

349 - امر به معروف و نهی از منکر319

2640 - امر به معروف و نهی از منکر320

2641 - امر به معروف322

2642 - نهی از منکر323

2643 - سزاوارترین مردم به امر و نهی کردن325

2644 - نگهداشتن خود و افراد خانواده از گناهان327

2645 - جانمایه فرایض328

2646 - حقگویی در برابر پیشوای ستمگر329

2647 - نهی از منکر تقدیر را عوض نمی کند331

2648 - خطرِ امربه معروف ونهی ازمنکر نکردن332

2649 - رهایی از آن کسی است که فرمان برد و فرمان دهد336

2650 - خطرِ گناه کردنِ آشکار337

2651 - هر کس به کردار عدّه ای راضی باشد338

2652 - شرایط کسی که امر به معروف می کند341

2653 - نکوهش واعظ غیر متّعظ343

2654 - آنچه در وجوب امر به معروف و نهی از منکر شرط نیست345

2655 - کمترین مرتبه نهی از منکر346

2656 - بالاترین مرتبه نهی از منکر349

2657 - موجبات ترک نهی از منکر351

2658 - نهی از منکر و ترس از مردم351

2659 - وظیفه افراد هنگام رو به رو شدن با گنهکاران353

2660 - امر به منکر و نهی از معروف!356

ص :567

359 - بزرگداشت439

2707 - بزرگداشت فرمانروایان440

2708 - سجده بزرگداشت442

2709 - بزرگداشت شایسته443

341 - پوزش خواهی127

2530 - پرهیزاز آنچه موجب پوزش خواهی است128

2531 - تشویق به پذیرفتن عذرِ عذرخواه129

2532 - سزای کسی که عذر نمی پذیرد131

2533 - بدترین عذر132

2534 - مواردی که در آن عذری از کسی پذیرفته نشود133

2535 - اعتراف کردن، نوعی پوزش خواهی است134

2536 - عذرخواهیهای نابجا135

2537 - گوناگون135

353 - تسلیت387

2676 - تسلیت دادن به سوگوار388

2677 - آنچه در تسلیت دادن به سوگوار گفته می شود388

2678 - تبریک گفتن به سوگوار سزاوارتر از تسلیت گفتن است!390

357 - تعصّب417

2697 - تعصّب418

2698 - تعصب نکوهیده419

2699 - پیشوای متعصّبان420

2700 - تعصّب پسندیده421

365 - خرد491

2735 - خرد492

2736 - خرد نخستین آفریده خداست493

2737 - آنچه خرد از آن آفریده شده است494

2738 - خرد محکمترین پایه است494

2739 - نقش خرد در فضیلتها497

2740 - نقش خرد در کیفر و پاداش498

2741 - پیشوایی خرد500

2742 - پشتوانگی خرد501

2743 - نقش خرد در سعادت دو سرای501

2744 - حجّیت عقل503

2745 - مصیبت بی خردی504

2746 - دوست آدمی خرد اوست504

2747 - دوست صمیمی مؤمن خرد اوست505

2748 - نفْس در کشاکش میان خرد و هوس506

2749 - دین و خرد506

2750 - تفسیر خرد508

2751 - خردها خدادادی هستند518

2752 - خرد طبیعی و خرد تجربی518

2753 - ویژگیهای خردمند519

2754 - خرد و حکمت524

ص :568

2755 - خرد و فروگذاشتن زیاده خواهی524

2756 - خرد و کار برای آخرت525

2757 - خرد و فرمانبری از خدا526

2758 - خرد و فروگذاشتن لذّتها528

2759 - خرد و شناخت نیک و بد529

2760 - آنچه برای خردمند است529

2761 - آنچه بر خردمند واجب است530

2762 - آنچه خردمند را سزد530

2763 - آنچه خردمند را نسزد531

2764 - خردمندترین مردم532

2765 - کم خردترین مردم533

2766 - کسی که خردمند به شمار نمی آید534

2767 - آنچه خرد را می افزاید536

2768 - آنچه خرد را کامل می کند537

2769 - ملاکهای سنجش خرد آدمیان540

2770 - از نشانه های خرد542

2771 - نشانه نیرومندی خرد543

2772 - عوامل ناتوان کننده خرد544

2773 - نشانه سست خردی546

2774 - حدّ خرد546

2775 - سرآمد خرد547

2776 - برترین خرد547

2777 - میوه خرد548

2778 - دشمن خرد550

2779 - خرد انسان در دوره های مختلف زندگیش551

2780 - جایگاه خرد553

2781 - گوناگون553

348 - خوبی کردن297

2625 - خوبی298

2626 - خوبی کردن اندوخته ابدی است301

2627 - فضیلت نیکوکاران302

2628 - تشویق واداشتن خود به نیکوکاری304

2629 - تشویق نیکی کردن به همگان از نیک و بد305

2630 - تشویق خوبی کردن به حیوانات307

2631 - سودمند بودن به حال مردم309

2632 - دستگردانی احسان و کمک310

2633 - منع کردن از کمک به نااهل310

2634 - نهی از منّت گذاری312

2635 - کمالِ خوبی313

2636 - عوامل کمالِ خوبی313

2637 - نهی از دست کم گرفتن خوبی314

2638 - نشانه پذیرفته شدن خوبی و احسان315

2639 - ثواب خوبی کردن316

333 - خودپسندی45

2473 - خودپسندی46

2474 - خودپسندی آفت خرد است47

2475 - خودپسندی حماقت است49

ص :569

2476 - خودپسندی مایه نابودی است49

2477 - خودپسندی مانع پیشرفت است50

2478 - گناهی که تو را ناراحت کند، بهتر از کار نیکی است که دچار غرورت سازد50

2479 - نباید از خودراضی بود52

2480 - مَنَم، مَنَم!53

2481 - تشویق به کم شمردن کارهای خوب نفْس54

2482 - نهی از زیاد شمردن کار خوب نفْس54

2483 - نهی از فرو گذاشتن کار خوب، به خاطر کوچک شمردن آن55

2484 - درجات خودپسندی57

2485 - خودپسندی مایه تباهی عبادت است57

2486 - درمان خودپسندی59

2487 - گوناگون59

346 - خودشناسی161

2555 - خودشناسی162

2556 - هر که خود را نشناسد163

2557 - هر که خود را شناسد164

2558 - هر که خود را شناخت پروردگارش را شناخت165

2559 - آن چه خودشناس را سِزَد167

2560 - معنای خودشناسی167

339 - دشمنی103

2518 - نهی از دشمنی با یکدیگر104

2519 - تخم دشمنی106

2520 - کسانی که شایسته اند دشمن نامیده شوند107

2521 - دشمن ترین دشمنت108

2522 - سست نیرنگ ترین دشمنان109

2523 - نباید خود را از دشمن ایمن پنداشت110

2524 - جلب آشتی دشمنان111

2525 - سلاح مناسب در برابر دشمنان111

2526 - دشمنی مردم با آنچه نمی دانند112

2527 - گوناگون112

342 - زبان عربی137

2538 - زبان عربی138

2539 - نخستین کسی که زبانش به عربی باز شد138

337 - شتابکاری79

2498 - شتابکاری80

2499 - شتافتن به کارهای نیک82

2500 - ستایش شتاب کردن در استفاده از فرصتهای خوب83

2501 - شتاب و درنگ نابجا84

334 - شگفتی61

2488 - آنچه جای شگفتی دارد62

2489 - شگفتی تمام64

2490 - شگفت ترین شگفتها65

2491 - شگفتیهای انسان67

ص :570

345 - شناخت149

2544 - ارزش شناخت150

2545 - نقش شناخت در فضیلت151

2546 - نقش عمل در شناخت151

2547 - شناخت استوار152

2548 - شناخت و گمراهی153

2549 - بارور شدن شناخت153

2550 - شناخت و حواسّ پنجگانه154

2551 - شناخت اشیا به وسیله ضدّ آنها156

2552 - منابع شناخت157

2553 - شرایط شناخت157

2554 - موانع شناخت158

347 - شناخت خدا183

2561 - فلسفه ضرورت ایمان به خدا184

2562 - ارزش خداشناسی185

2563 - علمِ به خداوند متعال186

2564 - ثمرات شناخت187

2565 - ثمره کمال خداشناسی189

2566 - آنچه شایسته عارف است189

2567 - نهایت شناخت190

2568 - خدا شناس ترین مردم190

2569 - ویژگی عارف191

2570 - ویژگیهای عارفان192

2571 - کمترین مرتبه شناخت خدا192

2572 - حقّ شناخت خدا193

2573 - شناخت خدا به خدا195

2574 - نهی از اندیشیدن در ذات خدا198

2575 - ناتوانی خردها از شناخت کُنه خدا200

2576 - ناتوانی دل و دیده از احاطه بر او202

2577 - توصیفات مُجاز از خدا203

2578 - توحید205

2579 - نظام توحید206

2580 - کلمه توحید207

2581 - عقیده ضروری ایمان208

2582 - دلیل بر یگانگی خدا209

2583 - پیامدهای اعتقاد به خدایان متعدد211

2584 - خدا یکی است اما نه به معنای عددی آن222

2585 - خدا نامحدود است224

2586 - خدا مانند ندارد226

2587 - خدا به حرکت و سکون وصف نمی شود227

2588 - خدا نه زاینده است و نَه زاده شده228

2589 - نه درون رونده در چیزهاست و نه بیرون آینده از آنها230

2590 - دیدگان او را در نمی یابند231

ص :571

2591 - دل و مشاهده خدا233

2592 - رسول خدا و مشاهده خدا235

2593 - شهود قلبی در دعاها237

2594 - حکمت محجوب بودن241

2595 - پرده های نور243

2596 - خدا بی آغاز و انجام است244

2597 - خدا بود و چیزی با او نبود247

2598 - خدا زنده است248

2599 - خدا داناست249

2600 - خدا به رازها و نهانتر از رازها آگاه است251

2601 - هر دانایی، جز او، دانش آموزنده است252

2602 - او عالم بود آن گاه که معلومی نبود253

2603 - علم خدا به گذشته بسان علم اوست به آینده254

2604 - علم خدا در وصف نگنجد255

2605 - خدا دادگر است255

2606 - معنای اعتقاد داشتن به عدل خدا257

2607 - دلیل عادل بودن خداوند سبحان258

2608 - خدا آفریننده است258

2609 - خدا تواناست261

2610 - خدا سخنگوست263

2611 - خدا خواهنده است265

2612 - خدا آشکار و نهان است266

2613 - خداوند مالک همه چیز است269

2614 - خدا شنواست270

2615 - خدا بیناست272

2616 - خدا لطیف است273

2617 - خدا آگاه است274

2618 - خدا نیرومند است275

2619 - خدا عزیز است276

2620 - خدا حکیم است277

2621 - خدا صَمَد است284

2622 - خدا همه جا هست286

2623 - صفات ذات و صفات فعل289

2624 - صفات جامع291

355 - عاشورا407

2690 - عاشورا408

2691 - فضیلت گریستن بر حسین410

2692 - سرودن شعر در سوگ حسین علیه السلام411

363 - عافیت473

2725 - عافیت474

2726 - آنچه عافیت می آورد475

2727 - ترغیب به عافیت خواستن از خدا476

2728 - دعاهایی در عافیت طلبی (از خدا)479

2729 - بندگان خاصّ481

ص :572

331 - عبادت7

2447 - عبادت8

2448 - حکمت عبادت9

2449 - خود را وقف عبادت کردن10

2450 - تفسیر عبادت11

2451 - حقیقت بندگی12

2452 - نقش عبادت در تکامل13

2453 - نقش شناخت در عبادت14

2454 - نقش یقین در عبادت14

2455 - آداب عبادت15

2456 - انواع عبادت16

2457 - انواع عابدان17

2458 - عبادت غیر خدا19

2459 - برترین عبادت21

2460 - عابدترین مردم23

2461 - عبادتِ ناپذیرفتنی24

2462 - نشاط در عبادت25

2463 - برنیامدن از عهده عبادت خدا26

2464 - پاداش اخلاص در عبادت29

2465 - موانع لذّت بردن از عبادت29

2466 - رها کردن عبادت30

2467 - گوناگون31

332 - عبرت گرفتن33

2468 - درس گرفتن از عبرتها34

2469 - هشداردهندگی عبرت36

2470 - عوامل عبرت آموز36

2471 - عبرتها بسیار است و عبرت گرفتن اندک41

2472 - ثمره عبرت گرفتن42

338 - عدالت87

2502 - ارزش عدالت88

2503 - عدالت برترین سیاست است89

2504 - عدالت، فضیلت انسان است91

2505 - عدالت و ایمان91

2506 - عدالت مایه زندگی است92

2507 - معنای عدالت93

2508 - گستردگی عدالت93

2509 - جانمایه عدالت94

2510 - شعبه های عدالت95

2511 - ویژگیهای عادل96

2512 - نخستین گام عادل بودن97

2513 - نشانه های عدالت97

2514 - سفارش به رفتار عادلانه با دشمن و در هنگام خشم99

2515 - عادلترین مردم100

2516 - یاوران عدالت101

2517 - کیفر زمامداران بیدادگر102

340 - عذاب و شکنجه115

2528 - عذاب خدا116

ص :573

2529 - شکنجه دادن مردم123

350 - عزّت359

2661 - کسی که عزّت، همه، از آنِ اوست360

2662 - کسی که عزّت و ذلّت به دست اوست361

2663 - عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است362

2664 - کسی که از غیر خدا عزّت جوید363

2665 - تفسیر عزّت364

2666 - موجبات عزّت365

2667 - ادب دعا در خواستن عزّت370

2668 - عوامل پایداری عزّت371

356 - عشق413

2693 - نکوهش عشق414

2694 - فرجام عشق414

2695 - پاداش عاشق پاکدامن415

2696 - عشق به خدا415

358 - عصمت425

2701 - عصمت426

2702 - پناهنده شدن به خدا427

2703 - معنای معصوم428

2704 - موجبات عصمت429

2705 - عصمت امام436

2706 - گوناگون436

360 - عفّت447

2710 - تشویق به عفّت448

2711 - ترغیب به عفّت از شکم بارگی و شهوترانی452

2712 - ریشه عفّت453

2713 - جانمایه عفّت454

2714 - میوه عفّت454

2715 - شاخه های عفّت455

2716 - بزرگترین عفّت456

364 - کیفر483

2730 - کیفر484

2731 - انواع کیفرها486

2732 - بیم کیفر دادن و عملی ساختن آن487

2733 - دادگری خدا در کیفر دادن487

2734 - پرهیز از شتاب در کیفر دادن488

361 - گذشت457

2717 - ارزش گذشت458

2718 - ترغیب به گذشت نیکو463

2719 - ترغیب به گذشت در هنگام قدرت داشتن464

2720 - گذشت و جلب دلها465

ص :574

2721 - گذشتهای نابجا466

362 - گذشت خداوند سبحان467

2722 - گذشت خدا468

2723 - گذشت بخشنده به هنگام قدرت470

2724 - موجبات گذشت خدا471

351 - گوشه گیری373

2669 - فضیلت گوشه گیری374

2670 - گوشه گیری و خِرد375

2671 - گوشه گیری و سالم ماندن376

2672 - ارزش دوستان ناشناخته خدا377

2673 - آنچه موجب گوشه گیری می شود378

2674 - کسی که گوشه گیری او را نشاید379

354 - معاشرت391

2679 - آداب معاشرت با خود392

2680 - آداب معاشرت با مردم393

2681 - آداب معاشرت با خانواده395

2682 - آداب معاشرت با عوام397

2683 - معیار معاشرت با مردم397

2684 - آنچه در معاشرت با مردم سزاواراست398

2685 - تشویق به خوشرفتاری399

2686 - تشویق به دوستی ورزیدن با مردم401

2687 - غریب402

2688 - ادب دوستی ورزیدن403

2689 - گوناگون404

336 - معجزه73

2494 - معجزه74

2495 - حکمت تفاوت معجزات پیامبران74

2496 - اعجاز قرآن75

2497 - از نشانه های اعجاز قرآن، نبودِ اختلاف در آن است77

343 - معراج141

2540 - معراج142

335 - ناتوانی69

2492 - ناتوانی و ناتوان70

2493 - ناتوان ترین مردم71

ص :575

جلد 8

مشخصات کتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی : میزان الحکمه . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : میزان الحکمه (با ترجمه فارسی)/ محمدی ری شهری ؛ ترجمه حمیدرضا شیخی ؛ مقابله و تصحیح علی حچیمی ... [و دیگران] ؛ ویراستار فارسی سعیدرضا علی عسکری، محمد باقری زاده اشعری، قاسم شیرجعفری ؛ ویراستار عربی کمال کاتب ... [و دیگران].

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1386-

مشخصات ظاهری : ج.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 5.

شابک : دوره 978-964-493-200-7 : ؛ دوره، چاپ نهم 978-964-493-350-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 1 978-964-493-201-4 : ؛ 850000 ریال: ج. 1، چاپ نهم 978-964-493-351-6 : ؛ 550000 ریال: ج.2 ٬ چاپ هفتم 978-964-493-202-1 : ؛ 850000 ریال: ج. 2، چاپ نهم 978-964-493-352-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 3، چاپ نهم 978-964-493-353-0 : ؛ 550000 ریال: ج. 4 978-964-493-204-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 4، چاپ نهم 978-964-493-354-7 : ؛ 55000 ریال (ج.5، چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 5، چاپ نهم 978-964-493-355-4 : ؛ 550000 ریال (ج.6 ٬ چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 6، چاپ نهم 978-964-493-356-1 : ؛ 85000 ریال: ج. 7، چاپ نهم 978-964-493-357-8 : ؛ 550000 ریال: ج. 8، چاپ هفتم 978-964-493-208-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 8، چاپ نهم 978-964-493-358-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 9، چاپ نهم 978-964-493-359-2 : ؛ 550000 ریال: ج. 10، چاپ هفتم 978-964-493-210-6 : ؛ 850000 ریال: ج. 10، چاپ نهم 978-964-493-360-8 : ؛ ج 10، چاپ دوازدهم 978-964-493-360-8 : ؛ 550000 ریال: ج.11، چاپ هفتم 978-964-493-200-7 : ؛ 700000 ریال: ج.11، چاپ هشتم 978-964-493-211-3 : ؛ 850000 ریال: ج. 11، چاپ نهم 978-964-493-361-5 : ؛ 550000 ریال: ج. 12، چاپ هفتم 978-964-493-212-0 : ؛ 850000 ریال: ج. 12، چاپ نهم 978-964-493-362-2 : ؛ 550000 ریال (ج. 13، چاپ هفتم) ؛ 700000 ریال: ج. 13، چاپ هشتم 978-964-493-200-7 : ؛ 85000 ریال: ج. 13، چاپ نهم 978-964-493-363-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 14، چاپ هفتم 978-964-493-214-4 : ؛ 700000 ریال (ج.14 ٬ چاپ هشتم) ؛ 850000 ریال: ج.14، چاپ نهم 978-964-493-364-6 :

یادداشت : فارسی - عربی.

یادداشت : چاپ هفتم.

یادداشت : ج. 1 - 8 ، 9 و 10 - 14(چاپ نهم: 1387).

یادداشت : ج.2 ٬ 4، 5 ، 6، 8 10٬ - 14 (چاپ هفتم: 1386).

یادداشت : ج. 8 و 10(چاپ دوازدهم: 1390).

یادداشت : ج. 11، 13 ٬ 14 (چاپ هشتم: 1386).

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

مندرجات : ج. 1. آ - ب.- ج. 2. ب - ح.- ج. 3. ح - خ.- ج. 4. د - ر.- ج. 5. ز - ش.- ج.6. ش - ظ.- ج. 7. ع.- ج. 8. ع - غ.- ج.11. م - ن.- ج. 12. ن - ه.- ج. 13. ه - ی.- ج. 14. فهرست ها

موضوع : احادیث

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -، مترجم

شناسه افزوده : علی عسکری، سعیدرضا، 1344 -، ویراستار

شناسه افزوده : کاتب، کمال، ویراستار

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : BP116/5/م3م9041 1386

رده بندی دیویی : 297/21

شماره کتابشناسی ملی : 1201714

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

حرف العین

367 - العلم

367 - دانش و دانایی
اشاره

(1)

(2)

ص :5


1- و لمزید الاطّلاع راجع : موسوعة العقائد الإسلامیّة : ج 1 و 2 . بحار الأنوار : 1 / 162 ، بحار الأنوار : 2 «أبواب العلم و آدابه و أنواعه». کنز العمّال : 10 / 130 «کتاب العلم». کنز العمّال : 10 / 217 «العلوم المذمومة». کنز العمّال : 10 / 284 «علم الباطن». المیزان فی تفسیر القرآن : 17 / 382 «بحث إجمالیّ فلسفیّ».
2- انظر: عنوان 345 «المعرفة» ، 346 «معرفة النفس»، 347 «معرفة اللّه ». 85 «الجهل» ، 100 «الحدیث» ، 213 «السؤال (طلب العلم)» ، 365 «العقل». 423 «الفقه»، الخیانة : باب 1163 ، الشباب : باب 1929 ، 1930. القرآن : باب 3242 ، الکتاب : باب 3391 ، الموعظة : باب 4080. الأمثال : باب 3570 _ 3575.

2783 - فَضلُ العِلمِ
2783 - ارزش دانش و دانایی

الکتاب :

«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ الَّلیْلِ ساجِدا وَ قائِما یَحْذَرُ الآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الأَلْبابِ» . (1)

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی المَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللّهُ لَکُمْ وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَلبٌ لَیسَ فیهِ شَیءٌ مِنَ الحِکمَةِ کَبَیتٍ خَرِبٍ ، فتَعَلَّموا ، و عَلِّموا ، و تَفَقَّهوا ، و لا تَموتوا جُهّالاً ؛ فإنَّ اللّهَ لا یَعذِرُ عَلَی الجَهلِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أتی عَلَیَّ یَومٌ لا أزدادُ فیه عِلما یُقَرِّبُنی إلَی اللّهِ تَعالی فَلا بُورِکَ لی فی طُلوعِ شَمسِ ذلکَ الیَومِ! (4)

2783

ارزش دانش و دانایی

قرآن:

«آیا آن کس که در همه ساعات شب، در حال سجده و قیام، به عبادت پرداخته و از آخرت بیمناک است و به رحمت پروردگار خویش امیدوار، با آن کس که چنین نیست یکسان است؟ بگو: آیا آنهایی که می دانند با آنهایی که نمی دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می پذیرند».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون به شما گفته شود که در مجالس جا باز کنید، جای باز کنید تا خدا در کار شما گشایش دهد. و چون گفته شود برخیزید، برخیزید. خدا آنهایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش داده شده اند، درجه ها بالا می برد و خدا به آنچه می کنید آگاه است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلی که در آن چیزی از حکمت نباشد، مانند خانه ای مخروبه است. پس، دانش بیاموزید و بیاموزانید و فهمیدگی به دست آورید و نادان نمیرید؛ زیرا خداوند عذرِ نادانی را نمی پذیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر روزی بر من بیاید که در آن روز بر دانش خود چیزی نیفزایم که به خداوند متعال نزدیکم گرداند، طلوع خورشید آن روز بر من مبارک مباد.

ص :6


1- الزمر : 9.
2- المجادلة : 11.
3- کنز العمّال : 28750.
4- کنز العمّال : 28687.

. عنه صلی الله علیه و آله :ذَنبُ العالِمِ واحِدٌ ، و ذَنبُ الجاهِلِ ذَنبانِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ذَنبُ العالِمِ واحِدٌ ، و ذَنبُ الجاهِلِ ذَنبانِ ، العالِمُ یُعَذَّبُ عَلی رُکوبِ الذَّنبِ ، و الجاهِلُ یُعَذَّبُ عَلی رُکوبِ الذَّنبِ و تَرکِهِ العِلمَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَأسُ الفَضائلِ العِلمُ ، غایَةُ الفَضائلِ العِلمُ . (3)

عنه علیه السلام :یَتَفاضَلُ النّاسُ بِالعُلومِ و العُقولِ، لا بِالأموالِ و الاُصولِ . (4)

عنه علیه السلام :مَعرِفَةُ العِلمِ دِینٌ یُدانُ بِهِ ، بِهِ یَکسِبُ الإنسانُ الطّاعَةَ فی حَیاتِهِ، و جَمیلَ الاُحدُوثَةِ بَعدَ وَفاتِهِ. (5)

عنه علیه السلام :العِلمُ وِراثَةٌ کَریمَةٌ . (6)

عنه علیه السلام :العِلمُ قائدٌ ، و العَمَلُ سائقٌ ، و النَّفسُ حَرونٌ (7) . (8)

عنه علیه السلام :العِلمُ یُنجِدُ ، الحِکمَةُ تُرشِدُ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناه دانا یکی است و گناه نادان دو.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناه عالم یکی است و گناه نادان دو تا. عالم فقط برای ارتکاب گناه عذاب می شود، اما نادان هم برای ارتکاب گناه و هم برای نیاموختن علم عذاب می گردد.

امام علی علیه السلام :رأس فضیلتها، دانش است؛ نقطه پایان فضیلتها دانش است.

امام علی علیه السلام :برتری مردم بر یکدیگر به دانشها و خردهاست، نه به ثروتها و تبارها.

امام علی علیه السلام :شناخت (تحصیل) دانش دینی است که باید بدان پای بند بود و به وسیله دانش است که انسان در زندگیش طاعت به دست می آورد و بعد از مرگش نام نیکو به یادگار می گذارد.

امام علی علیه السلام :دانش، میراثی گرانمایه است.

امام علی علیه السلام :دانش، مهار را از جلو می کشد و عمل از پشت سر می راند و نفس توسنی می کند.

امام علی علیه السلام :دانش کمک می کند؛ حکمت ارشاد می کند.

ص :7


1- کنز العمّال : 28784.
2- کنز العمّال : 28911.
3- غرر الحکم : 5234 _ 6379.
4- غرر الحکم : 11009.
5- نهج البلاغة : الحکمة 147.
6- نهج البلاغة: الحکمة 5 .
7- فرس حَرُون : لا ینقاد ، و إذا اشتدّ به الجری وقف (الصحاح : 5/2097) .
8- تحف العقول : 208.
9- غرر الحکم : 5.

عنه علیه السلام :العِلمُ حِجابٌ مِنَ الآفاتِ . (1)

عنه علیه السلام :العِلمُ أفضَلُ قِنیَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :العِلمُ مِصباحُ العَقلِ . (3)

عنه علیه السلام :الع_لمُ نِع_مَ الدَلیلُ . (4)

عنه علیه السلام :العِلمُ أفضَلُ هِدایَةٍ . (5)

عنه علیه السلام :العِلمُ جَمالٌ لا یَخفی ، و نَسیبٌ لا یَجفی . (6)

عنه علیه السلام :العِلمُ زَینُ الأغنِیاءِ و غِنَی الفُقَراءِ . (7)

عنه علیه السلام :العِلمُ أفضَلُ الأنِیسَینِ . (8)

عنه علیه السلام :العِلمُ أفضَلُ شَرَفِ مَن لا قَدیمَ لَهُ . (9)

عنه علیه السلام :العِلمُ أشرَفُ الأحسابِ . (10)

عنه علیه السلام :العِلمُ یَرفَعُ الوَضیعَ ، و تَرکُهُ یَضَعُ الرَّفیعَ . (11)

عنه علیه السلام :العِلمُ ضالَّةُ المُؤمِنِ . (12)

امام علی علیه السلام :دانش، مانع آفتهاست.

امام علی علیه السلام :دانش، بهترین دارایی است.

امام علی علیه السلام :دانش، چراغ خرد است.

امام علی علیه السلام :دانش، نیکو راهنمایی است.

امام علی علیه السلام :دانش، برترین هدایتگر است.

امام علی علیه السلام :دانش، جمالی است که پوشیده نمی ماند و خویشاوندی است که پیوند خویشی نمی بُرد.

امام علی علیه السلام :دانش، زیور توانگران است و بی نیازی تهیدستان.

امام علی علیه السلام :دانش، برترین همدم است.

امام علی علیه السلام :دانش، بالاترین شرافت برای کسی است که پیشینه ای ندارد (از خاندانی بزرگ و سرشناس نیست).

امام علی علیه السلام :دانش، شریفترین شرافت خانوادگی است.

امام علی علیه السلام :دانش، آدم پست را بلند مرتبه می کند و فرو گذاشتن آن، بلند مرتبه را پست می گرداند.

امام علی علیه السلام :دانش، گمشده مؤمن است.

ص :8


1- غرر الحکم : 720.
2- غرر الحکم : 812.
3- غرر الحکم : 536.
4- غرر الحکم : 837.
5- غرر الحکم : 846.
6- غرر الحکم : 1463.
7- غرر الحکم : 1526.
8- غرر الحکم : 1654.
9- غرر الحکم : 1808.
10- کنز الفوائد : 1/319.
11- مطالب السؤول : 48.
12- عیون أخبار الرِّضا : 2/66/295.

عنه علیه السلام :العِلمُ قائدُ الحِلمِ . (1)

عنه علیه السلام :لا کَنزَ أنفَعُ مِنَ العِلمِ . (2)

عنه علیه السلام :کَفی بِالعِلمِ شَرَفا أن یَدَّعِیَهُ مَن لا یُحسِنُهُ ، و یَفرَحَ بِهِ إذا نُسِبَ إلَیهِ ، و کَفی بِالجَهلِ ذَمّا یَبرَأُ مِنهُ مَن هُوَ فیهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن کَساهُ العِلمُ ثَوبَهُ اختَفی عَنِ النّاسِ عَیبُهُ . (4)

عنه علیه السلام :لا شَرَفَ کَالعِلمِ . (5)

عنه علیه السلام :الشَّریفُ کُلُّ الشَّریفِ مَن شَرَّفَهُ عِلمُهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن خَلا بِالعِلمِ لَم توحِشهُ خَلوَةٌ . (7)

عنه علیه السلام :کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إلاّ وِعاءَ العِلمِ ؛ فإنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ . (8)

عنه علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ یَعِزُّ حینَ یَنزُرُ إلاّ العِلمَ ، فإنَّهُ یعِزّ حینَ یَغزُرُ . (9)

عنه علیه السلام :العِلمُ یَهدی إلَی الحَقِّ . (10)

عنه علیه السلام :مَن قاتَلَ جَهلَهُ بِعِلمِهِ فازَ بِالحَظِّ الأسعَدِ . (11)

امام علی علیه السلام :دانش، راهبر بردباری است.

امام علی علیه السلام :هیچ گنجی، سودمندتر از دانش نیست.

امام علی علیه السلام :در ارجمندی، دانش همین بس که کسی هم که آن را نیک دانا نیست دم از داشتن آن می زند و هر گاه نسبت علم و دانایی به او داده شود، خوشحال می گردد و در نکوهندگی نادانی همین بس، که حتی آدم نادان و بی بهره از دانش، از آن بیزاری می جوید.

امام علی علیه السلام :کسی که دانش، جامه خود را بر قامت او بپوشاند، عیبش از چشم مردم پنهان ماند.

امام علی علیه السلام :هیچ شرافتی، چون دانش نیست.

امام علی علیه السلام :شرافتمند به تمام معنا، کسی است که علمش او را شریف گردانیده باشد.

امام علی علیه السلام :هر که با دانش خلوت کند، از هیچ خلوتی احساس تنهایی نکند.

امام علی علیه السلام :هر ظرفی وقتی چیزی در آن گذارند، گنجایش خود را از دست می دهد، مگر ظرف دانش که با افزودن آن گنجایشش بیشتر می شود.

امام علی علیه السلام :هر چیزی کمیاب شود ارزش پیدا می کند، مگر دانش که چون زیاد گردد ارزشمند می شود.

امام علی علیه السلام :دانش، به حق رهنمون می شود.

امام علی علیه السلام :هر که با دانش خود به جنگ نادانیش برود، به بالاترین خوشبختی دست یافته است.

ص :9


1- غرر الحکم : 841.
2- الکافی : 8/19/4.
3- منیة المرید : 110.
4- تحف العقول : 215.
5- نهج البلاغة : الحکمة 113.
6- کشف الغمّة : 3/140.
7- غرر الحکم : 8125.
8- نهج البلاغة : الحکمة 205.
9- غرر الحکم : 6913.
10- غرر الحکم : 1581.
11- غرر الحکم : 8859.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ قَلبا لَیسَ فیهِ شَیءٌ مِنَ العِلمِ کالبَیتِ الخَرابِ الَّذی لا عامِرَ لَهُ . (1)

الکافی عن مَسْعدةِ بن صدقةٍ :قال أبو عبدِ اللّه علیه السلام : إنَّ خَیرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأِبنائهِمُ الأدَبُ لا المالُ ؛ فإنَّ المالَ یَذهَبُ و الأدَبَ یَبقی _ قالَ مَسعَدَةُ : یَعنی بِالأدَبِ العِلمَ _ . (2)

الکافی :قال أبو عبدِ اللّه علیه السلام : إن اُجِّلتَ فی عُمرِکَ یَومَینِ فَاجعَل أحَدَهُما لأِدَبِکَ لِتَستَعینَ بِه عَلی یَومِ مَوتِکَ . فقیلَ لَهُ : و ما تِلکَ الاستِعانَةُ ؟ قالَ : تُحسِنُ تَدبیرَ ما تُخَلِّفُ و تُحکِمُهُ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :العِلمُ أجمَعُ لأِهلِهِ مِنَ الآباءِ . (4)

(5)

امام باقر علیه السلام :دلی که در آن چیزی از دانش نباشد، مانند خانه ویرانه ای است که آباد کننده ای ندارد.

الکافی :_ به نقل از مسعدة بن صدقة _امام صادق علیه السلام فرمود : بهترین ارثی که پدران برای فرزندان خود باقی می گذارند، ادب است، نه ثروت؛ زیرا ثروت رفتنی است و ادب ماندنی. مسعده گفت: منظور امام علیه السلام از ادب، دانش است.

الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود : اگر از عمرت دو روز باقی مانده باشد، یکی از آن دو روز را برای ادب (دانشِ) خود صرف کن تا برای روز مردنت از آن کمک بگیری. عرض شد: آن کمک گرفتن چیست؟ فرمود: این که آنچه را پس از خود می گذاری تدبیر نیکو و محکم کاری کنی.

امام رضا علیه السلام :دانش، برای اهل خود بیش از آن گرد می آورد که پدران برای فرزندان.

2784 - المَحرومُ مِنَ العِلمِ
2784 - محروم از دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما استَرذَلَ اللّهُ تَعالی عَبدا إلاّ حَظَرَ عَلَیهِ العِلمَ و الأدَبَ . (6)

2784

محروم از دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای بزرگ خواهان پستی هیچ بنده ای نشد مگر این که او را از علم و ادب محروم ساخت.

ص :10


1- الأمالی للطوسی : 543/1165.
2- الکافی : 8/150/132.
3- الکافی : 8/150/132.
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/131/12.
5- (انظر) الأدب : باب 59 حدیث 343 ، 345 ، العلم : باب 2789.
6- کنز العمّال : 28806.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا أرذَلَ اللّهُ عَبدا حَظَرَ عَلَیهِ العِلمَ . (1)

امام علی علیه السلام :هر گاه خداوند [بخواهد ]بنده ای را پست گرداند، او را از علم بی بهره سازد.

قالَ ابنُ أبی الحَدیدِ : أرذَلَهُ : جَعَلَهُ رَذلاً ، و کانَ یقالُ : مِن عَلامَةِ بُغضِ اللّهِ تَعالی لِلعَبدِ أن یُبَغِّضَ إلَیهِ العِلمَ .

و قالَ الشاعرُ :

شَکَوتُ إلی وکیعٍ سُوءَ حِفظی

فأرشَدَنی إلی ترکِ المَعاصی

و قالَ لأنّ حِفظَ العِلمِ فَضلٌ

و فَضلُ اللّهِ لا یُوتیهِ عاصی (2)

(3)

توضیح :

ابن ابی الحدید می نویسد: «ارذله» یعنی او را فرومایه و پست گردانید. گفته می شد: از نشانه های بغض خداوند بزرگ از بنده اش این است که علم را مبغوض او می سازد.

شاعر گفته است:

از کم حافظگی خود نزد وکیع (4) شکایت کردم

او مرا به ترک گناهان راهنمایی کرد

و گفت: چون حفظ علم و دانش فضل [الهی] است

و فضل خداوند به هیچ گنهکاری عطا نمی شود.

2785 - العِلمُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ
2785 - دانش ریشه همه خوبیهاست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ رَأسُ الخَیرِ کُلِّهِ ، و الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ کُلِّهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ ، الجَهلُ أصلُ کُلِّ شَرٍّ . (6)

2785

دانش ریشه همه خوبیهاست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانایی، سر همه خوبیهاست و نادانی سر همه بدیها.

امام علی علیه السلام :دانایی، ریشه هر خوبی است؛ نادانی ریشه هر بدی است.

ص :11


1- نهج البلاغة : الحکمة 288.
2- شرح نهج البلاغة: 19/182.
3- (انظر) عنوان 548 «التوفیق».
4- احتمالاً مراد وکیع بن سلمة بن زهیر بن ایاد باشد _ مجمع البحرین.
5- بحار الأنوار : 77/175/9.
6- غرر الحکم : 818 ، 819.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العِلمُ أصلُ کُلِّ حالٍ سَنِیٍّ ، و مُنتَهی کُلِّ مَنزِلَةٍ رَفیعَةٍ . (1)

بیان :

قال الشهید الثانی رضوان اللّه علیه فی کتاب «مُنیة المرید» : اعلمْ أنّ اللّه سبحانه جعل العلم هو السبب الکلّیّ لخلق هذا العالم العُلویّ و السُّفلیّ طُرّا ، و کفی بذلک جلالةً و فخرا ، قال اللّه تعالی فی محکم الکتاب _ تذکرةً و تبصرةً لاُولی الألباب _ : «اللّهُ الّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ و مِنَ الأرضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمرُ بَینَهُنَّ لِتَعلَموا أنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ و أنَّ اللّهَ قَد أحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْما» . (2) و کفی بهذه الآیة دلیلاً علی شرف العلم ، لا سیّما علم التوحید الذی هو أساس کلّ علم و مدار کلّ معرفة. و جعل سبحانه العلم أعلی شرف و أوّل مِنّة امتنّ بها علی ابن آدم بعد خلقه و إبرازه من ظلمة العدم إلی ضیاء الوجود ، فقال سبحانه فی أوّل سورةٍ أنزلها علی نبیّه محمّد صلی الله علیه و آله : «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الّذی خَلَقَ * خَلَقَ الإنْسانَ مِن عَلَقٍ * اِقْرَأ وَ رَبُّکَ الأَکْرَمُ * الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَمِ * عَلَّمَ الإنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ» . (3)

فتأمّل کیف افتتح کتابه الکریم المجید _ الذی «لا یَأْتیهِ الباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ» (4) بنعمة الإیجاد ، ثمّ أردفها بنعمة العلم ، فلو کان ثَمّة مِنّة أو توجد نعمة بعد نعمة الإیجاد هی أعلی من العلم لَما خصّه اللّه تعالی بذلک . (5)

امام صادق علیه السلام :ریشه هر رفعتی و اوج هر منزلت والایی، دانایی است.

توضیح :

شهید ثانی، رضوان اللّه علیه، در کتاب «منیة المرید» می نویسد: بدان که خداوند سبحان، دانش را علت کلّی آفرینش جهان برین و زیرین قرار داده و برای دانش همین شکوه و افتخار کافی است. خداوند متعال در کتاب محکم خود، به منظور یادآوری و بصیرت بخشیدن به خردمندان، می فرماید: «خدا آن است که هفت آسمان و همانند آنها زمین را بیافرید. فرمان او میان آسمانها و زمین روان است، تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست و بر همه چیز احاطه علمی دارد». همین آیه به تنهایی کافی است که نشان دهد دانش، بویژه دانش توحید، که شالوده هر دانشی و مدار هر شناختی است، تا چه پایه ارجمند است.

خداوند سبحان دانش را بالاترین شرافت و نخستین نعمتی قرار داد که، بعد از آفرینش آدمیزاد و برآوردن او از تاریکیِ نیستی، به روشناییِ هستی، به وی عطا فرمود. خداوند سبحان در نخستین سوره ای که بر پیامبر خود محمد صلی الله علیه و آله فرو فرستاد می فرمود: «بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. انسان را از لخته خونی آفرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که با قلم آموزش داد. به انسان آنچه نمی دانست بیاموخت».

بیندیش که چگونه کتاب گرامی و ارجمند خود را که «نه از پیش روی باطل بدو راه یابد نه از پس. نازل شده از سوی خدایی حکیم و ستودنی است» با نعمت هستی بخشیدن آغاز می کند و بلافاصله بعد از آن از نعمت دانش سخن می گوید؛ اگر بعد از نعمت ایجاد، عطا یا نعمتی بالاتر و بهتر از علم بود، بی گمان خداوند بزرگ اختصاصا از این نعمت یاد نمی کرد.

ص :12


1- . بحار الأنوار : 2/31/20 .
2- الطلاق : 12.
3- العلق : 1 _ 5 .
4- فصّلت : 42 .
5- منیة المرید : 93 .

2786 - العِلمُ وَالحَیاةُ
2786 - دانش و زندگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ حَیاةُ الإسلامِ و عِمادُ الدِّینِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العِلمُ حَیاةُ الإسلامِ و عِمادُ الإیمانِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ حَیاةٌ . (3)

2786

دانش و زندگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش، [مایه] زندگی اسلام و تکیه گاه دین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش، [مایه] حیات اسلام و پشتوانه ایمان است.

امام علی علیه السلام :دانش، زندگی است.

ص :13


1- کنز العمّال : 28661.
2- کنز العمّال : 28944.
3- غرر الحکم : 185.

عنه علیه السلام :العِلمُ إحدَی الحَیاتَینِ . (1)

عنه علیه السلام :بِالعِلمِ تَکونُ الحَیاةُ . (2)

عنه علیه السلام :العِلمُ مُحیی النَّفسِ ، و مُنیرُ العَقلِ ، و مُمیتُ الجَهلِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ العِلمَ حَیاةُ القُلوبِ ، و نورُ الأبصارِ مِنَ العَمی ، و قُوَّةُ الأبدانِ مِنَ الضَّعفِ . (4)

عنه علیه السلام :ما ماتَ مَن أحیا عِلما . (5)

عنه علیه السلام :اِکتَسِبوا العِلمَ یُکسِبْکُمُ الحَیاةَ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :دانش، یکی از دو زندگی است.

امام علی علیه السلام :با دانش است، که زندگی به وجود می آید.

امام علی علیه السلام :دانش، زندگی بخش جان است و روشن کننده خرد و میراننده نادانی.

امام علی علیه السلام :همانا دانش، [مایه] زندگی دلهاست و روشن کننده دیدگان کور و نیرو بخش بدنهای ناتوان.

امام علی علیه السلام :کسی که دانشی را زنده کند هرگز نمیرد.

امام علی علیه السلام :دانش به دست آورید تا به شما زندگی بخشد.

2787 - العِلمُ وطاعَةُ اللَّهِ
2787 - دانش و فرمانبری از خدا

الکتاب :

وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا العِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الحَقُّ وَ یَهْدِی إِلَی صِراطِ العَزِیزِ الحَمِیدِ» . (8)

وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلْمَ أَنَّهُ الحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللّهَ لَهادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (9)

2787

دانش و فرمانبری از خدا

قرآن:

«آنان که از دانش برخورداری یافته اند می دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حق است و به راه خدای پیروزمند ستودنی راه می نماید».

«و تا دانشمندان بدانند که قرآن براستی از جانب پروردگار توست و بدان ایمان بیاورند و دلهایشان بدان آرام گیرد. و خدا کسانی را که ایمان آورده اند به راه راست هدایت می کند».

ص :14


1- غرر الحکم : 1626.
2- غرر الحکم : 4220.
3- غرر الحکم : 1736.
4- الأمالی للصدوق : 713/982 .
5- غرر الحکم : 9508.
6- غرر الحکم : 2486.
7- (انظر) العقل : باب 2749. الجهل: باب 606، 607.
8- سبأ : 6.
9- الحجّ : 54.

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ ......... بِهِ یُطاعُ الرَّبُّ و یُعبَدُ ، و بِهِ تُوصَلُ الأرحامُ ، و یُعرَفُ الحَلالُ مِنَ الحَرامِ ، العِلمُ إمامُ العَمَلِ و العَمَلُ تابِعُهُ ، یُلهَمُ بِهِ السُعَداءُ ، و یُحرَمُهُ الأشقِیاءُ . (1)

(2)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تحصیل دانش بر هر مسلمانی واجب است ......... با دانش است که پروردگار فرمانبری و پرستش می شود و با دانش است که پیوندهای خویشاوندی برقرار می ماند و روا از ناروا باز شناخته می شود. دانش پیشوای عمل است و عمل پیرو آن می باشد، به نیکبختان دانش الهام می شود و شور بختان از آن محروم می شوند.

2788 - فَضلُ العِلمِ عَلَی المالِ
2788 - برتری علم بر ثروت

فَضلُ العِلمِ عَلَی المالِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِکُمَیلٍ لَمّا أخَذَ بِیَدِهِ و أخرَجَهُ إلَی الجَبّانِ (3) فلَمّا أصحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ و قالَ _: یا کُمَیلُ ، العِلمُ خَیرٌ مِنَ المالِ ، العِلمُ یَحرُسُکَ و أنتَ تَحرُسُ المالَ ، و المالُ تَنقُصُهُ النَّفَقَةُ ، و العِلمُ یَزکو عَلَی الإنفاقِ ، و صَنیعُ المالِ یَزولُ بِزَوالِهِ . (4)

عنه علیه السلام :العِلمُ أفضَلُ مِنَ المالِ بِسَبعَةٍ : الأوّلُ : أنَّهُ مِیراثُ الأنبِیاءِ و المالُ مِیراثُ الفَراعِنَةِ ، الثانی : العِلمُ لا یَنقُصُ بِالنَّفَقَةِ و المالُ یَنقُصُ بِها ، الثّالِثُ : یَحتاجُ المالُ إلَی الحافِظِ و العِلمُ یَحفَظُ صاحِبَهُ ، الرّابِعُ : العِلمُ یَدخُلُ فِی الکَفَنِ و یَبقَی المالُ ، الخامِسُ : المالُ یَحصُلُ لِلمُؤمِنِ و الکافِرِ و العِلمُ لا یَحصُلُ إلاّ لِلمُؤمِنِ ، السّادِسُ : جَمیعُ النّاسِ یَحتاجونَ إلَی العالِمِ فی أمرِ دینِهِم و لا یَحتاجونَ إلی صاحِبِ المالِ ، السّابِعُ : العِلمُ یُقَوِّی الرَّجُلَ عَلَی المُرورِ عَلَی الصِّراطِ و المالُ یَمنَعُهُ . (5)

2788

برتری علم بر ثروت

امام علی علیه السلام_ وقتی دست کمیل بن زیاد را گرفت و او را به سوی گورستان برد و چون به صحرا رسید آهی از نهاد برکشید _فرمود : ای کمیل! دانش بهتر از دارایی است؛ زیرا دانش از تو نگهبانی می کند اما از دارایی تو باید نگهبانی کنی، دارایی با خرج کردن کم می شود، اما دانش با انفاق زیاد می گردد. و دست پرورده مال و ثروت با از بین رفتن آن از بین می رود (احترام و موقعیت اجتماعی خود را از دست می دهد).

امام علی علیه السلام :به هفت دلیل، دانش برتر از دارایی است: اوّل: دانش میراث پیامبران است و دارایی میراث فرعونان. دوّم: دانش با انفاق کم نمی شود، اما دارایی با خرج کردن کم می شود. سوّم: دارایی نیازمند نگهبان است، اما دانش دارنده خود را نگهبان است. چهارم: دانش در کفن هم با صاحب خود می آید، اما دارایی به جا می ماند. پنجم: دارایی برای مؤمن و کافر فراهم می آید، اما دانش جز برای مؤمن حاصل نمی شود. ششم: همه مردم در کارهای دینی خود به دانشمند نیاز دارند، اما به شخص دارا نیازی ندارند. هفتم: دانش، آدمی را در گذر از صراط نیرو می بخشد، اما دارایی مانع گذشتن او می شود.

ص :15


1- الأمالی للطوسی : 488/1069.
2- (انظر) العقل : باب 2757. الذنب : باب 1365.
3- الجبّان و الجبّانة: الصّحراء ، و تُسمّی بهما المقابر. ( النهایة : 1/236).
4- نهج البلاغة : الحکمة 147.
5- منیة المرید : 110.

2789 - العِلمُ وقیمَةُ المَرءِ
2789 - دانش و ارزش آدمی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکثَرُ النّاسِ قیمَةً أکثَرُهُم عِلما ، و أقَلُّ النّاسِ قیمَةً أقَلُّهُم عِلما . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قیمَةُ کُلِّ امرِئٍ ما یُحسِنُهُ . (2)

عنه علیه السلام :النّاسُ أبناءُ ما یُحسِنونَ . (3)

عنه علیه السلام :یا مُؤمِنُ إنَّ هذا العِلمَ و الأدَبَ ثَمَنُ نَفسِکَ فَاجتَهِدْ فی تَعَلُّمِهِما ، فَما یَزیدُ مِن عِلمِکَ و أدَبِکَ یَزیدُ فی ثَمَنِکَ و قَدرِکَ فإنَّ بِالعِلمِ تَهتَدی إلی رَبِّکَ ، و بِالأدَبِ تُحسِنُ خِدمَةَ رَبِّکَ ، و بِأدَبِ الخِدمَةِ یَستَوجِبُ العَبدُ وَلایَتَهُ و قُربَهُ ، فَاقبَلِ النَّصیحَةَ کَی تَنجُوَ مِنَ العَذابِ . (4)

2789

دانش و ارزش آدمی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با ارزشترین مردم کسانی هستند که از دانش بیشتری برخوردارند و کم ارزشترین مردم کسانی هستند که از دانش کمتری بهره مندند.

امام علی علیه السلام :ارزش هر انسانی، به آن چیزی است که می داند . (5)

امام علی علیه السلام :مردم، فرزند دانایی خود هستند.

امام علی علیه السلام :ای مؤمن! همانا این دانش و ادب بهای جان توست؛ پس در آموختن آنها بکوش؛ زیرا هر چه بر دانش و ادب تو افزوده شود، بر قدر و قیمت تو افزوده می گردد؛ چه آن که با دانش به پروردگارت ره می بری و با ادب پروردگارت را نیکو خدمت می کنی و با آدابِ خدمت گزاری است که بنده سزاوار دوستی و نزدیکی به خدا می شود. پس، این اندرز را پذیرا شو تا از عذاب برهی.

ص :16


1- الأمالی للصدوق : 73/41 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 81 ، و فی المحجّة البیضاء : 1/26 عنه علیه السلام : «قیمة کلّ امرئٍ ما یعلمه» .
3- کنز الفوائد : 1/318.
4- روضة الواعظین : 16.
5- در المحجة البیضاء، 1 / 26 از قول آن حضرت آمده است: «ارزش هر کس به دانش اوست».

الأمالی للطوسی :أحَثُّ کلمةٍ علی طلبِ علمٍ قولُ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام : قَدرُ کُلِّ امرِئٍ ما یُحسِنُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لاِبنِه الصّادِقِ علیه السلام _: یا بُنَیَّ ، اِعرِفْ مَنازِلَ الشّیعَةِ عَلی قَدرِ رِوایَتِهِم و مَعرِفَتِهِم ؛ فإنَّ المَعرِفَةَ هِیَ الدِّرایَةُ لِلرِّوایَةِ ، و بِالدِّرایاتِ لِلرِّوایاتِ یَعلو المُؤمِنُ إلی أقصی دَرَجاتِ الإیمانِ ، إنّی نَظَرتُ فی کِتابٍ لِعَلِیٍّ علیه السلام فَوَجَدتُ فِی الکِتابِ : أنَّ قیمَةَ کُلِّ امرِئٍ و قَدرَهُ مَعرِفَتُهُ . (2)

رجال الکشیّ :قال الصّادقُ علیه السلام : اِعرِفوا مَنازِلَ شیعَتِنا بِقَدرِ ما یُحسِنونَ مِن رِوایاتِهِم عَنّا ، فإنّا لا نَعُدُّ الفَقیهَ مِنهُم فَقیها حَتّی یَکونَ مُحَدَّثا ، فقیلَ لَهُ : أ وَ یَکونُ المُؤمِنُ مُحَدَّثا ؟ قالَ : یَکونُ مُفَهَّما ، و المُفَهَّمُ مُحَدَّثٌ . (3)

الأمالی للطوسی :مشوّق ترین جمله به آموختن دانش این سخن علی بن ابی طالب علیه السلام است که: ارزش هر انسانی به دانش اوست . (4)

امام باقر علیه السلام_ خطاب به فرزند خود حضرت صادق علیه السلام _فرمود : فرزندم! منزلتِ شیعیان را از اندازه روایت و معرفتشان بشناس؛ زیرا معرفت همان فهم روایت است و با فهم روایات است که مؤمن به عالیترین درجات ایمان می رسد. من در کتاب علی علیه السلام نگریستم؛ در آن جا این جمله را یافتم: همانا قدر و قیمت هر انسان، به معرفت اوست.

رجال الکشیّ :امام صادق علیه السلام فرمود: منزلتِ شیعیان ما را از اندازه روایاتی که از ما می دانند بشناسید. ما فقیه آنها را فقیه نشماریم مگر این که محدَّث باشد. عرض شد: آیا مؤمن هم محدَّث می باشد؟ فرمود: مفهَّم است و مفهَّم محدَّث (5) می باشد.

ص :17


1- الأمالی للطوسیّ: 494/1083 وقال المجلسی فی بحار الأنوار: 1/166 بعد أن ذکر الحدیث: قال الجوهری: فی الصحاح : 5/2099 . هو یُحسن الشیء أی یعلمه.
2- معانی الأخبار : 1/2.
3- رجال الکشّیّ : 1/6/2.
4- جوهری می گوید: هو یُحسن الشی ء یعنی: او آن چیز را می داند. بحار الأنوار : 1 / 166.
5- مُحدَّث کسی است که علوم و اخبار آسمانی به وسیله الهام با صدای فرشته به او می رسد اما شخص فرشته را نمی بیند و مفهَّم (تفهیم شده) کسی است که از طریق رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام تفسیر و تأویل قرآن به او فهمانیده شده باشد _ م

2790 - أقرَبُ النّاسِ مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ
2790 - نزدیکترین مردم به درجه پیامبری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقرَبُ النّاسِ مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ أهلُ الجِهادِ و أهلُ العِلمِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :طالِبُ العِلمِ رُکنُ الإسلامِ ، و یُعطی أجرَهُ مَعَ النَّبِیِّینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :عُلَماءُ اُمَّتی کَأنبیاءِ بَنی إسرائیلَ . (3)

(4)

2790

نزدیکترین مردم به درجه پیامبری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیکترین مردم به درجه پیامبری، مجاهدان و دانشمندانند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جوینده دانش رکن اسلام است و مزدش با پیامبران داده می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علمای امّت من، همانند پیامبران بنی اسرائیلند.

2791 - العُلَماءُ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ
2791 - علما وارثان پیامبرانند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ وَرَثَةُ الأنبیاءِ ، یُحِبُّهُم أهلُ السَّماءِ ، و یَستَغفِرُ لَهُمُ الحِیتانُ فِی البَحرِ إذا ماتوا إلی یَومِ القِیامَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ مَصابیحُ الأرضِ ، و خُلَفاءُ الأنبیاءِ ، و وَرَثَتی و وَرَثَةُ الأنبیاءِ . (6)

2791

علما وارثان پیامبرانند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علما وارثان پیامبرانند، اهل آسمان ایشان را دوست می دارند و هر گاه بمیرند ماهیان دریا تا روز رستاخیز برایشان آمرزش می طلبند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عُلما چراغهای روی زمینند و جانشینان پیامبران و وارثان من و وارثان پیامبران.

ص :18


1- کنز العمّال : 10647 .
2- کنز العمّال : 28729.
3- عوالی اللآلی : 4/77/67.
4- (انظر) العلم : باب 2804.
5- کنز العمّال : 28679.
6- کنز العمّال : 28677.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَفَقَّهْ فِی الدِّینِ ؛ فإنَّ الفُقَهاءَ وَرَثَةُ الأنبیاءِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ . (2)

عنه علیه السلام :(إنَّ) العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ و ذلکَ أنَّ الأنبِیاءَ لَم یُوَرِّثوا دِرهَمَا و لا دینارا ، و إنَّما أورَثوا أحادیثَ مِن أحادیثِهِم ، فمَن أخَذَ بِشَیءٍ مِنها فقَد أخَذَ حَظّا وافِرا ، فَانظُروا عِلمَکُم عَمَّن تَأخُذونَهُ . (3)

امام علی علیه السلام :در دین فقیه (دانا) شو؛ زیرا که فقیهان وارثان پیامبرانند.

امام صادق علیه السلام :همانا علما وارثان پیامبرانند.

امام صادق علیه السلام :علما وارثان پیامبرانند؛ زیرا پیامبران درهم و دینار به ارث نگذاشتند، بلکه احادیثی از خویش بر جای نهادند. پس، هر کس چیزی از این احادیث را بیاموزد، بهره ای فراوان برده است؛ بنا بر این، بنگرید که دانش خود را از چه کسی فرا می گیرید.

2792 - فَضلُ مِدادِ العُلَماءِ عَلی دِماءِ الشُّهَداءِ
2792 - برتری مُرکّب عالمان بر خون شهیدان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُوزَنُ یَومَ القِیامَةِ مِدادُ العُلَماءِ و دِماءُ الشُّهَداءِ فیَرجَحُ مِدادُ العُلَماءِ عَلی دِماءِ الشُّهَداءِ. (4)

عنه صلی الله علیه و آله :وُزِنَ حِبرُ العُلَماءِ بِدَمِ الشُّهَداءِ فرَجَحَ عَلَیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یوزَنُ مِدادُ العُلَماءِ و دَمُ الشُّهَداءِ ، یَرجَحُ مِدادُ العُلَماءِ عَلی دَمِ الشُّهَداءِ . (6)

2792

برتری مُرکّب عالمان بر خون شهیدان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت مرکّب عالمان و خون شهیدان با هم وزن می شوند و مرکّب عالمان بر خون شهیدان می چربد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرکّب دانشمندان با خون شهیدان وزن می شود و مرکّب بر خون می چربد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرکّب علما و خون شهدا با هم وزن می شود و کفه مرکّب علما بر خون شهدا سنگینی می کند.

ص :19


1- عوالی اللآلی : 4/60/5.
2- الکافی : 1/32/2.
3- الدعوات : 63/157.
4- الدرّ المنثور : 3/423 .
5- کنز العمّال : 28714.
6- کنز العمّال : 28902.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ جَمَعَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ النّاسَ فی صَعیدٍ واحِدٍ ، و وُضِعَتِ المَوازینُ ، فیُوزَنُ دِماءُ الشُّهَداءِ مَعَ مِدادِ العُلَماءِ، فیَرجَحُ مِدادُ العُلَماءِ عَلی دِماءِ الشُّهَداءِ . (1)

امام صادق علیه السلام :چون روز رستاخیز شود، خداوند عزّ و جلّ مردم را در دشتی فراخ گرد می آورد و ترازوها گذاشته می شود و خون شهیدان با مرکّب عالمان سنجیده می شود، اما کفّه مرکّب عالمان بر خون شهیدان سنگینی می کند.

2793 - العالِمُ حَیٌّ وإن ماتَ
2793 - دانشمند زنده است گرچه مرده باشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العالِمُ بَینَ الجُهّالِ کَالحَیِّ بَینَ الأمواتِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :هَلَکَ خُزّانُ الأموالِ و هُم أحیاءٌ ، و العُلَماءُ باقونَ ما بَقِیَ الدَّهرُ ، أعیانُهُم مَفقودَةٌ ، و أمثالُهُم فِی القُلوبِ مَوجودَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :العُلَماءُ باقونَ ما بَقِیَ اللَّیلُ و النَّهارُ . (4)

عنه علیه السلام :العالِمُ حَیٌّ و إن کانَ مَیِّتا ، الجاهِلُ مَیِّتٌ و إن کانَ حَیّا . (5)

(6)

2793

دانشمند زنده است گر چه مرده باشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانشمند در میان مردمان نادان، مانند زنده ای است در میان مردگان.

امام علی علیه السلام :مال اندوزان، با آن که زنده اند، مُرده اند و اهل علم، تا دنیا هست زنده اند. پیکرهایشان از میان می رود، امّا یادشان در دلها هست.

امام علی علیه السلام :تا گردش شب و روز هست، علما هستند.

امام علی علیه السلام :عالم زنده است، گر چه مرده باشد؛ نادان مرده است، گر چه زنده باشد.

ص :20


1- مستطرفات السرائر : 119/2.
2- الأمالی للطوسی : 521/1148.
3- نهج البلاغة : الحکمة 147.
4- غرر الحکم : 1481.
5- غرر الحکم : 1124 _ 1125.
6- (انظر) الموت : باب 3684 ، 3685.

2794 - فَضلُ العِلمِ عَلَی العِبادَةِ
2794 - برتری دانش بر عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَضلُ العِلمِ أحَبُّ إلَیَّ مِن فَضلِ العِبادَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العِلمُ أفضَلُ مِنَ العِبادَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خَرَجَ یَطلُبُ بابا مِن عِلمٍ لِیَرُدَّ بِه باطِلاً إلی حَقٍّ ، أو ضَلالَةً إلی هُدیً ، کانَ عَمَلُهُ ذلکَ کَعِبادَةِ مُتَعَبِّدٍ أربَعینَ عاما . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :قَلیلُ العِلمِ خَیرٌ مِن کَثیرِ العِبادَةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :نَومٌ مَعَ عِلمٍ خَیرٌ مِن صَلاةٍ عَلی جَهلٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :طَلَبُ العِلمِ أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِنَ الصَّلاةِ و الصِّیامِ و الحَجِّ و الجِهادِ فی سَبیلِ اللّهِ تَعالی. (6)

الاءمامُ علیٌّ علیه السلام :الکَلِمَةُ مِنَ الحِکمَةِ یَسمَعُها الرَّجُلُ فیَقولُ أو یَعمَلُ بِها خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ . (7)

2794

برتری دانش بر عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فضلیت علم نزد من خوشتر از فضیلت عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم برتر از عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای آموختن یک باب از دانشی بیرون رود تا به وسیله آن باطلی را به حق، یا گمراهی و ضلالتی را به هدایت باز گرداند، این کار او مانند عبادت چهل ساله عبادت کننده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اندکی دانش، بهتر از بسیاری عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوابِ توأم با علم و دانش، بهتر از نماز همراه با نادانی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزد خداوند، آموختن دانش برتر از نماز و روزه و حجّ و جهاد در راه خداوند متعال است.

امام علی علیه السلام :سخن حکیمانه ای که آدمی بشنود و آن را [برای دیگری] بازگو کند، یا به آن عمل نماید، بهتر از عبادت یک سال است.

ص :21


1- تحف العقول : 41 .
2- کنز العمّال : 28657.
3- الأمالی للطوسی : 619/1275.
4- منیة المرید : 105 .
5- منیة المرید : 104.
6- کنز العمّال : 28655.
7- بحار الأنوار : 1/183/93.

عنه علیه السلام :قَلیلُ العَمَلِ مَعَ کَثیرِ العِلمِ، خَیرٌ مِن کَثیرِ العَمَلِ مَعَ قَلیلِ العِلمِ و الشَّکِّ و الشُّبهَةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَذاکُرُ العِلمِ ساعَةً خَیرٌ مِن قِیامِ لَیلَةٍ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :عملِ اندکی که با علمِ بسیار همراه باشد، بهتر است از عملِ بسیاری که با علمِ اندک و شک و شبهه همراه باشد.

امام باقر علیه السلام :یک ساعت مذاکره علمی، بهتر از یک شب عبادت است.

2795 - فَضلُ العالِمِ عَلَی العابِدِ
2795 - برتری عالم بر عابد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَضلُ العالِمِ عَلَی العابِدِ کفَضلِ القَمَرِ عَلی سائرِ النُّجومِ لَیلَةَ البَدرِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فَضلَ العالِمِ عَلی العابِدِ کفَضلِ الشَّمسِ عَلی الکَواکِبِ ، و فَضلُ العابِدِ عَلی غَیرِ العابِدِ کفَضلِ القَمَرِ عَلی الکَواکِبِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :رَکعَةٌ مِن عالِمٍ بِاللّهِ خَیرٌ مِن ألفِ رَکعَةٍ مِن مُتَجاهِلٍ بِاللّهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :رَکعَتانِ یُصَلّیهِما العالِمُ أفضَلُ مِن ألفِ رَکعَةٍ یُصَلّیها العابِدُ . (7)

2795

برتری عالم بر عابد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برتری عالم بر عابد، مانند برتری ماه شب چهارده است بر دیگر ستارگان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا برتری عالم بر عابد، همچون برتری خورشید است بر ستارگان و برتری عابد بر غیر عابد، همانند برتری ماه است بر ستارگان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک رکعت نماز عالمِ به خدا، بهتر از هزار رکعت نماز جاهلِ به خداست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو رکعت نمازی که عالم می گزارد، برتر از هزار رکعت نمازی است که عابد می خواند.

ص :22


1- الاختصاص : 245.
2- الاختصاص : 245.
3- (انظر) العبادة : باب 2459.
4- ثواب الأعمال : 159/1 .
5- بحار الأنوار : 2/19/49.
6- کنز العمّال : 28786.
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/367/5762.

عنه صلی الله علیه و آله :ساعَةٌ مِن عالِمٍ یَتَّکِئُ عَلی فِراشِهِ یَنظُرُ فی عَمَلِهِ ، خَیرٌ مِن عِبادَةِ العابِدِ سَبعینَ عاما. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :فَضلُ العالِمِ عَلی الشَّهیدِ دَرَجَةٌ ، و فَضلُ الشَّهیدِ عَلی العابِدِ دَرَجةٌ ، و فَضلُ النَّبِیِّ عَلَی العالِمِ دَرَجَةٌ ، و فَضلُ القُرآنِ عَلی سائرِ الکَلامِ کَفَضلِ اللّهِ عَلی خَلقِهِ ، و فَضلُ العالِمِ عَلی سائرِ النّاسِ کَفَضلی عَلی أدناهُم . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :عالِمٌ یُنتَفِعُ بِعِلمِه ، أفضَلُ مِن سَبعینَ ألفِ عابِدٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عالِمٌ أفضَلُ مِن ألفِ عابِدٍ و ألفِ زاهِدٍ . (4)

عنه علیه السلام :یَأتی صاحِبُ العِلمِ قُدّامَ العابِدِ بِرَبوَةٍ مَسیرَةَ خَمسِ مِئَةِ عامٍ . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یک ساعت تکیه زدن عالم بر بستر خویش و نگریستن در کار و عملش، بهتر از هفتاد سال عبادت عابد است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برتری عالم بر شهید یک درجه است و برتری شهید بر عابد یک درجه و برتری پیامبر بر عالم یک درجه و برتری قرآن بر دیگر گفتارها مانند برتری خداست بر آفریدگانش و برتری عالم بر دیگر مردمان، همچون برتری من است بر کمترین آنها.

امام باقر علیه السلام :عالمی که از علمش بهره بَرَد، برتر از هفتاد هزار عابد است.

امام صادق علیه السلام :یک عالم برتر از هزار عابد و هزار زاهد است.

امام صادق علیه السلام :[در قیامت] شخص عالم، پانصد سال جلوتر از عابد به سوی تپه ای بلند [که محل استقرار آنهاست ]می آید. (7)

2796 - سَبَبُ تَفضیلِ العالِمِ عَلَی العابِدِ
2796 - علت برتری دادن عالم بر عابد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَضلُ العالِمِ عَلی العابِدِ بِسَبعینَ دَرَجَةً ، بَینَ کُلِّ دَرَجَتَینِ حُضْرُ الفَرَسِ سَبعینَ عاما ؛ و ذلکَ أنَّ الشَّیطانَ یَضَعُ البِدعَةَ لِلنّاسِ فیُبصِرُها العالِمُ فیَنهی عَنها ، و العابِدُ مُقبِلٌ عَلی عِبادَتِهِ لا یَتَوَجَّهُ لَها و لا یَعرِفُها . (8)

2796

علت برتری دادن عالم بر عابد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عالم، هفتاد درجه بر عابد برتری دارد که فاصله هر درجه از دیگری به اندازه ای است که یک اسب هفتاد سال بدود. علت این برتری آن است که شیطان در میان مردم بدعتی می گذارد و دانشمند به آن پی می برد و مردم را از آن نهی می کند، اما عابد سرگرم عبادت خود است و به بدعت نه توجهی دارد و نه آن را می شناسد.

ص :23


1- روضة الواعظین : 16.
2- مجمع البیان : 9/380.
3- الدعوات : 62/153 .
4- تحف العقول : 364.
5- بحار الأنوار : 2/18/48.
6- (انظر) الفقه : باب 3190.
7- درباره معنای این حدیث سه وجه ذکر شده است. مراجعه کنید به بحار الأنوار : 2 / 18.
8- روضة الواعظین : 17.

عنه صلی الله علیه و آله :وَ الّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدهِ ! لَعالِمٌ واحِدٌ أشَدُّ عَلی إبلیسَ مِن ألفِ عابِدٍ ؛ لأِنَّ العابِدَ لِنَفسِهِ و العالِمَ لِغَیرِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَکعَتانِ مِن عالِمٍ خَیرٌ مِن سَبعینَ رَکعَةً مِن جاهِلٍ ؛ لأِنَّ العالِمَ تَأتیهِ الفِتنَةُ فیَخرُجُ مِنها بِعِلمِهِ ، و تَأتی الجاهِلَ فیَنسِفُهُ نَسفا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ بَعَثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ العالِمَ و العابِدَ ، فإذا وَقَفا بَینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ قیلَ لِلعابِدِ : انطَلِق إلَی الجَنَّةِ ، و قیلَ لِلعالِمِ : قِفْ تَشفَعْ لِلنّاسِ بِحُسنِ تَأدیبِکَ لَهُم . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :یُقالُ لِلعابِدِ یَومَ القِیامَةِ : نِعمَ الرَّجُلُ کُنتَ، هَمَّتکَ ذاتُ نَفسِکَ و کَفَیتَ النّاسَ مَؤونَتَکَ فَادخُلِ الجَنَّةَ . ألا إنّ الفَقیهَ مَن أفاضَ عَلَی النّاسِ خَیرَهُ ، و أنقَذَهُم مِن أعدائهِم ......... و یُقالُ لِلفَقیهِ : یا أیُّها الکافِلُ لأِیتامِ آلِ مُحَمَّدٍ ، الهادی لِضُعَفاءِ مُحِبّیهِم و مَوالیهِم ، قِفْ حَتّی تَشفَعَ لِکُلِّ مَن أخَذَ عَنکَ أو تَعَلَّمَ مِنکَ . (4) (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست، هر آینه وجود یک عالم برای ابلیس سخت تر از هزار عابد است؛ زیرا عابد به فکر خویشتن است و عالم در اندیشه دیگران.

امام علی علیه السلام :دو رکعت نماز عالم، بهتر از هفتاد رکعت نماز نادان است؛ زیرا عالم با فتنه (شرایط گمراه کننده) رو به رو می شود، امّا به واسطه دانش خود از آن بیرون می رود، ولی جاهل با فتنه رو به رو می گردد و در آن خُرد و متلاشی می شود.

امام صادق علیه السلام :چون روز قیامت شود خداوند عزّ و جلّ عالم و عابد را برانگیزد. چون آن دو در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ بایستند، به عابد گفته شود: به بهشت برو و به عالم گفته شود: بایست و به سبب آن که مردم را نیکو تربیت کردی، شفاعتشان کن.

امام رضا علیه السلام :روز قیامت به عابد گفته می شود: آدم خوبی بودی، به خودت پرداختی و زحمت خود را از دوش مردم برداشتی. به بهشت درآی. بدانید که فقیه کسی است که خیر خود را بر مردم فرو ریزد و آنان را از دشمنانشان برهاند ......... به فقیه گفته می شود: ای کسی که سرپرستی یتیمان آل محمّد را به عهده گرفتی و دوستداران و پیروانِ مستضعف آنان را هدایت کردی! بایست، تا برای هر کس که از تو بهره مند شده یا دانش آموخته شفاعت کنی.

ص :24


1- کنز العمّال : 28908.
2- الاختصاص : 245.
3- علل الشرائع : 394/11.
4- الاحتجاج : 1/14/9.
5- (انظر) الفقه : باب 3192.

2797 - مَوتُ العالِمِ
2797 - درگذشت عالم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَوتُ العالِمِ ثُلمَةٌ فی الإسلامِ لا تُسَدُّ ما اختَلَفَ اللَّیلُ و النَّهارُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما قَبَضَ اللّهُ تَعالی عالِما مِن هذهِ الاُمَّةِ إلاّ کانَ ثَغرَةٌ فِی الإسلامِ ، لا تُسَدُّ ثُلمَتُهُ إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَوتُ العالِمِ مُصیبَةٌ لا تُجبَرُ و ثُلمَةٌ لا تُسَدُّ ، و هُوَ نَجمٌ ط_مِسَ ، و مَوتُ قَبیلَةٍ أیسَرُ مِن مَوتِ عالِمٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «أ وَ لَمْ یَرَوا أنّا نَأْتی الأرْضَ نَنْقُصُها مِن أطْرافِها» (4) _: فَقدُ العُلَماءِ . (5)

(6)

2797

درگذشت عالم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ عالم، رخنه ای است در اسلام که تا شب و روز در گردش است، هیچ چیز آن را نمی بندد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال عالمی را از میان این امت نَبرَد، مگر این که رفتن او رخنه ای در اسلام باشد، که تا روز قیامت این رخنه بسته نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ عالم مصیبتی جبران نا پذیر و رخنه ای بسته ناشدنی است. او ستاره ای است که غروب می کند. مرگ یک قبیله آسانتر از مرگ یک عالم است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «آیا ندیدند که ما از اطراف زمین می کاهیم» _فرمود : مراد از دست رفتن علماست.

ص :25


1- کنز العمّال : 28760.
2- کنز العمّال : 28812.
3- کنز العمّال : 28858.
4- الرعد : 41 .
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/186/560.
6- (انظر) الفقه : باب 3195.

2798 - النَّظَرُ إلی وَجهِ العالِمِ عِبادَةٌ
2798 - نگریستن به چهره عالم عبادت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :النَّظَرُ إلی وَجهِ العالِمِ عِبادَةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :النَّظَرُ إلی وَجهِ عَلِیٍّ عِبادَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :النَّظَرُ فی وَجهِ العالِمِ حُبّا لَهُ عِبادَةٌ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : النَّظَرُ فی وُجوهِ العُلَماءِ عِبادَةٌ _: هُوَ العالِمُ الّذی إذا نَظَرتَ إلَیهِ ذَکَّرَکَ الآخِرَةَ ، و مَن کانَ خِلافَ ذلکَ فَالنَّظَرُ إلَیهِ فِتنَةٌ . (4)

(5)

2798

نگریستن به چهره عالم عبادت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگریستن به چهره عالم، عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگریستن به چهره علی، عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه مهر آمیز به چهره عالم، عبادت است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که: نگریستن به چهره علما عبادت است _فرمود : منظور عالمی است که چون به او بنگری، تو را به یاد آخرت اندازد و کسی که بر خلاف این باشد، نگاه کردن به او فتنه (گمراهی) است.

2799 - الحَثُّ عَلی طَلَبُ العِلمِ
2799 - ترغیب به طلب دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُطلُبوا العِلمَ و لَو بِالصِّینِ؛ فإنَّ طَلَبَ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ . (6)

2799

ترغیب به طلب دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش را فرا گیرید، گر چه در چین باشد؛ زیرا طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است.

ص :26


1- بحار الأنوار : 1/195/14.
2- تاریخ دمشق : 42/350/8932 .
3- النوادر للراوندی : 110/94 .
4- تنبیه الخواطر : 1/84.
5- (انظر) النظر : باب 3826. تاریخ دمشق لابن عساکر «ترجمة الإمام علیّ علیه السلام » : 2 / 391.
6- کنز العمّال : 28697 ، 28698.

عنه صلی الله علیه و آله :اُطلُبوا العِلمَ ؛ فإنَّهُ السَّبَبُ بَینَکُم و بَینَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُطلُبوا التَّعَلُّمَ و لَو بِخَوضِ اللُّجَجِ و شَقِّ المُهَجِ . (2)

عنه علیه السلام :لَو عَلِمَ النّاسُ ما فی طَلَبِ العِلمِ لَطَلَبوهُ و لَو بِسَفکِ المُهَجِ و خَوضِ اللُّجَجِ . (3)

لقمانُ علیه السلام_ لاِبنِهِ و هُوَ یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، اِجعَلْ فی أیّامِکَ و لَیالیکَ و ساعاتِکَ نَصیبا لَکَ فی طَلَبِ العِلمِ ، فإنَّکَ لَن تَجِدَ لَکَ تَضییعا مِثلَ تَرکِهِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم بیاموزید؛ زیرا علم، رشته پیوند میان شما و خداوند عزّ و جلّ است.

امام صادق علیه السلام :در جستجوی آموختن دانش برآیید، گر چه با فرو رفتن در ژرفای دریاها و شکافتن دل ها (ریختن خون ها) باشد.

امام صادق علیه السلام :اگر مردم می دانستند که علم چه فوایدی دارد، هر آینه در جستجوی آن بر می آمدند گر چه در راه آن خون بریزند و در ژرفای دریاها فرو روند.

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزند خود _فرمود : فرزندم! در روزها و شبها و ساعات عمر خود، بهره ای را به آموختن دانش اختصاص بده؛ زیرا برای خود هرگز لطمه ای بزرگتر از ترک علم نخواهی یافت.

2800 - طَلَبُ العِلمِ
2800 - تحصیل علم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِقاحُ المَعرِفَةِ دِراسةُ العِلْمِ. (5)

عنه علیه السلام :مُدارَسةُ العِلمِ لَذَّةُ العُلَماءِ . (6)

عنه علیه السلام :اُطلُبِ العِلمَ تَزدَدْ عِلما. (7)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :دِراسةُ العِلمِ لِقاحُ المَعرِفَةِ، و طولُ التَّجارِبِ زِیادَةٌ فِی العَقلِ. (8)

2800

تحصیل علم

امام علی علیه السلام :باروریِ شناخت به کسب دانش است.

امام علی علیه السلام :گفت و گوی علمی، لذّت دانشمندان است.

امام علی علیه السلام :دانش بجوی، تا بر دانشت افزوده شود.

امام حسین علیه السلام :فراگیری دانش، معرفت را بارور می کند و تجربه های زیاد، بر خِرد می افزاید.

ص :27


1- الأمالی للمفید : 29/1.
2- أعلام الدین : 303.
3- عوالی اللآلی : 4/61/9.
4- الأمالی للطوسی : 68/99.
5- غرر الحکم : 7622.
6- غرر الحکم : 9755.
7- غرر الحکم : 2276.
8- بحار الأنوار : 78/128/11.

2801 - وُجوبُ طَلَبِ العِلمِ
2801 - تحصیل علم واجب است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ ، ألا إنَّ اللّهَ یُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ فی کُلِّ حالٍ . (4)

عنه علیه السلام :طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ مِن فَرائضِ اللّهِ . (5)

2801

تحصیل علم واجب است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تحصیلِ دانش بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تحصیل دانش بر هر مسلمانی واجب است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است. بدانید که خداوند جویندگان دانش را دوست دارد.

امام صادق علیه السلام :فرا گرفتنِ دانش در هر حالی واجب است.

امام صادق علیه السلام :طلبِ علم یکی از فرایض خداوند است.

2802 - مَنهومانِ لا یَشبَعانِ
2802 - دو پرخور سیر ناشدنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنهومانِ لا یَشبَعُ طالِبُهُما: طالِبُ العِلمِ و طالِبُ الدّنیا . (6)

2802

دو پرخور سیر ناشدنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو پُر خورند که هیچ گاه سیر نمی شوند: جوینده دانش و جوینده دنیا.

ص :28


1- تنبیه الخواطر : 2/176.
2- الأمالی للطوسی : 488/1069.
3- الکافی : 1/30/1.
4- بحار الأنوار : 1/172/27 .
5- بحار الأنوار : 1/172/28.
6- کنز العمّال : 28932 ، 28933 نحوه.

عنه صلی الله علیه و آله :مَنهومانِ لا یَشبَعانِ : طالِبُ عِلمٍ ، و طالِبُ دُنیا ، فأمّا طالِبُ العِلمِ فیَزدادُ رِضَی الرَّحمنِ ، و أمّا طالِبُ الدّنیا فیَتَمادی فِی الطُّغیانِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أجوَعُ النّاسِ طالِبُ العِلمِ ، و أشبَعُهُمُ الّذی لا یَبتَغیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ صاحِبِ عِلمٍ غَرثانُ إلی عِلمٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العالِمُ مَن لا یَشبَعُ مِنَ العِلمِ و لا یَتَشَبَّعُ بِه . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنهومانِ لا یَشبَعانِ : مَنهومُ عِلمٍ ، و مَنهومُ مالٍ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو پُر خورند که سیر نمی شوند: جوینده دانش و جوینده دنیا. اما جوینده دانش بر خشنودی خداوند بخشنده می افزاید و جوینده دنیا در ورطه طغیان و سرکشی فرو می رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گرسنه ترین مردم، جوینده دانش است و سیرترین آنها کسی است که جویای دانش نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر دارنده دانشی، گرسنه دانشی دیگر است.

امام علی علیه السلام :دانشمند کسی است که از دانش سیر نشود و وانمود به سیر شدن از آن نیز نکند.

امام صادق علیه السلام :دو حریصند که سیری ناپذیرند: حریص دانش و حریص ثروت.

2803 - طالِبُ العِلمِ
2803 - جویای دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طالِبُ العِلمِ بَینَ الجُهّالِ کَالحَیِّ بَینَ الأمواتِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :طالِبُ العِلمِ لا یَموتُ ، أو یُمَتِّعَ جِدَّهُ بِقَدرِ کَدِّهِ . (7)

2803

جویای دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جویای دانش در میان مردمانِ نادان، همچون شخص زنده است در میان مردگان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جوینده دانش نمیرد تا این که از کوشش خود به اندازه رنجی که برده است بهره مند شود.

ص :29


1- بحار الأنوار : 1/182/75.
2- کنز العمّال : 28684.
3- کنز العمّال : 28935.
4- غرر الحکم : 1740.
5- الخصال : 53/69.
6- کنز العمّال : 28726.
7- عوالی اللآلی : 1/292/172.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا جاءَ المَوتُ لِطالِبِ العِلمِ و هُوَ عَلی هذهِ الحالَةِ ماتَ و هُوَ شَهیدٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ فهُوَ فی سَبیلِ اللّهِ حَتّی یَرجِعَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ عِلما فَأدرَکَهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ کِفلَینِ مِنَ الأجرِ ، و مَن طَلَبَ عِلما فلَم یُدرِکْهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ کِفلاً مِنَ الأجرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ فهُوَ کالصّائمِ نَهارَهُ ، القائمِ لَیلَهُ ، و إنَّ بابا مِنَ العِلمِ یَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَیرٌ لَهُ مِن أن یَکونَ أبو قُبَیسٍ ذَهَبا فأنفَقَهُ فی سَبیلِ اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ تَکَفَّلَ اللّهُ لَهُ بِرِزقِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَفَقَّهَ فی دِینِ اللّهِ کَفاهُ اللّهُ هَمَّهُ و رَزَقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :طالِبُ العِلمِ طالِبُ الرَّحمَةِ ، طالِبُ العِلمِ رُکنُ الإسلامِ ، و یُعطی أجرَهُ مَعَ النَّبِیّینَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه مرگ دانش جویی در حال آموختن دانش فرا رسد، شهید مرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در طلب دانش بیرون رود، تا زمانی که برگردد، در راه خدا گام برمی دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در طلب دانشی برآید و آن را فرا چنگ آورد، خداوند برایش دو بهره از پاداش نویسد و هر که در طلب دانشی برآید و به آن دست نیابد، خداوند برایش یک بهره از پاداش رقم زند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دانش بجوید، مانند کسی است که روز خود را به روزه گذراند و شبش را به عبادت. اگر کسی یک باب علم بیاموزد، برایش بهتر است از این که کوه ابو قبیس طلا باشد و او آن را در راه خدا انفاق کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دانش بجوید، خداوند روزی او را به عهده گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در راه آموختن و فهمیدن دین خدا بکوشد، خداوند خواهش و روزی او را، از جایی که گمانش را هم نمی برد تأمین کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جویای دانش جویای رحمت است. جوینده دانش رکن اسلام است و پاداشش با پیامبران داده می شود.

ص :30


1- الترغیب و الترهیب : 1/97/16.
2- کنز العمّال : 28702.
3- منیة المرید : 99.
4- منیة المرید : 100.
5- کنز العمّال : 28701.
6- کنز العمّال : 28855.
7- کنز العمّال : 28729.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ بابا مِنَ العِلمِ لِیُصلِحَ بِه نَفسَهُ أو لِمَن بَعدَهُ ، کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الأجرِ بِعَدَدِ رَملِ عالِجٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشّاخِصُ فی طَلَبِ العِلمِ کَالمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :لِطالِبِ العِلمِ عِزُّ الدّنیا و فَوزُ الآخِرَةِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن عَبدٍ یَغدو فی طَلَبِ العِلمِ أو یَروحُ إلاّ خاضَ الرَّحمَةَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در جستجوی بابی از دانش برآید تا به وسیله آن خود یا آیندگان را اصلاح گرداند، خداوند به شمار ریگهای ریگستان برایش پاداش نویسد.

امام علی علیه السلام :سفر کننده در جستجوی دانش، مانند جهاد کننده در راه خداست.

امام علی علیه السلام :برای جوینده دانش عزّت دنیا و رستگاری آخرت است.

امام باقر علیه السلام :هیچ بنده ای نیست که روز یا شب در طلب دانش برآید مگر این که غرق رحمت [خدا ]شود.

2804 - طالِبُ العِلمِ وَالنُّبُوَّةُ
2804 - جوینده دانش و پیامبری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن جاءَ أجَلُهُ و هُوَ یَطلُبُ العِلمَ لِیُحیِیَ بِهِ الإسلامَ لَم یَفضُلْهُ النَّبِیّونَ إلاّ بِدَرَجَةٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ بابا مِنَ العِلمِ لِیُحیِیَ بِهِ الإسلامَ کانَ بَینَهُ و بَینَ الأنبیاءِ دَرَجَةٌ فِی الجَنَّةِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جاءَ أجَلُهُ و هُوَ یَطلُبُ العِلمَ لَقِیَ اللّهَ تَعالی و لَم یَکُن بَینَهُ و بَینَ النَّبِیّینَ إلاّ دَرَجَةُ النُّبُوَّةِ . (7)

2804

جوینده دانش و پیامبری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در جستجوی دانشی برای زنده کردن اسلام باشد و در آن حال مرگش فرا رسد، پیامبران بر او برتری ندارند مگر یک درجه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در جستجوی بابی از علم برآید تا به وسیله آن اسلام را زنده بدارد، در بهشت، میان او و پیامبران، تنها یک درجه فاصله باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در حال طلب دانش مرگش فرا رسد، خداوند متعال را در حالی دیدار کند که میان او و پیامبران جز درجه پیامبری فاصله نباشد.

ص :31


1- کنز العمّال : 28837.
2- روضة الواعظین : 15.
3- غرر الحکم : 7349.
4- ثواب الأعمال : 160/2.
5- کنز العمّال : 28832.
6- کنز العمّال : 28833.
7- کنز العمّال : 28831.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن جاءَتهُ مَنِیَّتُهُ و هُوَ یَطلُبُ العِلمَ فبَینَهُ و بَینَ الأنبیاءِ دَرَجَةٌ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هر کس در حال طلب دانش مرگش فرا رسد، میان او و پیامبران تنها یک درجه تفاوت باشد.

2805 - طالِبُ العِلمِ وَالمَلائِکَةُ
2805 - جوینده دانش و فرشتگان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طالِبُ العِلمِ تَبسُطُ لَهُ المَلائکَةُ أجنِحَتَها رِضیً بِما یَطلُبُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ المَلائکَةَ لَتَضَعُ أجنِحَتَها لِطالِبِ العِلمِ حَتّی یَطَأ عَلَیها ، رِضیً بِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ طالِبَ العِلمِ لَتَحُفُّهُ المَلائکَةُ بِأجنِحَتِها ، ثُمَّ یَرکَبُ بَعضُها بَعضا حَتّی یَبلُغوا سَماءَ الدّنیا مِن مَحَبَّتِهِم لِما یَطلُبُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ طالِبَ العِلمِ تَبسُطُ لَهُ المَلائکَةُ أجنِحَتَها و تَستَغفِرُ لَهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَدا فی طَلَبِ العِلمِ أظَلَّت عَلَیهِ المَلائکَةُ، و بُورِکَ لَهُ فی مَعیشَتِهِ، و لَم یَنقُصْ مِن رِزقِهِ. (7)

2805

جوینده دانش و فرشتگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرشتگان بالهای خود را برای جوینده دانش می گسترانند؛ چون از آنچه او می جوید خشنودند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا فرشتگان بالهای خود را زیر پاهای جوینده دانش می گسترانند؛ چون از او خشنودند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا جوینده دانش را فرشتگان، با بالهای خود در میان می گیرند و آن گاه بر دوش یکدیگر سوار می شوند تا به آسمان دنیا برسند؛ زیرا که فرشتگان آنچه را او می جوید دوست می دارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرشتگان، بالهای خود را برای جوینده دانش می گسترانند و برایش آمرزش می طلبند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که صبحگاهان در طلب دانش بیرون رود، فرشتگان بر سر او سایه افکنند و زندگیش با برکت شود و از روزیش چیزی کاسته نگردد.

ص :32


1- مجمع البیان : 9/380.
2- (انظر) العلم : باب 2790.
3- کنز العمّال : 28725.
4- عوالی اللآلی : 1/106/44.
5- منیة المرید : 107.
6- کنز العمّال : 28745.
7- منیة المرید : 103.

2806 - طالِبُ العِلمِ وَالجَنَّةُ
2806 - جوینده دانش و بهشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَلَکَ طَریقا یَطلُبُ فیهِ عِلما ، سَلَکَ اللّهُ بِهِ طَریقا مِن طُرُقِ الجَنَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَلَکَ طَریقا یَطلُبُ فیهِ عِلما ، سَلَکَ اللّهُ بهِ طَریقا إلَی الجَنَّةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلَیَّ أنَّهُ مَن سَلَکَ مَسلَکا یَطلُبُ فیهِ العِلمَ ، سَهَّلتُ لَهُ طَریقا إلَی الجَنَّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ طَریقٌ ، و طَریقُ الجَنَّةِ العِلمُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خَرَجَ یُریدُ عِلما یَتَعَلَّمُهُ فُتِحَ لَهُ بابٌ إلَی الجَنَّةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ فی طَلَبِ العِلمِ کانَتِ الجَنَّةُ فی طَلَبِهِ . (6)

2806

جوینده دانش و بهشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای آموختن دانشی راهی را بپیماید، خداوند او را بر یکی از راههای بهشت برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در جستجوی دانشی راهی را بپیماید، خداوند او را در راهی به سوی بهشت حرکت دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به من وحی فرمود که هر کس در طلب دانش راهی را بپیماید، برایش راهی به سوی بهشت هموار کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی راهی دارد و راه بهشت دانش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای آموختن دانشی بیرون رود، دری به سوی بهشت به رویش گشوده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در جستجوی دانش باشد، بهشت در جستجوی او برآید.

2807 - استِغفارُ کُلِّ شَی ءٍ لِطالِبِ العِلمِ
2807 - آمرزش خواهی همه اشیاء برای جوینده دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ طالِبَ العِلمِ یَستَغفِرُ لَهُ کُلُّ شَیءٍ حَتَّی الحِیتانُ فِی البَحرِ . (7)

2807

آمرزش خواهی همه اشیاء برای جوینده دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه اشیاء، حتی ماهیان دریا، برای جوینده دانش آمرزش می طلبند.

ص :33


1- کنز العمّال : 28746.
2- الأمالی للصدوق : 116/99 .
3- بحار الأنوار : 1/173/33.
4- کنز العمّال : 28803.
5- کنز العمّال : 28823.
6- کنز العمّال : 28842.
7- کنز العمّال : 28653.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ طالِبَ العِلمِ لَیَستَغفِرُ لَهُ کُلُّ شَیءٍ ؛ حَتّی حِیتانُ البَحرِ ، و هَوامُّ الأرضِ ، و سِباعُ البَرِّ و أنعامُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خَرَجَ مِن بَیتِه یَطلُبُ عِلما شَیَّعَهُ سَبعونَ ألفَ مَلَکٍ یَستَغفِرونَ لَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ جَمیعَ دَوابِّ الأرضِ لَتُصَلّی عَلی طالِبِ العِلمِ حَتَّی الحِیتانُ فِی البَحرِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طالِبُ العِلمِ یَستَغفِرُ لَهُ کُلُّ شَیءٍ ؛ حَتَّی الحِیتانُ فِی البحار ، و الطَّیرُ فی جَوِّ السَّماءِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه اشیاء، حتی ماهیان دریا و حشرات و خزندگان روی زمین و درندگان و چرندگان صحرا، برای جوینده دانش آمرزش می طلبند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای آموختن دانشی از خانه اش بیرون رود، هفتاد هزار فرشته در پی او روان شوند و برایش آمرزش طلبند.

امام باقر علیه السلام :همه جنبندگان روی زمین و حتی ماهیان دریا، بر جوینده دانش درود می فرستند.

امام صادق علیه السلام :همه اشیاء، حتی ماهیان دریاها و مرغان هوا، برای جوینده دانش آمرزش می طلبند.

2808 - التَّعلیمُ
2808 - آموختن

الکتاب :

«مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَ_ابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادًا لِّی مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَ_کِن کُونُواْ رَبَّ_انِیِّینَ بِمَا کُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَ_ابَ وَ بِمَا کُنتُمْ تَدْرُسُونَ ». (5)

2808

آموختن

قرآن :

«نَسزَد هیچ بشری را که خدا به او کتاب و حکمت و نبوت بدهد، آن گاه به مردم بگوید که بندگان من باشید نه خدا. بلکه [ سزاوار آنست که بگوید: ]مردمی الهی و ربّانی باشید به آن گونه که کتاب خدا را یاد داده و یاد گرفته اید».

ص :34


1- الأمالی للمفید : 29/1.
2- الأمالی للطوسی : 182/306.
3- بحار الأنوار : 1/173/31 .
4- بحار الأنوار : 1/173/30.
5- آل عمران : 79.

الحدیث :

عیسی علیه السلام :مَن عَلِمَ ، و عَمِلَ ، و عَلَّمَ ، عُدَّ فِی المَلَکوتِ الأعظمِ عَظیما . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِنَ الصَّدَقَةِ أن یَتَعَلَّمَ الرَّجُلُ العِلمَ و یُعَلِّمَهُ النّاسَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الصَّدَقَةِ أن یَعلَمَ المَرءُ عِلما ثُمَّ یُعَلِّمَهُ أخاهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :زَکاةُ العِلمَ تَعلیمُهُ مَن لا یَعلَمُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما تَصَدَّقَ النّاسُ بِصَدَقَةٍ أفضَلَ مِن عِلمٍ یُنشَرُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أخَذَ اللّهُ عَلی أهلِ الجَهلِ أن یَتَعَلَّموا حَتّی أخَذَ عَلی أهلِ العِلمِ أن یُعَلِّموا . (6)

عنه علیه السلام :ما أخَذَ اللّهُ سُبحانَهُ عَلی الجاهِلِ أن یَتَعَلَّمَ حَتّی أخَذَ عَلی العالِمِ أن یُعَلِّمَ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولهِ تَعالی : «مِمّا رَزَقناهُم یُنْفِقونَ» (8) _: مِمّا عَلَّمناهُم یُنبِؤونَ ، و مِمّا عَلَّمناهُم مِنَ القُرآن یَتلُونَ . (9)

حدیث :

عیسی علیه السلام :هر کس بداند و عمل کند و یاد دهد، در ملکوت اعظم با عظمت به شمار آید!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر کسی علم بیاموزد و آن را به مردم بیاموزاند، این کار او صدقه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین صدقه این است که انسان علمی را بیاموزد و سپس آن را به برادر خود آموزش دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زکات دانش، آموختن آن است به کسی که نمی داند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم هیچ صدقه ای ندادند که برتر از دانشی باشد که در میان مردم پخش شود.

امام علی علیه السلام :خداوند، نادانان را برای آموختن علم متعهّد نکرد مگر این که پیشتر دانایان را به آموزش دادن آن متعهد و موظّف ساخت.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، نادان را برای آموختن علم متعهّد نکرد مگر این که [قبلاً ]دانا را به آموزش دادن متعهّد و موظّف ساخت.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «از آنچه روزیشان داده ایم، انفاق می کنند» _فرمود : یعنی از آنچه به آنها یاد داده ایم ، [دیگران را] آگاه می سازند و آنچه از قرآن به آنها آموخته ایم، تلاوت می کنند.

ص :35


1- تنبیه الخواطر : 1/82.
2- عدّة الداعی : 63.
3- منیة المرید : 105.
4- عدّة الداعی : 63.
5- کنز العمّال : 28809.
6- نهج البلاغة : الحکمة 478.
7- غرر الحکم : 9650.
8- البقرة : 3 .
9- معانی الأخبار : 23/2.

عنه علیه السلام :إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ زَکاةً ، و زَکاةُ العِلمِ أن یُعَلِّمَهُ أهلَهُ . (1)

معانی الأخبار عن عبدِ السلامِ بنِ صالحٍ الهرویّ :سَمعتُ أبا الحسنِ الرِّضا علیه السلام یقولُ: رَحِمَ اللّهُ عَبدا أحیا أمرَنا ، فقُلتُ لَهُ : فَکَیفَ یُحیِی أمرَکُم ؟ قالَ : یَتَعَلَّمُ عُلومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ ، فإنَّ النّاسَ لَو عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :هر چیزی، زکاتی دارد و زکات دانش، آموختن آن است به اهلش.

معانی الأخبار_ به نقل از عبد السلام بن صالح _: از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود : رحمت خدا بر آن بنده ای که امرِ (امامت) ما را زنده کند. عرض کردم: چگونه امرِ شما را زنده کند؟ فرمود: علوم ما را بیاموزد و آنها را به مردم بیاموزاند؛ زیرا اگر مردم زیبایی های سخنان ما را بدانند، بی گمان از ما پیروی می کنند.

2809 - ثَوابُ التَّعلیمِ
2809 - ثواب آموختن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَجیءُ الرَّجُلُ یَومَ القِیامَةِ و لَهُ مِنَ الحَسَناتِ کالسَّحابِ الرُّکامِ أو کالجِبالِ الرَّواسی ، فیَقولُ : یا رَبِّ ، أنّی لی هذا و لَم أعمَلها ؟ فیَقولُ : هذا عِلمُکَ الّذی عَلَّمتَهُ النّاسَ یُعمَلُ بِهِ مِن بَعدِکَ . (4)

2809

ثواب آموختن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت، مردی را می آورند با حسناتی چون ابرهای انبوه، یا کوههای سر به فلک کشیده. او می گوید: پروردگارا! اینها را من انجام نداده ام، از کجا آمده اند؟ خداوند می فرماید: اینها همان دانشی است که به مردم آموختی و بعد از تو به آنها عمل می شد.

ص :36


1- تحف العقول : 364.
2- معانی الأخبار : 180/1.
3- (انظر) العلم : باب 2811 ، 2813. القرآن : باب 3244.
4- بحار الأنوار : 2/18/44 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن عَلَّمَ بابَ هُدیً فلَهُ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بِهِ ، و لا یُنقَصُ اُولئکَ مِن اُجورِهِم شَیئا . (1)

بحار الأنوار عن أبی بصیرٍ :سَمِعتُ أبا عبد اللّهِ علیه السلام یقولُ : مَن عَلَّمَ خَیرا فَلَهُ بِمِثلِ أجرِ مَن عَمِلَ بِهِ ، قُلتُ : فإن عَلَّمَهُ غَیرَهُ یَجری ذلکَ لَهُ ؟ قالَ : إن عَلَّمَهُ النّاسَ کُلَّهُم جَری لَهُ ، قُلتُ : فإن ماتَ ؟ قالَ : و إن ماتَ . (2)

امام باقر علیه السلام :هر که یک باب هدایت آموزش دهد، برای او همانند پاداش کسی باشد که به آن عمل کند و از پاداش عمل کنندگانِ به آن نیز چیزی کاسته نمی شود.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: هر کس کار خوبی را به دیگری بیاموزد، برایش همانند پاداش کسی باشد که به آن عمل کند. عرض کردم: اگر متعلّم آن علم را به دیگری بیاموزد، آیا باز هم پاداشی برای او (معلّم اولی) هست؟ فرمود: اگر به همه مردم [هر یک به واسطه دیگری ]آموزش دهد برای او همانند آن پاداش هست. عرض کردم: حتی اگر [معلّم اول] مرده باشد؟ فرمود: حتی اگر مرده باشد .

2810 - آثارُ إنفاقِ العِلمِ
2810 - آثار انفاق کردن علم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ النارَ لا یَنقُصُها ما اُخِذَ مِنها ، و لکِن یُخمِدُها أن لا تَجِدَ حَطَبا ، و کذلکَ العِلمُ لا یَفنیهِ الإقتِباسُ لکِنّ بُخلَ الحامِلینَ لَهُ سَبَبُ عَدَمِهِ . (3)

عنه علیه السلام :کلُّ شَیءٍ یَنقُصُ عَلَی الإنفاقِ إلاّ العِلمَ . (4)

عنه علیه السلام :أعوَنُ الأشیاءِ عَلی تَزکِیَةِ العَقلِ التَّعلیمُ . (5)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :عَلِّمِ النّاسَ ، و تَعَلَّمْ عِلمَ غَیرِکَ ، فتَکونَ قَد أتقَنتَ عِلمَکَ ، و عَلِمتَ ما لَم تَعلَمْ . (6) (7)

2810

آثار انفاق کردن علم

امام علی علیه السلام :از آتش اگر چیزی برگرفته شود، کم نمی شود اما اگر هیمه ای نیابد خاموش می شود. دانش نیز چنین است: بر گرفتنِ [دیگران ]از دانشِ [کسی] آن را از بین نمی برد، اما بخل ورزیِ دارندگانِ علم سبب نابودی آن می شود.

امام علی علیه السلام :هر چیزی با خرج کردن کم می شود، مگر دانش.

امام علی علیه السلام :بهترین کمک برای پرورش خِرد، آموزش دادن است.

امام حسن علیه السلام :دانش خود را به دیگران بیاموزان و دانش دیگران را بیاموز؛ زیرا با این کار هم دانش خودت را محکم و استوار کرده ای و هم آنچه را نمی دانسته ای آموخته ای.

ص :37


1- تحف العقول : 297.
2- بحار الأنوار : 2/17/43.
3- غرر الحکم : 3520.
4- غرر الحکم : 6888.
5- غرر الحکم : 3246.
6- کشف الغمّة : 2/197.
7- (انظر) العلم : باب 2828.

2811 - میثاقُ التَّعلیمِ وَالبَیانُ
2811 - پیمان گرفتن برای آموزش دادن و روشنگری

الکتاب :

وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنا قَلِیلاً فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أخَذَ اللّهُ میثاقا مِن أهلِ الجَهلِ بِطَلَبِ تِبیانِ العِلمِ حَتّی أخَذَ میثاقا مِن أهلِ العِلمِ بِبَیانِ العِلمِ لِلجُهّالِ ؛ لأِنَّ العِلمَ کانَ قَبلَ الجَهلِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَرَأْتُ فی کِتابِ عَلِیٍّ علیه السلام : إنَّ اللّهَ لَم یَأخُذْ عَلی الجُهّالِ عَهدا بِطَلَبِ العِلمِ حَتّی أخَذَ عَلی العُلَماءِ عَهدا بِبَذلِ العِلمِ لِلجُهّالِ ؛ لأِنَّ العِلمَ کانَ قَبلَ الجَهلِ . (3)

(4)

2811

پیمان گرفتن برای آموزش دادن و روشنگری

قرآن:

«خدا از اهل کتاب پیمان گرفت که آن را برای مردم آشکار سازند و پنهانش نسازند ولی آنها کتاب را پشت سر خود افکندند و آن را به بهایی اندک فروختند و چه بد معامله ای کردند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :خداوند از نادانان پیمان طلب علم نگرفت مگر این که پیشتر از دانایان پیمان گرفت که علم را به نادانان بیاموزند؛ زیرا که علم پیش از جهل بوده است.

امام صادق علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام خواندم که خداوند از نادانان پیمان بر طلب علم نگرفت مگر این که پیشتر از دانایان پیمان گرفت که به نادانان علم بخشند؛ زیرا علم مقدّم بر جهل بوده است.

ص :38


1- آل عمران : 187.
2- الأمالی للمفید : 66/12.
3- الکافی : 1/41/1.
4- (انظر) العلم : باب 2808 حدیث 13915 ، 13916.

2812 - التَّحذیرُ مِن کِتمانِ العِلمِ
2812 - پرهیز از پوشیده داشتن دانش

الکتاب :

«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ البَیِّناتِ وَ الهُدَی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنَّاسِ فِی الکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» . (1)

«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنا قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ القِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کاتِمُ العِلمِ یَلعَنُهُ کُلُّ شَیءٍ ؛ حَتَّی الحُوتُ فِی البَحرِ ، و الطَّیرُ فِی السَّماءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما رَجُلٍ آتاهُ اللّهُ عِلما فکَتَمَهُ و هُوَ یَعلَمُهُ ، لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ مُلجَما بِلِجامٍ مِن نارٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَتَمَ عِلما نافِعا عِندَهُ ألجَمَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ بِلِجامٍ مِن نارٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَتَمَ عِلما مِمّا یَنفَعُ اللّهُ بِهِ _ فی أمرِ النّاسِ _ أمرَ الدینِ ، ألجَمَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ بِلِجامٍ مِنَ النّارِ . (6)

2812

پرهیز از پوشیده داشتن دانش

قرآن:

«کسانی که دلایل روشن و هدایت کننده ما را، پس از آن که در کتاب برای مردم بیانشان کرده ایم، کتمان می کنند، اینان را هم خداوند لعنت می کند و هم دیگر لعنت کنندگان».

«آنان که کتابی را که خدا نازل کرده است پنهان می دارند و آن را به بهایی اندک می فروشند، شکمهای خود را جز از آتش انباشته نمی سازند و خدا در روز قیامت با آنان سخن نگوید و پاکشان نسازد و ایشان را عذابی درد آور است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پوشاننده دانش را همه اشیاء، حتی ماهی دریا و مرغ هوا، لعنت می کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مردی که خداوند به او دانشی دهد و او آن را، با این که می داند، مخفی نگه دارد، در روز قیامت در حالی که لگامی از آتش بر او زده شده است خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از دانشی سودمند برخوردار باشد و آن را مخفی نگه دارد، در روز قیامت خداوند بر او لگامی از آتش زند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دانشی را که خداوند آن را برای کار دین _ در کار مردم _ سودمند قرار داده است، مخفی نگه دارد، در روز رستاخیز خداوند لگامی از آتش بر او زند.

ص :39


1- البقرة : 159.
2- البقرة : 174.
3- کنز العمّال : 28997.
4- الأمالی للطوسی : 377/808.
5- کنز العمّال : 29142، و انظر ح 29144 ، 29148.
6- سنن ابن ماجة : 1/97/265.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا لَعَنَ آخِرُ هذِه الاُمَّةِ أوَّلَها فمَن کَتَمَ حَدیثا فقَد کَتَمَ ما أنزَلَ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا أعرِفَنَّ رَجُلاً مِنکُم عَلِمَ عِلما فکَتَمَهُ فَرَقا مِنَ النَّاسِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما آتَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ عالِما عِلما إلاّ أخَذَ عَلَیهِ المیثاقَ أن لا یَکتُمَهُ أحَدا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کَتَمَ عِلما فکَأنَّهُ جاهِلٌ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ العالِمَ الکاتِمَ عِلمَهُ یُبعَثُ أنتَنَ أهلِ القِیامَةِ ریحا، یَلعَنُه کُلُّ دابَّةٍ حَتّی دَوابُّ الأرضِ الصِّغارِ . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه پسینیان این امت پیشینیان آن را لعنت کنند، هر کس حدیث را مخفی نگه دارد، آنچه را خداوند نازل فرموده است مخفی نگه داشته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا بفهمم کسی از شما علم و اطلاعی داشته باشد و از ترس مردم آن را کتمان کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ، به هیچ عالمی دانشی نداد مگر این که از او پیمان گرفت که آن را از هیچ کس مخفی نکند.

امام علی علیه السلام :هر کس دانش را پنهان نگه دارد، مانند شخصی است که نادان باشد.

امام علی علیه السلام :عالمی که علم خود را مخفی نگه دارد، در روز قیامت با گَندترین بو برانگیخته شود و [در دنیا] همه جنبندگان، حتی جنبندگان ریز روی زمین، او را لعن و نفرین کنند.

2813 - فَضلُ المُعَلِّمِ
2813 - ارزش آموزگار

تنبیه الخواطر :أوحَی اللّهُ تَعالی إلی موسی : یا موسی ، تَعَلَّمِ الخَیرَ و عَلِّمْهُ النّاسَ ؛ فإنّی مُنَوِّرٌ لِمُعَلِّمی الخَیرِ و مُتَعَلِّمیهِ قُبورَهُم ؛ حَتّی لا یَستَوحِشوا بِمَکانِهِم . (7)

2813

ارزش آموزگار

تنبیه الخواطر:خداوند متعال به موسی وحی فرمود که: ای موسی! خوبیها را فرا گیر و آنها را به مردم نیز بیاموز؛ زیرا من گورهای آموزگاران و آموزندگان خوبیها را روشن می سازم تا از جای خود احساس وحشت و تنهایی نکنند.

ص :40


1- الترغیب و الترهیب : 1/122/5.
2- کنز العمّال : 29152.
3- الفردوس : 4/84/6263.
4- بحار الأنوار : 2/67/12.
5- المحاسن : 1/361/777.
6- (انظر) عنوان 455 «الکِتمان». الأمثال : باب 3573. بحار الأنوار : 2 / 64 باب 13.
7- تنبیه الخواطر : 2/212.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ و مَلائکَتَهُ حَتَّی النَّملَةَ فِی جُحرِها و حَتَّی الحوتَ فِی البَحرِ یُصَلّونَ عَلی مُعَلِّمِ النّاسِ الخَیرَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مُعَلِّمَ الخَیرِ یَستَغفِرُ لَهُ دَوابُّ الأرضِ ، و حِیتانُ البَحرِ ، و کُلُّ ذی رُوحٍ فِی الهَواءِ، و جَمیعُ أهلِ السَّماءِ و الأرضِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لِمُعاذٍ لَمّا بَعَثَهُ إلَی الیَمَنِ _: ثُمَّ بُثَّ فیهِمُ المُعَلِّمینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا یَستَخِفُّ بِحَقِّهِم إلاّ مُنافِقٌ : ذو شَیبَةٍ فِی الإسلامِ ، و إمامٌ مُقسِطٌ ، و مُعَلِّمُ الخَیرِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکُم عَنِ الأجوَدِ الأجوَدِ ؟ اللّهُ الأجوَدُ الأجوَدُ ، و أنا أجوَدُ وُلدِ آدَمَ ، و أجوَدُکُم مِن بَعدی رَجُلٌ عُلِّمَ عِلما فنَشَرَ عِلمَهُ ، یُبعَثُ یَومَ القِیامَةِ اُمَّةً وَحدَهُ ، و رَجُلٌ جادَ بِنَفسِهِ للّهِِ عَزَّ و جلَّ حَتّی یُقتَلَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند و فرشتگانِ او و حتی مور در لانه اش و حتی ماهی در دریا، بر کسی که به مردم خیر و خوبی بیاموزد درود می فرستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جنبندگان زمین و ماهیان دریا و هر جانداری در هوا و همه اهل آسمان و زمین برای آموزگار خوبیها آمرزش می طلبند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارشی به معاذ هنگامی که وی را به یمن فرستاد _فرمود : سپس، آموزگاران را در میان مردم پخش کن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند، که جز انسان منافق در حق آنان بی حرمتی نمی کند: ریش سفید مسلمان، پیشوای دادگر و آموزنده خوبیها.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را از بخشنده ترین بخشنده خبر ندهم؟ خداوند بخشنده ترین بخشنده است. و من بخشنده ترین فرزند آدم هستم و بعد از من بخشنده ترین شما، مردی است که دانش را آموزش دهد و از این راه دانش او پخش شود. او در روز قیامت به تنهایی همچون یک امت برانگیخته می گردد و نیز مردی که در راه خداوند عزّ و جلّ جانبازی کند تا کشته شود.

ص :41


1- کنز العمّال : 28736.
2- بصائر الدرجات : 3/1.
3- تحف العقول : 26.
4- تنبیه الخواطر : 2/212.
5- الترغیب و الترهیب : 1/119/5.

تنبیه الخواطر :ذُکِرَ عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله رَجُلانِ مِن بَنی إسرائیلَ کانَ أحَدُهُما یُصَلّی المَکتوبَةَ ثُمَّ یَجلِسُ فیُعَلِّمُ النّاسَ الخَیرَ ، و کانَ الآخَرُ یَصومُ النَّهارَ و یَقومُ اللَّیلَ ، فقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَضلُ الأوَّلِ عَلی الثّانی کَفَضلی عَلی أدناکُم ! (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مُعَلِّمُ الخَیرِ یَستَغفِرُ لَهُ دَوابُّ الأرضِ ، و حِیتانُ البُحورِ ، و کُلُّ صَغیرَةٍ و کَبیرَةٍ فی أرضِ اللّهِ و سَمائهِ . (2)

(3)

تنبیه الخواطر:در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله از دو مرد بنی اسرائیلی سخن به میان آمد و چنین گفته شد که یکی از آنها نماز فریضه را می گزارد و سپس می نشیند و به مردم خوبیها را آموزش می دهد، امّا دیگری روزها را روزه می گیرد و شبها را به عبادت می گذراند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برتری اوّلی بر دوّمی همچون برتری من است بر کمترین فرد شما!

امام باقر علیه السلام :جنبندگان زمین و ماهیان دریاها و هر موجود ریز و درشتی در زمین و آسمان خدا، برای آموزگار خوبیها آمرزش می طلبند.

2814 - ذَمُّ المُستَأکِلِ بِالعِلمِ
2814 - نکوهش کسی که از راه علم ارتزاق کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَکتوبٌ فِی الکِتابِ الأوّلِ : یَا بنَ آدَمَ ، عَلِّمْ مَجّانا کَما عُلِّمتَ مَجّانا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :عَلَّمَ اللّهُ تَعالی آدَمَ ألفَ حِرفَةٍ مِنَ الحِرَفِ ، و قالَ لَهُ : قُل لِوُلدِکَ و ذُرِّیَّتِکَ : إن لَم تَصبِروا فَاطلُبوا الدّنیا بِهذِه الحِرَفِ ، و لا تَطلُبوها بِالدِّینِ فإنَّ الدِّینَ لی وَحدی خالِصا ، وَیلٌ لِمَن طَلَبَ الدّنیا بِالدِّینِ ، وَیلٌ لَهُ ! (5)

2814

نکوهش کسی که از راه علم ارتزاق کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در نخستین کتاب نوشته شده است: ای فرزند آدم! به رایگان آموزش ده؛ همچنان که به رایگان آموزش داده شدی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال هزار حرفه به آدم یاد داد و به او فرمود: به فرزندان و نسل خود بگو: اگر صبر ندارید، با این حرفه ها و پیشه ها دنیا را بجویید و دین را وسیله رسیدن به آن قرار ندهید؛ زیرا دین یکسره از آنِ من است. وای بر کسی که دنیا را با دین بجوید، وای بر او !

ص :42


1- تنبیه الخواطر : 2/212.
2- ثواب الأعمال : 159/1.
3- (انظر) العلم : باب 2808.
4- کنز العمّال : 29279.
5- کنز العمّال : 29091.

عنه صلی الله علیه و آله :وَیلٌ لاُِمَّتی مِن عُلَماءِ السُّوءِ یَتَّخِذونَ هذا العِلمَ تِجارَةً یَبیعونَها مِن اُمَراءِ زَمانِهِم رِبحا لِأنفُسِهِم ، لا أربَحَ اللّهُ تِجارَتَهُم! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ الدّنیا بِعَمَلِ الآخِرَةِ فلَیسَ لَهُ فِی الآخِرَةِ مِن نَصیبٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ بِالعِلمِ طَمَسَ اللّهُ عَلی وَجهِه ، و رَدَّهُ عَلی عَقِبَیهِ ، و کانَتِ النّارُ أولی بِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَتَمَ عِلما عِندَهُ ، أو أخَذَ عَلَیهِ اُجرَةً ، لَقِیَ اللّهَ تَعالی یَومَ القِیامَةِ مُلجَما بِلُجامٍ مِن نارٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تَعَلَّموا القُرآنَ و لا تَأکُلوا بِهِ ، و لا تَستَکبِروا بِهِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَعَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَن نَظَرَ إلی فَرْجِ امرَأةٍ لا تَحِلُّ لَهُ ، و رَجُلاً خانَ أخاهُ فِی امرَأتِه ، و رَجُلاً احتاجَ النّاسُ إلَیهِ لِیُفَقِّهَهُم فسَألَهُمُ الرُّشوَةَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ احتاجَ النّاسُ إلَیهِ لِیُفَقِّهَهُم فی دِینِهِم فیَسألُهُمُ الاُجرَةَ ، کانَ حَقیقا عَلَی اللّهِ تَعالی أن یُدخِلَهُ نارَ جَهَنَّمَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر علمای نابکار امّت من، که این علم را وسیله سوداگری قرار می دهند و آن را برای منافع شخصی خود به زمام داران روزگار خویش می فروشند؛ خداوند سَودایشان را سود ندهاد!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که با کار آخرت دنیا را بطلبد، در آخرت هیچ بهره ای برایش نباشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به وسیله دانش [دینی ]ارتزاق کند، خداوند چهره اش را مسخ کند و او را به قهقرایش برگرداند و آتش برایش سزاوارتر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دانشی را که نزد اوست مخفی نگه دارد، یا برای [آموختن ]آن مزد بگیرد، روز قیامت در حالی که لگامی از آتش بر او زده شده است خداوند متعال را دیدار کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را بیاموزید و به وسیله آن ارتزاق نکنید و با آن بزرگی نفروشید.

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله نفرین کرد کسی را که به شرمگاه زنی بنگرد که بر او حلال نیست و مردی را که به زنِ برادر [دینی ]خود خیانت کند و مردی را که مردم برای آموختن علوم [دینی ]خود به او نیاز پیدا کنند و او از آنها مزد بطلبد.

امام صادق علیه السلام :هر کس که مردم برای فهم دین خود به او نیاز پیدا کنند و او از آنان مزد طلب کند، سزاوار است که خداوند متعال او را به آتش دوزخ برد.

ص :43


1- کنز العمّال : 29084.
2- کنز العمّال : 29067.
3- کنز العمّال : 29034.
4- کنز العمّال : 29150.
5- تنبیه الخواطر : 2/120.
6- بحار الأنوار : 2/62/3.
7- عوالی اللآلی : 4/71/42.

عنه علیه السلام :مَن أرادَ الحَدیثَ لِمَنفَعَةِ الدّنیا لَم یَکُن لَهُ فِی الآخِرَةِ نَصیبٌ ، و مَن أرادَ بِهِ خَیرَ الآخِرَةِ أعطاهُ اللّهُ خَیرَ الدّنیا و الآخِرَةِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر که حدیث را برای سود دنیوی بخواهد [و فرا گیرد] در آخرت او را بهره ای نباشد و هر که آن را برای خیر آخرت بخواهد، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او دهد.

2815 - مَعنَی الاستِئکالِ بِالعِلمِ
2815 - معنای ارتزاق با علم

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قَد قیلَ لَهُ : هؤلاءِ یَقولونَ : إنَّ کَسبَ المُعَلِّمِ سُحتٌ _: کَذَبوا أعداءُ اللّهِ ، إنَّما أرادوا أن لا یُعَلِّموا القُرآنَ ، و لَو أنَّ المُعَلِّمَ أعطاهُ رَجُلٌ دِیَةَ وَلَدِهِ لَکانَ لِلمُعَلِّمِ مُباحا . (3)

معانی الأخبار عن حمزةِ بنِ حَمرانَ :سَمِعتُ أبا عبد اللّه علیه السلام یقولُ: مَنِ استَأکَلَ بِعِلمِهِ افتَقَرَ ، فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ! إنَّ فی شیعَتِکَ و مَوالیکَ قَوما یَتَحَمَّلونَ عُلومَکُم ، و یَبُثّونَها فی شیعَتِکُم ، فلا یُعدَمونَ عَلی ذلکَ مِنهُمُ البِرَّ و الصِّلَةَ و الإکرامَ ، فقالَ علیه السلام : لَیسَ اُولئکَ بِمُستَأکِلینَ ، إنَّما المُستَأکِلُ بِعِلمِه الّذی یُفتی بِغَیرِ عِلمٍ و لا هُدیً مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ؛ لِیُبطِلَ بِهِ الحُقوقَ طَمَعا فی حُطامِ الدّنیا . (4)

2815

معنای ارتزاق با علم

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سخن که گفته شد: اینها می گویند که درآمدِ آموزگار [علوم دینی ]حرام است _فرمود : دروغ می گویند این دشمنان خدا. هدف آنها این است که قرآن را آموزش ندهند. اگر کسی خون بهای فرزند خود را هم [برای یادگیری] به آموزگار بدهد، آن خون بها برای آن آموزگار مباح و رواست.

معانی الأخبار_ به نقل از حمزة بن حمران _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : هر که علم خود را وسیله ارتزاق قرار دهد، نیازمند شود. عرض کردم: فدایت شوم! در میان شیعیان و دوستداران شما گروهی هستند که دانشهای شما را فرا می گیرند و آنها را در میان شیعیان شما پخش می کنند و برای این کار به آنها هدیه می دهند و احسان و احترام می شوند. حضرت فرمود: اینان ارتزاق کننده نیستند، بلکه ارتزاق کننده با علم کسی است که بی آن که از علم و هدایتی از جانب خداوند عزّ و جلّ برخوردار باشد، برای پایمال کردن حقوق و رسیدن به حطام دنیوی، فتوا دهد.

ص :44


1- الکافی : 1/46/2.
2- (انظر) التجارة : باب 455. الشرّ : باب 1951.
3- الکافی : 5/121/2.
4- معانی الأخبار : 181/1.

2816 - الحَثُّ عَلَی التَّعَلُّمِ
2816 - تشویق به آموختن دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَصبِر عَلی ذُلِّ التَّعَلُّمِ ساعَةً بَقِیَ فی ذُلِّ الجَهلِ أبَدا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُتَعَلِّمٍ یَختَلِفُ إلی بابِ العالِمِ إلاّ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ عِبادَةَ سَنَةٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَستَحِیَنَّ أحَدٌ إذا لَم یَعلَمِ الشَّیءَ أن یَتَعَلَّمَهُ . (3)

عنه علیه السلام :تَعَلَّموا العِلمَ ؛ فإنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ ، و مُدارَسَتَهُ تَسبیحٌ ، و البَحثَ عَنهُ جِهادٌ ، و تَعلیمَهُ لِمَن لا یَعلَمُه صَدَقَةٌ ......... و هُوَ أنیسٌ فِی الوَحشَةِ ، و صاحِبٌ فِی الوَحدَةِ ، و سِلاحٌ عَلی الأعداءِ ، و زَینُ الأخِلاّءِ ، یَرفَعُ اللّهُ بِه أقواما یَجعَلُهُم فِی الخَیرِ أئمَّةً یُقتَدی بِهِم ، تُرمَقُ أعمالُهُم ، و تُقتَبَسُ آثارُهُم . (4)

2816

تشویق به آموختن دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بر خواری ساعتی دانش آموختن صبر نکند، برای همیشه در خواری نادانی بماند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دانش آموزی نیست که به درِ خانه دانشمندی آمد و شد کند، مگر این که خداوند برای هر گامی که بر می دارد، عبادت یک سال رقم زند.

امام علی علیه السلام :هیچ یک از شما، وقتی چیزی را نمی داند، از آموختن آن شرم نکند.

امام علی علیه السلام :دانش بیاموزید؛ زیرا که آموختنِ دانش ثواب و حسنه است و مذاکره اش تسبیح و جستجوی از آن جهاد و یاد دادنش به کسی که آن را نمی داند صدقه ......... دانش انیس خلوت است و یار تنهایی و حربه ای علیه دشمن و زیور دوستان. خداوند به واسطه دانش مردمانی را بلند مرتبه گرداند و آنها را پیشوای خوبیها کند تا به آنها تأسی جویند و کردارشان مورد توجّه قرار گیرد و آثارشان اقتباس شود.

ص :45


1- عوالی اللآلی : 1/285/135.
2- منیة المرید : 100.
3- نهج البلاغة : الحکمة 82.
4- الأمالی للصدوق : 713/982 .

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: فمِن عَلامَةِ أحَدِهِم أنَّکَ تَری لَهُ قُوَّةً فی دِینٍ ، و حَزما فی لِینٍ ، و إیمانا فی یَقینٍ، و حِرصا فی عِلمٍ ، و عِلما فی حِلمٍ . (1)

لقمانُ علیه السلام_ لاِبنِه و هُوَ یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، اجعَلْ فی أیّامِکَ و لَیالیکَ و ساعاتِکَ نَصیبا لَکَ فی طَلَبِ العِلمِ ؛ فإنَّکَ لَن تَجِدَ لَکَ تَضییعا مِثلَ تَرکِهِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : و از نشانه های هر کدام آنها این است که او را در دین نیرومند می یابی و در عین نرمی، قاطع و دارای ایمانِ توأم با یقین و حرصِ به دانش و دانشِ همراه با بردباری.

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم! در روزها و شبها و ساعات زندگی خود بهره ای برای تحصیل علم در نظر گیر؛ زیرا تو هرگز برای خودت ضایعه ای مانند ترک علم نخواهی یافت.

2817 - مَن تَعَلَّمَ للَّهِِ
2817 - کسی که برای خدا دانش آموزد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العالِمُ إذا أرادَ بِعِلمِهِ وَجهَ اللّهِ تَعالی هابَهُ کُلُّ شَیءٍ، و إذا أرادَ أن یَکِنزَ بِهِ الکُنوزَ هابَ مِن کُلِّ شَیءٍ . (4)

2817

کسی که برای خدا دانش آموزد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه هدفِ عالم از علمش رضای خداوند متعال باشد، همه چیز از او بترسد و هر گاه هدفش از آن مال اندوزی باشد، او از همه چیز بترسد.

ص :46


1- نهج البلاغة : الخطبة 193.
2- الأمالی للطوسی : 68/99.
3- (انظر) الهلاک : باب 3959. الشباب : باب 1929. القرآن : باب 3243.
4- . کنز العمّال : 29342.

عنه صلی الله علیه و آله :عُلَماءُ هذهِ الاُمَّةِ رَجُلانِ: رَجُلٌ آتاهُ اللّهُ عِلما فطَلَبَ بِه وَجهَ اللّهِ و الدّارَ الآخِرَةَ ، و بَذَلَهُ لِلنّاسِ و لَم یَأخُذ عَلَیهِ طَمَعا ، و لَم یَشتَرِ بِه ثَمَنا قَلیلاً ، فذلِکَ یَستَغفِرُ لَهُ مَن فِی البُحورِ ، و دَوابُّ البَرِّ و البَحرِ ، و الطَّیرُ فی جَوِّ السَّماءِ ، و یَقدُمُ عَلَی اللّهِ سَیِّدا شَریفاً، و رَجُلٌ آتاهُ اللّهُ عِلما فبَخِلَ بِهِ عَلی عِبادِ اللّهِ ، و أخَذَ عَلَیهِ طَمَعا ، وَ اشتَری بِه ثَمَنا قَلیلاً ، فذلکَ یُلجَمُ یَومَ القِیامَةِ بِلِجامٍ مِن نارٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو أنَّ حَمَلَةَ العِلمِ حَمَلوهُ بِحَقِّهِ لَأحَبَّهُمُ اللّهُ و مَلائکَتُهُ و أهلُ طاعَتِهِ مِن خَلقِهِ ، و لکِنَّهُم حَمَلوهُ لِطَلَبِ الدّنیا فمَقَتَهُمُ اللّهُ ، و هانُوا عَلَی النّاسِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَعَلَّمَ للّهِِ و عَمِلَ للّهِِ و عَلَّمَ للّهِِ دُعِیَ فی مَلَکوتِ السَّماواتِ عَظیما، فقیلَ : تَعَلَّمَ للّهِِ ، و عَمِلَ للّهِِ ، و عَلَّمَ للّهِِ ! (3)

عنه علیه السلام :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و عَمِلَ بِهِ و عَلَّمَ للّهِِ ، دُعِیَ فی مَلَکوتِ السَّماواتِ عَظیما ، فقیلَ : تَعَلَّمَ للّهِِ ، و عَمِلَ للّهِِ ، و عَلَّمَ للّهِِ ! (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علمای این امّت دو کس اند: یکی آن که خداوند او را دانشی داد و او به واسطه آن رضای خدا و سرای آخرت را جُست و از دانش خود به مردم بخشید و گرفتار طمع نشد و آن را به بهایی اندک نفروخت. برای چنین کسی جانوران دریاها و جنبندگان هامون و دریا و مرغان هوا آمرزش طلبند و با سروری و بزرگواری بر خداوند وارد شود. دوم آن که خداوند به او دانشی داد و او آن را از بندگان خدا دریغ ورزید و گرفتار طمع شد و دانش خود را به بهایی ناچیز فروخت. چنین کسی در روز رستاخیز با لگامی آتشین لگام می شود.

امام علی علیه السلام :اگر دانشمندان دانش را به خاطر حق و حرمتی که دارد بیاموزند، هر آینه خداوند و فرشتگان او و آفریدگان فرمانبردارش آنان را دوست داشته باشند ؛ اما آنها علم را برای طلب دنیا آموختند و از این رو خداوند از ایشان نفرت گرفت و نزد مردم خوار و بی مقدار شدند.

امام صادق علیه السلام :هر که برای خدا علم بیاموزد و برای خدا [به آن] عمل کند و برای خدا به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها از او به بزرگی یاد شود و گفته آید: برای خدا آموخت، برای خدا عمل کرد و برای خدا آموزش داد!

امام صادق علیه السلام :هر که برای خدا علم بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها به بزرگی یاد شود و گفته آید: برای خدا آموخت، برای خدا عمل کرد و برای خدا آموزش داد!

ص :47


1- روضة الواعظین : 15.
2- بحار الأنوار : 2/37/48.
3- الأمالی للطوسی : 167/280.
4- الکافی : 1/35/6.

2818 - خَصائِصُ المُتَعَلِّمِ للَّهِِ
2818 - ویژگیهای کسی که برای خدا می آموزد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ للّهِِ لَم یُصِبْ مِنهُ بابا إلاّ ازدادَ بِهِ فی نَفسِهِ ذُلاًّ ، و فِی النّاسِ تَواضُعا ، و للّهِِ خَوفا ، و فِی الدِّینِ اجتِهادا ، و ذلکَ الّذی یَنتَفِعُ بِالعِلمِ فَلیَتَعَلَّمْهُ ، و مَن طَلَبَ العِلمَ لِلدّنیا و المَنزِلَةِ عِندَ النّاسِ و الحَظوَةِ عِندَ السُّلطانِ لَم یُصِبْ مِنهُ بابا إلاّ ازدادَ فی نَفسِهِ عَظَمَةً ، و عَلی النّاسِ استِطالَةً ، و بِاللّهِ اغتِرارا ، و مِنَ الدِّینِ جَفاءً ، فذلکَ الّذی لا یَنتَفِعُ بِالعِلمِ ، فَلْیَکُفَّ وَ لیُمسِکْ عَنِ الحُجَّةِ عَلی نَفسِهِ ، و النَّدامَةِ و الخِزیِ یَومَ القِیامَةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ لِلعَمَلِ بِهِ لَم یُوحِشْهُ کَسادُهُ . (2)

(3)

2818

ویژگیهای کسی که برای خدا می آموزد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دانش را برای خدا بیاموزد، به هیچ بابی از آن نرسد مگر این که بیش از پیش خود را حقیرتر بیند، با مردم افتاده تر شود، ترسش از خدا بیشتر گردد و در دین کوشاتر شود. چنین کسی از علم بهره مند می شود. پس، باید آن را بیاموزد. اما کسی که دانش را برای دنیا و منزلت یافتن نزد مردم و موقعیت یافتن نزد سلطان و حاکم فرا گیرد، به هیچ بابی از آن نرسد مگر این که خود بزرگ بین تر شود و بر مردم بیشتر بزرگی فروشد و از خدا بیشتر غافل شود و از دین بیشتر فاصله گیرد. چنین کسی از دانش سود نمی برد؛ بنا بر این، باید [از تحصیل دانش ]خودداری ورزد و علیه خود حجّت و پشیمانی و رسوایی در روز قیامت فراهم نیاورد.

امام علی علیه السلام :هر کس علم را برای به کار بستن آن بیاموزد، بی رونقی بازار علم او را به هراس نیفکند.

2819 - مَن تَعَلَّمَ لِغَیرِ اللَّهِ
2819 - کسی که برای غیر خدا علم بیاموزد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أخَذَ العِلمَ مِن أهلِهِ و عَمِلَ بِه نَجا ، و مَن أرادَ بِهِ الدّنیا فهُوَ حَظُّهُ . (4)

2819

کسی که برای غیر خدا علم بیاموزد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دانش را از اهل آن فرا گیرد و آن را به کار بندد برهد و هر که هدفش از آموختن آن دنیا باشد بهره اش همان علم است.

ص :48


1- روضة الواعظین : 16.
2- غرر الحکم : 8244.
3- (انظر) الإخلاص : باب 1049.
4- عوالی اللآلی : 4/77/66.

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ ابتَغی العِلمَ لِیَخدَعَ بِهِ النّاسَ لَم یَجِدْ رِیحَ الجَنَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ رِیاءً و سُمعَةً یُریدُ بِهِ الدّنیا نَزَعَ اللّهُ بَرَکَتَهُ ، و ضَیَّقَ عَلَیهِ مَعیشَتَهُ ، و وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ ، و مَن وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِه فقَد هَلَکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ لِغَیرِ اللّهِ تَعالی فَلْیَتَبَوَّأْ مَقعَدَهُ مِن نارٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ لِغَیرِ العَمَلِ فهُوَ کَالمُستَهزِئِ بِرَبِّهِ عَزَّ و جلَّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی بَعضِ أنبِیائهِ : قُل لِلذینَ یَتَفَقَّهونَ لِغَیرِ الدِّینِ ، و یَتَعَلَّمونَ لِغَیرِ العَمَلِ ، و یَطلُبونَ الدّنیا لِغَیرِ الآخِرَةِ ، یَلبَسونَ لِلنّاسِ مُسوکَ الکِباشِ و قُلوبُهُم کَقُلوبِ الذِّئابِ ، ألسِنَتُهُم أحلی مِنَ العَسَلِ ، و أعمالُهُم أمَرُّ مِنَ الصَّبرِ : إیّایَ یُخادِعونَ ؟ ! و لاَُتیحَنَّ لَکُم فِتنَةً تَذَرُ الحَکیمَ حَیرانا! (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دانش را برای فریفتن مردم بجوید، بوی بهشت را نیابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دانش را برای خودنمایی و شهرت طلبی بیاموزد و هدفش از آن دنیا باشد، خداوند برکتش را از او بگیرد و زندگیش را بر او تنگ سازد و او را به خودش وا گذارد و هر کس که خداوند او را به خودش وا گذارد، هلاک شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دانش را برای غیر خدا بیاموزد، جایگاهش دوزخ باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دانش را برای غیر عمل فرا گیرد، همانند کسی است که پروردگار عزّ و جلّ خود را به تمسخر گرفته باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به یکی از پیامبران خود وحی فرمود: به کسانی که برای غیر دینْ علمِ دین می آموزند و برای غیر عملْ علم می اندوزند و دنیا را برای غیر آخرت می جویند، در نظر مردم به لباس میش در می آیند اما دلهایشان چون دلهای گرگهاست، زبانشان از عسل شیرین تر است و کردارشان از صبرِ زرد تلختر. به اینان بگو: آیا مرا می فریبند؟ برایِشان چنان فتنه ای بسازم که [حتی] شخص حکیم را سرگشته کند.

ص :49


1- مکارم الأخلاق : 2/364/2661.
2- مکارم الأخلاق : 2/348/2660.
3- کنز العمّال : 29035.
4- کنز العمّال : 29066.
5- عدّة الداعی : 70.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ عِلما مِمّا یُبتَغی بِهِ وَجهُ اللّهِ لا یَتَعَلَّمُهُ إلاّ لِیُصیبَ بِهِ عَرَضا مِنَ الدّنیا ، لَم یَجِدْ عَرفَ الجَنَّةِ یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ صَرفَ الکَلامِ لِیَسبِیَ بِهِ قُلوبَ النّاسِ لَم یَقبَلِ اللّهُ مِنهُ یَومَ القِیامَةِ صَرْفا و لا عَدْلاً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ یَخطُبُ خُطبَةً إلاّ اللّهُ سائلُه عَنها ما أرادَ بِها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قامَ بِخُطبَةٍ لا یَلتَمِسُ بِها إلاّ رِیاءً و سُمعَةً أوقَفَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَوقِفَ رِیاءٍ و سُمعَةٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَمَّعَ النّاسَ بِعِلمهِ سَمَّعَ اللّهُ بِه سامِعَ خَلقِهِ و حَقَّرَهُ و صَغَّرَهُ . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس علمی را که باید برای خدا طلب شود، فقط برای این بیاموزد که به چیزی از مال دنیا دست یابد، در روز قیامت بوی خوش بهشت را نیابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس سخنان زیبا و خوش را بیاموزد تا به وسیله آنها دلهای مردم را اسیر خود کند، خداوند در روز قیامت از او نه توبه ای پذیرد و نه فدیه ای (نه عبادت مستحبی را پذیرد نه واجبی را).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست که خطابه ای ایراد کند، مگر این که خداوند بپرسد که هدفش از ایراد آن چه بوده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خطابه ای ایراد کند و هدفش از آن خودنمایی و شهرت طلبی باشد، خداوند در روز قیامت او را در ایستگاه ریا و شهرت طلبی نگه دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با علم خود مردم را رسوا کند، خداوند که گوش شنوای مردم است، او را رسوا سازد و خُرد و حقیرش گرداند. (7)

2820 - ما لا یَنبَغی طَلَبُ العِلمِ لِأجلِهِ
2820 - دانش را برای چند چیز نباید آموخت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَعَلَّموا العِلمَ لِتُماروا بِهِ السُّفَهاءَ ، و تُجادِلوا بِهِ العُلَماءَ ، و لِتَصرِفوا (بهِ) وُجوهَ النّاسِ إلَیکُم ، وَ ابتَغوا بِقَولِکُم ما عِندَ اللّهِ فإنَّهُ یَدومُ و یَبقی ، و یَنفَدُ ما سِواهُ . (8)

2820

دانش را برای چند چیز نباید آموخت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم را برای این نیاموزید که با نادانان بستیزید و با دانایان مجادله کنید و مردم را به طرف خود بکشانید. بلکه با سخنان خود آنچه را نزد خداست بجویید؛ زیرا آن است که پایدار و باقی می ماند و جز آن هر چه هست از بین می رود.

ص :50


1- کنز العمّال : 29020.
2- کنز العمّال : 29022.
3- کنز العمّال : 29012.
4- کنز العمّال : 7532.
5- کنز العمّال : 7535.
6- (انظر) الریاء : باب 1413.
7- در معنای این حدیث چند وجه ذکر شده است. رجوع کنید به لسان العرب، ماده «سمع» _ م.
8- منیة المرید : 135.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ لِأربَعٍ دَخَلَ النّارَ : لِیُباهِیَ بِهِ العُلَماءَ ، أو یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ ، أو لِیَصرِفَ بِهِ وُجوهَ النّاسِ إلَیهِ ، أو یَأخُذَ بِهِ مِنَ الاُمَراءِ. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ لِیُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ ، أو یُکاثِرَ بِهِ العُلَماءَ ، أو یَصرِفَ بِهِ وُجوهَ النّاسِ إلَیهِ ، فَلْیَتَبَوَّأْ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ لِیُباهِیَ بِهِ العُلَماءَ ، أو یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ فِی المَجالِسِ ، لَم یَرَحْ رائحَةَ الجَنَّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ هذِه الأحادیثَ لِیُمارِیَ بِها السُّفَهاءَ ، و یُباهِیَ بِها لِیُحَدِّثَ بِها ، لَم یَرَحْ رائحَةَ الجَنَّةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خُذوا مِنَ العِلمِ ما بَدا لَکُم ، و إیّاکُم أن تَطلُبوهُ لِخِصالٍ أربَعٍ : لِتُباهوا بِهِ العُلَماءَ ، أو تُماروا بِهِ السُّفَهاءَ ، أو تُراؤوا بِهِ فِی المَجالِسِ ، أو تَصرِفوا وُجوهَ النّاسِ إلَیکُم لِلتَّرَؤّسِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس علم را برای چهار چیز فرا گیرد به دوزخ رود: برای فخر فروشی بر علما، یا ستیزه کردن با نادانان، یا جلب توجّه مردم به سوی خود، یا برای اخّاذی از فرمانروایان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کسی علم بیاموزد برای این که با نادانان بستیزد، یا به علما فضل فروشی کند، یا توجّه مردم را به سوی خود جلب کند، جایگاهش دوزخ باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس علم بیاموزد برای این که بر دانایان فخر فروشد، یا در مجالس با نادانان بحث و جدل کند، بوی بهشت را استشمام نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس این احادیث را فرا گیرد تا به وسیله آنها با نادانان مجادله کند و برای فخر فروشی نقل حدیث کند، بوی بهشت را استشمام نکند.

امام علی علیه السلام :از علم هر آنچه که برایتان پیش می آید فرا گیرید و زنهار که آن را برای چهار کار بیاموزید: برای فخر فروشی بر علما، یا ستیزه کردن با نادانان، یا خودنمایی در مجالس، یا جلب کردن توجه مردم به خود و ریاست کردن بر آنها.

ص :51


1- منیة المرید : 135.
2- کنز العمّال : 29057.
3- کنز العمّال : 29056.
4- کنز العمّال : 29059.
5- الإرشاد : 1/230.

معانی الأخبار عن عبدِ السَّلامِ بنِ صالحٍ الهرویِّ_ للإمام الرِّضا علیه السلام _: یا بنَ رَسولِ اللّهِ، فَقَد رُویَ لَنا عَن أبی عَبد اللّهِ علیه السلام أنّه قالَ : مَن تَعَلَّمَ عِلما لِیُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ ، أو یُباهِیَ بِهِ العُلَماءَ ، أو لِیُقبِلَ بِوُجوهِ النّاسِ إلَیهِ ، فهُوَ فِی النّارِ، فقال علیه السلام : صَدَقَ جَدّی ، أ فَتَدری مَنِ السُّفَهاءُ ؟ فقُلتُ : لا یَا بنَ رسولِ اللّهِ ، فَقالَ : هُم قُصّاصٌ مِن مُخالِفینا ، و تَدری مَنِ العُلَماءُ ؟ فقُلتُ : لا یَا بنَ رسولِ اللّهِ ، قالَ : فَقالَ : هُم عُلَماءُ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام الّذینَ فَرَضَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ طاعَتَهُم و أوجَبَ مَوَدَّتَهُم.

ثُمَّ قالَ : أ تَدری ما مَعنی قَولِهِ : أو لِیُقبِلَ بِوُجوهِ النّاسِ إلَیهِ ؟ قُلتُ : لا ، قالَ : یَعنی بِذلکَ وَ اللّهِ ادّعاءَ الإمامَةِ بِغَیرِ حَقِّها ، و مَن فَعَلَ ذلکَ فهُوَ فِی النّارِ . (1)

معانی الأخبار_ به نقل از عبد السلام بن صالح _: از امام رضا علیه السلام درباره این حدیث که حضرت صادق علیه السلام فرمود : هر کس دانشی را فرا گیرد تا به وسیله آن با نادانان مجادله کند، یا بر دانایان فخر فروشد، یا توجّه مردم را به سوی خود جلب کند، او در آتش است ، سؤال کردم ؟ حضرت فرمود : جدّم درست فرمود. آیا می دانی نادانان کیستند؟! عرض کردم: نه، یا بن رسول اللّه . فرمود: آنان نقّالان مخالف ما هستند. آیا می دانی دانایان کیستند؟ عرض کردم: نه، یا بن رسول اللّه ! فرمود: آنان دانایان خاندان محمّد علیهم السلام هستند که خداوند عزّ و جلّ اطاعت از آنان و دوستیشان را واجب فرموده است.

سپس فرمود: آیا می دانی معنای این جمله حضرت صادق علیه السلام که: یا توجّه مردم را به سوی خود جلب کنند، چیست؟ عرض کردم: خیر. فرمود: معنای آن، به خدا سوگند، ادّعای بنا حقّ امامت است. کسی که چنین کند، در آتش باشد.

2821 - أصنافُ طَلَبَةِ العِلمِ
2821 - طبقات جویندگان دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ ثَلاثَةٌ : رَجُلٌ عاشَ بِهِ النّاسُ و عاشَ بِعِلمِهِ ، و رَجُلٌ عاشَ بِه النّاسُ و أهلَکَ نَفسَهُ ، و رَجُلٌ عاشَ بِعِلمِهِ و لَم یَعِش بِهِ أحَدٌ غَیرُهُ . (2)

2821

طبقات جویندگان دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علما سه گونه اند: عالمی که مردم به او زنده اند و او به علم خود زنده است، و عالمی که مردم به او زنده اند و او خود را به هلاکت انداخته است و عالمی که به علم خود زنده است، امّا هیچ کس جز خودش از علم او بهره ای نمی برد.

ص :52


1- معانی الأخبار : 180/1.
2- کنز العمّال : 28941.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طَلَبَةُ هذا العِلمِ عَلی ثَلاثَةِ أصنافٍ ، ألا فَاعرِفوهُم بِصِفاتِهِم و أعیانِهِم : صِنفٌ مِنهُم یَتَعَلَّمونَ لِلمِراءِ و الجَدَلِ، و صِنفٌ مِنهُم یَتَعَلَّمونَ لِلإستِطالَةِ و الخَتْلِ ، و صِنفٌ مِنهُم یَتَعَلَّمونَ لِلفِقهِ و العَمَلِ .

فأمّا صاحِبُ المِراءِ و الجَدَلِ تَراهُ مُؤذِیا مُمارِیا لِلرِّجالِ فی أندِیَةِ المَقالِ ، قَد تَسَربَلَ بِالتَّخَشُّعِ ، و تَخَلّی مِنَ الوَرَعِ ، فَدَقَّ اللّهُ مِن هذا حَیزومَهُ ، و قَطَعَ مِنهُ خَیشومَهُ .

و أمّا صاحِبُ الإستِطالَةِ و الخَتْلِ فإنَّهُ یَستَطیلُ عَلی أشباهِهِ مِن أشکالِهِ ، و یَتَواضَعُ لِلأغنِیاءِ مِن دونِهِم ، فهُوَ لِحَلوائهِم هاضِمٌ ، و لِدینِهِ حاطِمٌ ، فأعمَی اللّهُ مِن هذا بَصَرَهُ ، و قَطَعَ مِن آثارِ العُلَماءِ أثَرَهُ .

و أمّا صاحِبُ الفِقهِ و العَمَلِ تَراهُ ذا کَآبَةٍ و حُزنٍ ، قَد قامَ اللَّیلَ فی حِندِسِهِ ، و قَدِ انحَنی فی بُرنُسِهِ ، یَعمَلُ و یَخشی ، خائفا وَجِلاً مِن کُلِّ أحَدٍ إلاّ مِن کُلِّ ثِقَةٍ مِن إخوانِهِ ، فشَدَّ اللّهُ مِن هذا أرکانَهُ ، و أعطاهُ یَومَ القِیامَةِ أمانَهُ . (1)

امام علی علیه السلام :جویندگان این دانش سه گروهند. هان! آنان را به اسم و رسم بشناسید: گروهی از آنها دانش را به منظور ستیزه و جدل می آموزند، گروهی برای بزرگی کردن و فریفتن فرا می گیرند و گروهی برای فهمیدن و به کار بستن می آموزند.

اما آن که برای بحث و جدل می آموزد در انجمنهای بحث و مذاکره علمی، مردم آزاری و ستیزه گری می کند، به فروتنی تظاهر می کند، ولی از پرهیزگاری تهی است. از این رو، خداوند کمر او را بشکند و بینی اش را به خاک مالد.

و آن که برای بزرگی کردن و فریفتن می آموزد، بر همتایان خود گردن فرازی می کند، اما در برابر توانگران که [از نظر علمی ]کمتر از آنهایند و فروتنی می نماید. شیرینی آنها را می خورد و دین خود را درهم می شکند. پس، خداوند دیده چنین کسی را کور گرداند و [نام و ]اثرش را از میان آثار علما بر اندازد.

و آن که برای فهمیدن و به کار بستن فرا می گیرد، او را می بینی که دلگرفته و غمزده است. در تاریکی شب برخاسته و در بُرنُس (2) خود خزیده است. کار می کند و ترسان است؛ از همه کس، جز برادران مورد اعتماد خویش، بیمناک و هراسان است. خداوند ارکان [وجود ]چنین کسی را استوار گرداند و روز قیامت امانش دهد.

ص :53


1- الأمالی للصدوق : 727/997 .
2- بُرنُس به معنای کلاه بلندی است که ناکسان در صدر اسلام بر سر می نهاده اند .

عنه علیه السلام :العُلَماءُ باقونَ ما بَقِیَ الدَّهرُ ، أعیانُهُم مَفقودَةٌ ، و أمثالُهُم فِی القُلوبِ مَوجودَةٌ ، هاه (و) إنّ هاهُنا _ و أشارَ بِیَدِه إلی صَدرِهِ _ لَعِلما جَمّا لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً ! بَلی أصَبتُ لَقِنا غَیرَ مَأمونٍ ، یَستَعمِلُ آلَةَ الدِّینِ فِی الدّنیا ، و یَستَظهِرُ بِحُجَجِ اللّهِ عَلی خَلقِهِ ، و بِنِعَمِهِ عَلی عِبادِهِ ؛ لِیَتَّخِذَهُ الضُّعَفاءُ وَلیجَةً مِن دونِ وَلِیِّ الحَقِّ .

أو مُنقادا لِحَمَلَةِ العِلمِ ، لا بَصیرَةَ لَهُ فی أحنائهِ ، یَقدَحُ الشَّکُّ فی قَلبِهِ بِأوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَةٍ .

ألاَ ، لا ذا ، و لا ذاکَ ، فمَنهومٌ بِاللَّذّاتِ سَلِسُ القِیادِ ، أو مَغرِیٌّ بِالجَمعِ و الإدِّخارِ ، لَیسا مِن رُعاةِ الدِّینِ ، أقرَبُ شَبَها بِهِما الأنعامُ السّائمَةُ ! کَذلکَ یَموتُ العِلمُ بِمَوتِ حامِلیهِ . اللّهُمَّ بَلی لا تَخلو الأرضُ مِن قائمٍ بِحُجَّةٍ ظاهرٍ أو خافٍ مَغمورٍ ؛ لِئَلاّ تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ و بَیِّناتُهُ ، و کَم و أینَ؟! اُولئکَ الأقَلُّونَ عَدَدا الأعظَمُونَ خَطَرا ! . (1)

امام علی علیه السلام :تا دنیا باقی است دانشمندان باقی اند، پیکرهایشان از میان می رود، امّا یادهایشان در دلها می ماند. _ حضرت آن گاه با دستش به سینه خود اشاره کرد و فرمود: _ هان! در این جا دانش فراوانی است، کاش برای آن حاملانی می یافتم! البته تیز هوشانی هستند، امّا یا امین و مورد اطمینان نیستند؛ زیرا ابزار دین را برای دنیا به کار می گیرند و نعمتهای خدا و حجّتها و براهین او را وسیله سلطه گری بر بندگان و دوستان او قرار می دهند. یا در برابر حاملان حق منقاد و مطیعند، اما به پیچ و خمهای حق آشنایی و بصیرت ندارند و با اوّلین شبهه ای که پیش آید آتش شک و تردید در دلشان فروزان می شود. هان! نه این گروه صلاحیت برخورداری از دانش مرا دارند و نه آن گروه. گروهی هم هستند که آزمند لذّتهایند و رام شهوتها. گروهی هم شیفته گرد آوردن مال و اندوختن ثروتند. این دو گروه دین نگه دار نیستند. ماننده ترین چیز به آنها، حیوانات چرنده اند! چنین است که با مرگ دانشمندان دانش نیز می میرد. آری، البته زمین از کسی که حجّت خدا را بر پای دارد تهی نمی ماند که او یا آشکار و شناخته شده است و یا ترسان و پنهان؛ برای این که برهانهای خدا و نشانه های روشن او از میان نرود. اینان چند نفرند و کجایند؟ شمار اینان اندک است و مقام و منزلتشان بزرگ!

ص :54


1- الخصال : 186/257 .

عنه علیه السلام :إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ عَلی نَفسِهِ ......... مِصباحُ ظُلُماتٍ ، کَشّافُ عَشَواتٍ (غَشَواتٍ) ، مِفتاحُ مُبهَماتٍ ، دَفَّاعُ مُعضَلاتٍ ، دَلیلُ فَلَواتٍ ، یَقولُ فَیُفهِمُ ، و یَسکُتُ فَیَسلَمُ .........

و آخَرُ قَد تَسَمّی عالِما و لَیسَ بِهِ ، فَاقتَبَسَ جَهائلَ مِن جُهّالٍ ، و أضالیلَ مِن ضُلاّلٍ ، و نَصَبَ لِلنّاسِ أشراکا مِن حَبائلِ (حِبالِ) غُرورٍ و قَولِ زُورٍ ......... یَقولُ : أقِفُ عِندَ الشُّبُهاتِ و فیها وَقَعَ، و یَقولُ : أعتَزِلُ البِدَعَ و بَینَها اضطَجَعَ ، فَالصُّورَةُ صورَةُ إنسانٍ، و القَلبُ قَلبُ حَیوانٍ ، لا یَعرِفُ بابَ الهُدی فیَتَّبِعَهُ ، و لا بابَ العَمی فَیَصُدَّ عَنهُ ، و ذلکَ مَیِّتُ الأحیاءِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :از محبوبترین بندگان خدا نزد او بنده ای است که خداوند او را در برابر نفْسش یاری رسانده است ......... چراغ تاریکیهاست، برطرف کننده کوریها، کلید مبهمات، زداینده مشکلات و راهنمای بیابانها. [به موقع] می گوید و می فهماند و [به موقع ]خاموش می شود و سالم می ماند .........

و دیگری که خود را دانشمند می نامد ولی دانشمند نیست. او از نادانها و گمراهان، نادانیها و گمراهیها را فرا گرفته و دامهایی از ریسمانهای فریب و گفتار دروغ برای مردم گسترده است .........

می گوید: به گاه شبهات درنگ می کنم، در حالی که در آنها فرو افتاده است. می گوید: از بدعتها کناره می گیرم، در حالی که میان آنها فرو خفته است. چهره اش چهره انسان است اما دلش دل حیوان. نه باب هدایت را می شناسد تا به دنبال آن برود و نه باب کوری [دل] را تا از آن جلوگیری کند. او مرده ای در میان زندگان است .

ص :55


1- نهج البلاغة : الخطبة 87.
2- (انظر) القرآن : باب 3258.

2822 - ما یَنبَغی فی اختِیارِ المُعَلِّمِ
2822 - آنچه باید در گزینش آموزگاررعایت شود

الکتاب :

«فَلْیَنْظُرِ الإِنْسانُ إِلَی طَعامِهِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ دِینٌ ، الصَّلاةُ دِینٌ ، فَانظُروا عَمَّن تَأخُذونَ هذا العِلمَ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :عَجَبٌ لِمَن یَتَفَکَّرُ فی مَأکولِهِ کَیفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعقولِهِ ، فیُجَنِّبَ بَطنَهُ ما یُؤذیهِ ، و یُودِعَ صَدرَهُ ما یُردِیهِ ! (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قَولهِ تعالی : «فَلْیَنْظُرِ الإنْسانُ إلی طَعامِهِ» _: عِلمِهِ الّذی یَأخُذُه مِمَّن یَأخُذُه . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا عِلمَ إلاّ مِن عالِمٍ رَبّانِیٍّ ، و مَعرِفَةُ العالِمِ بِالعَقلِ . (5)

ذو القَرنَینِ علیه السلام_ مِن وَصِیَّتِهِ _: لا تَتَعَلَّمِ العِلمَ مِمَّن لَم یَنتَفِعْ بِهِ ؛ فَإنَّ مَن لَم یَنفَعْهُ عِلمُهُ لا یَنفَعُکَ . (6)

(7)

2822

آنچه باید در گزینش آموزگار رعایت شود

قرآن:

«انسان باید به خوراک خود بنگرد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم، دین است. نماز، دین است. پس بنگرید که این علم را از چه کسی فرا می گیرید.

امام حسن علیه السلام :در شگفتم از کسی که درباره خوراک جسم خود می اندیشد چگونه درباره خوراک فکر خود نمی اندیشد؟ شکمش را از آنچه زیانبار است پرهیز می دهد، اما در سینه خود چیزهایی می سپارد که مایه نابودیش می شود.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «انسان باید به خوراک خود بنگرد» _فرمود : یعنی دانشی را که می آموزد، مواظب باشد از چه کسی فرا می گیرد.

امام کاظم علیه السلام :علم جز از عالم ربّانی به دست نیاید (آن را جز از عالم ربّانی نباید فرا گرفت) و شناخت چنین عالمی به خِرَد است.

ذو القرنین علیه السلام_ در سفارش خود _فرمود : علم را از کسی که از آن بهره نمی برد، فرا نگیر؛ زیرا کسی که علمش به حال خودش سودی نداشته باشد، به حال تو نیز نخواهد داشت.

ص :56


1- عبس : 24.
2- کنز العمّال : 28666.
3- بحار الأنوار : 1/218/43.
4- المحاسن : 1/347/724.
5- تحف العقول : 387 .
6- بحار الأنوار : 2/99/53 .
7- (انظر) الموعظة : باب 4079.

2823 - اُنظُر إلی ما قالَ
2823 - بنگر که چه گفت

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشْرَی فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ القَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُو الأَلْبابِ» . (1)

الحدیث :

عیسی علیه السلام :مَعشَرَ الحَوارِیِّینَ ، ما یَضُرُّکُم مِن نَتنِ القَطِرانِ إذا أصابَکُم سِراجُهُ ؟! خُذوا العِلمَ مِمَّن عِنْدَهُ و لا تَنظُروا إلی عَمَلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :خُذوا الحَقَ مِن أهلِ الباطِ، و لا تأخُذوا الباطِلَ مِن أهلِ الحَقِّ ، کونوا نُقّادَ الکَلامِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَعَلَّمْ عِلمَ مَن یَعلَمُ ، و عَلِّمْ عِلمَکَ مَن یَجهَلُ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَنظُرْ إلی مَن قالَ ، وَ انظُرْ إلی ما قالَ . (5)

2823

بنگر که چه گفت

قرآن:

«و کسانی را که از پرستش طاغوت (بتها) پرهیز کرده اند و به خدا روی آورده اند بشارت است. پس بندگان مرا بشارت ده. همان کسانی را که به سخن گوش می دهند و از بهترین آن پیروی می کنند. ایشانند کسانی که خدا هدایتشان کرده و اینان خردمندانند».

حدیث:

عیسی علیه السلام :ای گروه حواریان! بویِ گند روغن چراغ، شما را چه زیان، اگر [نور ]چراغش به کارتان آید، دانش را نیز از هر که دارد فراگیرید و به کردار او منگرید.

عیسی علیه السلام :حق را از اهل باطل فراگیرید و باطل را از اهل حق فرا نگیرید. سخن سنج باشید.

امام علی علیه السلام :علم را از هر که می داند بیاموز و علم خود را به کسی که نمی داند بیاموزان.

امام علی علیه السلام :منگر که چه کس گفت، بنگر که چه چیز گفت.

ص :57


1- الزمر : 17 ، 18.
2- المحاسن : 1/360/772.
3- المحاسن : 1/359/769.
4- غرر الحکم : 4579.
5- کنز العمّال : 44218 ، 44397.

عنه علیه السلام :خُذِ الحِکمَةَ مِمَّن أتاکَ بِها ، وَ انظُرْ إلی ما قالَ ، و لا تَنظُرْ (1) إلی مَن قالَ (2) . (3)

امام علی علیه السلام :حکمت را از هر که برایت آورد فراگیر و بنگر که چه گفت و منگر که گوینده کیست. (4)

2824 - حَقُّ العِلمِ
2824 - حقّ دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَعَلَّموا العِلمَ و تَعَلَّموا لِلعِلمِ السَّکِینَةَ و الوَقارَ ، و تَواضَعوا لِمَن تَعَلَّمونَ مِنهُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَواضَعوا لِمَن تَتَعَلَّمونَ (6) مِنهُ العِلمَ و لِمَن تُعَلِّمونَهُ ، و لا تَکونوا مِن جَبابِرَةَ العُلَماءِ فَلا یَقومَ جَهلُکُم بِعِلمِکُم . (7)

الإمامُ الصّادقُ عن أبیهِ علیهما السلام :جاءَ رجلٌ إلی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ، فقالَ یا رَسولَ اللّهِ ، ما العِلمِ؟ قالَ: الإنصاتُ ، قالَ : ثُمَّ مَهْ ؟ قالَ : الإستِماعُ لَهُ ، قالَ : ثُمَّ مَهْ ؟ قالَ : الحِفظُ لَهُ، قالَ : ثُمَّ مَه ؟ قالَ : العَمَلُ بِه ، قالَ : ثُمَّ مَه ؟ قالَ : ثُمَّ نَشرُه . (8)

2824

حقّ دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم را بیاموزید و برای آن آرامش و وقار فراگیرید و در برابر کسی که از او دانش می آموزید فروتن باشید.

امام علی علیه السلام :با کسی که از او دانش می آموزید و با کسی که به او دانش می آموزید فروتن باشید و از علمای متکبّر مباشید که در این صورت علم شما این جهل (تکبر) را نمی پوشاند.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرش _فرمود : مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد ای رسول خدا علم چیست؟ حضرت فرمود : خاموش ماندن. پرسید: سپس چه؟ فرمود: گوش سپردن به آن. پرسید: بعد چه؟ فرمود: حفظ کردن آن. پرسید: زان پس چه؟ فرمود: به کار بستن آن. پرسید: دیگر چه؟ فرمود: سپس، انتشار دادن آن.

ص :58


1- فی الطبعة المعتمدة: «تنظره»، و الصحیح ما أثبتناه کما فی الطبعات الاُخری.
2- غرر الحکم : 5048.
3- یُلاحَظُ أنّ هناک تعارضا ظاهریا بین أحادیث هذا الباب و أحادیث الباب السابق، و قد بحثنا هذا الأمر فی کتاب العلم و الحکمة. راجع کتاب: العلم و الحکمة فی کتاب و السنة: آداب التَّعَلُم، قبولُ الحَقِّ مِمَّن أتی بِهِ . (انظر) الحکمة : باب 919. العلم و الحکمة : 244 آداب التعلّم / قبول الحقّ ممّن أتی به.
4- میان این احادیث و احادیث باب قبلی، تعارض ظاهری دیده می شود که در کتاب علم و حکمت بدان پرداخته شده است . ر. ک: علم و حکمت در قرآن و حدیث: آداب آموختن، پذیرش حق از آورنده آن .
5- الترغیب و الترهیب : 1/114/9.
6- فی الطبعة المعتمدة «تتعلّموا»، و الصحیح ما أثبتناه کما فی الطبعات الاُخری .
7- غرر الحکم : 4543.
8- الخصال : 287/43.

عنه علیه السلام :تَواضَعوا لِمَن تُعَلِّمونَهُ العِلمَ ، و تَواضَعوا لِمَن طَلَبتُم مِنهُ العِلمَ ، و لا تَکونوا عُلَماءَ جَبّارینَ فیذَهَبَ باطِلُکُم بِحَقِّکُم . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :با کسی که به او دانش می آموزید فروتن باشید و با کسی که از او دانش می جویید فروتن باشید و عالمانی گردن فراز نباشید، که [این رفتار ]باطل شما حق شما را از بین می برد.

2825 - حُقوقُ المُتَعَلِّمِ عَلَی المُعَلِّمِ
2825 - حقوق دانش آموز بر آموزگار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِینُوا لِمَن تُعلِّمونَ ، و لِمَن تَتَعَلَّمونَ مِنهُ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أمّا حَقُّ رَعِیَّتِکَ بِالعِلمِ : فأن تَعلَمَ أنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ إنَّما جَعَلَکَ قَیِّما لَهُم فیما آتاکَ مِنَ العِلمِ ، و فَتَحَ لَکَ مِن خَزائنِهِ ، فإذا أحسَنتَ فی تَعلیمِ النّاسِ و لَم تَخرُقْ بِهِم و لَم تَضجَرْ عَلَیهِم زادَکَ اللّهُ مِن فَضلِهِ ، و إن أنتَ مَنَعتَ النّاسَ عِلمَکَ أو خَرَقتَ بِهِم عِندَ طَلَبِهِمِ العِلمَ کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ أن یَسلُبَکَ العِلمَ و بَهاءَهُ ، و یُسقِطَ مِنَ القُلوبِ مَحَلَّکَ . (4)

2825

حقوق دانش آموز بر آموزگار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با کسی که به او علم می آموزید و با کسی که از او علم فرا می گیرید، نرم و ملایم باشید.

امام زین العابدین علیه السلام :حق شاگرد تو این است که بدانی خداوند، به واسطه علم و دانشی که به تو داده و از خزانه های [دانش ]خود برای تو گشوده، تو را سرپرست شاگردانت ساخته است. بنا بر این، اگر مردم را خوب آموزش دهی و با آنان درشتی و بدرفتاری نکنی و از تعلیمشان به ستوه نیایی، خداوند از فضل خود بر دانش تو بیفزاید. اما اگر دانش خود را از مردم مضایقه کنی یا وقتی برای آموختن دانش نزد تو آمدند با ایشان درشتی و بدرفتاری کنی، بر خداوند عزّ و جلّ سزاوار است که علم و شکوه آن را از تو بگیرد و جایگاه تو را از دل مردم بیندازد.

ص :59


1- الأمالی للصدوق : 440/585 .
2- (انظر) العلم : باب 2873.
3- منیة المرید : 193.
4- عوالی اللآلی : 4/74/54.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنّاسِ» (1) _: لِیَکُنِ النّاسُ عِندَکَ فِی العِلمِ سَواءً . (2)

منیة المرید :قالَ عیسی بنُ مریمَ علیه السلام : یا مَعشَرَ الحَوارِیِّینَ ، لی إلَیکُم حاجَةٌ اقضُوها لی . قالوا : قُضِیَتْ حاجَتُکَ یا روحَ اللّهِ ، فقامَ فغَسَلَ أقدامَهُم ، فقالوا : کُنّا نَحنُ أحَقَّ بِهذا یا روحَ اللّهِ ! فقالَ : إنَّ أحقَّ النّاسِ بِالخِدمَةِ العالِمُ ، إنَّما تَواضَعتُ هکَذا لِکَیما تَتَواضَعوا بَعدی فِی النّاسِ کَتَواضُعی لَکُم . (3)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «به تکبّر از مردم روی مگردان» _فرمود : باید مردمی که برای آموختن علم نزد تو می آیند، در نظرت یکسان باشند.

منیة المرید :عیسی علیه السلام فرمود : ای گروه حواریان! مرا با شما کاری است، آن را از من بپذیرید. عرض کردند: پذیرفته است، ای روح خدا! عیسی علیه السلام برخاست و شروع به شستن پاهای آنها کرد. عرض کردند: ما به این کار سزاوارتر بودیم، ای روح خدا! فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت کردن عالم است. من اینچنین فروتنی کردم، تا شما بعد از من در میان مردم فروتن باشید، همچنان که من با شما فروتنم.

2826 - حُقوقُ المُعَلِّمِ عَلَی المُتَعَلِّمِ
2826 - حقوق آموزگار بر دانش آموز

الکتاب :

«قالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا * قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبرا * ......... قَدْ بَلَغْتَ مِن لَدُنِّی عُذْرا» . (4)

2826

حقوق آموزگار بر دانش آموز

قرآن:

«موسی به او گفت: آیا با تو بیایم تا آنچه به تو آموخته شده است به من بیاموزی؟ گفت: تو را هرگز شکیب همراهی با من نیست ......... که از جانب من معذور باشی».

ص :60


1- لقمان : 18 .
2- منیة المرید : 185.
3- منیة المرید : 183.
4- الکهف : 66 _ 76.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّمَ شَخصا مَسألَةً فقَد مَلَکَ رَقَبَتَهُ . فَقیلَ لَهُ : یا رَسولَ اللّهِ ، أ یَبیعُهُ ؟ فقالَ علیه السلام : لا ، و لکِنْ یَأمُرُهُ و یَنهاهُ. (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا حَسَدَ و لا مَلَقَ إلاّ فی طَلَبِ العِلمِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن حَقِّ العالِمِ عَلَیکَ أن تُسَلِّمَ عَلَی القَومِ عامَّةً و تَخُصَّهُ دونَهُم بِالتَّحِیَّةِ ، و أن تَجلِسَ أمامَهُ ، و لا تُشیرَنَّ عِندَهُ بِیَدِکَ ، و لا تَغمِزَنَّ بِعَینَیکَ ، و لا تَقولَنَّ : «قالَ فُلانٌ» خِلافا لِقَولِهِ ، و لا تَغتابَنَّ عِندَهُ أحَدا ، و لا تُسارَّ فی مَجلِسِهِ ، و لا تَأخُذَ بِثَوبِهِ ، و لا تَلِجَّ (3) عَلَیهِ إذا مَلَّ ، و لا تُعرِضَ مِن طُولِ صُحبَتِهِ ، فإنَّما هِیَ بِمَنزِلَةِ النَّخلَةِ تَنتَظِرُ مَتی یَسقُطُ عَلَیکَ مِنها شَیءٌ ؛ فإنَّ المُؤمِنَ العالِمَ لَأعظَمُ أجرا مِنَ الصّائمِ القائمِ الغازی فی سَبیلِ اللّهِ ، فإذا ماتَ العالِمُ انثَلَمَت فی الإسلامِ ثُلمَةٌ لا یَسُدُّها شَیءٌ إلی یَومِ القِیامَةِ . (4)

عنه علیه السلام :لَیسَ مِن أخلاقِ المُؤمِنِ التَّمَلُّقُ وَ لا الحَسَدُ إلاّ فی طَلَبِ العِلمِ . (5)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مسأله ای را به شخصی بیاموزد او را بنده خود کرده باشد. عرض شد: ای رسول خدا! یعنی می تواند او را بفروشد؟ فرمود: نه، بلکه به او امر و نهی می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسد ورزی و چاپلوسی زشت است مگر در راه آموختن دانش.

امام علی علیه السلام :از جمله حقوق شخص دانشمند بر تو این است که [هر گاه در میان جمعی بود] بر همگان سلام کنی و به او نیز اختصاصا سلام گویی، رو به رویش بنشینی، در حضور او با دست و چشم و ابرو اشاره نکنی، در مخالفت با نظر او نگویی: «فلانی چنین گفته است». نزد او از کسی غیبت نکنی، در مجلسش در گوشی صحبت نکنی، جامه اش را نگیری، اگر خسته بود، در سؤال کردن اصرار نورزی. از طول مجالسش به تنگ نیایی؛ زیرا حکایت همنشینی با او حکایت درخت خرمایی است که انتظار می کشی تا کی از آن چیزی برای تو بیفتد. همانا پاداش مؤمن دانشمند بیشتر از روزه دار شب زنده داری است که در راه خدا بجنگد. هر گاه دانشمند بمیرد، رخنه ای در اسلام پدید آید که تا قیامت چیزی آن را نبندد.

امام علی علیه السلام :چاپلوسی و حسادت از اخلاق مؤمن نیست، مگر در تحصیل دانش.

ص :61


1- عوالی اللآلی: 4/71/43.
2- کنز العمّال : 28938.
3- کذا فی المصدر، و لعلّ الصحیح «تُلِحَّ» .
4- کنز العمّال : 29363 ، 29520 نحوه.
5- کنز العمّال : 29364 و 28937 نحوه.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حَقُّ سائسِکَ بِالعِلمِ : التَّعظیمُ لَهُ ، و التَّوقیرُ لِمَجلِسِهِ ، و حُسنُ الاستِماعِ إلَیهِ ، و الإقبالُ عَلَیهِ ، و أن لا تَرفَعَ عَلَیهِ صَوتَکَ ، و أن لا تُجیبَ أحَدا یَسألُهُ عَن شَیءٍ حَتّی یَکونَ هُوَ الّذی یُجیبُ ، و لا تُحَدِّثَ فی مَجلسِهِ أحَدا ، و لا تَغتابَ عِندَهُ أحَدا ، و أن تَدفَعَ عَنهُ إذا ذُکِرَ عِندَکَ بِسُوءٍ ، و أن تَستُرَ عُیوبَهُ ، و تُظهِرَ مَناقِبَهُ ، و لا تُجالِسَ لَهُ عَدُوّا ، و لا تُعادِیَ لَهُ وَلِیّا ، فإذا فَعَلتَ ذلکَ شَهِدَ لَکَ مَلائکَةُ اللّهِ بِأنَّکَ قَصَدتَهُ و تَعَلَّمتَ عِلْمَهُ للّهِِ جَلَّ اسمُهُ لا لِلنّاسِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا جَلَستَ إلی عالِمٍ فَکُن عَلی أن تَسمَعَ أحرَصَ مِنکَ عَلی أن تَقولَ ، و تَعَلَّمْ حُسنَ الاستِماعِ کَما تَتَعَلَّمُ حُسنَ القَولِ ، و لا تَقطَعْ عَلی أحَدٍ حَدیثَهُ . (2)

(3)

امام زین العابدین علیه السلام :حق استاد تو این است که به او احترام گذاری، محضرش را موقّر داری، با دقت به سخنانش گوش بسپاری، رویت به او باشد و به او توجّه نمایی، صدایت را بر صدای او بلندتر نکنی، هرگاه کسی از او سؤالی کند تو جواب ندهی، بلکه بگذاری خودش جواب دهد. در محضر او با کسی سخن نگویی، در حضور او از کسی غیبت نکنی، اگر پیش تو از او بدگویی شود، از وی دفاع کنی. عیبهایش را بپوشانی، خوبیها و صفات نیکش را آشکار سازی، با دشمن او همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی. هر گاه این کارها را کردی فرشتگان خدا درباره ات گواهی دهند که تو برای رضای خدای بلند نام، نه برای مردم، نزد آن استاد رفته ای و دانش او را فرا گرفته ای.

امام باقر علیه السلام :هر گاه در محضر دانشمندی نشستی برای شنیدن حریصتر باش تا برای سخن گفتن و همچنان که خوب سخن گفتن را فرا می گیری، خوب گوش دادن را نیز بیاموز و سخن هیچ کس را قطع مکن.

ص :62


1- الخصال : 567/1.
2- الاختصاص : 245 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 40 باب 10.

2827 - تَکریمُ العالِمِ
2827 - گرامیداشت دانشمند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ استَقبَلَ العُلَماءَ فقَدِ استَقبَلَنی ، و مَن زارَ العُلَماءَ فقَد زارَنی ، و مَن جالَسَ العُلَماءَ فقَد جالَسَنی ، و مَن جالَسَنی فَکأنَّما جالَسَ رَبّی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَزدَرِیَنَّ العالِمَ و إن کانَ حَقیرا ، و لا تُعَظِّمَنَّ الأحمَقَ و إن کانَ کَبیرا . (2)

عنه علیه السلام :إذا رَأیتَ عالِما فَکُن لَهُ خادِما . (3)

عنه علیه السلام :مَن وَقَّرَ عالِما فقَد وَقَّرَ رَبَّهُ . (4)

(5)

2827

گرامیداشت دانشمند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به استقبال دانشمندان رود، مرا استقبال کرده است و هرکه به دیدار دانشمندان رود، مرا دیدار کرده است و هرکه با دانشمندان نشیند، با من نشسته است و هر که با من نشیند، چنان است که با پروردگار من همنشینی کرده باشد.

امام علی علیه السلام :دانشمند را هرگز حقیر مشمار، هر چند کوچک باشد و نادان را بزرگ مشمار، هر چند [به لحاظ موقعیتهای اجتماعی و دنیایی] بزرگ باشد.

امام علی علیه السلام :هر گاه دانشمندی را دیدی، چاکری او کن.

امام علی علیه السلام :هر که دانشمندی را احترام نهد خدا را احترام کرده است .

2828 - ما یَنبَغی عَلَی المُتَعَلِّمِ
2828 - نکاتی که باید دانش آموز رعایت کند

الخضرُ علیه السلام_ لِموسی علیه السلام _: یا موسی ، تَفَرَّغْ لِلعِلمِ إن کُنتَ تُریدُهُ، فإنَّ العِلمَ لِمَن تَفَرَّغَ . (6)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَتِمُّ عَقلُ المَرءِ حَتّی یَتِمَّ فیهِ عَشرُ خِلالٍ ......... لا یَسأمُ مِن طَلَبِ العِلمِ طُولَ عُمرِهِ . (7)

2828

نکاتی که باید دانش آموز رعایت کند

خضر علیه السلام_ به موسی علیه السلام _گفت : ای موسی! اگر دانش می خواهی، خود را وقف آموختن آن کن؛ زیرا دانش از آنِ کسی است که تمام وقتِ خود را صرف آموختن آن کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خرد آدمی کامل نگردد مگر آن گاه که ده خصلت در او فراهم آید ......... و تا زنده است از دانشجویی خسته نشود.

ص :63


1- کنز العمّال : 28883.
2- غرر الحکم : 10280 _ 10281.
3- غرر الحکم : 4044.
4- غرر الحکم : 8704.
5- (انظر) التعظیم : باب 2709.
6- کنز العمّال : 44176.
7- تنبیه الخواطر : 2/112.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَلی المُتَعَلِّمِ أن یُدئبَ نَفسَهُ فی طَلَبِ العِلمِ ، و لا یَمَلَّ مِن تَعَلُّمِهِ ، و لا یَستَکثِرَ ما عَلِمَ . (1)

عنه علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ یَعِزُّ حینَ یَنزُرُ إلاّ العِلمَ ، فإنَّهُ یَعِزُّ حین یَغزُرُ . (2)

عنه علیه السلام :لا یُحرِزُ العِلمَ إلاّ مَن یُطیلُ دَرسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أکثَرَ الفِکرَ فیما تَعَلَّمَ أتقَنَ عِلمَهُ ، و فَهِمَ ما لَم یَکُن یَفهَمُ . (4)

عنه علیه السلام :لا فِقهَ لِمَن لا یُدیمُ الدَّرسَ . (5)

عنه علیه السلام :اُطلُبِ العِلمَ تَزدَدْ عِلما . (6)

عنه علیه السلام :لَن یُحرِزَ العِلمَ إلاّ مَن یُطِیلُ دَرسَهُ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :بر دانش آموز است که خود را در طلب علم کوشا سازد و از آموختن دانش خسته نشود و دانسته های خود را زیاد نشمارد.

امام علی علیه السلام :هر چیزی وقتی کم شود ارزش پیدا می کند، مگر دانش که وقتی زیاد شود ارزشمند می گردد.

امام علی علیه السلام :دانش را به دست نیاورَد مگر کسی که مدتها بیاموزد.

امام علی علیه السلام :هر که در آموخته هایش زیاد بیندیشد، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمی فهمیده است بفهمد.

امام علی علیه السلام :کسی که در خواندن و آموختن پیگیر نباشد، از فهم و دانش برخوردار نشود.

امام علی علیه السلام :دانش بجوی تا دانشت زیاد شود.

امام علی علیه السلام :دانش را به دست نیاوَرد، مگر آن کس که در آموختن آن، پشتکار نشان دهد.

2829 - حَدیثٌ جامِعٌ فی طَلَبِ العِلمِ
2829 - یک حدیث جامع در باب تحصیل دانش

قال المجلسیّ رضوان اللّه تعالی علیه :وجدت بخطّ شیخنا البهائیّ قدّس اللّه روحه ما هذا لفظه : قال الشیخ شمس الدین محمّد بن مکّیّ : نقلتُ من خطّ الشیخ أحمد الفراهانیّ رحمه الله عَن عُنوانِ البَصریِّ _ وَ کانَ شَیخا کَبیرا قَد أتی عَلَیهِ أربَعٌ و تِسعونَ سَنَةً _ قالَ : کُنتُ أختَلِفُ إلی مالِکِ بنِ أنَسٍ سِنینَ ، فلَمّا قَدِمَ جَعفَرٌ الصَّادِقُ علیه السلام المَدینَةَ اختَلَفتُ إلَیهِ ، و أحبَبتُ أن آخُذَ عَنهُ کما أخَذتُ عَن مالِکٍ ، فقالَ لی یَوما : إنّی رَجُلٌ مَطلوبٌ و مَعَ ذلکَ لی أورادٌ فی کُلِّ ساعَةٍ مِن آناءِ اللَّیلِ و النَّهارِ ، فَلا تَشغَلْنی عَن وِردی ، و خُذْ عَن مالِکٍ وَ اختَلِفْ إلَیهِ کَما کُنتَ تَختَلِفُ إلَیهِ .

فَاغتَمَمتُ مِن ذلکَ ، و خَرَجتُ مِن عِندِهِ ، و قُلتُ فی نَفسی : لَو تَفَرَّسَ فِیَّ خَیرا لَما زَجَرَنی عَنِ الاختِلافِ إلَیهِ و الأخذِ عَنهُ ، فَدَخَلتُ مَسجِدَ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله و سَلَّمتُ عَلَیهِ ، ثُمَّ رَجَعتُ مِنَ الغَدِ إلَی الرَّوضَةِ و صَلَّیتُ فیها رَکعَتَینِ ، و قُلتُ : أسألُکَ یا اَللّهُ یا اَللّهُ أن تَعطِفَ عَلَیَّ قَلبَ جَعفَرٍ و تَرزُقَنی مِن عِلمِهِ ما أهتَدی بِهِ إلی صِراطِکَ المُستَقیمِ . و رَجَعتُ إلی داری مُغتَمّا و لَم أختَلِفْ إلی مالِکِ بنِ أنَسٍ لِما اُشرِبَ قَلبی مِن حُبِّ جَعفَرٍ ، فَما خَرَجتُ مِن داری إلاّ إلَی الصَّلاةِ المَکتوبَةِ حَتّی عِیلَ صَبری ، فَلَمّا ضاقَ صَدری تَنَعَّلتُ و تَرَدَّیتُ و قَصَدتُ جَعفَرا و کانَ بَعدَ ما صَلَّیتُ العَصرَ ، فلَمّا حَضَرتُ بابَ دارِهِ استَأذَنتُ عَلَیهِ فخَرَجَ خادِمٌ لَهُ فقالَ : ما حاجَتُکَ ؟ فقُلتُ : السَّلامُ عَلَی الشَّریفِ ، فقالَ : هُوَ قائمٌ فی مُصَلاّهُ ، فجَلَستُ بِحِذاءِ بابِهِ ، فَما لَبِثتُ إلاّ یَسیرا إذ خَرَجَ خادِمٌ فقالَ : اُدخُلْ عَلی بَرَکَةِ اللّهِ ، فدَخَلتُ و سَلَّمتُ عَلَیهِ ، فرَدَّ السَّلامَ و قالَ : اِجلِسْ غَفَرَ اللّهُ لَکَ ، فجَلَستُ ، فأطرَقَ مَلِیّا ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ ، و قالَ : أبو مَن ؟ قُلتُ : أبو عَبدِ اللّهِ ، قالَ : ثَبَّتَ اللّهُ کُنیَتَکَ و وَفَّقَکَ ، یا أبا عَبدِ اللّهِ ما مَسألَتُکَ ؟ فقُلتُ فی نَفسی : لَو لَم یَکُن لی مِن زِیارَتِهِ و التَّسلیمِ غَیرُ هذا الدُّعاءِ لَکانَ کَثیرا . ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ ، ثُمَّ قالَ : ما مَسألَتُکَ ؟ فقُلتُ : سَألتُ اللّهَ أن یَعطِفَ قَلبَکَ عَلَیَّ و یَرزُقَنی مِن عِلمِکَ ، و أرجو أنَّ اللّهَ تَعالی أجابَنی فی الشَّریفِ ما سَألتُهُ ، فقالَ : یا أبا عَبدِ اللّهِ ، لَیسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ ، إنَّما هُوَ نورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی أن یَهدِیَهُ ، فإن أرَدتَ العِلمَ فَاطلُبْ أوَّلاً فی نَفسِکَ حَقیقَةَ العُبودِیَّةِ ، وَ اطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِهِ ، وَ استَفهِمِ اللّهَ یُفهِمْکَ . قُلتُ : یا شَریفُ ، فقالَ : قُل : یا أبا عَبدِ اللّهِ ، قُلتُ : یا أبا عَبدِ اللّهِ ما حَقیقَةُ العُبودِیَّةِ ؟ قالَ : ثَلاثَةُ أشیاءَ : أن لا یَرَی العَبدُ لِنَفسِه فیما خَوَّلَهُ اللّهُ مِلْکا ؛ لأِنَّ العَبیدَ لا یَکونُ لَهُم مِلکٌ ، یَرَونَ المالَ مالَ اللّهِ یَضَعونَهُ حَیثُ أمَرَهُمُ اللّهُ بِهِ ، و لا یُدَبِّرُ العَبدُ لِنَفسِهِ تَدبیرا ، و جُملَةُ اشتِغالِه فیما أمَرَهُ تَعالی بِهِ و نَهاهُ عَنهُ ، فإذا لَم یَرَ العَبدُ لِنَفسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللّهُ تَعالی مِلکا هانَ عَلَیهِ الإنفاقُ فیما أمَرَهُ اللّهُ تَعالی أن یُنفِقَ فیهِ ، و إذا فَوَّضَ العَبدُ تَدبیرَ نَفسِهِ عَلی مُدَبِّرِهِ هانَ عَلَیهِ مَصائبُ الدّنیا ، و إذا اشتَغَلَ العَبدُ بِما أمَرَهُ اللّهُ تَعالی و نَهاهُ لا یَتَفَرَّغُ مِنهُما إلَی المِراءِ و المُباهاةِ مَعَ النّاسِ ، فإذا أکرَمَ اللّهُ العَبدَ بِهذِه الثَّلاثَةِ هانَ عَلَیهِ الدّنیا و إبلیسُ و الخَلقُ ، و لا یَطلُبُ الدّنیا تَکاثُرا و تَفاخُرا ، و لا یَطلُبُ ما عِندَ النّاسِ عِزّا و عُلُوّا ، و لا یَدَعُ أیّامَهُ باطِلاً ، فَهذا أوَّلُ دَرَجَةِ التُّقی ، قالَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی : «تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلّذینَ لا یُریدونَ عُلُوّا فی الأرضِ وَ لا فَسادا وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ» . (9)

قُلتُ : یا أبا عَبدِ اللّهِ أوصِنی ، قالَ : اُوصیکَ بِتِسعَةِ أشیاءَ فإنَّها وَصِیَّتی لِمُریدی الطَّریقِ إلَی اللّهِ تَعالی ، وَ اللّهَ أسألُ أن یُوَفِّقَکَ لاِستِعمالِه؛ ثَلاثَةٌ مِنها فی رِیاضَةِ النَّفسِ (10) ، و ثَلاثَةٌ مِنها فِی الحِلمِ ، و ثَلاثَةٌ مِنها فِی العِلمِ ، فَاحفَظْها و إیّاکَ و التَّهاوُنَ بِها ، قالَ عُنوانٌ : ففَرَّغتُ قَلبی لَهُ .

فقالَ : أمّا اللَّواتی فِی الرِّیاضَةِ : فإیّاکَ أن تَأکُلَ ما لا تَشتَهیهِ فإنَّهُ یورِثُ الحَماقَةَ و البَلَهَ ، و لا تَأکُلْ إلاّ عِندَ الجُوعِ ، و إذا أکَلتَ فکُلْ حَلالاً و سَمِّ اللّهَ ، وَ اذکُرْ حَدیثَ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله : ما مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعاءً شَرّا مِن بَطنِهِ ، فإن کانَ و لا بُدَّ فثُلثٌ لِطَعامِهِ و ثُلثٌ لِشَرابِهِ و ثُلثٌ لِنَفَسِهِ .

و أمّا اللَّواتی فِی الحِلمِ : فمَن قالَ لَکَ : إن قُلتَ واحِدَةً سَمِعتَ عَشرا فقُلْ : إن قُلتَ عَشرا لَم تَسمَعْ واحِدَةً ، و مَن شَتَمَکَ فقُلْ لَهُ : إن کُنتَ صادِقا فیما تَقولُ فَأسألُ اللّهَ أن یَغفِرَ لی ، و إن کُنتَ کاذِبا فیما تَقولُ فَاللّهَ أسألُ أن یَغفِرَ لَکَ ، و مَن وَعَدَکَ بِالخَنی (11) فَعِدْهُ بِالنَّصیحَةِ و الرِّعاءِ .

و أمّا اللَّواتی فِی العِلمِ : فَاسألِ العُلَماءَ ما جَهِلتَ ، و إیّاکَ أن تَسألَهُم تَعَنُّتا و تَجرِبَةً ، و إیّاکَ أن تَعمَلَ بِرَأیِکَ شَیئا ، و خُذْ بِالإحتِیاطِ فی جَمیعِ ما تَجِدُ إلَیهِ سَبیلاً ، وَ اهرَبْ مِنَ الفُتیا هَرَبَکَ مِنَ الأسَدِ ، و لا تَجعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنّاسِ جِسرا . قُم عَنّی یا أبا عَبدِ اللّهِ فقَد نَصَحتُ لَکَ وَ لا تُفسِدْ عَلَیَّ وِردی ، فَإنّی امرُؤٌ ضَنینٌ بِنَفسی ، وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی . (12)

2829

یک حدیث جامع در باب تحصیل دانش

علامه مجلسی_ رضوان اللّه تعالی علیه _فرمود : دستخطی از استادمان شیخ بهایی _ قدس اللّه روحه _ دیدم که عین آن این است: شیخ شمس الدین محمد بن مکّی گفت: از دستخط شیخ احمد فراهانی _ رحمه اللّه _ از قول عُنوان بصری _ که پیر سالخورده نود و چهار ساله ای بود _ نقل کردم که گفت: من سالها به محضر درس مالک بن انس آمد و شد می کردم. اما وقتی [امام ]جعفر صادق علیه السلام به مدینه آمد، به مجلس درس ایشان رفتم و دوست داشتم همچنان که از مالک بهره گرفتم از ایشان نیز بهره مند شوم. روزی به من فرمود: من آدم گرفتاری هستم (ارباب رجوع زیاد دارم) و با این حال، در هر ساعتی از ساعات شب و روز برای خودم اوراد و ادعیه ای دارم؛ مرا از دعا خواندن باز ندار. از همان مالک علم بیاموز و همچون گذشته پیش او برو.

من از این سخن غمگین شدم و آن حضرت را ترک کردم و با خود گفتم: اگر در من حُسنی می دید، مرا از آمد و رفت پیش خود و فراگرفتن دانش از خویش نمی راند. پس به مسجد رسول صلی الله علیه و آله رفتم و به آن حضرت سلام دادم و فردای آن روز به روضه [حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله ] برگشتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم: خدایا! خداوندا! از تو می خواهم که دل جعفر را به من متمایل و مهربان گردانی و از دانش او آن روزیم فرمایی که در پرتو آن به راه راست تو رهنمون شوم. غمزده به خانه ام برگشتم و چون دلم از عشق و محبّت جعفر پر شده بود، دیگر به درس مالک بن انس نرفتم. از خانه ام فقط برای خواندن نماز واجب بیرون می رفتم، تا آن که سرانجام صبرم تمام شد و حوصله ام سر آمد. بعد از آن که نماز عصر را خواندم، کفشهایم را پوشیدم و ردایم را بر تن کردم و به طرف خانه جعفر رفتم. چون به در منزل او رسیدم در زدم، خدمتکارش بیرون آمد و گفت: چه می خواهی؟ گفتم: سلام بر شریف. خدمتکار گفت: ایشان در حال خواندن نمازند. من مقابل در نشستم. دیری نگذشت که خدمتکار بیرون آمد و گفت: به امید خدا، وارد شو. من داخل خانه رفتم و به حضرت سلام کردم. جواب سلامم را داد و فرمود: بنشین، خدا تو را بیامرزد. من نشستم. حضرت مدتی سر به زیر افکند و آن گاه سرش را بلند کرد و فرمود: کنیه ات چیست؟ گفتم: ابو عبد اللّه . فرمود: خداوند کنیه ات را راست و استوار بدارد و تو را توفیق دهاد. ای ابو عبد اللّه (13) ! چه می خواهی؟ با خودم گفتم: اگر از دیدار او و سلام گفتن برای من بهره ای جز همین دعا نباشد، باز هم بهره زیادی برده ام. حضرت دوباره سرش را بلند کرد و فرمود: چه می خواهی؟ گفتم: من از خداوند خواستم که دل تو را نسبت به من متمایل و مهربان گرداند و از دانش تو روزیم فرماید و امیدوارم که خداوند متعال خواهشی را که از او درباره شریف کردم اجابت کرده باشد. حضرت فرمود: ای ابو عبد اللّه ! دانش به آموختن نیست، بلکه نوری است که در دل هر کس که خداوند تبارک و تعالی خواهان هدایتش باشد، می افتد. بنا بر این، اگر خواهان دانش هستی پیش از هر چیز حقیقت عبودیت را در جان خودت جستجو کن و علم را با به کار بستن آن بجوی و از خداوند فهم بخواه تا به تو بفهماند. گفتم: ای شریف (آقا)! فرمود: بگو، ای ابو عبد اللّه . گفتم: ای ابو عبد اللّه ! حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود : سه چیز: اوّل این که بنده در آنچه خداوند به او عطا فرموده است، برای خود مالکیتی قائل نباشد؛ زیرا بندگان و غلامان مالک چیزی نیستند، مال را مال خدا می دانند و آن را در هر جا که خداوند فرموده است به مصرف می رسانند. دوم این که بنده برای خود تدبیر و چاره اندیشی نکند. سوم این که همه سرگرمی و اشتغالش به چیزی باشد که خداوند متعال او را به انجام آن فرمان داده یا از ارتکابش نهی فرموده است؛ زیرا هر گاه بنده در آنچه خداوند متعال به او داده است، برای خود مالکیتی قائل نباشد، انفاق کردن آنها در مواردی که خداوند فرمان به انفاق داده است، برایش آسان می شود و هر گاه بنده تدبیر و چاره گری کار خود را به مدبّر خویش وا گذارد، مصائب و گرفتاریهای دنیا بر وی آسان گردد و هر گاه بنده به اوامر و نواهی خدا سرگرم شود، دیگر فرصتی برای ستیزه گری و فخر فروشی با مردم پیدا نمی کند. پس، هر گاه خداوند بنده را با این سه خصلت بنوازد، مشکل دنیا و شیطان و مردم بر او آسان شود و دنیا را برای فزون خواهی و فخر فروشی نجوید و چشمش به دنبال جاه و جلال مردم نباشد و روزگار خویش را بیهوده نگذراند. این نخستین پلکان پرهیزگاری است. خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «این سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که خواهان برتری و تبهکاری در زمین نیستند و فرجام [نیک ]از آنِ پرهیزگاران است».

گفتم: ای ابو عبد اللّه ! به من سفارشی بفرما. فرمود: تو را به نُه چیز سفارش می کنم که اینها سفارش من به جویندگان راه خداوند متعال است و از خداوند می خواهم که تو را در به کار بستن آنها توفیق دهد. سه چیز از این نُه چیز به ریاضت نفْس مربوط می شود و سه چیز به بردباری و سه دیگر به دانش. اینها را حفظ کن و زنهار که ناچیزشان شماری. عُنوان می گوید: دلم را بکلّی به آن حضرت سپردم.

حضرت فرمود: آن سه چیز که به ریاضت مربوط می شود اینهاست: از خوردن آنچه که میل و اشتها بدان نداری، خودداری کن؛ زیرا این کار حماقت و کودنی به بار می آورد. دیگر آن که تا گرسنه نشده ای غذا نخور و هر گاه غذا خوردی، حلال بخور و نام خدا بگو و این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را به یاد آر که: آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم خویش پر نکرد. اما چون چاره ای از خوردن نیست، پس یک سوم معده را برای غذا، یک سوم دیگر برای نوشیدنی و یک سوم هم برای هوا باشد.

آن سه چیز که به بردباری مربوط می شود اینهاست: چنانچه کسی به تو گفت: اگر یکی بگویی ده تا می شنوی، در پاسخش بگو: اگر ده تا بگویی یکی هم نخواهی شنید. اگر کسی به تو ناسزا گفت، به او بگو: اگر آنچه می گویی راست باشد، از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر دروغ باشد، از خداوند می خواهم که تو را بیامرزد. [سوم این که] اگر کسی به تو سخن زشتی گفت، تو او را نصیحت و ارشاد کن.

آن سه چیز که به دانش مربوط می شود، اینهاست: آنچه نمی دانی از دانشمندان بپرس و زنهار که به قصد مجادله و آزمودن از ایشان سؤالی کنی. زنهار که بر اساس رأیِ خود کاری کنی. در کارها تا جایی که راه دارد، به احتیاط عمل کن. از فتوا دادن بگریز، چنان که از شیر می گریزی و گردن خود را پلی برای مردم قرار مده. اینک؛ ای ابو عبد اللّه ، تو را نصیحت و راهنمایی کردم. برخیز و مرا تنها بگذار و ورد و دعایم را بر من خراب مَکن؛ زیرا من مردی هستم که نسبت به نفْس خود بخل و مضایقه می ورزم درود بر کسی که از راه هدایت پیروی کند.

ص :64


1- غرر الحکم : 6197.
2- غرر الحکم : 6913.
3- غرر الحکم : 10758.
4- غرر الحکم : 8917.
5- غرر الحکم : 10552.
6- غرر الحکم : 2276.
7- غرر الحکم : 7422.
8- (انظر) العلم : باب 2810.
9- القصص : 83 .
10- الریاضة : تهذیب الأخلاق النفسیّة.
11- الخنی : الفحش فی القول . (النهایة : 2/86).
12- بحار الأنوار : 1/224/17.
13- کنیه امام صادق علیه السلام نیز ابو عبد اللّه است .

ص :65

ص :66

ص :67

ص :68

2830 - فَضلُ العُلَماءِ
2830 - ارزش علما

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ قادَةٌ ، و المُتَّقونَ س_ادَةٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَولا حُضورُ الحاضِرِ ، و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ ، و ما أخَذَ اللّهُ عَلی العُلَماءِ ألاّ یُقارُّوا عَلی کَظَّةِ ظالِمٍ و لا سَغَبِ مَظلومٍ ، لأَلقَیتُ حَبلَها عَلی غارِبِها . (2)

2830

ارزش علما

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علما، پیشوایند و پرهیزگاران، مهتر.

امام علی علیه السلام :اگر نبود گرد آمدن آن جمعیت انبوه و این که با وجود یار و یاور، حجّت تمام است و اگر نبود که خداوند از دانشمندان پیمان گرفته است که در برابر سیریِ ستمگر و گرسنگیِ ستمدیده آرام ننشینند و بدان رضایت ندهند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر پشت آن می انداختم.

ص :69


1- کنز العمّال : 28678.
2- نهج البلاغة : الخطبة 3.

عنه علیه السلام :العُلَماءُ حُکّامٌ عَلَی النّاسِ . (1)

عنه علیه السلام :العُلَماءُ غُرَباءُ لِکَثرَةِ الجُهّالِ بَینَهُ_م . (2)

عنه علیه السلام :العُلَماءُ أطهَرُ النّاسِ أخلاقا ، و أقَلُّهُم فِی المَطامِعِ أعراقا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عُلَماءُ شیعَتِنا مُرابِطونَ فِی الثَّغرِ الّذی یَلی إبلیسَ و عَفاریتَهُ ، یَمنَعونَهُم عَنِ الخُروجِ عَلی ضُعَفاءِ شیعَتِنا ، و عَن أن یَتَسَلَّطَ عَلَیهِم إبلیسُ و شیعَتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :العُلَماءُ اُمَناءُ ، و الأتقِیاءُ حُصونٌ ، و الأوصِیاءُ سادَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :المُلوکُ حُکّامٌ عَلَی النّاسِ ، و العُلَماءُ حُکّامٌ عَلَی المُلوکِ . (6)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :لَولا مَن یَبقی بَعدَ غَیبَةِ قائمِنا علیه السلام مِنَ العُلَماءِ الدّاعینَ إلَیهِ ، و الدالّینَ عَلَیهِ ، و الذابّینَ عَن دینِهِ بِحُجَجِ اللّهِ ، و المُنقِذینَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللّهِ مِن شِباکِ إبلیسَ و مَرَدَتِهِ ، و مِن فِخاخِ النَّواصِبِ ، لَما بَقِیَ أحَدٌ إلاّ ارتَدَّ عَن دینِ اللّهِ . (7) (8)

امام علی علیه السلام :عالمان، فرمانروای بر مردمند.

امام علی علیه السلام :دانشمندان به سبب فراوانی نادانان، در میان آنها، غریبند.

امام علی علیه السلام :علما اخلاقشان از همه مردم پاکتر و ریشه طمعهایشان از همه کمتر است.

امام صادق علیه السلام :علمای شیعه ما، نگهبانان مرزی هستند که در آن سویش ابلیس و دیوهایش قرار دارند و [این علما ]جلوی یورش آنها به شیعیان ناتوان ما و تسلّط یافتن ابلیس و پیروان او بر ایشان را می گیرند.

امام صادق علیه السلام :علما، امینند و پرهیزگاران، دژ و جانشینان [پیامبر] مهتر .

امام صادق علیه السلام :شهریاران، فرمانروای بر مردمند و عالمان فرمانروای بر شهریاران.

امام هادی علیه السلام :اگر بعد از غیبت قائم ما علیه السلام نبود وجود علمایی که به سوی او می خوانند و به وجود او رهنمون می شوند و با حجتهای الهی از دین او دفاع می کنند و بندگان ناتوان خدا را از دامهای ابلیس و پیروان او می رهانند، بی گمان همه مردم از دین خدا برمی گشتند.

ص :70


1- غرر الحکم : 507.
2- کشف الغمّة : 3/139.
3- غرر الحکم : 2108.
4- الإحتجاج : 1/13/7.
5- الکافی : 1/33/5.
6- بحار الأنوار : 1/183/92.
7- بحار الأنوار : 2/6/12.
8- (انظر) الأمثال : باب 3570.

2831 - العُلَماءُ اُمَناءُ اللَّهِ
2831 - عالمان امانتداران خدایند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ اُمَناءُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ اُمَناءُ اُمَّتی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :العالِمُ أمینُ اللّهِ فی الأرضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :العلِمُ وَدیعَةُ اللّهِ فی أرضِهِ ، و العُلَماءُ اُمَناؤهُ عَلَیهِ ، فَمَن عَمِلَ بِعِلمِهِ أدّی أمانَتَهُ ، و مَن لَم یَعمَلْ کُتِبَ فی دیوانِ اللّهِ تَعالی أنَّهُ مِنَ الخائنینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ ما لَم یُخالِطوا السُّلطانَ و یُداخِلوا الدُّنیا . (5)

(6)

2831

عالمان امانتداران خدایند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عالمان اُمنای خدا در میان خلق اویند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عالمان اُمنای امت من هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عالم امانتدار خدا در زمین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم سپرده خدا در روی زمین اوست و عالمان امانتداران این سپرده خدایند. پس، هر که به علمش عمل کند، امانت او را پرداخته است و هر که عمل نکند، در دیوان خداوند متعال نوشته شود که او از خیانتکاران است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عالمان اُمنای پیامبرانند، تا زمانی که با سلطان (حکومت) معاشرت نکنند و دنیایی نشوند.

ص :71


1- کنز العمّال : 28675.
2- کنز العمّال : 28676.
3- کنز العمّال : 28671.
4- الدرّة الباهرة : 17.
5- کنز العمّال : 28952.
6- (انظر) العلم : باب 2847 ، 2859.

2832 - العالِمُ
2832 - عالم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَضلُ العالِمِ عَلی غَیرِهِ کَفَضلِ النَّبِیِّ عَلی اُمَّتِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العالِمُ یَعرِفُ الجاهِلَ لأنَّهُ کانَ قَبلُ جاهِلاً ، الجاهِلُ لا یَعرِفُ العالِمَ لأنَّهُ لَم یَکُنْ قَبلُ عالِما . (2)

عنه علیه السلام :العالِمُ یَنظُرُ بِقَلبِهِ و خاطِرِهِ ، الجاهِلُ یَنظُرُ بِعَینِهِ و ناظِرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّما العالِمُ مَن دَعاهُ عِلمُهُ إلَی الوَرَع وَ التُّقی، وَ الزُّهدِ فی عالَمِ الفَناءِ، و التَّوَلُّهِ بِجَنَّةِ المَأوی . (4)

عنه علیه السلام :لا یَکونُ السَّفَهُ و الغِرَّةُ فی قَلبِ العالِمِ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَکونُ العالِمُ عالِما حَتّی لا یَحسُدَ مَن فَوقَهُ ، و لا یَحتَقِرَ مَن دونَهُ ، و لا یَأخُذَ عَلی عِلمِهِ شَیئا مِن حُطامِ الدّنیا . (6)

عنه علیه السلام :مِن صِفَةِ العالِمِ أن لا یَعِظَ إلاّ مَن یَقبَلُ عِظَتَهُ ، و لا یَنصَحَ مُعجَبا بِرَأیِهِ ، و لا یُخبِرَ بِما یَخافُ إذاعَتَهُ . (7)

2832

عالم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برتری عالم بر دیگران، همچون برتری پیامبر بر امّت خود است.

امام علی علیه السلام :عالم، نادان را می شناسد، چون خودش قبلاً نادان بوده است، اما نادان عالم را نمی شناسد؛ زیرا قبلاً عالم نبوده است.

امام علی علیه السلام :عالم با دل و جانِ خود نگاه می کند؛ نادان با چشم و دیده خود می نگرد.

امام علی علیه السلام :عالم، در حقیقت، کسی است که دانش او وی را به پارسایی و پرهیزگاری و دل برکندن از دنیای فانی و شیفتگی به بهشت فرا خواند.

امام علی علیه السلام :سبکسری و غفلت در دل عالم وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :عالم، عالم نیست مگر آن گاه که به فرا دست خود رشک نورزد، فرو دست خود را کوچک نشمارد، و در برابر [آموختن ]دانشِ خود، چیزی از متاع بی ارزش دنیا نگیرد.

امام علی علیه السلام :از ویژگیهای عالم این است که اندرز ندهد مگر به کسی که اندرز او را بپذیرد و کسی را که به رأی و اندیشه خود مغرور باشد، نصیحت نکند و دانشی را که می ترسد هدر رود، به کسی نیاموزد.

ص :72


1- کنز العمّال : 28798.
2- غرر الحکم : 1779 _ 1780.
3- غرر الحکم : 1241.
4- غرر الحکم : 3910.
5- الکافی : 1/36/5.
6- غرر الحکم : 10921.
7- بحار الأنوار : 77/235/3.

عنه علیه السلام :أ لا اُنَبِّئُکُم بِالعالِمِ کُلِّ العالِمِ ؟ مَن لَم یُزَیِّنْ لِعِبادِ اللّهِ مَعاصِیَ اللّهِ ، و لَم یُؤَمِّنْهُم مَکرَهُ ، و لَم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یَکونُ العَبدُ عالِما حَتّی لا یَکونَ حاسِدا لِمَن فَوقَهُ ، و لا مُحَقِّرا لِمَن دونَهُ . (2)

امام علی علیه السلام :آیا عالم حقیقی را به شما معرفی نکنم؟ کسی [است] که معصیتهای خدا را برای بندگان خدا خوب جلوه ندهد و آنان را از عذاب و مکر خداوند آسوده خاطر نگرداند و از رحمت خدا نیز نومیدشان نسازد.

امام باقر علیه السلام :بنده عالم نباشد مگر آن گاه که به فرادست خود حسادت نورزد و فرو دست خود را تحقیر نکند.

2833 - عَلاماتُ العالِمِ
2833 - نشانه های عالم

لقمانُ علیه السلام_ لاِبنِهِ و هُوَ یَعِظُهُ _: لِلعالِمِ ثَلاثُ عَلاماتٍ : العِلمُ بِاللّهِ ، و بِما یُحِبُّ ، و بِما یَکرَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: إنَّ لِلعالِمِ ثَلاثَ عَلاماتٍ : العِلمَ ، و الحِلمَ ، و الصَّمتَ . (4)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مِن دَلائلِ العالِمِ : انتِقادُهُ لِحَدیثِهِ ، و عِلمُهُ بِحَقائقِ فُنونِ النَّظَرِ . (5)

2833

نشانه های عالم

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : عالم را سه نشانه است: شناخت خدا و شناخت آنچه او دوست دارد و آنچه دوست ندارد.

امام علی علیه السلام_ بارها _می فرمود : عالم را سه نشانه است: دانش و بردباری و خاموشی.

امام حسین علیه السلام :از نشانه های عالم این است که گفتار خود را نقّادی کند و به حقایق فنونِ نظر و اندیشه، دانا باشد.

ص :73


1- العقد الفرید : 3/130 .
2- تحف العقول : 294.
3- الخصال : 121/113.
4- منیة المرید : 183.
5- تحف العقول : 248.

2834 - خَصائِصُ العالِمِ
2834 - ویژگیهای عالم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قالَ : أنا عالِمٌ فَهُوَ جاهِلٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ: إنّی عالِمٌ فهُوَ جاهِلٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ ، و کَفی بِالمَرءِ جَهلاً ألاّ یَعرِفَ قَدرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :العالِمُ مَن لا یَشبَعُ مِنَ العِلمِ ، و لا یَتَشبَّعُ بِهِ . (4)

عنه علیه السلام :العالِمُ الّذی لا یَمَلُّ مِن تَعَلُّمِ العِلمِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: قَرَعتُکَ بِأنواعِ الجَهالاتِ لِئَلاّ تَعُدَّ نَفسَکَ عالِما ......... فإنَّ العالِمَ مَن عَرَفَ أنَّ ما یَعلَمُ فیما لا یَعلَمُ قَلیلٌ فعَدَّ نَفسَهُ بِذلکَ جاهِلاً ، فَازدادَ بِما عَرَفَ مِن ذلکَ فی طَلَبِ العِلمِ اجتِهادا ، فَما یَزالُ لِلعِلمِ طالِبا ، و فیهِ راغِبا ، و لَهُ مُستَفیدا ، و لأِهلِهِ خاشِعا مُهتَمّا ، و لِلصَّمتِ لازِما ، و لِلخَطَأِ حاذِرا ، و مِنهُ مُستَحیِیا ، و إن وَرَدَ عَلَیهِ ما لا یَعرِفُ لَم یُنکِرْ ذلکَ لِما قَرَّرَ بِهِ نَفسَهُ مِنَ الجَهالَةِ . (6)

2834

ویژگیهای عالم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بگوید: من دانا هستم، او شخص نادانی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بگوید: من دانا هستم، او نادان است.

امام علی علیه السلام :عالم کسی است که قدر و منزلت خود را بشناسد و آدمی را همین نادانی بس که منزلت خود را نشناسد.

امام علی علیه السلام :عالم کسی است که از دانش سیر نشود و وانمود به سیر شدن از آن نیز نکند.

امام علی علیه السلام :عالم کسی است که از آموختن دانش خسته نشود.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حضرت حسن علیه السلام _فرمود : انواع نادانیها را به تو گوشزد کردم تا خود را عالم نشماری ......... زیرا عالم کسی است که بداند: آنچه می داند، در برابر آنچه نمی داند اندک است و از این رو خود را نادان می شمارد و با اطلاع از این امر (که دانسته هایش اندک است) بر کوشش خود برای تحصیل دانش می افزاید. لذا پیوسته دانشجو و شیفته دانش باشد و از آن بهره گیرد و نسبت به عالمان فروتن و با اعتنا باشد و خاموشی اختیار کند و از خطا پرهیز و شرم داشته باشد و اگر به چیزی رسد که نمی داند، آن را انکار و رد نکند؛ زیرا به نادانی خود معترف است.

ص :74


1- منیة المرید : 137.
2- الترغیب و الترهیب : 1/130/4.
3- نهج البلاغة : الخطبة 103.
4- غرر الحکم : 1740.
5- غرر الحکم : 1303.
6- تحف العقول : 73.

عنه علیه السلام :مَنِ ادَّعی مِنَ العِلمِ غایَتَهُ، فَقد أظهَرَ مِن جَهلِهِ نِهایَتَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ أبغَضِ الخَلائقِ إلَی اللّهِ _: و رَجُلٌ قَمَشَ جَهلاً ......... قَد سَمّاهُ أشباهُ النّاسِ عالِما و لَیسَ بِهِ ......... لَم یَعَضَّ عَلَی العِلمِ بِضِرسٍ قاطِعٍ ......... لا یَحسَبُ العِلمَ فی شَیءٍ مِمّا أنکَرَهُ ، و لا یَری أنَّ مِن وَراءِ ما بَلَغَ مَذهَبا لِغَیرِهِ ، و إن أظلَمَ عَلَیهِ أمرٌ اکتَتَمَ بِهِ لِما یَعلَمُ مِن جَهلِ نَفسِهِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هر که ادعا کند که به پایانِ دانش رسیده است، اوج نادانی خود را نشان داده است.

امام علی علیه السلام_ در وصف منفورترین مردمان نزد خداوند _فرمود : و مردی که نادانی را در خود فراهم آورده است ......... انسانْ نمایان (عوام الناس دگر اندیش) او را عالم می نامند در حالی که چنین نیست ......... دانش را خوب نجویده است [از مهارت و استادی در دانش و ژرفای علمی برخوردار نیست] ......... برای چیزی که خود معتقد نیست ارزش علمی قائل نیست و خیال نمی کند که غیر از رأی و نظر او، نظر دیگری هم وجود داشته باشد و اگر موضوعی برایش مبهم و تاریک باشد، آن را پوشیده می دارد؛ چون از نادانی خود آگاه است [و می ترسد با اظهار بی اطلاعی خود از آن مسأله و پرسیدن آن از دیگری نادانیش آشکار شود].

2835 - جَهلُ العالِمِ
2835 - نادانی عالم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ مِنَ البَیانِ لَسِحرا ، و مِنَ العِلمِ جَهلاً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِسَعدِ بنِ أبی وَقّاصٍ لَمّا قالَ : أتَیتُکَ مِن قَومٍ هُم و أنعامُهُم سَواءٌ _: یا سَعدُ ، أ لا اُخبِرُکَ بِأعجَبَ مِن ذلکَ ؟ ! قَومٌ عَلِموا ما جَهِلَ هؤلاءِ ثُمَّ جَهِلوا کَجَهلِهِم ! (5)

2835

نادانی عالم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راستی که برخی بیانها جادوست و برخی دانشها نادانی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سعد بن ابی وقّاص که عرض کرد: من از نزد مردمی پیش شما آمده ام که با چارپایانشان فرقی ندارند _فرمود : ای سعد! آیا به چیزی شگفت تر از این تو را آگاه نسازم؟ مردمی که آنچه را آنها نمی دانند، آموختند و با این حال همانند آنها نادانی ورزیدند!

ص :75


1- غرر الحکم : 9193.
2- نهج البلاغة : الخطبة 17، انظر تمام الکلام.
3- (انظر) الجهل : باب 609.
4- بحار الأنوار : 1/218/39.
5- کنز العمّال : 29116 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعَمّارِ بنِ یاسِرٍ لَمّا قَصَّ عَلَیهِ قِصَّةَ قَومٍ بَعَثَهُ إلَیهِم لِیُعَلِّمَهُم شَرائعَ الإسلامِ فَوَجَدَهُم کالإبِلِ الوَحشِیَّةِ طامِحَةً أبصارُهُم ، لَیسَ لَهُم هَمٌّ إلاّ شاةٌ أو بَعیرٌ _: یا عَمّارُ ، أ لا اُخبِرُکَ بِأعجَبَ مِنهُم ؟ قَومٌ عَلِموا ما جَهِلَ اُولئکَ ثُمّ سَهَوا کَسَهوِهِم ! (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَجعَلوا عِلمَکُم جَهلاً ، و یَقینَکُم شَکّا ، إذا عَلِمتُم فَاعمَلوا ، و إذا تَیَقَّنتُم فَأقدِموا. (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ خطاب به عمّار بن یاسر که داستان مردمی را که پیامبر او را به میان آنها فرستاده بود تا شرایع و احکام اسلام را به ایشان آموزش دهد برای پیامبر بازگو کرد و گفت که مانند شتر وحشی خیره چشمند و همّ و غمشان گوسفندان و شترانشان است _فرمود : ای عمار! آیا تو را از مردمانی شگفت انگیزتر از آنها آگاه نسازم؟ مردمانی که آنچه را آنان نمی دانند آموختند، با این حال همچون آنها در غفلت و بی خبری به سر می برند.

امام علی علیه السلام :دانش خود را به نادانی، و یقین خود را به دو دلی تبدیل نکنید؛ هر گاه دانستید، به کار بندید و هر گاه [به کاری ]یقین پیدا کردید، اقدام کنید.

2836 - ثَمَرَةُ العِلمِ
2836 - میوه دانش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ العَمَلُ بِهِ . (3)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ العَمَلُ لِلحَیاةِ . (4)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ العِبادَةُ . (5)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ إخلاصُ العَمَلِ . (6)

2836

میوه دانش

امام علی علیه السلام :میوه دانش، به کار بستن آن است.

امام علی علیه السلام :میوه دانش، عمل کردن [به آن ]برای زندگی است.

امام علی علیه السلام :میوه دانش، پرستش است.

امام علی علیه السلام :میوه دانش، خالص گردانیدن عمل [برای خدا ]است.

ص :76


1- الترغیب و الترهیب : 1/127/16.
2- نهج البلاغة : الحکمة 274.
3- غرر الحکم : 4624.
4- غرر الحکم : 4627.
5- غرر الحکم : 4600.
6- غرر الحکم : 4642.

عنه علیه السلام :رَأسُ العِلمِ التَّواضُعُ ......... و مِن ثَمَراتِهِ التَّقوی ، وَ اجتِنابُ الهَوی ، وَ اتِّباعُ الحَقِّ ، و مُجانَبَةُ الذُّنوبِ، و مَوَدَّةُ الإخوانِ، وَ الاستِماعُ مِنَ العُلَماءِ و القَبولُ مِنهُم. و مِن ثَمَراتِهِ تَرکُ الانتِقامِ عِندَ القُدرَةِ ، وَ استِقباحُ مُقارَبَةِ الباطِلِ ، وَ استِحسانُ مُتابَعَةِ الحَقِّ ، و قَولُ الصِّدقِ ، وَ التَّجافی عَن سُرورٍ فی غَفلَةٍ ، و عَن فِعلِ ما یُعقِبُ نَدامَةً . وَ العِلمُ یَزیدُ العاقِلَ عَقلاً ، و یُورِثُ مُتَعَلِّمَهُ صِفاتِ حَمدٍ ، فیَجعَلُ الحَلیمَ أمیرا ، وَ ذا المَشوَرَةِ وَزیرا ، و یَقمَعُ الحِرصَ ، و یَخلَعُ المَکرَ ، و یُمیتُ البُخلَ ، و یَجعَلُ مُطلَقَ الفُحشِ مَأسورا ، و یُعیدُ السَّدادَ قَریبا . (1)

عنه علیه السلام :لَن یُثمِرَ العِلمُ حَتّی یُقارِنَهُ الحِلمُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :رأس دانش فروتنی است ......... و از میوه های آن است: تقوا و دوری از هوس و پیروی از حق و پرهیز از گناهان و دوست داشتن برادران و گوش دادن به سخنان دانشمندان و پذیرفتن از آنها . و نیز از میوه های آن است: خودداری از انتقام گیری هنگام توانایی و زشت شمردن نزدیکی به نادرستیها و نیکو شمردن پیروی از درستیها و راستگویی و پرهیز از شادیهای غفلت آمیز و دوری کردن از انجام آنچه پشیمانی در پی دارد. دانش، بر خردِ خردمند می افزاید و به فراگیرنده خود صفات پسندیده می دهد. بردبار را امیر می گرداند و صاحب نظر را به وزیری می رساند و حرص را در هم می کوبد و فریبکاری را ریشه کن می کند و بخل را می میراند و زشتیهای یله و افسار گسیخته را به بند می کشد و درستی و استواری را نزدیک می گرداند.

امام علی علیه السلام :دانش، هرگز به بار ننشیند مگر آن گاه که بردباری همراه آن شود.

2837 - میراثُ العِلمِ
2837 - میراث دانش

الکتاب :

«وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوابِّ وَ الْأنْعامِ مُخْتَلِفٌ ألْوانُهُ کَذلِکَ إنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ» . (4)

2837

میراث دانش

قرآن:

«و همچنین از مردم و جنبندگان و چارپایان رنگارنگ. جز این نیست که از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می ترسند. همانا خداوند پیروزمند و آمرزنده است».

ص :77


1- مطالب السؤول : 48.
2- غرر الحکم : 7411.
3- (انظر) العلم : باب 2837 ، 2838.
4- فاطر : 28.

قُلْ آمِنُوا بِهِ أوْ لا تُؤْمِنُوا إنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إذا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأْذْقانِ سُجَّدا * وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً * وَ یَخِرُّونَ لِلْأذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خَشُوعا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن اُوتِیَ مِنَ العِلمِ ما لا یُبکیهِ لَحَقیقٌ أن یَکونَ قَد اُوتِیَ عِلما لا یَنفَعُهُ ؛ لأِنَّ اللّهَ نَعَتَ العُلَماءَ فقالَ عَزَّ و جلَّ : «إنَّ الّذینَ اُوتوا العِلمَ مِن قَبلِهِ إذا یُتلی عَلَیهِم یَخِرّونَ لِلأذقانِ سُجَّدا * و یَقولونَ سُبحانَ رَبِّنا إنْ کانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفْعولاً * وَ یَخِرّونَ لِلأذْقانِ یَبکونَ وَ یَزیدُهُم خُشوعا» . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو تَعلَمونَ ما أعلَمُ لَبَکَیتُم کَثیرا و لَضَحِکتُم قَلیلاً ، و لَخَرَجتُم إلَی الصُّعُداتِ تَجأرونَ إلَی اللّهِ لا تَدرونَ تَنجونَ أو لا تَنجونَ ! (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قَرَأ «هَلْ أتی ......... » حَتّی خَتَمَها _: إنّی أری مالا تَرَونَ ، و أسمَعُ ما لا تَسمَعونَ ، أطَّتِ السَّماءُ و حُقَّ لَها أن تَئطَّ ، ما فیها مَوضِعُ قَدَمٍ إلاّ مَلَکٌ واضِعٌ جَبهَتَهُ ساجِدا للّهِِ ، وَ اللّهِ لَو تَعلَمونَ ما أعلَمُ لَضَحِکتُم قَلیلاً و لَبَکَیتُم کَثیرا ، و ما تَلَذَّذتُم بِالنِّساءِ عَلَی الفُرُشِ ، و لَخَرَجتُم إلَی الصُّعُداتِ تَجأرونَ إلَی اللّهِ . (4)

«بگو: به او ایمان بیاورید یا نیاورید، کسانی که پیشتر دانش داده شده اند، چون قرآن برایشان تلاوت شود سجده کنان بر روی در می افتند و می گویند: منزه است پروردگار ما. وعده پروردگار ما انجام شدنی است. و به رو در می افتند و می گریند و بر خشوعشان افزوده می شود».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از دانشی بهره مند باشد که او را نگریاند، سزاوار است که دانش او سودش نرساند؛ زیرا خداوند دانشمندان را وصف کرد و فرمود: «همانا کسانی که پیشتر دانش داده شده اند، هر گاه قرآن برایشان تلاوت شود، سجده کنان با صورت به حال سجده می افتند. و می گویند: منزّه است پروردگار ما، وعده پروردگار ما شدنی است و به رو درمی افتند و می گریند و بر خشوعشان افزوده می شود».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر آنچه را من می دانم شما می دانستید، هر آینه بسیار می گریستید و کمتر می خندیدید و سر به بیابانها می گذاشتید و به درگاه خدا زاری و شیون می کردید و با این حال نمی دانستید که آیا می رهید یا نمی رهید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون سوره «هل اتی ......... » را تا پایان آن خواند _فرمود : من چیزی را می بینم که شما نمی بینید و چیزی را می شنوم که شما نمی شنوید. آسمان نالید و به جاست که بنالد؛ زیرا در آن هیچ جایگاهی نیست جز این که فرشته ای در آن جا سر به سجده خدا نهاده است. به خدا سوگند اگر آنچه را من می دانم شما بدانید، کم بخندید و بسیار بگریید و از زنان در بسترها کام نجویید و سر به بیابانها گذارید و به درگاه خدا زاری و شیون کنید.

ص :78


1- الإسراء : 107 _ 109.
2- مکارم الأخلاق : 2/367/2661.
3- الترغیب و الترهیب : 4/264/15.
4- الترغیب و الترهیب : 4/264/ 16.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَسبُکَ مِنَ العِلمِ أن تَخشَی اللّهَ ، و حَسبُکَ مِنَ الجَهلِ أن تُعجَبَ بِعِلمِکَ . (1)

عنه علیه السلام :لا عِلمَ کَالخَشیَةِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن خَشِیَ اللّهَ کَمُلَ عِلمُهُ . (3)

عنه علیه السلام :غایَةُ العِلمِ الخَوفُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ . (4)

عنه علیه السلام :أعلَمُکُم أخوَفُکُم . (5)

عنه علیه السلام :أعظَمُ النّاسِ عِلما أشَدُّهُم خَوفا للّهِِ سُبحانَهُ . (6)

عنه علیه السلام :کُلُّ عالِمٍ خائفٌ . (7)

عنه علیه السلام_ فیما یَنصَحُ أصحابَهُ _: لَو تَعلَمونَ ما أعلَمُ مِمّا طُوِیَ عَنکُم غَیبُهُ ، إذَن خَرَجتُم إلَی الصُّعُدات تَبکونَ عَلی أعمالِکُم ، و تَلتَدِمونَ علی أنفُسِکُم ، و لَتَرَکتُم أموالَکُم لا حارِسَ (خارِسَ) لَها و لا خالِفَ عَلَیها، و لَهَمَّت کُلَّ امرِئٍ مِنکُم نَفسُهُ ، لا یَلتَفِتُ إلی غَیرِها . (8)

امام علی علیه السلام :از دانش تو را همین بس که از خدا بترسی و از نادانی همین بس که به دانش خود ببالی.

امام علی علیه السلام :هیچ دانشی، چون ترس از خدا نیست.

امام علی علیه السلام :هر که از خدا بترسد، دانش او کامل است.

امام علی علیه السلام :نهایت دانش، ترس از خداوند سبحان است.

امام علی علیه السلام :داناترین شما، ترساترین شماست [از خدا].

امام علی علیه السلام :پُر دانش ترین مردم، ترسانترین آنها از خداوند سبحان است.

امام علی علیه السلام :هر دانایی ترسان است.

امام علی علیه السلام_ در اندرز به یاران خود _فرمود : اگر آنچه را که نهانش از دید شما پنهان است و من می دانم، شما [هم ]بدانید، سر به بیابانها می نهید و بر کردارهای خویش می گریید و چونان مادران داغدیده بر سر و سینه خود می زنید و اموال خود را بی نگهبان و سرپرست رها می کنید و هر یک از شما چنان به خود گرفتار می شود که به دیگری نمی پردازد.

ص :79


1- الأمالی للطوسی : 56/78.
2- غرر الحکم : 10469.
3- غرر الحکم : 7868.
4- غرر الحکم : 6377.
5- غرر الحکم : 2831.
6- غرر الحکم : 3148.
7- غرر الحکم : 6828.
8- نهج البلاغة : الخطبة 116.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ: «إنَّما یَخْشَی اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ» _: یَعنی بِالعُلَماءِ مَن صَدَّقَ فِعلُه قَولَهُ ، و مَن لَم یُصَدِّقْ فِعلُهُ قَولَهُ فلَیسَ بِعالِمٍ . (1)

عنه علیه السلام :کَفی بِخَشیَةِ اللّهِ عِلما ......... إنَّ أعلَمَ النّاسِ بِاللّهِ أخوَفُهُم للّهِِ ، و أخوَفَهُم لَهُ أعلَمُهُم بِهِ ، و أعلَمَهُم بِهِ أزهَدُهُم فیها _ یَعنی فِی الدّنیا _ . (2)

عنه علیه السلام :کَفی بِخَشیَةِ اللّهِ عِلما ، و کَفی بِالإغتِرارِ بِاللّهِ جَهلاً . (3)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _: الخَشیَةُ مِیراثُ العِلمِ ، و العِلمُ شُعاعُ المَعرِفَةِ و قَلبُ الإیمانِ ، و مَن حُرِمَ الخَشیَةَ لا یَکونُ عالِما و إن شَقَّ الشَّعرَ بِمُتَشابِهاتِ العِلمِ ، قالَ اللّهُ تَعالی : «إنَّما یَخْشَی اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ» . (4) (5)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «جز این نیست که از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می ترسند» _فرمود : مراد از دانشمندان کسانی هستند که کردارشان گفتارشان را تأیید کند و کسانی که کردارشان گفتارشان را تأیید نکند (عالمان بی عمل) دانشمند نیستند.

امام صادق علیه السلام :برای ترس از خدا دانش کفایت می کند ......... همانا خدا شناس ترین مردم، خدا ترس ترین آنهاست و خدا ترس ترین آنها خدا شناس ترین آنهاست و خدا شناس ترین مردم بی رغبت ترین آنهاست به دنیا.

امام صادق علیه السلام :برای ترس از خدا علم [به او ]کفایت می کند و برای نترسیدن از [مقام و عذاب] خدا، نادانی [به مقام و عظمت او ]کافی است.

مصباح الشریعه_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: ترس [از خدا] میراث دانش است و دانش، فروغ شناخت و دلِ ایمان. کسی که از خشیت بی بهره باشد دانشمند نیست، گر چه در مشکلات و پیچیدگیهای دانش مو شکاف باشد. خداوند متعال فرمود: «جز این نیست که از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می ترسند».

ص :80


1- الکافی : 1/36/2.
2- تفسیر القمّیّ : 2/146.
3- تفسیر القمّیّ : 2/146.
4- مصباح الشریعه: 365و366 .
5- (انظر) الخوف : باب 1145. معرفة اللّه : باب 2567.

2838 - ما یَتشَعَّبُ مِنَ العِلمِ
2838 - شاخه های دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا العِلمُ فیَتشَعَّبُ مِنهُ الغِنی و إن کانَ فَقیرا ، و الجُودُ و إن کانَ بَخیلاً ، و المَهابَةُ و إن کانَ هَیِّنا ، و السَّلامَةُ و إن کانَ سَقیما ، و القُربُ و إن کانَ قَصِیّا ، و الحَیاءُ و إن کانَ صَلِفا ، وَ الرِّفعَةُ و إن کانَ وَضیعا ، و الشَّرَفُ و إن کانَ رَذلاً ، و الحِکمَةُ و الحِظوَةُ ، فهذا ما یَتشَعَّبُ لِلعاقِلِ بِعِلمِهِ . (1)

2838

شاخه های دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دانش، بی نیازی منشعب می شود، هر چند[آدمی] تهیدست باشد و بخشندگی، هر چند بخیل باشد و هیبت، هر چند نرم رفتار و ملایم باشد و تندرستی، هر چند بیمار باشد و قُرب، هر چند دور باشد و آزرم، هر چند پر رو باشد و بلند مرتبگی، هر چند دون پایه باشد و بزرگواری، هر چند پست باشد و حکمت و بهره مندی. اینها چیزهایی است که برای خردمند از دانش او منشعب می شود.

2839 - ما یَنبَغی عَلَی العالِمِ
2839 - آنچه بر دانشمند سزاوار است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ إماما فعَلَیهِ أن یَبدَأ بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ ، وَ لیَکُن تَأدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبلَ تَأدیبِهِ بِلِسانِهِ ، و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤَدِّبُها أحَقُّ بِالإجلالِ مِن مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤَدِّبِهِم . (2)

عنه علیه السلام :عَلَی العالِمِ أن یَعمَلَ بِما عَلِمَ ، ثُمَّ یَطلُبَ تَعَلُّمَ ما لَم یَعلَمْ . (3)

2839

آنچه بر دانشمند سزاوار است

امام علی علیه السلام :هر که خود را پیشوای مردم قرار دهد، باید پیش از آموزش دیگران به آموزش خود بپردازد و پیش از آن که به زبان [مردم را ]تربیت کند، با کردار و رفتارش تربیت نماید آن که آموزگار و مربّی خویش است، بیشتر سزاوار احترام و تجلیل است تا آن که آموزگار و مربّی مردم است.

امام علی علیه السلام :بر دانشمند است که آنچه را می داند به کار بندد و سپس در پی یاد گرفتن دانشی رود که نمی داند.

ص :81


1- تحف العقول : 16.
2- بحار الأنوار : 2/56/33.
3- غرر الحکم : 6196.

عنه علیه السلام :إنَّکُم إلَی العَمَلِ بِما عَلِمتُم أحوَجُ مِنکُم إلی تَعَلُّمِ ما لَم تَکونوا تَعلَمونَ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَکتوبٌ فی الإنجیلِ : لا تَطلُبوا عِلمَ ما لا تَعمَلونَ و لَمّا عَمِلتُم بِما عَلِمتُم ؛ فإنَّ العِلمَ إذا لَم یُعمَلْ بِه لَم یَزدَدْ مِنَ اللّهِ إلاّ بُعدا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عَلَی العالِمِ إذا عَلَّمَ أن لا یَعنُفَ ، و إذا عُلِّمَ أن لا یَأنَفَ . (3)

مصباحُ الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _: قالَ عیسَی بنُ مریمَ علیه السلام : رَأیتُ حَجَرا مَکتوبا عَلَیهِ: اِقلِبْنی، فقَلَبتُهُ فإذا عَلَیهِ مِن باطِنِهِ مَکتوبٌ : مَن لا یَعمَلُ بِما یَعلَمُ مَشُومٌ عَلَیهِ طَلَبُ ما لا یَعلَمُ ، و مَردودٌ عَلَیهِ ما عَمِلَ . (4)

امام علی علیه السلام :شما به عمل کردن آنچه می دانید نیازمندترید تا آموختن آنچه نمی دانید.

امام زین العابدین علیه السلام :در انجیل نوشته شده است: تا آنچه را آموخته اید به کار نبسته اید، در پی آموختن آنچه نمی دانید نروید؛ زیرا علم، هر گاه به آن عمل نشود، جز بر دوری [عالم] از خدا نیفزاید.

امام صادق علیه السلام :بر دانشمند است که هر گاه آموزش می دهد، درشتی و خشونت نکند و هر گاه کسی بخواهد به او علم آموزد، ننگش نیاید.

مصباح الشریعه_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: عیسی بن مریم علیه السلام فرمود : سنگی را دیدم که بر روی آن نوشته شده بود: مرا برگردان. چون آن را برگرداندم، آن طرفش نوشته شده بود: هر که آنچه را می داند به کار نبندد، تحصیل آنچه نمی داند برای او شوم است و آنچه را هم که آموخته است از او پذیرفته نمی شود.

2840 - ما یَنبَغی لِلعالِمِ
2840 - آنچه زیبنده دانشمند است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَنبَغی لِلعالِمِ أن یَکونَ قَلیلَ الضِّحکِ ، کَثیرَ البُکاءِ ، لا یُمازِحَ ، و لا یُصاخِبَ ، و لا یُمارِیَ ، و لا یُجادِلَ ، إن تَکَلَّمَ تَکَلَّمَ بِحَقٍّ ، و إن صَمَتَ صَمَتَ عَنِ الباطِلِ ، و إن دَخَلَ دَخَلَ بِرِفقٍ ، و إن خَرَجَ خَرَجَ بِحِلمٍ . (5)

2840

آنچه زیبنده دانشمند است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیبنده است که دانشمند کم خنده باشد و پُر گریه، شوخی نکند، داد و فریاد نکشد، ستیزه و بحث و مجادله نکند، اگر سخن گفت سخن حق بگوید و اگر خاموش ماند، از باطل خاموشی گزیند، اگر وارد بحث شد با ملایمت وارد شود و اگر از بحث کنار کشید با بردباری کنار کشد.

ص :82


1- غرر الحکم : 3826.
2- بحار الأنوار : 2/28/6.
3- تنبیه الخواطر : 1/85.
4- مصباح الشریعة : 345.
5- کنز العمّال : 29289.

2841 - خَطَرُ العَمَلِ بِلا عِلمٍ
2841 - خطر عمل بدون علم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَمِلَ عَلی غَیرِ عِلمٍ کانَ ما یُفسِدُ أکثَرَ مِمّا یُصلِحُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المُتَعبِّدُ بِغَیرِ فِقهٍ کالحِمارِ فی الطّاحونِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ العابِدِ الّذی لا یَتَفَقَّهُ کَمَثَلِ الّذی یَبنی بِاللَّیلِ و یَهدِمُ بِالنَّهارِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُتَعبِّدِ عَلی غَیرِ فِقهٍ کَحِمارِ الطّاحونَةِ ؛ یَدورُ و لا یَبرَحُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العامِلُ عَلی غَیرِ بَصیرَةٍ کَالسّائرِ عَلی غَیرِ الطَّریقِ ، و لا یَزیدُهُ سُرعَةُ السَّیرِ مِنَ الطَّریقِ إلاّ بُعدا . (5)

عنه علیه السلام :العامِلُ عَلی غَیرِ بَصیرَةٍ کالسّائرِ عَلی غَیرِ (ال) طَریق ، فَلا یَزیدُهُ سُرعَةُ السَّیرِ إلاّ بُعدا. (6)

2841

خطر عمل بدون علم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که بدون شناخت عمل کند، خراب کردنش بیشتر از درست کردن اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که از روی فهم و شناخت عبادت نکند، مانند خرِ آسیاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت عابدی که فهم و شناخت ندارد، حکایت کسی است که شب بنایی می سازد و روز ویران می کند.

امام علی علیه السلام :کسی که بدون فهم و شناخت عبادت کند، مانند خرِ آسیاست که پیوسته می چرخد.

امام صادق علیه السلام :کسی که بدون بینش عمل کند، همچون کسی است که در بیراهه رود، چنین کسی هر چه تندتر رود، از راه دورتر می افتد.

امام صادق علیه السلام :کسی که بدون بینش و آگاهی عمل کند، چون کسی است که در بیراهه رود. او هر چه بیشتر بشتابد [از راه اصلی ]دورتر می شود.

ص :83


1- المحاسن : 1/314/621.
2- کنز العمّال : 28709.
3- کنز العمّال : 28930.
4- بحار الأنوار : 1/208/10.
5- الأمالی للصدوق : 507/705 .
6- مستطرفات السرائر : 156/18.

عنه علیه السلام :العامِلُ عَلی غَیرِ بَصیرَةٍ کالسّائرِ عَلی سَرابٍ بِقِیعَةٍ ، لا تَزیدُهُ سُرعَةُ سَیرِهِ إلاّ بُعدا . (1)

امام صادق علیه السلام :کسی که بدون بصیرت عمل کند، مانند کسی است که به دنبال سراب بیابان راه پیماید. او هر چه تندتر رود دورتر می افتد.

2842 - دَورُ العَمَلِ فی العِلمِ
2842 - نقش کار در دانش

ارشاد القلوب :فی حَدیثِ المِعراجِ : یا أحمَدُ ، استَعمِلْ عَقلَکَ قَبلَ أن یَذهَبَ ، فمَنِ استَعمَلَ عَقلَهُ لا یُخطِئُ و لا یَطغی . (2)

عیسی علیه السلام :لَیسَ بِنافِعِکَ أن تَعلَمَ ما لَم تَعمَلْ ، إنَّ کَثرَةَ العِلمِ لا یَزیدُکَ إلاّ جَهلاً إذا لَم تَعمَلْ بِهِ. (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ العِلمَ یَهتِفُ بِالعَمَلِ ، فإن أجابَهُ وَ إلاّ ارتَحَلَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا وَ إنَّ العالِمَ مَن یَعمَلُ بِالعِلمِ و إن کانَ قَلیلَ العَمَلِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا تَلا قَولَهُ تَعالی : «وَ ما یَعْقِلُها إلاّ العالِمونَ» (6) _: العالِمُ مَن عَقَلَ عَنِ اللّهِ فعَمِلَ بِطاعَتِهِ وَ اجتَنَبَ سَخَطَهُ . (7)

2842

نقش کار در دانش

ارشاد القلوب:در حدیث معراج آمده است: ای احمد! خِردِ خویش را، پیش از آن که برود، به کار گیر؛ زیرا کسی که خردش را به کار گیرد نه خطا می کند و نه سرکشی.

عیسی علیه السلام :آموختن علمی که آن را به کار نمی بندی، به حال تو سودمند نیست. دانش بسیار، هر گاه به آن عمل نکنی، جز بر نادانی تو نمی افزاید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم، عمل را صدا می زند، اگر پاسخش را بدهد می ماند و گر نه می رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! عالم کسی است که به علم عمل کند، هر چند کم عمل باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون آیه «و آن را جز دانشمندان نفهمند» را تلاوت کرد _فرمود : دانشمند کسی است که معرفت و آگاهیش را از خدا فرا گیرد و از محرّمات باز ایستد و به طاعت او عمل کند و از خشم او دوری نماید.

ص :84


1- الأمالی للمفید : 42/11 .
2- إرشاد القلوب : 205.
3- تنبیه الخواطر : 1/64.
4- عوالی اللآلی : 4/66/26.
5- ثواب الأعمال : 346.
6- العنکبوت : 43 .
7- تفسیر القرطبی : 13/346 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ مَقرونٌ بِالعَمَلِ ، فمَن عَلِمَ عَمِلَ، و العِلمُ یَهتِفُ بِالعَمَلِ، فإن أجابَهُ و إلاّ ارتَحَلَ عَنهُ. (1)

عنه علیه السلام :یا حَمَلَةَ القُرآنِ اعمَلوا بِه ؛ فإنَّما العالِمُ مَن عَلِمَ ثُمَّ عَمِلَ بِما عَلِمَ ، وَ وافَقَ عِلمَهُ عَمَلُهُ . (2)

عنه علیه السلام :العِلمُ بِالعَمَلِ . (3)

عنه علیه السلام :ما عَلِمَ مَن لَم یَعمَلْ بِعِلمِهِ . (4)

عنه علیه السلام :ما زَکا العِلمُ بِمِثلِ العَمَلِ بِهِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العِلمُ مَقرونٌ إلَی العَمَلِ ، فمَن عَلِمَ عَمِلَ ، و مَن عَمِلَ عَلِمَ ، و العِلمُ یَهتِفُ بِالعَمَلِ ، فإن أجابَهُ و إلاّ ارتَحَلَ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :علم و عمل همدوشند. پس هر که بداند عمل کند؛ علم عمل را صدا می زند اگر پاسخش داد می ماند و گر نه از پیش او می رود.

امام علی علیه السلام :ای قرآن دانان، به قرآن عمل کنید؛ زیرا دانا کسی است که علم بیاموزد و سپس به علم خود عمل کند و دانشش با کردارش سازگار باشد.

امام علی علیه السلام :علم، به عمل است.

امام علی علیه السلام :کسی که به علم خود عمل نکند، عالم نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ چیز مانند به کار بستن علم، آن را رشد ندهد.

امام صادق علیه السلام :علم و عمل به هم بسته شده اند. بنا بر این، هر که بداند عمل کند و هر که عمل کند بداند. علم، عمل را صدا می زند، اگر پاسخش داد می ماند و گر نه می رود.

2843 - الحَثُّ عَلَی العَمَلِ بِالعِلمِ
2843 - ترغیب به عمل کردن به علم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ رُشدٌ لِمَن عَمِلَ بِهِ . (8)

عنه علیه السلام :العِلمُ کَثیرٌ وَ العَمَلُ قَلیلٌ . (9)

2843

ترغیب به عمل کردن به علم

امام علی علیه السلام :علم برای کسی که آن را به کار بندد، راهنماست.

امام علی علیه السلام :علم بسیار است و عمل اندک.

ص :85


1- نهج البلاغة : الحکمة 366.
2- تاریخ دمشق : 42/509 .
3- غرر الحکم : 234.
4- غرر الحکم : 9512.
5- غرر الحکم : 9569.
6- منیة المرید : 181.
7- (انظر) المعرفة: باب 2546.
8- غرر الحکم : 1277.
9- غرر الحکم : 1223.

عنه علیه السلام :ما أکثَرَ مَن یَعلَمُ العِلمَ و لا یَتَّبِعُهُ! (1)

عنه علیه السلام :عِلمٌ لا یُصلِحُکَ ضَلالٌ ، و مالٌ لا یَنفَعُکَ وَبالٌ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّما زَهَّد النّاسَ فی طَلَبِ العِلمِ کَثرَةُ ما یَرَونَ مِن قِلَّةِ مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَتَعاهَدْ عِلمَهُ فِی الخَلاَءِ فَضَحَهُ فِی المَلاََء. (4)

عنه علیه السلام :العامِلُ بِالعِلمِ کالسّائرِ عَلی الطّریقِ الواضِحِ . (5)

امام علی علیه السلام :چه بسیارند کسانی که علم دارند و از آن پیروی نمی کنند.

امام علی علیه السلام :علمی که اصلاحت نکند، گمراهی است و ثروتی که تو را سود نبخشد، رنج و سختی است.

امام علی علیه السلام :آنچه مردم را به تحصیل دانش بی رغبت کرده، این است که می بینند کمتر عالمی است که به علمش عمل کند.

امام علی علیه السلام :هر که در خلوت به دانش خود رسیدگی نکند، علمش او را در میان جمع رسوا سازد.

امام علی علیه السلام :عمل کننده به علم همچون رونده در راه روشن است.

2844 - الانتِفاعُ بِالعِلمِ
2844 - بهره مند شدن از دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ کانَ یَقولُ _: اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن عِلمٍ لا یَنفَعُ ، و مِن قَلبٍ لا یَخشَعُ ، و مِن نَفسٍ لا تَشبَعُ ، و مِن دَعوَةٍ لا یُستَجابُ لَها . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن عِلمٍ لا یَنفَعُ ، و قَلبٍ لا یَخشَعُ ، و دُعاءٍ لا یُسمَعُ ، و نَفسٍ لا تَشبَعُ . (7)

2844

بهره مند شدن از دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ بارها _می فرمود : بار خدایا! به تو پناه می برم از دانشی که سود نبخشد و از دلی که خاشع نباشد و از نفْسی که سیر نشود و از دعایی که پذیرفته نگردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ بارها _می فرمود : بار خدایا! به تو پناه می برم از دانشی که سود نمی دهد و دلی که خاشع نیست و دعایی که شنیده نمی شود و نفسی که سیر نمی گردد.

ص :86


1- غرر الحکم : 9522.
2- غرر الحکم : 6294.
3- غرر الحکم : 3895.
4- غرر الحکم : 9089.
5- غرر الحکم : 1535.
6- الترغیب و الترهیب : 1/124/1.
7- کنز العمّال : 3609.

عنه صلی الله علیه و آله :العِلمُ الّذی لا یُعمَلُ بِهِ کالکَنزِ الّذی لا یُنفَقُ مِنهُ ، أتعَبَ صاحِبُهُ نَفسَهُ فی جَمعِهِ ، و لَم یَصِلْ إلی نَفعِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :رُبَّ حامِلِ فِقهٍ غَیرُ فَقیهٍ ، و مَن لَم یَنفَعْهُ عِلمُهُ ضَرَّهُ جَهلُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :نَعوذُ بِاللّهِ مِن عِلمٍ لا یَنفَعُ ؛ و هُوَ العِلمُ الّذی یُضادُّ العَمَلَ بِالإخلاصِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا خَیرَ فی قَلبٍ لا یَخشَعُ، و عَینٍ لا تَدمَعُ ، و عِلمٍ لا یَنفَعُ . (4)

عنه علیه السلام :رُبَّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ و عِلمُهُ مَعَهُ لا یَنفَعُهُ . (5)

عنه علیه السلام :رُبَّ جاهِلٍ نَجاتُهُ جَهلُهُ . (6)

عنه علیه السلام :رُبَّ جَهلٍ أنفَعُ مِن حِلمٍ . (7)

عنه علیه السلام :عِلمٌ لا یَنفَعُ کَدَواءٍ لا یَنجَعُ . (8)

عنه علیه السلام_ و هُوَ یَصِفَ زَمانَهُ _: أیُّها النّاسُ ، إنّا قَد أصبَحنا فی دَهرٍ عَنودٍ ، و زَمَنٍ کَنودٍ (شَدیدٍ) ، یُعَدُّ فیهِ المُحسِنُ مُسیئا ، و یَزدادُ الظّالِمُ فیهِ عُتُوّا، لا نَنتَفِعُ بِما عَلِمنا، و لا نَسألُ عَمّا جَهِلنا . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانشی که به کار بسته نشود، مانند گنجی است که از آن خرج نشود. صاحب چنین گنجی برای اندوختنِ آن خود را به رنج افکنده و سودی از آن نبرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسا فقه دانی که فقیه نباشد . و کسی که دانشش او را سود نرساند، نادانیش به او زیان رساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا پناه می بریم از دانشی که سود نمی بخشد و آن دانشی است که دشمنِ عملِ خالصانه باشد.

امام علی علیه السلام :در دلی که خاشع نباشد و چشمی که اشک نریزد و دانشی که سود نبخشد خیری نیست.

امام علی علیه السلام :بسا دانشمندی که نادانیش او را کُشت در حالی که دانشش با او بود و سودش نرساند.

امام علی علیه السلام :بسا نادانی که نادانیش مایه نجات اوست.

امام علی علیه السلام :بسا نادانی ای که از دانایی سودمندتر باشد.

امام علی علیه السلام :دانشی که سود نبخشد، چون دارویی است که اثر نکند.

امام علی علیه السلام_ در توصیف روزگار خود _فرمود : ای مردم! ما در روزگاری منحرف و زمانه ای ناسپاس به سر می بریم. نیکوکار، بدکار به شمار می آید و ستمکار بیش از پیش بر طغیانش می افزاید. از آنچه می دانیم بهره مند نمی شویم و آنچه را نمی دانیم نمی پرسیم.

ص :87


1- بحار الأنوار : 2/37/55.
2- الترغیب و الترهیب : 1/126/12.
3- بحار الأنوار: 2/32/23.
4- غرر الحکم : 10913.
5- نهج البلاغة : الحکمة 107.
6- غرر الحکم : 5301.
7- غرر الحکم : 5319 و قوله: «حِلم» یحتمل تصحیفه من: «عِلم» .
8- غرر الحکم : 6292.
9- نهج البلاغة : الخطبة 32.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: غَضّوا أبصارَهُم عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِم ، و وَقَفوا أسماعَهُم عَلَی العِلمِ النّافِعِ لَهُم . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : از آنچه خداوند برایشان حرام کرده است، چشم فرو بستند و گوشهای خود را وقف دانشی کردند که برایشان سودمند است.

2845 - التَّحذیرُ مِنَ العِلمِ بِلا عَمَلٍ
2845 - بر حذر داشتن از علم بدون عمل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ عِلمٍ وَبالٌ عَلی صاحِبِهِ یَومَ القِیامَةِ إلاّ مَن عَمِلَ بِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ رَجُلٌ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما یَنفی عَنّی حُجَّةَ الجَهلِ ؟ قالَ : العِلمُ ، قالَ : فَما یَنفی عَنّی حُجَّةَ العِلمِ ؟ قالَ : العَمَلُ . (4)

عنه علیه السلام :و إنَّ العالِمَ العامِلَ بِغَیرِ عِلمِهِ کالجاهِلِ الحائرِ (الجائرِ) الّذی لا یَستَفیقُ مِن جَهلِهِ ، بَلِ الحُجَّةُ عَلَیهِ أعظَمُ ، وَ الحَسرَةُ لَهُ ألزَمُ ، و هُوَ عِندَ اللّهِ ألوَمُ . (5)

2845

بر حذر داشتن از علم بدون عمل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر علمی در روز قیامت برای صاحب خود وبال است، مگر کسی که به علمش عمل کند.

امام علی علیه السلام :مردی گفت: ای رسول خدا! چه چیز حجّت نادانی را از من دور می سازد؟ فرمود: دانش . گفت: چه چیز حجّت دانش را از من برمی دارد؟ فرمود: عمل.

امام علی علیه السلام :دانایی که برخلاف علمش عمل کند، به نادان سرگشته ای می ماند که از مستیِ نادانیش به هوش نیاید، بلکه حجّت بر چنین عالمی بزرگتر است و حسرتش بیشتر باشد و در پیشگاه خداوند، بیشتر سرزنش شود.

ص :88


1- نهج البلاغة : الخطبة 193.
2- (انظر) العلم : باب 2861 ، 2862.
3- منیة المرید : 135.
4- کنز العمّال : 29361.
5- نهج البلاغة : الخطبة 110.

عنه علیه السلام :عِلمٌ بِلا عَمَلٍ حُجَّةٌ للّهِِ عَلَی العَبدِ . (1)

عنه علیه السلام :الدّنیا کُلُّها جَهلٌ إلاّ مَواضِعَ العِلمِ ، وَ العِلمُ کُلُّه حُجَّةٌ إلاّ ما عُمِلَ بِهِ . (2)

عنه علیه السلام :قَطَعَ العِلمُ عُذرَ المُتَعَلِّلینَ . (3)

عنه علیه السلام :العِلمُ بِلا عَمَلٍ وَبالٌ ، العَمَلُ بِلا عِلمٍ ضَلالٌ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :قَطَعَ العِلمُ عُذرَ المُتَعَلِّمینَ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمِ الزُّهریِّ _: کَفانا اللّهُ و إیّاکَ مِنَ الفِتَنِ ، و رَحِمَکَ مِنَ النّارِ ، فقَد أصبَحتَ بِحالٍ یَنبَغی لِمَن عَرَفَکَ بِها أن یَرحَمَکَ ، فقَد أثقَلَتکَ نِعَمُ اللّهِ بِما أصَحَّ مِن بَدَنِکَ ، و أطالَ مِن عُمُرِکَ ، و قامَت عَلَیکَ حُجَجُ اللّهِ بِما حَمَّلَکَ مِن کِتابِهِ ، وَ فَقَّهَکَ فیهِ مِن دِینِهِ ، و عَرَّفَکَ مِن سُنَّةِ نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، (فَرضیَ) لَکَ فی کُلِّ نِعمَةٍ أنعَمَ بِها عَلَیکَ ، و فی کُلِّ حُجَّةٍ احتَجَّ بِها عَلَیکَ الفَرضَ (بما) قَضی . (6) (7)

امام علی علیه السلام :علمی که به آن عمل نشود، حجّتی است برای خداوند بر بنده.

امام علی علیه السلام :دنیا همه اش نادانی است، مگر آن جاها که علم باشد و علم همه اش حجت است، مگر علمی که به آن عمل شود.

امام علی علیه السلام :علم، عذر و بهانه را از دست بهانه جویان گرفته است.

امام علی علیه السلام :علمِ بدون عمل وبال است؛ عملِ بدون علم گمراهی است.

امام حسن علیه السلام :علم، برای فرا گیرندگان آن، جای عذر و بهانه ای باقی نگذاشته است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در نامه خود به محمّد بن مسلم زهری _نوشت : خداوند ما و تو را از فتنه ها نگه دارد و به تو از آتش دوزخ رحم کند؛ چه، تو به حال و روزی افتاده ای که سزاست هر کس تو را بدان حال ببیند برایت دلسوزی کند؛ زیرا نعمتهای خداوند تو را سنگین بار کرده است: تنی سالم و عمری دراز به تو داده است. حجّتهای خدا بر تو اقامه شده است؛ زیرا که تو را قرآن دان کرده و در دینش فقیه گردانیده و سنّت پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله را به تو شناسانده است. در هر نعمتی که به تو داده و در هر حجّتی که برایت آورده، وظیفه ای مقرّر فرموده است.

ص :89


1- غرر الحکم : 6296.
2- بحار الأنوار : 2/29/9.
3- نهج البلاغة: الحکمة 284.
4- غرر الحکم : 1587 ، 1588.
5- بحار الأنوار : 78/109/19.
6- تحف العقول : 274.
7- (انظر) عنوان 99 «الحجّة». الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر: باب 2653. الأمثال : باب 3571 ، 3572.

2846 - خَطَرُ العالِمِ المُتَهَتِّکِ وَالجاهِلِ المُتَنَسِّکِ
2846 - خطر عالِمِ رسوا و عابدِ نادان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَصَمَ ظَهری عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ، و جاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ ، فالجاهِلُ یَغُشُّ النّاسَ بِتَنَسُّکِهِ ، و العالِمُ یُنَفِّرُهُم بِتَهَتُّکِهِ . (1)

عنه علیه السلام :قَطَعَ ظَهری رَجُلانِ مِنَ الدّنیا : رَجُلٌ عَلیمُ اللِّسانِ فاسِقٌ ، و رَجُلٌ جاهِلُ القَلبِ ناسِکٌ ، هذا یَصُدُّ بِلِسانِهِ عَن فِسقِهِ ، و هذا بِنُسُکِهِ عَن جَهلِهِ ، فَاتَّقوا الفاسِقَ مِنَ العُلَماءِ ، و الجاهِلَ مِنَ المُتَعَبِّدینَ ، اُولئکَ فِتنَةُ کُلِّ مَفتونٍ ، فإنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : یا عَلِیُّ ، هَلاکُ اُمَّتی عَلی یَدَی (کُلِّ) مُنافِقٍ عَلیمِ اللِّسانِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إیّاکُم وَ الجُهّالَ مِنَ المُتَعَبِّدینَ، و الفُجّارَ مِنَ العُلَماءِ ؛ فَإنَّهُم فِتنَةُ کُلِّ مَفتونٍ. (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَطَعَ ظَهری اثنانِ : عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ ، و جاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ ، هذا یَصُدُّ النّاسَ عَن عِلمِهِ بِتَهَتُّکِهِ ، و هذا یَصُدُّ النّاسَ عَن نُسُکِهِ بِجَهلِهِ . (4) (5)

2846

خطر عالِمِ رسوا و عابدِ نادان

امام علی علیه السلام :دانشمندِ پرده در و عابد نادان، پشت مرا شکستند؛ زیرا نادان با عبادت خود مردم را فریب می دهد و دانشمند با تباه کاری های خود آنان را فراری می دهد.

امام علی علیه السلام :در دنیا دو کس پشت مرا شکستند: مرد زبان بازِ تبهکار و مرد نادانْ روانِ عبادت پیشه. او با زبان خود تبهکاریش را می پوشاند و این با عبادتِ خود نادانیش را. پس، از علمایِ تبهکار و عبادت پیشگانِ نادان بپرهیزید که اینان مایه اغوای هر ساده لوح اغوا شده ای هستند. از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید: ای علی! هلاکت امّت من به دست منافقان زبان باز است.

امام باقر علیه السلام :زنهار از عابدانِ نادان و علمایِ نابکار؛ زیرا اینها مایه فریب هر فریب خورده ای هستند.

امام صادق علیه السلام :دو کس پشت مرا شکستند: دانشمندِ پرده در و عابدِ نادان. آن یکی با زشت کاریهای خود مردم را از علمش باز می دارد و این یکی با نادانیِ خود آنها را از عبادتش باز می دارد.

ص :90


1- منیة المرید : 181.
2- الخصال : 69/103.
3- قرب الإسناد : 70/226.
4- عوالی اللآلی : 4/77/64.
5- (انظر) العلم : باب 2841.

2847 - التَّحذیرُ مِنَ الخِیانَةِ فِی العِلمِ
2847 - پرهیز از خیانت در علم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَناصَحوا فِی العِلمِ ؛ فإنَّ خِیانَةَ أحَدِکُم فی عِلمِهِ أشَدُّ مِن خِیانَتِهِ فی مالِهِ ، و إنَّ اللّهَ سائلُکُم یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَناصَحوا فِی العِلمِ ، و لا یَکتُمْ بَعضُکُم بَعضا ؛ فإنَّ خِیانَةً فی العِلمِ أشَدُّ مِن خِیانَةٍ فِی المالِ . (2)

(3)

2847

پرهیز از خیانت در علم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دانش با یکدیگر یکرنگ باشید؛ زیرا خیانت هر یک از شما در علمش، بدتر از خیانت کردن در مال است و در روز قیامت خداوند از شما بازخواست می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در علم با یکدیگر یکرنگ باشید و دانش خویش را از هم پنهان مدارید؛ زیرا خیانت در علم، بدتر از خیانت در مال است.

2848 - ما یَهتَمُّ بِهِ العُلَماءُ
2848 - اهتمام دانشمندان

الخضرُ علیه السلام_ لِموسی إذ قالَ لَهُ: أوصِنی _: تَعَلَّمْ ما تَعَلَّمُ لِتَعمَلَ بِهِ ، و لا تَعَلَّمْهُ لِتُحَدِّثَ بِهِ ، فیَکونَ عَلَیکَ بُورُهُ ، و یَکونَ عَلی غَیرِکَ نُورُهُ . (4)

2848

اهتمام دانشمندان

خضر علیه السلام_ در پاسخ موسی که گفت: مرا سفارشی کن _گفت : آنچه می آموزی برای عمل کردن بیاموز و برای بازگو کردن نیاموز، که در این صورت هلاکتش از آنِ تو خواهد بود و روشناییش از آنِ دیگری.

ص :91


1- . الأمالی للطوسی: 126/198.
2- کنز العمّال : 28999.
3- (انظر) العلم : باب 2831. القرآن : باب 3257. عنوان 157 «الخیانة».
4- منیة المرید : 141.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کونوا لِلعِلمِ وُعاةً ، و لا تَکونوا لَهُ رُواةً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :هِمَّةُ العُلَماءِ الوِعایَةُ ، و هِمَّةُ السُّفَهاءِ الرِّوایَةُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعقِلوا الخَبَرَ إذا سَمِعتُموهُ عَقلَ رِعایَةٍ لا عَقلَ رِوایَةٍ ؛ فإنَّ رُواةَ العِلمِ کَثیرٌ و رُعاتَهُ قَلیلٌ . (3)

عنه علیه السلام :عِلمُ المُنافِقِ فی لِسانِهِ ، عِلمُ المُؤمِنِ فی عَمَلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :أوضَعُ العِلمِ ما وُقِفَ عَلَی اللِّسانِ ، و أرفَعُهُ ما ظَهَرَ فی الجَوارِحِ و الأرکانِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَعَلَّموا ما شِئتُم أن تَعَلَّموا ، فلَن یَنفَعَکُمُ اللّهُ بِالعِلمِ حَتّی تَعمَلوا بِهِ ؛ لأِنَّ العُلَماءَ هِمَّتُهُمُ الرِّعایَةُ ، وَ السُّفَهاءَ هِمَّتُهُمُ الرِّوایَةُ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دریابنده علم باشید، نه روایت کننده آن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهتمام دانایان به فهمیدن است و اهتمام نادانان به روایت کردن.

امام علی علیه السلام :هر گاه خبری را شنیدید، در اندیشه به کار بستن آن باشید، نه به فکر نقل کردنش؛ زیرا بازگو کنندگان دانش بسیارند و به کار برندگان آن اندک.

امام علی علیه السلام :دانشِ منافق در زبان اوست و دانش مؤمن در کردار او.

امام علی علیه السلام :پست ترین دانش، آن دانشی است که از زبان فراتر نرود و ارجمندترین دانش، آن دانشی است که در اعضا و جوارح نمودار شود.

امام صادق علیه السلام :هر اندازه که دلتان می خواهد بیاموزید، اما [بدانید که] تا به علم عمل نکنید خداوند هرگز از آن به شما سودی نمی رساند؛ زیرا که دانایان به عمل کردن [به علم] اهتمام می ورزند و نادانان به روایت کردن [علم].

ص :92


1- کنز العمّال : 29335.
2- کنز العمّال : 29337.
3- نهج البلاغة : الحکمة 98 .
4- غرر الحکم : 6288 ، 6289.
5- نهج البلاغة : الحکمة 92 .
6- بحار الأنوار : 2/37/54.
7- (انظر) الحدیث : باب 727.

2849 - العُلَماءُ الآمِرونَ غَیرُ العامِلینَ
2849 - عالمان امر کننده بی عمل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أشَدَّ أهلِ النّارِ نَدامَةً و حَسرَةً رَجُلٌ دَعا عَبدا إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ فَاستَجابَ لَهُ و قَبِلَ مِنهُ و أطاعَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فَأدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ ، و أدخَلَ الدّاعِیَ النّارَ بِتَرکِهِ عِلمَهُ و اتِّباعِهِ الهَوی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یَطَّلِعُ قَومٌ مِن أهلِ الجَنَّةِ عَلی قَومٍ مِن أهلِ النّارِ فیَقولونَ : ما أدخَلَکُمُ النَّارَ و قَد دَخَلنا الجَنَّةَ لِفَضلِ تَأدیبِکُم و تَعلیمِکُم ؟ ! فیَقولونَ : إنّا کُنّا نَأمُرُ بِالخَیرِ و لا نَفعَلُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و لَم یَعمَلْ بِما فیهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أعمی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یُؤتی بِعُلَماءِ السُّوءِ یَومَ القِیامَةِ فیُقذَفونَ فی نارِ جَهَنَّمَ ، فیَدورُ أحَدُهُم فی جَهَنَّمَ بِقُصْبِهِ کَما یَدورُ الحِمارُ بِالرَّحی ، فیقالُ لَهُ : یا وَیلَکَ بِکَ اهتَدَینا فَما بالُکَ ؟ ! قالَ : إنّی کُنتُ اُخالِفُ ما کُنتُ أنهاکُم . (4)

2849

عالمان امر کننده بی عمل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پشیمان ترین و پُر حسرت ترین دوزخیان، مردی است که بنده ای را به راه خداوند عزّ و جلّ فرا خواند و او دعوتش را بپذیرد و خداوند عزّ و جلّ را اطاعت کند و خداوند به بهشتش برد و دعوت کننده را به سبب فرو گذاشتن عمل و پیروی از هوا و هوس به دوزخ برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گروهی از بهشتیان، به گروهی از دوزخیان می نگرند و می گویند: ما به برکت آموزش و پرورش شما به بهشت رفتیم. چه شده است که شما خود به دوزخ افتاده اید؟ گویند: ما به نیکی فرمان می دادیم و خود به آن عمل نمی کردیم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دانش بیاموزد و به آن عمل نکند، خداوند در روز قیامت او را نابینا محشور فرماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت، عالمان بدکردار آورده و به آتش دوزخ افکنده می شوند و هر یک از آنها، مانند خر آسیا، دور خود می چرخد. به او گفته می شود: وای بر تو! ما به واسطه تو به راه راست آمدیم و اینک تو را چه شده است؟ می گوید: من بر خلاف آنچه شما را از آن باز می داشتم عمل می کردم.

ص :93


1- الخصال : 51/63.
2- مکارم الأخلاق : 2/364/2661.
3- مکارم الأخلاق : 2/348/2660.
4- کنز العمّال : 29097.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعظَمُ النّاسِ وِزرا العُلَماءُ المُفَرِّطونَ . (1)

عنه علیه السلام :أشَدُّ النّاسِ نَدَما عِندَ المَوتِ العُلَماءُ غَیرُ العامِلینَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ أشَدَّ النّاسِ حَسرَةً یَومَ القِیامَةِ الّذینَ وَصَفوا العَدلَ ثُمَّ خالَفوهُ ، و هُوَ قَولُ اللّهِ تَعالی : «أنْ تَقولَ نَفْسٌ یا حَسرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنْبِ اللّهِ» (3) . (4)

عنه علیه السلام_ لِخَیثَمةَ _: أبلِغْ شیعَتَنا أنَّهُ لا یُنالُ ما عِندَ اللّهِ إلاّ بِالعَمَلِ ، و أبلِغْ شیعَتَنا أنَّ أعظَمَ النّاسِ حَسرَةً یَومَ القِیامَةِ مَن وَصَفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ إلی غَیرِهِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «فَکُبْکِبوا فیها هُمْ وَ الغاوونَ» (6) _: نَزَلَتْ فی قَومٍ وَصَفوا عَدلاً ثُمَّ خالَفوهُ إلی غَیرِهِ . (7)

عنه علیه السلام_ لِلأزدیّ _: أبلِغْ مَوالینا عَنّا السَّلامَ و أخبِرْهُم أنّا لا نُغنی عَنهُم مِنَ اللّهِ شَیئا إلاّ بِعَمَلٍ ، و أنَّهُم لَن یَنالوا وَلایَتَنا إلاّ بِعَمَلٍ أو وَرَعٍ ، و أنَّ أشدَّ النّاسِ حَسرَةً یَومَ القِیامَةِ مَن وَصَفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ إلی غَیرِهِ . (8)

امام علی علیه السلام :گنه کارترین مردم، عالمانِ تقصیرکار (کوتاهی کننده در عمل) هستند.

امام علی علیه السلام :پشیمانترین مردم در هنگام مرگ، عالمانِ بی عملند.

امام باقر علیه السلام :در روز قیامت، بیش از همه، کسانی افسوس خورَند که دم از عدالت زنند و برخلاف آن عمل کنند و این فرموده خداوند متعال است که: «تا کسی نگوید: دریغا که در کار خدا کوتاهی کردم».

امام باقر علیه السلام_ خطاب به خیثمه _فرمود : به شیعیان ما پیغام ده که آنچه نزد خداست جز با عمل به دست نمی آید؛ به شیعیان ما پیغام ده که در روز قیامت بیشترین افسوس را کسی خورَد که عدالتی را بستاید و خود برخلاف آن رفتار کند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «آنها و گمراهان را سرنگون در جهنم اندازند» _فرمود : این آیه درباره مردمی نازل شده که عدالتی را وصف و خود بر خلاف آن رفتار کنند.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به ازدی _فرمود : سلام ما را به دوستدارانمان برسان و با خبرشان کن که در برابر خداوند از ما کاری برای آنها ساخته نیست، جز این که عمل کنند و هرگز به ولایت ما دست نیابند مگر با عمل و پارسایی، و پر حسرت ترین مردم در روز قیامت کسی است که عدالتی را وصف و خود برخلاف آن رفتار کند.

ص :94


1- غرر الحکم : 3197.
2- غرر الحکم : 3198.
3- الزمر : 56 .
4- المحاسن : 1/212/382.
5- الأمالی للطوسی : 370/796.
6- الشعراء : 94 .
7- بحار الأنوار : 2/26/3.
8- قرب الإسناد : 33/106.

عیسی علیه السلام :أشقَی النّاسِ مَن هُوَ مَعروفٌ عِندَ النّاسِ بِعِلمِهِ مَجهولٌ بِعَمَلِهِ . (1)

(2)

عیسی علیه السلام :بد بخت ترین انسانها کسی است که نزد مردم به علم شناخته و به عمل نشناخته باشد.

2850 - جَزاءُ الخُطَباءِ غَیرِ العامِلینَ
2850 - سزای خطیبان بی عمل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أتَیتُ لَیلَةَ اُسرِیَ بی عَلی قَومٍ تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقاریضَ مِن نارٍ کُلَّما قُرِضَت وَفَت (3) ، فقُلتُ : یا جِبریلُ ، مَن هؤلاءِ ؟ قالَ : خُطَباءُ اُمَّتِکَ الّذینَ یَقولونَ ما لا یَفعَلونَ ، و یَقرَؤونَ کِتابَ اللّهِ و لا یَعمَلونَ بِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَرَرتُ لَیلَةَ اُسرِیَ بی بِأقوامٍ تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقاریضَ مِن نارٍ ، قُلتُ : مَن هؤلاءِ یا جِبریلُ ؟ قالَ: خُطَباءُ اُمَّتِکَ الّذینَ یَقولونَ ما لا یَفعَلونَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :رَأیتُ لَیلَةَ اُسرِیَ بی إلَی السَّماءِ قَوما تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقاریضَ مِن نارٍ ثُمَّ تُرمی ، فقُلتُ : یا جَبرَئیلُ ، مَن هؤلاءِ ؟ فقالَ : خُطَباءُ اُمَّتِکَ ، یَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ و یَنسَونَ أنفُسَهُم و هُم یَتلونَ الکِتابَ أ فَلا یَعقِلونَ ؟ ! (6)

2850

سزای خطیبان بی عمل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شب معراج بر مردمی گذشتم که لبانشان را با قیچیهای از آتش می بُریدند و هر بار که لبانشان قیچی می شد، دوباره به حال اول برمی گشت. پرسیدم: ای جبرئیل! اینها کیانند؟ گفت: آن دسته از خطیبان امّت تو هستند که می گویند و عمل نمی کنند و کتاب خدا را می خوانند و آن را به کار نمی بندند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شب معراج، بر عدّه ای گذشتم که لبانشان را با قیچیهای از آتش می بُریدند. گفتم: ای جبرئیل! اینها کیستند؟ گفت: آن دسته از خطیبان امّت تو هستند، که می گویند و عمل نمی کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شب معراج گروهی را دیدم که لبانشان را با قیچیهای آتشین می بُریدند و دور می انداختند. پرسیدم: ای جبرئیل! اینها کیانند؟ گفت: خطیبان امّت تو هستند که مردم را به نیکیها فرمان می دهند و خود را از یاد می برند، در حالی که کتاب خدا را تلاوت می کنند. آیا تعقّل نمی ورزند؟

ص :95


1- بحار الأنوار: 2/52/19.
2- (انظر) الخسران : باب 1022. الریاء : باب 1411.
3- وَفَی : تمّ و کَثُر (الصحاح : 6/2526) .
4- کنز العمّال : 31856 و 29026 نحوه.
5- الترغیب و الترهیب : 1/124/2.
6- وسائل الشیعة : 11/420/11.

2851 - تَشدیدُ العُقوبَةِ عَلَی العالِمِ
2851 - سختگیری در کیفر عالِم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الزَّبانِیَةُ أسرَعُ إلی فَسَقَةِ حَمَلَةِ القُرآنِ مِنهُم إلی عَبَدَةِ الأوثانِ ، فیَقولونَ : یُبدَأ بِنا قَبلَ عَبَدَةِ الأوثانِ ! فیُقالُ لَهُم : لَیسَ مَن یَعلَمُ کَمَن لا یَعلَمُ ! (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قَد سُئلَ عَن عِلَّةِ بُکائهِ لَمّا ذَکَرَ ما تُبتَلی بِهِ الاُمَّةُ مِن فَسادِ العُلَماءِ _: رَحمَةً لِلأشقِیاءِ ، یَقولُ اللّهُ تَعالی : «و لَو تَری إذْ فَزِعوا فَلا فَوتَ و اُخِذوا مِن مَکانٍ قَریبٍ» (2) یَعنی : العُلَماءَ و الفُقَهاءَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَستَوی عِندَ اللّهِ فی العُقوبَةِ الّذینَ یَعلَمونَ و الّذینَ لا یَعلَمونَ ، نَفَعَنا اللّهُ و إیّاکُم بِما عَلِمنا ، و جَعَلَهُ لِوَجهِهِ خالِصا ، إنَّهُ سَمیعٌ مُجیبٌ . (4)

2851

سختگیری در کیفر عالِم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زبانیه (نگهبانان دوزخ) به سوی قرآن دانان نابکار زودتر می شتابند تا به سوی بت پرستان و آنها می گویند: پیش از بت پرستان از ما آغاز می کنند؟! در جوابشان گفته می شود: دانا مانند نادان نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی از سبب گریه ایشان به گاه یادآوری گرفتاری امّت از تبهکاری عالمان را جویا شدند _فرمود : دلم به حال تیره بختان می سوزد. خداوند متعال می فرماید: «اگر ببینی، آن گاه که سخت بترسند و رهاییشان نباشد و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند» مقصود خدا، عالمان و فقیهانند.

امام علی علیه السلام :کیفر کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند، نزد خداوند یکسان نیست. خداوند ما و شما را از علمی که داریم بهره مند سازد و آن را برای خود خالص گرداند، همانا او شنوا و پذیرنده [دعا ]است.

ص :96


1- کنز العمّال : 29005.
2- سبأ : 51 .
3- مکارم الأخلاق : 2/347/2660.
4- الإرشاد : 1/230.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّهُ یُغفَرُ لِلجاهِلِ سَبعونَ ذَنبا قَبلَ أن یُغفَرَ لِلعالِمِ ذَنبٌ واحِ_دٌ . (1)

امام صادق علیه السلام :از نادان هفتاد گناه آمرزیده می شود پیش از آن که یک گناه از دانا آمرزیده شود.

2852 - أهوَنُ عُقوبَةِ العالِمِ
2852 - کمترین کیفر عالِم

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی داوُودَ علیه السلام : لا تَجعَل بَینی و بَینَکَ عالِما مَفتونا بِالدّنیا ؛ فیَصُدَّکَ عَن طَریقِ مَحَبَّتی ، فإنَّ اُولئکَ قُطّاعُ طَریقِ عِبادی المُریدینَ ، إنَّ أدنی ما أنا صانِعٌ بِهِم أن أنزَعَ حَلاوَةَ مُناجاتی مِن قُلوبِهِم . (2)

بحار الأنوار:أوحی اللّهُ تبارک و تعالی إلی داوُودَ علیه السلام : إنَّ أهوَنَ ما أنا صانِعٌ بِعالِمٍ غَیرِ عامِلٍ بِعِلمِه أشَدُّ مِن سَبعینَ عُقوبَةً أن اُخرِجَ مِن قَلبهِ حَلاوَةَ ذِکری . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أوحی اللّهُ تَعالی إلی داوُودَ علیه السلام : قُل لِعِبادی : لا یَجعَلوا بَینی و بَینَهُم عالِما مَفتونا بِالدّنیا ؛ فیَصُدَّهُم عَن ذِکری و عَن طَریقِ مَحَبَّتی و مُناجاتی ، اُولئکَ قُطّاعُ الطَّریقِ مِن عِبادی ، إنَّ أدنی ما أنا صانِعٌ بِهِم أن أنزَعَ حَلاوَةَ مَحَبَّتی و مُناجاتی مِن قُلوبِهِم . (4) (5)

2852

کمترین کیفر عالِم

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به داوود علیه السلام وحی فرمود که: میان من و خود، عالمِ فریفته دنیا را واسطه مکن که تو را از راه محبّت من باز می دارد. اینان راهزنان بندگان جویای من هستند. کمترین کاری که با اینها بکنم این است که حلاوتِ مناجات خود را از دلهایشان بَرکَنَم.

بحار الأنوار:خداوند تبارک و تعالی به داوود علیه السلام وحی فرمود: کمترین کاری که با عالِم بی عمل بکنم، سخت تر از هفتاد کیفر است و آن این است که شیرینی یادم را از دل او بیرون می برم.

امام کاظم علیه السلام :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود که: به بندگانم بگو: میان من و خودشان، عالِمِ فریفته دنیا را واسطه نکنند که آنها را از یاد من و از راه محبّت من و مناجات با من باز می دارد. آنان راهزنان بندگان من هستند. کمترین کاری که با آنها بکنم این است که شیرینی محبّت و مناجاتم را از دلهایشان بَرکَنَم.

ص :97


1- تفسیر القمّیّ : 2/146.
2- علل الشرائع : 394/12.
3- بحار الأنوار : 2/32/25 .
4- تحف العقول : 397.
5- (انظر) العبادة : باب 2465. الإیمان : باب 286.

2853 - أشَدُّ النّاسِ عَذاباً
2853 - سخت عذابترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أهلَ النّارِ لَیَتَأذَّونَ مِن ریحِ العالِمِ التّارِکِ لِعِلمِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی جَهَنَّمَ رَحیً تَطحَنُ عُلَماءَ السّوءِ طَحنا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی جَهَنَّمَ رَحیً تَطحَنُ جَبابِرَةَ العُلَماءِ طَحنا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السُّلطانُ الجائرُ و العالِمُ الفاجِرُ أشَدُّ النّاسِ نِکایَةً . (4)

عنه علیه السلام :وَقودُ النّارِ یَومَ القِیامَةِ کُلُّ غَنِیٍّ بَخِلَ بِمالِه عَلَی الفُقَراءِ ، و کُلُّ عالِمٍ باعَ الدِّینَ بِالدّنیا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أشَدُّ النّاسِ عَذابا عالِمٌ لا یُنتَفَعُ مِن عِلمِهِ بِشَیءٍ . (6) (7)

2853

سخت عذابترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوزخیان از بوی گند عالم بی عمل، در آزارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دوزخ آسیابی است که علمای بدکردار را به سختی آرد می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دوزخ آسیابی است، که علمای متکبّر را کاملاً آرد می کند.

امام علی علیه السلام :فرمانروای ستمکار و عالِم نابکار سخت ترین کیفر را دارند.

امام علی علیه السلام :هیزم آتش در روز قیامت، هر توانگری است که از بخشیدنِ مال خود به نیازمندان مضایقه کند و هر عالمی است که دین را به دنیا بفروشد.

امام صادق علیه السلام :در میان مردمان [گنهکار ]سخت ترین عذاب را عالمی دارد، که از علم خود کمترین سودی نبرد.

ص :98


1- بحار الأنوار : 2/34/30.
2- کنز العمّال : 29100.
3- کنز العمّال : 29101.
4- غرر الحکم : 1897.
5- غرر الحکم : 10126.
6- بحار الأنوار:2/37/53.
7- (انظر) جهنّم : باب 626 ، 628.

2854 - زَلَّةُ العالِمِ
2854 - لغزش عالم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِحذَروا زَلَّةَ العالِمِ ؛ فإنَّ زَلَّتَهُ تُکَبکِبُهُ فِی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الصَّفا الزَّلاّلَ الّذی لا تَثبُتُ عَلَیهِ أقدامُ العُلَماءِ الطَّمَعُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :زَلَّةُ العالِمِ کانکِسارِ السَّفینَةِ تَغرَقُ ، و تُغرِقُ . (3)

عنه علیه السلام :زَلَّةُ العالِمِ تُفسِدُ عَوالِمَ . (4)

عنه علیه السلام :لا زَلَّةَ أشَدُّ مِن زَلَّةِ عالِمٍ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ کَلامَ الحُکَماءِ إذا کانَ صَوابا کانَ دَواءً ، و إذا کانَ خَطَأً کانَ داءً . (6)

عنه علیه السلام :زَلَّةُ المُتَوَقّی أشَدُّ زَلَّةٍ . (7)

عنه علیه السلام :زَلَّةُ العالِمِ کَبیرَةُ الجِنایَةِ . (8)

2854

لغزش عالم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از لغزش عالِم بپرهیزید؛ زیرا لغزش او، وی را در آتش سرنگون می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن تخته سنگ صاف و لغزنده ای که گامهای عالمان روی آن می لغزد، طمع است.

امام علی علیه السلام :لغزش عالم مانند شکسته شدن کشتی است که سرنشینان خود را غرق می کند و خودش هم غرق می شود.

امام علی علیه السلام :لغزش عالِم عالَمهایی را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :لغزشی سخت تر از لغزش عالِم نیست.

امام علی علیه السلام :گفتار حکیمان اگر درست باشد داروست و اگر نادرست باشد درد است.

امام علی علیه السلام :لغزش احتیاط کار، سخت ترین لغزش است.

امام علی علیه السلام :لغزش عالِم، جرم بزرگی است.

ص :99


1- کنز العمّال : 28683.
2- کنز العمّال : 7579 ، 7582.
3- بحار الأنوار : 2/58/39.
4- غرر الحکم : 5472 .
5- غرر الحکم : 10674.
6- نهج البلاغة : الحکمة 265.
7- غرر الحکم : 5499.
8- غرر الحکم : 5483.

2855 - شِرارُ العُلَماءِ
2855 - علمای بد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا إنَّ شَرَّ الشّرِّ شِرارُ العُلَماءِ ، و إنَّ خَیرَ الخَیرِ خِیارُ العُلَماءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن شَرِّ النّاسِ _: العُلَماءُ إذا فَسَدوا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِعلَمْ أنَّ کُلَّ شَیءٍ إذا فَسَدَ فَالمِلحُ دَواؤهُ ، فإذا فَسَدَ المِلحُ فلَیسَ لَهُ دَواءٌ . (3)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :قیلَ لأمیر المؤمنین علیه السلام : مَن خیرُ خَلقِ اللّهِ بعدَ أئمَّةِ الهُدی و مصابیحُ الدُّجی؟ قالَ : العُلَماءُ إذا صَلَحوا ، قیلَ : فمَن شِرارُ خَلقِ اللّهِ بَعدَ إبلیسَ و فِرعَونَ و نُمرودَ ، و بَعدَ المُتَسَمّینَ بِأسمائکُم ......... ؟ قالَ : العُلَماءُ إذا فَسَدوا ، هُمُ المُظهِرونَ لِلأباطیلِ ، الکاتِمونَ لِلحَقائقِ . (4)

2855

علمای بد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که بدترین بدها، عالمانِ بد و خوبترین خوب ها، عالمانِ خوبند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش از بدترین مردم _فرمود : عالمان، آنگاه که فاسد شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدان، هرچه بگندد دارویش نمک است، اما اگر نمک بگندد، دارویی ندارد.

امام عسکری علیه السلام :به امام علی علیه السلام گفته شد بهترین مردم بعد از ائمه علیهم السلام چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود : عالمانِ صالح. عرض شد: بعد از ابلیس و فرعون و نمرود و بعد از کسانی که نام شما را روی خود می گذارند ......... بدترین خلق خدا چه کسانی هستند؟ فرمود: عالمانِ فاسد، همانان که باطلها را آشکار می سازند و حقایق را کتمان می کنند.

2856 - ذَمُّ عُلَماءِ السُّوءِ
2856 - نکوهش عالمان بدکردار

عیسی علیه السلام :وَیلَکُم عُلَماءَ سوءٍ ! الأجرَ تَأخُذونَ و العَمَلَ تُضَیِّعونَ ، یُوشِکُ ربُّ العَملِ أن یقبَلَ عَملَهُ ، و یوشِکُ أن یَخرُجوا مِن ضیقِ الدُّنیا إلی ظُلمَةِ القَبرِ . (5)

2856

نکوهش عالمان بدکردار

عیسی علیه السلام :وای بر شما، ای عالمانِ بدکردار! مُزد می گیرید و عمل را فرو می گذارید (6) ، زود باشد که صاحب کار، عملش پذیرفته شود و زود باشد که از تنگنای دنیا به تاریکی گور برده شوند.

ص :100


1- منیة المرید : 137.
2- تحف العقول : 35.
3- مکارم الأخلاق : 2/371/2661.
4- الاحتجاج : 2/513/337.
5- الکافی : 2/319/13.
6- انتظار دارید که در دنیا کار نکنید و در آخرت مزد و پاداش گیرید؟ _ م.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشرارُ عُلَماءِ اُمَّتِنا المُضِلّونَ عَنّا ، القاطِعونَ لِلطُّرُقِ إلَینا ، المُسَمُّونَ أضدادَنا بأسمائنا ، المُلَقِّبونَ أندادَنا بِألقابِنا ، یُصَلُّونَ عَلَیهِم و هُم لِلَّعنِ مُستَحِقّونَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :وَیلٌ لاُِمَّتی مِن عُلَماءِ السُّوءِ ! (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فی صِفَةِ عُلَماءِ السُّوءِ _: و هُم أضَرُّ عَلی ضُعَفاءِ شیعَتِنا مِن جَیشِ یَزیدَ عَلی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام و أصحابِهِ ، فإنَّهُم یَسلُبونَهُمُ الأرواحَ و الأموالَ ، و هؤلاءِ عُلَماءُ السُّوءِ ......... یُدخِلونَ الشَّکَّ و الشُّبهَةَ عَلی ضُعَفاءِ شیعَتِنا فیُضِلّونَهُم . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عالمانِ بدکردار امّت ما کسانی هستند که مردم را از راه ما به در می برند، رهزنان راه ما هستند، دشمنان ما را به نامهای ما می خوانند، همتایان ما را به القاب ما ملقّب می سازند و بر آنها درود می فرستند، در حالی که آنها سزاوار لعن و نفرینند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر امّت من، از دست عالمانِ بدکردار.

امام عسکری علیه السلام_ در وصف عالمان بدکردار _فرمود : زیان آنها برای شیعیان ناتوان (آسیب پذیر) ما بیشتر از زیان سپاه یزید برای حسین بن علی علیهما السلام و یاران اوست؛ زیرا آنها جان و مال ایشان را گرفتند و این علمای بدکردار ......... در دل شیعیان ناتوان ما شکّ و شبهه می اندازند و گمراهشان می کنند.

2857 - مَن لَیسَ مِن أهلِ العِلمِ
2857 - کسی که در شمار اهل علم نیست

عیسی علیه السلام :کَیفَ یَکونُ مِن أهلِ العِلمِ مَن سخِطَ رِزقَهُ ، وَ احتَقَرَ مَنزِلَتَهُ ، و قد عَلِمَ أنَّ ذلکَ مِن عِلمِ اللّهِ و قُدرَتِهِ؟ ! (4)

2857

کسی که در شمار اهل علم نیست

عیسی علیه السلام :چگونه از اهل علم باشد کسی که از روزیِ خود ناخشنود است و موقعیّت خویش را کوچک می شمارد، در حالی که می داند این امور با علم و قدرت (تقدیر) خداست؟

ص :101


1- الاحتجاج : 2/513/337.
2- کنز العمّال : 29038.
3- الاحتجاج : 2/512/337.
4- منیة المرید : 141.

عنه علیه السلام :کَیفَ یَکونُ مِن أهلِ العِلمِ مَنِ اتَّهَمَ اللّهَ فیما قَضی لَهُ ؛ فلَیسَ یَرضی شَیئا أصابَهُ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَکونُ مِن أهلِ العِلمِ مَن دُنیاهُ عِندَهُ آثَرُ مِن آخِرَتِهِ و هُوَ مُقبِلٌ عَلی دُنیاهُ ، و ما یَضُرُّهُ أحَبُّ إلَیهِ مِمّا یَنفَعُهُ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَکونُ مِن أهلِ العِلمِ مَن یَطلُبُ الکَلامَ لِیُخبِرَ بِهِ ، و لا یَطلُبُ لِیَعمَلَ بِهِ ؟ ! (3)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَکونُ مِن أهلِ العِلمِ مَن هُوَ فی مَسیرِهِ إلی آخِرَتِهِ و هُوَ مُقبِلٌ عَلی دُنیاهُ ، و ما یَضُرُّهُ أحَبُّ إلَیهِ مِمّا یَنفَعُهُ ؟ ! (4)

عیسی علیه السلام :چگونه از جمله اهل علم باشد کسی که خدا را در آنچه برایش حکم و مقدّر کرده است متّهم می سازد و از آنچه به او می رسد خشنود نیست؟

عیسی علیه السلام :چگونه در شمار اهل علم باشد کسی که دنیای خود را بر آخرتش ترجیح می دهد و به دنیا روی آورده است و آنچه را به او زیان می زند دوست تر دارد از آنچه به او سود می رساند؟

عیسی علیه السلام :چگونه از اهل علم باشد کسی که سخن را فرا می گیرد برای این که بازگو کند و فرایش نمی گیرد برای این که به آن عمل کند؟

عیسی علیه السلام :چگونه از شمار اهل علم است کسی که رهسپار آخرت است اما به دنیا رو کرده است و آنچه را به او زیان می زند دوست تر دارد از آنچه به او سود می رساند؟

2858 - خَطَرُ زِیادَةِ العِلمِ بِلا عَمَلٍ
2858 - خطر افزایش علم، بی عمل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ازدادَ عِلما و لَم یَزدَدْ هُدیً ، لَم یَزدَدْ مِنَ اللّهِ إلاّ بُعدا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ ازدادَ فی العِلمِ رُشدا فلَم یَزدَدْ فِی الدّنیا زُهدا ، لَم یَزدَدْ مِنَ اللّهِ إلاّ بُعدا . (6)

2858

خطر افزایش علم، بی عمل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که علمش فزونی گیرد و هدایتش افزون نشود، جز بر دوری او از خدا افزوده نگردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بر پیشرفت علمیش افزوده شود امّا بر بی رغبتی او به دنیا افزوده نگردد، جز بر دوریش از خدا افزوده نشود.

ص :102


1- منیة المرید : 141.
2- منیة المرید : 141.
3- منیة المرید : 141.
4- الکافی : 2/319/13.
5- تنبیه الخواطر : 2/21.
6- کنز الفوائد : 2/108.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ الدّنیا ذَهَبَ خَوفُ الآخِرَةِ مِن قَلبِهِ ، و ما آتَی اللّهُ عَبدا عِلما فَازدادَ لِلدّنیا حُبّا إلاّ ازدادَ مِنَ اللّهِ تَعالی بُعدا ، وَ ازدادَ تَعالی عَلَیهِ غَضَبا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ ازدادَ فی اللّهِ عِلما ، وَ ازدادَ لِلدّنیا حُبّا ، ازدادَ مِنَ اللّهِ بُعدا ، وَ ازدادَ اللّهُ عَلَیهِ غَضَبا . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دنیا را دوست داشته باشد، ترس آخرت از دلش برود. و خدا به هر کس دانشی دهد و او دنیا دوست تر شود، جز این نیست که از خداوند متعال دورتر و خشم خدا بر او افزونتر شود.

امام صادق علیه السلام :هر که علمش به خدا افزونتر شود و دنیا دوستیش فزونی گیرد، بر دوری او از خدا و خشم خدا از او افزوده شود.

2859 - العُلَماءُ ومُخالَطَةُ المُلوکِ
2859 - عالمان و آمیزش با زمامداران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفُقَهاءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ ما لَم یَدخُلوا فِی الدّنیا و یَتَّبِعوا السُّلطانَ ، فإذا فَعَلوا ذلکَ فَاحذَروهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الفُقَهاءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ ما لَم یَدخُلوا فِی الدّنیا . قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، و ما دُخولُهُم فِی الدّنیا ؟ فقالَ : اتِّباعُ السُّلطانِ ، فإذا فَعَلوا ذلکَ فَاحذَروهُم عَلی أدیانِکُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :العُلَماءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ ما لَم یُخالِطوا السُّلطانَ و یُداخِلوا الدّنیا، فإذا خالَطوا السُّلطانَ و داخَلوا الدّنیا فَقد خانُوا الرُّسُلَ فَاحذَروهُم . (5)

2859

عالمان و آمیزش با زمام داران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقیهان، اُمنای پیامبرانند، تا زمانی که دنیایی نشوند و از سلطان پیروی نکنند. پس، هر گاه چنین کردند از آنان بر حذر باشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقیهان، اُمنای پیامبرانند، تا زمانی دنیایی نشوند. عرض شد: ای رسول خدا! دنیایی شدن آنها به چیست؟ فرمود: پیروی کردن از سلطان. پس، هر گاه چنین کردند نسبت به دین خود از آنها بر حذر باشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عالمان، اُمنای پیامبرانند، تا زمانی که با سلطان درنیامیزند و دنیایی نشوند. پس، هر گاه با سلطان در آمیختند و دنیایی شدند، به پیامبران خیانت کرده اند ، پس از آنها حذر کنید.

ص :103


1- النوادر للراوندی : 157/229 .
2- الاختصاص : 243.
3- کنز العمّال : 28953.
4- النوادر للراوندی : 156/226.
5- کنز العمّال : 28952.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَلعونٌ مَلعونٌ عالِمٌ یَؤمُّ سُلطانا جائرا ، مُعینا لَهُ عَلی جَورِهِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :ملعون است، ملعون است، آن عالمی که پیشوای سلطانی ستمگر باشد و او را در ستمگریش یاری دهد.

2860 - مَن یَنبَغی أن یُتَّهَمَ مِنَ العُلَماءِ
2860 - عالمانِ در خور اتّهام و بدبینی

عیسی علیه السلام :الدِّینارُ داءُ الدِّینِ ، و العالِمُ طَبیبُ الدِّینِ ، فإذا رَأیتُمُ الطَّبیبَ یَجُرُّ الدّاءَ إلی نَفسِهِ فَاتَّهِموهُ ، وَ اعلَموا أنَّهُ غَیرُ ناصِحٍ لِغَیرِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا رَأیتُمُ العالِمَ مُحِبّا لِلدّنیا فَاتَّهِموهُ عَلی دِینِکُم ؛ فإنَّ کُلَّ مُحِبٍّ یَحوطُ بِما أحَبَّ . (4)

(5)

2860

عالمانِ در خور اتّهام و بدبینی

عیسی علیه السلام :دینار، مرض دین است و عالِم، پزشک دین. پس، هر گاه دیدید که پزشک به این مرض مبتلا شده است به او بدگمان باشید و بدانید که او خیرخواه دیگران نیست.

امام صادق علیه السلام :هر گاه عالِم را دوستدار دنیا دیدید، نسبت به دین خود به او بد بین باشید؛ زیرا هر دوستداری برگردِ محبوبِ خود می گردد.

2861 - تَفسیرُ العِلمِ
2861 - تفسیر علم

الخضرُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِموسی علیه السلام _: أشعِرْ قَلبَکَ التَّقوی تَنَلِ العِلمَ . (6)

2861

تفسیر علم

خضر علیه السلام_ در سفارش به موسی علیه السلام _گفت : بر دلت جامه تقوا بپوشان تا به دانش دست یابی.

ص :104


1- بحار الأنوار : 75/381/45.
2- (انظر) العلم : باب 2831 ، 2847.
3- الخصال : 113/91.
4- علل الشرائع : 394/12.
5- (انظر) الطبّ : باب 2373.
6- کنز العمّال : 44176.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ عِلمانِ : عِلمٌ عَلَی اللِّسانِ فذلکَ حُجَّةٌ عَلَی ابنِ آدَمَ ، و عِلمٌ فِی القَلبِ فذلکَ العِلمُ النّافِعُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العِلمُ عِلمانِ : فعِلمٌ فِی القَلبِ و ذلکَ العِلمُ النّافِعُ ، و عِلمٌ عَلی اللِّسانِ فذلکَ حُجَّةُ اللّهِ عَلَی ابنِ آدَمَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَلَبَ عِلمُهُ هَواهُ فَهو عِلمٌ نافِعٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ ، و مَن أبصَرَ فَهِمَ ، و مَن فَهِمَ عَلِمَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ......... مُتَتبِّعٌ بِدَوائهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ و مَواطِنَ الحَیرَةِ . [و قالَ فی بَنی اُمَیَّةَ :] لَم یَستَضیئُوا بِأضواءِ الحِکمَةِ ، و لَم یَقدَحوا بِزِنادِ العُلومِ الثّاقِبَةِ ، فَهُم فی ذلکَ کالأنعامِ السّائمَةِ ، وَ الصُّخورِ القاسِیَةِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ القُرآن _: جَعَلَهُ اللّهُ رِیّا لِعَطَشِ العُلَماءِ ، و رَبیعا لِقُلوبِ الفُقَهاءِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم دو گونه است: علمی که بر زبان است و آن بر آدمی حجّت است و علمی که در دل است و علم سودمند این علم است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم دو گونه است: علمی که در دل است و علم سودمند همین علم است و علمی که بر زبان است و حجّت خدا بر آدمی این علم است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دانشش بر هوسش چیره آید، این دانش دانشی سودمند است.

امام علی علیه السلام :هر که پند گرفت بینا شد و هر که بینا شد فهمید و هر که فهمید، دانست.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : پزشکی است که با دانشِ پزشکی خود میان مردم می گردد ......... با داروی خود در پی یافتن جایگاههای غفلت و سرگردانی است. آنان _ یعنی بنی امیه _ از پرتوهای حکمت، روشنایی نگرفتند و از آتش زنه های علوم فروزان، آتشِ [علوم حقّه الهی را ]استخراج نکردند. از این رو، همانند چارپایانِ چرنده و تخته سنگهای سخت هستند .

امام علی علیه السلام_ در وصف قرآن _فرمود : خداوند آن را زداینده عطش عالمان و بهار دلهای فقیهان قرار داده است.

ص :105


1- عوالی اللآلی : 1/274/99.
2- کنز العمّال : 28667.
3- بحار الأنوار : 70/71/21.
4- نهج البلاغة : الحکمة 208.
5- نهج البلاغة : الخطبة 108.
6- نهج البلاغة : الخطبة 198.

عنه علیه السلام :العِلمُ یُرشِدُکَ إلی ما أمَرَکَ اللّهُ بِهِ ، وَ الزُّهدُ یُسَهِّلُ لَکَ الطَّریقَ إلَیهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما العِلمُ ؟ قالَ : الإنصاتُ ، قالَ : ثُمَّ مَه ؟ قالَ : الاستِماعُ ، قالَ : ثُمَّ مَه ؟ قالَ : الحِفظُ ، قالَ : ثُمَّ مَه ؟ قالَ : العَمَلُ بِهِ ، قالَ : ثُمَّ مَه یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : نَشرُهُ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ ، إنَّما هُوَ نورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی أن یَهدِیَهُ ، فإن أرَدتَ العِلمَ فَاطلُب أوَّلاً فی نَفسِکَ حَقیقَةَ العُبودِیَّةِ ، وَ اطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِهِ ، وَ استَفهِمِ اللّهَ یُفهِمْکَ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :دانش، تو را به سوی آنچه خداوند بدان فرمانت داده راهنمایی می کند و زهد، راه رسیدن به آن را برایت هموار می گرداند.

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! علم چیست؟ فرمود: خاموشی. عرض کرد: سپس چه؟ فرمود: گوش سپردن. عرض کرد: دیگر چه؟ فرمود: حفظ و مراقبت. عرض کرد: آن گاه چه؟ فرمود: به کار بستنِ آن. عرض کرد: سپس چه، ای رسول خدا؟ فرمود: انتشار دادن آن.

امام صادق علیه السلام :دانش به آموختن نیست، بلکه نوری است که در دل هر کس که خداوند تبارک و تعالی بخواهد هدایتش کند، می افتد. بنا بر این، اگر خواهان دانش هستی، نخست حقیقت عبودیت را در جان خودت جویا شو و دانش را از طریق به کار بستن آن بجوی و از خداوند فهم و دانایی بخواه تا تو را فهم و دانایی دهد.

ص :106


1- غرر الحکم : 1835.
2- الکافی : 1/48/4.
3- بحار الأنوار : 1/225/17 .
4- (انظر) باب 2832 _ 2834 ، 2836 ، 2837 ، 2842 ، 2844 ، 2848 ، 2863، 2866 ، 2869 ، 2870 ،. العقل : باب 2750 ، 2752 . المعرفة : باب 2546 ، معرفة النّفس : باب 2567 . عنوان 345 «المعرفة»، 346 «معرفة النّفس»، 347 «معرفة اللّه ».

2862 - تَفسیرُ العِلمِ وَالفَضلِ
2862 - تفسیر علم و فضل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ ثَلاثَةٌ ، و ما سِوی ذلکَ فهُوَ فَضلٌ : آیَةٌ مُحکَمَةٌ ، أو سُنَّةٌ قائمَةٌ ، أو فَریضَةٌ عادِلَةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما العِلمُ ثَلاثَةٌ : آیَةٌ مُحکَمَةٌ أو فَریضَةٌ عادِلَةٌ، أو سُنَّةٌ قائمَةٌ، و ما خَلاهُنَّ فهُوَ فَضلٌ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :العِلمُ ثَلاثَةٌ : کِتابٌ ناطِقٌ ، و سُنَّةٌ ماضِیَةٌ ، و لا أدری . (3)

(4)

تنبیه الخواطر :رُویَ عن الصّادقِ علیه السلام أنَّهُ قالَ لِبَعضِ تَلامِذَتِهِ : أیَّ شَیءٍ تَعَلَّمتَ مِنّی ؟ قالَ لَهُ : یا مَولایَ ثَمانِ مَسائلَ . قالَ لَهُ علیه السلام : قُصَّها عَلَیَّ لِأعرِفَها ، قالَ :

الاُولی : رَأیتُ کُلَّ مَحبوبٍ یُفارِقُ عِندَ المَوتِ حَبیبَهُ ، فصَرَفتُ هِمَّتی إلی ما لا یُفارِقُنی بَل یونِسُنی فی وَحدَتی و هُوَ فِعلُ الخَیرِ ، فقالَ : أحسَنتَ و اللّهِ .

الثّانِیَةُ قالَ : رَأیتُ قَوما یَفخَرونَ بِالحَسَبِ و آخَرینَ بِالمالِ و الوَلَدِ و إذا ذلکَ لا فَخرَ ، و رَأیتُ الفَخرَ العَظیمَ فی قَولِهِ تَعالی : «إنَّ أکرَمَکُم عِنْدَ اللّهِ أتقاکُمْ» (5) فَاجتَهَدتُ أن أکونَ عِندَهُ کَریما ، قالَ : أحسَنتَ وَ اللّهِ . الثّالِثَةُ قالَ : رَأیتُ لَهوَ النّاسِ و طَرَبَهُم ، و سَمِعتُ قَولَهُ تَعالی : «و أمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ و نَهَی النَّفْسَ عَنِ الهَوی * فإنَّ الجَنَّةَ هِیَ المَأْوی» (6) فَاجتَهَدتُ فی صَرفِ الهَوی عَن نَفسی حَتَّی استَقَرَّت عَلی طاعَةِ اللّهِ تَعالی ، قالَ : أحسَنتَ وَ اللّهِ .

الرّابِعَةُ قالَ : رَأیتُ کُلَّ مَن وَجَدَ شَیئا یَکرُمُ عِندَهُ اجتَهَدَ فی حِفظِهِ ، و سَمِعتُ قَولَهُ سُبحانَهُ یَقولُ : «مَن ذا الّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فیُضاعِفَهُ لَهُ و لَهُ أجرٌ کَریمٌ» (7) فَأحبَبتُ المُضاعَفَةَ ، و لَم أرَ أحفَظَ مِمّا یَکونُ عِندَهُ ، فکُلَّما وَجَدتُ شَیئا یَکرُمُ عِندی وَجَّهتُ بِه إلَیهِ لِیکونَ لی ذُخرا إلی وَقتِ حاجَتی إلَیهِ ، قالَ : أحسَنتَ وَ اللّهِ . الخامِسَةُ قالَ : رَأیتُ حَسَدَ النّاسِ بَعضِهِم لِلبَعضِ فِی الرِّزقِ ، و سَمِعتُ قَولَهُ تَعالی : «نَحنُ قَسَمْنا بَیْنَهُم مَعیشَتَهُم فی الحَیاةِ الدّنیا و رَفَعْنا بَعْضَهُم فَوقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضا سُخْرِیّا و رَحْمَةُ رَبِّکَ خَیرٌ مِمّا یَجْمَعونَ» (8) فَما حَسَدتُ أحَدا و لا أسِفتُ عَلی ما فاتَنی ، قالَ : أحسَنتَ وَ اللّهِ . السّادِسَةُ قالَ : رَأیتُ عَداوَةَ بَعضِهِم لِبَعضٍ فی دارِ الدّنیا وَ الحَزازاتِ الّتی فی صُدورِهِم ، و سَمِعتُ قَولَ اللّهِ تَعالی : «إنَّ الشَّیطانَ لَکُم عَدُوٌّ فاتَّخِذُوهُ عَدُوّا» (9) فَاشتَغَلتُ بِعَداوَةِ الشَّیطانِ عَن عَداوَةِ غَیرِهِ ، قالَ : أحسَنتَ وَ اللّهِ .

السّابِعَةُ قالَ : رَأیتُ کَدحَ النّاسِ وَ اجتِهادَهُم فی طَلَبِ الرِّزقِ ، و سَمِعتُ قَولَهُ تَعالی : «وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الإنْسَ إلاّ لِیَعْبُدونِ * ما اُریدُ مِنْهُم مِن رِزْقٍ وَ ما اُریدُ أن یُطْعِمونِ * إنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذو القُوَّةِ المَتینُ» (10) فعَلِمتُ أنَّ وَعْدَهُ و قَولَهُ صِدقٌ ، فسَکَنتُ إلی وَعدِهِ ، و رَضِیتُ بِقَولِهِ، وَ اشتَغَلتُ بِما لَهُ عَلَیَّ عَمّا لی عِندَهُ ، قالَ : أحسَنتَ وَ اللّهِ . الثّامِنَةُ قالَ : رَأیتُ قَوما یَتَّکِلونَ عَلی صِحَّةِ أبدانِهِم ، و قَوما عَلی کَثرَةِ أموالِهِم ، و قَوما عَلی خَلقٍ مِثلِهِم ، و سَمِعتُ قَولَهُ تَعالی : «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا * و یَرزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» (11) فَاتَّکَلتُ عَلَی اللّهِ و زالَ اتِّکالی عَلی غَیرِهِ ، فقالَ لَهُ : وَ اللّهِ إنَّ التَّوراةَ و الإنجیلَ و الزَّبورَ و الفُرقانَ و سائرَ الکُتُبِ تَرجِعُ إلی هذهِ الثَّمانِ المَسائلِ . (12)

2862

تفسیر علم و فضل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم [حقیقی] سه تاست و جز آنها فضل است: آیه ای محکم، یا سنّتی جاری، یا فریضه ای میانه . (13)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم سه تاست: آیتی محکم، یا فریضه ای میانه، یا سنّتی برپا و جاری. و جز اینها، همه فضل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم سه تاست: کتابی ناطق و سنّتی جاری و [گفتن] نمی دانم.

تنبیه الخواطر:روایت شده است که امام صادق علیه السلام خطاب به یکی از شاگردان خود فرمود : تو از من چه آموخته ای؟ عرض کرد: سرورم! هشت مسأله آموخته ام. فرمود:

بگو بدانم چیست. عرض کرد: نخست این که دریافتم هر محبوبی، در هنگام مرگ، از حبیب خود جدا می شود. از این رو، همّ خود را مصروف چیزی کردم که از من جدا نمی شود، بلکه یار تنهایی من است و آن کار نیک است. حضرت فرمود: آفرین.

دوم این که مشاهده کردم قومی به تبار خود می نازند و جماعتی به مال و فرزند، در صورتی که اینها افتخار نیست، بلکه افتخار بزرگ را در این سخن خداوند متعال یافتم که: «همانا گرامیترین شما در پیشگاه خدا پرهیزگارترین شماست». بنا بر این، کوشش کردم تا نزد او گرامی باشم. حضرت فرمود: آفرین.

سوم این که هوسرانی و خوشگذرانی مردم را دیدم و این فرموده خداوند متعال را نیز شنیدم: «اما آن که از مقام پروردگارش ترسید و نفْس را از هوس بازداشت، بهشت جایگاه اوست»؛ پس، سعی کردم نفْس را از هوس باز دارم تا بر طاعت خداوند متعال آرام و قرار گیرد. حضرت فرمود: آفرین.

چهارم این که دیدم هر کس به چیزی که برایش ارزشمند است دست یابد، در نگهداری آن می کوشد و این سخن خداوند سبحان را شنیدم: «کیست که به خداوند وام نیکو دهد و او آن را برایش دو چندان گرداند و مزدی کریمانه به وی دهد». و من دو چندان شدن را پسندیدم و محفوظتر از آنچه نزد خداست چیزی ندیدم. بنا بر این، هر چیزی که می یافتم و برایم ارزشمند بود آن را به خدا دادم، تا برای زمانی که بدان نیاز دارم پس انداز شود. حضرت فرمود: آفرین.

پنجم این که دیدم مردم به روزیِ هم حسادت می ورزند و این سخن خداوند متعال را شنیدم: «ما روزی آنها را در زندگی این جهان میانشان تقسیم کردیم و برخی را بر برخی دیگر برتری دادیم، تا عدّه ای، عده ای دیگر را به خدمت گیرند. و رحمت پروردگارت از آنچه آنها گرد می آورند بهتر است». بنا بر این، به هیچ کس حسد نبردم و برای آنچه از دستم رفته افسوس نخوردم. حضرت فرمود: آفرین.

ششم این که دیدم مردم در این سرای دنیا با یکدیگر دشمنی و کینه می ورزند و این سخن خداوند متعال را شنیدم: «همانا شیطان دشمن شماست؛ پس شما نیز او را دشمن دارید». از این رو به دشمنی با شیطان پرداختم و از دشمنی با جز او فارغ گشتم. حضرت فرمود: آفرین.

هفتم این که دیدم مردم در تحصیل روزی، خود را به رنج و زحمت می اندازند و این سخن خداوند متعال را شنیدم: «جنّ و انس را نیافریدم، مگر برای این که مرا عبادت کنند. از آنها رزقی نمی خواهم و نمی خواهم که مرا اطعام کنند. خداست روزی دهنده و اوست صاحب نیرویی سخت استوار» و دانستم که وعده و سخن او راست است و به وعده او اطمینان کردم و سخنش را پذیرفتم و به انجام وظیفه ای که در قبال او دارم (عبادت و شناخت) پرداختم و از به رنج افکندن خود در طلب روزی ای که نزد او دارم [و رساندنش را تضمین کرده است ]فارغ گشتم. حضرت فرمود: آفرین.

هشتم این که دیدم عدّه ای به تندرستی خود تکیه می کنند و گروهی به پول و ثروت فراوان خویش و جماعتی دیگر به امثال این چیزها. و سخن خداوند متعال را شنیدم: «هر کس از خدا بترسد، خداوند برای او برونشوی قرار دهد و از جایی که گمانش را هم نمی برد روزیش دهد و هر که به خدا تکیه و توکّل کند، خداوند او را بس است». پس، به خدا تکیه کردم و تکیه ام به جز او از بین رفت. حضرت فرمود: به خدا قسم که تورات و انجیل و زبور و فرقان و دیگر کتابها[ی آسمانی ]همگی به این هشت مسأله برمی گردند.

ص :107


1- کنز العمّال : 28659.
2- الکافی : 1/32/1.
3- کنز العمّال : 28660.
4- (انظر) السؤال (طلب العلم) : باب 1704.
5- الحجرات : 13 .
6- النازعات : 40 و 41 .
7- الحدید : 11 .
8- الزخرف : 32 .
9- فاطر : 6 .
10- الذاریات : 56 _ 58 .
11- الطلاق : 2 و 3 .
12- تنبیه الخواطر : 1/303.
13- درباره این سه جمله شارحان و مترجمانِ اصول کافی توضیحاتی داده اند که علاقه مندان می توانند به اصول کافی، جلد اول، باب صفة العلم و فضله و فضل العلماء، حدیث شماره یک، مراجعه کنند _ م.

ص :108

ص :109

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :وَجَدتُ عِلمَ النّاسِ فی أربَعٍ : أوَّلُها أن تَعرِفَ رَبَّکَ ، و الثّانِیَةُ أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بِکَ ، و الثّالِثَةُ أن تَعرِفَ ما أرادَ مِنکَ ، و الرّابِعَةُ أن تَعرِفَ ما یُخرِجُکَ مِن دِینِکَ . (1)

امام کاظم علیه السلام :دانشِ مردم را در چهار قسم یافتم: نخست این که پروردگارت را بشناسی، دوم این که بدانی با تو چه کرده است، سوم این که بدانی از تو چه خواسته است و چهارم این که آنچه تو را از دینت بیرون می برد، بشناسی.

2863 - ذَمُّ عِلمٍ لا یَنفَعُ
2863 - نکوهشِ دانش ناسودمند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَ اعلَم أنَّهُ لا خَیرَ فی عِلمٍ لا یَنفَعُ ، و لا یُنتَفَعُ بِعِلمٍ لا یَحُقُّ تَعَلُّمُهُ . (2)

2863

نکوهشِ دانش ناسودمند

امام علی علیه السلام :بدان که در دانش ناسودمند خیری نیست و آموختن دانشی که سزاوار آموختن نیست، سودی ندهد.

ص :110


1- کشف الغمّة : 3/45.
2- نهج البلاغة: الکتاب31.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَسجِدَ فإذا جَماعَةٌ قَد أطافوا بِرَجُلٍ ، فقالَ : ما هذا ؟ فقیلَ : عَلاّمَةٌ ، قالَ : و ما العَلاّمَةُ ؟ قالوا : أعلَمُ النّاسِ بِأنسابِ العَرَبِ و وَقائعِها ، و أیّامِ الجاهِلِیَّةِ ، و بِالأشعارِ و العَرَبِیَّةِ ، فقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ذاکَ عِلمٌ لا یَضُرُّ مَن جَهِلَهُ ، و لا یَنفَعُ مَن عَلِمَهُ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد مسجد شد، دید عده ای گرد مردی جمع شده اند، فرمود: چه خبر است؟ عرض شد: علاّمه است. فرمود: علاّمه یعنی چه؟ عرض کردند: او داناترین مردم است به انساب عرب و جنگهای ایشان و به روزگار جاهلیت و اشعار عربی. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اینها دانشی است که اگر کسی نداند، به او زیانی نرساند و اگر کسی بداند، او را سودی نبخشد.

2864 - مَن زادَ عِلمُهُ عَلی عَقلِهِ
2864 - کسی که دانشش بر خردش فزونی داشته باشد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن زادَ عِلمُهُ عَلی عَقلِهِ کانَ وَبالاً عَلَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ عِلمٍ لا یُؤَیِّدُهُ عَقلٌ مَضَلَّةٌ . (4)

2864

کسی که دانشش بر خِردش فزونی داشته باشد

امام علی علیه السلام :هر که دانشش بیشتر از خِردش باشد، آن دانش وبال او گردد.

امام علی علیه السلام :هر دانشی که خِرد پشتیبانش نباشد، موجب سرگشتگی و گمراهی است.

2865 - غایَةُ العِلمِ
2865 - نهایت دانش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ لا یَنتَهی . (5)

عنه علیه السلام :العِلمُ أکثَرُ مِن أن یُحاطَ بِهِ . (6)

2865

نهایت دانش

امام علی علیه السلام :دانش، پایان ندارد.

امام علی علیه السلام :دانش بیش از آن است که به احاطه درآید.

ص :111


1- الأمالی للصدوق : 340/403.
2- (انظر) العلم : باب 2844.
3- غرر الحکم : 8601.
4- غرر الحکم : 6869.
5- غرر الحکم : 1054.
6- غرر الحکم : 1819.

عنه علیه السلام :شَیئانِ لا تُبلَغُ غایَتُهُما : العِلمُ و العَقلُ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ ادَّعی مِنَ العِلمِ غایَتَهُ ، فقَد أظهَرَ مِن جَهلِهِ نِهایَتَهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :دو چیز است که پایانشان دست نیافتنی است: دانش و خِرد.

امام علی علیه السلام :هر که مدّعی شود که به پایان دانش رسیده است، نهایتِ نادانی خود را نشان داده است.

2866 - أنواعُ العُلومِ
2866 - انواع دانشها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ أکثَرُ مِن أن یُحصی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الأدیانِ، و عِلمُ الأبدانِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُلومُ أربَعَةٌ : الفِقهُ لِلأدیانِ ، و الطِّبُّ لِلأبدانِ ، و النَّحوُ لِلّسانِ ، و النُّجومُ لِمَعرِفَةِ الأزمانِ . (6)

عنه علیه السلام :العِلمُ عِلمانِ : مَطبوعٌ و مَسموعٌ، و لا یَنفَعُ المَسموعُ إذا لَم یَکُنِ المَطبوعُ . (7)

عنه علیه السلام :العِلمُ عِلمانِ: عِلمٌ لا یَسَعُ النّاسَ إلاّ النَّظَرُ فیهِ و هُوَ صِبغَةُ الإسلامِ ، و عِلمٌ یَسَعُ النّاسَ تَرکُ النَّظَرِ فیهِ و هُوَ قُدرَةُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (8)

2866

انواع دانشها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش، بیش از آن است که به شماره درآید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم بر دو قسم است: علم ادیان و علم ابدان.

امام علی علیه السلام :دانشها چهار گونه اند: دین شناسی، پزشکی، دستور زبان و ستاره شناسی برای شناخت زمانها.

امام علی علیه السلام :دانش بر دو گونه است: سرشتین و شنیدنی (ذاتی و اکتسابی) و چنانچه دانشِ سرشتین نباشد، دانشِ شنیدنی سودی ندهد.

امام علی علیه السلام :دانش دو گونه است: دانشی که مردم موظّفند در آن اندیشه کنند و آن دین اسلام است و دانشی که مردم مجازند در آن اندیشه نکنند و آن قدرت خداوند عزّ و جلّ است.

ص :112


1- غرر الحکم : 5768.
2- غرر الحکم : 9193 .
3- (انظر) العلم: باب 2834.
4- کنز الفوائد : 2/31.
5- بحار الأنوار : 1/220/52.
6- بحار الأنوار : 1/218/42 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 338.
8- الخصال : 41/30.

2867 - أدَبُ الأخذِ مِنَ العِلمِ
2867 - آداب فرا گرفتن دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ أکثَرُ مِن أن یُحصی ، فَخُذْ مِن کُلِّ شَیءٍ أحسَنَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ أکثَرُ مِن أن یُحاطَ بِهِ ، فخُذوا مِن کُلِّ عِلمٍ أحسَنَهُ . (2)

عنه علیه السلام :خُذوا مِن کُلِّ عِلمٍ أحسَنَهُ ، فإنَّ النَّحلَ یَأکُلُ مِن کُلِّ زَهرٍ أزیَنَهُ ، فیَتَولَّدُ مِنهُ جَوهَرانِ نَفیسانِ : أحَدُهُما فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ ، و الآخَرُ یُستَضاءُ بِهِ . (3)

2867

آداب فرا گرفتن دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش بیش از آن است که به شماره در آید؛ بنا بر این، از هر چیزی نیکوترین آن را فرا گیر.

امام علی علیه السلام :دانش بیش از آن است که به احاطه در آید؛ بنا بر این، از هر دانشی نیکوترین آن را فرا گیرید.

امام علی علیه السلام :از هر دانشی بهترین آن را فراگیرید ؛ چرا که زنبور عسل از هر گلی زیباترینش را می خورد و در نتیجه، از آن، دو گوهر ارزنده تولید می شود: در یکی از آنها شفای مردمان است (عسل) و از دیگری (موم) روشنایی گرفته می شود.

2868 - رَأسُ العِلمِ
2868 - سرآمدِ دانش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَأسُ العِلمِ التَّمییزُ بَینَ الأخلاقِ، و إظهارُ مَحمودِها ، و قَمعُ مَذمومِها . (4)

عنه علیه السلام :رَأسُ العِلمِ الرِّفقُ ، رَأسُ الجَهلِ الخُرقُ . (5)

(6)

2868

سرآمدِ دانش

امام علی علیه السلام :سرِ دانش، تمیز دادن خویها از یکدیگر و آشکار ساختن پسندیده آنها و درهم کوفتن نکوهیده اش می باشد.

امام علی علیه السلام :سرِ دانایی، نرمش است؛ سر نادانی خشونت است.

ص :113


1- کنز الفوائد : 2/31.
2- غرر الحکم : 1819.
3- غرر الحکم : 5082.
4- غرر الحکم : 5267.
5- غرر الحکم : 5224 _ 5225.
6- (انظر) الخُلق : باب 1119. الحکمة : باب 922.

2869 - خَیرُ العِلمِ
2869 - بهترین دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ العِلمِ ما نَفَعَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ العِلمِ ما أصلَحتَ بِه رَشادَکَ ، و شَرُّهُ ما أفسَدتَ بِهِ مَعادَکَ . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ العُلومِ ما أصلَحَکَ . (3)

عنه علیه السلام :العِلمُ بِاللّهِ أفضَلُ العِلمَینِ . (4)

عنه علیه السلام :خَیرُ العِلمِ ما قارَنَهُ العَمَلُ . (5)

عنه علیه السلام :أنفَعُ العِلمِ ما عُمِلَ بِهِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن فَضلِ عِلمِکَ استِقلالُکَ لِعِلمِکَ . (7)

2869

بهترین دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین دانش، آن است که سودمند باشد.

امام علی علیه السلام :بهترین دانش، آن است که به کار هدایت و رستگاری تو آید و بدترین دانش آن است که آخرتِ خویش را با آن تباه گردانی.

امام علی علیه السلام :بهترین دانشها، دانشی است که تو را اصلاح کند.

امام علی علیه السلام :خداشناسی، بهترین علم است.

امام علی علیه السلام :بهترین دانش، آن است که عمل همراهش باشد.

امام علی علیه السلام :سودمندترین دانش، دانشی است که به کار بسته شود.

امام علی علیه السلام :از فزونی دانش توست که دانشت را کم شماری.

2870 - ألزَمُ العِلمِ
2870 - لازمترین دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَرَفَ نَفسَهُ فقَد عَرَفَ رَبَّهُ ، ثُمَّ عَلَیکَ مِنَ العِلمِ بِما لا یَصِحُّ العَمَلُ إلاّ بِه ؛ و هُوَ الإخلاصُ . (8)

تنبیه الخواطر :سألَ رجُلٌ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن أفضَلِ الأعمالِ ، فقالَ : العِلمُ بِاللّهِ و الفِقهُ فی دِینهِ ، و کَرَّرَهُما عَلَیهِ ، فقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أسألُکَ عَنِ العَمَلِ فتُخبِرُنی عَنِ العِلمِ ؟ ! فقالَ : إنَّ العِلمَ یَنفَعُکَ مَعَهُ قَلیلُ العَمَلِ، و إنَّ الجَهلَ لا یَنفَعُکَ مَعَهُ کَثیرُ العَمَلِ . (9)

2870

لازمترین دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت. بعد از آن، بر تو باد تحصیل دانشی که عمل جز با آن درست نباشد و آن اخلاص است.

تنبیه الخواطر :شخصی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره بهترین کارها سؤال کرد. حضرت فرمود : شناخت خدا و آگاهی در دین او. حضرت این دو جمله را برای آن مرد تکرار نمود. آن مرد عرض کرد: ای رسول خدا! من از شما درباره عمل می پرسم و شما از علم پاسخم می دهید؟ حضرت فرمود: با وجودِ علم، عمل اندک هم سودت می دهد، ولی با وجودِ جهل، عمل بسیار هم به حال تو سودی ندارد.

ص :114


1- الأمالی للصدوق : 576/788.
2- غرر الحکم : 5023.
3- غرر الحکم : 4962.
4- غرر الحکم : 1674.
5- غرر الحکم : 4968.
6- غرر الحکم : 2933.
7- غرر الحکم : 9420.
8- بحار الأنوار : 2/32/22 .
9- تنبیه الخواطر : 1/82.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ العِلمِ _: أربَعُ کَلِماتٍ : أن تَعبُدَ اللّهَ بِقَدرِ حاجَتِکَ إلَیهِ ، و أن تَعصِیَهُ بِقَدرِ صَبرِکَ عَلی النّارِ ، و أن تَعمَلَ لِدُنیاکَ بِقَدرِ عُمرِکَ فیها ، و أن تَعمَلَ لاِخِرَتِکَ بِقَدرِ بَقائکَ فیها . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِعلَمْ أنَّهُ لا عِلمَ کطَلَبِ السَّلامَةِ ، و لا سَلامَةَ کسَلامَةِ القَلبِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أولی العِلمِ بِکَ ما لا یَصلُحُ لَکَ العَمَلُ إلاّ بِهِ ، و أوجَبُ العَمَلِ عَلَیکَ ما أنتَ مَسؤولٌ عَنِ العَمَلِ بِهِ ، و ألزَمُ العِلمِ لَکَ ما دَلَّکَ عَلی صَلاحِ قَلبِکَ و أظهَرَ لَکَ فَسادَهُ ، و أحمَدُ العِلمِ عاقِبَةً ما زادَ فی عَمَلِکَ العاجِلِ ، فَلا تَشتَغِلَنَّ بِعِلمِ ما لا یَضُرُّکَ جَهلُهُ ، و لا تَغفَلَنَّ عَن عِلمِ ما یَزیدُ فی جَهلِکَ تَرکُهُ . (3)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: دانش چیست؟ _فرمود : چهار جمله: این که خدا را به اندازه نیازی که به او داری عبادت کنی، به اندازه طاقتی که در برابر آتش داری نا فرمانیش کنی، برای دنیایت به اندازه عمری که در آن داری کار کنی و برای آخرتت به اندازه مدّتی که در آن هستی کار کنی.

امام باقر علیه السلام :بدان که هیچ دانشی چون طلب سلامتی نیست و هیچ سلامتی ای مانند سلامت دل نمی باشد.

امام کاظم علیه السلام :سزاوارترین دانش برای تو، آن دانشی است که عملت جز با آن درست نشود و ضروری ترین عمل برای تو، عملی است که [اگر انجام ندهی] در برابر آن باز خواست می شوی و لازم ترین دانش برای تو، دانشی است که صلاح و فساد دلت را به تو نشان دهد و نیک فرجام ترین دانش، آن دانشی است که بر عمل تو در این دنیا بیفزاید. بنا بر این، به دانستن چیزی که ندانستن آن زیانی به تو نمی رساند، مپرداز و از دانستن چیزی که فرو گذاردنش بر نادانی تو می افزاید، هرگز غفلت مَوَرز.

ص :115


1- تنبیه الخواطر : 2/37.
2- تحف العقول : 286.
3- أعلام الدین : 305.

2871 - العُلومُ المَمنوعَةُ
2871 - دانشهای ممنوع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ عِلمٍ لا یُؤَیِّدُهُ عَقلٌ مَضَلَّةٌ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إیّاکُم و تَعَلُّمَ النُّجومِ ، إلاّ ما یُهتَدی بِهِ فی بَرٍّ أو بَحرٍ؛ فَإنَّها تَدعو إلَی الکَهانَةِ، و المُنَجِّمُ کالکاهِنِ ، و الکاهِنُ کالسّاحِرِ، و السّاحِرُ کالکافِرِ ، و الکافِرُ فی النَّارِ . (2)

عنه علیه السلام :رُبَّ عِلمٍ أدّی إلی مَضَلَّتِکَ . (3)

(4)

2871

دانشهای ممنوع

امام علی علیه السلام :هر دانشی که خِرد پشتیبانش نباشد، موجب سرگشتگی و گمراهی است.

امام علی علیه السلام :ای مردم! از فرا گرفتن علم نجوم بپرهیزید، مگر آن مقدار که وسیله راهیابی در دشت و دریا باشد؛ زیرا چنین علمی به کهانت و پیشگویی می انجامد و منجّم در حکم کاهن است و کاهن چون ساحر و ساحر همانند کافر و کافر در آتش دوزخ است!

امام علی علیه السلام :بسا دانشی که به گمراهی تو انجامد.

2872 - عِلمُ الحَلالِ والحَرامِ
2872 - دانش حلال و حرام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِه لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: و رأیتُ ......... أن أبتَدِئَکَ بِتَعلیمِ کِتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و تَأویلِهِ ، و شَرائعِ الإسلامِ و أحکامِه ، و حَلالِهِ و حَرامِهِ ، لا اُجاوِزُ ذلکَ بِکَ إلی غَیرِهِ . (5)

2872

دانش حلال و حرام

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _نوشت : خواستم تا قبل از هر چیز کتاب خداوند عزّ و جلّ و تأویل و تفسیر آن و شرایع و احکام اسلام و حلال و حرام آن را به تو تعلیم دهم و جز این به چیزی نپردازم.

ص :116


1- . غرر الحکم : 6869.
2- نهج البلاغة : الخطبة 79.
3- . غرر الحکم : 5352.
4- (انظر) ال: باب 2843. عنوان 224 «السِّحر» ، 503 «النجوم».
5- نهج البلاغة : الکتاب 31.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَفَقَّهوا و إلاّ فَأنتُم أعرابٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حَدیثٌ فی حَلالٍ و حَرامٍ تَأخُذُهُ مِن صادِقٍ خَیرٌ مِنَ الدّنیا و ما فیها مِن ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ . (2)

عنه علیه السلام :لَیتَ السِّیاطَ عَلی رُؤوسِ أصحابی حَتّی یَتَفَقَّهوا فِی الحَلالِ و الحَرامِ . (3)

عنه علیه السلام_ و قَد قالَ لَهُ رَجُلٌ _: إنَّ لِیَ ابنا قَد أحَبَّ أن یَسألَکَ عَن حَلالٍ و حَرامٍ ، لا عَمّا لا یَعنیهِ _ : و هَل یَسألُ النّاسُ عَن شَیءٍ أفضَلَ مِنَ الحَلالِ و الحَرامِ ؟ ! (4)

امام باقر علیه السلام :[در دین] فقیه شوید و گر نه شما همان اعراب [بیابانی] هستید.

امام صادق علیه السلام :یک حدیث درباره حلال و حرام که از شخصی راستگو فراگیری، برای تو بهتر از دنیا و زر و سیمهای آن است.

امام صادق علیه السلام :کاش بالای سر اصحابم تازیانه بود تا در احکام حلال و حرام دانا شوند.

امام صادق علیه السلام_ به مردی که عرض کرد: فرزندی دارم که دوست دارد درباره حلال و حرام و نه موضوعاتی که به کارش نمی آید، از شما بپرسد _فرمود : آیا مردم از چیزی که برتر از سؤال درباره حلال و حرام باشد سؤال می کنند؟

2873 - زینَةُ العِلمِ
2873 - زیور دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :زینَةُ العِلمِ الإحسانُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :وَ الّذی نَفسی بِیَدِهِ ما جُمِعَ شَیءٌ إلی شَیءٍ أفضَلُ مِن حِلمٍ إلی عِلمٍ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَفضُ الجَناحِ زینَةُ العِلمِ . (7)

عنه علیه السلام :تَعَلَّموا العِلمَ ، و تَعَلَّموا لِلعِلمِ السَّکِینَةَ و الحِلمَ ، و لا تَکونوا جَبابِرَةَ العُلَماءِ ، فَلا یَقومَ عِلمُکُم بِجَهلِکُم . (8)

2873

زیور دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیور دانش، احسان و نیکوکاری است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست، چیزی با چیزی جمع نشد که برتر از جمع شدن بردباری با دانش باشد.

امام علی علیه السلام :افتادگی، زیور دانش است.

امام علی علیه السلام :دانش بیاموزید و برای دانش، وقار و بردباری فرا گیرید و از عالمانِ متکبّر نباشید که در آن صورت، دانش شما نادانیتان را از بین نمی برد.

ص :117


1- المحاسن: 1/357/760.
2- المحاسن : 1/358/766.
3- المحاسن:1/358/765.
4- المحاسن : 1/359/768.
5- الأمالی للصدوق : 576/788.
6- الخصال : 5/11.
7- کشف الغمّة : 3/137.
8- بحار الأنوار: 2/37/49.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: یَمزِجُ الحِلمَ بِالعِلمِ ، و القَولَ بِالعَمَلِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُطلُبوا العِلمَ ، و تَزَیَّنوا مَعَهُ بِالحِلمِ و الوَقارِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : بردباری را با دانش می آمیزند و گفتار را با کردار.

امام صادق علیه السلام :دانش فراگیرید و در کنار آن خود را به زیور بردباری و وقار بیارایید.

2874 - العِلمُ اللّدُنِّیُّ
2874 - علم لدنّی

الکتاب :

«فَوَجَدا عَبْدا مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ فعَمِلَ عَلَّمَهُ اللّهُ ما لَم یَعلَمْ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن العِلمِ کَهَیئَةِ المَکنونِ لا یَعلَمُهُ إلاّ العُلَماءُ بِاللّهِ ، فَإذا نَطَقوا بِهِ لا یُنکِرُهُ إلاّ أهلُ الغِرَّةِ باللّهِ . (6)

2874

علم لدنّی

قرآن:

«در آن جا بنده ای از بندگان ما را یافتند که رحمتی از جانب خود به او ارزانی داشته و دانشی از نزد خود به او آموخته بودیم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دانش بیاموزد و آن را به کار بندد، خداوند آنچه را که نمی داند به او بیاموزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برخی از دانشها همانند سیمایی پوشیده اند و جز عالمانِ الهی کسی آنها را نمی داند و هر گاه از این دانشها سخن گویند کسی جز غافلان از خدا انکارش نمی کند.

ص :118


1- نهج البلاغة : الخطبة 193.
2- الأمالی للصدوق : 440/585.
3- (انظر) العلم : باب 2824.
4- الکهف : 65.
5- کنز العمّال : 28661.
6- کنز العمّال : 28942.

عنه صلی الله علیه و آله :عِلمُ الباطِنِ سِرٌّ مِن أسرارِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و حُکمٌ مِن حُکمِ اللّهِ ، یَقذِفُه فی قُلوبِ مَن شاءَ مِن عِبادِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو خِفتُمُ اللّهَ حَقَّ خِیفَتِهِ لَعُلِّمتُمُ العِلمَ الّذی لا جَهلَ مَعَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ عَلَّمَهُ اللّهُ ما لا یَعلَمُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ کُفِیَ ما لَم یَعلَمْ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم باطنی، رازی از رازهای خداوند عزّ و جلّ و حکمتی از حکمتهای خداست و آن را در دل هر کس از بندگانش که خواهد، می افکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر از خدا چنان که سزد می ترسیدید، علمی به شما آموخته می شد که جهل و نادانی با آن همراه نیست.

امام باقر علیه السلام :هر که به آنچه می داند عمل کند، خداوند به او آن بیاموزد که نمی داند.

امام صادق علیه السلام :هر که به آنچه می داند عمل کند، از آنچه نمی داند کفایت شود.

2875 - أعلَمُ النّاسِ
2875 - داناترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعلَمُ النّاسِ مَن جَمَعَ عِلمَ النّاسِ إلی عِلمِهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قیلَ لَهُ : اُحِبُّ أن أکونَ أعلَمَ النّاسِ _: اِتَّقِ اللّهَ تَکُن أعلَمَ النّاسِ . (7)

2875

داناترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :داناترین مردم کسی است که دانش مردم را با دانش خود جمع کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی که به ایشان گفته شد: دوست دارم داناترین مردم باشم _فرمود : از خدا پروا داشته باش تا داناترین مردم باشی.

ص :119


1- کنز العمّال : 28820.
2- کنز العمّال : 5881 ، 5893 نحوه.
3- أعلام الدین : 301.
4- ثواب الأعمال : 161/1.
5- (انظر) الزهد : باب 1621. الإمامة العامّة : باب 163. معرفة اللّه : باب 2565.
6- الأمالی للصدوق : 73/41 .
7- کنز العمّال : 44154.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعلَمُ النّاسِ المُستَهتَرُ بِالعِلمِ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن أعلَمِ النّاسِ _: مَن جَمَعَ عِلمَ النّاسِ إلی عِلمِهِ . (2)

امام علی علیه السلام :داناترین مردم کسی است که آزمند دانش باشد.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که داناترین مردم کیست؟ _فرمود : کسی که دانش مردم را به دانش خود بیفزاید.

2876 - انحِصارُ العِلمِ الصَّحیحِ بِأهلِ البَیتِ علیهم السلام
2876 - منحصر بودن دانش درست در اهل بیت علیهم السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ العِلمَ الّذی هَبَطَ بِهِ آدَمُ و جَمیعَ (ما فُضِّلَت بِه) النَّبِیّونَ إلی خاتَمِ النَّبِیِّینَ فی عِترَةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . (3)

عنه علیه السلام :لَوِ اقتَبَستُمُ العِلمَ مِن مَعدِنِهِ ، و شَرِبتُمُ الماءَ بِعُذوبَتِهِ ، وَ ادَّخَرتُمُ الخَیرَ مِن مَوضِعِهِ ، و أخَذتُمُ الطَّریقَ مِن واضِحِهِ ، و سَلَکتُم مِنَ الحَقِّ نَهجَهُ ، لَنَهَجَت بِکُمُ السُّبُلُ ، و بَدَت لَکُمُ الأعلامُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لسَلَمَةَ بنِ کُهَیلٍ و الحَکَمِ ابنِ عُتَیبَةَ _: شَرِّقا و غَرِّبا لَن تَجِدا عِلما صَحیحا إلاّ شَیئا یَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَیتِ . (5)

عنه علیه السلام :أما إنَّهُ لَیسَ عِندَ أحَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌّ و لا صَوابٌ إلاّ شَیء أخَذوهُ مِنّا أهلَ البَیتِ . (6) (7)

2876

منحصر بودن دانش درست در اهل بیت علیهم السلام

امام علی علیه السلام :دانشی که آدم و همه پیامبران دیگر تا خاتم پیامبران آوردند، در خاندان محمّد صلی الله علیه و آله وجود دارد.

امام علی علیه السلام :اگر دانش را از معدن آن فرا می گرفتید و آب را از سرچشمه زلالش می نوشیدید و خوبیها را از کانونش می اندوختید و راه روشن را در پیش می گرفتید و جادّه حقّ را می پیمودید، بی گمان راهها بر شما آشکار می شد و نشانه ها[ی راه ]برایتان هویدا می گشت.

امام باقر علیه السلام_ به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه _فرمود : اگر به شرق و غرب بروید، هرگز دانش درستی را نخواهید یافت، مگر همان چیزی که از ما خاندان صادر شود.

امام باقر علیه السلام :بدانید که نزد هیچ یک از مردم مطلب حق و درستی نیست، مگر این که برگرفته از چیزی است که آن را از ما خاندان گرفته اند.

ص :120


1- غرر الحکم : 3079.
2- الخصال : 5/13.
3- الإرشاد : 1/232.
4- الکافی : 8/32/5.
5- بحار الأنوار : 2/92/20.
6- الأمالی للمفید : 96/6 .
7- (انظر) الإمامة العامّة : باب 157.

2877 - النَّوادِرُ
2877 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خُذوا العِلمَ مِن أفواهِ الرِّجالِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِحذَروا الشَّهوَةَ الخَفِیَّةَ : العالِمُ یُحِبُّ أن یُجلَسَ إلَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :واضِعُ العِلمِ عِندَ غَیرِ أهلِهِ کَمُقَلِّدِ الخَنازیرِ الجَوهَرَ و اللُّؤلُؤَ و الذَّهَبَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :آفَةُ العِلمِ النِّسیانُ ، و إضاعَتُهُ أن تُحَدِّثَ بِهِ غَیرَ أهلِهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُدرَکُ العِلمُ بِراحَةِ الجِسمِ . (5)

عنه علیه السلام :ما مِن عِلمٍ إلاّ و أنا أفتَحُهُ ، و ما مِن سِرٍّ إلاّ و القائمُ علیه السلام یَختِمُهُ . (6)

عنه علیه السلام :قَد فُتِحَ بابُ الحَربِ بَینَکُم و بَینَ أهلِ القِبلَةِ ، و لا یَحمِلُ (یَحمِلَنَّ) هذا العَلَمَ إلاّ أهلُ البَصَرِ و الصَّبرِ و العِلمِ بِمَواضِعِ الحَقِّ . (7)

2877

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش را از دهان مردان [علم] بگیرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از شهوت پنهان بپرهیزید: عالم که دوست دارد در محضرش بنشینند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که علم را در اختیار نااهل بگذارد، مانند کسی است که گردنبند گوهر و مروارید و طلا به گردن خوکان آویزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفتِ دانش، فراموشی است و هدر دادنش به این است که آن را به نااهل بیاموزی.

امام علی علیه السلام :دانش، با تن آسایی به دست نمی آید.

امام علی علیه السلام :هیچ دانشی نیست مگر این که من آغازگر آن هستم و هیچ رازی نیست مگر این که [امامِ ]قائم علیه السلام به آن خاتمه می دهد.

امام علی علیه السلام :دَرِ جنگ میان شما و اهل قبله باز شده است و این پرچم را بر دوش نکشد مگر کسی که از بینش و شکیبایی و آگاهی به جایگاههای حق برخوردار باشد.

ص :121


1- عوالی اللآلی : 4/78/68.
2- کنز العمّال : 28965.
3- الترغیب و الترهیب : 1/96/10 .
4- کنز العمّال : 28960.
5- غرر الحکم : 10684.
6- بشارة المصطفی : 25.
7- نهج البلاغة : الخطبة 173.

عنه علیه السلام :یَسیرُ العِلمِ یَنفی کَثیرَ الجَهلِ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا یَنقُصُ أحَدٌ مِن حَقِّنا إلاّ نَقَصَهُ اللّهُ مِن عِلمِهِ . (2)

الکافی عن أبی الجارودِ :سمِعتُ أبا جعفَرٍ علیه السلام یَقولُ: رَحِمَ اللّهُ عَبدا أحیا العِلمَ . قالَ: قلتُ : و ما إحیاؤهُ ؟ قالَ : أن یُذاکِرَ بِهِ أهلَ الدِّینِ و أهلَ الوَرَعِ . (3)

منیة المرید :فی الإنجیل _ : و لا تَقولوا: نَخافُ أن نَعلَمَ فَلا نَعمَلَ ، و لکِن قولوا : نَرجو أن نَعلَمَ و نَعمَلَ . (4)

امام علی علیه السلام :دانش اندک، نادانی بسیار را از بین می برد.

امام حسن علیه السلام :هیچ کس از حقّ ما نکاست، مگر این که خداوند از دانش او کاست.

الکافی_ به نقل از أبو جارود _: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود : رحمت خدا بر آن بنده ای که دانش را زنده کند. عرض کردم: زنده کردن آن به چیست؟ فرمود: به این که با دین داران و پارسایان مذاکره علمی کند.

منیة المرید:در انجیل آمده است: نگویید: می ترسیم یاد بگیریم و عمل نکنیم. بلکه بگویید: امیدواریم که یاد بگیریم و عمل کنیم.

ص :122


1- غرر الحکم : 10990.
2- بحار الأنوار : 78 /114/9.
3- الکافی : 1/41/7 .
4- منیة المرید : 120.

368 - العُمر

368 - عُمر
اشاره

(1)

(2)

ص :123


1- و لمزید الاطّلاع راجع : المیزان فی تفسیر القرآن : 4 / 139 «کلام فی عمر النوع الإنسانیّ الأوّلیّ» .
2- انظر: عنوان 4 «الأجَل» ، 368 «العُمر» ، الفکر : باب 3204 .

2878 - العُمُرُ
2878 - عمر

الکتاب :

«وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أزْوَاجا وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَی وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إلاَّ فِی کِتابٍ إنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُمرُ أنفاسٌ مُعَدَّدَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ عُمرَکَ وَقتُکَ الّذی أنتَ فیهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ عُمرَکَ عَدَدُ أنفاسِکَ ، و عَلَیها رَقیبٌ یُحصیها . (4)

عنه علیه السلام :المَرءُ ابنُ ساعَتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّهُ لَن یَستَقبِلَ أحَدُکُم یَوما مِن عُمرِهِ إلاّ بِفِراقِ آخَرَ مِن أجَلِهِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّما أنتَ عَدَدُ أیّامٍ ، فکُلُّ یَومٍ یَمضی عَلَیکَ یَمضی بِبَعضِکَ ، فخَفِّضْ فِی الطَّلَبِ و أجمِلْ فِی المُکتَسَبِ . (7)

2878

عمر

قرآن:

«خدا شما را از خاکی و سپس از نطفه ای بیافرید. آن گاه جفتهایی قرارتان داد. و هیچ زنی باردار نمی شود و نمی زاید مگر به علم او. و عمر هیچ سالخورده ای به درازا نکشد و از عمر کسی کاسته نشود جز این که همه در کتابی نوشته شده است و این کارها بر خدا آسان است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :عمر، نَفَسهایی چند است.

امام علی علیه السلام :عمر تو همان زمانی است که در آن به سر می بری.

امام علی علیه السلام :عمر تو، شماره نَفَسهای توست و این نفسها را نگهبانی شمارش می کند.

امام علی علیه السلام :انسان، فرزند لحظه ای است که در آن به سر می برد.

امام علی علیه السلام :هیچ یک از شما به استقبال روزی از عمر خویش نمی رود، مگر این که روزی از عمرش را پشت سر می گذارد.

امام علی علیه السلام :تو چند روزه ای بیش نیستی . هر روزی که بر تو می گذرد، بخشی از تو را می برد. پس، در طلب [دنیا ]آرام و در کسب روزی میانه رو باش.

ص :124


1- فاطر : 11 .
2- غرر الحکم : 535.
3- غرر الحکم : 3431.
4- غرر الحکم : 3434.
5- غرر الحکم : 447 .
6- تنبیه الخواطر : 2/218 .
7- غرر الحکم : 3874 .

عنه علیه السلام :ما انقَضَتْ ساعَةٌ مِن دَهرِکَ إلاّ بِقِطعَةٍ مِن عُمرِکَ . (1)

عنه علیه السلام :لا یُعَمَّرُ مُعَمَّرٌ مِنکُم یَوما مِن عُمُرِهِ إلاّ بِهَدمِ آخَرَ مِن أجَلِهِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هیچ لحظه ای از روزگار تو نگذشت، مگر با بخشی از عمر تو.

امام علی علیه السلام :هیچ سالخورده ای از شما روزی از عمرش را نمی گذراند، مگر با از بین رفتن یک روز از مدّتی که دارد.

2879 - اغتِنامُ العُمُرِ
2879 - غنیمت شمردن عمر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُنْ عَلی عُمرِکَ أشَحَّ مِنکَ عَلی دِرهَمِکَ و دینارِکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ العُمرَ مَحدودٌ لَن یَتَجاوَزَ أحَدٌ ما قُدِّرَ لَهُ، فبادِروا قَبلَ نَفاذِ الأجَلِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :بادِرْ بِأربَعٍ قَبلَ أربَعٍ : بِشَبابِکَ قَبلَ هَرَمِکَ ، و صِحَّتِکَ قَبلَ سُقمِکَ ، و غِناکَ قَبلَ فَقرِکَ ، و حَیاتِکَ قَبلَ مَماتِکَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یُفتَحُ لِلعَبدِ یَومَ القِیامَةِ عَلی کُلِّ یَومٍ مِن أیّامِ عُمرِهِ أربَعَةٌ و عِشرونَ خَزانَةً _ عَدَدَ ساعاتِ اللَّیلِ و النَّهارِ _ فخَزانَةٌ یَجِدُها مَملوءَةً نورا و سُرورا فیَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَرَحِ وَ السُّرورِ ما لَو وُزِّعَ عَلی أهلِ النّارِ لأَدهَشَهُم عَنِ الإحساسِ بِألَمِ النّارِ ، و هِیَ السّاعَةُ الّتی أطاعَ فیها رَبَّهُ ، ثُمَّ یُفتَحُ لَهُ خَزانَةٌ اُخری فیَراها مُظلِمَةً مُنتِنَةً مُفزِعَةً فیَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَزَعِ و الجَزَعِ ما لَو قُسِّمَ عَلی أهلِ الجَنَّةِ لَنَغَّصَ عَلَیهِم نَعیمَها ، و هِیَ السّاعَةُ الّتی عَصی فیها رَبَّهُ ، ثُمَّ یُفتَحُ لَهُ خَزانَةٌ اُخری فیَراها فارِغَةً لَیسَ فیها ما یَسُرُّهُ و لا ما یَسوؤهُ ، و هِیَ السّاعَةُ الّتی نامَ فیها أوِ اشتَغَلَ فیها بِشَیءٍ مِن مُباحاتِ الدّنیا ، فیَنالُهُ مِنَ الغَبنِ و الأسَفِ عَلی فَواتِها _ حَیثُ کانَ مُتَمَکِّنا مِن أن یَملَأها حَسَناتٍ _ ما لا یوصَفُ ، و مِن هذا قَولُهُ تَعالی : «ذلکَ یَومُ التَّغابُنِ» (7) . (8)

2879

غنیمت شمردن عمر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به عمر خود بخیل تر باش تا به درهم و دینارت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مدت زندگانی، محدود است و هیچ کس از عمری که برایش مقدّر شده است، هرگز فراتر نمی رود. پس، پیش از آن که عمر به سر آید بشتابید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز را پیش از چهار چیز غنیمت شمار: جوانیت را پیش از پیری خود، تندرستیت را پیش از بیماریت، توانگریت را پیش از نیازمندیت و زندگیت را پیش از مرگت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت برای هر روز از روزهای عمر بنده بیست و چهار گنجینه، به تعداد ساعات شبانه روز، گشوده می شود. گنجینه ای را پر از نور و شادمانی می بیند و با مشاهده آن چنان شادی و سروری به او دست می دهد که اگر میان دوزخیان تقسیم شود احساسِ دردِ آتش را از یادشان می برد. این گنجینه ساعتی است که در آن پروردگارش را اطاعت کرده است.

سپس گنجینه دیگری برایش باز می شود و آن را تاریک و بدبو و وحشتناک می یابد و از مشاهده آن چنان ترس و وحشتی به او دست می دهد که اگر میان بهشتیان تقسیم شود، نعمتِ بهشت را به کام آنها تلخ می سازد و آن ساعتی است که در آن پروردگارش را نافرمانی کرده است. آن گاه گنجینه دیگری برایش گشوده می شود و آن را خالی می یابد و در آن چیزی که او را شادمان یا ناراحت کند یافت نمی شود و آن ساعتی است که در آن خواب بوده یا به امور مباح دنیا اشتغال داشته است. پس، از این که می توانسته این ساعت و لحظات را با کارهای خوب پُر کند و نکرده چنان احساسی از غبن و اندوه به او دست می دهد که در وصف نمی گنجد. و از این باب است این سخنِ خداوند متعال: «آن [روز] روز حسرت خوردن است».

ص :125


1- غرر الحکم : 9608 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 145 .
3- (انظر) الموت : باب 3662 .
4- مکارم الأخلاق : 2/364/2661 .
5- أعلام الدین : 336/12 .
6- الخصال : 239/85 .
7- التغابن : 9 .
8- بحار الأنوار : 7/262/15 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَوِ اعتَبَرتَ بِما أضَعتَ مِن ماضی عُمرِکَ لَحَفِظتَ ما بَقِیَ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ المَغبونَ مَن غَبَنَ عُمرَهُ ، و إنَّ المَغبوطَ مَن أنفَذَ عُمرَهُ فی طاعَةِ رَبِّهِ . (2)

امام علی علیه السلام :اگر از ضایع کردن عمر گذشته ات عبرت گیری، بی گمان از ضایع شدن باقیمانده آن جلوگیری.

امام علی علیه السلام :بازنده کسی است که عمر خود را ببازد و خوشبخت کسی است که عمرش را در طاعت پروردگارش گذراند.

ص :126


1- غرر الحکم : 7589.
2- غرر الحکم : 3502 .

عنه علیه السلام :فبادِروا العَمَلَ ، و خافُوا بَغتَةَ الأجَلِ ؛ فإنَّهُ لا یُرجی مِن رَجعَةِ العُمرِ ما یُرجی مِن رَجعَةِ الرِّزقِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ ماضی عُمرِکَ أجَلٌ ، و آتیهِ أمَلٌ ، و الوَقتُ عَمَلٌ . (2)

عنه علیه السلام :ماضی یَومِکَ فائتٌ ، و آتیهِ مُتَّهَمٌ ، و وَقتُکَ مُغتَنَمٌ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ ماضی یَومِکَ مُنتَقِلٌ، و باقِیَهُ (4) مُتَّهَمٌ ، فَاغتَنِمْ وَقتَکَ بِالعَمَلِ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ اللَّیلَ و النَّهارَ یَعمَلانِ فیکَ فَاعمَل فیهِما ، و یَأخُذانِ مِنکَ فخُذْ مِنهُما . (6)

عنه علیه السلام :ما أسرَعَ السّاعاتِ فِی الیَومِ ، و أسرَعَ الأیّامَ فِی الشَّهرِ ، و أسرَعَ الشُّهورَ فِی السَّنَةِ ، و أسرَعَ السّنینَ (السَّنَةَ) فِی العُمرِ ! (7)

عنه علیه السلام :السّاعاتُ تَختَرِمُ الأعمارَ ، و تُدنی مِنَ البَوارِ . (8)

امام علی علیه السلام :به سوی عمل بشتابید و از فرا رسیدن ناگهانی مرگ بترسید؛ زیرا آن امیدی که به بازگشت رزق و روزی هست به بازگشت عمر نیست.

امام علی علیه السلام :گذشته عمر تو، به سر آمده ای است و آینده اش امیدی [که ممکن است تحقق نیابد و عمری در کار نباشد] و زمان حالی که در آن هستی زمان عمل.

امام علی علیه السلام :گذشته روز تو رفته است و آینده اش محل تردید است و زمان حال مغتنم است.

امام علی علیه السلام :گذشته عمر تو رفته و باقیمانده آن محل تردید است. پس زمانی را که در آن به سر می بری برای کار و عمل غنیمت شمار.

امام علی علیه السلام :شب و روز در تو کارگرند؛ پس تو نیز در آنها کار کن. آنها از تو می گیرند پس تو نیز از آنها برگیر.

امام علی علیه السلام :چه زود می گذرد ساعات روز و روزهای ماه و ماههای سال و سالهای عمر!

امام علی علیه السلام :لحظه ها، عمرها را نابود می کنند و به مرگ و نیستی نزدیک می گردانند.

ص :127


1- نهج البلاغة : الخطبة 114 .
2- غرر الحکم : 3462.
3- غرر الحکم : 9840 .
4- فی الطبعة المعتمدة: «و بانیه»، و الصحیح ما أثبتناه کما فی طبعة النجف و غیرها .
5- غرر الحکم : 3461.
6- غرر الحکم : 3705 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 188 .
8- غرر الحکم : 2030 .

عنه علیه السلام :مَن أفنی عُمرَهُ فی غَیرِ ما یُنجیهِ فقَد أضاعَ مَطلَبَهُ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ! الآنَ الآنَ مِن قَبلِ النَّدَمِ ، و مِن قَبلِ «أن تَقولَ نَفسٌ یا حَسرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنبِ اللّهِ» (2) ! (3)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ! الآنَ الآنَ ما دامَ الوَثاقُ مُطلَقا ، و السِّراجُ مُنیرا ، و بابُ التَّوبَةِ مَفتوحا، مِن قَبلِ أن یَجِفَّ القَلَمُ و تُطوَی الصُّحُفُ . (4)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً عَلِمَ أنَّ نَفَسَهُ خُطاهُ إلی أجَلِهِ ، فبادَرَ عَمَلَهُ و قَصَّرَ أمَلَهُ . (5)

عنه علیه السلام :اِعمَلْ لِکُلِّ یَومٍ بِما فیهِ تَرشُدُ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :هر که عمر خود را در راه چیزی جز آنچه او را نجات می دهد صرف کند، مطلوب خود را از دست داده است.

امام علی علیه السلام :ای مردم! اینک، اینک زمان را دریابید، پیش از آن که پشیمان شوید و پیش از آن که هر کسی بگوید: ای دریغا! که در کار خدا کوتاهی کردم.

امام علی علیه السلام :ای مردم! اینک، اینک، تا که بندها باز است و چراغْ فروزان و در توبه باز؛ پیش از آن که قلم از نوشتن اعمال باز ایستد و دفتر اعمال بسته شود.

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس که دانست نفسهایش گامهایی است که به سوی مرگ بر می دارد. پس، به عمل شتافت و آرزو را کوتاه کرد.

امام علی علیه السلام :باید برای هر روزی کاری کنی که رشد و صلاح تو در آن است.

2880 - تَضییعُ العُمُرِ
2880 - هدر دادن عمر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاشتِغالُ بِالفائتِ یُضَیِّعُ الوَقتَ . (8)

عنه علیه السلام :اشتِغالُ النَّفسِ بِما لا یَصحَبُها بَعدَ المَوتِ مِن أکثَرِ الوَهنِ . (9)

2880

هدر دادن عمر

امام علی علیه السلام :پرداختن به عمر از دست رفته، وقت [کنونی] را هدر می دهد.

امام علی علیه السلام :پرداختن نفْس به آنچه پس از مرگ همراهیش نمی کند، بالاترین سستی [در عمل ]است.

ص :128


1- غرر الحکم : 8532 .
2- الزمر : 56 .
3- تنبیه الخواطر : 2/89.
4- تنبیه الخواطر : 2/89.
5- غرر الحکم : 5214 .
6- الجعفریّات : 233 .
7- (انظر) العمر : باب 2882 . المراقبة : باب 1542 ، 1546 .
8- غرر الحکم : 1200 .
9- غرر الحکم : 1982.

عنه علیه السلام :شَرُّ ما شَغَلَ بِهِ المَرءُ وَقتَهُ الفُضولُ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بِغَیرِ المُهِمِّ ضَیَّعَ الأهَمَّ . (2)

عنه علیه السلام :اِحذَروا ضَیاعَ الأعمارِ فیما لا یَبقی لَکُم ، فَفائتُها لا یَعودُ . (3)

عنه علیه السلام :أینَ الّذینَ عُمِّروا فنَعِموا ، و عُلِّموا ففَهِموا ، و اُنظِروا فلَهَوا ، و سُلِّموا فنَسُوا ، اُمهِلوا طَویلاً ، و مُنِحوا جَمیلاً ؟ ! (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَأخوذینَ عَلی الغِرَّةِ عِندَ المَوتِ _: ثُمَّ ازدادَ المَوتُ فیهِم وُلوجا ، فَحِیلَ بَینَ أحَدِهِم و بَینَ مَنطِقِهِ ، و إنَّهُ لَبَینَ أهلِهِ یَنظُرُ بِبَصَرِهِ و یَسمَعُ بِاُذُنِهِ ، عَلی صِحَّةٍ مِن عَقلِهِ و بَقاءٍ مِن لُبِّهِ ، یُفَکِّرُ فیمَ أفنی عُمرَهُ ، و فیمَ أذهَبَ دَهرَهُ ! (5)

امام علی علیه السلام :بدترین چیزی که آدمی وقت خود را مصروف آن سازد، کارهای زائد است.

امام علی علیه السلام :هر کس به چیزی که مهمّ نیست بپردازد، آنچه را که اهمیت بیشتری دارد از دست می دهد.

امام علی علیه السلام :زنهار که عمر خود را برای چیزی هدر دهید که برایتان باقی نمی ماند؛ زیرا عمرهای از دست رفته بر نمی گردد.

امام علی علیه السلام :کجایند کسانی که عمر بسیار کردند و در ناز و نعمت زیستند و علم آموخته شدند و فهم و دانایی یافتند و مهلت داده شدند و به غفلت گذراندند و سلامتی داده شدند و فراموش کردند!؟ مهلت زیادی به آنها داده شد و احسان و نیکویی دیدند؟

امام علی علیه السلام_ در وصف کسانی که غافلگیر مرگ می شوند _فرمود : آن گاه مرگ به پیکر آنان بیشتر و بیشتر نفوذ می کند و شخص را از سخن گفتن می اندازد، در حالی که میان اعضای خانواده خویش است و با چشمانش [آنان را] می بیند و با گوشش می شنود و خِردش سالم و عقلش به جاست. به این می اندیشد که عمرش را در چه راهی صرف کرده و روزگارش را چگونه به سر برده است!

2881 - بَقِیَّةُ العُمُرِ
2881 - باقیمانده عمر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أحسَنَ فیما بَقِیَ مِن عُمرِهِ لَم یُؤاخَذْ بِما مَضی مِن ذَنبِهِ ، و مَن أساءَ فیما بَقِیَ مِن عُمرِهِ اُخِذَ بِالأوَّلِ و الآخِرِ . (6)

2881

باقیمانده عمر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در باقیمانده عمر خویش کار نیک کند، به گناهان گذشته اش مؤاخذه نشود و هر کس در باقیمانده عمرش گناه و بدی کند، درباره اعمال سراسر عمرش باز خواست شود. (7)

ص :129


1- غرر الحکم : 5697.
2- غرر الحکم : 8607.
3- غرر الحکم : 2618 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 83.
5- نهج البلاغة : الخطبة 109 .
6- الأمالی للصدوق: 111/89 . أقولُ : و لَنِعمَ ما قیلَ : الدهرُ ساوَمَنی عُمری ، فقلتُ لَهُما بِعتُ عُمریَ بالدُّنیا و ما فیها ثُمّ اشتَراهُ بِتَدریجٍ بلا ثَمَنٍ تَبَّت یدا صَفقَةٍ قد خابَ شاریها !
7- نگارنده گوید: چه نیکو سروده است شاعر [عرب ]که : روزگار بر سر عمرم با من چانه زد و من به او گفتم عمرم را به دنیا و هر آنچه در دنیاست نفروشم سپس اندک اندک به رایگان از من خرید بریده باد دستان سودایی که فروشنده اش زیان کرد!

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَقِیَّةُ عُمرِ المُؤمِنِ لا قیمَةَ لَها ، یُدرِکُ بِها ما قَد فاتَ ، و یُحیی ما ماتَ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَعرِفُ قَدرَ ما بَقِیَ مِن عُمرِهِ إلاّ نَبِیٌّ أو صِدِّیقٌ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ شَیءٌ أعَزَّ مِنَ الکِبریتِ الأحمَرِ إلاّ ما بَقِیَ مِن عُمرِ المُؤمِنِ . (3)

امام علی علیه السلام :باقیمانده عمر مؤمن، قیمت ناپذیر است، به وسیله آن گذشته را جبران می کند و آنچه را مُرده است زنده می گرداند.

امام علی علیه السلام :ارزش باقیمانده عمر خویش را نداند، مگر پیامبر یا صدّیق.

امام علی علیه السلام :چیزی گرانبهاتر از کبریت احمر نیست، مگر باقیمانده عمر مؤمن.

2882 - الحَثُّ عَلی إنفادِ العُمُرِ فی طاعَةِ اللَّهِ
2882 - ترغیب به گذراندن عمر در راه طاعت خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ عُمرَکَ مَهرُ سَعادَتِکَ إن أنفَدتَهُ فی طاعَةِ رَبِّکَ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ أنفاسَکَ أجزاءُ عُمرِکَ ، فلا تُفنِها إلاّ فی طاعَةٍ تُزلِفُکَ . (5)

2882

ترغیب به گذراندن عمر در راه طاعت خدا

امام علی علیه السلام :عمر تو مهریه خوشبختی توست به شرط این که آن را در راه طاعت پروردگارت بگذرانی.

امام علی علیه السلام :نَفَسهای تو، اجزای عمر توست. پس آنها را جز در طاعتی که تو را به خدا نزدیک می سازد صرف نکن.

ص :130


1- الدعوات : 122/298 .
2- غرر الحکم : 10801.
3- غرر الحکم : 7525 .
4- غرر الحکم : 3429.
5- غرر الحکم : 3430.

عنه علیه السلام :إنَّ أوقاتَکَ أجزاءُ عُمرِکَ ، فَلا تُنفِدْ لَکَ وَقتا إلاّ فیما یُنجیکَ . (1)

عنه علیه السلام :اِحفَظْ عُمرَکَ مِنَ التَّضییعِ لَهُ فی غَیرِ العِبادَةِ و الطّاعاتِ . (2)

امام علی علیه السلام :اوقات تو اجزای عمر توست؛ پس، هیچ وقتی از اوقات خود را جز در آنچه موجب رستگاری تو می شود، به پایان مبر.

امام علی علیه السلام :عمرت را از صرف کردن در راهی جز عبادت و طاعات، حفظ کن.

2883 - مَن یَکونُ عُمُرُهُ حُجَّةً عَلَیهِ
2883 - کسی که عمرش علیه او حجّت است

الکتاب :

«وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذَا کانَ یَومُ القِیامَةِ نودِیَ: أینَ أبناءُ السِّتّینَ ؟ و هُوَ العُمرُ الّذی قالَ اللّهُ تَعالی : «أ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُم ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَن تَذَکَّرَ» . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما بَینَ السِّتّینَ إلَی السَّبعینَ مُعتَرَکُ المَنایا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أتی عَلَی العَبدِ أربَعونَ سَنَةً یَجِبُ عَلَیهِ أن یَخافَ اللّهَ و یَحذَرَهُ . (6)

2883

کسی که عمرش علیه او حجّت است

قرآن:

«و از درون آتش فریاد زنند، ای پروردگار ما! ما را بیرون آر تا کارهایی شایسته کنیم غیر از آنچه می کردیم. آیا آن قدر شما را عمر نداده بودیم که پند گیرندگان پند گیرند؟ و شما را بیم دهنده بیم داد. پس، بچشید که ستمکاران را یاوری نیست».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون روز قیامت شود ندا آید: کجایند شصت ساله ها؟ و این همان عمری است که خداوند متعال فرموده است: «آیا شما را آن قدر عمر ندادیم که در این مدت پند گیرنده، پند گیرد».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میان شصت تا هفتاد سالگی، آوردگاه مرگهاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون آدمی به چهل سالگی رسد، باید از خدا بترسد و از او بر حذر باشد.

ص :131


1- غرر الحکم : 3642.
2- غرر الحکم : 2439 .
3- فاطر : 37 .
4- کنز العمّال : 2924 .
5- معانی الأخبار : 402/66 .
6- کنز العمّال : 10329 .

عنه صلی الله علیه و آله :إذا بَلَغَ الرَّجُلُ أربَعینَ سَنَةً و لَم یَغلِبْ خَیرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیطانُ بَینَ عَینَیهِ و قالَ : هذا وَجهٌ لا یُفلِحُ ! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جاوَزَ الأربَعینَ و لَم یَغلِبْ خَیرُهُ شَرَّهُ فَلْیَتَجَهَّزْ إلَی النّارِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُمرُ الّذی أعذَرَ اللّهُ فیهِ إلَی ابنِ آدَمَ سِتّونَ سَنَةً . (3)

عنه علیه السلام :فیا لَها حَسرَةً عَلی کُلِّ ذی غَفلَةٍ أن یَکونَ عُمُرُهُ عَلَیهِ حُجَّةً ، و أن تُؤَدِّیَهُ أیّامُهُ إلَی الشِّقوَةِ ! (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا أتَت عَلَی العَبدِ أربَعونَ سَنَةً قیلَ لَهُ : خُذْ حِذرَکَ ؛ فإنَّکَ غَیرُ مَعذورٍ ، و لَیسَ ابنُ أربَعینَ سَنَةً أحَقَّ بِالعُذرِ مِنِ ابنِ عِشرینَ سَنَةً . (5)

عنه علیه السلام :إذا بَلَغَ الرَّجُلُ أربَعینَ سَنَةً نادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ : قَد دَنا الرَّحیل ، فأعِدَّ الزّادَ ! (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی : «أ وَ لَم نُعَمِّرْکُم ......... » _: تَوبیخٌ لاِبنِ ثَمانِی عَشرَةَ سَنَةً . (7)

عنه علیه السلام :إذا بَلَغتَ سِتّینَ سَنَةً فَاحسَبْ نَفسَکَ فِی المَوتی . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه آدمی به چهل سالگی رسد و خوبیش بر بدیش نچربد، شیطان بر پیشانی او بوسه زند و گوید: این چهره ای است که روی رستگاری را نمی بیند.

پیامبر خدا علیه السلام :هر که از چهل بگذرد و خوبیش بر بدی او چیره نگردد، باید خود را برای آتش آماده سازد.

امام علی علیه السلام :مدّت عمری که خداوند در آن عذر آدمی را می پذیرد، شصت سال است.

امام علی علیه السلام :دریغا بر غافلی که عمرش بر او حجّت باشد و دوران زندگانیش او را به سوی بدبختی براند!

امام باقر علیه السلام :هر گاه چهل سال بر بنده بگذرد، به او گفته شود: به هوش باش که عذری از تو پذیرفته نیست؛ و شخص چهل ساله از فرد بیست ساله سزامندتر در عذر آوردن نیست.

امام باقر علیه السلام :هرگاه آدمی به چهل سالگی رسد، ندا دهنده ای از آسمان ندا دهد که: هنگام سفر نزدیک شده، پس توشه فراهم کن.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «آیا شما را آن قدر عمر ندادیم که ......... » _فرمود : این توبیخی است برای افراد هجده ساله.

امام صادق علیه السلام :چون به شصت سالگی رسیدی، خود را از مردگان شمار.

ص :132


1- مشکاة الأنوار : 295/902 و ح 903 .
2- مشکاة الأنوار : 169 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 326 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 64 .
5- الخصال : 545/24 .
6- مشکاة الأنوار : 295/904 .
7- الأمالی للصدوق : 90/62 .
8- جامع الأخبار : 330/925 .

عنه علیه السلام :إنَّ العَبدَ لَفی فُسحَةٍ مِن أمرِهِ ما بَینَهُ و بَینَ أربَعینَ سَنَةً ، فإذا بَلَغَ أربَعینَ سَنَةً أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی مَلَکَیهِ : إنّی قَد عَمَّرتُ عَبدی عُمرا ، فَغَلِّظا و شَدِّدا و تَحَفَّظا وَ اکتُبا عَلَیهِ قَلیلَ عَمَلِهِ و کَثیرَهُ و صَغیرَهُ و کَبیرَهُ . (1)

امام صادق علیه السلام :آدمی تا چهل سالگی میدان دارد؛ چون به چهل رسید، خداوند عزّ و جلّ به دو فرشته اش وحی فرماید که: من بنده ام را عمرِ به اندازه دادم. پس در کار او سختگیری کنید و کارهایش را از کم و زیاد و خُرد و کلان حفظ کنید و بنویسید.

2884 - أرذَلُ العُمُرِ
2884 - سالخوردگی

الکتاب :

«وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إلَی أرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لا یَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَیْئا إنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ» . (2)

وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبناءَ الأربَعینَ زَرعٌ قَد دَنا حَصادُه . أبناءَ الخَمسینَ ، ما ذا قَدَّمتُم و ما ذا أخَّرتُم ؟ ! أبناءَ السِّتّینَ ، هَلُمّوا إلَی الحِسابِ لا عُذرَ لَکُم . أبناءَ السَّبعینَ ، عُدُّوا أنفُسَکُم مِنَ المَوتی ! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی: «و مِنکُم مَن یُرَدُّ إلی أرذَلِ العُمرِ» _: خَمسٌ و سَبعونَ سَنَةً . (5)

2884

سالخوردگی

قرآن:

«خدا شما را بیافرید، آن گاه می میراندتان و از میان شما کسی را به پیری می رساند تا هر چه را که آموخته است از یاد ببرد. همانا خداوند دانا و تواناست».

«هر که را عمر دراز دهیم در آفرینش دگرگونش کنیم. چرا تعقل نمی کنید؟».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[ای] چهل ساله ها! کِشته ای هستید که هنگام درویدنش نزدیک شده است؛ پنجاه ساله ها! چه پیش فرستادید و چه پس نهادید؟ شصت ساله ها! به سوی حساب روید که دیگر عذری ندارید، هفتاد ساله ها! خود را از مردگان شمارید.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «و از میان شما کسی را به پیری می رسانیم» _فرمود : منظور، هفتاد و پنج سالگی است.

ص :133


1- الأمالی للصدوق : 90/61.
2- النحل : 70 .
3- یس : 68 .
4- جامع الأخبار : 330/926 .
5- الدرّ المنثور : 5/146.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا بَلَغَ العَبدُ ثَلاثا و ثَلاثینَ سَنَةً فقَد بَلَغَ أشُدَّهُ ، و إذا بَلَغَ أربَعینَ سَنَةً فقَدِ انتَهی مُنتَهاهُ ، و إذا بَلَغَ إحدی و أربَعینَ فهُوَ فِی النُّقصانِ ، و یَنبَغی لِصاحِبِ الخَمسینَ أن یَکونَ کَمَن هُوَ فی النَّزعِ . (1)

امام صادق علیه السلام :هر گاه آدمی به سی و سه سالگی برسد، به برومندی رسیده است و هر گاه چهل ساله شود به اوج عمر خود رسیده است و چون به چهل و یک سالگی رسد رو به کاهش نهد. و آدم پنجاه ساله باید مانند کسی باشد که در حال جان کندن است.

2885 - ثَمَرَةُ طولِ الحَیاةِ
2885 - حاصل عمر طولانی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ طولِ الحَیاةِ السَّقَمُ و الهَرَمُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن طالَ عُمرُه کَثُرَت مَصائبُهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ البَقاءَ فَلْیُعِدَّ لِلبَلاءِ قَلبا صَبورا . (4)

2885

حاصل عمر طولانی

امام علی علیه السلام :حاصل عمر طولانی، بیماری و فرتوتی است.

امام علی علیه السلام :هر که عمرش دراز شود، مصیبتهایش زیاد گردد.

امام علی علیه السلام :هر که دوستدار ماندن است، باید برای بلا و گرفتاری ، دلی شکیبا آماده سازد.

2886 - ما یَزیدُ فِی العُمُرِ
2886 - آنچه عمر را زیاد می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکثِرْ مِنَ الطَّهورِ یَزِدِ اللّهُ فی عُمرِکَ . (5)

2886

آنچه عمر را زیاد می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همیشه با وضو باش، تا خداوند عمرت را دراز گرداند.

ص :134


1- بحار الأنوار : 6/120/7 .
2- غرر الحکم : 4623.
3- غرر الحکم : 8268 .
4- کشف الغمّة : 3/138 .
5- الأمالی للمفید : 60/5 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یُبسَطَ لَهُ فی رِزقِهِ و یُنسَأَ لَهُ فی أجَلِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزیدُ فِی العُمرِ إلاّ البِرُّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أرادَ البَقاءَ _ و لا بَقاءَ _ فَلْیُباکِرِ الغَداءَ ، وَ لیُجَوِّدِ الحِذاءَ ، وَ لیُخَفِّفِ الرِّداءَ ، وَ لْیُقِلَّ غُشْیانَ النِّساءِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مُروا شیعَتَنا بِزِیارَةِ قَبرِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ؛ فإنَّ إتیانَهُ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، و یَمُدُّ فِی العُمرِ ، و یَدفَعُ مَدافِعَ السُّوءِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَسُنَت نِیَّتُهُ زِیدَ فی عُمرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :تَجَنَّبوا البَوائقَ یُمَدَّ لَکُم فی الأعمارِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَ بِرُّهُ بِأهلِ بَیتِهِ زِیدَ فی عُمرِهِ . (7)

عنه علیه السلام :إن أحبَبتَ أن یَزیدَ اللّهُ فی عُمرِکَ

فسُرَّ أبَوَیکَ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خوش دارد روزیش زیاد و عمرش دراز شود، صله رحم به جا آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عمر را زیاد نکند مگر نیکوکاری.

امام علی علیه السلام :هر کس طالب ماندن است، که البته ماندنی در کار نیست، صبح زود صبحانه بخورد، کفشِ خوب بپوشد، قرض خود را کم کند و با زنان کمتر نزدیکی کند.

امام باقر علیه السلام :شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن علی علیه السلام فرمان دهید؛ زیرا زیارت آن، روزی را زیاد می کند، عمر را دراز می گرداند و بدیها را دور می سازد.

امام صادق علیه السلام :هر که خوش نیّت باشد، عمرش زیاد شود.

امام صادق علیه السلام :از بدیها دوری کنید تا عمرتان دراز شود.

امام صادق علیه السلام :هر که با خانواده اش نیکوکار باشد، عمرش زیاد شود.

امام صادق علیه السلام :اگر دوست داری خداوند بر عمرت بیفزاید، پدر و مادرت را خوشحال کن.

ص :135


1- الخصال : 32/112 .
2- الدرّة الباهرة : 18 .
3- عیون أخبار الرضا : 2/38/112 .
4- بحار الأنوار : 101/4/12 .
5- بحار الأنوار : 69/408/117 .
6- عیون أخبار الرضا : 2/36/90 .
7- الأمالی للطوسی : 245/425 .
8- الزهد للحسین بن سعید : 33/87 .

عنه علیه السلام_ لمُیسّر _: یا مُیسّرُ ، قَد حَضَرَ أجَلُکَ غَیرَ مَرَّةٍ و لا مَرَّتَینِ ، کُلُّ ذلکَ یُؤَخِّرُ اللّهُ أجَلَکَ لِصِلَتِکَ قَرابَتَکَ، (و إن کُنتَ تُریدُ أن یُزادَ فی عُمرِکَ فَبَرَّ شَیخَیکَ؛ یَعنی أبَوَیهِ) . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام_ خطاب به میسّر _فرمود : ای میسّر! چندین بار اجل تو فرا رسید، اما، به علت رسیدگی به خویشاوندانت و به جا آوردن صله رحم، هر بار خداوند آن را به تأخیر انداخت (اگر می خواهی عمرت زیاد شود به دو پیر خود نیکی کن. مراد حضرت والدین او بود).

2887 - طولُ العُمُرِ وحُسنُ العَمَلِ
2887 - عمر دراز و کار نیک

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طوبی لِمَن طالَ عُمرُهُ و حَسُنَ عَمَلُهُ فحَسُنَ مُنقَلَبُهُ إذ رَضِیَ عَنهُ ربُّهُ ، و وَیلٌ لِمَن طالَ عُمرُهُ و ساءَ عَمَلُهُ و ساءَ مُنقَلَبُهُ إذ سَخِطَ عَلَیهِ رَبُّهُ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فِی الدّعاءِ _: وَ اجعَلْنی مِمَّن أطَلتَ عُمرَهُ ، و حَسَّنتَ عَمَلَهُ ، و أتمَمتَ عَلَیهِ نِعمَتَکَ ، و رَضیتَ عَنهُ ، و أحیَیتَهُ حَیاةً طَیِّبَةً فی أدوَمِ السُّرورِ و أسبَغِ الکَرامَةِ و أتَمِّ العَیشِ . (4)

2887

عمر دراز و کار نیک

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال کسی که عمرش دراز و کارش نیکو باشد. چنین کسی بازگشتگاهش نیکوست؛ زیرا پروردگارش از او خشنود است. و بدا به حال کسی که عمرش دراز و کردارش بد باشد. چنین کسی بازگشتگاهی بد دارد؛ زیرا پروردگارش از او ناخشنود است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : مرا چون کسی قرار ده که عمرش را دراز و کردارش را نیکو گردانده ای و نعمتت را بر او کامل کرده ای و از وی خشنودی و زندگی خوش و همراه با پایدارترین شادمانی و کاملترین کرامت و معیشت عطایش فرموده ای.

ص :136


1- الدعوات : 125/309 .
2- (انظر) الرَحِم : باب 6، 1469 . الأجل : باب 21 .
3- بحار الأنوار : 69/400/95 .
4- بحار الأنوار : 98/91/2 .

2888 - المُؤمِنُ وطَلَبُ طولِ العُمُرِ
2888 - مؤمن و طلب عمر دراز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، مِن کَرامَةِ المُؤمِنِ عَلَی اللّهِ أنَّهُ لَم یَجعَلْ لأِجلِهِ وَقتا حَتّی یَهُمَّ بِبائقَةٍ ، فإذا هَمَّ بِبائقَةٍ قَبَضَهُ إلَیهِ . (1)

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام_ فِی المُناجاةِ _: اللّهُمَّ بِعِلمِکَ الغَیبَ ، و قُدرَتِکَ عَلَی الخَلقِ ، أحیِنی ما عَلِمتَ الحَیاةَ خَیرا لی ، و تَوَفَّنی إذا کانَتِ الوَفاةُ خَیرا لی . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی مَکارِمِ الأخلاقِ _: و عَمِّرْنی ما کانَ عُمری بِذْلَةً فی طاعَتِکَ ، فإذا کانَ عُمری مَرتَعا لِلشَّیطانِ فَاقبِضْنی إلَیکَ . (3)

2888

مؤمن و طلب عمر دراز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! از ارجمندی مؤمن نزد خداست که برایش وقت مرگ معیّن نفرموده است، تا زمانی که قصد نافرمانی خدا کند. پس، هر گاه قصد نافرمانی و گناهی کند، جانش را بستاند.

فاطمه زهرا علیها السلام_ در مناجات _گفت : بار خدایا! تو را به علم غیبت و تواناییت بر آفرینش، سوگند می دهم که مرا، تا وقتی می دانی زنده بودن برایم بهتر است، زنده بداری و هر گاه مرگ برایم بهتر بود، بمیرانی.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : عمر مرا تا زمانی که صرف طاعت تو شود، دراز گردان و هر گاه عمرم چراگاه شیطان شود، جانم را بستان و به سوی خود بِبَر.

2889 - حِکمَةُ جَهلِ الإنسانِ مِقدارَ العُمُرِ
2889 - حکمت بی اطلاعی آدمی از اندازه عمرش

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَأمَّلِ الآنَ یا مُفَضَّلُ ما سُتِرَ عَنِ الإنسانِ عِلمُهُ مِن مُدَّةِ حَیاتِهِ ؛ فإنَّهُ لَو عَرَفَ مِقدارَ عُمرِهِ و کانَ قَصیرَ العُمرِ لَم یَتَهنَّأْ بِالعَیشِ مَعَ تَرَقُّبِ المَوتِ و تَوَقُّعِهِ لِوَقتٍ قَد عَرَفَهُ ، بَل کانَ یَکونُ بِمَنزِلَةِ مَن قَد فَنی مالُهُ أو قارَبَ الفَناءَ ، فقَدِ استَشعَرَ الفَقرَ و الوَجَلَ مِن فَناءِ مالِهِ و خَوفِ الفَقرِ ، عَلی أنَّ الّذی یَدخُلُ عَلَی الإنسانِ مِن فَناءِ العُمرِ أعظَمُ مِمّا یَدخُلُ عَلَیهِ مِن فَناءِ المالِ ، لأِنَّ مَن یَقِلُّ مالُه یَأمَلُ أن یَستَخلِفَ مِنهُ فیَسکُنُ إلی ذلکَ ، و مَن أیقَنَ بِفَناءِ العُمرِ استَحکَمَ عَلَیهِ الیَأسُ ، و إن کانَ طَویلَ العُمرِ ثُمَّ عَرَفَ ذلکَ وَثِقَ بِالبَقاءِ ، وَ انهَمَکَ فِی اللَّذّاتِ و المَعاصی ، و عَمِلَ عَلی أنَّهُ یَبلُغُ مِن ذلکَ شَهوَتَهُ ثُمَّ یَتوبُ فی آخِرِ عُمرِهِ ......... فإن قُلتَ : و ها هُوَ الآنَ قَد سُتِرَ عَنهُ مِقدارُ حَیاتِه و صارَ یَتَرَقَّبُ المَوتَ ، فی کُلِّ ساعَةٍ یُقارِفُ الفَواحِشَ و یَنتَهِکُ المَحارِمَ ! قُلنا : إنَّ وَجهَ التَّدبیرِ فی هذا البابِ هُوَ الّذی جَری عَلَیهِ الأمرُ فیهِ ، فإن کانَ الإنسانُ مَعَ ذلکَ لا یَرعَوی و لا یَنصَرِفُ عَنِ المَساوئِ فإنَّما ذلکَ مِن مَرَحِهِ (4) و مِن قَساوَةِ قَلبِهِ ، لا مِن خَطَأٍ فِی التَّدبیرِ . (5)

2889

حکمت بی اطلاعی آدمی از اندازه عمرش

امام صادق علیه السلام :اینک ای مفضل! درباره مخفی بودن مدت عمر انسان از او، بیندیش؛ زیرا اگر آدمی بداند که مدت عمرش چقدر است و عمرش کوتاه باشد زندگی بر او ناگوار شود چون منتظر است که مرگ در زمانی که می داند فرا رسد. بلکه مانند کسی است که مالش از بین رفته یا در آستانه نابود شدن باشد. چنین کسی از ترس نابود شدن اموالش و گرفتار شدن به فقر عملاً احساس فقر می کند. این در حالی است که ترس ناشی از به سر آمدن عمر به مراتب بیشتر از ترس ناشی از نابود شدن اموال است؛ زیرا کسی که ثروتش کم شود به امید این که آن را جایگزین کند آرامش پیدا می کند ، اما کسی که به تمام شدن عمرش [در زمان مشخص و معلوم ]یقین داشته باشد، یأس وجودش را فرا می گیرد.

اما اگر عمرش دراز باشد و او از این موضوع اطلاع داشته باشد، مطمئن می شود که هنوز خواهد بود و لذا غرق لذتها و گناهان می شود و سعی می کند کامرواییهایش را بکند و سپس در آخر عمر توبه نماید .........

ممکن است بگویی: هم اینک نیز که مدت عمرش برای او نامعلوم است و هر لحظه انتظار فرا رسیدن مرگ را دارد، باز مرتکب زشت کاری و نافرمانی می شود. در پاسخ می گوییم: حکمتی که برای نامعلوم بودن مدت عمر بیان کردیم همچنان به قوت خود باقی است. اما اگر انسان با این حال، از زشت کاری باز نایستد و خویشتنداری نکند این دیگر ناشی از سرمستی و سخت دلی اوست نه این که تدبیر و فلسفه کار، نادرست است.

ص :137


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/36/90 .
2- بحار الأنوار : 94/225/1 .
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
4- المَرَحُ : شِدّة الفرح و النشاط (الصحاح : 1/404) .
5- بحار الأنوار : 3/83 .

ص :138

369 - العمل

369 - عمل
اشاره

(1)

ص :139


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 69 / 18 باب 30 «العمل جزء الإیمان». المیزان فی تفسیر القرآن : 2 / 172 «کلام فی أحکام الأعمال من حیث الجزاء». المیزان فی تفسیر القرآن : 9 / 191 «کلام فی نسبة الأعمال إلَی الأسباب طُولاً». انظر: عنوان 60 «الثواب» ، 68 «الجزاء» ، 96 «الحَبط» ، 84 «الجهاد (الإجتهاد فی طاعة اللّه )». المعرفة : باب 2546 ، الآخرة : باب 28 ، الإیمان : باب 269 ، المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 671 ، 672. الإخلاص : باب 1041 ، 1042 ، الزینة : باب 1696 ، الصلاة : باب 2263. العلم : باب 2839 _ 2847 و أبواب بعده ، الموت : باب 3691. القَدَر : باب 3229 ، النیّة : باب 3920 _ 3922 ، 3924. الرهن : 1556 ، 1557 ، الناس : باب 3909.

2890 - الحَثُّ عَلی العَمَلِ
2890 - تشویق به عمل

الکتاب :

«مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ أوْ اُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (1)

«فَأمّا مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحَا فَعَسَی أنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ» . (2)

«وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَاُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلَی» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَمَلَ العَمَلَ ، ثُمَّ النِّهایَةَ النِّهایَةَ ، و الاستِقامَةَ الاستِقامَةَ ، ثُمَّ الصَّبرَ الصَّبرَ ، و الوَرَعَ الوَرَعَ ، إنَّ لَکُم نِهایَةً فَانتَهوا إلی نِهایَتِکُم . (4)

عنه علیه السلام :إنَّکُم إلی إعرابِ الأعمالِ أحوَجُ مِنکُم إلی إعرابِ الأقوالِ . (5)

2890

تشویق به عمل

قرآن :

«هر کس، از مرد و زن، که مؤمن باشد و کار نیکو انجام دهد، زندگی خوش و پاکیزه ای بدو خواهیم داد و پاداشی بهتر از کارشان به آنان می دهیم».

«اما کسی که توبه کرد و ایمان آورد و کار شایسته انجام داد، امید است که از رستگاران باشد».

«و آنان که با ایمان نزد او آیند و کارهای شایسته کنند، صاحب درجاتی بلند باشند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :به جِد، عمل کنید و حتما آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری کنید، آن گاه سختْ شکیبایی ورزید و به راستی پارسا باشید. همانا شما را پایانی است؛ پس، خود را به آن پایان (بهشت) رسانید.

امام علی علیه السلام :شما به انجامِ درست و صحیح کارها نیازمندترید تا درست و فصیح ادا کردن سخنان.

ص :140


1- النحل : 97.
2- القصص : 67.
3- طه : 75.
4- نهج البلاغة : الخطبة 176.
5- غرر الحکم : 3828.

عنه علیه السلام :مَن یَعمَلْ یَزدَدْ قُوَّةً ، مَن یُقَصِّرْ فی العَمَلِ یَزدَدْ فَترَةً . (1)

عنه علیه السلام :الشَّرَفُ عِندَ اللّهِ سُبحانَهُ بِحُسنِ الأعمال ، لا بحُسنِ الأقوالِ . (2)

عنه علیه السلام :العِل_مُ یُرشِدُکَ ، و العَمَ_لُ یَبلُ_غُ بِکَ الغایَةَ . (3)

عنه علیه السلام :بِ_ال_عَ_مَ_لِ یَح_صُ_لُ ال_ثَّ_وابُ لا بِالکَسَلِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أبطَأ بِهِ عَمَلُهُ ، لَم یُسرِعْ بِه نَسَبُهُ (حَسَبُه) . (5)

عنه علیه السلام :العَمَلُ شِعارُ المُؤمِنِ . (6)

عنه علیه السلام :العَمَلُ رَفیقُ المُوقِنِ . (7)

عنه علیه السلام :العَمَلُ أکمَلُ خَلَفٍ . (8)

عنه علیه السلام :الدِّینُ ذُخرٌ ، و العِلمُ دَلیلٌ . (9)

عنه علیه السلام :بِحُسنِ العَمَلِ تُجنی ثَمَرَةُ العِلمِ لا بِحُسنِ القَولِ . (10)

امام علی علیه السلام :هر که کار کند نیرومندتر شود و هر که در کار کوتاهی ورزد، سستی او [در کارها ]افزوده شود.

امام علی علیه السلام :شرافت و بزرگی نزد خداوند سبحان به نیکویی کردارهاست، نه به نیکویی گفتارها.

امام علی علیه السلام :علم، راهنماییت می کند و عمل تو را به هدف می رساند.

امام علی علیه السلام :با کار است که پاداش به دست می آید،نه با تنبلی.

امام علی علیه السلام :هر کس عملش او را عقب بیندازد، نسبش [حَسَبَش] او را شتابان نَبَرد.

امام علی علیه السلام :عمل، شعار مؤمن است.

امام علی علیه السلام :عمل، همسفرِ شخصِ برخوردار از یقین است.

امام علی علیه السلام :عمل، کاملترین خَلَف [انسان ]است.

امام علی علیه السلام :دین اندوخته است و دانش راهنما.

امام علی علیه السلام :با نیکویی کردار است که میوه دانش چیده می شود نه با زیبایی گفتار.

ص :141


1- غرر الحکم : (7990 _ 7991).
2- غرر الحکم : 1924.
3- غرر الحکم : 2060.
4- . غرر الحکم : 4295.
5- نهج البلاغة : الحکمة 23 ، 389 .
6- غرر الحکم : 408 .
7- غرر الحکم : 975 .
8- غرر الحکم : 482 .
9- غرر الحکم : 1224 .
10- غرر الحکم : 4296 .

عنه علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : ما یَنفی عَنّی حُجَّةَ الجَهلِ ؟ قالَ : العِلمُ ، قالَ : فَما یَنفی عَنّی حُجَّةَ العِلمِ ؟ قالَ : العَمَلُ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن یَرجو الآخِرَةَ بِغَیرِ العَمَلِ ......... یُحِبُّ الصّالِحینَ و لا یَعمَلُ عَمَلَهُم ، و یُبغِضُ المُذنِبینَ و هُوَ أحَدُهُم ......... یَخافُ عَلی غَیرِهِ بِأدنی مِن ذَنبِهِ ، و یَرجو لِنَفسِهِ بِأکثَرَ مِن عَمَلِهِ ......... یُقَصِّرُ إذا عَمِلَ ، و یُبالِغُ إذا سَألَ ......... فهُوَ بِالقَولِ مُدِلٌّ ، و مِنَ العَمَلِ مُقِلٌّ ! (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الزُّهّادِ _: کانوا قَوما مِن أهلِ الدّنیا و لَیسوا مِن أهلِها ، فَکانوا فیها کمَن لَیسَ مِنها ، عَمِلوا فیها بِما یُبصِرونَ ، و بادَروا فیها ما یَحذَرونَ . (3)

عنه علیه السلام :فَاعمَلوا و أنتُم فی نَفَسِ البَقاءِ ، و الصُّحُفُ مَنشورَةٌ ، و التَّوبَةُ مَبسوطَةٌ ، وَ المُدبِرُ یُدعی ، و المُسیءُ یُرجی ، قَبلَ أن یَخمِدَ العَمَلُ ، و یَنقَطِعَ المَهَلُ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّما یُستَدَلُّ عَلَی الصّالِحینَ بِما یُجری اللّهُ لَهُم عَلی ألسُنِ عِبادِهِ ، فَلْیَکُنْ أحَبَّ الذَّخائرِ إلَیکَ ذَخیرَةُ العَمَلِ الصّالِحِ . (5)

امام علی علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : چه چیز حجّت نادانی را از من دور می کند؟ فرمود : دانش. عرض کرد : چه چیز حجت دانش را از من دور می سازد؟ فرمود : عمل.

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل به آخرت امید می بندد ......... مردمان نیک کردار را دوست می دارد، اما اعمال آنها را انجام نمی دهد، گنهکاران را دشمن دارد اما خود در جرگه آنهاست ......... برای دیگری به گناهی کمتر از گناه خود ترسان می شود و برای خود بیش از کردارش امید پاداش دارد ......... در کار [نیک] کوتاهی می ورزد و در درخواست پاداش اصرار می کند ......... حرف زیاد می زند و عمل کم می کند!

امام علی علیه السلام :_ در وصف پارسایان _فرمود : آنان گروهی از مردم دنیا بودند، اما دنیایی نبودند. در دنیا چونان کسانی زیستند که اهل دنیا نیستند. در دنیا بر اساس بینش عمل کردند و از آنچه می ترسیدند پیشی گرفتند و پیش از آن که مرگ به سراغشان آید به عمل پرداختند.

امام علی علیه السلام :اکنون که در فراخنای زندگی هستید و نامه های عملتان گشوده و بساط توبه گسترده است و فراریِ از طاعت خدا به سوی خدا فرا خوانده می شود و بدکار جای امیدواری دارد، عمل کنید پیش از آن که چراغ عمل خاموش شود و فرصت از کف برود.

امام علی علیه السلام :نیکوکاران از سخنانی شناخته شوند که خداوند درباره آنان بر زبان بندگان خویش جاری می سازد؛ پس باید که دوست داشتنی ترین اندوخته در نظر تو اندوختن کار نیک باشد.

ص :142


1- تنبیه الخواطر : 1/64.
2- نهج البلاغة : الحکمة 150.
3- نهج البلاغة : الخطبة 230.
4- نهج البلاغة : الخطبة 237.
5- نهج البلاغة: الکتاب53.

عنه علیه السلام :فَاعمَلوا وَ العَمَلُ یُرفَعُ ، و التَّوبَةُ تَنفَعُ ، و الدُّعاءُ یُسمَعُ ، و الحالُ هادِئَةٌ ، و الأقلامُ جارِیَةٌ ......... . (1)

عنه علیه السلام :اِعمَلوا رَحِمَکُمُ اللّهُ عَلی أعلامٍ بَیِّنَةٍ ، فَالطَّریقُ نَهجٌ یَدعو إلی دارِ السَّلامِ ، و أنتُم فی دارِ مُستَعتَبٍ عَلی مَهَلٍ و فَراغٍ ، و الصُّحُفُ مَنشورَةٌ ، و الأقلامُ جارِیَةٌ ، و الأبدانُ صَحیحَةٌ ، و الألسُنُ مُطلَقَةٌ ، و التَّوبَةُ مَسموعَةٌ ، و الأعمالُ مَقبولَةٌ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ أحَبَّکُم إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ أحسَنُکُم عَمَلاً ، و إنَّ أعظَمَکُم عِندَ اللّهِ عَمَلاً أعظَمُکُم فیما عِندَ اللّهِ رَغبَةً . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :دَعا اللّهُ النّاسَ فِی الدّنیا بِآبائهِم لِیَتَعارَفوا ، و فی الآخِرَةِ بأعمالِهِم لِیُجازَوا ، فقالَ : «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا» ، «یا أیُّها الّذینَ کَفَروا» . (4)

امام علی علیه السلام :عمل کنید هنوز که کار [به درگاه خدا] بالا برده می شود و توبه سود می بخشد و دعا شنیده می شود و اوضاع آرام است و قلمها[ی فرشتگان مأمور ثبت اعمال ]در کار .........

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر شما باد، با توجه به نشانه های آشکار حق عمل کنید؛ زیرا که این راهِ روشن، شما را به سرای آرامش (بهشت) می کشاند و شما در سرایی هستید که از روی فرصت و فراغت می توانید خشنودی پروردگار را به دست آورید، در جایی هستید که نامه های اعمال باز است و قلمها در کار و بدنها سالم و زبانها رها و توبه شنیده می شود و اعمال پذیرفته می گردد.

امام زین العابدین علیه السلام :محبوبترین شما نزد خداوند عزّ و جلّ نکو کارترین شماست. و کارِ آن کس نزد خداوند پر ارجتر و زیادتر است که رغبتش به آنچه نزد اوست زیادتر باشد.

امام صادق علیه السلام :خداوند در دنیا مردم را به نام پدرانشان خواند تا یکدیگر را بشناسند و در آخرت به کردارهایشان، تا سزا داده شوند. پس فرمود : «ای کسانی که ایمان آورده اید» «ای کسانی که کافر شده اید».

ص :143


1- نهج البلاغة : الخطبة 230.
2- نهج البلاغة: الخطبة 94.
3- الکافی : 8/68/24.
4- بحار الأنوار : 78/208/72.

عنه علیه السلام :اِعمَلوا قَلیلاً تَنَعَّموا کَثیرا . (1)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :النّاسُ فِی الدّنیا بِالأموالِ ، و فی الآخِرَةِ بِالأعمالِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :اندکی عمل کنید و بسیار متنعم شوید.

امام هادی علیه السلام :مردم در دنیا با اموال سر و کار دارند و در آخرت با اعمال.

2891 - العَمَلُ وَالجَزاءُ
2891 - عمل و سزا

الکتاب :

«لَیْسَ بِأمانِیِّکُمْ وَ لا أمانِیِّ أهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیّا وَ لا نَصِیرا * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أوْ أُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیرا» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَما لا یُجتَنی مِنَ الشَّوکِ العِنَبُ کَذلکَ لا یَنزِلُ الفُجّارُ مَنازِلَ الأبرارِ ، و هُما طَریقانِ ، فَأیَّهُما أخَذتُم أدرَکتُم إلَیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :کما لا یُجتَنی مِنَ الشَّوکِ العِنَبُ کذلکَ لا یَنزِلُ الفُجّارُ مَنازِلَ الأبرارِ ، فَاسلُکوا أیَّ طَریقٍ شِئتُم ، فَأیَّ طَریقٍ سَلَکتُم ورَدتُم عَلی أهلِهِ . (6)

2891

عمل و سزا

قرآن :

«نه به آرزوهای شماست و نه به آرزوهای اهل کتاب. هر کس که کار بد کند، سزایش را ببیند و جز خدا برای خویش دوست و یاوری نیابد. هر مؤمنی، مرد یا زن، کار شایسته کند، به بهشت رود و به قدر آن گودی که بر پشت هسته خرماست به آنان ستم نشود.

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همان گونه که از بوته خار، انگور چیده نمی شود، بدکاران نیز در منازل نیکوکاران فرود نمی آیند. اینها دو راه است هر کدام را در پیش گیرید به آن می رسید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همچنان که از بوته خار، انگور چیده نمی شود، بدکاران نیز به جایگاه نیکوکاران نمی روند. پس هر راهی را که می خواهید بپیمایید؛ که هر راهی را که بپویید بر اهل همان وارد شوید.

ص :144


1- تنبیه الخواطر : 2/183.
2- الدرّة الباهرة : 41.
3- (انظر) الإسلام : باب 1860.
4- النساء : 123 و 124.
5- کنز العمّال : 43676.
6- کنز العمّال : 43677.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ العَمَلِ الصّالِحِ کأصلِهِ . (1)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ العَمَلِ السّیِّئِ کأصلِهِ . (2)

(3)

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیّ فِی المیزان فی تفسیر القرآن فی تبیین رابطة العمل و الجزاء : قد عرفنا فیما تقدّم من البحث أنّ الأوامر و النواهی العُقَلائیّة _ القوانین الدائرة بینهم _ تَستعقب آثارا جمیلة حسنة علَی امتثالها و هی الثواب ، و آثارا سیّئة علی مخالَفتها و التمرّد منها تسمّی عقابا ، و أنّ ذلک کالحیلة یحتالون بها إلی العمل بها ، فجعلهم الجزاء الحسن للامتثال إنّما هو لیکون مشوّقا للعامل ، و الجزاء السیّئ علی المخالفة لیکون العامل علی خوف و حذر من التمرّد . و من هنا یظهر أنّ الرابطة بین العمل و الجزاء رابطة جَعلیّة وضعیّة من المجتمع أو من ولیّ الأمر ، دعاهم إلی هذا الجعل حاجتُهم الشدیدة إلی العمل لیستفیدوا منه و یرفعوا به الحاجة و یسدّوا به الخلّة ، و لذلک تراهم إذا استغنَوا و ارتفعت حاجتهم إلی العمل ساهلوا فِی الوفاء علی ما تعهّدوا به من ثواب و عقاب .

و لذلک أیضا تری الجزاء یختلف کثرةً و قلةً و الأجر یتفاوت شدّةً و ضعفا باختلاف الحاجة إلی العمل ، فکلّما زادت الحاجة زاد الأجر و کلّما نقصت نقص ، فالآمر و المأمور و المکلِّف و المکلَّف بمنزلة البائع و المشتری ؛ کلّ منهما یعطی شیئا و یأخذ شیئا ، و الأجر و الثواب بمنزلة الثمن ، و العقاب بمنزلة الدرک علی من أتلف شیئا فضمن قیمته و استقرّت فی ذمّته .

و بالجملة : فهو أمر وضعیّ اعتباریّ نظیر سائر العناوین و الأحکام و الموازین الاجتماعیّة التی یدور علیها رَحی الاجتماع الإنسانیّ کالرئاسة و المرؤوسیّة و الأمر و النهی و الطاعة و المعصیة و الوجوب و الحرمة و الملک و المال و البیع و الشراء و غیر ذلک ، و إنّما الحقائق هی الموجودات الخارجیّة و الحوادث المکتنفة بها _ التی لا تختلف حالها بغنی و فقر و عزّ و ذلّ و مدح و ذمّ _ کالأرض و ما یخرج منها و الموت و الحیاة و الصحّة و المرض و الجوع و الشبع و الظمأ و الریّ .

فهذا ما عند العقلاء من أهل الاجتماع ، و اللّه سبحانه جارانا فی کلامه مُجاراةَ بعضنا بعضا ، فقَلبَ سعادتنا التی یهدینا إلیها بدینه فی قالب السنن الاجتماعیّة ، فأمرَ و نهی ، و رغّب و حذّر ، و بشّر و أنذر ، و وعد بالثواب و أوعد بالعقاب ، فصرنا نتلقّی الدِّین علی أسهل الوجوه التی نتلقّی بها السُّننَ و القوانین الاجتماعیّة ، قال تعالی : «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُم وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکُمْ مِنْ أحَدٍ أبَدا» . (4) و لم یهمل سبحانه أمر تعلیم النفوس المستعدّة لإدراک الحقائق ، فأشار فی آیات من کلامه إلی أنّ وراء هذه المعارف الدینیّة التی تشتمل علیها ظواهر الکتاب و السنّة أمرا هو أعظم ، و سرّا هو أنفَس و أبهی ، فقال تعالی : «وَ ما هذِهِ الحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ و إنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الحَیَوانُ» (5) فعَدّ الحیاة الدنیا لعبا لا بِنیَةَ له إلاّ الخیال ، و لا شأن له إلاّ أن یشغل الإنسان عمّا یهمّه ، و هی الدار الآخرة و سعادة الإنسان الدائمة التی لها حقیقة الحیاة . و المراد بالحیاة الدنیا إن کان هو عین ما نسمّیه حیاة _ دون ما یلحق بها من الشؤون الحیویّة من مال و جاه و ملک و عزّة و کرامة و نحوها _ فکونها لعبا و لهوا مع ما نراها من الحقائق یستلزم کون الشؤون الحیویّة لعبا و لهوا بطریق أولی ، و إن کان المراد الحیاة الدنیویّة بجمیع لواحقها فالأمر أوضح .

فهذه السُّنن الاجتماعیّة و المقاصد التی یطلب بها من عزّ و جاه و مال و غیرها ، ثمّ الذی یشتمل علیه التعلیم الدینیّ ، من موادّ و مقاصد هدانا اللّه سبحانه إلیها بالفطرة ثمّ بالرسالة ، مَثَلها کمَثَل اللعب الذی یضعه الولیّ المربّی العاقل للطفل الصغیر الذی لا یمیز صلاحه من فساده و خیره من شرّه ثمّ یجاریه فیه لیروّض بدنه و یروّح ذهنه و یهیّئه لنظام العمل و ابتغاء الفوز به ، فالذی یقع من العمل اللعبیّ هو من الصبیّ لعب جمیل یهدیه إلی حدّ العمل ، و من الولی حکمة و عمل جدّیّ لیس من اللعب فی شیء .

و قال تعالی : «وَ ما خَلَقْنا السَّماواتِ وَ الأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ * ما خَلَقْناهُما إلاّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمونَ» (6) و الآیة قریبة المضمون من الآیة السابقة . ثمّ شرح تعالی کیفیّة تأدیة هذه التربیة الصوریّة إلی مقاصدها المعنویّة فی مثل عامّ ضربه للناس ، فقال : «أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدا رابِیا وَ مِمّا یُوقِدونَ عَلَیهِ فی النّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأمّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فی الأرْضِ» . (7)

فظهر من بیانه تعالی : أنّ بین العمل و الجزاء رابطةً حقیقیّة وراء الرابطة الوضعیّة الاعتباریّة التی بینهما عند أهل الاجتماع ، و یجری علیها ظاهر تعلیمه تعالی . (8)

امام علی علیه السلام :میوه کار نیک، همانند ریشه آن است.

امام علی علیه السلام :میوه کار بد، همانند ریشه آن است.

توضیح :

علاّمه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن در توضیح رابطه عمل و سزا می نویسد: در بحث گذشته دیدیم که چنانچه امر و نهی های عقلایی و قوانینی که در میان عقلا حکمفرماست به کار بسته شوند، پیامدهای خوب و زیبایی دارند که همان ثواب و پاداش است و چنانچه از آنها نافرمانی و تمرّد شود، پیامدهای بد و ناگواری دارند که به نام کیفر خوانده می شود. این پاداش و کیفر به مثابه راه چاره ای است که برای به کار بستن اوامر و نواهی اندیشیده می شوند. پاداشِ خوب در قبال پذیرش اوامر و نواهی برای این است که افراد به عمل تشویق شوند و کیفر و سزای بد در برابر مخالفت و سرپیچی برای این است که شخص از تمرّد و سرپیچی ترسان و برحذر باشد.

از این جا معلوم می شود که رابطه میان کار و پاداش، یک رابطه جعلی و قراردادی است که از سوی جامعه یا زمامدار وضع می شود و عاملی که آنها را به وضع این رابطه واداشته، نیاز شدید آنها به کار و به کار بستن قوانین است تا با استفاده از آن نیازشان را برطرف و مشکلشان را حل کنند.از همین روست که می بینیم وقتی بی نیاز شدند و نیازشان به کار برطرف شد، در عملی ساختن پاداش و کیفر که به انجام آن متعهّد شده اند سستی نشان می دهند.

نیز از همین روست که می بینیم کمی و زیادی و شدّت و ضعف پاداش و کیفر، بسته به این که نیاز به کار چقدر باشد، تفاوت می کند. هر چه نیاز بیشتر باشد، مزد و پاداش افزایش می یابد و هر چه نیاز کمتر باشد، مزد و پاداش کمتر است؛ زیرا فرمانده و فرمانبر و تکلیف دهنده و فرد مکلّف، به منزله فروشنده و خریدار هستند. هر یک از آنها چیزی می دهد و در قبال آن چیزی می گیرد و پاداش و مزد، به منزله بهایی است که پرداخت می شود و کیفر به منزله تاوانی است که کسی که چیزی را از بین برده، در برابر بهای آن ضامن است و به گردن اوست و باید بپردازد.

به طور کلی این عمل یک امر قراردادی و اعتباری، مانند دیگر عناوین و احکام و معیارهای اجتماعی است که چرخه اجتماع انسانی بر محور آنها می گردد؛ همچون ریاست و زیر دست بودن و امر و نهی و فرمانبرداری و نافرمانی و باید و نباید و مالکیت و ثروت و خرید و فروش و غیره. اما حقایق، آن موجودات خارجی و حوادثی است که آنها را در میان گرفته اند _ و توانگری و تهیدستی و عزّت و ذلت و ستایش و نکوهش ، در حال و وضعیت آنها تأثیری ندارد ، مانند زمین و آنچه از زمین می روید و مرگ و زندگی و تندرستی و بیماری و گرسنگی و سیری و تشنگی و سیرابی.

این چیزی است که در میان عقلای جامعه وجود دارد. خداوند سبحان نیز در سخنان خود با ما همان شیوه ای را در پیش گرفته که ما با یکدیگر در پیش گرفته ایم و خوشبختی ما را که از طریق دین خود به سوی آن رهنمونمان می شود، در قالب سنّتها و قوانین اجتماعی ریخته است؛ امر و نهی کرده، تشویق کرده و بر حذر داشته، بشارت داده و بیم داده است، وعده پاداش داده و از کیفر ترسانده است. لذا با همان سادگی که سنّتها و قوانین اجتماعی را پذیرفته ایم، دین را نیز دریافت می کنیم. خداوند متعال فرمود : «اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نمی شد، هیچ یک از شما هرگز روی پاکی را نمی دید».

خداوند سبحان کار آموزش نفوس مستعدِ ادراکِ حقایق را فرو نگذاشت. در آیاتی از قرآن اشاره فرموده که فرا سوی این معارف دینی، که ظواهر کتاب و سنّت شامل آنهاست، موضوع بسیار بزرگتر و رازی گرانبهاتر و ارزشمندتر وجود دارد. می فرماید : «این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و آن سرای آخرت زندگی [واقعی ]است».

زندگی دنیا را بازیی ای قلمداد کرده که اساس و پایه ای جز خیال ندارد و کار و نقشی جز این ندارد که انسان را از هدف اصلیش که همان سرای آخرت و سعادت جاویدان آدمی است و حقیقت زندگی می باشد، باز دارد. مراد از زندگی دنیا اگر همان چیزی باشد که ما آن را زندگی می نامیم _ نه شؤون و لوازم زندگی از قبیل مال و مقام و دارایی و قدرت و شوکت و امثال اینها_ بازی و سرگرمی بودن آن، با وجود حقایقی که در آن هست، مستلزم این است که شؤون و لوازم زندگی به طریق اولی سرگرمی و بازیچه باشد. و اگر مراد زندگی دنیا و همه ملحقات آن باشد، در آن صورت مطلب روشنتر است.

بنا بر این، این قوانین اجتماعی و اهدافی که به وسیله آنها تعقیب می شود، از قبیل قدرت و مقام و ثروت و غیره، و افزون بر اینها موضوعات و اهدافی که آموزشهای دینی آنها را در بر می گیرد و خداوند، نخست از طریق فطرت و سپس از طریق ارسال رسل ما را به سوی آنها رهنمون شده است،در حکم بازی ای است که مربّیِ خردمند برای کودکِ خرد سال، که صلاح و فساد و خوب و بدِ خود را تشخیص نمی دهد، وضع می کند و در این بازی با او همراه و شریک می شود تا بدن و ذهن او را پرورش دهد و برای نظامِ کار و موفق شدن در آن، آماده اش سازد. سر زدن این کار بازیگرانه از کودک، صرفا یک بازی زیباست که او را به مرز کار، هدایت می کند، اما از جانب سرپرست او، یک اقدام حکیمانه و کار جدّی است که به هیچ وجه جنبه بازی ندارد.

خداوند می فرماید : «ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است از روی بازی نیافریدیم. آن دو را جز به حق نیافریدیم اما بیشتر آنان نمی دانند». مضمون این آیه نزدیک به آیه پیش است.

خداوند سپس نحوه منجر شدن این تربیت ظاهری به اهداف و مقاصد معنوی را در یک مَثَل کلّی و عمومی که برای مردم زده است شرح می دهد و می فرماید : «از آسمان آبی فرستاد و هر رودخانه به اندازه خویش جاری شد و آب روان کف بر سر آورد. و از آنچه بر آتش می گذارند تا زیور و متاعی سازند نیز کفی بر سر آید. خدا برای حق و باطل چنین مثل زند. اما کف به کناری رود و نابود شود و آنچه برای مردم سودمند است در زمین پایدار ماند».

از بیان خداوند متعال روشن می شود که میان کار و پاداش ورای رابطه قراردادی که از نظر افراد جامعه میان این دو وجود دارد و ظاهر آموزشها و تعالیم خداوند نیز بر همان منوال می باشد، یک رابطه حقیقی وجود دارد.

ص :145


1- غرر الحکم : 4649
2- غرر الحکم : 4650.
3- (انظر) العمل : باب 2893. عنوان 60 «الثواب». عنوان 68 «الجزاء».
4- النور : 21.
5- العنکبوت : 64.
6- الدخان : 38 ، 39.
7- الرعد : 17.
8- المیزان فی تفسیر القرآن: 6/374 _ 376.

ص :146

ص :147

ص :148

ص :149

2892 - العَمَلُ خَلیلٌ لا یُفارِقُ الإنسانَ
2892 - عمل، دوستی است که از انسان جدا نمی شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ لأِحَدِکُم ثَلاثَةَ أخِلاّءَ : مِنهُم مَن یُمَتِّعُهُ بِما سَألَهُ فذلکَ مالُهُ ، و مِنهُم خَلیلٌ یَنطَلِقُ مَعَهُ حَتّی یَلِجَ القَبرَ و لا یُعطیِهِ شَیئا و لا یَصحَبُهُ بَعدَ ذلکَ فَاُولئکَ قَریبُهُ ، و مِنهُم خَلیلٌ یَقولُ : وَ اللّهِ أنا ذاهِبٌ مَعَکَ حَیثُ ذَهَبتَ و لَستُ مُفارِقَکَ ! فذلکَ عَمَلُهُ ، إن کانَ خَیرا و إن کانَ شَرّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یَتبَعُ المَیِّتَ ثَلاثَةٌ : أهلُه و مالُهُ و عَمَلُهُ ، فیَرجِعُ اثنانِ و یَبقی واحِدٌ ؛ یَرجِعُ أهلُهُ و مالُه و یَبقی عَمَلُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ماتَ الإنسانُ انقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاثٍ : إلاّ مِن صَدَقَةٍ جارِیَةٍ ، أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ ، أو وَلَدٍ صالِحٍ یَدعو لَهُ . (3)

2892

عمل، دوستی است که از انسان جدا نمی شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما را سه دوست است : یکی از آنها دوستی است که خواهش او را برآورده می سازد و آن مال و ثروت اوست، دیگری دوستی است که تا لب گور با او می آید اما چیزی به او نمی دهد و از آن به بعد همراهیش نمی کند و آن خویشاوند اوست، سومی دوستی است که می گوید : به خدا قسم هر جا بروی با تو می آیم و از تو جدا نمی شوم! این دوست عمل اوست. اگر خوب باشد، پاداش خوب می بیند و اگر بد باشد، سزای بد می یابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز مرده را [ تا لب گور ]همراهی می کنند : خانواده اش، دارایی اش و عملش. دو تای آنها برمی گردند و یکی باقی می ماند. خانواده و دارایی او برمی گردند و عملش با او می ماند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه انسان بمیرد، رشته عملش قطع می شود مگر سه چیز که دنباله دارد : صدقه جاریه، یا دانشی که مردم از آن بهره مند شوند، یا فرزند نیکوکاری که برایش دعا کند.

ص :150


1- کنز العمّال : 42759.
2- کنز العمّال : 42761.
3- کنز العمّال : 43655.

عنه صلی الله علیه و آله :سَبعَةُ أسبابٍ یُکتَبُ لِلعَبدِ ثَوابُها بَعدَ وَفاتِهِ: رَجُلٌ غَرَسَ نَخلاً، أو حَفَرَ بِئرا، أو أجری نَهرا ، أو بَنی مَسجِدا ، أو کَتَبَ مُصحَفا ، أو وَرَّثَ عِلما ، أو خَلَّفَ وَلَدا صالِحا یَستَغفِرُ لَهُ بَعدَ وَفاتِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَرءُ لا یَصحَبُهُ إلاّ العَمَلُ . (2)

عنه علیه السلام :القَرینُ النّاصِحُ هُوَ العَمَلُ الصّالِحُ . (3)

بحار الأنوار عن داوودِ بنِ فرقد :سمعتُ أبا جَعفرٍ علیه السلام یقولُ: إنَّ العَمَلَ الصّالِحَ یَذهَبُ إلَی الجَنَّةِ فیُمَهِّدُ لِصاحِبهِ کما یَبعَثُ الرَّجُلُ غُلامَهُ فیَفرُشُ لَهُ ، ثُمَّ قَرَأ : «وَ أمَّا الّذینَ آمَن_وا وَ عَمِل_وا الصّ_الِح_اتِ فَلأِنفُسِهِ_م یَمْهَدونَ» . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هفت چیز است که بعد از مرگِ آدمی، ثواب آنها برایش نوشته می شود : مردی که درخت خرمایی بکارد، یا چاه آبی حفر کند، یا نهری جاری سازد، یا مسجدی بسازد، یا کتابی بنویسد، یا دانشی از خود به ارث گذارد، یا فرزند شایسته ای بر جای نهد که بعد از مرگش برای او از خدا آمرزش بخواهد.

امام علی علیه السلام :آدمی را چیزی جز عمل، همراهی نمی کند.

امام علی علیه السلام :همنشینِ خیر خواه، همان عمل شایسته است.

بحار الأنوار_ به نقل از داوود بن فرقد _: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود : کار نیک به بهشت می رود و زمینه را برای صاحبش آماده می سازد؛ همچنان که انسان خدمتکارش را به جایی می فرستد تا آن جا را برایش فرش کند. حضرت سپس این آیه را تلاوت کرد : «اما کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک کردند، برای خویشتن آماده می کنند».

ص :151


1- تنبیه الخواطر : 2/110.
2- غرر الحکم : 999.
3- غرر الحکم : 2157.
4- بحار الأنوار : 71/185/46 .
5- (انظر) القبر : باب 3213. کتاب الأعمال: باب 2916. الصدیق : باب 2189. العقل : باب 2746 ، 2747.

2893 - لِکُلِّ عَمَلٍ نَباتٌ
2893 - هر کرداری را گیاهی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَم أنَّ لِکُلِّ عَمَلٍ نَباتا ، و کُلُّ نَباتٍ لا غِنی بِهِ عَنِ الماءِ ، و المِیاهُ مُختَلِفَةٌ ، فَما طابَ سَقیُهُ طابَ غَرسُهُ و حَلَت (احلَولَت) ثَمَرَتُهُ ، و ما خَبُثَ سَقیُهُ خَبُثَ غَرسُهُ و أمَرَّت ثَمَرَتُهُ . (1)

(2)

2893

هر کرداری را گیاهی است

امام علی علیه السلام :بدان که هر کرداری را گیاهی است و هیچ گیاهی از آب بی نیاز نیست و آبها گوناگونند. پس، هر گیاهی که با آب پاک و نیکو آبیاری شود، درختش نیکو و میوه اش شیرین می شود و هر گیاهی که با آب آلوده و ناگوار آبیاری شود، درختش بد و میوه اش تلخ می گردد.

2894 - المُداوَمَةُ عَلَی العَمَلِ
2894 - مداومت در عمل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُداوَمَةُ عَلَی العَمَلِ فی اتِّباعِ الآثارِ و السُّنَنِ و إن قَلَّ ، أرضی للّهِِ و أنفَعُ عِندَهُ فِی العاقِبَةِ مِنَ الاجتِهادِ فِی البِدَعِ و اتِّباعِ الأهواءِ . (3)

الترغیب و الترهیب:کانَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَصیرٌ ، و کانَ یَحجُزُه بِاللَّیلِ فیُصَلّی عَلَیهِ ، و یَبسُطُهُ بِالنَّهارِ فیَجلِسُ عَلَیهِ ، فَجَعَلَ النّاسُ یَثوبونَ (4) إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فیُصلّونَ بِصَلاتِهِ حَتّی کَثُروا ، فَأقبَلَ عَلَیهِم فقالَ : یا أیُّها النّاسُ ، خُذوا مِنَ الأعمالِ ما تُطیقونَ ، فإنَّ اللّهَ لا یَمَلُّ حَتّی تَمَلُّوا ، و إنَّ أحَبَّ الأعمالِ إلَی اللّهِ ما دامَ و إن قَلَّ .

و فی رِوایَةٍ : و کانَ آلُ مُحَمَّدٍ إذا عَمِلوا عَمَلاً أثبَتوهُ . (5)

2894

مداومت در عمل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مداومت بر عمل بر اساس آثار و سنّت، هر چند اندک، نزد خدا پسندیده تر و خوش فرجامتر است از سخت کوشی در عبادت بر اساس بدعت و هوس.

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بوریایی داشت که شب آن را دولا می کرد و رویش نماز می خواند و روز پهن می کرد و روی آن می نشست و مردم نزد پیامبر آمدند و با نماز آن حضرت نماز می گذاردند، تا جایی که تعدادشان زیاد شد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رو به آنها کرد و فرمود : ای مردم! در حدّی که تاب و توان دارید عمل کنید؛ زیرا خداوند خسته نمی شود مگر این که شما خسته شوید. محبوبترین عمل نزد خداوند عملی است که ادامه دار باشد، گر چه اندک باشد.

در روایتی دیگر آمده است : خاندان محمّد هر گاه عملی انجام می دادند، آن را پایدار و استوار می ساختند.

ص :152


1- نهج البلاغة : الخطبة 154.
2- (انظر) العمل: باب 2891 ، 2909.
3- الکافی : 8/8/1.
4- أی یرجعون . (کما فی هامش المصدر).
5- الترغیب و الترهیب : 4/128/1 ، 2.

الترغیب و الترهیب عن عائشَةَ و اُمِّ سَلَمَةَ_ لَمّا سُئلَتا عَن أحَبِّ الأعمالِ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: ما دِیمَ عَلَیهِ و إن قَلَّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُداوَمَةَ المُداوَمَةَ ! فإنَّ اللّهَ لَم یَجعَلْ لِعَمَلِ المُؤمِنینَ غایَةً إلاّ المَوتَ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحُسَینِ علیه السلام _: یا بُنَیَّ ، اُوصیکَ ......... بِالعَمَلِ فِی النَّشاطِ و الکَسَلِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: إنّی لاَُحِبُّ أن اُداوِمَ عَلَی العَمَلِ ، و إن قَلَّ . (4)

عنه علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: إنّی لاَُحِبُّ أن أقدِمَ عَلی رَبّی و عَمَلی مُستَوٍ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أحَبُّ الأعمالِ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ما داوَمَ عَلَیهِ العَبدُ ، و إن قَلَّ . (6)

الترغیب و الترهیب :عایشه و ام سلمه در پاسخ به این سؤال که محبوبترین عمل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله چه بود ؟ گفتند : عملی که بر آن مداومت می شد گر چه اندک می بود.

امام علی علیه السلام :مداومت ورزید، مداومت ورزید؛ زیرا که خداوند برای عمل مؤمنان پایانی جز مرگ قرار نداده است.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خویش حسین علیه السلام _فرمود : تو را سفارش می کنم به ......... عمل در نشاط و سستی.

امام زین العابدین علیه السلام_ بارها _می فرمود : من دوست دارم که بر عمل مداومت داشته باشم، گر چه آن عمل اندک باشد.

امام زین العابدین علیه السلام_ بارها _می فرمود : من دوست دارم که با اعمالی همسان بر پروردگارم وارد شوم [و کم و زیاد و افراط و تفریطی در آن نباشد].

امام باقر علیه السلام :محبوبترین عمل در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ عملی است که آدمی بر آن مداومت ورزد، هرچند اندک باشد.

ص :153


1- الترغیب و الترهیب : 4/130/6.
2- مستدرک الوسائل : 1/130/177.
3- تحف العقول : 88.
4- الکافی : 2/82/4.
5- الکافی : 2/83/5.
6- بحار الأنوار : 71/219/25.

عنه علیه السلام :ما مِن شَیءٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن عَمَلٍ یُداوَمُ عَلَیهِ ، و إن قَلَّ . (1)

عنه علیه السلام_ کانَ یَقولُ _: إنّی اُحِبُّ أن أدُومَ عَلَی العَمَلِ إذا عَوَّدْتُهُ نَفسی ، و إن فاتَنی مِنَ اللَّیل قَضَیتُه مِنَ النَّهارِ ، و إن فاتَنی مِنَ النَّهارِ قَضَیتُه بِاللَّیلِ ، و إنَّ أحَبَّ الأعمالِ إلَی اللّهِ ما دِیمَ عَلَیها . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العَمَلُ الدّائمُ القَلیلُ عَلَی الیَقینِ ، أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِنَ العَمَلِ الکَثیرِ عَلی غَیرِ یَقینٍ . (3)

امام باقر علیه السلام :هیچ چیز نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از عملی نیست که بر آن مداومت شود، هر چند اندک باشد.

امام باقر علیه السلام_ بارها _می فرمود : هر گاه به کاری [عبادی ]عادت کنم دوست دارم بر آن مداومت ورزم. اگر از عبادت شبانه چیزی از من فوت شود، روز قضایش را به جا می آورم و اگر روزْ چیزی [از عبادت ]را از دست دهم، شب قضای آن را به جا می آورم. محبوبترین کارها در پیشگاه خداوند کاری است که با مداومت همراه باشد.

امام صادق علیه السلام :کارِ مداومِ اندک، امّا توأم با یقین، نزد خداوند برتر از کار بسیار بی یقین است.

2895 - مَن عَمِلَ عَمَلاً فَلیَدُم عَلَیهِ سَنَةً
2895 - هرکس عملی انجام دهد آن را تا یک سال ادامه دهد

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکَ أن تَفرِضَ عَلی نَفسِکَ فَریضَةً فتُفارِقَها اثنی عَشَرَ هِ_لالاً . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَمِلَ عَمَلاً مِن أعمالِ الخَیرِ فَلْیَدُمْ عَلَیهِ سَنَةً ، و لا یَقطَعْهُ دُونَها . (5)

2895

هر کس عملی انجام می دهد آن را تا یک سال ادامه دهد

امام صادق علیه السلام :مبادا عملی را بر خود لازم گردانی و پیش از دوازده ماه از آن دست برداری!

امام صادق علیه السلام :هر کس عمل نیکی را شروع کند، تا یک سال آن را ادامه دهد و کمتر از یک سال قطعش نکند.

ص :154


1- الکافی : 2/82/3.
2- الاُصول الستّة عشر : 73 .
3- بحار الأنوار : 71/214/10.
4- الکافی : 2/83/6.
5- دعائم الإسلام : 1/214 .

عنه علیه السلام :إذا کانَ الرَّجُلُ عَلی عَمَلٍ فَلْیَدُمْ عَلَیهِ سَنَةً ، ثُمَّ یَتَحَوَّلُ عَنهُ إن شاءَ إلی غَیرِهِ ؛ و ذلکَ أنَّ لَیلَةَ القَدرِ یَکونُ فیها فی عامِهِ ذلکَ ما شاءَ اللّهُ أن یَکونَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر گاه شخصی عملی را آغاز کند، تا یک سال آن را ادامه دهد. سپس، اگر خواست، به عمل دیگری پردازد؛ زیرا شب قدر که آنچه خداوند می خواهد مقدر می کند، در آن یک سال وجود دارد.

2896 - ما یَتشَعَّبُ مِنَ المُواظَبَةِ عَلَی الخَیرِ
2896 - نتایج مداومت بر کار خیر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا المُداوَمَةُ عَلی الخَیرِ فیَتشَعَّبُ مِنهُ : تَرکُ الفَواحِشِ ، و البُعدُ مِنَ الطَّیشِ ، و التَّحَرُّجُ ، و الیَقینُ ، و حُبُّ النَّجاةِ، و طاعَةُ الرَّحمنِ ، و تَعظیمُ البُرهانِ ، وَ اجتِنابُ الشَّیطانِ ، و الإجابَةُ لِلعَدلِ ، و قَولُ الحَقِّ ، فهذا ما أصابَ العاقِلَ بِمُداوَمَةِ الخَیرِ . (3)

2896

نتایج مداومت بر کار خیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه از مداومت بر کار نیک بر می خیزد، عبارت است از : ترک زشتیها،دور شدن از سبکسری، بیرون آمدن از گناه، پیدا کردن یقین، عشق به رهایی و رستگاری، فرمان بردن از خدای بخشنده، بزرگداشت برهان، کناره گیری از شیطان، پذیرش عدل و گفتار حق. اینها چیزی است که از مداومت بر کار نیک به خردمند می رسد.

2897 - قَلیلٌ تَدومُ عَلَیهِ خَیرٌ مِن کَثیرٍ مَملولٍ مِنهُ
2897 - عمل اندک مداوم بهتر از عمل بسیارملال آور است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ النَّفسَ مَلولَةٌ ، و إنَّ أحَدَکُم لا یَدری ما قَدرُ المُدَّةِ ، فَلْیَنظُرْ مِنَ العِبادَةِ ما یُطیقُ ، ثُمَّ لِیُداوِمْ عَلَیهِ ، فإنَّ أحَبَّ الأعمالِ إلَی اللّهِ ما دِیمَ عَلَیهِ و إن قَلَّ . (4)

2897

عمل اندک مداوم بهتر از عمل بسیار ملال آور است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا نفْس خسته و دلگیر می شود و هیچ یک از شما نمی داند که چقدر عمر می کند؛ پس، بنگرد که از عبادت چه در توان اوست و سپس بر همان مداومت ورزد؛ زیرا محبوبترین کارها نزد خداوند، کاری است که بر آن مداومت شود هر چند اندک باشد.

ص :155


1- الکافی : 2/82/1.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 70 باب 21.
3- تحف العقول : 17.
4- کنز العمّال : 5312.

عنه صلی الله علیه و آله :اِکلَفوا مِنَ العَمَلِ ما تُطیقونَ فإنَّ اللّهَ لا یَمَلُّ حَتّی تَمَلّوا ، فإنَّ أحَبَّ الأعمالِ إلی اللّهِ أدوَمُه و إن قَلَّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَلیلٌ تَدومُ عَلَیهِ ، أرجی مِن کَثیرٍ مَملولٍ مِنهُ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به اندازه ای که تاب و توان دارید، عملی را به عهده گیرید؛ زیرا خداوند خسته نشود تا آن گاه که شما خسته شوید. (4) محبوبترین عمل در پیشگاه خدا مداومترین آنهاست گر چه اندک باشد.

امام علی علیه السلام :عمل اندک که بر آن مداومت ورزی، از عمل بسیار که از آن خسته شوی امیدوار کننده تر است.

2898 - زِیادَةُ الفِعلِ عَلَی القَولِ
2898 - فزونی کردار بر گفتار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ فَضلَ القَولِ عَلَی الفِعلِ لَهُجنَةٌ ، و إنَّ فَضلَ الفِعلِ عَلَی القَولِ لَجَمالٌ و زینَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :زِیادَةُ الفِعلِ عَلَی القَولِ أحسَنُ فَضیلَةٍ ، و نَقصُ الفِعلِ عَنِ القَولِ أقبَحُ رَذیلَةٍ . (6)

(7)

2898

فزونی کردار بر گفتار

امام علی علیه السلام :فزونی گفتار بر کردار عیب است و فزونی کردار بر گفتار زیبایی و زیور.

امام علی علیه السلام :فزونی کردار بر گفتار، بهترین فضیلت و کمتر بودن کردار از گفتار، زشت ترین رذیلت است.

ص :156


1- کنز العمّال : 5309 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 278.
3- (انظر) العبادة : باب 2462.
4- یعنی عنایت و رحمت خداوند برای کسی که اطاعتش کند پایان نمی پذیرد مگر زمانی که خسته شود و مسألت و درخواست خود را قطع کند _ م .
5- غرر الحکم : 3557.
6- غرر الحکم : 5459 .
7- (انظر) العمل: باب 2892 حدیث 14387.

2899 - أفضَلُ الأعمالِ
2899 - برترین عمل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الأعمالِ أحمَزُها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العَمَلِ أدوَمُهُ و إن قَلَّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن أفضَلِ الأعمالِ _: إطعامُ الطَّعامِ ، و إطیابُ الکَلامِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: العِلمُ بِاللّهِ، و الفِقهُ فی دینِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الأعمالِ إیمانٌ بِاللّهِ و تَصدیقٌ بِهِ ، و جِهادٌ فی سَبیلِ اللّهِ ، و حَجٌّ مَبرورٌ ، و أهوَنُ عَلَیکَ مِن ذلکَ إطعامُ الطَّعامِ و لِینُ الکَلامِ و السَّماحَةُ و حُسنُ الخُلقِ ، و أهوَنُ عَلَیکَ مِن ذلکَ لا تَتَّهِمُ اللّهَ فی شَیءٍ قَضاهُ اللّهُ عَلَیکَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الأعمالِ إیمانٌ لا شَکَّ فیهِ ، و جِهادٌ لا غُلولَ فیهِ ، و حِجَّةٌ مَبرورَةٌ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العَمَلِ الصَّلاةُ عَلی میقاتِها ، ثُمَّ بِرُّ الوالِدَینِ ، ثُمَّ أن یَسلَمَ النّاسُ مِن لِسانِکَ . (7)

2899

برترین عمل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عمل، استوارترین آنهاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عمل، با دوامترین آنهاست هر چند اندک باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که برترین عمل چیست؟ _فرمود : اطعام کردن و نیکو سخن گفتن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :_ نیز در پاسخ به همین سؤال _فرمود : شناخت خدا و آگاهی در دین او.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین اعمال عبارتند از: ایمان به خدا و تصدیق او و جهاد در راه خدا و حجّ پذیرفته شده. از اینها راحت تر برای تو اطعام کردن است و به نرمی سخن گفتن و بخشندگی و خوش خویی. و از اینها آسانتر برای تو این است که خداوند را در آنچه برای تو مقدّر کرده است، متّهم نسازی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین اعمال عبارتند از : ایمانی که در آن شک نباشد، و جهادی که در غنایم آن خیانت صورت نگیرد، و حجّی که پذیرفته شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین عمل خواندن نماز در وقت آن است. سپس نیکی کردن و اطاعت از پدر و مادر و آن گاه در امان بودن مردم از زبان تو.

ص :157


1- بحار الأنوار : 70/191.
2- تنبیه الخواطر : 1/63.
3- المحاسن : 1/455/1050.
4- تنبیه الخواطر : 1/82.
5- کنز العمّال : 43639.
6- کنز العمّال : 43645.
7- کنز العمّال : 43653.

عنه صلی الله علیه و آله :سَیِّدُ الأعمالِ ثَلاثُ خِصالٍ : إنصافُکَ النّاسَ مِن نَفسِکَ ، و مُواساتُکَ الأخَ فی اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و ذِکرُ اللّهِ تَعالی عَلی کُلِّ حالٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أحَبُّ الأعمالِ إلَی اللّهِ سُرورٌ [الذی ]تُدخِلُهُ عَلَی المُؤمِنِ ، تَطرُدُ عَنهُ جَوعَتَهُ أو تَکشِفُ عَنهُ کُربَتَهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله سَألَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَیلَةَ المِعراجِ ، فقالَ : یا رَبِّ ، أیُّ الأعمالِ أفضَلُ ؟ فقالَ اللّهُ تَعالی : لَیسَ شَیءٌ أفضَلَ عِندی مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ ، و الرِّضا بِما قَسَمتُ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العَمَلِ ما اُریدَ بِهِ وَجهُ اللّهِ . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الأعمالِ لُزومُ الحَقِّ . (5)

عنه علیه السلام :أعلی الأعمالِ إخلاصُ الإیمانِ ، و صِدقُ الوَرَعِ و الإیقانِ . (6)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الأعمالِ ما أکرَهتَ عَلَیهِ نَفسَکَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرورِ کارها سه چیز است : انصاف داشتن با مردم، کمک و همدردی با برادر دینی، و به یاد خداوند متعال بودن در همه حال.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محبوبترین کارها در پیشگاه خدا، شادیی است که به مؤمن رسانی، گرسنگیش را بر طرف سازی و اندوهش را بزدایی.

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله در شب معراج از پروردگار پاکش پرسید : پروردگارا! بهترین کارها کدام است؟ خداوند متعال فرمود : نزد من چیزی برتر از توکّل کردن به من و راضی بودن به آنچه قسمت کرده ام، وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :برترین عمل، عملی است که برای خدا باشد.

امام علی علیه السلام :برترین عمل، پایبندی به حق است.

امام علی علیه السلام :بالاترین کارها، خالص گردانیدن ایمان است و پارسایی و یقین راستین داشتن.

امام علی علیه السلام :برترین عمل، عملی است که نفس خود را بر انجام آن مجبور گردانی.

ص :158


1- بحار الأنوار : 93/150/3.
2- الکافی : 2/191/11.
3- إرشاد القلوب : 199.
4- غرر الحکم : 2958.
5- غرر الحکم : 3322.
6- غرر الحکم : 3372.
7- بحار الأنوار : 78/69/20.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ أعظَمَکُم عِندَ اللّهِ عَمَلاً ، أعظَمُکُم فیما عِندَ اللّهِ رَغبَةً . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما عُبِدَ اللّهُ بِشَیءٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ مِن إدخالِ السُّرورِ عَلَی المُؤمِنِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ مِنَ الأعمالِ عِندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ بَعدَ الإیمانِ أفضَلَ مِن إدخالِ السُّرورِ عَلَی المُؤمِنینَ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن أفضَلِ الأعمالِ _: الصَّلاةُ لِوَقتِها ، و بِرُّ الوالِدَینِ ، و الجِهادُ فی سَبیلِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «لِیَبْلُوَکُمْ أیُّکُمْ أحسَنُ عَمَلاً» _: لَیسَ یَعنی أکثَرَکُم عَمَلاً ، و لکِنْ أصوَبَکُم عَمَلاً، و إنَّما الإصابَةُ خَشیَةُ اللّهِ تعالی و النِّیَّةُ الصّادِقَةُ الحَسَنةُ . (5)

الکافی عن أبی عمرو الزُّبَیری عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :قلتُ لَه : أیُّها العالِمُ أخبِرنی أیَّ الأعمالِ أفضلُ عِندَ اللّهِ؟ قالَ : ما لا یَقبَلُ اللّهُ شَیئا إلاّ بِهِ . قُلتُ : و ما هُوَ ؟ قالَ : الإیمانُ بِاللّهِ الّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ ، أعلی الأعمالِ دَرَجَةً و أشرَفُها مَنزِلَةً و أسناها حَظّا . قالَ : قُلتُ : أ لا تُخبِرُنی عَنِ الإیمانِ ، أقَولٌ هُوَ و عَمَلٌ ، أم قَولٌ بِلا عَمَلٍ ؟ فقالَ : الإیمانُ عَمَلٌ کُلُّهُ ، و القَولُ بَعضُ ذلکَ العَمَلِ . (6)

امام زین العابدین علیه السلام :عمل آن کس از شما نزد خداوند بزرگتر است که رغبت او به آنچه نزد خداست بزرگتر باشد.

امام باقر علیه السلام :خداوند به چیزی که نزد او محبوبتر از شاد کردن مؤمن باشد، عبادت نشده است.

امام صادق علیه السلام :در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ، بعد از ایمان، هیچ کاری برتر از شاد کردن مؤمنان نیست.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از بهترین اعمال _فرمود : نمازِ به وقت، نیکی کردن به پدر و مادر، و جهاد در راه خداوند عزّ و جلّ.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوتر عمل می کنید» _فرمود : مقصود این نیست که کدام یک بیشتر عمل می کنید، بلکه مقصود این است که کدامتان درست تر عمل می کنید و درستی عمل همان ترس از خداست و داشتن نیّت صادق و خوب.

الکافی_ به نقل از ابو عمرو زبیری _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : ای عالم [بزرگوار]! برترین اعمال نزد خداوند کدام است؟ حضرت فرمود : همان عملی که خداوند هیچ چیزی را جز با آن نمی پذیرد. عرض کردم : آن چیست؟ فرمود : ایمان به خدای یکتا، بلند پایه ترین و ارجمندترین و والاترین اعمال است. زبیری می گوید : عرض کردم : آیا مرا خبر نمی دهید از ایمان که آیا ایمان همان گفتار است و کردار، یا گفتار است بدون کردار؟ حضرت فرمود : ایمان تماما کردار است و گفتار بخشی از آن کردار می باشد.

ص :159


1- تحف العقول : 279.
2- الکافی : 2/188/2.
3- بحار الأنوار : 74/313/69.
4- الکافی : 2/158/4.
5- بحار الأنوار : 70/250/26.
6- الکافی : 2/33/1.

بحار الأنوار :سألَ بعضُ أصحابِنا الصّادقَ علیه السلام ، فقالَ : أیُّ الأعمال أفضلُ؟ قالَ: تَوحیدُکَ لِرَبِّکَ ، قالَ : فَما أعظَمُ الذُّنوبِ ؟ قالَ : تَشبیهُکَ لِخالِقِکَ . (1)

(2)

بحار الأنوار :یکی از اصحاب درباره بهترین اعمال از امام صادق علیه السلام سؤال کرد . حضرت فرمود : یکتا دانستن پروردگارت. او پرسید : بزرگترین گناهان چیست؟ امام فرمود : شریک آوردن برای آفریدگارت.

2900 - ما یَزیدُ فی حُسنِ العَمَلِ و قُبحِهِ
2900 - آنچه به زیبایی و زشتی عمل می افزاید

بحار الأنوار عن عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ عَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام :انَّهُ قال لَهُ رَجُلٌ: إنَّکُم أهلُ بَیتٍ مَغفورٌ لَکُم، قالَ: فَغَضِبَ وَ قالَ: نَحنُ أحری أن یَجرِیَ فینا ما أجرَی اللّهُ فی أزواجِ النَبِیِّ صلی الله علیه و آله مِن أن نَکونَ کَما تَقولُ، إنّا نَری لِمُحسِنِنا ضِعفَین مِنَ الأَجرِ، وَ لِمُسیئِنا ضِعفَینِ مِنِ العَذابِ، ثُمَّ قَرَأَ الآیَتَنِ «وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا» (3) أی عَظیمَ القَدرِ، رَفیعَ الخَطَرِ «لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ» (4) . (5)

2900

آنچه به زیبایی و زشتی عمل می افزاید

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن حسین از امام زین العابدین علیه السلام _: مردی به آن حضرت گفت: شما اهل بیت، آمرزیده اید. امام خشمگین شد و فرمود:

ما به اجرای آنچه خداوند درباره همسران پیامبران حکم کرده است، سزاوارتریم تا این که چنان باشیم که تو می گویی . ما برای نیکو کارانمان پاداش دو برابر و برای بد کارانمان عذاب دو برابر معتقدیم . آن گاه امام دو آیه را قرائت فرمود:

«ما برای آنان روزی نیکو فراهم کردیم» . یعنی [ روزی] ارزشمند و پر اهمیت . «شما همسران پیامبر همانند سایر زنان نیستید» .

ص :160


1- بحار الأنوار : 3/8/18.
2- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2646. الطاعة : باب 2396. کنز العمّال : 15 / 948. نور الثقلین : 5 / 380 / 12 _ 14.
3- الاحزاب: 31
4- الاحزاب: 32
5- بحار الأنوار : 22/175 .

شرح نهج البلاغة :خَرَجَ العَطاءُ فی أیّامِ المَنصورِ، وَ أقامَ الشُّقرانِیُّ _ مِن وَلَد شُقْرانَ مَولی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ بِبابِهِ أیّاما لا یَصِلُ إلَیهِ عَطاؤُوهُ؛ فَخَرَجَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ مِن عِندِ المَنصورِ، فَقامَ الشُّقرانِیُّ إلَیهِ، فَذَکَرَ لَهُ حاجَتَهُ، فَرَحَّبَ بِهِ، ثُمَّ دَخَلَ ثانِیا إلَی المَنصورِ، وَ خَرَجَ وَ عَطاءُ الشُّقرانِیِّ فی کُمِّهِ فَصَبَّهُ فی کُمِّهِ ثُمَّ قال: یا شُقْرانُ، إنَّ الحَسَنَ مِن کُلِّ أحدٍ حَسَنٌ، و إنَّهُ مِنکَ أحسَنُ لِمَکانِک مِنّا، و إنَّ القَبیحَ مِن کُلِّ أحَدٍ قَبیحٌ، وَ هُوَ مِنکَ أقبَحُ لِمَکانِکَ مِنّا . (1)

(2)

شرح نهج البلاغه :در ایام منصور دوانیقی، مقرری پرداخت می شد . شخصی به نام شقرانی از نوادگان شقران، آزاد شده پیامبر صلی الله علیه و آله ، به دربار منصور آمد و چند روز در آنجا اقامت کرد، ولی مقرری اش پرداخت نشد . از قضا، امام صادق علیه السلام از پیش منصور بیرون آمد و شقرانی حاجت خود را با ایشان در میان گذاشت . امام به او خوشامد گفت و به نزد منصور بازگشت و پس از دقایقی برگشت و مقرری شقرانی را که در آستینی داشت، در آستین وی ریخت و فرمود:

ای شقران! خوبی از همگان خوب است امّا از تو خوب تر ؛ به دلیل انتسابت به ما و زشتی، از همگان زشت است، امّا از تو زشت تر؛ به دلیل انتسابت به ما . (3)

ص :161


1- شرح نهج البلاغة : 18/205 .وفیه فَاستَحسَنَ الناسُ ما قالَهُ، وَ ذلِکَ لأَِنَّ الشُقرانِیِّ کانَ صاحِبَ شَرابٍ . قالوا: فَانظُر کَیفَ أحسَنَ السَّعیَ فِی استِنجازِ طَلِبَتِهِ، وَ کَیفَ رَحَّبَ بِهِ وَ أکرَمَهُ مَعَ مَعرِفَتِهِ بِحالِهِ وَ کَیفَ وَعَظَهُ وَ نَهاهُ عَنِ المُنکَرِ عَلی وَجهِ التَّعریضِ! قالَ الزَّمَخشَرِیّ: وَ ما هُوَ إلاّ مِن أخلاقِ الأَنبِیاءِ .
2- (انظر) الأجر: باب 8. الثواب: باب 480. الخُلق: ح 5275 .
3- مردم سخن امام را ستودند _ و این، بدان جهت بود که شقرانی اهل باده نوشی بود _ و گفتند: نیک بنگرید که چگونه جعفر بن محمّد برای به دست آوردن مقرری شقرانی تلاش نیکویی به عمل آورد و از او استقبال کرد و او را بزرگ داشت، با این که حال او را می دانست، و در عین حال، او را پند و اندرز داد و با کنایه و اشاره وی را از انجام منکر باز داشت . زمخشری گفته است: و این، جز از خوی و منش پیامبران نیست .

2901 - مَن یُتَقبَّلُ عَمَلُهُ
2901 - کسی که عملش پذیرفته می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِه لِأبی ذَرٍّ _: یا أبا ذرٍّ ، کُن بِالعَمَلِ بِالتَّقوی أشَدَّ اهتِماما مِنکَ بالعَمَلِ ؛ فَإنَّهُ لا یَقِلُّ عَمَلٌ بِالتَّقوی ، و کَیفَ یَقِلُّ عَمَلٌ یُتَقَبَّلُ ؟ ! یَقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «إنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقینَ» (1) . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّکَ لَن یُتَقَبَّلَ مِن عَمَلِکَ إلاّ ما أخلَصتَ فیهِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :قَلیلُ العَمَلِ مِنَ العاقِلِ مَقبولٌ مُضاعَفٌ ، و کَثیرُ العَمَلِ مِن أهلِ الهَوی و الجَهلِ مَردودٌ. (4)

(5)

2901

کسی که عملش پذیرفته می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : ای ابوذر! در به کار بستن تقوا اهتمام بیشتری به خرج ده تا در خود عمل؛ زیرا هیچ عملی با وجود تقوا اندک نیست. چگونه اندک باشد عملی که پذیرفته می شود؟ خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «جز این نیست که خداوند از تقوا پیشگان می پذیرد».

امام علی علیه السلام :از عمل تو هرگز پذیرفته نشود، مگر آنچه را که در آن اخلاص داشته باشی.

امام کاظم علیه السلام :عمل اندکِ خردمند پذیرفته و دو چندان می شود و عمل بسیار اهل هوس و نادانی ردّ می شود.

2902 - مَن لا یَنفَعُهُ عَمَلُهُ
2902 - کسی که عملش او را سودی نمی بخشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مَن لَم تَکُنْ فیهِ لَم یَقُمْ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصی اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و خُلقٌ یُداری بِهِ النّاسَ ، و حِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ . (6)

2902

کسی که عملش او را سودی نمی بخشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که در هر کس نباشد هیچ یک از اعمالش حاصلی ندارد : ورعی که او را از نافرمانی خداوند عزّ و جلّ باز دارد، خُلق و خویی که به وسیله آن با مردم مدارا کند و بردباری ای که با آن جسارت نادان را دفع کند.

ص :162


1- المائدة : 27 .
2- مکارم الأخلاق : 2/375/2661.
3- غرر الحکم : 3787.
4- تحف العقول : 387.
5- (انظر) الإخلاص : باب 1045. الدِّین : باب 1320. الصلاة : باب 2254. فعل المعروف : باب 8 التقوی : باب 4103.
6- الخصال : 125/121.

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مَن لَم یَکُنَّ فیهِ لَم یَقُمْ لَهُ عَمَلٌ : وَرَعٌ یحَجُزُهُ عَن مَعاصی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و عِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ السَّفیهِ ، و عَقلٌ یُداری بِهِ النّاسَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مَن لَم یَکُنَّ فیهِ أو واحِدَةٌ مِنهُنَّ فَلا تَعتَدَّنَّ بِشَیءٍ مِن عَمَلِهِ : تَقویً یَحجُزُهُ عَن مَعاصی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، أو حِلمٌ یَکُفُّ بِهِ السَّفیهَ ، أو خُلقٌ یَعیشُ بِهِ فِی النّاسِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مَن لَم یَکُنّ فیه لَم یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ : وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصی اللّهِ ، و خُلقٌ یُداری بِهِ النّاس ، و حِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا یَنفَعُ مَعَهُنَّ عَمَلٌ: الشِّرکُ بِاللّهِ ، و عُقوقُ الوالِدَینِ ، و الفِرارُ مِنَ الزَّحفِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما عَمِلَ مَن لَم یَحفَظْ لِسانَهُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که در هر کس نباشد هیچ عملی از او به کارش نمی آید : ورعی که او را از نافرمانی خداوند عزّ و جلّ مانع شود و دانشی که با آن رفتار جاهلانه نابخرد را دفع کند و خردی که بدان با مردم مدارا نماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که هر کس همه یا یکی از آنها را نداشته باشد، نباید به چیزی از عمل خود دل خوش کند : تقوایی که او را از نافرمانی خداوند عزّ و جلّ باز دارد، یا بردباری ای که با آن جلو شخص سبک سر را بگیرد، یا خُلق و خویی که با آن در میان مردم زندگی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که در هر کس نباشد هیچ عملی از او کامل نگردد : پارسایی ای که او را از نافرمانی خدا باز دارد و خویی که به وسیله آن با مردم مدارا کند و بردباری ای که با آن گستاخی نادان را دفع سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که با وجود آنها هیچ عملی سود نمی بخشد : شرک آوردن به خدا، نافرمانی و آزردن پدر و مادر، و گریختن از جهاد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که زبان خود را نگه ندارد، عمل نکرده است.

ص :163


1- تحف العقول : 7.
2- تنبیه الخواطر : 1/90 .
3- الکافی : 2/116/1.
4- کنز العمّال : 43824 و 43937.
5- بحار الأنوار : 77/85.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مِن عَزائمِ اللّهِ فِی الذِّکرِ الحَکیمِ ، الّتی عَلَیها یُثیبُ و یُعاقِبُ و لَها یَرضی و یَسخَطُ : أنَّهُ لا یَنفَعُ عَبدا _ و إن أجهَدَ نَفسَهُ ، و أخلَصَ فِعلَهُ _ أن یَخرُجَ مِنَ الدّنیا لاقِیا رَبَّهُ بِخَصلَةٍ مِن هذهِ الخِصالِ لَم یَتُبْ مِنها : أن یُشرِکَ بِاللّهِ فیما افتَرَضَ عَلَیهِ مِن عِبادَتِهِ ، أو یَشفِیَ غَیظَهُ بِهَلاکِ نَفسٍ ، أو یَعُرَّ بِأمرٍ فَعَلَهُ غَیرُهُ ، أو یَستَنجِحَ (1) حاجَةً إلَی النّاسِ بِإظهارِ بِدعَةٍ فی دِینِهِ ، أو یَلقَی النّاسَ بِوَجهَینِ ، أو یَمشی فیهِم بِلِسانَینِ ، اِعقِلْ ذلکَ ؛ فإنَّ المِثلَ دَلیلٌ عَلی شِبهِهِ . (2)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فی عَمَلٍ إلاّ مَعَ الیَقینِ و الوَرَعِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یَنفَعُ مَعَ الشَّکِّ و الجُحودِ عَمَلٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو نَظَروا [النّاسُ] إلی مَردودِ الأعمالِ مِنَ السَّماءِ ، لَقالوا : ما یَقبَلُ اللّهُ مِن أحَدٍ عَمَلاً! (5)

عنه علیه السلام_ لِعَبّادِ بنِ کَثیرٍ البَصریِّ الصّوفیِّ _: وَیحَکَ یا عَبّادُ ! غَرَّکَ أن عَفَّ بَطنُکَ و فَرجُکَ ؟! إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَقولُ فی کِتابِهِ : «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّهَ و قُولوا قَولاً سَدیدا * یُصلِحْ لَکُم أعْمالَکُم» (6) اِعلَمْ أنَّهُ لا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنکَ شَیئا حَتّی تَقولَ قَولاً عَدلاً . (7)

امام علی علیه السلام :از جمله حکمهایِ قطعیِ خداوند در قرآن حکیم که بر اساس آنها پاداش و کیفر می دهد و به سبب آنها خوشنود می شود و خشم می گیرد این است که بنده _ هر چند خودش را خسته کند و عملش را خالص گرداند _ چنانچه با این خصلتها از دنیا به ملاقات پروردگارش رود و از آنها توبه نکرده باشد بی فایده است : در عبادت خداوند که بر او واجب فرموده است، شریک قرار دهد، یا خشم خود را با کشتن کسی فرو نشاند، یا کسی را به کاری که دیگری کرده لکه دار سازد، یا برای آن که از مردم به نوایی برسد، در دین خویش بدعتی پدید آورد، یا با مردم دو رو و یا دو زبان باشد. در این باره بیندیش؛ زیرا هر مثالی دلیل و نشانگر مشابه خود است.

امام علی علیه السلام :در هیچ عملی خیری نیست، مگر این که با یقین و پارسایی همراه باشد.

امام باقر علیه السلام :با وجود شک و انکار، هیچ عملی سودمند نیست.

امام صادق علیه السلام :اگر [مردم] اعمالی را که از آسمان برگردانده می شود می دیدند، می گفتند : خداوند از هیچ کس عملی را نمی پذیرد.

امام صادق علیه السلام_ به عبّاد بن کثیر بصری صوفی _فرمود : وای بر تو ای عبّاد! از این که شکم و شرمگاهت را پاک نگه داشته ای، مغرور گشته ای! خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود می فرماید : «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و سخنِ درست بگویید، تا خداوند کارهای شما را به صلاح آرد». بدان که خداوند چیزی از تو نپذیرد، مگر این که سخن درست و حقّ بگویی.

ص :164


1- أی یطلب نجاح حاجته .
2- نهج البلاغة : الخطبة 153.
3- غرر الحکم: 10914 .
4- الکافی : 2/400/7.
5- المحاسن : 1/224/399.
6- الأحزاب : 70 و 71 .
7- الکافی : 8/107/81.

عنه علیه السلام :إذا قالَ المُؤمِنُ لِأخیهِ : اُفٍّ ! خَرَجَ مِن وَلایَتِهِ . و إذا قالَ : أنتَ عَدُوّی ! کَفَرَ أحَدُهُما ؛ لِأنَّهُ لا یَقبَلُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن أحَدٍ عَمَلاً فی تَثریبٍ (1) عَلی مُؤمِنٍ نَصیحَةً ، و لا یَقبَلُ من مُؤمِنٍ عَمَلاً و هُوَ یُضمِرُ فی قَلبِهِ عَلَی المُؤمِنِ سُوءا ......... و لَو نَظَروا إلی مَردودِ الأعمالِ مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ لَقالوا : ما یَتَقَبَّلُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن أحَدٍ عَمَلاً . (2)

عنه علیه السلام :لا وَ اللّهِ لا یَقبَلُ اللّهُ شَیئا مِن طاعَتِهِ عَلَی الإصرارِ عَلی شَیءٍ مِن مَعاصیهِ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَقبَلُ اللّهُ مِن مُؤمِنٍ عَمَلاً و هُوَ مُضمِرٌ عَلی أخیهِ المُؤمِنِ سُوءا . (4) (5)

امام صادق علیه السلام :هر گاه مؤمن به برادرش بگوید : اُف بر تو! از محدوده دوستی او بیرون رود و هر گاه بگوید : تو دشمن من هستی! یکی از آن دو کافر باشد ؛ (6) زیرا خداوند عزّ و جلّ از هیچ کس عمل خیر خواهانه ای را نسبت به مؤمن، در صورتی که با سرزنش و به رخ کشیدن خطای او همراه باشد، نمی پذیرد و از هیچ مؤمنی، چنانچه نسبت به مؤمنی سوء نیّت داشته باشد، عملی را قبول نمی کند ......... [مردم ]اگر اعمالی را که از درگاه خداوند عزّ و جلّ برگردانده می شود، می دیدند می گفتند : خداوند عزّ و جلّ از احدی هیچ عملی را نمی پذیرد.

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم که خداوند هیچ طاعتی را، چنانچه با اصرار بر چیزی از نافرمانی و معصیت او همراه باشد، نمی پذیرد.

امام صادق علیه السلام :خداوند از مؤمنی که نسبت به برادر مؤمن خود نیّت بد داشته باشد، هیچ عملی را نمی پذیرد.

ص :165


1- التثریب : توبیخ و تعییر و استقصاء فی اللّوم (مجمع البحرین : 1/240)، و قوله : «نصیحة» إمّا بدل أو بیان لقوله «عملاً» أی لا یقبل من أحد نصیحة لمؤمن یشتمل علی تعییر ، أو مفعول لأجله للتثریب ؛ أی لا یقبل عملاً من أعماله إذا عیّره علی وجه النصیحة فکیف بدونها . (کما فی هامش المصدر).
2- الکافی: 8/ 365/ 556 .
3- الکافی : 2/288/3.
4- الکافی : 2/361/8.
5- (انظر) الریاء : باب 1414. الصلاة : باب 2255 ، 2256. العبادة : باب 2461. الإنفاق : باب 3890. الصدقة : باب 2210.
6- زیرا مؤمن دشمن کافر است نه دشمن مؤمن؛ بنا بر این اگر مخاطب، مؤمن باشد گوینده کافر است و اگر کافر باشد گوینده مؤمن است. همچنین این سخن (تو دشمن من هستی) یا راست است یا دروغ که در هر صورت کفر یکی از طرفین لازم می آید _ م.

2903 - مَن قُبِلَ مِنهُ عَمَلٌ
2903 - کسی که یک عمل او پذیرفته شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا قیلَ لَهُ : کَم تَصَّدَّقُ ؟! أ لا تُمسِکُ ؟ ! _: إنّی و اللّهِ لَو أعلَمُ أنَّ اللّهَ قَبِلَ مِنّی فَرضا واحِدا لَأمسَکتُ ، و لکِنّی وَ اللّهِ ما أدری أقَبِلَ اللّهُ مِنّی شَیئا أم لا ؟ (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قَبِلَ اللّهُ مِنهُ صَلاةً واحِدَةً لَم یُعَذِّبْهُ ، و مَن قَبِلَ مِنهُ حَسَنَهً ......... لَم یُعَذِّبْهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن قَبِلَ اللّهُ مِنهُ حَسَنَةً واحِدَةً لَم یُعَذِّبْهُ أبَدا و دَخَلَ الجَنَّةَ . (3)

(4)

2903

کسی که یک عمل او پذیرفته شود

امام علی علیه السلام_ وقتی به ایشان گفته شد : چقدر صدقه می دهی؟ چرا دست نگه نمی داری؟ _فرمود : به خدا سوگند، اگر می دانستم که خداوند یک واجب از من پذیرفته است، قطعا دست نگه می داشتم، اما به خدا قسم نمی دانم که آیا چیزی از من پذیرفته است یا نه؟

امام صادق علیه السلام :هر که خداوند یک نماز از او بپذیرد، عذابش نکند و از هر که یک کار خوب بپذیرد ......... عذابش نکند.

امام صادق علیه السلام :هر که خداوند یک کار خوب از او بپذیرد، هرگز عذابش نکند و به بهشت رود.

ص :166


1- الغارات : 1/90 و 91، و رواه ابن أبی الحدید فی شرح النهج عن محمّد بن فضیل بن غزوان، قال: قیل لعلیّ علیه السلام : کم تتصدّق؟ کم تخرج مالک؟ أ لا تُمسِک ؟ _ الحدیث _ (کما فی هامش الغارات).
2- الکافی : 3/ 266/ 11 .
3- تنبیه الخواطر : 2/86.
4- (انظر) الصلاة : باب 2259.

2904 - الظّاهِرُ یَعکِسُ ما فِی الباطِنِ
2904 - ظاهر، منعکس کننده باطن است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَمْ أنَّ لِکُلِّ ظاهِرٍ باطِنا عَلی مِثالِهِ ، فَما طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُهُ ، و ما خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُهُ ، و قَد قالَ الرَّسولُ الصّادِقُ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ یُحِبُّ العَبدَ و یُبغِضُ عَمَلَهُ ، و یُحِبُّ العَمَلَ و یُبغِضُ بَدَنَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّعادَةَ و الشَّقاءَ قَبلَ أن یَخلُقَ خَلقَهُ ، فمَن خَلَقَهُ اللّهُ سَعیدا لَم یُبغِضْهُ أبَدا ، و إن عَمِلَ شَرّا أبغَضَ عَمَلَهُ و لَم یُبغِضْهُ ، و إن کانَ شَقِیّا لَم یُحِبَّهُ أبَدا ، و إن عَمِلَ صالِحا أحَبَّ عَمَلَهُ و أبغَضَهُ لِما یَصیرُ إلَیهِ . (2)

(3)

2904

ظاهر، منعکس کننده باطن است

امام علی علیه السلام :بدان که هر آشکاری،نهانی همانند آن دارد؛ بنا بر این، آنچه آشکارش پاک است، نهانش نیز پاک است و آنچه آشکارش پلید است، نهانش نیز پلید است. پیامبرِ راستگو صلی الله علیه و آله ، فرموده است : خداوند، گاه بنده ای را دوست دارد و عملش را دشمن می دارد و گاه عملش را دوست دارد و شخصِ او را دشمن می دارد.

امام صادق علیه السلام :خداوند، پیش از آن که آفریدگان خود را بیافریند، خوشبختی و بدبختی را آفرید. پس، هر که را خداوند خوشبخت بیافریند، هرگز دشمنش ندارد و اگر کار بدی انجام دهد، کارش را دشمن می دارد، اما خود او را دشمن نمی دارد و هر که را بدبخت بیافریند، هرگز دوستش نمی دارد و چنانچه کار نیکی انجام دهد کارش را دوست می دارد و خود او را به سبب سرانجامی که به سوی آن می رود، دشمن می دارد.

2905 - الأعمالُ الَّتی یَنبَغِی الحَذَرُ مِنها
2905 - کارهایی که دوری کردن از آن هاسزاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِحذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یَرضاهُ صاحِبُهُ لِنَفسِهِ ، و یَکرَهُهُ لِعامَّةِ المُسلِمینَ . (4)

2905

کارهایی که دوری کردن از آن ها سزاست

امام علی علیه السلام :از هر کاری که کننده اش آن را برای خود می پسندد و بر مردم مسلمان نمی پسندد، دوری کن.

ص :167


1- نهج البلاغة : الخطبة 154 .
2- الکافی : 1/152/1.
3- (انظر) الشقاوة : باب 2033.
4- شرح نهج البلاغة : 18/41.

عنه علیه السلام :اِحذَرْ کُلَّ عَمَلٍ یُعمَلُ بِهِ فِی السِّرِّ ، و یُستَحی مِنهُ فِی العَلانِیَةِ . (1)

عنه علیه السلام :اِحذَرْ کُلَّ عَمَلٍ إذا سُئلَ عَنهُ صاحِبُهُ أنکَرَهُ أوِ اعتَذَرَ مِنهُ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و کُلَّ عَمَلٍ إذا ذُکِرَ لِصاحِبِهِ أنکَرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و کُلَّ عَمَلٍ یُنَفِّرُ عَنکَ حُرّا ، أو یُذِلّ لَکَ قَدرا ، أو یَجلِبُ عَلَیکَ شَرّا ، أو تَحمِلُ بِهِ إلَی القِیامَةِ وِزرا . (4)

امام علی علیه السلام :از هر کاری که در نهان انجام می شود و در آشکار از انجام آن شرم می شود، دوری کن.

امام علی علیه السلام :از هر کاری که اگر از کننده آن باز خواست شود آن را زشت شمارد، یا از آن پوزش خواهد، دوری کن.

امام علی علیه السلام :بپرهیز از هر کاری که هر گاه به کننده آن یاد آوری شود، به زشتی آن کار اعتراف کند.

امام علی علیه السلام :بپرهیز از هر کاری که آزاده ای را از تو براند، یا قدر و منزلت تو را بکاهد، یا شرّی را برایت به بار آورد، یا به سبب آن بار گناهی را به سوی قیامت بری .

2906 - أدَبُ العَمَلِ
2906 - آداب عمل

الکافی :فیما ناجَی اللّهُ تَعالی بِه موسی علیه السلام : اِعمَلْ کأنَّکَ تَری ثَوابَ عَمَلِکَ؛ لِکَی یَکونَ أطمَعَ لَکَ فی الآخِرَةِ لا مَحالَةَ ، فإنَّ ما بَقِیَ مِنَ الدّنیا کما وَلّی مِنها . (5)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِ مَسعودٍ _: یَا بنَ مَسعودٍ ، إذا عَمِلتَ عَمَلاً فَاعمَلْ بِعِلمٍ و عَقلٍ ، و إیّاکَ و أن تَعمَلَ عَمَلاً بِغَیرِ تَدَبُّرٍ و عِلمٍ ؛ فإنَّهُ جلَّ جَلالُه یَقولُ :

«وَ لا تَکونوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أنْکاثا» (6) . (7)

2906

آداب عمل

الکافی :خداوند متعال در نجوای با موسی علیه السلام فرمود : چنان عمل کن که گویی پاداش عمل خود را به چشم می بینی، تا لا جرم به آخرت بیشتر امید بندی؛ زیرا آنچه از دنیا مانده به مانند همان است که گذشته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابن مسعود _فرمود : ای پسر مسعود! هر گاه عملی انجام دادی، از روی آگاهی و خردمندی انجامش ده و از این که عملی را بدون اندیشه و آگاهی انجام دهی بپرهیز؛ زیرا خداوند، جلّ جلاله، می فرماید : «و مانند آن زنی مباشید که رشته ای را که محکم تافته بود، پنبه کرد».

ص :168


1- نهج البلاغة: الکتاب 69.
2- نهج البلاغة : الکتاب 69.
3- بحار الأنوار : 71/369/19.
4- غرر الحکم : 2727.
5- الکافی : 8/46/8.
6- النحل : 92 .
7- مکارم الأخلاق : 2/361/2660.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا فَاعمَلوا فِی الرَّغبَةِ کَما تَعمَلونَ فِی الرَّهبَةِ . (1)

عنه علیه السلام :اِعمَلْ عَمَلَ مَن یَعلَمُ أنَّ اللّهَ مُجازیهِ بِإساءَتِهِ و إحسانِهِ . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :اِعمَلْ عَمَلَ رَجُلٍ یَعلَمُ أنَّهُ مَأخوذٌ بِالإجرامِ ، مَجزِیٌّ بِالإحسانِ . (3)

امام علی علیه السلام :هان! در حال رغبت، همان گونه عمل کنید که در حال ترس عمل می کنید.

امام علی علیه السلام :همانند کسی کار کن که می داند خداوند کار نیک و بد او را پاداش می دهد.

امام حسین علیه السلام :همانند آن مردی کار کن که می داند در برابر گناه مؤاخذه می شود و در برابر کار نیک پاداش می گیرد.

2907 - ما یَنبَغِی الاتِّکالُ عَلَیهِ فِی النَّجاةِ
2907 - آنچه برای نجات و رستگاری سزاواراست به آن تکیه شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِعلَموا أنَّهُ لَن یَنجُوَ أحَدٌ مِنکُم بِعَمَلِهِ ، و لا أنا ، إلاّ أن یَتَغَمَّدَنِیَ اللّهُ بِرَحمَةٍ مِنهُ و فَضلٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ......... لا یَتَّکِلِ العامِلونَ (المُؤمِنونَ) عَلی أعمالِهِمُ الّتی یَعمَلونَها لِثَوابی ؛ فإنَّهُم لَوِ اجتَهَدوا و أتعَبوا أنفُسَهُم أعمارَهُم فی عِبادَتی کانوا مُقَصِّرینَ غَیرَ بالِغینَ فی عِبادَتِهِم کُنهَ عِبادَتی فیما یَطلُبونَ عِندی مِن کَرامَتی ، وَ النَّعیمِ فی جِنانی ، وَ لکِنْ بِرحمَتی فَلْیَثِقوا . (5)

2907

آنچه برای نجات و رستگاری سزاوار است به آن تکیه شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که هیچ یک از شما با عمل خود هرگز نجات نیابد و همچنین خود من، مگر این که فضل و رحمت خداوند شامل حالم شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود : ......... عمل کنندگان (مؤمنان) به اعمالی که برای کسب ثواب من انجام می دهند، تکیه نکنند؛ چه، اگر تمام عمرشان را در عبادت من بکوشند و خود را به رنج و زحمت اندازند باز هم در عبادتشان کوتاهی کرده اند و به کُنهِ عبادتم که بدان، کرامت نزد من و نعمتهای بهشتم را می جویند، نرسند، بلکه باید به رحمت و بخشایش من تکیه کنند.

ص :169


1- نهج البلاغة: الخطبة28.
2- غرر الحکم : 2352.
3- بحار الأنوار : 78/127/10.
4- کنز العمّال : 5314.
5- التمحیص : 57/115.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: فَهُم لِأنفُسِهِم مُتَّهِمونَ ، و مِن أعمالِهِم مُشفِقونَ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : خود را متّهم می سازند و از کرده های خویش هراسانند.

2908 - شِدَّةُ الحاجَةِ إلَی العَمَلِ فِی القِیامَةِ
2908 - نیاز شدید به عمل در قیامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو کانَ لِرَجُلٍ عَمَلُ سَبعینَ نَبِیّا لاَستَقَلَّ عَمَلَهُ ، مِن شِدَّةِ ما یَری یَومَئذٍ [ یَعنی یَومَ القِیامَةِ ] . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنَّ رَجُلاً جُرَّ عَلی وَجهِهِ مِن یَومَ وُلِدَ إلی یَومَ یَموتُ هَرِما فی طاعَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ لَحَقَّرَ ذلکَ یَومَ القِیامَةِ ، و لَوَدَّ أنَّهُ یُرَدُّ إلَی الدّنیا کَیما یَزدادَ مِنَ الأجرِ و الثَّوابِ . (4)

(5)

2908

نیاز شدید به عمل در قیامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر انسان عملِ هفتاد پیامبر را [با خود ]داشته باشد، از سختی آنچه در آن روز _ یعنی روز رستاخیز _ می بیند باز اعمال خود را اندک می شمارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر شخص از روزی که به دنیا می آید تا روزی که پیر می شود و می میرد، در طاعت خداوند عزّ و جلّ با صورتش بر زمین کشیده شود، این همه سختی را در روز قیامت ناچیز خواهد شمرد و دوست خواهد داشت که به دنیا باز گردانده شود تا بر اجر و پاداش خود اضافه کند.

ص :170


1- نهج البلاغة : الخطبة 193.
2- (انظر) العبادة : باب 2463.
3- بحار الأنوار : 77/82.
4- کنز العمّال : 43120.
5- (انظر) العُجب : باب 2481.

2909 - دَورُ صَلاحِ الإنسانِ فی حِفظِ مَن تَعَلَّقَ بِهِ
2909 - نقش پاکی انسان در نگهداری آنچه متعلّق به اوست

الکتاب:

«وَ أمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحا فَأرادَ رَبُّکَ أنْ یَبْلُغا أشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنْزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ» . (1)

الحدیث:

تفسیر العیاشی :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : إنَّ اللّهَ لَیُصلِحُ بِصَلاحِ الرَّجُلِ المُؤمِنِ وُلدَهُ ، و وُلدَ وُلدِهِ ، و یَحفَظُهُ فی دُوَیرَتِهِ ، و دُوَیراتٍ حَولَهُ ، فَلا یَزالونَ فی حِفظِ اللّهِ لِکَرامَتِهِ عَلَی اللّهِ . ثُمَّ ذَکَرَ الغُلامَینِ ، فقالَ : «و کانَ أبوهُما صالِحا» أ لَم تَرَ أنَّ اللّهَ شَکَرَ صَلاحَ أبَوَیهِما لَهُما ؟! (2)

(3)

2909

نقش پاکی انسان در نگهداری آنچه متعلّق به اوست

قرآن :

«و امّا آن دیوار، از آنِ دو پسر یتیم از مردم این شهر بود و در زیرش گنجی قرار داشت از آنِ پسران و پدرشان مردی صالح بود. از این رو، پروردگار تو خواست آن دو به حدّ رشد رسند و گنج خود را بیرون آورند و این از روی رحم و مهربانی پروردگار تو بود».

حدیث :

تفسیر العیاشی :امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند به سبب صالح بودن مردِ مؤمن فرزندِ او و نواده اش را صالح می گرداند و او را در اتاقک خودش و اتاقکهای پیرامونش حفظ می کند. پس، آنان همواره در پناه خدا هستند؛ زیرا که آن مردِ مؤمن نزد خداوند گرامی است.

سپس حضرت داستان آن دو پسر بچه را نقل کرد و فرمود :«پدر آن دو مردی صالح بود»، آیا نمی بینی که خداوند به خاطر پاکی پدرشان به آن دو پاداش داد؟!

2910 - إتقانُ العَمَلِ
2910 - محکم کاری

2910

إتقانُ العَمَلِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یُحِبُّ إذا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً أن یُتقِنَهُ . (4)

2910

محکم کاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال دوست دارد که هرگاه فردی از شما کاری می کند آن را درست (بی عیب) انجام دهد.

ص :171


1- الکهف : 82.
2- تفسیر العیّاشی : 2/337/63.
3- (انظر) العمل: باب 2893. بحار الأنوار : 71 / 236 باب 68.
4- کنز العمّال : 9128.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی یُحِبُّ مِنَ العامِلِ إذا عَمِلَ أن یُحسِنَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا ماتَ إبراهیمُ ابنُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله رَأی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فی قَبرِهِ خَلَلاً فسَوّاهُ بِیَدِهِ، ثُمَّ قالَ : إذا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً فَلْیُتقِنْ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَزَلَ حَتّی لَحَدَ سَعدَ بنَ مُعاذٍ و سَوَّی اللَّبِنَ عَلَیهِ ، و جَعَلَ یَقولُ : ناوِلْنی حَجَرا ، ناوِلْنی تُرابا رَطْبا ، یَسُدُّ بِهِ ما بَینَ اللَّبِنِ ، فلَمّا أن فَرَغَ و حَثا التُرابَ عَلَیهِ و سَوّی قَبرَهُ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّی لَأعلَمُ أنَّهُ سَیَبلی و یَصِلُ إلَیهِ البَلاءُ ، و لکِنَّ اللّهَ یُحِبُّ عَبدا إذا عَمِلَ عَمَلاً أحکَمَهُ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال از کننده کار این را دوست دارد که وقتی کاری می کند آن را به خوبی انجام دهد.

امام صادق علیه السلام :چون ابراهیم فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درگذشت، پیامبر در گور او شکافی دید و آن را با دست پر و هموار کرد. سپس فرمود : هرگاه کسی از شما کاری کرد، محکم کاری کند.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پایین رفت تا سعد بن معاذ را در لحد گذارد و روی آن خشت بچیند و مرتب می فرمود : سنگ بده، گل بده و با آنها درز خشتها را پر می کرد. وقتی کار تمام شد و روی لحد خاک ریخت و قبر را هموار کرد فرمود : من می دانم که بزودی این فرسوده و خراب می شود، اما خداوند بنده ای را دوست دارد که چون کاری انجام دهد، آن را درست انجام دهد.

2911 - النَّوادِرُ
2911 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قَد خَطَبَ فی حِجَّةِ الوَداعِ _: یا أیُّها النّاسُ ، وَ اللّهِ ما مِن شَیءٍ یُقَرِّبُکُم مِنَ الجَنَّةِ و یُباعِدُکُم مِنَ النّارِ إلاّ و قَد أمَرتُکُم بِهِ ، و ما مِن شَیءٍ یُقَرِّبُکُم مِنَ النّارِ و یُباعِدُکُم مِنَ الجَنَّةِ إلاّ و قَد نَهَیتُکُم عَنهُ. (5)

2911

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در خطبه حجّة الوداع _فرمود : ای مردم! به خدا سوگند هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از آتش دوزخ دور گرداند، مگر این که شما را به آن فرمان دادم و هیچ چیزی نیست که شما را به آتش دوزخ نزدیک و از بهشت دور سازد، مگر این که شما را از آن باز داشتم.

ص :172


1- کنز العمّال : 9129.
2- وسائل الشیعة : 2/883/1.
3- وسائل الشیعة : 2/884/2.
4- (انظر) الإحسان : باب 871.
5- الکافی : 2/74/2.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَتّانَ ما بَینَ عَمَلَینِ : عَمَلٍ تَذهَبُ لَذَّتُهُ و تَبقی تَبِعَتُهُ ، و عَمَلٍ تَذهَبُ مَؤونَتُهُ و یَبقی أجرُهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّما یُستَدَلُّ عَلَی الصّالِحینَ بِما یُجری اللّهُ لَهُم عَلی ألسُنِ عِبادِهِ ، فَلْیَکُنْ أحَبَّ الذَّخائرِ إلَیکَ ذَخیرَةُ العَمَلِ الصّالِحِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أنِفَ مِن عَمَلِهِ اضطَرَّهُ ذلکَ إلی عَمَلٍ خَیرٍ مِنهُ . (3)

عنه علیه السلام :فی کُلِّ وَقتٍ عَمَلٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَمِلَ لِدینِهِ کَفاهُ اللّهُ أمرَ دُنیاهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن قَصَّرَ فِی العَمَلِ ابتُلِیَ بِالهَمِّ . (6)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :القَصدُ إلَی اللّهِ تَعالی بِالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمالِ . (7)

امام علی علیه السلام :چه بسیار تفاوت است میان دو عمل : عملی که لذّتش می رود و رنجش می ماند و عملی که رنج و زحمتش می رود و پاداش آن می ماند.

امام علی علیه السلام :مردمان نیکوکار از سخنانی شناخته شوند که خداوند درباره آنان بر زبان بندگان خویش جاری می سازد؛ بنا بر این، باید دوست داشتنی ترین اندوخته در نظر تو، اندوخته کار نیک باشد.

امام علی علیه السلام :هر که از کاری که می کند راضی نباشد این امر او را به انجام کاری بهتر از آن وا می دارد.

امام علی علیه السلام :در هر زمانی، کاری [مناسب آن زمان ]هست.

امام علی علیه السلام :هر که برای دین خود کار کند، خداوند امر دنیای او را کفایت فرماید.

امام علی علیه السلام :هر که در عمل کوتاهی کند، به اندوه گرفتار آید.

امام جواد علیه السلام :با دلها به سوی خداوند متعال رهسپار شدن رساننده تر به مقصد است تا با خسته کردن اعضا و جوارح با اعمال.

ص :173


1- نهج البلاغة : الحکمة 121.
2- نهج البلاغة: الکتاب53.
3- غرر الحکم : 8619.
4- غرر الحکم : 6458.
5- نهج البلاغة : الحکمة 423.
6- نهج البلاغة : الحکمة 127.
7- الدرّة الباهرة : 39.

ص :174

370 - عَرضُ الأعمال

370 - عرضه اعمال
اشاره

(1)

ص :175


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 17 / 130 باب 7 «عرض الأعمال علی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ». بحار الأنوار : 23 / 333 باب 20 «عرض الأعمال علَی الأئمّة علیهم السلام ». وسائل الشیعة : 11 / 386 باب 101 «وجوب الحذر من عرض العمل علَی اللّه و رسوله و الأئمّة علیهم السلام ».

2912 - عَرضُ الأعمالِ عَلَی اللَّهِ
2912 - عرضه شدن اعمال بر خدا

الکتاب :

«وَ سَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تُعرَضُ الأعمالُ یَومَ الاثنَینِ و الخَمیسِ ، فمِن مُستَغفِرٍ فیُغفَرُ لَهُ ، و مِن تائبٍ فیُتابُ عَلَیهِ، و یُرَدُّ أهلُ الضَّغائنِ بِضَغائنِهِم حَتّی یَتوبوا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَطَّلِعُ اللّهُ إلی جَمیعِ خَلقِهِ لَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، فیَغفِرُ لِجَمیعِ خَلقِهِ إلاّ لِمُشرِکٍ أو مُشاحِنٍ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :إنَّ أعمالَ هذهِ الاُمَّةِ ما مِن صَباحٍ إلاّ و تُعرَضُ عَلَی اللّهِ تَعالی . (4)

2912

عرضه شدن اعمال بر خدا

قرآن :

«و بزودی خداوند کار شما را می بیند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز دو شنبه و پنج شنبه، اعمال عرضه می شود. گناهان آمرزش خواه آمرزیده می شود و توبه توبه گر پذیرفته می گردد و کینه های کنیه ورزان برگردانده می شود تا توبه کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبِ نیمه شعبان، خداوند به همه آفریدگانش می نگرد و جمیع خلقش را می آمرزد، بجز مشرک یا کینه ورز را.

امام حسین علیه السلام :هر بامداد اعمال این امّت بر خداوند متعال عرضه می شود.

ص :176


1- التوبة: 94.
2- الترغیب و الترهیب : 3/458/17.
3- الترغیب و الترهیب : 3/459/18.
4- عیون أخبار الرضا : 2 / 44 / 156.

2913 - عَرضُ الأعمالِ عَلی رَسولِ اللَّهِ
2913 - عرضه شدن اعمال بر پیامبر خدا

الکتاب :

«وَ سَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إلَی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ» . (1)

«وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدا» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أعمالَکُم تُعرَضُ عَلَیَّ کُلَّ یَومٍ ، فَما کانَ مِن حَسَنٍ استَزَدتُ اللّهَ لَکُم ، و ما کانَ مِن قَبیح استَغفَرتُ اللّهَ لَکُم . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أعمالَ العِبادِ تُعرَضُ عَلی رُسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُلَّ صَباحٍ أبرارِها و فُجّارِها ، فَاحذَروا فَلْیَستَحْیِ أحَدُکُم أن یُعرَضَ عَلی نَبِیِّهِ العَمَلُ القَبیحُ . (4)

عنه علیه السلام :تُعرَضُ الأعمالُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أعمالُ العِبادِ کُلَّ صَباحٍ أبرارِها و فُجّارِها ، فَاحذَروها ؛ و هُوَ قَولُ اللّهِ تَعالی : «اِعْمَلوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُم وَ رَسولُهُ» . (5)

2913

عرضه شدن اعمال بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله

قرآن :

«و بزودی خدا و پیامبر او کار شما را می بینند.آن گاه به سوی دانای نهان و آشکار باز گردانده می شوید و از آنچه انجام می دادید به شما خبر می دهد».

«اینچنین شما را امّت میانه قرار دادیم تا بر مردمان گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کارهای شما هر روز به من نشان داده می شود. اگر خوب باشد، از خدا می خواهم بر کارهای شما بیفزاید و اگر زشت باشد، برایتان از خدا آمرزش می طلبم.

امام صادق علیه السلام :هر بامداد کارهای بندگان، از نیک و بد، به رؤیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می رسد. بنا بر این، به هوش باشید و هر یک از شما باید شرم کند از این که کار زشت بر پیامبرش عرضه کند.

امام صادق علیه السلام :در هر بامداد کارهای نیک و بد بندگان بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرضه می شود. پس مواظب باشید. و همین است معنای سخن خداوند متعال : «عمل کنید؛ زیرا بزودی خدا و رسول او عمل شما را می بینند».

ص :177


1- التوبة : 94.
2- البقرة : 143.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/191/582.
4- بحار الأنوار : 17/149/44.
5- الکافی : 1/219/1.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ الأعمالَ تُعرَضُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أبرارَها و فُجّارَها . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام :کارها، از نیک و بد، به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نشان داده می شود.

2914 - عَرضُ الأعمالِ عَلَی الأئِمَّةِ
2914 - عرضه شدن اعمال بر ائمّه

الکتاب :

«وُ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إلَی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» . (3)

«فَکَیْفَ إذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلَی هؤُلاءِ شَهِیدا» . (4)

(5)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «فَکَیْفَ إذا جِئْنا مِن کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ ......... » _: نَزَلَت فی اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله خاصَّةً ؛ فی کُلِّ قَرنٍ مِنهُم إمامٌ مِنّا شاهِدٌ عَلَیهِم ، و مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله شاهِدٌ عَلَینا . (6)

2914

عرضه شدن اعمال بر ائمّه علیهم السلام

قرآن :

«بگو : عمل کنید، خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید و نزد خدای دانای نهان و آشکار برده خواهید شد و او از آنچه می کردید آگاهتان خواهد ساخت».

«چگونه خواهد بود آن گاه که از هر امّتی گواهی بیاوریم و تو را بر این امّت به گواهی فرا خوانیم».

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «چگونه خواهد بود آن گاه که از هر امّتی گواهی بیاوریم ......... » _فرمود : این آیه در خصوص امّت محمّد صلی الله علیه و آله نازل شده است. در هر نسلی از این امت امامی از ما بر ایشان گواه و ناظر است و محمّد صلی الله علیه و آله بر ما گواه می باشد.

ص :178


1- الکافی : 1/220/6.
2- (انظر) بحار الأنوار : 17 / 130 باب 7.
3- التوبة : 105.
4- النساء : 41.
5- (انظر) النحل: 84 ، 89 ، القصص: 75.
6- الکافی : 1/190/1.

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِه تَعالی : «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطا ......... » _: نَحنُ الاُمَّةُ الوُسطی ، و نَحنُ شُهَداءُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ و حُجَجُهُ فی أرضِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ و زُرارَةُ عَن عَرضِ الأعمالِ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: ما فیهِ شَکٌّ ، ثُمَّ تَلا هذهِ الآیَةَ : «وَ قُلِ اعْمَلوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسولُهُ و المُؤمِنونَ» قالَ : إنَّ للّهِِ شُهَداءَ فی أرضِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالی : «وَ قُلِ اعْمَ_ل_وا فَسَیَ_رَی اللّهُ عَمَلَکُ_مْ وَ رَس_ولُ_هُ وَ المُؤمِنونَ» _: إیّانا عَنی. (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: هُمُ الأئمَّةُ . (4)

الأمالی للطوسی عن سعیدِ بنِ مسلمٍ عن داوودَ بنِ کثیر الرَّقّی :کُنتُ جالسا عندَ أبی عَبد اللّهِ علیه السلام ، إذ قالَ مُبتَدِئا : یا داوودُ، لَقَد عُرِضَت عَلَیَّ أعمالُکُم یَومَ الخَمیسِ ، فَرأیتُ فیما عُرِضَ عَلیَّ مِن عَمَلِکَ صِلَتَکَ لاِبنِ عَمِّکَ فُلانٍ ، فسَرَّنی ذلکَ ، إنّی عَلِمتُ صِلَتَکَ لَهُ أسرَعَ لِفَناءِ عُمرِهِ و قَطعِ أجَلِهِ . قالَ داوودُ : و کانَ لی ابنُ عَمٍّ مُعانِدا ناصِبا خَبیثا بَلَغَنی عَنهُ و عَن عِیالِهِ سُوءُ حالٍ ، فصَکَکتُ لَهُ بِنَفَقَةٍ قَبلَ خُروجی إلی مَکَّةَ ، فلَمّا صِرتُ فِی المَدینَةِ أخبَرَنی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام بِذلکَ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از آیه «اینچنین شما را امتّی میانه قرار دادیم ......... » _فرمود : ما هستیم امّت میانه و ماییم گواهان خدا بر خلقش و حجّتهای او در زمینش.

امام صادق علیه السلام_ وقتی که محمّد بن مسلم و زراره از امام علیه السلام درباره عرضه اعمال بر پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کردند _فرمود : شکّی در آن نیست. سپس این آیه را تلاوت کرد :«بگو : عمل کنید، خدا و پیامبر او و مؤمنان اعمال شما را خواهند دید». فرمود : راستی که خداوند را در روی زمینش گواهانی است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «بگو : عمل کنید، بزودی خدا و پیامبر او و مؤمنان عمل شما را می بینند» _فرمود : مقصود [از مؤمنان] ما هستیم.

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : آنان ائمّه هستند.

الأمالی للطوسی :سعید بن مسلم بنقل از داوود بن کثیر گفت : نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم که حضرت بی مقدمه فرمود : ای داوود! روز پنجشنبه اعمال شما به من عرضه شد. در میان کارهایی که از تو به رؤیت من رسید، کمکی بود که به پسر عمویت، فلانی، کردی و من از این کار خوشحال شدم. این صله و کمک تو نابودی عمر او و کوتاه شدن اجلش را سرعت بخشید. داوود می گوید : پسر عمویی داشتم که فردی معاند و دشمن اهل بیت و پلید بود. خبردار شدم که او و خانواده اش در وضع مالی بدی به سر می برند. لذا پیش از آن که راهی مکّه شوم، مبلغی خرجی برایش حواله کردم. چون به مدینه رفتم، [حضرت ]ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) مرا از این کار خبر داد.

ص :179


1- الکافی : 1/190/2.
2- بحار الأنوار : 23/348/51.
3- بحار الأنوار : 23/337/6.
4- الکافی : 1/219/2.
5- الأمالی للطوسی : 413/929.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قَد قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ أبانَ لَهُ : إنَّ قَوما مِن مَوالیکَ سَألونی أن تَدعُوَ اللّهَ لَهُم _: وَ اللّهِ إنّی لَأعرِضُ أعمالَهُم عَلَی اللّهِ فی کُلِّ یَومٍ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام_ وقتی عبد اللّه بن ابان عرض کرد : گروهی از دوستان شما از من خواسته اند که از شما تقاضا کنم برایشان دعا کنید _فرمود : به خدا قسم هر روز اعمال آنها را بر خدا عرضه می کنم.

ص :180


1- وسائل الشیعة : 11/392/25.
2- (انظر) بحار الأنوار : 23 / 333 باب 20.

371 - کتابُ الأعمال

371 - نامه اعمال
اشاره

(1)

(2)

ص :181


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 319 باب 17 «إنّ الملائکة یکتبون أعمال العباد».
2- انظر: عنوان 113 «الحساب»، 194 «المراقبة» ، 494 «الملائکة». المعاد (صفة المحشر) : باب 2945.

2915 - کِتابُ الأعمالِ
2915 - نامه اعمال

الکتاب :

«هَذَا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَاتَّقوا اللّهَ الّذی أنتُم بِعَینهِ ، و نَواصیکُم بِیَدِهِ ، و تَقَلُّبُکُم فی قَبضَتِهِ ، إن أسرَرتُم عَلِمَهُ ، و إن أعلَنتُم کَتَبَهُ ، قَد وَکَّلَ بِذلکَ حَفَظَةً کِراما ، لا یُسقِطونَ حَقّا ، و لا یُثبِتونَ باطِلاً . (3)

عنه علیه السلام :صاحِبُ الیَمینِ یَکتُبُ الحَسَناتِ ، و صاحِبُ الشِّمالِ یَکتُبُ السَّیِّئاتِ ، و مَلَکا النَّهارِ یَکتُبانِ عَمَلَ العَبدِ بِالنَّهارِ ، و مَلَکا اللَّیلِ یَکتُبانِ عَمَلَ العَبدِ فِی اللَّیلِ . (4) (5)

2915

نامه اعمال

قرآن :

«این نوشته ماست که به حق سخن می گوید؛ زیرا ما کارهایی را که می کردید می نوشتیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :بترسید از خدایی که زیر نظر او هستید و اختیارتان در دست او و دگرگونی احوال و حرکات و سکنات شما در کف اوست. اگر چیزی را پنهان کنید، آن را می داند و اگر آشکار کنید، آن را می نویسد. نگهبانانی بزرگوار را بر این کار گماشته است که حقّی را از قلم نمی اندازند و چیزی را به ناحق ثبت نمی کنند.

امام علی علیه السلام :فرشته دست راست کارهای نیک را می نویسد و فرشته دست چپ گناهان را و دو فرشته روز، اعمال روز بنده را می نویسند و دو فرشته شب، اعمال شب او را می نگارند.

ص :182


1- الجاثیة : 29.
2- (انظر) الأنعام : 61 ، یونس : 21 ، الرعد : 11 ، الأنبیاء : 21 ، مریم : 79 ، المؤمنون : 62 ، یس : 12 ، ق : 17 ، 18 ، القمر : 25 ، 53 ، الإنفطار : 10 _ 12 ، الطارق : 4.
3- نهج البلاغة : الخطبة 183.
4- بحار الأنوار : 5/327/22.
5- (انظر) المعاد (صفة المحشر) : باب 2945. الملائکة : باب 3653.

2916 - تَجَسُّمُ الأعمالِ
2916 - تجسّم اعمال

الکتاب :

«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرا یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا یَرَهُ» . (1)

«یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أمَدا بَعِیدا وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ اللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ» . (2)

الحدیث :

جَبرَئیلُ علیه السلام_ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و هُوَ یَعِظُهُ _: یا مُحَمَّدُ ، أحبِبْ مَن شِئتَ فإنَّکَ مُفارِقُهُ ، وَ اعمَلْ ما شِئتَ فإنَّکَ مُلاقیهِ . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: یا مُحَمَّدُ، عِشْ ما شِئتَ فَإنَّکَ مَیِّتٌ ، و أحبِبْ مَن أحبَبتَ فإنَّکَ مُفارِقُهُ ، وَ اعمَلْ ما شِئتَ فإنَّکَ مُلاقیهِ . (4)

2916

تجسّم اعمال

قرآن :

«هر کس هم سنگ ذره ای نیکی کرده باشد، آن را می بیند. و هر کس هم سنگ ذره ای بدی کرده باشد، آن را می بیند».

«روزی که هر کس کارهای نیک و کارهای بد خود را در برابر خویش حاضر بیند، آرزو کند که ای کاش میان او و کردار بدش فاصله ای دور بود. خداوند شما را از خودش بر حذر می دارد. و خدا به بندگانش مهربان است».

حدیث :

جبرئیل علیه السلام_ در مقام اندرز به پیامبر صلی الله علیه و آله _گفت : ای محمّد! هر که را خواهی دوست بدار، اما بدان که تو از او جدا می شوی، و هر کاری که می خواهی بکن، اما بدان که آن را دیدار خواهی کرد.

جبرئیل علیه السلام_ در مقام پند و اندرز به پیامبر صلی الله علیه و آله _گفت : ای محمّد! هر چه می خواهی زندگی کن، سرانجام می میری. هر کس را می خواهی دوست بدار، سرانجام از او جدا می شوی. و هر کاری که می خواهی بکن، اما بدان که آن را دیدار خواهی کرد.

ص :183


1- الزلزلة : 7 ، 8.
2- آل عمران : 30.
3- بحار الأنوار : 71/188/54.
4- کنز العمّال : 42114.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لقَیسِ بنِ عاصِمٍ و هُوَ یَعِظُهُ _: إنَّهُ لا بُدَّ لَکَ یا قَیسُ مِن قَرینٍ یُدفَنُ مَعَکَ و هُوَ حَیٌّ ، و تُدفَنُ مَعَهُ و أنتَ مَیِّتٌ ، فإن کانَ کَریما أکرَمَکَ ، و إن کانَ لَئیما أسلَمَکَ ، ثُمَّ لا یُحشَرُ إلاّ مَعَکَ ، و لا تُبعَثُ إلاّ مَعَهُ ، و لا تُسألُ إلاّ عَنهُ ، و لا تَجعَلْهُ إلاّ صالِحا ، فإنَّهُ إن صَلُحَ أنِستَ بِه ، و إن فَسَدَ لا تَستَوحِشُ إلاّ مِنهُ ، و هُوَ فِعلُکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ فی صورَةٍ حَسَنَةٍ ، فیَقولُ لَهُ : ما أنتَ فَوَ اللّهِ إنّی لَأراکَ امرَأَ الصِّدقِ ؟ ! فیَقولُ لَهُ : أنا عَمَلُکَ ، فیَکونُ لَهُ [نورا أو قائدا (2) ] إلَی الجَنَّةِ . و إنَّ الکافِرَ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ فی صورَةٍ سَیِّئَةٍ ، و بِشارَةٍ سَیِّئَةٍ فیَقولُ : مَن أنتَ فَوَ اللّهِ إنّی لَأراکَ امرَأَ السَّوءِ ؟ ! فیَقولُ : أنا عَمَلُکَ ، فیَنطَلِقُ بِهِ حَتّی یَدخُلَ النّارَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تَعالی : «یَومَ یُنْفَخُ فی الصُّورِ فَتَأتونَ أفْواجا» (4) _: یُحشَرُ عَشرَةُ أصنافٍ مِن اُمَّتی أشتاتا ......... فأمّا الّذینَ عَلی صورَةِ القِرَدَةِ فَالقَتّاتُ مِنَ النّاسِ ، و أمّا الّذینَ عَلی صورَةِ الخَنازیرِ فَأهلُ السُّحتِ ، و أمّا المُنَکَّسونَ عَلی رُؤوسِهِم فَآکِلَةُ الرِّبا ، وَ العُمیُ الجائرونَ فِی الحُکمِ ، و الصُّمُّ و البُکمُ المُعجَبونَ بِأعمالِهِم ، و الّذینَ یَمضَغونَ بِألسِنَتِهِم فَالعُلَماءُ و القُضاةُ الّذینَ خالَفَ أعمالُهُم أقوالَهُم ، و المُقَطَّعَةُ أیدیهِم و أرجُلُهُمُ الّذینَ یُؤذونَ الجِیرانَ ، و المُصَلَّبونَ عَلی جُذوعٍ مِن نارٍ فَالسُّعاةُ بِالنّاسِ إلَی السُّلطانِ ، و الّذینَ أشَدُّ نَتْنا مِنَ الجِیَفِ فَالّذینَ یَتَمَتَّعونَ بِالشَّهَواتِ و اللَّذّاتِ و یَمنَعونَ حَقَّ اللّهِ فی أموالِهِم ، و الَّذینَ یَلبِسونَ الجُبابَ فأهلُ الفَخرِ و الخُیَلاءِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرز به قیس بن عاصم _فرمود : ای قیس! ناچار تو را همدمی است که با تو دفن می شود و او زنده است و تو با او دفن می شوی در حالی که تو مرده ای. اگر کریم و بزرگوار باشد تو را گرامی می دارد و اگر پست و فرومایه باشد، تو را تسلیم می کند. سپس آن همدم جز با تو محشور نمی شود و تو جز با آن برانگیخته نمی شوی و جز درباره او از تو بازخواست نمی شود، پس آن را جز شایسته و صالح قرار مده؛ زیرا اگر خوب باشد، با وی انس می گیری و اگر بد باشد، جز از او وحشت نمی کنی. و آن همدم، کردار توست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن هر گاه از گور خود بیرون آید، عملش به صورتی زیبا در برابرش مجسّم می شود. مؤمن به او می گوید : تو کیستی؟به خدا قسم که تو را شخص خوب و درستی می بینم! او می گوید : من کردار تو هستم.پس،برای او نوری می شود یا راهبری به سوی بهشت. و کافر چون از گورش بیرون آید کردارش به صورتی زشت و نویدی بد در برابرش مجسم می شود. او می گوید : تو کیستی؟ به خدا قسم که تو را بد شخصی می بینم! و او می گوید : من کردار تو هستم. پس، او را می برد و به آتش می افکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «روزی که در صور دمیده شود گروه گروه بیایید» _فرمود : ده گروه از امّت من به صورت پراکنده محشور می شوند ......... و امّا کسانی که به صورت بوزینه محشور می شوند مردمان سخن چینند، امّا کسانی که به صورت خوک محشور می شوند حرام خوارانند، و امّا کسانی که به صورت وارونه محشور می شوند ربا خوارانند، و کسانی که نابینا محشور می شوند آنانند که در حکم دادن حق کشی می کنند، و کسانی که کر و لال محشور می شوند آنانند که به اعمال خود مغرورند، و کسانی که زبانهایشان را می جوند، عالمان و قاضیانی هستند که کردارشان بر خلاف گفتارشان است، و کسانی که دست و پا بریده محشور می شوند آنانند که همسایگان خود را می آزارند، و به دار آویختگانِ بر شاخه های آتش آنانند که نزد حکمران از مردم سعایت می کنند، و کسانی که بد بوتر از مردارند آنانند که در پی شهوتها و لذّتها می روند و حق خدا را از اموال خود نمی پردازند، کسانی که جُبّه پوشیده محشور می شوند فخر فروشان و متکبّرانند.

ص :184


1- معانی الأخبار : 233/1.
2- فی المصدر «نورٌ» أو «قائهٌ» .
3- کنز العمّال : 38963.
4- النبأ : 18 .
5- مجمع البیان : 10/642 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعمالُ العِبادِ فی عاجِلِهِم نَصبُ أعیُنِهِم فی آجالِهِم . (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَأخوذِ عَلی الغِرَّةِ عِندَ المَوتِ _: ثُمَّ حَمَلوهُ إلی مَخَطٍّ (مَحَطٍّ) فی الأرضِ ، فأسلَموهُ فیهِ إلی عَمَلِهِ . (2)

امام علی علیه السلام :کارهایی که بندگان در دنیا می کنند، در آخرت فرا پیش چشمان آنهاست.

امام علی علیه السلام_ در وصف غافلگیر شدگان هنگام مرگ _فرمود : سپس او را تا منزلی در دل زمین می برند و در آن جا او را به عملش می سپارند.

ص :185


1- نهج البلاغة : الحکمة 7.
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا وُضِعَ المَیِّتُ فی قَبرِهِ مُثِّلَ لَهُ شَخصٌ فقالَ لَهُ : یا هذا کُنّا ثَلاثَةً ؛ کانَ رِزقُکَ فَانقَطَعَ بِانقِطاعِ أجَلِکَ ، و کانَ أهلُکَ فخَلَّفوکَ وَ انصَرَفوا عَنکَ ، و کُنتُ عَمَلَکَ فبَقِیتُ مَعَکَ ، أمَا إنّی کُنتُ أهوَنَ الثَّلاثَةِ عَلَیکَ ! (1)

(2)

بیان :

فِی المیزان فی تفسیر القرآن _ فی تفسیر قولهِ تعالی : «إنَّ اللّهَ لا یَ_سْتَ_حْی_ی أن یَ_ضْ_رِبَ مَثَلاً ما بَعوضَةً ......... » (3) _ البعوضة الحیوان المعروف ، و هو من أصغر الحیوانات المحسوسة . و هذه الآیة و التی بعدها نظیرة ما فی سورة الرعد «أ فَمَنْ یَعلَمُ أ نَّما أُنزِلَ إلَیکَ مِن رَبِّکَ الحَقُّ کَمَنْ هُوَ أعْمی إنَّما یَتَذَکَّرُ أُولو الألْبابِ * الّذینَ یُوفونَ بِعَهدِ اللّهِ و لا یَنقُضونَ المِیثاقَ * و الّذینَ یَصِلونَ ما أمَرَ اللّهُ بِهِ أن یوصَلَ» . (4) و کیف کان فالآیة تشهد علی أنّ مِن الضلال و العمی ما یَلحق الإنسانَ عقیب أعماله السیّئة غیر الضلال و العمی الذی له فی نفسه و من نفسه ؛ حیث یقول تعالی : «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفاسِقِینَ» (5) فقد جعل إضلاله فی تِلو الفسق لا متقدّما علیه ، هذا .

ثمّ إنّ الهدایة و الإضلال کلمتان جامعتان لجمیع أنواع الکرامة و الخذلان التی ترد منه تعالی علی عباده السعداء و الأشقیاء ؛ فإنّ اللّه تعالی وصف فی کلامه حال السعداء من عباده بأنّه یُحییهم حیاة طیّبة ، و یؤیّدهم بروح الإیمان ، و یخرجهم من الظلمات إلی النور ، و یجعل لهم نورا یمشون به ، و هو ولیّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ، و هو معهم یستجیب لهم إذا دعَوه و یذکرهم إذا ذکروه ، و الملائکة تنزل علیهم بالبشری و السلام إلی غیر ذلک .

و وصف حال الأشقیاء من عباده بأنّه یُضلّهم و یخرجهم من النور إلی الظلمات و یختم علی قلوبهم ، و علی سمعهم و علی أبصارهم غشاوة ، و یطمس وجوههم علی أدبارهم ، و یجعل فی أعناقهم أغلالاً فهی إلی الأذقان فهم مقمحون ، و یجعل من بین أیدیهم سدّا و من خلفهم سدّا فیغشیهم فهم لا یبصرون ، و یُقیّض لهم شیاطین قُرَناء یُضلّونهم عن السبیل و یحسبون أ نّهم مهتدون ، و یزیّنون لهم أعمالهم وهم أولیاؤهم ، و یستدرجهم اللّه من حیث لا یشعرون ، و یملی لهم إنّ کیده متین ، و یمکر بهم و یمدّهم فی طغیانهم یعمهون .

فهذه نبذة ممّا ذکره سبحانه من حال الفریقین، و ظاهرها أنّ للإنسان فِی الدنیا وراء الحیاة التی یعیش بها فیها حیاةً اُخری سعیدة أو شقیّة ذات اُصول و أعراق یعیش بها فیها ، و سیطّلع و یقف علیها عند انقطاع الأسباب و ارتفاع الحجاب . و یظهر من کلامه تعالی أیضا أنّ للإنسان حیاة اُخری سابقة علی حیاته الدنیا ، یحذوها فیها کما یحذو حذو حیاته الدنیا فیما یتلوها . و بعبارة اُخری : إنّ للإنسان حیاة قبل هذه الحیاة الدنیا و حیاة بعدها ، و الحیاة الثالثة تتبع حکم الثانیة و الثانیة حکم الاُولی ، فالإنسان و هو فِی الدنیا واقع بین حیاتَین : سابقة و لاحقة ، فهذا هو الذی یقضی به ظاهر القرآن .

لکنّ الجمهور من المفسّرین حملوا القسم الأوّل من الآیات و هی الواصفة للحیاة السابقة علی ضرب من لسان الحال و اقتضاء الاستعداد ، و القسم الثانی منها و هی الواصفة للحیاة اللاحقة علی ضروب المجاز و الاستعارة ، هذا . إلاّ أنّ ظواهر کثیر من الآیات یدفع ذلک : أمّا القسم الأوّل و هی آیات الذرّ و المیثاق فستأتی فی مواردها ، و أمّا القسم الثانی فکثیر من الآیات دالّة علی أنّ الجزاء یوم الجزاء بنفس الأعمال و عینها، کقوله تعالی : «لا تَعْتَذِروا الیَوْمَ إنَّما تُجْزَونَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلونَ» (6) ، و قوله تعالی : «ثُمَّ تُوَفّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ ......... الآیة» (7) ، و قوله تعالی : «فَاتَّقوا النّارَ الّتی وَقودُها النّاسُ و الحِجارَةُ» (8) ، و قوله تعالی : «فَلْیَدْعُ نادِیَهُ * سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ» (9) ، و قوله تعالی : «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِن خَیرٍ مُحْضَرا وَ ما عَمِلَتْ مِن سوءٍ» (10) ، و قوله تعالی : «ما یَأْکُلونَ فی بُطونِهِمْ إلاّ النّارَ» (11) ، و قوله : «إنَّما یَأْکُلونَ فی بُطونِهِم نارا» (12) ......... إلی غیر ذلک من الآیات . و لَعَمری لو لم یکن فی کتاب اللّه تعالی إلاّ قوله : «لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الیَوْمَ حَدیدٌ» (13) لکان فیه کفایة ؛ إذ الغفلة لا تکون إلاّ عن معلوم حاضر ، و کشف الغطاء لا یستقیم إلاّ عن مغطّی موجود ، فلو لم یکن ما یشاهده الإنسان یوم القیامة موجودا حاضرا من قبل لَما کان یصحّ أن یقال للإنسان : إنّ هذه اُمور کانت مغفولة لک مستورة عنک ، فهی الیوم مکشوف عنها الغطاء ، مُزالة منها الغفلة .

و لَعَمری إنّک لو سألت نفسک أن تهدیک إلی بیانٍ یفی بهذه المعانی حقیقةً من غیر مجاز لما أجابتک إلاّ بنفس هذه البیانات و الأوصاف التی نزل بها القرآن الکریم .

و محصّل الکلام : أنّ کلامه تعالی موضوع علی وجهین :

أحدهما : وجه المُجازاة بالثواب و العقاب ، و علیه عدد جمّ من الآیات ، تفید أنّ ما سیستقبل الإنسان من خیر أو شرّ کجنّة أو نار إنّما هو جزاءٌ لما عمله فِی الدنیا من العمل .

و ثانیهما : وجه تجسّم الأعمال ، و علیه عدّة اُخری من الآیات ، و هی تدلّ علی أنّ الأعمال تُهیّئ بأنفسها أو باستلزامها و تأثیرها اُمورا مطلوبة أو غیر مطلوبة أی خیرا أو شرّا هی التی سیطّلع علیه الإنسان یوم یکشف عن ساق . و إیّاک أن تتوهّم أنّ الوجهَین متنافیان ؛ فإنّ الحقائق إنّما تقرّب إلی الأفهام بالأمثال المضروبة ، کما ینصّ علی ذلک القرآن . (14)

امام صادق علیه السلام :چون مرده را در گورش نهند، شخصی در برابرش مجسّم شود و به او گوید : هان تو! ما سه تا بودیم : یکی روزیِ تو بود که با به سر آمدن اجلت به پایان رسید، دیگری خانواده تو بود که تو را به جای گذاشتند و رفتند و من عمل تو هستم که با تو ماندم. بدان که من بی اهمیت ترین این سه نزد تو بودم!

توضیح :

در المیزان فی تفسیر القرآن، در تفسیر آیه «همانا خداوند ابایی ندارد که به پشه ای مَثَل زند ......... »، آمده است : پشه حشره معروفی است و کوچکترین جانوران محسوس می باشد. این آیه و آیه بعد آن نظیر آیه سوره رعد است که می فرماید : «پس آیا کسی که می داند آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟ تنها خردمندان پند می گیرند؛ کسانی که به عهد خدا وفا می کنند و خود پیمان نمی شکنند. آنان که آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده است، پیوند می دهند». به هر حال، این آیه گواه آن است که گمراهی و کوری ای که بر اثر اعمال بد و ناشایست دامنگر انسان می شود، با گمراهی و کوری ای که از ناحیه خودش در او وجود دارد فرق می کند. چرا که خداوند متعال می فرماید : «و به وسیله آن جز فاسقان را گمراه نمی کند». خداوند در این جا گمراه کردن او را در پی فسق قرار داده، نه مقدّم بر آن. این یک مطلب.

دیگر آن که، هدایت و اِضلال دو واژه ای هستند که تمام انواع کرامت و خذلان را که از طرف خداوند متعال بر بندگان خوشبخت و بد بختش می رسد، شامل می شوند؛ زیرا خداوند متعال در گفته های خود، حال بندگان سعادتمندش را این گونه وصف فرموده است که : به آنان زندگی پاکیزه ای می بخشد، با روح ایمان تقویتشان می کند، از تاریکیها به سوی نور بیرونشان می برد، برایشان نوری قرار می دهد که در پرتو آن راه خود را می پیمایند، خداوند سرپرست آنهاست و ترس و غمی ندارند، همواره با آنان است و هر گاه او را بخوانند، اجابتشان می کند و هر گاه خدا را یاد کنند، او هم آنان را یاد می کند و فرشتگان با مژده و سلام بر ایشان فرود می آیند و امثال اینها.

و در وصف حال بندگان شقاوتمند خود می فرماید که: آنها را گمراه می کند و از نور به تاریکیها می کشاندشان و بر دلهایشان مُهر می زند و بر گوش و چشمهایشان پرده می افکند و صورتهای آنان را به عقب برمی گرداند و در گردنهایشان تا چانه های آنان غُلهایی می نهد، به طوری که سرهایشان را بالا نگه می دارند، از پیش رو و پشت سر آنان سدّی قرار می دهد و پرده ای بر آنان می گستراند، به طوری که نمی توانند ببینند، شیاطینی را همنشین ایشان قرار می دهد که آنها را گمراه می کنند، در حالی که گمان می کنند راه راست را می پیمایند و این شیاطین کارهای آنها را در نظرشان زیبا جلوه می دهند و خداوند تدریجاً و به طوری که نفهمند آنها را می گیرد و به آنها مهلت می دهد و آنها را می فریبد و ایشان را در طغیان و سرکشی شان نگه می دارد تا متحیّر و سرگشته شوند.

اینها خلاصه ای است از آنچه که خداوند سبحان درباره این دو گروه فرموده است . ظاهر این آیات نشان می دهد که انسان در این جهان علاوه بر زندگی معمولی یک زندگی دیگری هم دارد که توأم با سعادت یا شقاوت است و دارای رگ و ریشه هایی است که به وسیله آنها در این زندگی دوّم خود به سر می برد و پس از مرگ و بالا رفتن پرده بر آن اطلاع و آگاهی پیدا می کند. از گفتار خداوند متعال همچنین پیداست که انسان پیش از زندگی دنیویش، زندگی دیگری هم دارد؛ که همان گونه که زندگی پس از این جهان شباهتی به وضع زندگی فعلی دارد، آن زندگیِ قبل هم مشابه این زندگی بوده است. به عبارت دیگر : انسان یک زندگی قبل از این زندگی دنیا و یک زندگی بعد از آن دارد که زندگی سوم تابعِ حکم و وضعِ زندگی دوم است و زندگیِ دوم تابعِ حکم و وضعِ زندگی اول. بنا بر این، انسان که در این دنیا زندگی می کند، میان دو زندگی واقع است : زندگی قبل از زندگی دنیا و زندگی بعد از آن. این مطلبی است که ظاهر قرآن آن را می رساند.

اما عمده مفسّران، آیات دالّ بر زندگی نوع اول را حمل بر یک نوع زبانِ حال و مقتضایِ استعداد کرده اند و آیات دالّ بر زندگی نوع سوم را حمل بر انواعِ مجاز و استعاره نموده اند. حال آن که ظاهر بسیاری از آیات این نظر را ردّ می کند. آیاتی که بر زندگی نوع اول دلالت دارند، عبارتند از آیات مربوط به عالَم ذرّ و میثاق، که در جای خود خواهند آمد، اما در ارتباط با زندگی نوع سوّم، بسیاری از آیات دلالت بر این دارند که در روز جزا، پاداش به خودِ اعمالی است که انسان انجام می دهد. مانند این آیه : «امروز عذر مخواهید؛ جزای شما همان عمل شما خواهد بود» و آیه «سپس به هر کس [پاداش] آنچه به دست آورده، تمام داده شود ......... » و آیه «بترسید از آتشی که آتشگیره اش مردمان و سنگها هستند» و آیه «[بگو] تا گروه خود را بخواند. بزودی آتشبانان را فرا خوانیم» و آیه «روزی که هر کس آنچه را، از خوب و بد، عمل کرده است حاضر می بیند» و آیه «آنان جز آتش در شکمهای خویش فرو نبرند» و آیه «جز این نیست که آتش در شکم خود فرو می برند» ......... و آیات دیگری از این قبیل.

به جانم قسم که اگر در کتاب خداوند متعال جز همین آیه نبود : «هر آینه تو از این [حال ]سخت غافل بودی ولی ما پرده ات را [از جلوی چشمانت] برداشتیم و دیده ات امروز تیز است»، برای اثبات مطلب مورد نظر، [حیات نوع سوم] کافی بود؛ زیرا غفلت در جایی به کار می رود که چیزی موجود و حاضر باشد و به آن توجه نشده باشد و نیز «برداشتن پرده» در موردی اطلاق می شود که موجود پوشیده و در پس پرده ای وجود داشته باشد؛ بنا بر این، اگر آنچه را که انسان روز قیامت مشاهده می کند، از قبل موجود و حاضر نباشد، درست نیست که گفته شود : این چیزها از تو پوشیده و در پرده بوده و مورد غفلت تو بوده است و امروز پرده از روی آنها برداشته می شود و غفلت از آنها برطرف می گردد.

به جانم قسم که اگر از وجدان خودت بخواهی بیانی را به تو نشان دهد که این معانی را به طور حقیقی و نه مجاز بازگو کند، جز همین بیانات و اوصافی را که قرآن کریم آورده است، چیزی به تو نشان نخواهد داد.

خلاصه کلام این که : در آیات قرآن دو بیان دیده می شود :

اوّل، آنهایی که بیان ثواب و عقاب می کند، که شمار بسیاری از آیات این گونه اند و مفید این معنایند که آنچه از خوب و بد، مانند بهشت و دوزخ، در آینده به انسان می رسد، در حقیقت پاداش کارهایی است که در دنیا انجام داده است.

دوّم، آیاتی هستند که تجسّم اعمال را بیان می کنند. شمار دیگری از آیات در این باره هستند و نشان می دهند که خودِ اعمال یا لوازم و تأثیر آنها، امورِ مطلوب یا نامطلوب، یا همان خوب و بد را فراهم می آورند و در قیامت که پرده ها بالا می رود انسان از آنها آگاه و مطلع می شود. مبادا خیال کنید که این دو بیان با هم منافات دارند؛ زیرا حقایق، همان گونه که قرآن می فرماید، به وسیله ضرب المثلها به فهمها نزدیک می شود.

ص :186


1- الکافی : 3/240/14.
2- (انظر) الصدیق : باب 2189. القبر : باب 3213. العمل : باب 2892. المعاد (صفة المحشر) : باب 2943 ، 2944.
3- البقرة : 26.
4- الرعد : 19 _ 21.
5- البقرة : 26 .
6- التحریم : 7.
7- البقرة : 281.
8- البقرة : 24.
9- العلق : 17 ، 18.
10- آل عمران : 30.
11- البقرة : 174.
12- النساء : 10.
13- ق : 22.
14- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/90 _ 93.

ص :187

ص :188

ص :189

ص :190

ص :191

ص :192

372 - المُعانَقة

372 - معانقه
اشاره

(1)

(2)

ص :193


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 8 / 563 باب 131 «استحباب المعانقة ». بحار الأنوار : 76 / 19 باب 100 «المصافحة و المعانقة و التقبیل».
2- انظر: عنوان 296 «المصافحة» ، 429 «التقبیل».

2917 - المُعانَقَةُ
2917 - معانقه

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:أیُّما مُؤمِنٍ خَرَجَ إلی أخیهِ یَزورُهُ عارِفا بِحَقِّهِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطوَةٍ حَسَنَةً ، و مُحِیَت عَنهُ سَیِّئَةٌ ، و رُفِعَت لَهُ دَرَجَةٌ ، و إذا طَرَقَ البابَ فُتِحَت لَهُ أبوابُ السَّماءِ ، فإذا التَقَیا و تَصافَحا و تَعانَقا أقبَلَ اللّهُ عَلَیهِما بِوَجهِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَینَ إذا اعتَنَقا غَمَرَتهُما الرَّحمَةُ ، فإذا التَزَما لا یُریدانِ بِذلِکَ إلاّ وَجهَ اللّهِ ، و لا یُریدانِ غَرَضا مِن أغراضِ الدّنیا ، قیلَ لَهُما : مَغفورا لَکُما ، فَاستَأنِفا . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن تَمامِ التَّحِیَّةِ لِلمُقیمِ المُصافَحَةَ، و تَمامُ التَّسلیمِ عَلَی المُسافِرِ المُعانَقَةُ . (3)

2917

معانقه

امام باقر و امام صادق علیهما السلام :هر مؤمنی که برای دیدن برادر خود بیرون رود و به حقّ او آشنا باشد، خداوند برای هر گامی که برمی دارد یک ثواب برایش بنویسد و یک گناه از او پاک کند و یک درجه بالا برده شود و چون درِ خانه اش را بکوبد، درهای آسمان به رویش گشوده گردد و چون با هم رو به رو شوند و دست دهند و یکدیگر را در آغوش کشند، خدا رویش را به آنها کند.

امام صادق علیه السلام :هر گاه دو مؤمن معانقه کنند غرق رحمت شوند و هر گاه، به خاطر خداوند، و نه برای غرضی از اغراض دنیوی، یکدیگر را در آغوش کشند، به آنها گفته شود : آمرزیده شدید، عمل را از سر گیرید (اعمال بد گذشته شما پاک شد، اعمال خود را دوباره آغاز کنید).

امام صادق علیه السلام :تحیّتِ کامل به شخصی که مقیم است (از سفری برنگشته) دست دادن با اوست و سلامِ کامل برای آن که از سفر باز آمده معانقه کردن با اوست.

ص :194


1- الکافی : 2/183/1.
2- الکافی : 2/184/2.
3- الکافی : 2/646/14.

373 - العَهد

373 - پیمان
اشاره

(1)

(2)

ص :195


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 91 باب 47 «لزوم الوفاء بالوعد و العهد». بحار الأنوار : 100 / 43 باب 5 «العهد و الأمان و شبهه». کنز العمّال : 4 / 362 «فی الأمان و المعاهدة». وسائل الشیعة : 16 / 182 «کتاب النذر و العهد».
2- انظر: عنوان 27 «الأمان» ، 509 «النذر» ، 547 «الوعد» ، 550 «الوفاء».

2918 - الَحثُّ عَلَی الوَفاءِ بِالعَهدِ
2918 - تشویق به وفای به عهد

الکتاب :

«وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إذا عاهَدُوا» . (1)

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الْأنْعامِ إلاَّ ما یُتْلَی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أنْتُمْ حُرُمٌ إنَّ اللّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ» . (2)

«وَ إنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إلاَّ عَلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُسلِمونَ عِندَ شُروطِهِم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلِمونَ عَلی شُروطِهِم . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلِمونَ عِندَ شُروطِهِم ما وافَقَ الحَقَّ مِن ذلکَ . (7)

2918

تشویق به وفای به عهد

قرآن :

«و [ نیکوکاران ] کسانی هستند که چون عهدی می بندند بدان وفا می کنند».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! به قراردادها وفا کنید. حیوانات چهار پا، مگر آنهایی که از این پس برایتان گفته می شود، بر شما حلال شده اند و آنچه را که در حال اِحرام صید می کنید حلال مشمارید. خدا به هر چه می خواهد حکم می کند».

«و اگر در دین از شما یاری طلبیدند باید یاریشان کنید مگر آن که بر ضد آن گروهی باشد که میان شما و ایشان پیمانی بسته شده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان پایبند شروط خود هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان بر سر شروط خود هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان به آن شروط خود که با حق سازگار باشد، پایبندند.

ص :196


1- البقرة : 177.
2- المائدة : 1.
3- الأنفال : 72.
4- (انظر) المؤمنون : 8 ، مریم : 54 ، الصفّ : 2 ، 3 ، المعارج : 32 ، النحل : 91.
5- الکافی : 5/404/8 .
6- کنز العمّال : 10917.
7- کنز العمّال : 10918.

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلِمونَ عِندَ شُروطِهِم فیما اُحِلَّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلِمونَ عَلی شُروطِهِم إلاّ شَرطا حَرَّمَ حَلالاً أو أحَلَّ حَراما . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المُؤمِنونَ عِندَ شُروطِهِم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا نَقَضوا العَهدَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم عَدُوَّهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا مَن ظَلَمَ مُعاهَدا ، أوِ انتَقَصَهُ ، أو کَلَّفَهُ فَوقَ طاقَتِهِ ، أو أخَذَ مِنهُ شَیئا بِغَیرِ طِیبِ نَفسٍ مِنهُ ، فَأنا حَجیجُه یَومَ القِیامَةِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ العُهودَ قَلائدُ فی الأعناقِ إلی یَومِ القِیامَةِ ، فمَن وَصَلَها وَصَلَهُ اللّهُ ، و مَن نَقَضَها خَذَلَهُ اللّهُ ، و مَنِ استَخَفَّ بِها خاصَمَتهُ إلَی الّذی أکَّدَها و أخَذَ خَلقَهُ بِحِفظِها . (6)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و إن عَقَدتَ بَینَکَ و بَینَ عَدُوِّکَ عُقدَةً ، أو ألبَستَهُ مِنکَ ذِمَّةً ، فحُطْ عَهدَکَ بِالوَفاءِ ، وَ ارعَ ذِمَّتَکَ بِالأمانَةِ ، وَ اجعَلْ نَفسَکَ جُنَّةً دونَ ما أعطَیتَ ؛ فإنَّهُ لَیسَ مِن فَرائضِ اللّهِ شَیءٌ النّاسُ أشَدُّ عَلَیهِ اجتِماعا _ مَعَ تَفَرُّقِ أهوائهِم ، و تَشَتُّتِ آرائهِم _ مِن تَعظیمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ .

و قَد لَزِمَ ذلکَ المُشرِکونَ فیما بَینَهُم دونَ المُسلِمینَ لِما استَوبَلوا مِن عَواقِبِ الغَدرِ ، فَلا تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ ، و لا تَخِیسَنَّ بِعَهدِکَ ، و لا تَختِلَنَّ عَدُوَّکَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان به شروط خود در آنچه حلال دانسته شده است، پایبندند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانان به شروط خود وفادارند، مگر شرطی باشد که حلالی را حرام یا حرامی را حلال گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنان، به شروط خود وفادارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه عهد شکنی کنند، خداوند دشمنشان را بر آنان مسلّط گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که هر کس به معاهدی (اهل ذمه) ستم کند، یا حقّش را کم بدهد، یا بیش از توانش او را مکلّف سازد، یا بدون رضایتش چیزی از او بگیرد، در روز قیامت من حجت آور (خصم و مدعی) او هستم.

امام علی علیه السلام :همانا پیمانها، قلاده هایی است که تا روز قیامت بر گردن است، هر که آنها را رعایت کند خداوند به او احسان نماید و هر که آنها را بشکند خداوند او فرو بگذارد و هر که پیمانها را سبک شمارد پیمانها از او نزد آن کس که بر پیمانها تأکید کرده و از خلق خود خواسته است تا آنها را پاس دارند، شکایت برد.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری خود به مالک اشتر _نوشت : اگر با دشمنت پیمانی بستی، یا او را امان دادی، به پیمان خود وفادار باش و در امانت امانتدار باش

و خود را سپر پیمان و امانی که داده ای، قرار ده؛ زیرا هیچ یک از فرایض خداوند مثل وفای به عهد نیست که مردم، با وجود داشتن خواسته های گوناگون و آرا و اندیشه های متفاوت، در بزرگداشت آن یکدل باشند.

مشرکان هم، پیش از مسلمانان، وفای به عهد را در میان خود لازم می دانستند؛ زیرا عواقب پیمان شکنی را بد و ناگوار می دیدند. بنا بر این، به امان خود خیانت مکن و پیمانت را مشکن و دشمنت را مفریب.

ص :197


1- کنز العمّال : 10919.
2- کنز العمّال : 10948.
3- بحار الأنوار : 77/165/2.
4- بحار الأنوار : 100/46/3.
5- کنز العمّال : 10924.
6- غرر الحکم : 3650.
7- نهج البلاغة : الکتاب 53 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ثَلاثٌ لَم یَجعَلِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لِأحَدٍ فیهِنَّ رُخصَةً : ......... الوَفاءُ بِالعَهدِ لِلبَرِّ و الفاجِرِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «وَ لا تَکونوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوة» (2) _: الّتی نَقَضَت غَزلَها امرَأةٌ مِن بَنی تَیمِ بنِ مُرَّةَ یُقالُ لَها : رابِطَةُ (ریطَةُ) بِنتُ کَعبِ بنِ سَعدِ بنِ تَیمِ بنِ کَعبِ بنِ لُؤیَّ بنِ غالِبٍ ، کانَت حَمقاءَ تَغزِلُ الشَّعَرَ ، فإذا غَزَلَت نَقَضَتهُ ثُمَّ عادَت فَغَزَلَتهُ ، فقالَ اللّهُ : «وَ لا تَکونوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزلَها مِنْ بَعْدِ قُوة» إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی أمَرَ بِالوَفاءِ و نَهی عَن نَقضِ العَهدِ ، فضَرَبَ لَهُم مَثَلاً . (3)

امام باقر علیه السلام :سه چیز است که خداوند عزّ و جلّ درباره آنها به هیچ کس اجازه مخالفت نداده است : ......... و رعایت پیمان نسبت به نیک و بد.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «مانند آن زنی مباشید که رشته خود را پنبه می کرد پس از محکم بافتن» _فرمود : آن زنی که رشته های خود را پنبه می کرد، زنی از بنی تیم بن مرّه بود به نام رابطه (ریطه) دختر کعب بن سعد بن تیم بن کعب بن لوی بن غالب. او زن احمقی بود که پشم می ریسید و آنچه رشته بود پنبه می کرد و دوباره می ریسید. پس، خداوند فرمود : «مباشید مانند آن زنی که رشته خود را پس از محکم بافتن پنبه می کرد ......... ». خدای تبارک و تعالی به وفاداری فرمان داد و از پیمان شکنی نهی فرمود و این مثل را برای آنان زد.

ص :198


1- الکافی : 2/162/15.
2- النحل : 92 .
3- تفسیر القمّی : 1/389.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تَعالی: «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا أوْفوا بِالعُقودِ» _: العُهودِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا خُفِرَتِ الذِّمَّةُ نُصِرَ المُشرِکونَ عَلَی المُسلِمینَ . (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! به قراردادها وفا کنید» _فرمود : مقصود پیمانهاست.

امام صادق علیه السلام :هر گاه زنهار و امان زیر پا نهاده شود، مشرکان علیه مسلمانان یاری داده شوند.

2919 - العَهدُ وَالإیمانُ
2919 - پیمان و ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا دِینَ لِمَن لا عَهدَ لَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :حُسنُ العَهدِ مِنَ الإیمانِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَثِقَنَّ بِعَهدِ مَن لا دِینَ لَهُ . (5)

عنه علیه السلام :ما أیقَنَ بِاللّهِ مَن لَم یَرْعَ عُهودَهُ و ذِمَّتَهُ . (6)

(7)

2919

پیمان و ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که پیماندار نباشد، دین ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوش قولی از ایمان است.

امام علی علیه السلام :به عهد و پیمان کسی که دین ندارد اعتماد نکن.

امام علی علیه السلام :به خدا یقین ندارد، کسی که پیمان و زنهار خود را رعایت نکند.

ص :199


1- تفسیر العیّاشی : 1/289/5.
2- بحار الأنوار : 100/45/1.
3- النوادر للراوندی : 91/27 .
4- کنز العمّال : 10937.
5- غرر الحکم : 10163.
6- غرر الحکم : 9577.
7- (انظر) الأمانة : باب 305.

2920 - عَهدُ اللَّهِ سُبحانَهُ
2920 - پیمان خداوند سبحان

الکتاب :

«أ لَمْ أعْهَدْ إلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» . (1)

«وَ لَقَدْ عَهِدْنا إلَی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ النّبِیِّ صلی الله علیه و آله _: واعِیا لِوَحیِکَ، حافِظا لِعَهدِکَ، ماضِیا عَلی نَفاذِ أمرِکَ . (3)

عنه علیه السلام :وَ اصطَفی سُبحانَهُ مِن وُلْدِهِ (4) أنبِیاءَ أخَذَ عَلَی الوَحیِ مِیثاقَهُم ، و عَلی تَبلیغِ الرِّسالَةِ أمانَتَهُم (أیمانهم) ، لَمّا بَدَّلَ أکثَرُ خَلقِهِ عَهدَ اللّهِ إلَیهِم ، فجَهِلوا حَقَّهُ ، و اتَّخَذوا الأندادَ مَعَهُ ، وَ اجتالَتهُمُ الشَّیاطینُ عَن مَعرِفَتِهِ ، وَ اقتَطَعَتهُم عَن عِبادَتِهِ ، فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ ، و واتَرَ إلَیهِم أنبِیاءَهُ ، لِیَستَأدوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ . (5)

2920

پیمان خداوند سبحان

قرآن :

«ای فرزندان آدم! آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را بندگی نکنید که او دشمن آشکار شماست؟».

«ما پیشتر از آدم پیمان گرفتیم [و به او سفارش کردیم ]ولی او فراموش کرد، و عزم (استواری) برای او نیافتیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : [ خداوندا! ]او وحی تو را فهمید و پیمان تو را نگه داشت و در راه اجرای فرمانت حرکت کرد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان از فرزندان آدم پیامبرانی برگزید و برای وحی و تبلیغِ رسالت از آنان پیمان گرفت. در آن هنگام که بیشتر خلایق پیمانِ خدا را شکستند و حقّ او را نشناختند و برایش شریک گرفتند و اهریمنان آنان را از شناخت حق روی گردان کردند و رهزنانِ راه بندگی او شدند، فرستادگان خود را در میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی به سویشان فرستاد تا از آنان بخواهند پیمان الهی را که در فطرت آنان بود ادا کنند.

ص :200


1- یس : 60.
2- طه : 115.
3- نهج البلاغة: الخطبة72.
4- یعنی من ولد آدم علیه السلام .
5- نهج البلاغة : الخطبة 1.

عنه علیه السلام_ وَ هُوَ یَلومُ أصحابَهُ _: و قَد تَرَونَ عُهودَ اللّهِ مَنقوضَةً ، فَلا تَغضَبون ، و أنتُم لِنَقضِ ذِمَمِ آبائکُم تَأنَفونَ ! (1)

امام علی علیه السلام_ در سرزنش یارانش _فرمود : احکام خدا را شکسته می بینید و به خشم نمی آیید، در حالی که از شکسته شدن فرمان های پدرانتان به غیرت می آیید و ناراحت می شوید!

ص :201


1- نهج البلاغة : الخطبة 106.

ص :202

374 - المَعاد

374 - معاد
اشاره

(1)

(2)

ص :203


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6 / 295 «أبواب المعاد». بحار الأنوار : 7 / 1 باب 3 «إثبات الحشر و کیفیّته». بحار الأنوار : 7 / 54 باب 4 «أسماء القیامة». کنز العمّال : 14 / 190 _ 676 «کتاب القیامة».
2- انظر: عنوان 5 «الآخرة» ، 79 «الجنّة» ، 86 «جهنّم» ، 113 «الحساب». 272 «الشفاعة فی الآخرة» ، 294 «الصراط» ، 371 «کتاب الأعمال». 498 «الموت» ، 539 «المیزان» ، الإمامة العامّة: باب 149. المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام ) : باب 690 ، الحرام : باب 812. الحسرة : باب 859 ، الظلم : باب 2424.

2921 - المَعادُ
2921 - معاد

الکتاب :

«وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أثِیمٍ» . (1)

«وَ قالُوا ما هِیَ إلاَّ حَیاتُنا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إن هُمْ إلاَّ یَظُنُّونَ» . (2)

«وَ قالُوا إِنْ هِیَ إلاَّ حَیاتُنا الدُّنْیا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ* وَ لَوْ تَرَی إذْ وُقِفُوا عَلَی رَبِّهِمْ قالَ أ لَیْسَ هَذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلَی وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَعادُ مِضمارُ العَمَلِ ، فمُغتَبِطٌ بِما احتَقَبَ غانِمٌ ، و مُبتَئسٌ بِما فاتَهُ نادِمٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ ، إنَّ الرّائدَ لا یَکذِبُ أهلَهُ ، وَ الَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ لَتَموتُنَّ کما تَنامونَ ، و لَتُبعَثُنَّ کما تَستَیقِظونَ ، و ما بَعدَ المَوتِ دارٌ إلاّ جَنَّةٌ أو نارٌ ، و خَلقُ جَمیعِ الخَلقِ و بَعثُهُم عَلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ کخَلقِ نَفسٍ واحِدَةٍ و بَعثِها ، قالَ اللّهُ تَعالی : «ما خَلْقُکُم وَ لا بَعْثُکُم إلاّ کَنَفسٍ واحِدَةٍ» (5) . (6)

2921

معاد

قرآن :

«و آن روز را دروغ نشمارد، مگر هر متجاوز گنهکار».

«و گفتند : جز زندگی دنیوی ما حیات دیگری وجود ندارد، می میریم و زنده می شویم و ما را جز روزگار هلاک نکند.آنان را بدان دانشی نیست و جز در پنداری نیستند».

«و گفتند : جز این زندگی دنیوی ما حیات دیگری نیست و ما برانگیخته نخواهیم شد. و اگر ببینی آن هنگام را که در برابر پروردگارشان ایستاده شوند،خدا می گوید : آیا این حق نیست؟ گویند : چرا، به پروردگارمان سوگند. گوید : به کیفر آن که کافر بوده اید، عذاب را بچشید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :معاد، میدان [رسیدگی به ]عمل است.کسی که [در دنیا ]کار کرده نکو حال و بهره مند باشد و آن که از دست داده اندوهگین و پشیمان باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای فرزندان عبد المطّلب! راهنما به افراد خود دروغ نمی گوید. سوگند به آن که مرا به حق برانگیخت، همچنان که می خوابید، می میرید و همچنان که بیدار می شوید، برانگیخته می شوید. بعد از مرگ سرایی جز بهشت یا دوزخ نیست. آفرینش همه خلایق و برانگیختن آنها برای خداوند عزّ و جلّ همچون آفرینش و برانگیختن یک نفر است. خداوند متعال فرمود : «آفرینش و برانگیختن شما نیست مگر همانند [آفرینش و برانگیختن ]یک نفر».

ص :204


1- المطفّفین : 12.
2- الجاثیة : 24.
3- الأنعام : 29 ، 30.
4- أعلام الدین : 341.
5- لقمان : 28 .
6- بحار الأنوار : 7/47/31.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَتّی إذا تَصَرَّمَتِ الاُمورُ ، و تَقَضَّتِ الدُّهورُ ، و أزِفَ النُّشورُ ، أخرَجَهُم مِن ضَرائحِ القُبورِ ، و أوکارِ الطُّیورِ ، و أوجِرَةِ السِّباعِ ، و مَطارِحِ المَهالِکِ ، سِراعا إلی أمرِهِ ، مُهطِعینَ إلی مَعادِهِ . (1)

عنه علیه السلام :حَتّی إذا بَلَغَ الکِتابُ أجَلَهُ ، و الأمرُ مَقادیرَهُ ، و اُلحِقَ آخِرُ الخَلقِ بِأوَّلِهِ ، و جاءَ مِن أمرِ اللّهِ ما یُریدُهُ مِن تَجدیدِ خَلقِهِ، أمادَ السَّماءَ و فَطَرَها ، و أرَجَّ الأرضَ و أرجَفَها ، و قَلَعَ جِبالَها و نَسَفَها ، و دَکَّ بَعضَها بَعضا مِن هَیبَةِ جَلالَتِهِ ، و مَخوفِ سَطوَتِهِ ، و أخرَجَ مَن فیها فجَدَّدَهُم بَعد إخلاقِهِم ، و جَمَعَهم بَعدَ تَفَرُّقِهِم ثُمَّ مَیَّزَهُم لِما یُریدُهُ مِن مَسألَتِهِم عَن خَفایا الأعمالِ ، و خَبایا الأفعالِ ، و جَعَلَهُم فَریقَینِ : أنعَمَ عَلی هؤلاءِ وَ انتَقَمَ مِن هؤلاءِ . (2)

امام علی علیه السلام :تا آن گاه که امور خلایق از هم بگسلد و روزگار سپری گردد و رستاخیز نزدیک شود و آنها را از میان گورها و آشیانه پرندگان و کنام درندگان و میدانهای جنگ، برانگیزاند و محشورشان کند، در حالی که به سوی فرمان او و به جانب معادش می شتابند.

امام علی علیه السلام :تا آن گاه که زمان نوشته به سر آید و مقدّرات جهان به پایان رسد و آخرین خلایق به اوّلین آنها بپیوندند و فرمان حق برای تجدید آفرینشِ خلقش در رسد، آسمان را به حرکت در آورَد و آن را بشکافد و زمین را بشدّت بجنباند و تکانش دهد و کوههایش را از بُن برکند و متلاشی سازد و از هیبت جلال و ترس از سطوت او کوهها بر هم کوفته شوند و هر کس را که در زیر زمین مدفون است بیرون آورد و پیکرهای کهنه و پوسیده آنها را نو کند و اجزای پراکنده شان را گرد آورد، آن گاه آنان را از هم جدا سازد تا از کردارهای پنهان و اعمال پوشیده آنها بپرسدشان و آنان را دو دسته کند : به دسته ای نعمت ارزانی دارد و از دسته دیگر انتقام گیرد.

ص :205


1- نهج البلاغة : الخطبة 83 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.

عنه علیه السلام :فکأنَّکُم بِالسّاعَةِ تَحدوکُم حَدوَ الزاجِرِ بشَوْلِهِ ......... و کأنَّ الصَّیحَةَ قَد أتَتکُم ، و السّاعَةَ قَد غَشِیَتکُم ، و بَرَزتُم لِفَصلِ القَضاءِ ، قَد زاحَت عَنکُمُ الأباطیلُ ، وَ اضمَحَلَّت عَنکُمُ العِلَلُ . (1)

عنه علیه السلام :فإنَّ الغایَةَ أمامَکُم ، و إنَّ وَراءَکُمُ الساعَةَ تَحدوکُم ، تَخَفَّفوا تَلحَقوا ؛ فإنَّما یُنتَظَرُ بِأوَّلِکُم آخِرُکُم . (2)

لقمانُ علیه السلام_ لاِبنِهِ و هُوَ یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، إن تَکُ فی شَکٍّ مِنَ المَوتِ فَارفَعْ عَن نَفسِکَ النَّومَ و لَن تَستَطیعَ ذلکَ ، و إن کُنتَ فی شَکٍّ مِنَ البَعثِ فَارفَعْ عَن نَفسِکَ الانتِباهَ و لَن تَستَطیعَ ذلکَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تَعالی : «یا وَیلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرْقَدِنا» _: فإنَّ القَومَ کانوا فِی القُبورِ ، فلَمّا قاموا حَسِبوا أ نَّهُم کانوا نِیاما ، قالوا : یا وَیْلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرْقَدِنا ؟ قالَ المَلائکَةُ : «هذا ما وَعَدَ الرَّحمنُ وَ صَدَقَ المُرسَلونَ» (4) . (5)

امام علی علیه السلام :گویا قیامت، همچون ساربانی که شتر خشکیده شیر را می راند، شما را هِیْ می زند ......... گویی صور برایتان دمیده شده و رستاخیز شما را فراگرفته است و برای داوری به صحنه [ قیامت ]آمده اید. نادرستیها و اباطیل از شما دور گشته و بهانه ها از دستتان رفته است.

امام علی علیه السلام :مقصد، فرا پیش شماست و [ساربانِ ]قیامت شما را از پشت سر می راند. سبکبار شوید تا که ملحق شوید؛ زیرا که اولین شما چشم به راه آخرین شماست.

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزند خود _فرمود : فرزندم! اگر در مردن شک داری، خوابیدن را از خودت بردار اما بدان که هرگز توان این کار را نداری و اگر در برانگیخته شدن تردید داری بیدار شدن از خواب را از خودت دور گردان، اما بدان که هرگز نتوانی چنین کنی.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت» _فرمود : مردم در گورهایشان هستند و چون برخیزند پندارند که در خواب بوده اند و از این رو گویند : وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ فرشتگان گویند : «این چیزی بود که خدای رحمان وعده داد و فرستادگان راست گفتند».

ص :206


1- نهج البلاغة : الخطبة 157.
2- نهج البلاغة: الخطبة 21.
3- بحار الأنوار : 7/42/13.
4- یس : 52 .
5- بحار الأنوار : 7/103/13.

2922 - أسماءُ القِیامَةِ
2922 - نامهای رستاخیز

الکتاب :

«لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ» . (1)

«وَ ما خَلَقْنا السَّماواتِ وَ الْأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لاَتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الجَمِیلَ» . (2)

«إنّ فِی ذلِکَ لاَیَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الاْخِرَةِ ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ» . (3)

«یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحا یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ «تَحْتِها الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَدا ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» . (4)

«وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ * وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» . (5)

«رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أمْرِهِ عَلَی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ» . (6)

روَ یا قَوْمِ إِنَّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ» . (7)

«یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فی الْأرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الحِسابِ» . (8)

2922

نامهای رستاخیز

قرآن :

«سوگند می خورم به روز قیامت».

«ما آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست جز به حق نیافریدیم و همانا ساعت آمدنی است. پس گذشت کن گذشتی نیکو».

«در اینها برای کسانی که از عذاب آخرت بیمناکند عبرتی است، آن روزی است که مردم [همه در آن ]حاضر می شوند و آن روزی است که مردم در آن حاضر آورده می شوند».

«روزی که همه شما را برای روز گرد آمدن، گرد آورد. آن روز روزِ حسرت [خوردن ]است و هر که به خدا ایمان آورده و کار شایسته کرده باشد، گناهانش را فرو پوشاند و او را به بهشتهایی که در آن نهرها روان است، داخل کند. آن جا جاودانه خواهد بود. این است پیروزی و کامیابی بزرگ».

«و سوگند به روز موعود. و سوگند به شاهد و مشهود».

«فرا برنده درجات، صاحب عرش که بر هر یک از بندگانش که خواهد به فرمان خود وحی می فرستد، تا مردم را از روز ملاقات بترساند».

«ای قوم من! من برای شما از روزی که یکدیگر را به فریاد بخوانید بیمناکم».

«ای داوود! ما تو را در زمین جانشین قرار دادیم.پس در میان مردم به حق داوری کن و از میل و خواهش خود پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد. آنان که از راه خدا منحرف شوند، بدان سبب که روز حساب را از یاد برده اند، به عذابی شدید گرفتار شوند».

ص :207


1- القیامة : 1.
2- الحِجْر : 85.
3- هود : 103.
4- التغابن : 9.
5- البروج : 2 ، 3.
6- غافر : 15.
7- غافر : 32.
8- ص : 26.

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن وَجهِ تَسمِیَةِ القِیامَةِ _: لِأنَّ فیها قِیامَ الخَلقِ لِلحِسابِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن مَواعِظِهِ _: اِعلَمْ یَا بنَ آدَمَ أنَّ مِن وَراءِ هذا أعظَمَ و أفظَعَ و أوجَعَ لِلقُلوبِ یَومَ القِیامَةِ ، ذلکَ یَومٌ مَجموعٌ لَهُ النّاسُ و ذلکَ یَومٌ مَشهودٌ ، یَجمَعُ اللّهُ فیهِ الأوَّلینَ و الآخِرینَ . (2)

(3)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از علّت نامگذاری قیامت _فرمود : زیرا در آن روز خلایق برای حسابرسی قیام می کنند (بر می خیزند).

امام زین العابدین علیه السلام_ در موعظه های خود _فرمود : بدان ای پسر آدم که در پس امروز روزی بزرگتر و ترسناکتر و درد آورتر برای دلهاست و آن روز قیامت است. در آن روز مردم گرد آورده می شوند و در آن روز همگان حاضر گردیده می شوند. در آن روز خداوند اولین و آخرین خلایق را جمع می کند.

2923 - الدَّلیلُ الأوَّلُ لِإثباتِ المَعادِ
2923 - دلیل اول برای اثبات معاد

الکتاب :

«أ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا وَأنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» . (4)

«وَ ما خَلَقْنا السَّماءَ وَ الْأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ * أمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأرْضِ أمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ» . (5)

2923

دلیل اول برای اثبات معاد

قرآن :

«آیا پنداشتید که ما شما را بیهوده آفریدیم و به سوی ما باز نمی گردید؟».

«ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست به باطل نیافریده ایم. این گمان کسانی است که کافر شده اند و وای بر کافران از آتش. آیا کسانی را که ایمان آوردند و کار شایسته کردند همانند فساد کنندگان در زمین قرار دهیم؟ آیا پرهیزگاران را چون بدکاران قرار دهیم؟».

ص :208


1- علل الشرائع : 470/33 .
2- الکافی : 8/73/29 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 7 / 4ب 4. المحجّة البیضاء : 8 / 329.
4- المؤمنون : 115.
5- ص : 27 ، 28.

«أمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ * وَ خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» . (1)

التّفسیر:

قوله تعالی : «أ فَحَسِبْتُمْ أ نَّما خَلَقْناکُم عَبَثا _ إلی قوله _ رَبُّ العَرشِ الکَریمِ» : بعد ما بیّن ما سیستقبلهم من أحوال الموت ، ثمّ اللَّبث فِی البرزخ ، ثمّ البعث بما فیه من الحساب و الجزاء ، وبّخهم علی حسبانهم أ نّهم لا یُبعَثون ؛ فإنّ فیه جرأة علی اللّه بنسبة العبث إلیه ، ثمّ أشار إلی برهان العبث . فقوله : «أ فَحَسِبْتُمْ ......... » إلخ معناه : فإذا کان الأمر علی ما أخبرناکم _ مِن تحسّرکم عند معاینة الموت ثمّ اللبث فِی القبور ثمّ البعث فالحساب و الجزاء _ فهل تظنّون أنّما خلقناکم عبثا : تَحیون و تموتون من غیر غایة باقیة فی خلقکم و أنّکم إلینا لا ترجعون ؟

و قوله : «فَتَعالَی اللّهُ المَلِکُ الحَقُّ لا إلهَ إلاّ هُوَ رَبُّ العَرشِ الکَریمِ» (2) إشارة إلی برهان یُثبت البعث ، و یدفع قولهم بالنفی فی صورة التنزیه ؛ فإنّه تعالی وصف نفسه فی کلمة التنزیه بالأوصاف الأربعة : أنّه ملک ، و أنّه حقّ ، و أنّه لا إله إلاّ هو ، و أنّه ربّ العرش الکریم . فله أن یحکم بما شاء من بدءٍ و عَودٍ و حیاةٍ و موت و رزق ، نافذا حکمه ماضیا أمره لملکه ، و ما یصدر عنه من حکم فإنّه لا یکون إلاّ حقّاً ، فإنّه حقّ و لا یصدر عن الحقّ بما هو حقّ إلاّ حقّ دون أن یکون عبثا باطلاً .

ثمّ لمّا أمکن أن یتصوّر أنّ معه مصدر حکم آخر یحکم بما یبطل به حکمه وصفه بأنّه لا إله _ أی لا معبود _ إلاّ هو ، و الإله معبود لربوبیّته ، فإذن لا إله غیره فهو ربّ العرش الکریم _ عرش العالم _ الذی هو مجتمع أزمّة الاُمور ، و منه یصدر الأحکام و الأوامر الجاریة فیه .

فتلخّص : أنّه هو الذی یصدر عنه کلّ حکم ، و یوجد منه کلّ شیء ، و لا یحکم إلاّ بحقّ ، و لا یفعل إلاّ حقّا ، فللأشیاء رجوع إلیه و بقاء به و إلاّ لکانت عبثاً باطلة و لا عبث فِی الخلق و لا باطل فِی الصنع .

و الدلیل علی اتّصافه بالأوصاف الأربعة کونه تعالی هو اللّه الموجود لذاته الموجد لغیره . (3)

قوله تعالی : «وَ ما خَلَقْنا السَّماءَ وَ الأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ......... » إلی آخر الآیة : لمّا انتهی الکلام إلی ذکر یوم الحساب عطف عنان البیان علیه فاحتجّ علیه بحجّتین : إحداهما ما ساقه فی هذه الآیة بقوله : «وَ ما خَلَقْنا السَّماءَ ......... » إلخ و هو احتجاج من طریق الغایات ؛ إذ لو لم یکن خلق السماء و الأرض و ما بینهما _ و هی اُمور مخلوقة مؤجّلة توجد و تفنی _ مؤدّیا إلی غایة ثابتة باقیة غیر مؤجّلة کان باطلاً ، و الباطل بمعنی ما لا غایة له ممتنع التحقّق فی الأعیان . علی أنّه مستحیل من الحکیم ، و لا ریب فی حکمته تعالی . و ربّما اُطلق الباطل و اُرید به اللعب ، و لو کان المراد ذلک کانت الآیة فی معنی قوله : «وَ ما خَلَقْنا السَّماواتِ وَ الأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ * ما خَلَقْناهُما إلاّ بِالحَقِّ» . (4)

و قیل : الآیة عطف علی ما قبلها بحسب المعنی ، کأنّه قیل : و لا تتّبع الهوی لأنّه یکون سببا لضلالک ، و لأنّه تعالی لم یخلق العالَم لأجل اتّباع الهوی و هو الباطل ، بل خلقه للتوحید و متابعة الشرع .

و فیه : أنّ الآیة التالیة : «أمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ کَالمُفسِدینَ فی الأرضِ ......... » إلخ لا تلائم هذا المعنی . و قوله تعالی : «ذلکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَروا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَروا مِنَ النّارِ» أی : خلق العالم باطلاً لا غایة له ، و انتفاء یوم الحساب الذی یظهر فیه ما ینتجه حساب الاُمور ، ظنّ الذین کفروا بالمعاد ، فویل لهم من عذاب النار .

قوله تعالی : «أمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فی الأرْضِ أمْ نَجْعَلُ المُتَّقینَ کَالْفُجّارِ» هذه هی الحجّة الثانیة علی المعاد ، و تقریرها : أنّ للإنسان کسائر الأنواع کمالاً بالضرورة ، و کمال الإنسان هو خروجه فی جانبَی العلم و العمل من القوّة إلی الفعل بأن یعتقد الاعتقادات الحقّة و یعمل الأعمال الصالحة اللتین یهدیه إلیهما فطرته الصحیحة ، و هما الإیمان بالحقّ و العمل الصالح اللذین بهما یصلح المجتمع الإنسانیّ الذی فی الأرض .

فالذین آمنوا و عملوا الصالحات _ وهم المتّقون _ هم الکاملون من الإنسان ، و المفسدون فی الأرض بفساد اعتقادهم و عملهم _ وهم الفجّار _ هم الناقصون الخاسرون فی إنسانیّتهم حقیقةً ، و مقتضی هذا الکمال و النقص أن یکون بإزاء الکمال حیاة سعیدة و عیش طیّب ، و بإزاء خلافه خلاف ذلک . و من المعلوم أنّ هذه الحیاة الدنیا التی یشترکان فیها هی تحت سیطرة الأسباب و العوامل المادّیّة ، و نسبتها إلی الکامل و الناقص و المؤمن و الکافر علی السواء ، فمن أجاد العمل و وافقته الأسباب المادّیّة فاز بطیب العیش ، و من کان علی خلاف ذلک لزمه الشقاء و ضنک المعیشة .

فلو کانت الحیاة مقصورة علی هذه الحیاة الدنیویّة التی نسبتها إلی الفریقَین علی السواء ، و لم تکن هناک حیاة تختصّ بکلّ منهما و تناسب حاله ، کان ذلک منافیا للعنایة الإلهیّة بإیصال کلّ ذی حقّ حقّه و إعطاء المقتضیات ما تقتضیه .

و إن شئت فقل : تسویة بین الفریقین و إلغاء ما یقتضیه صلاح هذا و فساد ذلک خلاف عدله تعالی .

و الآیة _ کما تری _ لا تنفی استواء حال المؤمن و الکافر ، و إنّما قرّرت المقابلة بین من آمن و عمل صالحا و بین من لم یکن کذلک سواء کان غیر مؤمن أو مؤمنا غیر صالح ؛ و لذا أتت بالمقابلة ثانیا بین المتّقین و الفجّار . (5)

«آیا آنان که مرتکب بدیها می شوند می پندارند آنان را در شمار کسانی قرار می دهیم که ایمان آورده و کارهایی شایسته کرده اند؟ و آیا زندگی و مرگشان یکسان است؟ چه بد داوری می کنند. و خدا آسمانها و زمین را به حق بیافرید تا هر کسی را برابر کاری که کرده است پاداش دهد و به آنان ستم نشود».

تفسیر :

گفته خداوند متعال که فرمود : «آیا پنداشتید که ما شما را بیهوده آفریدیم _ تا آن جا که _ خداوندگار عرش گران پایه» : بعد از آن که خداوند آنچه را کفّار با آن رو به رو خواهند شد،از احوال مرگ و سپس درنگ در برزخ و بعد از آن برانگیخته شدن برای حسابرسی و کیفر، توضیح داد، آنان را به خاطر این پندارشان که برانگیخته نخواهند شد توبیخ می کند؛ چرا که در این پندار گستاخی کردن بر خدا و نسبت دادن کار بیهوده به اوست. بعد از این توبیخ به برهان عبث اشاره می فرماید . آیه «آیا پنداشتید ......... » به این معناست : با آن که شما را از حسرت خوردن در هنگام مشاهده مرگ و سپس درنگ در گورها و بعد برانگیخته شدن برای حساب و پاداش آگاه ساختیم، آیا باز هم گمان می برید که شما را بیهوده آفریدیم و بدون آن که هدف جاودانی در آفرینش شما باشد زندگی می کنید و می میرید و همه چیز تمام می شود و به سوی ما باز نمی گردید؟

آیه «پس، برتر است خداوند مالکِ برحق. خدایی جز او نیست. خداوندگار عرش گران پایه است»، اشاره به برهانی دارد که از طریق تنزیه [خدا از کار عبث ]رستاخیز را اثبات و عقیده آنها را در انکار بعث ردّ می کند. خداوند متعال خود را در یک جمله تنزیهی با چهار وصف توصیف می کند :

فرمانرواست، حق است، هیچ خدایی جز او نیست و خداوندگارِ عرش گران پایه است. بنا بر این، چون فرمانروای حقیقی است هر حکمی درباره هر چیزی براند، چه ایجاد باشد، چه برگرداندن، چه مرگ باشد و چه زندگی و رزق، حکمش نافذ و فرمانش روان است و هر حکمی صادر کند، جز حق نیست؛ زیرا او حق است و از حق، از آن جهت که حق است، جز حق سر نمی زند و از بطلان و بیهودگی مبرّاست.

از آن جا که ممکن است تصوّر شود در کنار خدا مصدر حکم دیگری هم باشد، که با صدور حکم، حکم خدا را باطل و بی اثر سازد، لذا خود را به صفت یگانگی و این که هیچ خدایی _ یعنی معبودی _ جز او نیست موصوف ساخت؛ زیرا «اله» به این جهت «معبود» است که دارای ربوبیّت است؛ بنا بر این هیچ خدایی جز او نیست و او خداوندگار عرش گران پایه _ عرش عالم _ است و زمام امور همه در دست او است و احکام و فرمانهای جاریِ در آن، از او سر می زند.

چکیده سخن این که: خداوند است که هر حکمی از او صادر می شود و هر چیزی از ناحیه او هستی می گیرد و او جز به حق، حکم صادر نمی کند و جز حقّ، کاری انجام نمی دهد. بنا بر این، موجودات همگی به سوی او برمی گردند و به وجود او باقیند و گرنه بیهوده و پوچ بودند، در صورتی که بیهودگی و پوچی در آفرینش و صنع خدا راه ندارد.

دلیل این که خداوند به آن اوصاف چهارگانه متّصف می باشد این است که او خدایی است که هستی، ذاتی اوست و هستی بخشِ غیر خود است.

آیه : «و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست به باطل نیافریدیم ......... » تا آخر آیه ؛ چون سخن، به روز حسابرسی رسید، رشته توضیح را متوجّه آن ساخت و در اثبات آن دو دلیل اقامه فرمود : یکی از آن دو، همین است که در این آیه «و ما آسمان ......... » مطرح شده و از طریق غایت داشتن موجودات، استدلال می کند. چه، اگر آفرینش آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست _ که برای زمانی معیّن آفریده و سپس نابود می شوند _ به یک غایتِ ثابت و پایدار و همیشگی نمی انجامید، کاری باطل بود و باطل، به معنای آنچه هدف و فرجامی ندارد، در موجودات عالم تحقّق پذیر نیست. چنین کاری از حکیم سر نمی زند و در حکیم بودن خداوند متعال هم شکّی نیست.

گاهی اوقات از به کار بردن واژه «باطل» لعب و بازی اراده می شود. اگر در این آیه هم مراد از باطل همین معنا باشد، در آن صورت آیه مورد بحث، به معنای این آیه است : «و ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست از روی بازی نیافریدیم. ما آن دو را جز به حق خلق نکردیم».

به قولی این آیه به حسب معنا، عطف بر آیه پیش از خود است. پس گویا گفته شده است : از هوای نفس پیروی مکن؛ زیرا موجب گمراهی تو می شود، و زیرا خداوند متعال جهان را برای پیروی از هوا، که باطل و نادرست می باشد، نیافریده بلکه به خاطر توحید و پیروی از شرع، خلقش کرده است.

اما این سخن، استوار نمی نماید؛ زیرا آیه بعد، یعنی « آیا کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، همانند فساد کنندگان در زمین قرار دهیم ......... » با معنای گفته شده سازگار نیست.

آیه «این گمان کسانی است که کافر شدند، پس وای بر کافران از آتش» : یعنی این که جهان به باطل آفریده شده و غایتی ندارد و منتفی بودن روز حساب، که در آن نتیجه محاسبه اعمال آشکار می شود، گمان کسانی است که معاد را باور ندارند. پس وای بر آنها از عذاب آتش دوزخ.

آیه «آیا کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، مانند کسانی قرار دهیم که در زمین فساد کردند؟ آیا پرهیزگاران را چون بدکاران قرار دهیم؟» استدلال دوم است بر اثبات معاد، بدین شرح که انسان نیز همانند دیگر انواع موجودات می تواند به کمال برسد و کمال آدمی به این است که در علم و عمل از قوّه به فعلیّت برسد، به این ترتیب که اعتقادات درست پیدا کند و کارهای نیک و شایسته انجام دهد ؛ دو چیزی که فطرت درست و سالم آدمی، وی را به سوی آنها راهنمایی می کند. و همین ایمان به حق و انجام کارهای شایسته است که موجب اصلاح و درستیِ جامعه انسانی در روی زمین می شوند.

بنا بر این، کسانی که ایمان آورند و کارهای نیک انجام دهند _ یعنی همان پرهیزگاران _ انسان کامل هستند و تباهکاران در روی زمین به سبب فاسد بودن اعتقاد و عملشان _ یعنی بدکاران _ همان کسانی اند که از لحاظ انسانیّتشان براستی ناقص و زیان دیده اند. مقتضای این کمال و نقص آن است که به ازای کمال، حیاتی سعادتمندانه و زندگی ای خوش وجود داشته باشد و به ازای نقص و عدم کمال، حیات و زندگی ای ضدّ آن. پیداست که این زندگی دنیا که هر دو گروه _ کاملان و ناقصان _ در آن مشترکند زیر نفوذ اسباب و عوامل مادّی است و از این نظر برای فردِ کامل و ناقص و مؤمن و کافر یکسان می باشد. لذا کسی که کار نیک انجام دهد و عوامل و اسباب مادی نیز با او سازگاری نشان دهد، به زندگی خوش و سعادتمندانه ای دست می یابد و هر کس خلاف آن باشد، بدبختی و زندگی تنگ و ناگوار دامنگیرش می شود.

اگر زندگی، به همین زندگی دنیوی که برای هر دو گروه نسبت یکسان دارد، محدود و منحصر باشد و زندگی دیگری وجود نداشته باشد، که متناسب با حال و روز هر یک به آنها اختصاص یابد، در آن صورت این امر با عنایت الهی در رساندن هر صاحب حقّی به حقّش و دادن مقتضیات اعمال به افراد منافات خواهد داشت.

به عبارت دیگر : با هر دو گروه به یکسان عمل کردن و نادیده گرفتن آنچه پاکی این و ناپاکی آن اقتضا می کند، برخلاف عدالت خداوند متعال است.

اما این آیه _ همچنان که ملاحظه می شود _ به نفیِ یکسان بودن حال مؤمن و کافر نمی پردازد، بلکه به مقابله و مقایسه میان کسی که ایمان آورَد و عمل صالح کند و کسی که چنین نیست، خواه غیر مؤمن باشد یا مؤمنِ نا صالح باشد، می پردازد. به همین دلیل دوباره پرهیزگاران را در مقابل بدکاران قرار می دهد.

ص :209


1- الجاثیة : 21 ، 22.
2- المؤمنون : 116 .
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 15/72 _ 73.
4- الدخان : 38 ، 39 .
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/196 و 197.

ص :210

ص :211

ص :212

ص :213

ص :214

2924 - الدَّلیلُ الثّانی لِإثباتِ المَعادِ
2924 - دلیل دوم برای اثبات معاد

الکتاب :

«یا أَیُّها الناسُ إنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ......... ذلِکَ بِأنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أنَّهُ یُحْیی الْمَوْتَی وَ أنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * وَ أنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها» . (1)

«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أنْشَأها أوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» . (2)

«أ یَحْسَبُ الاْءنْسانُ أنْ یُتْرَکَ سُدیً * أ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَی * ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی * فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الاُنْثَی * أ لَیْسَ ذلِکَ بِقادِرٍ عَلَی أنْ یُحْیِیَ الْمَوْتی» . (3)

«فَلْیَنْظُرِ الاْءنْسانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ * یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ * إنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقادِرٌ» . (4)

«قُلْ أمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأکُمْ تَعُودُونَ» . (5)

2924

دلیل دوم برای اثبات معاد

قرآن :

«ای مردم! اگر در روز رستاخیز تردید دارید، ما شما را از خاکی آفریدیم، سپس از نطفه ای ......... آن از این روست که خدا حق است و او مردگان را زنده می سازد و او بر هر کاری تواناست. و همانا قیامت آمدنی است، شکی در آن نیست».

«برای ما مثلی زد و حال آن که آفرینش خود را از یاد برد. او گفت : چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده می کند؟ بگو : همان کسی آنها را زنده می کند که در آغاز بیافریدشان و او به هر آفرینشی داناست».

«آیا انسان می پندارد که به حال خود رها شده است؟ آیا او نطفه ای از منی که در رحمی ریخته شده نبوده است ؟ و سپس لخته ای خون شد و آن گاه به اندامی درست بیافریدش. و از او دو جفت نر و ماده قرار داد. آیا او قادر نیست که مردگان را زنده سازد؟».

«انسان بنگرد که از چه آفریده شده است. از آبی جهنده آفریده شده است، که از میان پشت و سینه ها بیرون می آید. خدا به بازگردانیدن او تواناست».

«بگو : پروردگار من به عدل فرمان داده است و به هنگام هر نماز رو به جانب او دارید و او را با ایمان خالص بخوانید. همچنان که شما را آفرید باز می گردید».

ص :215


1- الحجّ : 5 _ 7.
2- یس : 78 ، 79.
3- القیامة : 36 _ 40.
4- الطارق : 5 _ 8.
5- الأعراف : 29.

«وَ یَقُولُ الاْءنْسانُ أَ إذَا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیَّا * أ وَ لا یَذْکُرُ الاْءنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ اُبَیُّ بنُ خَلَفٍ فَأخَذَ عَظما بالِیا مِن حائطٍ فَفَتَّهُ ، ثُمَّ قالَ : یا مُحمَّدُ، إذا کُنّا عِظاما و رُفاتا أ ئنّا لَمَبعوثونَ ؟ فأنزَلَ اللّهُ : «مَن یُحْیی العِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ * قُلْ یُحْییها الّذی أنْشَأها أوَّلَ مَرَّةٍ و هُوَ بکُلِّ خَلقٍ عَلیمٌ» . (2)

التّفسیر:

قوله تعالی : «ذلِکَ بِأنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ و أنَّهُ یُحْیی المَوتی و أنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» «ذلک» : إشارة إلی ما ذکر فی الآیة السابقة من خلق الإنسان و النبات و تدبیر أمرهما حدوثا و بقاءً ، خلقا و تدبیرا واقعیّین لا ریب فیهما .

و الذی یعطیه السیاق : أنّ المراد بالحقّ نفس الحقّ ؛ أعنی أنّه لیس وصفا قائما مقام موصوف محذوف هو الخبر ، فهو تعالی نفس الحقّ الذی یحقّق کلّ شیءٍ حقّ ، و یجری فی الأشیاء النظام الحقّ ، فکونه تعالی حقّا یتحقّق به کلّ شیء حقّ هو السبب لهذه الموجودات الحقّة و النظامات الحقّة الجاریة فیها ، و هی جمیعا تکشف عن کونه تعالی هو الحقّ .

و قوله : «و أنَّهُ یُحْیی المَوتی» معطوف علی ما قبله ؛ أی المذکور فی الآیة السابقة من صیرورة التراب المیّت بالانتقال من حال إلی حال إنسانا حیّا ، و کذا صیرورة الأرض المیّتة بنزول الماء نباتا حیّا ، و استمرار هذا الأمر بسبب أنّ اللّه یحیی الموتی و یستمرّ منه ذلک . و قوله : «و أنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» معطوف علی سابقه کسابقه ، و المراد أنّ ما ذکرناه بسبب أنّ اللّه علی کلّ شیء قدیر ؛ و ذلک أنّ إیجاد الإنسان و النبات و تدبیر أمرهما فِی الحدوث و البقاء مرتبط بما فِی الکون من وجود أو نظام جارٍ فِی الوجود ، و کما أنّ إیجادهما و تدبیر أمرهما لا یتمّ إلاّ مع القدرة علیهما کذلک القدرة علیهما لا تتمّ إلاّ مع القدرة علی کلّ شیء ، فخلقهما و تدبیر أمرهما بسبب عموم القدرة . و إن شئت فقل : ذلک یکشف عن عموم القدرة .

قوله تعالی : «وَ أنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ أنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَن فی القُبورِ» الجملتان معطوفتان علی «أنّ» فی قوله : «ذلِکَ بِأنَّ اللّهَ» .

و أمّا الوجه فی اختصاص هذه النتائج الخمس المذکورة فی الآیتین بالذکر ، مع أنّ بیان السابقة ینتج نتائج اُخری مهمّة فی أبواب التوحید کربوبیّته تعالی و نفی شرکاء العبادة و کونه تعالی علیما و منعما و جوادا و غیر ذلک . فالذی یعطیه السیاق _ و المقام مقام إثبات البعث ، و عرض هذه الآیات علی سائر الآیات المثبتة للبعث _ أنّ الآیة تؤمّ إثبات البعث من طریق إثبات کونه تعالی حقّا علی الإطلاق ؛ فإنّ الحقّ المحض لا یصدر عنه إلاّ الفعل الحقّ دون الباطل ، و لو لم یکن هناک نشأة اُخری یعیش فیها الإنسان بماله من سعادة أو شقاء ، و اقتصر فِی الخلقة علی الإیجاد ثمّ الإعدام ثمّ الإیجاد ثمّ الإعدام و هکذا ، کان لعبا باطلاً ، فکونه تعالی حقّا لا یفعل إلاّ الحقّ یستلزم نشأة البعث استلزاماً بیّناً ، فإنّ هذه الحیاة الدنیا تنقطع بالموت، فبعدها حیاة اُخری باقیة لا محالة.

فالآیة _ أعنی قوله : «فَإنّا خَلَقْناکُم مِن تُرابٍ _ إلی قوله _ ذلکَ بأنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ» _ فی مجری قوله : «وَ ما خَلَقْنا السَّماواتِ و الأرضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبینَ * ما خَلَقْناهُما إلاّ بِالحَقِّ» (3) و قوله : «وَ ما خَلَقْنا السَّماءَ وَ الأرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلکَ ظَنُّ الَّذینَ کَفَروا» (4) و غیرهما من الآیات المتعرّضة لإثبات المعاد ، و إنّما الفرق أنّها تثبته من طریق حقّیّة فعله تعالی ، و الآیة المبحوث عنها تثبته من طریق حقّیّته تعالی فی نفسه المستلزمة لحقّیّة فعله. ثمّ لمّا کان من الممکن أن یتوهّم استحالة إحیاء الموتی _ فلا ینفع البرهان حینئذ _ دفعه بقوله : «وَ أنَّهُ یُحیی المَوتی» ، فإحیاؤه تعالی الموتی _ بجعل التراب المیّت إنسانا حیّا و جعل الأرض المیّتة نباتا حیّاً _ واقع مستمرّ مشهود، فلا ریب فی إمکانه ، و هذه الجملة أیضا فی مجری قوله تعالی : «قالَ مَن یُحْیی العِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ * قُلْ یُحْییها الّذی أنْشَأها أوَّلَ مَرَّةٍ» (5) و سائر الآیات المثبتة لإمکان البعث و الإحیاء ثانیا من طریق ثبوت مثله أوّلاً .

ثمّ لمّا أمکن أن یتوهّم أنّ جواز الإحیاء الثانی لا یستلزم الوقوع بتعلّق القدرة به _ استبعادا له و استصعاباً _ دفعه بقوله : «وَ أنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» ؛ فإنّ القدرة لمّا کانت غیر متناهیة کانت نسبتها إلی الإحیاء الأوّل و الثانی ، و ما کان سهلاً فی نفسه أو صعبا علی حدّ سواء ، فلا یخالطها عجز و لا یطرأ علیها عیّ و تعب . و هذه الجملة أیضا فی مجری قوله تعالی : «أ فَعَیینا بِالخَلْقِ الأوَّلِ» (6) و قوله : «إنَّ الّذی أحْیاها لَمُحْیی المَوتی إنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» (7) و سائر الآیات المثبتة للبعث بعموم القدرة و عدم تناهیها .

فهذه _ أعنی ما فی قوله تعالی : «ذلِکَ بِأنَّ اللّهَ ......... » إلی آخر الآیة _ نتائج ثلاث مستخرجة من الآیة السابقة علیها ، مسوقة جمیعا لغرض واحد و هو ذکر ما یثبت به البعث ، و هو الذی تتضمّنه الآیة الأخیرة «و أنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ أنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَن فی القُبورِ» . (8)

«و انسان گوید : آیا چون مُردم بزودی زنده از گور بیرون آورده خواهم شد؟ آیا آدمی به یاد ندارد که ما او را پیش از این آفریدیم، در حالی که چیزی نبود؟».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :اُبیّ بن خلف آمد و استخوان پوسیده ای را از باغی برداشت و آن را با دست نرم کرد و گفت : ای محمّد! آیا وقتی استخوانهایی پوسیده شدیم، برانگیخته می شویم؟ پس خداوند این آیه را فرو فرستاد : «چه کسی استخوانهای پوسیده را زنده می کند؟ بگو : همان کسی آنها را زنده می کند که در آغاز بیافریدشان و او به هر آفرینشی داناست».

تفسیر :

در آیه «آن از این روست که خدا حقّ است و او مردگان را زنده می کند و او بر هر چیز تواناست» کلمه «آن» اشاره به مطلبی است که در آیه قبل ذکر شده است، یعنی آفرینش انسان و گیاه و تدبیر آنها در پدید آمدن و ادامه زندگی، که آفرینش و تدبیری واقعی هستند و شکی در آنها وجود ندارد.

آنچه از سیاق آیه برمی آید این است که مراد از حقّ، خودِ حقّ است. به عبارت دیگر، حقّ صفتی نیست که جایگزین موصوفی شده، که خبر «انّ» بوده و حذف شده باشد. بلکه خداوند متعال خودْ حقّ است که هر پدیده حقّی را تحقّق می بخشد و نظام حقّ را در اشیاء جاری می سازد. پس، این که خداوند متعال حقّی است که هر پدیده حقّی به واسطه او تحقّق می یابد، سبب شده است که این موجودات حقیقی و نظامهایِ حقیقیِ جاری در آنها به وجود آیند و همه اینها کاشف از این هستند که خداوند متعال حقّ است.

جمله «و او مردگان را زنده می کند» عطف به جمله پیش از خود می باشد؛ یعنی عطف به مطلبی است که در آیه قبل ذکر شده است و آن تبدیل خاک مرده، از طریق پیمودن مراحلی چند، به انسانی زنده و نیز تبدیل زمینِ مرده، از طریق فرو فرستادن باران، به گیاهی زنده است و استمرار این فرایند بدان سبب می باشد که خداوند مردگان را زنده می کند و این امر پیوسته از او سر می زند.

جمله «و او بر هر چیزی تواناست» نیز همچون جمله قبل، عطف بر جملات سابق می باشد و مراد این است که آنچه گفتیم بدان سبب است که خداوند بر هر کاری تواناست؛ چون ایجادِ انسان و گیاه و تدبیر کار آنها در پیدایش و ادامه حیات، با وجود یا نظامی که در هستی جاری است ارتباط دارد. و همان طور که ایجاد انسان و گیاه و تدبیر کار آنها، جز با داشتن قدرت بر آنها میسّر نیست، قدرت داشتن بر آن دو نیز جز با قدرت داشتن بر کلیه اشیاء امکان ندارد. بنا بر این، آفرینش انسان و گیاه و تدبیر کار آنها به سبب عمومیت داشتن قدرتِ حق تعالی است. به دیگر سخن : خلقت انسان و گیاه و تدبیر کار آنها، بیانگر عمومیت قدرت است.

آیه «و همانا قیامت آمدنی است، شکّی در آن نیست و خدا کسانی را که در گورهایند برمی انگیزد»، این دو جمله عطف به «اَنّ» در «ذلک بأنّ اللّه » می باشد.

با آن که از موضوع آفرینش انسان و گیاه نتایج دیگری نیز، مانند ربوبیّت خداوند متعال و نَفی شریک در عبادت و علیم بودن و منعم بودن و بخشنده بودن خدا و جز اینها، که همگی در باب توحید اهمیت دارند، به دست می آید، اما از میان این همه، اختصاصا پنج نتیجه که در دو آیه مذکور آمده، ذکر شده اند. علّتش، آن گونه که سیاق آیه _ که در مقام اثبات رستاخیز است _ به دست می دهد و از عرضه این آیات بر دیگر آیات اثبات کننده رستاخیز استفاده می شود، این است که آیه مورد بحث قصدش اثبات مسأله برانگیخته شدن مردگان، از طریق اثبات حقّیت مطلق خداوند است؛ چون از حقّ محض، جز فعل حق صادر نمی شود. و اگر عالَم دیگری نبود که انسان در آن خوشبخت یا بدبخت زندگی کند و هستی به همین پدید آوردن و نیست کردن و پدید آوردن و نیست کردن منحصر می شد، عملی بیهوده و باطل بود. پس، این که خداوند متعال حق است و جز فعل حق انجام نمی دهد، مستلزم آن است که عالَم بعث و رستاخیز مردگان لزوم آشکار دارد؛ زیرا این زندگی دنیا با مرگ تمام می شود و بعد از آن لا جرم زندگی دیگری وجود دارد که باقی و پایدار است.

بنا بر این، آیه «ما شما را از خاکی آفریدیم . . . آن به این خاطر است که خدا حق است» در همان بستر آیه «ما آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست از روی بیهودگی نیافریدیم. آنها را جز به حق خلق نکردیم» و آیه «ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست به باطل نیافریدیم. این گمان کسانی است که کافرند» و دیگر آیاتی است که در صدد اثبات معاد هستند. با این تفاوت که آیات مذکور، معاد را از طریق حق بودنِ فعلِ خداوند متعال اثبات می کنند، اما آیه مورد بحث، از طریق حق بودنِ خودِ خداوند، که مستلزم حق بودنِ فعلِ او می باشد، اثبات می کند.

از آن جا که امکان دارد این توهّم پیش آید که زنده کردن مردگان امری محال و ناشدنی است _ که در این صورت برهان کار آمد نیست _ برای دفع این توهم فرمود : «او مردگان را زنده می کند»؛ زیرا زنده کردن مردگان _ از طریق تبدیل خاک مرده به انسانی زنده و تبدیل زمین بی جان به گیاهی جاندار _ یک واقعیت مستمر و مشهود است. بنا بر این، در امکان زنده کردن مردگان شکی باقی نمی ماند. این آیه نیز در راستای آیه «گفت : کیست که این استخوانهای پوسیده شده را زنده کند؟ بگو : همان کسی آنها را جان می دهد که نخستین بار ایجادشان کرد» و دیگر آیاتی است که امکان بعث و دوباره زنده کردن را، از طریق زنده شدن موجودات برای اولین بار، اثبات می کند.

همچنین، چون ممکن بود این توهّم پیش آید که امکان زنده کردن دوباره، مستلزم وقوع آن نیست و بعید و دشوار است که قدرت خدا به چنین امری تعلّق گیرد، برای دفع این توهّم فرمود : «و او بر هر چیزی تواناست»؛ زیرا چون قدرتْ نامتناهی است، نسبت آن به زنده کردن در بار اول یا دوم و آسان بودن یا دشوار بودن کار، یکسان است و ناتوانی و کندی و خستگی در آن راه ندارد.

این جمله نیز در راستای آیات «آیا از آفرینش نخست به ستوه آمدیم؟» و «آن کس که آن را زنده کرد، مردگان را نیز زنده می کند و او بر هر چیزی تواناست» و دیگر آیاتی است که از طریق استدلال به عمومیت و نامتناهی بودنِ قدرتِ خداوند متعال، به اثبات رستاخیز و احیای مجدد مردگان می پردازند.

پس، آنچه در آیه «آن به خاطر این است که خدا حق است ......... » آمده، نتایج سه گانه ای هستند که از آیات پیش از آن بر می آیند و همگی یک هدف را دنبال می کنند و آن اثبات رستاخیز است که در آیه پایانی، یعنی آیه «و همانا قیامت آمدنی است شکّی در آن نیست و خدا کسانی را که در گورهایند برمی انگیزد»، گنجانده شده است.

ص :216


1- مریم : 66 ، 67.
2- بحار الأنوار : 7/42/18.
3- الدخان : 38 ، 39.
4- ص : 27.
5- یس : 78، 79.
6- ق : 15.
7- فصّلت : 39 .
8- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/345 _ 347.

ص :217

ص :218

ص :219

ص :220

2925 - الدَّلیلُ الثّالِثُ لِإثباتِ المَعادِ
2925 - دلیل سوم برای اثبات معاد

الکتاب :

«قُلْ سِیرُوا فِی الْأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللّهُ یُنْشِئُ النَّشْأةَ الاْخِرَةَ إنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (1)

«أ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ» . (2)

«وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أهْوَنُ عَلَیْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأعْلَی فِی السَّماواتِ وَ الْأرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (3)

2925

دلیل سوم برای اثبات معاد

قرآن :

«بگو : در زمین گردش کنید و ببینید که چگونه خدا موجودات را آفرید، سپس آفرینش باز پسین را پدید می آورد. همانا خدا بر هر چیزی تواناست».

«آیا از آفرینش نخست عاجز شده بودیم؟ نه، آنان در آفرینش جدید شکّ دارند».

«اوست که موجودات را می آفریند، سپس آنها را دوباره می آفریند و این کار (آفرینش دوباره) بر او آسانتر است. از آنِ اوست صفت برتری در آسمانها و زمین و اوست عزیز و حکیم».

ص :221


1- العنکبوت : 20.
2- ق : 15.
3- الروم : 27.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصایاهُ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: وَ اعلَم أنَّ مالِکَ المَوتِ هُوَ مالِکُ الحَیاةِ ، و أنَّ الخالِقَ هُوَ المُمیتُ ، و أنَّ المُفنِیَ هُوَ المُعیدُ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :العَجَبُ کُلُّ العَجَبِ لِمَن أنکَرَ النَّشأةَ الاُخری و هُوَ یَرَی الاُولی . (2)

التّفسیر:

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی المیزان فی تفسیر القرآن _ فی تفسیر قوله تعالی: «و هُوَ أهْوَنُ عَلَیهِ» _ : و الذی ینبغی أن یقال : إنّ الجملة أعنی قوله : «وَ هُوَ أهْوَنُ عَلَیهِ» معلّل بقوله بعدَه : «و لَهُ الْمَثَلُ الأعْلی فی السَّماواتِ وَ الأرضِ وَ هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ» فهو الحجّة المثبتة لقوله: «وَ هُوَ أهْوَنُ عَلَیهِ» . و المستفاد من قوله : «وَ لَهُ المَثَلُ الأعْلی ......... » إلخ أنّ کلّ وصف کمالیّ یمثّل به شیء فِی السماوات و الأرض کالحیاة و القدرة و العلم و الملک و الجود و الکرم و العظمة و الکبریاء و غیرها فللّه سبحانه أعلی ذلک الوصف و أرفعها من مرتبة تلک الموجودات المحدودة ، کما قال : «وَ للّهِِ الأسماءُ الحُسنی» . (3)

و ذلک أنّ کلّ وصف من أوصاف الکمال اتّصف به شیء ممّا فِی السماوات و الأرض فله فی حدّ نفسه ما یقابله ؛ فإنّه ممّا أفاضه اللّه علیه و هو فی نفسه خالٍ عنه ، فالحیّ منها میّت فی ذاته ، و القادر منها عاجز فی ذاته ؛ و لذلک کان الوصف فیها محدودا مقیّدا بشیء دون شیء و حال دون حال ......... و هکذا ، فالعلم فیها مثلاً لیس مطلقا غیر محدود بل محدود مخلوط بالجهل بما وراءه ، و کذلک الحیاة و القدرة و الملک و العظمة و غیرها .

و اللّه سبحانه هو المفیضُ لهذه الصفات من فضله ، و الذی له من معنی هذه الصفات مطلق غیر محدود و صرف غیر مخلوط ، فلا جهل فی مقابل علمه ، و لا ممات یقابل حیاته ......... و هکذا ، فله

سبحانه من کلّ صفة یتّصف به الموجودات السماویّة و الأرضیّة _ و هی صفات غیر ممحّضة و لا مطلقة _ ما هو أعلاها ؛ أی مطلقها و محضها . فکلّ صفة توجد فیه تعالی و فی غیره من المخلوقات فالذی فیه أعلاها و أفضلها ، و الذی فی غیره مفضول بالنسبة إلی ما عنده .

و لمّا کانت الإعادة متّصفة بالهون إذا قیس إلی الإنشاء فیما عند الخلق فهو عنده تعالی أهون ؛ أی هون محض غیر مخلوط بصعوبة و مشقّة، بخلاف ما عندنا معاشر الخلق ، و لا یلزم منه أن یکون فی الإنشاء صعوبة و مشقّة علیه تعالی ؛ لأنّ المشقّة و الصعوبة فِی الفعل تتبع قدرة الفاعل بالتعاکس ، فکلّما قلّت القدرة کثرت المشقّة ، و کلّما کثرت قلّت ؛ حتّی إذا کانت القدرة غیر متناهیة انعدمت المشقّة من رأس ، و قدرته تعالی غیر متناهیة فلا یشقّ علیه فعل أصلاً ، و هو المستفاد من قوله : «إنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» فإنّ القدرة إذا جاز تعلّقها بکلّ شیء لم تکن إلاّ غیر متناهیة ، فافهم ذلک. (4)

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود: بدان که خداوندِ مرگ، همان خداوند زندگی است و آن که می آفریند همو می میراند و آن که نابود می کند همو باز می گرداند.

امام زین العابدین علیه السلام :شگفتا! شگفتا، از کسی که آفرینش نخست را می بیند و آفرینش دیگر را منکر است.

تفسیر :

علاّمه طباطبائی در المیزان فی تفسیر القرآن، در تفسیر آیه «و این کار بر او آسانتر است» می نویسد : آنچه باید گفته شود این است که : جمله «و این کار بر او آسانتر است» با آیه بعد تعلیل شده است که می فرماید : «و از آنِ اوست صفت برتری در آسمانها و زمین و او مقتدر و حکیم است». این جمله دلیلی است بر اثبات «و این کار برای او آسانتر است».

آنچه از جمله «و از آنِ اوست صفت برتری ......... » استفاده می شود، این است که هر یک از صفات کمالی که در موجوداتِ محدودِ آسمانها و زمین متبلور می باشد؛ مانند زندگی و قدرت و علم و ملک و جُود و کَرَم و عظمت و کبریا و جز اینها، در خداوند برتر و بالاترش وجود دارد. چنان که فرموده است : «و از آن خداست نامهای نیکو».

زیرا موجودات آسمانها و زمین، به هر وصفی از اوصاف کمال که متّصف باشند، در ذات خود، از صفتی مخالفِ آن برخوردارند؛ چون موجودات از این صفات ذاتا بی بهره بوده اند و خداوند این صفات را به آنها افاضه فرموده است. مثلاً موجودات زنده در ذات خود بی جانند، موجودات برخوردار از قدرت، در ذات خود ناتوانند و فاقد قدرت. از این رو، این صفات در آنها محدود و مقیدند ......... برای مثال، علم در آنها مطلق و نامحدود نیست، بلکه محدود و آمیخته به جهل و نادانی از دور و بر خود می باشد. همین طور است حیات و قدرت و مالک بودن و عظمت و دیگر صفات.

و خداوند سبحان از فضل خود این صفات را بر مخلوقات افاضه می کند و این صفات در خود او مطلق و نامحدود و خالص و بدور از آمیختگی با ضدّ آنها می باشد. نه با علمش جهلی است و نه با حیاتش مرگی ......... بنا بر این هر صفتی که در موجودات آسمانی و زمینی باشد _ که البته این صفات در آنها مطلق و محض نیست _ در خداوند بالاترش، یعنی به صورت مطلق و محض،وجود دارد. تکرار می کنیم : هر صفتی که در خدا و مخلوقات باشد، آنچه در اوست حدّ اعلی و برترش می باشد و آنچه در غیر اوست، حدّ پایین تر و غیر خالصش می باشد.

در نظر مخلوق، ایجاد دوباره، در قیاس با ایجادِ نخست و ابتدایی آسان است، ولی در نزد خدا آسانتر [چون هر صفتی که در مخلوق باشد در خالق برتر و اکملش وجود دارد ]به عبارت دیگر: آسانیِ محض و خالص است و با دشواری و سختی آمیخته نمی باشد، برخلاف آسانی نزد خلق، که در عین آسانی، خالی از دشواری نیست . از این مطلب لازم نمی آید که انشاء و ایجاد برای خدا سخت و دشوار باشد؛ زیرا سختی و دشواریِ در کار، با قدرت و تواناییِ فاعل نسبت معکوس دارد. هر چه قدرت کمتر باشد، سختی و مشقّت در انجام کار بیشتر است و هر چه بیشتر باشد، سختی و مشقّت کمتر است. تا جایی که اگر قدرت نا متناهی باشد سختی و مشقّت در انجام کار بکلی از بین می رود و قدرت خداوند متعال هم نامتناهی است. بنا بر این هیچ کاری برای او اصلاً سخت و دشوار نیست. و این از آیه «همانا خداوند بر هر چیزی تواناست» استفاده می شود؛ زیرا وقتی قدرت به هر چیزی تعلّق بگیرد، آن قدرت، چیزی جز قدرت نامتناهی نخواهد بود. دقت شود.

ص :222


1- نهج البلاغة : الکتاب 31.
2- بحار الأنوار : 7/42/14 .
3- الأعراف : 180.
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 16/175.

ص :223

ص :224

2926 - الدَّلیلُ الرّابِعُ لِإثباتِ المَعادِ
2926 - دلیل چهارم برای اثبات معاد

الکتاب :

«فَانْظُرْ إلَی آثارِ رَحْمَةِ اللّهِ کَیْفَ یُحْیی الْأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إنَّ ذلِکَ لَمُحْیی الْمَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (1)

«وَ اللّهُ الَّذِی أرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحابا فَسُقْناهُ إلَی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأحْیَیْنا بِهِ الْأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النُّشُورُ» . (2)

«فَأنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» . (3)

التّفسیر:

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی تفسیر الآیة الاُولی : و المراد بقوله : «إنَّ ذلِکَ لَمُحْیی المَوتی» الدلالة علَی المماثلة بین إحیاء الأرض المیّتة و إحیاء الموتی ؛ إذ فی کلٍّ منهما موت _ هو سقوط آثار الحیاة من شیءٍ محفوظ _ و حیاة هی تجدّد تلک الآثار بعد سقوطها ، و قد تحقّق الإحیاء فی الأرض و النبات ، و حیاة الإنسان و غیره من ذوی الحیاة مثلها ، و حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد ، فإذا جاز الإحیاء فی بعض هذه الأمثال _ و هو الأرض و النبات _ فلیجز فِی البعض الآخر . (4) و قال _ فی قوله تعالی : «فَأحیَینا بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها» _ : و أنبتنا فیها نباتا بعد ما لم تکن ، و نسبة الإحیاء إلی الأرض و إن کانت مجازیّة لکن نسبته إلی النبات حقیقیّة ، و أعمال النبات من التغذیة و النموّ و تولید المِثل و ما یتعلّق بذلک أعمال حیویّة تنبعث من أصل الحیاة .

و لذلک شبّه البعث و إحیاء الأموات بعد موتهم بإحیاء الأرض بعد موتها ؛ أی إنبات النبات بعد توقّفه عن العمل و رکوده فِی الشتاء ، فقال : «کَذلِکَ النُّشورُ» ، أی البعث ، فالنشور بسط الأموات یوم القیامة بعد إحیائهم و إخراجهم من القبور . (5)

2926

دلیل چهارم برای اثبات معاد

قرآن :

«پس، به نشانه های رحمت خدا بنگر که چگونه زمین بی جان را زنده می کند. این همان خداست که زنده کننده مردگان است و او بر هر چیز تواناست».

«خداست که بادها را می فرستد تا ابر را برانگیزاند. و ما آن ابر را به سوی سرزمینی مرده می رانیم و به وسیله آن زمین بی جان را زنده می کنیم. زنده گشتن در روز قیامت نیز چنین است».

«و از آن (ابر) باران فرو می فرستیم و به وسیله آن هر میوه ای بیرون می آوریم. مردگان را اینچنین زنده می کنیم، شاید که پند گیرید».

تفسیر :

علامه طباطبائی در تفسیر آیه نخست می گوید : مراد از آیه «همانا خدا زنده کننده مردگان است»، فهماندن این معناست که میان زنده کردن زمینِ بی جان و زنده کردن مردگان همانندی وجود دارد؛ زیرا در هر یک از آنها هم مرگ و مردن است، که عبارت باشد از سلب شدنِ آثار و نشانه های زندگی از یک چیز، و هم حیات و زندگی است که عبارت باشد از شروع مجدد این آثار و نشانه ها در آن چیز بعد از زایل شدن آنها از او. این احیا و تجدید حیات در زمین و گیاهان تحقق می یابد. زندگی انسان و دیگر جانداران نیز مانند احیای زمینِ بی جان است و چیزهای همانند، حکمِ همانند دارند. پس وقتی احیا و تجدید حیات در یکی از موارد مشابه _ زمین و گیاه _ رواست در موارد مشابه دیگر نیز روا و شدنی است.

در آیه «و به وسیله آن زمین بی جان را زنده می کنیم» می فرماید : در زمینِ بی گیاه، گیاه می رویانیم. نسبت دادن احیا به زمین گر چه مجاز است، اما نسبت دادن آن به گیاه، نسبتی حقیقی است و کارها و فعالیتهای گیاه، از قبیل: تغذیه و رشد و تولید مثل و امثال اینها، فعالیتهای حیاتی ای هستند که از ریشه حیات سرچشمه می گیرند.

به همین جهت، رستاخیز و احیای مردگان را به احیای زمین مرده، یعنی رویاندن مجدّد گیاه، بعد از ایستادن از فعالیت در فصل زمستان، تشبیه کرد و فرمود : «نشور نیز چنین است». یعنی برانگیخته شدن و نشور به معنای پخش کردن مردگان پس از زنده کردنشان و بیرون آوردن آنها از گورها در روز قیامت است.

ص :225


1- الروم : 50.
2- فاطر : 9.
3- الأعراف : 57.
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 16/203.
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/21.

ص :226

2927 - الدَّلیلُ الخامِسُ لِإثباتِ المَعادِ
2927 - دلیل پنجم برای اثبات معاد

الکتاب :

«أ وَ لَمْ یَرَوْا أنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلَی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَی بَلَی إنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (1)

«أ وَ لَمْ یَرَوْا أنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأرْضَ قادِرٌ عَلَی أنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أجَلاً لا رَیْبَ فِیهِ فَأبَی الظَّالِمُونَ إلاَّ کُفُورا» . (2)

(3)

التّفسیر:

قوله تعالی : «أ وَ لَمْ یَرَوا أنَّ اللّهَ الّذی خَلَقَ السّماواتِ وَ الأرْضَ قادِرٌ عَلی أنْ یَخْلُقَ مِثلَهُمْ ......... » إلی آخر الآیة ، احتجاج منه تعالی علی البعث بعد الموت ، فقد کان قولهم : «أَ إذا کُنّا عِظاما وَ رُفاتا أَ إنّا لَمَبعوثونَ خَلْقا جَدیداً» (4) استبعادا مبنیّا علی إحالة أن یعود هذا البدن الدنیویّ _ بعد تلاشیه و صیرورته عظاما و رُفاتا _ إلی ما کان علیه بخلق جدید ، فاحتجّ علیهم بأنّ خلق البدن أوّلاً یثبت القدرة علیه و علی مثله الذی هو الخلق الجدید للبعث ، فحکم الأمثال واحد .

فالمُماثلة إنّما هی من جهة مقایسة البدن الجدید من البدن الأوّل مع قطع النظر عن النفس التی هی الحافظة لوحدة الإنسان و شخصیّته ، و لا ینافی ذلک کون الإنسان الاُخرویّ عینَ الإنسان الدنیویّ لا مثله ؛ لأنّ مِلاک الوحدة و الشخصیّة هی النفس الإنسانیّة ، و هی محفوظة عند اللّه سبحانه غیر باطلة و لا معدومة ، و إذا تعلّقت بالبدن المخلوق جدیدا کان هو الإنسان الدنیویّ ، کما أنّ الإنسان فِی الدنیا واحد شخصیّ باقٍ علی وحدته الشخصیّة مع تغیّر البدن بجمیع أجزائه حینا بعد حین .

و الدلیل علی أنّ النفس التی هی حقیقة الإنسان محفوظة عند اللّه مع تفرّق أجزاء البدن و فساد صورته قوله تعالی : «وَ قالوا أَ إذا ضَلَلْنا فی الأرْضِ أَ إنّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِم کافِرونَ * قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ المَوتِ الّذی وُکِّلَ بِکُمْ» (5) حیث استشکلوا فِی المعاد بأنّه تجدید للخلق بعد فناء الإنسان بتفرّق أجزاء بدنه ، فاُجیب عنه بأنّ ملک الموت یتوفّی الإنسان و یأخذه تامّا کاملاً فلا یضلّ و لا یتلاشی ، و إنّما الضالّ بدنه و لا ضیر فی ذلک ؛ فإنّ اللّه یجدّده .

و الدلیل علی أنّ الإنسان المبعوث هو عین الإنسان الدنیویّ لا مثله : جمیع آیات القیامة الدالّة علی رجوع الإنسان إلیه تعالی و بعثه و سؤاله و حسابه و مجازاته بما عمل .

فهذا کلّه یشهد علی أنّ المراد بالمماثلة ما ذکرناه ، و إنّما تعرّض لأمر البدن حتّی ینجرّ إلی ذِکر المماثلة محاذاةً لمتن ما استشکلوا به من قولهم : «أَ إذا کُنّا عِظاما وَ رُفاتا أَ إنّا لَمَبْعوثونَ خَلْقا جَدیدا» فلم یُضمّنوا قولهم إلاّ شؤون البدن لا النفس المتوفّاة منه ، و إذا قطع النظر عن النفس کان البدن مماثلاً للبدن ، و إن کان مع اعتبارها عینا .

و ذکر بعضهم : أنّ المراد بمثلهم نفسهم ، فهو من قبیل قولهم : مثلک لا یفعل هذا ؛ أی أنت لا تفعله . و للمناقشة إلیه سبیل .

و الظاهر أنّ العنایة فی هذا الترکیب أنّ مثلک _ لاشتماله علی مثل ما فیک من الصفة _ لا یفعل هذا ، فأنت لا تفعله لمکان صفتک ، ففیه نفی الفعل بنفی سببه علی سبیل الکنایة ، و هو آکد من قولنا : أنت لا تفعله . (6)

قوله تعالی : «أ وَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأرْضَ بِقادِرٍ عَلی أنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلی وَ هُوَ الْخَلاّقُ العَْلیمُ» (7) الاستفهام للإنکار ، و الآیة بیان للحجّة السابقة المذکورة فی قوله : «قُلْ یُحْییها الَّذی أنْشَأها أوَّلَ مَرَّةٍ ......... » إلخ ، ببیان أقرب إلی الذهن ؛ و ذلک بتبدیل إنشائهم أوّل مرّة من خلق السماوات و الأرض الذی هو أکبر من خلق الإنسان ، کما قالَ تعالی : «لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأرْضِ أکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ» . (8)

فالآیة فی معنی قولنا : و کیف یمکن أن یقال : إنّ اللّه _ الذی خلق عوالم السماوات و الأرض بما فیها من سعة الخلقة البدیعة ، و عجیب النظام العامّ المتضمّن لما لا یُحصی من الأنظمة الجزئیّة المدهشة للعقول المحیّرة للألباب ، و العالم الإنسانیّ جزء یسیر منها _ لا یقدر أن یخلق مثل هؤلاء الناس ؟ ! بلی و إنّه خلاّق علیم .

و المراد بمثلهم قیل : هم و أمثالهم . و فیه : أنّه مغایر لمعنی «مِثْل» علی ما یعرف من اللغة و العرف .

و قیل : المراد بمثلهم هم أنفسهم بنحو الکنایة ، علی حدّ قولهم : مِثلُکَ غنیّ عن کذا ؛ أی أنت غنیّ عنه . و فیه : أنّه لو کان کنایة لصحّ التصریح به ، لکن لا وجه لقولنا : أ وَ لَیسَ الذی خلق السماوات و الأرض بقادر علی أن یخلقهم ، فإنّ الکلام فی بعثهم لا فی خلقهم ، و المشرکون معترفون بأنّ خالقهم هو اللّه سبحانه .

و قیل : ضمیر «مِثلَهم» للسماوات و الأرض ، فإنّهما تشملان ما فیهما من العقلاء ، فاُعید إلیهما ضمیر العقلاء تغلیبا ، فالمراد أنّ اللّه الخالق للعالم قادر علی خلق مِثله . و فیه : أنّ المقام مقام إثبات بعث الإنسان لا بعث السماوات و الأرض. علی أنّ الکلام فی الإعادة و خلق مثل الشیء لیس إعادةً لعینه بل بالضرورة .

فالحقّ أن یقال : إنّ المراد بخلق مثلهم إعادتهم للجزاء بعد الموت ، کما یستفاد من کلام الطبرسیّ رحمه الله فی «مجمع البیان» .

بیانه أنّ الإنسان مرکّب من نفس و بدن ، و البدن فی هذه النشأة فی مَعرض التحلّل و التبدّل دائما ، فهو لا یزال یتغیّر أجزاؤه ، و المرکّب ینتفی بانتفاء أحد أجزائه ، فهو فی کلِّ آنٍ غیرُه فی الآن السابق بشخصه ، و شخصیّة الإنسان محفوظة بنفسه _ روحه _ المجرّدة المنزّهة عن المادّة و التغیّرات الطارئة من قبلها المأمونة من الموت و الفساد .

و المتحصَّل من کلامه تعالی : أنّ النفس لا تموت بموت البدن ، و أنّها محفوظة حتّی ترجع إلَی اللّه سبحانه کما تقدّم استفادته من قوله تعالی : «وَ قالوا أَ إذا ضَلَلْنا فی الأرضِ أَ إنّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِم کافِرونَ * قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إلی رَبِّکُمْ تُرْجَعونَ» . (9)

فالبدن اللاحق من الإنسان إذا اعتُبِر بالقیاس إلَی البدن السابق منه کان مِثلَه لا عَینَه ، لکنّ الإنسان ذا البدن اللاحق إذا قِیس إلَی الإنسان ذی البدن السابق کان عینَه لا مِثلَه ؛ لأنّ الشخصیّة بالنفس و هی واحدة بعینها .

و لمّا کان استبعاد المشرکین فی قولهم : «مَن یُحْیی العِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ» راجعا إلی خلق البدن الجدید دون النفس ، أجاب سبحانه بإثبات إمکان خلق مِثلهم ، و أمّا عَودهم بأعیانهم فهو إنّما یتمّ بتعلّق النفوس و الأرواح المحفوظة عند اللّه بالأبدان المخلوقة جدیدا ، فتکون الأشخاص الموجودِین فِی الدنیا من الناس بأعیانهم کما قال تعالی : «أ وَ لَمْ یَرَوا أنَّ اللّهَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ عَلی أنْ یُحْییَ الْمَوتی» (10) فعلّق الإحیاء علَی الموتی بأعیانهم فقال : «عَلی أنْ یُحْییَ الْمَوتی» و لم یقل : علی أن یحیی أمثال الموتی . (11)

2927

دلیل پنجم برای اثبات معاد

قرآن :

«آیا نمی دانند که خدایی که آسمانها و زمین را آفرید و در آفریدن آنها در نماند، می تواند مردگان را زنده کند؟ آری، او بر هر چیز تواناست».

«آیا نمی دانند که خدایی که آسمانها و زمین را آفریده، می تواند همانند آنها را بیافریند و برایشان مدّت عمری نهاده که در آن تردیدی نیست؟ اما ظالمان جز انکار نکنند».

تفسیر :

آیه «آیا نمی دانند که خدایی که آسمانها و زمین را آفرید می تواند مانند آنها را بیافریند ......... » استدلالی است بر رستاخیز بعد از مرگ؛ زیرا کفّار می گفتند : «آیا وقتی به استخوانهای پوسیده تبدیل شدیم، با آفرینشی جدید برانگیخته خواهیم شد». این استبعاد آنان مبتنی بر این بود که بازگشتِ این بدن دنیوی، که متلاشی می شود و به استخوانهایی پوسیده تبدیل می گردد، به حیاتی دوباره غیر ممکن است. خداوند متعال در پاسخ به آنها فرمود که آفرینش ابتدایی بدن ثابت می کند که خداوند قادر است این بدن و مانند آن را دوباره بیافریند؛ زیرا پدیده هایِ همانند، حکم یکسان دارند.

همانندی از جهت مقایسه بدنِ جدید با بدن اول است، قطع نظر از نفْس که موجب حفظ وحدت و شخصیت انسان می باشد. و این منافات ندارد با این که انسان اخروی عین انسان دنیوی است، نه مثل و مانند آن؛ چون ملاکِ وحدت و شخصیت همان نفْس انسان است، که این نفْس نزد خداوند سبحان نگهداری می شود و نیست و نابود نمی شود و هر گاه این نفْس به بدنی که از نو آفریده می شود، تعلّق گیرد، آن بدن همان انسانی خواهد بود که در دنیا بوده است. همچنان که انسانِ در دنیا، با آن که کلیه اجزای بدنش پی در پی تغییر می کند، باز همان شخصی است که بوده و وحدت شخصیتش باقی و برجاست.

دلیل بر این که نفْس که حقیقت انسان را تشکیل می دهد، با وجود متلاشی شدن و از بین رفتن اجزای بدن نزد خدا نگهداری می شود، این آیه شریفه است : «و گفتند : آیا چون در زمین ناپدید شدیم، آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟ آری، آنان به دیدار پروردگارشان ایمان ندارند. بگو : فرشته مرگ که بر شما گماشته شده، شما را می میراند، سپس به سوی پروردگارتان باز گردانده می شوید». اشکال کفّار درباره معاد، از نو زنده شدنِ انسانی است که با متلاشی شدن اجزای بدنش از بین می رود. خداوند در جوابشان فرمود که ملک الموت جان انسان را به طور کامل می گیرد و بنا بر این، چیزی از او گم و گور و متلاشی نمی شود، بلکه آنچه ناپدید می شود و از بین می رود بدن اوست و این هم مشکلی نیست؛ زیرا خداوند دوباره آن را می آفریند.

دلیل بر این که انسانِ برانگیخته شده در قیامت، همان انسان دنیوی است نه مانندِ آن، کلیه آیات مربوط به قیامت است، که نشانگر بازگشت انسان به سوی خدا و برانگیخته شدن او و سؤال و حساب و پاداش دیدن در برابر اعمالش می باشد.

همه اینها گواه آن است که مراد از همانندی، همان است که گفتیم و پرداختن به مسأله بدن و منجر شدن آن به بحث از همانندی، صرفاً به خاطر نوع اشکالی است که کفّار مطرح کردند و گفتند : «آیا آن گاه که به استخوانهایی پوسیده تبدیل شدیم، به صورت آفرینش جدید برانگیخته خواهیم شد؟» این سخن کفّار فقط متضمّن بدن و مسائل بدنی بود، نه نفْس و جانی که از آن گرفته می شود. اگر از نفْس قطع نظر شود، در آن صورت بدن اُخروی مانند بدن دُنیوی خواهد بود، هر چند با وجود نفْس، عین آن است.

بعضی گفته اند : مراد از «مانند آنها» خودِ آنهاست. و این جمله، نظیر این تعبیر است که به کسی می گویید : چون تویی این کار را نمی کند. یعنی، تو این کار را نمی کنی. اما این سخن خالی از اشکال نیست. پیداست که مقصود از این تعبیر و ترکیب آن است که کسی مثل تو _ به خاطر این که او مانند تو، فلان خصوصیت و صفت را دارد _ این کار را نمی کند. بنا بر این، تو نیز، با داشتن چنین صفتی، این کار را نکن. در این جمله به طور کنایی، با نفیِ سببِ فعل، نفی فعل می کند و این تأکیدش بیشتر از آن است که بگوییم : تو این کار را نمی کنی.

آیه «آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، قادر نیست که مانند آنها را بیافریند؟ چرا و او آفریدگار داناست»، استفهام انکاری است و دلیلی را که در آیه پیش، یعنی :«بگو : همان کسی که آنها را اولین بار آفرید، دوباره زنده می کند ......... » آورده است، با بیانی نزدیکتر به ذهن توضیح می دهد، چون در آن آیه، ایجاد اولین بار انسان را دلیل می گرفت بر این که خداوند قادر است دوباره آنها را زنده کند، ولی در این آیه آفرینش آسمانها و زمین را، که بزرگتر از آفرینش انسان می باشد و خود در جای دیگر فرموده : «هر آینه آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش انسان است»، دلیلِ قدرت خدا برای آفرینش مجدد انسان گرفته است.

بنا بر این، آیه مذکور به معنای این است که بگوییم : چگونه ممکن است گفته شود : خدایی که عوالم آسمانها و زمین را، با آن وسعت و آفرینش بدیعی که دارند و با آن نظم شگفت آور عامی که در آنها جاری است و از نظم و نظامهای جزئی حیرت آور و محیّر العقولی برخوردارند و عالم انسانی جزو اندک و ناچیزی از آن عوالم می باشد، آفریده است، آیا نمی تواند مانند این مردم را دوباره خلق کند؟ آری، او می تواند؛ چون بسیار آفریننده و بسیار داناست.

بعضی گفته اند : مراد از «مانند آنها» کفّار و امثال آنهاست، ولی این معنا درست نیست؛ زیرا با معنای لغوی و عرفی «مثل و مانند» مغایرت دارد.

بعضی گفته اند : مراد از «مانند آنها» خود آنهاست به صورت کنایه. نظیر تعبیراتی که خود ما می آوریم و مثلاً می گوییم : چون تویی به این کار نیازی ندارد، یعنی تو به آن نیازی نداری. اما این معنا نیز درست نیست؛ زیرا اگر تعبیری کنایی باشد باید تصریح به آن نیز ممکن باشد، اما نمی توانیم بگوییم : آیا آن کسی که آسمانها و زمین را آفریده نمی تواند ایشان را بیافریند؟» چرا که سخن درباره رستاخیز و زنده کردن دوباره آنها در قیامت است، نه درباره آفرینش آنها، چون مشرکان اعتراف داشتند به این که آفریدگار آنها خداوند سبحان است.

بعضی گفته اند : ضمیر هُم در «مثلهم» به آسمانها و زمین بر می گردد و این که ضمیرِ مربوطِ به موجوداتِ صاحب عقل و شعور [یعنی ضمیر هُم] درباره آسمانها و زمین [که غیر ذی شعورند] به کار رفته، به سبب این است که موجودات ذی شعور در این عوالم به سر می برند. لذا از باب تغلیب، ضمیرِ مختصِ ذی شعور، به آسمانها و زمین برگردانده شده است. بنا بر این، مقصود از آیه این است که خداوندِ آفریدگارِ جهان، قدرت این را دارد که همانند آن را بیافریند. اشکال وارد بر این قول نیز این است که در این جا سخن بر سر اثبات برانگیخته شدن انسان در قیامت است، نه برانگیخته شدن و آفرینش مجدد آسمانها و زمین. وانگهی سخن از اعاده و آفریدنِ همانندِ موجودات است، نه اعاده خودِ آنها.

بنا بر این، حق آن است که گفته شود : مراد از «خلق کردن مانند آنها» این است که بعد از مرگ بازگردانده شوند، تا سزای اعمال خود را ببینند. از سخن طبرسی، رحمة اللّه علیه، در مجمع البیان نیز همین معنا استفاده می شود.

توضیح این که، انسان مرکّب از نفْس و بدن است و بدن در این دنیا در معرض تغییر و تبدیل دائمی است؛ زیرا اجزای آن پیوسته دگرگون می شوند. و هر پدیده مرکّب ، با از بین رفتن یکی از اجزای تشکیل دهنده آن، از بین می رود. بنا بر این انسان در هر آن و لحظه ای غیر از آن انسانی است که در آن و لحظه قبل بوده است، اما شخصیت انسان به سبب نفس یا همان روح او، که موجودی مجرّد است و از مادّه و تغییرات مادّی به دور و مرگ و نیستی به آن راه پیدا نمی کند، محفوظ می ماند.

حاصل کلام خداوند متعال این است که با مرگِ بدن، نفْس نمی میرد، بلکه محفوظ و زنده است تا روزی که به سوی خداوند سبحان برگردد. این معنا از آیه ای که پیشتر گفتیم استفاده می شود، یعنی آیه «و گفتند : آیا آن گاه که در زمین ناپدید شدیم دوباره آفریده می شویم؟ بلکه اینان به دیدار پروردگارشان ایمان ندارند. بگو : فرشته مرگ که بر شما گماشته شده است، جان شما را به طور کامل می ستاند. سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید».

پس، بدنی که بعدها [در رستاخیز ]کالبد انسان می شود، در قیاس با بدن قبلی او [در دنیا]، مانند آن خواهد بود نه عین آن، ولی انسانِ دارایِ بدنِ بعدی، در قیاس با انسانِ دارایِ بدنِ قبلی، عین اوست نه مانند او؛ زیرا شخصیت انسان به نفْس و روح اوست و آن، در هر دو عالم یکی است.

از آن جا که استبعاد مشرکان از زنده شدن مجدد انسان و اظهار این سخن که «چه کسی این استخوانهای پوسیده شده را زنده می کند؟» به آفرینش دوباره بدن برمی گردد و نه آفرینش مجدد روح و نفْس، خداوند سبحان در پاسخ آنها به اثبات امکان آفریده شدن مانند آنها می پردازد. اما بازگشت عین آنها بعد از مرگ وقتی انجام می پذیرد، که نفوس و ارواح که نزد خداوند محفوظند به کالبدهایی که از نو آفریده می شوند تعلّق گیرند. در آن صورت در آخرت عین همان اشخاصی خواهند بود که در دنیا بوده اند. خداوند متعال فرموده است : «آیا نمی دانند آن خدایی که آسمانها و زمین را آفرید و در آفرینش آنها در نمانْد می تواند مردگان را زنده کند؟». در این آیه زنده کردن را به عینِ مردگان نسبت داد و فرمود : «مردگان را زنده می کند» و نفرمود : مانند مردگان را زنده می کند.

ص :227


1- الأحقاف : 33.
2- الإسراء : 99.
3- (انظر) یس : 81.
4- الإسراء : 49 .
5- السجدة : 10 ، 11.
6- المیزان فی تفسیر القرآن : 13/209 ، 210.
7- یس: 81 .
8- غافر : 57.
9- السجدة : 10، 11.
10- الأحقاف : 33.
11- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/112 _ 114.

ص :228

ص :229

ص :230

ص :231

ص :232

ص :233

2928 - کَیفِیَّةُ المَعادِ
2928 - چگونگی معاد

الکتاب :

«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیی هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأماتَهُ اللّهُ مِئَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْما أوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عامٍ فَانظُرْ إِلَی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إلَی حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انظُرْ إلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْما فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أعْلَمُ أنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (1)

2928

چگونگی معاد

قرآن :

«یا مانند آن کس که بر دهی گذشت که سقفهای بناهایش فرو ریخته بود، گفت : از کجا خدا این مردگان را زنده کند؟ پس خدا او را به مدّت صد سال میراند آن گاه زنده اش کرد و گفت : چه مدّت در این جا بوده ای؟ گفت : یک روز یا پاره ای از روز. گفت : نه، صد سال درنگ کرده ای. به خوراک و نوشیدنیت بنگر که تغییر نکرده است و به الاغت بنگر. می خواهیم تو را برای مردمان عبرتی و نشانه ای گردانیم. بنگر که این استخوانها را چگونه به هم می پیوندیم و سپس گوشت بر آنها می پوشانیم. چون قدرت خدا بر او آشکار شد گفت : می دانم که خدا بر هر کاری تواناست».

ص :234


1- البقرة : 259.

«وَ إذْ قالَ إبْراهِیمُ رَبِّ أرِنِی کَیْفَ تُحْیی الْمَوْتَی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلَی وَ لَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیا وَ اعْلَمْ أنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» . (1)

«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیی الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْییها الَّذِی أنْشَأها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ» . (2)

«أ یَحْسَبُ الإنْسانُ أن لَنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلَی قادِرِینَ عَلَی أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ» . (3)

«حَتَّی إذا ما جاؤوها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ * وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أنْطَقَنا اللّهُ الَّذِی أنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» . (4)

«وَ أنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قَد قالَ لَهُ الزِّندیقُ : أنّی لِلرُّوحِ بِالبَعثِ و البَدَنُ قَد بَلِیَ و الأعضاءُ قَد تَفَرَّقَت ، فعُضوٌ فی بَلدَةٍ تَأکُلُها سِباعُها ، و عُضوٌ بِاُخری تُمَزِّقُهُ هَوامُّها ، و عُضوٌ قَد صارَ تُرابا بُنِیَ بِهِ مَعَ الطّینِ حائطٌ ؟ ! _: إنَّ الّذی أنشَأهُ مِن غَیرِ شَیءٍ ، و صَوَّرَهُ عَلی غَیرِ مِثالٍ کانَ سَبَقَ إلَیهِ ، قادِرٌ أن یُعیدَهُ کَما بَدَأهُ . (6)

«و آن گاه که ابراهیم گفت : پروردگار من! نشانم ده که چگونه مردگان را زنده می کنی. گفت : مگر ایمان نیاورده ای؟ گفت : چرا، اما می خواهم که دلم آرام گیرد. گفت: چهار پرنده برگیر و گوشت آنها را به هم بیامیز. سپس هر جزئی از آنها را بر کوهی بنه. پس آنها را صدا بزن شتابان نزد تو می آیند و بدان که خدا مقتدر و حکیم است».

«در حالی که آفرینش خود را از یاد برده بود، برای ما مثلی زد و گفت : چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده می کند؟ بگو : همان کسی که اولین بار آنها را بیافرید، زنده شان می کند و او به هر آفرینشی داناست».

«آیا انسان می پندارد که ما استخوانهایش را هرگز گرد نخواهیم آورد؟ آری، ما می توانیم که [حتی خطوط ]سر انگشتانش را موزون و مرتب کنیم».

«[اهل دوزخ ] چون به کنار آتش آیند گوش و چشمها و پوستهایشان به کارهایی که می کرده اند بر ضدشان گواهی دهند. به پوستهای خود گویند : چرا بر ضد ما گواهی دادید؟ گویند : آن خدایی که هر چیزی را به سخن می آورد و شما را نخستین بار بیافرید و به او بازگشت می کنید، ما را به سخن آورده است».

«و همانا قیامت آمدنی است، شکّی در آن نیست و همانا خداوند کسانی را که در گورهایند برمی انگیزد».

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که گفت : کجا روح زنده می شود در حالی که بدن پوسیده و اعضا متلاشی و پراکنده شده اند،یک عضو در شهری طعمه درندگان شده و عضوی در شهری دیگر به وسیله حشرات و خزندگان تکه تکه شده و عضو دیگر خاک و از گل آن دیواری ساخته شده است؟ _فرمود : همان کسی که آن را از ناچیز آفرید و بدون در دست داشتن نمونه قبلی،به آن شکل و صورت داد، می تواند دوباره او را برگرداند و زنده کند، همچنان که در آغاز وی را آفرید.

ص :235


1- البقرة : 260.
2- یس : 78 ، 79.
3- القیامة : 3 ، 4.
4- فصّلت : 20 ، 21.
5- الحجّ : 7.
6- بحار الأنوار : 7/37/5.

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «وَ إذْ قالَ إبْراهیمُ رَبِّ أرِنی کَیْفَ تُحْیی المَوتی» _: رَأی جِیفَةً عَلی ساحِلِ البَحرِ نِصفُها فِی الماءِ و نِصفُها فی البَرِّ ، تَجیءُ سِباعُ البَحرِ فتَأکُلُ ما فِی الماءِ ، ثُمَّ تَرجِعُ ، فیَشُدُّ بَعضُها عَلی بَعضٍ فیَأکُلُ بَعضُها بَعضا، و تَجیءُ سِباعُ البَرِّ فتَأکُلُ مِنها ، فیَشُدُّ بَعضُها عَلی بَعضٍ فیَأکُلُ بَعضُها بَعضا ، فعِندَ ذلکَ تَعَجَّبَ إبراهیمُ علیه السلام مما رَأی ، و قالَ : «رَبِّ أرِنی کَیْفَ تُحْیی المَوتی» قالَ : کَیفَ تُخرِجُ ما تَناسَلَ الّتی أکَلَ بَعضُها بَعضا؟! «قالَ أ وَ لَمْ تُؤمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئنَّ قَلْبی» یَعنی حَتّی أری هذا کَما رَأیتُ الأشیاءَ کُلَّها ، قالَ : «فَخُذْ أرْبَعَةً مِنَ الطَّیرِ ......... » . (1)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و آن گاه که ابراهیم گفت : پروردگار من! نشانم ده که چگونه مردگان را زنده می کنی» _فرمود : ابراهیم علیه السلام مرداری را در ساحل دریا دید که نیمی از آن در آب است و نیم دیگرش در خشکی و جانوران دریایی می آیند و از قسمتی که در آب است می خورند و می روند و باز خودشان به جان هم می افتند و یکدیگر را می خورند و حیوانات خشکی نیز می آیند و قسمتی از آن مرده را می خورند و سپس خودشان به جان هم می افتند و یکدیگر را می خورند. ابراهیم از دیدن این صحنه تعجّب کرد و گفت : «پروردگار من! به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟». یعنی: چگونه کسی را که طعمه این حیوانات شده و آنها نیز یکدیگر را خورده اند زنده می کنی؟! خدا «گفت : مگر ایمان نیاورده ای؟ گفت : چرا اما می خواهم دلم آرام گیرد»؛یعنی می خواهم همان گونه که بقیّه چیزها را می بینم این مطلب (زنده شدن مردگان) را هم ببینم. خداوند فرمود : «چهار پرنده برگیر ......... ».

ص :236


1- الکافی : 8/305/473.

عنه علیه السلام :أتی جَبرَئیلُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأخَذَهُ فأخرَجَهُ إلَی البَقیعِ ، فَانتَهی بِهِ إلی قَبرٍ فصَوَّتَ بِصاحِبِهِ فقالَ : قُمْ بِإذنِ اللّهِ ، فخَرَجَ مِنهُ رَجُلٌ أبیَضُ الرَّأسِ و اللِّحیَةِ یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِهِ و هُوَ یَقولُ : «الحَمدُ للّهِِ و اللّهُ أکبَرُ» فقالَ جَبرَئیلُ : عُدْ بِإذنِ اللّهِ . ثمَّ انتَهی بِهِ إلی قَبرٍ آخَرَ فقالَ : قُمْ بِإذنِ اللّهِ ، فخَرَجَ مِنهُ رَجُلٌ مُسوَدُّ الوَجهِ و هُوَ یَقولُ : «یا حَسرَتاهُ ، یا ثُبوراهُ !» ثُمَّ قالَ لَهُ جَبرَئیلُ : عُدْ إلی ما کُنتَ بِإذنِ اللّهِ . فقالَ : یا مُحمَّدُ ، هکَذا یُحشَرونَ یَومَ القِیامَةِ ، و المُؤمِنونَ یَقولونَ هذا القَولَ ، و هؤلاءِ یَقولونَ ما تَری (1) . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :جبرئیل نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و دست او را گرفت و در بقیع به سوی گوری برد. و صاحب آن را صدا زد و گفت :به اذن خدا برخیز. پس، مردی با سر و ریشی سپید از گور بیرون آمد در حالی که گرد و خاک از چهره خویش پاک می کرد و می گفت : «ستایش خدا را، خدا بزرگتر [از توصیف] است». جبرئیل به او گفت : به اذن خدا بازگرد. سپس آن حضرت را بر سر گور دیگری برد و گفت: به اذن خدا برخیز. پس مردی سیه روی از میان گور بیرون آمد در حالی که می گفت : «ای افسوس!هلاک شدم». جبرئیل به او نیز گفت : به اذن خدا برگرد. آن گاه گفت : ای محمّد! روز قیامت نیز این چنین محشور می شوند، در حالی که مؤمنان آن سخن را می گویند و اینان آن می گویند که دیدی . (4)

2929 - اِقتِرابُ السّاعَةِ
2929 - نزدیکی زمان قیامت

الکتاب :

«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» . (5)

2929

نزدیکی زمان قیامت

قرآن :

«زمان قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت».

ص :237


1- بحار الأنوار : 7/39/8 .
2- انظر کلام المجلسیّ رضوان اللّه تعالی علیه فی «أنّ القول بالمعاد الجسمانیّ ممّا اتّفق علیه جمیع الملّیّین ، و هو من ضروریّات الدین» . و ذلک فی ج 7/47 _ 53 .
3- (انظر) المعاد: باب 2921 حدیث 14552 ، 14553.
4- بنگرید به بحث مجلسی _ رضوان اللّه تعالی علیه _ تحت عنوان «عقیده به معاد جسمانی از موضوعاتی است که پیروان همه ادیان بر آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین می باشد».
5- القمر : 1.

«وَ اقْتَرَبَ الوَعْدُ الحَقُّ فَإذا هِیَ شاخِصَةٌ أبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ». (1)

«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ أنا وَ السّاعَةُ کَهاتَینِ _ و أشارَ بِالوُسطی وَ السَّبّابَةِ _ . (3)

الجعفریّات عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ أنا و السّاعَةُ کَهاتَینِ _ و أشارَ بِإصبَعهِ : السَّبّابَةِ و الوُسطی ثُمَّ قالَ _ : وَ الّذی نَفسِی بِیَدِه إنّی لَأجِدُ السّاعةَ بَینَ کِتفَیَّ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ أنا و السّاعَةُ کَهذِهِ مِن هذِهِ ، إن کادَت لَتَسبِقُنی ! (5)

عنه صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ و السّاعَةُ کَفَرسَی رِهانٍ یَسبِقُ أحَدُهُما صاحِبَهُ بِاُذُنِهِ ، إن کانَتِ السّاعَةُ لَتَسبِقُنی إلَیکُم ! (6)

الأمالی للطوسی :کانَ [ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]إذا خَطَبَ قالَ فی خُطبَتِهِ : أمّا بَعدُ ، فإذا ذَکَرَ السّاعَةَ اشتَدَّ صَوتُهُ ، وَ احمَرَّتْ وَجنَتاهُ ، ثُمَّ یَقولُ : صَبَّحَتکُمُ السّاعَةُ أو مَسَّتکُم ، ثُمَّ یَقولُ : بُعِثتُ أنا و السّاعَةُ کَهذِه مِن هذِه ، و یُشیرُ بِإصبَعَیهِ . (7)

«و آن وعده راستین نزدیک گردد و چشمان کافران همچنان خیره ماند : وای بر ما، ما از این حال غافل بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم».

«روز حساب مردم نزدیک شد و آنان همچنان به غفلت روی گردانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ پس از آن که دو انگشت نشانه و میانه خود را نشان داد _فرمود : [فاصله زمانی میان]برانگیخته شدن من و قیامت مانند این دو می باشد.

الجعفریّات :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انگشت خود را نشان داد و فرمود : [فاصله زمانی میان ]برانگیخته شدن من و قیامت مانند این دو می باشد. آن گاه فرمود : سوگند به آن که جانم در دست اوست، من زمان قیامت را در میان شانه خود می یابم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[فاصله زمانی میان ]برانگیخته شدن من و قیامت مانند این و این است، گویی نزدیک بود بر من پیشی گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برانگیخته شدم و [فاصله بعثت من و ]قیامت مانند دو اسب مسابقه است که یکی از دیگری فقط گوشش جلوتر باشد؛ نزدیک بود قیامت از من به سوی شما پیشی گیرد.

الأمالی للطوسی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هر گاه خطبه می خواند در خطبه خود جمله «اما بعد» را می گفت و چون از زمان قیامت سخن به میان می آورد، صدایش اوج می گرفت و گونه هایش سرخ می گشت. سپس می فرمود: قیامت صبح یا شب به سراغ شما می آید. آنگاه دو انگشت خود را نشان می داد و می فرمود: [فاصله زمانی میان ]برانگیخته شدن من و قیامت به اندازه فاصله این دو انگشت است.

ص :238


1- الأنبیاء : 97.
2- الأنبیاء : 1.
3- کنز العمّال : 38348.
4- الجعفریّات : 212.
5- کنز العمّال : 38351.
6- بحار الأنوار : 6/315/27.
7- الأمالی للطوسی : 337/686.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ جَعَلَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله عَلَما لِلسّاعَةِ، و مُبَشِّرا بِالجَنَّةِ، و مُنذِرا بِالعُقوبَةِ . (1)

عنه علیه السلام :أنتُم وَ السّاعَةُ فی قَرَنٍ . (2)

عنه علیه السلام :أسفَرَتِ السّاعَةُ عَن وَجهِها ، و ظَهَرَتِ العَلامَةُ لِمُتَوَسِّمِها . (3)

امام علی علیه السلام :خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را نشانه رستاخیز قرار داد و نوید دهنده بهشت و بیم دهنده از کیفر.

امام علی علیه السلام :شما و قیامت، به یک ریسمان بسته شده اید [و از هم جدا نمی مانید ].

امام علی علیه السلام :قیامت، چهره خویش آشکار کرده و نشانه آن برای هوشمندان علامت شناس هویدا گشته است.

2930 - تَفَرُّدُ اللَّهِ بِعِلمِ السّاعَةِ
2930 - فقط خدا از زمان فرا رسیدن قیامت آگاه است

الکتاب :

«یَسْألُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّهِ وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبا» . (4)

(5)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ عیسَی بنُ مَریَمَ علیهما السلام لِجَبرَئیلَ علیه السلام : مَتی قِیامُ السّاعَةِ ؟ فَانتَفَضَ جَبرَئیلُ انتِفاضَةً اُغمِیَ عَلَیهِ مِنها ، فلَمّا أفاقَ قالَ : یا روحَ اللّهِ ، ما المَسؤولُ أعلَمُ بِها مِنَ السّائلِ ، و لَهُ مَن فِی السَّماواتِ و الأرضِ ، لا تَأتیکُم إلاّ بَغتَةً . (6)

2930

فقط خدا از زمان فرا رسیدن قیامت آگاه است

قرآن :

«مردم درباره زمان قیامت از تو می پرسند. بگو : علم آن نزد خداست. و تو چه می دانی، شاید زمان قیامت نزدیک باشد».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :عیسی بن مریم علیهما السلام از جبرئیل علیه السلام پرسید : کی قیامت بر پا می شود؟ جبرئیل چنان بیتاب و مضطرب شد که از هوش رفت و چون به هوش آمد، گفت : ای روح اللّه ! سؤال شونده در این باره بیشتر از سؤال کننده نمی داند. و هر کس در آسمانها و زمین است، از آنِ خداست . قیامت سراغ شما نمی آید مگر ناگهانی و بی خبر.

ص :239


1- نهج البلاغة : الخطبة 160.
2- نهج البلاغة : الخطبة 190.
3- نهج البلاغة : الخطبة 108.
4- الأحزاب : 63.
5- (انظر) الأعراف : 187 ، لقمان : 34 ، الزخرف : 85 ، الملک : 25 ، 26 ، الجنّ : 25 ، النازعات : 42 _ 46.
6- قصص الأنبیاء : 271/346.

بحار الأنوار :إنَّ قُرَیشا بَعَثوا ثَلاثَةَ نَفَرٍ _ نَضرَ بنَ حارِثِ بنِ کَلدَةَ ، و عُقبَةَ بنَ أبی مُعَیطٍ ، و عامِرَ بنَ واثِلَةَ _ إلی یَثرِبَ و إلی نَجرانَ ؛ لِیَتَعَلَّموا مِنَ الیَهودِ و النَّصاری مَسائلَ یُلقونَها عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقالَ لَهُم عُلَماءُ الیَهودِ و النَّصاری : سَلوهُ عَن مَسائلَ فَإن أجابَکُم عَنها فهُوَ النَّبِیُّ المُنتَظَرُ الّذی أخبَرَت بِه التَّوراةُ ، ثُمَّ سَلوهُ عَن مَسألَةٍ اُخری فَإنِ ادَّعی عِلمَها فهُوَ کاذِبٌ ؛ لِأنَّهُ لا یَعلَمُ عِلمَها غَیرُ اللّهِ ، و هِیَ قِیامُ السّاعَةِ .

فقَدِمَ الثَّلاثَةُ نَفَرٍ بِالمَسائلِ _ و ساقَ الخبرَ إلی أن قالَ : _ نَزَلَ عَلَیهِ جَبرَئیلُ بِسورَةِ الکَهفِ و فیها أجوِبَةُ المَسائلِ الثَّلاثَةِ ، و نَزَلَ فی الأخیرَةِ قَولُهُ تَعالی : «یَسْ_ألُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَ_اهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَآ إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَ_اوَاتِ وَ الأَْرْضِ لاَ تَأْتِیکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْ_ألُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَ_کِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ » (1) . (2)

بحار الأنوار :قریش، سه نفر را _ یعنی نَضْر بن حارث بن کلده و عُقْبة بن ابی معیط و عامر بن واثله _ به یثرب و نجران فرستادند تا از یهودیان و نصرانیان این دو شهر مسائلی را فرا گیرند و آنها را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بپرسند. علمای یهود و نصارا به آن سه نفر گفتند : از او چند سؤال کنید، اگر جواب داد، او همان پیامبر منتظَری است که تورات از ظهورش خبر داده است. سپس یک مسأله دیگر بپرسید، اگر ادعا کرد که آن را می داند او دروغگوست و پیامبر نمی باشد؛ زیرا جز خداوند کسی از آن خبر ندارد. آن مسأله، مسأله زمان فرا رسیدن قیامت است.

آن سه نفر با سؤالات خود نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند ......... جبرئیل سوره کهف را که شامل پاسخ سه سؤال آنها می باشد، بر پیامبر نازل کرد و درباره سؤال آخر این آیه نازل شد : «درباره قیامت از تو می پرسند که چه وقت فرا می رسد؟ بگو: علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [ هیچ کس ]آن را به موقع خود آشکار نمی گردانَد. [این حادثه ]بر آسمان ها و زمین گران است، جز ناگهان به شما نمی رسد. [باز] از تو می پرسند : گویا تو از [زمان وقوع ]آن آگاهی ؟! بگو: علم آن، تنها نزد خداست، و لیک بیشتر مردم نمی دانند».

ص :240


1- الأعراف : 187 .
2- بحار الأنوار : 7/62/15.

ص :241

ص :242

375 - المعاد (أشراطُ الساعة)

اشاره

(1)

ص :243


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6 / 295 باب 1 «أشراط الساعة». کنز العمّال : 14 / 202 _ 259 «فی أشراط الساعة الکبری».

375 - معاد (نشانه های فرا رسیدن قیامت)
2931 - أشراطُ السّاعَةِ
2931 - نشانه های فرا رسیدن قیامت

الکتاب :

«فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ» . (1)

«فَارْتَقبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ * یَغْشَی النَّاسَ هَذا عَذابٌ أَلِیمٌ» . (2)

«وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دابَّةً مِنَ الأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ » . (3)

«حَتَّی إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ * وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ» . (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ : مَتی السّاعَةُ ؟ _: ما المَسؤولُ عنها بِأعلَمَ مِنَ السّائلِ ، و سَاُخبِرُکَ عَن أشراطِها : ......... إذا کانَتِ الحُفاةُ العُراةُ رُؤوسَ النّاسِ فَذاکَ مِن أشراطِها ، و إذا تَطاوَلَ رُعاةُ البُهمِ فِی البُنیانِ فَذاکَ مِن أشراطِها ، فی خَمسٍ مِنَ الغَیبِ لا یَعلَمُهُنَّ إلاّ اللّهُ «إنَّ اللّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ» (6) . (7)

2931

نشانه های فرا رسیدن قیامت

قرآن :

«آیا جز قیامت را انتظار می کشند که ناگاه بر آنان در رسد؟ هر آینه نشانه های فرا رسیدن قیامت آشکار شده است و چون فرا رسد پند گرفتنشان را چه سود».

«چشم به راه روزی باش که آسمان ، دودی آشکار بیاورد که همه مردم را در خود فرو پوشد. و این عذابی دردآور است».

«چون فرمان قیامت مقرّر گردد، برایشان جنبنده ای از زمین بیرون می آوریم که با آنان سخن گوید که این مردم به آیات ما یقین نمی کردند».

«تا آن گاه که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنان از هر بلندیی به شتاب سرازیر گردند. و آن وعده راستین نزدیک گردد و چشمان کافران همچنان خیره ماند : وای بر ما، ما از این حال غافل بودیم. بلکه ستمکاران بودیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این که قیامت کی فرا می رسد _فرمود : در این باره، سؤال شونده از سؤال کننده بیشتر نمی داند اما نشانه های آن را برایت می گویم : ......... هر گاه پابرهنگانِ لخت، سران مردم شوند این از نشانه های فرا رسیدن قیامت است و هر گاه چرانندگان دام در ساختمانها با یکدیگر رقابت کنند، این از نشانه های فرا رسیدن قیامت است. پنج چیز از غیب است و جز خدا کسی از آنها آگاه نیست «علم فرا رسیدن زمان قیامت نزد خداست».

ص :244


1- محمّد : 18.
2- الدخان : 10 ، 11.
3- النمل : 82.
4- الأنبیاء : 96 ، 97.
5- (انظر) الأنعام : 158 ، الکهف : 99 ، الزخرف : 42.
6- لقمان : 34 .
7- کنز العمّال : 38542.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یُعِزَّ اللّهُ فیهِ ثَلاثا : دِرهَما مِن حَلالٍ ، وَ عِلما مُستَفادا ، و أخا فی اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن أوَّلِ أشراطِ السّاعَةِ _: نارٌ تَحشُرُ النّاسَ مِنَ المَشرِقِ إلَی المَغرِبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن أشراطِ السّاعَةِ أن یَفشُوَ الفالِجُ ، و مَوتُ الفُجأةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا رَأیتَ ......... أصحابَ البُنیانِ ، یَتَطاوَلونَ بِالبُنیانِ و رَأیتَ الحُفاةَ الجِیاعَ العالَةَ کانوا رُؤوسَ النّاسِ فَذاکَ مِن مَعالِمِ السّاعَةِ و أشراطِها . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت بر پا نشود، مگر آن گاه که خداوند سه چیز را کمیاب گرداند : درهمی از حلال، دانشی سودمند و برادری در راه خداوند عزّ و جلّ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از نخستین نشانه فرا رسیدن قیامت _فرمود : آتشی که مردم را از شرق تا غرب عالم فرا گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیوع فلج و مرگهای ناگهانی از نشانه های قیامت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه دیدی ......... صاحبان ساختمانها در [داشتن] ساختمانها با یکدیگر تفاخر و همچشمی می کنند و دیدی که پابرهنگانِ گرسنه و تهیدست سران مردم شده اند، این از نشانه های فرا رسیدن قیامت باشد.

ص :245


1- کنز العمّال : 38600.
2- بحار الأنوار : 6/311/9.
3- الکافی : 3/261/39.
4- انظر کنز العمّال : 38394 ، و انظر أیضا : 1543 ، 3025.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَحمِلَ الرَّجُلُ جِرابَ المالِ فیَطوفَ بِه فَلا یَجِدَ أحَدا یَقبَلُهُ ، فیَضرِبَ بِهِ الأرضَ فیَقولَ : لَیتَکَ لَم تَکُن ! لَیتَکَ کُنتَ تُرابا! (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَقارَبَ الزَّمانُ انتَقَی المَوتُ خِیارَ اُمَّتی کَما یَنتَقی أحَدُکُم خِیارَ الرُّطَبِ مِنَ الطَّبَقِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی تَطلُعَ الشَّمسُ مِن مَغرِبِها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن أشراطِ السّاعَةِ کَثرَةُ القُرّاءِ و قِلَّةُ الفُقَهاءِ ، و کَثرَةُ الاُمَراءِ و قِلَّةُ الاُمَناءِ ، و کَثرَةُ المَطَرِ و قِلَّةُ النَّباتِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، إنَّ بَینَ یَدَیِ السّاعَةِ اُمورا شِدادا ، و أهوالاً عِظاما ، و زَمانا صَعبا یَتَمَلَّکُ فیهِ الظَّلَمَةُ ، و یَتَصَدَّرُ فیهِ الفَسَقَةُ ، و یُضامُ فیهِ الآمِرونَ بِالمَعروفِ ، و یُضطَهَدُ فیهِ النّاهونَ عَنِ المُنکَرِ ، فَأعِدّوا لِذلکَ الإیمانَ ، و عَضّوا عَلَیهِ بِالنَّواجِذِ ، وَ الجَؤُوا إلَی العَمَلِ الصّالِحِ و أکرِهوا عَلَیهِ النُّفوسَ تُفضوا إلَی النَّعیمِ الدّائمِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت فرا نرسد، مگر آن گاه که آدمی همیان پول را بردارد و بگردد اما کسی را نیابد که آن را بپذیرد. پس، همیان را بر زمین زند و گوید : ای کاش نبودی، ای کاش خاک بودی!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه زمان [قیامت ]نزدیک شود مرگ، نیکان امّت مرا گلچین می کند همان گونه که شما خرماهای خوب را از سینی می چینید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت بر پا نشود،مگر آن گاه که خورشید از مغرب طلوع کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های فرا رسیدن زمان قیامت، این است که قرآن خوانان بسیارند و فقیهان اندک. فرمانروایان فراوانند و مردمان امین و امانتدار اندک. باران بسیار می بارد، اما گیاهان اندک می رویند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! همانا پیشاپیش قیامت اموری دشوار و هول و هراسهایی بزرگ و زمانه ای سخت است. در آن زمان ستمگران زمامدار می شوند و نابکاران منصب دار، امر کنندگان به معروف مورد ستم واقع می شوند و نهی کنندگان از منکر، تحت فشار قرار می گیرند. پس ایمان را برای آن روز آماده سازید و بر آن سخت شکیبایی ورزید و آن را به کار نیک و شایسته پناهنده سازید و جانها را بر [پذیرش ]آن مجبور گردانید، تا به نعمت جاویدان دست یابید.

ص :246


1- کنز العمّال : 37.
2- الدعوات : 235/650 .
3- کنز العمّال : 38411.
4- بحار الأنوار : 77/163/183.
5- أعلام الدین : 343/33.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ السّاعَةُ إلاّ عَلی شِرارِ الخَلقِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ السّاعَةُ إلاّ عَلی شِرارِ النّاسِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن شِرارِ النّاسِ مَن تُدرِکُهُمُ السّاعَةُ و هُم أحیاءٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَاللّهَ اللّهَ عِبادَ اللّهِ ! فإنَّ الدّنیا ماضِیَةٌ بِکُم عَلی سَنَنٍ ، و أنتُم و السّاعَةُ فی قَرَنٍ ، و کأنَّها قَد جاءَت بِأشراطِها ، و أزِفَت بِأفراطِها . (4)

تفسیر نور الثقلین :_ فی قولهِ تعالی : «فارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ» _: و اختُلِف فِی الدُّخان : فقیل : إنّه دخان یأتی من السماء قَبلَ قیام الساعة یَدخُل فی أسماع الکفَرة حتّی یکونَ رأسُ الواحد کالرأس الحَنیذ ، و یَعتَری المؤمنَ منه کهیئةِ الزُّکام، و تکون الأرض کلّها کبَیتٍ اُوقِد فیه لیس فیه خِصاص یمدّ ذلک أربعین یوما ، عن علیّ و ابن عبّاس و الحسن (5) . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت بر پا نشود، مگر برای آفریدگان بد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت بر پا نشود، مگر برای مردمان بد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از بدترین مردمان کسانی هستند که در زمان حیات خود قیامت را دریابند.

امام علی علیه السلام :از خدا بترسید، ای بندگان خدا! زیرا که دنیا همه شما را از یک راه می برد [و با شما همان می کند که با گذشتگان کرد] و شما و زمان قیامت به یک ریسمان بسته هستید و گویا قیامت نشانه های خویش را آشکار ساخته و پرچمهایش را نزدیک کرده است.

تفسیر نور الثقلین :درباره آیه «پس چشم به راه روزی باش که آسمان، دودی آشکار بیاورد» _ : درباره این دود اختلاف نظر است. به قولی آن دودی است که، پیش از بر پا شدن قیامت، از آسمان می آید و در گوشهای کفّار داخل می شود، تا جایی که سر هر یک از آنها مانند کلّه پخته و بریان شده می گردد و مؤمن از آن [دود] در حدّ زکام آسیب می بیند؛ زمین سراسر همچون خانه ای می شود که طعمه حریق شده و در آن هیچ سوراخ و شکافی نیست. این وضع چهل روز ادامه می یابد. این قول از علی و ابن عباس و حسن روایت شده است. (7)

ص :247


1- بحار الأنوار : 6/315/25.
2- کنز العمّال : 38486.
3- کنز العمّال : 38473.
4- نهج البلاغة : الخطبة 190.
5- تفسیر نور الثقلین : 4/626/25.
6- جدیر بالذکر أنّ الأحادیث المنقولة فی أشراط الساعة و منها ما نقلناها فی هذا الباب _ أخبارُ آحاد ، و أکثرها ضِعاف جدّا لا یمکن التعویل علیها ، إلاّ ما کانت محفوفة بالقرائن التی تؤیّد صدورَها عن النبیّ أو الأئمّة علیهم السلام ، کما لا یجوز طرحها إلاّ ما کان منها مخالفا للکتاب أو الضرورة .
7- گفتنی است که احادیثی که در باب نشانه های فرا رسیدن زمان قیامت نقل شده - از جمله همین احادیثی که ما نقل کردیم - خبرهایی واحد هستند و بیشتر آنها بسیار ضعیفند و نمی توان به آنها اعتماد و تکیه کرد مگر احادیثی که قرینه های بسیار، صدور آنها را از پیامبر صلی الله علیه و آله یا ائمه علیهم السلام تأیید کند. از طرف دیگر ردّ کردن آنها نیز جایز نیست، مگر آن احادیثی که با قرآن یا ضرورت عقل ناسازگار باشند.

2932 - نَفخَةُ الصَّعقِ
2932 - نفخه بیهوش کننده

الکتاب :

«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الأرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَی فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ» . (1)

«ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ * فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یُنفَخُ فِی الصُّورِ ، فَتَزهَقُ کُلُّ مُهجَةٍ ، و تَبکَمُ کُلُّ لَهجَةٍ ، و تَذِلُّ الشُّمُّ الشَّوامِخُ ، و الصُّمُّ الرَّواسِخُ ، فَیَصِیرُ صَلدُها سَرابا رَقرَقا ، و مَعهَدُها قاعا سَملَقا (3) . (4)

2932

نفخه بیهوش کننده

قرآن :

«و در صور دمیده شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است - جز آنها که خدا بخواهد - بیهوش شوند (بمیرند)، سپس بار دیگر در صور دمیده شود، پس ناگهان از جای خود بر می خیزند و می نگرند».

«انتظار نکشند مگر بانگی سهمگین را که در حالی که سرگرم ستیزه هستند فرو گیردشان. آن چنان که یارای وصیّتی را نداشته باشند و نتوانند نزد کسان خویش باز گردند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :در صور دمیده می شود و آن گاه هر جانی از بدن به در می رود و هر زبانی لال می شود و کوههای برافراشته و سنگهای محکم و استوار خُرد می شوند و دَر هم می ریزند و سنگهای سخت چون سرابی درخشان در نظر آید و جای آنها هموار و صاف گردد.

ص :248


1- الزمر : 68.
2- یس : 49 ، 50.
3- نهج البلاغة : الخطبة 195.
4- الشَّمَمُ محرّکة : ارتفاع الجبل ؛ أی تذلّ الجبال العالیة و الأحجار الثابتة. و الصلد: الصُّلب الشدید. و الرَّقرقة: بصیص الشراب و تلألؤه. و معهدها: أی ما عهد منزلاً للناس و مسکنا. و القاع: المستوی من الأرض . و السملق : الأرض المستویة الجرداء التی لا شجر فیها . (کما فی بحار الأنوار : 7/115).

التّفسیر:

فی المیزان فی تفسیر القرآن : «قوله تعالی : «وَ نُفِخَ فی الصُّورِ فَصَعِقَ ......... » ظاهر ما ورد فی کلامه تعالی فی معنی نفخ الصُّور أنّ النفخ نفختان : نفخة للإماتة و نفخة للإحیاء ، و هو الذی تدلّ علیه روایات أئمّة أهل البیت علیهم السلام و بعض ما ورد من طرق أهل السنّة عن النبیّ صلی الله علیه و آله ، و إن کان بعضٌ آخر من روایاتهم لا یخلو عن إبهام . (1) قوله تعالی : «ما یَنظُرُونَ إلاّ صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ» : النظر بمعنَی الانتظار ، و المراد بالصیحة نفخة الصور الاُولی بإعانة السیاق ، و توصیف الصیحة بالوحدة للإشارة إلی هوان أمرهم علَی اللّه جلّت عظمته ، فلا حاجة إلی مؤونة زائدة ، و«یَخِصِّمون» أصله یختصمون من الاختصام بمعنَی المجادلة و المخاصمة ». (2)

و قال السیّد الطباطبائی رضوان اللّه تعالی علیه فی حواشیه علَی بحار الأنوار « ......... أمّا أحادیث الصُّور فهی آحاد لا تبلغ حدّ التواتر ، و لا یؤیّد الکتاب تفاصیل ما فیها من صفة الصور و الاُمور المذکورة مع نفخه، و لا دلیل علی حجّیّة الآحاد فی غیر الأحکام الفرعیّة من المعارف الأصلیّة لا من طریق سیرة العقلاء و لا من طریق الشرع علی ما بُیّن فی الاُصول ، فالواجب هو الإیمان بإجمال ما اُرید من الصور لوروده فی کتاب اللّه ، و أمّا الأخبار فالواجب تسلیمها و عدم طرحها لعدم مخالفتها الکتاب و الضرورة ، و إرجاع علمها إلَی اللّه و رسوله و الأئمّة من أهل بیته صلوات اللّه علیهم أجمعین ». (3) (4)

تفسیر :

در تفسر المیزان آمده است : آیه : «و در صور دمیده شود، پس بیهوش شوند ......... ». از ظاهر سخن خداوند متعال در معنای دمیدن در صور بر می آید که دو گونه دمیدن وجود دارد : دمیدنی برای و میراندن [همه جانداران ]دمیدنی برای زنده کردن. روایات ائمّه اهل بیت علیهم السلام و برخی روایات که از طریق اهل سنّت از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده اند بیانگر همین معنا هستند، گر چه پاره ای دیگر از روایات اهل سنّت خالی از ابهام نیست.

آیه : «انتظار نکشند مگر بانگی سهمگین را که در حالی که سرگرم ستیزه هستند فرو گیردشان» : واژه «نظر» به معنای انتظار کشیدن است و مراد از بانگ سهمگین، بنا به سیاق آیه، نخستین نفخه و دمیدن در صور است و آوردن صفت «وحده» برای «صیحه» برای اشاره به این است که کار کفّار برای خدای بزرگ آسان است و برای او بیش از یک بانگ و صیحه زحمتی ندارد. واژه «یخصّمون» نیز در اصل «یختصمون» و از مصدر «اختصام» به معنای مجادله و ستیزه کردن است.

علاّمه طباطبایی رضوان اللّه تعالی علیه، در حواشی خود بر بحار می گوید : « ......... احادیثی که در باب صور آمده احادیثی واحدند و به حدّ تواتر نمی رسند و جزئیاتی را که در این احادیث پیرامون خصوصیت صور و نحوه دمیدن آن آمده است، قرآن تأیید نمی کند و همچنان که در مباحث اصول فقه مطرح شده است، نه از طریق سیره عقلا و نه از طریق شرع، دلیلی بر این که احادیث واحد، در غیر از احکام فرعی، یعنی معارف اصلی، حجیّت داشته باشند، وارد نشده است. بنا بر این، آنچه واجب و ضروری است این است که به موضوع صور و دمیدن در آن، چون در کتاب خدا آمده است، اجمالاً باید ایمان آورد. در برابر اخباری هم که در این باب وارده شده باید تسلیم شد و آنها را دور نینداخت چون با قرآن و ضروری دین ناسازگاری ندارند؛ علم در این زمینه را باید به خدا و رسول او و ائمه اهل بیت علیهم السلام ارجاع داد و وا گذار کرد».

ص :249


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/293.
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/98.
3- بحار الأنوار : 6 / 336 / هامش رقم 2 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 6 / 316 باب 2.

2933 - زِلزالُ الأرضِ
2933 - زمین لرزه

الکتاب :

«إِذا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزالَها» . (1)

2933

زمین لرزه

قرآن :

«آن گاه که زمین لرزانده شود به سخت ترین لرزه هایش».

ص :250


1- الزلزلة : 1.

«یا أَیُّها النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ * یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النَّاسَ سُکارَی وَ ما هُمْ بِسُکارَی وَ لکِنَّ عَذابَ اللّهِ شَدِیدٌ» . (1)

«یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُها الرَّادِفَةُ» . (2)

«إِذا رُجَّتِ الأَرْضُ رَجَّا» . (3)

«ای مردم! از پروردگارتان بترسید، که زلزله قیامت حادثه بزرگی است. آن روز که ببینیدش، هر شیر دهنده ای شیر خواره اش را از یاد ببرد و هر آبستنی بار خود را بر زمین گذارد و مردم را چون مستان بینی حال آن که مست نیستند، بلکه عذاب خدا شدید است».

«آن روز که نخستین نفخه قیامت زمین را بلرزاند و نفخه دوم از پس آن بیاید».

«آن گاه که زمین، سخت بلرزد».

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِحذَروا یَوما تُفحَصُ فیهِ الأعمالُ ، و یَکثُرُ فیهِ الزِّلزالُ ، و تَشیبُ فیهِ الأطفالُ . (4)

حدیث :

امام علی علیه السلام :بترسید از روزی که در آن اعمال وارسی می شود و لرزش آن روز بسیار است و کودکان در آن روز پیر می شوند.

2934 - دَکُّ الأرضِ
2934 - در هم کوفته شدن زمین

الکتاب :

«کَلاَّ إِذَا دُکَّتِ الأَرْضُ دَکَّا دَکَّا» . (5)

«وُ حُمِلَتِ الأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً وَاحِدَةً» . (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَدُکَّتِ الأرضُ دَکّا دَکّا ، و مُدَّت لِأمرٍ یُرادُ بِها مَدّا مَدّا ، وَ اشتَدَّ المُثارونَ إلَی اللّهِ شَدّا شَدّا ، و تَزاحَفَتِ الخَلائقُ إلَی المَحشَرِ زَحفا زَحفا . (7)

2934

در هم کوفته شدن زمین

قرآن :

«آری، آن گاه که زمین ریز ریز شود».

«و زمین و کوهها برداشته و یکباره در هم کوبیده شوند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :پس، زمین ریز ریز و هموار شود و برای هدف مورد نظر پهن و گسترده گردد و مردگانِ برانگیخته شده، دوان دوان به سوی خدا بشتابند و خلایق دسته دسته، به سوی محشر هجوم آورند.

ص :251


1- الحجّ : 1 ، 2.
2- النازعات : 6 ، 7.
3- الواقعة : 4.
4- نهج البلاغة : الخطبة 157.
5- الفجر : 21.
6- الحاقّة : 14.
7- الأمالی للطوسی : 653/1353.

عنه علیه السلام :حَتّی إذا بَلَغَ الکِتابُ أجَلَهُ ......... و قَلَعَ جِبالَها و نَسَفَها و دَکَّ بَعضُها بَعضا مِن هَیبَةِ جَلالَتِهِ و مَخوفِ سَطوَتِه . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «کَلاّ إذا دُکَّتِ الأرضُ ......... » _: هِیَ الزَّلزَلَةُ . (2)

امام علی علیه السلام :تا آن گاه که آن نوشته (مقدّرات جهان) زمانش به سر آید ......... و کوهها را از بُن برکند و پراکنده سازد و از هیبت جلال خدا و ترس از سطوت و شکوه او برخی بر برخی دیگر کوفته شود.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «آری،آن گاه که زمین ریز ریز شود» _فرمود : مراد زلزله [قیامت] است.

2935 - سَیرُ الجِبالِ
2935 - به حرکت در آمدن کوهها

الکتاب :

«وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْرا» . (3)

«وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبالُ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفَا * فَیَذَرُها قاعا صَفْصَفا * لا تَرَی فِیها عِوَجا وَ لا أَمْتا» . (4)

«وَ إِذا الْجِبالُ نُسِفَتْ» . (5)

«یَوْمَ تَرْجُفُ الأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ کانَتِ الْجِبالُ کَثِیبَا مَهِیلاً» . (6)

«وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» . (7)

«وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسَّا * فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثَّا» . (8)

2935

به حرکت در آمدن کوهها

قرآن :

«و کوهها به شتاب روان شوند».

«از تو درباره کوهها می پرسند. بگو : پروردگار من همه را متلاشی می کند. و آنها را به زمینی هموار بدل می سازد، که در آن هیچ کجی و پستی و بلندی نمی بینی».

«و آن گاه که کوهها متلاشی شوند».

«روزی که زمین و کوهها به لرزه درآیند و کوهها به صورت تپه ای از ریگ روان گردند».

«و کوهها چون پشمِ زده شده، باشد».

«و کوهها به تمامی متلاشی شوند. و غباری پراکنده گردند».

ص :252


1- نهج البلاغة : الخطبة 109.
2- بحار الأنوار : 7/109/34 .
3- الطور : 10.
4- طه : 105 _ 107.
5- المرسلات : 10.
6- المزّمّل : 14.
7- القارعة : 5.
8- الواقعة : 5 ، 6.

«وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَرَابَا» . (1)

«و کوهها روان شوند و به سرابی تبدیل گردند».

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فیما سَألَهُ رَجُلٌ مِن ثَقیفٍ : کَیفَ تَکونُ الجبالُ یَومَ القِیامَةِ مَعَ عِظَمِها ؟ _: إنَّ اللّهَ یَسوقُها بِأن یَجعَلَها کَالرِّمالِ ، ثُمَّ یُرسِلُ عَلَیها الرِّیاحَ فتُفَرِّقُها . (2)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی از ثقیف که پرسید : روز قیامت کوههای به این بزرگی چگونه خواهد بود؟ _فرمود : خداوند آنها را به حرکت در می آورد و به ریگ و شن تبدیل می کند و آنگاه بادها را می فرستد تا آنها را پراکنده کنند.

2936 - مَدُّ الأرضِ
2936 - گسترش یافتن زمین

الکتاب :

«وَ إِذَا الأَرْضُ مُدَّتْ» (3) . (4)

«یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَ السَماواتُ وَ بَرَزُوا للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» . (5)

الحدیث :

تفسیر روح المعانی :أخرج الحاکم بسند جیّد عن جابر عن النَبِیّ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ : تُمَدُّ الأرضُ یَومَ القِیامَةِ مَدَّ الأدیمِ ، ثُمَّ لا یَکونُ لاِبنِ آدَمَ مِنها إلاّ مَوضِعُ قَدَمَیهِ . (6)

2936

گسترش یافتن زمین

قرآن :

«و آن گاه که زمین کشیده (7) (منبسط) شود».

«آن گاه که زمین به زمینی جز این بدل شود و آسمانها نیز و همه در پیشگاه خدای یگانه قهّار حاضر آیند».

حدیث :

تفسیر روح المعانی:حاکم به سندی نیکو از جابر از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود : روز قیامت، زمین مانند پوست دباغی شده پهن می شود و فرزند آدم را از آن جز به اندازه جای پایش نصیبی نباشد.

ص :253


1- النبأ : 20.
2- مجمع البیان : 7/48.
3- فی تفسیر «مجمع البیان» فی قوله تعالی : «و إذا الأرْضُ مُدَّتْ» : أی بُسطت باندکاک جبالها و آکامها حتّی تصیر کالصحیفة الملساء . مجمع البیان : 10/699. و فی المیزان فی تفسیر القرآن : الظاهر أنّ المراد به اتّساع الأرض ، و قد قال تعالی : «یَوْمَ تُبَدَّلُ الأرْضُ غَیْرَ الأرْضِ» . المیزان فی تفسیر القرآن : 20/242.
4- الانشقاق : 3.
5- إبراهیم : 48.
6- تفسیر الآلوسی : 30/79.
7- در تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه «و آن گاه که زمین کشیده شود»، آمده است : یعنی با در هم کوفته شدن، کوهها و تپه های آن پهن می شود به طوری که مانند یک ورق و صفحه صاف در می آید. در المیزان فی تفسیر القرآن آمده است : ظاهراً مراد از کشیده شدن زمین، گسترده شدن آن است. خداوند متعال فرموده است : «روزی که زمین به زمینی جز این تبدیل شود».

2937 - اِنفِجارُ البِحارِ
2937 - منفجر شدن دریاها

الکتاب :

«وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ» . (1)

«وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» . (2)

التّفسیر:

فی تفسیر الآلوسی «روح المعانی» فی قولهِ تعالی : «و إذا البِحارُ فُجِّرَتْ» : فُتِحت و شُقّقت جوانبها فزال ما بینها من البرزخ و اختلط العذب بالاُجاج و صارت بحرا واحدا ، و روی أنّ الأرض تنشف الماء بعد امتلاء البحار فتصیر مستویة أی فی أن لا ماء ، و اُرید أنّ البحار تصیر واحدةً أوّلاً ثمّ تنشف الأرض جمیعا فتصیر بلا ماء . (3) و فی قوله تعالی : «و إذا البِحارُ سُجِّرَتْ» : أی اُحمیت بأن تغیض میاهها و تظهر النار فی مکانها ؛ و لذا ورد علی ما قیل أنّ البحر غطاء جهنّم ، أو ملئت بتفجیر بعضها إلی بعض حتّی یکون مالحها و عذبها بحرا واحدا ، من سَجَرَ التنّورَ إذا ملأه بالحطب لیحمیه . (4)

و فی المیزان فی تفسیر القرآن : قوله تعالی : «و إذا البِحارُ فُجِّرَتْ» قال فی المجمع : التفجیر خَرق بعض مواضع الماء إلی بعض علی التکثیر ، و منه الفجور لانخراق صاحبه بالخروج إلی کثیر من الذنوب ، و منه الفجر لانفجاره بالضیاء ، انتهی . و إلیه یرجع تفسیرهم لتفجیر البحار بفتح بعضها فی بعض حتّی یزول الحائل و یختلط العذب منها و المالح و یعود بحرا واحدا ، و هذا المعنی یناسب تفسیر قوله: «و إذا البِحارُ سُجِّرَتْ» بامتلاء البحار. (5)

2937

منفجر شدن دریاها

قرآن :

«و آن گاه که دریاها شکافته شوند».

«و آن گاه که دریاها آتش گیرند».

تفسیر :

در تفسیر الآلوسی(روح المعانی)، ذیل آیه «و آن گاه که دریاها شکافته شوند»، آمده است : گوشه و کنار آنها باز و شکافته شود و فاصله میان آنها از میان برود و آبهای شور و شیرین با هم در آمیزند و همگی یک دریا شوند. روایت شده است که بعد از پُر شدن دریاها، زمین آب را در خود فرو می برد و در نتیجه، دریاها صاف و هموار و خشک می شوند. مراد این است که دریاها ابتدا یکی می شوند و سپس زمین همه آبها را در کام خود فرو می برد و بی آب می شوند.

آیه «و آن گاه که دریاها آتش گیرند» به این معناست که آب دریاها فرو می رود و به جای آنها آتش پدید می آید. از همین رو، به روایتی گفته شده است که دریا سر پوش دوزخ است. یا به این معناست که دریاها با برخوردن به یکدیگر پُر می شوند به طوری که دریاهای شور و شیرین یک دریا می شوند. واژه «سجّرت» از «سجّر التنور» گرفته شده که به معنای پُر کردن تنور از هیزم برای برافروختن آنها و داغ کردن تنور می باشد.

در المیزان فی تفسیر القرآن آمده است : «و آن گاه که دریاها شکافته شوند». در مجمع البیان می گوید : تفجیر عبارت است از کانال زدن و ارتباط دادن آبگاهی به آبگاه دیگر و افاده تکثیر و زیادی می کند. «فجور» نیز از همین معناست؛ زیرا شخص فاجر با رفتن به سوی گناهانِ بسیار، از هم گسیخته و شکافته می شود. «فجر» هم از همین معناست؛ زیرا به واسطه نور و روشنایی شکافته می شود. پایان سخن مجمع البیان. تفسیری که مفسران از شکافته شدن دریاها کرده و گفته اند که به معنای راه یافتن دریاها به یکدیگر است، به طوری که مانع میان آنها از بین می رود و آبهای شور و شیرین در هم می آمیزند و همگی یک دریا می شوند، همه به همین معنای گرفته شده از واژه «تفجیر» بر می گردد و این معنا با تفسیر آیه «و آن گاه که دریاها آتش گیرند» به پُر شدن دریاها مناسب و سازگار است.

ص :254


1- الانفطار : 3 .
2- التکویر : 6.
3- تفسیر الآلوسی : 30/63.
4- تفسیر الآلوسی : 30/52.
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 20/223.

2938 - اِنکِدارُ النُّجومِ
2938 - تاریک شدن ستارگان

الکتاب :

«فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ» . (1)

2938

تاریک شدن ستارگان

قرآن :

«و آن گاه که ستارگان خاموش شوند».

ص :255


1- المرسلات : 8.

«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ» . (1)

«وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ» . (2)

التّفسیر:

فی المیزان فی تفسیر القرآن : «قوله تعالی : «فإذا النُّجومُ طُمِسَتْ _ إلی قوله : _ أُقِّتَتْ» بیان للیوم الموعود الذی أخبر بوقوعه فی قوله : «إنَّما توعَدونَ لَواقِعٌ» ......... و قد عرّف سبحانه الیوم الموعود بذکر حوادث واقعة تلازم انقراض العالم الإنسانیّ و انقطاع النظام الدنیویّ ، کانطماس النجوم و انشقاق الأرض و اندکاک الجبال و تحوّل النظام إلی نظام آخر یغایره ......... و قد عُدّت الاُمور المذکورة فیها فی الأخبار من أشراط الساعة .

و من المعلوم بالضرورة من بیانات الکتاب و السنّة أنّ نظام الحیاة فی جمیع شؤونها فی الآخرة غیر نظامها فِی الدنیا ، فالدار الآخرة دار أبدیّة فیها محض السعادة لساکنیها لهم فیها ما یشاؤون ، أو محض الشقاء و لیس لهم فیها إلاّ ما یکرهون ، و الدار الدنیا دار فناء و زوال لا یحکم فیها إلاّ الأسباب و العوامل الخارجیّة الظاهریّة ، مخلوط فیها الموت بالحیاة ، و الفقدان بالوجدان ، و الشقاء بالسعادة ، و التعب بالراحة ، و المُساءه بالسُّرور ، و الآخرة دار جزاء و لا عمل ، و الدنیا دار عمل و لا جزاء، و بالجملة : النشأة غیر النشأة .

فتعریفه تعالی نشأةَ البعث و الجزاء بأشراطها _ التی فیها انطواء بساط الدنیا بخراب بنیان أرضها ، و انتساف جبالها ، و انشقاق سمائها ، و انطماس نجومها إلی غیر ذلک _ من قَبیل تحدید نشأة بسقوط النظام الحاکم فی نشأة اُخری ، قال تعالی : «و لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الاُولی فَلَولا تَذَکَّرونَ» ». (3) فقوله : «فإذا النُّجومُ طُمِسَتْ» أی محی أثرها من النور و غیره ، و الطَّمس إزالة الأثر بالمحو ، قال تعالی : «و إذا النُّجومُ انکَدَرَتْ» (4) . (5)

قوله تعالی : «إذا الشَّمسُ کُوِّرَت» : التکویر اللفّ علی طریق الإدارة کلفّ العمامة علَی الرأس ، و لعلّ المراد بتکویر الشمس انظلام جرمها علی نحو الإحاطة استعارةً . قوله تعالی : «وَ إذا النُّجومُ انْکَدَرَتْ» انکدار الطائر من الهواء انقضاضه نحو الأرض ، و علیه فالمراد سقوط النجوم کما یفیده قوله : «و إذا الکَواکِبُ انتَثَرَت» (6) ، و یمکن أن یکون من الانکدار بمعنی التغیّر و قبول الکدورة ، فیکون المراد به ذَهاب ضوئها . (7)

قوله تعالی : «و إذا الکَواکِبُ انتَثَرَتْ» أی تفرّقت بترکها مواضعها التی رکزت فیها ، شُبّهت الکواکب بلآلی منظومة قُطِع سلکها فانتثرت و تفرّقت . (8)

«و آن گاه که خورشید بی فروغ شود. و آن گاه که ستارگان تاریک شوند (فرو ریزند)».

«و آن گاه که ستارگان پراکنده شوند».

تفسیر :

در المیزان فی تفسیر القرآن آمده است : آیه : «و آن گاه که ستارگان خاموش شوند _ تا آنجا که _ وقتی معیّن شود» بیانی است برای آن روز موعودی که در آیه «آنچه وعده داده می شود تحقّق یافتنی است» از تحقّق یافتن آن خبر داده شده است ......... خداوند سبحان در معرفی آن روز موعود به ذکر رخدادهایی می پردازد که واقع می شوند و با منقرض شدن عالم انسان و به پایان رسیدن نظام جهان همراهند، حوادثی مانند خاموش شدن ستارگان و شکافته شدن زمین و درهم کوفته شدن کوهها و تبدیل این نظام عالم به نظامی غیر از این که هست ......... این حوادثی که در این آیات ذکر شده در روایات نشانه های فرا رسیدن قیامت بر شمرده شده اند.

از توضیحات کتاب و سنّت این نکته به وضوح دانسته می شود که نظام زندگی اخروی، از جمیعِ جهات و شؤونِ حیات، با نظام زندگی دنیوی فرق می کند. سرای آخرت سرای ابدیت است و ساکنان آن یا از سعادت محض برخوردارند و هر چه بخواهند در اختیارشان می باشد و یا در بدبختی و شقاوت محض به سر می برند و آنان را جز آنچه ناخوش دارند نصیبی نیست، اما سرای دنیا سرای فنا و زوال است و تنها اسباب و عوامل خارجیِ ظاهر بر آن حاکم است. در این دنیا مرگ آمیخته با زندگی است و یافتن با از دست دادن و بدبختی با خوشبختی و رنج با آسایش و غم با شادی. آخرت، سرای پاداش است، نه کار، اما دنیا، سرای کار است نه پاداش. و به طور کلی : آن عالم غیر از این عالم است.

بنا بر این، تعریف و شناساندن عالم رستاخیز و پاداش از طریق نشانه های آن، که خداوند معرفی کرده است - مانند ویران شدن بنیان زمین و متلاشی شدن کوهها و شکافته شدن آسمان و خاموش شدن ستارگان و ......... که روی هم رفته به معنای برچیده شدن بساط دنیاست - از قبیل معرفی کردن و شناساندن عالَمی است از طریق درهم فرو ریختن نظام حاکم بر عالَمی دیگر، خداوند متعال می فرماید : «شما از عالَم و آفرینش نخست آگاهید، پس چرا پند نمی گیرید؟».

آیه «آن گاه که ستارگان خاموش شوند» یعنی اثر آنها، از نور و غیر نور، محو شود. «طمس» به معنای از بین بردن اثر و نشانه چیزی با پاک کردن آن است. خداوند متعال می فرماید : «و آن گاه که ستارگان تاریک شوند».

آیه «و آن گاه که خورشید بی فروغ شود». تکویر ، به معنای پیچیدن است از طریق چرخاندن آن؛ مانند پیچیدن دستار بر سر، شاید مراد از تکویر خورشید، تاریک شدن جِرمِ آن از طریق احاطه باشد که در این صورت استعاره است.

آیه «و آن گاه که ستارگان تاریک شوند (فرو ریزند)». اِنکِدار پرنده از هوا، به معنای فرو افتادن آن به زمین است، بنا بر این معنا، مراد از انکدارِ نجوم فرو افتادن ستارگان است؛ چنان که آیه «و آن گاه که ستارگان پراکنده شوند» نیز مفید همین معناست. امکان هم دارد که انکدار به معنای تغییر یافتن و کدِر و تیره و تار شدن باشد، که در این صورت مراد بی فروغ شدن آنهاست.

آیه «و آن گاه که ستارگان پراکنده شوند» به این معناست، که از جایگاه خود پراکنده شوند. در این آیه ستارگان به مرواریدهایی تشبیه شده که به رشته نخی کشیده شده اند و با پاره شدن رشته نخ، دانه های مروارید پراکنده می شوند.

ص :256


1- التکویر : 1 ، 2.
2- الانفطار : 2.
3- الواقعة : 62.
4- التکویر : 2.
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 20/148 .
6- الانفطار : 2.
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 20/213.
8- المیزان فی تفسیر القرآن : 20/223.

ص :257

2939 - اِنشِقاقُ السَّماءِ
2939 - شکافته شدن آسمان

الکتاب :

«یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْرا» . (1)

2939

شکافته شدن آسمان

قرآن :

«روزی که آسمان سخت بچرخد».

ص :258


1- الطور : 9.

«وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ» . (1)

«وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ واهِیَةٌ» . (2)

«فَإِذا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ» . (3)

«یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ» . (4)

ریَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْدا عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ» . (5)

التّفسیر:

فی تفسیر الآلوسی «روح المعانی» فی قوله تعالی : «یَومَ تَمورُ السَّماءُ مَورا» : و معنی تمور تضطرب کما قال ابن عبّاس ؛ أی ترتجّ و هی فی مکانها ، و فی روایة عنه : تشقّق . و قال مجاهد : تدور ، و أصل المَور التردّد فی المجیء و الذهاب ، و قیل : التحرّک فی تَموُّج ، و قیل : الجریان السریع ، و یقال للجری مطلقا . (6) و فی «مجمع البیان» فی قوله تعالی : «و إذا السَّماءُ فُرِجَتْ» : أی شُقّت و صُدعت فصار فیها فروج . (7)

و فی قوله تعالی : «وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ» : أی انفرج بعضها من بعض «فَهِیَ یَوْمَئذٍ واهِیَةٌ» أی شدیدة الضعف بانتقاض بنیتها، و قیل : هو أنّ السماء تنشقّ بعد صلابتها ، فتصیر بمنزلة الصوف فی الوَهی و الضعف . (8) و فی المیزان فی تفسیر القرآن فی قوله تعالی : «فإِذا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَردَةً کَالدِّهانِ» أی کانت حمراء کالدهان ، و هو الأدیم الأحمر . (9)

و فی قوله تعالی : «یَومَ تَکونُ السَّماءُ کَالمُهْلِ» ، المُهل : المُذاب من المعدنیّات کالنحاس و الذهب و غیرهما ، و قیل : دردی الزیت ، و قیل : عکر القطران . (10) و فی قوله تعالی : «یَومَ نَطْوی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ کَما بَدَأنا أوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ ......... » إلی آخر الآیة : قال فی «المفردات»: و السِّجِلّ قیل : حَجَر کان یُکتب فیه ثمّ سُمّی کلّ ما یکتب فیه سِجلاًّ ، قال تعالی : «کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ» أی کطیّه لما کتب فیه حفظا له ، انتهی .

و هذا أوضح معنیً قیل فی معنی هذه الکلمة و أبسطه .

و علی هذا فقوله : «لِلْکُتُبِ» مفعول طیّ ، کما أنّ السجلّ فاعله ، و المراد أنّ السجلّ _ و هو الصحیفة المکتوب فیها الکتاب _ إذا طُوی انطوی بطیّه الکتاب ؛ و هو الألفاظ أو المعانی التی لها نوع تحقّق و ثبوت فی السجلّ بتوسّط الخطوط و النقوش ، فغاب الکتاب بذلک و لم یظهر منه عین و لا أثر ، کذلک السماء تنطوی بالقدرة الإلهیّة کما قال : «وَ السَّماواتُ مَطوِیّاتٌ بِیَمینِهِ» (11) فتغیب عن غیره و لا یظهر منها عین و لا أثر ، غیر أنّها لا تغیب عن عالِم الغیب و إن غاب عن غیره ، کما لا یغیب الکتاب عن السجلّ و إن غاب عن غیره . فطیّ السماء علی هذا رجوعها إلی خزائن الغیب بعد ما نزلت منها و قُدّرت ، کما قال تعالی : «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلومٍ» (12) ، و قال مطلقا : «و إلی اللّهِ الْمَصیرُ» (13) ، و قال : «إنَّ إلی رَبِّکَ الرُّجْعی» . (14)

و لعلّه بالنظر إلی هذا المعنی قیل : إنّ قوله : «کَما بَدَأنا أوَّلَ خَلقٍ نُعیدُهُ» ناظر إلی رجوع کلّ شیء إلی حاله التی کان علیها حین ابتُدئ خلقه ، و هی أنّه لم یکن شیئا مذکورا ، کما قال تعالی : «وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبلُ وَ لَمْ تَکُ شَیئا» (15) ، و قال : «هَلْ أَتی عَلَی الإِنسانِ حینٌ مِنَ الدَّهرِ لَم یَکُنْ شَیْئا مَذکورا» (16) . (17)

«و آن گاه که آسمان بشکافد».

«و آسمان که در آن روز سست شده است، بشکافد».

«آن گاه که آسمان بشکافد، رنگی سرخ چون رنگ چرم خواهد داشت».

«روزی که آسمان چون فلزّ گداخته شود».

«روزی که آسمان را چون طوماری نوشته درهم نوردیم و چنان که نخستین بار بیافریدیم آفرینش آن را از سر گیریم. این و عده ای است که برآوردنش به عهده ماست و ما چنان خواهیم کرد».

تفسیر :

در تفسیر آلوسی (روح المعانی)، ذیل آیه «روزی که آسمان سخت بچرخد» آمده است : واژه «تمور»، چنان که ابن عباس گفته، به معنای «می لرزد» است. یعنی آسمان در همان جایی که قرار دارد به لرزه در می آید. در روایتی دیگر از ابن عباس، این واژه به معنای «شکافته می شود» تفسیر شده است. مجاهد می گوید : یعنی بچرخد. واژه «مور» در اصل به معنای آمد و شد است. به قولی به معنای حرکتِ موجدار است. به قولی به معنای جریان و حرکت سریع است و به معنای مطلق جریان یافتن و روان شدن نیز می باشد.

در مجمع البیان، ذیل آیه «و آن گاه که زمین بشکافد» آمده است : یعنی شکاف بردارد و در آن رخنه ها و شکافهایی پدید آید.

درباره آیه «و آسمان بشکافد» می گوید :

یعنی قسمتهایی از آن، از قسمتهای دیگرش شکافته و باز شود. «و آسمان در آن روز سست است» یعنی با درهم شکسته شدن هیکل و ساختمانِ آن، بسیار سست شود. به قولی : آسمانِ سخت و استوار از هم می شکافد و مانند پشم، سست و نرم می شود.

در المیزان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه «و آن گاه که آسمان شکافته شود، رنگی سرخ چون رنگ چرم خواهد داشت»،آمده است : یعنی مانند«دِهان» که چرم قرمز است، سرخ رنگ خواهد بود.

درباره آیه «روزی که آسمان چون مُهل شود» می گوید : «مُهل» به معنای هر فلزّ گداخته ای مانند مس و طلا و امثال اینهاست.به قولی به معنای «دُرد روغن» است و به قولی نیز به معنای «ته نشین قطران» می باشد.

آیه «روزی که آسمان را چون سجلّ (طومارِ) نوشته شده در نوردیم و آن را همچنان که نخستین بار آفریدیم دوباره بیافرینیم ......... ». در مفردات آمده است : گفته شده که «سجلّ» سنگی بوده که روی آن نوشته می شده، ولی بعدها به هر چیزی که روی آن نوشته می شد سجّل می گفتند. خداوند متعال فرموده است : «همچون طومارِ نوشته آن را درهم نوردیم». یعنی آن طومار، نوشته های خود را درهم می پیچد تا محفوظ بمانند. پایان سخن مفردات. این معنا روشنترین و ساده ترین معنایی است که درباره مفهوم این واژه (سجلّ) گفته شده است.

بنا بر این، واژه «للکتب» مفعول «طیّ» است و فاعل آن «سجلّ» می باشد. و مراد این است که سجلّ _ یا همان طومار و صفحه ای که روی آن نوشته شده است _ وقتی درهم پیچیده شود با درهم پیچیده شدن آن، نوشته های داخل آن نیز، یعنی همان واژگان و معانی ای که به واسطه خطوط و نقوش نوعی تحقّق و ثبوت در سجّل دارند، درهم پیچیده می شود و بدین ترتیب نوشته ها ناپیدا می شوند و هیچ عین و اثری از آنها دیده نمی شود. آسمان نیز با قدرت الهی اینچنین درهم پیچیده می شود،چنان که فرمود : «و آسمانها، به دست او پیچیده می شوند» و در نتیجه، از جز او پوشیده و پنهان می شوند و هیچ عین و اثری از آنها پیدا نمی ماند. ولی از عالَم غیب، پنهان و پوشیده نیستند، هر چند از جز آن پنهانند؛ چنان که نوشته های داخل سجلّ و طومار نیز از خود طومار پنهان نیست، ولی از دیگران پنهان است.

درهم پیچیده شدن این گونه آسمان، بازگشتش به خزاین غیب است که در آغاز از این خزاین به اندازه مقدّر شکل گرفت. چنان که خداوند متعال می فرماید : «هیچ چیزی نیست مگر این که خزاین آن نزد ماست و از آن جز به اندازه مشخص و معلوم فرو نمی فرستیم». و در جایی دیگر به طور مطلق می فرماید : «و بازگشت به سوی خداست»؛ و باز می فرماید : «همانا بازگشت به سوی پروردگار توست».

شاید با التفات به همین معنا گفته شده است : آیه «همچنان که در آغاز آن را آفریدیم دوباره آفرینشش را از سر می گیریم» ناظر به این معناست که هر چیزی به همان حالتی که در آغاز خلقتش داشته است برمی گردد و آن این است که هیچ بود. چنان که فرموده است : «تو را که پیش از این چیزی نبودی، بیافریدیم» و فرموده است : «آیا بر انسان مدّتی از روزگار گذشت و او چیزی در خور ذکر نبود؟».

ص :259


1- المرسلات : 9.
2- الحاقّة : 16.
3- الرحمن : 37.
4- المعارج : 8.
5- الأنبیاء : 104.
6- تفسیر الآلوسی: 27/29.
7- مجمع البیان : 10/629.
8- المیزان فی تفسیر القرآن: 10/520.
9- المیزان فی تفسیر القرآن : 19/107.
10- المیزان فی تفسیر القرآن : 20 / 9 .
11- الزمر : 67.
12- الحجر : 21.
13- آل عمران : 28.
14- العلق : 8.
15- مریم : 9.
16- الدهر : 1.
17- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/328.

ص :260

ص :261

2940 - نَفخَةُ القِیامِ
2940 - نفخه رستاخیز

الکتاب :

«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الأَرْضِ إِلاَّ مَن شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَی فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ» . (1)

«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ * وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ» . (2)

«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الأَجْداثِ إِلَی رَبِّهمْ یَنْسِلُونَ* قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هَذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ * إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ» . (3)

2940

نفخه رستاخیز

قرآن :

«و در صور دمیده شود، پس هر که در آسمانها و هر که در زمین است، بیهوش شود مگر آنها که او بخواهد. و بار دیگر در آن دمیده شود ناگهان از جای برمی خیزند و می نگرند».

«و در صور دمیده می شود. این است روز وعده های عذاب. و هر کس می آید و با او کسی است که می راندش و کسی که برایش گواهی می دهد».

«و در صور دمیده شود و آنان از قبرها بیرون آیند و شتابان سوی پروردگارشان روند. گویند : وای بر ما، چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان وعده خدای رحمان است و پیامبران راست گفته بودند. جز یک بانگ سهمناک نخواهد بود که همه نزد ما حاضر می آیند».

ص :262


1- الزمر : 68.
2- ق : 20 و 21.
3- یس : 51 _ 53.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ ابنَ آدَمَ لَفی غَفلَةٍ عَمّا خُلِقَ لَهُ ، إنَّ اللّهَ إذا أرادَ خَلقَهُ قالَ لِلمَلَکِ : اُکتُبْ رِزقَهُ ، اُکتُبْ أثَرَهُ ، اُکتُبْ أجَلَهُ ، شَقِیّا أم سَعیدا ، ثُمَّ یَرتَفِعُ ذلکَ المَلَکُ ، و یَبعَثُ اللّهُ مَلَکا فیَحفَظُهُ حَتّی یُدرِکَ ثُمَّ یَرتَفِعُ ذلکَ المَلَکُ . ثُمَّ یُوَکِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَکَینِ یَکتُبانِ حَسَناتِهِ و سَیِّئاتِهِ . فإذا حَضَرَهُ المَوتُ ارتَفَعَ ذلکَ المَلَکانِ ، و جاءَ مَلَکُ المَوتِ لِیَقبِضَ رُوحَهُ . فإذا اُدخِلَ قَبرَهُ رُدَّ الرّوحُ فی جَسَدِهِ و جاءَهُ مَلَکا القَبرِ فَامتَحَناهُ ثُمَّ یَرتَفِعانِ . فَإذا قامَتِ السّاعَةُ انحَطَّ عَلَیهِ مَلَکُ الحَسَناتِ و مَلَکُ السّیِّئاتِ فبَسَطا کِتابا مَعقودا فی عُنُقِهِ ، ثُمَّ حَضَرا مَعَهُ واحِدٌ سائقٌ و آخَرُ شَهیدٌ . . . إنَّ قُدّامَکُم لَأمرا عَظیما لا تَقدِرونَهُ ، فَاستَعینوا بِاللّهِ العَظیمِ ! (1)

بحار الأنوار :لَمّا عادَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن تَبوکٍ إلَی المَدینَةِ قَدِمَ إلَیهِ عَمرُو بنُ مَعدی کَرِبَ ، فقالَ لَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أسلِمْ یا عَمرُو یُؤمِنْکَ اللّهُ مِنَ الفَزَعِ الأکبَرِ ، قالَ : یا مُحمّدُ ، و ما الفَزَعُ الأکبَرُ ؟ فإنّی لا أفزَعُ ! فقالَ : یا عَمرُو ، إنَّهُ لَیسَ کما تَظُنُّ و تَحسَبُ ! إنَّ النّاسَ یُصاحُ بِهِم صَیحَةً واحِدَةً فَلا یَبقی مَیِّتٌ إلاّ نُشِرَ ، و لا حَیٌّ إلاّ ماتَ إلاّ ما شاءَ اللّهُ ، ثُمَّ یُصاحُ بِهِم صَیحَةً اُخری فیُنشَرُ مَن ماتَ و یَصُفُّونَ جَمیعا ، و تَنشَقُّ السَّماءُ ، و تُهَدُّ الأرضُ ، و تَخِرُّ الجِبالُ هَدّا ......... فَأینَ أنتَ یا عَمرُو مِن هذا ؟! قالَ : ألا إنّی أسمَعُ أمرا عَظیما ، فآمَنَ بِاللّهِ و رَسولِهِ ، و آمَنَ مَعَهُ مِن قَومِهِ ناسٌ و رَجَعوا إلی قَومِهِم . (2)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :براستی که آدمی زاده از آنچه برای او خلق شده غافل است. خداوند وقتی خواست او را بیافریند به فرشته فرمود: روزیِ او را، کردارِ او را، اجلِ او را و بدبخت بودن یا خوشبخت بودنِ او را بنویس. سپس آن فرشته [اینها را می نویسد و] به آسمان بالا می رود و خداوند فرشته دیگری را می فرستد که تا زمان بالغ شدنش از او نگهداری می کند، آن فرشته [این مأموریت خود را انجام می دهد و ]سپس بالا می رود. آن گاه خداوند بر او دو فرشته می گمارد تا کارهای خوب و بدش را بنویسند. و چون زمان مرگش می رسد آن دو فرشته نیز بالا می روند و فرشته مرگ می آید و جانش را می ستاند. پس، چون در گورش نهاده شد، روح به بدنش باز گردانده می شود و دو فرشته قبر می آیند و از او امتحان می گیرند و آن گاه بالا می روند. وقتی قیامت فرامی رسد، فرشته مأمور ثبت خوبیها و فرشته مأمور ثبت بدیها بر وی فرود می آیند و نامه ای را که به گردنش بسته شده است می گشایند. سپس با او به صحنه محشر می آیند در حالی که یکی او را به جلو می راند و دیگری به کارهایی که کرده است گواهی می دهد . . . همانا شما امری عظیم پیش رو دارید که طاقت آن را ندارید؛ پس از خدای بزرگ کمک بطلبید!

بحار الأنوار :هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از تبوک به مدینه مراجعت کرد، عمرو بن معدی کرب نزد آن حضرت آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : ای عمرو! مسلمان شو تا خداوند تو را از آن هراس بزرگ ایمن دارد.عمرو گفت : ای محمّد! هراس بزرگ چیست؟ من نمی هراسم! حضرت فرمود : ای عمرو! آن گونه که تو خیال می کنی و می پنداری نیست! یک بانگ سهمناک بر مردم زده می شود و هر چه مرده است محشور می شود و هر چه زنده است می میرد، مگر آنچه خدا بخواهد. سپس بانگ دیگری بر آنها زده می شود و تمام آنهایی که مرده اند بر می خیزند و همگی صف می بندند و آسمان می شکافد و زمین درهم فرو می ریزد و کوهها متلاشی می شوند ......... ای عمرو! تو کجا و اینها کجا؟ عمرو گفت : هان! موضوع بزرگی می شنوم؛ آن گاه به خدا و رسول او ایمان آورد و افرادی از قومش که همراه او بودند نیز ایمان آوردند و به سوی مردم خود باز گشتند.

ص :263


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 18/357.
2- بحار الأنوار : 7/110/38.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام : «کُلُّ نَفسٍ مَعَها سائقٌ و شَهیدٌ» : سائقٌ یَسوقُها إلی مَحشَرِها ، و شاهِدٌ یَشهَدُ عَلَیها بِعَمَلِها . (1)

امام علی علیه السلام :«با هر کسی [که می آید ]سوق دهنده و گواهی دهنده ای است» : سوق دهنده او را به سوی محشر می راند و گواهی دهنده به کارهایی که کرده است گواهی می دهد.

2941 - یَومُ الخُروجِ
2941 - روز بیرون آمدن از گورها

الکتاب :

«یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ» . (2)

2941

روز بیرون آمدن از گورها

قرآن :

«روزی که آن بانگ سهمناک را به حق می شنوند، آن روز روز بیرون شدن [از گورها ]است».

ص :264


1- نهج البلاغة : الخطبة 85.
2- . ق : 42.

«وَ أَلْقَتْ ما فِیها وَ تَخَلَّتْ» . (1)

وَ أَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقالَها» . (2)

یَوْمَ تَشَقَّقُ الأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعا ذَلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسِیرٌ» . (3)

یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الأَجْدَاثِ سِراعا کَأَنَّهُمْ إِلَی نُصُبٍ یُوفِضُونَ» . (4)

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلَی شَیْءٍ نُکُرٍ * خُشَّعا أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ * مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِ یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و أنتُم و السّاعَةُ فی قَرَنٍ ......... و کأنَّها قَد أشرَفَت بِزَلازِلِها ، و أناخَت بِکَلاکِلِها ، وَ انصَرَمَتِ [انصَرَفتِ ]الدّنیا بِأهلِها ، و أخرَجَتهُم مِن حِضنِها . (6)

عنه علیه السلام :و أرَجَّ الأرضَ و أرجَفَها ......... و أخرَجَ مَن فیها ، فجَدَّدَهُم بَعدَ إخلاقِهِم ، و جَمَعَهُم بَعدَ تَفَرُّقِهِم . (7)

عنه علیه السلام :حَتّی إذا تَصَرَّمَتِ الاُمورُ ، و تَقَضَّتِ الدُّهورُ ، و أزِفَ النُّشورُ ، أخرَجَهُم مِن ضَرائحِ القُبورِ . (8)

«و هر چه را که درون خود دارد بیرون افکند و تهی گردد».

«و زمین بارهای خود را بیرون اندازد».

«روزی که زمین بر آنها بشکافد و آنها به شتاب بیرون آیند و این گردآوری برای ما آسان است».

«روزی که از گورها به شتاب بیرون آیند، چنان که گویی نزد بتان می شتابند».

«پس، در آن روز که آن دعوت کننده آنان را به چیزی ناخوش فرا می خواند، از ایشان روی گردان شو. نشان ذلّت در چشمانشان آشکار است مانند ملخهای پراکنده از گورها بیرون می آیند. سرها را بالا گرفته به سوی آن دعوت کننده می شتابند، کافران می گویند : این روز دشواری است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :شما و قیامت به یک ریسمان بسته شده اید ......... گویی لرزه هایش را پیش آورده و سینه اش را پهن کرده است و دنیا از اهل خود دست کشیده و آنها را از دامان خویش بیرون کرده است.

امام علی علیه السلام :و زمین را سخت بجنباند و بلرزاندش ......... و هر که را درون آن است بیرون آورَد و پیکرهای کهنه و پوسیده آنها را نو گردانَد و اجزای پراکنده شان را گرد آورَد.

امام علی علیه السلام :تا آن گاه که امور خلایق از هم بگسلد و روزگار سپری گردد و قیامت نزدیک شود. خداوند آنها را از شکاف میان گورها و ......... بیرون آورد.

ص :265


1- الانشقاق : 4.
2- الزلزلة : 2.
3- ق : 44.
4- المعارج : 43.
5- القمر : 6 _ 8.
6- نهج البلاغة : الخطبة 190.
7- نهج البلاغة : الخطبة 109.
8- نهج البلاغة : الخطبة 83.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أشَدُّ ساعاتِ ابنِ آدَمَ ثَلاثُ ساعاتٍ : السّاعَةُ الّتی یُعایِنُ فیها مَلَکَ المَوتِ ، و السّاعَةُ الّتی یَقومُ فیها مِن قَبرِهِ ، و السّاعَةُ الّتی یَقِفُ فیها بَینَ یَدَیِ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أیّامُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ثَلاثَةٌ : یَومُ یَقومُ القائمُ ، و یَومُ الکَرَّةِ ، و یَومُ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ أوحَشَ ما یَکونُ هذا الخَلقُ فی ثَلاثَةِ مَواطِنَ : یَومَ یولَدُ و یَخرُجُ مِن بَطنِ اُمِّهِ فیَرَی الدّنیا ، و یَومَ یَموتُ فیُعایِنُ الآخِرَةَ و أهلَها ، و یَومَ یُبعَثُ فیَری أحکاما لَم یَرَها فی دارِ الدّنیا . (3)

التّفسیر:

فی تفسیر مجمع البیان : «قوله تعالی : «یَومَ یَسمَعونَ الصَّیْحَةَ بِالحَقِّ» : و الصیحة : المرّة الواحدة من الصوت الشدید ، و هذه الصیحة هی النفخة الثانیة، و قوله : «بِالحَقِّ» أی بالبعث عن الکلبیّ ، و قیل : یعنی أنّها کائنة حقّا عن مقاتل، «ذلِکَ یَوْمُ الخُروجِ» من القبور إلی أرض الموقف ......... «یَومَ تَشَقَّقُ» أی تتشقّق «الأرْضُ عَنهُم» تتصدّع فیخرجون منها «سِراعا» یسرعون إلَی الداعی بلا تأخیر . (4) و فی قوله تعالی : «وَ ألقَتْ ما فیها» من الموتی و الکنوز مثل «و أخْرَجَتِ الأرضُ أثْقالَها» عن قتادة و مجاهد «وَ تَخَلَّتْ» أی خلت فلم یبقَ فی بطنها شیء . و قیل : معناه ألقت ما فی بطنها من کنوزها و معادنها ، و تخلّت ممّا علی ظهرها من جبالها و بحارها . (5)

و فی قوله تعالی : «و أخْرَجَتِ الأرْضُ أثْقالَها» : أی أخرجت موتاها المدفونة فیها تخرجها أحیاءً للجزاء ، عن ابن عبّاس و مجاهد و الجبائیّ . و قیل ، معناه لفظت ما فیها من کنوزها و معادنها فتلقیها علی ظهرها . (6) و فی قوله تعالی : «یَوْمَ یَخرُجونَ مِنَ الأجْداثِ» أی القبور «سِراعا» مسرعین لشدّة السَّوق «کَأَنَّهُم إلی نُصُبٍ یوفِضونَ» أی کأنّهم یسعون و یسرعون إلی علم نصب لهم ، عن الجبائیّ و أبی مسلم . (7)

امام زین العابدین علیه السلام :سخت ترین لحظات فرزند آدم سه لحظه است : لحظه ای که ملک الموت را می بیند، لحظه ای که از گور خود بر می خیزد و لحظه ای که در پیشگاه خدای تبارک و تعالی می ایستد.

امام باقر علیه السلام :ایّام اللّه سه روز است : روزی که قائم قیام می کند و روز رجعت و روز قیامت.

امام رضا علیه السلام :وحشتناکترین زمان برای این مخلوق در سه جاست : روزی که به دنیا می آید و از شکم مادرش بیرون می آید و دنیا را می بیند و روزی که می میرد و آخرت و اهل آن را مشاهده می کند و روزی که برانگیخته می شود و احکامی می بیند که در سرای دنیا آنها را ندیده است.

تفسیر :

در تفسیر مجمع البیان آمده است : آیه : «یوم یسمعون الصیحة بالحق» : صیحه به معنای یک بار بانگ و صدای شدید است. این صیحه همان نفخه دوم است. «بالحق» به قول کلبی به معنای بعث و زنده شدن مردگان است. و به قول مقاتل، یعنی این که آن صیحه و بانگ، حق است. «ذلک یوم الخروج» یعنی بیرون شدن از گورها به سوی صحرای محشر و ایستادن در پیشگاه خدا ......... «یوم تشقّ» یعنی روزی که شکافته شود «الارض عنهم» یعنی زمین بر آنها شکاف می خورد و مردگان بیرون می آیند «سراعاً» یعنی بیدرنگ به سوی آن دعوتگر می شتابند.

«و القت ما فیها» به قول قتاده و مجاهد یعنی مردگان و گنج های درون خود را بیرون می افکند. نظیر این آیه است، آیه «و زمین بارهای خود را بیرون می آورد». «و تخلّت» یعنی درون زمین تهی می شود و چیزی در آن باقی نمی ماند. به قولی : یعنی آنچه از گنج و معادن و فلزّات درون آن است بیرون می افکند و از کوهها و دریاهایی که روی آن است تهی می گردد.

آیه «اخرجت الارض اثقالها»، به قول ابن عباس و مجاهد و جبائی، یعنی مردگانی را که درون آن مدفون شده اند، زنده بیرون می آورد تا پاداش اعمالشان را ببینند. به قولی هم یعنی : گنجها و معادنی را که در دل آن هست به بیرون پرت می کند.

آیه «یوم یخرجون من الاجداث»، اجداث به معنای گورهاست. «سراعاً» یعنی از بس آنها را سخت می رانند با شتاب می روند. «کانهم الی نُصُب یوفضون»، به قول جبایی و ابو مسلم، یعنی گویی به سوی عَلَم و نشانه ای که برایشان نصب شده است می روند و می شتابند.

ص :266


1- . الخصال : 119/108.
2- الخصال : 108/75.
3- عیون أخبار الرضا : 1/257/11.
4- مجمع البیان : 9/226 .
5- مجمع البیان : 9/699.
6- مجمع البیان : 9/798.
7- مجمع البیان : 9/539.

ص :267

ص :268

376 - المعاد (صفةُ المحشر)

اشاره

(1)

(2)

ص :269


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 7 / 62 باب 5 «صفة المحشر».
2- انظر: عنوان 113 «الحساب» ، 272 «الشفاعة فی الآخرة» ، 294 «الصراط». 539 «المیزان» ، کتاب الأعمال : باب 2916 ، الربا : باب 1435. الغدر : باب 2994 ، المقرّبون : باب 3278 ، الندامة : باب 3806. التزکیة : باب 1592.

376 - معاد (توصیف روز قیامت)
2942 - صِفَةُ المَحشَرِ
2942 - توصیف روز قیامت

الکتاب :

«وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادَی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکْتُمْ ما خَوَّلْناکُمْ وَراءَ ظُهُورِکُمْ وَ ما نَرَی مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَّقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ» . (1)

«یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسا» . (2)

«یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفَّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَوابا» . (3)

«یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتا لِیُرَوْا أَعَْمالَهُمْ * فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرا یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا یَرَهُ» . (4)

«یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَموتُ الرَّجُلُ عَلی ما عاشَ عَلَیهِ ، و یُحشَرُ عَلی ما ماتَ عَلَیهِ . (6)

2942

توصیف روز قیامت

قرآن :

«همان گونه که شما را نخستین بار بیافریدیم، [اکنون نیز ]تنها نزد ما آمده اید در حالی که هر چه را ارزانیتان داشته بودیم پشت سر نهاده اید و هیچ یک از شفیعانتان را که می پنداشتید شریکانتان هستند،همراهتان نمی بینیم. از هم بریده شده اید و پندار خود را گم گشته یافته اید».

«در آن روز از پی آن فرا خواننده که هیچ کژی در او راه نیست، روان گردند. و صداها در برابر خدای رحمان به خشوع می گراید و جز صدای آهسته چیزی نمی شنوی ».

«روزی که روح و فرشتگان به صف می ایستند و کس سخن نمی گوید، مگر آن که خدای رحمان به او رخصت دهد و او سخن به صواب گوید».

«در آن روز مردمْ پراکنده از گورها بیرون می آیند، تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر کس هم سنگ ذرّه ای نیکی کرده باشد آن را می بیند. و هر کس هم سنگ ذرّه ای بدی کرده باشد آن را می بیند».

«روزی که مردم چون پروانگان پراکنده، باشند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی آن گونه که زندگی کرده است، می میرد و بر همان حالی که مرده است، برانگیخته می شود.

ص :270


1- الأنعام : 94.
2- طه : 108.
3- النبأ : 38.
4- الزلزلة : 6 _ 8.
5- القارعة : 4.
6- تنبیه الخواطر : 2/133.

عنه صلی الله علیه و آله :یَبعَثُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ ناسا فی صُوَرِ الذَّرِّ یَطَؤهُمُ النّاسُ بِأقدامِهِم ، فیُقالُ : ما هؤلاءِ فی صُوَرِ الذَّرِّ ؟ فیُقالُ : هؤلاءِ المُتَکَبِّرونَ فِی الدّنیا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ مَن وَرَدَ القِیامَةَ عَطشانٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :شِعارُ النّاسِ یَومَ القِیامَةِ فی ظُلمَةِ یَومِ القِیامَةِ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ . (3)

الترغیب و الترهیب :و فی روایةٍ : قامَ فینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِمَوعِظَةٍ فقالَ : یا أیُّها النّاسُ ، إنَّکُم مَحشورونَ إلَی اللّهِ حُفاةً عُراةً غُرْلاً «کما بَدَأْنا أوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُه» . (4)

الترغیب و الترهیب :إنَّ الصّادِقَ المَصدوقَ حَدَّثَنی أنَّ النّاسَ یُحشَرونَ ثَلاثَةَ أفواجٍ : فَوجا راکِبینَ طاعِمینَ کاسِینَ ، و فَوجا تَسحَبُهُمُ المَلائکَةُ عَلی وُجوهِهِم و تَحشُرُهُمُ النّارَ ، و فَوجا یَمشونَ و یَسعَونَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت خداوند مردمی را به صورت مورچه بر می انگیزد که مردم آنها را لگدمال می کنند. پس، گفته می شود : اینها کیستند که به شکل مورچه اند؟ گفته می شود : اینان متکبّران در دنیایند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت، همگان تشنه وارد می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در تاریکی روز قیامت، شعار مردم «لا إله إلاَّ اللّه » است.

الترغیب و الترهیب:در روایتی آمده است : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان ما برخاست و شروع به موعظه کرد و فرمود : ای مردم! همانا شما پا برهنه و عریان و ختنه نشده، در پیشگاه خداوند محشور می شوید «همان گونه که در آغاز آفریدیم، او را بر گردانیم».

الترغیب و الترهیب :آن راست گوی تصدیق شده (پیامبر صلی الله علیه و آله ) به من فرمود که: مردم در سه گروه محشور می شوند : گروهی در حالی که سواره اند و سیر و پوشیده، گروهی فرشتگان آنها را به رو بر زمین می کشند و در آتش محشورشان می کنند و گروهی راه می روند و تند پیش می روند.

ص :271


1- الترغیب و الترهیب : 4/387/22.
2- کنز العمّال : 38938.
3- کنز العمّال : 38962.
4- الترغیب و الترهیب : 4/384/12.
5- الترغیب و الترهیب : 4/387/ 21.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِسمَعْ یا ذَا الغَفلَةِ و التَّصریفِ مِن ذی الوَعظِ و التَّعریفِ ، جُعِلَ یَومُ الحَشرِ یَومَ العَرضِ و السُّؤالِ و الحِباءِ و النَّکالِ ، یَومَ تُقلَبُ إلَیهِ أعمالُ الأنامِ ، و تُحصی فیهِ جَمیعُ الآثامِ ، یَومَ تَذوبُ مِنَ النُّفوسِ أحداقُ عُیونِها، و تَضَعُ الحَوامِلُ ما فی بُطونِها . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ بَعدَ البَعثِ ما هُوَ أشَدُّ مِنَ القَبرِ ، یَومٌ یَشیبُ فیهِ الصَّغیرُ ، و یَسکَرُ مِنهُ الکَبیرُ ، و یَسقُطُ فیهِ الجَنینُ ......... إنَّ فَزَعَ ذلکَ الیَومِ لَیُرهِبُ المَلائکَةَ الّذینَ لا ذَنبَ لَهُم ......... فکَیفَ مَن عَصی بِالسَّمعِ و البَصَرِ وَ اللِّسانِ و الیَدِ و الرِّجلِ و الفَرْجِ و البَطنِ إن لَم یَغفِرِ اللّهُ لَهُ و یَرحَمْهُ مِن ذلکَ الیَومِ؟! (2)

عنه علیه السلام :و ذلکَ یَومُ یَجمَعُ اللّهُ فیهِ الأوَّلینَ و الآخِرینَ لِنِقاشِ الحِسابِ و جَزاءِ الأعمالِ ، خُضوعا قِیاما ، قَد ألجَمَهُمُ العَرَقُ ، و رَجَفَت بِهِمُ الأرضُ ، فَأحسَنُهُم حالاً مَن وَجَدَ لِقَدَمَیهِ مَوضِعا ، و لِنَفَسِهِ مُتَّسَعا ! (3)

امام علی علیه السلام :ای بی خبر کج رو! بشنو از اندرزگوی راهنما؛ روز رستاخیز، روز عرضه اعمال و بازخواست و پاداش و کیفر قرار داده شده است، روزی که کارهای مردم به آن جا برگردانده می شود و همه گناهان شماره می گردد، روزی که حدقه چشمها گداخته می شود و آبستنها آنچه در شکم دارند فرو می نهند.

امام علی علیه السلام :زمان بعد از برانگیخته شدن سخت تر از قبر است، روزی است که در آن کودکان خُرد سال پیر می شوند و بزرگسالان هوش از سرشان می رود و جنینها سقط می شوند ......... هول و هراس آن روز حتی فرشتگانِ بی گناه را به وحشت می افکند ......... چه رسد به کسی که با گوش و چشم و زبان و دست و پا و شرمگاه و شکم خویش گناه کرده است [وای بر او] اگر خداوند وی را نیامرزد و آن روز بر او رحم نکند.

امام علی علیه السلام :روز قیامت روزی است که خداوند همگان را، از اولین نفر تا آخرین نفر، برای رسیدگی به حسابشان و جزای اعمالشان گرد می آورد، در حالی که به فروتنی ایستاده اند و عرق از سر و رویشان می ریزد و زمین آنها را می لرزاند. [در آن روز ]نیکو حالترین مردم کسی است که جایگاهی بیابد و برای خود جایی پیدا کند!

ص :272


1- الأمالی للطوسی : 653/1353.
2- الأمالی للطوسی : 28/31.
3- . نهج البلاغة: الخطبة 102.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَثَلُ النّاسِ یَومَ القِیامَةِ إذا قاموا لِرَبِّ العالَمینَ مَثَلُ السَّهمِ فِی القُربِ لَیسَ لَهُ مِنَ الأرضِ إلاّ مَوضِعُ قَدَمِهِ ، کالسَّهمِ فِی الکِنانَةِ لا یَقدِرُ أن یَزولَ ههُنا و لا ههُنا . (1)

امام صادق علیه السلام :روز قیامت که مردم در برابر پروردگار جهانیان برخیزند، چنان نزدیک به هم و فشرده اند که سهم هر کس از زمین [آن جا] به اندازه جای پای اوست، مانند تیر در تیردان، که نمی تواند از جای خود تکان بخورد.

2943 - المُتَّقونَ فِی القِیامَةِ
2943 - پرهیزگاران در قیامت

الکتاب :

«یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمَنِ وَفْدا» . (2)

«وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ * ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» . (3)

«یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعَی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیِهمْ وَ بِأَیْمَ_انِهِم بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّ_اتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَ_ارُ خَ__الِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» . (4)

«لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأَکْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هَذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «یَومَ نَحشُرُ المُتَّقینَ إلَی الرَّحْمنِ وَفْدا» _: إنَّ الوَفدَ لا یَکونونَ إلاّ رُکبانا ، اُولئکَ رِجالٌ اتَّقَوا اللّهَ فأحَبَّهُمُ اللّهُ وَ اختَصَّهُم و رَضِیَ أعمالَهُم ، فسَمّاهُمُ المُتَّقینَ . (6)

2943

پرهیزگاران در قیامت

قرآن :

«روزی که پرهیزگاران را محشور کنیم که به پیشگاه خدای رحمان [ سواره ] وارد شوند».

«چهره هایی در آن روز درخشانند.خندان و شادانند».

«روزی که مردان و زنان مؤمن را بینی که نورشان پیشاپیش و در سمت راستشان می رود [به آنان می گویند:] امروز شما را مژده باد به باغ هایی که از زیر [درختان ]آنها نهرها روان است؛ در آنها جاودانید . این است همان کامیابی بزرگ».

«آن وحشت بزرگ غمگینشان نکند و فرشتگان به دیدارشان آیند، که این همان روز شماست که وعده داده می شدید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «روزی که پرهیزگاران را محشور کنیم که به «صورت وَفْد» (7) وارد شوند» _فرمود : «وَفْد» جز سواره نیستند. آنان مردانی هستند که تقوای خدا در پیش گرفتند. پس خداوند دوستدار آنها شد و برگزیدشان و از کارهایشان خشنود گردید و از این رو، آنان را پرهیزگاران نامید.

ص :273


1- الکافی : 8/143/110.
2- مریم : 85.
3- عبس : 38 ، 39.
4- الحدید : 12 .
5- الأنبیاء : 103.
6- الکافی : 8/95/69.
7- در آیه واژه «وفد» آمده است. کلمه «وفد» به معنای قومی است که به منظور زیارت و دیدار و یا گرفتن حاجتی بر کسی وارد شوند، و این قوم وقتی به نام «وفد» نامیده می شوند که سواره بیایند.(المیزان فی تفسیر القرآن).

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ عَلِیٌّ علیه السلام عَن هذِه الآیةِ : «یَومَ نَحْشُرُ المُتَّقینَ إلَی الرَّحْمنِ وَفْدا» یا رَسولَ اللّهِ ، ما الوَفدُ إلاّ رَکبٌ ؟ _: و الّذی نَفسی بِیَدِهِ إنَّهُم إذا خَرَجوا مِن قُبورِهِمُ استَقبَلوا بِنُوقٍ بِیضٍ لَها أجنِحَةٌ عَلَیها رِحالُ الذَّهَبِ ، شُرُکُ نِعالِهِم نورٌ یَتَلَألأُ ، کُلُّ خُطوَةٍ مِنها مِثلُ مَدِّ البَصَرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ أمِنَ یَومَ الفَزَع الأکبَرِ : إذا اُعطِیَ شَیئا قالَ : الحَمدُ للّهِِ ، و إذا أذنَبَ ذَنبا قالَ : أستَغفِرُ اللّهَ ، و إذا أصابَتهُ مُصیبَةٌ قالَ : إنّا للّهِِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ ، و إذا کانَت لَهُ حاجَةٌ سَألَ رَبَّهُ ، و إذا خافَ شَیئا لَجَأ إلی رَبِّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَرَضَت لَهُ فاحِشَةٌ أو شَهوَةٌ فَاجتَنَبَها مَخافَةَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ النّارَ و آمَنَهُ مِنَ الفَزَعِ الأکبَرِ ، و أنجَزَ لَهُ ما وَعَدَهُ فی کِتابِهِ فی قولِهِ تَعالی :

«وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» (3) . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که علی علیه السلام از ایشان درباره آیه «روزی که پرهیزگاران را در پیشگاه خدای رحمان به صورت فرستادگان گرد آوریم» پرسید و عرض کرد : ای پیامبر خدا! آیا هیأتهای اعزامی جز سواره هستند؟ _فرمود : سوگند به آن که جانم در دست اوست، پرهیزگاران چون از گورهای خود بیرون آیند با اشترانِ سفید بالداری که جهازشان طلاست رو به رو می شوند. بند کفشهایشان نوری درخشان است، فاصله هر قدم آن اشتران به اندازه ای است که چشم کار می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که در هر کس باشد از آن روز وحشتِ بزرگ در امان است : هر گاه چیزی به او داده شود، بگوید : الحمد للّه ؛ هر گاه گناهی مرتکب شود بگوید : استغفر اللّه ؛ اگر مصیبتی به او رسد، بگوید : انّا للّه و انّا الیه راجعون؛ هر گاه نیازی داشته باشد، آن را از پروردگارش بخواهد و هر گاه از چیزی بترسد، به پروردگارش پناه برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با فحشا و شهوتی رو به رو شود و از ترس خداوند عزّ و جلّ از آن دوری کند، خداوند آتش را بر او حرام گرداند و از آن وحشت بزرگ ایمنش دارد و آنچه را که در کتاب خود در آیه «و برای آن که از مقام و عظمت پروردگارش بترسد دو بهشت است» به او وعده داده است، عملی سازد.

ص :274


1- الترغیب و الترهیب : 4/494/3 ، انظر تمام الحدیث.
2- تنبیه الخواطر : 2/237.
3- الرحمن : 46 .
4- وسائل الشیعة : 11/163/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَقَتَ نَفسَهُ دُونَ مَقتِ النّاسِ آمَنَهُ اللّهُ مِن فَزَعِ یَومِ القِیامَةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «یَومَ لا یُخزی اللّهُ النَّبِیَّ و الّذینَ آمَنوا مَعَهُ نورُهُم یَسعی بَینَ أیْدیهِم و بِأیْمانِهِم» (2) _: فَمَن کانَ لَهُ نورٌ یَومَئذٍ نَجا ، و کُلُّ مُؤمِنٍ لَهُ نورٌ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تَعالی : «یومَ نَحشُرُ المُتَّقینَ إلَی الرَّحْمنِ وَفْدا» _: یُحشَرونَ عَلَی النَّجائبِ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به جای دشمنی با مردم، با نفْس خود دشمنی ورزد، خداوند او را از هراس روز قیامت ایمن دارد.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «در آن روز، خدا پیامبر و کسانی را که با او ایمان آورده اند فرو نگذارد و نورشان پیشاپیش و در سمت راستشان در حرکت باشد» _فرمود : هر کس در آن روز نوری داشته باشد، نجات می یابد و هر مؤمنی برای خود نوری دارد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «روزی که پرهیزگاران را محشور کنیم که به پیشگاه خدای رحمان [ سواره ]وارد شوند» _فرمود : سوار بر اشتران نژاده محشور می شوند.

2944 - المُجرِمونَ فِی القِیامَةِ
2944 - گنهکاران در قیامت

الکتاب :

«وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ» . (6)

«وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ». (7)

2944

گنهکاران در قیامت

قرآن :

«روزی که قیامت بر پا شود، گنهکاران حیرتزده بمانند».

ص :275


1- ثواب الأعمال : 216/1.
2- التحریم : 8 .
3- تفسیر القمّی : 2/378 .
4- المحاسن : 1/287/567 . و النجیب : الکریم الحسیب، و ناقة نجیب و نجیبة و الجمع نجائب. ( القاموس المحیط: 1/ 130).
5- (انظر) بحار الأنوار : 7/290 باب 15، 0ا ب 8. کتاب الأعمال : باب 2916. الحرام : باب 812. النور : باب 3905.
6- الروم : 12.
7- الروم : 14.

«وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ کَذَلِکَ کانُوا یُؤْفَکُونَ» . (1)

«وَ لَوْ تَرَی إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحا إِنَّا مُوقِنُونَ» . (2)

«وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرا وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدا» . (3)

«یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقا» . (4)

«یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ» . (5)

«یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ» . (6)

«إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ ربَّهُ مُجْرِما فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتَ فِیها وَ لا یَحْیَی» . (7)

«وَ لا تَحْسَبَنَّ اللّهَ غافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الأَبْصارُ * مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُوسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ * وَ أَنْذِرِ النَّاسَ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَکَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَکُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِّنْ قَبْلُ مالَکُمْ مِّنْ زَوالٍ * وَ سَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَکُمُ الْأَمْثالَ * وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللّهِ مَکْرُهُمْ وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ * فَلا تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ * یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ * وَ تَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ * سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشَی وُجُوهَهُمُ النَّارُ» . (8)

«و چون قیامت بر پا شود،در آن روز از هم جدا شوند».

«روزی که قیامت بر پا شود گنهکاران سوگند خورند که جز ساعتی در گور نیارمیده اند. آری [در دنیا هم ]اینچنین دروغ می گفتند».

«و آن گاه که گنهکاران را بینی که نزد پروردگارشان سر افکنده اند [و گویند : ]پروردگار ما! دیدیم و شنیدیم، اکنون ما را باز گردان تا کاری شایسته کنیم که اینک به یقین رسیده ایم».

«دفتر اعمال گشوده شود. گنهکاران را بینی که از آنچه در آن آمده است بیمناکند و می گویند : وای بر ما! این چه دفتری است که هیچ گناه کوچک و بزرگی را از قلم نینداخته است. آن گاه اعمال خود را حاضر بینند و پروردگار تو ، به هیچ کس ستم نمی کند».

«روزی که در صور دمیده شود و گنهکاران را در آن روز، کبود چشم، گرد آوریم».

«گنهکاران به نشان صورتشان شناخته می شوند و از موی جلو سر و پاهایشان گرفته می شوند».

«یکدیگر را برابر چشمانشان آرند. گنهکار دوست دارد که فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدیه دهد».

«هر کس که گنهکار نزد پروردگارش بیاید دوزخ جایگاه اوست که در آن جا نه می میرد و نه زنده است».

«مپندار که خدا از کردار ستمکاران غافل است، بلکه عذابشان را تا آن روزی که چشمها در آن خیره می ماند به تأخیر می افکند. می شتابند در حالی که سرهایشان را بالا گرفته اند، چشم بر هم نمی زنند و دلهایشان خالی از خرد است. به مردم هشدار ده آن روزی را که عذاب فرا می رسدشان و ستمکاران می گویند : پروردگارا! ما را اندکی مهلت ده تا دعوت تو را اجابت کنیم و از پیامبران پیروی نماییم، آیا شما پیش از این سوگند نمی خوردید که هرگز زوال نمی یابید. و در خانه های کسانی که بر خویشتن ستم می کردند جای گرفتید در حالی که بر شما معلوم بود با آنان چه کردیم و برایتان مَثَلها زدیم. آنان مکرهای خود را به کار بردند و خدا از نیرنگهایشان آگاه بود هر چند که از نیرنگهایشان کوه از جا می جنبید. مپندار که خدا و عده ای را که به پیامبرانش داده است خلاف می کند. همانا خدا مقتدر و انتقام گیرنده است. آن روز که زمین به زمینی جز این بدل شود و آسمانها نیز و همه در پیشگاه خدای یگانه قهار حاضر آیند. گنهکاران را در آن روز در غلهایی که دست را به گردن بندد، بسته بینی. جامه هایشان از قطران است و آتش صورتهایشان را فرو پوشیده است».

ص :276


1- الروم : 55.
2- السجدة : 12.
3- الکهف : 49.
4- طه : 102.
5- الرحمن : 41.
6- المعارج : 11.
7- طه : 74.
8- إبراهیم : 42 _ 50.

(1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الهَمّازونَ ، و اللَّمّازونَ ، و المَشّاؤونَ بِالنَّمیمَةِ الباغونَ لِلبَراءِ العَنَتَ ، یَحشُرُهُمُ اللّهُ فی وُجوهِ الکِلابِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُبغِضُنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ إلاّ بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أجذَمَ . (3)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدگویان و عیبجویان و سخن چینان و کسانی که افراد بی گناه را بد نام می کنند، خداوند آنها را به صورت سگ محشور می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس ما اهل بیت را دشمن ندارد، مگر این که خداوند روز قیامت او را جذامی برانگیزد.

ص :277


1- (انظر) المؤمن : 16 _ 20 ، القلم : 42 ، 43 ، عبس : 33 ، 42.
2- الترغیب و الترهیب : 3/500/10.
3- ثواب الأعمال : 243/2 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یُحشَرُ العَبدُ یَومَ القِیامَةِ و ما نَدِیَ دَما ، فیُدفَعُ إلَیهِ شِبهُ المِحجَمَةِ أو فَوقَ ذلکَ ، فیُقالُ لَهُ : هذا سَهمُکَ مِن دَمِ فُلانٍ ! فیَقولُ : یا رَبِّ ، إنَّکَ لَتَعلَمُ أنَّکَ قَبَضتَنی و ما سَفَکتُ دَما ! فیَقولُ : بَلی ، سَمِعتَ مِن فُلانٍ رِوایَةَ کَذا و کَذا ، فرَوَیتَها عَلَیهِ ، فنُقِلَت حَتّی صارَت إلی فُلانٍ الجَبّارِ فقَتَلَهُ عَلَیها ، و هذا سَهمُکَ مِن دَمِهِ . (1)

عنه علیه السلام :یُحشَرُ المُکَذِّبونَ بِقَدَرِ اللّهِ مِن قُبورِهِم قَد مُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنازِیرَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ ف_ی ق_ولِه تَعالی : «کأن_ما اُغْشِیَتْ وُجُوهُهُم قِطَعا مِنَ اللَّیلِ مُظْلِما» (3) _: أ ما تَرَی البَیتَ إذا کانَ اللَّیلُ کانَ أشَدَّ سَوادا مِن خارِجٍ ؟! فکَذلکَ وُجوهُهُم تَزدادُ سَوادا . (4)

عنه علیه السلام :یَجیءُ یَومَ القِیامَةِ رَجُلٌ إلی رَجُلٍ حَتّی یُلَطِّخَهُ بِدَمٍ و النّاسُ فِی الحِسابِ ، فیَقولُ : یا عَبدَ اللّهِ ، مالی و لَکَ ؟ ! فیَقولُ : أعَنتَ عَلَیَّ یَومَ کَذا و کَذا بِکَلِمَةِ کَذا فقُتِلتُ . (5)

امام باقر علیه السلام :آدمی روز قیامت، محشور می شود در حالی که [در دنیا] هیچ خونی نریخته است اما به اندازه شیشه حجامت، یا بیشتر، به دست او خون می دهند و می گویند : این سهم تو از خون فلان کس است. عرض می کند : پروردگارا! تو خود می دانی که تا [زمانی که] جانم را ستاندی خونی نریختم! خداوند می فرماید : بله، اما تو از فلان کس، فلان و بهمان سخن و روایت را شنیدی و به زیان او بازگو کردی و زبان به زبان گشت تا به گوش فلان ستمگر رسید و به سبب آن او را کشت، حال این بهره تو از خون اوست.

امام باقر علیه السلام :تکذیب کنندگان تقدیرِ خدا، از گورهای خود به صورت بوزینه و خوک محشور می شوند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «گویی چهره های آنان را پاره ای از شب تار فرو پوشانده است» _فرمود : دیده ای که چون شب شود درون اتاق تاریکتر از بیرون است. چهره های آنان نیز به همین سان سیاهی آن افزوده می شود.

امام صادق علیه السلام :روز قیامت، در حالی که به حساب مردم رسیدگی می شود ، مردی نزد مردی دیگر می آید و او را به خون آغشته می کند. آن مرد می گوید : ای بنده خدا! مگر با تو چه کرده ام؟ و او می گوید : در فلان و بهمان روز، فلان سخن را علیه من گفتی، که به سبب آن کشته شدم.

ص :278


1- الکافی : 2/370/5.
2- ثواب الأعمال : 253/4.
3- یونس : 27 .
4- بحار الأنوار : 7/186/45.
5- ثواب الأعمال : 326/1.

عنه علیه السلام :مَن آثَرَ الدّنیا عَلی الآخِرَةِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أعمی . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَقِیَ المُسلِمینَ بِوَجهَینِ و لِسانَینِ ، جاءَ یَومَ القِیامَةِ و لَهُ لِسانانِ مِن نارٍ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أکَلَ مِن مالِ أخیهِ ظُلما و لَم یَرُدَّهُ عَلَیهِ ، أکَلَ جَذوَةً مِنَ النّارِ یَومَ القِیامَةِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن سَألَ النّاسَ و عِندَهُ قوتُ ثَلاثَةِ أیّامٍ ، لَقِیَ اللّهَ تَعالی یَومَ یَلقاهُ و لَیسَ فی وَجهِه لَحمٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قَرَأ القُرآنَ لِیَأکُلَ بِهِ النّاسَ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و وَجهُه عَظمٌ لا لَحمَ فیهِ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ المُتَکَبِّرینَ یُجعَلونَ فی صُوَرِ الذَّرِّ یَتَوَطَّؤهُمُ النّاسُ حَتّی یَفرُغَ اللّهُ مِنَ الحِسابِ . (6)

عنه علیه السلام :إذا کانَ یومَ القِیامَةِ نادی مُنادٍ : أینَ الصَّدودُ لِأولِیائی ؟ فیَقومُ قَومٌ لَیسَ عَلی وُجوهِهِم لَحمٌ ، فیُقالُ : هؤلاءِ الّذینَ آذَوُا المُؤمِنینَ و نَصَبوا لَهُم و عانَدوهُم و عَنَّفوهُم فی دِینِهِم ، ثُمَّ یُؤمَرُ بِهِم إلی جَهَنَّمَ . (7) (8)

امام صادق علیه السلام :هر کس دنیا را بر آخرت برگزیند، خداوند در روز قیامت او را نابینا محشور فرماید.

امام صادق علیه السلام :هر که با مسلمانانْ دو رو و دو زبان برخورد کند، روز قیامت آورده شود در حالی که دو زبان از آتش دارد.

امام صادق علیه السلام :هر کس چیزی از مال برادر خود را به ناحق بخورد و آن را به او برنگرداند، روز قیامت شراره ای از آتش بخورد.

امام صادق علیه السلام :هر کس خوراک سه روز خود را داشته باشد و با این حال دست گدایی به سوی مردم دراز کند، آن روزی که خداوند متعال را دیدار می کند با چهره ای بی گوشت او را دیدار کند.

امام صادق علیه السلام :هر کس برای تکدّی از مردم قرآن بخواند، روز قیامت در حالی بیاید که چهره اش استخوان است و گوشتی بر آن نیست.

امام صادق علیه السلام :[روز قیامت] افراد متکبر به شکل مورچه در آورده می شوند و مردم پیوسته آنها را لگدمال می کنند، تا زمانی که خدا از رسیدگی به حساب بندگان فارغ شود.

امام صادق علیه السلام :چون روز قیامت شود، آواز دهنده ای بانگ بر آورد که : کجایند کسانی که از دوستان من روی گرداندند (آنها را از حقوقشان محروم ساختند، یا آنان را ریشخند کردند)؟ پس، گروهی که در چهره شان گوشتی وجود ندارد، برخیزند؛ گفته شود : اینان کسانی هستند که مؤمنان را آزار دادند و با آنان دشمنی و عناد ورزیدند و به خاطر دینشان ایشان را سخت سرزنش کردند؛ آن گاه فرمان داده شود که آنها را به دوزخ برند.

ص :279


1- بحار الأنوار : 7/218/127.
2- ثواب الأعمال : 319/ 1 .
3- ثواب الأعمال : 322/8.
4- ثواب الأعمال : 325/8.
5- ثواب الأعمال : 329/ 1.
6- الکافی : 2/311/11.
7- الکافی : 2/351/2.
8- (انظر) المعاد (أشراط السّاعة) : باب 2941 کتاب الأعمال : باب 2916 . الزکاة : باب 1583 . الحاجة : باب 967 ، 968 . الخمر : باب 1138. الربا : باب 1435 . العلم : باب 2812. الغدر : باب 2994 . بحار الأنوار : 7/213/116.

2945 - کِتابُ الأعمالِ
2945 - نامه اعمال

الکتاب :

«وَ کُلَّ إِنْسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَومَ الْقِیامَةِ کِتابا یَلْقاهُ مَنْشُورا * اقْرَأْ کِتابَکَ کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبا» . (1)

«حَتَّی إِذا ما جاءُوها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ * وَ قالُوا لِجُلُودِهِمِ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنا اللّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لَکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیرا مِمَّا تَعْمَلُونَ» . (2)

2945

نامه اعمال

قرآن :

«کردار نیک و بد هر انسانی را به گردنش آویخته ایم و روز قیامت برای او نامه ای بیرون می آوریم که آن را گشوده می یابد. بخوان نامه ات را. امروز تو خود برای رسیدگی به حسابت بسنده ای».

«چون به کنار آتش آیند، گوش و چشمها و پوستهایشان، به آنچه می کرده اند گواهی دهند. به پوستهای خود گویند : چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ گویند : آن خدایی که هر چیزی را به سخن می آورد، ما را به سخن آورد و هموست که نخستین بار شما را آفرید و به سوی او باز می گردید. از این که گوش شما و چشمها و پوستهایتان بر ضد شما گواهی دهند، [ گناهانتان را] نهان نمی داشتید [که مبادا گواهی دهند] بلکه می پنداشتید که خدا بر بسیاری از کارهایی که می کنید آگاه نیست».

ص :280


1- الإسراء : 13 ، 14.
2- فصّلت : 20 _ 22.

«یَوْمَئِذٍ تُحدِّثُ أَخْبارَها * بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَی لَها» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَجیئونَ یَومَ القِیامَةِ و عَلی أفواهِکُمُ الفِدامُ ، فَأوَّلُ ما یَتَکَلَّمُ مِنَ الإنسانِ فَخِذُهُ و کَفُّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :فَلِلّهِ عَزَّ و جلَّ عَلی کُلِّ عَبدٍ رُقَباءُ مِن کُلِّ خَلقِهِ ، و مُعَقِّباتٌ مِن بَینِ یَدَیهِ و مِن خَلفِهِ یَحفَظونَهُ مِن أمرِ اللّهِ ، و یَحفَظونَ عَلَیهِ ما یَکونُ مِنهُ مِن أعمالِهِ و أقوالِهِ و ألفاظِهِ و ألحاظِهِ ، و البِقاعُ الّتی تَشتَمِلُ عَلَیهِ شُهودُ رَبِّه لَهُ أو عَلَیهِ ، و اللَّیالی و الأیّامُ و الشُّهورُ شُهودُهُ عَلَیهِ أو لَهُ ، و سائرُ عِبادِ اللّهِ المُؤمِنینَ شُهودُهُ عَلَیهِ أو لَهُ ، و حَفَظَتُهُ الکاتِبونَ أعمالَهُ شُهودٌ لَهُ أو عَلَیهِ . (3)

الترغیب و الترهیب :قَرأَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هذِه الآیَةَ : «یَومَئذٍ تُحَدِّثُ أخْبارَها» (4) _ : أ تَدرونَ ما أخبارُها ؟ قالوا : اللّهُ و رَسولُه أعلَمُ ، قالَ : فإنَّ أخبارَها أن تَشهَدَ عَلی کُلِّ عَبدٍ و أمَةٍ بِما عَمِلَ عَلی ظَهرِها، تَقولُ : عَمِلَ کَذا و کَذا . (5)

«در این روز، زمین خبرهای خویش را حکایت می کند. از آنچه پروردگارت به او وحی کرد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت با دهانهای لگام زده می آیید و نخستین عضوی که از انسان سخن می گوید رانِ او و کفِ دست اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ را بر هر بنده ای مراقبانی است از همه آفریدگان او و فرشتگانی است که از پیش رو و پشت سر او به فرمان خدا، وی را نگهداری می کنند و [حساب ]کردارها و گفته ها و کلمات و نگاههای او را نگه می دارند. جاهایی که او را در خود می گیرند، گواهان [پروردگار ]اویند، که به سود یا زیان وی گواهی می دهند. شبها و روزها و ماهها، گواهان اویند که به سود یا زیان او شهادت می دهند. سایر بندگان مؤمن خدا، گواهان اویند که به سود یا زیان وی شهادت می دهند و فرشتگان حافظ او که اعمالش را می نویسند، گواهان اویند که به سود یا زیان او گواهی می دهند.

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آیه «امروز زمین خبرهای خود را باز می گوید» را تلاوت کرد و فرمود : آیا می دانید خبرهای آن چیست؟ عرض کردند : خدا و رسولش داناترند. حضرت فرمود : خبرهای آن این است که به هر کاری که هر بنده ای، از مرد و زن، بر روی آن انجام داده است، گواهی می دهد و می گوید : او چنین و چنان کرد.

ص :281


1- الزلزلة : 4 و 5.
2- کنز العمّال : 38997.
3- بحار الأنوار : 7/315/11.
4- الزلزلة : 4 .
5- الترغیب و الترهیب : 4/414/61.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَموا عِبادَ اللّهِ أنَّ عَلَیکُم رَصَدا مِن أنفُسِکُم ، و عُیونا مِن جَوارِحِکُم ، و حُفّاظَ صِدقٍ یَحفَظونَ أعمالَکُم ، و عَدَدَ أنفاسِکُم ! (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ و تَعالی لا یَخفی عَلَیهِ ما العِبادُ مُقتَرِفونَ فی لَیلِهِم و نَهارِهِم ، لَطُفَ بِه خُبرا ، و أحاطَ بِه عِلما ، أعضاؤکُم شُهودُهُ ، و جَوارِحُکُم جُنودُهُ ، و ضَمائرُکُم عُیونُهُ ، و خَلَواتُکُم عِیانُهُ . (2)

عنه علیه السلام :خُتِمَ عَلی الأفواهِ فَلا تَکَلَّمُ ، و قَد تَکَلَّمَتِ الأیدی ، و شَهِدَتِ الأرجُلُ ، و نَطَقَتِ الجُلودُ بِما عَمِلوا فَلا یَکتُمونَ اللّهَ حَدیثا . (3)

عنه علیه السلام :ثُمَّ نَظَمَ تَعالی ما فَرَضَ عَلَی السَّمعِ و البَصَرِ و الفَرجِ فی آیَةٍ واحِدَةٍ ، فقالَ : «ما کُنتُم تَستَتِرونَ أن یَشْهَدَ عَلَیکُم سَمعُکُم وَ لا أبْصارُکُم و لا جُلودُکُم و لکنْ ظَنَنْتُم أنَّ اللّهَ لا یَعلَمُ کَثیرا مِمّا تَعمَلونَ» یَعنی بِالجُلودِ هاهُنا : الفُروجَ . (4)

امام علی علیه السلام :بدانید ای بندگان خدا که دیده بانانی از خود شما و جاسوسانی از اعضای بدن شما و نگه دارندگان راستگویی که کردارهای شما و شمار نفسهایتان را حفظ می کنند، بر شما گماشته شده اند.

امام علی علیه السلام :آنچه را که بندگان در شب و روز خود انجام می دهند بر خداوند پاک و بزرگ پوشیده نیست. به کوچکترین کارشان آگاه و به کردارشان داناست و احاطه دارد. اعضای بدن شما گواهان اویند و اندامهایتان سپاهیان او و ضمیرهایتان جاسوسان او و خلوتهایتان نزد او آشکار است.

امام علی علیه السلام :دهانها مُهر شوند و سخن نگویند و دستها به سخن آیند و پاها گواهی دهند و پوستها آن چه را انجام داده اند، بازگو کنند و هیچ سخنی را برای خدا ناگفته نگذارند.

امام علی علیه السلام :سپس خداوند متعال وظیفه ای را که بر گوش و چشم و آلت تناسلی مقرّر فرمود، در یک آیه فراهم آورد و فرمود : «از این که گوش شما و چشمها و پوستهایتان بر ضدّ شما گواهی دهند چیزی را پنهان نمی داشتید، بلکه گمان می کردید که خدا بسیاری از کارهایی را که می کنید نمی داند»، مقصود خداوند از پوستها در این جا آلات تناسلی است.

ص :282


1- نهج البلاغة : الخطبة 157.
2- نهج البلاغة : الخطبة 199.
3- بحار الأنوار : 7/313/6.
4- بحار الأنوار : 7/318/13.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قَولِه تَعالی : «وَ کُلَّ إنْسانٍ ألْزَمْناهُ طائرَهُ فی عُنُقِه» _: یَقولُ : خَیرُهُ و شَرُّهُ مَعَهُ حَیثُ کانَ ، لا یَستَطیعُ فِراقَهُ حَتّی یُعطی کِتابَهُ یَومَ القِیامَةِ بِما عَمِلَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تَعالی _: «اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الیَومَ» _ : یُذَکَّرُ العَبدُ جَمیعَ ما عَمِلَ و ما کُتِبَ عَلَیهِ ؛ کأنَّهُ فَعَلَهُ تِلکَ السّاعَةِ ، فلِذلکَ قالوا : «یا وَیْلَتَنا ما لِهذا الکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إلاّ أحْصاها» ؟! (2)

تفسیر العیّاشی عن الإمام الصّادقِ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ دُفِعَ إلَی الإنسانِ کِتابُه ، ثُمَّ قیلَ لَهُ : اقرَأهُ .[قالَ الرّاوی: ]قُلتُ : فیَعرِفُ ما فیهِ ؟ فقالَ : إنَّهُ یَذکُرُهُ فَما مِن لَحظَةٍ و لا کَلِمَةٍ و لا نَقْلِ قَدَمٍ و لا شَیءٍ فَعَلَهُ إلاّ ذَکَرَهُ ؛ کأنَّهُ فَعَلَهُ تِلکَ السّاعَةَ ، فلِذلکَ قالوا : «یا وَیْلَتَنا ما لِهذا الکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إلاّ أحْصاها» ». (3)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «کردار نیک و بد هر کس به گردن او آویخته شده است» _فرمود : هر جا که باشد نیک و بد او نیز با اوست و نمی تواند از آنها جدا شود،تا آن که در روز قیامت نامه اعمالش به او داده می شود.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «بخوان نامه ات را امروز تو برای رسیدگی به حسابت بسنده ای» _فرمود : تمام کارهایی را که بنده انجام داده و آنچه برای او نوشته شده است، به او یادآوری می شود به طوری که گویی در همان لحظه انجامشان داده است. به همین دلیل می گویند : «وای بر ما! این چه نامه ای است که هیچ ریز و درشتی را از قلم نینداخته است».

تفسیر العیّاشی :امام صادق علیه السلام فرمود : چون روز قیامت شود کار نامه انسان به او داده می شود و می گویند : آن را بخوان. [راوی می گوید :] عرض کردم: آنچه را در آن کار نامه هست می شناسد؟ حضرت فرمود : هیچ نگاهی نکرده و هیچ کلمه ای نگفته و هیچ قدمی برنداشته و هیچ کاری انجام نداده باشد، مگر این که در آن نامه ذکر شده است و او آنها را به یاد آورد به طوری که گویی همان لحظه آنها را انجام داده است. به همین دلیل می گویند : «وای بر ما! این چه نامه ای است که هیچ ریز و درشتی را از قلم نینداخته است ».

ص :283


1- تفسیر القمّی : 2/17.
2- تفسیر العیّاشی : 2/328/35.
3- تفسیر العیّاشی : 2/328/34.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تَعالی «وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِ_رونَ أنْ یَشْهَ_دَ عَلَیْکُ_مْ سَمْعُکُ_مْ وَ لا أبْصارُکُمْ وَ لا جُلودُکُمْ» _: یَعنی بِالجُلودِ الفُروجَ و الأفخاذَ . (1)

عنه علیه السلام_ و قَد سُئلَ عَنِ الرَّجُلِ یُصَلّی نَوافِلَهُ فی مَوضِعٍ أو یُفَرِّقُها _: لا ، بَل هاهُنا و هاهُنا ؛ فإنَّها تَشهَدُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه علیه السلام :ما مِن یَومٍ یَأتی عَلی ابنِ آدَمَ إلاّ قالَ ذلکَ الیَومُ : یَا بنَ آدَمَ أنا یَومٌ جَدیدٌ ، و أنا عَلَیکَ شَهیدٌ ، فَافعَلْ بی خَیرا وَ اعمَلْ فِیَّ خَیرا أشهَدْ لَکَ یَومَ القِیامَةِ ؛ فإنَّکَ لَن تَرانی بَعدَها أبَدا . (3)

(4)

التّفسیر :

فی المیزان فی تفسیر القرآن : «قوله تعالی : «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ کِتابا یَلْقاهُ مَنْشورا» یوضّح حالَ هذا الکتاب قولُه بعده : «اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا» حیث یدلّ أوّلاً : علی أنّ الکتاب الذی یخرج له هو کتابه نفسه لا یتعلّق بغیره ، و ثانیا : أنّ الکتاب متضمّن لحقائق أعماله التی عملها فِی الدنیا من غیر أن یفقد منها شیئا ، کما فی قوله : «یَقولونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذا الکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إلاّ أحصاها» (5) ، و ثالثا : أنّ الأعمال التی أحصاها بادیة فیها بحقائقها من سعادة أو شقاء ، ظاهرة بنتائجها من خیر أو شرّ ظهورا لا یستتر بستر و لا یقطع بعذر ، قال تعالی : «لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَومَ حَدیدٌ» . (6) و یظهر من قوله تعالی : «یَومَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَرا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سوءٍ» (7) ، أنّ الکتاب یتضمّن نفس الأعمال بحقائقها دون الرسوم المخطوطة علی حدّ الکتب المعمولة فیما بیننا فِی الدنیا ، فهو نفس الأعمال یُطلع اللّه الإنسان علیها عیانا ، و لا حجّة کالعیان .

و بذلک یظهر أنّ المراد بالطائر و الکتاب فی الآیة أمر واحد و هو العمل الذی یعمله الإنسان ، غیر أنّه سبحانه قال : «وَ نُخْرِجُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ کِتابا» ففرّق الکتاب عن الطائر و لم یقل : «وَ نُخْرِجُهُ» لئلاّ یوهم أنّ العمل إنّما یصیر کتابا یوم القیامة و هو قبل ذلک طائر و لیس بکتاب ، أو یوهم أنّ الطائر خفیّ مستور غیر خارج قبل یوم القیامة فلا یلائم کونه ملزما له فی عنقه . و بالجملة : فی قوله : «وَ نُخْرِجُ لَهُ» إشارة إلی أنّ کتاب الأعمال بحقائقها مستور عن إدراک الإنسان ، محجوب وراء حجاب الغفلة ، و إنّما یخرجه اللّه سبحانه للإنسان یوم القیامة فیطلعه علی تفاصیله ، و هو المعنیّ بقوله : «یَلقاهُ مَنشُورا» .

و فی ذلک دلالة علی أنّ ذلک أمر مهیّأ له غیر مغفول عنه ، فیکون تأکیدا لقوله : «وَ کُلَّ إنْسانٍ ألْزَمْناهُ طائرَهُ فی عُنُقِهِ» ؛ لأنّ المحصّل أنّ الإنسان ستناله تبعة عمله لا محالة : أمّا أوّلاً فلأنّه لازم له لا یفارقه ، و أمّا ثانیا فلأنّه مکتوب کتابا سیظهر له فیلقاه منشورا . قوله تعالی : «اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا» أی یقال له: اقرأ کتابک ......... إلخ . و قوله : «کَفی بِنَفْسِکَ» الباء فیه زائدة للتأکید ، و أصله کَفَت نفسُک ، و إنّما لم یؤنّث الفعل لأنّ الفاعل مؤنّث مجازیّ یجوز معه التذکیر و التأنیث ، و ربّما قیل : إنّه اسم فعل بمعنی اکتفِ و الباء غیر زائدة ، و ربّما وُجِّه بغیر ذلک .

و فی الآیة دلالة علی أن حجّة للکتاب قاطعة بحیث لا یرتاب فیها قارئه و لو کان هو المجرم نفسه ، و کیف لا ؟! و فیه معاینة نفس العمل و به الجزاء ، قال تعالی : «لا تَعْتَذِروا الیَوْمَ إنَّم_ا تُجْزَونَ م_ا کُنْتُ_مْ تَعْمَلونَ» . (8) و قد اتّضح ممّا أوردناه _ فی وجه اتّصال قوله : «وَ یَدْعُ الإنْسانُ بِالشَّرِّ» الآیة بما قبله _ وجه اتّصال هاتین الآیتین أعنی قوله : «وَ کُلَّ إنْسانٍ ألْزَمْناهُ طائرَهُ» إلی قوله : «حَسیبا» .

فمحصَّل معنی الآیات _ و السیاقُ سیاق التوبیخ و اللوم _ أنّ اللّه سبحانه أنزل القرآن و جعله هادیا إلی ملّةٍ هی أقوم جریا علی السنّة الإلهیّة فی هدایة الناس إلی التوحید و العبودیّة و إسعاد من اهتدی منهم و إشقاء من ضلّ ، لکنّ الإنسان لا یمیّز الخیر من الشرّ ، و لا یفرّق بین النافع و الضارّ ، بل یستعجل کلّ ما یهواه فیطلب الشرّ کما یطلب الخیر ، و الحال أنّ العمل سواء کان خیرا أو شرّا لازم لصاحبه لا یفارقه ، و هو أیضا محفوظ علیه فی کتاب سیخرج له یوم القیامة و یُنشر بین یدیه و یحاسب علیه ، و إذا کان کذلک کان من الواجب علی الإنسان أن لا یبادر إلی اقتحام کلّ ما یهواه و یشتهیه و لا یستعجل ارتکابه ، بل یتوقّف فی الاُمور و یتروّی حتّی یمیّز بینها و یفرّق خیرها من شرّها ؛ فیأخذ بالخیر و یتحرّز الشرّ . (9)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «از این که گوش شما و چشمها و پوستهایتان بر ضد شما گواهی دهند، چیزی (گناه) را پنهان نمی داشتید» _فرمود : مقصود خداوند از پوستها، آلات تناسلی و رانها می باشد.

امام صادق علیه السلام_ هنگامی که از ایشان سؤال شد : آیا بهتر است انسان نمازهای مستحبی خود را در یک جا بخواند یا در جاهای گوناگون ؟ _فرمود : این جا و آن جا بخواند؛ زیرا آنها در روز قیامت به سود او گواهی می دهند.

امام صادق علیه السلام :هیچ روزی بر فرزند آدم نیاید مگر این که آن روز بگوید : ای پسر آدم! من روزی نو هستم و من بر تو گواهم. پس با من خوبی کن و در من کار نیک انجام ده، تا روز قیامت به سود تو گواهی دهم؛ چرا که دیگر مرا هرگز نخواهی دید.

تفسیر :

در المیزان فی تفسیر القرآن آمده است : آیه : «و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا»، چگونگی این کتاب یا نامه را آیه بعد آن یعنی «اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا» توضیح می دهد؛ زیرا نشان می دهد که اولاً : نامه ای که برایش گشوده می شود، نامه اعمال خود اوست و نه متعلّق به دیگری. ثانیا : آن نامه، حقایق اعمالی را که در دنیا انجام می داده است، تماما در خود جای داده و چیزی از آنها را فروگذار نکرده است. چنان که در آیه دیگر آمده است : «می گویند : وای بر ما! این چه نامه ای است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را از قلم نینداخته است». ثالثا : حقایق اعمالی را که در آن نامه برشمرده شده است، از خوشبختی یا بدبختی و نتایج خوب یا بدِ آنها، همگی در آن آشکار است چندان که جای هیچ گونه کتمان و عذر و بهانه ای باقی نمی گذارد. خداوند متعال می فرماید : «تو از این غافل بودی. ما پرده ات را از برابر تو برداشتیم و امروز چشمانت تیزبین شده است».

از آیه «روزی که هر کس کارهای نیک و کارهای بد خود را حاضر بیند» پیداست که این نامه در بر دارنده خودِ اعمال و حقیقتِ آنهاست،نه خطوط و نوشته ها، آن گونه که در نوشته های ما در دنیا معمول و متداول است. آنچه در آن نامه می باشد خودِ اعمال است که خداوند آنها را آشکارا به انسان نشان می دهد و دلیلی قویتر از دیدن و مشاهده نیست.

بدین سان آشکار می شود که مراد از «طائر» و «کتاب» در آیه، یک چیز است و آن عملی است که انسان انجام می دهد. اما این که خداوند سبحان فرمود: «و نخرج له یوم القیامة کتابا» و کتاب را از طائر جدا کرد و نفرمود : «و نخرجه» برای آن است که این توهّم را به وجود نیاورد که در روز قیامت عمل انسان به صورت نامه و نوشته درمی آید و پیش از آن طائر است و نامه و نوشته نیست. یا این توهّم را پیش نیاورد که طائر تا پیش از روز قیامت مخفی و پوشیده است و بیرون نمی آید و بنا بر این، با آویخته بودن آن به گردن انسان سازگار نیست.

باری، جمله «و نخرج له» اشاره به این است که نامه اعمال که حقایق آنها در اوست، از ادراک انسان پوشیده است و در پس پرده غفلت نهان می باشد و خداوند سبحان روز قیامت آن را بیرون می آورد و انسان را از جزئیات آن آگاه می سازد و مقصود از جمله «یلقاه منشورا» همین معناست.

این نکته نشان می دهد که این کار برای انسان آماده شده و از آن غفلت نشده است. بنا بر این، تأکیدی است بر جمله «و کلّ انسان الزمناه طائره فی عنقه»؛ زیرا حاصل سخن آن است که نتیجه و پیامد عملِ انسان لا جرم به او می رسد؛ چون اولاً : عمل انسان همراه اوست و از وی جدا نمی شود؛ ثانیا : در نامه ای نوشته می شود و آن نامه برای او آشکار می گردد و آن را گشوده می یابد.

آیه «اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا» یعنی به او گفته می شود : بخوان نامه ات را ......... الی آخر. در جمله «کفی بنفسک» حرف «باء» زاید و برای تأکید است و در اصل «کَفَتْ نفسک» بوده است. علت آن هم که فعل به صورت مؤنث (کَفَتْ) نیامده این است که فاعل مؤنث مجازی است و فاعلی که مؤنث مجازی باشد، در فعل آن هر دو وجه (مذکر و مؤنث)جایز است. بعضی آن را اسم فعل به معنای «اکتف» و «باء» را غیر زاید دانسته اند. شاید توجیهات دیگری هم باشد.

آیه مذکور بر این نکته نیز دلالت دارد که حجّت این نامه حجّتی قاطع است و خواننده اش در آن شک نمی کند، گر چه خواننده خودْ مجرم و گنهکار باشد؛ چگونه چنین نباشد حال آن که در آن نامه نفْسِ عمل دیده می شود و بر اساس آن پاداش داده می شود؟ خداوند متعال می فرماید : «در آن روز پوزش مخواهید. جز این نیست که شما برابر کاری که می کردید، پاداش داده می شوید».

از آنچه در وجه ارتباط آیه «و یدع الانسان بالشرّ ......... » با قبلش گفتیم، وجه ارتباط این دو آیه یعنی آیه «و کلّ انسان الزمناه طائره ......... حسیبا» روشن می شود.

حاصل معنای آیات _ با توجه به این که سیاق آیات، سیاق توبیخ و سرزنش می باشد _ این است که خداوند سبحان، قرآن را برای راهنمایی بشر به سوی آیینی فرستاد که در هدایت مردم به سوی یکتا پرستی و عبودیت و خوشبخت کردن رهیافتگان و بد بختی گمراهان، استوارتر از هر آیین دیگری، شیوه و سنّت الهی را دنبال و در آن مسیر حرکت می کند. اما انسان، خوب و بد را از هم تمییز نمی دهد و میان سودمند و زیانمند فرق نمی گذارد، بلکه در پی هوس و خواهشهای خود می شتابد و خوب و بد را یکسان می جوید. در صورتی که کار، چه خوب باشد چه بد، با صاحب خود همراه است و از او جدا نمی شود. همچنین در نامه و نوشته ای محفوظ می ماند و روز قیامت برای او بیرون آورده می شود و در برابرش گشوده می گردد و بر اساس آن به حسابش رسیدگی می شود. حال که چنین است، پس انسان نباید به سوی هوس و خواهشهای خود بشتابد و در کام آنها فرو رود، بلکه باید در کارها درنگ و اندیشه کند، تا آنها را از هم باز شناسد و خوب و بدش را از یکدیگر جدا سازد و کارهای خوب را به کار بندد و از کارهای بد دوری کند.

ص :284


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/386.
2- علل الشرائع : 343/1.
3- بحار الأنوار : 7/325/20.
4- (انظر) کتاب الأعمال : باب 2915. المراقبة : باب 1538 ، 1539. بحار الأنوار : 7 / 306 باب 16.
5- الکهف : 49.
6- ق : 22.
7- آل عمران : 30.
8- التحریم : 7.
9- المیزان فی تفسیر القرآن : 13/55 _ 57.

ص :285

ص :286

ص :287

2946 - أصحابُ الیَمینِ
2946 - اصحابِ سمت راست

الکتاب :

«وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ * فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ * وَ طَلْحٍ مَنُضُودٍ * وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ * وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ * وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ * لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ * وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ * إِنّا أَنْشأْناهُنَّ إِنْشاءً * فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکارا * عُرُبا أَتْرابا * لأَصْحابِ الْیَمِینِ * ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ * و ثُلَّةٌ مِنَ الاْخِرِینَ» . (1)

2946

اصحابِ سمت راست

قرآن :

«و امّا اصحاب دست راست، چگونه اند اصحاب دست راست؟ در زیر درخت سدر بی خار. و درخت موزی که میوه اش بر یکدیگر چیده شده. و سایه ای دایم. و آبی همواره جاری. و میوه ای بسیار. که نه منقطع می گردد و نه کسی را از آن باز دارند. و زنانی ارجمند. آن زنان را ما بیافریدیم، آفریدنی. و آنان را دوشیزه قرار دادیم. معشوق همسران خویشند. برای اصحاب دست راست. گروهی از پیشینیان. و گروهی که از پی آمده اند».

ص :288


1- الواقعة : 27 _ 40.

«فَأَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ * فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِسابا یَسِیرا» . (1)

«یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسِ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً » . (2)

«فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَأُوا کِتابِیَهْ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَیسَت تَشهَدُ الجَوارِحُ عَلی مُؤمِنٍ ، إنَّما تَشهَدُ عَلی مَن حَقَّت عَلَیهِ کَلِمَةُ العَذابِ ، فأمّا المُؤمِنُ فیُعطی کِتابَهُ بِیَمینِهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی إذا أرادَ أن یُحاسِبَ المُؤمِنَ أعطاهُ کِتابَهُ بِیَمینِه و حاسَبَهُ فیما بَینَهُ و بَینَهُ ، فیَقولُ : عَبدی ، فَعَلتَ کَذا و کَذا و عَمِلتَ کَذا و کَذا ! فیَقولُ : نَعَم یا رَبِّ قَد فَعَلتُ ذلکَ ، فیَقولُ : قَد غَفَرتُها لَکَ و أبدَلتُها حَسَناتٍ ، فیَقولُ النّاسُ : سُبحانَ اللّهِ أ ما کانَ لِهذا العَبدِ سَیِّئَةٌ واحِدَةٌ ؟! و هُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «فَأَمّا مَن اُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِسابا یَسیرا وَ یَنْقَلِبُ إلی أهْلِهِ مَسرورا» . (5)

«و امّا آن که نامه اش به دست راست او داده شود، زودا که آسان حسابرسی شود».

«روزی که هر گروه از مردم را به پیشوایانشان بخوانیم. پس هر کس نامه اش به دست راست او داده شود، اینان نامه خود را بخوانند و به اندازه رشته باریکی که درون هسته خرماست به آنان ستم نشود».

«و امّا آن کس که نامه [اعمالش] به دست راست او داده شود گوید : نامه مرا بگیرید و بخوانید».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :اعضا و جوارح، بر ضدّ مؤمن گواهی نمی دهند، بلکه علیه کسی شهادت می دهند که مستحقّ عذاب است. مؤمن کار نامه اش به دست راست او داده می شود.

امام صادق علیه السلام :خدای تبارک و تعالی چون بخواهد به حساب مؤمن رسیدگی کند کار نامه اش را به دست راست او دهد و میان خود و او به حسابش رسیدگی نماید. پس گوید : بنده من! چنین و چنان کرده ای و فلان و بهمان کار را انجام داده ای! عرض می کند : آری، پروردگارا من این کارها را کرده ام. خداوند می فرماید : من آنها را بر تو بخشیدم و تبدیل به کارهای نیک کردم. پس، مردم گویند : سبحان اللّه ! این بنده حتی یک گناه هم نداشت؟ این است معنای سخن خداوند عزّ و جلّ : «اما آن کس که نامه اش به دست راست او داده شود زودا که آسان حسابرسی شود و به سوی کسان خود شادمان برگردد».

ص :289


1- الانشقاق : 7 و 8.
2- الإسراء : 71.
3- الحاقّة : 19.
4- الکافی : 2/32/1.
5- الزهد للحسین بن سعید : 92/246.

الکافی عن معاویةَ بنِ وهب :سمعتُ أبا عبدِ اللّه علیه السلام یقول : إذا تابَ العَبدُ تَوبَةً نَصوحا أحَبَّهُ اللّهُ فسَتَرَ عَلَیهِ فِی الدّنیا و الآخِرَةِ ، فقُلتُ : و کَیفَ یَستُرُ عَلَیهِ ؟ قالَ : یُنسی مَلَکَیهِ ما کَتَبا عَلَیهِ مِنَ الذُّنوبِ ، وَ یوحی إلی جَوارِحِه : اُکتُمی عَلَیهِ ذُنوبَهُ ، وَ یوحی إلی بِقاعِ الأرضِ : اُکتُمی ما کانَ یَعمَلُ عَلَیکِ مِنَ الذُّنوبِ ، فیَلقَی اللّهَ حینَ یَلقاهُ و لَیسَ شَیءٌ یَشهَدُ عَلَیهِ بِشَیءٍ مِنَ الذُّنوبِ . (1)

(2)

الکافی_ به نقل از معاویة بن وهب _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : هر گاه بنده توبه خالص کند، خداوند او را دوست بدارد و در دنیا و آخرت برایش پرده پوشی کند. عرض کردم: چگونه برایش پرده پوشی می کند؟ _ فرمود : گناهانی که دو فرشته او برایش نوشته اند، از یاد آنها می برد و به اعضا و جوارح او وحی می کند : گناهان او را بپوشانید و به جاهای مختلف زمین وحی می فرماید : گناهانی را که در جای جای شما انجام می داد، بپوشانید. بنا بر این، آن گاه که خدا را دیدار کند، چیزی نیست که به گناهان او گواهی دهد.

2947 - أصحابُ الشِّمالِ
2947 - اصحاب سمت چپ

الکتاب :

«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ * فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ * وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ * لاَّ بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ * إِنَّهُمْ کانُواْ قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ * وَ کانُواْ یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظِیمِ * وَ کانُواْ یَقُولُونَ أَ ئِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُرابا وَ عِظاما أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَ وَ آباؤُنا الْأَوَّلُونَ * قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الاْخِرِینَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقاتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ» . (3)

2947

اصحاب سمت چپ

قرآن :

«و امّا اصحاب دست چپ، چگونه اند اصحاب دست چپ؟ در باد سوزان و آب جوشان. و سایه ای از دود سیاه. نه خنک و نه خوش. آنان پیش از این در ناز و نعمت بودند. و بر گناهان بزرگ اصرار می ورزیدند. و می گفتند : آیا زمانی که مردیم و خاک و استخوان شدیم، ما برانگیخته می شویم یا نیاکان ما؟ بگو : همانا اولین و آخرین افراد، در وعده گاه روزی معیّن گرد آورده می شوند».

ص :290


1- الکافی : 2/430/1.
2- (انظر) التوبة : باب 474 ، 475. الحساب : باب 843.
3- الواقعة : 41 _ 50.

«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ * وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ * یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ * ما أَغْنَی عَنِّی مالِیَهْ * هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ * خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِرَاعا فَاسْلُکُوهُ * إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ الْعَظِیمِ * وَ لا یَحُضُّ عَلَی طَعامِ الْمِسْکِینِ * فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ * وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِینٍ» . (1)

«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُورا * وَیَصْلَی سَعِیرا * إِنَّهُ کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُورا * إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَّنْ یَحُورَ * بَلَی إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصِیرا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی قَولِهِ : «فَأمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ» فهُوَ أبو سَلَمَةَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَبدِ الأسوَدِ بنِ هِلالٍ المَخزومِیُّ و هُوَ مِن بَنی مَخزومٍ «وَ أمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ» فهُوَ الأسوَدُ بنُ عَبدِ الأسوَدِ بنِ هِلالٍ المَخزومِیُّ قَتَلَهُ حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ یَومَ بَدرٍ . (3)

«و اما آن کسی که نامه اش به دست چپ او داده شود، گوید : ای کاش نامه ام به من داده نمی شد. و ندانسته بودم که حساب من چیست. ای کاش همان مرگ می بود و بس. دارایی من مرا سود نبخشید. قدرت من از دستم برفت. بگیریدش، زنجیرش کنید. و به دوزخش بکشید. سپس در زنجیری به در ازای هفتاد گز بکشید. او به خدای بزرگ ایمان نمی آورد. و به طعام دادن مستمند ترغیب نمی کرد. آن روز در آن جا هیچ دوستی نخواهد داشت و نه خوراکی جز چرک و خون دوزخیان».

«و امّا کسی که نامه اش از پشت سر او داده شود، زودا که بگوید : وای بر من که هلاک شدم. و به آتش افروخته درآید. او در دنیا نزد کسانش شادمان زیسته بود. و می پنداشت که هرگز باز نخواهد گشت. آری، پروردگارش به او بینا بود».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :منظور از آیه «و امّا کسی که نامه اش به دست راست او داده شود» ابو سلمه عبد اللّه بن عبد الاسود بن هلال مخزومی است که از قبیله بنی مخزوم بود. و مقصود از «و اما کسی که نامه اش از پشت سرش به او داده شود» اسود بن عبد الاسود بن هلال مخزومی است که در روز بدر به دست حمزة بن عبد المطلب کشته شد.

ص :291


1- الحاقّة : 25 _ 36.
2- الانشقاق : 10 _ 15.
3- تفسیر القمّی: 2/412.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی ......... إذا أرادَ بِعَبدٍ شَرّا حاسَبَهُ عَلی رُؤوسِ النّاسِ ، و بَکَّتهُ (1) ، و أعطاهُ کِتابَهُ بِشِمالِهِ ، و هُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «وَ أمّا مَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْ_رِهِ فَسَوْفَ یَ_دْعو ثُب_ورا * وَ یَصْل_ی سَعی_را * إنّ_هُ ک_انَ ف_ی أهْلِ_هِ مَسرورا» . (2)

التّفسیر:

فی المیزان فی تفسیر القرآن : «قوله تعالی : «وَ أمّا مَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ» الظرف منصوب بنزع الخافض ، و التقدیر : من وراء ظهره ، و لعلّهم إنّما یُؤتَون کتبهم من وراء ظهورهم لردّ وجوههم علی أدبارهم ، کما قال تعالی : «مِنْ قَبْلِ أنْ نَطمِسَ وُجوها فَنَرُدَّها عَلی أدْبارِها» . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ......... هر گاه برای بنده ای بد بخواهد ، در حضور مردم از او حسابرسی کند و محکومش نماید و کار نامه اش را به دست چپ او دهد. این است مراد سخن خداوند عزّ و جلّ که می فرماید : «و امّا کسی که نامه اش از پشت سر به او داده شود، زودا که بگوید : وای بر من هلاک شدم و به آتش افروخته در آید، که او در دنیا نزد کسانش شادمان زیسته بود».

تفسیر :

در تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن آمده است : آیه : «و اما من اُوتی کتابه وراء ظهره» کلمه «وراء» ظرف منصوب به نزع خافض (حرف جرّ) است و تقدیر آن چنین می باشد : «من وراء ظهره». شاید به این دلیل کار نامه شان از پشت سر آنان، داده می شود که صورتشان به عقب برگردانده شده، چنان که خداوند متعال در جای دیگر فرموده است : «پیش از آن که نقش چهره هایی را محو کنیم و آنها را به پشت سر برگردانیم».

ص :292


1- التبکیت : التقریع و التوبیخ ، و یقال : بکته بالحجّة : إذا غلبه (مجمع البحرین : 1/177) .
2- الزهد للحسین بن سعید : 92/246.
3- النساء : 47.
4- (انظر) المیزان فی تفسیر القرآن: 20 / 243 _ 245.

2948 - حَشرُ الوُحوشِ
2948 - محشور شدن جانوران

الکتاب:

«وَ إِذا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» . (1)

وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ اُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» . (2)

(3)

2948

محشور شدن جانوران

قرآن :

«و آن گاه که وحوش گرد آورده شوند».

«هیچ جنبنده ای در زمین نیست و هیچ پرنده ای با بالهای خود در هوا نمی پرد مگر این که چون شما امّتهایی هستند. ما در این کتاب هیچ چیزی را فرو گذار نکرده ایم و سپس همگی نزد پروردگارشان گرد آورده می شوند».

2949 - مَواقِفُ القِیامَةِ
2949 - ایستگاههای قیامت

الکتاب :

«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» . (4)

«تَعْرُجُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قَد قیلَ لَهُ : ما أطوَلَ هذا الیَومَ ! _: وَ الّذی نَفسی بِیَدِه إنَّهُ لَیُخَفَّفُ عَلَی المُؤمِنِ ؛ حَتّی یَکونَ أخَفَّ عَلَیهِ مِنَ الصَّلاةِ المَکتوبَةِ یُصَلِّیها فِی الدّنیا . (6)

2949

ایستگاههای قیامت

قرآن :

«کار را از آسمان تا زمین تدبیر می کند. سپس در روزی که مقدار آن هزار سال است، از آن سالهایی که شما می شمارید، به سوی او بالا می رود».

«در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است، فرشتگان و روح به سوی او فرا روند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که به ایشان عرض شد : چه طولانی است آن روز [قیامت ]_: سوگند به آن که جانم در دست اوست، [آن روز] برای مؤمن بسیار کم و کوتاه باشد تا جایی که از یک نماز واجب که در دنیا می خواند کوتاهتر است.

ص :293


1- التکویر : 5.
2- الأنعام : 38.
3- (انظر) بحار الأنوار : 7 / 253 باب 11. المیزان فی تفسیر القرآن: 7 / 73 «کلام فی المجتمعات الحیوانیّة».
4- السجدة : 5.
5- المعارج : 4.
6- تفسیر الطبری : 14/الجزء 29/72 .

بحار الأنوار عن أبی الدَّرداءِ :سمعتُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقول : الظّالِمُ لِنَفسِه یُحبَسُ فی یَومٍ مِقدارُه خَمسُونَ ألفَ سَنَةٍ ، حَتّی یَدخُلَ الحُزنُ فی جَوفِهِ ، ثُمَّ یَرحَمُهُ فَیُدخِلُهُ الجَنَّةَ ، فقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الحَمدُ للّهِِ الّذی أذهَبَ عَنّا الحَزنَ ، الّذی أدخَلَ أجوافَهُم فی طولِ المَحشَرِ . (1)

الأمالی للطوسی :قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : ألا فَحاسِبوا أنفُسَکُم قَبلَ أن تُحاسَبوا ، فإنَّ لِلقِیامَةِ خَمسینَ مَوقِفا ، کُلُّ مَوقِفٍ مِثلُ ألفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ . ثُمَّ تَلا هذِه الآیَةَ «فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُه خَمْسینَ ألْفَ سَنَةٍ» . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو وَلِیَ الحِسابَ غَیرُ اللّهِ لَمَکَثوا فیهِ خَمسینَ ألفَ سَنَةٍ مِن قَبلِ أن یَفرُغوا ، و اللّهُ سُبحانَهُ یَفرُغُ مِن ذلکَ فی ساعَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَنتَصِفُ ذلکَ الیَومُ حَتّی یَقیلَ أهلُ الجَنَّةِ فِی الجَنَّةِ ، و أهلُ النّارِ فِی النّارِ . (4)

(5)

بحار الأنوار_ به نقل از ابو درداء _: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : کسی که [در دنیا با ارتکاب گناه ]به خود ستم کرده باشد، در آن روزی که اندازه آن پنجاه هزار سال است نگه داشته می شود چندان که خداوند اندوه را به درون او می برد. سپس به او رحم می کند و به بهشت می بردش. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ستایش از آن خدایی است که اندوه از ما بزدود، خدایی که در طول مدت محشر [غم و اندوه ]به درون آنها وارد کرد.

الأمالی للطوسی :امام صادق علیه السلام فرمود : هان! پیش از آن که به حساب شما رسیدگی شود، خود به حسابتان رسیدگی کنید؛ زیرا قیامت پنجاه ایستگاه دارد که هر ایستگاهی هزار سال، از آن سالهایی که شما می شمارید، طول می کشد. حضرت سپس این آیه را تلاوت کرد : «در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال است».

امام صادق علیه السلام :اگر قرار باشد کار رسیدگی به حساب خلایق را کسی جز خدا به عهده بگیرد، پنجاه هزار سال باید درنگ کنند تا حسابرسی آنان تمام شود. امّا خداوند سبحان این کار را در یک ساعت تمام می کند.

امام صادق علیه السلام :آن روز (قیامت) به نیمه نرسیده که بهشتیان در بهشت به خواب نیمروزی می پردازند و دوزخیان در دوزخ [یعنی در کمتر از نصف روز تکلیف همه معلوم می شود].

ص :294


1- بحار الأنوار:7/199/75.
2- الأمالی للطوسی : 36/38.
3- بحار الأنوار : 7/123.
4- بحار الأنوار : 7/123.
5- (انظر) بحار الأنوار : 7 / 121 باب 6.

2950 - الکَوثَرُ
2950 - کوثر

الکتاب :

«إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لَم یُؤمِن بِحَوضی فَلا أورَدَهُ اللّهُ حَوضی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الحَوضَ أکرَمَنیَ اللّهُ بِهِ ، و فَضَّلَنی عَلی مَن کانَ قَبلی مِنَ الأنبِیاءِ ، و هُوَ ما بَینَ أیلَةَ و صَنعاءَ ، فیهِ مِنَ الآنِیَةِ عَدَدُ نُجومِ السَّماءِ ، یَسیلُ فیهِ خَلیجانِ مِنَ الماءِ ، ماؤهُ أشَدُّ بَیاضا مِنَ اللَّبَنِ ، و أحلی مِنَ العَسَلِ ، حَصاهُ الزُّمُرُّدُ و الیاقوتُ ، بَطحاؤهُ مِسکٌ أذفَرُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :حَوضی مَسیرَةُ شَهرٍ ، ماؤهُ أبیَضُ مِنَ اللَّبَنِ ، و ریحُهُ أطیَبُ مِنَ المِسکِ ، و کِیزانُهُ کَنُجومِ السَّماءِ ، مَن شَرِبَ مِنهُ لا یَظمَأُ أبَدا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اُعطیتُ الکَوثَرَ ، فضَرَبتُ بِیَدی فَإذا هِیَ مِسکَةٌ ذَفِرَةٌ ، و إذا حَصباؤها اللُّؤلُؤُ . (5)

2950

کوثر

قرآن :

«همانا ما به تو کوثر عطا کردیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به حوضِ من ایمان نداشته باشد، خداوند او را بر حوضم وارد نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند با دادن حوض به من، مرا گرامی داشت و بر پیامبران پیش از خودم برتریم داد. [بزرگی] آن حوض [به اندازه فاصله ]میان ایله و صنعا است و در آن ظرفهایی به شمار ستارگان آسمان است. دو خلیج از آب در آن جریان دارد. آبش از شیر سفیدتر است و از عسل شیرینتر. ریگهایش زمرّد و یاقوت است و جلگه اش مشک تیز بوی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[وسعت] حوض من به اندازه یک ماه راه است. آبش سفیدتر از شیر است و بویش خوشتر از مشک و آبخورهایش به اندازه ستارگان آسمان. هر کس از آن بنوشد، هرگز تشنه نشود. (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کوثر به من داده شد، من دستم را در آن زدم. دیدم مشکی تیز بوی است و ریگهایش مروارید.

ص :295


1- الکوثر : 1.
2- الأمالی للصدوق : 56/11 .
3- الأمالی للطوسی : 228/400.
4- و فی روایة : حَوضی مَسیرَةُ شَهرٍ ، و زَوایاهُ سَواءٌ ، و ماؤهُ أبیَضُ مِنَ الوَرِقِ . (الترغیب و الترهیب : 4/417/63 و 64).
5- الترغیب و الترهیب : 4/421/71.
6- در روایتی دیگر آمده است : حوض من به اندازه یک ماه راه است و گوشه هایش برابر و آبش سفیدتر از نقره است.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی عَلَی الحَوضِ أنظُرُ مَن یَرِدُ عَلَیَّ مِنکُم ، فوَ اللّهِ لَیَقتَطِعَنَّ دونی رِجالٌ فَلَأقولَنَّ : أی رَبِّ مِن اُمَّتی ! فیَقولُ : إنَّکَ لا تَدری ما أحدَثوا بَعدَکَ ، ما زالوا یَرجِعونَ عَلی أعقابِهِم . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در کنار حوض به کسانی از شما که بر من وارد می شوند می نگرم. پس، به خدا سوگند، مردانی از برابر من می گذرند و من می گویم : پروردگار من! اینان از امّت من هستند. و خداوند می فرماید : تو نمی دانی که بعد از تو چه کردند، آنان پیوسته به گذشته جاهلی خود برمی گشتند.

ص :296


1- الترغیب و الترهیب : 4/423/77.
2- (انظر) کنز العمّال : 14 / 415. بحار الأنوار : 8 / 16 باب 20.

377 - العادَة

377 - عادت
اشاره

(1)

ص :297


1- انظر : عنوان 517 «النفس» ، 535 «الهوی» ، 7 «الأدب».

2951 - العادَةُ
2951 - عادت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العادَةُ طَبعٌ ثانٍ . (1)

عنه علیه السلام :لِلعادَةِ عَلی کُلِّ إنسانٍ سُلطانٌ . (2)

عنه علیه السلام :العادَةُ عَدُوٌّ مُتَمَلِّکٌ . (3)

عنه علیه السلام :آفَةُ الرِّیاضَةِ غَلَبَةُ العادَةِ . (4)

عنه علیه السلام :غَیرُ مُدرِکِ الدَّرَجاتِ مَن أطاعَ العاداتِ . (5)

عنه علیه السلام :لِسانُکَ یَستَدعیکَ ما عَوَّدتَهَ ، و نَفسُکَ تَقتَضیکَ ما ألِفتَهُ . (6)

عنه علیه السلام :لا تُسرِعَنَّ إلَی الغَضَبِ فیَتَسَلَّطَ عَلَیکَ بِالعادَةِ . (7)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِه لاِبنِه الحَسَنِ علیه السلام _: إنَّما قَلبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخالِیَةِ ما اُلقِیَ فیها مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ ، فبادَرتُکَ بِالأدَبِ قَبلَ أن یَقسُوَ قَلبُکَ ، و یَشتَغِلَ لُبُّکَ . (8)

2951

عادت

امام علی علیه السلام :عادت، طبیعت دوم است.

امام علی علیه السلام :عادت، بر هر انسانی سلطه دارد.

امام علی علیه السلام :عادت، دشمنی است که انسان را در تملّک خود دارد.

امام علی علیه السلام :آفتِ ریاضت (پرورشِ جان)، چیره شدن عادت است.

امام علی علیه السلام :هر که از عادتها پیروی کند، به درجات [عالیه ]نرسد.

امام علی علیه السلام :زبان تو، از تو همان می خواهد که بدان عادتش داده ای و نفست از تو همان تقاضا می کند که بدان خو گرفته ای.

امام علی علیه السلام :به سوی خشم مشتاب، که به عادت بر تو مسلّط می شود.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام _فرمود : دل نوجوان مانند زمین خالی است که هر چه در آن افکنده شود، آن را می پذیرد. از این رو، من پیش از آن که دلت سخت گردد و خردت مشغول شود، به تأدیب و تربیتِ تو شتافتم.

ص :298


1- غرر الحکم : 702.
2- غرر الحکم : 7327.
3- غرر الحکم : 958.
4- غرر الحکم : 3933.
5- غرر الحکم : 6409.
6- غرر الحکم : 7634.
7- غرر الحکم : 10288.
8- نهج البلاغة : الکتاب 31.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :العاداتُ قاهِراتٌ ، فَمَنِ اعتادَ شَیئا فی سِرِّهِ و خَلَواتِهِ، فَضَحَهُ فی عَلانِیَتِهِ و عِندَ المَلَأِ. (1)

امام حسن علیه السلام :عادتها مقهور کننده اند. پس، هر کس در نهان و خلوتهای خود به چیزی عادت کند، آن چیز او را در آشکار و میان جمع رسوا سازد.

2952 - غَلَبَةُ العادَةِ
2952 - چیره شدن بر عادت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَضیلَةُ غَلَبَةُ العادَةِ . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ غَلَبَةُ العادَةِ . (3)

عنه علیه السلام :بِغَلَبَةِ العاداتِ الوُصولُ إلی أشرَفِ المَقاماتِ . (4)

عنه علیه السلام :غالِبوا أنفُسَکُم عَلی تَرکِ العاداتِ تَغلِبوها، و جاهِدوا أهواءَکُم تَملِکوها . (5)

عنه علیه السلام :غَیِّروا العاداتِ تَسهُلْ عَلَیکُمُ الطّاعاتُ . (6)

عنه علیه السلام :ذَلِّلوا أنفُسَکُم بِتَرکِ العاداتِ ، وَ قودوها إلی فِعلِ الطّاعاتِ ، و حَمِّلوها أعباءَ المَغارِمِ ، و حَلُّوها بِفِعلِ المَکارِمِ ، و صُونوها عَن دَنَسِ المَآثِمِ . (7)

2952

چیره شدن بر عادت

امام علی علیه السلام :فضیلت، چیره شدن بر عادت است.

امام علی علیه السلام :برترین عبادت، چیره شدن بر عادت است.

امام علی علیه السلام :با چیره شدن بر عادتهاست که می توان به بالاترین مقامات رسید.

امام علی علیه السلام :با نفْسهای خود در راه ترک عادتها بستیزید، تا بر آنها چیره گردید و با هوسهای خود مبارزه کنید، تا آنها را در اختیار گیرید.

امام علی علیه السلام :عادتها را تغییر دهید، تا طاعات بر شما آسان شود.

امام علی علیه السلام :با ترک کردن عادتها، نفسهای خود را رام کنید و آنها را به سوی انجام طاعات بکشانید و بارهای تاوانها و جریمه ها را بر دوش آنها نهید و با به کار بستن کارهای نیکو، آنها را بیارایید و از پلشتی گناهان، دورشان نگه دارید.

ص :299


1- تنبیه الخواطر : 2/113.
2- غرر الحکم: 357.
3- غرر الحکم: 2873.
4- غرر الحکم: 4300.
5- غرر الحکم: 6418.
6- غرر الحکم: 6405.
7- غرر الحکم: 5199.

2953 - الخَیرُ عادَةٌ
2953 - خوبی، عادت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الخَیرُ عادَةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الخَیرُ عادَةٌ ، و الشَّرُّ لَجاجَةٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَخَیَّرْ لِنَفسِکَ مِن کُلِّ خُلقٍ أحسَنَهُ ؛ فإنَّ الخَیرَ عادَةٌ ،تَجَنَّبْ مِن کُلِّ خُلقٍ أسوَأهُ ، و جاهِد نَفسَکَ عَلی تَجَنُّبِهِ ؛ فإنَّ الشَّرَّ لَجاجَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :کَفی بِفِعلِ الخَیرِ حُسنُ عادَةٍ . (4)

عنه علیه السلام :عادَةُ الإحسانِ مادَّةُ الإمکانِ . (5)

(6)

2953

خوبی، عادت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوبی، یک عادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوبی [نوعی] عادت است و بدی [نوعی ]لجاجت.

امام علی علیه السلام :از هر خویی بهترین آن را برای خود برگزین؛ زیرا خوبی عادت است. از هر خویی از بدترین آن دوری کن و در راه دوری کردن از آن با نفْس خود بستیز؛ زیرا بدی، سرسخت و لجوج است.

امام علی علیه السلام :برای انجام کار نیک همین بس که به عادتی نیکو تبدیل می شود.

امام علی علیه السلام :عادت کردن به احسان، جوهره توانمندی [در رسیدن به مقاصد یا دست یافتن به مکانت و منزلت در نزد مردم ]است.

2954 - ما یَنبَغی الاتِّصافُ بِهِ
2954 - صفاتی که سزاوار است آدمی به آنها خو گیرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَوِّدْ نَفسَکَ الجَمیلَ ؛ فإنَّهُ یُجمِلُ عَنکَ الاُحدوثَةَ ، و یُجزِلُ لَکَ المَثوبَةَ . (7)

عنه علیه السلام :عَوِّدْ نَفسَکَ السَّماحَ ، و تَجَنَّبِ الإلحاحَ ؛ یَلزَمْکَ الصَّلاحُ . (8)

2954

صفاتی که سزاوار است آدمی به آنها خو گیرد

امام علی علیه السلام :خویشتن را به کارها و صفات نیک عادت ده؛ زیرا آن نام نیک تو را بر سر زبانها می اندازد و پاداش تو را زیاد می گرداند.

امام علی علیه السلام :خود را به بخشندگی و گذشت عادت ده و از سماجت دوری کن تا پاکی قرین تو شود.

ص :300


1- کنز العمّال : 44128.
2- کنز العمّال : 28722.
3- غرر الحکم : 4564 و 4565.
4- غرر الحکم : 7043.
5- غرر الحکم: 6237.
6- (انظر) الخلق : باب 1123.
7- غرر الحکم: 6229.
8- غرر الحکم: 6235.

عنه علیه السلام :عَوِّد نَفسَکَ حُسنَ النِّیَّةِ و جَمیلَ المَقصَدِ ، تُدرِکْ فی مَباغیکَ النَّجاحَ . (1)

عنه علیه السلام :عَوِّدْ نَفسَکَ فِعلَ المَکارِمِ ، و تَحَمَّلْ أعباءَ المَغارِمِ ، تَشرُفْ نَفسُکَ ، و تُعمَرْ آخِرَتُکَ ، و یَکثُرْ حامِدوکَ . (2)

عنه علیه السلام :عَوِّدْ نَفسَکَ الاستِهتارَ بِالذِّکرِ وَ الاستِغفارِ؛ فإنَّهُ یَمحو عَنکَ الحَوبَةَ، و یُعَظِّمُ لَکَ المَثوبَةَ. (3)

عنه علیه السلام :عَوِّدوا أنفُسَکُمُ الحِلمَ ، وَ اصبِروا عَلَی الإیثارِ عَلی أنفُسِکُم فیما تُجمِدونَ عَنهُ . (4)

عنه علیه السلام :عَوِّد لِسانَکَ لِینَ الکَلامِ و بَذلَ السَّلامِ ، یَکثُر مُحِبّوکَ و یَقِلَّ مُبغِضوکَ . (5)

عنه علیه السلام :عَوِّدْ لِسانَکَ حُسنَ الکَلامِ تَأمَنِ المَلامَ . (6)

عنه علیه السلام :عَوِّدْ اُذُنَکَ حُسنَ الاستِماعِ ، و لا تُصغِ إلی ما لا یَزیدُ فی صَلاحِکَ استِماعُهُ ؛ فإنَّ ذلکَ یُصدِئُ القُلوبَ ، و یُوجِبُ المَذامَّ . (7)

امام علی علیه السلام :خود را به داشتن نیّت نیکو و مقصد زیبا عادت ده، تا در خواسته هایت کامیاب شوی.

امام علی علیه السلام :خود را به انجام کارهای نیک عادت ده و بارهای تاوان و جریمه ها را بر دوش کش، تا شرافت نفس بیابی و آخرتت آبادان شود و ستایندگانت بسیار شوند.

امام علی علیه السلام :خود را به آزمندی بر یاد خدا و آمرزش طلبی عادت ده ؛ زیرا این کار گناه تو را پاک می سازد و پاداشت را بزرگ می گرداند.

امام علی علیه السلام :خویشتن را به بردباری عادت دهید و در ایثار کردن آنچه از آن بخل می ورزید، شکیبایی ورزید.

امام علی علیه السلام :زبان خود را به نرم گویی و سلام گفتن عادت ده، تا دوستانت زیاد شوند و دشمنانت کم.

امام علی علیه السلام :زبان خود را به گفتن سخن نیک و زیبا عادت ده، تا از ملامت محفوظ مانی.

امام علی علیه السلام :گوش خود را به خوب شنیدن عادت ده و به سخنانی که شنیدن آنها بر درستی و پاکی تو چیزی نمی افزاید گوش مسپار؛ زیرا این کار دلها را زنگار می زند و موجب نکوهش می شود.

ص :301


1- غرر الحکم: 6236.
2- غرر الحکم: 6232.
3- غرر الحکم: 6230.
4- تحف العقول : 224.
5- غرر الحکم : 6231.
6- غرر الحکم : 6233.
7- غرر الحکم : 6234.

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِه لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: و عَوِّد نَفسَکَ التَّصَبُّرَ (الصَّبرَ) عَلی المَکروهِ ، و نِعمَ الخُلقُ التَّصَبُّرُ فِی الحَقِّ . (1)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حضرت حسن علیه السلام _فرمود : خویشتن را به صبوری در برابر ناخوشایندها عادت ده و چه نیکو خصلتی است صبوری در راه حق.

2955 - صُعوبَةُ نَقلِ العاداتِ
2955 - دشواری تغییر دادن عادتها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصعَبُ السِّیاساتِ نَقلُ العاداتِ . (2)

عنه علیه السلام :أسوَاُ النّاسِ حالاً مَنِ انقَطَعَت مادَّتُهُ و بَقِیَت عادَتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ یُستَطاعُ ، إلاّ نَقلَ الطِّباعِ . (4)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، تَوَلَّوا مِن أنفُسِکُم تَأدیبَها ، وَ اعدِلوا بِها عَن ضَرَاوَةِ عاداتِها . (5)

(6)

2955

دشواری تغییر دادن عادتها

امام علی علیه السلام :دشوارترین سیاستها، تغییر دادن عادتهاست.

امام علی علیه السلام :بد احوال ترین مردم، کسی است که ریشه اش کنده شود و عادتش همچنان بر جای باشد.

امام علی علیه السلام :هر کاری شدنی است، مگر تغییر دادن طبایع.

امام علی علیه السلام :ای مردم! تربیت نفسهای خود را به عهده گیرید و آنها را از آزمندی و ولع عادتهایشان باز دارید.

2956 - عادَةُ الأشرارِ
2956 - عادت بدان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِئسَ العادَةُ الفُضولُ . (7)

2956

عادت بدان

امام علی علیه السلام :چه بد عادتی است، پرداختن به زیادیها.

ص :302


1- نهج البلاغة : الکتاب 31.
2- . غرر الحکم : 2969.
3- غرر الحکم : 3211.
4- . غرر الحکم : 6906.
5- نهج البلاغة : الحکمة 359.
6- (انظر) الخُلق : باب 1120. السیاسة : باب 1917. ص النفس : باب 3861.
7- غرر الحکم : 4394.

عنه علیه السلام :عادَةُ اللِّئامِ المُکافاةُ بِالقَبیحِ عَنِ الإحسانِ . (1)

عنه علیه السلام :عادَةُ اللِّئامِ و الأغمارِ أذِیَّةُ الکِرامِ و الأحرارِ . (2)

عنه علیه السلام :عادَةُ اللِّئامِ قُبحُ الوَقیعَةِ . (3)

عنه علیه السلام :عادَةُ الأغمارِ قَطعُ مَوادِّ الإحسانِ . (4)

عنه علیه السلام :عادَةُ الأشرارِ أذِیَّةُ الرِّفاقِ . (5)

عنه علیه السلام :عادَةُ الأشرارِ مُعاداةُ الأخیارِ . (6)

عنه علیه السلام :عادَةُ المُنافِقینَ تَهزیعُ الأخلاقِ . (7)

امام علی علیه السلام :عادت فرومایگان، تلافی کردن خوبی با بدی است.

امام علی علیه السلام :عادت فرومایگان و نا پختگان، آزردن بزرگواران و آزادگان است.

امام علی علیه السلام :عادت فرومایگان، بدگویی و غیبت کردن است.

امام علی علیه السلام :عادت نا پختگانِ نا آزموده کار، بریدن ریشه احسان است.

امام علی علیه السلام :عادت مردمان بد، آزار دادن رفیقان است.

امام علی علیه السلام :عادت بدان، دشمنی کردن با نیکان است.

امام علی علیه السلام :عادت منافقان، تغییر دادن خویها [و هر لحظه به رنگی در آمدن ]است.

2957 - عادَةُ الأخیارِ
2957 - عادت نیکان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ النّاسِ مَنِ انتَفَعَ بِهِ النّاسُ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن أطابَ الکَلامَ ، و أطعَمَ الطَّعامَ ، و صَلّی بِاللَّیل و النّاسُ نِیامٌ . (9)

2957

عادت نیکان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین مردم کسی است که مردمان از او بهره مند شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما کسی است که سخن نیکو گوید و مردمان را اطعام کند و شب را که مردم در خوابند، به نماز گذراند.

ص :303


1- غرر الحکم : 6238.
2- غرر الحکم : 6246.
3- غرر الحکم : 6243.
4- غرر الحکم : 6239.
5- غرر الحکم : 6245.
6- غرر الحکم : 6247.
7- غرر الحکم : 6244.
8- الأمالی للصدوق : 73/41 .
9- عیون أخبار الرضا : 2/65/290.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عادَةُ الکِرامِ الجُودُ . (1)

عنه علیه السلام :عادةُ الکِرامِ حُسنُ الصَّنیعَةِ . (2)

عنه علیه السلام :سُنَّةُ الکِرامِ تَرادُفُ الإنعامِ . (3)

عنه علیه السلام :سُنَّةُ الکِرامِ الوَفاءُ بِالعُهودِ . (4)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن کانَ فی یُسرِهِ سَخِیّا شَکورا ، خَیرُ النّاسِ مَن کانَ فی عُسرِهِ مُؤثِرا صَبورا . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :عادت کریمان، بخشندگی است.

امام علی علیه السلام :عادت کریمان، نیکی کردن است.

امام علی علیه السلام :شیوه کریمان، عطا بخشیِ پیاپی است.

امام علی علیه السلام :شیوه کریمان، وفاداری به پیمانهاست.

امام علی علیه السلام :بهترین مردم کسی است که به گاهِ توانگری بخشنده و سپاسگزار باشد. بهترین مردم کسی است که به گاهِ تنگدستی ایثارگر و شکیبا باشد.

2958 - ذَمُّ اعتِیادِ النَّفسِ بِالّلذاتِ
2958 - نکوهش عادت دادن خود به لذت ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا اُتِیَ بِفالوذَجٍ فوُضِعَ قُدّامَهُ _: إنَّکَ طَیِّبُ الرّیحِ حَسَنُ اللَّونِ طَیِّبُ الطَّعمِ ، و لکن أکرَهُ أن اُعَوِّدَ نَفسی ما لَم تَعتَدْ . (7)

المحاسن :اُتِیَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِخِوانِ فالوذَجٍ ، فوُضِعَ بَینَ یَدَیهِ فنَظَرَ إلی صَفائهِ و حُسنِهِ ، فوَجِئَ بِإصبَعِهِ فیهِ حَتّی بَلَغَ أسفَلَهُ ، ثُمَّ سَلَّها و لَم یَأخُذْ مِنهُ شَیئا ، و تَلَمَّظَ إصبَعَهُ و قالَ : إنَّ الحَلالَ طَیِّبٌ و ما هُوَ بِحَرامٍ ، و لکِنّی أکرَهُ أن اُعَوِّدَ نَفسی ما لَم اُعَوِّدْها ، اِرفَعوهُ عَنّی ، فرَفَعوهُ . (8)

2958

نکوهش عادت دادن خود به لذت ها

امام علی علیه السلام_ وقتی برای آن حضرت فالوده ای (حلوایی تهیه شده از آرد و آب و عسل) آورده در برابر آن حضرت گذاشتند _فرمود : تو خوشبو و خوشرنگ و خوش مزه هستی، اما من خوش ندارم نفسم را به چیزی عادت دهم که بدان عادت نکرده است.

المحاسن :ظرف فالوده ای خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آورده و در برابر آن حضرت نهاده شد. امام علیه السلام به صافی و زیبایی خوش آن نگریست و انگشت خود را تا ته ظرف در آن فرو برد و سپس بیرون کشید و چیزی از آن بر نداشت و انگشت خود را چشید، و فرمود : همانا حلال، پاک و نیکوست و این حرام نیست، امّا من خوش ندارم نفْسِ خود را به چیزی عادت دهم که تاکنون بدان عادت نداده ام. این ظرف را از جلو من بردارید. پس، آن را برداشتند.

ص :304


1- غرر الحکم : 6240.
2- غرر الحکم : 6242.
3- غرر الحکم : 5550.
4- غرر الحکم : 5556.
5- غرر الحکم : 5027 و 5028.
6- (انظر) الکرم : باب 3417. الخیر : باب 1175 ، 1176.
7- کنز العمّال : 36549.
8- المحاسن : 2/178/1502 .

الدعوات :أکَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام مِن تَمرَةِ «دَقَلٍ» ثُمَّ شَرِبَ عَلَیهِ الماءَ و ضَرَبَ یَدَهُ عَلی بَطنِهِ و قالَ : مَن أدخَلَ بَطنَهُ النّارَ فأبعَدَهُ اللّهُ ، ثُمَّ تَمَثَّلَ :

و إنَّکَ مَهْما تُعْطِ بَطْنَکَ سُؤْلَهُ

و فَرْجَکَ نالا مُنْتَهَی الذَّمِّ أجْمَعا (1)

(2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام اُتِیَ بِخَبیصٍ ، فأبی أن یَأکُلَهُ ، فقالوا لَهُ : أ تُحَرِّمُه ؟ قالَ : لا ، و لکِنّی أخشی أن تَتوقَ إلَیهِ نَفسی فَأطلُبَهُ ، ثُمَّ تَلا هذِه الآیَةَ : «أذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فی حَیاتِکُمُ الدُّنیا وَ استَمتَعتُمْ بِها» (3) . (4)

(5)

الدعوات :امام علی علیه السلام مقداری از خرمای دَقَل [که نا مرغوبترین نوع خرما است ]تناول کرد و سپس روی آن آبی نوشید و دستی به شکم خود زد و فرمود : هر کس آتش وارد شکم خود کند، خداوند او را دور گرداند. سپس به این شعر تمثّل جُست :

تو اگر خواهش شکم و شرمگاه خود را بر آوری

آن دو به اوج هر آنچه نکوهیده است دست یابند.

امام باقر علیه السلام :مقداری خَبیص (حلوایی تهیه شده از آرد و خرما) خدمت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام آوردند، حضرت از خوردن آن خودداری ورزید. عرض کردند : آیا آن را حرام می دانید؟ فرمود : نه، اما می ترسم نفْسم به آن علاقه مند شود و به دنبال آن بروم. سپس این آیه را تلاوت کرد : «شما بهره های پاکیزه خود را در زندگی دنیایتان بردید و از آنها بهره مند شدید».

ص :305


1- الدعوات : 137/340 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 16 / 507 باب 80.
3- الأحقاف : 20 .
4- الأمالی للمفید : 134/2 .
5- (انظر) الدنیا : باب 1255.

ص :306

378 - العِید

378 - عید
اشاره

(1)

ص :307


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 7 / 87 «العید». بحار الأنوار : 59 / 91 باب 22 «یوم النیروز». بحار الأنوار : 91 / 1 باب 2 «أدعیة عید الفطر». بحار الأنوار : 91 / 47 باب 3 «أدعیة عید الأضحی».

2959 - العیدُ
2959 - عید

الکتاب :

«قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیدا لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَةً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَدِمتُ المَدینَةَ و لِأهلِ المَدینَةِ یَومانِ یَلعَبونَ فیهِما فی الجاهِلِیَّةِ ، و إنَّ اللّهَ قَد أبدَلَکُم بِهِما خَیرا مِنهُما : یَومَ الفِطرِ ، و یَومَ النَّحرِ . (2)

کنز العمّال :کانَ صلی الله علیه و آله یَأمُرُ بَناتَهُ و نِساءَهُ أن یَخرُجنَ فِی العیدَینِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ قالَ فی بَعضِ الأعیادِ _: إنَّما هُوَ عیدٌ لِمَن قَبِلَ اللّهُ صِیامَهُ و شَکَرَ قِیامَهُ ، و کُلُّ یَومٍ لا یُعصی اللّهُ فیهِ فهُوَ عیدٌ . (4)

2959

ع_ید

قرآن :

«عیسی بن مریم گفت : بار خدایا! ای پروردگار ما! برای ما مائده ای از آسمان بفرست، تا برای ما و آنان که بعد از ما می آیند عیدی و نشانی از تو باشد و ما را روزی ده که تو بهترین روزی دهندگانی».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من وارد مدینه شدم، در حالی که اهالی این شهر از زمان جاهلیت دو روز داشتند که در آن به بازی و تفریح می پرداختند. ولی خداوند به جای آن دو روز، دو روز بهتر به شما داد : روز فطر و روز قربان.

کنز العمّال :پیامبر صلی الله علیه و آله به دختران و همسران خود دستور می داد که در عید فطر و قربان [برای نماز عید ]بیرون بیایند.

امام علی علیه السلام_ در یکی از اعیاد _فرمود : همانا این عید برای کسی عید است که خداوند روزه و نمازش را پذیرفته باشد و هر روزی که در آن نافرمانی خدا نشود، آن روز عید است.

ص :308


1- المائدة : 114.
2- کنز العمّال : 24102.
3- کنز العمّال : 18098.
4- نهج البلاغة : الحکمة 428 .

بحار الأنوار عن سُوَیدِ بنِ غَفلَة :دَخَلتُ عَلَیهِ [ یَعنی أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ]یَومَ عیدٍ ، فإذا عِندَهُ فاثورٌ عَلَیهِ خُبزُ السَّمراءِ و صَفحَةٌ فیها خَطیفَةٌ و مِلبَنَةٌ (1) ، فقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، یَومُ عیدٍ و خَطیفَةٌ ؟ ! فقالَ : إنَّما هذا عیدُ مَن غُفِرَ لَهُ . (2)

تحف العقول :مَرَّ [ الحَسَنُ علیه السلام ] فی یَومِ فِطرٍ بِقَومٍ یَلعَبونَ و یَضحَکونَ ، فوَقَفَ عَلی رُؤوسِهِم فقالَ : إنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهرَ رَمَضانَ مِضمارا لِخَلقِهِ فیَستَبِقونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إلی مَرضاتِهِ ، فسَبَقَ قَومٌ فَفازوا ، و قَصَّرَ آخَرونَ فخابوا ، فالعَجَبُ کُلُّ العَجَبِ مِن ضاحِکٍ لاعِبٍ فِی الیَومِ الّذی یُثابُ فیهِ المُحسِنونَ ، و یَخسَرُ فیهِ المُبطِلونَ ، و ایمُ اللّهِ لَو کُشِفَ الغِطاءُ لَعَلِموا أنَّ المُحسِنَ مَشغولٌ بِإحسانِهِ و المُسیءَ مَشغولٌ بِإساءَتِهِ . ثُمَّ مَضی . (3)

بحار الأنوار_ به نقل از سوید بن غفله _: در یک روز عید بر امیر المؤمنین علیه السلام وارد شدم. دیدم در برابر آن حضرت سفره ای است و در آن سفره مقداری نان گندم و یک ظرف فرنی و قاشقی نهاده شده است. عرض کردم : ای امیر المؤمنین! روز عید و فرنی؟! حضرت فرمود : این عید کسی است که آمرزیده شده باشد.

تحف العقول :امام حسن علیه السلام در روز عید فطر بر گروهی گذشت که سرگرم بازی و خنده بودند. بالای سر آنها ایستاد و فرمود : خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه خلق خود قرار داد، تا به سبب طاعت او به سوی خشنودیش از یکدیگر سبقت گیرند. پس، گروهی پیشی گرفتند و کامیاب شدند و گروهی عقب ماندند و ناکام شدند. بسیار بسیار تعجّب است از کسی که در این روزی که نیکوکاران پاداش داده می شوند و هرزه کاران زیان می برند، در حال خنده و بازی است. به خدا سوگند یاد می کنم که اگر پرده کنار رود، خواهند دانست که نیکوکار به نیکوکاری خود مشغول است و بدکار به بد کرداری خود. حضرت سپس به راه خود ادامه داد و رفت.

ص :309


1- فاثور : أی خِوانٌ ، و السمراء : الحنطة، و الخطیفة: لبن یُطبخ بدقیق و یُختطف بالملاعق بسرعة، و الملبنة : الملعقة. (النهایة : 3/412 و ج 2 / 399 و ص 49 و ج 4/229).
2- بحار الأنوار : 40/326/7 .
3- تحف العقول : 236.

2960 - خُطبَةُ أمیرِالمُؤمِنینَ فی عیدِ الفِطرِ
2960 - خطبه امیر المؤمنین در عید فطر

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَطَبَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ ابنُ أبی طالِبٍ علیه السلام یَومَ الفِطرِ فقالَ : أیُّها النّاسُ ، إنَّ یَومَکُم هذا یَومٌ یُثابُ فیهِ المُحسِنونَ و یَخسَرُ فیهِ المُبطِلونَ ، و هُوَ أشبَهُ بِیَومِ قِیامِکُم ، فَاذکُروا بِخُروجِکُم مِن مَنازِلِکُم إلی مُصَلاّکُم خُروجَکُم مِنَ الأجداثِ إلی رَبِّکُم ، وَ اذکُروا بِوُقوفِکُم فی مُصَلاّکُم وُقوفَکُم بَینَ یَدَی رَبِّکُم ، وَ اذکُروا بِرُجوعِکُم إلی مَنازِلِکُم رُجوعَکُم إلی مَنازِلِکُم فی الجَنَّةِ !

عِبادَ اللّهِ ، إنَّ أدنی ما لِلصّائمینَ و الصّائماتِ أن یُنادِیَهُم مَلَکٌ فی آخِرِ یَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ : أبشِروا عِبادَ اللّهِ ؛ فقَد غُفِرَ لَکُم ما سَلَفَ مِن ذُنوبِکُم، فَانظُروا کَیفَ تَکونونَ فیما تَستَأنِفونَ ؟ ! (1)

2960

خطبه امیر المؤمنین در عید فطر

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در روز فطر خطبه ایراد کرد و فرمود : ای مردم! همانا این روزِ شما، روزی است که در آن نیکوکاران پاداش می یابند و هرزه کاران زیان می بینند و شباهت بسیاری به روز رستاخیز شما دارد. پس، با بیرون آمدن از خانه های خود به سوی مصلاّیتان به یاد آن روزی افتید که از گورهایتان به سوی پروردگارتان بیرون می آیید و از ایستادن در مصلاّیتان به یاد آن روزی افتید که در پیشگاه پروردگارتان می ایستید و از بازگشتن به سوی خانه هایتان آن روزی را یاد آورید که به خانه های خود در بهشت باز می گردید!

ای بندگان خدا! کمترین چیزی که برای مردان و زنان روزه گیر می باشد، این است که در روز آخر ماه رمضان فرشته ای آنان را ندا می دهد : بشارت بادا بر شما ای بندگان خدا! که خداوند گناهان گذشته شما را بخشود. پس مواظب باشید که از این پس چه می کنید!

2961 - عیدُ النَّیروزِ
2961 - نوروز

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَیْروزُنا کُلُّ یَومٍ . (2)

2961

نوروز

امام علی علیه السلام :نوروز ما، هر روز است.

ص :310


1- تنبیه الخواطر : 2/157.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه: 3/300/4074.

کتاب من لا یحضره الفقیه :اُتیَ علیٌّ علیه السلام بِهَدِیَّةِ النَّیروزِ، فقالَ : ما هذا ؟ قالوا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، الیَومُ النَّیروزُ ، فقالَ علیه السلام : اِصنَعوا لَنا کُلَّ یَومٍ نَیروزا ! (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ النَّیروزِ فَاغتَسِلْ وَ البَسْ أنظَفَ ثِیابِکَ ، و تَطَیَّبْ بِأطیَبِ طِیبِکَ ، و تَکونُ ذلکَ الیَومَ صائما . (2)

بحار الأنوار عن مُعلّی بن خُنیس :دخَلتُ علی الصّادقِ علیه السلام یومَ النَّیروزِ فقال : أ تَعرِفَ هذا الیَومَ ؟ قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، هذا یَومٌ تُعَظِّمُهُ العَجَمُ و تَتَهادی فیهِ، فقالَ أبو عَبدِ اللّهِ الصّادِقُ علیه السلام : و البَیتِ العَتیقِ الّذی بِمَکَّةَ ! ما هذا إلاّ لِأمرٍ قَدیمٍ اُفَسِّرُهُ لَکَ حَتّی تَفهَمَهُ .........

یا مُعَلّی ، إنَّ یَومَ النَّیروزِ هُوَ الیَومُ الّذی أخَذَ اللّهُ فیهِ مَواثیقَ العِبادِ أن یَعبُدوهُ و لا یُشرِکوا بِه شَیئا ، و أن یُؤمِنوا بِرُسُلِهِ و حُجَجِهِ ، و أن یُؤمِنوا بِالأئمَّةِ علیهم السلام ، و هُوَ أوَّلُ یَومٍ طَلَعَت فیهِ الشَّمسُ ......... و ما مِن یَومِ نَیروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوَقَّعُ فیهِ الفَرَجَ لِأنَّهُ مِن أیّامِنا و أیّامِ شیعَتِنا ، حَفَظَتهُ العَجَمُ و ضَیَّعتُموهُ أنتُم ......... و هُوَ أوَّلُ یَومٍ مِن سَنَةِ الفُرسِ ......... . (3)

کتاب من لا یحضره الفقیه :در نوروز، هدیه ای خدمت امام علی علیه السلام آوردند. حضرت پرسید : این چیست؟ عرض کردند : ای امیر المؤمنین! امروز نوروز است. امام علیه السلام فرمود : هر روزمان را نوروز کنید!

امام صادق علیه السلام :چون نوروز فرا رسد، بدن خود را بشوی و پاکیزه ترین جامه هایت را بپوش و با خوش بوترین عطرها خودت را معطّر کن و در آن روز روزه دار باش.

بحار الأنوار_ به نقل از معلّی بن خنیس _: در روز نوروز خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم حضرت فرمود : آیا می دانی امروز چه روزی است؟ عرض کردم : فدایت شوم، این روزی است که ایرانیان آن را گرامی می دارند و در آن به یکدیگر هدیه می دهند. امام فرمود : سوگند به آن خانه کهن که در مکّه است، جز این نیست که این یک ریشه کهن دارد، من برایت توضیح می دهم تا آن را بدانی .........

ای معلّی! روز نوروز، همان روزی است که خداوند در آن از بندگان پیمان گرفت که او را بپرستند و هیچ انبازی برایش نیاورند و به فرستادگان و حجتهای او و به امامان علیهم السلام ایمان بیاورند. نوروز نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد ......... هیچ نوروزی نیست مگر این که ما در آن روز منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را از دست نهادید ......... نوروز نخستین روز از سال ایرانیان است ......... .

ص :311


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/300/4073.
2- وسائل الشیعة : 7/346/1.
3- بحار الأنوار : 59/92/1.

بحار الأنوار :حُکِیَ أنَّ المَنصورَ تَقَدَّمَ إلی موسَی بنِ جَعفَرٍ علیهما السلام بِالجُلوسِ لِلتَّهنِئَةِ فی یَومِ النَّیروزِ و قَبضِ ما یُحمَلُ إلَیهِ ، فقالَ : إنّی قَد فَتَّشتُ الأخبارَ عَن جَدّی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فلَم أجِدْ لِهذا العیدِ خَبَرا ، و إنَّهُ سُنَّةُ الفُرسِ و مَحاها الإسلامُ ، و مَعاذَ اللّهِ أن نُحیِیَ ما مَحاها الإسلامُ ، فَقالَ المَنصورُ : إنَّما نَفعَلُ هذا سِیاسَةً لِلجُندِ ، فسَألتُکَ بِاللّهِ العَظیمِ إلاّ جَلَستَ ، فجَلَسَ ......... (1) . (2)

بحار الأنوار :نقل شده است که منصور از موسی بن جعفر علیه السلام تقاضا کرد که در روز نوروز در خانه بنشیند، تا مردم برای تبریک گویی پیش ایشان روند و هدایایی را که برایش می برند نیز بپذیرد. امام علیه السلام فرمود : من در اخبار جدّم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جستجو کردم، اما برای این روز خبری پیدا نکردم. نوروز سنّت ایرانیان است و اسلام آن را منسوخ کرده است. پناه به خدا از این که چیزی را زنده کنیم که اسلام از بین برده است. منصور گفت : ما این کار را فقط برای خاطر نظامیان می کنیم . (3) بنا بر این، تو را به خدای بزرگ سوگند می دهم که جلوس کنی و حضرت پذیرفت و جلوس کرد ......... . (4)

ص :312


1- بحار الأنوار : 59/100/2 و 48/108/9.
2- قال المجلسیّ بعد نقل الخبر : هذا الخبر مخالف لأخبار المُعلّی ، و یدلّ علی عدم اعتبار النیروز شرعا ، و أخبار المعلّی أقوی سندا و أشهر بین الأصحاب ، و یمکن حمل هذا علی التقیّة ، لاشتمال خبر المعلّی علی ما یتّقی فیه ......... . راجع کلام المحشّی فیما ردّ به علی ما قاله المجلسیّ ، بحار الأنوار : 59/100. أقول : کِلا الخبرین فاقِد لشرائط الحجّیّة ، و کما مرّ عن أمیر المؤمنین علیه السلام : نیروزنا کلّ یوم ، و کلّ یوم لا یُعصی اللّه فیه فهو یوم عید ، نعم لا بأس بالتزاور کما هو سنّة فی إیران .
3- گویی در میان ارتش منصور عناصر ایرانی بوده اند و او برای جلب رضایت آنها دست به این کار زده است _ م.
4- علامه مجلسی بعد از نقل این خبر می گوید : این خبر با اخبار معلّی ناسازگار است و نشان می دهد که نوروز اعتبار شرعی ندارد.اخبار معلّی سندش قویتر و شهرتش در میان اصحاب بیشتر است و می توان آن را حمل بر تقیّه کرد؛ زیرا در خبر معلّی نکاتی وجود دارد که حاکی از تقیّه است ......... . نگارنده گوید: به نظر ما، هر دو خبر فاقد شرایط حجیّت هستند و همان گونه که از قول امیر المؤمنین علیه السلام نقل کردیم: نوروز ما هر روز است، و هر روزی که خدا در آن نافرمانی نشود، آن روز، روز عید است. البته دید و بازدید، آن چنان که در ایران مرسوم است، اشکالی ندارد.

2962 - زینَةُ الأعیادِ
2962 - زیور عیدها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :زَیِّنوا أعیادَکُم بِالتَّکبیرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :زَیِّنوا العیدَینِ بِالتَّهلیلِ و التَّکبیرِ و التَّحمیدِ و التَّقدیسِ . (2)

کنز العمّال :کانَ صلی الله علیه و آله یَخرُجُ فِی العیدَینِ رافِعا صَوتَهُ بِالتَّهلیلِ و التَّکبیرِ . (3)

کنز العمّال :کانَ صلی الله علیه و آله یُکَبِّرُ یَومَ الفِطرِ مِن حینَ یَخرُجُ مِن بَیتِهِ حَتّی یَأتِیَ المُصَلّی . (4)

کنز العمّال :کانَ صلی الله علیه و آله یُکَبِّرُ بَینَ أضعافِ الخُطبَةِ ، یُکثِرُ التَّکبیرَ فی خُطبَةِ العیدَینِ . (5)

2962

زیور عیدها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیدهای خود را با گفتن اللّه اکبر، آذین بندید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عید فطر و قربان را با جملات «لا إله إلاّ اللّه و اللّه اکبر و الحمد لله و سبحان اللّه » آذین بخشید.

کنز العمّال:رسول خدا صلی الله علیه و آله در روزهای عید فطر و قربان از خانه بیرون می آمد و با صدای بلند «لا إله إلاّ اللّه و اللّه اکبر» می گفت.

کنز العمّال :رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز عید فطر، از زمانی که از منزل بیرون می آمد تا رسیدن به مصلّی همچنان تکبیر می گفت.

کنز العمّال :رسول خدا صلی الله علیه و آله در فاصله دو خطبه تکبیر می گفت، اما در خطبه های عید فطر و قربان بیشتر تکبیر می گفت.

ص :313


1- کنز العمّال : 24094.
2- کنز العمّال : 24095.
3- کنز العمّال : 18101.
4- کنز العمّال : 18104.
5- کنز العمّال : 18103.

ص :314

379 - الاستِعاذة

379 - پناه بردن به خدا
اشاره

(1)

(2)

ص :315


1- و لمزید الاطّلاع راجع : نهج الذکر : «الاستعاذة» . سنن النسائیّ : 8 / 250 «کتاب الاستعاذة».
2- انظر: عنوان 358 «العصمة» ، الطمع : باب 2381.

2963 - الاستِعاذَةُ
2963 - پناه بردن به خدا

الکتاب :

«وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ * وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ» . (1)

«وَ قالَ مُوسَی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لاَ یُؤْمِنُ بیَوْمِ الْحِسابِ» . (2)

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» . (3)

«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» . (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ البُخلِ ، و أعوذُ بِکَ مِنَ الجُبنِ ، و أعوذُ بِکَ أن اُرَدَّ إلی أرذَلِ العُمُرِ ، و أعوذُ بِکَ مِن فِتنَةِ الدّنیا ، و أعوذُ بِکَ مِن عَذابِ القَبرِ . (6)

2963

پناه بردن به خدا

قرآن :

«بگو : ای خداوندگار من! از وسوسه های شیطانها به تو پناه می برم. و به تو پناه می برم، ای پروردگار من، از این که [آن ها ]پیش من حاضر شوند».

«و موسی گفت : من از هر متکبری که به روز حساب باور ندارد، به خداوندگار خود و خداوندگار شما، پناه می برم».

«بگو : پناه می برم به خداوندگار صبحگاه. از شرّ آنچه آفریده است».

«بگو : پناه می برم به خداوندگار مردم. فرمانروای مردم. معبود مردم. از شرّ وسوسه وسوسه گر نهانی».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! به تو پناه می برم از بخل و به تو پناه می برم از بُزدلی و به تو پناه می برم از این که به فروترین روزهای زندگی (پیری و فرتوتی) باز گردانده شوم و به تو پناه می برم از فتنه گری دنیا و به تو پناه می برم از عذاب قبر.

ص :316


1- المؤمنون : 97 ، 98.
2- غافر : 27.
3- الفلق : 1 ، 2.
4- الناس : 1 _ 4.
5- (انظر) الدخان : 20 ، البقرة : 67 ، هود : 47 ، مریم : 18 ، آل عمران : 36 ، الأعراف : 200 ، النحل : 98 ، غافر : 56 ، فصّلت : 36.
6- سنن النسائی : 8/256.

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الهَمِّ و الحُزنِ و العَجزِ و الکَسَلِ و البُخلِ و الجُبنِ و ضَلَعِ الدِّینِ و غَلَبَةِ الرِّجالِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الفَقرِ ، و أعوذُ بِکَ مِنَ القِلَّةِ و الذِّلَّةِ ، و أعوذُ بِکَ أن أظلِمَ أو اُظلَمَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن غَلَبَةِ الدَّین ، و غَلَبَةِ العَدُوِّ ، و شَماتَةِ الأعداءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ کانَ إذا سافرَ قالَ _: اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ و کَآبَةِ المُنقَلَبِ ، و الحَورِ بَعدَ الکَورِ ، و دَعوَةِ المَظلومِ ، و سُوءِ المَنظَرِ فی الأهلِ و المالِ و الوَلَدِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن شَرِّ ما عَمِلتُ ، و مِن شَرِّ ما لَم أعمَلْ بَعدُ . (5)

سنن النسائی عن عبدِ اللّهِ بنِ عمرٍو أنّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یَتَعَوَّذُ مِن أربَعٍ :مِن عِلمٍ لا یَنفَعُ ، و مِن قَلبٍ لا یَخشَعُ ، و دُعاءٍ لا یُسمَعُ ، و نَفسٍ لا تَشبَعُ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ ، و کآبَةِ المُنقَلَبِ ، و سُوءِ المَنظَرِ فی الأهلِ و المالِ و الوَلَدِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! من به تو پناه می برم از غم و اندوه و ناتوانی و کاهلی و بخل و بزدلی و سنگینیِ کمر شکنِ بارِ قرض و چیرگیِ مردمان [ بر اثر هرج و مرج ] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! من از فقر به تو پناه می برم.از کم داشت و خواری به تو پناه می برم. از این که ستم کنم یا به من ستم شود، به تو پناه می برم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! از چیرگی قرض و چیرگی دشمن و دشمن شاد شدن به تو پناه می برم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هرگاه می خواست سفر کند _می گفت : بار خدایا! به تو پناه می برم از رنجِ سفر و اندوه در بازگشت و کاستیِ بعد از فزونی و نفرین ستمدیده و رو به رو شدن با صحنه ناخوشایند در خانواده و دارایی و فرزند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! از بدی اعمالی که انجام داده ام و بدی اعمالی که هنوز انجام نداده ام، به تو پناه می برم.

سنن النسائی_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: پیامبر صلی الله علیه و آله از چهار چیز به خدا پناه می برد : دانشی که سود نبخشد، دلی که خاشع نباشد، دعایی که شنیده (اجابت) نشود، و جانی که سیر نگردد.

امام علی علیه السلام :بار خدایا! به تو پناه می برم از سختیِ سفر و اندوهِ بعد از بازگشت و رو به رو شدن با صحنه ناگوار در میان زن و فرزند و دارایی.

ص :317


1- سنن النسائی : 8/258.
2- سنن النسائی : 8/261.
3- سنن النسائی : 8/265.
4- سنن النسائی : 8/272.
5- سنن النسائی : 8/281.
6- سنن النسائی : 8/255.
7- نهج البلاغة : الخطبة 46.

عنه علیه السلام :اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ أن أفتَقِرَ فی غِناکَ ، أو أضِلَّ فی هُداکَ ، أو اُضامَ فی سُلطانِکَ ، أو اُضطَهَدَ و الأمرُ لَکَ . (1)

عنه علیه السلام :اَللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن أن تُحَسِّنَ فی لامِعَةِ العُیونِ عَلانِیَتی، و تُقَبِّحَ فیما اُبطِنَ لَکَ سَریرَتی . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَعَوَّذوا بِاللّهِ مِن غَلَبَةِ الدَّین ، و غَلَبَةِ الرِّجالِ ، و بَوارِ الأیِّمِ (3) . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی کِتابهِ إلی مُحمّدِ بنِ إبراهیمَ لَمّا کَتَبَ إلَیهِ : إن رَأیتَ یا سَیِّدی أن تُعَلِّمَنی دُعاءً أدعو بِهِ فی دُبرِ صَلَواتی یَجمَعُ اللّهُ لی بِهِ خَیرَ الدّنیا و الآخِرَةِ _: أعوذُ بِوَجهِکَ الکَریمِ ، و عِزَّتِکَ الّتی لا تُرامُ ، و قُدرَتِکَ الَّتی لا یَمتَنِعُ مِنها شَیءٌ ، مِن شَرِّ الدّنیا و الآخِرَةِ ، و مِن شَرِّ الأوجاعِ کُلِّها (5) .

امام علی علیه السلام :بار خدایا! به تو پناه می برم از این که با وجودِ توانگریِ تو، من تهیدست باشم، یا با وجودِ هدایتگریِ تو، در گمراهی به سر برم، یا با آن که قدرت و پادشاهی از آن توست، به من ستم شود، یا با آن که زمام اختیار امور در دست توست، من مقهور و خوار گردم.

امام علی علیه السلام :بار خدایا! به تو پناه می برم از این که ظاهرِ مرا در نگاه چشمها نیکو گردانی و باطنم را، که بر تو آشکار است ، زشت و ناپسند سازی.

امام صادق علیه السلام :از سنگین شدن بارِ قرض و چیرگیِ مردمان و در خانه ماندن زنان به خدا پناه برید . (6)

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به نامه محمّد بن ابراهیم که نوشت : سرورم! اگر صلاح می دانید به من دعایی بیاموزید که در تعقیب نمازهایم بخوانم و خداوند با آن دعا خیر دنیا و آخرت را به من عطا فرماید _فرمود: از شرّ دنیا و آخرت و از شرّ همه دردها به وجه کریم تو و عزّتت که خیال طلبش هم به اندیشه نیاید و نیز قدرتت که هیچ چیز از آن جلو نگیرد، پناه می برم.

ص :318


1- . نهج البلاغة: الخطبة215.
2- نهج البلاغة : الحکمة 276.
3- الأیّم فی الأصل التی لا زوج لها بِکرا کانت أو ثیّبا، مطلّقة کانت أو متوفّی عنها (النهایة : 1/85) .
4- الکافی : 5/92/1.
5- . الکافی : 3/346/28.
6- در متن حدیث «بوار الاَیِّم» آمده است. اَیِّم _ بر وزن کَیِّس _ : زن بی شوی (خواه باکره باشد و خواه بر اثر طلاق گرفتن یا مردن شوهرش بیوه شده باشد). «بوار» به معنای کسادی و بی رونق بودن است (منظور این است که زنان در خانه بمانند و کسی به خواستگاری آنها نرود). در بحار الانوار می گوید: این عبارت کنایه از کسادی کالا و بی رونقی بازار است؛ همچنین در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است که منظور از «بوار الایم» آفات و مصائب است _ م .

380 - العَیب

380 - عیب
اشاره

(1)

(2)

ص :319


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 46 باب 40 «الإغضاء عن عیوب الناس». بحار الأنوار : 75 / 212 باب 65 «تتبّع عیوب الناس». کنز العمّال : 3 / 248 ، 733 «ستر العیب». وسائل الشیعة : 8 / 594 باب 150 «تحریم إحصاء عثرات المؤمن». کنز العمّال : 3 / 455 «تتبّع العورات».
2- انظر: عنوان 400 «الغِیبة» ، 381 «التعییر». الأخ : باب 48 ، الصدیق : باب 2181 ، التوبة : باب 474. الذنب : باب 1390 ، السخاء : باب 1769 ، النعمة : باب 3843.

2964 - مَدحُ مَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النّاسِ
2964 - ستایش از کسانی که به جای عیب دیگران به معایب خود می پردازند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طوبی لِمَن مَنَعَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ المُؤمِنینَ مِن إخوانِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وَصِیَّتِهِ لِأبی ذَرٍّ _: لِیَحجُزْکَ عَنِ النّاسِ ما تَعلَمُ مِن نَفسِکَ ، و لا تَجِدْ عَلَیهِم فیما تَأتی (مِثلَهُ) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لِیَرُدَّکَ مِنَ النّاسِ ما تَعلَمُ مِن نَفسِکَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طوبی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النّاسِ . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ النّاسِ مَن شَغَلَتهُ مَعایِبُهُ عَن عُیوبِ النّاسِ . (5)

عنه علیه السلام :یا عَبدَ اللّهِ ، لا تَعجَلْ فی عَیبِ أحَدٍ (عَبدٍ) بِذَنبِهِ فلَعَلَّهُ مَغفورٌ لَهُ ، و لا تَأمَنْ عَلی نَفسِکَ صَغیرَ مَعصِیَةٍ فلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَیهِ ، فَلْیَکفُفْ مَن عَلِمَ مِنکُم عَیبَ غَیرِهِ لِما یَعلَمُ مِن عَیبِ نَفسِهِ ، وَ لْیَکُنِ الشُّکرُ شاغِلاً لَهُ عَلی مُعافاتِهِ مِمّا ابتُلِیَ بِهِ غَیرُهُ . (6)

2964

ستایش از کسانی که به جای عیب دیگران به معایب خود می پردازند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال آن کس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهای برادران مؤمنش باز دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : باید آنچه از [عیوب] خود می دانی تو را از خرده گیری بر مردم باز دارد، و بر آنان به سبب کارهایی که خودت مانند آنها را انجام می دهی، خشم مگیر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :باید آنچه از [عیوب ]خود می دانی، تو را از [عیبجویی و خرده گیری از ]مردم بازدارد.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال آن کس که عیب خودش، او را از پرداختن به عیبهای مردم باز دارد.

امام علی علیه السلام :بهترین مردم کسی است که عیبهای خودش، او را از عیبهای مردم باز دارد.

امام علی علیه السلام :ای بنده خدا! در خرده گیری از گناه کسی شتاب مکن؛ زیرا چه بسا که او آمرزیده شده باشد. و در مورد خویش، به گناه کوچکی که کرده ای، ایمن مباش؛ زیرا شاید که به سبب آن عذاب شوی. پس، هر یک از شما از دیگری عیبی بداند، نباید به خرده گیری از او بپردازد ؛ زیرا می داند که خود نیز عیبی دارد و باید شکر این موهبت که عیبهایی که در دیگران هست در او نیست، وی را به خود مشغول دارد [و از عیب جویی دیگران باز ایستد].

ص :320


1- بحار الأنوار : 77/126/32.
2- الخصال : 526/13.
3- کنز العمّال : 43183.
4- نهج البلاغة : الخطبة 176.
5- غرر الحکم : 3090.
6- نهج البلاغة : الخطبة 140.

عنه علیه السلام :لِیَنْهَکَ عَن ذِکرِ مَعایِبِ النّاسِ ما تَعرِفُ مِن مَعایِبِکَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن بَحَثَ عَن عُیوبِ النّاسِ فَلْیَبدَأْ بِنَفسِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ مَن کانَ بِعَیبِهِ بَصیرا ، و عَن عَیبِ غَیرِهِ ضَریرا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنفَعُ الأشیاءِ لِلمَرءِ سَبقُهُ النّاسَ إلی عَیبِ نَفسِهِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا رَأیتُمُ العَبدَ مُتَفَقِّدا لِذُنوبِ (النّاسِ) ناسِیا لِذُنوبِهِ ، فَاعلَموا أنَّهُ قَد مُکِرَ بِهِ . (5)

عیسی علیه السلام :لا تَنظُروا فی عُیوبِ النّاسِ کالأربابِ ، وَ انظُروا فی عُیوبِهِم کَهَیئَةِ عَبیدِ النّاسِ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :آگاهی تو از عیبهای خودت، باید مانع تو شود که از مردم عیبجویی کنی.

امام علی علیه السلام :کسی که از مردم عیبجویی می کند، باید از خودش آغاز کند.

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم کسی است که بینای عیب خود باشد و کور عیب دیگران.

امام صادق علیه السلام :سودمندترین چیزها برای آدمی، این است که در رسیدگی به عیبهای خود بر مردم پیشی گیرد (پیش از پرداختن به عیوب مردم به عیبهای خود بپردازد).

امام صادق علیه السلام :هر گاه دیدید بنده گناهان مردم را می جوید و گناهان خودش را از یاد برده است، بدانید که گرفتار مکر [ خدا ]شده است.

عیسی علیه السلام :به عیبهای مردم چون خواجگان منگرید، بلکه به عیبهایشان چون غلامان نگاه کنید.

ص :321


1- غرر الحکم : 7359.
2- غرر الحکم : 8489.
3- غرر الحکم : 3233.
4- الکافی : 8/243/337.
5- مستطرفات السرائر : 48/7.
6- تحف العقول : 502.
7- (انظر) الغفلة : باب 3056.

2965 - مَن أبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ
2965 - کسی که عیب خود را ببیند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثَلاثُ خِصالٍ مَن کُنَّ فیهِ أو واحِدَةٌ مِنهُنَّ کانَ فی ظِلِّ عَرشِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ (یَومَ القِیامَةِ) یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : ......... رَجُلٌ لَم یَعِبْ أخاهُ المُسلِمَ بِعَیبٍ حَتّی یَنفِیَ ذلکَ العَیبَ مِن نَفسِهِ ؛ فإنَّهُ لا یَنفی مِنها عَیبا إلاّ بَدا لَهُ عَیبٌ ، و کَفی بِالمَرءِ شُغلاً بِنَفسِهِ عَنِ النّاسِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ شُغِلَ عَن عَیبِ غَیرِه . (2)

عنه علیه السلام :مَن أبصَرَ زَلَّتَهُ صَغُرَت عِندَهُ زَلَّةُ غَیرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَتَّبِعَنَّ عُیوبَ النّاسِ ، فإنَّ لَکَ مِن عُیوبِکَ _ إن عَقَلتَ _ ما یَشغَلُکَ أن تَعیبَ أحَدا . (4)

عنه علیه السلام :مَن أبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ لَم یَعِبْ أحَدا . (5)

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ کَیسا أن یَعرِفَ مَعایِبَهُ ، کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یَجهَلَ عَیبَهُ . (6)

2965

کسی که عیب خود را ببیند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه خصلت است که هر کس آنها را داشته باشد، یا یکی از آنها در او باشد، روز قیامت در سایه عرش خداوند عزّ و جلّ است، روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست : ......... مردی که از برادر مسلمان خود عیبی نگیرد تا آن گاه که آن عیب را از خودش دور کند؛ و آدمی هر عیبی که از خود بر طرف سازد، عیبی دیگر در نظرش آشکار می شود. آدمی را همین بس که به رفع معایب خود پردازد و از پرداختن به عیبهای مردم باز ایستد.

امام علی علیه السلام :کسی که عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد.

امام علی علیه السلام :هر که لغزش خود را ببیند، لغزش دیگران در نظرش کوچک آید.

امام علی علیه السلام :دنبال عیبهای مردم نباش؛ زیرا عیبهایی که در خودت هست _ اگر خردمند باشی _ مانع از آن می شود که از کسی عیب جویی کنی.

امام علی علیه السلام :هر که بینای عیب خود باشد، از هیچ کس عیبجویی نکند.

امام علی علیه السلام :در زیرکی آدمی همین بس که عیبهای خود را بشناسد؛ در نادانی آدمی همین بس که عیبهای خویش را نشناسد.

ص :322


1- الخصال : 80/3.
2- تحف العقول : 88.
3- غرر الحکم : 8754.
4- غرر الحکم : 10295.
5- غرر الحکم : 8379.
6- غرر الحکم : 7040 و 7061.

2966 - ذَمُّ الاشتِغالِ بِعُیوبِ النّاسِ ومُداهَنَةِ النَّفسِ
2966 - نکوهش پرداختن به عیبهای مردم و نرمش با نفْس خود

کنز العمّال :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یُبصِرُ أحَدُکُمُ القَذی فی عَینِ أخیهِ ، و یَنسی الجِذعَ _ أو قالَ : الجِذْلَ _ فی عَینِه ! (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ أن تَکونَ عَلَی النّاسِ طاعِنا و لِنَفسِکَ مُداهِنا ، فتَعظُمَ عَلَیکَ الحَوبَةُ ، و تُحرَمَ المَثوبَةَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَعِبْ غَیرَکَ بِما تَأتیهِ ، و لا تُعاقِبْ غَیرَکَ بِذَنبٍ تُرَخِّصُ لِنَفسِکَ فیهِ . (3)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یُنکِرُ عُیوبَ النّاسِ ، و نَفسُهُ أکثَرُ شَیءٍ مَعابا و لا یُبصِرُها! (4)

عنه علیه السلام :مَن نَظَرَ فی عُیوبِ النّاسِ فأنکَرَها ثُمَّ رَضِیَها لِنَفسِهِ ، فذلکَ الأحمَقُ بِعَینِهِ . (5)

عنه علیه السلام :شَرُّ النّاسِ مَن کانَ مُتَتَبِّعا لِعُیوبِ النّاسِ عَمِیا لِمَعایِبِهِ . (6)

2966

نکوهش پرداختن به عیبهای مردم و نرمش با نفْس خود

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بعضی از شما خاشاک را در چشم برادرش می بیند و تنه درخت خرما _ یا فرمود : تنه درخت _ را در چشم خود نمی بیند!

امام علی علیه السلام :زنهار که از مردم خرده گیری و با نفس خودت نرمش کنی که در این صورت گناهت بزرگ شود و از پاداش محروم گردی.

امام علی علیه السلام :از دیگری به خاطر کاری که خودت نیز آن را انجام می دهی خرده مگیر و دیگری را برای گناهی که ارتکاب آن را به خودت اجازه می دهی، کیفر مده.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که عیبهای مردم را بد می داند، در حالی که خودش از همه پُر عیب تر است و آنها را نمی بیند.

امام علی علیه السلام :هر کس عیبهای مردم را ببیند و آنها را زشت شمارد و همان عیبها را در خودش بپسندد، احمق واقعی است!

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که پی جوی عیبهای مردم باشد و نابینای عیبهای خود.

ص :323


1- کنز العمّال : 44141.
2- غرر الحکم : 2711.
3- غرر الحکم : 10384.
4- غرر الحکم : 6267.
5- نهج البلاغة : الحکمة 349.
6- غرر الحکم : 5739.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ استَصغَرَ زَلَّةَ نَفسِهِ استَعظَمَ زَلَّةَ غَیرِهِ . (1)

عیسی علیه السلام :یا عَبیدَ السّوءِ ، تَلومونَ النّاسَ عَلَی الظَّنِّ ، و لا تَلومونَ أنفُسَکُم عَلَی الیَقینِ ؟ ! (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :کسی که لغزش خود را کوچک شمارد،لغزش دیگران را بزرگ بیند.

عیسی علیه السلام :ای بندگان بد! مردم را بر اساس گمان سرزنش می کنید و با یقینی که به بدیها و عیبهای خود دارید خویشتن را سرزنش نمی کنید؟

2967 - کَفی بِالمَرءِ عَیباً !
2967 - آدمی را همین عیب بس !

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بِالمَرءِ عَیبا أن یَنظُرَ مِنَ النّاسِ إلی ما یَعمی عَنهُ مِن نَفسِهِ ، و یُعَیِّرَ النّاسَ بِما لا یَستَطیعُ تَرکَهُ ، و یُؤذی جَلیسَهُ بِما لا یَعنیهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کَفی بِالمَرءِ عَیبا أن یَکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : یَعرِفُ مِنَ النّاسِ ما یَجهَلُ مِن نَفسِهِ ، و یَستَحیی لَهُم مِمّا هُوَ فیهِ ، و یُؤذی جَلیسَهُ بِما لا یَعنیهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ غَباوَةً أن یَنظُرَ مِن عُیوبِ النّاسِ إلی ما خَفِیَ عَلَیهِ مِن عُیوبِه . (6)

2967

آدمی را همین عیب بس !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی را همین عیب بس که عیبی را در مردم ببیند و در خود نبیند و مردم را به خاطر کاری سرزنش کند که خود نمی تواند آن را ترک کند و همنشین خویش را با چیزهای نا مربوط و بیهوده بیازارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی را همین عیب بس که در او سه خصلت باشد : عیبهای مردم را ببیند و عیبهای خود را نبیند، چیزی را که خودش دچار آن است، برای مردم شرم آور بداند و همنشینش را با گفتار و کردار بیهوده بیازارد.

امام علی علیه السلام :در کودنی آدمی همین بس که عیبهای مردم را ببیند و عیبهای خودش بر او پوشیده باشد.

ص :324


1- کشف الغمّة : 2/370.
2- تحف العقول : 501.
3- (انظر) المداهنة : باب 1281.
4- الخصال : 110/81.
5- الخصال : 526/13.
6- غرر الحکم : 7062.

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یُنکِرَ علَی الناسِ ما یأتِی مِثلَهُ . (1)

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یَجهَلَ عُیوبَ نَفسِهِ ، و یَطعَنَ عَلَی النّاسِ بِما لا یَستَطیعُ التَّحَوُّلَ عَنهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ عَیبا أن یُبصِرَ مِنَ النّاسِ ما یَعمی عَنهُ عن نَفسِهِ ، أو یَنهی النّاسَ عَمّا لا یَستَطیعُ التَّحَوُّلَ عَنهُ ، و أن یُؤذِیَ جَلیسَهُ فیما لا یَعنیهِ . (3)

امام علی علیه السلام :در نادانی آدمی همین بس که از مردم بر کاری خرده گیرد که خودش مانند آن را انجام می دهد.

امام علی علیه السلام :در نادانی آدمی همین بس که عیبهای خود را نداند و از مردم بر کاری خرده گیرد که خود نمی تواند از آن دست بردارد.

امام باقر علیه السلام :آدمی را همین عیب بس که از [ عیب های ]مردم ببیند آنچه را از خود نمی بیند، یا مردم را از چیزی نهی کند که خودش نمی تواند از آن دست بردارد و همنشین خود را با چیزهای بیهوده بیازارد.

2968 - أکبَرُ العَیبِ
2968 - بزرگترین عیب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إن سَمَتْ هِمَّتُکَ لإِصلاحِ النّاسِ فَابدَأْ بِنَفسِکَ ، فإنَّ تَعاطیکَ إصلاحَ غَیرِکَ و أنتَ فاسِدٌ أکبَرُ العَیبِ . (4)

عنه علیه السلام :أکبَرُ (أکثرُ) العَیبِ أن تَعیبَ ما فیکَ مِثلُه . (5)

عنه علیه السلام :مِن أشَدِّ عُیوبِ المَرءِ أن تَخفی عَلَیهِ عُیوبُه . (6)

2968

بزرگترین عیب

امام علی علیه السلام :اگر قصد اصلاح مردم را داری، از خودت آغاز کن؛ زیرا پرداختن تو به کار اصلاح دیگران، در حالی که خودت فاسد هستی، بزرگترین عیب است.

امام علی علیه السلام :بزرگترین (بیشترین) عیب این است که از چیزی خرده گیری، که مانند آن در خودت وجود دارد.

امام علی علیه السلام :یکی از بدترین عیبهای آدمی این است که عیبهایش بر او پوشیده باشد.

ص :325


1- غرر الحکم : 7073.
2- غرر الحکم : 7071.
3- المحاسن : 1/455/1051.
4- غرر الحکم : 3749.
5- نهج البلاغة : الحکمة 353 .
6- غرر الحکم : 9290.

عنه علیه السلام :جَهلُ المَرءِ بِعُیوبِهِ مِن أعظَمِ ذُنوبِه . (1)

عنه علیه السلام :الشَّرُّ جامِعُ مَساوِئِ العُیوبِ . (2)

عنه علیه السلام :البُخلُ جامِعٌ لِمَساوِئِ العُیوبِ ، و هُوَ زِمامٌ یُقادُ بِه إلی کُلِّ سوءٍ . (3)

امام علی علیه السلام :بی خبریِ انسان از عیبهایش، از بزرگترین گناهان است.

امام علی علیه السلام :بدی و شرارت، فراهم آورنده همه عیبهای زشت است.

امام علی علیه السلام :بُخل، گرد آورنده همه عیبهای زشت است و مهاری است که انسان را به سوی همه بدیها می کشاند.

2969 - مَن آخَذَ نَفسَهُ عَلَی العُیوبِ
2969 - کسی که خودش را بر عیبهامؤاخذه کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَقَتَ نَفسَهُ دونَ مَقْتِ النّاسِ آمَنَهُ اللّهُ مِن فَزَعِ یَومِ القِیامَةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن وَبَّخَ نَفسَهُ عَلی العُیوبِ ارْتَعَدَتْ (5) عَن کَثیرِ الذُّنوبِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن حاسَبَ نَفسَهُ وَقَفَ عَلی عُیوبِه و أحاطَ بِذُنوبِه ، وَ اسْتَقالَ الذُّنوبَ ، و أصْلَحَ العُیوبَ . (7)

عنه علیه السلام :اِشْتِغالُکَ بِمَعایِبِ نَفْسِکَ یَکفیکَ العارَ . (8)

2969

کسی که خودش را بر عیبها مؤاخذه کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به جای خشم گرفتن بر مردم بر نفْس خویش خشم گیرد، خداوند او را از وحشت روز قیامت در امان دارد.

امام علی علیه السلام :هر کس نفْس خود را برای عیبهایی که دارد سرزنش کند، نفْسش، از بسیاری از گناهان [ دست برداشته ]به لرزه درآید.

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خود را حسابرسی کند، به عیبها و گناهان خویش آگاه شود و گناهان را جبران و عیبها را برطرف سازد.

امام علی علیه السلام :پرداختنِ تو به عیبهای خودت، ننگ و عار را از تو دور می سازد.

ص :326


1- کنز الفوائد : 1/279.
2- نهج البلاغة : الحکمة 371.
3- نهج البلاغة : الحکمة 378.
4- بحار الأنوار : 75/48/10.
5- کذا فی المصدر، و فی بعض النسخ «ارتَدَعَت» .
6- غرر الحکم : 8926.
7- غرر الحکم : 8927.
8- غرر الحکم : 1483.

2970 - سَترُ العُیوبِ
2970 - عیب پوشی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَتَرَ عَلی مُؤمِنٍ فاحِشَةً فکأنَّما أحیا مَوؤودَةً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أطفَأ عَن مُؤمِنٍ سَیِّئَةً کانَ خَیرا مِمَّن أحیا مَوؤودَةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَلِمَ مِن أخیهِ سَیِّئَةً فسَتَرَها ، سَتَرَ اللّهُ عَلَیهِ یَومَ القِیامَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَتَرَ أخاهُ المُسلِمَ فِی الدّنیا سَتَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَتَرَ أخاهُ فی فاحِشَةٍ رَآها عَلَیهِ سَتَرَهُ اللّهُ فِی الدّنیا و الآخِرَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :و قَد قالَ لَهُ رَجُلٌ : اُحِبُّ أن یَستُرَ اللّهُ عَلَیَّ عُیوبی _ : اُستُرْ عُیوبَ إخوانِکَ یَستُرِ اللّهُ عَلَیکَ عُیوبَکَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ بِالمَدینَةِ أقوامٌ لَهُم عُیوبٌ فسَکَتوا عَن عُیوبِ النّاسِ ، فأسکَتَ اللّهُ عَن عُیوبِهِمُ النّاسَ ، فماتُوا و لا عُیوبَ لَهُم عِندَ النّاسِ ، و کانَ بِالمَدینَةِ أقوامٌ لا عُیوبَ لَهُم فتَکَلَّموا فی عُیوبِ النّاسِ ، فأظهَرَ اللّهُ لَهُم عُیوبا لَم یَزالوا یُعرَفونَ بِها إلی أن ماتوا . (7)

2970

عیب پوشی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس زشت کاریِ مؤمنی را بپوشاند، چنان است که دختر زنده به گور شده ای را نجات داده باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس گناه و کردارِ بدِ مؤمنی را بپوشاند، این کار بهتر (ارزشمندتر) از آن است که دختر زنده به گور شده ای را نجات دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از برادر خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را بپوشاند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در دنیا عیب برادر مسلمان خود را بپوشاند، خداوند در روز قیامت بر او عیب پوشی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از برادر خود کار زشتی مشاهده کند و آن را پوشیده نگه دارد، خداوند در دنیا و آخرت عیب پوش او باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی که به ایشان عرض کرد : دوست دارم خداوند عیبهایم را بپوشاند _فرمود : عیبهای برادرانت را بپوشان، تا خداوند عیبهای تو را بپوشاند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در مدینه مردمانی بودند که عیبهایی داشتند، اما زبان از عیب جویی مردم فرو بستند. پس خداوند زبان مردم را از عیبجویی آنان فرو بست. در نتیجه، آن عدّه مُردند و مردم از عیبهای آنان آگاه نشدند. در همین شهر مردمانی هم بودند که عیبی نداشتند، امّا درباره عیبهای مردم سخن می گفتند. پس خداوند در آنان عیبهایی آشکار ساخت که تا وقتی مُردند به آن عیبها معروف بودند.

ص :327


1- کنز العمّال : 6388.
2- کنز العمّال : 6380.
3- الترغیب و الترهیب : 3/239/7.
4- کنز العمّال : 6382.
5- کنز العمّال : 6392.
6- کنز العمّال : 44154.
7- بحار الأنوار : 75/213/4.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُستُرْ عَورَةَ أخیکَ لِما تَعلَمُهُ فیکَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یَجِبُ لِلمُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ أن یَستُرَ عَلَیهِ سَبعینَ کَبیرَةً ! (2)

(3)

امام علی علیه السلام :به خاطر عیب هایی که در خود می دانی، عیب برادرت را بپوشان .

امام باقر علیه السلام :مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد که هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند.

2971 - إهداءُ العُیوبِ
2971 - هدیه کردن عیبها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِیَکُن آثَرَ النّاسِ عِندَکَ مَن أهدی إلَیکَ عَیبَکَ ، و أعانَکَ عَلی نَفسِکَ . (4)

عنه علیه السلام :لِیَکُن أحَبُّ النّاسِ إلَیکَ مَن هَداکَ إلی مَراشِدِکَ ، و کَشَفَ لَکَ عَن مَعایِبِکَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن بَصَّرَکَ عَیبَکَ فَقَد نَصَحَکَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أبانَ لَکَ عَیبَکَ فهُوَ وَدودُکَ ، مَن ساتَرَکَ عَیبَکَ فهُوَ عَدُوُّکَ . (7)

عنه علیه السلام :مَن ساتَرَکَ عَیبَکَ ، و عابَکَ فی غَیبِکَ ، فهُوَ العَدُوُّ فَاحذَرْهُ . (8)

2971

هدیه کردن عیبها

امام علی علیه السلام :باید برگزیده ترینِ مردم نزد تو آن کسی باشد که عیبت را به تو هدیه می کند و در پیکار با نفْست تو را یاری می رساند.

امام علی علیه السلام :باید محبوبترینِ مردم نزد تو آن کسی باشد، که تو را به آنچه مایه اصلاح و سازندگی توست، راهنمایی کند و عیبها و کاستیهایت را به تو نشان دهد.

امام علی علیه السلام :آن که عیبت را بر تو بنماید، تو را نصیحت و خیرخواهی کرده است.

امام علی علیه السلام :هر که عیبت را به تو نشان دهد، او دوست صمیمی توست. هر که عیبت را از تو مخفی نگه دارد، او دشمن توست.

امام علی علیه السلام :هر که عیب تو را از تو مخفی سازد و پشت سرت عیب گویی کند، او دشمن توست؛ از او بر حذر باش.

ص :328


1- غرر الحکم : 2290.
2- الکافی : 2/207/8.
3- (انظر) الغیبة : باب 3084.
4- غرر الحکم : 7373.
5- غرر الحکم : 7374.
6- غرر الحکم : 7765.
7- غرر الحکم : 8210 و 8211.
8- غرر الحکم : 8745.

عنه علیه السلام :مَن کاشَفَکَ فی عَیبِکَ حَفِظَکَ فی غَیبِکَ ، مَن داهَنَکَ فی عَیبِکَ عابَکَ فی غَیبِکَ . (1)

عنه علیه السلام :ما ألاکَ جُهدا فِی النَّصیحَةِ مَن دَلَّکَ عَلی عَیبِکَ و حَفِظَ غَیبَکَ . (2)

عنه علیه السلام :ما یَمنَعُ أحَدَکُم أن یَستَقبِلَ أخاهُ بِما یَخافُ مِن عَیبِهِ إلاّ مَخافَة أن یَستَقبِلَهُ بِمِثلِهِ ، قَد تَصافَیتُم عَلی رَفضِ الآجِلِ و حُبِّ العاجِلِ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أحَبُّ إخوانی إلَیَّ مَن أهدی إلَیَّ عُیوبی . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :هر که عیبت را به تو اظهار کند، پشت سرت آبروی تو را حفظ نماید. هر که در گفتن عیبت به تو ملاحظه کاری کند، پشت سرت عیب تو را بگوید.

امام علی علیه السلام :کسی که عیبت را به تو نشان دهد و پشت سر آبرویت را حفظ کند، در خیر خواهی و یکرنگی از هیچ کوششی فرو گذار نکرده است.

امام علی علیه السلام :آنچه مانع هر یک از شما می شود که عیب برادرش را پیش روی او بگوید، این است که می ترسد او نیز عیبش را رو به رویش بگوید. شما در راه دور افکندن آخرت و دوستی دنیا با هم رفیق شده اید.

امام صادق علیه السلام :محبوبترین برادرانم نزد من، کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند.

2972 - تَتَبُّعُ العُیوبِ
2972 - عیبجویی

الکتاب :

وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ (6) لُمَزَةٍ » . (7)

2972

عیبجویی

قرآن :

«وای بر هر غیبت کننده (8) عیب جویی».

ص :329


1- غرر الحکم : 8260 و 8261.
2- غرر الحکم : 9704.
3- نهج البلاغة : الخطبة 113.
4- تحف العقول : 366.
5- (انظر) الهدیّة : باب 3952. المُداهنة : باب 1280.
6- الهُمَزة : الکثی_ر الطعن علی غی_ره بغیر حقّ ، العائب له بما لیس بعیب ، و أصل الهَمز الکسر فکأنّ العائب بعیبه إیّاه و طعنه فیه یکسره و یهمزه ......... و اللمز العیب أیضا ، و الهمزة و اللمزة بمعنی ، و قد قیل : بینهما فرق ؛ فإنّ الهُمزة الذی یَعیبک بظهر الغیب ، و اللُّمزة الذی یَعیبک فی وجهک. (مجمع البیان : 10/817 ).
7- الهُمَزة : 1.
8- در آیه شریفه واژه هُمَزَه آمده است و در لغت به معنای کسی است که به ناحق بر دیگران بسیار خرده می گیرد و آنچه را که عیب نیست از آنان عیب می گیرد. «هَمْز» در اصل به معنای شکستن است؛ بنا بر این، کسی که از دیگری عیبجویی و خرده گیری می کند، با این کار خود گویی او را می شکند (شخصیت او را خُرد می کند) ......... « لَمْز» نیز به معنای عیب است. هُمَزَه و لُمَزَه به یک معنا هستند. بعضی میان این دو فرق گذاشته و گفته اند «هُمَزَه» کسی است که پشت سر عیب گویی می کند و «لُمَزَه» کسی است که پیش رو عیب و ایراد می گیرد (مجمع البیان: ج 10 ص 817) .

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُواْ وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کَشَفَ عَورَةَ أخیهِ المُسلِمِ کَشَفَ اللّهُ عَورَتَهُ حَتّی یَفضَحَهُ بِها فی بَیتِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَتَّبِعوا عَوراتِ المُؤمِنینَ ؛ فإنَّهُ مَن تَتَبَّعَ عَوراتِ المُؤمِنینَ تَتَبَّعَ اللّهُ عَورَتَهُ ، و مَن تَتَبَّعَ اللّهُ عَورَتَهُ فَضَحَهُ و لَو فی جَوفِ بَیتِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الأمیرَ إذا ابتَغی الرِّیبَةَ (4) فی النّاسِ أفسَدَهُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :فی صِفَةِ شِرارِ النّاسِ _ : المَشّاؤونَ بِالنَّمیمَةِ، المُفَرِّقونَ بَینَ الأحِبَّةِ، الباغونَ لِلبُرآءِ العَیبَ . (6)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری گمانها بپرهیزید؛ زیرا پاره ای از گمانها گناه است و در کارهای پنهانی یکدیگر جستجو مکنید و از همدیگر غیبت ننمایید. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ این کار را خوش ندارید. از خدا بترسید؛ همانا خداوند توبه پذیر و مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از عیب و زشتی برادر مسلمان خود پرده بردارد، خداوند از زشتی او پرده بردارد تا جایی که او را در درون خانه اش هم رسوا سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیبهای مؤمنان را جستجو نکنید؛ زیرا هر که دنبال عیبهای مؤمنان بگردد خداوند عیبهای او را دنبال کند و هر که خداوند متعال عیوبش را جستجو کند، او را رسوا سازد گر چه درون خانه اش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمامدار هر گاه به دنبال تهمت و بد گمانی در میان مردم باشد، آنها را به تباهی کشاند. (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در وصف بدترین مردمان _فرمود : کسانی که سخن چینی می کنند و آنان که میان دوستان جدایی می افکنند و کسانی که برای بی گناهان عیب و گناه می تراشند.

ص :330


1- الحجرات : 12.
2- الترغیب و الترهیب : 3/239/9.
3- ثواب الأعمال : 288/1.
4- الرَّیْبُ : الظنُّ و الشَکُّ (المصباح المنیر : 247) . معناه : الحاکم إن أدخل الأوهام و الظنون السیّئة علی قومه جرّأهم علی الفسوق ، و فتح لهم باب الإضرار و الإجرام . (کما فی هامش المصدر) .
5- الترغیب و الترهیب : 3/240/13.
6- الخصال : 183/249.
7- یعنی هر گاه حاکم در میان مردم خودْ ایجاد بد گمانی و سوء ظن کند، آنان را بر گناه گستاخ نماید و باب جرم و جنایت را به رویشان بگشاید (به نقل پا نوشت الترغیب و الترهیب).

تحف العقول :قال عیسی علیه السلام لأصحابه: أ رَأیتُم لَو أنَّ أحَدا مَرَّ بِأخیهِ فرَأی ثَوبَهُ قَدِ انکَشَفَ عَن عَورَتِهِ ، أ کانَ کاشِفا عَنها ، أم یَرُدُّ عَلی ما انکَشَفَ مِنها ؟ قالوا : بَل یَرُدُّ عَلی ما انکَشَفَ مِنها . قالَ : کَلاّ ، بَل تَکشِفونَ عَنها ! (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهَمّازُ مَذمومٌ مَجروحٌ . (2)

عنه علیه السلام :تَتَبُّعُ العُیوبِ مِن أقبَحِ العُیوبِ و شَرِّ السَّیِّئاتِ . (3)

عنه علیه السلام :تَأمُّلُ العَیبِ عَیبٌ . (4)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ عَیبا وَجَدَهُ . (5)

عنه علیه السلام :لِیَکُنْ أبغَضَ النّاسِ إلَیکَ ، و أبعَدَهُم مِنکَ ، أطلَبُهُم لِمَعایِبِ النّاسِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَتَبَّعَ خَفِیّاتِ العُیوبِ حَرَمَهُ اللّهُ مَوَدّاتِ القُلوبِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن بَحَثَ عَن عُیوبِ النّاسِ فَلْیَبدَأْ بِنَفسِهِ . (8)

تحف العقول :عیسی علیه السلام به اصحاب خود فرمود : آیا به نظر شما اگر کسی بر برادر خویش بگذرد و ببیند که جامه اش از روی شرمگاهش کنار رفته آن را بیشتر کنار می زند یا به حالت اوّل بر می گرداند و عورتش را می پوشاند؟ عرض کردند : به حالت اول بر می گرداند و می پوشاند. فرمود: چنین نیست، بلکه او را عریانتر می کنید!

امام علی علیه السلام :آدم عیب گو و غیبت کننده، نکوهیده و بی اعتبار است.

امام علی علیه السلام :عیب جویی، از زشت ترین عیبها و بدترین گناهان است.

امام علی علیه السلام :کاوش کردن در عیب [دیگران]، خود عیبی است.

امام علی علیه السلام :هر که عیبی را بجوید، آن را می یابد.

امام علی علیه السلام :باید منفورترین مردم نزد تو و دورترین آنها از تو کسی باشد، که بیش از همه عیب جوی مردم است.

امام علی علیه السلام :هر که از عیبهای پنهانی [مردم ]جستجو کند، خداوند او را از دوستی دلها محروم گرداند.

امام علی علیه السلام :کسی که در جستجوی عیبهای مردم است، باید از خودش شروع کند.

ص :331


1- تحف العقول : 502.
2- غرر الحکم : 373 .
3- غرر الحکم : 4581.
4- غرر الحکم : 4489.
5- غرر الحکم : 7753.
6- غرر الحکم : 7378.
7- غرر الحکم : 8800.
8- غرر الحکم : 8489.

عنه علیه السلام :مَن بَحَثَ عَن أسرارِ غَیرِهِ ، أظهَرَ اللّهُ أسرارَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن تَتَبَّعَ عَوراتِ النّاسِ کَشَفَ اللّهُ عَورَتَهُ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مُعاشَرَةَ مُتَتَبِّعی عُیوبِ النّاسِ ؛ فإنَّهُ لَم یَسلَمْ مُصاحِبُهُم مِنهُم . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ لِلأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: وَ لْیَکُنْ أبعَدَ رَعِیَّتِکَ مِنکَ ، و أشنَأهُم عِندَکَ ، أطلَبُهُم لِمَعایِبِ النّاسِ ؛ فإنَّ فِی النّاسِ عُیوبا ، الوالی أحَقُّ مَن سَتَرَها، فلا تَکشِفَنَّ عَمّا غابَ عَنکَ مِنها ، فإنَّما عَلَیکَ تَطهیرُ ما ظَهَرَ لَکَ، وَ اللّهُ یَحکُمُ عَلی ما غابَ عَنکَ، فَاستُرِ العَورَةَ ما استَطَعتَ یَستُرِ اللّهُ مِنکَ ما تُحِبُّ سَترَهُ مِن رَعِیَّتِکَ . (4)

امام علی علیه السلام :هر که رازهای دیگران را جستجو کند، خداوند رازهای او را فاش سازد.

امام علی علیه السلام :هر که دنبال عیب های مردم بگردد، خداوند از عیب و زشتیهای او پرده بردارد.

امام علی علیه السلام :از معاشرت با کسانی که دنبال عیبهای مردم می گردند، دوری کن؛ زیرا همنشین آنها نیز از آنها در امان نیست.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : باید دورترین افراد ملّت از تو و دشمن ترین آنها نزد تو، عیب جوترین آنها از مردم باشد؛ زیرا مردم [خواه ناخواه] عیبهایی دارند و زمامدار سزاوارترین کس به پوشاندن آنهاست. بنا بر این، درباره آن دسته از عیبهای مردم که بر تو پوشیده است، پی جویی و کنجکاوی مکن؛ زیرا آنچه بر عهده توست پاک کردن عیبها و زشتیهایی است که بر تو آشکار می باشد و قضاوت درباره عیبها و گناهانی که بر تو پوشیده می باشد، به عهده خداست. پس، تا می توانی جرم پوش باش، تا خداوند نیز عیب و جُرمهای تو را که دوست داری از ملّتت پوشیده بماند، بپوشاند.

2973 - النَّهیُ عَن حِفظِ عُیوبِ الآخَرینَ
2973 - نهی از نگه داشتن عیبهای دیگران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَسبُ المَرءِ ......... مِن سَلامَتِهِ قِلَّةُ حِفظِه لِعُیوبِ غَیرِهِ . (5)

2973

نهی از نگه داشتن عیبهای دیگران

امام علی علیه السلام :در سالم بودن آدمی، همین بس که عیوب دیگران را کمتر در ذهن خود نگه دارد.

ص :332


1- غرر الحکم : 8799.
2- غرر الحکم : 8796.
3- غرر الحکم : 2649.
4- نهج البلاغة : الکتاب 53.
5- کشف الغمّة : 3/137 ، 138.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبعَدُ ما یَکونُ العَبدُ مِنَ اللّهِ أن یَکونَ الرَّجُلُ یُواخی الرَّجُلَ و هُوَ یَحفَظُ (عَلَیهِ) زَلاّتِهِ لِیُعَیِّرَهُ بِها یَوما ما . (1)

عنه علیه السلام_ و قَد سُئلَ عَمّا یَقولُهُ النّاسُ : عَورَةُ المُؤمِنَ عَلَی المُؤمِنِ حَرامٌ _: لَیسَ حَیثُ تَذهَبُ ، إنَّما عَورَةُ المُؤمِنِ أن یَراهُ یَتَکَلَّمُ بِکَلامٍ یُعابُ عَلَیهِ ، فیَحفَظَهُ عَلَیهِ لِیُعَیِّرَهُ بِهِ یَوما إذا غَضِبَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :دورترین بنده از خدا،آن مردی است که با مردی طرح دوستی افکند و [حساب ]لغزشهای او را نگه دارد تا روزی به واسطه آنها او را سرزنش کند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سخن مردم که می گویند: عورت مؤمن بر مؤمن حرام است _فرمود : معنایش آن نیست که تو فکر می کنی، بلکه مراد از عورتِ مؤمن این است که ببیند برادر مؤمنش جمله ای می گوید که جای سرزنش و نکوهش دارد و او جمله را در خاطر سپارد، تا روزی که از دست او عصبانی شد، به واسطه آن جمله او را سرزنش کند.

2974 - التَّحذیرُ مِنَ الفَرَحِ بِسَقَطاتِ الآخَرینَ
2974 - از زمین خوردن دیگران خوشحال نشوید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَفرَحَنَّ بِسَقْطَةِ غَیرِکَ ؛ فإنَّکَ لا تَدری ما یُحدِثُ بِکَ الزَّمانُ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَبتَهِجَنَّ بِخَطاءِ غَیرِکَ ؛ فإنَّکَ لَن تَملِکَ الإصابَةَ أبَدا . (5)

2974

از زمین خوردن دیگران خوشحال نشوید

امام علی علیه السلام :از به زمین خوردن دیگران شاد مشو؛ زیرا تو نمی دانی که زمانه با تو نیز چه خواهد کرد.

امام علی علیه السلام :از خطای دیگران هرگز شادمان مشو؛ زیرا تو نیز برای همیشه از خطا کردن مصون نیستی.

2975 - غِطاءُ العُیوبِ
2975 - عیب پوشی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ و المالُ یَستُرانِ کُلَّ عَیبٍ ، و الجَهلُ و الفَقرُ یَکشِفانِ کُلَّ عَیبٍ . (6)

2975

عیب پوشی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش و دارایی، هر عیبی را می پوشانند و نادانی و ناداری، هر عیبی را آشکار می کنند.

ص :333


1- الکافی : 2/355/7.
2- بحار الأنوار : 75/214/8.
3- (انظر) الإیمان : باب 290. التعییر: باب 2978.
4- غرر الحکم : 10290.
5- غرر الحکم : 10294.
6- کنز العمّال : 28669.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاحتِمالُ قَبرُ العُیوبِ . (1)

عنه علیه السلام :المُسالَمَةُ خَب ءُ العُیوبِ . (2)

عنه علیه السلام :غِطاءُ العُیوبِ العَقلُ . (3)

عنه علیه السلام :غِطاءُ المَساوِیَء الصَّمتُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کَساهُ الحَیاءُ ثَوبَهُ ، لَم یَرَ النّاسُ عَیبَهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کساهُ العِلمُ ثَوبَهُ ، اختَفی عَنِ النّاسِ عَیبُهُ . (6)

عنه علیه السلام :عَیبُکَ مَستورٌ ما أسعَدَکَ جَدُّکَ . (7)

امام علی علیه السلام :تحمل، گور عیبهاست.

امام علی علیه السلام :سازگاری، پوشاننده عیبهاست.

امام علی علیه السلام :پرده عیبها، خرد است.

امام علی علیه السلام :پرده بدیها، خاموشی است.

امام علی علیه السلام :هر کس که شرم و حیا جامه خود را بر قامت او بپوشاند، مردم عیبش را نبینند.

امام علی علیه السلام :هر کس که دانش جامه خود را بر قامت او بپوشاند،عیبش از مردم پوشیده ماند.

امام علی علیه السلام :تا بخت یار توست، عیبت پوشیده است.

2976 - مَن جَهِلَ شَیئاً عابَهُ
2976 - هر که چیزی را نداند ، بر آن خرده گیرد

الکتاب :

«بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ» . (8)

2976

هر که چیزی را نداند ، بر آن خرده گیرد

قرآن :

«چیزی را دروغ شمردند که به آن علم نداشتند و هنوز از تأویل آن بی خبر بودند. کسانی که پیش از آنان بودند نیز اینچنین تکذیب می کردند، پس بنگر که عاقبت ستمگران چه شد».

ص :334


1- نهج البلاغة : الحکمة 6.
2- بحار الأنوار : 74/167/35.
3- غرر الحکم : 6434.
4- غرر الحکم : 6437.
5- نهج البلاغة : الحکمة 223.
6- تحف العقول : 215.
7- نهج البلاغة : الحکمة 51.
8- یونس : 39.

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَصُرَ عَن مَعرِفَةِ شَیءٍ عابَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن جَهِلَ شَیئا عابَهُ . (2)

(3)

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که از شناخت چیزی درماند، بر آن خرده گیرد.

امام علی علیه السلام :هر که چیزی را نداند، آن را عیب شمارد.

2977 - النَّوادِرُ
2977 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُحسِنُ المَذمومُ مَرحومٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَضَ النّاسَ قَرَضوهُ ، و مَن تَرَکَهُم لَم یَترُکوهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :حَسبُ ابنِ آدَمَ مِنَ الإثمِ أن یَرتَعَ فی عِرضِ أخیهِ المُسلِمِ . (6)

تنبیه الخواطر :رُوِیَ أنّ عیسی علیه السلام مَرَّ و الحَوارِیّونَ عَلی جیفَةِ کَلبٍ ، فقالَ الحَوارِیّونَ : ما أنتَنَ ریحَ هذا الکَلبَ ! فقالَ عیسی علیه السلام : ما أشَدَّ بَیاضَ أسنانِهِ! (7)

2977

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکوکارِ نکوهش شده، مشمول رحمت [خدا ]است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به مردم بد کند و بد گوید، مردم نیز به او بد کنند و بد گویند و هر که از مردم دست بر دارد، مردم از او دست بر ندارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی زاده را همین گناه بس که با آبروی برادر مسلمانش بازی کند.

تنبیه الخواطر :روایت شده است که عیسی علیه السلام با حواریان بر لاشه سگی گذشتند؛ حواریان گفتند : این سگ چه بوی گندی می دهد! عیسی علیه السلام فرمود : عجب دندانهای سفیدی دارد !

ص :335


1- الإرشاد : 1/301.
2- کشف الغمّة : 3/137.
3- (انظر) العداوة : باب 2526. الجهل : باب 614.
4- بحار الأنوار : 77/164/189.
5- الکافی : 8/86/47.
6- تنبیه الخواطر : 2/122.
7- تنبیه الخواطر : 1/117.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو تَکاشَفتُم ما تَدافَنتُم . (1)

عنه علیه السلام :مَن عابَ عِیبَ ، و مَن شَتَمَ اُجیبَ . (2)

عنه علیه السلام :مَعرِفَةُ المَرءِ بِعُیوبِهِ أنفَعُ المَعارِفِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ البَغیَ و الزُّورَ یُوتِغانِ (یذیعانِ) المَرءَ فی دینِه و دُنیاهُ ، و یُبدِیانِ خَلَلَهُ عِندَ مَن یَعیبُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أحَقَّ النّاسِ بِأن یَتَمَنّی لِلنّاسِ الصَّلاحَ أهلُ العُیوبِ ؛ لِأنَّ النّاسَ إذا صَلَحوا کَفّوا عَن تَتَبُّعِ عُیوبِهِم . (5)

امام علی علیه السلام :اگر از درونِ همدیگر آگاه می شدید، یکدیگر را دفن نمی کردید.

امام علی علیه السلام :هر که عیب جویی کند، عیب جویی شود و هر که دشنام دهد، پاسخ شنود.

امام علی علیه السلام :شناخت آدمی از عیبهایش، سودمندترین شناختهاست.

امام علی علیه السلام :همانا ستمگری و دروغگویی، دین و دنیای آدمی را تباه می کنند و معایب او را در نظر عیب جویانش آشکار می سازند.

امام صادق علیه السلام :عیب داران، بیش از هر کس دیگری باید آرزو داشته باشند که مردم اصلاح شوند؛ زیرا مردم وقتی اصلاح شدند، از دنبال کردن عیبهای آنان خودداری می ورزند.

ص :336


1- عیون أخبار الرضا : 2/53/204.
2- کنز الفوائد : 1/279.
3- غرر الحکم : 9848.
4- نهج البلاغة : الکتاب 48.
5- الأمالی للصدوق : 471/629 .

381 - التَّعییر

381 - سرزنش کردن
اشاره

(1)

(2)

ص :337


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 384 باب 140 «النهی عن التعییر». وسائل الشیعة : 8 / 596 باب 151 «تحریم تعییر المؤمن و تأنیبه».
2- انظر: عنوان 380 «العیب» ، المصیبة : باب 2314.

2978 - ذَمُّ التَّعییرِ
2978 - نکوهش سرزنش کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَیَّرَ أخاهُ بِذَنبٍ قَد تابَ مِنهُ لَم یَمُتْ حَتّی یَعمَلَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أذاعَ فاحِشَةً کانَ کمُبتَدِئها ، و مَن عَیَّرَ مُؤمِنا بِشَیءٍ لَم یَمُتْ حَتّی یَرکَبَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُظهِرِ الشَّماتَةَ لِأخیکَ ؛ فیَرحَمَهُ اللّهُ و یَبتَلِیَکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِأعرابِیٍّ سَألَهُ أن یُوصِیَهُ _: عَلَیکَ بِتَقوَی اللّهِ فإنِ امرُؤٌ عَیَّرَکَ بِشَیءٍ یَعلَمُهُ فیکَ فَلا تُعَیِّرْهُ بِشَیءٍ تَعلَمُهُ فیهِ ؛ یَکُنْ وَبالُهُ عَلَیهِ و أجرُهُ لَکَ . (4)

الخضرُ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لِموسی علیه السلام _: یَا بنَ عِمرانَ ، لا تُعَیِّرَنَّ أحَدا بِخَطیئَةٍ ، وَ ابکِ عَلی خَطیئَتِکَ . (5)

سنن أبی داوود عن أبی جری جابِر بن سلیم :رَأیتُ رَجُلاً یَصدُرُ النّاسُ عَن رَأیِهِ ، لا یَقولُ شَیئا إلاّ صَدَروا عَنهُ ، قُلتُ : مَن هذا ؟ قالوا : (هذا) رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . . . قُلتُ : اِعهَدْ إلَیَّ ، قالَ : لا تَسُبَّنَّ أحَدا ، قالَ : فَما سَبَبتُ بَعدَهُ حُرّا و لا عَبدا و لا بَعیرا و لا شاةً . قالَ : و لا تَحقِرَنَّ شَیئا مِنَ المَعروفِ ......... و إنِ امرُؤٌ شَتَمَکَ و عَیَّرَکَ بِما یَعلَمُ فیکَ فَلا تُعَیِّرْهُ بِما تَعلَمُ فیهِ ؛ فإنَّما وَبالُ ذلکَ عَلَیهِ . (6)

2978

نکوهش سرزنش کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادر خود را برای گناهی که از آن توبه کرده است سرزنش کند، نمیرد تا خود آن گناه را مرتکب شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس زشت کاری و گناهی را فاش کند، مانند کسی است که آن را انجام داده است و هر که مؤمنی را به چیزی سرزنش کند، نمیرد تا خود مرتکب آن شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گرفتاری برادرت اظهار شادی مکن، که خداوند به او رحم می کند و تو را گرفتار می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به درخواست عربی بیابان گرد که از آن حضرت خواهش کرد او را اندرزی دهد _فرمود : از خدا بترس و اگر کسی عیبی در تو دانست و به واسطه آن سرزنشت کرد، تو به واسطه عیبی که از او می دانی سرزنشش مکن تا در نتیجه، گناه این کار به گردن او باشد و پاداشش از آنِ تو.

خضر علیه السلام_ در سفارش خود به موسی علیه السلام _فرمود : ای پسر عمران! هیچ کس را به واسطه گناهیْ سرزنش مکن و بر گناه خویش گریه کن.

سنن أبی داوود_ به نقل از ابو جری جابر بن سلیم _: مردی را دیدم که مردم از سرچشمه اندیشه اش سیراب می شوند و هر سخنی که از دهانش خارج می شود، مردم آن را می قاپند. پرسیدم : این مرد کیست؟ گفتند : او پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است . . . گفتم : مرا سفارشی می فرمایید. فرمود : به هیچ کس ناسزا مگو. از آن پس، نه آزاده ای را دشنام دادم نه برده ای را، نه شتری را و نه گوسفندی را. فرمود : هیچ کار خوبی را کوچک مشمار و دست کم مگیر ......... اگر کسی به تو ناسزا گفت و به عیبی که از تو می داند سرزنشت کرد، تو به واسطه عیبی که از او سراغ داری سرزنشش مکن. در این صورت گناهش به گردن او خواهد بود.

ص :338


1- تنبیه الخواطر : 1/113.
2- الکافی : 2/356/2 .
3- الترغیب و الترهیب : 3/310/19.
4- تنبیه الخواطر : 1/110 .
5- قصص الأنبیاء : 157/171.
6- سنن أبی داوود : 4/56/4084.

صحیح مسلم عن المعرور بن سُوَیدٍ :مَرَرنا بِأبی ذَرٍّ بِالرَّبَذَةِ و عَلَیهِ بُردٌ و عَلی غُلامِهِ مِثلُهُ ، فقُلنا : یا أبا ذَرٍّ ، لَو جَمَعتَ بَینَهُما کانَت حُلّةً ! (1)

فقالَ : إنَّهُ کانَ بَینی و بَینَ رَجُلٍ مِن إخوانی کَلامٌ ، و کانَت اُمُّه أعجَمِیَّةً ، فعَیَّرتُهُ بِاُمِّهِ ، فشَکانی إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فلَقِیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا أبا ذَرٍّ ، إنَّکَ امرُؤٌ فیکَ جاهِلِیَّةٌ ! قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، مَن سَبَّ الرِّجالَ سَبُّوا أباهُ و اُمَّهُ ! قالَ : یا أبا ذَرٍّ ، إنَّکَ امرُؤٌ فیکَ جاهِلِیَّةٌ ، هُم إخوانُکُم ، جَعَلَهُمُ اللّهُ تَحتَ أیدیکُم ، فَأطعِموهُم مِمّا تَأکُلونَ ، و ألبِسوهُم مِمّا تَلبَسون ، و لا تُکَلِّفوهُم ما یَغلِبُهُم ، فإن کَلَّفتُموهُم فَأعینُوهُم . (2)

صحیح مسلم_ به نقل از معرور بن سُوَید _: در ربذه بر ابوذر گذشتیم، دیدیم یک بُرد خودش پوشیده و بُرد دیگری، مانند آن، به تن غلام اوست. گفتیم : ای ابوذر! اگر هر دو بُرد را خودت پوشیده بودی حُلّه (3) بود؟

ابوذر گفت : میان من و مردی از برادرانم حرفی شد. مادر او غیر عرب بود و من [عجمی بودنِ] مادرش را به رخ او کشیدم. آن مرد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله از من شکایت کرد. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کردم به من فرمود : ای ابوذر! در تو خصلتی جاهلی وجود دارد! عرض کردم : ای پیامبر خدا! هر که به مردم ناسزا گوید مردم به پدر و مادر او ناسزا گویند! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : ای ابوذر! در تو خصلتی جاهلی وجود دارد؛ آنها برادران تو هستند و خداوند ایشان را زیر دست شما قرار داده است. بنا بر این، آنچه خود می خورید به آنها نیز بخورانید و آنچه خود می پوشید به آنها هم بپوشانید و بیش از توانشان آنها را تکلیف مکنید و اگر تکلیف کردید، کمکشان کنید.

ص :339


1- إنّما قال ذلک لأنّ الحلّة عند العرب ثوبان و لا تطلق علی ثوب واحد . (کما فی هامش المصدر).
2- صحیح مسلم : 3/1282/38 .
3- بیان چنین جمله ای از آن روست که عربها به دو جامه حلّه می گویند و به یک جامه حُلّه اطلاق نمی کنند (پاورقی صحیح مسلم).

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَیَّرَ بِشَیءٍ بُلِیَ بِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَیَّرَ مُؤمِنا بِذَنبٍ لَم یَمُت حَتّی یَرکَبَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أنَّبَ مُؤمِنا أنَّبَهُ اللّهُ فِی الدّنیا و الآخِرَةِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تُبدی الشَّماتَةَ لِأخیکَ فیَرحَمَهُ اللّهُ و یُصَیِّرَها بِکَ . مَن شَمَتَ بِمُصیبَةٍ نَزَلَت بِأخیهِ لَم یَخرُجْ مِنَ الدّنیا حَتّی یُفتَتَنَ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالی ابتَلی أیّوبَ علیه السلام بِلا ذَنبٍ ، فصَبَرَ حَتّی عُیِّرَ ، و إنَّ الأنبیاء لا یَصبِرونَ عَلَی التَّعییرِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :هر کس به چیزی سرزنش کند، خودش به آن گرفتار شود.

امام صادق علیه السلام :هر کس مؤمنی را به گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خودش آن گناه را مرتکب شود.

امام صادق علیه السلام :هر کس مؤمنی را سرزنش کند، خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش کند.

امام صادق علیه السلام :از گرفتاری برادرت اظهار شادی مکن که خداوند به او رحم می کند و آن گرفتاری را به تو می رساند. هر کس از گرفتاری و مصیبتی که به برادرش رسیده است شاد شود، از دنیا نرود تا خود گرفتار آن شود.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی، ایّوب علیه السلام را بی هیچ گناهی مبتلا ساخت و او صبر کرد، تا زمانی که سرزنش شد؛ و البته پیامبران سرزنش را تحمّل نمی کنند.

ص :340


1- غرر الحکم : 7859.
2- الکافی : 2/356/3.
3- الکافی : 2/356/1.
4- الکافی : 2/359/1.
5- علل الشرائع : 75/4.
6- (انظر) الحدود : باب 751. العیب : باب 2973.

2979 - التَّحذیرُ مِنَ الطَّعنِ
2979 - پرهیز از طعن و بد گویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ خَلَقَ المُؤمِنَ مِن عَظَمَةِ جَلالِهِ و قُدرَتِهِ ، فمَن طَعَنَ عَلَیهِ أو رَدَّ عَلَیهِ قَولَهُ فقَد رَدَّ عَلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن إنسانٍ یَطعَنُ فی عَینِ مُؤمِنٍ إلاّ ماتَ بِشَرِّ میتَةٍ ، و کانَ قَمِنا أن لا یَرجِعَ إلی خَیرٍ (2) . (3)

(4)

2979

پرهیز از طعن و بد گویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ، مؤمن را از عظمت جلال و قدرت خویش بیافرید. پس، هر که بر او طعنه زند، یا سخنش را ردّ کند و نپذیرد، سخن خداوند عزّ و جلّ را ردّ کرده است.

امام باقر علیه السلام :هیچ انسانی نیست که پیش روی مؤمنی از او بد گوید و طعنه زند، مگر این که به بدترین شکل بمیرد و سزاوار است که روی خیر و سعادت را نبیند. (5)

ص :341


1- الأمالی للطوسی : 306/614.
2- الکافی : 2/361/9.
3- و فی نقل : ......... و کانَ یَتَمَنّی أن یَرجِعَ إلی خَیرَ .ثواب الأعمال : 284/1.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 611 باب 159.
5- در نقلی دیگر از همین حدیث آمده است : ......... و آرزو کند که به خیر و خوبی باز گردد.

ص :342

382 - العَیش

382 - زندگی
اشاره

(1)

(2)

ص :343


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 15 / 232 «کتاب المعیشة و العادات». کنز العمّال : 3 / 49 «الاقتصاد و الرِّفق فی المعیشة».
2- انظر: عنوان 6 «الأخ»، 9 «الإیذاء» ، 18 «الاُلفة» ، 28 «الاُنس» ، 40 «البِشر». 72 «المجالسة»، 91 «المحبّة» ، 152 «الخُلق» ، 166 «المداهنة». 161 «المداراة» ، 193 «الرِّفق»، 292 «الصدیق» ، 354 «العِشرة». 393 «الغفلة».

2980 - أهنَأُ العَیشِ
2980 - گواراترین زندگی

إرشاد القلوب :فی حدیثِ المعراجِ : یا أحمَدُ ، هَل تَدری أیَّ عَیشٍ أهنی ، و أیَّ حَیاةٍ أبقی ؟ قالَ : اللّهُمَّ لا ، قالَ : أمّا العَیشُ الهَنیءُ فهُوَ الذی لا یَفتُرُ صاحِبُهُ عَن ذِکری ، و لا یَنسی نِعمَتی ، و لا یَجهَلُ حَقّی ، یَطلُبُ رِضایَ لَیلَهُ و نَهارَهُ . (1)

سلیمانُ علیه السلام_ من حِکَمِهِ _: قَد جَرَّبنا لینَ العَیشِ و شِدَّتَهُ ، فوَجَدنا أهنَأهُ أدناهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أهنَی العَیشِ اطّراحُ الکُلَفِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ أهنَأ النّاسِ عَیشا مَن کانَ بِما قَسَمَ اللّهُ لَهُ راضِیا . (4)

عنه علیه السلام :أطیَبُ العَیشِ القَناعَةُ . (5)

عنه علیه السلام :أنعَمُ النّاسِ عَیشا مَن مَنَحَهُ اللّهُ سُبحانَهُ القَناعَةَ ، و أصلَحَ لَهُ زَوجَهُ . (6)

2980

گواراترین زندگی

إرشاد القلوب:در حدیث معراج آمده است : ای احمد! آیا می دانی کدام زندگی گواراتر و کدام حیات ماندنی تر است؟ عرض کرد : بار خدایا! نه. فرمود : اما زندگیِ گوارا آن زندگی ای است که صاحب آن از یادِ من خسته نشود و نعمت مرا از یاد نبرد و به حقِّ من نادان نباشد و شب و روزش در پی به دست آوردن خشنودی من باشد.

سلیمان علیه السلام_ در حکمت هایش _فرمود: ما نرمی و سختی زندگی را آزمودیم و گواراترین زندگی را در کمترین (ساده ترین) آن یافتیم.

امام علی علیه السلام :گواراترین زندگی، دور افکندن تکلّفات و تشریفات است.

امام علی علیه السلام :گواراترین زندگی را کسی دارد که به آنچه خداوند برای او قسمت کرده است، خشنود باشد.

امام علی علیه السلام :خوشترین زندگی، در قناعت است.

امام علی علیه السلام :خوشترین و آسوده ترین زندگی را کسی دارد که خداوند پاک او را قناعت ببخشد و همسری شایسته عطایش فرماید.

ص :344


1- إرشاد القلوب : 204.
2- شرح نهج البلاغة : 3/159.
3- غرر الحکم : 2964.
4- غرر الحکم : 3397.
5- غرر الحکم : 2918.
6- غرر الحکم : 3295.

عنه علیه السلام :طَلَبتُ العَیشَ فما وَجَدتُ إلاّ بِتَرکِ الهَوی ، فَاترُکوا الهَوی لِیَطیبَ عَیشُکُم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا عَیشَ أهنَأُ مِن حُسنِ الخُلقِ . (2)

امام علی علیه السلام :زندگی [خوش] را جستم اما آن را جز در فرو گذاشتن هوا و هوس نیافتم. پس، از هوا و هوس دست بر دارید، تا زندگیتان خوش و خرّم شود.

امام صادق علیه السلام :زندگی ای گواراتر از خوش خویی، نیست.

2981 - أحسَنُ النّاسِ عَیشاً
2981 - بهترین زندگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحسَنُ النّاسِ عَیشا مَن عاشَ النّاسُ فی فَضلِهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ أحسَنَ النّاسِ عَیشا مَن حَسُنَ عَیشُ النّاسِ فی عَیشِهِ . (4)

تحف العقول عن علیِّ بنِ شُعَیب :دَخلتُ علی أبی الحَسنِ الرِّضا علیه السلام ، فقالَ لی : یا عَلِیُّ ، مَن أحسَنُ النّاسِ مَعاشا ؟ قُلتُ : أنتَ یا سَیِّدی أعلَمُ بِه مِنّی ، فقالَ علیه السلام : یا عَلِیُّ ، مَن حَسُنَ مَعاشُ غَیرِهِ فی مَعاشِهِ .

یا عَلِیُّ ، مَن أسوَأُ النّاسِ مَعاشا ؟ قُلتُ : أنتَ أعلَمُ ، قالَ : مَن لَم یَعِشْ غَیرُهُ فی مَعاشِهِ . (5)

2981

بهترین زندگی

امام علی علیه السلام :زندگی آن کس از همه بهتر است که مردم در پرتوِ احسان و کمک او زندگی کنند.

امام علی علیه السلام :بهترین زندگی را کسی دارد، که مردم در زندگی او خوب زندگی کنند.

تحف العقول_ به نقل از علی بن شعیب _: خدمت امام رضا علیه السلام مشرف شدم حضرت به من فرمود : ای علی! بهترین زندگی را چه کسی دارد؟ عرض کردم : سرورم! شما بهتر از من می دانید. حضرت فرمود : ای علی! کسی که زندگی دیگری در زندگی او خوش و خرّم باشد. ای علی! بدترین زندگی را چه کسی دارد؟ عرض کردم : شما بهتر می دانید. فرمود : کسی که دیگری در زندگی او [خوش و خرّم ]نباشد.

ص :345


1- جامع الأخبار : 341/950.
2- علل الشرائع : 560/1.
3- غرر الحکم : 3058.
4- غرر الحکم : 3636.
5- تحف العقول : 448.

2982 - ما یُکَدِّرُ العَیشَ
2982 - آنچه زندگی را تیره می سازد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَلاثٌ لا یَهنَأُ لِصاحِبِهِنَّ عَیشٌ : الحِقدُ ، و الحَسَدُ ، و سُوءُ الخُلقِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَتَغافَلْ و لا یَغُضَّ عَن کَثیرٍ مِنَ الاُمورِ تَنَغَّصَت عِیشَتُهُ . (2)

عنه علیه السلام :الطَّیشُ یُنَکِّدُ العَیشَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثَةٌ تُکَدِّرُ العَیشَ : السُّلطانُ الجائرُ ، و الجارُ السَّوءُ ، و المَرأةُ البَذِیَّةُ . (4)

الخصال عنه علیه السلام :خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم یَزَلْ ناقِصَ العَیشِ زائلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ ، فأوَّلُها : صِحَّةُ البَدَنِ ، و الثّانِیَةُ : الأمنُ ، و الثّالِثَةُ : السَّعَةُ فی الرِّزقِ ، و الرّابِعَةُ : الأنیسُ المُوافِقُ _ [ قال الراوی : ]قُلتُ : و ما الأنیسُ المُوافِقُ ؟ قالَ : الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ ، و الوَلَدُ الصّالِحُ ، و الخَلیطُ الصّالِحُ _ و الخامِسَةُ : و هِیَ تَجمَعُ هذِه الخِصالَ : الدَّعَةُ . (5)

(6)

2982

آنچه زندگی را تیره می سازد

امام علی علیه السلام :سه چیز است که هر کس داشته باشد، زندگی بر او گوارا نیست : کینه، حسادت و بد خویی.

امام علی علیه السلام :هر که درباره بسیاری از امور بی اعتنایی و چشم پوشی نکند، زندگیش تیره شود.

امام علی علیه السلام :سبکسری (7) زندگی را تیره و دشوار می کند.

امام صادق علیه السلام :سه چیز زندگی را تیره می کند : فرمانروای ستمگر، همسایه بد و زن بد دهن و وقیح.

الخصال :امام صادق علیه السلام فرمود : پنچ چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، پیوسته زندگیش لنگ، خردش سرگشته و فکرش مشغول است : اول، تندرستی. دوم، امنیّت. سوم، فراخی در روزی. چهارم، همدم سازگار . راوی می گوید : عرض کردم : منظور از همدم سازگار چیست؟ فرمود : زن نیک و فرزند نیک و همنشین نیک . [امام علیه السلام در ادامه فرمود :] و پنجم که جامع همه اینهاست، آسایش.

ص :346


1- غرر الحکم : 4663.
2- غرر الحکم : 9149.
3- غرر الحکم : 789.
4- تحف العقول : 320.
5- الخصال : 284/34.
6- (انظر) باب 328 ، 326 حدیث 1711.
7- در متن حدیث ، «طیش» آمده است که به معنای سبک مغزی، تند مزاجی، شتاب کاری و آسیمه سری است _ م.

2983 - الإِقتِصادُ فِی المَعیشَةِ
2983 - میانه روی در زندگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الاقتِصادُ فِی النَّفَقةِ نِصفُ المَعیشَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اقتَصَدَ أغناهُ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن نَفَقةٍ أحَبَّ إلَی اللّهِ مِن نَفَقةِ قَصدٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الاقتِصادُ و حُسنُ السَّمتِ و الهَدْیُ الصالِحُ جُزءٌ مِن بِضعٍ و عِشرینَ جُزءا مِن النُّبوَّةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاقتِصادُ بُلغَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :الاقتِصادُ نِصفُ المَؤونةِ . (6)

عنه علیه السلام :الاقتِصادُ یُنمی القلیلَ ، الإسرافُ یُفنی الجَزیلَ . (7)

عنه علیه السلام :مَن تَحَرَّی القَصدَ خَفَّت علَیهِ المُؤَنُ . (8)

عنه علیه السلام :ما عالَ امرُؤٌ اقتَصَدَ . (9)

2983

میانه روی در زندگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میانه روی در خرج کردن، نصف معیشت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که میانه روی کند، خداوند توانگرش گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ خرجی نزد خدا، محبوبتر از خرجی نیست که با میانه روی همراه باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میانه روی و نیک روشی و شیوه درست و پسندیده، جزئی از بیست و اندی جزء نبوت است .

امام علی علیه السلام :میانه روی، کفاف زندگی را تأمین می کند.

امام علی علیه السلام :میانه روی، نیمی از هزینه زندگی است.

امام علی علیه السلام :میانه روی، مال اندک را رشد می دهد و اسراف، مال زیاد را نابود می کند.

امام علی علیه السلام :هر که میانه روی پیشه کند، هزینه زندگیش سبک شود.

امام علی علیه السلام :انسانی که میانه روی کند ، فقیر نشود.

ص :347


1- کنز العمّال : 5434.
2- تنبیه الخواطر : 1/167 .
3- بحار الأنوار : 76 / 269 / 17.
4- تنبیه الخواطر : 1 / 167.
5- بحار الأنوار : 78/10/67.
6- غرر الحکم : 565.
7- غرر الحکم : 334 ، 335.
8- بحار الأنوار : 71/342/15.
9- الخصال : 620/10 .

عنه علیه السلام :مَن صَحِبَ الاقتِصادَ دامَت صُحبَةُ الغِنی لَهُ ، و جَبَرَ الاقتِصادُ فَقرَهُ و خَللَهُ . (1)

عنه علیه السلام :السَّرَفُ مَثواةٌ ، و القَصدُ مَثراةٌ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ اقتَصَدَ فِی الغِنی و الفَقرِ فقدِ استَعَدَّ لِنَوائبِ الدَّهرِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام عندَ وفاتِهِ _: اقتَصِد یا بُنَیَّ فی مَعِیشَتِکَ . (4)

عنه علیه السلام :المؤمنُ سِیرَتُهُ القَصدُ، و سُنَّتُهُ الرُّشدُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أن لا یَفتَقِرَ ، و قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «یَسْألُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ العَفوَ» (6) و العَفوُ الوَسَطُ ، و قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «و الَّذینَ إذا أنفَقُوا لَم یُسْرِفُوا و لَم یَقْتُرُوا و کانَ بَینَ ذلکَ قَواما» (7) و القَوامُ الوَسَطُ . (8)

عنه علیه السلام :إنَّ القَصدَ أمرٌ یُحِبُّهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ و إنَّ السَّرَفَ (أمرٌ) یُبغِضُهُ (اللّهُ عَزَّ و جلَّ) . (9) (10)

امام علی علیه السلام :هر که با میانه روی همنشین شد، همنشینیِ توانگری با او دوام یافت و میانه روی فقر و کاستی او را جبران کرد.

امام علی علیه السلام :اسراف ، مایه نابودی است و میانه روی مایه توانگری.

امام علی علیه السلام :هر که در توانگری و تهیدستی میانه روی کند، خود را در برابر حوادث سخت روزگار آماده (بیمه) کرده است .

امام علی علیه السلام_ هنگام وفات و در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود: فرزندم! در امور معاش خود، میانه رو باش .

امام علی علیه السلام :مؤمن، شیوه اش میانه روی است و روشش پیمودن راه راست .

امام صادق علیه السلام :من برای کسی که میانه روی کند، ضمانت می کنم که فقیر نشود. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «از تو می پرسند که چه انفاق کنند، بگو: زیادتی را» . مراد از زیادتی، [رعایت] حدّ وسط [در انفاق ]است. نیز خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «و کسانی که هرگاه خرج کنند، زیاده روی نکنند و بر خود سخت و تنگ [نیز] نگیرند، [بلکه] رعایت قوام می کنند»، قوام، به معنای اعتدال و حدّ وسط است.

امام صادق علیه السلام :میانه روی چیزی است که خداوند عزّ و جلّ آن را دوست دارد و اسراف امری است که خداوند عزّ و جلّ از آن نفرت دارد.

ص :348


1- غرر الحکم : 9165.
2- بحار الأنوار : 71/347/13.
3- غرر الحکم : 9048.
4- الأمالی للطوسی : 8/8.
5- غرر الحکم : 1501.
6- البقرة : 219 .
7- الفرقان : 67 .
8- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/64/1721.
9- الخصال : 10 / 36 .
10- (انظر) اللباس : باب 3493.

2984 - النَّوادِرُ
2984 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا عَیشَ إلاّ لِرَجُلَینِ : عالِمٍ ناطِقٍ ، و مُتَعَلِّمٍ واعٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العَیشُ فی ثَلاثَةٍ : دارٍ قَوراءَ ، و جارِیَةٍ حَسناءَ ، و فَرَسٍ قَبّاءَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قِوامُ العَیشِ حُسنُ التَّقدیرِ ، و مِلاکُهُ حُسنُ التَّدبیرِ . (3)

عنه علیه السلام :سَلامَةُ العَیشِ فِی المُداراةِ . (4)

عنه علیه السلام :بِحُسنِ الأخلاقِ یَطیبُ العَیشُ . (5)

عنه علیه السلام :مَوتٌ وَ حِیٌّ ، خَیرٌ مِن عَیشٍ شَقِیٍّ . (6)

عنه علیه السلام :العَیشُ یَحلو و یَمُرُّ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی دعائهِ _: و لا تَشغَلْ قَلبی بِدُنیایَ ، و عاجِلَ مَعاشی عَن آجِلِ ثَوابِ آخِرَتی . (8)

2984

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زندگی جز برای دو کس نباشد : دانشمند گویا و دانش آموز شنوا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زندگی در سه چیز است : [داشتن ]منزل وسیع و همسر نیکو و زیبا و اسب میان باریک.

امام علی علیه السلام :رکنِ زندگی، برنامه ریزی درست است و پایه آن مدیریت صحیح.

امام علی علیه السلام :سلامت (آسایشِ) زندگی، در مدارا کردن است.

امام علی علیه السلام :با اخلاق خوش است که زندگی خوش و خرّم می شود.

امام علی علیه السلام :زود مردن، بهتر از زندگی مشقّت بار است.

امام علی علیه السلام :زندگی، تلخ و شیرین دارد.

امام باقر علیه السلام_ در دعا _گفت : دلم را با مشغول شدن به دنیا و زندگی زودرس از ثواب آخرتم در آینده باز مدار.

ص :349


1- أعلام الدین : 293.
2- الخصال : 126/122.
3- غرر الحکم : 6807.
4- غرر الحکم : 5607.
5- غرر الحکم : 4263.
6- غرر الحکم : 9761.
7- غرر الحکم : 512.
8- بحار الأنوار : 94/269/3.

عنه علیه السلام :مِن شَقاءِ العَیشِ ضِیقُ المَنزِلِ . (1)

امام باقر علیه السلام :یکی از بدبختیها و رنجهای زندگی، تنگی [و کوچکی ] منزل است.

ص :350


1- المحاسن : 2/451/2555.

حرف الغین

اشاره

ص :351

ص :352

383 - الغَبط

383 - نکو حالی
اشاره

(1)

ص :353


1- انظر : الدنیا : باب 1265.

2985 - المَغبوطون
2985 - نکو حالان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَغبونُ مَن غَبَنَ نفسَهُ ، و المَغبوطُ مَن سَلِمَ لَهُ دِینُهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ المَغبونَ مَن غَبَنَ عُمرَهُ ، و إنَّ المَغبوطَ مَن أنفَذَ عُمرَهُ فی طاعةِ رَبِّهِ . (2)

عنه علیه السلام :ما المَغبوطُ إلاّ مَن کانَت هِمَّتُهُ نَفسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :المَغبونُ ، مَن غَبَنَ دِینَهُ ، و المَغبوطُ مَن حَسُنَ یَقِینُهُ . (4)

عنه علیه السلام :المَغبونُ مَن غَبَنَ دِینَهُ ، و المَغبوطُ مَن سَلِمَ له دِینُهُ و حَسُنَ یَقِینُهُ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ الزاهِدِینَ فِی الدنیا تَبکی قلوبُهُم و إن ضَحِکُوا ، و یَشتَدُّ حُزنُهُم و إن فَرِحُوا ، و یَکثُرُ مَقتُهُم أنفُسَهُم و إنِ اغتَبَطُوا بما رُزِقُوا . (6)

2985

نکو حالان

امام علی علیه السلام :بازنده کسی است که نفْسِ خود را ببازد و نکو حال کسی است که دینش سالم باشد.

امام علی علیه السلام :بازنده کسی است که عمر خود را ببازد و نکو حال (برنده) کسی است که عمرش را در طاعت پروردگارش بگذراند.

امام علی علیه السلام :نکو حال نیست مگر کسی که همّ و غمش [اصلاح و نجات ]نفْسش باشد.

امام علی علیه السلام :بازنده کسی است که دین خود را ببازد و نکو حال کسی است که یقینش نیکو باشد.

امام علی علیه السلام :بازنده کسی است که دین خود را ببازد و نکو حال، کسی است که دینش سالم و یقینش نیکو باشد.

امام علی علیه السلام :بی اعتنایانِ به دنیا، دلهایشان گریان است هر چند در ظاهر بخندند و اندوهشان سخت است، هر چند اظهار شادی کنند و از نفسهای خویش بسیار در خشمند، هر چند از آنچه روزیشان شده رشک برده شوند.

ص :354


1- نهج البلاغة : الخطبة 86.
2- . غرر الحکم : 3502.
3- غرر الحکم : 9685 .
4- . التمحیص : 61/136.
5- تحف العقول : 151.
6- . نهج البلاغة : الخطبة 113.

عنه علیه السلام :صاحبُ السُّلطانِ کَراکِبِ الأسَدِ ؛ یُغبَطُ بمَوقِعِهِ ، و هو أعلَمُ بِمَوضِعِهِ . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّ مُستَقبِلٍَیوما لیسَ بِمُستَدبِرِهِ ، و مَغبوطٍ فی أوَّلِ لَیلِهِ قامَت بَواکِیهِ فی آخِرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الدنیا دارُ فَناءٍ و عَناءٍ ، و غِیَرٍ و عِبَرٍ ......... و مِن غِیَرِها أنّکَ تَرَی المَرحومَ مَغبوطا ، و المَغبوطَ مَرحوما ، لیس ذلکَ إلاّ نَعیما زَلَّ (زالَ) ، و بُؤسا نَزَلَ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المَأخوذِ علَی الغِرَّةِ عندَ المَوتِ _: ......... و یَزهَدُ فیما کانَ یَرغَبُ فیه أیّامَ عُمُرِهِ ، و یَتَمَنّی أنَّ الذی کان یَغبِطُهُ بها و یَحسُدُهُ علَیها قد حازَها دُونَهُ ! (4)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلی معاویةَ _: ......... فَاحذَرْ یوما یَغتَبِطُ فیهِ مَن أحمَدَ عاقِبَةَ عَمَلِهِ ، و یَندَمُ مَن أمکَنَ الشیطانَ مِن قِیادِهِ فلَم یُجاذِبْهُ . (5)

امام علی علیه السلام :ندیم پادشاه، مانند کسی است که بر شیر سوار باشد : مردم به موقعیت او غبطه می خورند، اما او خود بهتر می داند که در چه جایگاهی است.

امام علی علیه السلام :چه بسیار کسانی که روزی را آغاز کردند، اما آن را به پایان نبردند و چه بسیار کسانی که در آغازِ شب نکو حال بوده، اما در پایان شب گریه کنندگانشان بر آنان گریستند.

امام علی علیه السلام :دنیا سرای نیستی و رنج و دگرگونیها و عبرتهاست ......... از نمونه دگرگونی و ناپایداری دنیا، این است که شخصی را می بینی که تا دیروز مورد ترحّم بود و امروز به حال او غبطه می خورند و یا شخصی تا دیروز به حالش غبطه می خوردند و امروز برایش دلسوزی می شود؛ این نیست مگر از آن رو که نعمتی از دست رفته و بینوایی و مصیبتی نازل شده است.

امام علی علیه السلام_ در وصف کسانی که غافلگیر مرگ شده اند _فرمود : ......... و به آنچه همه عمرش راغب و شیفته آن بود، بی میل و رغبت می شود و آرزو می کند که کاش آن کس که حسرت او را می خورد و بر وی حسادت می ورزید، این اموال را گرد آورده بود، نه او!

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : ......... پس بترس از روزی که در آن روز آن که پایان کار خود را نیکو گردانیده شادمان است . و کسی که زمام اختیار خویش را به دست شیطان داده و با او ستیز نکرده، پشیمان می شود.

ص :355


1- نهج البلاغة : الحکمة 263.
2- نهج البلاغة : الحکمة 380.
3- نهج البلاغة : الخطبة 114.
4- نهج البلاغة : الخطبة 109.
5- نهج البلاغة : الکتاب 48.

2986 - أغبَطُ النّاسِ
2986 - نکو حال ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أغبَطُ الناسِ مَن کانَ تحتَ التُّرابِ ، قد أمِنَ العِقابَ ، و یَرجُو الثَّوابَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَمّا سُئلَ عن أغبَطِ الناسِ _ : جَسَدٌ تَحتَ التُّرابِ ، قد أمِنَ مِن العِقابِ ، و یَرجُو الثَّوابَ . (2)

عنه علیه السلام :أغبَطُ الناسِ المُسارِعُ إلَی الخَیراتِ . (3)

جامع الأخبار عن جابرِ بنِ عبدِ اللّهِ :دَخَلتُ علی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام یَوما فقلتُ لَهُ : ......... ما تقولُ فی دارِ الدنیا ؟ قالَ : ما أقُولُ فی دارٍ أوَّلُها غَمٌّ ، و آخِرُها المَوتُ ؟! قال [ جابِرٌ ] : فَمَن أغبَطُ الناسِ ؟ قالَ : جَسَدٌ تَحتَ التُّرابِ ، أمِنَ مِن العِقابِ ، و یَرجُو الثَّوابَ . (4)

2986

نکو حال ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نکو حال ترین مردم، کسی است که زیر خاک باشد در حالی که از کیفر خدا ایمن و به پاداش [او ]امیدوار است.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : نکو حال ترین مردم کیست؟ _فرمود : پیکری که در زیر خاک باشد، در حالی که از کیفر ایمن و به پاداش امیدوار است.

امام علی علیه السلام :خوش بخت ترین مردم، کسی است که به سوی نیکیها بشتابد.

جامع الأخبار_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: روزی خدمت امیر المؤمنین علیه السلام رسیدم و عرض کردم : ......... درباره سرای دنیا چه می گویی؟ حضرت فرمود : چه بگویم درباره سرایی که آغازش اندوه است و فرجامش مرگ. عرض کرد[م] : پس نکو حال ترین مردم کیست؟ فرمود : پیکری در زیر خاک، که ایمن از کیفر و امیدوار به پاداش است.

ص :356


1- الأمالی للصدوق : 72/41.
2- الاختصاص : 188 .
3- غرر الحکم : 3122.
4- جامع الأخبار : 238/608.

384 - الغَبن

384 - غَبن
اشاره

(1)

ص :357


1- انظر : عنوان 142 «الخُسران» ، 383 «الغَبط»، التجارة : باب 444 ، المراقبة : باب 1543.

2987 - الغَبنُ
2987 - غَبن

الکتاب :

«یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحا یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَدا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَغبونُ لا مَحمودٌ و لا مَأجُورٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :غَبنُ المؤمنِ حَرامٌ . (3)

عنه علیه السلام :غَبنُ المُستَرسِلِ سُحتٌ (4) . (5)

عنه علیه السلام :غَبنُ المُستَرسِلِ رِبا . (6)

عنه علیه السلام :إذا قالَ الرَّجُلُ لِلرَّجُلِ : هَلُمَّ اُحسِنْ بَیعَکَ، فقد حَرُمَ علَیهِ الرِّبحُ . (7)

2987

غَبن (8)

قرآن :

«روزی که همه شما را در محشر گرد آورد. آن روز روزِ تغابن (روز احساس خسارت و پشیمانی ) است. و هر که به خدا ایمان بیاورد و کار شایسته کند، گناهانش را می ریزد و او را به بهشتهایی که در آنها نهرها جاری است، داخل کند. آن جا جاودانه خواهد بود. این است کامیابی بزرگ».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که مغبون شده باشد، نه کسی از او ستایش می کند و نه اجری دارد.

امام صادق علیه السلام :مغبون کردن مؤمن حرام است.

امام صادق علیه السلام :مغبون ساختن کسی که در قیمت کالا [و سالم بودن جنس] به فروشنده اعتماد کرده، حرام است.

امام صادق علیه السلام :مغبون کردن کسی که به انسان اعتماد کرده ربا خواری است.

امام صادق علیه السلام :هر گاه کسی به دیگری بگوید : بیا تا با تو معامله خوبی انجام دهم، بر او حرام است که از وی سود بگیرد.

ص :358


1- التغابن : 9.
2- عیون أخبار الرضا : 2/48/184.
3- الکافی : 5/153/15.
4- أی غبن الذی یَثِق و یعتمد علی الإنسان فی قیمة المتاع حرام . (کما فی هامش المصدر).
5- الکافی : 5/153/14.
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/272/3983.
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/272/3984.
8- غَبن معانی گوناگونی دارد و در معامله به این معناست که کسی کالایی را به قیمتی بسیار بیشتر از قیمت اصلی آن خریداری کند یا کالای خود را به قیمتی بسیار کمتر از آنچه می ارزد بفروشد و به اصطلاح در معامله کلاه سرش رود _ م.

2988 - المَغبونونَ
2988 - مغبونان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَغبونُ مَن باعَ جَنَّةً عَلِیَّةً ، بمَعصیَةٍ دَنِیَّةٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنّکَ لیسَ بایِعا شیئا مِن دِینِکَ و عِرضِکَ بِثَمَنٍ ، و المَغبونُ مَن غَبَنَ نَفسَهُ مِن اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :المَغبونُ مَن شُغِل بالدنیا ، وفاتَهُ حَظُّهُ مِن الآخِرَةِ . (3)

عنه علیه السلام :الدنیا صَفقَةُ مَغبونٍ ، و الإنسانُ مَغبونٌ بها . (4)

عنه علیه السلام :التَّقصیرُ فی حُسنِ العَمَلِ إذا وَثِقتَ بِالثَّوابِ علَیهِ غَبنٌ . (5)

مصباحُ الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمام الصّادق علیه السلام _: مَن کانَ الأخذُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ العَطاءِ فهو مَغبونٌ ؛ لأنّهُ یَرَی العاجِلَ بغَفلَتِهِ أفضَلَ مِن الآجِلِ . (6) (7)

2988

مغبونان

امام علی علیه السلام :مغبون کسی است که بهشت برین را به گناهی پست بفروشد.

امام علی علیه السلام :چیزی از دین و آبروی خود را به هیچ بهایی مفروش و مغبون کسی است که در معامله با خدا خود را مغبون کند.

امام علی علیه السلام :مغبون کسی است که به دنیا مشغول شود و بهره آخرت خود را از دست دهد.

امام علی علیه السلام :داد و ستد با دنیا غبن است و مغبون انسان .

امام علی علیه السلام :کوتاهی کردن در کار نیک چون به پاداش آن اطمینان داری، یک غَبن است.

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: هر کس بیشتر دوست داشته باشد چیزی بگیرد تا چیزی بدهد، او مغبون است ؛ زیرا چنین کسی، به سبب غفلت و نادانی، دنیا را برتر از آخرت می بیند.

ص :359


1- غرر الحکم : 1352.
2- بحار الأنوار : 77/215.
3- غرر الحکم : 2010.
4- غرر الحکم : 1883.
5- نهج البلاغة : الحکمة 384.
6- مصباح الشریعة : 304.
7- (انظر) الغبط : باب 2985.

2989 - أغبَنُ الناسِ
2989 - مغبونترین مردمان

الکتاب :

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أغبَنُ مِمَّن باعَ اللّهَ سبحانَهُ بغَیرِهِ ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :مَن أخیَبُ مِمَّن تَعَدَّی الیَقینَ إلَی الشَّکِّ و الحَیرةِ ؟ ! (3)

عنه علیه السلام :مَن أخسَرُ مِمَّن تَعَوَّضَ عنِ الآخِرَةِ بالدنیا ؟ ! (4)

عنه علیه السلام :مَن باعَ نفسَهُ بغَیرِ نَعیمِ الجَنَّةِ فقد ظَلَمَها . (5)

(6)

2989

مغبونترین مردمان

قرآن :

«بگو : آیا شما را از زیان کارترینتان آگاه سازیم؟ [آنان ]کسانی[اند] که کوشششان در [طلب ]زندگی دنیا هدر رفت، در حالی که می پندارند کاری نیکو می کنند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :کیست مغبونتر از کسی که خدای پاک را به دیگری بفروشد؟

امام علی علیه السلام :کیست نا کام تر از کسی که یقین را فرو گذاشته، به تردید و سرگشتگی چنگ زند؟

امام علی علیه السلام :کیست زیان کارتر از کسی که آخرت را با دنیا عوض کند؟

امام علی علیه السلام :هر که خود را به چیزی جز نعمت بهشت بفروشد، به خویشتن ستم کرده است.

ص :360


1- الکهف : 103 ، 104.
2- غرر الحکم : 8083.
3- غرر الحکم : 8084.
4- غرر الحکم : 8509.
5- غرر الحکم : 9164.
6- (انظر) الخسران : ب102. التجارة : باب 455. الجنّة : باب 555.

385 - الغَدر

385 - پیمان شکنی
اشاره

(1)

(2)

ص :361


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 11 / 51 باب 21 «تحریم الغدر و القتال مع الغادر». مستدرک الوسائل : 11 / 47 باب 19 «تحریم الغدر». کنز العمّال : 3 / 517 «الغدر».
2- انظر: عنوان 27 «الأمان» ، 373 «العهد» ، 549 «الوفاء».

2990 - الغَدرُ
2990 - پیمان شکنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لن یَهلِکَ الناسُ حتّی یَغدِروا مِن أنفسِهِم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ فیما عَهِدَ إلَیهِ _: و إیّاکَ و الغَدرَ بِعَهدِ اللّهِ و الإخفارَ لِذِمَّتِهِ ؛ فإنّ اللّهَ جَعَلَ عَهدَهُ و ذِمَّتَهُ أمانا أمضاهُ بینَ العِبادِ بِرَحمَتِهِ ، و الصَّبرُ علی ضِیقٍ تَرجُو انفِراجَهُ خَیرٌ مِن غَدرٍ تَخافُ تَبِعَةَ نقمَتِهِ و سُوءَ عاقِبَتِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : ثلاثةٌ أنا خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ : رَجُلٌ أعطی بی ثُمّ غَدَرَ ، و رَجُلٌ باعَ حُرّا فَأکَلَ ثَمَنَهُ ، و رجُلٌ استَأجَرَ أجِیرا فَاستَوفی مِنهُ العَمَلَ و لم یُوَفِّهِ أجرَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغَدرُ أقبَحُ الخِیانَتَینِ . (4)

عنه علیه السلام :الغَدرُ شِیمَةُ اللِّئامِ . (5)

2990

پیمان شکنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم هرگز هلاک نشوند، مگر آن گاه که با خود پیمان شکنی کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : زنهار که به پیمان خدا خیانت کنی و امان و زنهار او را بشکنی؛زیرا خداوند عهد و زنهار خود را امانی قرار داده که از روی رحمت و مهر خود آن را در میان بندگانش به اجرا نهاده است. و شکیبایی در برابر دشواری و تنگنایی که امید به برطرف شدن آن داری، بهتر از پیمان شکنی است که از پیامد شوم و بد فرجام آن می ترسی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود : سه کسند که روز قیامت من خصم آنها هستم : مردی که با من پیمان بندد و سپس خیانت کند، مردی که انسان آزادی را [برده کند و او را] بفروشد و بهایش را بخورد و مردی که مزدوری را اجیر کند و از او کاملاً کار بکشد و مزدش را به طور کامل نپردازد.

امام علی علیه السلام :پیمان شکنی، زشت ترین خیانت است.

امام علی علیه السلام :پیمان شکنی، خصلت فرومایگان است.

ص :362


1- کنز العمّال : 7687.
2- دعائم الإسلام : 1/368 .
3- الترغیب و الترهیب : 4/10/19.
4- غرر الحکم : 1690.
5- غرر الحکم : 291.

عنه علیه السلام :الغَدرُ یُضاعِفُ السَّیِّئاتِ . (1)

عنه علیه السلام :الغَدرُ یُعَظِّمُ الوِزرَ ، و یُزرِی بالقَدرِ . (2)

عنه علیه السلام :جانِبُوا الغَدرَ ؛ فإنّهُ مُجانِبُ القرآنِ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الغَدرَ ؛ فإنّهُ أقبَحُ الخِیانَةِ ، و إنَّ الغَدُورَ لَمُهانٌ عندَ اللّهِ . (4)

عنه علیه السلام :أسرَعُ الأشیاءِ عُقوبَةً رجُلٌ عاهَدتَهُ علی أمرٍ ، و کانَ مِن نِیَّتِکَ الوفاءُ لَهُ و مِن نِیَّتِهِ الغَدرُ بکَ . (5)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: فلا تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ ، و لا تَخِیسَنَّ (تَحبِسَنَّ) بِعَهدِکَ ، و لا تَختِلَنَّ عَدُوَّکَ ......... فإنَّ صبرَکَ علی ضِیقِ أمرٍ تَرجُو انفِراجَهُ و فَضلَ عاقِبَتِهِ خَیرٌ مِن غَدرٍ تَخافُ تَبِعَتَهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قَریَتَینِ مِن أهلِ الحَربِ لِکُلِّ واحِدَةٍ مِنهُما مَلِکٌ عَلی حِدَةٍ ، اقتَتَلُوا ثُمّ اصطَلَحُوا ، ثُمّ إنَّ أحَدَ المَلِکَینِ غَدَرَ بِصاحِبِهِ فجاءَ إلَی المسلمینَ فَصالَحَهُم علی أن یَغزُوَ مَعهُم تِلکَ المَدینةَ _: لا یَنبَغی للمسلمینَ أن یَغدِرُوا ، و لا یَأمُرُوا بالغَدرِ ، و لا یُقاتِلُوا معَ الذینَ غَدَرُوا ، و لکنَّهُم یقاتِلُونَ المُشرِکینَ حیثُ وَجَدُوهُم ، و لا یَجوزُ علَیهِم ما عاهَدَ علیهِ الکُفّارُ . (7)

امام علی علیه السلام :پیمان شکنی، گناهان را دو چندان می کند.

امام علی علیه السلام :پیمان شکنی، گناه را بزرگ می کند و قدر و منزلت را لکّه دار می سازد.

امام علی علیه السلام :از بی وفایی دوری کنید؛ زیرا که آن از قرآن به دور است.

امام علی علیه السلام :زنهار از پیمان شکنی که آن زشت ترین خیانت است و پیمان شکن نزد خداوند بی مقدار است.

امام علی علیه السلام :زودترین کیفر را مردی می بیند، که با او بر سر چیزی پیمانی ببندی و تو قصد پایبندی به آن را داشته باشی و او نیّت پیمان شکنی در سر بپروراند.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : به امان و زنهار خویش خیانت مکن و پیمانت را مشکن و دشمنت را مفریب ......... زیرا شکیبایی تو در برابر دشواری کاری که به گشایش و نیک فرجامیش امید داری، بهتر از آن است که دست به پیمان شکنی و خیانتی بزنی که از پیامد ناگوار آن می ترسی.

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان پرسیدند : دو سرزمین است که هر دو از کفّار حربی هستند و هر یک برای خود فرمانروایی دارد. این دو سرزمین با هم می جنگند و سپس پیمان صلح می بندند؛ اما یکی از دو فرمانروا به همتای خود خیانت می کند و نزد مسلمانان می آید و با آنان پیمان می بندد که در کنارشان با آن سرزمین دیگر بجنگند _فرمود : مسلمانان نباید پیمان شکنی کنند، یا به پیمان شکنی تشویق نمایند، یا در کنار پیمان شکنان بجنگند، اما مشرکان را هر جا که دیدند باید با آنها بجنگند و پیمانی که کفّار با هم بسته اند بر ایشان نافذ نیست.

ص :363


1- غرر الحکم : 643.
2- غرر الحکم : 2191.
3- غرر الحکم : 4741.
4- غرر الحکم : 2664.
5- غرر الحکم : 3174.
6- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
7- الکافی : 2/337/4.

2991 - أقبَحُ الغَدرِ
2991 - زشت ترین پیمان شکنی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغَدرُ بِکُلِّ أحَدٍ قَبیحٌ ، و هو بِذَوِی (1) القُدرَةِ و السُّلطانِ أقبَحُ . (2)

عنه علیه السلام :أقبَحُ الغَدرِ إذاعَةُ السِّرِّ . (3)

(4)

2991

زشت ترین پیمان شکنی

امام علی علیه السلام :پیمان شکنی از هر کسی که سر بزند زشت است، اما از شخص قدرتمند و مقتدر زشت تر است.

امام علی علیه السلام :زشت ترین خیانت، فاش کردن راز [کسی ]است.

2992 - ذَمُّ الوَفاءِ لِأهلِ الغَدرِ
2992 - نکوهش وفاداری به پیمان شکنان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَفاءُ لِأهلِ الغَدرِ غَدرٌ عندَ اللّهِ، و الغَدرُ بِأهلِ الغَدرِ وَفاءٌ عندَ اللّهِ. (5)

(6)

2992

نکوهش وفاداری به پیمان شکنان

امام علی علیه السلام :وفاداری با پیمان شکنان، نزد خدا پیمان شکنی به شمار است و پیمان شکنی با پیمان شکنان وفاداری است در نزد خدا.

ص :364


1- فی المصدر : «بذو» ، و الصحیح ما أثبتناه کما فی بعض النسخ .
2- غرر الحکم : 1864.
3- غرر الحکم : 3005.
4- (انظر) العنوان 228 «السرّ».
5- نهج البلاغة : الحکمة 259 .
6- (انظر) عنوان 134 «الحیلة». الحرب : باب 771.

2993 - الغَدرُ وَالکِیاسَةُ
2993 - پیمان شکنی و زیرکی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی خُطبَةٍ یَنهی فیها عنِ الغَدرِ _: أیُّها الناسُ ، إنَّ الوَفاءَ تَوأمُ الصِّدقِ ، و لا أعلَمُ جُنَّةً أوقی مِنهُ ، و ما یَغدِرُ مَن عَلِمَ کیفَ المَرجِعُ ، و لقد أصبَحنا فی زمانٍ قد اتَّخَذَ أکثَرُ أهلِهِ الغَدرَ کَیْسا ، و نَسَبَهُم أهلُ الجَهلِ فیهِ إلی حُسنِ الحِیلَةِ ، ما لَهُم ، قاتَلَهُم اللّهُ ؟! قد یَرَی الحُوَّلُ القُلَّبُ وَجهَ الحِیلَةِ و دُونَها مانِعٌ مِن أمرِ اللّهِ و نَهیِهِ ، فَیَدَعُها رَأیَ عَینٍ بعدَ القُدرَةِ علَیها ، و یَنتَهِزُ فُرصَتَها مَن لا حَرِیجَةَ لَهُ فِی الدِّینِ . (1)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ما معاویةُ بِأدهی مِنّی و لکنَّهُ یَغدِرُ و یَفجُرُ ، و لو لا کَراهِیَةُ الغَدرِ لکُنتُ مِن أدهَی الناسِ ، و لکنْ کُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ، و کلُّ فُجَرَةٍ کُفَرَةٌ ، و لکلِّ غادِرٍ لِواءٌ یُعرَفُ بهِ یومَ القِیامَةِ . و اللّهِ ما أُستَغفَلُ بِالمَکِیدَةِ ، و لا أُستَغمَزُ بِالشَّدیدَةِ . (2)

(3)

2993

پیمان شکنی و زیرکی

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که طی آن از پیمان شکنی نهی می کند _فرمود : ای مردم! وفاداری، همزاد راستی و صداقت است و من سپری محافظتر از آن نمی شناسم. کسی که بداند در آخرت چه سرنوشتی در انتظار پیمان شکنان است پیمان شکنی نمی کند. اکنون ما در زمانه ای به سر می بریم که بیشتر مردم آن پیمان شکنی را زیرکی می دانند و مردمان بی خبر و نادان هم این پیمان شکنان را به خوش فکری و زرنگی نسبت می دهند. آنان را چه می شود؟ خدایشان بکشد! شخص با بصیرت و آشنا به زیر و بم کارها، برای هر کار حیله و راه چاره ای می داند امّا اوامر و نواهی خدا مانع از به کارگیری آن حیله و راه چاره می شود. او با آن که این حیله ها و نیرنگها را می داند و توانایی به کار بستن آنها را نیز دارد، به کارشان نمی بندد، ولی کسی که در دین از هیچ گناهی پروا ندارد، در هر فرصتی که پیدا کند دست به حیله می زند.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که معاویه از من زیرکتر نیست، اما او دست به پیمان شکنی و معصیت می آلاید. و اگر نبود که خیانت و عهد شکنی زشت و نارواست، بی گمان من زیرکترین مردمان بودم. اما هر خیانتی گناه است و هر گناهی نوعی کفر، و در روز رستاخیز هر پیمان شکنی را پرچمی است که با آن شناخته می شود. به خدا سوگند من غافلگیر نیرنگ [معاویه و امثال او ]نمی شوم و در برابر سختی ها ناتوان نمی گردم.

ص :365


1- نهج البلاغة : الخطبة 41.
2- نهج البلاغة : الخطبة 200 .
3- (انظر) المکر : باب 3641.

2994 - صِفَةُ حَشرِ الغادِرِ
2994 - چگونگی محشور شدن پیمان شکن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ لِکُلِّ غادِرٍ لِواءً یُعرَفُ بهِ یومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا جَمَعَ اللّهُ الأوَّلِینَ و الآخِرِینَ یومَ القِیامَةِ یُرفَعُ لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ ، فقیلَ : هذِهِ غَدرَةُ فلانِ ابنِ فلانٍ! (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا إنَّه یُنصَبُ لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یومَ القِیامَةِ بِقَدْرِ غَدرَتِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یومَ القِیامَةِ یُرفَعُ لَهُ بقَدرِ غَدرِهِ ، ألا و لا غادِرَ أعظَمُ غَدرا مِن أمیرِ عامّةٍ . (4)

2994

چگونگی محشور شدن پیمان شکن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز رستاخیز، هر پیمان شکنی پرچمی دارد که با آن شناخته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت آن گاه که خداوند همه خلایق را گرد آورد، برای هر عهد شکنی پرچمی برافراشته می گردد و گفته می شود : این پیمان شکنیِ فلان، پسر بهمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که روز قیامت، برای هر پیمان شکنی پرچمی به اندازه خیانتی که کرده است برافراشته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت، برای هر پیمان شکنی پرچمی است به اندازه خیانتی که کرده است. بدانید که خیانت هیچ پیمان شکنی بزرگتر از پیمان شکنی فرمانروای یک ملت نیست.

ص :366


1- کنز العمّال : 7681.
2- کنز العمّال : 7682.
3- کنز العمّال : 7683.
4- کنز العمّال : 7684.

386 - الغُرور

386 - فریفتگی و غفلت
اشاره

(1)

(2)

ص :367


1- و لمزید الاطّلاع راجع : المحجّة البیضاء : 6 / 290 _ 357 «کتاب ذمّ الغرور». بحار الأنوار: 72 / 306 باب 117 «استکثار الطاعة و العُجب بالأعمال». بحار الأنوار: 72 / 323 باب 118 «ذمّ السمعة و الاغترار بمدح الناس».
2- انظر: عنوان 393 «الغفلة». الدنیا : باب 1236 ، 1237 _ 1240 ، الشیطان : باب 1998. الأمل : باب 123.

2995 - ذَمُّ الغُرورِ
2995 - نکوهش فریفتگی و غفلت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَاتَّقُوا اللّهَ _ عِبادَ اللّهِ _ تَقِیَّةَ ذِی لُبٍّ شَغَلَ التَّفَکُّرُ قَلبَهُ ، و أنصَبَ الخَوفُ بَدَنَهُ ......... و سَلَکَ أقصَدَ المَسالِکِ إلَی النَّهجِ المَطلوبِ ، و لَم تَفتِلْهُ فاتِلاتُ الغُرورِ . (1)

عنه علیه السلام :سُکرُ الغَفلَةِ و الغُرورِ أبعَدُ إفاقَةً مِن سُکرِ الخُمُورِ . (2)

عنه علیه السلام :غُرورُ الأمَلِ یُفسِدُ العَمَلَ . (3)

عنه علیه السلام :غرورُ الجاهِلِ بِمِحالاتِ الباطِلِ . (4)

عنه علیه السلام :غُرورُ الغِنی یُوجِبُ الأشَرَ . (5)

عنه علیه السلام :کَفی بالاغتِرارِ جَهلاً . (6)

عنه علیه السلام :أحمَقُ الحُمقِ الاغتِرارُ . (7)

2995

نکوهش فریفتگی و غفلت

امام علی علیه السلام :از خدا بترسید ای بندگان خدا، همچون ترسیدن خردمندی که تفکر دلش را مشغول کرده و ترس جسمش را رنجور ساخته است ......... و راست ترین راه به سوی مقصد را در پیش گرفته است و فریبهای باز دارنده او را [از رفتن به سوی مقصد ]باز نداشته است.

امام علی علیه السلام :مستی غفلت و فریب، دیرتر از مستی مسکرات زایل می شود.

امام علی علیه السلام :فریبندگی آرزو، عمل را تباه می گرداند.

امام علی علیه السلام :نادان به نیرنگهای باطل، فریب می خورد.

امام علی علیه السلام :فریب ثروت، موجب سرمستی می شود.

امام علی علیه السلام :در نادانی انسان همین بس، که فریب خورد.

امام علی علیه السلام :بدترین حماقت، فریب خوردن است.

ص :368


1- نهج البلاغة: الخطبة83.
2- غرر الحکم : 5651.
3- غرر الحکم : 6390.
4- غرر الحکم : 6391.
5- غرر الحکم : 6399.
6- غرر الحکم : 7032.
7- غرر الحکم : 2915.

عنه علیه السلام :لا یُلفَی العاقِلُ مَغرورا . (1)

عنه علیه السلام :جِماعُ الشَّرِّ فی الاغتِرارِ بِالمَهَلِ ، و الاتِّکالِ علَی العَمَلِ . (2)

عنه علیه السلام :جِماعُ الغُرورِ فی الاستِنامَةِ إلَی العَدُوِّ . (3)

عنه علیه السلام :لَم یُفَکِّرْ فی عَواقِبِ الاُمورِ مَن وَثِقَ بِزُورِ الغُرورِ ، و صَبا إلی زُورِ السُّرورِ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ اغتَرَّ بِالمَهَلِ اغتَصَّ بالأجَلِ . (5)

عنه علیه السلام :مَنِ اغتَرَّ بِمُسالَمَةِ الزَّمَنِ اغتَصَّ بمُصادَمَةِ المِحَنِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن غَرَّهُ السَّرابُ تَقَطَّعَت بهِ الأسبابُ . (7)

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ غُرورا أن یَثِقَ بِکُلِّ ما تُسَوِّلُ لَهُ نَفسُهُ . (8)

عنه علیه السلام :زَرَعُوا الفُجُورَ ، و سَقَوهُ الغُرورَ ، و حَصَدُوا الثُّبُورَ . (9)

امام علی علیه السلام :خردمند فریب خورده یافت نشود.

امام علی علیه السلام :گول مهلت را خوردن و به عمل تکیه کردن، جامع همه بدیهاست.

امام علی علیه السلام :اعتماد کردن به دشمن، جامع فریب است.

امام علی علیه السلام :کسی که به دروغ فریب اعتماد کند و به دروغِ شادی بگراید، در عواقب امور نیندیشیده است.

امام علی علیه السلام :هر که فریب مهلت را بخورد، اندوه مرگ گلو گیرش شود.

امام علی علیه السلام :هر که فریب آشتی روزگار را بخورد، اندوه رنج و محنتها گلویش را بفشرد.

امام علی علیه السلام :هر که فریب سراب [دنیا ]را بخورد، ریسمانهای [سعادت] او از هم بگسلد.

امام علی علیه السلام :در غفلت و فریب خوردگی آدمی همین بس که به هر آنچه نفس در نظرش بیاراید اعتماد کند.

امام علی علیه السلام :تخم گناه کاشتند و با آب غفلت و فریب آبیاریش کردند و هلاکت، درویدند.

ص :369


1- غرر الحکم : 10563.
2- غرر الحکم : 4771.
3- غرر الحکم : 4775.
4- غرر الحکم : 7566.
5- غرر الحکم : 8388.
6- غرر الحکم : 8685.
7- غرر الحکم : 9224.
8- غرر الحکم : 7053.
9- نهج البلاغة: الخطبة 2.

عنه علیه السلام :بَینَکُم و بینَ المَوعِظَةِ حِجابٌ مِن الغِرَّةِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن عَشِقَ شیئا أعشی ( أعمی ) بَصَرَهُ ، و أمرَضَ قَلبَهُ ......... لا یَنزَجِرُ مِن اللّهِ بزاجِرٍ ، و لا یَتَّعِظُ مِنهُ بواعِظٍ ، و هو یَرَی المَأخُوذِینَ علَی الغِرَّةِ ، حیثُ لا إقالَةَ و لا رَجعَةَ . (2)

عنه علیه السلام :ما المَغرورُ الذی ظَفِرَ مِن الدنیا بأعلی هِمَّتِهِ کالآخَرِ الذی ظَفِرَ مِن الآخِرَةِ بأدنی سُهمَتِهِ ! (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :رُبَّ مَغرورٍ مَفتونٍ یُصبِحُ لاهِیا ضاحِکا یَأکُلُ و یَشرَبُ ، و هو لا یَدرِی لَعلَّهُ قد سَبَقَت لَهُ مِنَ اللّهِ سَخَطَةٌ یَصلی بها نارَ جَهَنَّمَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن وَثِقَ بثلاثَةٍ کانَ مَغرورا : مَن صَدَّقَ بما لا یکونُ ، و رَکَنَ إلی مَن لا یَثِقُ بهِ ، و طَمِعَ فیما لا یَملِکُ . (5)

امام علی علیه السلام :میان شما و موعظه، پرده ای از غفلت است.

امام علی علیه السلام :هر که عاشق چیزی شود، دیده اش را کور و دلش را بیمار گرداند ......... باز دارنده های خدا او را [از گناه و معصیت ]باز نمی دارد و از اندرزهای خدا پند نمی گیرد، با آن که غافلگیر شدگان [مرگ] را می بیند که نه بخشودنی در کار است و نه بازگشتی[مجدّد به دنیا تا گناهانشان را جبران کنند].

امام علی علیه السلام :فریفته دنیا هر چند از این جهان به بالاترین نصیب و پیروزی دست یابد، همچون کسی نیست که از آخرت کمترین بهره ای بُرده باشد!

امام زین العابدین علیه السلام :ای بسا شخص غافل فریفته ای که روز خود را به هوسرانی و خنده و خوردن و آشامیدن می گذراند، بی خبر از آن که شاید خشمی از خداوند او را فرا گرفته باشد که بدان در آتش دوزخ افکنده شود.

امام صادق علیه السلام :هر که به سه چیز اعتماد کند، گول خورده است : کسی که آنچه را شدنی نیست، باور کند و به کسی که بدو اعتماد ندارد، تکیه کند و در آنچه مالک آن نیست، چشم طمع بندد.

ص :370


1- نهج البلاغة: الحکمة 282.
2- نهج البلاغة: الخطبة 109.
3- نهج البلاغة: الحکمة 370.
4- تحف العقول : 282.
5- تحف العقول : 319.

کلامٌ للغَزالیّ فی معنَی الغُرور:

قال أبو حامد : کلّ ما ورد فی فضل العلم و ذمّ الجهل فهو دلیل علی ذمّ الغرور ؛ لأنّ الغرور عبارة عن بعض أنواع الجهل ، إذ الجهل هو أن یعتقد الشیء و یراه علی خلاف ما هو به ، و الغرور هو الجهل إلاّ أنّ کلّ جهل لیس بغرور ، بل یستدعی الغرور مغرورا فیه مخصوصا ، و مغرورا به و هو الذی یغرّه ، فمهما کان المجهول المعتقَد شیئا یوافق الهوی ، و کان السبب الموجب للجهل شبهة و مَخِیلة فاسدة یُظنّ أنّها دلیل و لا یکون دلیلاً ، سمّی الجهل الحاصل به غُرورا .

فالغرور هو سکون النفس إلی ما یوافق الهوی و یمیل إلیه الطّبع عن شبهة و خدعة من الشیطان ، فمن اعتقد أنّه علی خیر إمّا فِی العاجل أو فی الآجل عن شبهة فاسدة فهو مغرور .

و أکثر الناس یظنّون بأنفسهم الخیر وهم مخطئون فیه ، فأکثر الناس إذا مغرورون ، و إن اختلفت أصناف غرورهم و اختلفت درجاتهم ؛ حتّی کان غرور بعضهم أظهر و أشدّ من بعض . (1)

سخنی از ابو حامد غزالی در معنای غرور

ابو حامد غزالی می نویسد : هر چه درباره ارزش دانش و معرفت و نکوهش جهل و نادانی گفته شده دلیل بر نکوهیدگی غرور می شود؛ زیرا غرور یکی از انواع جهل و نادانی است؛ چون جهل عبارت از این است که انسان به چیزی بر خلاف آنچه در عالم واقع هست باور و اعتقاد داشته باشد و غرور نیز همان جهل است منتها هر جهلی غرور نیست، بلکه غرور مستلزم وجود دو چیز است : یکی آنچه انسان فریفته آن می شود و دیگر عامل فریبنده. بنا بر این، اگر مجهول مورد اعتقاد و باور ما، چیزی باشد که با هوس و خواهش نفس سازگار باشد و عامل جهل هم یک شبهه و خیال نادرست باشد و ما گمان کنیم که آن دلیل است حال آن که در عالم واقع چنین نباشد، جهل ناشی از این امر غرور نام دارد.

پس، غرور عبارت است از اعتماد و تکیه کردن نفس به آنچه مطابق هوا و هوس باشد و طبع آدمی، به خاطر شبهه افکنی و فریب شیطان، به آن گرایش یابد. با توجه به این معنا، کسی که بر اثر یک شبهه نادرست و بی اساس، معتقد باشد که در دنیا یا در آخرت از خیر و خوبی برخوردار است، چنین کسی مغرور و فریب خورده است.

بیشتر مردم خیال می کنند که آدمهای خوبی هستند، در صورتی که در این پندار و تصور خود دچار خطا هستند. پس بیشتر مردم مغرور و فریب خورده اند؛ گو این که نوع غرور آنها متفاوت است و درجاتشان در این مورد فرق می کند و غرور و فریب خوردگی بعضی روشنتر و شدیدتر از دیگران می باشد.

ص :371


1- المحجّة البیضاء : 6/292.

2996 - الاِغتِرارُ بِاللَّهِ
2996 - مغرور شدن به خدا

الکتاب :

«یا أَیُّها الاْءِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ * الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ * فِی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَبَّذا نَومُ الأکیاسِ و فِطرُهُم ، کیفَ یَغبَنُونَ سَهَرَ الحَمقی و اجتِهادَهُم ، و لَمِثقالُ ذَرَّةٍ مِن صاحِبِ تَقوی و یَقینٍ أفضَلُ مِن مِلْ ءِ الأرضِ مِن المُغتَرِّینَ؟! (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بنَ مَسعودٍ ، لا تَغتَرَّنَّ بِاللّهِ ، و لا تَغتَرَّنَّ بصَلاحِکَ و عِلمِکَ و عَمَلِکَ و بِرِّکَ و عبادَتِکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَغتَرُّوا بِاللّهِ ؛ فإنَّ اللّهَ لو أغفَلَ شیئا لأغفَلَ الذَّرَّةَ و الخَردَلَةَ و البَعوضَةَ (4) . (5)

2996

مغرور شدن به خدا

قرآن :

«ای انسان! چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور (دلیر) کرده است. آن که تو را بیافرید و اعضایت تمام گردانید و اعتدالت بخشید. و به هر صورتی که خواست تو را ترکیب داد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا خفتن و خوردن هوشیاران، چگونه زیان کنند در مقابل شب زنده داریِ نابخردان و سخت کوشیِ آنان در عبادت، که عبادت ناچیز پرهیزگارِ اهل یقین بهتر از یک دنیا عبادتِ فریفتگان است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! به خدا مغرور مشو و به پاکی و علم و عمل و نیکی و عبادت خود، فریفته مگرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا مغرور مشوید؛ زیرا اگر قرار بود خدا چیزی را نادیده بگیرد، هر آینه «ذره» و «خردل» و «پشه» را نادیده می گرفت . (6)

ص :372


1- . الانفطار : 6 _ 8.
2- المحجّة البیضاء : 6/291.
3- مکارم الأخلاق : 2/350/2660.
4- اشارة إلی قوله تعالی : «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره» سورة الزلزلة : 7 و 8 . و قوله تعالی : «و إن کان مثقال حبّة من خردل أتینا بها». (سورة الانبیاء : 47) و قوله تعالی : «إن اللّه لا یستحی أن یضرب مثلاً ما بعوضة فما فوقها ......... ». (سورة البقرة : 26)
5- تنبیه الخواطر : 2/218.
6- اشاره است به آیه : «پس هر که هم وزن ذرّه ای نیکی کند [نتیجه ]آن را خواهد دید و هر که هم وزن ذرّه ای بدی کند [نتیجه ] آن را خواهد دید. و به آیه : «و اگر [عمل] هم وزن دانه خردلی باشد آن را می آوریم. و به آیه : «خدای را از اینکه به پشه ای ، یا فروتر (فراتر) از آن مَثَل زند، شرم نیاید ......... ».

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ عِند تِلاوَتِهِ «یا أیُّها الإنسانُ ما غَرَّکَ بربِّکَ الکریمِ» _: أدحَضُ مَسؤولٍ حُجّةً ، و أقطَعُ مُغتَرٍّ مَعذِرَةً ، لَقَد أبرَحَ جَهالَةً بنفسِهِ ، یا أیُّها الإنسانُ ما جَرَّأکَ علی ذَنبِکَ ؟ ! و ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ ؟ ! و ما أنَّسَکَ بِهَلَکَةِ نَفسِکَ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :الحَذَرَ الحَذَرَ أیُّها المغرورُ ! و اللّهِ ، لقد سَتَرَ حتّی کأنَّهُ قد غَفَرَ! (2)

عنه علیه السلام :إنّ مِن العِصمَةِ ألاّ تَغتَرُّوا بِاللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ مِنَ الغِرَّةِ باللّهِ أن یُصِرَّ العَبدُ علَی المَعصیَةِ و یَتَمَنّی علَی اللّهِ المَغفِرَةَ . (4)

عنه علیه السلام :کم مِن مُستَدرَجٍ بالإحسانِ إلَیهِ ، و مَغرورٍ بِالسَّترِ علَیهِ ، و مَفتونٍ بِحُسنِ القَولِ فیهِ ! . (5)

امام علی علیه السلام_ وقتی آیه «ای انسان! چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور (دلیر) کرده است» را تلاوت کرد _فرمود : انسانی که در این آیه مورد خطاب و سؤال است، هر دلیلی برای مغرور شدنش به خدا بیاورد دلیلش بر باطل است و عذر و بهانه اش از عذر و بهانه هر فریب خورده دیگری بی پایه تر و جهالتْ وجود او را سخت فرا گرفته است. ای انسان! چه چیز تو را به گناه کردن دلیر کرده است؟ چه چیز تو را به پروردگارت مغرور و گستاخ کرده است؟ چه چیز تو را به نابود کردن نفست خو داده است؟

امام علی علیه السلام :زنهار، زنهار، ای فریب خورده! به خدا سوگند که او چنان [گناهان را ]پوشانده، که گویی بخشیده است.

امام علی علیه السلام :یکی از عوامل مصون ماندن از گناهان، این است که به خدا مغرور نشوید (به او طمع بیهوده مبندید و خود را از عذاب او ایمن مپندارید).

امام علی علیه السلام :پا فشاری کردن بنده در معصیت و آرزوی آمرزش داشتن از خدا، مغرور شدن به خداست.

امام علی علیه السلام :بسا کسانی که با احسان خداوند اندک اندک به عذاب حق نزدیک شده اند و به خاطر پوشاندن گناهانشان مغرور و فریفته شده اند و به سبب تعریف و تمجید [مردمان ]از آنان به فتنه و تباهی افتاده اند!

ص :373


1- نهج البلاغة : الخطبة 223 .
2- غرر الحکم : 2611.
3- تحف العقول : 150.
4- تنبیه الخواطر : 2/72
5- نهج البلاغة : الحکمة 116.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی عَلِمَ ما العِبادُ عامِلُونَ ، و إلی ما هُم صایِرُونَ ، فَحَلُمَ عَنهُم عندَ إعمالِهِمُ السیّئةِ لِعِلمِهِ السابِقِ فیهِم ، فلا یَغُرَّنَّکَ حُسنُ الطَّلَبِ ممَّن لا یَخافُ الفَوتَ . (1)

بحار الأنوار :فِی الزَّبورِ : ابنَ آدَمَ ، لمّا رَزَقتُکُم اللِّسانَ و أطلَقتُ لَکُمُ الأوصالَ و رَزَقتُکُمُ الأموالَ ، جَعَلتُمُ الأوصالَ کُلَّها عَونا علی المَعاصِی ، کأنَّکُم بی تَغتَرُّونَ ، و بعُقُوبَتی تَتَلاعَبُونَ! (2)

امام صادق علیه السلام :همانا خدای تبارک و تعالی می داند که بندگان چه خواهند کرد و به سوی چه سرنوشتی رهسپار خواهند شد.از این رو، وقتی گناه و بدی می کنند، چون از پیش به آنچه می کنند آگاه است، کاری به آنها ندارد. پس، مبادا رفق و مدارا از سوی کسی که بیم از دست دادن چیزی را ندارد، تو را بفریبد.

بحار الأنوار :در زبور آمده است : ای پسر آدم! چون به شما نعمت زبان را روزی کردم و اندام و جوارح در اختیارتان نهادم و مال و ثروت روزیتان کردم، از همه اندامها و اعضای بدن خود در راه معاصی و گناهان کمک گرفتید، گویی به من مغرور گشته اید و کیفر مرا به بازی گرفته اید.

2997 - الاِغتِرارُ بِالدُّنیا
2997 - فریب دنیا را خوردن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِتَّقُوا غُرورَ الدنیا ؛ فإنّها تَستَرجِعُ أبدا ما خَدَعَت بهِ مِن المَحاسِنِ ، و تُزعِجُ المُطمَئنَّ إلَیها و القاطِنَ . (3)

عنه علیه السلام :الاغتِرارُ بالعاجِلَةِ خُرقٌ . (4)

عنه علیه السلام :الدنیا حُلْمٌ ، و الاغتِرارُ بها نَدَمٌ . (5)

عنه علیه السلام :سُکونُ النفسِ إلَی الدنیا مِن أعظَمِ الغُرورِ . (6)

2997

فریب دنیا را خوردن

امام علی علیه السلام :از فریب دنیا بپرهیزید؛ زیرا دنیا هر خوبی و نعمتی که فریبکارانه به انسان دهد، همواره پس می گیرد و کسی را که به دنیا دل بندد و در آن جا خوش کند، کوچ دهد.

امام علی علیه السلام :فریفته شدن به دنیا، حماقت است.

امام علی علیه السلام :دنیا خوابی است و فریفته شدن به آن [موجب] پشیمانی.

امام علی علیه السلام :دل بستن نفس به دنیا، بزرگترین فریب است.

ص :374


1- تفسیر القمّی: 2/146.
2- بحار الأنوار : 77/40/8.
3- غرر الحکم : 2562.
4- غرر الحکم : 455.
5- غرر الحکم : 1384.
6- غرر الحکم : 5650.

عنه علیه السلام :مَن اغتَرَّ بالدنیا اغتَرَّ بالمُنی . (1)

عنه علیه السلام :لا تَغُرَّنَّکَ العاجِلَةُ بِزُورِ المَلاهِی ؛ فإنَ اللَّهوَ یَنقَطِعُ و یَلزَمُکَ ما اکتَسَبتَ مِن المَآثِمِ . (2)

عنه علیه السلام :لا یَغُرَّنَّکَ ما أصبَحَ فیهِ أهلُ الغُرورِ بالدنیا ؛ فإنّما هو ظِلٌّ مَمدودٌ إلی أجَلٍ مَحدودٍ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هر که فریب دنیا را بخورد، گول آرزوها را بخورد.

امام علی علیه السلام :زنهار که دنیا با هوسهای دروغین و بی اساس تو را نفریبد؛ زیرا هوس از بین می رود و گناهانی که کسب کرده ای،برای تو می ماند.

امام علی علیه السلام :برخورداری فریفته شدگان به دنیا، تو را نفریبد؛ زیرا آن برخورداری سایه ای گذر است.

2998 - الاِغتِرارُ بِالنَّفسِ
2998 - فریب نفس را خوردن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن جَهِلَ اغتَرَّ بنفسِهِ ، و کانَ یَومُهُ شَرّا مِن أمسِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَنِ اغتَرَّ بنفسِهِ أسلَمَتهُ إلَی المَعاطِبِ . (6)

عنه علیه السلام :لمعاویةغَرَّکَ عِزُّکَ ، فَصارَ قُصارُ ذلکَ ذُلَّکَ ، فَاخشَ فاحِشَ فِعلِکَ، فَعَلَّکَ بهذا تُهدی . (7)

عنه علیه السلام :الشَّقِیُّ مَنِ اغتَرَّ بحالِهِ ، و انخَدَعَ لِغُرورِ آمالِهِ . (8)

2998

فریب نفس را خوردن

امام علی علیه السلام :هر که نادان باشد، فریب نفس خود را بخورد و امروزش بدتر از دیروزش باشد.

امام علی علیه السلام :هر که فریب نفس خود را بخورد، نفسش او را به دست هلاکتها سپارد.

امام علی علیه السلام :خطاب به معاویهعزّتت، تو را فریفت و سرانجام آن خواری تو باشد. پس، از کردار زشت خویش بترس، شاید بدین وسیله هدایت شوی.

امام علی علیه السلام :بدبخت کسی است که فریفته وضع خود [از توانگری یا دانش یا پاکی و مانند اینها ]شود و گول فریبندگی آرزوهایش را بخورد.

ص :375


1- غرر الحکم : 8351.
2- غرر الحکم : 10363.
3- غرر الحکم : 10406.
4- (انظر) الدنیا : باب 1236.
5- غرر الحکم : 8744.
6- غرر الحکم : 8812.
7- بحار الأنوار : 78/83/86.
8- غرر الحکم : 1799.

عنه علیه السلام :مَنِ اغتَرَّ بحالِهِ قَصَّرَ عنِ احتِیالِهِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :هر که مغرور وضعیت خود شود، در چاره اندیشی برای کارهای خویش کوتاهی کند.

2999 - ما لا یَنبَغِی الاغتِرارُ بِهِ
2999 - چیزهایی که نباید فریفته آنها شد

الکتاب :

«لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ * مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَغُرَّنَّکَ ذَنبُ الناسِ عَن ذَنبِکَ ، و لا نِعَمُ الناسِ عَن نِعَمِکَ التی أنعَمَ اللّهُ علَیکَ ، و لا تُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و أنتَ تَرجُوها لِنَفسِکَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لِکُمَیلِ بنِ زِیادٍ _: یا کُمَیلُ ، لا تَغتَرَّ بأقوامٍ یُصَلُّونَ فَیُطِیلُونَ ، و یَصُومُونَ فَیُداوِمُونَ ، و یَتَصَدَّقُونَ فَیُحسِنُونَ فإنّهُم مَوقُوفُونَ (5) ! (6)

2999

چیزهایی که نباید فریفته آنها شد

قرآن :

«جولان کافران در شهرها تو را نفریبد. این برخورداری اندکی است. پس از آن جایگاهشان جهنم است و جهنم بد آرامگاهی است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناه کردنِ مردم تو را از گناهت غافل نکند و نعمتهای مردم تو را از نعمتهایی که خداوند ارزانیت داشته است غافل نسازد و مردم را از رحمت خداوند عزّ و جلّ که تو خود بدان امید بسته ای، نومید مگردان.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به کمیل بن زیاد _فرمود : ای کمیل! فریب بعضی از مردم را مخور که نمازهای طولانی می خوانند و روزه های پیاپی می گیرند و صدقه می دهند و احسان می کنند؛ زیرا اینان [برای حسابرسی در موقف ]نگه داشته می شوند.

ص :376


1- غرر الحکم : 8678.
2- (انظر) التوکّل : باب 4129. عنوان 333 «العُجب».
3- آل عمران : 196 ، 197.
4- تنبیه الخواطر : 2/77.
5- فی المصدر : فیحسبون أنّهم موفّقون ، و الظاهر أنّه تصحیف . (کما فی هامش بحار الأنوار).
6- بحار الأنوار : 84/229/2.

عنه علیه السلام :إذا استَولَی الفَسادُ علی الزَّمانِ و أهلِهِ ، فَأحسَنَ رجُلٌ الظَّنَّ بِرجُلٍ ، فَقَد غَرَّرَ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَغتَرَّنَّ بکَثرَةِ المَساجِدِ ، و جَماعَةِ أقوامٍ أجسادُهُم مُجتَمِعةٌ و قُلوبُهُم شَتّی . (2)

عنه علیه السلام :فإنّهُ و اللّهِ الجِدُّ لا اللَّعِبُ ، و الحَقُّ لا الکَذِبُ ، و ما هُو إلاّ المَوتُ أسمَعَ داعِیهِ ، و أعجَلَ حادِیهِ ، فلا یَغُرَّنَّکَ سَوادُ الناسِ مِن نفسِکَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تَغُرَّنَّکَ الناسُ مِن نفسِکَ ؛ فإنّ الأمرَ یَصِلُ إلَیکَ دُونَهُم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَغُرَّنَّکَ بُکاؤهُم ؛ فإنّ التَّقوی فِی القَلبِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :هرگاه نادرستی بر روزگار و مردم آن چیره گردد و با چنین وضعی انسانی به انسان دیگر خوش بین باشد، بی گمان فریب خورده است.

امام علی علیه السلام :فریب فراوانی مسجدها و نماز جماعت مردمی را که بدنهایشان در کنار هم و دلهایشان پراکنده است، مخور.

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا که این جدّی است نه شوخی و راست است نه دروغ. منظورم چیزی جز مرگ نیست که دعوت کننده اش ندای خود را به گوش همگان رسانید و ساربانش همگان را [به سوی مرگ ]شتاباند. پس، [مشاهده ]انبوه مردمان تو را از خویشتن غافل نسازد.

امام باقر علیه السلام :مبادا مردم تو را از خود غافل سازند؛ زیرا زیان این غفلت به تو می رسد نه به آنان.

امام صادق علیه السلام :گریه های آنان تو را نفریبد؛ زیرا که تقوا در دل است.

3000 - ما یَحولُ دونَ غُرورِ الإنسانِ
3000 - آنچه مانع فریب خوردن و غفلت انسان می شود

مصباحُ الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمام الصّادق علیه السلام _: المَغرورُ فی الدنیا مِسکینٌ، و فی الآخِرَةِ مَغبونٌ ؛ لأنّهُ باعَ الأفضَلَ بالأدنی ، و لا تَعجَبْ من نفسِکَ ، فَرُبّما اغتَرَرتَ بمالِکَ و صِحَّةِ جِسمِکَ أن لَعَلَّکَ تَبقی .

و رُبّما اغتَرَرتَ بِطُولِ عُمُرِکَ و أولادِکَ و أصحابِکَ لعلَّکَ تَنجُو بِهِم.

و رُبّما اغتَرَرتَ بحالِکَ و مُنیَتِکَ ، و إصابَتِکَ مَأمُولَکَ و هَواکَ ، و ظَنَنتَ أنّکَ صادِقٌ و مُصِیبٌ .

و رُبّما اغتَرَرتَ بما تُرِی الخَلقَ مِن النَّدَمِ علی تَقصیرِکَ فِی العِبادَةِ ، و لَعَلَّ اللّهَ تعالی یَعلَمُ مِن قلبِکَ بخِلافِ ذلکَ .

و رُبَّما أقَمتَ نفسَکَ علَی العِبادَةِ مُتَکَلِّفا و اللّهُ یُریدُ الإخلاصَ .

و رُبّما افتَخَرتَ بعِلمِکَ و نَسَبِکَ ، و أنتَ غافِلٌ عن مُضمَراتِ ما فی غَیبِ اللّهِ .

و رُبّما تَدعُو اللّهَ و أنتَ تَدعُو سِواهُ .

و رُبّما حَسِبتَ أنّکَ ناصِحٌ لِلخَلقِ و أنتَ تُرِیدُهُم لنفسِکَ أن یَمِیلُوا إلَیکَ .

و رُبّما ذَمَمتَ نفسَکَ ، و أنتَ تَمدَحُها علَی الحَقیقَةِ .

و اعلَم أنَّکَ لن تَخرُجَ مِن ظُلُماتِ الغُرورِ و التَمَنِّی إلاّ بِصِدقِ الإنابَةِ إلَی اللّهِ تعالی ، و الإخباتِ لَهُ ، و مَعرِفَةِ عُیُوبِ أحوالِکَ مِن حیثُ لا یوافِقُ العَقلَ و العِلمَ ، و لا یَحتَمِلُهُ الدِّینُ و الشَّریعَةُ و سَنَنُ القُدوَةِ (7) و أئمّةِ الهُدی ، و إن کُنتَ راضِیا بما أنتَ فیه فما أحَدٌ أشقی بِعلمِهِ مِنکَ و أضیَعَ عُمُرا و أورَثَ حَسرَةً یومَ القِیامَةِ . (8)

3000

آنچه مانع فریب خوردن و غفلت انسان می شود

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: آدم فریب خورده [از دنیا] در دنیا بینواست و در آخرت بازنده؛ زیرا چنین کسی ارزشمندترین چیز (آخرت) را به بی ارزشترین چیز (دنیا) فروخته است؛ و از خود راضی و مغرور مباش؛ زیرا گاه فریب ثروت و تندرستی خویش را می خوری و خیال می کنی که برای همیشه زنده ای. گاه فریب عمر دراز و فرزندان و دوستان و یارانت را می خوری، به این خیال که اینها موجب نجات تو هستند. گاه فریب وضعیت خود و آرزوها و دست یافتن به امید و خواسته ات را می خوری و می پنداری که تیرت به هدف خورده و راه درست را رفته ای. گاه فریب این را می خوری که به مردم وانمود می کنی از کوتاهی کردن در عبادت پشیمانی، حال آن که خداوند متعال می داند که خلاف آن در دل تو می گذرد. گاه با زحمت نفست را برای خودنمایی به عبادت وا می داری، در صورتی که خداوند خواستار اخلاص است. گاه به علم و اصل و نسب خود می نازی، حال آن که از آنچه در غیب خداوند نهفته است بی خبری. گاه باشد که به ظاهر خدا را بخوانی، اما در واقع دیگری را می خوانی. گاه به گمان خودت مردم را نصیحت و خیرخواهی می کنی، اما در واقع غرض تو جلب توجه و متمایل کردن آنان به سوی خودت می باشد. گاه

نفس خویش را نکوهش می کنی، حال آن که در حقیقت در پی ستایش آن هستی.

بدان که از تاریکیهای فریب و آرزو هرگز بیرون نروی، مگر این که از سر راستی به پیشگاه خداوند متعال توبه بری و در برابرش فروتنی و زاری کنی و معایبی را که در تو هست و با عقل و علم سازگاری ندارند و دین و شریعت و روشها و معیارهای پیامبر و ائمه هدی آنها را تحمل نمی کنند، بشناسی. اگر به وضعی که داری خرسند و قانع باشی، کسی به دانشش بد بخت تر و عمر تباه تر از تو نیست و بیش از هر کس دیگر در قیامت افسوس خواهی خورد.

ص :377


1- نهج البلاغة : الحکمة 114.
2- الأمالی للصدوق : 424/560 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 132.
4- بحار الأنوار : 72/323/2.
5- بحار الأنوار : 70/283/4.
6- (انظر) البِدعة : باب 335. الصدق : باب 2163. الخشوع : باب 1026.
7- فی بحار الأنوار: «النبوّة» بدل «القدوة» .
8- مصباح الشریعة : 211.

ص :378

(1)

ص :379


1- (انظر) کلام أبی حامد فی علاج الغرور: المحجّة البیضاء: 6/348 _ 357.

ص :380

387 - الغَزوة (غزوات النبیّ)

اشاره

غزوات النبیّ صلی الله علیه و آله

جنگهای پیامبر صلی الله علیه و آله

(1)

(2)

ص :381


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 19 / 133 _ 367 ، ج20 ، ج21 «غزوات النبیّ صلی الله علیه و آله ». کنز العمّال : 10 / 375 _ 631 «کتاب الغزوات».
2- انظر: عنوان 82 «الجهاد الأصغر» ، 102 «الحرب».

387 - جنگ (جنگهای پیامبر)
3001 - غَزوَةُ بَدرٍ الکُبری
3001 - جنگ بزرگ بدر

الکتاب :

«وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَّلَکُمْ تَشْکُرُونَ * إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ» . (1)

(2)

الحدیث :

کنز العمّال_ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: یا أبا جَهلٍ ، یا عُتبةُ ، یا شَیبَةُ ، یا اُمَیَّةُ ! هل وَجَدتُم ما وَعَدَ رَبُّکُم حقّا ؟ فإنّی قد وَجَدتُ ما وَعَدَنی رَبِّی حَقّا ، فقال عُمَرُ: یا رسولَ اللّهِ ، ما تُکَلِّمُ مِن أجسادٍ لا أرواحَ فیها ؟ ! فقالَ : و الذی نَفسِی بِیَدِهِ ما أنتُم بأسمَعَ لِما أقولُ مِنهُم ، غَیرَ أنَّهُم لا یَستَطِیعُونَ جَوابا . (3)

3001

جنگ بزرگ بدر

قرآن :

«هر آینه خدا شما را در بَدْر یاری داد و حال آن که خوار بودید. پس از خدا بترسید باشد که سپاسگزار شوید. آن گاه که به مؤمنان می گفتی که اگر پروردگارتان سه هزار فرشته به یاریتان فرو فرستد، آیا شما را کافی نخواهد بود؟».

حدیث :

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای ابو جهل! ای عتبه! ای شیبه! ای امیّه! آیا وعده پروردگارتان راست بود؟ من که وعده پروردگارم را راست یافتم. عمر عرض کرد : ای پیامبر خدا! با پیکرهایی بی جان سخن می گویی؟ حضرت فرمود : سوگند به آن که جانم در دست اوست، سخن مرا همچنان که شما می شنوید آنها نیز می شنوند، منتها آنان نمی توانند جواب بدهند.

ص :382


1- آل عمران : 123 ، 124.
2- (انظر) آل عمران : 12 ، 13 ، النساء : 77 ، 78 ، الأنفال : 1 ، 19 ، 36 ، 38 _ 41 ، 67 ، 71 ، الحجّ : 19.
3- کنز العمّال : 29874 .

الأمالی للطوسی :وَقَفَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علَی قَتلی بدرٍ فقالَ : جَزاکُم اللّهُ مِن عِصابَةٍ شَرّا ، لقد کَذَّبتُمونی صادِقا ، و خَوَّنتُم (1) أمینا . ثُمّ التَفَتَ إلی أبی جَهلِ بنِ هِشامٍ فقال : إنّ هذا أعتی علَی اللّهِ مِن فِرعَونَ ، إنّ فِرعَونَ لَمّا أیقَنَ بالهَلاکِ وَحَّدَ اللّهَ، و إنّ هذا لمّا أیقَنَ بالهَلاکِ دَعا بِاللاّتِ و العُزّی! (2)

کنز العمّال :أخَذَ عُمَرُ یُحَدِّثُنا عن أهلِ بدرٍ فقالَ : إن کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَیُرِینا مَصارِعَهُم بالأمسِ یقولُ : هذا مَصرَعُ فلانٍ غدا إن شاءَ اللّهُ ، و هذا مَصرَعُ فلانٍ غدا إن شاءَ اللّهُ ، فَجَعَلُوا یُصرَعُونَ علَیها ، قُلتُ : و الذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ ما أخطَؤوا تِیکَ کانُوا یُصرَعُونَ علَیها . ثُمَّ أمَرَ بِهِم فَطُرِحُوا فی بِئرٍ ، فَانطَلَقَ إلَیهِم : یا فلانُ یا فلانُ ، هل وَجَدتُم ما وَعَدَکُم اللّهُ حَقّا ؟ فإنّی وَجَدتُ ما وَعَدَنِی اللّهُ حَقّا . قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، أ تُکَلِّمُ قَوما قد جَیَّفُوا ؟ ! قالَ : ما أنتُم بأسمَعَ لِما أقولُ مِنهُم ، و لکنْ لا یَستَطِیعُونَ أن یُجِیبُوا . (3)

الأمالی للطوسی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بالای سر کشتگان بدر ایستاد و فرمود : خداوند با گروهی اندک کیفرتان داد. شما، منِ راستگو را دروغزن شمردید و منِ امین را خائن داشتید. آن گاه حضرت رو به [جنازه ]ابو جهل بن هشام کرد و فرمود : این مرد در برابر خدا از فرعون سرکش تر بود؛ زیرا فرعون وقتی یقین کرد که در چنگال مرگ گرفتار آمده است، به یگانگی خدا ایمان آورد؛ اما این مرد هنگامی هم که یقین کرد دارد از بین می رود باز لات و عزّی را خواند.

کنز العمّال :عمر درباره اهل بدر برای ما سخن به میان آورد و گفت : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روز قبل از شروع جنگ، قتلگاه مشرکان را به ما نشان می داد و می فرمود : فردا به خواست خدا فلانی در این جا به خاک می افتد و فلانی در این جا. جنگ که شروع شد، آن افراد در همان جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده بود به خاک می افتادند. من به پیامبر خدا عرض کردم : سوگند به آن که تو را به حق مبعوث کرد، آن افراد در همان جایی که فرموده بودی به خاک افتاده اند. حضرت سپس دستور داد که جنازه آنها را در جایی انداختند و آن گاه به طرف آنان رفت و فرمود : ای فلان! ای فلان! آیا آنچه را خداوند به شما وعده داده بودید راست یافتید؟ من که آنچه را خدا به من وعده داده بود راست یافتم. عرض کردم : ای پیامبر خدا! با افرادی که به لاشه ای تبدیل شده اند سخن می گویی؟ حضرت فرمود : همچنان که شما سخن مرا می شنوید، آنها نیز می شنوند منتها آنان قادر به جواب دادن نیستند.

ص :383


1- فی کنز العمّال : 29873 «جزاکم اللّه عنّی من عصابة شرّا ، لقد خوّنتمونی أمینا ، و کذبّتمونی صادقا».
2- الأمالی للطوسی : 310/626.
3- کنز العمّال : 29938.

کنز العمّال :لَمّا کانَ یومُ بَدرٍ نَظَرَ النبیُّ صلی الله علیه و آله إلی أصحابِهِ و هُم ثلاثُمِائةٍ و نَیِّفٌ ، و نَظَرَ إلَی المشرکینَ فإذا هُم ألفٌ و زِیادَةٌ ، فَاستَقبَلَ النبیُّ صلی الله علیه و آله القِبلةَ و مَدَّ یَدَیهِ و علَیهِ رِداؤهُ و إزارُهُ ، ثُمّ قالَ : اللَّهُمَّ أنجِزْ ما وَعَدتَنی ، اللَّهُمَّ أنجِزْ ما وَعَدتَنی ، اللَّهُمَّ إنّک إن تُهلِکْ هذهِ العِصابةَ مِنَ الإسلامِ فلا تُعبَدْ فی الأرضِ أبدا ......... و أنزَلَ اللّهُ تعالی عندَ ذلکَ «إذ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکم فَاسْتَجَابَ لَکُ_مْ أَنِّ_ی مُمِدُّکُ_م بِأَلْ_فٍ مِّ_نَ الْمَلائِکَ_ةِ مُرْدِفِینَ » . (1)

مَجمَع البَیان :_ فی قولِهِ تعالی : «إذ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُم» (2) _: قیلَ إنَّ النبیَّ صلی الله علیه و آله لَمّا نَظَرَ إلی کَثرَةِ عَددِ المشرکینَ و قِلَّةِ عددِ المسلمینَ استَقبَلَ القِبلةَ و قالَ: اللَّهُمَّ أنجِزْ لی ما وَعَدتَنی ، اللّهُمّ إنْ تُهلِکْ هذهِ العِصابةَ لا تُعبَدْ فی الأرضِ ، فما زالَ یَهتِفُ رَبَّهُ مادّا یَدَیهِ حتّی سَقَطَ رِداؤهُ من مَنکِبَیهِ ، فَأنزَلَ اللّهُ تعالی : «إذ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُم فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفِینَ » . (3)

کنز العمّال :در روز بدر پیامبر صلی الله علیه و آله به یاران خود نگریست که سیصد و چند تن بودند و به مشرکان نگاه کرد دید بیش از هزار نفرند. پس در حالی که ردا و ازاری بر تن داشت، رو به قبله ایستاد و دستهایش را [به جانب آسمان ]کشید و گفت : بار خدایا! و عده ای را که به من داده ای عملی گردان. بار خدایا! و عده ای را که به من داده ای عملی گردان. بار خدایا! اگر این گروه را از اسلام بگیری دیگر هرگز بر روی زمین پرستش نخواهی شد ......... در این هنگام خداوند متعال آیه «آن گاه که از پروردگارتان یاری می طلبیدید پس دعای شما را اجابت کرد که : من شما را با هزار فرشته پیاپی، یاری خواهم کرد» را نازل فرمود.

مجمع البیان_ درباره آیه «آن گاه که از پروردگارتان یاری می خواستید» _: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله شمار فراوان مشرکان و اندک بودن تعداد مسلمانان را دید، رو به قبله کرد و گفت : بار خدایا! و عده ای را که به من داده ای به کار بند. بار خدایا! اگر این گروه را از بین ببری، دیگر در روی زمین پرستش نخواهی شد. حضرت در حالی که دستهای خود را به سوی آسمان کشیده بود پیوسته این جمله را می گفت، چندان که ردای او از شانه هایش افتاد. پس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود : «آن گاه که از پروردگارتان یاری می خواستید پس دعای شما را اجابت کرد که : من شما را با هزار فرشته پیاپی، یاری خواهم کرد».

ص :384


1- کنز العمّال : 29939.
2- الأنفال : 9 .
3- مجمع البیان : 4/807 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سِیماءُ أصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَ بَدرٍ الصُّوفُ الأبیضُ . (1)

عنه علیه السلام :لقد رَأیتُنا یومَ بدرٍ و نحنُ نَلُوذُ برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو أقرَبُنا إلَی العَدُوِّ ، و کانَ مِن أشَدِّ الناسِ یَومَئذٍ بَأسا . (2)

عنه علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُصَلِّی تلکَ اللیلةَ _ لیلةَ بَدرٍ _ و هُو یقولُ : اللّهُمّ إن تُهلِکْ هذهِ العِصابةَ لا تُعبَدْ ، و أصابَهُم تِلکَ اللیلةَ مَطَرٌ . (3)

عنه علیه السلام :ما کانَ فِینا فارِسُ یومَ بَدرٍ إلاّ المِقدادَ علی فَرَسٍ أبلَقَ . (4)

عنه علیه السلام :لقد حَضَرنا بَدرا و ما فِینا فارِسُ غیرَ المِقدادِ بنِ الأسوَدِ ، و لقد رَأیتُنا لیلةَ بَدرٍ و ما فِینا إلاّ مَن نامَ غیرَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فإنّهُ کانَ مُنتَصِبا فی أصلِ شَجَرةٍ یُصَلِّی و یَدعُو حتَّی الصَّباحِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ و أنتم أذِلَّةٌ » (6) _: ما کانوا أذِلَّةً و فیهِم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و إنّما نَزَلَ : و لقد نَصَرَکُم اللّهُ بِبَدرٍ و أنتُم ضُعَفاءُ . (7)

امام علی علیه السلام :در جنگ بدر ، چهره اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، مانند پشمِ سفید بود.

امام علی علیه السلام :در جنگ بدر ما خود را در پناه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قرار می دادیم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزدیکتر بود و در آن روز از همه شجاعت بیشتری نشان می داد.

امام علی علیه السلام :در شب جنگ بدر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نماز می خواند و می گفت : بار خدایا! اگر این گروه (مسلمانان) را نابود کنی دیگر بندگی نخواهی شد. در آن شب بر آنان باران بارید.

امام علی علیه السلام :در روز بدر جز مقداد که بر اسب ابلق خود سوار بود، ما سواره دیگری نداشتیم.

امام علی علیه السلام :زمانی که در جنگ بدر شرکت کردیم، جز مقداد بن اسود سواره دیگری در میان ما نبود. در شب جنگ بدر هر که با ما بود خوابید، مگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که در زیر درختی ایستاده بود و تا صبح نماز می خواند و دعا می کرد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «خداوند در بدر شما را یاری کرد و حال آن که خوار بودید» _فرمود : با وجود پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان آنان خوار نبودند، بلکه منظور این است که : خداوند شما را در بدر یاری داد حال آن که ضعیف بودید.

ص :385


1- کنز العمّال : 29942.
2- کنز العمّال : 29943.
3- کنز العمّال : 30012.
4- کنز العمّال : 30013.
5- الإرشاد : 1/73.
6- آل عمران : 123.
7- بحار الأنوار : 19/243/1.

کنز العمّال :کانَ لِواءُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ بَدرٍ مَع علیِّ بنِ أبی طالبٍ ، و لِواءُ الأنصارِ مَع سَعدِ بنِ عُبادَةَ . (1)

(2)

کنز العمّال :در جنگ بدر ، پرچم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دست علی بن ابی طالب بود و پرچم انصار در دست سعد بن عباده.

3002 - غَزوَةُ الرَّجیعِ وغَزوَةُ مَعونَةَ
3002 - جنگ رجیع و جنگ معونه

الکتاب:

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» . (3)

(4)

3002

جنگ رجیع و جنگ معونه

قرآن :

«کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند».

3003 - غَزوَةُ اُحُدٍ وحَمراءَ الأسَدِ
3003 - جنگ احد و حمراء الاسد

الکتاب :

«وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (5)

3003

جنگ احد و حمراء الاسد

قرآن :

«و بامدادان از میان کسان خویش بیرون آمدی تا مؤمنان را در آن جایها که می بایست بجنگند، بگماری. و خدا شنوای داناست».

ص :386


1- کنز العمّال : 29973.
2- (انظر) العُجب : باب 2476. بحار الأنوار : 19 / 202 باب 10. ص کنز العمّال : 10 / 375.
3- آل عمران : 169.
4- (انظر) بحار الأنوار : 20 / 147 باب 13. ص کنز العمّال : 10 / 382.
5- آل عمران : 121.

(1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ علی رَجُلٍ قَتَلَهُ رسولُ اللّهِ ، و اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ علی رَجُلٍ یُسمّی مَلِکَ الأملاکِ ، لا مَلِکَ إلاّ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ علی قَومٍ کَلَمُوا وَجهَ رسولِ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اللَّهُمَّ اغفِرْ لِقَومِی فإنّهُم لا یَعلَمُونَ . (4)

الدرّ المنثور :. إنَّ النِّساءَ کُنَّ یومَ اُحُدٍ خَلفَ المسلمینَ یُجهِزْنَ عَلَی جَرحَی المشرکینَ ......... فجاءَ أبو سُفیانَ فقالَ : أعلُ هُبَلُ ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قولوا : اللّهُ أعلی و أجَلُّ ، فقالوا : اللّهُ أعلی و أجَلُّ ، فقالَ أبو سفیانَ : لنا (5) العُزّی و لا عُزّی لَکُم ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قُولُوا : اللهم مولانا و الکافرون لا مولی لهم (6) . (7)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خدا سخت است بر مردی که پیامبر خدا او را بکشد؛ خشم خدا سخت است بر مردی که خود را شاه شاهان می نامد، حال آن که پادشاهی جز خدا نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خدا سخت است بر مردمی، که چهره پیامبر خدا را مجروح کردند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا برای قریشیان مشرک _گفت : خدایا! قوم مرا ببخشا، زیرا آنان مردمی نادانند.

الدرّ المنثور :در جنگ احد ، زنان در پشت جبهه مسلمانان بودند و مجروحان را مداوا می کردند ......... ابو سفیان آمد و شعار «پیروز باد هبل» را سر داد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مسلمانان فرمود : شما بگویید : «خدا برتر و بزرگتر است» و مسلمانان شعار را سر دادند. ابو سفیان شعار داد : «ما عزّی را داریم و شما عزّایی ندارید». پیامبر خدا به مسلمانان فرمود : شما هم بگویید : « خدا مولای ماست و کافران مولایی ندارند». (8)

ص :387


1- (انظر) آل عمران : 139 ، 146 ، 149 ، 160 ، 176 ، النساء : 88، 140 ، الأنفال : 36.
2- کنز العمّال : 29887.
3- کنز العمّال : 29888.
4- کنز العمّال : 29883.
5- فی نقلٍ : إنّ لنا العزّی و لا عُزّی لکم (الدر المنثور : 2/346) .
6- فی نقل : اللّه مولانا و لا مولی لکم (الدرّ المنثور : 2/346).
7- الدرّ المنثور : 2/345.
8- در متن اصلی عبارت به گونه ای متفاوت از نقل مشهور است و متناسب با وزن شعری هم نیست و از این رو ما متن مشهور را آوردیم.

صحیح مسلم :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُسِرَت رَباعِیَتُهُ یومَ اُحُدٍ ، و شُجَّ فی رَأسِهِ ، فَجَعَلَ یَسلُتُ الدَّمَ عَنهُ و یقولُ : کیفَ یُفلِحُ قومٌ شَجُّوا نَبِیَّهُم و کَسَرُوا رَباعِیَتَهُ، و هُو یَدعُوهم إلَی اللّهِ ؟ ! فَأنزَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «لَیسَ لَکَ مِن الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَ__الِمُونَ » (1) . (2)

تفسیرُ القمّی_ فی ذِکر ما جَری بَعدَ وَقعَةِ اُحُدٍ _: لَمّا دَخَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَدینَةَ نَزَلَ علَیهِ جَبرَئیلُ علیه السلام فقالَ : یا محمّدُ ، إنَّ اللّهَ یَأمُرُکَ أن تَخرُجَ فی أثَرِ القَومِ و لا یَخرُجَ معکَ إلاّ مَن به جِراحَةٌ ! فَأمَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُنادِیا یُنادِی : یا مَعشَرَ المهاجِرینَ و الأنصارِ ! مَن کانَت بهِ جِراحَةٌ فَلْیَخرُجْ ، و مَن لَم یَکُن بهِ جِراحَةٌ فَلْیُقِمْ، فَأقبَلُوا یُضَمِّدُونَ جِراحاتِهِم و یُداوُونَها ، فأنزَلَ اللّهُ علی نَبِیِّهِ : «و لا تَهِنُوا فی ابتِغاءِ القَومِ إنْ تَکُونوا تَألَمُونَ فإنّهُمْ یَألَمُونَ کما تَألَمُونَ و تَرجُونَ مِن اللّهِ ما لا یَرْجُونَ» (3) ......... قالَ عَزَّ و جلَّ : «إنْ یَمسَسکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ القَومَ قَرْحٌ مِثْلُهُ » (4) فَخَرَجُوا علی ما بِهِم مِن الألَمِ و الجِراحِ . (5)

صحیح مسلم :در جنگ احد، دندان پیشین پیامبر خدا شکست و سر آن حضرت شکاف برداشت و در حالی که از فرقش خون جاری بود می فرمود : چگونه رستگار شوند مردمی که فرق پیامبر خود را که آنان را به خدا دعوت می کند، شکافتند و دندان پیشینش را شکستند؟ پس، خداوند عزّ و جلّ این آیه را فرو فرستاد : «تو را در این کارها دستی نیست ؛ یا [خدا] بر آنان می بخشاید، یا عذابشان می کند، زیرا آنان ستمکارند».

تفسیر القمّی_ درباره آنچه بعد از واقعه جنگ احد اتفاق افتاد _: چون پیامبر صلی الله علیه و آله از جنگ احد برگشت و وارد مدینه شد، جبرئیل علیه السلام بر آن حضرت فرود آمد و گفت : ای محمّد! خداوند فرمانت می دهد که این قوم (مشرکان) را تعقیب کنی و کسی جز افراد مجروح همراه تو نیاید! پس، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جارچیی فرمود تا جار زند : ای گروه مهاجران و انصار! هر کس جراحتی دارد بیرون بیاید و هر کس مجروح نیست بماند. آنان شروع به مرهم نهادن بر زخمهای خود و مداوای آنها کردند و خداوند این آیه را بر پیامبرش نازل فرمود : «و در دست یافتن به آن قوم سستی مکنید. اگر شما درد می کشید آنها نیز چون شما درد می کشند ولی شما از خدا چیزی را امید دارید که آنان امید ندارند» و خداوند عزّ و جلّ فرمود : «اگر به شما زخمی رسیده به آن قوم نیز مانند شما زخمی رسیده است». پس، مسلمانان با وجود درد و جراحتی که داشتند [برای تعقیب مشرکان ]بیرون رفتند.

ص :388


1- آل عمران : 128 .
2- صحیح مسلم : 3/1417/104 .
3- النساء : 104 .
4- آل عمران : 140 .
5- تفسیر القمّی : 1/124 .

کنز العمّال :لَمّا کانَ یومُ اُحُدٍ شُجَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی وَجهِهِ ، و کُسِرَت رَباعِیَتُهُ ، فقامَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَئذٍ رافِعا یَدَیهِ یقولُ : إنَّ اللّهَ تعالَی اشتَدَّ غَضَبُهُ علی الیهودِ أن قالوا : عُزَیرٌ ابنُ اللّهِ ، و اشتَدَّ غَضَبُهُ علَی النَّصاری أن قالوا : المَسیحُ ابنُ اللّهِ ، و إنَّ اللّهَ اشتَدَّ غَضَبُهُ علی مَن أراقَ دَمی و آذانی فی عِترَتی . (1)

کنز العمّال :إنَّ النبیَّ صلی الله علیه و آله خَرَجَ یَومَ اُحُدٍ حتّی إذا جازَ ثَنِیَّةَ الوَداعِ فإذا هُو بکَتِیبةٍ خَشناءَ (2) ، قالَ : مَن هؤلاءِ ؟ قالوا : عبدُ اللّهِ ابنُ اُبَیٍّ فی سِتِّمِائَةٍ مِن موالِیهِ مِن الیهودِ مِن بَنی قَینُقاعٍ ، قالَ : و قد أسلَمُوا ؟ قالوا : لا یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : مُرُوهم فَلیَرجِعُوا ؛ فإنّا لا نَستَعِینُ بالمُشرکینَ علَی المُشرکینَ . (3)

کنز العمّال :در جنگ احد چهره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شکاف برداشت و دندان پیشین او شکست. در آن روز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و دستهای خود را به آسمان بلند کرد و گفت : خداوند بر یهود که گفتند : عُزَیر پسر خداست، بشدت خشم گرفت و بر نصارا که گفتند: عیسی پسر خداست، سخت خشم گرفت و خشم خدا سخت است بر کسی که خون مرا ریخت و با آزردن خاندانم، مرا آزرد.

کنز العمّال :هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه به قصد احد بیرون آمد، در عبور از ثنیة الوداع با یک گردان سرا پا مسلّح برخورد کرد. پرسید: اینها کیستند؟ عرض کردند: عبد اللّه بن اُبیّ است با ششصد تن از یهودیان بنی قینقاع و هم پیمان خود. فرمود: آیا اسلام آورده اند؟ عرض کردند : نه، ای پیامبر خدا. حضرت فرمود : بگویید برگردند؛ زیرا ما در برابر مشرکان از مشرکان کمک نمی گیریم.

ص :389


1- کنز العمّال : 30050.
2- أی کثیرة السلاح . (النهایة : 2/35).
3- کنز العمّال : 30048.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَمّا انجَلی الناسُ عَن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ اُحُدٍ نَظَرتُ فِی القَتلی فلَم أرَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقلتُ : و اللّهِ ما کانَ لِیَفِرَّ و ما أراهُ فِی القَتلی ، و لکن أرَی اللّهَ غَضِبَ علَینا بما صَنَعنا فَرَفَعَ نَبِیَّهُ ، فما فِیَّ خیرٌ مِن أن اُقاتِلَ حتّی اُقتَلَ ، فَکَسَرتُ جَفنَ سَیفِی ، ثُمّ حَمَلتُ علَی القَومِ فَأفرَجُوا لی ، فإذا أنا برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَهُم . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :در جنگ احد هنگامی که مردم از گردِ پیامبر خدا پراکنده شدند، من در میان کشتگان نگاه کردم، اما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را ندیدم. با خود گفتم : به خدا قسم او اهل فرار نبود و در میان کشته ها هم نمی بینمش. فکر می کنم خداوند از این رفتار ما به خشم آمده و پیامبرش را به آسمان برده است. پس، وجود من دیگر بی فایده است و باید بجنگم تا کشته شوم.لذا غلاف شمشیرم را شکستم و به دشمن حمله کردم و آنان از برابر من دور شدند و ناگاه دیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان آنهاست.

3004 - غَزوَةُ بَنِی النَّضیرِ
3004 - جنگ بنی نضیر

الکتاب :

«هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّهِ فَأَتاهُمُ اللّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُوْلِی الْأَبْصارِ» . (3)

(4)

3004

جنگ بنی نضیر

قرآن :

«اوست آن خدایی که نخستین بار کسانی از اهل کتاب را که کافر بودند از خانه هایشان بیرون راند و شما نمی پنداشتید که بیرون روند. آنها نیز می پنداشتند حصارهایشان را توان آن هست که در برابر خدا نگه دارشان باشد. خدا از سویی که گمانش نمی بردند بر آنها تاخت آورد و در دلشان وحشت افکند، چنان که خانه های خود را با دست خویش و با دست مؤمنان خراب می کردند. پس ای اهل بصیرت! عبرت گیرید».

ص :390


1- کنز العمّال : 30027.
2- (انظر) بحار الأنوار : 20 / 14 باب 12. کنز العمّال : 10 / 378 ، 424.
3- الحشر : 2.
4- (انظر) الحشر : 11 _ 17.

الحدیث :

تفسیر القمّی_ فی قَولِهِ تَعالی : «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ . . .» _: سببُ نزولِ ذلک أنّهُ کانَ بالمدینةِ ثلاثةُ أبطُنٍ من الیهودِ : بنو النَّضیرِ ، و قُریظَةُ ، و قَینُقاعُ ، و کانَ بَینَهُم و بینَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَهدٌ و مُدَّةٌ فَنَقَضوا عَهدَهُم ، و کانَ سببُ ذلِکَ من بنی النَّضیرِ فی نقضِ عَهدِهِم ، أنّهُ أتاهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَستَسلِفُهُم دِیَّةَ رَجُلینِ قَتلَهُما رجلٌ من أصحابهِ غِیلَةً _ یعنی یَستَقرِضُ _ و کانَ قصَدَ کعبَ بنَ الأشرَفِ ، فَلمَّا دخلَ صلی الله علیه و آله علی کَعبٍ قال : مَرحَبا یا أبا القاسِمِ و أهلاً! و قامَ کأَنَّهُ یَضَعْ لَهُ الطَّعامَ ، و حدَّثَ نفسَهُ أن یَقتُلَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و یَتبَعَ أصحابَهُ ، فَنزلَ جَبرَئیلُ علیه السلام فأخبرَهُ بِذلِکَ ، فَرجَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی المدینَةِ ، و قال لِمُحمَّدِ بنِ مَسلَمَةَ الأَنصارِیِّ : اذهَب إلی بنی النَّضیرِ فَأخبِرهُم أنَّ اللّهَ عَزَّ و جَلَّ قد أخبَرنی بِما هَمَمتُم بهِ مِنَ الغدرِ فَإمَّا أن تَخرُجوا مِن بَلَدِنا ، و إمّا أن تَأذَنوا بِحَربٍ ، فقالوا ؛ نَخرُجُ مِن بلادِکَ ، فَبَعثَ إلیهِم عَبدُ اللّهِ بنُ أُبَیّ : ألاّ تَخرُجوا و تُقِیموا و تُنابِذوا مُحَمَّدا الحربَ ؛ فإنِّی أنصُرُکُم أنا وَ قَومی و حُلَفائی ، فَإن خَرَجتُم خَرَجتُ مَعَکُم ، و إن قاتَلتُم قاتَلتُ مَعَکُم ، فَأقاموا و أَصلَحوا حُصونَهُم و تهیَّؤوا لِلقتالِ ، و بَعَثوا إلی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : إنَّا لا نَخرُجُ فاصنَع ما أنتَ صانِعٌ.

فقامَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و کبَّرَ و کَبَّرَ أصحابُهُ ، و قالَ لِأمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : تقدَّم إلی بنی النَّضیرِ . فَأخَذ أمیرُ المُؤمنینَ علیه السلام الرَّایَةَ و تقدَّمَ ، و جاء رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أحاطَ بحِصِنهِم ، و غدرَ بِهِم عبدُ اللّهِ بن اُبَیّ ، و کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا ظهَرَ بِمُقَدَّمِ بُیوتِهِم حَصَّنوا ما یَلیهِم و خَرَّبوا ما یَلیهِ ، و کانَ الرَّجلُ مِنهم مِمَّن کانَ لَهُ بیتٌ حَسَنٌ خرَّبه .

و قد کان رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمرَ بِقَطعَ نَخلِهِم فَجَزعوا مِن ذلِکَ و قالوا : یا محمّدُ ، إنَّ اللّهَ یأمُرُکَ بالفَسادِ؟ إنْ کانَ لکَ هذا فَخُذهُ ، و إن کانَ لما فلا تَقطَعهُ ، فلما کان بعدَ ذلِکَ قالوا : یا مُحمّدُ ، نَخرُجُ من بلادِکَ و أعطِنا مالَنا ، فقال صلی الله علیه و آله : لا ، و لکن تَخرُجونَ و لکُم ما حَمَلتِ الإبلُ ، فلم یَقبَلوا ذلِکَ فَبقَوا أیّاما .

ثمَّ قالوا : نَخرُجُ و لنا ما حَمَلتِ الإبلُ ، فقال صلی الله علیه و آله : لا ، و لیکن تخرُجونَ و لا یَحمِلُ أحَدٌ مِنکُم شَیئا ، فَمَن وجَدنا مَعهُ شَیئا من ذلِکَ قَتَلناهُ ، فَخرَجوا علی ذلِکَ و وقَعَ قومٌ مِنهُم إلی فدَکٍ و وادی القُری ، و خرَجَ مِنهُم قومٌ إلی الشَّامِ فأنزلَ اللّهُ فیهم : «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِ_ن دِیَ_ارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَ_ا ظَنَنتُ_مْ أَن یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَ_اهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا _ إلی قوله _ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» ، و أنزلَ اللّهُ عَلَیهِ فیما عابوهُ من قَطعِ النَّخلِ : «مَا قَطَعْتُم مِّن لِّینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائمَةً عَلَی أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ _ إلی قولِهِ _ رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» ، و أنزلَ اللّهُ علَیهِ فی عَبدِ اللّهِ بنِ أُبَیّ و أصحابِهِ : «أَ لَمْ تَرَ إِلَ_ی الَّ_ذِینَ نَافَقُ_وا یَقُولُ_ونَ لإِخْوانِهِ_مُ الَّذِینَ کَفَ_رُوا مِ_نْ أَهْ_لِ الْکِت_ابِ لَ_ئ_نْ أُخْرِجْتُ_مْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ _ إلی قوله _ ثُمَّ لاَ یُنصَرُونَ » . (1)

حدیث :

تفسیر القمّی_ درباره قول خداوند متعال «اوست کسی که از میان اهل کتاب ، کسانی را که کفر ورزیدند [از مدینه ]بیرون کرد . . .» _: سبب نزول آیات سوره حشر آنست که در مدینه سه گروه از یهود ، زندگی می کردند: بنو نضیر ، قریظه ، و قینقاع .

بین این طایفه ها و پیامبر خدا پیمانی وجود داشت که آنان پیمانشان را شکستند و آنچه باعث پیمان شکنی ایشان شد این بود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سراغ بنی نضیر رفت تا برای پرداخت دیه دو نفری که توسط یکی از یاران پیامبر به قتل رسیده بودند ، تقاضای وام کند . از این رو تصمیم گرفت نزد کعب بن اشرف برود . هنگامی که پیامبر بر کعب ابن اشرف وارد شد ، کعب اظهار داشت : ای ابو القاسم! خوش آمدی و برخاست و چنان وانمود کرد که می خواهد برای پیامبر غذا بیاورد ، در حالی که در باطن قصد کشتن پیامبر خدا و یارانش را داشت . در این هنگام جبرئیل فرود آمد و پیامبر را از جریان آگاه ساخت ، پیامبر به سوی مدینه بازگشت و به محمّد بن مسلمه انصاری فرمود : به سوی بنی نضیر حرکت کن و به آنان خبر بده که خداوند متعال مرا از تصمیم نیرنگ آلود شما آگاه ساخته است، بنا بر این یا از شهر ما خارج شوید و یا اعلام جنگ نمایید .

آنان هم گفتند : از شهرهای شما بیرون می رویم . در این هنگام عبد اللّه بن اُبیّ به آنان پیام داد که بیرون نروید بلکه بمانید و با محمّد جنگ کنید و من به کمک قومم و هم پیمانانم شما را یاری می کنیم و اگر خارج شدید ، من هم با شما خارج می شوم و اگر جنگیدید من نیز همراه شما می جنگم. [بنی نضیر ]مقاومت کرده ، دژهای خود را بازسازی نمودند و برای نبرد آماده شدند و به پیامبر صلی الله علیه و آله پیغام دادند که : ما خارج نمی شویم ، پس هر کاری که می خواهی انجام بده.

پیامبر خدا ایستاد و تکبیر گفت و یاران آن حضرت نیز تکبیر گفتند . سپس به امیر المؤمنین فرمود: به سوی بنی نضیر پیش رو . امیر المؤمنین پرچم را گرفت و پیش رفت و پس از مدتی پیامبر خدا آمد و قلعه آنان را محاصره نمود . از طرفی دیگر عبد اللّه بن اُبی نیز به یهودیان خیانت کرد .

هنگامی که پیامبر به خانه های آغازین آنان نزدیک شد ، یهودیان در خانه هایی که پشت سرشان قرار داشت سنگر گرفتند و خانه های نزدیک پیامبر را خراب کردند و مردی از ایشان که خانه ای نیکو داشت ، خانه اش را خراب کرد [تا به دست مسلمانان نیفتد ]همچنین پیامبر نیز دستور قطع درختان خرما را صادر فرمود و یهودیان از این کار ناآرام گردیده ، گفتند : ای محمّد! آیا خدا به تو دستور فساد داده است؟ اگر این درختان خرما برای توست آنان را بگیر و اگر برای ماست پس آنها را قطع نکن .

پس از این جریان یهودیان گفتند : ای محمّد! ما از شهرهای تو خارج می شویم و تو نیز دارایی هایمان را به ما ببخش ، پیامبر فرمود : خیر ، ولی شما می توانید بیرون بروید و به اندازه یک بار شتر از اموالتان را با خود ببرید . یهودیان نپذیرفتند و چند روزی باقی ماندند آنگاه گفتند : ما بیرون می رویم و به اندازه همان یک بار شتر از اموال خود می بریم . اما پیامبر فرمود : خیر ، بلکه باید بیرون بروید و احدی از شما نباید چیزی با خود حمل کند ، پس اگر همراه کسی چیزی بیابیم ، او را خواهیم کشت .

پس یهودیان به همان گونه _ که پیامبر فرموده بود _ خارج شدند و گروهی از ایشان به سوی «فدک» و «وادی القری» رفته و عده ای دیگر نیز به سوی شام رهسپار شدند . و خداوند متعال در مورد آنان چنین نازل فرمود : «اوست که کافران اهل کتاب (یهودیان بنی نضیر) را از خانه و کاشانه شان در آغاز هنگامه رهسپاری انبوه آواره کرد ، گمان نمی بردید که بیرون روند ، و [خودشان هم ]گمان می کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر امر و عقوبت الهی است و امر الهی از جایی که گمانش را نمی بردند بر آنان فرود آمد _ تا _ بی گمان خداوند سخت کیفر است».

و خداوند درباره قطع کردن درختان خرما که آنان ایراد می گرفتند این آیه را نازل فرمود : «هر چه از درختان خرما بریدید یا آن را ایستاده با ریشه هایش باقی گذاردید ، همه به اذن الهی بود تا نافرمانان را خوار بدارد _ تا _ پروردگارا! تویی که رئوف و مهربانی» و خداوند درباره عبد اللّه بن اُبی و یارانش چنین نازل کرد : «آیا ننگریسته ای کسانی را که نفاق ورزیدند به دوستانشان از اهل کتاب که کفر ورزیدند ، گفتند: اگر شما رانده شوید ، ما نیز همراه شما بیرون می آییم _ تا _ سپس از هیچ کس یاری نیابند» .

ص :391


1- تفسیر القمّی : 2/358 .

ص :392

(1)

ص :393


1- (انظر) الحشر : 11 _ 17. بحار الأنوار : 20 / 157 باب 14. ص کنز العمّال : 10 / 384.

3005 - غَزوَةُ ذاتِ الرِّقاعِ وغَزوَةُ عُسفانَ
3005 - جنگ ذات الرقاع و جنگ عسفان

الکتاب :

«و إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیأخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نَزَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غزوةِ ذاتِ الرِّقاعِ تَحتَ شَجرَةٍ علی شَفیرِ وادٍ ، فَأقبَلَ سَیلٌ فَحالَ بَینَهُ و بَینَ أصحابِهِ ، فَرآهُ رَجُلٌ مِن المُشرکینَ ؛ و المسلمونَ قِیامٌ علَی شَفیرِ الوادِی یَنتَظِرُونَ متَی یَنقَطِعُ السَّیلُ ، فقالَ رجُلٌ مِن المُشرکینَ لقومِهِ : أنا أقتُلُ محمّدا ! فَجاءَ و شَدَّ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بالسَّیفِ ، ثُمَّ قالَ : مَن یُنجِیکَ مِنّی یا محمّدُ ؟! فقالَ : رَبّی و رَبُّکَ ، فَنَسَفَهُ جَبرَئیلُ علیه السلام عن فَرَسِهِ فَسَقَطَ علی ظَهرِهِ ، فقامَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أخَذَ السَّیفَ و جَلَسَ علی صَدرِهِ ، و قالَ : مَن یُنجِیکَ مِنّی یا غَورثُ ؟ فقالَ : جُودُکَ و کَرَمُکَ یا محمّدُ ، فَتَرَکَهُ ، فقامَ و هُو یَقولُ : و اللّهِ لَأنتَ خَیرٌ مِنّی و أکرَمُ . (2) (3)

3005

جنگ ذات الرقاع و جنگ عسفان

قرآن :

«و چون در میانشان باشی و برایشان اقامه نماز کنی، باید که گروهی از آنان با تو به نماز ایستند و سلاحهای خویش بردارند و چون سجده به پایان بردند پشت سر شما [در برابر دشمن ]قرار گیرند».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :در جنگ ذات الرقاع پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زیر درختی در کنار درّه ای پیاده شد. در این هنگام سیلی آمد و میان آن حضرت و یارانش جدایی انداخت. مردی از مشرکان پیامبر صلی الله علیه و آله را در آن حال دید و مسلمانان نیز در آن طرف درّه ایستاده و منتظر بودند تا جریان سیل قطع شود. آن مرد مشرک به همراهان خود گفت : من محمّد را می کشم. و آن گاه نزد پیامبر آمد و به روی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شمشیر کشید و گفت : ای محمّد! اینک چه کسی تو را از چنگ من می رهاند؟ حضرت فرمود : پروردگار من و تو. در این هنگام جبرئیل آن مرد را از اسبش پرت کرد و او به پشت افتاد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخاست و شمشیر کشید و روی سینه او نشست و فرمود : ای غورث! چه کسی تو را از چنگ من می رهاند؟ عرض کرد : بخشندگی و کرم تو ای محمّد! حضرت از آن مرد دست کشید و او برخاست در حالی که می گفت : به خدا قسم که تو از من بهتر و گرامی تری.

ص :394


1- النساء : 102.
2- بحار الأنوار : 20/179/6.
3- (انظر) بحار الأنوار : 20 / 174 باب 15.

3006 - غَزوَةُ بَدرٍ الصُّغری
3006 - جنگ بدر کوچک

الکتاب:

«فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَسَی اللّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ اللّهُ أَشَدُّ بَأْسا وَ أَشَدُّ تَنْکِیلاً» . (1)

(2)

3006

جنگ بدر کوچک

قرآن :

«پس در راه خدا نبرد کن که جز بر نفس خویش مکلّف نیستی و مؤمنان را به جنگ برانگیز، شاید خدا آسیب کافران را از شما باز دارد و خشم و عذاب خدا از هر خشم و عذاب دیگری سخت تر است».

3007 - غَزوَةُ الأحزابِ وبَنی قُرَیظَةَ
3007 - جنگ احزاب و بنی قریظه

الکتاب :

«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ» . (3)

(4)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «یقولُ أَهْلَکْتُ مالاً لُبَدا» (5) _: هو عَمرُو بنُ عبدِ وَدٍّ حینَ عَرَضَ علَیهِ علیُّ بنُ أبیِ طالبٍ الإسلامَ یومَ الخَندَقِ و قالَ : فَأینَ ما أنفَقتُ فیکُم مالاً لُبَدا ؟! و کانَ أنفَقَ مالاً فی الصَّدِّ عن سبیلِ اللّهِ ، فَقَتَلَهُ عَلِیٌّ علیه السلام . (6)

3007

جنگ احزاب و بنی قریظه

قرآن :

«می پندارید که بهشت خواهید رفت در صورتی که آنچه بر سرِ گذشتگان آمده هنوز بر سر شما نیامده است؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند تا آن جا که پیامبر و مؤمنانی که با او بودند گفتند : پس یاری خدا کی می رسد؟ بدان که یاری خدا نزدیک است».

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «می گوید مال فراوانی را تباه کردم» _فرمود : منظور عمرو بن عبدودّ است که علی بن ابی طالب در روز خندق پذیرفتن اسلام را به او پیشنهاد کرد و او گفت : پس آن همه مالی که در راه مبارزه با شما خرج کردم چه می شود؟ او برای مبارزه با راه خدا مالی را خرج کرده بود. در این هنگام علی علیه السلام او را کشت.

ص :395


1- النساء : 84.
2- (انظر) النساء : 104. بحار الأنوار : 20 / 180 باب 16.
3- البقرة : 214.
4- (انظر) آل عمران : 28 ، الأنفال : 56 _ 58 ، الأحزاب : 9 ، 27.
5- البلد : 6 .
6- تفسیر القمّی : 2/422.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا حَفَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الخَندَقَ مَرُّوا بِکُدیَةٍ ، فَتَناوَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المِعوَلَ مِن یَدِ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام أو مِن یَدِ سلمانَ رضی الله عنه فَضَرَبَ بها ضَربَةً فَتَفَرَّقَت بثلاثِ فِرَقٍ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَقَد فُتِحَ عَلَیَّ فی ضَربَتی هذِهِ کُنُوزُ کِسری و قَیصرَ ، فقالَ أحَدُهُما لصاحِبِهِ : یَعِدُنا بکُنُوزِ کِسری و قَیصرَ و ما یَقدِرُ أحَدُنا أن یَخرُجَ یَتَخَلّی ! (1)

کنز العمّال عن البَراءِ بنِ عازِبٍ :لَمّا کانَ حیثُ أمَرَنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بحَفرِ الخَندَقِ عَرَضَت لنا فی بعضِ الخَندَقِ صَخرةٌ عَظیمةٌ شَدیدَةٌ لا تَأخُذُ مِنها المَعاوِلُ ، فَاشتَکَینا ذلکَ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فجاءَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فلَمّا رَآها ألقی ثَوبَهُ و أخَذَ المِعوَلَ فقالَ : بِسمِ اللّهِ ، ثمّ ضَرَبَ ضَربَةً فَکَسَرَ ثُلُثَها و قالَ : اللّهُ أکبَرُ ، اُعطِیتُ مَفاتِیحَ الشامِ ، و اللّهِ إنّی لاَُبصِرُ قُصُورَها الحُمرَ الساعَةَ .

ثُمّ ضَرَبَ الثانیةَ فَقَطَعَ الثُّلثَ الآخَرَ فقالَ : اللّهُ أکبَرُ ، اُعطِیتُ مفاتیحَ فارِسَ ، و اللّهِ إنّی لاَُبصِرُ قَصرَ المَدائنِ الأبیضَ .

ثُمّ ضَرَبَ الثالثةَ و قالَ : بِسمِ اللّهِ ، فَقَطَعَ بَقِیَّةَ الحَجَرِ ، و قالَ : اللّهُ أکبَرُ ، اُعطِیتُ مَفاتیحَ الیَمَنِ ، وَ اللّهِ إنّی لاَُبصِرُ أبوابَ صَنعاءَ مِن مکانی هذا الساعةَ . (2)

امام صادق علیه السلام :هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خندق را می کند مسلمانان به مانعی برخوردند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کلنگ را از دست امیر المؤمنین یا از دست سلمان گرفت و ضربه ای بر آن فرود آورد که سه تکّه شد. در این هنگام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند با این ضربه من گنجهای کسری و قیصر را برایم گشود. یکی از افراد به رفیقش گفت : وعده گنجهای کسری و قیصر را به ما می دهد، در حالی که هیچ یک از ما [از بیم دشمن ]قادر نیست برای قضای حاجت بیرون رود!

کنز العمّال_ به نقل از براء بن عازب _: هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما دستور حفر خندق را داد، در قسمتی از خندق به سنگ بسیار بزرگ و سختی برخوردیم که تیشه ها در آن کارگر نبود. به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اطلاع دادیم و پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و چون سنگ را دید، لباسش را برکند و کلنگ را گرفت و فرمود : به نام خدا. و آن گاه ضربه ای زد که یک سوم تخته سنگ شکست و گفت : اللّه اکبر، کلیدهای شام به من داده شد، به خدا قسم که هم اینک کاخهای سرخ آن را می بینم! سپس ضربه دوم را زد و یک سوم دیگر تخته سنگ شکسته شد و گفت : اللّه اکبر، کلیدهای ایران به من داده شد. به خدا سوگند که کاخهای سفید مداین را می بینم! آن گاه ضربه سوم را فرود آورد و گفت : به نام خدا. در این هنگام باقیمانده سنگ شکست و گفت : اللّه اکبر، کلیدهای یمن به من داده شد، به خدا سوگند هم اینک از همین جا دروازه های صنعا را می بینم.

ص :396


1- الکافی : 8/216/264.
2- کنز العمّال : 30080.

کنز العمّال عن اُبَیِّ بنِ عبّاسِ بنِ سَهلٍ عن أبیهِ عن جَدِّهِ :کُنّا معَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ الخَندَقِ فَأخَذَ الکِرْزِینَ (1) و ضَرَبَ بهِ ، فصادَفَ حَجرا فَصَلَّ (2) الحَجَرُ فَضَحِکَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقیلَ : یا رسولَ اللّه ، مِمَّ تَضحَکُ ؟ قالَ : أضحَکُ مِن قَومٍ یُؤتی بِهِم مِن المَشرِقِ فِی الکُبُولِ (3) یُساقُونَ إلَی الجَنَّةِ و هُم کارِهُونَ (4) ! (5)

کنز العمّال_ به نقل از ابیّ بن عباس بن سهل از پدر خود از جدّش _: در روز خندق با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودیم که آن حضرت تیشه را گرفت و ضربه ای زد که به سنگی برخورد و صدا کرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خندید. عرض شد : ای پیامبر خدا! از چه می خندید؟ فرمود : از مردمی خنده ام گرفت که بسته در بند از خاور زمین آورده و با زور به سوی بهشت کشانده می شوند !

ص :397


1- الکرزین : الفأس . ( النهایة : 4/162 ) .
2- صلّ : صوّت . ( القاموس المحیط : 4/3 ) .
3- أی القیود (القاموس المحیط : 4/43) .
4- کنز العمّال : 30090.
5- (انظر) الجهاد : باب 591.

صحیح مسلم :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ الأحزابِ یَنقُلُ مَعَنا التُّرابَ ، و لَقَد واری التُّرابُ بیاضَ بَطنِهِ و هو یقولُ :

و اللّهِ لولا أنتَ ما اهْتَدَینا

و لا تَصَدَّقنا و لا صَلَّینا

فَأنزِلَنْ سَکِینَةً عَلَینا

إنَّ الاُلی قد أبَوْا عَلَینا

قالَ : و ربَّما قالَ :

إنَّ المَلَأ قَد أبَوْا عَلَینا

إذا أرادُوا فِتنَةً أبَینا (1)

و یَرفَعُ بها صَوتَهُ . (2)

کنز العمّال :لَمّا کَشَفَ اللّهُ الأحزابَ و رَجَعَ النبیُّ صلی الله علیه و آله إلی بَیتِهِ یَغسِلُ رَأسَهُ ، أتاهُ جِبرِیلُ فقالَ : عَفا اللّهُ عنکَ ! وَضَعتَ السلاحَ و لم تَضَعْهُ ملائکةُ السماءِ ! اِئتِنا عندَ حِصنِ بَنی قُریظَةَ ، فَنادَی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأتاهُم عِندَ الحِصنِ . (3)

(4)

صحیح مسلم :در جنگ احزاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به همراه ما خاک می کشید و در حالی که گرد و غبار سفیدی شکم آن حضرت را پوشانده بود، می گفت :

به خدا سوگند اگر تو نبودی ما هدایت نمی شدیم

و زکات نمی دادیم و نماز نمی خواندیم.

پس بر ما آرامش فرو فرست

همانا آنان (مشرکان) از ما سر پیچیدند.

براء می گوید : گاهی هم می فرمود :

همانا این جماعت از ما سرپیچی کردند

آن گاه که خواهان فتنه و گمراهی شدند ما امتناع کردیم

حضرت این اشعار را با صدای بلند می خواند.

کنز العمّال :چون خداوند احزاب را درهم شکست و پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه اش برگشت و شروع به شستن سر و صورت خود کرد، جبرئیل نزد آن حضرت آمد و گفت : خدا از تو درگذرد، سلاح به زمین گذاشته ای در حالی که فرشتگان آسمان هنوز آن را به زمین نگذاشته اند؟ در محل دژ بنی قریظه نزد ما بیا. پس، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جار زد و کنار دژ به آنان پیوست.

ص :398


1- فی کنز العمّال: 30079 « ......... فأنزلَن سکینة علینا ، و ثبّتِ الأقدام إن لاقینا ، إنّ الاُلی قد بَغوا علینا ، و إن أرادوا فتنةً أبینا».
2- صحیح مسلم : 3/1430/125.
3- کنز العمّال : 30115.
4- (انظر) بحار الأنوار : 20 / 186 ب1. کنز العمّال : 1 / 383 ، 442 ، 457.

3008 - غَزوَةُ بَنِی المُصطَلِقِ
3008 - جنگ بنی مصطلق

الکتاب :

«إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ إِنّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ» . (1)

الحدیث :

تفسیر القمّی_ فی قَولِهِ تَعالی : «إِذَا جَآءَکَ الْمُنافِقُونَ قَالُواْ نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ» _: نزلَتْ فی غَزوةِ المُرَیسِعِ ، و هیَ غزوَةُ بنی المُصطَلِقِ فی سنَةِ خَمسٍ مِنَ الهِجرَةِ ، و کان رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خرجَ إلیها ، فلمَّا رجع منها نزل علی بئرٍ ، و کان الماءُ قلیلاً فیها ، و کان أنسُ بنُ سیَّارٍ حلیفَ الأنصارِ ، و کان جَهجاهُ بنُ سعیدٍ الغِفارِیِّ أجیرا لِعُمَر بنِ الخَطَّابِ ، فاجتَمعُوا عَلی البِئرِ فتعلَّقَ دَلوُ ابنِ سیَّارِ بِدَلوِ جَهجاهَ ، فقالَ سیَّارُ : دَلوی ، و قال جهجاه : دلوی ، فضرَبَ جهجاهُ یدَهُ علی وَجهِ ابنِ سیَّارٍ فسالَ منهُ الدَّمُ ، فنادی سیَّارُ بالخَزرَجِ ، و نادی جَهجاهُ بِقُریشٍ ، و أخذ الناسُ السِلاحَ و کادت تقعُ الفِتنَةُ ، فسَمِعَ عبدُ اللّهِ بنُ اُبَیٍّ النِّداءَ فقالَ : ما هذا؟ فَأخبروهُ بالخبَرِ فَغَضِبَ غضَبا شدیدا ثم قال : قد کنتُ کارِها لهذا المَسیرِ ، إِنِّی لَأَذَلُّ العَرَبِ ، ما ظننت أنِّی أبقی إلی أن أسمَعَ مِثلَ هذا ، فلا یَکُن عِندی تَعییرٌ ، ثُمَّ أقبل علی أَصحابِه فقالَ : هذا عَمَلُکُم ، أنزَلتُموهُم منازِلَکُم و واسَیتُموهُم بِأموالِکُم وَ وَقیتُموهُم بأَنفُسِکُم و أبرَزتُم نُحورَکم للقَتلِ ، فأرمَلَ نساءَکُم و أَیتَمَ صبیانَکُم ، و لو أخرَجتُموهُم لکانوا عِیالاً علی غَیرِکُم ، ثُمَّ قال : لَئِن رَجعنا إلی المدینَةِ لیُخرِجَنَّ الأعزُّ منها الأذَلَّ .

و کان فِی القوم زیدُ بنُ أرقَمَ _ و کانَ غُلاما قد راهَقَ _ و کان رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی ظلِّ شجَرَةٍ فی وقتِ الهاجِرَةِ ، و عندَهُ قومٌ من أصحابهِ من المهاجرینَ و الأنصارِ ، فجاءَ زیدٌ فأخبَرَهُ مِمَّا قالَ عَبدُ اللّهِ ابنُ اُبیّ ، فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : لعلَّکَ وهمتَ یا غُلامُ ؟ فقال : لا و اللّه ، ما وهمتَ . فقال صلی الله علیه و آله : لعلّکَ غَضِبتَ عَلَیهِ ؟ قال : لا ما غَضِبتُ عَلَیهِ . قال صلی الله علیه و آله : فلَعَلَّهُ سَفِهَ عَلَیکَ ، فقال : لا و اللّه ، فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله لِشَقرانَ مَولاهُ : أحدِج ، فأحدَجَ راحِلَتَهُ و رَکِبَ ، و تسامَعَ النَّاسُ بذلِکَ فقالوا : ما کان رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِیَرحَلَ فی مِثلِ هذا الوَقتِ ، فرحلَ النَّاسُ و لحِقَهُ سعدُ بن عُبادَة فقال : السلامُ علیکَ یا رسولَ اللّهِ و رحمَةُ اللّهِ و برکاتُهُ! فقال : و علیکَ السَّلامُ! فقال : ما کنتَ لِتَرحَلَ فی هذا الوَقتِ؟ فقالَ : أ وَ ما سَمِعتُ قَولاً قالَ صاحِبُکُم ، قالوا : وَ أیُّ صاحِبٍ لنا غَیرُکَ یا رَسولَ اللّهِ؟ قال : عبدُ اللّهِ بنُ أُبَیّ ، زعَمَ أنّهُ إن رَجَعَ إلی المدینَةِ لَیُخرِجَنَ الأعزُّ مِنها الأَذلَّ ، فقال : یا رسول اللّه ! فَأنتَ و أصحابُکَ الأعَزُّ و هُوَ وَ أصحابُهُ الأَذلُّ ، فسارَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَهُ کلَّهُ لا یُکلِّمهُ أحَدٌ ، فأقبَلتِ الخَزرَجُ علی عَبدِ اللّهِ بنِ أَبَیٍّ یَعذِلونَهُ ، فحَلَفَ عَبدُ اللّهِ أنَّهُ لم یَقُل شَیئا من ذلِکَ ، فقالوا : فقم بنا إلی رَسول اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی نَعتَذِرَ إلیهِ ، فَلَوی عُنقَهُ .

فلمَّا جنَّ اللّیلُ سارَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لیلَهُ کُلَّهُ و النَّهارَ ، فلم یَنزِلوا إلاّ للصَّلاةِ ، فلمَّا کانَ مِنَ الغَدِ نَزَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و نَزَلَ أصحابُهُ ، و قد أمهَدَهُم الأرضَ مِنَ السَّهَرِ الذی أصابَهُم ، فجاءَ عَبدُ اللّهِ بنَ أُبَیّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فحلَفَ عَبدُ اللّهِ أنّهُ لم یَقُل ذلِکَ ، و أنّهُ لیشهَدُ أنّهُ لا إلهَ إلاّ اللّهُ و أنّکَ لَرَسولُ اللّهِ ، و أنَّ زَیدا قَد کَذَّب عَلَیَّ ، فَقَبِلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنهُ ، و أقبَلَتِ الخَزرَجُ علی زیدِ بنِ أرقَمَ یَشتِمونَهُ ، و یقولونَ لَهُ کَذِبتَ علی عَبدِ اللّهِ سَیِّدِنا ، فَلمَّا رحَلَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کان زَیدٌ مَعهُ یقولُ : اللَّهم إنَّکَ لَتَعلَمُ أنّی لَم اُکذِب علی عَبدِ اللّهِ بنِ أُبَیّ ، فما سارَ إلاّ قلیلاً حتَّی أخذَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما کانَ یأخذُهُ مِن البَرحاءِ عِندَ نُزولِ الوَحی علَیهِ فَثقُلَ حتَّی کادَت ناقَتهُ ان تبرُکَ مِن ثِقلِ الوَحی ، فَسُرِّیَ عَن رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُوَ یسکُبُ العرَقَ عَن جبهَتِهِ ثُمَ أخذَ باُذُنِ زیدِ بنِ أرقَمَ فَرفَعَهُ مِن الرِّحلِ ثُمَّ قال : یا غُلامُ ، صدَقَ قولُکَ و وعی قَلبُکَ و أُنزِلَ آیةٌ فیما قُلتَ قُرآنا ، فَلَمَّا نزلَ جمَعَ أصحابَهُ و قَرأ علَیهِم سورَةَ المُنافِقینَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحِیمِ إِذَا جَآءَکَ الْمُنافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ _ إلی قوله _ وَ لَ_کِنَّ الْمُنافِقِینَ لاَ یَعْلَمُونَ» ففضَحَ اللّهُ عَبد اللّهِ بنَ أُبَیّ . (2)

3008

جنگ بنی مصطلق

قرآن :

«چون منافقان نزد تو آیند، گویند : ما گواهی می دهیم که تو فرستاده خدا هستی. خدا می داند که تو فرستاده او هستی و خدا گواهی می دهد که منافقان دروغ گویند». (3)

حدیث :

تفسیر القمّی_ درباره قول خداوند متعال «چون منافقان نزد تو آیند گویند : گواهی می دهیم که تو واقعا پیامبر خدایی » _: سوره منافقون در نبرد «مریسع» نازل شد . و این نبرد همان غزوه بنی مصطلق است که در سال پنجم هجرت رخ داد . و پیامبر صلی الله علیه و آله برای انجام این غزوه [از مدینه] خارج شد . در راه بازگشت از نبرد در کنار چاهی توقف کردند ، آب چاه اندک بود . در این هنگام اَنس بن سیّار _ از هم پیمانان انصار _ و جهجاه بن سعید غفاری _ کارگر عمر بن خطاب _ کنار چاه آمدند .

دلو ابن سیّار با دلو جهجاه گره خورد . پس ابن سیّار و جهجاه هر یک در [مالکیت ]دلوها اختلاف پیدا کردند در این هنگام جهجاه سیلی محکمی بر صورت ابن سیّار زد به گونه ای که خون از صورت او جاری شد . ابن سیّار خزرج و جهجاه قریش را به یاری طلبیدند ، مردم نیز سلاح ها را برداشتند و نزدیک بود فتنه ای در گیرد . عبد اللّه بن اُبی صداها را شنید و پرسید : این [صداها ]چیست؟ پس او را از جریانات آگاه ساختند ، [عبد اللّه بن اُبی ]سخت خشمگین شد و گفت : این مسیر و حرکت پیش از این هم خوشایند من نبوده است . اکنون من ذلیل ترین فرد عرب هستم ، گمان نمی داشتم که روزی زنده باشم تا اینگونه سخنان را بشنوم ، دیگر سرزنش و نکوهشی بر من نیست . سپس رو به یاران خویش نمود و گفت : این نتیجه عمل خودتان است ، اینان (مهاجرین) را در خانه هایتان جا داده ، اموالتان را با آنها قسمت کرده ، با جانهایتان از ایشان حفاظت نمودید و گلوهایتان را برای جان نثاری در جنگ آماده کردید تا زنان شما بیوه و کودکانتان یتیم گشتند و اگر اینان را بیرون می راندید ، بر کسانی غیرِ شما متکی می شدند . سپس [عبد اللّه بن اُبی] چنین گفت : «اگر به مدینه برگردیم ، قطعا آنکه عزتمند است ، زبون تر را از آنجا بیرون خواهد کرد» در میان گروه [انصار] زید بن ارقم _ که نوجوان بود _ حضور داشت [و سخنان عبد اللّه را شنید]. [در این هنگام] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در گرمای نیم روز در زیر سایه درختی [نشسته] بودند و پیرامون آن حضرت جماعتی از اصحاب ایشان از مهاجرین و انصار حضور داشتند . زید نزد پیامبر آمده و آن حضرت را از گفته های عبد اللّه بن اُبی آگاه ساخت . پیامبر خدا به او گفت : ای جوان! شاید خیال کرده ای و اشتباه می کنی . زید پاسخ داد : نه . به خدا سوگند وَهم و خیال مرا احاطه نکرده است . پیامبر فرمود : شاید بر او خشمناکی . پاسخ داد . نه ، من بر او خشم آلود نیستم .

فرمود : چه بسا بر تو ناسزا روا داشته است . پاسخ داد : به خدا سوگند چنین نیست .

آن گاه پیامبر اکرم به غلامش «شقران» فرمود : بار شتر را ببند، پس او نیز مرکب پیامبر را آماده کرد و آن حضرت بر آن سوار شدند .

مردم نیز ماجرای حرکت پیامبر را برای یکدیگر بازگو کردند و گفتند : پیامبر خدا هیچ گاه در چنین وقتی حرکت نمی کردند . مردم نیز حرکت کردند سعد بن عباده خود را به پیامبر رساند و سلام نمود و پیامبر نیز فرمود : و علیک السلام. [سعد] گفت : چه شده که در این هنگام آواز سفر کرده اید؟ حضرت فرمود : آیا سخن همراهتان را نشنیدید؟ گفتند : غیر از تو ای رسول خدا چه کسی «همراه» ماست؟ فرمود : عبد اللّه بن اُبی پنداشته است که چون به مدینه بازگردد آنکه عزتمند است،زبون تر را بیرون کند. [سعد بن عباده ]گفت : ای رسول خدا! تو و یارانت عزتمندید و او و یارانش زبون و پست هستند . پس پیامبر تمام روز را راه رفت و با کسی سخن نگفت و خزرجیان ، عبد اللّه بن ابی را سرزنش نمودند و عبد اللّه سوگند یاد کرد که چنین چیزی نگفته است . خزرجیان گفتند : پس برخیز تا با هم نزد پیامبر خدا رویم و از او پوزش بخواهیم . اما عبد اللّه [تکبّر کنان ]گردنش را برگرداند [و از این کار روی برتافت]. هنگامی که تاریکی شب نمودار شد پیامبر تمام آن شب را مانند روز راه پیمود و جز برای خواندن نماز توقف نکرد. فردای آن روز پیامبر و یارانش توقف کردند ، [لشکریان] به قدری بیداری کشیده بودند که زمین گهواره شان شد . پس عبد اللّه بن ابی نزد رسول خدا آمد و سوگند خورد که آن سخنان را نگفته است و گواهی داد که خدایی جز اللّه نیست و همانا تو پیامبر خدایی و بی گمان زید بر من دروغ بسته است . پیامبر سخنان او را پذیرفت و خزرجیان نیز رو به زید کرده ، او را دشنام دادند و به او گفتند : «تو بر آقای ما عبد اللّه دروغ بستی» . وقتی پیامبر خدا حرکت کردند ، زید همراه آن حضرت بود و گفت : «بار خدایا! تو می دانی که من بر عبد اللّه بن ابی دروغ نبسته ام» . اندکی از مسافت را طی نکرده بودند که پیامبر را حالتی در گرفت که هنگام نزول وحی از شدّت و سختی آن بر ایشان عارض می شد و آن چنان بر ایشان سنگین گردید که نزدیک بود که شتر آن حضرت از سنگینی وحی زانو بزند . پس از لحظه ای ، سنگینی پیامبر بر طرف گردید ، در حالی که از پیشانی آن حضرت عرق جاری بود. آنگاه گوش زید را گرفت و او را از روی زین بلند کرد و فرمود : ای جوان ! خداوند گفته ات را تصدیق کرد و نیز آنچه را که دریافته بودی و خداوند آیاتی از قرآن را درباره گفته ات نازل کرد .

وقتی وحی نازل شد ، پیامبر یارانشان را گرد آورد و برایشان سوره منافقون را قرائت کرد : «بِسمِ اللّه الرَّحْمَ_انِ الرَّحِیمِ إِذَا جَاءَکَ الْمُنافِقُونَ قَالُواْ نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّهِ . . . وَ لَ_کِنَّ الْمُنافِقِینَ لاَ یَعْلَمُونَ» و بدین ترتیب خداوند عبد اللّه بن ابی را رسوا کرد.

ص :399


1- الآیات إلی آخر سورة المنافقین.
2- تفسیر القمّی : 2/368 .
3- بقیه آیات تا آخر سوره منافقون.

ص :400

ص :401

(1)

ص :402


1- (انظر) بحار الأنوار : 2 / 281 باب 18. کنز العمّال : 10 / 567.

3009 - غَزوَةُ الحُدَیبِیَةِ وبَیعَةِ الرِّضوانِ
3009 - جنگ حدیبیّه و بیعت رضوان

الکتاب :

«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیها اسْمُهُ وَ سَعَی فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزیٌ وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ» . (1)

(2)

الحدیث :

کنز العمّال عن إیاسِ بنِ سَلمةَ عن أبیهِ :خَرَجنا مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غَزوَةِ الحُدَیبیَةِ ، فَنَحَرَ مِئةَ بَدَنَةٍ و نحنُ سَبعَ عشرَةَ مِئةً و مَعَهُم عِدَّةُ السِّلاحِ و الرِّجالِ و الخَیلِ ، و کانَ فی بُدنِهِ جَمَلُ أبِی جَهلٍ ، فَنَزَلَ الحُدَیبیَةَ فَصالَحَتهُ قُرَیشٌ علی أنَّ هذا الهَدیَ مَحِلُّهُ حیثُ حَبَسناهُ . (3)

کنز العمّال عن إیاسِ بنِ سَلمةَ عن أبیهِ :بَعَثَت قُرَیشٌ سُهَیلَ بنَ عَمرٍو و حُوَیطِبَ بنَ عَبدِ العُزّی و مکرزَ بنَ حَفصٍ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِیُصالِحُوهُ ، فلَمّا رَآهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیهِم سُهَیلٌ قالَ : قد سَهَّلَ مِن أمرِکُمُ القَومُ یَأتُونَ إلیکُم بِأرحامِکُم و سائلُوکُم الصُّلحَ ؛ فَابعَثُوا الهَدیَ و أظهِرُوا بالتَّلبِیَةِ لَعَلَّ ذلک یُلِینُ قُلُوبَهُم ، فَلَبَّوا مِن نَواحِی العَسکَرِ حتّی ارتَجَّت أصواتُهُم بالتَّلبِیَةِ ، فَجاؤوهُ فَسَألُوهُ الصُّلحَ .

فَبَینَما الناسُ قد تَوادَعُوا و فی المُسلِمینَ ناسٌ مِن المُشرکینَ و فِی المُشرکینَ ناسٌ مِن المُسلمینَ ، فَفَتَکَ أبو سُفیانَ فإذا الوادِی یَسِیلُ بالرِّجالِ و السِّلاحِ ، قالَ سَلمةُ : فَجِئتُ بسِتَّةٍ مِن المُشرکینَ مُسَلَّحینَ أسُوقُهُم ما یَملِکُونَ لأنفُسِهِم نَفعا و لا ضَرّا ، فَأتَینا بِهِمُ النبیَّ صلی الله علیه و آله فلَم یَسلُبْ و لَم یَقتُلْ و عَفا ، فَشَدَدنا علی ما فی أیدِی المُشرکینَ مِنّا فما تَرَکْنا فیهِم رَجُلاً مِنّا إلاّ استَنقَذناهُ ، و غَلَبنا علی مَن فی أیدِینا مِنهُم .

ثُمَّ إنَّ قُرَیشا أتَت سُهَیلَ بنَ عَمرٍو و حُوَیطِبَ ابنَ عبدِ العُزّی فَوَلُوا صُلحَهُم ، و بَعثَ النبیُّ صلی الله علیه و آله علیّا و طَلحَةَ فکَتَبَ علیٌّ بَینَهُم : بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ هذا ما صالَحَ علَیهِ محمّدٌ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قُرَیشا ، صالَحَهُم علی أنَّهُ لا إغلالَ ، و لا إسلالَ (4) ، و علی أنّهُ مَن قَدِمَ مَکَّةَ مِن أصحابِ محمّدٍ حاجّا أو مُعتَمِرا أو یَبتَغِی مِن فَضلِ اللّهِ فهُو آمِنٌ علی دَمِهِ و مالِهِ ، و مَن قَدِمَ المدینةَ مِن قُرَیشٍ مُجتازا إلی مِصرَ و إلَی الشامِ یَبتَغِی مِن فَضلِ اللّهِ فهو آمِنٌ علی دَمِهِ و مالِهِ ، و علی أنّهُ مَن جاءَ محمّدا مِن قُرَیشٍ فَهُو رَدٌّ ، و مَن جاءَهُم مِن أصحابِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله فهُو لَهُم . فاشتَدَّ ذلک علَی المسلمینَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن جاءَهم مِنّا فَأبعَدَهُ اللّهُ ، و مَن جاءَنا مِنهُم رَدَدناهُ إلَیهِم یَعلَمُ اللّهُ الإسلامَ مِن نَفسِهِ یَجعَلُ اللّهُ لَهُ مَخرَجا . و صالَحُوهُ علی أنّهُ : یَعتَمِرُ عاما قابِلاً فی مِثلِ هذا الشهرِ لا یَدخُلُ علَینا بِخَیلٍ و لا سِلاحٍ إلاّ ما یَحمِلُ المُسافِرُ فی قِرابِهِ فَیَمکُثُوا فیها ثلاثَ لَیالٍ ، و علی أنَّ هذا الهَدیَ حیثُ حَبَسناهُ فهُو مَحِلُّهُ و لا یُقدِمُهُ علَینا، فقالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : نحنُ نَسُوقُهُ و أنتُم تَرُدُّونَ وَجهَهُ . (5)

3009

جنگ حدیبیّه و بیعت رضوان

قرآن :

«کیست ستمکارتر از آن که نگذاشت نام خدا در مسجدهای خدا برده شود و در ویران کردن آنها کوشید؟ آنان در آن مسجدها، جز بیمناک و ترسان داخل نخواهند شد و نصیبشان در دنیا خواری و در آخرت عذابی بزرگ است».

حدیث :

کنز العمّال _ به نقل از ایاس بن سلمه به نقل از پدرش _ :در جنگ حدیبیّه با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بیرون آمدیم. آن حضرت صد شتر قربانی کرد و تعداد ما هزار و هفتصد نفر بود و با آنان جنگ افزار و پیادگان و سواران بودند. در میان شتران قربانی پیامبر صلی الله علیه و آله شتر ابو جهل نیز بود. آن حضرت در حدیبیّه فرود آمد و قریش با ایشان با این شرط صلح کردند که قربانگاه این شتران همان جایی باشد که ما متوقّفشان کرده ایم [و وارد مکّه نشویم] .

کنز العمّال _ به نقل از ایاس بن سلمه از پدرش _ :قریش سهیل بن عمرو و حویطب بن عبد العزّی و مکرز بن حفص را برای عقد قرارداد صلح، پیش پیامبر صلی الله علیه و آله فرستادند. هنگامی که پیامبر خدا چشمش به آنها افتاد و سهیل را در میان آن افراد دید فرمود: این قوم کار شما را سهل کردند، خویشاوندان شما را نزدتان فرستاده اند و خواهان صلح هستند. پس، قربانیها را [به طرف آنها ]حرکت دهید و لبیّک گویید شاید این کار دلهای آنان را نرم کند. صدای لبیک از گوشه و کنار اردوگاه برخاست و بانگ لبیّک همه جا پیچید. آن سه نفر آمدند و تقاضای صلح کردند.

در حالی که مردم با یکدیگر صلح کرده بودند و در میان مسلمانان تعدادی از [اسرای ]مشرکان بودند و در میان مشرکان تعدادی از [اسرای ]مسلمانان، ابو سفیان ناگاه حمله کرد و سیل مردان مسلح در وادی به راه افتاد. من شش نفر از مشرکان مسلّح را در حالی که آنها را می راندم و هیچ کاری نمی توانستند بکنند، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آوردم. اما پیامبر نه چیزی از آنها گرفت و نه کشت، بلکه بخشید. و ما به مشرکان حمله بردیم و همه اسیرانمان را از دست مشرکان آزاد کردیم ولی اُسرای آنها همچنان در دست ما باقی ماند.

سپس قریش نزد سهیل بن عمرو و حویطب بن عبد العزی آمدند و آنها را مأمور عقد قرارداد صلح کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله علی و طلحه را فرستاد و علی قرارداد صلح را چنین نوشت : به نام خداوند بخشاینده مهربان. این پیمان صلحی است که محمّد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با قریش می بندد و بر این مفاد مصالحه می کنند که نسبت به یکدیگر خیانت و سرقت انجام ندهند و هر کس از یاران محمّد که به قصد حج یا عمره یا تجارت وارد مکه شود، جان و مالش در امان است و هر کس از قریش که به قصد تجارت در مصر و شام از مدینه عبور کند، جان و مالش در امان است. و هر کس از قریش که به محمّد پناهنده شود، باید بازگردانده شود و چنانچه از یاران محمّد کسی به قریش پناهنده شود، برگردانده نشود. این بند قرارداد بر مسلمانان گران آمد. اما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس از ما که به قریش پناهنده شود، خداوند او را [از رحمت خود] دور گرداند و هر کس از قریش که به ما پناهنده شود، او را برمی گردانیم. و اگر خدا بداند که او قلباً مسلمان است، برایش گشایش قرار می دهد. یکی دیگر از مفاد صلح نامه این بود که پیامبر در سال آینده در چنین ماهی عمره به جا آورد و هیچ گونه سواره نظام و جنگ افزاری با خود نیاورد مگر همان مقدار که مسافر در نیام خود حمل می کند و فقط سه شب در مکه اقامت کنند. و قربانی کردن امسال هم در همین جایی صورت گیرد که توقف کرده اند و همان جا قربانگاه باشد و وارد مکه نشوند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ما قربانیها را می رانیم و شما جلو آنها را می گیرید.

ص :403


1- البقرة : 114.
2- (انظر) البقرة : 190 ، 196 ، المائدة : 94 ، الأنفال : 34 ، الحجّ : 25، الفتح : 10 ، 27 ، الممتحنة : 10 ، 11.
3- کنز العمّال : 30148.
4- الإغلال : الخیانة أو السرقة الخفیّة ، و الإسلال : من سلّ البعیر و غیره فی جوف اللیل إذا انتزعه من بین الإبل ، و هی السلة. (النهایة : 3/ 380).
5- کنز العمّال : 30149.

ص :404

ص :405

کنز العمّال عن عبد اللّهِ بن أبی أوفی :کُنّا یومَ الشَّجرَةِ ألفا و أربَعَ مِئَةٍ أو ألفا و ثلاثَمِئَةٍ ، و کانَت أسلَمُ یومَئذٍ ثُمنُ المُهاجِرینَ . (1)

کنز العمّال :إنَّ قُرَیشا صالَحُوا النبیَّ صلی الله علیه و آله مِنهُم سُهَیلُ بنُ عَمرٍو ، فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلیٍّ : اُکتُبْ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، فقالَ سُهَیلٌ : أمّا بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فلا نَدرِی ما بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، و لکنِ اکتُبْ بما نَعرِفُ : بِاسمِکَ اللَّهُمَّ ، فقالَ : اکتُبْ مِن مُحمَّدٍ رسولِ اللّهِ ، قالوا : لو عَلِمنا أنّک رَسولُ اللّهِ لاتَّبَعناکَ ، و لکنِ اکتُبْ اسمَکَ و اسمَ أبِیکَ، فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : اکتُبْ مِن محمّدِ بنِ عبدِ اللّهِ ، فَاشتَرَطُوا علَی النبیِّ صلی الله علیه و آله أنَّ مَن جاءَ مِنکُم لَم نَرُدَّهُ علَیکُم ، و مَن جاءَ مِنّا رَدَدتُمُوهُ علَینا ، فقالوا : یا رسولَ اللّهِ ، أ نَکتُبُ هذا ؟ قالَ : نَعَم ، إنّهُ مَن ذَهَبَ منّا إلَیهِم فَأبعَدَهُ اللّهُ ، و مَن جاءَنا مِنهُم سَیَجعَلُ اللّهُ لَهُ فَرَجا و مَخرجا . (2)

(3)

کنز العمّال _ به نقل از عبد اللّه بن ابی اوفی _ :در روز بیعت رضوان، تعداد ما هزار و چهار صد یا هزار و سیصد نفر بود. و قبیله اسلم در آن روز یک هشتم مهاجران بودند.

کنز العمّال :قریش با پیامبر صلی الله علیه و آله قرارداد صلح امضا کردند و یکی از آنان سهیل بن عمرو بود. پیامبر صلی الله علیه و آله به علی فرمود : بنویس : بسم اللّه الرحمن الرحیم؛ سهیل گفت : ما نمی دانیم بسم اللّه الرحمن الرحیم چیست؛ بلکه چیزی را بنویس که برایمان آشناست. بنویس :باسمک اللهم. حضرت فرمود : بنویس : از محمّد پیامبر خدا. نمایندگان قریش گفتند : اگر معتقد بودیم که تو پیامبر خدا هستی از تو پیروی می کردیم. به جای آن نام خودت و نام پدرت را بنویس. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : بنویس : از محمّد پسر عبد اللّه .

یکی از شروط آنان با پیامبر صلی الله علیه و آله این بود که اگر کسی از مسلمانان پیش مشرکان رفت، او را برنگردانند و اگر از آنان کسی به پیامبر پناهنده شد او را برگردانند. یاران پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردند : ای پیامبر خدا! این شرط را بنویسیم؟ فرمود : آری؛ زیرا اگر از ما کسی به آنان پناهنده شود، خداوند او را [از رحمت خود] دور گرداند و اگر کسی از آنان به ما پناهنده شود، بزودی خداوند برای او گشایش و برونشوی قرار خواهد داد.

ص :406


1- کنز العمّال : 30150.
2- کنز العمّال : 30151.
3- (انظر) بحار الأنوار : 20 / 317 ب2. کنز العمّال : 10 / 384.

3010 - غَزوَةُ خَیبَرَ وفَدَکَ
3010 - جنگ خیبر و فدک

الکتاب :

«سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذا انْطَلَقْتُمْ إِلَی مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلامَ اللّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا کَذَلِکُمْ قالَ اللّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلاَّ قَلِیلاً» . (1)

الحدیث :

کنز العمّال عن بُرَیدة :لَمّا کانَ یومُ خَیبَرَ أخَذَ اللِّواءَ أبو بکرٍ ، فَرَجَعَ و لَم یُفتَحْ لَهُ ، فَلَمّا کانَ مِن الغَدِ أخَذَ عُمَرُ و لَم یُفتَحْ لَهُ ، و قُتِلَ ابنُ مُسلِمَةَ و رَجَعَ الناسُ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَأدفَعَنَّ لِوائی هذا إلی رَجُلٍ یُحِبُّ اللّهَ و رسولَهُ و یُحِبُّهُ اللّهُ و رسولُهُ ، لَن یَرجِعَ حتی یُفتَحَ علَیهِ . فَبِتنا طَیِّبةً أنفُسُنا أنَّ الفَتحَ غَدا ، فَصَلّی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الغَداةَ ثُمّ دَعا بِاللِّواءِ و قامَ قائما ، فما مِنّا مِن رَجُلٍ لَهُ مَنزِلَةٌ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلاّ و هُو یَرجُو أن یکونَ ذلکَ الرَّجُلَ ؛ حتّی تَطاوَلتُ أنا لها و رَفَعتُ رَأسِی لِمَنزِلَةٍ کانَت لی مِنهُ ، فَدَعا علیَّ بنَ أبی طالبٍ و هو یَشتَکِی عَینَیهِ فَمَسَحَها ثمَّ دَفَعَ إلَیهِ اللِّواءَ فَفُتِحَ لَهُ! (2)

3010

جنگ خیبر و فدک

قرآن :

«چون برای گرفتن غنایم به راه بیفتید، آنان که از جنگ تخلّف ورزیده اند خواهند گفت : بگذارید تا ما هم از پی شما بیاییم. می خواهند سخن خدا را دیگرگون کنند. بگو : شما هرگز از پی ما نخواهید آمد. خدا از پیش چنین گفته است. سپس خواهند گفت : بلکه بر ما حسد می برید؟ نه، اینان جز اندکی نمی فهمند».

حدیث :

کنز العمّال_ به نقل از بریده _: در روز جنگ خیبر، ابو بکر پرچم را گرفت اما بدون آن که موفق به فتح شود برگشت. روز بعد عمر پرچم را گرفت و او هم ناکام برگشت و ابن مسلمه کشته شد و مردم (مسلمانان) برگشتند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : این پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند و هرگز بر نمی گردد تا فتح و پیروزی نصیبش شود. ما آن شب را خوشحال از این که فردا روز پیروزی است، به صبح رساندیم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را خواند و آن گاه پرچم را خواست و از جا بلند شد. هر یک از ما که نزد پیامبر خدا قرب و منزلتی داشت امیدوار بود که آن مرد او باشد. حتی من به خاطر قرب و منزلتی که نزد پیامبر داشتم گردن کشیدم و سرم را بالا گرفتم. اما پیامبر خدا علی بن ابی طالب را صدا زد. علی علیه السلام مبتلا به چشم درد بود. پیامبر خدا دستی بر چشم او کشید و آن گاه پرچم را به وی سپرد و فتح و پیروزی نصیب او شد.

ص :407


1- الفتح : 15.
2- کنز العمّال : 30120.

کنز العمّال عن بریدة :لَمّا نَزَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِحَضرَةِ خَیبَرَ فَزِعَ أهلُ خَیبرَ فقالوا : جاءَ محمّدٌ فی أهلِ یَثربَ ! فَبَعَثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عُمرَ بنَ الخَطّابِ بالناسِ ، فَلَقِیَ أهلَ خَیبَرَ فَرَدُّوهُ و کَشَفُوهُ هو و أصحابَهُ ، فَرَجَعُوا إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُجَبِّنُ أصحابَهُ و یُجَبِّنُهُ أصحابُهُ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لاَُعطِیَنَّ اللِّواءَ غَدا رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ و رسولَهُ و یُحِبُّهُ اللّهُ و رسولُهُ ، فلَمّا کانَ الغدُ تَطاوَلَ لها أبو بکرٍ و عُمرُ فَدَعا علیّا و هو یَومَئذٍ أرمَدُ ، فَتَفَلَ فی عَینِهِ و أعطاهُ اللِّواءَ ، فانطَلَقَ بالناسِ فَلَقِیَ أهلَ خَیبَرَ و لَقِیَ مَرحبا الخَیبَریَّ فإذا هو یَرتَجِزُ و یقولُ :

قَدْ عَلِمَتْ خَیبَرُ أنّی مَرحَبُ

شاکِی السِّلاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ

إذا اللُّیُوثُ أقْبَلَتْ تَلَهَّبُ

أطعَنُ أحیانا و حِینا أضرِبُ

فَالتَقَی هو و علیٌّ ، فَضَرَبَهُ عَلِیٌّ ضَربَةً علی هامَتِهِ بالسیفِ عَضَّ السیفُ مِنها بالأضراسِ و سَمِعَ صَوتَ ضَربَتِهِ أهلُ العَسکَرِ ، فما تَتامَّ آخِرُ الناسِ حتی فُتِحَ لِأوَّلِهِم . (1)

کنز العمّال_ به نقل از بریده _: چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نزدیک خیبر فرود آمد، اهل خیبر دچار ترس و هراس شدند و گفتند : محمّد با یثربیان آمد.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عمر بن خطّاب را با مسلمانان فرستاد و او با اهل خیبر به نبرد پرداخت،اما آنان او و نیروهایش را عقب زدند. عمر در حالی که یارانش را متهم به بزدلی می کرد و آنان او را بُزدل می شمردند، نزد پیامبر خدا برگشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود :فردا پرچم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. روز بعد، ابو بکر و عمر گردن می کشیدند که پرچم به یکی از آنها داده شود، اما پیامبر صلی الله علیه و آله علی را صدا زد. در آن روز علی مبتلا به چشم درد بود. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در چشم او اندکی آب دهان انداخت و پرچم را به وی سپرد. علی با نیروهای مسلمان حرکت کرد و به مقابله با اهل خیبر شتافت و با مرحب خیبری رو به رو شد که این رجز را می خواند :

خیبر می داند که من مرحب هستم.

غرق سلاح و پهلوانی کار آزموده ام.

آن گاه که شیران ژیان رو آورند

گاه نیزه می زنم و گاه شمشیر

او و علی رو یا روی هم قرار گرفتند و علی با شمشیر چنان ضربتی بر فرق او زد که تا به دندانهایش رسید و صدای ضربتش را همه اردوگاه شنیدند و هنوز آخرین افراد لشکر نیامده بودند که خیبر به دست اوّلیها فتح شد.

ص :408


1- کنز العمّال : 30121.

کنز العمّال عن حُسَیل بن خارِجَةَ الأشجَعیّ :قَدِمتُ المَدینةَ فی جَلَبٍ أبِیعُهُ ، فَاُتِیَ بی إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا حسیلُ ، هَل لک أن اُعطِیَکَ عِشرینَ صاعَ تَمرٍ علی أن تَدُلَّ أصحابِی هؤلاءِ علی طریقِ خَیبَرَ ؟ فَفَعَلتُ ، فلمّا قَدِمَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَیبَرَ أتَیتُهُ فَأعطانِی العِشرینَ صاعَ تَمرٍ ، ثُمّ اُتِیَ بی إلَیهِ ، فقالَ لی : یا حُسیلُ ، إنّی لم اُوتَ بِامرِئٍ ثلاثا فلم یُسلِمْ ، فَخَرَجَ الحَبلُ مِن عُنُقِهِ الأصفَرَ ، قالَ : فَأسلَمتُ . (1)

کنز العمّال عن أبی طَلحَةَ :کنتُ رَدیفَ النبیِّ صلی الله علیه و آله فلو قلتُ : إنَّ رُکبَتِی تَمَسُّ رُکبَتَهُ ، فَسَکَتَ عنهُم حتّی إذا کانَ عِندَ السَّحَرِ أغارَ علَیهِم ، و قالَ : إنّا إذا نَزَلنا بساحَةِ قَومٍ فَساءَ صَباحُ المُنذَرِینَ . (2)

کنز العمّال عن أبی طلحة :لَمّا أصبَحَ النبیُّ صلی الله علیه و آله خَیبَرَ و قد أخَذُوا مَساحِیَهُم (3) و مَکاتِلَهُم و غَدَوا علی حُرُوثِهم ، فلمّا رَأوُا النبیَّ صلی الله علیه و آله مَعهُ الخمیسُ نَکَصُوا مُدبِرِینَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اللّهُ أکبَرُ اللّهُ أکبرُ خَرِبَت خَیبَرُ ، إنّا إذا نَزَلنا بساحَةِ قَومٍ فَساءَ صَباحُ المُنذَرِینَ . (4)

کنز العمّال_ به نقل از حسیل بن خارجه اشجعی _: من برای فروش کالا وارد مدینه شدم . مرا نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بردند. حضرت فرمود : ای حسیل!حاضری بیست پیمانه خرما به تو بدهم و تو در مقابل آن راه خیبر را به این یاران من نشان دهی؟ من این کار را کردم. و چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به خیبر رسید، نزد آن حضرت رفتم و او بیست پیمانه خرما به من داد. بعد از آن مرا [به اسیری] نزد پیامبر خدا بردند؛ آن حضرت به من فرمود : ای حسیل! هیچ کس نزد من [به اسیری ]آورده نشد که سه روز باشد و مسلمان نشود و ریسمان زرد [اسارت] از گردنش بیرون آید. حسیل گفت : من هم مسلمان شدم.

کنز العمّال_ به نقل از ابو طلحه _: من پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله سوار بودم، به طوری که زانویم با زانوی آن حضرت تماس داشت. پیامبر شب به خیبر حمله نکرد و چون سحرگاه شد، بر آنان یورش آورد. و فرمود : ما هرگاه در میدان قومی فرود آییم، بیم داده شدگان صبح بدی خواهند داشت. (5)

کنز العمّال_ به نقل از ابو طلحه _: وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به خیبر رسید اهالی خیبر با بیل و زنبیلهای خود برای رفتن به مزارعشان بیرون آمدند و چون پیامبر و سپاه اسلام را دیدند، برگشتند و فرار کردند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : اللّه اکبر، اللّه اکبر. خیبر ویران شد (سقوط کرد) : ما هر گاه در میدان قومی فرود آییم، بیم داده شدگان صبح بدی خواهند داشت.

ص :409


1- کنز العمّال : 30123.
2- کنز العمّال : 30124.
3- المساحی : جمع مسحاة ، و هی المجرفة من الحدید ، و المیم زائدة ، لأنّه من السحو : الکشف و الإزالة . (النهایة : 4/328).
4- کنز العمّال : 30125.
5- برگرفته از صافّات: 177 .

الطبقات الکبری عن إیاس بن سَلمةَ عن أبیهِ :بارَزَ عَمِّی یَومَ خَیبَرَ مَرحبَ الیَهودیَّ فقالَ مَرحبٌ :

قد عَلِمَتْ خَیبَرُ أنّی مَرْحَبُ

شاکِی السِّلاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ

إذا الحُروبُ أقبَلَت تَلَهَّبُ

فقالَ عَمِّی عامِرٌ :

قد عَلِمَتْ خَیبَرُ أنّی عامِرُ

شاکِ السِّلاحِ بَطَلٌ مُغامِرُ

فَاختَلَفا ضَربَتَینِ فوَقَعَ سیفُ مَرحَبٍ فی تُرسِ عامِرٍ و ذَهَبَ عامرٌ یَسفُلُ لَهُ ، فَرَجَعَ السیفُ علی ساقِهِ فَقَطَعَ أکحَلَهُ فکانت فیها نَفسُهُ ، قالَ سَلمةُ ابنُ الأکوَعِ : فلَقِیتُ ناسا مِن أصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالوا : بَطَلَ عَمَلُ عامِرٍ ، قَتَلَ نفسَهُ ! قالَ سَلمةُ : فَجِئتُ إلی رسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله أبکِی ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، أبَطَلَ عَملُ عامِرٍ؟ قالَ: و مَن قالَ ذاکَ ؟ قلتُ : اُناسٌ مِن أصحابِکَ ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَذَبَ مَن قالَ ذاکَ ، بَل لَهُ أجرُهُ مَرَّتَینِ . إنّهُ حِینَ خَرَجَ إلی خَیبَرَ جَعَلَ یَرجُزُ بأصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و فیهِمُ النبیُّ یَسوقُ الرِّکابَ و هو یقولُ :

تَاللّهِ لولا اللّهُ ما اهتَدَینا

و ما تَصَدَّقنا و ما صَلَّینا

إنّ الذینَ کَفَرُوا عَلَینا

إذا أرادُوا فِتنَةً أَبَینا

و نَحنُ عن فَضلِکَ ما استَغنَینا

فَثَبِّتِ الأقدامَ إن لاقَینا

و أنزِلَنْ سَکِینَةً عَلَینا

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن هذا ؟ قالوا : عامِرٌ یا رسولَ اللّهِ . قالَ : غَفَرَ لکَ رَبُّکَ . قالَ : و ما استَغفَرَ لإِنسانٍ قَطُّ یَخُصُّهُ إلاّ استُشهِدَ،فلَمّا سَمِعَ ذلکَ عمرُ بنُ الخطّابِ قالَ : یا رسولَ اللّهِ ، لو ما مَتَّعتَنا بعامرٍ ! فَتَقَدَّمَ فَاستُشهِدَ ، قالَ سَلمةُ : ثُمّ إنَّ نبیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله أرسَلَنی إلی علیٍّ فقالَ : لاَُعطِیَنَّ الرایَةَ الیومَ رَجُلاً یُحِبُّ اللّهَ و رسولَهُ و یُحِبُّهُ اللّهُ و رسولُهُ . قالَ : فَجِئتُ بهِ أقُودُهُ أرمَدَ فَبَصَقَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی عَینَیهِ ثُمّ أعطاهُ الرایَةَ ، فَخَرَجَ مَرحَبٌ یَخطِرُ بِسَیفِهِ فقالَ :

قد عَلِمَتْ خَیبَرُ أنّی مَرْحَبُ

شاکِ السلاحِ بَطَلٌ مُجَرَّبُ

إذا الحروبُ أقبَلَتْ تَلَهَّبُ

فقالَ علیٌّ صلواتُ اللّهِ علَیهِ و بَرَکاتُهُ :

أَنا الذی سَمَّتنی اُمِّی حَیدَرَه

کَلَیثِ غاباتٍ کَرِیهِ المَنظَرَه

أکِیلُهم بالصّاعِ کَیلَ السَّندَرَة (1)

فَفَلَقَ رَأسَ مَرحَبٍ بالسیفِ ، و کانَ الفَتحُ علی یَدَیهِ . (2) (3)

الطبقات الکبری_ به نقل از ایاس بن سلمه از پدرش _: در روز خیبر عمویم برای جنگ با مرحب یهودی به میدان رفت. مرحب این رجز را خواند :

خیبر می داند که من مرحب هستم

غرق در سلاحم و پهلوانی کار آزموده ام

آن گاه که آتش جنگها شعله ور شود

عموی من عامر نیز چنین رجز خواند :

خیبر می داند که من عامر هستم

سرا پا مسلّحم و پهلوانی ماجرا جویم.

آن دو سپس دو ضربه ردّ و بدل کردند. شمشیر مرحب در سپر عامر گیر کرد و عامر از قسمت پایین بدن مرحب ضربه ای زد و شمشیر به ساق پای خود او برگشت و شاهرگ پایش را قطع کرد و بر اثر آن مُرد. سلمة بن اکوع می گوید : من به عدّه ای از یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخوردم و آنان گفتند : کار عامر تباه گشت، خودش را کشت. سلمه می گوید : من با چشم گریان، نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدم و عرض کردم : ای پیامبر خدا! آیا کار عامر تباه شد؟ پیامبر فرمود : چه کسی این حرف را زده است؟ عرض کردم : گروهی از یاران شما. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دروغ گفته هر که این حرف را زده است. بلکه عامر دو پاداش دارد.

عامر در راه رفتن به خیبر برای یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که پیامبر نیز در میانشان بود، رجز می خواند و سواران را به حرکت وا می داشت.او این اشعار را می خواند :

به خدا قسم، اگر خدا نبود ما هدایت نمی شدیم

و زکات نمی دادیم و نماز نمی خواندیم

کسانی که ما را انکار کردند هرگاه بخواهند فتنه و آشوب به پا کنند

ما زیر بار نمی رویم ما از فضل و عنایت تو بی نیاز نیستیم

پس در هنگام رو یا رویی با دشمن

گامهایمان را استوار بدار و بر ما ثبات و آرامش فرو فرست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : این کیست؟ عرض کردند : عامر است ای پیامبر خدا. حضرت فرمود : پروردگارت تو را بیامرزاد. سلمه می گوید : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگز برای کسی اختصاصاً طلب آمرزش نکرد مگر این که او به شهادت رسید. عمر بن خطّاب چون این سخن [پیامبر] را شنید عرض کرد : ای پیامبر خدا! کاش [او را دعا نمی کردی و] ما را از وجود عامر بهره مند می ساختی!عامر به میدان جنگ رفت و شهید شد. سلمه می گوید : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سپس مرا دنبال علی علیه السلام فرستاد و فرمود : امروز این پرچم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند. سلمه می گوید : من نزد علی رفتم و او را که مبتلا به چشم درد بود، آوردم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در چشمان علی آب دهان گذاشت و آن گاه پرچم را به او سپرد.در این هنگام مرحب بیرون آمد و در حالی که شمشیر خود را در هوا می چرخاند گفت :

خیبر می داند که من مرحب هستم

غرق در سلاحم و پهلوانی کار آزموده ام

آن گاه که آتش جنگها شعله ور شود.

علی صلوات اللّه علیه و برکاته نیز فرمود :

من آنم که مادرم مرا حیدر نامید.

همچون شیر بیشه ها وحشتناک و پر هیبتم

آنان را با پیمانه بزرگ کیل می کنم.

پس، سر مرحب را با شمشیر شکافت و فتح و پیروزی به دست او صورت گرفت . (4)

ص :410


1- السَّندرة : ضرب من الکیل غُراف جُراف واسع . و السندر : مکیال معروف ، و فی حدیث علیّ علیه السلام : أکیلکم بالسیف کیل السندرة (لسان العرب : 4/382).
2- الطبقات الکبری : 2/110 ، و کذا ذُکرت الأبیات فی صحیح مسلم فی کتاب الجهاد فی حدیث طویل 3 / 1440 / 1807 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 21 / 1 باب 22. کنز العمّال : 10 / 385.
4- الطبقات الکبری : 2 / 110. این ابیات همچنین در صحیح مسلم، کتاب الجهاد، باب غزوه ذی قرد و جز آن، در حدیثی مفصّل تحت شماره 1807 ذکر شده است.

ص :411

3011 - غَزوَةُ مُؤتَةَ
3011 - جنگ موته

الأمالی للطوسی :لَمّا قَدِمَ جعفرُ بنُ أبی طالبٍ رضی الله عنه مِن بِلادِ الحَبَشَةِ بَعَثَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی مُؤتَةَ ، و استَعمَلَ عَلَی الجیشِ مَعهُ زیدَ بنَ حارِثَةَ و عبدَ اللّهِ بنَ رَواحَةَ ، فَمَضَی الناسُ معهُم حتّی کانُوا بِتُخُومِ البَلقاءِ ، فَلَقِیَهُم جُمُوعُ هِرَقلَ مِنَ الرُّومِ و العَرَبِ ، فَانحازَ المُسلمونَ إلی قَریَةٍ یقالُ لَها : مُؤتَةُ ، فَالتَقَی الناسُ عِندَها ، و اقتَتَلُوا قِتالاً شَدیدا . (1) (2)

3011

جنگ موته

الأمالی للطوسی :هنگامی که جعفر بن ابی طالب از سرزمین حبشه برگشت، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را به سوی موته گسیل داشت و در کنار او زید بن حارثه و عبد اللّه بن رواحه را نیز به فرماندهی سپاه گماشت [که چنانچه جعفر کشته شود، زید فرماندهی را به عهده بگیرد و اگر زید هم کشته شد، عبد اللّه فرمانده شود]. مسلمانان به راه افتادند تا به سرزمین بلقاء رسیدند و در آن جا با لشکریان رومی و عرب هرقل رو به رو شدند. مسلمانان خود را به قریه ای به نام «مؤته» کشیدند و در آن جا میان دو سپاه جنگ درگرفت و مسلمانان به سختی جنگیدند.

ص :412


1- الأمالی للطوسی : 141/230.
2- (انظر) بحار الأنوار : 21 / 50 باب 24. کنز العمّال : 10 / 555.

3012 - غَزوَةُ ذاتِ السَّلاسِلِ
3012 - جنگ ذات السلاسل

الکتاب :

«وَ الْعادِیاتِ ضَبْحا * فَالْمُورِیاتِ قَدْحا * فَالْمُغِیراتِ صُبْحا * فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعا * فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعا» . (1)

الحدیث :

الأمالی للطوسی عن الحلبیّ :سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قولِ اللّهِ عزّ و جلّ : «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحا» ، قال : وجَّهَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عُمَرَ بنَ الخطَّابِ فی سریَّةٍ ، فرجَعَ مُنهَزِما یُجبِّنُ أصحابَهُ و یُجَبِّنونَهُ أصحابُهُ ، فلمَّا انتهی إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله قال لِعلیّ علیه السلام : أنتَ صاحِبُ القَومِ ، فتهیَّأْ أنتَ و مَن تُریدهُ من فُرسانِ المُهاجرینَ و الأنصارِ ، فَوجَّههُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ لَهُ : اکمُنِ النَّهارَ و سِرِ اللَّیلِ و لا یُفارِقْکَ العینُ ، قالَ : فانتَهی علیٌّ علیه السلام إلی ما أمَرَهُ بهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فسارَ إلَیهِم ، فَلَمّا کانَ عِندَ وَجهِ الصُّبحِ أغارَ عَلَیهِم ، فأنزلَ اللّهُ علی نبیِّهِ صلی الله علیه و آله : «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحا» إلی آخرِها . (2) (3)

3012

جنگ ذات السلاسل

قرآن :

«سوگند به اسبهای دونده نفس زننده. سوگند به اسبانی که با سُم از سنگ آتش می جهانند. و سوگند به اسبانی که بامدادان هجوم آوردند. و در آن جا غبار برانگیختند. و در آن جا همه را در میان گرفتند».

حدیث :

الأمالی للطوسی_ به نقل از حلبی _: از امام صادق علیه السلام درباره قول خداوند عزّ و جلّ «سوگند به اسبان دونده» سؤال کردم حضرت فرمود : پیامبر خدا عمر بن خطّاب را به نبردی فرستاد . شکست خورده برگشت در حالی که او یارانش را و یارانش او را به ترسویی متهم می کردند. وقتی خبر این ماجرا به پیامبر رسید ، به علی علیه السلام فرمود : تو امیر سپاهی ، پس آماده شو و هر آنکس از سواران مهاجر و انصار را می خواهی برگزین .

پیامبر او را [برای نبرد] فرستاد و به او فرمود : به هنگام روز مخفی شو و شب حرکت کن و بی جاسوس و ناآگاه نمان .

[امام صادق] فرمود : علی به آنچه پیامبر فرمان داده بود ، عمل کرد و به سوی ایشان حرکت کرد و صبح به دشمنان یورش برد . پس خداوند در این هنگام سوره «وَ الْعَ_ادِیَ_اتِ ضَبْحًا» را بر پیامبرش نازل فرمود .

ص :413


1- العادیات : 1 _ 5.
2- الأمالی للطوسی : 407/913 .
3- (انظر) بحار الأنوار : 21 / 66 باب 25. کنز العمّال : 1 / 564.

3013 - غَزوَةُ الفَتحِ
3013 - جنگ فتح مکه

الکتاب :

«وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطانا نَصِیرا * و قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقا» . (1)

«وَ یَقُولُونَ مَتَی هَذا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ * فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ» . (2)

3013

جنگ فتح مکه

قرآن :

«بگو : ای پروردگار من! مرا به راستی و نیکویی داخل گردان و به راستی و نیکویی بیرون بر و مرا از جانب خود پیروزی و یاری عطا کن. بگو : حق آمد و باطل نابود شد. حقّا که باطل نابود شدنی است».

«می گویند : اگر راست می گویید، پیروزی چه وقت خواهد بود؟ بگو : در روز پیروزی ایمان آوردن کافران سودشان ندهد و مهلتشان ندهند. پس، از ایشان اعراض کن و منتظر باش که آنها نیز در انتظارند».

ص :414


1- الإسراء : 80 و 81.
2- السجدة : 28_30.

(1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله سارَ إلی بَدرٍ فی شهرِ رَمَضانَ ، و افتَتَحَ مَکَّةَ فی شهرِ رَمَضانَ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :دَخَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ فَتحِ مکَّةَ و الأصنامُ حَولَ الکعبَةِ ، و کانَت ثلاثَمِائةٍ و سِتِّینَ صَنَما ، فَجَعَلَ یَطعَنُها بِمِخصَرَةٍ فی یَدِهِ و یقولُ : «جاءَ الحَقُّ و زَهَقَ الباطلُ إِنَّ الباطلَ کانَ زَهُوقا» ، جاءَ الحَقُّ و ما یُبدِئُ الباطِلُ و ما یُعیدُ . فَجَعَلَت تُکَبُّ لِوَجهِها . (3)

کنز العمّال :لَمّا کانَ یومُ الفَتحِ و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بمکَّةَ ، أرسَلَ إلی صَفوانَ بنِ اُمَیَّةَ و إلی أبی سُفیانَ بنِ حَربٍ و إلَی الحارثِ ابنِ هِشامٍ ، قالَ عمرُ : فَقُلتُ : قَد أمکَنَ اللّهُ مِنهُم لَأعرِفَنَّهُم بما صَنَعُوا ، حتی قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَثَلِی و مَثَلُکُم کَما قالَ یوسفُ لإِخوَتِهِ : «لا تَثْرِیبَ علَیکُمُ الیومَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُم و هُو أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ» (4) ، قالَ عمرُ : فَانفَضَحتُ حَیاءً مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؛ کَراهِیَةَ أن یَکونَ بَدَرَ مِنّی و قد قالَ لَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما قالَ . (5)

حدیث :

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در ماه رمضان به جنگ بدر رفت و در ماه رمضان نیز مکه را فتح کرد.

امام رضا علیه السلام :روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مکه را فتح کرد، بتها که تعدادشان سیصد و شصت عدد بود پیرامون کعبه نصب شده بودند.آن حضرت با چوبی که در دستش بود به آنها می زد و می فرمود : حق آمد و باطل نابود شد، براستی که باطل نابود شدنی است. حق آمد و باطل دیگر آغاز نمی شود و بر نمی گردد. در این هنگام بتها یکی یکی به رو در می افتادند.

کنز العمّال :چون روز فتح شد و پیامبر خدا به مکه در آمد، دنبال صفوان بن امیه و ابو سفیان بن حرب و حارث بن هشام فرستاد. عمر می گوید : من با خودم گفتم : خدا آنها را به چنگ ما انداخت، سزای اعمالشان را به آنها خواهم چشاند. اما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود : من امروز به شما همان می گویم که یوسف به برادرانش گفت : «امروز ملامتی بر شما نیست. خداوند شما را ببخشاید که او مهربانترین مهربانان است». عمر گفت : من از این که چنان فکری در مغزم گذشت و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آنها چنان گفت، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شرمنده شدم.

ص :415


1- (انظر) القصص : 85 ، الفتح : 1 _ 4 ، الممتحنة : 1 _ 12 ، النصر : 1 _ 3.
2- الأمالی للطوسی : 342/701.
3- بحار الأنوار : 21/116/11.
4- یوسف : 92 .
5- کنز العمّال : 30158.

کنز العمّال عن عبد الرَّحمنِ بنُ صَفوانَ :لَبِستُ ثِیابِی یومَ فَتحِ مَکَّةَ ، ثُمّ انطَلَقتُ فَوافَقتُ النبیَّ صلی الله علیه و آله حینَ خَرَجَ مِن البیتِ ، فَسَألتُ عُمرَ : أیَّ شَیءٍ صَنَعَ النبیُّ صلی الله علیه و آله حینَ دَخَلَ البیتَ ؟ فقالَ : صَلَّی رَکعتَینِ . (1)

کنز العمّال عن عُثمانَ بنِ عفّانَ أنّهُ أتَی النبیَّ صلی الله علیه و آله یومَ فَتحِ مَکَّةَ [ و قَد ] أخَذَ بیدِ ابنِ أبی سَرحٍ و قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن وَجَدَ ابنَ أبی سرحٍ فَلْیَضرِبْ عُنُقَهُ و إن وَجَدَهُ مُتَعَلِّقا بأستارِ الکَعبَةِ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، فَیَسَعُ ابنَ أبی سَرحٍ ما وَسِعَ الناسَ ! و مَدَّ إلَیهِ یَدَهُ فَصَرَفَ عُنقَهُ و وَجهَهُ ، ثُمّ مَدَّ إلَیهِ یَدَهُ فَصَرَفَ عَنهُ یَدَهُ ، ثمّ مَدَّ إلَیهِ یَدَهُ أیضا فَبایَعَهُ و آمَنَهُ ، فلَمّا انطَلَقَ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ ما رَأیتُمونی فیما صَنَعتُ ؟ قالوا : أ فلا أومَأتَ إلَینا یا رسولَ اللّهِ؟! قالَ رسولُ اللّهِ : لیسَ فی الإسلامِ إیماءٌ و لا فَتکٌ ، إنّ الإیمانَ قَیدُ الفَتکِ و النبیُّ لا یُومِئُ ؛ یَعنِی بالفَتکِ الخِیانَةَ . (2)

کنز العمّال_ به نقل از عبد الرحمن بن صفوان _: روز فتح مکه لباسم را پوشیدم و از خانه بیرون آمدم و در راه با پیامبر خدا که از کعبه بیرون آمده بود،برخوردم. از عمر پرسیدم : پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی داخل کعبه شد چه کرد؟ عمر گفت : دو رکعت نماز خواند.

کنز العمّال :از عثمان بن عفّان نقل شده است که وی در روز فتح مکه، دست ابن ابی سرح را گرفت و او را [برای گرفتن امان ]نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد _ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قبلاً دستور داده بود که هر کس ابن ابی سرح را دید او را بکشد، گر چه خود را به پرده های کعبه آویخته باشد _ و عرض کرد : ای پیامبر خدا! ابن ابی سرح را هم مانند بقیه مردم ببخش. ابن ابی سرح دستش را به سوی پیامبر دراز کرد، اما پیامبر سرش را از او برگرداند. بار دیگر دستش را دراز کرد، پیامبر خدا دستش را از او کنار کشید. برای بار سوم دست خود را به سوی آن حضرت کشید و این بار پیامبر با او بیعت کرد و امانش داد. وقتی او رفت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : مگر ندیدید با او چه کردم؟ عرض کردند : ای پیامبر خدا! چرا به ما اشاره نفرمودید [که او را بکشیم]؟ پیامبر خدا فرمود : در اسلام اشاره کردن و بی خبر کشتن (ترور) وجود ندارد. ایمان، بی خبر کشتن را ممنوع کرده و پیامبران به غافلگیر کردن و خیانت اشاره نمی کنند.

ص :416


1- کنز العمّال : 30159.
2- کنز العمّال : 30160.

کنز العمّال عن جابر :دَخَلنا مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مکَّةَ و فِی البیتِ و حَولَ البیتِ ثلاثُ مِئةٍ و سِتُّونَ صَنَما تُعبَدُ مِن دونِ اللّهِ ، فَأمَرَ بها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فکُبَّت کُلُّها لِوُجوهِها ، ثُمّ قالَ : «جاءَ الحقُّ و زَهَقَ الباطِلُ إنّ الباطِلَ کانَ زَهوقا» ، ثمّ دَخَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله البیتَ فَصَلّی فیهِ رَکعتَینِ ، فَرَأی فیهِ تِمثالَ إبراهیمَ و إسماعیلَ و إسحاقَ قد جَعَلُوا فی یَدِ إبراهیمَ الأزلامَ (1) یَستَقسِمُ بها ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قاتَلَهُمُ اللّهُ ! ما کانَ إبراهیمُ یَستَقسِمُ بِالأزلامِ . (2)

کنز العمّال عن سُهَیلِ (3) بنِ عَمرٍو :کنز العمّال عن سُهَیلِ (4) بنِ عَمرٍو : لَمّا دَخَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مکَّةَ و ظَهَرَ اقتَحَمتُ بَیتِی و أغلَقتُ عَلَیَّ بابِی، و أرسَلتُ إلَی ابنِی عبدِ اللّهِ بنِ سُهَیلٍ أنِ اُطلُبْ لی جِوارا مِن محمّدٍ صلی الله علیه و آله ؛ فإنّی لا آمَنُ أن اُقتَلَ! فَذَهَبَ عبدُ اللّهِ بنُ سُهَیلٍ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أبِی تُؤْمِنُهُ ؟ قالَ : نَعَم هو آمِنٌ بأمانِ اللّهِ فَلْیَظهَرْ . ثمّ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لمَن حولَهُ: مَن لَقِیَ مِنکم سُهَیلاً فلا یَشُدَّ إلَیهِ النَّظَرَ فَلْیَخرُجْ ، فَلَعَمرِی إنَّ سُهَیلاً لَهُ عَقلٌ و شَرَفٌ و ما مِثلُ سُهَیلٍ جَهِلَ الإسلامَ ، و لقد رَأی ما کانَ یُوضَعُ فیهِ أنّهُ لَم یکُنْ لَهُ بنافِعٍ ، فَخَرَجَ عبدُ اللّهِ إلی أبیهِ فَأخبَرَهُ بمَقالَةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقالَ سُهَیلٌ : کانَ و اللّهِ بَرّا صَغیرا و کبیرا ، فکانَ سُهَیلٌ یُقبِلُ و یُدبِرُ ، و خَرَجَ إلی حُنَینٍ مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو علی شِرکِهِ حَتّی أسلَمَ بالجِعرانَةِ ، فَأعطاهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومَئذٍ مِن غَنائمِ حُنَینٍ مِئةً مِن الإبِلِ . (5)

کنز العمّال_ به نقل از جابر _: هنگامی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد مکه شدیم،در خانه کعبه و پیرامون آن سیصد و شصت بت نصب شده بود که به جای خدا عبادت می شدند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستور داد همه آنها را سرنگون کردند. سپس فرمود : حق آمد و باطل نابود شد و براستی که باطل نابود شدنی است. آنگاه داخل کعبه رفت و دو رکعت نماز خواند. در آن جا پیکره ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را مشاهده کرد و دید در دست ابراهیم چوبه های تیرهای قمار، قرار دارد و در حال قرعه زدن است. پیامبر خدا فرمود: خدا اینان (مشرکان) را بکشد، ابراهیم کسی نبود که با تیرهای قمار قرعه بزند.

کنز العمّال_ به نقل از سهیل بن عمرو _: زمانی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد مکه شد و پیروز گردید، من به خانه ام رفتم و در را به روی خودم بستم و به فرزندم عبد اللّه بن سهیل پیغام فرستادم که از محمّد برایم امان بگیرد؛ زیرا از کشته شدن ایمن نیستم. عبد اللّه بن سهیل نزد پیامبر رفت و عرض کرد : ای پیامبر خدا! آیا پدرم را امان می دهید؟ حضرت فرمود : آری، او در امان خداست؛ بنا بر این، از خانه بیرون بیاید. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن گاه به کسانی که پیرامونش بودند، فرمود : هر یک از شما سُهیل را دید به او نگاه تند نکند. او باید از خانه بیرون بیاید. به جان خودم قسم که سهیل آدم خردمند و بزرگواری است و کسی چون او چنان نیست که اسلام را نشناسد و بخوبی می داند که آیینی که بر آن بوده است برایش سودی ندارد. پس، عبد اللّه نزد پدر خود رفت و فرموده پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به اطلاع او رسانید. سُهیل گفت : به خدا قسم که او در خُردی و بزرگی نیکوکار بوده و هست. سهیل در اسلام آوردن همچنان سرگردان و مردد بود و در جنگ حنین با آن که هنوز مشرک بود، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را همراهی کرد و در جِعرانه اسلام آورد. و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آن روز از غنایم حنین یکصد شتر به او داد.

ص :417


1- الأزلام : هی القِداح التی کانت فی الجاهلیّة علیها مکتوب الأمرُ و النهی: افعل و لا تفعل ، کان الرجل منهم یضعها فی وعاء له فإذا أراد سفرا أو زواجا أو أمرا مهمّا أدخل یده فأخرج زَلَما ، فإن خرج الأمر مضی لشأنه ، و إن خرج النهی کفّ عنه و لم یفعله. (النهایة 2/311).
2- کنز العمّال : 30161.
3- فی المصدر «سهل» و هو تصحیفٌ ظاهر .
4- فی المصدر «سهل» و هو تصحیفٌ ظاهر .
5- کنز العمّال : 30168.

کنز العمّال عن یحیَی بن یزیدَ بنِ أبی مریمَ السَّلولیّ عن أبیهِ عن جدِّهِ:شَهِدتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ فَتحِ مَکَّةَ و الهَدیُ معکوفا ، فجاءَهُ الحارثُ بنُ هِشامٍ فقالَ : یا محمّدُ ، جِئتَنا بِأوباشٍ مِن أوباشِ الناسِ تُقاتِلُنا بِهِم ؟! فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اُسکُتْ ، هَؤلاءِ خیرٌ مِنکَ و مِمَّن أخَذَ بِأخذِکَ ، هؤلاءِ یُؤمِنونَ بِاللّهِ و رسولِهِ . (1) (2)

کنز العمّال_ به نقل از یحیی بن یزید بن ابی مریم سلولی از قول پدر خود از جدش _: در روز فتح مکه که جلو قربانیها را گرفته بودند، به حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم. حارث بن هشام نزد حضرت آمد و گفت : ای محمّد! مشتی فرومایه و اوباش آورده ای که به کمک آنها با ما بجنگی؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : خاموش؛ اینها بهتر از تو و هم مسلکان تو هستند. اینان به خدا و فرستاده او ایمان دارند.

ص :418


1- کنز العمّال : 30169.
2- (انظر) القتل : باب 3225. بحار الأنوار : 21 / 91 باب 26. کنز العمّال : 10 / 497.

3014 - غزوَةُ حُنَینٍ وَالطائفِ وأوطاسٍ
3014 - جنگ حنین و طائف و اوطاس

الکتاب :

«لَقَد نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئا وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ * ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ذَلِکَ جَزاءُ الْکافِرینَ * ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَلَی مَنْ یَشاءُ و اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مِن دعائهِ صلی الله علیه و آله یومَ حُنَینٍ _: اللّهُمَّ إنَّکَ إن تَشَأْ لا تُعبَدْ بعدَ هذا الیومِ . (3)

3014

جنگ حنین و طائف و اوطاس

قرآن :

«خدا شما را در بسیاری جاها یاری کرد. و نیز در روز حنین، آن گاه که انبوهی لشکرتان شما را به شگفت آورده بود ولی کمتر سودی به شما نداد و زمین با همه فراخیش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید. آن گاه خدا آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی فرستاد که آنها را ندیدید و کافران را عذاب کرد و این کیفر کافران است. از آن پس خدا توبه هر کس را که بخواهد می پذیرد و خدا آمرزنده و مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعای خود در جنگ حنین _گفت : بار خدایا! تو، اگر بخواهی، بعد از این روز دیگر پرستش نخواهی شد.

ص :419


1- التوبة : 25 _ 27.
2- (انظر) التوبة : 58 .
3- کنز العمّال : 30226.

کنز العمّال :قالَ رجلٌ للبَراءِ : هَل کُنتُم وَلَّیتُم یومَ حُنَینٍ یا أبا مارَّةَ (1) ؟ قالَ : أشهَدُ علَی النبیِّ صلی الله علیه و آله أنَّهُ ما وَلّی ، و لکنِ انطَلَقَ أخفاءٌ مِن الناسِ ، و حُشِرَ إلی هذا الحَیِّ مِن هَوازنَ و هُم قَومٌ رُماةٌ ، فَرَمَوهُم بِرَشقٍ مِن نَبلٍ کأنّها رجلٌ مِن جَرادٍ فَانکَشَفُوا ، فَأقبَلَ القَومُ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أبو سُفیانَ بنُ الحارثِ یَقُودُ بَغلَتَهُ ، فَنَزَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَاستَنصَرَ و دَعا و هُو یقولُ :

أنا النبیُّ لا کَذِبْ

أنا ابنُ عبدِ المُطَّلِبْ

اللّهُمّ أنزِلْ نَصرَکَ . قالَ : و اللّهِ إذا احمَرَّ البَأسُ نَتَّقِی بهِ ، و إنَّ الشُّجاعَ الذی یُحاذِی بهِ . (2)

کنز العمّال :لَمّا کانَ یومُ حُنَینٍ قالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : الآن حَمِیَ الوَطیسُ ، و کانَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ أشَدَّ الناسِ قِتالاً بینَ یَدَیهِ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :کانَ مِمَّن ثَبَتَ مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یومَ حُنَینٍ : العبّاسُ ، و علیٌّ ، و أبو سفیانَ بنُ الحارثِ ، و عَقیلُ بنُ أبی طالبٍ ، و عبدُ اللّهِ بنُ الزبیرِ بنِ عبدِ المُطَّلِبِ ، و الزبیرُ بنُ العَوّامِ ، و اُسامَةُ بنُ زیدٍ . (4)

کنز العمّال :مردی به براء گفت : ای ابا مارّه! (5) آیا در جنگ حنین گریختید؟ او گفت : گواهی می دهم که پیامبر صلی الله علیه و آله نگریخت، بلکه مسلمانان شتابان و بی زره به سوی این تیره هوازن، که مردمانی تیرانداز بودند، رهسپار شدند. آنان مسلمانان را تیر باران کردند، به طوری که انبوه تیرهای آنان همچون هجوم دسته های ملخ بود. لذا مسلمانان پراکنده شدند و گریختند. دشمن به طرف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در حالی که ابو سفیان بن حارث، لگام استر آن حضرت را گرفته بود، هجوم آورد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از استر فرود آمد و از خداوند طلب نصرت کرد و دعا نمود و می گفت :

من پیامبر هستم و این دروغ نیست

من پور عبد المطّلبم

خدایا! نصرت و یاریت را فرو فرست . براء گوید : به خدا سوگند هرگاه جنگ شدّت می گرفت ما خود را در پناه پیامبر قرار می دادیم و کسی که به موازات او می ایستاد براستی شجاع بود.

کنز العمّال :در جنگ حنین پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : حالا تنور جنگ شعله ور شد. در آن روز علی بن ابی طالب پیشاپیش پیامبر، از همه افراد سخت تر می جنگید.

امام حسین علیه السلام :از کسانی که در جنگ حنین همراه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پایداری کردند، عباس بود و علی و ابو سفیان بن حارث و عقیل بن ابی طالب و عبد اللّه بن زبیر بن عبد المطلب و زبیر بن عوام و اُسامة بن زید.

ص :420


1- هکذا فی المصدر، و الصحیح فی کنیته «أبو عمارة» . انظر : اُسد الغابة : 1 / 362 و الاستیعاب: 1/239.
2- کنز العمّال : 30206.
3- کنز العمّال : 30225.
4- کنز العمّال : 30214.
5- در مصدر چنین آمده لیکن کنیه صحیح او چنانکه در اسد الغابة آمده ابو عماره است .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مَرَّ بالنبِیِّ صلی الله علیه و آله یَومٌ کانَ أشَدَّ علَیهِ مِن یومِ حُنَینٍ، و ذلکَ أنَّ العَرَبَ تَباغَت علَیهِ. (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :روزی سخت تر از روز جنگ حنین بر پیامبر صلی الله علیه و آله نگذشت؛ چرا که عربها بر ضد آن حضرت یاغی شدند.

3015 - غَزوَةُ تَبوکَ
3015 - جنگ تبوک

الکتاب :

قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الاْخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» . (3)

(4)

3015

جنگ تبوک

قرآن :

«با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمی کنند و دین حق را نمی پذیرند، بجنگید تا آن گاه که به دست خود ذلیلانه جزیه دهند».

ص :421


1- بحار الأنوار : 21/180/16.
2- (انظر) کنز العمّال : 10 / 539 ، 553 ، 566. بحار الأنوار : 21 / 146 باب 28.
3- التوبة : 29.
4- (انظر) التوبة : 38 ، 57 ، 61 ، 63 _ 66 ، 81 ، 96 ، 102 ، 106 ، 118 ، 121. بحار الأنوار: 21/185 ، باب 29 و ص252 باب 30. کنز العمّال : 10 / 562.

ص :422

388 - الغُسل

388 - غسل
اشاره

(1)

(2)

ص :423


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 9 / 538 _ 571 «الغسل». بحار الأنوار : 81 / 1 «أبواب الأغسال». وسائل الشیعة : 2 / 678 «أبواب غسل المیّت». وسائل الشیعة : 2 / 927 «أبواب غسل المسّ». وسائل الشیعة : 2 / 936 «أبواب الأغسال المسنونة».
2- انظر: عنوان 77 «الجنابة».

3016 - عِلَّةُ الغُسلِ
3016 - علت غسل

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :عِلَّةُ غُسلِ الجَنابَةِ النَّظافَةُ ، و تَطهیرُ الإنسانِ نفسَهُ ممّا أصابَهُ مِن أذاهُ ، و تَطهیرُ سائرِ جَسَدِهِ ......... . (1)

عنه علیه السلام :عِلَّةُ غُسلِ المَیِّتِ أنّهُ یُغَسَّلُ ؛ لأنّهُ یُطَهَّرُ و یُنَظَّفُ مِن أدناسِ أمراضِهِ ، و ما أصابَهُ مِن صُنُوفِ عِلَلِهِ ؛ لأنّهُ یَلقَی المَلائکةَ و یُباشِرُ أهلَ الآخِرَةِ .........

و عِلَّةٌ اُخری أنّهُ یَخرُجُ مِن الأذَی الذی مِنهُ خُلِقَ فَیُجنَبُ ، فیَکونُ غُسلَهُ لَهُ .

و عِلّةُ اغتِسالِ مَن غَسَّلَهُ أو مَسَّهُ فظاهِرَةٌ لِما أصابَهُ مِن نَضحِ المَیِّتِ ؛ لأنَّ المَیِّتَ إذا خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنهُ بَقِیَ أکثَرُ آفَتِهِ ، فلذلک یُتَطَهَّرُ مِنهُ و یُطَهَّرُ . (2)

عنه علیه السلام :عِلَّةُ غُسلِ العیدِ و الجُمُعَةِ و غَیرِ ذلکَ مِن الأغسالِ ؛ لِما فیهِ مِن تَعظیمِ العَبدِ رَبَّهُ ، و استِقبالِهِ الکریمَ الجلیلَ ، و طَلَبِ المَغفِرَةِ لِذُنوبِهِ . (3)

3016

علت غسل

امام رضا علیه السلام :علت غسل جنابت، پاکیزگی است و این که انسان خودش را از آلودگی ای که به او رسیده و نیز سایر بدنش را پاک کند ......... .

امام رضا علیه السلام :علت غسل دادن میّت آن است که از آلودگیهای بیماریهایش و انواع مرضهایی که در وجودش بوده پاک و پاکیزه شود؛ زیرا او به ملاقات فرشتگان می رود و با اهل آخرت تماس می گیرد .........

علت دیگرش این است که منی و نجاستی که انسان از آن آفریده شده است، در هنگام مرگ از میّت خارج می شود و جنب می گردد. پس، بدین جهت باید غسل داده شود.

علت غسل کردن کسی که میّت را غسل داده یا او را مسّ کرده نیز روشن است؛ زیرا ترشحات بدن میّت به او سرایت می کند. چه، وقتی روح از بدن میّت خارج شود، بیشترِ آلودگیها و آفات او باقی می ماند.از این رو، هم باید او را پاکیزه کرد و هم خود را [از آلودگی هایی که بر اثر تماس با بدن او به انسان می رسد ]پاک و تمیز گردانید.

امام رضا علیه السلام :علت غسل عید و جمعه و دیگر غسلها، تعظیم و احترام بنده نسبت به پروردگارش و روی کردن به آن بخشنده بزرگوار و طلب آمرزش برای گناهان خود است.

ص :424


1- بحار الأنوار : 81/2/2 .
2- بحار الأنوار : 81/3/3.
3- بحار الأنوار : 81/3/3.

3017 - أنواعُ الغُسلِ
3017 - انواع غسل

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الغُسلُ فی سَبعةَ عَشرَ مَوطِنا : لیلةِ سَبعةَ عَشرَ مِن شهرِ رَمَضانَ ، و لیلةِ تِسعَةَ عَشرَ ، و لیلةِ إحدی و عِشرینَ ، و لیلةِ ثَلاثٍ و عِشری_نَ و فیه_ا یُرج_ی لیل_ةُ القَ_درِ ، و غُس_لُ العِیدَینِ ، و إذا دَخَلتَ الحَرَمَینِ ،و یومٍ تُحرِمُ ، و یومِ الزِّیارَةِ ، و یومٍ تَدخُلُ البیتَ ، و یومِ التَّروِیَةِ ، و یومِ عَرَفةَ ، و إذا غَسَّلتَ مَیِّتا و کَفَّنتَهُ ، أو مَسِستَهُ بعدَ ما یَبرُدُ ، و یومِ الجُمُعَةِ ، و غُسلُ الکُسوفِ إذا احتَرَقَ القُرصُ کُلُّهُ فَاستَیقَظتَ و لَم تُصَ_لِّ فعلَیکَ أن تَغتَسِلَ و تَقضِیَ الصلاةَ ، و غُسلُ الجَنابَةِ فَریضَةٌ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ الغُسلَ فی أربَعَةَ عَشَرَ مَوطِنا : غُسلُ المَیِّتِ ، و غُسلُ الجُنُبِ ، و غُسلُ مَن غَسَّلَ المَیِّتَ ، و غُسلُ الجُمُعةِ، و العِیدَینِ ، و یومِ عَرَفَةَ ، و غُسلُ الإحرامِ ، و دُخولِ الکَعبَةِ ، و دُخولِ المَدینةِ ، و دُخولِ الحَرَمِ ، و الزِّیارَةِ ، و لیلةِ تِسعَ عَشرَةَ و إحدی و عِشرینَ و ثلاثٍ و عِشرینَ مِن شهرِ رَمَضانَ . (2)

3017

انواع غسل

امام باقر علیه السلام :غسل در هفده مورد می باشد: در شب هفدهم و شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوم [ماه رمضان] که در این شبها [یا شب بیست و سوم] احتمال شب قدر می رود و غسل عیدین (فطر و قربان) و در هنگام داخل شدن به حرمین (خانه خدا و حرم پیامبر خدا) و در روز زیارت [خانه خدا و طواف آن] و روزی که داخل کعبه می شوی و روز ترویه (هشتم ذی حجّه) و روز عرفه (نهم ذی حجّه) و هرگاه میّتی را غسل دهی و کفن کنی، یا بعد از آن که بدنش سرد شده باشد، بدنت با او تماس پیدا کند و روز جمعه و غسل خورشید گرفتگی در صورتی که تمام قرص خورشید بگیرد و از خواب بیدار شوی و نماز به جا نیاورده باشی. در این صورت باید غسل کنی و نماز را قضا کنی و [بالاخره ]غسل جنابت واجب است.

امام صادق علیه السلام :غسل در چهارده مورد صورت می گیرد : غسل میّت، غسل جنابت، غسل کسی که میّت را غسل می دهد، غسل جمعه، غسل عیدین، غسل روز عرفه، غسل احرام، غسل برای وارد شدن به کعبه، غسل برای داخل شدن به مدینه، غسل برای داخل شدن به حرم [الهی]، غسل زیارت و غسل شب های نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان.

ص :425


1- وسائل الشیعة : 2/937/4.
2- الخصال : 498/5.

وسائل الشیعة عن سَمَاعة :سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عن غُسلِ الجُمُعَةِ ، فقالَ : واجِبٌ فِی السَّفَرِ و الحَضَرِ ، إلاّ أنّهُ رُخِّصَ للنِّساءِ فِی السفرِ و قلّةِ الماءِ . و قالَ : غُسلُ الجَنابَةِ واجِبٌ ، و غُسلُ الحائضِ إذا طَهُرَت واجِبٌ ، و غُسلُ الاستِحاضَةِ واجِبٌ إذا احتَشَت بالکُرْسُفِ فَجازَ الدمُ الکُرْسُفَ _ إلی أن قالَ : _ و غُسلُ النُّفَساءِ واجِبٌ ، و غُسلُ المَولودِ واجِبٌ ، و غُسلُ المَیِّتِ واجِبٌ ، و غُسلُ مَن مَسَّ المَیِّتَ واجِبٌ، و غُسلُ المُحرِمِ واجِبٌ ، و غُسلُ یومِ العَرَفَةِ واجِبٌ ، و غُسلُ الزِّیارَةِ واجِبٌ إلاّ مِن عِلَّةٍ ، و غُسلُ دُخولِ البیتِ واجِبٌ ، و غُسلُ دُخولِ الحَرَمِ یُستَحَبُّ أن لا تَدخُلَهُ إلاّ بغُسلٍ ، و غُسلُ المُباهَلَةِ واجِبٌ ، و غُسلُ الاستِسقاءِ واجِبٌ ، و غُسلُ أوَّلِ لیلةٍ مِن شهرِ رَمَضانَ مُستَحَبٌّ ، و غُسلُ لیلةِ إحدی و عِشرینَ سُنَّةٌ ، و غُسلُ لیلةِ ثلاثٍ و عِشرینَ سُنَّةٌ لا تَترُکْها ؛ لأنّهُ یُرجی فی إحدیهِما لیلةُ القَدرِ ، و غُسلُ یومِ الفِطرِ ، و غُسلُ یومِ الأضحی سُنَّةٌ لا اُحِبُّ تَرکَها ، و غُسلُ الاستِخارَةِ مُستَحبٌّ . (1)

وسائل الشیعة_ به نقل از سماعه _از امام صادق علیه السلام درباره غسل جمعه سؤال کردم حضرت فرمود : در سفر و غیر سفر واجب است، جز این که در سفر، با وجود کمبود آب، برای زنان رخصت داده شده [و این وجوب از گردن آنها برداشته شده است]. حضرت فرمود: غسل جنابت واجب است، غسل حائض، بعد از آن که پاک شد، واجب است و غسل استحاضه، هرگاه زن مستحاضه بر شرمگاه خود مقدار زیادی پنبه بگذارد و خون از آن بیرون زند، بر او واجب است _ تا آن جا که فرمود: _ غسل نفاس واجب است، غسل نوزاد واجب است، غسل میّت واجب است، غسل مسّ میّت واجب است، غسل کسی که مُحرِم می شود واجب است، غسل روز عرفه (نهم ذی حجّه) واجب است، غسل زیارت [خانه خدا و طواف آن] واجب است، مگر این که شخص بیماری داشته باشد، غسل داخل شدن به خانه (کعبه) واجب است، غسل داخل شدن به حرم مستحبّ است، که کسی جز با غسل وارد آن نشود و غسل مباهله واجب است، غسل نماز باران واجب است، غسل شب اول ماه رمضان مستحبّ است، غسل شب بیست و یکم [ماه رمضان] سنّت است، غسل شب بیست و سوم را ترک مکن؛ زیرا در یکی از این دو شب احتمال شب قدر می رود، غسل روز [عید] فطر و غسل روز [عید ]قربان سنّت است و من دوست ندارم آنها را ترک کنم و غسل استخاره (نماز استخاره) مستحبّ است. (2)

ص :426


1- و رواه الصَّدوق بإسناده عن سماعة بن مهران نحوه إلاّ أنّهُ قالَ : و غُسلُ دُخولِ الحَرَمِ واجِبٌ یُسْتَحَبُّ أن لا تَدخُلَهُ إلاّ بغُسلٍ . و رواه الکلینیُّ ، عن محمّد بن یحیی ، عن أحمد بن محمّد ، عن عثمان بن عیسی نحوه ، إلاّ أنّه أسقط غسل من مسَّ میِّتا ، و غسل المحرم ، و غسل یوم عرفة ، و غسل دخول الحرم ، و غسل المباهلة . أقول : حمل الشیخ و غیره الوجوب علی الاستحباب المؤکَّد فی غیر الأغسال السِّتَّة الواجبة ، و ذکروا أنَّ الأخبار دالَّة علی نفی وجوبها . وسائل الشیعة : 2/937/3.
2- شیخ صدوق مانند این حدیث را به اسناد خود از سماعة بن مهران روایت کرده، با این تفاوت که در روایت او آمده است : غسل هنگام داخل شدن به حرم لازم است و مستحبّ است که جز با غسل وارد آن نشوی. شیخ کلینی نیز مانند این حدیث را از محمّد بن یحیی از احمد بن محمّد از عثمان بن عیسی روایت کرده، منتها غسل مسّ میت و غسل مُحرم و غسل روز عرفه و غسل در هنگام داخل شدن به حرم و غسل مباهله را، نیاورده است. شیخ و دیگران، وجوبِ غسل در این موارد را، بجز در غسلهای ششگانه واجب، حمل بر استحباب مؤکّد کرده اند و گفته اند که: اخبار و روایات [دیگر] بر واجب نبودن این غسلها دلالت دارند.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی کتابٍ کَتَبَهُ إلَی المأمونِ _: و غُسلُ یومِ الجُمُعةِ سُنَّةٌ ، و غُسلُ العیدَینِ ، و غسلُ دُخولِ مکَّةَ و المَدینةِ ، و غُسلُ الزِّیارَةِ ، و غُسلُ الإحرامِ ، و أوَّلِ لیلةٍ مِن شهرِ رَمَضانَ و لیلةِ سَبعَ عَشرَةَ و لیلةِ تِسعَ عَشرَةَ و لیلةِ إحدی و عِشرینَ و لیلةِ ثلاثٍ و عِشرینَ من شهرِ رَمَضانَ ، هذه الأغسالُ سُنَّةٌ ، و غُسلُ الجَنابَةِ فَریضةٌ ، و غُسلُ الحَیضِ مِثلُهُ . (1)

امام رضا علیه السلام_ در نامه ای به مأمون _نوشت : غسل روز جمعه سنّت است، غسل عیدین (فطر و قربان) و غسل داخل شدن به مکّه و مدینه و غسل زیارت و غسل اِحرام و غسل شب اوّل و شب هفدهم و شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوم ماه رمضان، سنّت است. غسل جنابت واجب است و غسل حیض نیز مانند آن [واجب ]است.

ص :427


1- وسائل الشیعة : 2/937/6.

ص :428

389 - الغِشّ

389 - دغلکاری
اشاره

(1)

(2)

ص :429


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 4 / 59 ، 158 «الغشّ». وسائل الشیعة : 12 / 208 باب 86 «تحریم الغشّ بما یخفی».
2- انظر: عنوان 510 «النُّصح».

3018 - ذَمُّ الغِشِّ
3018 - نکوهش دغلکاری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المسلمُ أخو المسلمِ ، و لا یَحِلُّ لِمسلمٍ باعَ مِن أخیهِ بَیعا فیهِ عَیبٌ إلاّ بَیَّنَهُ لَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُونَ بَعضُهُم لِبَعضٍ نَصَحَةٌ وادُّونَ و إن بَعُدَت مَنازِلُهُم و أبدانُهُم ، و الفَجَرَةُ بعضُهُم لِبَعضٍ غَشَشَةٌ مُتَخاوِنُونَ و إنِ اقتَرَبَت مَنازِلُهُم و أبدانُهُم . (2)

الترغیب و الترهیب عن أبی سباعٍ:اشتَرَیتُ ناقَةً مِن دارِ واثِلةَ ابنِ الأسقَعِ ، فَلَمّا خَرَجتُ بها أدرَکَنِی یَجُرُّ إزارَهُ ، فقالَ : اشتَرَیتَ ؟ قُلتُ : نَعَم ، قالَ : اُبَیِّنُ لکَ ما فِیها ، قلتُ : و ما فِیها ؟ قالَ : إنَّها لَسَمِینَةٌ ظاهِرَةُ الصِّحَّةِ . قالَ : أرَدتَ بها سَفرا ، أو أرَدتَ بها لَحما ؟ قلتُ : أرَدتُ بها الحَجَّ ، قالَ : فَارتَجِعْها ، فقالَ صاحِبُها : ما أرَدتَ إلی هذا أصلَحَکَ اللّهُ ، تُفسِدُ عَلیَّ ؟ ! قالَ : إنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : لا یَحِلُّ لِأحَدٍ یَبِیعُ شیئا إلاّ بَیَّنَ ما فِیهِ ، و لا یَحِلُّ لِمَن عَلِمَ ذلکَ إلاّ بَیَّنَهُ . (3)

3018

نکوهش دغلکاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمان، برادر مسلمان است و بر هیچ مسلمانی روا نیست کالای معیوبی را به برادرش بفروشد، مگر این که او را از آن عیب آگاه سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمنان با یکدیگر یکرنگ و مهربانند هر چند خانه ها و پیکرهایشان از هم دور باشد و نابکاران با یکدیگر دغلکار و خیانت کارند هر چند خانه ها و پیکرهایشان نزدیک به هم باشد.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابو سباع _: ناقه ای از منزل واثلة بن اسقع خریدم و چون آن را بیرون آوردم، در حالی که اِزارش به زمین کشیده می شد، خودش را به من رساند و گفت : خریدی؟ گفتم: آری. گفت : خصوصیت آن را برایت توضیح می دهم. گفتم : چه خصوصیتی دارد؟ گفت : شتری چاق و سالم است. پرسید : آیا برای سفر می خواهی یا برای گوشتش؟ گفتم : آن را برای سفر حجّ می خواهم. گفت : پس، آن را پس بده. صاحب شتر گفت: خدا خیرت دهد، می خواهی کار را بر من خراب کنی (معامله را به هم بزنی)؟ واثله گفت:من از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : بر هیچ کس روا نیست چیزی را بفروشد، مگر این که هر عیب و ایرادی دارد به خریدار بگوید و هر کسِ دیگری هم از آن عیبها اطلاع داشته باشد، باید بگوید.

ص :430


1- کنز العمّال : 9502.
2- الترغیب و الترهیب : 2/575/12.
3- الترغیب و الترهیب : 2/574/10.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغِشُّ سَجِیَّةُ المَرَدَةِ . (1)

عنه علیه السلام :الغِشُّ یَکسِبُ المَسَبَّةَ . (2)

عنه علیه السلام :الغِشُّ شَرُّ المَکرِ . (3)

عنه علیه السلام :الغِشُّ مِن أخلاقِ اللِّئامِ . (4)

عنه علیه السلام :الغَشُوشُ لِسانُهُ حُلوٌ و قَلبُهُ مُرٌّ . (5)

عنه علیه السلام :مِن عَلامَةِ الشَّقاءِ غِشُّ الصَّدِیقِ . (6)

عنه علیه السلام :شَرُّ الناسِ مَن یَغُشُّ الناسَ . (7)

تهذیب الأحکام عن الحلبی عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال:سألتُه عنِ الرَّجُلِ یکونُ عِندَهُ لَونانِ مِن طَعامٍ واحِدٍ و سِعرُهُما شتی و أحَدُهُما خَیرٌ مِنَ الآخَرِ ، فَیَخلِطُهُما جَمیعا ثُمّ یَبِیعُهُما بِسِعرٍ واحِدٍ : لا یَصلُحُ لَهُ أنْ یَفعَلَ ذلکَ یَغُشُّ بهِ المسلمینَ حتّی یُبَیِّنَهُ . (8)

امام علی علیه السلام :دغلکاری، خصلت مردمان سرکش است.

امام علی علیه السلام :دغلکاری، ناسزا شنیدن در پی دارد.

امام علی علیه السلام :دغلکاری، بدترین نیرنگ است.

امام علی علیه السلام :دغلکاری، از اخلاق فرومایگان است.

امام علی علیه السلام :دغلکار، زبانش شیرین است و دلش تلخ.

امام علی علیه السلام :از نشانه های بدبختی، دغلکاری با دوست است.

امام علی علیه السلام :بدترین مردم، کسی است که با مردم دغلکاری کند.

تهذیب الأحکام_ به نقل از حلبی _: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم : مردی از یک ماده غذایی دو نوع آن را دارد و قیمت هر دو مختلف است اما یکی مرغوبتر از دیگری می باشد. لذا آنها را با هم مخلوط می کند و همه را به یک قیمت می فروشد حضرت فرمود : درست نیست که این کار را بکند و بدین وسیله به مسلمانان غِشّ روا دارد مگر این که واقعیت را به آنها بگوید.

ص :431


1- غرر الحکم : 421.
2- غرر الحکم : 615.
3- غرر الحکم : 740.
4- غرر الحکم : 1299.
5- غرر الحکم : 1575.
6- غرر الحکم : 9297.
7- غرر الحکم : 5677.
8- تهذیب الاحکام : 7/34/140.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا مَرَّ بهشامِ بنِ الحَکَمِ و هو یَبِیعُ السَّابِرِیَّ فِی الظِّلالِ _: یا هِشامُ ، إنّ البَیعَ فِی الظِلِّ غِشٌّ ، و إنَّ الغِشَّ لا یَحِلُّ . (1)

امام کاظم علیه السلام_ چون بر هشام بن حکم که در سایه (تاریکی) مشغول فروختن پارچه شاپوری بود، گذشت _فرمود : ای هشام! فروختن کالا در سایه، دغلی است، و دغلی [در معامله] روا نیست.

3019 - التَّحذیرُ مِنَ الغِشِّ
3019 - پرهیز از دغلکاری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا صاحِبَ الطَّعامِ ، أسفَلُ هذا مِثلُ أعلاهُ ؟ مَن غَشَّ المُسلمینَ فلیسَ مِنهُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ مِنّا مَن غَشَّ مُسلِما أو ضَرَّهُ أو ماکَرَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَشَّ مُسلِما فی شِراءٍ أو بَیعٍ فلیسَ مِنّا ، و یُحشَرُ یومَ القِیامَةِ مَع الیَهودِ ؛ لأنَّهم أغَشُّ الخَلقِ لِلمُسلِمینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ مِنّا مَن غَشَّ مُسلِما . (5)

سنن أبی داوود :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ بِرَجُلٍ یَبِیعُ طَعاما ، فَسَألَهُ : کیفَ تَبِیعُ ؟ فَأخبَرَهُ ، فَاُوحِیَ إلَیهِ أن أدخِلْ یَدَکَ فیهِ ، فَأدخَلَ یَدَهُ فیه فإذا هو مَبلولٌ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لیسَ مِنّا مَن غَشَّ . (6)

3019

پرهیز از دغلکاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به گندم فروشی _فرمود : ای گندم فروش! آیا زیر این هم مانند روی آن است؟ هر که با مسلمانان دغلکاری کند، از آنها نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست کسی که به مسلمانی غشّ روا دارد یا به او زیان رساند یا به او نیرنگ زند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در خریدن یا فروختن با مسلمانی دغلکاری کند، از ما نیست و روز قیامت با یهود محشور می شود؛ زیرا یهود دغلکارترین مردم نسبت به مسلمانان هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست کسی که با مسلمانی دغلکاری کند.

سنن أبی داوود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر مردی گذشت که گندم می فروخت، پرسید : چند می فروشی؟ آن مرد قیمت را به حضرت گفت. به پیامبر وحی شد که دستت را داخل ظرف گندم فرو ببر. حضرت دست خود را در آن فرو برد و دستش مرطوب شد. آنگاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : از ما نیست کسی که تقلّب کند.

ص :432


1- الکافی : 5/160/6.
2- کنز العمّال : 9512.
3- تحف العقول : 42.
4- الأمالی للصدوق : 515/707 .
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/273/3986.
6- سنن أبی داوود : 3/272/3452.

الترغیب و الترهیب :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ علی صُبْرَةِ طَعامٍ ، فَأدخَلَ یَدَهُ فیها فَنالَت أصابِعُهُ بَلَلاً ، فقالَ : ما هذا یا صاحِبَ الطَّعامِ ؟ قالَ : أصابَتهُ السماءُ یا رسولَ اللّهِ . قالَ : أ فَلا جَعَلتَهُ فَوقَ الطَّعامِ حتّی یَراهُ الناسُ؟! مَن غَشَّنا فَلَیسَ مِنّا . (1)

کنز العمّال :مَرّ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله بِرَجُلٍ یَبِیعُ طَعاما قد خَلَطَ جَیِّدا بِقَبِیحٍ، فقالَ له النبیُّ صلی الله علیه و آله : ما حَمَلَکَ علی ما صَنَعتَ ؟ ! فقالَ : أرَدتُ أن یَنفُقَ ! فقالَ لَهُ النبیُّ صلی الله علیه و آله : مَیِّزْ کُلَّ واحِدٍ مِنهُما علی حِدَةٍ ؛ لیسَ فی دِینِنا غِشٌّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُؤمنُ لا یَغُشُّ أخاهُ ، و لا یَخُونُهُ ، و لا یَخذُلُهُ ، و لا یَتَّهِمُهُ . (3)

عنه علیه السلام :مِن عَلامَةِ الشَّقاءِ غِشُّ الصَّدِیقِ . (4)

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر تلّی از گندم گذشت. دستش را داخل آن فرو برد و انگشتانش به رطوبتی خورد. فرمود : این چیست، ای فروشنده؟ عرض کرد : ای پیامبر خدا! باران به آن خورده است. حضرت فرمود : چرا آن قسمت را رو قرار ندادی تا مردم ببینند؟ هر که با ما تقلّب کند از ما نیست.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردی که گندم مرغوب و نا مرغوبی را با هم مخلوط کرده بود و می فروخت فرمود : چرا این کار را کرده ای؟ عرض کرد : می خواستم [جنس نا مرغوب] به فروش برسد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : آنها را از هم جدا کن. در دین ما دغلکاری جایی ندارد.

امام علی علیه السلام :مؤمن برادر خود را نمی فریبد، به او خیانت نمی کند، او را تنها نمی گذارد و او را متّهم نمی سازد.

امام علی علیه السلام :از نشانه های بدبختی، دغلکاری با دوست است.

ص :433


1- الترغیب و الترهیب : 2/571/2.
2- کنز العمّال : 9974.
3- الخصال : 622/10.
4- غرر الحکم : 9297.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَرَّ النبیُّ صلی الله علیه و آله فِی سُوقِ المَدینةِ بطَعامٍ فقالَ لِصاحِبِهِ : ما أرَی طَعامَکَ إلاّ طَیِّبا ، و سَألَهُ عن سِعرِهِ ، فَأوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَیهِ أن یَدُسَّ یَدَیهِ فِی الطَّعامِ فَفَعَلَ فَأخرَجَ طَعاما رَدِیّا ، فقال لِصاحِبِهِ : ما أراکَ إلاّ و قد جَمَعتَ خِیانَةً و غِشّا لِلمُسلِمینَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لیسَ مِنّا مَن غَشَّنا . (2)

امام باقر علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله در بازار مدینه از کنار بار گندمی عبور کرد. به صاحب آن فرمود: می بینم گندم خوب و مرغوبی داری. و از قیمت آن پرسید. پس، خداوند عزّ و جلّ به آن حضرت وحی فرمود که دستت را داخل ظرف فرو بَر. پیامبر صلی الله علیه و آله این کار را کرد و گندمِ نا مرغوبی بیرون آورد. پس، به صاحب آن فرمود: می بینم که با مسلمانان غلّ و غش می کنی .

امام صادق علیه السلام :از ما نیست کسی که با ما دغلکاری کند.

3020 - آثارُ الغِشِّ
3020 - پیامدهای دغلکاری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن غَشَّ أخاهُ المُسلِمَ نَزَعَ اللّهُ عَنهُ بَرَکةَ رِزقِهِ، و أفسَدَ علَیهِ مَعیشَتَهُ، و وَکَلَهُ إلی نفسِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن باعَ عَیبا لَم یُبَیِّنْهُ لَم یَزَلْ فی مَقتِ اللّهِ ، و لَم تَزَلِ المَلائکةُ تَلعَنُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَشَّ المُسلمینَ حُشِرَ مَعَ الیَهودِ یومَ القِیامَةِ ؛ لِأنَّهُم أغَشُّ الناسِ للمُسلِمینَ . (5)

3020

پیامدهای دغلکاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به برادر مسلمان خود غشّ روا دارد، خداوند برکت را از روزی او بگیرد و زندگیش را بر وی تباه گرداند و او را به خودش وا گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس کالای معیوبی را بفروشد بدون آن که عیبش را به خریدار گفته باشد، همواره در خشم خدا باشد و فرشتگان پیوسته نفرینش کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که [در معامله] با مسلمانان دغلکاری کند، روز قیامت با یهود محشور شود؛ زیرا این جماعت دغلکارترین مردم نسبت به مسلمانان هستند.

ص :434


1- الکافی : 5/161/7.
2- الکافی : 5/160/1.
3- بحار الأنوار : 76/365/30.
4- کنز العمّال : 9501.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/273/3987.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَلعونٌ مَن غَشَّ مُسلِما أو ماکَرَهُ أو غَرَّهُ . (1)

امام کاظم علیه السلام :ملعون است کسی که به مسلمانی غشّ روا دارد، یا به او نیرنگ زند یا فریبش دهد.

3021 - أفظَعُ الغِشِّ
3021 - زشت ترین دغلکاری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن عَهدِهِ إلی بعضِ عُمّالِهِ _: إنَّ أعظَمَ الخِیانَةِ خِیانَةُ الاُمَّةِ، و أفظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأئمَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن غَشَّ الناسَ فی دِینِهِم فَهُو مُعانِدٌ للّهِِ و رسولِهِ . (3)

(4)

3021

زشت ترین دغلکاری

امام علی علیه السلام_ در سفارش به یکی از کارگزاران خویش _نوشت : همانا بزرگترین خیانت، خیانت به امّت است و زشت ترین دغلکاری، دغلکاری نسبت به پیشوایان است.

امام علی علیه السلام :هر که در دین مردم با آنها دغلکاری کند، دشمن خدا و پیامبر اوست.

3022 - أغَشُّ النّاسِ
3022 - دغلکارترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أنصَحَ الناسِ لنفسِهِ أطوَعُهُم لِرَبِّهِ ، و إنَّ أغَشَّهُم لنفسِهِ أعصاهُم لِرَبِّهِ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ أغَشَّ الناسِ أغَشُّهُم لنفسِهِ و أعصاهُم لِرَبِّهِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن غَشَّ نَفسَهُ کانَ أغَشَّ لِغَیرِهِ . (7)

(8)

3022

دغلکارترین مردم

امام علی علیه السلام :خیر خواه ترین مردم نسبت به خویش کسی است که در برابر پروردگارش از همه فرمانبردارتر باشد و خیانت کارترین آنها به خود، نا فرمانترین آنها از پروردگار خویش است.

امام علی علیه السلام :همانا دغلکارترین مردم کسی است که با خود دغلکارتر و در برابر پروردگارش نا فرمانتر باشد.

امام علی علیه السلام :کسی که با خود دغلکار باشد با دیگری دغلکارتر است.

ص :435


1- بحار الأنوار : 103/82/8.
2- نهج البلاغة : الکتاب 26.
3- غرر الحکم : 8891.
4- (انظر) الخیانة : باب 1163.
5- نهج البلاغة : الخطبة 86.
6- غرر الحکم : 3516.
7- غرر الحکم : 9044.
8- (انظر) النُّصح : باب 3813.

ص :436

390 - الغَصب

390 - غصب
اشاره

(1)

(2)

ص :437


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 258 باب 4 «الغصب». وسائل الشیعة : 17 / 308 «کتاب الغصب». مستدرک الوسائل : 17 / 87 «کتاب الغصب». کنز العمّال : 10 / 636 _ 644 «الغصب».
2- انظر: عنوان 109 «الحرام» ، 127 «الحلال» ، 315 «الضمان» ، 329 «الظلم».

3023 - الغَصبُ
3023 - غصب

الکتاب :

«أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَ_کِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبَهَا وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبا » . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ اقتَطَعَ مالَ مؤمنٍ غَصبا بغَیرِ حَقِّهِ لَم یَزَلِ اللّهُ مُعرِضا عَنهُ ، ماقِتا لأِعمالِهِ التی یَعمَلُها مِن البِرِّ و الخَیرِ ، لا یُثبِتُها فی حَسَناتِهِ حتّی یَتُوبَ و یَرُدَّ المالَ الذی أخَذَهُ إلی صاحِبِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَصَبَ رَجُلاً أرضا ظُلما لَقِیَ اللّهَ تعالی و هُو علَیهِ غَضبانُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّه لا یَقتَطِعُ رَجُلٌ مالاً إلاّ لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یومَ القِیامَةِ و هو أجذَمُ . (4)

3023

غصب

قرآن :

«اما آن کشتی از آنِ بینوایانی بود که در دریا کار می کردند. خواستم معیوبش کنم، زیرا در آن سوترشان پادشاهی بود که کشتیها[ی سالم] را به غصب می گرفت».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که مال مسلمانی را به ناحق غصب کند، خداوند پیوسته از او روی گردان باشد و از هر کار نیکی که می کند در خشم باشد و آنها را در شمار حسناتش ثبت نکند، تا آن گاه که توبه کند و مالی را که گرفته است به صاحبش برگرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس زمین کسی را به ناحق غصب کند، خداوند متعال را دیدار کند در حالی که بر او خشمگین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس مالی را به زور نگیرد، مگر این که روز قیامت با بیماری جذام خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند.

ص :438


1- الکهف : 79.
2- عوالی اللآلی : 1/364/56 .
3- کنز العمّال : 30366.
4- کنز العمّال : 30342.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ لاِمرِئٍ مُسلمٍ أن یَأخُذَ مالَ أخِیهِ بغَیرِ حَقِّهِ ؛ و ذلکَ لِما حَرَّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مالَ المُسلمِ علَی المُسلمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَجَرُ الغَصِیبُ (2) فِی الدارِ رَهنٌ علی خَرابِها . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لأَن أبِیتَ علی حَسَکِ السَّعدانِ مُسَهَّدا ، أو اُجَرَّ فی الأغلالِ مُصَفَّدا ، أحَبُّ إلَیَّ مِن أن ألقَی اللّهَ و رسولَهُ یومَ القِیامَةِ ظالِما لِبَعضِ العِبادِ ، و غاصِبا لِشَیءٍ مِن الحُطامِ ! ......... و اللّهِ لو اُعطِیتُ الأقالیمَ السَّبعَةَ بِما تَحتَ أفلاکِها علی أن أعصِیَ اللّهَ فی نَملَةٍ أسلُبُها جِلبَ(خَملَةَ) شَعِیرَةٍ ما فَعَلتُهُ ! (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أربَعةٌ لا یَجُزنَ فی أربَعٍ : الخِیانَةُ، و الغُلولُ، و السَّرِقَةُ ، و الرِّبا ، لا یَجُزنَ فی حَجٍّ ، و لا عُمرَةٍ ، و لا جِهادٍ ، و لا صَدَقةٍ . (5)

الإمامُ المهدیُّ علیه السلام :لا یَحِلُّ لأِحدٍ أن یَتَصَرَّفَ فی مالِ غَیرِهِ بغَیرِ إذنِهِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هیچ مسلمانی روا نیست که مال برادرش را بناحق بگیرد؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ مال مسلمان را بر مسلمان حرام کرده است.

امام علی علیه السلام :سنگ غصبی در خانه، ضامن ویرانی آن خانه است.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند اگر شب را بر روی خار سعدان بیدار بگذرانم، یا مرا بسته در غل و زنجیر بر زمین بکشند، خوشتر دارم از این که روز قیامت با دست آلوده به ستم بر بنده ای و غصب چیزی از حطام دنیا خدا و رسولش را دیدار کنم ......... به خدا سوگند اگر هفت اقلیم با آنچه در زیر آسمانهاست به من داده شود به این شرط که با ربودن پوست جوی از دهان موری خدا را نافرمانی کنم، هرگز چنین نخواهم کرد!

امام صادق علیه السلام :[صرف کردن] چهار چیز در چهار امر روا نیست : خیانت [در امانت] و کِش رفتن از غنایم و دزدی و ربا. [این اموال] قابل مصرف در حجّ و عمره و جهاد و صدقه (زکات) نیستند.

امام مهدی علیه السلام :بر هیچ کس روا نیست که بدون اجازه دیگری در مال او تصرف کند.

ص :439


1- کنز العمّال : 30343.
2- فی شرح نهج البلاغة: 19/72 «الغصب» بدل «الغصیب» .
3- نهج البلاغة: الحکمة 240 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 224.
5- الکافی : 5/124/ 2.
6- وسائل الشیعة : 17/309/4.

3024 - عُقوبَةُ الغَصبِ
3024 - کیفر غصب کردن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَمَّن أخَذَ أرضا بِغَیرِ حَقِّها و بَنی فیها _: یُرفَعُ بِناؤهُ ، و تُسَلَّمُ التُّربَةُ إلی صاحِبِها ؛ لیسَ لِعِرقِ ظالِمٍ حَقٌّ . (1)

3024

کیفر غصب کردن

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حکم کسی که زمینی را به ناحق گرفته و ساختمانی در آن ساخته است _فرمود : ساختمانش ویران می گردد و زمین به صاحبش برگردانده می شود. برای عِرق ظالم (غاصب) حقی وجود ندارد . (2)

ص :440


1- وسائل الشیعة : 17/311/1.
2- «عرق ظالم» این است که شخصی در زمینی که قبلاً توسط کسی دیگر احیا شده، غاصبانه نهالی بکارد یا بذری بیفشاند یا بنایی احداث کند تا از این طریق مستوجب آن زمین شود. برای دیدن توضیحات بیشتر در این باره و حدیثی که از پیامبر صلی الله علیه و آله در همین خصوص نقل شده است مراجعه کنید به لسان العرب، ماده «عرق» _ م .

391 - الغَضَب

391 - خشم
اشاره

(1)

(2)

ص :441


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 262 باب 132 «ذمّ الغضب و مدح التنمّر فی ذات اللّه ». بحار الأنوار : 71 / 397 باب 93 «کظم الغیظ». کنز العمّال : 3 / 405 ، 784 «کظم الغیظ». وسائل الشیعة : 8 / 523 باب 114 «استحباب کظم الغیظ». المحجّة البیضاء : 5 / 289 «کتاب آفة الغضب و الحقد و الحسد».
2- انظر: عنوان 357 «التعصّب». الحقّ : باب 893 ، الحِلم : باب 946 ، الملامة : باب 3538.

3025 - الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ
3025 - خشم، کلید هر بدی است

الترغیب و الترهیب عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا استَوصاهُ رجُلٌ _: لا تَغضَبْ ، قالَ : فَفَکَّرتُ حِینَ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما قالَ ، فإذا الغَضَبُ یَجمَعُ الشَّرَّ کُلَّهُ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الغَضَبُ یُفسِدُ الإیمانَ کما یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغَضَبُ یُثِیرُ کَوامِنَ الحِقدِ . (3)

عنه علیه السلام :الغَضَبُ شَرٌّ إن أطَعتَهُ دَمَّرَ . (4)

عنه علیه السلام :الغَضَبُ مَرکَبُ الطَّیشِ . (5)

عنه علیه السلام :بِکَثرَةِ الغَضَبِ یکونُ الطَّیشُ . (6)

عنه علیه السلام :الغَضَبُ یُردِی صاحِبَهُ و یُبدِی مَعایِبَهُ . (7)

3025

خشم، کلید هر بدی است

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ به مردی که از آن حضرت اندرزی خواست فرمود : خشمگین مشو. آن مرد می گوید : من در سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اندیشه کردم. دیدم که خشم فراهم آورنده همه بدیهاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم، ایمان را تباه می کند همان گونه که سرکه عسل را.

امام علی علیه السلام :خشم، کینه های نهفته را بر می انگیزد.

امام علی علیه السلام :خشم، شرّ است، اگر از آن فرمان بری ویران می کند.

امام علی علیه السلام :خشم، مَرکب سبکسری است.

امام علی علیه السلام :از خشمِ بسیار است که سبکسری سر می زند.

امام علی علیه السلام :خشم، صاحب خود را نابود می کند و عیبهایش را آشکار می سازد.

ص :442


1- الترغیب و الترهیب : 3/445/2.
2- بحار الأنوار : 73/267/22 .
3- غرر الحکم : 2164.
4- غرر الحکم : 1220.
5- غرر الحکم : 808.
6- غرر الحکم : 4264.
7- غرر الحکم : 1709.

عنه علیه السلام :مَن أطلَقَ غَضَبَهُ تَعَجَّلَ حَتفَهُ . (1)

عنه علیه السلام :بِئسَ القَرِینُ الغَضَبُ : یُبدِی المَعائبَ ، و یُدنِی الشَّرَّ ، و یُباعِدُ الخَیرَ . (2)

عنه علیه السلام :إنّکم إن أطَعتُم سَورَةَ الغَضَبِ أورَدَتکُم نِهایَةَ العَطَبِ . (3)

عنه علیه السلام :احتَرِسُوا مِن سَورَةِ الغَضَبِ ، و أعِدُّوا لَهُ ما تُجاهِدُونَهُ بهِ مِن الکَظمِ و الحِلمِ . (4)

عنه علیه السلام :لا نَسَبَ أوضَعُ مِن الغَضَبِ . (5)

عنه علیه السلام :عُقوبَةُ الغَضُوبِ و الحَقُودِ و الحَسُودِ تَبدَأُ بأنفُسِهِم ! (6)

عنه علیه السلام :مِن طَبائعِ الجُهّالِ التَّسَرُّعُ إلَی الغَضَبِ فی کُلِّ حالٍ . (7)

عنه علیه السلام :لا یَقُومُ عِزُّ الغَضَبِ بِذُلِّ الاعتِذارِ . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ . (9)

امام علی علیه السلام :هر که عنان خشم خود را رها کند، مرگش شتاب گیرد.

امام علی علیه السلام :چه بد همنشینی است خشم : عیبها را بر ملا می کند، بدی را نزدیک می آورد و خوبی را دور می گرداند.

امام علی علیه السلام :اگر از تندی خشم فرمان برید، شما را به نقطه پایان هلاکت برد.

امام علی علیه السلام :از تندی خشم، خود را نگه دارید و با آنچه از فرو خوردن خشم و بردباری در قبالش آماده ساخته اید، با آن به جهاد برخیزید .

امام علی علیه السلام :هیچ اصل و نسبی پست تر از خشم نیست.

امام علی علیه السلام :کیفر افراد عصبانی و کینه توز و حسود، نخست به خودشان می رسد.

امام علی علیه السلام :از خوی مردمان نادان این است که در هر حالی زود خشم می گیرند.

امام علی علیه السلام :عزّتِ خشم، با خواری پوزش خواهی قابل سنجش نیست.

امام صادق علیه السلام :خشم، کلید هر بدی است.

ص :443


1- غرر الحکم : 7948.
2- غرر الحکم : 4417.
3- غرر الحکم : 3855.
4- غرر الحکم : 2507.
5- الأمالی للصدوق : 399/515 .
6- غرر الحکم : 6325 ،
7- غرر الحکم : 9351.
8- غرر الحکم : 10793.
9- الکافی : 2/303/3.

عنه علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ عبدُ الأعلی: عَلِّمْنی عِظَةً أتَّعِظُ بِها _: إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتاهُ رجُلٌ فَقالَ لَهُ : یا رسولَ اللّهِ ، عَلِّمْنی عِظَةً أتَّعِظُ بِها ، فقالَ لَهُ : انطَلِقْ و لا تَغضَبْ ، ثُمّ أعادَ إلَیهِ فقالَ لَهُ : اِنطَلِقْ و لا تَغضَبْ _ ثلاثَ مَرَّاتٍ _ . (1)

عنه علیه السلام :الغَضَبُ مَمحَقَةٌ لِقَلبِ الحَکیمِ . (2)

امام صادق علیه السلام_ به عبد الاعلی وقتی به ایشان عرض کرد : مرا اندرزی بیاموزید که آن را به کار بندم _فرمود : مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای پیامبر خدا! مرا اندرزی بیاموزید که آن را به کار بندم. حضرت به او فرمود : برو و خشمگین مشو. مرد سخن خود را تکرار کرد، پیامبر باز فرمود : برو و خشمگین مشو. این پرسش و پاسخ سه بار تکرار شد.

امام صادق علیه السلام :خشم، نابود کننده دل شخص حکیم است.

3026 - الغَضَبُ جَمرَةٌ مِنَ الشَّیطانِ
3026 - خشم، اخگری است از شیطان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الغَضَبُ جَمرَةٌ مِن الشیطانِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا و إنَّ الغَضَبَ جَمرَةٌ فی قَلبِ ابنِ آدمَ ، أ ما رَأیتُم إلی حُمرَةِ عَینَیهِ و انتِفاخِ أوداجِهِ ؟! فَمَن أحَسَّ بِشیءٍ مِن ذلکَ فَلْیَلصَقْ بالأرضِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغَضَبُ نارُ القُلوبِ . (5)

عنه علیه السلام :الغَضَبُ نارٌ مُوقَدَةٌ ، مَن کَظَمَهُ أطفَأها ، و مَن أطلَقَهُ کانَ أوَّلَ مُحتَرِقٍ بها . (6)

3026

خشم، اخگری است از شیطان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم، اخگری است از شیطان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که خشم اخگری است در دل فرزند آدم. مگر نمی بینید که چشمانش سرخ می شود و رگهای گردنش باد می کند. هر کس احساس کرد که به خشم در آمده است، باید به زمین بچسبد (بنشیند).

امام علی علیه السلام :خشم، آتش دلهاست.

امام علی علیه السلام :خشم، آتشی فروزان است. هر کس خشم خود را فرو خورد، این آتش را خاموش کرده است و هر کس جلو آن را رها کند، پیش از هر کس، خودش در آن آتش می سوزد.

ص :444


1- الکافی : 2/303/5.
2- الکافی : 2/305/13.
3- بحار الأنوار : 73/265/15.
4- الترغیب و الترهیب : 3/448/10.
5- غرر الحکم : 965.
6- غرر الحکم : 1787.

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لعبدِ اللّهِ بنِ العبّاسِ عندَ استِخلافِهِ إیّاهُ علَی البَصرَةِ _: و إیّاکَ و الغَضَبَ ؛ فإنّهُ طَیرَةٌ مِن الشیطانِ . (1)

عنه علیه السلام_ مِ_ن کت_ابٍ لَ_هُ إلَ_ی الح__ارِثِ الهَمْدانیِّ _: و احذَرِ الغَضَبَ ؛ فإنّهُ جُندٌ عَظیمٌ مِن جُنودِ إبلیسَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ هذا الغَضَبَ جَمرَةٌ مِن الشیطانِ تَتَوَقَّدُ فی قَلبِ ابنِ آدمَ ، و إنّ أحَدَکُم إذا غَضِبَ احمَرَّت عَیناهُ ، و انتَفَخَت أوداجُهُ ، و دَخَلَ الشیطانُ فیهِ . (3)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به عبد اللّه بن عبّاس هنگامی که او را در بصره جانشین خود نمود _فرمود : از خشم بپرهیز که آن سبک مغزی است و از سوی شیطان.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث همدانی _نوشت : از خشم بپرهیز که آن لشکری بزرگ از سپاه شیطان است.

امام باقر علیه السلام :براستی که این خشم، اخگری از شیطان است که در دل فرزند آدم برافروخته می شود. هرگاه فردی از شما عصبانی می شود، چشمانش سرخ می گردد و رگهای گردنش باد می کند و شیطان به درون او راه می یابد.

3027 - الغَضَبُ ضَربٌ مِن الجُنونِ
3027 - خشم، نوعی دیوانگی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِدَّةُ ضَربٌ مِن الجُنونِ لأنَّ صاحِبَها یَندَمُ ، فإن لَم یَندَمْ فَجُنُونُهُ مُستَحکِمٌ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاک و الغَضَبَ ، فَأوَّلُهُ جُنونٌ و آخِرُهُ نَدَمٌ . (5)

3027

خشم، نوعی دیوانگی است

امام علی علیه السلام :خشم و تندی، نوعی از دیوانگی است؛ زیرا صاحب آن پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود، دیوانگیش قطعی است.

امام علی علیه السلام :زنهار از خشم؛ زیرا آغاز آن دیوانگی و انجامش پشیمانی است.

ص :445


1- نهج البلاغة : الکتاب 76.
2- نهج البلاغة: الکتاب69.
3- بحار الأنوار : 73/267/21.
4- نهج البلاغة : الحکمة 255.
5- غرر الحکم : 2635.

عنه علیه السلام :الغَضَبُ یُفسِدُ الألبابَ ، و یُبعِدُ مِن الصَّوابِ . (1)

عنه علیه السلام :أقدَرُ الناسِ علَی الصَّوابِ مَن لَم یَغضَبْ . (2)

عنه علیه السلام :شِدَّةُ الغَضَبِ تُغَیِّرُ المَنطِقَ ، و تَقطَعُ مادَّةَ الحُجَّةِ ، و تُفَرِّقُ الفَهمَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَملِکْ غَضَبَهُ لَم یَملِکْ عَقلَهُ . (4)

امام علی علیه السلام :خشم، خردها را تباه می گرداند و از جاده صواب دور می سازد.

امام علی علیه السلام :تواناترین مردم در تشخیصِ درست، کسی است که خشمگین نشود.

امام علی علیه السلام :شدّت خشم، نحوه سخن گفتن را تغییر می دهد و ریشه برهان و دلیل را قطع می کند و فهم را از هم می گسلد.

امام صادق علیه السلام :هر که مالک خشم خویش نباشد، مالک خِرد خویش نخواهد بود.

3028 - الحَثُّ عَلی مِلکِ الغَضَبِ
3028 - تشویق به تسلّط بر خشم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکُم بِأشَدِّکُم ؟ مَن مَلَکَ نفسَهُ عِندَ الغَضَبِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ المِلکِ مِلکُ الغَضَبِ . (6)

عنه علیه السلام :أحضَرُ الناسِ جَوابا مَن لَم یَغضَبْ . (7)

عنه علیه السلام :أشرَفُ المُروءَةِ مِلکُ الغَضَبِ و إماتَةُ الشَّهوَةِ . (8)

3028

تشویق به تسلّط بر خشم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را از قوی ترینتان خبر ندهم؟ کسی که در هنگام خشم، خویشتندار است.

امام علی علیه السلام :بهترین مالکیّت، مالک خشم بودن است.

امام علی علیه السلام :حاضر جوابترین مردم کسی است که خشمگین نشود.

امام علی علیه السلام :بالاترین انسانیّت، تسلّط داشتن بر خشم است و میراندن خواهش نفْس.

ص :446


1- غرر الحکم : 1356.
2- غرر الحکم : 3047.
3- بحار الأنوار : 71/428/78.
4- الکافی : 2/305/13.
5- نثر الدرر : 1/183.
6- غرر الحکم : 2904.
7- غرر الحکم : 2950.
8- غرر الحکم : 3102.

عنه علیه السلام :أعظَمُ الناسِ سُلطانا علی نفسِهِ مَن قَمَعَ غَضَبَهُ و أماتَ شَهوَتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :رَأسُ الفَضائلِ مِلکُ الغَضَبِ و إماتَةُ الشَّهوَةِ . (2)

عنه علیه السلام :ضَبطُ النَّفسِ عِندَ حادِثِ الغَضَبِ یُؤمِنُ مَواقِعَ العَطَبِ . (3)

عنه علیه السلام :ظَفِرَ بالشیطانِ مَن غَلَبَ غَضَبَهُ ، ظَفِرَ الشیطانُ بِمَن مَلَکَهُ غَضَبُهُ . (4)

عنه علیه السلام :أعدَی عَدُوٍّ لِلمَرءِ غَضَبُهُ و شَهوَتُهُ ، فَمَن مَلَکَهُما عَلَت درجَتُهُ ، و بَلَغَ غایَتَهُ . (5)

عنه علیه السلام :الغَضَبُ عَدُوٌّ فلا تُمَلِّکْهُ نفسَکَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَ علَیهِ غَضَبُهُ و شَهوَتُهُ فهُو فی حَیِّزِ البَهائمِ . (7)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ، و سَورَةَ حَدِّکَ، و سَطوَةَ یَدِکَ، و غَربَ لسانِکَ، و احتَرِسْ مِن کُلِّ ذلکَ بکَفِّ البادِرَةِ ، و تَأخِیرِ السَّطوَةِ، [و ارفَعْ بَصَرَکَ إلَی السماءِ عندَ ما یَحضُرُکَ مِنهُ] (8) حتّی یَسکُنَ غَضَبُکَ فَتَملِکَ الاختِیارَ، و لَن تُحکِمَ ذلکَ مِن نفسِکَ حتَّی تُکثِرَ هُمُومَکَ بِذِکرِ المَعادِ إلی رَبِّکَ . (9)

امام علی علیه السلام :بزرگترین فرمانروا بر نفْس، کسی است که خشم خویش را درهم کوبد و خواهش نفْس خود را بمیراند.

امام علی علیه السلام :تسلّط داشتن بر خشم و میراندن خواهش نفْس، سرآمد فضایل است.

امام علی علیه السلام :خویشتنداری به هنگام بروز خشم، از افتادن در ورطه های هلاکت مصون می دارد.

امام علی علیه السلام :هر که بر خشم خویش چیره شود، بر شیطان پیروز شود و هر که مقهور خشم خویش شود، شیطان بر او پیروز گردد.

امام علی علیه السلام :دشمن ترین دشمن آدمی، خشم و شهوت اوست. پس هر که بر این دو مسلّط شود، درجه اش بالا رود و به هدفش برسد.

امام علی علیه السلام :خشم، دشمن توست. پس، او را برخود مسلّط مگردان.

امام علی علیه السلام :هر که خشم و شهوتش بر او چیره شوند، در جایگاه ستوران است.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری به مالک اشتر _نوشت : بادِ دماغ و تندیِ خشم و ضربِ دست و تیزیِ زبانت را مهار کن و با نگهداشتن زبانت به گاه خشم و درنگ کردن در حمله و نشان دادن ضرب دست، خود را از همه این صفات زشت نگه دار (و هرگاه این حالات به تو دست داد، نگاهت را به آسمان بردار) تا خشمت آرام گیرد و عنان اختیارت را در دست گیری و تو هرگز بر خود چنین تسلّطی پیدا نکنی، مگر آن گاه که فکر و ذکر خود را پیوسته متوجّه معاد و بازگشت به سوی پروردگارت گردانی.

ص :447


1- غرر الحکم : 3259.
2- غرر الحکم : 5237.
3- غرر الحکم : 5931.
4- غرر الحکم : 6048 _ 6049.
5- غرر الحکم : 3269.
6- غرر الحکم : 1337.
7- غرر الحکم : 8756.
8- ما بین المعقوفین لا یوجد فی نهج البلاغة و أثبتناه من تحف العقول .
9- نهج البلاغة : الکتاب 53 ، تحف العقول : 148.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَملِکْ غَضَبَهُ لَم یَملِکْ عَقلَهُ . (1)

امام صادق علیه السلام :کسی که اختیاردار خشم خود نباشد، اختیاردار خِرد خود نیست.

3029 - أقوَی النّاسِ
3029 - قوی ترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ الشَّدیدُ بالصُّرَعَةِ ، إنّما الشَّدیدُ الذی یَملِکُ نفسَهُ عندَ الغَضَبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الصُّرَعَةُ کُلُّ الصُّرَعَةِ ، الصُّرَعَةُ کلُّ الصُّرَعةِ ، الصُّرَعةُ کلُّ الصُّرَعةِ : الرَّجُلُ الذی یَغضَبُ فَیَشتَدُّ غَضَبُهُ ، و یَحمَرُّ وَجهُهُ ، و یَقشَعِرُّ جِلدُهُ ، فَیَصرَعُ غَضَبَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا رَأی قَوما یَدحُونَ حَجَرا _: أشَدُّکم مَن مَلَکَ نفسَهُ عندَ الغَضَبِ ، و أحمَلُکُم مَن عَفا بعدَ المَقدِرَةِ . (4)

3029

قوی ترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پهلوانی، به زمین زدن حریف نیست. بلکه پهلوان کسی است که در هنگام خشم خویشتندار باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پهلوان تمام عیار، پهلوان تمام عیار، پهلوان تمام عیار، کسی است که به خشم آید و خشمش بالا گیرد و چهره اش سرخ گردد و مو بر بدنش راست شود، اما خشم خود را مغلوب کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی عدّه ای را دید که سنگی را پرتاب می کنند _فرمود : قوی ترین شما، کسی است که به هنگام خشم خود دار باشد و با تحمل ترین شما کسی است که با وجود قدرت داشتن [بر انتقام]، گذشت کند.

ص :448


1- الکافی : 2/305/13.
2- تنبیه الخواطر : 1/122.
3- الترغیب و الترهیب : 3/447/9.
4- بحار الأنوار : 77/148/67.

بحار الأنوار :قالَ [ رسولُ اللّهِ] صلی الله علیه و آله یَوما : أیُّها النّاسُ! ......... ما الصُّرَعَةُ فیکُم ؟ قالوا : الشَّدیدُ القَویُّ الذی لا یُوضَعُ جَنبُهُ ، فقالَ : بلِ الصُّرَعَةُ حَقُّ الصُّرَعَةِ رَجُلٌ وَکَزَ الشیطانُ فی قَلبِهِ و اشتَدَّ غَضبُهُ و ظَهَرَ دَمُهُ ، ثُمّ ذَکَرَ اللّهَ فَصَرَعَ بحِلمِهِ غَضَبَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقوَی الناسِ مَن قَوِیَ عَلی غَضبِهِ بِحِلمِهِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا قُوَّةَ کَرَدِّ الغَضَبِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَرَّ رسولُ اللّهِ بقومٍ یَرفَعُونَ حَجرا فقالَ : ما هذا ؟ فقالوا : نَعرِفُ بذلک أشَدَّنا و أقوانا ، فقالَ : أ لا اُخبِرُکُم بِأشَدِّکُم و أقواکُم ؟ قالوا : بَلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ أشَدُّکُم و أقواکُمُ الذی إذا رَضِیَ لَم یُدخِلْهُ رِضاهُ فی إثمٍ و لا باطِلٍ ، و إذا سَخِطَ لَم یُخرِجهُ سَخَطُهُ مِن قَولِ الحَقِّ ، و إذا قَدَرَ لَم یَتَعاطَ ما لیسَ بِحَقٍّ . (4)

(5)

بحار الأنوار :روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای مردم! به نظر شما پهلوان کیست؟ عرض کردند : شخص نیرومند و پر زوری که پهلویش به خاک رسانده نشود. حضرت فرمود : اما پهلوان واقعی آن کسی است که شیطان به دلش مشت کوبد و خشمش بالا گیرد و خونش به جوش آید، اما خدا را یاد کند و با بردباری، خشم خود را بر زمین کوبد .

امام علی علیه السلام :قویترین مردم، کسی است که با بردباری بر خشم خود چیره شود.

امام باقر علیه السلام :هیچ قدرتی مانند جلوگیری از خشم نیست.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر عدّه ای گذشت که مشغول بالا بردن سنگی بودند. پرسید : چه می کنید؟ عرض کردند : زور آزمایی می کنیم. حضرت فرمود : آیا می خواهید به شما بگویم که قویترین و پهلوانترین شما کیست؟ عرض کردند : آری، ای پیامبر خدا. حضرت فرمود : قویترین و پهلوانترین شما، کسی است که هرگاه خوشحال باشد، دست به گناه و نادرستی نیالاید و هرگاه به خشم آید، خشمش او را از گفتن حق دور نگرداند و هرگاه قدرت پیدا کند، چیزی را به ناحق نگیرد.

ص :449


1- بحار الأنوار : 77/150/86.
2- غرر الحکم : 3182.
3- تحف العقول : 286.
4- مشکاة الأنوار : 382/1265.
5- (انظر) الشجاعة : ب194. الهوی : باب 3986.

3030 - الحَثُّ عَلی کَظمِ الغَیظِ
3030 - ترغیب به فرو خوردن خشم

الکتاب :

«وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ» . (1)

«وَ إذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ » . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کَظَمَ غَیظا مَلَأ اللّهُ جَوفَهُ إیمانا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما تَجَرَّعَ عَبدٌ جُرعَةً أفضَلَ عِندَ اللّهِ مِن جُرعَةِ غَیظٍ کَظَمَها للّهِِ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن أحَبِّ السَّبیلِ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ جُرعَتانِ : جُرعَةُ غَیظٍ تَرُدُّها بِحِلمٍ ، و جَرعَةُ مُصیبَةٍ تَرُدُّها بِصَبرٍ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَتی أشفِی غَیظِی إذا غَضِبتُ ؟! أ حِینَ أعجِزُ عن الانتِقامِ فَیقالُ لی : لو صَبَرتَ ، أم حینَ أقدِرُ علَیهِ فیقالُ لی : لو عَفَوتَ (غَفَرتَ) ؟ ! (6)

3030

ترغیب به فرو خوردن خشم

قرآن :

«و [اهل تقوا] فرو خورندگان خشم و گذشت کنندگان از مردم[اند]».

«و [اهل ایمان ] چون به خشم آیند، می بخشند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خشمی را فرو خورد، خداوند درون او را از ایمان پُر کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده هیچ جرعه ای را سر نکشید که نزد خدا برتر از جرعه خشمی باشد که به خاطر رضای خدا آن را فرو خورَد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از محبوبترین راهها به سوی خداوند عزّ و جلّ دو جرعه است : جرعه خشمی که با بردباری آن را فرو بری و جرعه مصیبتی که با شکیبایی کردن آن را فرو بری.

امام علی علیه السلام :به هنگامی که خشمگین شوم کی خشمم را فرو بنشانم؟! آیا هنگامی که از انتقام گرفتن نا توانم و به من گفته می شود : بهتر است صبر کنی؟! یا هنگامی که توانایی انتقام دارم و به من گفته می شود : بهتر است گذشت کنی؟!

ص :450


1- آل عمران : 134.
2- الشوری : 37.
3- بحار الأنوار : 69/382/44.
4- کنز العمّال : 5819.
5- الکافی : 2/110/9.
6- نهج البلاغة : الحکمة 194 .

عنه علیه السلام :مَن خافَ اللّهَ لَم یَشْفِ غَیظَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلَی الحارثِ الهَمْدانیِّ _: وَ اکظِمِ الغَیظَ ، و تَجاوَزْ عندَ المَقدِرَةِ ، و احلُمْ عندَ الغَضَبِ ، و اصفَحْ مَع الدَّولَةِ ؛ تَکُنْ لکَ العاقِبَةُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ما تَجَرَّعتُ جُرعَةً أحَبَّ إلَیَّ مِن جُرعَةِ غَیظٍ لا اُکافِی بها صاحِبَها . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن کَظَمَ غَیظا و هو یَقدِرُ علی إمضائهِ حَشا اللّهُ قَلبَهُ أمنا و إیمانا یومَ القِیامَةِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کَظَمَ غَیظا و لو شاءَ أن یُمضِیَهُ أمضاهُ ، مَلَأ اللّهُ قلبَهُ یومَ القِیامَةِ رِضاهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللّهُ عَورَتَهُ . (6)

عنه علیه السلام :نِعمَ الجُرعَةُ الغَیظُ لِمَن صَبَرَ علَیها ......... . (7)

عنه علیه السلام :ما مِن جُرعَةٍ یَتَجَرَّعُها العَبدُ أحَبَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَ مِن جُرعَةِ غَیظٍ یَتَجَرَّعُها عِندَ تَرَدُّدِها فی قَلبِهِ ، إمّا بِصَبرٍ و إمّا بِحِلمٍ . (8)

امام علی علیه السلام :کسی که از خدا بترسد، هنگام خشم انتقام نمی گیرد.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به حارث همدانی _نوشت : خشم را فرو خور و به هنگام توانایی گذشت کن و در هنگام عصبانیت بردبار باش و در وقت چیرگی ببخشای، تا سرانجامت نیکو باشد.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ جرعه ای سرنکشیدم که نزد من خوشتر از جرعه خشمی باشد که با آن طرف مقابل را تلافی نکنم (کیفر ندهم).

امام باقر علیه السلام :کسی که خشمی را فرو خورد در حالی که می تواند آن را اعمال کند، خداوند در روز قیامت دلش را از ایمنی و ایمان بیاکَنَد.

امام صادق علیه السلام :هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد می تواند آن را به کار بندد (از طرف خود انتقام بگیرد)، خداوند در روز قیامت دلش را از خشنودیِ خود پُر سازد.

امام صادق علیه السلام :هر که خشم خود را نگه دارد، خداوند عیب او را بپوشاند.

امام صادق علیه السلام :نیکو جرعه ای است خشم، برای کسی که بر آن شکیبایی ورزد.

امام صادق علیه السلام :محبوبترین جرعه نزد خداوند عزّ و جلّ که آدمی آن را می نوشد، جرعه خشمی است که در دلش به گردش در می آید و او آن را یا با صبر و یا با بردباری فرو می برد.

ص :451


1- غرر الحکم : 8158.
2- نهج البلاغة : الکتاب 69.
3- الکافی : 2/109/1.
4- الکافی : 2/110/7.
5- بحار الأنوار : 71/411/25.
6- بحار الأنوار : 73/264/11.
7- الکافی : 2/109/2.
8- الکافی : 2/111/13.

3031 - جَزاءُ مَن شَفی غَیظَهُ بِمَعصِیَةِ اللَّهِ
3031 - کیفر کسی که با معصیت خدا خشم خود را فرو بنشاند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ لِجَهَنَّمَ بابا لا یَدخُلُها إلاّ مَن شَفی غَیظَهُ بمَعصیَةِ اللّهِ تعالی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن طَلَبَ شِفا غَیظٍ بغَیرِ حَقٍّ ، أذاقَهُ اللّهُ هَوانا بِحَقٍّ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن عَزائمِ اللّهِ فِی الذِّکرِ الحَکیمِ ، التی علَیها یُثِیبُ و یُعاقِبُ ، و لها یَرضَی و یَسخَطُ ، أنّهُ لا یَنفَعُ عَبدا _ و إن أجهَدَ نفسَهُ و أخلَصَ فِعلَهُ _ أن یَخرُجَ مِن الدنیا لاقِیا رَبَّهُ بِخَصلَةٍ مِن هذِهِ الخِصالِ لَم یَتُبْ مِنها : أن یُشرِکَ بِاللّهِ فیما افتَرَضَ علَیهِ مِن عِبادَتِهِ ، أو یَشفِیَ غَیظَهُ بِهلاکِ نَفسٍ ......... . (3)

3031

کیفر کسی که با معصیت خدا خشم خود را فرو بنشاند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا دوزخ را دری است که از آن وارد نشود مگر کسی که از طریق معصیت خداوند متعال خشم خود را فرو بنشاند.

امام علی علیه السلام :هر که بخواهد به ناحق خشم خود را فرو بنشاند، خداوند به حق، طعم خواری را به او بچشاند.

امام علی علیه السلام :از جمله حُکم های مهمّ خداوند در قرآن حکیم، که به واسطه آنها پاداش و کیفر می دهد و به سبب آنها خشنود و ناخشنود می شود، این است که چنانچه بنده با یکی از این خصلتها از دنیا به دیدار پروردگارش برود و از آنها توبه نکرده باشد، هر چند در عبادت خود را به زحمت انداخته و عملش را [برای خدا ]خالص گردانیده باشد، هیچ سودی نبرد : در عبادتی که خدا بر او واجب کرده است برایش شریک قرار دهد، یا با کشتنِ کسی، خشم خود را فرو بنشاند ......... .

3032 - ثَوابُ مَن کَفَّ غَضَبَهُ
3032 - پاداش کسی که خشم خود را نگه دارد

بحار الأنوار :أوحَی اللّهُ إلی داوودَ علیه السلام : إذا ذَکَرَنِی عَبدِی حینَ یَغضَبُ ، ذَکَرتُهُ یومَ القِیامَةِ فی جَمیعِ خَلقِی ، و لا أمحَقُهُ فِیمَن أمحَقُ . (4)

3032

پاداش کسی که خشم خود را نگه دارد

بحار الأنوار :خداوند به داوود علیه السلام وحی فرمود : هرگاه بنده من در هنگامی که خشم می گیرد مرا یاد کند، روز قیامت در میان همه خلقِ خود به یاد او باشم و او را به همراه کسانی که نابودشان می کنم، نابود نگردانم.

ص :452


1- تنبیه الخواطر : 1/121.
2- تحف العقول : 207.
3- نهج البلاغة : الخطبة 153.
4- بحار الأنوار : 73/266/18.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ رَجُلٌ : اُحِبُّ أن أکُونَ آمِنا مِن سَخَطِ اللّهِ _: لا تَغضَبْ علی أحَدٍ تَأمَنْ غَضَبَ اللّهِ و سَخَطَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَفَّ غَضَبَهُ کَفَّ اللّهُ عَنهُ عَذابَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَکتوبٌ فِی التَّوراةِ ......... : یا موسی ، أمسِکْ غَضَبَکَ عَمَّن مَلَّکتُکَ علَیهِ ، أکُفَّ عنکَ غَضَبِی . (3)

عنه علیه السلام :مَن کَفَّ غَضَبَهُ عنِ الناسِ أقالَهُ اللّهُ نفسَهُ یومَ القِیامَةِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :قالَ الحواریُّونَ لِعیسی علیه السلام : أیُّ الأشیاءِ أشَدُّ ؟ قالَ : أشَدُّ الأشیاءِ غَضَبُ اللّهِ . قالوا : فیما یُتَّقی غَضَبُ اللّهِ ؟ قال : بأن لا تَغضَبُوا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ مردی که عرض کرد : دوست دارم از سَخَط خدا در امان باشم _فرمود : بر هیچ کس خشم مگیر، تا از خشم و ناخشنودی خدا ایمن باشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که جلو خشم خود را بگیرد، خداوند جلو عذاب خود را از او بگیرد.

امام باقر علیه السلام :در تورات نوشته شده است : ای موسی! خشم خود را از کسی که زیر دست تو قرارش داده ام باز گیر، تا من نیز خشم خود را از تو باز گیرم.

امام باقر علیه السلام :هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قیامت از گناه او در گذرد.

امام رضا علیه السلام :حواریون از حضرت عیسی علیه السلام سؤال کردند: سخت ترین چیزها چیست؟ حضرت فرمود : سخت ترین چیزها خشم خداست. عرض کردند : چگونه می توان خود را از خشم خدا نگه داشت؟ فرمود : به این که خشمگین نشوید.

ص :453


1- کنز العمّال : 44154.
2- بحار الأنوار : 73/263/7 .
3- الکافی : 2/303/7.
4- ثواب الأعمال : 161/1.
5- مشکاة الأنوار : 383/1267 .

3033 - بَدءُ الغَضَبِ
3033 - ریشه خشم

عیسی علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن بَدءِ الغَضَبِ _: الکِبرُ ، و التَجَبُّرُ ، و مَحقَرَةُ الناسِ (1) . (2)

3033

ریشه خشم

عیسی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از ریشه خشم _فرمود : خود بزرگ بینی و گردن فرازی و حقیر شمردن مردم. (3)

3034 - دَواءُ الغَضَبِ
3034 - داروی خشم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، لا تَغضَبْ ، فإذا غَضِبتَ فَاقعُدْ و تَفَکَّرْ فی قُدرَةِ الرَّبِّ علَی العِبادِ و حِلمِهِ عَنهُم ، و إذا قیلَ لکَ : اِتَّقِ اللّهَ فَانبِذْ غَضَبَکَ ، و راجِعْ حِلمَکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا غَضِبَ أحَدُکم و هو قائمٌ فَلْیَجلِسْ ، فإن ذَهَبَ عَنهُ الغَضَبُ و إلاّ فَلیَضطَجِعْ . (5)

3034

داروی خشم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! خشمگین مشو و هرگاه به خشم آمدی بنشین و درباره قدرتی که پروردگار بر بندگان دارد و گذشتی که از آنها می کند، بیندیش. و هرگاه به تو گفته شد : از خدا بترس، خشمت را دور افکن و به گذشت و بردباری خویش مراجعه کن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما خشمگین شد، اگر ایستاده است بنشیند و چنانچه خشمش برطرف نشد، دراز بکشد.

ص :454


1- مشکاة الأنوار : 383/1267 .
2- قال أبو حامد : قد عرفتَ أنَّ علاج کلِّ علّة بحَسم مادَّتها و إزالة أسبابها ، فلا بدَّ من معرفة أسباب الغضب ، و قد قال یحیی لعیسی علیهما السلام : أیُّ شیء أشدُّ ؟ قال عیسی : الکِبر و الفخر و التعزُّز و الحَمیَّة . و الأسبابُ المهیِّجة للغضب هی الزَّهو ، و العُجب، و المِزاح ، و الهَزل ، و الهُزء ، و التَّعییر ، و المُماراة ، و المُضادَّة ، و الغَدر ، و شِدَّة الحرص علی فضول المال و الجاه . و هی بأجمعها أخلاق ردیَّة مذمومة شرعا ، و لا خلاص من الغضب مع بقاء هذه الأسباب ، فلا بدَّ من إزالة هذه الأسباب بأضدادها . المحجّة البیضاء : 5/304.
3- ابو حامد غزالی می نویسد : دانستی که درمان هر دردی به قطع کردن ریشه و از بین بردن عوامل و علل آن است. پس، باید اسباب و عوامل خشم را شناخت. یحیی به عیسی علیهما السلام گفت : سخت ترین چیز کدام است؟ عیسی فرمود : تکبر و فخر فروشی و گردن فرازی و غرور. عوامل خشم افروز عبارتند از : غرور، خود پسندی، شوخی، یاوه گویی، ریشخند کردن، سرزنش نمودن، ستیز و مجادله، مخالفت و دشمنی کردن، بی وفایی و خیانت و حرص شدید به مال و مقام زیادی. اینها همگی خصلتهایی زشت و از نظر شرع نکوهیده اند و با وجود این عوامل، رهایی از دست خشم ممکن نیست. بنا بر این، باید این عوامل را، از طریق کسب خصلتهای ضدّ آنها، ریشه کن کرد.
4- تحف العقول : 14.
5- الترغیب و الترهیب : 3/450/16.

الترغیب و الترهیب عن أبی وائلٍ القاصّ :دَخَلنا علی عُروَةَ بنِ محمّدٍ السَّعدیِّ فَکَلَّمَهُ رجُلٌ فَأغضَبَهُ ، فقامَ فَتَوَضَّأ فقالَ : حَدَّثَنی أبی عن جَدِّی عَطیّةَ قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ الغَضَبَ مِن الشّیطانِ ، و إنَّ الشیطانَ خُلِقَ مِن النارِ ، و إنّما تُطفَأُ النارُ بالماءِ ، فإذا غَضِبَ أحَدُکم فَلْیَتَوَضَّأْ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :داوُوا الغَضَبَ بالصَّمتِ ، و الشَّهوَةَ بالعَقلِ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّما رَجُلٍ غَضِبَ و هو قائمٌ فَلْیَلزَمِ الأرضَ مِن فَورِهِ ؛ فإنّهُ یُذهِبُ رِجزَ الشیطانِ . (3)

عنه علیه السلام :جِهادُ الغَضَبِ بالحِلمِ بُرهانُ النُّبلِ . (4)

عنه علیه السلام :تَجَرُّعُ غَصَصِ الحِلمِ یُطفِئُ نارَ الغَضَبِ . (5)

عنه علیه السلام :ضادُّوا الغَضَبَ بِالحِلمِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أیُّما رَجُلٍ غَضِبَ و هو قائمٌ فَلْیَجلِسْ فإنّهُ سَیَذهَبُ عَنهُ رِجزُ الشیطانِ ، و إن کانَ جالِسا فَلْیَقُمْ ......... . (7) (8)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابو وائل قاص _: نزد عروة بن محمّد رفتیم و مردی با او سخنی گفت و عصبانیش کرد. عروه برخاست و وضو گرفت و گفت : پدرم از جدّم عطیّه برایم حدیث کرد و گفت : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خشم از شیطان است و شیطان از آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش می شود. پس، هرگاه فردی از شما خشمگین شد، وضو بگیرد.

امام علی علیه السلام :خشم را با خاموشی درمان کنید و خواهش نفس را با خرد.

امام علی علیه السلام :هر کس خشمگین شود، اگر ایستاده است بیدرنگ بنشیند؛ زیرا این کار وسوسه شیطان را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :با بردباری به جنگ خشم رفتن، نشانه شرافتمندی است.

امام علی علیه السلام :اندوه های بردباری را جرعه جرعه نوشیدن، آتش خشم را خاموش می کند.

امام علی علیه السلام :با بردباری به جنگ خشم بروید.

امام باقر علیه السلام :هر کس خشمگین شود، اگر ایستاده است بنشیند؛ در این صورت، وسوسه شیطان از او دور می شود و اگر نشسته است برخیزد ......... .

ص :455


1- الترغیب و الترهیب : 3/451/19.
2- غرر الحکم : 5155.
3- بحار الأنوار : 73/265/14.
4- غرر الحکم : 4773.
5- غرر الحکم : 4487.
6- غرر الحکم : 5911.
7- بحار الأنوار : 73/264/9.
8- (انظر) المحجّة البیضاء : 5 / 305 «بیان علاج الغضب بعد هیجانه ».

3035 - الغَضَبُ المَمدوحُ
3035 - خشم ستوده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی أهلِ مصرَ لمّا وَلّی علَیهِمُ الأشتَرَ _: مِن عبدِ اللّهِ علیٍّ أمیرِ المؤمنینَ ، إلَی القَومِ الذینَ غَضِبُوا للّهِِ حِینَ عُصِیَ فی أرضِهِ ، و ذُهِبَ بِحَقِّهِ ......... . (1)

عنه علیه السلام_ لأصحابِهِ _: و قد تَرَونَ عُهودَ اللّهِ مَنقوضَةً فلا تَغضَبُونَ ، و أنتُم لِنَقضِ ذِمَمِ آبائکُم تَأنَفُونَ ! (2)

عنه علیه السلام :کانَ صلی الله علیه و آله لا یَغضَبُ للدنیا ، فإذا أغضَبَهُ الحقُّ لَم یَعرِفْهُ أحَدٌ و لم یَقُمْ لِغَضَبِهِ شَیءٌ حتّی یَنتَصِرَ لَهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحَدَّ سِنانَ الغَضَبِ للّهِِ سبحانَهُ ، قَوِیَ علی أشدّاءِ الباطِلِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن شَنِئ الفاسِقینَ و غَضِبَ للّهِِ ، غَضِبَ اللّهُ لَهُ و أرضاهُ یومَ القِیامَةِ . (5)

3035

خشم ستوده

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به مصریان آن گاه که مالک اشتر را به امارت بر آنها گماشت _نوشت : از بنده خدا علی امیر مؤمنان، به مردمی که چون خداوند در زمینش نافرمانی شد و حقش پایمال گشت، برای او به خشم آمدند ......... .

امام علی علیه السلام_ به یاران خود _فرمود : شما پیمانهای خدا را شکسته می بینید اما به خشم نمی آیید، در حالی که از شکسته شدن پیمانهای پدرانتان به غیرت می آیید و ناراحت می شوید!

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی آمد اما هرگاه حق او را به خشم می آورد، هیچ کس او را نمی شناخت و هیچ چیز نمی توانست جلو خشم او را بگیرد تا آن گاه که انتقام [حق را ]می گرفت.

امام علی علیه السلام :هر کس سر نیزه خشم را به خاطر خداوند سبحان تیز کند، بر نیروهای باطل چیره شود.

امام علی علیه السلام :هر که با نابکاران دشمنی ورزد و برای خدا خشم گیرد، خداوند به خاطر او خشم گیرد و روز قیامت خشنودش گرداند.

ص :456


1- . نهج البلاغة : الکتاب38.
2- نهج البلاغة : الخطبة 106.
3- المحجّة البیضاء : 5/303.
4- . غرر الحکم : 8750 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 31.

عنه علیه السلام_ عندَ وَداعِ أبی ذَرٍّ لَمّا سَیَّرَهُ عثمانُ إلَی الرَّبَذَةِ _: یا أبا ذَرٍّ ، إنّک إنّما غَضِبتَ للّهِِ عَزَّ و جلَّ ، فَارجُ مَن غَضِبتَ لَهُ ، إنّ القَومَ خافُوکَ علی دُنیاهُم و خِفتَهُم علی دِینِکَ ، فَأرحَلُوکَ عَن الفِناءِ و امتَحَنُوکَ بالبَلاءِ ، و و اللّهِ لو کانَتِ السماواتُ و الأرضُ علی عَبدٍ رَتقا ثُمّ اتَّقَی اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ لَهُ مِنها مَخرَجا ، فلا یُؤنِسْکَ إلاّ الحَقُّ ، و لا یُوحِشْکَ إلاّ الباطِلُ ......... (1) . (2)

الإمامُ زین العابدین علیه السلام :قالَ موسی بنُ عمرانَ علیه السلام : یا ربِّ ، مَن أهلُکَ الذینَ تُظِلُّهُم فی ظِلِّ عَرشِکَ یومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّکَ ؟ فَأوحَی اللّهُ إلَیهِ : ......... و الذینَ یَغضَبُونَ لِمَحارِمی إذا استُحِلَّت مِثلَ النِّمِرِ إذا جُرِحَ! (3)

(4)

امام علی علیه السلام_ آنگاه که عثمان ابوذر را به ربذه تبعید کرد و حضرت برای خداحافظی با او بیرون رفت _فرمود : ای ابوذر! تو به خاطر خدا خشم گرفتی. پس به همان کسی که از بهر او به خشم آمدی امیدوار باش. این جماعت بر دنیای خویش از تو ترسیدند و تو بر دین خود از آنها ترسیدی. از این رو، تو را از خانه ات کوچاندند و به رنج و سختیت در افکندند. به خدا سوگند، اگر آسمانها و زمین بر روی بنده ای بسته باشد اما این بنده تقوای خدا در پیش گیرد، خداوند برای او برونشوی می گشاید. پس، با چیزی جز حق همدم مشو و از چیزی جز باطل مگریز ......... . (5)

امام زین العابدین علیه السلام :موسی علیه السلام به خداوند عرض کرد : پروردگارا! کیستند آن کسان تو که در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه تو نیست آنها در سایه عرش تو هستند؟ خداوند به او وحی فرمود : ......... و کسانی که هرگاه حرامهای من حلال شمرده شوند، مانند پلنگ زخم خورده خشمناک می شوند!

ص :457


1- . الکافی : 8/206/251.
2- حکی عن أبی ذرّ رضوان اللّه علیه أنّه لمّا أخرجه معاویة من الشام خرج معه ناس إلی دیر المُرّان ، فَودّعهم و وصّاهم _ إلی أن قال _ : أیُّها الناسُ ، اجمَعُوا مَع صَلاتِکم و صَومِکُم غَضَبا للّه ِِ عَزَّ و جلَّ إذا عُصِیَ فی الأرضِ ، و لا تُرضُوا أئمَّتَکُم بِسَخَطِ اللّه ِ ، و إن أحدَثُوا ما لا تَعرِفُونَ فَجانِبُوهم و أزرُوا علَیهِم و إن عُذِّبتُم و حُرِمتُم و سُیِّرتُم حتّی یَرضَی اللّه ُ عَزَّ و جلَّ ......... .الأمالی للمفید : 163/4 .
3- وسائل الشیعة : 11/416/3.
4- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر: باب 2659.
5- نقل شده است که وقتی معاویه ابوذر _ رضوان اللّه علیه _ را از شام بیرون کرد، عده ای از مردم تا دیر المران با او همراهی کردند و در آن جا ابوذر با آنان خداحافظی کرد و سفارشهایی نمود، از جمله گفت: ای مردم! در کنار نماز و روزه خود، برای خداوند عزّ و جلّ نیز، هرگاه که در زمین نافرمانی شود، به خشم آیید و پیشوایان خود را به بهای خشمگین کردن خدا خشنود مسازید و اگر کاری پدید آوردند که برای شما آشنا نیست از ایشان دوری ورزید و از کارشان خرده گیری کنید، هر چند شکنجه بینید و محروم شوید و تبعید گردید، تا آن که خداوند عزّ و جلّ خشنود شود ......... .

3036 - مَن لَم یَغضَب فِی الجَفوَةِ
3036 - کسی که از بد رفتاری نسبت به خودبه خشم نیاید

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن لَم یَغضَبْ فی الجَفوَةِ ، لَم یَشکُرْ فِی النِّعمَةِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَجِدْ لِلإساءَةِ مَضَضا لم یَکُن لِلإحسانِ عِندَهُ مَوقِعٌ (2) . (3)

(4)

3036

کسی که از بد رفتاری نسبت به خود به خشم نیاید

امام کاظم علیه السلام :کسی که از بدی دیدن به خشم نیاید، از خوبی دیدن سپاس نگزارد.

امام کاظم علیه السلام :کسی که هرگاه به او بدی شود،ناراحتی در خود نیابد، خوبی کردن به او نیز در نظرش ارزشی ندارد. (5)

ص :458


1- بحار الأنوار : 73/264/10.
2- بحار الأنوار : 74/198/34.
3- قال أبو حامد : الناس فی هذه القوَّة [ یعنی قوَّة الغضب ]علی درجات ثلاث فی أوَّل الفِطرة : من التفریط و الإفراط و الاعتدال . أمّا التفریط فبِفَقد هذه القوَّة أو ضَعفها و ذلک مذموم ، و هو الذی یقال فیه : إنّه لا حَمیَّة له ؛ و لذلک قیل : مَن استُغضِب فلم یَغضَب فهو حمار ! فمن فقد قوَّة الحمیَّة و الغضب أصلاً فهو ناقص جدّا ، و قد وصف اللّه الصَّحابة بالشدَّة و الحمیَّة فقال : «أشِدّاءُ علی الکُفّارِ» الفتح : 29 . و قال تعالی: «یا أیّها النبیُّ جاهِدِ الکُفّارَ و المنافقینَ و اغلُظْ علیهم» التوبة : 73 . و إنّما الغِلظة و الشدّة من آثار القوَّة الحمیَّة و هو الغضب. و أمّا الإفراط فهو أن تغلب هذه الصفة حتّی تخرج من سیاسة العقل و الدِّین و طاعتهما ......... و إنّما المحمود غضب یَنتظرُ إشارةَ العقل و الدِّین ،فینبعث حیث تجب الحمیّة و ینطفی حیث یَحسُن الحلم ، و حفظه علی حدِّ الاعتدال ......... . المحجّة البیضاء : 5/296 _ 299.
4- (انظر) الفضیلة : باب 3162. التعصّب : باب 2700.
5- ابو حامد غزالی می نویسد : این نیرو _ یعنی نیروی خشم _ در مرحله اول و ابتدایی به سه گونه در مردم ظهور می کند : تفریط و افراط و اعتدال. تفریط، عبارت است از فقدان این نیرو یا ضعف آن. و این خصلتی نکوهیده است و به چنین کسی می گویند: شخص بی حمیت. از همین رو گفته شده است : کسی که موجبات خشم او فراهم آید و با این حال خشمگین نشود، خر است! بنا بر این، کسی که نیروی غیرت و خشم را بکلّی فاقد باشد، شخصی است بسیار ناقص. خداوند صحابه را به داشتن خشم و خشونت توصیف کرده و فرموده است : «با کافران سختگیر و خشنند». فرموده است : «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت گیر». سختگیری و خشونت از آثار نیروی غیرت و خشم است. افراط آن است که این صفت بر وجود شخص چیره گردد، تا جایی که از قلمرو حاکمیت عقل و دین و فرمانبرداری آنها خارج شود ......... . خشم پسندیده آن خشمی است که منتظر اشاره عقل و دین باشد و هر جا که غیرت اقتضا کند، بر انگیخته شود و هر جا بردباری پسندیده باشد آرام گیرد و نیروی خشم خود را در حدّ اعتدال نگه دارد ......... .

3037 - النَّوادِرُ
3037 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن غَضِبَ علی مَن لا یَقدِرُ علی مَضَرَّتِهِ طالَ حُزنُهُ و عَذَّبَ نفسَهُ . (1)

عنه علیه السلام :ألا و إنّ هذهِ الدنیا التی أصبَحتُم تَتَمَنَّونَها و تَرغَبُونَ فیها ، و أصبَحَت تُغضِبُکُم و تُرضِیکُم لَیسَت بِدارِکُم . (2)

عنه علیه السلام :أبقِ لِرِضاکَ مِن غَضَبِکَ ، و إذا طِرتَ فَقَعْ شَکِیرا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ إذا غَضِبَ لَم یُخرِجْهُ غَضَبُهُ مِن حَقٍّ ، و إذا رَضِیَ لم یُدخِلْهُ رِضاهُ فی باطِلٍ ، و الذی إذا قَدَرَ لم یَأخُذْ أکثَرَ مِمّا لَهُ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا یُعرَفُ الرأیُ إلاّ عندَ الغَضبِ . (5)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الغَضَبُ علی مَن تَملِکُ لُؤمٌ . (6)

(7)

3037

گوناگون

امام علی علیه السلام :هر که بر کسی خشم گیرد که نمی تواند به او زیانی برساند، اندوهش به درازا کشد و خود را شکنجه دهد.

امام علی علیه السلام :بدانید این دنیایی که آرزومند آن شده اید و بدان رغبت می ورزید و او شما را گاه به خشم می آورد و گاه خشنود می سازد، سرای [همیشگی ]شما نیست.

امام علی علیه السلام :در هنگام خشم جایی برای خشنودیت نیز باقی بگذار و هرگاه خشم گرفتی مگذار اوج بگیرد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن هرگاه خشمگین شود، خشمش او را از جاده حق بیرون نمی برد و هرگاه [از کسی] خشنود شود، خشنودیش او را به باطل نمی کشاند و کسی است که چون قدرت پیدا کند، بیشتر از آنچه حق اوست بر نمی دارد.

امام حسن علیه السلام :اندیشه، جز به هنگام خشم شناخته نشود.

امام هادی علیه السلام :خشم گرفتن بر کسی که مالک (اختیار دار) او می باشی، پستی است.

ص :459


1- غرر الحکم : 8728.
2- نهج البلاغة : الخطبة 173.
3- غرر الحکم : 2340.
4- بحار الأنوار : 78/209/85.
5- بحار الأنوار : 78/113/7.
6- أعلام الدین : 311 .
7- (انظر) النبوّة (الخاصّة): باب 3755.

ص :460

392 - الاستِغفار

392 - آمرزش خواهی از خدا
اشاره

(1)

(2)

ص :461


1- و لمزید الاطّلاع راجع : نهج الذکر : الاستغفار . بحار الأنوار : 93 / 275 باب 15 «الاستغفار». کنز العمّال : 1 / 475 ، 2 / 257 «الاستغفار».
2- انظر: عنوان 59 «التوبة» ، الصلاة : باب 2239. الذنب : باب 1389 _ 1391. الحیوان : باب 983 ، العلم : باب 2807 ، 2813. القلب : باب 3355.

3038 - الاستِغفارُ
3038 - آمرزش خواهی

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ إذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ» . (1)

«وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورا رَحِیما » . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ الدعاءِ الاستِغفارُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ العِبادَةِ الاستِغفارُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :طُوبی لِمَن وُجِدَ فی صحیفَتِهِ استِغفارٌ کثیرٌ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الاستِغفارُ فِی الصَّحیفَةِ یَتَلَألَأُ نورا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :طُوبی لمَن وُجِدَ فی صَحیفَةِ عَمَلِهِ یَومَ القِیامَةِ تَحتَ کُلِّ ذَنبٍ : أستَغفِرُ اللّهَ . (7)

3038

آمرزش خواهی

قرآن :

«و [اهل تقوا] کسانی [هستند] که چون کار زشتی کنند یا به خود ستم ورزند، خدا را یاد می کنند و برای گناهانشان آمرزش می طلبند».

«و هر کس که کار بدی کند یا به خود ستم نماید، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خداوند را آمرزنده و مهربان می یابد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین دعا، آمرزش خواهی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین عبادت، استغفار کردن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال کسی که در نامه اعمالش، استغفار بسیار وجود داشته باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :استغفار در نامه اعمال، مانند نور می درخشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال کسی که روز قیامت در نامه اعمالش، زیر هر گناهی جمله «استغفر اللّه » یافت شود.

ص :462


1- آل عمران : 135.
2- النساء : 110.
3- الکافی : 2/504/1.
4- الکافی : 2/517/2 .
5- الترغیب و الترهیب : 2/468/6.
6- کنز العمّال : 2064.
7- بحار الأنوار : 5/329/26.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن تَسُرَّهُ صحیفَتُهُ فَلْیُکثِرْ فیها مِن الاستِغفارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثِرُوا مِن الاستِغفارِ ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لم یُعَلِّمْکُمُ الاستِغفارَ إلاّ و هُو یُریدُ أن یَغفِرَ لَکُم . (2)

مستدرک الوسائل عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یَغفِرُ لِلمُذنِبِینَ إلاّ مَن لا یُریدُ أن یُغفَرَ لَهُ ! قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، مَنِ الذی یُریدُ أن لا یُغفَرَ لَهُ ؟ ! قالَ : مَن لا یَستَغفِرُ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کَثُرَتْ هُمومُهُ فَعلَیهِ بالاستِغفارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ إبلیسُ : و عِزَّتِکَ لا أبرَحُ اُغوِی عِبادَکَ ما دامتْ أرواحُهُم فی أجسادِهِم ، فقالَ : و عِزَّتی و جَلالِی، لا أزالُ أغفِرُ لَهُم ما استَغفَرونی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أ لا أدُلُّکُم علی دائکُم و دَوائکُم ؟! ألا إنَّ داءَکُمُ الذُّنوبُ ، و دَواءَکُمُ الاستِغفارُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دوست دارد که نامه اعمالش او را خوشحال کند، استغفارِ در آن را زیاد گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیاد استغفار کنید؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ آمرزش خواهی را به شما یاد نداد، مگر برای این که می خواهد شما را بیامرزد.

مستدرک الوسائل :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند متعال، گنهکاران را می آمرزد مگر کسی را که خودش نخواهد آمرزیده شود. عرض کردند : ای پیامبر خدا! چه کسی خواهان آن است که آمرزیده نشود؟ فرمود : کسی که آمرزش نمی طلبد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که غم و اندوهش بسیار شود، استغفار کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ابلیس گفت : به عزّتت سوگند که تا بندگانت جان در بدن دارند، از گمراه کردنشان دست نمی کشم. خداوند فرمود : به عزّت و جلالم سوگند، تا زمانی که از من آمرزش بطلبند، آنان را می آمرزم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را به دردتان و داروی دردتان راهنمایی نکنم؟ بدانید که درد شما گناهان است و دارویتان استغفار .

ص :463


1- الترغیب و الترهیب : 2/469/7.
2- تنبیه الخواطر : 1/5.
3- مستدرک الوسائل : 12/122/13685.
4- الکافی : 8/93/65.
5- الترغیب و الترهیب : 2/467/3.
6- الترغیب و الترهیب : 2/468/4.

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ داءٍ دواءٌ ، و دواءُ الذُّنوبِ الاستِغفارُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنزَلَ اللّهُ عَلَیَّ أمانَینِ لاُمَّتی : «و ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم و أنتَ فیهِم و ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُم وَ هُم یَستَغفِرونَ» فإذا مَضَیتُ تَرَکتُ فیهِمُ الاستِغفارَ إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ فی الأرضِ أمانانِ مِن عذابِ اللّهِ ، و قد رُفِعَ أحَدُهُما ، فَدُونَکُمُ الآخَرَ فَتَمَسَّکوا بهِ : أمّا الأمانُ الذی رُفِعَ فهُو رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و أمّا الأمانُ الباقِی فالاستِغفارُ ، قالَ اللّهُ تعالی : «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم و أنتَ فیهِم و ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُم وَ هُم یَستَغفِرونَ» (3) . (4)

عنه علیه السلام :الاستِغفارُ یَمحُو الأوزارَ . (5)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَقنَطُ و مَعهُ الاستِغفارُ ! (6)

عنه علیه السلام :تَعَطَّرُوا بالاستِغفارِ لا تَفضَحْکُم روائحُ الذُّنوبِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر دردی دارویی دارد و داروی گناهان استغفار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند دو امان برای امّتم بر من نازل فرمود : «تا تو در میان آنها هستی خدا عذابشان نمی کند و تا زمانی که آمرزش می طلبند، خدا آنان را به عذاب نمی رساند». پس، چون من رفتم، آمرزش خواهی تا روز قیامت را در میان شما باقی گذاشتم.

امام علی علیه السلام :بر روی زمین دو عامِل ایمن کننده از عذاب خدا وجود داشت که یکی از آن دو از دست رفت. پس آن دیگری را بگیرید و بدان چنگ در زنید. امّا آن ایمنی بخشی که از دست رفت، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و آن که باقی است، استغفار است. خداوند متعال می فرماید : « [ای محمّد!] تا تو در میان آنان هستی، خدا عذابشان نمی کند و تا زمانی که آمرزش می طلبند، خدا عذابشان نکند».

امام علی علیه السلام :آمرزش خواهی، گناهان را پاک می کند.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که آمرزش خواهی را دارد و با این حال نومید می شود.

امام علی علیه السلام :با آمرزش خواهی، خود را معطّر کنید تا بوی گناهان شما را رسوا نکند.

ص :464


1- کنز العمّال : 2089.
2- کنز العمّال : 2081.
3- الأنفال : 33 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 88.
5- غرر الحکم : 342.
6- نهج البلاغة : الحکمة 87.
7- بحار الأنوار : 93/278/7.

عنه علیه السلام :أفضَلُ التوسُّلِ الاستِغفارُ . (1)

عنه علیه السلام :سلاحُ المُذنِبِ الاستِغفارُ . (2)

عنه علیه السلام :لا شَفیعَ أنجَحُ مِن الاستِغفارِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن اُعطِیَ الاستِغفارَ لم یُحرَمِ المَغفِرَةَ . (4)

عنه علیه السلام :ما کانَ اللّهُ لِیَفتَحَ علی عَبدٍ بابَ الشُّکرِ و یُغلِقَ عَنهُ بابَ الزِّیادَةِ ،و لا لِیَفتَحَ علی عَبدٍ بابَ الدعاءِ و یُغلِقَ عَنهُ بابَ الإجابَةِ، و لا لِیَفتَحَ لِعَبدٍ بابَ التَّوبةِ و یُغلِقَ عَنهُ بابَ المَغفِرَةِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مِن أجمَعِ الدعاءِ أن یقولَ العَبدُ الاستِغفارَ . (6)

عنه علیه السلام :ادفَعُوا أبوابَ البَلاءِ بالاستِغفارِ . (7)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَثَلُ الاستِغفارِ مَثَلُ وَرَقٍ علی شَجَرةٍ تَحَرَّکُ فَیَتَناثَرُ . (8)

امام علی علیه السلام :بهترین توسّل، استغفار است.

امام علی علیه السلام :حربه گنهکار، آمرزش خواهی است.

امام علی علیه السلام :هیچ شفیعی، مؤثرتر از آمرزش خواهی نیست.

امام علی علیه السلام :به هر کس [نعمتِ] استغفار داده شود از آمرزیده شدن محروم نشود.

امام علی علیه السلام :نشاید که خداوند درِ سپاسگزاری را به روی بنده ای بگشاید و درِ افزون شدن نعمت را به رویش ببندد و درِ دعا را به روی بنده ای باز کند و درِ اجابت را به رویش ببندد و درِ توبه را به روی بنده ای بگشاید و درِ آمرزیدن را به رویش ببندد.

امام صادق علیه السلام :یکی از جامعترین دعاها این است که بنده استغفار بگوید.

امام صادق علیه السلام :درهای بلا را با آمرزش خواهی ببندید.

امام رضا علیه السلام :حکایت استغفار [و ریختن گناهان به سبب آن ]حکایت برگ درخت است که با تکان خوردن درخت می ریزد.

ص :465


1- غرر الحکم : 2887.
2- غرر الحکم : 5562.
3- غرر الحکم : 10658.
4- نهج البلاغة : الحکمة 135.
5- نهج البلاغة : الحکمة 435.
6- الدعوات : 49/119.
7- الاُصول الستّة عشر : 77 .
8- الکافی : 2/504/3.

3039 - مَدحُ المُستَغفِرینَ بِالأسحارِ
3039 - ستایش آمرزش خواهان در سحرگاهان

الکتاب :

«الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ و الْقانِتِینَ و الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأسْحَارِ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ ثلاثةَ أصواتٍ : صَوتَ الدِّیکِ ، و صَوتَ قارِئِ القرآنِ ، و صَوتَ الذین یَستَغفِرونَ بالأسحارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ مَعصومونَ مِن إبلیسَ و جنودِهِ : الذاکرونَ للّهِِ ، و الباکُونَ مِن خَشیَةِ اللّهِ ، و المُستَغفِرونَ بِالأسحارِ . (3)

مستدرک الوسائل :رُوِیَ أنَّ داوودَ علیه السلام سَألَ جَبرَئیلَ عن أفضَلِ الأوقاتِ ، قالَ : لا أعلَمُ ، إلاّ أنَّ العَرشَ یَهتَزُّ فی الأسحارِ . (4)

لقمانُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ _: یا بُنَیَّ ، لا یکونُ الدِّیکُ أکیَسَ مِنکَ ،یقومُ فی وَقتِ السَّحَرِ و یَستَغفِرُ ، و أنتَ نائمٌ ! (5)

3039

ستایش آمرزش خواهان در سحرگاهان

قرآن :

«[بندگان خدا] شکیبایان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و آمرزش خواهان در سحرگاهان [هستند]».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال سه بانگ را دوست دارد : بانگ خروس و بانگ قاری قرآن و بانگ کسانی که در سحرگاهان آمرزش می طلبند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گروهند که از گزند ابلیس و لشکریان او مصونند : کسانی که به یاد خدا هستند، کسانی که از خوف خدا گریانند و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان.

مستدرک الوسائل :روایت شده است که داوود علیه السلام از جبرئیل درباره بهترین اوقات سؤال کرد و جبرئیل پاسخ داد : نمی دانم، ولی عرش در سحرگاهان می لرزد.

لقمان علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود _فرمود : فرزندم! مبادا خروس از تو زرنگتر باشد، هنگام سحر که تو در خوابی او بر می خیزد و آمرزش می طلبد!

ص :466


1- آل عمران : 17.
2- مستدرک الوسائل : 12/146/13742 .
3- إرشاد القلوب : 196 .
4- مستدرک الوسائل : 12 / 146 / 13743 .
5- مستدرک الوسائل : 12/146/13744.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ إذا أرادَ أن یُصِیبَ أهلَ الأرضِ بعَذابٍ قالَ : لولا الذین یَتحابُّونَ بجَلالِی ، و یَعمُرُونَ مساجِدی ، و یَستَغفِرونَ بالأسحارِ ، لأنزَلتُ عذابِی . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : خَیرُ وَقتٍ دَعَوتُمُ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فیه الأسحارُ ، و تلا هذهِ الآیَةَ فی قولِ یعقوبَ علیه السلام : «سَوفَ أسْتَغْفِرُ لَکُم رَبِّی» [و ]قالَ : أخَّرَهُم إلی السَّحَرِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و المُستَغفِرینَ بالأسْحارِ » _:المُصَلِّینَ وَقتَ السَّحَرِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «و بالأسحارِ هُم یَستَغفِرُونَ» _: کانوا یَستَغفِرُونَ اللّه فِی الوَترِ سَبعِینَ مَرَّةً فِی السَّحَرِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ مَنِ استَغفَرَ اللّهَ سَبعینَ مَرَّةً فی وقتِ السَّحَرِ فهُو مِن أهلِ هذهِ الآیةِ . (5)

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هرگاه اراده می کند که به زمینیان عذابی رساند، می فرماید : اگر نبودند کسانی که به واسطه عظمت و شکوه من با یکدیگر مِهر می ورزند و مسجدهای مرا آباد می سازند و در سحرگاهان آمرزش می طلبند، قطعا عذابم را فرو می فرستادم.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بهترین زمان برای آنکه در آن خداوند عزّ و جلّ را بخوانید سحر است. و این آیه را که سخن یعقوب علیه السلام است، تلاوت کرد: «بزودی از پروردگارم برای شما بخشایش می طلبم» و فرمود : دعا برای آنها را به وقت سحر موکول کرد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و آمرزش خواهانِ در سحرگاهان» _فرمود : یعنی کسانی که سحرگاه نماز می گزارند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و در سحرگاهان آمرزش می طلبند» _فرمود : کسانی بودند که هنگام سحر در نماز وتر هفتاد بار استغفار می کردند.

امام صادق علیه السلام :کسی که در هنگام سحر هفتاد مرتبه از خداوند استغفار کند، او از اهل این آیه است.

ص :467


1- وسائل الشیعة : 11/374/1.
2- الکافی : 2/477/6.
3- مجمع البیان : 2/714 .
4- مجمع البیان : 9/234 .
5- مجمع البیان : 2/714 .

عنه علیه السلام :مَن قالَ فی وَترِهِ إذا أوتَرَ : «أستَغفِرُ اللّهَ و أتوبُ إلَیهِ» سَبعینَ مَرَّةً و هُو قائمٌ ، فَواظَبَ علی ذلکَ حتّی یَمضِیَ لَهُ سَنَةٌ ، کَتَبَهُ اللّهُ عِندَهُ مِن المُستَغفِرِینَ بالأسحارِ ، و وَجَبَت لَهُ المَغفِرَةُ مِنَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

عنه علیه السلام_ فی قَول یعقوبَ لبَنیه : «سَوفَ أستَغفرُ لکُم رَبّی» (2) _: أخَّرَها إلی السَّحَرِ لیلةَ الجُمُعةِ . (3)

الکافی :کان أبو الحسن الأوّل علیه السلام إذا رَفَعَ رَأسَهُ مِن آخِرِ رَکعَةِ الوَترِ قالَ : هذا مَقامُ مَن حَسَناتُهُ نِعمَةٌ مِنکَ ، و شُکرُهُ ضَعیفٌ ، و ذَنبُهُ عظیمٌ ، و لیسَ لَهُ إلاّ دَفعُکَ و رَحمَتُکَ ؛ فإنّکَ قُلتَ فی کتابِکَ المُنزَلِ علی نبیِّکَ المُرسَلِ صلی الله علیه و آله : «کانُوا قَلیلاً مِن اللَّیلِ ما یَهْجَعُونَ * و بالأسحارِ هُم یَستَغفِرونَ» (4) طالَ هُجُوعِی ، و قَلَّ قِیامِی ، و هذا السَّحَرُ و أنا أستغفِرُکَ لذَنبِی استِغفارَ مَن لَم یَجِدْ لنفسِهِ ضَرّا و لا نَفعا ، و لا مَوتا و لا حَیاةً و لا نُشورا ، ثُمّ یَخرُّ ساجِدا صلواتُ اللّهِ علَیهِ . (5) (6)

امام صادق علیه السلام :هر کس در نماز وتر خود در حالی که ایستاده است هفتاد مرتبه بگوید : «أستغفر اللّه و أتوب إلیه» و این کار را تا یک سال ادامه دهد، خداوند نام او را در زمره آمرزش خواهانِ در سحرگاهان بنویسد و آمرزش خداوند عزّ و جلّ بر او لازم گردد.

امام صادق علیه السلام_ درباره کلام یعقوب به فرزندش : «بزودی از پروردگارم برای شما بخشایش می طلبم» _فرمود : دعا کردن برای آنان را تا سحرگاه شب جمعه به تأخیر انداخت.

الکافی :امام کاظم علیه السلام هرگاه از رکعت آخر نماز وتر سر بر می داشت عرضه می داشت : «این کسی است که حسناتش نعمتی است از سوی تو و شکر گزاریش ناچیز است و گناهش بزرگ و چیزی جز حمایت و رحمت تو ندارد. و تو در کتاب خود که بر پیامبر مرسل خویش نازل کردی فرمودی: «اندکی از شب را می خوابیدند و در سحرگاهان استغفار می کردند». خفتنم به درازا است و شب زنده داریم اندک و اینک سحر است و من برای گناهم از درگاه تو آمرزش می طلبم؛ آمرزش خواهیِ کسی که نه سود و زیانش در اختیار اوست و نه مرگ و نه زندگی و نه رستاخیزش» . سپس آن حضرت، صلوات اللّه علیه، به سجده می افتاد.

ص :468


1- الخصال : 581/3.
2- یوسف : 98 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/442/1242 .
4- الذاریات : 17 و 18 .
5- الکافی : 3/325/16 .
6- (انظر) عنوان 250 «السهر» ، 301 «صلاة اللّیل». وسائل الشیعة : 11/374 باب 94 «استحباب الاستغفار فی السحر».

3040 - دَورُ الاستِغفارِ فی نَفیِ الخَطیئَةِ
3040 - نقش آمرزش خواهی در زدودن گناه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَهُمُّ العَبدُ بالحَسَنةِ فَیَعمَلُها ، فإن هُو لم یَعمَلْها کَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنةً بحُسنِ نِیَّتِهِ ، و إن هُو عَمِلَها کَتَبَ اللّهُ له عَشرا ، و یَهُمُّ بالسیّئةِ أن یَعمَلَها فإن لم یَعمَلْها لم یُکتَبْ علَیهِ شیءٌ ، و إن هُو عَمِلَها اُجِّلَ سَبعَ ساعاتٍ ، و قالَ صاحبُ الحَسَناتِ لصاحِبِ السَّیّئاتِ و هُو صاحِبُ الشِّمالِ : لا تَعجَلْ عسی أن یُتْبِعَها بحَسَنةٍ تَمحُوها ؛ فإنَّ اللّهُ عَزَّ و جلَّ یقولُ : «إنّ الحَسَناتِ یُذْهِبنَ السَّیّئاتِ» (1) أو الاستِغفارِ ، فإن هُو قالَ : أستَغفِرُ اللّهَ الذی لا إلهَ إلاّ هُو عالِمُ الغَیبِ و الشَّهادَةِ العزیزُ الحکیمُ الغفورُ الرَّحیمُ ذُو الجلالِ و الإکرامِ و أتوبُ إلَیهِ ، لم یُکتَبْ علَیهِ شیءٌ ، و إن مَضَت سَبعُ ساعاتٍ و لم یُتبِعْها بِحَسَنةٍ و استِغفارٍ قالَ صاحِبُ الحَسَناتِ لصاحِبِ السَّیّئاتِ : اُکتُبْ علَی الشَّقِیِّ المَحرومِ ! (2)

3040

نقش آمرزش خواهی در زدودن گناه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده قصد می کند کار خوبی انجام دهد؛ اگر آن کار را انجام نداد، خداوند به سبب نیّت خوب او یک ثواب برایش می نویسد و اگر آن را انجام داد، دَه ثواب برایش رقم می زند. و بنده آهنگ کار بد می کند؛ اگر آن را انجام نداد، گناهی برایش نوشته نمی شود و اگر انجامش داد، هفت ساعت مهلت داده می شود و فرشته مأمور ثبت خوبیها به فرشته بدیها، که فرشته دست چپ است، می گوید : شتاب مکن، شاید به دنبال آن کارِ بد، کار خوبی انجام دهد که آن بدی را پاک گرداند؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «همانا خوبیها بدیها را از بین می برند» یا شاید آمرزش بخواهد. پس اگر گوید : «استغفر اللّهَ الذی لا اله الاّ هو عالم الغیبِ و الشهادة العزیز الحکیم الغفور الرحیم ذو الجلال و الاکرام و أتوب الیه»، گناهی بر او نوشته نمی شود. ولی چنانچه هفت ساعت بگذرد و بعد از آن گناه ثوابی نکند و آمرزش هم نخواهد، فرشته مأمور خوبیها به فرشته مأمور بدیها و گناهان می گوید : بنویس، بر ضدّ این شور بخت محروم!

ص :469


1- هود : 114 .
2- الکافی : 2/429/4.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ العَبدَ إذا أذنَبَ ذَنبا اُجِّلَ مِن غُدوَةٍ إلَی اللیلِ ، فإنِ استَغفَرَ اللّهَ لم یُکتَبْ علَیهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن عَمِلَ سَیّئةً اُجِّلَ فیها سَبعَ ساعاتٍ مِن النهارِ، فإن قالَ: أستَغفِرُ اللّهَ الذی لا إلَهَ إلاّ هو الحَیُّ القَیُّومُ _ ثلاثَ مَرّاتٍ _ لم تُکتَبْ علَیهِ . (2)

امام صادق علیه السلام :هرگاه بنده گناهی مرتکب شود، از بامداد تا شب به او مهلت داده می شود. اگر آمرزش خواست، آن گناه برایش نوشته نمی شود.

امام صادق علیه السلام :هر کس گناهی کند، هفت ساعت از روز به او مهلت داده می شود. اگر در این مدت سه بار گفت : «أستغفر اللّه الذی لا إله إلاّ هو الحیّ القیّوم»، آن گناه برایش نوشته نمی شود.

3041 - الاستِغفارُ وزِیادَةُ الرِّزقِ
3041 - آمرزش خواهی و افزایش روزی

الکتاب :

«وَ أنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعا حَسَنا إِلَی أجَلٍ مُسَمَّیً وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ» . (3)

«وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إلَی قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لَزِمَ الاستِغفارَ جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِن کُلِّ هَمٍّ فَرَجا ، و مِن کُلِّ ضِیقٍ مَخرَجا . (5)

3041

آمرزش خواهی و افزایش روزی

قرآن :

«و نیز از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به درگاهش توبه کنید، تا شما را از رزقی نیکو، تا مدتی که مقرّر است، برخوردار سازد و هر شایسته انعامی را از فضل خود عطا فرماید».

«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آن گاه به درگاه او توبه برید، تا باران را پیاپی بر شما فرو ریزد و بر نیرویتان بیفزاید و چون گنهکاران رخ بر متابید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس زیاد آمرزش بخواهد، خداوند از هر غمی برای او گشایشی قرار دهد و از هر تنگنایی برونشوی.

ص :470


1- الکافی : 2/437/1.
2- الکافی : 2/437/2.
3- هود : 3.
4- هود : 52.
5- الدعوات : 86/29 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاستِغفارُ یَزِیدُ فی الرِّزقِ . (1)

عنه علیه السلام :اِستَغفِرْ تُرزَقْ . (2)

عنه علیه السلام :و قد جَعَلَ اللّهُ سبحانَهُ الاستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ و رَحمَةِ الخَلقِ ، فقالَ سبحانَهُ : «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إنّهُ کانَ غَفّارا » (3) فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً استَقبَلَ تَوبَتَهُ ، و استَقالَ خَطیئتَهُ ، و بادَرَ مَنِیّتَهُ . (4)

کنز العمّال :أنّ أعرابیّا شکا إلی علیِّ ابنِ أبی طالب علیه السلام شِدّةً لَحِقَتهُ ، و ضِیقا فِی المالِ ، و کَثرَةً مِنَ العِیالِ فقالَ له : علَیکَ بِالاستِغفارِ ؛ فإنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُم إنّهُ کانَ غَفّارا» الآیات . فعادَ إلَیهِ ، فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّی قدِ استَغفَرتُ اللّهَ کثیرا و ما أری فَرَجا مِمّا أنا فیه ! فقالَ : لَعَلَّکَ لا تُحسِنُ أن تَستَغفِرَ . قالَ : عَلِّمْنی ، قالَ : أخلِصْ نِیَّتَکَ ، و أطِعْ رَبَّکَ ، و قُل : اللّهُمّ إنّی أستَغفِرُکَ مِن کُلِّ ذَنبٍ قَوِیَ علَیهِ بَدَنی بعافِیَتِکَ ......... صَلِّ علی خِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ محمّدٍ النبیِّ صلی الله علیه و آله و آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطاهِرینَ ، و فَرِّجْ عَنّی ......... قالَ الأعرابیُّ : فَاستَغفَرتُ بذلکَ مِرارا، فَکَشَفَ اللّهُ عَنِّی الغَمَّ و الضِّیقَ و وَسَّعَ عَلَیَّ فِی الرِّزقِ و أزالَ المِحنَةَ . (5) (6)

امام علی علیه السلام :آمرزش خواهی، روزی را می افزاید.

امام علی علیه السلام :استغفار کن تا روزی داده شوی.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، آمرزش خواهی را سبب فزونی روزی و رسیدن رحمت به خلق قرار داده و فرموده است : «از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که او بسی آمرزنده است» پس، رحمت خدا بر کسی که به توبه روی آورد و گذشتن از گناهش را بخواهد و پیش از مرگش کاری بکند.

کنز العمّال :عربی بادیه نشین از سختی زندگی و تنگدستی و عیالواری نزد علی علیه السلام شِکوه کرد حضرت فرمود : بر تو باد استغفار کردن؛ زیرا خدای عزّ و جلّ می فرماید : «از پروردگارتان طلب آمرزش کنید که او بسی آمرزنده است» تا آخر آیه.

آن مرد بعد از مدّتی نزد امام علیه السلام برگشت و عرض کرد : یا امیر المؤمنین! من از درگاه خدا بسیار آمرزش طلبیدم، اما گشایشی در کار خود نمی بینم! حضرت فرمود : شاید راه درست استغفار کردن را نمی دانی. عرض کرد : به من یاد دهید. حضرت فرمود : نیّت خویش را خالص گردان و از پروردگارت اطاعت کن و بگو : «اللهم انی استغفرک من کلّ ذنب قوی علیه بدنی بعافیتک ......... صلّ علی خیرتک من خلقک محمّد النبی و آله الطیّبین الطاهرین، و فرّج عنّی ......... ».

آن عرب بادیه نشین گوید : من بدین سان بارها استغفار کردم و خداوند اندوه و تنگدستی را از من بر طرف ساخت و روزیم را گشایش داد و رنج و محنتم را زدود.

ص :471


1- بحار الأنوار : 93/277/4.
2- غرر الحکم : 2228 .
3- نوح : 10 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 143.
5- کنز العمّال : 3966.
6- (انظر) الرزق : باب 1493.

3042 - استِغفارُ المُقَرَّبینَ
3042 - آمرزش خواهی مقرّبان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّهُ لَیُغانُ (1) عَلی قَلبِی ، و إنّی لَأستَغفِرُ اللّهَ فی کُلِّ یَومٍ سَبعینَ مَرّةً . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتوبُ إلَی اللّهِ فی کلِّ یَومٍ سَبعینَ مَرّةً مِن غَیرِ ذَنبٍ . (3)

الکافی عن زیدٍ الشحّامِ عن أبی عبد اللّه علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتوبُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی کُلِّ یَومٍ سَبعینَ مَرّةً . فقلتُ : أ کانَ یقولُ : أستَغفِرُ اللّهَ و أتوبُ إلَیهِ ؟ قالَ : لا ، و لکنْ کانَ یقولُ : أتُوبُ إلَی اللّهِ (4) . (5) (6)

3042

آمرزش خواهی مقرّبان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گاه قلبم را غباری می گیرد (7) و من روزی هفتاد مرتبه از درگاه خدا آمرزش می طلبم.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بدون آن که گناهی کرده باشد، روزی هفتاد بار به درگاه خداوند توبه می کرد.

الکافی_ به نقل از زید شحام _: امام صادق علیه السلام فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روزی هفتاد بار به درگاه خداوند عزّ و جلّ توبه می کرد. عرض کردم : آیا می گفت : «أستغفر اللّه و أتوب الیه»؟ حضرت فرمود : نه، بلکه می گفت : «أتوب الی اللّه ». (8)

ص :472


1- قال الجزریّ : الغین : الغیم ، و غینت السماء تغان: إذا أطبق علیها الغیم ، و قیل : الغین شجر ملتفّ . أراد ما یغشاه من السهو الذی لا یخلو منه البشر ؛ لأنّ قلبه أبدا کان مشغولاً باللّه تعالی، فإن عرض له وقتا ما عارض بشریّ یشغله من اُمور الاُمّة و المِلّة و مصالحهما عدّ ذلک ذنبا و تقصیرا ، فیفزع إلی الاستغفار. (النهایة : 3/403) .
2- مستدرک الوسائل : 5/320/5987.
3- الزهد للحسین بن سعید : 73/195 .
4- الکافی : 2/438/4.
5- قال أبو حامد _ فی بیان عمومیَّة وجوب التوبة فی الأشخاص و الأحوال _ : و أمّا بیان وجوبها علی الدوام و فی کلِّ حال فهو أنَّ کلَّ بشر لا یخلو عن معصیة بجوارحه، فإن خلا فی بعض الأحوال عن معصیة الجوارح فلا یخلو عن الهمِّ بالذنوب بالقلب، فإن خلا عن الهمِّ فلا یخلو عن وسواس الشیطان بإیراد الخواطر المتفرِّقة المذهلة عن ذکر اللّه ، فإن خلا عنه فلا یخلو عن غفلة و قصور فی العلم باللّه و بصفاته و آثاره . و کلُّ ذلک نقص و له أسباب، و ترک أسبابه بتشاغل أضدادها رجوع عن طریق إلی ضدِّه. و المراد بالتوبة الرجوع ، و لا یُتصوَّر الخلوُّ فی حقِّ الآدمیِّ عن هذا النقص ، و إنّما یتفاوتون فی المقادیر ، فأمّا الأصل فلا بدَّ منه ؛ و لهذا قال صلی الله علیه و آله : «إنّه لَیُغانُ علی قَلبِی حتّی أستَغفِرَ اللّه َ تعالی فی الیَومِ و اللَّیلَةِ سَبعینَ مَرّةً» و لذلک أکرمه اللّه بأن قال : «لِیَغْفِرَ لکَ اللّه ُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ و ما تَأخَّرَ» الفتح:2.و إذا کان هذا حاله فکیف حال غیره؟! أقول (القائل : الفیض رضوان اللّه تعالی علیه) : قد بیَّنّا فی کتاب «قواعد العقائد» من ربع العبادات أنَّ ذنب الأنبیاء و الأوصیاء علیهم السلام لیس کذنوبنا ، بل إنّما هو تَرکُ دوام الذکر و الاشتغال بالمباحات و حرمانهم زیادةَ الأجر بسبب ذلک ، روی فی «الکافی» بسند حسن عن علیِّ بن رئاب قال : سألتُ أبا عبدِ اللّه ِ علیه السلام عن قولِ اللّه ِ تعالی : «و ما أصابَکُم مِن مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أیدیکُم و یَعْفُو عَن کَثیرٍ» الشوری : 30 . أ رَأیتَ ما أصابَ علیّا و أهلَ بیتِهِ علیهم السلام مِن بَعدِهِ، هُو بما کَسَبَت أیدِیهِم و هُم أهلُ بیتِ طَهارَةٍ مَعصُومونَ ؟ فقالَ : إنَّ رسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله کانَ یَتوبُ إلَی اللّه ِ و یَستَغفِرُهُ فی کلِّ یَومٍ و لیلَةٍ مِئةَ مَرَّةٍ من غَیرِ ذَنبٍ ، إنَّ اللّه َ یَخُصُّ أولیاءَهُ بالمَصائبِ لِیَأجُرَهُم علَیها مِن غَیرِ ذَنبٍ .الکافی : 2/450/2 . یَعنی کَذُنُوبِنا .المحجّة البیضاء : 7/17 ، 18.
6- (انظر) التوبة : باب 462. العنوان 435 «المقرّبون».
7- در متن حدیث لَیُغانُ آمده است که از الغین است. جزری می گوید: غَین: ابر، و غینت السماء تغان: ابر آسمان را پوشاند. به قولی: غین، یعنی درختِ درهم پیچیده و انبوه. منظور حضرت، سهوی است که هیچ بشری از آن به دور نیست و آن حضرت را نیز گاهی فرا می گرفت؛ چه دل ایشان همیشه مشغول خدای تعالی بود. لذا اگر گاهی عارضه ای بشری بر آن بزرگوار عارض می شد که او را از امور امّت و دین و مصالح آنها باز می داشت، آن را برای خود گناه و تقصیری می شمرد و لذا به استغفار پناه می برد. (حاشیه المحجّة البیضاء).
8- ابو حامد غزالی،در توضیح وجوب توبه برای همگان و در همه حال، می نویسد : و اما بیان وجوب توبه به طور مستمر و در همه حال، این است که هیچ بشری خالی از معصیت نیست، حال یا با اعضا و جوارح خود نافرمانی خدا می کند، یا اگر در برخی حالات از معصیت با جوارح خالی باشد، نیّت گناه در دل او راه پیدا می کند و اگر از قصد گناه هم خالی باشد، از وسوسه های شیطان که افکار گوناگون غافل کننده از یاد خدا در دل او می افکند به دور نیست و اگر از این هم به دور باشد از غفلت و قصور در شناخت خدا و صفات و افعال او خالی نیست. اینها همه نقص است و این نقص علل و اسبابی دارد و رها کردن این علل و اسباب با پرداختن به علل و عوامل ضد آنها، بازگشت از یک راه است به راهی مخالف آن و مراد از توبه هم بازگشت است. به هر حال، خالی بودن آدمی از این نقص قابل تصوّر نیست، منتها اندازه این نقص در انسانها فرق می کند، ولی اصل آن گریز ناپذیر است. به همین دلیل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است : «گاه دلم را غباری می گیرد تا جایی که شبانه روزی هفتاد مرتبه از خدا آمرزش می طلبم» و نیز از همین رو خداوند آن حضرت را به این آیه گرامی داشته است : «تا خدا گناهان قبل و بعد تو را ببخشاید». وقتی پیامبر خدا چنین حالی داشته باشد، دیگران چگونه حالی خواهند داشت؟ می گویم (گوینده فیض _ رضوان اللّه تعالی علیه _ است) : در کتاب قواعد العقاید در بخش عبادتها، توضیح دادیم که گناه پیامبران و اوصیای آنان مانند گناهان ما نیست. بلکه گناه آنان عبارت است از: ترک دوام ذکر خدا و سرگرم شدن به امور مباح و در نتیجه، محروم شدن از زیادی اجر و پاداش. در کافی به سندی نیکو از علی بن رئاب روایت شده است که گفت : از ابو عبد اللّه امام صادق علیه السلام درباره آیه «و هر گرفتاری و مصیبتی که به شما می رسد به سبب اعمال خودتان است و خدا از بسیاری گناهان گذشت می کند» پرسیدم و عرض کردم : آیا به نظر شما گرفتاریهایی که به علی علیه السلام و بعدا به خانواده او رسید، به سبب اعمال خود آنها بوده در حالی که آنان خاندانی پاک و معصومند؟ حضرت فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بدون آن که گناهی کرده باشد شبانه روز صد بار به درگاه خدا توبه می کرد و آمرزش می طلبید. همانا خداوند اولیای خود را گرفتار مصائب می کند تا به سبب آن اجر و پاداششان دهد، بدون آن که گناهی کرده باشند . مقصود گناهی مانند گناهان ماست.

ص :473

3043 - التَّحذیرُ مِنَ الاستِغفارِ مَعَ الإصرارِ
3043 - پرهیز از آمرزش خواهی با وجود ادامه دادن به گناه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ الاستِغفارِ عِندَ اللّهِ الإقلاعُ و النَّدَمُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الاستِغفارُ مَع الإصرارِ ذُنوبٌ مُجَدَّدَةٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُقیمُ علَی الذَّنبِ و هُو مِنهُ مُستَغفِرٌ کَالمُستَهزئَ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :المُستَغفِرُ مِن ذَنبٍ و یَفعَلُهُ کَالمُستَهزئَ بربِّهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ استَغفَرَ بلِسانِهِ و لم یَندَمْ بقَلبِهِ فَقدِ استَهزَأ بنفسِهِ . (5)

(6)

3043

پرهیز از آمرزش خواهی با وجود ادامه دادن به گناه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین استغفار نزد خدا، ترک گناه و پشیمانی [از آن] است.

امام علی علیه السلام :آمرزش خواهی[ها] با وجود ادامه دادن به گناه، خود گناهانی تازه اند.

امام صادق علیه السلام :کسی که از گناه استغفار کند و باز به آن ادامه دهد، مانند شخص مسخره کننده است.

امام رضا علیه السلام :کسی که از گناهی استغفار می کند و باز آن را انجام می دهد، مانند کسی است که پروردگارش را ریشخند کند.

امام رضا علیه السلام :هر که به زبانش آمرزش بخواهد و در دلش [از گناه خود ]پشیمان نباشد، خودش را ریشخند کرده است.

ص :474


1- تنبیه الخواطر : 2/123.
2- تحف العقول : 223.
3- بحار الأنوار : 6/36/54.
4- الکافی : 2/504/3.
5- بحار الأنوار : 78/356/11.
6- (انظر) الذنب : باب 1380. ص التوبة : باب 467.

3044 - مَن لا یَنفَعُهُ الاستِغفارُ
3044 - کسی که آمرزش خواهی سودش نمی دهد

الکتاب :

«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَومَ الْفاسِقِینَ» . (1)

«سَواءٌ عَلَیْهِمْ أسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ إنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» . (2)

(3)

3044

کسی که آمرزش خواهی سودش نمی دهد

قرآن :

«برایشان آمرزش بخواهی یا آمرزش نخواهی [فرقی نمی کند]، اگر هفتاد بار هم بر ایشان آمرزش بخواهی، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزید؛ زیرا به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند».

«تفاوتی نمی کند که برایشان آمرزش بخواهی یا آمرزش نخواهی، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزید. همانا خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند».

ص :475


1- التوبة : 80.
2- المنافقون : 6.
3- (انظر) الذنب : باب 1372 ، 1380. الجهاد (الإجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 602.

ص :476

393 - الغَفلة

393 - غفلت
اشاره

(1)

(2)

ص :477


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 154 باب 125 «الغفلة و اللهو».
2- انظر: عنوان 171 «الذِّکر» ، 332 «العِبرة» ، 474 «اللغو» ، 477 «اللهو». 547 «الموعظة» ، السُّوق : باب 1920 ، معرفة اللّه : باب 2593.

3045 - التَّحذیرُ مِنَ الغَفلَةِ
3045 - هشدار نسبت به غفلت

الکتاب :

«لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» . (1)

(2)

الحدیث :

بحار الأنوار :فی حدیثِ المِعراجِ : یا أحمدُ ، اجعَلْ هَمَّکَ هَمّا واحِدا ، فاجعَلْ لِسانَکَ لِسانا واحِدا ، و اجعَلْ بَدَنَکَ حَیّا ، لا تَغفُلْ عنّی ، من یَغفلْ عنّی لا اُبالِی بأیِّ وادٍ هَلَکَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغَفلَةُ أضَرُّ الأعداءِ . (4)

عنه علیه السلام :الغَفلَةُ شِیمَةُ النَّوکی . (5)

عنه علیه السلام :الغَفلَةُ ضَلالُ النُّفوسِ ، و عُنوانُ النُّحوسِ . (6)

3045

هشدار نسبت به غفلت

قرآن :

«تو از این غافل بودی، پس ما پرده ات را از برابرت کنار زدیم و امروز چشمانت تیز بین است».

حدیث :

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : ای احمد! اهتمامت را یکی کن و زبانت را یک زبان ساز و بدنت را زنده بدار و از من غافل مباش، هر که از من غافل باشد، اهمّیتی ندهم که در کدام وادی هلاک شود.

امام علی علیه السلام :غفلت، زیانبارترین دشمن است.

امام علی علیه السلام :غفلت، خصلت احمقان است.

امام علی علیه السلام :غفلت، گمراهی جانها و سر لوحه انواع شومی هاست.

ص :478


1- ق : 22.
2- (انظر) الأعراف : 205 ، یونس : 7 ، 8 ، مریم : 39 ، الأنبیاء : 1 ، 2 ، 97.
3- بحار الأنوار : 77/29/6 .
4- غرر الحکم : 472.
5- غرر الحکم : 897.
6- غرر الحکم : 1404.

عنه علیه السلام :الغَفلَةُ ضَلالَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :الغَفلَةُ تَکسِبُ الاغتِرارَ ، و تُدنِی مِنَ البَوارِ . (2)

عنه علیه السلام :الغَفلَةُ طَرَبٌ . (3)

عنه علیه السلام :الغَفلَةُ فَقدٌ . (4)

عنه علیه السلام :الغَفلَةُ ضِدُّ الحَزمِ . (5)

عنه علیه السلام :وَیلٌ لِمَن غَلَبَت علَیهِ الغَفلَةُ ، فَنَسِیَ الرِّحلَةَ و لم یَستَعِدَّ . (6)

عنه علیه السلام :مِن دَلائلِ الدَّولَةِ قلَّةُ الغَفلَةِ . (7)

عنه علیه السلام :فِی السُّکونِ إلَی الغَفلَةِ اغتِرارٌ . (8)

عنه علیه السلام :اِحذَرْ مَنازِلَ الغَفلَةِ و الجَفاءِ ، و قِلّةَ الأعوانِ علی طاعَةِ اللّهِ . (9)

عنه علیه السلام :فَیا لَها حَسرَةً علی کُلِّ ذِی غَفلَةٍ أن یکونَ عُمُرُهُ علَیهِ حُجّةً ، و أن تُؤَدِّیَهُ أیّامُهُ إلَی الشِّقوَةِ ! (10)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المُتّقینَ _: یَبِیتُ حَذِرا و یُصبِحُ فَرِحا ، حَذِرا لِما حُذِّرَ مِن الغَفلَةِ ، و فَرِحا بِما أصابَ مِن الفَضلِ و الرَّحمَةِ . (11)

امام علی علیه السلام :غفلت، گمراهی است.

امام علی علیه السلام :غفلت، فریب خوردگی می آورد و به هلاکت نزدیک می گرداند.

امام علی علیه السلام :غفلت، باعث فرحناکی و سرمستی می شود.

امام علی علیه السلام :غفلت، موجب گم کردن [راه حق ]است.

امام علی علیه السلام :غفلت، ضد دوراندیشی است.

امام علی علیه السلام :وای بر کسی که غفلت بر او چیره آید و در نتیجه، سفر [آخرت] را فراموش کند و خود را آماده نسازد.

امام علی علیه السلام :یکی از نشانه های دولت (اقبال)،کمیِ غفلت است.

امام علی علیه السلام :روی آوردن به غفلت، موجب فریب خوردن است.

امام علی علیه السلام :از منزلهای غفلت و جفا و کمی یاورانِ بر طاعت خدا، دوری کن!

امام علی علیه السلام :ای دریغا بر هر غافلی که عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهایش او را به سوی بدبختی کشاند .

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود: شب را در پروا به سر می برد و روز را با شادی؛ پروا به خاطر غفلتی که او را از آن پرهیز داده اند و شاد از فضل و رحمتی که به او رسیده است.

ص :479


1- غرر الحکم : 196.
2- غرر الحکم : 2125.
3- غرر الحکم : 221.
4- غرر الحکم : 85.
5- غرر الحکم : 1031.
6- غرر الحکم : 10088.
7- غرر الحکم : 9410.
8- غرر الحکم : 6454.
9- غرر الحکم : 2600.
10- نهج البلاغة : الخطبة 64.
11- نهج البلاغة : الخطبة 193.

عنه علیه السلام_ أیضا _: إن کانَ فِی الغافِلینَ کُتِبَ فِی الذاکِرینَ، و إن کانَ فِی الذاکِرینَ لم یُکتَبْ مِنَ الغافِلِینَ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الملائکةِ _: و إنّهُم علی مَکانِهِم مِنکَ ، و مَنزِلَتِهِم عِندَکَ ، و استِجماعِ أهوائهِم فیکَ ، و کَثرَةِ طاعَتِهِم لکَ ، و قِلَّةِ غَفلَتِهِم عن أمرِکَ ، لو عایَنوا کُنهَ ما خَفِیَ علَیهِم منکَ لَحَقَّرُوا أعمالَهُم . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: لا تَعدُو علی عَزیمَةِ جِدِّهِم بَلادَةُ الغَفَلاتِ، و لا تَنتَضِلُ فی هِمَمِهِم خَدائعُ الشَّهَواتِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن کانَ الشیطانُ عَدُوّا فالغَفلَةُ لِما ذا ؟ ! (4)

امام علی علیه السلام_ نیز در وصف پرهیزگاران _فرمود : اگر در میان غافلان باشد از شمار یاد کنندگان خدا قلمداد می شود و اگر در میان یاد کنندگان خدا باشد، در زمره غافلان نوشته نمی شود [و از ذاکران عقب نماند].

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود: آنان با همه مقام و منزلتی که نزد تو دارند و با آن که همه خواهشهایشان در تو متمرکز است و با وجود طاعت بسیارشان از تو و کمی غفلتشان از کار تو، اگر کُنه عظمت تو را، که بر آنان پوشیده است، مشاهده می کردند، بی گمان اعمال خود را کوچک و ناچیز می شمردند.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود: نادانیِ غفلتها بر تصمیم آنها چیره نگردد و تیرهایِ خدعه آلودِ شهوتها، در اراده ها و همّتهای آنان کارگر نمی افتد.

امام صادق علیه السلام :اگر شیطان دشمن است، پس غفلت چرا؟

3046 - الغَفلَةُ وَالیَقَظَةُ
3046 - غفلت و بیداری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضادُّوا الغَفلَةَ بالیَقَظَةِ . (5)

عنه علیه السلام :الیَقَظَةُ نورٌ . (6)

3046

غفلت و بیداری

امام علی علیه السلام :با بیداری، به جنگ غفلت بروید.

امام علی علیه السلام :بیداری، روشنایی است.

ص :480


1- نهج البلاغة : الخطبة 193.
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.
3- نهج البلاغة : الخطبة 91.
4- بحار الأنوار : 78/190/1.
5- غرر الحکم : 5925.
6- غرر الحکم : 104.

عنه علیه السلام :الیَقَظَةُ استِبصارٌ . (1)

عنه علیه السلام :التَّیقُّظُ فِی الدِّینِ نِعمَةٌ علی مَن رُزِقَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لم یَستَظهِرْ بالیَقَظَةِ لم یَنتَفِعْ بالحَفَظَةِ . (3)

عنه علیه السلام :فَأفِقْ أیُّها السامِعُ مِن سَکرَتِکَ ، و استَیقِظْ مِن غَفلَتِکَ ، و اختَصِر مِن عَجَلَتِکَ . (4)

عنه علیه السلام :ما بَرِحَ للّهِِ _ عَزَّت آلاؤهُ _ فی البُرهَةِ بعدَ البُرهَةِ ، و فی أزمانِ الفَتراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم فی فِکْرِهِم ، و کَلَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهِم ، فاستَصبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فی الأبصارِ و الأسماعِ و الأفئدَةِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :بیداری، بینش یافتن است.

امام علی علیه السلام :بیداری در دین، نعمتی است که روزی افراد می شود.

امام علی علیه السلام :کسی که به بیداری تکیه نکند، از نگهبانان نفعی نبرد.

امام علی علیه السلام :ای شنونده! از مستی خود به هوش آی و از خواب غفلتت بیدار شو و از شتابت بکاه.

امام علی علیه السلام :برای خداوند _ که نعمتهایش گرامی باد _ در هر برهه ای از زمان و در فاصله های زمانی میان بعثت پیامبران، همواره بندگانی بوده است که با آنان در اندیشه هایشان نجوا کرد و در درون خردهایشان با آنان سخن گفت و بدین سبب آنان چشمها و گوشها و دلهایشان از نور بیداری تابناک گردید.

3047 - الحَثُّ عَلَی الاستیقاظِ
3047 - تشویق به بیدار شدن از خواب غفلت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أ لا مُستَیقِظٌ مِن غَفلَتِهِ قبلَ نَفادِ مُدَّتِهِ ؟ ! (7)

3047

تشویق به بیدار شدن از خواب غفلت

امام علی علیه السلام :آیا کسی هست که پیش از آن که عمرش به سر آید، از خواب غفلت خویش بیدار شود؟

ص :481


1- غرر الحکم : 176.
2- غرر الحکم : 2058.
3- غرر الحکم : 8991.
4- نهج البلاغة : الخطبة 153.
5- نهج البلاغة : الخطبة 222.
6- (انظر) الغفلة : باب 3050 ،3. العنوان 194 «المراقبة».
7- غرر الحکم : 2752.

عنه علیه السلام :أ لا مُنتَبِهٌ مِن رَقدَتِهِ قبلَ حینِ مَنِیَّتِهِ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :اِنتِباهُ العُیونِ لا یَنفَعُ مَع غَفلَةِ القُلوبِ . (2)

عنه علیه السلام :سُکرُ الغَفلَةِ و الغُرورِ أبعَدُ إفاقَةً مِن سُکرِ الخُمورِ . (3)

عنه علیه السلام :یا أیُّها الإنسانُ ، ما جَرَّأکَ علی ذَنبِکَ ، و ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ ، و ما أ نَّسَکَ بهَلَکَةِ نَفسِکَ ؟ ! أ ما مِن دائکَ بُلُولٌ ، أم لیسَ مِن نَومَتِکَ یَقَظَةٌ ؟ ! (4)

عنه علیه السلام :قد دارستُکُمُ الکِتابَ ، و فاتَحْتُکُمُ الحِجاجَ ، و عَرَّفتُکُم ما أنکَرتُم ، و سَوَّغتُکُم ما مَجَجتُم ، لو کانَ الأعمی یَلحَظُ ، أو النائمُ یَستَیقِظُ ! (5)

عنه علیه السلام :مالی أراکُم أشباحا بلا أرواحٍ ، و أرواحا بلا أشباحٍ ، و نُسّاکا بلا صَلاحٍ ، و تُجّارا بلا أرباحٍ ، و أیقاظا نُوَّما ، و شُهودا غُیَّبا ، و ناظِرَةً عَمیاءَ ؟ ! (6)

امام علی علیه السلام :آیا کسی هست که پیش از فرا رسیدن مرگش، از خواب بیدار شود؟

امام علی علیه السلام :با وجود غفلت دلها، بیداری چشمها سودی نمی بخشد.

امام علی علیه السلام :مستی غفلت و فریب، دیرتر از مستی شرابها زایل می شود.

امام علی علیه السلام :هان ای انسان! چه چیز تو را بر گناهت دلیر کرد و چه چیز تو را به پروردگارت دلیر ساخت و چه چیز تو را با نابودی خودت مأنوس و دمخور کرد؟ مگر درد تو دوایی ندارد؟ یا خواب تو را بیداری نیست؟

امام علی علیه السلام :من قرآن را به شما آموختم و باب دلایل و براهین را به روی شما گشودم و آنچه را نمی شناختید، به شما شناساندم و آنچه را که از دهان به بیرون پرت می کردید، به مذاق شما گوارا ساختم. ای کاش که نابینا بینا می گشت، یا خفته بیدار می شد!

امام علی علیه السلام :چه شده است که شما را همچون بدنهای بی جان و جانهای بی بدن و عابدانِ نا پرهیزگار و بازرگانانِ بی سود و بیدارانِ خفته و حاضرانِ غایب و چشمدارانِ نابینا می بینم؟

ص :482


1- غرر الحکم : 2751.
2- غرر الحکم : 1870.
3- غرر الحکم : 5651.
4- نهج البلاغة : الخطبة 223.
5- نهج البلاغة : الخطبة 180.
6- نهج البلاغة : الخطبة 108.

3048 - الغافِلُ غَیرُ مَغفولٍ عَنهُ
3048 - از غافل ، غفلت نشده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَجَبٌ لِغافِلٍ و لیسَ بمَغفولٍ عَنهُ ، و عَجَبٌ لطالِبِ الدنیا و المَوتُ یَطلُبُهُ ، و عَجَبٌ لضاحِکٍ مِلْ ءَ فیهِ و هُو لا یَدرِی أ رَضِیَ اللّهُ [عَنهُ ]أم سَخِطَ لَهُ ! (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَجِبتُ لِغَفلَةِ ذَوِی الألبابِ عن حُسنِ الارتیادِ، و الاستِعدادِ للمَعادِ . (2)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بذِکرِ المَوتِ ، و إقلالِ الغَفلَةِ عَنهُ ، و کیفَ غَفلَتُکُم عمّا لیسَ یُغفِلُکم ؟ ! (3)

عنه علیه السلام :أ وَ لَستُم تَرَونَ أهلَ الدنیا یُصبِحُونَ و یُمسُونَ علی أحوالٍ شَتّی: فَمَیِّتٌ یُبکی ، و آخَرُ یُعَزّی،و صَریعٌ مُبتلی، و عائدٌ یَعودُ ، و آخَرُ بنفسِهِ یَجُودُ ، و طالِبٌ للدنیا و المَوتُ یَطلُبُهُ ، و غافِلٌ و لیسَ بمَغفولٍ عَنهُ ، و علی أثَرِ الماضِی ما یَمضِی الباقِی ! (4)

3048

از غافل ، غفلت نشده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شگفتم از کسی که او غافل است و از او غافل نیستند، و در شگفتم از کسی که در پی دنیاست، در صورتی که مرگ در پی اوست، و در شگفتم از کسی که دهانش را به خنده می گشاید در حالی که نمی داند آیا خدا [ از او ]خشنود است یا ناخشنود.

امام علی علیه السلام :از غافل بودن خردمندان برای نیکو طلب کردنِ [توشه و ذخیره آخرت ]و آماده شدن برای بازگشتگاه تعجّب می کنم.

امام علی علیه السلام :شما را سفارش می کنم که به یاد مرگ باشید و از آن کمتر غفلت ورزید؛ چگونه از چیزی غفلت می کنید که او از شما غافل نیست؟

امام علی علیه السلام :آیا مردم دنیا را نمی بینید که در طی شب و روز دستخوش احوال گونه گون می شوند؟ یکی می میرد و برایش می گریند و دیگری را تسلیت می گویند. یکی بیمار و زمینگیر است و دیگری به عیادتش می رود. یکی در حال جان کندن است و دیگری در پی دنیاست، حال آن که مرگ در پی اوست. یکی در غفلت به سر می برد، حال آن که از او غافل نیستند و آنچه باقی است در پی آنچه رفته می رود!

ص :483


1- الأمالی للمفید : 75/9.
2- غرر الحکم : 6263.
3- نهج البلاغة : الخطبة 188.
4- نهج البلاغة : الخطبة 99.

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ غیرُ المَغفولِ عَنهُم ، و التارِکونَ المَأخوذَ مِنهُم ، مالی أراکُم عنِ اللّهِ ذاهِبینَ ، و إلی غیرِهِ راغِبینَ ؟ ! (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :وَیحَکَ یا بنَ آدمَ ! الغافِلُ و لیسَ بمَغفولٍ عَنهُ ، ابنَ آدمَ إنّ أجَلَکَ أسرَعُ شَیءٍ إلَیکَ ، قد أقبَلَ نَحوَکَ حَثیثا یَطلُبُکَ ......... ! (2)

بحار الأنوار عن سلمان الفارِسیّ :عَجِبتُ بِسِتٍّ : ثلاثةٌ أضحَکَتنِی و ثلاثةٌ أبکَتنی ، فأمّا التی أبکَتنی : فَفِراقُ الأحِبَّةِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و هَولُ المُطَّلَعِ ، و الوُقوفُ بینَ یَدَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ .

و أمَّا التی أضحَکَتنِی فطالِبُ الدنیا و المَوتُ یَطلُبُهُ ، و غافِلٌ و لیسَ بمَغفولٍ عَنهُ ، و ضاحِکٌ مِل ءَ فِیهِ و لا یَدرِی أ رُضِیَ لَهُ أم سُخِطَ . (3)

امام علی علیه السلام :ای مردمی که از کار شما غافل نیستند و ای مردمی که [خدا و اوامر او را ]رها کرده اید و[هر چه دارید از جان و مال و فرزند] از شما گرفته می شود، چه شده است که می بینم از خدا روی گردان شده اید و به غیر او روی آورده اید؟

امام زین العابدین علیه السلام :وای بر تو ای آدمی زاده! ای غافلی که از تو غافل نیستند، ای فرزند آدم! مرگِ تو شتابانتر از هر چیز دیگری به سوی تو می آید؛ سراسیمه سوی تو آمده است و تو را می جوید.

بحار الأنوار_ به نقل از سلمان فارسی _: از شش چیز در شگفتم: سه چیز آن مرا می خنداند و سه چیز دیگر به گریه ام می اندازد. آن سه چیز که مرا به گریه می اندازد: جدایی از دوستان، یعنی محمّد صلی الله علیه و آله است و هراس و وحشت قیامت و ایستادن در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ.

و اما آن سه چیزی که مرا به خنده وا می دارد: یکی آن کسی است که در پی دنیاست، حال آن که مرگ در پی او می باشد، دیگری کسی که در غفلت به سر می برد حال آن که از او غافل نیستند [و خداوند ناظر و مراقب اعمال اوست] و سوم کسی که دهانش به خنده باز می شود در صورتی که نمی داند آیا از او خشنودند یا ناخشنود.

3049 - تَنبیهٌ لِلغافِلینَ
3049 - بیدار باشِ غافلان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَذَرَ ، الحَذَرَ ، أیُّها المُستَمِعُ ! و الجِدَّ الجِدَّ أیُّها الغافِلُ ! و لا یُنَبِّئُکَ مِثلُ خَبیرٍ . (4)

3049

بیدار باشِ غافلان

امام علی علیه السلام :هشدار، هشدار، ای شنونده! بکوش، بکوش، ای بی خبر! که هیچ کس مانند [منِ ]آگاه، تو را خبردار نمی کند.

ص :484


1- نهج البلاغة : الخطبة 175.
2- تنبیه الخواطر : 2/47.
3- بحار الأنوار : 78/453/24.
4- نهج البلاغة : الخطبة 153.

عنه علیه السلام :اُولی الأبصارِ و الأسماعِ ، و العافیَةِ و المَتاعِ ، هَل مِن مَناصٍ أو خَلاصٍ ، أو مَعاذٍ أو مَلاذٍ ، أو فِرارٍ أو مَحارٍ ، أم لا ؟ ! فأنّی تُؤفَکُونَ ، أم أینَ تُصرَفونَ ، أم بما ذا تَغتَرُّونَ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :فاستَدرِکُوا بَقیَّةَ أیّامِکُم ، و اصبِرُوا لَها أنفسَکُم ؛ فإنّها قَلیلٌ فی کثیرِ الأیّامِ التی تَکونُ مِنکُم فیها الغَفلَةُ و التَّشاغُلُ عَنِ المَوعِظَةِ . (2)

عنه علیه السلام :أ لَستُم فی مَساکِنِ مَن کانَ قَبلَکُم أطوَلَ أعمارا ، و أبقی آثارا ......... ثُمّ ظَعَنُوا عنها بغَیرِ زادٍ مُبَلِّغٍ ، و لا ظَهرٍ قاطِعٍ ، فَهَل بَلَغَکُم أنَّ الدنیا سَخَت لَهُم نَفسا بِفِدیَةٍ ......... و هل زَوَّدَتهُم إلاّ السَّغَبَ ......... أ فهذهِ تُؤثِرُونَ ؟ ! (3)

عنه علیه السلام :قد غابَ عن قُلوبِکُم ذِکرُ الآجالِ ، و حَضَرَتکُم کَواذِبُ الآمالِ ، فصارَت الدنیا أملَکَ بِکُم مِن الآخِرَةِ ! (4)

امام علی علیه السلام :هلا! ای دارندگان چشم های بینا و گوشهای شنوا و ای برخورداران از تندرستی و مال( دنیا)! آیا جای گریزی، یا راه نجاتی، یا پناهگاهی، یا تکیه گاهی، یا راه فراری و یا طریق بازگشتی هست یا نیست؟ پس، به کجا باز می گردید؟ یا کجا می روید؟ یا فریب چه چیز را می خورید؟

امام علی علیه السلام :بقیه عمر خود را دریابید و جانهای خود را برای آن شکیبا سازید؛ زیرا این چند روزه در مقابل روزهای بسیاری که در غفلت و روی گردانی از پند و اندرز گذرانیده اید اندک است.

امام علی علیه السلام :آیا شما در منازل همان کسانی نیستید که پیش از شما بودند و عمرشان درازتر و آثارشان پاینده تر ......... بود و سپس بی هیچ توشه ای، که آنها را به مقصد رساند و بی هیچ مرکبی که راه را درنوردد، کوچ کردند؟ آیا شنیده اید که دنیا برای [آزادی ]جان آنان فدیه ای داده باشد ؟ ......... و آیا جز گرسنگی، توشه ای به آنان داد ؟ ......... آیا چنین دنیایی را بر می گزینید؟

امام علی علیه السلام :یاد مرگها از دلهای شما رخت بربسته است و آرزوهای دروغین شما را فرا گرفته است و از این رو، دنیا بیش از آخرت بر شما تسلّط یافته است.

ص :485


1- نهج البلاغة : الخطبة 83 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 86 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 111 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 113 .

عنه علیه السلام :ما بالُکُم تَفرَحُونَ بالیَسیرِ مِنَ الدنیا تُدرِکُونَهُ ، و لا یَحزُنُکُمُ الکثیرُ منَ الآخِرَةِ تُحرَمُونَهُ ؟ ! و یُقلِقُکُم الیَسیرُ مِنَ الدنیا یَفُوتُکُم ، حتّی یَتَبَیَّنَ ذلکَ فی وُجوهِکُم ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :وَیحَ ابنِ آدمَ ما أغفَلَهُ ، و عن رُشدِهِ ما أذهَلَهُ ! (2)

عنه علیه السلام_ مِن کلامٍ لَهُ بعدَ تلاوَتِهِ : «ألْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتّی زُرْتُمُ المَقابِرَ» _: یا لَهُ مَراما ما أبعَدَهُ ! و زَورا ما أغفَلَهُ ! و خَطَرا ما أفظَعَهُ ! (3)

عنه علیه السلام :کیفَ یُراعِی النَبْأةَ مَن أصَمَّتْهُ الصَّیحَةُ ؟ ! (4)

عنه علیه السلام :فَیا لَها حَسرَةً علی کُلِّ ذِی غَفلَةٍ أن یکونَ عُمُرُهُ علَیهِ حُجَّةً، و أن تُؤَدِّیَهُ أیّامُهُ إلَی الشَّقوَةِ ! (5)

عنه علیه السلام :کَم مِن غافِلٍ یَنسِجُ ثَوبا لِیَلبَسَهُ و إنّما هُو کَفَنُهُ ! و یَبنِی بَیتا لِیَسکُنَهُ و إنّما هو مَوضِعُ قَبرِهِ ! (6)

امام علی علیه السلام :چه شده است که با دست یافتن به اندکی از دنیا شاد می شوید و برای از دست دادن نعمت فراوان آخرت اندوهگین نمی شوید؟! و اندک چیز دنیا که از کفتان می رود، شما را نگران می سازد، چندان که آثار این نگرانی در چهره های شما آشکار می شود؟! .

امام علی علیه السلام :وای بر فرزند آدم که چه غافل است و از رشد (صلاح) سرگشته و گم کرده راه!

امام علی علیه السلام_ بعد از تلاوت آیه «فخر فروشی بر یکدیگر شما را به خود مشغول ساخت چندان که به زیارت گورها رفتید» _فرمود: وای که چه مقصدِ دوری! و چه زیارت کنندگان غافلی! و چه افتخار کردن زشت و رسوایی!

امام علی علیه السلام :آن که فریاد را نشنیده است، چگونه صدای آهسته را بشنود؟

امام علی علیه السلام :ای دریغ بر هر غافلی که عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهای عمرش، او را به سوی شور بختی کشانَد.

امام علی علیه السلام :ای بسا غافلی که پارچه ای می بافد تا آن را بپوشد، اما کفن او می شود و خانه ای می سازد تا در آن بنشیند، اما همان جا قبر او می شود.

ص :486


1- نهج البلاغة : الخطبة 113 .
2- غرر الحکم : 10093 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 221 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 4 .
5- نهج البلاغة: الخطبة 64.
6- بحار الأنوار : 77/401/26.

بحار الأنوار :ممّا ناجَی اللّهُ تعالی بهِ موسی علیه السلام : کیفَ یَجِدُ قَومٌ لَذَّةَ العَیشِ لولا التَّمادی فِی الغَفلَةِ ، و الاتِّباعُ للشِّقوَةِ ، و التَّتابُعُ للشَّهوَةِ ، و مِن دونِ هذا یَجزَعُ الصِّدِّیقُونَ ؟ ! (1)

بحار الأنوار :از جمله نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام ، این بود : اگر فرو رفتن در خواب غفلت و پیمودنِ راه بدبختی و پیروی از شهوات نبود، چگونه عدّه ای می توانستند لذّت زندگی را بچشند! به خاطر نبودن این [غفلت ها] در مؤمنان راستین است که آنان بی تابی می کنند.

3050 - ما یَمنَعُ الغَفلَةَ
3050 - غفلت زداها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، هُمَّ بالحَسَنَةِ و إن لم تَعمَلْها ؛ لِکیلا تُکتَبَ مِن الغافِلینَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِدَوامِ ذِکرِ اللّهِ تَنجابُ الغَفلَةُ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ مَن عَرَفَ الأیّامَ لم یَغفُلْ عنِ الاستِعدادِ . (4)

عنه علیه السلام :استَعینُوا علی بُعدِ المَسافَةِ بِطُولِ المَخافَةِ ، فَکَم مِن غافِلٍ وَثِقَ لِغفلَتِهِ و تَعَلَّلَ بِمُهلَتِهِ ، فَأمَّلَ بَعیدا و بَنی مَشِیدا ، فَنَقَصَ بقُربِ أجَلِهِ بُعدَ أمَلِهِ ، فاجَأتهُ مَنِیَّتُهُ بِانقِطاعِ اُمنِیَّتِهِ . (5)

3050

غفلت زداها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابا ذر! آهنگ کار نیک کن، هر چند آن را به کار نبندی تا در زمره غافلان نوشته نشوی.

امام علی علیه السلام :با پیوسته به یاد خدا بودن است که پرده غفلت کنار می رود.

امام علی علیه السلام :هر که ایّام را شناخت، از آماده شدن [برای آخرت] غافل نگشت.

امام علی علیه السلام :برای دوری راه، از ترسِ ممتد مدد گیرید؛ زیرا چه بسیار غافلی که به غفلت خود اعتماد کرد و مهلت عمر خود را بهانه قرار داد و از این رو، آرزو را دراز گردانید و کاخ بلند برافراشت؛ اما نزدیک شدن اجلش، درازی آرزویش را کوتاه کرد و سر رسیدن ناگهانی مرگش، امید او را قطع کرد.

ص :487


1- بحار الأنوار : 77/38/7.
2- مکارم الأخلاق : 2/378/2661.
3- غرر الحکم : 4269.
4- التوحید : 74/27.
5- بحار الأنوار : 77/440/48.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أیّما مُؤمِنٍ حافَظَ علَی الصَّلواتِ المَفروضَةِ فَصَلاّها لِوَقتِها فَلَیسَ هذا مِن الغافِلینَ . (1)

امام باقر علیه السلام :هر مؤمنی که به نمازهای واجب اهمیت دهد و آنها را به وقتش بخواند، از غافلان نیست.

3051 - أغفَلُ النّاسِ
3051 - غافلترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أغفَلُ الناسِ مَن لَم یَتَّعِظْ بِتَغَیُّرِ الدنیا مِن حالٍ إلی حالٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لم یَعتَبِرْ بِغِیَرِ الدنیا و صُرُوفِها لم تَنجَعْ فیهِ المَواعِظُ . (3)

عنه علیه السلام :دُعِیتُم إلَی الأمرِ الواضِحِ ، فلا یَصُمُّ عن ذلکَ إلاّ أصَمُّ ، و لا یَعمی عن ذلکَ إلاّ أعمی ، و مَن لم یَنفَعْهُ اللّهُ بِالبَلاءِ و التَّجارِبِ لم یَنتَفِعْ بِشیءٍ مِنَ العِظَةِ ، و أتاهُ التَّقصیرُ مِن أمامِهِ ، حتّی یَعرِفَ ما أنکَرَ ، و یُنکِرَ ما عَرَفَ . (4)

(5)

3051

غافلترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غافلترین مردم کسی است که از دگرگونی احوال دنیا پند نگیرد.

امام علی علیه السلام :کسی که از دگرگونیها و تغییرات دنیا عبرت نگیرد، اندرزها در او کارگر نمی افتد.

امام علی علیه السلام :شما به امر روشنی دعوت شده اید. پس ، از شنیدن آن عاجز نباشد، مگر کسی که کر باشد؛ و از دیدن آن درمانده نباشد، مگر کسی که کور باشد؛ و کسی که خداوند با بلاها و تجربه ها سودش نرساند، از هیچ اندرزی بهره مند نشود (6) و کوته بینی از پیشِ رویش به او رسد تا بدانجا که زشت را زیبا و زیبا را زشت بپندارد.

3052 - موجِباتُ الغَفلَةِ
3052 - آنچه غفلت زاید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن بَدا جَفا ، و مَن تَبِعَ الصَّیدَ غَفَلَ ، و مَن لَزِمَ السُّلطانَ افتُتِنَ . (7)

3052

آنچه غفلت زاید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بادیه نشین شود، از فرهنگ دور افتد و هر که در پی شکار باشد، غافل گردد و هر که ملازمت سلطان اختیار کند، به فتنه درافتد.

ص :488


1- الکافی : 3/270/14.
2- بحار الأنوار : 77/112/2.
3- غرر الحکم : 9011.
4- نهج البلاغة : الخطبة 176.
5- (انظر) عنوان 332 «العِبرة» ، 547 «الموعظة».
6- هر که نامخت از گذشت روزگار هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار.
7- تنبیه الخواطر : 2/170.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِحذَرُوا الغَفلَةَ ؛ فإنّها مِن فَسادِ الحِسِّ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اِعلَمْ وَیحَکَ یَا بنَ آدمَ ! أنَّ قَسوَةَ البِطنَةِ ، و کِظَّةَ المِلْأةِ ، و سُکرَ الشِّبَعِ ، و غِرَّةَ المُلکِ ، مِمّا یُثَبِّطُ و یُبطِئُ عنِ العَمَلِ ، و یُنسِی الذِّکرَ ، و یُلهِی عنِ اقتِرابِ الأجَلِ ، حتّی کَأنَّ المُبتَلی بِحُبِّ الدنیا بهِ خَبَلٌ مِن سُکرِ الشَّرابِ . (2)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:کُلُّ القَومِ ألهاهُمُ التَّکاثُرُ حتّی زارُوا المَقابِرَ ! (3)

امام علی علیه السلام :از غفلت بپرهیزید که آن ناشی از تباهی حسّ و دریافت است.

امام زین العابدین علیه السلام :وای بر تو ای فرزند آدم! بدان که سنگینیِ پُرخوری و رخوت و تنبلیِ برخاسته از انباشتنِ معده و مستی سیری و غفلتِ حاصل از قدرت، از چیزهایی هستند که انسان را در زمینه عمل کُند و تنبل می کنند و ذکر خدا را از یاد او می برند و از نزدیک بودن مرگ، غافل می سازند، تا جایی که گرفتار دوستی دنیا، گویی از مستیِ شراب، دیوانه شده است.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :تفاخر به بسیاریِ مال و فرزند، همه مردم را به غفلت کشاند تا جایی که به دیدن گورها رفتند.

3053 - عَلاماتُ الغافِلِ
3053 - نشانه های غافل

لُقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هو یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، لِکُلِّ شَیءٍ علامةٌ یُعرَفُ بها و یُشهَدُ علَیها ......... و للغافِلِ ثلاثُ علاماتٍ : السَّهوُ ، و اللَّهوُ ، و النِّسیانُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ الغافِلِ _: و هُو فی مُهلَةٍ مِن اللّهِ ، یَهوِی مَع الغافِلینَ ، و یَغدُو مَع المُذنِبینَ ، بلا سَبیلٍ قاصِدٍ ، و لا إمامٍ قائدٍ ......... حتّی إذا کَشَفَ لَهُم عن جَزاءِ مَعصِیَتِهِم،و استَخرَجَهُم مِن جَلابِیبِ غفلَتِهِم ، استَقبَلُوا مُدبِرا ، و استَدبَرُوا مُقبِلاً ، فلم یَنتَفِعُوا بما أدرَکُوا مِن طَلِبَتِهِم ، و لا بما قَضَوا مِن وَطَرِهِم . (5)

3053

نشانه های غافل

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : پسرم! هر چیزی را نشانه ای است که با آن شناخته می شود و به وجود آن گواهی می دهد ......... و غافل را سه نشانه است : سهو و سرگرمی و فراموشی.

امام علی علیه السلام_ در توصیف غافل _فرمود : او در این چند صباحی که خداوند مهلتش داده است، با غافلان سرگرم است و روز خود را با گنهکاران سپری می کند، بی آن که راه راستی را بپیماید و پیشوایی راهنما داشته باشد ......... تا آن که خداوند کیفر گناهانشان را به آنان نشان داد و از پس پرده های غفلت بیرونشان آورْد، به آنچه بدان پشت کرده بودند (مرگ و آخرت) روی نهادند و به آنچه بدان روی آورده بودند (دنیا) پشت کردند و نه از آنچه طلبیدند و بدان رسیدند سودی بردند و نه از خواسته های خود که به آنها دست یافتند، بهره ای یافتند.

ص :489


1- غرر الحکم : 2584.
2- تحف العقول : 273.
3- الأمالی للمفید : 184/7.
4- الخصال : 121/113.
5- نهج البلاغة : الخطبة 153.

عنه علیه السلام_ أیضا _: کأنَّ المَعنِیَّ سِواها ، و کأنَّ الحَظَّ فی إحرازِ دُنیاها ! (1)

عنه علیه السلام :لا عَمَلَ لغافِلٍ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :الغَفلَةُ تَرکُکَ المَسجِدَ، و طاعَتُکَ المُفسِدَ . (3)

امام علی علیه السلام_ در وصف غافل _فرمود : گویی مقصود [و مخاطبِ اوامر و نواهی و وعد و وعید الهی ]چیزی جز دلهاست و گویی بهره مندی و سعادت آنها، در به دست آوردن دنیایشان است.

امام علی علیه السلام :غافل را عمل [ صالح ] نباشد.

امام حسن علیه السلام :غفلت آن است که مسجد [رفتن برای نماز] را ترک کنی و از تبهکار فرمان بری.

3054 - آثارُ الغَفلَةِ
3054 - پیامدهای غفلت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن غَفَلَ جَهِلَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن طالَت غَفلَتُهُ تَعَجَّلَت هَلَکَتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَت علَیهِ الغَفلَةُ ماتَ قَلبُهُ . (6)

3054

پیامدهای غفلت

امام علی علیه السلام :هر که غافل شود، نادان مانَد.

امام علی علیه السلام :هر که غفلتش به درازا کشد، هلاکتش شتاب گیرد.

امام علی علیه السلام :هر که غفلت بر او چیره گردد، دلش بمیرد.

ص :490


1- غرر الحکم : 7228.
2- غرر الحکم : 10451.
3- بحار الأنوار : 78/115/10.
4- غرر الحکم : 7686.
5- غرر الحکم : 8318.
6- غرر الحکم : 8430.

عنه علیه السلام :دَوامُ الغَفلَةِ یُعمِی البَصیرَةَ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الغَفلَةَ و الاغتِرارَ بالمُهلَةِ ؛ فإنّ الغَفلَةَ تُفسِدُ الأعمالَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن حاسَبَ نفسَهُ رَبِحَ ، و مَن غَفَلَ عنها خَسِرَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن غَفَلَ عن حَوادِثِ الأیّامِ أیقَظَهُ الحِمامُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إیّاکَ و الغَفلَةَ ؛ ففیها تکونُ قَساوَةُ القلبِ . (5)

امام علی علیه السلام :ادامه یافتن غفلت، دیده بصیرت را کور می کند.

امام علی علیه السلام :زنهار از غفلت و فریب مهلت [عمر] را خوردن؛ زیرا که غفلت کارها را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :هر که نفس خود را حسابرسی کند، سود برد و هر که از آن غفلت ورزد، زیان بیند.

امام علی علیه السلام :هر که از حوادث روزگار غافل شود، دستِ تقدیرِ مرگ او را [از خواب غفلت] بیدار کند.

امام باقر علیه السلام :از غفلت بپرهیز؛ زیرا که در آن، قساوت دل است.

3055 - کَفی بِالمَرءِ غَفلَةً
3055 - در غفلتِ آدمی همین بس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَفی بالرجُلِ غَفلَةً أن یُضَیِّعَ عُمُرَهُ فیما لا یُنجِیهِ . (6)

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ غَفلَةً أن یَصرِفَ هِمَّتَهُ فیما لا یَعنِیهِ . (7)

(8)

3055

در غفلتِ آدمی همین بس

امام علی علیه السلام :در غفلت آدمی همین بس که عمر خود را در راه چیزهایی که او را نجات نمی دهد هدر کند.

امام علی علیه السلام :در غفلت انسان همین بس که همّ خود را صرف چیزهای بیهوده کند.

3056 - مَدحُ التَّغافُلِ
3056 - ستایش تغافل و نادیده گرفتن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ العاقِلَ نِصفُهُ احتِمالٌ ، و نِصفُهُ تَغافُلٌ . (9)

3056

ستایش تغافل و نادیده گرفتن

امام علی علیه السلام :خردمند، نصفش تحمل و بردباری است و نصف دیگرش نادیده گیری.

ص :491


1- غرر الحکم : 5146.
2- غرر الحکم : 2717.
3- نهج البلاغة : الحکمة 208.
4- غرر الحکم : 9161.
5- بحار الأنوار : 78/164/1.
6- غرر الحکم : 7075.
7- غرر الحکم : 7074.
8- (انظر) الجهل : باب 611.
9- غرر الحکم : 2378.

عنه علیه السلام :تَغافَل یُحمَد أمرُکَ . (1)

عنه علیه السلام :أشرَفُ أخلاقِ الکریمِ تَغافُلُهُ عمّا یَعلَمُ . (2)

عنه علیه السلام :أشرَفُ خِصالِ الکَرَمِ غَفلَتُکَ عمّا تَعلَمُ . (3)

عنه علیه السلام :مِن أشرَفِ أعمالِ (أحوالِ) الکَریمِ غَفلَتُهُ عمّا یَعلَمُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لم یَتَغافَلْ و لا یَغُضَّ عن کثیرٍ مِن الاُمورِ تَنَغَّصَت عِیشَتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :لا حِلمَ کالتَّغافُلِ ، لا عَقلَ کالتَّجاهُلِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :صَلاحُ شَأنِ الناسِ التَّعایُشُ و التَّعاشُرُ مِلْ ءَ مِکیالٍ : ثُلُثاهُ فِطَنٌ ، و ثلثٌ تَغافُلٌ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :صَلاحُ حالِ التَّعایُشِ و التَّعاشُرِ مِلْ ءُ مِکیالٍ : ثُلثاهُ فِطنَةٌ و ثُلثُهُ تَغافُلٌ . (8)

امام علی علیه السلام :چشم پوشی کن، تا مورد ستایش قرار گیری.

امام علی علیه السلام :بهترین اخلاقِ بزرگواری، بی خبر وانمود کردن خود است از آنچه می داند.

امام علی علیه السلام :بهترین خصلت بزرگواری، این است که خود را از آنچه می دانی بی خبر وانمود کنی.

امام علی علیه السلام :از بهترین رفتارهای (حالات) شخص بزرگوار، نادیده گرفتن چیزی [از خطاها و بدیهای مردم] است که می داند.

امام علی علیه السلام :هر کس که نسبت به بسیاری چیزها بی توجهی و چشم پوشی نکند، زندگیش ناگوار شود.

امام علی علیه السلام :بردباری ای چون نادیده گرفتن نیست و خردی چون وانمود کردن به نادانی و بی اطلاعی نیست.

امام باقر علیه السلام :درستیِ وضع زندگی و معاشرت با مردم، پیمانه پُری را مانَد که دو سوم آن توجّه و هوشیاری است و یک سومش نادیده گرفتن.

امام صادق علیه السلام :درستی وضع زندگی اجتماعی و معاشرت، پیمانه پُری را مانَد که دو سوم آن توجه و هوشیاری است، و یک سومش چشم پوشی.

ص :492


1- غرر الحکم : 4570.
2- غرر الحکم : 3256.
3- الدعوات : 293/41 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 222.
5- غرر الحکم : 9149.
6- غرر الحکم : 10502 ، 10503.
7- بحار الأنوار : 74/167/34.
8- تحف العقول : 359.

3057 - دَواءُ الغَفلَةِ
3057 - داروی غفلت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قد أحکَمَ مَراهِمَهُ ، و أحمی (أمضی) مَواسِمَهُ ، یَضَعُ ذلکَ حیثُ الحاجَةُ إلَیهِ ، مِن قلوبٍ عُمْیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و ألسِنَةٍ بُکمٍ ، مُتَتَبِّعٌ بِدوائهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ ، و مَواطِنَ الحَیرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :فَتَداوَ مِن داءِ الفَترَةِ فی قَلبِکَ بعَزِیمَةٍ ، و مِن کَرَی الغَفلَةِ فی ناظِرِکَ بِیَقَظَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :و إنَّ للذِّکرِ لَأهلاً أخَذُوهُ مِن الدنیا بَدَلاً ، فلم تَشغَلْهُم تِجارَةٌ و لا بَیعٌ عَنهُ ، یَقطَعُونَ بهِ أیّامَ الحَیاةِ ، و یَهتِفُونَ بِالزَّواجِرِ عن مَحارِمِ اللّهِ فی أسماعِ الغافِلینَ . (3)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ ......... أیقِظُوا بها نَومَکُم ، و اقطَعُوا بها یَومَکُم . (4)

3057

داروی غفلت

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : پزشکی است که با طبِّ خود همواره میان مردم می گردد. مرهمهایش را آماده کرده و نیشترش را سرخ نموده است و آنها را بر هر جا که نیاز باشد، می نهد : بر دلهای کور و گوشهای کر و زبانهای گنگ. با دارویش در پی یافتن جایگاههای غفلت و مراکز سرگردانی برمی آید [تا دارویش را بر آنها نهد].

امام علی علیه السلام :پس، با تصمیم و کوشش، دردِ سُستیِ دلِ خویش را درمان کن و با بیداری، خواب غفلت را از دیده ات بزدای.

امام علی علیه السلام :یاد خدا، اهلی دارد که آن را به جای دنیا برگرفته اند و از این رو، هیچ سوداگری و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا باز نمی دارد؛روزهای زندگی را با یاد خدا سپری می کنند و سخنان بازدارنده از حرامهای خدا را در گوشهای غافلان فریاد می زنند.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای الهی سفارش می کنم ......... با تقوا خوابِ خود را به بیداری بدل کنید و روزِ خود را با آن به پایان برید.

ص :493


1- نهج البلاغة : الخطبة 108.
2- نهج البلاغة : الخطبة 223.
3- نهج البلاغة : الخطبة 222.
4- نهج البلاغة : الخطبة 191.

ص :494

394 - الغِلّ

394 - کینه و خیانت
اشاره

(1)

(2)

ص :495


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 180 باب 91 «السرقة و الغُلول».
2- انظر: عنوان 119 «الحِقد». المصافحة : باب 2223 ، المال : باب 3708.

3058 - الغِلُّ
3058 - کینه

الکتاب :

«وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا» . (1)

«وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا لم تَغُلَّ اُمَّتی لم یَقُمْ لَها عَدُوٌّ أبَدا . (3)

عیسی علیه السلام :یا عَبِیدَ السّوءِ ، تَلومُونَ الناسَ علَی الظَّنِّ و لا تَلومُونَ أنفُسَکُم علَی الیَقینِ ؟ ! یا عَبیدَ الدنیا ، تَحلِقُونَ رُؤوسَکُم و تُقَصِّرُونَ قُمُصَکُم و تُنَکِّسونَ رُؤوسَکُم و لا تَنزِعونَ الغِلَّ مِن قُلوبِکُم ؟ ! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغِلُّ داءُ القُلوبِ . (5)

عنه علیه السلام :الغِلُّ بَذْرُ الشَّرِّ . (6)

3058

کینه

قرآن :

«و در دلهای ما نسبت به کسانی که ایمان آوردند، کینه قرار مده».

«و [از اهل بهشت ] کینه ای را که در سینه هایشان بود، بیرون کشیدیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه امّت من نسبت به یکدیگر کینه نورزند، هرگز دشمنی در برابر آنها قد علم نمی کند.

عیسی علیه السلام :ای بندگان بد! مردم را با گمان [بدی که نسبت به آنها می برید ]سرزنش می کنید و خود را با یقین [که به بدی خویش دارید]سرزنش نمی کنید؟ ای بندگان دنیا! سرهایتان را می تراشید و پیراهنتان را کوتاه می کنید و سرهایتان را به زیر می افکنید و کینه را از دلهایتان برنمی کنید؟!

امام علی علیه السلام :کینه، بیماری دلهاست.

امام علی علیه السلام :کینه، تخم بدی است.

ص :496


1- الحشر : 10.
2- الحِجْر : 47.
3- کنز العمّال : 11044.
4- بحار الأنوار : 14/305/17.
5- غرر الحکم : 557.
6- غرر الحکم : 547.

عنه علیه السلام :الغِلُّ یُحبِطُ الحَسَناتِ . (1)

عنه علیه السلام :أشَدُّ القُلوبِ غِلاًّ قَلبُ الحَقُودِ . (2)

عنه علیه السلام :اُحصُدِ الشَرَّ مِن صَدرِ غَیرِکَ بِقَلْعِهِ مِن صَدرِکَ . (3)

عنه علیه السلام :قد اصطَلَحتم علَی الغِلِّ فیما بَینَکُم ، و نَبَتَ المَرعی عَلی دِمَنِکُم ، و تَصافَیتُم علی حُبِّ الآمالِ ، و تَعادَیتُم فی کَسبِ الأموالِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الملائکةِ _: لم یُفَرِّقْهُم سُوءُ التَّقاطُعِ ، و لا تَولاّهُم غِلُّ التَّحاسُدِ . (5)

عنه علیه السلام :إنّی لَمِن قَومٍ لا تَأخُذُهُم فی اللّهِ لَومَةُ لائمٍ ، سِیماهُم سِیما الصِّدِّیقینَ، و کلامُهُم کلامُ الأبرارِ ......... لا یستَکبِرونَ ، و لا یَعلُونَ، و لا یَغُلُّونَ ، و لا یُفسِدُونَ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِم مِن غِلٍّ» _: العَداوَةَ تُنزَعُ مِنهُم . (7)

امام علی علیه السلام :کینه، کارهای نیک را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :بد کینه ترین دلها، دل شخص کینه توز است.

امام علی علیه السلام :بدی را از سینه خودت درو کن، تا آن را از سینه دیگران برکنی.

امام علی علیه السلام :شما بر کینه ورزی به یکدیگر همداستان شده اید و گیاهان بر روی سرگین گاه های (8) (کینه های دیرینه) شما روییده است و در دلبستگی به آرزوها با یکدیگر همداستان شده اید و در به دست آوردن مال و ثروت، با یکدیگر دشمنی می کنید.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : کارِ زشتِ جدایی و از هم بریدن، آنان را پراکنده نساخته است و کینه ناشی از حسد ورزی، بر آنان حکمفرما نشده است.

امام علی علیه السلام :من از آن مردمی هستم که سرزنش هیچ سرزنشگری آنان را از راه خدا باز نمی دارد. سیمایشان سیمای راستان است و گفتارشان گفتار نیکان ......... نه گردن فرازی می کنند، نه برتری می جویند، نه کینه در دل می پرورند و نه فساد می انگیزند.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و کینه ای را که در سینه های آنان بود بر کشیدیم» _فرمود: یعنی، دشمنی را از میان آنان ریشه کن می کند.

ص :497


1- غرر الحکم : 642.
2- غرر الحکم : 2932.
3- تنبیه الخواطر: 1/39.
4- نهج البلاغة : الخطبة 133.
5- نهج البلاغة : الخطبة 91.
6- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
7- تفسیر القمّی : 1/231.
8- در متن حدیث «دِمَن» آمده است. «دِمَن»، جمع دِمْنه؛ به جایی گفته می شود که رمه چهارپایان (مانند گوسفند و شتر و گاو) را در آن جا استراحت می دهند و پر از سرگین آنها می شود. حضرت دلهای آنان را به چنین جایی تشبیه فرموده است. این واژه به معنای کینه های دیرینه نیز آمده است _ م .

3059 - مالا یَغُلُّ عَلَیهِ القَلبُ
3059 - آنچه دل نباید در آنها خیانت و ناراستی روا دارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ لا یَغُلُّ (1) علَیهِنَّ قلبُ امرئٍ مسلمٍ : إخلاصُ العَمَلِ للّهِ ، و مُناصَحَةُ وُلاةِ الأمرِ ، و لزومُ جَماعَةِ المُسلمینَ ؛ فإنَّ دَعوَتَهُم تُحیطُ مَن وَراءَهُم . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَطَبَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الناسَ بِمِنی فی حِجّةِ الوَداعِ فی مَسجدِ الخَیفِ ، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی علَیهِ ، ثُمّ قالَ : ......... ثَلاثٌ لا یَغُلُّ علَیهِنّ قَلبُ امرئٍ مُسلِمٍ : إخلاصُ العَمَلِ للّهِِ ، و النَّصیحَةُ لِأئمّةِ المُسلمینَ ، و اللُّزومُ لِجَماعَتِهِم ؛ فإنّ دَعوَتَهُم مُحیطَةٌ مِن وَرائهِم . (3)

3059

آنچه دل نباید در آنها خیانت و نا راستی روا دارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که دلِ هیچ مرد مسلمانی در آنها خیانت و نا راستی (4) روا نمی دارد : خالص گردانیدن عمل برای خدا و خیرخواهی و صداقت نسبت به زمام داران و همراهی با جامعه مسلمانان؛ زیرا دعای آنها، ایشان را از هر سو در میان گرفته است. (5)

ص :498


1- قال ابن الأثیر : «ثلاث لا یغلّ علیهنّ قلب مؤمن» هو من الإغلال:الخیانة فی کلّ شیء.و یروی«یَغِلّ» بفتح الیاء ، من الغِلّ و هو الحقد و الشحناء : أی لا یدخله حقد یزیله عن الحقّ . و رُوی «یَغِلُ» بالتخفیف من الوغول : الدخول فی الشرّ ، و المعنی : أنّ هذه الخلال الثلاث تُستصلَح بها القلوب ، فمن تمسّک بها طَهُر قلبه من الخیانة و الدَّغَل و الشرّ ، و«علیهنّ» فی موضع الحال، تقدیره لا یغلّ کائنا علیهنّ قلب مؤمن . (النهایة : 3/ 381).
2- کنز العمّال : 44272. محیطة من ورائهم، أی تحوطهم و تکفیهم و تحفظهم (النهایة : 4 / 157). قال العلاّمة المجلسی : و یمکن أن یکون علی صیغة الموصول أو بالکسر حرف جر. و علی التقدیرین، یحتمل أن یکون المراد بالدعوة، دعاء النبی إلی الإسلام أو دعاؤه و شفاعته لنجاتهم و سعادتهم أو الأعم منه و من دعاء المؤمنین بعضهم لبعض . بأن یکون اضافة الدعوة الی الفاعل، و علی التقدیر الأول یحتمل أن یکون المعنی : أن دعوة النبی لیست مختصة بالحاضرین بل تبلیغه _ ع _ یشمل الغائبین و من یأتی من بعدهم من المعدومین (بحار الأنوار : 73/117). و علی احتمال کون الدعوة بمعنی الدعاء، صار معنی الکلام : فعلیکم بجماعة المسلمین فانّه یشمل دعائهم لأنفسهم و لغیرهم و علی تقدیر من حرف الجر، یحتمل أن یکون المعنی : فعلیکم بجماعة المسلمین ؛ لأن دعائهم یشمل کلّهم فیشمل ایّاکم .
3- الخصال : 149/182.
4- ابن اثیر در توضیح واژه «لا یُغِّل» که در متن عربی این حدیث آمده می گوید: این کلمه از باب افعال «اغلال»، است به معنای خیانت در هر چیزی. به صورت «یَغِلّ» نیز روایت شده که از «غِل» است به معنای کینه و بدخواهی. یعنی هیچ گونه کینه ای به دل او راه پیدا نمی کند که از حق دورش کند. به صورت «یَغِلُ» _ بدون تشدید لام _ نیز روایت شده که از ماده «و غول» به معنای داخل شدن در شرّ و بدی است. معنای حدیث این است که این سه کار موجب اصلاح دلهاست و هر که به آنها چنگ در زند، دلش از خیانت و دغلی و بدی پاک می ماند. «علیهنّ» نیز حالیه است و تقدیر آن چنین می باشد: لا یغل کائناً علیهن قلب مؤمن (دل مؤمن در حالی که این سه عمل را رعایت کند دچار خیانت و دغلی و بدی نمی شود) (النهایة : ج 3 ص 381).
5- آنها را احاطه می کند و برایشان کافی است و حفظشان می کند (النهایة). علاّمه مجلسی گفته است: احتمال دارد مَن موصول یا مِن حرف جر باشد. در هر دو صورت، احتمال دارد «دعوت» به معنای فراخوان پیامبر به اسلام یا دعا و شفاعت آن حضرت برای نجات و خوشبختی مسلمانان باشد و یا دعای پیامبر و مسلمانان برای یکدیگر باشد. یعنی اضافه دعوت به ضمیر هم اضافه مصدر به فاعل باشد. بنا بر احتمال اول، معنای جمله چنین است: دعوت پیامبر، اختصاص به حاضران در زمان ایشان ندارد و شامل بعد از ایشان هم می شود. در صورتی که دعوت به معنای دعا و مَن موصول باشد، معنا چنین می شود: با جماعت مسلمانان همراه باشید که دعایشان شامل خود و دیگران می شود و در صورتی که مِن باشد، یعنی دعایشان همه خودشان را در بر می گیرد و در نتیجه، شما را هم در بر می گیرد.

3060 - الغُلولُ
3060 - خیانت در غنیمت

الکتاب :

«وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «ما کانَ لِنَبِیٍّ أن یَغُلَّ ......... » _: و صَدَقَ اللّهُ ، لم یَکُنِ اللّهُ لِیَجعَلَ نَبِیّا غالاًّ «و مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ القِیامَةِ» و مَن غَلَّ شیئا رَآهُ یَومَ القِیامَةِ فِی النارِ ، ثُمّ یُکَلَّفُ أن یَدخُلَ إلَیهِ فَیُخرِجَهُ مِن النارِ . (2)

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مراسم منای حجّة الوداع، در مسجد خیف، خطبه ایراد فرمود و ابتدا حمد و ثنای الهی گفت و سپس فرمود : ......... سه کار است که دلِ هیچ مرد مسلمانی نسبت به آنها خیانت و نا راستی روا نمی دارد: خالص گردانیدن عمل برای خدا و خیرخواهی و صداقت نسبت به پیشوایان مسلمانان و همراهی با جماعت آنان؛ زیرا دعوت و رسالتشان، آنها را از هر سو در میان گرفته است.

3060

خیانت در غنیمت (3)

قرآن :

«هیچ پیامبری را نسزد که در غنایم خیانت کند و هر که به چیزی خیانت کند آن را روز قیامت با خود بیاورد».

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «هیچ پیامبری را نسزد که در غنایم خیانت کند ......... » _فرمود : خداوند راست گفت. خدا هیچ گاه شخصی را که در غنایم خیانت کند، به پیامبری برنمی گزیند «و هر که خیانت کند روز قیامت چیزی را که به خیانت بُرده است بیاورد». هر کس از غنایم چیزی بدُزدد، روز قیامت آن را داخل آتش ببیند و او را مکلّف کنند که برود و آن را از داخل آتش بیرون بیاورد.

ص :499


1- آل عمران : 161.
2- تفسیر القمّی : 1/122.
3- غلول که در عنوان عربی آمده عبارت است از دزدی و کِش رفتن از غنایم، پیش از تقسیم آنها _ م .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغُلولُ (1) کُلُّ شیءٍ غُلَّ عن الإمامِ ، و أکلُ مالِ الیَتیمِ شُبهَةً ، و السُّحْتُ شُبهَةٌ . (2)

عنه علیه السلام_ لِعلقَمةَ _: إنَّ رِضا الناسِ لا یُملَکُ و ألسِنَتَهُم لا تُضبَطُ ......... أ لم یَنسُبُوهُ [ یَعنِی النبیَّ صلی الله علیه و آله ]یَومَ بَدرٍ إلی أنّهُ أخَذَ لِنفسِهِ مِنَ المَغنَمِ قَطیفَةً حَمراءَ ؛ حتّی أظهَرَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَی القَطیفَةِ و بَرَّأ نَبیَّهُ صلی الله علیه و آله مِن الخِیانَةِ ، و أنزَلَ بذلکَ (3) فی کتابِهِ : «و ما کانَ لِنبیٍّ أن یَغُلَّ ......... » . (4)

الدرّ المنثور عن ابنِ عبّاسٍ :نَزَلَت هذهِ الآیةُ : «و ما کانَ لِنبیٍّ أنْ یَغُلَّ» فی قَطیفَةٍ حَمراءَ افتُقِدَتْ یَومَ بَدرٍ ، فقالَ بعضُ الناسِ : لَعَلَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أخَذَها ! فَأنزَلَ اللّهُ : «و ما کانَ لِنبیٍّ أن یَغُلَّ » . (5)

امام صادق علیه السلام :غلول عبارت است از هر چیزی که از امام دزدیده شود و خوردن مال یتیم به شبهه و خوردن حرام به شبهه.

امام صادق علیه السلام_ به علقمه _فرمود : مردم را نمی توان راضی کرد و جلو زبان آنها را نمی توان گرفت ......... مگر در جنگ بدر به پیامبر نسبت ندادند که رو انداز قرمز رنگی از غنایم را مخفیانه برای خودش برداشته است، تا آن که خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش نشان داد که آن رو انداز کجاست و او را از خیانت مبرّا ساخت و در این باره این آیه را نازل فرمود که : «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت کند ......... ».

الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عباس _: آیه «و هیچ پیامبری را نسزد که خیانت کند» درباره رو انداز قرمز رنگی نازل شد که روز بدر ناپدید گشت و بعضی افراد گفتند : شاید پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را برداشته باشد. پس، خداوند این آیه را نازل فرمود : «هیچ پیامبری نسزد که خیانت کند ......... ».

ص :500


1- قال ابن الأثیر: قد تکرّر ذکر الغلول فی الحدیث ، و هو الخیانة فی المَغنَم و السرقة من الغنیمة قبل القِسْمة ، یقال : غلَّ فی المغنَم یَغُلُّ غُلولاً فهو غالٌّ ، و کلّ من خان فی شیءٍ خُفْیَة فقد غلّ، و سُمّیت غُلولاً لأنّ الأیدی فیها مغلولة : أی ممنوعة مَجعُول فیها غُلٌّ ، و هو الحدیدة التی تَجمع ید الأسیر إلی عُنقه ، و یقال لها: جامعة أیضا. (النهایة : 3/380).
2- تفسیر العیّاشی : 1/205/148.
3- راجع الدرّ المنثور : 2/361.
4- الأمالی للصدوق : 164/163.
5- الدرّ المنثور : 2/361.

الترغیب و الترهیب :لَمّا کانَ یومُ خَیبَرَ أقبَلَ نَفَرٌ مِن أصحابِ النبیِّ صلی الله علیه و آله فقالوا : فلانٌ شَهیدٌ ، و فلانٌ شَهیدٌ ، و فلانٌ شهیدٌ ، حتّی مَرُّوا علی رَجُلٍ فقالوا : فلانٌ شَهیدٌ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَلاّ ، إنّی رَأیتُهُ فِی النارِ فی بُردَةٍ غَلَّها ، أو عَباءَةٍ غَلَّها . (1)

الترغیب و الترهیب :اُتِیَ النبیُّ صلی الله علیه و آله بِنَطْعٍ مِنَ الغَنیمَةِ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، هذا لکَ تَستَظِلُّ بهِ مِنَ الشَّمسِ . قالَ : أ تُحِبُّونَ أن یَستَظِلَّ نَبیُّکُم بِظِلٍّ مِن نارٍ ؟ ! (2)

الترغیب و الترهیب :روز خیبر عده ای از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و عرض کردند : فلان کس شهید شد، فلان کس شهید شد، فلان کس شهید شد، تا آن که به نام مردی رسیدند و گفتند : فلانی هم شهید شد. در این هنگام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : نه، من او را به سبب کِش رفتن بُردی یا عبایی از غنایم، در آتش دیدم.

الترغیب و الترهیب :سفره چرمینی از غنایم خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آوردند و عرض کردند: ای پیامبر خدا! این مال شما باشد تا با آن برای خود سایه بانی کنید. حضرت فرمود : آیا دوست دارید که پیامبرتان در سایبانی از آتش سایه گیرد؟

ص :501


1- الترغیب و الترهیب : 2/307/4.
2- الترغیب و الترهیب : 2/310/11.

ص :502

395 - الغُلُوّ

395 - غلوّ
اشاره

(1)

ص :503


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 25 / 261 باب 9 «نفی الغلوّ فی النبیّ و الأئمّة صلوات اللّه علیه و علیهم». وسائل الشیعة: 18 / 552 باب 6 «حکم الغُلاة و القَدَریّة ». شرح نهج البلاغة: 5 / 5 «بدء ظهور الغُلاة».

3061 - التَّحذیرُ مِن الغُلوِّ فِی الدِّین
3061 - پرهیز از غُلوّ در دین

الکتاب :

«یا أهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی دِینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللّهِ إلاَّ الْحَقَّ إنَّما الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاهَا إِلَی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِّنْهُ » . (1)

«ما کانَ لِبَشَرٍ أنْ یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتابَ و الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبادا لِی مِنْ دُونِ اللّهِ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَرفَعُونِی فَوقَ حَقِّی ؛ فإنّ اللّهَ تعالی اتَّخَذَنی عَبدا قبلَ أن یَتَّخِذَنی نَبِیّا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ لا تَنالُهُما شَفاعَتی : سُلطانٌ غَشومٌ عَسُوفٌ ، و غالٍ فِی الدِّینِ مارِقٌ مِنهُ غیرُ تائبٍ و لا نازعٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :رَجُلانِ لا تَنالُهُما شَفاعَتی : صاحِبُ سُلطانٍ عَسوفٌ غَشومٌ ، و غالٍ فِی الدِّینِ مارِقٌ . (6)

3061

پرهیز از غُلوّ در دین

قرآن :

«ای اهل کتاب! در دین خود غلوّ نکنید و درباره خدا جز حق نگویید. هر آینه عیسی پسر مریم فرستاده خدا و کلمه او بود که آن را به سوی مریم افکند و روحی از جانب اوست».

«هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و حکمت و نبوّت داده باشد آن گاه به مردم بگوید که بندگان من باشید نه بندگان خدا».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرا از حقّ خودم (حدّی که دارم) بالاتر نبرید؛ خداوند متعال مرا پیش از آن که پیامبر کند، بنده قرار داد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو دسته اند که شفاعت من به آنها نمی رسد : فرمانروای سرکش و ستمگر و کسی که در دین غلوّ ورزد و از دین بیرون رود و از این عمل خود توبه نکند و دست نکشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو نفرند که شفاعت من به آنها نمی رسد : حکمرانِ ستمکار و سرکش و کسی که در دین غلو ورزد و از محدوده آن بیرون رود.

ص :504


1- النساء : 171.
2- آل عمران : 79 ، 80.
3- (انظر) الروم : 40 ، النساء : 172.
4- النوادر للراوندی : 125/143.
5- قرب الإسناد : 64/204.
6- بحار الأنوار : 25/269/13.

عنه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتِی لا نَصِیبَ لَهُما فی الإسلامِ : الغُلاةُ و القَدَرِیَّةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیّ علیه السلام _: یا علیُّ ، مَثَلُکَ فی اُمَّتی مَثَلُ المَسیحِ عیسَی بنِ مریمَ ، افتَرَقَ قَومُهُ ثلاثَ فِرَقٍ : فِرقَةٌ مؤمِنُونَ و هُمُ الحَواریُّونَ ، و فِرقَةٌ عادَوهُ و هُمُ الیَهودُ ، و فِرقَةٌ غَلَوا فیهِ فَخَرَجُوا عن الإیمانِ .

و إنَّ اُمَّتی سَتَفتَرِقُ فیکَ ثلاثَ فِرَقٍ ؛ ففِرقَةٌ شِیعَتُکَ وَ هُمُ المؤمنونَ ، و فِرقَةٌ عَدُوُّکَ و هُم الشاکُّونَ ، و فِرقَةٌ تَغلُو فیکَ و هُمُ الجاحِدونَ ، و أنتَ فِی الجَنَّةِ یا علیُّ و شیعَتُکَ و مُحِبُّ (مُحِبُّو) شیعَتِکَ ، و عَدُوُّکُ و الغالِی فِی النارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیّ علیه السلام _: یا علیُّ ، مَثَلُکَ فی هذهِ الاُمَّةِ کَمَثَلِ عیسَی بنِ مَریمَ ؛ أحَبَّهُ قَومٌ فَأفرَطوا فیهِ ، و أبغَضَهُ قَومٌ فَأفرَطوا فیهِ ، قالَ : فَنَزَلَ الوَحیُ : «و لَمّا ضُرِبَ ابنُ مَریمَ مَثَلاً إذا قَومُکَ مِنهُ یَصِدُّونَ» (3) . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو گروه از امّت من بهره ای از اسلام ندارند : غُلات و قدریّه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! حکایت تو در میان امّت من، حکایت عیسی بن مریم است که مردم درباره او سه فرقه شدند : فرقه ای مؤمن ماندند ، و آنان همان حواریانند، فرقه ای با او دشمنی ورزیدند و آنان یهودیانند و فرقه ای درباره او غلوّ کردند و در نتیجه از ایمان خارج شدند .

امّت من نیز بزودی نسبت به تو سه فرقه خواهند شد : فرقه ای شیعه و پیرو تو هستند و آنان همان مؤمنانند، فرقه ای دشمن تو هستند و آنان شک کنندگانند و فرقه ای درباره تو غلوّ می کنند و آنان منکران [خدا] هستند . ای علی! تو و شیعیان تو و دوستدارانِ شیعیان تو در بهشت هستید و دشمن تو و غلوّ کننده درباره تو در آتشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! حکایت تو در میان این امّت، حکایت عیسی بن مریم است که گروهی او را دوست داشتند و درباره اش غلوّ کردند و گروهی او را دشمن داشتند و در دشمنی با او افراط ورزیدند. پس وحی نازل شد که : «و چون داستان پسر مریم آورده شد، قوم تو از آن بانگ [به ریشخند ]برداشتند».

ص :505


1- بحار الأنوار : 25/270/14.
2- بحار الأنوار : 25/264/4.
3- الزخرف : 57 .
4- بحار الأنوار : 25/284/34، و انظر الغارات : 2/589.

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام _: و الذی نفسِی بِیَدِهِ ، لولا أنِّی اُشفِقُ أن یقولَ طَوائفُ مِن اُمَّتی فیکَ ما قالَتِ النَّصاری فی ابنِ مَریمَ ، لَقُلتُ الیَومَ فیکَ مَقالاً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِن الناسِ إلاّ أخَذُوا التُّرابَ مِن تَحتِ قَدَمَیکَ لِلبَرَکَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیّ علیه السلام _: لولا أنِّی أخافُ أن یقالَ فیکَ ما قالَتِ النَّصاری فِی المَسیحِ ، لَقُلتُ الیَومَ فیکَ مَقالَةً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِن المُسلمینَ إلاّ أخَذُوا تُرابَ نَعلَیکَ و فَضلَ وَضُوئکَ یَستَشفُونَ بهِ ، و لکنْ حَسبُکَ أن تکونَ مِنّی و أنا مِنک تَرِثُنی و أرِثُکَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَهلِکُ فِیَّ اثنانِ و لا ذَنبَ لی : مُحِبٌّ مُفْرِطٌ ، و مُبغِضٌ مُفَرِّطٌ . (3)

عنه علیه السلام :یَهلِکُ فِیَّ رَجُلانِ : مُحِبٌّ مُفرِطٌ یُقَرِّظُنی بما لیسَ لی ، و مُبغِضٌ یَحمِلُهُ شَنَآنی علی أن یَبهَتَنی . (4)

عنه علیه السلام :هَلَکَ فِیَّ رَجُلانِ : مُحِبٌّ غالٍ ، و مُبغِضٌ قالٍ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر نمی ترسیدم که گروههایی از امّت من درباره تو همان بگویند که مسیحیان درباره عیسی بن مریم گفتند،امروز درباره تو سخنی می گفتم که بر هیچ جماعتی از مردم نگذری، مگر این که از زیر پای تو برای تبرّک خاک بردارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود: اگر نمی ترسیدم که مردم درباره تو همان گویند که مسیحیان درباره عیسی گفتند، امروز درباره تو سخنی می گفتم که بر هیچ جماعتی از مسلمانان نگذری، مگر این که خاک کفشها و زیادی آب وضوی تو را برای طلب شفا بردارند. اما تو را همین بس که تو از من هستی و من از تو هستم، تو از من ارث [انبیا و اوصیا را ]می بری و من از تو ارث می برم.

امام علی علیه السلام :در باب من دو گروه هلاک می شوند، در حالی که من بی گناهم : دوست افراطی و دشمن افراطی.

امام علی علیه السلام :در باب من دو کس هلاک می شوند : یکی دوست افراطی که در ستایش من چیزهایی می گوید که در خور من نیست و دیگری دشمنی که عداوتش با من او را وا می دارد تا به من بهتان زند.

امام علی علیه السلام :در باب من دو کس به هلاکت افتادند : دوست افراطی و دشمن کینه ورز.

ص :506


1- شرح نهج البلاغة: 5/4.
2- بحار الأنوار : 25/284/35.
3- عیون أخبار الرضا : 2/201/1 .
4- بحار الأنوار : 25/285/37.
5- نهج البلاغة : الحکمة 469.

عنه علیه السلام :یَهلِکُ فِیَّ رَجُلانِ : مُحِبٌّ مُفرِطٌ ، و باهِتٌ مُفتَرٍ . (1)

عنه علیه السلام :اللّهُمّ إنّی بَرِیءٌ مِنَ الغُلاةِ کَبَراءَةِ عیسَی بنِ مَریمَ مِنَ النَّصاری ، اللّهُمّ اخذُلْهُم أبَدا ، و لا تَنصُرْ مِنهُم أحَدا . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و الغُلُوَّ فِینا ، قُولُوا إنّا عَبِیدٌ مَربُوبُونَ ، و قُولوا فی فَضلِنا ما شِئتُم . (3)

عنه علیه السلام :لا تَتَجاوَزوا بنا العُبودیَّةَ ثُمّ قُولوا ما شِئتُم و لن تَبلُغُوا ، و إیّاکُم و الغُلُوَّ کَغُلُوِّ النَّصاری ؛ فإنّی بَریءٌ مِن الغالِینَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : السلامُ علَیکَ یا رَبِّی ! فقالَ : مالَکَ لَعَنَکَ اللّهُ رَبِّی و رَبُّکَ اللّهُ ، أما وَ اللّهِ لکُنتَ ما عَلِمتُکَ لَجَبانا فِی الحَربِ لَئیما فِی السِّلمِ . (5)

عنه علیه السلام :أتی قَومٌ أمیرَ المؤمنینَ علیهِ السلامُ فقالوا : السلامُ علَیکَ یا رَبَّنا ! فاستَتابَهُم فلم یَتُوبُوا ، فَحَفَرَ لَهُم حَفیرَةً و أوقَدَ فیها نارا ، و حَفَرَ حَفیرَةً اُخری إلی جانِبِها و أفضی ما بَینَهُما ، فلَمّا لم یَتُوبُوا ألقاهُم فِی الحَفیرَةِ ، و أوقَدَ فِی الحَفیرَةِ الاُخری (نارا) حتّی ماتُوا . (6)

امام علی علیه السلام :در باب من دو کس هلاک می شوند : دوستداری که زیاده روی کند و دروغزنی که افترا بندد.

امام علی علیه السلام :بار خدایا! همچنان که عیسی بن مریم از نصارا بیزاری جست، من نیز از غالیان [در حقّ خود] بیزارم؛ بار خدایا! آنان را برای همیشه تنها و بی یاور گذار و هیچ کدام آنان را یاری مرسان.

امام علی علیه السلام :از غلو کردن درباره ما بپرهیزید و ما را بندگان پروریده بدانید. آن گاه هر چه خواستید در فضیلت ما بگویید.

امام علی علیه السلام :ما را از مرزِ بندگی [خدا] فراتر نبرید؛ آن گاه هر چه خواستید بگویید، که کم گفته اید. زنهار که مانند نصارا غلو کنید؛ زیرا من از غلو کنندگان بیزارم.

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : درود بر تو ای پروردگار من!حضرت فرمود: تو را چه شده است؟ لعنت خدا بر تو باد، پروردگار من و پروردگار تو اللّه است. هان! به خدا سوگند، از زمانی که می دانم، تو فردی بودی، در جنگ ترسو و در زمان صلح پستْ خو .

امام صادق علیه السلام :عده ای نزد امیر المؤمنین علیه السلام آمدند و عرض کردند : درود بر تو ای پروردگار ما! حضرت از آنها خواست توبه

کنند (از این عقیده خود دست بردارند) اما آنها توبه نکردند. پس، امام گودالی کند و در آن آتشی برافروخت و در کنار آن گودال دیگری کند و میان آن دو نقبی زد. وقتی آن عده توبه نکردند، حضرت آنان را در گودال انداخت و در گودال دیگر آتش افروخت تا این که مردند.

ص :507


1- نهج البلاغة : الحکمة 469، و انظر الغارات : 2/588.
2- بحار الأنوار : 25/284/32.
3- الخصال : 614/10.
4- بحار الأنوار: 25/274/20.
5- بحار الأنوار : 25/297/61.
6- الکافی : 7/259/18 ، و راجع بحار الأنوار : 25/285/38 و ص 286/39.

عنه علیه السلام_ لکاملٍ التَّمّارِ _: یا کاملُ ، اِجعَلْ لَنا رَبّا نَؤبْ إلَیهِ ، و قُولُوا فِینا ما شِئتُم . (1)

بحار الأنوار عن أبی بَصیر :قالَ لی أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : یا أبا محمّدٍ ، أبرَأُ مِمَّن یَزعُمُ أنّا أربابٌ . قلتُ : بَرِئ اللّهُ مِنهُ ، فقال : أبرَأُ مِمَّن یَزعُمُ أنّا أنبیاءُ ، قلتُ : بَرِئ اللّهُ مِنهُ . (2)

بحار الأنوار عن جعفر بن بَشیر الخزّاز عن إسماعیلَ بنِ عبدِ العزیز :قال أبو عبدِ اللّه علیه السلام : یا إسماعیلُ ، ضَعْ لی فِی المُتَوَضَّأِ ماءً ، قالَ : فَقُمتُ فَوَضَعتُ لَهُ ، قالَ : فَدَخَلَ ، قالَ : فقلتُ فی نفسِی : أنا أقولُ فیه کذا و کذا و یَدخُلُ المُتَوَضَّأ یَتَوَضَّأُ ؟ ! قالَ : فلَم یَلبَثْ أن خَرَجَ فقالَ : یا إسماعیلُ ، لا تَرفَعْ البِناءَ فَوقَ طاقَتِهِ فَیَنهَدِمَ ، اجعَلُونا مَخلوقینَ ، و قولوا فِینا ما شِئتُم فلن تَبلُغُوا . (3)

امام صادق علیه السلام_ به کامل تمّار _فرمود : ای کامل! برای ما پروردگاری باقی بگذار که به سوی او رجوع کنیم. آن گاه هر چه خواستید، درباره ما بگویید.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای ابا محمّد! من از کسی که ما را خداوندگار می داند، بیزارم. عرض کردم : خدا از او بیزار باد. فرمود : من از کسی که ما را پیامبر می پندارد، بیزارم. عرض کردم : خدا از او بیزار باد.

بحار الأنوار_ به نقل از جعفر بن بشیر از اسماعیل بن عبد العزیز _: امام صادق علیه السلام فرمود : ای اسماعیل! در آبریز برایم مقداری آب بگذار؛ اسماعیل می گوید : من برخاستم و مقداری آب برای ایشان گذاشتم. حضرت داخل شد. با خودم گفتم : من درباره او چنین و چنان اعتقادی دارم و با این حال به آبریز می رود و شستشو می کند ! اسماعیل می گوید : طولی نکشید که حضرت بیرون آمد و فرمود : ای اسماعیل! ساختمان را بیش از قدرت تحمّلش بلند مساز که خراب می شود؛ ما را مخلوق بدانید. آن گاه هر چه خواستید درباره ما بگویید که کم گفته اید و حق مطلب را ادا نکرده اید.

ص :508


1- بحار الأنوار: 25/283/30.
2- بحار الأنوار: 25/297/60.
3- بحار الأنوار: 25/279/22.

الأمالی للطوسی :قالَ الصّادقُ علیه السلام : اِحذَرُوا علی شَبابِکُمُ الغُلاةَ لا یُفسِدُونَهُم ؛ فإنَّ الغُلاةَ شَرُّ خَلقِ اللّهِ ، یُصَغِّرُونَ عَظَمَةَ اللّهِ ، و یَدَّعُونَ الرُّبوبِیَّةَ لِعِبادِ اللّهِ ، و اللّهِ إنَّ الغُلاةَ شَرٌّ مِن الیَهودِ و النَّصاری و المَجوسِ و الذینَ أشرَکُوا ، ثُمّ قالَ : إلَینا یَرجِعُ الغالی فلا نَقبَلُهُ ، و بنا یَلحَقُ المُقَصِّرُ فَنَقبَلُهُ ، فقیلَ لَهُ : کیفَ ذلکَ یا بنَ رسولِ اللّهِ ؟ قالَ : لأنَّ الغالِیَ قدِ اعتادَ تَرکَ الصَّلاةِ و الزکاةِ و الصیامِ و الحَجِّ فلا یَقدِرُ علی تَرکِ عادَتِهِ و علَی الرُّجوعِ إلی طاعَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ أبَدا ، و إنّ المُقَصِّرَ إذا عَرَفَ عَمِلَ و أطاعَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لابنِ خالدٍ _: مَن قالَ بالتَّشبیهِ و الجَبرِ فهُو کافِرٌ مُشرِکٌ ، و نَحنُ مِنهُ بُراءٌ فِی الدنیا و الآخِرَةِ . یا بنَ خالدٍ ، إنّما وَضَعَ الأخبارَ عَنّا فِی التَّشبیهِ و الجَبرِ الغُلاةُ الذینَ صَغَّرُوا عَظَمَةَ اللّهِ تعالی، فَمَن أحَبَّهُم فقد أبغَضَنا ......... . (2)

الأمالی للطوسی :امام صادق علیه السلام فرمود : به هوش باشید که غُلات جوانان شما را فاسد نکنند زیرا غُلات بدترین خلق خدا هستند. عظمت خدا را پایین می آورند و برای بندگان خدا ادعای ربوبیّت می کنند. به خدا قسم که غُلات از یهود و نصارا و مجوس و مشرکان بدترند. حضرت سپس فرمود : غالی و افراط کننده به ما مراجعه می کند اما ما او را نمی پذیریم و تفریط کننده به ما می پیوندد و ما او را می پذیریم. عرض شد : علت چیست، یا بن رسول اللّه ؟ فرمود : چون فرد غلو کننده به ترک نماز و زکات و روزه و حج عادت کرده و هرگز قادر نیست از عادت خود دست بردارد و به طاعت خداوند عزّ و جلّ روی آورد، اما تفریط کننده وقتی حقیقت را بشناسد، به عبادات عمل می کند و از خدا فرمان می برد.

امام رضا علیه السلام_ به ابن خالد _فرمود : کسی که قائل به تشبیه و جبر باشد کافری مشرک است و ما در دنیا و آخرت از او بیزار هستیم. ای پسر خالد! اخباری را که از قول ما درباره تشبیه و جبر نقل می شود، همین غُلات ساخته اند که عظمت خداوند متعال را کوچک می کنند؛ پس هر که آنان را دوست داشته باشد، ما را دشمن دارد ......... .

ص :509


1- الأمالی للطوسی : 650/1349.
2- بحار الأنوار : 25/266/8.

عنه علیه السلام :الغُلاةُ کُفّارٌ ، و المُفَوِّضَةُ مُشرِکونَ ......... . (1)

عنه علیه السلام :مَن تَجاوَزَ بأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام العُبودیَّةَ فهُو مِن المَغضوبِ علَیهِم و مِنَ الضالِّینَ . (2)

الإمامُ المهدیُّ علیه السلام_ لمحمّدَ بنِ علیِّ بنِ هلالٍ الکَرْخیّ _: یا محمّدَ بنَ علیٍّ ، تعالَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ عمّا یَصِفُونَ ، سبحانَهُ و بِحَمدِهِ ، لیسَ نَحنُ شُرَکاءَهُ فی عِلمِهِ ، و لا فی قُدرَتِهِ . (3)

امام رضا علیه السلام :غلات کافرند و قائلان به تفویض مشرک ......... .

امام رضا علیه السلام :کسی که امیر المؤمنین را از مرز عبودیت خدا فراتر برد، از شمار کسانی است که مورد خشم خدایند و از گمراهان است.

امام مهدی علیه السلام_ به محمّد بن علی بن هلال کرخی _فرمود : ای محمّد بن علی! خداوند عزّ و جلّ از آنچه در وصفش می گویند برتر است، پاک است و ستایش، همه از آنِ اوست. ما نه در علم او شریک او هستیم و نه در قدرتش.

ص :510


1- بحار الأنوار : 25/273/19.
2- بحار الأنوار : 25/274/20.
3- بحار الأنوار: 25/266/9.

396 - الاغتِنام

396 - غنیمت شمردن
اشاره

(1)

ص :511


1- انظر : عنوان 337 «العجلة» ، 368 «العُمر». 194 «المُراقَبة » ، 413 «الفرصة».

3062 - ما یَنبَغی اغتِنامُهُ
3062 - چیزهایی که باید آنها را غنیمت شمرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِغتَنِمْ خَمسا قَبلَ خَمسٍ : حَیاتَکَ قبلَ مَوتِکَ ، و صِحَّتَکَ قَبلَ سُقمِکَ ، و فَراغَکَ قبلَ شُغلِکَ ، و شَبابَکَ قَبلَ هَرَمِکَ ، و غَناءَکَ قبلَ فَقرِکَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا» (2) _: لا تَنسَ صِحَّتَکَ و قُوَّتَکَ و فَراغَکَ و شَبابَکَ و نَشاطَکَ ، أن تَطلُبَ بها الآخِرَةَ . (3)

عنه علیه السلام :اِغتَنِمْ صَنائعَ الإحسانِ ، وَ ارْعَ ذِمَمَ الإخوانِ . (4)

عنه علیه السلام :اغتَنِمِ الصِّدقَ فی کُلِّ مَوطِنٍ تَغنَمْ ، و اجتَنِبِ الشَّرَّ و الکَذِبَ تَسلَمْ . (5)

عنه علیه السلام :إنّکُم إنِ اغتَنَمتُم صالِحَ الأعمالِ نِلتُم مِن الآخِرَةِ نِهایَةَ الآمالِ . (6)

عنه علیه السلام :خُذْ مِن نفسِکِ لِنفسِکَ ، و تَزَوَّدْ مِن یَومِکَ لِغَدِکَ ، و اغتَنِمْ غَفوَ الزَّمانِ ، و انتَهِزْ فُرصَةَ الإمکانِ. (7)

3062

چیزهایی که باید آنها را غنیمت شمرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار : زندگیت را پیش از مردنت، و تندرستیت را پیش از بیماریت، و فراغت و آسایشت را پیش از گرفتار شدنت، و جوانیت را پیش از پیر شدنت، و توانگریت را پیش از نیازمندیت.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «و بهره ات را از دنیا فراموش مکن» _فرمود : تندرستی و توانایی و فراغت و جوانی و شادابیت را از یاد مبر و با استفاده از اینها آخرت را بجوی.

امام علی علیه السلام :اعمال نیکو کارانه را غنیمت شمار و پیمانهایی را که با برادران بسته ای، رعایت کن.

امام علی علیه السلام :راستی را در هر جایی غنیمت شمار، تا سود بری و از بدی و دروغ دوری کن، تا سالم مانی.

امام علی علیه السلام :شما اگر کارهای نیک را غنیمت شمارید، در آخرت به اوجِ آرزوهای خود می رسید.

امام علی علیه السلام :از وجودِ خویشتن برای خودت بهره برگیر و از امروزت برای فردایت توشه بردار و خوابِ سبکِ زمانه را غنیمت شمار و فرصتِ توانایی را دریاب.

ص :512


1- کنز العمّال : 43490.
2- القصص : 77 .
3- معانی الأخبار : 325/1.
4- غرر الحکم : 2355.
5- غرر الحکم : 2427.
6- غرر الحکم : 3842.
7- غرر الحکم : 5046.

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً (عَبدا) سَمِعَ حُکما فَوَعی ......... اغتَنَمَ المَهَلَ، و بادَرَ الأجَلَ ، و تَزَوَّدَ مِن العَمَلِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ _: إذا وَجَدتَ مِن أهلِ الفاقَةِ مَن یَحمِلُ لکَ زادَکَ إلی یَومِ القِیامَةِ ، فَیُوافِیکَ بهِ غَدا حیثُ تَحتاجُ إلَیهِ ، فَاغتَنِمْهُ و حَمِّلْهُ إیّاهُ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اغتَنِمْ مَنِ استَقرَضَکَ فی حالِ غِناکَ ، لِیَجعَلَ (یَحصلَ) قَضاءَهُ لکَ فی یَومِ عُسرَتِکَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِغتَنِمْ مِن أهلِ زَمانِکَ خَمسا : إن حَضَرتَ لم تُعرَفْ ، و إن غِبتَ لم تُفتَقَدْ ، و إن شَهِدتَ لم تُشاوَرْ ، و إن قُلتَ لَم یُقبَلْ قَولُکَ ، و إن خَطَبتَ لم تُزَوَّجْ . (4)

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن کس (بنده ای) که سخن حکیمانه ای را شنید و پذیرا شد، ......... مهلت عمر را غنیمت شمرد و بر مرگ پیشی گرفت و از عمل توشه اندوخت.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خویش _فرمود : هرگاه از نیازمندان کسی را یافتی که با خودش توشه تو را به روز قیامت بَرَد و فردا روز که تو به آن توشه نیاز داری آن را به تو رساند، وجود او را غنیمت شمار و آن بارِ توشه را بر دوش او نِه .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش _فرمود : وجود کسی را که در روزگار توانگریت از تو وام خواهد تا در روز سختی و تنگ دستیت (روز قیامت) آن وام را به تو پس دهد، غنیمت شمار .

امام باقر علیه السلام :از مردم روزگارت پنج چیز را [برای خود] غنمیت دان : هرگاه حضور داشته باشی، تو را نشناسند و هرگاه غایب باشی، کسی جویای تو نشود و هرگاه در انجمنی باشی، با تو مشورت نشود و اگر سخنی گویی سخنت پذیرفته نشود و اگر به خواستگاری رفتی به تو همسر ندهند.

3063 - غَنیمَةُ الأکیاسِ
3063 - غنیمت زیرکان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غَنیمَةُ الأکیاسِ مُدارَسَةُ الحِکمَةِ . (5)

3063

غنیمت زیرکان

امام علی علیه السلام :غنیمت زیرکان، آموختن حکمت است.

ص :513


1- نهج البلاغة : الخطبة 76 .
2- نهج البلاغة: الکتاب31.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- تحف العقول : 284.
5- غرر الحکم : 6441.

عنه علیه السلام :فَوتُ الغِنی غَنیمَةُ الأکیاسِ و حَسرَةُ الحَمقی . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ شرائعَ الدِّینِ واحِدَةٌ ، و سُبُلَهُ قاصِدَةٌ ، مَن أخَذَ بها لَحِقَ و غَنِمَ ، و مَن وَقَفَ عنها ضَلَّ و نَدِمَ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ الطاعَةَ غَنیمَةَ الأکیاسِ عندَ تَفرِیطِ العَجَزَةِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :از دست شدن توانگری برای زیرکان، غنیمت است و برای نابخردان، مایه دریغ.

امام علی علیه السلام :شرایع دین یکی و راههای آن هموار است. هر آن کس که در این راهها قدم گذارد، برسد و غنیمت برد و هر آن کس که از آنها باز ایستد گمراه و پشیمان گردد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان طاعت خود را، در آن جا که نا توانان از انجام آن کوتاه می آیند، غنیمتی برای زیرکان قرار داد.

ص :514


1- غرر الحکم : 6535.
2- نهج البلاغة : الخطبة 120.
3- نهج البلاغة : الحکمة 331.
4- (انظر) عنوان : 467 «الکیاسة».

397 - الغِنی

397 - توانگری
اشاره

(1)

(2)

ص :515


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 56 باب 95 «الغِنی و الکفاف». بحار الأنوار : 75 / 105 باب 49 «غِنَی النفس». کنز العمّال : 3 / 403 «الاستغناء عن الناس».
2- انظر: عنوان 163 «الدنیا» ، 207 «الزهد» ، 422 «الفقر» ، 499 «المال ». التواضع : باب 4033 ، القرآن : باب 3241.

3064 - الغِنی وَالطُّغیانُ
3064 - توانگری و سرکشی

الکتاب :

«کلاّ إنَّ الاْءنْسانَ لَیَطْغَی * أنْ رَءاهُ اسْتَغْنَی » . (1)

«أ یَحْسَبُونَ أنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ * نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ » . (2)

ألْهاکُمُ التَّکاثُرُ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما أتَخَوَّفُ علی اُمَّتی مِن بَعدِی ثلاثَ خِلالٍ : أن یَتَأوَّلوا القرآنَ علی غیرِ تَأوِیلِهِ ، أو یَبتَغُوا زَلَّةَ العالِمِ ، أو یَظهَرَ فیهِمُ المالُ حتّی یَطغَوا و یَبطَرُوا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الغِنی عُقوبَةٌ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الشَّیطانَ قالَ : لن یَنجُوَ مِنّی الغَنِیُّ مِن إحدی ثلاثٍ : إمّا أن اُزَیِّنَهُ فی عَینِهِ فَیَمنَعَهُ مِن حَقِّهِ ، و إمّا أن اُسَهِّلَ علَیهِ سبیلَهُ فَیُنفِقَهُ فی غیرِ حَقِّهِ ، و إمّا أن اُحَبِّبَهُ إلَیهِ فَیَکسِبَهُ بغیرِ حَقِّهِ . (6)

3064

توانگری و سرکشی

قرآن :

«نه چنین است، همانا انسان سرکشی می کند، هرگاه که خویشتن را توانگر بیند».

«آیا می پندارند که آن مال و فرزندان که ارزانیشان می داریم برای این است که می کوشیم خیری به آنها برسد؟ نه، آنها نمی فهمند».

«تفاخر در زیادی [مال و فرزند]، شما را غافل کرد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پس از خود برای امّتم از سه چیز بیم دارم : تأویل نابجای قرآن، یا پی جویی لغزش عالِم، یا زیاد شدن مال و ثروت در میان آنها، آن گونه که سرکش و سرمست شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توانگری، [نوعی ]کیفر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان گفت : آدم ثروتمند از چنگ من خلاصی ندارد و او را به یکی از این سه چیز گرفتار می کنم : یا مال و ثروت را در نظر او می آرایم که در نتیجه، از پرداخت حقوق مالی خویش، خودداری می ورزد یا راههای مصرف آن را برایش آسان می کنم که در نتیجه، آنها را به ناحق خرج می کند و یا مال و ثروت را محبوب او می گردانم که در نتیجه، آن را از راههای ناروا به دست می آورد.

ص :516


1- العلق : 6 ، 7.
2- المؤمنون : 55 ، 56.
3- التکاثر : 1.
4- بحار الأنوار : 72/63/7.
5- بحار الأنوار : 72/68/29.
6- کنز العمّال : 16677.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغِنی یُطغِی . (1)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أعجَبِ ما فِی الإنسانِ و هُو القَلبُ _: إن أفادَ مالاً أطغاهُ الغِنی ، و إن أصابَتهُ مُصیبَةٌ فَضَحَهُ الجَزَعُ . (2)

عنه علیه السلام :اِستَعِیذُوا بِاللّهِ مِن سَکرَةِ الغِنی ؛ فإنَّ لَهُ سَکرَةً بَعِیدَةَ الإفاقَةِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغیرِ العَمَلِ ......... إنِ استَغنی بَطِرَ و فُتِنَ ، و إنِ افتَقَرَ قَنَطَ و وَهَنَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ رجُلٌ مُوسِرٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَقِیُّ الثَّوبِ فَجَلَسَ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فجاءَ رَجُلٌ مُعسِرٌ دَرِنُ الثَّوبِ فَجَلَسَ إلی جَنبِ المُوسِرِ ، فَقَبَضَ المُوسِرُ ثیابَهُ مِن تَحتِ فَخِذَیهِ ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ خِفتَ أن یَمَسَّکَ مِن فَقرِهِ شَیءٌ ؟! قالَ : لا ، قالَ : فَخِفتَ أن یُصیبَهُ مِن غِناکَ شَیءٌ ؟! قالَ : لا ، قالَ : فَخِفتَ أن یُوَسِّخَ ثِیابَکَ ؟! قالَ : لا ، قالَ : فما حَمَلَکَ علی ما صَنَعتَ ؟ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنَّ لی قَرینا یُزَیِّنُ لی کُلَّ قَبیحٍ ، و یُقَبِّحُ لی کُلَّ حَسَنٍ ، و قد جَعَلتُ لَهُ نِصفَ مالی ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله للمُعسِرِ : أ تَقبَلُ ؟ قالَ : لا ، فقالَ لَهُ الرَّجُلُ : و لِمَ ؟! قالَ : أخافُ أن یَدخُلَنی ما دَخَلَکَ ! (5)

امام علی علیه السلام :توانگری، سرکشی می آورد.

امام علی علیه السلام_ در وصف شگفت ترین عضو انسان؛ یعنی دل _فرمود : اگر به ثروتی برسد، توانگری او را یاغی می کند و اگر مصیبتی بدو رسد، بیتابی رسوایش می گرداند.

امام علی علیه السلام :از مستیِ توانگری به خدا پناه برید؛ زیرا توانگری را مستی ای است که دیر از سر می پرد.

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل، به آخرت امید بسته است ......... چون توانگر شود، سرمست و مفتون گردد و چون نیازمند شود به نومیدی و سستی گراید.

امام صادق علیه السلام :مرد ثروتمندی با لباسهایی نو و پاکیزه خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و کنار آن حضرت نشست. پس از او مردی تهیدست با جامه های ژولیده و چرکین وارد شد و کنار آن ثروتمند نشست. مرد ثروتمند جامه خود را از زیر ران او کشید و جمع کرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : ترسیدی که چیزی از فقر او به تو رسد؟ عرض کرد : نه. فرمود : ترسیدی از دارایی تو چیزی به او رسد؟ عرض کرد : نه. فرمود : ترسیدی لباست را کثیف کند؟ عرض کرد : نه. فرمود : پس چرا این کار را کردی؟ عرض کرد : ای پیامبر خدا! من همدمی (شیطانی) دارم که هر کار زشتی را در نظرم زیبا جلوه می دهد و هر کار خوبی را برایم زشت نمایش می دهد. اکنون نصف مال خود را به این مرد بخشیدم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آن مرد تهیدست فرمود : تو می پذیری؟ عرض کرد : نه. مرد ثروتمند به او گفت : چرا؟! گفت : می ترسم حالتی که به تو راه یافت، به من هم راه یابد!

ص :517


1- غرر الحکم : 23.
2- نهج البلاغة : الحکمة 108.
3- غرر الحکم : 2555.
4- نهج البلاغة : الحکمة 150.
5- الکافی : 2/262/11.

عنه علیه السلام :لا تَکُن بَطِرا فِی الغِنی ، و لا جَزِعا فِی الفَقرِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :در توانگری سرمست مشو و در تهیدستی بیتابی مکن.

3065 - الغِنی وَالتَّقوی
3065 - توانگری و پرهیزگاری

الکتاب :

«وَ وَجَدَک عائِلاً فَأغْنَی » . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نِعمَ العَونُ علی تَقوَی اللّهِ تَعالی الغِنی . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نِعمَ العَونُ الدنیا علَی الآخِرَةِ . (5)

3065

توانگری و پرهیزگاری

قرآن :

«آیا تو را تنگ دست نیافت ؟ و توانگرت گردانید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توانگری نیکو یاوری است برای تقوایِ خداوند متعال .

امام صادق علیه السلام :چه خوب یاوری است دنیا برای آخرت.

ص :518


1- تحف العقول : 304.
2- (انظر) المال : باب 3692 _ 3694 ، 3696. المحجّة البیضاء : 6 / 91 ذم الغنی و مدح الفقر.
3- الضحی : 8.
4- الجعفریّات : 155 .
5- الکافی : 5/72/8.

عنه علیه السلام :سَلُوا اللّهَ الغِنی فِی الدّنیا و العافِیَةَ ، و فی الآخِرَةِ المَغفِرَةَ و الجَنَّةَ . (1)

عنه علیه السلام :خَمسٌ مَن لم تَکُنْ فیهِ لم یَتَهَنَّ بالعَیشِ : الصِّحَّةُ ، و الأمنُ ، و الغِنی ، و القَناعَةُ ، و الأنِیسُ المُوافِقُ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن بَقاءِ المُسلمینَ و بَقاءِ الإسلامِ أن تَصیرَ الأموالُ عندَ مَن یَعرِفُ فیها الحَقَّ ، و یَصنَعُ (فیها) المَعروفَ ، فإنَّ مِن فَناءِ الإسلامِ و فَناءِ المُسلمینَ أن تَصیرَ الأموالُ فی أیدی مَن لا یَعرِفُ فیها الحَقَّ ، و لا یَصنَعُ فیها المَعروفَ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :از خداوند توانگری و تندرستی در دنیا، و آمرزش و بهشت در آخرت را بخواهید.

امام صادق علیه السلام :پنج چیز است که هر کس آنها را نداشته باشد، زندگیش گوارا نیست : تندرستی، امنیّت، توانگری، قناعت و همدمِ سازگار.

امام صادق علیه السلام :از جمله [عوامل ]پایندگی مسلمانان و پایندگی اسلام، این است که اموال در دست کسی باشد که حق و حقوق آن را بشناسد و نیکی کند، و از [عوامل ]نابودی اسلام و نابودی مسلمانان، این است که اموال در دست کسی باشد که حق و حقوق آن را نشناسد و آن را در راههای نیکو کارانه به مصرف نرساند.

3066 - التَّجرِبَةُ بِالفَقرِ وَالغِنی
3066 - آزمودن به تهیدستی و توانگری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغِنی و الفَقرُ یَکشِفانِ جَواهِرَ الرجالِ و أوصافَها . (5)

عنه علیه السلام :المالُ یُبدِی جَواهِرَ الرِّجالِ و خَلائقَها . (6)

3066

آزمودن به تهیدستی و توانگری

امام علی علیه السلام :توانگری و تهیدستی، جوهره مردان و خصلتهای آنان را آشکار می سازد.

امام علی علیه السلام :ثروت، گوهر مردان و خویهای آنان را نمودار می سازد.

ص :519


1- الکافی : 5/71/4.
2- الأمالی للصدوق : 367/458 .
3- الکافی: 4 / 25 / 1.
4- (انظر) المال : ب369. الدنیا : باب 1221.
5- غرر الحکم : 1154.
6- غرر الحکم : 1155.

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الدنیا _: مَن استَغنی فیها فُتِنَ ، و مَنِ افتَقَرَ فیها حَزِنَ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَعتَبِرُوا الرِّضا و السُّخطَ بالمالِ و الوَلَدِ ، جَهلاً بمَواقِعِ الفِتنَةِ و الاختِبارِ فی مَوضِعِ الغِنی و الاقتِدارِ . (2)

عنه علیه السلام :قَدَّرَ الأرزاقَ فَکَثَّرَها و قَلَّلَها ، و قَسَّمَها علَی الضِّیقِ و السَّعَةِ فَعَدَلَ فیها لِیَبتلِیَ مَن أرادَ بِمَیسورِها و مَعسورِها ، و لِیَختَبِرَ بذلکَ الشُّکرَ و الصَّبرَ مِن غَنِیِّها و فَقیرِها . (3)

عنه علیه السلام :لا تَفرَحْ بالغَناءِ و الرَّخاءِ ، و لا تَغتَمَّ بالفَقرِ و البَلاءِ ، فإنَّ الذَّهَبَ یُجُرَّبُ بالنّارِ ، و المؤمنَ یُجَرَّبُ بِالبَلاءِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : هر که در آن توانگر گردید، به فتنه درافتاد و هر کس نیازمند گشت، به اندوه گرفتار آمد.

امام علی علیه السلام :پس، مال و فرزند را ملاک خشم و خشنودی خداوند مپندارید که این ناشی از جهل شما به امتحان و آزمایش الهی در توانگری و قدرتمندی است.

امام علی علیه السلام :روزیها را مقدّر ساخت و آن گاه آنها را زیاد و کم گردانید و به تنگی و گشایش تقسیم کرد و در این تقسیم به عدالت رفتار نمود، تا هر که را بخواهد در فراخی و تنگدستی بیازماید و بدین سان شکرگزاری و شکیباییِ توانگر و بی نوا را امتحان کند.

امام علی علیه السلام :به توانگری و رفاه شاد مباش و از تهیدستی و گرفتاری غمگین مشو؛ زیرا طلا با آتش آزموده می شود و مؤمن با بلا و گرفتاری.

3067 - تَفسیرُ الغِنی
3067 - توانگریِ حقیقی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ الغِنی غِنَی النفسِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ الغِنی عن کَثرَةِ العَرَضِ (7) ، و لکنَّ الغِنی غِنَی النَّفسِ . (8)

3067

توانگریِ حقیقی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین توانگری، توانگری نفْس است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توانگری به فراوانی مال و ثروت نیست، بلکه توانگری [حقیقی] توانگری نفْس است.

ص :520


1- نهج البلاغة: الخطبة82.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.
3- نهج البلاغة: الخطبة91.
4- غرر الحکم : 10394.
5- (انظر) الابتلاء : باب 404.
6- الأمالی للصدوق : 576/788 .
7- العَرْض _ بفتح العین و سکون الراء ، و یحرّک _ : هو المتاع و کلّ شیءٍ سوی النقدین . (القاموس المحیط : 2/334).
8- تحف العقول : 57.

عنه صلی الله علیه و آله :الغِنی فِی القَلبِ ، و الفَقرُ فی القَلبِ . (1)

الترغیب و الترهیب عن أبی ذرٍّ :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا أبا ذَرٍّ ، أ تَری کَثرَةَ المالِ هُو الغِنی ؟ قلتُ : نَعَم یا رسولَ اللّهِ . قالَ : فَتَری قِلَّةَ المالِ هُو الفَقرَ ؟ قلتُ : نَعَم یا رسولَ اللّهِ . قالَ : إنّما الغِنی غِنَی القَلبِ ، و الفَقرُ فَقرُ القَلبِ .

ثُمّ سَألَنی عن رجُلٍ مِن قُرَیشٍ ، قالَ : هل تَعرِفُ فلانا ؟ قلتُ : نَعَم یا رسولَ اللّهِ . قالَ : فکیفَ تَراهُ _ أو تُراهُ ؟ قلتُ :إذا سَألَ اُعطِیَ ، و إذا حَضَرَ اُدخِلَ .

قالَ : ثمّ سَألنی عن رَجُلٍ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، فقالَ : هل تَعرِفُ فلانا ؟ قلتُ : لا و اللّهِ ، ما أعرِفُهُ یا رسولَ اللّهِ . فما زالَ یُجَلِّیهِ و یَنعَتُهُ حتّی عَرَفتُهُ ، فقلتُ : قد عَرَفتُهُ یا رسولَ اللّهِ . قالَ : فکیفَ تَراهُ _ أو تُراهُ ؟ قلتُ : هُو رجُلٌ مِسکینٌ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، فقالَ : هُو خَیرٌ مِن طِلاعِ الأرضِ (2) مِن الآخَرِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :توانگری در دل است و نیازمندی نیز در دل .

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابوذر _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : ای ابوذر! آیا فکر می کنی که داشتن ثروت زیاد توانگری است؟ عرض کردم : آری، ای پیامبر خدا. فرمود : پس به نظر تو تنگدستی همان فقر و نیازمندی است؟ عرض کردم : آری، ای پیامبر خدا. فرمود : جز این نیست که توانگری [واقعی]، توانگریِ دل است و نیازمندی [واقعی]، نیازمندیِ دل.

حضرت سپس درباره مردی از قریش از من پرسید و فرمود : آیا فلانی را می شناسی؟ عرض کردم : آری، ای پیامبر خدا. فرمود : او را چگونه می بینی، یا درباره اش چه گمان می بری؟ عرض کردم : هرگاه چیزی بخواهد، به او می دهند و هرگاه وارد جایی شود، او را با عزّت و احترام جا می دهند.

پیامبر خدا سپس از من درباره مردی از اهل صُفّه پرسید و فرمود : فلانی را می شناسی؟ عرض کردم : نه، به خدا، او را نمی شناسم، ای پیامبر خدا. حضرت مرتب نشانیهایش را به من می داد تا این که او را شناختم و عرض کردم : شناختمش ای پیامبر خدا. فرمود : او را چگونه می بینی، یا درباره اش چه گمان می بری؟ عرض کردم : مرد بینوایی است از اهل صفّه. فرمود : او به اندازه آنچه روی زمین است، از آن دیگری بهتر است.

ص :521


1- بحار الأنوار : 72/68/29.
2- طِلاعُ الشیء : ملؤه (الصحاح : 3/1254) .
3- الترغیب و الترهیب : 4/148/37.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ الغَناءِ (الغِنی) غَناءُ النفسِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :غِنَی النَّفسِ أغنی مِن البَحرِ . (2)

امام علی علیه السلام :بهترین توانگری، بی نیازی نفْس است.

امام صادق علیه السلام :توانگری نفْس، بی نیاز کننده تر از دریاست.

3068 - أعظَمُ الغِنی
3068 - بزرگترین توانگری

أ . العقل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا غِنی کالعَقلِ . (3)

عنه علیه السلام :لا غِنی مِثلُ العَقلِ ، و لا فَقرَ أشَدُّ مِن الجَهلِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ أغنَی الغِنَی العَقلُ ، و أکبَرَ الفَقرِ الحُمقُ . (5)

ب . الیقین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بِالیَقینِ غِنیً . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِفتاحُ الغِنَی الیَقینُ . (7)

3068

بزرگترین توانگری

الف _ خرد

امام علی علیه السلام :هیچ ثروتی چون خرد نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ ثروتی چون خِرد نیست و هیچ نا داری ای بدتر از نادانی نیست.

امام علی علیه السلام :سرشارترین توانگری، خردمندی است و بزرگترین تهیدستی، نابخردی.

ب _ یقین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین توانگری، یقین است.

امام علی علیه السلام :کلید توانگری، یقین است.

ص :522


1- غرر الحکم : 4949.
2- معانی الأخبار : 177/1.
3- نهج البلاغة : الحکمة 54.
4- تحف العقول : 201.
5- نهج البلاغة : الحکمة 38.
6- الکافی : 2/85/1.
7- بحار الأنوار : 78/9/65.

ج . الحکمة

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنّهُ لیسَ مِن شیءٍ إلاّ و یَکادُ صاحِبُهُ یَشبَعُ مِنهُ و یَمَلُّهُ إلاّ الحَیاةَ ، فإنّهُ لا یَجِدُ فِی المَوتِ راحَةً و إنّما ذلکَ بمَنزِلَةِ الحِکمَةِ التی هِی حَیاةٌ للقَلبِ المَیِّتِ ، و بَصَرٌ لِلعَینِ العَمیاءِ ، و سَمعٌ لِلاُذُنِ الصَّمّاءِ ، و رِیٌّ لِلظَّمآنِ ، و فیها الغِنی کُلُّهُ و السَّلامَةُ . (1)

د . الثقة باللّه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ أن یَکونَ أغنَی الناسِ فَلْیَکُنْ بما فی یَدِ اللّهِ أوثَقَ مِنهُ بما فی یَدِ غَیرِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لأبی ذَرٍّ _: إن سَرَّکَ أن تَکُون أغنَی الناسِ فَکُن بما فی یَدِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ أوثَقَ مِنکَ بما فی یَدِکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اِستَغنُوا بِغِنَی اللّهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غِنَی المؤمِنِ باللّهِ سبحانَهُ . (5)

ج _ حکمت

امام علی علیه السلام :بدانید که هیچ چیز نیست مگر این که دارنده اش از آن سیر و دلزده می شود، به جز زندگی ؛ که انسان در فقدانِ آن راحتی احساس نمی کند و آن به منزله حکمت است ؛ که موجب حیاتِ دل مرده و بیناییِ چشم کور و شنوایی گوشِ کر و سیراب شدن شخص تشنه است و بی نیازیِ کامل و سلامت در آن است.

د _ اعتماد به خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که می خواهد توانگرترین مردم باشد، باید به آنچه در دست خداست اطمینان بیشتری داشته باشد تا به آنچه در دست جز اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابوذر _فرمود : اگر خوش داری که بی نیازترین مردم باشی، به آنچه در دست خداوند عزّ و جلّ است اطمینان بیشتری داشته باش تا به آنچه در دست خود توست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به توانگریِ خدا توانگر شوید.

امام علی علیه السلام :توانگری مؤمن، به [توکّل بر ]خداوند سبحان است.

ص :523


1- نهج البلاغة :الخطبة 133.
2- الکافی : 2/139/8.
3- مکارم الأخلاق : 2/376/2661.
4- کنز العمّال : 7155.
5- غرر الحکم : 6394.

عنه علیه السلام :الغِنی باللّهِ أعظَمُ الغِنی ، الغِنی بغَیرِ اللّهِ أعظَمُ الفَقرِ و الشَّقاءِ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ استَغنی باللّهِ افتَقَرَ الناسُ إلَیهِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ما استَغنی أحَدٌ بِاللّهِ إلاّ افتَقَرَ الناسُ إلَیهِ . (3)

(4)

ه . الاهتمام بالآخرة

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أصبَحَ و الآخِرَةُ هَمُّهُ استَغنی بغَیرِ مالٍ ، و استَأنَسَ بغَیرِ أهلٍ ، و عَزَّ بغَیرِ عَشیرَةٍ . (5)

و . ملازمة الدین و التقوی

الکافی :کانَ رجلٌ یَدخُلُ علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام مِن أصحابِهِ فَغَبَرَ زَمانا لا یَحُجُّ ، فَدَخَلَ علَیهِ بعضُ مَعارفِهِ فقالَ لَهُ : فلانٌ ما فَعَلَ ؟ قالَ: فَجَعَلَ یُضَجِّعُ الکلامَ ؛ یَظُنُّ أنّهُ إنّما یَعنِی المَیسَرَةَ و الدنیا ، فقالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : کیفَ دِینُهُ ؟ فقالَ : کما تُحِبُّ ، فقالَ : هُو و اللّهِ الغِنی . (6)

امام علی علیه السلام :توانگر بودن به خدا، بزرگترین توانگری است؛ توانگر بودن به غیر خدا، بزرگترین ناداری و بدبختی است.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا توانگر شود، مردم به او نیازمند گردند.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ کس به خدا توانگر نشد، مگر این که مردم به او نیازمند شدند.

ه _ اهتمام به آخرت

امام علی علیه السلام :هر که روز خود را بیاغازد و آخرت همّ و غم او باشد، با وجود ناداری، توانگر باشد و با وجود بی کسی، تنها نباشد و بدون داشتن ایل و تبار، نیرومند باشد.

و _ دینداری و تقوا

الکافی :مردی از اصحاب امام صادق علیه السلام بود که مرتب خدمت ایشان می رسید. مدّتی گذشت و حج نگزارد [و به خدمت امام نرسید]. یکی از آشنایانِ آن مرد به حضور امام رسید، امام از او پرسید : فلانی چه می کند؟ آن مرد به خیال این که مقصود حضرت دارایی و مال دنیاست [و به دلیل تنگدستی نمی تواند حج گزارد]، سعی کرد مطلب را در لفافه بیان کند؛ امام صادق علیه السلام به او فرمود : دینش چگونه است؟ عرض کرد : چنان که شما می پسندی. حضرت فرمود : به خدا قسم ثروت واقعی این است.

ص :524


1- غرر الحکم : 1817 و 1818.
2- کشف الغمّة : 3/137.
3- الدرّة الباهرة : 26.
4- (انظر) التوکّل : باب 4126.
5- الأمالی للطوسی : 580/1198.
6- الکافی : 2/216/4.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ أهلَ التَّقوی هُمُ الأغنیاءُ، أغناهُمُ القَلیلُ مِن الدنیا فَمَؤونَتُهُم یَسِیرَةٌ . (1)

ز . حبّ أهل البیت

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ رجُلاً جاءَ إلی سَیِّدِنا الصّادقِ علیه السلام فَشَکا إلَیهِ الفَقرَ ، فقالَ : لیسَ الأمرُ کما ذَکَرتَ ، و ما أعرِفُکَ فَقیرا، قالَ : و اللّهِ یا سَیِّدی ما استَبَیتُ ، و ذَکَرَ مِن الفَقرِ قِطعَةً ، و الصّادقُ یُکَذِّبُهُ _ إلی أن قالَ لَهُ _ : خَبِّرْنی لو اُعطِیتَ بالبَراءَةِ منّا مِئةَ دینارٍ ، کُنتَ تَأخُذُ ؟ قالَ : لا ، إلی أن ذَکَرَ اُلوفَ دَنانیرَ ، و الرَّجُلُ یَحلِفُ أنّهُ لا یَفعَلُ ، فقالَ لَهُ : مَن مَعهُ سِلعَةٌ یُعطی بها هذا المالَ لا یَبِیعُها ، هُو فَقیرٌ ؟ ! (2)

ح . القناعة

بحار الأنوار :أوحَی اللّهُ تعالی إلی داوود علیه السلام : وَضَعتُ الغِنی فِی القَناعَةِ و هُم یَطلُبُونَهُ فی کَثرَةِ المالِ فلا یَجِدُونَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا کَنزَ أغنی مِن القَناعَةِ . (4)

امام باقر علیه السلام :براستی که پرهیزگاران، همان توانگرانند، اندکی از دنیا آنان را بی نیاز کرده و از این رو مخارجشان سبک و اندک است.

ز _ دوستی اهل بیت

امام کاظم علیه السلام :مردی خدمت سرورمان امام صادق علیه السلام آمد و از ناداری شکوه کرد. حضرت فرمود : چنان نیست که تو می گویی و به نظر من تو فقیر نیستی. مرد عرض کرد : سرورم! به خدا قسم خوراک شب خود را هم ندارم. و نمونه هایی از ناداری خود را برشمرد، اما حضرت صادق پیوسته گفته او را تکذیب می کرد، تا آن جا که به او فرمود : به من بگو اگر صد دینار به تو بدهند تا از ما بیزاری جویی آن را می ستانی؟عرض کرد : نه. حضرت مبلغ را به هزار دینار رسانید و آن مرد هر بار سوگند می خورد که این کار را نخواهد کرد. حضرت به او فرمود : کسی که چنین کالایی دارد و آن را با این قیمت نمی فروشد، آیا نادار است؟

ح _ قناعت

بحار الأنوار :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود :من توانگری را در قناعت قرار دادم و مردم آن را در فراوانی ثروت می جویند و از این رو نمی یابندش.

امام علی علیه السلام :هیچ گنجی سرشارتر از قناعت نیست.

ص :525


1- تحف العقول : 287.
2- الأمالی للطوسی : 298/584.
3- بحار الأنوار : 78/453/21.
4- نهج البلاغة : الحکمة 371.

عنه علیه السلام :الغَنیُّ مَنِ استَغنی بالقَناعَةِ . (1)

عنه علیه السلام :الغَنِیُّ مَن آثَرَ القَناعَةَ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الأنبیاءِ _: ......... و لکنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولِی قُوَّةٍ فی عَزائمِهِم ، و ضَعَفةً فیما تَرَی الأعیُنُ مِن حالاتِهِم ، مَع قَناعَةٍ تَملأُ القُلوبَ و العُیونَ غِنیً . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سَألَهُ رَجُلٌ : اُحِبُّ أن أکُونَ أغنَی الناسِ _: کُن قَنِعا تَکُن أغنَی الناسِ . (4)

الإمامُ الباقرُ (أ)و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:مَن قَنِعَ بما رَزَقَهُ اللّهُ فهُو مِن أغنَی الناسِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن رُزِقَ ثلاثا نالَ ثلاثا و هُو الغِنَی الأکبَرُ : القَناعَةُ بما اُعطِیَ ، والیَأسُ مِمّا فی أیدِی الناسِ ، و تَرکُ الفُضولِ . (6)

ط . الاستغناء عن الناس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِستَغنُوا عنِ الناسِ و لو بشَوصِ (7) السِّواکِ . (8)

امام علی علیه السلام :توانگر کسی است که با قناعت توانگری جوید.

امام علی علیه السلام :توانگر کسی است که قناعت را برگزیند.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران _فرمود: ......... لیکن خداوند سبحان فرستادگان خود را صاحبان اراده هایی نیرومند قرار داد و به ظاهر، ضعیف و فقیر گرداند، همراه قناعتی که دلها و چشمها را از بی نیازی پُر می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی که عرض کرد : دوست دارم توانگرترین مردم باشم _فرمود: قانع باش، تا توانگرترین مردم باشی.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :هر که به آنچه خداوند روزیش کرده است قانع باشد، توانگرترین مردم است.

امام صادق علیه السلام :هر که سه چیز روزیش شود، به سه چیز دست یابد و این بزرگترین توانگری است : قانع بودن به آنچه عطایش شده است، چشم امید برکندن از آنچه مردم دارند و ترک زیادیها (آنچه برای زندگی ضروری نیست).

ط _ بی نیازی از مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست نیاز به سوی مردم دراز نکنید، حتّی برای آب مسواک.

ص :526


1- غرر الحکم : 1272.
2- غرر الحکم : 1294.
3- نهج البلاغة :الخطبة 192.
4- کنز العمّال : 44154.
5- الکافی : 2/139/9.
6- تحف العقول : 318.
7- بِشَوصِ السِّواک : بغُسالته، و قیل: بما یتفتّتُ منه عند التسوّک. (النهایة: 2/509).
8- کنز العمّال : 7156.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ استَغنی عنِ الناسِ أغناهُ اللّهُ سبحانَهُ . (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ الغِنی تَرکُ السُّؤالِ . (2)

عنه علیه السلام :اِحتَجْ إلی مَن شِئتَ تَکُن أسیرَهُ ، و استَغنِ عَمَّن شِئتَ تَکُن نَظیرَهُ . (3)

ی . قلّة الأمانی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشرَفُ الغِنی تَرکُ المُنی . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام عنِ الغِنی _: قِلَّةُ أمانیکَ و الرِّضا بما یَکفیکَ . (5)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الغِنی قِلَّةُ تَمَنِّیکَ و الرِّضا بما یَکفِیکَ . الفَقرُ شَرَهُ النّفسِ و شِدَّةُ القُنُوطِ . (6)

ک . الزهد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ الدنیا _: حُکِمَ علی مُکثِرٍ مِنها بالفاقَةِ ، و اُعِینَ مَن غَنِیَ عَنها بالراحَةِ . (7)

امام علی علیه السلام :هر که از مردم بی نیازی جوید، خداوند سبحان او را بی نیاز گرداند.

امام علی علیه السلام :بهترین توانگری، ترک نیاز خواهی [از مردم] است.

امام علی علیه السلام :دست نیاز سوی هر که خواهی دراز کن، که بنده او می شوی و از هر که خواهی بی نیازی جوی، که همتای او خواهی بود.

ی _ اندک بودن آرزوها

امام علی علیه السلام :بهترین توانگری، ترک آرزوهاست.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به پرسش امیر المؤمنین از او که : توانگری چیست؟ _فرمود : اندک بودن آرزوها و خرسندی به آنچه بسنده است.

امام هادی علیه السلام :توانگری، آن است که تمنّایت کم باشد و به آنچه تو را بسنده است خرسند باشی، و فقر یعنی سیری ناپذیری نفس و نومیدی شدید.

ک _ زهد ورزی

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : فزون خواهِ دنیا، محکوم به نیازمندی و ناداری است و کسی که از آن بی نیازی جوید، آسایش یار اوست.

ص :527


1- غرر الحکم : 8645.
2- إرشاد المفید : 1/304.
3- بحار الأنوار : 75/107/9.
4- نهج البلاغة: الحکمة34.
5- معانی الأخبار : 401/62.
6- الدرّة الباهرة : 41 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 367.

عنه علیه السلام_ لأبی ذرٍّ لمّا اُخرِجَ إلَی الرَّبَذَةِ _: ما أحوَجَهُم إلی ما مَنَعتَهُم ، و ما أغناکَ عمّا مَنَعوکَ ! و سَتَعلَمُ مَنِ الرابِحُ غَدا . (1)

امام علی علیه السلام_ به ابوذر هنگام تبعیدش به ربذه _فرمود : چه نیازمندند آنان به چیزی که تو از آن منعشان کردی و چه بی نیازی تو از آنچه آنان تو را از آن منع کردند! و بزودی خواهی دانست که فردا[ی آخرت ]برنده کیست!

ل . تَرکُ الحِرص

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أغنَی الغِنی مَن لم یَکُن لِلحِرصِ أسیرا . (2)

(3)

م . العِفَّةُ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یکونُ غَنیّا حتّی یکونَ عَفیفا . (4)

ل _ حریص نبودن

امام صادق علیه السلام :بزرگترین توانگری را کسی دارد که اسیر حرص نباشد.

م _ عفاف

امام علی علیه السلام :[آدمی] توانگر نباشد،مگر آن گاه که خویشتندار باشد.

3069 - أغنَی الناسِ
3069 - توانگرترین مردم

عیسی علیه السلام :خادِمی یَدایَ ، و دابَّتی رِجلایَ ، و فِراشِی الأرضُ ، و وِسادی الحَجَرُ ......... أبِیتُ و لیسَ لی شیءٌ ، و اُصبِحُ و لیسَ لی شَیءٌ ، و لیسَ علی وَجهِ الأرضِ أحَدٌ أغنی مِنّی . (5)

3069

توانگرترین مردم

عیسی علیه السلام :خدمتگزار من، دستان من است و مرکب من، پاهای من و بسترم، زمین و بالشم، سنگ ......... شب را با دست خالی به سر می برم و روز را با تهیدستی سپری می کنم و با این حال در روی زمین توانگرتر از من وجود ندارد.

ص :528


1- نهج البلاغة : الخطبة 130.
2- الکافی : 2/316/7.
3- (انظر) القناعة : باب 3369.
4- بحار الأنوار : 78/8/64.
5- عدّة الداعی : 107 ، 108.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغِنَی الأکبَرُ الیَأسُ عَمّا فی أیدِی الناسِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أظهِرِ الیَأسَ مِن الناسِ ؛ فإنَّ ذلکَ هُو الغِنی . (2)

امام علی علیه السلام :بزرگترین توانگری، چشم نداشتن به دست مردم است.

امام زین العابدین علیه السلام :چشم امید از مردم برکن؛ زیرا که این عین توانگری است.

3070 - هُمُ الأخسَرونَ ، ورَبِّ الکَعبَةِ!
3070 - به پروردگار کعبه قسم ، زیانکاران همانانند

الکتاب :

«ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدا * وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُودا * وَ بَنِینَ شُهُودا * وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیدا * ثُمَّ یَطْمَعُ أنْ أزِیدَ * کَلاَّ إنَّهُ کانَ لاِیاتِنا عَنِیدا * سَأُرْهِقُةُ صَعُودا» . (3)

الحدیث :

عیسی علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ أکنافَ السَّماءِ لَخالیَةٌ مِن الأغنیاءِ ، و لَدُخولُ جَمَلٍ فی سَمِّ الخِیاطِ أیسَرُ مِن دُخولِ غَنیٍّ الجَنَّةَ . (4)

شرح نهج البلاغة :قد وَرَدَ فی الأخبارِ الصَّحیحةِ أنَّ أبا ذَرٍّ قالَ : انتَهیتُ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هو جالِسٌ فی ظِلّ الکعبَةِ ، فلمّا رَآنِی قالَ : هُمُ الأخسَرُونَ و رَبِّ الکعبَةِ ! فقلتُ : مَن هُم ؟ قالَ : هُمُ الأکثَرُونَ أموالاً ، إلاّ مَن قالَ : هکذا و هکذا مِن بینِ یدَیهِ و مِن خَلفِهِ و عن یَمینِهِ و عن شِمالِهِ ، و قلیلٌ ما هُم، ما مِن صاحِبِ إبِلٍ و لا بَقَرٍ و لا غَنَمٍ لا یُؤَدِّی زکاتَها إلاّ جاءَت یَومَ القِیامَةِ أعظَمَ ما کانَت و أسمَنَهُ ، تَنطَحُهُ بِقرُونِها ، و تَطَؤهُ بأظلافِها ، کُلَّما نَفِدَت اُخراها عادَت علَیهِ اُولاها حتّی یَقضیَ اللّهُ بینَ الناسِ . (5) (6)

3070

به پروردگار کعبه قسم ، زیانکاران همانانند

قرآن :

«مرا وا گذار با آن کس که خودم بتنهایی [او را ]آفریدم. و دارایی بسیار به او بخشیدم. و پسرانی آماده [به خدمت، ]دادم. و برایش [عیش خوش ]آماده کردم. باز [هم ]طمع دارد که بیفزایم. ولی نه؛ زیرا او با آیات ما عناد می ورزید. بزودی او را به بالا رفتن از گردنه [عذاب ]وادار می کنم».

حدیث :

عیسی علیه السلام :حقیقتا برایتان می گویم. کرانه های آسمان از توانگران تُهی است و داخل شدنِ اشتری (طنابی) به سوراخ سوزن آسانتر است از داخل شدن توانگر به بهشت.

شرح نهج البلاغة :در اخبار صحیح آمده است که ابوذر گفت : به سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که در سایه کعبه نشسته بود، رفتم. چون مرا دید، فرمود : به خداوند کعبه قسم همانان هستند زیانکاران! عرض کردم :

چه کسانی؟ فرمود : آنان که مال و ثروت بیشتری دارند، مگر کسی که از پیش رو و پشت سر و از چپ و از راست چنین و چنان (انفاق و بخشش) کند و این افراد اندکند. هیچ شتردار و گاودار و گوسفند داری نیست که از پرداختن زکات آنها خودداری ورزد،مگر این که روز قیامت بزرگترین و فربه ترین آن دامها بیایند و او را شاخ و لگد زنند و آخرین رأس آنها که تمام شد، اوّلین آنها این کار را از سر گیرد، تا آن گاه که خداوند میان مردم داوری کند.

ص :529


1- نهج البلاغة : الحکمة 342 .
2- الأمالی للمفید : 183/6.
3- المدّثر : 11 _ 17.
4- بحار الأنوار : 72/55/85.
5- شرح نهج البلاغة: 19/240.
6- (انظر) المال : باب 3696.

3071 - مَن یُضاعَفُ لَهُ الأجرُ مِنِ الأغنِیاءِ
3071 - توانگرانی که مزد دو چندان دارند

الکتاب :

«وَ ما أمْوالُکُمْ وَ لا أوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفَی إلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحا فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا ذُکِرَ عندَهُ مِن الأغنیاءِ مِن الشیعةِ، فکَأنَّهُ کَرِهَ ما سَمِعَ ما فیهِم _: إذا کان المؤمنُ غَنیّا رَحیما وَصُولاً لَهُ مَعروفٌ إلی أصحابِهِ ، أعطاهُ اللّهُ أجرَ ما یُنفِقُ فِی البِرِّ أجرَهُ مَرَّتَینِ ضِعفَینِ لأنَّ اللّهَتعالی یقولُ فی کتابِهِ : «و ما أموالُکُم و لا أولادُکُم بالّتی تُقَرِّبُکُم عِندَنا زُلْفی إلاّ مَن آمَنَ و عَمِلَ صالِحا فاُولئکَ لَهُم جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا و هُمْ فی الغُرُفاتِ آمِنونَ» . (2)

3071

توانگرانی که مزد دو چندان دارند

قرآن :

«و اموال و فرزندانتان چیزی نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده باشند. پس، آنان را برای آنچه کرده اند، دو برابر پاداش است و آنان در غرفه ها[ی بهشتی ]آسوده خاطر خواهند بود».

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ چون در حضورش از شیعیان ثروتمند سخن به میان آمد و آن گاه که به نظر رسید ایشان از سخنانی که درباره آنها گفته شد، خوشش نیامده _فرمود: چنانچه مؤمن، ثروتمند و غم خوار و بخشنده باشد و به یارانش نیکی و احسان کند، خداوند مزد آنچه را در کارهای نیک انفاق می کند، دو برابر به او دهد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود می فرماید : «و اموال و فرزندانتان چیزی نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده باشند. پس، آنان را برای آنچه کرده اند دو برابر پاداش است و آنان در غرفه ها[ی بهشتی ]آسوده خاطر خواهند بود».

ص :530


1- سبأ : 37.
2- علل الشرائع : 604/73.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا ذَکَرَ رجُلٌ عندَهُ الأغنیاءَ و وَقَعَ فیهِم _: اُسکُتْ ! فإنَّ الغَنیَّ إذا کانَ وَصُولاً لِرَحِمِهِ بارّا بِإخوانِهِ ، أضعَفَ اللّهُ لَهُ الأجرَ ضِعفَینِ ؛ لأنَّ اللّهَ یقولُ : «و ما أموالُکُم و لا أولادُکُم بالّتی تُقَرِّبُکُم عِندَنا زُلْفی إلاّ مَن آمَنَ و عَمِلَ صالِحا فاُولئکَ لَهُم جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا و هُمْ فی الغُرُفاتِ آمِنونَ » الآیة . (1)

امام صادق علیه السلام_ وقتی مردی در حضورش از توانگران سخن به میان آورد و از آنان بدگویی کرد _فرمود : خاموش! ثروتمند، چنانچه به خویشان خود رسیدگی کند و به برادرانش احسان نماید، خداوند دو برابر به او مزد می دهد؛ زیرا خدا می فرماید : «و اموال و فرزندانتان چیزی نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده باشند. پس، آنان را برای آنچه کرده اند دو برابر پاداش است و آنان در غرفه ها[ی بهشتی ]آسوده خاطر خواهند بود».

3072 - مَسؤولِیَّةُ الأغنِیاءِ عَن جوعِ الفُقَراءِ
3072 - مسئولیت توانگران در گرسنگی تهیدستان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ فَرَضَ فی أموالِ الأغنیاءِ أقواتَ الفُقَراءِ ، فما جاعَ فَقیرٌ إلاّ بما مُتِّعَ بهِ غَنیٌّ ، و اللّهُ تعالی سائلُهُم عن ذلکَ . (2)

3072

مسؤولیت توانگران در گرسنگی تهیدستان

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان خوراک تهیدستان را در اموال توانگران قرار داده است. پس، هیچ تهیدستی گرسنه نماند، مگر به سبب این که ثروتمندی از حقّ او بهره مند شده است. و خدای بزرگ در این باره از آنان بازخواست می کند.

ص :531


1- . تفسیر القمّی : 2/203.
2- نهج البلاغة : الحکمة 328 .

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ فَرَضَ علَی الأغنیاءِ فی أموالِهِم بقَدْرِ ما یَکفِی فُقَراءَهُم ، و إن جاعُوا وعَرُوا و جَهَدُوا فَبِمَنعِ الأغنیاءِ ، و حَقٌّ عَلَی اللّهِ أن یُحاسِبَهُم یَومَ القِیامَةِ و یُعذِّبَهُم علَیهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا وِزرَ أعظَمُ مِن وِزرِ غَنیٍّ مَنَعَ المُحتاجَ . (2)

امام علی علیه السلام :همانا خداوند در اموال ثروتمندان به اندازه ای که [نیاز ]تهی دستانشان را کفایت کند، حق واجب فرموده است و اگر تهیدستان گرسنه و برهنه و رنجور شوند، به سبب آن است که ثروتمندان حقّ آنان را نداده اند و خدا حق دارد که روز قیامت ثروتمندان را بازخواست و برای این کار عذابشان کند.

امام علی علیه السلام :گناهی، بزرگتر از گناه ثروتمندی نیست که نیازمند را [از حقّش ]محروم کرده باشد.

3073 - النَّوادِرُ
3073 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقِلُّوا الدُّخولَ علَی الأغنیاءِ؛ فإنَّهُ أحری أن لا تَزدَرُوا نِعَمَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أعظَمَکَ لإِکثارِکَ استَقَلَّکَ عِندَ إقلالِکَ . (4)

عنه علیه السلام :قَلیلٌ مِن الأغنیاءِ مَن یُواسِی و یُسعِفُ . (5)

عنه علیه السلام :کَم مِن غَنیٍّ یُستَغنی عَنهُ ! (6)

3073

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کمتر نزد توانگران روید؛ زیرا سزاوار است که نعمتهای خداوند عزّ و جلّ را خوار و حقیر نشمارید.

امام علی علیه السلام :کسی که تو را برای دارایی ات احترام کند، در هنگام نا داریت تو را خوار شمارَد.

امام علی علیه السلام :کم اند توانگرانی، که [با نیازمندان ]همدردی و کمک کنند.

امام علی علیه السلام :بسا توانگری که از او اظهار بی نیازی می شود!

ص :532


1- کنز العمّال : 16840.
2- غرر الحکم : 10738.
3- الترغیب و الترهیب : 4/186/79.
4- غرر الحکم : 8877.
5- غرر الحکم : 6739.
6- غرر الحکم : 6925.

عنه علیه السلام :الغَنیُّ الشَّرِهُ فَقیرٌ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ استَغنی کَرُمَ علی أهلِهِ ، و مَنِ افتَقَرَ هانَ علَیهِم . (2)

عنه علیه السلام :الغِنی فِی الغُربَةِ وَطَنٌ ، و الفَقرُ فی الوطنِ غُربَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :الغِنی یُسَوِّدُ غَیرَ السَّیّدِ ، المالُ یُقَوِّی غَیرَ الأیِّد . (4)

عنه علیه السلام :لا یَنبَغِی لِلعَبدِ أن یَثِقَ بخَصلَتَینِ : العافِیَةِ و الغِنی، بَینا تَراهُ مُعافیً إذ سَقِمَ، و بَینا تَراهُ غَنِیّا إذِ افتَقَرَ . (5)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ ......... اللهوُ مَع الأغنیاءِ أحَبُّ إلَیهِ مِن الذِّکرِ مَع الفُقَراءِ . (6)

عنه علیه السلام :إظهارُ الغِنی مِن الشُّکرِ ، إظهارُ التَّباؤسِ یَجلِبُ الفَقرَ . (7)

عنه علیه السلام :رُبَّ غَنِیٍّ أذَلُّ مِن نَقَدٍ ، رُبَّ فَقیرٍ أعَزُّ مِن أسَدٍ . (8)

امام علی علیه السلام :ثروتمندِ حریص، نیازمند

است.

امام علی علیه السلام :هر که توانگر باشد، نزد کسان خود گرامی است و هر که تهیدست باشد، نزد آنان خوار است.

امام علی علیه السلام :توانگری، در غربتْ وطن است و فقر، در وطنْ غربت.

امام علی علیه السلام :توانگری غیر آقا را آقایی می بخشد. مال، ناتوان را نیرومند می سازد.

امام علی علیه السلام :بنده را نشاید که به دو خصلت اعتماد کند : تندرستی و توانگری؛ زیرا در حالی که او را تندرست می بینی، ناگهان بیمار می شود و در حالی که توانگرش می بینی، ناگهان تهیدست می گردد.

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل، به آخرت امید بسته است ......... لهو و لعب با توانگران را از ذکر خدا با بینوایان دوست تر می دارد.

امام علی علیه السلام :اظهار توانگری گونه ای شکر است. فقیر نشان دادن، فقر می آورد.

امام علی علیه السلام :بسا توانگری که از کَتَک (9) ذلیل تر است. بسا تهیدستی که از شیر عزیزتر است.

ص :533


1- بحار الأنوار : 78/10/67.
2- غرر الحکم : 8879.
3- نهج البلاغة : الحکمة 56.
4- غرر الحکم: 460، 461.
5- نهج البلاغة : الحکمة 426.
6- نهج البلاغة : الحکمة 150.
7- غرر الحکم : 1140 و 1141.
8- غرر الحکم : 5284 و 5285.
9- گونه ای گوسفند زشت منظر که دست و پاهایی کوچک دارد و در گذشته آن را از بحرین می آوردند. این نوع گوسفند در میان عربها به خواری و بی مقداری مشهور است _ م.

عنه علیه السلام :الغِنی و الفَقرُ بعدَ العَرضِ علَی اللّهِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدین علیه السلام_ مِن دعائهِ فی الرِّضا بالقَضاءِ _: و اعْصِمْنِی مِن أنْ أظُنَّ بِذِی عُدمٍ خَساسَةً، أو أظُنَّ بصاحِبِ ثَروَةٍ فَضلاً ؛ فإنَّ الشَّریفَ مَن شَرَّفَتهُ طاعَتُکَ ، و العَزیزَ مَن أعَزَّتهُ عِبادَتُکَ . (2)

امام علی علیه السلام :آن گاه که کارها به پیشگاه خداوند[در قیامت] عرضه گردد، معلوم شود که چه کسی توانگر است و چه کسی تهیدست.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای آن حضرت درباره خرسندی به قضای الهی _گفت : مرا مصون بدار از این که ناداری را پست انگارم یا ثروتمندی را [به دلیل ثروتش ]برتر و شریف شمارم؛ زیرا شریف کسی است که طاعتِ تو او را شرافت بخشیده باشد و عزیز کسی است که بندگیِ تو او را عزّت داده باشد.

ص :534


1- نهج البلاغة : الحکمة 452.
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 35.

398 - الغِناء

398 - خُنیاگری
اشاره

(1)

(2)

ص :535


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 239 باب 99 «الغِناء». بحار الأنوار : 79 / 248 باب 100 «المَعازِف و المَلاهی». بحار الأنوار : 79 / 254 باب 101 «ما جُوّز من الغناء» وسائل الشیعة : 12 / 225 باب 99 «تحریم الغناء». کنز العمّال : 15 / 211 «التغنّی ». کنز العمّال : 15 / 226 «الغناء». کنز العمّال : 15 / 228 «مباح الغناء». سنن أبی داوود : 4 / 281 «فی النهی عن الغناء».
2- انظر: عنوان 246 «الاستماع» ، 477 «اللهو».

3074 - ذَمُّ الغِناءِ
3074 - نکوهش خنیاگری

الکتاب :

«فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» . (1)

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ بَعَثَنَی رَحمَةً للعالَمینَ، و لأِمحَقَ المَعازِفَ و المَزامیرَ و اُمورَ الجاهِلیّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و استِماعَ المَعازِفِ و الغِناءِ ؛ فإنّهُما یُنبِتانِ النِّفاقَ فِی القَلبِ کما یُنبِتُ الماءُ البَقلَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :صَوتانِ مَلعونانِ فِی الدنیا و الآخِرَةِ : مِزمارٌ عندَ نِعمَةٍ ، و رَنَّةٌ عندَ مُصیبَةٍ . (5)

سنن أبی داوود عن شَیخٍ شَهِدَ أبا وائلٍ فی وَلِیمةٍ ، فَجَعَلُوا یَلعَبُونَ ، یَتَلَعَّبُونَ یُغَنُّونَ ، فَحَلَّ أبو وائلٍ حَبوَتَهُ و قالَ :سَمِعتُ عبدَ اللّهِ یقولُ : سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : الغِناءُ یُنبِتُ النِّفاقَ فِی القَلبِ . (6)

3074

نکوهش خنیاگری

قرآن :

«از پلیدی بتها دوری کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید».

«و برخی از مردم کسانی اند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بی [هیچ] دانشی از راه خدا گمراه کنند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند مرا به عنوان رحمتی برای جهانیان برانگیخت و من سازها و نی ها و کارهای جاهلی را نابود (قدغن) می کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از گوش دادن به سازها و آوازها؛ زیرا این دو نفاق را در دل می رویانند، همچنان که آب سبزه را می رویاند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو آوازند که در دنیا و آخرت لعنت شده هستند : آواز نی به هنگام خوشی و شیون در مصیبت.

سنن أبی داوود_ به نقل از پیری که ابو وائل را در مجلس ولیمه ای دیده بود _: مجلسیان شروع به لهو و لعب و پایکوبی و آوازه خوانی کردند.ابو وائل بلند شد و گفت : از عبد اللّه شنیدم که می گوید: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : آوازه خوانی نفاق در دل می رویاند.

ص :536


1- الحجّ : 30.
2- لقمان : 6.
3- بحار الأنوار : 79/250/2.
4- کنز العمّال : 40667.
5- کنز العمّال : 40661.
6- سنن أبی داوود : 4/282/4927.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغِناءُ مِمّا أوعَدَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَیهِ النارَ ، و هُو قَولُهُ عَزَّ و جلَّ : «و مِنَ الناسِ مَن یَشْتَری لَهْوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عن سَبیلِ اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ و یَتَّخِذَها هُزُوا اُولئکَ لَهُم عَذابٌ مُهینٌ» . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ: «و الذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» (2) _: هُو الغِناءُ . (3)

بحار الأنوار عن عبد الأعلی:سألتُ جعفرَ بنَ محمدٍ علیهما السلام عن قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأوثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» قالَ : الرِّجسُ مِن الأوثانِ الشِّطرَنجُ ، و قولُ الزُّورِ ، الغِناءُ . قلتُ : قولُهُ عَزَّ و جلَّ : «و مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الحَدیثِ» ؟ قالَ : مِنهُ الغِناءُ . (4)

کتاب من لا یحضره الفقیه :قالَ رجلٌ للصادِقِ علیه السلام : إنَّ لی جِیرانا و لَهُم جَوارٍ یَتَغَنَّینَ و یَضرِبنَ بِالعُودِ، فرُبّما دَخَلتُ المَخرَجَ فَاُطِیلُ الجُلوسَ استِماعا مِنِّی لَهُنَّ ! فقالَ لَهُ الصادقُ علیه السلام : لا تَفعَلْ ، فقالَ : و اللّهِ ما هو شیءٌ آتِیهِ بِرِجلی إنّما هو سَماعٌ أسمَعُهُ بِاُذُنی ، فقالَ لَهُ الصادقُ علیه السلام : تَاللّهِ أنتَ ! أ ما سَمِعتَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ: «إنَّ السَّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤادَ کُلُّ اُولئکَ کانَ عَنهُ مَسْؤولاً» (5) ؟ ! فقالَ الرَّجُلُ کَأنّنی لم أسمَعْ بهذهِ الآیةِ مِن کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن عَرَبیٍّ و لا عَجَمیٍّ ! لا جَرَمَ أنّی قد تَرَکتُها ، و أنا أستَغفِرُ اللّهَ تعالی . (6)

امام صادق علیه السلام :آوازه خوانی از جمله گناهانی است که خداوند عزّ و جلّ برای آن وعده آتش داده است، آن جا که می فرماید : «و از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را ]بی[هیچ ]دانشی از راه خدا گمراه کنند و راه خدا را به ریشخند گیرند. برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود».

امام صادق علیه السلام_ [در توصیف بندگان خدای رحمان در آیه ]«و کسانی که در مجلس زور (باطل) حضور نیابند» _: [مقصود از زور (باطل) ]آوازه خوانی است.

بحار الأنوار_ به نقل از عبد الأعلی _: از امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند عزّ و جلّ : «از پلیدی بتها دوری کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید» سؤال کردم. فرمود : [مقصود از ]پلیدی بتها، شطرنج است و [منظور از] گفتار باطل، آوازه خوانی. عرض کردم : منظور از سخن بیهوده در آیه «و از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را خریدارند» چیست ؟ فرمود : یکی از مصادیق آن، آوازه خوانی است.

کتاب من لا یحضره الفقیه :مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد : همسایگانی دارم که آنان را کنیزکانی است که آواز می خوانند و عود می نوازند و گاهی اوقات من به مستراح می روم و برای این که ساز و آواز آنها را بشنوم نشستنم را طول می دهم. حضرت علیه السلام به او فرمود : این کار را نکن. مرد گفت : به خدا قسم از روی قصد آن جا نمی روم، بلکه آوازی است که با گوشم می شنوم. حضرت فرمود : عجبا از تو مگر نشنیده ای که خداوند تعالی می فرماید : «همانا گوش و چشم و دل ، از همه اینها بازخواست می شود»؟ آن مرد گوید : انگار این آیه کتاب خداوند عزّ و جلّ را از هیچ عرب و عجمی نشنیده بودم. لا جرم این عمل خود را ترک کردم و از خدای بزرگ آمرزش می طلبم.

ص :537


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/58/5092.
2- الفرقان : 72 .
3- الکافی : 6/433/13 .
4- بحار الأنوار : 79/245/20.
5- الاسراء : 36 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/80/177.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لمّا سَأَلَهُ محمّدُ بنُ أبی عَبّادٍ عنِ السَّماعِ، و کانَ مُشتَهرا بالسَّماعِ، و شُربِ النَّبیذِ _: لأِهلِ الحِجازِ رَأیٌ فیهِ، و هُو فی حَیِّزِ الباطِلِ و اللَّهوِ، أ ما سَمِعتَ اللّهَ تَعالی یقولُ «و إذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراما» (1) . (2)

سنن أبی داوود عن نافع :سَمِعَ ابنُ عُمَرَ مِزمارا ، قالَ : فَوَضَعَ إصبَعَیهِ علی اُذُنَیهِ و نَأی عنِ الطریقِ ، و قالَ لی : یا نافِعُ ، هل تَسمَعُ شیئا ؟ قالَ : فقلتُ : لا ، قالَ : فَرَفَعَ إصبَعَیهِ مِن اُذُنَیهِ ، و قالَ : کنتُ مَعَ النبیِّ صلی الله علیه و آله فَسَمِعَ مِثلَ هذا فَصَنَعَ مثلَ هذا . (3)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال محمّد بن ابی عبّاد که به آوازه خوانی و شرابخواری شهره بود و درباره آوازه خوانی سؤال کرد _فرمود : اهل حجاز در این باره رأی و نظری دارند. در حالی که این عمل به منزله باطل و لهو است. مگر نشنیده ای که خداوند تعالی می فرماید : «و چون بر لغو بگذرند، با بزرگواری می گذرند».

سنن أبی داوود_ به نقل از نافع _: ابن عمر آواز نی ای را شنید. انگشتانش را در گوشهای خود کرد و دور شد و به من گفت : ای نافع! چیزی می شنوی؟ من گفتم : نه. در این هنگام انگشتانش را از گوشهای خود برداشت و گفت : من همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که چنین صدایی را شنید و یک چنین کاری کرد.

ص :538


1- الفرقان : 72 .
2- عیون أخبار الرضا : 2/128/5 .
3- سنن أبی داوود : 4/281/4924.

3075 - میراثُ الغِناءِ
3075 - میراث خنیاگری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الغِناءُ رُقْیَةُ الزِّنا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ یُقسِینَ القَلبَ : استِماعُ اللهوِ ، و طَلَبُ الصَّیدِ ، و إتیانُ بابِ السُّلطانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أربعٌ یُفسِدنَ القَلبَ و یُنبِتنَ النِّفاقَ فِی القَلبِ کما یُنبِتُ الماءُ الشَّجَرَ : استِماعُ اللهوِ ، و البَذاءُ ، و إتیانُ بابِ السُّلطانِ ، و طَلَبُ الصَّیدِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الغِناءُ یُنبِتُ النِّفاقَ فِی القَلبِ کما یُنبِتُ الماءُ الزَّرعَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغِناءُ یُورِثُ النِّفاقَ . (5)

عنه علیه السلام :الغِناءُ عُشُّ النِّفاقِ . (6)

3075

میراث خنیاگری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آوازه خوانی، طلسم زناست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز دل را سخت می گرداند : شنیدن لهو، شکار کردن، و آمد و شد به دربار سلطان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که دل را تباه می کند و نفاق در دل می رویاند، همچنان که آب درخت را می رویاند : گوش دادن به سخنان لهو و بیهوده، بد زبانی، آمد و شد به دربار سلطان و شکار کردن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آوازه خوانی، نفاق در دل می رویاند همچنان که آب، زراعت را.

امام صادق علیه السلام :آوازه خوانی، از خود نفاق بر جای می گذارد.

امام صادق علیه السلام :آوازه خوانی، لانه نفاق است.

ص :539


1- بحار الأنوار : 79/247/26 .
2- بحار الأنوار: 79/252/6.
3- الخصال : 227/63.
4- کنز العمّال : 40659.
5- بحار الأنوار : 79/241/7.
6- ثواب الأعمال : 291/12.

3076 - المُغَنِّیَةُ
3076 - زن خنیاگر

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُغَنِّیَةُ مَلعونَةٌ ، و مَن آواها و أکَلَ کَسبَها مَلعونٌ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن بَیعِ الجَوارِی المُغَنِّیاتِ _: شِراؤهُنَّ و بَیعُهُنَّ حَرامٌ ، و تَعلِیمُهُنّ کُفرٌ ، و استِماعُهُنَّ نِفاقٌ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنَّ ثَمَنَ الکلبِ و المُغَنِّیَةِ سُحتٌ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سُئلَ عن شِراءِ المُغَنِّیَةِ _: قد تَکونُ للرجُلِ الجاریَةُ تُلهِیهِ و ما ثَمَنُها إلاّ ثَمَنُ کَلبٍ ، و ثَمَنُ الکلبِ سُحتٌ ، و السُّحتُ فِی النارِ . (4)

3076

زن خنیاگر

امام صادق علیه السلام :زن آوازه خوان ملعون است و هر کس به او جای دهد و از درآمد او بخورد، ملعون است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از فروش کنیزکان آوازه خوان _فرمود : خرید و فروش آنها حرام است و آموزش دادن به آنها کفر است و گوش دادن به آواز آنها نفاق است.

امام کاظم علیه السلام :بهای [فروشِ ]سگ و کنیزک آوازه خوان، حرام است.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از خریدن کنیز آوازه خوان _فرمود : گاهی مردی کنیزی دارد که آن کنیز ، او را دچار لهو و غفلت می سازد و بهای آن ، چیزی جز بهای سگ نیست و بهای سگ، حرام است و حرام، در آتشِ دوزخ.

ص :540


1- بحار الأنوار : 79/212/7.
2- الکافی : 5/120/5.
3- بحار الأنوار : 79/242/10.
4- الکافی : 5/120/4.

399 - الغَیب

399 - غیب
اشاره

(1)

(2)

ص :541


1- و لمزید الاطّلاع راجع : شرح نهج البلاغة: 5 / 9 «طُرق الإخبار عن الغیوب». بحار الأنوار : 18 / 105 باب 11 و ص 144 باب 12 «إخبار نبیّنا صلی الله علیه و آله بالمغیَّبات».
2- انظر: عنوان 179 «الرجعة» ، 141 «الخوارج» ، 60 «الثورة».

3077 - إخبارُ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله بِالمُغَیَّباتِ
3077 - اخبار غیبی پیامبرصلی الله علیه وآله

الکتاب :

«تِلْکَ مِنْ أنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إلَیْکَ ما کُنتَ تَعْلَمُها أنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ» . (1)

«عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أحَدا * إلاَّ مَنِ ارْتَضَی مِنْ رَسُولٍ فَإنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا» . (2)

«الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِی أدْنَی الأرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ * فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلّهِ الْأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بَنَصْرِ اللّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ * وَعْدَ اللّهِ لا یُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» . (3)

«لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إنْ شاءَ اللّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُوسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحا قَریبا» . (4)

«وَ إذْ یَعِدُکُمُ اللّهُ إحْدَی الطَّائِفَتَینِ أنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَ یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَیَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ» . (5)

3077

اخبار غیبی پیامبر صلی الله علیه و آله

قرآن :

«این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می کنیم. پیش از این نه تو آن را می دانستی و نه قوم تو. پس شکیبا باش که فرجام [ نیک ]از آنِ تقوا پیشگان است».

«دانای نهان است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که [ در این صورت ]برای او از پیش رو و از پشت سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت».

«الف، لام، میم. رومیان شکست خوردند. در نزدیکترین سرزمین و بعد از شکستشان، در ظرف چند سالی، بزودی پیروز خواهند گردید. [ فرجام ]کار در گذشته و آینده از آنِ خداست و در آن روز است که مؤمنان از یاری خدا شاد می گردند. هر که را بخواهد یاری می کند و اوست شکست ناپذیر مهربان. وعده خداست. خدا وعده اش را خلاف نمی کند ولی بیشتر مردم نمی دانند».

«حقّا خدا رؤیای پیامبرش را تحقق بخشید ]و [شما بدون شکّ، به خواست خدا در حالی که سر تراشیده و موی ]و ناخن [کوتاه کرده اید، با خاطری آسوده در مسجد الحرام در خواهید آمد. خدا آنچه را که نمی دانستید دانست و غیر از این، پیروزی نزدیکی ]برای شما] قرار داد».

«و [به یاد آورید] هنگامی را که خدا یکی از دو دسته (کاروان تجارتی قریش یا سپاه ابو سفیان) را به شما وعده داد که از آنِ شما باشد و شما دوست داشتید که دسته بی سلاح برای شما باشد و[لی ]خدا می خواست حق (اسلام) را با کلمات خود ثابت و کافران را ریشه کن کند».

ص :542


1- هود : 49.
2- الجنّ : 26 ، 27 .
3- الروم : 1 _ 6.
4- الفتح : 27.
5- الأنفال: 7 .

«أمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ * سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ» . (1)

«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أعْرِضْ عَن الْمُشْرِکِینَ * إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ * الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إلها آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَتَفتَحَنَّ عِصابَةٌ مِن المسلمینَ کَنزَ آلِ کِسری الذی فی الأبیضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِنِسائهِ و هُنَّ عِندَهُ جَمیعا _: لَیتَ شِعرِی ! أیَّتُکُنَّ صاحِبَةُ الجَمَلِ الأدبَبِ (4) تَنبَحُها کِلابُ الحَوأبِ ، یُقتَلُ عن یَمِینِها و شِمالِها قَتلی کثیرَةٌ کُلُّهُم فِی النارِ ، و تَنجُو بعدَ ما کادَت ؟! (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ، إنَّکُم سَتُقاتِلُونَ بَنی الأصفَرِ ، و یُقاتلونَهُمُ الذینَ مِن بَعدِکُم ، حتّی یَخرُجَ إلَیهِم رَوقَةُ الإسلامِ أهلُ الحِجازِ الذینَ لا یَخافونَ فی اللّهِ لَومَةَ لائمٍ ، و یَفْتَتِحُونَ القُسطَنطینیَّةَ بالتَّسبیحِ و التَّکبیرِ ، فَیُصیبُونَ غنائمَ لم یُصِیبُوا مِثلَها . (6)

«یا می گویند : ما همگی انتقام گیرنده [و یار و یاور همدیگر ]هستیم. زودا که این جمع در هم شکسته شود و پشت کنند».

«پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب. که ما [شرّ ]ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد؛ همانان که با خدا معبودی دیگر قرار می دهند. پس بزودی [حقیقت را] خواهند دانست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر آینه دسته ای از مسلمانان، گنج (پادشاهی) خاندان کسری در ایران را فتح خواهند کرد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به همسران خود که همگی نزد آن حضرت جمع بودند _فرمود : کاش می دانستم کدام یک از شما سواره آن شترِ پُر مویی (7) هستید که سگانِ حوأب بر او پارس می کنند و از چپ و راست او افراد زیادی کشته می شوند، که همگی در دوزخند و خودش از آن جنگ جانِ سالم به در می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! بزودی شما با رومیان خواهید جنگید و افراد بعد از شما نیز با آنان خواهند جنگید، تا آن که زبدگان اسلام، [یعنی ]حجازیان، که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری پروا ندارند، به سوی آنان گسیل می شوند و با بانگ تسبیح و تکبیر قسطنطنیه را می گشایند و غنایمی را به دست می آورند که مانند آن را به دست نیاورده اند.

ص :543


1- القمر : 44 ، 45.
2- الحِجر : 94 _ 96.
3- کنز العمّال: 31773.
4- الأَدَبُّ : الکثیرُ الوَبَر، و قیل : الکثیرُ وَبَرُ الوجه (لسان العرب : 1/373) .
5- شرح نهج البلاغة: 9/311.
6- کنز العمّال: 38419.
7- ادبب، به شتری می گویند که صورتش پر از کُرک باشد.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ الساعَةُ حتّی تُقاتِلوا قَوما صِغارَ الأعیُنِ عِراضَ الوُجوهِ ، کأنّ أعیُنَهُم حَدَقُ الجَرادِ ، کأنَّ وُجوهَهُمُ المَجانُّ المُطَرَّقَةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ الساعَةُ حتّی یُقاتِلَ المُسلمونَ التُّرکَ قَوما وُجوهُهُم کالمَجانِّ المُطَرَّقَةِ ، یَلبَسونَ الشَّعرَ و یَمشُونَ فِی الشَّعرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقومُ الساعَةُ حتّی یُقاتِلَ المُسلمونَ الیَهودَ ، فیَقتُلَهُمُ المُسلمونَ حتّی یَختَبئ الیَهودِیُّ وَراءَ الحَجَرِ و الشَّجَرِ ، فیقولَ الحَجَرُ و الشَّجَرُ : یا مُسلمُ ، یا عبدَ اللّهِ ! هذا یَهودِیٌّ خَلفِی فَتَعال فَاقتُلهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیَخرُجُ ناسٌ إلَی المَغرِبِ یَأتُونَ یَومَ القِیامَةِ و وُجوهُهُم علی ضَوءِ الشَّمسِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت برپا نشود، تا آن که با مردمانی ریز چشم و صورت پهن بجنگید، چشمانشان مانند چشم ملخ سیاه است و صورتهایشان مانند سپرهای روکش شده و تُو بر تُو (پهن و چین خورده و زمخت) است. (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت برپا نشود، تا آن که مسلمانان با ترکها بجنگند،مردمی که صورتهایشان مانند سپرهای روکش خورده و تُو بر تُو است، لباسهای مویی می پوشند و در [کفش هایی از] مو راه می روند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قیامت برپا نشود، تا این که مسلمانان با یهود بجنگند و [در این جنگ ]مسلمانان یهود را می کُشند تا جایی که یهودی پشت سنگ و درخت پنهان می شود و آن سنگ و درخت می گوید: ای مسلمان! ای بنده خدا! این یهودی در پشت من پنهان است، بیا و او را بکش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی مردمی سوی مغرب گسیل می شوند. اینان در روز قیامت با چهره هایی مانند آفتاب می آیند.

ص :544


1- کنز العمّال: 38407.
2- کنز العمّال: 38405.
3- کنز العمّال: 38417.
4- کنز العمّال: 38460.
5- اشاره است به فتنه مغول ، چنان که در چند حدیث بعد خواهد آمد _ م.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سمعتُ رسولَ اللهِ صل الله علیه و آله یقول لا تَذهَبُ اللیالی و لا الأیّامُ حتّی یَجتَمِعَ (أمرُ) هذه الاُمَّةِ علی رَجُلٍ واسِعِ السُّرْمِ ضَخْمِ البَلعومِ یَأکُلُ و لا یَشبَعُ ......... و إنّهُ لَمعاویَةُ . (1)

کنز العمّال عنه علیه السلام :أخْبَرَنِی الصادِقُ المَصدوقُ صلی الله علیه و آله أنّی لا أمُوتُ حتّی اُضرَبَ علی هذِهِ _ و أشارَ إلی مُقَدَّمِ رَأسِهِ الأیسَرِ _ فَتُخضَبُ هذهِ مِنها بِدَمٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لمّا حَفَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الخَندَقَ مَرُّوا بِکُدیَةٍ (3) فَتَناوَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المِعوَلَ مِن یدِ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام أو مِن یَدِ سلمانَ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ ، فَضَرَبَ بها ضَربَةً فَتَفَرَّقَت بثَلاثِ فِرَقٍ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لقد فُتِحَ عَلَیَّ فی ضَربَتِی هذهِ کُنوزُ کِسری و قَیصَرَ ، فقالَ أحَدُهُما لصاحِبِهِ : یَعِدُنا بکُنوزِ کِسری و قَیصَرَ و ما یَقدِرُ أحَدُنا أن یَخرُجَ یَتَخَلّی ! (4)

امام علی علیه السلام :از پیامبر خدا صل الله علیه و آله شنیدم که فرمود شبها و روزها به سر نیاید، تا آن که این امّت بر گرد مردی فراهم آیند که روده ای فراخ و حلقی گشاد دارد و می خورد و سیر نمی شود. او معاویه است.

کنز العمّال :امام علی علیه السلام فرمود : «آن راستگویِ راست سخن، مرا خبر داد که من نخواهم مُرد تا آن که به این جا» به قسمت چپ سرش اشاره کرد «ضربت خورد و این (محاسن) از خون آن رنگین شود».

امام صادق علیه السلام :هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خندق را حفر می کرد، مسلمانان به تخته سنگ سختی برخوردند. پیامبر خدا کلنگ را از دست امیر المؤمنین علیه السلام یا از دست سلمان رضی الله عنه گرفت و بر آن ضربه ای زد که سه قطعه شد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر آینه با این ضربه ام گنجهای کسرا و قیصر برایم گشوده شد. یکی از افراد به رفیق خود گفت : کسی از ما جرأت ندارد برای قضای حاجت بیرون رود و او به ما وعده گنجهای کسرا و قیصر را می دهد. (5)

ص :545


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید : 44/16 .
2- کنز العمّال: 36571، و انظر أیضا: 35576، 36577، 36580، 36587، 36590 منه، و أیضا: تاریخ دمشق : 42/541 _ 551 .
3- الکُدیة _ بالضمّ _ : قطعة غلیظة صُلبة لا تعمل فیها الفأس (النهایة : 4/156).
4- الکافی : 8/216/264 ، و هذا الخبر ممّا رواه الخاصّة و العامّة بأسانید کثیرة ، بل قد یقال : إنّه من المتواترات . (راجع الغزوة : باب 3007 «غزوة الأحزاب») .
5- این خبر را شیعه و سنّی با اسناد فراوان روایت کرده اند و بعضا گفته می شود که از اخبار متواتر است (ر . ک : باب 3007، «جنگ احزاب»).

شرح نهج البلاغة :لمّا خَرَجَت عائشةُ و طَلحُةُ و الزُّبیرُ مِن مَکَّةَ إلَی البصرةِ ، طَرَقَت ماءَ الحَوأبِ _ و هُو ماءٌ لِبَنی عامِرِ بنِ صَعصَعَةَ _ فَنَبَحَتهُمُ الکِلابُ ، فَنَفَرَت صِعابُ إبلِهِم ، فقالَ قائلٌ مِنهُم : لَعَنَ اللّهُ الحَوأبَ ، فما أکثَرَ کِلابَها ! فلمّا سَمِعَت عائشةُ ذِکرَ الحَوأبِ قالَت : أ هذا ماءُ الحَوأبِ ؟ قالوا : نَعَم ، فقالَت : رُدُّونی رُدُّونی ! فَسَألُوها ما شَأنُها ؟ ما بَدا لَها ؟ فقالت : إنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : کأنّی بِکِلابِ ماءٍ یُدعَی الحَوأبَ ، قد نَبَحَت بعضَ نِسائی ، ثُمّ قالَ لی : إیّاکِ یا حُمَیراءُ أن تَکُونِیها !

فقالَ لها الزبیرُ : مَهلاً یَرحَمُکِ اللّهُ ، فإنّا قد جُزنا ماءَ الحَوأبِ بفَراسِخَ کثیرَةٍ ! فقالت : أ عِندَکَ مَن یَشهَدُ بأنَّ هذهِ الکِلابَ النابِحَةَ لیسَت علی ماءِ الحَوأبِ ؟ فَلَفَّقَ لها الزُّبیرُ و طَلحَةُ خَمسینَ أعرابیّا جَعَلا لهم جُعلاً ، فَحَلَفُوا لها و شَهِدُوا أنَّ هذا الماءَ لیسَ بماءِ الحَوأبِ ! فکانَت هذهِ أوَّلَ شَهادَةِ زُورٍ فی الإسلامِ ، فَسارَت عائشةُ لِوَجهِها . (1)

شرح نهج البلاغة :هنگامی که عایشه و طلحه و زبیر مکّه را به سوی بصره ترک کردند، در راه به آبگاه حوأب _ که آبگاهی است متعلّق به بنی عامر بن صعصعه _ رسیدند. در آن جا سگها بر آنان پارس کردند و اشتران چموش رمیدند. یکی از آنان گفت : لعنت خدا بر حوأب، چقدر سگ دارد! عایشه چون نام حوأب را شنید، گفت : این جا آبگاه حوأب است؟ گفتند : آری. گفت : مرا برگردانید،مرا برگردانید. پرسیدند : چه شده است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ گفت : از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود : گویی سگهای آبگاهی به نام حوأب را می بینم که بر یکی از همسران من پارس می کنند. آن گاه به من فرمود : زنهار ای حمیرا که تو آن زن باشی!

زبیر به عایشه گفت: خدایت رحمت کند، آرام باش. ما از آبگاه حوأب فرسنگها گذشته ایم! عایشه گفت : آیا کسی را داری که شهادت دهد، این سگهای پارس کننده از آبگاه حوأب نیستند؟ زبیر و طلحه پنجاه عرب بادیه نشین را اجیر کردند و آنها برای عایشه قسم خوردند و گواهی دادند که این آبگاه، آبگاه حوأب نیست! و این نخستین گواهی دروغ در اسلام بود.

عایشه با شنیدن این گواهی به راه خود ادامه داد.

ص :546


1- شرح نهج البلاغة: 9/310.

التشریف بالمنن عن قیس بن أبی حازمٍ :عن عائشةَ عنِ النبیِّ صلی الله علیه و آله أنّه قالَ لأزواجِهِ : أیَّتُکُنَّ التی تَنبَحُها کِلابُ الحَوأبِ ؟ ! فلمّا مَرَّت عائشةُ نَبَحَتِ الکِلابُ، فَسَألَت عنهُ فقِیلَ لها: هذا ماءُ الحَوأبِ، قالَت: ما أظُنُّنی إلاّ راجِعَةً، قیلَ لها: یا اُمَّ المؤمنینَ، إنّما تُصلِحینَ بینَ الناسِ ! (1)

کنز العمّال :إنّ النبیّ صلی الله علیه و آله لَقِیَهُما [ علیّا علیه السلام و الزُّبیرَ ]فی سَقِیفَةِ بنی ساعِدَةَ ، فقالَ : أ تُحِبُّهُ یا زبیرُ ؟ قالَ : و ما یَمنَعُنی ؟! قالَ : فکیفَ بکَ إذا قاتَلتَهُ و أنتَ ظالِمٌ لَهُ ؟! (2)

کنز العمّال عن حُذَیفة :علَیکُم بالفِئَةِ التی فیها ابنُ سُمَیَّةَ ؛ فإنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقول : تَقتُلُهُ الفِئةُ الباغِیَةُ . (3)

کنز العمّال :قال الإمامُ علیٌّ علیه السلام للزُّبیرِ : نَشَدتُکَ بِاللّهِ ، هل تَعلَمُ أنّی کنتُ أنا و أنتَ فی سَقیفَةِ بنی فُلانٍ تُعالِجُنی و اُعالِجُکَ ، فَمَرَّ بی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ لی : کأنّکَ تُحِبُّهُ ؟ ! قلتُ : و ما یَمنَعُنِی ؟ قالَ : أما إنّهُ لیُقاتِلَنّکَ و هُو الظالِمُ . قالَ الزبیرُ : اللّهُمّ نَعَم ، ذَکَّرتَنی ما قد نَسِیتُ ، فَوَلّی راجِعا . (4)

التشریف بالمنن_ به نقل از قیس بن ابی حازم _: از قول عایشه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که آن حضرت به همسران خود فرمود : کدام یک از شما همان کسی است که سگهای حوأب بر او پارس می کنند؟ هنگامی که عایشه از این مکان عبور کرد، سگها بر او پارس کردند. عایشه درباره نام این محل پرسید، گفتند : این جا آبگاه حوأب است. عایشه گفت : به گمانم باید برگردم. به او گفته شد : ای اُمّ المؤمنین! تو فقط برای اصلاح میان مردم آمده ای [نه چیزی دیگر].

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وقتی آن دو (علی علیه السلام و زبیر) را در سقیفه بنی ساعده دید فرمود : آیا او را دوست داری ای زبیر؟ عرض کرد : چرا دوست نداشته باشم؟ پیامبر خدا فرمود : پس، چگونه ای آن گاه که ظالمانه (به ناحقّ) با او بجنگی؟!

کنز العمّال_ به نقل از حذیفه _: به [یاری ]گروهی که فرزند سمیّه (عمّار) در آن است بشتابید؛ زیرا از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : او را گروه سرکش و یاغی به قتل می رسانند.

کنز العمّال :امام علی علیه السلام به زبیر فرمود : تو را به خدا، آیا یادت هست که من و تو در سقیفه بنی فلان بودیم و با هم زور آزمایی می کردیم و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر من گذشت و به من فرمود: گویا دوستش داری! و من گفتم : چرا نه؟ و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بدان که او به ستم با تو خواهد جنگید؟ زبیر گفت: بله ، درست است. چیزی را که فراموش کرده بودم، به یادم آوردی. پس، زبیر بازگشت و رفت [و از ادامه جنگ دست کشید].

ص :547


1- التشریف بالمنن : 76/18.
2- کنز العمّال : 31651.
3- کنز العمّال: 31719 و الظاهر أنّ الأخبار فی هذا المعنی متواترة ، فراجع کنز العمّال : 11/723 _ 728.
4- کنز العمّال : 31660.

کنز العمّال عن اُمّ سَلمَةَ :دَخَلَ الحسینُ علیه السلام علَی النبیِّ صلی الله علیه و آله و أنا جالِسَةٌ علَی البابِ ، فَتَطَلَّعتُ فَرَأیتُ فی کَفِّ النبیِّ صلی الله علیه و آله شَیئا یُقَلِّبُهُ و هُو نائمٌ علی بَطنِهِ ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، تَطَلَّعتُ فَرَأیتُکَ تُقَلِّبُ شیئا فی کَفِّکَ و الصَّبیُّ نائمٌ علی بَطنِکَ و دُموعُکَ تَسِیلُ ! فقالَ : إنّ جَبرَئیلَ أتانی بالتُّربَةِ التی یُقتَلُ علَیها فَأخبَرَنِی أنَّ اُمَّتی یَقتُلُونَهُ . (1)

کنز العمّال عن محمّد بن عَمرِو بنِ حُسینٍ :کُنّا مَع الحسینِ بنَهرِ کَربلاءَ ، فَنَظَرَ إلی شَمْرٍ ذِی الجَوشَنِ فقالَ : صَدَقَ اللّهُ و رسولُهُ ! قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کأنّی أنظُرُ إلی کَلبٍ أبقَعَ یَلِغُ فی دِماءِ أهلِ بَیتِی ! و کانَ شَمْرٌ أبرَصَ . (2)

(3)

کنز العمّال_ به نقل از اُمّ سلمه _: حسین علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. من دَم در نشسته بودم. سرک کشیدم. دیدم حسین روی شکم پیامبر صلی الله علیه و آله خوابیده و در دست پیامبر خدا چیزی است و آن را زیر و رو می کند. عرض کردم : ای پیامبر خدا! من سرک کشیدم و دیدم طفل روی شکم شما خوابیده و در دستتان چیزی هست و آن را زیر و رو می کنید و اشک می ریزید؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : جبرئیل از آن خاکی که این کودک بر آن کشته می شود، برایم آورد و به من خبر داد که امّتم او را به قتل می رسانند.

کنز العمّال_ به نقل از محمّد بن عمرو بن حسین _: ما همراه حسین علیه السلام در کنار نهر کربلا بودیم. آن حضرت به شمر ذی الجوشن نگاهی کرد و فرمود: خدا و رسول او راست گفتند! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «گویی سگِ پیسه ای را می بینم که در خون اهل بیت من زبان می زند!» . شمر ، پیس بود.

ص :548


1- کنز العمّال : 37668.
2- کنز العمّال : 37714.
3- (انظر) الثورة : باب 483 _ 485.

3078 - إخبارُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام بِالمُغَیَّباتِ
3078 - اخبار غیبی امام علی علیه السلام

نهج البلاغة :الإمامُ علیٌّ علیه السلام _ فی ذمِّ أهلِ البصرةِ بعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ _ : کأنّی بمَسجِدِکُم کَجُؤْجُؤِ سَفینَةٍ قد بَعَثَ اللّهُ علَیها العَذابَ مِن فَوقِها و مِن تَحتِها ، و غَرِقَ مَن فی ضِمنِها .

و فی روایةٍ : و اَیمُ اللّهِ ، لَتَغرَقَنَّ بَلدَتُکُم حتّی کَأنِّی أنظُرُ إلی مَسجِدِها کَجُؤْجُؤِ سَفینَةٍ ، أو نَعامةٍ جاثِمَةٍ .

و فی روایةٍ : کَجُؤجُؤِ طَیرٍ فی لُجَّةِ بَحرٍ .

و فی روایةٍ اُخری : ......... کأنّی أنظُرُ إلی قَریَتِکُم هذهِ قد طَبَّقَها الماءُ ، حتّی ما یُری مِنها إلاّ شُرَفَ المَسجِدِ ، کأنّهُ جُؤجُؤ طَیرٍ فی لُجَّةِ بَحرٍ ! (1) . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ أیضا فیما یُخبِرُ بهِ عَنِ المَلاحِمِ بالبصرةِ _: یا أحنَفُ ، کأنّی بهِ و قد سارَ بالجَیشِ الذی لا یکون لَهُ غُبارٌ و لا لَجَبٌ ، و لا قَعقَعَةُ لُجُمٍ و لا حَمحَمَةُ خَیلٍ ، یُثیرُونَ الأرضَ بأقدامِهِم کأنّها أقدامُ النَّعامِ . (3)

3078

اخبار غیبی امام علی علیه السلام

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام بعد از جنگ جمل در نکوهش بصریان فرمود : گویی مسجد شما را همچون دماغه کشتی ای می بینم که خداوند از بالا و پایین بر آن کشتی (شهر بصره) عذاب فرستاده و همه سرنشینان آن، غرق شده اند.

در روایتی دیگر آمده است : به خدا سوگند که هر آینه شهرتان غرق خواهد شد و گویی مسجد آن را می بینم که همچون دماغه کشتی [که از آب بیرون زده است ]یا همچون شترمرغی است که روی سینه اش خفته باشد.

در روایتی دیگر آمده است : همچون سینه پرنده ای در میان آب دریا.

و در روایتی دیگر آمده است : ......... گویی این شهر شما را می بینم که آب آن را فرا گرفته است، تا جایی که از آن تنها بلندیهای مسجد، همچون سینه پرنده ای در آب دریا، دیده می شود! (4)

امام علی علیه السلام_ نیز در پیشگویی از حوادثی که به سر بصره می آید _فرمود : ای احنف! گویی او (صاحب الزنج) را می بینم که سپاهی را به حرکت در آورده است که نه گرد و غباری دارد و نه سر و صدایی و نه آواز بر هم خوردن لگامها و نه شیهه اسبان. با گامهایشان، که گویی گامهای شترمرغان است، زمین را شیار می کنند. (5)

ص :549


1- راجع شرح نهج البلاغة: 1/253 و ج 4/53 روایات اُخری فی معنی ما فی المتن ، و ذکر ابن أبی الحدید أنّ ما أخبر به الإمام وقع مرّةً فی أیّام القادر باللّه ، و مرّة فی أیّام القائم باللّه .
2- نهج البلاغة : الخطبة 13 .
3- نهج البلاغة : الخطبة : 128، قال الشریف الرضی : یومئ بذلک إلی صاحب الزنج.
4- ابن ابی الحدید می گوید : آنچه امام علیه السلام از آن خبر داده است، یک بار در زمان خلافت القادر باللّه اتفاق افتاد و یک بار نیز در زمان القائم باللّه .
5- سید رضی می گوید : مراد آن حضرت، رییس سپاه زنگیان (علی بن محمد برقعی) است.

عنه علیه السلام_ أیضا _: فَوَیلٌ لکِ یا بصرَةُ عندَ ذلکَ مِن جَیشٍ مِن نِقَمِ اللّهِ لا رَهَجَ لَهُ و لا حِسَّ ، و سَیُبتَلی أهلُکِ بالمَوتِ الأحمَرِ ، و الجُوعِ الأغبَرِ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا عَزَمَ علی حَربِ الخَوارجِ و قیلَ لَهُ : إنّ القَومَ عَبَروا جِسرَ النَّهرَوانِ _: مَصارِعُهُم دُونَ النُّطفَةِ (2) ، و اللّهِ لا یُفلِتُ مِنهُم عَشرَةٌ ، و لا یَهلِکُ مِنکُم عَشرَةٌ . (3)

عنه علیه السلام_ فیما أخبَرَ به مِن فِتنَةِ المَغولِ _: کأنّی أراهُم قَوما کأنَّ وُجوهَهُمُ المَجانُّ المُطَرَّقَةُ ، یَلبَسونَ السَّرَقَ و الدِّیباجَ ، و یَعتَقِبُونَ الخَیلَ العِتاقَ ، و یکونُ هناکَ استِحرارُ قَتلٍ حتّی یَمشیَ المَجروحُ علَی المَقتولِ ، و یکونَ المُفلِتُ أقَلَّ مِن المَأسورِ . (4)

امام علی علیه السلام_ نیز در پیشگویی از حوادث بصره _فرمود : در آن هنگام، وای بر تو، ای بصره! از [حمله] سپاهی که از دستهای انتقام خداست! سپاهی که آن را نه گرد و غباری است و نه بانگ و هیاهویی. و زودا که ساکنان تو به مرگ سرخ و گرسنگی فرساینده، دچار شوند.

امام علی علیه السلام_ هنگامی که آهنگ جنگ با خوارج کرد و به ایشان گفته شد که آنان از پل نهروان گذشتند _فرمود : قتلگاه آنان این سوی آب است و به خدا سوگند که از آنان ده تن جان به در نبرند و از شما نیز ده تن کشته نشوند. (5)

امام علی علیه السلام _ در خبری درباره فتنه مغول فرمود :گویی قومی را می بینم که صورتهایشان مانند سپرهایشان روکش شده و تُو بر تُوست، ابریشم و دیبا می پوشند و اسبان اصیل را یدک می کشند. کشتار سختی رخ می دهد، به طوری که زخمیان بر روی کشتگان راه می روند و گریختگان کمتر

از اسیرانند.

ص :550


1- نهج البلاغة :الخطبة 102 .
2- قال الشریف الرضی : یعنی بالنطفة ماء النّهر ، و هی أفصح کنایة عن الماء و إن کان کثیرا جمّا.
3- نهج البلاغة : الخطبة 59 ، شرح نهج البلاغة: 5/3 ، قال ابن أبی الحدید : هذا الخبر من الأخبار التی تکاد تکون متواترة ، لاشتهاره و نقل الناس کافّة له، و هو من معجزاته وأخباره المفصّلة عن الغیوب. (راجع عنوان 138 «الخوارج»).
4- نهج البلاغة : الخطبة 128 . انظر ذیل الکلام فی حدیث 15160.
5- ابن ابی الحدید می گوید: این خبر از جمله خبرهایی است که به دلیل شهرت یافتن و نقل آن از سوی همه مردم، در حد متواتر است. و این، از معجزه ها و پیشگویی های مفصّل آن حضرت می باشد.

عنه علیه السلام :و اللّهِ لو شِئتُ أن اُخبِرَ کلَّ رَجُلٍ مِنکُم بمَخرَجِهِ و مَولِجِهِ و جَمیعِ شَأنِهِ لفَعَلتُ،و لکنْ أخافُ أن تَکفُروا فِیَّ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ألاَ و إنّی مُفضِیهِ إلَی الخاصّةِ مِمّن یُؤمَنُ ذلکَ مِنهُ . (1)

عنه علیه السلام :لکَأنِّی أنظُرُ إلی ضِلِّیلٍ (2) قد نَعَقَ بالشامِ ، و فَحَصَ بِرایاتِهِ فی ضَواحی کُوفانَ ، فإذا فَغَرَت فاغِرَتُهُ ، و اشتَدَّت شَکیمَتُهُ ، و ثَقُلَت فی الأرضِ وَطأتُهُ ، عَضَّتِ الفِتنَةُ أبناءَها بِأنیابِها . (3)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند اگر بخواهم به هر فردی از شما خبر دهم که از کجا بیرون می رود و از کجا داخل می شود و همه حالاتش را بیان کنم، این کار را می کنم اما می ترسم [مرا پیامبر بدانید و در نتیجه ]باعث شوم به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کافر شوید. بدانید که من این اخبار را به خاصّگان خود، که بیم چنین انحرافی در آنها نمی رود، می رسانم . (4)

امام علی علیه السلام :گویی شخص بسیار گمراهی (5) را می بینم که در شام بانگ بر می زند و درفشهای خویش را در اطراف کوفه می کوبد.پس، چون دهانش [به درندگی ]باز شود و افسار گسیختگی و درنده خویی اش شدّت گیرد و گامهایش بر زمین سنگین شود (ستم و بیدادگریش به اوج رسد). فتنه و آشوبْ فرزندان خود(فتنه گران)را به دندان گزد.

ص :551


1- نهج البلاغة :الخطبة 175 ، شرح نهج البلاغة: 10/10 ، قال ابن أبی الحدید فی ذیل الکلام : و قد ذکرنا فیما تقدّم من إخباره علیه السلام عن الغیوب طرَفا صالحا ، و من عجیب ما وقفت علیه من ذلک قوله فی الخطبة التی یذکر فیها الملاحم، و هو یشیر إلَی القرامطة : ینتحلون لنا الحبّ و الهوی ، و یُضمرون لنا البغض و القِلی ، و آیة ذلک قتلهم وُرّاثنا و هجرهم أحداثنا.
2- قال ابن أبی الحدید : هذا کنایة عن عبد الملک بن مروان ؛ لأنّ هذه الصفات و الأمارات فیه أتمّ منها فی غیره ، لأنّه قام بالشام حین دعا إلی نفسه ، و هو معنی نعیقه ، و فحصت رایاته بالکوفة تارةً حین شخص بنفسه إلَی العراق و قتل مصعبا ، و تارةً لمّا استخلف الاُمراء علَی الکوفة کبشر بن مروان أخیه و غیره، حتَّی انتهَی الأمر إلی الحجّاج ، و هو زمان اشتداد شکیمة عبد الملک و ثقل وطأته ، و حینئذٍ صَعُب الأمر جدا.
3- نهج البلاغة :الخطبة 101 .
4- ابن ابی الحدید در ذیل این سخن می نویسد : در باب اخبار غیبی امام علیه السلام که پیشتر گذشت، اخبار قابل ملاحظه ای را ذکر کردیم. یکی از سخنان شگفت انگیز حضرت در این زمینه، مطالبی است که در خطبه ای که طی آن به ذکر حوادث آینده می پردازد، فرموده است. در آن جا به قرامطه اشاره می کند و می فرماید : «به ظاهر دم از عشق و محبّت ما می زنند و در دل بغض و کینه نسبت به ما دارند و نشانه اش هم این است که وارثان ما را می کشند و جوانانمان را تبعید می کنند».
5- ابن ابی الحدید می گوید : کنایه از عبد الملک بن مروان است؛ زیرا این خصوصیات و نشانه ها در او بیشتر و کاملتر از دیگران است؛ چرا که او وقتی مردم را به خود فرا خواند، شام را به حرکت در آورد و این همان معنای جمله امام است که «در شام بانگ بر می زند». عبد الملک دو بار پرچمهای خود را در کوفه برافراشت. یک بار وقتی بود که خودش شخصا رهسپار عراق شد و مصعب را کشت و بار دیگر زمانی که فرماندارانی چون برادرش بشر بن مروان و دیگران را به جانشینی خود در کوفه منصوب کرد، تا آن که کار فرمانداری به حجّاج رسید و آن زمان اوج افسار گسیختگی و بیدادگریِ عبد الملک است و در آن زمان است که کار بسیار سخت و دشوار می شود.

عنه علیه السلام :أما إنّه سَیَظهَرُ علَیکُم بَعدِی رجُلٌ رَحْبُ البُلعُومِ مُندَحِقُ البَطنِ ، یَأکُلُ ما یَجِدُ، و یَطلُبُ ما لا یَجِدُ ، فاقتُلُوهُ و لن تَقتُلُوهُ ! (1)

عنه علیه السلام_ علی مِنبَرِ الکوفةِ _: ألا لَعَنَ اللّهُ الأفجَرَینِ مِن قُریشٍ ، بَنِی اُمَیَّةَ و بنی مُغیرَةَ ، أمّا بَنو مُغیرَةَ فَقَد أهلَکَهُمُ اللّهُ بالسَّیفِ یَومَ بَدرٍ ، و أمّا بَنو اُمیّةَ فَهَیهاتَ هَیهاتَ ! أما و الذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمةَ ، لو کانَ المُلکُ مِن وراءِ الجِبالِ لَیَثِبُوا علَیهِ حتّی یَصِلُوا . (2)

امام علی علیه السلام :بدانید که پس از من مردی فراخ حلق و برآمده شکم بر شما حکومت خواهد کرد که هر چه بیابد می خورد و آنچه ندارد می طلبد. پس او را بکشید [ گر چه می دانم که ]هرگز او را نخواهید کشت . (3)

امام علی علیه السلام_ بر فراز منبر کوفه _فرمود: هان! خدای لعنت کند دو گروه تبهکار از قریش : بنی امیه و بنی مغیره را. بنی مغیره را که خداوند در جنگ بدر به ضرب شمشیرها به هلاکت رساند و اما بنی امیه، هیهات! هیهات! هان! سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر حکومت در آن سوی کوهها باشد، اینان به طرف آن خیز بر می دارند تا بدان برسند.

ص :552


1- نهج البلاغة : الخطبة 57 ، شرح نهج البلاغة: 4/54 ، قال ابن أبی الحدید : کثیر من الناس یذهب إلی أنّه علیه السلام عَنی زیادا : و کثیر منهم یقول: إنّه عَنَی الحجّاج ، و قال قوم : إنّه عَنَی المغیرة بن شعبة ، و الأشبه عندی أنّه عَنَی معاویة؛ لأنّه کان موصوفا بالنَّهَم و کثرة الأکل ......... کان معاویة یأکل فیُکثر ، ثمّ یقول :ارفَعوا ، فو اللّه ما شَبِعتُ ، و لکن مَلِلتُ و تَعبت. و قد تظاهَرَت الأخبار أنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله دعا علی معاویة لمّا بعث إلیه یستدعیه فوجده یأکل ، ثمّ بعث فوجده یأکل ، فقال: «اللّهمّ لا تُشبِع بطنه» قال الشاعر: و صاحبٍ لی بطنه کالهاویة کأنّ فی أحشائه معاویة !
2- کنز العمّال : 31753.
3- ابن ابی الحدید می گوید : بسیاری معتقدند که مقصود امام علیه السلام از این شخص زیاد است. عده زیادی می گویند منظور حجّاج می باشد و گروهی گفته اند مقصود مغیرة بن شعبه است. اما به نظر من می رسد که منظور حضرت از این شخص، معاویه است؛ چرا که معاویه به پُرخوری و سیری ناپذیری شهرت داشت ......... معاویه آن قدر می خورد که می گفت : سفره را جمع کنید. به خدا قسم، خسته شدم و سیر نشدم. اخبار زیادی در دست است که پیامبر خدا کسی را در پی معاویه فرستاد که بیاید. آن شخص دید معاویه مشغول خوردن است. پیامبر خدا بعد از مدتی دوباره کسی دنبال او فرستاد و وقتی فرستاده آمد، دید هنوز مشغول خوردن است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نفرین به معاویه فرمود :«خدایا! شکمش را سیر نکن». شاعر نیز گفته است : دوستی دارم که شکمش چون جهنّم است. گویی در روده اش معاویه است !

عنه علیه السلام :فَاُقسِمُ بِاللّهِ یا بَنی اُمَیَّةَ عمّا قَلیلٍ لَتَعرِفُنَّها فی أیدِی غیرِکُم و فی دارِ عَدُوِّکُم (1) . (2)

عنه علیه السلام :أما وَ اللّهِ لَیُسَلَّطَنَّ علَیکُم غُلامُ ثَقیفٍ الذَّیّالُ المَیَّالُ ، یَأکُلُ خَضِرَتَکُم ، و یُذِیبُ شَحمَتَکُم ، إیهٍ أبا وَذَحَةَ! (3) ! (4)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ ، إنّی دَعَوتُکُم إلَی الحَقِّ فَتَوَلَّیتُم عَنّی ، و ضَرَبتُکُم بالدِّرَّةِ فَأعیَیتُمُونِی ، أما إنّهُ سَیَلِیکُم بَعدِی وُلاةٌ لا یَرضُونَ مِنکُم بهذا حتّی یُعَذِّبُوکُم بِالسِّیاطِ و بالحَدِیدِ ، فأمّا أنا فلا اُعَذِّبُکُم بِهما ؛ إنّهُ مَن عَذَّبَ الناسَ فِی الدنیا عَذَّبَهُ اللّهُ فی الآخِرَةِ ، و آیَةُ ذلکَ أن یَأتِیَکُم صاحِبُ الیَمَنِ حتّی یَحُلَّ بَینَ أظهُرِکُم فَیَأخُذَ العُمّالَ و عُمّالَ العُمّالِ رجُلٌ یقالُ لَهُ : یوسفُ بنُ عَمرٍو ، یَأتِیکُم عندَ ذلکَ رَجُلٌ مِنّا أهلَ البیتِ فَانصُروهُ فإنّهُ داعٍ إلَی الحَقِّ . (5)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند، ای بنی امیه، بزودی خواهید دانست که این دنیا در دستان کسانی غیر از شما و در خانه دشمن شما خواهد بود.

امام علی علیه السلام :هان! به خدا سوگند که جوانی پُر نِخوت و منحرف و بیدادگر از بنی ثقیف بر شما مسلّط خواهد شد، که سبزه های (اموال) شما را می خورد و پیه و چربی شما را می گدازد. ادامه بده ای ابا وذحه! (6)

امام علی علیه السلام :ای مردم! من شما را به سوی حق فرا خواندم ، اما شما از من روی گرداندید. شما را با شلاق تأدیب کردم لیکن مرا خسته و مانده کردید. بدانید که پس از من حکمرانانی بر شما حکومت خواهند کرد که به این حدّ درباره شما رضایت نمی دهند، بلکه با تازیانه ها و آهن (شمشیر) شکنجه تان می کنند ، اما من با این دو شما را شکنجه نمی دهم؛ زیرا هر کس مردم را در دنیا شکنجه دهد خداوند در آخرت شکنجه اش خواهد کرد. نشان آن امر این است که فرمانروای یمن بیاید تا در میان شما جای کند. مردی که او را یوسف بن عمرو گویند، بیاید و کارگزاران و کارگزارانِ کارگزاران را دستگیر کند. در این هنگام مردی از خاندان ما قیام می کند.او را یاری کنید، که او شما را به حق دعوت می کند.

ص :553


1- راجع کنز العمّال: 11/363 _ 365 ، شرح نهج البلاغة: 7/176.
2- نهج البلاغة :الخطبة 105 .
3- قال الشریف الرضی : الوَذَحة : الخنفُساء ، و هذا القول یومئ به إلَی الحجّاج، و له مع الوَذَحة حدیث لیس هذا موضع ذکره.
4- نهج البلاغة : الخطبة 116 .
5- کتاب الغارات : 2/458.
6- سیّد رضی گوید : «وَذْحَه به معنای سوسکِ سرگین گردان است و این(ابا وذحه) اشاره به حجّاج دارد. حجّاج را با سرگین گردان داستانی است که جای گفتن آن این جا نیست».

عنه علیه السلام :أما إنّکُم سَتَلقَونَ بَعدِی ثَلاثا ، ذُلاًّ شامِلاً ، و سَیفا قاتِلاً ، و أثَرَةً یَتَّخِذُها الظالِمونَ علَیکُم سُنّةً ، فَسَتَذکُرونی عندَ تِلکَ الحالاتِ ، فَتَمَنَّونَ لو رَأیتُمونی و نَصَرتُمونِی و أهرَقتُم دِماءَکُم دُونَ دَمی ، فلا یُبعِدُ اللّهُ إلاّ مَن ظَلَمَ . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّکُم إنِ اتَّبَعتُم طالِعَ المَشرِقِ سَلَکَ بِکُم مَناهِجَ الرسولِ صلی الله علیه و آله ، فَتَداوَیتُم مِن العَمی و الصَّمَمِ و البَکَمِ ، و کُفِیتُمُ مَؤونَةَ الطَّلَبِ و التَّعسُّفِ ، و نَبَذتُمُ الثِّقلَ الفادِحَ عنِ الأعناقِ ، و لا یُبعِدُ اللّهُ إلاّ مَن أبی و ظَلَمَ . (2)

کنز العمّال عن جُندَب :لمّا فارَقَتِ الخَوارجُ علیّا خَرَجَ فی طَلَبِهِم و خَرَجنا مَعهُ ، فانتَهَینا إلی عَسکرِ القَومِ فإذا لَهُم دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحلِ مِن قِراءةِ القرآنِ ، و إذا فیهم أصحابُ النَّقباتِ و أصحابُ البَرانِسِ! فلمّا رَأیتُهُم دَخَلَنی مِن ذلکَ شِدّةٌ فَتَنَحَّیتُ فَرَکَزتُ رُمحِی و نَزَلتُ عن فَرَسی و وَضَعتُ بُرنُسی فَنَشَرتُ علَیهِ دِرعی و أخَذتُ بمِقوَدِ فَرَسِی فقُمتُ اُصَلِّی إلی رُمحِی و أنا أقولُ فی صَلاتی : اللّهُمّ ، إن کانَ قِتالُ هؤلاءِ القَومِ لکَ طاعَةً فَأْذَنْ لی فیهِ ! و إن کانَ مَعصیَةً فَأرِنی بَراءَتَکَ !قالَ : فأنا کذلکَ إذ أقبَلَ عَلِیُّ بنُ أبی طالبٍ علی بَغلَةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فلمّا جاءَ إلَیَّ قالَ : تَعَوَّذْ باللّهِ یا جُندَبُ مِن شَرِّ السَّخَطِ ! فَجِئتُ أسعی إلَیهِ ، و نَزَلَ فقامَ یُصَلِّی إذ أقبَلَ رجُلٌ علی بِرذَونٍ یُقَرِّبُ بهِ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، قالَ : ما شَأنُکَ ؟ قالَ : أ لکَ حاجَةٌ فِی القَومِ؟ قالَ: و ما ذاکَ ؟ قالَ :قد قَطَعوا النَّهرَ فَذَهَبوا ، قال : ما قَطَعوهُ ، قلتُ : سبحانَ اللّهِ ! ثُمّ جاءَ آخَرُ أرفَعُ مِنهُ فِی الجَریِ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، قالَ : ما تَشاءُ ؟ قالَ أ لکَ حاجَةٌ فِی القَومِ ؟ قالَ : و ما ذاکَ ؟ قالَ : قد قَطَعوا النَّهرَ فَذَهَبوا ، قلتُ : اَللّهُ أکبرُ ، قالَ عَلیٌّ : ما قَطَعوهُ ، قالَ : سبحانَ اللّهِ ! ثُمّ جاءَ آخَرُ فقالَ : قد قَطَعوا النَّهرَ فَذَهَبوا . قالَ عَلِیٌّ : ما قَطَعوهُ ، ثُمّ جاءَ آخَرُ یَستَحضِرُ بفَرَسِهِ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، قالَ : ما تَشاءُ ؟ قالَ : أ لکَ حاجَةٌ فِی القَومِ ؟ قالَ : و ما ذاکَ ؟ فقالَ : قد قَطَعوا النَّهرَ فَذَهَبوا ، قالَ علیٌّ : ما قَطَعوهُ و لا یَقطَعونَهُ و لَیُقتَلُنَّ دونَهُ ، عَهدٌ مِن اللّهِ و رسولِهِ ! قلتُ : اَللّهُ أکبَرُ ! ثُمّ قُمتُ فَأمسَکتُ لَهُ بالرِّکابِ ثُمّ رَکِبَ فَرَسَهُ ثُمّ رَجَعتُ إلی دِرعی فَلَبِستُها و إلی قَوسی فَعَلَّقتُها و خَرَجتُ اُسایرُهُ ، فقالَ لی : یا جُندَبُ ، قلتُ : لَبَّیکَ یا أمیرَ المؤمنینَ . قالَ : أمّا أنا فَأبعَثُ إلَیهِم رجُلاً یَقرَأُ المُصحَفَ یَدعُو إلی کتابِ اللّهِ رَبِّهِم و سُنَّةِ نَبِیِّهم فلا یُقبِلُ علَینا بوَجهِهِ حتی یَرشُقُوهُ بِالنَّبلِ . یا جُندَبُ ، أما إنّهُ لا یُقتَلُ مِنّا عَشرَةٌ و لا یَنجُو مِنهُم عَشرَهٌ، فانتَهَینا إلَی القَومِ و هُم فی مُعَسکَرِهِمُ الذی کانوا فیهِ لم یَبرَحُوا ، فَنادی عَلیٌّ فی أصحابِهِ فَصَفَّهُم ثُمّ أتَی الصَّفَّ مِن رأسِهِ ذا إلی رأسِهِ ذا مَرَّتَینِ ، ثُمّ قالَ : مَن یَأخُذُ هذا المُصحَفَ فَیَمشی بهِ إلی هؤلاءِ القَومِ فَیَدعُوَهُم إلی کتابِ اللّهِ رَبِّهِم و سُنَّةِ نَبِیِّهِم و هُو مَقتولٌ و لَهُ الجَنَّةُ؟ ! فلم یُجِبْهُ إلاّ شابٌّ مِن بَنی عامِرِ بنِ صَعصَعةَ ، فقالَ لَهُ علیٌّ : خُذْ ! فَأخَذَ المُصحَفَ ، فقالَ لَهُ : أما إنّکَ مَقتولٌ و لَستَ مُقبِلاً علَینا بوَجهِکَ حتّی یَرشُقوکَ بِالنَّبلِ ! فَخَرَجَ الشابُّ بالمُصحَفِ إلَی القَومِ ، فلمّا دَنا مِنهُم حیثُ یَسمَعُونَ قامُوا و نَشِبُوا الفَتی قبلَ أن یَرجِعَ . قالَ : فَرَماهُ إنسانٌ فأقبَلَ علَینا بوَجِهِهِ فَقَعَدَ ، فقالَ علیٌّ : دونَکُمُ القَومَ ! قالَ جُندَبٌ : فقَتَلتُ بِکَفِّی هذهِ بعدَ ما دَخَلَنی ما کانَ دَخَلَنی ثَمانیَةً قبلَ أن اُصَلِّیَ الظُّهرَ و ما قُتِلَ مِنّا عَشرَةٌ ، و لا نَجا مِنهُم عَشرَةٌ کما قالَ . (3)

امام علی علیه السلام :بدانید، که بزودی پس از من با سه چیز روبه رو می شوید : خواری و ذلّتی همه گیر و شمشیری کُشنده و انحصار طلبی و تبعیضی که ستمگران درباره شما در پیش می گیرند. در چنان شرایطی به یاد من خواهید افتاد و آرزو خواهید کرد که ای کاش مرا می دیدید و یاریم می دادید و خونتان را در راه من می ریختید. و خدا جز ستمگر را از رحمت خود دور ندارد.

امام علی علیه السلام :بدانید! اگر از کسی که از مشرق ظهور می کند پیروی کنید، بی گمان شما را به راههای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ببرد و از کوری و کری و گنگی شفا یابید و از زحمتِ طلب و کجروی بی نیاز و آسوده گردید و بار سنگین و سخت را از گردنهای خویش فرو اندازید. و خداوند جز کسی را که نافرمانی و ستم کند [از رحمت خود و خیر و خوبی] دور نگرداند.

کنز العمّال_ به نقل از جندب _: چون خوارج از علی جدا شدند، حضرت در طلب آنها بیرون رفت و ما نیز همراه ایشان رفتیم. وقتی به اردوگاه آن جماعت رسیدیم، دیدیم بر اثر تلاوت قرآن، از میانشان همهمه ای، مانند همهمه زنبوران در کندوی عسل، بلند است. در میانشان افرادی بودند که دامن و کلاهْ برکی (جامه زاهدان) داشتند! چون این وضع را مشاهده کردم، دلم گرفت و به کناری رفتم و نیزه ام را به زمین فرو بردم و از اسبم پیاده شدم و کلاه برکی خود را برداشتم و زرهم را روی آن پهن کردم و افسار اسبم را گرفتم و به سوی نیزه ام به نماز ایستادم و در نمازم می گفتم : بار خدایا! اگر جنگ با این قوم فرمانبری از توست، به من اجازه بده و اگر معصیت و نافرمانی است، برائت خود را به من نشان بده! در همین حال بودم که علی بن ابی طالب علیه السلام سوار بر استر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سوی من آمد! چون نزد من رسید، فرمود : ای جندب! از شرّ خشم و نارضایی به خدا پناه بر! من به طرف آن حضرت دویدم. امام از اسب پیاده شد و شروع به خواندن نماز کرد. در همین هنگام مردی سوار بر یابو آمد و به حضرت نزدیک شد و گفت: ای امیر المؤمنین! حضرت فرمود: چه شده است؟ گفت: آیا هنوز هم با این جماعت کار داری؟ حضرت فرمود : برای چه؟ گفت : از رودخانه گذشتند و رفتند. حضرت فرمود : رد نشده اند. و من گفتم : سبحان اللّه ! سپس مرد دیگری شتابان تر از او آمد و گفت : یا امیر المؤمنین! حضرت فرمود: چه می خواهی؟ عرض کرد : آیا هنوز هم با این جماعت کار داری؟ فرمود : مگر چه شده است؟ گفت: آنان رودخانه را پشت سر گذاشتند و رفتند. من گفتم : اللّه اکبر! حضرت فرمود: آنها عبور نکرده اند. و آن مرد گفت: سبحان اللّه ! پس از او دیگری آمد و گفت : از نهر گذشتند و رفتند. علی فرمود : از نهر رد نشده اند. سپس مرد دیگری در حالی که اسبش را می تازاند، آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! امام فرمود: چه می خواهی؟ گفت: آیا باز هم با این جماعت کار داری؟ حضرت فرمود : مگر چه شده است؟ عرض کرد : از نهر گذشتند و رفتند. حضرت فرمود : نگذشته اند و نخواهند گذشت و در این سوی رودخانه کشته خواهند شد، این ، قولی است که خدا و پیامبرِ او داده اند! من گفتم :اللّه اکبر! و سپس برخاستم و برای امام رکاب گرفتم و ایشان [این بار ]بر اسب خویش نشستند و من به طرف زره خود رفتم و آن را پوشیدم و کمانم را برداشتم و به دوشم آویختم و همراه حضرت حرکت کردم. به من فرمود : ای جندب! عرض کردم : بله، یا امیر المؤمنین! فرمود: من مردی را به سوی این جماعت می فرستم و برایشان قرآن می خواند و آنان را به کتابِ پروردگارشان، خدا و به سنّت پیامبرشان دعوت می کند، اما او به سوی ما بر نخواهد گشت مگر این که او را هدف تیر قرار داده باشند. ای جندب! بدان که از ما ده نفر کشته نمی شوند و از آنها ده نفر نجات نمی یابند. ما به خوارج رسیدیم دیدیم که همچنان در اردوگاه خود هستند و از جای خود تکان نخورده اند. علی یاران خود را صدا زد و آنان را به صف کرد و از اول تا آخر صف را، دوبار پیمود. آن گاه فرمود : کیست که این قرآن را بگیرد و سوی این جماعت رَوَد و آنان را به کتابِ پروردگارشان، خدا و به سنّت پیامبرشان دعوت کند و او با این کار کشته می شود و بهشت از آنِ اوست؟ هیچ کس برنخاست مگر جوانی از بنی عامر بن صعصعه. علی به او فرمود : بگیر! او قرآن را گرفت. حضرت به او فرمود : بدان که تو کشته خواهی شد و به سوی ما نخواهی آمد مگر این که تو را آماج تیر قرار داده باشند! آن جوان قرآن به دست سوی خوارج رفت. چون نزدیک آنها رفت، تا جایی که صدا را می شنیدند، از جای برخاستند و پیش از آن که برگردد، به طرف او تیراندازی کردند. یک نفر به سوی آن جوان تیر انداخت و او به طرف ما آمد و نشست. در این هنگام علی گفت : این جماعت را بگیرید! من، پس از آن تردیدی که دچارش شده بودم، با همین دست خود پیش از آن که نماز ظهر را بخوانم، هشت نفر را کشتم و همچنان که علی گفته بود از ما ده نفر کشته نشد و از آنان ده نفر جان به در نبرد.

ص :554


1- کتاب الغارات : 2/492.
2- . الکافی : 8/66/22.
3- کنز العمّال : 31548.

ص :555

ص :556

کشف الیقین :العلاّمةُ الحلّی _ فی باب إخبار أمیر المؤمنین علیه السلام بالمُغَیَّبات _ : و من ذلک إخبارُه علیه السلام بعِمارَة بغدادَ و مُلکِ بنی العبّاسِ و ذِکرِ أحوالِهِم و أخذِ المَغول المُلکَ مِنهُم رواه والِدی رحمه الله ، و کانَ ذلکَ سَببَ سلامةِ أهلِ الحِلَّةِ و الکوفةِ و المَشهَدَینِ الشَّریفَینِ مِن القَتلِ ؛ لأنّهُ لَمّا وَصَلَ السُّلطانُ هُولاکو إلی بغدادَ قَبلَ أن یَفتَحَها هَرَبَ أکثرُ أهلِ الحِلّةِ إلَی البَطائحِ إلاّ القلیلَ ، و کانَ مِن جُملَةِ القَلیلِ والِدی رحمه الله و السیّدُ مجدُ الدینِ بنُ طاووسٍ و الفَقیهُ ابنُ أبی العِزِّ ، فأجمَعَ رأیُهُم علی مُکاتَبَةِ السُّلطانِ بأنّهُم مُطیعونَ داخِلونَ تَحتَ الإیلیَّة ، و أنفَذوا بهِ شَخصا أعجَمیّا . فأنفَذَ السُّلطانُ إلَیهِم فَرمانا مَع شَخصَینِ أحَدُهما (1) یقالُ لَهُ : تکلم ، و الآخَرُ یقالُ لَهُ :

علاءُ الدِّین ، و قالَ لَهُما : إن کانَت قُلوبُهُم کما وَرَدَت بهِ کُتُبُهم فیَحضُرونَ إلَینا ، فجاءَ الأمیرانِ فخافُوا لِعَدَمِ مَعرِفَتِهِم بما یَنتَهی الحالُ إلَیهِ ، فقالَ والِدی رحمه الله : إن جِئتُ وَحدی کفی؟ فقالا : نَعَم ، فأصعَدَ مَعهُما . فلمّا حَضرَ بینَ یدَیهِ _ و کانَ ذلکَ قبلَ فتحِ بغدادَ و قبلَ قتَلِ الخَلیفَةِ _ قالَ لَهُ : کیفَ أقدَمتُم علی مُکاتَبَتی و الحُضورِ عِندی قبلَ أن تَعلموا ما یَنتَهی إلَیهِ أمری و أمرُ صاحِبِکُم ؟ و کیفَ تأمَنون _ إن صالَحَنی و رَحَلتُ _ نِقمتَهُ؟ فقالَ لَهُ والِدی : إنّما أقدَمنا علی ذلکَ لأنّا رَوَینا عن إمامِنا علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام أنّهُ قالَ فی خُطَبِهِ : «الزَّوراءُ ، و ما أدراکَ ما الزَّوراءُ ؟ أرضٌ ذاتُ أثلٍ ، یُشَیَّدُ فیها البُنیانُ ، و یَکثُرُ فیها السُّکّانُ ، و یَکونُ فیها مَحارِمُ (2) و خُزّانٌ ، یَتَّخِذُها وُلدُ العبّاسِ مَوطِنا ، و لِزُخرِفِهِم مَسکنا ، تَکونُ لَهُم دارَ لَهوٍ و لَعِبٍ ، یکونُ بها الجَورُ الجائرُ و الحَیفُ المُحیفُ و الأئمّةُ الفَجَرَةُ و القُرّاءُ الفَسَقَةُ و الوُزَراءُ الخَوَنَةُ ، تَخدِمُهُم أبناءُ فارِسَ و الرُّومِ ، لا یَأتَمِرُونَ بَینَهُم بمَعروفٍ إذا عَرَفُوهُ ، و لا یَنتَهونَ عن مُنکَرٍ إذا أنکَروهُ ، تَکتَفِی الرِّجالُ مِنهُم بالرِّجالِ و النِّساءُ بالنِّساءِ ، فعِندَ ذلکَ الغَمُّ الغَمیمُ و البُکاءُ الطَّویلُ و الوَیلُ و العَویلُ لأهلِ الزَّوراءِ مِن سَطَواتِ التُّرکِ ، و ما هُمُ التُّرکُ ؟ ! قَومٌ صِغارُ الحَدَقِ وُجوهُهُم کالمَجانِّ المُطَرَّقَةِ ، لِباسُهُمُ الحَدیدُ ، جُردٌ مُردٌ ، یَقدُمُهُم مَلِکٌ یَأتی مِن حیثُ بَدا مُلکُهُم ، جَهوَرِیُّ الصَّوتِ قَویُّ الصَّولَةِ عالِی الهِمَّةِ لا یَمُرُّ بمَدینَةٍ إلاّ فَتَحَها ، و لا تُرفَعُ علَیهِ رایَةٌ إلاّ نَکَّسَها ، الوَیلُ الوَیلُ لِمَن ناواهُ ، فلا یَزالُ کذلکَ حتّی یَظفَرَ» . فلمّا وصَفَ لنا ذلکَ و وَجَدنا الصِّفاتِ فیکُم رَجَوناکَ فَقَصَدناکَ ، فطَیَّبَ قُلوبَهُم و کَتَبَ لَهُم فَرمانا باسمِ والِدی رحمه الله یُطَیِّبُ فیهِ قُلوبَ أهلِ الحِلَّةِ و أعمالِها . (3)

کشف الیقین :علاّمه حلّی _ در باب اخبار غیبی امیر المؤمنین علیه السلام از آینده _ : از جمله این اخبار، خبر دادن حضرت از ساخته شدن بغداد و حکومت بنی عباس و بیان اوضاع و احوال آنان و سقوط حکومت آنان به دست مغول است. این خبر را پدرم رحمه الله نقل کرد و موجب نجات جان مردم حلّه و کوفه و نجف و کربلا شد؛ زیرا زمانی که هلاکو خان به بغداد رسید، پیش از فتح آن، بیشترِ اهالی حلّه،به سیلگاه های اطراف گریختند و تنها اندکی باقی ماندند که از جمله آنها پدر من رحمه الله بود و سیّد مجد الدین بن طاوس و فقیه ابن ابی العزّ، آنها به اتفاق آرا تصمیم گرفتند به سلطان (هلاکو خان) نامه بنویسند و اظهار اطاعت و فرمانبرداری کنند. آنها این نامه را به وسیله یک نفر غیر عرب فرستادند. هلاکو خان توسط دو نفر یکی به نام تُکْلم و دیگری به نام علاء الدین فرمانی برای علمای حلّه فرستاد و

به این دو نفر گفت: اگر دلهایشان با آنچه در نامه شان نوشته یکی است، پس نزد ما بیایند. آن دو سردار آمدند و از این که نمی دانستند کار به کجا خواهد کشید، بیمناک بودند.

پدرم رحمه الله گفت : اگر من تنها بیایم کافی است؟ آن دو گفتند : آری. پدرم با آن دو رفت. چون به حضور سلطان رسید _ در این زمان هنوز بغداد فتح نشده و خلیفه به قتل نرسیده بود _ او به پدرم گفت : چگونه جرأت کردید، پیش از آن که بدانید کار من با شما و خلیفه تان به کجا خواهد انجامید، به من نامه بنویسید و پیش من بیایید؟اگر خلیفه با من صلح کرد، چگونه از آتش خشم و انتقام او در امان خواهید بود؟ پدرم به او گفت : ما از آن رو جرأت این کار را به خود دادیم که از امام خود، علی بن ابی طالب علیه السلام ، روایت داریم که آن حضرت در [یکی از ]خطبه های خود فرمود : زوراء، و چه تو را از زوراء آگاه کرد؟ سرزمینی است دارای درختان شوره گز که ساختمانها در آن برافراشته می شود و جمعیت فراوانی در آن ساکن می شوند و دارای قرقگاهها[ی حکومتی ]و خزانه داران و آب انبارهاست. فرزندان عباس آن جا را مرکز خود و خزانه زر و سیم خویش می کنند و خانه لهو و لعب آنان می باشد. آن جا کانون ستمِ ستمگر و بیدادِ بیدادگر و پیشوایانِ نابکار و قاریان فاسد و وزیرانِ خیانتکار است. ایرانیان و رومیان آنها را خدمت می کنند. به خوبیها، با آن که بدانند خوب است، رفتار نمی کنند و از بدیها، با آن که بدانند بد است، خودداری نمی ورزند. مردانشان به مردان روی می آورند و زنان به زنان. در آن زمان، اندوه سخت و گریه بسیار و وای و واویلا بر اهالی زوراء از حملات ترکها؛ این ترکها کیستند؟ مردمانی ریز چشمند و صورتهایشان مانند سپرهای روکش شده و تُو بر تُو، لباسشان آهن است، بدنها و صورتهایشان از مو تهی است، پیشوایشان سلطانی است که از مرکز فرمانرواییشان می آید؛ صدایی رسا دارد، پر صولت و بلند پرواز است. از هیچ شهری نمی گذرد مگر این که آن را فتح می کند؛ هیچ پرچمی در برابر او برافراشته نمی شود مگر این که آن را سرنگون می سازد؛ وای و وای بر کسی که با او مخالفت کند،اوبه شیوه خود ادامه می دهد تا آن که پیروز شود. آن حضرت این اوصاف را برای ما بیان فرموده و ما آنها را در شما یافتیم و از این رو به تو امید بستیم و به سوی تو آمدیم. هلاکو به آنان آسایش خاطر داد و فرمانی به نام پدرم؛ برای اهالی حلّه نوشت و در آن به ساکنان حلّه و توابع آن اطمینان و آرامش دل داد.

ص :557


1- فی المصدر : «أحدها»، و الصحیح ما أثبتناه.
2- فی المصدر : «مهارم»، و الصحیح ما أثبتناه کما فی نهج السعادة: 3/433 الخطبة 115 .
3- کشف الیقین : 100/93.

ص :558

شرح نهج البلاغة عن المُبَرِّدِ :إنّ أمیر المؤمنین علیّا علیه السلام لمّا وُلدَ لعبدِ اللّهِ بن عبّاس مَولودٌ فَقَدَه وَقتَ صلاةِ الظُّهرِ، فقال : ما بالُ ابنِ العَبّاسِ لم یَحضُرْ ! قالوا : وُلِدَ لَهُ وَلَدٌ ذَکَرٌ یا أمیرَ المؤمنینَ ، قالَ : فَامضُوا بِنا إلَیهِ ، فَأتاهُ فقالَ لَهُ : شَکَرتَ الواهِبَ ، و بُورِکَ لکَ فِی المَوهوبِ ! ما سَمَّیتَهُ ؟ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أ وَ یَجُوزُ لی أن اُسَمِّیَهُ حتّی تُسَمِّیَهُ ؟! فقال : أخرِجْهُ إلَیَّ ، فَأخرَجَهُ ، فَأخَذَهُ فَحَنَّکَهُ و دَعا لَهُ ، ثمّ رَدَّهُ إلَیهِ و قالَ : خُذْ إلَیکَ أبا الأملاکِ ، و قد سَمَّیتُهُ عَلیّا ، و کَنَّیتُهُ أبا الحَسَنِ . (1)

شرح نهج البلاغه_ به نقل از مبرّد _: امام علی علیه السلام وقتی عبد اللّه بن عباس را که فرزندش به دنیا آمده بود در نماز ظهر مشاهده نکرد، پرسید : چه شده است که فرزند عباس حاضر نیست؟ گفتند : یا امیر المؤمنین! خداوند پسری به او داده

است. فرمود : برخیزید نزد او برویم. حضرت، نزد ابن عباس آمد و گفت : خدا را شکر و قدم نو رسیده مبارک! نامش را چه گذاشته ای؟ عرض کرد : ای امیر المؤمنین! آیا من به خود اجازه دهم نامی روی او بگذارم؟ شما برایش اسم بگذارید. حضرت فرمود : نوزاد را بیاور. او نوزاد را آورد. حضرت طفل را گرفت و کامش را برداشت و برایش دعا کرد و آن گاه او را به وی برگرداند و گفت : بگیرش ای پدر شاهان! من نام او را علی و کنیه اش را ابو الحسن گذاشتم.

ص :559


1- شرح نهج البلاغة: 7/148.

کنز العمّال عن حبیبِ بنِ أبی ثابتٍ :قالَ علیٌّ علیه السلام لِرجُلٍ : لا مُتَّ حَتّی تُدرِکَ فَتی ثَقیفٍ ! قیلَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، ما فَتی ثَقیفٍ ؟ قالَ : لَیُقالَنَّ لَهُ یَومَ القِیامَةِ : اِکفِنا زاویَةً مِن زَوایا جَهَنَّمَ ! رجُلٌ یَملِکُ عِشرینَ أو بِضعا و عِشرینَ سَنَةً لا یَدَعُ للّهِِ مَعصیَةً إلاّ ارتَکَبَها . (1)

شرح نهج البلاغة عن هرثمة بن سلیمٍ:غَزَونا مَع علیٍّ علیه السلام صِفِّینَ ، فلَمّا نَزَلَ بِکَربلاءَ صَلّی بِنا ، فلمّا سَلَّمَ رَفَعَ إلَیهِ مِن تُربَتِها فَشَمَّها ، ثُمّ قالَ : واها لکِ یا تُربَةُ ! لَیُحشَرَنَّ مِنکِ قَومٌ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ بغیرِ حِسابٍ . (2)

کنز العمّال_ به نقل از حبیب بن أبی ثابت _: امام علی علیه السلام به مردی فرمود : نمیری تا جوان ثقفی را درک کنی! عرض شد : ای امیر المؤمنین! جوان ثقفی کیست؟ فرمود : روز قیامت به او گفته می شود : گوشه ای از گوشه های جهنّم را پر کن، او مردی است که بیست یا بیست و اندی سال فرمان می راند و در این مدت از ارتکاب هیچ معصیتی فرو گذار نمی کند.

شرح نهج البلاغة_ به نقل از هرثمة بن سلیم _: به همراه علی علیه السلام در جنگ صفین شرکت کردیم. چون در کربلا فرود آمدیم، حضرت با ما نماز گزارد و بعد از آن که سلام نمازش را داد، مشتی از خاک آن جا برداشت و بویید و سپس فرمود : خوشا تو ای خاک! هر آینه از تو گروهی محشور خواهند شد که بدون حسابرسی وارد بهشت می شوند.

ص :560


1- کنز العمّال : 31749.
2- شرح نهج البلاغة: 3/169 ، انظر أیضا: ص 169 _ 171.

مشکاة الأنوار عن أمیر المؤمنینَ علیه السلام قالَ:إنّ مِن وَرائکم قَوما یَلقَونَ فِیَّ مِن الأذی و التَّشدیدِ و القَتلِ و التَّنکیلِ ما لم یَلقَهُ أحَدٌ فی الاُمَمِ السالِفَةِ ، ألا و إنَّ الصابِرَ مِنهُم المُوقِنَ بِی العارِفَ فَضلَ ما یُؤتی إلَیهِ فِیَّ ، لَمَعی فی دَرجَةٍ واحِدَةٍ . ثُمّ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ ، فقالَ : آه آه ! علی تلکَ الأنفُسِ الزاکیَةِ ، و القُلوبِ الرضیّةِ المَرْضیَّةِ ، اُولئکَ أخِلاّئی ، هُم مِنّی و أنا مِنهُم . (1)

التشریف بالمنن :إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام وَقَفَ بالکوفةِ فِی المَوضِعِ الذی صُلِبَ فیهِ زیدُ بنُ علیٍّ علیه السلام فبَکی حتَّی اخضَلَّت لِحیَتُهُ و بَکی الناسُ لبُکائهِ ، فقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ، مِمَّ بُکاؤکَ ؛ فقد أبکَیتَ أصحابَکَ ؟! فقال: أبکی إنّ رجُلاً مِن وُلدِی یُصلَبُ فی هذا المَوضِعِ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :قالَ علیٌّ لأهلِ الکوفةِ : اللّهُمَّ کما ائتَمَنتُهُم فَخانُونی ، و نَصَحتُ لَهُم فَغَشُّونِی ، فَسَلِّطْ علَیهِم فَتی ثَقیفٍ الذَّیّالَ المَیّالَ ! یَأکُلُ خَضِرَتَها ، و یَلبَسُ فَروَتَها ، یَحکُمُ فیها بحُکمِ الجاهِلیَّةِ _ قالَ الحسنُ علیه السلام _ : و ما خُلِقَ الحَجّاجُ یومَئذٍ . (3)

مشکاة الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : پس از شما مردمی خواهند آمد که در راه من چنان آزار و سختی و کشتار و شکنجه ای می بینند، که در میان امّتهای پیشین احدی چنان رنجی به خود ندیده است. هان! کسانی از آنان که شکیبایی ورزند و به حقانیت من یقین داشته باشند و ثوابی را که در راه من به آنها داده می شود بشناسند، با من هم درجه اند. حضرت سپس آه سردی کشید و فرمود : دریغ و درد، از آن جانهای پاک و دلهای خشنود [از خدا ]و مورد خشنودی [خدا]! آنان دوستان صمیمی منند. آنان از من هستند و من از آنهایم.

التشریف بالمنن :امیر المؤمنین علیه السلام در کوفه، جایی که [بعدها] زید بن علی [بن حسین] علیه السلام به دار آویخته شد، ایستاد و چنان گریست که محاسن مبارکش تر شد و مردم از گریه اش گریستند. عرض شد : ای امیر المؤمنین! علت گریه تان چیست، که یارانت را به گریه انداختی؟ فرمود : برای آن می گریم که مردی از فرزندان من در این نقطه به دار آویخته خواهد شد.

امام حسن علیه السلام :علی علیه السلام به مردم کوفه فرمود: «بار خدایا! من به آنها اعتماد کردم و آنها به من خیانت ورزیدند. من برای آنان خیرخواهی کردم و آنان با من دغلکاری کردند. پس جوان پر نخوت بیدادگرِ منحرفِ ثقیف را بر آنان مسلّط گردان! همان که سبزه (اموال) کوفه را می خورد و پوستین آن را می پوشد و به شیوه جاهلیت در میان آنان حکومت می کند». در آن روز حجّاج هنوز متولّد نشده بود.

ص :561


1- مشکاة الأنوار : 476/1595 .
2- التشریف بالمنن : 244/355 .
3- کنز العمّال : 31747.

3079 - ما رُویَ فِی المُغَیَّباتِ بِلَفظِ «سَیأتی»
3079 - روایاتی که با عبارت «به زودی می آید»از حوادث آینده خبر می دهند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَیأتی علی اُمَّتِی زَمانٌ لا یَبقی مِن القرآنِ إلاّ رَسمُهُ ، و لا مِنَ الإسلامِ إلاّ اسمُهُ ، یُسَمَّونَ بهِ و هُم أبعَدُ الناسِ مِنهُ ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ و هِی خَرابٌ مِن الهُدی ، فُقَهاءُ ذلکَ الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءَ تحتَ ظِلِّ السماءِ ، مِنهُم خَرَجَتِ الفِتنَةُ و إلَیهِم تَعُودُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیَأتِی علی اُمَّتِی زمانٌ تَخبُثُ فیهِ سَرائرُهُم ، و تَحسُنُ فیهِ عَلانِیَتُهُم طَمَعا فِی الدنیا ، لا یُریدُونَ بهِ ما عندَ اللّهِ رَبِّهِم ، یکونُ دِینُهُم رِیاءً ، لا یُخالِطُهُم خَوفٌ ، یَعُمُّهُمُ اللّهُ مِنهُ بعِقابٍ فَیَدعُونَهُ دُعاءَ الغَریقِ فلا یَستَجِیبُ لَهُم ! (2)

3079

روایاتی که با عبارت «به زودی می آید» از حوادث آینده خبر می دهند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی روزگاری بر امّت من فرا می رسد که از قرآن جز نوشته هایش و از اسلام جز نامش باقی نمی ماند. خود را مسلمان می نامند در حالی که دورترین مردم از اسلامند؛ مسجدهایشان [از بنا ]آباد است، اما از هدایت خراب (تُهی) می باشد. فقیهان (دین شناسان) آن روزگار بدترین فقیهانِ زیر این آسمان کبودند، فتنه و گمراهی از آنها بر می خیزد و [باز ]به آنها بر می گردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی زمانی بر امّت من می آید که درونهایشان پلید است و ظاهرشان را نیکو می سازند و انگیزه شان در این ظاهر سازی طمع دنیاست، نه کسب آنچه [از رضایت و ثواب] نزد پروردگارشان، خداست. دینشان ریایی است و خوفی [از خدا] با وجود آنها آمیخته نیست. خداوند کیفری از خود را شامل حال همه آنها می کند و آنها او را مانند دعای غریق می خوانند، اما دعایشان

به اجابت نمی رسد!

ص :562


1- بحار الأنوار : 2/109/14.
2- الکافی : 8/306/476.

عنه صلی الله علیه و آله :سَیأتی علَی الناسِ زَمانٌ لا یُنالُ المُلکُ فیهِ إلاّ بالقَتلِ و التَّجَبُّرِ ، و لا الغِنی إلاّ بالغَصبِ و البُخلِ ، و لا المَحَبَّةُ إلاّ باستِخراجِ الدِّینِ و اتِّباعِ الهَوی ، فَمَن أدرَکَ ذلکَ الزمانَ فَصَبرَ علَی الفَقرِ و هُو یَقدِرُ علَی الغِنی ، و صَبَرَ علَی البِغْضَةِ و هُو یَقدِرُ علَی المَحَبَّةِ ، و صَبَرَ علَی الذُلِّ و هُو یَقدِرُ علَی العِزِّ ، آتاهُ اللّهُ ثَوابَ خَمسینَ صِدِّیقا مِمَّن صَدَّقَ بی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سیأتی مِن بَعدی أقوامٌ یَأکُلُونَ طَیِّباتِ الطَّعامِ و ألوانَها ، و یَرکَبُونَ الدَّوابَّ ، و یَتَزَیَّنُونَ بِزینَةِ المرأةِ لِزَوجِها ، و یَتَبرَّجونَ تَبَرُّجَ النِّساءِ ، و زِیُّهُم مِثلُ زِیِّ المُلوکِ الجَبابِرَةِ ، هُم مُنافِقُو هذهِ الاُمَّةِ فی آخِرِ الزَّمانِ ......... مَحاریبُهُم نِساؤهُم ، و شَرَفُهُم الدَّراهِمُ و الدَّنانیر . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیَأتِی بَعدَکُم قَومٌ یَأکُلُونَ أطائبَ الدّنیا و ألوانَها ، و یَنکِحُونَ أجمَلَ النِّساءِ و ألوانَها ......... عاکِفینَ علَی الدنیا یَغدُونَ و یَروحونَ إلَیها ، اتَّخَذُوها آلِهَةً مِن دُونِ إلهِهِم . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی روزگاری بر مردم فرا می رسد که در آن، حکومت جز با کشتار و خود کامگی، و ثروت و توانگری جز با غصب و بخل ورزی، و محبوبیّت جز با کنار گذاشتن دین و پیروی از هوا و هوس به دست نیاید. پس،هر کس آن زمان را درک کند و با آن که می تواند توانگر شود بر فقر و تهیدستی صبر کند و با آن که می تواند محبوبیّت را به دست آورد، بر بغض و نفرت [مردم ]شکیبایی ورزد و با آن که می تواند قدرت به چنگ آورد، بر ضعف و برکناری از قدرت صبر کند، خداوند ثواب پنجاه صدّیق از صدّیقانی که مرا تصدیق کرده اند به او عطا خواهد کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی بعد از من مردمانی می آیند که غذاهای لذیذ و رنگارنگ می خورند و مرکبها سوار می شوند و مانند زن که خودش را برای شوهرش بزک می کند، خویشتن را می آرایند و مانند زنان خود آرایی و جلوه گری می کنند و هیأتشان هیأت سلاطین متکبّر و گردن کش است. آنان منافقان آخر الزمان این امّت هستند ......... قبله های [آمال] آنان زنانشان است و شرافت و شخصیتشان درهم و دینار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی بعد از شما مردمی می آیند، که غذاهای خوش مزه و رنگارنگ دنیا را می خورند و با زنان زیبا روی و رنگارنگ ازدواج می کنند ......... به دنیا سخت می چسبند و روز و شب رو سوی آن دارند و به جای خدایشان، دنیا را به خدایی می گیرند.

ص :563


1- بحار الأنوار : 18/147/8.
2- مکارم الأخلاق : 2/344/2660 .
3- تنبیه الخواطر : 1/155.

عنه صلی الله علیه و آله :سَیأتِی فی آخِرِ الزَّمانِ عُلَماءُ یُزَهِّدُونَ فِی الدنیا و لا یَزهَدُونَ ، و یُرَغِّبونَ فی الآخِرَةِ و لا یَرغَبُونَ ، و یَنهَونَ عنِ الدُّخولِ علَی الوُلاةِ و لا یَنتَهُونَ ، و یُباعِدُونَ الفُقَراءَ ، و یُقَرِّبونَ الأغنیاءَ ، اُولئکَ هُمُ الجَبّارُونَ أعداءُ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سیأتی زَمانٌ علی اُمَّتی یَفِرُّونَ مِن العُلَماءِ کما یَفِرُّ الغَنَمُ عنِ الذِّئبِ ، فَإذا کانَ کذلِکَ ابتَلاهُمُ اللّهُ تعالی بثلاثةِ أشیاءَ : الأوَّلُ : یَرفَعُ البَرَکَةَ مِن أموالِهِم ، و الثانی : سَلَّطَ اللّهُ علَیهِم سُلطانا جائرا ، و الثالث : یَخرُجُونَ مِن الدنیا بلا إیمانٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَیأتی علَیکُم زَمانٌ یُکفَأُ فیهِ الإسلامُ کما یُکفَأُ الإناءُ بما فیهِ . (3)

عنه علیه السلام :سَیأتی عَلَیکُم مِن بَعدی زَمانٌ لیسَ فی ذلکَ الزَّمانِ شَیءٌ أخفی من الحَقِّ و لا أظهَرَ من الباطِلِ و لا أکثَرَ من الکَذِبِ علَی اللّهِ تَعالی و رَسولِهِ صلی الله علیه و آله . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی در آخر الزمان علمایی می آیند که مردم را به دل برکندن از دنیا می خوانند، اما خود زهد نمی ورزند. به آخرت ترغیب می کنند و خود بدان رغبت نمی کنند. از وارد شدن به دستگاه حکمرانان نهی می کنند، اما خود از این کار خودداری نمی ورزند. از تهیدستان دوری می کنند و به ثروتمندان نزدیک می شوند. اینان، همان جبّارانِ دشمن خدا هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی زمانی بر امّتم فرا می رسد، که از علمایشان می گریزند همان گونه که گوسفند از گرگ می گریزد . وقتی چنین شد خداوند متعال آنها را به سه چیز گرفتار کند : اول این که برکت را از اموال ایشان می گیرد. دوم این که پادشاهی ستمگر را بر آنان مسلّط می گرداند و سوم این که بی ایمان از دنیا می روند.

امام علی علیه السلام :به زودی زمانی بر شما فرا می رسد که در آن زمان اسلام واژگون می شود، همچنان که ظرف واژگون می شود و آنچه در آن است می ریزد.

امام علی علیه السلام :به زودی زمانی بر شما می آید که در آن زمان چیزی نا پیداتر از حق، و پیداتر از باطل، و شایعتر از دروغ بستن به خداوند متعال و رسول او صلی الله علیه و آله نیست.

ص :564


1- تنبیه الخواطر : 1/301.
2- جامع الأخبار : 356/995.
3- نهج البلاغة :الخطبة 103.
4- الکافی : 8/387/586 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سَیأتی علَیکُم زَمانٌ لا یَنجُو فیهِ مِن ذَوی الدِّینِ إلاّ مَن ظَنُّوا أنّهُ أبلَهُ ، و صَبَّرَ نفسَهُ علی أن یقالَ (لَهُ) : إنّهُ أبلَهُ لا عَقلَ لَهُ . (1)

امام صادق علیه السلام :به زودی زمانی بر شما بیاید که در آن، از دین داران تنها کسی نجات یابد که مردم گمان برند او ابله است و خود را در برابر این جمله که : او ابله و بی خرد است، به شکیبایی وا دارد.

3080 - ما رُویَ فِی المُغَیَّباتِ بِلَفظِ «یَأتی»
3080 - روایاتی که با عبارت «می آید» ازحوادث آینده خبر می دهند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یأتی زَمانٌ علی اُمَّتی اُمَراؤهُم یکونُونَ علَی الجَورِ ، و عُلَماؤهُم علَی الطَّمَعِ ، و عُبّادُهُم علَی الرِّیاءِ ، و تُجّارُهُم علَی أکلِ الرِّبا ، و نِساؤهُم علَی زِینَةِ الدنیا ، و غِلمانُهُم فِی التَّزویجِ،فعِندَ ذلکَ کَسادُ اُمَّتی ککَسادِ الأسواقِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَأتِی علَی الناسِ زَمانٌ لا یُبالی الرجُلُ ما تَلِفَ مِن دینِهِ إذا سَلِمَت لَهُ دُنیاهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یأتی علَی الناسِ زَمانٌ یکونُ الناسُ فیه ذِئابا ، فَمَن لم یکن ذِئبا أکَلَتهُ الذِّئابُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یَأتی علَی الناسِ زَمانٌ إذا سَمِعتَ باسمِ رَجُلٍ خَیرٌ مِن أن تَلقاهُ ، فإذا لَقِیتَهُ خَیرٌ مِن أن تُجَرِّبَهُ ، و لو جَرَّبتَهُ أظهَرَ لکَ أحوالاً ، دِینُهُم دَراهِمُهُم ، و هِمَّتُهُم بُطونُهُم ، و قِبلَتُهُم نِساؤهُم ، یَرکَعونَ للرَّغیفِ و یَسجُدُونَ للدِّرهَمِ ، حَیاری سُکاری لا مُسلِمینَ و لا نَصاری! (5)

3080

روایاتی که با عبارت «می آید» از حوادث آینده خبر می دهند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی بر امّت من می آید که زمام دارانشان ستمگرند و عُلمایشان طمعکار و عابدانشان ریاکار و بازرگانانشان ربا خوار و زنانشان در پی زیور دنیا و پسرانشان در تزویج. در چنین روزگاری [بازار] امّت من، مانند کسادی بازارها، کساد و بی رونق است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی بر مردم می آید که اگر دنیایِ مرد به سلامت باشد، از بین رفتن دینش برای او اهمیتی ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی بر مردم می آید که در آن زمان مردم گرگ هستند. بنا بر این، اگر کسی گرگ نباشد، گرگها او را می خورند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی بر مردم می آید که اگر نام کسی را بشنوی بهتر از این است که او را ببینی و اگر او را ببینی بهتر از این است که وی را بیازمایی؛ چه اگر او را بیازمایی حالاتی [ناخوشایند] بر تو آشکار کند. دین آنها درهم هایشان است و همّ و غمشان شکمهایشان و قبله شان زنانشان. برای گرده ای نان، خم می شوند و برای درهم به خاک می افتند. سرگشته اند و مست. نه مسلمانند و نه ترسا.

ص :565


1- الکافی : 2/117/5.
2- جامع الأخبار : 356/997.
3- بحار الأنوار : 77/157/136.
4- تحف العقول : 54.
5- بحار الأنوار : 74/166/31.

عنه صلی الله علیه و آله :یَأتی علَی الناسِ زَمانٌ الصابِرُ علی دِینِهِ مِثلُ القابِضِ علَی الجَمرَةِ بِکَفِّهِ ، (فإن کانَ فی ذلکَ الزَّمانِ ذِئبا و إلاّ أکَلَتهُ الذِّئابُ) . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :و الذی بَعَثَنی بالحَقِّ لَیأتی علَی الناسِ زَمانٌ یَستَحِلُّونَ الخَمرَ یُسَمُّونَهُ النَّبیذَ ، علَیهِم لَعنَةُ اللّهِ و المَلائکةِ و الناسِ أجمَعینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَأتی علَی الناسِ زَمانٌ یَخلُقُ القرآنُ فی قُلوبِ الرِّجالِ کما تَخلُقُ الثِّیابُ علَی الأبدانِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سیَأتی زَمانٌ علی اُمَّتی لا یَعرِفُونَ العُلَماءَ إلاّ بثَوبٍ حَسَنٍ ، و لا یَعرِفُونَ القرآنَ إلاّ بصَوتٍ حَسَنٍ ، و لا یَعبُدُونَ اللّهَ إلاّ فی شَهرِ رَمَضانَ ، فإذا کانَ کذلِکَ سَلَّطَ اللّهُ علَیهِم سُلطانا لا عِلمَ لَهُ ، و لا حِلمَ لَهُ ، و لا رَحمَ لَهُ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی بر مردم می آید که شکیبایِ بر دین، مانند کسی است که اخگری را در کف خویش گرفته باشد؛ در آن زمان اگر انسان گرگ باشد [ می تواند زندگی کند] و گر نه گرگها او را می خورند !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که مرا به حق برانگیخت، قطعا زمانی بر مردم فرا رسد، که شراب را حلال شمرند و نام نبیذ روی آن می گذارند. لعنت خدا و همه فرشتگان و مردم بر آنان باد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزگاری بر مردم بیاید که قرآن در دلهای مردم کهنه و فرسوده شود، همچنان که لباسها بر بدنها کهنه و فرسوده می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی زمانی بر امّت من بیاید که علما را جز به لباس نیکو نشناسند و قرآن را جز به صدای خوش و خدا را جز در ماه رمضان عبادت نکنند. پس، هرگاه چنین زمانی فرا رسد، خداوند فرمانروایی بر آنان مسلّط گرداند که نه علم دارد و نه بردباری و نه رحم.

ص :566


1- مستدرک الوسائل : 12/330/14215 و ما بین الهلالین أثبتناه من الهامش نقلاً عن إحدی نُسخ الکتاب ؛ لکونها من عبارة المتن .
2- بحار الأنوار:77/102/1.
3- . تنبیه الخواطر : 1/217.
4- جامع الأخبار : 356/998 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَأتی علَی الناسِ زَمانٌ عَضُوضٌ ، یَعَضُّ المُوسِرُ فیهِ علی ما فی یَدَیهِ و لم یُؤمَرْ بذلکَ ، قالَ اللّهُ سبحانَهُ : «و لا تَنْسَوُا الفَضْلَ بَیْنَکُم» (1) تُنهَدُ فیهِ الأشرارُ ، و تُستَذَلُّ الأخیارُ ، و یُبایَعُ المُضطَرُّونَ ، و قد نَهی رسولُ اللّهِ عن بَیعِ المُضطَرِّینَ . (2)

عنه علیه السلام :یَأتی علَی الناسِ زَمانٌ لا یُقَرَّبُ فیهِ إلاّ الماحِلُ ، و لا یُظَرَّفُ فیهِ إلا الفاجِرُ ، و لا یُضَعَّفُ فیهِ إلاّ المُنصِفُ ، یَعُدُّونَ الصَّدقَةَ فیهِ غُرما ، و صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّا ، و العِبادَةَ استِطالَةً علَی الناسِ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یأتی علَی الناسِ زَمانٌ لیسَ فیهِ شیءٌ أعَزَّ مِن أخٍ أنِیسٍ، و کَسبِ دِرهَمِ حلالٍ . (4)

امام علی علیه السلام :روزگاری دشوار و گزنده بر مردم بیاید که در آن، توانگر، مال خویش را به دندان گیرد (انفاق نکند) در حالی که به این کار فرمان داده نشده، بلکه خداوند سبحان فرموده است : «احسان کردن به یکدیگر را فراموش نکنید». در آن زمان بَدان بلند پایه گردند و نیکان به ضعف و خواری کشیده شوند. و با مردمان مضطرّ و درمانده معامله شود در حالی که پیامبر خدا از معامله با درماندگان نهی فرموده است.

امام علی علیه السلام :زمانی بر مردم بیاید، که در آن زمان جز سخنْ چین، کسی مقرّب و محبوب نباشد و جز نابکار را زیرک نشمرند و جز منصف را ناتوان و زبون ندانند. در آن زمان صدقه (زکات) را خسارت می شمارند و صله رحم را منّتی که بر خویشان می نهند و عبادت را مایه برتری بر مردم.

امام صادق علیه السلام :زمانی بر مردم می آید، که در آن زمان چیزی کمیابتر از برادریْ همدم و به دست آوردن درهمی حلال نیست.

ص :567


1- . البقرة : 237 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 468 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 102 .
4- بحار الأنوار : 78/251/102.

عنه علیه السلام :یَأتی علَی النّاسِ زَمانٌ مَن سَألَ النّاسَ عاشَ و مَن سَکَتَ ماتَ . (1)

امام صادق علیه السلام :زمانی بر مردم می آید که هر کس دست خواهش به سوی مردم دراز کند زنده می ماند و هر کس خاموش ماند می میرد.

3081 - النَّبِیُّ یَعلَمُ الغَیبَ بِتَعلیمِ اللَّهِ
3081 - پیامبر با تعلیم خداوند، از غیب خبر دارد

الکتاب :

«عالِمُ الغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أحَدا * إلاّ مَنِ ارْتَضَی مِنْ رَسُولٍ فَإنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ضَلَّت ناقَتُهُ ، فقالَ الناسُ فیها : یُخبِرُنا عن السَّماءِ و لا یُخبِرُنا عَن ناقَتِهِ ! فَهَبَطَ علَیهِ جَبرَئیلُ فقالَ : یا محمّدُ ، ناقَتُکَ فی وادِی کذا و کذا ، مَلفوفٌ خِطامُها بشَجَرَةِ کذا و کذا . قالَ : فَصَعِدَ المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللّهَ و أثنی علَیهِ و قالَ : یا أیُّها الناسُ ، أکثَرتُم عَلَیَّ فی ناقَتی ، ألا و ما أعطانیَ اللّهُ خَیرٌ مِمّا أخَذَ مِنّی ، ألا و إنَّ ناقَتی فی وادِی کذا و کذا ، مَلفوفٌ خِطامُها بشَجَرةِ کذا و کذا ، فَابتَدَرَها الناسُ فَوَجَدوها کما قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

3081

پیامبر با تعلیم خداوند، از غیب خبر دارد

قرآن :

«دانای نهان است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند ، جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که [در این صورت ]برای او از پیش رو و از پشت سرش، نگاهبانانی بر خواهد گماشت».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :ناقه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گم شد. مردم گفتند : برایمان از آسمان خبر می دهد، اما از شترش خبرمان نمی دهد [و نمی داند کجاست]! پس، جبرئیل بر حضرت فرود آمد و گفت : ای محمّد! ناقه ات در فلان و بهمان درّه است و مهارش به چنین و چنان درخت پیچ خورده است. پس، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله منبر رفت و خدا را حمد و ثنا گفت و فرمود : هلا ای مردم! شما درباره [گم شدن] ناقه من حرفها زدید. بدانید که آنچه خداوند به من داد، بهتر از آن چیزی است که از من گرفت. بدانید که ناقه من در چنین و چنان وادی است و مهارش به چنین و چنان درخت پیچ خورده است. مردم به طرف ناقه شتافتند و دیدند همان گونه است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده بود.

ص :568


1- الکافی : 4/46/1 .
2- الجنّ : 26 ، 27.
3- بحار الأنوار : 18/129/38.

عنه علیه السلام :ضَلَّت ناقَةُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غَزوَةِ تَبُوکَ ، فقالَ المُنافقونَ : یُحَدِّثُنا عَنِ الغَیبِ و لا یَعلَمُ مَکانَ ناقَتِهِ ! فأتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام فَأخبَرَهُ بما قالوا ، و قالَ : إنَّ ناقَتَکَ فی شِعْبِ کذا ، مُتَعَلِّقٌ زِمامُها بشَجَرَةِ بَحرٍ . فَنادی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الصلاةَ جامِعَةً، قالَ : فاجتَمَعَ الناسُ ، فقالَ : أیُّها الناسُ ، إنّ ناقَتی بِشِعبِ کذا ، فَبادَرُوا إلَیها حتّی أتَوها . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ ناقَتَهُ [النَّبِیّ صلی الله علیه و آله ] افتُقِدَت، فَأرجَفَ (2) المُنافقونَ ، فقالوا : یُخبِرُنا بأسرارِ السَّماءِ و لا یَدرِی أینَ ناقَتُهُ ! فَسَمِعَ صلی الله علیه و آله ذلکَ فقالَ: إنّی و إن اُخبِرْکُم بِلَطائفِ السَّماءِ لکنِّی لا أعلَمُ مِن ذلکَ إلاّ ما عَلَّمَنی اللّهُ ، فلمّا وَسوَسَ إلَیهِمُ الشیطانُ بذلکَ دَلَّهُم علی حالِها ، و وَصَفَ لَهُمُ الشَّجرَةَ التی هِی مُتَعَلِّقَةٌ بها ، فَأتَوها فَوَجَدُوها علی ما وَصَفَ قد تَعَلَّقَ خِطامُها بِشَجَرَةٍ أشارَ إلَیها . (3)

امام صادق علیه السلام :در جنگ تبوک ناقه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گم شد. منافقان گفتند : برای ما از غیب می گوید اما جای شترش را نمی داند! جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و گفته منافقان را به اطلاع حضرت رساند و گفت : ناقه ات در فلان درّه می باشد و مهارش به درخت تنومندی گیر کرده است. پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ندای نماز جماعت سر داد. مردم جمع شدند. حضرت فرمود : ای مردم! ناقه من در فلان درّه است. مردم به طرف آن شتافتند و شتر را یافتند.

امام صادق علیه السلام :ناقه پیامبر صلی الله علیه و آله گم شد.

منافقان دست به تبلیغات سوء زدند و گفتند : او از اسرار آسمان به ما خبر می دهد، اما نمی داند ناقه اش کجاست. حضرت این سخن را شنید و فرمود : درست است که من از اسرار آسمان به شما خبر می دهم، اما از این اسرار جز آن چه را که خداوند به من آموخته باشد، نمی دانم. چون مردم در این باره دستخوش وسوسه شیطان شدند، پیامبر آنان را از حال ناقه خود آگاهانید و نشانیهای درختی را که [مهار ]شتر به آن گره خورده بود به ایشان داد. مردم رفتند و دیدند که ماده شتر، همان گونه که پیامبر فرموده بود، مهارش به درختی با همان نشانیها آویخته شده است.

ص :569


1- قصص الأنبیاء : 308/408.
2- أرجف القوم : إذا خاضوا فی الأخبار السیّئة و ذکر الفتن (لسان العرب : 9/113) .
3- الخرائج و الجرائح : 1/30/25.

3082 - الإمامُ وعِلمُ الغَیبِ
3082 - امام و علم غیب

الکتاب :

«یَعْلَمُ ما بَیْنَ أیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إلاَّ بِما شاءَ » . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ بعضُ أصحابِهِ (و کانَ کَلبِیّا) : لَقَد اُعطِیتَ یا أمیرَ المؤمنینَ عِلمَ الغَیبِ ، فَضَحِکَ علیه السلام _: یا أخا کَلبٍ، لیسَ هُو بعِلمِ غَیبٍ ، و إنّما هُو تَعَلُّمٌ مِن ذِی عِلمٍ ، و إنَّما عِلمُ الغَیبِ عِلمُ الساعَةِ ، و ما عَدَّدَهُ اللّهُ سبحانَهُ بقولِهِ : «إِنَّ اللّهَ عِندَهُ عِلمُ السّاعَةِ و یُنَزِّلُ الغَیثَ و یَعْلَمُ ما فی الأرْحامِ» (2) فَیَعلَمُ اللّهُ سبحانَهُ ما فی الأرحامِ مِن ذَکَرٍ أو اُنثی ، و قَبیحٍ أو جَمیلٍ ، و سَخیٍّ أو بَخیلٍ ، و شَقیٍّ أو سَعیدٍ ، و مَن یکونُ فِی النارِ حَطبا ، أو فِی الجِنانِ للنَّبیِّینَ مُرافِقا ، فهذا عِلمُ الغَیبِ الذی لا یَعلَمُهُ أحَدٌ إلاّ اللّهُ ، و ما سِوی ذلکَ فَعِلمٌ عَلَّمَهُ اللّهُ نَبِیَّهُ فَعَلَّمَنیهِ ، و دَعا لِی بأن یَعِیَهُ صَدرِی ، و تَضطَمَّ علَیهِ جَوانِحی . (3)

3082

امام و علم غیب

قرآن :

«آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است، می داند. و به چیزی از علم او احاطه نمی یابند مگر به آن چه او خود بخواهد».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ وقتی یکی از یاران ایشان [از قبیله کلب] به آن حضرت عرض کرد : «ای امیر المؤمنین! علم غیب به تو داده شده است»، پس از خنده ای _فرمود : ای مرد کلبی! این علم غیب نیست، بلکه بر اثر فرا گرفتن از صاحب علمی است. علم غیب، علم داشتن به زمان قیامت است و آنچه خداوند سبحان آنها را بر شمرده و فرموده است : «همانا علم قیامت نزد خداست و باران فرو می فرستد و آنچه را که در زهدانهاست، می داند». پس خداوند سبحان می داند که جنینی که در زهدانها[ی مادران ]است آیا پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، بخشنده است یا بخیل، بدبخت است یا خوشبخت. و می داند که چه کسی هیزم آتش جهنم است، یا در بهشت یار و همراه پیامبران. اینهاست علم غیبی که هیچ کس جز خداوند آنها را نمی داند. سوای اینها دانشی است که خداوند به پیامبرش آموخت و او هم آنها را به من یاد داد و برایم دعا کرد که سینه ام آن را نگه دارد و پهلوهایم آن را در میان گیرد.

ص :570


1- البقرة : 255.
2- لقمان : 34 .
3- نهج البلاغة :الخطبة 128.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ : هل یَعلَمُ الإمامُ بالغَیبِ _: لا ، و لکن إذا أرادَ أن یَعلَمَ الشیءَ أعلَمَهُ اللّهُ ذلکَ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ فارِسَ : أ تَعلَمُونَ الغَیبَ؟ _: قالَ أبو جعفرٍ علیه السلام یُبسَطُ لَنا العِلمُ فَنَعلَمُ ، و یُقبَضُ عنّا فلا نَعلَمُ . و قالَ : سِرُّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ أسَرَّهُ إلی جَبرَئیلَ علیه السلام ، و أسَرَّهُ جَبرَئیلُ إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و أسَرَّهُ محمّدٌ إلی مَن شاءَ اللّهُ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که آیا امام غیب می داند _فرمود : نه، اما هرگاه بخواهد چیزی را بداند، خداوند آن را به او می آموزد.

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به مردی از ایرانیان که پرسید : آیا شما غیب می دانید؟ _فرمود : امام باقر علیه السلام فرمود : چون علم [الهی ]برای ما گشوده شود، می دانیم و هرگاه بر ما بسته شود، نمی دانیم. و فرمود : علم، راز خدای عزّ و جلّ است که آن را با جبرئیل علیه السلام در میان گذاشت و جبرئیل با محمّد صلی الله علیه و آله در میان گذاشت و محمّد با هر که خواست آن را در میان نهاد.

ص :571


1- الکافی : 1/257/4.
2- الکافی : 1/256/1.
3- (انظر) الإمامة العامّة : باب 163. بحار الأنوار : 26 / 18 «أبواب علوم الأئمّة»ص 2 / 172 / باب 23.

ص :572

400 - الغِیبة

400 - غیبت
اشاره

(1)

(2)

ص :573


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 220 باب 66 «الغِیبة». وسائل الشیعة : 8 / 596 باب 152 «تحریم اغتیاب المؤمن». کنز العمّال : 3 / 584 «الغیبة». کنز العمّال : 3 / 595 ، 870 «رُخَص الغِیبة». شرح نهج البلاغة: 9 / 60 «أقوال مأثورة فی ذمّ الغیبة».
2- انظر: عنوان 246 «الاستماع» ، 70 «التجسّس». 344 «العِرض» ، 380 «العیب». الحسد : باب 856 ، الرِّبا : باب 1441.

3083 - النَّهیُ عنِ الغیبةِ
3083 - نهی از غیبت

الکتاب :

«وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا أ یُحِبُّ أحَدُکُمْ أنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أخِیهِ مَیْتا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللّهَ إنَّ اللّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی خُطبَةِ حِجّةِ الوَداعِ _: أیّها الناسُ ، إنَّ دِماءَکُم و أموالَکُم و أعراضَکُم علَیکُم حَرامٌ ، کَحُرمَةِ یَومِکُم هذا فی شَهرِکُم هذا فی بَلَدِکُم هذا ، إنَّ اللّهَ حَرَّمَ الغِیبَةَ کما حَرَّمَ المالَ و الدمَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قالَت لَهُ عائشةُ : حَسبُکَ مِن صَفِیَّةَ کذا و کذا ! تَعنِی قَصیرَةً _: لقد قلتِ کَلِمَةً لو مُزِجَت بماءِ البَحرِ لَمَزَجَتهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَرَرتُ لیلةَ اُسرِیَ بی علی قَومٍ یَخمِشُونَ وُجوهَهُم بأظفارِهمِ ، فقلتُ : یا جَبرَئیلُ ، مَن هؤلاءِ ؟ فقالَ : هؤلاءِ الذینَ یَغتابُونَ الناسَ و یَقَعُونَ فی أعراضِهِم . (4)

3083

نهی از غیبت

قرآن :

«از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ آن را ناخوش دارید. [پس ]از خدا بترسید، که خدا توبه پذیر مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در خطبه حجة الوداع _فرمود: ای مردم! همانا خونها و اموال و اَعراض شما بر شما حرام (محترم) است، همچون حرمت این روزِ شما در این ماهِ شما در این شهرِ شما. هر آینه خداوند غیبت را حرام کرد، همچنان که مال و خون را حرام گردانید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به عایشه که به آن حضرت گفت : تو را از صفیّه همین بس که چنین و چنان است و مقصودش این بود که قد کوتاه است _فرمود : هر آینه سخنی گفتی که اگر با آب دریا آمیخته شود، آن را می آلاید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شب معراج، مردمی را دیدم که چهره های خود را با ناخنهایشان می خراشند. پرسیدم : ای جبرئیل! اینها کیستند؟ گفت : اینها کسانی هستند که از مردم غیبت می کنند و آبرویشان را می برند.

ص :574


1- الحجرات : 12.
2- شرح نهج البلاغة: 9/62.
3- کنز العمّال : 8040.
4- تنبیه الخواطر : 1/115.

عنه صلی الله علیه و آله :لمّا عُرِجَ بی مَرَرتُ بقَومٍ لَهُم أظفارٌ مِن نُحاسٍ ، یَخمِشُونَ وُجوهَهُم و صُدورَهُم ! فقلتُ : مَن هؤلاءِ یا جِبریلُ ؟ قالَ : هؤلاءِ الذینَ یَأکُلونَ لُحومَ الناسِ و یَقَعونَ فی أعراضِهِم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَرکُ الغِیبَةِ أحَبُّ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن عَشرَةِ آلافِ رَکعَةٍ تَطَوُّعا . (2)

الترغیب و الترهیب :قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : الغِیبَةُ أشَدُّ مِن الزِّنا ، قیلَ : و کیفَ ؟ قالَ : الرجلُ یَزنی ثُمّ یَتوبُ فَیَتُوبُ اللّهُ علَیهِ ، و إنّ صاحِبَ الغِیبَةِ لا یُغفَرُ لَهُ حتّی یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغِیبَةُ جُهدُ العاجِزِ . (4)

عنه علیه السلام :الغِیبَةُ آیَةُ المُنافِقِ . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تَجعَلَ مَرکَبَکَ لِسانَکَ فی غِیبَةِ إخوانِکَ ، أو تَقولَ ما یَصیرُ علَیکَ حُجّةً ، و فی الإساءَةِ إلَیکَ عِلّةً . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون به معراج بُرده شدم، بر مردمی گذشتم که ناخنهایی از مس داشتند و چهره ها و سینه های خود را ناخن می کشیدند! پرسیدم : اینها کیستند، ای جبرئیل؟ گفت : اینان کسانی هستند که گوشتِ مردم را می خورند و با آبروی آنها بازی می کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غیبت نکردن نزد خداوند عزّ و جلّ، محبوبتر از ده هزار رکعت نماز مستحبی است.

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : غیبت کردن بدتر از زناست. عرض شد : چگونه؟ فرمود : مرد زنا می کند و سپس توبه می نماید و خدا توبه اش را می پذیرد. اما غیبتگر آمرزیده نمی شود، تا زمانی که غیبت شونده او را ببخشد.

امام علی علیه السلام :غیبت کردن، کار شخص ناتوان است.

امام علی علیه السلام :غیبت کردن، نشانه منافق است.

امام علی علیه السلام :زنهار که زبانت را در غیبت کردن از برادرانت مرکب خویش سازی، یا چیزی بگویی که حجّتی بر ضدّ تو شود و بهانه ای برای بدی کردن به تو گردد.

ص :575


1- الترغیب و الترهیب : 3/510/21.
2- بحار الأنوار : 75/261/66.
3- الترغیب و الترهیب : 3/511/24.
4- نهج البلاغة : الحکمة 461 .
5- غرر الحکم : 899.
6- غرر الحکم : 2724.

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الغِیبةَ ؛ فإنّها تُمَقِّتُکَ إلَی اللّهِ و الناسِ ، و تُحبِطُ أجرَکَ . (1)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن صانَ لِسانَهُ عنِ الغِیبَةِ . (2)

عنه علیه السلام :لا تُعَوِّدْ نفسَکَ الغِیبَةَ ؛ فإنّ مُعتادَها عَظیمُ الجُرمِ . (3)

عنه علیه السلام :أبغَضُ الخَلائقِ إلَی اللّهِ المُغتابُ . (4)

عنه علیه السلام :مِن أقبَحِ اللُّؤمِ غِیبَةُ الأخیارِ . (5)

عنه علیه السلام_ فِی النَّهیِ عن غِیبَةِ الناسِ _: و إنّما یَنبَغِی لأهلِ العِصمَةِ و المَصنوعِ إلَیهِم فِی السلامَةِ أن یَرحَموا أهلَ الذُّنوبِ و المَعصیَةِ ، و یکونَ الشُّکرُ هُو الغالِبَ علَیهِم ، و الحاجِزَ لَهُم عَنهُم ، فکیفَ بالعائبِ الذی عابَ أخاهُ و عَیَّرَهُ بِبَلواهُ ؟! أ ما ذَکَرَ مَوضِعَ سَترِ اللّهِ علَیهِ مِن ذُنوبِهِ ممّا هُو أعظَمُ مِن الذَّنبِ الذی عابَهُ بهِ ؟ ! و کیفَ یَذُمُّهُ بذَنبٍ قد رَکِبَ مِثلَهُ ؟ ! فإن لم یَکُنْ رَکِبَ ذلکَ الذَّنبَ بعَینِهِ فَقد عَصَی اللّهَ فیما سِواهُ مِمّا هو أعظَمُ مِنهُ . و ایمُ اللّهِ ، لَئن لم یَکُن عَصاهُ فِی الکبیرِ و عَصاهُ فِی الصغیرِ لَجَراءَتُهُ علی عَیبِ الناسِ أکبَرُ ! (6)

امام علی علیه السلام :از غیبت کردن بپرهیز؛ که این کار ، تو را نزد خدا و مردم مبغوض می سازد و پاداشت را بر باد می دهد.

امام علی علیه السلام :خردمند، کسی است که زبانش را از غیبت نگه دارد.

امام علی علیه السلام :خودت را به غیبت کردن عادت مده؛ زیرا شخص معتاد به غیبت گویی گناهش بسیار بزرگ است.

امام علی علیه السلام :منفورترین مردم نزد خدا، غیبتگر است.

امام علی علیه السلام :از زشت ترین فرو مایگیها، غیبت کردن از نیکان است.

امام علی علیه السلام_ در نهی از غیبت کردن از مردم _فرمود : افراد پاکدامن و برخوردار از نعمت پرهیزگاری باید و بجاست که با گنه ورزان و معصیت کاران مهربان و دلسوز باشند و سپاسگزاری [ به خاطر نعمت پاکدامنی و پرهیزگاری] بر ایشان چیره باشد و مانع غیبت آنها از گنهکاران شود. [حال چه رسد به عیبجویی] و چگونه از برادر خویش عیبجویی می کند و او را به گناهش سرزنش می نماید؟ مگر به یاد نمی آورد مقام ستّاری خدا را که گناه او را پوشاند، گناهی که بزرگتر از گناه آن برادری است که او را بدان سرزنش می کند! چگونه او را به خاطر گناهی نکوهش می کند که خودش چونان گناهی را مرتکب شده است؟ و اگر عین آن گناه را نکرده باشد، بی گمان با گناهی بزرگتر از آن، خدا را نافرمانی کرده است. به خدا سوگند که اگر با گناه بزرگی خدا را نافرمانی نکرده، و در گناه کوچکی او را نافرمانی کرده باشد، بی گمان همین گستاخی او در عیب گویی از مردم بزرگترین گناه است!

ص :576


1- غرر الحکم : 2632.
2- غرر الحکم : 1955.
3- غرر الحکم : 10300.
4- غرر الحکم : 3128.
5- غرر الحکم : 9311.
6- نهج البلاغة :الخطبة 140.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَغتَبْ فتُغتَبُ ، و لا تَحفِرْ لِأخِیکَ حُفرَةً فَتَقَعَ فیها ؛ فإنَّکَ کما تَدینُ تُدانُ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ ......... المُغتابُ فی السلامَةِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَلعونٌ مَنِ اغتابَ أخاهُ . (3)

امام صادق علیه السلام :غیبت نکن، که از تو غیبت می شود. و برای برادرت چاه مکن که خود در آن می افتی؛ زیرا به هر دست بدهی، با همان دست پس می گیری.

امام صادق علیه السلام :غیبتگر . . .، نباید چشمِ طمع به سلامت داشته باشد.

امام کاظم علیه السلام :ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.

3084 - عاقِبَةُ الغیبَةِ
3084 - فرجام غیبت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِجتَنِبِ الغِیبَةَ ؛ فإنّها إدامُ کِلابِ النارِ . (4)

عنه علیه السلام :الغِیبَةُ قُوتُ کِلابِ النارِ . (5)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لِرجُلٍ اغتابَ عِندَهُ رجُلاً _: یا هذا، کُفَّ عنِ الغِیبَةِ؛ فإنّها إدامُ کِلابِ النارِ . (6)

3084

فرجام غیبت

امام علی علیه السلام :از غیبت کردن دوری کن؛ زیرا غیبت نواله سگهای دوزخ است.

امام علی علیه السلام :غیبت، خورش سگهای دوزخ است.

امام حسین علیه السلام_ به مردی که در حضور ایشان از دیگری غیبت کرد _فرمود : ای مرد! دست از غیبت بردار؛ زیرا غیبت خورش سگهای دوزخ است.

ص :577


1- بحار الأنوار : 75/249/16.
2- الخصال : 434/20.
3- بحار الأنوار : 78/333/9.
4- بحار الأنوار : 75/248/13.
5- غرر الحکم : 1144.
6- تحف العقول : 245.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إیّاکُم و الغِیبَةَ ؛ فإنّها إدامُ کِلابِ النارِ . (1)

عنه علیه السلام :_ لَمّا سَمِعَ رجُلاً یَغتابُ آخَرَ _: إنَّ لِکُلِّ شیءٍ إداما ، و إدامُ کِلابِ الناسِ الغِیبَةُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رَجُلٌ لعلیِّ بنِ الحسینِ علیهما السلام : إنَّ فُلانا یَنسُبُکَ إلی أنّکَ ضالٌّ مُبتدِعٌ ! فقالَ لَهُ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام : ما رَعَیتَ حقَّ مُجالَسَةِ الرجُلِ حیثُ نَقَلتَ إلَینا حَدیثَهُ ، و لا أدَّیتَ حَقِّی حیثُ أبلَغتَنی عن أخی ما لَستُ أعلَمُهُ ! ......... إیّاکَ و الغِیبَةَ فإنّها إدامُ کِلابِ النارِ ، وَ اعلَمْ أنّ مَن أکثَرَ مِن ذِکرِ عُیوبِ الناسِ شَهِدَ علَیهِ الإکثارُ أنّهُ إنّما یَطلُبُها بقَدرِ ما فیهِ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الغِیبَةَ ؛ فإنّها إدامُ کِلابِ النارِ . (4)

امام زین العابدین علیه السلام :زنهار از غیبت، که آن خورش سگهای دوزخ است.

امام زین العابدین علیه السلام_ وقتی شنید که مردی غیبت می کند _فرمود : هر چیزی نانخورشی دارد و نانخورشِ مردمان سگ صفت، غیبت است.

امام صادق علیه السلام :مردی به علی بن الحسین علیهما السلام گفت : فلانی به شما نسبت می دهد که گمراه و بدعت گذار هستی. علی بن الحسین به او فرمود: حقّ همنشینی با آن مرد را پاس نداشتی؛ زیرا سخن او را به ما منتقل کردی. حقّ مرا نیز به جا نیاوردی زیرا از برادرم چیزی به من رساندی که من آن را نمی دانستم! ......... از غیبت بپرهیز، که آن نواله سگهای دوزخ است و بدان کسی که از مردم زیاد عیب گویی کند، این عیب گویی زیاد بر این نکته گواهی دهد که او این عیبها را به همان اندازه ای که در خودش هست، می جوید (به همان اندازه عیب دارد ).

امام صادق علیه السلام :از غیبت بپرهیز، که آن نانخورش سگهای دوزخ است.

ص :578


1- بحار الأنوار : 75/256/43.
2- شرح نهج البلاغة: 9/62.
3- بحار الأنوار : 75/246/8 .
4- بحار الأنوار : 75/262/70.

3085 - الغیبَةُ و إشاعَةُ الفاحِشَةِ
3085 - غیبت و شایع کردن زشتکاری

الکتاب :

«إنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ ألِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قالَ فی مُؤمِنٍ ما رَأتهُ عَیناهُ و سَمِعَتهُ اُذُناهُ ، فهُو مِن الذینَ قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «إنّ الّذینَ یُحِبُّونَ أنْ تَشِیعَ الفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ ألِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی خِطابِهِ إلی محمّدِ بنِ الفُضَیلِ _: یا محمّدُ ، کَذِّبْ سَمعَکَ و بَصَرَکَ عن أخیکَ ، و إن شَهِدَ عِندَکَ خَمسونَ قَسامَةً و قالَ لکَ قَولاً فَصَدِّقْهُ و کَذِّبْهُم ، و لا تُذیعَنَّ علَیهِ شیئا تَشینُهُ بهِ ، و تَهدِمُ بهِ مُرُوءَتَهُ ، فیَکونَ مِن الذینَ قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «إنّ الّذینَ یُحِبُّونَ أن تَشِیعَ الفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ ألِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» . (3)

3085

غیبت و شایع کردن زشت کاری

قرآن :

«کسانی که دوست دارند زشت کاری در میان آنان که ایمان آورده اند شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود. و خدا[ست که ]می داند و شما نمی دانید».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :هر کس درباره مؤمن چیزی را که با چشمهای خود دیده و با گوشهای خود شنیده است بازگو کند، از شمارِ کسانی است که خدای عزّ و جلّ فرموده است : «کسانی که دوست دارند زشت کاری در میان آنان که ایمان آورده اند شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود. و خدا[ست که ]می داند و شما نمی دانید».

امام کاظم علیه السلام_ به محمّد بن فُضیل _فرمود : ای محمّد! گوش و چشم خود را نسبت به برادرت دروغگو شمار و اگر پنجاه قسم یاد کننده نزد تو شهادت دهند و برادرت سخنی دیگر [و بر خلاف آنچه آنها گفته اند ]بگوید سخن او را باور کن و سخن آنان را باور مکن. علیه برادرت، مطلبی را که او را بد نام کنی و شخصیّتش را از بین ببری شایع مکن تا در زمره کسانی قرار گیری که خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «کسانی که دوست دارند زشت کاری در میان آنان که ایمان آورده اند شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود. و خدا[ست که ]می داند و شما نمی دانید».

ص :579


1- النور : 19.
2- الکافی : 2/357/2.
3- ثواب الأعمال : 295/1.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذَوُو العُیوبِ یُحِبُّونَ إشاعَةَ مَعایبِ الناسِ؛ لِیَتَّسِعَ لَهُمُ العُذرُ فی مَعایبِهِم . (1)

الجعفریّات عن الإمام علیّ علیه السلام :لو وَجَدتُ مؤمنا علی فاحِشَةٍ لَسَتَرتُهُ بثَوبِی _ و قالَ علیه السلام : بثَوبِهِ هکذا _ . (2)

مستدرک الوسائل عن أمیرِ المؤمنین علیه السلام :أنَّه قال لهُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : لو رَأیتَ رَجُلاً علی فاحِشَةٍ ؟ قالَ : أستُرُهُ ، قالَ : إن رَأیتَهُ ثانیا ؟ قالَ : أستُرُهُ بِإزارِی و رِدائی ، إلی ثلاثِ مَرّاتٍ ، فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : لا فَتی إلاّ علیٌّ . و قالَ صلی الله علیه و آله : اُستُروا علی إخوانِکُم . (3)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمام الصّادقِ علیه السلام _: لا تَدَعِ الیَقینَ بالشکِّ، و المَکشوفَ بالخَفیِّ ، و لا تَحکُمْ علی ما لم تَرَهُ بما یُروی لکَ عَنهُ ، و قد عَظَّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ أمرَ الغِیبَةِ و سُوءِ الظَّنِّ بإخوانِکَ المُؤمِنینَ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :کسانی که خود عیب دارند، علاقه مند به شایع کردن عیبهای مردم هستند ، تا جایِ عذر و بهانه برای عیبهای خودشان باز شود.

الجعفریّات :امام علی علیه السلام فرمود : اگر مؤمنی را در حال ارتکاب فحشایی ببینم با جامه خود او را می پوشانم. و حضرت فرمود: با جامه اش به این صورت [او را می پوشانم].

مستدرک الوسائل :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : اگر مردی را در حال ارتکاب فحشایی دیدی [چه می کنی]؟عرض کرد: او را می پوشانم. فرمود: اگر دوباره او را دیدی؟ عرض کرد : تا سه بار با اِزار و ردایم او را می پوشانم. پس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: جوانمردی جز علی نیست. و فرمود: برای برادران خود پرده پوشی کنید.

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: نه یقین را با شک از دست ده و نه آشکار را با پنهان. و درباره آنچه خود ندیده ای، بر اساس گفته دیگران ، داوری مکن. خداوند عزّ و جلّ موضوع غیبت و بدگمانی به برادران مؤمنت را با اهمیت قرار داده است.

ص :580


1- غرر الحکم : 5198.
2- الجعفریّات : 242 .
3- مستدرک الوسائل: 12/426/14515.
4- مصباح الشریعة : 386 .
5- (انظر) العیب : باب 2970. مستدرک الوسائل : 12 / 424 باب 33.

3086 - الغیبَةُ وَالدِّینُ
3086 - غیبت و دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الغِیبَةُ أسرَعُ فی دِینِ الرجُلِ المُسلمِ مِن الآکِلَةِ فی جَوفِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اغتابَ مُسلِما أو مُسلمَةً لم یَقبَلِ اللّهُ صَلاتَهُ و لا صیامَهُ أربَعینَ یَوما و لَیلةً ، إلاّ أن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یُؤتی بأحَدٍ یَومَ القِیامَةِ یُوقَفُ بینَ یَدَیِ اللّهِ و یُدفَعُ إلَیهِ کتابُهُ فلا یَری حَسَناتِهِ ، فیقولُ : إلهی ، لیسَ هذا کتابِی ! فإنّی لا أری فیها طاعَتی ؟ ! فیقالُ لَهُ : إنّ رَبَّکَ لا یَضِلُّ و لا یَنسی ، ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغتِیابِ الناسِ . ثُمّ یُؤتی بآخَرَ و یُدفَعُ إلَیهِ کتابُهُ فَیَری فیهِ طاعاتٍ کثیرَةً ، فیقولُ : إلهی ، ما هذا کتابِی ! فإنّی ما عَمِلتُ هذهِ الطَّاعاتِ ! فیقالُ : لأنَّ فلانا اغتابَکَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ إلَیکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الرَّجُلَ لَیُؤتی کتابَهُ مَنشورا فیقولُ: یا ربِّ، فأینَ حَسَناتٌ کذا و کذا عَمِلتُها لَیسَت فی صَحِیفَتی؟! فیقولُ : مُحِیَت باغتِیابِکَ الناسَ . (4)

3086

غیبت و دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غیبت کردن در [نابودی] دین مرد، زودتر کارگر می افتد تا بیماری خوره در اندرون او.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت فردی را می آورند و او را در پیشگاه خدا نگه می دارند و کار نامه اش را به او می دهند، اما حسنات خود را در آن نمی بیند. عرض می کند : الهی! این کار نامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمی بینم! به او گفته می شود : پروردگار تو نه خطا می کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگری را می آورند و کار نامه اش را به او می دهند. در آن طاعت بسیاری را مشاهده می کند. عرض می کند : الهی! این کار نامه من نیست! زیرا من این طاعات را به جا نیاورده ام! گفته می شود : فلانی از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کار نامه گشوده شده مرد را به او می دهند و او عرض می کند : پروردگارا! پس فلان و بهمان کارهای نیکی که کرده ام کجاست؟ در کار نامه ام نیستند. خداوند می فرماید : با غیبت کردن از مردم، آنها را نابود کردی.

ص :581


1- الکافی : 2/357/1.
2- بحار الأنوار : 75/258/53.
3- جامع الأخبار : 412/1144.
4- الترغیب و الترهیب : 3/515 /30.

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اغتابَ مُسلما فی شَهرِ رَمَضانَ لم یُؤجَرْ علی صِیامِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَسُوءَنَّکَ ما یَقولُ الناسُ فیکَ ؛ فإنّهُ إن کانَ کما یَقولونَ کانَ ذَنبا عُجِّلَت عُقوبَتُهُ ، و إنْ کانَ علی خِلافِ ما قالوا کانَت حَسَنةً لم تَعمَلْها . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن رَوی علی مُؤمِنٍ رِوایَةً یُریدُ بها شَینَهُ و هَدمَ مُرُوَّتِهِ لِیَسقُطَ مِن أعیُنِ الناسِ ، أخرَجَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن وَلایَتِهِ إلی وَلایَةِ الشیطانِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در ماه رمضان از مسلمانی غیبت کند، برای روزه اش مزدی دریافت نخواهد کرد.

امام علی علیه السلام :از آنچه مردم درباره تو می گویند ناراحت نشو؛ زیرا اگر چنان باشد که آنها می گویند در کیفر گناه تو تعجیل شده است، و اگر چنان نباشد که آنها گفته اند [غیبت آنها ]حسنه ای باشد که تو انجامش نداده ای [بلکه آنها برای تو فراهم کرده اند].

امام صادق علیه السلام :هر کس علیه یک مؤمن مطلبی نقل کند که بخواهد با آن او را بد نام سازد و شخصیتش را از بین ببرد، تا بدین سبب از چشم مردم بیفتد، خداوند عزّ و جلّ او را از ولایت خود به سوی ولایت شیطان اخراج کند.

3087 - تَفسیرُ الغیبَةِ
3087 - معنای غیبت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الغِیبَةُ أن تَذکُرَ الرجُلَ بما فیهِ مِن خَلفِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ذَکَرَ رجُلاً بما فیهِ فَقدِ اغتابَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الغِیبَةُ ذِکرُکَ أخاکَ بما یَکرَهُ . (6)

3087

معنای غیبت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غیبت آن است که آنچه [از عیب] در کسی هست، پشت سر او بگویی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از کسی چیزی بگوید که در وجود او هست، غیبتش کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غیبت آن است که از برادرت چیزی بگویی، که خوش ندارد.

ص :582


1- بحار الأنوار : 75/258/53.
2- غرر الحکم : 10378.
3- بحار الأنوار : 75/254/36.
4- کنز العمّال : 8014.
5- کنز العمّال : 8033.
6- کنز العمّال : 8024 ،

عنه صلی الله علیه و آله :ما کَرِهتَ أن تُواجِهَ أخاکَ فهُو غِیبَةٌ . (1)

بحار الأنوار عن أبی ذرٍّ :دَخلتُ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... فقلتُ : یا رسولَ اللّه أوصنی ......... فقالَ : ......... . یا أبا ذرٍّ، إیّاکَ و الغِیبَةَ؛ فإنَّ الغِیبَةَ أشَدُّ مِن الزِّنا ......... قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الغِیبَةُ ؟ قالَ : ذِکرُکَ أخاکَ بما یَکرَهُ ، قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، فإن کانَ فیهِ ذاکَ الذی یُذکَرُ بهِ ؟ قالَ : اِعلَمْ أنَّکَ إذا ذَکَرتَهُ بما هو فیهِ فقدِ اغتَبتَهُ ، و إذا ذَکَرتَهُ بما لیسَ فیهِ فَقَد بَهَتَّهُ . (2)

الترغیب و الترهیب :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : أ تَدرُونَ ما الغِیبَةُ ؟ قالوا : اللّهُ و رسولُهُ أعلَمُ ، قالَ : ذِکرُکَ أخاکَ بما یَکرَهُ . قیلَ : أ رَأیتَ إن کانَ فی أخِی ما أقولُ ؟ قالَ : إن کانَ فیهِ ما تَقولُ فقدِ اغتَبتَهُ ، و إنْ لم یکُن فیهِ ما تَقولُ فقد بَهَتَّهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغِیبَةُ أن تقولَ فی أخیکَ ما هُو فیهِ مِمّا قد سَتَرَهُ اللّهُ علَیهِ ، فأمّا إذا قلتَ ما لیسَ فیهِ فذلکَ قولُ اللّهِ :

«فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتانا و إثْما مُبِینا» (4) . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی که خوش نداری رو به روی برادرت بگویی، آن غیبت است.

بحار الأنوار_ به نقل از ابوذر _: خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم ......... و گفتم : ای رسول خدا! مرا توصیه نمایید ......... حضرت فرمود : ای ابا ذر! از غیبت بپرهیز که غیبت بدتر از زناست ......... عرض کردم : ای پیامبر خدا! غیبت چیست؟ فرمود : غیبت این است که از برادرت چیزی بگویی که خوش ندارد. عرض کردم : ای پیامبر خدا! اگر آنچه درباره او گفته می شود در او باشد چه؟ فرمود: بدان که اگر آنچه در او هست بگویی غیبتش کرده ای و اگر آنچه در او نیست بگویی، به او بهتان زده ای.

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا می دانید غیبت چیست؟ عرض کردند : خدا و پیامبر او بهتر می دانند. فرمود : این که از برادرت چیزی بگویی که خوش ندارد. عرض شد: اگر آنچه می گویم در برادرم بود چه؟ فرمود : اگر آنچه می گویی در او باشد، غیبتش کرده ای و اگر آنچه می گویی در او نباشد، به وی بهتان زده ای.

امام صادق علیه السلام :غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که در او هست، اما خداوند آن را پوشانده است. اما اگر چیزی بگویی که در او نیست، این مشمول این سخن خداوند است که : «هر آینه بهتان یا گناهی آشکار به دوش کشید».

ص :583


1- کنز العمّال : 8030.
2- بحار الأنوار : 77/89/3.
3- الترغیب و الترهیب : 3/515/31.
4- النساء : 112 .
5- تفسیر العیّاشی : 1/275/270 .

عنه علیه السلام :الغِیبَةُ أن تقولَ فی أخیکَ ما سَتَرَهُ اللّهُ علَیهِ ، و أمّا الأمرُ الظاهِرُ فیهِ مِثلُ الحِدَّةِ و العَجَلَةِ فلا . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن ذَکَرَ رجُلاً مِن خَلفِهِ بما هُو فیهِ ممّا عَرَفَهُ الناسُ لم یَغتَبْهُ ، و مَن ذَکَرَهُ مِن خَلفِهِ بما هُو فیهِ ممّا لا یَعرِفُهُ الناسُ اغتابَهُ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که خداوند آن را پوشیده نگه داشته است، اما [سخن گفتن از ]خصلتهای آشکاری چون تندخویی و شتابزدگی، غیبت نیست.

امام کاظم علیه السلام :هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست و مردم هم آن را می دانند غیبتش نکرده است، اما اگر کسی پشت سرش چیزی را بگوید که در او هست ولی مردم نمی دانند، غیبتش کرده است.

3088 - مَن یَحرُمُ اغتِیابُهُ
3088 - کسی که غیبتش حرام است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عامَلَ الناسَ فلم یَظلِمْهُم ، و حَدَّثَهُم فلم یَکذِبْهُم ، و وَعَدَهُم فلم یُخلِفْهُم ، فهُو ممَّن کَمُلَت مُرُوءَتُهُ ، و ظَهَرَت عَدالَتُهُ ، و وَجَبَت اُخُوَّتُهُ ، و حَرُمَت غِیبَتُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ أوجَبنَ لَهُ أربَعا علَی الناسِ : مَن إذا حَدَّثَهُم لم یَکذِبْهم، و إذا خالَطَهُم لم یَظلِمْهُم ، و إذا وَعَدَهُم لم یُخلِفْهُم ، وَجَبَ أن یَظهَرَ فِی الناسِ عَدالَتُهُ ، و یَظهَرَ فیهِم مُرُوَّتُهُ ، و أن تَحرُمَ علَیهِم غِیبَتُهُ ، و أن تَجِبَ علَیهِم اُخُوَّتُهُ . (5)

3088

کسی که غیبتش حرام است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که با مردم معامله کند و به آنان ستم نکند و با آنان سخن بگوید و دروغ نگوید و وعده شان دهد و خُلفِ وعده نکند، او از کسانی است که مروّتش کامل و عدالتش آشکار است و برادری کردن با او واجب و غیبت کردنش حرام است.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که در هر کس باشد چهار چیز را بر مردم در قبال او واجب گرداند: کسی که هرگاه به مردم سخنی بگوید، دروغ نگوید و هرگاه با آنان رفت و آمد داشته باشد، به ایشان ستم نکند و هرگاه وعده شان دهد خُلفِ وعده نکند، لازم است که عدالتش در میان مردم آشکار شود و مروّتش در میان آنان هویدا گردد و غیبت از او بر مردم حرام باشد و برادری کردن با او بر آنان واجب آید.

ص :584


1- بحار الأنوار : 75/246/7.
2- الکافی : 2/358/6.
3- (انظر) الغیبة : باب : 3088 ، 3089. بحار الأنوار: 75/221 «کلام الشهید الثانی فی معنَی الغیبة».
4- الخصال : 208/28.
5- بحار الأنوار : 75/251/25.

عنه علیه السلام :مَن لم تَرَهُ بِعَینِکَ یَرتَکِبُ ذَنبا أو لم یَشهَدْ علَیهِ بذلکَ شاهِدانِ فهُو مِن أهلِ العَدالَةِ و السَّترِ ، و شَهادَتُهُ مَقبولَةٌ ، و إن کانَ فی نفسِهِ مُذنِبا ، و مَنِ اغتابَهُ بما فیهِ فهُو خارِجٌ عن وَلایَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، داخِلٌ فی وَلایَةِ الشیطانِ . (1)

امام صادق علیه السلام :کسی که به چشم خود ندیده ای گناهی کرده یا دو شاهد گواهی نداده اند که مرتکب گناهی شده، او عادل و پاکدامن به شمار می آید و شهادتش پذیرفته است، هر چند به نظر خودش گنهکار باشد. و هر کس از آنچه در این شخص وجود دارد غیبت کند، از ولایت خداوند عزّ و جلّ بیرون است و داخل ولایت شیطان می باشد.

3089 - مَن یَجوزُ اغتِیابُهُ
3089 - کسی که غیبتش رواست

الکتاب :

«لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللّهُ سَمِیعا عَلِیما» . (2)

«وَ لا تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهِینٍ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ » . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربَعةٌ لَیست غِیبَتُهُم غِیبَةً : الفاسِقُ المُعلِنُ بِفِسقِهِ ، و الإمامُ الکَذّابُ إن أحسَنتَ لم یَشکُرْ و إن أسَأتَ لم یَغفِرْ، و المُتَفَکِّهونَ بالاُمَّهاتِ ، و الخارِجُ عنِ الجَماعَةِ الطاعِنُ علی اُمَّتِی الشاهِرُ علَیها بسَیفِهِ . (4)

3089

کسی که غیبتش رواست

قرآن :

«خداوند بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد، مگر [از ]کسی که بر او ستم رفته باشد. و خدا شنوای داناست».

«و از هر قسم خورنده فرومایه ای فرمان مبر که عیب جوست و برای خبر چینی گام بر می دارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار نفرند که غیبت کردن از آنها غیبت نیست : فاسقی که فسق خود را آشکار می سازد، پیشوای دروغگویی که اگر خوبی کنی، سپاسگزاری نمی کند و اگر بدی کنی، نمی بخشد، کسانی که از سر خنده و شوخی فحش مادر می دهند و کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیرد و بر امّت من عیب گیرد و به روی آنها شمشیر کشد.

ص :585


1- بحار الأنوار : 75/248/12.
2- النساء : 148.
3- القلم : 10 و 11.
4- بحار الأنوار : 75/261/64.

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لیسَ علَیهِم غِیبَةٌ : مَن جَهَرَ بِفِسقِهِ ، و مَن جارَ فی حُکمِهِ ، و مَن خالَفَ قولُهُ فِعلَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لا تَحرُمُ علَیکَ أعراضُهُم : المُجاهِرُ بالفِسقِ ، و الإمامُ الجائرُ ، و المُبتَدِعُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ للفاسِقِ غِیبَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ للفاجِرِ غِیبَةٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لا حَیاءَ لَهُ لا غِیبَةَ لَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أ تَرعَوُونَ عن ذِکرِ الفاجِرِ أن تَذکُرُوهُ ؟! فَاذکُروهُ یَعرِفْهُ الناسُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أ تَرعَوُونَ عن ذِکرِ الفاجِرِ حتّی یَعرِفَهُ الناسُ ؟! فَاذکُرُوا الفاجِرَ بما فیهِ یَحذَرْهُ الناسُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که بدگویی از آنها غیبت نیست : کسی که گناه خود را آشکارا کند، کسی که در داوری (حکومت) بی عدالتی ورزد و کسی که گفتارش خلاف کردارش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که آبرو و حیثیت آنها بر تو حرمت ندارد : تظاهر کننده به گناه، پیشوایِ ستمگر و بدعت گذار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فاسق، غیبت ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فاجر، غیبت ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که حیا ندارد، غیبتی بر او نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا از بردن نام فاجر خودداری می ورزید؟ نامش را ببرید، تا مردم او را بشناسند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا از بردن نام فاجر که مردم او را بشناسند باز می ایستید؟ فاجر را با اعمال و کردارش معرفی کنید، تا مردم از او بر حذر باشند.

ص :586


1- تنبیه الخواطر : 2/252.
2- کنز العمّال : 8068.
3- کنز العمّال : 8071.
4- کنز العمّال : 8075.
5- کنز العمّال : 8073.
6- کنز العمّال : 8069.
7- کنز العمّال : 8070.

عنه صلی الله علیه و آله :حتّی مَتی تَرعَوُونَ عن ذِکرِ الفاجِرِ ؟! اِهتِکُوهُ حتّی یَحذَرَهُ الناسُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفاسِقُ لا غِیبَةَ لَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ثلاثةٌ لَیست لَهُم حُرمَةٌ : صاحِبُ هَویً مُبتَدِعٌ ، و الإمامُ الجائرُ ، و الفاسِقُ المُعلِنُ الفِسقَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا جاهَرَ الفاسِقُ بفِسقِهِ فلا حُرمَةَ لَهُ و لا غِیبَةَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «لا یُحِبُّ اللّهُ الجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ القَولِ إلاّ مَن ظُلِمَ» _: مَن أضافَ قَوما فَأساءَ ضیافَتَهُم فهُو مِمَّن ظَلَمَ ، فلا جُناحَ علَیهِم فیما قالوا فیهِ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إنّ الضَّیفَ یَنزِلُ بالرَّجُلِ فلا یُحسِنُ ضِیافَتَهُ ، فلا جُناحَ علَیهِ أن یَذکُرَ سُوءَ فِعلِهِ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن ألقی جِلبابَ الحَیاءِ فلا غِیبَةَ لَهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا کی از بردن نام فاجر خودداری می کنید؟ رسوایش سازید، تا مردم از او بر حذر باشند.

امام علی علیه السلام :فاسق، غیبت ندارد.

امام باقر علیه السلام :سه نفرند که حرمتی ندارند : فرقه گرای بدعت گذار، پیشوایِ ستمگر و گنهکاری که علنی گناه می کند.

امام صادق علیه السلام :هرگاه شخص فاسق آشکارا گناه کند، نه حرمتی دارد و نه غیبتی.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «خداوند بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد مگر [از کسی] که بر او ستم رفته باشد» _فرمود : هر کس عدّه ای را میهمان کند و از آنها بد پذیرایی نماید، از کسانی است که ستم کرده است و اشکالی ندارد که میهمانان از او چیزی بگویند.

امام صادق علیه السلام_ نیز در بیان همین آیه _فرمود : میهمانی بر مردی وارد می شود و او بخوبی پذیراییش نمی کند. او می تواند از این رفتار بد میزبان یاد کند.

امام رضا علیه السلام :هر که پرده حیا را دور افکند، غیبت ندارد.

ص :587


1- کنز العمّال : 8074.
2- غرر الحکم : 1013.
3- قرب الإسناد : 176/645.
4- بحار الأنوار : 75/253/32.
5- وسائل الشیعة : 8/605/6 .
6- وسائل الشیعة : 8/605/7.
7- بحار الأنوار : 75/260/59.

(1)

کلامُ الشهیدِ الثانی فی الأعذارِ المُرَخِّصَةِ للغِیبةِ:

اعلم أنَّ المرخِّص فی ذکر مَساءة الغَیر هو غرض صحیح فِی الشرع لا یمکن التوصُّل إلیه إلاّ به ، فیدفع ذلک إثم الغیبة ، و قد حصروها فی عشرة :

الأوّل : الظُّلم ؛ فإنَّ من ذکر قاضیا بالظُّلم و الخیانة ، و أخذِ الرشوة ، کان مغتابا عاصیا ، و أمّا المظلوم من جهة القاضی فله أن یتظلَّم إلی من یرجو منه إزالة ظلمه ، و ینسبَ القاضی إلَی الظلم ؛ إذ لا یمکنه استیفاء حقِّه إلاّ به ، و قد قال صلی الله علیه و آله : لصاحِبِ الحَقِّ مَقالٌ ، و قال صلی الله علیه و آله : مَطْلُ الغَنِیِّ ظُلمٌ ، و قال صلی الله علیه و آله : مَطْلُ الواجِدِ یُحِلُّ عِرضَهُ و عُقوبَتَهُ .

الثانی : الاستعانة علی تغییر المنکر ، و ردِّ المعاصی إلی نهج الصلاح ، و مرجع الأمر فی هذا إلَی القصد الصحیح ، فان لم یکن ذلک هو المقصود کان حراما .

الثالثُ : الاستِفتاءُ ، کما تقول للمُفتی : ظلمنی أبی و أخی ، فکیف طریقی فِی الخلاص ؟ و الأسلم فی هذا التعریض بأن تقول : ما قولک فی رجل ظلمه أبوه أو أخوه ؟ و قد روی أنَّ هندا قالت للنبیِّ صلی الله علیه و آله : إنَّ أبا سفیانَ رَجُلٌ شحیحٌ لا یُعطِینی ما یَکفِینی أنا و وُلْدِی أ فآخُذُ مِن غیرِ عِلمِهِ ؟ فقال : «خُذِی ما یَکفِیکِ و وُلدَکِ بالمَعروفِ» ، فذَکَرتِ الشُّحَّ لها و لولدها و لم یزجرها رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، إذ کان قصدها الاستفتاء . (2)

الرابع : تحذیر المسلم من الوقوع فِی الخطر و الشرِّ ، و نُصح المستشیر ، فإذا رأیت متفقِّها یتلبَّس بما لیس من أهله فلک أن تنبِّه الناس علی نقصه و قصوره عمّا یؤهِّل نفسه له ، و تنبیههم علَی الخطر اللاحق لهم بالانقیاد إلیه ، و کذلک إذا رأیت رجلاً یتردَّد إلی فاسق یُخفی أمره ، و خِفتَ علیه من الوقوع بسبب الصُّحبة فیما لا یوافق الشرع ، فلک أن تنبِّهه علی فسقه مهما کان الباعث لک الخوف علی إفشاء البدعة و سرایة الفسق ، و ذلک موضع الغرور و الخدیعة من الشیطان ؛ إذ قد یکون الباعث لک علی ذلک هو الحسد له علی تلک المنزلة فیلبِّس علیک الشیطان ذلک بإظهار الشَّفقة علَی الخلق ......... و لتقتصر علَی العیب المنوط به ذلک الأمر ، فلا تذکر فی عیب التزویج ما یُخِلُّ بالشرکة أو المضاربة أو السفر مثلا ، بل تذکر فی کلِّ أمر ما یتعلَّق بذلک الأمر ، و لا تتجاوزه قاصدا نصح المستشیر لا الوقیعة ، و لو علم أنّه یترک التزویج بمجرَّد قوله : لا یصلح لک ، فهو الواجب ، فإن علم أنّه لا ینزجر إلاّ بالتصریح بعیبه فله أن یصرِّح به ، قال النبیُّ صلی الله علیه و آله : «أ تَرعَوُون عن ذِکرِ الفاجِرِ حتّی یَعرِفَهُ الناسُ ؟! اذکُرُوهُ بما فیه یَحذَرْهُ الناسُ» ، و قال صلی الله علیه و آله لفاطمةَ بنتِ قیسٍ حینَ شاوَرَتهُ فی خُطّابِها : «أمّا معاویةُ فَرَجُلٌ صُعلوکٌ لا مالَ لَهُ ، و أمّا أبو جَهمٍ فلا یَضَعُ العَصا عن عاتِقِهِ» . الخامس : الجرح و التعدیل للشاهد و الراوی ، و من ثمَّ وَضعَ العلماء کتبَ الرجال و قسَّموهم إلَی الثِّقات و المجروحین ، و ذکروا أسباب الجرح غالبا . و یُشترط إخلاص النصیحة فی ذلک کما مرَّ ، بأن یقصد فی ذلک حفظ أموال المسلمین و ضبط السُّنَّة و حمایتها عن الکذب ، و لا یکون حامله العداوة و التعصُّب ، و لیس له إلاّ ذکر ما یحلُّ بالشهادة و الروایة منه ، و لا یتعرَّض لغیر ذلک مثل کونه ابن مُلاعَنة و شُبهة ، إلاّ أن یکون متظاهرا بالمعصیة کما سیأتی .

السادس : أن یکون المَقول فیه مستحقّا لذلک لتظاهره بسببه ، کالفاسق المتظاهر بفسقه ، بحیث لا یستنکف من أن یُذکَر بذلک الفعل الذی یرتکبه ، فیذکر بما هو فیه لا بغیره، قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «مَن ألقی جِلبابَ الحَیاءِ عن وَجهِهِ فلا غِیبةَ لَهُ» . و ظاهر الخبر جواز غیبته و إن استنکف عن ذکر ذلک الذنب . و فی جواز اغتیاب مطلق الفاسق احتمال ناشٍ من قوله صلی الله علیه و آله : «لا غِیبَة لفاسِقٍ» و رُدَّ بمنع أصل الحدیث ، أو بحمله علی فاسق خاصٍّ ، أو بحمله علَی النَّهی و إن کان بصورة الخبر ، و هذا هو الأجود إلاّ أن یتعلَّق بذلک غرض دینیٌّ و مقصد صحیح یعود علَی المغتاب بأن یرجو ارتداعه عن معصیته بذلک ، فیلحق بباب النهی عن المنکر .

السابع : أن یکون الإنسان معروفا باسم یُعرِب عن غِیبته کالأعرج و الأعمش فلا إثم علی من یقول ذلک ، کأن یقول : روی أبو الزناد الأعرج و سلیمان الأعمش و ما یجری مجراه ، فقد نقل العلماء ذلک لضرورة التعریف ، و لأنّه صار بحیث لا یکرهه صاحبه لو علمه بعد أن صار مشهورا به . و الحقُّ أنَّ ما ذکره العلماء المعتمدون من ذلک یجوز التعویل فیه علی حکایتهم ، و أمّا ما ذکره عن الأحیاء فمشروط بعلم رضا المنسوب إلیه لعموم النهی ، و حینئذٍ یخرج عن کونه غِیبة ، و کیف کان فلو وجد عنه معدلاً و أمکنه التعریف بعبارة اُخری فهو أولی ، و لذلک یقال للأعمی : «البصیر» عُدولا عن اسم النَّقص . الثامن : لو اطَّلع العدد الذین یثبت بهم الحدُّ أو التعزیر علی فاحشة جاز ذکرها عند الحکّام بصورة الشهادة فی حضرة الفاعل و غیبته ، و لا یجوز التعرُّض لها فی غیر ذلک إلاّ أن یتَّجه فیه أحد الوجوه الاُخری .

التاسع : قیل : إذا عَلم اثنان من رجل معصیة شاهداها فأجری أحدهما ذِکرها فی غیبة ذلک العاصی جاز ؛ لأنّه لا یؤثِّر عند السامع شیئا ، و إن کان الأولی تنزیه النفس و اللسان عن ذلک لغیر غرض من الأغراض المذکورة ، خصوصا مع احتمال نسیان المَقول له لذلک المعصیة ، أو خوف اشتهارها عنهما .

العاشر : إذا سمع أحدٌ مغتابا لآخر و هو لا یعلم استحقاقَ المقول عنه للغیبة و لا عدمه ، قیل : لا یجب نهی القائل ، لإمکان استحقاق المقول عنه ، فیحمل فعل القائل علَی الصحّة ما لم یعلم فساده ؛ لأنَّ ردعه یستلزم انتهاک حرمته ، و هو أحد المُحرَّمَین ، و الأولی التنبیه علی ذلک إلی أن یتحقَّق المخرج عنه ؛ لعموم الأدلَّة و ترک الاستفصال فیها ، و هو دلیل إرادة العموم حذرا من الإغراء بالجهل ، و لأنّ ذلک لو تمَّ لتمشّی فیمن یعلم عدم استحقاق المقول عنه بالنسبة إلَی السامع ، لاحتمال اطِّلاع القائل علی ما یوجب تسویغ مقاله ، و هو هدم قاعدة النهی عن الغیبة ، و هذا الفرد یستثنی من جهة سماع الغیبة و قد تقدَّم أنّه إحدَی الغِیبتَین .

و بالجملة : فالتحرُّز عنها من دون وجه راجح فی فعلها فضلاً عن الإباحة أولی ، لتتَّسم النفس بالأخلاق الفاضلة، و یؤیِّدُه إطلاق النهی فیما تقدَّم لقولِهِ صلی الله علیه و آله : «أ تَدرُونَ ما الغِیبةُ ؟ قالوا : اللّهُ و رسولُهُ أعلمُ ، قالَ : ذِکرُکَ أخاکَ بما یَکرَهُ» . و أمّا مع رُجحانها کردِّ المُبتَدِعة ، و زَجرِ الفَسَقة ، و التَّنفیر عنهم ، و التحذیر من اتِّباعهم ، فذلک یوصف بالوجوب مع إمکانه فضلاً من غیره ، و المُعتمَد فی ذلک کلِّه علَی المقاصد ، فلا یغفل المتیقِّظ عن ملاحظة مقصده و إصلاحه ، و اللّه الموفِّق . انتهی ملخَّص کلامه نوَّر اللّه ضریحه . (3) و قال الشهید رفع اللّه درجته فی قواعده : الغیبة محرَّمة بنصِّ الکتاب العزیز و الأخبار ، و هی قسمان : ظاهر و هو معلوم و خفیٌّ و هو کثیر ، کما فِی التعریض مثل : أنا لا أحضر مجلس الحکّام ، أنا لا آکل أموال الأیتام أو فلان ، و یشیر بذلک إلی من یفعل ذلک ، أو الحمد للّه الذی نزَّهنا عن کذا یأتی به فی معرض الشُّکر . و من الخفیِّ الإیماء و الإشارة إلی نقص فِی الغیر و إن کان حاضرا ، و منه لو فعل کذا کان خیرا ، و لو لم یفعل کذا لکان حسنا ، و منه التنقّص بمستحقِّ الغیبة لینبِّه به علی عیوب آخر غیر مستحقٍّ للغیبة ، أمّا ما یخطر فِی النفس من نقائص الغیر فلا یعدُّ غیبة ؛ لأنَّ اللّه تعالی عفا عن حدیث النفس ، و من الأخفی أن یذمَّ نفسه بطرائق غیر محمودة فیه أو لیس متَّصفا بها لینبِّه علی عورات غیره ، و قد جوِّزت صورة الغیبة فی مواضع سبعة :

الأوّل : أن یکون المَقول فیه مستحقّا لذلک ، لتظاهره بسببه ، کالکافر و الفاسق المتظاهر ، فیذکره بما هو فیه لا بغیره ، و منع بعض الناس من ذکر الفاسق و أوجب التعزیر بقذفه بذلک الفسق ، و قد روی الأصحاب تجویز ذلک ، قال العامّة : حدیث «لا غیبة لفاسق» أو «فی فاسق» لا أصل له ، قلت : و لو صحَّ أمکن حمله علَی النهی أی خبر یراد به النهی ، أمّا من یتفکَّه بالفسق و یتبجَّح به فی شعره أو کلامه فیجوز حکایة کلامه .

الثانی : شکایة المتظلِّم بصورة ظلمه . الثالث : النصیحة للمستشیر .

الرابع : الجرح و التعدیل للشاهد و الرّاوی .

الخامس : ذکر المُبتَدِعة و تصانیفهم الفاسدة و آرائهم المُضلَّة ، و لیقتصر علی ذلک القدر ، قال العامَّة : من مات منهم و لا شیعة له تُعظِّمه و لا خلَّف کتبا تُقرأ و لا ما یخشی إفساده لغیره ، فالأولی أن یُستَر بستر اللّه عَزَّ و جلَّ ، و لا یُذکر له عیب البتَّة ، و حسابه علَی اللّه عَزَّ و جلَّ ، و قال علیٌّ علیه السلام : «اُذکُرُوا مَحاسِنَ مَوتاکُم» ، و فی خبرٍ آخَرَ : «لا تَقُولُوا فی مَوتاکُم إلاّ خَیرا» .

السادس : لو اطَّلع العَددُ الذین یَثبُت بهم الحدُّ أو التعزیر علی فاحشة جاز ذِکرُها عند الحکّام بصورة الشهادة فی حضرة الفاعل و غیبته .

السابع : قیل : إذا علم اثنان من رجل معصیة شاهداها ، فأجری أحدهما ذکرَها فی غیبة ذلک العاصی جاز ؛ لأنّه لا یؤثِّر عند السامع شیئا ، و الأولی التنزُّه عن هذا ؛ لأنّه ذکر له بما یکره لو کان حاضرا ، و لأنّه ربّما ذکَّر أحدهما صاحبه بعد نسیانه ، أو کان سببا لاشتهارها .

و قال الشیخ البهائیُّ روَّح اللّه رُوحَه : و قد جُوِّزت الغیبة فی عشرة مواضع : الشهادة ، و النهی عن المنکر ، و شکایة المتظلِّم ، و نُصح المُستشیر ، و جرح الشاهد و الراوی ، و تفضیل بعض العلماء و الصنّاع علی بعض ، و غیبة المتظاهر بالفسق الغیر المستنکف علی قول ، و ذکر المشتهر بوصف ممیِّز له کالأعور و الأعرج مع عدم قصد الاحتقار و الذمِّ ، و ذکره عند من یعرفه بذلک بشرط عدم سماع غیره علی قول ، و التنبیه علَی الخطاء فِی المسائل العلمیَّة و نحوها بقصد أن لا یتَّبعه أحد فیها . (4)

گفتار شهید ثانی درباره مجوّزهای غیبت :

بدان، که مجوّز یاد کردن بدی دیگران، دنبال کردن هدف و غرضی است که از نظر شرع درست و موجّه باشد و جز با این هدف نمی توان به آن مجوّز دست یافت. این مجوّز، گناه غیبت را منتفی می سازد. این مجوّزها را در ده مورد منحصر کرده اند :

اول : ظلم و حق کشی. کسی که از قاضی به عنوان حق کش و خائن و رشوه گیر یاد کند، غیبتگر و گناهکار است. اما کسی که از قاضی ظلم و حق کشی دیده است، حق دارد برای رفع ظلم قاضی، به کسی که امید به کمک او دارد دادخواهی و تظلم کند و به قاضی نسبت ظلم و حق کشی بدهد؛ زیرا برای گرفتن حقِ خود راهی جز این ندارد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است : صاحب حق می تواند حرف بزند. و فرموده است : تعلّل ورزیدن و امروز و فردا کردن شخص توانگر [در پرداخت حقِ مردم ]ظلم است. و فرموده است : تعلّل و امروز و فردا کردن شخص دارا [در پرداخت بدهی خود] آبرو و کیفر او را حلال و روا می سازد.

دوم : کمک گرفتن برای برطرف ساختن منکر و زشت کاری و برگرداندن گنهکار به جاده صلاح و پاکی. مبنا در این کار همان قصد و نیّتِ درستْ است و اگر مقصود این نباشد که

گفتیم، غیبت کردن حرام است.

سوم : استفتا. مثل این که به مفتی و فقیه بگویی : پدرم و برادرم به من ظلم کرده اند؛ حالا برای نجات از این ظلم چه باید بکنم؟ بهتر آن است که این امر به صورت کنایه و اشاره گفته شود. مثلاً بگویی : نظرتان درباره کسی که پدر یا برادرش در حقِ او ظلم کنند چیست؟ روایت شده که هند (همسر ابو سفیان) به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد : ابو سفیان مرد خسیسی است و به اندازه کافی به من و بچه هایم خرجی نمی دهد. آیا می توانم بدون اطّلاعش از او چیزی بردارم؟ حضرت فرمود : به اندازه ای که رفع حاجت تو و فرزندانت را بکند، بردار. هند از ابو سفیان با صفت بخل و خسّت ورزیدن نسبت به خود و فرزندانش یاد می کند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هم او را نهی نفرمود؛ زیرا قصدش استفتا بوده است. (5)

چهارم : بر حذر داشتن مسلمان از افتادن در ورطه خطر و بدی و راهنمایی کردن مشورت کننده. مثلاً هرگاه شخص فقیه نمایی را دیدی که جامه ای را پوشیده است که شایستگی آن را ندارد، حق داری مردم را نسبت به عدم شایستگی او به چنین مقامی متنبّه کنی و پیامد خطرناک پیروی از چنین کسی را به آنان گوشزد کنی. همچنین اگر دیدی کسی با فردی فاسق و نابکار اما ظاهِر الصلاح رفت و آمد دارد و تو بیم آن داری که به سبب همنشینی با او به کارهای خلاف شرع کشیده شود، می توانی فاسق بودن آن شخص را به او گوشزد کنی به شرط آن که انگیزه تو ترس از رواج بدعت و سرایت فسق و گناه باشد؛ چرا که این جا، جای فریبکاری و نیرنگ شیطان است؛ چون ممکن است انگیزه تو از این کار حسادت کردن به مقام و منزلت او باشد، ولی شیطان کار را بر تو مشتبه و چنین وانمود کند که قصد خیرخواهی و دلسوزی برای مردم را داری ......... در ذکر عیب باید به گفتن همان عیبی که به موضوع مربوط می شود بسنده کنی. مثلاً اگر کسی در زمینه ازدواج با تو مشورت کرد، عیبی را که مثلاً به کار مشارکت یا مضاربه یا سفر لطمه می زند نگویی، بلکه در هر چیزی عیب مربوط به همان موضوع را بیان کنی و از آن فراتر نروی و قصدت راهنمایی مشورت کننده باشد، نه بدگویی از طرف. اگر بدانی که مشورت کننده به صرف این که بگویی : این ازدواج به صلاح تو نیست، از آن ازدواج دست می کشد، در همین حدّ واجب است به او بگویی. و اگر بدانی که فقط در صورتی از ازدواج صرف نظر می کند که به عیب طرف تصریح کنی، حق داری این کار را بکنی. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : اَیا از ترس این که مردم شخص فاجر را بشناسند از بردن نام او خودداری می کنید؟ نام او را با عیبهایش بگویید تا مردم از وی بر حذر باشند. همچنین به فاطمه دختر قیس، که در امر خواستگاری خود با حضرت مشورت کرد، فرمود: معاویه آدم فقیر و ناداری است و ابو جهم چوبش را از دوشش فرو نمی گذارد. پنجم : جرح و تعدیل شاهد و راوی. به همین دلیل است که علما کتابهای رجال نوشته اند و راویان و رجال حدیث را به موثّق و نا موثّق تقسیم کرده اند و علّت یا علل نا موثق بودن آنها را غالباً ذکر نموده اند.در این مورد نیز همچنان که گذشت، اخلاص و خیرخواهی شرط است. یعنی مقصود از این کار (جرح و تعدیل) باید حفظ اموال مسلمانان و پاسداری از سنّت و محافظت آن از دروغ باشد و انگیزه اش دشمنی و تعصّب نباشد. در این مورد نیز فقط باید معایبی را که به موضوع شهادت و روایت از راوی مربوط می شود، ذکر کند و به عیوب دیگری مانند این که نطفه حرام یا شبهه است، نپردازد مگر این که، همچنان که خواهیم گفت، متظاهر به فسق و گناه باشد.

ششم : این که شخصی که از او بد گفته می شود، به دلیل تظاهر به امری، سزاوار آن باشد، مانند فاسق و گنهکاری که آشکارا گناه می کند به طوری که ابایی ندارد از این که گفته شود مرتکب فلان خلاف و گناه می شود. در این جا نیز باید همان عیب او را گفت، نه معایب و گناهان دیگرش را [که کسی خبر ندارد و تظاهر به آنها نمی کند]. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کسی که نقاب شرم و حیا را از چهره خود بیندازد، غیبت ندارد. ظاهر این خبر گویای جایز بودن غیبت چنین کسی است، هرچند از ذکر گناهی که کرده است او را ننگ آید. دلیل بر جواز غیبت کردن از مطلق فاسق [چه تظاهر به فسق بکند و چه نکند ]احتمالی است که از این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله ناشی می شود که فرمود : فاسق را غیبتی نیست اما این احتمال، با ردّ اصل حدیث یا حمل آن بر فاسقی خاصّ یا حملش بر نهی، هر چند به صورت خبری است، مردود می باشد. این شقّ اخیر [یعنی حمل آن بر نهی از غیبت فاسق] بهتر است، مگر این که پای هدفی دینی و غرض درستی نسبت به غیبت شونده در میان باشد. به این معنا که با غیبت از فاسق امیدوار باشد که از معصیت دست بر دارد. در این صورت غیبت از او، به موضوع نهی از منکر ارتباط پیدا می کند.

هفتم : این که انسان به نامی مشهور و شناخته شده باشد که غیبت او را آشکار و علنی می سازد، مانند لنگ و کور. در این صورت کسی که با این اوصاف از او یاد کند گناه نکرده است. مثلاً بگوید : ابو الزناد اعرج (لنگ) و سلیمان اعمش (شب کور) _ و القابی از این قبیل _ . علما، از روی ناچاری در معرفی اشخاص، این القاب و اسامی را نقل کرده اند؛ همچنین به این دلیل که این القاب چندان شهرت یافته است که اگر شخص متّصف به آنها بشنود، ناراحت نمی شود. حق آن است که القاب و نامهایی از این قبیل را که علمای مورد اعتماد ذکر کرده اند، می توان از قول آنان نقل کرد. اما به کار بردن این نامها درباره اشخاصی که زنده هستند، مشروط به این است که بدانیم از به کار بردن آنها درباره خود راضی هستند؛ چرا که نهی (و لا تنابذوا بالألقاب) عمومیت دارد. در صورت رضایت شخص، مسأله غیبت منتفی می شود. به هر حال، اگر بتوان به جای آن القاب تعبیرات ضدّ آنها را به کار برد و با عبارات دیگری معرفی کرد، بهتر است این کار صورت گیرد، مثلاً به جای کور تعبیر روشندل را به کار برد.

هشتم : اگر عدّه ای که به واسطه شهادت آنها حدّ یا تعزیر ثابت می شود، فحشایی را مشاهده کرده باشند، می توانند نزد قاضی در حضور مرتکب آن فحشا و یا در غیاب او به صورت شهادت از آن عمل زشت نام ببرند. ولی در جای دیگری، غیر از دادگاه، یاد کردن از آن خلافْ جایز نیست، مگر پای وجوه و دلایل دیگری در میان باشد.

نهم : گفته شده است که اگر دو نفر، شاهدِ سر زدن معصیتی از مردی باشند و در غیاب آن شخص درباره آن گناه دو نفری با هم صحبت کنند اشکالی ندارد؛ زیرا تأثیری به حال شنونده ندارد. گو این که بهتر است، چنانچه یکی از اغراض و اهداف پیش گفته را دنبال نمی کنند، نفسْ و زبان خود را از بیان آن گناه پاک نگه دارند، مخصوصاً که احتمال دارد طرف مقابل آن گناه را فراموش کرده باشد، یا بیم آن رود که از بین آن دو نفر به میان مردم سرایت کند و شایع شود.

دهم : هرگاه کسی بشنود که دیگری غیبتِ شخصی را می کند و نداند که آن شخص سزاوار غیبت هست یا نه، گفته شده است که واجب نیست گوینده را از غیبت کردن نهی کند؛ چون امکان دارد که غیبت شونده مستحق باشد. پس، تا زمانی که نداند حرفهای او نادرست و بی اساس است، باید کار گوینده را حمل بر صحّت کند؛ چرا که نهی کردن او از غیبت مستلزم هتک حرمت اوست و این خود

یکی از امور حرام و ممنوع است. اما [به نظر ما ]بهتر است نسبت به غیبت نکردن توجّه و تذکّر دهد؛ زیرا ادلّه [مربوط به غیبت ]عمومیت دارند و در آنها تفصیل داده نشده است و همین خود، نشانگر اراده عمومیت است تا مبادا اغراء به جهل شود.

به هر حال، چنانچه دلیلی که موجب رجحان غیبت کردن شود، چه رسد به مباح بودن آن، وجود نداشته باشد، بهتر است از غیبت خویشتنداری شود تا نفْس به اخلاق پسندیده آراسته گردد. مؤید این سخن، اطلاق نهی از غیبت است که قبلاً از قول پیامبر خدا آوردیم و گفتیم که آن حضرت فرمود : «آیا می دانید غیبت چیست؟» عرض کردند : خدا و پیامبر او بهتر می دانند . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «یاد کردن از برادرت به چیزی که او را ناخوش می آید». اما چنانچه مرجّحی برای غیبت وجود داشته باشد، مانند مبارزه با بدعت گذاران و باز داشتن گنهکاران و فاسقان از ارتکاب گناه و فسق و بر حذر داشتن مردم از آنان،در این صورت چنانچه امکان نهی از غیبت وجود داشته باشد، این کار واجب است. البته ملاک در همه این موارد، هدف و غرض می باشد. بنا بر این، باید هوشیار بود و هدف و غرض از غیبت و این را که قصد از آن اصلاح باشد همواره مدّ نظر داشت. و خدا توفیق دهنده است. پایان خلاصه سخن شهید ثانی، نوّر اللّه ضریحه. شهید اوّل، که خداوند بر درجاتش بیفزاید، در کتاب قواعد خود می گوید : به تصریح قرآن کریم و اخبار، غیبت کردن حرام است. غیبت دو گونه است : غیبت آشکارا، که معلوم است و غیبت ناپیدا، که موارد آن فراوان می باشد. چنان که مثلاً کسی با کنایه بگوید : من در محفل دولتمردان حاضر نمی شوم، من مال یتیم خور یا مال مردم خور نیستم و اشاره به کسی داشته باشد که این کارها را می کند. یا بگوید : خدا را شکر که ما را از فلان چیز پاک نگه داشت و با این شکر کردن به دیگری کنایه زند. از جمله غیبت کردنهای ناپیدا، ایما و اشاره کردن به عیب و نقص در دیگری است، گر چه آن فرد حاضر باشد. و نیز از آن جمله است، عباراتی مانند : اگر این کار را می کرد بهتر بود و خوب بود این کار را نمی کرد. همچنین از این نوع غیبت است که کسی نقایص و معایب شخص مستحقِ غیبت را بگوید، تا بدین وسیله عیبهای کس دیگری را که مستحق غیبت نیست گوشزد کند. اما خطور نقایص و عیبهای دیگران در ذهن و خاطر آدمی، غیبت به شمار نمی آید؛ زیرا خداوند متعال خطورات ذهنی را بخشیده است [و به سبب آنها کسی را کیفر نمی دهد]. از مخفی ترین نوع غیبتها این است که کسی خود را [نزد دیگران] به خاطر صفات ناپسندی که دارد یا در وجود او نیست، نکوهش کند تا بدین وسیله به عیبهای دیگران توجّه دهد.

غیبت کردن در هفت مورد، جایز دانسته شده است :

اول: این که شخص غیبت شونده، به علّت تظاهر به آنچه موجب غیبت شده، سزاوار غیبت باشد، مانند کافر و فاسقِ متظاهِر به کفر و فسق. در این جا فقط می توان همان صفاتی را که در او هست و به آنها تظاهر می کند یاد کرد، نه صفات دیگر او را [که به آنها تظاهر نمی کند]. بعضی اسم بردن از فاسق را منع کرده اند و نسبت دادن فسق را به او موجب تعزیر دانسته اند. امّا اصحاب [ما] آن را جایز دانسته اند. اهل سنّت گفته اند که حدیثِ «برای فاسق یا درباره فاسق ، غیبت نیست» اساسی ندارد. به نظر من اگر این حدیث درست باشد، می توان آن را حمل بر نهی کرد. یعنی یک جمله خبری است در معنای نهی و مقصود از آن نهی می باشد. و اما اگر کسی در اشعار و گفته های خود به صورت مزاح و شوخی از فسق و گناه سخن بگوید، نقل سخنان او اشکالی ندارد.

دوم : شکایت ستمدیده داد خواه از نوع ظلمی که به او رفته است.

سوم : راهنمایی کردن مشورت کننده.

چهارم : جرح و تعدیل شاهد و راوی.

پنجم : اسم بردن از بدعت گذاران و نوشته های فاسد و آرای گمراه کننده آنها. در این مورد باید به همین مقدار بسنده کرد. اهل سنّت می گویند: هر کس از آنان بمیرد و پیروانی نداشته باشد که بزرگش کنند و کتابها و نوشته هایی که خوانده شوند و نیز چیزی که بیم آن رود دیگران را به فساد کشاند از خود باقی نگذارد، بهتر آن است که همچنان که خداوند عزّ و جلّ عیب پوش است، عیبهایش پوشیده نگه داشته شود و هرگز از او عیب گویی نشود و حسابش با خداوند عزّ و جلّ است.

علی علیه السلام فرموده است : خوبیهای مردگان خود را یاد کنید. در خبری دیگر آمده است : از مردگان خود جز به خوبی، یاد نکنید.

ششم : اگر عدّه ای که به واسطه [شهادتِ ]آنها حدّ یا تعزیر ثابت می شود، بر کار زشت و گناهی آگاه شوند، می توانند نزد قاضی، چه در حضور شخص گنهکار و چه در غیاب او، به صورت شهادت از آن گناه یاد کنند.

هفتم: گفته شده است هرگاه دو نفر، شاهدِ سر زدن گناهی از یک نفر باشند، یکی از آنها می تواند، در غیاب آن گناهکار، با رفیقش که شاهد آن گناه بوده از آن گناه صحبت به میان آورد؛ زیرا چنین کاری تأثیری به حال شنونده ندارد. گر چه بهتر است از این کار خودداری شود؛ زیرا اولاً چیزی گفته است که اگر غیبت شونده حضور داشت، از شنیدن آن ناراحت می شد، ثانیاً: ممکن است که رفیقش آن گناه را فراموش کرده باشد و او با بیان آن به یادش آورده است، یا ممکن است سبب شیوع یافتن آن گناه شود.

شیخ بهایی،که خداوند روحش را شاد گرداند، می گوید : غیبت کردن در ده جا جایز شمرده شده است : شهادت دادن، نهی از منکر کردن، شکایتِ داد خواه، راهنماییِ مشورت کننده، جرح شاهد و راوی، برتری دادن بعضی از علما و صنعتگران بر برخی دیگر، به قولی ، غیبت کسی که به فسق تظاهر می کند و از ذکر آن ننگ ندارد، اسم بردن از کسی که به صفتی شهرت دارد و آن صفت موجب تمیز و شناسایی اوست؛ مانند یک چشم و لنگ، در صورتی که قصد تحقیر و نکوهش در کار نباشد و به قولی، اسم بردن از چنین شخصی نزد کسی که او را با آن خصوصیت می شناسد به شرط آن که کسی دیگر نشنود مُجاز است و نشان دادن خطاها و اشتباهات در مسائل علمی و امثال آن به این قصد و نیّت که کسی در آن مسائل از او پیروی نکند [نه به قصد تخریب و کوبیدن آن شخص].

ص :588


1- (انظر) الغیبة : باب : 3087. وسائل الشیعة : 8 / 604 باب154.
2- قال المجلسی : الأحوط حینئذٍ التعریض لکون الخبر عامّیّا، مع أنّه یحتمل أن یکون عدم المنع لفسق أبی سفیان و نفاقه.
3- بحار الأنوار : 75/231 _ 234.
4- بحار الأنوار : 75/238 _ 240.
5- مجلسی می گوید : در چنین مواردی احوط آن است که مطلب با گوشه و کنایه گفته شود؛ زیرا این خبر، عامّی است. وانگهی احتمال دارد که چون ابو سفیان مردی فاسق و منافق بوده است، پیامبر خدا هند را از آن نحوه بیان باز نداشته است.

ص :589

ص :590

ص :591

ص :592

ص :593

ص :594

ص :595

ص :596

ص :597

3090 - أصلُ الغیبَةِ
3090 - منشأ غیبت

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمام الصّادقُ علیه السلام _: أصلُ الغِیبَةِ تَتَنوَّعُ بعَشرَةِ أنواعٍ : شِفاءُ غَیظٍ ، و مَساءَةُ قَومٍ ، و تُهمَةٌ ، و تَصدیقُ خَبرٍ بلا کَشفِهِ ، و سُوءُ ظَنٍّ ، و حَسَدٌ ، و سُخریَةٌ ، و تَعجُّبٌ ، و تَبَرُّمٌ ، و تَزیِینٌ ، فإن أرَدتَ السلامَةَ فاذکُرِ الخالِقَ لا المَخلوقَ ، فَیَصِیرَ لکَ مَکانَ الغِیبَةِ عِبرَةً ، و مَکانَ الإثمِ ثوابا . (1)

(2)

3090

3090

منشأ غیبت

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: منشأ غیبت به ده قسم تقسیم می شود : فرو نشاندنِ خشم، همراهی نشان دادن با عدّه ای، متّهم و بد نام بودن، تصدیق کردن یک خبر، بی آن که حقیقت آن بر وی معلوم باشد، بدگمانی، حسادت، ریشخند کردن،تعجّب و شگفتی، دلگیری و خود را خوب جلوه دادن. پس اگر خواهان سلامت [دین و دنیای خود] هستی، تنها به یاد آفریدگار باش و آفریدگان را فراموش کن، تا به جای غیبت کردن عبرت نصیبت شود و به جای گناه ثواب.

3091 - أقسامُ الغیبَةِ
3091 - انواع غیبت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما اُحِبُّ أنّی حَکَیتُ إنسانا و أنَّ لی کذا و کذا . (3)

3091

انواع غیبت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من خوش ندارم ادای کسی را در بیاورم، و [در مقابل آن ]برای من چنین و چنان (اموال فراوان) باشد.

ص :598


1- مصباح الشریعة : 277 و 279 .
2- (انظر) کلام الشهید فی تبیین أصل الغیبة و علاجه بحار الأنوار : 75 / 226
3- کنز العمّال : 8035.

الترغیب و الترهیب عن عَمرُو بن شُعَیبٍ_ عن أبیهِ عن جدِّهِ _: أنّهم ذَکَرُوا عندَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله رجُلاً فقالوا : لا یَأکُلُ حتّی یُطعَمَ ، و لا یَرحَلُ حتی یُرحَلَ لَهُ ، فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : اغتَبتُمُوهُ ، فقالوا : یا رسولَ اللّهِ ، إنّما حَدَّثْنا بما فیهِ ! قال : حَسبُکَ إذا ذَکَرتَ أخاکَ بما فیهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مِن الغِیبَةِ أن تقولَ فی أخیکَ ما سَتَرَهُ اللّهُ علَیهِ . (2)

بیان :

قال الشهید الثانی رضوان اللّه علیه فی ذکر أقسام الغیبة : لمّا عرفتَ أنّ المراد منها ذِکرُ أخیک بما یکرهه منه لو بلغه أو الإعلام به أو التنبیه علیه ، کان ذلک شاملاً لما یتعلَّق بنُقصانٍ فی بدنه أو نسبه أو خلقه أو فعله أو قوله أو دینه أو دنیاه ، حتّی فی ثوبه و داره ، و قد أشار الصادق علیه السلام إلی ذلک _ أی فی مصباح الشریعة _ بقوله : وجوهُ الغِیبَةِ تَقَعُ بذِکرِ عَیبٍ فِی الخُلقِ و الفِعلِ و المُعامَلَةِ و المَذهَبِ و الجَهلِ و أشباهِهِ . فالبدن کذکرک فیه العمش و الحول و العور و القرع و القصر و الطّول و السّواد و الصّفرة و جمیع ما یتصوّر أن یوصف به ممّا یکرهه . و أمّا النّسب بأن تقول : أبوه فاسقٌ أو خبیث ، أو خسیس ، أو إسکاف ، أو حائک ، أو نحو ذلک ممّا یکرهه کیف کان ، و أمّا الخُلق بأن تقول : إنّه سیّء الخُلق بخیل متکبّر مُراءٍ شدید الغضب جبان ضعیف القلب و نحو ذلک . و أمّا فی أفعاله المتعلّقة بالدّین کقولک : سارق ، کذّاب ، شارب ، خائن ، ظالم ، متهاون بالصلاة ، لا یحسن الرکوع و السجود ، و لا یحترز من النجاسات ، لیس بارّا بوالدیه ، لا یحرس نفسه من الغیبة و التعرّض لأعراض الناس . و أمّا فعله المتعلّق بالدنیا کقولک : قلیل الأدب ، متهاون بالناس ، لا یری لأحد علیه حقّا ، کثیر الکلام ، کثیر الأکل ، نؤوم ، یجلس فی غیر موضعه ، و نحو ذلک ، و أمّا فی ثوبه کقولک : إنّه واسع الکمّ ، طویل الذّیل ، وسخ الثیاب ، و نحو ذلک .

و اعلم أنَّ ذلک لا یقصر علی اللسان ، بل التلفّظِ به إنّما حُرّم لأنّ فیه تفهیم الغیر نقصان أخیک و تعریفه بما یکرهه ، فالتّعریض کالتّصریح ، و الفعل فیه کالقول و الإشارة و الإیماء و الغمز و الرّمز و الکنیة و الحرکة ، و کلّ ما یُفهم المقصود داخل فِی الغیبة ، مساوٍ للّسان فِی المعنی الذی حُرّم التلفّظ به لأجله ، و من ذلک ما روی عن عائشة أنّها قالت : دخلت علینا امرأة فلمّا ولّت أومأتُ بیدی أی قصیرة ، فقال صلی الله علیه و آله : اغتَبتِیها . و من ذلک المحاکاة بأن تمشی متعارجا أو کما یمشی فهو غیبة ، بل أشدّ من الغیبة ؛ لأنّه أعظم فِی التصویر و التفهیم ، و کذلک الغیبة بالکتاب فإنّ الکتاب _ کما قیل _ أحد اللّسانین . و من ذلک ذکر المصنّف شخصا معیّنا و تهجین کلامه فِی الکتاب إلاّ أن یقترن به شیء من الأعذار المحوجة إلی ذکره کمسائل الاجتهاد التی لا یتمّ الغرض من الفتوی و إقامة الدلائل علی المطلوب إلاّ بتزییف کلام الغیر و نحو ذلک . و یجب الاقتصار علی ما تندفع به الحاجة فی ذلک ، و لیس منه قوله : قال قوم کذا ما لم یصرّح بشخص معیّن ، و منها أن یقول الإنسان : بعض من مرّ بنا الیوم أو بعض من رأیناه حالُهُ کذا ، إذا کان المخاطب یفهم منه شخصا معیّنا ؛ لأنّ المحذور تفهیمه دون ما به التفهیم ، فأمّا إذا لم یفهمه عینه جاز ، کان رسول اللّه صلی الله علیه و آله إذا کره من إنسان شیئا قال : ما بالُ أقوامٍ یفعلونَ کذا و کذا ؟ ! و لا یُعیِّن .

و من أخبث أنواع الغیبة غیبة المتسمّین بالفهم و العلم المرائین ؛ فإنّهم یفهمون المقصود علی صفة أهل الصلاح و التقوی لیُظهروا من أنفسهم التعفّف عن الغیبة و یفهمون المقصود ، و لا یدرون بجهلهم أنّهم جمعوا بین فاحشتین : الریاء و الغیبة ، و ذلک مثل أن یذکر عنده إنسان فیقول : الحمد للّه الذی لم یبتلنا بحبّ الریاسة أو بحبّ الدّنیا أو بالتکیّف بالکیفیّة الفلانیّة ، أو یقول : نعوذ باللّه من قلّة الحیاء أو من سوء التوفیق ، أو نسأل اللّه أن یعصمنا من کذا ، بل مجرّد الحمد علی شیء إذا علم منه اتّصاف المحدّث عنه بما ینافیه و نحو ذلک فإنّه یغتابه بلفظ الدعاء و سمت أهل الصلاح ، و إنّما قصده أن یذکر عیبه بضرب من الکلام المشتمل علی الغیبة و الریاء و دعوی الخلاص من الرذائل ، و هو عنوان الوقوع فیها ، بل فی أفحشها .

و من ذلک أنّه قد یقدِّم مدح من یرید غیبته فیقول : ما أحسن أحوال فلان ! ما کان یقصّر فِی العبادات ، و لکن قد اعتراه فتور و ابتلی بما نبتلی به کلّنا ، و هو قلّة الصبر ! فیذکر نفسه بالذمّ و مقصوده أن یذمّ غیره ، و أن یمدح نفسه بالتشبّه بالصالحین فی ذمّ أنفسهم ، فیکون مغتابا مرائیا مزکّیا نفسه فیجمع بین ثلاث فواحش ، و هو یظنّ بجهله أنّه من الصالحین المتعفّفین عن الغیبة ، هکذا یلعب الشیطان بأهل الجهل إذا اشتغلوا بالعلم أو العمل، من غیر أن یتقنوا الطریق ، فیتعبهم و یُحبِط بمکائده عملهم و یضحک علیهم .

و من ذلک أن یذکر ذاکرٌ عیب إنسان فلا یتنبّه له بعض الحاضرین ، فیقول : سبحان اللّه ما أعجب هذا ! حتّی یصغی الغافل إلی المغتاب و یعلمَ ما یقوله ، فیذکرَ اللّه سبحانه و یستعملَ اسمَه آلة له فی تحقیق خبثه و باطله ، و هو یمنّ علی اللّه بذکره جهلاً منه و غرورا .

و من ذلک أن یقول : جری من فلان کذا و ابتلی بکذا ، بل یقول : جری لصاحبنا أو صدیقنا کذا تاب اللّه علینا و علیه ! یُظهر الدعاء و التألّم و الصداقة و الصّحبة ، و اللّه مطّلع علی خبث سریرته و فساد ضمیره ، و هو بجهله لا یدری أنّه قد تعرّض لمقتٍ أعظم ممّا یتعرّض له الجهّال إذا جاهروا بالغیبة .

و من أقسامها الخفیّة الإصغاء إلی الغیبة علی سبیل التعجّب ؛ فإنّه إنّما یُظهر التعجّب لیزید نشاطَ المغتاب فِی الغیبة فیزید فیها ، فکأنّه یستخرج منه الغیبة بهذا الطریق ، فیقول : عجبت ممّا ذکرتَه ما کنت أعلم بذلک إلی الآن ، ما کنت أعرف من فلان ذلک ! یرید بذلک تصدیق المغتاب و استدعاءَ الزیادة منه باللّطف ، و التصدیق للغیبة غیبة ، بل الإصغاء إلیها بل السکوت عند سماعها ......... . (3)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عمرو بن شعیب از پدرش از جدّش _: در حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از مردی سخن به میان آوردند و گفتند : باید غذا را در دهانش بگذارند و جهاز شترش را برای او ببندند . (4) پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : غیبتش را کردید.عرض کردند : ای پیامبر خدا! ما چیزی را [از معایب ]گفتیم که در او هست! پیامبر فرمود : [برای غیبت همین ]کافی است که درباره برادرت آن بگویی که در او هست.

امام صادق علیه السلام :از نمونه های غیبت آن است که درباره برادرت چیزی بگویی که خدا نسبت به او پرده پوشی کرده است.

توضیح :

شهید ثانی، رضوان اللّه علیه، در بیان اقسام غیبت می گوید : چون دانستی که مراد از غیبت این است که درباره برادرت چیزی بگویی که اگر به گوش او برسد، یا به خودش بگویی، یا به او گوشزد کنی ناراحت می شود، اینک بدان که این غیبت شامل ذکر عیب و نقص جسمی، خانوادگی، اخلاقی، رفتاری، گفتاری، دینی و دنیایی او و حتّی معایب لباس و خانه اش می شود.امام صادق علیه السلام در مصباح الشریعة به این موارد اشاره کرده فرموده است : با گفتن عیب جسمی و رفتاری و معاملاتی و مذهبی و بی سوادی و امثال اینها، غیبت صورت می پذیرد. ذکر معایب جسمی ، مانند این که بگویی : فلانی چشمانش عیبناک است، لوچ است، یک چشم است، کچل است، قد کوتاه است، قد دراز است، سیاه است، زرد است و خصوصیات دیگری از این قبیل که از شنیدن آنها ناراحت می شود. ذکر معایب نژادی و خانوادگی، مانند این که بگویی : پدرش فاسق یا پلید یا خسیس یا پینه دوز یا بافنده است، و هر چیز دیگری از این دست که خوشش نیاید. ذکر معایب اخلاقی مانند این که بگویی : بد اخلاق است، بخیل است، متکبّر است، ریاکار است، بد خشم است، ترسوست، بُزدل است و امثال اینها. معایب رفتاری که به مسائل دینی مربوط می شود، مثل این که بگویی : دزد است، دروغگوست، شراب خوار است، خیانتکار است، ستمگر و حق کش است، به نماز اهمیتی نمی دهد، رکوع و سجده را خوب بلد نیست، از نجاست پرهیز نمی کند، به پدر و مادرش نیکی نمی کند، از غیبت و آبرو ریزی خودداری نمی ورزد. معایب رفتاری مربوط به مسائل دنیوی مانند این که بگویی : بی ادب است، مردم را تحقیر می کند، برای هیچ کس بر خود حقّی قائل نیست ، پُر حرف است، پُر خور است، پُر خواب است، جای نشستنش را در مجالس بلد نیست و امثال اینها. و اما عیب گویی از لباس او عبارت از این است که مثلاً بگویی : آستینهایش گشاد است، دراز دامن است ، لباسهایش کثیف و چرکین است و جز اینها.

بدان که غیبت کردن به زبان منحصر نمی شود بلکه غیبت زبانی از این رو حرام شده که سبب فهماندن عیب و نقص برادرت به دیگران و معرفی کردن او به صفاتی است که خوشش نمی آید. بنا بر این، گوشه و کنایه زدن نیز مانند آشکارا گفتن است و با عمل این کار را کردن، مانند گفتن و اشاره و ایما و چشم و ابرو جنباندن و کنایه زدن و حرکات دست است و خلاصه هر عمل و حرکتی که رساننده مقصود باشد، داخل در غیبت می باشد و با غیبت زبانی فرقی نمی کند. از عایشه روایت شده است که گفت : زنی بر ما وارد شد. چون رفت، من با دستم اشاره ای کردم که یعنی قد کوتاه است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «غیبتش کردی». تقلید و ادای رفتار دیگران را در آوردن، مانند این که در راه رفتن ادای افراد لنگ را درآوری، این نیز غیبت و بلکه بدتر از غیبت است؛ زیرا این عمل به مراتب گویاتر از گفتار زبانی طرف را معرفی و مقصودت را می رساند. با کتاب و نوشته نیز غیبت تحقق می یابد؛ زیرا همچنان که گفته اند، کتاب و نوشته، یکی از دو زبان است. غیبتِ کتابی این است که نویسنده در کتاب خود از شخص معینی نام ببرد و از سخنان او عیب و ایراد بگیرد مگر این که در سخنان او عذرهایی باشد که لازم آورد نام او برده شود، مانند مسائل مربوط به اجتهاد که برای رسیدن به فتوا و اقامه دلیل بر مطلوب، لازم است سست و بی پایه بودنِ سخنان دیگری بیان شود و امثال اینها. اما در این باره نیز باید به همان اندازه ای که نیاز برطرف شود بسنده کرد. البته اگر شخصی در کتاب خود بگوید : عدّه ای چنین گفته اند و شخص معینی را نام نبرد، این غیبت نیست. اما اگر شخصی بگوید : فردی که امروز از کنار ما گذشت یا فردی که امروز او را دیدیم چنین و چنان است و مخاطب بفهمد که آن شخص کیست این کار غیبت است؛ زیرا آنچه منع شده است، صِرف فهماندن و معرفی کردن است و فرقی نمی کند که از چه راهی صورت گیرد. اما اگر از این نحوه بیان ما، شخص معیّنی فهمیده نشود، اشکالی ندارد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه رفتار ناخوشایندی از کسی می دید، می فرمود : چه شده است که عدّه ای چنین و چنان می کنند؟ و شخص معینی را نام نمی برد.

یکی از زشت ترین و پلیدترین انواع غیبت، آن است که افراد متّصف به فهم و دانش اما ریاکار غیبت کنند؛ زیرا این اشخاص در زیر نقاب پاکدامنی و پرهیزگاری، مقصود خود را می فهمانند تا هم دامن خود را از غیبت پاک نشان دهند و هم مقصودشان را برسانند. این نادانان نمی دانند که با این عمل خود، همزمان دو کار زشت انجام داده اند : ریا و غیبت. برای مثال، در حضور چنین شخصی از کسی سخن به میان می آید و او می گوید : خدا را شکر که ما را به ریاست طلبی یا دنیا دوستی یافلان خصوصیت مبتلا نکرد. یا می گوید : پناه به خدا از بی شرمی و بی توفیقی. یا می گوید : خدا ما را از فلان چیز حفظ کند. حتی مجرد حمد و شکر گفتن خدا برای چیزی، اگر از آن فهمیده شود که شخصی که صحبتِ او در میان بوده است، صفتی مخالف آن چیز را دارد، این خود غیبت است که شخص با عبارت دعا و در لباس اهل صلاح و پاکی کرده و قصدی جز این ندارد که در قالب نوعی گفتار ، عیب او را بگوید؛ گفتاری که، هم غیبت در آن هست هم ریا و هم ادّعای دور بودن از رذایل؛ که این ادعا خود، نقطه افتادن در ورطه رذایل و بلکه در زشت ترین آنهاست.

یکی دیگر از موارد غیبت این است که گاهی اوقات فرد از کسی که می خواهد غیبتش کند در ابتدا تعریف و تمجید می نماید، مثلاً می گوید : خوش به حال فلانی. در عبادات کوتاهی نمی کند، اما گاه دستخوش سستی در عبادت می شود و مثل همه ما کم صبر و حوصله می شود. این غیبت کننده خودش را نکوهش می کند، اما مقصودش این است که، هم دیگری را نکوهش کند و هم به تقلید از پارسایان، که خودشان را نکوهش می کنند، خویشتن را بستاید. چنین کسی هم غیبتگر است هم ریاکار و هم خود ستا و بنا بر این همزمان، سه گناه و زشت کاری را در خود فراهم آورده است، ولی از روی نادانی گمان می کند که از افراد پاکدامن و مبرّا از غیبت است. آری، شیطان این چنین افراد نادان را به بازی می گیرد؛ افرادی را که خود را به علم یا عمل مشغول داشته اند، اما راه را به درستی نمی شناسند. شیطان این افراد را تعقیب می کند و با مکر و دسیسه های خود اعمال [عبادی] آنها را بر باد فنا می دهد و به آنان می خندد.

یکی دیگر از انواع غیبت این است که شخصی از کسی عیب گویی کند و بعضی حضّار به او توجه نکنند و او برای جلب توجه آنها و این که به سخنان او گوش کنند، می گوید : سبحان اللّه ، عجیب است! خداوند سبحان را یاد می کند و نام او را ابزاری برای تحقّق بخشیدن نیّت باطل و پلید خود می کند. و از روی جهل و غفلت بر خدا منّت می نهد که ذکر او گفته است.

نیز از جمله غیبت است این که بگوید : از فلانی چنین خطایی سر زد و به فلان بلا مبتلا شد. یا بگوید : از رفیق یا دوست ما، فلان کار نادرست سر زد. خدا ما و او را ببخشد. او اظهار دعا و همدردی و دوستی و رفاقت می کند، اما خدا از نیّت پلید و باطن نادرست او آگاه است. این نادان نمی داند که خود را در معرض خشم الهی قرار داده است که به مراتب بزرگتر از خشمی است که خداوند بر افراد بی اطلاع و نادانی که آشکارا غیبت می کنند، می گیرد.

یکی از اقسام غیبتِ ناپیدا گوش دادن به غیبت است، با اظهار تعجّب و شگفتی. و هدفش از اظهار تعجّب این است که شخص غیبت کننده را به نشاط آورد تا بیشتر غیبت کند.

گویی با این روش از دهان او غیبت می کشد. مثلاً می گوید : از حرفهایی که زدی تعجّب می کنم. تا به حال خبر نداشتم. نمی دانستم فلانی چنین آدمی است. او با این کار می خواهد سخنان غیبت کننده را تصدیق کند و با چرب زبانی کاری کند که بیشتر غیبت کند. در حالی که تصدیقِ غیبت، خود غیبت است، حتی گوش کردن به غیبت و بلکه سکوت کردن هنگام شنیدنِ غیبت نیز غیبت است .........

ص :599


1- الترغیب و الترهیب : 3/506/13.
2- معانی الأخبار : 184/1.
3- بحار الأنوار : 75/223 _ 225.
4- یعنی به حدّی ناتوان یا تنبل است که نیاز به کمک کسی دارد، تا به او آب و غذا بدهد و برای مسافرت باید او را بر دوش حمل کند یا بر مرکبش سوار شود.

ص :600

ص :601

ص :602

ص :603

ص :604

3092 - سَماعُ الغیبَةِ
3092 - گوش دادن به غیبت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السامِعُ لِلغِیبَةِ کالمُغتابِ . (1)

عنه علیه السلام_ و قد نَظَرَ إلی رجُلٍ یَغتابُ رجُلاً عندَ ابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: یا بُنَیَّ ، نَزِّهْ سَمعَکَ عن مِثلِ هذا ؛ فإنّهُ نَظَرَ إلی أخبَثِ ما فی وِعائهِ فَأفرَغَهُ فی وِعائکَ ! (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حقُّ السَّمعِ تَنزیهُهُ عن سَماعِ الغِیبَةِ، و سَماعِ ما لا یَحِلُّ سَماعُهُ . (3)

(4)

3092

گوش دادن به غیبت

امام علی علیه السلام :شنونده غیبت، مانند غیبت کننده است.

امام علی علیه السلام_ وقتی ملاحظه کرد که شخصی در حضور فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام از کسی غیبت می کند _فرمود : فرزندم! گوش خود را از چنین کسی به دور دار؛ زیرا او به پلید و نجس ترین چیزهایی که در ظرف خود دارد نگریسته و آنها را در ظرف تو خالی کرده است.

امام زین العابدین علیه السلام :حق گوش این است که آن را از شنیدن غیبت و شنیدن هر آنچه شنیدنش روا نیست، دور نگه داری.

3093 - ثَوابُ رَدِّ الغیبَةِ
3093 - ثواب ردّ غیبت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَطَوَّلَ علی أخِیهِ فی غِیبةٍ سَمِعَها فیهِ فی مَجلِسٍ فَرَدَّها عَنهُ ، رَدَّ اللّهُ عَنهُ ألفَ بابٍ مِن السُّوءِ فِی الدنیا و الآخِرَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُغتِیبَ عِندَهُ أخوهُ المسلمُ، فاستَطاعَ نَصرَهُ فلم یَنصُرْهُ، خَذَلَهُ اللّهُ فِی الدنیا و الآخِرَةِ . (6)

3093

ثواب ردّ غیبت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و آن را از او دفع کند، خداوند هزار باب بدی را در دنیا و آخرت از او دفع کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه در حضور کسی از برادر مسلمانش غیبت شود و او بتواند یاریش دهد اما به یاری (دفاع از) او برنخیزد، خداوند در دنیا و آخرت تنهایش گذارد.

ص :605


1- غرر الحکم : 1171.
2- الاختصاص : 225.
3- الخصال : 566/1.
4- (انظر) الاستماع : باب 1885.
5- الأمالی للصدوق : 516/707 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/372.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَدَّ عن أخیهِ غِیبَةً سَمِعَها فی مَجلِسٍ ، رَدَّ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عنهُ ألفَ بابٍ مِن الشرِّ فِی الدنیا و الآخِرَةِ ، فإن لم یَرُدَّ عَنهُ و أعجَبَهُ کانَ علَیهِ کَوِزرِ مَنِ اغتابَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ذَبَّ عن عِرضِ أخیهِ بالغِیبَةِ کانَ حقّا علَی اللّهِ أن یُعتِقَهُ مِن النارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اغتِیبَ عندَهُ أخوهُ المسلمُ فلم یَنصُرْهُ ، و هُو یَستَطیعُ نَصرَهُ ، أدرَکَهُ إثمُهُ فِی الدنیا و الآخِرَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا وُقِعَ فِی الرجُلِ و أنتَ فی مَلَأٍ ، فکُن للرجُلِ ناصِرا ، و للقَومِ زاجِرا ، و قُمْ عَنهُم . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن اغتِیبَ عِندَهُ أخوهُ المؤمنُ فَنَصَرَهُ و أعانَهُ ، نَصَرَهُ اللّه فِی الدنیا و الآخِرَةِ ، و مَن اغتِیبَ عِندَهُ أخوهُ المؤمنُ فلم یَنصُرْهُ (و لم یُعِنْهُ) و لم یَدفَعْ عَنهُ _ و هُو یَقدِرُ علی نُصرَتِهِ و عَونِهِ _ إلاّ خَفَضَهُ اللّهُ فِی الدنیا و الآخِرَةِ . (5) (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در مجلسی غیبتی درباره برادر خود بشنود و آن را از او دفع کند، خداوند عزّ و جلّ هزار چشمه شرّ و بدی را در دنیا و آخرت از او دفع سازد. و اگر غیبت را از او دفع نگرداند و خوشحال هم بشود، گناهش همچون گناهِ کسی است که غیبت کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در غیاب برادرش از آبروی او دفاع کند، بر خداست که او را از آتش برهاند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در حضورش از برادر مسلمان او غیبت شود و با آن که می تواند به یاری او برخیزد یاریش ندهد، گناهش در دنیا و آخرت دامنگیرش شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر در میان جمعی بودی و از کسی غیبت شد، به یاری آن مرد برخیز و آن جمع را از غیبت کردن باز دار و از میانشان برخیز و برو.

امام باقر علیه السلام :کسی که در حضور او از برادر مؤمنش غیبت شود و او به یاریش برخیزد، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری دهد. و کسی که در حضور او از برادر مؤمنش غیبت شود و او _ با آن که می تواند یاریش کند _ به یاری وی برنخیزد و از وی دفاع نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت پست گرداند.

ص :606


1- ثواب الأعمال : 335/1.
2- الترغیب و الترهیب : 3/517/36.
3- الترغیب و الترهیب : 3/518/40.
4- کنز العمّال : 8028.
5- ثواب الأعمال : 178/2.
6- (انظر) العرض : باب 2543. وسائل الشیعة: 8/606 باب 156.

3094 - کَفّارَةُ الاغتِیابِ
3094 - کفّاره غیبت کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ عن کَفّارَةِ الاغتِیابِ _: تَستَغفِرُ اللّهَ لِمَنِ اغتَبتَهُ کُلَّما ذَکَرتَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کفّارَةُ الاغتِیابِ أن تَستَغفِرَ لِمَنِ اغتَبتَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کفّارَةُ مَنِ اغتَبتَ أن تَستَغفِرَ لَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا اغتابَ أحَدُکُم أخاهُ فلْیَستَغفِرِ اللّهَ ؛ فإنَّها کفّارَةٌ لَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن کفّارَةِ الغِیبَةِ أن تَستَغفِرَ لِمَنِ اغتَبتَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اغتابَ أخاهُ المسلمَ ، فَاستَغفَرَ لَهُ ، فإنّها کَفّارَةٌ . (6)

(7)

3094

کفّاره غیبت کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که کفّاره غیبت چیست _فرمود : کفّاره اش این است که هرگاه به یاد کسی که از او غیبت کرده ای افتادی، از خداوند برایش آمرزش بخواهی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کفّاره غیبت این است که برای شخصی که از او غیبت کرده ای، آمرزش بطلبی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کفّاره [گناه] کسی که غیبتش را کرده ای، این است که برایش آمرزش بطلبی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما غیبت برادرش را کرد، از خداوند آمرزش بطلبد؛ زیرا این کفّاره گناه اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله کفّاره های غیبت، این است که برای شخصی که غیبتش را کرده ای آمرزش بطلبی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از برادر مسلمان خود غیبت کند، برایش آمرزش بطلبد که این خود کفّاره ای است.

ص :607


1- الکافی : 2/357/4.
2- الأمالی للطوسی: 192/325 .
3- کنز العمّال : 8036.
4- کنز العمّال : 8037.
5- کنز العمّال : 8064.
6- کنز العمّال : 8065.
7- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 605 باب 155.

ص :608

401 - الغیرة

401 - غیرت
اشاره

(1)

(2)

ص :609


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 342 باب 84 «الغَیرة و الشَّجاعة». کنز العمّال : 3 / 385 ، 780 «الغَیرة». وسائل الشیعة : 14 / 107 باب 77 «وجوب الغَیرة علی الرِّجال».
2- انظر: عنوان 360 «العفّة».

3095 - مدحُ الغَیرةِ
3095 - ستایش غیرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الغَیرَةَ مِن الإیمانِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الغَیرَةَ مِن الإیمانِ ، و إنّ المَذاءَ (2) مِن النِّفاقِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الغَیرةُ مِن الإیمانِ ، و البَذاءُ من الجَفاءِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ إبراهیمُ أبی غَیورا و أنا أغیَرُ مِنهُ ، و أرغَمَ اللّهُ أنفَ مَن لا یَغارُ مِن المؤمنینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ مِن عِبادِهِ الغَیورَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لَغَیُورٌ ، و اللّهُ عَزَّ و جلَّ أغیَرُ مِنّی ، و إنَّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ مِن عِبادِهِ الغَیورَ . (7)

3095

ستایش غیرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راستی که غیرت از ایمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غیرت، از ایمان است و بی غیرتی از نفاق.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غیرت، از ایمان است و بد زبانی از نا فرهیختگی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پدرم ابراهیم با غیرت بود و من با غیرت تر از اویم. خدا ، بینی مؤمنی را که غیرت ندارد، به خاک مالد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال بندگان غیرتمند خویش را دوست می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من غیرتمندم و خدای عزّ و جلّ از من غیرتمندتر است و خداوند متعال بندگان غیرتمند خود را دوست می دارد.

ص :610


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/444/4541.
2- المَذاء _ بفتح المیم _ کسماء : جمع الرجال و النساء و ترکهم یلاعب بعضهم بعضا، أو هو الدیاثة . (القاموس المحیط: 4/389) .
3- کنز العمّال : 7065.
4- بحار الأنوار : 103/250/44.
5- بحار الأنوار : 103/248/33.
6- کنز العمّال : 7070.
7- کنز العمّال : 7076.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی لَیُبغِضُ الرجُلَ یُدخَلُ علَیهِ فی بَیتِهِ فلا یُقاتِلُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غَیرَةُ المُؤمِنِ باللّهِ سبحانَهُ . (2)

عنه علیه السلام :علی قَدْرِ الحَمِیَّةِ تکونُ الغَیرَةُ . (3)

عنه علیه السلام :غَیرَةُ الرجُلِ علی قَدرِ أنَفَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :قَدرُ الرجُلِ علی قَدرِ هِمَّتِهِ ......... و شَجاعَتُهُ علی قَدرِ أنَفَتِهِ ، و عِفَّتُهُ علی قَدرِ غَیرَتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :ما زَنی غَیورٌ قطُّ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال، بی گمان نفرت دارد از مردی که به زور وارد خانه اش شوند و او [برای دفاع از خود ]نجنگد.

امام علی علیه السلام :غیرت مؤمن، از خداوند سبحان است.

امام علی علیه السلام :غیرت به اندازه تعصّب و ننگ داشتن [از کارهای زشت ]، بستگی دارد.

امام علی علیه السلام :غیرتِ مرد به اندازه ننگ داشتن و تعصّب اوست.

امام علی علیه السلام :ارزش مرد به اندازه همّت اوست ......... و دلیری او، به اندازه ننگ داشتن اوست [از تن دادن به پستیها و زبونیها] و پاکدامنی او به اندازه غیرت او.

امام علی علیه السلام :هیچ غیرتمندی هرگز زنا نکرده است.

3096 - الغَیرةُ مِن صِفاتِ اللَّهِ
3096 - غیرت از صفات خداست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا و إنَّ اللّهَ حَرَّمَ الحَرامَ ، و حَدَّ الحُدودَ ، و ما أحَدٌ أغیَرَ مِن اللّهِ ، و مِن غَیرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :لا أحَدَ أغیَرُ مِن اللّهِ ؛ فلذلکَ حَرَّمَ الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَنَ . (8)

3096

غیرت از صفات خداست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که خدا حرام را ممنوع فرموده و حدود را مشخص کرده است و کسی غیرتمندتر از خدا نیست و از غیرت اوست که زشت کاریها را حرام فرموده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس غیرتمندتر از خدا نیست؛ از همین روست که زشت کاریها را، چه آشکار و چه نهان، حرام کرده است.

ص :611


1- کنز العمّال : 7074.
2- غرر الحکم : 6395.
3- غرر الحکم : 6175.
4- غرر الحکم : 6385.
5- نهج البلاغة : الحکمة 47.
6- نهج البلاغة : الحکمة 305.
7- بحار الأنوار : 76/332/1.
8- الدرّ المنثور : 3/447.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یَغارُ و إنّ المؤمنَ یَغارُ ، و غَیرَةُ اللّهِ أن یَأتِیَ المؤمنُ ما حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی یَغارُ للمسلمِ ، فَلْیَغَرْ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یَغارُ للمؤمِنِ ، فَلْیَغَرْ مَن لا یَغارُ ؛ فإنّهُ مَنکوسُ القَلبِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی غَیورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ ، و لِغَیرَتِهِ حَرَّمَ الفواحِشَ ظاهِرَها و باطِنَها . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راستی که خداوند غیرت دارد و راستی که مؤمن غیرت دارد و غیرت خدا این است که مؤمن آنچه را خداوند بر او حرام کرده است، انجام دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا خداوند متعال نسبت به مسلمان غیرت دارد. پس مسلمان باید غیرت داشته باشد.

امام علی علیه السلام :همانا خداوند نسبت به مؤمن غیرت دارد؛ پس، بی غیرت از خود غیرت نشان دهد؛ زیرا که آدم بی غیرت واژگونه دل (زیبا بیننده زشتی) است.

امام صادق علیه السلام :خدای تبارک و تعالی غیرتمند است و هر غیرتمندی را دوست می دارد. و از غیرتمندی اوست که زشت کاریها را ، چه پیدا و چه ناپیدا، حرام فرموده است.

3097 - الدَّیّوثُ
3097 - مرد بی غیرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عنِ الدَّیُّوثِ _: الذی تَزنِی امرَأتُهُ و هُو یَعلَمُ بها . (5)

کتاب من لا یحضره الفقیه :قالَ [رسولُ اللّهِ] صلی الله علیه و آله : إنَّ الجَنَّةَ لَتُوجَدُ ریحُها مِن مَسیرَةِ خَمسِمائةِ عامٍ ، و لا یَجِدُها عاقٌّ و لا دَیُّوثٌ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الدَّیُّوثُ ؟ قالَ : الذی تَزنِی امرأتُهُ و هُو یَعلَمُ بها . (6)

3097

مرد بی غیرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که : دیّوث کیست؟ _فرمود : مردی که زنش زنا دهد و او خبر داشته باشد.

کتاب من لا یحضره الفقیه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بوی بهشت از فاصله پانصد سال راه به مشام می رسد، اما فرزند نا خلف و شخص دیّوث آن را استشمام نمی کنند. عرض شد : ای پیامبر خدا! دیّوث کیست؟

فرمود : مردی که زنش زنا دهد و او از آن مطلع باشد.

ص :612


1- کنز العمّال : 7072.
2- کنز العمّال : 7071.
3- المحاسن : 1/204/355.
4- الکافی : 5/535/1.
5- وسائل الشیعة : 14/109/9.
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/444/4542.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا اُغِیرَ الرجُلُ فی أهلِهِ أو بَعضِ مَناکِحِهِ مِن مَملوکِهِ فلم یَغَرْ و لم یُغَیِّرْ ، بَعَثَ اللّهُ إلَیهِ طائرا یقالُ لَهُ : القَفَندَرُ حتّی یَسقُطَ علی عارِضَةِ بابِهِ ، ثُمّ یُمهِلَهُ أربَعینَ یوما ثُمّ یَهتِفَ بهِ : إنّ اللّهَ غَیورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ ......... ثُمّ یَطیرُ عَنهُ فَیَنزِعَ اللّهُ بعدَ ذلکَ مِنهُ رُوحَ الإیمانِ ، و تُسَمِّیَهُ المَلائکةُ : الدَّیُّوثَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ شَیطانا یقالُ لَهُ : القَفَندَرُ ، إذا ضُرِبَ فی مَنزِلِ الرَّجُلِ أربَعینَ صَباحا بالبَربَطِ و دَخَلَ علَیهِ الرِّجالُ، وَضَعَ ذلکَ الشیطانُ کُلَّ عُضوٍ مِنهُ علی مِثلِهِ مِن صاحِبِ البیتِ ، ثُمّ نَفَخَ فیهِ نَفخَةً فلا یَغارُ بعدَ هذا؛ حتّی تُؤتی نِساؤهُ فلا یَغارُ . (2)

عنه علیه السلام :إذا لم یَغِرِ الرجُلُ فهُو مَنکوسُ القَلبِ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :هرگاه با زنِ یک مرد یا یکی از کنیزان او عملی ننگ آور صورت گیرد و او به غیرت نیاید و وضع را تغییر ندهد، خداوند پرنده ای به نام قَفَنْدَر به سوی آن مرد بفرستد که بر روی چارچوب در خانه او می نشیند و آن گاه چهل روز مهلتش می دهد. سپس بانگ سر می دهد : همانا خدا غیرتمند است و هر غیرتمندی را دوست می دارد ......... آن گاه پرواز می کند و می رود و از آن به بعد خداوند روح ایمان را از آن مرد بر می کَنَد و فرشتگان نام دیّوث بر او می نهند.

امام صادق علیه السلام :شیطانی است به نام قَفَندَر، که هرگاه در منزل مردی چهل بامداد بربط نواخته شود و مردها بر آن وارد شوند، آن شیطان هر یک از اعضای بدن خود را بر روی اعضای همانندش در بدن صاحب خانه بگذارد و سپس در او بدمد، که از آن پس دیگر غیرتی برایش نماند، به طوری که پیش زنانش بیایند و او غیرت به خرج ندهد.

امام صادق علیه السلام :مردی که غیرت نداشته باشد، واژگونه دل است.

ص :613


1- وسائل الشیعة : 14/108/4 .
2- وسائل الشیعة : 14/108/5.
3- الکافی : 5/536/2 .
4- (انظر) الزّنا : باب 1607.

3098 - ذمُّ التَّغایُرِ فی غیرِ مَوضِعِ الغَیرةِ
3098 - نکوهش غیرت ورزی و تعصّب بی جا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن الغَیرَةِ ما یُحِبُّ اللّهُ ، و مِنها ما یَکرَهُ اللّهُ ، فأمّا ما یُحِبُّ فالغَیرَةُ فِی الرِّیبةِ، و أمّا ما یَکرَهُ فالغَیرَةُ فی غیرِ الرِّیبةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: إیّاکَ و التَّغایُرَ فی غیرِ مَوضِعِ الغَیرَةِ، فإنَّ ذلکَ یَدعُو الصَّحیحَةَ مِنهُنَّ إلَی السَّقَمِ ، و لکن أحکِمْ أمرَهُنَّ فإن رَأیتَ عَیبا فَعَجِّلِ النَّکیرَ علَی الکبیرِ و الصغیرِ (2) . (3)

عنه علیه السلام :غَیرَةُ الرّجُلِ إیمانٌ ، غَیرَةُ المرأةِ عُدوانٌ . (4)

عنه علیه السلام :غَیرَةُ المرأةِ کُفرٌ ، و غَیرَةُ الرجُلِ إیمانٌ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :غَیرَةُ النِّساءِ الحَسَدُ ، و الحَسَدُ هو أصلُ الکُفرِ ، إنّ النِّساءَ إذا غِرْنَ غَضِبنَ ، و إذا غَضِبنَ کَفَرنَ إلاّ المُسلِماتِ مِنهُنَّ . (6)

3098

نکوهش غیرت ورزی و تعصّب بی جا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غیرتی هست که خدا دوست دارد و غیرتی هست که دوست ندارد. غیرتی که آن را دوست دارد غیرت ورزی هنگام شکّ است و غیرتی که دوست ندارد، غیرت نشان دادن در جایی است که شکّی در بین نباشد.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : از غیرت نابجا [نسبت به زنان ]بپرهیز که آن، زن سالم را به بیماری می کشاند و پاکدامن را به بدگمانی (اندیشه گنهکاری)، بلکه درباره آنان محکم کاری کن. آن گاه اگر عیبی دیدی در مجازات کوچک و بزرگ درنگ مکن.

امام علی علیه السلام :غیرتِ مرد [از ]ایمان است و غیرت ورزی زن ستم و تجاوز.

امام علی علیه السلام :غیرت زن کفر است و غیرت مرد ، ایمان.

امام باقر علیه السلام :غیرت زنان [از]حسادت است و حسادت ریشه کفر است. زنان هرگاه غیرت و رشک ورزند خشم گیرند و چون خشم گیرند به کفر گرایند، مگر زنان مسلمان.

ص :614


1- کنز العمّال : 7067.
2- فی نهج البلاغة : الکتاب 31 «و إیّاک و التغایر فی غیر موضع غیرة، فإنّ ذلک یدعو الصحیحة إلی السقم، و البریئة إلی الرَّیب».
3- بحار الأنوار : 77/214/1.
4- غرر الحکم : 6383 ، 6384.
5- نهج البلاغة : الحکمة 124.
6- الکافی : 5/505/4.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا غَیرَةَ فی الحَلالِ ......... . (1)

الکافی :ذَکَرَ رجُلٌ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام امرأتَهُ فَأحسَنَ علَیها الثَّناءَ ، فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : أغَرْتَها ؟ قالَ : لا ، قالَ : فَأغِرْها ، فَأغارَها فَثَبَتَت ، فقالَ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّی قد أغَرتُها فَثَبَتَت ، فقالَ : هِی کما تَقولُ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :در حلال، غیرت و تعصّب نیست ......... .

الکافی :مردی در حضور امام صادق علیه السلام از زن خود سخن به میان آورد و از او تعریف کرد. حضرت به او فرمود : آیا [تا به حال ]غیرت [و حسادت] او را تحریک کرده ای؟ عرض کرد : نه. فرمود : غیرتش را تحریک کن. آن مرد رشک همسر خود را برانگیخت، امّا زن پایداری نشان داد. مرد به امام صادق علیه السلام عرض کرد : غیرتش را تحریک کردم، اما شکیبایی به خرج داد. حضرت فرمود : پس او همان گونه است که تو می گویی.

ص :615


1- الکافی : 5/537/1.
2- الکافی : 5/505/5.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 110 باب 78 و ص 175 باب 134.

ص :616

فهرست موضوعات عربی

367 - العلم5

2783 - فَضلُ العِلمِ6

2784 - المَحرومُ مِنَ العِلمِ10

2785 - العِلمُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ11

2786 - العِلمُ وَالحَیاةُ13

2787 - العِلمُ وطاعَةُ اللَّهِ14

2788 - فَضلُ العِلمِ عَلَی المالِ15

2789 - العِلمُ وقیمَةُ المَرءِ16

2790 - أقرَبُ النّاسِ مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ18

2791 - العُلَماءُ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ18

2792 - فَضلُ مِدادِ العُلَماءِ عَلی دِماءِ الشُّهَداءِ19

2793 - العالِمُ حَیٌّ وإن ماتَ20

2794 - فَضلُ العِلمِ عَلَی العِبادَةِ21

2795 - فَضلُ العالِمِ عَلَی العابِدِ22

2796 - سَبَبُ تَفضیلِ العالِمِ عَلَی العابِدِ23

2797 - مَوتُ العالِمِ25

2798 - النَّظَرُ إلی وَجهِ العالِمِ عِبادَةٌ26

2799 - الحَثُّ عَلی طَلَبُ العِلمِ26

2800 - طَلَبُ العِلمِ27

2801 - وُجوبُ طَلَبِ العِلمِ28

2802 - مَنهومانِ لا یَشبَعانِ28

2803 - طالِبُ العِلمِ29

2804 - طالِبُ العِلمِ وَالنُّبُوَّةُ31

2805 - طالِبُ العِلمِ وَالمَلائِکَةُ32

2806 - طالِبُ العِلمِ وَالجَنَّةُ33

2807 - استِغفارُ کُلِّ شَی ءٍ لِطالِبِ العِلمِ33

2808 - التَّعلیمُ34

2809 - ثَوابُ التَّعلیمِ36

2810 - آثارُ إنفاقِ العِلمِ37

2811 - میثاقُ التَّعلیمِ وَالبَیانُ38

2812 - التَّحذیرُ مِن کِتمانِ العِلمِ39

2813 - فَضلُ المُعَلِّمِ40

2814 - ذَمُّ المُستَأکِلِ بِالعِلمِ42

2815 - مَعنَی الاستِئکالِ بِالعِلمِ44

2816 - الحَثُّ عَلَی التَّعَلُّمِ45

2817 - مَن تَعَلَّمَ للَّهِِ46

ص :617

2818 - خَصائِصُ المُتَعَلِّمِ للَّهِِ48

2819 - مَن تَعَلَّمَ لِغَیرِ اللَّهِ48

2820 - ما لا یَنبَغی طَلَبُ العِلمِ لِأجلِهِ50

2821 - أصنافُ طَلَبَةِ العِلمِ52

2822 - ما یَنبَغی فی اختِیارِ المُعَلِّمِ56

2823 - اُنظُر إلی ما قالَ57

2824 - حَقُّ العِلمِ58

2825 - حُقوقُ المُتَعَلِّمِ عَلَی المُعَلِّمِ59

2826 - حُقوقُ المُعَلِّمِ عَلَی المُتَعَلِّمِ60

2827 - تَکریمُ العالِمِ63

2828 - ما یَنبَغی عَلَی المُتَعَلِّمِ63

2829 - حَدیثٌ جامِعٌ فی طَلَبِ العِلمِ64

2830 - فَضلُ العُلَماءِ69

2831 - العُلَماءُ اُمَناءُ اللَّهِ71

2832 - العالِمُ72

2833 - عَلاماتُ العالِمِ73

2834 - خَصائِصُ العالِمِ74

2835 - جَهلُ العالِمِ75

2836 - ثَمَرَةُ العِلمِ76

2837 - میراثُ العِلمِ77

2838 - ما یَتشَعَّبُ مِنَ العِلمِ81

2839 - ما یَنبَغی عَلَی العالِمِ81

2840 - ما یَنبَغی لِلعالِمِ82

2841 - خَطَرُ العَمَلِ بِلا عِلمٍ83

2842 - دَورُ العَمَلِ فی العِلمِ84

2843 - الحَثُّ عَلَی العَمَلِ بِالعِلمِ85

2844 - الانتِفاعُ بِالعِلمِ86

2845 - التَّحذیرُ مِنَ العِلمِ بِلا عَمَلٍ88

2846 - خَطَرُ العالِمِ المُتَهَتِّکِ وَالجاهِلِ المُتَنَسِّکِ90

2847 - التَّحذیرُ مِنَ الخِیانَةِ فِی العِلمِ91

2848 - ما یَهتَمُّ بِهِ العُلَماءُ91

2849 - العُلَماءُ الآمِرونَ غَیرُ العامِلینَ93

2850 - جَزاءُ الخُطَباءِ غَیرِ العامِلینَ95

2851 - تَشدیدُ العُقوبَةِ عَلَی العالِمِ96

2852 - أهوَنُ عُقوبَةِ العالِمِ97

2853 - أشَدُّ النّاسِ عَذاباً98

2854 - زَلَّةُ العالِمِ99

2855 - شِرارُ العُلَماءِ100

2856 - ذَمُّ عُلَماءِ السُّوءِ100

2857 - مَن لَیسَ مِن أهلِ العِلمِ101

2858 - خَطَرُ زِیادَةِ العِلمِ بِلا عَمَلٍ102

2859 - العُلَماءُ ومُخالَطَةُ المُلوکِ103

2860 - مَن یَنبَغی أن یُتَّهَمَ مِنَ العُلَماءِ104

2861 - تَفسیرُ العِلمِ104

2862 - تَفسیرُ العِلمِ وَالفَضلِ107

2863 - ذَمُّ عِلمٍ لا یَنفَعُ110

2864 - مَن زادَ عِلمُهُ عَلی عَقلِهِ111

2865 - غایَةُ العِلمِ111

ص :618

2866 - أنواعُ العُلومِ112

2867 - أدَبُ الأخذِ مِنَ العِلمِ113

2868 - رَأسُ العِلمِ113

2869 - خَیرُ العِلمِ114

2870 - ألزَمُ العِلمِ114

2871 - العُلومُ المَمنوعَةُ116

2872 - عِلمُ الحَلالِ والحَرامِ116

2873 - زینَةُ العِلمِ117

2874 - العِلمُ اللّدُنِّیُّ118

2875 - أعلَمُ النّاسِ119

2876 - انحِصارُ العِلمِ الصَّحیحِ بِأهلِ البَیتِ علیهم السلام120

2877 - النَّوادِرُ121

368 - العُمر123

2878 - العُمُرُ124

2879 - اغتِنامُ العُمُرِ125

2880 - تَضییعُ العُمُرِ128

2881 - بَقِیَّةُ العُمُرِ129

2882 - الحَثُّ عَلی إنفادِ العُمُرِ فی طاعَةِ اللَّهِ130

2883 - مَن یَکونُ عُمُرُهُ حُجَّةً عَلَیهِ131

2884 - أرذَلُ العُمُرِ133

2885 - ثَمَرَةُ طولِ الحَیاةِ134

2886 - ما یَزیدُ فِی العُمُرِ134

2887 - طولُ العُمُرِ وحُسنُ العَمَلِ136

2888 - المُؤمِنُ وطَلَبُ طولِ العُمُرِ137

2889 - حِکمَةُ جَهلِ الإنسانِ مِقدارَ العُمُرِ137

369 - العمل139

2890 - الحَثُّ عَلی العَمَلِ140

2891 - العَمَلُ وَالجَزاءُ144

2892 - العَمَلُ خَلیلٌ لا یُفارِقُ الإنسانَ150

2893 - لِکُلِّ عَمَلٍ نَباتٌ152

2894 - المُداوَمَةُ عَلَی العَمَلِ152

2895 - مَن عَمِلَ عَمَلاً فَلیَدُم عَلَیهِ سَنَةً154

2896 - ما یَتشَعَّبُ مِنَ المُواظَبَةِ عَلَی الخَیرِ155

2897 - قَلیلٌ تَدومُ عَلَیهِ خَیرٌ مِن کَثیرٍ مَملولٍ مِنهُ155

2898 - زِیادَةُ الفِعلِ عَلَی القَولِ156

2899 - أفضَلُ الأعمالِ157

2900 - ما یَزیدُ فی حُسنِ العَمَلِ و قُبحِهِ160

2901 - مَن یُتَقبَّلُ عَمَلُهُ162

2902 - مَن لا یَنفَعُهُ عَمَلُهُ162

2903 - مَن قُبِلَ مِنهُ عَمَلٌ166

2904 - الظّاهِرُ یَعکِسُ ما فِی الباطِنِ167

2905 - الأعمالُ الَّتی یَنبَغِی الحَذَرُ مِنها167

2906 - أدَبُ العَمَلِ168

2907 - ما یَنبَغِی الاتِّکالُ عَلَیهِ فِی النَّجاةِ169

2908 - شِدَّةُ الحاجَةِ إلَی العَمَلِ فِی القِیامَةِ170

2909 - دَورُ صَلاحِ الإنسانِ فی حِفظِ مَن تَعَلَّقَ بِهِ171

2910 - إتقانُ العَمَلِ171

2911 - النَّوادِرُ172

ص :619

370 - عَرضُ الأعمال175

2912 - عَرضُ الأعمالِ عَلَی اللَّهِ176

2913 - عَرضُ الأعمالِ عَلی رَسولِ اللَّهِ177

2914 - عَرضُ الأعمالِ عَلَی الأئِمَّةِ178

371 - کتابُ الأعمال181

2915 - کِتابُ الأعمالِ182

2916 - تَجَسُّمُ الأعمالِ183

372 - المُعانَقة193

2917 - المُعانَقَةُ194

373 - العَهد195

2918 - الَحثُّ عَلَی الوَفاءِ بِالعَهدِ196

2919 - العَهدُ وَالإیمانُ199

2920 - عَهدُ اللَّهِ سُبحانَهُ200

374 - المَعاد203

2921 - المَعادُ204

2922 - أسماءُ القِیامَةِ207

2923 - الدَّلیلُ الأوَّلُ لِإثباتِ المَعادِ208

2924 - الدَّلیلُ الثّانی لِإثباتِ المَعادِ215

2925 - الدَّلیلُ الثّالِثُ لِإثباتِ المَعادِ221

2926 - الدَّلیلُ الرّابِعُ لِإثباتِ المَعادِ225

2927 - الدَّلیلُ الخامِسُ لِإثباتِ المَعادِ227

2928 - کَیفِیَّةُ المَعادِ234

2929 - اِقتِرابُ السّاعَةِ237

2930 - تَفَرُّدُ اللَّهِ بِعِلمِ السّاعَةِ239

375 - المعاد (أشراطُ الساعة)243

2931 - أشراطُ السّاعَةِ244

2932 - نَفخَةُ الصَّعقِ248

2933 - زِلزالُ الأرضِ250

2934 - دَکُّ الأرضِ251

2935 - سَیرُ الجِبالِ252

2936 - مَدُّ الأرضِ253

2937 - اِنفِجارُ البِحارِ254

2938 - اِنکِدارُ النُّجومِ255

2939 - اِنشِقاقُ السَّماءِ258

2940 - نَفخَةُ القِیامِ262

2941 - یَومُ الخُروجِ264

376 - المعاد (صفةُ المحشر)269

2942 - صِفَةُ المَحشَرِ270

2943 - المُتَّقونَ فِی القِیامَةِ273

2944 - المُجرِمونَ فِی القِیامَةِ275

2945 - کِتابُ الأعمالِ280

2946 - أصحابُ الیَمینِ288

2947 - أصحابُ الشِّمالِ290

2948 - حَشرُ الوُحوشِ293

2949 - مَواقِفُ القِیامَةِ293

2950 - الکَوثَرُ295

377 - العادَة297

2951 - العادَةُ298

ص :620

2952 - غَلَبَةُ العادَةِ299

2953 - الخَیرُ عادَةٌ300

2954 - ما یَنبَغی الاتِّصافُ بِهِ300

2955 - صُعوبَةُ نَقلِ العاداتِ302

2956 - عادَةُ الأشرارِ302

2957 - عادَةُ الأخیارِ303

2958 - ذَمُّ اعتِیادِ النَّفسِ بِالّلذاتِ304

378 - العِید307

2959 - العیدُ308

2960 - خُطبَةُ أمیرِالمُؤمِنینَ فی عیدِ الفِطرِ310

2961 - عیدُ النَّیروزِ310

2962 - زینَةُ الأعیادِ313

379 - الاستِعاذة315

2963 - الاستِعاذَةُ316

380 - العَیب319

2964 - مَدحُ مَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النّاسِ320

2965 - مَن أبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ322

2966 - ذَمُّ الاشتِغالِ بِعُیوبِ النّاسِ ومُداهَنَةِ النَّفسِ323

2967 - کَفی بِالمَرءِ عَیباً !324

2968 - أکبَرُ العَیبِ325

2969 - مَن آخَذَ نَفسَهُ عَلَی العُیوبِ326

2970 - سَترُ العُیوبِ327

2971 - إهداءُ العُیوبِ328

2972 - تَتَبُّعُ العُیوبِ329

2973 - النَّهیُ عَن حِفظِ عُیوبِ الآخَرینَ332

2974 - التَّحذیرُ مِنَ الفَرَحِ بِسَقَطاتِ الآخَرینَ333

2975 - غِطاءُ العُیوبِ333

2976 - مَن جَهِلَ شَیئاً عابَهُ334

2977 - النَّوادِرُ335

381 - التَّعییر337

2978 - ذَمُّ التَّعییرِ338

2979 - التَّحذیرُ مِنَ الطَّعنِ341

382 - العَیش343

2980 - أهنَأُ العَیشِ344

2981 - أحسَنُ النّاسِ عَیشاً345

2982 - ما یُکَدِّرُ العَیشَ346

2983 - الإِقتِصادُ فِی المَعیشَةِ347

2984 - النَّوادِرُ349

حرف الغین351

383 - الغَبط353

2985 - المَغبوطون354

2986 - أغبَطُ النّاسِ356

384 - الغَبن357

2987 - الغَبنُ358

2988 - المَغبونونَ359

2989 - أغبَنُ الناسِ360

385 - الغَدر361

2990 - الغَدرُ362

ص :621

2991 - أقبَحُ الغَدرِ364

2992 - ذَمُّ الوَفاءِ لِأهلِ الغَدرِ364

2993 - الغَدرُ وَالکِیاسَةُ365

2994 - صِفَةُ حَشرِ الغادِرِ366

386 - الغُرور367

2995 - ذَمُّ الغُرورِ368

2996 - الاِغتِرارُ بِاللَّهِ372

2997 - الاِغتِرارُ بِالدُّنیا374

2998 - الاِغتِرارُ بِالنَّفسِ375

2999 - ما لا یَنبَغِی الاغتِرارُ بِهِ376

3000 - ما یَحولُ دونَ غُرورِ الإنسانِ377

387 - الغَزوة (غزوات النبیّ)381

3001 - غَزوَةُ بَدرٍ الکُبری382

3002 - غَزوَةُ الرَّجیعِ وغَزوَةُ مَعونَةَ386

3003 - غَزوَةُ اُحُدٍ وحَمراءَ الأسَدِ386

3004 - غَزوَةُ بَنِی النَّضیرِ390

3005 - غَزوَةُ ذاتِ الرِّقاعِ وغَزوَةُ عُسفانَ394

3006 - غَزوَةُ بَدرٍ الصُّغری395

3007 - غَزوَةُ الأحزابِ وبَنی قُرَیظَةَ395

3008 - غَزوَةُ بَنِی المُصطَلِقِ399

3009 - غَزوَةُ الحُدَیبِیَةِ وبَیعَةِ الرِّضوانِ403

3010 - غَزوَةُ خَیبَرَ وفَدَکَ407

3011 - غَزوَةُ مُؤتَةَ412

3012 - غَزوَةُ ذاتِ السَّلاسِلِ413

3013 - غَزوَةُ الفَتحِ414

3014 - غزوَةُ حُنَینٍ وَالطائفِ وأوطاسٍ419

3015 - غَزوَةُ تَبوکَ421

388 - الغُسل423

3016 - عِلَّةُ الغُسلِ424

3017 - أنواعُ الغُسلِ425

389 - الغِشّ429

3018 - ذَمُّ الغِشِّ430

3019 - التَّحذیرُ مِنَ الغِشِّ432

3020 - آثارُ الغِشِّ434

3021 - أفظَعُ الغِشِّ435

3022 - أغَشُّ النّاسِ435

390 - الغَصب437

3023 - الغَصبُ438

3024 - عُقوبَةُ الغَصبِ440

391 - الغَضَب441

3025 - الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ442

3026 - الغَضَبُ جَمرَةٌ مِنَ الشَّیطانِ444

3027 - الغَضَبُ ضَربٌ مِن الجُنونِ445

3028 - الحَثُّ عَلی مِلکِ الغَضَبِ446

3029 - أقوَی النّاسِ448

3030 - الحَثُّ عَلی کَظمِ الغَیظِ450

3031 - جَزاءُ مَن شَفی غَیظَهُ بِمَعصِیَةِ اللَّهِ452

3032 - ثَوابُ مَن کَفَّ غَضَبَهُ452

ص :622

3033 - بَدءُ الغَضَبِ454

3034 - دَواءُ الغَضَبِ454

3035 - الغَضَبُ المَمدوحُ456

3036 - مَن لَم یَغضَب فِی الجَفوَةِ458

3037 - النَّوادِرُ459

392 - الاستِغفار461

3038 - الاستِغفارُ462

3039 - مَدحُ المُستَغفِرینَ بِالأسحارِ466

3040 - دَورُ الاستِغفارِ فی نَفیِ الخَطیئَةِ469

3041 - الاستِغفارُ وزِیادَةُ الرِّزقِ470

3042 - استِغفارُ المُقَرَّبینَ472

3043 - التَّحذیرُ مِنَ الاستِغفارِ مَعَ الإصرارِ474

3044 - مَن لا یَنفَعُهُ الاستِغفارُ474

393 - الغَفلة477

3045 - التَّحذیرُ مِنَ الغَفلَةِ478

3046 - الغَفلَةُ وَالیَقَظَةُ480

3047 - الحَثُّ عَلَی الاستیقاظِ481

3048 - الغافِلُ غَیرُ مَغفولٍ عَنهُ483

3049 - تَنبیهٌ لِلغافِلینَ484

3050 - ما یَمنَعُ الغَفلَةَ487

3051 - أغفَلُ النّاسِ488

3052 - موجِباتُ الغَفلَةِ488

3053 - عَلاماتُ الغافِلِ489

3054 - آثارُ الغَفلَةِ490

3055 - کَفی بِالمَرءِ غَفلَةً491

3056 - مَدحُ التَّغافُلِ491

3057 - دَواءُ الغَفلَةِ493

394 - الغِلّ495

3058 - الغِلُّ496

3059 - مالا یَغُلُّ عَلَیهِ القَلبُ498

3060 - الغُلولُ499

395 - الغُلُوّ503

3061 - التَّحذیرُ مِن الغُلوِّ فِی الدِّین504

396 - الاغتِنام511

3062 - ما یَنبَغی اغتِنامُهُ512

3063 - غَنیمَةُ الأکیاسِ513

397 - الغِنی515

3064 - الغِنی وَالطُّغیانُ516

3065 - الغِنی وَالتَّقوی518

3066 - التَّجرِبَةُ بِالفَقرِ وَالغِنی519

3067 - تَفسیرُ الغِنی520

3068 - أعظَمُ الغِنی522

3069 - أغنَی الناسِ528

3070 - هُمُ الأخسَرونَ ، ورَبِّ الکَعبَةِ!529

3071 - مَن یُضاعَفُ لَهُ الأجرُ مِنِ الأغنِیاءِ530

3072 - مَسؤولِیَّةُ الأغنِیاءِ عَن جوعِ الفُقَراءِ531

3073 - النَّوادِرُ532

398 - الغِناء535

3074 - ذَمُّ الغِناءِ536

3075 - میراثُ الغِناءِ539

ص :623

3076 - المُغَنِّیَةُ540

399 - الغَیب541

3077 - إخبارُ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله بِالمُغَیَّباتِ542

3078 - إخبارُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام بِالمُغَیَّباتِ549

3079 - ما رُویَ فِی المُغَیَّباتِ بِلَفظِ «سَیأتی»562

3080 - ما رُویَ فِی المُغَیَّباتِ بِلَفظِ «یَأتی»565

3081 - النَّبِیُّ یَعلَمُ الغَیبَ بِتَعلیمِ اللَّهِ568

3082 - الإمامُ وعِلمُ الغَیبِ570

400 - الغِیبة573

3083 - النَّهیُ عنِ الغیبةِ574

3084 - عاقِبَةُ الغیبَةِ577

3085 - الغیبَةُ و إشاعَةُ الفاحِشَةِ579

3086 - الغیبَةُ وَالدِّینُ581

3087 - تَفسیرُ الغیبَةِ582

3088 - مَن یَحرُمُ اغتِیابُهُ584

3089 - مَن یَجوزُ اغتِیابُهُ585

3090 - أصلُ الغیبَةِ598

3091 - أقسامُ الغیبَةِ598

3092 - سَماعُ الغیبَةِ605

3093 - ثَوابُ رَدِّ الغیبَةِ605

3094 - کَفّارَةُ الاغتِیابِ607

401 - الغیرة609

3095 - مدحُ الغَیرةِ610

3096 - الغَیرةُ مِن صِفاتِ اللَّهِ611

3097 - الدَّیّوثُ612

3098 - ذمُّ التَّغایُرِ فی غیرِ مَوضِعِ الغَیرةِ614

ص :624

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

392 - آمرزش خواهی از خدا461

3038 - آمرزش خواهی462

3039 - ستایش آمرزش خواهان در سحرگاهان466

3040 - نقش آمرزش خواهی در زدودن گناه469

3041 - آمرزش خواهی و افزایش روزی470

3042 - آمرزش خواهی مقرّبان472

3043 - پرهیز از آمرزش خواهی با وجود ادامه دادن به گناه474

3044 - کسی که آمرزش خواهی سودش نمی دهد475

379 - پناه بردن به خدا315

2963 - پناه بردن به خدا316

373 - پیمان195

2918 - تشویق به وفای به عهد196

2919 - پیمان و ایمان199

2920 - پیمان خداوند سبحان200

385 - پیمان شکنی361

2990 - پیمان شکنی362

2991 - زشت ترین پیمان شکنی364

2992 - نکوهش وفاداری به پیمان شکنان364

2993 - پیمان شکنی و زیرکی365

2994 - چگونگی محشور شدن پیمان شکن366

397 - توانگری515

3064 - توانگری و سرکشی516

3065 - توانگری و پرهیزگاری518

3066 - آزمودن به تهیدستی و توانگری519

3067 - توانگریِ حقیقی520

3068 - بزرگترین توانگری522

3069 - توانگرترین مردم528

3070 - به پروردگار کعبه قسم ، زیانکاران همانانند529

3071 - توانگرانی که مزد دو چندان دارند530

3072 - مسئولیت توانگران در گرسنگی تهیدستان531

3073 - گوناگون532

387 - جنگ (جنگهای پیامبر)381

3001 - جنگ بزرگ بدر382

ص :625

3002 - جنگ رجیع و جنگ معونه386

3003 - جنگ احد و حمراء الاسد386

3004 - جنگ بنی نضیر390

3005 - جنگ ذات الرقاع و جنگ عسفان394

3006 - جنگ بدر کوچک395

3007 - جنگ احزاب و بنی قریظه395

3008 - جنگ بنی مصطلق399

3009 - جنگ حدیبیّه و بیعت رضوان403

3010 - جنگ خیبر و فدک407

3011 - جنگ موته412

3012 - جنگ ذات السلاسل413

3013 - جنگ فتح مکه414

3014 - جنگ حنین و طائف و اوطاس419

3015 - جنگ تبوک421

391 - خشم441

3025 - خشم، کلید هر بدی است442

3026 - خشم، اخگری است از شیطان444

3027 - خشم، نوعی دیوانگی است445

3028 - تشویق به تسلّط بر خشم446

3029 - قوی ترین مردم448

3030 - ترغیب به فرو خوردن خشم450

3031 - کیفر کسی که با معصیت خدا خشم خود را فرو بنشاند452

3032 - پاداش کسی که خشم خود را نگه دارد452

3033 - ریشه خشم454

3034 - داروی خشم454

3035 - خشم ستوده456

3036 - کسی که از بد رفتاری نسبت به خودبه خشم نیاید458

3037 - گوناگون459

398 - خُنیاگری535

3074 - نکوهش خنیاگری536

3075 - میراث خنیاگری539

3076 - زن خنیاگر540

367 - دانش و دانایی5

2783 - ارزش دانش و دانایی6

2784 - محروم از دانش10

2785 - دانش ریشه همه خوبیهاست11

2786 - دانش و زندگی13

2787 - دانش و فرمانبری از خدا14

2788 - برتری علم بر ثروت15

2789 - دانش و ارزش آدمی16

2790 - نزدیکترین مردم به درجه پیامبری18

2791 - علما وارثان پیامبرانند18

2792 - برتری مُرکّب عالمان بر خون شهیدان19

2793 - دانشمند زنده است گرچه مرده باشد20

2794 - برتری دانش بر عبادت21

2795 - برتری عالم بر عابد22

2796 - علت برتری دادن عالم بر عابد23

2797 - درگذشت عالم25

2798 - نگریستن به چهره عالم عبادت است26

2799 - ترغیب به طلب دانش26

ص :626

2800 - تحصیل علم27

2801 - تحصیل علم واجب است28

2802 - دو پرخور سیر ناشدنی28

2803 - جویای دانش29

2804 - جوینده دانش و پیامبری31

2805 - جوینده دانش و فرشتگان32

2806 - جوینده دانش و بهشت33

2807 - آمرزش خواهی همه اشیاء برای جوینده دانش33

2808 - آموختن34

2809 - ثواب آموختن36

2810 - آثار انفاق کردن علم37

2811 - پیمان گرفتن برای آموزش دادن و روشنگری38

2812 - پرهیز از پوشیده داشتن دانش39

2813 - ارزش آموزگار40

2814 - نکوهش کسی که از راه علم ارتزاق کند42

2815 - معنای ارتزاق با علم44

2816 - تشویق به آموختن دانش45

2817 - کسی که برای خدا دانش آموزد46

2818 - ویژگیهای کسی که برای خدا می آموزد48

2819 - کسی که برای غیر خدا علم بیاموزد48

2820 - دانش را برای چند چیز نباید آموخت50

2821 - طبقات جویندگان دانش52

2822 - آنچه باید در گزینش آموزگاررعایت شود56

2823 - بنگر که چه گفت57

2824 - حقّ دانش58

2825 - حقوق دانش آموز بر آموزگار59

2826 - حقوق آموزگار بر دانش آموز60

2827 - گرامیداشت دانشمند63

2828 - نکاتی که باید دانش آموز رعایت کند63

2829 - یک حدیث جامع در باب تحصیل دانش64

2830 - ارزش علما69

2831 - عالمان امانتداران خدایند71

2832 - عالم72

2833 - نشانه های عالم73

2834 - ویژگیهای عالم74

2835 - نادانی عالم75

2836 - میوه دانش76

2837 - میراث دانش77

2838 - شاخه های دانش81

2839 - آنچه بر دانشمند سزاوار است81

2840 - آنچه زیبنده دانشمند است82

2841 - خطر عمل بدون علم83

2842 - نقش کار در دانش84

2843 - ترغیب به عمل کردن به علم85

2844 - بهره مند شدن از دانش86

2845 - بر حذر داشتن از علم بدون عمل88

2846 - خطر عالِمِ رسوا و عابدِ نادان90

2847 - پرهیز از خیانت در علم91

2848 - اهتمام دانشمندان91

ص :627

2849 - عالمان امر کننده بی عمل93

2850 - سزای خطیبان بی عمل95

2851 - سختگیری در کیفر عالِم96

2852 - کمترین کیفر عالِم97

2853 - سخت عذابترین مردم98

2854 - لغزش عالم99

2855 - علمای بد100

2856 - نکوهش عالمان بدکردار100

2857 - کسی که در شمار اهل علم نیست101

2858 - خطر افزایش علم، بی عمل102

2859 - عالمان و آمیزش با زمامداران103

2860 - عالمانِ در خور اتّهام و بدبینی104

2861 - تفسیر علم104

2862 - تفسیر علم و فضل107

2863 - نکوهشِ دانش ناسودمند110

2864 - کسی که دانشش بر خردش فزونی داشته باشد111

2865 - نهایت دانش111

2866 - انواع دانشها112

2867 - آداب فرا گرفتن دانش113

2868 - سرآمدِ دانش113

2869 - بهترین دانش114

2870 - لازمترین دانش114

2871 - دانشهای ممنوع116

2872 - دانش حلال و حرام116

2873 - زیور دانش117

2874 - علم لدنّی118

2875 - داناترین مردم119

2876 - منحصر بودن دانش درست در اهل بیت علیهم السلام120

2877 - گوناگون121

389 - دغلکاری429

3018 - نکوهش دغلکاری430

3019 - پرهیز از دغلکاری432

3020 - پیامدهای دغلکاری434

3021 - زشت ترین دغلکاری435

3022 - دغلکارترین مردم435

382 - زندگی343

2980 - گواراترین زندگی344

2981 - بهترین زندگی345

2982 - آنچه زندگی را تیره می سازد346

2983 - میانه روی در زندگی347

2984 - گوناگون349

381 - سرزنش کردن337

2978 - نکوهش سرزنش کردن338

2979 - پرهیز از طعن و بد گویی341

377 - عادت297

2951 - عادت298

2952 - چیره شدن بر عادت299

2953 - خوبی، عادت است300

2954 - صفاتی که سزاوار است آدمی به آنها خو گیرد300

2955 - دشواری تغییر دادن عادتها302

2956 - عادت بدان302

2957 - عادت نیکان303

ص :628

2958 - نکوهش عادت دادن خود به لذت ها304

368 - عُمر123

2878 - عمر124

2879 - غنیمت شمردن عمر125

2880 - هدر دادن عمر128

2881 - باقیمانده عمر129

2882 - ترغیب به گذراندن عمر در راه طاعت خدا130

2883 - کسی که عمرش علیه او حجّت است131

2884 - سالخوردگی133

2885 - حاصل عمر طولانی134

2886 - آنچه عمر را زیاد می کند134

2887 - عمر دراز و کار نیک136

2888 - مؤمن و طلب عمر دراز137

2889 - حکمت بی اطلاعی آدمی از اندازه عمرش137

369 - عمل139

2890 - تشویق به عمل140

2891 - عمل و سزا144

2892 - عمل، دوستی است که از انسان جدا نمی شود150

2893 - هر کرداری را گیاهی است152

2894 - مداومت در عمل152

2895 - هرکس عملی انجام دهد آن را تا یک سال ادامه دهد154

2896 - نتایج مداومت بر کار خیر155

2897 - عمل اندک مداوم بهتر از عمل بسیارملال آور است155

2898 - فزونی کردار بر گفتار156

2899 - برترین عمل157

2900 - آنچه به زیبایی و زشتی عمل می افزاید160

2901 - کسی که عملش پذیرفته می شود162

2902 - کسی که عملش او را سودی نمی بخشد162

2903 - کسی که یک عمل او پذیرفته شود166

2904 - ظاهر، منعکس کننده باطن است167

2905 - کارهایی که دوری کردن از آن هاسزاست167

2906 - آداب عمل168

2907 - آنچه برای نجات و رستگاری سزاواراست به آن تکیه شود169

2908 - نیاز شدید به عمل در قیامت170

2909 - نقش پاکی انسان در نگهداری آنچه متعلّق به اوست171

2910 - محکم کاری171

2911 - گوناگون172

370 - عرضه اعمال175

2912 - عرضه شدن اعمال بر خدا176

2913 - عرضه شدن اعمال بر پیامبر خدا177

2914 - عرضه شدن اعمال بر ائمّه178

371 - نامه اعمال181

2915 - نامه اعمال182

2916 - تجسّم اعمال183

ص :629

380 - عیب319

2964 - ستایش از کسانی که به جای عیب دیگران به معایب خود می پردازند320

2965 - کسی که عیب خود را ببیند322

2966 - نکوهش پرداختن به عیبهای مردم و نرمش با نفْس خود323

2967 - آدمی را همین عیب بس !324

2968 - بزرگترین عیب325

2969 - کسی که خودش را بر عیبهامؤاخذه کند326

2970 - عیب پوشی327

2971 - هدیه کردن عیبها328

2972 - عیبجویی329

2973 - نهی از نگه داشتن عیبهای دیگران332

2974 - از زمین خوردن دیگران خوشحال نشوید333

2975 - عیب پوشی333

2976 - هر که چیزی را نداند ، بر آن خرده گیرد334

2977 - گوناگون335

378 - عید307

2959 - عید308

2960 - خطبه امیر المؤمنین در عید فطر310

2961 - نوروز310

2962 - زیور عیدها313

384 - غَبن357

2987 - غَبن358

2988 - مغبونان359

2989 - مغبونترین مردمان360

388 - غسل423

3016 - علت غسل424

3017 - انواع غسل425

390 - غصب437

3023 - غصب438

3024 - کیفر غصب کردن440

393 - غفلت477

3045 - هشدار نسبت به غفلت478

3046 - غفلت و بیداری480

3047 - تشویق به بیدار شدن از خواب غفلت481

3048 - از غافل ، غفلت نشده است483

3049 - بیدار باشِ غافلان484

3050 - غفلت زداها487

3051 - غافلترین مردم488

3052 - آنچه غفلت زاید488

3053 - نشانه های غافل489

3054 - پیامدهای غفلت490

3055 - در غفلتِ آدمی همین بس491

3056 - ستایش تغافل و نادیده گرفتن491

3057 - داروی غفلت493

395 - غلوّ503

3061 - پرهیز از غُلوّ در دین504

396 - غنیمت شمردن511

3062 - چیزهایی که باید آنها را غنیمت شمرد512

ص :630

3063 - غنیمت زیرکان513

399 - غیب541

3077 - اخبار غیبی پیامبرصلی الله علیه وآله542

3078 - اخبار غیبی امام علی علیه السلام549

3079 - روایاتی که با عبارت «به زودی می آید»از حوادث آینده خبر می دهند562

3080 - روایاتی که با عبارت «می آید» ازحوادث آینده خبر می دهند565

3081 - پیامبر با تعلیم خداوند، از غیب خبر دارد568

3082 - امام و علم غیب570

400 - غیبت573

3083 - نهی از غیبت574

3084 - فرجام غیبت577

3085 - غیبت و شایع کردن زشتکاری579

3086 - غیبت و دین581

3087 - معنای غیبت582

3088 - کسی که غیبتش حرام است584

3089 - کسی که غیبتش رواست585

3090 - منشأ غیبت598

3091 - انواع غیبت598

3092 - گوش دادن به غیبت605

3093 - ثواب ردّ غیبت605

3094 - کفّاره غیبت کردن607

401 - غیرت609

3095 - ستایش غیرت610

3096 - غیرت از صفات خداست611

3097 - مرد بی غیرت612

3098 - نکوهش غیرت ورزی و تعصّب بی جا614

386 - فریفتگی و غفلت367

2995 - نکوهش فریفتگی و غفلت368

2996 - مغرور شدن به خدا372

2997 - فریب دنیا را خوردن374

2998 - فریب نفس را خوردن375

2999 - چیزهایی که نباید فریفته آنها شد376

3000 - آنچه مانع فریب خوردن و غفلت انسان می شود377

394 - کینه و خیانت495

3058 - کینه496

3059 - آنچه دل نباید در آنها خیانت و ناراستی روا دارد498

3060 - خیانت در غنیمت499

374 - معاد203

2921 - معاد204

2922 - نامهای رستاخیز207

2923 - دلیل اول برای اثبات معاد208

2924 - دلیل دوم برای اثبات معاد215

2925 - دلیل سوم برای اثبات معاد221

2926 - دلیل چهارم برای اثبات معاد225

2927 - دلیل پنجم برای اثبات معاد227

2928 - چگونگی معاد234

ص :631

2929 - نزدیکی زمان قیامت237

2930 - فقط خدا از زمان فرا رسیدن قیامت آگاه است239

376 - معاد (توصیف روز قیامت)269

2942 - توصیف روز قیامت270

2943 - پرهیزگاران در قیامت273

2944 - گنهکاران در قیامت275

2945 - نامه اعمال280

2946 - اصحابِ سمت راست288

2947 - اصحاب سمت چپ290

2948 - محشور شدن جانوران293

2949 - ایستگاههای قیامت293

2950 - کوثر295

375 - معاد (نشانه های فرا رسیدن قیامت)243

2931 - نشانه های فرا رسیدن قیامت244

2932 - نفخه بیهوش کننده248

2933 - زمین لرزه250

2934 - در هم کوفته شدن زمین251

2935 - به حرکت در آمدن کوهها252

2936 - گسترش یافتن زمین253

2937 - منفجر شدن دریاها254

2938 - تاریک شدن ستارگان255

2939 - شکافته شدن آسمان258

2940 - نفخه رستاخیز262

2941 - روز بیرون آمدن از گورها264

372 - معانقه193

2917 - معانقه194

383 - نکو حالی353

2985 - نکو حالان354

2986 - نکو حال ترین مردم356

ص :632

جلد 9

اشاره

ص: 1

ص :2

ص :3

ص :4

حرف الفاء

اشاره

الف_أل (فال خوب زدن)

الفَت_ک (کشتن غافلگیرانه)

الفِتن_ة (فتنه و آزمایش الهی)

الفُت_وَّة (جوانمردی)

الفَت_وی (فتوا)

الفُحش (ناسزاگویی)

الفَخ_ر (فخر فروشی)

الفَرَج (گشایش)

الفرح (شادی)

الفُرس (ایرانیان)

الفِراسة (روشن بینی)

الفُرصة (فرصت)

الفَرائض (فرایض)

ص :5

التَفریط (کوتاهی در کار)

الفَراغ (فراغت)

الفِ_رَق (فرقه ها)

الفَساد (فساد)

الفِسق (فِسق)

الفَصاحة (شیوایی در سخن)

الفَضیلة (فضیلت)

الفَق_ر (فقر)

الفِق_ه (فقه)

الفِک_ر (اندیشه)

الفَ_لاح (رستگاری)

التَّفویض (وا گذاشتن کارها به خدا)

ص :6

402 - الفأل

402 - فال خوب زدن
اشاره

(1)

(2)

ص :7


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 10 / 115 ، 123 «الطِّیَرَة و الفأل». بحار الأنوار : 95 / 1 باب 53 «ما یدفع الفأل و الطِّیَرَة». صحیح مسلم : 4 / 1745 باب 34 «الطِّیَرَة و الفأل و ما یکون فیه من الشؤم».
2- انظر: عنوان 325 «الطِّیرة».

3099 - الفَألُ
3099 - فال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نِعمَ الشیءُ الفَألُ ؛ الکَلِمَةُ الحَسَنةُ یَسمَعُها أحَدُکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا طِیَرَةَ ، و خَیرُها الفَألُ ؛ الکَلِمَةُ الصالِحَةُ یَسمَعُها أحَدُکُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا عَدوی و لا طِیَرَةَ ، و یُعجِبُنِی الفَألُ الصالِحُ ، و الفَألُ الصالِحُ : الکَلِمَةُ الحَسَنةُ . (3)

صحیح مسلم عن أبی هریرة :سمعت النبیّ صلی الله علیه و آله یقول : لا طِیَرةَ ، و خَیرُها الفَألُ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الفَألُ ؟ قالَ : الکَلِمَةُ الصالِحَةُ یَسمَعُها أحَدُکُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَفَأّلْ بالخَیرِ تَنجَحْ . (5)

عنه علیه السلام :العَینُ حَقٌّ ، و الرُّقی حَقٌّ، و السِّحرُ حَقٌّ ، و الفَألُ حَقٌّ ، و الطِّیَرَةُ لیسَت بحَقٍّ ، و العَدوی لیسَت بِحَقٍّ (6)

3099

فال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه خوب چیزی است فال خوب زدن؛ سخن نیکی که فردی از شما آن را می شنود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شومی و فال بد وجود ندارد؛ بهترین آن فال خوب است : جمله شایسته ای که فردی از شما آن را می شنود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :واگیری (7) و فال بد حقیقت ندارد و من از فال خوب زدن خوشم می آید؛ و فال خوب زدن همان سخنِ نیکوست.

صحیح مسلم_ به نقل از ابو هریره _: شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : فال بد زدن سود و زیانی ندارد! و بهترین آن فال خوب زدن است. عرض شد : یا رسول اللّه ! فال خوب زدن چیست؟ فرمود : جمله خوبی که فردی از شما آن را می شنود.

امام علی علیه السلام :فال خوب بزن تا کامیاب شوی.

امام علی علیه السلام :چشم زخم حقیقت دارد، دعا و افسون حقیقت دارد، جادو حقیقت دارد و فال خوب زدن حقیقت دارد. اما فال بد و واگیری حقیقت ندارد.

ص :8


1- کنز العمّال : 28593.
2- کنز العمّال : 28590 .
3- کنز العمّال : 28597.
4- صحیح مسلم : 4/1745/2223.
5- غرر الحکم : 4466.
6- نهج البلاغة : الحکمة 400.
7- در این باره در آخر همین باب در پاورقی بحثی آورده شده است .

قال العلاّمة الطباطبائیُّ قدس سره تحت عنوان «کلام فی سعادة الأیّام و نُحوستها و الطِّیرة و الفأل» فی فصول :

1 _ فی سعادة الأیّام و نحوستها : نحوسة الیوم أو أیِّ مقدار من الزمان أن لا یُعقِب الحوادثُ الواقعة فیه إلاّ الشرَّ و لا یکون الأعمال أو نوع خاصٌّ من الأعمال فیه مبارکة لعاملها ، و سعادته خلافه .

و لا سبیل لنا إلی إقامة البرهان علی سعادة یوم من الأیّام أو زمان من الأزمنة و لا نُحوسته ، و طبیعة الزمان المقداریَّة متشابهة الأجزاءِ و الأبعاض ، و لا إحاطة لنا بالعلل و الأسباب الفاعلة المؤثِّرة فی حدوث الحوادث و کینونة الأعمال حتّی یظهر لنا دَوَران الیوم أو القِطعة من الزمان من علل و أسباب تقتضی سعادته أو نُحوسته ، و لذلک کانت التجربة الکافیة غیر متأتِّیة لتوقُّفها علی تجرُّد الموضوع لأثره حتّی یُعلم أنَّ الأثر أثره ، و هو غیر معلوم فی المقام .

و لما مرَّ بعینه لم یکن لنا سبیل إلی إقامة البرهان علی نفی السعادة و النُّحوسة کما لم یکن سبیل إلَی الإثبات و إن کان الثبوت بعیدا ؛ فالبُعد غیر الاستحالة . هذا بحسب النَّظر العقلیّ .

و أمّا بحسب النَّظر الشرعیِّ ففی الکتاب ذکر من النُّحوسة و ما یقابلها ، قال تعالی: «إنّا أرْسَلنْا علَیهِم رِیحا صَرْصَرا فی یَومِ نَحسٍ مُسْتَمِرٍّ» القمر: 19.

و قال : «فَأرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیْحا صَرْصَرا فی أیّامٍ نَحِساتٍ» فصّلت: 16.

لکن لا یظهر من سیاق القصّة و دلالة الآیتَین أزیدُ من کون النُّحوسة و الشُّؤم خاصّة بنفس الزمان الذی کانت تهبُّ علیهم فیه الریح عذابا و هو سبع لیال و ثمانیة أیّام متوالیة یستمرُّ علیهم فیها العذاب ، من غیر أن تدور بدَوَران الأسابیع و هو ظاهر و إلاّ کان جمیع الزمان نحسا، و لا بدوران الشهور و السِّنین .

و قال تعالی : «و الکِتابِ المُبِینِ * إنّا أنزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» الدخان : 2 و 3.

و المراد بها لیلة القدر التی یصفها اللّه تعالی بقوله : «لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ» القدر : 3.

علامه طباطبایی قدس سره زیر عنوان «گفتاری درباره سعد و نحس ایّام و شومی و فال خوب در چند فصل» می نویسد :

1 _ در سعد و نحس بودن روزها : نحس بودن یک روز یا زمان خاصّ، به این معناست که حوادثی که در آن مدّت رخ می دهد جز شرّ و بدی در پی ندارد و اگر کسی در آن روز یا مدّت، مطلقِ کار یا کارِ خاصی انجام دهد، برایش یُمن و برکت ندارد. و سعد بودن ایّام بر خلاف این است.

ما نمی توانیم ثابت کنیم که فلان روز یا فلان زمان، سعد است یا نحس. اجزای زمان، همانند یکدیگر و یکسان است و ما نمی توانیم به همه علل و اسبابی که در رخ دادن حوادث و پدید آمدن کارها مؤثر و کارگرند، احاطه پیدا کنیم. مگر این که چرخش آن روز یا آن بخش از زمان ، علل و عواملی را که مقتضی خجستگی یا شومی آن است، برای ما آشکار کند. لذا تجربه ای که برای این مقصود کافی باشد فراهم نمی آید؛ زیرا این تجربه منوط به این است که موضوع از اثر آن جدا و برهنه شود، تا معلوم شود که آن اثرْ اثر آن موضوع است. این هم برای ما معلوم نیست.

به همین دلیل راهی برای برهان آوردن بر نفی خجستگی و نا خجستگی نیز وجود ندارد؛ همان گونه که برای اثبات آن نیز راهی نیست گر چه وجود و واقعیت داشتن آن بعید است. ولی بعید بودن، غیر از محال بودن است. آنچه گفتیم از دیدگاه عقلی و نظری بود.

اما از دیدگاه شرعی، در قرآن از شومی و خجستگی ایّام یاد شده است. خداوند متعال می فرماید : «ما در یک روز شوم به طور مداوم بر سر آنان تند بادی توفنده فرستادیم». و می فرماید : «ما در روزهایی شوم تند بادی توفنده بر سر آنان فرستادیم». اما از سیاق داستان و دلالت این دو آیه چیزی بیش از این معلوم نمی شود که شومی و نا خجستگی اختصاص به همان هفت شب و هشت روزی داشته که به طور متوالی عذاب تندباد بر آنها می وزیده است، بی آن که با گردش هفته ها یا ماهها و سالها این چند روز هم تکرار شوند و این روشن است و گرنه همه زمان شوم و نحس بود.

نیز می فرماید : «سوگند به کتاب روشنگر. که ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم».

مراد از این شب، شب قدر است که خداوند متعال در وصف آن می فرماید : «شب قدر بهتر از هزار ماه است».

ص :9

و ظاهر أنَّ مبارکة هذه اللیلة و سعادتها إنّما هی بمقارنتها نوعا من المقارنة لاُمورٍ عِظام من الإفاضات الباطنیَّة الإلهیّة و أفاعیل معنویَّة ، کإبرام القضاء و نزول الملائکة و الروح و کونها سلاما ، قال تعالی : «فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ» الدخان :4 . و قال : «تَنَزَّلُ المَلائکةُ و الرُّوحُ فیها بِإذْنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمْرٍ * سَلامٌ هِیَ حتّی مَطلَعِ الفَجرِ» . القدر : 4 و 5.

و یؤول معنی مبارکتها و سعادتها إلی فضل العبادة و النُّسک فیها ، و غزارة ثوابها ، و قرب العنایة الإلهیّة فیها من المتوجِّهین إلی ساحة العزِّة و الکبریاء .

و أمّا السُّنَّة فهناک روایات کثیرة جدّا فی السعد و النحس من أیّام الاسبوع و من أیّام الشهور العربیّة و من أیّام شهور الفرس و من أیّام الشهور الرومیّة ، و هی روایات بالغة فی الکثرة مودعة فی جوامع الحدیث ، اُوردت منها فی الجزء خمس و تسعین من کتاب بحار الأنوار أحادیث جمّة . (کما فی هامش المصدر) .

أکثرها ضعاف من مراسیل و مرفوعات و إن کان فیها ما لا یخلو من اعتبار من حیث أسنادها .

أمّا الروایات العادّة للأیّام النَّحِسة کیوم الأربعاء ، و الأربعاء لا تدور، و سبعة أیّام من کلِّ شهر عربیٍّ ، و یومین من کلِّ شهر رومیٍّ ، و نحو ذلک ، ففی کثیر منها و خاصّة فیما یتعرَّض لنحوسة أیّام الاُسبوع و أیّام الشهور العربیّة تعلیل نحوسة الیوم بوقوع حوادث مُرَّة غیر مطلوبة بحسب المَذاق الدینیِّ ، کرحلة النبیِّ صلی الله علیه و آله و شهادة الحسین علیه السلام و إلقاء إبراهیم علیه السلام فی النار و نزول العذاب باُمّة کذا و خلق النار و غیر ذلک .

و معلوم أنَّ فی عدِّها نحسة مشومة و تجنُّب اقتراب الاُمور المطلوبة و طلب الحوائج التی یلتذُّ الإنسان بالحصول علیها فیها تحکیما للتقوی و تقویة للروح الدینیَّة ، و فی عدم الاعتناء و الاهتمام بها و الاسترسال فی الاشتغال بالسَّعی فی کلِّ ما تهواه النفس فی أیِّ وقت کان إضرابا عن الحقِّ و هتکا لحرمة الدین و إزراء لأولیائه ، فتؤول نحوسة هذه الأیّام إلی جهات من الشقاء المعنویِّ منبعثة عن علل و أسباب اعتباریّة مرتبطة نوعا من الارتباط بهذه الأیّام تفید نوعا من الشقاء الدینیِّ علی من لا یعتنی بأمرها .

پیداست که فرخنده و سعد بودن این شب، به سبب تقارن آن با فیض های باطنی الهی و حوادث معنوی است، مانند رقم خوردن قطعی قضای الهی و فرود آمدن فرشتگان و روح و صلح و سلام بودن آن شب. خداوند متعال می فرماید : «در آن [شب]هر گونه کاری [به نحوی]استوار فیصله می یابد». و می فرماید: «در آن شب فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان برای هر کاری [که مقرّر شده است ]فرود آیند. آن شب تا صبح دم، صلح و سلام است».

علت مبارک و خجسته بودن این شب، فضیلت عبادت و نیایش در آن و فراوانی ثوابش و نزدیک بودن عنایت الهی به کسانی است که به آستان عزّت و کبریایی روی نهاده اند.

و اما در سنّت، روایات بسیار زیادی پیرامون سعد و نحس بودن روزهای هفته و ایّامِ ماههای عربی و ایّامِ ماههای ایرانی و ایّام ماههای رومی وجود دارد. این روایات که فوق العاده زیادند و در مجموعه های حدیثی آورده شده اند و در جلد نود و پنج کتاب بحار الأنوار شمار فراوانی از این احادیث آمده است، اکثرا احادیثی ضعیف و از نوع مُرسل و مرفوعند. گر چه در میان آنها احادیثی هم یافت می شوند که به لحاظ سند، خالی از اعتبار نیستند.

روایاتی که روزهای شوم را نام می برند، مانند چهار شنبه هر هفته و چهار شنبه آخر ماه و هفت روز از ماه عربی و دو روز از هرماه رومی و امثال اینها، در بسیاری از آنها بویژه در روایاتی که به نحوست روزهای هفته و ایّام ماههای عربی می پردازد علّت این نحوست وقوع حوادث تلخ و نامطلوب از نظر مذاق دینی ذکر شده است، مانند رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و شهادت امام حسین علیه السلام و انداختن ابراهیم علیه السلام در آتش و فرود آمدن عذاب بر فلان امت و خلق شدن آتش و جز اینها.

پیداست که نحس و شوم شمردن این ایّام و اجتناب از نزدیک شدن به کارهای دلخواه انسان و چشم پوشیدن از لذّتهای خویش، موجب تحکیم تقوا و تقویت روحیه دینی است و بر عکس، بی اعتنایی و بی توجهی به این روزها و همیشه و همواره در پی برآوردن خواهشها و هواهای نفْس رفتن، مایه روی گردانی از حق و بی احترامی به دین و بی حرمتی به اولیای دین می باشد.بنا بر این، نحوست و شومی این روزها به جهات و دلایلی، به بدبختی معنوی برمی گردد که از علل و عواملی اعتباری نشأت می گیرد که به نوعی به این ایّام مربوط می شود و به نحوی باعث شقاوت دینی کسی می شود که به آنها بی اعتنایی می کند.

ص :10

و أیضا قد ورد فی عدَّة من هذه الروایات الاعتصام باللّه بصدقة أو صوم أو دعاء أو قراءة شیء من القرآن أو غیر ذلک لدفع نحوسة هذه الأیّام ، کما عن مجالس ابن الشیخ بإسناده عن سهل بن یعقوب الملقَّب بأبی نواس عن العسکریِّ علیه السلام فی حدیث : «قلتُ : یا سیّدی ، فی أکثرِ هذه الأیّامِ قَواطِعُ عَنِ المَقاصدِ لِما ذُکِرَ فیها مِن النَّحسِ و المَخاوِفِ ، فَتَدُلُّنی علَی الاحتِرازِ مِن المَخاوفِ فیها ، فإنّما تَدعُونی الضَّرورَةُ إلَی التَّوَجُّهِ فی الحَوائجِ فیها ؟ فقالَ لی : یا سَهلُ ، إنّ لِشِیعَتِنا بوَلایتِنا لَعِصمَةً لو سَلَکوا بها فی لُجَّةِ البِحارِ الغامِرَةِ و سَباسِبِ السباسب جمع سبسب : المفازة . (لسان العرب : 1/460).

البَیداءِ الغائرةِ بَینَ سِباعٍ و ذِئابٍ و أعادِی الجِنِّ و الإنسِ لَأمِنُوا مِن مَخاوِفِهم بوَلایَتِهم لنا ، فَثِقْ باللّهِ عَزَّ و جلَّ و أخلِصْ فی الوَلاءِ لأئمَّتِکَ الطاهِرینَ و تَوَجَّهْ حَیثُ شِئتَ و اقصِدْ ما شِئتَ ......... » الحدیث . ثمّ أمره علیه السلام بشیء من القرآن و الدعاء أن یقرأه و یدفع به النحوسة و الشأمة و یقصد ما شاء .

و فی الخصال بإسناده عن محمّد بن ریاح الفلاّح فی المصدر (الخصال : 390 / 83) : محمّد بن رباح القلاّء .

قال : «رأیتُ أبا إبراهیمَ علیه السلام یَحتَجِمُ یَوم الجُمُعةِ، فقلتُ: جُعِلتُ فداکَ، تَحتَجِمُ یومَ الجُمُعةِ؟! قال : أقرَأُ آیَةَ الکُرسیِّ ، فإذا هاجَ بکَ الدمُ لیلاً کانَ أو نهارا فاقرَأْ آیَةَ الکرسیِّ و احتَجِمْ» .

و فی الخصال أیضا بإسناده عن محمّد بن أحمد الدقّاق قال : «کَتَبتُ إلی أبی الحسنِ الثانی علیه السلام أسألُهُ عنِ الخُروجِ یَومَ الأربعاءِ لا تَدورُ، فکَتبَ علیه السلام : مَن خَرجَ یومَ الأربعاءِ لا تَدورُ خِلافا علی أهلِ الطِّیَرَةِ وُقِیَ مِن کُلِّ آفَةٍ ، و عُوفِیَ مِن کلِّ عاهَةٍ ، و قَضَی اللّهُ له حاجَتَهُ» . و کتب إلیه مرَّة اُخری یسأله عن الحِجامةِ یوم الأربعاء لا تدور ، فکتبَ علیه السلام : «مَنِ احتَجَمَ فی یومِ الأربعاءِ لا تَدورُ خِلافا علی أهلِ الطِّیَرةِ عُوفِیَ مِن کُلِّ آفَةٍ ، و وُقِیَ مِن کُلِّ عاهَةٍ ، و لم هذه الجملة إشارة إلی نفی ما فی عدّة من الروایات أنّ من احتجم فی یوم الأربعاء أو یوم الأربعاء لا تدور اخضرّت محاجمه ، و فی بعضها خِیفَ علیه أن تخضرّ محاجمه . (کما فی هامش المصدر) .

تَخضَرَّ مَحاجِمُهُ» .

نیز در دسته ای از این روایات آمده است که برای دفع نحوست این ایّام باید با دادن صدقه یا گرفتن روزه یا دعا یا قرائت مقداری از قرآن و امثال اینها، به خدا پناه برد. مانند روایت ابن الشیخ که در کتاب مجالس به سند خود از سهل بن یعقوب ملقب به ابو نواس از امام عسکری علیه السلام نقل کرده است که می گوید : عرض کردم : سرورم! بیشتر این ایّام به خاطر نحوست و ترسهایی که دارند مانع این می شوند که انسان دنبال کارها و مقاصد خود برود، لطفا برای پرهیز از این ترسها و رفع نگرانیها مرا راهنمایی کنید؛زیرا گاهی اوقات کاری ضروری پیش می آید که باید انجامش دهم. حضرت به من فرمود : ای سهل! همانا ولایت ما برای شیعیان، مایه امن و امان است. ولایتی که اگر با آن در اعماق دریاهای ژرف و وسط بیابانهای بی کران میان درندگان و گرگها و دشمنان جنّی و انسی قرار گیرند از ترس و وحشتهای آنها ایمن خواهند بود. پس، به خداوند عزّ و جلّ اعتماد کن و ولایت خود را نسبت به امامان پاک خویش خالص گردان و آن گاه هر جا خواستی برو و هر چه خواستی بکن ......... حضرت سپس دستور می دهد که مقداری از قرآن و دعا را بخواند و بدین وسیله شومی و نحوست آن روز را از خود دور گرداند و دنبال هر کاری که می خواهد،برود.

در خصال به سند خود از محمّد بن ریاح فلاّح روایت کرده که گفت : دیدم که ابو ابراهیم (موسی بن جعفر علیه السلام ) در روز جمعه حجامت می کند. عرض کردم : فدایت شوم، روز جمعه حجامت می کنید؟ فرمود : آیة الکرسی را می خوانم. بنا بر این، تو هم هر گاه خونت به هیجان آمد، شب باشد یا روز آیة الکرسی را بخوان و حجامت کن.

و باز در خصال به سندش از محمّد بن احمد دقّاق روایت کرده که گفت : نامه ای به امام ابو الحسن دوم (امام رضا علیه السلام ) نوشتم و از مسافرت در چهار شنبه آخر ماه پرسیدم. در پاسخم نوشت : برخلاف نظر معتقدان به شومی، هر کس در چهار شنبه آخر ماه مسافرت کند، از هر گزندی ایمن خواهد بود و از هر بیماری و آسیبی سالم خواهد ماند و خداوند حاجتش را نیز برمی آورد.همین شخص بار دیگر به آن حضرت نامه ای نوشت و از حجامت کردن در چهار شنبه آخر ماه سؤال کرد، حضرت به او نوشت : برخلاف نظر معتقدان به شومی، هر کس در چهار شنبه آخر ماه حجامت کند، از هر آسیب و گزند و مرضی در امان باشد و محل حجامتش نیز کبود نشود .

این جمله به ردّ و نفی پاره ای روایات اشاره دارد که در آنها آمده است که هر کس در روزهای چهار شنبه یا چهار شنبه آخر هر ماه حجامت کند، محل حجامتش کبود می شود. و در بعضی از آنها آمده است : بیم آن هست که محلّ حجامتش کبود شود.

ص :11

و فی معناها ما فی تحف العقول : قال الحسین فی المصدر (تحف العقول : 482) : الحسن بن مسعود .

ابن مسعود : «دَخَلتُ علی أبِی الحسنِ علیِّ بنِ محمّدٍ علیه السلام و قد نُکِبَت إصبَعی و تَلقّانِی راکِبٌ و صَدَمَ کتفِی ، و دخلتُ فی زَحمَةٍ فَخَرَقُوا علیَّ بعضَ ثیابِی ، فقلتُ : کَفانِی اللّهُ شَرَّکَ مِن یومٍ فما أیشَمَکَ ! فقال علیه السلام لی : یا حسنُ، هذا و أنتَ تَغشانا تَرمی بذنبِکَ مَن لا ذنبَ له ؟! قالَ الحسنُ : فَأثابَ إلیَّ عَقلِی و تَبَیَّنتُ خَطای ، فقلتُ : یا مولایَ أستَغفِرُ اللّهَ ، فقالَ : یا حسنُ ، ما ذَنبُ الأیّامِ حتّی صِرتُم تَتَشاءَمُونَ بها إذا جُوزِیتُم بأعمالِکُم فیها ؟! قال الحسنُ : أنا أستَغفِرُ اللّهَ أبَدا ، و هی تَوبَتی یا بنَ رسولِ اللّهِ . قالَ : ما ینَفَعُکُم ، و لکنَّ اللّهَ یُعاقِبُکم بذَمِّها علی ما لا ذَمَّ علَیها فیهِ ، أ ما عَلِمتَ یا حسنُ أنَّ اللّهَ هُو المُثیبُ و المُعاقِبُ و المُجازِی بالأعمالِ عاجِلاً و آجِلاً ؟! قلتُ : بلی یا مولایَ ، قالَ : لا تَعُدَّ و لا تَجعَلْ للأیّامِ صُنعا فی حُکمِ اللّهِ ، قالَ الحسنُ : بلی یا مولایَ» .

و الروایات السابقة _ و لها نظائر فی معناها _ یستفاد منها أنَّ المِلاک فی نحوسة هذه الأیّام النَّحسات هو تطیُّر عامّة الناس بها ، و للتطیُّر تأثیر نفسانیّ کما سیأتی ، و هذه الروایات تعالج نحوستها التی تأتیها من قبل الطیرة بصرف النفس عن الطیرة إن قوی الإنسان علی ذلک ، و بالالتجاء إلَی اللّه سبحانه و الاعتصام به بقرآن یتلوه أو دعاءٍ یدعو به إن لم یَقوَ علیه بنفسه .

و حَمَل بعضُهم هذه الروایات المسلّمة لنحوسة بعض الأیّام علَی التقیَّة ، و لیس بذاک البعید ؛ فإنّ التشاؤم و التفاؤل بالأزمنة و الأمکنة و الأوضاع و الأحوال من خصائص العامّة یوجد منه عندهم شیء کثیر عند الاُمم و الطوائف المختلفة علی تشتُّتهم و تفرُّقهم منذ القدیم إلی یومنا ، و کان بین الناس حتّی خواصِّهم فی الصدر الأوَّل فی ذلک روایات دائرة یُسنِدونها إلَی النبیِّ صلی الله علیه و آله لا یَسَعُ لأحد أن یردَّها کما فی کتاب المسلسلات بإسناده عن الفضل بن الربیع قال : «کنتُ یَوما مَع مَولایَ المأمونِ فَأرَدنا الخُروجَ یومَ الأربعاءِ ، فقالَ المأمونُ : یومٌ مَکروهٌ سَمِعتُ أبی الرشیدَ یقولُ : سَمِعتُ المهدیَّ یقولُ : سَمِعتُ المنصورَ یقولُ : سَمِعتُ أبی محمّدَ بنَ علیٍّ یقولُ : سمعتُ أبی علیّا یقولُ : سمعتُ أبی عبد اللّهِ بنَ عبّاسٍ یقولُ : سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنَّ آخِرَ الأربعاءِ فی الشَّهرِ یَومُ نحسٍ مُستمِرٍّ» .

در تحف العقول نیز روایتی به همین معنا آمده است. حسین بن مسعود گوید : [روزی] به حضور ابو الحسن امام هادی علیه السلام شرفیاب شدم. در آن روز هم انگشتم خراش برداشت و هم سواره ای از کنارم گذشت و به من خورد و شانه ام صدمه دید و هم از میان جمعیتی گذشتم و قسمتی از لباسم پاره شد. گفتم : خدا مرا از شرّت نگه دارد، چه روز شومی هستی. حضرت به من فرمود : ای حسن! تو هم که با ما رفت و آمد داری، گناهت را به گردن کسی می اندازی که گناهی ندارد؟ حضرت با این گفتارِ خود مرا به سر عقل آورد و فهمیدم که اشتباه کرده ام. عرض کردم : مولای من! از خدا آمرزش می خواهم. فرمود: ای حسن! روزها را چه گناهی است که وقتی به سزای اعمالتان می رسید، آنها را شوم می خوانید؟ حسن گفت : یا بن رسول اللّه ! برای همیشه از خدا آمرزش می طلبم و توبه می کنم. حضرت فرمود : فایده ای ندارد؛ بلکه خداوند به سبب این که روزها را به خاطر جرمی که نکرده اند نکوهش می کنید، مجازاتتان می کند. ای حسن! مگر نمی دانی که این خداست که در برابر اعمال در دنیا و آخرت پاداش می دهد و کیفر می رساند و مجازات می کند؟ عرض کردم : چرا، ای مولای من! فرمود : تجاوز مکن و برای ایّام هیچ تأثیر و دخالتی در حکمِ خداوند قائل مشو. حسن گفت : چشم، مولای من!

از این روایات _ که نظیر آنها روایات دیگری به همین معنا نیز هست _ استفاده می شود که ملاک نحس بودن این روزهای نحس، صرفا فال بد زدن این روزها از سوی مردم است. فال بد زدن هم، همچنان که خواهیم گفت، تأثیر روانی دارد و این روایات بر آن است تا تأثیر روانی نحوست این ایّام را، که ناشی از فال بد زدن خودِ مردم است، از نفْس انسان دور کند، حال یا از طریق قدرتِ روحی شخص و یا اگر چنین قدرت روحی ندارد از طریق قرائتِ بخشی از قرآن یا خواندن دعایی که به خداوند سبحان پناه برد [و آرامش خاطر پیدا کند].

بعضی علما آن روایاتی را که نحوست برخی روزها را مسلّم گرفته، حمل بر تقیّه کرده اند که بعید هم نیست چنین باشد؛ زیرا فال بد و فال خوب زدنِ به زمانها و مکانها و اوضاع و احوال ، از خصایص عوام است و مقدار زیادی از این گونه اعتقادات از دیر باز تا کنون در میان اقوام و ملل گوناگون بوده و هست. در میان مردم حتی در بین خواص آنها، در صدر اوّل اسلام روایاتی در این باره بوده که آنها را به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نسبت می دادند و هیچ کس هم جرأت نداشت آنها را ردّ کند. مثلاً در کتاب مسلسلات، به سندش از فضل بن ربیع روایت کرده که گفت : روزی با مولایم مأمون بودم و روز چهار شنبه خواستیم به سفر برویم. مأمون گفت : امروز سفر کردن مکروه و ناخوشایند است؛ چون از پدرم رشید شنیدم که می گفت: از مهدی شنیدم که می گفت : از منصور شنیدم می گفت : از پدرم محمّد بن علی شنیدم می گفت : از پدرم علی شنیدم می گفت : از پدرم عبد اللّه بن عباس شنیدم می گفت : از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : آخرین چهار شنبه ماه، روزی همیشه نحس است.

ص :12

و أمّا الروایات الدالَّة علَی الأیّام السعیدة من الاسبوع و غیرها فالوجه فیها نظیر ما تقدَّمت إلیه الإشارة فی الأخبار الدالّة علی نحوستها من الوجه الأوّل ؛ فإنَّ فی هذه الأخبار تعلیل برکة ما عدَّه من الأیّام السعیدة بوقوع حوادث متبرّکة عظیمة فی نظر الدِّین کولادة النبیِّ صلی الله علیه و آله و بعثته و کما ورد أنّه صلی الله علیه و آله دعا فقال : «اللّهُمَّ بارِکْ لاُِمّتِی فی بُکورِها یَومَ سَبتِها و خَمیسِها» ، و ما ورد أنّ اللّه ألان الحدید لداود علیه السلام یوم الثلاثاء ، و أنّ النبیَّ صلی الله علیه و آله کان یخرج للسفر یوم الجمعة ، و أنّ الأحد من أسماء اللّه تعالی .

فتبیَّن ممّا تقدَّم علی طوله أنّ الأخبار الواردة فی سعادة الأیّام و نحوستها لا تدلُّ علی أزید من ابتنائهما علی حوادث مرتبطة بالدِّین توجب حُسنا و قُبحا بحسب الذوق الدینیّ أو بحسب تأثیر النفوس . و أمّا اتِّصاف الیوم أو أیّ قطعة من الزمان بصفة المَیمَنة أو المَشأمة و اختصاصه بخواصّ تکوینیّة عن علل و أسباب طبیعیّة تکوینیّة فلا ، و ما کان من الأخبار ظاهرا فی خلاف ذلک فإمّا محمول علَی التقیّة أو لا اعتماد علیه .

2 _ فی سعادة الکواکب و نحوستها و تأثیر الأوضاع السماویّة فی الحوادث الأرضیّة سعادة و نحوسة : الکلام فی ذلک من حیث النظر العقلیّ کالکلام فی سعادة الأیّام و نحوستها ، فلا سبیل إلی إقامة البرهان علی شیء من ذلک کسعادة الشمس و المشتری و قِران السَّعدَین و نحوسة المرِّیخ و قِران النَّحسَین و القمر فی العَقرب .

نعم کان القدماء من منجِّمی الهند یَرَون للحوادث الأرضیّة ارتباطا بالأوضاع السماویّة مطلقا أعمَّ من أوضاع الثوابت و السیّارات ، و غیرهم یری ذلک بین الحوادث و بین أوضاع السیّارات السَّبع دون الثوابت ، و أوردوا لأوضاعها المختلفة خواصَّ و آثارا تسمّی بأحکام النجوم ، یَرَون عند تحقُّق کلِّ وضع أن یُعقِب وقوع آثاره .

و اما روایاتی که بر سعد بودن ایّامی از هفته و غیر هفته دلالت دارد، توجیه آنها نیز نظیر اولین توجیهی است که درباره اخبار حاکی از نحس بودن ایّام بیان شد؛ زیرا در این گونه روایات سعد بودن این ایّام و خجسته بودن آنها را چنین تعلیل کرده که چون در فلان روز حادثه ای با برکت و از نظر دینی بسیار بزرگ و با اهمیت رخ داده است، مانند ولادت و بعثت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله . مثلاً روایت شده که خود آن حضرت دعا کرد و عرض کرد : بار خدایا! روز شنبه و پنج شنبه را، از همان صبح زود، برای امّتم مبارک و خجسته گردان. و نیز روایت شده که خداوند، آهن را در روز سه شنبه برای داود نرم کرد و این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز جمعه به سفر می رفت و این که احد (یکشنبه) یکی از نامهای خداوند متعال است. بنا بر این، از این مقدمه طولانی این معنا روشن می شود که اخباری که پیرامون سعد و نحس بودن روزها وارد شده، بیش از این دلالت ندارد که این خجستگی و ناخجستگی به خاطر حوادثی دینی است که بر حسب ذوق دینی یا بر حسب تأثیر روانی، موجب خوبی و بدی کاری می شود. اما این که خودِ آن روز یا آن قطعه از زمان، دارای خصوصیت میمنت یا شومی باشد و علل و عواملی طبیعی در آنها باشد که موجب این خجستگی و نا خجستگی شده باشد، چنین امری از روایات برنمی آید و روایاتی که گویای خلاف این مطلب باشند یا [اگر معتبر باشد] از باب تقیّه است و یا معتبر و قابل اعتماد نیستند.

2 _ در باب سعد و نحس بودن ستارگان و تأثیر اوضاع کواکب آسمانی در خجستگی و نا خجستگی حوادث زمینی. در این باره از دیدگاه عقلی همان را می توان گفت که درباره سعد و نحس بودن روزها گفتیم؛ زیرا در این جا نیز راهی برای اقامه برهان بر اثبات و نفی این امر، مانند سعد بودن خورشید و مشتری و قِران سعدین و نیز نحوست مریخ و قِران نحسین و قمر در عقرب نداریم.البته منجّمان قدیم هند معتقد بودند که حوادث زمینی با مطلق اوضاع سماوی، اعم از اوضاع ثوابت و سیّارات، ارتباط دارند و منجّمان غیر هندی این رابطه را فقط با سیّارات هفتگانه قائل بودند، نه ستارگان. آنان برای اوضاع گوناگون سماوی خواص و آثاری برشمرده که به آنها احکام نجوم می گویند. به نظر آنان هر یک از آن اوضاع پیش آید، در زمین آثار و خواص خود را نشان می دهد و تأثیر می گذارد.

ص :13

و القوم بین قائل بأنَّ الأجرام الکوکبیّة موجودات ذوات نفوس حیّة مُریدة تفعل أفاعیلها بالعلّیة الفاعلیَّة ، و قائل بأنّها أجرام غیر ذات نفس تؤثِّر أثرها بالعلّیة الفاعلیّة ، أو هی معدّات لفعله تعالی و هو الفاعل للحوادث ، أو أنّ الکواکب و أوضاعها علامات للحوادث من غیر فاعلیّة و لا إعداد ، أو أنّه لا شیء من هذه الارتباطات بینها و بین الحوادث حتّی علی نحو العلامیّة و إنّما جرت عادة اللّه علی أن یُحدث حادثة کذا عند وضع سماویٍّ کذا .

و شیء من هذه الأحکام لیس بدائمیّ مطَّرد بحیث یلزم حکم کذا وضعا کذا فربّما تَصدُق و ربّما تَکذب ، لکنّ الذی بَلَغنا من عجائب القصص و الحکایات فی استخراجاتهم یعطی أنّ بین الأوضاع السماویّة و الحوادث الأرضیّة ارتباطا ما ، إلاّ أنّه فی الجملة لا بالجملة ، کما أنّ بعض الروایات الواردة عن أئمّة أهل البیت علیهم السلام یصدِّق ذلک کذلک .

و علی هذا لا یمکن الحکم البتِّی بکون کوکب کذا أو وضع کذا سعدا أو نحسا ، و أمّا أصل ارتباط الحوادث و الأوضاع السماویّة و الأرضیّة بعضها ببعض فلیس فی وسع الباحث الناقد إنکار ذلک .

و أمّا القول بکون الکواکب أو الأوضاع السماویّة ذوات تأثیر فیما دونها _ سواء قیل بکونها ذوات نفوس ناطقة أو لم یُقَل _ فلیس ممّا یخالف شیئا من ضروریّات الدِّین ، إلاّ أن یقال بکونها خالقة مُوجِدة لما دونها من غیر أن ینتهی ذلک إلیه تعالی فیکون شِرکا ، لکنَّه لا قائل به حتّی من وثنیّة الصابئة التی تعبد الکواکب ، أو أن یقال بکونها مدبِّرة للنظام الکونیِّ مستقلّة فی التدبیر فیکون ربوبیّة تستعقب المعبودیّة ، فیکون شرکا کما علیه الصابئة عبدة الکواکب .

و أمّا الروایات الواردة فی تأثیر النجوم سعدا و نحسا و تصدیقا و تکذیبا فهی کثیرة جدّا علی أقسام :

منها : ما یدلُّ بظاهره علی تسلیم السعادة و النحوسة فیها ، کما فی الرسالة الذهبیَّة عن الرِّضا علیه السلام : اعلم أنَّ جماعهنَّ و القَمر فی برج الحَمَل أو الدَّلو من البروج أفضل ، و خیر من ذلک أن یکون فی برج الثور لکونه شرف القمر .

این منجّمان درباره ستارگان اختلاف نظر دارند. بعضی معتقدند که اجرام سماوی ، موجوداتی هستند دارای نفْس و زنده و دارای اراده و تأثیرات خود را به عنوان علّت فاعلی می گذارند. بعضی هم معتقدند که این اجرام دارای نفْس نیستند ولی در عین حال تأثیر خود را به عنوان علت فاعلی می گذارند. به نظر برخی نیز آنها زمینه ساز تأثیر و فعل خداوند متعال هستند و این خداست که پدید آورنده حوادث است. به عقیده عدّه ای هم کواکب و اوضاع آنها ، نشانه هایی از بروز حوادث هستند و نه علّت فاعلی هستند و نه علّت اعدادی و زمینه ساز. به باور برخی هیچ ارتباطی میان این کواکب و اوضاع سماوی با حوادث زمینی نیست، حتی به نحو علامت و نشانه. بلکه عادت خدا بر این جاری شده که فلان حادثه زمینی را مقارن با فلان وضع آسمانی پدید آورد. هیچ یک از این احکام و اتفاقات هم همیشگی و عمومی نیستند، به طوری که بتوان گفت: فلان حکم و حادثه با فلان وضعِ آسمانی ملازمت دارد؛ زیرا گاهی این قضاوتها درست از آب در می آیند و گاهی هم نادرست.اما حکایتها و داستانهای عجیب و شگفت آوری که از استخراجات این منجّمان به ما رسیده، نشان می دهد که میان اوضاع آسمانی و رخدادهای زمینی نوعی ارتباط وجود دارد. اما این ارتباط فی الجمله وجود دارد نه به طور کلّی و عمومی. همچنان که پاره ای روایات وارد شده از ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز این مقدار ارتباط را تصدیق کرده است.

بنا بر این، نمی توان حکم قطعی کرد که فلان ستاره یا فلان وضع آسمانی، سعد است یا نحس. اما اصل ارتباطِ رخدادها و اوضاع آسمانی و زمینی با یکدیگر، چیزی نیست که پژوهشگر نکته سنج بتواند آن را انکار کند.

عقیده به این که کواکب یا اوضاع آسمانی _ خواه آنها را دارای نفوسِ ناطقه بدانیم یا ندانیم _ در کُرات و مجموعه زیرین خود تأثیر دارند، مخالفتی با ضروریات دین ندارد مگر این که کسی آنها را آفریننده و پدید آورنده حوادث زمینی بداند و این سررشته را به خدا نرساند، که این صورت شرک است. لیکن هیچ کس، حتی صائبیانِ ستاره پرست، چنین حرفی نزده اند. یا این که گفته شود: این کواکب و اوضاع سماوی مدبّر نظام هستی می باشند و در کار تدبیر استقلال عمل دارند و این ربوبیّتی است که پیامدش معبودیت آنهاست و این شرک است. چنان که صائبیانِ ستاره پرست چنین عقیده ای دارند.

روایاتی که درباره تأثیر یا عدم تأثیر ستارگان در سعد و نحس بودن وارد شده بسیار زیاد است و به چند نوع تقسیم می شوند :

بعضی از آنها ظاهرا مسئله سعد و نحس بودن ستارگان و اوضاع سماوی را پذیرفته اند. مثلاً در رساله ذهبیّه از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود : بدان که نزدیکی کردن با زنان در زمانی که قمر در برج حمل یا برج دلو باشد، بهتر است و بهتر از این زمان وقتی است که قمر در برج ثور باشد؛ زیرا این هنگام شرف قمر است.

ص :14

و فی بحار الأنوار عن النوادر بإسناده عن حُمرانَ عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال : «مَن سافَرَ أو تَزَوَّجَ و القَمَرُ فی العَقرَبِ لَم یَرَ الحُسنی ......... » الخبر .

و فی کتاب النجوم لابن طاووس عن علیٍّ علیه السلام : «یُکرَهُ أن یُسافِرَ الرجُلُ فی مَحاقِ الشهرِ ، و إذا کانَ القَمَرُ فی العَقرَبِ» .

و یمکن حمل أمثال هذه الروایات علَی التقیّة علی ما قیل ، أو علی مقارنة الطیرة العامّة کما ربّما یشعر به ما فی عدّة من الروایات من الأمر بالصدقة لدفع النحوسة ، کما فی نوادر الراوندیِّ بإسناده عن موسَی بن جعفر عن أبیه عن جدِّه فی حدیث : «إذا أصبَحتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقةٍ تُذهِب عنکَ نَحسَ ذلکَ الیَومِ ، و إذا أمسَیتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقةٍ تُذهِب عنکَ نَحسَ تلکَ اللیلةِ ......... » الخبر ، و یمکن أن یکون ذلک لارتباط خاصٍّ بین الوضع السماویِّ و الحادثة الأرضیَّة بنحو الاقتِضاء .

و منها : ما یدلُّ علی تکذیب تأثیرات النجوم فی الحوادث و النهی الشدید عن الاعتقاد بها و الاشتغال بعلمها ، کما فی نهج البلاغة : «المُنَجِّمُ کالکاهِنِ ، و الکاهِنُ کالسّاحِرِ ، و السّاحِرُ کالکافِرِ ، و الکافِرُ فی النارِ» . و یظهر من أخبار اُخرُ تُصدِّقها و تُجوِّزُ النظرَ فیها أنَّ النهی عن الاشتغال بها و البناء علیها إنّما هو فیما اعتقد لها استقلال فی التأثیر لتأدیته إلَی الشِّرک کما تقدَّم .

و منها : ما یدلُّ علی کونه حقّا فی نفسه غیر أنّ قلیله لا یَنفعُ و کثیره لا یُدرَک ، کما فی الکافی بإسناده عن عبد الرحمن بن سیّابة قال : «قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّ الناسَ یقولونَ : إنّ النُّجومَ لا یَحِلُّ النَّظرُ فیها و هو یُعجِبُنی ، فإن کانَت تُضِرُّ بِدِینِی فلا حاجَةَ لی فی شیءٍ یُضِرُّ بدِینی ، و إن کانَت لا تُضِرُّ بدِینِی فوَ اللّهِ إنّی لَأشتَهیها و أشتَهِی النَّظَرَ فیها ، فقالَ : لیسَ کما یقولونَ لا یُضِرُّ بدِینِکَ ، ثُمّ قالَ : إنّکُم تَنظُرُونَ فی شیءٍ مِنها کثیرُهُ لا یُدرَکُ و قَلیلُهُ لا یُنتَفَعُ به ......... » الخبر .

و فی بحار الأنوار عن کتاب النجوم لابن طاووس عن معاویة بن حکیم عن محمّد بن زیاد عن محمّد بن یحیی الخثعمیِّ قال : «سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عنِ النُّجومِ : حَقٌّ هی ؟ قالَ لی : نَعَم، فقلتُ لَهُ : و فی الأرضِ مَن یَعلَمُها ؟ قالَ : نَعَم و فی الأرضِ مَن یَعلَمُها» و فی عدَّة من الروایات : «ما یَعلَمُها إلاّ أهلُ بیتٍ مِن الهندِ و أهلُ بیتٍ من العَرَبِ» ، و فی بعضها : «من قریشٍ» .

در بحار الأنوار از نوادر و او به سند خود از حمران از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود : کسی که هنگام قمر در عقرب مسافرت یا ازدواج کند، خوبی و خوشی نمی بیند .........

در کتاب نجوم ابن طاووس از علی علیه السلام روایت شده است که فرمود : مسافرت کردن در هر ماه وقتی که قمر در محاق یا قمر در عقرب است، مکروه است.

به قولی می توان این روایات را حمل بر تقیّه کرد، یا حمل بر تقارن این اوقات با فال بد زدن عمومی دانست. همچنان که دسته ای از روایات نیز گویای آن است؛ چون در آنها دستور داده شده است که برای دفع نحوست، صدقه پرداخت شود. مثلاً در نوادر راوندی (النوادر : 228 / 466) به سندش از موسی بن جعفر از پدر بزرگوارش از جدّش نقل کرده که در حدیثی فرمود: در هر صبحگاه صدقه ای بده، تا نحوست آن روز از تو برطرف شود و در هر شامگاه صدقه ای بده تا شومی آن شب از تو دور گردد.

امکان هم دارد که این امر به خاطر ارتباط خاصّی باشد که میان وضع آسمان و رخداد زمینی است، اما ارتباط به نحو اقتضا [نه به نحو علّیت].

دسته دوم از این روایات، تأثیرات ستارگان در حوادث را انکار و تکذیب کرده و از اعتقاد به این امر و اشتغال به علم نجوم بشدّت نهی نموده اند. مثلاً در نهج البلاغه آمده است : منجم مانند کاهن است و کاهن همچون ساحر و ساحر همانند کافر و کافر در آتش است.

از اخبار دیگری که این تأثیرات را درست دانسته و پرداختن به نجوم را تجویز کرده اند، برمی آید که نهی از اشتغال به این علم و تکیه کردن به آن به خاطر این است که اگر کسی برای تأثیر آنها استقلال عمل قائل باشد،، در نتیجه این باور کارش به شرک می انجامد.

دسته سوم روایاتی است که نشان می دهد نجوم و تأثیر کواکب در اوضاع زمینی فی نفسه واقعیت دارد، اما چیزی که هست اندکِ از این علم، سودمند نیست و زیادش هم دست یافتنی نمی باشد. مثلاً در کافی به سندش از عبد الرحمن بن سیّابه روایت کرده است که گفت : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : فدایت شوم، مردم می گویند که پرداختن به علم نجوم جایز نیست و من از این علم خوشم می آید. بنا بر این، اگر به دینم ضرر می زند، من به چیزی که برای دینم زیانمند باشد هرگز نیازی ندارم و اگر به دینم ضرر نمی زند، به خدا که من به این علم علاقه مندم و تحصیل آن را دوست دارم. حضرت فرمود : این طور که مردم می گویند، نیست.نجوم، ضرری به دینت نمی زند. سپس فرمود : شما به علمی می پردازید، که بسیار آن حاصل نمی شود و اندکش هم به کار نمی آید و سودی نمی رساند .........

در بحار الأنوار از کتاب نجوم ابن طاووس از معاویة بن حکیم از محمّد بن زیاد از محمّد بن یحیی خثعمی روایت شده است که گفت : از امام صادق علیه السلام پرسیدم که آیا نجوم راست است و حقیقت دارد؟ فرمود : آری. عرض کردم : آیا در روی زمین کسی هست که این علم را بداند؟ فرمود : آری، در روی زمین کسی هست که آن را بداند. در دسته ای از روایات آمده است : از این علم کسی اطّلاع ندارد، مگر یک خانواده هندی و یک خانواده عرب. در بعضی روایات آمده است : خانواده ای از قریش.

ص :15

و هذه الروایات تؤیِّد ما قدَّمناه من أنَّ بین الأوضاع و الأحکام ارتباطا ما فی الجملة .

نعم ورد فی بعض هذه الروایات أنّ اللّه أنزل المُشتری علَی الأرض فی صورة رجل ، فلقی رجلا من العجم فعلَّمه النجوم حتّی ظنَّ أنّه بلغ ، ثمّ قال له : انظر أین المشتری ؟ فقال : ما أراه فی الفلک و ما أدری أین هو ؟ فنحّاه و أخذ بید رجل من الهند فعلَّمه حتّی ظنَّ أنّه قد بلغ ، و قال : انظر إلَی المشتری أین هو ؟ فقال : إنّ حسابی لیدلُّ علی أنّک أنت المشتری ، قال : فشهق شهقة فمات ، و ورث علمه أهله فالعلم هناک ......... الخبر . و هو أشبه بالموضوع .

3 _ فی التفاؤل و التَّطیُّر و هما الاستدلال بحادث من الحوادث علَی الخیر و ترقُّبه و هو التفاؤل ، أو علَی الشَّرِّ و هو التطیُّر ، و کثیرا ما یؤثِّران و یقع ما یترقَّب منهما من خیر أو شرٍّ و خاصَّة فی الشرِّ ، و ذلک تأثیر نفسانیٌّ .

و قد فرَّق الإسلام بین التفاؤل و التطیُّر ، فأمر بالتفاؤل و نهی عن التطیُّر ، و فی ذلک تصدیق لکون ما فیهما من التأثیر تأثیرا نفسانیّا .

أمّا التفاؤل ففیما روی عن النبیِّ صلی الله علیه و آله : «تَفاءَلُوا بالخَیرِ تَجِدُوهُ» ، و کان صلی الله علیه و آله کثیر التفاؤل ؛ نقل عنه ذلک فی کثیر من مواقفه .

کما ورد فی قصّة الحدیبیة : جاء سهیل بن عمرو فقال صلی الله علیه و آله : قد سهّل علیکم أمرکم . و کما فی قصّة کتابه الی خسرو برویز یدعوه إلی الإسلام، فمزّق کتابه و أرسل إلیه قبضة من تراب، فتفاءل صلی الله علیه و آله منه أنّ المؤمنین سیملکون أرضهم . (کما فی هامش المصدر) .

و أما التطیُّر فقد ورد فی مواضع من الکتاب نقله عن اُمم الأنبیاء فی دعواتهم لهم ؛ حیث کانوا یظهرون لأنبیائهم أنّهم اطَّیَّروا بهم فلا یؤمنون ، و أجاب عن ذلک أنبیاؤهم بما حاصله : أنَّ التطیُّر لا یقلِب الحقَّ باطلاً و لا الباطل حقّا ، و أنّ الأمر إلَی اللّه سبحانه لا إلَی الطائر الذی لا یملک لنفسه شیئا ، فضلاً عن أن یملک لغیره الخیر و الشرَّ و السعادة و الشقاء ، قال تعالی: «قالوا إنَّا تَطَیَّرْنا بکُم لَئنْ لَم تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُم و لَیَمَسَّنَّکُم مِنّا عَذابٌ ألیمٌ*قالوا طائرُکم مَعَکُم» یس: 18، 19.

این روایات، مطلب سابق را تأیید می کند که گفتیم: میان اوضاع کواکب و رخدادهای زمینی نوعی ارتباط وجود دارد.

در بعضی روایات آمده است که خداوند ، سیاره مشتری را به صورت مردی به زمین فرستاد و او به مردی غیر عرب برخورد و علم نجوم را به او آموخت، تا جایی که گمان کرد به عمق آن دست یافته است. سپس به او گفت : حالا ببین سیاره مشتری کجاست؟ مرد گفت : من او را در فلک نمی بینم و نمی دانم کجاست. مشتری او را از خود دور کرد و دست مردی هندی را گرفت و نجوم را به او آموخت، تا جایی که فکر کرد بخوبی فرا گرفته است، به او گفت : حالا ببین سیاره مشتری کجاست؟ آن مرد گفت :محاسبات من نشان می دهد که خود تو سیاره مشتری هستی. همین که این را گفت، آهی بلند کشید و جان داد. و علم او به خانواده اش به ارث رسید. بنا بر این، علم نجوم در آن جاست ......... این روایت شباهت بیشتری به روایات جعلی دارد.

3 _ درباره تفأّل و تطیّر. تفأّل و تطیّر عبارت است از حادثه ای را دلیل بر وجود رخدادی گرفتن که اگر آن رخداد خوب باشد آن را تفأّل (فال نیک زدن) می گویند و اگر بد باشد تطیّر (فال بد زدن). در بسیاری موارد این دو مؤثر واقع می شوند و آن حادثه خوب یا بد بویژه حادثه بد که انتظارش می رود، تحقق می یابد و این البته یک تأثیر روانی است.

اسلام میان فال خوب و فال بد زدن فرق گذاشته و به فال نیک زدن دستور داده و از فال بد زدن نهی کرده است و این نشان می دهد که تأثیر این دو امر، یک تأثیر روانی است.

درباره فال نیک زدن، این جمله از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود : فال نیک بزنید تا آن را بیابید. خود حضرت نیز فال خوب زیاد می زد و در بسیاری جاها این کار از حضرت نقل شده است.

مثلاً در داستان حدیبیه آمده است که وقتی سهیل بن عمرو از جانب مشرکان مکّه برای گفتگو با مسلمانان و عقد قرارداد صلح آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : کارتان سهل و آسان شد. همچنین در داستان نامه پیامبر به خسرو پرویز و دعوت او به اسلام آمده است که وی نام آن حضرت را پاره کرد و در جواب نامه مشتی خاک برای پیامبر فرستاد. حضرت این امر را به فال نیک گرفت و فرمود : بزودی مؤمنان خاک آنها را تصرّف خواهند کرد.

و اما فال بد زدن، در جاهایی از قرآن کریم، از امتهای گذشته نقل شده که آنان به پیامبرانشان می گفتند : ما به شما فال بد زده ایم و لذا ایمان نمی آوریم. پیامبرانشان در پاسخ آنها مطالبی گفته اند که خلاصه اش این است : تطیّر (فال زدن از روی حرکت پرندگان) حق را باطل و باطل را حق نمی کند و کار در دست خداوند سبحان است، نه در دست پرنده ای که هیچ اختیاری از خودش ندارد، چه رسد به این که خیر و شرّ و سعادت و شقاوت دیگران در دست او باشد. مثلاً خداوند می فرماید : «گفتند : ما شما را به فال بد گرفته ایم. اگر دست از دعوت خود بر ندارید سنگسارتان می کنیم و به طور قطع از ما به شما عذاب و شکنجه ای دردناک خواهد رسید. [پیامبران ]گفتند : شومی شما با خود شماست».

ص :16

أی ما یجرُّ إلیکم الشرَّ هو معکم لا معنا ، و قال : «قالوا اطَّیَّرنا بکَ و بمَنْ مَعکَ قالَ طائرُکُم عِندَ اللّهِ» النمل : 47.

أی الذی یأتیکم به الخیر أو الشرُّ عند اللّه ، فهو الذی یقدِّر فیکم ما یقدِّر لا أنا و من معی ؛ فلیس لنا من الأمر شیء .

و قد وردت أخبار کثیرة فی النهی عن الطِّیرة و فی دفع شؤمها بعدم الاعتناء أو بالتوکُّل و الدعاء ، و هی تؤیِّد ما قدَّمناه من أنَّ تأثیرها من التأثیرات النفسانیّة ، ففی الکافی بإسناده عن عمرو بن حُرَیث قال : قال أبو عبد اللّه علیه السلام : «الطِّیَرَةُ علی ما تَجعَلُها إن هَوَّنتَها تَهَوَّنَت ، و إن شَدَّدتَها تَشَدَّدَت ، و إن لم تَجعَلْها شَیئا لم تَکُن شیئا» . و دلالة الحدیث علی کون تأثیرها من التأثیرات النفسانیّة ظاهرة ، و مثله الحدیث المَرویُّ من طرق أهل السُّنَّة : «ثلاثٌ لا یَسلَمُ مِنها أحَدٌ : الطِّیرَةُ و الحَسَدُ و الظَّنُّ . قیل : فما نَصنَعُ ؟ قالَ : إذا تَطَیَّرتَ فَامضِ ، و إذا حَسَدتَ فلا تَبغِ ، و إذا ظَنَنتَ فلا تُحَقِّقْ» .

و فی معناه ما فی الکافی عن القمّیِّ عن أبیه عن النوفلیِّ عن السَّکونیِّ عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال : «قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : کَفّارَةُ الطِّیرَةِ التَّوکُّلُ ......... » الخبر . و ذلک أنّ فی التوکُّل إرجاع أمر التأثیر إلَی اللّه تعالی ، فلا یبقی للشیء أثر حتّی یتضرَّر به .

و فی معناه ما ورد من طرق أهل السُّنَّة علی ما فی نهایة ابن الأثیر : «الطِّیرَةُ شِرکٌ و ما مِنّا إلاّ ، و لکنّ اللّهَ یُذهِبُهُ بِالتوکُّلِ» .

و فی المعنَی السابق ما روی عن موسَی بن جعفر علیه السلام أنّه قال : «الشُّؤمُ للمُسافِرِ فی طریقِهِ سَبعَةُ أشیاءَ : الغُرابُ الناعِقُ عن یَمینِهِ ، و الکلبُ الناشِرُ لذنبِهِ ، و الذئبُ العاوِی الذی یَعوِی فی وَجهِ الرَّجلِ و هُو مُقْعٍ علی ذَنَبِهِ ثُمّ یَرتَفِعُ ثُمّ یَنخَفِضُ ثلاثا ، و الظَّبیُ السانِحُ عن یمینٍ إلی شمالٍ ، و البُومَةُ الصارِخَةُ ، و المرأةُ الشَّمطاءُ تَلقی فَرجَها ، و الأتانُ العَضبانُ _ یَعنی الجَدعاءَ _ فمَن أوجَسَ فی نفسِهِ مِنهُنَّ شیئا فلیَقُلْ : اعتَصَمتُ بکَ یا ربِّ مِن شَرِّ ما أجِدُ فی نفسِی ، فَیُعصَمُ مِن ذلکَ» .

یعنی آن چیزی که شرّ و بدی را به سوی شما می کشاند با شماست، نه با ما. نیز می فرماید : «گفتند : ما به تو و به آن که با توست فال بد زده ایم، او گفت : فال شما نزد خداست». یعنی آنچه خیر و شرّ شما به وسیله آن به شما می رسد، نزد خداست؛ زیرا اوست که سرنوشت شما را مقدّر می کند و رقم می زند، نه من و کسی که همراه من است. بنا بر این، ما کاره ای نیستیم.

اخبار فراوانی نیز در نهی از فال بد زدن و دفع شومی آن به وسیله بی اعتنایی یا توکّل و دعا ، رسیده است و این گفته سابق ما را که گفتیم: تأثیر این چیزها یک تأثیر روانی است، تأیید می کند. مثلاً کافی به سند خود از عمرو بن حُرَیث آورده است که گفت : امام صادق علیه السلام فرمود : فال بد زدن، بستگی به خود تو دارد. اگر آن را آسان گیری آسان می شود و اگر سخت گیری سخت می شود و اگر آن را به هیچ بگیری هیچ و بی اثر می شود. دلالت این حدیث بر جنبه روانی داشتن تأثیر فال بد آشکار و واضح است. نظیر این روایت ، حدیثی است که از طرق اهل سنّت روایت شده است : سه چیز است که هیچ کس از تأثیر آنها برکنار نمی ماند : فال بد زدن، حسادت و گمان. عرض شد : پس، چه کنیم؟ فرمود : هرگاه فال بد زدی، کارَت را بکن [و به فال اعتنا مکن ]و هرگاه گرفتار حسادت شدی، آن را دنبال نکن و هرگاه گمان بردی، در پی تحقیق بر نیا.

در همین معناست روایتی که در کافی از قمی از پدرش از نوفلی از سکونی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کفّاره فال بد زدن توکّل است ......... تا آخر حدیث. علتش هم این است که در توکّل، کار تأثیر به خداوند متعال ارجاع داده می شود و لذا اثری برای فال بد باقی نمی ماند تا از آن ضرری متوجّه آدمی شود.

نیز در همین معناست روایتی که از طرق اهل سنّت وارد شده و در نهایه ابن اثیر آمده است : فال بد زدن، شرک است و هیچ یک از ما خالی از طیره نیستیم. اما خداوند به وسیله توکّل، تأثیر آن را از بین می برد.

باز در معنای حدیث سابق روایتی است که از موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که فرمود : هفت چیز برای مسافر در راهش شوم است : کلاغ از طرف راستش قار قار کند، سگی [سر راهش پیدا شود و] دمش را بالا نگه دارد، گرگی به صورت او زوزه کشد در حالی که روی دم خود نشسته باشد و سپس سه مرتبه دم خود را بالا و پایین برد، آهویی از طرف راست او به طرف چپ او بگریزد، جغدی بانگ زند، زنی با موهای جو گندمی که از جلو سرش نمایان باشد [از جلویت بیرون آید ]و ماده الاغ گوش بریده. هر کس از دیدن یکی از اینها در خود احساس ترس و دلواپسی کرد بگوید : بار خدایا! از شرّ آنچه در دل خود احساس می کنم، به تو پناه می برم. پس از شرّ آن مصون می ماند.

ص :17

الخبر علی ما فی بحار الأنوار مذکور فی الکافی و الخصال و المحاسن و الفقیه ، و ما فی المتن مطابق لبعض نسخ الفقیه . (کما فی هامش المصدر) .

و یلحق بهذا البحث الکلامیِّ فی نُحوسة سائر الاُمور المعدودة عند العامّة مشؤومة نَحسة کالعِطاس مرّة واحدة عند العزم علی أمر و غیر ذلک ، و قد وردت فی النهی عن التطیُّر بها و التوکُّل عند ذلک روایات فی أبواب متفرّقة ، و فی النبویِّ المرویِّ من طرق الفریقَین : «لا عَدوی ، و لا طِیَرَةَ ، و لا هامةَ ، و لا شُؤمَ ، و لا صفرَ ،

العدوی : مصدر کالإعداء بمعنی تجاوز مرض المریض منه إلی غیره، کما یقال فی الجَرَب و الوباء و الجُدَریّ و غیرها . و المراد بنفی العدوی کما یفیده مورد الروایة أن یکون العدوی مقتضَی المرض من غیر انتساب إلی مشیئة اللّه تعالی ، و الهامة : ما کان أهل الجاهلیّة یزعمون أنّ روح القتیل تصیر طائرا یأوی إلی قبره و یصیح و یشتکی العطش حتّی یؤخذ بثأره ، و الصفر : هو التصفیر عند سقایة الحیوان و غیره. (کما فی هامش المصدر).

و لا رضاعَ بعدَ فِصالٍ ، و لا تَعَرُّبَ بعد هِجرَةٍ ، و لا صَمتٌ یَوما إلَی اللیلِ ، و لا طَلاقَ قبلَ نِکاحٍ ، و لا عِتقَ قبلَ مِلکٍ ، و لا یُتمَ بعدَ إدراکٍ» . (المیزان فی تفسیر القرآن : 19/71 _ 79).

این خبر به همان صورتی که در بحار هست، در کافی و خصال و محاسن و فقیه آمده است. اما آنچه ما در این جا آوردیم مطابق با برخی نسخه های فقیه می باشد.

سایر اموری که در نظر عامه مردم شوم و نحس است، نیز در حیطه همین بحث کلامی قرار می گیرند. مانند شنیدن یک بار عطسه هنگام تصمیم گرفتن بر انجام کاری و امثال این. در ابواب متفرّق و گوناگون، روایاتی در نهی از فال بد زدن به این امور و توکّل به خدا کردن هنگام بروز آنها وارد شده است. مثلاً در حدیث نبوی که از طریق شیعه و سنّی نقل شده، آمده است : سرایت و فال بد زدن و خونخواهیِ روحِ مقتول و شومی و سوت زدن هنگام آب دادن حیوان، و شیر دادن پسِ گرفتن از شیر و بادیه نشینی بعد از هجرت (کفر بعد از اسلام) و روزه سکوت تا شب و طلاق قبل از ازدواج و آزاد کردن بنده قبل از مالک شدنِ آن و یتیمی بعد از بلوغ [در اسلام معنا و ]وجود ندارد .

منظور از «عدوی» یا سرایت، سرایت بیماری، مانند گری و و با و آبله و غیره، از شخص بیمار به شخص سالم است. مراد از نفی سرایت بیماریها، آن گونه که از مورد روایت برمی آید، این است که ما خود واگیری را عامل مستقل بیماری بدانیم بی آن که آن را به مشیّت و خواست الهی نسبت دهیم. «هامه» نیز به این معناست که در جاهلیت مردم بر این باور بودند که روحِ مقتول به صورت پرنده ای در می آید و به سر قبر او می رود و همواره می نالد و از عطش شکوه می کند تا آن که انتقامش از قاتلش گرفته شود. «صفر» هم به معنای سوت زدن هنگام آب دادن حیوان است.

ص :18

403 - الفَتک

403 - کشتن غافلگیرانه
اشاره

(1)

(2)

ص :19


1- و لمزید الاطّلاع راجع : موسوعة الاستخبارات : 1 / 335 «الاغتیالات المنظّمة لأعداء الإسلام».
2- انظر: الحدود : باب 754.

3100 - الفَتکُ
3100 - کشتن غافلگیرانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإیمانُ قَیدُ الفَتکِ ، لا یَفتِکُ مُؤمنٌ . (1)

شرح نهج البلاغة :لمّا قُبِضَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و اشتَغَلَ علیٌّ علیه السلام بغُسلِهِ و دَفنِهِ و بُویِعَ أبو بکرٍ ، خلا الزُّبیرُ و أبو سُفیانَ و جَماعَةٌ مِن المُهاجِرینَ بعبّاسٍ و علیٍّ علیه السلام لإِجالَةِ الرَّأیِ ، و تَکَلَّموا بکلامٍ یَقتَضی الاستِنهاضَ و التَّهییجَ ، فقالَ العبّاسُ رضی الله عنه: قد سَمِعنا قَولَکُم فلا لِقلّةٍ نَستَعِینُ بکُم ، و لا لِظِنَّةٍ نَترُکُ آراءَکُم ، فَأمهِلُونا نُراجِعِ الفِکرَ ......... و اللّهِ لولا أنَّ الإسلامَ قَیَّدَ الفَتکَ لَتَدَکدَکَت جَنادِلُ صَخْرٍ یُسمَعُ اصطِکاکُها مِن المَحَلِّ العَلیِّ . (2)

بحار الأنوار عن أبی الفَرَجِ فی المَقاتل_ فی ذِکرِ ما جَری علی مُسلم بنِ عَقیلٍ _: قال هانئُ لمسلمٍ _ : إنّی لا اُحِبُّ أن یُقتَلَ (یَعنی ابنَ زیادٍ) فی دارِی . فلمّا خَرَجَ مسلمٌ قالَ لَهُ شریکٌ : ما مَنَعَکَ مِن قَتلِهِ ؟ قالَ : خَصلَتانِ : أمّا إحداهُما : فکَراهِیَةُ هانئٍ أن یُقتَلَ فی دارِهِ، و أمّا الاُخری: فحدیثٌ حَدَّثَنیهِ الناسُ عن النبیِّ صلی الله علیه و آله : أنّ الإیمانَ قیدُ الفَتکِ ، فلا یَفتِکُ مؤمنٌ ، فقالَ لَهُ شریکٌ : أما و اللّهِ لو قَتَلتَهُ لَقَتَلتَ فاسِقا فاجِرا کافِرا . (3)

3100

کشتن غافلگیرانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان ، بند (مانع) کشتن غافلگیرانه است و مؤمن غافلگیرانه نمی کُشد . (4)

شرح نهج البلاغة :چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رحلت فرمود و علی علیه السلام مشغول غسل و کفن و دفن آن حضرت گردید و با ابو بکر بیعت شد، زبیر و ابو سفیان و گروهی از مهاجران، برای مشورت، با عباس و علی علیه السلام خلوت کردند و سخنانی تحریک آمیز و مهیّج گفتند. عبّاس رضی الله عنه، گفت : صحبتهای شما را شنیدیم. اما نه به دلیل در اقلیّت بودن از شما کمک می گیریم و نه از روی بدگمانی نظرات شما را رها می کنیم. پس، به ما فرصت دهید که بیندیشیم ......... به خدا سوگند اگر نبود که اسلام کشتن غافلگیرانه را جلو گرفته است، هر آینه صخره ها و تخته سنگها چنان به هم می خوردند و متلاشی می شدند که صدای برهم خوردن آنها از جایگاه مرتفع شنیده می شد.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو الفرج اصفهانی در نقل آن چه بر مسلم بن عقیل گذشت _: هانی به مسلم گفت : من دوست ندارم که او _ ابن زیاد _ در خانه من کشته شود. وقتی مسلم [از نهانگاه ]بیرون آمد، شریک به او گفت : چرا او را نکشتی؟ مسلم گفت : به دو سبب : اول این که هانی خوش نداشت ابن زیاد در خانه او کشته شود. دوم حدیثی که مردم از پیامبر صلی الله علیه و آله برایم روایت کرده اند که فرموده است : ایمانْ بندِ کشتنِ غافلگیرانه است و مؤمن غفلتاً نمی کشد. شریک به او گفت: هان! به خدا قسم اگر او را می کشتی، یک نفر فاسق و فاجر و کافر را کشته بودی [نه یک مؤمن را].

ص :20


1- کنز العمّال : 405 ، 419 و إحدی الروایتین عن أبی هریرة و الاُخری عن معاویة؛ فتأمّل .
2- شرح نهج البلاغة: 1/218 و 219.
3- بحار الأنوار : 44/344.
4- این متن از ابو هریره و معاویه نقل شده است. لذا جای درنگ و تأمل دارد.

مثیر الأحزان :خَرَجَ مسلمٌ و السَّیفُ فی کَفِّهِ ، و قالَ (لَهُ) شریکٌ : (یا هذا) ما مَنَعَکَ مِن الأمرِ ؟ قالَ مسلمٌ : (لمّا) هَمَمتُ بالخُروجِ فَتَعَلَّقَت بی امرأةٌ قالَت : ناشَدتُکَ اللّهَ إن قَتَلتَ ابنَ زیادٍ فی دارِنا ! و بَکَت فی وَجهی ، فَرَمَیتُ السَّیفَ و جَلَستُ . قالَ هانئٌ : یا وَیلَها قَتَلَتنِی و قَتَلَت نفسَها ، و الذی فَرَرتُ مِنهُ وَقَعتُ فیهِ ! (1)

مثیر الأحزان :[پس از رفتن ابن زیاد از خانه هانی ]مسلم شمشیر به دست [از پشت پرده] بیرون آمد. شریک به او گفت : [ای مرد!] چرا کار را تمام نکردی؟ مسلم پاسخ داد : همین که خواستم حمله کنم، زنی دامان مرا چسبید و گفت : تو را به خدا ابن زیاد را در خانه ما مکُش. و در برابر من گریست. من هم شمشیر را انداختم و نشستم. هانی گفت: ای وای بر او، هم مرا و هم خودش را به کشتن داد. از چیزی که می گریختم به سرم آمد.

ص :21


1- مثیر الأحزان : 31 ، 32 .

ص :22

404 - الفِتنة

404 - فتنه و آزمایش الهی
اشاره

(1)

(2)

ص :23


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 28 «کتاب الفتن و المحن». کنز العمّال : 11 / 107 _ 365 «کتاب الفتن و الأهواء». سنن أبی داوود : 4 / 94 «کتاب الفتن و الملاحم». صحیح مسلم : 4 / 2207 «کتاب الفتن و أشراط الساعة». بحار الأنوار : 5 / 210 باب 8 «التمحیص و الاستدراج و الابتلاء و الاختبار».
2- انظر: عنوان 52 «البلاء» ، 400 «الغیبة» ، 496 «الإملاء». الشیطان : باب 1991 .

3101 - الفِتنَةُ
3101 - فتنه و آزمایش الهی

الکتاب :

«أ وَ لا یَرَوْنَ أنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لاَ هُمْ یَذَّکَّرُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

نهج البلاغة :الإمامُ علیٌّ علیه السلام _ لمّا قامَ إلَیهِ رجُلٌ فقالَ : أخبِرْنا عنِ الفِتنَةِ ، و هل سَألتَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنها ؟ _ : إنّه لَمّا أنزَلَ اللّهُ سبحانَهُ قولَهُ : «الم * أ حَسِبَ الناسُ ......... » عَلِمتُ أنّ الفِتنَةَ لا تَنزِلُ بنا و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بینَ أظهُرِنا ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الفِتنَةُ التی أخبَرَکَ اللّهُ تعالی بِها ؟ فقالَ : یا علیُّ ، إنّ اُمَّتِی سَیُفتَنُونَ مِن بَعدی ......... یا علیُّ ، إنَّ القَومَ سَیُفتَنُونَ بأموالِهِم ، و یَمُنُّون بِدِینِهِم علی رَبِّهِم ، و یَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ ، و یَأمَنونَ سَطوَتَهُ ، و یَستَحِلُّونَ حَرامَهُ بالشُّبُهاتِ الکاذِبَةِ ، و الأهواءِ الساهِیَةِ ، فَیَستَحِلُّونَ الخَمرَ بالنَّبیذِ ، و السُّحتَ بالهَدیَّةِ ، و الرِّبا بالبَیعِ . قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، فَبِأیِّ المَنازِلِ اُنزِلُهُم عندَ ذلکَ ؟ أ بِمَنزِلَةِ رِدَّةٍ ، أم بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ ؟ فقالَ : بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ . (3) و فی نقلِ کَنزِ العُمّالِ ......... ثُمّ قالَ لی : یا علیُّ ، إنَّکَ باقٍ بَعدِی ، و مُبتَلیً بِاُمَّتی ، و مُخاصِمٌ یَومَ القِیامَةِ بَینَ یَدَیِ اللّهِ تعالی فَأعدِدْ جَوابا ، فقلتُ : بأبی أنتَ و اُمّی ، بَیِّنْ لی ما هذهِ الفِتنَةُ التی یُبتَلونَ بها ، و علی ما اُجاهِدُهُم بَعدَکَ ؟

فقالَ : إنّکَ ستُقاتِلُ بَعدی الناکِثَةَ ، و القاسِطَةَ ، و المارِقَةَ _ و حَلاهم و سَمّاهُم رَجُلاً رجُلاً _ ثمّ قالَ لی : و تُجاهِدُ اُمّتی علی کُلِّ مَن خالَفَ القرآنَ مِمَّن یَعمَلُ فی الدِّینِ بالرَّأیِ ، و لا رَأیَ فی الدِّینِ ، إنّما هُو أمرٌ مِن الربِّ و نَهیُهُ . (4)

3101

فتنه و آزمایش الهی

قرآن :

«آیا نمی بینند که آنان در هر سال یک یا دو بار آزموده می شوند؟ باز هم توبه نمی کنند و عبرت نمی گیرند».

حدیث :

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام به مردی که برخاست و به او گفت : ای امیر مؤمنان! ما را از فتنه آگاه کن و آیا درباره آن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیده ای؟ فرمود : چون خداوند سبحان این آیه را فرو فرستاد : «الف ، لام ، میم. آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟» دانستم که تا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان ما هست این فتنه بر سر ما فرود نمی آید. پس،گفتم: ای پیامبر خدا! این چه فتنه ای است که خداوند بزرگ شما را از آن خبر داده است؟ پیامبر فرمود : ای علی! زودا که امّتم بعد از من آزموده شوند ......... ای علی! بزودی مسلمانان با اموال خود آزموده می شوند و به خاطر دینشان بر خدا منّت می نهند و آرزوی رحمت او را می کنند و خود را از خشم او در امان می دانند و با شبهه های دروغین و خواهشهای نفسانیِ غفلت زا، حرام او را حلال می گردانند. مثلاً شراب را به نام آب انگور یا آب خرما، و رشوه را به نام هدیه و ربا را به نام بیع و معامله روا می شمارند!عرض کردم: ای پیامبر خدا! در این هنگام آنها را در چه جایگاهی قرار دهم؟ آیا در جایگاه ارتداد یا در جایگاه فتنه و آزمایش؟ فرمود: در جایگاه فتنه و آزمایش.

در نقل کنز العمّال آمده است : ......... سپس به من فرمود : ای علی! تو بعد از من زنده می مانی و به امّتم مبتلا می شوی و روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال برای مخاصمه می ایستی. پس، جوابی آماده کن. عرض کردم : پدر و مادرم فدایت باد! برایم توضیح دهید این فتنه ای که مسلمانان به آن مبتلا می شوند، چیست و بعد از شما بر چه اساسی با آنها بجنگم.

فرمود : بزودی بعد از من با ناکثین و قاسطین و مارقین می جنگی. پیامبر نام و نشان یکایک آنها را به من گفت. سپس فرمود :توبا هر کس از امّت من که با قرآن مخالفت ورزد و در دین رأی و نظر خود را به کار زند جهاد می کنی؛ چرا که در دین رأی و نظر [شخصی ]نیست بلکه دین تنها امر و نهی پروردگار است.

ص :24


1- التوبة : 126.
2- (انظر) الأعراف : 155.
3- نهج البلاغة : الخطبة 156 .
4- کنز العمّال : 44216.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما لی و لِقُریشٍ ؟ ! و اللّهِ لقد قاتَلتُهُم کافِرینَ ، و لاُقاتِلَنَّهُم مَفتونینَ . (1)

امام علی علیه السلام :مرا چه با قریش! به خدا سوگند که در زمان کفرشان با آنها جنگیدم و اکنون نیز که به فتنه و گمراهی در افتاده اند، با آنها می جنگم.

ص :25


1- نهج البلاغة : الخطبة 33.

عنه علیه السلام فی صفةِ الدنیا حینَ بِعثَةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _ :أرسَلَهُ عَلی حینِ فَترَةٍ مِن الرُّسُلِ ، و طُولِ هَجعَةٍ مِن الاُمَمِ ، و اعتِزامٍ مِن الفِتَنِ ......... و الدنیا کاسِفَةُ النُّورِ ......... عابِسَةٌ فی وَجهِ طالِبِها ، ثَمَرُها الفِتنَةُ ، و طَعامُها الجِیفَةُ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: بَعَثَهُ و الناسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَةٍ ، و حاطِبونَ (خابِطونَ) فی فِتنَةٍ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وصفِ الناسِ قبلَ البِعثَةِ بعدَ انصِرافِهِ مِن صِفِّینَ _: و الناسُ فی فِتَنٍ انجَذَمَ (انحَذَمَ) فیها حَبلُ الدِّینِ ، و تَزَعزَعَت سَواری الیَقینِ ......... أطاعُوا الشیطانَ فَسَلَکوا مَسالِکَهُ ، و وَرَدوا مَناهِلَهُ ، بهِم سارَتْ أعلامُهُ ، و قامَ لِواؤهُ ، فی فِتَنٍ داسَتهُم بأخفافِها ، و وَطِئَتهُم بأظلافِها ، و قامَتْ علی سَنابِکِها ، فهُم فیها تائهونَ حائرونَ ، جاهِلونَ مَفتونونَ . (3)

عنه علیه السلام_ من کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: فاحذَرِ الشُّبهَةَ و اشتِمالَها علی لُبسَتِها ، فإنَّ الفِتنَةَ طالَما أغدَفَت جَلابِیبَها ، و أغشَت الأبصارَ ظُلمَتُها . (4)

امام علی علیه السلام_ در وصف اوضاع زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله مبعوث شد _فرمود : خداوند او را در زمانی فرستاد که مدّتها بود پیامبری نیامده بود و مردم در خوابی دراز به سر می بردند و فتنه ها نیرومند شده بود ......... و دنیا بی فروغ شده بود ......... و به روی طالبِ خود رو ترش کرده بود. میوه اش فتنه و گمراهی بود و خوراکش مُردار.

امام علی علیه السلام_ در همان باب _فرمود : او را در زمانی برانگیخت که مردم در وادی حیرت سرگشته بودند و راه فتنه و گمراهی می پیمودند.

امام علی علیه السلام_ در پی بازگشت از صفّین، در وصف احوال مردم روزگار پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود: در آن هنگام مردم گرفتار فتنه هایی بودند که در آنها ریسمان دین از هم گسیخته شده بود و ستونهای یقین لرزان ......... از شیطان فرمان می بردند و راههایش را می پیمودند و از آبشخورهای او می نوشیدند. به یاری آنها درفشهایش همه جا در اهتزار و بیرقش برپا بود. در فتنه هایی افتاده بودند که زیر سُمهای خویش خُردشان کرده و آنان را لگد کوب خود کرده بود. این فتنه ها [مانند اسب سرکش ]بر روی پاهای خود ایستاده بود و همگان در این فتنه ها سرگردان و حیران و نادان و گرفتار بودند.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت: از شبهه و اشتباه افکنی آن بپرهیز؛ زیرا چندی است که فتنه پرده های خویش را فرو آویخته و تاریکیش دیده ها را پوشانده است.

ص :26


1- نهج البلاغة: الخطبة 89.
2- نهج البلاغة: الخطبة 95.
3- نهج البلاغة: الخطبة 2.
4- نهج البلاغة: الکتاب 65.

عنه علیه السلام :فِتَنٌ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ ، لا تَقومُ لها قائمَةٌ ، و لا تُرَدُّ لها رایةٌ ، تَأتِیکُم مَزمومَةً مَرحولَةً ، یَحفِزُها قائدُها ، و یَجهَدُها راکِبُها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُؤتی بالمرأةِ الحَسناءِ یَومَ القِیامَةِ التی قدِ افتُتِنَت فی حُسنِها فتَقولُ : یا ربِّ ، حَسَّنتَ خَلقِی حتّی لَقِیتُ ما لَقِیتُ ! فیُجاءُ بمَریمَ علیها السلام فیقالُ : أنتِ أحسَنُ أو هذهِ ؟ قد حَسَّنّاها فلم تُفتَتَنْ . و یُجاءُ بالرُجلِ الحَسَنِ الذی قدِ افتُتِنَ فی حُسنِهِ فیقولُ : یا ربِّ ، حَسَّنتَ خَلقِی حتّی لَقِیتُ مِن النِّساءِ ما لَقِیتُ ! فَیُجاءُ بیُوسفَ علیه السلام فیقالُ : أنتَ أحسَنُ أو هذا ؟ قد حَسَّنّاهُ فلم یُفتَتَن. و یُجاءُ بصاحِبِ البَلاءِ الذی قد أصابَتهُ الفِتنَةُ فی بَلائهِ ، فیقولُ : یا ربِّ ، شَدَّدتَ علَیَّ البَلاءَ حتَّی افتُتِنتُ ، فیُجاءُ بأیّوبَ علیه السلام فیقالُ : أ بَلِیَّتُکَ أشَدُّ أو بَلِیَّةُ هذا ؟ فقدِ ابتُلِیَ فلم یُفتَتَنْ . (2)

الکافی عن مُعمَّر بنِ خَلاّدٍ :سَمِعتُ أبا الحَسَنِ علیه السلام یقولُ : «الم * أ حَسِبَ الناسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنّا و هُم لا یُفْتَنُونَ» (3) ثُمّ قالَ لی : ما الفِتنَةُ ؟ قلتُ : جُعِلتُ فداکَ الذی عِندَنا الفِتنَةُ فی الدِّینِ ، فقالَ : یُفتَنُونَ کما یُفتَنُ الذَّهبُ ، ثُمّ قالَ : یُخلَصُونَ کما یُخلَصُ الذَّهبُ . (4) (5)

امام علی علیه السلام :فتنه هایی چون پاره هایِ شبِ تار، بر پا گردد که در مقابل آن کسی قد علم نکند و پرچمی از آن باز پس رانده نشود. [همچون شتر] مهار شده و جهاز بسته ، که جلودارش آن را به شتاب وا می دارد و سوارش آن را می دواند، به سوی شما بیاید ......... .

امام صادق علیه السلام :روز قیامت زن زیبا رویی که به سبب زیباییش فریفته و گمراه گشته است، آورده می شود. او می گوید : پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و در نتیجه، آن دیدم که دیدم. در این هنگام مریم علیه السلام را می آورند و به آن زن گفته می شود: تو زیباتری یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم، اما مفتون و گمراه نشد. [سپس ]مرد زیبایی را می آورند که به خاطر زیباییش به فتنه و گناه کشیده شده است. او می گوید : پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و در نتیجه، از جانب زنان آن دیدم که دیدم. پس، یوسف علیه السلام را می آورند و به آن مرد گفته می شود : تو زیباتری یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم،اما گرفتار فتنه و فساد نشد. [پس از او ]شخص گرفتار و بلا زده ای را می آورند که بر اثر آن به فتنه و گمراهی درافتاده است. او می گوید : پروردگارا! مرا به سختی گرفتار و مبتلا کردی تا این که به فتنه و تباهی درافتادم. پس ایّوب علیه السلام را می آورند و به آن مرد گفته می شود: آیا رنج و بلای تو سخت تر بود یا رنج و بلای این؟ او هم به رنج و بلا درافتاد اما دستخوش فتنه و تباهی نشد.

الکافی_ به نقل از معمّر بن خلاّد _: شنیدم ابو الحسن علیه السلام می گوید : «الف ، لام ، میم.آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟». سپس به من فرمود: آزمایش چیست؟ عرض کردم: فدایت شوم، تا جایی که ما می دانیم آزمایش در دین است. حضرت فرمود: همچنان که طلا گداخته و آزموده می شود، مردم آزموده می شوند (6) . و باز فرمود : همچنان که طلا ناب می شود، مردم ناب می شوند.

ص :27


1- نهج البلاغة: الخطبة102.
2- بحار الأنوار : 7/285/3.
3- العنکبوت : 1 و 2 .
4- الکافی : 1/370/4.
5- (انظر) الحجّة : باب 718.
6- فتنه در لغت به معنای گداختن طلا، برای گرفتن ناخالصیهای آن و ناب و خالص شدن است.

3102 - ثَمَرَةُ الافتِتانِ
3102 - نتیجه فتنه و آزمایش

الکتاب :

«أ حَسِبَ النَّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ» . (1)

وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدا ثُمَّ أنابَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا قُتِلَ عُثمانُ _: ألا و إنّ بَلِیَّتَکُم قد عادَت کَهَیئَتِها یَومَ بَعَثَ اللّهُ نَبیَّهُ (نَبیَّکُم) صلی الله علیه و آله ، و الذی بَعَثَهُ بالحَقِّ لتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَةً ، و لتُغَربَلُنَّ غَربَلَةً ......... حتّی یَعودَ أسفَلُکُم أعلاکُم ، و أعلاکُم أسفَلَکُم ، و لیَسبِقَنَّ سابِقونَ کانوا قَصَّرُوا ، و لیُقصِّرَنَّ سَبّاقُونَ کانوا سَبَقُوا . (3)

3102

نتیجه فتنه و آزمایش

قرآن :

«آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ به یقین کسانی را که پیش از ایشان بودند، آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد».

«و قطعا سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم. پس به توبه باز آمد».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ بعد از کشته شدن عثمان _فرمود: هان! آزمایش و فتنه تان، همچون روزی که خداوند، پیامبر خود صلی الله علیه و آله را برانگیخت،برگشته است. سوگند به آن که او را به حق مبعوث کرد، هر آینه چنان درهم آمیخته و چنان غربال و ......... شوید که آن که پایین است رو آید و آن که در زبَر است به زیر در شود و پیشی جویندگانی که عقب مانده اند پیشی گیرند و پیشی گیرندگانی که جلو افتاده اند عقب مانند .

ص :28


1- العنکبوت : 2.
2- ص : 34.
3- نهج البلاغة : الخطبة 16 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و اللّه لا یکونُ ما تَمُدُّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم حتّی تُغَربَلُوا ، لا و اللّهِ لا یکونُ ما تَمُدُّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم حتّی تُمَحَّصُوا . (1)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لَتُمَحَّصُنَّ ، و اللّهِ لَتُمَیَّزُنَّ ، و اللّهِ لَتُغَربَلُنَّ ؛ حتّی لا یَبقی مِنکُم إلاّ الأندَرُ ......... . (2)

امام صادق علیه السلام :نه به خدا، آنچه بدان چشم می کشید واقع نشود، مگر آن گاه که غربال شوید. نه به خدا، آنچه به سوی آن چشم می کشید واقع نشود، مگر آن گاه که در بوته آزمایش گداخته شوید ......... .

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم که در بوته آزمایش گداخته می شوید ......... .

به خدا قسم که از یکدیگر متمایز می شوید، به خدا قسم که غربال می شوید، چندان که از شما جز اندکترین شمار باقی نماند ......... .

3103 - أدَبُ التَّعَوُّذِ مِنَ الفِتنَةِ
3103 - شیوه پناه بردن به خدا از فتنه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِرجُلٍ یقولُ : اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ مِن الفِتنَةِ _: أراکَ تَتَعَوَّذُ مِن مالِکَ و وُلدِکَ ! یقولُ اللّهُ تعالی : «إنّما أمْوالُکُم و أولادُکُم فِتنَةٌ» (3) و لکنْ قُل : اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ مِن مُضِلاّتِ الفِتَنِ . (4)

3103

شیوه پناه بردن به خدا از فتنه

امام علی علیه السلام_ به مردی که می گفت : بار خدایا! از فتنه به تو پناه می برم _فرمود: می بینم که از مال و فرزندت به خدا پناه می بری. خداوند متعال می فرماید: « جز این نیست که داراییها و فرزندان شما فتنه (مایه آزمایش) هستند». [چنین مگو ]بلکه بگو : بار خدایا! از فتنه های گمراه کننده به تو پناه می برم.

ص :29


1- الکافی : 1/370/6، انظر تمام الحدیث.
2- بحار الأنوار: 5/216/1.
3- . الأنفال: 28 و التغابن: 15 .
4- الأمالی للطوسی : 580/1201.

عنه علیه السلام :لا یقولَنَّ أحَدُکُم : اللّهمّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن الفِتنَةِ ؛ لأنّهُ لیسَ أحَدٌ إلاّ و هُو مُشتَمِلٌ علی فِتنَةٍ ، و لکنْ مَنِ استَعاذَ فَلْیَستَعِذْ مِن مُضِلاّتِ الفِتَنِ ؛ فإنّ اللّهَ سبحانَه یقولُ : «و اعْلَمُوا أنّما أمْوالُکُم و أوْلادُکُم فِتنَةٌ» . (1)

عنه علیه السلام :اللّهُمّ إنّا نَعوذُ بکَ أن نَذهَبَ عن قَولِکَ ، أو أن نُفتَتَنَ عن دِینِکَ . (2)

امام علی علیه السلام :هیچ یک از شما نگوید : خدایا! از فتنه به تو پناه می برم؛ زیرا هیچ کس نیست که از فتنه (آزمایش) برکنار باشد، بلکه کسی که [از فتنه] به خدا پناه می برد، باید از فتنه های گمراه کننده به خدا پناه بَرد که خداوند سبحان می فرماید: «بدانید که جز این نیست که دارایی ها و فرزندانتان فتنه (آزمون) هستند» .

امام علی علیه السلام :بار خدایا! به تو پناه می بریم که از گفتارت روی گردانیم، یا از دین تو منحرف شویم.

3104 - تَفسیرُ الفِتنَةِ
3104 - معنای فتنه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی الجَوابِ عن المُتَشابِهِ فی تفسیرِ الفِتنَةِ _: «الم * أ حَسِبَ الناسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولوا آمَنّا وَ هُم لا یُفْتَنُونَ» (3) و قولِهِ لِموسی علیه السلام : «و فَتَنّاکَ فُتُونا» . (4) و مِنهُ فِتنَةُ الکُفرِ ، و هُو قولُهُ تعالی : «لَقَدِ ابْتَغَوُا الفِتنَةَ مِن قَبْلُ و قَلَّبُوا لَکَ الاُمورَ حَتّی جاءَ الحَقُّ و ظَهَرَ أمْرُ اللّهِ» (5) (و قولُهُ تعالی : «و الفِتنَةُ أکْبَرُ مِنَ القَتلِ» (6) یَعنِی هاهنا الکُفرَ) و قولُه سبحانَهُ فی الذینَ استَأذَنوا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غَزوَةِ تَبُوکَ أن یَتَخَلَّفُوا عَنهُ مِن المُنافقینَ ، فقالَ اللّهُ تعالی فیهِم : «و مِنهُم مَن یَقولُ ائذَنْ لی و لا تَفْتِنّی» یَعنی : ائذنْ لی و لا تُکفِّرْنی ، فقال عَزَّ و جلّ : «ألاَ فی الفِتنَةِ سَقَطُوا و إنّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالکافِرِینَ» . (7)

و مِنهُ فِتنَةُ العَذابِ ، و هُو قولُهُ تعالی : «یَومَ هُم علَی النّارِ یُفْتَنُونَ» (8) أی یُعَذَّبُونَ «ذُوقُوا فِتْنَتَکُم هذا الّذی کُنتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ» (9) أی ذُوقُوا عذابَکُم ، و مِنهُ قولُهُ تعالی : «إنّ الّذینَ فَتَنُوا المُؤمِنینَ و المُؤمِناتِ ثُمَّ لَم یَتُوبُوا» (10) أی عَذَّبُوا المؤمنینَ . و مِنهُ فِتنَةُ المَحَبَّةِ للمالِ و الوَلدِ ، کقولِهِ تعالی : «إنّما أمْوالُکُم و أوْلادُکُم فِتنَةٌ» (11) أی إنّما حُبُّکُم لَها فِتنَةٌ لَکُم .

و مِنهُ فِتنَةُ المَرَضِ ، و هُو قولُهُ سبحانَهُ : «أ وَ لا یَرَوْنَ أنّهُم یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أو مَرَّتینِ ثُمّ لا یَتُوبُونَ و لا هُم یَذَّکَّرُونَ» (12) أی یَمرَضُونَ و یَعتَلُّونَ . (13)

3104

معنای فتنه

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای فتنه که از کلمات متشابه در قرآن است _فرمود: «الف ، لام ، میم. آیا مردم پنداشتند که همین که بگویند ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟». و این سخن خداوند به موسی علیه السلام که : «و تو را بارها آزمودیم». و از آن جمله است فتنه کفر، مانند آیه «در حقیقت پیش از این [نیز] در صدد فتنه جویی برآمدند و کارها را بر تو وارونه ساختند، تا آن که حق آمد و امر خدا آشکار شد در حالی که آنان ناخشنود بودند» (و آیه «و فتنه بزرگتر از کشتار است» که در این جا به معنای کفر می باشد) و سخن خداوند متعال درباره منافقانی که در جنگ تبوک از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اجازه گرفتند در جنگ شرکت نکنند. پس خداوند متعال درباره آنها فرمود : «و از آنان کسی است که می گوید : مرا [در ماندن ]اجازه ده و در فتنه ام مینداز» یعنی به من اجازه ده و مرا به کفر مینداز، پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: «هان!آنان خود به فتنه افتاده اند. و بی تردید جهنّم بر کافران احاطه دارد».

و از آن جمله است فتنه عذاب که نمونه اش این سخن خداوند متعال است : «روزی که آنان در آتش مفتون شوند» یعنی عذاب شوند «بچشید فتنه خود را. این همان چیزی است که به شتاب آن را می خواستید» یعنی بچشید عذاب خود را. و نمونه دیگرش این سخن خداوند متعال است : «کسانی که مردان و زنان مؤمن را گرفتار فتنه کردند و سپس توبه ننمودند» یعنی مؤمنان را عذاب و شکنجه دادند.

و از آن جمله است فتنه عشق به مال و فرزند، مانند این سخن خداوند متعال : «جز این نیست که اموال و فرزندان شما فتنه اند»، یعنی دوست داشتن آنها مایه فتنه و آزمایش شما می باشد.

و از آن جمله است فتنه بیماری که نمونه اش این سخن خداوند سبحان است : «آیا نمی بینند که آنان در هر سال یک یا دوبار به فتنه گرفتار می شوند؟ باز هم توبه نمی کنند و عبرت نمی گیرند.» یعنی بیمار و دردمند می شوند.

ص :30


1- نهج البلاغة: الحکمة 93.
2- نهج البلاغة : الخطبة 215.
3- العنکبوت : 1 ، 2.
4- طه : 40.
5- التوبة : 48.
6- البقرة : 217.
7- التوبة : 49.
8- الذاریات : 13 .
9- الذاریات : 14.
10- البروج : 10.
11- التغابن : 15 ، الأنفال : 28.
12- التوبة : 126.
13- بحار الأنوار : 93/17 ، 18.

ص :31

3105 - بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ
3105 - خاستگاه فتنه ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ مِن أهواءٍ تُتَّبَعُ ، و أحکامٍ تُبتَدَعُ ، یُخالَفُ فیها حُکمُ اللّهِ ، یَتَوَلَّی فیها رِجالٌ رِجالاً ، ألا إنّ الحَقَّ لو خَلَصَ لم یَکُنِ اختِلافٌ ، و لو أنّ الباطِلَ خَلَصَ لم یَخفَ علی ذی حِجیً ، لکنَّهُ یُؤخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و مِن هذا ضِغثٌ فَیُمزَجانِ فَیُجَلَّلانِ (1) معا ، فهُنالکَ یَستَولی الشَّیطانُ علی أولیائهِ ، و نَجا الذینَ سَبَقَت لَهُم مِنَ اللّهِ الحُسنی . إنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : کیفَ أنتُم إذا لَبَسَتکُم فِتنَةٌ یَربُو فیها الصغیرُ و یَهرَمُ فیها الکبیرُ ......... ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :یَأتی علَی الناسِ زَمانٌ لا یَبقی فیهِم مِن القرآنِ إلاّ رَسمُهُ و مِنَ الإسلامِ إلاّ اسمُهُ ، و مَساجِدُهُم یومَئذٍ عامِرَةٌ مِن البِناءِ ، خَرابٌ مِن الهُدی ، سُکّانُها و عُمّارُها شَرُّ أهلِ الأرضِ ، مِنهُم تَخرُجُ الفِتنَةُ ، و إلَیهِم تَأوِی الخَطیئةُ ، یَرُدُّونَ مَن شَذَّ عنها فیها ، و یَسُوقُونَ مَن تَأخَّرَ عنها إلَیها ، یقولُ اللّهُ سبحانَهُ : فَبِی حَلَفتُ لَأبعَثَنَّ علی اُولئکَ فِتنَةً تَترُکُ الحَلیمَ فیها حَیرانَ ! (3)

3105

خاستگاه فتنه ها

امام علی علیه السلام :جز این نیست که خاستگاه فتنه ها پیروی از هواهای نفس و احکامی است که بدعت گذاشته می شوند و با حکم خدا مخالفند و گروهی در این هوسها و بدعتها از گروهی دیگر پیروی می کنند. بدانید که اگر حق خالص و نا آمیخته بود، اختلاف پیش نمی آمد و اگر باطل خالص بود، بر آدم خردمند پوشیده نمی ماند. اما مشتی از آن گرفته می شود و مشتی از این و با هم درآمیخته می شوند و اینجاست که شیطان بر دوستان خویش مسلّط می گردد و کسانی که پیشتر لطف حق شامل حالشان گشته است نجات می یابند. من از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : چگونه اید شما آن گاه که فتنه ای فرایتان گیرد که در آن خرد سال بزرگ شود و بزرگسال پیر گردد ......... ؟!

امام علی علیه السلام :روزگاری بر مردم آید که در میان آنان از قرآن جز ظاهری و از اسلام جز نامی باقی نماند. در آن زمان مسجدها از نظر ساختمان آبادند و از هدایت ویران . ساکنان و آباد کنندگان این مساجد بدترین افراد روی زمینند. از آنان فتنه زایَد و گناه در وجود آنان مأوی گزیند. هر کس که از گناه کناره گیرد او را به سوی آن می کشانند و هر کس که از آن وا پس ماند، او را به سوی آن می رانند. خداوند سبحان می فرماید : سوگند به ذات خودم که بر آنان بلایی برانگیزم که در آن بردبار خردمند را حیران گذارد.

ص :32


1- تَجلّلهُ: أی علاه (الصحاح: 4/1661) . و فی بعض النسخ : فیجتمعان ، و فی بعضها : فیجلبان . (کما فی هامش المصدر).
2- الکافی : 8/58/21.
3- نهج البلاغة : الحکمة 369.

عنه علیه السلام :ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِکُم و کُبَرائکُم ......... فإنّهُم قَواعِدُ أساسِ العَصَبیَّةِ ، و دَعائمُ أرکانِ الفِتنَةِ . (1)

امام علی علیه السلام :هلا! زنهار، زنهار از پیروی سران و بزرگانتان ......... زیرا که آنان ستونهای بنیاد عصبیتند و استوانه های ارکان فتنه.

3106 - أنواعُ الفِتَنِ
3106 - انواع فتنه

الکتاب :

«وَ اعْلَمُوا أنَّما أمْوالُکُمْ وَ أوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أجْرٌ عَظِیمٌ» . (2)

«إنَّما أمْوالُکُمْ و أوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ و اللّهُ عِندَهُ أجْرٌ عَظِیمٌ» . (3)

«فأمَّا الإنْسانُ إذا ما ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أکْرَمَنِ * و أمَّا إذا ما ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أهانَنِ» . (4)

3106

انواع فتنه

قرآن :

«بدانید که داراییها و فرزندانتان [مایه] آزمایشند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است».

«جز این نیست که داراییها و فرزندان شما [وسیله ]آزمایشند و خداست که نزد او مزد و پاداشی بزرگ است».

«اما انسان، هنگامی که پروردگارش وی را می آزماید و عزیزش می دارد و نعمت فراوان به او می دهد، می گوید : پروردگارم مرا گرامی داشته است. و اما چون وی را می آزماید و روزیش را بر او تنگ می گرداند می گوید : پروردگارم مرا خوار کرده است».

ص :33


1- نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- الأنفال : 28.
3- التغابن : 15.
4- الفجر : 15 ، 16.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ فی مالِ الرجُلِ فِتنَةً ، و فی زوجَتِهِ فِتنَةً و ولدِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ فاتِناتٌ : الشَّعرُ الحَسَنُ ، و الوَجهُ الحَسَنُ ، و الصَّوتُ الحَسَنُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ لِکُلِّ اُمّةٍ فِتنَةً ، و فِتنَةُ اُمَّتِی المالُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَأنا لِفِتنَةِ السَّرّاءِ أخوَفُ علَیکُم مِن فِتنَةِ الضَّرّاءِ ، إنّکُمُ ابتُلِیتُم بفِتنَةِ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم ، و إنّ الدنیا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفِتَنُ ثلاثٌ : حُبُّ النِّساءِ و هُو سَیفُ الشَّیطانِ ، و شُربُ الخَمرِ و هُو فَخُّ الشَّیطانِ ، و حُبُّ الدِّینارِ و الدِّرهَمِ و هُو سَهمُ الشَّیطانِ ، فَمَن أحَبَّ النِّساءَ لم یَنتَفِعْ بعَیشِهِ ، و مَن أحَبَّ الأشرِبَةَ حَرُمَت علَیهِ الجَنّةُ ، و مَن أحَبَّ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ فهُو عَبدُ الدنیا . (5)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ عیسی علیه السلام _: و لم تکن لَهُ زَوجَةٌ تَفتِنُهُ ، و لا وَلَدٌ یَحزُنُهُ (یَخزنُهُ) ، و لا مالٌ یَلفِتُهُ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا دارایی انسان مایه آزمایش است و زن و فرزند او نیز وسیله امتحان می باشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز دلربا و فتنه گر است : موی زیبا، رخسار زیبا و صدای خوش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هر امّتی آزمایشی است و وسیله آزمایش امّت من، دارایی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راستی که من از فتنه خوشی برای شما بیمناکترم تا فتنه سختی. شما به فتنه سختی درافتادید و صبر کردید، اما دنیا شیرین و فریباست.

امام علی علیه السلام :فتنه ها سه چیزند : زنْ دوستی ، که شمشیر شیطان است و شرابخواری که دام شیطان است و عشق به درهم و دینار که تیر شیطان است. کسی که عشق به زنان داشته باشد، از زندگیش بهره مند نشود و کسی که مشروبات را دوست داشته باشد، بهشت بر او حرام گردد و کسی که عشق به درهم و دینار داشته باشد، بنده دنیاست.

امام علی علیه السلام_ در وصف عیسی علیه السلام _فرمود : نه همسری داشت که او را به فتنه (گرفتاری) درافکند، نه فرزندی که غمگینش سازد و نه مالی که او را به خود مشغول [و از خدا غافل ]گرداند.

ص :34


1- کنز العمّال : 44490.
2- کنز العمّال : 44129.
3- الترغیب و الترهیب : 4/178/57.
4- الترغیب و الترهیب :4/184/74.
5- بحار الأنوار : 73/140/12.
6- نهج البلاغة : الخطبة 160.

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ صُنْ وَجهِی بالیَسارِ ، و لا تَبذُلْ (تَبتَذِلْ) جاهِی بالإقتارِ ، فَأستَرزِقَ طالِبی رِزقِکَ (رِفدِکَ) ، و أستَعطِفَ شِرارَ خَلقِکَ ، و اُبتَلی بحَمدِ مَن أعطانِی ، و اُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَنی . (1)

عنه علیه السلام_ لرجُلٍ یُسَمّی حَربا یَمشی مَعهُ و هُو راکِبٌ _: ارجِعْ ، فإنَّ مَشیَ مِثلِکَ مَع مِثلِی فِتنَةٌ للوالی ، و مَذَلَّةٌ للمؤمنِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الشَّیطانَ یُسَنِّی لَکُم طُرُقَهُ ، و یُریدُ أن یَحُلَّ دِینَکُم عُقدَةً عُقدَةً ، و یُعطِیَکُم بالجَماعةِ الفُرقَةَ ، و بالفُرقَةِ الفِتنَةَ . (3)

عنه علیه السلام :رُبَّ مَفتونٍ بحُسنِ القَولِ فیهِ . (4)

عنه علیه السلام :فلا تَعتَبِرُوا الرِّضی و السُّخطَ بالمالِ و الولدِ جَهلاً بمَواقِعِ الفِتنَةِ ، و الاختِبارِ (اختیارِ) فی مَوضِعِ الغِنی و الاقتِدارِ ......... . (5)

امام علی علیه السلام :خداوندا! آبرویم را با توانگری نگه دار و حیثیّتم را با تنگدستی از میان مبر، که از روزی خواهان تو روزی طلبم و از آفریدگان بد کردارت ترحّم خواهم و به ستایش از کسی که به من چیزی می دهد، گرفتار و مبتلا شوم و به بدگویی از کسی که به من چیزی ندهد، دچار گردم.

امام علی علیه السلام_ به مردی به نام حَرْب که در رکاب آن حضرت پیاده می رفت _فرمود: برگرد؛ زیرا پیاده آمدن کسی چون تو در رکاب کسی چون من باعث فتنه و غرور والی و مایه خواری مؤمن است.

امام علی علیه السلام :همانا شیطان راههای خود را برای شما آسان و هموار می گرداند و می خواهد گره های دین شما را یکی یکی بگشاید و به جای اتحاد، پراکندگی به شما دهد و بر اثر پراکندگی فتنه.

امام علی علیه السلام :بسا افرادی که بر اثر ستایش مردم از آنان، به فتنه درافتاده اند.

امام علی علیه السلام :پس، خشم و خشنودی خدا را به مال و فرزند مپندارید؛ که این ناشی از جهل و نادانی به موارد آزمایش و امتحان در توانگری و توانمندی است ......... .

ص :35


1- نهج البلاغة : الخطبة 225.
2- نهج البلاغة : الحکمة 322.
3- نهج البلاغة : الخطبة 121.
4- نهج البلاغة : الحکمة 462.
5- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :إنّ أبغَضَ الخَلائقِ إلَی اللّهِ رَجلانِ : رَجُلٌ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نفسِهِ ، فهُو جائرٌ عن قَصدِ السَّبیلِ ، مَشغوفٌ بکلامِ بِدعَةٍ و دُعاءِ ضَلالَةٍ، فهُو فِتنَةٌ لِمَنِ افتَتَنَ بهِ . . . (1) .

(2)

امام علی علیه السلام :منفورترین خلق نزد خدا دو نفرند: یکی آن که خداوند او را به خودش وا گذاشته است. چنین کسی از راه راست منحرف می شود و شیفته گفتارِ بدعت آمیز و دعوتِ گمراه کننده است و از این رو، مایه فتنه و گمراهی کسی است که فریفته او می شود ......... .

3107 - فی کُلِّ قَبضٍ وبَسطٍ ابتِلاءٌ
3107 - همه گرفتاری ها و گشایش ها آزمایش است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن قَبضٍ و لا بَسطٍ إلاّ و للّهِِ فیهِ المَنُّ و الابتِلاءُ . (3)

عنه علیه السلام :ما مِن قَبضٍ و لا بَسطٍ إلاّ و للّهِِ فیهِ مَشِیَّةٌ و قَضاءٌ و ابتِلاءٌ . (4)

عنه علیه السلام :لیسَ شیءٌ فیهِ قَبضٌ أو بَسطٌ مِمّا أمَرَ اللّهُ بهِ أو نَهی عَنهُ إلاّ و فیهِ مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ ابتِلاءٌ و قَضاءٌ . (5)

عنه علیه السلام :لیسَ للعَبدِ قَبضٌ و لا بَسطٌ مِمّا أمَرَ اللّهُ بهِ أو نَهَی اللّهُ عَنهُ إلاّ و مِن اللّهِ فیهِ ابتِلاءٌ (6) . (7)

3107

همه گرفتاری ها و گشایش ها آزمایش است

امام صادق علیه السلام :هیچ گرفتگی و هیچ گشایشی نیست، مگر این که خدا را در آن نواختن و آزمودن است.

امام صادق علیه السلام :هیچ گرفتاری و هیچ گشایشی نیست، مگر این که خدا را در آن خواست و حکم و آزمایشی است.

امام صادق علیه السلام :هیچ گرفتگی یا گشایشی در آنچه خدا بدان امر کرده یا از آن نهی نموده است صورت نگیرد، مگر این که خداوند عزّ و جلّ را از این کار آزمایش و حُکمی است.

امام صادق علیه السلام :در آنچه خداوند بدان امر فرموده یا از آن نهی کرده است، برای بنده هیچ گرفتگی و گشایشی صورت ندهد، مگر این که خدا را در این کار آزمایشی است. (8)

ص :36


1- نهج البلاغة : الخطبة 17.
2- (انظر) الغنی : باب 3064 ، 3066.
3- التوحید : 354/1.
4- بحار الأنوار : 5/216/5.
5- التوحید : 354/3.
6- بحار الأنوار : 5/217/7.
7- قال المجلسیّ : لعلّ القَبض و البَسط فی الأرزاق بالتوسیع و التقتیر ، و فی النفوس بالسرور و الحزن ، و فی الأبدان بالصحّة و الألم ، و فی الأعمال بتوفیق الإقبال إلیه و عدمه ، و فی الأخلاق بالتحلیة و عدمها ، و فی الدعاء بالإجابة له و عدمها ، و فی الأحکام بالرخصة فی بعضها و النهی عن بعضها (بحار الأنوار : 5/217).
8- علامه مجلسی می گوید : گرفتگی و گشایش در روزیها به زیاد کردن و کم کردن آنهاست و در نفوس و جانها به شادی و غم و در بدنها به تندرستی و بیماری و در اعمال به توفیق و عدم توفیق در انجام آنها و در خُلق و خویها به آراستگی و عدم آراستگی و در دعا به اجابت و عدم اجابت آن و در احکام به اجازه و رخصت دادن در انجام بعضی از آنها و نهی از انجام پاره ای دیگر.

3108 - افتِتانُ النّاسِ بَعضِهِم بِبَعضٍ
3108 - آزموده شدن مردم به وسیله یکدیگر

الکتاب:

«وَ ما أرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إلاَّ إنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الأسْوَاقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیرا» . (1)

«وَ هُوَ الذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ إنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقابِ وَ إنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقیرُ عندَ الغَنیِّ فِتنَةٌ ، و الضَّعیفُ عندَ القَویِّ فِتنَةٌ ......... . (3)

3108

آزموده شدن مردم به وسیله یکدیگر

قرآن :

«و پیش از تو پیامبران [خود] را نفرستادیم جز این که آنان [نیز] غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند، و برخی از شما را برای برخی دیگر [وسیله] آزمایش قرار دادیم. آیا شکیبایی می کنید؟ و پروردگار تو همواره بیناست».

«اوست کسی که شما را در زمین جانشین [یکدیگر ]قرار داد و بعضی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی برتری داد، تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. آری، پروردگار تو زود کیفر است و [هم ]او بس آمرزنده مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تهیدست برای توانگر مایه آزمایش است و ناتوان برای توانمند ......... .

3109 - الاستِعانَةُ بِاللَّهِ عَلی بَعضِ الفِتَنِ
3109 - کمک گرفتن از خدا در بعضی از فتنه ها

الکتاب :

«رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إنَّکَ أنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (4)

3109

کمک گرفتن از خدا در بعضی از فتنه ها

قرآن :

«پروردگارا! ما را وسیله آزمایش برای کسانی که کفر ورزیده اند مگردان و بر ما ببخشای که تو خود توانای سنجیده کاری».

ص :37


1- الفرقان : 20.
2- الأنعام : 165.
3- کنز العمّال : 25063.
4- الممتحنة : 5.

«فَقالُوا عَلَی اللّهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» . (1)

«پس گفتند : بر خدا توکل کردیم. پروردگارا! ما را برای قوم ستمگر [وسیله] آزمایش قرار مده».

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِهِ تعالی : «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتنَةً لِلقَومِ الظالِمِینَ» _: لا تُسَلِّطْهُم علَینا فَتَفتِنَهُم بنا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما کانَ مِن ولدِ آدمَ مؤمنٌ إلاّ فَقیرا ، و لا کافِرٌ إلاّ غَنیّا حتّی جاءَ إبراهیمُ علیه السلام فقالَ : «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا» فَصَیَّرَ اللّهُ فی هؤلاءِ أموالاً و حاجَةً ، و فی هؤلاءِ أموالاً و حاجَةً (3) . (4)

حدیث :

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «پروردگارا! ما را برای قوم ستمگر [وسیله ]آزمایش قرار مده» _فرمودند : یعنی برای آزمودن ستمگران، آنان را بر ما مسلّط مگردان.

امام صادق علیه السلام :از فرزندان آدم هیچ مؤمنی نبود، مگر این که تهیدست بود و هیچ کافری نبود مگر این که توانگر بود، تا آن که ابراهیم علیه السلام آمد و عرض کرد : «پروردگارا! ما را وسیله آزمایش برای کسانی که کافر شده اند قرار مده». پس، خداوند در میان مؤمنان، توانگر و نیازمند قرارداد و در میان کافران نیز توانگر و تهیدست. (5)

3110 - أخوَفُ الفِتَنِ
3110 - ترسناکترین فتنه ها

أخوَفُ الفِتَنِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَلَهُ بالدنیا أعظَمُ فِتنَةٍ . (6)

3110

ترسناکترین فتنه ها

امام علی علیه السلام :شیفتگی به دنیا، بزرگترین فتنه است.

ص :38


1- یونس : 85.
2- بحار الأنوار : 5/216/2.
3- الکافی : 2/262/10.
4- الفتنة ما یُمتَحن به ، و المراد بجعلهم فتنة للّذین کفروا تسلیط الکفّار علیهم لیمتحنهم فیخرجوا ما فی وسعهم من الفساد فیؤذوهم بأنواع الأذی أن آمنوا باللّه ......... . (المیزان فی تفسیر القرآن : 19/233). قوله تعالی : «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتنَةً للقَومِ الظالِمِینَ» و ذلک أنَّ الذی یُغری الأقویاء الظالمین علَی الضُّعفاء المظلومین هو ما یشاهدون فیهم من الضَّعف ، فیفتتنون به فیظلمونهم ، فالضعیف بما له من الضعف فتنة للقویِّ الظالم ، کما أنَّ الأموال و الأولاد بما عندها من جاذبة الحبِّ فتنة للإنسان ......... . (المیزان فی تفسیر القرآن : 10/114).
5- فتنه، عبارت است از وسیله آزمایش و امتحان و مراد از قرار دادن مؤمنان به عنوان وسیله ای برای آزمایش کفّار مسلّط کردن کافران بر ایشان است، تا بدین وسیله خداوند آنان را در بوته آزمایش گذارد تا هر تباهی و فسادی که در خود دارند بیرون بریزند. آنان مؤمنان را به خاطر این که ایمان آورده بودند با انواع آزارها می آزردند ......... آیه «پروردگارا! ما را وسیله آزمایش برای مردم ستمگر قرار مده» آنچه قدرتمندان ستمگر را بر مردمان ناتوان و مظلوم گستاخ و دلیر می کرد، ناتوانی و ضعفی بود که در ایشان مشاهده می کردند. لذا با سوء استفاده از این نقطه ضعف، آنان را مورد ستم قرار می دادند. بنا بر این، شخص ناتوان به خاطر ضعف و ناتوانیش مایه فتنه و فریب قدرتمند ستمگر است؛ چنان که اموال و فرزندان، به سبب جاذبه محبّتی که دارند، مایه فتنه و آزمایش انسانند ......... .
6- غرر الحکم : 1210.

الغارات :خطبَ علیّ علیه السلام بالنَّهرَوانِ فقالَ : أیّها الناسُ ، أمّا بعدُ أنا فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ و لم یَکُن أحَدٌ لِیَجتَرئَ علَیها غَیری .........

فقامَ إلیهِ رجُلٌ آخَرُ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، حَدِّثْنا عنِ الفِتَنِ . قالَ : إنَّ الفِتَنَ إذا أقبَلَت شَبَّهَت ، و إذا أدبَرَت نَبَّهَت ، یُشَبِّهنَ مُقبِلاتٍ و یُعرَفنَ مُدبِراتٍ ، إنَّ الفِتَنَ تَحومُ کالرِّیاحِ یُصِبنَ بَلَدا و یُخطِئنَ اُخری ، ألا إنّ أخوَفَ الفِتَنِ عِندی علَیکُم فِتنَةُ بَنی اُمیَّةَ . (1)

(2)

الغارات :امام علی علیه السلام در خطبه ای که در نهروان ایراد کرد فرمود : ای مردم! پس از حمد و ثنای الهی، این من بودم که چشم فتنه را در آوردم و جز من کسی جرأت این کار را نداشت .........

مردی دیگر برخاست و عرض کرد : ای امیر مؤمنان! از فتنه ها برایمان بگو. حضرت فرمود : همانا فتنه ها هرگاه روی آورند، شبهه انگیزند و چون از میان بروند، آگاه و هشیار کنند. وقتی می آیند، حق و باطل را مشتبه می سازند و وقتی می روند، شناخته می شوند. فتنه ها همچون گردبادها حرکت می کنند و [در سر راه خود] به شهری برمی خورند و از شهری نمی گذرند. بدانید که، به نظر من، وحشتناکترین فتنه ای که بر شما می گذرد، فتنه بنی امیّه است.

3111 - مَن تَنجَلی عَنهُمُ الفِتَنُ
3111 - کسانی که از فتنه ها به سلامت می رهند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طُوبی لِلمُخلِصینَ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدی تَنجَلی عَنهُم کلُّ فِتنَةٍ ظَلماءَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سَتَکُونُ فِتَنٌ یُصبِحُ الرجُلُ فیها مؤمِنا و یُمسِی کافِرا ، إلاّ مَن أحیاهُ اللّهُ تعالی بالعِلمِ . (4)

3111

کسانی که از فتنه ها به سلامت می رهند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال مخلصان، آنان چراغهای هدایتند و هر فتنه تاری از آنها برطرف می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی فتنه هایی پدید خواهد آمد که بر اثر آنها انسان شب خود را با ایمان به صبح می رساند و روزش را در حالی به شب می رساند که کافر است، مگر کسی که خداوند متعال او را به دانش زنده کرده باشد.

ص :39


1- الغارات: 1/6 و ص9 و ص10، و راجع نهج البلاغة: الخطبة 93.
2- (انظر) البلاء : باب 421. الاُمّة : باب 135 _ 136.
3- الترغیب و الترهیب : 1/54/5.
4- کنز العمّال : 30883.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعلَمُوا أنّهُ مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَلْ لَهُ مَخرجا مِن الفِتَنِ ، و نورا مِن الظُّلَمِ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ ، شُقُّوا أمواجَ الفِتَنِ بِسُفُنِ النجاةِ . (2)

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس تقوای الهی در پیش گیرد، خداوند برای او راه خروجی از فتنه ها قرار دهد و نوری در تاریکیها.

امام علی علیه السلام :ای مردم! امواج فتنه ها را باکشتیهای نجات بشکافید.

3112 - ما یَنبَغی تَمَنِّیهِ مِنَ الفِتَنِ
3112 - فتنه هایی که باید آرزوی آنها را داشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَکرَهُوا الفِتنَةَ فی آخِرِ الزمانِ ؛ فإنّها تُبِیرُ المُنافِقینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَمَنَّوُا الفِتنَةَ ؛ ففیها هَلاکُ الجَبابِرَةِ ، و طَهارَةُ الأرضِ مِن الفَسَقَةِ . (4)

3112

فتنه هایی که باید آرزوی آنها را داشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آخر الزمان فتنه را ناخوش نداشته باشید؛ زیرا آن فتنه ها منافقان را نابود می سازد.

امام صادق علیه السلام :آرزومند فتنه باشید؛ زیرا فتنه موجب نابودی ستمگران و پاک شدن زمین از [لوث وجود] فاسقان است.

3113 - کَفی بِالمَرءِ فِتنَةً !
3113 - آدمی را همین فتنه بس !

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بِالمَرءِ فی دِینِهِ فِتنَةً أن یَکثُرَ خَطَؤهُ ، و یَنقُصَ عَمَلُهُ ، و تَقِلَّ حَقیقَتُهُ ، جِیفَةٌ باللَّیلِ ، بَطّالٌ بِالنَّهارِ ، کَسولٌ هَلوعٌ رَتُوعٌ . (5)

3113

آدمی را همین فتنه بس !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای دین انسان همین فتنه بس که خطایش بسیار باشد و عملش کاستی پذیرد و حقیقتش اندک باشد. مردارِ شب باشد و بیکاره روز؛ تنبل و بی حوصله و تن پرور باشد.

ص :40


1- نهج البلاغة : الخطبة 183.
2- نهج البلاغة : الخطبة 5.
3- کنز العمّال : 31170.
4- تنبیه الخواطر : 2/87.
5- کنز العمّال : 43839.

3114 - النَّوادِرُ
3114 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیَغشَیَنَّ اُمَّتِی مِن بَعدی فِتَنٌ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ ، یُصبِحُ الرجُلُ فیها مؤمِنا و یُمسِی کافِرا ، و یُمسِی مؤمِنا و یُصبِحُ کافِرا ، یَبیعُ أقوامٌ دِینَهُم بعَرَضٍ مِن الدنیا قَلیلٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دَوامُ الفِتَنِ مِن أعظَمِ المِحَنِ . (2)

عنه علیه السلام :قد لَعَمرِی یَهلِکُ فی لَهَبِ الفِتنَةِ المؤمنُ ، و یَسلَمُ فیها غیرُ المُسلمِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن شَبَّ نارَ الفِتنَةِ کانَ وَقودا لها . (4)

عنه علیه السلام :لا تَقتَحِمُوا ما استَقبَلتُم مِن فَورِ الفِتنَةِ ، و أمِیطُوا عن سَنَنِها ، و خَلُّوا قَصدَ السَّبیلِ لَها . (5)

عنه علیه السلام :والٍ ظَلومٌ غَشومٌ خَیرٌ مِن فِتنَةٍ تَدُومُ . (6)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلَی الحارثِ الهَمْدانیِّ _: و إیّاکَ و مَقاعِدَ (مَعاقِدَ) الأسواقِ ؛ فإنّها مَحاضِرُ الشیطانِ ، و مَعاریضُ الفِتَنِ . (7)

3114

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پس از من فتنه هایی همچون پاره های شب تار امّتم را فرا پوشاند، چندان که آدمی بر اثر آنها شب مؤمن باشد و روز کافر، روز مؤمن باشد و شب کافر. مردمانی دین خود را به اندک متاعی از دنیا می فروشند.

امام علی علیه السلام :ادامه یافتن فتنه ها، از بزرگترین رنج و محنتهاست.

امام علی علیه السلام :به جان خودم سوگند که در لهیب فتنه مؤمن نابود می شود و غیر مسلمان جان سالم به در می برد.

امام علی علیه السلام :هر کس آتش فتنه را برافروزد، خود آتشگیره آن شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه فتنه رو به شما آورد خود را در آن میفکنید و از سر راه آن کنار روید، و وسط راه را برایش خالی کنید.

امام علی علیه السلام :زمامدار ستمکار و بی رحم، بهتر از فتنه (هرج و مرجی) است که دائمی باشد.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _فرمود: از پاتوقهای بازارها بپرهیز که آن جا جایگاههای حضور شیطان است و نمایشگاه های فتنه ها.

ص :41


1- کنز العمّال : 30893.
2- غرر الحکم : 5140.
3- غرر الحکم : 6685.
4- غرر الحکم : 9163.
5- غرر الحکم : 10379.
6- غرر الحکم : 10109.
7- نهج البلاغة : الکتاب 69.

عنه علیه السلام :کُنْ فی الفتنَةِ کَابنِ اللَّبونِ ؛ لا ظَهرٌ فَیُرکَبَ ، و لا ضَرعٌ فیُحلَبَ (فَیُحتَلَبَ) . (1)

امام علی علیه السلام :به گاهِ فتنه همچون شتر نر دو ساله باش که نه پشت [و نیرویی ]دارد که بر او سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر دوشند.

ص :42


1- نهج البلاغة : الحکمة 1 .

405 - الفُتوَّة

405 - جوانمردی
اشاره

(1)

(2)

ص :43


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 311 باب 59 «معنَی الفُتوّة و المُروءة».
2- انظر: عنوان 485 «المروءة». الشباب : باب 1933.

3115 - الفُتُوَّةُ
3115 - جوانمردی

الکتاب :

«إنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدَیً» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما تَزَیَّنَ الإنسانُ بزِینَةٍ أجمَلَ مِن الفُتُوَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :بُعدُ المَرءِ عن الدَّنیَّةِ فُتُوّةٌ . (3)

عنه علیه السلام :الفُتوّةُ نائلٌ مَبذولٌ ، و أذیً مَکفوفٌ . (4)

عنه علیه السلام :نِظامُ الفُتوّةِ احتِمالُ عَثَراتِ الإخوانِ ، و حُسنُ تَعَهُّدِ الجِیرانِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ إذ تَذاکَرُوا عِندَهُ الفُتوّةَ _: و ما الفُتوَّةُ ؟ لعلّکم تَظُنُّونَ أنّها بالفُسوقِ و الفُجُورِ ! کلاّ ، إنّما الفُتُوَّةُ طَعامٌ مَوضوعٌ ، و نائلٌ مَبذولٌ ، و بِشرٌ مَقبولٌ ، و عَفافٌ مَعروفٌ ، و أذیً مَکفوفٌ ، و أمّا تِلکَ فَشَطارَةُ فِسقٍ . (6)

3115

جوانمردی

قرآن :

«آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :انسان، به زیوری زیباتر از جوانمردی آراسته نشده است.

امام علی علیه السلام :دور بودن انسان از پستی و فرومایگی، جوانمردی است.

امام علی علیه السلام :جوانمردی [به]بخشندگی و نیازردن مردم است.

امام علی علیه السلام :آیین جوانمردی، تحمّل لغزشهای برادران و رسیدگی به همسایگان است.

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که در حضورش از جوانمردی سخن به میان آمد _فرمود : جوانمردی چیست؟ شاید خیال می کنید که جوانمردی به فسق و فجور است؛ هرگز؛ جوانمردی به سفره انداختن و بذل و بخشش و خوشرویی و پاکدامنی و عزّتِ نفْس و آزار نرساندن است؛ و آن [که شما خیال می کنید ]داش مسلکی و هرزگی است.

ص :44


1- الکهف : 13.
2- غرر الحکم : 9659.
3- غرر الحکم : 4425.
4- غرر الحکم : 2170.
5- غرر الحکم : 9999.
6- بحار الأنوار : 79/300/9.

ص :45

ص :46

406 - الفَتوی

406 - فتوا
اشاره

(1)

(2)

ص :47


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 111 باب 16 «النهی عن القول بغیر علم و الإفتاء بالرأی و بیان شرائطه» بحار الأنوار : 2 / 172 باب 23 «أنّهم علیهم السلام عندهم موادّ العلم و اُصوله و لا یقولون شیئا برأی و لا قیاس» بحار الأنوار : 2 / 283 باب 34 «البِدَع و الرأی و المقائیس».
2- انظر: عنوان 257 «الشبهة» ، 177 «الرأی» ، 443 «القضاء بین الناس».

3116 - التَّحذیرُ مِنَ الإفتاءِ بِغَیرِ عِلمٍ
3116 - پرهیز از ندانسته فتوا دادن

الکتاب :

«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأقاوِیلِ * لَأخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ» . (1)

«وَ تَقُولُونَ بِأفْوَاهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّنا وَ هُوَ عِنْدَ اللّهِ عَظِیمٌ» . (2)

«وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ» . (3)

«وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِتَّقُوا تَکذیبَ اللّهِ ! قِیلَ : یا رَسُولَ اللّهِ ، و کَیفَ ذاکَ ؟ قالَ : یَقُولُ أحَدُکُم : قالَ اللّهُ ، فَیَقُولُ اللّهُ : کَذَبتَ لَم أقُلْهُ ، أو یَقولُ : لَم یَقُلِ اللّهُ ، فَیَقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : کَذَبتَ قَد قُلتُهُ . (5) (6)

3116

پرهیز از ندانسته فتوا دادن

قرآن :

«و اگر [او] پاره ای گفته ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت می گرفتیم. سپس رگ قلبش را پاره می کردیم».

«و با زبانهای خود چیزی را می گفتید که بدان علم نداشتید و آن را سهل و ساده می پنداشتید، با این که آن [کار] نزد خدا بس بزرگ بود».

«و کیست ستمکارتر از آن که به خدا دروغ بندد، یا آیاتش را دروغ شمارد؟».

«و روز قیامت کسانی را که به خدا دروغ بسته اند رو سیاه بینی».

حدیث :

امام کاظم علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : از دروغ بستن به خداوند بپرهیزید. عرض شد : ای پیامبر خدا! دروغ بستن به خداوند چگونه است؟ فرمود : این که فردی از شما بگوید : خدا [ چنین و چنان ]فرمود. پس خداوند می فرماید : دروغ می گویی، من نگفته ام. یا بگوید : خدا [ چنان و چنان] نفرمود. که خداوند عزّ و جلّ می فرماید : دروغ می گویی، من گفته ام.

ص :48


1- الحاقّة : 44 _ 46.
2- النور : 15.
3- الأنعام : 21.
4- الزمر : 60.
5- معانی الأخبار : 390/31.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 89 باب 10 ، و ص 98 باب 11. بحار الأنوار : 2/111 ، 112.

3117 - مَن أفتَی النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ
3117 - کسی که ندانسته برای مردم فتوا دهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أفتَی الناسَ بغیرِ عِلمٍ کانَ ما یُفسِدُهُ مِن الدِّینِ أکثَرَ مِمّا یُصلِحُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أفتَی الناسَ و هُو لا یَعلَمُ الناسِخَ مِن المَنسوخِ، و المُحکَمَ مِن المُتَشابِهِ، فقد هَلَکَ و أهلَکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أفتَی بغیرِ عِلمٍ لَعَنَتهُ ملائکةُ السَّماءِ و الأرضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُفتِیَ بِفُتیاً بغیرِ ثَبتٍ ، فإنّما إثمُهُ عَلی مَن أفتاهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أفتَی الناسَ بغیرِ عِلمٍ و لا هُدیً مِنَ اللّهِ ، لَعَنَتهُ مَلائکَةُ الرَّحمَةِ و مَلائکَةُ العَذابِ ، و لَحِقَهُ وِزرُ مَن عَمِلَ بِفُتیاهُ . (5) (6)

3117

کسی که ندانسته برای مردم فتوا دهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که ندانسته برای مردم فتوا دهد، آنچه را از دین خراب می کند بیشتر از آن چیزی است که درست می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که ناسخ را از منسوخ و محکم را از متشابه تشخیص نمی دهد و با این حال برای مردم فتوا دهد، هم خودش هلاک شده و هم مردم را به هلاکت انداخته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ندانسته فتوا دهد،فرشتگان آسمان و زمین او را لعنت کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به فتوایی، نا استوار عمل کند، گناهش به گردن کسی است که به او فتوا داده است.

امام باقر علیه السلام :کسی که بدون علم و بدون هدایتی از جانب خدا برای مردم فتوا دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب بر او لعنت فرستند و گناه کسی که به فتوایش عمل کند به گردن اوست.

ص :49


1- بحار الأنوار : 2/121/35 .
2- بحار الأنوار : 2/121/36 .
3- کنز العمّال : 29018.
4- کنز العمّال : 29019.
5- الکافی : 7/409/2.
6- (انظر) الفتوی : باب 3120.

3118 - مَن أفتَی النّاسَ بِرَأیِهِ
3118 - کسی که بر اساس رأی خود فتوا دهد

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لو کنّا نُفتِی الناسَ بِرَأینا و هَوانا لَکُنّا مِن الهالِکِینَ ، و لَکُنّا نُفتِیهِم بآثارٍ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و اُصولِ عِلمٍ عِندَنا ، نَتَوارَثُها کابِرا عن کابِرٍ ......... . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أفتَی النّاسَ بِرَأیهِ فَقَد دانَ بِما لا یَعلَمُ ، و مَن دانَ بِما لا یَعلَمُ فَقَد ضادَّ اللّهَ حَیثُ أحَلَّ وَ حَرَّمَ فِیما لا یَعلَمُ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تُفتِیَ النّاسَ بِرَأیکَ ، أو تَدینَ بِما لا تَعلَمُ . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ما نَقولُ بأهوائنا، و لا نَقولُ بِرَأینا ، و لا نَقولُ إلاّ ما قالَ رَبُّنا . (4)

3118

کسی که بر اساس رأی خود فتوا دهد

امام باقر علیه السلام :ما اگر بر اساس رأی و هوس خود به مردم فتوا می دادیم، هر آینه از هلاک شدگان بودیم. لیکن ما بر پایه قول و سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اصول علمیی که خود داریم و از پدران بزرگوار خود به ارث می بریم، برای مردم فتوا می دهیم ......... .

امام صادق علیه السلام :کسی که بر اساس رأی خود به مردم فتوا دهد، از چیزی که نمی داند پیروی کرده است و کسی که از آنچه نمی داند پیروی کند، با خدا به ضدّیت برخاسته است؛ زیرا ندانسته چیزی را حلال و حرام کرده است.

امام صادق علیه السلام :زنهار، که برای مردم به رأی خود فتوا دهی یا از چیزی که نمی دانی پیروی کنی.

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند که ما نه بر اساس هوا و هوسِ خود چیزی می گوییم و نه بر پایه رأی خویش، و جز آنچه پروردگارمان گفته است چیزی نمی گوییم.

3119 - التَّحذیرُ مِنَ الفُتیا بِالرَّأی
3119 - برحذر داشتن از صدور فتوای به رأی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أجرَؤکُم علَی الفَتوی أجرَؤکُم علَی النارِ . (5)

3119

برحذر داشتن از صدور فتوای به رأی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی باک ترینِ شما در فتوا دادن، بی باک ترین شما در برابر آتش است.

ص :50


1- بحار الأنوار : 2/172/3.
2- بحار الأنوار : 2/299/25.
3- الخصال : 52/66.
4- بحار الأنوار : 2/173/5.
5- بحار الأنوار: 2/123/48.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُهرُبْ مِن الفُتیا هَرَبَکَ مِنَ الأسَدِ ، و لا تَجعَلْ رَقَبَتَکَ للناسِ جِسرا (1) . (2)

عنه علیه السلام :خَصلَتَینِ مُهلِکَتَینِ : تُفتی الناسَ بِرَأیکَ ، أو تَدینُ بما لا تَعلَمُ . (3)

امام صادق علیه السلام :از فتوا دادن چنان بگریز که از شیر می گریزی و گردنت را پل مردم قرار مده.

امام صادق علیه السلام :دو کار مُهلک است : یکی این که بر پایه رأی خود به مردم فتوا دهی، دیگر این که ندانسته از چیزی پیروی کنی.

3120 - ضَمانُ المُفتی
3120 - ضامن بودن فتوا دهنده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن اُفتِیَ بغیرِ عِلمٍ کانَ إثمُهُ علی مَن أفتاهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أفتَی الناسَ بغیرِ عِلمٍ و لا هُدیً، لَعَنَتهُ ملائکةُ الرَّحمَةِ و ملائکةُ العذابِ ، و لَحِقَهُ وِزرُ مَن عَمِلَ بِفُتیاهُ . (5)

وسائل الشیعة :کانَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام قاعِدا فی حَلقَةِ رَبیعَةَ الرَّأیِ ، فجاءَ أعرابیٌّ فَسَألَ رَبیعَةَ الرأیِ عَن مَسألَةٍ فَأجابَهُ ، فلمّا سَکَتَ قالَ لَهُ الأعرابیُّ : أ هُو فی عُنُقِکَ ؟ فَسَکَتَ عَنهُ رَبیعَةُ و لم یَرُدَّ علَیهِ شیئا ، فأعادَ المَسألَةَ علَیهِ فأجابَهُ بِمِثلِ ذلکَ ، فقالَ لَهُ الأعرابیُّ : أ هُو فی عُنُقِکَ ؟ فَسَکَتَ رَبیعَةُ ، فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : هُو فی عُنُقِهِ ، قالَ ، أ و لم یَقُلْ ، و کُلُّ مُفتٍ ضامِنٌ ؟ ! (6) (7)

3120

ضامن بودن فتوا دهنده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به فتوایی که از روی نادانی به او داده شده است عمل کند، گناهش به گردن کسی است که به او فتوا داده است.

امام باقر علیه السلام :هر کس بدون علم و هدایت به مردم فتوا دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب بر او لعنت فرستند و گناه آن که به فتوای او عمل کند دامنگیرش شود.

وسائل الشیعة :امام صادق علیه السلام در مجلس ربیعة الرأی نشسته بود که عربی بادیه نشین آمد و از ربیعة الرأی مسأله ای پرسید. ربیعه جوابش را داد. وقتی حرفش تمام شد بادیه نشین گفت : آیا به گردن می گیری؟ ربیعه سکوت کرد و جوابی نداد. آن عرب دوباره مسأله را پرسید و ربیعه همان جواب را به او داد. بادیه نشین گفت : آیا به گردن می گیری؟ ربیعه سکوت کرد. امام صادق علیه السلام به او فرمود: به گردن اوست. بگوید [به گردن می گیرم ]یا نگوید ؛ زیرا هر فتوا دهنده ای ضامن است.

ص :51


1- . بحار الأنوار : 2/260.
2- (انظر) العلم : باب 2829.
3- تحف العقول : 369.
4- سنن أبی داوود : 3/321/3657.
5- الکافی : 1/42/3.
6- وسائل الشیعة : 18/161/2.
7- (انظر) الفتوی : باب 3117.

3121 - جَوازُ الإفتاءِ لِلعالِمِ
3121 - جواز فتوا دادن برای عالِم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَیَأتِیکُم أقوامٌ یَطلُبُونَ العِلمَ ، فإذا رَأیتُموهُم فقُولُوا : مَرحَبا بِوَصِیَّةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و أفتُوهُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی قُثَمَ بنِ العبّاس _: وَ اجلِسْ لَهُمُ العَصرَینِ، فَأفتِ المُستَفتیَ، و عَلِّمِ الجاهِلَ ، و ذاکِرِ العالِمَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لأبانَ بنِ تَغلِبَ _: اِجلِسْ فی مَجلِسِ (3) المَدینةِ و أفتِ الناسَ ؛ فإنّی اُحِبُّ أن یُری فی شِیعَتی مِثلُکَ . (4)

3121

جواز فتوا دادن برای عالِم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی در میان شما مردمانی پیدا شوند که جویای علمند. هرگاه آنها را دیدید بگویید : آفرین به سفارش شدگان پیامبر خدا، و به آنها فتوا دهید.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به قثم بن عباس _نوشت : در صبح و عصر با آنان (مردم) بنشین و برای کسی که از تو حکم و مسأله ای می پرسد، فتوا بده و نادان را بیاموز و با دانا گفتگوی علمی کن.

امام باقر علیه السلام_ به ابان بن تغلب _فرمود: در مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده؛ زیرا من دوست دارم که در میان شیعیان من کسانی مانند تو مشاهده شوند.

ص :52


1- کنز العمّال : 29325.
2- نهج البلاغة : الکتاب 67 .
3- فی مستدرک الوسائل 17/315/21452 : «مسجد» بدل «مجلس» .
4- رجال النجاشی : 1/73/6 .

وسائل الشیعة عن معاذِ بنِ مسلم النحویّ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام قالَ :بَلَغَنِی أنّکَ تَقعُدُ فی الجامِعِ فَتُفتی الناسَ ؟ قلتُ : نَعَم ، و أرَدتُ أن أسألَکَ عن ذلکَ قَبلَ أن أخرُجَ ، إنّی أقعُدُ فی المَسجِدِ فَیَجیءُ الرجُلُ فَیَسألُنِی عنِ الشیءِ ، فإذا عَرَفتُهُ بالخِلافِ لَکُم أخبَرتُهُ بما یَفعلونَ ، و یَجیءُ الرجُلُ أعرِفُهُ بِمَوَدَّتِکُم و حُبِّکُم فَاُخبِرُهُ بما جاءَ عنکُم ، و یَجیءُ الرجُلُ لا أعرِفُهُ و لا أدری مَن هُو فَأقُولُ : جاءَ عن فلانٍ کذا ، و جاءَ عن فلانٍ کذا ، فَاُدخِلُ قَولَکُم فیما بینَ ذلکَ ، فقالَ لی : اِصنَعْ کذا ، فإنّی کذا أصنَعُ . (1)

(2)

وسائل الشیعة_ به نقل از معاذ بن مسلم نحوی _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : شنیده ام که در مسجد می نشینی و به مردم فتوا می دهی؟ عرض کردم : آری. و اکنون می خواهم پیش از آن که بروم در این باره از شما بپرسم. من در مسجد می نشینم و کسی می آید و مسأله ای از من می پرسد و من اگر بدانم که از مخالفان شماست طبق مذهب خودشان به او جواب می دهم. شخصی دیگر می آید که من از دوستی و محبّت او نسبت به شما آگاهم. در این جا بر اساس آنچه از شما وارد شده است پاسخش را می دهم. شخصی هم می آید که او را نمی شناسم و نمی دانم کیست. در این موقع می گویم : فلانی چنین گفته و فلانی هم این طور گفته است و در میان آنها نظر شما را هم جا می دهم. حضرت فرمود : همین کار را بکن؛ زیرا من اینچنین عمل می کنم.

3122 - استِفتاءُ النَّفسِ
3122 - استفتای از خود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِستَفتِ نفسَکَ و إن أفتاکَ المُفتونُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِعُمَرَ بنِ یَزیدَ بعدَ ما تَلا هذهِ الآیَةَ «بَلِ الإنسانُ علی نَفسِهِ بَصیرَةٌ * و لو ألقی مَعاذِیرَهُ» (4) _: یا أبا حفصٍ ، ما یَصنَعُ الإنسانُ أن یَتَقَرَّبَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ بخلافِ ما یَعلَمُ اللّهُ تعالی ......... ؟ ! (5)

3122

استفتای از خود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از [وجدان] خودت فتوا بخواه، اگر چه فتوا دهندگان [برخلاف آن ]فتوایت دهند.

امام صادق علیه السلام_ پس از تلاوت آیه «بلکه انسان از وضع خود آگاه است. هر چند برای خویش عذرهایی تراشد» به عمر بن یزید _فرمود : انسان را چه سود که برخلاف آنچه خداوند متعال [از باطن او ]می داند به خداوند عزّ و جلّ تقرّب جوید ......... ؟

ص :53


1- وسائل الشیعة : 18/108/36.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 129 باب 13 ، و ص 152 باب 14.
3- کنز العمّال : 29339.
4- القیامة : 14 و 15 .
5- الکافی : 2/294/6.

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن حَدِّ المَرَضِ الذی یُفطِرُ فیهِ الصائمُ و یَدَعُ الصلاةَ مِن قیامٍ _: بَل الإنسانُ علی نفسِهِ بَصیرَةٌ ، (و) هو أعلَمُ بما یُطیقُهُ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حدّ بیماری ای که موجب می شود کسی روزه نگیرد و ایستاده نماز نخوانده _فرمود : انسان از وضع خودش آگاه است و از توانایی خویش بهتر خبر دارد.

ص :54


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/132/1941.

407 - الفُحش

407 - ناسزاگویی
اشاره

(1)

(2)

ص :55


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 597 ، 603 ، 872 «الفُحش و السبّ و اللعن». بحار الأنوار : 79 / 103 باب 83 «القذف و البَذاء و الفحش». الکافی : 2 / 323 «باب البذاء».
2- انظر: عنوان 216 «السبّ».

3123 - التَّحذیرُ مِنَ الفُحشِ
3123 - پرهیز از ناسزاگویی

الکتاب :

«عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الفُحشَ ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لا یُحِبُّ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لا یُحِبُّ کلَّ فاحِشٍ مُتَفَحِّشٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَنَّةُ حَرامٌ علی کُلِّ فاحِشٍ أن یَدخُلَها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما کانَ الفُحشُ فی شیءٍ قَطُّ إلاّ شانَهُ ، و لا کانَ الحَیاءُ فی شیءٍ قَطُّ إلاّ زانَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ الحَیِیَّ المُتَعَفِّفَ ، و یُبغِضُ البَذِیَّ السائلَ المُلحِفَ . (6)

3123

پرهیز از ناسزاگویی

قرآن :

«گستاخ، [و] افزون بر آن حرام زاده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دشنام گویی بپرهیزید؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ ناسزا گویِ بد دهن را دوست ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شخص دشنام گویِ بد دهن را دوست ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وارد شدن به بهشت بر هر ناسزاگویی حرام است .

پیامب_ر خ_دا صلی الله علیه و آله :زشت گوی_ی (زشت کرداری) هرگز در چیزی نبود مگر این که آن را عیبناک گردانید و شرم و حیا هرگز در چیزی نبود مگر این که آن را آراست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شخص با حیای با عزّتِ نفْس را دوست دارد و با بد زبانِ گدای سمج دشمن است .

ص :56


1- القلم : 13.
2- بحار الأنوار : 79/110/1.
3- کنز العمّال : 8078.
4- کنز العمّال : 8085.
5- بحار الأنوار:79/111/6.
6- الأمالی للطوسی : 39/43.

عنه صلی الله علیه و آله :لو کانَ الفُحشُ خَلقا لَکانَ شَرَّ خَلقِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الفُحشَ لو کانَ مِثالاً لَکانَ مِثالَ سَوءٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «عُتُلٍّ بَعدَ ذلکَ زَنیمٍ» _: هو الفاحِشُ اللَّئیمُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: العُتُلُّ کُلُّ رَحیبِ الجَوفِ ، وَثیقِ الخُلقِ ، أکُولٍ شَرُوبٍ ، جَمُوعٍ للمالِ مَنُوعٍ لَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن شَرِّ عِبادِ اللّهِ مَن تُکرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن شَرِّ الناسِ مَن تَرَکَهُ الناسُ اتِّقاءَ فُحشِهِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : إنّ اللّهَ حَرَّمَ الجَنَّةَ علی کُلِّ فَحّاشٍ بَذِیءٍ، قَلیلِ الحَیاءِ، لا یُبالِی ما قالَ و لا ما قیلَ لَهُ ؛ فإنّکَ إن فَتَّشتَهُ لم تَجِدْهُ إلاّ لِغَیَّةٍ (7) أو شِرکِ شیطانٍ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ، و فی الناسِ شِرکُ شَیطانٍ ؟ فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ ما تَقرَأُ قولَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ: «و شارِکْهُم فی الأموالِ و الأولادِ» (8) ؟! (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر فُحش (زشتی در گفتار و کردار) مخلوقی بود، هر آینه بدترین مخلوقات خدا بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر فحش تجسّم یابد، بی گمان بد ترکیب خواهد بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «عُتُلٍّ بَعدَ ذلکَ زَنیمٍ» _فرمود : یعنی زشت گویِ زشت کردارِ فرومایه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز درباره همان آیه _فرمود : «عتلّ»، یعنی هر شکمْ فراخِ خشنِ پرخورِ پر آشامِ آزمند به مال و ثروت و خسیس.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یکی از بدترین بندگان خدا کسی است که، به سبب بد زبانی و دشنام گوییش، همنشینی با او ناخوشایند باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از بدترین مردمان کسی است که مردم از ترس ناسزاگویی او، وی را ترک کنند.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبان بی شرمی که باکی ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است؛ زیرا اگر وارسی کنی خواهی یافت که یا زنا زاده است یا شیطان در نطفه او شریک بوده است. عرض شد. ای پیامبر خدا! آیا شیطان در مردم هم شریک می شود؟ فرمود : آری، مگر این سخن خداوند عزّ و جلّ را نخوانده ای که : «و در اموال و فرزندان ایشان شریک شو»؟

ص :57


1- کنز العمّال : 8097.
2- الکافی : 2/324/6.
3- الدرّ المنثور : 8/248.
4- الدرّ المنثور : 8/249.
5- الکافی : 2/325/8.
6- کنز العمّال : 8082.
7- لغیة شیطان : أی شرک شیطان أو مخلوق من زنا (مجمع البحرین : 2/1343) .
8- الإسراء : 64 .
9- الکافی : 2/323/3.

عنه علیه السلام :الفُحشُ و التَّفحُّشُ لَیسا مِن الإسلامِ . (1)

عنه علیه السلام :أسفَهُ السُّفَهاءِ المُتَبجِّحُ بِفُحشِ الکلامِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أفحَشَ شَفا حُسّادَهُ . (3)

عنه علیه السلام :ما أفحَشَ کریمٌ قَطُّ . (4)

عنه علیه السلام :مِنَ الفُحشِ کَثرَةُ الخُرقِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ . (6)

عنه علیه السلام :قُولوا للناسِ أحسَنَ ما تُحِبُّونَ أن یُقالَ لَکُم ؛ فإنَّ اللّهَ یُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ علَی المؤمنینَ ، الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ ، السائلَ المُلحِفَ . (7)

عنه علیه السلام :سِلاحُ اللِّئامِ قَبیحُ الکلامِ . (8)

امام علی علیه السلام :دشنام دادن و بد دهنی (دشنام شنیدن) از [ ساحت ]اسلام بدور است.

امام علی علیه السلام :نا بخردترین نابخردان، کسی است که به دشنام گویی افتخار کند.

امام علی علیه السلام :کسی که دشنام دهد، دل حسودانش را خنک گرداند.

امام علی علیه السلام :انسان بزرگوار، هرگز دشنام ندهد.

امام علی علیه السلام :خشونت و بد خوییِ زیاد از جمله زشتیهاست.

امام باقر علیه السلام :خداوند شخص ناسزا گوی بد دهن را دشمن دارد.

امام باقر علیه السلام :بهترین چیزی را که دوست دارید به شما گفته شود، به مردم بگویید؛ زیرا خداوند از شخص لعنتگر دشنام ده بد گوی مؤمنان و ناسزا گوی بد دهن و گدای سمج نفرت دارد.

امام باقر علیه السلام :حربه فرومایگان، زشت گویی است.

ص :58


1- غرر الحکم : 1508 ،
2- غرر الحکم : 3199.
3- غرر الحکم : 7816.
4- غرر الحکم : 9478.
5- غرر الحکم : 9389.
6- الکافی : 2/324/4.
7- بحار الأنوار : 78/181/67.
8- بحار الأنوار : 78/185/14.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : أ لا اُخبِرُکُم بِأبعَدِکُم مِنّی شَبَها ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : الفاحِشُ المُتَفحِّشُ البَذیءُ ......... . (1)

عنه علیه السلام :الفُحشُ و البَذاءُ و السَّلاطَةُ مِن النِّفاقِ . (2)

عنه علیه السلام :البَذاءُ مِن الجَفاءِ ، و الجَفاءُ فی النارِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا قالَ المؤمنُ لأخیهِ: اُفٍّ ! خَرَجَ مِن وَلایَتِهِ ، و إذا قالَ : أنت عَدُوِّی کَفَرَ أحَدُهُما ، و لا یَقبَلُ اللّهُ مِن مؤمنٍ عَمَلاً و هو یُضمِرُ علَی المؤمِنِ سُوءا . (4)

عنه علیه السلام :مَن خافَ الناسُ لِسانَهُ فهُو فی النارِ . (5)

عنه علیه السلام :(إنّ) مِن علاماتِ شِرکِ الشَّیطانِ الذی لا یُشَکُّ فیهِ أن یکونَ فَحّاشا ، لا یُبالی ما قالَ و لا ما قیلَ فیهِ . (6)

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را خبر ندهم که کم شباهت ترین شما به من کیست؟ عرض کردند : چرا، ای پیامبر خدا. فرمود : ناسزا گویِ بد دهنِ بد زبان ......... .

امام صادق علیه السلام :دشنام گویی و بد زبانی و دریدگی ، از [نشانه های] نفاق است.

امام صادق علیه السلام :بد زبانی از بی ادبی است و بی ادبی در آتش می باشد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه مؤمن به برادرش بگوید : اف بر تو، از ولایت و دوستی او خارج شود و هرگاه بگوید : تو دشمن من هستی، یکی از آن دو کافر شود. و خداوند از مؤمنی که نسبت به مؤمن نیّت بد در دل داشته باشد، عملی را نپذیرد.

امام صادق علیه السلام :هر کس که مردم از زبانش بترسند، در آتش باشد.

امام صادق علیه السلام :یکی از نشانه های شریکِ شیطان، که تردیدی در آن نیست، این است که دشنام گو باشد و باکی نداشته باشد که چه می گوید و چه می شنود.

3124 - مَن شَتَمَ اُجیبَ
3124 - آن که دشنام دهد، دشنام شنود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا نَسَبَکَ رجُلٌ بما یَعلَمُ مِنکَ فلا تَنسِبْهُ بما تَعلمُ مِنهُ ، فیکونَ أجرُ ذلکَ لکَ و وَبالُهُ علَیهِ . (7)

3124

آن که دشنام دهد، دشنام شنود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی از تو چیزی می داند و آن را به تو نسبت داد، تو آنچه را از او می دانی به وی نسبت مده (اظهار مکن)، تا ثواب این کار از آنِ تو باشد و گناهش از آنِ او.

ص :59


1- الکافی : 2/291/9.
2- بحار الأنوار : 79/113/14.
3- الکافی : 2/325/9.
4- بحار الأنوار : 75/146/16.
5- الکافی : 2/327/3.
6- الکافی : 2/323/1.
7- کنز العمّال : 8086.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عابَ عِیبَ ، و مَن شَتَمَ اُجِیبَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أسرَعَ إلَی الناسِ بما یَکرَهُونَ ، قالوا فیهِ ما لا یَعلَمونَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن رَمَی الناسَ بما فیهِم رَمَوهُ بما لیسَ فیهِ . (3)

امام علی علیه السلام :هر که بدگویی کند،بدگویی شنود و هر که دشنام دهد، جواب شنود.

امام علی علیه السلام :هر که درباره مردم آن گوید که خوش ندارند، مردم درباره اش چیزهایی بگویند که نمی دانند (واقعیت ندارد).

امام زین العابدین علیه السلام :هر که از عیبهایی که مردم دارند سخن بگوید، مردم عیبهایی را که ندارد به او نسبت دهند.

ص :60


1- بحار الأنوار : 78/91/95 .
2- بحار الأنوار : 75/151/17.
3- بحار الأنوار : 78/160/21.

408 - الفَخر

408 - فخر فروشی
اشاره

(1)

ص :61


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 73 / 281 باب 133 «العصبیّة و الفخر و التکاثر». کنز العمّال : 1 / 257 «فی الفخر بالآباء». شرح نهج البلاغة: 19 / 352 «نبذٌ ممّا قیل فی التِّیه و الفخر».

3125 - الفَخرُ
3125 - فخرفروشی

الکتاب :

«اعْلَمُوا أنَّما الحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ» . (1)

«إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لإبلیسَ کُحلاً و لَعوقا و سَعوطا ، فَکُحلُهُ النُعاسُ ، و لَعوقُهُ الکَذِبُ ، و سَعوطُهُ الفَخرُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ أوحَی إلَیَّ أن تواضَعوا ، حتّی لا یَفخَرَ أحَدٌ علی أحَدٍ ، و لا یَبغی أحَدٌ علی أحَدٍ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أهلَکَ الناسَ اثنانِ: خَوفُ الفَقرِ ، و طَلَبُ الفَخرِ . (6)

3125

فخر فروشی

قرآن :

«بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی میان شماست».

«همانا خدا هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان سرمه ای دارد و لیسک و انفیه ای . سرمه اش چُرت است و لیسکش دروغ و انفیه اش فخر فروشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به من وحی فرمود که فروتن باشید، تا کسی بر کسی فخر نفروشد و کسی به کسی تجاوز و زورگویی نکند.

امام علی علیه السلام :دو چیز مردم را نابود کرده است : ترس از ناداری، و فخر جویی.

ص :62


1- الحدید : 20.
2- لقمان : 18.
3- (انظر) النساء : 36 ، هود : 10 ، الحدید : 23.
4- بحار الأنوار : 73/234/34.
5- الترغیب و الترهیب : 3/558/1.
6- الخصال : 69/102.

عنه علیه السلام :الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ . (1)

عنه علیه السلام :آفَةُ الرِّیاسَةِ الفَخرُ . (2)

عنه علیه السلام :لا حُمقَ أعظَمُ مِن الفَخرِ . (3)

عنه علیه السلام :ضَعْ فَخرَکَ ، و احطُطْ کِبرَکَ ، و اذکُرْ قَبرَکَ . (4)

عنه علیه السلام :مالَکُم و الدنیا ؟! فَمَتاعُها إلَی انقِطاعٍ ، و فَخرُها إلی وَبالٍ . (5)

عنه علیه السلام :مَن صَنَعَ شیئا للمُفاخَرَةِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أسوَدَ . (6)

عنه علیه السلام_ فی صفاتِ المؤمنِ _: یُنصِتُ للخَیرِ لِیَعمَلَ بهِ، و لا یَتَکلَّمُ بهِ لِیَفخَرَ علی ما سِواهُ . (7)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الشّیطانِ _: فَافتَخَرَ علی آدمَ بخَلقِهِ ، و تَعَصَّبَ علَیهِ لأصلِهِ ......... فَلَعَمرُ اللّهِ لقد فَخَرَ علی أصلِکُم ، و وَقَعَ فی حَسَبِکُم ، و دَفَعَ فی نَسَبِکُم ......... فاللّهَ اللّهَ فی کِبرِ الحَمِیَّةِ و فَخرِ الجاهِلیَّةِ . (8)

امام علی علیه السلام :فخر فروشی، از بی مقداری است.

امام علی علیه السلام :آفتِ ریاست، فخر فروشی است.

امام علی علیه السلام :حماقتی بزرگتر از فخر فروشی نیست.

امام علی علیه السلام :فخر فروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.

امام علی علیه السلام :شما را چه به دنیا؟ که کالایش رو به سر آمدن دارد و افتخاراتش رو به تباهی.

امام علی علیه السلام :هر کس برای فخر فروشی کاری کند، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند.

امام علی علیه السلام_ در صفات مؤمن _فرمود : به خوبیها گوش می سپارد تا بدانها عمل کند و از خوبیها سخن نمی گوید تا بر دیگران فخر فروشد.

امام علی علیه السلام_ در وصف شیطان _فرمود : به خلقت خود [از آتش] بر آدم فخر فروخت و به خاطر منشأ خود علیه او عصبیّت به خرج داد ......... سوگند به خدا که او بر اصل و ریشه شما فخر فروخت و از حسب و نسب شما عیب گویی کرد.. زنهار، زنهار، به خدا پناه برید از تکبّر و عصبیّت و فخر فروشیهای جاهلیّت.

ص :63


1- غرر الحکم : 2201.
2- غرر الحکم : 3950.
3- غرر الحکم : 10655.
4- نهج البلاغة : الحکمة 398 .
5- بحار الأنوار : 78/19/78.
6- بحار الأنوار: 73/292/20.
7- مطالب السؤول : 54.
8- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :إنَّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاةِ عندَ صالِحِ الناسِ، أن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ، و یُوضَعَ أمرُهُم علَی الکِبرِ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ ، شُقُّوا أمواجَ الفِتَنِ بسُفُنِ النَّجاةِ ، و عَرِّجُوا عَن طریقِ المُنافَرَةِ ، وضَعوا تِیجانَ المُفاخَرَةِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دعائهِ فی مَکارمِ الأخلاقِ _: و هَبْ لی مَعالِیَ الأخلاقِ ، و اعصِمْنی مِن الفَخرِ . (3)

امام علی علیه السلام :از پست ترین حالات زمام داران نزد مردمان نیک، این است که گمان رود دوستدار فخر و خود ستایی گشته اند و کردارشان بر تکبر حمل شود.

امام علی علیه السلام :ای مردم! امواج فتنه ها را باکشتیهای نجات بشکافید و از راه مخالفت و ناسازگاری برگردید و تاجهای فخر فروشی به یکدیگر را، از سر بردارید.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : خویهای والا را به من ارزانی دار و از فخر فروشی مصونم بدار.

3126 - ما یَمنَعُ مِنَ الفَخرِ
3126 - آنچه از فخرفروشی باز می دارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما لابنِ آدمَ و الفَخرِ ؟ ! أوَّلُهُ نُطفَةٌ ، و آخِرُهُ جِیفَةٌ ، و لا یَرزُقُ نفسَهُ ، و لا یَدفَعُ حَتفَهُ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :عَجَبا للمُتَکبِّرِ الفَخورِ الذی کانَ بالأمسِ نُطفَةً ثُمّ هُو غَدا جِیفَةٌ ! (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :عَجَبا للمُختالِ الفَخورِ ! و إنّما خُلِقَ مِن نُطفَةٍ ثمّ یَعودُ جِیفَةً ، و هُو فیما بینَ ذلکَ لا یَدرِی ما یُصنَعُ بهِ ! (6)

3126

آنچه از فخر فروشی باز می دارد

امام علی علیه السلام :آدمیزاد را چه به فخر فروشی! آغازش نطفه ای است و فرجامش مرداری. نه می تواند خود را روزی دهد و نه می تواند جلو مرگ خویش را بگیرد.

امام زین العابدین علیه السلام :شگفتا از متکبّر فخر فروش که دیروز نطفه ای بود و فردا مرداری است!

امام باقر علیه السلام :شگفتا از متکبّرِ فخر فروش! او که از نطفه ای آفریده شده و آن گاه به مرداری تبدیل می شود و در این میان نمی داند با او چه خواهد شد!

ص :64


1- نهج البلاغة : الخطبة 216.
2- نهج البلاغة : الخطبة 5.
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 454 .
5- الکافی : 2/328/1.
6- الکافی : 2/329/4.

3127 - ذَمُّ التَّفاخُرِ بِالأحسابِ
3127 - نکوهش فخرفروشی به خاندان

الکتاب :

«ألْهاکُمُ التّکاثُرُ * حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ یَومَ فَتحِ مکّةَ _: إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی قد أذهَبَ عَنکُم بالإسلامِ نَخوَةَ الجاهِلیّةِ ، و التَّفاخُرَ بآبائها و عَشائرِها . أیُّها الناسُ ، إنّکُم مِن آدَمَ ، و آدمُ مِن طِینٍ ، ألا و إنّ خَیرَکُم عندَ اللّهِ و أکرَمَکُم علَیهِ الیَومَ أتقاکُم و أطوَعُکُم لَهُ ، ألا و إنّ العَربیّةَ لَیست بأبٍ والِدٍ ، و لکنّها لِسانٌ ناطِقٌ ، فَمَن قَصُرَ بِهِ عَمَلُهُ لَم یُبَلِّغُهُ رِضوانَ اللّهِ حَسبُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیَنتَهِیَنَّ أقوامٌ یَفتَخِرُونَ بآبائهِمُ الذینَ ماتُوا ، إنّما هُم فَحْمُ جَهَنَّمَ ، أو لَیکونُنَّ أهوَنَ علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن الجُعَلِ الذی یُدَهْدِهُ الخُرءَ بأنفِهِ ، إنّ اللّهَ أذهَبَ عَنکُم عُبِّیَّةَ الجاهلیّةِ و فَخرَها بالآباءِ ، إنّما هُو مؤمنٌ تَقیٌّ و فاجِرٌ شَقیٌّ ، الناسُ بَنو آدمَ ، و آدمُ خُلِقَ مِن تُرابٍ . (3)

3127

نکوهش فخر فروشی به خاندان

قرآن :

«تفاخر به بیشتر داشتن ، شما را به غفلت انداخت. تا جایی که [برای شمارش] به سوی گورها رفتید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در روز فتح مکّه _فرمود : خداوند تبارک و تعالی به وسیله اسلام نخوت جاهلیت و نازیدن به پدران و خاندانهای جاهلی را از شما زدود. ای مردم! شما از آدم هستید و آدم از گِل آفریده شد. بدانید که امروز، بهترین شما نزد خدا و گرامیترین شما در پیشگاه او پرهیزگارترین و فرمانبردارترین شما از اوست. بدانید که عربیّت به پدری نیست که [شما را] به دنیا می آورد. بلکه عربیّت یک زبان است که با آن سخن گفته می شود. پس، هر کس در کار و عمل کوتاهی کند، شرافت خانوادگیش او را به خشنودی خدا نرساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنانی که به پدرانِ مرده خود، که در حقیقت زغال جهنمند فخر می فروشند از این کار دست بردارند و گرنه نزد خداوند عزّ و جلّ پست تر از سرگین غلطان (4) هستند که با بینی خود سرگین را می غلتاند. خداوند نخوتها و فخر فروشیهای خاندانی جاهلیت را از شما برده است. [آدمی ]یا مؤمنِ پرهیزگار است و یا نابکار بدبخت. مردم فرزندان آدم هستند و آدم از مشتی خاک آفریده شد.

ص :65


1- التکاثر : 1 ، 2.
2- بحار الأنوار : 73/293/24.
3- الترغیب و الترهیب : 3/573/44.
4- حشره ای از تیره قاب بالان است که فضله ستوران را می غلطاند (ر. ک : فرهنگ معین: 2 / 1872) .

عنه صلی الله علیه و آله :آفَةُ الحَسَبِ الافتِخارُ و العُجبُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُفتَخِرُ بنفسِهِ أشرَفُ مِن المُفتَخِرِ بأبیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ بعدَ تِلاوَتِهِ «ألْهاکُمُ التَّکاثُرُ * حَتّی زُرْتُمُ المَقابِرَ» _: أ فَبِمَصارِعِ آبائهِم یَفخَرُونَ ، أم بِعَدِیدِ الهَلکی یَتَکاثَرُونَ ؟ ! یَرتَجِعُونَ مِنهُم أجسادا خَوَت، و حَرکاتٍ سَکَنَت، و لَأن یکونوا عِبَرا أحَقُّ مِن أن یکونوا مُفتَخَرا ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أتی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رجُلٌ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أنا فلانُ ابنُ فلانٍ حتّی عَدَّ تِسعَةً ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أما إنّک عاشِرُهُم فی النارِ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفتِ بزرگی خاندان، فخر فروشی و خودپسندی است.

امام علی علیه السلام :نازنده به خود، برتر از نازنده به پدر خود است.

امام علی علیه السلام_ بعد از تلاوت آیه «تفاخر به بیشتر داشتن، شما را به غفلت انداخت تا جایی که [ برای شمارش ]به سوی گورها رفتید» _فرمود : آیا به گورهای پدرانشان افتخار می کنند؟ یا به فزونیِ شمار هلاک شدگان [خود ]به هم می نازند؟ از پیکرهایی که بی جان و متلاشی شده اند و از حرکتها باز ایستاده اند، بازگشت به این جهان را چشم دارند. حال آن که آن مردگان مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا باعث فخر فروشی.

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای پیامبر خدا! من فلان پسر فلان هستم. و تا نُه پشت خود را بر شمرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : بدان که تو دهمین نفر آنان در دوزخ هستی.

3128 - ما لا یَنبَغی الفَخرُ بِهِ
3128 - آنچه فخر کردن بدان نشاید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَمّا عُرِجَ بی إلَی السماءِ أذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام مَثْنی مَثْنی ، و أقامَ مَثنی مَثنی ثُمّ قالَ لی : تَقَدَّمْ یا محمّدُ ! فَتَقَدَّمتُ فَصَلَّیتُ بِهِم ، و لا فَخرَ . (6)

3128

آنچه فخر کردن بدان نشاید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قصدم فخر فروشی نیست اما هنگامی که به آسمان برده شدم جبرئیل علیه السلام اذان و اقامه گفت و هر یک از جملات آنها را دو بار تکرار کرد و سپس به من گفت : ای محمّد! جلو بایست . من جلو ایستادم و برای آنان نماز خواندم.

ص :66


1- الکافی : 2/328/2.
2- بحار الأنوار : 78/31/100.
3- نهج البلاغة : الخطبة 221.
4- الکافی : 2/329/5.
5- (انظر) التقوی : باب 4100.
6- بحار الأنوار : 84/139/32.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لقد کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا ذَکَرَ لنفسِهِ فضیلةً قالَ : و لا فَخرَ . (1)

الغارات :جاء علیُّ بن أبی طالب علیه السلام عائدا صَعصَعَةَ فقالَ : یا صَعصَعةُ ، لا تَجعَلَنَّ عِیادَتی إلَیکَ اُبّهَةً علی قَومِکَ ، فقالَ : لا و اللّهِ یا أمیرَ المؤمنینَ ، و لکنْ نِعمَةً و شُکرا ، فقالَ لَهُ علیٌّ علیه السلام : إن کُنتَ لَما عَلِمتُ لَخَفیفَ المَؤونَةِ عَظیمَ المَعونَةِ ، فقالَ صَعصَعةُ : و أنتَ و اللّهِ یا أمیرَ المؤمنینَ إنّکَ ما عَلِمتُ بکتابِ اللّهِ لَعَلیمٌ ، و إنَّ اللّهَ فی صدرِکَ لَعَظیمٌ ، و إنّکَ بالمؤمنینَ لَرَؤوفٌ رَحیمٌ . (2)

مستدرک الوسائل عن البَزنطیِّ :دَخَلتُ علی أبِی الحسنِ علیه السلام ......... فَأقبَلَ یُحَدِّثُنی و أسألُهُ فَیُجِیبُنِی حتّی ذَهَبَ عامَّةُ اللیلِ ، فلَمّا أرَدتُ الانصِرافَ قالَ لی : یا أحمدُ ، تَنصَرِفُ أو تَبیتُ ؟ فقلتُ : جُعِلتُ فداکَ ذاکَ إلیکَ ، إن أمَرتَ بالانصِرافِ انصَرَفتُ ، و إن أمَرتَ بالمُقامِ أقَمتُ ، قالَ : أقِمْ ، فهذا الحَرَسُ ، و قد هَدَأ الناسُ و باتُوا .

قالَ : و انصَرَفَ ، فلمّا ظَنَنتُ أنّهُ دَخَلَ خَرَرتُ للّهِِ ساجِدا فقلتُ : الحَمدُ للّهِِ ، حُجَّةُ اللّهِ و وارِثُ عِلمِ النبیّینَ أنِسَ بی مِن بَینِ إخوانِی ، و حَبَّبَنی ، و إذا أنا فی سَجدَتی و شُکری فما عَلِمتُ إلاّ و قد رَفَسَنی بِرِجلِهِ ، ثُمّ قُمتُ ، فَأخَذَ بیدی فَغَمَزَها ثُمّ قالَ : یا أحمدُ ، إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام عادَ صَعصَعةَ بنَ صُوحانَ فی مَرَضِهِ ، فلمّا قامَ مِن عندِهِ قالَ : یا صَعصَعةُ ، لا تَفتَخِرَنَّ علی إخوانِکَ بعِیادَتی إیّاکَ و اتَّقِ اللّهَ ، ثُمّ انصَرَفَ عَنّی . (3)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه فضیلتی از خود یاد می کرد، می فرمود : [قصدم ]فخر فروشی نیست.

الغارات :امام علی علیه السلام به عیادت صعصعه آمد و فرمود : ای صعصعه! مبادا عیادت من از خود را مایه فخر و مباهات بر قوم خود قرار دهی. صعصعه گفت : نه به خدا، ای امیر المؤمنین! بلکه آن را نعمتی درخور سپاس به حساب می آورم. علی علیه السلام فرمود : ای صعصعه! تا آن جا که من می دانم تو مردی کم زحمت بوده ای و پر یاری. صعصعه عرض کرد : به خدا قسم شما نیز تا جایی که می دانم به کتاب خدا دانایی و خدا در دل و سینه تو بزرگ و با عظمت است و نسبت به مؤمنان مهربان و دلسوزی.

مستدرک الوسائل_ به نقل از بزنطی _: خدمت حضرت ابو الحسن علیه السلام رسیدم ......... آن حضرت شروع به صحبت با من کرد و من می پرسیدم و ایشان پاسخم را می داد، تا آن که پاس زیادی از شب گذشت. چون خواستم بروم به من فرمود : ای احمد! می روی یا شب را همین جا می مانی؟ عرض کردم : فدایت شوم هر چه شما بفرمایید. اگر دستور دهید بروم می روم و اگر امر کنید بمانم می مانم. فرمود : بمان. در این وقت شب گزمه ها بیرونند و مردم در آرامش و خواب به سر می برند.

حضرت رفت. من که خیال کردم ایشان وارد اندرونی شده اند در پیشگاه خدا به سجده افتادم و گفتم : خدا را سپاس؛ حجّت خدا و وارث دانش پیامبران از میان برادرانم به من انس گرفت و به من اظهار محبّت کرد. در حالی که در سجده و شکرگزاری بودم یکباره متوجّه شدم که حضرت با پایش به سینه من زد. من برخاستم. حضرت دستم را گرفت و فشرد و سپس فرمود : ای احمد! امیر المؤمنین علیه السلام از صعصعة بن صوحان که بیمار بود عیادت کرد. وقتی برخاست که برود، فرمود : ای صعصعه! مبادا از این که من به عیادت تو آمده ام بر برادرانت فخر بفروشی؛ از خدا بترس.

ابو الحسن علیه السلام این جمله را فرمود و از نزد من رفت.

ص :67


1- بحار الأنوار : 16/341/33.
2- الغارات : 2/524.
3- مستدرک الوسائل : 12/90/13599.

3129 - ما یَنبَغی الفَخرُ بِهِ
3129 - آنچه شایسته افتخار است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخرِی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: إلهی ، کَفی لی عِزّا أن أکُونَ لکَ عَبدا، و کَفی بی فَخرا أن تکونَ لی رَبّا . (2)

3129

آنچه شایسته افتخار است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر، افتخار من است.

امام علی علیه السلام_ در مناجات خود _گفت : الهی! مرا همین عزّت و سرفرازی بس که بنده تو هستم و همین افتخار بس که تو خداوندگار من هستی.

ص :68


1- بحار الأنوار : 72/30.
2- الخصال : 420/14.

عنه علیه السلام :یَنبَغی أن یکونَ التَّفاخُرُ بِعَلیِّ الهِمَمِ ، و الوَفاءِ بالذِّمَمِ ، و المُبالَغةِ فی الکَرَمِ ، لا بِبَوالی الرِّمَمِ ، و رَذائلِ الشِّیَمِ . (1)

عنه علیه السلام_ و قدِ افتَخَرَ عِندَهُ رَجُلانِ _: أ تَفتَخِرانِ بأجسادٍ بالِیَةٍ ، و أرواحٍ فی النارِ ؟ ! إن یَکُن لکَ عَقلٌ فإنَّ لکَ خُلقا ، و إن یَکن لکَ تَقویً فإنَّ لکَ کَرَما ، و إلاّ فالحِمارُ خَیرٌ مِنکَ و لَستَ بخَیرٍ مِن أحَدٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثٌ هُنَّ فَخرُ المؤمنِ و زَینُهُ فی الدنیا و الآخِرَةِ : الصلاةُ فی آخِرِ اللّیلِ ، وَ یأسُهُ مِمّا فی أیدی الناسِ ، و وَلایَتُهُ الإمامَ مِن آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :باید به همتهای والا و پایبندی به عهد و پیمانها و کوشش در بخشندگی و بزرگواری افتخار کرد، نه به استخوانهای پوسیده و خصلتهای پست و نکوهیده.

امام علی علیه السلام_ وقتی دو نفر در حضور ایشان بر یکدیگر فخر فروشی کردند _فرمود : آیا به پیکرهایی پوسیده و روحهایی که در آتشند به یکدیگر فخر می فروشید؟ اگر عقل و خرد داشته باشی، از خوی و خصلتی برخورداری و اگر با تقوا باشی، کرامت و بزرگواری داری و گرنه الاغ از تو بهتر است و تو از هیچ کس بهتر نیستی.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که افتخار مؤمن و زیور او در دنیا و آخرت است : نماز آخر شب و چشم نداشتن به آنچه مردم دارند و ولایت و دوستی او نسبت به امام از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله .

ص :69


1- غرر الحکم : 10953.
2- علل الشرائع : 393/8.
3- الکافی : 8/234/311.
4- (انظر) الفقر : باب 3178.

ص :70

409 - الفَرَج

409 - گشایش
اشاره

(1)

ص :71


1- انظر : عنوان 112 «الحزن». الإمامة الخاصّة : باب 250 ، 251.

3130 - الفَرَجُ بَعدَ الشِّدَّةِ
3130 - گشایش بعد از سختی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عندَ تَناهِی الشِّدّةِ تکونُ الفُرجَةُ ، و عندَ تَضایُقِ حَلَقِ البَلاءِ یکونُ الرَّخاءُ . (1)

عنه علیه السلام :أضیَقُ ما یکونُ الحَرَجُ أقرَبُ ما یکونُ الفَرَجُ . (2)

عنه علیه السلام :أقرَبُ ما یکونُ الفَرَجُ عندَ تضایُقِ الأمرِ . (3)

عنه علیه السلام :عندَ انسِدادِ الفُرَجِ تَبدُو مَطالِعُ الفَرَجِ . (4)

عنه علیه السلام :ما اشتَدَّ ضِیقٌ إلاّ قَرَّبَ اللّهُ فَرَجَهُ . (5)

عنه علیه السلام :عندَ تَضایُقِ حَلَقِ البلاءِ یکونُ الرَّخاءُ . (6)

3130

گشایش بعد از سختی

امام علی علیه السلام :در اوج سختی گشایش است و چون حلقه های بلا و گرفتاری تنگ آید آسایش نمودار شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه سختی به اوج خود رسد، نزدیکترین زمان به گشایش است.

امام علی علیه السلام :نزدیکترین زمان به گشایش، هنگامی است که کار تنگ آید.

امام علی علیه السلام :چون همه روزنه ها بسته شود، نشانه های گشایش نمودار گردد.

امام علی علیه السلام :هیچ سختی و مشکلی شدّت نگرفت، مگر این که خداوند گشایش آن را نزدیک ساخت.

امام علی علیه السلام :چون حلقه های بلا و گرفتاری تنگ شود، آسایش حاصل آید.

ص :72


1- نهج البلاغة : الحکمة 351 .
2- غرر الحکم : 3035.
3- غرر الحکم : 3293.
4- غرر الحکم : 6200.
5- غرر الحکم : 9566.
6- غرر الحکم : 6202.

3131 - اقتِرانُ الیُسرِ بِالعُسرِ
3131 - سختی و آسانی قرین همند

الکتاب :

«فَإنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا * إنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قوله تعالی : «أ لم نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک» _: لن یَغلِبَ عُسرٌ یُسرَینِ، «إنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا * إنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا» . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو جاءَ العُسرُ فَدَخَلَ هذا الجُحرَ ، لَجاءَ الیُسرُ فَدَخَلَ علَیهِ فَأخرَجَهُ . (3)

کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «أ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک» (4) _: لَو کانَ العُسرُ فی جُحرٍ لَدَخَلَ علَیهِ الیُسرُ حتّی یُخرِجَهُ ، ثُمّ قَرَأ : «إنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا» . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أقرَبَ الراحَةَ مِن التَّعَبِ ! (6)

عنه علیه السلام :ما أقرَبَ السُّعودَ مِن النُّحوسِ ! (7)

3131

سختی و آسانی قرین همند

قرآن:

«پس [بدان که] با دشواری آسانی است. آری، با دشواری آسانی است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم؟» _فرمود: هرگز یک سختی برد و آسانی چیره نمی گردد: «همانا با دشواری آسانی است. آری، با دشواری آسانی است».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر سختی بیاید و وارد این لانه شود آسانی می آید و بر آن وارد می شود و بیرونش می کند.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه «آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم؟» فرمود : اگر دشواری در لانه ای باشد، آسانی نزد او می رود تا بیرونش آورد. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «همانا با سختی آسانی است».

امام علی علیه السلام :چه نزدیک است آسودگی به رنج و خستگی!

امام علی علیه السلام :چه نزدیک است خوش بختیها به بدبختیها!

ص :73


1- الشرح : 5 و 6.
2- کنز العمّال : 2946.
3- کنز العمّال : 2947.
4- الشرح : 1 .
5- کنز العمّال : 3063.
6- غرر الحکم : 9621.
7- غرر الحکم : 9624.

عنه علیه السلام :لِکُلِّ هَمٍّ فَرَجٌ . (1)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ ضِیقٍ مَخرَجٌ . (2)

عنه علیه السلام :تَوَقُّعُ الفَرَجِ إحدَی الراحَتَینِ . (3)

امام علی علیه السلام :هر غم و اندوهی را، گشایشی است.

امام علی علیه السلام :برای هر تنگنایی ، برونشوی است.

امام علی علیه السلام :انتظار گشایش، یکی از دو آسایش است.

ص :74


1- غرر الحکم : 7265.
2- غرر الحکم : 7266.
3- غرر الحکم : 4578.

410 - الفَرَح

410 - شادی
اشاره

(1)

(2)

ص :75


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 154 باب 125 «کثرة الفرح».
2- انظر: عنوان 230 «السرور» ، 309 «الضحک» ، 112 «الحزن». الحزن : باب 826 ، 828 ، الطمع : باب 2387 ، العیب : باب 2974.

3132 - الفَرَحُ بِغَیرِ الحَقِّ
3132 - شادی و سرخوشی نابجا

الکتاب :

«إذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ * وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللّهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا» . (1)

«ذلِکُم بِما کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ طَرَبٍ یَعودُ بالحَرَبِ . (4)

عنه علیه السلام :ما بالُکُم تَفرَحُونَ بِالیَسیرِ مِن الدنیا تُدرِکُونَهُ ، و لا یَحزُنُکُم الکثیرُ مِن الآخِرَةِ تُحرَمُونَهُ ؟ ! (5)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی عبدِ اللّهِ بنِ العبّاسِ _: أمّا بعدُ ، فإنَّ المَرءَ لَیَفرَحُ بالشیءِ الذی لم یَکُن لِیَفُوتَهُ ، و یَحزَنُ علَی الشّیءِ الذی لم یکن لِیُصِیبَهُ ، فلا یَکُن أفضَلُ ما نِلتَ فی نَفسِکَ مِن دُنیاکَ بُلوغَ لَذَّةٍ أو شِفاءَ غَیظٍ ، و لکنْ إطفاءَ باطِلٍ أو إحیاءَ حَقٍّ ، و لْیَکُن سُرورُکَ بما قَدَّمتَ ، و أسَفُکَ علی ما خَلَّفتَ ، و هَمُّکَ فیما بعدَ المَوتِ . (6)

3132

شادی و سرخوشی نابجا

قرآن:

«آن گاه که قوم وی بدو گفتند: سرخوش مباش که خدا سرخوشان را دوست نمی دارد. و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن».

«این [عقوبت] به سبب آن است که در زمین به ناروا شادی می کردید و سرمستی می کردید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :بسا سرمستی و نشاطی که به از دست رفتن مال بینجامد.

امام علی علیه السلام :شما را چه شده است که برای رسیدن به اندک چیزی از دنیا شاد می شوید و برای محروم شدن از بسیاری از آخرت اندوهگین نمی شوید؟

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به عبد اللّه بن عباس _نوشت: اما بعد، همانا آدمی برای دست یافتن به چیزی شاد می شود که خواه ناخواه به او می رسید و برای دست نیافتن به چیزی اندوهگین می شود که هیچ گاه به او نمی رسید. بنا بر این، نکند بالاترین هدف تو در این دنیا رسیدن به لذّتی یا فرو نشاندن خشمی [از طریق انتقام ]باشد. بلکه باید هدفت خاموش کردن باطلی یا زنده کردن حقّی باشد و باید شادی تو به خاطر آن چیزی باشد که پیشاپیش [ به سرای آخرت ]فرستاده ای و اندوهت برای آن چیزی باشد که به جا گذاشته ای و همه اهتمامت آنچه پس از مرگ است باشد.

ص :76


1- القصص : 76 و 77.
2- غافر : 75.
3- (انظر) الشوری : 48 ، الحدید : 23.
4- غرر الحکم : 5281.
5- نهج البلاغة : الخطبة 113.
6- نهج البلاغة : الکتاب 66.

(1)

ص :77


1- (انظر) السرور : باب 1784.

ص :78

411 - الفُرس

411 - ایرانیان
اشاره

(1)

(2)

ص :79


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 12 / 90 _ 93 «الفرس». بحار الأنوار : 67 / 166 باب 9 «أصناف الناس فی الإیمان».
2- انظر: عنوان 60 «الثورة».

3133 - الفُرسُ أعظَمُ النّاسِ نَصیباً فِی الإسلامِ
3133 - ایرانیان بزرگترین سهم را در اسلام دارند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ الناسِ نَصیبا فی الإسلامِ أهلُ فارِسَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أسْعَدُ العَجَمِ بالإسلامِ أهلُ فارِسَ . (2)

کنز العمّال عن ابن عمرَ عن رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله :رَأیتُ غَنَما کثیرةً سُودا دَخَلَت فیها غَنَمٌ کثیرَةٌ بِیضٌ ، قالوا : فما أوَّلَتَهُ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : العجمُ یَشرَکُونَکُم فی دِینِکُم و أنسابِکُم ، لو کانَ الإیمانُ مُعَلَّقا بالثُّرَیّا لَنالَهُ رِجالٌ مِن العَجَمِ ، و أسعَدُهُم بهِ الفارِسُ . (3) و فی خبرٍ : رَأیتُنِی أنزعُ مِن بِئرٍ و علَیها مَن یَنزُو علَیها مِعزی ، ثُمّ وَرَدَت عَلَیَّ ضَأنٌ کثیرَةٌ ، فأوَّلْتُهُمُ الأعاجِمَ یَدخُلُونَ فی الإسلامِ . (4)

3133

ایرانیان بزرگترین سهم را در اسلام دارند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگترین سهم را در اسلام، مردم ایران دارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوش بخت ترین ملّت غیر عرب به واسطه اسلام، مردم ایرانند.

کنز العمّال_ به نقل از ابن عمر _: به نقل از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خواب دیدم که یک رمه گوسفند سفید وارد یک رمه گوسفند سیاه شد. عرض کردند: این را چه تعبیر می کنید یا رسول اللّه ؟ فرمود: عجمها در دین و نسب شما با شما شریک می شوند. اگر ایمان ، به ثریّا آویزان باشد، مردانی از عجم به آن دست یابند و خوش بخت ترین آنها به لحاظ ایمان ایرانیان هستند.

در خبری آمده است: خواب دیدم که از چاهی آب می کشم و یک نفر از روی آن می جهد و کنار آن شماری بُز قرار دارد. سپس تعداد زیادی میش نزد من آمدند و من آنها را به عجمها تعبیر کردم که به اسلام در می آیند.

ص :80


1- کنز العمّال : 34126.
2- کنز العمّال : 34125.
3- کنز العمّال : 34134.
4- کنز العمّال : 34135.

3134 - الفُرسُ وَالإیمانُ
3134 - ایرانیان و ایمان

الکتاب :

«وَ إنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْما غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ» . (1)

«إنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أیُّها النَّاسُ وَ یَأْتِ بآخَرِینَ وَ کانَ اللّهُ عَلی ذلِکَ قَدِیرا» . (2)

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» . (3)

«وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (4)

«وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلَی بَعْضِ الأعْجَمِینَ * فَقَرَأهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لو کانَ الإیمانُ مُعَلَّقا بالثُّرَیّا لا تَنالُهُ العَرَبُ لَنالَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ . (6)

3134

ایرانیان و ایمان

قرآن:

«و اگر روی برتابید [خدا] جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود».

«ای مردم! اگر [خدا] بخواهد، شما را [از میان ]می بَرَد و دیگران را [پدید] می آورد و خدا بر این [کار ]تواناست».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما از دین خود برگردد، بزودی خدا گروهی [دیگر] را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنان [نیز ]او را دوست دارند. [اینان] با مؤمنان فروتن [و ]بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند».

«و [نیز بر جماعتهایی] دیگر از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته اند. و اوست ارجمند سنجیده کار».

«و اگر آن را بر برخی از غیر عرب زبانان نازل می کردیم و پیامبر آن را برایشان می خواند، به آن ایمان نمی آوردند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر ایمان به ثریّا آویزان باشد، که عربها به آن دست نیابند، مردانی از ایران به آن دست خواهند یافت.

ص :81


1- محمّد : 38.
2- النساء : 133.
3- المائدة : 54.
4- الجمعة : 3.
5- الشعراء : 198 و 199.
6- کنز العمّال : 34129.

عنه صلی الله علیه و آله :لو کانَ الدِّینُ مُعَلَّقا بالثُّرَیّا لَتَناوَلَهُ اُناسٌ مِن أبناءِ فارِسَ . (1)

مجمع البیان :رُویَ أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله سُئلَ عن هذهِ الآیةِ : «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنکُم عَن دِینِهِ فسَوفَ یَأتِی اللّهُ بقَومٍ یُحِبُّهُم و یُحِبُّونَهُ ......... » فَضَربَ بیَده علی عاتِقِ سلمانَ فقالَ _ : هذا و ذَوُوهُ ......... لو کانَ الدِّینُ مُعَلّقا بالثُّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن أبناءِ فارِسَ . (2)

الدرّ المنثور عن أبی هریرةَ :کنّا جُلُوسا عِند النبیِّ صلی الله علیه و آله حینَ اُنزِلَت سُورَةُ الجُمُعَةِ ، فَتَلاها ، فلَمّا بَلَغَ «و آخَرِینَ مِنهُم لَمّا یَلْحَقُوا بِهِم» قالَ لَهُ رجُلٌ : یا رسولَ اللّهِ ، مَن هؤلاءِ الذینَ لم یَلحَقُوا بِنا ؟ فَوَضَعَ یَدَهُ علی رَأسِ سلمانَ الفارِسیِّ و قالَ : و الذی نفسِی بیَدِهِ لو کانَ الإیمانُ بالثُّریّا لَنالَهُ رِجالٌ مِن هؤلاءِ . (3)

سنن الترمذی :تلا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هذه الآیة یوما : «و إنْ تَتَوَلَّوا یَسْتَبْدِلْ قَوْما غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونوا أمْثالَکُمْ» قالوا : و مَن یستبدِل بِنا ؟ قال : فضربَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی مَنکبِ سلمانَ ثمّ قالَ : هذا و قومُهُ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر دین به ثریّا آویخته باشد مردمانی از ایرانیان آن را به دست خواهند آورد.

مجمع البیان :روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ در پاسخ به سؤال از آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما از دین خود برگردد بزودی خدا مردمی را می آورد که آنها را دوست می دارد و آنان نیز او را دوست می دارند ......... »، در حالی که به شانه سلمان می زد _ فرمود : [آنان] این مرد و هموطنان اویند. . . اگر دین به ثریّا آویخته باشد، مردانی از ایرانیان به آن دست یابند.

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو هریره _: زمانی که سوره جمعه نازل شد، ما خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم. آن حضرت سوره را تلاوت کرد و چون به آیه «و دیگرانی از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته اند» رسید، مردی عرض کرد: اینان که هنوز به ما نپیوسته اند چه کسانی هستند؟ حضرت دستش را روی سر سلمان نهاد و فرمود: سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر ایمان در ثریّا باشد، مردانی از اینان به آن برسند.

سنن الترمذی :روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه «و اگر روی برتابید [خدا] جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود» را تلاوت کرد.

گفتند : اینهایی که جای ما را خواهند گرفت کیانند؟ حضرت دست بر شانه های سلمان زد و فرمود: این مرد و قومش .

ص :82


1- کنز العمّال : 34130.
2- مجمع البیان : 3/321.
3- الدرّ المنثور : 8/152.
4- سنن الترمذی : 5 / 60 .

مجمع البیانِ_ فی قولِهِ تعالی : «إن یَشَأْ یُذْهِبْکُم» _: یَعنی إن یَشَإَ اللّهُ یُهلِکْکُم «أیُّها الناسُ» و یُفنِکُم ، و قیلَ : فیهِ مَحذوفٌ ؛ أی إن یَشَأ أن یُذهِبَکُم یُذهِبْکُم أیُّها الناسُ «و یَأْتِ بآخَرِینَ» أی بقومٍ آخَرینَ غیرِکُم یَنصُرُونَ نَبِیَّهُ و یُوازِرونَهُ ، و یُروی أنّهُ لَمّا نَزَلَت هذهِ الآیةُ ضَرَبَ النبیُّ یَدَهُ علی ظَهرِ سلمانَ و قالَ : هُم قَومُ هذا ؛ یَعنی عَجمَ الفُرسِ . (1)

تفسیر القمّی :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ لیعقوبَ بنِ قیسٍ _ : یا بنَ قیسٍ ، «و إنْ تَتَوَلَّوا یَسْتَبْدِلْ قَوما غَیرَکُم ثُمَّ لا یَکُونُوا أمْثالَکُم» عَنی أبناءَ المَوالِی المُعتَقینَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن تَتَوَلَّوا یا مَعشَرَ العَرَبِ یَستَبدِلْ قَوما غَیرَکُم یَعنی المَوالیَ ......... قد و اللّهِ أبدَلَ بِهِم خَیرا مِنهُم : المَوالِی . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لو نَزَّلْناهُ علی بَعضِ الأعْجَمِینَ فَقَرَأهُ عَلَیهِم ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» _: لو اُنزِلَ القرآنُ علی العَجَمِ ما آمَنَت بهِ العَرَبُ ، و قد نَزَلَ علَی العَرَبِ فَآمَنَت بهِ العَجَمُ فهذهِ فَضیلَةُ العَجَمِ . (4)

مجمع البیان_ درباره آیه «اگر بخواهد، شما را می برد» _: یعنی اگر خدا بخواهد «ای مردم» شما را هلاک می کند و نابودتان می گرداند. به قولی: در این آیه کلمه ای محذوف در تقدیر است، یعنی: اگر بخواهد شما را ببرد، می بردتان ای مردم «و عده ای دیگر را می آورد»، یعنی مردم دیگری غیر از شما را می آورد که پیامبرش را یاری و مدد می رسانند. روایت شده است که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر دستش را به پشت سلمان زد و فرمود: آنان هموطنان این مرد هستند، یعنی ایرانیان.

تفسیر القمّی :امام صادق علیه السلام _ به یعقوب بن قیس _ فرمود: ای پسر قیس! «اگر روی برتابید [خدا ]جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود» مقصود آن حضرت فرزندان موالی آزاد شده هستند.

امام صادق علیه السلام :ای گروه عرب! اگر شما روی برتابید خداوند مردم دیگری را جایگزین شما خواهد کرد، یعنی موالی را ......... به خدا سوگند که مردمانی بهتر از آنان را جایگزین ایشان کرده است، یعنی موالی را.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و اگر آن را بر برخی از غیر عرب زبانان نازل می کردیم و پیامبر آن را برایشان می خواند، به آن ایمان نمی آوردند» _فرمود: اگر قرآن بر غیر عربها نازل می شد، عربها به آن ایمان نمی آوردند. در حالی که بر عربها نازل شد و عجمها به آن ایمان آوردند و این فضیلتی است برای عجمها.

ص :83


1- مجمع البیان : 3/187.
2- تفسیر القمّی : 2/309.
3- مجمع البیان : 9/164.
4- تفسیر القمّی : 2/124.

3135 - الفُرسُ وَالعِلمُ
3135 - ایرانیان و دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ إبراهیمَ هَمَّ أن یَدعُوَ علی أهلِ العِراقِ ، فَأوحَی اللّهُ تعالی إلَیهِ : لا تَفعَلْ ، إنّی جَعَلتُ خَزائنَ عِلمِی فیهِم و أسکَنتُ الرَّحمَةَ قُلوبَهُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لو کانَ العِلمُ بالثُّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ . (2)

3135

ایرانیان و دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ابراهیم علیه السلام خواست عراقیان (3) را نفرین کند. خداوند متعال به او وحی فرمود: این کار را نکن؛ [زیرا] من گنجینه های دانش خود را در میان آنان نهاده ام و رحمت (مهربانی) را در دلهای ایشان جای داده ام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر دانش در ثریّا باشد، بی گمان مردانی از ایران به آن دست یابند.

3136 - مَن یُقادُ إلَی الجَنَّةِ کَرهاً !
3136 - کسانی که به زور سوی بهشت کشانده می شوند!

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی لَأری اُمَما تُقادُ بِالسَّلاسِلِ إلَی الجَنَّةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :عَجِبتُ مِن قَومٍ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ فی السَّلاسِلِ ! (5)

کنز العمّال_ ضحک رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قال _: أ لا تَسألُونِی مِمَّ ضَحِکتُ؟ رَأیتُ ناسا مِن اُمَّتِی یُساقُونَ إلَی الجَنَّةِ فی السَّلاسِلِ کَرها . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، مَن هُم ؟ قالَ : قَومٌ مِن العَجَمِ یَسبِیهِمُ المُجاهِدونَ فیُدخِلُونَهُم الإسلامَ . (6) (7)

3136

کسانی که به زور سوی بهشت کشانده می شوند!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر آینه من ملّتهایی را می بینم که زنجیر بسته به سوی بهشت کشانده می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شگفتم از مردمی که بسته در زنجیر به بهشت می روند!

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خندید و فرمود : نمی پرسید که از چه خندیدم؟ مردمی از امّت خود را دیدم که در زنجیر با زور به سوی بهشت کشانده می شوند. عرض شد: ای رسول خدا! آنان کیستند؟ فرمود: مردمانی از عجم که مجاهدان آنها را اسیر می کنند و به اسلامشان در می آورند.

ص :84


1- کنز العمّال : 34127، و الظاهر أنّ المراد من العراق فی الحدیث عراق إیران.
2- کنز العمّال : 34131.
3- ظاهرا مراد از «عراقیان» در این حدیث ، عجم است و نیز احتمال دارد ناظر به زمانی باشد که بخش اصلی عراق کنونی ، جزء سرزمین ایران بوده است .
4- کنز العمّال : 34140.
5- کنز العمّال : 34142.
6- کنز العمّال : 10669 و 34141.
7- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 591.

3137 - النَّوادِرُ
3137 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أهلُ فارِسَ هُم وُلْدُ إسحاقَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :فارِسُ عُصبَتُنا أهلَ البیتِ ؛ لأنَّ إسماعیلَ عَمُّ وُلْدِ إسحاقَ، و إسحاقَ عَمُّ وُلْدِ إسماعیلَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا ذُکِرَتِ الأعاجِمُ عِندَهُ _: لَأنا بِهِم أو ببَعضِهِم أوثَقُ مِنّی بکُم أو بِبَعضِکُم . (3)

3137

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایرانیان، فرزندان اسحاق هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایرانیان خویشاوند ما هستند؛ زیرا که اسماعیل عموی فرزندان اسحاق است و اسحاق عموی فرزندان اسماعیل.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که در حضور ایشان از عجمها سخن به میان آمد _فرمود: اطمینان من به آنها یا برخی از آنان، بیشتر از اطمینانم به شما یا برخی از شماست.

ص :85


1- کنز العمّال : 34138.
2- کنز العمّال : 35124.
3- کنز العمّال : 34128.

ص :86

412 - الفِراسة

412 - روشن بینی
اشاره

(1)

ص :87


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 11 / 88 ، 103 «کتاب الفِراسة». بحار الأنوار : 67 / 73 ، باب 2 «إنّ المؤمن ینظر بنور اللّه سبحانه». کنز العمّال : 13 / 178 «فراسة الإمام علیّ علیه السلام ».

3138 - فِراسَةُ المُؤمِنِ
3138 - فراست مؤمن

الکتاب :

«إنَّ فِی ذلِکَ لاَیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» . (1)

الحدیث :

المیزان فی تفسیر القرآن عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّقوا فِراسَةَ المؤمنِ ، فإنّهُ یَنظُرُ بنُورِ اللّهِ ، ثُمّ قَرَأ : «إنَّ فِی ذلکَ لآیاتٍ لِلمُتَوَسِّمِینَ» قالَ : المُتَفَرِّسِینَ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اتَّقُوا فِراسَةَ المؤمنِ ؛ فإنّهُ یَنظُرُ بنورِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اِحذَرُوا فِراسَةَ المؤمنِ ؛ فإنّه یَنظُرُ بنورِ اللّهِ ، و یَنطِقُ بتَوفیقِ اللّهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اتَّقُوا ظُنونَ المؤمنینَ ؛ فإنّ اللّهَ تعالی جَعَلَ الحَقَّ علی ألسِنَتِهِم (5) . (6)

المیزان فی تفسیر القرآن :الإمامُ الباقرُ علیه السلام : ما مِن مَخلوقٍ إلاّ و بینَ عَینَیهِ مَکتوبٌ مؤمنٌ أو کافِرٌ، و ذلکَ مَحجوبٌ عَنکُم و لیسَ بمَحجوبٍ عنِ الأئمّةِ مِن آلِ محمّدٍ ، ثُمّ لیسَ یَدخُلُ علَیهِم أحَدٌ إلاّ عَرَفُوهُ مؤمنا أو کافرا ، ثُمَّ تلا هذهِ الآیةَ : «إنّ فی ذلکَ لاَیاتٍ لِلمُتَوسِّمِینَ» فَهُمُ المُتَوسِّمونَ . (7)

3138

فراست (8) مؤمن

قرآن:

«به یقین در این [کیفر] برای نشانه شناسان نشانه هاست».

حدیث :

المیزان فی تفسیر القرآن :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بترسید از درون بینی مؤمن! زیرا که او با نور خدا می بیند. حضرت سپس آیه «به یقین در این برای نشانه شناسان نشانه هاست» را تلاوت کرد و فرمود: یعنی افراد با فراست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بترسید از فراست مؤمن! زیرا او با نور خداوند عزّ و جلّ می بیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از فراست مؤمن بر حذر باشید! زیرا او با نور خدا می بیند و با توفیق خدا سخن می گوید.

امام علی علیه السلام :از [حدس و] گمانهای مؤمنان بترسید؛ زیرا خداوند متعال حق را در زبانهای آنان قرار داده است.

المیزان فی تفسیر القرآن:امام باقر علیه السلام فرمود : هیچ آفریده ای نیست مگر این که بر پیشانی او مؤمن یا کافر نوشته شده است . و این از شما پوشیده است اما از امامان آل محمّد پوشیده نیست. از همین رو هر کس بر ایشان وارد شود بدانند که او مؤمن است یا کافر. حضرت سپس این آیه را خواند: «به یقین در این برای نشانه شناسان نشانه هاست». این نشانه شناسان، همین امامان آل محمّدند.

ص :88


1- الحِجر : 75 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/186.
3- کنز العمّال : 30730.
4- کنز العمّال : 30731.
5- نهج البلاغة : الحکمة 309 .
6- (انظر) الظنّ : باب 2435.
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/187.
8- فراست: نیروی ادراک باطن که به واسطه آن ، شخص ، درون افراد را از ظاهرشان بشناسد ؛ باطن شناسی؛ درون بینی ؛ آدم شناسی .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إنَّ فی ذلکَ لآیاتٍ للمُتَوَسِّمِینَ» _: هُمُ المُتَفَرِّسونَ . (1)

عنه علیه السلام :إذا قامَ قائمُ آلِ محمّدٍ علیه السلام حَکَمَ بینَ الناسِ بحُکمِ داودَ لا یَحتاجُ إلی بَیِّنَةٍ ، یُلهِمُهُ اللّهُ تعالی فَیَحکُمُ بعِلمِهِ ، و یُخبِرُ کلَّ قَومٍ بما استَبطَنوهُ ، و یَعرِفُ وَلیَّهُ مِن عَدُوِّهِ بالتَّوَسُّمِ ، قالَ اللّهُ سُبحانَهُ : «إنّ فی ذلکَ لاَیاتٍ لِلمُتَوَسِّمِینَ» . (2)

عنه علیه السلام :إنّ فی الإمامِ آیةً للمُتَوسِّمِینَ ، و هُو السَّبیلُ المُقیمُ ، یَنظُرُ بنُورِ اللّهِ ، و یَنطِقُ عنِ اللّهِ، لا یَعزُبُ علَیهِ (عنه) شیءٌ مِمّا أرادَ . (3)

عنه علیه السلام_ فی جوابِ معاویةَ بنِ عَمّارٍ عن تفسیرِ إنَّ المؤمنَ یَنظُرُ بنورِ اللّهِ _: یا معاویةُ ، إنَّ اللّهَ خَلَقَ المؤمنَ مِن نُورِهِ ، و صَبَغَهُم فی رَحمَتِهِ ، و أخَذَ میثاقَهُم لَنا بالوَلایَةِ علی مَعرفَتِهِ ، یَومَ عَرَّفَهُ نفسَهُ ، فالمؤمنُ أخُ المؤمنِ لِأبِیهِ و اُمِّهِ ، أبوهُ النُّورُ و اُمُّهُ الرَّحمَةُ ، فإنّما یَنظُرُ بذلکَ النُّورِ الذی خُلِقَ مِنهُ . (4)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «به یقین در این [کیفر ]برای نشانه شناسان نشانه هاست» _فرمود : منظور افراد با فراست است.

امام صادق علیه السلام :آن گاه که قائم آل محمّد قیام کند، به شیوه داوری داود میان مردم داوری کند و نیازی به گواه نداشته باشد. خداوند متعال به او الهام می فرماید و لذا بر اساس علم خود قضاوت می کند و هر قومی را از آنچه نهان داشته اند خبر می دهد و دوست و دشمن خود را از قیافه آنها می شناسد. خداوند سبحان می فرماید: «به یقین در این برای نشانه شناسان نشانه هاست».

امام صادق علیه السلام :همانا در امام نشانه ای است برای نشانه شناسان و اوست ایستاده بر سر راه (نشانه ای برای راهنمایی)، با نور خدا می نگرد و از جانب خدا سخن می گوید و هیچ چیز از آنچه بخواهد، بر او پوشیده نیست.

امام صادق علیه السلام_ در جواب معاویة بن عمّار از تفسیر جمله: «مؤمن با نور خدا می نگرد» _فرمود : ای معاویه! خداوند مؤمن را از نور خود آفرید و آنان را در رحمت خود غوطه ور کرد و آن روز که خود را به مؤمن شناساند، نسبت به ولایت ما و معرفت خودش از مؤمنان پیمان گرفت؛ بنا بر این، مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است، پدرش نور است و مادرش رحمت و او با آن نوری که از آن آفریده شده است، می نگرد.

ص :89


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/186.
2- بحار الأنوار : 52/339/86.
3- تفسیر العیّاشی : 2/248/31.
4- بحار الأنوار : 67/74/2.

معانی الأخبار عن محمّد بن حربٍ الهِلالیّ :سألتُ جعفرَ بنَ محمّدٍ علیهما السلام فقلتُ : یا بنَ رسولِ اللّه ، فی نَفسی مَسألةٌ اُریدُ أن أسألکَ عَنها، فقالَ : إن شِئتَ أخبَرتُکَ بمَسألَتِکَ قبلَ أن تَسألَنی ، و إن شِئتَ فَسَلْ ، قالَ : فقلتُ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، و بأیِّ شیءٍ تَعرِفُ ما فی نفسِی قبلَ سُؤالِی عَنهُ ؟ قالَ : بالتَّوسُّمِ و التَّفرُّسِ ، أ مَا سَمِعتَ قولَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «إنّ فی ذلکَ لاَیاتٍ للمُتوَسِّمِینَ» و قولَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِتَّقُوا فِراسَةَ المؤمنِ ؛ فإنّهُ یَنظُرُ بِنُورِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ؟ ! (1)

بحار الأنوار عن سلیمان الجَعفریّ :کنتُ عند أبی الحَسَن علیه السلام ، قالَ : یا سلیمانَ ، اِتَّقِ فِراسَةَ المؤمنِ ؛ فإنّهُ یَنظُرُ بنورِ اللّهِ. فَسَکَتَ حتّی أصَبتُ خَلوَةً ، فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، سَمِعتُکَ تقولُ : اِتَّقِ فِراسَةَ المؤمنِ ، فإنّهُ یَنظُرُ بنورِ اللّهِ ؟ قالَ : نَعَم یا سلیمانُ ، إنّ اللّهَ خَلَقَ المؤمنَ مِن نُورِهِ ، و صَبَغَهُم فی رَحمَتِهِ ، و أخَذَ مِیثاقَهم لَنا بالوَلایَةِ ، و المؤمنُ أخُ المؤمنِ لأبیهِ و اُمِّهِ ، أبوهُ النُّورُ و اُمُّهُ الرَّحمَةُ ، و إنّما یَنظُرُ بذلکَ النُّورِ الذی خُلِقَ مِنهُ (2) . (3)

معانی الأخبار_ به نقل از محمد بن حرب هلالی _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا! در ذهنم سؤالی هست که می خواهم از شما بپرسم . حضرت فرمود : اگر می خواهی می توانم پیش از آن که بپرسی به تو بگویم چه سؤالی داری و اگر هم می خواهی خودت بپرس. هلالی می گوید: عرض کردم: ای پسر رسول خدا! پیش از آن که سؤال کنم، از کجا می دانید در ذهن من چه سؤالی است؟ حضرت فرمود: با نشانه شناسی و درون بینی . مگر نشنیده ای این سخن خداوند عزّ و جلّ را که: «همانا در این برای نشانه شناسان نشانه هاست» و این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را که: از درون بینی مؤمن بترسید؛ زیرا که او با نور خداوند عزّ و جلّ می بیند ؟

بحار الأنوار_ به نقل از سلیمان جعفری _: نزد امام کاظم علیه السلام بودم و ایشان فرمود : ای سلیمان! بترس از درون بینی مؤمن؛ زیرا او با نور خدا می نگرد. من چیزی نگفتم تا این که خلوتی دست داد و عرض کردم: فدایت شوم، از شما شنیدم که می فرمایید: بترس از درون بینی مؤمن؛ زیرا او با نور خدا می نگرد؟ فرمود: آری، ای سلیمان. خداوند مؤمنان را از نور خود آفرید و آنان را در رحمت خود غوطه ور کرد و از آنان نسبت به ولایت ما پیمان گرفت و مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است. پدرش نور است و مادرش رحمت. و او با آن نوری که از آن آفریده شده است، می نگرد. (4)

ص :90


1- معانی الأخبار : 350/1.
2- بحار الأنوار : 67/73/1.
3- قال المجلسیّ : الفراسة الکاملة لکمّل المؤمنین ، وهم الأئمّة علیهم السلام ؛ فإنّهم یعرفون کلاًّ من المؤمنین و المنافقین بسیماهم کما مرّ فی کتاب الإمامة ، و سائر المؤمنین یتفرّسون ذلک بقدر إیمانهم . «خَلَقَ المؤمنَ مِن نورِهِ» : أی من روح طیّبة منوّرة بنور اللّه ، أو من طینة مخزونة مناسبة لطینة أئمّتهم علیهم السلام . «و صَبَغَهم» : أی غمسهم أو لوّنهم . «فی رَحمَتِهِ» : کنایة عن جعلهم قابلة لرحماته الخاصّة ، أو عن تعلّق الروح الطیّبة التی هی محلّ الرحمة . «أبوهُ النورُ و اُمُّهُ الرَّحمَةُ» کأنّه علی الاستعارة أی لشدّة ارتباطه بأنوار اللّه و رحماته کأنّ أباه النور و اُمّه الرحمة ، أو النور کنایة عن الطینة و الرحمة عن الروح ، أو بالعکس (بحار الأنوار : 67/73).
4- علامه مجلسی رحمه الله می نویسد: فراست کامل، مخصوص مؤمنان کامل، یعنی امامان علیهم السلام ، است؛ آنان همچنان که در کتاب امامت گذشت، کلیه مؤمنان و منافقان را از سیما و قیافه شان می شناسند. و دیگر مؤمنان به اندازه ایمانشان ، از فراست برخوردارند. «خلق المؤمن من نوره» یعنی آنان را از یک روح پاک و روشن گشته به نور خدا، یا از سرشتی اندوخته [در خزانه الهی ]و متناسب با سرشت امامانشان علیهم السلام آفرید. «و صبغهم» یعنی آنان را غوطه ور ساخت یا رنگ کرد. «فی رحمته» یا کنایه از این است که آنان را قابل و پذیرای رحمتهای ویژه خویش گردانید و یا کنایه است از تعلّق روح پاک ، که جایگاه رحمت می باشد. «ابوه النور و امّه الرحمة» نوعی استعاره است. یعنی از شدّت ارتباطش با انوار و رحمتهای خدا، گویی پدرش نور است و مادرش رحمت. یا نور کنایه از طینت است و رحمت کنایه از روح یا بر عکس .

ص :91

ص :92

413 - الفُرصة

413 - فرصت
اشاره

(1)

ص :93


1- انظر : عنوان 337 «العَجَلة» ، 368 «العُمر». 396 «الاغتِنام» ، 194 «المُراقَبة».

3139 - الفُرصَةُ سَریعَةُ الفَوتِ
3139 - فرصت، زودگذر است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِنتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ ؛ فإنّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ . (1)

عنه علیه السلام :الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ . (2)

عنه علیه السلام :الفُرصَةُ سَریعَةُ الفَوتِ ، و بَطِیئَةُ العَودِ . (3)

عنه علیه السلام :الفُرصَةُ خُلْسَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :الفُرصَةُ غُنمٌ . (5)

3139

فرصت، زودگذر است

امام علی علیه السلام :فرصتهای خوب را دریابید؛ زیرا فرصتها همچون ابر می گذرند.

امام علی علیه السلام :فرصت، چون ابر می گذرد. پس، فرصتهای کار خوب را غنیمت شمرید.

امام علی علیه السلام :فرصت، زودگذر است و دیریاب.

امام علی علیه السلام :فرصت، شکار است [و با سرعت از دست می رود].

امام علی علیه السلام :فرصت، غنیمت است.

3140 - الحَثُّ عَلَی اغتِنامِ الفُرَصِ
3140 - ترغیب به غنیمت شمردن فرصتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و اللّهِ ما یُساوی ما مَضی مِن دُنیاکُم هذهِ بأهدابِ بُردِی هذا (6) ، و لَما بَقِیَ مِنها أشبَهُ بما مَضی مِن الماءِ بالماءِ ، و کُلٌّ إلی بَقاءٍ وَشِیکٍ و زَوالٍ قَریبٍ ، فبادِرُوا العَمَلَ و أنتُم فی مَهْلِ الأنفاسِ ، و جِدَّةِ الأحلاسِ (7) ، قبلَ أن تُؤخَذوا بِالکَظَمِ (8) فلا یَنفَعُ النَّدَمُ . (9)

3140

ترغیب به غنیمت شمردن فرصتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا سوگند که آنچه از دنیای شما گذشته است با پرزهای این بُردِ من برابری نمی کند و آنچه از آن مانده به آنچه از آن گذشته شباهتش بیشتر از شباهت آب به آب است. همه، اندکی می مانند و بزودی از بین می روند. پس، هنوز که فرصت نفَس کشیدن دارید و پشم آگندها (10) نو است و پیش از آن که خِرخِره شما فشرده شود و پشیمانی سودی نداشته باشد، به سوی کار و عمل بشتابید.

ص :94


1- غرر الحکم : 2501.
2- نهج البلاغة : الحکمة 21.
3- غرر الحکم : 2019.
4- بحار الأنوار : 78/79/61.
5- غرر الحکم : 194.
6- هُدْبُ الثوبِ : خَملُه (لسان العرب : 1/780) .
7- الأَحْلاسُ : جمع حِلْس و هو الکساء الذی یلی ظهر البعیر تحت القَتَب (النهایة : 1/423) .
8- الکظم _ محرّکة _ : مَخرج النفس من الحلق (مجمع البحرین : 3/1574) .
9- بحار الأنوار : 77/183 ، 184.
10- نمد یا گلیمی که زیر زین شتر می اندازند و کنایه از ابتدای راه بودن و فرصت داشتن است _ م .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها الناسُ ألآنَ ، ألآنَ ! مِن قَبلِ النَّدَمِ ، و مِن قَبلِ «أنْ تَقولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللّهِ و إنْ کُنتُ لَمِنَ السّاخِرِینَ * أو تَقولَ لَو أنَّ اللّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِن المُتَّقِینَ * أو تَقولَ حِینَ تَرَی العَذابَ لَو أنَّ لی کَرَّةً فَأکُونَ مِن المُحْسِنِینَ» (1) . (2)

عنه علیه السلام :بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ أن تکونَ غُصّةً . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :یا بنَ آدمَ ، إنّکَ لم تَزَلْ فی هَدمِ عُمرِکَ مُنذُ سَقَطتَ مِن بَطنِ اُمِّکَ ، فَخُذْ مِمّا فی یَدَیکَ لِما بَینَ یَدَیکَ ؛ فإنّ المؤمنَ یَتَزوَّدُ ، و الکافِرَ یَتَمتَّعُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :بادِرْ بانتِهازِ البُغیَةِ عِندَ إمکانِ الفُرصَةِ ، و لا إمکانَ کَالأیّامِ الخالِیَةِ مَع صِحَّةِ الأبدانِ . (5) (6)

امام علی علیه السلام :ای مردم! اینک ، اینک ! [فرصت را دریابید]! پیش از آن که پشیمان شوید و پیش از آن که «هر کسی گوید: دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم و بی تردید من از ریشخند کنندگان بودم. یا گوید: اگر خدا هدایتم می کرد، هر آینه از پرهیزگاران بودم. یا چون عذاب را ببیند، گوید: کاش مرا برگشتی بود تا از نیکوکاران باشم».

امام علی علیه السلام :فرصت را دریاب ، پیش از آن که از دست شدنش موجب اندوه گردد.

امام حسن علیه السلام :ای فرزند آدم! تو از همان زمان که از شکم مادرت افتاده ای، پیوسته در راه ویران کردن [خانه ]عمرت قدم بر می داری. پس، از آنچه در دست داری برای آنچه در پیش داری بهره برگیر؛ زیرا که مؤمن توشه بر می دارد و کافر خوش می گذراند.

امام باقر علیه السلام :چون فرصت دست دهد به سوی هدف خود بشتاب، و هیچ فرصتی مانند روزهای فراغتِ همراه با تندرستی نیست.

ص :95


1- الزمر : 56 _ 58 .
2- الأمالی للطوسی : 685/1456.
3- نهج البلاغة: الکتاب31.
4- بحار الأنوار : 78/112/6.
5- تحف العقول : 286.
6- (انظر) المراقبة : باب 1542. العمر : باب 2879.

3141 - التَّحذیرُ مِن إضاعَةِ الفُرَصِ
3141 - برحذر داشتن از تلف کردن فرصت ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن فُتِحَ لَهُ بابٌ مِن الخَیرِ فَلْیَنتَهِزْهُ ؛ فإنّهُ لا یَدرِی مَتی یُغلَقُ عَنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَرکُ الفُرَصِ غُصَصٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إضاعَةُ الفُرصَةِ غُصَّةٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أخَّرَ الفُرصَةَ عَن وَقتِها فَلْیَکُنْ علی ثِقَةٍ مِن فَوتِها . (4)

عنه علیه السلام :إذا أمکَنَتِ الفُرصَةُ فَانتَهِزْها ؛ فإنَّ إضاعَةَ الفُرصَةِ غُصّةٌ . (5)

عنه علیه السلام :بادِرِ الفُرصَةَ قبلَ أن تکونَ غُصّةً . (6)

عنه علیه السلام :أشَدُّ الغُصَصِ فَوتُ الفُرَصِ . (7)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الرَّأیِ ما لم یُفِتِ الفُرَصَ، و لم یُورِثِ الغُصَصَ . (8)

3141

برحذر داشتن از تلف کردن فرصت ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که دری از خیر به رویش گشوده شود، باید آن را غنیمت شمرد؛ زیرا که نمی داند آن در چه وقت به رویش بسته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از کف نهادن فرصتها، اندوهها آورد.

امام علی علیه السلام :از دست دادن فرصت، مایه اندوه است.

امام علی علیه السلام :هر کس فرصت را از زمانش به تأخیر اندازد، مطمئن باشد که آن را از دست می دهد.

امام علی علیه السلام :هرگاه فرصت دست داد، آن را شکار کن؛ زیرا تلف کردن فرصت مایه اندوه است.

امام علی علیه السلام :فرصت را دریاب، پیش از آن که به اندوه تبدیل شود.

امام علی علیه السلام :سخت ترین اندوهها، از دست رفتن فرصتهاست.

امام علی علیه السلام :برترین اندیشه، آن است که فرصتها را از دست ندهد و اندوهها در پی نیاورد.

ص :96


1- کنز العمّال : 43134.
2- بحار الأنوار:77/165/2.
3- نهج البلاغة : الحکمة 118.
4- غرر الحکم : 8795.
5- غرر الحکم : 4124.
6- غرر الحکم : 4362.
7- غرر الحکم : 3215.
8- غرر الحکم : 3216.

عنه علیه السلام :مَن غافَصَ الفُرَصَ أمِنَ الغُصَصَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ناهَزَ الفُرصَةَ أمِنَ الغُصَّةَ . (2)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ علَی المَضَضِ یُؤَدِّی إلی إصابَةِ الفُرصَةِ . (3)

عنه علیه السلام :الاُمورُ مَرهونَةٌ بأوقاتِها . (4)

عنه علیه السلام :مِن الخُرقِ المُعاجَلَةُ قبلَ الإمکانِ ، و الأناةُ بعدَ الفُرصَةِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ انتَظَرَ بمُعاجَلَةِ الفُرصَةِ مُؤاجَلةَ الاستِقصاءِ سَلَبَتهُ الأیّامُ فُرصَتَهُ ؛ لأنّ مِن شَأنِ الأیّامِ السَّلبَ ، و سَبیلُ الزَّمَنِ الفَوتُ . (6)

امام علی علیه السلام :هر که فرصتها را ناگهان غافلگیر کند، از اندوهها در امان باشد.

امام علی علیه السلام :هر که فرصت را غنیمت شمرد، از اندوه در امان باشد.

امام علی علیه السلام :شکیبایی بر درد و رنج، به دست یافتن بر فرصت می انجامد.

امام علی علیه السلام :کارها، گروگان زمانهای خود هستند.

امام علی علیه السلام :شتافتن [در کاری] پیش از آن که فرصت دست دهد و درنگ و کندی پس از دست دادن فرصت، نشانه نادانی است.

امام صادق علیه السلام :به هر کس فرصتی دست دهد و او به انتظار دست دادن فرصت کامل آن را تأخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید؛ زیرا کار ایّام، ربودن است و شیوه زمان، از دست رفتن.

ص :97


1- غرر الحکم : 8063.
2- غرر الحکم : 9239.
3- غرر الحکم : 1334.
4- بحار الأنوار : 77/ 165/2.
5- نهج البلاغة : الحکمة 363.
6- بحار الأنوار : 78/268/181.

ص :98

414 - الفَرائض

414 - فرایض
اشاره

(1)

(2)

ص :99


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 194 باب 65 «أداء الفرائض».
2- انظر: عنوان 421 «الفضیلة» ، 369 «العمل» ، 521 «النافلة». العبادة : باب 2460 ، الرُّخصة : باب 1471.

3142 - الحَثُّ عَلی أداءِ الفَرائِضِ
3142 - ترغیب به انجام فرایض

الکتاب :

«إِنَّمَا الصَّدَقَ_اتُ لِلْفُقَرَآءِ وَ الْمَسَ_اکِینِ وَ الْعَ_امِلِینَ عَلَیْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقَابِ وَ الْغَ_ارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِعمَلْ بفَرائضِ اللّهِ تَکُن أتقَی الناسِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَرائضَ الفَرائضَ ! أدُّوها إلَی اللّهِ تُؤَدِّکُم إلَی الجَنَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لقدِ اعتَرَضَ الشکُّ و دَخِلَ الیَقینُ ، حتّی کأنَّ الذی ضُمِنَ لَکُم قد فُرِضَ علَیکُم ، و کَأنَّ الذی قد فُرِضَ علَیکُم قد وُضِعَ عَنکُم ! (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ افتَرَضَ علَیکُم فَرائضَ فلا تُضَیِّعُوها ، و حَدَّ لَکُم حُدودا فلا تَعتَدُوها ، و نَهاکُم عن أشیاءَ فلا تَنتَهِکُوها . (5)

3142

ترغیب به انجام فرایض

قرآن:

«صدقات، تنها به تهیدستان و بینوایان و متصدّیان [گردآوری و پخش ] آن، و کسانی که دلشان به دست آورده می شود، و در [راه آزادی ]بردگان، و وام داران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد. [این ]فریضه ای است از جانب خدا و خدا دانای حکیم است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به فرایض خدا عمل کن، تا از پرهیزگارترین مردم باشی.

امام علی علیه السلام :[بر شما باد] فرایض! فرایض! آنها را برای خدا ادا کنید تا شما را به بهشت رسانند.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که شک نمودار شده و یقین تباه گشته است، تا آن جا که آنچه [از رزق ]برای شما تضمین شده گویی [به دست آوردنش ]بر شما واجب آمده است و آنچه [از واجبات ]بر شما واجب گشته گویی از شما ساقط شده است.

امام علی علیه السلام :خداوند فرایضی را بر شما واجب گردانیده؛ پس آنها را فرو مگذارید . و حدود و مرزهایی برای شما مشخص کرده؛ پس از آنها تجاوز مکنید . و شما را از چیزهایی باز داشته است؛ پس حرمت آنها را مشکنید.

ص :100


1- التوبة : 60.
2- الکافی : 2/82/4.
3- نهج البلاغة : الخطبة 167.
4- نهج البلاغة : الخطبة 114.
5- نهج البلاغة : الحکمة 105.

عنه علیه السلام :اِجعَلُوا ما افتَرَضَ اللّهُ علَیکُم مِن طَلَبِکُم ، وَ اسألوهُ مِن أداءِ حَقِّهِ ما سَألَکُم . (1)

عنه علیه السلام :خادِعْ نفسَکَ فی العِبادَةِ ، و ارفُقْ بها و لا تَقهَرْها ، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها ، إلاّ ما کانَ مَکتوبا علَیکَ مِن الفَریضَةِ ؛ فإنّهُ لا بُدَّ مِن قَضائها و تَعاهُدِها عِندَ مَحَلِّها . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلَی الأسوَدِ بنِ قُطبَةَ صاحِبِ جُندِ حُلوانَ _: وَ ابتَذِلْ نفسَکَ فیما افتَرَضَ اللّهُ علَیکَ ، راجیا ثَوابَهُ ، و مُتَخوِّفا عِقابَهُ . (3)

عنه علیه السلام :طُوبی لِنَفسٍ أدَّت إلی رَبِّها فَرضَها ، و عَرَکَت بِجَنبِها بُؤسَها ، و هَجَرَت فی اللیلِ غُمضَها . (4)

عنه علیه السلام :لا عِبادَةَ کَأداءِ الفَرائضِ . (5)

عنه علیه السلام :جَرِّبْ نفسَکَ فی طاعَةِ اللّهِ بالصَّبرِ علی أداءِ الفَرائضِ ، و الدُّؤوبِ فی إقامَةِ النَّوافلِ و الوَظائفِ . (6)

امام علی علیه السلام :آنچه را خداوند بر شما فرض کرده است، وجهه همّت خویش قرار دهید و برای ادای حقّ او که از شما خواسته است از او توفیق و کمک طلبید.

امام علی علیه السلام :نفس خود را با لطایف الحیل به عبادت وادار و با آن مدارا کن و به آن زور مگو و به هنگام آرامش و نشاطش به عبادت پرداز، مگر در آن چیزهایی که بر تو فرض شده است که در این موارد باید آنها را به جای آوری و به موقع ادا کنی.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به اسود بن قطبه سپهسالار حلوان _نوشت : و نفس خویش را در راه آنچه خدا بر تو فرض کرده است، به امید پاداش و ترس از کیفر او، به تسلیم و خضوع وادار.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال آن کس که فریضه (وظیفه) خود در برابر پروردگارش را ادا کند و در دشواریها صبر کند و در شبْ خواب را از دیدگانش دور گرداند.

امام علی علیه السلام :عبادتی چون انجام فرایض نیست.

امام علی علیه السلام :نفْس خود را در فرمانبرداریِ خدا، با شکیبایی بر انجام فرایض و سختی کشیدن در بر پا داشتن مستحبات و وظایف، بیازمای.

ص :101


1- نهج البلاغة : الخطبة 113.
2- نهج البلاغة: الکتاب69.
3- نهج البلاغة : الکتاب 59.
4- نهج البلاغة: الکتاب45.
5- نهج البلاغة : الحکمة 113.
6- غرر الحکم : 4731 .

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و لْیَکُنْ فی خاصَّةِ ما تُخلِصُ بهِ للّهِِ دِینَکَ : إقامَةُ فَرائضِهِ التی هِی لَهُ خاصَّةً ، فَأعطِ اللّهَ مِن بَدَنِکَ فی لَیلِکَ و نَهارِکَ ، و وَفِّ ما تَقَرَّبتَ بهِ إلَی اللّهِ مِن ذلکَ کامِلاً غیرَ مَثلُومٍ و لا مَنقوصٍ ، بالِغا مِن بَدَنِکَ ما بَلَغَ . (1)

عنه علیه السلام :اُخرُجُوا إلَی اللّهِ بما افتَرَضَ علَیکُم مِن حَقِّهِ ، و بَیَّنَ لَکُم مِن وَظائفِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أوَّهْ علی إخوانِیَ الذینَ تَلَوُا القُرآنَ فَأحکَمُوهُ ، و تَدَبَّرُوا الفَرضَ فَأقامُوهُ ، أحیَوا السُّنَّةَ و أماتُوا البِدعَةَ . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ بِمَنِّهِ و رَحمَتِهِ لَمّا فَرَضَ عَلیکُمُ الفَرائضَ لم یَفرِضْ علَیکُم لِحاجَةٍ مِنهُ إلَیهِ ، بَل رَحمَةً مِنهُ إلَیکُم (علَیکُم) لا إلهَ إلاّ هُو ، لِیَمیزَ الخَبیثَ مِن الطَّیِّبِ ، و لِیَبتَلِیَ ما فی صُدورِکُم ، و لِیُمَحِّصَ ما فی قُلوبِکُم . (4)

امام علی علیه السلام_ در فرمان حکومت مصر به مالک اشتر _نوشت : باید در میان کارهای خاصّی که به وسیله آنها نیّت را برای خدا خالص می گردانی، بر پا داشتن فرایض او باشد که مخصوص خداوند است. پس، در شب و روزِ خود بهره ای از بدن خود را برای خدا قرار بده و این فرایض را که با آنها به خدا نزدیک می شوی به طور کامل و بی هیچ عیب و نقصی ادا کن، اگر چه [در این راه] تنت بفرساید.

امام علی علیه السلام :با انجام دادن آنچه خدا از حقّ خویش بر شما واجب کرده و وظایفی که برای شما بیان فرموده است، به سوی خدا رهسپار شوید.

امام علی علیه السلام :دریغا از آن برادران من که قرآن را خواندند و آن را نیک به کار بستند و در فرایض تدبّر کردند و آنها را بر پا داشتند. سنّت [پیامبر] را زنده ساختند و بدعت را میراندند.

امام حسن علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ چون از روی کرم و رحمت خود فرایض را بر شما واجب ساخت نه بدان سبب بود که به شما نیاز داشت، بلکه از سر مهر و رحمت آن خداوند یگانه به شما بود، تا ناپاک را از پاک جدا سازد و آنچه را در سینه های شماست، بیازماید و آنچه را در دلهای شماست، ناب و خالص گرداند.

ص :102


1- نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- نهج البلاغة : الخطبة 176.
3- نهج البلاغة : الخطبة 182.
4- بحار الأنوار : 23/99/3.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن عَمِلَ بما افتَرَضَ اللّهُ علَیهِ فهُو مِن خَیرِ الناسِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «اِصْبِرُوا و صابِرُوا و رابِطُوا» (2) _: اِصبِرُوا علَی الفَرائضِ ، و صابِرُوا علَی المَصائبِ ، و رابِطُوا علَی الأئمّةِ علیهم السلام . (3)

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی: ما تَحَبَّبَ إلَیَّ عبدِی بِأحَبَّ ممّا افتَرَضتُ علَیهِ . (4)

امام زین العابدین علیه السلام :هر کس به آنچه خداوند بر او فرض کرده است عمل کند، او از بهترین مردمان است.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «شکیبایی ورزید و ایستادگی کنید و مرابطه داشته باشید» _فرمود : در انجام فرایض شکیبا باشید و در برابر مصیبتها ایستادگی کنید و با امامان علیهم السلام پیوند برقرار کنید.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی فرموده است: بنده ام به چیزی محبوبتر از آنچه بر او فرض کرده ام خود را محبوب من نکرده است.

3143 - وُجوبُ تَقدیمِ الفَرائِضِ عَلَی الفَضائِلِ
3143 - وجوب مقدّم داشتن فرایض بر مستحبات

المواعظ العددیّة :قالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : یا علیُّ ، تُریدُ سِتَّمِائةِ ألفِ شاةٍ ، أو سِتَّمِائةِ ألفِ دینارٍ ، أو ستَّمِائةِ ألفِ کَلِمةٍ ؟ قالَ : یا رسولَ اللّهِ ، سِتَّمِائةِ ألفِ کَلِمَةٍ . فقالَ صلی الله علیه و آله : أَجمَعُ سِتَّمِائةِ ألفِ کَلِمَةٍ فی سِتِّ کَلِماتٍ ؛ یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَةِ ، و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ . (5)

3143

وجوب مقدّم داشتن فرایض بر مستحبات

المواعظ العددیّة :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! ششصد هزار گوسفند می خواهی یا ششصد هزار دینار یا ششصد هزار جمله؟ عرض کرد: ای رسول خدا! ششصد هزار جمله. پیامبر فرمود: [آن ]ششصد هزار جمله را در شش جمله جمع (خلاصه) می کنم. ای علی! هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات می پردازند، تو به کامل کردن فرایض بپرداز و هرگاه دیدی مردم سرگرم کار دنیایند، تو سرگرم کار آخرت شو و هرگاه دیدی مردم به عیبهای مردم می پردازند، تو به عیبهای خودت بپرداز و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا می پردازند، تو به آراستن آخرت بپرداز و هرگاه دیدی مردم به زیادی عمل می پردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسّل می شوند، تو به خالق متوسّل شو.

ص :103


1- الکافی : 2/81/1.
2- آل عمران : 200 .
3- الکافی : 2/81/3.
4- الکافی : 2/82/5.
5- المواعظ العددیّة : 293.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّک إنِ اشتَغَلتَ بفَضائلِ النَّوافِلِ عَن أداءِ الفَرائضِ ، فلَن یقومَ فَضلٌ تَکسِبُهُ بِفَرضٍ تُضَیِّعُهُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :اگر با پرداختن به فضیلت مستحبات از به جا آوردن فرایض باز مانی، هرگز آن فضیلتی که به دست می آوری با [گناه] آن فریضه ای که ضایعش می کنی برابری نمی کند.

3144 - ما فَرَضَ اللَّهُ سُبحانَهُ عَلَی النّاسِ
3144 - آنچه خداوند سبحان بر مردم فرض کرده است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی فَرَضَ علی أئمّةِ العَدلِ (الحقِّ) أن یُقَدِّرُوا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ الناسِ ، کیلا یَتَبیَّغَ بالفَقیرِ فَقرُهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ فَرَضَ فی أموالِ الأغنیاءِ أقواتَ الفُقَراءِ ، فما جاعَ فَقیرٌ إلاّ بما مُتِّعَ بهِ غَنیٌّ . (4)

3144

آنچه خداوند سبحان بر مردم فرض کرده است

امام علی علیه السلام :خداوند متعال بر پیشوایان عدل (حق) فرض کرده است که خود را با مردم تهیدست برابر سازند، تا فقر فقیر او را برنیاشوبد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان خوراک تهیدستان را در اموال توانگران واجب فرموده است. بنا بر این، هیچ فقیری گرسنه نماند مگر بدان سبب که توانگر از حقّ او بهره مند شد.

ص :104


1- غرر الحکم : 3793.
2- (انظر) النافلة : باب 3893. الکمال : باب 3477.
3- نهج البلاغة : الخطبة 209.
4- نهج البلاغة : الحکمة 328.

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ، و الصلاةَ تَنزیها عنِ الکِبرِ ، و الزکاةَ تَسبیبا للرِّزقِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ فَرَضَ علی جَوارِحِکَ کُلِّها فَرائضَ یَحتَجُّ بها علَیکَ یَومَ القِیامَةِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :خداوند ایمان را فرض کرد، برای پاک کردن از شرک ، و نماز را برای دور کردن از کبر و نخوت ، و زکات را تا سبب روزی [نیازمندان ]باشد.

امام علی علیه السلام :خداوند بر همه اندامهای تو فرایضی نهاد که روز قیامت به وسیله آنها با تو احتجاج کند.

3145 - أوَّلُ مَا افتَرَضَ اللَّهُ سُبحانَهُ
3145 - نخستین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما افتَرَضَ اللّهُ علی اُمَّتِی الصَّلَواتُ الخَمسُ ، و أوَّلُ ما یُرفَعُ مِن أعمالِهِمُ الصَّلَواتُ الخَمسُ ، و أوَّلُ ما یُسألُونَ عَنهُ الصَّلَواتُ الخَمسُ . (4)

(5)

3145

نخستین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خداوند بر امّت من واجب کرد نمازهای پنجگانه است و نخستین عملی که از آنها [به درگاه خدا ]بالا می رود نمازهای پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از آنها سؤال می شود، نمازهای پنجگانه است.

3146 - أشَدُّ مَا افتَرضَ اللَّهُ سُبحانَهُ
3146 - سخت ترین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی تَبیینِ حُقوقِ الناسِ بَعضِهِم علی بَعضٍ _: و أعظَمُ ما افتَرَضَ سبحانَهُ مِن تلکَ الحُقوقِ حَقُّ الوالی علَی الرَّعیَّةِ ، و حَقُّ الرَّعیَّةِ علَی الوالِی ، فَریضَةٌ فَرَضَها اللّهُ سبحانَهُ لِکُلٍّ علی کُلٍّ . (6)

3146

سخت ترین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد

امام علی علیه السلام_ در توضیح حقوق مردم نسبت به یکدیگر _فرمود: از بزرگترین این حقوق که خداوند واجب فرموده حق زمام داران بر مردم و حق مردم بر زمام داران است. این فریضه ای است که خداوند سبحان برای هر دو طرف نسبت به یکدیگر واجب فرموده است.

ص :105


1- نهج البلاغة : الحکمة 252.
2- نهج البلاغة: الحکمة 382.
3- (انظر) الشریعة : باب 1966.
4- کنز العمّال : 18859.
5- (انظر) الصلاة : باب 2236 ، 2240. الحساب : باب 837.
6- نهج البلاغة : الخطبة 216.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لأِبی عُبیدةَ الحَذّاء _: أ لا اُخبِرُکَ بِأشَدِّ ما افتَرَضَ اللّهُ علی خَلقِهِ ؟ : إنصافُ الناسِ مِن أنفسِهم ، و مُواساةُ الإخوانِ فی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و ذِکرُ اللّهِ علی کُلِّ حالٍ ، فإن عُرِضَت لَهُ طاعَةٌ للّهِِ عَمِلَ بها ، و إن عُرِضَت لَهُ مَعصیَةٌ لَهُ تَرَکَها . (1)

عنه علیه السلام :مِن أشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ علی خَلقِهِ ذِکرُ اللّهِ کثیرا . لا أعنی «سُبحانَ اللّهِ و الحَمدُ للّهِ و لا إلهَ إلاّ اللّهُ و اللّهُ أکبَرُ» و إن کانَ مِنهُ ، و لکنْ ذِکرُ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ و حَرَّمَ ، فإن کانَ طاعَةً عَمِلَ بها ، و إن کانَ مَعصیَةً تَرَکَها . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ به ابو عبیده حذّاء _فرمود : آیا تو را از سخت ترین چیزی که خداوند بر آفریدگانش واجب کرد آگاه نسازم؟ انصاف داشتن مردم نسبت به یکدیگر، همدردی و کمک به برادران دینی و یاد خدا در همه حال، به طوری که اگر طاعتی برایش پیش آید آن را به کار بندد و اگر معصیتی پیش آید رهایش کند.

امام صادق علیه السلام :یکی از دشوارترین چیزهایی که خداوند بر خلق خویش واجب کرده، بسیار به یاد خدا بودن است. مقصودم «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر» نیست. گر چه این هم یاد خداست اما [مقصودم از ذکر خدا] به یاد خدا بودن هنگام رو به رو شدن با حلال و حرام است، به طوری که اگر پای طاعتی در میان بود، آن را به کار بندد و اگر معصیتی پیش آمد ترکش کند.

3147 - جَوامِعُ الفَرائِضِ
3147 - فرایض جامع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصِیَّتِهِ لابنِهِ محمّدِ ابنِ الحَنَفیَّةِ _: یا بُنَیَّ ، لا تَقُل ما لا تَعلَمُ ، بل لا تَقُل کُلَّ ما تَعلَمُ ؛ فإنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی قد فَرَضَ علی جَوارِحِکَ کُلِّها فَرائضَ یَحتَجُّ بها علَیکَ یَومَ القِیامَةِ و یَسألُکَ عَنها ، و ذَکَّرَها و وَعَظَها و حَذَّرَها و أدَّبها و لم یَترُکْها سُدیً ، فقالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «و لا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بهِ عِلمٌ إنَّ السَّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤَادَ کُلُّ اُولئکَ کانَ عَنهُ مَسؤولاً» (4) و قالَ عَزَّ و جلَّ : «إذ تَلَقَّوْنَهُ بألْسِنَتِکُمْ وَ تَقولُونَ بأفْواهِکُم ما لَیسَ لَکُم بهِ عِلْمٌ و تَحْسَبُونَهُ هَیِّنا و هُو عِندَ اللّهِ عَظیمٌ» (5) ثُمّ استَعبَدَها بطاعَتِهِ فقالَ عَزَّ و جلَّ : «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا ارْکَعُوا و اسْجُدُوا و اعْبُدُوا رَبَّکُم و افْعَلُوا الخَیْرَ لَعلَّکُم تُفْلِحُونَ» (6) فهذهِ فَریضَةٌ جامِعَةٌ واجِبَةٌ علَی الجَوارِحِ . (7)

3147

فرایض جامع

امام علی علیه السلام_ در سفارش خود به فرزندش محمّد بن حنفیّه _فرمود: فرزندم! آنچه نمی دانی مگوی، بلکه همه آنچه را هم که می دانی مگوی؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی بر همه اندامهای بدنت فرایضی مقرّر فرموده است که روز قیامت با آنها در برابر تو حجّت می آورد و نسبت به آنها تو را بازخواست می کند و به این اعضا و جوارح تذکر و اندرز داده و هشدارشان داده و به آنان ادب آموخته و به حال خود رهایشان نکرده است. [مثلاً ]خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «از آنچه تو را بدان علمی نیست پیروی مکن که همانا گوش و چشم و دل همگی بازخواست می شوند» و فرموده است: «آن گاه که آن [بهتان ]را از زبان یکدیگر می گرفتید و با زبانهای خود چیزی را که بدان علم نداشتید می گفتید و می پنداشتید که کاری سهل و ساده است با این که آن امر نزد خدا بس بزرگ بود». سپس از این اندامها خواسته است تا با فرمانبری از خدا او را عبادت و بندگی کنند. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید! رکوع کنید و سجده کنید و پروردگارتان را عبادت و بندگی نمایید و کار خوب انجام دهید شاید که رستگار شوید». پس، این یک فریضه جامع است که بر اعضا و جوارح مقرّر گشته است.

ص :106


1- الأمالی للمفید : 317/1.
2- الکافی : 2/80/4.
3- (انظر) العهد : باب 2918 حدیث 14538.
4- الإسراء : 36 .
5- النور : 15 .
6- الحجّ : 77 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/626/3215 .

عنه علیه السلام :أمّا ما فَرَضَهُ اللّهُ سبحانَهُ فی کتابِهِ فدَعائمُ الإسلامِ ، و هِی خَمسُ دَعائمَ . و علی هذهِ الفَرائضِ الخَمسِ بُنِیَ الإسلامُ ، فَجَعَلَ سبحانَهُ لِکُلِّ فَریضَةٍ مِن هذهِ الفَرائضِ أربَعةَ حُدودٍ لا یَسَعُ أحَدا جَهلُها ، أوَّلُها الصلاةُ ثُمّ الزکاةُ ثُمّ الصیامُ ثُمّ الحَجُّ ثُمّ الوَلایَةُ ، و هِی خاتِمَتُها و الجامِعَةُ لِجَمیعِ الفَرائضِ و السُّنَنِ . (1)

امام علی علیه السلام :اما آنچه خداوند سبحان در کتاب خود فریضه قرار داده، تکیه گاههای اسلام است و آن پنج تکیه گاه می باشد و اسلام بر این پنج فریضه بنا شده است. خداوند سبحان برای هر یک از این فرایض چهار حدّ قرار داده که همگان موظفند آنها را بدانند. نخستین این

فرایض نماز است و سپس زکات و بعد از آن روزه و آن گاه حج و زان پس ولایت که این آخری تمام کننده و به کمال رساننده و جامع همه واجبات و مستحبات است.

ص :107


1- بحار الأنوار : 68/391/40.

عنه علیه السلام :حُدودُ الفُروضِ التی فَرَضَها اللّهُ علی خَلقِهِ هِی خَمسَةٌ مِن کِبارِ الفَرائضِ : الصلاةُ ، و الزکاةُ ، و الحجُّ، و الصومُ ، و الوَلایَةُ الحافِظَةُ لهذهِ الفَرائضِ الأربَعةِ . (1)

امام علی علیه السلام :حدود و مرزهای فرایضی که خداوند بر خلق خود مقرّر فرموده پنج فریضه است، که از بزرگترین فرایضند: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت که نگهبان چهار فریضه دیگر است.

ص :108


1- بحار الأنوار : 68/388/39.

415 - التَفریط

415 - کوتاهی در کار
اشاره

ص :109

3148 - التَّحذیرُ مِنَ التَّفریطِ
3148 - پرهیز از کوتاهی در کار

الکتاب :

«أنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتَی عَلَی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّفریطُ مُصیبَةُ القادِرِ . (2)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ التَّفریطِ النَّدامَةُ ، و ثَمَرةُ الحَزمِ السَّلامَةُ . (3)

عنه علیه السلام :اِحذَرُوا التَّفریطَ ؛ فإنّهُ یُوجِبُ المَلامَةَ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و التَّفریطَ ؛ فَتَقَعَ الحَسرَةُ حینَ لا تَنفَعُ الحَسرَةُ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ الطاعَةَ غَنیمَةَ الأکیاسِ عِندَ تَفریطِ العَجَزَةِ . (6)

3148

پرهیز از کوتاهی در کار

قرآن:

«تا آن که [مبادا] کسی بگوید: دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :کوتاهی کردن، مصیبت شخص توانا [بر انجام کار] است.

امام علی علیه السلام :نتیجه کوتاهی در کار، پشیمانی است و نتیجه دور اندیشی، سالم ماندن [از خسارت و دریغ].

امام علی علیه السلام :از کوتاهی کردن بپرهیزید که آن موجب سرزنش است.

امام علی علیه السلام :زنهار از کوتاهی کردن؛ زیرا کوتاهی کردن حسرت به بار می آورد، آن گاه که حسرت سودی ندارد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان طاعت [از خود ]را غنیمتی قرار داده است که در هنگام کوتاهیِ نا توانان [از به دست آوردن آن ]زیرکان آن را از آنِ خود می کنند.

ص :110


1- الزمر : 56.
2- غرر الحکم : 987.
3- نهج البلاغة : الحکمة 181 .
4- غرر الحکم : 2580.
5- بحار الأنوار : 10/95/1.
6- نهج البلاغة : الحکمة 331.

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أهلِ الذِّکرِ _: فَلَو مَثَّلتَهُم لِعَقلِکَ فی مَقاوِمِهِمُ المَحمودَةِ ، و مَجالِسِهِمُ المَشهودَةِ ، و قد نَشَرُوا دَواوینَ أعمالِهِم ، و فَرَغُوا لِمُحاسَبَةِ أنفُسِهِم علی کُلِّ صَغیرَةٍ و کَبیرَةٍ اُمِرُوا بها فَقَصَّرُوا عَنها ، أو نُهُوا عَنها فَفَرَّطُوا فیها ! (1)

عنه علیه السلام :مَن حَلُمَ لم یُفَرِّطْ فی أمرِهِ ، و عاشَ فی الناسِ حَمیدا . (2)

عنه علیه السلام :الجَنَّةُ غایَةُ السابِقینَ ، و النارُ غایَةُ المُفَرِّطِینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن فَرَّطَ تَوَرَّطَ . (4)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ مَن فَرَّطَ فیهِنَّ کانَ مَحروما : استِماحَةُ جَوادٍ ، و مُصاحَبَةُ عالِمٍ ، و استِمالَةُ سُلطانٍ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :التَّفریطُ مُصیبَةُ ذَوِی القُدرَةِ . (6)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :اُذکُرْ حَسَراتِ التَّفریطِ بأخذِ تَقدیمِ الحَزمِ . (7)

امام علی علیه السلام_ در وصف اهل ذکر _فرمود: آنان را در آن مقامات پسندیده و منزلتهایی که مشهود [فرشتگانِ مقرّب ]است در ذهن خود مجسّم کن که چسان کار نامه هایشان را گشوده اند و برای هر کار خُرد و کلانی که بدان فرمان داده شده اند ، امّا در انجام آنها کوتاهی ورزیدند، یا از آن نهی شدند، امّا در ترک آنها کوتاهی کردند، از خود حساب می کشند.

امام علی علیه السلام :کسی که بردبار (خردمند) باشد، در کار خود کوتاهی نکند و در میان مردم با خوشنامی زندگی کند.

امام علی علیه السلام :بهشت، خط پایان پیشتازان است و آتش، فرجام واماندگان.

امام صادق علیه السلام :هر که کوتاهی کند در پرتگاه افتد.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هر کس در آنها کوتاهی ورزد ناکام ماند: درخواست از بخشنده، همنشینی با دانشمند و استمالت سلطان.

امام رضا علیه السلام :کوتاهی کردن، مصیبت توانایان است.

امام هادی علیه السلام :افسوسهای ناشی از کوتاهی نمودن در کار را به یاد آر و دوراندیشی را در پیش گیر .

ص :111


1- نهج البلاغة : الخطبة 222.
2- نهج البلاغة: الحکمة 31.
3- نهج البلاغة : الخطبة 157.
4- تحف العقول : 356.
5- بحار الأنوار : 78/229/3.
6- أعلام الدین : 308.
7- بحار الأنوار : 78/370/4.

3149 - النَّهیُ عَنِ الإفراطِ وَالتَّفریطِ
3149 - نهی از افراط و تفریط

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَرَی الجاهِلَ إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا . (1)

عنه علیه السلام :لقد عُلِّقَ بِنِیاطِ هذا الإنسانِ بَضعَةٌ هی أعجَبُ ما فیهِ : و ذلکَ القلبُ ، و ذلکَ أنَّ لَهُ مَوادَّ مِن الحِکمَةِ و أضدادا مِن خِلافِها ، فإن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ أذَلَّهُ الطَّمَعُ ، و إن هاجَ بهِ الطَّمَعُ أهلَکَهُ الحِرصُ ، و إن مَلکَهُ الیَأسُ قَتَلَهُ الأسَفُ ......... و إن أفرَطَ بهِ الشِّبَعُ کَظَّتهُ البِطنَةُ ، فَکُلُّ تَقصیرٍ بهِ مُضِرٌّ ، و کُلُّ إفراطٍ لَهُ مُفسِدٌ . (2)

عنه علیه السلام :سَیَهلِکُ فِیَّ صِنفانِ: مُحِبٌّ مُفرِطٌ یَذهَبُ بهِ الحُبُّ إلی غَیرِ الحَقِّ ، و مُبغِضٌ مُفرِطٌ یَذهَبُ بهِ البُغضُ إلی غیرِ الحَقِّ ، و خَیرُ الناسِ فِیَّ حالاً النَّمَطُ الأوسَطُ فَالْزَمُوهُ . (3)

(4)

3149

نهی از افراط و تفریط

امام علی علیه السلام :نادان را نبینی، مگر افراطگر یا تفریطگر.

امام علی علیه السلام :به رگی از رگهای بدن این انسان گوشت پاره ای آویخته که شگفت انگیزترین عضو اوست و آن قلب است؛ زیرا که در آن مایه های حکمت و مایه های ضد حکمت وجود دارد. به طوری که اگر امید و آرزو به آن [قلب ]دست دهد، طمع خوارش گرداند و اگر طمع آن را به هیجان آورد، حرص نابودش کند و اگر نومیدی بر آن تسلّط یابد، افسوس و اندوه او را بکشد ......... و اگر در سیری افراط کند، پُریِ شکم او را بیازارد. پس، هر تفریطی به او زیان زند و هر افراطی او را تباه گرداند.

امام علی علیه السلام :بزودی درباره من دو گروه هلاک شوند: دوستدار افراطی که دوستی ، او را به ناحق کشاند و دشمن افراطی که دشمنی ، او را به ناحق بَرَد. و بهترین حالت مردم درباره من راه میانه است. پس این راه را در پیش گیرید.

ص :112


1- نهج البلاغة : الحکمة 70.
2- نهج البلاغة : الحکمة 108 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 127.
4- (انظر) الغلوّ : باب 3061 حدیث 15375 _ 15378.

416 - الفَراغ

416 - فراغت
اشاره

(1)

ص :113


1- انظر : عنوان 107 «الحِرفة» ، 474 «اللغو» ، 477 «اللهو».

3150 - الفَراغُ
3150 - فراغت

الکتاب :

«فَإذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إلی رَبِّکَ فَارْغَبْ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشَدُّ الناسِ حِسابا یَومَ القِیامَةِ المَکفِیُّ الفارِغُ، إن کانَ الشُغلُ مَجهَدَةً فالفَراغُ مَفسَدَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الصَّحیحَ الفارِغَ ، لا فی شُغلِ الدنیا و لا فی شُغلِ الآخِرَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَلَّتانِ کثیرٌ مِن الناسِ فیهِما مَفتونٌ : الصِّحَّةُ و الفَراغُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن الفَراغِ تکونُ الصَّبوَةُ . (5)

عنه علیه السلام :مَع الفَراغِ تَکونُ الصَّبوَةُ . (6)

عنه علیه السلام :اِعلَمْ أنَّ الدنیا دارُ بَلِیَّةٍ لم یَفرُغْ صاحِبُها فیها قَطُّ ساعَةً إلاّ کانَت فَرغَتُهُ علَیهِ حَسرَةً یَومَ القِیامَةِ . (7)

3150

فراغت

قرآن:

«پس، چون فراغت یافتی، به طاعت در کوش. و با اشتیاق به سوی پروردگارت روی آور».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت سخت ترین حسابرسی را کسی دارد که کارهایش را دیگران [از پیشکار و نوکر و خدمتکار ]انجام دهند و خودش بی کار بگردد. گو این که کار کردن مایه رنج و زحمت است اما بیکاری موجب فساد و تباهی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از شخص تندرست بیکاره که نه در کار دنیاست و نه سرگرم کار آخرت، نفرت دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چیز است که مایه فتنه (آزمایش یا فساد) بسیاری از مردم است: تندرستی و فراغت (بیکاری).

امام علی علیه السلام :هوا و هوس برخاسته از فراغت است.

امام علی علیه السلام :با فراغت، هوسرانی است.

امام علی علیه السلام :بدان که دنیا سرای آزمایش و گرفتاری است، که آدمی هرگز در آن ساعتی آسوده و بی کار نشود، مگر این که آن بیکاری در روز قیامت مایه افسوس او گردد.

ص :114


1- الشَرح : 7 ، 8.
2- تنبیه الخواطر : 1/60.
3- شرح نهج البلاغة : 17/146.
4- الکافی : 8/152/136.
5- غرر الحکم : 9251.
6- غرر الحکم : 9743.
7- نهج البلاغة: الکتاب59.

عنه علیه السلام :إنْ یَکُنِ الشُّغلُ مَجهَدَةً فاتِّصالُ الفَراغِ مَفسَدَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :ما أحَقَّ الإنسانَ أن تکونَ لَهُ ساعَةٌ لا یَشغَلُهُ عَنها شاغِلٌ ! (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی دعائهِ _: وَ اشغَلْ قُلوبَنا بِذِکرِکَ عن کُلِّ ذِکرٍ ، و ألسِنَتَنا بشُکرِکَ عن کُلِّ شُکرٍ ، و جَوارِحَنا بطاعَتِکَ عن کُلِّ طاعَةٍ ، فإن قَدَّرتَ لنا فَراغا مِن شُغلٍ فاجعَلْهُ فَراغَ سلامَةٍ ، لا تُدرِکُنا فیهِ تَبِعَةٌ ، و لا تَلحَقُنا فیهِ سَأمَةٌ ، حتّی یَنصَرِفَ عنّا کُتّابُ السَّیّئاتِ بصَحیفَةٍ خالِیَةٍ مِن ذِکرِ سَیِّئاتِنا ، و یَتَوَلّی کُتّابُ الحَسَناتِ عنّا مَسرورِینَ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن دعائهِ فی مکارمِ الأخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و اکفِنی ما یَشغَلُنِی الاهتِمامُ بهِ ، و استَعمِلْنی بما تَسألُنِی غَدا عَنهُ ، و استَفرِغْ أیّامِی فیما خَلَقتَنِی لَهُ . (4)

امام علی علیه السلام :اگر کار کردن مایه زحمت است، پیوسته بی کار بودن نیز موجب فساد است.

امام علی علیه السلام :چه سزاوار است که انسان لحظاتی برای خود داشته باشد که هیچ بازدارنده ای، او را از آن لحظه ها باز ندارد!

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت: دلهای ما را با یاد خود از هر یادی و زبانهایمان را با سپاس خود از هر سپاسی و اندامهایمان را با طاعت خود از هر طاعت دیگر باز دار و اگر فراغت از کاری برای ما مقدّر فرموده ای آن را فراغتی سالم قرار ده که در آن گناهی ما را نرسد و دلزدگی به ما روی نیاورد، تا فرشتگان نویسنده بدیها با نامه ای خالی از گناهانِ ما برگردند و نویسندگان نیکیها، شادمان از حسناتی که برای ما نگاشته اند مراجعت کنند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل او درود فرست و مرا از کاری که اهتمام بدان [از عبادت و بندگیت ]بازم می دارد، بی نیاز گردان و مرا به کاری وادار که فردا[ی قیامت] درباره آن از من بازخواست می کنی و روزهای مرا در راه آنچه برای آن آفریده شده ام، صرف نما.

ص :115


1- بحار الأنوار : 77/419/40.
2- غرر الحکم : 9684.
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 11 .
4- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: و ارزُقْنِی صِحَّةً فی عِبادَةٍ ، و فَراغا فی زَهادَةٍ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن دعائهِ فی یومِ عَرَفَةَ _: و أذِقْنی طَعمَ الفَراغِ لِما تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِن سَعَتِکَ ، و الاجتِهادِ فیما یُزلِفُ لَدَیکَ و عِندَک ، و أتحِفْنی بتُحفَةٍ من تُحَفاتِکَ ، و اجعَلْ تِجارَتِی رابِحَةً ، و کَرَّتی غیرَ خاسِرَةٍ ، و أخِفنِی مَقامَکَ ، و شَوِّقْنی لِقاءَکَ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی لَیُبغِضُ العَبدَ النَّوَّامَ ، إنّ اللّهَ تعالی لَیُبغِضُ العَبدَ الفارِغَ . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام_ در همان دعا _گفت: تندرستی و صحّتی که با عبادت گذرد و فراغتی که با پاکدامنی همراه باشد، روزیم فرما.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای روز عرفه _گفت : [خدایا!] به گشایشی از گشایشهایت مزه فراغت برای انجام آنچه تو دوست داری و کوشش در آنچه [مرا ]به تو نزدیک می گرداند، به من بچشان و ارمغانی از ارمغانهایت سوی من بفرست و تجارتم را سودمند و بازگشتم را بی زیان قرار ده و مرا از مقامت بترسان و مشتاق دیدارت گردان.

امام کاظم علیه السلام :خداوند متعال از بنده پر خواب نفرت دارد؛ خداوند متعال از بنده بی کار نفرت دارد.

ص :116


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 47 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/169/3635.
4- (انظر) المراقبة : باب 1546.

417 - الفِرَق

417 - فرقه ها
اشاره

(1)

(2)

ص :117


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 1 / 209 _ 212. بحار الأنوار : 72 / 178 باب 104 «المرجئة و الزیدیّة و البتریّة و الواقفیّة ......... ».
2- انظر: عنوان 22 «الاُمّة» ، 148 «الاختلاف» ، 73 «الجماعة».

3151 - الفِرَقُ الإسلامِیَّةُ
3151 - فرقه های اسلامی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیَأتِیَنَّ علی اُمَّتِی ما أتی علی بَنی إسرائیلَ حَذوَ النَّعلِ بالنَّعلِ ......... إنّ بنی إسرائیلَ تَفَرَّقَت علی ثِنتَینِ و سَبعینَ مِلَّةً ، و تَفتَرِقُ اُمَّتی علی ثلاثٍ و سَبعینَ مِلَّةً کُلُّهُم فی النارِ إلاّ واحِدَةً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَفتَرِقُ اُمَّتی علی ثلاثِ فِرَقٍ : فِرقَةٌ علَی الحَقِّ لا یَنقُصُ الباطِلُ مِنهُ شیئا یُحِبُّونی و یُحِبُّونَ أهلَ بَیتی ، مَثَلُهُم کَمَثَلِ الذَّهَبِ الجَیِّدِ ؛ کُلَّما أدخَلتَهُ النارَ فَأوقَدتَ علَیهِ لم یَزِدْهُ إلاّ جَودَةً ، و فِرقَةٌ علَی الباطِلِ لا یَنقُصُ الحَقُّ مِنهُ شیئا ......... و فِرقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ علی مِلَّةِ السامِریِّ لا یَقولونَ : لا مَساسَ ، لکنّهُم یقولونَ : لا قِتالَ ! إمامُهُم عبدُ اللّهِ بنُ قیسٍ الأشعریُّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَتَفَرَّقَنَّ هذهِ الاُمّةُ علی ثَلاثٍ و سَبعینَ فِرقَةً ، و الذی نفسِی بیَدِهِ إنَّ الفِرَقَ کُلَّها ضالَّةٌ إلاّ مَنِ اتَّبَعَنی و کانَ مِن شیعَتی . (3)

3151

فرقه های اسلامی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه به سر بنی اسرائیل آمد ، مو به مو بر سر امّت من نیز خواهد آمد ......... بنی اسرائیل هفتاد و دو ملّت شدند و امّت من نیز بزودی هفتاد و سه ملّت خواهند شد، که بجز یک ملّت (فرقه)، همه در آتش باشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من به سه فرقه تقسیم می شود: فرقه ای بر حق، که باطل کمترین چیزی از آن نکاهد، من و اهل بیت مرا دوست می دارند. حکایت آنان حکایت طلای نابی است که هر چه بیشتر آن را در آتش نَهی و آتش را شعله ورتر سازی، جز بر نابی آن افزوده نشود. و فرقه ای بر باطل که حقْ اندک چیزی از آن نکاهد ......... و فرقه ای مذبذبند و بر آیین سامری، اما نمی گویند: لا مَساسَ (به من دست نزنید) بلکه می گویند: لا قتال (جنگ نه). پیشوای آنان عبد اللّه بن قیس اشعری است.

امام علی علیه السلام :این امّت هفتاد و سه فرقه خواهد شد. سوگند به آن که جانم در دست اوست، همه این فرقه ها گمراهند، مگر کسی که از من پیروی کند و از شیعیان من باشد.

ص :118


1- کنز العمّال : 928.
2- الأمالی للمفید : 30/3.
3- الأمالی للمفید : 213/3.

عنه علیه السلام :اِختَلَفَتِ النَّصاری علی کذا و کذا ، و لا أراکُم أیَّتُها الاُمَّةُ إلاّ سَتَختَلِفونَ کما اختَلَفوا ، و تَزِیدُونَ علَیهِم فِرقَةً ، ألا و إنّ الفِرَقَ کُلَّها ضالّةٌ إلاّ أنا و مَنِ اتَّبعَنی . (1)

امام علی علیه السلام :نصارا بر سر چه و چه اختلاف کردند [و فرقه ها را پدید آوردند ]و شما نیز، ای امّت، همچون آنان فرقه فرقه خواهید شد و یک فرقه از آنان بیشتر خواهید داشت. بدانید که همه فرقه های شما گمراهند، مگر من و کسی که از من پیروی کند.

ص :119


1- الغارات : 2/585 .

ص :120

418 - الفَساد

418 - فساد
اشاره

(1)

(2)

ص :121


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 395 باب 144 «باب الفساد».
2- انظر: الاُمّة : باب 135 ، 136 ، الآخرة : باب 30. الدولة : باب 1286 ، 1287 ، الرحمة : باب 1459. القضاء و القدر : باب 3297 ، المرأة : باب 3602.

3152 - مایُفسِدُ العامَّةَ
3152 - آنچه توده مردم را فاسد می کند

1 _ المَعصِیةُ

الکتاب :

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» . (1)

«لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أمْرِ اللّهِ إنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ وَ إذا أرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ * هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفا وَ طَمَعا وَ یُنشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ» . (2)

«وَ ما أصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ * وَ ما أنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لم تَظهَرِ الفاحِشَةُ فی قَومٍ قَطُّ حتّی یُعلِنُوا بها إلاّ فَشا فیهِمُ الطاعونُ و الأوجاعُ التی لم تَکُن مَضَت فی أسلافِهِم الذینَ مَضَوا . (4)

3152

آنچه توده مردم را فاسد می کند

1 _ گناه

قرآن:

«به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا [سزای ]بعضی از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند».

«برای او فرشتگانی است که پی در پی او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسداری می کنند. در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند. و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود. اوست کسی که برق را برای بیم و امید به شما می نمایاند و ابرهای گرانبار را پدیدار می کند».

«و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و خدا از بسیاری در می گذرد. و شما در زمین درمانده کننده [خدا ]نیستید و جز خدا شما را سرپرست و یاوری نیست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فحشا و زشت کاری هرگز در میان مردمی شایع نشد، مگر این که طاعون و دردها و بیماریهایی که در میان گذشتگان آنها سابقه نداشته است، در بین آنان شیوع یافت.

ص :122


1- الروم : 41.
2- الرعد : 11 ، 12.
3- الشوری : 30 ، 31.
4- الترغیب و الترهیب : 2/568/3.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ المَعصیَةَ إذا عَمِلَ بها العَبدُ سِرّا لم تَضُرَّ إلاّ عامِلَها ، و إذا عَمِلَ بها عَلانِیَةً و لم یُغَیَّرْ علَیهِ أضَرَّت بالعامَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لا یُعَذِّبُ العامَّةَ بِعَمَلِ الخاصَّةِ حتّی یَرَوُا المُنکَرَ بینَ ظَهرانیهِم و هُم قادِرُونَ علی أن یُنکِروهُ ، فإذا فَعَلُوا ذلکَ عَذَّبَ اللّهُ العامَّةَ و الخاصَّةَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما تَرَکَ قَومٌ الجِهادَ إلاّ عَمَّهُمُ اللّهُ بالعَذابِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ : «و مِنهُم مَن لا یُؤمِنُ به» (4) _: فَهُم أعداءُ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ مِن بَعدِهِ «و رَبُّکَ أعْلَ_مُ بِ_المُفسِ_دِی_نَ» (5) و الفَس_ادُ : المَعصیَةُ للّهِِ و لرسولِهِ . (6)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و لا تُفْسِدُوا فی الأرضِ بَعدَ إِصلاحِها» (7) _: إنَّ الأرضَ کانَت فاسِدَةً فَأصلَحَها اللّهُ عَزَّ و جلَّ بِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : «و لا تُفْسِدُوا فی الأرضِ بعدَ إِصْلاحِها» . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناه را هرگاه بنده پنهانی مرتکب شود به کسی جز صاحب آن زیانی نمی زند و هرگاه آشکارا انجامش دهد و مردم او را منع نکنند، آن گناه به عموم مردم آسیب خواهد رساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عموم مردم را به کیفر گناه عدّه ای خاص عذاب نمی دهد، مگر آن که زشت کاری را در میان خود ببینند و بتوانند از آن جلوگیری کنند و نکنند. در این صورت ، خداوند عام و خاصّ را عذاب می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مردمی جهاد را ترک نکردند، مگر این که خداوند همه آنان را عذاب کرد.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و از آنان کسی است که به او ایمان نمی آورد» _فرمود : آنان دشمنان محمّد و خاندان محمّدند که پس از او هستند. «و پروردگارت به تباهکاران داناتر است» منظور از تباهکاری، نافرمانی از خدا و رسول اوست.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «و در زمین پس از اصلاح آن، فساد مکنید» _فرمود : زمین فاسد شده بود و خداوند عزّ و جلّ به وسیله پیامبر خود صلی الله علیه و آله آن را اصلاح کرد و آن گاه فرمود: «و در زمین پس از اصلاح آن، فساد مکنید».

ص :123


1- بحار الأنوار: 100/74/15.
2- الدرّ المنثور: 3/127.
3- الترغیب و الترهیب: 2/331/6.
4- یونس : 40 .
5- یونس : 40 .
6- تفسیر القمّی : 1/312 .
7- الأعراف : 56 .
8- الکافی : 8/58/20.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لمحمّدِ بنِ سِنانٍ فیما کَتَبَ مِن جَوابِ مَسائلِهِ _: حَرَّمَ اللّهُ قَتلَ النفسِ لِعِلَّةِ فَسادِ الخَلقِ فی تَحلیلِهِ لو أحَلَّ ، و فَنائهِم ، و فَسادِ التَّدبیرِ .........

و حَرَّمَ اللّهُ تعالَی الزِّنا لِما فیهِ مِن الفَسادِ مِن قَتلِ الأنفُسِ ، و ذَهابِ الأنسابِ ، و تَرکِ التَّربیَةِ للأطفالِ ، و فَسادِ المَواریثِ ، و ما أشبَهَ ذلکَ مِن وُجوهِ الفَسادِ .

و حَرَّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ قَذفَ المُحصَناتِ لِما فِیه مِن فَسادِ الأنسابِ ، و نَفیِ الوَلَدِ ، و إبطالِ المَواریثِ ، و تَرکِ التَّربیَةِ ، و ذَهابِ المَعارِفِ ، و ما فیهِ مِن الکبائرِ و العِلَلِ التی تُؤَدِّی إلَی فَسادِ الخَلقِ ......... . (1)

(2)

2 _ الاختِلافُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ أهلُ باطِلِها علی أهلِ حَقِّها . (3)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤالات محمّد بن سنان _فرمود : خداوند قتل نفْس را حرام فرمود؛ زیرا در حلال کردن آن، اگر حلال می شد، فساد مردمان و نابودی آنان بود و بر هم خوردن نظم و نظام جامعه .........

خداوند متعال زنا را حرام فرمود؛ زیرا مفاسدی چون قتل نفْس و از بین رفتن نَسبها و ترک تربیت کودکان و به هم خوردن مسئله ارث و میراث و مفاسدی از این قبیل در پی دارد.

خداوند عزّ و جلّ تهمت زدن به زنان پاکدامن را حرام فرمود؛ زیرا موجب از بین رفتن نسبها و انکار فرزند و به هم خوردن وضع ارث و میراث و ترک تربیت [کودک] و از میان رفتن شناختها و دیگر گناهان بزرگ و عواملی است که به تباهی مردم می انجامند ......... .

2 _ اختلاف

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ امّتی پس از پیامبر خود دچار اختلاف نشد، مگر این که باطل گرایان آن امّت بر حق گرایانش چیره شدند.

ص :124


1- کتاب من لا یحضره الفقیه: 3/565/4934، انظر تمام الحدیث.
2- (انظر) الذنب : باب 1385 و 1386. الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2650. القضاء و القدر : باب 3297.
3- کنز العمّال : 929.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و أیمُ اللّهِ ، ما اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ باطِلُها علی حَقِّها إلاّ ما شاءَ اللّهُ . (1)

عنه علیه السلام_ لأصحابِهِ فیما یُخبِرُ عن غَلَبةِ جَیشِ معاویةَ _: إنّی و اللّهِ لَأظُنُّ أنَّ هؤلاءِ القَومَ سَیُدالُونَ مِنکُم باجتِماعِهِم علی باطِلِهِم ، و تَفَرُّقِکُم عن حَقِّکُم ، و بِمَعصِیَتِکُم إمامَکُم فی الحَقِّ ، و طاعَتِهِم إمامَهُم فی الباطِلِ ، و بِأدائهِمُ الأمانَةَ إلی صاحِبِهِم و خیانَتِکُم ، و بصَلاحِهِم فی بِلادِهِم و فَسادِکُم . (2)

(3)

3 _ الاستِواءُ فی الدرجات

الکتاب :

أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضا سُخْرِیّا وَ رَحْمَةُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَزالُ الناسُ بخَیرٍ ما تَفاوَتُوا ، فإذا استَوَوا هَلَکُوا . (5)

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا که هیچ امّتی پس از پیامبر خود دچار اختلاف نشد، جز آن که باطل آن بر حقّ آن چیره گشت مگر این که خدا نخواست.

امام علی علیه السلام_ آنجا که از چیره شدن سپاه معاویه به یاران خود خبر می دهد _فرمود: سوگند به خدا که گمان می کنم این جماعت بزودی بر شما چیره شوند؛ زیرا آنان بر باطل خود همداستانند و شما با آنکه بر حقّید پراکنده و نا همدل. شما از پیشوای حقّ خود نافرمانی می کنید و آنها از پیشوای باطل خویش فرمان می برند. آنان نسبت به پیشوای خود امانتدارند و شما خیانتکار. آنان در سرزمینشان درستکارند، حال آنکه شما فساد و تباهی می آفرینید.

3 _ برابری در مراتب

قرآن:

«آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ ما [وسایل] معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم و برخی از آنان را از [نظر] درجات بالاتر از بعضی [دیگر] قرار داده ایم، تا بعضی از آنها بعضی [دیگر] را به خدمت گیرند. و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می اندوزند بهتر است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :مردم تا زمانی که [در جایگاه های اجتماعی ]گونه گون باشند پیوسته در خیر و خوبی به سر خواهند برد و هرگاه برابر شوند نابود گردند.

ص :125


1- الأمالی للمفید : 235/5.
2- نهج البلاغة : الخطبة 25.
3- (انظر) الاختلاف : باب 1057 _ 1059.
4- الزخرف : 32.
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/53/204 .

(1)

4 _ مَنعُ الحقِّ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کیفَ یُقَدِّسُ اللّهُ قَوما لا یُؤخَذُ لِضَعیفِهِم مِن شَدیدِهِم ؟ ! (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لن تُقَدَّسَ اُمّةٌ لا یُؤخَذُ للضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِن القَوِیِّ غیرَ مُتَعتَعٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لا یُقَدِّسُ اُمّةً لا یَأخُذُ الضَّعیفُ حَقَّهُ مِن القَویِّ و هو غیرُ مُتَعتَعٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ لَمّا استُخلِفَ إلی اُمَراءِ الأجنادِ _: أمّا بَعدُ ، فإنَّما أهلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم أنَّهُم مَنَعُوا الناسَ الحَقَّ فَاشتَرَوهُ ، و أخَذُوهُم بِالباطِلِ فَاقتَدَوهُ (5) . (6)

(7)

4 _ محرومیت از حق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چگونه خداوند ، پاک و پاکیزه گرداند مردمی را که حقّ ناتوان آنها از زورمندشان گرفته نمی شود؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز پاک و پاکیزه (سعادتمند) نگردد آن امّتی، که حقّ ناتوان بدون ترس و لرز از قدرتمند گرفته نشود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، پاک و پاکیزه نگرداند آن امّتی را که ناتوان، بدون ترس و لرز، حقّ خود را از زورمند نگیرد.

امام علی علیه السلام_ پس از آنکه به خلافت رسید به سران لشکر _فرمود: امّا بعد، پیشینیان شما در حقیقت به این سبب به هلاکت درافتادند که مردم را از حقّ [خود ]محروم کردند و آنان هم [به ناچار] آن را خریدند و آنان را به راه نادرستی و باطل سوق دادند و مردم هم[ناگزیر]از باطل پیروی کردند (8) .

ص :126


1- (انظر) الإجارة : باب 9.
2- بحار الأنوار : 75/353/62.
3- بحار الأنوار : 77/258/1.
4- . کنز العمّال : 5544.
5- نهج البلاغة : الکتاب79 .
6- قال ابن أبی الحدید : أی منعوا الناس الحقّ فاشتَری الناس الحقّ منهم بالرُّشا و الأموال ؛ أی لم یضعوا الاُمور مواضعها ؛ و لا ولَّوا الولایات مستحقّیها ، و کانت اُمورهم الدینیّة و الدنیاویّة تجری علی وفق الهوی و الغرض الفاسد ، فاشتَری الناس منهم المیراث و الحقوق کما تُشتَری السلع بالمال . ثمّ قال : «و أخذوهم بالباطل فاقتدوه» أی حملوهم علَی الباطل فجاء الخَلف من بعد السّلف ، فاقتدوا بآبائهم و أسلافهم فی ارتکاب ذلک الباطل ظنّا أنّه حقّ لما قد ألفوه و نشؤوا و ربوا علیه . (شرح نهج البلاغة: 18/77) .
7- (انظر) الظلم : باب 2412.
8- ابن ابی الحدید می گوید: یعنی مردم را از حق محروم کردند و در نتیجه، مردم با پول و رشوه حق را از آنان خریدند. به عبارت دیگر، کارها را در جای خود قرار ندادند و مناصب دولتی و حکومتی را به افرادی که استحقاق و شایستگی آن را دارند نسپردند و کارهای دین و دنیای آنها بر اساس امیال و خواهشها و اغراض فاسد پیش می رفت. لذا مردم میراث و حقوق را، مانند کالا، با پول خریداری می کردند. سپس فرمود: «آنان را به راه باطل سوق دادند و مردم هم پیروی کردند»، یعنی آنان را در مسیر باطل انداختند و نسلهای بعد هم که روی کار می آمدند، چون بر اساس همان شیوه باطل نشو و نما یافته بودند، تصوّر می کردند که روشی حق و درست است و لذا از پدران و گذشتگان خود پیروی می کردند و همان شیوه آنان را می پیمودند.

3153 - دَورُ فَسادِ الخاصَّةِ فی فَسادِ العامَّةِ
3153 - نقش فساد زبدگان جامعه در فساد توده مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قِوامُ الدِّینِ و الدنیا بأربَعةٍ: عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ ، و جاهِلٍ لا یَستَنکِفُ أن یَتَعلَّمَ ، و جَوادٍ لا یَبخَلُ بمَعروفِهِ ، و فَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ ، فإذا ضَیَّعَ العالِمُ عِلمَهُ استَنکَفَ الجاهِلُ أن یَتَعَلَّمَ ، و إذا بَخِلَ الغَنیُّ بمَعروفِهِ باعَ الفَقیرُ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ . (1)

عنه علیه السلام :قِوامُ الدنیا بأربَعةٍ : بعالِمٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِهِ ، و بغَنِیٍّ باذِلٍ لِمَعروفِهِ ، و بجاهِلٍ لا یَتکَبَّرُ أن یَتَعلَّمَ ، و بفَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَهُ بدنیا غیرِهِ ، و إذا عَطَّلَ العالِمُ عِلمَهُ ، و أمسَکَ الغَنیُّ مَعروفَهُ ، و تَکَبَّرَ الجاهِلُ أن یَتَعلَّمَ ، و باعَ الفَقیرُ آخِرَتَهُ بدنیا غَیرِهِ ، فَعَلَیهِمُ الثُّبورُ . (2)

بحار الأنوار عن الإمامِ علیّ علیه السلام :قِوامُ الدِّینِ بأربَعةٍ : بعالِمٍ ناطِقٍ مُستَعمِلٍ لَهُ ، و بغنیٍّ لا یَبخَلُ بفَضلِهِ علی أهلِ دِینِ اللّهِ ، و بفَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ، و بجاهِلٍ لا یَتکَبَّرُ عن طَلَبِ العِلمِ، فإذا کَتَمَ العالِمُ عِلمَهُ، و بَخِلَ الغَنیُّ بمالِهِ، و باعَ الفَقیرُ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ، و استَکبَرَ الجاهِلُ عن طَلَبِ العِلمِ، رَجَعَتِ الدنیا إلی وَرائها القَهقَری. فلا تَغُرَّنَّکُم کَثرَةُ المَساجِدِ ، و أجسادُ قَومٍ مُختَلِفَةٍ. قیلَ: یا أمیرَ المؤمنینَ، کیفَ العَیشُ فی ذلکَ الزَّمانِ ؟ فقالَ : خالِطوهُم بالبَرّانِیَّةِ _ یَعنی فی الظاهِرِ _ و خالِفُوهُم فی الباطِنِ ......... . (3)

3153

نقش فساد زبدگان جامعه در فساد توده مردم

امام علی علیه السلام :استواری دین و دنیا به وجود چهار کس است: عالِمی که علم خویش را به کار بندد، نادانی که از علم آموختن ننگ نداشته باشد، بخشنده ای که در بخشش خود بخل نورزد و ناداری که آخرتش را به دنیایش نفروشد؛ زیرا هرگاه عالِم علم خود را فرو گذارد [و به کار نبندد]، نادان از آموختن علم سر باز زند و هرگاه توانگر از بذل و بخشش بخل ورزد، نادار آخرت خود را به دنیایش بفروشد.

امام علی علیه السلام :قوام دنیا به وجود چهار کس است: به عالِمی که علم خود را به کار بندد، به توانگری که بخشش کند، به نادانی که تکبّر مانع علم آموختن او نشود و به تهیدستی که آخرتش را برای دنیای دیگری نفروشد. هرگاه عالِم علمش را به کار نبندد و توانگر از بخشش خودداری کند و جاهل از آموختن تکبّر ورزد و تهیدست آخرت خود را برای دنیای دیگری بفروشد، پس هلاکت بر آنان باد.

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : استواری دین به چهار کس است: به عالِمی که بگوید و به گفته خود عمل کند، به ثروتمندی که از احسان خود به پیروان دین خدا دریغ نورزد، به تهیدستی که آخرتش را به دنیایش نفروشد و به نادانی که از آموختنِ دانش تکبّر نورزد. پس، هرگاه عالِم علم خود را پنهان بدارد و ثروتمند در مال خود بخل ورزد و تهیدست آخرتش را به دنیایش بفروشد و نادان از تحصیل دانش استنکاف ورزد، دنیا به قهقرا برگردد. بنا بر این، فراوانی مسجدها و پیکرهای گوناگون و پراکنده مردمان شما را نفریبد. عرض شد: ای امیر مؤمنان! در آن زمان چگونه باید زیست؟ فرمود: به ظاهر با آنان بیامیزید و در باطن بر خلاف آنان باشید.

ص :127


1- نهج البلاغة : الحکمة 372 .
2- تحف العقول : 222.
3- بحار الأنوار : 2/67/9.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أحوالِ العامَّةِ _: إنّما هی مِن فَسادِ الخاصَّةِ ، و إنّما الخاصَّةُ لَیُقَسَّمُونَ علی خَمسٍ : العُلَماءُ و هُمُ الأدِلاّءُ علَی اللّه ، و الزُّهّادُ و هُمُ الطریقُ إلَی اللّهِ ، و التُّجّارُ و هُم اُمَناءُ اللّهِ ، و الغُزاةُ و هُم أنصارُ دِینِ اللّهِ ، و الحُکّامُ و هُم رُعاةُ خَلقِ اللّهِ .

فإذا کانَ العالِمُ طَمّاعا و للمالِ جَمّاعا فَبِمَن یُستَدَلُّ ؟ ! و إذا کانَ الزاهِدُ راغِبا و لِما فی أیدِی الناسِ طالِبا فَبِمَن یُقتَدی ؟ ! و إذا کانَ التاجِرُ خائنا و للزکاةِ مانِعا فَبِمَن یُستَوثَقُ ؟ ! و إذا کانَ الغازِی مُرائیا و للکَسبِ ناظِرا فَبِمَن یُذَبُّ عَنِ المسلمینَ ؟ ! و إذا کانَ الحاکِمُ ظالِما و فی الأحکامِ جائرا فَبِمَن یُنصَرُ المَظلومُ علَی الظالِمِ ؟ ! فو اللّهِ ما أتلَفَ الناسَ إلاّ العُلَماءُ الطَّمّاعُونَ ، و الزُّهَّادُ الراغِبونَ ، و التُّجّارُ الخائنونَ ، و الغُزاةُ المُراؤونَ ، و الحُکّامُ الجائرُونَ ، و سَیَعلَمُ الذینَ ظَلَمُوا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبونَ . (1) (2)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از احوال عامّه مردم _فرمود: فساد توده مردم، ناشی از فساد خواصّ است. خواصّ به پنج گروه تقسیم می شوند: عالمان که راهنمایانِ به سوی خدایند، پارسایان که راه منتهی به خدایند، بازرگانان که اُمنای خدایند، رزمندگان که یاوران دین خدایند و زمام داران که سرپرستان خلق خدایند. پس، اگر عالم، طمّاع و مال اندوز باشد، دیگر از چه کسی باید راهنمایی خواست و اگر پارسا، به دنیا و آنچه مردم دارند راغب باشد، دیگر به چه کس اقتدا شود و اگر بازرگان خیانت پیشه باشد و زکات ندهد، به چه کسی می توان اطمینان و اعتماد کرد و اگر رزمنده خودنما باشد و چشم به کسب مال و ثروت داشته باشد، دیگر به وسیله چه کسی از مسلمانان دفاع شود و اگر زمامدار ستمگر باشد و در احکام و فرامینْ ستم و بی عدالتی روا دارد، دیگر به وسیله چه کسی دادِ ستمدیده از ستمگر گرفته شود؟ سوگند به خدا که مردم را نابود نکرد مگر عالمان طمعکار و پارسایان دنیا خواه و بازرگانان خیانت پیشه و رزمندگان ریاکار و زمام داران ستمگر. «و بزودی کسانی که ستم کرده اند، بدانند که به کدام بازگشتگاه بر خواهند گشت».

ص :128


1- غرر الحکم «ترجمة محمّد علی الأنصاریّ» : 542/106.
2- (انظر) العلم : باب 2854.

3154 - المُفسِدونَ فِی القُرآنِ
3154 - مُفسدان در قرآن

1 _ فِرعونُ

«إنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأرْضِ وَ جَعَلَ أهْلَها شِیَعا یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» . (1)

(2)

2 _ قارونُ

«إنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَی فَبَغَی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ * وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللّهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أحْسِنْ کَما أحْسَنَ اللّهُ إلَیْکَ و لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأرْضِ إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» . (3)

3154

مُفسدان در قرآن

1 _ فرعون

«همانا فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت، طبقه ای از آنان را زبون می داشت: پسرانشان را سر می برید و زنانشان را [برای بهره کشی ]زنده می گذاشت. همانا او از مفسدان بود».

2 _ قارون

«قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین می آمد، آن گاه که قوم وی بدو گفتند: سرمستی مکن که خدا سرمستان را دوست نمی دارد. و با آنچه خدایت داده است سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرد، نیکی کن و در

زمین فساد مجوی که خدا مفسدان را دوست نمی دارد».

ص :129


1- القصص : 4.
2- (انظر) الأعراف : 103 ، یونس : 91 ، النمل : 14.
3- القصص : 76 ، 77.

3 _ بنو إسرائیلَ

«وَ قَضَیْنا إِلَی بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوَّا کَبِیرا» . (1)

«وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ ......... کُلَّما أَوْقَدُوا نارا لِلْحَرْبِ أطْفَأَها اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأرْضِ فَسادا وَ اللّهُ لا یُحِبُّ المُفْسِدِینَ» . (2)

4 _ قَومُ هودٍ

رأ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ * إرَمَ ذاتِ الْعِمادِ * الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ * وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ * وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأوْتادِ * الَّذِینَ طَغَوا فِی الْبِلادِ * فَأَکْثَرُوا فِیها الْفَسادَ» . (3)

(4)

5 _ قومُ صالحٍ

«وَ اذْکُرُوا إذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأکُمْ فِی الأرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُورا وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیُوتا فَاذْکُرُوا آلاءَ اللّهِ و لا تَعْثَوْا فِی الْأرْضِ مُفْسِدینَ» . (5)

(6)

3 _ بنی اسرائیل

«و در کتاب آسمانی [شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که قطعاً دوبار در زمین فساد خواهید کرد و قطعاً به سرکشی بسیار بزرگی بر خواهید خاست».

«و یهود گفتند: دست خدا بسته است ......... هر بار که آتش جنگی را برافروختند خدا آن را خاموش ساخت. و در زمین برای فساد می کوشند و خدا مفسدان را دوست نمی دارد».

4 _ قوم هود

«مگر ندانسته ای که پروردگارت با عاد چه کرد؟ با عمارتهای ستون دارِ اِرم که مانندشان در شهرها ساخته نشده بود؟ و با ثمود، همانان که در درّهْ تخته سنگها را می بریدند؟ و با فرعون، صاحب خرگاهها (بناهای بلند)؟ همانان که در شهرها سر به طغیان برداشتند و در آنها بسیار تبهکاری کردند؟».

5 _ قوم صالح

«و به یاد آورید هنگامی را که شما را پس از [قوم ]عاد جانشینان [آنان] گردانید و در زمین به شما جای [مناسب ]داد. در دشتهای آن [برای خود] کاخهایی اختیار می کردید و از کوهها خانه هایی [زمستانی ]می تراشیدید. پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد بر مدارید».

ص :130


1- الإسراء : 4.
2- المائدة : 64.
3- الفجر : 6 _ 12.
4- (انظر) الشعراء : 133 _ 140.
5- الأعراف : 74.
6- (انظر) الأعراف : 73 _ 79 ، النمل : 45 _ 53، الشعراء : 141 _ 159.

6 _ قومُ شُعَیبٍ

«وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزَانَ بِالقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» . (1)

(2)

7 _ قومُ لوطٍ

«أ ئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إلاَّ أنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللّهِ إنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ * قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ» . (3)

(4)

8 _ الخارجُ علی إمامٍ عادلٍ

«إنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأرْضِ فَسادَا أنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ » . (5)

9 _ المَلِکُ

الکتاب :

«قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أعِزَّةَ أهْلِها أذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ» . (6)

6 _ قوم شعیب

«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را به داد، تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین سر به فساد برمدارید».

7 _ قوم لوط

«آیا شما با مردها در می آمیزید و راه [توالد و تناسل ]را قطع می کنید و در باشگاههای خود پلید کاری می کنید؟ و[لی ]پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می گویی عذاب خدا را بر ما بیاور. [لوط ]گفت: پروردگارا! مرا بر قوم فساد کار غالب گردان».

8 _ شورشگر علیه پیشوای دادگر

«سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از سرزمین تبعید گردند . این، رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت».

9 _ پادشاه

قرآن :

«[ملکه] گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را تباه و عزیزانش را خوار می گردانند. روش آنها چنین است».

ص :131


1- هود : 85.
2- (انظر) هود : 84 _ 95 ، الشعراء : 176 _ 189 ، الأعراف : 85 _ 92.
3- العنکبوت : 29 ، 30.
4- (انظر) العنکبوت : 28 _ 34 ، الأعراف : 80 _ 84.
5- المائدة : 33.
6- النمل : 34.

الحدیث :

الخصال :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صِنفانِ مِن اُمَّتی إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتی ، و إذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتی ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و مَن هُما ؟ قالَ : الفُقَهاءُ و الاُمَراءُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا مَلَکَ الأراذِلُ هَلَکَ الأفاضِلُ . (2)

عنه علیه السلام :إذا استَولَی اللِّئامُ اضطُهِدَ الکِرامُ . (3)

(4)

10 _ المنافقُ

الکتاب :

«وَ إذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأرْضِ قالُوا إنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ علَیکُم بَعدی کُلُّ مُنافِقٍ عَلیمِ اللِّسانِ . (6)

(7)

حدیث :

الخصال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دو گروه از امّت من هستند که اگر آنها درست شوند امّتم درست شود و اگر آنها فاسد گردند امّتم فاسد گردد. عرض شد: ای رسول خدا! آن دو گروه کدامند؟ فرمود: فقیهان و زمام داران.

امام علی علیه السلام :هرگاه فرومایگان زمامدار شوند، گران مایگان نابود گردند.

امام علی علیه السلام :هرگاه مردمان فرومایه استیلا یابند، به بزرگواران زورگویی و ستم می شود .

10 _ منافق

قرآن:

«و هرگاه به آنان گفته شود که در زمین فساد نکنید، می گویند: جز این نیست که ما اصلاحگریم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین چیزی که بعد از رفتنم برای شما از آن بیم دارم، وجود منافق زبان باز است.

ص :132


1- الخصال : 37/12.
2- غرر الحکم : 4033.
3- غرر الحکم : 4035.
4- (انظر) عنوان 493 «الملک».
5- البقرة : 11.
6- الترغیب و الترهیب : 1/127/18.
7- (انظر) النفاق : باب 3873 ، 3876. الاُمّة : باب 135.

11 _ المُسرِفُ

الکتاب :

«وَ لا تُطِیعُوا أمْرَ الْمُسْرِفِینَ * الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن الفَسادِ (المَفسَدَةِ) إضاعَةُ الزادِ ، و مَفسَدَةُ المَعادِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مِن الفَسادِ قَطعُ الدِّرهَمِ و الدِّینارِ و طَرحُ النَّوی . (3)

(4)

12 _ قاطِعُ الرَّحمِ

«فَهَلْ عَسَیْتُمْ إنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أرْحامَکُمْ» . (5)

«وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أمَرَ اللّهُ بِهِ أنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» . (6)

(7)

13 _ الساحرُ

«فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُمْ مُوسَی ألْقُوا ما أنْتُمْ مُلْقُونَ * فَلَمَّا ألْقَوا قالَ مُوسَی ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ المُفْسِدِینَ» . (8)

11 _ اسرافکار

قرآن:

«از فرمان اسرافکاران (زیاده روان) پیروی مکنید. همانان که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ضایع ساختن ره توشه و تباه کردن معاد، از جمله موارد فساد (اسرافکاری) است.

امام رضا علیه السلام :از جمله فساد (اسراف) است شکستن درهم و دینار [سالم برای مصرفی دیگر] و دور انداختن هسته میوه.

12 _ کسی که پیوند خویشاوندی را ببُرد

«پس [ای منافقان!] آیا امید بستید که چون [از خدا ]برگشتید [یا سرپرست مردم شدید ]در [روی] زمین فساد کنید و خویشاوندیهای خود را از هم بگسلید؟».

«و کسانی که پیمان خدا را، پس از بستن آن، می شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده است می گسلند و در زمین فساد می کنند، برایشان لعنت است و بد فرجامی آن سرا».

13 _ جادوگر

«و چون جادوگران آمدند، موسی به آنان گفت: بیندازید آنچه را می اندازید. پس، چون افکندند، موسی گفت: آنچه را شما به میان آوردید جادوست. بزودی خدا آن را باطل خواهد کرد. همانا، خدا کار مفسدان را به سامان نمی آورد».

ص :133


1- الشعراء : 151 ، 152.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/167/3625.
4- (انظر) عنوان 231 «الإسراف».
5- محمّد : 22.
6- الرعد : 25.
7- (انظر) الرَّحم : باب 1469.
8- یونس : 80 ، 81.

(1)

14 _ السارقُ

«قالُوا تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ (2) فِی الْأرْضِ وَ ما کُنَّا سارِقِینَ» . (3)

(4)

15 _ التارکُ تَزویجَ مَن یَرضی خُلُقَهُ و دِینَهُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا جاءَکُم مَن تَرضَونَ خُلُقَهُ و دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ «إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتنَةٌ فی الأَرضِ و فَسادٌ کَبیرٌ» (5) . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ النِّکاحِ _: مَن خَطَبَ إلَیکُم فَرَضِیتُم دِینَهُ و أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ «إلاّ تَفعَلُوهُ تَکُنْ فِتنَةٌ فِی الأَرضِ و فَسادٌ کَبیرٌ» . (7)

(8)

14 _ دزد

«گفتند: به خدا سوگند، شما خوب می دانید که ما نیامده ایم در این سرزمین فساد کنیم (9) و ما دزد نبوده ایم».

15 _ کسی که به خواستگار متدیّن و با اخلاق جواب ردّ بدهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی که اخلاق و دینش را می پسندید به خواستگاری نزد شما آمد، به او زن بدهید که «اگر چنین نکنید در روی زمین فتنه و فساد بزرگی پدید آید».

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از ازدواج _فرمود: هرگاه کسی از دختر شما خواستگاری کرد و دینداری و امانتداری او را پسندیدید، به او همسر دهید که «اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در روی زمین پدید آید».

ص :134


1- (انظر) عنوان 224 «السِّحر».
2- قال العلاّمة الطباطبائی رحمه الله : و فی قولهم [أی قول إخوة یوسف علیه السلام ] : «لَقَد عَلِمْتُم ما جِئنا لِنُفْسِدَ فی الأَرضِ» دلالة علی أنّهم فُتّشوا و حُقِّق فی أمرهم أوَّل ما دخلوا مصر للمِیرة بأمر یوسف علیه السلام بدعوَی الخوف من أن یکونوا جواسیس و عیونا أو نازلین بها لأغراض فاسدة اُخری ، فسئلوا عن شأنهم و محلِّهم و نسبهم و أمثال ذلک (المیزان فی تفسیر القرآن: 11/224).
3- یوسف : 73.
4- (انظر) عنوان 232 «السرقة».
5- الأنفال : 73 .
6- الکافی : 5/347/3.
7- الکافی : 5/347/1.
8- (انظر) الزواج : باب 1642.
9- علاّمه طباطبایی فرموده است: این سخن برادران یوسف که: «شما خوب می دانید که ما نیامده ایم در این سرزمین فساد کنیم» دلالت بر این دارد که به محض ورود آنان به سرزمین مصر برای دریافت خواربار، یوسف به بهانه این که بیم آن می رود جاسوس و خبر چین باشند یا برای اهداف و مقاصد سوء دیگری آمده باشند، دستور داد آنها را تفتیش کردند و درباره این که برای چه آمده اند و از کجا آمده اند و اصل و نسبشان چیست و مسائل دیگری از این قبیل، تحقیق شد.

3155 - عَدَمُ جَوازِ إصلاحِ النّاسِ بِإفسادِ النَّفسِ
3155 - جایز نبودن اصلاح مردم به قیمت تباهی خود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی توبیخِ بعضِ أصحابِهِ _: إنّکُم و اللّهِ لَکَثیرٌ فی الباحاتِ ، قلیلٌ تَحتَ الرّایاتِ ، و إنّی لَعالِمٌ بِما یُصْلِحُکُم و یُقِیمُ أوَدَکُم ، و لکنّی لا أری إصلاحَکم بِإفسادِ (فَسادی) نَفسی . (1)

عنه علیه السلام :إنّی لَعالِمٌ بما یُصلِحُکُم و یُقیمُ لی أوَدَکُم ، و لکنّی لا اُصلِحُکُم بفَسادِ نَفسی . (2)

عنه علیه السلام :و لقد عَلِمتُ أنّ الذی یُصلِحُکُم هو السَّیفُ، و ما کنتُ مُتَحَرِّیا صلاحَکُم بفَسادِ نَفسی، و لکنْ سَیُسَلَّطُ علَیکُم بَعدی سُلطانٌ صَعبٌ . (3)

عنه علیه السلام :و لکنِّی و اللّهِ لا آتِی أمرا أجِدُ فیهِ فَسادا لِدِینی طَلَبا لِصلاحِ دُنیایَ . (4)

عنه علیه السلام :إن لم یُصلِحْهُم إلاّ إفسادِی فلا أصلَحَهُمُ اللّهُ ! (5)

عنه علیه السلام :قد عاتَبتُکُم بِدُرَّتی التی اُعاتِبُ بها أهلِی فلم تُبالُوا ، و ضَرَبتُکُم بسَوطِی الذی اُقِیمُ بهِ حُدودَ رَبِّی فلم تَرعَوُوا (6) ، أ تُرِیدُونَ أن أضرِبَکم بِسَیفِی ؟ ! أما إنّی أعلَمُ الذی تُرِیدُونَ و یُقِیمُ أوَدَکُم (7) ، و لکن لا أشتَری صلاحَکُم بفَسادِ نَفسِی ، بل یُسَلِّطُ اللّهُ علَیکُم قَوما فَیَنتَقِمُ لی مِنکُم ! فلا دنیاً استَمتَعتُم بها ، و لا آخِرَةَ صِرتُم إلَیها ، فَبُعدا و سُحقا لأصحابِ السَّعیرِ ! (8)

3155

جایز نبودن اصلاح مردم به قیمت تباهی خود

امام علی علیه السلام_ در توبیخ برخی یاران خود _فرمود: سوگند به خدا که شما در منزلهایتان بسیارید و در زیر پرچم ها[ی جنگ] اندک. من می دانم که چه چیز شما را درست می کند و کجی شما را راست می گرداند، اما من اصلاح شما را با تباه کردن خود جایز نمی دانم.

امام علی علیه السلام :البته من می دانم که چه چیز شما را درست می کند و کجی شما را راست می گرداند. اما من شما را به بهای تباه کردن خودم اصلاح نمی کنم.

امام علی علیه السلام :من می دانم که آنچه شما را درست می کند، شمشیر است. ولی من بر آن نیستم تا با تباه کردن خودم، شما را اصلاح کنم. بلکه بزودی پس از من زمامداری بی رحم بر شما مسلّط خواهد شد.

امام علی علیه السلام :امّا من، به خدا سوگند، برای ساختن دنیای خود کاری را نمی کنم که در آن تباهی دین من باشد.

امام علی علیه السلام :اگر آنان جز به بهای تباه کردن خودم اصلاح نمی شوند، الهی که هرگز اصلاح نشوند!

امام علی علیه السلام :من با این تازیانه تعلیمی خود ، که با آن خانواده ام را تنبیه می کنم ، شما را تنبیه کردم، اما اهمیّتی ندادید و با این تازیانه ام که حدود پروردگارم را با آن اجرا می کنم، بر شما زدم ، لیکن [از خطا و نافرمانی ]باز نایستادید. آیا می خواهید که با شمشیرم شما را بزنم؟ بدانید که من می دانم شما چه می خواهید و چه چیز کجی شما را درست می گرداند، اما من اصلاح شما را به بهای تباه کردن خودم نمی خرم. بلکه خداوند گروهی را بر شما مسلّط گرداند که انتقام مرا از شما بگیرند و نه دنیایی برایتان بماند که از آن بهره و لذّت برید و نه آخرتی که سوی آن رهسپار شوید. نفرین و مرگ باد بر اهل دوزخ.

ص :135


1- نهج البلاغة: الخطبة69.
2- الإرشاد : 1/272.
3- الإرشاد : 1/281.
4- نهج السعادة : 1/226.
5- غرر الحکم : 3758.
6- لا یَرْعَوِی : لا یَنکَفّ و لا یَنزَجِر (النهایة : 2/236) .
7- الأوَد : بالفتح : العِوَج (مجمع البحرین : 1/96) .
8- الکافی : 8/361/551.

الأمالی للمفید :إنَّ طائفةً مِن أصحابِ أمیرِ المؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام مَشَوا إلَیهِ عند تَفَرُّقِ الناسِ عَنهُ و فِرارِ کثیرٍ مِنهُم إلی معاویةَ طَلَبا لِما فی یَدَیهِ من الدنیا ، فقالوا لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أعطِ هذهِ الأموالَ ، و فَضِّلْ هؤلاءِ الأشرافَ مِن العَرَبِ و قُریشٍ علَی المَوالِی و العَجَمِ ، و مَن تَخافُ خِلافَهُ علَیکَ مِن الناسِ و فِرارَهُ إلی معاویةَ ! فقالَ لَهُم أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : أ تَأمُرونِّی أن أطلُبَ النَّصرَ بالجَورِ ؟ ! لا و اللّهِ لا أفعَلُ ما طَلَعَت شمسٌ و(ما) لاحَ فی السماءِ نَجمٌ ! (1)

الأمالی للمفید :هنگامی که مردم از گرد امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام پراکنده شدند و جمع کثیری از آنان به سوی معاویه گریختند تا از دنیای او به نوایی برسند، گروهی از یاران آن حضرت خدمت ایشان رسیدند و عرض کردند: ای امیر مؤمنان! این اموال را بذل و بخشش کن و این اشراف عرب و قریش و کسانی را که می ترسی با تو مخالفت کنند و به نزد معاویه بگریزند بر موالی و غیر عربها ترجیح ده! امیر المؤمنین علیه السلام به آنان فرمود: به من می فرمایید که پیروزی را با ستم و بی عدالتی به دست آورم؟!

نه، به خدا سوگند که تا خورشید بر می دمد و ستاره ای در آسمان می درخشد، دست به چنین کاری نخواهم زد!

ص :136


1- الأمالی للمفید : 175/6.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام یقولُ للناسِ بالکوفةِ : یا أهلَ الکوفةِ ، أ تَرَونی لا أعلَمُ ما یُصلِحُکُم ؟ ! بَلی ، و لکِنّی أکرَهُ أن اُصلِحَکُم بفَسادِ نَفسی . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام به مردم کوفه می فرمود: ای کوفیان! آیا فکر می کنید که من نمی دانم چه چیز شما را اصلاح می کند؟ البته می دانم؛ امّا خوش ندارم که با تباه کردن خودم شما را اصلاح گردانم.

3156 - ما یَدفَعُ الفَسادَ
3156 - آنچه فساد و تباهی را از بین می برد

الکتاب :

«وَ لَو لا دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأرْضُ وَ لکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمِینَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لولا عِبادٌ للّهِِ (4) رُکَّعٌ ، و صِبیانٌ رُضَّعٌ ، و بَهائمُ رُتَّعٌ ، لَصُبَّ علَیکُمُ العَذابُ صَبّا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لَو لا دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأرْضُ» _: مَعناهُ یَدفَعُ اللّهُ بالبَرِّ عنِ الفاجِرِ الهَلاکَ . (6)

3156

آنچه فساد و تباهی را از بین می برد

قرآن:

«و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید. ولی خدا نسبت به جهانیان تفضّل دارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نبود وجود بندگانی که برای خدا رکوع می کنند و کودکان شیرخوارْ و حیوانات چرنده، بی گمان عذاب سختی بر سر آنان می ریخت.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «اگر خدا برخی مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید» _فرمود: معنایش این است که خداوند به برکتِ وجودِ نیکوکار، هلاکت را از بدکار دفع می کند.

ص :137


1- الأمالی للمفید : 207/40.
2- (انظر) نهج البلاغة : الخطبة 126، بحار الأنوار : 78 / 94 باب 17.
3- . البقرة : 251.
4- فی مجمع البیان: «عبادُ اللّه ِ»، و التصویب من تفسیر نور الثقلین .
5- مجمع البیان : 2/621 ، تفسیر نور الثقلین : 1/253/1007 .
6- مجمع البیان : 2/621 .

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکُم ......... و صَلاحُ فَسادِ صُدورِکُم ، و طَهورُ دَنَسِ أنفسِکُم . (1)

عنه علیه السلام :لو أنَّ الناسَ حینَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ ، و تَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ ، فَزِعُوا إلی رَبِّهم بِصِدقٍ مِن نِیّاتِهِم ، وَ وَلَهٍ مِن قُلوبِهِم ، لَرَدَّ علَیهِم کُلَّ شارِدٍ، و أصلَحَ لَهُم کُلَّ فاسِدٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ (لَ)یَدفَعُ بِمَن یُصَلِّی مِن شیعَتِنا عَمَّن لا یُصَلِّی مِن شِیعَتِنا و لو أجمَعُوا علی تَرکِ الصلاةِ لَهَلَکُوا ، و إنَّ اللّهَ لَیَدفَعُ بمَن یُزَکِّی مِن شیعَتِنا عَمَّن لا یُزَکِّی ......... و هو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و لَو لا دَفعُ اللّهِ الناسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الأَرضُ» . (3)

امام علی علیه السلام :همانا تقوای الهی داروی درد دل شماست ......... و مایه اصلاح تباهی سینه هایتان و پاک شدن آلودگی جانهایتان.

امام علی علیه السلام :اگر مردم آن گاه که خشم و بلاها بر آنان فرود می آید و نعمتها از میانشان می رود، با نیّتهای راست و درست و دلهای مشتاق به پروردگارشان پناه برند، بی گمان هر گریخته و از دست رفته ای را به آنان بازگرداند و هر فسادی را برای آنان اصلاح کند.

امام صادق علیه السلام :خداوند به برکت وجود شیعیان نمازگزار ما، عذاب را از شیعیانی که نماز نمی خوانند دفع می کند. اگر همه آنها نماز را ترک می کردند، قطعاً هلاک می شدند ، و خداوند به برکت وجود شیعیان زکات پرداز ما [عذاب را] از شیعیانی که زکات نمی دهند دور می گرداند ......... و این است معنای سخن خداوند عزّ و جلّ که: «اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید».

ص :138


1- نهج البلاغة : الخطبة 198 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 178.
3- الکافی : 2/451/1.

419 - الفِسق

419 - فِسق
اشاره

(1)

ص :139


1- انظر: الهدایة : باب 3944 ، 3945.

3157 - الفِسقُ
3157 - فسق

الکتاب :

«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ و الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أکَلَ السَّبُعُ إلاَّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ» . (1)

«وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ إنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إلَی أوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إنْ أطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و مَعنَی الفِسقِ : فَکُلُّ مَعصیَةٍ مِن المَعاصِی الکِبارِ فَعَلَها فاعِلٌ ، أو دَخَلَ فیها داخِلٌ بِجِهَةِ اللذَّةِ و الشَّهوَةِ و الشَّوقِ الغالِبِ ، فهُو فِسقٌ و فاعِلُهُ فاسِقٌ خارِجٌ مِن الإیمان بجِهَةِ الفِسقِ ، فإن دامَ فی ذلکَ حتّی یَدخُلَ فی حَدِّ التَّهاوُنِ و الاستِخفافِ ، فقد وَجَبَ أن یکونَ بِتَهاوُنِهِ و استِخفافِهِ کافِرا . (3)

3157

فسق

قرآن:

«بر شما حرام شده است: مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت ]خفه شده و به چوب مرده و از بلندی افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد _ مگر آنچه را [که زنده دریابند و خود ]سر ببرید _ و [همچنین ]آنچه برای بتان سر بریده شده و [نیز ]قسمت کردن شما [چیزی را] به وسیله تیرهای قرعه. این [کارها همه] فسق است».

«و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخورید؛ چرا که آن قطعاً فسق است. و در حقیقت شیطانها به دوستان خود وسوسه می کنند تا با شما ستیزه نمایند و اگر اطاعتشان کنید قطعاً شما هم مشرکید».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :و معنای فسق : هر معصیتی از معاصی بزرگ خدا که کسی آن را انجام دهد، یا شخصی از روی لذّتجویی و شهوت و شوقِ غالب به آن درآید، این فسق است و انجام دهنده آن فاسق و به لحاظ فسق، از [حیطه ]ایمان خارج است. اگر به این عمل ادامه دهد ، تا جایی که به حدّ اهمیت ندادن و خفیف شمردن برسد، به سبب این بی اعتنایی و خفیف شماری، کفر بر او لازم آید.

ص :140


1- المائدة : 3.
2- الأنعام : 121.
3- بحار الأنوار : 68/278/31.

3158 - الفاسِقُ
3158 - فاسق

الکتاب :

«الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أیْدِیَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (1)

«وَ لَقَدْ أنْزَلْنا إلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقونَ» . (2)

«وَ لْیَحْکُمْ أهْلُ الاْءنْجِیلِ بِما أنْزَلَ اللّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أنْزَلَ اللّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (3)

«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأطاعُوهُ إنَّهُمْ کانُوا قَوْما فاسِقینَ» . (4)

(5)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا علامَةُ الفاسِقِ فأربَعةٌ: اللهوُ و اللغوُ و العُدوانُ و البُهتانُ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا فالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِکُم و کُبَرائکُمُ الذینَ تَکَبَّرُوا عَن حَسَبِهِم ، و تَرَفَّعُوا فَوقَ نَسَبِهِم ......... فإنَّهُم قَواعِدُ أساسِ العَصبیَّةِ ، و دَعائمُ أرکانِ الفِتنَةِ ......... و هُم أساسُ الفُسُوقِ ، و أحلاسُ العُقوقِ . (7)

3158

فاسق

قرآن:

«مردان و زنان منافق از [سر] هم هستند. به کارهای ناپسند وا می دارند و از کار پسندیده باز می دارند و دستهای خود را [از انفاق] فرو می بندند. خدا را فراموش کردند پس [خدا هم ]فراموششان کرد. راستی که منافقان همان فاسقانند».

«همانا بر تو آیاتی روشن فرستادیم و جز فاسقان [کسی ]آن را انکار نمی کند».

«اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده است داوری کند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خودْ فاسقانند».

«پس، قوم خود را سبک مغز یافت [و آنان را فریفت ]و اطاعتش کردند؛ چرا که آنها مردمی فاسق بودند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه فاسق چهار چیز است: سرگرمی و بیهوده کاری و تجاوز و بهتان زدن.

امام علی علیه السلام :هان! حذر کنید، حذر کنید، از پیروی اشراف و بزرگانتان! همانان که به گوهر خود نازیدند و خود را از اصل و نَسبِ خویش [هم ]بالاتر بردند ......... زیرا آنان پایه های بنیاد عصبیتند و تکیه گاههای ارکان فتنه ......... آنان شالوده های فسق و زیر جُلهای نا فرمانی اند.

ص :141


1- التوبة : 67.
2- البقرة : 99.
3- المائدة : 47.
4- الزخرف : 54.
5- (انظر) البقرة : 59 ، آل عمران : 82 ، الأنعام : 49 ، الأعراف : 163 ، التوبة : 84 ، الأنبیاء : 74 ، النور : 4 ، النمل : 12 ، القصص : 32 ، العنکبوت : 34 ، الأحقاف : 20 ، الذاریات : 46 ، الحشر : 19.
6- تحف العقول : 22.
7- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أهلِ الضلالِ _: آثَرُوا عاجِلاً و أخَّروا آجِلاً ، و تَرَکُوا صافِیا و شَرِبُوا آجِنا ، کَأنِّی أنظُرُ إلی فاسِقِهم و قد صَحِبَ المُنکَرَ فَألِفَهُ ، و بَسِئَ بهِ و وافَقَهُ ، حتّی شابَت علَیهِ مَفارِقُهُ ، و صُبِغَت بهِ خلائقُهُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در وصف گمراهان _فرمود: دنیا را برگزیدند و آخرت را فرو گذاشتند، آب زلال را رها کردند و آب گندیده را نوشیدند. گویی یکی از فاسقان آنها را می بینم که زشت کاری را در پیش گرفته و با آن دمخور و مأنوس و سازگار شده است، تا جایی که موهای سرش در آن زشت کاری سفید گشت و اخلاق و عادات او رنگ آن را پذیرفت.

ص :142


1- نهج البلاغة : الخطبة 144.
2- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 588.

420 - الفَصاحة

420 - شیوایی در سخن
اشاره

(1)

(2)

ص :143


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 17 / 156 باب 18 «فصاحة النبیّ صلی الله علیه و آله و بلاغته». شرح نهج البلاغة : 6 / 278 «کلام لابن أبی الحدید فی أنّ امیر المؤمنین علیه السلام أفصح الناس».
2- انظر: عنوان 48 «البلاغة» ، النحو : باب 3802.

3159 - الفَصاحَةُ
3159 - شیوایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَصاحَةُ زِینَةُ الکلامِ . (1)

بحار الأنوار :فی الزَّبورِ : أفصَحتُم فی الخُطبَةِ و قَصَّرتُم فی العَمَلِ ، فلو أفصَحتُم فی العَمَلِ و قَصَّرتُم فی الخُطبَةِ لَکانَ أرجی لَکُم ، و لکنَّکُم عَمَدتُم إلَی آیاتی فاتَّخَذتُموها هُزءا ، و إلی مَظالِمی فَاشتَهَرتُم بها . (2)

3159

شیوایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیوایی، زیور گفتار است.

بحار الأنوار :در زبور آمده است: در خطابهْ شیوایی به خرج می دهید و در عملْ کوتاهی می ورزید. حال اگر در عملْ شیوایی نشان می دادید و در خطابهْ کوتاه می آمدید، برای شما امیدوار کننده تر بود. اما شما به آیات من روی آوردید و آنها را به تمسخر گرفتید و به گناهان و معاصی من رو کردید و بدان انگشت نما شدید.

3160 - أفصَحُ النّاسِ
3160 - شیوا سخن ترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أفصَحِ النّاسِ _: المُجِیبُ المُسکِتُ عِندَ بَدیهَةِ السُّؤالِ . (3)

عنه علیه السلام :نَحنُ أفصَحُ و أنصَحُ و أصبَحُ . (4)

3160

شیوا سخن ترین مردم

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : شیوا سخن ترین مردم کیست؟ _فرمود: کسی که به سؤالِ ناگهانی پاسخ دندان شکن دهد.

امام علی علیه السلام :ما شیوا سخن تر و خیر خواه تر و خوش سیماتریم.

ص :144


1- جامع الأخبار : 337/947.
2- . بحار الأنوار : 14/48.
3- بحار الأنوار : 71/290/60.
4- نهج البلاغة : الحکمة 120.

421 - الفَضیلة

421 - فضیلت
اشاره

(1)

ص :145


1- انظر : عنوان 7 «الأدب» ، 152 «الخُلق» ، 117 «الإحسان» ، 466 «الکمال». الجبر : باب 493 ، الفرائض : باب 3143 ، العدل : باب 2504. البلاء : باب 404 .

3161 - الفَضائِلُ
3161 - فضیلت ها

الکتاب :

«اُنْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلاْخِرَةُ أکْبَرُ دَرَجاتٍ و أکْبَرُ تَفْضِیلاً» . (1)

«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» . (2)

«وَ إسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطا وَ کُلاًّ فَضَّلْنا عَلَی العالَمِینَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الارتِقاءُ إلَی الفَضائلِ صَعبٌ مُنْجٍ ، الانحِطاطُ إلَی الرَّذائلِ سَهلٌ مُرْدٍ . (4)

عنه علیه السلام :أکرِهْ نفسَکَ علَی الفَضائلِ ؛ فإنّ الرَّذائلَ أنتَ مَطبوعٌ علَیها . (5)

عنه علیه السلام :أقوَی الوَسائلِ حُسنُ الفَضائلِ . (6)

3161

فضیلت ها

قرآن:

«ببین چگونه بعضی از آنها را بر بعضی دیگر برتری داده ایم. و قطعا درجات آخرت و برتری آن بزرگتر و بیشتر است».

«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم. از آنان کسی بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضی از آنان را بالا برد».

«و اسماعیل و یَسَع و یونس و لوط که جملگی را بر جهانیان برتری دادیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :بالا رفتن بر نردبان فضیلتها دشوار، اما رهایی بخش است و فرود آمدن به سوی پستیها آسان، اما مُهلک است.

امام علی علیه السلام :نفْس خویش را به [پذیرفتن ]فضیلتها مجبور کن؛ زیرا رذایل سرشتی توست.

امام علی علیه السلام :محکمترین وسیله ها[ی کمال و قرب الهی ]فضیلت های نیکوست.

ص :146


1- الإسراء : 21.
2- البقرة : 253.
3- الأنعام : 86.
4- غرر الحکم : 1136 و 1137.
5- غرر الحکم : 2477.
6- غرر الحکم : 2980.

عنه علیه السلام :باکتِسابِ الفَضائلِ یُکبَتُ المُعادِی . (1)

عنه علیه السلام :فَخرُ المَرءِ بفَضلِهِ لا بأصلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن قَلَّت فَضائلُهُ ضَعُفَت وَسائلُهُ . (3)

عنه علیه السلام :عِندَ تَعاقُبِ الشَّدائدِ تَظهَرُ فَضائلُ الإنسانِ . (4)

امام علی علیه السلام :با به دست آوردن فضیلت ها، دشمن سرکوب می شود.

امام علی علیه السلام :افتخار آدمی به فضیلت اوست، نه به تبار او.

امام علی علیه السلام :هر که فضیلت هایش اندک باشد، وسیله هایش [برای رسیدن به کمال و قرب الهی ]سست گردد.

امام علی علیه السلام :در سختیهای پیاپی است که فضیلت های انسان آشکار می شود.

3162 - أجناسُ الفَضائِلِ
3162 - انواع فضیلتها

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :الفَضائلُ أربَعةُ أجناسٍ : أحَدُها : الحِکمَةُ ، و قِوامُها فی الفِکرَةِ ، و الثانی : العِفَّةُ ، و قِوامُها فی الشَّهوَةِ ، و الثالثُ : القُوَّةُ ، و قِوامُها فی الغَضَبِ ، و الرابِعُ : العَدلُ ، و قِوامُهُ فی اعتِدالِ قُوَی النفسِ . (5)

(6)

3162

انواع فضیلتها

امام جواد علیه السلام :فضیلتها چهار گونه اند: اول، حکمت که جانمایه آن اندیشه است. دوم، عفّت که جانمایه اش شهوت است. سوم، قدرت که جانمایه اش خشم است. چهارم، عدل که قوام آن در اعتدال قوای نفسانی است.

3163 - ما بِهِ فَضیلَةُ الإنسانِ
3163 - آنچه موجب فضیلت و برتری انسان است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَضیلَةُ بحُسنِ الکَمالِ و مَکارِمِ الأفعالِ ، لا بکَثرَةِ المالِ و جَلالَةِ الأعمالِ . (7)

3163

آنچه موجب فضیلت و برتری انسان است

امام علی علیه السلام :برتری به حسن کمال و کردارهای والاست، نه به بسیاری مال و بزرگی کارها (منصبها).

ص :147


1- غرر الحکم : 4268.
2- غرر الحکم : 6539.
3- غرر الحکم : 8677.
4- غرر الحکم : 6204.
5- کشف الغمّة : 3/138.
6- (انظر) الخُلق : باب 1119.
7- غرر الحکم : 1925.

عنه علیه السلام :لِکُلِّ شیءٍ فَضیلَةٌ و فَضیلَةُ الکِرامِ اصطِناعُ الرِّجالِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن آثَرَ علی نفسِهِ استَحَقَّ اسمَ الفَضیلَةِ . (2)

عنه علیه السلام :کَفی بالمَرءِ فَضیلَةً أن یُنَقِّصَ نفسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :صَنائعُ الإحسانِ مِن فَضائلِ الإنسانِ . (4)

عنه علیه السلام :فَضیلَةُ السادَةِ حُسنُ العِبادَةِ . (5)

عنه علیه السلام :الفَضلُ أنّکَ إذا قَدَرتَ عَفَوتَ . (6)

عنه علیه السلام :الفَضلُ مَعَ الإحسانِ . (7)

عنه علیه السلام :کَمالُ الفَضائلِ شَرَفُ الخَلائقِ . (8)

عنه علیه السلام :إذا حُیِّیتَ بِتَحِیَّةٍ فَحَیِّ بأحسَنَ مِنها ، و إذا اُسدِیَت إلَیکَ یَدٌ فَکافِئْها بما یُربی علَیها ، و الفَضلُ مَعَ ذلکَ للبادِئَ. (9)

امام علی علیه السلام :هر چیزی را برتری و فضیلتی است و برتری کریمان نیکی کردن به مردان (بزرگان) است.

امام علی علیه السلام :هر که ایثار کند شایسته عنوان فضیلت و برتری است.

امام علی علیه السلام :آدمی را همین فضیلت بس که خودش را ناقص شمارد.

امام علی علیه السلام :اعمال نیکو کارانه، از فضایل انسان است.

امام علی علیه السلام :برتری مرتبه مهتران، به نیکویی عبادت است.

امام علی علیه السلام :فضیلت این است که هرگاه قدرت [بر انتقام ]یافتی گذشت کنی.

امام علی علیه السلام :فضیلت (برتری) با نیکوکاری همراه است.

امام علی علیه السلام :کمال فضایل [به] شرافتِ خوی و خصلتهاست.

امام علی علیه السلام :هرگاه به تو درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن پاسخ ده و هرگاه احسانی به تو شد ، با احسانی برتر از آن جبرانش کن و با این همه برتری از آنِ آغازگر است.

ص :148


1- غرر الحکم : 7302.
2- غرر الحکم : 8845.
3- غرر الحکم : 7039.
4- غرر الحکم : 5834.
5- غرر الحکم : 6559.
6- غرر الحکم : 2131.
7- غرر الحکم : 892.
8- غرر الحکم : 7263.
9- نهج البلاغة : الحکمة 62.

عنه علیه السلام :تَحَلُّوا بالأخذِ بالفَضلِ ، و الکَفِّ عنِ البَغیِ ، و العَمَلِ بالحَقِّ ، و الإنصافِ مِن النفسِ ، و اجتِنابِ الفَسادِ ، و إصلاحِ المَعادِ . (1)

عنه علیه السلام :فالمُتَّقُونَ فیها هُم أهلُ الفَضائلِ: مَنطِقُهُمُ الصَّوابُ ، و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ . (2)

امام علی علیه السلام :خودتان را با در پیش گرفتن فضیلت و خودداری از ستم و تعدی و عمل به حق و انصاف به خرج دادن و دوری از فساد و آباد کردن معاد، بیارایید.

امام علی علیه السلام :پرهیزگاران در دنیا اهل فضایلند: گفتارشان بر پایه راستی و درستی است و پوشاکشان (رفتارشان) بر پایه میانه روی.

3164 - جَوامِعُ الفَضائِلِ
3164 - فضیلتهای جامع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَقَد أخَذَ بجَوامِعِ الفَضلِ مَن رَفَعَ نفسَهُ عن سُوءِ المُجازاةِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحسَنَ إلی مَن أساءَ إلَیهِ فقد أخَذَ بجَوامِعِ الفَضلِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَفا عَنِ الجَرائمِ فقد أخَذَ بجَوامِعِ الفَضلِ . (5)

عنه علیه السلام :المُرُوءَةُ اسمٌ جامِعٌ لسائرِ الفَضائلِ و المَحاسِنِ . (6)

عنه علیه السلام :جِماعُ الفَضلِ فی اصطِناعِ الحُرِّ، و الإحسانِ إلی أهلِ الخَیرِ . (7)

3164

فضیلتهای جامع

امام علی علیه السلام :کسی که خود را برتر از آن داند که [خوبی را] به بدی پاداش دهد، مجمع فضایل را فرا چنگ آورده است.

امام علی علیه السلام :هر کس به کسی که به او بدی کرده است، خوبی کند، بی گمان مجمع فضایل را در اختیار گرفته است.

امام علی علیه السلام :هر کس از گناهان درگذرد، مجمع فضایل را فرا چنگ گرفته است.

امام علی علیه السلام :انسانیت، نامی است که دیگر فضیلت ها و خوبیها را در خود جمع کرده است.

امام علی علیه السلام :مجمع فضیلت ها در احسان کردن به آزادمنش است و نیکی کردن به اهل خیر و خوبی.

ص :149


1- غرر الحکم : 4534.
2- نهج البلاغة : الخطبة 193.
3- غرر الحکم : 5139.
4- غرر الحکم : 8905.
5- غرر الحکم : 8499.
6- غرر الحکم : 2178.
7- غرر الحکم : 4797.

عنه علیه السلام :کُن عَفُوّا فی قُدرَتِکَ ، جَوادا فی عُسرَتِکَ ، مُؤْثِرا مَعَ فاقَتِکَ ؛ یَکمُلْ لکَ الفَضلُ . (1)

عنه علیه السلام :إذا اتَّقَیتَ المُحَرَّماتِ ، و تَوَرَّعتَ عنِ الشُّبُهاتِ ، و أدَّیتَ المَفروضاتِ ، و تَنَفَّلتَ بالنَّوافِلِ ، فقد أکمَلتَ فی الدِّینِ الفَضائلَ . (2)

امام علی علیه السلام :در زمان قدرتمندی با گذشت باش و در گاه سختی و تنگدستی بخشنده و با وجود تهیدستی ایثارگر، تا فضیلت و برتری تو کامل شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه از حرامها بپرهیزی و از شبهات باز ایستی و واجبات را به جای آوری و به مستحبّات پردازی، هر آینه فضیلتهای دینی را به کمال رسانده ای.

3165 - أفضَلُ الفَضائِلِ
3165 - برترین فضیلت ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الفَضائلِ صِلَةُ الهاجِرِ ، و إیناسُ النافِرِ ، و الأخذُ بِیَدِ العاثِرِ . (3)

عنه علیه السلام :الإنصافُ أفضَلُ الفَضائلِ (4) . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الفَضائلِ بَذلُ الرَّغائبِ ، و إسعافُ الطالِبِ ، و الإجمالُ فی المَطالِبِ . (6)

عنه علیه السلام :حِفظُ اللِّسانِ و بَذلُ الإحسانِ مِن أفضَلِ فَضائلِ الإنسانِ . (7)

3165

برترین فضیلت ها

امام علی علیه السلام :برترین فضیلتها، پیوند زدن با کسی است که پیوند بُریده و اُنس گرفتن با کسی که رمیده و گرفتن دست کسی که لغزیده است.

امام علی علیه السلام :انصاف، برترین فضیلتهاست.

امام علی علیه السلام :برترین فضیلت ها برآوردن آرزوها[ی مردم ]است (بخشیدن آن چیزهایی که خود انسان به آنها علاقه دارد) و کمک کردن به درخواست کننده [کمک ]و میانه روی در برآوردن خواهشهاست.

امام علی علیه السلام :نگه داشتن زبان و بذل احسان، از برترین فضایل انسان است.

ص :150


1- غرر الحکم : 7179.
2- غرر الحکم : 4148.
3- غرر الحکم : 3357.
4- غرر الحکم : 805.
5- (انظر) الثواب : باب 479.
6- غرر الحکم : 3280.
7- غرر الحکم : 4899.

عنه علیه السلام :لا فَضیلَةَ أجَلُّ مِن الإحسانِ . (1)

عنه علیه السلام :لا مَنقَبَةَ أفضَلُ مِن الإحسانِ . (2)

عنه علیه السلام :أکرِمْ مَن وَدَّکَ، و اصفَحْ عن عَدُوِّکَ؛ یَتِمَّ لکَ الفَضلُ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ مُقابَلَةَ الإساءةِ بالإحسانِ ، و تَغَمُّدَ الجَرائمِ بالغُفرانِ، لَمِن أحسَنِ الفَضائلِ و أفضَلِ المَحامِدِ. (4)

عنه علیه السلام :مِن أفضَلِ الفَضائلِ اصطِناعُ الصَّنائعِ ، و بَثُّ المَعروفِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :هیچ فضیلتی والاتر از احسان نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ منقبتی برتر از احسان نیست.

امام علی علیه السلام :کسی را که دوستت دارد ، گرامی دار و از دشمنت گذشت کن، تا فضیلت تو کامل شود.

امام علی علیه السلام :بدی را به خوبی پاداش دادن و پوشاندن گناهان با بخشش و گذشت، از بهترین فضیلت ها و برترین خصلتهای پسندیده است.

امام علی علیه السلام :از برترین فضیلت ها، بذل احسان و پراکندن نیکی است.

3166 - رَأسُ الفَضائِلِ
3166 - سرآمد فضایل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَأسُ الفَضائلِ العِلمُ . (7)

عنه علیه السلام :رَأسُ الفَضائلِ مِلکُ الغَضَبِ ، و إماتَةُ الشَّهوَةِ . (8)

عنه علیه السلام :رَأسُ الفَضائلِ اصطِناعُ الأفاضِلِ! (9)

3166

سرآمد فضایل

امام علی علیه السلام :دانش سرآمد فضایل است.

امام علی علیه السلام :تسلّط بر خشم و میراندن شهوت سرآمد فضایل است.

امام علی علیه السلام :احسان کردن به مردمان بلند مرتبه رأس فضیلتهاست.

ص :151


1- غرر الحکم : 10625.
2- غرر الحکم : 10663.
3- غرر الحکم : 2368.
4- غرر الحکم : 3492.
5- غرر الحکم : 9355.
6- (انظر) الخُلق : باب 1122 ، 1129 ، 1130. الإیثار : باب 2. الخیر : باب 1180. التقوی : باب 4093.
7- غرر الحکم : 5234.
8- غرر الحکم : 5237.
9- غرر الحکم : 5254.

عنه علیه السلام :غایَةُ الفَضائلِ العَقلُ . (1)

عنه علیه السلام :غایَةُ الفَضائلِ العِلمُ . (2)

امام علی علیه السلام :نقطه پایان فضایل، خِرد است.

امام علی علیه السلام :اوج فضیلتها دانش است.

3167 - أهلُ الفَضلِ
3167 - اهل فضیلت و برتری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا جُمِعَ الخلایقُ یَومَ القِیامَةِ نادی مُنادٍ : أینَ أهلُ الفَضلِ ؟ فَیَقومُ اُناسٌ و هُم یَسِیرٌ فَیَنطَلِقُونَ سِراعا إلَی الجَنَّةِ ، فَتَلَقّاهُم المَلائکةُ فیَقولونَ : إنّا نَراکُم سِراعا إلَی الجَنَّةِ ! فیَقولونَ : نَحنُ أهلُ الفَضلِ ، فیقولونَ : ما کانَ فَضلُکُم ؟ فیقولونَ : کُنّا إذا ظُلِمنا غَفَرنا ، و إذا اُسِیءَ إلَینا عَفَونا ، و إذا جُهِلَ علَینا حَلُمنا ، فیقالُ لَهُم : ادخُلُوا الجَنَّةَ فَنِعمَ أجرُ العامِلینَ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ جَمَعَ اللّهُ تبارَکَ و تعالَی الأوَّلینَ و الآخِرینَ فی صَعیدٍ واحِدٍ ، ثُمّ یُنادِی مُنادٍ : أینَ أهلُ الفَضلِ ؟ قالَ : فَیَقومُ عُنُقٌ مِن الناسِ ، فَتَلقّاهُم المَلائکةُ فیَقولونَ : و ما کانَ فَضلُکُم ؟ فیَقولونَ : کنّا نَصِلُ مَن قَطَعَنا ، و نُعطِی مَن حَرَمَنا ، و نَعفُو عَمَّن ظَلَمَنا ، فیقالُ لَهُم : صَدَقتُم، ادخُلُوا الجَنَّةَ . (4) (5)

3167

اهل فضیلت و برتری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت چون خلایق جمع شوند آواز دهنده ای آواز دهد که: کجایند اهل فضیلت؟ پس جماعتی اندک برخیزند و شتابان سوی بهشت روند. فرشتگان جلو روند و گویند: شما را می بینیم که به سوی بهشت می شتابید. پاسخ دهند: ماییم اهل فضیلت. فرشتگان گویند: فضل شما چه بوده است؟ گویند: ما هرگاه ستمی می دیدیم می بخشیدیم و هرگاه بدی می دیدیم گذشت می کردیم و هرگاه رفتار جاهلانه ای با ما می شد بردباری نشان می دادیم. پس، به آنان گفته شود: وارد بهشت شوید که نیکو مزدی است برای عمل کنندگان.

امام زین العابدین علیه السلام :چون روز قیامت شود خداوند تبارک و تعالی همه مردم را، از اولین نفر تا آخرین نفر، در یک صحرا جمع کند، آن گاه آواز دهنده ای جار زند: کجایند اهل فضیلت؟ پس گروهی از مردم برخیزند. فرشتگان به استقبال آنان روند و گویند: فضل شما چه بوده است؟ گویند: ما با کسی که از ما می برید پیوند برقرار می کردیم و به آن که ما را محروم می کرد عطا می کردیم و از کسی که به ما ستم می کرد گذشت می کردیم. پس به آنان گفته شود: راست گفتید، وارد بهشت شوید.

ص :152


1- غرر الحکم : 6376.
2- غرر الحکم : 6379.
3- تنبیه الخواطر : 1/124.
4- الکافی : 2/107/4.
5- (انظر) الحساب : باب 844.

3168 - أفضَلُ النّاسِ
3168 - برترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُکُم مَنزِلَةً عندَ اللّهِ تعالی أطوَلُکُم جُوعا و تَفَکُّرا ، و أبغَضُکُم إلَی اللّهِ تعالی کُلُّ نَؤومٍ و أکُولٍ و شَروبٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها الناسُ ، إنّ أفضَلَ الناسِ مَن تَواضَعَ عَن رِفعَةٍ ، و زَهِدَ عن غُنیَةٍ ، و أنصَفَ عن قُوَّةٍ ، و حَلُمَ عن قُدرَةٍ ، ألاَ و إنَّ أفضَلَ الناسِ عَبدٌ أخَذَ مِن الدنیا الکَفافَ ، و صاحَبَ فیها العَفافَ ، و تَزَوَّدَ للرَّحیلِ ، و تَأهَّبَ للمَسیرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن أفضَلِ الناسِ _: مَن قَلَّ طُعمُهُ و ضِحکُهُ ، و رَضِیَ بما یَستُرُ عَورَتَهُ . (3)

عیسی علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أفضَلِ الناسِ _: مَن کانَ مَنطِقُهُ ذِکرا ، و صَمتُهُ فِکرا ، و نَظَرُهُ عِبرَةً . (4)

3168

برترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلند پایه ترین شما نزد خداوند متعال کسی است که مدتهای طولانی تری گرسنگی بکشد و به تفکر بپردازد ، و منفورترین شما نزد خداوند متعال هر آن کسی است که پر خواب و پرخور و پر نوش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! همانا برترین مردم، کسی است که با وجود بلند مرتبگی، فروتنی کند و با وجود توانگری، به دنیا زهد ورزد و در عین داشتن توانایی، انصاف به خرج دهد و در عین قدرتمندی، بردبار باشد. بدانید که برترین مردم، بنده ای است که از دنیا به قدر کفاف برگیرد و در آن با خویشتنداری و عزّت نفس زندگی کند و برای سفر [آخرت] توشه برگیرد و برای رفتن آماده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از برترین مردم _فرمود : کسی که کم خُورَد و کم خندد و به آنچه برهنگی اش را بپوشاند قانع باشد.

عیسی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : برترین مردم کیست؟ _فرمود: کسی که سخنش ذکر خدا باشد و سکوتش تفکّر و نگاهش عبرت آموز.

ص :153


1- تنبیه الخواطر : 1/100.
2- أعلام الدین : 337/15.
3- تنبیه الخواطر : 1/100.
4- تنبیه الخواطر : 1/250.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الناسِ فی الدنیا الأسخِیاءُ ، و فی الآخِرَةِ الأتقیاءُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الناسِ عندَ اللّهِ : مَن أحیا عَقلَهُ ، و أماتَ شَهوَتَهُ ، و أتعَبَ نفسَهُ لِصَلاحِ آخِرَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الناسِ مَن حَلُمَ عن قُدرَةٍ ، و زَهِدَ عن غُنیةٍ ، و أنصَفَ عن قُوَّةٍ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ عِبادِ اللّهِ عِندَ اللّهِ إمامٌ عادِلٌ، هُدِیَ و هَدَی، فَأقامَ سُنَّةً مَعلومَةً، و أماتَ بِدعَةً مَجهولَةً . (4)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلَی الحارِثِ الهَمدانیِّ _: وَ اعلَمْ أنَّ أفضَلَ المُؤمنینَ أفضَلُهُم تَقدِمَةً مِن نفسِهِ و أهلِهِ و مالِهِ ؛ فإنّکَ ما تُقَدِّمْ مِن خَیرٍ یَبقَ لکَ ذُخرُهُ ، و ما تُؤَخِّرْهُ یَکُن لِغَیرِکَ خَیرُهُ . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الخَلقِ أقضاهُم بالحَقِّ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ أفضَلَ الناسِ عندَ اللّهِ مَن کانَ العَمَلُ بالحَقِّ أحَبَّ إلَیهِ _ و إن نَقَصَهُ و کَرَثَهُ _ مِن الباطِلِ و إن جَرَّ إلَیهِ فائدَةً و زادَهُ . (7)

امام علی علیه السلام :برترین مردم در دنیا سخاوتمندانند و در آخرت پرهیزگاران.

امام علی علیه السلام :برترین مردم در پیشگاه خدا، کسی است که خرد خویش را زنده کرده و شهوتش را میرانده و در راه آباد کردن آخرتش، خود را به رنج در افکنده است.

امام علی علیه السلام :برترین مردم کسی است که در عین داشتن قدرت، بردباری ورزد و در عین توانگری، زهد داشته باشد و در عین نیرومندی، انصاف به خرج دهد.

امام علی علیه السلام :برترین بندگان خدا نزد خداوند، پیشوای دادگری است که رهیافته باشد و رهنما. پس، سنتّی دانسته و شناخته شده را بر پا دارد و بدعتی ناشناخته را بمیراند.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به حارث هَمْدانی _نوشت : بدان که برترین مؤمنان، کسی است که از جان و مال و کسان خود بیشتر [در راه خدا] بذل و انفاق کند؛ زیرا آنچه از خیر و خوبی پیش بفرستی برای تو ذخیره خواهد شد و آنچه را از خود بر جای نهی، خیر و نفعش از آن دیگری است.

امام علی علیه السلام :برترین مردم کسی است که بیشتر به حق قضاوت کند.

امام علی علیه السلام :همانا برترین مردم نزد خداوند، کسی است که عمل به حق را از عمل به باطل بیشتر دوست داشته باشد، اگر چه حق برای او کمبود و اندوه به بار آورد و باطل سود و فزونی به سویش بکشاند.

ص :154


1- غرر الحکم : 3210.
2- غرر الحکم : 3579.
3- غرر الحکم : 3477.
4- نهج البلاغة : الخطبة 164.
5- نهج البلاغة: الکتاب69.
6- غرر الحکم : 3323.
7- نهج البلاغة : الخطبة 125 .

عنه علیه السلام :قیلَ للعَبدِ الصالِحِ لُقمانَ : أیُّ الناسِ أفضَلُ ؟ قالَ : المؤمنُ الغَنیُّ . قیلَ : الغَنیُّ مِنَ المالِ ؟ فقالَ : لا ، و لکنِ الغَنیُّ مِن العِلمِ الذی إن احتِیجَ إلَیهِ انْتُفِعَ بعِلمِهِ ، و إن استُغنِیَ عنه اکْتُفِیَ ، و قیلَ : فأیُّ الناسِ أشَرُّ ؟ قالَ : الذی لا یُبالی أن یَراهُ الناسُ مُسِیئا . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :به لقمان ، آن بنده شایسته، گفته شد: برترین مردم کیست؟ گفت: مؤمن توانگر. گفته شد: توانگر از مال و ثروت؟ گفت: نه، بلکه توانگر از علم ، که اگر به او نیاز پیدا شود، از دانشش بهره گرفته شود و اگر نیازی پیدا نشود، خودش را کفایت کند. گفته شد: پس بدترین مردمان چه کسی است؟ گفت: کسی که برایش مهم نباشد مردم او را بدکردار ببینند.

3169 - أفضَلُ الأخلاقِ
3169 - برترین اخلاق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أفضَلَ أخلاقِ الرِّجالِ الحِلمُ . (3)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ و الحَیاءُ أفضَلُ الخُلقِ . (4)

(5)

3169

برترین اخلاق

امام علی علیه السلام :برترین اخلاقِ مردان، بردباری است.

امام علی علیه السلام :بخشندگی و حیا، برترین خصلتها هستند.

ص :155


1- قصص الأنبیاء : 197/248.
2- (انظر) المعرفة: باب 2545. الایمان : باب 301. التقوی : باب 4100. الدنیا : باب 1250.
3- غرر الحکم : 3386.
4- غرر الحکم : 2169.
5- (انظر) الفضیلة : باب 3165. الخُلق : باب 1129. الإیثار : باب 2. الخیر : باب 1180.

3170 - النَّوادِرُ
3170 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَضلُ مَعَ الإحسانِ . (1)

عنه علیه السلام :الجَهلُ بالفَضائلِ مِن أقبَحِ الرذائلِ . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ شیءٍ الرِّفقُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّما یَعرِفُ الفَضلَ لأهلِ الفَضلِ اُولُو الفَضلِ . (4)

عنه علیه السلام :خُذْ علی عَدُوِّکَ بالفَضلِ ؛ فإنّهُ أحَدُ الظَفَرَینِ . (5)

عنه علیه السلام :یَأتِی علَی الناسِ زَمانٌ عَضوضٌ ، یَعَضُّ المُوسِرُ فیهِ علی ما فی یَدَیهِ و لم یُؤمَرْ بذلکَ ، قالَ اللّهُ سبحانَهُ : «و لا تَنْسَوُا الفَضْلَ بَیْنَکُم» (6) . (7)

3170

گوناگون

امام علی علیه السلام :فضیلت، با احسان همراه است.

امام علی علیه السلام :نشناختن فضیلتها، از زشت ترین رذیلتهاست.

امام علی علیه السلام :برترین خصلت، نرمخویی است.

امام علی علیه السلام :جز این نیست که فضیلتِ اهلِ فضل را، فضیلت مندان می شناسند.

امام علی علیه السلام :با دشمنت به فضل و نیکویی رفتار کن که این یکی از دو پیروزی است.

امام علی علیه السلام :روزگاری دشوار و گزنده بر مردم خواهد آمد که در آن روزگار توانگر آنچه را دارد با چنگ و دندان نگه دارد، حال آن که به چنین کاری فرمان داده نشده؛ بلکه خداوند سبحان فرموده است: «و احسان و بخشش به یکدیگر را از یاد مبرید».

ص :156


1- غرر الحکم : 892.
2- غرر الحکم : 2054.
3- غرر الحکم : 2851.
4- غرر الحکم : 3913.
5- غرر الحکم : 5038.
6- البقرة : 237 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 468.

422 - الفَقر

422 - فقر
اشاره

(1)

(2)

ص :157


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 1 باب 94 «فضل الفقر و الفقراء». کنز العمّال : 6 / 467 ، 490 ، 612 ، 618 «الفقر و الفقراء». کنز العمّال : 6 / 492، 618 «الفقر الاضطراریّ». کنز العمّال : 6 / 491 «فقر النبیّ صلی الله علیه و آله ». بحار الأنوار : 76 / 314 باب 60 «ما یورث الفقر و الغنی». المحجّة البیضاء : 7 / 313 «کتاب الفقر و الزهد».
2- انظر: عنوان : 31 «البُخل» ، 397 «الغنی» ، 186 «الرزق». 499 «المال» ، الحرص : باب 796. السؤال (طلب الحاجة) : باب 1706 ، 1708 _ 1710 ، 1716. الضِّیافة : باب 2358.

3171 - فَقرُ المُجتَمَعِ مِن نِقَمِ اللَّهِ
3171 - فقر جامعه از مجازات های خداوند است

الکتاب:

«ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَاثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَ بَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنبِیَآءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّ کَانُوا یَعْتَدُونَ » . (1)

«کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ * ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » . (2)

«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ » . (3)

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَ_ئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ» . (4)

3171

فقر جامعه از مجازات های خداوند است

قرآن:

«هر جا یافته شوند [مُهرِ ]خواری بر آنان زده شده است ، مگر آن که به زنهاری [= امانی یا پیمانی ]از خدای و زنهاری از مردم [= پیمان مسلمانان ]روند و با خشمی از خدای بازگشتند [= سزاوار خشم خدای گشتند] و [مُهرِ ]درماندگی و بیچارگی بر آنان زده شده؛ این ، بدان سبب است که به آیات خدا کفر می ورزیدند و پیامبران را به ناروا می کشتند . این ، از آن رو است که نافرمانی کردند و از اندازه در می گذشتند .»

«همانند عادت و روش فرعونیان و کسانی که پیش از آنان بودند که به آیات خدا کافر شدند؛ پس خدا آن ها را به سزای گناهانشان بگرفت ، زیرا که خدا نیرومند و سخت کیفر است * این [کیفر] از آن رو است که خدا هرگز بر آن نبوده که نعمتی را که بر مردمی ارزانی داشته ، دگرگون کند تا آن که آن ها آن چه را که در خودشان است ، دگرگون سازند [= حال خود را به کفر و ناسپاسی و ستمگری بگردانند ]و خدا شنوا و دانا است .»

«آیا ننگریستی به کسانی که [سپاسِ] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی بدل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت درآوردند؟»

«و خداوند شهری را مَثَل می زند که امن و آرام بود ، روزیِ آن به فراوانی از هر جای می رسید ، امّا [مردم آن ]نعمت های خدای را ناسپاسی کردند . پس خدا به سزای آن چه می کردند ، جامه گرسنگی و ترس به [مردمِ ]آن چشانید .»

ص :158


1- آل عمران : 112 .
2- الأنفال : 52 و 53 و راجع الرعد : 11 .
3- إبراهیم : 28 .
4- النحل : 112 .

فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْ ءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ» . (1)

وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَن کَثِیرٍ » . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا غَضِبَ اللّهُ عَلی اُمَّةٍ و لَم یُنزِل بِهَا العَذابَ ، غَلَت أسعارُها ، و قَصُرَت أعمارُها ، و لَم تَربَح تُجّارُها ، و لَم تَزکُ ثِمارُها ، و لَم تَغزُر أنهارُها ، و حُبِسَ عَنها أمطارُها ، و سُلِّطَ عَلَیها شِرارُها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :عَلامَةُ رِضَا اللّهِ تَعالی فی خَلقِهِ : عَدلُ سُلطانِهِم ، و رُخصُ أسعارِهِم . و عَلامَةُ غَضَبِ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی عَلی خَلقِهِ : جَورُ سُلطانِهِم ، و غَلاءُ أسعارِهِم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِ اللّهِ عزّ و جلّ : « إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْر » (5) _: کانَ سِعرُهُم رَخیصا. (6)

«پس روی گردانیدند [از فرمان خدا یا از سپاس گزاری ]و سیل سخت بر آنان فرستادیم و دو بوستانشان را به دو بوستانی دیگر بدل کردیم با میوه ای تلخ و شوره گز و اندکی از کُنار .»

«و هر مصیبتی که به شما رسد ، به سبب کارهایی است که دست هاتان کرده و از بسیاری [گناهان ]در می گذرد .»

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند بر امّتی خشم گیرد و بر آن عذاب نازل نکند ، قیمت ها در آن بالا می رود ، آبادانی اش کاهش می یابد ، بازرگانانش سود نمی برند ، میوه هایش رشد نمی کنند ، جوی هایش پُر آب نمی گردند ، باران بر آن فرو نمی بارد ، و بَدانش بر آن سلطه می یابند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه خشنودی خداوند در میان آفریدگانش چنین است: دادگریِ حکمرانشان و کاهش قیمت هاشان ؛ و نشانه خشم خدای _ تبارک و تعالی _ بر آفریدگانش این است: بیدادگریِ حکمرانشان و افزایش قیمت هاشان .

امام صادق علیه السلام_ درباره سخن خداوند: «من شما را در خوشی و آسایش می بینم» _: قیمتِ [کالاها در میان ]ایشان پایین بود .

ص :159


1- سبأ : 16 .
2- الشوری : 30 .
3- الکافی : 5 / 317 / 53 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام علیّ علیه السلام .
4- الکافی : 5 / 162 / 1 .
5- هود : 84 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3 / 268 / 3968 .

تفسیر الطبری عن ابن عبّاس : « إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْرٍ » قالَ : رُخْصُ السِّعرِ . « وَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ » (1) قالَ : غَلاءُ السِّعرِ . (2)

الکافی عن الفضیل عن الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَیُذنِبُ الذَّنبَ فَیُدرَأُ عَنهُ الرِّزقُ . و تَلا هذِهِ الآیَةَ : « إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ * وَ لاَ یَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَیْهَا طَائفٌ مِّن رَّبِّکَ وَ هُمْ نَائِمُونَ » (3) . (4)

تفسیر القرآن العظیم عن جهم عن إبراهیم :أوحَی اللّهُ عزّ و جلّ إلی نَبِیٍّ مِن أنبِیاءِ بَنی إسرائیلَ أن قُل لِقَومِکَ : إنَّهُ لَیسَ مِن أهلِ قَریَةٍ و لا أهلِ بَیتٍ یَکونونَ عَلی طاعَةِ اللّهِ فَیَتَحَوَّلونَ مِنها إلی مَعصِیَةِ اللّهِ إلاّ تَحَوَّلَ اللّهُ مِمّا یُحِبّونَ إلی ما یَکرَهونَ .

ثُمَّ قالَ : إنَّ تَصدیقَ ذلِکَ فی کِتابِ اللّهِ :

« إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ » (5) . (6)

تفسیر طبری از ابن عبّاس :[درباره آیه ]«من شما را در خوشی و آسایش می بینم» [ابن عبّاس ]گفته است: [مراد ]پایین بودنِ قیمت ها است ؛ [و درباره آیه ]«و بر شما از عذاب روزی فراگیر می ترسم» [ابن عبّاس ]گفته است: [مراد ]بالا بودن قیمت ها است .

الکافی از فضیل از امام باقر علیه السلام :«هر آینه ، آن گاه که انسان گناهی را مرتکب می شود ، روزی از او روی می گرداند» . آن گاه ، امام این آیه را تلاوت فرمود: (ما آن ها [اهل مکّه] را بیازمودیم [= به آن ها نعمت دادیم ، ولی کفر ورزیدند] ، چنان که خداوندانِ آن بوستان را آزمودیم ؛ آن گاه که سوگند خوردند که هر آینه بامداد پگاه [پنهان از مستمندان] میوه آن را خواهیم چید * و نگفتند : اگر خدای خواهد * پس شبانگاه که خفته بودند ، آفتی از سوی پروردگارت بر گِردِ آن [بوستان ]بگردید) .

تفسیر القرآن العظیم از جهم از ابراهیم :خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد که به امّتش بگوید : «هر مردمِ آبادی ای یا اعضای خانه ای که نخست خدای را فرمان می برند و سپس به نافرمانیِ خدا روی می آورند ، بی گمان ، خداوند آن چه را آنان می پسندند به آن چه نمی پسندند ، تغییر می دهد» . سپس [آن پیامبر ]گفت: تأیید این سخن ، در کتاب خدای چنین است: «همانا خداوند آن چه را گروهی دارند [از نعمت ها] ، دگرگون نمی کند تا آن گاه که آن چه را در خودشان است [= صفات و اعمال خود را ]دگرگون کنند» .

ص :160


1- هود : 84 .
2- تفسیر الطبری : 7 / الجزء 12 / 98 .
3- القلم : 17 _ 19 .
4- الکافی : 2 / 271 / 12 و ص 270 / 8 و فیه «فیزوی» بدل «فیدرأ» و کلاهما عن الفضیل .
5- الرعد : 11 .
6- تفسیر القرآن العظیم لابن أبی حاتم الرازی : 7/2232/12201 .

الکافی عن أبی حمزة الثّمالیّ :قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فی خُطبَتِهِ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ ، فَقامَ إلَیهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الکَوّاءِ الیَشکُرِیُّ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ وَ تَکونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ؟!

فَقالَ : نَعَم _ وَیلَکَ! _ قَطیعَةُ الرَّحِمِ ، إنَّ أهلَ البَیتِ لَیَجتَمِعونَ و یَتَواسَونَ و هُم فَجَرَةٌ فَیَرزُقُهُمُ اللّهُ ، و إنَّ أهلَ البَیتِ لَیَتَفَرَّقونَ و یَقطَعُ بَعضُهُم بَعضا فَیَحرِمُهُمُ اللّهُ و هُم أتقِیاءُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَ اللّهِ ، ما نَزَعَاللّهُ مِن قَومٍ نَعماءَ إلاّ بِذُنوبٍ اِجتَرَحوها ، فَاربِطوها بِالشُّکرِ ، و قَیِّدوها بِالطّاعَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی حَدیثِ الأَربَعِمِئَةِ _: ما زالَت نِعمَةٌ و لا نَضارَةُ عَیشٍ إلاّ بِذُنوبٍ اِجتَرَحوا ؛ إنَّ اللّهَ لَیسَ بِظَلاّمٍ لِلعَبیدِ . (3)

الکافی از ابو حمزه ثمالی:حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه خویش فرمود: «پناه می جویم به خداوند از گناهانی که مرگ را زودرس می کنند» . پس عبد اللّه بن کَوّاء یَشکُری برخاست و گفت: «ای امیر المؤمنین! آیا به راستی گناهانی هستند که مرگ را زودرس کنند؟» امام فرمود: «وای بر تو! آری ؛ بریدن پیوند از خویشاوندان چنین است . هر آینه ، برخی خانواده ها هستند که گرد هم می آیند و با یکدیگر همراهی و همدلی می کنند و با آن که بدکارند ، خداوند به ایشان روزی عطا می کند ؛ لیکن برخی خانواده ها دچار پراکندگی می شوند و از هم پیوند می بُرند و با آن که نیک کردارند ، خداوند روزی ایشان را قطع می کند .

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند! خدای از هیچ گروهی ، نعمت ها را نمی ستاند ، مگر به سبب گناهانی که مرتکب می شوند . پس با شکرگزاری ، نعمت ها را به چنگ آورید و با فرمان بردن از خدا ، آن ها را نگاه دارید .

امام علی علیه السلام_ در حدیث معروف به الأربعمائة _: هیچ نعمت و زندگانی خرّمی از میان نرفت ، مگر به سبب گناهانی که [مردم] انجام دادند ؛ به راستی که خدای هرگز به بندگان ستم نمی ورزد .

ص :161


1- الکافی : 2 / 347 / 7 .
2- إرشاد القلوب : 150 .
3- الخصال : 624 / 10 عن محمّد بن مسلم و أبی بصیر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام .

عنه علیه السلام :حاصِلُ المَعاصِی التَّلَفُ . (1)

عنه علیه السلام :إذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارتَفَعَتِ البَرَکاتُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی دُعائِهِ _: اللّهُمَّ و أستَغفِرُکَ لِکُلِّ ذَنبٍ یَدعو إلَی الغَیِّ ، (3) و یُضِلُّ عَنِ الرُّشدِ ، و یُقِلُّ الرِّزقَ ، و یَمحَقُ التَّلدَ ، (4) و یُخمِلُ الذِّکرَ . (5)

عنه علیه السلام_ فِی الاِستِسقاءِ _: ألا و إنَّ الأَرضَ الَّتی تُقِلُّکُم وَ السَّماءَ الَّتی تُظِلُّکُم مُطیعَتانِ لِرَبِّکُم ، و ما أصبَحَتا تَجودانِ لَکُم بِبَرَکَتِهِما تَوَجُّعا لَکُم ، و لا زُلفَةً (6) إلَیکُم ، و لا لِخَیرٍ تَرجُوانِهِ مِنکُم ؛ و لکِن اُمِرَتا بِمَنافِعِکُم فَأَطاعَتا ، و اُقیمَتا عَلی حُدودِ مَصالِحِکُم فَقامَتا .

إنَّ اللّهَ یَبتَلی عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَّیِّئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ ، و حَبسِ البَرَکاتِ ، و إغلاقِ خَزائِنِ الخَیراتِ ؛ لِیَتوبَ تائِبٌ ، و یُقلِعَ مُقلِعٌ ، و یَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ ، و یَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ . و قَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ ، و رَحمَةِ الخَلقِ ، فَقالَ سُبحانَهُ : «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا * وَ یُمْدِدْکُم بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهارًا » . (7) فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً اِستَقبَلَ تَوبَتَهُ ، وَ استَقالَ خَطیئَتَهُ ، و بادَرَ مَنِیَّتَهُ . (8)

امام علی علیه السلام :رهاورد گناهان ، از میان رفتنِ [نعمت ها ]است .

امام علی علیه السلام :هر گاه گناهان جلوه گر شوند ، برکت ها رخت برمی بندند .

امام علی علیه السلام_ در دعای خویش _: بار خدایا! از تو آمرزش می جویم برای هر گناهی که به گمراهی فرا خوانَد ، از هدایت باز دارد ، روزی را کاهش دهد ، سود و ثمر را نابود سازد ، و یاد [و نامِ آدمی ]را محو کند .

امام علی علیه السلام_ در طلبِ باران _: بدانید زمینی که شما را بر پشت خود حمل می کند و آسمانی که بر سرتان سایه گسترده است ، فرمانبردار پروردگارتان هستند و اگر برکت ها ، خود را بر شما ارزانی می دارند ، بدان سبب نیست که بر شما دل می سوزانند یا می خواهند به شما تقرّب جویند یا از شما امید خیری دارند ؛ بلکه خداوند آن دو را فرمان داده که به شما سود رسانند و آن دو هم اطاعت کرده اند . خداوند زمین و آسمان را برای حفظ مصالح شما بر پای داشته و آن دو نیز بر پای ایستاده اند .

همانا خدای ، بندگانش را که اعمال ناشایست مرتکب شوند ، به کاستن میوه هاشان و نگه داشتن برکت ها از ایشان و فرو بستن گنجینه های خیر به روی آنان ، می آزماید ؛ تا توبه کننده توبه کند ، گناهکار از گناه باز ایستد ، پند گیرنده پند گیرد ، و آن که اراده گناه کرده منزجر شود . خداوند ، آمرزش خواستن را سبب فراوانیِ روزی و رحمت بر آفریدگان قرار داده ، که فرماید : «از پروردگارتان آمرزش بخواهید ، که او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران یاری کند و به شما بوستان ها دهد و برایتان جوی ها پدید آورد» . پس خداوند رحمت کند کسی را که به توبه روی آورد و از خطاهای خود بخشش طلبد و بر مرگ خود پیشی گیرد [= تدارکِ امر آخرت کند] .

ص :162


1- غرر الحکم : 4913 .
2- غرر الحکم : 4030 .
3- الغَیّ : الضلال ، و الانهماک فی الباطل (النهایة : 3 / 397) .
4- التَّلد _ بالفتح و الضمّ و التحریک _ : ما ولد عندک من مالِکَ أو نتج (القاموس المحیط : 1 / 279) .
5- البلد الأمین : 39 ، بحار الأنوار : 87 / 327 / 5 .
6- الزُّلفة : القُربة ، و الدرجة ، و المنزلة (لسان العرب : 9 / 138) .
7- نوح : 10 _ 12 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 143 .

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: ما ضَرَبَ اللّهُ العِبادَ بِسَوطٍ أوجَعَ مِنَ الفَقرِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یَقولُ : إنَّ اللّهَ قَضی قَضاءً حَتما أن لا یُنعِمَ عَلَی العَبدِ بِنِعمَةٍ فَیَسلُبَها إیّاهُ ، حَتّی یُحدِثَ العَبدُ ذَنبا یَستَحِقُّ بِذلِکَ النِّقمَةَ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّما ناشٍ نَشَأَ فی قَومِهِ ثُمَّ لَم یُؤَدَّب عَلی مَعصِیَتِهِ ، کانَ اللّهُ عزّ و جلّ أوَّلُ ما یُعاقِبُهُم فیهِ أن یَنقُصَ مِن أرزاقِهِم . (3)

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: خداوند ، بندگان را با تازیانه ای دردآورتر از فقر نمی زند .

امام صادق علیه السلام :پدرم می فرمود : «همانا خداوند حکم قطعی فرموده که هرگاه نعمتی به بنده ای داد ، دیگر آن را از وی نستانَد ، مگر این که آن بنده گناهی مرتکب شود که سزاوار چنین مجازاتی گردد .

امام صادق علیه السلام :هر گاه نوجوانی در میان قومی رشد کند [و گناه مرتکب شود ]و به سبب گناهش تأدیب نشود ، نخستین مجازات خداوند برای آن قوم این است که روزیشان را می کاهد .

ص :163


1- شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 444 .
2- الکافی : 2 / 273 / 22 عن أبی عمرو المدائنی و ص274/24 عن سماعة نحوه .
3- ثواب الأعمال : 223 عن الحسین بن سالم .

عنه علیه السلام :للّهِِ عُقوبَتانِ : إحداهُما أمرُ الرّوحِ ، (1) وَ الاُخری تَسلیطُ بَعضِ النّاسِ عَلی بَعضٍ ؛ فَما کانَ مِن قِبَلِ الرّوحِ فَهُوَ السُّقمُ وَ الفَقرُ ......... . (2)

امام صادق علیه السلام :خدای را دو گونه مجازات است ؛ یکی مجازات جاری در درون انسان ، و دیگری مسلّط ساختن برخی از مردم بر برخی دیگر . مجازات های جاری در درون انسان ها از این قرارند: بیماری ، فقر ، ......... .

3172 - شِدَّةُ الفَقرِ ومَرارَتُهُ
3172 - سختی و تلخیِ فقر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ أشَدُّ مِنَ القَتلِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الفُقَر(اءُ ) مِحَنُ الإِسلامِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ تَعالی إلی إبراهیمَ علیه السلام : خَلَقتُکَ وَ ابتَلَیتُکَ بِنارِ نُمرودَ ، فَلَوِ ابتَلَیتُکَ بِالفَقرِ و رَفَعتُ عَنکَ الصَّبرَ فَما تَصنَعُ؟ قالَ إبراهیمُ علیه السلام : یا رَبِّ ، الفَقرُ إلَیَّ أشَدُّ مِن نارِ نُمرودَ . قالَ اللّهُ تَعالی : فَبِعِزَّتی و جَلالی ، ما خَلَقتُ فِی السَّماءِ وَ الأَرضِ أشَدَّ مِنَ الفَقرِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیّ علیه السلام _: یا عَلِیُّ ، أربَعَةٌ مِن قَواصِمِ الظَّهرِ: ......... فَقرٌ لا یَجِدُ صاحِبُهُ مُداوِیا. (6)

3172

سختی و تلخیِ فقر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر ، سخت تر از کشتار است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقیران ، بلاهای اسلامند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای _ تعالی _ به ابراهیم علیه السلام وحی فرمود: «تو را آفریدم و به آتش نُمرود آزمودم . اگر به فقر بیازمایمت و به تو صبر ندهم ، چه می کنی؟» ابراهیم علیه السلام گفت: «پروردگارم! نزد من ، فقر سخت تر از آتش نمرود است» .

خدای _ تعالی _ گفت: «پس به سرافرازی و شکوهم سوگند! در آسمان و زمین ، سخت تر از فقر نیافریده ام» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به امام علی علیه السلام فرمود _: ای علی! چهار چیز کمر را می شکنند ؛ ......... فقری که فردِ مبتلا به آن ، چاره ای برایش نیابد .

ص :164


1- الروح : ما یقابل الجسد ، و المراد من «أمر الروح» : ما کان من العقوبات التی تنشأ من ناحیة النفس الإنسانیّة لا بسببٍ آخر ؛ کالأسباب الخارجیّة .
2- علل الشرائع : 108 / 5 عن السکونی .
3- جامع الأخبار : 299 / 816 .
4- معانی الأخبار : 402 / 66 عن محمّد بن عبد الحمید عمّن حدّثه .
5- جامع الأخبار : 299 / 817 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 365 / 5762 عن حمّاد بن عمرو و أنس بن محمّد عن أبیه جمیعا عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام .

عنه صلی الله علیه و آله :ما أشَدَّ حُزنَ النِّساءِ ، و أبعَدَ فِراقَ المَوتِ ! و أشَدُّ مِن ذلِکَ کُلِّهِ فَقرٌ یَتَمَلَّقُ صاحِبُهُ ثُمَّ لا یُعطی شَیئا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فِی الدّارَینِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَلاثٌ هُنَّ المُحرِقاتُ الموبِقاتُ : فَقرٌ بَعدَ غِنیً ، و ذُلٌّ بَعدَ عِزٍّ ، و فَقدُ الأَحِبَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ یَهدُدنَ القُوی : فَقدُ الأَحِبَّةِ ، وَ الفَقرُ فِی الغُربَةِ ، و دَوامُ الشِّدَّةِ . (4)

عنه علیه السلام :الغِنی فِی الغُربَةِ وَطَنٌ ، وَ الفَقرُ فِی الوَطَنِ غُربَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :لَیسَ فِی الغُربَةِ عارٌ ؛ إنَّمَا العارُ فِی الوَطَنِ الاِفتِقارُ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ استَغنی کَرُمَ عَلی أهلِهِ ، و مَنِ افتَقَرَ هانَ عَلَیهِم . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه سخت است اندوهگینیِ زنان ؛ و چه دوری آفرین است جداییِ مرگ! امّا از این همه سخت تر ، فقری است که فردِ مبتلا به آن ، چاپلوسی می کند ، لیکن چیزی نمی یابد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر ، در هر دو جهان ، مایه سیه رویی است .

امام علی علیه السلام :سه چیز ، سوزاننده و هلاکت آورند ؛ فقر پس از توانگری ، خواری پس از سرافرازی ، و از دست دادنِ دوستان .

امام علی علیه السلام :سه چیز توان ها را درهم می کوبند ؛ از دست دادنِ دوستان ، فقر در غربت ، و پایداریِ روزگارِ سختی .

امام علی علیه السلام :توانگری در غربت ، [همچون ]وطن داشتن است ؛ و فقر در وطن ، [همچون] غربت .

امام علی علیه السلام :غریب بودن ننگ نیست ؛ ننگ ، فقیر بودن در وطن است .

امام علی علیه السلام :هر که توانگر باشد ، پیش خاندانش گرامی است ؛ و هر که فقیر باشد ، نزد ایشان خوار .

ص :165


1- الکافی : 8 / 220 / 273 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام .
2- عوالی اللآلی : 1 / 40 / 41 .
3- غرر الحکم : 4682 .
4- . غرر الحکم : 4683 .
5- نهج البلاغة: الحکمة56 .
6- . غرر الحکم : 7517 .
7- غرر الحکم : 8879 .

عنه علیه السلام :القَبرُ خَیرٌ مِنَ الفَقرِ . (1)

عنه علیه السلام :الفَقرُ المَوتُ الأَکبَرُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: یا بُنَیَّ ، إنَّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ ، و أشَدُّ مِن ذلِکَ مَرَضُ البَدَنِ ، و أشَدُّ مِن ذلِکَ مَرَضُ القَلبِ . (3)

عنه علیه السلام :الفَقرُ مَعَ الدَّینِ المَوتُ الأَحمَرُ ؛ الفَقرُ مَعَ الدَّینِ الشَّقاءُ الأَکبَرُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثٌ مَنِ ابتُلِیَ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ تَمَنَّی المَوتَ : فَقرٌ مُتَتابِعٌ ، و حُرمَةٌ فاضِحَةٌ ، و عَدُوٌّ غالِبٌ . (5)

عنه علیه السلام :أربَعَةُ أشیاءَ القَلیلُ مِنها کَثیرٌ : النّارُ ، وَ العَداوَةُ ، وَ الفَقرُ ، وَ المَرَضُ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ [حِکایَةً عَن نَبِیِّهِ] : «لَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ مَا مَسَّنِیَ السُّوءُ» ؛ (7) یَعنِی الفَقرَ . (8)

امام علی علیه السلام :گور بهتر از فقر است .

امام علی علیه السلام :فقر ، مرگِ سخت تر است .

امام علی علیه السلام_ در سفارش وی به فرزندش حسن علیه السلام _: جانِ پسر! تنگدستی ، بلا است ؛ سخت تر از آن ، نا تندرستی ؛ و از آن سخت تر ، بیماریِ دل !

امام علی علیه السلام :فقر در حال وام داری ، مرگ سرخ است ؛ و تیره روزیِ سخت تر .

امام صادق علیه السلام :سه چیزند که هر کس به یکی از آن ها گرفتار شود ، مرگ را آرزو می کند : فقر دنباله دار ، برباد رفتگی ناموس ، چیرگیِ دشمن .

امام صادق علیه السلام :چهار چیزند که اندکشان هم بسیار است ؛ آتش ، دشمنی ، فقر ، و بیماری .

امام صادق علیه السلام :هر آینه خدای _ تعالی _ [از زبان پیامبرش] می فرماید : «و اگر غیب می دانستم ، همانا نیکی و خواسته بسیار گِرد می کردم و هیچ بدی و گزندی به من نمی رسید» ؛ و مراد از بدی و گزند ، فقر است .

ص :166


1- الکافی : 8 / 21 / 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام .
2- نهج البلاغة : الحکمة 163.
3- الأمالی للطوسی : 146 / 240 عن أبی وجزة السعدی عن أبیه .
4- غرر الحکم : 1308 و 1309 .
5- تحف العقول : 318 .
6- نثر الدرّ : 1 / 351 .
7- الأعراف : 188 .
8- معانی الأخبار : 172 / 1 .

عنه علیه السلام :مَرِضَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَعادَهُ قَومٌ فَقالوا لَهُ : کَیفَ أصبَحتَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟

فَقالَ : أصبَحتُ بِشَرٍّ . فَقالوا : سُبحانَ اللّهِ! هذا کَلامُ مِثلِکَ؟

فَقالَ : یَقولُ اللّهُ تَعالی : «وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ » ، (1) فَالخَیرُ الصِّحَّةُ وَ الغِنی ، وَ الشَّرُّ المَرَضُ وَ الفَقرُ ؛ ابتِلاءً وَ اختِبارا . (2)

عنه علیه السلام :کانَ فی ما أوصی بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ : یا بُنَیَّ . . . ذُقتُ المَراراتِ کُلَّها فَلَم أذُق شَیئا أمَرَّ مِنَ الفَقرِ . (3)

امام صادق علیه السلام :حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بیمار شد . گروهی به دیدار او رفتند و به وی گفتند: «ای امیر المؤمنین! چگونه ای؟»

فرمود: «بد حالم» . گفتند : «سبحان اللّه ! چون تویی چنین می گوید؟»

فرمود: «خدای _ تعالی _ فرموده است: «و شما را به شر و خیر می آزماییم ، آزمودنی ؛ و به سوی ما بازگردانده می شوید» . مراد از خیر ، تندرستی و توانگری است ؛ و مراد از شر ، بیماری و نداری ؛ به منظور آزمایش و امتحانِ آدمیان» .

امام صادق علیه السلام :از جمله سفارش های لقمان به پسرش این بود : جانِ پسر! . . . همه تلخی ها را چشیدم ؛ چیزی تلخ تر از فقر نیافتم .

3173 - الِاستِعاذَةُ مِنَ الفَقرِ
3173 - پناه جُستن از فقر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الکُفرِ ، وَ الفَقرِ ، و عَذابِ القَبرِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ بارِک لَنا فِی الخُبزِ ، و لا تُفَرِّق بَینَنا و بَینَهُ ؛ فَلَولاَ الخُبزُ ما صَلَّینا و لا صُمنا ، و لا أدَّینا فَرائِضَ رَبِّنا . (5)

3173

پناه جُستن از فقر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! هر آینه از کفر و فقر و عذاب قبر به تو پناه می جویم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! برای ما در نان برکت قرار ده و میان ما و آن ، جدایی مینداز . اگر نان نبود ، ما نماز نمی خواندیم و روزه نمی گزاردیم و واجب های پروردگارمان را انجام نمی دادیم .

ص :167


1- الأنبیاء : 35 .
2- الدعوات : 168 / 469 .
3- الأمالی للصدوق : 766 / 1031 عن حمّاد بن عیسی .
4- سنن النسائی: 3/74 و ج 8/262 .
5- الکافی : 5 / 73 / 13.

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ أن أفتَقِرَ فی غِناکَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قُنوتِهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، و قَنِّعنی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ ، و أعِذنی مِنَ الفَقرِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :نَعوذُ بِکَ . . . مِن فِقدانِ الکَفافِ . . . و مِنَ الفَقرِ إلَی الأَکفاءِ ، و مِن مَعیشَةٍ فی شِدَّةٍ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن دُعائِهِ فی مَکارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ . . . و لا تَجعَل عَیشی کَدّا کَدّا ، و لا تَرُدَّ دُعائی عَلَیَّ رَدّا ؛ فَإِنّی لا أجعَلُ لَکَ ضِدّا ، و لا أدعو مَعَکَ نِدّا . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اللّهُمَّ . . . لا تَرزُقنی رِزقا یُطغینی و لا تَبتَلِنی بِفَقرٍ أشقی بِهِ مُضَیَّقا عَلَیَّ ، أعطِنی . . . مَعاشا واسِعا هَنیئا مَریئا فی دُنیایَ ، و لا تَجعَلِ الدُّنیا عَلَیَّ سِجنا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! هر آینه به تو پناه می جویم از این که در [سایه ]توانگری ات ، دچار فقر شوم .

امام علی علیه السلام_ در قنوت خویش _: بار خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فراوان فرست و مرا با حلالت از حرامت بی نیاز ساز و از فقر در امانم دار .

امام زین العابدین علیه السلام :به تو پناه می جوییم . . . از توان نداشتن برای تأمین نیازهای خود . . .و از فقر نزد همگنان و از زندگانیِ سخت .

امام زین العابدین علیه السلام_ از دعای مکارم الأخلاق وی _: بار خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فراوان فرست ......... و زندگانی ام را سخت مساز و دعایم را باز مگردان ؛ که هر آینه من برای تو ناسازی قرار نمی دهم و با تو شریکی را نمی خوانم .

امام باقر علیه السلام :بار خدایا . . . مرا روزی ای مده که سرکشم سازد و به فقری دچارم مکن که به سببِ ابتلا در تنگنا به تیره بختی افتم . . . مرا در دنیایم زندگانی گشاده و شیرین و گوارا عطا فرما و دنیا را زندانِ من مساز .

ص :168


1- مُهج الدعوات : 134
2- بحار الأنوار : 85 / 261 / 5 نقلاً عن البلد الأمین .
3- الصحیفة السجّادیة : الدعاء 8 و راجع مُهج الدعوات : 36 .
4- الصحیفة السجّادیة : الدعاء 20 .
5- الکافی : 2 / 589 / 26 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یَقولُ إذا أصبَحَ : . . . اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن دَرکِ الشَّقاءِ ، و مِن شَماتَةِ الأَعداءِ ، و أعوذُ بِکَ مِنَ الفَقرِ وَ الوَقرِ ، و أعوذُ بِکَ مِن سوءِ المَنظَرِ فِی الأَهلِ وَ المالِ وَ الوَلَدِ . (1)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ ......... لا تُفقِرنا بَعدَ إذ أغنَیتَنا . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی دُعاءِ شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ بِذلِکَ فَاکفِنی هَولَ هذِهِ السَّنَةِ و آفاتِها ، و أسقامَها و فِتنَتَها ، و شُرورَها و أحزانَها ، و ضیقَ المَعاشِ فیها . (3)

امام صادق علیه السلام :پدرم صبحگاهان می فرمود : « . . . بار خدایا! هر آینه به تو پناه می برم از این که تیره بختی را درک کنم و از دشمنان سرزنش بینم . به تو پناه می جویم از فقر و سنگین باری ؛ و از این که در خاندان و دارایی و فرزندانم ، چهره ای زشت یابم» .

امام صادق علیه السلام :بار خدایا! . . . از آن پس که مرا توانگری بخشیدی ، به فقر گرفتارم مکن .

امام کاظم علیه السلام_ در دعای ماه رمضان _: بار خدایا! بدین سان ، بیم و آفت های این سال و بیماری ها و فتنه و بدی ها و اندوه ها و تنگنایِ معیشت در آن را از من دور بدار .

3174 - الفَقرُ وَ الکُفرُ
3174 - فقر و کفر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کادَ الفَقرُ أن یَکونَ کُفرا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَولا رَحمَةُ رَبّی عَلی فُقَراءِ اُمَّتی ، کادَ الفَقرُ یَکونُ کُفرا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّما یَخشَی المُؤمِنُ الفَقرَ مَخافَةَ الآفاتِ عَلی دینِهِ . (6)

3174

فقر و کفر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر ، انسان را در آستانه کفر قرار می دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر پروردگار من به فقیران امّتم مهر نمی ورزید ، فقر آنان را در آستانه کفر قرار می داد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز این نیست که بیم مؤمن از فقر از آن رو است که دینش آفت می پذیرد .

ص :169


1- الکافی : 2 / 525 / 13 عن أبی بصیر.
2- تهذیب الأحکام : 3 / 126 / 268 .
3- الکافی : 4 / 73 / 3 .
4- الکافی : 2 / 307 / 4 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام .
5- جامع الأخبار : 300 / 817 .
6- ربیع الأبرار : 4 / 142 .

عنه صلی الله علیه و آله :نِعمَ الشَّیءُ الفَقرُ ، لَولا أنَّهُ یَهیجُ فِناءَ الکُفرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اُذَکِّرُ اللّهَ الوالِیَ مِن بَعدی عَلی اُمَّتی ، إلاّ یَرحَمُ عَلی جَماعَةِ المُسلِمینَ ؛ فَأَجَلَّ کَبیرَهُم ، و رَحِمَ ضَعیفَهُم ، و وَقَّرَ عالِمَهُم ، و لَم یَضُرَّ بِهِم فَیُذِلَّهُم ، و لَم یُفقِرهُم فَیُکفِرَهُم . (2)

ربیع الأبرار:سُئِلَ عَلِیٌّ علیه السلام : أیُّ شَیءٍ أقرَبُ إلَی الکُفرِ؟ فَقالَ : ذو فاقَةٍ لا صَبرَ لَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَقرُ طَرَفُ الکُفرِ . (4)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: لا یَکُن فَقرُکَ کُفرا ، و غِناکَ طُغیانا . (5)

عنه علیه السلام_ فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

بَلَوتُ صُروفَ الدَّهرِ سِتّینَ حِجَّةً

و جَرَّبتُ حالَیهِ مِنَ العُسرِ وَ الیُسرِ

فَلَم أرَ بَعدَ الدّینِ خَیرا مِنَ الغِنی

و لَم أرَ بَعدَ الکُفرِ شَرّا مِنَ الفَقرِ (6)

قال المجلسیُّ رضوان اللّه علیه فی تبیین قوله صلی الله علیه و آله : کادَ الفَقرُ أن یکونَ کُفرا :

توضیح : هذه الروایة من المشهورات بین الخاصّة و العامّة ، و فیها ذمّ عظیم للفقر ، و یعارضها الأخبار السابقة و ما روی عن النبیّ صلی الله علیه و آله : «الفقرُ فَخرِی و به أفتَخِرُ» ، و قوله صلی الله علیه و آله : «اللّهُمّ أحْیِنی مِسکینا و أمِتْنِی مِسکینا و احشُرْنی فی زُمرَةِ المَساکینِ» . و یؤیّد هذه الروایة ما رواه العامّة عنه صلی الله علیه و آله : «الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فی الدارَینِ» . و قد قیل فی الجمع بینها وجوهٌ :

قال الراغب فی المفردات : الفقر یستعمل علی أربعة أوجه :

الأوّل : وجود الحاجة الضروریّة ، و ذلک عامّ للإنسان ما دام فی دار الدنیا بل عامّ للموجودات کلّها ، و علی هذا قوله تعالی : «یا أیُّها الناسُ أنتُمُ الفُقَراءُ إلَی اللّهِ و اللّهُ هُو الغَنیُّ الحَمیدُ» (7) و إلی هذا الفقر أشار بقوله فی وصف الإنسان : «و ما جَعَلْناهُم جَسَدا لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ» . (8) و الثانی : عدم المُقتَنیات ، و هو المذکور فی قوله : «لِلفُقَراءِ الّذینَ اُحْصِروا فی سَبیلِ اللّهِ _ إلی قوله _ یَحسَبُهُم الجاهِلُ أغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (9) «إنّما الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ و المَساکِینِ» . (10)

الثالث : فقر النفس ، و هو الشَّرَه المَعنیُّ بقوله صلی الله علیه و آله : «کادَ الفَقرُ أن یکونَ کُفرا» ، و هو المقابِلُ بقوله: «الغِنَی غِنَی النفسِ» ، و المَعنیُّ بقولهم: «مَن عَدِمَ القَناعةَ لم یُفِدْهُ المالُ غِنیً» .

الرابع : الفقر إلَی اللّه المشار إلیه بقوله صلی الله علیه و آله : «اللّهُمّ أغنِنی بالافتِقارِ إلیکَ ، و لا تُفقِرْنی بالاستِغناءِ عنکَ» ، و إیّاه عُنی بقوله تعالی : «رَبِّ إنّی لِما أنْزَلْتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ» (11) و بهذا ألمَّ الشاعر فقال :

و یُعجِبنی فَقری إلیکَ و لم یکن

لِیُعجِبنی لولا مَحبَّتُکَ الفَقرُ

و یقال : افتقر فهو مفتقر و فقیر ، و لا یکاد یقال : فَقَرَ، و إن کان القیاس یقتضیه ، و أصل الفقیر هو المکسور الفِقار، انتهی . (12)

و هذا أحسن ما قیل فی هذا المقام ، و منهم من حمل سواد الوجه علی المدح ؛ أی إنّه کالخال الذی علی وجه المحبوب فإنّه یَزینه و لا یَشینه . و قیل : المراد بالوجه ذات الممکن ، و من الفقر احتیاجه فی وجوده و سائر کمالاته إلَی الغیر ، و کون ذلک الاحتیاج سواد وجهه عبارة عن لزومه لذاته بحیث لا ینفکُّ کما لا ینفکُّ السواد عن محلِّه ، و لا یخفی بُعدهما ، و الأظهر حمله مع صحَّته علَی الفقر المذموم کما مرَّ .

و قال الغزالیُّ فی شرح هذا الخبر: إذ الفقر مع الاضطرار إلی ما لا بدَّ منه قارَب أن یوقع فی الکفر ؛ لأنّه یحمل علی حسد الأغنیاء و الحسد یأکل الحسنات ، و علَی التذلُّل لهم بما یدنِّس به عِرضه و ینثلم به دینُه ، و علی عدم الرِّضا بالقضاء و تسخُّط الرزق، و ذلک إن لم یکن کفرا فهو جارٌّ إلیه ، و لذلک استعاذ المصطفی من الفقر .

و قال بعضهم : لأن أجمع عندی أربعین ألف دینار حتَّی أموت عنها أحبُّ إلیَّ من فقر یوم و ذلٍّ فی سؤال الناس ، و و اللّه ما أدری ما ذا یقع منّی لو ابتُلیت ببلیَّة من فقر أو مرض ، فلعلِّی أکفر و لا أشعر ، فلذلک قال : «کادَ الفَقرُ أن یَکونَ کُفرا» لأنّه یحمل المرء علی کلِّ صعب و ذَلول ، و ربّما یؤدِّیه إلَی الاعتراض علی اللّه و التصرُّف فی ملکه . و الفقر نعمة من اللّه داعٍ إلی الإنابة و الالتجاء إلیه و الطلب منه ، و هو حلیة الأنبیاء و زینة الأولیاء و زیُّ الصلحاء ، و من ثمَّ ورد خبرٌ : «إذا رَأیتَ الفَقرَ مُقبِلاً فقل : مَرحَبا بشِعارِ الصالِحینَ» ، فهو نعمة جلیلة ، بَید أنّه مُولم شدید التحمُّل .

قال الغزالیُّ : هذا الحدیث ثناء علَی المال ، و لا تقف علی وجه الجمع بین المدح و الذمِّ إلاّ بأن تعرف حکمة المال و مقصوده و فوائده و غوائله ؛ حتّی ینکشف لک أنّه خیرٌ من وجه شرٌّ من وجه ، و لیس بخیرٍ محض و لا بشرٍّ محض ، بل هو سبب للأمرین معا : یُمدح مرّة و یُذمُّ مرّة ، و البصیر الممیِّز یدرک أنَّ الممدوح منه غیر المذموم .

و قال بعض أصحابنا فی الدعاء : نعوذُ بکَ من الفَقر و القِلَّة ، قیل : الفقر المستعاذ منه إنّما هو فقر النَّفس الذی یُفضی بصاحبه إلی کفران نعم اللّه و نسیان ذکره ، و یدعوه إلی سدِّ الخلَّة بما یتدنَّس به عِرضه و یثلم به دینُه ، و القلَّة تُحمَل علی قلَّة الصبر أو قلَّة العدد . و فی الخبر أنّه صلی الله علیه و آله تعوَّذ من الفقر ، و قال : «الفقرُ فَخرِی و بهِ أفتَخِرُ علی سائرِ الأنبیاءِ» . و قد جُمع بین القولین بأنَّ الفقر الذی تعوَّذ منه صلی الله علیه و آله الفقر إلَی الناس و الذی دون الکفاف ، و الذی افتخر به الفقرُ إلَی اللّه تعالی ، و إنّما کان هذا فخرا له علی سائر الأنبیاء مع مشارکتهم له فیه ؛ لأنَّ توحیده و اتِّصاله بالحضرة الإلهیّة و انقطاعه إلیه کان فی الدرجة التی لم یکن لأحد مثلها فی العلوِّ ، ففقرُه إلیه کان أتمَّ و أکمل من فقر سائر الأنبیاء .

و قال الکرمانیُّ فی شرح البخاریِّ فی قوله صلی الله علیه و آله : «أعوذُ بکَ مِن الفَقرِ» : استدلَّ به علی تفضیل الغِنی ، و بقولِهِ تعالی : «إنْ تَرَکَ خیرا» (13) أی مالاً ، و بأنّه صلی الله علیه و آله تُوفِّی علی أکمل حالاته ، و هو مُوسِر بما أفاء اللّه علیه و بأنَّ الغنی وصف للحقِّ ، و حدیث : «أکثَرُ أهلِ الجَنَّةِ الفُقَراءُ» ، إخبار عن الواقع ، کما یقال : أکثر أهل الدنیا الفقراء ، و أمّا ترکه الطیّبات ، فلأنّه لم یرض أن یستعجل من الطیّبات .

و أجاب الآخرون بأنّه إیماء إلی أنَّ علّة الدخول الفقر ، و ترکه الطیّبات یدلُّ علی فضل الفقر ، و استعاذته من الفقر مُعارَض باستعاذته من الغنی ، و لا نزاع فی کون المال خیرا بل فی الأفضل ، و کان عند وفاته صلی الله علیه و آله درعه مرهونا ، و غنی اللّه تعالی بمعنیً آخر . انتهی .

و ذهب أکثرهم إلی أنَّ الکفاف أفضل من الغنی و الفقر فإنّه سالم من آفاتهما ، و لیس ببعید .

و قال بعضهم : هذا کلُّه صحیح لکن لا یدفع أصل السؤال فی أیّهما أفضل الغنی أو الفقر ؟ لأنَّ النزاع إنّما ورد فی حقِّ من اتَّصف بأحد الوصفَین أیُّهما فی حقِّه أفضل . و قیل : إنَّ السؤال أیُّهما أفضل لا یستقیم ؛ لاحتمال أن یکون لأحدهما من العمل الصالح ما لیس للآخر ، فیکون أفضل ، و إنّما یقع السؤال عنهما إذا استوَیا بحیث یکون لکلٍّ منهما من العمل ما یقاوم به عمل الآخر، فتعلم أیُّهما أفضل عند اللّه ، و لذا قیل : صورة الاختلاف فی فقیر لیس بحریص ، و غنیٍّ لیس بمُمسِک ؛ إذ لا یخفی أنَّ الفقیر القانع أفضل من الغنیِّ البخیل ، و أنّ الغنیَّ المُنفِق أفضل من الفقیر الحریص ، قالَ : و کلُّ ما یراد لغیره و لا یراد لعینه ینبغی أن یضاف إلی مقصوده فیه لیظهر فضله ، فالمال لیس محذورا لعینه ، بل لکونه قد یعوق عن اللّه ، و کذا العکس ، فکم من غنیٍّ لم یشغله غناه عن اللّه ، و کم من فقیر شغله فقره عن اللّه .

إلی أن قال : و إن أخذت بالأکثر فالفقیر عن الخطر أبعد ، لأنَّ فتنة الغنی أشدُّ من فتنة الفقر .

و قال بعضهم : کلام الناس فی أصل المسألة یختلف ، فمنهم من فضَّل الفقر ، و منهم من فضَّل الغنی ، و منهم من فضَّل الکفاف ، و کلُّ ذلک خارج عن محلِّ الخلاف أیُّ الحالین أفضل عند اللّه للعبد حتّی یتکسَّب ذلک و یتخلَّق به ، هل التقلُّل من المال أفضل لیتفرَّغ قلبه عن الشواغل ، و ینال لذَّة المناجاة و لا ینهمک فی الاکتساب لیستریح من طول الحساب ؟ أو التشاغل باکتساب المال أفضل لیستکثر من القرب من البرِّ و الصِّلة لما فی ذلک من النفع المتعدِّی .

قال: و إذا کان الأمر کذلک فالأفضل ما اختاره النبیُّ صلی الله علیه و آله و جمهور أصحابه من التقلُّل فی الدنیا و البعد عن زهرتها ، و یبقَی النظر فیمن حصل له شیء من الدنیا بغیر تکسُّب منه کالمیراث و سهم الغنیمة هل الأفضل أن یبادر إلی إخراجه فی وجوه البرِّ حتّی لا یبقی منه شیء أو یتشاغل بتثمیره لیستکثر من نفعه المتعدِّی.

قال : و هو علی القسمین الأوَّلین .

و قال ابن حجر : مقتضی ذلک أن یبذل إلی أن یبقی فی حالة الکفاف ، و لا یضرُّ ما یتجدَّد من ذلک إذا سلک هذه الطریقة . و دعوَی أنَّ جمهور الصحابة کانوا علَی التقلُّل و الزهد ممنوعة ، فإنّ المشهور من أحوالهم أنّهم کانوا علی قسمین بعد أن فتحت علیهم الفتوح ، فمنهم من أبقی ما بیده مع التقرُّب إلی ربِّه بالبرِّ و الصلة و المواساة مع الاتِّصاف بغنَی النفس ، و منهم من استمرَّ علی ما کان علیه قبل ذلک ، و کان لا یُبقی شیئا ممّا فتح علیه ، وهم قلیل ، و الأخبار فی ذلک متعارضة ، و من المواضع التی وقع فیها التردُّد من لا شیء له ، فالأولی فی حقِّه أن یستکسب للصَّون عن ذلِّ السُّؤال ، أو یترک و ینتظر ما یفتح علیه بغیر مسألة . انتهی .

و أقول : مقتضی الجمع بین أخبارنا أنَّ الفقر و الغنی کلٌّ منهما نعمة من نعم اللّه تعالی ، یعطی کلاًّ منهما من شاء من عباده بحسب ما یعلم من مصالحه الکاملة ، و علَی العبد أن یصبر علَی الفقر بل یشکره و یشکر الغنی إن أعطاه و یعمل بمقتضاه ، فمع عمل کلٍّ منهما بما تقتضیه حاله فالغالب أنَّ الفقیر الصابر أکثر ثوابا من الغنیِّ الشاکر ، لکن مراتب أحوالهما مختلفة غایة الاختلاف ، و لا یمکن الحکم الکلّیُّ من أحد الطرفَین ، و الظاهر أنَّ الکفاف أسلم و أقلُّ خطرا من الجانبَین ؛ و لذا ورد فی أکثر الأدعیة طلبه و سأله النبیُّ صلی الله علیه و آله لآله و عترته ، و سیأتی تمام القول فی ذلک فی کتاب المکاسب إن شاء اللّه . (14)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر فقر ، کفر را به میدان داری برنمی انگیخت ، نیکو چیزی بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن کس را که پس از من بر امّتم حکمرانی یابد ، به یاد خدا توصیه می کنم ؛ که حتما بر جماعت مسلمانان مهر ورزد ؛ بزرگ سالانشان را گرامی شمارد ، بر نا توانانشان رحمت آورد ، دانشمندانشان را بزرگ دارد ، و آنان را زیان نرساند که خوارشان سازد و به فقر دچارشان نکند که کافرشان کند .

ربیع الابرار :از امام علی علیه السلام پرسیده شد : «چه چیز به کفر نزدیک تر است؟» فرمود: «[فقرِ] فقیری که او را صبر نیست» .

امام علی علیه السلام :فقر ، کناره کفر است .

از امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: مباد که فقرت به کفر بینجامد و توانگری ات به سرکشی!

از امام علی علیه السلام_ در دیوان منسوب به وی _:

شصت سال ، دگرگونی های روزگار را آزمودم

و هم حالت تنگنایش را تجربه کردم و هم حال آسانی اش را

پس چیزی را ماورای دین ، بهتر از توانگری نیافتم

و چیزی را ماورای کفر ، بدتر از فقر ندیدم

علاّمه مجلسی، رضوان اللّه علیه، در توضیح این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله که: نزدیک است فقر به کفر انجامد، می گوید:

این روایت از روایات مشهور در میان شیعه و سنّی است و نکوهش عظیمی از فقر دارد. اما اخباری که پیشتر گذشت و این روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله که: فقر افتخار من است و من به آن می نازم. و نیز این سخن آن حضرت که: بار خدایا! مرا مستمند زنده بدار و مستمند بمیران و در زمره مستمندان محشورم فرما، با روایت مورد بحث تعارض دارند. البته این روایت را روایتی که اهل سنّت از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرموده است: فقر [مایه ]رو سیاهی در هر دو جهان است، تأیید می کند. در جمع و سازش میان این دو دسته احادیث نظراتی گفته شده است:

راغب در مفردات می گوید: فقر به چهار معنا به کار می رود: اول: وجود نیاز ضروری. این معنا همه انسانها را تا زمانی که در دنیا هستند و بلکه تمام موجودات را شامل می شود. به همین معناست آیه «هلا ای مردم! شما نیازمند خدایید و خدا بی نیاز ستوده است». همچنین آیه «و ما آنان را جسدی که غذا نخورند قرار ندادیم» که در وصف انسان است، اشاره به همین فقر دارد.

دوم: تهیدستی . که در این آیات فقر به این معناست: «[این صدقات ]برای آن نیازمندانی است که در راه خدا فرو مانده اند ......... از شدّت خویشتنداری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارد» و «صدقات در حقیقت از آنِ نیازمندان و مستمندان است».

سوم: فقر نفْس . که عبارت است از حرص و سیری ناپذیری و مقصود از حدیث نبوی: «نزدیک است که فقر به کفر انجامد»، همین معناست. و در مقابل آن، حدیث «توانگری، توانگری نفْس است» قرار دارد. و مقصود از این جمله: کسی که قناعت نداشته باشد، مال و ثروت او را توانگر و بی نیاز نمی کند، نیز همین توانگری است.

چهارم: فقر و نیازمندی به خدا . که حدیث نبوی: «بار خدایا! با نیازمندی به خودت مرا بی نیاز گردان و با بی نیازی از خودت مرا نیازمند مگردان»؛ اشاره به همین معنا دارد. همچنین در آیه «پروردگارا! به آنچه از خیر و خوبی بر من نازل کرده ای نیازمندم»، مقصود همین معنا از از فقر می باشد. مقصود شاعر از فقر در شعر زیر، نیز همین مفهوم است:

نیازمندیم به تو را خوش دارم

و اگر نبود عشق به تو، فقر و نیازمندی را خوش نداشتم

گفته می شود: اِفتَقَرَ فهو مُفتقِر و فَقیر. واژه فَقَر تقریباً به کار نمی رود گر چه قاعده قیاس چنین کاربردی را اقتضا دارد. فقیر در اصل به معنای کسی است که ستون فقراتش شکسته است. [پایان سخن راغب].

این توجیه بهترین سخنی است که در این باب گفته شده است. بعضی هم «سواد الوجه» را حمل به مدح و ستایش کرده اند؛ یعنی فقر همچون خال سیاهی است بر رخسار محبوب که او را زیبا می کند نه زشت.

به قولی، مراد از وجه [در سواد الوجه ]ذات ممکن الوجود است و مراد از فقر نیاز آن در وجود و دیگر صفات کمالیه به غیر، و تعبیر از احتیاج به رو سیاهی لزوم داشتن آن با ذات ممکن الوجود است (15) به طوری که همچنان که «سیاهی» از محلّ خود زایل نمی شود، «احتیاج» نیز از ذات ممکن الوجود جدا شدنی نیست. بعید بودن این دو توجیه پوشیده نیست و بهتر آن است که، به فرض درست بودن حدیث، حمل بر فقر مذموم و نکوهیده شود.

غزالی در شرح این حدیث می نویسد: زیرا فقر توأم با اضطرار داشتن به چیزی که چاره ای از آن نیست، آدمی را در پرتگاه کفر قرار می دهد؛ چرا که اولاً موجب حسادت به توانگران می شود و حسد هم حسنات و خوبیها را از بین می برد. ثانیا باعث این می شود که انسان فقیر در برابر ثروتمندان اظهار ذلّت و خواری کند، که این خود به آبرو و دین او لطمه می زند. ثالثا سبب ناخشنودی به قضای الهی و ناراضی بودن از روزی می شود و این خود اگر هم کفر نباشد به کفر می کشاند. به این دلایل است که پیامبر مصطفی، از فقر به خدا پناه برده است.

یکی گفته است: اگر بمیرم و چهل هزار دینار از خود بر جای گذارم خوشتر دارم از این که حتی یک روز فقیر باشم و ذلّت دست دراز کردن پیش مردم را تحمّل کنم؛ زیرا به خدا قسم که نمی دانم اگر به بلایی مانند فقر یا بیماری گرفتار آیم به چه سرنوشتی گرفتار خواهم شد. ای بسا که کافر شوم و خودم بی خبر باشم. به همین دلیل فرمود: نزدیک است که فقر به کفر انجامد؛ چرا که فقر آدمی را به هر کارِ روا و ناروایی وا می دارد و ای بسا که او را به اعتراض به خدا و تصرّف در ملک او بکشاند. از طرف دیگر، فقر، نعمتی الهی است که آدمی را به روی آوردن به خدا و پناه بردن به او و دست نیاز دراز کردن به سوی او فرا می خواند و زیور انبیا و زینت اولیا و پوشش صالحان است. از این جاست که در خبری آمده است: هرگاه دیدی فقر روی آورده است بگو: خوش آمدی ای تن پوش زیرین صالحان. فقر نعمتی بزرگ، و در عین حال دردناک و تحمّلش دشوار است.

غزالی می گوید: این حدیث ستایشی است از مال و ثروت. و نمی توان به رازِ نکوهش و ستایش از ثروت پی برد و آنها را با هم جمع و سازش داد، مگر آنکه حکمت و فلسفه دارایی و هدف از آن و فواید و مضرّات و مفاسد آن را بشناسیم و معلوم شود که مال و ثروت از جهتی خوب است و از جهتی بد. نه خوبِ مطلق است و نه بد مطلق. بلکه همزمان هم خوب است و هم بد. لذا گاه مورد ستایش قرار می گیرد و گاه مورد نکوهش و شخص با بصیرت و نکته سنج، فرق میان داراییِ ممدوح و داراییِ مذموم را می شناسد.

بعضی اصحاب ما در دعا گفته اند: خدایا از فقر و کمی به تو پناه می بریم. گفته شده است که مقصود از «فقر» در این جا که از آن به خدا پناه برده شده، همان فقر نفْس است که شخصِ مبتلا به آن، خود را به کفران نعمتهای خدا و فراموشی یاد او می کشاند و باعث می شود که برای رفع نیاز و تهیدستی خود، دست به کارهایی بزند که به آبرو و دین او لطمه می رساند. مراد از «کمی»، کم صبری یا کمی تعداد و نفرات است. در خبر است که پیامبر صلی الله علیه و آله از فقر به خدا پناه برده و در خبری دیگر آمده که فرمود: فقر افتخار من است و من به آن بر دیگر پیامبران می بالم. در جمع و سازش میان این دو خبر گفته شده است فقری که پیامبر صلی الله علیه و آله از آن به خدا پناه برده، نیازمند شدن به مردم و روزی کمتر از کفاف است و آن فقری که به آن می بالد فقر و نیاز به خداوند متعال است. از این جهت، این فقر مایه مباهات او بر سایر پیامبران است، با آن که آنها نیز از این جهت با آن حضرت شریکند. این است که یکتا پرستی پیامبر صلی الله علیه و آله و ارتباطش با بارگاه الهی و انقطاعش به او در حدّ و مرتبه ای بود که هیچ کس به پای ایشان نمی رسید. بنا بر این، فقر رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خدا، کاملتر و تمامتر از فقر دیگر پیامبران بوده است.

کرمانی در شرح بخاری، در ذیل این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله که: «خدایا از فقر به تو پناه می برم، می گوید: این جمله و آیه «اِنْ ترک خیراً» که به معنای مال و ثروت است. و نیز این مطلب که رسول خدا صلی الله علیه و آله در کاملترین وضع معیشتی خود رحلت کرد ، چون به سبب غنایمی که خداوند به او عطا فرموده بود، در حال توانگری به سر می برد و همچنین به این دلیل که غنی و توانگر بودن وصف حقّ است، همه دلیل بر برتری دارایی و توانگری است. حدیث: «بیشتر اهل بهشت فقرایند» از واقعیت خبر می دهد، چنان که گفته می شود: بیشتر مردم دنیا را فقرا تشکیل می دهند. اما این که رسول خدا طیّبات و خوشیهایِ زندگیِ این جهان را ترک کرد، علّتش این است که نخواست در همین دنیا به طیّبات و خوشیهایِ زندگیِ دست یابد.

دیگران جواب داده اند که حدیث «بیشتر اهل بهشت فقرایند»، اشاره به این دارد که علّت ورود به بهشت فقر است. و رها کردن طیّبات دنیا از سوی پیامبر دلیل بر برتری فقر است و پناه بردن آن حضرت از فقر به خدا، با پناه بردن آن حضرت از توانگری به خدا، تعارض دارد و در این که مالْ خوب و بلکه برتر است، بحثی نیست. و رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام وفات زرهش گرو بود. و غنای خداوند متعال نیز به معنای دیگری است. [پایان سخن کرمانی].

اکثرا معتقدند که کفاف بر ثروت و فقر، هر دو، فضیلت دارد؛ زیرا از آفات و پیامدهای سوء این دو مبرّاست. بعید نیست که این نظر درست تر باشد.

یکی از علما گفته است: همه اینها درست است، اما اصل سؤال، که توانگری برتر است یا فقر ، همچنان به قوّت خود باقی است؛ زیرا بحث در جایی است که شخصی یکی از این دو وضع را داشته باشد. درباره چنین کسی کدام یک از فقر و توانگری بهتر و افضل است. گفته شده است: این سؤال که کدام یک برتر است، سؤال درستی نیست؛ زیرا احتمال دارد که یکی از آنها کار درست و شایسته کند و دیگری نکند که در این صورت او بهتر و برتر است. بنا بر این، سؤال این است که اگر یک نفر فقیر با یک نفر توانگر هر دو از نظر عمل صالح و شایسته ای که انجام می دهند یکسان باشند، در آن صورت کدام یک نزد خدا منزلت بیشتر و برتری دارند؟ به همین دلیل گفته شده است که صورت مسأله درباره فقیر غیر حریص و ثروتمند غیر بخیل است. چه، روشن است که فقیرِ قانع از توانگرِ بخیل برتر و بر عکس، توانگرِ بخشنده از فقیر حریص برتر است. این عالِم می گوید: هر چیزی که وسیله برای چیز دیگری باشد و مقصود با لذّات نباشد، برای آن که فضیلت و برتریش معلوم شود، باید آن را با هدفی که از آن دنبال می شود در نظر گرفت. بنا بر این، مال و ثروت به خودی خود مذموم و بر حذر داشته شده نیست، بلکه اگر مانع انسان از خدا شود نکوهیده است. عکس آن نیز صادق است. پس چه بسا توانگری که مال و ثروتش او را از خدا باز نداشته و ای بسا فقیری که تهیدستی و فقرش او را از خدا غافل کرده و باز داشته است.

او می گوید: البته اگر جنبه اکثر و غالب را در نظر بگیریم، شخص فقیر از خطر دورتر است؛ زیرا فتنه و خطرِ ثروت، بدتر از خطرِ فقر است.

یکی دیگر از علما گفته است: علما در اصل این مسأله اختلاف کرده اند؛ بعضی فقر را ترجیح داده اند، برخی توانگری و ثروت را و برخی هم مقدار کفاف را. همه اینها خارج از محل اختلاف است و آن این است که کدام حالت برای بنده ، نزد خدا بهتر و برتر است، تا آن وضع و حال را کسب کند و در پیش گیرد. آیا کم داشتنِ مال و ثروت بهتر است، تا دلش را از عوامل باز دارنده از یاد خدا فارغ گرداند و لذّتِ مناجات را بچشد و غرق در کسب مال و ثروت نشود، تا در روز قیامت از زحمت حسابرسی طولانی آسوده شود؟ یا پرداختن به کسب مال و ثروت بهتر است، تا با نیکی کردن و رسیدگی به نیازمندان بر قرب و منزلت خود نزد خدا، هر چه بیشتر بیفزاید. مضافا بر این که، مال و ثروت و رسیدگی و احسان به مردم نفع متقابل هم دارد.

او می گوید: در این فرض، البته روشی که پیامبر صلی الله علیه و آله و جمهور اصحاب آن حضرت برگزیدند، یعنی کم داشتن از مال و منال دنیا و دوری از زرق و برق آن ترجیح دارد. یک فرض دیگر هم می ماند و آن این است که کسی بدون کار و زحمت، یعنی از طریق مثلاً ارث و سهم غنیمت، به مال و ثروتی از دنیا دست یابد. در این صورت، آیا بهتر است که این شخص تمام مال و ثروت خود را در راههای احسان و خیر مصرف کند، به طوری که چیزی برای خودش باقی نماند یا به سرمایه گذاری و بهره برداری از آن بپردازد تا سود مضاعف برد؟ او می گوید: این مورد نیز همانند دو قسم اول است.

ابن حجر می گوید: این وضع اقتضا می کند که اموال خود را ببخشد، تا حدّی که به حالت کفاف برسد و اگر به این روش ادامه دهد، چنانچه ثروتی دوباره به دست آورد، زیانی نمی بیند. و اما این ادعا که جمهور صحابه تنگ دست و زاهد بودند، درست نیست؛ زیرا آنچه از وضع و حال آنان شهرت دارد، این است که آنان بعد از فتوحاتی که خداوند نصیبشان کرد، بر دو قسم بودند. عده ای ثروتی را که به دست آوردند نگه داشتند و با انجام کارهای نیکو کارانه و رسیدگی به مردم و کمک مالی به نیازمندان به خدا تقرب می جستند و در عین حال از غنای نفس برخوردار و از حرص و آزمندی به دور بودند. عده ای هم به همان روشی که پیشتر داشتند، ادامه دادند و از غنایم و رهاوردهای فتوحات چیزی برای خود باقی نمی گذاشتند. این عده اندک شمار بودند.

اخبار متعارضی در این باب وجود دارد. از جمله مواردی که در آن تردید است و جای بحث دارد، مورد کسی است که هیچ ندارد و کاملاً تهیدست است. چنین کسی بهتر است که برای حفظ آبروی خود و محفوظ ماندن از ذلّت و خواریِ سؤال، دنبال کسب درآمد رود یا این که صبر کند تا خداوند غیر از طریق سؤال، دری به رویش بگشاید. [پایان گفتار ابن حجر].

به نظر می رسد، مقتضای جمع و سازش میان اخباری که در این زمینه داریم، این است که فقر و ثروث هر یک به نوبه خود نعمتی الهی است که خداوند با توجه به مصلحت کامل افراد، به آنان یکی از این دو نعمت را ارزانی می دارد. و بنده وظیفه دارد که در هنگام فقر و تهیدستی شکیبا و بلکه سپاسگزار و شاکر باشد و اگر هم خداوند مال و ثروتی به او بخشید، سپاسگزار باشد و به مقتضای آن عمل کند. بنا بر این، باید به مقتضای هر یک از فقر و توانگری عمل کرد. البته غالبا فقیرِ شکیبا، ثوابش بیشتر از توانگرِ شاکر است. اما مراتب احوال هر یک کاملاً با هم متفاوتند و نمی توان درباره هر یک از دو طرف، حکم کلّی صادر کرد. پیداست که بسنده کردن به مقدار کفاف، سالم تر و کم خطرتر از طرفین آن، یعنی فقر و توانگری، است. به همین دلیل در بیشتر دعاها کفاف خواسته شده و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از خداوند برای خاندان و عترتش مسألت کرده است. بحث کاملتر در این زمینه، به خواست خدا، در کتاب مکاسب خواهد آمد. همچنین این بحث از دیدگاهی دیگر در جلد نخست کتاب «توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث» آمده است . (16)

ص :170


1- الفردوس : 4 / 261 / 6770 عن محمّد بن الجنید .
2- الکافی : 1 / 406 / 4 .
3- ربیع الأبرار : 2 / 517 .
4- مطالب السؤول : 56 .
5- شرح نهج البلاغة : 20 / 296 / 388 .
6- الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : 262 / 185 .
7- فاطر : 15.
8- الأنبیاء : 8.
9- البقرة : 273.
10- التوبة : 60.
11- القصص : 24.
12- مفردات ألفاظ القرآن : 641.
13- البقرة : 180 .
14- بحار الأنوار : 72/31/26.
15- بیت زیر از گلشن راز اشاره به همین معنا از حدیث دارد: سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد و اللّه اعلم.
16- این کتاب دو جلدی ترجمه کتاب «التنمیة الاقتصادیة فی الکتاب و السنّة» اثر دیگر مؤلّف است .

ص :171

ص :172

ص :173

ص :174

ص :175

ص :176

ص :177

ص :178

ص :179

3175 - الفَقرُ وَ الجَهلُ
3175 - فقر و نادانی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی بَیانِ جُنودِ العَقلِ وَ الجَهلِ _: وَ الغِنی و ضِدُّهُ الفَقرُ . (1)

عنه علیه السلام :خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم یَزَل ناقِصَ العَیشِ زائِلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ ؛ فَأَوَّلُها : صِحَّةُ البَدَنِ ، وَ الثّانِیَةُ : الأَمنُ ، وَ الثّالِثَةُ : السَّعَةُ فِی الرِّزقِ ......... . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: لا تَلُم إنسانا یَطلُبُ قوتَهُ ؛ فَمَن عَدِمَ قوتَهُ کَثُرَ خَطایاهُ . (3)

3175

فقر و نادانی

امام صادق علیه السلام_ در شمارشِ سپاهیان دانش و نادانی _: و [دیگر از سپاهیان دانش ]توانگری است که ضدّ آن ، فقر است .

امام صادق علیه السلام :پنج ویژگی اند که هر کس یکی از آن ها را نداشته باشد ، همواره زندگی اش کاستی دارد ، عقلش زوال می پذیرد ، و دلش دغدغه دارد ؛ یکم تندرستی ، دوم امنیّت ، سوم گشایشِ روزی ، ......... .

امام علی علیه السلام_ به پسرش حسن علیه السلام _: کسی را که در پی روزی است ، سرزنش مکن ؛ که هر کس بی روزی مانَد ، خطاهایش بسیار می شود .

3176 - الفَقرُ وَ الذِّلَّةُ
3176 - فقر و خواری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القِلَّةُ ذِلَّةٌ . (4)

3176

فقر و خواری

امام علی علیه السلام :کم داشتن ، خواری است .

ص :180


1- . الکافی : 1 / 22 / 14 .
2- الخصال : 284 / 34 عن أبی خالد السجستانی .
3- جامع الأخبار : 300 / 818 .
4- مطالب السؤول : 56 .

عنه علیه السلام :إنَّ الفَقرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفسِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، جالِبٌ لِلهُمومِ . (1)

عنه علیه السلام :الفَقیرُ فِی الوَطَنِ مُمتَهَنٌ . (2)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: مَن أثری کَرُمَ عَلی أهلِهِ ، و مَن أملَقَ هانَ عَلی وُلدِهِ . (3)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: إذا أیسَرتَ فَکُلُّ الرِّجالِ رِجالُکَ ، و إذا أعسَرتَ أنکَرَکَ أهلُکَ . (4)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: نَظَرتُ إلی کُلِّ ما یُذِلُّ العَزیزَ و یَکسِرُهُ ، فَلَم أرَ شَیئا أذَلَّ لَهُ و لا أکسَرَ مِنَ الفاقَةِ . (5)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: سوءُ حَملِ الغِنی یورِثُ مَقتا ، و سوءُ حَملِ الفاقَةِ یَضَعُ شَرَفا . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَمسَةٌ مِن خَمسَةٍ مُحالٌ : . . . وَ الهَیبَةُ مِنَ الفَقیرِ مُحالٌ . (7)

امام علی علیه السلام :هر آینه فقر ، خواریِ جان است و مایه سرگشتگیِ عقل و فراهم آورنده اندوه .

امام علی علیه السلام :فقیر در وطن ، فرومایه است .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: آن که توانگر باشد ، نزد خاندانش گرامی است ؛ و آن که تنگ دست باشد ، نزد فرزندانش خوار .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: هر گاه گشاده دست باشی ، همه مردان مردانِ تواند ؛ و هر گاه به تنگدستی افتی ، خانواده ات نیز تو را نمی شناسند .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: نگریستم به هر چه عزیز را خوار و سرشکسته می کند ؛ هیچ چیز را برای خوار ساختن و سرشکسته کردن وی بدتر از فقر ندیدم .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او) _: بد بهره بردن از توانگری ، کینه و نفرت را بر جای می نهد و بد تحمّل کردنِ فقر ، شرافت را می کاهد .

امام صادق علیه السلام :پنج چیز از پنج کس ناممکن است: . . . و فقیر را شکوهمندی ممکن نیست .

ص :181


1- غرر الحکم : 3428 .
2- غرر الحکم : 1422 .
3- شرح نهج البلاغة : 20 / 308 / 529 .
4- شرح نهج البلاغة : 20 / 289 / 309 .
5- شرح نهج البلاغة : 20 / 293 / 355 .
6- شرح نهج البلاغة : 20 / 287 / 285 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 58 / 5092 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

مَساکینُ أهلُ الفَقرِ حَتّی قُبورُهُم

عَلَیها تُرابُ الذُّلِّ بَینَ المَقابِرِ (1)

امام علی علیه السلام_ در دیوان منسوب به وی _: فقیران نیازمند [چنان خوارند که] حتّی بر گورهاشان نیز در میانه گورستان ها ، خاکِ خواری نشسته است .

3177 - الفَقرُ وَ النِّسیانُ
3177 - فقر و فراموشی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، هَل یَنتَظِرُ أحَدُکُم إلاّ غِنیً مُطغِیا ، أو فَقرا (2) مُنسِیا؟! (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَقرُ یُنسی . (4)

3177

فقر و فراموشی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! آیا هر یک از شما انتظار دارد جز توانگری سرکشی زا یا فقر فراموشی آور را؟

امام علی علیه السلام :فقر ، فراموشی آور است .

3178 - ما رُوِیَ فی مَدحِ الفَقرِ
3178 - روایات درباره ستایش فقر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ ، لا یَبتَلی بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّهِ ، لا یَبتَلی بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنینَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخری (7) . (8)

3178

روایات درباره ستایش فقر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر گنجینه ای است نزد خدا که به آن گرفتار نمی شود مگر مؤمنی که خداوند دوستش می دارد (9) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر آزمونی است از سوی خداوند که کسی را به آن مبتلا نمی کند ، مگر مؤمنی را که دوستش بدارد .

ص :182


1- الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : 264 / 187 .
2- فی المصدر: «فقیراً» و ما نقلناه هو الصحیح کما فی مکارم الأخلاق .
3- الأمالی للطوسی : 527 / 1162 .
4- غرر الحکم : 24 .
5- الفردوس : 3 / 156 / 4423 عن الإمام علیّ علیه السلام .
6- کنز العمّال: 6/484/16650نقلاً عن السلمی عن الإمام عل علیه السلام .
7- جامع الأخبار : 302 / 828 .
8- سئل عابد : ما الفرق بین قوله صلی الله علیه و آله : «الفقر فخری» و بین قوله صلی الله علیه و آله : «الفقر سواد الوجه فی الدارین» و بین قوله صلی الله علیه و آله : «کاد الفقر أن یکون کفرا»؟ قال : اِعلم أنّ الفقر الاحتیاج ، و الاحتیاج علی ثلاثة أنواع : احتیاج إلی اللّه فقط ، و احتیاج إلی الخلق فقط ، و احتیاج إلیهما ؛ فالحدیث الأوّل إشارة إلی المعنی الأوّل و هو الاحتیاج إلی اللّه تعالی، و الحدیث الثانی إلی المعنی الثانی و هو الاحتیاج إلی الخلق،و الحدیث الثالث إشارة إلی المعنی الثالث و هو الاحتیاج إلی الخلق و الحقّ ؛ فافهم (المواعظ العددیّة : 127) .
9- از عابدی پرسیده شد: «چه تفاوت است میان سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله که فقر مایه افتخار من است و فقر سبب سیاه رویی در هر دو جهان است و فقر ، انسان را در آستانه کفر قرار می دهد ؟» گفت: «بدان که فقر یعنی نیازمندی؛ و آن ، سه گونه است: تنها نیاز به خدا ، تنها نیاز به مردم ، و نیاز به هر دو. حدیث نخست به معنای نخست اشاره دارد ، یعنی نیاز به خدا؛ حدیث دوم به معنای دوم می پردازد ، یعنی نیاز به مردم؛ و حدیث سوم به معنای سوم نظر دارد ، یعنی نیاز به مردم و خدا . این سخن را خوب دریاب».

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخری ، و بِهِ أفتَخِرُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخری ، و بِهِ أفتَخِرُ عَلی سائِرِ الأَنبِیاءِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ . . . أن یَکونَ الفَقرُ شِعارَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :تُحفَةُ المُؤمِنِ فِی الدُّنیَا الفَقرُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ أزیَنُ عَلَی المُؤمِنِ مِنَ العِذارِ الحَسَنِ عَلی خَدِّ الفَرَسِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ شَینٌ عِندَ النّاسِ ، و زَینٌ عِندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ ذُلٌّ فِی الدُّنیا ، و فَخرٌ فِی الآخِرَةِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر مایه افتخار من است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر مایه افتخار من است و به آن مباهات می ورزم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر مایه افتخار من است و با آن بر دیگر پیامبران مباهات می ورزم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! از ویژگی های مؤمن این است که . . . فقر نشانِ او باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ارمغان مؤمن در دنیا ، فقر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر برای مؤمن زیبنده تر است از داغ و نشانیِ زیبا بر گونه اسب .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر نزد مردم عیب است و نزد خدای ، در روز رستاخیز ، زیور و آرایه .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر در دنیا خواری است و در آخرت ، افتخار .

ص :183


1- عدّة الداعی : 113.
2- عوالی اللآلی : 1 / 39 / 38.
3- التمحیص : 74 / 171.
4- الفردوس : 2 / 70 / 2399 عن معاذ بن جبل .
5- المعجم الکبیر : 7 / 295 / 7181 عن شدّاد بن أوس .
6- جامع الأخبار : 302 / 829 .
7- إرشاد القلوب : 194 .

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ تَوَفَّنی فَقیرا ، و لا تَوَفَّنی غَنِیّا ، وَ احشُرنی فی زُمرَةِ المَساکینِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لی حِرفَتَینِ اثنَتَینِ ؛ فَمَن أحَبَّهُما فَقَد أحَبَّنی ، و مَن أبغَضَهُما فَقَد أبغَضَنی : الفَقرَ وَ الجِهادَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَلَّ مالُهُ ، و کَثُرَ عِیالُهُ ، و حَسُنَت صَلاتُهُ ، و لَم یَغتَبِ المُسلِمینَ ؛ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و هُوَ مَعی کَهاتَینِ . (3)

جامع الأخبار :سُئِلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : مَا الفَقرُ؟ فَقالَ صلی الله علیه و آله : خَزانَةٌ مِن خَزائِنِ اللّهِ تَعالی .

قیلَ ثانِیا : مَا الفَقرُ یا رَسولَ اللّهِ؟ فَقالَ : کَرامَةٌ مِنَ اللّهِ .

قیلَ ثالِثا : مَا الفَقرُ؟فَقالَ صلی الله علیه و آله : شَیءٌ لا یُعطیهِ اللّهُ إلاّ نَبِیّا مُرسَلاً أو مُؤمِنا کَریما عَلَی اللّهِ تَعالی . (4)

عیسی علیه السلام :أربَعٌ هُنَّ عَجَبٌ ، و لا یُحفَظنَ إلاّ بِعَجَبٍ : الصَّمتُ ، و هُوَ أوَّلُ العِبادَةِ ، و ذِکرُ اللّهِ عَلی کُلِّ حالٍ ، وَ التَّواضُعُ ، و قِلَّةُ الشَّیءِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! مرا فقیر بمیران ، نه توانگر ؛ و روز قیامت ، مرا در شمار مستمندان برانگیز .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرا دو خوی است که هر که آن دو را دوست می دارد ، مرا هم دوست دارد ؛ و هر که آن دو را دشمن شمرد ، مرا دشمن شمرده: فقر و جهاد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مالش اندک باشد و خانوارش پُر شمار و نمازش نیکو ، و از مسلمانان غیبت نکند ، روز رستاخیز چنان با من پیوسته و همراه است که این دو [انگشتِ کنار هم ]هستند .

جامع الاخبار :از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیده شد : «فقر چیست؟» فرمود : «گنجینه ای است از گنجینه های خدای _ تعالی _ » .

دیگر بار پرسیده شد : «ای رسول خدا! فقر چیست؟» فرمود: «ارجمندی ای از سوی خدای» .

سه باره پرسیده شد: «فقر چیست؟» فرمود: «آن است که خداوند جز به پیامبر برانگیخته شده به رسالت یا مؤمنی که نزد خدای _ تعالی _ ارجمند است ، عطا نمی فرماید» .

عیسی علیه السلام :چهار چیز مایه شگفتی اند و جز به شگفتی حفظ نمی شوند : سکوت که سرآمدِ عبادت است ؛ یاد خدا در هر حال ؛ فروتنی ؛ و داراییِ کم .

ص :184


1- شُعب الإیمان : 4 / 389 / 5499 .
2- إحیاء علوم الدین: 4 / 286 .
3- مسند أبی یعلی : 1 / 463 / 986 .
4- جامع الأخبار : 299 / 815 .
5- الزهد لهنّاد : 1 / 326 / 594 عن سفیان .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُبُّ الفَقرِ یُکسِبُ الوَرَعَ . (1)

عنه علیه السلام :الفَقرُ زینَةُ الإِیمانِ . (2)

عنه علیه السلام :الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ بِمَنزِلَةِ الشَّهادَةِ یُؤتیهِ اللّهُ مَن یَشاءُ . (3)

عنه علیه السلام :فَوتُ الغِنی غَنیمَةُ الأَکیاسِ ، و حَسرَةُ الحَمقی . (4)

عنه علیه السلام :الفَقرُ صَلاحُ المُؤمِنِ و مُریحُهُ مِن حَسَدِ الجیرانِ ، و تَمَلُّقِ الإِخوانِ ، و تَسَلُّطِ السُّلطانِ . (5)

مستدرک الوسائل عن عمّار بن یاسر :بَینا أنَا أمشی بِأَرضِ الکوفَةِ ، إذ رَأَیتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیّا علیه السلام جالِسا و عِندَهُ جَماعَةٌ مِنَ النّاسِ ، و هُوَ یَصِفُ لِکُلِّ إنسانٍ ما یَصلُحُ لَهُ ، فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ یوجَدُ عِندَکَ دَواءُ الذُّنوبِ؟ فَقالَ : نَعَم ، اِجلِس ، فَجَثَوتُ عَلی رُکبَتَیَّ حَتّی تَفَرَّقَ عَنهُ النّاسُ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَیَّ فَقالَ : خُذ دَواءً أقولُ لَکَ . قالَ : قُلتُ : قُل یا أمیرَ المُؤمِنینَ .

قالَ : عَلَیکَ بِوَرَقِ الفَقرِ ، و عُروقِ الصَّبرِ ، و هَلیلَجِ الکِتمانِ ، و بَلیلَجِ الرِّضا ، و غاریقونِ الفِکرِ ، و سَقَمونِیَا الأَحزانِ ، وَ اشرَبهُ بِماءِ الأَجفانِ ، وَ اغلِهِ فی طِنجیرِ القَلَقِ ، و دَعهُ تَحتَ نیرانِ الفَرَقِ ، ثُمَّ صَفِّهِ بِمُنخُلِ الأَرَقِ ، وَ اشرَبهُ عَلَی الحَرَقِ ؛ فَذاکَ دَواکَ و شِفاکَ ، یا عَلیلُ . (6)

امام علی علیه السلام :دوست داشتنِ فقر ، زمینه پرهیزگاری را فراهم می کند .

امام علی علیه السلام :فقر ، آرایه ایمان است .

امام علی علیه السلام :فقر همانند شهادت است که گنجینه ای است نزد خدا و او به هر که خواهد ، عطایش فرماید .

امام علی علیه السلام :از دست رفتنِ توانگری ، برای زیرکان غنیمت است و نابخردان را مایه حسرت .

امام علی علیه السلام :فقر ، مایه راستی و استواری مؤمن است و او را از حسادت همسایگان ، چاپلوسیِ دوستان ، و چیرگیِ حکمران می رهانَد .

مستدرک الوسائل از عمّار بن یاسر:در زمین کوفه راه می سپردم که حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام را دیدم که نشسته و گروهی از مردم گردش را گرفته اند و او آن چه را برای هر انسان راستی و درستی ارمغان می آورَد ، برمی شمرد . من پرسیدم: «ای امیر المؤمنین! آیا دوای گناهان نیز نزد تو یافت می شود؟» فرمود : «آری ؛ بنشین» . بر دو زانو نشستم تا مردم از گِردش پراکنده شدند . سپس وی فراپیشِ من آمد و گفت: «دوایی را که برایت وصف می کنم ، بستان!» _ عمّار می گوید : _ گفتم: «برگوی ای امیر المؤمنین!» فرمود : «بر تو باد به : برگ گیاه فقر ، ریشه گیاه صبر ، زَقّومِ سخن پوشی ، قطره های خرسندی ، قارچِ اندیشیدن ، گیاه محموده اندوه ؛ و آن را بیاشام با اشک دیدگان ؛ و بگذار در دیگ اضطراب و بگذار زیر آتشِ جدایی ؛ سپس با غربال شب بیداری صاف کن و بر آتش بنوش ؛ این دوا و شفای تو است ، ای نا تندرست!»

ص :185


1- غرر الحکم : 4873 .
2- غرر الحکم : 260 .
3- جامع الأخبار : 300 / 819 .
4- غرر الحکم : 6535 .
5- غرر الحکم : 2077 .
6- مستدرک الوسائل : 12 / 171 / 13803 نقلاً عن أصل لبعض القدماء .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المَصائِبُ مِنَحٌ مِنَ اللّهِ ، وَ الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ . (1)

تحف العقول :قالَ لَهُ [ أی لِلإِمامِ الجَوادِ علیه السلام ]رَجُلٌ : أوصِنی . قالَ علیه السلام : و تَقبَلُ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : تَوَسَّدِ الصَّبرَ ، وَ اعتَنِقِ الفَقرَ ، وَارفُضِ الشَّهَواتِ . (2)

امام صادق علیه السلام :مصیبت ها هدیه های خداوندند و فقر ، گنجینه ای است نزد خدای .

تحف العقول :فردی به او [= امام جواد علیه السلام ]گفت: «مرا سفارشی کن» . فرمود : «می پذیری؟» گفت: «آری» . فرمود: «بر بالش صبر سر بِنِه ؛ فقر را در آغوش بگیر ؛ و شهوت ها را از خود بران!»

3179 - ما یَدُلُّ عَلی أنَّ الفَقرَ خَیرٌ مِنَ الغِنی
3179 - روایات نشان دهنده برتری فقر بر توانگری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ الفَقرُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الغِنی ، فَلَوِ اجتَهَدَ عُبّادُ الحَرَمَینِ أن یُدرِکوا ما اُعطِیَ ما أدرَکوا . (3)

3179

روایات نشان دهنده برتری فقر بر توانگری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس فقر برایش دوست داشتنی تر از توانگری باشد ، اگر عبادت کنندگانِ دو حرم [= مکّه و مدینه ]فراوان بکوشند تا آن چه را به وی عطا شده ، درک کنند ، نمی توانند .

ص :186


1- الکافی : 2 / 260 / 2 عن سعدان .
2- تحف العقول : 455 .
3- کنز العمّال : 15 / 805 / 43199 نقلاً عن الدیلمی عن ابن عمر .

عنه صلی الله علیه و آله :ما عُبِدَ اللّهُ بِمِثلِ العَقلِ ، و ما تَمَّ عَقلُ امرِئٍ حَتّی یَکونَ فیهِ عَشرُ خِصالٍ : . . . الفَقرُ أحَبُّ إلَیهِ مِنَ الغِنی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ خَیرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ راحَةٌ ، وَ الغِنی عُقوبَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :شَیئانِ یَکرَهُهُمَا ابنُ آدَمَ : یَکرَهُ المَوتَ ؛ وَ المَوتُ راحَةٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الفِتنَةِ ، و یَکرَهُ قِلَّةَ المالِ ؛ و قِلَّةُ المالِ أقَلُّ لِلحِسابِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَقرانِ : فَقرٌ فِی الدُّنیا ، و فَقرٌ فِی الآخِرَةِ ؛ فَفَقرُ الدُّنیا غِنَی الآخِرَةِ ، و غِنَی الدُّنیا فَقرُ الآخِرَةِ ، و ذلِکَ الهَلاکُ . (5)

المستدرک علی الصحیحین عن بلال :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا بِلالُ ، اِلقَ اللّهَ فَقیرا و لا تَلقَهُ غَنِیّا .

قُلتُ : و کَیفَ لی بِذلِکَ یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : إذا رُزِقتَ فَلا تَخبَأ ، و إذا سُئِلتَ فَلا تَمنَع .

قُلتُ : و کَیفَ لی بِذلِکَ یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : هُوَ ذاکَ و إلاّ فَالنّارُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند با هیچ چیز همچون عقل عبادت نمی شود ؛ و عقل انسان کمال نمی پذیرد ، مگر آن که ده ویژگی در او باشد : . . . فقر برایش دوست داشتنی تر از توانگری شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای مؤمن ، فقر بهتر از توانگری است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر آرامش است و مال داری ، کیفر .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چیزند که فرزند آدم ، آن ها را خوش نمی دارد : از مرگ بیزار است ، حال آن که مرگ مؤمن را از فتنه می رهاند ؛ و تنگدستی را دوست نمی دارد ، حال آن که تنگدستی سبب می شود حسابرسی [روز رستاخیز ]آسان تر گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر دو گونه است ؛ فقر دنیا و فقر آخرت . فقر دنیا مایه توانگری آخرت است و توانگری دنیا مایه فقر آخرت ؛ و این ، نابودی است .

المستدرک علی الصحیحین از بلال:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای بلال! در حالی که فقیری ، با خدا دیدار کن ، نه با توانگری» .

گفتم: «ای پیامبر خدا! چگونه چنین کنم؟» فرمود : «هر گاه روزی داده شدی ، آن را نگهداری مکن ؛ و هر گاه از تو چیزی خواسته شد ، از بخشش خودداری مَوَرز» .

گفتم: «ای پیامبر خدا! این چگونه ممکن است؟» فرمود : «سخن همین است ؛ و گر نه دچار آتش خواهی شد» .

ص :187


1- علل الشرایع : 116 / 11 عن علیّ الأشعری رفعه .
2- الجعفریّات : 155 .
3- شُعب الإیمان : 5/388/7040 .
4- الخصال : 74 / 115 عن محمود بن لبید .
5- مشکاة الأنوار : 229 / 643 .
6- المستدرک علی الصحیحین : 4 / 352 / 7887 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی موسَی بنِ عِمرانَ : یا موسی ، اِرضَ بِکِسرَةِ خُبزٍ مِن شَعیرٍ تَسُدُّ بِها جَوعَتَکَ ، و خِرقَةٍ تُواری بِها عَورَتَکَ ، وَ اصبِر عَلَی المُصیباتِ ؛ فَإِذا رَأَیتَ الدُّنیا مُقبِلَةً فَقُل : إنّا للّهِِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ عُقوبَةٌ عُجِّلَت فِی الدُّنیا ، و إذا رَأَیتَ الدُّنیا مُدبِرَةً وَ الفَقرُ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحینَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فی مُناجاةِ موسی علیه السلام : یا موسی ، إذا رَأَیتَ الفَقرَ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحینَ ، و إذا رَأَیتَ الغِنی مُقبِلاً فَقُل : ذَنبٌ عُجِّلَت عُقوبَتُهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضَرَرُ الفَقرِ أحمَدُ مِن أشَرِ الغِنی . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرستاد: «ای موسی! به پاره نان جوینی که با آن از گرسنگی رها شوی ، خرسند باش ؛ و به تکّه جامه ای که عورت تو را بپوشاند ، رضایت ده ؛ و بر مصیبت ها شکیبا باش . پس هر گاه دیدی که دنیا به تو روی آورده ، بگو : هر آینه از آن خداییم و به سویش بازگشت کنانیم ؛ این کیفری است که در دنیا پیش افتاده است ؛ و هر گاه دیدی که دنیا از تو روی برگردانده و فقر به تو روی نهاده ، بگو: «خوش آمدی ای نشانه شایستگان» .

امام صادق علیه السلام :در سخن گویی خدا با موسی علیه السلام آمده است: «ای موسی! هر گاه فقر را دیدی که به تو روی نهاده ، بگو: خوش آمدی ای نشانه شایستگان ؛ و هر گاه توانگری را روی کُنان دیدی ، بگو : گناهی است که کیفرش زود افتاده .

امام علی علیه السلام :زیان فقر ، ستوده تر از سرمستیِ توانگری است .

ص :188


1- کنز العمّال : 6/484/16651 نقلاً عن الدیلمی عن أبی الدرداء .
2- الکافی : 2 / 263 / 12 عن حفص بن غیاث .
3- غرر الحکم : 5904 .

عنه علیه السلام_ فی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

دَلیلُکَ أنَّ الفَقرَ خَیرٌ مِنَ الغِنی

و أنَّ قَلیلَ المالِ خَیرٌ مِنَ المُثری

لِقاؤُکَ مَخلوقا عَصَی اللّهَ بِالغِنی

و لَم تَرَ مَخلوقا عَصَی اللّهَ بِالفَقرِ . (1)

امام علی علیه السلام_ در دیوان منسوب به وی _:

تو را نشانه این که فقر از توانگری ،

و اندکْ مال از ثروتمند برتر است ، آن است که:

دیده ای آفریده ای را که در حال توانگری، خدای را نا فرمانی می کند؛

امّا ندیده ای کسی را که فقیر باشد و عصیانِ خدا پیشه کند .

3180 - ما یُبَیِّنُ الفَقرَ المَمدوحَ
3180 - روایاتِ توضیح دهنده فقرِ ستودنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ خَیرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنی ، إلاّ مَن حَمَلَ کَلاًّ ، و أعطی فی نائِبَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا یا رُبَّ نَفسٍ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ فِی الدُّنیا ؛ جائِعَةٍ عارِیَةٍ یَومَ القِیامَةِ! ألا یا رُبَّ نَفسٍ جائِعَةٍ عارِیَةٍ فِی الدُّنیا ؛ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ یَومَ القِیامَةِ! (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشَرَ المَساکینِ ، طیبوا نَفسا ، و أعطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِکُم ؛ یُثِبکُمُ اللّهُ عزّ و جلّ عَلی فَقرِکُم ، فَإِن لَم تَفعَلوا فَلا ثَوابَ لَکُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحَبَّ السَّلامَةَ فَلیُؤثِرِ الفَقرَ ، و مَن أحَبَّ الرّاحَةَ فَلیُؤثِرِ الزُّهدَ فِی الدُّنیا . (5)

3180

روایاتِ توضیح دهنده فقرِ ستودنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای مؤمن ، فقر بهتر از توانگری است ، جز این که عیال بسیار داشته و به مصیبتِ گران تن داده باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هَلا که بسا آدمیان در دنیا نیکوخوراک و لطیف پوشند و در روز قیامت ، گرسنه و برهنه اند . هَلا که بسیار آدمیان در دنیا گرسنه و برهنه اند و در روز قیامت ، نیکو خوراک و لطیف پوش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جماعت مستمندان! خوش دل باشید و رضایت و خوش دلی تان را نزد خدا اظهار کنید تا وی شما را بر فقرتان پاداش دهد ؛ که اگر چنین نکنید ، پاداشی برایتان نیست .

امام علی علیه السلام :هر کس سلامت را دوست می دارد ، فقر را برگزیند و هر که آسایش را خوش می دارد ، زهد در دنیا را اختیار کند .

ص :189


1- مطالب السؤول: 61.
2- التمحیص : 49 / 85 عن الإمام الصادق علیه السلام .
3- شُعب الإیمان : 2 / 170 / 1461 .
4- الکافی : 2 / 263 / 14 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام .
5- غرر الحکم : 8947 .

عنه علیه السلام :رُبَّ فَقرٍ عادَ بِالغِنَی الباقی ، رُبَّ غِنیً أورَثَ الفَقرَ الباقِیَ . (1)

عنه علیه السلام :کَم مِن غَنِیٍّ یُستَغنی عَنهُ! کَم مِن فَقیرٍ یُفتَقَرُ إلَیهِ! (2)

عنه علیه السلام :الفَقرُ الفادِحُ أجمَلُ مِنَ الغِنَی الفاضِحِ . (3)

عنه علیه السلام :الفَقیرُ الرّاضی ناجٍ مِن حَبائِلِ إبلیسَ ، وَ الغَنِیُّ واقِعٌ فی حَبائِلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ عَلَی الفَقرِ مَعَ العِزِّ أجمَلُ مِنَ الغِنی مَعَ الذُّلِّ . (5)

عنه علیه السلام :الحِرفَةُ مَعَ العِفَّةِ خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ الفُجورِ . (6)

عنه علیه السلام :فاقَةُ الکَریمِ أحسَنُ مِن غَناءِ اللَّئیمِ . (7)

عنه علیه السلام_ لِجابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیِّ _: یا جابِرُ ، قِوامُ الدّینِ وَ الدُّنیا بِأَربَعَةٍ : عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ ، و جاهِلٍ لا یَستَنکِفُ أن یَتَعَلَّمَ ، و جَوادٍ لا یَبخَلُ بِمَعروفِهِ ، و فَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَهُ بِدُنیاهُ . . . و إذا بَخِلَ الغَنِیُّ بِمَعروفِهِ باعَ الفَقیرُ آخِرَتَهُ بِدُنیاهُ . (8)

امام علی علیه السلام :بَسا فقر که به توانگری جاودان انجامد و بسا توانگری که فقرِ همیشگی بر جای نهد .

امام علی علیه السلام :چه بسا توانگر که از او بی نیازی جُسته می شود ؛ و چه بسا فقیر که به او نیاز آورده می شود .

امام علی علیه السلام :فقر ناگوار زیباتر از توانگری رسواگر است .

امام علی علیه السلام :فقیر خرسند از دام های ابلیس می رهد ؛ امّا توانگر در آن گرفتار می شود .

امام علی علیه السلام :صبر ورزیدنِ شکوهمندانه بر فقر ، زیباتر از توانگریِ خوار گونه است .

امام علی علیه السلام :پیشه وریِ پاکدامنانه بهتر از توانگریِ زشت کارانه است .

امام علی علیه السلام :تنگدستیِ انسان بزرگوار نیکوتر از توانگریِ فرد خسیس و فرومایه .

امام علی علیه السلام_ خطاب به جابر بن عبد اللّه انصاری _: ای جابر! مایه استواری دین و دنیا چهار است : عالمی که به علم خویش عمل کند ؛ نادانی که از آموختن سر باز نزند ؛ بخشنده ای که در احسان بخل نورزد ؛ و فقیری که آخرتش را به دنیایش نفروشد . . . و هر گاه توانگر در احسان بخل ورزد ، فقیر آخرتش را به دنیایش می فروشد .

ص :190


1- غرر الحکم : 5327 و 5328 .
2- غرر الحکم : 6925 و 6926 .
3- غرر الحکم : 1536 .
4- غرر الحکم : 1929 .
5- غرر الحکم : 2022 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 31.
7- غرر الحکم : 6586 .
8- نهج البلاغة : الحکمة 372.

عنه علیه السلام :إنَّ للّهِِ تَعالی عُقوباتٍ بِالفَقرِ و مَثوباتٍ بِالفَقرِ ؛ و مِن عَلاماتِ الفَقرِ إذا کانَ مَثوبَةً : أن یَحسُنَ عَلَیهِ خُلُقُهُ ، و یُطیعَ بِهِ رَبَّهُ ، و لا یَشکُوَ حالَهُ ، و یَشکُرَ اللّهَ تَعالی عَلی فَقرِهِ . و مِن عَلاماتِهِ إذا کانَ عُقوبَةً : أن یَسوءَ عَلَیهِ خُلُقُهُ ، و یَعصِیَ رَبَّهُ بِتَرکِ طاعَتِهِ ، و یُکثِرَ الشِّکایَةَ ، و یَتَسَخَّطَ القَضاءَ . (1)

تاریخ دمشق عن محمّد بن یزید المبرّد :قیلَ لِلحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام : إنَّ أبا ذَرٍّ یَقولُ : الفَقرُ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الغِنی ، وَ السُّقمُ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الصِّحَّةِ !

فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ أبا ذَرٍّ! أمّا أنَا فَأَقولُ : (2) فَمَنِ اتَّکَلَ عَلی حُسنِ اختِیارِ اللّهِ لَهُ ، لَم یَتَمَنَّ أنَّهُ فی غَیرِ الحالَةِ الَّتِی اختارَ اللّهُ تَعالی لَهُ ، و هذا حَدُّ الوُقوفِ عَلَی الرِّضا بِما یُصرَفُ بِهِ القَضاءُ . (3)

امام علی علیه السلام :هر آینه خدای _ تعالی _ را از رهگذر فقر ، کیفرها و پاداش هایی است ؛ از نشانه های فقرِ پاداشی چنین است: خُلق فقیر نیکو گردد ؛ در عین فقر ، از پروردگارش فرمان بَرَد ؛ از حال خود شکوه نکند ؛ و خدای _ تعالی _ را بر فقر خویش سپاس گوید . و از نشانه های فقرِ کیفری چنین است: خُلق فقیر زشت گردد ؛ با فرمان نبردن از پروردگارش او را سرکشی کند ؛ فراوان شکوه کند ؛ و از قضای خداوند خشمناک باشد .

تاریخ دمشق از محمّد بن یزید مبرّد:به حسن بن علی علیه السلام گفته شد: «ابوذر می گوید: برای من فقر دوست داشتنی تر از توانگری و بیماری محبوب تر از تندرستی است » .

فرمود: «خدای ابوذر را رحمت کند ؛ امّا من می گویم : «هر کس بر آن چه خداوند به نیکی برایش گُزیده ، توکّل کند ، دیگر آرزو ندارد که در حالی جز آن چه خدای _ تعالی _ برایش پیش آورده ، به سر بَرَد ؛ و بدین سان می توان خشنودی از پیشامدِ قضا را دریافت .

ص :191


1- إحیاء علوم الدین : 4 / 301 .
2- فی المصدر : «أمّا أنا أقول» و ما أثبتناه _ کما فی کنز العمّال _ هو الأوفق مع قواعد اللغة العربیّة .
3- تاریخ دمشق : 13/253 .

معانی الأخبار عن فضیل بن یسار عن الإمام الباقر علیه السلام :لا یَبلُغُ أحَدُکُم حَقیقَةَ الإِیمانِ حَتّی یَکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : حَتّی یَکونَ المَوتُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الحَیاةِ ، وَ الفَقرُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الغِنی ، وَ المَرَضُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الصِّحَّةِ . قُلنا : و مَن یَکونُ کَذلِکَ؟ قالَ : کُلُّکُم .

ثُمَّ قالَ : أیُّما أحَبُّ إلی أحَدِکُم : یَموتُ فی حُبِّنا أو یَعیشُ فی بُغضِنا؟ فَقُلتُ : نَموتُ وَ اللّهِ فی حُبِّکُم أحَبُّ إلَینا . قالَ : و کَذلِکَ الفَقرُ وَ الغِنی وَ المَرَضُ وَ الصِّحَّةُ ؟ قُلتُ : إی وَ اللّهِ . (1)

الکافی عن شعیب العقرقوفیّ :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : شَیءٌ یُروی عَن أبی ذَرٍّ رضی الله عنه أنَّهُ کانَ یَقولُ : ثَلاثٌ یُبغِضُهَا النّاسُ و أنَا اُحِبُّها : اُحِبُّ المَوتَ ، و اُحِبُّ الفَقرَ ، و اُحِبُّ البَلاءَ ؟

فَقالَ : إنَّ هذا لَیسَ عَلی ما یَروونَ ؛ إنَّما عَنی: المَوتُ فی طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الحَیاةِ فی مَعصِیَةِ اللّهِ ، وَ البَلاءُ فی طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الصِّحَّةِ فی مَعصِیَةِ اللّهِ ، وَ الفَقرُ فی طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الغِنی فی مَعصِیَةِ اللّهِ . (2)

معانی الأخبار از فضیل بن یسار از امام باقر علیه السلام :«هیچ یک از شما به حقیقت ایمان دست نمی یابد ، مگر این که در وی سه ویژگی باشد : مرگ برایش دوست داشتنی تر از زندگی باشد ؛ و فقر محبوب تر از توانگری ؛ و بیماری خواستنی تر از تندرستی» . گفتیم: «چه کسی چنین است؟» فرمود: «همه شما» .

سپس فرمود : «کدام یک برای هر یک از شما دوست داشتنی تر است ؛ مرگ با دوستیِ ما یا زندگی با دشمنیِ ما؟» گفتم: «به خدای سوگند! برای ما محبوب تر است که در دوستیِ شما بمیریم» . فرمود: «و همچنین است فقر و توانگری ؛ و بیماری و تندرستی؟» گفتم: «به خدا سوگند! چنین است» .

الکافی از شعیب عقرقوفی:به امام صادق علیه السلام گفتم : «از ابوذر نقل می شود که می گفت : سه چیز را مردم دشمن می شمارند و من دوست می دارم : مرگ و فقر و بلا » .

فرمود : «چنان نیست که روایت می کنند . جز این نیست که مراد او چنین بوده : مرگ در حال بندگی خدا برای من دوست داشتنی تر است از زندگی در حال نافرمانی خدا ؛ و بلا دیدن در بندگی خدا برایم محبوب تر است از تندرستی در نافرمانی خدا ؛ و فقر در بندگی خدا نزد من گرامی تر است از توانگری در حال نافرمانی خدا » .

ص :192


1- معانی الأخبار : 189 / 1 .
2- الکافی : 8 / 222 / 279 .

رجال الکشّی عن محمّد بن الحسن بن میمون :کَتَبتُ إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام أشکو إلَیهِ الفَقرَ ، ثُمَّ قُلتُ فی نَفسی : أ لَیسَ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : الفَقرُ مَعَنا خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ عَدُوِّنا ، وَ القَتلُ مَعَنا خَیرٌ مِنَ الحَیاةِ مَعَ عَدُوِّنا ؟!

فَرَجَعَ الجَوابُ: إنَ اللّهَ عزّ و جلّ یُمَحِّضُ أولِیاءَنا إذا تَکاثَفَت ذُنوبُهُم بِالفَقرِ ، و قَد یَعفو عَن کَثیرٍ ، و هُوَ کَما حَدَّثتَ نَفسَکَ ؛ الفَقرُ مَعَنا خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ عَدُوِّنا . (1)

الاختصاص :مِن مَواعِظِ لُقمانَ لاِبنِهِ : یا بُنَیَّ ، الفَقرُ خَیرٌ مِن أن تَظلِمَ و تَطغی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

النَّفسُ تَجزَعُ أن تَکونَ فَقیرَةً

وَ الفَقرُ خَیرٌ مِن غِنیً یُطغیها (3)

رجال الکشیّ از محمّد بن حسن بن میمون:«به امام عسکری علیه السلام نامه نوشتم و از فقر به او شکایت بردم . آن گاه ، با خود گفتم: مگر نه این است که امام صادق علیه السلام فرموده است: فقر ، همراه ما ، بهتر است از توانگری ، همراهِ دشمنِ ما ؛ و کشته شدن ، همراه ما ، برتر است از زندگی ، همراه دشمن ما ؟» .

پاسخ چنین باز آمد : «همانا هرگاه گناهان دوستان ما انبوه می شود ، خداوند با [مبتلا کردنِ ایشان به] فقر ، گناهانشان را می کاهد و از [جُرم های ]بسیار درمی گذرد . همچنان که با خود نجوا کرده ای: فقر ، همراه ما ، بهتر است از توانگری ، همراهِ دشمنِ ما» .

الاختصاص_ از پندهای لقمان به فرزندش _: جانِ پسر! فقر بهتر است از آن که ستم و سرکشی کنی .

امام علی علیه السلام_ در دیوان منسوب به او _:

نَفْس آدمی از این که فقیر شود ، بی تابی می کند ؛ /

امّا فقر بهتر است از توانگری ای که او را به سرکشی وا دارد .

ص :193


1- رجال الکشّی : 2 / 814 / 1018 .
2- الاختصاص : 336 .
3- الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : 632 / 488 .

3181 - تحقیرُ الفَقیرِ
3181 - تحقیر فقیر

الکتاب :

«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» . (1)

«وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ و الْعَشِیِّ یُرِیْدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ استَذَلَّ مؤمِنا أو مؤمِنَةً أو حَقَّرَهُ لِفَقرِهِ أو قِلَّةِ ذاتِ یَدِهِ ، شَهَرَهُ اللّهُ تعالی یومَ القِیامَةِ ثُمّ یَفضَحُهُ . (3)

بحار الأنوار :قالَ [ رسولُ اللّهِ] صلی الله علیه و آله : ألا و مَنِ استَخَفَّ بفَقیرٍ مُسلمٍ فَقدِ استَخَفَّ بحَقِّ اللّهِ ، و اللّهُ یَستَخِفُّ بهِ یَومَ القِیامَةِ ، إلاّ أن یتوبَ .

و قال صلی الله علیه و آله : مَن أکرَمَ فَقیرا مُسلما لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ و هُو عَنهُ راضٍ . (4)

3181

تحقیر فقیر

قرآن :

«و همراه کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خ_وانن_د [و] خشن_ودی او را م_ی خواهن_د، شکیبایی پیشه کن و برای تجمل زندگی دنیوی دو دیده ات را از آنان برمگیر و از آن کس که قلبش را از یاد خود، غافل ساخته ایم اطاعت مکن».

«و کسانی را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان می خوانند _ در حالی که خشنودی او را می خواهند _ مران . از حساب آنان چیزی به عهده تو نیست و از حساب تو [نیز] چیزی بر عهده آنان نمی باشد، تا اینکه آنان را برانی و از ستمکاران شوی». (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مرد یا زن مؤمنی را به سبب تهیدستی یا اندک بودن مال و داراییش خوار شمارد یا تحقیر کند، خداوند متعال در روز قیامت او را [بدین کار زشتش ] شهره و سپس رسوایش سازد.

ص :194


1- الکهف : 28.
2- الأنعام : 52 . کان سبب نزولها أنّه کان بالمدینة قوم فقراء مؤمنون یسمَّون أصحاب الصُّفّة، و کان رسول اللّه صلی الله علیه و آله یتعاهدهم بنفسه و یقرّبهم و یَقعد معهم و یؤنسهم ، و کان إذا جاء الأغنیاء و المترفون ینکرون علیه ذلک ، و یقولوا له : اطرُدْهم عنک ، ......... فقال رجل من الأنصار یوما و قد لَزِق رجل من أصحابه به یحدّثه ، فقال الأنصاریّ : اطرُد هؤلاء عنک ! فأنزل اللّه : «و لا تَطرُد ......... » بحار الأنوار : 72/38 ملخّصا.
3- بحار الأنوار : 72/44/52 .
4- بحار الأنوار : 72/37/30.
5- سبب نزول این آیه این بود که عدّه ای از مؤمنان تهیدست، به نام اصحاب صُفّه، در مدینه زندگی می کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصا به آنان رسیدگی می کرد و مقرّبشان می داشت و در کنارشان می نشست و با آنان دمخور بود. افراد ثروتمند و غرق در ناز و نعمت بر این کار پیامبر خرده می گرفتند و می گفتند: آنان را از خود بران ......... روزی که یکی از همین اصحاب صُفّه به پیامبر چسبیده بود و با ایشان صحبت می کرد، مردی از انصار به حضرت گفت: اینان را از خودت بران و دور کن. در این هنگام آیه «و لا تطرد ......... » نازل شد. نقل به اختصار از : بحار الأنوار: ج 72 ص 38.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُحَقِّروا ضُعفاءَ إخوانِکُم ؛ فإنّهُ مَنِ احتَقَرَ مُؤمِنا لم یَجمَعِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بینهما فی الجنّةِ إلاّ أن یتوبَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قال اللّهُ تعالی لموسی علیه السلام : یا موسی ! لا تَستَذِلَّ الفقیرَ ، و لا تَغبِطِ الغَنیَّ بالشیءِ الیسیرِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَقَّرَ مؤمنا مِسکینا لم یَزَلِ اللّهُ لَهُ حاقِرا ماقِتا حتّی یَرجِعَ عن مَحقَرَتِهِ إیّاهُ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن لَقِیَ فقیرا مُسلِما فَسَلَّمَ علَیهِ خِلافَ سَلامِهِ علَی الغَنیِّ ، لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ و هُو علَیهِ غَضبانُ . (4)

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بدانید که هر کس مسلمان فقیری را خفیف شمارد، حقّ خدا را خفیف شمرده است و خداوند در روز قیامت او را خفیف کند، مگر این که توبه نماید.

و فرمود: هر کس مسلمان فقیری را گرامی دارد، روز قیامت در حالی خدا را دیدار کند که از او راضی است.

امام علی علیه السلام :برادران تهیدست خود را تحقیر نکنید ؛ زیرا هر کس مؤمنی را حقیر شمارد، خداوند عزّ و جلّ میان آن دو در بهشت جمع نکند، مگر این که توبه نماید.

امام باقر علیه السلام :خداوند متعال به موسی علیه السلام فرمود: ای موسی ! فقیر را خوار مشمار و به حال توانگر، به سبب اندک چیزی که دارد، غبطه مخور.

امام صادق علیه السلام :هر کس مؤمن مستمندی را تحقیر کند، خداوند همواره به او با دیده حقارت و خشم بنگرد تا این که از نظر تحقیرآمیز خود نسبت به آن مؤمن دست بردارد.

امام رضا علیه السلام :هر کس با مسلمانی فقیر رو به رو شود و به او سلامی متفاوت با سلامی کند که به ثروتمند می کند، روز قیامت خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند در حالی که خدا از او در خشم است.

ص :195


1- الخصال : 614/10 .
2- بحار الأنوار : 72/43/49.
3- بحار الأنوار : 72/52/78 .
4- الأمالی للصدوق : 527/714.

3182 - مایَنفِی الفَقرَ
3182 - آنچه فقر را از بین می برد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صِلَةُ الرَّحِمِ تَزیدُ فی العُمرِ ، و تَنفی الفَقرَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی الاستِعانَةِ بِاللّهِ سبحانه _: أستَعینُهُ فاقَةً إلی کِفایَتِهِ ؛ إنّهُ لا یَضِلُّ مَن هَداهُ ، و لا یَئلُ مَن عاداهُ ، و لا یَفتَقِرُ مَن کَفاهُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: لن یَهلِکَ مَنِ اقتَصَدَ ، و لن یَفتَقِرَ مَن زَهِدَ . (3)

عنه علیه السلام :داوُوا الفَقرَ بالصَّدقَةِ و البَذلِ . (4)

عنه علیه السلام :لا مالَ أذهَبُ بالفاقَةِ مِن الرِّضا بالقُوتِ ......... الصَّبرُ جُنَّةٌ مِن الفاقَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن ألَحَّ علَیهِ الفَقرُ فَلْیُکثِرْ مِن قولِ : لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ العَلیِّ العَظیمِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :البِرُّ و صَدقَةُ السِّرِّ یَنفِیانِ الفَقرَ . (7)

3182

آنچه فقر را از بین می برد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صله رحم، عمر را زیاد می کند و فقر را از بین می برد.

امام علی علیه السلام_ در کمک خواهی از خداوند سبحان _فرمود: از او یاری می طلبم که به یاری او نیازمندم. کسی که او هدایتش کند، گمراه نشود و کسی که او با وی دشمنی کند، نجات نیابد و کسی که او بی نیازش گرداند، نیازمند نشود.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حضرت حسن علیه السلام _فرمود: کسی که میانه روی کند، هرگز هلاک نشود و کسی که زهد ورزد، هرگز فقیر نگردد.

امام علی علیه السلام :فقر را با صدقه و بخشش، درمان کنید.

امام علی علیه السلام :هیچ مالی فقر زداتر از قناعت به قُوت نیست ......... شکیبایی، سپری در برابر ناداری است.

امام علی علیه السلام :هر که فقر از او دست برنمی دارد، ذِکرِ «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلیّ العظیم» را زیاد بگوید.

امام باقر علیه السلام :نیکی کردن و صدقه نهانی، فقر را از بین می برند.

ص :196


1- بحار الأنوار : 74/103/61.
2- نهج البلاغة : الخطبة 2.
3- بحار الأنوار : 77/212/1.
4- غرر الحکم : 5156.
5- تحف العقول : 90.
6- غرر الحکم : 9055.
7- بحار الأنوار : 74/81/83.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أن لا یَفتَقِرَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :من برای کسی که میانه روی (صرفه جویی) کند، ضمانت می کنم که فقیر نشود.

3183 - مایوجِبُ الفَقرَ
3183 - آنچه فقر می آورد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَفاقَرَ افتَقَرَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الأمانَةُ تَجلِبُ الغَناءَ ، و الخِیانَةُ تَجلِبُ الفَقرَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إظهارُ الحِرصِ یُورثُ الفَقرَ . (5)

عنه علیه السلام :حُکِمَ بالفاقَةِ علی مُکثِرِها _ یَعنی الدنیا _ و اُعِینَ بالراحَةِ مَن رَغِبَ عنها . (6)

عنه علیه السلام :إنّ الأشیاءَ لمّا ازدَوَجَت ، ازدَوَجَ الکَسلُ و العَجزُ ، فَنَتَجَ مِنهُما الفَقرُ . (7)

عنه علیه السلام :مَن فَتَحَ علی نفسِهِ بابا مِن المَسألَةِ فَتَحَ اللّهُ علَیهِ بابا مِن الفَقرِ . (8)

عنه علیه السلام :تَرکُ نَسجِ العَنکبوتِ فی البُیوتِ یُورِثُ الفَقرَ ، و البَولُ فی الحَمّامِ یُورِثُ الفَقرَ ، و الأکلُ علَی الجَنابَةِ یُورِثُ الفَقرَ ، و التَّخلُّلُ بالطَّرفاءِ یُورِثُ الفَقرَ ، و التَّمشُّطُ مِن قِیامٍ یُورِثُ الفَقرَ ، و تَرکُ القُمامَةِ فی البَیتِ یُورِثُ الفَقرَ ، و الیَمینُ الفاجِرَةُ تُورِثُ الفَقرَ ، و الزِّنا یُورِثُ الفَقرَ ، و إظهارُ الحِرصِ یُورِثُ الفَقرَ ، و النَّومُ بینَ العِشاءَینِ یُورِثُ الفَقرَ ، و النَّومُ قبلَ طُلوعِ الشَّمسِ یُورِثُ الفَقرَ ، و تَرکُ التَّقدیرِ فی المَعیشَةِ یُورثُ الفَقرَ ، و قَطیعَةُ الرَّحِمِ یُورِثُ الفَقرَ ، و اعتیادُ الکَذِبِ یُورِثُ الفَقرَ ، و کَثرَةُ الاستِماعِ إلَی الغِناءِ یُورِثُ الفَقرَ ، و رَدُّ السائلِ الذَّکَرِ باللیلِ یُورِثُ الفَقرَ . (9)

3183

آنچه فقر می آورد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که دم از ناداری زند، نادار شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امانتداری توانگری می آورد و خیانت [در امانت] فقر.

امام علی علیه السلام :حرص زدن، فقر می آورد.

امام علی علیه السلام :فزون خواهِ دنیا محکوم به فقر است ، و روی گردانِ از دنیا آسایش یار اوست.

امام علی علیه السلام :آن گاه که اشیاء با هم جفت شدند، کاهلی و ناتوانی جفت یکدیگر شدند و فقر از آنها متولّد شد.

امام علی علیه السلام :هر که دری از نیاز خواهی به روی خود بگشاید، خداوند دری از فقر به رویش باز کند.

امام علی علیه السلام :وجود تارهای عنکبوت در اتاقها فقر می آورد، ادرار کردن در حمّام فقر می آورد، خوردن در حال جنابت فقر می آورد، خلال کردن دندانها با شاخه درخت گز فقر می آورد، ایستاده شانه زدن فقر می آورد، باقی گذاشتن خاکروبه در خانه فقر می آورد، سوگند دروغ خوردن فقر می آورد، زنا کردن فقر می آورد، حرص زدن فقر می آورد، خواب میان مغرب و عشاء فقر می آورد، خواب پیش از طلوع خورشید فقر می آورد، رعایت نکردن صرفه جویی در معاش فقر می آورد، بریدن پیوند خویشاوندی فقر می آورد، عادت داشتن به دروغ فقر می آورد، زیاد گوش دادن به ساز و آواز فقر می آورد، ردّ کردن مردِ گدا در شب فقر می آورد.

ص :197


1- الخصال : 9/32.
2- (انظر) الحجّ : باب 703.
3- . بحار الأنوار : 76/316/6.
4- بحار الأنوار: 75/114/6.
5- . بحار الأنوار : 76/314/1.
6- تحف العقول : 221.
7- . تحف العقول : 220.
8- بحار الأنوار : 103/20/4.
9- الخصال : 504/2.

عنه علیه السلام :رُبَّ غِنیً أورَثَ الفَقرَ الباقیَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لأبی النُّعمانِ _: لا تَستَأکِلْ بِنا الناسَ ، فلا یَزیدَکَ اللّهُ بذلکَ إلاّ فَقرا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ عن آبائهِ علیهم السلام _: مَن لم یَسألِ اللّهَ مِن فَضلِهِ افتَقَرَ . (3)

عنه علیه السلام :أیُّما رَجُلٍ دَعا علی ولَدِهِ أورَثَهُ الفَقرَ . (4) (5)

امام علی علیه السلام :بسا توانگری ای، که فقر پایدار را در پی می آورد.

امام باقر علیه السلام_ به ابو نعمان _فرمود: ما را وسیله سرکیسه کردن مردم قرار مده؛ زیرا با این کار، خداوند بر فقر تو می افزاید.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدران بزرگوارش _: هر که از فضل خدا نطلبد، فقیر شود.

امام صادق علیه السلام :هر مردی که فرزند خود را نفرین کند، فقر برایش به ارث می گذارد.

ص :198


1- غرر الحکم : 5328.
2- بحار الأنوار : 78/184/ 11.
3- بحار الأنوار : 76/316/6.
4- بحار الأنوار : 104/99/ 77.
5- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 74 ، 86 ، 117 ، 121 ، 144 ، 165 ، 175 ، 315 ، فإنّ فیها أخبارا ضِعافا فیما ینفی الفقر أو یوجبه.

3184 - اعتِذارُ اللَّهِ سُبحانَه مِنَ الفُقَراءِ !
3184 - عذرخواهی خداوند سبحان از فقیران!

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَلتَفِتُ یَومَ القِیامَةِ إلی فُقَراءِ المؤمنینَ شَبیها بالمُعتَذِرِ إلَیهِم ، فیَقولُ : و عِزَّتی و جَلالی ، ما أفقَرتُکُم فی الدنیا مِن هَوانٍ بِکُم عَلَیَّ ، و لَتَرَونَ ما أصنَعُ بِکُمُ الیَومَ ! (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ جلَّ ثناؤهُ لَیَعتَذِرُ إلی عَبدِهِ المؤمنِ المُحْوِجِ فی الدنیا کما یَعتَذِرُ الأخُ إلی أخیهِ ، فیَقولُ : و عِزَّتی و جَلالی ، ما أحوَجتُکَ فی الدنیا مِن هَوانٍ کانَ بِکَ عَلَیَّ ، فارفَعْ هذا السَّجْفَ فانظُرْ إلی ما عَوَّضتُکَ مِن الدنیا . قالَ : فَیَرفَعُ فیَقولُ : ما ضَرَّنی ما مَنَعتَنی مع ما عَوَّضتَنی ؟! (2)

3184

عذرخواهی خداوند سبحان از فقیران!

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت به مؤمنان فقیر، با نگاهی پوزش خواهانه می نگرد و می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند که من در دنیا از روی خواری و بی اعتنایی به شما، فقیرتان نکردم. هر آینه امروز رفتار مرا با خود می بینید.

امام صادق علیه السلام :[در روز قیامت] خداوند، جلّ ثناؤه، همچنان که برادری از برادرش پوزش می خواهد، از بنده مؤمن نیازمند خود در دنیا، پوزش می خواهد و می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند که من تو را در دنیا از سر خواریت نزد من، محتاج نکردم. اکنون این رو پوش را بردار و ببین به جای دنیا به تو چه داده ام. او رو پوش را برمی دارد و می گوید: با این عوضی که به من دادی مرا چه زیان که در دنیا ، چیزهایی را از من گرفتی!

ص :199


1- بحار الأنوار : 72/11/11 .
2- الکافی : 2/264/18.

3185 - زینَةُ الفَقرِ
3185 - زیور فقر

الکتاب :

«لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبیلِ اللّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحافا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ جَعَلَ الفَقرَ أمانَةً عندَ خَلقِهِ ، فَمَن سَتَرَهُ أعطاهُ اللّهُ مِثلَ أجرِ الصائمِ القائمِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ أمانَةٌ ، فَمَن کَتَمَهُ کانَ عِبادَةً ، و مَن باحَ بهِ فقد قَلَّدَ إخوانَهُ المُسلمینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ المؤمنَ إذا کانَ فَقیرا مُتَعفِّفا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَفافُ زینَةُ الفَقرِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن أظهَرَ فَقرَهُ أذَلَ قَدرَهُ . (6)

عنه علیه السلام :إخفاءُ الفاقَةِ و الأمراضِ مِن المُرُوَّةِ . (7)

3185

زیور فقر

قرآن:

«[این صدقات] برای آن نیازمندانی است که در راه خدا فرو مانده اند و نمی توانند [برای تأمین هزینه زندگی] در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتنداری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارد. آنها را از سیمایشان می شناسی. با اصرار [چیزی ]از مردم نمی خواهند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فقر را نزد خلق خود امانت نهاده است. بنا بر این، هر کس آن را مخفی نگه دارد، خداوند پاداش روزه گیرِ شب زنده دار را به او عطا فرماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر، امانت است. پس، هر که آن را پوشیده نگه دارد، این کارش عبادت است و هر که آشکارش سازد، به گردن برادران مسلمان خود قلاّده ( مسئولیت) انداخته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال مؤمن فقیری را که خویشتندار باشد، دوست دارد.

امام علی علیه السلام :خویشتنداری (مناعت طبع) زیور فقر است.

امام علی علیه السلام :هر که فقر خود را اظهار کند، قدر و منزلت خویش را پست گرداند.

امام علی علیه السلام :پنهان نگه داشتن ناداری و بیماریها، از مروّت (جوانمردی) است.

ص :200


1- البقرة : 273.
2- . الکافی : 2/260/3.
3- کنز العمّال : 16596.
4- . کنز العمّال : 16649.
5- نهج البلاغة : الحکمة 68.
6- . غرر الحکم : 8555.
7- غرر الحکم : 1146.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ لَهُ قوّةٌ فی دِینٍ ......... و قَصدٌ فی غِنیً ، و تَجَمُّلٌ فی فاقَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :أشَدُّ شیءٍ مَؤونةً إخفاءُ الفاقَةِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین نیرومند است ......... در زمان توانگری میانه رو و هنگام تهیدستی، آراسته.

امام صادق علیه السلام :دشوارترین و پر زحمت ترین کارها، پوشیده داشتن فقر است .

3186 - الفُقَراءُ مُلوکُ الجَنَّةِ
3186 - فقرا ، شهریاران بهشتند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفُقَراءُ مُلوکُ أهلِ الجَنّةِ ، و الناسُ کُلُّهُم مُشتاقُونَ إلَی الجَنّةِ و الجَنَّةُ مُشتاقَةٌ إلَی الفُقَراءِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أبوابُ الجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ علَی الفُقَراءِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :اِطَّلَعتُ فی الجَنَّةِ فَرَأیتُ أکثَرَ أهلِها الفُقَراءَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سَألَهُ أبو ذَرٍّ : الخائفونَ الخاشِعونَ المُتَواضِعونَ الذاکِرونَ اللّهَ کثیرا یَسبِقُونَ الناسَ إلَی الجَنَّةِ ؟ _: لا ، و لکن فُقَراءُ المؤمنینَ یَأتُونَ فَیَتَخَطَّونَ رِقابَ الناسِ . (7)

3186

فقرا ، شهریاران بهشتند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقرا شهریاران اهل بهشتند. مردم همگی مشتاق بهشتند و بهشت مشتاق فقیران است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درهای بهشت به روی فقرا باز است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به بهشت سری زدم، دیدم بیشتر مردم آن فقیرانند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به ابوذر که پرسید: آیا آنان که از خدا ترسان و در برابر او خاشع و فروتنند و بسیار یاد خدا می کنند، زودتر از دیگر مردمان به بهشت می روند؟ _فرمود: نه، بلکه مؤمنان فقیرند که می آیند و از روی شانه های مردم ردّ می شوند [و به بهشت می روند].

ص :201


1- الکافی : 2/231/4.
2- . بحار الأنوار: 78/249/87.
3- (انظر) عنوان 211 «الزینة» ، 360 «العِفّة». الصدقة : باب 2208. الجَمال : باب 547. وسائل الشیعة : 3 / 342 باب 3.
4- بحار الأنوار : 72/49/58.
5- . بحار الأنوار: 72/46/57.
6- مسند ابن حنبل : 1/504/2086.
7- بحار الأنوار : 72/54/85.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ و لم یَترُکْ دِرهَما و لا دِینارا لم یَدخُلِ الجَنّةَ أغنی مِنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أبشِرُوا یا مَعشرَ صَعالیکِ المهاجِرینَ بالنُّورِ التامِّ یَومَ القِیامَةِ ، تَدخُلونَ الجَنَّةَ قبلَ أغنیاءِ الناسِ بنِصفِ یَومٍ ؛ و ذلکَ خَمسُ مِائةِ سَنَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَدخُلُ فُقَراءُ المُسلمینَ الجَنَّةَ قبلَ أغنیائهِم بنِصفِ یَومٍ ؛ و هُو خَمسُ مِئةِ عامٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُلوکُ الدنیا و الآخِرَةِ الفُقَراءُ الراضُونَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ فُقَراءَ المُسلمینَ یَتَقلَّبونَ فی رِیاضِ الجَنّةِ قبلَ أغنیائهِم بأربَعینَ خَریفا _ ثُمّ قالَ _ : سَأضرِبُ لکَ مَثَلَ ذلکَ ، إنّما مَثَلُ ذلکَ مَثَلُ سَفِینَتَینِ مَرَّ بِهِما علی عاشِرٍ ، فَنَظَرَ فی إحداهُما فلم یَرَ فیها شیئا فقالَ : أسرِبُوها ، و نَظَرَ فی ا(لاُ)خری فإذا هِی مَوقورَةٌ فقالَ : اِحبِسُوها . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که بمیرد و درهم و دیناری از خود بر جای نگذارد، توانگرتر از او کسی وارد بهشت نشود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مهاجران فقیر! بشارتتان باد! به روشنایی کامل در روز رستاخیز. شما نصف روز پیش از توانگران به بهشت می روید، که آن [ نیم روز برابر] پانصد سال است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقرای مسلمان نیم روز _ که پانصد سال است _ جلوتر از توانگرانشان به بهشت وارد می شوند.

امام علی علیه السلام :شهریاران دنیا و آخرت، فقیران خرسند هستند.

امام صادق علیه السلام :فقرای مسلمان چهل خریف (6) پیش از توانگرانشان در باغهای بهشت می خرامند ......... سپس فرمود _ : در این باره برایت مثلی بزنم. حکایت این دو دسته ، حکایت دو کشتی است که بر یک عوارض گیر بگذرند و او به یکی از آن دو بنگرد و چیزی در آن نبیند و گوید: آزادش گذارید که برود و به دیگری بنگرد و آن را پُر از بار بیند. پس گوید: نگهش دارید.

ص :202


1- . بحار الأنوار : 71/267/17.
2- کنز العمّال : 16576.
3- . کنز العمّال : 16580.
4- غرر الحکم : 9816.
5- الکافی : 2/260/1.
6- خریف در روایات به یک سال و هفتاد سال و هزار سال تفسیر شده است _ م .

عنه علیه السلام :إنَّ آخِرَ الأنبیاءِ دُخولاً إلَی الجَنّةِ سُلیمانُ ، و ذلکَ لِما اُعطِیَ مِن الدنیا . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود، سلیمان است و این به سبب دنیایی است که به او داده شد.

3187 - طوبی لِلفُقَراء!
3187 - خوشا بر فقیران !

الکتاب :

«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا مَعشرَ الفُقَراءِ ، إنّ اللّهَ رَضِیَ لی أن أتَأسّی بمَجالِسِکُم فقالَ : «و اصْبِرْ نَفسَکَ مَعَ الّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بالغَداةِ و العَشِیِّ» فإنّها مَجالِسُ الأنبیاءِ قَبلَکُم . (5)

3187

خوشا بر فقیران !

قرآن:

«و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خوانند [و ]خشنودی او را می خواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیده ات را از آنان بر مگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده روی است، اطاعت مکن».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه فقیران! خداوند برای من پسندیده است که به محفلهای شما تأسی جویم؛ زیرا فرموده است: «و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خوانند [و ]خشنودی او را می خواهند، شکیبایی پیشه کن»؛ چرا که محفلهای شما، محفلهای پیامبرانِ پیش از روزگار شماست.

ص :203


1- بحار الأنوار : 72/52/76.
2- (انظر) الجنّة : باب 569. الحساب : باب 844.
3- الکهف : 28.
4- (انظر) الفرقان : 10 ، الزخرف : 33 _ 35.
5- کنز العمّال : 16654.

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سَألَهُ الفُقَراءُ : هَل لنا أجرٌ إذ نَری الفَواکِهَ فی السُّوقِ فَنَشتَهِیها و لیسَ مَعَنا ناضٌّ (1) نَشتَری بهِ _: و هلِ الأجرُ إلاّ فی ذلکَ ؟! (2)

عنه صلی الله علیه و آله :طُوبی للمَساکینِ بالصَّبرِ ، و هُمُ الذینَ یَرَونَ مَلَکوتَ السَّماواتِ و الأرضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشَرَ الفُقَراءِ ، أعطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِکُم تَظفَرُوا بثَوابِ فَقرِکُم ، و إلاّ فلا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشرَ المَساکینِ ، طِیبُوا نَفسا ، و أعطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِکُم ، یُثِبْکُمُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علی فَقرِکُم . (5)

کنز العمّال :عن أبی ذرّ : إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لی : کیفَ تَری جُعَیلاً ؟ قلتُ : مِسکینا کَشَکلِهِ مِن الناسِ . قالَ : فکیفَ تَری فلانا ؟ قلتُ : سَیّدا مِن الناسِ الساداتِ . قالَ : فَجُعَیلٌ خَیرٌ مِن مِثلِ هذا مِل ءَ الأرضِ ! قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ففلانٌ هکذا و أنتَ تَصنَعُ بهِ ما تَصنَعُ ! قالَ : إنّهُ رَأسُ قَومِهِ فأتألَّفُهُم . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به فقرا که پرسیدند: وقتی در بازار انواع میوه ها را می بینیم و دلمان هوس می کند اما پولی نداریم که بخریم، آیا اجری داریم؟ _فرمود : مگر اجر، در چیزی جز این است؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال مستمندان شکیبا. آنهایند کسانی که ملکوت آسمانها و زمین را می بینند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه فقیران! از خداوند قلباً راضی باشید، تا به پاداش فقر خود برسید ، و گرنه نمی رسید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه مستمندان! رضایت خاطر داشته باشید و دلهایتان را از خدا خشنود سازید، تا خداوند عزّ و جلّ برای فقرتان شما را پاداش دهد.

کنز العمّال_ به نقل از ابوذر _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : جُعَیل را چگونه می بینی؟ عرض کردم: مستمندی است، مانند دیگر همتایان خود. فرمود: فلانی را چگونه می بینی؟ عرض کردم: بزرگی از بزرگان مردم. فرمود: جُعیل یک دنیا از او بهتر است! عرض کردم: ای رسول خدا! این فلان، چنین وضعی دارد و شما با او چنان رفتاری می کنید! فرمود: او رئیس قوم خود است و من برای دلجویی آنها این کار را می کنم.

ص :204


1- الناضّ : أهل الحجاز یسمّون الدراهم و الدنانیر النضّ و الناضّ (الصحاح : 3/1107) .
2- کنز العمّال : 16657.
3- الکافی : 2/263/13.
4- کنز العمّال : 16655.
5- بحار الأنوار : 72/17/16.
6- کنز العمّال : 17100.

کنز العمّال عن اُمیة بن خالد بن أبی العیص :کانَ النبیُّ صلی الله علیه و آله یَسْتَفْتِحُ و یَسْتَنْصِرُ بصَعالیکِ المُسلمینَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ الأنبیاءِ _: و إن شِئتَ ثَنَّیتُ بموسی کلیمِ اللّهِ علیه السلام حیثُ یقولُ : «رَبِّ إنّی لِما أنْزَلْتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ» (2) و اللّهِ ما سَألَهُ إلاّ خُبزا یَأکُلُهُ . (3)

بحار الأنوار عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصّادق علیه السلام :أکرَمُ ما یکونُ العَبدُ إلَی اللّهِ أن یطلُبَ دِرهَما فلا یَقدِرَ علَیهِ . قالَ عبدُ اللّهِ ابنُ سِنانٍ : قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام هذا الکلامَ و عندِی مِائةُ ألفٍ و أنا الیَومَ ما أملِکُ دِرهَما . (4)

بحار الأنوار :محمّدُ بن عبد الحسینِ بن کثیر الخزّازُ عَنِ الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : قالَ لی : أ ما تَدخُلُ السُّوقَ ؟ أ ما تَری الفاکِهَةَ تُباعُ و الشیءَ مِمّا تَشتَهِیهِ ؟ فقلتُ : بَلی ، فقالَ : أمَا إنَّ لکَ بکُلِّ ما تَراهُ فلا تَقدِرُ علی شِراهُ حَسَنةً . (5) (6)

کنز العمّال_ به نقل از اُمیة بن خالد بن أبو العیص _: پیامبر صلی الله علیه و آله به کمک مسلمانان تهیدست، فتح و پیروزی به دست می آورْد.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران _فرمود : اگر می خواهی به عنوان دومین نمونه [از زهد انبیاء ]از موسی کلیم اللّه علیه السلام یاد می کنم که می فرماید: «پروردگارا! من به آن خیری که برایم فرو فرستی نیازمندم»؛ به خدا سوگند که او از خداوند جز نانی که بخورد، چیزی نخواست.

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: امام صادق علیه السلام فرمود : گرامی ترین حالت بنده نزد خدا، وقتی است که درهمی بجوید و به دست نیاورد. عبد اللّه بن سنان می گوید: زمانی که امام صادق علیه السلام این سخن را فرمود، من یکصد هزار [درهم ]داشتم ولی امروز یک درهم نیز ندارم.

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد خزّاز _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : آیا به بازار نمی روی؟ آیا میوه هایی که به فروش می رسد و چیزهای دیگری که دلت هوس آنها را می کند نمی بینی؟ عرض کردم: چرا. فرمود: بدان که در برابر هر چیزی که می بینی اما از عهده خرید آن بر نمی آیی، برایت حسنه ای است.

ص :205


1- کنز العمّال : 17107.
2- القصص : 24 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 160.
4- بحار الأنوار : 72/49/60.
5- بحار الأنوار : 72/25/19.
6- (انظر) المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام ) : باب 689.

3188 - فَقرُ النَّفسِ
3188 - فقر نفْس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَقرُ القَلبِ (1) .

عنه صلی الله علیه و آله :أفقَرُ الناسِ الطَمِعُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکبَرُ البَلاءِ فَقرُ النَّفسِ (3) .

عنه علیه السلام :فَقرُ النَّفسِ شَرُّ الفَقرِ (4) .

عنه علیه السلام :أفقَرُ الناسِ مَن قَتَّرَ علی نفسِهِ معَ الغِنی و السَّعةِ ، و خَلَّفَهُ لِغَیرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :لا فَقرَ کالجَهلِ . (6)

عنه علیه السلام :أکبَرُ الفَقرِ الحُمقُ . (7)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الفَقرِ _: شَرَهُ النفسِ إلی کُلِّ شیءٍ . (8)

3188

فقر نفْس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر [حقیقی] فقر دل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقیرترین مردم، شخص طمعکار است.

امام علی علیه السلام :بزرگترین بلا، فقر نفْس است.

امام علی علیه السلام :فقرِ نفْس، بدترین فقر است.

امام علی علیه السلام :فقیرترین مردم کسی است که با وجود توانگری و برخورداری، زندگی را بر خود تنگ گیرد و مالش را برای دیگری باقی گذارد.

امام علی علیه السلام :هیچ فقری چون نادانی نیست.

امام علی علیه السلام :بزرگترین فقر، کم خردی است.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که فقر چیست _: آزمندی نفس به هر چیزی.

ص :206


1- بحار الأنوار : 72/56/86.
2- بحار الأنوار : 73/168/1.
3- غرر الحکم : 2965.
4- غرر الحکم : 6547.
5- غرر الحکم : 3342.
6- نهج البلاغة : الحکمة 54.
7- نهج البلاغة: الحکمة38.
8- تحف العقول : 225.

عنه علیه السلام_ أیضا _: الحِرصُ و الشَّرَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لجابرِ بنِ یزیدَ الجُعفیِّ _: لا فَقرَ کفَقرِ القَلبِ ، و لا غِنی کَغِنَی النفسِ (2) .

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الفَقرُ شَرَهُ النفسِ و شِدَّةُ القُنوطِ . (3)

(4)

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به همان پرسش _: آزمندی و سیری ناپذیری.

امام باقر علیه السلام_ در سفارش به جابر بن یزید جعفی _فرمود : هیچ فقری چون فقرِ دل نیست و هیچ غنایی چون غنای نفْس نباشد.

امام هادی علیه السلام :فقر، سیری ناپذیری نفس است و نومیدی شدید.

3189 - النَّوادِرُ
3189 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقلِلْ مِن الشَّهَواتِ یَسهُلْ علَیکَ الفَقرُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما المُعطی مِن سَعَةٍ بأفضَلَ مِن الآخِذِ إذا کانَ مُحتاجا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أشقَی الأشقیاءِ مَنِ اجتَمَعَ علَیهِ فَقرُ الدنیا و عَذابُ الآخِرَةِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ فَقیرٍ أعَزُّ مِن أسَدٍ . (8)

3189

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خواهشهایت را کم کن تا [تحمّل ]فقر بر تو آسان شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که از روی توانگری دهش می کند، از کسی که به سبب نیازمندی می گیرد برتر نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بد بخت ترین بد بختان، کسی است که فقر دنیا و عذاب آخرت در او جمع شود.

امام علی علیه السلام :بسا فقیری که از شیر عزّتمندتر است.

ص :207


1- معانی الأخبار : 244/1.
2- . تحف العقول : 286.
3- بحار الأنوار: 78/368/3.
4- (انظر) الفقر : باب 3178 حدیث 16177. باب : 3172. عنوان 321 «الطمع» ، 267 «الشَّرَه». الغنی : باب 3067. الحرص : باب 796.
5- . بحار الأنوار: 77/187/10.
6- کنز العمّال : 16590.
7- . کنز العمّال : 16593.
8- غرر الحکم : 5285.

عنه علیه السلام :دِرهَمُ الفَقیرِ أزکی عندَ اللّهِ مِن دینارِ الغَنیِّ . (1)

عنه علیه السلام :لا تکُنْ مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغیرِ العَملِ ......... إنِ استَغنی بَطِرَ و فُتِنَ ، و إنِ افتَقَرَ قَنَطَ و وَهَنَ. (2)

عنه علیه السلام :بُؤساً لِمَن خَصمُهُ عندَ اللّهِ الفُقَراءُ و المَساکینُ و السائلونَ و المَدفوعونَ و الغارِمونَ و ابنُ السبیلِ ! (3)

عنه علیه السلام :ما أحسَنَ تَواضُعَ الأغنیاءِ للفُقَراءِ طَلَبا لِما عندَ اللّهِ ! و أحسَنُ مِنهُ تِیهُ الفُقَراءِ علَی الأغنیاءِ اتِّکالاً علَی اللّهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا تُحَدِّثُوا أنفُسَکُم بفَقرٍ ......... فإنّهُ مَن حَدَّثَ نفسَهُ بالفَقرِ بَخِلَ . (5)

امام علی علیه السلام :درهمِ فقیر [که در راه خدا دهد ]نزد خداوند، بالنده تر و با ارزشتر از دینارِ توانگر است [که در راه خدا دهد].

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل به آخرت امید بسته است ......... اگر توانگر شود، به سرمستی و گناه افتد و اگر نیازمند شود، به نومیدی و سستی گراید.

امام علی علیه السلام :بدا به حال کسی که فقیران و مستمندان و گدایان و بینوایانِ رانده شده و وام داران و در راه ماندگان، طرف دعوای او در پیشگاه خداوند باشند!

امام علی علیه السلام :چه نیکوست فروتنی توانگران در برابر فقیران برای به دست آوردن خشنودی و پاداش خداوند! و نیکوتر از آن ، بی اعتنایی و عزّت نفْس فقیران است در برابر توانگران به سبب توکّل به خداوند.

امام کاظم علیه السلام :فقر را به خود تلقین نکنید ......... زیرا کسی که به خود تلقینِ فقر کند، بخیل می شود.

ص :208


1- غرر الحکم : 5122.
2- نهج البلاغة : الحکمة 150 .
3- نهج البلاغة: الکتاب 26.
4- نهج البلاغة : الحکمة 406 .
5- تحف العقول : 410.

423 - الفِقه

423 - فقه
اشاره

(1)

ص :209


1- انظر : عنوان 100 «الحدیث» ، 365 «العقل» ، 367 «العلم». 424 «الفکر» . الربا : باب 1438 ، العبادة : باب 2453 ، العلم : باب 2872.

3190 - التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ
3190 - فقیه شدن در دین

الکتاب :

«وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لْیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ ، و ألهَمَهُ رُشدَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ ، و زَهَّدَهُ فی الدنیا ، و بَصَّرَهُ عُیوبَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما عُبِدَ اللّهُ تعالی بشیءٍ أفضَلَ مِن الفِقهِ فی الدِّینِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العِبادَةِ الفِقهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ لِکُلِّ شیءٍ دِعامَةً ، و دِعامَةُ هذا الدِّینِ الفِقهُ . (6)

3190

فقیه شدن در دین

قرآن:

«و شایسته نیست که مؤمنان همگی [برای جهاد ]کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه ای از آنان دسته ای کوچ نمی کنند تا [دسته ای بمانند و] در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنان بازگشتند بیم دهند؟ باشد که آنان [از کیفر الهی ]بترسند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، او را در دین فقیه گرداند و راه درست و راستش را به او الهام فرماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد او را در دین دانا و فقیه گرداند و به دنیا بی اعتنایش سازد و نسبت به عیبهایش او را بینا کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به چیزی برتر از آگاهی دینی عبادت نشده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عبادت ، فقه (شناخت دین) است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا برای هر چیزی تکیه گاهی است و تکیه گاه این دین، فقه است.

ص :210


1- التوبة : 122.
2- کنز العمّال : 28690.
3- کنز العمّال : 28689.
4- کنز العمّال : 28752.
5- الترغیب و الترهیب : 1/93/3.
6- کنز العمّال : 28768.

عنه صلی الله علیه و آله :اُفٍّ لِکُلِّ مُسلمٍ لا یَجعَلُ فی کُلِّ جُمعَةٍ (1) یَوما یَتَفَقَّهُ فیهِ أمرَ دِینِهِ و یَسألُ عن دِینِهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا فَقِهتَ فَتَفَقَّهْ فِی دِینِ اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ ، و ألهَمَهُ الیَقینَ . (4)

عنه علیه السلام :لِیَتأسَّ صَغیرُکُم بکبیرِکُم ، و لْیَرأفْ کَبیرُکُم بصَغیرِکُم ، و لا تکونُوا کَجُفاةِ الجاهِلیَّةِ ؛ لا فی الدِّینِ یَتَفَقَّهونَ ، و لا عنِ اللّهِ یَعقِلونَ . (5)

عنه علیه السلام :تَعَلَّموا القرآنَ ؛ فإنّهُ أحسَنُ الحَدیثِ ، و تَفَقَّهُوا فیهِ فإنَّهُ رَبیعُ القُلوبِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَفَقَّهَ فی الدِّینِ کَثُرَ . (7)

عنه علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: و خُضِ الغَمَراتِ للحَقِّ حَیثُ کانَ ، و تَفَقَّهْ فی الدِّینِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اُف بر هر مسلمانی که هفته ای یک روز را به کار آموختن امور دینی خود و پرسیدن مسائل دینیش اختصاص ندهد.

امام علی علیه السلام :اگر خواستی دانا شوی، در دین خدا دانا و فقیه شو.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد، او را در دین فقیه گرداند و یقین در دلش افکند.

امام علی علیه السلام :باید کوچکترهای شما از بزرگترهای شما سرمشق گیرند و بزرگترانتان با کوچکترانتان مهربان باشند و همچون مردمان خشن (بی فرهنگ) جاهلیت نباشید که نه در دین فقیه بودند و نه درباره خدا تفکّر می کردند.

امام علی علیه السلام :قرآن را بیاموزید، که آن بهترین سخن است و در آن دانا شوید، که آن بهار دلهاست.

امام علی علیه السلام :کسی که در دین فقیه شود [اعوان و انصار او ]بسیار گردد (بزرگ شود).

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : برای یافتن حق، هر جا که باشد، در گردابهای سخت فرو رو و در دین فقیه شو.

ص :211


1- قال المجلسیّ رضوان اللّه علیه : المراد بالجمعة الاُسبوع ؛ تسمیةً للکلّ باسم الجزء.
2- بحار الأنوار : 1/176/44.
3- . غرر الحکم : 4076.
4- غرر الحکم : 4133.
5- . نهج البلاغة: الخطبة166.
6- نهج البلاغة : الخطبة 110.
7- غرر الحکم : 7961 ، و فی عیون الحکم و المواعظ «کَبُر».
8- نهج البلاغة : الکتاب 31.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :تَفقَّهُوا فی دِینِ اللّهِ ، فإنَّ الفِقهَ مِفتاحُ البَصیرَةِ ، و تَمامُ العِبادَةِ ، و السَّببُ إلَی المَنازِلِ الرَّفیعَةِ و الرُّتَبِ الجَلیلَةِ فی الدِّینِ و الدنیا ، و فَضلُ الفَقیهِ علَی العابِدِ کَفَضلِ الشَّمسِ علَی الکواکِبِ ، و مَن لم یَتَفَقَّهْ فی دِینِهِ لم یَرضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً . (1)

امام کاظم علیه السلام :در دین خدا فقیه و دانا شوید؛ زیرا فقه کلید بصیرت است و مایه کمال عبادت و وسیله رسیدن به مقامات بلند و مراتب عالی دینی و دنیایی. برتری فقیه بر عابد، همچون برتری خورشید است بر ستارگان و هر که در دین خود دانا و فقیه نشود، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.

3191 - أفقَهُ النّاسِ
3191 - فقیه ترین مردم

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنتُم أفقَهُ الناسِ إذا عَرَفتُم معانیَ کلامِنا؛ إنّ الکَلِمَةَ لَتَنصَرِفُ علی وُجوهٍ، فلو شاءَ إنسانٌ لَصَرَفَ کلامَهُ کیفَ شاءَ و لا یکذِبُ . (2)

عنه علیه السلام :لا یکونُ الرجُلُ مِنکُم فَقیها حتّی یَعرِفَ مَعاریضَ کلامِنا . (3)

عنه علیه السلام :إنّا و اللّهِ لا نَعُدُّ الرجُلَ مِن شیعَتِنا فَقیها حتّی یُلحَنَ لَهُ فَیَعرِفَ اللَّحنَ . (4)

(5)

3191

فقیه ترین مردم

امام صادق علیه السلام :شما اگر مقصود سخن ما را بفهمید، فقیه ترین مردم خواهید بود. همانا سخن به وجوه گوناگونی قابل بیان است. پس، انسان اگر بخواهد می تواند سخن خود را آن طور که می خواهد بیان کند و دروغ نگوید.

امام صادق علیه السلام :هیچ فردی از شما فقیه نباشد، مگر آن گاه که تعریضات کلام ما را بفهمد.

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم ما فردی از شیعیان خود را فقیه نمی شماریم، مگر آن گاه که سخنی سر بسته و با کنایه به او گفته شود و وی مقصود را دریابد.

ص :212


1- بحار الأنوار : 78/321/19.
2- معانی الأخبار : 1/1 .
3- معانی الأخبار : 2/3 .
4- بحار الأنوار : 2/208/101.
5- (انظر) الحدیث : باب 726. العلم : باب 2875.

3192 - خَصائِصُ الفَقیهِ
3192 - ویژگیهای فقیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما ازدادَ عَبدٌ قَطُّ فِقها فی دِینِهِ إلاّ ازدَادَ قَصدا فی عَمَلِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کَفی بالمَرءِ فِقها إذا عَبَدَ اللّهَ ، و کفی بالمَرءِ جَهلاً إذا اُعجِبَ بِرَأیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَفقَهُ العَبدُ کُلَّ الفِقهِ حتّی یَمقُتَ الناسَ فی ذاتِ اللّهِ ، و حتّی لا یکونَ أحَدٌ أمقَتَ مِن نفسِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لأبی ذرٍّ _: لا یَفقَهُ الرجُلُ کُلَّ الفِقهِ حتَّی یَرَی الناسَ أمثالَ الأباعِرِ ، فلا یَحفِلَ بِوُجودِهِم ، و لا یُغَیِّرَهُ ذلکَ کما لا یُغَیِّرُهُ وُجودُ بَعیرٍ عندَهُ ، ثُمّ یَرجِعَ هُو إلی نفسِهِ فیَکونَ أعظَمَ حاقِرٍ لها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لأبی ذَرٍّ _: لا یَفقَهُ الرجُلُ کلَّ الفِقهِ حتّی یَری الناسَ فی جَنبِ اللّهِ تبارکَ و تعالی أمثالَ الأباعِرِ ، ثُمّ یَرجِعَ إلی نفسِهِ فیکونَ هُو أحقَرَ حاقِرٍ لها (5) . (6)

3192

ویژگیهای فقیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز بنده ای بر فقه (شناخت خود) از دینش نیفزود، مگر این که بر میانه روی او در عملش افزوده گشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در فقاهت (دانایی) مرد همین بس که خدا را عبادت کند ، و در نادانی مرد همین بس که به رأی خود مغرور باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی فقیهِ تمام عیار نباشد، مگر آن گاه که خشم و کینش با مردم برای خدا باشد و مگر آن گاه که احدی نزد او منفورتر از نفْس خودش، نباشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : آدمی فقیه کامل نشود، مگر آن گاه که مردم در نظرش مانند مشتی شتر باشند و به بود و نبود آنها اهمیتی ندهد و همچنان که اگر شتری در کنار او باشد فرقی به حالش ندارد، وجود مردم نیز در او تغییر و تأثیری ایجاد نکند. و با این حال، وقتی به خودش برگردد بیشترین تحقیر و بی اعتنایی را نسبت به نفس خویش، روا دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : آدمی فقیه کامل نباشد، مگر آن گاه که مردم را در کنار خداوند متعال همانند مشتی شتر بیند و با این حال، وقتی به خودش برگردد، بیش از همه نفْس خودش را حقیر و بی مقدار شمارد.

ص :213


1- کنز العمّال : 5404.
2- کنز العمّال : 28794.
3- کنز العمّال : 28950.
4- بحار الأنوار : 72/304/51.
5- بحار الأنوار : 77/83/3.
6- (انظر) عنوان 333 «العُجب».

عنه صلی الله علیه و آله :مِن فِقهِ الرجُلِ أن یُصلِحَ مَعِیشَتَهُ ، و لیسَ مِن حُبِّ الدنیا طَلَبُ ما یُصلِحُکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن فِقهِ الرجُلِ قِلَّةُ کلامِهِ فیما لا یَعنیهِ . (2)

بحار الأنوار :رُویَ أنَّ رجُلاً جاءَ إلَی النبیِّ صلی الله علیه و آله لِیُعَلِّمَهُ القرآنَ ، فانتَهی إلی قولِهِ تعالی : «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیرا یَرَهُ * و مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا یَرَهُ» (3) فقالَ : یَکفِینی هذا، و انصَرَفَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : انصَرَفَ الرجُلُ و هُو فَقیهٌ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَرَعُ شِیمَةُ الفَقیهِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی عَهدِهِ إلی محمّدِ بنِ أبی بکرٍ حینَ وَلاّهُ مصرَ _: إنّ أفضَلَ الفِقهِ الوَرَعُ فی دِینِ اللّهِ و العَمَلُ بطاعَتِهِ ، فعَلَیکَ بالتَّقوی فی سِرِّ أمرِکَ و عَلانیَتِهِ . (6)

عنه علیه السلام :أ لا اُخبِرُکُم بالفَقیهِ حَقِّ الفَقیهِ ؟ مَن لم یُرَخِّصِ الناسَ فی مَعاصِی اللّهِ ، و لم یُقَنِّطْهُم مِن رَحمَةِ اللّهِ ، و لم یُؤمِنْهُم مِن مَکرِ اللّهِ ، و لم یَدَعِ القرآنَ رَغبَةً عَنهُ إلی ما سِواهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های فقاهت (دین شناسی) آدمی این است که امور معیشتی خود را سامان دهد؛ و تحصیل آنچه زندگیت را سامان می دهد دنیا دوستی نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های فقاهتِ آدمی این است که سخنان بیهوده کمتر گوید.

بحار الأنوار :روایت شده است که مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد تا حضرت به او قرآن بیاموزد. چون پیامبر به این آیه رسید: «پس هر کس به اندازه ذره ای خوبی کند، آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای بدی کند [نیز] آن را می بیند»، عرض کرد: «مرا بس است» و رفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این مرد در حالی که فقیه و فهمیده شد بازگشت .

امام علی علیه السلام :پارسایی، خصلت فقیه است.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری خود به محمّد بن ابی بکر _نوشت : برترین فقه ، پارسایی داشتن در دین خدا و به کار بستن فرمان اوست. پس، بر تو باد رعایت تقوا در امور پنهان و پیدایت.

امام علی علیه السلام :آیا شما را از فقیهِ حقیقی آگاه نکنم؟ کسی که جواز معصیت خدا به مردم ندهد و از رحمت خدا نومیدشان نکند و از مکر و عذاب خدا آسوده خاطرشان نسازد و از قرآن، به چیز دیگر رو نکند.

ص :214


1- کنز العمّال : 5439.
2- بحار الأنوار : 2/55/28.
3- الزلزلة : 7 و 8 .
4- بحار الأنوار : 92/107/2.
5- غرر الحکم : 995.
6- شرح نهج البلاغة : 6/71 .
7- تحف العقول : 204.

عنه علیه السلام :الفَقیهُ کُلُّ الفَقیهِ مَن لم یُقنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّهِ ، و لم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِ اللّهِ ، و لم یُؤَمِّنْهُم مِن مَکرِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن الحَقِّ أن تَفَقَّهوا ، و مِن الفِقهِ أن لا تَغتَرُّوا . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الحَزمَ أن تَتَفقَّهُوا ، و مِن الفِقهِ أن لا تَغتَرُّوا . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سَألَهُ رجُلٌ فأجابَهُ ، فقالَ الرجُلُ : إنّ الفُقَهاءَ لا یَقولونَ هذا ! _: یا وَیحَکَ ! و هَل رَأیتَ فَقیها قَطُّ ؟ ! إنَّ الفَقیهَ حَقَّ الفَقیهِ : الزاهِدُ فی الدنیا ، الراغِبُ فی الآخِرَةِ ، المُتَمسِّکُ بسُنَّةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یکونُ الرجُلُ فَقیها حتّی لا یُبالِیَ أیَّ ثَوبَیهِ ابتَذَلَ ، و بما سَدَّ فَورَةَ الجُوعِ . (5)

امام علی علیه السلام :فقیه کامل و واقعی، کسی است که مردم را از رحمت خدا نومید نکند، آنان را از فیض درگاهش مأیوس نگرداند و از مکر و عذاب خدا آسوده خاطرشان نسازد.

امام علی علیه السلام :یکی از حقوق [شما بر خودتان]، آن است که فقیه (دین شناس) شوید و از نشانه های فقه، آن است که گرفتار غفلت و فریب نشوید.

امام علی علیه السلام :از دوراندیشی و محکم کاری است که فقیه شوید ، و از فقه است که دستخوش غفلت و فریب نشوید.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به مردی که پرسش کرد و حضرت پاسخ او را داد و او گفت: فقها این را نمی گویند _فرمود : وای بر تو! آیا هرگز فقیهی دیده ای؟! فقیه حقیقی، کسی است که به دنیا بی اعتنا و به آخرت مشتاق باشد و به سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله ، چنگ در زند.

امام صادق علیه السلام :آدمی تا برایش مهم نباشد چه جامه ای بپوشد و با چه چیز سَدّ جوع کند فقیه نیست.

ص :215


1- نهج البلاغة : الحکمة 90 .
2- الکافی : 1/45/6 .
3- الأمالی للمفید : 206/38 .
4- الکافی : 1/70/8.
5- الخصال : 40/27.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ عن آبائهِ علیهم السلام _: رُفِعَ إلی رسولِ اللّهِ قَومٌ فی بَعضِ غَزَواتِهِ ، فقالَ : مَنِ القَومُ ؟ فَقالوا : مُؤمنونَ یا رسولَ اللّهِ . قالَ : و ما بَلَغَ مِن إیمانِکُم ؟ قالوا : الصَّبرُ عندَ البَلاءِ ، و الشُّکرُ عندَ الرَّخاءِ ، و الرِّضا بالقَضاءِ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : حُلَماءُ عُلَماءُ کادُوا مِن الفِقهِ (1) أن یَکونوا أنبیاءَ (2) . (3)

امام رضا علیه السلام_ به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام _فرمود : در یکی از غزواتِ پیامبر صلی الله علیه و آله عدّه ای را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند. پرسید: اینها کیستند؟ عرض کردند: مؤمنند، ای رسول خدا. فرمود: از ایمانتان چه حاصلی دیده اید؟ عرض کردند: شکیبایی در بلا و گرفتاری، شاکر بودن در برخورداری، و خرسندی به قضا[ی الهی]. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مردمانی بردبار و دانایند و از شدّت دانایی چیزی نمانده، که پیامبر باشند.

(4)

ص :216


1- قال أبو حامد فی بیان ما بدِّل من ألفاظ العلوم : اعلم أنَّ منشأ التباس العلوم المذمومة بالعلوم الشرعیَّة تحریف الأسامی المحمودة و تبدیلها و نقلها بالأغراض الفاسدة إلی معانٍ غیر ما أراده السلف الصالح و القرن الأوّل ، و هی خمسة ألفاظ : الفقه ، و العلم ، و التوحید ، و التذکیر ، و الحکمة ؛ فهذه أسامی محمودة ، و المتَّصفون بها أرباب المناصب فی الدِّین ، و لکنَّها نُقلت الآن إلی معانٍ مذمومة فصارت القلوب تنفر عن مذمَّة من یتَّصف بمعانیها لشیوع إطلاق هذه الأسامی علیهم . اللفظ الأوّل : الفقه ، فقد تصرَّفوا فیه بالتخصیص لا بالنقل و التحویل ؛ إذ خصَّصوه بمعرفة الفروع الغریبة فی الفتاوی ، و الوقوف علی دقائق عللها ، و استکثار الکلام فیها ، و حفظِ المقالات المتعلَّقة بها ، فمن کان أشدَّ تعمُّقا فیها و أکثر اشتغالا بها یقال : هو الأفقَه ! و لقد کان اسم الفقه فی العصر الأوّل مُطلَقا علی عِلم طریق الآخرة ، و معرفة دقائق آفات النفوس ، و مفسدات الأعمال ، و قوَّة الإحاطة بحقارة الدنیا ، و شدّة التطلُّع إلی نعیم الآخرة ، و استیلاء الخوف علی القلب . و یدلُّک علی ذلک قول اللّه تبارک و تعالی : «لِیَتَفَقَّهوا فی الدِّینِ و لیُنْذِرُوا قَومَهُم إذا رَجَعُوا إلَیهِم» التوبة : 122 . و ما به الإنذار و التخویف هو هذا العلم و هذا الفقه دون تفریعات الطَّلاق و اللِّعان و السلم و الإجارة ، فذلک لا یحصل به إنذار و لا تخویف ، بل التجرُّد له علی الدوام یقسی القلب و ینزع الخشیة منه کما یشاهد من المتجرِّدین له ، قالَ اللّه تعالی : «لَهُم قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» الأعراف : 179. و أراد به معانی الإیمان دون الفتاوی . و لَعَمری الفقه و الفهم فی اللغة اسمان لمعنیً واحد ، و إنّما یتکلَّم فی عادة الاستعمال قدیما و حدیثا ، و قال تعالی : «لأَنتُم أشَدُّ رَهْبَةً فی صُدُورِهِم مِنَ اللّه ِ ذلکَ بأنّهُم قَومٌ لا یَفْقَهونَ» الحشر : 13. فأحال قلَّة خوفهم من اللّه عَزَّ و جلّ و استعظامهم سطوةَ الخلق علی قلَّة الفقه ، فانظر أ کان ذلک نتیجة عدم الحفظ لتفریعات الفتاوی و الأقضیَة ، أو هو نتیجة عدم ما ذکرناه من العلوم ؟ و قد قال صلی الله علیه و آله : «عُلَماءُ حُکَماءُ فُقَهاءُ». قال العراقیّ : هذا الخبر أخرجه أبو نعیم فی الحلیة و البیهقیّ فی الزهد و الخطیب فی التاریخ من حدیث سُوَید بن الحرث بإسناد ضعیف. (کما فی هامش المصدر). للذین وفَدوا علیه ، و قالَ صلی الله علیه و آله : «أ لا اُنبِّئکُم بالفَقیهِ کُلِّ الفَقیهِ ؟ قالوا : بلی ، قالَ صلی الله علیه و آله : مَن لم یُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّه ِ _ سبحانَهُ _ و لم یُؤمِنْهُم مِن مَکرِ اللّه ِ _ عَزَّ و جلَّ _ و لم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِ اللّه ِ _ عَزَّ و جلَّ _ و لم یَدَعِ القرآنَ رَغبَةً عَنهُ إلی ما سِواهُ» . أخرجه ابن عبد البرّ فی العلم کما فی المختصر : 120 عن علیّ بن أبی طالب عن النبیّ صلی الله علیه و آله ، و فی سنن الدارمیّ : 1/89 بإسناده عن یحیی بن عبّاد عن علیّ علیه السلام أیضا، و فی تیسیر الوصول: 4/162 عن علیّ علیه السلام ، و قال: أخرجه رزین. (کما فی هامش المصدر). و قالَ صلی الله علیه و آله : «لا یَفقَهُ العَبدُ کلَّ الفِقهِ حتّی یَمقُتَ الناسَ فی ذاتِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ، و حتّی یَری لِلقرآنِ وُجوها کثیرَةً» . أخرجه ابن عبد البرّ فی العلم من حدیث شدّاد بن أوس کما فی المختصر : 121 و منتخب کنز العمّال بهامش المسند : 4/36 عن الخطیب فی المتّفق و المفترق عن شدّاد بن أوس . و قال العراقیّ: فی سند الحدیث صدقة بن عبد اللّه و هو ضعیف عندهم مجمع علی ضعفه، و هذا حدیث لا یصحّ مرفوعا و إنّما الصحیح فیه أنّه من قول أبی الدرداء ، فعن أبی قلابة عنه قال : «لن تفقه کلّ الفقه ......... الخبر» . (کما فی هامش المصدر). و روی أیضا موقوفا علی أبی الدَّرداء مع قوله صلی الله علیه و آله «ثُمّ یُقبِلَ علی نفسِهِ فیَکونَ لَها أشَدَّ مَقتا» . أخرجه ابن عبد البرّ فی العلم ، کما فی المختصر : 121 . (کما فی هامش المصدر). و قال بعض السلف : إنّما الفقیه الزاهد فی الدنیا ، الراغب فی الآخرة ، البصیر بدینه ، المداوم علی عبادة ربِّه . إلی هنا أخرجه الدارمیّ فی سننه : 1/89 بإسناده عن الحسن البصریّ . (کما فی هامش المصدر). الوَرِع الکافُّ نفسَه عن أعراض المسلمین ، العفیف عن أموالهم ، الناصح لجماعتهم . و لم یَقُل فی جمیع ذلک ، الحافظ لفروع الفتاوی . و لست أقول : إنّ اسم الفقه لم یکن متناولا للفتاوی فی الأحکام الظاهرة ، و لکن کان بطریق العموم و الشمول أو بطریق الاستتباع ، و کان إطلاقهم له علی علم الآخرة و أحکام القلب أکثر ، فثار من هذا التخصیص تلبیس بعض الناس علَی التجرُّد له و الإعراض عن علم الآخرة و أحکام القلب و وجدوا علی ذلک معینا من الطبع ؛ فإنَّ علم الباطن غامض و العمل به عسیر و التوصُّل به إلی طلب الولایة و القضاء و الجاه و المال متعذِّر ، فوجد الشیطان مجالا لتحسین ذلک فی القلوب بواسطة تخصیص اسم الفقه الذی هو اسم محمود فی الشرع. (المحجّة البیضاء : 1/81 _ 83). و قال الشهید الثانی رضوان اللّه تعالی علیه فی «مُنیة المُرید » : ......... إنَّ مجرَّد تعلُّم هذه المسائل المدوَّنة لیس هو الفقه عند اللّه تعالی ، و إنّما الفقه عند اللّه تعالی بإدراک جلاله و عظمته ، و هو العلم الذی یورث الخوف و الهیبة و الخشوع و یحمل علَی التقوی و معرفة الصفات المَخوفة فیجتنبها و المحمودة فیرتکبها ، و یستشعر الخوف و یستثیر الحزن کما نبَّه اللّه تعالی علیه فی کتابه بقوله : «فلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائفَةٌ لیتَفقَّهوا فی الدِّینِ و لِیُنذِروا قَومَهُم إذا رَجَعوا إلَیهِم» . و الذی یحصل به الإنذار غیر هذا العلم المدوَّن ، فإنَّ مقصود هذا العلم حفظ الأموال بشروط المعاملات ، و حفظ الأبدان بالأموال ، و بدفع القتل و الجراحات ......... و إنّما العلم المهمُّ هو معرفة سلوک الطریق إلَی اللّه تعالی و قطع عَقَبات القلب التی هی الصفات المذمومة و هی الحجاب بین العبد و بین اللّه تعالی، فإذا مات ملوَّثا بتلک الصفات کان محجوبا عن اللّه تعالی ، و من ثمَّ کان العلم موجبا للخشیة.(منیة المرید:157).
2- مشکاة الأنوار : 75/143 .
3- (انظر) الإیمان : باب 269 حدیث 1388.
4- 1 . ابو حامد غزالی درباره دگرگونی واژگان علوم می نویسد: بدان که منشأ اشتباه و در آمیختن دانشهای نکوهیده با دانشهای شرعی، تحریف اسامی پسندیده و تبدیل و انتقال آنها، بر اثر اهداف نادرست، به معناهایی است مغایر با معانی ای که مورد نظر سلف صالح و نسل اول بوده است. این واژه های دگرگون شده پنج تاست: فقه، علم، توحید، تذکیر و حکمت. اینها نامهایی خوشایند و پسندیده بودند و کسانی که این اوصاف را داشتند از منصبهای دینی برخوردار بودند. اما امروزه به معانی ای مذموم منتقل شده اند. لذا دلها از کسانی که این اسامی و اوصاف را بر خود داشته باشند، گریزانند. واژه اول، فقه است.دخل و تصرّفی که در این واژه کردند، تصرّفی تخصیصی بود، نه انتقال و تبدیل معنایی؛ چون این واژه را به شناخت مسائل فرعی غریبی در فتاوی و آگاهی از ریزه کاریهای علل این مسائل و بحثهای پر طول و تفصیل در آنها و از بر کردن اقوال و سخنان مربوط به این مسائل تخصیص دادند و کسی که در این مسائل ژرف کاوتر باشد و به آنها بیشتر بپردازد گفته می شود: او فقیه تر است. در حالی که در عصر اول اسلام، عنوان فقه ، بر علمِ طریقِ آخرت ، و ریزه کاریهای آفاتِ نفوس ، و تباه کننده های اعمال ، و حقیر شمردن دنیا ، و چشم دوختن به نعمتِ آخرت ، و غلبه خوف و ترس الهی بر دل، اطلاق می شد. دلیل بر این مطلب این سخن خداوند تبارک و تعالی است که «تا در دینْ آگاه و فقیه شوند و قوم خود را، وقتی به سوی آنان برگشتند، بیم دهند». آن علمی که مایه انذار و بیم می باشد ، این همان علم و این همان فقه است، نه فرعیات طلاق و لعان و صلح و اجاره؛ چون با این مسائل ، نه انذاری حاصل می شود و نه بیم دادنی و بلکه اختصاص دادن تمام وقت و همّ خود به این مسائل، دل را سخت می کند و ترس و خشیت الهی را از آن برمی کند. نمونه اش رفتاری است که از این گونه افراد مشاهده می شود. خداوند متعال می فرماید: «دلهایی دارند که با آن [حقایق را ]دریافت نمی کنند». مراد ، فقه و فهم معانیِ ایمان است، نه فتواها. واقعیت آن است که فقه و فهم در لغت دو نامند به یک معنا و در گذشته و حال به این معنا به کار می رفته اند. نیز خداوند متعال می فرماید: «شما قطعا در دلهای آنان بیش از خدا مایه هراسید، چرا که آنان مردانی اند که نمی فهمند» . در این آیه ترس اندک آنها از خداوند عزّ و جلّ و اهمیت دادن به قدرت مخلوق را به اندک بودن فقه و فهم ایشان نسبت می دهد. حالا فکر کنید ، آیا این کم ترسی از خدا و ترس از خلقِ خدا ، نتیجه در حفظْ نداشتن تفریعاتِ فتواها و احکام و قضایاست، یا نتیجه بی بهره بودن از علومی که ذکر کردیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله به کسانی که به نمایندگی نزد آن حضرت آمده بودند، فرمود: «دانشمندند و حکیم و فقیه». عراقی می گوید: این خبر را ابو نعیم در حلیة الأولیاء و بیهقی در زهد و خطیب بغدادی در تاریخ، از سوید بن حرث با سندی ضعیف نقل کرده اند (مراجعه کنید به حاشیه المحجّة البیضاء) . و فرمود: «آیا شما را از فقیه کامل و تمام عیار آگاه نکنم؟» عرض کردند: چرا. فرمود: «کسی که مردم را از رحمت خداوند سبحان نومید نگرداند، آنان را از مکر و عذاب خداوند عزّ و جلّ آسوده خاطر نسازد و از فضل و کرم خدا مأیوسشان نکند و از روی بی میلی و بی رغبتی به قرآن، به چیز دیگر رو نکند». و فرمود: «آدمی فقیه تمام عیار نشود، مگر آن گاه که خشم و کینش با مردم به خاطر خداوند عزّ و جلّ باشد و مگر آن گاه که برای قرآن وجوه (معانی) فراوانی قائل باشد». این سخن از ابو الدرداء نیز نقل شده است، به اضافه این سخن رسول خدا که: «سپس به خودش رو کند و بیش از هر کس نفس خود را دشمن دارد». یکی از پیشینیان گفته است: فقیه، کسی است که به دنیا بی اعتنا و به آخرت راغب باشد و در دینش بصیر و در عبادت پروردگارش پیگیر باشد، پارسا باشد و با آبروی مسلمانان بازی نکند، نسبت به اموال آنان خویشتندار و برای جامعه آنان خیرخواه باشد. او در هیچ یک از این موارد، قید «فروع شرعیه و فتاوی را در یاد داشته باشد» ذکر نکرده است. من نمی گویم که واژه فقه، فتواها در زمینه احکام ظاهری را در بر نمی گرفته است، اما این امر به طریق عموم و شمول یا به طریق تبعی بوده است و واژه فقه بر علم آخرت و احکام مربوط به دل، بیشتر اطلاق می شده است. تخصیص این واژه از آن معانی به این معنای متداول، این اشتباه را به وجود آورد که برخی افراد خود را وقف معنای تخصیصی آن کنند و از علم آخرت و احکام دل روی گردانند، بویژه که این امر با طبیعت انسان هم سازگارتر است؛ چون علمِ باطن ، علمی پیچیده و عمل به آن دشوار و دستاویز قرار دادن آن برای رسیدن به منصب حکومت و قضاوت و مال و مقام ناممکن است. شیطان هم با استفاده از این فرصت و جذابیتِ نامِ فقه در شرع، فقه به معنایِ تخصیصی آن را در دلها آراست. شهید ثانی ، رضوان اللّه تعالی علیه ، در منیة المرید می گوید: ......... تنها آموختن این مسائل مدوّن، نزد خداوند متعال فقه محسوب نمی شود. بلکه فقه نزد خداوند متعال ، در حقیقت، دریافت جلال و عظمت اوست و همین علم است که خوف و هیبت و خشوع نسبت به خداوند می آورد و باعث روی آوردن به تقوا و شناخت صفاتِ ناپسند و در نتیجه دوری کردن از آنها و شناخت صفاتِ پسندیده و به کار بستن آنها می شود و خوف از خدا را به بار می آورد و اندوه را در جان، برمی انگیزد. چنان که خداوند متعال در کتاب خود به این نکته توجه داده و فرموده است: «چرا از هر فرقه ای از آنان گروهی کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنان بازگشتند بیم دهند؟» آن علمی که موجب انذار و بیم می شود، این علم مدوّن نیست؛ زیرا مقصود از این علم مدوّن ، حفظ اموال با به کار بستن شروط معاملات و حفظ بدنها با اموال و جلوگیری از قتل و جراحات ......... است. آن علمی که اهمیت دارد، عبارت از شناخت نحوه پیمودن راه خداوند متعال و پشت سر گذاشتن گردنه هایِ دل است، یعنی [شناخت و درمان] همان صفات نکوهیده ای که حجاب میان بنده و خداوند متعال می باشند؛ زیرا هرگاه بنده به این صفات آلوده باشد، از خداوند بزرگ در حجاب است و به همین دلیل، علم [فقه ]موجب ترس و خشیت از خداست.

ص :217

ص :218

عنه علیه السلام :مِن علاماتِ الفِقهِ الحِلمُ و العِلمُ و الصَّمتُ . (1)

امام رضا علیه السلام :از نشانه های فقاهت، بردباری و دانش و خاموشی است.

3193 - شِدَّةُ الفَقیهِ عَلی إبلیسَ
3193 - گران بودن وجود فقیه بر ابلیس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَقیهٌ واحِدٌ أشَدُّ علی إبلیسَ مِن ألفِ عابِدٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شیءٍ أقطَعَ لِظَهرِ إبلیسَ مِن عالِمٍ یَخرُجُ فی قَبیلَةٍ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ أو الإمامُ الباقرُ علیهما السلام:مُتَفَقِّهٌ فی الدِّینِ أشَدُّ علی الشیطانِ مِن عِبادَةِ ألفِ عابِدٍ . (4)

(5)

3193

گران بودن وجود فقیه بر ابلیس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وجود یک فقیه برای ابلیس، گرانتر از هزار عابد است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز برای ابلیس کمر شکن تر از عالمی که در میان قبیله ای سر بردارد، نیست.

امام زین العابدین علیه السلام یا امام باقر علیه السلام :وجود یک فقیهِ در دین، از وجود هزار عابد برای شیطان گرانتر است.

3194 - التَّفَقُّهُ روحُ العِبادةِ
3194 - فقاهت ، روح عبادت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَلیلُ الفِقهِ خَیرٌ مِن کثیرِ العِبادَةِ . (6)

3194

فقاهت ، روح عبادت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شخصی که اندک فقهی بداند بهتر از شخصی است که بسیار عبادت می کند [اما اصلاً فقه نمی داند].

ص :219


1- الاختصاص : 232.
2- بحار الأنوار : 1/177/48.
3- کنز العمّال : 28755.
4- بحار الأنوار : 1/213/10.
5- (انظر) العلم : باب 2796.
6- کنز العمّال : 28794.

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ العِبادَةِ الفِقهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا خَیرَ فی عِبادَةٍ لیسَ فیها تَفقُّهٌ ، و لا خَیرَ فی عِلمٍ لیسَ فیهِ تَفکُّرٌ ، و لا خَیرَ فی قِراءةٍ لیسَ فیها تَدَبُّرٌ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لا عِبادَةَ إلاّ بِتَفقُّهٍ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین عبادت، تفقّه (فهم) است.

امام علی علیه السلام :در عبادتی که با فقه (فهم) همراه نباشد، خیری نیست. و در دانشی که با اندیشیدن همراه نباشد، خیری نیست و در قرآن خواندنی که با تدبّر توأم نباشد، خیری نیست.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ عبادتی جز با تفقّه (فهم )، عبادت نیست.

3195 - مَوتُ الفَقیهِ
3195 - مرگ فقیه

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا ماتَ المؤمنُ الفَقیهُ ثُلِمَ فی الإسلامِ ثُلمَةٌ لا یَسُدُّها شیءٌ . (5)

عنه علیه السلام :ما مِن أحَدٍ یَموتُ مِن المؤمنینَ أحَبَّ إلی إبلیسَ مِن مَوتِ فَقیهٍ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا ماتَ المؤمنُ ......... ثُلِمَ فی الإسلامِ ثُلمَةٌ لا یَسُدُّها شیءٌ ؛ لأنّ المؤمنینَ الفُقَهاءَ حُصونُ الإسلامِ کَحِصنِ سُورِ المَدینةِ لَها . (7)

(8)

3195

مرگ فقیه

امام صادق علیه السلام :هرگاه مؤمنِ فقیه بمیرد، رخنه ای در اسلام پدید آید که هیچ چیز آن را نبندد.

امام صادق علیه السلام :برای شیطان، مرگ هیچ مؤمنی خوشایندتر از مرگ یک فقیه نیست.

امام کاظم علیه السلام :هرگاه مؤمن بمیرد ......... رخنه ای در اسلام پدید آید که هیچ چیز آن را نبندد؛ زیرا مؤمنانِ فقیه، دژهای اسلامند همچنان که برج و باروی شهر موجب حفظ شهر است.

ص :220


1- کنز العمّال : 28909.
2- تحف العقول : 204.
3- بحار الأنوار : 70/204/11.
4- (انظر) العبادة : باب 2453.
5- الکافی : 1/38/2.
6- الکافی : 1/38/1.
7- الکافی : 1/38/3.
8- (انظر) العلم : باب 2797.

3196 - آفَةُ الفُقَهاءِ
3196 - آفت فقیهان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفَةُ الفُقَهاءِ عَدَمُ الصِّیانَةِ . (1)

عنه علیه السلام :آفةُ العُلَماءِ حُبُّ الرِّیاسَةِ . (2)

عنه علیه السلام :آفةُ العِلمِ تَرکُ العَمَلِ بهِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ عن آبائه علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الفُقَهاءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ ما لم یَدخُلُوا فی الدنیا . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما دُخولُهُم فی الدنیا ؟ قالَ : اِتِّباعُ السُّلطانِ ، فإذا فَعَلُوا ذلکَ فَاحذَرُوهم علی أدیانِکُم . (4)

(5)

3196

آفت فقیهان

امام علی علیه السلام :آفتِ فقیهان ، ناخویشتنداری است.

امام علی علیه السلام :آفتِ علما، ریاست طلبی است.

امام علی علیه السلام :آفتِ علم، عمل نکردن به آن است.

امام کاظم_ به نقل از پدرانش علیهم السلام _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : فقیهان، اُمنای پیامبرانند تا زمانی که دنیایی نشوند. عرض شد: ای رسول خدا! دنیایی شدن آنها چگونه است؟ فرمود: پیروی از سلطان [جائر]. پس، هرگاه چنین کردند، از آنان نسبت به دین و عقاید خود بر حذر باشید.

ص :221


1- غرر الحکم : 3963.
2- غرر الحکم : 3930.
3- غرر الحکم : 3948.
4- بحار الأنوار : 2/36/38.
5- (انظر) العلم : باب 2859.

ص :222

424 - الفِکر

424 - اندیشه
اشاره

(1)

(2)

ص :223


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 314 باب 80 «التفکّر و الاعتبار». کنز العمّال : 3 / 106 ، 696 «التفکّر». المحجّة البیضاء : 8 / 192 «کتاب التفکّر».
2- انظر: عنوان 134 «الحیلة» ، 558 «الموعظة» ، 365 «العقل» ، 367 «العلم». الصلاة : باب 2258 ، المستضعَف : باب 2342. معرفة اللّه : باب 2574 ، العقل : باب 2741.

3197 - الحَثُّ عَلَی التَّفَکُّرِ
3197 - تشویق به اندیشیدن

الکتاب :

«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ اْلاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» . (1)

«لَوْ أنَزلْنا هَذا الْقُرْءانَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأیْتَهُ خاشِعا مُّتَصَدِّعا مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ تِلْکَ الْأمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ التَّفکُّرَ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ ، کما یَمشی المُستَنیرُ فی الظُّلُماتِ بالنورِ ، یُحسِنُ التَّخلُّصَ ، و یُقِلُّ التَّربُّصَ . (4)

3197

تشویق به اندیشیدن

قرآن:

«اینچنین خدا آیاتش را برای شما روشن می گرداند، باشد که [در کار دنیا و آخرت ]بیندیشید».

«اگر این قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم یقینا آن [کوه ]را از بیم خدا فروتن [و] از هم پاشیده می دیدی. و این مثلها را برای مردم می زنیم، باشد که آنان بیندیشند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اندیشیدن، مایه حیات دل شخص با بصیرت است و همان گونه که اگر شخصِ چراغ به دست در تاریکیها در پرتو نور [چراغ] راه رود، بخوبی خود را نجات می دهد و کمتر درنگ و توقف می کند.

ص :224


1- البقرة : 219.
2- الحشر : 21.
3- (انظر) البقرة : 266 ، 269 ، آل عمران : 13 ، 137 ، 191 ، الأنعام : 11 ، 36 ، 50 ، 152 ، الأعراف : 3 ، 176 ، 185 ، 201 ، یونس : 24 ، 73 ، 101 ، یوسف : 109، 111 ، الرعد : 3 ، الحِجر : 75 ، النحل : 11 ، 36، المؤمنون : 86 ، الفرقان : 50 ، 73 ، النمل : 62 ، 69، العنکبوت : 20 ، 24 ، 35 ، 43 ، الروم : 8 ، 9 ، 21، المؤمن : 13 ، 58 ، 82 ، الجاثیة : 3 _ 5 ، 13 ، محمّد : 10 ، القمر : 4 ، 15 ، الحشر : 2 ، الحاقّة : 12، المزّمّل : 19 ، الإنسان : 29.
4- بحار الأنوار : 92/17/17.

تفسیر ابن کثیر عن عطاء :انطَلَقتُ أنا و ابنُ عُمرَ و عُبَیدُ بنُ عُمَیرٍ إلی عائشةَ فَدَخَلنا عَلَیها و بینَنا و بینَها حِجابٌ ......... فقالَ ابنُ عُمرَ: أخبِرِینا بأعجَبِ شیءٍ رَأیتِهِ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . فبَکَت و قالت : کُلُّ أمرِهِ کانَ عَجَبا، أتانی فی لَیلَتی حتّی مَسَّ جِلدُهُ جِلدی، ثمّ قالَ: ذَرِینی أتَعَبَّدْ لِرَبِّی ......... فَقامَ إلی القِربَةِ فَتَوَضَّأ و لم یُکثِر صَبَّ الماءِ ، ثُمّ قامَ یُصلِّی، فبَکی حتّی بَلَّ لِحیَتَهُ، ثُمّ سَجَدَ فَبَکی حتّی بلَّ الأرضَ، ثُمّ اضطَجَعَ علی جَنبِهِ فَبَکی حتّی إذا أتی بِلالٌ یُؤذِنُهُ بصَلاةِ الصُّبحِ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما یُبکیکَ و قد غَفَرَ اللّهُ لکَ ذنبَکَ ما تَقَدَّمَ و ما تَأخَّرَ ؟ ! فقالَ: وَیحَکَ یا بلالُ ! و ما یَمنَعُنی أن أبکیَ و قَد أنزَلَ علَیَّ فی هذهِ اللَّیلةِ : «إنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ و الأَرضِ و اختِلافِ اللَّیلِ و النَّهارِ لاَیاتٍ لاُولِی الألبابِ» (1) ؟ ! ثُمّ قال : وَیلٌ لِمَن قَرَأها و لم یَتَفَکَّرْ فیها ! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أسهَرَ عَینَ فِکرَتِهِ بَلَغَ کُنهَ هِمَّتِهِ . (3)

تفسیر ابن کثیر_ به نقل از عطاء _: من و ابن عمر و عبید بن عمیر، نزد عایشه رفتیم. میان ما و او پرده ای بود ......... پس ابن عمر گفت: شگفت ترین چیزی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله دیده ای برای ما بگو. عایشه گریست و گفت: همه کارهای او شگفت آور بود. در شبی که نوبت [حضور آن حضرت در خانه ]من بود، پیش من آمد به طوری که پوست بدنش با پوستم تماس پیدا کرد، سپس فرمود: مرا بگذار تا به عبادت پروردگارم عزّ و جلّ بپردازم ......... . سپس برخاست و به طرف مشک آب رفت و از آب آن وضو ساخت و زیاد آب نریخت و آن گاه به نماز ایستاد و شروع به گریه کرد به طوری که محاسنش تر شد. سپس به سجده رفت [و در سجده گریست ]چندان که زمین خیس شد. آن گاه به پهلو دراز کشید، و گریه کرد تا آن که بلال برای اعلام وقت نماز صبح به آن حضرت آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! چرا گریه می کنید، حال آن که خداوند تمام گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است؟ پیامبر فرمود: وای بر تو ای بلال! چرا نگریم حال آن که امشب این آیه را بر من نازل کرد: «همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز، به یقین برای خردمندان نشانه هاست». سپس فرمود: وای بر کسی که این را بخواند و درباره آن نیندیشد.

امام علی علیه السلام :هر که دیده اندیشه خود را شبها بیدار نگه دارد، به اوج خواست خویش دست یابد.

ص :225


1- آل عمران : 190 .
2- تفسیر ابن کثیر : 2/164 .
3- غرر الحکم : 8784.

عنه علیه السلام :الفِکرُ یُفیدُ الحِکمَةَ . (1)

عنه علیه السلام :الفِکرُ جَلاءُ العُقولِ . (2)

عنه علیه السلام :الفِکرُ یُنیرُ اللُّبَّ . (3)

عنه علیه السلام :الفِکرُ رُشدٌ ، الغَفلَةُ فَقدٌ . (4)

عنه علیه السلام :الفِکرُ إحدَی الهِدایَتَینِ . (5)

عنه علیه السلام :الفِکرُ فی الخَیرِ یَدعُو إلَی العَمَلِ بهِ . (6)

عنه علیه السلام :الفِکرُ فی العَواقِب یُنجی مِن المَعاطِبِ . (7)

عنه علیه السلام :الفِکرُ یُوجِبُ الاعتِبارَ ، و یُؤمِنُ العِثارَ ، و یُثمِرُ الاستِظهارَ . (8)

عنه علیه السلام :اِفْکِرْ تُفِقْ . (9)

عنه علیه السلام :ما ذَلَّ مَن أحسَنَ الفِکرَ . (10)

عنه علیه السلام :أصلُ العَقلِ الفِکرُ ، و ثَمَرتُهُ السَّلامَةُ . (11)

عنه علیه السلام :أصلُ السَّلامَةِ مِن الزَّلَلِ الفِکرُ قَبلَ الفِعلِ ؛ و الرَّوِیَّةُ قَبلَ الکلامِ . (12)

امام علی علیه السلام :اندیشه، حکمت به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :اندیشه، جلا دهنده خردهاست.

امام علی علیه السلام :اندیشه، دل و خرد را روشن می گرداند.

امام علی علیه السلام :اندیشه، مایه راهیابی است و غفلت، موجب گمراهی.

امام علی علیه السلام :اندیشه، یکی از دو هدایت است.

امام علی علیه السلام :اندیشه کردن در خوبیها انگیزه به کار بستن آنها می شود.

امام علی علیه السلام :اندیشه در سرانجام کارها ، از مهلکه ها می رهاند.

امام علی علیه السلام :اندیشه کردن، موجب عبرت آموختن است و از لغزش ایمن می گرداند و روشن اندیشی به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :بیندیش تا [از خواب غفلت ]به هوش آیی.

امام علی علیه السلام :کسی که اندیشه اش نیکو باشد، خوار نگردد.

امام علی علیه السلام :ریشه خِرد اندیشه است و میوه اش سالم ماندن [از خطا و عذاب].

امام علی علیه السلام :ریشه سالم ماندن از لغزشها، اندیشیدن پیش از عمل کردن است و سنجیدن پیش از سخن گفتن.

ص :226


1- غرر الحکم : 878.
2- غرر الحکم : 935.
3- غرر الحکم : 369.
4- غرر الحکم : 85.
5- غرر الحکم : 1616.
6- غرر الحکم : 1395.
7- غرر الحکم : 1460.
8- غرر الحکم : 2124.
9- غرر الحکم : 2225.
10- غرر الحکم : 9458.
11- غرر الحکم: 3093.
12- غرر الحکم : 3098.

عنه علیه السلام :بالفِکرِ تَنجَلی غَیاهِبُ الاُمورِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا قَدَّمتَ الفِکرَ فی جَمیعِ أفعالِکَ حَسُنَت عَواقِبُکَ فی کُلِّ أمرٍ . (2)

عنه علیه السلام :دَوامُ الفِکرِ و الحَذرِ یُؤمِنُ الزَّلَلَ، و یُنجی مِن الغِیَرِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن طالَت فِکرَتُهُ حَسُنَت بَصیرَتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :کلُّ یَومٍ یُفیدُکَ عِبَرا إن أصحَبتَهُ فِکرا . (5)

عنه علیه السلام :نَبِّهْ بالتَّفَکُّرِ قَلبَکَ ، و جافِ عنِ اللیلِ جَنبَکَ ، و اتَّقِ اللّهَ رَبَّکَ . (6)

عنه علیه السلام :التفکُّرُ یَدعُو إلَی البِرِّ و العَمَلِ بهِ . (7)

عنه علیه السلام :لا تُخْلِ نفسَکَ مِن فِکرَةٍ تَزیدُکَ حِکمَةً ، و عِبرَةٍ تُفیدُکَ عِصمَةً . (8)

عنه علیه السلام :تَمییزُ الباقی مِن الفانی مِن أشرَفِ النَّظرِ . (9)

امام علی علیه السلام :با اندیشیدن است که تاریکیهای کارها روشن می شود.

امام علی علیه السلام :اگر در تمام کارهایت اندیشه را پیش اندازی، فرجام هر کار تو نیکو شود.

امام علی علیه السلام :اندیشه و هوشیاریِ مداوم، از لغزشها مصون می دارد و از دگرگونیها[ی نعمتها ]رهایی می بخشد.

امام علی علیه السلام :هر که مدّت درازی بیندیشد، بینشش نیکو شود.

امام علی علیه السلام :اگر هر روزِ خود را با اندیشه همراه کنی، آن روز به تو عبرتها آموزد.

امام علی علیه السلام :با اندیشیدن، دلت را هوشیار کن و شب هنگام از بستر پهلو تهی گردان (برخیز) و از خداوند، پروردگارت ، بترس.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن، به نیکی و عمل به آن فرا می خواند.

امام علی علیه السلام :نفْس خود را از اندیشه ای که به حکمت تو بیفزاید و عبرتی که به تو مصونیت بخشد، خالی مدار.

امام علی علیه السلام :تمیز دادن ماندنی از رفتنی، از شریف ترین اندیشه هاست.

ص :227


1- غرر الحکم : 4322.
2- غرر الحکم : 4105.
3- غرر الحکم : 5149.
4- غرر الحکم : 8319.
5- غرر الحکم : 6900.
6- الکافی : 2/54/1.
7- الکافی : 2/55/5.
8- غرر الحکم : 10307.
9- غرر الحکم : 4494.

عنه علیه السلام :إنّما البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ ، و نَظَرَ فأبصَرَ ، و انتَفَعَ بالعِبَرِ ، ثُمّ سَلَکَ جَدَدا واضِحا یَتَجنَّبُ فیهِ الصَّرعَةَ فی المَهاوی . (1)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرأً تَفَکَّرَ فاعتَبَرَ ، و اعتَبَرَ فأبصَرَ (أقصَرَ) ، فکأنَّ ما هُو کائنٌ مِن الدنیا عَن قَلیلٍ لم یَکُن ، و کأنَّ ما هُو کائنٌ مِن الآخِرَةِ عمّا قَلیلٍ لم یَزَلْ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَفَکَّرَ أبصَرَ . (3)

عنه علیه السلام :فَأفِقْ أیّها السامِعُ من سَکرَتِکَ ، و استَیقِظْ مِن غَفلَتِکَ ، و اختَصِر مِن عَجلَتِکَ ، و أنعِمِ الفِکرَ فیما جاءَکَ علی لِسانِ النبیِّ الاُمِّیِّ صلی الله علیه و آله مِمّا لا بُدَّ مِنهُ و لا مَحیصَ عنهُ . (4)

عنه علیه السلام _ فی صفةِ المؤمنِ _ :مَشغولٌ وَقتُهُ ، شَکورٌ صَبورٌ ، مَغمورٌ بفِکرَتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :فاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ تَقیَّةَ ذی لُبٍّ شَغَلَ التَّفکُّرُ قَلبَهُ ، و أنصَبَ الخَوفُ بَدَنَهُ . (6)

امام علی علیه السلام :بصیر کسی است که بشنود و بیندیشد، ببیند و بینا شود و از عبرتها بهره گیرد. سپس راه آشکار و روشن را در پیش گیرد و از افتادن در پرتگاههای آن، بپرهیزد.

امام علی علیه السلام :خداوند رحمت کناد کسی را که بیندیشد و پند گیرد و پند گیرد و بینا شود . گویی آنچه از دنیا باقی است بزودی از بین می رود و آنچه از آخرت است همواره خواهد بود.

امام علی علیه السلام :هر که بیندیشد، بینا شود.

امام علی علیه السلام :پس، ای شنونده! از مستیِ خویش به هوش آی و از خواب غفلتت بیدار شو و از شتابت بکاه و در آنچه از زبان پیامبر امّی، صلی الله علیه و آله ، برای تو آورده شده و از آن گزیر و گریزی نیست، نیک بیندیش.

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمن _فرمود : وقتش [به کار و عبادت] پُر است و سپاسگزار و شکیباست و غرق در اندیشه خویش می باشد.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از خدا بترسید، همچون ترسیدن خردمندی که اندیشیدن دل او را به خود مشغول ساخته و ترس [از خدا ]پیکرش را رنجور و نزار کرده است.

ص :228


1- نهج البلاغة : الخطبة 153.
2- نهج البلاغة : الخطبة 103.
3- نهج البلاغة: الکتاب 31.
4- نهج البلاغة : الخطبة 153.
5- نهج البلاغة : الحکمة 333.
6- نهج البلاغة : الخطبة 83.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :التفکُّرُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ . (1)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم بتَقوَی اللّهِ و إدامَةِ التَّفَکُّرِ ؛ فإنَّ التَّفَکُّرَ أبو کُلِّ خَیرٍ و اُمُّهُ . (2)

امام حسن علیه السلام :اندیشیدن، مایه زندگی دل شخص با بصیرت است.

امام حسن علیه السلام :شما را به تقوای الهی و اندیشیدنِ همیشگی سفارش می کنم؛ زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همه خوبیهاست.

3198 - الدِّراسَةُ وَالتَّفَکُّرُ
3198 - آموختن و اندیشیدن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَضلُ فِکرٍ و تَفَهُّمٍ ، أنجَعُ مِن فَضلِ تَکرارٍ و دِراسَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أکثَرَ الفِکرَ فیما تَعَلَّمَ أتقَنَ عِلمَهُ ، و فَهِمَ ما لم یَکُن یَفهَمُ . (4)

عنه علیه السلام :لا عِلمَ کالتَّفکُّرِ . (5)

3198

آموختن و اندیشیدن

امام علی علیه السلام :زیاد اندیشیدن و فهمیدن، سودمندتر از زیاد تکرار کردن و خواندن است.

امام علی علیه السلام :هر که در آنچه آموخته است بسیار اندیشه کند، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمی فهمیده است، بفهمد.

امام علی علیه السلام :هیچ دانشی چون اندیشیدن نیست.

3199 - الفِکرُ مِرآةٌ
3199 - اندیشه، آینه است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفِکرُ مِرآةٌ صافِیَةٌ . (6)

عنه علیه السلام :فِکرُ المَرءِ مِرآةٌ تُریهِ حُسنَ عَمَلِهِ مِن قُبحِهِ . (7)

3199

اندیشه، آینه است

امام علی علیه السلام :اندیشه، آینه ای صاف است.

امام علی علیه السلام :اندیشه آدمی آینه ای است که کردار نیک و بدش را به او نشان می دهد.

ص :229


1- بحار الأنوار : 78/115/11.
2- تنبیه الخواطر : 1/52.
3- غرر الحکم : 6564.
4- غرر الحکم : 8917.
5- نهج البلاغة : الحکمة 113.
6- نهج البلاغة : الحکمة 5.
7- غرر الحکم : 6546.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الفِکرَةُ مِرآةُ الحَسَناتِ و کَفّارَةُ السَّیّئاتِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی الفقه المنسوب إلیه _: التَّفکُّرُ مِرآتُکَ ، تُریکَ سَیّئاتِکَ و حَسَناتِکَ . (2)

امام صادق علیه السلام :اندیشه، آینه خوبیها و پوشاننده بدیهاست.

امام رضا علیه السلام_ در کتاب فقه منسوب به وی _فرمود : اندیشیدن، آینه توست که بدیها و خوبیهایت را به تو نشان می دهد.

3200 - لا عِبادَةَ کَالتَّفَکُّرِ
3200 - عبادتی چون تفکّر نیست

تفسیر القُرطُبی عن أبی سعید الخدری :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أعطُوا أعیُنَکُم حَظَّها مِن العِبادَةِ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ، و ما حَظُّها مِن العِبادَةِ ؟ قالَ : النَّظرُ فی المُصحَفِ و التَّفکُّرُ فیهِ و الاعتِبارُ عندَ عَجائبِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّفَکُّرُ فی آلاءِ اللّهِ نِعمَ العِبادَةُ . (4)

عنه علیه السلام :التَّفکُّرُ فی مَلَکوتِ السَّماواتِ و الأرضِ عِبادَةُ المُخلَصینَ . (5)

عنه علیه السلام :لا عِبادَةَ کالتَّفکُّرِ فی صَنعَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (6)

3200

عبادتی چون تفکّر نیست

تفسیر القُرطُبی_ به نقل از أبو سعید الخدری _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سهم دیدگان خود را از عبادت به آنان دهید. عرض کردند: ای رسول خدا! سهم آنها از عبادت چیست؟ فرمود: نگریستن به قرآن و اندیشیدن در آن و پند گرفتن از شگفتیهایش.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن درباره نعمتهای خدا، چه نیکو عبادتی است.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن در ملکوت آسمانها و زمین، عبادت مخلَصان است.

امام علی علیه السلام :هیچ عبادتی مانند اندیشیدن در صُنع خداوند عزّ و جلّ نیست.

ص :230


1- بحار الأنوار : 71/326/20.
2- الفقه المنسوب إلی الإمام الرّضا علیه السلام : 380 .
3- تفسیر القرطبی : 1/28 .
4- غرر الحکم : 1147.
5- غرر الحکم : 1792.
6- الأمالی للطوسی : 146/240.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أکثرُ عِبادَةِ أبی ذَرٍّ رحمه الله التَّفکُّرَ و الاعتِبارَ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ إدمانُ التَّفکُّرِ فی اللّهِ و فی قُدرَتِهِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لیسَ العِبادَةُ کثرَةَ الصلاةِ و الصومِ ، إنّما العِبادَةُ التَّفکُّرُ فی أمرِ اللّهِ . (3)

تنبیه الخواطر :اُمُّ أبی ذَرٍّ _ و قد سُئلَت عن عِبادَةِ أبی ذَرٍّ _ : کانَ نَهارَهُ أجمَعَ یَتفکَّرُ فی ناحِیَةٍ عن الناسِ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :بیشترین عبادت ابوذر رحمه الله اندیشیدن و پند گرفتن بود.

امام صادق علیه السلام :برترین عبادت، اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.

امام رضا علیه السلام :عبادت، به بسیاری نماز و روزه نیست. بلکه عبادت، اندیشیدن در کار خداست.

تنبیه الخواطر :مادر ابوذر رحمه الله _ در پاسخ به سؤال از عبادت ابوذر _ گفت : تمام روز را از مردم کناره می گرفت و به اندیشیدن می پرداخت.

3201 - فَضلُ التَّفَکُّرِ ساعَةً
3201 - ارزش یک ساعت تفکّر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فِکرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنةٍ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فِکرُ ساعَةٍ قَصیرَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةٍ طَویلَةٍ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ «إنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الأَلبابِ» . (8)

3201

ارزش یک ساعت تفکّر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ساعتی اندیشه کردن، بهتر از یک سال عبادت است.

امام علی علیه السلام :ساعتی کوتاه اندیشه کردن، بهتر از عبادتی طولانی است.

امام صادق علیه السلام :یک ساعت اندیشیدن بهتر از سالی عبادت است. «جز این نیست که خردمندان پند می گیرند».

ص :231


1- بحار الأنوار:71/323/6.
2- الکافی : 2/55/3.
3- الکافی : 2/55/4.
4- تنبیه الخواطر : 1/250.
5- (انظر) العبادة : باب 2456.
6- بحار الأنوار : 71/326/20.
7- غرر الحکم : 6537.
8- بحار الأنوار : 71/327/22.

بحار الأنوار عن الحسنِ الصیقلِ :قلتُ لأبی عبدِ اللّه علیه السلام : تَفکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن قِیامِ لَیلَةٍ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : تَفکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن قیامِ لیلَةٍ . قلتُ : کیفَ یَتَفَکَّرُ ؟ قالَ : یَمُرُّ بِالدُّورِ الخَرِبَةِ فیَقولُ : أینَ بانُوکِ ؟ ! أینَ ساکِنُوکِ ؟ ! مالَکِ لا تَتَکلَّمینَ ؟ ! (1)

بحار الأنوار_ به نقل از حسن صیقل _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک شب عبادت کردن است؟ حضرت فرمود : آری. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: ساعتی اندیشیدن، بهتر است از شبی را به عبادت گذراندن. عرض کردم: چگونه باید اندیشید؟ فرمود: بر خانه های ویران بگذرد و بگوید: کجایند سازندگان شما؟! کجایند ساکنان شما؟! چه شده است که سخن نمی گویید؟!

3202 - مایُصَفِّی الفِکرَ
3202 - آنچه اندیشه را صاف می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَلَّ أکلُهُ صَفا فِکرُهُ . (2)

عنه علیه السلام :کیفَ تَصفُو فِکرَةُ مَن یَستَدیمُ الشِّبَعَ ؟ ! (3)

(4)

3202

آنچه اندیشه را صاف می کند

امام علی علیه السلام :هر که کم بخورد، اندیشه اش صاف گردد.

امام علی علیه السلام :چگونه صاف و زلال گردد اندیشه کسی که پیوسته شکمش سیر است؟

3203 - التَّفَکُّرُ المَنهِیُّ عَنهُ
3203 - اندیشیدنِ ممنوع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفِکرُ فی غَیرِ الحِکمَةِ هَوَسٌ . (5)

3203

اندیشیدنِ ممنوع

امام علی علیه السلام :اندیشیدن در غیر حکمت، هوس (6) است.

ص :232


1- بحار الأنوار : 71/324/16.
2- غرر الحکم : 8462.
3- غرر الحکم : 6975.
4- (انظر) القلب : باب 3347. الغفلة : باب 3052. المعرفة : باب 2553 ، 2554. العقل : باب 2778.
5- غرر الحکم : 1278.
6- هوس : نوعی از جنون و سبک مغزی، هذیان .

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی المَعاصی دَعَتهُ إلَیها . (1)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی اللذَّاتِ غَلَبَت علَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَفَکَّرَ فی عَظَمةِ اللّهِ أبلَسَ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :کسی که زیاد درباره گناهان بیندیشد، گناهان او را به سوی خود بکشانند.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد درباره لذّتها بیندیشد، آن لذّتها بر او چیره آیند.

امام علی علیه السلام :هر که در عظمت خدا بیندیشد، متحیّر شود.

3204 - التَّفَکُّرُ فی أحوالِ الاُمَمِ الماضِیَةِ
3204 - اندیشیدن در احوال ملّتهای پیشین

الکتاب :

«أ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أثارُوا الْأرْضَ وَ عَمَرُوها أکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لَ_کِنْ کانُوا أنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» . (5)

«قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الْأرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» . (6)

(7)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: یا بنیَّ ، إنّی و إن لم أکُن عُمِّرتُ عُمرَ مَن کانَ قَبلی ، فقد نَظَرتُ فی أعمالِهِم ، و فَکَّرتُ فی أخبارِهِم ، و سِرتُ فی آثارِهِم ؛ حتّی عُدتُ کأحَدِهِم ، بَل کأنّی بما انتَهی إلَیَّ مِن اُمورِهِم قد عُمِّرتُ مَع أوَّلِهِم إلی آخِرِهِم . (8)

3204

اندیشیدن در احوال ملّتهای پیشین

قرآن:

«آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانی را که پیش از آنان بودند، چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند، آن را آباد ساختند و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند. بنا بر این، خدا بر آن نبود که بر ایشان ستم کند، لیکن خودشان بر خود ستم می کردند».

«قطعا پیش از شما سنّتهایی [بوده و] سپری شده است. پس، در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حضرت حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! هر چند من به اندازه همه کسانی که پیش از من بوده اند نزیسته ام، اما در کارهای آنان نظر کرده ام و در اخبار آنها اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام، چندان که همچون یکی از آنان شده ام و بلکه چنان بر کارهایشان آگاهی یافته ام، که گویی با اوّلین و آخرین آنها زندگی کرده ام.

ص :233


1- غرر الحکم : 8561.
2- غرر الحکم : 8564.
3- غرر الحکم : 9207.
4- (انظر) معرفة اللّه : باب 2574.
5- الروم : 9.
6- آل عمران : 137.
7- (انظر) الأنعام : 11 ، یوسف : 109 ، النحل : 36 ، النمل : 69 ، الروم : 42 ، فاطر : 44 ، غافر : 21 ، 82 ، محمّد : 10 .
8- نهج البلاغة : الکتاب 31.

(1)

ص :234


1- (انظر) السنّة : باب 1902. الاختلاف : باب 1058 حدیث 5058.

425 - الفَلاح

425 - رستگاری
اشاره

(1)

ص :235


1- انظر : عنوان 363 «العافیة» ، 506 «النجاة».

3205 - موجِباتُ الفَلاحِ
3205 - عوامل رستگاری

الکتاب :

«قَدْ أفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» . (1)

«قَدْ أفْلَحَ مَنْ تَزَّکَی * وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی» . (2)

«قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (3) » . (4)

«فَإذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فانتَشِرُوا فِی الْأرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیرا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » . (5)

«وَ تُوبُوا إلَی اللّهِ جَمِیعا أیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (6)

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (7)

«فَاذْکُروا آلاءَ اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (8)

«ألا إنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (9)

«فاتَّقُوا اللّهَ ما اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أطِیعُوا وَ أنفِقُوا خَیْرا لِأنفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَ_ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (10)

3205

عوامل رستگاری

قرآن:

«براستی که مؤمنان رستگار شدند. همانان که در نمازشان فروتنند. و همانان که از بیهوده روی گردانند».

«رستگار شد آن کس که خود را پاک گردانید. و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارْد».

«هر کس نفس خود را پاک گردانید، قطعا رستگار شد. و هر که آلوده اش ساخت قطعا نومید گشت».

«و چون نماز گزارده شد، در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید باشد که شما رستگار گردید».

«ای مؤمنان! همگی به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و به او [توسّل و] تقرّب جویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید».

«پس، نعمتهای خدا را یاد کنید، شاید که رستگار شوید».

«هان! براستی که حزب خدا، همان رستگارانند».

«پس، تا می توانید از خدا پروا بدارید و بشنوید و فرمان ببرید و مالی برای خودتان [در راه خدا ]انفاق کنید. و کسانی که از خسّت نفس مصون مانند، آنان رستگارانند».

ص :236


1- المؤمنون : 1 _ 3.
2- الأعلی : 14 ، 15.
3- الشمس : 9 ، 10.
4- الشمس : 9 ، 10.
5- الجمعة : 10.
6- النور : 31.
7- المائدة : 35.
8- الأعراف : 69.
9- المجادلة : 22.
10- التغابن : 16.

(1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قد أفلَحَ مَن أخلَصَ قَلبَهُ للإیمانِ ، و جَعَلَ قَلبَهُ سَلیما ، و لِسانَهُ صادِقا ، و نفسَهُ مُطمَئنَّةً ، و خَلِیقَتَهُ مُستَقیمَةً ، و اُذنَهُ مُستَمِعَةً ، و عَینَهُ ناظِرَةً . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن غَلَبَ عَقلُهُ هَواهُ أفلَحَ . (3)

عنه علیه السلام :أطِعِ العِلمَ و اعصِ الجَهلَ تُفلِحْ . (4)

عنه علیه السلام :المُفلِحُ من نَهَضَ بجَناحٍ، أو استَسلَمَ فَاستَراحَ . (5)

عنه علیه السلام :أیّها الناسُ ، شُقُّوا أمواجَ الفِتَنِ بسُفُنِ النَّجاةِ ، و عَرِّجُوا عن طَریقِ المُنافَرَةِ ، وضَعُوا تِیجانَ المُفاخَرَةِ ، أفلَحَ مَن نَهَضَ بجَناحٍ ، أو استَسلَمَ فَأراحَ . (6)

(7)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رستگار شد هر که دلش را برای ایمان خالص گردانید و قلبش را پاک و سالم ساخت و زبانش را راستگو و روانش را با آرامش و اخلاقش را درست و گوشش را شنوا و چشمش را بینا کرد.

امام علی علیه السلام :هر که خردش بر هوس او چیره شود، رستگار گردد.

امام علی علیه السلام :از دانش پیروی کن و از نادانی سرپیچ، تا رستگار شوی.

امام علی علیه السلام :رستگار کسی است که با بال پرواز کند، یا تسلیم شود و بیاساید.

امام علی علیه السلام :ای مردم! موجهای فتنه ها را با کشتیهای نجات بشکافید و از راه مخالفت و ناسازگاری کناره گیرید و تاجهای فخر فروشی را از سر فرو نهید. رستگار شد آن که با بالی پرواز کرد، یا آن که تسلیم شد و آسود.

ص :237


1- (انظر) البقرة : 5 ، آل عمران : 104 ، الأعراف : 8 ، 157، التوبة : 88 ، المؤمنون : 102 ، النور : 51 ، الروم : 38 ، لقمان : 5.
2- الدرّ المنثور : 2/724.
3- غرر الحکم : 8357.
4- غرر الحکم : 2309.
5- غرر الحکم : 1972.
6- نهج البلاغة : الخطبة 5 .
7- (انظر) الحزب : باب 813.

3206 - مَوانِعُ الفَلاحِ
3206 - موانع رستگاری

الکتاب :

«وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ » . (1)

«فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ » . (2)

«وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللّهِ إلَ_ها آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإنَّمَا حِسابُهُ عِندَ رَبِّهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ» . (3)

«قُلْ إنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اذا بَلَغَ الرجُلُ أربَعینَ سَنَةً و لم یَغلِبْ خَیرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیطانُ بینَ عَینَیهِ و قالَ : هذا وَجهٌ لا یُفلِحُ ! (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اهتَمَّ برِزقِ غَدٍ لم یُفلِحْ أبَدا . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أذنَبَ الرجُلُ خَرَجَ فی قَلبِهِ نُکتَةٌ سَوداءُ ، فإن تابَ انمَحَت ، و إن زادَ زادَت حتّی تَغلِبَ علی قَلبِهِ ، فلا یُفلِحُ بَعدَها أبَدا . (7)

(8)

3206

موانع رستگاری

قرآن:

«کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ راستی که ستمکاران رستگار نمی شوند».

«کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ حقّا که گنهکاران رستگار نمی شوند».

«هر کس با خدا معبود دیگری بخواند، برای آن برهانی نخواهد داشت و حسابش فقط با پروردگارش است. بی گمان، کافران رستگار نمی شوند».

«بگو: کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نمی شوند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه آدمی به چهل سالگی رسد و خوبیش بر بدیش چیره نگردد، شیطان بر پیشانی او بوسه زند و گوید: این چهره ای است که رستگار نمی شود.

امام علی علیه السلام :کسی که غم روزی فردا را بخورد، هرگز رستگار نشود.

امام صادق علیه السلام :هرگاه کسی گناه کند نقطه ای سیاه در دلش پیدا شود، اگر توبه کرد آن نقطه پاک شود، امّا اگر بر گناهش بیفزاید آن نقطه بزرگتر شود، تا جایی که تمام دلش را فرو پوشد و از آن پس هرگز رستگار نشود.

ص :238


1- الأنعام : 21 .
2- یونس : 17.
3- المؤمنون : 117.
4- یونس : 69.
5- مشکاة الأنوار : 295/902 .
6- غرر الحکم : 9113.
7- الکافی : 2/271/13.
8- (انظر) الذنب : باب 1382.

426 - التَّفویض

426 - واگذاشتن کارها به خدا
اشاره

(1)

(2)

ص :239


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 98 باب 63 «التوکّل و التفویض و الرِّضا و التسلیم». بحار الأنوار : 5 / 2 باب 1 «إبطال الجبر و التفویض».
2- انظر: عنوان 554 «التوکّل» ، 191 «الرِّضا بالقضاء». 244 «التسلیم» ، 62 «الجَبر».

3207 - التَّفویضُ
3207 - واگذاشتن کارها به خدا

الکتاب :

«فَسَتَذْکُرُونَ ما أقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أمْرِی إلَی اللّهِ (1) إنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن فَزِعَ مِن أربَعٍ کیفَ لا یَفزَعُ إلی أربَعٍ ؟ ! عَجِبتُ لِمَن خاف کیفَ لا یَفزَعُ إلی قولِهِ عَزَّ و جلَّ : «حَسْبُنا اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ» (3) ؟ ! فإنّی سَمِعتُ اللّهَ جلَّ جلالُهُ یقولُ بِعَقِبِها : «فانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ و فَضلٍ لَم یَمسَسْهُم سُوءٌ» . (4) و عَجِبتُ لِمَنِ اغتَمَّ کیفَ لا یَفزَعُ إلی قولِهِ عَزَّ و جلَّ : «لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (5) ؟ ! فإنّی سَمِعتُ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ بِعَقِبِها : «فاسْتَجَبْنا لَهُ و نَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ و کَذلکَ نُنْجِی المُؤْمِنینَ» . (6) و عَجِبتُ لمَن مُکِرَ بهِ کیفَ لا یَفزَعُ إلی قولِهِ : «وَ أُفَوِّضُ أمرِی إلَی اللّهِ إنَّ اللّهَ بَصیرٌ بالعِبادِ» ؟ ! فإنّی سَمِعتُ اللّهَ جلَّ و تَقَدَّسَ یقولُ بِعَقِبِها : «فَوَقاهُ اللّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا» . (7)

و عَجِبتُ لِمَن أرادَ الدنیا و زینَتَها کیفَ لا یَفزَعُ إلی قولِهِ تبارکَ و تعالی : «ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ» (8) ؟ ! فإنّی سَمِعتُ اللّهَ عزَّ اسمُهُ یقولُ بعَقِبِها : «إنْ تَرَنِ أنا أقلَّ مِنکَ مالاً وَ وَلَدا * فعَسَی رَبِّی أنْ یُؤْتِیَنِ خَیرا مِن جَنَّتِکَ» (9) و عسی مُوجِبَةٌ . (10)

3207

وا گذاشتن کارها به خدا

قرآن:

«پس، بزودی آنچه را به شما می گویم به یاد خواهید آورد. و کارم را به خدا می سپارم؛ (11) خداست که به [حال ]بندگان [خود ]بیناست».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :در شگفتم از کسی که از چهار چیز می هراسد، اما چگونه به چهار چیز پناه نمی برد! در شگفتم از کسی که می ترسد، اما چرا به این سخن خداوند عزّ و جلّ پناه نمی برد: «خداوند ما را بس است و او چه نیکو کارگزاری است»؟ زیرا شنیدم که خداوند جلّ جَلالُه به دنبال این آیه می فرماید: «پس با نعمت و بخششی از جانب خدا، [از میدان نبرد ]بازگشتند، در حالی که هیچ آسیبی به آنها نرسیده بود». و در شگفتم از کسی که اندوهگین می شود، اما چرا به این سخن خداوند عزّ و جلّ پناه نمی برد: «معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم»؟ زیرا شنیدم که خداوند عزّ و جلّ به دنبال آن می فرماید: «پس [دعای ]او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را چنین نجات می دهیم».

و در شگفتم از کسی که به او نیرنگ زده می شود، اما چرا به این سخن خداوند پناه نمی برد: «و کارم را به خدا می سپارم، همانا خداوند به [حال ]بندگان بیناست»؟ زیرا شنیدم که خداوند جلّ و تَقَدَّسَ به دنبال آن می فرماید: «پس، خداوند او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ می کردند، حفظ نمود».

و در شگفتم از کسی که خواهان دنیا و زیب و زیور آن است، چرا به این سخن خداوند تبارک و تعالی پناه نمی برد: «آنچه خدا خواهد، نیرویی جز به [قدرت] خدا نیست»؟ زیرا شنیدم که خداوند عزّ اسمه به دنبال آن می فرماید: «اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود می بینی، امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرماید». امید در اینجا مفید ایجاب و قطعیت است.

ص :240


1- قوله : «و اُفَوِّضُ أمرِی إلَی اللّه ِ» التفویض علی ما فسَّره الراغب هو الرَّدُّ ، فتفویض الأمر إلَی اللّه ردُّه إلیه ، فیقرب من معنَی التوکُّل و التسلیم . و الاعتبار مختلف : فالتفویض من العبد ردُّه ما نسب إلیه من الأمر إلَی اللّه سبحانه ، و حالُ العبد حینئذ حال من هو أعزل لا أمر راجعا إلیه . و التوکلُّ من العبد جَعلُه ربَّه وکیلاً یتصرَّف فیما له من الأمر ، و التسلیم من العبد مطاوعته المحضة لما یریده اللّه سبحانه فیه و منه من غیر نظر إلَی انتساب أمر إلیه ، فهی مقامات ثلاث من مقامات العبودیّة : التوکُّل ثمّ التفویض _ و هو أدقُّ من التوکُّل _ ثمَّ التسلیم و هو أدقُّ منهما . (المیزان فی تفسیر القرآن: 17/334).
2- غافر : 44.
3- آل عمران : 173 .
4- آل عمران : 174 .
5- الأنبیاء : 87 .
6- الأنبیاء : 88 .
7- غافر : 45 .
8- الکهف : 39 .
9- الکهف : 40 .
10- الخصال : 218/43.
11- 1 . آیه «افوّض امری الی اللّه »: تفویض، آن گونه که راغب معنا کرده، به معنای برگرداندن و ارجاع دادن است. بنا بر این، تفویض کار به خداوند یعنی برگرداندن و ارجاع دادن آن به خداوند. در این صورت، معنای تفویض نزدیک به معنای توکّل و تسلیم است. چیزی که هست اعتبارها فرق می کند. اگر تفویض می گویند ، به این اعتبار است که کارهایی را که [علی الظاهر ]منسوب به اوست به خداوند سبحان برمی گرداند و بنده در چنین وضعی حال کسی را دارد که به کلّی برکنار است و هیچ کاری به او برنمی گردد. اگر توکّل می گویند، به این اعتبار است که بنده، پروردگار خود را وکیل می گیرد تا به هر نحو که می خواهد در کار او تصرّف کند . اگر تسلیم گفته می شود به این اعتبار است که بنده رام و پذیرای محض هر چیزی است که خداوند سبحان درباره او اراده کند ، یا از او بخواهد، بدون آن که هیچ امری را به خود نسبت دهد. پس، اینها سه مقام از مقامات عبودیت هستند:ابتدا توکّل، سپس تفویض _ که تعبیری دقیقتر از توکّل است _ و آن گاه تسلیم است که از هر دوی آنها دقیقتر است .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الإیمانُ أربَعةُ أرکانٍ : التَّوکُّلُ علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و الرِّضا بقَضائهِ ، و التَّسلیمُ لِأمرِ اللّهِ ، و التَّفویضُ إلَی اللّهِ ، قال عَبدٌ صالِحٌ : «و أُفَوِّضُ أمرِی إلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصیر بِالعِباد فَوَقاهُ اللّهُ سَیّئاتِ ما مَکَروا» . (1) (2)

امام رضا علیه السلام :ایمان چهار رکن دارد: توکّل بر خداوند عزّ و جلّ ، خشنودی از قضای او، تسلیم در برابر امر خدا و وا گذاشتن کارها به خدا. بنده ای صالح گفته است: «و کارم را به خدا می سپارم. خداست که به [حال ]بندگان ، بیناست پس خداوند او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ می کردند حفظ نمود».

ص :241


1- بحار الأنوار : 71/135/13.
2- (انظر) الإیمان : باب 269 الحدیث 1388.

3208 - ثَمَراتُ التَّفویضِ
3208 - ثمرات واگذاشتن کارها به خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن فَوَّضَ أمرَهُ إلَی اللّهِ سَدَّدَهُ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :مَنِ اتَّکَلَ علی حُسنِ الاختیارِ مِن اللّهِ لَهُ ، لم یَتَمَنَّ أنّهُ فی غیرِ الحالِ التی اختارَها اللّهُ لَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لجابرِ بنِ یَزیدَ الجُعفیِّ _: تَخَلَّصْ إلی راحَةِ النفسِ بصِحَّةِ التَّفویضِ . (3)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _: المُفَوِّضُ أمرَهُ إلَی اللّهِ فی راحَةِ الأبَدِ و العَیشِ الدائمِ الرَّغَدِ ، و المُفوِّضُ حقّا هُو العالی عن کُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللّهِ ، کقَولِ أمیرِ المؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام نَظما :

رَضِیتُ بما قَسَمَ اللّهُ لی

وفَوَّضتُ أَمرِی إلی خالِقی

کما أَحسَنَ اللّهُ فیما مَضی

کذلکَ یُحسِنُ فِیما بَقِی

......... و المُفَوِّضُ لا یُصبحُ إلاّ سالِما مِن جَمیعِ الآفاتِ ، و لا یُمسی إلاّ مُعافیً بدینِهِ . (4)

3208

ثمرات وا گذاشتن کارها به خدا

امام علی علیه السلام :هر کس کار خود را به خدا وا گذارد، خداوند کار او را به سامان آورد.

امام حسن علیه السلام :کسی که به حُسنِ انتخاب خدا برای خود تکیه کند، جز حالتی را که خدا برایش گزینش کرده است حال دیگری برای خویش آرزو نکند.

امام باقر علیه السلام_ در سفارش به جابر بن یزید جعفی _فرمود : با تفویضِ درست، به آسایش نفْس دست پیدا کن.

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: کسی که کار خود را به خدا وا گذارد، در آسایش جاودان و زندگی ای همیشه خوش است. و وا گذارنده حقیقی کسی است که از هر خواهش و خواسته ای جز خدا دست شوید. همچون این سخن منظوم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام :

خشنودم به آنچه خدا قسمتم کرده

و کارم را به آفریدگارم همی سپارم،

همچنان که در گذشته خداوند احسان کرد،

در باقیمانده عمرم نیز احسان می کند

......... کسی که کارش را به خدا وا گذارد، شبش را با سلامت از هر گزند و آفتی به روز رساند و روزش را با دینی سالم به شب آورد.

ص :242


1- غرر الحکم : 8070.
2- تحف العقول : 234.
3- تحف العقول : 285.
4- مصباح الشریعة : 468.

(1)

ص :243


1- (انظر) العلم : باب 2829.

ص :244

حرف القاف

اشاره

الق_بر (قبر)

القِبلَ_ة (قبله)

التَّقبیل (بوسیدن)

القت_ل (کشتن)

القَ_دَر (تقدیر)

القُ_درَة (قدرت)

القَ_ذف (بهتان)

الق_رآن (قرآن)

المُقرَّبون (مقرّبان)

الإق_رار (اقرار)

القَ_رض (وام)

القُرعَ_ة (قرعه زدن)

القَ_رن (قرن و نسل)

القصص (داستان)

القِصاص (قصاص)

ص :245

القضاء و القدر (قضا و قدر)

القضاء بین النّاس (داوری میان مردم)

القل_ب (دل)

التَّقلید (تقلید)

القل_م (قلم)

القِم_ار (قمار)

القُنوط (نومیدی)

ص :246

427 - القبر

427 - قبر
اشاره

(1)

(2)

ص :247


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6/ 202 باب 8 «أحوال البرزخ و القبر و عذابه و سؤاله». شرح نهج البلاغة: 6 / 273 «فی ذکر القبر و سؤال منکر و نکیر».
2- انظر: عنوان 37 «البرزخ» ، 210 «زیارة القبور». الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2091 ، الرهن : باب 1558.

3209 - القَبرُ
3209 - قبر

الکتاب :

«و لاَ تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِنهُم ماتَ أَبَدا وَ لاَ تَقُمْ عَلَی قَبْرِهِ إِنَّهُم کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُم فَاسِقُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ القَبرَ أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَةِ ، فإن نَجا مِنهُ فما بَعدَهُ أیسَرُ مِنهُ ، و إنْ لم یَنجُ مِنهُ فما بَعدَهُ لَیسَ أقلَّ مِنهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أوّلُ عَدلِ الآخِرَةِ القُبورُ ، لا یُعرَفُ شَریفٌ مِن وَضیعٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لم یَأتِ علَی القَبرِ یَومٌ إلاّ تَکَلَّمَ فیهِ ، فیقولُ : أنا بَیتُ الغُربَةِ ، و أنا بَیتُ الوَحدَةِ و أنا بَیتُ التُّرابِ و أنا بَیتُ الدُّودِ ، فإذا دُفِنَ العَبدُ المؤمنُ قالَ لَهُ القَبرُ : مَرحَبا و أهلاً ......... و إذا دُفِنَ العَبدُ الفاجِرُ أو الکافِرُ فقالَ لَهُ القَبرُ : لا مَرحَبا و لا أهلاً ! (4)

3209

قبر

قرآن:

«و هرگز بر هیچ مرده ای از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست؛ چرا که آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مردند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قبرْ نخستین منزل آخرت است. اگر کسی از آن به سلامت رَسْت، منازل بعد آن آسانتر است و اگر به سلامت نرَسْت، دشواری منازل بعدی کمتر از آن نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرآغاز عدالتِ آخرت، قبرهاست که شرافتمند از غیر شرافتمند نمی شناسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ روزی بر قبر نیاید، مگر این که در آن روز زبان به سخن گشاید و گوید: منم غربت سرا ، منم خانه تنهایی، منم خاکدان، منم خانه کرمها. پس، چون بنده مؤمن به خاک سپرده شود، قبر به او گوید: خوش آمدی ......... و چون بنده بد کردار یا کافر دفن شود، قبر به او گوید: خوش نامدی.

ص :248


1- التوبة : 84.
2- بحار الأنوار: 6/242/64.
3- الجعفریّات : 205 .
4- الترغیب و الترهیب : 4/237/4.

عنه صلی الله علیه و آله :ما رَأیتُ مَنظَرا إلاّ و القَبرُ أفظَعُ مِنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا حُمِلَ عَدُوُّ اللّهِ إلی قَبرِهِ نادَی مَن تَبِعَهُ : یا إخوَتاه ، احذَرُوا مِثلَ ما وَقَعتُ فیهِ ! إنّی لَأشکُو إلَیکُم دُنیا غَرَّتنی ، حتّی إذا اطمَأنَنتُ إلَیها صَرَعَتنی ، و أشکُو إلَیکُم أخِلاّءَ الهَوی سَرُّونی، حتّی إذا ساعَدتُهُم تَبَرَّؤوا مِنِّی و خَذَلونی! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا ذَوی الحِیَلِ و الآراءِ و الفِقهِ و الأنباءِ ، اذکُرُوا مَصارِعَ الآباءِ ، فکأنَّکُم بالنُّفوسِ قد سُلِبَت، و بالأبدانِ قد عرِیَت، و بالمَواریثِ قد قُسِّمَت ، فتَصیرُ یا ذا الدَّلالِ و الهَیبَةِ و الجَمالِ ، إلی مَنزِلَةٍ شَعثاءَ ، و مَحَلَّةٍ غَبراءَ ، فَتُنَوَّمُ علی خَدِّکَ فی لَحدِکَ ، فی مَنزِلٍ قَلَّ زُوّارُهُ و مَلَّ عُمّالُهُ ، حتّی تُشَقَّ عنِ القُبورِ ، و تُبعَثَ إلَی النُّشورِ . (3)

عنه علیه السلام :جاوِرِ القُبورَ تَعتَبِرْ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منظره ای ندیدم مگر اینکه قبر از آن ترسناک تر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون دشمنِ خدا به سوی گورش حمل شود، به تشییع کنندگان خود ندا دهد: ای برادران! از آنچه من دچارش شدم، بپرهیزید. از دنیایی به شما شِکوه می کنم که مرا فریفت و چون به آن اطمینان کردم، مرا از پای در آورد. از دوستان هوسران به شما شِکوه می کنم که مرا شاد ساختند ، تا اینکه به آنان کمک کردم، از من بیزاری جستند و تنها و بی یاورم گذاشتند.

امام علی علیه السلام :ای صاحبان چاره ها و اندیشه ها و فهم و خبرها! مرگ پدران را به یاد آورید. زودا که جانها گرفته شود و پیکرها برهنه گردد و میراثها بخش شود و تو ای عشوه گرِ شکوهمندِ زیباروی، به سر منزلی ژولیده و جایگاهی غبار گرفته روانه شوی و در لحد خویش بر گونه ات خوابانده شوی؛ در منزلی که دیدار کنندگانش اندکند و کارگرانش خسته و دلتنگ، تا آن گاه که از گورها به در آیی و به هامون محشر فرستاده شوی.

امام علی علیه السلام :با گورها مأنوس باش و عبرت گیر.

ص :249


1- تنبیه الخواطر: 1/284
2- تنبیه الخواطر: 2/224.
3- بحار الأنوار : 77/371/35.
4- غرر الحکم : 4800.

عنه علیه السلام :ضَع فَخرَکَ ، و احطُطْ کِبرَکَ ، و اذکُرْ قَبرَکَ ، فإنَّ علَیهِ مَمَرَّکَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :انظُروا إلی هذهِ القُبورِ سُطورا بأفناءِ الدُّورِ ، تَدانَوا فی خِطَطِهِم ، و قَرُبوا فی مَزارِهِم ، و بَعُدوا فی لِقائهِم ، عَمَّرُوا فَخَرَّبُوا ، و أنِسُوا فَاُوحِشُوا ، و سَکَنُوا فاُزعِجُوا ، و قَطَنوا فَرَحَلوا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ لِلقَبرِ کلاما فی کُلِّ یَوم ، یقولُ : أنا بَیتُ الغُربَةِ ، أنا بَیتُ الوَحشَةِ ، أنا بَیتُ الدُّودِ ، أنا القَبرُ ، أنا رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنّةِ أو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النارِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ عندَ قَبرٍ _: إنّ شیئا هذا آخِرُهُ لَحَقیقٌ أن یُزهَدَ فی أوَّلِهِ ، و إنّ شیئا هذا أوَّلُهُ لَحَقیقٌ أن یُخافَ آخِرُهُ . (4)

امام علی علیه السلام :فخر فروشی را فروگذار و کبر و غرور را به کنار نه و گور خود را به یاد آر؛ زیرا که گذرگاه تو آن جاست.

امام باقر علیه السلام :به این گورها بنگرید، که چونان خطوطی در میدان جلو خانه ها نقش بسته اند. لحدهایشان به هم نزدیک و آرامگاههایشان پَهلوی هم است. اما قدرت دیدار یکدیگر را ندارند. [در دنیا ]ساختند و ویران کردند. انس گرفتند و سپس از هم جدا و تنها شدند. جای گزیدند و سپس بیرون رانده شدند و رحل اقامت افکندند و آن گاه کوچیدند.

امام صادق علیه السلام :قبر را هر روز سخنی است که می گوید: من خانه غربتم، من خانه تنهایی ام، من خانه کرمها هستم، من قبرم، من باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای دوزخم.

امام کاظم علیه السلام_ در کنار یک گور _فرمود : چیزی که پایانش این است، سزاست که از همان آغاز دل از آن برکَنند و چیزی که آغازش این است ، بجاست که از پایانش بترسند.

3210 - سُؤالُ القَبرِ
3210 - سؤال قبر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «یُثَبِّتُ اللّهُ الّذینَ آمَنوا بالقَولِ الثّابتِ فی الحَیاةِ الدُّنیا و فی الآخِرَةِ» (5) _: فی القَبرِ إذا سُئلَ المَوتی . (6)

3210

سؤال قبر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه: «خداوند کسانی را که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و آخرت با گفتار ثابت و درست استوار می دارد» _فرمود : مراد در قبر و به هنگام سؤال از مردگان است.

ص :250


1- نهج البلاغة: الخطبة 153.
2- . بحار الأنوار: 78/171/4.
3- الکافی: 3/242/2.
4- . معانی الأخبار : 343/1.
5- إبراهیم : 27 .
6- بحار الأنوار : 6/228/29 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حتّی إذا انصَرَفَ المُشَیِّعُ و رَجَعَ المُتَفجِّعُ ، اُقعِدَ فی حُفرَتِهِ نَجِیّا لِبَهتَةِ السُّؤالِ و عَثرَةِ الامتِحانِ . (1)

امام علی علیه السلام :چون تشییع کننده برگردد و مصیبت دیده مراجعت کند ، مرده را در گورش بنشانند در حالی که از دهشت سؤال و لغزشِ در امتحان ، آهسته سخن می گوید.

3211 - ما یُسألُ عَنهُ فِی القَبرِ
3211 - آنچه در قبر از آن سؤال می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ العَبدَ إذا وُضِعَ فی قَبرِهِ و تَولّی عَنهُ أصحابُهُ ، و إنّهُ لَیَسمَعُ قَرعَ نِعالِهِم إذا انصَرَفُوا ، أتاهُ مَلَکانِ فَیُقعِدانِهِ فیَقولانِ لَهُ : ما کنتَ تَقولُ فی هذا النبیِّ محمّدٍ ؟ فأمّا المؤمنُ فیقولُ : أشهَدُ أنّهُ عبدُ اللّهِ و رسولُهُ ، فیقالُ لَهُ : انظُر إلی مَقعَدِکَ مِن النارِ أبدَلَکَ اللّهُ بهِ مَقعَدا مِن الجَنَّةِ ، فَیَراهُما جَمیعا .

و أمّا الکافِرُ أو المُنافِقُ فیقولُ: لا أدرِی ، کنتُ أقولُ ما یقولُ الناسُ فیه ! (2)

. عنه صلی الله علیه و آله_ فی روایةٍ اُخْری _: و یَأتیهِ مَلَکانِ فَیُجلِسانِهِ فیَقولانِ لَهُ : مَن رَبُّکَ ؟ فیقولُ : رَبّیَ اللّهُ ، فیَقولانِ لَهُ : و ما دِینُکَ ؟ فیقولُ : دِینی الإسلامُ ، فیقولانِ لَهُ : ما هذا الرجُلُ الّذی بُعِثَ فیکُم ؟ فیقولُ : هُو رسولُ اللّهِ ، فیقولانِ لَهُ : و ما یُدرِیکَ ؟ فیقولُ : قَرَأتُ کتابَ اللّهِ و آمَنتُ و صَدَّقتُ . (3)

3211

آنچه در قبر از آن سؤال می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون آدمی را در گورش نهادند و همراهان او باز گشتند، در حالی که هنوز صدای کفشهای آنها را می شنود، دو فرشته نزدش می آیند و او را می نشانند و می پرسند: درباره این پیامبر، محمّد، چه عقیده ای داشتی؟ اگر مؤمن باشد می گوید: گواهی می دهم که او بنده خدا و فرستاده اوست. پس، به او گفته شود: به جایگاهت در آتش بنگر. خداوند به جای آن، جایگاهی در بهشت به تو داد. او هر دو جایگاه را می بیند. اما اگر کافر یا منافق باشد می گوید: نمی دانم. همان عقیده ای را درباره او داشتم که مردم داشتند!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در روایتی دیگر _فرمود : دو فرشته نزدش می آیند و او را می نشانند و می پرسند: پروردگارت کیست؟ او پاسخ می دهد: پروردگارم خداست. می پرسند: دینت چیست؟ پاسخ می دهد: دینم اسلام است. می پرسند: این مردی که در میان شما مبعوث شد، کیست؟ پاسخ می دهد: او فرستاده خداست. می پرسند: از کجا می دانی؟ پاسخ می دهد: کتاب خدا را خواندم و ایمان آوردم و تصدیق کردم.

ص :251


1- نهج البلاغة: الخطبة 83 .
2- الترغیب و الترهیب : 4/363/12.
3- الترغیب و الترهیب : 4/365/15.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :کأن قد أوفِیتَ أجَلَکَ ، و قَبَضَ المَلَکُ رُوحَکَ ، و صِرتَ إلی مَنزِلٍ وَحیدا ، فَرُدَّ إلَیکَ فیهِ رُوحُکَ ، و اقتَحَمَ علَیکَ فیهِ مَلَکاکَ مُنکَرٌ و نَکیرٌ لِمُساءلَتِکَ ، و شَدیدِ امتِحانِکَ.

ألاَ و إنَّ أوَّلَ ما یَسألانِکَ عن ربِّکَ الذی کُنتَ تَعبُدُهُ ، و عن نَبیِّکَ الذی اُرسِلَ إلَیکَ ، و عن دِینِکَ الذی کُنتَ تَدِینُ بهِ ، و عن کتابِکَ الذی کُنتَ تَتلُوهُ ، و عن إمامِکَ الذی کنتَ تَتَولاّهُ .

ثُمّ عن عُمُرِکَ فیما أفنَیتَهُ ، و مالِکَ مِن أینَ اکتَسَبتَهُ و فیما أتلَفتَهُ ، فَخُذْ حِذرَکَ و انظُرْ لِنَفسِکَ ، و أعِدَّ للجَوابِ قَبلَ الامتِحانِ و المُساءلَةِ و الاختِبارِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا ماتَ المؤمنُ شَیَّعَهُ سَبعونَ ألفَ ملَکٍ إلی قَبرِهِ ، فإذا اُدخِلَ قَبرَهُ أتاهُ مُنکرٌ و نَکیرٌ فَیُقعِدانِهِ و یَقولانِ لَهُ : مَن رَبُّکَ ؟ و ما دِینُکَ ؟ و مَن نَبیُّکَ ؟ فیقولُ : ربّی اللّهُ ، و محمّدٌ نَبیِّی ، و الإسلامُ دِینی ، فَیَفسَحانِ لَهُ فی قَبرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ، و یَأتیانِهِ بالطَّعامِ مِن الجَنَّةِ و یُدخِلانِ علَیهِ الرَّوحَ و الرَّیحانَ . (2)

امام زین العابدین علیه السلام :زودا که عمرت به سر آید و فرشته جانت را بگیرد و یکّه و تنها به سوی منزلی رهسپار شوی سپس در آن مکان جانت به تو بازگردانده شود و دو فرشته ات، منکر و نکیر، برای پرسش از تو و امتحانی سخت، وارد قبرت شوند.

بدان! نخستین پرسشی که آن دو از تو می کنند درباره پروردگار توست، که او را می پرستیدی و درباره پیامبر تو، که برایت فرستاده شده و درباره دینت، که به آن باور داشتی و درباره کتابت، که تلاوتش می کردی و درباره امامت، که ولایت او را داشتی. سپس از عمرت، که آن را چگونه صرف کردی و دارایی ات، که از کجا به دست آوردی و در چه راه خرج کردی. پس، بهوش باش و برای خودت فکری کن و پیش از شروع امتحان و پرسش و آزمون، خویشتن را برای جواب گویی آماده ساز.

امام صادق علیه السلام :هر گاه مؤمن بمیرد، هفتاد هزار فرشته او را تا گورش تشییع کنند و چون در گور نهاده شود، منکر و نکیر نزدش آیند و او را بنشانند و پرسند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ و او پاسخ دهد: پروردگارم اللّه است و پیامبرم محمّد و دینم اسلام . پس، آن دو فرشته قبر او را تا جایی که چشمش کار می کند برایش فراخ گردانند و از بهشت برایش غذا آورند و او را خوش و خرّم گردانند.

ص :252


1- بحار الأنوار : 78/143/6.
2- الأمالی للصدوق : 365/455 .

عنه علیه السلام :یُسألُ المَیِّتُ فی قَبرِهِ عن خَمسٍ عن صَلاتِهِ ، و زَکاتِهِ ، و حَجِّهِ ، و صیامِهِ ، و وَلایَتِهِ إیّانا أهلَ البَیتِ ، فتَقولُ الوَلایةُ مِن جانِبِ القَبرِ للأربَعِ : ما دَخَلَ فِیکُنَّ مِن نَقصٍ فَعلَیَّ تَمامُهُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ بعدَ موتِ ابنِ أبی حَمزةَ (2) _: إنّه اُقعِدَ فی قَبرِهِ فسُئلَ عنِ الأئمّةِ علیهم السلام فَأخبَرَ بأسمائهِم ، حتَّی انتَهی إلَیَّ فَسُئلَ فَوَقَفَ ، فَضُرِبَ علی رَأسِهِ ضَربَةً امتَلَأ قَبرُهُ نارا . (3)

بحار الأنوار عن یونسَ :دخلتُ علَی الرِّضا علیه السلام ، فقالَ لی : ماتَ علیُّ بنُ أبی حَمزةَ ؟ قلتُ : نَعَم ، قالَ : قد دَخَلَ النارَ . قالَ : فَفَزِعتُ مِن ذلکَ ، قالَ: أما إنّهُ سُئلَ عنِ الإمامِ بعدَ موسی أبی فقالَ : لا أعرِفُ إماما بعدَهُ ، فقِیلَ : لا ؟ فضُرِبَ فی قَبرِهِ ضَربَةً اشتَعَلَ قَبرُهُ نارا . (4) (5)

امام صادق علیه السلام :در قبر از مرده پنج سؤال می کنند: از نماز، زکات، حجّ، روزه و ولایتش نسبت به ما خاندان. پس، ولایت از گوشه قبر به آن چهار چیز می گوید: هر یک از شما کم و کاستی داشتید، کامل کردن آن با من.

امام رضا علیه السلام_ پس از در گذشت ابن ابی حمزه (6) _فرمود : او در قبرش نشانده شد و درباره امامان علیهم السلام از وی پرسش گردید و او نام همه آنها را گفت، تا آن که به من رسید. درباره من از وی پرسش شد و او پاسخی نداد. پس، چنان ضربه ای بر سرش کوفتند که گورش آکنده از آتش شد.

بحار الأنوار_ به نقل از یونس _: خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم، به من فرمود : علی بن ابی حمزه مرد؟ عرض کردم: آری. حضرت فرمود: به آتش رفت. من از این سخن [ حضرت ]وحشت کردم. امام فرمود: از او درباره امام بعد از پدرم موسی سؤال شد و او گفت: بعد از او امامی نمی شناسم. به او گفته شد: نمی شناسی؟ پس، در گورش چنان ضربه ای به او زده شد که گور از آتش شعله ور گشت.

ص :253


1- الکافی : 3/241/15.
2- کان علیّ بن أبی حمزة من رؤساء الواقفیّة، ادّعی أنّه لا یوجد للشیعة إمام بعد الإمام الکاظم علیه السلام .
3- بحار الأنوار : 6/242/61.
4- بحار الأنوار : 6/242/62.
5- (انظر) بحار الأنوار : 6 / 241 / 60.
6- علی بن ابی حمزه از سران واقفیان بود. او ادعا می کرد که پس از امام کاظم علیه السلام امام دیگری برای شیعه نیست .

3212 - مَن یُسأَلُ فِی القَبرِ
3212 - از چه کسی در قبر سؤال می شود؟

بحار الأنوار عن أبی بکر الحضرمی عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام :لا یُسألُ فی القَبرِ إلاّ من مَحَضَ الإیمانَ مَحضا، أو مَحَضَ الکُفرَ مَحضا، فقلتُ لَهُ : فسائرُ الناسِ ؟ فقالَ : یُلهی عَنهُم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یُسألُ فی القَبرِ إلاّ مَن مَحَضَ الإیمانَ مَحضا ، أو مَحَضَ الکُفرَ مَحضا . (2)

3212

از چه کسی در قبر سؤال می شود؟

بحار الأنوار_ به نقل از أبو بکر حضرمی _امام باقر علیه السلام فرمود : در قبر تنها کسانی مورد سؤال قرار می گیرند که مؤمن محض یا کافر محض باشند. [راوی می گوید: ]عرض کردم: پس، دیگر مردم چه؟ فرمود: از آنها چشم پوشی می شود.

امام صادق علیه السلام :در قبر پرسش نمی شود، مگر از کسی که مؤمن محض باشد یا کافر محض.

3213 - ما یَنفَعُ فِی القَبرِ مِنَ الأعمالِ
3213 - اعمالی که در گور سودمند می افتند

تنبیه الخواطر :رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لَمّا مَرَّ بقَبرٍ دُفِنَ فیهِ بالأمسِ إنسانٌ و أهلُهُ یَبکُونَ _ : لَرَکعَتانِ خَفیفَتانِ ممّا تَحتَقِرُونَ أحَبُّ إلی صاحِبِ هذا القَبرِ مِن دُنیاکُم کُلِّها . (3)

3213

اعمالی که در گور سودمند می افتند

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ بر گوری گذشت که روز قبل شخصی در آن دفن شده بود و خانواده اش می گریستند _ فرمود : دو رکعت نماز عادی که شما کوچک می شمارید، برای صاحب این گور دوست داشتنی تر از همه دنیای شماست.

ص :254


1- . بحار الأنوار: 6/235/52.
2- الکافی : 3/236/4.
3- تنبیه الخواطر : 2/225.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا دَخَلَ المؤمنُ فی قَبرِهِ کانَتِ الصلاةُ عن یَمینِهِ و الزکاةُ عن یَسارِهِ و البِرُّ مُظِلٌّ علَیهِ و یَتَنَحَّی الصَّبرُ ناحِیَةً ، فإذا دَخَلَ علَیهِ المَلَکانِ اللَّذانِ یَلِیانِ مُساءَلَتَهُ قالَ الصَّبرُ للصلاةِ و الزکاةِ و البِرِّ : دُونَکُم صاحِبَکُم ، فإن عَجَزتُم عَنهُ فَأنا دُونَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :چون مؤمن به گور خویش درآید، نماز در طرف راست او قرار گیرد و زکات در جانب چپ او و نیکوکاری بر فراز سرش سایه افکند و صبر در گوشه ای بایستد. پس، هر گاه دو فرشته مأمورِ سؤال بر او درآیند، صبر به نماز و زکات و نیکوکاری گوید: هوای یارتان را داشته باشید. اگر نتوانستید من به یاریش می آیم.

3214 - عَذابُ القَبرِ
3214 - عذاب قبر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا عِبادَ اللّهِ ، ما بعدَ المَوتِ لِمَن لم یُغفَرْ لَهُ أشدَّ مِن المَوتِ ؛ القَبرُ ، فاحذَرُوا ضِیقَهُ و ضَنکَهُ و ظُلمَتَهُ و غُربَتَهُ ......... و إنّ المَعیشَةَ الضَّنْکَ الّتی حَذَّرَ اللّهُ مِنها عَدُوَّهُ عَذابُ القَبرِ . (3)

عنه علیه السلام :فإنّکُم لو قد عایَنتُم ما قد عایَنَ مَن ماتَ مِنکُم لَجَزِعتُم و وَهِلتُم و سَمِعتُم و أطَعتُم ، و لکنْ مَحجوبٌ عَنکُم ما قد عایَنُوا، و قَریبٌ ما یُطرَحُ الحِجابُ (4) ! (5)

3214

عذاب قبر

امام علی علیه السلام :بندگان خدا! برای کسی که آمرزیده نشده، از مرگ سخت تر قبر است. پس، از تنگی و فشار و تاریکی و تنهایی قبر بترسید ......... آن زندگی تنگی که خداوند به دشمن خود نسبت به آن هشدار داده، عذاب قبر است.

امام علی علیه السلام :اگر آنچه را رفتگان شما دیده اند می دیدید، هر آینه بی تاب می شدید و وحشت می کردید و حرف شنوی می داشتید و فرمان می بردید. امّا آنچه آنها دیده اند، از شما پوشیده است و زود باشد که پرده فرو افتد. (6)

ص :255


1- الکافی : 2/90/8.
2- (انظر) الصدیق : باب 2189. العمل : باب 2892. کتاب الأعمال : باب 2916. عنوان 551 «الوقف».
3- الأمالی للطوسی : 28/31.
4- نهج البلاغة : الخطبة 20 .
5- قال ابن أبی الحدید : و هذا الکلام یدلُّ علی صحَّة القول بعذاب القبر ، و أصحابنا کلُّهم یذهبون إلیه و إن شنَّع علیهم أعداؤهم من الأشعریَّة و غیرهم بجحده . (شرح نهج البلاغة: 1/298).
6- ابن ابی الحدید می نویسد: این سخن دال بر این است که اعتقاد به عذاب قبر درست است و هم مسلکان ما نیز همگی بر همین باورند؛ گر چه مخالفان اشعری و غیر اشعریِ آنها با انکار این موضوع، آنان را به باد انتقاد گرفته اند.

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :لمّا ماتَت رُقَیّةُ ابنَةُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِلحَقِی بِسَلَفِنا الصالِحِ عُثمانَ بنِ مَظعونٍ و أصحابِهِ . قالَ : و فاطِمةُ علیها السلام علی شَفیرِ القَبرِ تَنحَدِرُ دُموعُها فی القَبرِ و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتَلقّاهُ بثَوبِهِ (1) قائما یَدعُو قالَ : إنّی لَأعرِفُ ضَعفَها ، و سَألتُ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أن یُجیرَها مِن ضَمَّةِ القَبرِ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام :چون رُقَیّه، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به گذشتگان نیک ما عثمان بن مظعون و یاران او ، ملحق شو. فاطمه علیها السلام کنار قبر ایستاده بود و قطرات اشکش روی آن می ریخت و رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که ایستاده بود، اشکهایش را با جامه خود می گرفت و دعا می کرد و می فرمود: می دانم که او ناتوان است و از خداوند عزّ و جلّ خواستم که از فشار قبر نگاهش دارد.

3215 - النَّوادِرُ
3215 - گوناگون

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أتَمَّ رُکوعَهُ لم تَدخُلْهُ وَحشَةٌ فی قَبرِهِ . (4)

3215

گوناگون

امام باقر علیه السلام :هر که رکوع نمازش را کامل انجام دهد، هیچ ترس و وحشتی در قبر به سراغش نمی آید.

ص :256


1- أی یتلقّی دمعه هو بثوبه فلا یسقط إلی الأرض.
2- الکافی : 3/241 / 18.
3- (انظر) عنوان 340 «العذاب». الخُلق : باب 1125. الکافی : 3 / 235 باب «المسألة فی القبر».
4- ثواب الأعمال : 55/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا نَظَرتَ إلَی القَبرِ فَقُل : اللّهُمّ اجعَلْها رَوضَةً مِن رِیاضِ الجَنَّةِ، و لا تَجعَلْها حُفرَةً مِن حُفَرِ النارِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن نَفَّسَ عن مؤمنٍ کُربَةً نَفَّسَ اللّهُ عَنهُ کُرَبَ الآخِرَةِ ، و خَرَجَ مِن قَبرِهِ و هُو ثَلجُ الفُؤادِ . (2)

امام صادق علیه السلام :هر گاه چشمت به قبر افتاد، بگو: بار خدایا! این را باغی از باغهای بهشت قرار ده و حفره ای از حفره های دوزخ قرارش مده.

امام صادق علیه السلام :هر که غمی از مؤمن بزداید، خداوند غمهای آخرت را از او بزداید و خنک دل از گورش بیرون آید.

ص :257


1- الدعوات : 264/756 .
2- ثواب الأعمال : 179/1.

ص :258

428 - القِبلَة

428 - قبله
اشاره

(1)

(2)

ص :259


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 19 / 195 «باب تَحوُّل القِبلة». وسائل الشیعة : 3 / 214 «أبواب القِبلة».
2- انظر: عنوان 98 «الحجّ».

3216 - تَحَوُّلُ القِبلَةِ
3216 - تغییر قبله

الکتاب :

«سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ للّهِ المَشْرِقُ والْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (1)

«قَدْ نَرَی تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَ_اهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ». (2)

الحدیث :

الدرّ المنثور عن أبی العالیة :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَظَرَ نَحوَ بَیتِ المَقدِسِ فقالَ لِجِبریلَ : وَدِدتُ أنّ اللّهَ صَرَفَنی عن قِبلَةِ الیَهودِ إلی غیرِها ! فقالَ لَهُ جِبریلُ : إنّما أنا عَبدٌ مِثلُکَ و لا أملِکُ لکَ شیئا إلاّ ما اُمِرتُ ، فَادعُ رَبَّکَ و سَلْهُ ، فَجَعَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُدِیمُ النَّظَرَ إلَی السَّماءِ رَجاءَ أن یَأتِیَهُ جِبریلُ بالّذی سَألَ، فَأنزَلَ اللّهُ «قَد نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فی السَّماءِ» (3) . (4)

3216

تغییر قبله

قرآن:

«بزودی مردمان سبک سر خواهند گفت: چه چیز آنان را از قبله شان که رو به آن می کردند روی گردان کرد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست. هر که را خواهد به راه راست هدایت می کند».

«ما [به هر سو] گردانیدن رویت در آسمان را نیک می بینیم پس [باش تا] تو را به قبله ای که بدان خشنود شوی برگردانیم، پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن، و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید. در حقیقت، اهل کتاب نیک می دانند که این تغییر قبله از جانب پروردگارشان [بجا و ]درست است و خدا از آنچه می کنند غافل نیست.

حدیث :

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو العالیة _: وقتی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، به سوی بیت المقدس نگریست، به جبرئیل گفت: دوست داشتم که خداوند قبله مرا از سمت قبله یهود به سوی قبله ای دیگر تغییر می داد. جبرئیل به آن حضرت گفت: من هم بنده ای مانند تو هستم و کاری از من برایت ساخته نیست، مگر در حدّی که به من فرمان داده می شود. بنا بر این، پروردگارت را بخوان و از او بخواه. از آن پس، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، پیوسته به آسمان می نگریست تا مگر جبرئیل از جانب خداوند پاسخ درخواست او را بیاورد. پس، خداوند این آیه را فرو فرستاد: «ما [به هر سو ]گردانیدنِ رویت در آسمان را نیک می بینیم».

ص :260


1- البقرة : 142.
2- البقرة : 144.
3- البقرة : 144 .
4- الدرّ المنثور : 1/343.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ مُعاویةُ بنُ عَمّارٍ : مَتی صُرِفَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی الکعبَةِ ؟ _: بعد رُجوعِهِ مِن بَدرٍ . (1)

عنه علیه السلام :تَحَوَّلَتِ القِبلَةُ إلَی الکعبَةِ بعدَ ما صَلَّی النبیُّ صلی الله علیه و آله بمَکَّةَ ثلاثَ عَشرَةَ سَنةً إلی بَیتِ المَقدِسِ ، و بعدَ مُهاجَرَتِهِ إلَی المَدینةِ صَلَّی إلی بَیتِ المَقدِسِ سَبعَةَ أشهُرٍ .

ثُمّ وَجَّهَهُ اللّهُ إلَی الکعبَةِ ، و ذلکَ أنَّ الیَهودَ کانوا یُعَیِّرونَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و یَقولونَ لَهُ : أنتَ تابِعٌ لَنا تُصَلِّی إلی قِبلَتِنا ! فاغتَمَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن ذلکَ غَمّا شَدیدا ، و خَرَجَ فی جَوفِ اللیلِ یَنظُرُ إلی آفاقِ السماءِ یَنتَظِرُ مِن اللّهِ تعالی فی ذلکَ أمرا ، فلمَّا أصبَحَ و حَضَرَ وَقتُ صلاةِ الظُّهرِ کانَ فی مَسجِدِ بنی سالِمٍ قد صَلّی مِن الظُّهرِ رَکعَتَینِ فَنَزَلَ علَیهِ جَبرائیلُ علیه السلام فَأخَذَ بِعَضُدَیهِ و حَوَّلَهُ إلَی الکعبَةِ و أنزَلَ علَیهِ : «قَد نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ المَسجِدِ الحَرامِ» و کانَ صَلّی رَکعَتَینِ إلی بَیتِ المَقدِسِ و رَکعَتَینِ إلَی الکعبَةِ ، فقالَتِ الیَهودُ و السُّفَهاءُ : ما وَلاّهُم عن قِبلَتِهِمُ التی کانوا علَیها ؟! (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش معاویة بن عمّار که چه وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله قبله را به سوی کعبه تغییر داد _فرمود : بعد از بازگشتش از بدر.

امام صادق علیه السلام :تغییر قبله به سوی کعبه پس از آن رخ داد که پیامبر صلی الله علیه و آله سیزده سال در مکّه به سوی بیت المقدس نماز خواند و بعد از هجرتش به مدینه نیز به مدت هفت ماه به سوی بیت المقدس، نماز گزارد. بعد از این مدّت، خداوند قبله او را به سوی کعبه تغییر داد؛ چرا که یهود، رسول خدا صلی الله علیه و آله را سرزنش می کردند و به ایشان می گفتند: تو پیرو ما هستی، به سوی قبله ما نماز می گزاری. رسول خدا صلی الله علیه و آله از این سخن سخت اندوهگین شد و در دل شب بیرون رفت و به انتظار رسیدن فرمانی از جانب خداوند بزرگ در این باره، به کرانه های آسمان می نگریست. فردای آن شب چون وقت نماز ظهر رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد بنی سالم دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود، که جبرئیل علیه السلام بر ایشان فرود آمد و بازوهای آن حضرت را گرفت و او را به سمت کعبه برگرداند و این آیه را بر او فرو خواند: «هر آینه گردش صورت تو را در این سوی و آن سوی آسمان می بینیم. پس تو را به سوی قبله ای بر می گردانیم که آن را می پسندی. پس، رو سوی مسجد الحرام کن». رسول خدا صلی الله علیه و آله دو رکعت به سوی بیت المقدس خوانده بود و دو رکعت دیگر را به سوی کعبه خواند. در این هنگام یهود و مردمان نابخرد گفتند: چه چیز آنها را از قبله ای که داشتند، روی گردان کرد؟

ص :261


1- تهذیب الأحکام : 2/43/135.
2- مجمع البیان : 1/413.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و إن کانَتْ لَکبیرَةً إلاّ علَی الّذینَ هَدَی اللّهُ» _: أی إن کانَ التَّوجُّهُ إلَی بَیتِ المَقدِسِ فی ذلکَ الوَقتِ کبیرَةً إلاّ علی مَن یَهدی اللّهُ ، فَعَرَفَ أنَّ اللّهَ یَتَعبَّدُ بخِلافِ ما یُریدُهُ المَرءُ لِیَبتَلیَ طاعَتَهُ فی مُخالَفَةِ هَواهُ (1) . (2)

بحثٌ علمیٌّ:

تشریع القبلة فی الإسلام ، و اعتبار الاستقبال فی الصلاة _ و هی عبادة عامَّة بین المسلمین _ و کذا فی الذبائح ، و غیر ذلک ممّا یُبتلی به عموم الناس أحوَجَ الناسَ إلی البحث عن جهة القِبلة و تعیینها . و قد کان ذلک منهم فی أوَّل الأمر بالظنِّ و الحِسبان و نوع من التخمین ، ثمّ استنهض الحاجة العمومیّة الریاضیِّین من علمائهم أن یقرِّبوه من التحقیق ، فاستفادوا من الجداول الموضوعة فی الزِّیجات لبیان عرض البلاد و طولها ، و استخرجوا انحراف مکّة عن نقطة الجنوب فی البلد ، أی انحراف الخطِّ الموصول بین البلد و مکّة عن الخطِّ الموصول بین البلد و نقطة الجنوب (خطّ نصف النهار) بحساب الجُیوب و المُثلّثات ، ثمّ عیَّنوا ذلک فی کلِّ بلدة من بلاد الإسلام بالدائرة الهندیَّة المعروفة المعیّنة لخطِّ نصف النهار ، ثمّ درجات الانحراف و خطّ القبلة .

ثمّ استعملوا لتسریع العمل و سهولته الآلة المغناطیسیّة المعروفة بالحکِّ ، فإنّها بعقربتها تعیِّن جهة الشمال و الجنوب ، فتنوب عن الدائرة الهندیّة فی تعیین نقطة الجنوب ، و بالعلم بدرجة انحراف البلد یمکن للمستعمل أن یشخِّص جهة القبلة .

لکن هذا السعی منهم _ شکر اللّه تعالی سعیهم _ لم یَخلُ من النقص و الاشتباه من الجهتَین جمیعا . أمّا من جهة الاُولی : فإنّ المتأخّرین من الریاضیّین عثروا علی أنّ المتقدّمین اشتبه علیهم الأمر فی تشخیص الطول ، و اختلّ بذلک حساب الانحراف فتشخیص جهة الکعبة؛ و ذلک أنّ طریقهم إلی تشخیص عرض البلاد _ و هو ضبط ارتفاع القطب الشمالیّ _ کان أقرب إلی التحقیق ، بخلاف الطریق إلی تشخیص الطول ، و هو ضبط المسافة بین النقطتین المشترکتین فی حادثة سماویّة مشترکة ، کالخسوف بمقدار سَیر الشمس حسّا عندهم ، و هو التقدیر بالساعة ، فقد کان هذا بالوسائل القدیمة عسیرا و علی غیر دقَّة ، لکنّ توفّر الوسائل و قرب الروابط الیوم سهّل الأمر کلّ التسهیل ، فلم تَزَل الحاجة قائمة علی ساق ، حتّی قام الشیخ الفاضل البارع الشهیر بالسَّردار الکابُلیّ _ رحمة اللّه علیه _ فی هذه الأواخر بهذا الشّأن ، فاستخرج الانحراف القِبلیّ بالاُصول الحدیثة ، و عمل فیه رسالته المعروفة ب «تُحفة الأجلّة فی معرفة القبلة» . و هی رسالة ظریفة بیّن فیها طریق عمل استخراج القبلة بالبیان الریاضیّ ، و وضع فیها جداول لتعیین قبلة البلاد .

و من ألطف ما وفِّق له فی سعیه _ شکر اللّه سعیه _ ما أظهر به کرامة باهرة للنبیّ صلی الله علیه و آله فی محرابه المحفوظ فی مسجد النبیّ بالمدینة .

و ذلک أنّ المدینة علی ما حاسبه القدماء کانت ذات عرض 25 درجة و طول 75 درجة [و] 20 دقیقة ، و کانت لا توافقه قبلة محراب النبیّ صلی الله علیه و آله فی مسجده ، و لذلک کان العلماء لا یزالون باحثین فی أمر قبلة المحراب ، و ربّما ذکروا فی انحرافه وجوها لا تصدّقها حقیقة الأمر ، لکنّه رحمه الله أوضح أنّ المدینة علی عرض 24 درجة [و] 57 دقیقة و طول 39 درجة [و ]59 دقیقة و انحراف صفر درجة 45 دقیقة تقریبا ، و انطبق علی ذلک قبلة المحراب أحسن الانطباق ، و بدت بذلک کرامة باهرة للنبیّ فی قبلته التی وَجّه وجهَه إلیها و هو فی الصلاة ، و ذکر أنّ جبرئیل أخذ بیده و حوّل وجهه إلی الکعبة ، صدق اللّه و رسوله .

ثمّ استخرج بعده المهندس الفاضل الزعیم عبد الرزاق البغائریّ رحمة اللّه علیه قبلة أکثر بقاع الأرض ، و نشر فیها رسالة فی معرفة القبلة ، و هی جداول یذکر فیها ألف و خمسمائة بُقعة من بقاع الأرض ، و بذلک تمّت النعمة فی تشخیص القبلة .

و أمّا الجهة الثانیة _ و هی الجهة المغناطیسیّة _ : فإنّهم وجدوا أنّ القطبَین المغناطیسیَّین فی الکرة الأرضیة غیر منطبقَین علی القطبین الجغرافیّین منها ؛ فإنّ القطب المغناطیسیّ الشمالیّ مثلاً علی أنّه متغیّر بمرور الزمان بینه و بین القطب الجغرافیائیّ الشمالیّ ما یقرب من ألف میل ، و علی هذا فالحکّ لا یشخّص القطب الجنوبیّ الجغرافیّ بعینه ، بل ربما بلغ التفاوت إلی ما لا یُتسامح فیه . و قد أنهض هذا المهندس الریاضیّ الفاضل الزعیم حسین علی رزم آرا فی هذه الأیام و هی سنة 1332 هجریّة شمسیّة علی حلّ هذه المعضلة ، و استخراج مقدار التفاوت بین القطبَین الجغرافیّ و المغناطیسیّ بحسب النقاط المختلفة ، و تشخیص انحراف القبلة من القطب المغناطیسیّ فیما یقرب من ألف بقعة من بقاع الأرض ، و اختراع حکّ یتضمّن التقریب القریب من التحقیق فی تشخیص القبلة ، و ها هو الیوم دائر معمول _ شکر اللّه سعیه _ . (3)

امام عسکری علیه السلام_ درباره آیه: «هر چند [این کار ]جز بر کسانی که خدا هدایتشان کرده، سخت گران بود» _فرمود : روی کردن به سمت بیت المقدس در آن زمان گران بود، مگر برای کسی که خداوند هدایتش کرده بود؛ زیرا چنین کسی می دانست که خداوند انسان را برخلاف میل و خواست او به عبادت می گیرد تا بیازمایدش که آیا برخلاف میل و خواهش خود، از خدا فرمان می برد. (4)

بحثی علمی

تشریع قبله در اسلام و لزوم رو کردن به سوی آن در نماز _ که یک عبادت عمومی میان مسلمانان است _ و نیز در هنگام ذبح حیوانات و مسائل دیگری که عموم مردم با آنها دست به گریبانند، مسلمانان را به بحث از جهت قبله و تعیین آن نیازمند ساخت. این کار در ابتدا با ظنّ و گمان و نوعی تخمین همراه بود، امّا بعدها این نیاز عمومی، دانشمندان ریاضیدان مسلمان را برانگیخت تا این موضوع را به تحقیق نزدیک کنند. لذا از جدولهایی که در زیجها و کتابهای نجومی برای تعیین عرض و طول جغرافیایی شهرها وضع شده است، بهره گرفتند و از راه حساب مثلثات، انحراف مکّه از سمت جنوبِ هر شهر را استخراج کردند . منظور از انحراف، خطّ متّصل میان هر شهر و مکّه از خطّ متّصل میان آن شهر و نقطه جنوب (خطّ نصف النهار) است. سپس، آن را درباره هر شهری از شهرهای اسلام با دایره معروف هندی که خطّ نصف النهار را تعیین می کند، مشخص کردند و بعد درجات انحراف و خطّ قبله را معلوم ساختند.

بعدها به منظور تسریع و سهولت کار از ابزاری مغناطیسی به نام قطب نما، استفاده کردند. این دستگاه به وسیله عقربه اش جهت شمال و جنوب را تعیین می کند و در مشخص کردن نقطه جنوب جانشین دایره هندی می شود. شخص با به کار بردن قطب نما و اطلاع از درجه انحراف شهر، می تواند جهت قبله را مشخص سازد.

امّا این کوشش دانشمندان، که خداوند اجرشان دهد، در هر دو روش (زیجهای قدیم و قطب نما) خالی از نقص و اشتباه نبود؛ زیرا در قسمت اول (تعیین قبله به اتکای تعیین طول جغرافیایی) ریاضیدانان متأخّر پی بردند که علمای پیشین در تشخیص طول جغرافیایی دچار اشتباه شده اند و لذا محاسبه انحراف و به تبع آن تشخیص جهت کعبه دستخوش خلل شده است؛ چرا که روش آنها برای تشخیص عرض جغرافیایی شهرها، یعنی تعیین ارتفاع قطب شمال، تحقیقی تر بود؛ برخلاف روش تشخیص طول جغرافیایی، که عبارت بود از ثبت مسافت میان دو نقطه مشترک در یک حادثه مشترک آسمانی، مانند خسوف، با توجه به مقدار حرکت خورشید که این مقدار بر اساس ساعت معلوم می شد. البته انجام این کارها در قدیم ، هم دشوار بود و هم غیر دقیق . اما امروزه، به سبب فراهم بودن ابزارها و وسایل و نزدیک بودن ارتباطات، کار را بسیار آسان کرده است. با این حال نیاز به تعیین قبله همچنان وجود داشت، تا جایی که در این اواخر دانشمند فاضل و چیره دست، معروف به سردار کابلی _ که خدایش رحمت کند _ به این مهم پرداخت و با استفاده از اصول نوین، انحراف قبله نقاط مختلف جهان اسلام را استخراج کرد و در این زمینه رساله خود معروف به «تحفة الاَجلّة فی معرفة القبلة» را نوشت. وی در این رساله دقیق و عالی، راه به دست آوردن قبله را با بیان ریاضی تشریح کرده و جدولهایی را برای تعیین قبله بلاد مختلف تنظیم نموده است.

از موضوعات بسیار جالبی که در این رساله دیده می شود تحقیقی است که درباره قبله محراب مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله کرده و به وسیله آن پرده از روی یکی از کرامات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برداشته است؛ زیرا طبق محاسبات قدما، عرض جغرافیایی مدینه 25 درجه و طول آن 75 درجه و 20 دقیقه بوده است که این با قبله محراب پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجدش انطباق ندارد. از این رو، دانشمندان پیوسته درباره قبله محراب بحث و تحقیق می کردند و گاه در باب انحراف آن دلایلی دور از واقع اظهار می داشتند. اما مرحوم سردار کابلی توضیح داد که عرض جغرافیایی مدینه 24 درجه و 57 دقیقه است و طول آن 39 درجه و 59 دقیقه و انحراف [قبله آن از نقطه جنوب ]تقریباً 45 دقیقه می باشد. که عیناً با قبله محراب پیامبر انطباق دارد و بدین سان کرامت درخشانی از پیامبر صلی الله علیه و آله در قبله اش که در حال نماز روی خود را به طرف آن گردانید آشکار گشت. (5) طبق روایات، جبرئیل دست آن حضرت را گرفت و رویش را [از بیت المقدس] به طرف کعبه برگرداند.

بعد از سردار کابلی، مهندس فاضل عبد الرزاق بغائری _ که خدایش رحمت کند _ قبله بیشتر نقاط روی زمین را استخراج کرد و رساله ای در شناسایی قبله انتشار داد. این رساله ، تشکیل یافته از مجموعه جدولهایی است که در آنها قبله هزار و پانصد نقطه از نقاط روی زمین را تعیین کرده است. و به این ترتیب، نعمت تشخیص قبله، بر مسلمانان تمام شد.

و اما در قسمت دوم _ یعنی تعیین جهت قبله با استفاده از قطب نما _ دانشمندان دریافتند که دو قطبِ مغناطیسی کره زمین، که قطب نما نشان می دهد، با دو قطبِ جغرافیایی آن انطباق ندارد؛ زیرا مثلاً قطب شمال مغناطیسی با گذشت زمان تغییراتی پیدا می کند و میان آن و قطب شمال جغرافیایی حدود هزار میل فاصله می شود. بنا بر این، قطب نما، قطب جنوب جغرافیایی را دقیقاً مشخص نمی سازد. بلکه گاه اختلاف به حدّ قابل ملاحظه ای می رسد که نمی توان آن را ندیده گرفت. این موضوع، مهندس و ریاضیدان فاضل، حسینعلی رزم آرا، را در این روزها که سال 1332 هجری شمسی است وا داشت تا برای حل این مشکل اقدام کند و اندازه تفاوت میان قطب شمال و جنوب جغرافیایی را با قطب شمال و جنوب مغناطیسی در نقاط مختلف استخراج نماید و انحراف قبله از قطب مغناطیسی را در نزدیک به یک هزار نقطه روی زمین مشخص سازد و قطب نمایی اختراع کند که به طور تقریباً دقیق، قبله را نشان دهد. این قطب نما امروزه متداول و معمول است. خداوند زحمات ایشان را اجر دهد.

ص :262


1- الاحتجاج : 1/86/25 .
2- قال العلاّمة الطباطبائیّ رحمه الله : الروایات الواردة من طرق العامّة و الخاصّة کثیرة مُودعَة فی جوامع الحدیث قریبة المضامین ، و قد اختُلف فی تاریخ الواقعة ، و أکثرها _ و هو الأصحّ _ أنّها کانت فی رجب السنة الثانیة من الهجرة الشهر السابع عشر منها. (المیزان فی تفسیر القرآن : 1/331).
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/335 _ 337.
4- مرحوم علاّمه طباطبایی می نویسد: روایاتی که از طرق عامّه و خاصّه در این باب (تغییر قبله) وارد شده، فراوان است. این احادیث که مضامین نزدیک به هم دارند در مجموعه های حدیثی گرد آورده شده اند. در تاریخ این رخداد (تغییر قبله) اختلاف است، اما بنا به اکثر روایات _ که همین هم درست است _ این واقعه در رجب سال دوم هجرت، در هفدهمین ماه پس از هجرت، رخ داده است.
5- گفتنی است که اکنون طول و عرض جغرافیایی مدینه منوّره، آن گونه که برخی برنامه های رایانه ای در اختیار می نهند، به ترتیب «36 درجه و 39 دقیقه» و «28 درجه و 24 دقیقه» است .

ص :263

ص :264

ص :265

ص :266

بحث اجتماعیّ:

المتأمِّل فی شؤون الاجتماع الإنسانیّ و الناظر فی الخواصّ و الآثار _ التی یتعقّبها هذا الأمر المسمّی بالاجتماع من جهة أنّه اجتماع _ لا یشکّ فی أنّ هذا الاجتماع إنّما کوّنته ثمّ شعّبته و بَسَطته إلی شُعَبه و أطرافه الطبیعة الإنسانیة ، لِما استشعرت بإلهام من اللّه سبحانه بجهات حاجتها فی البقاء و الاستکمال إلی أفعال اجتماعیّة ، فتلتجئ إلی الاجتماع و تلزمها لتوفّق إلی أفعالها و حرکاتها و سکناتها فی مهد تربیة الاجتماع و بمعونته . ثمّ استشعرت و ألهمت بعلوم (صور ذهنیّة) و إدراکات توقعها علی المادّة ، و علی حوائجها فیها و علی أفعالها ، و جهات أفعالها تکون هی الوصلة و الرابطة بینها و بین أفعالها و حوائجها کاعتقاد الحُسن و القُبح ، و ما یجب ، و ما ینبغی، و سائر الاُصول الاجتماعیّة ، من الرئاسة و المرئوسیّة و الملک و الاختصاص، و المعاملات المشترکة و المختصّة ، و سائر القواعد و النوامیس العمومیّة و الآداب و الرسوم القومیّة التی لا تخلو عن التحوّل و الاختلاف باختلاف الأقوام و المناطق و الأعصار. فجمیع هذه المعانی و القواعد المستقرّة علیها من صُنع الطبیعة الإنسانیّة بإلهام من اللّه سبحانه ، تلطّفت بها طبیعة الإنسان لتمثّل بها ما تعتقدها و تریدها من المعانی فی الخارج ، ثمّ تتحرّک إلیها بالعمل و الفعل و الترک و الاستکمال .

و التوجّه العبادیّ إلی اللّه سبحانه ، و هو المنزَّه عن شؤون المادّة ، و المقدَّس عن تعلّق الحسّ المادیّ إذا اُرید أن یتجاوز حدَّ القلب و الضمیر، و تنزل علی موطن الأفعال _ و هی لا تدور إلاّ بین المادّیات _ لم یکن فی ذلک بدّ و مَخلَص من أن یکون علی سبیل التمثیل بأن یلاحظ التوجّهات القلبیّة علی اختلاف خصوصیّاتها ، ثمّ تمثّل فی الفعل بما یناسبها من هیئات الأفعال و أشکالها ، کالسجدة یراد بها التذلّل ، و الرکوع یراد به التعظیم ، و الطواف یراد به تفدیة النفس ، و القیام یراد به التکبیر ، و الوضوء و الغسل یراد بهما الطهارة للحضور ، و نحو ذلک . و لا شکّ أنّ التوجّه إلی المعبود ، و استقباله من العبد فی عبودیّته روح عبادته ، التی لولاها لم یکن لها حیاة و لا کینونة ، و إلی تمثیله تحتاج العبادة فی کمالها و ثباتها و استقرار تحقّقها .

و قد کانت الوثنیّون و عَبدَة الکواکب و سائر الأجسام من الإنسان و غیره یستقبلون معبوداتهم و آلهتهم ، و یتوجّهون إلیهم بالأبدان فی أمکنة متقاربة .

لکن دین الأنبیاء و نخصّ بالذکر من بینها دین الإسلام الذی یصدّقها جمیعا وضعَ الکعبة قِبلةً ، و أمر باستقبالها فی الصلاة ، التی لا یُعذَر فیها مسلم ، أینما کان من أقطار الأرض و آفاقها ، و نهی عن استقبالها و استدبارها فی حالات ، و نَدَب إلی ذلک فی اُخری ، فاحتفظ علی قلب الإنسان بالتوجّه إلی بیت اللّه ، و أن لا ینسی ربّه فی خلوته و جلوته ، و قیامه و قعوده ، و منامه و یقظته ، و نُسکه و عبادته حتّی فی أخسّ حالاته و أردأها ، فهذا بالنظر إلی الفرد .

و أمّا بالنظر إلی الاجتماع فالأمر أعجب و الأثر أجلی و أوقع ؛ فقد جَمعَ الناسَ علی اختلاف أزمنتهم و أمکنتهم علی التوجّه إلی نقطة واحدة ، یمثّل بذلک وحدتهم الفکریّة و ارتباط جامعتهم ، و التئام قلوبهم . و هذا ألطف روح یمکن أن تنفذ فی جمیع شؤون الأفراد فی حیویّتها المادّیّة و المعنویّة ، تعطی من الاجتماع أرقاه ، و من الوحدة أوفاها و أقواها ، خصّ اللّه تعالی بها عباده المسلمین ، و حفظ به وحدة دینهم ، و شوکة جمعهم ، حتّی بعد أن تحزّبوا أحزابا ، و افترقوا مذاهب و طرائق قِددا ، لا یجتمع منهم اثنان علی رأی ، نشکر اللّه تعالی علی آلائه . (1)

بحثی اجتماعی

کسی که در شئون اجتماع انسانی تأمّل می کند و درباره ویژگیها و آثاری که این پدیده موسوم به جامعه از آن جهت که اجتماع است در پی می آورد می اندیشد، شکّی برایش باقی نمی ماند که آنچه این اجتماع را پدید آورده و سپس آن را به شاخه های گوناگون تقسیم کرده، طبیعت انسانی است؛ زیرا طبیعت انسانی، با الهام از جانب خداوند سبحان، این نکته را دریافته که برای بقا و کمال خود به کارها و فعالیتهای اجتماعی نیاز دارد. از این رو به اجتماع پناه می برد و افعال و رفتار خود را بر وضع اجتماعی منطبق می سازد. او به کمک علوم و ادراکات (صورتهای ذهنی) ، احتیاجات مادی خود و طرز رسیدن به آنها را از طریق رفتارهای بدنی تشخیص داده است. چیزی که این ادراکات و صورتهای ذهنی را با افعال خارجی مرتبط می سازد، همان جهات و علل فعل است. مانند عقیده داشتن به خوب و بد بودن کارها و لزوم یا شایسته بودن فلان کار و دیگر اصول اجتماعی؛ مانند ریاست و مرئوسیّت و مالکیت و اختصاص و معاملات عمومی و خصوصی و سایر قواعد و قوانین عمومی و آداب و رسوم قومی و ملّی که، با تغییر و تحوّل اقوام و مناطق و اعصار، تغییر و تحوّل پیدا می کنند. همه این مفاهیم و قوانین مبتنی بر آنها ساخته طبیعت انسانی است که با نوعی الهام الهی صورت گرفته است. طبیعت انسان با این مفاهیم و قوانین باورها و خواستهای ذهنی ، خود را در خارج مجسّم می سازد و سپس با کار و کردن و نکردن و پیمودن راه کمال به سوی آنها حرکت می کند.

رویکرد عبادی به خداوند سبحان، که از تمام شئون ماده منزّه و از این که متعلّق حسّ مادی واقع شود پاک و مبرّاست، هر گاه بخواهد از مرز دل و باطن بگذرد و به منطقه افعال ، که فقط در میان مادیات دور می زنند، وارد شود هیچ چاره و گریزی نیست، مگر این که این توجّه قلبی عبادی ، تجسّم خارجی پیدا کند. به این ترتیب که توجّهات قلبی، با ملاحظه ویژگیها و خصوصیات آنها، در قالب افعال و حرکات مناسبی ریخته شوند. مثلاً هدف از سجده، اظهار خواری و ذلّت است و هدف از رکوع، تعظیم و بزرگداشت و هدف از طواف، فداکاری و جانبازی و هدف از قیام، احترام و هدف از وضو و غسل، پاکیزه شدن برای ایستادن در حضور خدا. شکی نیست که توجّه به معبود و روی کردن بنده به او در عبودیّتش، روح عبادت اوست و بدون آن عبادت، حیات و موجودیتی ندارد. عبادت برای آن که به کمال و ثبات و تحقق خویش برسد، نیاز به تجسّم یافتن در افعال و اعمال دارد.

بت پرستان و پرستندگان ستارگان و دیگر اجسام انسانی و غیر انسانی، در مقام عبادت معبودهایشان، از فاصله های نزدیک رو به روی آنها می ایستادند و عبادت می کردند.

اما ادیان آسمانی، از جمله اسلام که تصدیق کننده همه ادیان آسمانی است، کعبه را قبله قرار داد و دستور داد تا در نماز، که هر مسلمانی موظّف به انجام آن می باشد، در هر نقطه ای از جهان رو به قبله بایستند و در برخی حالات ، از رو به قبله یا پشت به قبله بودن نهی فرموده است و در حالات و مواردی هم رو به قبله بودن را مستحب دانسته است. بدین سان، توجّه قلبی دائمی را به خانه خدا جلب کرده و این که انسان در هیچ حالتی ، از خلوت و جلوت، ایستادن و نشستن، خواب و بیداری، عبادت و طاعت و حتی در پست ترین حالات [حالت تخلّی ]خدایش را فراموش نکند. این بود آثار توجه قبله از نظر فردی.

و اما از نظر اجتماعی، موضوع شگفت انگیزتر و تأثیرات توجّه به قبله روشن تر و مؤثرتر است؛ زیرا توجّه عموم مردم در تمام زمانها و مکانها به یک نقطه و کانون، وحدت فکری و ارتباط اجتماعی و پیوستگی قلبی آنها را مجسّم می سازد. و این لطیف ترین روحی است که ممکن است در کلیه شئون حیات مادی و معنوی افراد جامعه دمیده شود و جامعه را به عالیترین پیشرفت برساند و کاملترین و نیرومندترین وحدت را در آن ایجاد کند. این نعمت را خداوند به بندگانِ مسلمان خود ارزانی داشته و به وسیله آن یکپارچگی دینی و شُکوه و عظمت اجتماعی آنها را حفظ کرده است، حتی با این همه دسته بندیها و اختلافات مذهبی و فرقه ای که در میان آنها پدید آمده، به طوری که دو نفر آنها در یک رأی اتفاق ندارند [باز این یک عامل قوی برای حفظ وحدت آنهاست]. خداوند متعال را برای نعمتهایش سپاس می گوییم.

ص :267


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/337.

ص :268

ص :269

ص :270

بحث تاریخیّ:

من المتواتر المقطوع به أنّ الذی بنی الکعبة إبراهیم الخلیل علیه السلام ، و کان القاطنون حولها یومئذ ابنه إسماعیل و جُرهُم (1) من قبائل الیمن ، و هی بناء مربّع تقریبا و زوایاها الأربع إلی الجهات الأربع تتکسّر علیها الریاح و لا تضرّها مهما اشتدّت .

ما زالت الکعبة علی بناء إبراهیم حتّی جدّدها العَمالِقة ثمّ بنو جُرهُم (أو بالعکس) کما مرّ فی الروایة عن أمیر المؤمنین علیه السلام .

ثمّ لمّا آل أمر الکعبة إلی قُصیّ بن کِلاب أحد أجداد النبیّ صلی الله علیه و آله (القرن الثانی قبل الهجرة) هدمها و بناها فأحکم بناءها ، و سقّفها بخشب الدّوم و جذوع النخل ، و بنی إلی جانبها دار النَّدوَة ، و کان فی هذه الدار حکومته و شوراه مع أصحابه ، ثمّ قسّم جهات الکعبة بین طوائف قریش ، فبنَوا دُورهم علی المَطاف حول الکعبة ، و فتحوا علیه أبواب دورهم .

و قبل البعثة بخمس سنین هدم السیل الکعبة ، فاقتسمت الطوائف العمل لبنائها ، و کان الذی یبنیها یا قوم الرومیّ ، و یساعده علیه نجّار مصریّ ، و لمّا انتهوا إلی وضع الحجر الأسوَد تنازعوا بینهم فی أنّ أیّها یختصّ بشرف وضعه ، فرأوا أن یحکّموا محمدا صلی الله علیه و آله ، و سنّه إذ ذاک خمس و ثلاثون سنة لِما عرفوا من وُفور عقله و سداد رأیه ، فطلبَ رداء و وضع علیه الحجر ، و أمر القبائل فأمسکوا بأطرافه و رفعوه حتّی إذا وصل إلی مکانه من البناء فی الرّکن الشرقیّ ، أخذه هو فوضعه بیده فی موضعه .

و کانت النفقة قد بهظتهم فقصروا بناءها علی ما هی علیه الآن ، و قد بقی بعض ساحته خارج البناء من طرف الحِجْر _ حِجْر إسماعیل _ لاستصغارهم البناء . و کان البناء علی هذا الحال حتّی تسلّط عبد اللّه بن الزبیر علی الحجاز فی عهد یزید بن معاویة ، فحاربه الحُصَین قائد یزید بمکّة ، و أصاب الکعبة بالمنجنیق فانهدمت و اُحرقت کِسوَتها و بعض أخشابها ، ثمّ انکشف عنها لموت یزید ، فرأی ابن الزبیر أن یهدم الکعبة و یعید بناءها ، فأتی لها بالجصّ النّقیّ مِن الیمن ، و بناها به ، و أدخل الحِجر فی البیت ، و ألصق الباب بالأرض ، و جعل قبالته بابا آخر لیدخل الناس من باب و یخرجوا من آخر ، و جعل ارتفاع البیت سبعة و عشرین ذراعا . و لمّا فرغ من بنائها ضمخها بالمسک و العبیر داخلاً و خارجا ، و کساها بالدیباج ، و کان فراغه من بنائها 17 رجب سنة 64 هجریة .

ثمّ لمّا تولّی عبد الملک بن مروان الخلافة بعث الحجّاجَ بن یوسف قائده فحارب ابنَ الزبیر حتّی غلبه فقتله ، و دخل البیت فأخبر عبد الملک بما أحدثه ابن الزبیر فی الکعبة ، فأمره بإرجاعِها إلی شکلها الأوّل ، فهدم الحجّاج من جانبها الشمالیّ ستة أذرع و شبرا ، و بنی ذلک الجدارَ علی أساس قریش ، و رفع البابَ الشرقیّ و سدّ الغربیّ ثمّ کبس أرضها بالحجارة التی فضلت منها .

و لمّا تولّی السلطان سلیمان العثمانیّ المُلکَ سنة ستّین و تسعمائة غیّر سقفها .

و لمّا تولّی السلطان أحمد العثمانیّ سنة إحدی و عشرین بعد الألف أحدث فیها ترمیما ، و لمّا حدث السیل العظیم سنة تسع و ثلاثین بعد الألف هدم بعض حوائطها الشمالیّة و الشرقیّة و الغربیّة ، فأمر السلطان مراد الرابع من ملوک آل عثمان بترمیمها. و لم یَزَل علی ذلک حتَّی الیوم ، و هو سنة ألف و ثلاثمائة و خمس و سبعین هجریّة قمریّة و سنة ألف و ثلاثمائة و ثمانیة و ثلاثین هجریّة شمسیّة .

بحثی تاریخی

این موضوع متواتر و قطعی است که بنیانگذار کعبه ابراهیم خلیل7 است. کسانی که در آن زمان در اطراف کعبه سکونت داشتند، عبارت بودند از اسماعیل، پسر حضرت ابراهیم و تیره جُرْهُم (2) از قبایل یمن. کعبه ساختمانی است تقریباً چهار گوش و زوایای چهار گانه آن به سوی جهات چهارگانه است و این موجب می شود که بادها در برخورد به آن بشکند و لذا هر چند هم که شدید باشند به کعبه آسیبی نمی رسانند.

ساختمان کعبه مدّتها به همان وضعی بود که ابراهیم علیه السلام ساخته بود، تا آن که _ همان گونه که در روایتی از امیر المؤمنین علیه السلام نقل کردیم آمده است _ عمالقه و سپس بنی جُرهُم [یا بالعکس] آن را تجدید بنا کردند.

پس از آن که در قرن دوم پیش از هجرت، کار سرپرستی کعبه به قُصیّ بن کلاب، یکی از اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله ، رسید او کعبه را ویران کرد و دوباره آن را محکم ساخت و سقف آن را با چوب درخت خرمای هندی و شاخه های نخل پوشاند و در کنار آن «دارالندوه» را بنا کرد. و این دارالندوه مرکز حکومت و مشورت او با یارانش بود. او سپس چهار جهت کعبه را میان طوایف قریش تقسیم کرد و آنها، خانه های خود را گردا گرد کعبه ساختند و درهای خانه ها را رو به روی آن تعبیه کردند.

پنج سال پیش از بعثت، سیلْ کعبه را ویران کرد و این طوایف کار ساختن آن را میان خود تقسیم کردند و بنّای آن یا قوم رومی بود. یک نجّار مصری هم او را کمک می کرد. وقتی نوبت جا گذاری حجر الاسود رسید، در این که کدام طایفه افتخار نصب آن را از آن خود کند میانشان اختلاف و مشاجره در گرفت. بالاخره تصمیم گرفتند محمّد صلی الله علیه و آله را، که در آن هنگام سی و پنج سال داشت و همگان به خردمندی و نظر استوار او ایمان داشتند، داور قرار دهند. حضرت ردایی خواست و حجر الاسود را در آن قرار داد و آن گاه به قبایل گفت که اطراف آن را بگیرند و بلندش کنند. وقتی به محل نصب سنگ در رکن شرقی رسید، پیامبر خودش سنگ را برداشت و در جایش نصب کرد.

چون از لحاظ هزینه و بودجه ساختمان در مضیقه افتادند، بناچار ارتفاع آن را کوتاه گرفتند که تا امروز نیز در همان حدّ باقی مانده است. مقداری از صحن آن را، که واقع در طرفِ حِجر اسماعیل بود، به دلیل کوتاه گرفتن بنا، از حدود ساختمان خارج کردند. ساختمان کعبه به همین صورت بود، تا زمانی که عبد اللّه بن زبیر در روزگار یزید بن معاویه بر حجاز مسلّط شد. فرمانده یزید در مکّه، به نام حُصَین، با عبد اللّه جنگید و کعبه را به منجنیق بست، که در اثر آن کعبه ویران شد و جامه و مقداری از چوبهای آن آتش گرفت. در اثنای جنگ بود که یزید در گذشت و حُصَین از ادامه دادن جنگ دست کشید. ابن زبیر تصمیم گرفت، کعبه را خراب کند و مجدداً آن را بسازد. برای این کار از یمن گچ پاکیزه آورد و خانه کعبه را با آن گچ ساخت و حِجر اسماعیل را به داخل کعبه برد و درِ آن را از کف زمین گرفت و از طرف مقابل آن نیز دری تعبیه کرد، تا مردم از یک در داخل و از در دیگر خارج شوند. ارتفاع کعبه را نیز بیست و هفت گز قرار داد. وقتی کار ساختمان کعبه به اتمام رسید، داخل و خارج خانه کعبه را با مشک و عبیر معطّر ساخت و با پارچه دیبا آن را پوشاند. کار ساختمان در 17 رجب سال 64 هجری به پایان رسید.

پس از آن که عبد الملک بن مروان به خلافت رسید، فرمانده خود حجّاج بن یوسف را به جنگ عبد اللّه بن زبیر فرستاد و او با ابن زبیر جنگید و بر او پیروز شد و به قتلش رساند و وارد خانه کعبه شد و تغییراتی را که ابن زبیر در آن داده بود به اطلاع عبد الملک، رساند. عبد الملک دستور داد آن را به همان شکل اولش در آورد. حجّاج از ضلع شمالی کعبه شش گز و یک وجب خراب کرد و آن دیوار را رویِ پیِ قریش ساخت و درِ شرقی را هم از کف زمین بالاتر برد و در غربی را مسدود کرد و سپس کف آن را با سنگهایی که اضافه آمده بود فرش کرد.

هنگامی که سلطان سلیمان عثمانی در سال 960 هجری به حکومت رسید، سقف کعبه را تغییر داد. سپس سلطان احمد عثمانی که در سال 1021 به پادشاهی رسید، کعبه را مرمّت کرد. در سال 1039 سیل عظیمی به راه افتاد و قسمتی از دیوارهای شمالی و شرقی و غربی کعبه را خراب کرد. سلطان مراد چهارم، از پادشاهان عثمانی، دستور داد خرابی آنها را ترمیم کردند، که از آن زمان تا کنون به همان وضع باقی مانده است.

ص :271


1- جُرْهُم : حیّ من الیمن نزلوا مکّة و تزوّج فیهم إسماعیل بن إبراهیم علیهما السلام، وهم أصهاره ، ثمّ ألحدوا فی الحرم فأبادهم اللّه تعالی . (لسان العرب : 12/97).
2- جُرْهُم: تیره ای است از یمن که در مکّه سکنا گزیدند و حضرت اسماعیل، پسر ابراهیم علیه السلام ، از میان آنان زن گرفت و بدین سان با هم خویشاوند شدند. این قبیله سپس در حرم دست به خلافکاری و کج روی زدند و لذا خداوند بزرگ، آنها را نابود کرد (لسان العرب: ج 12 ص 97).

ص :272

ص :273

شکل الکعبة :

شکل الکعبة مربّع تقریبا ، و هی مبنیّة بالحجارة الزرقاء الصُّلبة ، و یبلغ ارتفاعها ستة عشر مترا ، و قد کانت فی زمن النبیّ صلی الله علیه و آله أخفضَ منه بکثیر علی ما یستفاد من حدیث رفع النبیّ صلی الله علیه و آله علیّا علیه السلام علی عاتقه یوم الفتح لأخذ الأصنام التی کانت علَی الکعبة و کسرها .

و طول الضلع الذی فیه المیزاب و الذی قبالته عشرة أمتار و عشرة سانتیمترات ، و طول الضلع الذی فیه الباب و الذی قبالته اثنا عشر مترا ، و الباب علَی ارتفاع مترین من الأرض ، و فی الرکن الذی علی یسار الباب للداخل الحَجَر الأسوَد علَی ارتفاع متر و نصف من أرض المَطاف . و الحَجَر الأسود حجر ثقیل بیضیّ الشکل غیر منتظم ، لونه أسود ضارب إلی الحمرة ، و فیه نقط حمراء ، و تعاریج صفراء ، و هی أثر لحام القطع التی کانت تکسّرت منه ، قطره نحو ثلاثین سانتیمترا .

و تسمّی زوایا الکعبة من قدیم أیّامها بالأرکان ، فیسمّی الشمالیّ بالرکن العِراقیّ ، و الغربیّ بالشامیّ ، و الجَنوبیّ بالیمانیّ ، و الشرقیّ الذی فیه الحَجر الأسوَد بالأسود ، و تسمّی المسافة التی بین الباب و رکن الحجر بالمُلتَزم ؛ لالتزام الطائف إیّاه فی دعائه و استغاثته . و أمّا المیزاب علی الحائط الشمالیّ و یسمّی میزاب الرحمة ، فممّا أحدثه الحجّاج بن یوسف ، ثُمّ غیّره السلطان سلیمان سنة 954 إلی میزاب من الفضّة ، ثمّ أبدله السلطان أحمد سنة 1021 بآخر من فضّة منقوشة بالمیناء الزرقاء یتخلّلها نقوش ذهبیّة ، ثمّ أرسل السلطان عبد المجید من آل عثمان سنة 1273 میزابا من الذهب فنُصِب مکانه ، و هو الموجود الآن .

و قبالة المیزاب حائط قوسیّ یسمّی بالحطیم ، و هو قوس من البناء طرَفاه إلی زاویتَی البیت الشمالیّة و الغربیّة ، و یبعدان عنهما مقدار مترَین و ثلاثة سانتیمترات ، و یبلغ ارتفاعه مترا ، و سُمکه مترا و نصف متر ، و هو مبطّن بالرُّخام المنقوش . و المسافة بین منتصف هذا القوس من داخله إلی منتصف ضلع الکعبة ثمانیة أمتار و أربعة و أربعون سانتیمترا .

و الفضاء الواقع بین الحطیم و بین حائط البیت هو المسمّی بحِجْر إسماعیل ، و قد کان یدخل منه ثلاثة أمتار تقریبا فی الکعبة فی بناء إبراهیم ، و الباقی کان زریبة لغنمِ هاجرَ و ولدها ، و یقال : إنّ هاجر و إسماعیل مدفونان فی الحِجْر .

و أمّا تفصیل ما وقع فی داخل البیت من تغییر و ترمیم و ما للبیت من السُّنن و التشریفات فلا یهمّنا التعرّض له .

شکل کعبه:

شکل کعبه تقریبا مربّع است و از سنگهای کبود محکمی ساخته شده و ارتفاع آن به شانزده متر می رسد. اما از حدیث بالا رفتن علی علیه السلام بر دوش مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکّه و برداشتن و شکستن بتهایی که روی کعبه بوده اند، بر می آید که ارتفاع کعبه در آن زمان بسیار کمتر از حدّ فعلی آن بوده است.

طول ضلعی که ناودان در آن قرار دارد و نیز طول ضلع رو به روی آن، ده متر و ده سانتی متر است و طول ضلعی که درِ کعبه در آن قرار دارد و نیز طول ضلع مقابل آن دوازده متر می باشد و درِ کعبه در ارتفاع دو متری از سطح زمین واقع شده است. (1) در رُکْنی که طرف چپ در _ نسبت به کسی که می خواهد وارد خانه شود _ قرار دارد، حجر الاسود در ارتفاع یک متر و نیمی نصب شده است. حجر الاسود، سنگ سنگینی است که شکل بیضی نا منظمی دارد. رنگش سیاه مایل به سرخ است و روی آن نقطه های سرخ و خطوط زرد رنگی قرار دارد، که اثر چسباندن قطعه هایی است که از آن کنده شده بوده است. قُطْر حجر الاسود سی سانتی متر می باشد.

زوایای کعبه از قدیم الایام به نام «ارکان» خوانده می شده است. زاویه شمالی را رکن عراقی می گویند و زاویه غربی را رکن شامی و زاویه جنوبی را یمانی و زاویه شرقی را که حجر الاسود در آن قرار دارد، رکن اسود. فاصله میان درِ کعبه و رکن حجر الاسود را«ملتزم» می گویند؛ زیرا شخص طواف کننده برای دعا و استغاثه، خود را ملتزم به ایستادن در آن جا می کند.

ناودان بر دیوار شمالی قرار دارد و به ناودان رحمت موسوم است. سلطان سلیمان ناودانی را که حجّاج بن یوسف تهیه کرده بود، در سال 954 به ناودانی از نقره تبدیل کرد. سپس سلطان احمد در سال 1021 ناودانی نقره ای مینا کاری شده و منقوش به نقوش طلایی به جای آن نصب کرد. در سال 1273 سلطان عبد المجید عثمانی، ناودانی از طلا فرستاد که به جای ناودان قبلی نصب شد و تا کنون باقی است.

رو به روی ناودان، دیوار قوسی شکلی قرار دارد. دو طرف این دیوار مقدّس به دو زاویه شمالی و غربی کعبه منتهی می شود و به اندازه دو متر و سی سانتی متر با دو زاویه یاد شده، فاصله دارد.

ارتفاع این دیوار یک متر و نیم و ضخامت آن یک متر است و قسمت داخلش با سنگهای مرمر پوشیده شده است. فاصله وسط این قوس تا وسط ضلع کعبه هشت متر و چهل و چهار سانتی متر است.

فضای میان این دیوار و دیوار کعبه به نام «حِجر اسماعیل» موسوم است که تقریبا سه متر آن داخل کعبه ای بود که حضرت ابراهیم ساخت و بقیه آن آغل گوسفندان هاجر و فرزندش اسماعیل بود. گفته می شود که هاجر و اسماعیل، در حِجر مدفون هستند.

جزئیات تغییرات و مرمّتهایی که داخل خانه صورت گرفته و همچنین آداب و تشریفات مربوط به خانه مطالبی است که بحث از آنها در این جا ضرورتی ندارد.

ص :274


1- برخی از این ارقام صحیح به نظر نمی رسد، از این رو برای اطلاعات بیشتر درباره اندازه طول و عرض ابعاد کعبه به کتاب آثار مکّه و مدینه نوشته رسول جعفریان مراجعه شود .

ص :275

ص :276

کسوة الکعبة :

قد تقدّم فی ما نقلناه من الروایات فی سورة البقرة فی قصّة هاجرَ و إسماعیلَ و نزولهما أرض مکّة أنّ هاجرَ عَلِق کساؤها علی باب الکعبة بعد تمام بنائها .

و أمّا کسوة البیت نفسه فیقال : إنّ أوّل من کساها تُبَّع أبو بکر أسعد ، کساها بالبُرود المطرّزة بأسلاک الفضّة ، و تَبِعه خلفاؤه . ثمّ أخذ الناس یکسونها بأردیة مختلفة فی ضعونها بعضها علی بعض ، و کلّما بَلی منها ثوب وضع علیها آخر إلی زمن قُصَیّ . و وضع قُصیّ علی العرب رِفادة لکسوتها سنویّا ، و استمرّ ذلک فی بنیه . و کان أبو ربیعة ابن المغیرة یکسوها سنةً و قبائل قریش سنةً.

و قد کساها النبیّ صلی الله علیه و آله بالثیاب الیمانیّة ، و کان علی ذلک حتّی إذا حجّ الخلیفة العباسیّ المهدیّ شکا إلیه سدنةُ الکعبة من تراکم الأکسیة علی سطح الکعبة ، و ذکروا أنّه یخشی سقوطه ، فأمر برفع تلک الأکسیة و إبدالها بکسوة واحدة کلّ سنة ، و جری العمل علی ذلک حتّی الیوم . و للکعبة کسوة من داخل . و أوّل من کساها مِن داخل اُمّ العبّاس بن عبد المطّلب ؛ لنذر نذرته فی ابنها العبّاس .

جامه کعبه:

در روایاتی که ذیل آیات سوره بقره ، پیرامون داستان هاجر و اسماعیل و مستقر شدنشان در خاک مکّه نقل کردیم، بیان شد که بعد از تمام شدن کار ساخت کعبه، هاجر چادر خود را به در خانه آویخت.

و اما راجع به جامه خودِ کعبه، می گویند نخستین کسی که بر کعبه جامه پوشاند، تبّع ابو بکر اسعد بود که با بردهای ملیله دوزی شده و نخهای نقره ای آن را پوشاند و بعد از او جانشینانش نیز این کار را ادامه دادند و سپس مردم با رداهای گوناگون آن را می پوشاندند و این رداها را روی هم قرار می دادند. هر گاه یکی از آن جامه ها کهنه می شد، جامه دیگری روی آن می پوشاندند. این کار تا زمان قُصیّ [بن کلاب] ادامه داشت. او مردم عرب را مأمور کرد، تا سالانه پارچه ای تهیه کنند و با آن کعبه را بپوشانند. این روش در میان فرزندان او همچنان ادامه داشت. یک سال ابو ربیعة بن مغیره می پوشاند و یک سال قبایل قریش.

پیامبر صلی الله علیه و آله نیز کعبه را با پارچه های یمانی پوشاند. این پوشش همچنان باقی بود تا وقتی که مهدی، خلیفه عباسی، به حج رفت. خادمان کعبه از تراکم جامه ها و پارچه ها بر روی بام کعبه شکایت کردند و اظهار داشتند که بیم ریزش سقف می رود. مهدی دستور داد، جامه ها را بردارند و به جای آن یک پارچه بیاویزند و هر سال آن را عوض کنند که این کار تا به امروز ادامه یافته است. کعبه از داخل نیز پوشانده شده است. نخستین کسی که کعبه را از داخل پوشاند، مادر عباس بن عبد المطّلب بود، که به خاطر نذری که برای فرزندش عباس کرده بود، این کار را کرد.

ص :277

منزلة الکعبة :

کانت الکعبة مقدّسة معظّمة عند الاُمم المختلفة ، فکانت الهنود یعظّمونها و یقولون : إنّ روح «سیفا» _ و هو الاُقنُوم الثالث عندهم _ حلّت فی الحَجَر الأسوَد ، حین زار مع زوجته بلادَ الحجاز .

و کانت الصابئة من الفُرس و الکلدانیّین یعدّونها أحد البیوت السبعة المعظّمة (1) ، و ربّما قیل : إنّه بیت زُحَل ؛ لقدم عهده و طول بقائه .

و کانت الفرس یحترمون الکعبة أیضا، زاعمین أنّ روح هُرمُز حلّت فیها ، و ربّما حجّوا إلیها زائرین .

و کانت الیهود یعظّمونها و یعبدون اللّه فیها علی دین إبراهیم ، و کان بها صُوَر و تماثیل ، منها تمثال إبراهیم و إسماعیل ، و بأیدیهما الأزلام ، و منها صُورَتا العذراء و المسیح ، و یشهد ذلک علی تعظیم النصاری لأمرها أیضا کالیهود .

و کانت العرب أیضا تعظّمها کلّ التعظیم ، و تعدّها بیتا للّه تعالی ، و کانوا یحجّون إلیها من کلّ جهة ، وهم یعدّون البیت بناء لإبراهیم ، و الحجّ من دینه الباقی بینهم بالتوارث .

مقام و منزلت کعبه:

کعبه نزد اقوام و ملل گوناگون مقدّس و با عظمت بوده است. هندیها با دیده عظمت به آن می نگریستند و می گفتند: روح «شیوا»، یعنی سومین اُقْنوم از نظر آنان، هنگام دیدار با همسرش از سرزمین حجاز، در حجر الاسود حلول کرده است.

صابئیانِ ایران و کلدانیان، کعبه را یکی از هفت خانه بزرگ می شمردند. (2) به دلیل قدمت و بقایِ دراز مدّتِ کعبه، گاهی هم می گفتند: آن جا خانه زحل است.

ایرانیان نیز به این دلیل که معتقد بودند روح هرمز در کعبه حلول کرده است، به آن احترام می گذاشتند و گاهی هم به زیارت آن می رفتند.

یهودیان هم برای آن عظمت قائل بودند و در آن جا، مطابق دین ابراهیم، به عبادت خدا می پرداختند. در کعبه تصویرها و تمثالهایی وجود داشت از جمله تمثال ابراهیم و اسماعیل، در حالی که تیرهای قرعه به دست داشتند و نیز تمثال مریم عذراء و عیسی و این نشان می دهد که مسیحیان نیز همچون یهود، کعبه را بزرگ می شمرده اند.

عربها هم بزرگترین احترام و عظمت را برای این خانه قائل بودند و آن را خانه خداوند متعال به شمار می آوردند و از هر سو به زیارت آن می رفتند. آنان خانه را ساخته دست ابراهیم می دانستند و حج را از آیین های دین او می دانستند که نسل به نسل در میانشان باقی مانده بود.

ص :278


1- البیوت المعظّمة هی : 1 _ الکعبة . 2 _ مارس علی رأس جبل بأصفهان . 3 _ مندوسان ببلاد الهند . 4 _ نو بهار بمدینة بلخ. 5 _ بیت غمدان بمدینة صنعاء . 6 _ کاوسان بمدینة فرغانة من خراسان. 7 _ بیت بأعالی بلاد الصین. (کما فی هامش المصدر).
2- این هفت خانه بزرگ، آن گونه که در پانوشت المیزان آمده است، عبارتند از: 1 _ کعبه 2 _ مارس ، بر فراز کوهی در اصفهان 3 _ مندوسان در کشور هند 4 _ نوبهار در شهر بلخ 5 _ بیت غمدان در شهر صنعا 6 _ کاوسان در شهر فرغانه خراسان 7 _ خانه ای در مرتفعات کشور چین.

ولایة الکعبة :

کانت الولایة علی الکعبة لإسماعیل ثمّ لولده من بعده ، حتّی تغلّبت علیهم جُرهُم فقبضوا بولایتها ، ثمّ ملکتها العمالیق ، وهم طائفة من بنی کرکر بعد حروب وقعت بینهم ، و قد کانوا ینزلون أسفل مکّة کما أنّ جُرهُم کانت تنزل أعلی مکّة ، و فیهم ملوکهم .

ثم کانت الدائرة لجُرهم علی العمالیق ، فعادت الولایة إلیهم ، فتولّوها نحوا من ثلاثمائة سنة ، و زادوا فی بناء البیت و رفعته علی ما کان فی بناء إبراهیم .

ثمّ لمّا نشأت ولد إسماعیل و کثروا و صاروا ذوی قوّة و مَنَعة و ضاقت بهم الدار حاربوا جُرهُم فغلبوهم و أخرجوهم من مکّة . و مقدّم الإسماعیلیّین یومئذ عمرو بن لحیّ ، و هو کبیر خُزاعة ، فاستولی علی مکّة و تولّی أمر البیت ، و هو الذی وضع الأصنام علی الکعبة و دعا الناس إلی عبادتها . و أوّل صنم وضعه علیها هو «هُبَل» ، حمله معه من الشام إلی مکّة و وضعه علیها ، ثمّ أتبعه بغیره ، حتّی کثرت و شاعت عبادتها بین العرب ، و هُجِرَت الحنیفیة .

و فی ذلک یقول شحنة بن خلف الجُرهُمیّ یُخاطب عمرو بنَ لُحَیّ :

یا عَمرُو إنَّکَ قد أَحدَثتَ آلِهَةً

شَتّی بمکَّةَ حولَ البیتِ أَنصابا

و کانَ للبیتِ رَبٌّ واحدٌ أَبَدا

فقد جَعَلتَ لَهُ فی الناسِ أربابا

لَتَعْرِفَنَّ بأَنَّ اللّهَ فی مَهَلٍ

سَیَصْطَفِی دونَکُم لِلبَیتِ حُجّابا

و کانت الولایة فی خُزاعة إلی زمن حلیل الخُزاعیّ ، فجعلها حلیل من بعده لابنته و کانت تحت قُصیّ بن کلاب ، و جعل فتح الباب و غلقها لرجل من خزاعة یسمّی أبا غبشان الخُزاعیّ ، فباعه أبو غبشان من قصیّ بن کلاب ببعیر و زقّ خمر ، و فی ذلک یُضرَب المثل السائر «أخسَرُ مِن صفقةِ أبی غبشان» .

فانتقلت الولایة إلی قریش ، و جدّد قصیّ بناء البیت کما قدّمناه . و کان الأمر علی ذلک حتّی فتح النبیّ صلی الله علیه و آله مکّة ، و دخل الکعبة و أمر بالصُّوَر و التماثیل فمُحِیَت ، و أمر بالأصنام فهُدِمت و کُسِرت . و قد کان مقام إبراهیم _ و هو الحجر الذی علیه أثر قدمَی إبراهیم _ موضوعا بمعجن فی جوار الکعبة ، ثمّ دفن فی محلّه الذی یعرف به الآن ، و هو قبّة قائمة علی أربعة أعمدة یقصدها الطائفون للصلاة .

و أخبار الکعبة و ما یتعلّق بها من المعاهد الدینیّة کثیرة طویلة الذیل اقتصرنا منها علی ما تمَسّه حاجة الباحث المتدبّر فی آیات الحجّ و الکعبة .

و من خواصّ هذا البیت الذی بارک اللّه فیه و جعله هُدیً أنّه لم یختلف فی شأنه أحد من طوائف الإسلام . (1)

تولیت کعبه:

تولیت کعبه، با اسماعیل بود و پس از او به فرزندانش رسید تا آن که عربهای جُرْهُم بر آنان غالب گشتند و ریاست کعبه را از دست آنان گرفتند. سپس عمالقه ، که طایفه ای از بنی کرکر بودند، پس از جنگهای متعددی که میان آنها و جرهم در گرفت، سرپرستی کعبه را به دست گرفتند. عمالقه در قسمت سُفلای مکّه و جرهم در قسمت علیای آن سکونت داشتند و برای خود پادشاهانی داشتند.

پس از مدتی جرهم بر عمالقه پیروز شدند و مجددا تولیت کعبه را در اختیار گرفتند و حدود سیصد سال متولّی آن بودند. آنان در این مدت بر مساحت کعبه و نیز بر ارتفاع آن که در زمان ابراهیم داشت، افزودند.

پس از آن که فرزندان ابراهیم نشو و نما یافتند و تعدادشان زیاد شد و از قدرت و شوکتی برخوردار شدند و از نظر جا و مکان در مضیقه قرار گرفتند، با جرهم به جنگ برخاستند و بر آنها پیروز گشتند و از مکّه بیرونشان کردند. رئیس فرزندان اسماعیل در آن زمان، عمرو بن لحیّ بود. او که بزرگ قبیله خزاعه بود، بر مکّه استیلا یافت و تولیت خانه را به عهده گرفت. همو بود که در کعبه بت قرار داد و مردم را به عبادت آنها دعوت کرد. نخستین بتی که در کعبه نصب کرد، «هُبَل» بود. وی این بت را از شام به مکّه آورد و به دیوار کعبه نصب کرد. بعدا بتهای دیگری به آن افزود، تا جایی که شمار بتها فزونی گرفت و بت پرستی در میان عربها رواج یافت و دین حنیف ابراهیم متروک شد.

در همین باره، شحنة بن خلف جُرهمی خطاب به عمرو بن لحیّ می گوید:

ای عمرو! تو در مکّه و اطراف خانه کعبه /

خدایان گونه گونی پدید آوردی،

حال آن که این خانه را همیشه خداوندگاری واحد بوده است./

ولی تو در میان مردم برای آن چندین خدا قرار دادی.

تو نیک می دانی که خدا [شما را] مهلتی داده است، اما/

بزودی برای آن پرده دارانی غیر از شما برخواهد گزید.

تولیت کعبه تا زمان حلیل خزاعی، همچنان در میان طایفه خزاعه بود. حلیل پس از خود، کار سرپرستی آن را به دخترش که همسرِ قصیّ بن کلاب بود، سپرد و مسئولیت باز و بسته کردن در خانه را به مردی از خزاعه به نام ابو غبشان خزاعی وا گذار کرد. اما ابو غبشان، این حقّ را در مقابل یک شتر و مشکی شراب به قصیّ بن کلاب فروخت که در همین باره نیز جمله «زیانبارتر از معامله ابو غبشان» به صورت یک ضرب المثل در آمده است.

پس از آن، تولیت کعبه به قریش منتقل شد و همچنان که گفتیم، قصیّ کعبه را تجدید بنا کرد و وضع خانه و ریاست آن به همین منوال بود، تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله مکّه را فتح نمود و داخل خانه کعبه رفت و دستور داد تصاویر و تمثالها را از بین بردند و بتها را شکستند. «مقام ابراهیم» که عبارت بود از سنگی که جای پاهای ابراهیم روی آن قرار داشت (قدمگاه ابراهیم)، در تغاری در جوار کعبه قرار داشت. اما آن را درون محلی که اینک به مقام ابراهیم معروف است، نهادند. مقام ابراهیم [فعلی ]گنبدی است بر روی چهار ستون که طواف کنندگان برای نماز به آن جا می روند.

باری، اخبار کعبه و آیینهای دینی مربوط به آن، زیاد و پر دامنه است و ما تنها به قسمتهایی از آن که به کار پژوهشگر متدبّر در آیات حج و کعبه می آید، بسنده کردیم.

از ویژگیهای این خانه که خداوند آن را مایه برکت و هدایت قرار داده، این است که هیچ یک از طوایف و فرقه های اسلامی درباره آن اختلافی نکرده است.

ص :279


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 3/358 _ 363.

ص :280

ص :281

ص :282

429 - التَّقبیل

429 - بوسیدن
اشاره

(1)

ص :283


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 19 باب 100 «التَّقبیل». وسائل الشیعة : 8 / 565 باب 133 «استحباب تقبیل المؤمن للمؤمن».

3217 - القُبلَةُ
3217 - بوسیدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا قَبَّلَ أحَدُکُم ذاتَ مَحرَمٍ قد حاضَت _ اُختَهُ ، أو عَمَّتَهُ ، أو خالَتَهُ _ فَلْیُقَبِّلْ بینَ عَینَیها و رَأسَها ، و لْیَکُفَّ عن خَدِّها و عن فِیها . (1)

بحار الأنوار عن جابِر :لَقیتُ النَّبی صلی الله علیه و آله فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَغَمَزَ یَدی و قالَ : غَمزُ الرجُلِ یَدَ أخیهِ قُبلَتُهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُبلَةُ الوَلَدِ رَحمَةٌ ، و قُبلَةُ المرأةِ شَهوَةٌ، و قُبلَةُ الوالِدَینِ عِبادَةٌ، و قُبلَةُ الرجُلِ أخاهُ دِینٌ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام عن جابِرٍ الأنصاریِّ :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن المُکاعَمَةِ ، و المُکامَعَةِ .

فالمُکاعَمَةُ أن یَلثِمَ الرجُلُ الرجُلَ ، و المُکامَعَةُ أن یُضاجِعَهُ و لا یکونَ بینَهُما ثَوبٌ مِن غیرِ ضَرورَةٍ . (4)

3217

بوسیدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه فردی از شما بخواهد زنی را که به او مَحْرم است و به سنّ قاعدگی رسیده، ببوسد _ مثل خواهرش یا عمه اش یا خاله اش _ پیشانی و سر او را ببوسد و از بوسیدن صورت و دهانش، خودداری کند.

بحار الأنوار_ به نقل از جابر _: پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کردم و به آن حضرت سلام نمودم. ایشان دستم را فشرد و فرمود: اینکه مرد دست برادرش را بفشارد [به منزله ]بوسیدن اوست .

امام علی علیه السلام :بوسیدن فرزند مهر و محبّت است و بوسیدن همسر شهوت و بوسیدن پدر و مادر عبادت و بوسیدن برادرِ ایمانی، دین.

امام باقر علیه السلام_ به نقل از جابر انصاری _: رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکاعمه و مکامعه، نهی فرمود. مکاعمه، این است که مردْ مرد را ببوسد و مکامعه این است که، بی آن که ضرورتی در کار باشد، با او در یک بستر بخوابد و میانشان جامه ای نباشد.

ص :284


1- النوادر للراوندی : 136/179 .
2- بحار الأنوار : 76/23/10.
3- مکارم الأخلاق : 1/475/1632.
4- معانی الأخبار : 300/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لیسَ القُبلَةُ علَی الفَمِ إلاّ للزَّوجةِ و الوَلَدِ الصَّغیرِ . (1)

امام صادق علیه السلام :بوسیدن دهان روا نیست، مگر از همسر و فرزند خرد سال.

3218 - تَقبیلُ المُؤمِنِ
3218 - بوسیدن مؤمن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ لَکُم لَنُورا تُعرَفُونَ بهِ فی الدنیا حتّی أنَّ أحدَکُم إذا لَقِیَ أخاهُ قَبَّلَهُ فی مَوضِعِ النُّورِ مِن جَبهَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا تَناوَلَ علیُّ بنُ مَزیَدٍ صاحِبُ السّابِریِّ یَدَهُ فَقَبَّلَها _: أمَا إنّها لا تَصلَحُ إلاّ لِنَبیٍّ أو وَصِیِّ نَبیٍّ . (3)

عنه علیه السلام :لا یُقَبَّلُ رَأسُ أحَدٍ و لا یَدُهُ إلاّ یدَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أو مَن اُرِیدَ بهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (4)

سنن أبی داوود عن عبدِ اللّهِ بنِ عُمرَ_ و قد ذَکَرَ قِصَّةً ، إلی أن قالَ _: فَدَنَونا _ یَعنی مِن النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _ فَقَبَّلنا یَدَهُ . (5)

3218

بوسیدن مؤمن

امام صادق علیه السلام :همانا شما را نوری است که به وسیله آن در دنیا شناخته می شوید و هرگاه یکی از شما برادرش را دیدار کرد، محل نور را در پیشانی او ببوسد.

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که علی بن مَزیَدِ ابریشم فروش دست ایشان را گرفت و بوسید _فرمود : آگاه باش که این کار (بوسیدن دست) درست نیست، مگر نسبت به پیامبری یا وصیّ پیامبری.

امام صادق علیه السلام :سر و دست هیچ کس را نباید بوسید، مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله یا کسی را که از او رسول خدا صلی الله علیه و آله قصد شود.

سنن أبی داوود_ به نقل از عبد اللّه بن عمر در ضمن نقل داستانی _: به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شدیم و دست ایشان را بوسیدیم.

ص :285


1- الکافی : 2/186/6.
2- الکافی : 2/185/1.
3- الکافی : 2/185/3.
4- الکافی : 2/185/2.
5- سنن أبی داوود : 4/356/5223.

ص :286

430 - القتل

430 - کشتن
اشاره

(1)

(2)

ص :287


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 19 / 2 باب 1 «تحریم القتل ظلما». بحار الأنوار : 104 / 368 باب 1 «عقوبة قتل النفس». کنز العمّال : 15 / 18 _ 35 «فی وعید قاتلِ النفس». کنز العمّال : 15 / 98 _ 99 الإهدار». کنز العمّال : 15 / 35 _ 37 «قاتلُ نفسه». کنز العمّال : 15 / 37 _ 51 ، 99 _ 102 «قتل الحیوانات».
2- انظر: عنوان 441 «القصاص». الرسول : باب 1509 ، الحیوان : باب 984 ، 986.

3219 - قَتلُ النَّفسِ
3219 - آدم کشی

الکتاب :

«مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلَی بَنِی إِسْرَائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جَمِیعا» . (1)

«وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانا فَلاَ یُسْرِف فِی القَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنصُورا» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعتَی الناسِ مَن قَتَلَ غیرَ قاتِلِهِ ، أو ضَرَبَ غیرَ ضارِبِهِ (4) . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أعتَی الناسِ علَی اللّهِ تعالی مَن قَتَلَ غیرَ قاتِلِهِ ، و مَن ضَرَبَ مَن لم یَضرِبهُ . (6)

3219

آدم کشی

قرآن:

«بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم کردیم که هر کس نفسی را بدون حقّ قصاص یا بی آن که در روی زمین فساد و تبهکاری کندْ بکشد، چنان است که همه مردم را کشته و هر که نفسی را زنده کند، چنان است که تمام مردم را زندگی بخشیده است».

«نفسی را که خدا حرمت بخشیده استْ نکشید، مگر آن که مستحق قتل باشد. و هر که به ستم کشته شود، ما برای ولیّ او تسلّط [بر قاتل ]داده ایم و او نباید در کشتن زیاده روی کند که او یاری شده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرکش ترین مردم کسی است که بی گناهی را که قصد کشتن او را نداشته است، بکشد یا غیر زننده خود را بزند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرکش ترین مردم بر خداوند متعال کسی است که آن را که قصد کشتن او را نداشته است بکشد ، و آن را که او را نزده بزند.

ص :288


1- المائدة : 32.
2- . الإسراء : 33.
3- (انظر) النساء : 29 ، 92 ، 93 ، المائدة : 28 ، الأنعام : 140 ، 151 ، الإسراء : 31 ، الکهف : 74 ، الفرقان : 68 ، التکویر : 9.
4- الأمالی للصدوق : 73/41 .
5- . (انظر) السلاح: باب1837.
6- ثواب الأعمال : 327/7.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ العَبدُ فی فُسحَةٍ مِن دِینِهِ ما لم یُصِبْ دَما حَراما . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ قَلبُ العَبدِ یَقبَلُ الرَّغبَةَ و الرَّهبَةَ حتّی یَسفِکَ الدمَ الحَرامَ ، فإذا سَفَکَهُ نُکِسَ قَلبُهُ ، صارَ کأنَّهُ کِیرٌ مُحْمٍ أسوَدُ مِن الذَّنبِ ، لا یَعرِفُ مَعروفا و لا یُنکِرُ مُنکَرا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یُقضی بینَ الناسِ یَومَ القِیامَةِ فی الدِّماءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یَحکُمُ اللّهُ فیهِ یَومَ القِیامَةِ الدِّماءُ ، فَیُوقِفُ ابنَی آدَمَ فَیَفصِلُ بینَهُما ، ثُمّ الذینَ یَلونَهُما مِن أصحابِ الدِّماءِ حتّی لا یَبقی مِنهُم أحَدٌ ، ثُمّ الناسُ بعدَ ذلکَ حتّی یَأتِیَ المَقتولُ بقاتِلِهِ ، فَیَتَشَخَّبَ فی دَمِهِ وجهُهُ فیقولَ: هذا قَتَلَنی ، فیَقولُ : أنتَ قَتَلتَهُ ؟ فلا یَستَطیعُ أن یَکتُمَ اللّهَ حَدیثا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَزَوالُ الدنیا جَمیعا أهوَنُ علَی اللّهِ مِن دَمٍ سُفِکَ بغیرِ حَقٍّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یَجیءُ المقتولُ آخِذا قاتِلَهُ و أوداجُهُ تَشخَبُ دَما عندَ ذِی العِزَّةِ ، فیقولُ : یا رَبِّ ، سَلْ هذا فِیمَ قَتَلَنی ؟ فیَقولُ : فِیمَ قَتَلتَهُ ؟ قالَ : قَتَلتُهُ لِتَکونَ العِزَّةُ لفلانٍ ، قیلَ : هِی للّهِِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده، تا زمانی که خون به نا حقی را نریزد، در دین خویش میدان دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل بنده همیشه پذیرای بیم و امید است، تا آن گاه که خونی را به ناحق بریزد. پس چون خون ریخت، دلش واژگون شود و بر اثر گناه، مانند کوره آهنگری تفتیده و سیاه شود و دیگر نه کار خوب را خوب داند و نه کار بد را زشت شمارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت نخستین چیزی که درباره آن میان مردم داوری می شود، خون است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خداوند در روز قیامت درباره آن به داوری می پردازد، [ریختن ]خون است. خدا دو فرزند آدم (هابیل و قابیل) را نگه می دارد و میان آنها داوری می کند. سپس میان کسانی که بعد از آنها آمده اند و دعوای خونی دارند حکم می شود ، تا جایی که از آنها کسی باقی نمی ماند _ و حساب دیگر مردمان پس از آنهاست _ ، تا جایی که مقتول با چهره ای خون آلود قاتل خود را می آورد و می گوید: این مرا کشت. خداوند می فرماید: تو او را کشتی؟ و او نمی تواند سخنی را از خدا کتمان کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر همه دنیا نابود شود، نزد خدا اهمیتش کمتر از خونی است که به ناحق ریخته شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[روز قیامت] مقتول، در حالی که از شاهرگهای گردنش خون فوران می کند، قاتل خود را می گیرد و به پیشگاه خداوند قدرتمند می آورد و می گوید: پروردگارا! از این بپرس که به چه جرمی مرا کشت؟ خداوند می فرماید: به چه گناهی او را کشتی؟ می گوید: او را کشتم تا فلانی به عزّت و قدرت برسد. به او گفته شود: عزّت و اقتدار از آنِ خداست.

ص :289


1- کنز العمّال : 39907.
2- کنز العمّال : 39951.
3- کنز العمّال : 39887.
4- الکافی : 7/271/2.
5- الترغیب و الترهیب : 3/293/6.
6- الترغیب و الترهیب : 3/296/19.

عنه صلی الله علیه و آله :یَجیءُ الرجلُ آخِذا بِیَدِ الرَّجُلِ فیَقولُ : یا رَبِّ هذا قَتَلَنی ، فیقولُ اللّهُ لَهُ : لِمَ قَتَلتَهُ ؟ فیقولُ : قَتَلتُهُ لِتَکونَ العِزّةُ لکَ ، فیقولُ : فإنّها لی . و یَجیءُ الرجُلُ آخِذا بیدِ الرجُلِ فیقولُ : أی رَبِّ إنَّ هذا قَتَلَنی ، فیقولُ اللّهُ: لِمَ قَتَلتَهُ ؟ فیقولُ : لِتَکونَ العِزّةُ لفلانٍ ، فیقولُ : فإنّها لَیسَت لفلانٍ ، فَیَبُوءُ بِإثمِهِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا یَغُرَّنَّکُم رَحبُ الذِّراعَینِ بالدَّمِ ، فإنَّ لَهُ عِندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ قاتِلاً لا یَموتُ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، و ما قاتِلٌ لا یَموتُ ؟ فقالَ : النارُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن نَفسٍ تُقتَلُ بَرَّةً و لا فاجِرَةً إلاّ و هِی تُحشَرُ یَومَ القِیامَةِ مُتَعلِّقَةً بقاتِلِهِ بیَدهِ الیُمنی و رَأسُهُ بیَدِهِ الیُسری و أوداجُهُ تَشخَبُ دَما ، یقولُ : یا رَبِّ سَلْ هذا فِیمَ قَتَلَنی ، فإن قالَ قَتَلَهُ فی طاعَةِ اللّهِ اُثیبَ القاتِلُ الجَنّةَ و اُذهِبَ بِالمَقتولِ إلَی النارِ ، و إن قالَ فی طاعَةِ فلانٍ ، قیلَ لَهُ : اُقتُلْهُ کما قَتَلَکَ ، ثُمّ یَفعَلُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ فیهِما بعدَ مَشیئَةٍ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[روز قیامت] مردی در حالی که دست مردی را گرفته است، می آید و می گوید: ای پروردگار من! این مرا کشت. خداوند به او می فرماید: چرا او را کشتی؟ جواب می دهد: او را کشتم، تا عزّت و اقتدار از آنِ تو باشد. خداوند می فرماید: آن از آنِ من است. مرد دیگری در حالی که دست مردی را گرفته است می آید و می گوید: پروردگار من! این مرا کشت. خداوند می فرماید: چرا او را کشتی؟ جواب می دهد: برای آن که فلانی به عزّت و اقتدار برسد. خداوند می فرماید: عزّت و اقتدار از آنِ او نیست. پس به انتقام خون او کشته می شود.

امام زین العابدین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که در ریختن خون گستاخ و بی پرواست، شما را نفریبد؛ زیرا برای او نزد خداوند قاتلی است که مرگ ندارد. عرض کردند: ای رسول خدا! آن چه قاتلی است که نمی میرد؟ فرمود: آتش.

امام باقر علیه السلام :هیچ نفْسی نیست که بی گناه یا با گناه کشته شود، مگر این که روز قیامت محشور می شود، در حالی که با دست راست خود به قاتلش آویزان شده و سر بریده خود را به دست چپ دارد و از شاهرگهایش خون بیرون می جهد و عرض می کند: ای پروردگار من! از این بپرس که چرا مرا کشت؟ اگر کُشنده بگوید: در راه طاعت خدا او را کشتم، به قاتل بهشت پاداش داده می شود و مقتول به آتش برده می شود. و اگر بگوید: در راه اطاعت از فلان کس او را کشتم، به مقتول گفته شود: همان گونه که او تو را کُشت ، تو او را بکش. سپس خداوند عزّ و جلّ با آن دو هر کاری که بخواهد می کند.

ص :290


1- کنز العمّال : 39909.
2- الکافی : 7/272/4.
3- الکافی : 7/272/3.

الکافی عن حمرانَ :قلتُ لأبی جعفر علیه السلام ما مَعنی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «مِنْ أجْلِ ذلکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إسرائیلَ أنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَیْرِ نَفْسٍ أو فَسادٍ فی الأرضِ فکأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعا» قالَ : قلتُ : و کیفَ فکأنَّما قَتَلَ الناسَ جَمیعا ، فإنّما قَتَلَ واحِدا ؟ فقالَ : یُوضَعُ فی مَوضِعٍ مِن جَهَنَّمَ إلیه یَنتَهی شِدَّةُ عذابِ أهلِها ، لو قَتَلَ الناسَ جَمیعا إنّما کانَ یَدخُلُ ذلکَ المَکانَ . قلتُ : فإنّهُ قَتَلَ آخَرَ ؟ (1) قالَ : یُضاعَفُ علَیهِ . (2)

الکافی_ به نقل از حمران _: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : معنای آیه «بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم کردیم که هر کس نفْسی را بدون حقِ قصاص ، یا بی آن که در روی زمین فساد و تباهی کندْ بکشد، چنان است که همه مردم را کشته باشد» چیست و این که چگونه مانند کسی است که همه مردم را کشته باشد در حالی که فقط یک نفر را کشته است؟ حضرت فرمود : در جایی از دوزخ که آخرین حدّ شدّت عذاب دوزخیان است، جای داده می شود که اگر همه مردم را هم می کشت باز به همان جا می رفت . عرض کردم: اگر نفر دیگری را بکشد چه؟ (3) فرمود: عذابش [در همان نقطه جهنّم] دو برابر می شود.

ص :291


1- قال العلاّمة الطباطبائی رحمه الله : «قوله : قلتُ : فإن قَتَلَ آخَرَ ؟» إشارة إلی ما تقدّم بیانه من إشکال لزوم تساوی القتل الواحد معه منضمّا إلی غیره ، و قد أجاب علیه السلام عنه بقوله : «یُضاعَفُ علیه» . و لا یَرِد علیه أنّه رفع الید عن التسویة التی یشیر إلیه حدیث المنزلة : «مَن قَتَلَ نَفسا بغیرِ نَفْسٍ ......... إلخ» ، حیث أنّ لازم المُضاعَفة عدم تساوی الواحد و الکثیر أو الجمیع ،وجه عدم الورود أنّ تساوی المنزلة راجع إلی سِنخ العذاب و هو کون قاتل الواحد و الاثنین و الجمیع فی وادٍ واحد من أودیة جهنّم ، و یشیر إلیه قوله علیه السلام فی الروایة : «لو قَتَلَ الناسَ جمیعا کانَ إنّما دَخَلَ ذلکَ المکانَ» . و یشهد علی ما ذکرنا ما رواه العیّاشیّ فی تفسیره عن حُمرانَ عن أبی عبد اللّه علیه السلام فی الآیة قال علیه السلام : منزلةٌ فی النارِ إلیها انتهاءُ شِدَّةِ عذابِ أهلِ النارِ جمیعا فَیُجعَلُ فیها ، قلتُ : و إن کانَ قَتَلَ اثنَینِ ؟ قالَ : أ لا تَری أنّه لیسَ فی النارِ مَنزلةٌ أشَدَّ عذابا منها ؟ قالَ : یکونُ یُضاعَفُ علَیهِ بقَدْرِ ما عَمِلَ ، [الحدیثَ] فإنّ الجمع بین النفی و الإثبات فی جوابه علیه السلام لیس إلاّ لما وجّهنا به الروایة ، و هو أنّ الاتّحاد و التساوی فی سِنخ العذاب ، و إلیه تشیر المنزلة ، و الاختلاف فی شخصه و نفس ما یذوقه القاتل فیه . و یشهد علیه أیضا فی الجملة ما فیه أیضا عن حنان بن سدیر عن أبی عبد اللّه علیه السلام فی قول اللّه : «مَنْ قَتَلَ نَفسا . . . فکأنّما قَتَلَ الناسَ جَمیعا» قالَ : وادٍ فی جهنَّمَ لو قَتَلَ الناسَ جمیعا کانَ فیهِ ، و لو قَتَلَ نفسا واحِدَةً کانَ فیهِ . أقول : و کأنّ الآیة منقولة فیها بالمعنی . (المیزان فی تفسیر القرآن : 5 / 322) .
2- الکافی : 7/271/1.
3- در تفسیر المیزان آمده است: جمله: «عرض کردم: اگر نفر دیگری را بکشد چه؟» اشاره به همان اشکالی است که قبلاً توضیح دادیم، یعنی لازم آمدن برابری یک قتل با خودِ آن قتل به انضمام قتلهای دیگر. حضرت با جمله «عذابش دو چندان می شود» به این اشکال پاسخ داده است. ممکن است اشکال شود که این پاسخ حضرت، دست برداشتن از برابری و مساواتی است که در آیه «هر که کسی را بکشد ......... » به آن اشاره می کند؛ چرا که لازمه مضاعف شدن عذاب، مساوی نبودن یک قتل با قتل چند نفر یا قتل همگان است. این اشکال وارد نیست؛ زیرا تساوی قتل یک نفر با همه مردم به نوع عذاب برمی گردد و آن این که جایگاه قاتل یک نفر و دو نفر و همگان در درّه ای از درّه های دوزخ است و این فرمایش حضرت نیز به همین اشاره دارد که: «اگر همه مردم را هم می کشت باز به همان مکان [از دوزخ ]می رفت». گواه این سخن روایتی است که عیّاشی در تفسیر خود از قول حمران از امام صادق علیه السلام درباره آیه یاد شده نقل کرده است، که در آتش جایگاهی است که اوج عذاب دوزخیان است و او در آن جا جای داده می شود. عرض کردم: اگر دو نفر را کشته باشد چه؟ فرمود: مگر نمی دانی که در آتش جایگاهی پر عذابتر از آن جا نیست؟ فرمود: به اندازه کاری که کرده است [در آن مکان ]عذابش زیادتر می شود ......... این که امام در پاسخ خود میان نفی و اثبات جمع کرده، چیزی جز همان نکته ای نیست که ما گفتیم، یعنی این که اتحاد و مساوات در نوع عذاب است و یکسانی قتل یک نفر با همه مردم اشاره به همین مطلب است و اختلاف در شخص و نفْس عذابی است که قاتل در آن مکان از دوزخ می چشد. روایت حنان بن سدیر از امام صادق علیه السلام درباره آیه «هر که کسی را بکشد، چنان است که همه مردم را کشته باشد» نیز به طور اجمال گواهی است بر آنچه گفتیم. در این روایت امام صادق علیه السلام فرمود: درّه ای است در جهنّم که اگر کسی همه مردم را بکشد، به آن جا می رود و اگر یک نفر را هم بکشد، باز جایش آن جاست. به نظر می رسد که در این روایت، آیه شریفه نقل به معنا شده است.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ تعالی إلی موسَی بنِ عِمرانَ : أن یا مُوسی قُلْ لِلمَلإَ مِن بَنی إسرائیلَ : إیّاکُم و قَتلَ النفسِ الحَرامِ بغَیرِ حَقٍّ ؛ فإنَّ مَن قَتَلَ مِنکُم نَفسا فی الدنیا قَتَلتُهُ فی النارِ مِئةَ ألفِ قَتلَةٍ مِثلِ قَتلِهِ صاحِبَهُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حَرَّمَ اللّهُ قَتلَ النفسِ لِعِلَّةِ فَسادِ الخَلقِ فی تَحلیلِهِ لو أحَلَّ ، و فَنائهِم و فَسادِ التَّدبیرِ . (2)

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به موسی بن عمران وحی فرمود: ای موسی! به اشراف بنی اسرائیل بگو: زنهار که نفْس محترمی را به ناحق بکشید؛ زیرا هر کدامِ شما در دنیا کسی را بکشد، او را صد هزار بار در آتش همان گونه بکشم که آن کس را کشته است.

امام رضا علیه السلام :خداوند قتل نفس را حرام فرمود؛ چون اگر این کار را روا می شمرد، موجب نابودی مردم و هرج و مرج در جامعه می شد.

ص :292


1- ثواب الأعمال : 327/8 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/565/4934.

3220 - قَتلُ المُؤمِنِ
3220 - کشتن مؤمن

الکتاب :

«وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنا مُتَعَمِّدا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدا فِیها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أعَدَّ لَهُ عَذَابا عَظِیما» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مِن خُطبتِهِ فی حِجّةِ الوَداعِ _: إنّ دماءَکُم و أموالَکُم علَیکُم حَرامٌ کَحُرمَةِ یومِکُم هذا فی شَهرِکُم هذا فی بَلَدِکُم هذا إلی یَومِ تَلقَونَهُ فَیَسألُکُم عن أعمالِکُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قَتیلٍ وُجِدَ لا یُدری مَن قَتَلَهُ _: یُقتَلُ رجُلٌ مِن المُسلمینَ لا یُدری مَن قَتَلَهُ ؟ ! و الذی نفسی بِیَدِهِ ، لو أنَّ أهلَ السماواتِ و الأرضِ اجتَمَعوا علی قَتلِ مؤمنٍ أو رَضُوا بهِ لَأدخَلَهُمُ اللّهُ فی النارِ ، و الذی نفسِی بیَدِهِ ، لا یَجلِدُ أحَدٌ أحَدا ظُلماً إلاّ جُلِدَ غَدا فی نارِ جَهنَّمَ . (3)

3220

کشتن مؤمن

قرآن:

«هر کس عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن جاویدان خواهد بود. و خدا بر او خشم می گیرد و لعنتش می کند و عذابی بزرگ برایش آماده ساخته است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در خطبه حجّة الوداع _فرمود : همانا خونها و اموال شما بر شما حرام است، همچون حرمت این روزتان در این ماهتان در این شهرتان، تا روزی که او (خدا) را دیدار کنید و از اعمال و کردارهایتان از شما بپرسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره جنازه مقتولی که پیدا شد و قاتلش معلوم نبود _فرمود: مردی از مسلمانان کشته می شود و معلوم نیست چه کسی او را کشته است؟ سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر همه اهل آسمانها و زمین در کشتن مؤمنی همداستان شوند یا به کشتن او رضایت دهند، خداوند همه آنها را به آتش می برد. سوگند به آن که جانم در دست اوست، هیچ کس از روی ستم به کسی تازیانه ای نزند، مگر این که فردا در آتش دوزخ تازیانه خورَد.

ص :293


1- النساء : 93.
2- الکافی : 7/273/12.
3- الأمالی للمفید : 216/3 ، راجع وسائل الشیعة : 19/8 /2.

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا أیُّها الناسُ ، أ یُقتَلُ قَتیلٌ و أنا بَینَ أظهُرِکُم لا یُعلَمُ مَن قَتَلَهُ ؟! لو أنّ أهلَ السماءِ و الأرضِ اجتَمَعُوا علی قَتلِ رجُلٍ مُسلمٍ لَعَذَّبَهُم اللّهُ بلا عَددٍ و لا حِسابٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعانَ علی قَتلِ مؤمنٍ بشَطرِ کَلِمَةٍ لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ مَکتوبٌ بینَ عَینَیهِ : آیِسٌ مِن رَحمَةِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرجُلَ لَیُدفَعُ عن بابِ الجَنّةِ أن یَنظُرَ إلَیها ، بمِحجَمةٍ مِن دَمٍ یُریقُهُ مِن مُسلمٍ بغَیرِ حَقٍّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَزَوالُ الدنیا أهوَنُ عِندَ اللّهِ مِن قَتلِ رجُلٍ مُسلمٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :قَتلُ المؤمنِ أعظَمُ عندَ اللّهِ مِن زَوالِ الدنیا . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن قَتَلَ مُؤمنا مُتَعمِّدا أثبَتَ اللّهُ تعالی علَیهِ جَمیعَ الذُّنوبِ ، و بَرِئَ المَقتولُ مِنها ، و ذلکَ قولُ اللّهِ تعالی : «أُرِیدُ أن تَبُوأَ بِإثْمِی و إثْمِکَ فتَکونَ مِن أصْحابِ النّارِ» (6) . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در همین مورد _فرمود : ای مردم! من در میان شما باشم و جنازه مقتولی پیدا شود و قاتلش معلوم نباشد؟! اگر اهل آسمانها و زمین در کشتن مرد مسلمانی همداستان شوند، هر آینه خداوند همه آنان را، بی شمار و بی حساب، عذاب دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس [حتی] با نیم کلمه حرف در کشتن مؤمنی کمک کند، روز قیامت خدا را در حالی دیدار کند که بر پیشانیش نوشته شده است: نومید (محروم) از رحمت خدا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر آدمی به اندازه شاخ حجامت، خونی را از مسلمانی به ناحقّ بریزید، از جلو درِ بهشت رانده می شود تا نگاهش به بهشت نیفتد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نابود شدن دنیا نزد خدا، سبک تر از کشتن مردی مسلمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کشتن مؤمن در نظر خداوند، بزرگتر (پر اهمیت تر) از نابودی دنیاست.

امام باقر علیه السلام :هر کس عمداً مؤمنی را بکشد، خداوند متعال همه گناهان را برای او ثبت کند و مقتول از گناهان پاک شود و این سخن خداوند متعال است [، آن جا که به نقل از یکی از فرزندان آدم به برادرش می فرماید]: «می خواهم گناه من و گناه خودت را به دوش کشی و از دوزخیان باشی».

ص :294


1- کنز العمّال : 39952.
2- کنز العمّال : 39895، راجع وسائل الشیعة : 8 /615 باب 163.
3- کنز العمّال : 39921.
4- الترغیب و الترهیب : 3/293/7.
5- کنز العمّال : 39880.
6- المائدة : 29 .
7- ثواب الأعمال : 328/9.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یُوَفَّقُ قاتِلُ المؤمنِ مُتَعمِّدا للتَّوبَةِ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ : المؤمنُ یَقتُلُ المؤمنَ مُتَعمِّدا هَل لَهُ تَوبَةٌ ؟ _: إن کانَ قَتَلَهُ لإِیمانِهِ فلا تَوبةَ لَهُ ، و إن کانَ قَتَلَهُ لِغَضَبٍ أو لِسَبَبِ شیءٍ مِن أمرِ الدنیا فإنَّ توبَتَهُ أن یُقادَ مِنهُ . (2)

امام صادق علیه السلام :هر کس که مؤمنی را عمداً بکشد، توفیق توبه پیدا نمی کند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : اگر مؤمن عمداً مؤمنی را بکشد آیا توبه دارد؟ _فرمود: اگر به خاطر ایمانش او را کشته باشد، توبه ندارد. ولی اگر از روی خشم یا به انگیزه امری از امور دنیا بکشد، توبه اش این است که قصاص شود.

3221 - ما یَحِلُّ بِهِ القَتلُ
3221 - جاهایی که کشتن رواست

الکتاب :

مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ دمُ امرِئٍ مسلمٍ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و أنّی رسولُ اللّهِ إلاّ بِإحدَی ثلاثٍ : رجُلٌ زَنی بعدَ إحصانٍ فإنّهُ یُرجَمُ ، و رجُلٌ خَرَجَ مُحارِبا للّهِِ و رسولِهِ فإنّهُ یُقتَلُ ، أو یُصلَبُ ، أو یُنفی مِن الأرضِ ، أو یَقتُلُ نَفسا فیُقتَلُ بها . (4)

3221

جاهایی که کشتن رواست

قرآن:

«هر که کسی را _ جز به قصاص قتل یا [به کیفر ]فسادی در زمین _ بکشد، چنان است که همه مردم را کشته باشد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ریختن خون مسلمانی که به یگانگی خدا و پیامبری من گواهی می دهد روا نیست، مگر در سه جا: مردی که زنای محصنه کند؛ چنین کسی باید سنگسار شود. مردی که به جنگ خدا و رسول او برخیزد؛ چنین کسی یا کشته می شود یا به دار آویخته می گردد و یا تبعید می شود و مردی که کسی را بکشد؛ که باید او را کشت.

ص :295


1- الکافی : 7/272/7.
2- الکافی : 7/276/2 ، راجع وسائل الشیعة : 19/19 باب 9.
3- المائدة : 32.
4- کنز العمّال : 367.

عنه صلی الله علیه و آله :و الذی لا إلَهَ غَیرُهُ لا یَحِلُّ دمُ أحَدٍ یَشهَدُ أن لا إلَهَ إلاّ اللّهُ و أنّی رسولُ اللّهِ إلاّ بِإحدی ثلاثٍ : التارِکُ للإسلامِ المُفارِقُ للجَماعَةِ ، و الثَّیِّبُ الزانی ، و النفسُ بالنفسِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ دمٌ إلاّ فی ثلاثٍ : النفسِ بالنفسِ ، و الثیِّبِ الزانی ، و المُرتَدِّ عنِ الإیمانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ ارتَدَّ عن دِینِهِ فاقتُلُوهُ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که معبودی جز او نیست، ریختن خون هر کسی که به یگانگی خدا و رسالت من گواهی می دهد، روا نیست مگر در یکی از این سه مورد: کسی که از اسلام دست بردارد و از امت اسلامی جدا شود. مردی که زن داشته باشد و زنا کند و کسی که مرتکب قتل نفْس شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ریختن هیچ خونی روا نیست، مگر در سه جا: قتل در برابر قتل و مردی که زن داشته باشد و زنا کند و کسی که از ایمان برگردد (مرتدّ).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از دینش برگردد (مرتدّ شود)، او را بکشید.

3222 - مَوارِدُ دُخولِ القاتِلِ وَالمَقتولِ النّارَ
3222 - جاهایی که قاتل و مقتول هر دو در دوزخند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا التَقَی المُسلِمانِ حَمَلَ أحَدُهُما علی أخیهِ السِّلاحَ فَهُما علی جُرُفِ جَهنَّمَ ، فإذا قَتَلَ أحَدُهُما صاحِبَهُ دَخَلاها جَمیعا . (5)

3222

جاهایی که قاتل و مقتول هر دو در دوزخند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه دو مسلمان رو در رو شوند و یکی از آن دو با اسلحه بر برادرش حمله برد، هر دو بر آبکند (6) دوزخ باشند و هرگاه یکی دیگری را بکشد، هر دو به دوزخ روند.

ص :296


1- کنز العمّال : 380.
2- کنز العمّال : 382.
3- کنز العمّال : 386.
4- (انظر) الباغی : باب 381 ، 382. الخوارج : باب 1015. الارتداد : باب 1474. السبّ : باب 1725. السِّحر : باب 1762.
5- کنز العمّال : 39899.
6- کناره دریا که آب زیر آن را کنده و تهی کرده و کنایه از سقوط قریب الوقوع است .

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلِمَینِ التَقَیا بأسیافِهِما إلاّ کانَ القاتِلُ و المَقتولُ فی النارِ . (1)

وسائل الشیعة عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا التَقَی المُسلِمانِ بسَیفِهِما علی غَیرِ سُنَّةٍ فالقاتِلُ و المَقتولُ فی النارِ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، هذا القاتِلُ فما بالُ المَقتولِ ؟ ! قالَ : لأنَّه أرادَ قَتلاً . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دو مسلمانی شمشیر به روی هم نکشند، مگر این که قاتل و مقتول هر دو در آتش باشند.

وسائل الشیعة_ به نقل از زید بن علی از پدرانش علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر گاه دو مسلمان، بدون دلیلی از سنّت، به روی هم شمشیر بکشند، قاتل و مقتول هر دو در آتشند. عرض شد: ای رسول خدا! قاتل درست، اما مقتول چرا؟ فرمود: چون او هم قصد کشتن داشته است.

3223 - تَحریمُ قَتلِ الإنسانِ نَفسَهُ
3223 - حرام بودنِ خودکشی

الکتاب :

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنکُمْ وَ لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیما» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الذی یَخنُقُ نفسَهُ یَخنُقُها فی النارِ ، و الذی یَطعَنُها فی النارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَتَلَ نفسَهُ بشیءٍ فی الدنیا عُذِّبَ بهِ یَومَ القِیامَةِ . (5)

3223

حرام بودنِ خود کشی

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به ناروا مخورید، مگر آن که داد و ستدی به رضایت یکدیگر از شما [انجام گرفته ]باشد و خودتان را مکشید؛ زیرا خدا همواره با شما مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که خودش را خفه کند، خویشتن را در آتش خفه کرده است و کسی که به خودش نیزه زند، در آتش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خودش را در دنیا با هر وسیله ای بکشد، روز قیامت با همان وسیله عذاب شود.

ص :297


1- کنز العمّال : 39904.
2- وسائل الشیعة : 11/113 باب 67.
3- النساء : 29.
4- کنز العمّال : 39961.
5- کنز العمّال : 39965.

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ فیمَن قبلَکُم رجُلٌ بهِ جُرحٌ فَجَزِعَ فَأخَذَ سِکِّینا فَحَزَّ بها یَدَهُ فما رَقَأ الدمُ حتّی ماتَ ، فقالَ اللّهُ : بادَرَنی عَبدی بنفسِهِ ؟! ......... قد حَرَّمتُ علَیهِ الجَنَّةَ . (1)

الخرائج و الجرائح عن أبی سعیدٍ الخُدریِّ :کُنّا نَخرُجُ فی الغَزَواتِ مُتَرافِقینَ تِسعَةً و عَشرَةً ، فَنُقَسِّمُ العَمَلَ ، فیَقعُدُ بَعضُنا فی الرَّحلِ، و بَعضُنا یَعمَلُ لأصحابِهِ یَصنَعُ طَعامَهُم و یَسقِی رِکابَهُم ، و طائفةٌ تَذهَبُ إلَی النبیِّ صلی الله علیه و آله ، فاتَّفَقَ فی رِفقَتِنا رَجُلٌ یَعمَلُ عَمَلَ ثلاثَةِ نَفَرٍ : یَحتَطِبُ ، و یَستَقی ، و یَصنَعُ طَعامَنا . فَذُکِرَ ذلکَ للنبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : ذلکَ رَجُلٌ مِن أهلِ النارِ ، فَلَقِینا العَدُوَّ فَقاتَلناهُم فَجُرِحَ فَأخَذَ الرجُلُ سَهما فَقَتَلَ بهِ نفسَهُ ، فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : أشهَدُ أنّی رسولُ اللّهِ و عَبدُهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ یُبتَلی بکُلِّ بَلیَّةٍ و یَموتُ بکُلِّ مِیتَةٍ إلاّ أنّهُ لا یَقتُلُ نفسَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قَتَلَ نفسَه مُتَعمِّدا فهُو فی نارِ جَهنَّمَ خالِدا فیها . (4) (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در زمانهای پیش از شما، مردی جراحتی برداشت و از شدّت درد و بی تابی، کاردی برداشت و با آن دستش را قطع کرد و از شدّت خونریزی مُرد. پس خداوند فرمود: بنده ام، در گرفتن جان خود بر من پیشدستی کرد ......... هر آینه بهشت را بر او حرام کردم.

الخرائج و الجرائح_ به نقل از ابو سعید خُدری _: ما در غزوات به صورت گروه های نُه تایی ده تایی بیرون می رفتیم و کارها را میان خود تقسیم می کردیم. یکی در چادر می نشست و یکی برای دوستانش کار می کرد، غذایشان را درست می کرد و شترانشان را آب می داد و عدّه ای هم پیش پیامبر می رفتند. اتفاقاً در گروه ما مردی بود که کار سه نفر را می کرد: هیزم می کشید، آب می آورد و غذایمان را درست می کرد. این موضوع، به عرض پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. حضرت فرمود: او مردی دوزخی است. سپس با دشمن رو به رو شدیم و به جنگ پرداختیم، آن مرد مجروح شد و تیری برداشت و خودش را با آن کشت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: گواهی می دهم که من رسول خدا و بنده او هستم.

امام باقر علیه السلام :مؤمن به هر بلایی گرفتار می شود و با هر مرگی می میرد، اما خود کشی نمی کند.

امام صادق علیه السلام :هر که عمداً خودش را بکشد، در آتش دوزخ جاودانه است.

ص :298


1- الترغیب و الترهیب : 3/301/4.
2- الخرائج و الجرائح : 1/61/104.
3- الکافی : 3/112/8.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/95/5163.
5- (انظر) وسائل الشیعة : 19 / 13 باب 5 . صحیح مسلم : 1 / 103 باب 47.

3224 - تَحریمُ سِقطِ الحَملِ
3224 - حرام بودنِ سقط جنین

کتاب من لا یحضره الفقیه عن إسحاقَ بنِ عمّار :قلتُ لأبی الحَسنِ علیه السلام : اَلمرأةُ تخافُ الحَبَلَ فتَشربُ الدّواءَ فتُلقی ما فی بَطنِها؟ فقالَ : لا ، فقلتُ : إنّما هُو نُطفَةٌ ، قال : إنّ أوَّلَ ما یُخلَقُ نُطفَةٌ . (1)

3224

حرام بودنِ سقط جنین

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم : زنی از ترس حاملگی، برای سقط جنین خود دارو می خورد . حضرت فرمود : جایز نیست. عرض کردم: هنوز در مرحله نطفه است. فرمود: نخستین چیزی که آفریده می شود نطفه است.

3225 - ما رُوِیَ فی قَتلِ الأسیرِ
3225 - روایاتی که درباره کشتن اسیر آمده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ یَومَ فَتحِ مکّةَ _: لا یُقتَلُ قُرَشیٌّ صَبرا بعدَ هذا الیَومِ إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)

عوالی اللآلی :إنّ أبا غرّة الجُمَحیَّ وَقَعَ فی الأسرِ یَومَ بَدرٍ فقالَ : یا محمّدُ ، إنّی ذو عَیلَةٍ فَامنُنْ عَلَیَّ ، فَمَنَّ علَیهِ أن لا یَعودَ إلَی القِتالِ ، فَمَرَّ إلی مَکّةَ فقالَ : سَخِرتُ بمحمّدٍ فَأطلَقَنی ! و عادَ إلَی القِتالِ یَومَ اُحُدٍ، فَدعا علَیهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن لا یُفلِتَ ، فَوَقَعَ فی الأسرِ ، فقالَ : إنّی ذُو عَیلَةٍ فامنُنْ عَلَیَّ ! فقالَ علیه السلام : حتّی تَرجِعَ إلی مکَّةَ فتقولَ فینادی قریشٍ: سَخِرتُ بمحمّدٍ؟!لا یُلسَعُ المؤمنُ من جُحرٍ مَرَّتَینِ . و قَتَلَهُ بیَدِهِ . (3)

3225

روایاتی که درباره کشتن اسیر آمده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در روز فتح مکّه _فرمود: بعد از امروز تا روز قیامت، هیچ قُرَشی را که اسیر باشد نباید کُشت.

عوالی اللآلی :ابو غرّه جُمَحیّ در جنگ بدر اسیر شد. به پیامبر گفت: ای محمّد! من مردی عیالوارم. منّت نهاده مرا آزاد کن. پیامبر هم او را آزاد کرد، به شرط آن که دوباره در جنگ [با مسلمانان] شرکت نکند. او به مکّه رفت و گفت: محمّد را مسخره کردم [و دروغ گفتم] پس آزادم کرد. در جنگ احد مجدداً شرکت جست، رسول خدا صلی الله علیه و آله دعا کرد که از چنگ مسلمانان فرار نکند. ابو غرّه اسیر شد. [و مانند دفعه قبل ]گفت: من مردی عیالوارم، منّت نهاده آزادم کن. پیامبر فرمود: آزادت کنم که به مکّه برگردی و در جمع قریش بگویی: محمّد را مسخره کردم؟ مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. آن گاه با دست خود او را کشت.

ص :299


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/171/5394.
2- صحیح مسلم : 3/1409/88 .
3- عوالی اللآلی : 1/228/122 .

وقعة صفّین :کانَ علیٌّ علیه السلام إذا أخَذَ أسیرا مِن أهلِ الشامِ خَلّی سبیلَهُ ، إلاّ أن یکونَ قد قَتَلَ أحدا مِن أصحابِهِ فَیَقتُلَهُ بهِ ، فإذا خَلّی سَبیلَهُ فإن عادَ الثانیَةَ قَتَلَهُ و لَم یُخَلِّ سَبیلَهُ . (1)

کنز العمّال عن یزید بن بلال :شهدتُ مع علی صفین فکان إذا اُتِیَ بالأسیرِ قال _ : لَن أقتُلَکَ صَبرا ، إنّی أخافُ اللّهَ رَبَّ العالَمینَ . و کانَ یَأخُذُ سِلاحَهُ و یُحَلِّفُهُ لا یقاتِلُهُ و یُعطیهِ أربَعةَ دَراهِمَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لم یَقتُلْ رسولُ اللّهِ صَبرا قَطُّ غیرَ رَجُلٍ واحِدٍ : عُقبةَ بنِ أبی مُعَیطٍ ، و طَعَنَ اُبَیَّ بنَ أبِی خَلَفٍ فماتَ بعدَ ذلکَ . (3)

(4)

وقعة صفّین :امام علی علیه السلام هرگاه از سپاه شام اسیری می گرفت، آزادش می کرد مگر این که یکی از یارانش را کشته بود که در این صورت او را می کشت. وقتی اسیری را آزاد می کرد، اگر دوباره به جنگ می آمد او را می کشت و آزادش نمی کرد.

کنز العمّال_ به نقل از یزید بن بلال _: در جنگ صفّین با امام علی علیه السلام بودم. چون اسیری را نزد امیر المؤمنین علیه السلام می آوردند می فرمود : من هرگز تو را در اسارت نمی کشم، من از خداوند خداوندگار جهانیان می ترسم.

حضرت جنگ افزارش را می گرفت و او را سوگند می داد که دیگر به جنگ وی نیاید و چهار درهم به او می داد.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز اسیری را نکشت، مگر یک نفر را: عقبة بن ابی معیط، و اُبَیَّ بن ابی خَلَف را نیز نیزه ای زد که بر اثر آن بعداً مُرد.

ص :300


1- وقعة صفّین : 519 .
2- کنز العمّال : 31703.
3- وسائل الشیعة : 11/113/1.
4- (انظر) جواهر الکلام : 21 / 132 «فی معنی قتل الصبر». سنن أبی داوود:3/60 باب «فی قتل الأسیر صبرا».

431 - القَدَر

431 - تقدیر
اشاره

(1)

(2)

ص :301


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 84 / باب 3 «القضاء و القَدَر». کنز العمّال : 1 / 106 «القَدر». کنز العمّال : 1 / 135 «فرع فی ذمّ القَدریّة و المُرجئة» کنز العمّال : 1 / 362 «فرع فی القَدریّة».
2- انظر: عنوان 442 «القضاء و القدر» ، 4 «الأجل » ، 62 «الجبر». 283 «مشیئة اللّه » ، 233 «السعادة» ، 273 «الشقاوة». الحزن : باب 825 ، الرزق : باب 1488 ، 1489. الصبر : باب 2149.

3226 - القَدَرُ
3226 - تقدیر

الکتاب :

«إِنَّا کُلَّ شَیءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» . (1)

«وَ اللّهُ خَلَقَکُم مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجا وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَی وَ لاَ تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و کُلُّ شیءٍ بِقَدَرٍ حتَّی العَجزُ و الکَیسُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :القَدَرُ نِظامُ التَّوحیدِ ، فَمَن وَحَّدَ اللّهَ و آمَنَ بالقَدَرِ فَقدِ استَمسَکَ بالعُروَةِ الوُثقی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لو دَعا لک إسرافیلُ و جِبریلُ و میکائیلُ و حَمَلةُ العَرشِ و أنا فیهِم ما تَزَوَّجتَ إلاّ المرأةَ التی کُتِبَت لکَ . (5)

3226

تقدیر

قرآن:

«هر آینه ما هر چیزی را به اندازه آفریده ایم».

«و خدا شما را از خاکی آفرید. سپس از نطفه ای. آن گاه شما را جفت جفت گردانید. و هیچ مادینه ای بار نمی گیرد و بار نمی نهد، مگر به علم او. و هیچ سالخورده ای عمر دراز نمی یابد و از عمرش کاسته نمی شود، مگر آن که در کتابی [مندرج] است. همانا این کار بر خدا آسان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه چیز مقدّر است، حتّی ناتوانی و زیرکی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تقدیر، نظام توحید است. پس هرکه خدا را یگانه داند و به تقدیر ایمان داشته باشد، هر آینه به دستگیره استوار چنگ در آویخته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر اسرافیل و جبرئیل و میکائیل و فرشتگان حامل عرش و من همگی با هم برای تو دعا کنیم، جز با زنی که برایت نوشته و مقدّر شده است ازدواج نخواهی کرد.

ص :302


1- القمر : 49.
2- فاطر : 11.
3- کنز العمّال : 499.
4- کنز العمّال : 488.
5- کنز العمّال : 501.

عنه صلی الله علیه و آله :الإیمانُ بالقَدَرِ یُذهِبُ الهَمَّ و الحُزنَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذَمِّ العاصینَ مِن أصحابِهِ _: أحمَدُ اللّهَ علی ما قَضی مِن أمرٍ ، و قَدَّرَ مِن فِعلٍ ، و علَی ابتِلائی بِکُم . (2)

عنه علیه السلام_ فی تَمجیدِ اللّهِ و تَعظیمِهِ _: المُقَدِّرُ لِجَمیعِ الاُمورِ بلا رَوِیَّةٍ و لا ضَمیرٍ . (3)

عنه علیه السلام_ فی تَحمیدِ اللّهِ سبحانَهُ _: أحمَدُهُ إلی نفسِهِ کما استَحمَدَ إلی خَلقِهِ ، و جَعَلَ لکُلِّ شیءٍ قَدرا ، و لِکُلِّ قَدرٍ أجَلاً ، و لکُلِّ أجَلٍ کتابا . (4)

عنه علیه السلام_ فی صفتِهِ تعالی _: لم یَؤدْهُ خَلقُ ما ابتَدَأ ، و لا تَدبیرُ ما ذَرَأ ، و لا وَقَفَ بهِ عَجزٌ عَمّا خَلَقَ ، و لا ولَجَت علَیهِ شُبهَةٌ فیما قَضی و قَدَّرَ ، بَل قَضاءٌ مُتقَنٌ ، و عِلمٌ مُحکَمٌ ، و أمرٌ مُبرَمٌ . (5)

عنه علیه السلام :المَقادیرُ لا تُدفَعُ بالقُوَّةِ و المُغالَبَةِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان به تقدیر، غم و اندوه را می برد.

امام علی علیه السلام_ در نکوهش یاران نافرمان خود _فرمود : ستایش می گویم خدا را بر امری که حکم فرمود و بر کاری که مقدّر ساخت و بر ابتلای من به شما.

امام علی علیه السلام_ در تمجید و تعظیم خداوند _فرمود : خدایی که همه امور را، بدون به کار بردن فکر و اندیشه درونی، مقدّر کرد [و به اندازه آفرید].

امام علی علیه السلام_ در ستایش خداوند سبحان _فرمود : خدا را آن گونه سپاس می گزارم که از آفریدگان خویش خواسته است و برای هر چیزی مقدار و اندازه ای معیّن فرموده و برای هر اندازه ای سررسیدی و برای هر سررسیدی نوشته ای [که در آن ثبت و ضبط است].

امام علی علیه السلام_ در وصف خداوند متعال _فرمود : آفرینش آنچه را در آغاز آفرید و تدبیر آنچه خلق کرد، او را به ستوه نیاورد و در آفرینش موجودات عاجز و درمانده نشد و در آنچه حکم کرد و مقدّر فرمود، شکّ و شبهه ای برایش رخ نداد. بلکه قضایش استوار است و علمش محکم و امر او ثابت.

امام علی علیه السلام :مقدّرات، با زور و گردن کلفتی دفع نمی شود.

ص :303


1- کنز العمّال : 481.
2- . نهج البلاغة : الخطبة 180.
3- نهج البلاغة : الخطبة 213.
4- نهج البلاغة : الخطبة 183.
5- نهج البلاغة : الخطبة 65.
6- . غرر الحکم : 1412.

عنه علیه السلام :القَدَرُ سِرٌّ مِن سِرِّ اللّهِ ، و سِترٌ مِن سِترِ اللّهِ و حِرزٌ مِن حِرزِ اللّهِ مَرفوعٌ فی حِجابِ اللّهِ ، مَطوِیٌّ عَن خَلقِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :بِتَقدیرِ أقسامِ اللّهِ للعِبادِ قامَ وَزنُ العالَمِ و تَمَّت هذهِ الدنیا لأهلِها . (2)

عنه علیه السلام :کُلَّما ازدادَ عَقلُ الرجُلِ قَوِیَ إیمانُهُ بالقَدَرِ و استَخَفَّ بالغِیَرِ . (3)

عنه علیه السلام :لن یُبطِئَ عنکَ ما قد قُدِّرَ لکَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أیقَنَ بالقَدَرِ لم یَکتَرِثْ بما (5) نابَهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ شیئا قَدَّرَهُ ، فإذا قَدَّرَهُ قَضاهُ ، فإذا قَضاهُ أمضاهُ . (7)

الإمامُ الهادیّ علیه السلام :المَقادیرُ تُریکَ ما لَم یَخطُرْ بِبالِکَ . (8)

امام علی علیه السلام :تقدیر ، رازی از رازهای خدا و نهانی از نهانی های خدا و دژی از دژهای دست نیافتنی خداست، که در پس حجاب خداست و از خلق خدا پنهان است.

امام علی علیه السلام :با تقدیر (اندازه قرار دادن) قسمتهای خدا برای بندگان است که جهان روی پای خود ایستاده و این دنیا برای مردم آن می چرخد.

امام علی علیه السلام :هرچه بر خرد مرد افزوده شود، ایمانش به تقدیر قویتر می شود و به دگرگونیها اهمیتی نمی دهد.

امام علی علیه السلام :آنچه برایت مقدّر شده است، حتماً به تو می رسد.

امام علی علیه السلام :کسی که به تقدیر یقین دارد، به آنچه بر سرش آید اهمیتی نمی دهد.

امام صادق علیه السلام :خداوند هرگاه چیزی را بخواهد، آن را مقدّر فرماید و چون مقدّرش کند، حکم آن را صادر فرماید و هرگاه حکمش را صادر کند، به اجرایش در آورد.

امام هادی علیه السلام :مقدّرات چیزهایی را که به ذهنت خطور نمی کند، نشانت می دهد.

3227 - النَّهیُ عَنِ الخَوضِ فِی القَدَرِ
3227 - نهی از ژرفکاوی در موضوع تقدیر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَکَلَّمَ فی شیءٍ مِن القَدَرِ سُئلَ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ ، و مَن لم یَتَکَلَّمْ فیهِ لم یُسألْ عَنهُ . (9)

3227

نهی از ژرف کاوی در موضوع تقدیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه درباره چیزی از تقدیر سخن گوید، روز قیامت درباره آن از او سؤال شود و هرکه در این باره خاموش ماند، سؤالی از او نشود.

ص :304


1- التوحید : 383/32.
2- غرر الحکم : 4306.
3- غرر الحکم : 7202.
4- نهج البلاغة : الحکمة 379.
5- غرر الحکم : 8934.
6- غرر الحکم : 8934.
7- المحاسن : 1/379/837 .
8- أعلام الدین : 311.
9- کنز العمّال : 539.

کنز العمّال :جاءَ رجلٌ إلی علیّ علیه السلام فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبرنی عن القَدَرِ، قالَ: طَریقٌ مُظلِمٌ لا تَسلُکْهُ . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبِرْنی عنِ القَدَرِ . قالَ : بَحرٌ عَمیقٌ لا تَلِجْهُ . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبِرْنی عنِ القَدَرِ . قالَ : سِرُّ اللّهِ قد خَفِیَ علَیکَ فلا تُفْشِهِ . (1)

کنز العمّال عن الحارث عن علیّ بن أبی طالب علیه السلام :أنّه خطبَ الناس یوما ، فقامَ إلَیه رجلٌ ، فقالَ : یا أمیرَ المؤمنین، أخبِرنا عَنِ القَدر ، قال : بَحرٌ عَمیقٌ فلا تَلِجْهُ . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبِرنا عنِ القَدَرِ . قالَ : سِرُّ اللّهِ فلا تَتَکَلَّفْهُ . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبِرْنا عنِ القَدَرِ . قالَ : أما إذ أبَیتَ فإنّهُ أمرٌ بَینَ أمرَینِ لا جَبرَ و لا تَفویضَ . (2)

کنز العمّال :شخصی خدمت امام علی علیه السلام رسید عرض کرد : ای امیر المؤمنین! مرا از تقدیر آگاه فرما، حضرت فرمود : راهی بس تاریک است، در آن قدم مگذار. [دوباره] عرض کرد: یا امیر المؤمنین! مرا از تقدیر آگاه فرما. حضرت فرمود: دریایی ژرف است، در آن فرو مرو. [سه باره ]پرسید: یا امیر المؤمنین! مرا از تقدیر آگاه فرما. حضرت فرمود: راز خداست و بر تو پوشیده. پس برای فهمیدن آن خویشتن را به زحمت مینداز.

کنز العمّال_ به نقل از حارث _: روزی علی علیه السلام خطبه می خواند. مردی ایستاد و عرض کرد : ای امیر المؤمنین! ما را از تقدیر آگاه سازید؟ حضرت فرمود : دریایی ژرف است، در آن فرو مرو. عرض کرد: ای امیر مؤمنان! مرا از تقدیر، آگاه کن. فرمود: راز خداست، خود را [برای دانستن آن] به زحمت مینداز. [سه باره] پرسید: ای امیر مؤمنان! مرا از تقدیر آگاه فرما. فرمود: حال که اصرار داری، بدان که تقدیر، امری است میان دو امر؛ نه جبر است و نه تفویض.

3228 - التَّقدیرُ وَالتَّدبیرُ
3228 - تقدیر و تدبیر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَغلِبُ المِقدارُ علَی التَّقدیرِ ، حتّی تکونَ الآفَةُ فی التَّدبیرِ . (3)

3228

تقدیر و تدبیر

امام علی علیه السلام :تقدیر، بر حسابگری [ما] بدان گونه چیره است که تدبیر مایه آفت و گزند می شود.

ص :305


1- کنز العمّال : 1561.
2- کنز العمّال : 1567.
3- نهج البلاغة : الحکمة 459.

عنه علیه السلام :تَذِلُّ الاُمورُ للمَقدورِ حتّی تَصیرَ الآفةُ فی التَّدبیرِ . (1)

عنه علیه السلام :تَذِلُّ الاُمورُ للمَقادیرِ حتّی یکونَ الحَتفُ فی التَّدبیرِ . (2)

عنه علیه السلام :الاُمورُ بالتَّقدیرِ لا بالتَّدبیرِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا حَلَّتِ المَقادیرُ بَطَلَتِ التَّدابیرُ . (4)

عنه علیه السلام :إذا نَزَلَ القَدَرُ بَطَلَ الحَذَرُ . (5)

عنه علیه السلام :إذا کانَ القَدَرُ لا یُرَدُّ فالاحتِراسُ باطِلٌ . (6)

عنه علیه السلام :القَدَرُ یَغلِبُ الحَذَرَ . (7)

بیان:

الأمور المقدّرة للإنسان علی نوعین: فمنها حتمیّة، و منها غیر حتمیّة بل قابلة للتغییر، و کما یظهر من هذه الروایات أنّ التدبیر لا أثر له فی الأمور المحتومة، بل قد یکون التدبیر المتخّذ لتغییر الأمر المقدّر سببا و مقدّمةً لتحقّقه .

و أما الاُمور غیر المحتومة فإنَّ التدبیر فیها نوع من التقدیر الإلهی کما تقرأ فی الروایات أنَّ استعمال الدواء نوع من التقدیر . (8)

امام علی علیه السلام :کارها رام تقدیرند، چندان که تدبیر مایه آفت و آسیب می شود.

امام علی علیه السلام :کارها رام مقدّراتند، چندان که تدبیر به مرگ می انجامد.

امام علی علیه السلام :کارها به تقدیر است، نه به تدبیر.

امام علی علیه السلام :چون مقدّرات فرود آیند، تدبیرها باطل و بی اثر می شوند.

امام علی علیه السلام :هرگاه تقدیر فرود آید، حَذَر بی فایده است.

امام علی علیه السلام :وقتی تقدیر برگشت ناپذیر است، پس پرهیز، بی حاصل است.

امام علی علیه السلام :تقدیر، بر حَذَر چیره می گردد.

توضیح:

مقدّرات انسان دو گونه است: قطعی و غیر قطعی . همان طور که در روایات آمده است، تدبیر در تغییر مقدّرات قطعی انسان تأثیری ندارد و چه بسا تدبیری که برای تغییرِ تقدیر به کار می رود مقدّمه تحقّق آن گردد و اما در مقدّرات غیر قطعی، تدبیر خود نوعی تقدیر الهی است چنان که در روایات می خوانیم مصرف دارو برای درمان نوعی تقدیر است .

ص :306


1- بحار الأنوار : 78/63/147.
2- نهج البلاغة: الحکمة16.
3- غرر الحکم : 1947.
4- غرر الحکم : 4037.
5- غرر الحکم : 4031.
6- غرر الحکم : 4071.
7- غرر الحکم : 1025.
8- (انظر) عنوان 111 «الحزم». القضاء و القدر : باب 3297.

3229 - القَدَرُ وَالعَمَلُ
3229 - تقدیر و عمل

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ رجُلٌ : أ بِقَدَرٍ یُصیبُ الناسَ ما أصابَهُم أم بِعَمَلٍ ؟ _: إنّ القَدَر و العَمَلَ بمَنزِلَةِ الرُّوحِ و الجَسَدِ ، فالرُّوحُ بغیرِ جَسَدٍ لا تُحِسُّ ، و الجَسَدُ بغیرِ رُوحٍ صُورَةٌ لا حَراکَ بها ، فإذا اجتَمَعا قَوِیا و صَلُحا ، کذلکَ العَمَلُ و القَدَرُ ، فلو لم یَکُنِ القَدَرُ واقِعا علَی العَمَلِ لم یُعرَفِ الخالِقُ مِن المَخلوقِ و کانَ القَدَرُ شیئا لا یُحَسُّ ، و لو لم یَکُنِ العَمَلُ بِمُوافَقَةٍ مِن القَدَرِ لم یَمضِ و لم یَتِمَّ ، و لکنَّهُما باجتِماعِهِما قَوِیا ، و للّهِِ فیهِ العَونُ لعِبادِهِ الصالِحینَ . (1)

3229

تقدیر و عمل

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به مردی که سؤال کرد: آیا آنچه به مردم می رسد، ناشی از تقدیر است یا عمل [خودشان] _فرمود : تقدیر و عمل به مثابه جان و پیکرند. جانِ بدون پیکر، چیزی حسّ نمی کند و پیکرِ بی جان مجسّمه ای بی حرکت است. اما هرگاه این دو با هم جمع شوند، قوی و کار آمد می گردند. عمل و تقدیر نیز چنین اند، اگر تقدیر به عمل تعلّق نمی گرفت، آفریدگار از آفریده باز شناخته نمی شد و تقدیر چیزی نا محسوس بود و اگر عمل با موافقت تقدیر نمی بود، هرگز صورت نمی گرفت و به سرانجام نمی رسید. اما این دو با اجتماع و اتحاد همند که قدرت می یابند و در این میان خداوند، بندگان شایسته خود را یاری می رساند.

ص :307


1- التوحید : 366/4.

3230 - ما هُوَ مِنَ القَدَرِ
3230 - آنچه در شمار تقدیر است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدَّواءُ مِن القَدَرِ ، و هُو یَنفَعُ مَن یَشاءُ بما شاءَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ : أ رأیتَ دَواءً نَتَداوی بهِ ، وَ رُقیً نَستَرقِی بِها ، و أشیاءَ نَفعَلُها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّهِ ؟ _: بل هِی مِن قَدَرِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ : رُقیً یُستَشفی بِها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّهِ ؟ _: إنّها مِن قَدَرِ اللّهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ رجُلٌ بعدَ انصِرافِهِ مِن صِفِّینَ عنِ القَضاءِ و القَدَرِ فی هذهِ الحَربِ _: ما عَلَوتُم تَلعَةً و لا هَبَطتُم وادِیا إلاّ و للّهِِ فیهِ قَضاءٌ و قَدَرٌ . (4)

عنه علیه السلام :الأمرُ بالطَّاعَةِ ، و النَّهیُ عنِ المَعصیَةِ ، و التَّمکینُ مِن فِعلِ الحَسَنَةِ و تَرکِ المَعصیَةِ ، و المَعونَةُ علَی القُربَةِ إلَیهِ ، و الخِذلانُ لِمن عَصاهُ، و الوَعدُ و الوَعیدُ، و التَّرغیبُ و التَّرهیب، کُلُّ ذلکَ قَضاءُ اللّهِ فی أفعالِنا و قَدَرُهُ لأعمالِنا . (5)

3230

آنچه در شمار تقدیر است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دارو جزو تقدیر است و برای هر کس که [خدا] بخواهد، به هر اندازه که بخواهد، سودمند می افتد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که : آیا دارویی که با آن خود را مداوا می کنیم و دعا و تعویذی که با آن خود را معالجه می کنیم و چیزهای دیگری که به کار می بریم، جلو تقدیر خدا را می گیرند؟ _فرمود : نه، اینها خود جزو تقدیر خدایند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی از ایشان سؤال شد: آیا دعا و تعویذی که با آن خود را معالجه می کنیم، تقدیر خدا را دفع می کند؟ _فرمود : آن، خود جزو تقدیر خداست.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به مردی که هنگام بازگشت از صفّین، پرسید: آیا این جنگها با قضا و قدر الهی است؟ _فرمود : از هیچ تپّه ای بالا نرفتید و به هیچ درّه و سراشیبی ای قدم نگذاشتید، مگر این که با قضا و قدر خداوند بود.

امام علی علیه السلام :امر به فرمانبری و نهی از نافرمانی و قدرت بر انجام کار نیک و ترک معصیت و کمک کردن بر نزدیک شدن به خدا و یاری ندادن کسی که نا فرمانیش کند و بیم و نوید و ترغیب و ترساندن، همگی قضا و قدر خدا، در زمینه افعال و اعمال ماست.

ص :308


1- کنز العمّال : 28082.
2- کنز العمّال : 633.
3- قرب الإسناد : 95/320.
4- الإرشاد : 1/225.
5- الاحتجاج : 1/492/121.

کنز العمّال عن عکرمة :لمّا قَدِمَ علیٌّ علیه السلام من صِفّینَ قامَ إلیهِ شیخٌ مِن أصحابِهِ ، فقالَ : یا أمیرَ المؤمنین أخبرنا عن مَسیرنا إلَی الشامِ بقَضاءٍ و قَدَرٍ ؟ فقالَ: و الذی خَلَقَ (1) الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ، ما قَطَعنا وادِیا و لا عَلَونا تَلعَةً إلاّ بقَضاءٍ و قَدَرٍ ، فقالَ الشیخُ : عندَ اللّهِ أحتَسِبُ عَنائی ، فقالَ علیٌّ : بَل عَظَّمَ اللّهُ أجرَکُم فی مَسیرِکُم و أنتُم مُصعِدُونَ و فی مُنحَدَرِکُم و أنتُم مُنحَدِرُونَ ، و ما کُنتُم فی شیءٍ مِن اُمورِکُم مُکرَهینَ و لا إلَیها مُضطَرِّینَ ، فقالَ الشیخُ : کیفَ یا أمیرَ المؤمنینَ و القَضاءُ و القَدَرُ ساقَنا إلَیها ؟ فقالَ : ویحَکَ ! لعلَّکَ ظَنَنتَه قَضاءً لازِما و قَدَرا حاتِما ، لو کانَ ذلکَ لَسَقَطَ الوَعدُ و الوَعیدُ و بَطَلَ الثَّوابُ و العِقابُ ، و لا أتَت لائمَةٌ مِن اللّهِ لِمُذنِبٍ و لا مَحمَدَةٌ مِن اللّهِ لمُحسِنٍ ، و لا کانَ المُحسِنُ أولی بثَوابِ الإحسانِ مِن المُذنِبِ ، ذلکَ مَقالُ أحزابِ (2) عَبَدَةِ الأوثانِ ......... و مَجُوسِها ، و لکنَّ اللّهَ أمَرَ بالخَیرِ تَخییرا و نَهی عَنِ الشَّرِّ تَحذیرا ، و لم یُعصَ مَغلوبا و لم یُطَعْ مُکرَها ، و لا یُمَلِّکُ تَفویضا ، و لا خَلَقَ السماواتِ و الأرضَ و ما أری فیهِما مِن عجائبِ آیاتِهِما باطِلاً «ذلکَ ظَنُّ الذینَ کَفَروا فَوَیْلٌ للّذینَ کَفَروا مِنَ النّارِ» . (3) فقالَ الشیخُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، فما کانَ القَضاءُ و القَدَرُ الذی کانَ فیهِ مَسیرُنا و مُنصَرَفُنا ؟ قالَ : ذلک أمرُ اللّهِ و حِکمَتُهُ ، ثُمّ قَرَأ علیٌّ : «و قَضی رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدوا إلاّ إیّاهُ» (4) . (5)

کنز العمّال_ به نقل از عکرمة _: زمانی که امام علی علیه السلام از جنگ صفّین بازگشت پیر مردی از ایشان پرسید که : آیا رفتن به جنگ شامیان به قضا و قدر خدا بوده است ؟ حضرت فرمود : سوگند به آن که دانه را شکافت و آدمیان را آفرید، هیچ دره ای را نپیمودیم و بر هیچ تپه ای بالا نرفتیم، جز با قضا و قدر. پیر مرد گفت: رنجی را که در این راه بردم به حساب خدا بگذارم [و اجری ندارم]؟ علی علیه السلام فرمود: نه، بلکه خداوند در این راهی که رفتید، بر هر تپه ای که فراز آمدید و از هر شیبی که پایین رفتید، اجری بزرگ به شما عطا فرمود و شما در هیچ یک از کارهای خود نه مجبور بودید و نه ناچار. پیر مرد عرض کرد: ای امیر المؤمنین! چگونه مجبور و ناچار نبودیم، حال آن که قضا و قدرْ ما را پیش می برد؟ حضرت فرمود: وای بر تو! انگار تو قضا را امری لازم و قَدَر را موضوعی حتمی و گریز نا پذیر می دانی [به طوری که از تو سلب اختیار می کند]. اگر چنین بود، نوید و بیم و پاداش و کیفر معنا نداشت و گنهکار، از سوی خدا سرزنش نمی شد و نیکوکار، مورد ستایش او قرار نمی گرفت و سزاواری نیکوکار به پاداشِ احسان و نیکو کاریش از بدکار بیشتر نبود. این سخن، سخن گروه های بت پرست ......... و مجوس این امت است. خداوند ، به کارهای خوب فرمان داده است و انسان از روی اختیار آنها را انجام می دهد و از بدی نهی کرده است، از باب بر حذر داشتن. نه به زور نافرمانی می شود و نه به زور و اجبار اطاعت می شود و اختیارات خود را تفویض هم نکرده است و آسمانها و زمین و آیات شگفت انگیز آنها را بیهوده نیافریده «این پندار کسانی است که کفر ورزیدند، پس وای بر کافران از آتش». پیر مرد گفت: پس آن قضا و قدری که رفتن و برگشتن ما بر اساس آن بود، چیست؟ حضرت فرمود: آن عبارت از امر خدا و حکمت اوست. سپس علی علیه السلام این آیه را تلاوت کرد: «و پروردگارت فرمان داد که جز او را نپرستید».

ص :309


1- فی المنتخب و کذا فی النهایة : فلق الحبّة. (کما فی هامش المصدر).
2- «إخوان» کذا فی المنتخب . (کما فی هامش المصدر).
3- ص : 27 .
4- الإسراء : 23 .
5- کنز العمّال : 1560 ، راجع نهج البلاغة : الحکمة 78 نحوه.

بحار الأنوار :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام عَدَلَ مِن عندِ حائطٍ مائلٍ إلی حائطٍ آخَرَ ، فقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ ؟!

قالَ : أفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ إلی قَدَرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ صلواتُ اللّهِ علَیهِ جَلَسَ إلی حائطٍ مائلٍ یَقضی بینَ الناسِ ، فقالَ بَعضُهُم : لا تَقعُدْ تَحتَ هذا الحائطِ فإنّهُ مُعوِرٌ ، فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : حَرَسَ امرَأً أجَلُهُ ، فلَمّا قامَ سَقَطَ الحائطُ ، و کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام مما یَفعَلُ هذا و أشباهَهُ، و هذا الیَقینُ (2) . (3)

بحار الأنوار :امیر المؤمنین علیه السلام از کنار دیوار خمیده ای، به طرف دیوار دیگری رفت. به آن حضرت عرض شد: ای امیر المؤمنین! از قضای خدا می گریزی؟ فرمود: از قضای خدا به سوی قدر خداوند عزّ و جلّ می گریزم.

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین، صلوات اللّه علیه، پای دیوار خمیده ای نشسته بود و میان مردم داوری می کرد. یکی از حضار گفت: زیر این دیوار منشین که شکسته است. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: اجل آدمی نگهبان اوست. چون حضرت از آن جا برخاست، دیوار فرو ریخت. امیر المؤمنین علیه السلام از این گونه کارها می کرد و این است یقین. (4)

ص :310


1- بحار الأنوار : 41/2/3.
2- الکافی : 2/58/5.
3- تأمّل فی وجه الجمع بین الحدیثین .
4- در مورد جمع میان این دو حدیث، دقت کنید.

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ الرُّقی : هَل تَدفَعُ مِن القَدَرِ شیئا ؟ _: هِی مِن القَدَرِ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: آیا دعا و تعویذ چیزی از تقدیر را دفع می کند؟ _فرمود : خودش، از تقدیر است.

3231 - ذَمُّ القَدَرِیَّةِ
3231 - نکوهش قَدَریّه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القَدَریَّةُ مَجوسُ هذِهِ الاُمّةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لُعِنَتِ القَدَریةُ علی لِسانِ سَبعینَ نَبیّا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُجالِسوا أهلَ القَدَرِ و لا تُفاتِحُوهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتی لیسَ لَهُم مِن الإسلامِ نَصیبٌ : المُرجِئةُ و القَدَریَّةُ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما اللیلُ باللیلِ و لا النهارُ بالنهارِ أشبَهَ مِن المُرجِئةِ بالیَهودیّةِ ، و لا مِن القَدَریةِ بالنَّصرانیّةِ (6) . (7)

3231

نکوهش قَدَریّه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قَدَریّه، مجوس این امّتند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قدریّه، به زبان هفتاد پیامبر لعنت شده اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با قَدَری مذهبان، همنشینی نکنید و با آنان به بحث و گفتگو نپردازید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو گروه از امّت من هستند که از اسلام بهره ای ندارند: مُرجِئه و قدریّه.

امام باقر علیه السلام :شباهت شب به شب و روز به روز، بیشتر از شباهت مرجئه به یهود و قدریّه به نصارا نیست. (8)

ص :311


1- بحار الأنوار : 5/98/24.
2- کنز العمّال : 566.
3- کنز العمّال : 563.
4- کنز العمّال : 564.
5- کنز العمّال : 558.
6- بحار الأنوار : 5/120/61 .
7- الأخبار فی ذمّهما کثیرة ، راجع کنز العمّال : 1/ 118 _ 140 ، بحار الأنوار : 5 / 2 باب 1 .
8- در نکوهش این دو فرقه اخبار فراوانی است. رجوع کنید به کنز العمّال: ج 1 ص 118 _ 140 ؛ بحار الأنوار : ج 5 ص2 باب 1.

3232 - مَن هُمُ القَدَرِیَّةُ ؟
3232 - قدریّه کیستند؟

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القَدَریَّةُ الذینَ یقولونَ : الخَیرُ و الشَّرُّ بأیدِینا ، لیسَ لَهُم فی شَفاعَتی نَصیبٌ ، و لا أنا مِنهُم ، و لا هُم مِنّی . (1)

کنز العمّال عن ابن عباس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صِنفانِ مِن اُمَّتی لا سَهمَ لَهُم فی الإسلامِ : المُرجِئةُ و القَدَریّةُ . قیلَ : و ما المُرجِئةُ ؟ قالَ : الذینَ یَقولونَ : الإیمانُ قولٌ بلا عَمَلٍ (قولٌ و لا عَمَلٌ) قیلَ : فما القَدَریّةُ ؟ قالَ : الذینَ یقولونَ : لَم یُقَدَّرِ الشَّرُّ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَساکینٌ القَدَریَّةُ ، أرادُوا أن یَصِفُوا اللّهَ عَزَّ و جلَّ بعَدلِهِ فَأخرَجُوهُ مِن قُدرَتِهِ و سُلطانِهِ ! (3)

(4)

3232

قدریّه کیستند؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قدریّه، کسانی هستند که می گویند: «خوبی و بدی به دست خود ماست». آنان را از شفاعت من نصیبی نیست. نه من از آنها هستم و نه آنان از منند.

کنز العمّال_ به نقل از ابن عباس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دو گروه از امت من هستند که از اسلام بهره ای ندارند: مرجئه و قدریّه. عرض شد: مرجئه کیانند؟ فرمود: کسانی که می گویند: ایمان گفتار است ، بدون عمل. عرض شد: قدریّه کیستند؟ فرمود: کسانی که می گویند: شرّ و بدی تقدیر الهی نیست.

امام کاظم علیه السلام :بیچاره قدریان، خواستند خداوند عزّ و جلّ را به عدلش وصف کنند، قدرت و سلطنتش را از او گرفتند.

3233 - لَیلَةُ القَدرِ
3233 - شب قدر

الکتاب :

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ القَدْرِ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ القَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِم مِنْ کُلِّ أَمْرٍ * سَلاَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» . (5)

3233

شب قدر

قرآن:

«ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم. و چه می دانی که شب قدر چیست. شب قدر از هزار ماه بهتر است. در آن شب فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان برای هر کاری [که مقرّر شده است ]فرود آیند. [آن شب ]تا دَمِ صبح، صلح و سلام است».

ص :312


1- کنز العمّال : 651.
2- کنز العمّال : 642.
3- بحار الأنوار : 5/54/93.
4- (انظر) الإیمان : باب 270.
5- القدر : 1 _ 5.

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ» . (1)

الحدیث :

ثواب الأعمال عن محمّد بن مسلمٍ عن حمرانَ :أنّه سَألَ أبا جعفرٍ علیه السلام عن قولِ اللّهِ عزَّ و جَلَّ: «إنّا أنْزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» ، قالَ : نَعَم ، هی لَیلةُ القَدرِ ، و هِی مِن کلِّ سَنَةٍ فی شَهرِ رَمَضانَ فی العَشرِ الأواخِرِ ، فلَم یُنزَلِ القرآنُ إلاّ فی لَیلةِ القَدرِ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «فیها یُفْرَقُ کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ» (2) قالَ : یُقَدَّرُ فی لَیلةِ القَدرِ کُلُّ شَیءٍ یکونُ فی تلکَ السَّنةِ إلی مِثلِها مِن قابِلٍ مِن خَیرٍ أو شَرٍّ أو طاعَةٍ أو مَعصیَةٍ أو مَولودٍ أو أجَلٍ أو رِزقٍ ، فما قُدِّرَ فی تِلکَ اللَّیلةِ و قُضیَ فهُو مِن المَحتومِ و للّهِِ فیهِ المَشیئةُ . قالَ : قلتُ له : «لَیلَةُ القَدْرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهْرٍ» أیُّ شیءٍ عَنی بِها ؟ قالَ : العَمَلَ الصالِحَ فیها مِن الصلاةِ و الزکاةِ و أنواعِ الخَیرِ ، خَیرٌ مِن العَملِ فی ألفِ شَهرٍ لیسَ فیها لَیلةُ القَدرِ ، و لو لا ما یُضاعِفُ اللّهُ لِلمؤمنینَ ما بَلَغوا و لکنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُضاعِفُ لَهُمُ الحَسَناتِ . (3)

«ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم. [زیرا] که ما هشدار دهنده بودیم».

حدیث :

ثواب الأعمال_ به نقل از محمّد بن مسلم _: حمران از امام باقر علیه السلام درباره معنای آیه «ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم» سؤال کرد حضرت فرمود : آری، منظور شب قدر است. آن شب، همه ساله در دهه آخر ماه رمضان قرار دارد و قرآن جز در شب قدر نازل نشده است. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «در آن شب هر کاری [به نحوی ]استوار، فیصله می یابد». [سپس ]فرمود: در شب قدر هر چیزی، از خیر و شرّ یا طاعت و معصیت یا ولادت مولودی یا مرگ کسی یا روزی ای، که در آن سال تا شب قدر سال آینده تحقق می یابد، مقدّر می شود. آنچه در آن شب مقدّر و حکم شود، حتمی است و البته مشیّت و خواست خدا در آن دخالت می کند.

حمران می گوید: عرض کردم: «شب قدر، بهتر از هزار ماه است»، مقصود چه چیزِ شبِ قدر است؟ فرمود: کار شایسته در این شب، مانند نماز و زکات و انواع کارهای نیک، از کاری که در هزار ماهِ بدون شب قدر صورت گیرد، برتر و بهتر است. و اگر نبود که خداوند حسنات مؤمنان را مضاعف می کند، ایشان [به کمال فضیلت و ثواب ]نمی رسیدند، ولی خداوند عزّ و جلّ، حسنات آنان را مضاعف می گرداند.

ص :313


1- الدخان : 3.
2- الدخان : 4 .
3- ثواب الأعمال : 92/11.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا دَخَلَ العَشرُ الأواخِرُ شَدَّ المِئزَرَ و اجتَنَبَ النِّساءَ و أحیا اللیلَ و تَفَرَّغَ للعِبادَةِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :چون دهه آخر ماه رمضان فرا می رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله کمر [همّت ]می بست و از زنان دوری می گزید و شبها را احیا می داشت و خود را وقف عبادت می کرد.

ص :314


1- الکافی : 4/155/3 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 7 / 256 باب 31 و ص 258 باب 32.

432 - القُدرَة

432 - قدرت
اشاره

ص :315

3234 - القُدرَةُ
3234 - قدرت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القُدرَةُ تُنسی الحَفیظةَ . (1)

عنه علیه السلام :القُدرَةُ یُزیلُها العُدوانُ . (2)

عنه علیه السلام :القُدرَةُ تُظهِرُ مَحمودَ الخِصالِ و مَذمومَها . (3)

عنه علیه السلام :التَّسَلُّطُ علَی الضَّعیفِ و المَملوکِ مِن لُزومِ القُدرَةِ . (4)

عنه علیه السلام :آفةُ القُدرَةِ مَنعُ الإحسانِ . (5)

عنه علیه السلام :إذا قَلَّتِ المَقدُرَةُ کَثُرَ التَّعلُّلُ بالمَعاذِیرِ . (6)

عنه علیه السلام :إذا کَثُرَتِ المَقدُرَةُ قَلَّتِ الشَّهوَةُ . (7)

عنه علیه السلام :إذا قَدَرتَ علی عَدُوِّکَ فاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکرا للقُدرَةِ علَیهِ . (8)

عنه علیه السلام :تَجاوَزْ عِندَ المَقدِرَةِ ، وَ احلُمْ عِندَ الغَضَبِ . (9)

3234

قدرت

امام علی علیه السلام :قدرت، هوشیاری و احتیاط را از یاد می برد. (10)

امام علی علیه السلام :دشمنی و تجاوز، قدرت را از میان می برد.

امام علی علیه السلام :قدرت، خصلتهای پسندیده و نکوهیده را آشکار می سازد.

امام علی علیه السلام :تسلّط بر ناتوان و برده، لازمه قدرت است.

امام علی علیه السلام :آفت قدرت، دریغ کردن احسان است.

امام علی علیه السلام :هرگاه قُدرت (توان) کم شود، توسّل به عذر و بهانه ها زیاد شود.

امام علی علیه السلام :هر گاه قدرت [نسبت به کاری ]زیاد شود، رغبت [به آن ]کاهش پذیرد.

امام علی علیه السلام :هر گاه بر دشمنت قدرت یافتی، گذشت از او را شکرانه چیره آمدنت بر وی قرار ده.

امام علی علیه السلام :هنگام قدرت گذشت کن و به گاه خشم بردبار باش.

ص :316


1- غرر الحکم : 953.
2- غرر الحکم : 865.
3- غرر الحکم : 1153.
4- غرر الحکم : 2185.
5- غرر الحکم : 3955.
6- غرر الحکم : 4038.
7- نهج البلاغة : الحکمة 245.
8- نهج البلاغة: الحکمة11.
9- نهج البلاغة: الکتاب 69.
10- توضیح این روایت را در مأخذ ببینید .

433 - القَذف

433 - بهتان
اشاره

(1)

(2)

ص :317


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 103 باب 83 «القَذف و البَذاء». بحار الأنوار : 79 / 117 باب 85 «حدّ القذف». کنز العمّال : 5 / 387 «حدّ القذف». وسائل الشیعة : 18 / 430 «أبواب حدّ القذف».
2- انظر: عنوان 216 «السبّ» ، 407 «الفحش» ، 473 «اللعن».

3235 - القَذفُ
3235 - بهتان

الکتاب :

«إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالاْءِفْکِ عُصْبَةٌ مِنکُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ ما اکْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ» . (1)

«وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً و لاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا وَ أُول_ئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَذفُ مُحصَنَةٍ یُحبِطُ عِبادَةَ مِئةِ سَنةٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا قال الرجُلُ للرجُلِ : یا یَهودیُّ ! فَاضرِبُوهُ عِشرینَ ، و إذا قالَ : یا مُخَنَّثُ ! فاضرِبوهُ عِشرینَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن الکبائرِ : الشِّرکُ باللّهِ تعالی ......... و رَمیُ المُحصَناتِ الغافِلاتِ المُؤمِناتِ . (5)

3235

بهتان

قرآن:

«در حقیقت کسانی که آن بهتان (داستان افک) را [در میان ]آوردند، دسته ای از شما بودند. آن (بهتان) را شرّی برای خود تصور مکنید، بلکه برای شما در آن مصلحتی [بوده] است. برای هر مردی از آنان [که در این کار دست داشته است ]همان گناهی است که مرتکب شده است و آن کس از ایشان که قسمت عمده آن را به گردن گرفته است، عذابی سخت خواهد داشت».

«و کسانی که به زنان شوهردار نسبت زنا می دهند، سپس چهار گواه نمی آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید. و هیچ گاه شهادتی از آنها نپذیرید و اینانند که خود فاسقانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تهمت زدن به زن شوهردار (پاکدامن)، عبادت صد ساله را بر باد می دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مردی به دیگری بگوید: ای یهودی، بیست تازیانه به او بزنید و اگر بگوید: ای مخنّث ، او را هم بیست تازیانه بزنید.

امام علی علیه السلام :از گناهان کبیره است: [شرک به خدا ] ......... و تهمت زنا زدن به زنان پاکدامن مؤمن.

ص :318


1- النور : 11.
2- النور : 4.
3- عوالی اللآلی : 3/561/57 .
4- کنز العمّال : 13362.
5- دعائم الإسلام : 2/457/1611 .

عنه علیه السلام :إذا سُئلَتِ الفاجِرَةُ : مَن فَجَرَ بِکِ ؟ فقالَت : فلانٌ ، فإنَّ علَیها حَدَّینِ : حَدّا لِفُجُورِها ، و حَدّا لِفِریَتِها علَی الرجُلِ المُسلمِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قَضی أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام فی الهِجاءِ التَّعزیرَ . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمّدِ بنِ مسلمٍ عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام_ فی الذی یَقذِفُ امرأتَهُ ، قال _: یُجلَدُ ، قلتُ : أ رأیتَ إن عَفَتْ عَنهُ ؟ قالَ : لا و لا کَرامَةَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قضی أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام فی رجُلٍ دَعا آخَرَ: ابنَ المَجنونِ! فقالَ لَهُ الآخَرُ: أنتَ ابنُ المَجنونِ ، فَأمَرَ الأوَّلَ أن یَجلِدَ صاحِبَهُ عِشرینَ جَلدَةً ، و قالَ لَهُ : اعلَمْ أنَّهُ مُستَحِقٌّ مِثلَها عِشرینَ ، فلمّا جَلَدَهُ أعطَی المَجلودَ السَّوطَ فَجَلَدَهُ نَکالاً یَنکُلُ بِهِما . (4)

عنه علیه السلام :کانَ علیٌّ علیه السلام یقولُ : إذا قالَ الرجُلُ للرجُلِ : یا مَعْفوجُ و یا مَنکوحُ فی دُبُرِهِ ، فإنَّ علَیهِ الحَدَّ حَدَّ القاذِفِ . (5)

امام علی علیه السلام :هرگاه از زن بد کاره ای بپرسی چه کسی با تو زنا کرد و او بگوید: فلانی. باید دو حدّ بر او جاری کرد: یکی برای فسقی که کرده و دیگری برای بهتانی که به یک مرد مسلمان زده است.

امام باقر علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام برای هجو کردن، حکم تعزیر داد.

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از محمّد بن مسلم _: امام باقر علیه السلام _ درباره مردی که به همسرش تهمت زنا زند _ فرمود : تازیانه می خورد. عرض کردم: اگر زن او را بخشید چه؟ فرمود: نه، باید تازیانه بخورد.

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام درباره مردی که به دیگری گفته بود: «دیوانه زاده» و او پاسخ داده بود: «خودت دیوانه زاده ای»، چنین حکم فرمود : به اوّلی دستور داد بیست تازیانه به طرف مقابلش بزند و به او فرمود: بدان که او نیز حقّ زدن بیست تازیانه دارد. چون اولی تازیانه ها را زد، حضرت تازیانه را به دست تازیانه خورده داد و او هم بیست تازیانه به دیگری زد و این کیفری بود که حضرت به آن دو چشاند.

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام می فرمود: هر گاه مردی به مردی دیگر بگوید: ای لواط کننده و ای اُبنه، باید بر او حدّ قذف (هشتاد تازیانه) زد.

ص :319


1- الکافی : 7/209/20.
2- الکافی : 7/243/19.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/48/5063.
4- الکافی : 7/242/11.
5- الکافی : 7/208/16.

عنه علیه السلام :کُلُّ بالِغٍ مِن ذَکَرٍ أو اُنثی افتَرَی علی صَغیرٍ أو کبیرٍ أو ذکرٍ أو اُنثی أو مُسلِمٍ (أو کافِرٍ) أو حُرٍّ أو مَملوکٍ فعلَیهِ حَدُّ الفِریَةِ ، و علی غَیرِ البالِغِ حَدُّ الأدَبِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی رجُلٍ قالَ للرَّجلِ : یا بنَ الفاعِلَةِ؛ یَعنی الزِّنا _: فإن کانَت اُمُّهُ حَیَّةً شاهِدَةً ثُمّ جاءَت تَطلُبُ حَقَّها ضُرِبَ ثَمانینَ جَلدَةً ، و إن کانَت غائبَةً انتُظِرَ بها حتّی تَقدِمَ فَتَطلُبَ حَقَّها ، و إن کانَت قد ماتَت و لم یُعلَمْ مِنها إلاّ خَیرٌ ضُرِبَ المُفتری علَیها الحَدَّ ثَمانینَ جَلدَةً . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن ابنِ المَغصوبَةِ یَفتَرِی علَیهِ الرجُلُ فیقولُ : یا بنَ الفاعِلَةِ _: أری أنَّ علَیهِ الحَدَّ ثَمانینَ جَلدَةً ، و یَتُوبُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِمّا قالَ . (3)

عنه علیه السلام :القاذِفُ یُجلَدُ ثَمانینَ جَلدَةً و لا تُقبَلُ لَهُ شَهادَةٌ أبَدا إلاّ بعدَ التَّوبَةِ أو یُکَذِّبَ نفسَهُ . (4)

امام صادق علیه السلام :هر فرد بالغی، پسر یا دختر، اگر به کوچک یا بزرگ، مرد یا زن، مسلمان [یا کافر]، آزاد یا بنده افترا ببندد، باید حدّ افترا (هشتاد تازیانه) بر او جاری کرد و اگر نابالغ باشد، حدّ تأدیب [یعنی تعزیر شود].

امام صادق علیه السلام_ درباره حکم مردی که به دیگری بگوید: ای مادر به خطا ، یعنی زناکار _فرمود : اگر مادرش زنده و حاضر باشد و برود به قاضی شکایت کند و خواهان احقاق حقّ خود شود، آن مرد هشتاد تازیانه می خورد و اگر غایب باشد، منتظر می مانند تا بیاید و حقّ [عِرضی ]خود را مطالبه کند و چنانچه مرده باشد و از او جز خوبی (پاکی) مشاهده نشده باشد، تهمت زننده را باید هشتاد تازیانه زد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که: اگر کسی به فرزند زنی که به او تجاوز به عنف شده است بگوید: ای زنا زاده، چه حکمی دارد؟ _فرمود : باید هشتاد تازیانه بخورد و از گفته خود، به درگاه خداوند عزّ و جلّ توبه برد.

امام صادق علیه السلام :کسی را که تهمت ناموسی می زند، باید هشتاد تازیانه زد و از آن پس، هرگز شهادتی از او پذیرفته نیست. مگر بعد از آن که توبه کند یا سخن خود را تکذیب کند.

ص :320


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/51/5075.
2- الکافی : 7/205/6.
3- الکافی : 7/206/9.
4- وسائل الشیعة : 18/433/5.

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ جمیلُ بنُ درّاجٍ عن رجُلٍ افتَری علی قَومٍ جَماعَةً _: إن أتَوا بهِ مُجتَمِعینَ ضُرِبَ حَدّا واحِدا ، و إن أتَوا بهِ مُتَفرِّقینَ ضُرِبَ لِکُلِّ واحِدٍ مِنهُم حَدّا . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ عبدُ اللّهِ بنُ سِنانٍ عن رَجُلَینِ افتَری کُلُّ واحِدٍ مِنهُما علی صاحِبِهِ _: یُدرَاُ عَنهُما الحَدُّ و یُعَزَّرانِ . (2)

عنه علیه السلام :إذا قالَ الرجُلُ للرجُلِ : أنتَ خَبیثٌ و أنتَ خِنزیرٌ ! فلیسَ فیهِ حَدٌّ ، و لکنْ فیهِ مَوعِظةٌ و بَعضُ العُقوبَةِ . (3)

دعائم الإسلام عنه [أی الإمامِ الصّادقِ] علیه السلام أنّهُ قالَ لِبَعضِ أصحابِهِ :ما فَعَلَ غَریمُکَ ؟ ؛ فقالَ : ذلکَ ابنُ الفاعِلَةِ ! فَنَظَرَ إلَیهِ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام نَظَرا شَدیدا ، فقالَ : جُعِلتُ فداکَ ، إنّهُ مَجوسیٌّ نَکَحَ اُختَهُ ! قالَ : أ وَ لیسَ ذلکَ فی دِینِهِمُ النِّکاحَ ؟ ! (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حَرَّمَ اللّهُ قَذفَ المُحصَناتِ ، لِما فیهِ مِن إفسادِ الأنسابِ و نَفیِ الولدِ و إبطالِ المَواریثِ و تَرکِ التَّربیَةِ و ذَهابِ المَعارِفِ ، و ما فیهِ مِن المَساوِئِ و العِلَلِ التی تُؤَدِّی إلی فَسادِ الخَلقِ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال جمیل بن درّاج از مردی که به عدّه ای به طور دسته جمعی تهمت زند _فرمود : اگر آن عدّه با هم او را پیش قاضی برند، یک بار حدّ می خورد و اگر به طور پراکنده ببرند، به تعداد هر نفری از آنها یک حدّ [تمام ]می خورد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به عبد اللّه بن سنان از حکم دو مردی که به یکدیگر تهمت می زنند _فرمود : بر آنان حدّ جاری نمی شود، اما تعزیر می شوند.

امام صادق علیه السلام :اگر کسی به دیگری بگوید: تو پلیدی، تو خوکی، حدّ ندارد اما باید او را نصیحت کرد و اندک کیفری داد.

دعائم الإسلام :امام صادق علیه السلام خطاب به یکی از اصحاب خود فرمود : با بدهکارت چه کردی؟ عرض کرد: آن ولد الزنا! حضرت نگاه تندی به او کرد. عرض کرد: فدایت شوم، او مجوسی ای است که با خواهر خود ازدواج کرده است. حضرت فرمود: مگر نه این است که این عمل در آیین آنها ازدواج محسوب می شود؟!

امام رضا علیه السلام :خداوند بهتان زدن به زنان شوهردار را حرام فرموده؛ زیرا که این کار مایه از میان رفتن نسبها و انکار فرزند و از بین رفتن میراثها و فرو گذاشتن تعلیم و تربیت و نابود شدن آشناییها و دیگر بدیها و معایبی است، که به تباهی مردم می انجامد.

ص :321


1- الکافی : 7/209/1.
2- الکافی : 7/240/2.
3- الکافی: 7/241/6.
4- دعائم الإسلام : 2/458/1614.
5- بحار الأنوار : 79/111/8.

ص :322

434 - القرآن

434 - قرآن
اشاره

(1)

(2)

ص :323


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 92 / 1 باب 1 «فضل القرآن و إعجازه». کنز العمّال : 1 / 510 ، 2 / 3 _ 61 ، 284 _ 610 «فی تلاوة القرآن و فضائله». بحار الأنوار : 92 / 40 باب 7 «فی کیفیّة جَمع القرآن». وسائل الشیعة : 4 / 823 «أبواب قراءة القرآن».
2- انظر: عنوان 108 «التحریف» المعجزة : باب 2496 ، الدِّین : باب 1322 ، الشکّ : باب 2070. الباطل : باب 366 ، الأمثال : باب 3560 ، 3561. الهدایة : باب 3946.

3236 - القُرآنُ
3236 - قرآن

الکتاب :

«وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» . (1)

«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا قِیلَ لَهُ : اُمَّتُکَ سَتُفتَتَنُ ، فَسُئلَ : ما المَخرَجُ مِن ذلکَ ؟ _: کتابُ اللّهِ العَزیزُ ، الذی لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ ، تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ ، مَنِ ابتَغَی العِلمَ فی غَیرِهِ أضَلَّهُ اللّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ القرآنَ لَیُصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضا ، فلا تُکذِّبوا بَعضَهُ بِبَعضٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَطَبَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ: لا خَیرَ فی العَیشِ إلاّ لِمُستَمِعٍ واعٍ أو عالِمٍ ناطِقٍ . أیُّها الناسُ ، إنّکُم فی زَمانِ هُدنَةٍ ، و إنّ السَّیرَ بِکُم سَریعٌ ، و قد رَأیتُمُ اللَّیلَ و النَّهارَ یُبلِیانِ کُلَّ جَدیدٍ ، و یُقَرِّبانِ کُلَّ بَعیدٍ ، و یَأتِیانِ بکُلِّ مَوعودٍ ، فَأعِدُّوا الجِهادَ لِبُعدِ المِضمارِ.

فقالَ المِقدادُ : یا نَبِیَّ اللّهِ ، ما الهُدنَةُ ؟ قالَ : بَلاءٌ و انقِطاعٌ ، فإذا التَبَسَتِ الاُمورُ علَیکُم کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ فعلَیکُم بالقرآنِ ؛ فإنّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ ،و ماحِلٌ مُصدَّقٌ ، و مَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَهُ إلَی الجَنَّةِ ، و مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ قادَهُ إلَی النارِ ، و هو الدلیلُ إلی خَیرِ سَبیلٍ ، و هو الفَصلُ لیسَ بالهَزلِ ، لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ ، فظاهِرُهُ حِکَمٌ ، و باطِنُهُ عِلمٌ ، عَمیقٌ بَحرُهُ لا تُحصی عَجائبُهُ، و لا یَشبَعُ مِنهُ عُلَماؤهُ ، و هو حَبلُ اللّهِ المَتینُ ، و هُو الصِّراطُ المُستَقیمُ ......... فیهِ مَصابیحُ الهُدی ، و مَنارُ الحِکمَةِ ، و دالٌّ علَی الحُجَّةِ . (5)

3236

قرآن

قرآن:

«و براستی که تو را سبع المثانی (سوره فاتحه) و قرآن بزرگ عطا کردیم».

«و قطعاً قرآن را برای پند آموزی آسان کرده ایم. پس آیا پند گیرنده ای هست؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی به ایشان گفته شد: بزودی امّت تو گرفتار فتنه خواهد شد، [در جواب این پریش که :] راه خلاص از آن چیست؟ _فرمود : کتاب گرامی خدا، همان که باطل نه از پیش و نه از پس بدو راه نیابد، فرود آمده [و ]از سوی حکیمی ستوده است. هر که علم را در جز قرآن بجوید، خداوند گمراهش کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، قسمتی از آن قسمت دیگرش را تصدیق می کند. پس، شما برخی از آن را به وسیله برخی دیگرش، تکذیب نکنید (نگویید این آیه با فلان آیه نمی خواند و ناسازگار است).

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود : در زیستن خیری نیست، مگر برای شنونده فهمیده یا دانای گویا. ای مردم! شما در زمان آرامش و صلح هستید و شما را به شتاب می برند. شاهدید که شب و روز، هر جدیدی را کهنه می کنند و هر دوری را نزدیک می گردانند و هر و عده ای را به سر می آورند. پس، برای میدان مسابقه دور و درازی که در پیش دارید، آماده کوشش گردید.

مقداد عرض کرد: ای پیامبر خدا! آرامش و صلح یعنی چه؟ فرمود: [دنیا، سرای ]آزمایش و سپری شدن است. پس، هرگاه کارها همچون پاره های شب تار بر شما مشتبه و مبهم گشت، به قرآن روی آورید. که آن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است و شاکی و خصمی است که شکایتش قبول می شود. هر که آن را فراپیش خود قرار دهد، او را به سوی بهشت کشاند و هرکه پشت سرش اندازد، او را به دوزخ کشاند. قرآن راهنمای به سوی بهترین راه است. جدا کننده [میان حق و باطل] است و شوخی نیست. ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش حکم و دستور است و باطنش دانشی ژرف. شگفتیهای دریایش بی شمار است و دانایانش از آن سیر نمی شوند. قرآن ریسمان محکم خداست، قرآن راه راست است ......... در قرآن است چراغهای هدایت و پرتوگاههای حکمت و قرآن راهنمای به حجّت و برهان است.

ص :324


1- الحِجر : 87.
2- القمر : 17.
3- تفسیر العیّاشیّ : 1/6/11 ، اُنظر تمام الحدیث.
4- کنز العمّال : 2861.
5- کنز العمّال : 4027.

عنه علیه السلام :خَطَبنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ: أیّها الناسُ ، إنّکُم فی زَمانِ هُدنَةٍ ، و أنتُم علی ظَهرِ سَفَرٍ ، و السَّیرُ بِکُم سَریعٌ ، فقد رَأیتُم اللَّیلَ و النَّهارَ و الشَّمسَ و القَمرَ یُبلِینَ کُلَّ جَدیدٍ و یُقَرِّبنَ کُلَّ بَعیدٍ و یَأتِینَ بکُلِّ مَوعِدٍ و وَعیدٍ ، فَأعِدُّوا الجهازَ لبُعدِ المَفازِ .

فقامَ المِقدادُ بنُ لأسوَدِ الکنِدیُّ رضی الله عنه فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، فما تَأمُرُنا نَعمَلُ ؟ فقالَ : إنّها دارُ بَلاءٍ و ابتِلاءٍ و انقِطاعٍ و فَناءٍ ، فإذا التَبَسَت علَیکُمُ الاُمورُ کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ فعلَیکُم بالقرآنِ ؛ فإنّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ و ماحِلٌ مُصَدَّقٌ ، مَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَهُ إلَی الجَنّةِ، و مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ ساقَهُ إلَی النارِ ، و هُو الدلیلُ یَدُلُّ علَی السَّبیلِ ، و هو کتابُ تَفصیلٍ و بَیانٍ و تَحصیلٍ ، هُو الفَصلُ لیسَ بالهَزلِ ، و لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ ، فظاهِرُهُ حُکمُ اللّهِ و باطِنُهُ عِلمُ اللّهِ تعالی ، فظاهِرُهُ وَثیقٌ ، و باطِنُهُ (عَمیقٌ) لَهُ تُخومٌ ، و علی تُخومِهِ تُخومٌ ، لا تُحصی عَجائبُهُ و لا تُبلی غرائبُهُ ، فیهِ مَصابیحُ الهُدی و مَنارُ الحِکمَةِ ، و دلیلٌ علَی المَعرِفَةِ لِمَن عَرَفَ النَّصَفَةَ ، فَلْیَرعَ رجُلٌ بَصَرُهُ ، و لْیَبلُغِ النَّصَفةَ نَظرُهُ ، یَنجو مِن عَطَبٍ (1) و یَتَخَلَّصْ مِن نَشَبٍ (2) ، فإنّ التَّفکُّرَ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ ، کما یَمشی المُستَنیرُ (فی الظُّلُماتٍ) ، و النورُ یُحِسنُ التَّخلُّصَ و یُقِلُّ التَّربُّصَ . (3)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود : ای مردم! شما در زمان صلح و آرامش هستید و بر مرکب سفر سوارید و شتابان شما را به پیش می برد. شاهد بوده اید که شب و روز و خورشید و ماه، هر جدیدی را کهنه می کنند و هر دوری را نزدیک می گردانند و هر وعده و وعیدی را به انجام می رسانند. پس، برای پیمودن این صحرای دور و دراز زاد و توشه فراهم آورید.

مقداد بن اسود کندی برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! می فرمایید چه کنیم؟ فرمود: دنیا سرای بلا و ابتلا و به سر آمدن و نیست شدن است. پس، هر گاه کارها همچون پاره های شب تار بر شما تاریک و شبهه ناک شد، به قرآن روی آورید؛ زیرا قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است و شاکی و خصمی است که شکایتش قبول می شود. هر که قرآن را فراپیشِ خود قرار دهد، او را به سوی بهشت کشاند و هر که آن را پشت سر خویش نهد، به سوی دوزخش کشاند. قرآن رهنمایی است که راه را نشان می دهد، قرآن کتاب تفصیل و روشنگری و تحصیل [حقایق ]است. جدا کننده میان حق و باطل است و بردار نیست. ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش حکم و دستور خداست و باطنش علم خداوند متعال. پس، ظاهر آن محکم و استوار است و باطنش ژرفایی دارد و ژرفایش ژرفا دارد. شگفتیهایش بی شمار است و عجایب و غرایبش کهنه و تمام نمی شود. چراغهای هدایت و پرتوگاههای حکمت در قرآن است. برای کسی که انصاف داشته باشد راهنمای به سوی معرفت و شناخت است. پس، باید آدمی دقّت نظر کند و انصاف را پیش چشمش آرد، تا از هلاکت رهایی یابد و از تنگنا به در آید؛ زیرا که اندیشیدن، مایه حیات دلِ شخص بینا و با بصیرت است، همچنان که آدمی [مسلّح] به نور چراغ در تاریکیها راه می پیماید و نیکو می رهد و کم [در شبهات و تاریکیها ]منتظر می ماند.

ص :325


1- العطب : الهلاک (لسان العرب : 1 / 610).
2- النشب فی الشیء : إذا وقع فیما لا مخلص له منه (لسان العرب: 1/757).
3- النوادر للراوندی : 143/197 .

ص :326

عنه علیه السلام_ فی صفةِ القرآنِ _: جَعَلَهُ اللّهُ ریّا لِعَطَشِ العُلَماءِ ، و رَبیعا لِقُلوبِ الفُقَهاءِ ، و مَحاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحاءِ، و دَواءً لیسَ بَعدَهُ داءٌ ، و نورا لیسَ مَعهُ ظُلمَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :اعلَمُوا أنَّ هذا القرآنَ هُو الناصِحُ الذی لا یَغُشُّ ، و الهادی الذی لا یُضِلُّ،و المُحَدِّثُ الذی لا یَکذِبُ ، و ما جالَسَ هذا القرآنَ أحَدٌ إلاّ قامَ عَنهُ بزیادَةٍ أو نُقصانٍ ، زیادَةٍ فی هُدیً ، أو نُقصانٍ مِن عَمیً . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ لم یَعِظْ أحَدا بِمِثلِ هذا القرآنِ ، فإنَّهُ حَبلُ اللّهِ المَتینُ و سَبَبُهُ الأمینُ ، و فیهِ رَبیعُ القَلبِ، و یَنابیعُ العِلمِ ، و ما للقَلبِ جَلاءٌ غَیرُهُ . (3)

عنه علیه السلام :فالقرآنُ آمِرٌ زاجِرٌ، و صامِتٌ ناطِقٌ ، حُجَّةُ اللّهِ علی خَلقِهِ ، أخَذَ علَیهِ میثاقَهُم ، و ارتَهَنَ علَیهِم أنفُسَهُم . (4)

امام علی علیه السلام_ در وصف قرآن کریم _فرمود : خداوند، قرآن را مایه فرونشاندن عطش دانشمندان و بهار دلهای فهمیدگان و شاهراه درستکاران قرار داد و دارویی که با وجود آن دیگر دردی باقی نمی ماند و نوری که با آن ظلمتی همراه نیست.

امام علی علیه السلام :بدانید که این قرآن مشاوری است که خیانت نمی ورزد و راهنمایی است که گمراه نمی کند و گوینده ای است که دروغ نمی گوید. هیچ کس با این قرآن ننشست، مگر این که با افزایشی یا کاهشی از نزد آن برخاست: افزایش در هدایت یا کاهش در کوری و گمراهی.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، هیچ کس را به چیزی مانند این قرآن اندرز نداده است؛ زیرا قرآن ریسمان محکم خدا و دستاویز مطمئن اوست. در این قرآن بهار دل است و چشمه های دانش و برای صیقل دادن دل، چیزی جز آن وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :قرآن فرمان دهنده ای است باز دارنده و خاموشی است گویا. حجّت خدا بر خلق اوست، از آنان نسبت به [عمل به ]قرآن پیمان گرفت و جانشان را گروگان آن کرد.

ص :327


1- نهج البلاغة :الخطبة 198 .
2- نهج البلاغة: الخطبة 176 .
3- نهج البلاغة: الخطبة 176.
4- نهج البلاغة: الخطبة 183 .

عنه علیه السلام :أفضَلُ الذِّکرِ القرآنُ ، بهِ تُشرَحُ الصُّدورُ ، و تَستَنیرُ السَّرائرُ . (1)

عنه علیه السلام :فَتَجلّی لَهُم سبحانَهُ فی کتابِهِ مِن غَیرِ أن یَکُونوا رَأوهُ بما أراهُم مِن قُدرَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :القرآنُ أفضَلُ الهِدایَتَینِ . (3)

عنه علیه السلام :اللّهَ اللّهَ فی القرآنِ ، لا یَسبِقُکُم بالعَمَلِ بهِ غَیرُکُم . (4)

عنه علیه السلام :کتابُ اللّهِ تُبصِرُونَ بهِ ، و تَنطِقُونَ بهِ ، و تَسمَعُونَ بهِ ، و یَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ ، و یَشهَدُ بَعضُهُ علی بَعضٍ ، و لا یَختَلِفُ فی اللّهِ ، و لا یُخالِفُ بِصاحِبِهِ عنِ اللّهِ . (5)

تفسیر العیّاشی عن الحارثِ الأعوَرِ:دَخَلتُ علی أمیرِ المؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام ، فقلتُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّا إذا کُنّا عِندَکَ سَمِعنا الذی نَسُدُّ (نَشُدُّ) بهِ دِینَنا ، و إذا خَرَجنا مِن عندِکَ سَمِعنا أشیاءَ مُختَلِفَةً مَغموسَةً ، لا نَدرِی ما هِی ؟ قالَ : أ وَ قَد فَعَلوها ؟! قلتُ : نَعَم . قالَ : سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : أتانی جَبرَئیلُ فقالَ : یا محمّدُ ؛ سَیَکُونُ فی اُمَّتِکَ فِتنَةٌ . قلتُ : فما المَخرَجُ مِنها ؟ فقالَ : کتابُ اللّهِ ، فیهِ بَیانُ ما قَبلَکُم مِن خَبرٍ ، و خَبرُ ما بَعدَکُم ، و حُکمُ ما بَینَکُم . (6)

امام علی علیه السلام :بهترین ذکر (سخن) قرآن است؛ با قرآن است که سینه ها فراخ می شود و درونها نورانی می گردد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، قدرت خویش را در کتابش نمایان ساخت و بدین سان خویشتن را به بندگانش، بی آن که او را ببینند، نشان داد.

امام علی علیه السلام :قرآن، برترین دو هدایت است.

امام علی علیه السلام :خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا دیگران با عمل به آن، بر شما پیشی گیرند.

امام علی علیه السلام :این کتاب خداست که با آن می بینید و می گویید و می شنوید و قسمتی از آن، قسمت دیگرش را، گویا می سازد و برخی از آن، بر برخی دیگر گواهی می دهد و درباره خدا اختلافی ندارد و پیرو خود را از خدا، جدا نمی سازد.

تفسیر العیّاشی_ به نقل از حارث اَعوَر _: خدمت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام رسیدم و عرض کردم: ای امیر المؤمنین! ما وقتی در حضور شما هستیم، سخنانی می شنویم که با آنها دین خود را استوار می گردانیم. اما وقتی از خدمت شما می رویم، مطالب گوناگون تاریکی می شنویم که نمی دانیم چیستند [و با سخنان شبهه انگیزی رو به رو می شویم]. حضرت فرمود: این حرفها را می زنند؟ عرض کردم: آری. فرمود: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمّد! بزودی در میان امّتت فتنه ای پدید خواهد آمد. من گفتم: راه نجات از آن، چیست؟ گفت: کتاب خدا، که در آن خبرهای پیش از شما و بعد از شما و حکم آنچه میان شماست بیان شده است.

ص :328


1- غرر الحکم : 3255.
2- نهج البلاغة: الخطبة 147 .
3- غرر الحکم : 1664.
4- نهج البلاغة : الکتاب 47.
5- نهج البلاغة : الخطبة 133.
6- تفسیر العیّاشی : 1/3/2.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لو ماتَ مَن بَینَ المَشرِقِ و المَغرِبِ لَما استَوحَشتُ بعدَ أن یکونَ القرآنُ مَعی . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لم یَعرِف الحَقَّ مِن القرآنِ لم یَتَنَکَّبِ الفِتَنَ . (2)

امام زین العابدین علیه السلام :اگر همه مردم از شرق تا غرب عالم بمیرند، با وجود قرآن در کنار من، هرگز احساس وحشت و تنهایی نکنم.

امام صادق علیه السلام :کسی که حقیقت را از طریق قرآن نشناسد، از [گزند] فتنه ها بر کنار نماند.

3237 - القُرآنُ إمامٌ ورَحمَةٌ
3237 - قرآن، پیشوا و رحمت است

الکتاب :

«وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی إِمَاما وَ رَحْمَةً وَ هذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانا عَرَبِیّا لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرَی لِلْمُحْسِنِینَ» . (3)

«أ فَمَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی إِمَاما وَ رَحْمَةً» . (4)

3237

قرآن، پیشوا و رحمت است

قرآن:

«و [حال آن که] پیش از آن، کتابِ موسی پیشوا و رحمت بود. و این قرآن کتابی است به زبان عربی که تصدیق کننده [آن ]است، تا کسانی را که ستم کرده اند هشدار دهد و برای نیکوکاران مژده ای باشد».

«آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو آن است و پیش از وی [نیز ]کتاب موسی پیشوا و رحمت بوده است [دروغ می بافد]؟».

ص :329


1- الکافی : 2/602/13.
2- المحاسن : 1/341/702 .
3- الأحقاف : 12.
4- هود : 17.

3238 - القُرآنُ أحسَنُ الحَدیثِ
3238 - قرآن، نیکوترین سخن است

الکتاب :

«اللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابا مُتَشَابِها مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللّهِ» . (1)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد قرآن، آن را پیشوا و راهبر خود کنید.

امام علی علیه السلام :به زودی پس از من روزگاری بر شما بیاید که در آن روزگار چیزی نا پیداتر از حق و آشکارتر از باطل نیست ......... پس، قرآن و اهل آن در آن روزگار در میان مردم هستند ولی نیستند. با آنان هستند ولی نیستند (2) ؛ زیرا که گمراهی با هدایت سازش نمی کند، هر چند در کنار هم باشند. پس مردم بر تفرقه و جدایی همداستانند و در حالی جمع اند که پراکنده و متفرقند، گویی که آنان پیشوایان قرآنند نه قرآن پیشوای آنان. پس، در میان آنان از قرآن جز نامش، چیزی باقی نماند و جز خطّ و رسمش، چیز دیگری را از آن نشناسند.

3238

قرآن، نیکوترین سخن است

قرآن:

«خدا نیکوترین سخن را [به صورت] کتابی متشابه، متضمن وعده و وعید نازل کرده است. آنان که از پروردگارشان می هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه می افتد. سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم می گردد».

ص :330


1- الزمر : 23.
2- یعنی به ظاهر در میان مردم به سر می برند ؛ امّا در اندیشه و کردار با مردم آن روزگار فاصله زیادی دارند .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أحسَنَ الحَدیثِ کتابُ اللّهِ ، و خَیرُ الهُدی هُدی محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و شَرَّ الاُمورِ مُحدَثاتُها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أصدَقُ القَولِ و أبلَغُ المَوعِظَةِ و أحسَنُ القَصَصِ کتابُ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :فَضلُ القرآنِ علی سائرِ الکلامِ کَفَضلِ اللّهِ علی خَلقِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أحسَنَ القَصصِ و أبلَغَ المَوعِظَةِ و أنفَعَ التَّذکُّرِ کتابُ اللّهِ جلَّ و عَزَّ . (4)

عنه علیه السلام :تَعَلَّمُوا کتابَ اللّهِ تبارکَ و تعالی ؛ فإنّهُ أحسَنُ الحَدیثِ و أبلَغُ المَوعِظَةِ ، و تَفَقَّهُوا فیه فإنّهُ رَبیعُ القُلوبِ ، و استَشفُوا بنُورِهِ فإنّه شِفاءٌ لِما فی الصُّدورِ ، و أحسِنُوا تِلاوَتَهُ فإنّهُ أحسَنُ القَصصِ . (5)

عنه علیه السلام :أحسِنُوا تِلاوَةَ القرآنِ فإنّهُ أنفَعُ القَصصِ ، و استَشفُوا بهِ فإنّهُ شِفاءُ الصُّدورِ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکوترین سخن، کتاب خداست و بهترین روش، روش محمّد صلی الله علیه و آله است و بدترین امور [در دین]، بدعتهاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راست ترین سخن و رساترین اندرز و بهترین داستان (تاریخ)، کتاب خداست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برتری قرآن بر دیگر سخنان، همچون برتری خدا بر خلق خود است.

امام علی علیه السلام :بهترین داستان و رساترین اندرز و سودمندترین پند، کتاب خداوند عزّ و جلّ است.

امام علی علیه السلام :کتاب خداوند تبارک و تعالی را بیاموزید؛ زیرا که آن نیکوترین سخن و رساترین اندرز است و قرآن را بفهمید؛ زیرا که آن بهار دلهاست و از نور آن شفا جویید؛ زیرا که آن شفابخش بیماریهای سینه هاست و آن را نیکو تلاوت کنید؛ زیرا که آن بهترین داستان (تاریخ) است.

امام علی علیه السلام :قرآن را نیکو [و با دقّت ]تلاوت کنید؛ زیرا که آن، سودمندترین داستان (تاریخ) است و از آن شفا جویید؛ زیرا که آن شفای سینه هاست.

ص :331


1- بحار الأنوار : 77/122/23.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/402/5868.
3- بحار الأنوار:92/19/18.
4- الکافی : 8/175/194.
5- تحف العقول : 150.
6- غرر الحکم : 2543.

3239 - القُرآنُ فی کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ
3239 - قرآن، همیشه تازگی دارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُخلِقُهُ کَثرَةُ الرَّدِّ و وُلوجُ السَّمعِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ : ما بالُ القرآنِ لا یَزدادُ علَی النَّشرِ و الدَّرسِ إلاّ غَضاضَةً؟ _: لأنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لم یَجعَلْهُ لِزمانٍ دونَ زَمانٍ ، و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ ، فهُو فی کلِّ زَمانٍ جَدیدٌ ، و عِند کُلِّ قَومٍ غَضٌّ إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی صفةِ القرآنِ _: هُو حَبلُ اللّهِ المَتینُ ، و عُروَتُهُ الوُثقی ، و طَریقَتُهُ المُثلی ، المُؤدِّی إلَی الجنّةِ، و المُنجی مِن النارِ ، لا یَخلُقُ علَی الأزمِنَةِ ، و لا یَغِثُّ علَی الألسِنَةِ ، لأنّه لم یُجعَلْ لزَمانٍ دونَ زَمانٍ ، بل جُعِلَ دلیلَ البُرهانِ ، و الحُجَّةَ علی کُلِّ إنسانٍ ، لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ . (3)

3239

قرآن، همیشه تازگی دارد

امام علی علیه السلام :قرآن هر اندازه هم تکرار شود و به گوش خورد، باز کهنه نمی شود.

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد: چه سرّی است که قرآن هر چه بیشتر خوانده و بحث شود، بر تازگی و طراوت آن افزوده می شود؟ _فرمود : چون خداوند تبارک و تعالی، آن را تنها برای زمانی خاص و مردمی خاصّ قرار نداده است. از این رو، در هر زمانی و برای هر مردمی، تا روز قیامت، تازه و با طراوت است.

امام رضا علیه السلام_ در وصف قرآن _فرمود : قرآن ریسمان محکم خدا و دستگیره استوارترِ او و راه برتر اوست که به بهشت می کشاند و از آتش می رهاند و با گذر زمانها کهنه نمی شود و زبانهای گوناگون، آن را به انحطاط و تباهی نمی کشاند؛ چرا که قرآن برای زمان خاصّی قرار داده نشد؛ بلکه به عنوان راهنمایِ به سوی برهان و حجّت بر هر انسانی در نظر گرفته شده است. نه از پیش رو و نه از پشت سرش باطل به آن راه نیابد، فرود آمده از سوی حکیمی ستوده است.

ص :332


1- نهج البلاغة:الخطبة 156 .
2- بحار الأنوار : 92/15/8 . و عن یعقوب بن السکّیت النحوی قال : سألت أبا الحسن الثالث علیه السلام ما بال القرآن _ و ذکر نحوه _ بحار الأنوار : 92/15/9.
3- عیون أخبار الرضا : 2/130/9.

3240 - القُرآنُ شِفاءٌ مِن أکبَرِ الدّاءِ
3240 - قرآن، شفادهنده بزرگترین بیماریهاست

الکتاب :

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا» . (1)

«یا أَیُّها النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً و رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» . (2)

«وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنا أَعْجَمِیَّا لَقالُوا لَوْلاَ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أ أعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آَمَنُوا هُدیً وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِم عَمیً أُوْلَ_ئِکَ یُنَادَوْنَ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القرآنُ هُو الدَّواءُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ فیهِ شِفاءً مِن أکبَرِ الداءِ ، و هُو الکُفرُ و النِّفاقُ ، و الغَیُّ و الضَّلالُ . (5)

عنه علیه السلام :علَیکُم بکتابِ اللّهِ ؛ فإنّهُ الحَبلُ المَتینُ ، و النورُ المُبینُ ، و الشِّفاءُ النافِعُ ......... مَن قالَ بهِ صَدَقَ ، و مَن عَمِلَ بهِ سَبَقَ . (6)

3240

قرآن، شفا دهنده بزرگترین بیماریهاست

قرآن:

«و از قرآن آنچه را که برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است، نازل می کنیم و[لی ]ستمگران را جز زیان نمی افزاید».

«ای مردم! به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه هاست و رهنمود و رحمتی برای مؤمنان، آمده است».

«و اگر این کتاب را قرآنی غیر عربی گردانیده بودیم، قطعا می گفتند: چرا آیه های آن روشن بیان نشده است؟ کتابی غیر عربی و [مخاطب ]عرب زبان؟ بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند رهنمود و درمانی است و کسانی که ایمان نمی آورند، در گوشهایشان سنگینی است و قرآن برایشان نامفهوم است و [گویی ]آنان را از جایی دور ندا می دهند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، دواست.

امام علی علیه السلام :در قرآن، درمان بزرگترین دردهاست: درد کفر و نفاق و تباهی و گمراهی.

امام علی علیه السلام :کتاب خدا را بگیرید، که آن ریسمان محکم و نور روشنگر و شفابخشی سودمند است ......... هر که به آن سخن گوید، راست گوید و هر که به آن عمل کند، پیشی گیرد.

ص :333


1- الإسراء : 82.
2- یونس : 57.
3- فصّلت : 44.
4- کنز العمّال : 2310.
5- نهج البلاغة: الخطبة 176 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 156 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنّ هذا القرآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ و شِفاءُ الصُّدورِ ، فَلْیَجلُ جالٍ بضَوئهِ ، و لیُلجمِ الصِّفةَ قَلبَهُ ، فإنَّ التّفکیرَ حَیاةُ القَلبِ البَصیرِ کما یَمشِی المُستَنیرُ فی الظُّلُماتِ بالنورِ . (1)

(2)

امام حسن علیه السلام :براستی که در این قرآن، چراغهای روشنایی [بخش] و شفای سینه ها [از بیماریهای دلها] است. پس، جلا دهنده، باید که به نور آن [دیده دل خویش را] جلا دهد و اوصاف قرآن را [به دل خویش ]پیوند زند؛ زیرا که اندیشیدن [در قرآن] مایه حیات دل شخص با بصیرت است، همچنان که آدمی در تاریکیها، با کمک نور راه خود را می پیماید.

3241 - القُرآنُ غِنیً لا غِنی دونَهُ
3241 - قرآن، ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القرآنُ غِنیً ، لا غِنی دونَهُ ، و لا فَقرَ بعدَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :القرآنُ غِنیً ، لا فَقرَ بَعدَهُ ، و لا غِنی دونَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُعطِیَ القرآنَ فَظَنَّ أنّ أحَدا اُعطِیَ أکثَرَ ممّا اُعطیَ فقد عَظَّمَ صَغیرا و صَغَّرَ کبیرا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعلَمُوا أنّهُ لیسَ عَلی أحَدٍ بعدَ القرآنِ مِن فاقَةٍ ، و لا لأحَدٍ قبلَ القرآنِ مِن غِنیً ، فاستَشفُوهُ مِن أدوائکُم ، و استَعینُوا بهِ علی لَأوائکُم . (6)

3241

قرآن، ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد و با وجود آن فقری نه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن ثروتی است که با وجود آن فقری، و بدون آن توانگری ای نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به هر کس [نعمت دانستن ]قرآن داده شود و با این حال گمان کند که به دیگری نعمتی بالاتر و بیشتر از این نعمت او داده شده است، بی گمان کوچکی را بزرگ شمرده و بزرگی را کوچک.

امام علی علیه السلام :بدانید که هیچ کس را پس از آموختن قرآن، نیازمندی ای نیست و هیچ کس را پیش از آموختن آن، توانگری ای نیست. پس شفای دردهای خود را از قرآن بخواهید و در گرفتاریهایتان، از آن کمک طلبید.

ص :334


1- کشف الغمّة : 2/199 .
2- (انظر) الدواء : باب 1294.
3- بحار الأنوار : 92/19/18.
4- کنز العمّال : 2307.
5- معانی الأخبار : 279.
6- نهج البلاغة: الخطبة 176 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قَرَأ القرآنَ فهُو غِنیً لا فَقرَ بَعدَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر که قرآن بخواند ، آن توانگری ای است که فقری پس از آن نیست.

3242 - ما فِی القُرآنِ مِنَ العُلومِ وَالأخبارِ
3242 - علوم و اخبار موجود در قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ عِلمَ الأوَّلینَ و الآخِرینَ فَلْیُثَوِّرِ القرآنَ (3) . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فی القرآنِ نَبَأُ ما قَبلَکُم ، و خَبرُ ما بَعدَکُم ، و حُکمُ ما بینَکُم . (5)

عنه علیه السلام :ألا إنَّ فیهِ عِلمَ ما یَأتِی، و الحَدیثَ عنِ الماضِی ، و دَواءَ دائکُم ، و نَظمَ ما بینَکُم . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فیهِ خَبَرُکُم و خَبرُ مَن قَبلَکُم و خَبرُ مَن بَعدَکم و خَبرُ السَّماءِ و الأرضِ ، و لَو أتاکُم مَن یُخبِرُکُم عن ذلکَ لَتَعَجَّبتُم . (7)

عنه علیه السلام :ما مِن أمرٍ یَختَلِفُ فیهِ اثنانِ إلاّ و لَهُ أصلٌ فی کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و لکن لا تَبلُغُهُ عُقولُ الرِّجالِ . (8) (9)

3242

علوم و اخبار موجود در قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خواهان علم پیشینیان و آیندگان، از اول تا به آخر دنیا است، در قرآن کند و کاو کند.

امام علی علیه السلام :در قرآن، اخبار پیشینیان و اخبار آیندگان و حکم مورد نیاز شما آمده است.

امام علی علیه السلام :بدانید که در قرآن علوم مربوط به آینده و سخن از گذشته و داروی درد شما و آنچه مایه نظم و سامان میان شماست، وجود دارد.

امام صادق علیه السلام :اخبار مربوط به شما و پیشینیان و آیندگان شما و خبرهای آسمانها و زمین، در این قرآن است و اگر کسی نزد شما آید و از آنها آگاهتان کند، بی گمان شگفت زده خواهید شد.

امام صادق علیه السلام :هیچ موضوعی نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر پیدا کنند، مگر این که ریشه [پاسخ ]آن در کتاب خداوند عزّ و جلّ هست، اما خِردهای مردم به آن نمی رسد.

ص :335


1- معانی الأخبار : 279.
2- (انظر) الغِنی : باب 3067.
3- فلیُثَوِّر القرآن : أی لینقّر عنه و یفکّر فی معانیه و تفسیره و قراءته. (النهایة : 1/229) .
4- کنز العمّال : 2454.
5- نهج البلاغة : الحکمة 313 .
6- نهج البلاغة : الخطبة158 .
7- الکافی : 2/599/3.
8- الکافی : 1/60/6.
9- (انظر) الإمامة الخاصّة : باب 182.

3243 - تَعَلُّمُ القُرآنِ
3243 - آموختن قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القرآنُ مَأدُبَةُ اللّهِ، فَتَعَلَّموا مَأدُبَتَهُ ما استَطَعتُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إن أرَدتُم عَیشَ السُّعَداءِ و مَوتَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ یَومَ الحَسرَةِ و الظِّلَّ یَومَ الحَرورِ و الهُدی یَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القرآنَ ؛ فإنّهُ کلامُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّیطانِ و رُجحانٌ فی المیزانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مُعاذُ، إن أرَدتَ عَیشَ السُّعَداءِ و مِیتَةَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ یَومَ الحَشرِ و الأمنَ یَومَ الخَوفِ و النُّورَ یَومَ الظُّلُماتِ و الظِّلَّ یَومَ الحَرورِ و الرِّیَّ یَومَ العَطَشِ و الوَزنَ یَومَ الخِفَّةِ و الهُدی یَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسِ القرآنَ ؛ فإنّهُ ذِکرُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّیطانِ و رُجحانٌ فی المیزانِ . (3)

3243

آموختن قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن سفره ضیافت خداست. پس تا می توانید از ضیافت او فراگیرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر زندگی نیکبختان و مُردن شهیدان و نجات در روز حسرت و داشتن سایه در روز سوزان و هدایت در روز گمراهی را می خواهید، قرآن را یاد بگیرید؛ زیرا که قرآن، سخن خداوند مهربان و مایه حفظ از شیطان و سنگینی ترازو[ی اعمال] است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای معاذ! اگر زندگی سعادتمندان را می خواهی و مُردن شهیدان را و نجات در روز محشر را و امنیت در روز ترس را و روشنایی در روز تاریکیها را و سایه در روز سوزان را و سیرابی در روز تشنگی را و سنگینی در روز سبکی [ترازوی اعمال] را و هدایت در روز گمراهی را، پس قرآن را نیک بیاموز؛ زیرا که آن یاد خداوند رحمان است و نگهدارنده از شیطان و مایه سنگینی ترازوی اعمال .

ص :336


1- بحار الأنوار: 92/19/ 18 ؛ کنز العمّال : 2356.
2- بحار الأنوار:92/19/18.
3- کنز العمّال : 2439.

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن تَعَلَّمَ القرآنَ و عَلَّمَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن قَرَأ القرآنَ و أقرَأهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یقالُ لِصاحِبِ القرآنِ : اِقرَأ وَ ارقَ و رَتِّلْ کما کنتَ تُرَتِّلُ فی دارِ الدنیا ، فإنّ مَنزِلَتَکَ عندَ آخِرِ آیَةٍ کُنتَ تَقرَؤها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یقالُ لصاحِبِ القرآنِ إذا دَخَلَ الجَنّةَ : اِقرَأْ وَ اصعَدْ ، فَیَقرَأُ و یَصعَدُ بکُلِّ آیَةٍ دَرَجةً حتّی یَقرَأَ آخِرَ شیءٍ مَعهُ مِنهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکُم بتَعَلُّمِ القرآنِ و کَثرَةِ تِلاوَتِهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَعَلَّمُوا القرآنَ فإنّهُ أحسَنُ الحَدیثِ ، و تَفَقَّهوا فیهِ فإنّهُ رَبیعُ القُلوبِ ، و استَشفُوا بنورِهِ فإنّهُ شِفاءُ الصُّدورِ، و أحسِنوا تِلاوَتَهُ فإنّهُ أنفَعُ القَصصِ . (6)

عنه علیه السلام_ لمّا سَمِعَ ضَجَّةَ أصحابِهِ فی المَسجدِ و هُم یَقرَؤونَ القرآنَ _: طوبی لهؤلاءِ، کانوا أحَبَّ الناسِ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما، کسی است که قرآن را فرا گیرد و [به دیگران ]آموزش دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما، کسی است که قرآن را بخواند و خواندن آن را به دیگران یاد دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به کسی که قرآن می داند، گفته می شود: بخوان و بالا رو و با ترتیل بخوان، همچنان که در دنیا با ترتیل می خواندی؛ زیرا منزلت و جایگاه تو در آخرین آیه ای است که می خوانده ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که قرآن می داند، چون وارد بهشت شود به او می گویند: «بخوان و بالا رو» و او می خواند و با هر آیه ای یک درجه [در بهشت ]صعود می کند، تا آن که آخرین آیه ای را که از قرآن می داند می خواند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد آموختن قرآن و بسیار خواندن آن.

امام علی علیه السلام :قرآن را بیاموزید، که آن نیکوترین سخن است. در آن اندیشه کنید، که آن بهار دلهاست. از نورش شفا جویید، که آن شفابخش سینه هاست و نیکو [و با دقّت ]بخوانیدش؛ زیرا که آن سودمندترین داستان (تاریخ) است.

امام علی علیه السلام_ هنگام شنیدن صدای یاران خود در مسجد که به خواندن قرآن بلند بود _فرمود : خوشا به حالشان، اینان محبوبترین مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند.

ص :337


1- کنز العمّال : 2351.
2- کنز العمّال : 2354.
3- کنز العمّال : 2330.
4- کنز العمّال : 2331.
5- کنز العمّال : 2368.
6- نهج البلاغة : الخطبة 110.
7- کنز العمّال : 4025.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَنبَغی للمؤمنِ أن لا یَموتَ حتّی یَتَعَلَّمَ القرآنَ ، أو یکونَ فی تَعَلُّمِهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ماتَ مِن أولِیائنا و شیعَتِنا و لم یُحسِنِ القرآنَ عُلِّمَ فی قَبرِهِ لِیَرفَعَ اللّهُ فیهِ دَرَجَتَهُ ، فإنَّ دَرَجاتِ الجَنَّةِ علی قَدرِ عَدَدِ آیاتِ القرآنِ فیقالُ لقارِئ القرآنِ : اِقرَأْ وَارْقَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :سزاوار است که مؤمن پیش از آن که بمیرد، قرآن را بیاموزد یا در حال آموختن آن بمیرد.

امام صادق علیه السلام :هر کس از دوستان و شیعیان ما که بمیرد و قرآن را خوب بلد نباشد، در قبرش قرآن به او آموخته شود تا خداوند به سبب آن درجه اش را بالا برد؛ زیرا درجات بهشت به اندازه شمار آیات قرآن است. پس به قرآن خوان گفته شود: بخوان و بالا رو.

3244 - ثَوابُ تَعلیمِ القُرآنِ
3244 - ثواب آموزش دادن قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّمَ رجُلاً القرآنَ فهُو مَولاهُ ، لا یَخذُلُهُ و لا یَستَأثِرُ علَیهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّمَ عَبدا آیَةً مِن کتابِ اللّهِ فهُو مَولاهُ ، لا یَنبَغی لَهُ أن یَخذُلَهُ و لا یَستَأثِرَ علَیهِ، فإن هُو فَعَلَهُ قَصَمَ عُروَةً مِن عُرَی الإسلامِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما اجتَمَعَ قَومٌ فی بَیتٍ مِن بُیوتِ اللّهِ یَتلُونَ کتابَ اللّهِ و یَتَدارَسُونَهُ بینَهُم إلاّ نَزَلَت علَیهِمُ السَّکینَةُ ، و غَشِیَتهُمُ الرَّحمَةُ ، و حَفَّتهُمُ الملائکةُ ، و ذَکَرَهُمُ اللّهُ فیمَن عِندَهُ . (6)

3244

ثواب آموزش دادن قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مردی قرآن بیاموزد، مولای اوست و آن مرد نباید او را تنها و بی یار گذارد و خود را بر وی ترجیح دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس آیه ای از کتاب خدا را به بنده ای بیاموزد، مولای اوست و شایسته نیست که آن بنده، او را تنها و بی یاور گذارد و خود را بر او ترجیح دهد؛ که اگر چنین کند، حلقه ای از حلقه های اسلام را پاره کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گروهی در خانه ای از خانه های خدا برای تلاوت کتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند، مگر این که آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند و خداوند در میان کسانی که نزدش هستند، از آنان یاد کرد.

ص :338


1- الدعوات : 220/600 .
2- بحار الأنوار : 92/188/10.
3- (انظر) بحار الأنوار : 92 / 185 باب 20.
4- کنز العمّال : 2382.
5- کنز العمّال : 2384.
6- کنز العمّال : 2320.

عنه صلی الله علیه و آله :ألا مَن تَعَلَّمَ القرآنَ و عَلَّمَهُ و عَمِلَ بما فیهِ فأنا لَهُ سائقٌ إلَی الجَنّةِ و دَلیلٌ إلَی الجنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّمَ وَلَدا لَهُ القرآنَ قَلَّدَهُ اللّهُ قِلادَةً یُعجَبُ مِنها الأوَّلونَ و الآخِرونَ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأ القرآنَ قَبلَ أن یَحتَلِمَ فَقَد اُوتِیَ الحُکمَ صَبّیا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَقُّ الوَلَدِ علَی الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اسمَهُ ، و یُحسِّنَ أدَبَهُ ، و یُعَلِّمَهُ القرآنَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که هر کس قرآن را بیاموزد و به دیگران آموزش دهد و به آنچه در آن است عمل کند، من او را به سوی بهشت جلو می رانم و راهنمای او به سوی بهشت هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به فرزند خود قرآن را آموزش دهد، خداوند گردنبندی به گردن او آویزد که در روز قیامت همگان از آن شگفت زده شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس پیش از بلوغ قرآن بخواند، در کودکی به او حکمت داده شده است.

امام علی علیه السلام :از جمله حقوق فرزند بر پدر، این است که نامی نیکو بر او بنهد و نیکو تربیتش کند و قرآن را به او بیاموزد.

3245 - الحَثُّ عَلی حِفظِ القُرآنِ
3245 - ترغیب به حفظ کردن قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أعطاهُ اللّهُ حِفظَ کتابِهِ فَظَنَّ أنَّ أحَدا اُعطیَ أفضَلَ مِمّا اُعطیَ فقد غَمَطَ أفضَلَ النِّعمَةِ . (5)

3245

ترغیب به حفظ کردن قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که خدا نعمت حفظ کتاب خود را به او عطا کند و آن کس گمان کند که به دیگران نعمتی بزرگتر از این نعمت او داده شده است، بی گمان نسبت به بزرگترین نعمت تحقیر و ناسپاسی روا داشته است.

ص :339


1- کنز العمّال : 2375.
2- کنز العمّال : 2386.
3- کنز العمّال : 2452.
4- نهج البلاغة : الحکمة 399.
5- کنز العمّال : 2317.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَغُرَّنَّکُم هذهِ المَصاحِفُ المُعَلَّقَةُ ، إنَّ اللّهَ تعالی لا یُعَذِّبُ قَلبا وَعَی القرآنَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الذی لیسَ فی جَوفِهِ شیءٌ من القرآنِ کالبَیتِ الخَرِبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام _: اُعَلِّمُکَ دُعاءً لا تَنسَی القرآنَ ، قُلْ : اللّهُمَّ ارحَمْنی بتَرکِ مَعاصِیکَ أبدا ما أبقَیتَنی ، وَ ارحَمْنی مِن تَکَلُّفِ ما لا یَعنِینی ، و ارزُقْنی حُسنَ النَّظَرِ فیما یُرضِیکَ ، و ألزِمْ قَلبی حِفظَ کتابِکَ کما عَلَّمتَنی ، و ارزُقْنی أن أتلُوَهُ علَی النَّحوِ الذی یُرضیکَ عَنِّی . اللّهُمّ نَوِّرْ بکتابِکَ بَصَری ، و اشرَحْ بهِ صَدری ، و أطلِقْ بهِ لِسانی ، و استَعمِلْ بهِ بَدَنی ، و قَوِّنی بهِ علی ذلکَ ، و أعِنِّی علَیهِ ، إنّهُ لا یُعینُ علَیهِ إلاّ أنتَ ، لا إله إلاّ أنتَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ مِن دعائهِ _: اللّهُمّ ارحَمْنی بتَرکِ مَعاصِیکَ أبَدا ما أبقَیتَنی ، و ارزُقْنی حُسنَ النَّظرِ فیما یُرضِیکَ عَنّی ، و ألزِمْ قَلبی حِفظَ کتابِکَ کما عَلَّمتَنی، و اجعَلْنی أتلُوهُ علَی النَّحوِ الذی یُرضِیکَ عَنّی . اللّهُمّ نَوِّرْ بکتابِکَ بَصَرِی ، و اشرَحْ بهِ صَدری، و فَرِّحْ بهِ قَلبی ، و أطلِقْ بهِ لِسانی ، و استَعمِلْ بهِ بَدَنی ، و قَوِّنی علی ذلکَ ، فإنّهُ لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ بکَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این مصحفهای آویزان، شما را گول نزند. خداوند متعال قلبی را که جایگاه قرآن باشد، عذاب نمی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در اندرونش چیزی از قرآن نیست، همانند خانه ای ویران است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : دعایی به تو می آموزم که قرآن را فراموش نکنی. بگو: بار خدایا! به من رحمت آر که تا زنده هستم، هیچ گاه نافرمانی تو نکنم و به من رحمت آر که در چیزهای بیهوده، به زحمت نیفتم و نیک اندیشی در آنچه تو را خشنود می کند، روزیم فرما و حفظ کردن کتابت را آن گونه که به من آموختی با قلبم ملازم و همراه گردان و تلاوت آن را به گونه ای که تو را از من خشنود گرداند، روزیم فرما. بار خدایا! به وسیله کتابت دیده [بصیرت] مرا روشن گردان و سینه ام را فراخ ساز و زبانم را باز و گویا کن و پیکرم را در راه آن به کار گیر و در این باره با قرآن نیرویم بخش و بر آن کمکم فرما، که در این زمینه جز تو کسی کمک نکند. معبودی جز تو نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعای خود _گفت : بار خدایا! به من رحمت آر که تا زنده هستم، هیچگاه نافرمانی تو نکنم و نیک اندیشی در هر آنچه تو را خشنود می سازد، روزیم فرما و حفظ کردن کتابت را بدان گونه که به من آموختی، با دلم ملازم و همراه گردان و چنان کن که قرآن را آن گونه که تو را از من خشنود می گرداند، تلاوت کنم. بار خدایا! دیده [بصیرت ]مرا به کتابت روشن نما و به وسیله آن سینه ام را فراخ گردان و دلم را با آن شاد ساز و زبانم را به آن باز و گویا کن، بدنم را در راه آن به کار گیر و در این زمینه نیرویم بخش؛ زیرا که هیچ حرکت و قدرتی جز به وسیله تو نیست.

ص :340


1- کنز العمّال : 2400.
2- کنز العمّال : 2478.
3- بحار الأنوار : 92/208/5.
4- قرب الإسناد : 5/16.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الحافِظُ للقرآنِ العامِلُ بهِ مَع السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :حافظ قرآن که به آن عمل کند، همراه فرشتگان پیغام آور ارجمند و نیکوکار است.

3246 - الحَثُّ عَلَی استِذکارِ القُرآنِ
3246 - تشویق به مرور کردن قرآن در ذهن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَعاهَدُوا هذا القرآنَ ؛ فإنّهُ وَحشِیٌّ فلَهُو أسرَعُ تَفَصِّیا مِن صُدورِ الرِّجالِ مِن الإبلِ مِن عُقُلِها ، و لا یَقولَنَّ أحَدُکُم : نَسِیتُ آیةَ کَیتَ و کَیتَ ، بل نُسِّیَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :بِئسَما لأِحدِکُم أن یَقولَ نَسِیتُ آیَةً کَیتَ و کَیتَ ، بَل هو نُسِّیَ . استَذکِرُوا القرآنَ ، فوالذی نَفسی بیَدِهِ لَهُو أشَدُّ تَفَصِّیا مِن صُدورِ الرِّجالِ مِن النَّعَمِ مِن عُقُلِها . (4)

3246

تشویق به مرور کردن قرآن در ذهن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از این قرآن نگهداری کنید؛ زیرا که قرآن فرّار است و از این رو از سینه های مردان زودتر می گریزد تا شتر از زانو بندش، و هیچ گاه کسی از شما نگوید فلان و بهمان آیه را از یاد برده ام، بلکه از یاد[ش ]بُرده شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوب نیست که فردی از شما بگوید فلان و بهمان آیه را از یاد بردم، [چنین نیست ]بلکه از یاد[ش ]برده شده است. قرآن را [در ذهن خود مرور و ]یادآوری کنید؛ زیرا سوگند به آن که جانم در دست اوست، قرآن از سینه های مردان زودتر می رهد تا شتر از زانو بندش.

ص :341


1- الکافی : 2/603/2.
2- (انظر) الأمثال : باب 3561. کنز العمّال : 8 / 411 «صلاة حفظ القرآن». کنز العمّال : 2 / 58 «فی صلاة حفظ القرآن». الترغیب و الترهیب: 2/ 360 «دعاء حفظ القرآن».
3- کنز العمّال : 2850.
4- کنز العمّال : 2849.

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ القرآنِ إذا عاهَدَ علَیهِ صاحِبُهُ فَقَرَأهُ باللیلِ و النهارِ کَمَثَلِ رجُلٍ لَهُ إبِلٌ فإن عَقَلَها حَفِظَها ، و إن أطلَقَ عِقالَها ذَهَبَت ، فکذلکَ القرآنُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن نَسِیَ سُورَةً مِن القرآنِ مُثِّلَت لَهُ فی صُورَةٍ حَسَنةٍ و دَرَجةٍ رَفیعَةٍ ، فإذا رَآها قالَ : من أنتِ ؟ ما أحسَنَکِ ! لَیتَکِ لی ! فتقولُ : أ ما تَعرِفُنی ؟ أنا سُورَةُ کذا و کذا ، لو لم تَنسَنی لَرَفَعتُکَ إلی هذا المَکانِ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت قرآن، هر گاه که حافظِ آن شب و روز قرآن را بخواند و بدین وسیله آن را [در ذهن خود ]نگه دارد، حکایت مردی است که شتری دارد؛ اگر زانوی آن را ببندد نگهش می دارد و اگر زانو بندش را باز کند، شتر می رود. قرآن نیز چنین است.

امام صادق علیه السلام :هر کس سوره ای از قرآن را فراموش کند، آن سوره [در بهشت ]به صورتی زیبا و درجه ای رفیع در برابرش مجسم می شود و چون او را ببیند، گوید: تو کیستی؟ چقدر زیبایی! کاش از آنِ من بودی. جواب دهد: مرا نمی شناسی؟ من فلان و بهمان سوره هستم. اگر مرا فراموش نکرده بودی، تو را به این مکان بالا می آوردم.

3247 - جَزاءُ حَمَلَةِ القُرآنِ
3247 - پاداش قرآن دانان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَمَلةُ القرآنِ هُمُ المَحفوفُونَ برَحمَةِ اللّهِ ، المَلبوسونَ بنُورِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :حَمَلةُ القرآنِ عُرَفاءُ أهلِ الجَنّةِ یَومَ القِیامَةِ . (5)

3247

پاداش قرآن دانان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این قرآن دانان هستند که در رحمت خدا قرار دارند و پوشیده در نور او.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن دانان در روز قیامت رؤسای [قبیله ]بهشتیانند.

ص :342


1- کنز العمّال : 2854.
2- ثواب الأعمال : 283/1 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 4 / 845 باب 12. کنز العمّال : 1 / 615. الکافی : 2 / 576.
4- جامع الأخبار : 115/202.
5- کنز العمّال : 2289 ، 2288 ، 2290.

عنه صلی الله علیه و آله :حَمَلةُ القرآنِ عُرَفاءُ أهلِ الجَنّةِ ، و المُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ قُوّادُها ، و الرُّسُلُ سادَةُ أهلِ الجَنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أشرافُ اُمّتی حَمَلَةُ القرآنِ و أصحابُ اللیلِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی دَفنِ شُهَداءِ غَزوَةِ اُحُدٍ _: انظُرُوا أکثَرَهُم جَمعا للقرآنِ فاجعَلُوهُ أمامَ صاحِبِهِ فی القَبرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جَمَعَ القرآنَ مَتَّعَهُ اللّهُ بعَقلِهِ حتّی یَموتَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :حامِلُ القرآنِ حامِلُ رایَةِ الإسلامِ ، مَن أکرَمَهُ فقد أکرَمَ اللّهَ ، و مَن أهانَهُ فعلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :حَمَلةُ القرآنِ هُمُ المُعلِّمونَ کلامَ اللّهِ ، و المُتَلَبِّسونَ بنورِ اللّهِ ، مَن والاهُم فقد والَی اللّهَ ، و مَن عاداهُم فَقد عادَی اللّهَ . (6)

کنز العمّال :بَعَثَ النبیُّ صلی الله علیه و آله وَفدا إلَی الیَمَنِ ، فَأمَّرَ علَیهِم أمیرا مِنهُم و هُو أصغَرُهُم ، فَمَکَثَ أیّاما لم یَسِرْ ......... فقالَ لَهُ رجُلٌ: یا رسولَ اللّهِ ، أ تُؤَمِّرُهُ علَینا و هُو أصغَرُنا ؟! فَذَکَرَ النبیُّ صلی الله علیه و آله قِراءتَهُ القرآنَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن دانان، رؤسای [قبیله ]بهشتیان و مجاهدانِ در راه خدا، سردارانِ بهشت و پیامبران، سروران اهل بهشت هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اشراف و بزرگان امّت من قرآن دانان و شب زنده داران هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگام خاکسپاری شهدای اُحد _فرمود : ببینید، کدام یک از آنها قرآن را بیشتر جمع آوری کرده است، آنها را در قبرش پیش روی او قرار دهید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که قرآن را جمع آوری کند، خداوند او را از تا زمانی که بمیرد از خردش بهره مند سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن دان، پرچمدار اسلام است. هر که او را گرامی دارد، بی گمان خدا را گرامی داشته است و هر که او را خوار شمارد، لعنت خداوند عزّ و جلّ بر او باد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن دانان، آموزگاران کلام خدا و پوشیده در نور خدا هستند. هر که با آنان دوستی کند، بی گمان با خدا دوستی کرده است و هر که با آنان دشمنی ورزد، هر آینه با خدا دشمنی ورزیده است.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هیئتی را به یمن فرستاد و از میان آنها، کم سال ترین فرد را به ریاستشان برگزید. چند روزی گذشت و آن هیئت راهی نشد ......... مردی به پیامبر عرض کرد: ای رسول خدا! او را که از همه ما سنّش کمتر است، رئیس ما کرده ای؟ پیامبر [در بیان علّت این کار ]قاری قرآن بودن او را یاد آور شد.

ص :343


1- الجعفریّات : 76 .
2- الخصال : 7/21.
3- کنز العمّال : 29890.
4- کنز العمّال : 2318.
5- کنز العمّال : 2344.
6- کنز العمّال : 2345.
7- کنز العمّال : 4020.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِقرَؤوا القرآنَ و استَظهِرُوهُ، فإنّ اللّهَ تعالی لا یُعَذِّبُ قَلبا وِعاءَ القرآنِ . (1)

عنه علیه السلام :أهلُ القرآنِ أهلُ اللّهِ و خاصَّتُهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :قرآن را بخوانید و آن را حفظ کنید؛ زیرا خداوند متعال دلی را که ظرف قرآن است، عذاب نمی کند.

امام علی علیه السلام :اهل قرآن، اهل خدایند و خاصّان درگاه او.

3248 - ما یَنبَغی لِحامِلِ القُرآنِ
3248 - آنچه زیبنده قرآن دان است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أحَقَّ الناسِ بالتَّخَشُّعِ فی السِّرِّ و العَلانیَةِ لَحامِلُ القرآنِ ، و إنَّ أحَقَّ الناسِ فی السِّرِّ و العَلانیَةِ بالصلاةِ و الصومِ لَحامِلُ القرآنِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ إذ خَرَجَ ذاتَ یَومٍ و هو یُنادی بأعلی صَوتِهِ _: یا حاملَ القرآنِ ، اُکحُلْ عَینَیکَ بالبُکاءِ إذا ضَحِکَ البَطّالونَ ، و قُمْ باللیلِ إذا نامَ النائمونَ ، و صُم إذا أکَلَ الآکِلُونَ ، و اعفُ عَمَّن ظَلَمَکَ ، و لا تَحقِدْ فیمَن یَحقِدُ ، و لا تَجهَلْ فیمَن یَجهَلُ . (5)

(6)

3248

آنچه زیبنده قرآن دان است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سزاوارترین مردم به خشوع داشتن نهانی و آشکار در برابر خدا، قرآن دان است. سزاوارترین مردم به نماز خواندن و روزه گرفتن در آشکار و نهان، قرآن دان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در آن روزی به میان مردم آمد و با صدای بلند فریاد زد _فرمود : ای قرآن دان! آن گاه که هرزگان می خندند، تو با گریهْ دیدگان خویش را سرمه کن و شبها که خفتگان در خوابند، تو [برای عبادت ]برخیز و آن گاه که خورندگان می خورند، تو روزه بدار و از کسی که به تو ستم کرده است، در گذر و با کسی که به تو دشمنی و کینه می ورزد، کینه مَورز و با کسی که نسبت به تو جاهلانه رفتار می کند، جاهلانه رفتار مکن.

ص :344


1- جامع الأخبار : 115/205، و فی الأمالی للطوسی : «و لا یعذّبُ اللّه ُ قَلبا وعی القرآنَ» .
2- کنز العمّال : 2278.
3- (انظر) بحار الأنوار : 92 / 177 باب 19. کنز العمّال : 1 / 523.
4- الکافی : 2/604/5.
5- کنز العمّال : 4198.
6- (انظر) العلم : باب 2840. العقل : باب 2762.

3249 - ما لا یَنبَغی لِحاملِ القُرآنِ
3249 - آنچه زیبنده قرآن دان نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَنبغی لِصاحِبِ القرآنِ أن یَحِدَّ مَع مَن حَدَّ ، و لا یَجهَلَ مَع مَن یَجهَلُ و فی جَوفِهِ کلامُ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ یَنبغی لِحامِلِ القرآنِ أن یَسفَهَ فِیمَن یَسفَهُ أو یَغضَبَ فیمَن یَغضَبُ ، أو یَحتَدَّ فیمن یَحتَدُّ و لکنْ یَعفُو و یَصفَحُ لِفَضلِ القرآنِ . (2)

(3)

3249

آنچه زیبنده قرآن دان نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای ملازم قرآن شایسته نیست با کسی که نسبت به او تندی کرده است، تندی کند و کسی که در اندرونش کلام خداست، با کسی که [نسبت به وی ]رفتار جهالت آمیز می کند، جاهلانه رفتار نمی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای قرآن دان شایسته نیست که در مقابل رفتار سفاهت آمیز دیگران با خود، سفیهانه رفتار کند، یا بر کسی که بر او خشم می گیرد، خشم گیرد، یا بر کسی که به او پرخاش می کند، پرخاش نماید. بلکه از برکت [وجود ]قرآن [در خود ]گذشت می کند و می بخشد.

3250 - الحَثُّ عَلی تِلاوَةِ القُرآنِ
3250 - تشویق به تلاوت قرآن

الکتاب :

«إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللّهِ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّا وَ عَلاَنِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أحَبَّ أحدُکُم أن یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلْیَقرَأْ القرآنَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکَ بقِراءةِ القرآنِ ؛ فإنّ قِراءتَهُ کَفّارةٌ للذُّنوبِ ، و سَترٌ فی النارِ ، و أمانٌ مِن العذابِ . (6)

3250

تشویق به تلاوت قرآن

قرآن:

«همانا کسانی که کتاب خدا را تلاوت می کنند و نماز را به پای می دارند و از آنچه روزیشان کرده ایم، در نهان و آشکار، انفاق می کنند، امید به تجارتی بسته اند که هرگز کساد نمی شود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه فردی از شما دوست داشته که با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر تو باد خواندن قرآن؛ زیرا خواندن آن کفّاره گناهان است و پرده ای در برابر آتش و موجب ایمنی از عذاب.

ص :345


1- کنز العمّال : 2347.
2- کنز العمّال : 2349.
3- (انظر) العقل : باب 2763.
4- فاطر : 29.
5- کنز العمّال : 2257.
6- بحار الأنوار: 92/17/18.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا قَرَأ القارئُ القرآنَ فَأخطَأَ أو لَحَنَ أو کانَ أعجَمیّا کَتَبَهُ المَلَکُ کما اُنزِلَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بُنَیَّ ، لا تَغفُلْ عَن قِراءةِ القرآنِ ؛ فإنَّ القرآنَ یُحیِی القَلبَ ، و یَنهی عنِ الفحشاءِ و المُنکَرِ و البَغیِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ القرآنَ فَقدِ استُدرِجَ النُّبوَّةُ مِن جَنبَیهِ ، غیرَ أنّهُ لا یُوحی إلَیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأ القرآنَ فکأنّما استُدرِجَتِ النُّبوَّةُ بینَ جَنبَیهِ ، غیرَ أنّهُ لا یُوحی إلَیهِ . (4)

کنز العمّال عن ابن عمر :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ هذهِ القُلوبَ تَصدَأُ کما یَصدَأُ الحَدیدُ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، فما جَلاؤها ؟ قالَ : تِلاوَةُ القرآنِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِقاحُ الإیمانِ تِلاوَةُ القرآنِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أنِسَ بِتِلاوَةِ القرآنِ لم تُوحِشهُ مُفارَقَةُ الإخوانِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه قاری، قرآن بخواند و دچار خطا یا لحن [اشتباه اِعرابی ]شود و یا قاری غیر عرب باشد، فرشته ، برای او به همان صورتی که نازل شده است بنویسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندم! از خواندن قرآن غافل مباش؛ زیرا که قرآن دل را زنده می کند و از فحشا و زشت کاری و ستم و گناه باز می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که قرآن بخواند، نبوت از دو پهلویش بالا رود، منتها به او وحی نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که قرآن بخواند، چنان است که نبوّت میان دو پهلویش بخزد، جز آن که به او وحی نمی شود.

کنز العمّال_ به نقل از ابن عمر _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این دلها نیز همانند آهن زنگار می بندد. عرض شد: ای رسول خدا! صیقل دهنده دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن.

امام علی علیه السلام :بارور شدن ایمان به تلاوت قرآن است.

امام علی علیه السلام :هر که به تلاوت قرآن انس گیرد، جدایی برادران او را به تنهایی نیندازد.

ص :346


1- کنز العمّال : 2284.
2- کنز العمّال : 4032.
3- کنز العمّال : 2347.
4- کنز العمّال : 2349.
5- کنز العمّال : 2441.
6- غرر الحکم : 7633.
7- غرر الحکم : 8790.

عنه علیه السلام_ عندَ خَتمِهِ القرآنَ _: اللّهُمّ اشرَحْ بالقرآنِ صَدرِی ، و استعمِلْ بالقرآنِ بَدَنی ، و نَوِّرْ بالقرآنِ بَصَری ، و أطلِقْ بالقرآنِ لِسانی ، و أعِنِّی علَیهِ ما أبقَیتَنِی ، فإنّهُ لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ بکَ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در دعای پس از ختم قرآنش _گفت : بار خدایا! سینه ام را با قرآن فراخ گردان و بدنم را با [احکام ]قرآن به کار گیر و دیده ام را با قرآن روشنایی بخش و زبانم را با قرآن باز و گویا کن و تا زنده ام مرا برای عمل به قرآن یاری فرما، که حرکت و قدرتی جز به وسیله تو نیست.

3251 - قِراءَةُ القُرآنِ بِالصَّوتِ الحَسَنِ
3251 - خواندن قرآن با صوت خوش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ حُسنَ الصَّوتِ زینَةٌ للقرآنِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکلِّ شیءٍ حِلیَةٌ و حِلیَةُ القرآنِ الصَّوتُ الحَسَنُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :زَیِّنُوا القرآنَ بأصواتِکُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن أحسَنِ الناسِ صَوتا بالقرآنِ _: مَن إذا سَمِعتَ قِراءَتَهُ رَأیتَ أنّهُ یَخشَی اللّهَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن أحسَنِ الناسِ صَوتا بالقرآنِ الذی إذا سَمِعتُمُوهُ یَقرَأُ حَسِبتُموهُ یَخشَی اللّهَ . (7)

3251

خواندن قرآن با صوت خوش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صوت خوش، زیور قرآن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی زیوری دارد و زیور قرآن صوت خوش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را با صداهای [خوش ]خود، زینت بخشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که چه کسی قرآن را از همه خوشتر می خواند _فرمود : کسی که هر گاه قرآن خواندن او را بشنوی، ترس و خشیت از خدا را در او ببینی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله خوش صوت ترین مردم در قرائت قرآن، کسی است که وقتی بشنوی قرآن می خواند گمان بری که از خدا می ترسد.

ص :347


1- بحار الأنوار : 92/209/6
2- (انظر) کنز العمّال : 2 / 349، بحار الأنوار : 92 / 369 باب 126 .
3- بحار الأنوار:92/190/2.
4- کنز العمّال : 2768.
5- بحار الأنوار:92/190/2.
6- بحار الأنوار : 92/195/10.
7- الترغیب و الترهیب : 2/364/9.

عنه صلی الله علیه و آله :حَسِّنُوا القرآنَ بأصواتِکُم ؛ فإنّ الصَّوتَ الحَسَنَ یَزیدُ القرآنَ حُسنا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ علیُّ بنُ الحسینِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ أحسَنَ الناسِ صَوتا بالقرآنِ ، و کانَ السَّقّاؤونَ یَمُرُّونَ فَیَقِفُونَ ببابِهِ یَسمَعُونَ قِراءَتَهُ ، و کانَ أبو جعفرٍ علیه السلام أحسَنَ الناسِ صَوتا . (2)

عنه علیه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ نَبیّا إلاّ حَسَنَ الصَّوتِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را با صدای خوش بخوانید؛ زیرا صدای زیبا، بر زیبایی قرآن می افزاید.

امام صادق علیه السلام :علی بن حسین ، صلوات اللّه علیه ، قرآن را از همه مردم خوشتر می خواند، به طوری که وقتی سقّاها از در خانه حضرت می گذشتند، می ایستادند و به صدای قرآن خواندن ایشان گوش می کردند. حضرت باقر علیه السلام نیز خوش صوت ترین مردمان بود.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این که خوش آواز بود.

3252 - حَقُّ التِّلاوَةِ
3252 - حق تلاوت

الکتاب :

«الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ اُولَ_ئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولَ_ئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» _: یَتَّبِعُونَهُ حَقَّ اتِّباعِهِ . (5)

3252

حق تلاوت

قرآن:

«کسانی که به آنان کتاب دادیم، آن را چنان که حق تلاوت آن است، تلاوت می کنند. آنان به آن کتاب ایمان دارند و هر که به آن کفر ورزد، پس ایشان همان زیان کارانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «آن را تلاوت می کنند آن گونه که حق تلاوت آن است» _فرمود : [یعنی] از آن چنان که باید و شاید، پیروی می کنند.

ص :348


1- کنز العمّال : 2765.
2- الکافی : 2/616/11.
3- الکافی : 2/616/10.
4- البقرة : 121.
5- الدرّ المنثور : 1/272.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إلَی اللّهِ أشکُو مِن مَعشَرٍ یَعیشُونَ جُهّالاً و یَموتُونَ ضُلاّلاً ، لیسَ فیهِم سِلعَةٌ أبوَرَ مِن الکتابِ إذا تُلِیَ حَقَّ تِلاوَتِهِ ، و لا سِلعَةٌ أنفَقَ بَیعا و لا أغلی ثَمَنا مِن الکتابِ إذا حُرِّفَ عَن مَواضِعِهِ ! (1)

عنه علیه السلام :إنّه سَیأتی علَیکُم مِن بَعدِی زَمانٌ لیسَ فیهِ شیءٌ أخفی مِن الحَقِّ و لا أظهَرَ من الباطِلِ ......... لیسَ عندَ أهلِ ذلکَ الزَّمانِ سِلعَةٌ أبوَرَ مِن الکتابِ إذا تُلِیَ حَقَّ تِلاوَتِهِ ، و لا أنفَقَ مِنهُ إذا حُرِّفَ عَن مَواضِعِهِ ، و لا فی البِلادِ شیءٌ أنکَرَ مِن المَعروفِ و لا أعرَفَ مِن المُنکَرِ ؛ فقد نَبَذَ الکتابَ حَمَلَتُهُ ، وَ تَناساهُ حَفَظَتُهُ ، فالکتابُ یَومَئذٍ و أهلُهُ طَرِیدانِ مَنفِیّانِ ......... و مِن قَبلُ ما مَثَّلُوا بالصالِحِینَ کُلَّ مُثلَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :أینَ القَومُ الذینَ دُعُوا إلَی الإسلامِ فَقَبِلُوهُ ، و قَرَؤوا القرآنَ فَأحکَموهُ ؟ (3)

عنه علیه السلام :أوِّهِ علی إخوانیَ الذینَ تَلَوُا القرآنَ فَأحکَمُوهُ ، و تَدَبَّرُوا الفَرضَ فَأقامُوهُ ، أحیَوا السُّنَّةَ و أماتُوا البِدعَةَ ، دُعُوا للجِهادِ فَأجابوا ، و وَثِقُوا بالقائدِ فَاتَّبَعُوهُ ! (4)

امام علی علیه السلام :به خدا شکایت می برم از جماعتی که نادان می زیَند و گمراه می میرند. آن گاه که کتاب خدا چنان که باید و حق آن است، تلاوت شود، در میان آنان کالایی بی رونق تر از آن نیست و آن گاه که معانیش تحریف شود متاعی با رونق تر و پر بهاتر از آن برایشان وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :بزودی پس از من زمانی بر شما بیاید که در آن زمان چیزی نا پیداتر از حق و پیداتر از باطل وجود ندارد ......... در میانِ مردم آن روزگار ، کالایی کسادتر از کتاب خدا، هر گاه که به درستی و چنان که حق آن است تلاوت شود، وجود ندارد و هر گاه معانیش تحریف شود، متاعی پر رونق تر از آن نیست. در شهرها چیزی نا پسندتر از کار نیک و پسندیده تر از کار زشت وجود ندارد؛ زیرا قرآن دانان آن را به کناری افکنده اند و حافظانش، آن را به دست فراموشی سپرده اند. در آن روزگار قرآن و اهل آن، مطرود هستند ......... و[لی ]پیش از آن زمان، انواع سختیها و شکنجه ها در حق درستکاران اعمال شود.

امام علی علیه السلام :کجایند آن مردمی که به اسلام فرا خوانده شدند و آن را پذیرفتند و قرآن را خواندند و استوارش گردانیدند؟

امام علی علیه السلام :دریغ و دردا بر آن برادرانِ من که قرآن را تلاوت کردند و استوارش گردانیدند و درباره فرایض اندیشیدند و آنها را بر پا داشتند و سنّت [پیامبر] را زنده نگه داشتند و بدعت را میراندند. به جهاد فرا خوانده شدند و اجابت کردند و به رهبر خویش اطمینان کردند و از او پیروی نمودند [اما اکنون نیستند].

ص :349


1- نهج البلاغة: الخطبة 17 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 147، راجع تمام الخطبة.
3- نهج البلاغة : الخطبة 121.
4- نهج البلاغة : الخطبة 182.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :اعلَمُوا عِلما یَقینا أنّکُم ......... لن تَتلوا الکتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حتّی تَعرِفُوا الذی حَرَّفَهُ ، فإذا عَرَفتُم ذلکَ عَرَفتُمُ البِدَعَ و التَّکلُّفَ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ عندَ خَتمِهِ القرآنَ _: اللّهُمّ فإذ أفَدتَنا المَعونَةَ علی تِلاوَتِهِ و سَهَّلْتَ جَواسِیَ ألسِنَتِنا بحُسنِ عِبارَتِهِ فاجعَلْنا ممَّن یَرعاهُ حَقَّ رِعایَتِهِ ، و یَدِینُ لکَ باعتِقادِ التَّسلیمِ لِمُحکَمِ آیاتِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «الَّذِینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» _: یُرَتِّلُونَ آیاتِهِ ، و یَتَفَهَّمونَ مَعانِیَهُ ، و یَعمَلُونَ بأحکامِهِ ، و یَرجُونَ وَعدَهُ ، و یَخشَونَ عَذابَهُ ، و یَتَمَثَّلُونَ قصَصَهُ ، و یَعتَبِرُونَ أمثالَهُ ، و یَأتُونَ أوامِرَهُ ، و یَجتَنِبونَ نَواهِیَهُ . ما هُو و اللّهِ بحِفظِ آیاتِهِ و سَردِ حُروفِهِ ، و تِلاوَتِ سُوَرِهِ و دَرسِ أعشارِهِ و أخماسِهِ ، حَفِظُوا حُروفَهُ و أضاعُوا حُدودَهُ ، و إنّما هو تَدَبُّرُ آیاتِهِ ، یقولُ اللّهُ تعالی : «کِتابٌ أنْزَلناهُ إلَیکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّروا آیاتِهِ» (3) . (4)

امام حسن علیه السلام :یقین بدانید که شما ......... کتاب خدا را هرگز، چنان که باید و شاید، تلاوت نخواهید کرد مگر آن گاه که بشناسید چه کسی آن را تحریف می کند؛ زیرا که هر گاه آن را شناختید، بدعتها و توجیهات متکلّفانه را می شناسید.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای ختم قرآن _گفت : بار خدایا! اکنون که در تلاوت قرآن به ما کمک عطا فرمودی و به سبب نیکویی عبارت و بیان آن، سختی و درشتی (فصیح نبودن) زبانهای ما را نرم و آسان کردی، پس ما را از کسانی قرار ده که آن را آن گونه که حق و سزاوار است رعایت می کنند (به کار می بندند) و با اعتقاد به تسلیم در برابر آیات محکم آن، تو را اطاعت می نمایند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «کسانی که به آنان کتاب دادیم، آن را تلاوت می کنند آن گونه که حق تلاوت آن است» _فرمود : آیاتش را روشن و شمرده می خوانند، سعی می کنند معانی اش را بفهمند، احکام و فرامینش را به کار می بندد، به وعده اش امیدوارند، از عذابش می ترسند، از داستانهایش سرمشق می گیرند، از مثلهایش پند می گیرند، امرهایش را به جا می آورند و از نهی هایش دوری می کنند. به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشت سر هم خواندن حروف و کلماتش و تلاوت سوره ای و مطالعه حواشی و هوامش آن، نیست. حروف و کلماتش را حفظ می کردند و حدود و معانیش را فرو گذاشتند، بلکه به تدبّر و تأمل در آیات آن است؛ خداوند متعال می فرماید: «کتابی است خجسته که سوی تو فرو فرستادیم، تا در آیات آن تدبّر کنند».

ص :350


1- بحار الأنوار : 78/105/3.
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 42 .
3- ص : 29 .
4- تنبیه الخواطر : 2/236.

3253 - نَبذُ الکِتابِ
3253 - دور افکندنِ قرآن

الکتاب :

«وَ إذْ أَخَذَ اللّهُمِیثاقَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَاسِ وَ لاَ تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِم وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنا قَلِیلاً فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ» . (1)

«وَ لَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ کِتابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَرَأَ القرآنَ فماتَ فَدَخَلَ النارَ فهُو ممَّن کانَ یَتَّخِذُ آیاتِ اللّهِ هُزُوا . (3)

3253

دور افکندنِ قرآن

قرآن:

«و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از کسانی که به آنان کتاب داده شده، پیمان گرفت که حتما باید آن را [به وضوح ]برای مردم بیان نمایید و کتمانش نکنید. پس، آن [عهد ]را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهایی ناچیز به دست آوردند. و چه بد معامله ای کردند».

«و آن گاه که فرستاده ای از جانب خدا برایشان آمد _ که آنچه را با آنان بود تصدیق می داشت _ گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، چنان که گویی [از آن هیچ ]نمی دانند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که قرآن خوان باشد و بمیرد و [با این حال] به دوزخ رود، او از کسانی بوده که آیات خدا را به ریشخند می گرفته است.

ص :351


1- آل عمران : 187.
2- البقرة : 101.
3- نهج البلاغة : الحکمة 228.

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :و کُلُّ اُمّةٍ قد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الکتابِ حِینَ نَبَذُوهُ و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حینَ تَوَلَّوهُ ، و کانَ مِن نَبذِهِمُ الکتابَ أن أقاموا حُروفَهُ و حَرَّفُوا حُدودَهُ ، فهُم یَروُونَهُ و لا یَرعُونَهُ ، و الجُهّالُ یُعجِبُهُم حِفظُهُم للرِّوایَةِ ، و العُلَماءُ یَحزُنُهُم تَرکُهُم للرِّعایَةِ . (1)

امام جواد علیه السلام :هر امّتی، آن گاه که کتاب آسمانی خود را رها کرد و کنار افکند، خداوند علم آن را از آنان گرفت و آن گاه که دشمنان خود را به دوستی و سرپرستی گرفتند، خداوند آن دشمنان را بر ایشان ولایت و حکومت داد. از جمله به کنار افکندن کتاب، این بود که حروف و کلمات آن را بر پا داشتند و معانی اش را تحریف کردند؛ کتاب را می خوانند و روایت می کنند اما آن را رعایت نمی کنند و به کار نمی بندند. نادانان از این که آن را خوب می خوانند و حفظ می کنند، خوشحالند و دانایان از این که آن را رعایت نمی کنند و به کار نمی بندند، اندوهناکند.

3254 - آدابُ القِراءَةِ
3254 - آداب قرائت قرآن

1 _ تنظیفُ الفَمِ:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أفواهَکُم طُرُقُ القرآنِ ، فَطَیِّبُوها بالسِّواکِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :طَیِّبُوا أفواهَکُم ؛ فإنَّ أفواهَکُم طَریقُ القرآنِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : نَظِّفُوا طَریقَ القرآنِ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما طَریقُ القرآنِ ؟ قالَ : أفواهُکُم ، قیلَ : بما ذا ؟ قالَ : بالسِّواکِ . (4)

3254

آداب قرائت قرآن

1 _ تمیز کردن دهان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دهان های شما گذرگاه های قرآن است. پس آنها را با مسواک زدن، خوشبو کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دهانهایتان را، خوشبو کنید؛ زیرا که دهانهای شما، گذرگاه قرآن است.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گذرگاه قرآن را نظافت کنید. عرض شد: ای رسول خدا! گذرگاه قرآن چیست؟ فرمود: دهانهایتان. عرض شد: با چه تمیزش کنیم؟ فرمود: با مسواک زدن.

ص :352


1- الکافی : 8/53/16.
2- کنز العمّال : 2751.
3- کنز العمّال : 2752.
4- بحار الأنوار : 92/213/11 .

2 _ الاستِعاذةُ:

الکتاب :

«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أغلِقُوا أبوابَ المَعصیَةِ بالاستِعاذَةِ ، و افتَحُوا أبوابَ الطاعَةِ بالتَّسمیَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ التَّعوُّذِ عندَ افتِتاحِ کُلِّ سُورَةٍ _: نَعَم ، فَتَعَوَّذْ بِاللّهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیمِ ، و ذَکَرَ أنَّ الرَّجیمَ أخبَثُ الشَّیاطینِ . (3)

(4)

3 _ التَّرتیلُ :

الکتاب :

«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «وَ رَتِّلِ القُرآنَ تَرتیلاً» _: بَیِّنْهُ تِبیانا ، و لا تَنثُرْهُ نَثرَ البَقْلِ ، و لا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعرِ ، قِفُوا عندَ عَجائبِهِ ، حَرِّکُوا بهِ القُلوبَ ، و لا یَکُن هَمُّ أحَدِکُم آخِرَ السُّورَةِ . (6)

2 _ پناه بردن به خدا

قرآن:

«پس هر گاه قرآن خواندی، از شیطان رجیم به خدا پناه بر».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :درهای معصیت را با استعاذه (گفتن «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم») ببندید و درهای طاعت را با تسمیه (گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحیم») بگشایید.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از استعاذه هنگام شروع هر سوره _فرمود : آری، از شیطان رجیم که پلیدترین شیاطین است، به خدا پناه بر.

3 _ ترتیل (روشن و شمرده خواندن)

قرآن:

«قرآن را شمرده شمرده بخوان».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه: «و رتّل القرآن ترتیلاً» _فرمود : قرآن را روشن و شمرده بخوان و آن را مانند تخم علف پراکنده اش مساز و همچون شعر به شتاب و بریده و بریده مخوان. در شگفتیهایش درنگ کنید، دلها را با آن به تپش و حرکت در آورید و همه کوشش شما این نباشد که سوره را به آخر برسانید.

ص :353


1- النحل : 98.
2- بحار الأنوار : 92/216/24.
3- تفسیر العیّاشی : 2/270/68.
4- (انظر) عنوان 379 «الاستعاذة».
5- المزّمّل : 4.
6- النوادر للراوندی : 164/247.

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: بَیِّنْهُ تَبیینا ، و لا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعرِ ، قِفُوا عندَ عَجائبِهِ ، و جَرِّحُوا بهِ القُلوبَ ، و لا یَکُن هَمُّ أحدِکُم آخِرَ السُّورَةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ أیضا _: بَیِّنْهُ تِبیانا و لا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعرِ ، و لا تَنثُرْهُ نَثرَ الرَّملِ ، و لکنْ أفزِعوا قُلوبَکُمُ القاسِیَةَ ، و لا یَکُن هَمُّ أحدِکُم آخِرَ السُّورَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المتَّقِینَ _: أمّا اللیلَ فَصافُّونَ أقدامَهُم ، تالِینَ لأجزاءِ القرآنِ یُرَتِّلُونَها تَرتیلاً ، یُحَزِّنُونَ بهِ أنفُسَهُم ، و یَستَثِیرُونَ بهِ دَواءَ دائهِم . (3)

4 _ التَّدبّرُ:

الکتاب :

«أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفالُها» . (4)

«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ و لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُو الأَلْبابِ» . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره همین آیه _فرمود : قرآن را روشن و شمرده بخوانید و مانند شعر تند و بریده بریده مخوانید، در مطالب شگفت انگیزش تأمّل کنید و دلها را با آن نیشتر زنید و تمام سعی شما این نباشد که سوره را به آخر رسانید.

امام علی علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : قرآن را روشن و واضح بخوان و مانند شعر به شتاب و بریده مخوان و چون ریگ پراکنده اش مساز. بلکه دلهای سخت خود را [به وسیله آن] به بیم و هراس افکنید و تمام سعی شما این نباشد که سوره را به پایان رسانید.

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : شب هنگام به پا می خیزند و آیات قرآن را با تأمّل و شمرده می خوانند و جانهایشان را با خواندن آن اندوهناک می سازند و داروی درد و بیماری خود را در آن می جویند.

4 _ تدبّر

قرآن:

«آیا در قرآن تدبّر نمی کنند یا بر دلهایشان قفلها زده شده است؟».

«کتابی است فرخنده که آن را سوی تو فرو فرستادیم، تا در آیاتش تدبّر کنند و خردمندان پند گیرند».

ص :354


1- کنز العمّال : 4117.
2- الکافی : 2/614/1.
3- نهج البلاغة : الخطبة 193.
4- محمّد : 24.
5- ص : 29.

«أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُم ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الأوَّلِینَ» . (1)

«أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافا کَثِیرا» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَفقَهُ مَن قَرَأَ القرآنَ فی أقَلَّ مِن ثلاثٍ . (3)

کنز العمّال عن ابن عَمرٍو عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِقرَأِ القرآنَ فی کُلِّ شَهرٍ ، قالَ : قلتُ : إنّی أجِدُ قُوَّةً ، قالَ : اقرَأْهُ فی عِشرِینَ لَیلةً ، قالَ : قلتُ: إنّی أجِدُ قوّةً ، قالَ : فاقْرأْهُ فی عَشرِ لَیالٍ ، قالَ : إنّی أجِدُ قوّةً ، قالَ : فاقرَأْهُ فی سَبعٍ و لا تَزِدْ علی ذلکَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا لا خَیرَ فی قِراءةٍ لیسَ فیها تَدَبُّرٌ ، ألا لا خَیرَ فی عِبادَةٍ لیسَ فیها تَفَقُّهٌ . (5)

عنه علیه السلام :تَدَبَّروا آیاتِ القرآنِ و اعتَبِرُوا بهِ ، فإنّهُ أبلَغُ العِبَرِ . (6)

«آیا در [عظمت] این سخن نیندیشیده اند، یا چیزی برای آنان آمده که برای پدران پیشین آنها نیامده است؟».

«آیا در قرآن تدبّر نمی کنند؟ اگر از نزد غیر خدا بود، هر آینه در آن اختلاف بسیاری می یافتند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که [کلّ] قرآن را در کمتر از سه [روز ]بخواند، [در آن ]فقیه و دانا نمی شود.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سخنانی به پسر عمرو فرمود : قرآن را در یک ماه بخوان. ابن عمر می گوید: عرض کردم: من می توانم در کمتر از این مدت بخوانم. فرمود: در بیست شب بخوان. می گوید: عرض کردم: می توانم در کمتر از این مدت هم بخوانم. فرمود: در دَه شب بخوان. عرض کرد: می توانم در کمتر از این هم بخوانم. فرمود: در هفت شب بخوان و از این جلوتر مرو.

امام علی علیه السلام :بدانید که در قرآن خواندنی که با تدبّر همراه نباشد، خیری نیست؛ بدانید که در عبادتی که با فهم و اندیشه توأم نباشد، خیری نیست.

امام علی علیه السلام :در آیات قرآن تدبّر کنید و از آن عبرت آموزید؛ زیرا که قرآن رساترین پندها و عبرتهاست.

ص :355


1- المؤمنون : 68.
2- النساء : 82.
3- کنز العمّال : 2828.
4- کنز العمّال : 2815.
5- بحار الأنوار:92/211/4.
6- غرر الحکم : 4493.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :آیاتُ القرآنِ خَزائنُ العِلمِ ، فکُلَّما فَتَحتَ خِزانَةً فیَنبغی لکَ أن تَنظُرُ فیها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قِراءةِ القرآنِ فی لیلَةٍ _: لا یُعجِبُنی أن تَقرَأهُ فی أقَلَّ مِن شَهرٍ . (2)

(3)

5 _ الخُشوعُ :

الکتاب :

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لاَ یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِن قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی لَأعجَبُ کیفَ لا أشیبُ إذا قَرَأتُ القرآنَ ! (5)

عنه صلی الله علیه و آله :اقرَؤوا القرآنَ بالحُزنِ ؛ فإنّهُ نَزَلَ بالحُزنِ . (6)

امام زین العابدین علیه السلام :آیه های قرآن گنجینه های دانش هستند. پس، هر گاه گنجینه ای گشوده شد، شایسته است که در آن نظر افکنی.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از ختم کردن قرآن در یک شب _فرمود : خوش ندارم که آن را در کمتر از یک ماه بخوانی.

5 _ خشوع

قرآن:

«آیا برای کسانی که ایمان آورده اند زمان آن نرسیده است که دلهایشان برای یاد خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع شود و چونان کسانی نباشند که پیش از این به آنها کتاب [آسمانی ]داده شد و روزگار درازی بر آنها گذشت و پس دلهایشان سخت شد و بسیاری از آنان فاسقانند؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در شگفتم که وقتی قرآن می خوانم، چگونه مویم سفید نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را با آواز حزین بخوانید؛ زیرا که آن با صوت حزین نازل شده است.

ص :356


1- بحار الأنوار : 92/216/22.
2- الکافی : 2/617/1.
3- (انظر) العبادة : باب 2453.
4- الحدید : 16.
5- بحار الأنوار : 16/258/42.
6- کنز العمّال : 2777.

عنه صلی الله علیه و آله :اقرؤوا القرآنَ و ابکُوا ، فإن لم تَبکُوا فَتَباکَوا ، لیس مِنّا مَن لم یَتَغَنَّ بالقرآنِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَینٍ فاضَت مِن قِراءةِ القرآنِ إلاّ قَرَّتْ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عیون أخبار الرِّضا عن رجاءِ بنِ أبی الضحّاکِ_ فی ذکرِ سیرة الإمام الرِّضا علیه السلام و قد صَحبَه إلی خراسان _: یُکثِرُ باللَّیلِ فی فِراشِهِ مِن تِلاوَةِ القرآنِ ، فإذا مَرَّ بآیَةٍ فیها ذِکرُ جَنّةٍ أو نارٍ بَکی و سَألَ اللّهَ الجَنّةَ و تَعَوَّذَ بهِ مِن النارِ . (3)

(4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ القرآنُ بالتِّلاوَةِ و لا العِلمُ بالرِّوایَةِ ، و لکنِ القرآنُ بالهِدایَةِ و العِلمُ بالدِّرایَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أنتَ تَقرَأُ القرآنَ ما نَهاکَ ، فإذا لم یَنهَکَ فَلَستَ تَقرَؤهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :اقرَأِ القرآنَ ما نَهاکَ ، فإن (فإذا) لم یَنهَکَ فلَستَ تَقرَؤهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را بخوانید و گریه کنید و اگر گریه تان نمی آید، خود را به گریه بزنید. از ما نیست کسی که قرآن را با آواز دلنواز نخواند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دیده ای نیست که از خواندن قرآن اشکش سرازیر شود، جز این که روز قیامت روشن شود.

عیون أخبار الرضا_ به نقل از رجاء بن ابی ضحاک در بیان سیره امام رضا علیه السلام در سفر به خراسان _: شبها در بسترش بسیار قرآن می خواند و هرگاه به آیه ای که در آن از بهشت یا آتش یاد شده بود می رسید، می گریست و بهشت را از خدا مسئلت می کرد و از آتش به او پناه می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن نه به تلاوت کردن است و نه به دانستن روایتِ [قرائت ]آن، بلکه قرآن به هدایت [پذیری از آن] است و فهمیدن آن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تو تا زمانی قرآن می خوانی که تو را [از گناهان] باز دارد. پس اگر تو را باز نداشت، [گویی ]قرآن نخوانده ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که قرآن تو را [از گناهان ]باز می دارد، قرآن بخوان؛ زیرا اگر تو را باز نداشت [در حقیقت ]آن را نخوانده ای.

ص :357


1- کنز العمّال : 2794.
2- کنز العمّال : 2824.
3- عیون أخبار الرضا : 2/182/5.
4- (انظر) القرآن : باب 3251 حدیث 16670.
5- کنز العمّال : 2462.
6- شرح نهج البلاغة : 10/23.
7- کنز العمّال : 2776.

3255 - مَحظوراتُ التِّلاوَةِ
3255 - تلاوت های ممنوع

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اقرَؤوا القرآنَ بألحانِ العَرَبِ و أصواتِها ، و إیّاکُم و لُحونَ أهلِ الفِسقِ و أهلِ الکبائرِ ؛ فإنّهُ سَیَجِیءُ مِن بَعدِی أقوامٌ یُرَجِّعونَ القرآنَ تَرجیعَ الغِناءِ و النَّوحِ و الرَّهبانیّةِ ، لا یَجوزُ تَراقِیهُم ، قُلوبُهُم مَقلوبَةٌ ، و قُلوبُ مَن یُعجِبُهُ شَأنُهم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی أخافُ علَیکُمُ استِخفافا بالدِّینِ ......... و أن تَتَّخِذُوا القرآنَ مَزامیرَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ القرآنَ یَتَأکَّلُ بهِ الناسَ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و وَجهُهُ عَظمٌ لیسَ علَیهِ لَحمٌ . (3)

کنز العمّال :عن عبدالله بن رَواحةنَهانا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقرَأَ أحَدُنا القرآنَ و هُو جُنُبٌ . (4)

(5)

3255

تلاوتهای ممنوع

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را با لحنها و آواهای عرب بخوانید و از [به کار بردن ]لحنهای فاسقان و گنهکاران دوری کنید؛ زیرا بزودی پس از من مردمانی بیایند که صدای قرآن خواندنشان را همچون آوازه خوانی و نوحه گری و سرود خوانی کشیشان، در گلو بچرخانند و از گلویشان فراتر نرود. دلهایشان و دلهای کسانی که از قرآن خواندن آنها خوششان آید، وارونه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگرانی من برای شما این است که دین را سبک شمارید ......... و قرآن را با ساز و آواز بخوانید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که قرآن خواندن را وسیله امرار معاش خود از مردم قرار دهد، روز قیامت در حالی بیاید که چهره اش استخوانی است و گوشتی بر آن نیست .

کنز العمّالبه نقل از عبدالله بن رَواحة:رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را نهی فرمود از این که فردی از ما در حال جنابت قرآن بخواند.

ص :358


1- الکافی : 2/614/3.
2- بحار الأنوار : 92/194/8.
3- کنز العمّال : 2843.
4- کنز العمّال : 4201.
5- (انظر) باب 3257 ، 3258.

3256 - غُربَةُ القُرآنِ
3256 - غربت قرآن

عنه صلی الله علیه و آله :الغُرَباءُ فی الدنیا أربَعةٌ : قرآنٌ فی جَوفِ ظالِمٍ ، و مَسجِدٌ فی نادی قَومٍ لا یُصَلّی فیهِ ، و مُصحَفٌ فی بَیتٍ لا یُقرَأُ فیهِ ، و رَجُلٌ صالِحٌ مَع قَومِ سوءٍ . (1)

3256

غربت قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غریبان دنیا چهارند: قرآنی که در حافظه ستمگر است، مسجدی که در محلّه ای باشد و مردم در آن نماز نخوانند، مصحفی که در خانه ای باشد و خوانده نشود و مرد پرهیزگاری که در میان مردمانی بد به سر می برد.

3257 - القُرّاءُ الفَجَرَةُ
3257 - قاریان نابکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رُبَّ تالِ القرآنِ و القرآنُ یَلعَنُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ مُنافِقی اُمَّتی قُرّاؤها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی جَهنَّمَ رَحاءً مِن حَدیدٍ تُطحَنُ بها رُؤوسُ القُرّاءِ ، و العُلَماءِ المُجرمینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ القرآنَ للدنیا و زینَتِها حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ الجَنّةَ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن دَخَلَ علی إمامٍ جائرٍ فَقَرَأَ علَیهِ القرآنَ یُریدُ بذلکَ عَرَضا مِن عَرَضِ الدنیا لُعِنَ القارئُ بِکُلِّ حَرفٍ عَشرَ لَعناتٍ ، و لُعِنَ المُستَمِعُ بکُلِّ حَرفٍ لَعنَةً . (6) (7)

3257

قاریان نابکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای بسا قرآن خوانی که قرآن لعنتش می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشتر منافقان امّت من، قاریان آن هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دوزخ آسیابی آهنی است که با آن سرهای قاریان و علمای گنهکار آرد می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس قرآن را برای دنیا و زیور دنیا فرا گیرد، خداوند بهشت را بر او حرام گرداند.

امام باقر علیه السلام :هر کس نزد پیشوایی ستمگر برود و به قصد رسیدن به مال و منالی از دنیا برای او قرآن بخواند، قاری در ازای هر حرفی که می خواند ده لعنت می شود و شنونده برای هر حرفی یک لعنت.

ص :359


1- کنز العمّال : 2845.
2- بحار الأنوار : 92/184/19.
3- بحار الأنوار : 92/181/16.
4- جامع الأخبار:130/254.
5- بحار الأنوار : 77/100/1.
6- الاختصاص : 262.
7- (انظر) العلم : باب 2847.

3258 - أصنافُ القُرّاءِ
3258 - انواع قاریان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قُرّاءُ القرآنِ ثلاثةٌ : رجُلٌ قَرَأَ القرآنَ فاتَّخَذَهُ بِضاعَةً فاستَحرَمَهُ (1) المُلوکَ و استَمالَ به الناسَ ، و رَجُلٌ قَرَأَ القرآنَ فأقامَ حُروفَهُ و ضَیَّعَ حُدودَهُ ، کَثُرَ هؤلاءِ مِن قُرّاءِ القرآنِ لا کَثَّرَهُم اللّهُ تعالی ! و رجُلٌ قَرَأَ القرآنَ فَوَضَعَ دَواءَ القرآنِ علی داءِ قلبِهِ فَأسهَرَ بهِ لیلَهُ و أظمَأَ بهِ نَهارَهُ و قامُوا (2) فی مَساجِدِهِم و حَبَوا بهِ (3) تَحتَ بَرانِسِهِم ، فهؤلاءِ یَدفَعُ اللّهُ بهِمُ البَلاءَ و یُزیلُ (4) مِن الأعداءِ و یُنزِلُ غیثَ السماءِ ، فو اللّهِ لَهؤلاءِ مِن القُرّاءِ أعَزُّ مِن الکِبریتِ الأحمَرِ . (5)

3258

انواع قاریان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاریان قرآن سه گونه اند: کسی که قرآن می خواند و آن را وسیله ای برای تقرّب به شاهان و جلب توجه مردم قرار می دهد و کسی که قرآن می خواند و الفاظ و کلماتش را بر پا می دارد و معانیش را فرو می گذارد. این دو دسته از قاریان قرآن تعدادشان زیاد است و خدا امثال آنها را زیاد نکناد و کسی که قرآن می خواند و دارو و مرهم قرآن را بر روی درد دل خویش می نهد. شبش را با آن به بیداری می گذراند و روزش را با آن به تشنگی سپری می کند. [آن را ]در مسجدهایشان به پا می دارند و زیر بُرنُس های خود می خزانندش. اینانند که خداوند به برکت وجودشان، بلا را می گرداند و دشمنان را از میان می برد و باران آسمان را فرو می فرستد؛ به خدا سوگند که این قاریان از کبریت احمر کمیاب ترند.

ص :360


1- فی لسان المیزان : «فاستجرّ به الملوک» . (کما فی هامش المصدر).
2- فی لسان المیزان : «و قاموه» . (کما فی هامش المصدر).
3- فی المنتخب : «فنحوا به» . و فی المجمع : «فخنوا یبکون ، هو ضرب من البکاء» . (کما فی هامش المصدر).
4- فی المنتخب : «یدیل». (کما فی هامش المصدر، و هو الأظهر).
5- کنز العمّال : 2882.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ القرآنَ یُریدُ بهِ السُّمعَةَ و التِماسَ شیءٍ لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ و وَجهُهُ عَظمٌ لیسَ علَیهِ لَحمٌ ......... و مَن قَرَأ القرآنَ و لم یَعمَلْ بهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أعمی فیقولُ : «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمی وَ قَدْ کُنتُ بَصیرا» (1) ؟! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لإِیاسِ بنِ عامِرٍ _: یا أخا عکٍّ ، إنّک إن بَقِیتَ فَسَتَقرأُ القرآنَ ثلاثةُ أصنافٍ : صِنفٌ للّهِِ عَزَّ و جلَّ ، و صِنفٌ للدنیا، و صِنفٌ للجِدالِ ، فإنِ استَطَعتَ أن تکونَ مِمَّن یَقرَؤهُ للّهِِ عَزَّ و جلَّ فافعَلْ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القُرّاءُ ثلاثةٌ : قارئٌ قَرَأَ (القرآنَ) لِیَستَدِرَّ بهِ المُلوکَ و یَستَطیلَ بهِ علَی الناسِ فذاکَ مِن أهلِ النارِ، و قارئٌ قَرَأَ القرآنَ فَحَفِظَ حُروفَهُ و ضَیَّعَ حُدودَهُ فذاکَ مِن أهلِ النارِ ، و قارئٌ قَرَأَ (القرآنَ) فاستَتَرَ بهِ تَحتَ بُرنُسِهِ فهُو یَعمَلُ بمُحکَمِهِ و یُؤمِنُ بمُتَشابِهِهِ و یُقیمُ فَرائضَهُ و یُحِلُّ حَلالَهُ و یُحَرِّمُ حَرامَهُ فهذا مِمَّن یُنقِذُهُ اللّهُ مِن مُضِلاّتِ الفِتَنِ و هُو مِن أهلِ الجَنّةِ و یُشَفَّعُ فیمَن شاءَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای شهرت طلبی و رسیدن به چیزی قرآن بخواند، در روز قیامت با چهره ای استخوانی و بی گوشت، خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند ......... .و هرکه قرآن بخواند و به آن عمل نکند، خداوند روز قیامت او را کور محشور گرداند، پس بگوید: «پروردگارا! چرا مرا کور محشور کردی در حالی که بینا بودم ؟».

امام علی علیه السلام_ به اِیاس بن عامر _فرمود : ای مرد عکّی! اگر زنده بمانی، خواهی دید که قرآن خوانان سه گروهند: گروهی برای خداوند عزّ و جلّ می خوانند، گروهی برای دنیا و گروهی برای ستیزه کردن. و تو، اگر توانستی از کسانی باشی که برای خداوند عزّ و جلّ قرآن می خوانند، چنین باش.

امام صادق علیه السلام :قاریان سه گونه اند: قاری ای که قرآن می خواند تا بدان وسیله از شاهان به نوایی برسد و بر مردم فخر و بزرگی فروشد، چنین کسی از دوزخیان است. قاری ای که قرآن می خواند و حروف و کلماتش را حفظ می کند، اما معانیش را رها می کند. این نیز از دوزخیان است و قاری ای که قرآن می خواند و با آن در زیر کلاه برک خود پنهان می شود و به آیات محکم آن عمل می کند و به آیات متشابهش ایمان می آورد و فرایضش را به جا می آورد و حلالش را حلال و حرامش را حرام می شمارد؛ این قاری از کسانی است که خداوند او را از گمراهیهای فتنه نجات می دهد و از بهشتیان است و درباره هر که خواهد، شفاعت می کند.

ص :361


1- طه : 125 .
2- ثواب الأعمال : 337/1.
3- کنز العمّال : 4192.
4- الخصال : 143/165.

عنه علیه السلام :إنَّ مِن الناسِ مَن یَتَعَلَّمُ القرآنَ لِیُقالَ : فلانٌ قارِئٌ ! و مِنهُم مَن یَتَعَلَّمُهُ فَیَطلُبُ بهِ الصَّوتَ فیقالُ : فلانٌ حَسَنُ الصَّوتِ ! و لیسَ فی ذلک خَیرٌ ، و مِنهُم مَن یَتَعَلَّمُهُ فیَقومُ بهِ فی لیلِهِ و نَهارِهِ ، لا یُبالِی مَن عَلِمَ ذلکَ و مَن لم یَعلَمْهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :برخی از مردم قرآن را فرا می گیرند برای این که بگویند: فلانی قاری است. برخی آن را می آموزند تا با صدای خوش بخوانند و مردم بگویند: فلانی صوتی خوش دارد. در اینها خیری نیست [و کارشان ارزشی ندارد]. برخی هم قرآن را فرا می گیرند و شب و روزشان را با آن بسر می برند و اهمیتی نمی دهند که کسی این مطلب را می داند یا نمی داند.

3259 - استِماعُ القُرآنِ
3259 - گوش دادن به قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا مَن اشتاقَ إلَی اللّهِ فَلیَستَمِعْ کلامَ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَمَعَ آیَةً مِن القرآنِ خَیرٌ لَهُ مِن ثَبِیرٍ ذَهَبا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یُدفَعُ عن قارئِ القرآنِ بَلاءُ الدنیا ، و یُدفَعُ عن مُستَمِعِ القرآنِ بَلاءُ الآخِرَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَمَعَ إلی آیَةٍ مِن کتابِ اللّهِ کُتِبَت لَهُ حَسَنةً مُضاعَفةً ، و مَن تَلا آیَةً مِن کتابِ اللّهِ کانَت لَهُ نورا یَومَ القِیامَةِ . (6)

3259

گوش دادن به قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! هر که مشتاق خداست، پس، به کلام خدا گوش دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به یک آیه از قرآن گوش کند، برایش بهتر از کوهی از طلاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از قاری قرآن، بلای دنیا دور می شود و از شنونده قرآن، بلای آخرت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به یک آیه از کتاب خدا گوش دهد، برایش ثوابی دو چندان نوشته شود و هر که یک آیه از کتاب خدا تلاوت کند، روز قیامت آن آیه نوری برای او باشد.

ص :362


1- الکافی : 2/608/6.
2- (انظر) العلم : باب 2821.
3- کنز العمّال : 2472.
4- بحار الأنوار : 92/20/18 .
5- کنز العمّال : 4031.
6- کنز العمّال : 2316.

3260 - أدَبُ الاستِماعِ
3260 - آداب گوش دادن به قرآن

الکتاب :

«وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (1)

«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّدا * وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً * وَ یَخِرُّونَ لِلأَْذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعا» . (2)

«أُولَ_ئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ إسْرَائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدا وَ بُکِیّا» . (3)

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لاَ یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ یقولُ للمؤمنینَ : «و إذا قُرِئَ القُرآنُ» یَعنی فی الفَریضَةِ خَلفَ الإمامِ «فاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (5)

3260

آداب گوش دادن به قرآن

قرآن:

«هرگاه قرآن خوانده شود، به آن گوش دهید و خاموش بمانید، شاید که مورد رحمت قرار گیرید».

«بگو: به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، همانا کسانی که پیش از آن علم داده شده اند، هرگاه [قرآن ]بر آنان تلاوت شود، به چانه ها به خاک سجده می افتند و می گویند: منزّه است پروردگار ما، همانا وعده پروردگار ما شدنی است. و به چانه ها به خاک می افتند [و ]می گریند و بر کرنش آنها افزوده می شود».

«آنان کسانی از پیامبران بودند که خداوند بر ایشان نعمت ارزانی داشت: از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح [بر کشتی] سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که [آنان را ]هدایت نمودیم و برگزیدیم [و ]هرگاه آیات [خدای] رحمان بر آنان خوانده می شد، سجده کنان و گریان به خاک می افتادند».

«آیا برای کسانی که ایمان آورده اند، وقت آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم (فروتن) گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و ]انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند؟».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :خداوند به مؤمنان می فرماید: «هر گاه قرآن خوانده شد» یعنی در نماز واجب پشت سر امام جماعت، پس به آن گوش کنید و خاموش بمانید شاید مورد رحمت قرار گیرید».

ص :363


1- الأعراف : 204.
2- الإسراء : 107 _ 109.
3- مریم : 58.
4- الحدید : 16.
5- بحار الأنوار:92/221/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ زُرارَةُ عن وُجوبِ الإنصاتِ و الاستِماعِ علی مَن یَسمَعُ القرآنَ _: نَعَم ،إذا قُرئَ القرآنُ عِندَکَ فقد وَجَبَ علَیکَ الاستِماعُ و الإنصاتُ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ سؤال زراره از وجوب خاموش ماندن و گوش دادن بر کسی که قرآن را می شنود _فرمود : آری، هرگاه قرآن در حضورت خوانده شد، واجب است که گوش کنی و خاموش بمانی.

3261 - لِلقُرآنِ ظَهرٌ وبَطنٌ
3261 - قرآن، ظاهری دارد و باطنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أنزَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ آیَةً إلاّ لَها ظَهرٌ و بَطنٌ، و کلُّ حَرفٍ حَدٌّ، و کُلٌّ حَدٍّ مُطَّلَعٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القرآنُ ظاهِرُهُ أنیقٌ ، و باطِنُهُ عَمیقٌ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ کتابَ اللّهِ علی أربَعةِ أشیاءَ : علَی العِبارَةِ ، و الإشارَةِ ، و اللَّطائفِ ، و الحَقائقِ . فالعِبارَةُ للعَوامِّ ، و الإشارَةُ للخَواصِّ ، و اللَّطائفُ للأولیاءِ ، و الحقائقُ للأنبیاءِ . (4)

3261

قرآن، ظاهری دارد و باطنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ هیچ آیه ای نازل نکرد، مگر این که آن را ظاهری است و باطنی، و هر حرفی را مرزی است و هر مرزی را بُلندایی.

امام علی علیه السلام :قرآن ظاهرش زیبا و شگفت انگیز است و باطنش ژرف.

امام علی علیه السلام :کتاب خداوند بر چهار چیز است: عبارت [ظاهر]، اشاره، لطایف و حقایق. عبارت برای عامه مردم است، اشاره برای خواصّ، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا.

ص :364


1- بحار الأنوار : 92/222/7.
2- کنز العمّال : 2461.
3- نهج البلاغة : الخطبة 18.
4- عوالی اللآلی : 4 / 104 / 155 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ للقرآنِ بَطنا ، و للبَطنِ بَطنٌ ، و لَهُ ظَهرٌ ، و للظَّهرِ ظَهرٌ ، ......... و لیسَ شیءٌ أبعَدَ مِن عُقولِ الرِّجالِ مِن تَفسیرِ القرآنِ ، إنّ الآیَةَ لَتَکُونُ أوَّلُها فی شیءٍ و آخِرُها فی شیءٍ ، و هُو کلامٌ مُتَّصِلٌ یَتَصرَّفُ علی وُجوهٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القرآنُ کُلُّهُ تَقریعٌ ، و باطِنُهُ تَقریبٌ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :همانا قرآن باطنی دارد و باطنش نیز باطنی دارد. و ظاهری دارد و ظاهرش نیز ظاهری دارد ......... از دسترس خِرد مردان چیزی دورتر از تفسیر قرآن نیست؛ [زیرا ]آیه قرآن آغازش درباره چیزی است و پایانش درباره چیزی دیگر. قرآن گفتاری پیوسته است که به شکلها و معانی گوناگون حمل می شود.

امام صادق علیه السلام :قرآن سراسر گوشزد کننده است و باطنش نزدیک کننده.

3262 - التَّحذیرُ مِن التَّفسیرِ بِالرَّأیِ
3262 - پرهیز از تفسیر به رأی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جلَّ جلالُه : ما آمَنَ بی مَن فَسَّرَ بِرَأیهِ کَلامی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ فی القرآنِ بغَیرِ عِلمٍ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقعَدَهُ مِن النارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَکَلَّمَ فی القرآنِ برَأیهِ فَأصابَ فَقَد أخطَأَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ فی القرآنِ بغَیرِ ما عِلمٍ جاءَ یَومَ القِیامَةِ مُلجَما بلِجامٍ مِن نارٍ . (7)

3262

پرهیز از تفسیر به رأی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فرمود: به من ایمان نیاورده است کسی که سخن مرا بر اساس رأی خودش تفسیر کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه ندانسته درباره قرآن سخن بگوید، جایگاهش آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در قرآن مطابق نظر خود سخن بگوید و سخنش درست هم باشد، باز خطا کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در قرآن ندانسته چیزی بگوید، روز قیامت در حالی آورده شود که لگامی از آتش بر او زده شده است.

ص :365


1- بحار الأنوار:92/95/48.
2- معانی الأخبار : 232/1.
3- (انظر) بحار الأنوار : 92 / 78 باب 8 .
4- بحار الأنوار: 92/107/1.
5- کنز العمّال : 2958.
6- بحار الأنوار : 92/111/20.
7- بحار الأنوار : 92/112.

عنه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ ما أخافُ علی اُمَّتِی مِن بَعدی رجُلٌ یَتَأوَّلُ القرآنَ یَضَعُهُ علی غیرِ مَواضِعِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: فَعَدَوتَ علَی الدنیا بِتأویلِ القرآنِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن فَسَّرَ القرآنَ بِرَأیهِ فَأصابَ لم یُؤجَرْ ، و إن أخطَأَ کانَ إثمُهُ علَیهِ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین چیزی که بعد از خود برای امتم از آن می ترسم، مردی است که قرآن را تأویل نابه جا کند.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : با تأویل قرآن، در پی کسب دنیا تاختی.

امام صادق علیه السلام :کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند و تفسیرش درست باشد، مأجور نیست و اگر نادرست باشد، گناهش به گردن اوست.

3263 - مَن یَعرِفُ القُرآنَ
3263 - کسی که قرآن را می شناسد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذلکَ القرآنَ فاستَنطِقُوهُ ، و لن یَنطِقَ ، و لکنْ اُخْبِرُکُم عَنهُ . (5)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ عِترَةِ النبیِّ صلواتُ اللّهِ علَیهِم _: هُم أزِمَّةُ الحَقِّ ، و أعلامُ الدِّینِ ، و ألسِنَةُ الصِّدقِ ، فَأنزِلُوهُم بأحسَنِ مَنازِلِ القرآنِ ، وَرِدُوهُم وُرودَ الهِیمِ العِطاشِ . (6)

3263

کسی که قرآن را می شناسد

امام علی علیه السلام :این قرآن است، پس آن را به زبان آورید، اما او هرگز [خودش ]سخن نخواهد گفت، بلکه من شما را از آن آگاه می کنم.

امام علی علیه السلام_ در وصف عترت پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : آنان زمام داران حق و یقین هستند و پیشوایان دین و زبانهای راستی و راستگویی. پس آنان را همچون قرآن در بهترین منزلگاه ها بنشانید و همچون اشتران تشنه که به آبشخور روند ، سوی آنها بشتابید.

ص :366


1- منیة المرید : 369.
2- نهج البلاغة : الکتاب 55.
3- بحار الأنوار : 92/110/11.
4- (انظر) عنوان 177 «الرأی». المیزان فی تفسیر القرآن : 3 / 44 «ما معنَی التأویل؟».
5- نهج البلاغة: الخطبة 158 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 87.

الکافی عن زید الشحّام :دَخَلَ قَتادةُ بنُ دِعامةَ علی أبی جَعفرٍ علیه السلام فقالَ : یا قَتادَةُ ، أنتَ فَقیهُ أهلِ البصرةِ ؟ فقالَ : هکذا یَزعُمونَ ، فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : بَلَغَنی أنّکَ تُفَسِّرُ القرآنَ ، قالَ لَهُ قَتادةُ : نَعَم ، فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : بِعِلمٍ تُفَسِّرُهُ أم بجَهلٍ ؟ قالَ : لا ، بِعلمٍ _ إلی أن قالَ _ یا قَتادَةُ ، إنّما یَعرِفُ القرآنَ مَن خُوطِبَ بهِ . (1)

الکافی_ به نقل از زید شحام _: قتاده خدمت امام باقر علیه السلام رسید. حضرت به او فرمود : ای قتاده! تو فقیه بصریان هستی؟ عرض کرد: این طور خیال می کنند. امام باقر علیه السلام فرمود: شنیده ام که تفسیر قرآن می گویی. قتاده عرض کرد: آری. امام باقر علیه السلام فرمود: از روی علم تفسیرش می کنی یا از روی ناآگاهی؟ عرض کرد: نه، از روی علم _ تا آن جا که فرمود _ ای قتاده! قرآن را در حقیقت کسی می شناسد که مخاطب آن بوده است.

3264 - أصنافُ آیاتِ القُرآنِ
3264 - انواع آیات قرآن

الکتاب :

«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إلاّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إلاّ أُولُو الأَلْبابِ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ القرآنَ نَزَلَ علی خَمسةِ وُجوهٍ : حَلالٍ ، و حَرامٍ ، و مُحکَمٍ ، و مُتَشابِهٍ ، و أمثالٍ . فاعمَلُوا بالحَلالِ ، و دَعُوا الحَرامَ ، و اعمَلُوا بالمُحکَمِ ، و دَعُوا المُتَشابِهَ ، و اعتَبِرُوا بالأمثالِ . (3)

3264

انواع آیات قرآن

قرآن:

«او کسی است که این کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاد. پاره ای از آن، آیاتی محکم (صریح و روشن) است. آنها اساس کتابند و [پاره ای ]دیگر متشابهاتند [که تأویل پذیرند]. اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، برای فتنه جویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود، ]از متشابه آن پیروی می کنند؛ با آن که تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند. [آنان که ]می گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان کسی متذکّر نمی شود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، بر پنج وجه نازل شده است: حلال و حرام و محکم و متشابه و مَثَلها. پس به حلال عمل کنید و از حرام باز ایستید و محکم را به کار بندید و با متشابه کاری نداشته باشید و از مَثَلها عبرت گیرید.

ص :367


1- الکافی : 8/311/485.
2- آل عمران : 7.
3- بحار الأنوار : 92/186/3.

عنه صلی الله علیه و آله :اُنزِلَ القرآنُ علی سَبعَةِ أحرُفٍ : آمِرٍ ، و زاجِرٍ، و تَرغیبٍ، و تَرهیبٍ، و جَدَلٍ، و قَصصٍ، و مَثَلٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أنزلَ القرآنَ علی سَبعَةِ أقسامٍ ، کُلٌّ مِنها شافٍ کافٍ ، و هی : أمرٌ ، و زَجرٌ ، و تَرغیبٌ ، و تَرهیبٌ ، و جَدَلٌ ، و مَثَلٌ ، و قَصصٌ . و فی القرآنِ ناسِخٌ و مَنسوخٌ و مُحکَمٌ و مُتشابِهٌ ، و خاصٌّ و عامٌّ ، و مُقدَّمٌ و مُؤَخَّرٌ ، و عَزائمُ و رُخَصٌ ، و حَلالٌ و حَرامٌ ، و فَرائضُ و أحکامٌ ، و مُنقَطِعٌ و مَعطوفٌ ، و مُنقَطِعٌ غیرُ مَعطوفٍ، و حَرفٌ مَکانَ حَرفٍ .

و مِنهُ ما لَفظُهُ خاصٌّ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ عامٌّ مُحتَمِلُ العُمومِ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ واحِدٌ و مَعناهُ جَمعٌ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ جَمعٌ و مَعناهُ واحِدٌ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ ماضٍ و مَعناهُ مُستَقبَلٌ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ علَی الخَبَرِ و مَعناهُ حِکایَةٌ عن قَومٍ آخَرَ ، و مِنهُ ما هُو باقٍ مُحرَّفٌ عن جِهَتِهِ، و مِنهُ ما هُو علی خِلافِ تَنزیلِهِ ، و مِنهُ ما تَأویلُهُ فی تَنزیلِهِ ، و مِنهُ ما تأویلُهُ قَبلَ تَنزیلِهِ ، و مِنهُ ما تأویلُهُ بَعدَ تَنزیلِهِ . و مِنهُ آیاتٌ بَعضُها فی سُورَةٍ و تَمامُها فی سُورَةٍ اُخری ، و مِنهُ آیاتٌ نِصفُها مَنسوخٌ و نِصفُها مَتروکٌ علی حالِهِ ، و مِنهُ آیاتٌ مُختَلِفَةُ اللَّفظِ مُتَّفِقَةُ المَعنی ، و مِنهُ آیاتٌ مُتَّفِقَةُ اللَّفظِ مُختَلِفَةُ المَعنی ، و مِنهُ آیاتٌ فیها رُخصَةٌ و إطلاقٌ بعدَ العَزیمَةِ ، لأنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُحِبُّ أن یُؤخَذَ بِرُخَصِهِ کما یُؤخَذُ بِعَزائمِهِ .

و منه رُخصَةٌ صاحِبُها فیها بالخِیارِ إن شاءَ أخَذَ و إن شاءَ تَرَکَها ، و مِنهُ رُخصَةٌ ظاهِرُها خِلافُ باطِنِها یُعمَلُ بظاهِرِها عندَ التَّقیَّةِ و لا یُعمَلُ بباطِنِها مَع التَّقیَّةِ ، و مِنهُ مُخاطَبَةٌ لِقَومٍ و المَعنی لآخَرینَ ، و مِنهُ مُخاطَبَةٌ للنبیِّ صلی الله علیه و آله و مَعناهُ واقِعٌ علی اُمَّتِهِ ، و مِنهُ لا یُعرَفُ تَحریمُهُ إلاّ بتَحلِیلِهِ ، و مِنهُ ما تَألیفُهُ و تَنزیلُهُ علی غیرِ معنی ما اُنزِلَ فیهِ .

و مِنهُ رَدٌّ مِن اللّهِ تعالی و احتِجاجٌ علی جَمیعِ المُلحِدینَ و الزَّنادِقةِ و الدَّهریّةِ و الثَّنَویّةِ و القَدَریّةِ و المُجَبِّرَةِ و عَبَدَةِ الأوثانِ و عَبَدَةِ النِّیرانِ ، و مِنهُ احتِجاجٌ علَی النَّصاری فی المَسیحِ علیه السلام ، و مِنهُ الرَّدُّ علَی الیَهودِ ، و مِنهُ الرَّدُّ علی مَن زَعَمَ أنَّ الإیمانَ لا یَزیدُ و لا یَنقُصُ و أنَّ الکُفرَ کذلکَ ، و مِنهُ رَدٌّ علی مَن زَعَمَ أن لیسَ بَعدَ المَوتِ و قَبلَ القِیامَةِ ثَوابٌ و عِقابٌ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، بر هفت حرف نازل شده است: امر و نهی و ترغیب کردن و ترساندن و جدل و حکایات و مَثَل.

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی، قرآن را بر هفت قِسْم نازل فرموده است که هر بخشی از آن شفا دهنده و کفایت کننده است. و این هفت قسم عبارتند از: امر و نهی و ترغیب و ترساندن و جدل و مَثَل و حکایات. در قرآن آیات ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام و مقدّم و مؤخّر و واجبات و رخصتها و حلال و حرام و فرایض و احکام، و منقطع و معطوف، و منقطع نا معطوف، و حرفی به جای حرف دیگر، وجود دارد.

بعضی از کلمات قرآن، لفظش خاصّ است و بعضی لفظش عام است و عمومیت را می رساند و برخی لفظش مفرد است و معنایش جمع و برخی لفظش جمع است و معنایش مفرد. برخی لفظش ماضی است و معنایش مستقبل. برخی لفظش خبری است و معنایش حکایت از قومی دیگر. بعضی از آنها باقی است و از جهت و معنای اصلیش [به معنای دیگر] برگردانده شده است. بعضی از آنها معنایی خلاف تنزیلش دارد و برخی تأویل و تنزیلش یکی است و بعضی تأویلش پیش از تنزیل آن است و بعضی تأویلش بعد از تنزیلش. در قرآن آیاتی هست که قسمتی از آن، در سوره ای است و دنباله آن در سوره ای دیگر. آیاتی هست که نصفش منسوخ است و نصفش به حال خود باقی است [و نسخ نشده]، بعضی از آیات آن الفاظشان متفاوت اما معنایشان با هم یکسان است، آیاتی هم هست که لفظشان یکسان ، اما معنایشان متفاوت است. بعضی آیات ناظر به رخصت است و بعد از قطعیت، دست باز گذاشته شده است؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ دوست دارد همان گونه که به واجبات و احکام قطعیش عمل می شود ، به اجازات و رخصتهایش نیز عمل شود.

بعضی از قرآن، رخصت است و شخص مکلّف آزاد است که اگر خواست آنها را انجام دهد و اگر خواست ترک کند. بعضی از آن رخصتی است که ظاهرش بر خلاف باطنش می باشد، به ظاهر آن به گاه تقیّه عمل می شود ولی به باطن آن در تقیّه [هم ]نمی توان عمل کرد. بعضی از قسمتهای قرآن خطابش به عدّه ای است ولی مقصود دیگران هستند. برخی از آن آیات مخاطبش پیامبر صلی الله علیه و آله است، اما مقصودش امّت او هستند. بعضی از قسمتهای آن هست که حرام شمردنش جز با حلال شمردن آن شناخته نمی شود و قسمتهایی هم در قرآن هست که تألیف و تنزیل آن بر غیر معنایی است که درباره آن نازل شده است.

بعضی از قسمتهای قرآن، هست که پاسخ خداوند متعال و احتجاج و حجّت آوری او بر همه ملحدان و زندیقان و دهریه و ثنویه و قدریه و جبریه و بت پرستان و آتش پرستان، است و قسمتهایی از آن، احتجاج بر ضد مسیحیان [و اعتقادشان ]درباره عیسی علیه السلام است و قسمتهایی از آن ردّ بر یهودیان و قسمتهایی از آن پاسخ به کسانی است که می گویند، نه ایمان قابل افزایش و کاهش است نه کفر. قسمتهایی از آن نیز در پاسخ به کسانی است که خیال می کنند بعد از مرگ و پیش از قیامت پاداش و کیفری در کار نیست.

ص :368


1- کنز العمّال : 3096.
2- بحار الأنوار : 93/4.

ص :369

3265 - المُحکَماتُ وَالمُتَشابِهاتُ
3265 - آیات محکم و متشابه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن تَفسیرِ المُحکَمِ و المُتَشابِهِ مِن کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ _: أمّا المُحکَمُ الذی لم یَنسَخْهُ شیءٌ مِن القرآنِ فهُو قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «هُوَ الّذی أنزَلَ عَلَیکَ الکِتابَ مِنهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الکِتابِ و اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» و إنّما هَلَکَ الناسُ فی المُتَشابِهِ لأنَّهُم لم یَقِفُوا علی مَعناهُ و لَم یَعرِفُوا حَقیقَتَهُ ، فَوَضَعُوا لَهُ تأویلاتٍ مِن عندِ أنفُسِهِم بآرائهِم و استَغنَوا بذلکَ عن مَسألةِ الأوصیاءِ ......... . و أمّا المُتَشابِهُ مِن القرآنِ فهُو الذی انحَرَفَ مِنهُ ، مُتَّفِقُ اللَّفظِ مُختَلِفُ المَعنی ، مِثلُ قَولِهِ عَزَّ و جلَّ : «یُضِلُّ اللّهُ مَن یَشاءُ و یَهدِی مَن یَشاءُ» (1) فَنَسَبَ الضَّلالَةَ إلی نفسِهِ فی هذا المَوضِعِ ، و هذا ضَلالُهُم عن طریقِ الجَنّةِ بفِعلِهِم ، و نَسَبَهُ إلَی الکُفّارِ فی مَوضِعٍ آخَرَ و نَسَبَهُ إلَی الأصنامِ فی آیَةٍ اُخری . (2)

3265

آیات محکم و متشابه

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای محکم و متشابه در کتاب خداوند عزّ و جلّ _فرمود : محکم، آن آیه ای است که چیزی از قرآن آن را نسخ نکرده است؛ این است سخن خداوند عزّ و جلّ که می فرماید: «اوست کسی که کتاب را بر تو نازل کرد. برخی از آن آیاتی محکمند که اساس کتابند و برخی دیگر متشابهند». مردم، در آیات متشابه به هلاکت افتاده اند؛ زیرا معنای آنها را نفهمیدند و حقیقت آنها را نشناختند. از این رو، با آرای شخصیِ خود، آنها را تأویل و توجیه کردند و بدین سان خود را از رجوع به اوصیا و پرسیدن از آنها بی نیاز دانستند .........

امّا متشابه قرآن، آن است که از [معنای واقعی از ظاهر ]آن منحرف شده است. لفظش یکی و معنایش متفاوت است، مانند این سخن خداوند عزّ و جلّ: «خدا هر که را بخواهد بیراه می نهد و هر که را خواهد هدایت می کند». در این جا بیراه نهادن را به خودش نسبت داده است و این بیراه نهادن آنها از راه بهشت است به سبب افعال و اعمال خودشان. در جایی دیگر گمراهی را به کفّار نسبت داده و در آیه ای دیگر به بتها منتسب کرده است.

ص :370


1- إبراهیم : 4 .
2- بحار الأنوار : 93/11 اُنظر تمام الکلام.

(1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ المُحکَمِ و المُتَشابِهِ _: المُحکَمُ ما نَعمَلُ بهِ ، و المُتَشابِهُ ما اشتَبَهَ علی جاهِلِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: المُحکَمُ ما یُعمَلُ بهِ ، و المُتَشابِهُ الذی یُشبِهُ بَعضُهُ بَعضا (3) . (4)

عنه علیه السلام :إنّ القرآنَ فیهِ مُحکَمٌ و مُتَشابِهٌ ، فأمّا المُحکَمُ فنُؤمِنُ بهِ و نَعمَلُ بهِ و نَدینُ بهِ ، و أمّا المُتَشابِهُ فنُؤمِنُ بهِ و لا نَعمَلُ بهِ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از محکم و متشابه _فرمود : محکم ، آن آیه ای است که به آن عمل می کنیم و متشابه، آیه ای است که بر کسی که از آن شناخت ندارد مشتبه می شود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به همین پرسش _فرمود : محکم ، آن است که بدان عمل می شود و متشابه، آن است که برخی از آن با برخی دیگر شبیه است. (6)

امام صادق علیه السلام :همانا در قرآن محکمی است و متشابهی. به آیاتِ محکم، ایمان داریم و بدانها عمل می کنیم و به آیاتِ متشابه، ایمان داریم ولی به کارشان نمی بندیم.

ص :371


1- (انظر) الضلالة : باب 2349 . القضاء (1) : باب 3295 . الفتنة : باب 3104 .
2- بحار الأنوار : 92/382/15.
3- بحار الأنوار : 92/383/19.
4- قال العلاّمة فی المیزان فی تفسیر القرآن _ بعد ذکر الأخبار المرویّة عن المعصومین علیهم السلام فی تفسیر المتشابه _ : أقول : الأخبار کما تری متقاربة فی تفسیر المتشابِه ، و هی تؤیّد ما ذکرناه فی البیان السابق : أنّ التشابه یقبل الارتفاع ، و أنّه إنّما یرتفع بتفسیر المحکم له . و أمّا کون المنسوخات من المتشابهات فهو کذلک کما تقدّم ، و وجه تشابهها ما یظهر منها من استمرار الحکم و بقائه ، و یفسّره الناسخ ببیان أنّ استمراره مقطوع .
5- بحار الأنوار : 92/383/21.
6- مرحوم علاّمه طباطبائی در المیزان، پس از نقل اخبار منقول از امامان معصوم علیهم السلام در بیان معنای متشابه، می گوید: این اخبار، همان گونه که ملاحظه می شود، در بیان معنای متشابه نزدیک به هم هستند و گفته قبلی ما را تأیید می کنند، که گفتیم تشابه آیات قابل رفع بوده و با تفسیر کردن آیاتِ متشابه با آیاتِ محکم این تشابه برطرف می شود. و اما این که آیات منسوخ جزو متشابهاتند، این مطلب همچنان که قبلاً گفتیم، درست است و وجه و علّت متشابه بودن آنها، آن گونه که از این آیات بر می آید، استمرار داشتن و باقی بودن حکم است. لیکن آیه ناسخ آن را چنین تفسیر و توضیح می دهد که آن حکم، دیگر استمرار ندارد.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن رَدَّ مُتَشابِهَ القرآنِ إلی مُحکَمِهِ هُدِیَ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ (1) .

(2)

امام رضا علیه السلام :هرکه متشابه قرآن را به محکمِ آن ارجاع دهد، به راه راست هدایت شده است.

3266 - إشاراتُ القُرآنِ
3266 - اشارت های قرآن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ بَعَثَ نَبیَّهُ ب«إیّاکَ أعنی و اسمَعی یا جارَة» . (3)

عنه علیه السلام :نَزَلَ القرآنُ ب«إیّاکَ أعنی و اسمَعی یا جارَة» . (4)

عنه علیه السلام :ما عاتَبَ اللّهُ نَبیَّهُ فهو یَعنی بهِ مَن قد مَضی فی القرآنِ مِثلُ قَولِهِ : «و لو لا أنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إلَیهِم شَیئا قَلیلاً» (5) عَنی بذلکَ غَیرَهُ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «عَفا اللّهُ عَنکَ لِمَ أذِنْتَ لَهُم» (7) _: هذا مِمّا نَزَلَ ب«إیّاکَ أعنی و اسمَعی یا جارَة» ......... و کذلکَ قولُهُ عَزَّ و جلَّ : «لَئنْ أشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکونَنَّ مِنَ الخَاسِرینَ» (8) و قولُهُ عَزَّ و جلَّ : «و لَو لا أنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إلَیْهِمْ شَیئا قَلیلاً» . (9)

3266

اشارت های قرآن

امام صادق علیه السلام :خداوند پیامبر خود را بر طبق ضرب المثل «به در می گویم که دیوار بشنود»، مبعوث کرده است.

امام صادق علیه السلام :قرآن مطابق ضرب المثل «به در می گویم که دیوار بشنود»، نازل شده است.

امام صادق علیه السلام :هر چه خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش عتاب فرموده، مقصود از آن دیگران است، مانند این سخن خداوند که: «و اگر نبود که ما تو را استوار گردانیدیم، نزدیک بود که به سوی آنها اندکی متمایل شوی»، مقصود از این کلام [عتاب ]غیر پیامبر است.

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «خدا تو را ببخشد چرا به آنها اجازه دادی» _فرمود : این از جمله آیاتی است که طبق ضرب المثل «به در می گویم که دیوار بشنود»، نازل شده است ......... همچنین آیه «اگر شرک آوری، هر آینه عمل تو بر باد رود و مسلّما از زیانکاران خواهی شد» و نیز آیه «و اگر نبود که ما تو را استوار گردانیدیم، هر آینه نزدیک بود که به سوی آنها اندکی متمایل شوی».

ص :372


1- عیون أخبار الرِّضا : 1/290/39.
2- (انظر) الحدیث : باب 741. بحار الأنوار : 92 / 373 باب 127.
3- بحار الأنوار : 92/381/12.
4- الکافی : 2/631/14.
5- الإسراء : 74 .
6- تفسیر العیّاشی : 1/10/5.
7- التوبة : 43 .
8- الزمر : 65 .
9- عیون أخبار الرِّضا : 1/202/1.

3267 - وُجوهُ القُرآنِ
3267 - وجوه قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القرآنُ ذو وُجوهٍ ، فَاحمِلُوهُ علی أحسَنِ وُجوهِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِعَبدِ اللّهِ بنِ العبّاسِ لَمّا بَعَثَهُ للاحتِجاجِ علَی الخَوارجِ _: لا تُخاصِمْهُم بالقرآنِ ؛ فإنَّ القرآنَ حَمّالٌ ذو وُجوهٍ ، تَقولُ و یَقولونَ ، و لکنْ حاجِجْهُم (خاصِمْهُم) بالسُّنَّةِ ، فإنّهُم لن یَجِدُوا عَنها مَحیصا . (2)

الدرّ المنثور عن عِکرمَةَ :سَمِعتُ ابنَ عبّاسٍ یُحَدِّثُ عنِ الخَوارجِ الذینَ أنکَرُوا الحُکومَةَ فَاعتَزَلُوا علیَّ بنَ أبی طالبٍ ، قالَ : فاعتَزَلَ مِنهُم اثنا عَشَرَ ألفا فَدَعانی علیٌّ فقالَ : اذهَبْ إلَیهِم فخاصِمْهُم و ادْعُهُم إلَی الکتابِ و السُّنَّةِ ، و لا تُحاجَّهُم بالقرآنِ فإنّهُ ذو وُجوهٍ ، و لکنْ خاصِمْهُم بالسُّنَّةِ . (3)

3267

وجوه قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، وجوه گوناگون دارد. پس آن را بر بهترین وجوهش حمل (معنا) کنید.

امام علی علیه السلام_ به عبد اللّه بن عبّاس وقتی او را برای گفتگو با خوارج و اقامه حجّت بر آنان فرستاد _فرمود : با آنان به وسیله قرآن ستیزه مکن؛ زیرا قرآن وجوه گوناگونی دارد. تو چیزی می گویی و آنها چیزی می گویند، بلکه با آنان به وسیله سنّت احتجاج کن؛ زیرا که آنان در برابر سنّت راه گریزی (توجیهی) ندارند.

الدرّ المنثور_ به نقل از عکرمه _: شنیدم که ابن عباس درباره خوارج، همانان که حکمیّت را نپذیرفتند و از علی بن ابی طالب جدا شدند، سخن می گوید. او گفت: دوازده هزار نفر از خوارج از سپاه علی کناره گرفتند؛ علی مرا فرا خواند و فرمود: نزد ایشان برو و آنان را به کتاب و سنّت فرا خوان و به وسیله قرآن با آنان احتجاج نکن؛ زیرا قرآن وجوه گوناگون دارد، بلکه به وسیله سنّت [پیامبر] با ایشان بحث کن.

ص :373


1- کنز العمّال : 2469.
2- نهج البلاغة : الکتاب 77.
3- الدرّ المنثور : 1/40.

3268 - اُمُّ القُرآنِ
3268 - اُمّ القرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «الحَمدُ للّهِِ رَبِ العالَمینَ» اُمُّ القرآنِ و اُمُّ الکتابِ و السَّبعُ المَثانی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ» سَبعُ آیاتٍ ، «بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» إحداهُنَّ، و هِی السَّبعُ المَثانی و القرآنُ العَظیمُ ، و هِی اُمُّ القرآنِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أنزَلَ اللّهُ فی التَّوراةِ و لا فی الإنجیلِ و لا فی الزَّبورِ و لا فی الفُرقانِ مِثلَ اُمِّ القرآنِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ فاتِحَةَ الکتابِ فکأنَّما قَرَأَ التَّوراةَ و الإنجیلَ و الزَّبورَ و الفُرقانَ . (4)

الدرّ المنثور عن أبی سعیدِ بنِ المُعلَّی :کنتُ اُصَلّی فَدَعانی النّبیُّ صلی الله علیه و آله فلَم اُجِبهُ ، فقالَ : أ لَم یَقُلِ اللّهُ : «اسْتَجِیبُوا للّهِِ و لِلرَّسولِ إذا دَعاکُم» (5) ؟ ! ثُمّ قالَ : لاَُعَلِّمَنَّکَ أعظَمَ سُورَةٍ فی القرآنِ قبلَ أن تَخرُجَ مِن المَسجِدِ ، فَأخَذَ بِیَدی ، فلَمّا أرَدنا أن نَخرُجَ قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّکَ قلتَ : لاَُعَلِّمَنَّکَ سُورَةً فی القرآنِ ؟ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ ربِّ العالَمینَ» هی سَبعُ المَثانی و القرآنُ العَظیمُ الذی اُوتیتُهُ . (6) (7)

3268

اُمّ القرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوره حمد، اُمّ القرآن و اُمّ الکتاب و سبع المثانی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوره حمد، هفت آیه است، «بسم اللّه الرحمن الرحیم» یکی از آن هفت آیه می باشد. سوره حمد، سبع المثانی و قرآن عظیم و اُمّ القرآن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در فرقان، همانند اُمّ القرآن (سوره حمد) نازل نکرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که فاتحة الکتاب را بخواند، چنان است که تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده باشد.

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو سعید بن معلّی _: در حال نماز بودم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا صدا زد ولی جواب او را ندادم. حضرت فرمود : مگر خداوند نفرموده است: «هر گاه خدا و رسول شما را صدا زدند ، جواب بدهید»؟ سپس فرمود: پیش از آن که مسجد را ترک کنی ، با عظمت ترین سوره قرآن را به تو می آموزم. حضرت دستم را گرفت و چون نزدیک در مسجد رسیدیم، عرض کردم: ای رسول خدا! شما فرمودید که: با عظمت ترین سوره قرآن را به تو می آموزم. حضرت فرمود: «الحمد للّه رب العالمین» (سوره حمد) همان سبع المثانی و قرآن عظیمی است که به من داده شده است.

ص :374


1- الدرّ المنثور : 1/12.
2- الدرّ المنثور : 1/12.
3- الدرّ المنثور : 1/13.
4- الدرّ المنثور : 1/16 .
5- الأنفال : 24 .
6- الدرّ المنثور : 1/13.
7- (انظر) الشیطان : باب 2006. المیزان فی تفسیر القرآن : 3 / 43 «ما معنی کون المُحکمات اُمّ الکتاب؟».

3269 - قَلبُ القُرآنِ
3269 - قلب قرآن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ لِکُلِّ شیءٍ قَلبا، و إنّ قَلبَ القرآنِ یس . (1)

3269

قلب قرآن

امام صادق علیه السلام :هر چیزی، قلبی دارد و قلب قرآن سوره یس است.

3270 - أعظَمُ آیَةٍ
3270 - عظیم ترین آیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ آیَةٍ فی القرآنِ آیَةُ الکُرسِیِّ . (2)

3270

عظیم ترین آیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با عظمت ترین آیه قرآن، آیة الکرسی است.

3271 - أعدَلُ آیَةٍ فِی القُرآنِ
3271 - عدالتخواه ترین آیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و أعدَلُ آیَةٍ فی القرآنِ «إنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالعَدلِ و الإحسانِ» (3) إلی آخِرِها .

3271

عدالت خواه ترین آیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عدالت خواه ترین آیه قرآن آیه «همانا خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد» تا آخر آیه است.

ص :375


1- ثواب الأعمال : 138/1 .
2- کنز العمّال : 2539 .
3- النحل : 90 .

3272 - أخوَفُ آیَةٍ فِی القُرآنِ
3272 - ترس آورترین آیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و أخوَفُ آیَةٍ فی القرآنِ «فَمَنْ یَعمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیرا یَرَهُ * و مَنْ یَعمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا یَرَهُ» . (1)

3272

ترس آورترین آیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترس آورترین آیه قرآن آیه : «پس هر کس هم سنگ ذره ای خوبی کند، آن را می بیند و هر کس هم سنگ ذرّه ای بدی کند، آن را می بیند» است.

3273 - أرجی آیَةٍ فِی القُرآنِ
3273 - امیدبخش ترین آیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و أرجی آیَةٍ فی القرآنِ «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أسْرَفُوا علی أنفُسِهِم لا تَقْنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّهِ» (2) . (3)

(4)

3273

امید بخش ترین آیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امید بخش ترین آیه قرآن آیه: «بگو: ای بندگان من که بر خویشتن ستم کردید! از رحمت خدا نومید نشوید» است.

ص :376


1- الزلزلة : 7 و 8 .
2- الزمر : 53 .
3- کنز العمّال : 2539.
4- (انظر) الرجاء : باب 1451.

435 - المُقرَّبون

435 - مقرّبان
اشاره

(1)

(2)

ص :377


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 213 باب 54 «معنی قربه تعالی».
2- انظر: عنوان 92 «المحبّة (حبّ اللّه ) » ، 192 «رضوان اللّه ». 476 «اللقاء » ، 557 «أولیاء اللّه ». الاُنس : باب 314 ، الجار : باب 654 ، الصلاة : باب 2234. الاستغفار : باب 3042 ، القلب : باب 3328 ، 3329.

3274 - المُقرَّبونَ
3274 - مقرّبان

الکتاب :

«ثُمَّ أَوْرَثْنا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» . (1)

«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» . (2)

«فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ» . (3)

«عَیْنا یَشْرَبُ بِها الْمُقَرَّبُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «و السّابِقونَ الأَوَّلُونَ مِن المُهاجِرِینَ و الأَنصارِ» (5) و قولهِ : «و السابِقونَ السابِقونَ * أُولئکَ المُقرَّبُونَ» _: أنزَلَها اللّهُ تعالی فی الأنبیاءِ و أوصیائهِم ، فأنا أفضَلُ أنبیاءِ اللّهِ و رُسُلِهِ ، و علیُّ بنُ أبی طالبٍ وَصِیِّی أفضَلُ الأوصیاءِ . (6)

3274

مقرّبان

قرآن:

«آن گاه، این کتاب را به آن کسان از بندگان خود که انتخابشان کردیم به میراث دادیم. پس برخی از ایشان ستمگر به خویشند و برخی میانه رو و بعضیشان به اذن خدا پیشتاز به سوی خوبی ها هستند. و این همان فضل بزرگ است».

«و پیشتازان مقدّمند. آنان مقرّبانند».

«و اما اگر [او] از مقرّبان باشد [در] آسایش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود]».

«چشمه ای، که مقرّبان از آن نوشند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «و پیشتازان اولیه مهاجرین و انصار» و آیه «و پیشتازان مقدّمند. آنان مقرّبانند» _فرمود : خداوند متعال این آیات را درباره پیامبران و اوصیا نازل فرمود. امّا من برترین پیامبران و فرستادگان خدا هستم و وصیّ من علی بن ابی طالب، برترین اوصیا است.

ص :378


1- فاطر : 32.
2- الواقعة : 10 و 11.
3- الواقعة : 88 و 89.
4- المطفّفین : 28.
5- التوبة : 100 .
6- کمال الدین : 276/25.

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «ثُمَّ أَورَثنا الکتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا . . .» _: أمّا السابِقُ فَیَدخُلُ الجَنَّةَ بغیرِ حِسابٍ ، و أمّا المُقتَصِدُ فَیُحاسَبُ حِسابا یَسیرا ، و أمّا الظالِمُ لنفسِهِ فیُحبَسُ فی المَقامِ ثُمّ یَدخُلُ الجَنّةَ ، فهُمُ الذینَ قالوا: «الحَمدُ للّهِِ الذی أذْهَبَ عَنّا الحَزَنَ» (1) . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ أیضا _: السابِقُ بالخَیراتِ : الإمامُ ، و المُقتَصِدُ : العارِفُ للإمامِ ، و الظالِمُ لنفسِهِ : الذی لا یَعرِفُ الإمامَ . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أمّا الظالِمُ لنفسِهِ مِنّا فَمَن عَمِلَ عَمَلاً صالِحا و آخَرَ سَیّئا ، و أمّا المُقتَصِدُ فهُو المُتَعبِّدُ المُجتَهِدُ ، و أمّا السابِقُ بالخَیراتِ فَعَلِیٌّ و الحَسَنُ و الحُسَینُ علیهم السلام و مَن قُتِلَ مِن آلِ محمدٍ صلی الله علیه و آله شَهیدا . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _لأبی إسحاق : هِی لَنا خاصّةً یا أبا إسحاقَ ، أمّا السابِقُ بالخَیراتِ فعلیُّ بنُ أبی طالبٍ و الحَسَنُ و الحُسَینُ و الشَّهیدُ مِنّا، و أمّا المُقتَصِدُ فصائمٌ بالنهارِ و قائمٌ باللیلِ ، و أمّا الظالِمُ لنفسِهِ ففیهِ ما فی الناسِ و هُو مَغفورٌ لَهُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «آن گاه این کتاب را به آن کسان از بندگان خود که انتخابشان کردیم به میراث دادیم . . .» _فرمود : پیشی گیرنده، بدون حسابرسی به بهشت می رود. میانه رو اندکی حسابرسی می شود و ستمگر به خویش، در صحرای محشر نگه داشته می شود و سپس به بهشت می رود. همین عده هستند که می گویند: «سپاس و ستایش خدا را که غم و اندوه از ما زدود».

امام باقر علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : پیشتاز به خیرات و خوبیها، امام است و میانه رو، کسی است که امام را می شناسد و ستمگر به خویش، کسی است که امام را نمی شناسد.

امام باقر علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : ستمگرِ به خویش از ما، کسی است که هم کار خوب و شایسته می کند و هم کار بد. میانه رو، کسی است که متعبّد و در عبادت سخت کوش است و پیشی گیرنده به خیرات، و خوبیها ، علی و حسن و حسین علیهم السلام و هر کس از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله که شهید شود می باشد.

امام باقر علیه السلام_ درباره همین آیه به ابو اسحاق _فرمود : ای ابو اسحاق! این آیه مخصوص ماست. پیشی گیرنده به خوبیها و خیرات، علی بن ابی طالب است و حسن و حسین و شهدای ما. میانه رو، کسی است که روزها روزه می گیرد و شبها را به عبادت می گذراند و ستمگر به خویشتن، مثل بقیه مردم گناه می کند ولی آمرزیده می شود.

ص :379


1- فاطر : 34 .
2- مجمع البیان : 8/638 .
3- الکافی : 1/214/1.
4- مجمع البیان : 8/639.
5- بحارالأنوار : 23/218/19.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: الظالِمُ یَحُومُ حَوْمَ (1) نفسِهِ ، و المُقتَصِدُ یَحومُ حَومَ قلبِهِ، و السابِقُ یَحُومُ حَومَ رَبِّهِ عَزَّ و جلَّ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَکتوبٌ فی الإنجیلِ : ......... طُوبی لِلمُصلِحینَ بینَ الناسِ ، اُولئکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القِیامَةِ . (3)

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : ستمگر برگِرد نفْس خویش می چرخد (4) و میانه رو بر گرد دل خویش و پیشتاز بر گرد پروردگار عزّ و جلّ خود.

امام کاظم علیه السلام :در انجیل نوشته شده است: ......... خوشا به حال اصلاح دهندگان میان مردم. اینان در روز قیامت مقرّبان [درگاه حق ]هستند.

3275 - عِبادَةُ المُقرَّبینَ
3275 - عبادت مقرّبان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکُم بِصِدقِ الإخلاصِ و حُسنِ الیَقینِ ، فإنّهُما أفضَلُ عِبادَةِ المُقَرَّبینَ . (5)

3275

عبادت مقرّبان

امام علی علیه السلام :بر شما باد اخلاص راستین و یقین نیکو؛ زیرا که این دو برترین عبادت مقرّبان است.

ص :380


1- حَامَ الطائر حول الشیء : إذا دَارَ (مجمع البحرین : 1/477). و دوران الظالم لنفسه: حوم نفسه اتباعه أهواءها و سعیه فی تحصیل ما یرضیها ، و دَوَران المقتصد حَومَ قلبه: اشتغاله بما یزکّی قلبه و یطهّره بالزهد و التعبّد،و دوران السابق بالخیرات حوم ربّه: إخلاصه له تعالی فیذکره و ینسی غیره فلا یرجو إلاّ إیّاه و لا یقص إلاّ إیّاه. (المیزان فی تفسیر القرآن: 17/50).
2- معانی الأخبار : 104/1.
3- تحف العقول : 393.
4- مراد از چرخیدن ستمگر بر گرد نفْسِ خویش، این است که از هواها و خواهشهای نفْس خود پیروی می کند و تمام کوشش او این است که نفْسش را راضی کند و مراد از چرخیدنِ معتدل بر گرد دل خویش، اشتغال او به تزکیه و پاک کردن دلش از طریق زهد و تعبّد است و مقصود از چرخیدن پیشتاز به سوی خوبیها و خیرات بر گرد پروردگارش، این است که خود را برای خدا خالص می گرداند و همواره به یاد اوست و غیر او را از یاد می برد و جز به او به کسی دیگر امید ندارد و مقصدی جز او ندارد (المیزان فی تفسیر القرآن: ج 17 ص 50).
5- غرر الحکم : 6159.

عنه علیه السلام :الجُودُ فی اللّهِ عِبادَةُ المُقَرَّبینَ . (1)

تنبیه الخواطر :إنَّ عیسی مَرَّ بثلاثةِ نَفَرٍ قد نَحَلَت أبدانُهُم و تَغَیَّرَت ألوانُهُم ، فقالَ لَهُم : ما الذی بَلَغَ بِکُم ما أری ؟ فقالوا : الخَوفُ مِن النارِ، فقالَ : حَقٌّ علَی اللّهِ أن یُؤمِنَ الخائفَ .

ثُمّ جاوَزَهُم إلی ثلاثةٍ آخَرِینَ فإذا هُم أشَدُّ نُحولاً و تَغَیُّرا ، فقالَ : ما الذی بَلَغَ بِکُم ما أری ؟ قالوا : الشَّوقُ إلَی الجَنّةِ ، فقالَ : حَقٌّ علَی اللّهِ أن یُعطِیَکُم ما تَرجُونَ .

ثُمّ جاوَزَهُم إلی ثلاثةٍ آخَرینَ فإذا هُم أشَدُّ نُحولاً و تَغیُّرا کأنَّ علی وُجوهِهِمُ المَرایا مِن النُّورِ ، فقالَ : ما الذی بَلَغَ بِکُم ما أری ؟ فقالوا : نُحِبُّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ، فقالَ : أنتُمُ المُقَرَّبُونَ ، أنتُمُ المُقَرَّبونَ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :بخشش کردن در راه خدا، عبادت مقرّبان است.

تنبیه الخواطر :عیسی گذارش بر سه نفر افتاد که بدنهایشان نحیف و نزار شده و رنگهایشان برگشته بود. به آنان فرمود: چه چیز شما را بدین حالی که می بینم انداخته است؟ عرض کردند: ترس از آتش. فرمود: بر خداست که ترسان را ایمن گرداند. سپس از آنها گذشت و به سه نفر دیگر رسید که از آن سه تن، تکیده تر و رنگ باخته تر بودند. فرمود: چه چیز شما را بدین حالی که می بینم انداخته است؟ عرض کردند: شوق بهشت. فرمود: بر خداست که امید شما را برآورده سازد. از آنها نیز گذشت و به سه نفر دیگر برخورد، که نزارتر و رنگ پریده تر بودند به طوری که چهره هایشان گویی آینه هایی از نور بود. فرمود: چه چیز شما را به این وضعی که می بینم، در آورده است؟ عرض کردند: خداوند عزّ و جلّ را دوست می داریم. فرمود: شمایید مقرّبان، شمایید مقرّبان.

3276 - أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللَّهِ سُبحانَهُ
3276 - مقرّب ترین مردم به خداوند سبحان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقرَبُ الناسِ مِن اللّهِ سبحانَهُ أحسَنُهُم إیمانا . (4)

3276

مقرّب ترین مردم به خداوند سبحان

امام علی علیه السلام :نزدیکترین مردم به خداوند سبحان، کسی است که ایمانش نیکوتر است .

ص :381


1- غرر الحکم : 1756.
2- تنبیه الخواطر : 1/224.
3- (انظر) عنوان 92 «المحبّة (حبّ اللّه ) ».
4- غرر الحکم : 3193.

عنه علیه السلام :أقرَبُ العِبادِ إلَی اللّهِ تعالی أقوَلُهُم لِلحَقِّ و إن کانَ علَیهِ ، و أعمَلُهُم بالحَقِّ و إن کانَ فیهِ کُرهُهُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الملائکةِ الکِرامِ _: هُم أعلَمُ خَلقِکَ بکَ ، و أخوَفُهُم لکَ ، و أقرَبُهُم مِنکَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ أقرَبَکُم مِن اللّهِ أوسَعَکُم خُلقا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فیما أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی داودَ علیه السلام : یا داودُ ، کما أنَّ أقرَبَ الناسِ مِن اللّهِ المُتَواضِعُونَ کذلکَ أبعَدُ الناسِ مِن اللّهِ المُتَکبِّرُونَ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :نزدیکترین بندگان به خداوند متعال، حق گوترین آنهاست، هر چند به زیانش باشد و عمل کننده ترین آنهاست به حق، هر چند برخلاف میلش باشد.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان بزرگوار _فرمود : آنان داناترین آفریدگانت به تو و ترسانترین آنها از تو و نزدیکترین آنان به تو هستند.

امام زین العابدین علیه السلام :نزدیکترین شما به خداوند، گشاده خوترین شماست.

امام صادق علیه السلام :از وحی های خداوند عزّ و جلّ به داود علیه السلام این بود: ای داود! همچنان که نزدیکترین مردم به خدا فروتنانند، دورترین مردم از خدا گردن فرازانند.

3277 - أقرَبُ ما یَکونُ الإنسانُ إلَی اللَّهِ سُبحانَهُ
3277 - نزدیکترین حالت انسان به خداوند سبحان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقرَبُ ما یکونُ العَبدُ إلَی اللّهِ و هُو ساجِدٌ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أقرَبُ ما یکونُ العَبدُ مِن رَبِّهِ إذا دَعا رَبَّهُ و هُو ساجِدٌ . (7)

3277

نزدیکترین حالت انسان به خداوند سبحان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیکترین حالِ بنده به خدا، حالی است که در سجده است.

امام صادق علیه السلام :نزدیکترین حال بنده به پروردگارش، حالی است که پروردگارش را در سجده می خواند.

ص :382


1- غرر الحکم : 3243.
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.
3- الکافی : 8/69/24.
4- الکافی : 2/123/11.
5- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 670.
6- کنز العمّال : 18935.
7- الکافی : 3/323/7.

عنه علیه السلام :أقرَبُ ما یکونُ العَبدُ مِن اللّهِ جلَّ و عَزَّ إذا خَفَّ بَطنُهُ ، و أبغَضُ ما یکونُ العَبدُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ إذا امتَلَأَ بَطنُهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :نزدیکترین زمان بنده به خداوند عزّ و جلّ هنگامی است که شکمش سبک باشد و مبغوضترین زمان بنده به خداوند عزّ و جلّ زمانی است که شکمش پُر باشد.

3278 - أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللَّهِ یَومَ القِیامَةِ
3278 - نزدیکترین خلق به خداوند در روز قیامت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ هُم أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللّهِ یَومَ القِیامَةِ حتّی یَفرُغَ (الناسُ) مِن الحِسابِ : رجُلٌ لم تَدَعْهُ قُدرَتُهُ فی حالِ غَضَبِهِ إلی أن یَحیفَ علی مَن تَحتَ یَدَیهِ ، و رجُلٌ مَشی بینَ اثنَینِ فلم یَمِلْ مَعَ أحَدِهِما علَی الآخَرِ بشَعیرَةٍ ، و رجُلٌ قالَ الحَقَّ فیما لَهُ و علَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :الزارِعونَ کُنوزُ الأنامِ ، یَزرَعُونَ طَیِّبا أخرَجَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ ، و هُم یَومَ القِیامَةِ أحسَنُ الناسِ مَقاما و أقرَبُهُم مَنزِلَةً ، یُدْعَونَ المُبارَکینَ . (4)

3278

نزدیکترین خلق به خداوند در روز قیامت

امام صادق علیه السلام :سه نفرند که در روز قیامت، نزدیکترین خلق به خدایند تا آن گاه که کار حسابرسی مردم تمام شود: مردی که در حال خشم، قدرتش او را به ستم کردن بر زیر دستش وا ندارد، مردی که میان دو نفر حرکت کند و به اندازه جوی به یکی از آن دو نزدیکتر نشود و مردی که به سود و زیان خود، حق را بگوید.

امام صادق علیه السلام :کشاورزان، گنجهای مردمند. آنان بذرهای پاکیزه و حلالی را که خداوند عزّ و جلّ آفریده است، می کارند. آنان در روز قیامت از همه مردم مقامی نیکوتر و منزلتی مقرّبتر دارند و به نام «با برکتها» خوانده می شوند.

3279 - غایَةُ التَّقَرُّبِ
3279 - اوج تقرّب

الکافی :رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لمّا اُسرِیَ بهِ _ : یا رَبِّ، ما حالُ المؤمِنِ عِندَکَ ؟ قالَ : یا محمّدُ ......... ما یَتَقَرَّبُ إلَیَّ عَبدٌ مِن عِبادِی بشیءٍ أحَبّ إلَیَّ ممّا افتَرَضتُ علَیهِ ، و إنّهُ لَیَتقرَّبُ إلَیَّ بالنافِلَةِ حتّی اُحِبَّهُ ، فإذا أحبَبتُهُ کنتُ إذا سَمعَهُ الذی یَسمَعُ بهِ ، و بَصَرَهُ الذی یُبصِرُ بهِ ، و لِسانَهُ الذی یَنطِقُ بهِ ، و یَدَهُ التی یَبطِشُ بها ، إن دَعانی أجَبتُهُ ، و إن سَألَنی أعطَیتُهُ . (5)

3279

اوج تقرّب

الکافی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [در شبی که به آسمان برده شد ]گفت : پروردگارا! حال مؤمن نزد تو چون است؟ فرمود: ای محمّد! ......... هیچ بنده ای از بندگانم با چیزی که نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشد. همانا او با نماز نافله به من نزدیک می شود، تا جایی که دوستدار او می شوم. پس چون دوستش بدارم آن گاه گوش او شوم که بدان بشنود و چشم او شوم که بدان ببیند و زبان او شوم که با آن سخن بگوید و دست او شوم که با آن ضربه زند. اگر مرا بخواند پاسخش دهم و اگر از من خواهشی کند، خواهشش را برآورم.

ص :383


1- الکافی : 6/269/4.
2- (انظر) السجود : باب 1735.
3- الخصال : 81/5.
4- الکافی : 5/261/7.
5- الکافی : 2/352/8.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی : ......... ما یَتَقَرَّبُ إلَیَّ عَبدِی بمِثلِ أداءِ ما افتَرَضتُ علَیهِ ، و لا یَزالُ عَبدی یَبتَهِلُ إلَیَّ حتّی اُحِبَّهُ، و مَن أحبَبتُهُ کُنتُ لَهُ سَمعا و بَصَرا و یَدا و مَوئلاً ، إن دَعانی أجَبتُهُ ، و إن سَألَنی أعطَیتُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یَقولُ : ......... لا یَزالُ عبدی یَتَقرَّبُ إلَیَّ بالنَّوافِلِ حتّی اُحِبَّهُ ، فَأکونَ أنا سَمعَهُ الذی یَسمَعُ بهِ ، و بَصَرَهُ الذی یُبصِرُ بهِ ، و لِسانَهُ الذی یَنطِقُ بهِ ، و قَلبَهُ الذی یَعقِلُ بهِ ، فإذا دَعانی أجَبتُهُ ، و إذا سَألَنی أعطَیتُهُ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی فرمود: ......... بنده ام با چیزی چون گزاردن آنچه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشود. بنده ام پیوسته به درگاه من زاری و دعا می کند، تا آن که دوستدارش می شوم و هر که من دوستش بدارم، گوش و چشم و دست و پناهگاه او باشم. اگر مرا بخواند، پاسخش دهم و اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال می فرماید: ......... بنده ام به وسیله نمازهای نافله پیوسته خود را به من نزدیک می گرداند، تا جایی که دوستدارش می شوم. پس من گوش او می شوم که بدان بشنود و چشم او می شوم که بدان ببیند و زبان او می شوم که بدان سخن گوید و قلب او می شوم که بدان تعقّل ورزد ، هرگاه مرا بخواند، پاسخش دهم و هر گاه از من چیزی بخواهد، عطایش کنم.

ص :384


1- علل الشرائع : 12/7 .
2- کنز العمّال : 1155.

3280 - الوُصولُ إلَی اللَّهِ
3280 - رسیدن به خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوُصلَةُ باللّهِ فی الانقِطاعِ عنِ الناسِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن صَبَرَ علَی اللّهِ وَصَلَ إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :لن تَتَّصِلَ بالخالِقِ حتّی تَنقَطِعَ عنِ الخَلقِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی المناجاةِ الشَّعبانیّةِ _: إلهی هَبْ لی کمالَ الانقِطاعِ إلَیکَ ، و أنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بضِیاءِ نَظَرِها إلَیکَ ، حتّی تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النورِ ، فَتَصِلَ إلی مَعدِنِ العَظَمَةِ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: سبحانَکَ ، ما أضیَقَ الطُّرُقَ علی مَن لم تَکُن دَلیلَهُ ! و ما أوضَحَ الحَقَّ عِندَ مَن هَدَیتَهُ سَبیلَهُ ! إلهی ، فاسلُکْ بِنا سُبُلَ الوُصولِ إلَیکَ ، و سَیِّرنا فی أقرَبِ الطُّرُقِ لِلوُفودِ علَیکَ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اللّهُمّ اجعَلنی مِن الذینَ جَدُّوا فی قَصدِکَ فلم یَنکُلُوا ، و سَلَکوا الطَّریقَ إلَیکَ فلم یَعدِلوا ، و اعتَمَدُوا علَیکَ فی الوُصولِ حتّی وَصَلُوا . (6)

3280

رسیدن به خدا

امام علی علیه السلام :پیوستن به خدا، در گسستن از مردم است.

امام علی علیه السلام :هر که در راه رسیدن به خدا شکیبایی ورزد، به او برسد.

امام علی علیه السلام :هرگز به آفریننده نپیوندی، مگر آن که از آفریده ببُری.

امام علی علیه السلام_ در مناجات شعبانیه _گفت : الهی! نعمتِ بریدنِ کامل از همه و رویکردن کامل به خودت را به من ارزانی دار و دیدگان دلهای ما را به نور نگاهشان به تو، روشن گردان، تا دیدگان دلها، پرده های نور را بدَرَند و به معدن عظمت و بزرگی بپیوندند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات با خدا _گفت : پاک و منزّهی تو، چه تنگ است راه ها بر کسی که تو راهنمایش نباشی! و چه آشکار است [راهِ] حقّ نزد کسی که تو راه آن را به او نشان دهی! خدایا! ما را در راههای رسیدن به خودت حرکت ده و برای وارد شدن بر خودت، ما را در نزدیکترین راهها پیش بر.

امام زین العابدین علیه السلام_ نیز در دعا _گفت : خدایا! مرا از کسانی قرار ده که در راه راستِ منتهی به تو کوشیدند و عقب ننشستند و راه رسیدن به تو را پیمودند و از آن منحرف نشدند و برای رسیدنْ به تو تکیه کردند، تا آن که رسیدند.

ص :385


1- غرر الحکم : 1750.
2- الدعوات : 292/39.
3- غرر الحکم : 7429.
4- الإقبال : 3/299.
5- بحار الأنوار : 94/147/21.
6- بحار الأنوار : 94/156/22.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و أنْذِرْ بهِ الّذینَ یَخافُونَ أن یُحْشَرُوا إلی رَبِّهِم» (1) _: أنذِرْ بالقرآنِ مَن یَرجُونَ الوُصولَ إلی رَبِّهِم تُرَغِّبْهُم فیما عِندَهُ ، فإنَّ القرآنَ شافِعٌ مُشَفَّعٌ لَهم . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إنَّ الوُصولَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ إلاّ بامتِطاءِ اللَّیلِ . (3)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و با آن بیم ده کسانی را که از محشور شدن در پیشگاه پروردگارشان می ترسند» _فرمود : [یعنی ]کسانی را که به رسیدن به پروردگارشان امید دارند، به وسیله قرآن بیم ده و آنان را به آنچه نزد خداست، ترغیب کن؛ زیرا قرآن برای آنها شفاعت کننده ای است، که شفاعتش پذیرفته می شود.

امام عسکری علیه السلام :رسیدن به خداوند عزّ و جلّ سفری است که جز با نشستن بر مرکب شب، پیموده نشود.

3281 - مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ شِبراً تَقَرَّبتُ إلَیهِ ذِراعاً
3281 - هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ : ......... مَنِ اقتَرَبَ إلَیَّ شِبرا اقتَرَبتُ إلَیهِ ذِراعا ، و مَنِ اقتَرَبَ إلَیَّ ذِراعا اقتَرَبتُ إلَیهِ باعا ، و مَن أتانی یَمشی أتَیتُهُ هَروَلَةً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ......... مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ شِبرا تَقَرَّبتُ إلَیهِ ذِراعا ، و مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ ذِراعا تَقَرَّبتُ إلَیهِ باعا ، و إذا أقبَلَ إلَیَّ یَمشی أقبَلتُ إلَیهِ اُهَروِلُ . (5)

3281

هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند می فرماید: ......... هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم و هر که یک گز به من نزدیک شود، یک رَش (فاصله دو دست وقتی که از هم باز شوند) به او نزدیک می شوم و هر که به سوی من قدم زنان بیاید، به سویش شتابان می روم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: ......... هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم و هر که یک گز به من نزدیک شود، یک رَش به او نزدیک می شوم و هر گاه قدم زنان سوی من بیاید، من دوان دوان سویش می روم.

ص :386


1- الأنعام : 51 .
2- . مجمع البیان : 4/471 .
3- بحار الأنوار : 78/380/4.
4- . کنز العمّال : 1133.
5- الترغیب و الترهیب : 4/104/30.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَقَرَّبَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ شِبرا تَقَرَّبَ إلَیهِ ذِراعا ، و مَن تَقَرَّبَ إلَیهِ ذِراعا تَقَرَّبَ إلَیهِ باعا ، و مَن أقبَلَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ماشِیا أقبَلَ إلَیهِ مُهَروِلاً ،و اللّهُ أعلی و أجَلُّ ، و اللّهُ أعلی و أجَلُّ ، و اللّهُ أعلی و أجَلُّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : یا بنَ آدَمَ ، قُمْ إلَیَّ أمشِ إلَیکَ ، و امشِ إلَیَّ اُهَروِلْ إلَیکَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّکُم إن أقبَلتُم علَی اللّهِ أقبَلتُم ، و إن أدبَرتُم عَنهُ أدبَرتُم . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که یک وجب به خداوند عزّ و جلّ نزدیک شود، خداوند یک گز به او نزدیک شود و هر که یک گز به او نزدیک شود، خدا یک رَش به او نزدیک گردد و هر که قدم زنان به سوی خداوند عزّ و جلّ برود خداوند دوان دوان به سوی او رود. حال آن که خدا برتر و بلند مرتبه تر است، حال آن که خدا برتر و بلند مرتبه تر است، حال آن که خدا برتر و بلند مرتبه تر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود: ای فرزند آدم! برای آمدن نزد من از جا برخیز، سوی تو می آیم. به سوی من قدم زنان بیا من، دوان دوان سویت می آیم.

امام علی علیه السلام :اگر شما به خدا رو کنید، به شما رو می شود و اگر از او رو برگردانید، از شما رو برگردانده می شود.

3282 - ما یُتَقَرَّبُ بِهِ إلَی اللَّهِ
3282 - وسایل نزدیک شدن به خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، إذا تَقَرَّبَ العِبادُ إلی خالِقِهِم بالبِرِّ فَتَقَرَّبْ إلَیهِ بالعَقلِ تَسبِقْهُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَقَرُّبُ العَبدِ إلَی اللّهِ سبحانَهُ بِإخلاصِ نِیَّتِهِ . (5)

3282

وسایل نزدیک شدن به خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! هر گاه بندگان با نیکی کردن، به آفریدگار خویش نزدیک شوند، تو با خرد ورزی به او نزدیک شو تا از آنان پیشی گیری.

امام علی علیه السلام :مقرّب شدن بنده به خداوند سبحان، با خالص کردن نیّت او [شدنی ]است.

ص :387


1- الترغیب و الترهیب : 4/104/31.
2- کنز العمّال : 1138.
3- غرر الحکم : 3852.
4- مشکاة الأنوار: 439/1476 .
5- غرر الحکم : 4477.

عنه علیه السلام :فو اللّهِ لو حَنَنتُم حَنینَ الوُلَّهِ العِجالِ ، و دَعَوتُم بهَدِیلِ الحَمامِ ، و جَأرتُم جُؤارَ مُتَبتِّلی الرُّهبانِ ، و خَرَجتُم إلَی اللّهِ مِن الأموالِ و الأولادِ ، التِماسَ القُربَةِ إلَیهِ فی ارتِفاعِ دَرَجةٍ عِندَهُ ، أو غُفرانِ سَیِّئَةٍ أحصَتها کُتُبُهُ ، و حَفِظَتها رُسُلُهُ ، لَکانَ قلیلاً فیما أرجُو لَکُم مِن ثَوابِهِ ، و أخافُ علَیکُم مِن عِقابِهِ . (1)

عنه علیه السلام :اعلَمْ أنَّ ما قَرَّبَکَ مِن اللّهِ یُباعِدُکَ مِن النارِ ، و ما باعَدَکَ مِن اللّهِ یُقَرِّبُکَ مِن النارِ . (2)

عنه علیه السلام :المُتَقرِّبُ بأداءِ الفَرائضِ و النَّوافِلِ مُتَضاعَفُ الأرباحِ . (3)

عنه علیه السلام :التَّقرُّبُ إلَی اللّهِ تعالی بمَسألَتِهِ ، و إلَی الناسِ بِتَرکِها . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ فیما ناجی بهِ اللّهُ موسی علیه السلام علی الطُّورِ أن : یا موسی ، أبلِغْ قَومَکَ أنّهُ ما یَتَقَرَّبُ إلَیَّ المُتَقرِّبونَ بمِثلِ البُکاءِ مِن خَشیَتی ، و ما تَعَبَّدَ لی المُتَعبِّدونَ بمِثلِ الوَرَعِ مِن مَحارِمی ، و لا تَزَیَّنَ لی المُتَزیِّنونَ بمِثلِ الزُّهدِ فی الدنیا عمّا بِهِمُ الغِنی عَنهُ .

فقالَ موسی علیه السلام : یا أکرَمَ الأکرَمینَ ، فماذا أثَبتَهُم علی ذلکَ ؟ فقالَ : یا موسی ، أمّا المُتَقرِّبُونَ إلیَّ بالبُکاءِ مِن خَشیَتی فَهُم فی الرَّفیقِ الأعلی لا یَشرَکُهُم فیهِ أحَدٌ . (5)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند، اگر همانند شتران بچه مرده بنالید و همچون کبوتران جفت از دست داده بانگ برآورید و همچون راهبان تارک دنیا زاری کنید و در راه خدا از اموال و فرزندان خویش ببرید تا درجه ای نزد خدا فزونی گیرید و مقرّب شوید، یا خطایی را که در نامه های او ثبت است و فرشتگان او آن را نگه داشته اند بخشوده شود، هر آینه این همه در مقابل ثوابی که از خدا برای شما امید دارم و کیفر او که از آن بر شما می ترسم، اندک است.

امام علی علیه السلام :بدان که هر آنچه تو را به خدا نزدیک می کند، از آتش دورت می سازد و هر آنچه تو را از خدا دور می گرداند، به آتش نزدیکت می کند.

امام علی علیه السلام :کسی که با گزاردن واجبات و مستحبات خود را [به خدا] نزدیک کند، دو چندان سود برد.

امام علی علیه السلام :نزدیک شدن به خداوند سبحان با درخواست و مسئلت کردن از او [ممکن] است و نزدیک شدن به مردم، با ترک درخواست از آنان.

امام باقر علیه السلام :از نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام در کوه طور این بود که: ای موسی! به قوم خود برسان که تقرّب جویان، با چیزی مانند گریستن از ترس من، به من نزدیک نشدند و متعبدان به چیزی مانند پرهیز از حرامهای من مرا عبادت نکردند و زینت گران ، به چیزی مانند بی اعتنایی به چیزهایی از دنیا که بدان نیاز ندارند، خویشتن را نیاراستند.

موسی عرض کرد: ای گرامیترین گرامیان! چه چیز آنان را در این راه، استوار گرداند؟ فرمود: ای موسی! امّا آنان که با گریستن از ترس من جویای تقرّب به من هستند، در ملأ اعلایند و هیچ کس در این [مرتبه] با آنان شریک نیست.

ص :388


1- . نهج البلاغة: الخطبة 52.
2- نهج البلاغة : الکتاب 76.
3- . غرر الحکم : 2056.
4- غرر الحکم : 1801.
5- ثواب الأعمال : 205/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فیما ناجَی اللّهُ تبارکَ و تعالی بهِ موسی صلواتُ اللّهِ علیهِ : یا موسی ، ما تَقَرَّبَ إلَیَّ المُتَقرِّبونَ بمِثلِ الوَرَعِ عن مَحارِمی ، فإنّی أمنَحُهم جِنانَ عَدْنی لا اُشرِکُ مَعهُم أحَدا . (1)

لقمانُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ _: یا بُنَیَّ ، أحُثُّکَ علی سِتِّ خِصالٍ لیسَ مِن خَصلَةٍ إلاّ و هیَ تُقَرِّبُکَ إلی رِضوانِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و تُباعِدُکَ مِن سَخَطِهِ :

الاُولی : أن تَعبُدَ اللّهَ و لا تُشرِکَ بهِ شیئا ، و الثانیةُ : الرِّضی بقَضاءِ اللّهِ فیما أحبَبتَ و کَرِهتَ ، و الثالثةُ : أن تُحِبَّ فی اللّهِ و تُبغِضَ فی اللّهِ ، و الرابعةُ : تُحِبُّ للناسِ ما تُحِبُّ لنَفسِکَ و تَکرَهُ لَهُم ما تَکرَهُ لنَفسِکَ ، و الخامسةُ : تَکظِمُ الغَیظَ و تُحسِنُ إلی مَن أساءَ إلَیکَ، و السادسةُ : تَرکُ الهَوی و مُخالَفَةُ الرَّدی . (2)

امام صادق علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند تبارک و تعالی با موسی _ صلوات اللّه علیه _ این بود که: ای موسی! تقرّب جویان به من، به چیزی مانند پرهیز از حرامهایم به من نزدیک نشدند. من بهشتهای ماندگار خود را به آنان می بخشم و هیچ کس را شریکشان قرار نمی دهم.

لقمان_ در سفارش به فرزندش _فرمود : فرزندم! تو را به شش کار تشویق می کنم که هیچ کاری از آنها نیست، مگر این که تو را به خشنودی خداوند عزّ و جلّ نزدیک می کند و از خشم او دور می سازد:

اول این که خدا را عبادت کنی و چیزی را شریک او نکنی. دوم این که به تقدیر خداوند، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند تو، خشنود باشی. سوم این که دوستی و دشمنی تو برای خدا باشد. چهارم این که برای مردم آن پسندی، که بر خود می پسندی و برای آنان آن نپسندی که برای خود نمی پسندی. پنجم این که خشم را فرو خوری و به کسی که به تو بدی کرده است، نیکی کنی. ششم این که هوای نفْس را فرو گذاری و با عوامل مهلک بستیزی.

ص :389


1- مشکاة الأنوار : 95/208 .
2- کنز الفوائد : 2/164 .

3283 - أبعَدُ الخَلقِ مِنَ اللَّهِ
3283 - دورترین مردم از خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبعدُ الخَلقِ مِن اللّهِ رَجُلانِ : رَجُلٌ یُجالِسُ الاُمَراءَ فما قالوا مِن جَورٍ صَدَّقَهُم علَیهِ ، و مُعَلِّمُ الصِّبیانِ لا یُواسی بَینَهُم و لا یُراقِبُ اللّهَ فی الیَتیمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبعَدُ ما کانَ العَبدُ مِن اللّهِ إذا کانَ هَمُّهُ بَطنَهُ و فَرْجَهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبعَدُ ما یکونُ العَبدُ مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ إذا لم یَهُمَّهُ إلاّ بَطنُهُ و فَرجُهُ . (3)

(4)

3283

دورترین مردم از خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دورترین خلایق از خدا دو نفرند: کسی که با فرمانروایان بنشیند و هر سخن ستمگرانه ای را که گفتند تصدیق کند و آموزگار کودکان که میان آنان همه را به یک چشم نگاه نکند و درباره کودک یتیم، خدا را در نظر نگیرد.

امام علی علیه السلام :دورترین حالی که بنده از خداوند دارد، این است که همّ و غمش شکم و شرمگاهش باشد.

امام صادق علیه السلام :دورترین حالی که بنده از خداوند عزّ و جلّ دارد، این است که فکر و ذکری جز شکم و شرمگاهش نداشته باشد.

ص :390


1- کنز العمّال : 43761.
2- الخصال : 630/10.
3- الکافی : 2/319/14.
4- (انظر) البُغض : باب 369.

436 - الإقرار

436 - اقرار
اشاره

(1)

(2)

ص :391


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 16 / 110 «کتاب الإقرار».
2- انظر: الحدود : باب 753.

3284 - الإقرارُ
3284 - اقرار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إقرارُ العُقَلاءِ علی أنفُسِهِم جائزٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا بَعَثَ مُصَدِّقا مِن الکوفةِ إلی بادِیَتِها _: ثُمَّ قُلْ لَهُم : یا عِبادَ اللّهِ ، أرسَلَنی إلَیکُم ولیُّ اللّهِ لاِخُذَ مِنکُم حَقَّ اللّهِ فی أموالِکُم ، فهَل للّهِِ فی أموالِکُم مِن حَقٍّ فَتُؤَدُّونَ إلی وَلیِّهِ ؟ فإن قالَ لکَ قائلٌ : لا ، فلا تُراجِعْهُ . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه :أتی رجُلٌ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّی زَنَیتُ فَطَهِّرْنی ، فَأعرَضَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام بوَجهِهِ عَنهُ ، ثُمّ قالَ لَهُ : اجلِسْ ، فأقبَلَ علیٌّ علیه السلام علَی القَومِ فقالَ : أ یَعجِزُ أحَدُکُم إذا قارَفَ هذهِ السَّیِّئَةَ أن یَستُرَ علی نفسِهِ کما سَتَرَ اللّهُ علَیهِ (3) ؟ ! (4)

3284

اق_رار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اقرار کردنِ خردمندان بر ضدّ خودشان پذیرفته است.

امام علی علیه السلام_ به مأمور جمع آوری زکات که او را از کوفه به بادیه فرستاد _فرمود : سپس به بادیه نشینان بگو: ای بندگان خدا! ولیِّ خدا، مرا به سوی شما فرستاده است، تا حقّ خدا در اموالتان را از شما بگیرم. آیا در اموال خود حقّی از آن خدا هست تا آن را به ولیِّ خدا بپردازید؟ اگر کسی به تو گفت: نه، دیگر به او رجوع مکن.

کتاب من لا یحضره الفقیه :مردی خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! من زنا کرده ام، مرا پاک گردان. امیر المؤمنین علیه السلام رویش را از او برگرداند. سپس فرمود: بنشین. آن گاه علی علیه السلام رو به مردم کرد و فرمود: اگر کسی از شما این گناه را مرتکب شود، مگر نمی تواند آن را بر خود بپوشاند همچنان که خدا بر او پوشانده است؟ (5)

ص :392


1- وسائل الشیعة : 16/111/2.
2- الکافی : 3/536/1.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/31/5017.
4- و منه یظهر أنّ الإقرار بالذنب عند الخلق مذموم مطلقا .
5- از این روایت بر می آید که اقرار کردن به گناه در حضور مردم، نکوهیده است.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا أقبَلُ شَهادَةَ الفاسِقِ إلاّ علی نفسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :المؤمنُ أصدَقُ علی نفسِهِ مِن سَبعینَ مُؤمنا علَیهِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :من شهادت فاسق را جز بر ضدّ خودش نمی پذیرم.

امام صادق علیه السلام :سخن مؤمن درباره خودش، راست تر از سخن هفتاد مؤمن درباره اوست.

3285 - عَدَمُ اعتِبارِ إقرارِ المُضطَرِّ
3285 - بی اعتباری اقرار شخص مجبور

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أقَرَّ بحَدٍّ علی تَخویفٍ أو حَبسٍ أو ضَربٍ لم یَجُزْ ذلکَ علَیهِ و لا یُحَدُّ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أقَرَّ عندَ تَجریدٍ أو حَبسٍ أو تَخویفٍ أو تَهَدُّدٍ فلا حَدَّ علَیهِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ علیّا علیه السلام کانَ یقولُ : لا قَطعَ عَلی أحَدٍ یُخَوَّفُ مِن ضَربٍ و لا قَیدٍ و لا سِجنٍ و لا تَعنیفٍ ، و إن لم یَعتَرِفْ سَقَطَ عَنهُ لِمَکانِ التَّخویفِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ سُلَیمانُ بنُ خالِدٍ عن رَجُلٍ سَرَقَ سَرِقَةً فکابَرَ عَنها فضُرِبَ ، فجاءَ بها بِعَینِها ، هَل یَجِبُ علَیهِ القَطعُ ؟ _: نَعَم ، و لکنْ لوِ اعتَرَفَ و لم یَجِئْ بالسَّرِقَةِ لم تُقطَعْ یَدُهُ ؛ لأنّهُ اعتَرَفَ عَلی العَذابِ . (7)

3285

بی اعتباری اقرار شخص مجبور

امام علی علیه السلام :هر که به سبب تهدید یا بازداشت یا شکنجه به گناهی که حدّ دارد اقرار کند، اقرارش پذیرفته نیست و حدّ بر او جاری نمی شود.

امام علی علیه السلام :کسی که بر اثر شکنجه یا زندانی شدن یا ترساندن و یا تهدید اقرار کند، حدّی بر او جاری نمی شود.

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام می فرمود: کسی که به کتک خوردن یا بسته شدنِ در غُل و زنجیر یا زندان یا سرزنش و خشونت تهدید شود [و به دزدی اقرار کند] دستش قطع نمی شود و اگر اقرار نکند، به علت تهدید، حدّ از او ساقط می شود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سلیمان بن خالد که به ایشان عرض کرد: مردی دزدی کرده و انکار می کند، ولی او را می زنند و او مال مسروقه را می آورد، آیا باید دستش را قطع کرد؟ _فرمود : آری، اما اگر اقرار به دزدی کند ولی مال مسروقه را نیاورد، قطع نمی شود ؛ چون وی به کیفر علیه خود اعتراف کرده است.

ص :393


1- الکافی : 7/395/5.
2- صفات الشیعة : 116/60.
3- (انظر) التوبة : باب 466.
4- دعائم الإسلام : 2/466/1655 .
5- قرب الإسناد : 54/175.
6- وسائل الشیعة : 18/498/3.
7- الکافی : 7/223/9.

ص :394

437 - القَرض

437 - وام
اشاره

(1)

(2)

ص :395


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 138 «الدَّین و القَرض». کنز العمّال : 6 / 209 «فی الدَّین». وسائل الشیعة : 13 / 76 «أبواب الدَّین و القرض».
2- انظر: عنوان 170 «الدَّین» .

3286 - القَرضُ
3286 - وام

الکتاب :

«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :دَخَلَ رجُلٌ الجَنَّةَ فرَأی مَکتوبا علی بابِها: الصَّدقَةُ بعَشرِ أمثالِها، و القَرضُ بثَمانیَةَ عَشَرَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رَأیتُ لیلةَ اُسرِیَ بی علی بابِ الجَنَّةِ مَکتوبا: الصَّدقَةُ بعَشرِ أمثالِها، و القَرضُ بثَمانیَةَ عَشرَ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :دَخَلتُ الجَنَّةَ فرأیتُ علی بابِها : الصَّدَقةُ بعَشرَةٍ ، و القَرضُ بثَمانِیَةَ عَشرَ ، فقلتُ : یا جَبرَئیلُ ، کیفَ صارَتِ الصَّدَقةُ بعَشرَةٍ و القَرضُ بثَمانِیَةَ عَشرَ ؟ قالَ : لأنَّ الصَّدَقةَ تَقَعُ علی یدِ الغَنِیّ و الفَقیرِ ، و القَرضُ لا یَقَعُ إلاّ فی یدِ مَن یَحتاجُ إلَیه . (4)

3286

وام

قرآن:

«کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد، تا [نتیجه اش را ]برای وی دو چندان گرداند و او را پاداش خوش باشد؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی وارد بهشت شد، دید که بر درِ آن نوشته است: [ثواب ]صدقه ده برابرِ آن است و [ثواب] وام هیجده برابر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که مرا به آسمان بردند، دیدم که بر درِ بهشت نوشته است: [ثواب ]صدقه، ده برابرِ آن است و [ثواب ]وام، هیجده برابر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وارد بهشت شدم، دیدم بر در آن نوشته است: [ثواب] صدقه، ده برابر است و وام، هیجده برابر. گفتم: ای جبرئیل! چرا صدقه ده برابر و وام، هیجده برابر است؟ گفت: زیرا صدقه به دست نیازمند و بی نیاز می رسد ، امّا وام جز به دست کسی که به آن نیاز دارد، نمی رسد.

ص :396


1- الحدید : 11.
2- الترغیب و الترهیب : 2/40/3.
3- الترغیب و الترهیب : 2/41/3.
4- کنز العمّال : 15373.

عنه صلی الله علیه و آله :رَأیتُ لیلةَ اُسرِیَ بی عَلی بابِ الجَنَّةِ مَکتوبا : الصَّدَقةُ بعَشرِ أمثالِها ، و القَرضُ بثَمانِیَةَ عَشرَ ، فقلتُ : یا جَبرَئیلُ ، ما بالُ القَرضِ أفضَلَ مِن الصَّدقَةِ ؟ قالَ : لأنَّ السائلَ یَسألُ و عِندَهُ ، و المُستَقرِضَ لا یَستَقرِضُ إلاّ مِن حاجَةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّدقَةُ بعَشرَةٍ ، و القَرضُ بثَمانیَةَ عَشرَ ، و صِلَةُ الإخوانِ بعِشرینَ ، و صِلَةُ الرَّحِمِ بأربَعةٍ و عِشرینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جلَّ جلالُهُ : إنّی أعطَیتُ الدنیا بینَ عِبادی قَیضا (3) ، فَمَن أقرَضَنی مِنها قَرضا أعطَیتُهُ بکُلِّ واحِدَةٍ مِنهُنَّ عَشرا إلی سبعِمِائةِ ضِعفٍ و ما شِئتُ مِن ذلکَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به آسمان برده شدم، دیدم که بر در بهشت نوشته است: [ثواب ]صدقه، ده برابر آن است و وام، هیجده برابر. گفتم: ای جبرئیل! از چه رو وام برتر از صدقه است؟ گفت: چون سائل [گاه ]دارد و باز دست سؤال دراز می کند، اما وام خواه تقاضای وام نمی کند، مگر از روی نیاز.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[ثواب] صدقه، ده برابر است و وام، هیجده برابر و صله دادن به برادران، بیست برابر و صله دادن به خویشاوند، بیست و چهار برابر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: من دنیا را میان بندگانم کالایی برای داد و ستد قرار دادم. پس اگر کسی از دنیا به من قرضی بدهد، به ازای هر یک از آن قرض ده تا هفتصد برابر و هر چند برابر که بخواهم به او می دهم .

ص :397


1- کنز العمّال : 15374.
2- مکارم الأخلاق : 1/293/910 .
3- من قاضه یقیضه و قایضه مقایضة فی البیع : إذا أعطاه سلعة و أخذ عوضها سلعة ، و المعنی : إنّی أعطیت الدنیا بینهم للمبادلة و المعاوضة بأن یقرضونی فاُعوّضهم أضعافها لا لیمسکوا علیها . و فی نسخة الکافی : «إنّی جعلت الدنیا بین عبادی قرضا» إلی آخر الحدیث بأدنی تفاوت. و فی بعض نسخ الخصال: «فیضا» من فاض الماء إذا کثر حتّی سال کالوادی.(کما فی هامش الخصال).
4- الخصال : 130/135.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أقرَضَ مَلهوفا فَأحسَنَ طَلِبَتَهُ استَأنَفَ العَمَلَ و أعطاهُ اللّهُ بِکُلِّ دِرهَمٍ ألفَ قِنطارٍ مِن الجَنَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ احتاجَ إلَیهِ أخوهُ المُسلمُ فی قَرضٍ و هُو یَقدِرُ علَیهِ فلم یَفعَلْ حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ ریحَ الجَنّةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أقرَضَ اللّهَ جَزاهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَوَکَّلَ علَیهِ کَفاهُ ، و مَن سَألَهُ أعطاهُ ، و مَن أقرَضَهُ قَضاهُ ، و مَن شَکَرَهُ جَزاهُ . (4)

عنه علیه السلام :قد قالَ اللّهُ سبحانَهُ: «إن تَنْصُرُوا اللّهَ یَنصُرْکُم و یُثَبِّتْ أقْدامَکُم» (5) و قالَ تعالی : «مَن ذا الذی یُقرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» فلم یَستَنصِرْکُم مِن ذُلٍّ ، و لم یَستَقرِضْکُم مِن قُلٍّ ، اِستَنصَرَکُم و لَهُ جُنودُ السَّماواتِ و الأَرضِ و هُو العَزیزُ الحَکیمُ (6) ......... و إنّما أرادَ أن «یَبْلُوَکُم أیُّکُم أحْسَنُ عَمَلاً» (7) . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به اندوهگینی [که مالش را از دست داده] وام دهد و در پس گرفتن آن مراعات کند، عمل را از نو شروع کرده است (گناهانش پاک شده) و خداوند به ازای هر درهم، هزار قنطار (صد رطل) از [درهم ]بهشت به او عطا کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برادر مسلمانش در وامی به او نیاز پیدا کند و او بتواند وام بدهد و چنین نکند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام گرداند.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا وام دهد، خداوند به او پاداش دهد.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا توکل کند، خداوند کفایتش کند و هر که از خدا بخواهد، خداوند به او عطا کند و هر که به خدا وام دهد، خداوند آن را باز پس دهد و هر که خدا را سپاس گوید، خداوند به او پاداش دهد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان فرموده است: «اگر خدا را یاری دهید، شما را یاری دهد و گامهایتان را استوار گرداند» و فرموده است: «کیست آن کس، که به خدا وامی نیکو دهد تا برای وی دو چندانش گرداند و او را پاداش خوش باشد؟» اما او از روی ناتوانی و خواری از شما یاری نخواسته و به سبب تنگدستی از شما وام خواهی نکرده است. از شما یاری خواسته است در حالی که لشکرهای آسمانها و زمین از آنِ اوست و او مقتدرِ حکیم است ......... در حقیقت خواسته است «شما را بیازماید که کدام یک نیکوتر عمل می کنید».

ص :398


1- ثواب الأعمال : 341/1.
2- الأمالی للصدوق : 516/707 .
3- غرر الحکم : 8072.
4- نهج البلاغة: الخطبة 90.
5- محمّد : 7 .
6- إشارة للآیة : 7 من سورة الفتح .
7- إشارة إلی الآیة : 7 من سورة هود ، و الآیة : 2 من سورة الملک .
8- نهج البلاغة: الخطبة 183.

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیهما السلام _: و إذا وَجَدتَ مِن أهلِ الفاقَةِ مَن یَحمِلُ لکَ زادَکَ إلی یَومِ القِیامَةِ فَیُوافِیکَ بهِ غَدا حیثُ تَحتاجُ إلَیهِ فاغتَنِمْهُ و حَمِّلْهُ إیّاهُ ، و أکثِرْ مِن تَزویدِهِ وَ أنتَ قادِرٌ علَیهِ فلَعلَّکَ تَطلُبُهُ فلا تَجِدُهُ ، و اغتَنِمْ مَنِ استَقرَضَکَ فی حالِ غِناکَ ، لِیَجعَلَ قَضاءَهُ لکَ فی یَومِ عُسرَتِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَکتوبٌ علی بابِ الجَنّةِ : الصَّدقَةُ بعَشرَةٍ ، و القَرضُ بثَمانیَةَ عَشرَ . (2)

عنه علیه السلام :القَرضُ الواحِدُ بثَمانیَةَ عَشرَ ، و إنْ ماتَ احتُسِبَ بها مِن الزکاةِ . (3)

عنه علیه السلام :علی بابِ الجَنّةِ مَکتوبٌ : القَرضُ بثَمانیةَ عَشرَ ، و الصَّدَقةُ بعَشرَةٍ ، و ذلکَ أنّ القَرضَ لا یکونُ إلاّ فی یدِ المُحتاجِ ، و الصَّدَقةُ ربّما وَقَعَت فی یَدِ غَیرِ مُحتاجٍ . (4)

عنه علیه السلام :مَکتوبٌ علی بابِ الجَنَّةِ : الصَّدَقةُ بعَشرَةٍ و القَرضُ بثَمانِیَةَ عَشرَ ، و إنّما صارَ القَرضُ أفضَلَ مِن الصَّدَقةِ لأنَّ المُستَقرِضَ لا یَستَقرِضُ إلاّ مِن حاجَةٍ ، و قد یَطلُبُ الصَّدَقةَ مَن لا یَحتاجُ إلَیها . (5)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : اگر تهیدستی دیدی که توشه تو را تا روز قیامت برایت به دوش کشد و فردا هنگامی که به آن توشه نیاز داری آن را تحویل تو دهد، وجود او را غنیمت دان و توشه خویش را بر دوش او نِه و تا جایی که می توانی این بار توشه را زیاد کن؛ زیرا ممکن است که دگر باره او را بجویی و نیابی. اگر توانگر بودی و کسی از تو وامی خواست، وجود او را غنیمت دان تا در روز تنگدستی آن را به تو باز پس دهد.

امام صادق علیه السلام :بر درِ بهشت نوشته شده است: [ثواب ]صدقه، ده برابر است و [ثواب] وام، هیجده برابر.

امام صادق علیه السلام :[ثواب] وام، یک به هیجده است و اگر [وام گیرنده ]بمیرد، آن قرض از زکات محسوب می شود.

امام صادق علیه السلام :بر در بهشت نوشته است: [ثواب ]وام، هیجده برابر است و صدقه، ده برابر. علّتش این است که وام جز به دست نیازمند، نمی رسد اما صدقه، ممکن است به دست غیر محتاج بیفتد.

امام صادق علیه السلام :بر در بهشت نوشته است: [ثواب ]صدقه، ده برابر است و وام، هیجده برابر و علّت این که وام برتر از صدقه آمده، این است که وام خواه جز از روی نیاز تقاضای وام نمی کند، اما صدقه را گاه کسی که نیازی به آن ندارد، مطالبه می کند.

ص :399


1- نهج البلاغة : الکتاب 31.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/58/1697.
3- ثواب الأعمال : 167/3.
4- بحار الأنوار : 103/138/2.
5- بحار الأنوار : 103/139/9.

عنه علیه السلام :لَأن اُقرِضَ قَرضا أحَبُّ إلَیَّ مِن أن أصِلَ بمِثلِهِ . (1)

بحار الأنوار :رُوِیَ أنّ أجرَ القَرضِ ثَمانِیَةَ عَشرَ ضِعفا مِن أجرِ الصَّدَقةِ ، لأنَّ القَرضَ یَصِلُ إلی مَن لا یَضَعُ نفسَهُ للصَّدَقةِ لأخذِ الصَّدَقةِ . (2)

امام صادق علیه السلام :اگر وامی پرداخت کنم، خوشتر دارم از این که به همان مقدار صله و بخشش دهم.

بحار الأنوار :روایت شده است که پاداش وام هیجده برابر پاداش صدقه است؛ زیرا وام به دست کسی می رسد که برای گرفتن صدقه، خودش را خوار و خفیف نمی کند.

3287 - إنظارُ المُعسِرِ
3287 - مهلت دادن به بدهکار تنگدست

الکتاب :

«وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أنظَرَ مُعسِرا کانَ لَهُ علَی اللّهِ فی کلِّ یَومٍ صَدَقةٌ بمِثلِ ما لَهُ علَیهِ حتّی یَستَوفِیَ حَقَّهُ. (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أنظَرَ مُعسِرا أظَلَّهُ اللّهُ بظِلِّهِ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظلُّهُ . (5)

3287

مهلت دادن به بدهکار تنگ دست

قرآن:

«و اگر [بدهکارتان] تنگ دست باشد، پس تا [هنگام ]گشایش، مهلتی [به او دهید] و اگر براستی قدرت پرداخت ندارد، بخشیدن آن برای شما بهتر است، اگر بدانید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس تنگدستی را مهلت دهد، در هر روز برای او ثواب صدقه ای برابر با طلبی که از او دارد بر عهده خداست، تا زمانی که مال خود را دریافت کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به تنگدستی مهلت دهد، خداوند، در روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست، وی را در سایه خود در آورد.

ص :400


1- ثواب الأعمال : 167/4.
2- بحار الأنوار : 103/140/11.
3- البقرة : 280.
4- بحار الأنوار : 103/151/17.
5- الکافی : 8/9/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أقرَضَ مُؤمنا قَرضا یَنتَظِرُ بهِ مَیسورَهُ کانَ مالُهُ فی زَکاةٍ ، و کانَ هو فی صَلاةٍ مِن المَلائکةِ حتّی یُؤَدِّیَهُ إلَیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن نَفَّسَ عن غَریمِهِ أو مَحا عَنهُ کانَ فی ظِلِّ العَرشِ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ أن تُستَجابَ دَعوَتُهُ و أن تُکشَفَ کُربَتُهُ فَلْیُفَرِّجْ عن مُعسِرٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خُذْ حَقَّکَ فی عَفافٍ وافٍ أو غَیرِ وافٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اتَّقُوا دَعوَةَ المُعسِرِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :حُوسِبَ رجُلٌ ممَّن کانَ قَبلَکُم فلَم یُوجَدْ لَهُ مِن الخَیرِ شیءٌ إلاّ أنّهُ کانَ یُخالِطُ الناسَ و کانَ مُوسِرا ، و کانَ یَأمُرُ غِلمانَهُ أن یَتَجاوَزُوا عنِ المُعسِرِ ، قالَ اللّهُ تعالی : نَحنُ أحَقُّ بذلکَ ، تَجاوَزُوا عَنهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :کما لا یَحِلُّ لِغَریمِکَ أن یَمطُلَکَ و هُو مُوسِرٌ ، فکذلکَ لا یَحِلُّ لکَ أن تُعسِرَهُ إذا عَلِمتَ أنّهُ مُعسِرٌ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مؤمنی وامی دهد و [برای پس گرفتن آن] صبر کند تا دستش باز شود، مال او زکات محسوب شود و در نماز با فرشتگان باشد تا این که وامش به او برگردانده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به بدهکار خود مهلت دهد یا از طلب خود در گذرد، روز قیامت در سایه عرش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که می خواهد دعایش مستجاب و اندوهش بر طرف شود، به تنگ دست مهلت دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ خود را با خویشتنداریِ کامل یا غیر کامل بگیر (در هنگام گرفتن حقّت سخت گیری نکن).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بترسید از نفرین تنگ دست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی از گذشتگان، مورد حسابرسی [الهی ]قرار گرفت و هیچ کار خوبی از او پیدا نشد مگر همین که توانگر بود و با مردم معاشرت می کرد و به چاکرانش دستور می داد از تنگ دست در گذرند. خداوند متعال فرمود: ما به این کار (گذشت و بخشش) سزاوارتریم. از او در گذرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همچنان که بدهکار تو اگر توانگر باشد روا نیست در پرداخت بدهی اش به تو تعلل ورزد، بر تو نیز روا نیست که اگر بدانی تنگ دست است، او را تحت فشار قرار دهی.

ص :401


1- ثواب الأعمال : 166/1.
2- کنز العمّال : 15379.
3- کنز العمّال : 15398.
4- کنز العمّال : 15405.
5- کنز العمّال : 15424.
6- الترغیب و الترهیب : 2/44/7.
7- ثواب الأعمال : 167/5.

الترغیب و الترهیب عن ابنِ عبّاس :دخلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المسجدَ و هو یقولُ : أیُّکُم یَسُرُّهُ أن یَقِیَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن فَیحِ جَهنّمَ ؟ قُلنا : یا رسولَ اللّهِ ، کُلُّنا یَسُرُّهُ . قالَ : مَن أنظَرَ مُعسِرا أو وَضَعَ لَهُ وَقاهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن فَیحِ جَهنَّمَ . (1)

(2)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابن عباس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد مسجد شد و فرمود : کدام یک از شما خوش دارد که خداوند عزّ و جلّ او را از گرمای سوزان دوزخ نگه دارد؟ عرض کردیم: ای رسول خدا! همه ما خوش داریم. فرمود: هر که تنگدستی را مهلت دهد، یا بر او ببخشد، خداوند عزّ و جلّ وی را از گرمای سوزان دوزخ نگه دارد.

ص :402


1- الترغیب و الترهیب : 2/46/15.
2- (انظر) الولایة علی النّاس : باب 4168. الدَّین : باب 1332.

438 - القُرعَة

438 - قرعه زدن
اشاره

(1)

ص :403


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 323 باب : 6 «القُرعَة». وسائل الشیعة : 18 / 187 باب 13 «الحکم بالقُرعَة فی القضایا المشکلة».

3288 - القُرعَةُ
3288 - قرعه زدن

الکتاب :

«ذَلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ» . (1)

«فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ النبیُّ صلی الله علیه و آله عن أعجَبِ ما وَرَدَ علَیهِ فی الیَمنِ _: أتانی قَومٌ قد تَبایَعُوا جاریَةً فَوَطِئها جَمیعُهُم فی طُهرٍ واحِدٍ ، فَوَلَدَت غُلاما فاحتَجُّوا فیهِ کُلُّهُم یَدَّعِیهِ ، فَأسهَمتُ بَینَهُم ، فَجَعَلتُهُ للّذی خَرَجَ سَهمُهُ و ضَمِنتُهُ نَصیبَهُم ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لیسَ مِن قَومٍ تَنازَعُوا ثُمّ فَوَّضُوا أمرَهُم إلَی اللّهِ إلاّ خَرَجَ سَهمُ المُحِقِّ . (3)

3288

قرعه زدن

قرآن:

«این از اخبار غیب است که به تو وحی می کنیم و [گرنه ]وقتی که آنها قلمهای خود را [برای قرعه زدن به آب ]می افکندند تا کدام یک سرپرستی مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودی و [نیز ]وقتی که با یکدیگر کشمکش می کردند، نزدشان نبودی».

«پس [یونس] با آنان قرعه انداخت [و قرعه به نام او افتاد و ]مغلوب شد [پس ، او را به دریا انداختند] ».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که پرسید: شگفت ترین چیزی که در یمن با آن مواجه شدی چه بود؟ _فرمود : جمعی نزد من آمدند که کنیزی [به شرکت ]خریده بودند و همه آنها در یک طُهر (دوره پاکی) با او همبستر شده بودند و آن کنیز پسری به دنیا آورده بود و اینان بر سر آن پسر بچه با هم اختلاف داشتند و هر یک مدّعی بود که فرزند اوست. من میان آنها قرعه زدم و فرزند را متعلّق به کسی دانستم که قرعه به نامش در آمد و او را ضامن [پرداخت ]سهم دیگران قرار دادم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ گروهی نیستند که [در چنین مواردی ]با هم اختلاف پیدا کنند و حل مشکل خود را با کشیدن قرعه به خدا وا گذارند، مگر این که قرعه به نام صاحب حق بیرون آید.

ص :404


1- آل عمران : 44.
2- الصافّات : 141.
3- وسائل الشیعة : 18/188/5.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوَّلُ مَن سُوهِمَ علَیهِ مَریمُ بِنتُ عِمرانَ ، و هُو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «وَ ما کُنتَ لَدَیْهِم إذ یُلقُونَ أقلامَهُم أیُّهُم یَکْفُلُ مَرْیَمَ» . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّ قَضیّةٍ أعدَلُ مِن القُرعَةِ إذا فُوِّضَ الأمرُ إلَی اللّهِ ؟! أ لیسَ اللّهُ تعالی یقولُ : «فَساهَمَ فکانَ مِن المُدْحَضِینَ» ؟! (2)

عنه علیه السلام :أیُّ قَضیّةٍ أعدَلُ مِن قَضیَّةٍ تُجالُ علَیها السِّهامُ ؟! یقولُ اللّهُ تعالی : «فَساهَمَ فکانَ مِن المُدْحَضِینَ» ، و ما مِن أمرٍ یَختَلِفُ فیهِ اثنانِ إلاّ و لَهُ أصلٌ فی کتابِ اللّهِ ، و لکنْ لا تَبلُغُهُ عُقولُ الرِّجالِ . (3)

عنه علیه السلام :ما تَقارَعَ قَومٌ فَفَوَّضُوا أمرَهُم إلَی اللّهِ تعالی إلاّ خَرَجَ سَهمُ المُحِقِّ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :کُلُّ مَجهولٍ فَفیهِ القُرعَةُ . (5)

امام باقر علیه السلام :نخستین کسی که درباره او قرعه زدند، مریم دختر عمران است. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «و آن گاه که قلمهای خود را می افکندند، تا کدام یک سرپرستی مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودی».

امام صادق علیه السلام :هر گاه [در قرعه] کار به خدا وا گذار شود، کدام داوری ای عادلانه تر از قرعه زدن است؟ مگر نه این که خداوند متعال می فرماید: «پس، [یونس] با آنان قرعه انداخت [و قرعه به نام او افتاد و ]مغلوب شد [پس ، او را به دریا انداختند] ».

امام صادق علیه السلام :کدام داوری عادلانه تر از داوری ای است که تیرها برای آن به قرعه انداخته شوند؟ خداوند متعال می فرماید: «پس با هم قرعه انداختند و [یونس] از بازندگان شد» . هیچ موضوعی نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر پیدا کنند، مگر این که برای آن در کتاب خدا قاعده ای وجود دارد، اما خردهای مردان به آن نمی رسد.

امام صادق علیه السلام :هیچ عدّه ای قرعه نزدند و [با این عمل] کار خود را به خداوند متعال وا گذار نکردند، مگر این که قرعه به نام شخص بر حقّ در آمد.

امام کاظم علیه السلام :هر امر نا معلومی، به قرعه وا گذار می شود.

ص :405


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/89/3388.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/92/3391.
3- الکافی : 7/158/3.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/92/3390.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/92/3389.

ص :406

439 - القَرن

439 - قرن و نسل
اشاره

(1)

ص :407


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال: 12/193 «المجتهد علی رأس کلّ مئة لیجدّد لهذه الاُمّة أمر دینها» .

3289 - تجدیدُ الدِّینِ فی کُلِّ قَرنٍ
3289 - احیای دین در هر قرن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی کُلِّ قَرنٍ مِن اُمَّتی سابِقونَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یَبعَثُ لهذهِ الاُمّةِ علی رَأسِ کُلِّ مِئةِ سَنةٍ مَن یُجَدِّدُ لها دِینَها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَحمِلُ هذا الدِّینَ فی کُلِّ قَرنٍ عُدولٌ یَنفُونَ عَنهُ تَأویلَ المُبطِلینَ ، و تَحریفَ الغالِینَ ، و انتِحالَ الجاهِلینَ ، کما یَنفی الکِیرُ خُبثَ الحَدیدِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تعالی اختَصَّ لنفسِهِ بعدَ نَبیِّهِ صلی الله علیه و آله مِن بَرِیَّتِهِ خاصّةً عَلاّهُم بتَعلیَتِهِ ، و سَما بهِم إلی رُتبَتِهِ ، و جَعَلَهُمُ الدُّعاةَ بالحَقِّ إلَیهِ، و الأدِلاّءَ بالإرشادِ علَیهِ ، لِقَرنٍ قَرنٍ ، و زَمَنٍ زَمَنٍ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «و لِکُلِّ اُمَّةٍ رَسولٌ» (5) _: تَفسیرُها بالباطِنِ أنَّ لِکُلِّ قَرنٍ مِن هذهِ الاُمّةِ رَسولاً مِن آلِ محمّدٍ یَخرُجُ إلَی القَرنِ الذی هُو إلَیهِم رَسولٌ ، و هُمُ الأولیاءُ و هُمُ الرُّسُلُ . (6)

3289

احیای دین در هر قرن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در هر قرن و نسلی از امّت من پیشتازانی هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال، در رأس هر یکصد سال برای این امت کسی را می فرستد تا دین آنها را برایشان تجدید کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این دین در هر قرنی و نسلی افراد عادلی با خود دارد که تأویلاتِ باطل گرایان و تحریفِ غلو کنندگان و دستبردِ نادانان را از آن می زدایند، چنان که کوره زنگار و ناخالصی آهن را می زداید.

امام علی علیه السلام :خداوند، بعد از پیامبرش صلی الله علیه و آله ، از میان آفریدگان خود خاصگانی به خویش اختصاص داد و با ارج نهادن خود، آنان را ارجمند و بلند مرتبه گردانید و به سوی رتبه و منزلت خویش ارتقایشان داد و آنان را دعوتگران به سوی خود و راهنمایان به وجود خویش قرار داد و اینان قرنی از پی قرنی و دوره ای از پس دوره ای می آیند.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه: «و برای هر امّتی رسولی است» _فرمود : تفسیر باطنی آن، این است که برای هر قرن و نسلی از این امّت، رسولی از خاندان محمّد است که در میان آن نسل که فرستاده به سوی آنهاست ظهور می کند. همینان هستند اولیا و همینانند رسولان.

ص :408


1- کنز العمّال : 34626.
2- کنز العمّال : 34623.
3- بحار الأنوار : 2/93/22.
4- المصباح المتهجّد : 753/843 .
5- یونس : 47 .
6- تفسیر العیّاشی : 2/123/23.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ فینا أهلَ البَیتِ فی کُلِّ خَلَفٍ عُدولاً یَنفُونَ عَنهُ تَحریفَ الغالِینَ ، و انتِحالَ المُبطِلینَ ، و تَأوِیلَ الجاهِلینَ . (1)

المحاسن عن یعقوبَ بنِ شُعیب :قلتُ لأبی عبد اللّهِ علیه السلام : «یَومَ نَدعُوا کُلَّ اُناسٍ بِإمامِهِم» (2) فقالَ : نَدعُو کُلَّ قَرنٍ مِن هذهِ الاُمَّةِ بإمامِهم ، قلتُ : فَیَجیءُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی قَرنِهِ و علیٌّ علیه السلام فی قَرنِهِ، و الحسنُ علیه السلام فی قَرنِهِ، و الحسینُ علیه السلام فی قَرنِهِ و کلُّ إمامٍ فی قَرنِهِ الذی هَلَکَ بینَ أظهُرِهِم ؟ قالَ : نَعَم . (3)

امام صادق علیه السلام :در میان ما اهل بیت در هر نسلی افراد عادلی هستند که تحریفِ غلو کنندگان و دستبردِ باطل گرایان و تأویلِ (توجیهِ) نادانان را، از دین می زدایند و دور می کنند.

المحاسن_ به نقل از یعقوب بن شعیب _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه: «روزی که هر طایفه ای از مردم را به نام پیشوایشان صدا زنیم» سؤال کردم حضرت فرمود : هر قرن و نسلی از این امّت، به نام پیشوایشان صدا زده می شوند. عرض کردم: بنا بر این، رسول خدا با نسل خود می آید و علی علیه السلام با نسل خود و حسن علیه السلام با نسل خود و حسین علیه السلام با نسل خود که در میان آنها به شهادت رسید؟ فرمود: آری.

ص :409


1- بصائر الدرجات : 10/1 .
2- الإسراء : 71 .
3- المحاسن : 1/240/439 .

ص :410

440 - القصص

440 - داستان
اشاره

(1)

ص :411


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 97 «أبواب قصص آدم و حوّاء علیهما السلام». بحار الأنوار : 11 / 270 «باب قصص إدریس علیه السلام ». بحار الأنوار : 11 / 285 «أبواب قصص نوح علیه السلام ». بحار الأنوار : 11 / 343 «باب قصّة هود علیه السلام ». بحار الأنوار : 11 / 366 «باب قصّة شَدّاد و إرَم ذات العِماد». بحار الأنوار : 11 / 370 «باب قصّة صالح علیه السلام و قومه». بحار الأنوار : 13 / 392 «باب قصّة إلیاس و إلیا و الیَسع علیهم السلام ». بحار الأنوار : 13 / 404 «باب قصص ذی الکِفل علیه السلام ». بحار الأنوار : 13 / 408 «باب قصص لقمان علیه السلام و حکمه ». بحار الأنوار : 13 / 435 «باب قصّة إشمویل علیه السلام و طالوت و جالوت». بحار الأنوار : 14 / 1 «أبواب قصص داوود علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 49 «قصّة أصحاب السبت». بحار الأنوار : 14 / 90 «قصّة مرور سلیمان علیه السلام بوادِ النمل». بحار الأنوار : 14 / 109 «قصّة سلیمان علیه السلام مع بلقیس». بحار الأنوار : 14 / 143 «قصّة قوم سَبَأ و أهل الثَّرثار». بحار الأنوار : 14 / 148 «قصّة أصحاب الرَّسّ و حَنظلة». بحار الأنوار : 14 / 161 «قصّة شعیا و حَیقوق علیهما السلام». بحار الأنوار : 14 / 163 «قصص زکریا و یحیی علیهما السلام». بحار الأنوار : 14 / 191 «قصص مریم علیها السلام و ولادتها». بحار الأنوار : 14 / 206 «أبواب قصص عیسی علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 345 «قصص شمعون وصیّ عیسی علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 351 «قصص أرمیا و دانیال و عُزَیر و بخت نَصّر». بحار الأنوار : 12 / 1 «أبواب قصص إبراهیم علیه السلام ». بحار الأنوار : 12 / 140 «باب قصص لوط علیه السلام و قومه». بحار الأنوار : 12 / 172 «باب قصص ذی القَرنین علیه السلام ». بحار الأنوار : 12 / 216 «باب قصص یعقوب و یوسف علیهما السلام». بحار الأنوار : 12 / 339 «باب قصص أیّوب علیه السلام ». بحار الأنوار : 12 / 373 «باب قصص شُعیب علیه السلام ». بحار الأنوار : 13 / 1 «أبواب قصص موسی و هارون علیهما السلام». بحار الأنوار : 13 / 249 «باب قصّة قارون». بحار الأنوار : 13 / 259 «باب قصّة ذَبح البقرة». بحار الأنوار : 13 / 278 «باب قصص موسی و الخضر علیهما السلام». بحار الأنوار : 13 / 377 «باب تمام قصّة بَلعَم بن باعُور». بحار الأنوار : 13 / 381 «باب قصّة حِزقیل علیه السلام ». بحار الأنوار : 13 / 388 «باب قصص إسماعیل علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 379 «باب قصص یونس و أبیه متّی». بحار الأنوار : 14 / 407 «باب قصّة أصحاب الکهف و الرَّقیم». بحار الأنوار : 14 / 438 «باب قصّة أصحاب الاُخدود». بحار الأنوار : 14 / 445 «باب قصّة جرجیس علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 448 «باب قصّة خالد بن سِنان العَبسیّ علیه السلام ». بحار الأنوار : 21 / 252 «باب قصّة أبی عامر الراهب و مسجد الضِّرار». بحار الأنوار : 78 / 383 «باب قصّة بلوهر و یُوذاسف». بحار الأنوار : 96 / 101 «باب قصّة أصحاب الجنّة الذین مَنعوا حقّ اللّه من أموالهم». کنز العمّال : 15 / 150 «کتاب القصص». کنز العمّال : 15 / 150 «قصّة الأقرَع و الأبرَص و الأعمی». کنز العمّال : 15 / 152 «قصّة المقترض ألفَ دینار». کنز العمّال : 15 / 154 «قصّة أصحاب الغار». کنز العمّال : 15 / 157 «قصّة موسی و الخضر علیهما السلام». کنز العمّال : 15 / 159 «قصّة أصحاب الاُخدود». کنز العمّال : 15 / 163 «الأطفال المتکلّمون فی المهد». کنز العمّال : 15 / 164 ، 167 «قصّة ماشِطة بنتِ فرعون».

ص :412

3290 - أنفَعُ القَصَصِ
3290 - سودمندترین داستان

الکتاب :

«فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» . (1)

«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ (2) بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ» . (3)

3290

سودمندترین داستان

قرآن:

«پس این داستان را [برای آنان] حکایت کن، شاید که بیندیشند».

«ما نیکوترین داستان (4) را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت می کنیم و تو قطعا پیش از این از بی خبران بودی».

ص :413


1- الأعراف : 176.
2- «قوله تعالی : «نَحنُ نَقُصُّ علَیکَ أحْسَنَ القَصَصِ ......... » قال الراغب فی المفرداتِ : القَصّ تَتبُّع الأثر ، یقال : قَصَصتُ أثرَهُ ، و القَصَص الأثَر ، قال : «فارْتَدّا علی آثارِهِما قَصَصا» الکهف : 64 ، «و قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» القصص : 11 . قال : و القَصَص الأخبار المتتبّعة قال تعالی : «لَهُوَ القَصَصُ الحَقُّ» آل عمران : 62 ، «فی قَصَصِهم عِبرَةٌ» ، «و قَصَّ علَیهِ القَصَصَ» القصص : 25 ، «نَقُصُّ عَلَیکَ أحْسَنَ القَصَصِ» . انتهی . فالقَصَص هو القصّة ، و أحسن القَصَص أحسن القصّة و الحدیث ، و ربما قیل : إنّه مصدر بمعنی الاقتصاص . فإن کان اسم مصدر فقصّة یوسف علیه السلام أحسن قِصّة لأنّها تصف إخلاص التوحید فی العبودیّة ، و تمثّل وَلایة اللّه سبحانه لعبده و أنّه یربّیه بسلوکه فی صراط الحبّ و رفعه من حضیض الذلّة إلی أوج العزّة ، و أخذه من غیابة جُبّ الإسارة و مربط الرِّقّیة و سجن النکال و النقمة إلی عرش العزّة و سریر الملک . و إن کان مصدرا فالاقتصاص عن قصّته بالطریق الذی اقتصّ سبحانه به أحسن الاقتصاص ؛ لأنّه اقتصاص لقصّة الحبّ و الغرام بأعفّ ما یکون و أستر ما یمکن . و المعنی _ و اللّه أعلم _ : نحن نقصّ علیک أحسن القصص بسبب وحینا هذا القرآن إلیک و إنّک کنت قبل اقتصاصنا علیک هذه القصّة من الغافلین عنها . (المیزان فی تفسیر القرآن : 11/75).
3- یوسف : 3.
4- درباره آیه «نحن نقصّ علیک احسن القصص ......... »، راغب در مفردات می گوید: القصّ به معنای دنبال کردن اثر و ردّ پاست. گفته می شود: قصصت اثره (ردّ پای او را دنبال کردم)، القَصَص یعنی اثر و ردّ پا. خداوند می فرماید: «فارتدّا علی آثارهما قصصا (پس، جستجو کنان ردِّ پای خود را گرفتند و بر گشتند)» و می فرماید: «و قالت لاُخته قصّیه (و به خواهر او (موسی) گفت: از پی او برو)». قَصَص به معنای سرگذشت است. خداوند متعال می فرماید: «لَهُو القَصَص الحق (آری، سر گذشت درست، همین است)» و می فرماید: «فی قصصهم عبرة (براستی در سرگذشت آنها عبرتی است)» و می فرماید: «و قَصّ علیه القصص (و سرگذشت خود را برای او حکایت کرد)» و می فرماید: «نحن نقصّ علیک احسن القصص (ما نیکوترین گذشت را بر تو حکایت می کنیم)» پایان سخن راغب. بنا بر این، قَصَص به معنای قصّه و حکایت است و احسن القصص، یعنی نیکوترین قصّه و حکایت. بعضی گفته اند: قَصَص مصدر است به معنای اقتصاص ، یعنی حکایت کردن. پس، چنانچه قَصَص اسم مصدر باشد، داستان یوسف نیکوترین قصّه و حکایت است؛ زیرا توصیف کننده اخلاص توحید در عبودیت و بیانگر سرپرستی و مراقبت خداوند سبحان از بنده اش می باشد و این که بر اثر پیمودن راه عشق و محبّت توسط بنده، خداوند او را تربیت می کند و می پروراند و او را از حضیض ذلّت به اوج عزّت می رساند و از قعر چاه اسارت و بندِ بردگی و زندان خشم و انتقام به اورنگ عزت و تخت شاهی می نشاند. و اگر مصدر باشد، در آن صورت حکایت کردن سرگذشت یوسف به طریقی که خداوند سبحان حکایت کرده است، بهترین نوع حکایت کردن است؛ زیرا داستان یک عشق و دلدادگی را به عفیفانه ترین شکل و محجوبانه ترین وجه ممکن حکایت کرده است. معنای آیه این است _ و البته خدا بهتر می داند _ : ما نیکوترین داستان (داستان گویی) را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، برای تو حکایت می کنیم و تو پیش از آن که ما این داستان را برای تو حکایت کنیم، از آن اطلاع نداشتی.

«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأُِوْلِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدِیثا یُفْتَرَی وَ لَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَدَبَّرُوا أحوالَ الماضینَ مِن المُؤمنینَ قَبلَکُم ، کیفَ کانُوا فی حالِ التَمحیصِ و البَلاءِ ......... فانظُرُوا کیفَ کانوا حیثُ کانتِ الأملاءُ مُجتَمِعَةً ، و الأهواءُ مُؤتَلِفَةً (مُتَّفِقَةً) ......... فانظُرُوا إلی ما صارُوا إلَیهِ فی آخِرِ اُمورِهِم ، حِینَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ ، و تَشَتتت الاُلفَةُ ، و اختَلفَتِ الکَلِمَةُ و الأفئدَةُ ، و تَشَعَّبُوا مُختَلِفینَ ، و تَفَرَّقُوا مُتَحارِبینَ (مُتحازِبینَ) ، قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ کَرامَتِهِ ، و سَلَبَهُم غَضارَةَ نِعمَتِهِ ، و بَقِیَ قَصَصُ أخبارِهِم فِیکُم عِبَرا للمُعتَبِرینَ . (2)

«براستی که در داستان آنها، برای خردمندان عبرتی است. سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می آورند، رهنمود و رحمتی است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :در سرگذشت مؤمنان پیش از خود بیندیشید که در موقع آزمایش و بلا چگونه بوده اند ......... بنگرید که چگونه بودند آن گاه که جمعیتها یکپارچه بودند و خواسته ها یکی بود ......... بنگرید که سرانجامشان به کجا کشید آن گاه که تفرقه بروز کرد و رشته الفت از هم گسیخت و سخنها و دلها مختلف گردید و به دسته های گوناگون تقسیم شدند و گروههایشان با یکدیگر به جنگ و ستیز برخاستند. در این هنگام خداوند جامه بزرگواری و سرافرازی را از تن ایشان به در آورد و فراوانی نعمت خویش را از ایشان گرفت و حکایت خبرهای آنان را، برای عبرت گرفتن عبرت آموزان، در میان شما باقی گذاشت.

ص :414


1- یوسف : 111 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :تَعَلَّمُوا القرآنَ فإنّهُ أحسَنُ الحَدیثِ ، و تَفَقَّهُوا فیهِ فإنّهُ رَبیعُ القُلوبِ ، و استَشفُوا بنُورِهِ فإنَّهُ شِفاءُ الصُّدورِ ، و أحسِنُوا تِلاوتَهُ فإنّهُ أنفَعُ القَصَصِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :قرآن را بیاموزید؛ زیرا که آن نیکوترین داستان است و در آن بیندیشید؛ زیرا که آن بهار دلهاست و از نور آن شفا جویید؛ زیرا که آن شفای سینه هاست و آن را خوب (با دقّت) بخوانید؛ زیرا که آن سودمندترین داستان است.

3291 - ذَمُّ القُصّاصِ
3291 - نکوهش داستان پردازان و نقل گویان

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام رَأی قاصّا فی المَسجِدِ فَضَرَبَهُ بالدِّرَّةِ و طَرَدَهُ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا ذُکِرَ القَصّاصونَ عِندَهُ _: لَعَنَهُمُ اللّهُ ، إنّهُم یُشیعُونَ علَینا . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ» (5) _: هُمُ القُصّاصُ . (6)

3291

نکوهش داستان پردازان و نقل گویان

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام نقل گویی را در مسجد دید؛ او را با دوال زد و بیرونش کرد.

امام صادق علیه السلام_ وقتی در حضور ایشان از داستان پردازان و نقل گویان سخن به میان آمد _فرمود : خدا لعنتشان کند، آنها بر ضدّ ما شایعه پراکنی می کنند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی می کنند» _فرمود : [گمراهان همان ]داستان پردازان و نقل گویانند.

ص :415


1- نهج البلاغة : الخطبة 110.
2- (انظر) القرآن : باب 3238.
3- الکافی : 7/263/20.
4- بحار الأنوار : 72/264/1.
5- الشعراء : 224 .
6- بحار الأنوار : 72/264/1.

ص :416

441 - القِصاص

441 - قصاص
اشاره

(1)

(2)

ص :417


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 384 باب 3 «أحکام القِصاص». کنز العمّال : 15 / 3 «کتاب القِصاص». وسائل الشیعة : 19 / 2 «کتاب القِصاص».
2- انظر: عنوان 430 «القتل» ، 364 «العقوبة».

3292 - القِصاصُ
3292 - قصاص

الکتاب :

وَ لَکُم فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» . (1)

یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلَی» . (2)

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ ما اعْتَدَی عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» . (3)

وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ و الأَنْفَ بِالأَنْفِ وَ الأُذُنَ بِالأُذُنِ و السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنَ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُول_ئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» . (4)

وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانا فَلاَ یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنصُورا» . (5)

3292

قصاص

قرآن:

«و در قصاص کردن برای شما زندگی است، ای خردمندان! باشد که پرهیزگار شوید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! بر شما درباره کشتگان قصاص مقرّر گردید».

«این ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و [هتک ]حرمتها، قصاص دارد. پس هر کس بر شما تعدّی کرد، همان گونه که بر شما تعدّی کرده است، بر او تعدّی کنید و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با پرهیزگاران است».

«و در تورات بر آنها مقرّر کردیم که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان می باشد و زخمها [نیز به همان ترتیب ]قصاص دارند. و هر که از آن [قصاص ]در گذرد، پس آن، کفّاره [گناهان] او خواهد بود. و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود ستمگرانند».

«و نفسی را که خدا حرام کرده است، جز به حق مکُشید. و هر کس مظلوم کشته شود به سرپرست وی قدرتی داده ایم، پس او نباید در قتل زیاده روی کند که او [از طرف شرع ]یاری شده است».

ص :418


1- البقرة : 179.
2- البقرة : 178.
3- البقرة : 194.
4- المائدة : 45.
5- الإسراء : 33.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّها الناسُ ، أحیُوا القِصاصَ و أحیُوا الحَقَّ و لا تَفَرَّقُوا ، و أسلِموا و سَلِّموا تَسلَموا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أیُّها الناسُ ، إنّما أنا بَشَرٌ مِثلُکُم ، و لَعلّهُ أن یکونَ قد قَرُبَ مِنّی خُفوفٌ مِن بینِ أظهُرِکُم ، فَمَن کُنتُ أصَبتُ مِن عِرضِهِ أو مِن شَعرِهِ أو مِن بَشَرِهِ أو مِن مالِهِ شَیئا ، هذا عِرضُ مُحمّدٍ و شَعرُهُ و بَشَرُهُ و مالُهُ فَلْیَقُمْ فَلْیَقتَصَّ ! و لا یَقولَنَّ أحَدٌ مِنکُم : إنّی أتَخَوَّفُ مِن مُحمّدٍ العَداوَةَ و الشَّحناءَ ، ألا و إنّهُما لَیسَتا مِن طَبِیعَتی و لَیسَتا مِن خُلُقی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُلتُ أربَعا أنزَلَ اللّهُ تعالی تَصدِیقی بها فی کتابِهِ ......... قلتُ : القَتلُ یُقِلُّ القَتلَ فَأنزَلَ اللّهُ : «و لَکُم فی القِصاصِ حَیاةٌ» . (3)

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ......... و القِصاصَ حَقنا للدِّماءِ . (4)

عنه علیه السلام :رُدَّ الحَجَرَ مِن حَیثُ جاءَکَ ، فإنّهُ لا یُرَدُّ الشَّرُّ إلاّ بالشَّرِّ . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! قصاص را زنده نگه دارید و حق را زنده کنید و پراکنده نشوید و مسلمان و تسلیم [حق] باشید تا سالم بمانید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان، ای مردم! جز این نیست که من هم مانند شما بشری هستم و شاید که رفتن من از میان شما نزدیک باشد. پس، اگر به آبرو یا مو یا پوست و یا مال کسی لطمه ای زده ام، اینک این آبروی محمّد و مو و پوست و مال او. برخیزد و قصاص کند! و هرگز کسی از شما نگوید: من از دشمنی و کینه محمّد می ترسم. بدانید که این دو خصلت از طبیعت من و از اخلاق من به دورند.

امام علی علیه السلام :من چهار کلمه گفتم و خداوند در کتاب خود سخن مرا تصدیق کرد ......... گفتم: کشتن از کشتن می کاهد، پس خداوند عزّ و جلّ این آیه را نازل فرمود: «و برای شما در قصاص زندگی است».

امام علی علیه السلام :خداوند ایمان را واجب فرمود برای پاک کردن از [آلودگی ]شرک ......... و قصاص را، برای حفظ خونها.

امام علی علیه السلام :سنگ را از جایی که به سوی تو آمده است، به همان جا برگردان؛ زیرا بدی، جز با بدی دفع نمی شود.

ص :419


1- الأمالی للمفید : 53/15.
2- کنز العمّال : 39831.
3- الأمالی للطوسی : 494 / 1082.
4- نهج البلاغة : الحکمة 252.
5- غرر الحکم : 5394.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «و لَکُم فی القِصاصِ حَیاةٌ» _: لأنَّ مَن هَمَّ بالقَتلِ فَعَرَفَ أنّهُ یُقتَصُّ مِنهُ فکَفَّ لِذلکَ عنِ القَتلِ کانَ حَیاةً لِلّذی (کانَ) هَمَّ بقَتلِهِ ، و حَیاةً لهذا الجانی الذی أرادَ أن یَقتُلَ ، و حَیاةً لغَیرِهِما مِن الناسِ إذا عَلِموا أنَّ القِصاصَ واجِبٌ لا یَجرؤونَ علَی القَتلِ مَخافَةَ القِصاصِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ بَعَثَ محمّدا بخَمسَةِ أسیافٍ : سَیفٌ مِنها مَغمودٌ سَلُّهُ إلی غیرِنا و حُکمُهُ إلَینا ، فأمّا السَّیفُ المَغمودُ فهُو الذی یُقامُ بهِ القِصاصُ ، قالَ اللّهُ جلَّ وَجهُهُ : «النَّفْسُ بالنَّفْسِ» الآیة ، فَسَلُّهُ إلی أولیاءِ المَقتولِ و حُکمُهُ إلَینا . (2)

بحثٌ علمیٌّ:

کانت العرب أوانَ نزول آیة القصاص و قبله تعتقد القِصاص بالقتل لکنها ما کانت تحدّه بحدّ ، و إنّما یتبع ذلک قوّة القبائل و ضعفها ، فربّما قُتِل الرجل بالرجل و المرأة بالمرأة فسلک فی القتل مسلک التساوی ، و ربما قُتِل العشرة بالواحد و الحرّ بالعبد و الرئیس بالمرؤوس ، و ربما أبادت قبیلةٌ قبیلةً اُخری لواحد قُتل منها .

و کانت الیهود تعتقد القِصاص کما ورد فی الفصل الحادی و العشرین و الثانی و العشرین من الخروج و الخامس و الثلاثین من العدد ، و قد حکاه القرآن حیث قال تعالی : «و کَتَبْنا علَیهِم فیها أنَّ النَّفْسَ بالنَّفْسِ و العَیْنَ بالعَیْنِ و الأنْفَ بالأنْفِ و الاُذُنَ بالاُذُنِ و السِّنَّ بالسِّنِّ و الجُروحَ قِصاصٌ» . (3)

و کانت النصاری علی ما یُحکی لا تری فی مورد القتل إلاّ العفو و الدِّیة ، و سائر الشعوب و الاُمم علَی اختلاف طبقاتهم ما کانت تخلو عن القصاص فی القتل فی الجملة و إن لم یضبطه ضابط تامّ حتَّی القرون الأخیرة . و الإسلام سلک فی ذلک مسلکا وسطا بین الإلغاء و الإثبات ، فأثبت القصاص و ألغی تعیّنه بل أجاز العفو و الدِّیة ، ثمّ عدّل القصاص بالمعادلة بین القاتل و المقتول ، فالحرّ بالحرّ و العبد بالعبد و الاُنثی بالاُنثی .

و قد اعتُرِض علَی القِصاص مطلقا و علَی القصاص بالقتل خاصّة بأنّ القوانین المدنیّة التی وضعتها الملل الراقیة لا تری جوازها و إجراءها بین البشر الیوم .

قالوا : إنّ القتل بالقتل ممّا یستهجنه الإنسان و ینفر عنه طبعه و یمنع عنه وجدانه إذا عرض علیه رحمة و خدمة للإنسانیّة . و قالوا : إذا کان القتل الأوّل فقدا لفرد فالقتل الثانی فقد علی فقد . و قالوا : إنّ القتل بالقصاص من القسوة و حبّ الانتقام ، و هذه صفة یجب أن تُزاح عن الناس بالتربیة العامّة و یؤخذ فی القاتل أیضا بعقوبة التربیة ، و ذلک إنّما یکون بما دون القتل من السجن و الأعمال الشاقّة . و قالوا : إنّ المجرم إنّما یکون مجرما إذا کان مریض العقل ، فالواجب أن یوضع القاتل المجرم فی المستشفیات العقلیّة و یعالَج فیها . و قالوا : إنّ القوانین المدنیّة تتبع الاجتماع الموجود ، و لمّا کان الاجتماع غیر ثابت علی حال واحد کانت القوانین کذلک ، فلا وجه لثبوت القصاص بین الاجتماع للأبد حتّی الاجتماعات الراقیة الیوم ، و من اللازم أن یستفید الاجتماع من وجود أفرادها ما استیسر ، و من الممکن أن یعاقب المجرم بما دون القتل ممّا یعادل القتل من حیث الثمرة و النتیجة کحبس الأبد أو حبس مدّة سنین ، و فیه الجمع بین الحقّین : حقّ المجتمع و حقّ أولیاء الدم ، فهذه الوجوه عمدة ما ذکره المنکرون لتشریع القصاص بالقتل .

و قد أجاب القرآن عن جمیع هذه الوجوه بکلمة واحدة ، و هی قوله تعالی : «مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أو فَسَادٍ فی الأرْضِ فَکأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعا و مَنْ أحْیاها فَکَأنَّما أحْیَا الناسَ جَمِیعا» . (4)

بیان ذلک : أنّ القوانین الجاریة بین أفراد الإنسان و إن کانت وضعیة اعتباریة یراعی فیها مصالح الاجتماع الإنسانیّ غیر أنّ العلّة العاملة فیها من أصلها هی الطبیعة الخارجیّة الإنسانیّة الداعیة إلی تکمیل نقصها و رفع حوائجها التکوینیّة ، و هذه الواقعیّة الخارجیّة لیست هی العدد العارض علَی الإنسان و لا الهیئة الواحدة الاجتماعیّة ، فإنّها نفسها من صُنع الوجود الکونیّ الإنسانیّ بل هی الإنسان و طبیعته ، و لیس بین الواحد من الإنسان و الاُلوف المجتمعة منه فرق فی أنّ الجمیع إنسان و وزن الواحد و الجمیع واحد من حیث الوجود .

و هذه الطبیعة الوجودیّة تَجهّزت فی نفسها بقویً و أدوات تدفع بها عن نفسها العدم لکونها مفطورة علی حبِّ الوجود ، و تطرد کلّ ما یسلب عنه الحیاة بأیّ وسیلة أمکنت و إلی أیّ غایة بلغت حتّی القتل و الإعدام ، و لذا لا تجد إنسانا لا تقضی فطرته بتجویز قتل من یرید قتله و لا ینتهی عنه إلاّ به ، و هذه الاُمم الراقیة أنفسهم لا یتوقّفون عن الحرب دفاعا عن استقلالهم و حُرّیّتهم و قومیّتهم ، فکیف بمن أراد قتل نفوسهم عن آخرها ، و یدفعون عن بطلان القانون بالغا ما بلغ حتّی بالقتل و یتوسّلون إلی حفظ منافعهم بالحرب إذا لم یعالج الداء بغیرها ، تلک الحرب التی فیها فناء الدنیا و هلاک الحرث و النسل و لا یزال ملل یتقدمون بالتسلیحات و آخرون یتجهّزون بما یجاوبهم ، و لیس ذلک کلّه إلاّ رعایة لحال الاجتماع و حفظا لحیاته ، و لیس الاجتماع إلاّ صنیعة من صنایع الطبیعة فما بال الطبیعة یجوّز القتل الذریع و الإفناء و الإبادة لحفظ صنیعة من صنائعها _ و هی الاجتماع المدنیّ _ و لا تجوّزها لحفظ حیاة نفسها ؟ ! و ما بالها تجوّز قتل من یهمّ بالقتل و لم یفعل و لا تجوّزه فیمن همّ و فعل ؟ ! و ما بال الطبیعة تقضی بالانعکاس فی الوقائع التاریخیّة ، «فَمَنْ یَعمَلْ مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیرا یَرَهُ * و مَنْ یَعمَلْ مِثْقالَ ذَرّةٍ شَرّا یَرَهُ» (5) و لکلّ عمل عکس عمل فی قانونها ، لکنها تعدّ القتل فی مورد القتل ظلما و تنقض حکم نفسها !

علی أنّ الإسلام لا یری فی الدنیا قیمة للإنسان یقوم بها و لا وزنا یوزن به إلاّ إذا کان علی دین التوحید ، فوزن الاجتماع الإنسانیّ و وزن الموحّد الواحد عنده سیّان ، فمن الواجب أن یکون حکمهما عنده واحدا ، فمن قتل مؤمنا کان کمن قتل الناس جمیعا من نظر إزرائه و هتکه لشرف الحقیقة ، کما أنّ من قتل نفسا کان کمن قتل الناس جمیعا من نظر الطبیعة الوجودیّة . و أمّا الملل المتمدّنة فلا یبالون بالدِّین و لو کانت شرافة الدِّین عندهم تعادل فی قیمتها أو وزنها _ فضلاً عن التفوّق _ الاجتماعَ المدنیّ فی الفضل لحکموا فیه بما حکموا فی ذلک .

علی أنّ الإسلام یشرّع للدنیا لا لقوم خاصّ و اُمّة معیّنة ، و الملل الراقیة إنّما حکمت بما حکمت بعد ما أذعنت بتمام التربیة فی أفرادها و حسن صنیع حکوماتها و دلالة الإحصاء فی مورد الجنایات و الفجائع علی أنّ التربیة الموجودة مؤثّرة و أنّ الاُمّة فی أثر تربیتهم متنفّرة عن القتل و الفجیعة فلا تتّفق بینهم إلاّ فی الشذوذ ، و إذا اتّفقت فهی ترتضی المجازاة بما دون القتل ، و الإسلام لا یأبی عن تجویز هذه التربیة و أثرها الذی هو العفو مع قیام أصل القصاص علی ساق .

و یلوّح إلیه قوله تعالی فی آیة القصاص : «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِن أخیهِ شَیءٌ فَاتِّباعٌ بالمَعْرُوفِ و أداءٌ إلَیهِ بِإحْسانٍ» (6) ، فاللسان لسان التربیة ، و إذا بلغ قوم إلی حیث أذعنوا بأنّ الفخر العمومیّ فی العفو لم ینحرفوا عنه إلی مسلک الانتقام .

و أمّا غیر هؤلاء الاُمم فالأمر فیها علی خلاف ذلک ، و الدلیل علیه ما نشاهده من حال الناس و أرباب الفجیعة و الفساد فلا یخوّفهم حبس و لا عمل شاقّ و لا یصدّهم وعظ و نصح ، و ما لهم من همّة و لا ثبات علی حقّ إنسانیّ ، و الحیاة المعدّة لهم فی السجون أرفق و أعلی و أسنی ممّا لهم فی أنفسهم من المعیشة الردیّة الشقیّة ، فلا یُوحشهم لوم و لا ذمّ ، و لا یدهشهم سجن و لا ضرب ، و ما نشاهده أیضا من ازدیاد عدد الفجائع فی الاحصاءات یوما فیوما ؛ فالحکم العامّ الشامل للفریقین _ و الأغلب منهما الثانی _ لا یکون إلاّ القصاص و جواز العفو ، فلو رقت الاُمّة و رُبِّیت تربیة ناجحة أخَذَت بالعفو _ و الإسلام لا یألو جهده فی التربیة _ و لو لم یسلک إلاّ الانحطاط أو کفرت بأنعم ربّها و فَسَقت أُخِذ فیهم بالقصاص و یجوز معه العفو .

و أمّا ما ذکروه من حدیث الرحمة و الرأفة بالإنسانیّة فما کلّ رأفة بمحمودة و لا کلّ رحمة فضیلة، فاستعمال الرحمة فی مورد الجانی القَسِیّ و العاصی المتخلّف المتمرّد و المتعدّی علَی النفس و العرض جفاء علی صالح الأفراد ، و فی استعمالها المطلق اختلال النظام و هلاک الإنسانیّة و إبطال الفضیلة .

و أمّا ما ذکروه أنّه من القسوة و حبّ الانتقام فالقول فیه کسابقه ، فالانتقام للمظلوم من ظالمه استظهارا للعدل و الحقّ لیس بمذموم قبیح ، و لا حبّ العدل من رذائل الصفات ، علی أنّ تشریع القصاص بالقتل غیر مُمحَّض فی الانتقام ، بل فیه مِلاک التربیة العامّة و سدّ باب الفساد.

و أمّا ما ذکروه من کون جنایة القتل من الأمراض العقلیّة التی یجب أن یعالج فی المستشفیات فهو من الأعذار _ و نِعم العُذر _ الموجبة لشیوع القتل و الفحشاء و نماء الجنایة فی الجامعة الإنسانیّة ، و أیّ إنسان منّا یحبّ القتل و الفساد علم أنّ ذلک فیه مرض عقلیّ و عذر مسموع یجب علَی الحکومة أن تعالجه بعنایة و رأفة ، و أنّ القوّة الحاکمة و التنفیذیّة تعتقد فیه ذلک لم یُقدِم معه کلّ یوم علی قتل .

و أمّا ما ذکروه من لزوم الاستفادة من وجود المجرمین بمثل الأعمال الإجباریّة و نحوها مع حبسهم و منعهم عن الورود فی الاجتماع فلو کان حقّا متّکئا علی حقیقة فما بالهم لا یقضون بمثله فی موارد الإعدام القانونیّ التی توجد فی جمیع القوانین الدائرة الیوم بین الامم ؟! و لیس ذلک إلاّ للأهمّیّة التی یَرَونها للإعدام فی موارده ، و قد مرّ أنّ الفرد و المجتمع فی نظر الطبیعة من حیث الأهمّیّة متساویان . (7) (8)

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره آیه: «و برای شما در قصاص زندگی است» _فرمود : چون اگر کسی تصمیم بگیرد دیگری را بکشد و بداند که در این صورت قصاص می شود و بدین سبب از کشتن خودداری ورزد، هم موجب زنده ماندن کسی است که می خواسته است او را بکشد و هم موجب زنده ماندن این جنایتکاری است که قصد آدم کشی داشته است و هم مایه زنده ماندن دیگران؛ زیرا وقتی بدانند که قصاص واجب و لازم است از ترس قصاص جرأت آدم کشی به خود راه نمی دهند.

امام صادق علیه السلام :خداوند محمّد را با پنج شمشیر برانگیخت: یکی از آنها در نیام است و بیرون کشیدنش از نیام به خواست دیگران است و حکمش با ماست. این شمشیر در نیام، شمشیری است که با آن قصاص می شود. خداوند _ جلّ وجهه _ فرموده است: «جان در برابر جان است ......... ». بیرون کشیدن این شمشیر به درخواست اولیای مقتول است و حکم و فرمانش با ما.

بحثی علمی:

در زمان نزول آیه قصاص و پیش از آن، عربها به قصاص کردن با قتل، معتقد بودند. اما هیچ گونه حدّ و مرزی برای آن قائل نبودند. بلکه این امر به قدرت و ضعف قبایل بستگی داشت؛ مثلاً گاه در مقابل مرد، مرد را می کشتند و در مقابل زن، زن را و بدین ترتیب در امر قتل و قصاص برابری رعایت می شد. اما گاهی هم به قصاص قتل یک نفر، ده نفر را می کشتند یا آزاد را در مقابل بَرده و رئیس را به قصاص مرئوس به قتل می رسانیدند و حتی بعضی اوقات به خاطر کشته شدن یک نفر از قبیله ای، قبیله قاتل را نابود می کردند.

بر اساس آنچه در تورات ، در فصل بیست و یکم و بیست و دوم سِفر خروج ، و فصل سی و پنجم سِفر اَعداد آمده است، یهود نیز به قصاص اعتقاد داشته اند. قرآن این اعتقاد آنان را بازگو کرده است آن جا که می فرماید: «و در تورات بر آنان مقرّر داشتیم که جان در مقابل جان است و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در مقابل گوش و دندان در برابر دندان و جراحتها را [نیز] قصاص است».

اما نصرانیان، به طوری که نقل می شود، در مورد قتل جز به گذشت و دیه معتقد نیستند. در میان دیگر اقوام و ملل مختلف نیز قصاص در قتل، اجمالاً وجود داشته است، گر چه قاعده و ترتیب خاصی حتی در قرون اخیر برای آن ذکر نکرده اند. اسلام در این باره راه میانه و حدّ وسط میان لغو کردن و تثبیت کردن را در پیش گرفته است؛ یعنی قصاص را تأیید کرده، اما حتمیّت و گریز ناپذیر بودن آن را ملغی ساخته و اجازه عفو و دیه داده است. وانگهی در قصاص تعادل و مساوات میان قاتل و مقتول را لازم دانسته و قصاص فرد آزاد را در برابر آزاد و بَرده را در برابر بَرده و زن را در برابر زن، قرار داده است.

عدّه ای به اصل قصاص و به ویژه قصاص قتل اعتراض کرده و گفته اند که قوانین مدنی که ملّتهای پیشرفته وضع کرده اند با تجویز و اجرای قصاص در میان بشرِ امروز مخالف است.

اینها می گویند: قتل در مقابل قتل، موضوعی است که انسان آن را مستهجن می شمارد و طبیعت بشر از آن گریزان است و اگر به وجدان او عرضه شود آن را مخالف مهربانی و خدمت به انسانیت می داند. این عده می گویند: اگر قتل اول موجب از بین رفتن فردی شده، قتل دوم [که به قصاص قتل اول صورت می گیرد ]نابودی دیگری به آن می افزاید. اینها می گویند: قصاص کردن و کشتنِ قاتل ، ناشی از سنگدلی و حسّ انتقامجویی است و اینها صفاتی است که باید از طریق تعلیم و تربیت همگانی از دل مردم ریشه کن شوند و قاتل باید به کیفر تأدیبی برسد، یعنی با کیفری کمتر از قتل مانند زندان با اعمال شاقّه. این افراد همچنین می گویند: جرمها و جنایاتی که از جنایتکاران سر می زند، ناشی از بیماریهای روانی است. بنا بر این، باید قاتلِ جنایتکار را به بیمارستانهای روانی منتقل کرد و تحت معالجه قرارش داد. این عدّه نیز می گویند: قوانین مدنی، همواره تابعی از جامعه فعلی است و چون جامعه ، همیشه به یک حال ثابت نمی ماند، قوانین آن نیز پایدار نیست. بنا بر این، دلیلی برای ثابت ماندن قصاص در میان جامعه برای همیشه، حتی در میان جوامع پیشرفته امروزی، وجود ندارد و در هر حال لازم است که از وجود و زندگی افراد جامعه، تا آن جا که ممکن است، استفاده شود. می توان مجرم و جنایتکار را با کیفری کمتر از قتل، که نتیجه و حاصلش با قتل برابری می کند، مانند حبس ابد یا حبس چندین ساله، مجازات کرد که هم حق جامعه و هم حق اولیای مقتول را تأمین کند. اینها دلایل عمده ای است که مخالفان قانون قصاص قتل ذکر کرده اند.

قرآن، با یک جمله به همه این دلایل پاسخ داده است و آن این آیه است: «هر کس دیگری را بدون آن که کسی را کشته باشد یا در زمین فساد انگیزی کرده باشد، به قتل رساند، چنان است که همه مردم را کشته باشد و هر که یک نفر را زنده کند (از مرگ نجات دهد)، چنان است که همه مردم را زنده کرده (از مرگ نجات داده) باشد». توضیح این که قوانین جاری در میان افراد انسان اگر چه قوانینی قرار دادی و اعتباری هستند که مصالح اجتماع انسانی در آنها در نظر گرفته شده است، اما علّت مؤثّر در پدید آمدن این قوانین، در اصل طبیعت خارجی انسان است که او را به کامل کردن کاستیها و بر طرف نمودن نیازهای وجودی او فرا می خواند. این واقعیت خارجی، نه یک کمیّت و عددی است که عارض بر انسان شود و نه یک هیأت واحد اجتماعی. بلکه ساخته وجود طبیعی انسان و حتی همان ذات انسان و طبیعت اوست و میان یک فرد انسان و هزاران فرد که با هم اجتماع کرده باشند، از این لحاظ که همه انسان هستند و ارزش یکسان دارند و همگان از نظر وجود یکی هستند، تفاوتی وجود ندارد.

این طبیعتِ وجودی در درون خود مجهّز به نیروها و ابزارهایی است که با استفاده از آنها ، عدم و نابودی را از خود دور می سازد؛ چرا که انسان ذاتا علاقه به وجود و بقای خود دارد و با هر چیزی که حیات و زندگی او را به خطر اندازد، با هر وسیله ممکنی، مبارزه می کند و حتی حاضر است برای حفظ جان خود به قتل و نابودی دیگران متوسّل شود. از این رو شما هیچ انسانی را نمی یابید که فطرتش حکم نکند به این که اگر کسی خواست او را بکشد و جز با کشتن او از وی دست نمی کشد، می تواند آن کس را بکشد.

خود همین ملتهای پیشرفته و مترقّی هم برای دفاع از استقلال و آزادی و ملّیت خود، دست به جنگ می زنند، چه رسد به این که جانشان در خطر افتد. اینان برای حفظ قوانین خود به هر وسیله ای، حتی قتل، متوسّل می شوند و برای حفظ منافع خود در صورتی که دردشان جز با جنگ درمان نشود، دست به جنگ می زنند؛ جنگی که دنیا را نابود می کند و کشتزارها و آدمیان را از بین می برد. ملتهایی هستند که پیوسته در زمینه تسلیحات پیشرفت می کنند و عدّه ای هم در رقابت با آنها دائما خود را مجهز می سازند. اینها همه، فقط به خاطر حفظ حیات جامعه است، در حالی که جامعه چیزی جز ساخته طبیعت [انسانی] نیست. چگونه ممکن است طبیعت انسانی برای حفظ یکی از ساخته های دست خودش اجازه کشتار و نابودی بدهد، اما برای حفظ زندگی خودش چنین اجازه ای ندهد؟ و چگونه ممکن است کشتنِ کسی را که قصد کشتن دارد ولی قصد خود را به مرحله عمل در نیاورده است، جایز بداند اما کشتنِ کسی را که قصد کشتن داشته و آن را به عمل در آورده است اجازه ندهد؟ چگونه ممکن است طبیعت قانون عکس العمل را در وقایع تاریخی به رسمیت بشناسد «هر کس هم سنگ ذرّه ای کار نیک کند آن را می بیند. و هر کس هم سنگ ذرّه ای کار بد کند آن را می بیند» و برای هر کنشی واکنشی در قانون طبیعت قائل باشد، اما قتل در مقابل قتل را ظلم بداند و قانونِ خودش را نقض کند. اسلام در این جهان، برای انسانی ارزش و وزنی قائل است که بر آیین توحید و یکتا پرستی باشد. بنا بر این، وزن و ارزش جامعه انسانی با وزن و ارزش یک فرد موحّد از نظر اسلام یکسان است و از این رو، لازم است که از دیدگاه آن، هر دو یک حکم داشته باشند؛ اینجاست که هر کس یک مؤمن را بکشد، مانند کسی است که همه مردم را کشته باشد؛ چرا که در هر دو صورت شرافت حقیقت را لکه دار و نسبت به آن هتک حرمت کرده است. همچنان که از نظر طبیعت وجودی، کسی که یک فرد را بکشد چونان کسی است که همه افراد مردم را کشته باشد. اما ملّتهای متمدّن، به دین، ارزش و بهایی نمی دهند. اگر شرافت دین در نظر آنان به اندازه شرافت جامعه مدنی ارزش و قیمت داشت _ چه رسد به این که اگر ارزش بیشتری می داشت _ قطعا درباره دین همان حکمی را می کردند، که درباره جامعه مدنی می کنند.

اما اسلام برای همه مردم جهان قانون وضع کرده است، نه برای قومی خاصّ و ملّتی مشخّص. این قضاوت ملل پیشرفته درباره قصاص، در حقیقت ناشی از آن است که ادعا می کنند افراد جامعه آنها کاملاً تربیت شده اند و دولتهایشان درست عمل کرده و آمار مربوط به جنایات و فجایع نشان دهنده مؤثر بودن تربیت فعلی آنان است و ملّت بر اثر تعلیم و تربیت از قتل و جنایت منزجرند و این اعمال جز به ندرت در میان آنها اتفاق نمی افتد و اگر اتفاق افتد [اولیای دم] به مجازات کمتر از قتل رضایت می دهند. البته بدیهی است که اسلام این نوع تربیت و تأثیر آن یعنی عفو و صرف نظر کردن از قصاص را تجویز کرده، اما در عین حال اصل قصاص همچنان به قوّت خود باقی است.

آیه «و هر کس که برادر [دینی]اش [یعنی ولیّ مقتول ]مورد گذشت شود [باید از گذشت ولیّ مقتول] به طور پسندیده پیروی کند و با [رعایت] احسان [خون بها را ]به او بپردازد»، اشاره به همین مطلب دارد؛ زیرا زبان این آیه زبان تربیتی است و هر گاه ملتی به درجه ای برسند که افراد افتخار خود را در عفو و گذشت بدانند، مسلّما راه انتقام را پیش نخواهند گرفت.

اما دیگر ملتهایی که از چنین تربیتی برخوردار نیستند، موضوع در مورد آنها متفاوت است؛ زیرا همان گونه که مشاهده می کنیم افراد جانی و تبهکار را نه زندان می ترساند و نه اعمال شاقّه ، و پند و نصیحت هم در آنها اثر نمی کند و به حقوق انسان اهمیت و پایبندی نشان نمی دهند. زندگی ای هم که در زندانها برای آنان فراهم شده، به مراتب سازگارتر و بهتر و عالیتر از زندگی پست و مشقّت بار آنها در خارج زندان است. لذا نه سرزنش و ملامت در آنها کارگر می افتد و نه زندان و شکنجه آنان را می ترساند. با توجّه به افزایش هر روز آمار جنایات تنها حکمی که می تواند سعادت هر دو گروه _ بویژه گروه دوم _ را تأمین کند، همان حکم قصاص به همراه عفو و گذشت است؛ زیرا اگر ملتی ترقّی کند و از تربیت موفّقی برخوردار شود، طبیعتا به حکم عفو و گذشت عمل خواهد کرد _ و البته اسلام در راه تربیت جامعه بشری از هیچ کوششی فرو گذاری نمی کند _ امّا اگر جز راه انحطاط یا ناسپاسی نعمتهای پروردگارش را نپیماید و به گناه و نافرمانی چنگ زند، باید به حکم قصاص در میان آنها عمل کرد و در عین حال عفو و گذشت هم در کنارش جایز است.

اما این که می گویند: باید نسبت به انسانیت مهربان و با رأفت بود، این سخن به طور مطلق و کلّی صحیح نیست؛ زیرا نه هر رأفتی پسندیده است و نه هر مهربانی و رحمتی فضیلت. بلکه ترحّم بر جنایتکارِ سنگدلِ گنهکارِ خلافکارِ متجاوز به جان و حیثیّت مردم، ستمکاری به افراد پاک و درستکار جامعه است و استفاده مطلق از آن، موجب بر هم خوردن نظم و از بین رفتن انسانیت و نابود شدن فضلیت می شود.

و این که می گویند: منشأ قصاص ، سنگدلی و حسّ انتقامجویی است، این هم مانند ادّعای قبلی است؛ چه آن که گرفتن انتقام مظلوم از کسی که به او ظلم کرده به خاطر پشتیبانی از عدالت و حقیقت، کاری زشت و نکوهیده نیست و عدالت دوستی از صفات رذیله به شمار نمی رود. وانگهی قانون قصاص قتل، صرفا برای گرفتن انتقام نیست، بلکه موجب تربیت عمومی و بستن باب فساد و تبهکاری نیز هست.

این هم که می گویند: جنایت قتل ناشی از بیماریهای روانی است که باید در بیمارستانهای بهداشت روانی به معالجه آن پرداخت، از عذرها و دستاویزهای خوبی است که موجب شیوع قتل و فحشا و رشد جنایت در جامعه بشری می شود. هر فردی از ما، که دوست داشته باشد دست به قتل و تبهکاری بزند و بداند که این عمل او ناشی از یک بیماری روحی تلقی می شود و عذری پذیرفته است و دولتها هم موظفند با صمیمیت و رأفتْ وی را درمان کنند و قوه قضائیه و مجریه ، به این که او یک بیمار روانی و روحی است اعتقاد دارند ، بی گمان هر روز دست به قتل و جنایتی می زند.

این هم که می گویند: باید از وجود جنایتکاران استفاده کرد و در کنار زندانی کردن آنها و جلوگیری از ورودشان به جامعه، آنها را به کارهای اجباری وا داشت، اگر این سخن راست و متّکی به حقیقت است، پس چرا در موارد اعدام قانونی که در همه قوانین فعلی جاری میان ملتها پیش بینی شده است، چنین کاری را به جای اعدام نمی پذیرند؟ علت این امر چیزی جز این نیست که برای اعدام در موارد خودش اهمیت قائل هستند. و پیشتر گذشت که فرد و جامعه از نظر اهمیت طبیعی، برابر هستند.

ص :420


1- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 595/354 .
2- تفسیر العیّاشیّ : 1/324/128.
3- المائدة : 45.
4- المائدة : 32.
5- الزلزلة : 7 ، 8.
6- البقرة : 178.
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/434 _ 438.
8- (انظر) الظلم : باب 2417.

ص :421

ص :422

ص :423

ص :424

ص :425

ص :426

ص :427

ص :428

ص :429

3293 - العَفوُ عَنِ القِصاصِ
3293 - گذشت کردن از قصاص

الکتاب :

«فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کفَّارَةٌ لَهُ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن رَجُلٍ مُسلمٍ یُصابُ بشَیءٍ فی جَسَدِهِ فَیَتَصَدَّقُ بهِ إلاّ رَفَعَهُ اللّهُ بهِ دَرجَةً و حَطَّ عَنهُ بهِ خَطیئةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن رَجُلٍ یُجرَحُ فی جَسَدِهِ جِراحَةً فَیَتَصَدَّقُ بها إلاّ کَفَّرَ اللّهُ تعالی عَنهُ مِثلَ ما تَصَدَّقَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُصیبَ بِجَسَدِهِ بقَدْرِ نِصفِ دِیَتِهِ فَعَفا کَفَّرَ اللّهُ عَنهُ نِصفَ سَیّئاتِهِ ، و إن کانَ ثُلثا أو رُبعا فعلی قَدرِ ذلکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَفا عَن دَمٍ لم یَکُن لَهُ ثَوابٌ إلاّ الجَنّةُ . (5)

3293

گذشت کردن از قصاص

قرآن:

«و هرکه از آن [قصاص] درگذرد، پس آن، کفّاره [گناهان ]او خواهد بود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مرد مسلمانی نیست که به قسمتی از بدنش آسیبی وارد شود و از [قصاص ]آن درگذرد، مگر این که خداوند به سبب آنْ یک درجه بالایش برد و یک گناه از او بزداید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مردی نیست که به بدنش جراحتی وارد آید و از آن درگذرد، جز این که خداوند متعال به مانند گذشتی که کرده است، از گناهش درگذرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به اندازه نصف دیه خود به بدنش آسیبی برسد و گذشت کند، خداوند نصف گناهان او را پاک کند و اگر به اندازه یک سوم یا یک چهارم باشد به همان اندازه گناهانش پاک شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از [قصاص ]خونی گذشت کند، او را پاداشی جز بهشت نباشد.

ص :430


1- المائدة : 45.
2- کنز العمّال : 39850.
3- کنز العمّال : 39851.
4- کنز العمّال : 39861.
5- کنز العمّال : 39854.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُصِیبَ فی جَسَدِهِ بشَیءٍ فَتَرَکَهُِللّهِ تعالی کانَ کَفّارَةً لَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «فَمَنْ تَصَدَّقَ بهِ فَهُوَ کفّارَةٌ لَهُ» _: یُکَفَّرُ عَنهُ مِن ذُنوبِهِ بِقَدرِ ما عَفا . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ أبو بَصیرٍ عن الآیَةِ _: یُکَفَّرُ عَنهُ مِن ذُنوبِهِ بقَدرِ ما عَفا مِن جِراحٍ أو غَیرِهِ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که آسیبی به بدنش [از سوی کسی ]برسد و به خاطر خداوند متعال صرف نظر کند، آن [گذشت ]کفّاره ای برای [گناهان] او باشد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه: «پس هر که از آن [قصاص] درگذرد، آن کفّاره [گناهان ]او خواهد بود» _فرمود: به قدر گذشتی که کرده است از گناهانش پاک می شود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال ابو بصیر از همین آیه _فرمود: به اندازه جراحت یا غیر جراحتی که از آن گذشت کرده است، از گناهانش پاک می شود.

ص :431


1- کنز العمّال : 39853.
2- الکافی : 7/358/1.
3- الکافی : 7/358/2.
4- (انظر) العفو : باب 2721.

ص :432

442 - القضاء والقدر

442 - قضا و قدر
اشاره

(1)

(2)

ص :433


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 84 باب 3 «القضاء و القَدَر و المشیّة و الإرادة». وسائل الشیعة : 2 / 898 باب 75 «وجوب الرِّضا بالقضاء».
2- انظر: عنوان 4 «الأجل» ، 62 «الجبر» ، 283 «مشیئة اللّه ». 191 «الرِّضا بالقضاء» ، 431 «القَدَر» ، 233 «السعادة» ، 273 «الشقاوة». الحسد : باب 855 ، الدعاء : باب 1199 ، الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2085.

3294 - القَضاءُ وَالقَدَرُ
3294 - قضا و قدر

الکتاب :

«قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلاَنا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . (1)

«وَ لکِنْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أمْرا کانَ مَفْعُولاً» . (2)

«ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللّهُ لَهُ سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ قَدَرا مَّقْدُورا» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی تَحمیدِ اللّهِ سبحانَهُ _: الذی عَظُمَ حِلمُهُ فَعَفا ، و عَدَلَ فی کُلِّ ما قَضی . (4)

عنه علیه السلام_ فی عَظَمَةِ اللّهِ سبحانَهُ _: أمرُهُ قَضاءٌ و حِکمَةٌ ، و رِضاهُ أمانٌ و رَحمَةٌ ، یَقضی بعِلمٍ ، و یَعفُو (یَغفِرُ) بِحِلمٍ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَجری [یَعنی الحَقَّ] لأحَدٍ إلاّ جَری علَیهِ ، و لا یَجری علَیهِ إلاّ جَری لَهُ ، و لو کانَ لِأَحَدٍ أن یَجریَ لَهُ و لا یَجرِیَ علَیهِ لَکانَ ذلکَ خالِصا للّهِِ سبحانَهُ دونَ خَلقِهِ ، لقُدرَتِهِ علی عِبادِهِ ، و لِعَدلِهِ فی کُلِّ ما جَرَت علَیهِ صُروفُ قَضائهِ . (6)

3294

قضا و قدر

قرآن:

«بگو: جز آنچه خدا برای ما مقرّر کرده است، هرگز چیزی به ما نمی رسد. او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند».

«ولی [چنین شد] تا خداوند کاری را که انجام شدنی بود، به انجام رساند».

«بر پیامبر در آنچه خدا بر او فرض گردانیده، گناهی نیست. [این] سنّت خداست که از دیر باز در میان گذشتگان [معمول ]بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرّر [و متناسب با توانایی ]است».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در ستایش خداوند سبحان _فرمود : آن خداوندی که بردباری اش بسیار است و می بخشد و در هر آنچه حکم کرده، عدالت ورزیده است.

امام علی علیه السلام_ در بیان عظمت خداوند سبحان _فرمود : فرمانش، قضا و حکمی است اجرا شدنی و مطابق با مصلحت، و خشنودی اش ایمنی و رحمت. از روی علم حکم می کند و با بردباری عفو می فرماید.

امام علی علیه السلام :حق به سود کسی جریان نمی یابد، مگر آن که در مقابل برای او نیز نسبت به دیگران حقی ایجاد می شود و به زیان کسی جاری نمی شود، مگر این که [به همان اندازه ]به سود او نیز جریان می یابد (حق و حقوق دو سویه و متقابل است). اگر بنا بود حق به سود کسی جریان یابد اما برای او نسبت به دیگران ایجاد حق نکند، این مخصوص خداوند سبحان بود، نه مخلوق او؛ زیرا او هم بر بندگانش قدرت و تسلّط دارد و هم بر همه چیزهایی که تحت حکم و قضای او هستند به عدالت رفتار می کند.

ص :434


1- التوبة : 51.
2- الأنفال : 42.
3- الأحزاب : 38.
4- نهج البلاغة : الخطبة 191.
5- نهج البلاغة : الخطبة 160.
6- نهج البلاغة : الخطبة 216.

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَه یُجری الاُمورَ علی ما یَقضیهِ لا علی ما تَرتَضیهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی خِتامِ کتابٍ کَتَبَهُ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام «بحاضرین» (2) عِند انصِرافِهِ مِن صِفِّینَ _: استَودِعِ اللّهَ دِینَکَ و دُنیاکَ ، و اسألْهُ خَیرَ القَضاءِ لکَ فی العاجِلَةِ و الآجِلَةِ ، و الدُّنیا و الآخِرَةِ ، و السَّلامُ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أولیاءِ اللّهِ سبحانَهُ _: و إن صُبَّت علَیهِمُ المَصائبُ لَجَؤوا إلَی الاستِجارَةِ (الاستِخارَةِ) بکَ ، عِلما بأنَّ أزِمَّةَ الاُمورِ بِیَدِکَ ، و مَصادِرَها عَن قَضائکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ و جَمَعَ اللّهُ الخَلائقَ سَألَهُم عمّا عَهِدَ إلَیهِم و لم یَسألْهُم عَمّا قَضی علَیهِم . (5)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، امور را بر اساس حکم و قضای خودش جاری می سازد نه آن گونه که تو می پسندی.

امام علی علیه السلام_ در پایان نامه ای که به هنگام بازگشت از صفّین در ، حاضرین، (6) به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام نوشت _نگاشت: دین و دنیای تو را به خدا می سپارم و در حال و آینده و در دنیا و آخرت بهترین سرنوشت و قضا را برای تو از او درخواست می کنم، و السلام!

امام علی علیه السلام_ در وصف اولیا و دوستان خداوند سبحان _فرمود : اگر مصیبتها بر آنان فرو ریزد، به تو پناه می برند؛ زیرا می دانند که زمام کارها در دست توست و از قضا و حکم تو سرچشمه می گیرند.

امام صادق علیه السلام :چون روز قیامت شود و خداوند خلایق را گرد آورد، از آنچه به آنها سفارش کرده و فرمان داده است بازخواستشان کند و از آنچه برایشان مقدّر و حکم فرموده است، نپرسدشان.

ص :435


1- غرر الحکم : 3432.
2- حاضرین: اسم بلدة فی نواحی صفّین.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 227.
5- الدّرة الباهرة : 33.
6- حاضرین: نام شهری است در شمال عراق و در نواحی صفّین.

عنه علیه السلام :إنّ القَضاءَ و القَدَرَ خَلقانِ مِن خَلقِ اللّهِ ، و اللّهُ یَزیدُ فی الخَلقِ ما یَشاءُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ شیئا قَدَّرَهُ ، فإذا قَدَّرَهُ قَضاهُ ، فإذا قَضاهُ أمضاهُ . (2)

امام صادق علیه السلام :قضا و قدر دو آفریده از آفریدگان خدا هستند و خدا بر آفریده خود آنچه بخواهد می افزاید.

امام صادق علیه السلام :خداوند هرگاه چیزی را اراده کند، آن را مقدّر می نماید و چون مقدّرش سازد حکم آن را صادر می کند و چون حکمش را داد به اجرایش در می آورد.

3295 - المُتَشابِهُ فِی القَضاءِ
3295 - چند معنا بودن واژه قضا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سَألُوهُ عن المُتَشابِهِ فی القَضاءِ _: هو عَشرَةُ أوجُهٍ مُختَلِفَةِ المَعنی : فمِنهُ قَضاءُ فَراغٍ ، و قَضاءُ عَهدٍ ، و مِنهُ قَضاءُ إعلامٍ ، و مِنهُ قَضاءُ فِعلٍ ، و مِنهُ قَضاءُ إیجابٍ ، و مِنهُ قَضاءُ کِتابٍ ، و مِنهُ قَضاءُ إتمامٍ ، و مِنهُ قَضاءُ حُکمٍ و فَصلٍ ، و مِنهُ قَضاءُ خَلقٍ ، و مِنهُ قَضاءُ نُزولِ المَوتِ .

أمّا تفسیرُ قَضاءِ الفَراغِ مِن الشَّیءِ فهُو قَولُهُ تعالی : «و إذْ صَرَفْنا إلَیکَ نَفَرا مِن الجِنِّ یَسْتَمِعُونَ القُرآنَ فلَمّا حَضَرُوهُ قالوا أنْصِتُوا فلَمّا قُضِیَ ولَّوا إلی قَومِهِم» (3) معنی «فلمّا قُضِیَ» أی فلمّا فُرِغَ ، و کقولِهِ : «فإذا قَضَیْتُم مَناسِکَکُم فاذْکُرُوا اللّهَ» . (4) أمّا قضاءُ العهدِ فقولُهُ تعالی : «و قَضَی رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدُوا إلاّ إیّاهُ» (5) أی عَهِدَ ، و مِثلُهُ فی سُورَةِ القَصَصِ : «و ما کُنتَ بِجانِبِ الغَرْبیِّ إذ قَضَیْنا إلی مَوسَی الأَمرَ» (6) أی عَهِدنا إلَیهِ . أما قَضاءُ الإعلامِ فهُو قولُهُ تعالی : «و قَضَیْنا إلَیهِ ذلکَ الأَمرَ أنّ دابِرَ هؤلاءِ مَقْطوعٌ مُصبِحِینَ» (7) و قولُهُ سبحانَهُ : «و قَضَیْنا إلی بَنی إسْرائیلَ فی الکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فی الأَرضِ مَرَّتَیْنِ» (8) أی أعلَمناهم فی التَّوراةِ ما هم عامِلُونَ .

أمّا قَضاءُ الفِعلِ فقولُهُ تعالی فی سُورَةِ طه : «فَاقْضِ ما أنتَ قاضٍ» (9) أی افعَلْ ما أنتَ فاعِلٌ ، و مِنهُ فی سُورَةِ الأنفالِ : «لِیَقْضِیَ اللّهُ أمْرا کانَ مَفْعولاً» (10) أی یَفعلَ ما کانَ فی عِلمِهِ السابِق ، و مِثلُ هذا فی القرآنِ کثیرٌ . أمّا قَضاءُ الإیجابِ للعَذابِ کقولِهِ تعالی فی سورةِ إبراهیمَ علیه السلام : «وَ قالَ الشَّیطانُ لمّا قُضِیَ الأمْرُ» (11) أی لَمّا وَجَبَ العَذابُ ، و مِثلُهُ فی سُورَةِ یُوسُفَ علیه السلام : «قُضِیَ الأَمرُ الّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ» (12) معناهُ : أی وَجَبَ الأمرُ الذی عَنهُ تَساءلانِ .

أمّا قَضاءُ الکِتابِ و الحَتمِ فقولُهُ تعالی فی قِصَّةِ مَریمَ : «و کانَ أمرا مَقْضِیّا» (13) أی مَعلوما . و أمّا قَضاءُ الإتمامِ فقولُهُ تعالی فی سُورَةِ القَصَصِ : «فلَمّا قَضی مُوسَی الأَجَلَ» (14) أی فلمّا أتَمَّ شَرطَهُ الذی شارَطَهُ علَیهِ ، و کَقولِ موسی علیه السلام : «أیّما الأَجَلَینِ قَضَیتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ» (15) مَعناهُ إذا أتمَمتُ .

و أمّا قَضاءُ الحُکمِ فقولُهُ تعالی: «وَ قُضِیَ بَینَهُم بالحَقِّ و قیلَ الحَمدُ للّهِ رَبِّ العالَمینَ» (16) أی حُکِمَ بینَهُم ، و قولُهُ تعالی : «و اللّهُ یَقْضی بالحَقِّ و الّذینَ یَدعُونَ مِن دُونِهِ لا یَقْضُونَ بشَیءٍ إنَّ اللّهَ هُو السَّمیعُ البَصیرُ» (17) و قولُهُ سبحانَهُ : «و اللّهُ یَقْضِی بالحَقِّ و هُوَ خَیرُ الفاصِلِینَ» (18) و قولُهُ تعالی فی سُورَةِ یُونسَ : «و قُضِیَ بَینَهُم بالقِسْطِ» . (19) و أمّا قَضاءُ الخَلقِ فقولُهُ سبحانَهُ : «فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ فی یَوْمَینِ» (20) أی خَلَقَهُنَّ .

و أمّا قَضاءُ إنزالِ المَوتِ فَکَقَولِ أهلِ النارِ فی سُورَةِ الزُّخرُفِ : «و نادَوا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ إنّکُم ماکِثونَ» (21) أی لِیُنزِلْ علَینا المَوتَ، و مِثلُهُ : «لا یُقضی علَیهِم فَیَمُوتوا و لا یُخفّفُ عَنهُم مِن عَذابِها» (22) أی لا یَنزِلُ علَیهِمُ المَوتُ فَیَستَریحُوا، و مِثلُهُ فی قِصّةِ سُلیمانَ بنِ داوود : «فَلَمّا قَضَیْنا علَیهِ المَوتَ ما دَلَّهُم عَلی مَوتِهِ إلاّ دابَّةُ الأرضِ تَأْکُلُ مِنسَأتَهُ» (23) یَعنی تعالی لمّا أنزَلنا علَیهِ المَوتَ . (24)

3295

چند معنا بودن واژه قضا

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از چند پهلو بودن واژه قضا _فرمود : قضا به ده معناست: قضا به معنای فارغ شدن و تمام کردن کار، قضا به معنای سفارش و توصیه کردن، قضا به معنای آگاه کردن، قضا به معنای فعل و انجام دادن، قضا به معنای واجب ساختن، قضا به معنای ثبت و نوشتن، قضا به معنای به پایان رساندن، قضا به معنای داوری و فیصله دادن به دعوا، قضا به معنای آفریدن و قضا به معنای فرا رسیدن مرگ.

اما توضیح قضا به معنای فارغ شدن از چیزی، دلیلش این سخن خداوند متعال است: «و اذ صرفنا الیک نفرا من الجنّ یستمعون القرآن فلمّا حضروه قالوا انصتوا فلمّا قضی ولّوا الی قومهم» معنای «فلمّا قضی» یعنی: چون فارغ شد. دلیل دیگرش این آیه است: «فاذا قضیتم مناسککم فاذکروا اللّه ». امّا قضا به معنای سفارش و توصیه، نمونه اش این سخن خداوند متعال است: «و قضی ربّک الاّ تعبدوا الا ایّاه» یعنی سفارش و توصیه کرد. نمونه دیگرش در سوره قصص است: «و ما کنت بجانب الغربیّ اذ قضینا الی موسی الامر»، یعنی به او سفارش و توصیه کردیم.

امّا قضا به معنای آگاهانیدن، نمونه اش این سخن خداوند متعال است: «و قضینا الیه ذلک الامر انّ دابر هؤلاء مقطوع مصبحین» و آیه «و قضینا الی بنی اسرائیل فی الکتاب لتفسدنّ فی الارض مرّتین»، یعنی در تورات به آگاهی آنها رساندیم که چه کارهایی خواهند کرد.

اما قضا به معنای فعل و کار، نمونه اش این سخن خداوند متعال در سوره طه است: «فاقض ما انت قاض»، یعنی هر کار می خواهی بکن. و نمونه دیگرش در سوره انفال است: « لیقضی اللّه امرا کان مفعولاً»، یعنی آنچه را در علم ازلی خود دارد به کار می زند. قضا به این معنا در قرآن فراوان است.

اما قضا به معنای واجب ساختن عذاب، نمونه اش این سخن خداوند متعال است در سوره ابراهیم علیه السلام : «و قال الشیطان لمّا قضی الامر» یعنی چون عذاب واجب گشت. نمونه دیگرش در سوره یوسف علیه السلام است: «قضی الامر الذی فیه تستفتیان» یعنی چیزی که از آن سؤال می کنید واجب و لازم آمد.

اما قضا به معنای نوشتن و محتوم شدن، این سخن خداوند متعال است در داستان مریم: «و کان امرا مقضیّا» یعنی [کار ]معلوم و قطعی.

اما قضا به معنای به اتمام رساندن، نمونه اش این سخن خداوند متعال است در سوره قصص: «فلمّا قضی موسی الاجل» یعنی چون شرطی را که گذاشته بود به اتمام رساند و نیز مانند این سخن موسی علیه السلام : «ایّما الاجلین قضیت فلا عدوان علیّ»، یعنی هر گاه به اتمام رساندم.

اما قضا به معنای داوری، نمونه اش این فرموده خداوند متعال است: «قضی بینهم بالحقّ و قیل الحمد للّه رب العالمین ؛ میان آنان به حق حکم می شود و گفته می شود: ستایش برای خداوند، پروردگار جهانیان است» یعنی میان آنها حکم و داوری کرد. نیز این سخن خداوند متعال: «و اللّه یقضی بالحقّ و الذین من دونه لا یقضون بشی ء ان اللّه هو السمیع البصیر ؛ و خداوند است که به حق حکم می کند و کسانی را که در برابر او می خوانند، [عاجزند و] به چیزی داوری نمی کنند و خداوند در حقیقت شنوای بیناست». و نیز این فرموده خداوند سبحان: «و اللّه یقضی بالحقّ و هو خیر الفاصلین ؛ و خداوند است که به حق داوری می کند و او بهترین داوران است». و همچنین این سخن خداوند متعال در سوره یونس: «و قضی بینهم بالقسط ؛ و میان آنان به عدالت داوری می شود».

اما قضا به معنای آفریدن، نمونه اش این سخن خداوند سبحان است: «فقضاهنّ سبع سماوات فی یومین»، یعنی هفت آسمان را در دو روز آفرید.

و سرانجام قضا به معنای فرو فرستادن مرگ، نمونه اش این سخن دوزخیان است در سوره زخرف: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربّک. قال انّکم ماکثون»، یعنی ندا درمی دهند: ای مالک! از پروردگارت بخواه که مرگ را بر ما فرو فرستد، می گوید: شما ماندگارید. نمونه دیگرش این آیه است: «لا یقضی علیهم فیموتوا و لا یخفّف عنهم من عذابها»، یعنی مرگ را بر آنها فرو نمی فرستد که راحت شوند و از آن ها عذاب آن کاسته نمی شود. نیز این آیه در داستان سلیمان بن داوود: «فلمّا قضینا علیه الموت ما دلّهم علی موته الاّ دابّة الارض تأکل منسأته ؛ زمانی که مرگ را بر او فرستادیم، چیزی او را به مرگش راهنمایی نکرد جز موریانه ای که عصایش را می خورد»، مقصود خداوند متعال این است که چون مرگ را بر او فرو فرستادیم.

ص :436


1- التوحید : 364/1.
2- بحار الأنوار : 5/121/64.
3- الأحقاف : 29.
4- البقرة : 200.
5- الإسراء : 23.
6- القصص : 44.
7- الحِجر : 66.
8- الإسراء : 4.
9- طه : 72.
10- الأنفال : 42.
11- إبراهیم : 22.
12- یوسف : 41.
13- مریم : 21.
14- القصص : 29.
15- القصص : 28.
16- الزمر : 75.
17- غافر : 20.
18- الأنعام : 57 ، و الآیة فی المصحف الکریم هکذا : «إنِ الحُکمُ إلاّ للّه یَقصّ الحقّ و هو خَیرُ الفاصلین» لکنّه أیضا من القراءات المشهورة ، قال الطبرسیّ فی المجمع : قرأ أهل الحجاز و عاصم «یقصّ الحقّ» و الباقون «یقضی الحقّ» ، حجّة من قرأ «یقضی الحقّ» قوله «و اللّه یقضی بالحقّ» [غافر : 20] . و حکی عن أبی عمرو أنّه استدلّ بقوله : «و هو خیر الفاصلین» فی أنّ الفصل فی الحکم لیس فی القصص ، و حجّة من قرأ «یقصّ» قوله : «و اللّه یقول الحقّ» . و قالوا : قد جاء الفصل فی القول أیضا فی نحو قوله : «إنّه لقول فصل» . (کما فی هامش بحار الأنوار).
19- یونس : 54.
20- فصّلت : 12 .
21- الزخرف : 77.
22- فاطر : 36.
23- سبأ : 14.
24- بحار الأنوار : 93/18 _ 20.

ص :437

ص :438

ص :439

بیان :

قال الصدوق رضوان اللّه تعالی علیه : «اعتقادنا فی القضاء و القدر قول الصادق علیه السلام لِزُرارَةَ حینَ سألَهُ فقالَ : ما تقولُ فی القَضاءِ و القَدَرِ ؟ قالَ : أقولُ : إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ إذا جَمَعَ العِبادَ یَومَ القِیامَةِ سَألَهُم عَمّا عَهِدَ إلَیهِم ، و لم یَسألْهُم عَمّا قَضی علَیهِم ، و الکلامُ فی القَدَر مَنهیٌّ عَنهُ کما قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لرجُلٍ قد سألَهُ عنِ القَدَرِ : فقالَ : بَحرٌ عَمیقٌ فلا تَلِجْهُ ، ثمّ سألَهُ ثانیَةً فقالَ : طَریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسلُکْهُ ، ثُمّ سألَهُ ثالثَةً فقالَ : سِرُّ اللّهِ فلا تَتَکَلَّفْهُ . و قالَ أمیرُ المؤمنین علیه السلام فی القَدَر : ألا إنَّ القَدَرَ سِرٌّ مِن سِرِّ اللّهِ (1) ، و حِرزٌ مِن حِرزِ اللّهِ ، مَرفوعٌ فی حِجابِ اللّهِ ، مَطوِیٌّ عَن خَلقِ اللّهِ ، مَختومٌ بخاتَمِ اللّهِ ، سابِقٌ فی عِلمِ اللّهِ ، وَضَعَ اللّهُ عنِ العِبادِ عِلمَهُ ، و رَفَعَهُ فوقَ شَهاداتِهِم ، لأنَّهُم لا یَنالُونَهُ بحَقیقَةِ الرَّبّانیَّةِ ، و لا بقُدرَةِ الصَّمَدانیّةِ ، و لا بعَظَمةِ النُّورانیَّةِ ، و لا بعِزَّةِ الوَحدانیَّةِ ، لأنّهُ بَحرٌ زاخِرٌ مَوّاجٌ ، خالِصٌ للّهِِ عَزَّ و جلَّ ، عُمقُهُ ما بینَ السَّماءِ و الأرضِ ، عَرضُهُ ما بینَ المَشرِقِ و المَغرِبِ ، أسوَدُ کاللَّیلِ الدامِسِ ، کثیرُ الحَیّاتِ و الحِیتانِ ، تَعلُو مَرّةً و تَسفُلُ اُخری ، فی قَعرِهِ شمسٌ تُضیءُ ، لا یَنبَغی أن یَطَّلِعَ علَیها إلاّ الواحِدُ الفَردُ ، فَمَن تَطَلَّعَ علَیها فَقَد ضادَّ اللّهَ فی حُکمِهِ ، و نازَعَهُ فی سُلطانِهِ ، و کَشَفَ عن سِرِّهِ و سَترِهِ ، و باءَ بغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ، و مَأواهُ جَهنّمُ ، و بئسَ المَصیرُ .

و روی أنّ أمیر المؤمنین علیه السلام عَدَلَ من عندِ حائطٍ مائلٍ إلی مکانٍ آخرَ ، فقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ؟ ! فقالَ علیه السلام أفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ إلی قَدَرِ اللّهِ . و سئلَ الصّادقُ علیه السلام عنِ الرُّقی : هَل تَدفَعُ مِن القَدَرِ شَیئا ؟ فقالَ : هِی مِن القَدَرِ» .

و قال الشیخ المفید رحمه الله فی شرح هذا الکلام : «عمل أبو جعفر فی هذا الباب علی أحادیث شواذّ لها وجوه تعرفها العلماء متی صحّت و ثبت إسنادها ، و لم یقل فیه قولاً محصّلاً ، و قد کان ینبغی له لمّا لم یعرف للقضاء معنی أن یهمل الکلام فیه . و القضاء معروف فی اللغة ، و علیه شواهد من القرآن ، فالقضاء علی أربعة أضراب : أحدها الخَلق ، و الثانی الأمر ، و الثالث الإعلام ، و الرابع القضاء بالحُکم . فأمّا شاهد الأول فقوله تعالی : «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ» (2) ، و أمّا الثانی فقوله تعالی : «و قَضی رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدُوا إلاَّ إیّاه» (3) ، و أمّا الثالث فقوله تعالی : «و قَضَیْنا إلی بَنی إسْرائیلَ» (4) ، و أمّا الرابع فقوله : «و اللّهُ یَقْضِی بالحَقِّ» (5) یعنی یفصل بالحکم بالحقّ بین الخلق ، و قوله : «و قُضِیَ بَینَهُم بالحَقِّ» . (6) و قد قیل : إنّ للقضاء معنیً خامسا و هو الفَراغ من الأمر ، و استشهد علی ذلک بقول یوسف علیه السلام : «قُضِیَ الأَمرُ الّذی فیهِ تَستَفْتِیانِ» (7) یعنی فُرِغ منه ، و هذا یرجع إلی معنَی الخلق . و إذا ثبت ما ذکرناه فی أوجه القضاء بطل قول المُجبّرة : إنّ اللّه تعالی قضی بالمعصیة علی خلقه ؛ لأنّه لا یخلو إمّا أن یکونوا یریدون به أنّ اللّه خلق العصیان فی خلقه ، فکان یجب أن یقولوا : قضی فی خلقه بالعصیان ، و لا یقولوا قضی علیهم ، لأنّ الخلق فیهم لا علیهم ، مع أنّ اللّه تعالی قد أکذَبَ من زعم أنّه خلقَ المعاصی بقوله سبحانه : «الّذی أحْسَنَ کُلَّ شیءٍ خَلَقَهُ» (8) کما مرّ .

و لا وجه لقولهم : قضی المعاصی علی معنی أمرَ بها ؛ لأنّه تعالی قد أکذَبَ مدّعی ذلک بقوله تعالی: «إنَّ اللّهَ لا یَأْمُرُ بالفَحْشاءِ أ تقولونَ علَی اللّهِ ما لا تَعلَمونَ» . (9)

و لا معنی لقول من زعم أنّه قضی بالمعاصی علی معنی أنّه أعلم الخلق بها إذ کان الخلق لا یعلمون أنّهم فی المستقبل یطیعون أو یعصون ، و لا یحیطون علما بما یکون منهم فی المستقبل علَی التفصیل . و لا وجه لقولهم : إنّه قضی بالذنوب علی معنی أنّه حکَمَ بها بین العباد ، لأنّ أحکام اللّه تعالی حقّ ، و المعاصی منهم ، و لا لذلک فائدة ، و هو لغو باتّفاق ، فبطل قول من زعم أنّ اللّه تعالی یقضی بالمعاصی و القبائح .

و الوجه عندنا فی القضاء و القدر بعد الذی بیّناه أنّ للّه تعالی فی خلقه قضاء و قدرا ، و فی أفعالهم أیضا قضاء و قدرا معلوما ، و یکون المراد بذلک أنّه قد قضی فی أفعالهم الحسنة بالأمر بها ، و فی أفعالهم القبیحة بالنّهی عنها ، و فی أنفسهم بالخلق لها ، و فیما فعله فیهم بالإیجاد له ، و القدر منه سبحانه فیما فعله إیقاعه فی حقّه و موضعه ، و فی أفعال عباده ما قضاه فیها من الأمر و النهی و الثواب و العقاب ، لأنّ ذلک کلّه واقع موقعه و موضوع فی مکانه لم یقع عبثا و لم یصنع باطلاً.

فإذا فسّر القضاء فی أفعال اللّه تعالی و القدر بما شرحناه زالت الشبهة منه و ثبتت الحجّة به و وضح القول فیه لذوی العقول و لم یلحقه فساد و لا اختلال . فأمّا الأخبار التی رواها [ یعنی الصدوق رحمه الله ]فی النهی عن الکلام فی القضاء و القدر فهی تحتمل وجهین :

أحدهما : أن یکون النهی خاصّا بقوم کان کلامهم فی ذلک یفسدهم و یضلّهم عن الدین و لا یصلحهم إلاّ الإمساک عنه و ترک الخوض فیه ، و لم یکن النهی عنه عامّا لکافّة المکلّفین ، و قد یصلح بعض الناس بشیء یفسد به آخرون ، و یفسد بعضهم بشیء یصلح به آخرون ، فدبّر الأئمّة علیهم السلام أشیاعهم فی الدِّین بحسب ما علموه من مصالحهم فیه .

و الوجه الآخر : أن یکون النهی عن الکلام فیهما النهی عن الکلام فیما خلق اللّه تعالی و عن علله و أسبابه و عمّا أمر به و تعبّد ، و عن القول فی علل ذلک إذ کان طلب علل الخلق و الأمر محظورا ، لأنّ اللّه تعالی سترها من أکثر خلقه ، ألا تری أنّه لا یجوز لأحد أن یطلب لخلقه جمیع ما خلق عللاً مفصّلات ، فیقول : لِمَ خَلَق کذا و کذا ؟ حتّی یعدّ المخلوقات کلّها و یحصیها ، و لا یجوز أن یقول : لم أمر بکذا و تعبّد بکذا و نهی عن کذا ؟ إذ تعبّده بذلک و أمره لما هو أعلم به من مصالح الخلق ، و لم یطلع أحدا من خلقه علی تفصیل ما خلق و أمر به و تعبّد ، و إن کان قد أعلم فی الجملة أنّه لم یخلق الخلق عبثا ، و إنّما خلقهم للحکمة و المصلحة ، و دلّ علی ذلک بالعقل و السّمع ، فقال سبحانه : «و ما خَلَقْنا السَّماءَ و الأَرضَ و ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ» (10) و قال : «أ فَحَسِبْتُم أ نّما خَلَقناکُم عَبَثا» (11) و قال : «إنّا کُلَّ شَیءٍ خَلَقْناهُ بقَدَرٍ» (12) یعنی بحقّ و وضعناه فی موضعه ، و قال : «و ما خَلَقْتُ الجِنَّ و الإِنسَ إلاّ لِیَعبُدونِ» (13) و قال فیما تعبّد : «لَن یَنالَ اللّهَ لُحُومُها و لا دِماؤها و لکِن یَنالُهُ التَّقوی مِنکُم» . (14)

و قد یصحّ أن یکون تعالی خلق حیوانا بعینه لعلمه تعالی بأنّه یؤمن عند خلقه کفّار ، أو یتوب عند ذلک فسّاق ، أو ینتفع به مؤمنون ، أو یتّعظ به ظالمون ، أو ینتفع المخلوق نفسه بذلک ، أو یکون عبرة لواحد فی الأرض أو فی السماء ، و ذلک یغیب عنّا ، و إن قطعنا فی الجملة أنّ جمیع ما صنع اللّه تعالی إنّما صنعه لأغراض حکمیّة ، و لم یصنعه عبثا ، و کذلک یجوز أن یکون تعبّدنا بالصلاة لأنّها تقرّبنا من طاعته و تبعّدنا عن معصیته ، و تکون العبادة بها لطفا لکافّة المتعبّدین بها أو لبعضهم .

فلمّا خفیت هذه الوجوه و کانت مستورة عنّا و لم یقع دلیل علَی التفصیل فیها _ و إن کان العلم بأنّها حکمة فی الجملة _ کان النهی عن الکلام فی معنی القضاء و القدر إنّما هو عن طلب علل لها مفصَّلة فلم یکن نهیا عن الکلام فی معنَی القضاء و القدر.

هذا إن سلمت الأخبار التی رواها أبو جعفر رحمه اللّه ، فأمّا إن بطلت أو اختلّ سندها فقد سقط عنّا عهدة الکلام فیها . و الحدیث الذی رواه عن زرارة حدیث صحیح من بین ما روی ، و المعنی فیه ظاهر لیس به علَی العقلاء خفاء ، و هو مؤیّد للقول بالعدل ، أ لا تری إلی ما رواه عن أبی عبد اللّه علیه السلام من قوله : إذا حَشَرَ اللّهُ تعالی الخَلائقَ سَألَهُم عَمّا عَهِدَ إلَیهِم و لم یَسألْهم عَمّا قَضی علَیهِم .

و قد نطق القرآن بأنّ الخلق مسؤولون عن أعمالهم» انتهی کلامه (15) رحمه اللّه .

و أقول (16) : من تفکّر فی الشبهة الواردة علَی اختیار العباد و فروع مسألة الجبر و الاختیار و القضاء و القدر علم سرّ نهی المعصوم عن التفکّر فیها ، فإنّه قلّ من أمعن النّظر فیها و لم یزلّ قدمه إلاّ من عصمه اللّه بفضله . (17)

توضیح :

شیخ صدوق _ رضوان اللّه تعالی علیه _ می گوید: «عقیده ما درباره قضا و قدر همان فرموده امام صادق در پاسخ به زراره است که پرسید: نظرتان درباره قضا و قدر چیست؟ حضرت فرمود: «معتقدم که خداوند عزّ و جلّ چون در روز قیامت بندگان را گرد آورد، از آنچه به آنها سفارش کرده و دستور داده است باز خواستشان می کند و از آنچه برایشان مقدّر فرموده است، نمی پرسدشان». از بحث و سخن گفتن درباره قَدَر نهی شده است؛ چنان که امیر المؤمنین علیه السلام به مردی که درباره قَدَر از آن حضرت سؤال کرد، فرمود: دریایی ژرف است در آن فرو مرو. آن مرد سؤالش را دوباره پرسید. حضرت فرمود: راهی تاریک است در آن قدم مگذار. مرد بار سوم پرسید. حضرت فرمود: راز خداست [برای فهمیدن آن ]خودت را به زحمت مینداز. همچنین امیر المؤمنین علیه السلام درباره قَدَر فرمود: بدانید که قَدَر رازی از رازهای خدا و دژی از دژهای دست نیافتنی خداست که در پس حجاب خدا قرار دارد، از خلق خدا پوشیده است، مُهر خدا بر آن زده شده، در علم سابق (ازلی) خداست و خداوند علم آن را از بندگان بازداشته و آن را برتر از محدوده مشهودات آنها قرار داده است؛ زیرا آنها نه به حقیقت ربانی آن می رسند و نه به قدرت صمدانی و نه به عظمت نورانیّت آن و نه به عزّت وحدانیّت آن؛ زیرا که دریایی مواج و متلاطم است، ویژه خداوند عزّ و جلّ است، ژرفایش از آسمان تا زمین است، پهنایش از خاور تا باختر است، چون شبِ دیجور سیاه است و تار. مارها و نهنگهای بسیار دارد. جزر و مدّ دارد، در قعر آن خورشیدی تابان است، هیچ کس را نسزد که به آن خورشید بنگرد مگر خداوند واحد یگانه. هرکه دیده اش را به آن افکند با حکم خدا ستیزیده است و بر سر قدرتش با او کشمکش کرده است و رازش را فاش و پرده اش را کنار زده است و خشم خدا را برای خود آورده است و جایگاهش دوزخ است و بد سرنوشتی است این.

نیز روایت شده است که امیر المؤمنین علیه السلام از کنار دیوار خمیده ای به طرف دیگر رفت. به آن حضرت عرض شد: ای امیر مؤمنان! آیا از قضای خدا می گریزی؟! فرمود: از قضای خدا، به تقدیر خدا می گریزم. همچنین از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا دعا و تعویذ ، تقدیری را دفع می کند؟ حضرت فرمود: «آن خود از تقدیر است».

شیخ مفید در توضیح این سخن می نویسد: ابو جعفر (شیخ صدوق) در این باب، به احادیث شاذّ و نادری استناد کرده که وجوه و معانی گوناگون (دیگری) را می رسانند و در صورتی که اِسناد این احادیث درست و محکم باشد، این وجوه بر علما پوشیده نیست. وی در این باره معنای محصّلی به دست نمی دهد و به جا بود که چنانچه برای قضا معنایی نمی شناخت، از سخن گفتن در این باب خودداری می کرد. واژه قضا در لغت معلوم است و شواهدی از قرآن نیز برای آن وجود دارد. قضا به چهار معناست: اول، آفریدن. دوم، فرمان. سوم، اعلام کردن. و چهارم، داوری و قضاوت کردن. شاهد بر معنای اوّل (آفریدن)، این سخن خداوند متعال است: «پس آنها را هفت آسمان آفرید». شاهد بر معنای دوم (امر و فرمان)، این گفتار، خداوند متعال است: «و پروردگارت فرمان داد که جز او را نپرستید». شاهد بر معنای سوم (اعلام کردن)، این آیه است: «و به بنی اسرائیل اعلام کردیم» و شاهد بر معنای چهارم (داوری و قضاوت کردن)، این آیه است: «و خداوند به حق قضاوت می کند»، یعنی میان مردم به حق داوری می کند و نیز این آیه: «و میان آنان به حق داوری کرد». بعضی گفته اند که قضا، معنای پنجمی هم دارد و آن فارغ شدن از کار و تمام کردن آن است و به این گفته یوسف استشهاد کرده اند: «قُضِیَ الامر الذی فیه تستفتیان»، یعنی از آن فراغت حاصل آمد و تحقق یافت. این معنا از قضا، به معنای نخست یعنی آفریدن و پدید آمدن بر می گردد.

با توجه به آنچه درباره وجوه و معانی قضا گفتیم، بطلان عقیده جبریه آشکار می شود که معتقدند: «ان اللّه تعالی قضی بالمعصیة علی خلقه»؛ زیرا اگر مقصودشان این است که خداوند گناه و نافرمانی را در میان آفریدگانش آفریده است، باید بگویند: «قضی فی خلقه بالعصیان»، نه «قضی علیهم» چون آفریدن در میان آنهاست نه بر آنها. در صورتی که خداوند متعال با این فرموده خود که: «آن خدایی که هر چیزی را نیکو آفرید» گفته کسانی را که آفرینش گناه را به خدا نسبت می دهند، تکذیب کرده است.

اگر هم مقصودشان این است که قضا به معنای امر کردن به معاصی است، این هم درست نیست؛ زیرا خداوند با این آیه: «همانا خدا به زشت کاری فرمان نمی دهد. آیا بر خدا چیزی می بندید که نمی دانید»، مدعی چنین سخنی را تکذیب کرده است.

اگر مقصودشان این باشد که خداوند خلق را از معاصی ای که می کنند آگاه و مطلع کرده است، این نیز بی معناست؛ زیرا مردم نمی دانند که در آینده اطاعت می کنند یا معصیت و از این که در آینده چه از آنها سر خواهد زد، اطلاع تفصیلی و دقیق ندارند.

اگر منظورشان این باشد که خدا میان بندگان به معصیت داوری کرده است، این نیز درست نیست؛ زیرا احکام و داوریهای خداوند متعال حق است و معصیت ناشی از خود آنان می باشد. بنا بر این، این سخن آنها بی معنا و بالاتفاق بیهوده و لغو است. پس، بطلان پندار کسانی که معتقدند خداوند متعال به گناهان و زشتیها حکم می کند، روشن شد.

با توضیحاتی که دادیم، به نظر ما معنای قضا و قدر این است که خداوند متعال نسبت به آفریدگان خود قضا و قدری دارد و در افعال آنها نیز قضا و قدری معلوم دارد. و مقصود از آن این است که قضای خدا در افعال نیک بندگان، به «امر کردن» به این گونه کارهاست و در افعال زشت ایشان، به «نهی کردن» از آنها و در نفْسها و جانهایشان، به «آفریدنِ» آنها و در آنچه در میانشان انجام می دهد، به «ایجاد کردن» آن چیزهاست و قدر او در آنچه خود می کند، به «قرار دادن آن چیزها در جایگاه حق» آنهاست و در افعال بندگانش، به «آنچه درباره آنها حکم کرده» است، از امر و نهی و پاداش و کیفر؛ زیرا همه اینها در جایگاه خود قرار دارند و نه بیهوده در آن جا قرار گرفته اند و نه باطل ساخته شده اند.

بنا بر این، اگر قضا در افعال خداوند متعال و قدر را با توجه به توضیحاتی که دادیم تفسیر کنیم، شبهه مربوط به این موضوع از بین می رود و مسأله برای افراد خردمند روشن می شود و اشکال و ایرادی در آن به وجود نمی آید. اما اخباری که شیخ صدوق رحمه الله در نهی از سخن گفتن درباره قضا و قدر روایت کرده است، دو وجه در آنها احتمال داده می شود:

اول این که، این نهی مخصوص کسانی است که بحثهای آنان در این موضوع موجب فساد عقیده و گمراهی آنها از دین می شود و تنها راه نجاتشان، خودداری کردن از بحث در این موضوع و غور نکردن در این باره است. و این نهی شامل عموم مکلّفین نبوده است؛ زیرا گاهی اوقات عواملی که موجب فسادِ عقیده برخی می شود، برای برخی دیگر سازنده و مفید است و بر عکس. بنا بر این، ائمّه علیهم السلام پیروان دینی خود را با در نظر گرفتن مصالح آنها، راهنمایی می کرده اند.

وجه دوم این است که نهی از سخن گفتن پیرامون قضا و قدر، نهی از بحث کردن پیرامون آنچه خدا آفریده است و کنجکاوی درباره علل و اسباب آنها و پرسشی از عبادات و اوامر الهی و علل و عوامل آنها باشد؛ زیرا کاوش درباره علل آفرینش مخلوقات و تشریع اوامر و احکام ممنوع است. چون خداوند متعال آنها را از بیشتر بندگان خود پوشیده داشته است. مگر نه این که جایز نیست، کسی در جستجوی یافتن و آگاه شدن از علل آفرینش تمام مخلوقات خدا برآید؟ تا جایی که همه مخلوقات را یکی یکی برشمارد و بگوید چرا آفریده شده اند. همچنین جایز نیست، کسی بگوید: چرا خداوند این فرمان را داده و آن عبادت را خواسته و از فلان و بهمان کار نهی کرده است؟ زیرا اوامر و عبادت خواهیهای او، بر اساس مصالح خلق است و او به این مصالح آگاهتر است و احدی را بر جزئیات علل آفرینش موجودات و وضع اوامر و نواهی خود آگاه نکرده است. گر چه اجمالاً بشر را آگاه کرده است، که آفرینش عبث و بیهوده نیست. بلکه بر اساس حکمت و مصلحت، آنها را آفریده است و عقل و وحی را راهنمای بر این موضوع، قرار داده است؛ مثلاً می فرماید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست از روی بازی نیافریده ایم» و می فرماید: «آیا گمان کرده اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم؟» و نیز فرموده است: «ما هر چیزی را به اندازه آفریده ایم»، یعنی به حق آفریده ایم و آن را در جایگاه خویش قرار داده ایم. همچنین می فرماید: «و جنّ و انس را نیافریدم، مگر برای این که مرا عبادت کنند». نیز درباره عبادت قربانی کردن، می فرماید: «هرگز گوشتهای آنها و نه خونهایشان به خدا نخواهد رسید، ولی این تقوای شماست که به او می رسد».

شاید درست باشد، اگر بگوییم خداوند متعال فلان حیوان خاصّ را آفریده به این دلیل که می داند با آفریدن آن عدّه ای کافر ایمان می آورند، یا جمعی گنهکار توبه می کنند، یا عده ای مؤمن از آن بهره مند می شوند، یا مشتی ستمگر از آن عبرت می گیرند، یا خود آن موجود از آفرینشش سودی می برد، یا برای یک نفر در روی زمین یا آسمان مایه عبرت است، که اینها همه از ما پوشیده اند. گو این که اجمالاً می دانیم که هر چه خدا آفریده است، اغراض حکیمانه ای از آفرینش آنها در کار است و بیهوده خلقشان نکرده است. همچنین می تواند علت فرمان دادن ما به عبادتِ نماز این باشد که ما را به طاعت خدا نزدیک می کند و از معصیت و نافرمانی او دور می سازد و بنا بر این، عبادت نماز برای کلیه کسانی که آن را می گزارند یا برای برخی از آنان، لطف است.

پس، از آن جا که این وجوه و عوامل پوشیده اند و برای ما آشکار نیستند و دلیلی هم بر آگاهی یافتن مفصّل از آنها در دست نیست _ گر چه اجمالاً می دانیم که حکمتی در کار است _ لذا نهی از بحث درباره قضا و قدر، به معنای نهی از جستجو در پیدا کردن جزئیات این علل و عوامل می باشد، نه نهی از سخن گفتن درباره معنای قضا و قدر.

این همه در صورتی است که اخباری که شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده است درست باشند، اما اگر نادرست باشند، یا سند آنها خللی داشته باشد دیگر مسئوولیتی در قبال آنها نداریم.

از میان احادیثی که او نقل کرده، حدیث مروی از زراره، حدیث درستی است و معنای آن نیز روشن است و بر اهل خرد پوشیده نیست و این حدیث عقیده به عدل را تأیید می کند. در این روایت امام صادق علیه السلام می فرماید: آن گاه که خداوند متعال خلایق را در محشر گرد آورد، از آنچه بدانها فرمان داده است باز خواستشان می کند و از آنچه برای آنان حکم و مقدّر کرده است، نمی پرسدشان.

قرآن نیز فرموده است که انسان از اعمالی که می کند بازخواست می شود. پایان سخن شیخ مفید رحمه الله.

من (مجلسی) می گویم: هر کس درباره شبهه مربوط به اختیار بندگان و فروع مسأله جبر و اختیار و قضا و قدر بیندیشد، به رازِ نهی معصوم از سخن گفتن و بحث کردن در این باره پی می برد. چه، کم اند کسانی که در این موضوع کنجکاوی و غور رسی کنند و گامهایشان نلغزد، مگر کسی که خداوند با لطف و فضل خویش مصونش بدارد.

ص :440


1- فی الاعتقادات للشیخ الصدوق : «سرّ من سرّ اللّه ، و ستر من ستر اللّه » . (کما فی هامش بحار الأنوار).
2- فصّلت : 12.
3- الإسراء : 23.
4- الإسراء : 4.
5- غافر : 20.
6- الزمر : 69.
7- یوسف : 41.
8- السجدة : 7.
9- الأعراف : 28.
10- الأنبیاء : 16.
11- المؤمنون : 115.
12- القمر : 49.
13- الذاریات : 56.
14- الحجّ : 37.
15- أی کلام الشیخ المفید رحمه الله.
16- القائل المجلسیّ رحمه الله.
17- بحار الأنوار : 5/97/22 _ 24.

ص :441

ص :442

ص :443

ص :444

ص :445

ص :446

ص :447

کلامٌ فی القضاءِ فی فصولٍ :

1 _ فی تحصیل معناه و تحدیده : إنّا نجد الحوادث الخارجیّة و الاُمور الکونیّة _ بالقیاس إلی عللها و الأسباب المقتضیة لها _ علی إحدی حالتین ، فإنّها قبل أن تتمّ عللها الموجبة لها و الشرائط و ارتفاع الموانع التی یتوقّف علیها حدوثها و تحقّقها لا یتعیّن لها التحقّق و الثبوت و لا عدمه ، بل یتردّد أمرها بین أن تتحقّق و أن لا تتحقّق من رأس .

فإذا تمّت عللها الموجبة لها و کملت ما تتوقّف علیه من الشرائط و ارتفاع الموانع و لم یبق لها إلاّ أن تتحقّق خرجت من التردّد و الإبهام ، و تعیّن لها أحد الطرفین ، و هو التحقّق أو عدم التحقّق ، إن فرض انعدام شیء ممّا یتوقف علیه وجودها ، و لا یفارق تعیّن التّحقّق نفس التحقّق .

و الاعتباران جاریان فی أفعالنا الخارجیّة ، فما لم نشرف علی إیقاع فعل من الأفعال کان متردّدا بین أن یقع أو لا یقع ، فإذا اجتمعت الأسباب و الأوضاع المقتضیة و أتممناها بالإرادة و الإجماع بحیث لم یبق له إلاّ الوقوع و الصدور عیّنا له أحد الجانبین ، فتعیّن له الوقوع .

و کذا یجری نظیر الاعتبارین فی أعمالنا الوضعیة الاعتباریة ، کما إذا تنازع اثنان فی عین یدّعیه کلّ منهما لنفسه کان أمر مملوکیّته مردّدا بین أن یکون لهذا أو لذاک ، فإذا رجعا إلی حکم یحکم بینهما فحکم لأحدهما دون الآخر کان فیه فصل الأمر عن الإبهام و التردّد و تعیین أحد الجانبین بقطع رابطته مع الآخر .

ثمّ توسّع فیه ثانیا ، فجعل الفصل و التعیین بحسب القول کالفصل و التعیین بحسب الفعل ، فقول الحکم : إنّ المال لأحد المتنازعین فصل للخصومة و تعیین لأحد الجانبین بعد التردّد بینهما ، و قول المخبر : إن کذا کذا فصل و تعیین ، و هذا المعنی هو الذی نسمّیه القضاء .

و لمّا کانت الحوادث فی وجودها و تحقّقها مستندة إلیه سبحانه و هی فعله جری فیها الاعتباران بعینهما ؛ فهی ما لم یُرِد اللّه تحقّقها و لم یُتِمّ لها العللَ و الشرائط الموجبة لوجودها باقیة علی حال التردّد بین الوقوع و اللاوقوع ، فإذا شاء اللّه وقوعها و أراد تحقّقها فتمّ لها عللها و عامّة شرائطها و لم یبق لها إلاّ أن توجد ، کان ذلک تعیینا منه تعالی و فصلا لها من الجانب الآخر و قطعا للإبهام ، و یسمّی قضاء من اللّه .

و نظیر الاعتبارین جارٍ فی مرحلة التشریع و حکمه القاطع بأمر و فصله القول فیه قضاء منه .

و علی ذلک جری کلامه تعالی فیما أشار فیه إلی هذه الحقیقة ، قال تعالی : «و إذا قَضی أمرا فإنَّما یَقولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (1) ، و قال : «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَومَیْنِ» (2) ، و قال : «قُضِیَ الأَمرُ الّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ» (3) ، و قال : «و قَضَیْنا إلی بَنی إسْرائیلَ فی الکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فی الأرضِ مَرَّتَیْنِ» (4) إلی غیر ذلک من الآیات المتعرّضة للقضاء التکوینیّ . و من الآیات المتعرّضة للقضاء التشریعیّ قول_ه : «و قَض_ی رَبُّ_کَ ألاّ تَعْبُدُوا إلاّ إیّ_اهُ و بِالوالِدَینِ إحْس_انا» (5) و قوله : «إنَّ ربَّ_کَ یَقضی بَینَهُم یَومَ القِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَختَلِفونَ» (6) ، و قوله : «و قُضِیَ بَینَهُم بالحَقِّ و قیلَ الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ» (7) ، و ما فی الآیة و ما قبلها من القضاء بمعنی فصل الخصومة تشریعیّ بوجه و تکوینیّ بآخر . فالآیات الکریمة _ کما تری _ تُمضی صحّة هذین الاعتبارین العقلییّن فی الأشیاء الکونیّة من جهة أنّها أفعاله تعالی، و کذا فی التشریع الإلهیّ من جهة أنّه فعله التشریعیّ ، و کذا فیما یُنسَب إلیه تعالی من الحکم الفصل . و ربّما عبّر عنه بالحکم و القول بعنایة اُخری ، قال تعالی : «ألا لهُ الحُکْمُ» (8) ، و قال : «و اللّهُ یَحکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ» (9) ، و قال : «ما یُبَدَّلُ القَولُ لَدَیَّ» (10) ، و قال : «و الحَقَّ أقولُ» (11) .

2 _ نظرة فلسفیّة فی معنَی القضاء

لا ریب أنّ قانون العلّیّة و المعلولیّة ثابت ، و أنّ الموجود الممکن معلول له سبحانه إمّا بلا واسطة [أو ]معها ، و أنّ المعلول إذا نسب إلی علّته التامّة کان له منها الضرورة و الوجوب ، إذ ما لم یجب لم یوجد ، و إذا لم ینسب إلیها کان له الإمکان سواء أخذ فی نفسه و لم ینسب إلی شیء کالماهیّة الممکنة فی ذاتها أو نسب إلی بعض أجزاء علّته التامّة، فإنّه لو أوجب ضرورته و وجوبه کان علّة له تامّة، و المفروض خلافه .

و لمّا کانت الضرورة هی تعیّن أحد الطرفین و خروج الشیء عن الإبهام، کانت الضرورة المنبسطة علی سِلسِلة الممکنات من حیث انتسابها إلَی الواجب تعالی الموجب لکلّ منها فی ظرفه الذی یخصّه قضاء عامّا منه تعالی کما أنّ الضرورة الخاصّة بکلّ واحد منها قضاء خاصّ به منه ، إذا لا نعنی بالقضاء إلاّ فصل الأمر و تعیینه عن الإبهام و التردّد .

و من هنا یظهر أنّ القضاء من صفاته الفعلیّة ، و هو مُنتزَع من الفعل من جهة نسبته إلی علّته التامّة الموجبة له .

3 _ و الروایات فی تأیید ما تقدّم کثیرة جدّا : ففی المحاسن عن أبیه عن ابن أبی عُمیر عن هِشام بن سالم قال : قالَ أبو عبد اللّه علیه السلام : إنّ اللّهَ إذا أرادَ شیئا قَدَّرَهُ ، فإذا قَدَّرَهُ قَضاهُ ، فإذا قَضاهُ أمضاهُ .

و فیه عن أبیهِ عن ابنِ أبی عُمَیرٍ عن محمّدِ بنِ إسحاقَ قالَ : قالَ أبو الحسنِ علیه السلام لِیُونُسَ مَولی علیِّ بنِ یَقطینٍ : یا یُونسُ ، لا تَتَکلَّمْ بالقَدَرِ . قالَ : إنّی لا أتَکَلَّمُ بالقَدَرِ ، و لکنْ أقولُ : لا یکونُ إلاّ ما أرادَ اللّهُ و شاءَ و قَضی و قَدَّرَ ، فقالَ : لیسَ هکذا أقولُ ، و لکنْ أقولُ : لا یکونُ إلاّ ما شاءَ اللّهُ و أرادَ و قَدَّرَ و قَضی . ثُمّ قالَ : أ تَدری ما المَشیّةُ ؟ فقالَ : لا ، فقالَ : هَمُّهُ بالشَّیءِ ، أ وَ تَدری ما أرادَ ؟ قالَ : لا ، قالَ : إتمامُهُ علَی المَشیَّةِ ، فقالَ : أ وَ تَدری ما قَدَّرَ ؟ قالَ : لا ، قالَ : هُو الهَندَسَةُ مِن الطُّولِ و العَرضِ و البَقاءِ . ثُمّ قالَ : إنَّ اللّهَ إذا شاءَ شَیئا أرادَهُ ، و إذا أرادَ قَدَّرَهُ ، و إذا قَدَّرَهُ قَضاهُ ، و إذا قَضاهُ أمضاهُ ، الحدیث .

و فی روایة اُخری عن یونس عنه علیه السلام قالَ : لا یکونُ إلاّ ما شاءَ اللّهُ و أرادَ و قَدَّرَ و قَضی . قلتُ : فما مَعنی شاءَ ؟ قالَ : ابتِداءُ الفِعلِ ، قلتُ : فما مَعنی أرادَ ؟ قالَ : الثُّبوتُ علَیهِ . قلتُ : فما مَعنی قَدَّرَ ؟ قالَ : تَقدیرُ الشیءِ مِن طُولِهِ و عَرضِهِ . قلتُ : فما مَعنی قَضی ؟ قالَ : إذا قَضی أمضی ، فذلکَ الذی لا مَرَدَّ لَهُ .

و فی التَّوحید عن الدَّقّاقِ عن الکُلَینیِّ عن ابنِ عامرٍ عنِ المُعَلّی ، قالَ : سُئلَ العالِمُ علیه السلام : کیفَ عَلِمَ اللّهُ ؟ قالَ : عَلِمَ و شاءَ و أرادَ و قَدَّرَ و قَضی و أمضی ، فَأمضی ما قَضی ، و قَضی ما قَدَّرَ ، و قَدَّرَ ما أرادَ ، فَبِعِلمِهِ کانَتِ المَشیّةُ ، و بمَشیَّتِهِ کانتِ الإرادَةُ ، و بإرادَتِهِ کانَ التَّقدیرُ ، و بتَقدیرِهِ کانَ القَضاءُ ، و بقَضائهِ کانَ الإمضاءُ ، فالعِلمُ مُتَقدِّمٌ علَی المَشیَّةِ ، و المَشیَّةُ ثانیَةٌ ، و الإرادةُ ثالثَةٌ ، و التَّقدیرُ واقِعٌ علَی القَضاءِ بالإمضاءِ . فَلِلهِ تبارَکَ و تعالی البَداءُ فیما عَلِمَ مَتی شاءَ و فیما أرادَ لِتَقدیرِ الأشیاءِ ، فإذا وَقَعَ القَضاءُ بالإمضاءِ فلا بَداءَ ، الحدیث.

و الذی ذکره علیه السلام من ترتّب المشیّة علَی العلم و الإرادة علَی المشیّة ، و هکذا ترتّب عقلیّ بحسب صحّة الانتزاع .

و فیه بإسناده عن ابن نُباتَة قال : إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام عَدَلَ مِن عِندِ حائطٍ مائلٍ إلی حائطٍ آخَرَ ، فقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ ؟ ! قالَ : أفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ إلی قَدَرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ .

أقول : و ذلک أنّ القدر لا یحتم المقدّر ، فمن المَرجوّ أن لا یقع ما قدّر ، أمّا إذا کان القضاء فلا مَدفع له ، و الروایات فی المعانی المتقدّمة کثیرة من طرق أئمة أهل البیت علیهم السلام . (12)

گفت_ار علاّم_ه طباطبایی رحمه الله درباره قض_ای الهی در چند فصل

1 _ درباره معنا و تعریف آن: ما حوادث خارجی و امور هستی را _ در مقایسه با علل و اسباب مقتضی آنها _ ، از دو حالت خارج نمی بینیم؛ زیرا این حوادث و امور پیش از آن که علل و شرایط ایجاب کننده آنها تحقّق یابد و موانعی که پدید آمدن و واقعیت یافتن این حوادث بستگی به آنها دارد برطرف شود، نه تحقّق و ثبوت برای آنها متعیّن و حتمی است و نه عدم آن. بلکه از اساس میان تحقّق یافتن و تحقّق نیافتن یکسانند. اما هرگاه عللِ ایجاب کننده و شرایطِ پدید آمدنشان کامل شوند و موانع هم برطرف شوند و دیگر حالتی جز تحقّق یافتن آنها باقی نماند، از این تردّد و ابهام بیرون می آیند و یکی از طرفین، یعنی تحقّق یا عدم تحقّق حتمی می شود. تحقّق نیافتن در صورتی است که فرض شود چیزی از علل و شرایطی که وجود آن حوادث به آن بستگی دارد، معدوم باشد و تعیّن تحقّق از نفْسِ تحقّق، جدا شدنی نیست.

این دو اعتبار، در افعال خارجی ما نیز جریان دارد؛ زیرا تا زمانی که اقدام به کاری نکرده ایم، آن کار همچنان در حال تردّد میان واقع شدن یا واقع نشدن باقی است. اما وقتی اسباب و شرایط و اوضاع مقتضی فراهم گشت و اراده و تصمیم ما هم مکمّل آنها شد به طوری که جز وقوع و صدور فعل کاری باقی نماند، یکی از طرفین امکان و تردّدْ واقع گشته ، آن عمل تحقّق می یابد.

این حساب، در زمینه اعمال وضعی و اعتباری ما نیز صدق می کند. مثلاً وقتی دو نفر درباره مالی با هم اختلاف پیدا می کنند و هر یک مدّعی مالکیت آن می شود، مملوکیت آن شیئ برای یکی از آن دو نفر امری است ممکن و مردّد اما وقتی به یک داور مراجعه کردند تا میانشان داوری کند و داور به نفع یکی از آنها حکم داد، آن حالت ابهام و تردّد از میان می رود و یکی از طرفین متعیّن گشته رابطه اش با دیگری قطع می شود. در این جا داوری و تعیینِ قولی یکی از دو طرف، مانند داوری و تعیین فعلی است؛ زیرا این سخن داور که «این مال متعلّق به فلان طرف دعواست»، به منازعه خاتمه داده و یکی از طرفین دعوا که میانشان تردّد و ابهام بود به عنوان ذیحق متعیّن می شود. و این سخنِ مُخبِر که چنین، چنان است، فیصله دهنده و تعیین کننده است. و این معنا همان است که ما آن را قضا و داوری می نامیم.

از آن جا که حوادث این عالم در وجود و تحقّق یافتن مستند به خداوند سبحان و فعل او هستند، لذا این دو اعتبار، یعنی امکان و تعیّن، عیناً در آنها نیز جریان دارد؛ زیرا این حوادث تا زمانی که خداوند نخواهد آنها را تحقق و وجود بدهد و علل و شرایط ایجاب کننده وجود آنها موجود نشده باشد، همچنان در حالت امکان و تردّد میان وقوع یافتن و وقوع نیافتن باقی می ماند، ولی همین که خداوند خواهان وقوع آنها شود و تحقّق یافتنشان را اراده کند و علل و کلیه شرایط تحقّق آنها را فراهم سازد ، راهی نمی ماند جز این که تحقّق یابند . این مشیّت حقْ و فراهم آوردن علل و شرایطْ، همان تعیین یکی از دو طرف از سوی خداوند متعال و جدا شدن آن از طرف دیگر است که موجود را از حالت تردّد و ابهام در می آورد و قضای الهی نامیده می شود.

نظیر این دو اعتبار در مرحله تشریع و قانون گذاری نیز جریان دارد و حکم قطعی خدا درباره یک امر شرعی، قضای خداست. لذا در هر جا از کلام الهی که اسمی از قضا برده شده، این حقیقت به چشم می خورد، مانند آیه: «و اذا قضی امرا فانّما یقول له کن فیکون» و آیه «فقضاهنّ سبع سماوات فی یومین» و آیه «قُضِیَ الامر الذی فیه تستفتیان» و آیه «و قضینا الی بنی اسرائیل فی الکتاب لتفسدّن فی الارض مرّتین» و دیگر آیاتی که به قضای تکوینی می پردازند.

و اما آیاتی که به قضای تشریعی می پردازند، مانند آیه «و قضی ربّک الاّ تعبدوا إلاّ ایاه و بالوالدین احسانا» و آیه «انّ ربّک یقضی بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون» و آیه «و قضی بینهم بالحقّ و قیل الحمد للّه ربّ العالمین»، البته قضای در این آیه و همچنین آیه پیش از آن، به وجهی به معنای فصل خصومت تشریعی است و به وجهی دیگر به معنای داوری و قضای تکوینی. چنان که ملاحظه می شود، این آیات کریمه درستی این دو اعتبار عقلی را در پدیده های تکوینی از جهت این که افعال الهی هستند و در احکام تشریعی، از جهت این که فعل تشریعی او هستند و نیز در هر حُکم و داوری فیصله دهنده ای که به خدا منسوب است امضا و تأیید می کنند. گاهی، به اعتباری، از قضا به حکم و قول نیز تعبیر شده است. مثلاً می فرماید: «الا له الحکم» و می فرماید: «و اللّه یحکم لا معقّب لحکمه» و می فرماید: «ما یبدّل القول لدّی» و می فرماید: «و الحقّ اقول».

2 _ نگاهی فلسفی به معنای قضا شکّی نیست که قانون علیّت، یک واقعیت است و هر موجود ممکنی، بدون واسطه یا با واسطه، معلول خداوند سبحان می باشد. نیز شکّی نیست که معلول هر گاه به علّت تامّه اش نسبت داده شود، از ناحیه آن علّت دارای ضرورت و وجوب خواهد بود؛ زیرا هر موجود ممکنی تا واجب نشود، وجود پیدا نمی کند. اما اگر معلول را به علّت تامّه اش نسبت ندهیم، حالت امکان برایش یکسان است، حال چه آن را به خودی خود و بدون مقایسه با چیزی لحاظ کنیم، مانند ماهیات که ذاتا ممکن هستند و چه این که به بعضی اجزایِ علت تامّه اش نسبت دهیم [در هر حال ممکن است]؛ زیرا اگر این جزء یا اجزاء ضرورت و وجوب آن معلول را واجب گرداند، علّت تامّه او خواهد بود. حال آن که ما فرض کردیم که آن اجزاء علّت تامّه نیستند، بلکه جزئی از علّت تامّه می باشند.

از آن جا که ضرورت به معنای متعیّن شدن یکی از طرفین امکان [وجود یا لا وجود] و بیرون آمدن شی ء از حالت ابهام و تردّد می باشد، ضرورت حاکم بر زنجیره ممکنات، از جهت انتسابشان به واجب الوجود متعال که هر یک از اشیا را در شرایط خاصِ آن واجب می گرداند، قضایی است عمومی از جانب خداوند متعال. همچنان که ضرورتِ مخصوص به هر یک از این موجودات، قضای خصوصی اوست نسبت به هر کدام آنها؛ چه آن که مقصود ما از قضا ، فیصله دادن به کار و بیرون آوردن آن از حالت ابهام و تردّد است.

از این جا معلوم می شود که قضا از صفات فعلی خداست و از فعل، به لحاظ نسبت آن فعل به علّت تامّه و موجبه اش، انتزاع می شود.

3 _ روایات فراوانی این نظریه را تأیید می کند؛ مثلاً [برقی ]در کتاب محاسن از پدرش از ابن ابی عمیر از هشام بن سالم روایت کرده که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند هرگاه بخواهد چیزی را ایجاد کند، اوّل مقدّرش می کند و چون مقدّرش کرد قضایش را می راند و وقتی قضایش را راند امضا و اجرا می کند.

نیز در همین کتاب، [برقی] از پدرش از ابن ابی عمیر از محمّد بن اسحاق نقل می کند که گفت: ابو الحسن علیه السلام به یونس، مولای علی بن یقطین فرمود: ای یونس! به مسأله قدر نپرداز. عرض کرد: من به موضوع قدر نمی پردازم، اما می گویم: هیچ چیزی تحقق نمی یابد مگر آنچه که اراده و مشیّت و قضا و قدر خدا به آن تعلّق گرفته باشد. امام فرمود: ولی من این طور نمی گویم، بلکه می گویم: هیچ چیز تحقّق نمی یابد، مگر آنچه که مشیّت و اراده و قَدَر و قضای خدا به آن تعلّق گرفته باشد. سپس فرمود: آیا می دانی مشیّت چیست؟ عرض کرد: نه. فرمود: تصمیم او به کاری. آیا می دانی اراده خدا چیست؟ عرض کرد: نه. فرمود: کامل کردن آن چیز بر طبق مشیّت. فرمود: آیا می دانی تقدیر خدا چیست؟ عرض کرد: نه. فرمود: اندازه دادن در درازا و پهنا و مدّت بقا. سپس فرمود: همانا خداوند هر گاه چیزی را بخواهد، آن را اراده می کند و هر گاه اراده کرد تقدیرش می کند و هر گاه تقدیرش کرد، قضایش را می راند و چون قضایش را راند، به اجرایش در می آورد.

در روایت دیگری از یونس از همان حضرت علیه السلام آمده است که فرمود: هیچ چیز تحقّق نمی یابد، مگر آنچه که مشیّت و اراده و تقدیر و قضای خدا به آن تعلّق گیرد. عرض کردم: معنای مشیّت چیست؟ فرمود: آغاز کردن فعل. عرض کردم: معنای اراده چیست؟ فرمود: ثبات و پایداری بر آن. عرض کردم: معنای تقدیر چیست؟ فرمود: اندازه دادن به طول و عرض آن. عرض کردم: قضا به چه معناست؟ فرمود: هر گاه قضایش را براند [و حکمش را صادر کند] آن را به اجرا در می آورد و هیچ چیز مانع تحقّق آن نمی شود.

در توحید [صدوق] از دقّاق از کلینی از ابن عامر از معلّی نقل شده است که گفت: از عالم علیه السلام سؤال شد: علم خدا، چگونه است؟ فرمود: می داند و می خواهد و اراده می کند و مقدّر می فرماید و قضا و حکم می کند و امضا و اجرا می کند. پس امضا و اجرا می کند آنچه که قضایش را رانده است و قضای چیزی را می راند که تقدیرش کرده است و مقدّر می سازد چیزی را که اراده کرده است. پس، مشیّت او به علم اوست و اراده اش به مشیّت او و تقدیرش با اراده او و قضایش به تقدیر او و امضا و اجرایش به قضای اوست. بنا بر این، علم مقدّم بر مشیّت است و مشیّت در مرتبه دوم، می باشد و اراده در مرتبه سوم و تقدیر بر همان شی ء واقع است که قضا و اجرا می شود. پس تنها در مرحله علم و تقدیر اشیاء آنگاه که خداوند خود بخواهد بدا حاصل می شود، اما اگر قضا به مرحله امضا و اجرا رسید، دیگر بدا به وجود نمی آید.

این ترتیب که امام علیه السلام ذکر فرموده و مشیّت را مترتّب بر علم و اراده را مترتّب بر مشیّت و ......... دانسته، یک ترتیب عقلی است، که عقل این انتزاع را درست می شمارد.

در همان کتاب به سند خود از ابن نباته آمده است که ابن نباته گفت: امیر المؤمنین علیه السلام از کنار دیوار خمیده ای برخاست و به طرف دیوار دیگری رفت. به آن حضرت عرض شد: ای امیر المؤمنین! آیا از قضای خدا می گریزی؟! فرمود: از قضای خدا به قَدَر خداوند عزّ و جلّ می گریزم.

من (صاحب المیزان) می گویم: علّتش این است که تقدیر به آنچه مقدّر شده است، حتمیّت و تخلّف ناپذیری نمی بخشد و امید آن هست که آنچه مقدّر شده تحقق نیابد. امّا هر گاه قضا و حکمش رانده شود، دیگر گریزی از آن نیست. درباره مطالب گذشته روایات بسیاری از طریق ائمه اهل بیت علیهم السلام وارد شده است.

ص :448


1- البقرة : 117.
2- فصّلت : 12.
3- یوسف : 41.
4- الإسراء : 4.
5- الإسراء : 23 .
6- یونس : 93.
7- الزمر : 75.
8- الأنعام : 62.
9- الرعد : 41.
10- ق : 29.
11- ص : 84.
12- المیزان فی تفسیر القرآن : 13/72 _ 75.

ص :449

ص :450

ص :451

ص :452

ص :453

ص :454

ص :455

3296 - کِتابَةُ القَضاءِ وَالقَدَرِ عَلَی الإنسانِ
3296 - نوشتن قضا و قدر بر انسان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَدخُلُ المَلَکُ علَی النُّطفَةِ بعدَ ما تَستَقِرُّ فی الرَّحِمِ بأربَعینَ لَیلةً فیَقولُ : یا رَبِّ ، ما ذا ، أ شَقِیٌّ أم سَعیدٌ ؟ أ ذَکَرٌ أم اُنثی ؟ فیقولُ اللّهُ ، فَیَکتُبانِ و یَکتُبُ عَمَلَهُ و أثَرَهُ و مُصیبَتَهُ و رِزقَهُ و أجَلَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی خِلقَةِ الإنسانِ فی الرَّحِمِ _: إذا کَمُلَ أربَعةُ أشهُرٍ بَعَثَ اللّهُ مَلَکَینِ خَلاّقَینِ، فیَقولانِ: یا ربِّ ما تَخلُقُ، ذَکَرا أو اُنثی ؟ فَیُؤمَرانِ ، فیَقولانِ : یا ربِّ ، شَقِیّا أو سَعیدا ؟ فیُؤمَرانِ ، فیقولانِ : یا رَبِّ ، ما أجَلُهُ و ما رِزقُهُ و کلُّ شیءٍ مِن حالِهِ _ و عَدَّدَ مِن ذلک أشیاءَ _ ؟ و یَکتُبانِ المِیثاقَ بینَ عَینَیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: ثُمّ یُوحی اللّهُ إلَی المَلَکَینِ : اُکتُبا علَیهِ قَضائی و قَدَری و نافِذَ أمری و اشتَرِطا لیَ البَداءَ فیما تَکتُبانِ ، فیَقولانِ : یا ربِّ ، ما نَکتُبُ ؟ فَیُوحی اللّهُ إلَیهِما أنِ ارفَعا رُؤوسَکُما إلَی رَأسِ اُمِّهِ ، فَیَرفَعانِ رُؤوسَهُما فاذا اللَّوحُ یَقرَعُ جَبهَةَ اُمِّهِ ، فَیَنظُرانِ فیهِ فَیَجِدانِ فی اللَّوحِ صُورَتَهُ و زینَتَهُ و أجَلَهُ و مِیثاقَهُ شَقیّا أو سَعیدا و جَمیعَ شَأنِهِ . (3) (4)

3296

نوشتن قضا و قدر بر انسان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهل شب پس از جای گرفتن نطفه در رحم، فرشته نزد آن می رود و می گوید: پروردگارا! فرمان چیست؟ بدبخت یا خوشبخت؟ پسر یا دختر؟ پس خداوند دستور می دهد و سعادت یا شقاوت و دختر یا پسر بودن آن نطفه و نیز عمل و اثر و مصیبت و گرفتاری و روزی و اجلش، نوشته می شود.

امام باقر علیه السلام_ درباره خلقت انسان در رحم _فرمود : چون چهار ماه کامل شود، خداوند دو فرشته آفریننده می فرستد و آن دو عرض می کنند: پروردگارا! چه می آفرینی، پسر یا دختر؟ دستور لازم به آن دو داده می شود. سپس عرض می کنند: پروردگارا! بدبخت است یا خوشبخت؟ در این باره هم دستور لازم داده می شود. آن گاه عرض می کنند: پروردگارا! مدت عمر و روزیش چه مقدار؟ همه احوال او _ که حضرت شماری از آنها را نام برد _ نوشته می شود و آن دو فرشته این میثاق را ما بین دو چشمش (در پیشانی او) می نویسند.

امام باقر علیه السلام_ در همین باره _فرمود : آن گاه خداوند به دو فرشته وحی می کند: قضا و قدر و جاری شدن امر مرا درباره او بنویسید و در آنچه می نویسید شرط بدا برای من را قید کنید. آن دو فرشته عرض می کنند: پروردگارا! چه بنویسیم؟ پس خداوند به آن دو وحی می کند که سرتان را به طرف سر مادر او بلند کنید. آن دو فرشته سر خود را بالا می برند و لوح را می بینند که به پیشانی مادر او می خورد. به لوح نگاه می کنند. شکل و زینت و مدّت عمر او و میثاقش را که بدبخت است یا خوشبخت و خلاصه همه احوال او را در آن لوح، مشاهده می کنند.

ص :456


1- کنز العمّال : 522.
2- الکافی : 6/13/3.
3- الکافی : 6/14/4.
4- (انظر) عنوان 233 «السعادة» ، 273 «الشقاوة». الکافی : 6 / 12 «باب بدء خلق الإنسان».

3297 - الإرادةُ وَالقَضاءُ
3297 - اراده بشر و قضای الهی

الکتاب :

«وَ ما تَشاؤُونَ إِلاَّ أَن یَشاءَ اللّهُ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیما حَکِیما» . (1)

«وَ ما تَشاؤُونَ إِلاَّ أَن یَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» . (2)

«إِنّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بأَنْفُسِهِم» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ما مِن أهلِ قَریَةٍ و لا أهلِ بَیتٍ و لا رجُلٍ بِبادِیَةٍ کانوا علی ما کَرِهتُ مِن معصِیَتی ثُمّ تَحَوَّلُوا عنها إلی ما أحبَبتُ مِن طاعَتی إلاّ تَحَوَّلتُ لَهُم عمّا یَکرَهونَ مِن عَذابی إلی ما یُحِبُّونَ مِن رَحمَتی . (4)

3297

اراده بشر و قضای الهی

قرآن:

«و شما نمی خواهید مگر این که خدا بخواهد و قطعا خدا دانای حکیم است».

«و شما نمی خواهید، مگر این که خداوند پروردگار جهانیان بخواهد».

«در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: هیچ اهل قریه ای یا اهل خانه ای یا بادیه نشینی نیستند که مرتکب معصیت من، که ناخوش دارم، شده باشند و سپس به طاعت من که دوست دارم روی آورند مگر این که من نیز از عذاب خود برای آنان ، که ناخوش می دارند ، به رحمت خویش ، که دوست می دارند، روی آورم.

ص :457


1- الدهر : 30.
2- التکویر : 29.
3- الرعد : 11.
4- کنز العمّال : 44166.

عنه صلی الله علیه و آله :کما تکونوا یُولّی علَیکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بقَومٍ سُوءا جَعَلَ أمرَهُم إلی مُترَفِیهِم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ أصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: فلَمّا رَأی اللّهُ صِدقَنا أنزَلَ بِعَدُوِّنا الکَبْتَ و أنزَلَ علَینا النَّصرَ ، حتَّی استَقَرَّ الإسلامُ مُلقِیا جِرَانَهُ و مُتَبوِّئا (مُبوِّیا) أوطانَهُ . (3)

عنه علیه السلام_ لمّا مَرَّ بخَرابِ المدائنِ _: إنّ هؤلاءِ القَومَ کانوا وارِثینَ ، فَأصبَحُوا مُورَثینَ ، و إنّ هؤلاءِ القَومَ استَحَلُّوا الحُرُمَ فَحَلَّت فیها النِّقَمُ ، فلا تَستَحِلُّوا الحُرُمَ فَتَحُلَّ بِکُمُ النِّقَمُ . (4)

نهج السعادة :قال أمیر المؤمنین علیه السلام لأصحابِهِ بعد إخمادِ شَوکَةِ المارِقینَ : إنّ اللّهَ قد أحسَنَ إلَیکُم و أعَزَّ نَصرَکُم ، فتَوَجَّهُوا مِن فَورِکُم هذا إلی عَدُوِّکُم، فَقالوا: یا أمیرَ المؤمنینَ ، قد کَلَّت سُیوفُنا و نَفِدَت نِبالُنا و نَصَلَت أسِنَّةُ رِماحِنا ، فدَعْنا نَستَعِدَّ بأحسنِ عُدَّتِنا .........

قالَ علیه السلام : «یا قَومِ ادْخُلُوا الأَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُم وَ لا تَرْتدُّوا عَلی أدْبارِکُم فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ» (5) . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گونه که باشید، همان گونه بر شما حکومت می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند بَدِ مردمی را بخواهد، زمام کارهای آنان را به دست متنعّمان عیّاش آنها می سپارد.

امام علی علیه السلام_ در وصف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله _فرمود : وقتی خداوند صداقت ما را دید، بر دشمنانمان خواری و شکست فرستاد و برای ما پیروزی، چندان که اسلام به هر شهر و دیار رسید و حکومت آن در آفاق پدیدار گردید .

امام علی علیه السلام_ هنگام گذر بر خرابه مداین _فرمود : راستی که این مردمان وارث [پیشینیان خود ]بودند و سپس دیگران وارث آنها شدند. این مردم حرامها را حلال کردند و بدین سبب مجازاتها دامنگیرشان شد. پس حرامها را حلال مشمارید، که مجازاتها بر شما نیز فرود می آید.

نهج السعادة :امام علی علیه السلام _ بعد از فرو نشاندن غائله خوارج، خطاب به یاران خود _ فرمود : راستی که خداوند در حق شما احسان کرد و نیک یاریتان رساند. پس هم اینک بیدرنگ به سوی دشمن خود (شامیان) رهسپار شوید. گفتند: یا امیر المؤمنین! شمشیرهایمان کُند گشته و تیرهایمان به پایان رسیده و سر نیزه هایمان کنده شده اند. بنا بر این، اجازه فرمایید [بر گردیم و] خود را کاملاً آماده کنیم .........

حضرت این آیه را خواند: «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر داشته است، در آیید و به عقب باز نگردید که زیانکار خواهید شد».

ص :458


1- کنز العمّال : 14972.
2- کنز العمّال : 14973.
3- نهج البلاغة : الخطبة 56 .
4- کنز العمّال : 44228.
5- المائدة : 21 .
6- نهج السعادة : 2/420 ، راجع تمام الخطبة.

عنه علیه السلام :و اللّهِ لقد خَشِیتُ أن یُدالَ هؤلاءِ القَومُ [اهل الشام ] علَیکُم بصَلاحِهِم فی أرضِهِم و فَسادِکُم فی أرضِکُم، و بأدائهِمُ الأمانَةَ و خِیانَتِکُم، و بطَواعِیَتِهِم إمامَهُم و مَعصِیتِکُم لَهُ ، و باجتِماعِهِم علی باطِلِهم و تَفَرُّقِکُم علی حَقِّکُم ! (1)

عنه علیه السلام :ما أری هؤلاءِ القَومَ إلاّ ظاهِرینَ علَیکُم ......... أراهُم مُجتَمِعینَ و أراکُم مُتَفَرِّقینَ ، و أراهُم لِصاحِبِهم طائعِینَ و أراکُم لی عاصِینَ . (2)

عنه علیه السلام :و الذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ ، لإِزالَةُ الجِبالِ مِن مَکانِها أهوَنُ مِن إزالَةِ مُلْکٍ مُرجلٍ (3) ، فإذا اختَلَفُوا بینَهُم فوَالذی نَفسی بِیَدِهِ لو کادَتهُمُ الضِّباعُ لَغَلَبَتهُم. (4)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که می ترسم این جماعت شامیان، به سبب صلاح و سازندگی آنها در سرزمینشان و فساد و تباهکاری شما در سرزمینتان و امانتداری آنها و خیانت کاری شما و فرمانبری آنها از پیشوایشان و نافرمانی شما از پیشوایتان و همداستانی آنها در باطلشان و پراکندگی و تفرقه شما در حقّتان، بر شما پیروز گردند!

امام علی علیه السلام :این قوم را نمی بینم مگر این که بر شما پیروز خواهند شد ......... آنان را یکپارچه می بینم و شما را پراکنده، آنان را مطیع زمام دارشان می بینم و شما را نافرمان از من.

امام علی علیه السلام :سوگند به آن که دانه را شکافت و مردم را آفرید، هر آینه از جای بر کندن کوهها آسانتر است تا از جای برکندن حکومتی پایدار و مستحکم (و مهلت به سر نامده) . اما هر گاه میانشان اختلاف افتد، سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر کفتارها بر آنان حمله ور شوند، بی گمان بر ایشان چیره گردند.

ص :459


1- نهج السعادة : 2/580.
2- نهج السعادة : 2/585.
3- کذا فی المصدر و الظاهر أن الصحیح «مؤجّل» کما فی المصنّف لابن أبی شیبة : 7/255/38 .
4- کنز العمّال : 31452.

عنه علیه السلام :حتّی إذا وافَقَ وارِدُ القَضاءِ انقِطاعَ مُدَّةِ البَلاءِ حَمَلُوا بَصائرَهُم عَلی أسیافِهِم و دانُوا لِرَبِّهِم بأمرِ واعِظِهِم . (1)

نهج السعادة عن زاذان عن علیّ علیه السلام :أنّهُ خَطَبَ فقالَ: ألا و إنّهُ لا یَزالُ البَلاءُ بکُم مِن بَعدی حتّی یکونَ المُحِبُّ لی و المُتَّبِعُ أذَلَّ فی أهلِ زَمانِهِ مِن فَرخِ الأمَةِ . قالوا : و لِمَ ذلکَ ؟ قالَ : ذلکَ بما کَسَبَت أیدیکُم ، برِضاکُم بالدَّنِیَّةِ فی الدِّینِ ، فلو أنَّ أحَدَکُم إذا ظَهَرَ الجَورُ مِن أئمَّةِ الجَورِ باعَ نفسَهُ مِن رَبِّهِ و أخَذَ حَقَّهُ مِن الجِهادِ لَقامَ دِینُ اللّهِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :تا آن که وارد شدن قضای الهی با به سر آمدن مدّت بلا همزمان و موافق گردید، بصیرتهایشان را بر شمشیرهای خویش نهادند و به فرمان اندرز گوی خود به پروردگارشان نزدیک شدند.

نهج السعادة_ به نقل از زاذان _: امام علی علیه السلام فرمود : بدانید که پس از من، شما همواره گرفتار و مبتلا خواهید بود تا جایی که دوستدار و پیرو من در میان مردم زمانه خویش خوارتر از کنیز زاده خواهد بود. عرض کردند: به چه علّت؟ فرمود: به علّت اعمال خودتان، به علّت این که در دین به پستی تن می دهید. اگر هر یک از شما وقتی بیدادگریِ پیشوایان ستم آشکار می شود ، جانش را به پروردگارش بفروشد و حقّش را از جهاد بگیرد، بی گمان دین خدا بر پا شود.

3298 - ما قَضاهُ اللَّهُ لِلمُؤمِنِ فَهُوَ خَیرٌ
3298 - آنچه خدا برای مؤمن حکم کند خیر است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی کلِّ قَضاءِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ خِیَرَةٌ (خَیرٌ) للمؤمنِ . (4)

3298

آنچه خدا برای مؤمن حکم کند خیر است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در هر قضای خداوند عزّ و جلّ برای مؤمن، خیری است.

ص :460


1- نهج البلاغة : الخطبة 150.
2- نهج السعادة : 3/298.
3- (انظر) القَدَر : باب 3228. الفساد : باب 3152. بحار الأنوار : 5 / 84 باب 3.
4- عیون أخبار الرِّضا : 1/141/42.

عنه صلی الله علیه و آله :عَجَبا للمؤمنِ لا یَقضی اللّهُ علَیهِ قَضاءً إلاّ کانَ خَیرا لَهُ ، سَرَّهُ أو ساءَهُ ! إنِ ابتَلاهُ کانَ کَفّارَةً لذَنبِهِ ، و إن أعطاهُ و أکرَمَهُ کانَ قد حَباهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی قَضاءِ اللّهِ کُلُّ خَیرٍ للمؤمنِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عن أبیهِ عن جدِّه علیهم السلام: ضَحِکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ حتّی بَدَت نَواجِذُهُ، ثمّ قالَ : أ لا تَسألونی مِمَّ ضَحِکتُ ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : عَجِبتُ لِلمَرءِ المُسلمِ إنّهُ لیس مِن قَضاءٍ یَقضیهِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ إلاّ کانَ خَیرا لَهُ فی عاقِبَةِ أمرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ فیما ناجَی اللّهُ بهِ موسَی بنَ عِمرانَ أنْ : یا موسی ، ما خَلَقتُ خَلقا هُو أحَبُّ إلَیَّ مِن عَبدیَ المؤمنِ ، و إنّی إنّما أبتَلیهِ لِما هُو خَیرٌ لَهُ ، و أنا أعلَمُ بما یُصلِحُ عَبدی ، و لْیَصبِرْ علی بَلائی و لْیَشکُرْ نَعمائی و لیَرضَ بقَضائی ، أکتُبْهُ فی الصِّدِّیقِینَ عِندی . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شگفتا از مؤمن که هر قضایی خداوند بر او براند برایش خیر است، چه خوشایند او باشد یا نا خوشایندش! اگر مبتلایش کند ، کفّاره گناه او باشد و اگر به وی عطا کند و گرامیش دارد، به او بخشش کرده است.

امام باقر علیه السلام :در قضای خداوند هر گونه خیری برای مؤمن، نهفته است.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرش از جدّش _فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روزی چنان خندید که دندانهای عقلش نمودار شد ، سپس فرمود : آیا از من نمی پرسید که از چه می خندم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا! فرمود: از انسان مسلمان در شگفتم که هر چه خداوند عزّ و جلّ برای او حکم و مقدّر کند، سرانجامش برای او خوب است.

امام صادق علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند با موسی بن عمران این بود: ای موسی! هیچ مخلوقی نیافریدم که نزد من محبوبتر از بنده مؤمنم باشد. او را به بلا گرفتار می سازم؛ زیرا که این برایش بهتر است و من بهتر می دانم چه چیز بنده ام را می سازد. پس باید بر بلای من شکیبا باشد و نعمتهایم را سپاس گزارد و به قضای من خشنود باشد، تا او را از صدّیقان نزد خود بنویسم.

ص :461


1- تحف العقول : 48.
2- التمحیص : 58/118.
3- الأمالی للصدوق : 640/865 .
4- بحار الأنوار : 82/130/10.

عنه علیه السلام :عَجِبتُ للمَرءِ المُسلمِ لا یَقضی اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ قَضاءً إلاّ کانَ خَیرا لَهُ ، و إن قُرِضَ بالمَقاریضِ کانَ خَیرا لَهُ ، و إن مَلَکَ مَشارِقَ الأرضِ و مَغارِبَها کانَ خَیرا لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :ما قَضَی اللّهُ لمؤمنٍ قَضاءً فَرَضِیَ بهِ إلاّ جَعَلَ اللّهُ لَهُ الخِیَرَةَ فیما یَقضی. (2)

عنه علیه السلام :إنَّ بنی إسرائیلَ أتَوا موسی علیه السلام فَسَألُوهُ أن یَسألَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أن یُمطِرَ السماءَ علَیهِم إذا أرادُوا و یَحبِسَها إذا أرادوا ، فَسَألَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ذلکَ لَهُم ، فقالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ذلکَ لَهُم یا موسی ، فَأخبَرَهُم موسی فَحَرَثُوا و لم یَترُکوا شیئا إلاّ زَرَعوهُ ثُمّ استَنزَلُوا المَطَرَ علی إرادَتِهِم و حَبَسُوهُ علی إرادَتِهِم ، فصارَت زُرُوعُهُم کأنّها الجِبالُ و الآجامُ ، ثُمّ حَصَدُوا و داسُوا و ذَرُّوا فلم یَجِدُوا شیئا ! فَضَجُّوا إلی موسی علیه السلام و قالوا : إنّما سألناکَ أن تسألَ اللّهَ أن یُمطِرَ السماءَ علَینا إذا أرَدنا فَأجابَنا ثُمّ صَیَّرَها علَینا ضَررا ! فقالَ : یا رَبِّ ، إنَّ بنی إسرائیلَ ضَجُّوا ممّا صَنَعتَ بِهِم ، فقالَ : و مِمَّ ذاکَ یا موسی ؟ قالَ : سَألُونی أن أسألُکَ أن تُمطِرَ السماءَ إذا أرادُوا و تَحبِسَها إذا أرادُوا فَأجَبتَهُم ثُمّ صَیَّرتَها علَیهِم ضَررا ! فقالَ : یا موسی، أنا کنتُ المُقَدِّرَ لِبَنی إسرائیلَ فلم یَرضَوا بتَقدیری فَأجَبتُهم إلی إرادَتِهِم فکانَ ما رَأیتَ ! (3)

امام صادق علیه السلام :در شگفتم از مرد مسلمان که خداوند عزّ و جلّ هیچ قضایی برای او نراند جز این که خیر او در آن باشد. اگر با قیچی تکه تکه شود برایش خیر است و اگر از شرق تا غرب عالم را در اختیار گیرد باز برایش خیر است.

امام صادق علیه السلام :خداوند برای مؤمن هیچ قضایی نراند که از آن خشنود باشد، مگر این که خدا در آنچه حکم و مقدّر فرموده خیر او را قرار دهد.

امام صادق علیه السلام :بنی اسرائیل نزد موسی علیه السلام آمدند و از او خواهش کردند تا از خداوند عزّ و جلّ بخواهد که هر گاه بخواهند باران بیاید و هر گاه بخواهند باران بند آید. موسی از خداوند عزّ و جلّ برای بنی اسرائیل چنین خواهش کرد. خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای موسی! خواست آنها را پذیرفتم. موسی این خبر را به آنان داد. بنی اسرائیل زمین را کشتند و جایی خالی باقی نگذاشتند. سپس هر گاه خواستند باران بارید و هر گاه خواستند بند آمد. پس، زراعتهایشان چون کوهها و تپه ها گشت. وقتی زراعت خویش را درویدند و خرمنها را کوبیدند و باد دادند دانه ای نیافتند! پس به موسی علیه السلام شکایت بردند و گفتند: ما از تو خواستیم که از خداوند بخواهی تا آسمان بنا به خواست ما ببارد و خدا هم پذیرفت، اما آن را به زیان ما تبدیل کرد! موسی عرض کرد: پروردگارا! بنی اسرائیل از کاری که با آنها کرده ای می نالند. خدا فرمود: از بهر چه می نالند ای موسی؟ عرض کرد: آنها از من خواستند که از تو خواهش کنم تا هر گاه خواستند آسمان ببارد و هر گاه خواستند از باریدن باز ایستد و تو خواست ایشان را پذیرفتی و آن گاه بارش آسمان را به زیان آنها تبدیل کردی! خداوند فرمود: ای موسی! مقدّر کننده برای بنی اسرائیل من بودم اما آنها به تقدیر من رضایت ندادند و این را به خواست خودشان وا گذاشتم و آن شد که دیدی.

ص :462


1- الکافی : 2/62/8.
2- التمحیص : 59/123.
3- الکافی : 5/262/2.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :المؤمنُ بِعَرضِ کُلِّ خَیرٍ لو قُطِّعَ أنمُلَةً أنمُلَةً کانَ خَیرا لَهُ ، و لو وُلِّیَ شَرقَها و غَربَها کانَ خَیرا لَهُ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :مؤمن همواره در معرض خیر و خوبی است. اگر بند بند بدنش از هم جدا شود، برایش خیر است و اگر بر شرق و غرب عالم حکومت کند، باز برایش خیر است.

3299 - مَن لَم یَرضَ بِالقَضاءِ
3299 - کسی که به قضای الهی خشنود نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جلَّ جلالُهُ : مَن لم یَرضَ بقَضائی و لم یُؤمِنْ بِقَدَری فَلْیَلتَمِسْ إلها غَیری ! (3)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : مَن لم یَرضَ بقَضائی و لم یَصبِرْ علی بَلائی فلیَلتَمِسْ رَبّا سِوایَ ! (4)

3299

کسی که به قضای الهی خشنود نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: کسی که به قضای من خشنود نیست و به تقدیر من ایمان ندارد، پس، [برود و ]معبودی جز من بجوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود: هر که به قضای من رضایت ندهد و بر بلای من شکیبا نباشد، پروردگاری غیر از من بجوید.

ص :463


1- التمحیص : 55/109 .
2- (انظر) البلاء : باب 420.
3- عیون أخبار الرِّضا : 1/141/42.
4- کنز العمّال : 483.

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : مَن لم یَرضَ بقَضائی و لم یَشکُرْ لِنَعمائی و لم یَصبِرْ علی بَلائی فَلْیَتَّخِذْ رَبّا سِوای . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی بیانِ قُدرَةِ اللّهِ سبحانَهُ _: لا یَنقُصُ سُلطانَکَ مَن عَصاکَ ، و لا یَزیدُ فی مُلکِکَ مَن أطاعَکَ ، و لا یَرُدُّ أمرَکَ مَن سَخِطَ قَضاءَکَ . (2)

عنه علیه السلام :أشَدُّ الناسِ عَذابا یَومَ القِیامَةِ المُتَسَخِّطُ لِقَضاءِ اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أصبَحَ علَی الدنیا حَزینا فقد أصبَحَ لِقَضاءِ اللّهِ ساخِطا . (4)

عنه علیه السلام :ألا فالحَذرَ الحَذرَ مِن طاعَةِ ساداتِکُم و کُبَرائکُمُ الذینَ تَکَبَّرُوا عَن حَسَبِهِم ، و تَرَفَّعُوا فَوقَ نَسَبِهِم ، و ألقَوا الهَجینَةَ علی رَبِّهِم ، و جاحَدُوا اللّهَ علی ما صَنَعَ بِهِم ، مُکابَرَةً لقَضائهِ ، و مُغالَبةً لاِلائهِ . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: کسی که به قضای من خشنود نیست و نعمتهای مرا سپاس نگزارد و بر بلای من شکیبا نباشد، پروردگاری جز من طلب کند.

امام علی علیه السلام_ در بیان قدرت خداوند سبحان _فرمود : کسی که نافرمانی تو کند، از سلطنت و قدرت تو چیزی نمی کاهد و کسی که تو را فرمان بَرَد، بر مُلک و پادشاهی تو چیزی نمی افزاید و کسی که از قضای تو ناخشنود باشد، امر تو را باز نمی گرداند.

امام علی علیه السلام :معذّبترین مردم در روز قیامت، کسی است که از قضای خداوند ناخشنود باشد.

امام علی علیه السلام :هر که برای دنیا اندوه خورد، از قضای الهی ناخشنود است.

امام علی علیه السلام :هان! حذر کنید، حذر کنید از پیروی مهتران و اشراف خود! همانان که به شرافت خانوادگی خویش نازیدند و از نژاد خود فراتر رفتند و به پروردگار خویش زشتی نسبت دادند و از سر ستیز با قضای خدا و چیره آمدن بر نعمتهای او، آنچه را که خداوند به آنها داده بود [از نعمتها] انکار کردند.

ص :464


1- بحار الأنوار : 82/132/16.
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.
3- غرر الحکم : 3225.
4- نهج البلاغة : الحکمة 228 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 192.
6- (انظر) الرِّضا بالقضاء : باب 1524.

3300 - النَّوادِر
3300 - گوناگون

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ثَمانیَةُ أشیاءَ لا تکونُ إلاّ بقَضاءِ اللّهِ و قَدَرِهِ : النَّومُ ، و الیَقَظَهُ ، و القُوَّةُ ، و الضَّعفُ ، و الصِّحَّةُ ، و المَرضُ ، و المَوتُ ، و الحَیاةُ . (1)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :إذا نَزَلَ القَضاءُ ضاقَ الفَضاءُ . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إذا کانَ المَقضیُّ کائِنا فالضَّراعَةُ لما ذا ؟ ! (3)

3300

گوناگون

امام رضا علیه السلام :هشت چیز است که جز با قضا و قدر خداوند نیست: خواب، بیداری، توانایی، ناتوانی، تندرستی، بیماری، مرگ و زندگی.

امام جواد علیه السلام :چون قضا فرود آید، فضا تنگ شود.

امام عسکری علیه السلام :اگر قضای الهی واقع شدنی است، دیگر ضعف و زبونی چرا؟!

ص :465


1- بحار الأنوار : 5/95/17.
2- أعلام الدین : 309.
3- نزهة الناظر : 147/21.

ص :466

443 - القضاء بین النّاس

443 - داوری میان مردم
اشاره

(1)

(2)

ص :467


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 261 _ 300 «أبواب القضایا و الأحکام». وسائل الشیعة : 18 / 2 _ 224 «کتاب القضاء». بحار الأنوار : 104 / 289 باب 8 «جوامع أحکام القضاء». وسائل الشیعة : 18 / 200 باب 18 «للقاضی أن یحکم بعلمه». کنز العمّال : 5 / 801 ، 6 / 91 «فی القضاء». بحار الأنوار : 40 / 218 باب 97 «قضایا أمیر المؤمنین علیه السلام ».
2- انظر: عنوان 70 «التجسّس» ، 189 «الرشوة» ، 406 «الفتوی». 438 «القُرعة» ، الرأی : باب 1427 ، الشرک : باب 1973.

3301 - مَن یَجوزُ لَهُ القَضاءُ
3301 - کسی که حق قضاوت دارد

الکتاب:

«یا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: یا شُرَیحُ ، قد جَلَستَ مَجلِسا لا یَجلِسُهُ إلاّ نَبیٌّ أو وَصیُّ نَبیٍّ أو شَقیٌّ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اتَّقُوا الحُکومَةَ ؛ فإنَّ الحُکومَةَ إنّما هی لِلإمامِ العالِمِ بالقَضاءِ ، العادِلِ فی المُسلمینَ ، لِنَبیٍّ أو وَصیِّ نبیٍّ . (3)

3301

کسی که حق قضاوت دارد

قرآن:

«ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (جانشین) گردانیدیم. پس میان مردم به حق داوری کن و زنهار که از هوس پیروی کنی که تو را از راه خدا به در کند. در حقیقت کسانی که از راه خدا به در می روند به [سزای ]آن که روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت خواهند داشت».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود: ای شریح! تو در جایی نشسته ای که جز پیامبری یا وصیّ پیامبری و یا شقاوتمندی در آن جا نمی نشیند.

امام صادق علیه السلام :از داوری کردن بپرهیزید؛ زیرا [منصب ]داوری در حقیقت از آنِ امامی است که در قضاوت دانا باشد و در میان مسلمانان به عدالت حکم کند؛ از آنِ پیغمبری یا وصیّ پیغمبری.

3302 - التَّحاکُمُ إلَی الطّاغوتِ
3302 - داوری بردن پیش طاغوت

الکتاب :

«أَ لَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ» . (4)

3302

داوری بردن پیش طاغوت

قرآن:

«آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند به آنچه به سوی تو نازل شده و [به] آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان آورده اند و [با این همه ]می خواهند داوری میان خود را به پیش طاغوت ببرند، با آن که قطعا فرمان یافته اند بدان کفر ورزند».

ص :468


1- ص : 26.
2- الکافی : 7/406/2.
3- الکافی : 7/406/1.
4- النساء : 60.

«أَ لَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبا مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إلَی کِتابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی تَحاکُمِ رَجلَینِ مِن أصحابِهِ إلَی الطاغوتِ و بینَهُما مُنازَعَةٌ فی دَینٍ أو مِیراثٍ _: مَن تَحاکَمَ إلَی الطاغوتِ فَحُکِمَ لَهُ فإنّما یَأخُذُ سُحتا و إن کانَ حَقُّهُ ثابِتا لَهُ ، لأنّهُ أخَذَ بحُکمِ الطاغوتِ ، و قد أمَرَ اللّهُ أن یَکفُرَ بهِ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّما مؤمنٍ قَدَّمَ مُؤمنا فی خُصومَةٍ إلی قاضٍ أو سُلطانٍ جائرٍ فَقَضی علَیهِ بغَیرِ حُکمِ اللّهِ فَقَد شَرِکَهُ فی الإثمِ . (3)

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ أبو بَصیرٍ عن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی کتابِهِ : «و لا تَأْکُلُوا أمْوالَکُم بَیْنَکُم بِالباطِلِ و تُدْلُوا بِها إلَی الحُکّامِ» (4) _: یا أبا بَصیرٍ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ قد عَلِمَ أنَّ فی الاُمَّةِ حُکّاما یَجُورُونَ ، أما إنّهُ لم یَعنِ حُکّامَ أهلِ العَدلِ و لکنَّهُ عَنی حُکّامَ أهلِ الجَورِ . یا أبا محمّدٍ ، إنّهُ لو کانَ لکَ علی رجُلٍ حَقٌّ فَدَعَوتَهُ إلی حُکّامِ أهلِ العَدلِ فَأبی علَیکَ إلاّ أن یُرافِعَکَ إلی حُکّامِ أهلِ الجَورِ لِیَقضُوا لَهُ لَکانَ مِمَّن حاکَمَ إلَی الطاغوتِ ، و هُو قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «أ لَم تَرَ إلَی الّذینَ یَزعُمُونَ ......... » . (5) (6)

«آیا داستان کسانی را که بهره ای از کتاب [تورات ]یافته اند ندانسته ای که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده می شوند، تا میانشان حکم کند، آنگه گروهی از آنان به حالِ اعراض، روی بر می تابند؟»

حدیث:

امام صادق علیه السلام_ درباره دو نفر از اصحابش که با هم بر سر وام یا ارثیه ای اختلاف داشتند و داوریِ میان خود را پیش طاغوت بردند _فرمود : هر که داوری پیش طاغوت (حاکم ستمگر) برد و او به نفعش حکم صادر کند، آنچه می گیرد حرام است هر چند حق مسلّم او باشد؛ زیرا به حکم طاغوت گرفته است حال آن که خداوند دستور داده است به طاغوت کفر ورزیده شود.

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی (شیعه ای) که مؤمن دیگری (همکیش خود) را در اختلاف و دعوایی به نزد قاضی یا سلطانی ستمگر برد و آن قاضی یا سلطان بر خلاف حکم خداوند حکمی صادر کند، آن مؤمن شریک گناه آن قاضی است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال ابو بصیر از آیه «و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید و [به عنوان رشوه قسمتی از] آن را به حکّام مدهید» _فرمود : ای ابو بصیر! خداوند عزّ و جلّ می داند که در میان این امّت داورانی ستمگر وجود دارند. بدان که مقصود خداوند [در این آیه ]داوران عادل نیست، بلکه مقصودش حکّام و داوران ستمگر [و حق کُش ]است.

ای ابا محمّد! اگر بر عهده کسی حقّی داشتی و او را به داوری نزد داوران عادل فرا خواندی و او نپذیرفت و اصرار کرد دعوا را نزد حاکمان ستمگر بُرد تا به نفع او داوری کنند، این شخص از جمله کسانی است که داوری را به نزد طاغوت برده است و خداوند عزّ و جلّ می فرماید : « آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند ......... ».

ص :469


1- آل عمران : 23.
2- الکافی : 7/412/5.
3- الکافی : 7/411/1.
4- البقرة : 188 .
5- الکافی : 7/411/3.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 2 باب 1.
3303 - قُضاةُ الحَقِّ
3303 - داورانِ به حقّ

الکتاب :

«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلَی أَهْلِها وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ سَمِیعا بَصِیرا» . (1)

«وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُقسِطُونَ عندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ علی مَنابِرَ مِن نورٍ عن یَمینِ الرَّحمنِ ، و کِلتا یَدَیهِ یَمینٌ ، الذینَ یَعدِلُونَ فی حُکمِهِم و أهلِیهِم و ما وُلُّوا . (3)

3303

داورانِ به حقّ

قرآن:

«خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبان آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری کردید، عادلانه داوری کنید. در حقیقت نیکو چیزی است که خدا شما را به آن پند می دهد. خدا شنوای بیناست».

«و هر گاه داوری کردی، میان آنها عادلانه داوری کن که خداوند دادگران را دوست می دارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دادگرانِ از نظر خداوند، در روز قیامت بر فراز منبرهای نورانی در سمت راست خداوند رحمانند _ و هر دو دست خدا راست است _ همان دادگرانی که در حکومت (داوری) خود و در میان خانواده خویش و نسبت به هر کسی که سرپرست آنها هستند به عدالت رفتار می کنند.

ص :470


1- النساء : 58.
2- المائدة : 42.
3- السنن الکبری : 10/150/20162.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الخَلقِ أقضاهُم بالحَقِّ ، و أحَبُّهُم إلَی اللّهِ سبحانَهُ أقوَلُهُم للصِّدقِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکُم أن یُحاکِمَ بعضُکُم بَعضا إلی أهلِ الجَورِ ، و لکنِ انظُرُوا إلی رجُلٍ مِنکُم یَعلَمُ شیئا مِن قَضایانا فاجعَلُوهُ بینَکُم، فإنّی قد جَعَلتُهُ قاضیَا فتَحاکَمُوا إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا بَعَثَ أبا خدیجَةَ إلی أصحابِهِ _: قُلْ لَهُم : إیّاکُم إذا وَقَعَت بینَکُم خُصومَةٌ أو تَداری بینَکُم فی شیءٍ مِن الأخذِ و العَطاءِ أن تَتحاکَمُوا إلی أحَدٍ مِن هؤلاءِ الفُسّاقِ ، اِجعَلُوا بینَکُم رجُلاً مِمَّن قد عَرَفَ حَلالَنا و حَرامَنا ، فإنّی قد جَعَلتُهُ قاضیَا ، و إیّاکُم أن یُخاصِمَ بَعضُکُم بَعضا إلَی السُّلطانِ الجائرِ . (3)

امام علی علیه السلام :برترین مردم داورترین آنها به حق است و محبوبترین آنان نزد خداوند سبحان راست گوترین آنهاست.

امام صادق علیه السلام :مبادا فردی از شما (شیعیان) از دیگری نزد سلطان ستمگر شکایت کند. بلکه ببینید چه کسی از خود شما با احکام و داوریهای ما آشناست همو را میان خود داور قرار دهید؛ زیرا که من او را قاضی شما قرار داده ام. پس برای داوری میان خود، نزد او روید.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به ابو خدیجه هنگامی که او را به سوی اصحاب خود فرستاد _فرمود : به آنان بگو: مبادا هر گاه میان شما مرافعه ای پیش آمد یا درباره چیزی از قرض و طلب میانتان اختلافی شد، کار داوری را به نزد یکی از این فاسقان ببرید. [بلکه ]از میان خود مردی را که با حلال و حرام ما آشناست داور قرار دهید؛ زیرا من او را داور قرار داده ام. زنهار که برای رفع دعوای خود به سلطان ستمگر مراجعه کنید.

ص :471


1- غرر الحکم : 3323.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/2/3216.
3- تهذیب الأحکام : 6/303/846.

بحار الأنوار:المَعصومُ علیه السلام : خَیرُ الناسِ قُضاةُ الحَقِّ. (1)

بحار الأنوار :معصوم علیه السلام فرمود : بهترین مردم، داوری کنندگانِ به حق هستند.

3304 - التَّسلیمُ لِقَضاءِ الإسلامِ
3304 - تن دادن به داوری اسلام

الکتاب :

«فَلا وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجا مِمَّا قَضَیْتَ و یُسَلِّمُوا تَسْلِیما» . (2)

الحدیث :

صحیح مسلم :إنّ رجُلاً مِن الأنصارِ خاصَمَ الزُّبیرَ عندَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی شِراجِ الحَرّةِ التی یَسقُونَ بها النَّخلَ ، فقالَ الأنصاریُّ : سَرِّحِ الماءَ یَمُرَّ ! فأبی علَیهِم ، فاختَصَمُوا عِند رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله للزُّبیرِ : اسْقِ یا زُبیرُ ثُمّ أرسِلِ الماءَ إلی جارِکَ ، فَغَضِبَ الأنصاریُّ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أن کانَ ابنَ عَمَّتِکَ ! فَتَلَوَّنَ وَجهُ نَبیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثُمّ قالَ : یا زُبیرُ اسْقِ ، ثُمّ احبِسِ الماءَ حتّی یَرجِعَ إلَی الجُدُرِ . فقالَ الزُّبیرُ : و اللّهِ ، إنّی لأحسَبُ هذهِ الآیةَ نَزَلَت فی ذلکَ : «فَلا وَ ربِّکَ لا یُؤمِنونَ ......... » . (3)

3304

تن دادن به داوری اسلام

قرآن:

«ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند مگر آن که تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمی که کرده ای در دلهایشان احساس ناراحتی (تردید) نکنند و کاملاً سر تسلیم فرود آورند».

حدیث :

صحیح مسلم:مردی از انصار با زبیر بر سر جوی آب حرّه که نخلها را از آن آب می دادند اختلاف پیدا کرد. او به زبیر گفت: جلوی آب را رها کن برود اما زبیر امتناع کرد. داوری را به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به زبیر فرمود: ای زبیر! نخلهایت را آب بده و آن گاه آب را به طرف [زمین ]همسایه ات رها کن. مرد انصاری عصبانی شد و گفت: ای رسول خدا! چون پسر عمّه ات بود [این گونه داوری کردی]؟ رنگ رخسار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [از خشم ]تغییر کرد. آن گاه فرمود: ای زبیر! نخلهایت را آب بده و سپس جلو آب را ببند تا به طرف دیوارها برگردد. زبیر گفت: به خدا سوگند که انگار این آیه در این باره نازل شد: «ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند ......... ».

ص :472


1- بحار الأنوار : 104/266/20.
2- النساء : 65.
3- صحیح مسلم : 4/1829/129 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فَلا وَ ربِّکَ ......... » _: التَّسلیمُ : الرِّضا و القُنوعُ بقَضائهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا حَکَمَ [ یَعنی القاضیَ ]بِحُکمِنا فلم یَقبَلْهُ مِنهُ فإنّما استَخَفَّ بحُکْمِ اللّهِ و علَینا رَدَّ ، و الرادُّ علَینا الرادُّ عَلَی اللّهِ ، و هُو علی حَدِّ الشرکِ باللّهِ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم ......... » _فرمود : تسلیم بودن یعنی خشنود و قانع بودن به داوری آن حضرت.

امام صادق علیه السلام :هر گاه بر اساس حکم ما داوری کند [ یعنی قاضی] و [خواهان یا خوانده ]حکم او را نپذیرد، در حقیقت حکم خدا را خوار شمرده و سخن ما را رد کرده است و هر که ما را رد کند خدا را رد کرده و این عمل در حدّ شرک به خداست.

3305 - مَن لَم یَحکُم بِما أنزَلَ اللَّهُ
3305 - هر که بر اساس آنچه خدا نازل کرده است داوری نکند

الکتاب :

«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فأُولئکَ هُمُ الْکافِرُونَ» . (4)

«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُم بِما أَنْزَلَ اللّهُ فأُول_ئکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» . (5)

«وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الاْءِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُوْل_ئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (6)

3305

هر که بر اساس آنچه خدا نازل کرده است داوری نکند

قرآن:

«و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده است داوری نکنند، آنان خود کافرانند».

«و کسانی که مطابق آنچه خدا نازل کرده است داوری نکنند، آنان خود ستمگرانند».

«و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود، فاسقند».

ص :473


1- بحار الأنوار : 2/204/89.
2- الکافی : 1/67/10.
3- (انظر) عنوان 244 «التسلیم». الشِّرک : باب 1973.
4- المائدة : 44.
5- المائدة : 45.
6- المائدة : 47.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أبغَضَ الخَلائقِ إلَی اللّهِ رجُلانِ : ......... و رجُلٌ ......... جَلَسَ بینَ الناسِ قاضیَا ضامِنا لِتخلیصِ ما التَبَسَ علی غیرِهِ، فإن نَزَلَت بهِ إحدَی المُبهَماتِ هَیَّأ لَها حَشوا رَثّا مِن رَأیِهِ ثُمّ قَطَعَ بهِ ، فهُو مِن لَبْسِ الشُّبُهاتِ فی مِثلِ نَسجِ العَنکَبوتِ ، لا یَدری أصابَ أم أخطَأ ......... تَصرُخُ مِن جَورِ قَضائهِ الدِّماءُ ، و تَعِجُّ مِنهُ المَواریثُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَکَمَ فی دِرهَمَینِ بغیرِ ما أنزَلَ اللّهُ فقد کَفَرَ ، و مَن حَکَمَ فی دِرهَمَینِ فَأخطَأ کَفَرَ . (2)

تفسیر العیّاشی :عبدُ اللّهِ بن مُسکانَ عن الإمام الصّادقِ عَن آبائه علیهم السلام : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن حَکَمَ فی دِرهَمَینِ بِحُکمِ جَورٍ ثُمّ جَبَرَ (کَبُرَ) علَیهِ کانَ مِن أهلِ هذهِ الآیَةِ «و مَن لَم یَحْکُمْ بما أنزَلَ اللّهُ فأُولئکَ هُمُ الکافِرونَ» . (3) فقلتُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، کیفَ یَجبُرُ علَیهِ ؟ قالَ : یکونُ لَهُ سَوطٌ و سِجنٌ فَیَحکُمُ علَیهِ ، فإن رَضِیَ بحُکمِهِ و إلاّ ضَربَهُ بسَوطِهِ و حَبَسَهُ فی سِجنِهِ . (4)

حدیث :

امام علی علیه السلام :منفورترین خلایق نزد خداوند دو مردند: ......... و مردی که ......... میان مردم به داوری می نشیند و خود را عهده دار روشن ساختن شبهات و مشکلات دیگری می بیند. اگر قضیه مشکل و مبهمی برایش پیش آید، پاسخهایی مهمل و پوسیده از پیش خود برای آن آماده می کند و بر طبق آنها حکم می دهد. داوریهایش مانند تار عنکبوت [سست ]است، خودش نمی داند که درست حکم کرد، یا نادرست ......... از ستم داوری او خونها فریاد می زنند و میراثها [که بر اساس داوری ناحق او به صاحبانش نرسیده ]می نالند.

امام صادق علیه السلام :هر کس درباره دو درهم ، بر خلاف آنچه خدا نازل کرده است داوری کند، بی گمان کافر شده و هر کس درباره دو درهم داوری کند و حکم خطا صادر کند، کفر ورزیده است.

تفسیر العیّاشی_ به نقل از عبد اللّه بن مسکان _: امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمود: هر کس درباره دو درهم [مورد اختلاف میان دو کس ]به ناحق داوری کند و سپس نسبت به او اِعمال زور کند، از مصادیق این آیه است: «و کسانی که مطابق آنچه خدا نازل کرده است داوری نکنند، آنان خود،ستمگرانند». عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! یعنی چه نسبت به او اِعمال زور کند؟ فرمود: تازیانه و زندان داشته باشد و بر ضدّ او حکمی صادر کند، به طوری که اگر حکم او را نپذیرفت با تازیانه وی را بزند و به زندانش افکند.

ص :474


1- نهج البلاغة : الخطبة 17.
2- بحار الأنوار : 104/265/14.
3- المائدة : 44.
4- تفسیر العیّاشیّ : 1/323/120.

الدرّ المنثور عن حَکیمِ بنِ جُبیرٍ :دَخَلتُ علی علیِّ ابنِ الحُسینِ فسألتُهُ عن هذهِ الآیاتِ التی فی المائدةِ ، و حَدَّثتُهُ أنّی سَألتُ عنها سعیدَ ابنَ جُبَیرٍ و مِقسَما ، قالَ : فما قالَ مِقسَمٌ ؟ فأخبرتُهُ بما قالَ . قالَ : صَدَقَ ، و لکنَّه کَفَرَ لیسَ کَکُفرِ الشِّرکِ ، و فَسقَ لیس کَفِسقِ الشِّرکِ ، و ظَلَمَ لیسَ کظُلمِ الشِّرکِ . (1)

الدرّ المنثور_ به نقل از حکیم بن جبیر _: خدمت علی بن حسین[ علیهما السلام] رسیدم و از این آیاتی که در سوره مائده هست از ایشان سؤال کردم و به عرض ایشان رساندم که من در این باره از سعید بن جبیر و مِقسَم نیز سؤال کرده ام.

حضرت فرمود: مقسم چه جواب داد؟ من جواب مقسم را به ایشان گفتم. حضرت فرمود: درست گفته است. کفر است، اما نه مانند کفر ناشی از شرک؛ فسق است اما نه مانند فسق ناشی از شرک؛ ستم است، لیکن نه مانند ستم ناشی از شرک.

3306 - الحاکِمُ الجائِرُ
3306 - قاضی حق کُش

الإمامُ الصّادقُ عن أبیه عن علیٍّ علیهم السلام: أنّهُ اشتکی عینَهُ، فعادَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فإذا عَلیُّ علیه السلام یصیحُ ، فقالَ لَهُ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : أ جَزَعا أم وَجَعا یا علیُّ ؟ قالَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما وَجِعتُ وَجَعا قَطُّ أشَدَّ مِنهُ . قالَ : یا علیُّ ، إنّ مَلَکَ المَوتِ إذا نَزَلَ لِیَقبِضَ رُوحَ الفاجِرِ نزَلَ مَعهُ بِسَفُّودٍ مِن نارٍ فَیَنزِعُ رُوحَهُ بهِ فَتَصیحُ جَهنَّمُ ! فاستَوی علیٌّ علیه السلام جالِسا ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أعِدْ عَلَیَّ حَدیثَکَ فَقَد أنسانی وَجَعی ما قُلتَ ، فهَل یُصیبُ ذلکَ أحَدا مِن اُمَّتِکَ؟ قالَ : نَعَم ، حُکّاما جائرِینَ ، و آکِلَ مالِ الیَتیمِ ، و شاهِدَ الزُّورِ . (2)

3306

قاضی حق کُش

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرش _فرمود : علی علیه السلام از درد چشم شکایت و ناله می کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله به عیادتش رفت و به او فرمود : ای علی! ناشکیبایی می کنی یا از درد می نالی؟ عرض کرد: ای رسول خدا! هرگز دردی به این سختی ندیده ام. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! زمانی که ملک الموت برای گرفتن جان گنهکار فرود آید، سیخی آتشین با خود می آورد و به وسیله آن جان او را می گیرد و دوزخ فریاد می کشد! علی علیه السلام راست نشست و عرض کرد: ای رسول خدا! سخن خود را برایم تکرار کنید؛ زیرا از شدّت درد متوجه نشدم چه فرمودید. آیا این عذاب به کسی از امّت شما هم می رسد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری، قاضیان حق کُش و خورنده مال یتیم و شهادت دهنده به دروغ.

ص :475


1- الدرّ المنثور : 3/89.
2- تهذیب الأحکام : 6/224/537.

3307 - خُطورَةُ عَمَلِ القَضاءِ
3307 - خطرناک بودن کار قضاوت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن وَلِیَ القَضاءَ فَقَد ذَبَحَ نفسَهُ بغیرِ سِکِّینٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جُعِلَ قاضیا بینَ النّاسِ فقد ذُبِحَ بغیرِ سِکِّینٍ . (2)

مستدرک الوسائل :عن رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : مَن جُعِلَ قاضیا فَقَد ذُبِحَ بغیرِ سِکِّینٍ . فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الذَّبحُ ؟ قالَ : نارُ جهنَّمَ . (3)

3307

خطرناک بودن کار قضاوت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که عهده دار قضاوت شود، خود را بدون کارد سر بریده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به کار قضاوت گماشته شود، بدون کارد سر بریده شده است.

مستدرک الوسائل :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که کار قضاوت به او وا گذار شود، بدون کارد سر بریده شده است. عرض شد: ای رسول خدا! منظور از سر بریدن چیست؟ فرمود: آتش دوزخ.

3308 - مَجالِسُ قُضاةِ الجَورِ
3308 - مجالس قاضیان ستمکار و حق کُش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَجَّ حَجَرٌ إلَی اللّهِ فقالَ : إل_هی و سَیِّدی ، عَبَدتُکَ کذا و کذا سَنَةً ، ثُمّ جَعَلتَنی فی اُسِّ کَنیفٍ ! فقالَ : أ ما تَرضی أن عَزَلتُ بکَ عن مَجالِسِ القُضاةِ؟! (4)

3308

مجالس قاضیان ستمکار و حق کُش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سنگی به درگاه خدا نالید و گفت: معبودا و سرورا! چندین و چند سال تو را عبادت کردم و حالا مرا سنگ پی مستراحی قرار داده ای! خداوند فرمود: خوشحال نیستی که تو را از جایگاه نشستن قاضیان دور کرده ام؟

ص :476


1- کنز العمّال : 14999.
2- سنن ابن ماجة : 2/774/2308، عوالی اللآلی : 2/342/3 .
3- مستدرک الوسائل : 17/243/21233.
4- کنز العمّال : 14991.

کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمَّدِ بنِ مُسلمٍ :مَرَّ بی أبو جعفرٍ علیه السلام و أنا جالِسٌ عندَ القاضی بالمَدینةِ ، فدخلتُ علَیهِ مِن الغَدِ فقالَ لی : ما مَجلِسٌ رَأیتُکَ فیه أمسِ؟ قلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّ هذا القاضیَ بی مُکرِمٌ فَرُبَّما جَلَستُ إلَیهِ . فقالَ لی : و ما یُؤْمِنُکَ أن تَنزِلَ اللَّعنَةُ فَتَعُمَّکَ مَعهُ ! (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ النَّواویسَ (2) شَکَت إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ شِدَّةَ حَرِّها ، فقالَ لَها عَزَّ و جلَّ : اسکُتی ؛ فإنَّ مَواضِعَ القُضاةِ أشَدُّ حَرّا مِنکِ ! (3)

کتاب من لا یحضره الفقیه :محمّد بن مسلم می گوید : امام باقر علیه السلام بر من که در کنار قاضیِ مدینه نشسته بودم، گذشت. فردای آن روز که خدمت آن حضرت رسیدم، به من فرمود: آن چه مجلسی بود که دیروز تو را در آن جا دیدم؟ عرض کردم: فدایت شوم، این قاضی نسبت به من لطف و محبّت دارد. لذا گاهی اوقات پیش او می نشینم.حضرت فرمود: چه تأمینی داری که لعنت [خدا بر او ]فرود آید و تو را هم فرا نگیرد؟

امام صادق علیه السلام :نواویس (جایگاهی است در دوزخ) از گرمای سخت خود به درگاه خداوند عزّ و جلّ شکایت کرد. پس خداوند عزّ و جلّ خطاب بدان فرمود: خاموش باش؛ همانا جایگاه قاضیان گرمایش سخت تر از توست!

3309 - شِدَّةُ حِسابِ القاضی
3309 - سختی حسابرسی قاضی در قیامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ القاضیَ العَدلَ لَیُجاءُ بهِ یَومَ القِیامَةِ فَیَلقَی مِن شِدَّةِ الحِسابِ ما یَتَمَنّی أن لا یکونَ قَضی بینَ اثنَینِ فی تَمرَةٍ قَطُّ . (4)

3309

سختی حسابرسی قاضی در قیامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت قاضی دادگر را می آورند و چنان حساب سختی از او می کشند که آرزو می کند کاش هرگز حتی درباره یک خرما میان دو نفر داوری نکرده بود.

ص :477


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/5/3224.
2- موضع فی جهنّم .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/6/3226.
4- کنز العمّال : 14988.

عنه صلی الله علیه و آله :لَیَأتِیَنَّ علَی القاضی العَدلِ یَومَ القِیامَةِ ساعَةٌ یَتَمَنّی أنّهُ لم یَقْضِ بینَ اثنَینِ فی تَمرَةٍ قَطُّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یُؤتی بالقاضی یَومَ القِیامَةِ فَیَلقَی مِن الهَولِ قَبلَ الحِسابِ ما یَوَدُّ أنّهُ لم یَقضِ بینَ اثنَینِ فی تَمرَةٍ (2) . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت لحظه ای بر قاضی دادگر می گذرد که آرزو می کند ای کاش هرگز حتی درباره یک دانه خرما میان دو نفر داوری نکرده بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت قاضی را می آورند و پیش از آن که به حسابش رسیدگی شود با چنان هول و هراسی مواجه می شود که آرزو می کند ای کاش میان دو نفر حتی درباره یک دانه خرما داوری نکرده بود. (5)

3310 - طَلَبُ القَضاءِ
3310 - داوطلب شدن برای قضاوت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ابتَغی القَضاءَ و سَألَ فیهِ الشُّفَعاءَ وُکِلَ إلی نفسِهِ ، و مَن اُکرِهَ علَیهِ أنزَلَ اللّهُ علَیهِ مَلَکا یُسَدِّدُهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَألَ القَضاءَ وُکِلَ إلی نفسِهِ، و مَن اُجبِرَ علَیهِ نَزَلَ علَیهِ مَلَکٌ یُسَدِّدُهُ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ القَضاءَ و استَعانَ علَیهِ وُکِلَ إلَیهِ ، و مَن لم یَطلُبْهُ و لم یَستَعِنْ علَیهِ أنزَلَ اللّهُ مَلَکا یُسَدِّدُهُ . (8)

3310

داوطلب شدن برای قضاوت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که جویای منصب قضاوت باشد و برای رسیدن به آن متوسّل به این و آن شود، خداوند او را به خودش وا گذارد و هر که مجبور به پذیرفتن آن شود، خداوند فرشته ای بر او فرو فرستد که استوارش بدارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که داوطلب منصب قضاوت شود، خداوند او را به خودش وا گذارد و هر که این مسند به او تحمیل شود، فرشته ای بر او فرود آید و استوارش بدارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که جویای مسند قضاوت باشد و برای رسیدن به آن از کسی کمک بگیرد، به همان منصب وا گذار شود و هر که جویای آن نباشد و برای رسیدن به مسند قضاوت از کسی کمک نجوید، خداوند فرشته ای بر او فرو فرستد که استوارش بدارد.

ص :478


1- کنز العمّال : 14989.
2- کنز العمّال : 15009.
3- الأخبار علی فرض ثبوتها محمولة علی ما لم یکن القضاء واجبا علی القاضی العادل .
4- (انظر) عنوان 113 «الحساب». الولایة علی النّاس : باب 4154.
5- این اخبار، در صورتی که صحت و واقعیت داشته باشند، به موردی حمل می شودند که کار قضاوت برای قاضیِ عادل ، واجب نشده باشد .
6- کنز العمّال: 14994.
7- کنز العمّال : 14995.
8- سنن أبی داوود : 3/300/3578.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّه[ رسول اللّه صلی الله علیه و آله ]نَهی أن یَتَعَرَّضَ أحَدٌ لِلإمارةِ و الحُکمِ بینَ الناسِ ، فقالَ : مَن سَألَ الإمارَةَ لم یُعَنْ علَیها و وُکِلَ إلَیها ، و مَن أتَتهُ مِن غیرِ مَسألةٍ اُعِینَ علَیها . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که کسی داوطلب امارت و داوری میان مردم شود و فرمود: هر که خواهان امارت شود، خداوند در کار امارت یاریش نکند و او را با همان کار وا گذارد و هر کس بدون آن که خواهان امارت شود این منصب به او وا گذار گردد، در کار آن یاری شود.

3311 - خَصائِصُ القاضی فِی الإسلامِ
3311 - ویژگی های قاضی از نظر اسلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ کَتَبَهُ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ علی مِصرَ _: ثُمّ اختَرْ لِلحُکمِ بینَ الناسِ أفضَلَ رَعِیَّتِکَ فی نَفسِکَ ، ممَّن لا تَضیقُ بهِ الاُمورُ ، و لا تُمَحِّکُهُ الخُصومُ ، و لا یَتَمادی فی الزَّلَّةِ ، و لا یَحصَرُ مِنَ الفَیءِ إلَی الحَقِّ إذا عَرَفَهُ ، و لا تُشرِفُ نَفسُهُ علی طَمَعٍ ، و لا یَکتَفی بأدنی فَهمٍ دونَ أقصاهُ ، و أوقَفَهُم فی الشُّبُهاتِ ، و آخَذَهُم بالحُجَجِ و أقَلَّهُم تَبَرُّما بمُراجَعَةِ الخَصمِ ، و أصبَرَهُم علی تَکشُّفِ الاُمورِ ، و أصرَمَهُم عِند اتِّضاحِ الحُکمِ ، مِمّن لا یَزدَهیهِ إطراءٌ ، و لا یَستَمیلُهُ إغراءٌ ، و اُولئکَ قَلیلٌ ، ثُمّ أکثِر تَعاهُدَ (تَعهُّدَ) قَضائهِ . (3)

3311

ویژگی های قاضی از نظر اسلام

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : برای داوری میان مردم، بهترین و برترین فردی را که به نظرت می رسد از میان رعیت انتخاب کن؛ کسی که کارها بر او تنگ نیاید [و از حل اختلافات در نماند] و [ستیزه گری ]طرفین دعوا او را به لجاجت و پافشاری در رأی خویش وا ندارد (4) ، در لغزش فرو نرود و هر گاه حقیقت را شناخت [و به حکم نادرست خود پی برد]، از بازگشت به حق خودداری نکند و خویشتن را در پرتگاه طمع ننشاند و به فهم سطحی قضایا بسنده نکند و دنبال فهم عمیق و دقیق آنها باشد. در موارد شبهه ناک بیش از همه درنگ و احتیاط کند و بیش از همه دنبال دلیل و برهان باشد و از مراجعه داد خواهان کمتر به ستوه آید و در کشف حقیقت دعاوی، از همه شکیباتر باشد و چون حقیقت روشن شد [در صدور حکم]، از هر کس دیگر بیشتر قاطعیت نشان دهد. کسی باشد که مدح و ستایش، او را فریفته و خودبین نسازد و تشویق و تحریک، او را به سویی متمایل نسازد و البته چنین کسانی اندک شمارند. آن گاه، خودت به کار قضاوت او بسیار رسیدگی کن.

ص :479


1- دعائم الإسلام : 2/527/1875 .
2- (انظر) القضاء بین النّاس : باب 3314. الولایة علی النّاس: باب 4161.
3- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
4- یا با سرسختی هر یک از متخاصمین در ادعای خود، از رأی درست منحرف نشود .

عنه علیه السلام :لا یُقیمُ أمرَ اللّهِ سبحانَهُ إلاّ مَن لا یُصانِعُ ، و لا یُضارِعُ (1) ، و لا یَتَّبِعُ المَطامِعَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ قَلیلُ الفِقهِ فی القَضاءِ . (3)

امام علی علیه السلام :فرمان خداوند سبحان را بر پا ندارد، جز آن کس که اهل رشوه و کوتاه آمدن نباشد، [در برابر ستمگر ]کُرنش و اظهار خواری نکند و از مطامع پیروی ننماید.

امام صادق علیه السلام :کسی که فقه (مسائل حقوقی و احکام قضایی) اندک می داند، هرگز نباید به کار قضاوت چشم طمع داشته باشد.

3312 - آدابُ القَضاءِ
3312 - آداب قضاوت

1 _ المُواساةُ بینَ الخُصومِ :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ابتُلِیَ بالقَضاءِ بینَ المُسلمینَ فَلْیَعدِلْ بَینَهُم فی لَحظِهِ و إشارَتِهِ و مَقعدِهِ و مَجلِسِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ابتُلِیَ بالقَضاءِ بینَ المُسلمینَ فَلا یَرفَعْ صَوتَهُ علی أحَدِ الخَصمَینِ ما لم یَرفَعْ علَی الآخَرِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: ثُمّ واسِ بینَ المسلمینَ بوَجهِکَ و مَنطِقِکَ و مَجلِسِکَ ، حتّی لا یَطمَعَ قَریبُکَ فی حَیفِکَ ، و لا یَیأسَ عَدُوُّکَ مِن عَدلِکَ . (6)

3312

آداب قضاوت

1 _ رعایت برابری میان طرفین دعوا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به داوری کردن میان مسلمانان مبتلا شود، باید در نگاهها و اشاره کردنها و جای نشستن و نحوه نشستن خود نسبت به آنها به یکسان رفتار کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به قضاوت کردن میان مسلمانان مبتلا شود، تا زمانی که صدایش را بر روی یکی از متخاصمین بلند نکرده نباید به روی دیگری صدا بلند کند.

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود : میان مسلمانان در نگاه کردن و سخن گفتن و نشستنت برابری را رعایت کن، تا نزدیکانت به جانبداری (ستم) تو امید نبندند و دشمنانت از دادگری تو، نومید نشوند.

ص :480


1- یصانع : یداری ، و المصانعة أن تصنع له شیئا لیصنع لک شیئا . ضرع یضرع و تضرّع : إذا خضع و تذلّل (النهایة : 3/56 و ص 85) .
2- نهج البلاغة : الحکمة 110.
3- بحار الأنوار : 104/264/5.
4- کنز العمّال : 15032.
5- کنز العمّال : 15033.
6- وسائل الشیعة : 18/155/1.

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِلحاکِمِ أن یَدَعَ التَّلَفُّتَ إلی خَصمٍ دونَ خَصمٍ ، و أن یُقَسِّمَ النَّظرَ فیما بینَهُما بالعَدلِ ، و لا یَدَعَ خَصما یُظهِرُ بَغیا علی صاحِبِهِ . (1)

(2)

2 _ التَّأمُّلُ و التَّروِّی قبلَ الحُکمِ :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِسانُ القاضِی بینَ جَمرَتَینِ حتّی یَصیرَ إمّا إلَی الجَنَّةِ، و إمّا إلَی النارِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: لِسانُکَ عَبدُکَ ما لم تَتَکَلَّمْ ، فإذا تَکَلَّمتَ فأنتَ عَبدُهُ ، فانظُرْ ما تَقضی ؟ و فیمَ تَقضی؟ و کیفَ تَقضی ؟ (4)

(5)

3 _ أن لا یَعلُوَ کلامُهُ کلامَ الخصمِ :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لأبی الأسوَدِ الدُّؤَلیِّ لمّا سَألَهُ عن عِلّةِ عَزلِهِ عنِ القَضاءِ و هُو لم یَخُنْ و لم یَجنِ _: إنّی رَأیتُ کلامَکَ یَعلُو علی کلامِ الخَصمِ . (6)

امام علی علیه السلام :شایسته است که قاضی از التفات کردن به یکی از طرفین دعوا و التفات نکردن به دیگری خودداری ورزد و نگاههایش را میان آن دو عادلانه تقسیم کند و به هیچ طرف دعوا اجازه ندهد به دیگری زورگویی و دراز دستی کند.

2 _ تأمّل و درنگ پیش از صدور حکم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زبان قاضی میان دو اخگر است تا این که یا به سوی بهشت رود و یا به سوی آتش.

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود : تا زمانی که سخن نگفته ای زبان تو بنده توست و همین که سخن گفتی، تو بنده آن هستی. پس، مراقب باش که چه حکمی می دهی و در چه باره حکم می دهی و چگونه حکم می دهی.

(7)

3 _ بالاتر نبردن صدا از صدای خصم

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به ابو الاسود دؤلی که پرسید چرا او را با آن که مرتکب خیانت و جنایتی نشده است از منصب قضا برکنار کرد _فرمود : دیدم که صدایت را از صدای خصم بالاتر می بری.

ص :481


1- دعائم الإسلام : 2/533/1895 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 157 باب 3.
3- کنز العمّال : 14992.
4- کنز العمّال : 14433.
5- أقول : للقضاء آداب کثیرة فی کتب الفقهاء . راجع جواهر الکلام : 40 / 72 . «النظر الثانی فی الآداب» .
6- عوالی اللآلی : 2/343/5 .
7- آداب قضاوت فراوان است و در کتابهای فقهی ذکر شده اند. مراجعه کنید به جواهر الکلام ، ج40 ، ص72 «النظر الثانی فی الآداب».

4 _ أنْ لا یَتَضَجَّرَ فی مجلسِ القضاءِ :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: إیّاکَ و التَّضَجُّرَ و التَّأذِّیَ فی مَجلِسِ القَضاءِ ، الذی أوجَبَ اللّهُ فیهِ الأجرَ ، و یُحسِنُ فیهِ الذُّخرَ لِمَن قَضی بالحَقِّ . (1)

5 _ أن لا یَقضیَ قبلَ سماعِ کلامِ کلا الخَصمَینِ:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أتاکَ الخَصمانِ فلا تَقضِ لواحِدٍ حتّی تَسمَعَ مِن الآخَرِ ؛ فإنّهُ أجدَرُ أن تَعلَمَ الحقَّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَعَثَنی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی الیَمَنِ قاضیا ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، تُرسِلُنی و أنا حَدیثُ السِّنِّ و لا عِلمَ لی بالقَضاءِ ؟! فقالَ : إنَّ اللّهَ سَیَهدی قَلبَکَ ، و یُثَبِّتُ لِسانَکَ ، فإذا جَلَسَ بینَ یدَیکَ الخَصمانِ فلا تَقضِیَنَّ حتّی تَسمَعَ مِن الآخَرِ کما سَمِعتَ مِن الأوّلِ ؛ فإنّهُ أحری أن یَتَبَیَّنَ لَکَ القَضاءُ . قالَ : فما زِلتُ قاضیا أو [قال :] ما شَکَکتُ فی قَضاءٍ بَعدُ . (3)

4 _ اظهار خستگی نکردن در جلسه قضاوت

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود : مبادا در مجلس قضاوت اظهار خستگی و ناراحتی کنی؛ مجلسی که خداوند در آن پاداش قرار داده و برای کسی که به حق داوری کند ذخیره خوبی در نظر گرفته است.

5 _ قضاوت نکردن پیش از شنیدن سخنان طرفین دعوا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه دو خصم نزد تو آمدند، به سود یکی حکم مده تا سخن طرف دیگر را نیز بشنوی ؛ چرا که با این رفتار به حقیقت بهتر پی می بری.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا برای قضاوت به یمن فرستاد. عرض کردم: ای رسول خدا! مرا که هنوز جوانم و قضاوت نمی دانم می فرستی؟ فرمود: خداوند بزودی دل تو را هدایت خواهد کرد و زبانت را استوار. هر گاه دو خصم در مقابل تو نشستند، از قضاوت کردن خودداری کن مگر آن گاه که همچنان که به سخنان اوّلی گوش کرده ای سخنان نفر دوّم را نیز بشنوی؛ زیرا در این صورت کار داوری برای تو روشن تر می شود. امام علی علیه السلام فرمود: پس از این رهنمود، من پیوسته درست قضاوت کردم یا [فرمود:] دیگر در هیچ قضاوتی دچار شک نشدم.

ص :482


1- الکافی : 7/413/1.
2- بحار الأنوار : 104/277/7.
3- سنن أبی داوود : 3/301/3582.

کتاب من لا یحضره الفقیه :رُویَ عن علیٍّ علیه السلام أنّه قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا تَقاضی إلَیکَ رَجُلانِ فلا تَقضِ لِلأوّلِ حتّی تَسمَعَ مِن الآخَرِ ؛ فإنّکَ إذا فَعلتَ ذلکَ تَبَیَّنَ لکَ القَضاءُ .

قالَ علیٌّ علیه السلام : فما زِلتُ بَعدَها قاضیا ، و قالَ لَهُ النبیُّ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ فَهِّمْهُ القَضاءَ . (1)

سنن الترمذی عن حنَش عن علیٍ علیه السلام :قال لی رسولُ اللّهَ صلی الله علیه و آله : إذا تَقاضی إلیکَ رَجُلانِ فلا تَقضِ للأوّلِ حتّی تَسمَعَ کلامَ الآخَرِ ، فَسَوفَ تَدری کیفَ تَقضی . قالَ علیٌّ علیه السلام: فما زِلتُ بَعدُ قاضیا . (2)

(3)

6 _ أن لا یَقضیَ و هو غَضبانُ :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ابتُلیَ بالقَضاءِ فلا یَقضِینَّ و هُو غَضبانُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَقضی القاضی بینَ اثنَینِ و هُو غَضبانُ . (5)

کتاب من لا یحضره الفقیه :از امام علی علیه السلام روایت شده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه دو تن برای قضاوت پیش تو آمدند، تا زمانی که اظهارات هر دو طرف را نشنیده ای به نفع اوّلی حکم نده. پس هر گاه چنین کردی [سخنان هر دو طرف را شنیدی]، کار قضاوت و صدور حکم برای تو روشن می شود.

علی علیه السلام فرمود: بعد از این سفارش، کار قضاوت برای من بسیار آسان شد. و پیامبر صلی الله علیه و آله برای آن حضرت دعا کرد که: بار خدایا! قضاوت را به او بفهمان.

سنن الترمذی_ به نقل از حنَش _: علی علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : هرگاه دو نفر برای قضاوت نزد تو آمدند، تا اظهارات هر دو را نشنیده ای به سود اولی حکم صادر مکن ؛ زیرا [اگر به اظهارات هر دو طرف گوش دهی] بزودی می فهمی که چه حکمی صادر کنی. علی علیه السلام فرمود: از آن زمان به بعد همواره درست قضاوت کرده ام.

6 _ قضاوت نکردن در حال خشم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که گرفتار قضاوت شود، نباید در حال خشم قضاوت کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاضی نباید در حال خشم میان دو نفر قضاوت کند.

ص :483


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/13/3238.
2- سنن الترمذی : 3/618/1331 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 158 باب 4.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/11/3224 .
5- کنز العمّال : 15030.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: لا تُسارَّ أحَدا فی مَجلِسِکَ ، و إن غَضِبتَ فَقُمْ ، فلا تَقضِیَنَّ فأنتَ غَضبانُ . (1)

7 _ أن لا یَقضیَ و هو مُثقَلٌ بالنَّومِ :

دعائم الإسلام :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقضیَ القاضی و هُو غَضبانُ أو جائعٌ أو ناعِسٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لرِفاعَةَ _: لا تَقضِ و أنتَ غَضبانُ ، و لا مِن النَّومِ سَکرانُ . (3)

8 _ أن لا یَقضیَ و هو جُوعانُ أو عَطشانُ :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَقضی القاضی بینَ اثنَینِ إلاّ و هُو شَبعانُ رَیّانُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: و لا تَقعُدَنَّ فی مَجلِسِ القَضاءِ حتّی تَطعَمَ . (5)

9 _ أن لا یُضیفَ أحدَ الخَصمَینِ :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رجُلاً نَزَلَ بأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام فمَکَثَ عِندَهُ أیّاما ، ثُمّ تَقَدَّمَ إلَیهِ فی خُصومَةٍ لم یَذکُرْها لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام ، فقالَ لَهُ : أ خَصمٌ أنتَ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : تَحَوَّلْ عنّا ، إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَهی أن یُضافَ الخَصمُ إلاّ و مَعهُ خَصمُهُ . (6)

امام علی علیه السلام_ خطاب به شریح _فرمود : در مجلس قضا با کسی در گوشی صحبت مکن و اگر عصبانی شدی، برخیز و در حال خشم هرگز داوری مکن.

7 _ قضاوت نکردن در حالت خواب آلودگی

دعائم الاسلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که قاضی در حال خشم یا گرسنگی و یا خواب آلودگی قضاوت کند.

امام علی علیه السلام_ به رُفاعه _فرمود: در حالی که عصبانی یا مستِ خواب هستی، قضاوت مکن.

8 _ قضاوت نکردن در حال گرسنگی یا تشنگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاضی نباید میان دو نفر داوری کند، مگر زمانی که از خوردنی و نوشیدنی سیر باشد.

امام علی علیه السلام_ خطاب به شریح _فرمود : در مجلس قضاوت منشین، مگر این که قبلاً چیزی بخوری.

9 _ میزبان یکی از طرفین دعوا نباشد

امام صادق علیه السلام :مردی بر امیر المؤمنین علیه السلام وارد شد و چند روزی میهمان آن حضرت بود. سپس نزد ایشان دعوایی مطرح کرد که قبلاً [یعنی از روز اول ورودش ]با امیر المؤمنین در میان نگذاشته بود. حضرت فرمود: تو شاکی هستی؟ عرض کرد: آری. امام فرمود: از پیش ما برو؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که شاکی میهمان [قاضی] باشد مگر آن که طرف دعوایش نیز با او باشد.

ص :484


1- الکافی : 7/413/5.
2- دعائم الإسلام : 2/537/1907 .
3- دعائم الإسلام : 2/537/1909 .
4- کنز العمّال : 15040.
5- الکافی : 7/413/1.
6- الکافی : 7/413/4.

10 _ أن لا یُسارَّ أحدا فی مَجلسِ القضاءِ :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: لا تُسارَّ أحَدا فی مَجلِسِکَ . (1)

11 _ أن یُقدِّمَ صاحِبَ الیمینِ بالکلامِ :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قَضی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُقدَّمَ صاحِبُ الیَمینِ فی المَجلِسِ بالکلامِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا تَقَدَّمتَ مَع خَصمٍ إلی والٍ أو إلی قاضٍ فَکُن عن یَمینِهِ _ یعنی عن یمینِ الخَصمِ _ . (3)

12 _ أن لا یُلَقِّنَ الشُّهودَ :

دعائم الإسلام :رُوِیَ : أنّهُ [رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]نَهی أن یُحابِیَ القاضی أحَدَ الخَصمَینِ بکَثرَةِ النَّظَرِ و حُضورِ الذِّهنِ ، و نَهی عَن تَلقینِ الشُّهودِ . (4)

10 _ در گوشی صحبت نکردن در محکمه

امام علی علیه السلام_ خطاب به شریح _فرمود : در مجلس قضاوت خود، با کسی در گوشی صحبت مکن.

11 _ مقدّم داشتن متخاصم طرف راست در سخن گفتن

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین حکم فرمود، که از طرفین دعوا آن که در جانب راست مجلس است در سخن گفتن مقدّم شود.

امام صادق علیه السلام :هر گاه با طرف دعوای خود پیش والی یا قاضی ای رفتی، در طرف راست خصمت قرار بگیر.

12 _ تلقین نکردن به گواهان

دعائم الاسلام :روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که قاضی با نگاه کردن زیاد و التفات به یکی از طرفین مخاصمه، از او جانبداری کند و از تلقین کردن به گواهان نیز نهی فرمود.

ص :485


1- الکافی : 7/413/5.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/14/3240.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/14/3241.
4- دعائم الإسلام : 2/533/1893 .

3313 - أحکَمُ النّاسِ
3313 - داورترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ موسی قالَ : یا رَبِّ ، أیُّ عِبادِکَ أحکَمُ ؟ قالَ : الذی یَحکُمُ للناسِ کما یَحکُمُ لنفسِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا نَفَذَ حُکمُکَ فی نفسِکَ تَداعَت أنفُسُ الناسِ إلی عَدلِکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أنصَفَ الناسَ مِن نفسِهِ رُضِیَ بهِ حَکَما لغَیرِهِ . (3)

(4)

3313

داورترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگار من! از بندگان تو چه کسی در قضاوت سرآمد است؟ فرمود: کسی که برای مردم همان گونه قضاوت کند که برای خود قضاوت می کند.

امام علی علیه السلام :هر گاه حکم تو درباره خودت نافذ باشد، دلهای مردمان به عدالت تو روی آورد.

امام صادق علیه السلام :هر کس با مردم با انصاف باشد، به داوری او میان دیگران رضایت داده شود.

3314 - مَن یُسَدِّدُهُ اللَّهُ مِن القُضاةِ
3314 - قاضیانی که خداوند آنها را کمک و راهنمایی می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن قاضٍ مِن قُضاةِ المُسلمینَ إلاّ و مَعهُ مَلَکانِ یُسَدِّدانِهِ إلَی الحَقِّ ما لَم یُرِدْ غیرَهُ ، فإذا أرادَ غیرَهُ و جارَ مُتَعمِّدا تَبَرَّأَ مِنهُ المَلَکانِ و وَکَلاهُ إلی نفسِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی مَع القاضی ما لَم یَحِفْ عَمدا . (6)

3314

قاضیانی که خداوند آنها را کمک و راهنمایی می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ قاضی ای از قاضیان مسلمانان نیست، مگر این که دو فرشته با اویند و تا زمانی که خواهان حقیقت باشد، او را به سوی آن راهنمایی می کنند. اما هر گاه در پی حقیقت نبود و عمدا ستم و حق کشی کرد، آن دو فرشته از او بیزاری می جویند و او را به خودش وا می گذارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال با قاضی است، تا زمانی که عمدا ستم (حق کشی) نکند.

ص :486


1- کنز العمّال : 44261.
2- غرر الحکم : 4095.
3- الکافی : 2/146/12.
4- (انظر) الإنصاف : باب 3819. الرأی : باب 1427. العدل : باب 2515.
5- کنز العمّال : 14993.
6- کنز العمّال : 14986.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ مَع القاضی ما لَم یَجُرْ ، فإذا جارَ تَخَلَّی عَنهُ و لَزِمَهُ الشیطانُ . (1)

کنز العمّال عن مَعقِلِ بنِ یَسارٍ :أمَرَنی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن أقضیَ بینَ قَومی ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما اُحسِنُ أن أقضیَ . فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ مَع القاضی ما لَم یَحِفْ عَمدا ، ثلاثَ مَرّاتٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَدُ اللّهِ فوقَ رَأسِ الحاکِمِ تُرَفرِفُ بالرَّحمَةِ ، فإذا حافَ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نفسِهِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که قاضی گرفتار ستم و انحراف نشود، خداوند با اوست. پس هر گاه به ستم و انحراف دچار شد، خداوند از او دست می کشد و شیطان ملازم او می شود.

کنز العمّال_ به نقل از معقل بن یسار _: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من دستور داد تا در میان قوم خودم به کار قضاوت پردازم. من عرض کردم: ای رسول خدا! من خوب بلد نیستم قضاوت کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار فرمود: تا زمانی که قاضی ستم (حق کشی)نکند، خدا با اوست.

امام علی علیه السلام :دست رحمت خدا بر فراز سر قاضی در حرکت است. پس هر گاه ستم (حق کشی) کند، خداوند او را به خودش وا می گذارد.

3315 - لِلمُخطِیِ أجرٌ ولِلمُصیبِ أجرانِ
3315 - قاضی ای که حکمش اشتباه باشد یک اجر دارد و آن که درست باشد دو اجر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا حَکَمَ الحاکِمُ فاجتَهَدَ فَأصابَ فلَهُ أجرانِ ، و إذا حَکَمَ فَاجتَهَدَ فَأخطَأَ فلَهُ أجرٌ واحِدٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اجتَهِدْ ، فإذا أصَبتَ فلَکَ عَشرُ حَسَناتٍ ، و إن أخطَأتَ فلَکَ حَسَنةٌ . (5)

کنز العمّال عن عُقبَةِ بنِ عامِرٍ :کنتُ عندَ النّبیٍّ صلی الله علیه و آله یُوما فَجاءَهُ خَصمانِ، فقالَ لی : اقضِ بینَهُما ، قلتُ : علی ما ذا یا رسولَ اللّهِ؟ قال : اجتَهِدْ ، فإن أصَبتَ فلَکَ عَشرُ حَسَناتٍ ، و إن أخطَأتَ فلَکَ حَسَنةٌ . (6) (7)

3315

قاضی ای که حکمش اشتباه باشد یک اجر دارد و آن که درست باشد دو اجر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه قاضی پس از به کار بردن سعی خود حکمی دهد و حکمش درست باشد، دو پاداش دارد و هر گاه سعی و کوشش خود را به کار گیرد و حکمی صادر کند ، اما حکمش خطا باشد، یک پاداش دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سعی خودت را به کار گیر؛ اگر حکمی که می دهی درست باشد، ده ثواب داری و اگر خطا بود، یک ثواب داری.

کنز العمّال_ به نقل از عقبة بن عامر _: روزی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودم که دو متخاصم نزد ایشان آمدند حضرت به من فرمود : میان آنها داوری کن. عرض کردم: بر چه مبنایی، ای رسول خدا؟ فرمود: کوشش خود را به کار گیر. اگر حکمی که می دهی درست بود، ده ثواب داری و اگر خطا بود یک ثواب داری.

ص :487


1- کنز العمّال : 14985.
2- کنز العمّال : 14427.
3- الکافی : 7/410/1 .
4- کنز العمّال : 14597.
5- کنز العمّال : 15019.
6- کنز العمّال : 14428.
7- (انظر) عنوان 177 «الرأی» ، 406 «الفتوی».

3316 - أصنافُ القُضاةِ
3316 - انواع قاضیان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القُضاةُ ثلاثةٌ : قاضِیانِ فی النارِ و قاضٍ فی الجَنّةِ ، قاضٍ قَضی بالهَوی فهُو فی النارِ ، و قاضٍ قَضی بغیرِ عِلمٍ فهُو فی النارِ ، و قاضٍ قَضی بالحَقِّ فهُو فی الجَنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :القُضاةُ ثلاثةٌ : اثنانِ فی النارِ و واحِدٌ فی الجَنَّةِ : رَجُلٌ عَلِمَ الحَقَّ فَقضی بهِ فهُو فی الجَنّةِ ، و رَجُلٌ قَضی للناسِ علی جَهلِهِ فهُو فی النارِ ، و رجُلٌ عَرَفَ الحقَّ فَجارَ فی الحُکمِ فهُو فی النارِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القُضاةُ أربَعةٌ : ثلاثةٌ فی النارِ و واحِدٌ فی الجَنَّةِ : رجُلٌ قَضی بجَورٍ و هُو یَعلَمُ فهُو فی النارِ ، و رَجُلٌ قَضی بجَورٍ و هو لا یَعلَمُ فهُو فی النارِ ، و رجلٌ قَضی بالحَقِّ و هُو لا یَعلَمُ فهُو فی النارِ ، و رجُلٌ قَضی بالحَقِّ و هو یَعلَمُ فهُو فی الجَنَّةِ . (3) (4)

3316

انواع قاضیان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاضیان سه دسته اند: دو دسته از آنها در آتشند و یک دسته در بهشت. قاضی ای که به دلخواه داوری کند، این قاضی در آتش است. قاضی ای که ندانسته حکم دهد، او نیز در آتش است و قاضی ای که حکم حق و درست صادر کند، این قاضی در بهشت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاضیان سه گروهند: دو گروه در آتشند و یک گروه در بهشت. مردی که حق و حقیقت را می شناسد و به آن حکم می کند، این مرد در بهشت است. مردی که جاهلانه میان مردم قضاوت می کند، این کس در آتش است و مردی که حق و حقیقت را می شناسد اما حکم ناروا صادر می کند، این نیز در آتش است.

امام صادق علیه السلام :قاضیان چهار گروهند: سه گروه در آتشند و یک گروه در بهشت. مردی که دانسته حکم ناحق صادر کند، این قاضی در آتش است. مردی که ندانسته [و بی اطلاع از احکام و قوانین] حکم ناحق دهد، این نیز در آتش است. مردی که ندانسته حکم درست و حق صادر کند، این هم در آتش است و مردی که دانسته حکم حق و درست را صادر کند، این قاضی در بهشت است.

ص :488


1- کنز العمّال : 14981.
2- کنز العمّال : 14980.
3- الکافی : 7/407/1.
4- (انظر) کنز العمّال : 14982 ، 15003 ، 15004.

3317 - قَضاءُ المَرأةِ
3317 - قضاوت زن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تکونُ المَرأةُ حَکَما تَقضی بینَ العامَّةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ المرأةَ لا تُولَّی القَضاءَ و لا تُولَّی الإمارَةَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تُولَّی المرأةُ القَضاءَ و لا تُولَّی الإمارةَ . (3)

(4)

3317

قضاوت زن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زن نباید قاضی باشد و میان مردم داوری کند.

امام باقر علیه السلام :زن نه عهده دار مسند قضاوت می شود و نه عهده دار منصب امارت.

امام باقر علیه السلام :به زن نه مسند قضاوت سپرده می شود و نه منصب امارت.

3318 - تَفسیرُ : إنّما أقضی بَینَکُم بِالبَیِّناتِ
3318 - معنای داوری بر اساس بیّنه ها

الکتاب :

وَ لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» . (5)

3318

معنای داوری بر اساس بیّنه ها

قرآن:

«و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید و [به عنوان رشوه قسمتی از] آن را به حکّام مدهید، تا بخشی از اموال مردم را به حرام بخورید در حالی که خودتان [هم خوب ]می دانید».

ص :489


1- کنز العمّال : 14921.
2- بحار الأنوار : 104/275/1.
3- الخصال : 585/12.
4- (انظر) مستدرک الوسائل : 17 / 241 باب 2. وسائل الشیعة : 18 / 6 باب 2.
5- البقرة : 188.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما أنا بَشَرٌ، و لَعلَّ بعضَکُم أن یکونَ ألحَنَ بحُجَّتِهِ مِن بَعضٍ ، فَمَن قَضَیتُ لَهُ مِن حَقِّ أخیهِ فإنّما أقطَعُ لَهُ قِطعَةً مِن نارٍ . (1)

معانی الأخبار :اختصَمَ رَجلانِ إلی النّبیِّ صلی الله علیه و آله فی مَواریثَ و أشیاءَ قد دَرَسَتْ، فقالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : لعلَّ بعضَکُم أن یکونَ ألحَنَ بحُجَّتِهِ مِن بَعضٍ ، فَمَن قَضَیتُ لَهُ بشیءٍ مِن حَقِّ أخیهِ فإنّما أقطَعُ لَهُ قِطعَةً مِن النارِ ، فقالَ لَهُ کُلُّ واحِدٍ مِن الرَّجُلَینِ : یا رسولَ اللّهِ ، حَقّی هذا لِصاحبی ؟ فقالَ : و لکنِ اذهَبا فَتَوَخَّیا ثُمّ اسْتَهِما ثُمّ لیُحَلِّلْ کلُّ واحِدٍ مِنکُما صاحِبَهُ . (2)

تنبیه الخواطر :اختصمَ امرؤَ القیس وَ رَجلٌ إلی رسولِ اللّهِ فی أرضٍ ، قالَ : أ لکَ بَیِّنَةٌ ؟ قالَ : لا، قالَ : فَیَمِّنْهُ ، قالَ : إذَن و اللّهِ یَذهَبُ بأرضی ! قالَ : إن ذَهَبَ بأرضِکَ بیَمینِهِ کانَ ممَّن لا یَنظُرُ اللّهُ إلَیهِ یَومَ القِیامَةِ و لا یُزَکِّیهِ و لَهُ عَذابٌ ألیمٌ . قالَ : فَفَزِعَ الرجُلُ وَ رَدَّها إلَیهِ . (3)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز این نیست که من هم یک بشر هستم و ای بسا که بعضی از شما در اقامه حجّت و دلیل از دیگری زبان آورتر باشد [و حکم مرا به نفع خویش گرداند]. پس، هر کس که من [بر اساس بیّنه] از حق برادرش به نفع او حکم دهم، در حقیقت تکّه ای آتش در اختیار او می گذارم.

معانی الأخبار :دو نفر درباره ارثیه و مقداری اشیای فرسوده با هم اختلاف پیدا کردند و برای داوری نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتند، حضرت فرمود : ممکن است که یکی از شما در اقامه حجت و دلیل از دیگری زبان آورتر باشد. پس، هر کس که من از حق برادرش به نفع او حکم دهم، در حقیقت تکه ای آتش در اختیارش می گذارم. در این هنگام هر یک از آن دو مرد عرض کرد: ای رسول خدا! من حقّم را به طرفم بخشیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه، بلکه بروید و حق جویانه اموال را قسمت کنید و آن گاه قرعه زنید و سپس یکدیگر را حلال کنید.

تنبیه الخواطر :امرؤ القیس با مردی بر سر زمینی دعوا داشت و نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای داوری رفته بود حضرت فرمود : بیّنه (شاهدی) داری؟ عرض کرد: خیر. فرمود: پس او را سوگند ده. امرؤ القیس عرض کرد: در این صورت زمین مرا می برد. فرمود: اگر با سوگندش زمین تو را ببرد، از کسانی خواهد بود که خداوند در روز قیامت به وی نمی نگرد و اعمالش را نمی پذیرد و عذابی دردناک دارد. آن مرد به وحشت افتاد و زمین را به امرؤ القیس برگرداند.

ص :490


1- کنز العمّال : 15043.
2- معانی الأخبار : 279.
3- تنبیه الخواطر : 2/171.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَمسَةُ أشیاءَ یَجِبُ علَی القاضی الأخْذُ فیها بظاهِرِ الحُکمِ : الوِلایَةُ و المَناکِحُ و المَواریثُ و الذَّبایحُ و الشَّهاداتُ ، إذا کانَ ظاهرُ الشُّهودِ مَأمونا جازَت شَهادَتُهُم و لا یَسألُ عن باطِنِهم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ داوودَ علیه السلام کانَ یَدعُو أن یُلهِمَهُ اللّهُ القَضاءَ بینَ الناسِ بما هُو عِندَهُ تعالی الحَقّ ، فأوحی إلَیهِ: یا داوودُ ، إنَّ الناسَ لا یَحتَمِلُونَ ذلکَ . (2)

عنه علیه السلام :إذا قامَ قائمُ آلِ محمّدٍ علَیهِ و علَیهِمُ السلامُ حَکَمَ بینَ الناسِ بحُکمِ داودَ ، لا یَحتاجُ إلی بَیِّنةٍ ، یُلهِمُهُ اللّهُ تعالی فَیَحکُمُ بعِلمِهِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :پنج چیز است که باید قاضی [درباره آنها] به ظاهِر حکم عمل کند: ولایت (حق ولایت و سرپرستی که خدا یا امام برای هر کس یا ولیّ طفل قرار داده است)، همسران (یعنی مسأله زناشویی که بین مسلمانان مشهور است)، میراثها، ذبایح (حلال بودن کشتار مسلمانان) و شهادات. هر گاه شهود، ظاهِرا امین و در خور اعتماد باشند، شهادتشان پذیرفته است و لازم نیست از باطن آنها جستجو کرد.

امام صادق علیه السلام :داوود علیه السلام دعا می کرد که خداوند ، قضاوت بین مردم را آن گونه که نزد خداوند متعال حق است به او الهام فرماید . که خداوند به او وحی فرمود: ای داوود! مردم تحمّل این را ندارند.

امام صادق علیه السلام :زمانی که قائم آل محمّد علیه السلام ، قیام کند، به حکم داوود میان مردم داوری می کند و نیازی به بیّنه (گواه و مدرک) ندارد. خداوند متعال حکم را به او الهام می کند و او به علمش قضاوت می کند.

3319 - خَطَأُ القاضی
3319 - خطای قاضی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ ما أخطَأتِ القُضاةُ فی دمٍ أو قَطعٍ فهُو علی بَیتِ مالِ المُسلمینَ . (5)

3319

خطای قاضی

امام علی علیه السلام :آن جا که قاضیان در قصاص [ریختن خون] یا قطع [دست سارق] اشتباه کنند، دیه اش با بیت المال مسلمانان است.

ص :491


1- الخصال : 311/88.
2- بحار الأنوار : 14/5/13، انظر تمام الحدیث و أیضاً ح 14، 15، 16، 20.
3- بحار الأنوار : 14/14/23.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 169 باب 2.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/7/3231.

3320 - اختِلافُ الأحکامِ
3320 - اختلاف حُکمها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذَمِّ اختِلافِ العُلَماءِ فی الفُتیا _: تَرِدُ علی أحدِهِمُ القَضیّةُ فی حُکمٍ مِن الأحکامِ فَیَحکُمُ فیها بِرَأیِهِ ، ثُمّ تَرِدُ تلکَ القَضیّةُ بعَینِها علی غیرِهِ فیَحکُمُ فیها بخِلافِ قَولِهِ ، ثُمّ یَجتَمِعُ القُضاةُ بذلکَ عندَ الإمامِ الذی استَقضاهُم فَیُصَوِّبُ آراءَهُم جَمیعا و إلهُهُم واحِدٌ و نَبیُّهُم واحِدٌ و کتابُهُم واحِدٌ ! أ فأمَرَهُم اللّهُ سبحانَهُ بالاختِلافِ فَأطاعُوهُ ؟ ! أم نَهاهُم عَنهُ فَعَصَوهُ ؟ ! أم أنزَلَ اللّهُ سبحانَهُ دِینا ناقِصا فاستَعانَ بِهِم علی إتمامِهِ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام_ فی کتابِهِ لمحمّدِ بنِ أبی بَکرٍ _: لا تَقضِ فی أمرٍ واحِدٍ بقَضاءَینِ مُختَلِفَینِ فَیَختلِفَ أمرُکَ و تَزیغَ عنِ الحَقِّ . (2)

دعائم الإسلام عن عَمر بنِ اُذَینةَ_ و کانَ مِن أصحابِ أبی عبدِ اللّهِ جعفرِ بنِ محمّدٍ علیه السلام _: دَخَلتُ یَوما علی عبدِ الرحمنِ بنِ أبی لَیلی بالکوفَةِ و هُو قاضٍ فقلتُ : أرَدتُ _ أصلَحَکَ اللّهُ _ أن أسألَکَ عَن مَسائلَ ، و کنتُ حَدیثَ السِّنِّ. فقالَ : سَلْ یا بنَ أخی عمّا شِئتَ . قلتُ : أخبِرنی عَنکُم معاشِرَ القُضاةِ تَرِدُ علَیکُمُ القَضیَّةُ فی المالِ و الفَرْجِ و الدَّمِ فتَقضی أنتَ فیها برأیِکَ ، ثُمّ تَرِدُ تلکَ القَضیّةُ بعَینِها علی قاضی مکَّةَ فیَقضی فیها بخِلافِ قَضِیَّتِکَ ، ثُمّ تَرِدُ علی قاضی البَصرةِ و قاضی الیَمَنِ و قاضی المَدینةِ فَیَقضُونَ فیها بخِلافِ ذلکَ ، ثُمّ تَجتَمِعُونَ عِند خَلیفَتِکُمُ الذی استَقضاکُم فَتُخبِرُونَهُ باختِلافِ قَضایاکُم فَیُصَوِّبُ رَأیَ کُلِّ واحِدٍ مِنکُم ، و إلهُکُم واحِدٌ و نَبیُّکُم واحِدٌ و دِینُکُم واحِدٌ ! أ فَأمَرَکُم اللّهُ عَزَّ و جلَّ بالاختِلافِ فَأطَعتُموهُ ؟ ! أم نَهاکُم عَنهُ فعَصَیتُموهُ ؟ ! أم کُنتُم شُرَکاءَ اللّهِ فی حُکمِهِ فلَکُم أن تقولوا و علَیهِ أن یَرضی ؟ ! أم أنزَلَ اللّهُ دِینا ناقِصا فاستَعانَ بِکُم فی إتمامِهِ؟! أم أنزلَ اللّهُ تامّا فَقَصَّرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن أدائهِ ؟ ! أم ما ذا تَقولونَ؟ فقالَ : مِن أینَ أنتَ یا فتی ؟ قلتُ : مِن أهلِ البصرةِ. قالَ : مِن أیِّها ؟ قلتُ : مِن عَبدِ القَیسِ . قالَ : مِن أیِّهِم ؟ قلتُ : مِن بَنی اُذَینَةَ . قالَ : ما قَرابَتُکَ مِن عبدِ الرَّحمنِ بنِ اُذینَةَ ؟ قلتُ : هُو جَدِّی ، فَرَحَّبَ بی و قَرَّبَنی و قالَ : أیْ فَتی ، لقد سَألتَ فَغَلَّظتَ و انهَمَکتَ فَتَعَوَّصتَ ، و سَاُخبِرُکَ إن شاءَ اللّهُ ، أمّا قولُکَ فی اختِلافِ القَضایا فإنّهُ ما وَرَدَ علَینا مِن أمرِ القَضایا مِمّا لَهُ فی کتابِ اللّهِ أصلٌ أو فی سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله فلیسَ لنا أن نَعدُوَ الکتابَ و السُّنَّةَ ، و أمّا ما وَرَدَ علَینا مِمّا لیسَ فی کتابِ اللّهِ و لا فی سُنَّةِ نَبِیِّهِ فإنّا نَأخُذُ فیه بِرَأیِنا . قلتُ : ما صَنَعتَ شیئا ! لأنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : «ما فَرَّطْنا فی الکِتابِ مِن شَیْءٍ» (3) ، و قالَ فیهِ : «تِبیانا لِکُلِّ شَیءٍ» (4) . (5)

3320

اختلاف حُکمها

امام علی علیه السلام_ در نکوهش اختلاف علما در فتوا _فرمود : قضاوت در حکمی از احکام به یکی از آنان ارجاع می شود و او درباره آن به نظر خود حکمی صادر می کند. سپس همان مشکل نزد دیگری بُرده می شود و او بر خلاف حکم اوّلی رأی می دهد. آن گاه قاضیان حکمهای صادره خود را نزد پیشوایی که آنان را به قضاوت گماشته است، می برند و او آرای همه آنان را تأیید می کند. حال آن که خدایشان یکی و پیامبرشان یکی و کتابشان یکی است! آیا خداوند سبحان آنان را به اختلاف [احکام و آرا] دستور داده است و از او پیروی کرده اند؟ یا آنها را از اختلاف نهی فرموده و بر خلاف نهی او عمل کرده اند؟ یا نکند خداوند سبحان دین ناقصی فرستاده و برای کامل کردن آن از ایشان کمک خواسته است؟!

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به محمّد بن ابی بکر _نوشت : در یک موضوع، دو حکم متفاوت صادر مکن؛ زیرا کارَت پریشان می گردد و از حق منحرف می شوی.

دعائم الاسلام_ به نقل از عمر بن اُذینه یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام _: در ایّام جوانی، روزی نزد عبد الرحمن بن ابی لیلی، قاضی کوفه رفتم و گفتم: خدا تو را خیر دهد، می خواهم سؤالاتی بپرسم. گفت: عمو جان! هر چه می خواهی بپرس. گفتم: به من بگو چرا شما گروه قُضات وقتی دعوایی مالی و ناموسی و جانی پیش شما می آورند تو درباره آن به رأی خودت حکم می دهی و همان دعوا پیش قاضی مکّه برده می شود و او برخلاف حکم تو رأی می دهد و سپس آن را پیش قاضی بصره و یمن و مدینه می برند و هر کدام آنها قضاوتی متفاوت با دیگری می کند. آن گاه همه شما نزد خلیفه تان که شما را به منصب قضاوت گماشته است جمع می شوید و آرای مختلف خود [درباره آن دعوا ]را به اطلاع او می رسانید و او رأی همه شما را درست می شمارد و تأیید می کند، در حالی که خدایتان یکی و پیامبرتان یکی و دینتان یکی است؟! آیا خداوند عزّ و جلّ به شما دستور اختلاف داده است و شما از او اطاعت می کنید؟ یا شما را از آن نهی فرموده و شما بر خلاف نهی او رفتار می کنید؟ یا نکند خداوند دین ناقصی فرستاده و برای کامل کردنش از شما کمک خواسته است؟ یا نکند خداوند دین کاملی فرستاده، اما رسول خدا صلی الله علیه و آله در رساندن آن کوتاهی کرده است؟ چه جوابی دارید که بدهید؟ عبد الرحمن گفت: اهل کجا هستی ای جوان؟ گفتم: اهل بصره ام. پرسید: از کدام طایفه؟ گفتم: از عبد القیس. پرسید: از کدام تیره آن؟ گفتم: از بنی اُذینه. گفت: با عبد الرحمن بن اُذینه چه نسبتی داری؟ گفتم: او جدّ من است. در این هنگام عبد الرحمن به من خوشامد گفت و مرا نزدیک خود نشاند و گفت: ای جوان! سؤال سفت و سخت و پیچیده ای پرسیدی و من به خواست خدا پاسخت را می دهم. اما سخن تو درباره اختلاف آرا و داوریها، بدان که اگر دعوایی پیش ما آورده شود که در کتاب خدا یا سنّت پیامبرش اصل و مبنایی برای آن باشد، ما حق نداریم از کتاب و سنّت تجاوز کنیم. اما اگر در کتاب خدا یا سنّت پیامبر او اصل و ریشه ای برایش وجود نداشته باشد، در این صورت بر اساس رأی خود حکم صادر می کنیم. من گفتم: جوابی ندادی؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «ما هیچ چیزی را در کتاب فرو گذار نکرده ایم» و نیز درباره قرآن می فرماید: «روشنگر هر چیزی است».

ص :492


1- نهج البلاغة : الخطبة 18 .
2- الأمالی للطوسی : 30/31.
3- الأنعام : 38 .
4- النحل : 89 .
5- دعائم الإسلام : 1/92.

ص :493

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما رأیتُ علیّا قَضی قَضاءً إلاّ وَجَدتُ لَهُ أصلاً فی السُّنَّةِ ، و کانَ علیٌّ علیه السلام یقولُ : لوِ اختَصَمَ إلَیَّ رجُلانِ فقَضَیتُ بینَهُما ثُمّ مَکَثا أحوالاً کثیرَةً ثُمّ أتَیانی فی ذلکَ الأمرِ لَقَضَیتُ بینَهُما قَضاءً واحِدا ؛ لأنّ القَضاءَ لا یَحُولُ و لا یَزُولُ أبدا . (1)

امام صادق علیه السلام :ندیدم که علی علیه السلام قضاوتی کرده باشد، جز این که در سنّت اصل و ریشه ای برای قضاوت او یافتم. علی علیه السلام می فرمود: اگر دو نفر برای قضاوت نزد من بیایند و میان آنها داوری کنم، سپس سالیان درازی بگذرانند و دوباره همان دعوا را نزد من بیاورند، هر آینه میان ایشان یک حکم صادر کنم؛ زیرا حکم هیچگاه تغییر و زوال نمی یابد.

ص :494


1- الأمالی للمفید : 286/5.

3321 - المَحکَمَةُ العُلیا
3321 - دادگاه عالی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: إیّاکَ أن تُنفِذَ فیهِ قَضیّةً فی قِصاصٍ ، أو حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ ، أو حَقٍ مِن حُقوقِ المُسلمینَ حتّی تَعرِضَ ذلکَ عَلَیَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا وَلّی أمیرُ المؤمنینَ صلواتُ اللّهِ علَیهِ شُرَیحا القَضاءَ اشتَرَطَ علَیهِ أن لا یُنفِذَ القَضاءَ حتّی یَعرِضَهُ علَیهِ . (2)

3321

دادگاه عالی

امام علی علیه السلام_ خطاب به شریح _فرمود : مبادا حکمی را درباره قصاص یا حدّی از حدود خدا یا حقی از حقوق مسلمانان اجرا کنی، تا این که قبلاً آن را به اطلاع من برسانی.

امام صادق علیه السلام :هنگامی که امیر المؤمنین _ صلوات اللّه علیه _ شریح را به قضاوت گماشت، این شرط را برای او قرار داد که حکم را اجرا نکند مگر اینکه قبلاً آن را به اطلاع حضرت برساند.

3322 - قَولُ الإمامِ : أما إنَّها حُکومَةٌ !
3322 - فرمایش امام : هان! این یک داوری است!

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام ألقَی صِبیانُ الکُتّابِ ألواحَهُم بینَ یدَیهِ لِیُخَیِّرَ بینَهُم ، فقالَ : أما إنّها حُکومَةٌ ! و الجَورُ فیها کالجَورِ فی الحُکمِ ! أبلِغُوا مُعَلِّمَکُم إن ضَرَبَکُم فَوقَ ثلاثِ ضَرَباتٍ فی الأدَبِ اقتُصَّ مِنهُ . (3)

3322

فرمایش امام : هان! این یک داوری است!

امام صادق علیه السلام :کودکان مکتبی دستخطهای خود را در مقابل امیر المؤمنین علیه السلام نهادند، تا بهترین آنها را انتخاب کند؛ حضرت فرمود: هان! این یک نوع داوری است! و ظلم در این باره، مانند ظلم در قضاوت است! به معلّم خود بگویید که اگر برای تنبیه بیش از سه ضربه بزند، قصاص می شود.

ص :495


1- الکافی : 7/413/1.
2- الکافی : 7/407/3.
3- وسائل الشیعة : 18/582/2.

3323 - بَدءُ القَضاءِ
3323 - آغاز قضاوت

کنز العمّال :ما اتَّخَذَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قاضیا و لا أبو بکرٍ و لا عُمَرُ حتّی کانَ وَسَطا مِن خِلافَةِ عُمَرَ فقالَ عمرُ لِیزیدَ بنِ اُختِ النَّمرِ : اِکفِنی بَعضَ الاُمورِ _ یَعنی صِغارَها _ . (1)

(2)

3323

آغاز قضاوت

کنز العمّال :نه رسول خدا صلی الله علیه و آله قاضی گماشت و نه ابو بکر و نه عمر، تا در اواسط خلافت عمر، که وی به یزید، خواهر زاده نمر، گفت: قسمتی از کارهای مرا به عهده گیر _ مقصودش کارهای کوچک و کم اهمیت بود _.

3324 - النَّوادِرُ
3324 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :البَیِّنَةُ علی مَنِ ادَّعَی ، و الیَمینُ علی مَن ادُّعِیَ علَیهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفةُ القُضاةِ الطَّمَعُ . (4)

عنه علیه السلام :أفظَعُ شَیءٍ ظُلمُ القُضاةِ . (5)

عنه علیه السلام :لیسَ مِن العَدلِ القَضاءُ علَی الثِّقَةِ بالظَّنِّ . (6)

(7)

3324

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیّنه و شاهد آوردن، با مدّعی است و سوگند با مدّعی علیه.

امام علی علیه السلام :آفت قاضیان، طمع است.

امام علی علیه السلام :زننده ترین چیز، ستم (حکم ناروای) قاضیان است.

امام علی علیه السلام :داوری کردن با تکیه به گمان از عدالت به دور است.

ص :496


1- کنز العمّال : 14463.
2- (انظر) کنز العمّال : 5 / 814 ، 815.
3- الکافی : 7/415/1.
4- غرر الحکم : 3936.
5- غرر الحکم : 3011.
6- نهج البلاغة : الحکمة 220 .
7- (انظر) وسائل الشیعة: 18/170باب 3 و ص216باب26.

444 - القلب

444 - دل
اشاره

(1)

(2)

ص :497


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 27 باب 44 «القلب و صلاحه و فساده». کنز العمّال : 1 / 240 و 394 «فی خَطَرات القلب و تقلّبه». کنز العمّال : 3 / 516 «عمَی القلب». المحجّة البیضاء : 5 / 3 «کتاب شرح عجائب القلب».
2- انظر: عنوان 18 «الاُلفة» ، 143 «الخشوع» ، 199 «الرُّوح» ، 517 «النَّفْس». الذِّکر : باب 1344 ، الصوم : باب 2324 ، الفقر : باب 3188. العِلم : باب 2844 ،الأخ : باب 40.

3325 - القَلبُ
3325 - دل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما سُمِّیَ القَلبُ مِن تَقلُّبِهِ، إنّما مَثَلُ القلبِ مَثَلُ ریشَةٍ بالفَلاةِ تَعَلَّقَت فی أصلِ شَجَرةٍ تُقَلِّبُها الرِّیحُ ظَهرا لِبَطنٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القلبُ مُصحَفُ البَصَرِ . (2)

عنه علیه السلام :القلبُ خازِنُ اللِّسانِ . (3)

عنه علیه السلام :القلبُ یَنبوعُ الحِکمَةِ ، و الاُذُنُ مَغیضُها . (4)

عنه علیه السلام :عِظَمُ الجَسَدِ و طُولُهُ لا یَنفَعُ إذا کانَ القَلبُ خاویا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَوضِعُ العَقلِ الدِّماغُ ، و القَسوَةُ و الرِّقَّةُ فی القلبِ . (6)

کلامٌ فی معنَی القلب فی القرآن :

أقول : قال العلاّمة الطباطبائیّ _ فی تفسیر قوله تعالی : «لا یُؤاخِذُکمُ اللّهُ باللَّغوِ فی أیمانِکُم و لکنْ یُؤَاخِذُکُم بما کَسَبَتْ قُلوبُکُم» (7) و هذا من الشواهد علی أنّ المراد بالقلب هو الإنسان بمعنَی النفس و الرُّوح ، فإنّ التعقُّل و التفکُّر و الحبّ و البغض و الخوف و أمثال ذلک و إن أمکن أن ینسبه أحدٌ إلَی القلب باعتقاد أنّه العضو المُدرِک فی البدن علی ما ربّما یعتقده العامّة کما یُنسَب السمع إلَی الاُذن و الإبصار إلَی العین و الذوق إلَی اللسان ، لکن الکسب و الاکتساب ممّا لا ینسب إلاّ إلَی الإنسان البتّة . و نظیر هذه الآیة قوله تعالی : «فَإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» (8) و قوله تعالی : «وَ جاءَ بِقَلبٍ مُنِیبٍ» . (9)

و الظاهر أنّ الإنسان _ لمّا شاهد نفسه و سائر أصناف الحیوان و تأمّل فیها و رأی أنّ الشعور و الإدراک ربما بطل أو غاب عن الحیوان بإغماءٍ أو صَرعٍ أو نحوهما ، و الحیاة المدلول علیها بحرکة القلب و نبضانه باقیةٌ بخلاف القلب _ قطع علی أنّ مبدأ الحیاة هو القلب ، أی أنّ الروح التی یعتقدها فی الحیوان أوّل تعلُّقها بالقلب و إن سرت منه إلی جمیع أعضاء الحیاة ، و أنّ الآثار و الخواصّ الروحیّة کالإحساسات الوجدانیّة مثل الشعور و الإرادة و الحبّ و البغض و الرجاء و الخوف و أمثال ذلک کلُّها للقلب بعنایة أنّه أوّل متعلّقٍ للروح ، و هذا لا ینافی کون کلِّ عضوٍ من الأعضاء مَبدءً لفعله الذی یختصُّ به کالدِّماغ للفکر و العین للإبصار و السمع للوعی و الرِّئة للتنفّس و نحو ذلک ، فإنّها جمیعا بمنزلة الآلات التی یفعل بها الأفعال المحتاجة إلی توسیط الآلة .

و ربّما یؤیِّد هذا النظر ما وجده التجارب العلمیّة أنّ الطیور لا تموت بفقد الدِّماغ إلاّ أنّها تفقد الإدراک و لا تشعر بشیءٍ ، و تبقی علی تلک الحال حتّی تموت بفقد المواد الغذائیّة و وقوف القلب عن ضَرَبانه .

و ربّما أیّده أیضا أنّ الأبحاث العلمیّة الطبیعیّة لم توفّق حتَّی الیوم لتشخیص المصدر الذی یصدر عنه الأحکام البدنیّة ، أعنی عرش الأوامر التی یمتثلها الأعضاء الفعّالة فی البدن الإنسانیّ ، إذ لا ریب أنّها فی عین التشتّت و التفرُّق من حیث أنفسها و أفعالها مجتمعةٌ تحت لواء واحد منقادة لأمیر واحد ، وحدةً حقیقیة .

و لا ینبغی أن یُتوهّم أنّ ذلک کان ناشئا عن الغفلة عن أمر الدماغ و ما یخصُّه من الفعل الإدراکیّ ، فإنّ الإنسان قد تنبّه لما علیه الرأس من الأهمیّة منذ أقدم الأزمنة ، و الشاهد علیه ما نری فی جمیع الاُمم و الملل علَی اختلاف ألسنتهم من تسمیة مبدأ الحکم و الأمر بالرأس ، و اشتقاق اللغات المختلفة منه ، کالرأس و الرئیس و الرئاسة ، و رأس الخیط ، و رأس المدّة ، و رأس المسافة ، و رأس الکلام ، و رأس الجبل ، و الرأس من الدوابّ و الأنعام ، و رئاس السیف .

فهذا _ علی ما یظهر _ هو السبب فی إسنادهم الإدراک و الشعور و ما لا یخلو عن شوب إدراک مثل الحبّ و البغض و الرجاء و الخوف و القصد و الحسد و العفّة و الشجاعة و الجرأة و نحو ذلک إلَی القلب ، و مرادهم به الروح المتعلّقة بالبدن أو الساریة فیه بواسطته ، فینسبونها إلیه کما ینسبونها إلَی الروح و کما ینسبونها إلی أنفسهم ، یقال : أحببته و أحبّته روحی و أحبّته نفسی و أحبّه قلبی . ثمّ استقرّ التجوُّز فی الاستعمال فاُطلق القلب و اُرید به النفس مجازا ، کما ربّما تعدّوا عنه إلَی الصدر فجعلوه لاشتماله علَی القلب مکانا لأنحاء الإدراک و الأفعال و الصفات الروحیّة .

و فی القرآن شیءٌ کثیرٌ من هذا الباب ، قال تعالی : «یَشْرَحْ صَدرَهُ للإِسلامِ» (10) ، و قال تعالی : «إنّکَ یَضیقُ صَدرُکَ» (11) ، و قال تعالی : «و بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ» (12) ، و هو کنایةٌ عن ضیق الصدرِ ، و قال تعالی : «إنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» . (13) و لیس من البعید أن تکون هذه الإطلاقات فی کتابه تعالی إشارةً إلی تحقیق هذا النظر و إن لم یتّضح کلّ الاتّضاح بعد .

و قد رجّح الشیخ أبو علیّ بن سینا کون الإدراک للقلب بمعنی أنّ دخالة الدِّماغ فیه دخالة الآلة ، فللقلب الإدراک و للدماغ الوساطة . (14) (15)

3325

دل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قلب را در حقیقت از این رو قلب نامیده اند، که منقلب و دگرگون می شود. حکایت دل حکایت یک پَر است که در دشتی به بیخ درختی آویخته شده و باد آن را زیر و رو می کند.

امام علی علیه السلام :دل، کتاب دیده است.

امام علی علیه السلام :دل، خزانه دار زبان است.

امام علی علیه السلام :دل، چشمه حکمت است و گوش ورودی آن.

امام علی علیه السلام :تنومندی و بلند بالایی به کاری نمی آید، هر گاه که دل تهی باشد.

امام صادق علیه السلام :جایگاه خرد، مغز است و قساوت و رقّت در دل است.

سخنی درباره معنای قلب در قرآن

مرحوم علاّمه طباطبائی _ در تفسیر آیه «لا یؤاخذکم اللّه باللغو فی أیمانکم و لکن یؤاخذکم بما کسبت قلوبکم» _ نوشته است : آنچه گفتیم [که کسب و اکتساب تنها به انسان نسبت داده می شود و اسناد آن به قلب مجازی است]، گواه بر این است که مراد از قلب، همان انسان به معنای جان و روان او می باشد؛ زیرا تعقّل و تفکّر و عشق و نفرت و امید و بیم و امثال اینها را گر چه کسی می تواند با این اعتقاد که قلب عضو مُدرک بدن است _ چنان که ممکن است عامه چنین اعتقادی داشته باشند _ به قلب نسبت دهد؛ چنان که شنیدن به گوش نسبت داده می شود و دیدن به چشم و چشیدن به زبان. ولی کسب و اکتساب از اموری است که جز به خود انسان نمی توان نسبت داد.

نظیر این آیه است آیه «فانّه آثم قلبه» و آیه «و جاء بقلب منیب» . ظاهرا انسان، چون دیده است که هم خودش و هم سایر جانوران گاهی اوقات بر اثر عوارضی چون بیهوشی و صرع و غیره، شعور و ادراکشان سلب می شود ولی حیات، که علایم آن حرکت و ضربان قلب می باشد، همچنان باقی است، یقین پیدا کرده است که مبدأ حیات قلب است؛ یعنی روحی که به وجود آن در موجود جاندار اعتقاد دارد، در وهله نخست به قلب تعلّق می گیرد و از آن به سایر اعضا سرایت می کند و آثار و خواص روحی مانند شعور و اراده و عشق و نفرت و بیم و امید و امثال اینها همه کار قلب است؛ زیرا که قلب نخستین تعلّقگاه روح می باشد. این مطلب البته با این که هر عضوی از اعضای بدن مبدأ فعل و عملیات مخصوص خود می باشد، مانند مغز برای فکر کردن و چشم برای دیدن و گوش برای شنیدن و شُش برای دمیدن و غیره، منافات ندارد؛ زیرا همه اینها به منزله ابزارهایی هستند که افعال و اعمالی که برای تحقّق یافتن نیازمند وسیله هستند، به وسیله آنها انجام می گیرد.

شاید آزمایشهای علمی در مورد پرندگان این نظر را تأیید کند؛ چرا که با برداشته شدن مغز پرندگان این حیوانات نمی میرند، بلکه ادراک و احساس نسبت به اشیاء را از دست می دهند و همچنان به حیات خود ادامه می دهند تا این که بر اثر نرسیدن مواد غذایی به بدن و از کار افتادن قلب، بمیرند.

تأیید دیگری بر این نظریه، شاید این نکته باشد که پژوهشهای علمی طبیعی تاکنون موفّق نشده است مرکز و منشأی را که احکام بدنی از آن صادر می شود، یعنی تخت فرمانروایی ای که اعضای فعّال بدن انسانی از آن امتثال امر می کنند را تشخیص دهد؛ چه، شکی نیست که این اعضا، در عین اختلاف و پراکندگی ذاتی و عملی، همگی در زیر یک پرچم گرد آمده و از فرماندهی واحد که وحدت حقیقی دارد اطاعت می کنند.

نباید پنداشت که این ناکامی در کشف مرکز فرماندهیِ واحد به خاطر غفلت از کار مغز و عمل ادراک آن است؛ زیرا انسان از کهنترین دوران به اهمیت عضو سر و مغز پی برده بود. دلیلش هم این است که ما در میان ملتها و اقوام، با وجود اختلاف و تفاوت زبانی آنها، شاهد این هستیم که همگی مبدأ حکومت و فرماندهی را رأس و سر می نامند و واژه های مختلفی از آن مشتق کرده اند، مانند رأس و رئیس و رئاست و رأس الخیط و رأس المدة و رأس المسافة و رأس الکلام و رأس الجبل و رأس السیف رأس در جانوران و حیوانات و امثال اینها.

ظاهرا همین امر سبب شده است که ادراک و شعور و پدیده هایی که به نحوی با ادراک همراهند مانند عشق و نفرت و امید و بیم و قصد و حسادت و عفت و شجاعت و جرأت و امثال اینها را به قلب نسبت دهند و مقصودشان از قلب همان روح است که به بدن تعلّق گرفته یا از طریق قلب و با واسطه آن به سراسر بدن جریان راه یافته است. بنا بر این، این افعال را به قلب نسبت می دهند، همچنان که به روح و به خودشان نیز نسبت می دهند، مثلاً می گویند: او را دوست دارم، روحم او را دوست دارد، جانم او را دوست دارد، قلبم او را دوست دارد. اما بعدا کاربرد مجازی پیدا کرده و قلب مجازا به معنای جان استعمال شده است. کما این که گاه به جای قلب، سینه را به کار برده اند؛ زیرا جایگاه قلب را، به عنوان مکانی برای انواع ادراکات و افعال و صفات روحی، دانسته اند.

از این گونه کاربردها و استعمالات در قرآن کریم مقدار زیادی به کار رفته است. مثلاً می فرماید: «یشرح صدره للاسلام»، یا می فرماید: «انکّ یضیق صدرک» یا: «و بلغت القلوب الحناجر» که کنایه از تنگی سینه است و یا می فرماید: «ان اللّه علیم بذات الصدور». بعید نیست که این اطلاقات، در کتاب خداوند متعال اشاره ای به صحّت نظریه پیش گفته باشد، گر چه هنوز حقیقت کاملاً روشن نیست.

ابو علی سینا این نظر را ترجیح داده که ادراک ، کار قلب است؛ به این معنا که دخالت مغز در امر ادراک دخالت ابزاری است. بنا بر این قلب ادراک می کند و مغز واسطه ادراک است.

ص :498


1- کنز العمّال : 1210.
2- نهج البلاغة : الحکمة 409 .
3- غرر الحکم : 261.
4- غرر الحکم : 2046.
5- غرر الحکم : 6309.
6- تحف العقول : 371.
7- البقرة : 225 .
8- البقرة : 283.
9- ق : 33.
10- الأنعام : 125.
11- الحِجر : 97.
12- الأحزاب : 10.
13- المائدة : 7.
14- المیزان فی تفسیر القرآن : 2/223.
15- (انظر) بحار الأنوار : 70 / 34 تحت عنوان «تبیین». المحجّة البیضاء : 5 / 4 «بیان معنَی النفس و الروح و العقل و القلب و ما هو المراد بهذه الأسامی».

ص :499

ص :500

ص :501

ص :502

3326 - مَنزِلَةُ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ
3326 - جایگاه دل نسبت به بدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا طابَ قلبُ المَرءِ طابَ جَسَدُهُ ، و إذا خَبُثَ القلبُ خَبُثَ الجَسَدُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :فی الإنسانِ مُضغَةٌ ، إذا هی سَلِمَت و صَحَّت سَلِمَ بها سائرُ الجَسَدِ، فإذا سَقِمَت سَقِمَ بها سائرُ الجَسَدِ و فَسَدَ ، و هِی القلبُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی الرَّجُلِ مُضغَةً إذا صَحَّت صَحَّ لها سائرُ جَسَدِهِ ، و إن سَقِمَت سَقِمَ لها سائرُ جَسَدِهِ ، قَلبُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :القَلبُ مَلِکٌ و لَهُ جُنودٌ ، فإذا صَلَحَ المَلِکُ صَلَحَت جُنودُهُ ، و إذا فَسدَ المَلِکُ فَسَدَت جُنودُهُ . (4)

3326

جایگاه دل نسبت به بدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه دل انسان پاک شود، بدنش نیز پاک گردد و هر گاه دلش ناپاک شود، بدنش نیز ناپاک گردد (اعمال و رفتارهای ناپسندی از او سرزند).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در انسان پاره گوشتی است که اگر آن سالم و درست باشد، دیگر [اعضای] بدن به وسیله آن سالم می شود و هر گاه آن بیمار شود سایر [اعضای ]بدن بیمار و تباه می گردد. آن پاره گوشت ، دل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در وجود آدمی پاره گوشتی است که اگر آن سالم باشد، بقیه بدنش سالم می ماند و اگر آن بیمار شود، سایرِ بدنش بیمار می شود. آن پاره گوشت دل اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل، پادشاهی است که سپاهیانی دارد. هر گاه پادشاه شایسته باشد، سپاهیانش شایسته باشند و هر گاه پادشاه فاسد شود، سپاهیانش نیز به فساد و تباهی افتند.

ص :503


1- کنز العمّال : 1222.
2- الخصال : 31/109.
3- کنز العمّال : 1223.
4- کنز العمّال : 1205.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مَنزِلَةَ القلبِ مِن الجَسَدِ بمَنزِلَةِ الإمامِ مِن الناسِ . (1)

امام صادق علیه السلام :جایگاه دل نسبت به بدن، همچون جایگاه امام و پیشواست نسبت به مردم.

3327 - خَصائِصُ القَلبِ
3327 - ویژگیهای دل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعجَبُ ما فی الإنسانِ قَلبُهُ ، و لَهُ مَوارِدُ مِن الحِکمَةِ ، و أضدادٌ مِن خِلافِها ، فإن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ أذَلَّهُ الطَّمَعُ ، و إن هاجَ بهِ الطَّمَعُ أهلَکَهُ الحِرصُ ، و إن مَلَکَهُ الیَأسُ قَتَلَهُ الأسَفُ ، و إن عَرَضَ لَهُ الغَضَبُ اشتَدَّ بهِ الغَیظُ ، و إن سُعِدَ بالرِّضا نَسِیَ التَّحَفُّظَ ، و إن نالَهُ الخَوفُ شَغَلَهُ الحَذَرُ ، و إن اتَّسَعَ لَهُ الأمنُ استلبَتهُ الغَفلَةُ ، و إن حَدَثَت لَهُ النِّعمَةُ أخَذَتهُ العِزَّةُ ، و إن أصابَتهُ مُصیبَةٌ فَضَحَهُ الجَزَعُ ، و إنِ استَفادَ مالاً أطغاهُ الغِنی ، و إن عَضَّتهُ فاقَةٌ شَغَلَهُ البَلاءُ، و إن جَهَدَهُ الجُوعُ قَعَدَ بهِ الضَّعفُ ، و إن أفرَطَ فی الشِّبَعِ کَظَّتهُ البِطنَةُ ، فَکُلُّ تَقصیرٍ بهِ مُضِرٌّ ، و کُلُّ إفراطٍ بهِ مُفسِدٌ . (2)

3327

ویژگیهای دل

امام علی علیه السلام :شگفت ترین چیز در انسان دل اوست و دل مایه هایی از حکمت و مایه هایی از ضدّ حکمت دارد. اگر امید و آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش گرداند و اگر طمع در آن سر بردارد، حرص نابودش کند و اگر نومیدی بر آن مسلّط شود، اندوه وی را بکشد و اگر خشم بر وی عارض شود، کینه لبریزش کند و اگر خشنودی یارش شود، احتیاط را از یاد برد و اگر آن را ترس در رسد، پروا و حذر کردن او را گرفتار خود سازد و اگر احساس امنیّت فرا گیردش، غفلت آن را در رباید و اگر نعمت به سراغش آید، غرور و نخوت آن را فرو گیرد و اگر مصیبتی به آن در رسد، بیتابی رسوایش گرداند و اگر به مالی رسد، ثروت آن را به طغیان دراندازد و اگر تهیدستی آزارش دهد، گرفتاری او را به خود مشغول سازد و اگر گرسنگی بر او سخت گیرد، از ضعف زمینگیر شود و اگر سیریِ او از حدّ بگذرد، پُری شکم او را به رنج افکند؛ باری هر تفریطی برایش زیانبار است و هر افراطی برایش تباهی آفرین.

ص :504


1- علل الشرائع : 109/8.
2- علل الشرائع : 109/7 روی هذا الحدیث باختلاف یسیر فی نهج البلاغة : الحکمة 108 ، نهج السعادة :1/482 ، الکافی : 8 / 21 / 4 ، غرر الحکم : 7402، بحار الأنوار : 77/284/1 نقلاً عن تحف العقول فراجع .

3328 - القُلوبُ آنِیَةُ اللَّهِ
3328 - دلها ظرفهای خدایند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِ تعالی فی الأرضِ أوانِیَ ، ألا و هِی القُلوبُ ، فَأحَبُّها إلَی اللّهِ ، أرَقُّها و أصفاها و أصلَبُها ؛ أرقُّها للإخوانِ، و أصفاها مِن الذُّنوبِ ، و أصلَبُها فی ذاتِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِ تعالی آنِیَةً فی الأرضِ فَأحَبُّها إلَی اللّهِ تعالی ما صَفا مِنها وَ رقَّ و صَلُبَ ، و هِی القُلوبُ (2) ؛ فأمّا ما رَقَّ مِنها : فَأرَقُّهُ علَی الإخوانِ ، و أمّا ما صَلُبَ مِنها : فقَولُ الرجُلِ فی الحَقِّ لا یَخافُ فی اللّهِ لَومَةَ لائمٍ ، و أمّا ما صَفا ما صَفَت مِن الذُّنوبِ . (3)

3328

دلها ظرفهای خدایند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد. بدانید که آن ظرفها، همان دلهایند. پس دوست داشتنی ترین دلها نزد خداوند، نازکترین و صافترین و سختترین آنهاست: نازکترین آنها برای برادران و صافترین آنها از گناهان و سخت ترین آنها در راه خدا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد و محبوبترین آنها نزد او ظروفی است که صاف و نازک و محکم باشند. این ظرفها همان دلهایند. امّا دل نازک از میان آنها، دلی است که با برادران [ دینی ]نرمتر و نازکتر باشد و دل محکم، دل آن کسی است که حق بگوید و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری نهراسد و اما دل صاف، دلی است که از [زنگار ]گناهان، صاف باشد.

3329 - القَصدُ إلَی اللَّهِ تَعالی بِالقُلوبِ
3329 - ره سپردن به سوی خداوند متعال با دلها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لا یَنظُرُ إلی صُوَرِکُم و لا إلی أموالِکُم و لکنْ یَنظُرُ إلی قُلوبِکُم و أعمالِکُم . (4)

3329

ره سپردن به سوی خداوند متعال با دلها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی، به چهره ها و داراییهای شما نمی نگرد، بلکه به دلها و کرده های شما می نگرد.

ص :505


1- کنز العمّال : 1225.
2- فی المحجّة البیضاء : 5/26 «قیل لرسول اللّه صلی الله علیه و آله : أین اللّه ، فی الأرض أو فی السماء ؟ قال : فی قلوب عباده المؤمنین» و فی الخبر : «قال اللّه تعالی : لم یسعنی أرضی و لا سمائی و وسعنی قلب عبدی المؤمن اللیّن الوادع».
3- النوادر للراوندی : 98/52 .
4- الأمالی للطوسی : 536/1162.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جَعَلَنا اللّهُ و إیّاکم مِمَّن یَسعی (سَعی) بقَلبِهِ إلی مَنازِلِ الأبرارِ بِرَحمَتِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القَصدُ إلَی اللّهِ بالقُلوبِ أبلَغُ مِن القَصدِ إلَیهِ بالبَدَنِ ، و حَرَکاتُ القُلوبِ أبلَغُ مِن حَرَکاتِ الأعمالِ . (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :القَصدُ إلَی اللّهِ تعالی بالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارحِ بالأعمالِ . (3)

امام علی علیه السلام :خداوند به لطف و رحمت خود، ما و شما را از کسانی قرار دهد که با دل خویش به سوی منزلهای نیکوکاران ره می سپارد.

امام صادق علیه السلام :ره سپردن به سوی خدا با دلها، رساننده تر است تا ره سپردن به سوی او با بدن ، و حرکتهای دلها رساننده تر [به سر منزل مقصود] از حرکتهای اعمال است.

امام جواد علیه السلام :ره سپردن به سوی خداوند متعال با دلها، از به رنج افکندن اعضای بدن با اعمال رساننده تر [به سر منزل مقصود ]است.

3330 - أصنافُ القُلوبِ
3330 - انواع دلها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القُلوبُ أربَعةٌ : قَلبٌ فیهِ إیمانٌ و لیسَ فیهِ قرآنٌ ، و قَلبٌ فیهِ إیمانٌ و قرآنٌ ، و قَلبٌ فیهِ قرآنٌ و لیسَ فیهِ إیمانٌ ، و قَلبٌ لا إیمانَ فیهِ و لا قرآنَ :

فأمّا الأوَّلُ کالتَّمرَةِ طَیِّبٌ طَعمُها و لا طِیبَ لَها ، و الثانی کَجِرابِ المِسکِ طَیِّبٌ إن فُتِحَ و طَیِّبٌ إن وَعاهُ ، و الثالثُ کالاُشنَةِ طَیِّبٌ ریحُها و خَبیثٌ طَعمُها ، و الرابعُ کالحَنظَلَةِ خَبیثٌ رِیحُها و طَعمُها . (4)

3330

انواع دلها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلها چهار گونه اند: دلی که در آن ایمان هست و قرآن نیست، دلی که در آن هم ایمان هست هم قرآن، دلی که در آن قرآن هست و ایمان نیست و دلی که در آن نه ایمان هست و نه قرآن.

دل اوّل همچون خرماست، خوش طعم است، اما عطر ندارد. دل دوم، همچون مشکدان است که اگر دَرَش را باز کنی خوش بوست و اگر هم ببندی باز خوش بوست. دل سوم، مانند اشنان است؛ خوشبو و بد طعم. دل چهارم مانند حنظل (5) است؛ بد بو و بد طعم.

ص :506


1- نهج البلاغة : الخطبة 165.
2- مشکاة الأنوار : 448/1505 .
3- الدّرة الباهرة : 39.
4- النوادر للراوندی:90/26.
5- گیاهی است که میوه آن به بزرگی یک نارنج است و مصرف داروئی دارد، و بسیار تلخ است . فرهنگ معین: 4 / 5207 .

عنه صلی الله علیه و آله :القُلوبُ أربَعةٌ : قَلبٌ أجرَدُ فیه مِثلُ السِّراجِ یَزهَرُ ، و قَلبٌ أغلَفُ مَربوطٌ علی غِلافِهِ ، و قَلبٌ مَنکوسٌ ، و قَلبٌ مُصفَحٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قَلبُ المؤمنِ أجرَدُ فیهِ سِراجٌ یَزهَرُ ، و قَلبُ الکافِرِ أسوَدُ مَنکوسٌ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :القُلوبُ أربَعةٌ : قَلبٌ فیهِ نِفاقٌ و إیمانٌ ، و قَلبٌ مَنکوسٌ ، و قَلبٌ مَطبوعٌ ، و قَلبٌ أزهَرُ أنوَرُ ......... و أمّا المَطبوعُ فقَلبُ المُنافِقِ ، و أمّا الأزهَرُ فقَلبُ المؤمنِ ......... و أمّا المَنکوسُ فقَلبُ المُشرِکِ ......... أمّا القَلبُ الذی فیهِ إیمانٌ و نِفاقٌ فَهُم قَومٌ کانوا بالطائفِ و إن أدرَکَ أحَدَهُم أجَلُهُ علی نِفاقِهِ هَلَکَ و إن أدرَکَهُ علی إیمانِهِ نَجا . (3)

عنه علیه السلام :القُلوبُ ثلاثةٌ : قَلبٌ مَنکوسٌ لا یَعی علی شیءٍ مِن الخَیرِ و هُو قَلبُ الکافِرِ ، و قلبٌ فیهِ نُکتَةٌ سَوداءُ فالخَیرُ و الشَّرُّ فیهِ یَعتَلِجانِ فَما کانَ مِنهُ أقوی غَلَبَ علَیهِ ، و قَلبٌ مَفتوحٌ فیهِ مِصباحٌ یَزهَرُ و لا یُطفَأُ نُورُهُ إلی یَومِ القِیامَةِ و هُو قَلبُ المؤمِنِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلها چهار گونه اند: دل صاف که در آن چیزی، مانند چراغ می درخشد و دل غلاف شده که به غلافش بسته شده است و دل نگونسار و دل روی گردان [از حق، یا ناخالص و دو رو].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل مؤمن، صاف است که در آن چراغی می درخشد و دل کافر، سیاه و وارونه است.

امام باقر علیه السلام :دلها چهار گونه اند: دلی که در آن هم نفاق است هم ایمان و دلی که نگونسار است و دلی که مُهر خورده است و دلی که روشن و نورانی است ......... و اما دل مُهر خورده، دل منافق است و اما دل روشن، دل مؤمن است ......... و اما دل نگونسار، دل مشرک است ......... و اما دلی که در آن هم ایمان است هم نفاق، اینان مردمی بودند در طائف که اگر در حالت نفاق مرگ به سراغ یکی از آنها می آمد، هلاک می شد و اگر در حال ایمانش می مرد، نجات می یافت.

امام باقر علیه السلام :دلها سه گونه اند: دل نگونسار که هیچ خیری در آن نیست و آن دل کافر است. دلی که در آن نقطه ای سیاه وجود دارد؛ در این دل خوبی و بدی با یکدیگر می ستیزند و هر کدام نیرومندتر بود بر دیگری چیره می آید . و دلی گشاده که در آن چراغی می درخشد و نورش تا روز قیامت خاموش نمی شود و آن دل مؤمن است.

ص :507


1- کنز العمّال : 1226.
2- بحار الأنوار:70/59/39.
3- معانی الأخبار : 395/51.
4- معانی الأخبار : 395/50.

3331 - خَیرُ القُلوبِ
3331 - بهترین دلها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ هذهِ القُلوبَ أوعِیَةٌ ، فخَیرُها أوعاها . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّ اللّهَ سبحانَهُ لم یَمدَحْ مِن القُلوبِ إلاّ أوعاها للحِکمَةِ ، و مِن الناسِ إلاّ أسرَعَهُم إلَی الحَقِّ إجابَةً . (2)

عنه علیه السلام :إنّ هذهِ القُلوبَ أوعِیَةٌ ، فخَیرُها أوعاها لِلخَیرِ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ القُلوبِ قَلبٌ حُشِیَ بالفَهمِ . (4)

3331

بهترین دلها

امام علی علیه السلام :این دلها ظرفهایی است و بهترین آنها جایگیرترین آنهاست.

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند سبحان، از میان دلها تنها آن دلهایی را ستوده است که حکمت را نگه دارترند و از مردمان تنها آنانی را ستوده است، که در پذیرفتن دعوت حق شتابنده ترند.

امام علی علیه السلام :همانا این دلها ظرفهایی است و بهترین آنها دلی است که خیر و خوبی را پذیراتر و نگاه دارنده تر باشد.

امام علی علیه السلام :برترین دلها، دلی است که آکنده از فهم باشد.

3332 - إعرابُ القُلوبِ
3332 - اِعراب دلها

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إعرابُ القُلوبِ أربَعةُ أنواعٍ : رَفْعٌ و فَتْحٌ و خَفْضٌ و وَقْفٌ ، فرَفعُ القلبِ فی ذِکرِ اللّهِ ، و فَتحُ القلبِ فی الرِّضا عنِ اللّهِ ، و خَفضُ القلبِ فی الاشتِغالِ بغَیرِ اللّهِ ، و وَقفُ القلبِ فی الغَفلَةِ عنِ اللّهِ . (5) (6)

3332

اِعراب دلها

امام صادق علیه السلام :اِعراب دلها چهار گونه است: رفع و فتح و جرّ و وقف. رفع دل، یاد خداست. فتح دل، خشنودی از خداست. جرّ دل، پرداختن به غیر خداست و وقف دل، غفلت از خداست.

ص :508


1- نهج البلاغة : الحکمة 147 .
2- غرر الحکم : 11005.
3- غرر الحکم : 3449.
4- غرر الحکم : 3078.
5- بحار الأنوار : 70/55/25.
6- (انظر) النحو : باب 3802.

3333 - سَلامةُ القَلبِ
3333 - سلامت دل

الکتاب :

«وَ لاَ تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ * یَوْمَ لاَ یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» . (1)

«وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لإِِبْرَاهِیمَ * إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ : ما القَلبُ السَّلیمُ ؟ _: دِینٌ بِلا شَکٍّ و هَوی ، و عملٌ بِلا سُمعَةٍ و رِیاءٍ . (3)

عیسی علیه السلام :القُلوبُ ما لم تَخرِقْها الشَّهَواتُ و یُدَنِّسْها الطَّمَعُ و یُقْسِها النَّعیمُ فَسوفَ تَکونُ أوعیَةً للحِکمَةِ . (4)

3333

سلامت دل

قرآن:

«و روزی که [مردم] برانگیخته می شوند، رسوایم مکن. روزی که هیچ مالی و فرزندی سود نمی دهد. مگر کسی که دلی سالم به سوی خدا بیاورد».

«و بی گمان ابراهیم از پیروان اوست. آن گاه که با دلی سالم به [پیشگاه] پروردگارش آمد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که: قلب سلیم چیست؟ _فرمود : دینداریِ بدور از شکّ و هوای نفْس است و عملِ بدون شهرت طلبی و خودنمایی.

عیسی علیه السلام :دلها بزودی ظرفهای حکمت خواهند شد ، اگر شهوتها آنها را از هم ندرند و طمع، آلودهشان نسازد و نعمت، آنها را سخت نگرداند .

ص :509


1- الشعراء : 87 _ 89.
2- الصافّات : 83 ، 84.
3- مستدرک الوسائل : 1/113/124.
4- تحف العقول : 504.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَصدُرُ عنِ القَلبِ السَّلیمِ إلاّ المَعنی المُستَقیمُ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَسلَمُ لکَ قَلبُکَ حتّی تُحِبَّ للمُؤمنینَ ما تُحِبُّ لنفسِکَ . (2)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا رَزَقَهُ قَلبا سَلیما و خُلُقا قَویما . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :أسلَمُ القُلوبِ ما طَهُرَ مِن الشُّبُهاتِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا عِلمَ کَطَلَبِ السَّلامَةِ ، و لا سَلامَةَ کسَلامَةِ القَلبِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إلاّ مَن أتَی اللّهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ» _: القَلبُ السَّلیمُ الذی یَلقَی رَبَّهُ ، و لیسَ فیهِ أحَدٌ سِواهُ ، و کُلُّ قَلبٍ فیهِ شِرکٌ أو شَکٌّ فهُو ساقِطٌ . (6)

عنه علیه السلام_ أیضا _: هُو القَلبُ الذی سَلِمَ مِن حُبِّ الدنیا . (7)

عنه علیه السلام :صاحِبُ النِّیّةِ الصادِقَةِ صاحِبُ القَلبِ السَّلیمِ ، لأنَّ سلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المحذوراتِ ، بتخلیصِ النِّیّة للّهِِ فی الاُمورِ کُلِّها ، قالَ اللّهُ عزَّ و جلَّ : «یَومَ لا یَنْفَعُ مالٌ و لا بَنُونَ * إلاّ مَن أتَی اللّهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ» . (8) (9)

امام علی علیه السلام :از دل سالم، جز معنا [و رفتار ]راست و درست سر نمی زند.

امام علی علیه السلام :دلت برای تو سالم نخواهد شد، مگر آن گاه که برای مؤمنان همان پسندی که برای خود می پسندی.

امام علی علیه السلام :هر گاه خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، دلی سالم و خُلقی نیک و درست روزیش فرماید.

امام حسن علیه السلام :سالمترین دلها، دلی است که از شبهات پاک باشد.

امام باقر علیه السلام :هیچ دانشی چون سلامت جویی نیست و هیچ سلامتی چون سلامت دل نیست.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «مگر کسی که دلی سالم به سوی خدا بیاورد» _فرمود : دل سالم، دلی است که پروردگارش را دیدار کند در حالی که احدی جز او در خود نداشته باشد و هر دلی که در آن شرک یا شک باشد، منحطّ است.

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : قلب سالم، قلبی است که از دنیا دوستی سالم باشد.

امام صادق علیه السلام :کسی که صداقت نیّت داشته باشد، قلب سلیم دارد؛ زیرا پاک و سالم بودن دل از خطورات نفسانی، نیّت را در همه کارها برای خدا خالص می گرداند.

خداوند متعال می فرماید: «روزی که مال و فرزندان سودی نمی دهند، مگر کسی که دلی سالم به سوی خدا بیاورد».

ص :510


1- غرر الحکم : 10874.
2- بحار الأنوار : 78/8/64.
3- غرر الحکم : 4112.
4- تحف العقول : 235.
5- بحار الأنوار: 78/164/1.
6- الکافی : 2/16/5.
7- مجمع البیان : 7/305 .
8- بحار الأنوار : 70/210/32 .
9- (انظر) باب 3349.

3334 - طُمَأنینَةُ القَلبِ
3334 - آرامش دل

الکتاب :

«الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» . (1)

«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمانا مَعَ إِیمانِهِمْ وَ للّهِِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیما حَکِیما» . (2)

«یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً» . (3)

الحدیث :

تفسیر العیاشی :قالَ الإمامُ الباقرُ علیه السلام : إنَّ القَلبَ یَنقَلِبُ مِن لَدُنْ مَوضِعِهِ إلی حَنجَرَتِهِ ما لم یُصِبِ الحَقَّ ، فإذا أصابَ الحَقَّ قَرَّ ، ثُمّ ضَمَّ أصابِعَهُ ، ثُمّ قَرَأَ هذهِ الآیَةَ «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أن یَهدِیَهُ یَشْرح صَدره لِلاسْلامِ ......... » . (4)

3334

آرامش دل

قرآن:

«همانان که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد. هان! با یاد خدا دلها آرامش می یابد».

«اوست آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد، تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند و از آنِ خداست سپاهیان آسمانها و زمین و خدا همواره دانای سنجیده کار است».

«ای نفس مطمئن، خشنود و خدا پسند به سوی پروردگارت بازگرد».

حدیث :

تفسیر العیاشی :امام باقر علیه السلام فرمود : دل تا زمانی که به حق نرسیده است، پیوسته از جای خود تا حنجره می آید و بر می گردد و چون به حق رسید قرار می گیرد. حضرت سپس انگشتان خود را جمع کرد و آن گاه این آیه را بر خواند: «پس کسی را که خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می سازد ......... ».

ص :511


1- الرعد : 28.
2- الفتح : 4.
3- الفجر : 27 ، 28.
4- تفسیر العیّاشیّ : 1/377/95.

مشکاة الأنوار :قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : إنَّ القَلبَ یَتَلَجلَجُ فی الجَوفِ یَطلُبُ الحَقَّ ، فإذا أصابَهُ اطمَأنَّ و قَرَّ ، ثُمّ تَلا ......... «فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلَ_امِ وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَآءِ» (1) . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَبضِ رُوحِ المُؤمِنِ _: و یُمثَّلُ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أمیرُ المُؤمنینَ و فاطِمةُ و الحَسنُ و الحُسَینُ و الأئمّةُ مِن ذُرِّیَّتِهِم علیهم السلام فیقالُ لَهُ : هذا رسولُ اللّهِ و أمیرُ المؤمنینَ و فاطِمةُ و الحَسنُ و الحُسَینُ و الأئمّةُ علیهم السلام رُفَقاؤکَ . فَیَفتَحُ عَینَهُ فَیَنظُرُ فیُنادی رُوحَهُ مُنادٍ مِن قِبَلِ رَبِّ العِزَّةِ فیقولُ: «یا أیَّتُها النَّفسُ المُطمَئنَّةُ» إلی محمّدٍ و أهلِ بَیتِهِ «اِرجِعی إلی رَبِّکِ راضِیَةً» بالوَلایَةِ «مَرضِیّةً» بالثَّوابِ «فادْخُلِی فی عِبادِی» یَعنی محمّدا و أهلَ بیتِهِ «و ادخُلِی جَنَّتِی » .

فما شَیءٌ أحَبَّ إلَیهِ مِن استِلالِ رُوحِهِ و اللُّحوقِ بالمُنادی . (3)

(4)

مشکاة الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود : همانا دل در درون [آدمی] به دنبال حق می گردد و چون به آن رسید، آرام و قرار می گیرد. حضرت سپس این آیه را تلاوت کرد ......... «پس کسی را که خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می سازد و آن کس را که بخواهد (به خاطر اعمال بدش) گمراه سازد سینه اش را تنگ می کند چنان که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود».

امام صادق علیه السلام_ درباره قبض روح مؤمن _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل آنها علیهم السلام در برابر او مجسّم می شوند. پس به وی گفته می شود: این رسول خدا و امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمه علیهم السلام ، رفقا و همراهان تو هستند. پس چشمش را می گشاید و نگاه می کند و ندا دهنده ای از جانب ربّ العزة به روح مؤمن ندا می دهد: «ای نفْس آرامش یافته» به محمّد و اهل بیت او! «به سوی پروردگارت بازگرد، خشنود» به ولایت و «خرسند» به پاداش «پس به میان بندگان من» یعنی محمّد و اهل بیت او «وارد شو و به بهشت من درآی».

در این هنگام، برای او چیزی دوست داشتنی تر از کنده شدن جانش و پیوستن به آن ندا دهنده، نیست.

ص :512


1- الأنعام : 125 .
2- مشکاة الأنوار : 445/1487.
3- الکافی : 3/127/2.
4- (انظر) الذِّکر : باب 1344. الإیمان : باب 276. الدِّین : باب 1296 حدیث 6399.

3335 - عَینُ القَلبِ
3335 - چشم دل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ إلاّ و فی وَجهِهِ عَینانِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ الدنیا ، و عَینانِ فی قَلبِهِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فإذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَتَحَ عَینَیهِ اللَّتَینِ فی قَلبِهِ ، فأبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بالغَیبِ ، فآمَنَ بالغَیبِ علَی الغَیبِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لولا أنَّ الشَّیاطینَ یَحومُونَ علی قُلوبِ بَنی آدَمَ لَنَظَرُوا إلَی المَلَکوتِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: إلهی هَبْ لی کمالَ الانقِطاعِ إلَیکَ ، و أنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إلَیکَ ، حتّی تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ ، فَتَصِلَ إلی مَعدِنِ العَظَمةِ ، و تَصیرَ أرواحُنا مُعَلّقةً بِعِزِّ قُدسِکَ . (3)

عنه علیه السلام :تَکادُ ضَمائرُ القُلوبِ تَطَّلِعُ علی سرائرِ العُیوبِ . (4)

عنه علیه السلام :الناظِرُ بالقَلبِ العامِلُ بالبَصَرِ یکونُ مُبتَدَأُ عملِهِ أن یَعلَمَ : أ عَمَلُهُ علَیهِ أم لَهُ ؟! فإن کانَ له مَضی فیهِ ، و إن کانَ علَیهِ وَقَفَ عَنهُ . (5)

3335

چشم دل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست جز این که دو چشم در صورت اوست که با آنها امور دنیا را می بیند و دو چشم در دلش که با آنها امور آخرت را مشاهده می کند. هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، دو چشم دل او را می گشاید که به وسیله آنها وعده های غیبی او را می بیند و با چشم دل به وعده های الهی ایمان می آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نبود این که شیطانها برگرد دلهای آدمیان می گردند، هر آینه انسانها ملکوت را می دیدند.

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت: معبودا! بریدن از هر چیز و روی کردن کامل به خودت را ارزانیم دار و دیدگان دلهای ما را به واسطه نور نگاهشان به تو روشن فرما، تا دیدگان دلها پرده های نور را از هم بدرند و به معدن عظمت بپیوندند و جانهای ما به عزّت قدس تو بیاویزند.

امام علی علیه السلام :نزدیک است که نهان خانه های دلها بر عیبهای پوشیده و نهفته آگاه شوند.

امام علی علیه السلام :کسی که با چشم دل می بیند و از روی بصیرت کار می کند، باید پیش از آغاز هر کاری بداند که آیا عمل او به زیان اوست یا به سودش؟ اگر به سود او بود، آن را انجام دهد و اگر به زیانش بود، از انجام آن باز ایستد.

ص :513


1- کنز العمّال : 3043.
2- بحار الأنوار : 70/59/39.
3- الإقبال : 3/299.
4- غرر الحکم : 4486.
5- نهج البلاغة : الخطبة 154.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ألا إنَّ لِلعَبدِ أربَعَ أعیُنٍ : عَینانِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ دینِهِ و دُنیاهُ ، و عَینانِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ آخِرَتِهِ، فإذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَتَحَ لَهُ العَینَینِ اللَّتَینِ فی قَلبِهِ ، فَأبصَرَ بِهِما الغَیبَ فی أمرِ آخِرتِهِ ، و إذا أرادَ بهِ غَیرَ ذلکَ تَرَکَ القَلبَ بما فیهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی المناجاةِ _: و اکشِفْ عن قُلوبِنا أغشِیَةَ المِریَةِ و الحِجابَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما شیعَتُنا أصحابُ الأربَعةِ الأعیُنِ : عَینانِ فی الرَّأسِ ، و عَینانِ فی القَلبِ ، ألا و الخَلائقُ کُلُّهم کذلکَ ، ألا إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فَتَحَ أبصارَکُم و أعمی أبصارَهُم . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام :بدانید که بنده دارای چهار چشم است: دو چشم که با آنها امور دین و دنیای خود را می بیند و دو چشم که با آنها امور آخرتش را مشاهده می کند. پس هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، دو چشمی را که در دل اوست می گشاید و به وسیله آنها امور غیبی آخرت خویش را می بیند و هر گاه برایش غیر از خوبی بخواهد، دلش را به حال خود وا می گذارد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : پرده های شک و حجاب را از دلهای ما کنار زن.

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما در حقیقت دارای چهار چشمند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. البته همه مردمان چنین اند، اما خداوند عزّ و جلّ چشمهای شما را باز کرده و چشمهای آنان را کور کرده است.

ص :514


1- الخصال : 240/90.
2- بحار الأنوار : 94/147/21.
3- الکافی : 8/215/260.
4- (انظر) القلب : باب 3343. الزهد : باب 1623. الشیعة : باب 2123. الموت : باب 3681 ، 3682. معرفة اللّه : باب 2593. عنوان 495 «المَلَکوت».

3336 - اُذُنُ القَلبِ
3336 - گوش دل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لولا تَمَزُّعُ قلوبِکُم و تَزَیُّدُکُم فی الحَدیثِ لَسَمِعتُم ما أسمَعُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أری نُورَ الوَحیِ و الرِّسالَةِ، و أشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ ، و لقد سَمِعتُ رَنَّةَ (رَنَةَ) الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ علَیهِ _ صلی الله علیه و آله _ فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الرَّنَّةُ ؟ فقالَ : هذا الشَّیطانُ قد أیِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، و تَری ما أری ، إلاّ أنَّکَ لَستَ بِنَبیٍّ ، و لکنَّکَ لَوَزیرٌ ، و إنّکَ لَعَلی خَیرٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنّما مَثَلی بینَکُم کَمَثَلِ السِّراجِ فی الظُّلمَةِ ، یَستَضیءُ بهِ مَن وَلَجَها ، فاسمَعوا أیُّها الناسُ و عُوا ، و أحضِروا آذانَ قُلوبِکُم تَفهَمُوا (تَفقَهُوا) . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ للقَلبِ اُذنَینِ: رُوحُ الإیمانِ یَسارُّهُ بالخَیرِ ، و الشَّیطانُ یَسارُّهُ بالشرِّ ، فأیُّهُما ظَهَرَ علی صاحِبِهِ غَلَبَهُ . (4)

3336

گوش دل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر پراکندگی دلها و دروغ گوییهای شما نبود، بی گمان آنچه را من می شنوم شما نیز می شنیدید.

امام علی علیه السلام :من نور وحی و رسالت را می دیدم و شمیم نبوّت را می بوییدم. هنگامی که بر پیامبر وحی نازل شد، فریاد شیطان را شنیدم. گفتم: ای رسول خدا! این چه فریادی است؟ فرمود: این شیطان بود که از عبادت خویش [از سوی مردم ]نومید شد. همانا آنچه را من می شنوم، تو نیز می شنوی و آنچه را من می بینم تو هم می بینی جز این که تو پیامبر نیستی، اما البته وزیر [و دستیار] هستی. راستی که تو در راه خیر و صلاح هستی.

امام علی علیه السلام :حکایت وجود من در میان شما، در حقیقت، حکایت چراغ است در تاریکی، که هر کس قدم در تاریکی نهد از نور آن چراغ پرتو می گیرد. پس ای مردم! بشنوید و حفظ کنید و گوشهای دلهایتان را آماده سازید، تا بفهمید.

امام صادق علیه السلام :همانا دل دارای دو گوش است: روح ایمان در او نجوای خیر می کند و شیطان نجوای شر می کند. پس هر یک از آن دو بر دیگری پیروز شود او را مغلوب خود می کند.

ص :515


1- الترغیب و الترهیب : 3/497/3.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.
3- نهج البلاغة : الخطبة 187.
4- قرب الإسناد : 33/108.

عنه علیه السلام :إنّ للقَلبِ اُذنَینِ ، فإذا هَمَّ العَبدُ بذَنبٍ قالَ لَهُ رُوحُ الإیمانِ : لا تَفعَلْ ، و قالَ لَهُ الشَّیطانُ : افعَلْ ، و إذا کانَ علی بَطنِها نُزِعَ مِنهُ رُوحُ الإیمانِ . (1)

عنه علیه السلام :ما مِن قَلبٍ إلاّ و لَهُ اُذُنانِ : علی إحداهُما مَلَکٌ مُرشِدٌ ، و علَی الاُخری شَیطانٌ مُفَتِّنٌ ، هذا یَأمُرُهُ و هذا یَزجُرُهُ ، الشَّیطانُ یَأمُرُهُ بالمَعاصی و المَلَکُ یَزجُرُهُ عَنها ، و هُو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «عَنِ الیَمینِ و عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ * ما یَلفِظُ مِن قَولٍ إلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» (2) . (3)

عنه علیه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ إلاّ و لِقَلبِهِ اُذُنانِ فی جَوفِهِ : اُذُنٌ یَنفُثُ فیها الوَسواسُ الخَنَّاسُ ، و اُذنٌ یَنفُثُ فیها المَلَکُ ، فَیُؤَیِّدُ اللّهُ المؤمنَ بالمَلَکِ ، فذلکَ قولُهُ : «و أیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ» (4) . (5)

عنه علیه السلام_ لمّا قالَ لَهُ هارونُ بنُ خارِجَةَ : إنّی أفرَحُ مِن غیرِ فَرَحٍ أراهُ فی نَفسی و لا فی مالی و لا فی صَدیقی ، و أحزَنُ مِن غیرِ حُزنٍ أراهُ فی نَفسی و لا فی مالی و لا فی صَدیقی _: نَعَم ، إنّ الشَّیطانَ یُلِمُّ بالقَلبِ فیَقولُ : لو کانَ لکَ عندَ اللّهِ خَیرٌ ما أراکَ علَیکَ عَدُوَّکَ و لا جَعَلَ بکَ إلَیهِ حاجَةً ! هَل تَنتَظِرُ إلاّ مِثلَ الذی انتَظَرَ الذینَ مِن قَبلِکَ ، فهَل قالوا شیئا ؟! فذاکَ الذی یَحزَنُ مِن غیرِ حُزنٍ .

و أمّا الفَرَحُ فإنَّ المَلَکَ یُلِمُّ بالقلبِ فیَقولُ : إن کانَ اللّهُ أراکَ علَیکَ عدوَّک و جَعَلَ بکَ إلَیهِ حاجَةً فإنّما هی أیّامٌ قلائلُ ، أبشِرْ بمَغفِرَةٍ مِن اللّهِ و فَضلٍ ، و هُو قَولُ اللّهِ : «الشَّیطانُ یَعِدُکُمُ الفَقْرَ و یَأْمُرُکُمْ بالفَحْشاءِ و اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ و فَضْلاً» (6) . (7)

امام صادق علیه السلام :همانا دل دارای دو گوش است: پس هر گاه بنده آهنگ گناهی کند، روح ایمان به او گوید: نکن و شیطان گوید: بکن و چون روی شکم زن [بد کاره ]قرار گیرد، روح ایمان از او کنده شود.

امام صادق علیه السلام :هیچ دلی نیست جز این که دارای دو گوش است: کنار یکی از آنها فرشته ای راهنما قرار دارد و کنار دیگری شیطانی اغواگر. این به او فرمان می دهد و آن او را باز می دارد. شیطان به گناهان فرمانش می دهد و فرشته از آنها بازش می دارد و این است [معنای ]کلام خدا که می فرماید: «در جانب راست و چپ نشسته ای است. سخنی بر زبان نیاورد، جز این که نزدش محافظی مهیّا ایستاده است».

امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست، مگر این که دلش دو گوش درونی دارد: گوشی که وسواس خنّاس در آن می دمد و گوشی که فرشته در آن می دمد. پس خداوند، مؤمن را به وسیله فرشته تقویت می کند و این است معنای سخن خداوند که می فرماید: «آنها را به وسیله روحی از جانب خود تقویت کرد».

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که هارون بن خارجه به امام علیه السلام عرض کرد: من گاهی اوقات شاد می شوم، بی آنکه موجبات آن را در خودم یا مالم و یا دوستم بیابم و گاهی اندوهگین می شوم، بی آنکه در خودم یا مالم و یا در رابطه با دوستم موجبی برای این اندوه بیابم _فرمود : آری، همانا شیطان به دل نزدیک می شود و می گوید: «اگر پیش خدا ارزش و اعتباری داشتی، خداوند تو را دشمن شاد نمی کرد و تو را نیازمند او نمی ساخت. آیا سرنوشتی جز مانند سرنوشت پیشینیان خود انتظار داری؟ آیا آنها چیزی گفتند؟» این است که بی دلیل اندوهگین می شود.

و اما شاد شدن، علتش این است که فرشته به دل نزدیک می شود و می گوید: «اگر خداوند تو را دشمن شاد کرده و تو را در موردی نیازمند او ساخته است، این چند روزه ای بیش نیست، بشارت باد تو را به آمرزش و فضل پروردگارت». این است معنای سخن خدا که می فرماید: «شیطان شما را از تهیدستی بیم می دهد و شما را به زشت کاری وا می دارد و [لی ]خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد».

ص :516


1- الکافی : 2/267/2.
2- ق : 17 و 18 .
3- الکافی : 2/266/1.
4- المجادلة : 22 .
5- الکافی : 2/267/3.
6- البقرة : 268 .
7- تفسیر العیّاشیّ : 1 / 150 / 495 ؛ (انظر) الحزن : باب 828 .

عنه علیه السلام :إنّ لکَ قَلبا و مَسامِعَ ، و إنَّ اللّهَ إذا أرادَ أن یَهدِیَ عَبدا فَتَحَ مَسامِعَ قَلبِهِ ، و إذا أرادَ بهِ غیرَ ذلکَ خَتَمَ مَسامِعَ قَلبِهِ فلا یَصلُحُ أبدا ، و هُو قَولُ اللّهِ تعالی «أم عَلی قُلُوبٍ أقْفالُها» (1) . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :همانا تو را دلی است و گوشهایی. هر گاه خداوند بخواهد بنده ای را هدایت کند، گوشهای دل او را باز می کند و هر گاه جز این برای او بخواهد، گوشهای دلش را می بندد و دیگر هرگز اصلاح نمی شود و این است معنای سخن خداوند متعال: «یا بر دلهایشان قفلهاست؟».

ص :517


1- محمّد : 24 .
2- المحاسن : 1/318/633 .
3- (انظر) الخیر : باب 1170 حدیث 5602.

3337 - إقبالُ القَلبِ وإدبارُهُ
3337 - رویکرد و رویگردانی دلها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ للقُلوبِ شَهوَةً و إقبالاً و إدبارا ، فَأتُوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها و إقبالِها ، فإنّ القَلبَ إذا اُکرِهَ عَمِیَ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدبارا ، فإذا أقبَلَت فَاحمِلُوها علَی النَّوافِلِ ، و إذا أدبَرَتْ فَاقتَصِرُوا بها علَی الفَرائضِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ هذهِ القُلوبَ تَمَلُّ کما تَمَلُّ الأبدانُ ، فابتَغُوا لها طَرائفَ الحِکَمِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ القَلبَ یَحیا و یَموتُ ، فإذا حَیِیَ فَأدِّبْهُ بالتَّطوُّعِ ، و إذا ماتَ فاقصُرْهُ علَی الفَرائضِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدبارا ، و نَشاطا و فُتورا ، فإذا أقبَلَت بَصُرَت و فَهِمَت ، و إذا أدبَرَت کَلَّت و مَلَّت ، فَخُذُوها عِندَ إقبالِها و نَشاطِها ، و اترُکُوها عِندَ إدبارِها و فُتورِها . (5)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إذا نَشِطَتِ القُلوبُ فَأودِعْها (فَأودِعُوها) ، و إذا نَفرَت فَوَدِّعُوها . (6)

3337

رویکرد و روی گردانی دلها

امام علی علیه السلام :همانا دلها دارای خواهش هستند؛ گاه به چیزی رو می کنند و گاه روی می گردانند. پس، هر گاه خواستند و اقبال کردند، آنها را به کار گیرید؛ چه آن که دل اگر [به کاری ]مجبور شود، کور گردد.

امام علی علیه السلام :همانا دلها را روی آوردنی است و روی گرداندنی. پس هر گاه روی آورند، آنها را به انجام مستحبّات وا دارید و هر گاه پشت کردند، به انجام فرایض از سوی آنها بسنده کنید.

امام علی علیه السلام :این دلها نیز همچون بدنها خسته می شوند. پس برای [رفع خستگی ]آنها حکمتهای تازه و طرفه بجویید.

امام صادق علیه السلام :دل گاه حیات دارد و گاه می میرد. پس هر گاه زنده و با نشاط بود، آن را با مستحبّات تربیت کن و هر گاه مُرد، به فرایض محدودش ساز.

امام رضا علیه السلام :همانا دلها را رویکردی است و روی گردی، نشاطی است و ضعفی. پس هر گاه رو کنند، با فهم و بصیرت شوند و هر گاه پشت کنند، خسته و ملول گردند. بنا بر این، به گاه روی آوری و نشاطشان، به آنها چنگ زنید [و در عبادات به کارشان کشید] و به گاه روی گردانی و ضعفشان، آنها را به حال خود رها سازید.

امام عسکری علیه السلام :هر گاه دلها به نشاط آمدند، به آنها امانت بسپارید و هر گاه کوچ کردند، با آنها بدرود گویید.

ص :518


1- نهج البلاغة : الحکمة 193 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 312 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 91.
4- . أعلام الدین : 304.
5- بحار الأنوار : 78/353/9.
6- الدّرة الباهرة : 43.

3338 - طَهارَةُ القَلبِ
3338 - پاکی دل

الکتاب :

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طَهِّرُوا قُلوبَکُم مِن دَرَنِ السَّیّئاتِ تُضاعَفْ لَکُمُ الحَسَناتُ . (3)

عنه علیه السلام :طَهِّرُوا أنفُسَکُم مِن دَنَسِ الشَّهَواتِ تُدرِکُوا رَفیعَ الدَّرَجاتِ . (4)

عنه علیه السلام :طَهِّرُوا قُلوبَکُم مِن الحِقدِ ؛ فإنّهُ داءٌ مُوبئٌ . (5)

عنه علیه السلام :قُلوبُ العِبادِ الطاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ اللّهِ سبحانَهُ ، فَمَن طَهَّرَ قَلبَهُ نَظَرَ إلَیهِ . (6)

عیسی علیه السلام :لا یُغنی عنِ الجَسَدِ أن یکونَ ظاهِرُهُ صَحیحا و باطِنُهُ فاسِدا ، کذلکَ لا تُغنی أجسادُکُمُ التی قد أعجَبَتکُم و قد فَسَدَت قُلوبُکُم ، و ما یُغنی عَنکُم أن تُنَقُّوا جُلودَکُم و قُلوبُکُم دَنِسَةٌ . (7)

3338

پاکی دل

قرآن:

«خدا در حقیقت می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر ]بزداید و پاک و پاکیزه تان گرداند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :دلهای خود را از چرک گناهان پاک کنید تا حسنات شما دو چندان شود.

امام علی علیه السلام :جانهای خود را از چرک شهوات پاک کنید تا به درجات بلند دست یابید.

امام علی علیه السلام :دلهای خود را از کینه پاک کنید؛ زیرا کینه مرضی مُسری است.

امام علی علیه السلام :دلهای پاک بندگان، نظرگاههای خداوند سبحان است. پس هر که دلش را پاک سازد خداوند به آن بنگرد.

عیسی علیه السلام :بدن را چه سود، اگر ظاهرش درست باشد و باطنش خراب؟ همچنین بدنهای شما که خوشایند شماست وقتی دلهایتان تباه است به چه درد می خورد؟ شما را چه سود که تنهایتان را پاکیزه کنید و دلهایتان آلوده باشد؟

ص :519


1- الأحزاب : 33.
2- (انظر) الأحزاب : 53 ، المائدة : 41 ، التوبة : 108.
3- غرر الحکم : 6021.
4- غرر الحکم : 6020.
5- غرر الحکم : 6017.
6- غرر الحکم : 6777.
7- تحف العقول : 393.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :قالَ موسی بن عمرانَ علیه السلام : یا رَبِّ ، مَن أهلُکَ الذینَ تُظِلُّهُم فی ظِلِّ عَرشِکَ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّکَ ؟ قالَ : فَأوحَی اللّهُ إلَیهِ : الطاهِرَةُ قُلوبُهُم . (1)

عنه علیه السلام_ فی الدعاءِ _: اللّهمَّ صَلِّ عَلی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و اجعَلْنا مِن الذینَ أرسَلتَ علَیهِم سُتورَ (شُؤونَ) عِصمَةِ الأولیاءِ ، و خَصَصتَ قُلوبَهُم بطَهارَةِ الصَّفاءِ ، و زَیَّنتَها بالفَهمِ و الحَیاءِ فی مَنزِلِ الأصفیاءِ ، و سَیَّرتَ هُمومَهُم فی مَلَکوتِ سَماواتِکَ ، حُجُبا حُجُبا حتّی یَنتَهیَ إلَیکَ وارِدُها . (2)

(3)

امام زین العابدین علیه السلام :موسی علیه السلام به خدا عرض کرد : پروردگارا! کیستند آن کسان تو که زیر سایه عرش تو هستند، در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه تو نیست؟ خداوند به او وحی فرمود : پاکدلان.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که پرده های عصمت اولیا را بر روی آنها کشیدی و دلهایشان را به پاکی و صفا ویژه گردانیدی و در سر منزل برگزیدگان، آن دلها را به زیور فهم و آزرم آراستی و همّتهایشان را در ملکوت آسمانهایت پرده پرده سیر دادی، تا بر تو در آیند ..

3339 - انشِراحُ القَلبِ
3339 - گشادگی دل

الکتاب :

«فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقا حَرَجا کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ» . (4)

3339

گشادگی دل

قرآن:

«پس کسی را که خدا بخواهد هدایتش کند، دلش را به پذیرش اسلام می گشاید و هر که را بخواهد گمراه سازد، دلش را سخت تنگ می گرداند؛ چنان که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود. این گونه خدا پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند، قرار می دهد».

ص :520


1- المحاسن : 1/457/1058.
2- بحار الأنوار : 94/128/19.
3- (انظر) الطهارة : باب 2391.
4- الأنعام : 125.

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» . (1)

الحدیث :

مجمع البیان :وَردَتِ الرّوایةُ الصَّحیحة أنّه لمّا نَزَلَت هذهِ الآیَةُ : _ «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أن یَهدِیَهُ» _ سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن شَرحِ الصَّدرِ ما هُو ؟ فقالَ: نورٌ یَقذِفُهُ اللّهُ فی قَلبِ المؤمنِ فَیَنشَرِحُ لَهُ صَدرُهُ و یَنفَسِحُ .

قالوا: فهَل لذلکَ مِن أمارَةٍ یُعرَفُ بها ؟ قالَ صلی الله علیه و آله : نَعَم ، الإنابَةُ إلی دارِ الخُلودِ ، و التَّجافی عن دارِ الغُرورِ ، و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِ المَوتِ . (2)

مکارم الأخلاق عن عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعود :دخلتُ ......... علی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله ......... فقالَ : یا بنَ مَسعودٍ ، فمَن شَرَحَ اللّهُ صَدرَهُ للإسلامِ فهُو علی نُورٍ مِن رَبِّهِ ، فإنَّ النورَ إذا وَقَعَ فی القَلبِ انشَرَحَ و انفَسَحَ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، فهَل لذلکَ مِن عَلامَةٍ ؟ فقالَ : نَعَم ، التَّجافی عن دارِ الغُرورِ ، و الإنابَةُ إلی دارِ الخُلودِ ، و الاستِعدادُ للمَوتِ قبلَ نُزولِ الفَوتِ ، فَمَن زَهِدَ فی الدنیا قَصُرَ أمَلُهُ فیها و تَرَکَها لِأهلِها . (3)

«آیا برای تو سینه ات را نگشادیم؟»

حدیث :

مجمع البیان :روایت شده است هنگامی که آیه «پس کسی را که خدا بخواهد هدایتش کند ......... » نازل شد، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد: شرح صدر چیست؟ حضرت فرمود : نوری است، که خدا در دل مؤمن می افکند و بدان سبب سینه اش فراخ می گردد و گشاده می شود .

عرض کردند: آیا برای شناخت آن نشانه ای وجود دارد؟ فرمود، آری، روی آوردن به سرای جاودانی و دوری گزیدن از سرای پوچی و فریب و آماده شدن برای مرگ، پیش از فرا رسیدن آن.

مکارم الأخلاق_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم حضرت فرمود : ای پسر مسعود! هر کس که خداوند سینه اش را برای اسلام بگشاید، او دارای نوری از پروردگار خویش شود؛ زیرا نور هر گاه در دل بیفتد، دل گشاده و فراخ گردد. عرض شد: ای رسول خدا! آیا برای این امر نشانه ای هست؟ فرمود: آری، دوری کردن از سرای پوچی و فریب و روی آوردن به سرای جاودانی و آماده شدن برای مرگ پیش از فرود آمدن نیستی [و فوت وقت] ؛ پس، هر که از دنیا دل بَرکند، آرزویش در دنیا کوتاه شود و دنیا را به اهلش وا گذارد.

ص :521


1- الشرح : 1.
2- مجمع البیان : 4/561.
3- مکارم الأخلاق : 2/340/2660.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاةِ العارفینَ _: إلهی ، فاجعَلنا مِن الذینَ تَوَشَّحَت أشجارُ الشَّوقِ إلَیکَ فی حَدائقِ صُدورِهِم ......... و انجَلَت ظُلمَةُ الرَّیبِ عن عَقائدِهِم مِن (فی) ضَمائرِهِم ، و انتَفَت مُخالَجَةُ الشَّکِّ عن قُلوبِهِم و سَرائرِهِم، و انشَرَحَت بِتَحقیقِ المَعرِفَةِ صُدورُهُم . (1)

(2)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات العارفین _گفت: معبودا! مرا از کسانی قرار ده که درختان شوقِ به تو، در باغهای سینه هایشان درهم پیچیده اند ......... و ظلمت تردید در عقاید، از اندیشه هایشان زدوده شده و خلجان شک از دلها و درونهایشان، رخت بربسته و با شناخت راستین، سینه هایشان گشاده گشته است.

3340 - طَبعُ القَلبِ
3340 - مُهر زدن بر دل

الکتاب :

«الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتا عِندَ اللّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» . (3)

3340

مُهر زدن بر دل

قرآن:

«کسانی که درباره آیات خدا _ بدون حجتی که برای آنان آمده باشد _ مجادله می کنند، [این ستیزه ]نزد خدا و نزد کسانی که ایمان آورده اند، [مایه] عداوت بزرگی است. این گونه خدا بر دل هر متکبّر زورگویی مُهر می زند».

ص :522


1- بحار الأنوار : 94/150/21.
2- (انظر) القلب : باب 3334 ، الحقّ : باب 897 ، الزُّهد : باب 1622 ، النور : باب 3901 ، العقل : باب 2770، الخیر : باب 1170 حدیث 4و 5605 . الدرّ المنثور : 3 / 354 «تفسیر قوله تعالی : «فمن یُرِد اللّه أن یهدیَه ......... » ».
3- غافر : 35.

ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلاً إِلَی قَوْمِهِمْ فَجاؤُوهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ کَذَلِکَ نَطْبَعُ عَلَی قُلُوبِ الْمُعْتَدِینَ» . (1)

کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَی قُلُوبِ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ» . (2)

تِلْکَ الْقُرَی نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَی قُلُوبِ الْکافِرِینَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الطابَعُ مُعَلَّقٌ بِقائمَةِ العَرشِ ، فإذا انتُهِکَتِ الحُرمَةُ و عُمِلَ بالمَعاصی و اجْتُرِئَ علَی اللّهِ بَعَثَ اللّهُ الطابَعَ فَیَطبَعُ اللّهُ علی قَلبِهِ فلا یَعقِلُ بعدَ ذلکَ شیئا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و استِشعارَ الطَّمَعِ ؛ فإنّهُ یَشوبُ القَلبَ شِدَّةُ الحِرصِ ، و یَختِمُ علَی القُلوبِ بطَبائعِ حُبِّ الدنیا . (6)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لمّا عَبَّأَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَتِهِ علیه السلام و أحاطُوا بهِ مِن کُلِّ جانِبٍ حتّی جَعَلُوهُ فی مِثلِ الحَلْقَةِ فَخَرَجَ علیه السلام حتّی أتی الناسَ فَاستَنصَتَهُم فَأبَوا أن یُنصِتُوا حتّی قالَ لَهُم _: وَیلَکُم ! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی ؟! و إنّما أدعُوکُم إلی سَبیلِ الرَّشادِ ......... و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ علی قُلوبِکُم . (7)

«آن گاه پس از وی رسولانی را به سوی قومشان فرستادیم و آنان دلایل آشکار برایشان آوردند، ولی ایشان بر آن نبودند که به چیزی که قبلاً آن را دروغ شمرده بودند ایمان بیاورند. این گونه ما بر دلهای تجاوز کاران مهر می نهیم».

«این گونه خدا بر دلهای کسانی که نمی دانند، مهر می زند».

«این شهرهاست که برخی از خبرهای آنها را بر تو حکایت می کنیم. در حقیقت، پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند، اما آنان به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند [باز ]ایمان نمی آوردند. این گونه خدا بر دلهای کافران مهر می زند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مُهر، به ستون عرش آویزان است و هر گاه حرمتی شکسته شود و به گناهان عمل گردد و به خدا گستاخی شود، خداوند مُهر را می فرستد و این سان خدا بر دل چنین شخصی مُهر می زند و پس از آن دیگر چیزی را نمی فهمد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از پوشیدن زیرپوش طمع؛ زیرا که طمع ، دل را به حرص شدید می آمیزد و مُهرهای دنیا دوستی را بر دلها می زند.

امام حسین علیه السلام_ هنگامی که عمر بن سعد سپاهیان خود را برای جنگ با ایشان آماده کرد و از هر سو آن حضرت را در محاصره گرفتند و امام علیه السلام به سوی دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد، اما خاموش نشدند خطاب به آنها _فرمود: وای بر شما! شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا ، که به راه راستتان فرا می خوانم بشنوید ......... همه شما از من نافرمانی می کنید و به سخنان من گوش نمی دهید؛ زیرا شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مُهر [ غفلت ]خورده است.

ص :523


1- یونس : 74.
2- الروم : 59.
3- الأعراف : 101.
4- (انظر) النساء : 155 ، النحل : 108.
5- کنز العمّال : 10213.
6- أعلام الدین : 340.
7- بحار الأنوار : 45/8.

3341 - خَتمُ القَلبِ
3341 - مُهر خوردن دل

الکتاب :

«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إل_هَهُ هَوَاهُ و أَضَلَّهُ اللّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» . (1)

«خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ عَلَی سَمْعِهِمْ وَ عَلَی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِم» _: الخَتمُ هو الطَّبعُ علی قُلوبِ الکُفّارِ عُقوبَةً علی کُفرِهِم ، کما قالَ عَزَّ و جلَّ : «بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیها بکُفْرِهِمْ فَلا یُؤمِنُونَ إلاّ قَلیلاً» (3) . (4)

3341

مُهر خوردن دل

قرآن:

«پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟»

«خداوند بر دلهای آنان و بر شنوایی ایشان مُهر نهاده و بر دیدگانشان پرده ای است و آنان را عذابی دردناک است».

حدیث :

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «خَتَم اللّه عَلی قُلوبِهِم» _فرمود : خَتم، مُهر زدن است بر دلهای کافران به کیفر کُفرشان؛ همچنان که خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «بلکه خدا بر دلهای کافران به سبب کفرشان مُهر زد، پس ایمان نیاورند ، مگر شماری اندک».

ص :524


1- الجاثیة : 23.
2- البقرة : 7.
3- النساء : 155 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 1/123/16.

3342 - عَدَمُ شُعورِ القَلبِ
3342 - نادانی دل

الکتاب:

«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیرَا مِنَ الْجِنِّ وَ الإنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِها أُولَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» . (1)

«وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشأِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَمَنْ یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (2)

(3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما کُلُّ ذی قَلبٍ بِلَبِیبٍ ، و لا کُلُ ذی سَمعٍ بِسَمیعٍ، و لا کُلُ ناظِرٍ بِبَصیرٍ. (4)

3342

نادانی دل

قرآن:

«و در حقیقت، بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم. [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را ]دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوشهایی دارند که با آنها نمی شنوند. آنان همان چهار پایانند بلکه گمراهترند، آنان همان غافلانند».

«و کسانی که آیات ما را دروغ پنداشتند، در تاریکیها[ی کفر ]کر و لالند. هر که را خدا بخواهد، گمراهش می گذارد و هر که را بخواهد، بر راه راست قرارش می دهد».

حدیث :

امام علی علیه السلام :نه هر صاحب دلی خردمند است و نه هر صاحب گوشی شنوا و نه هر بیننده ای بینا.

3343 - عَمَی القَلبِ
3343 - کوری دل

3343

عَمَی القَلبِ

الکتاب :

«أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَی الأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» . (5)

3343

کوری دل

قرآن:

«آیا در زمین نگشته اند تا دلهایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوشهایی که با آن بشنوند؟ زیرا در حقیقت، چشمها کور نیست، بلکه دلهایی که در سینه هاست کور است».

ص :525


1- الأعراف : 179.
2- الأنعام : 39.
3- (انظر) البقرة : 171 ، الأنعام : 25 ، یونس : 42.
4- نهج البلاغة : الخطبة 88.
5- الحجّ : 46.

وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ العَمی عَمَی القَلبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أعمَی العَمی [ عَمَی] الضَّلالَةِ بعدَ الهُدی ......... و شَرُّ العَمی عَمَی القَلبِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما الأعمی أعمَی القَلبِ «فإنَّها لا تَعمَی الأَبصارُ و لکنْ تَعمَی القُلوبُ الّتی فی الصُّدورِ» . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و مَن کانَ فی هذهِ أعْمی فَهُو فی الآخِرَةِ أعْمی» _: مَن لم یَدُلَّهُ خَلقُ السماواتِ و الأرضِ و اختِلافُ اللیلِ و النهارِ ، و دَوَرانُ الفَلَکِ بالشمسِ و القَمرِ ، و الآیاتُ العَجیباتُ علی أنَّ وَراءَ ذلکَ أمرا هُو أعظَمُ مِنها فهُو فی الآخِرَةِ أعمی ، قالَ : فهُو عمّا لم یُعایِنْ أعمی و أضَلُّ سبیلاً . (5)

«و هر که در این دنیا کور [دل] باشد، در آخرت کور [دل] و گمراهتر است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین کوری، کوریِ دل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کورترین کوری، کوریِ گمراهیِ بعد از هدایت است و بدترین کوری، کوری دل است.

امام باقر علیه السلام :کور حقیقی کسی است که دلش کور باشد؛ «زیرا در حقیقت چشمها کور نیست، بلکه دلهایی که در سینه هاست کور است».

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «هر که در این دنیا کور باشد، در آخرت نیز کور است» _فرمود : کسی که آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز و چرخش خورشید و ماه در فلک (مدار) و دیگر آیات شگفت آور، او را به این نکته رهنمون نشود که فرا سوی اینها امری بزرگتر و با عظمت تر وجود دارد، چنین کسی در آخرت [نیز ]کور است. فرمود: او از دیدن آنچه نا دیدنی است کور است و گمراهتر.

ص :526


1- الإسراء : 72.
2- الأمالی للصدوق : 577/788 .
3- الاختصاص : 342 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/379/1109.
5- الاحتجاج : 2/165/193.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ أیضا _: یَعنی أعمی عنِ الحَقائِقِ المَوجودَةِ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : یعنی از دیدن حقایق هستی، کور و عاجز است.

3344 - حِجابُ القَلبِ
3344 - پرده دل

الکتاب :

کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ * کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ المؤمنَ إذا أذنَبَ کانَت نُکتَةٌ سَوداءُ فی قَلبِهِ ، فإن تابَ و نَزَعَ و استَغفَرَ صُقِلَ قَلبُهُ، فإن زاد زَادَت ، فذلکَ الرانُ الذی ذَکَرَهُ اللّهُ فی کتابِهِ «کَلاَّ بَلْ رانَ علی قُلوبِهِم ما کانُوا یَکسِبُونَ» . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أذنَبَ العَبدُ نُکِتَت فی قَلبِهِ نُکتَةٌ سَوداءُ ، فإذا تابَ صُقِلَ مِنها ، فإن عادَ زادَت حتّی تَعظُمَ فی قَلبِهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قد قادَتکُم أزِمَّةُ الحَینِ ، و استَغلَقَت علی قُلوبِکُم أقفالُ الرَّینِ . (6)

3344

پرده دل

قرآن:

«چنین نیست، بلکه آنچه کرده اند بر دلهایشان زنگار نهاده است زهی پندار، که آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن هر گاه گناه کند، نقطه ای سیاه در دلش پدید آید. اگر توبه کرد و دست از گناه کشید و آمرزش خواست، دلش از آن لکه سیاه پاک شود، اما اگر بر گناهش افزود، آن نقطه زیاد شود. این همان زنگاری است که خداوند متعال در کتاب خود از آن یاد کرده و فرموده است: «نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب می شدند، زنگار بر دلهایشان بسته است».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بنده گناه کند، نقطه ای سیاه در دلش پدیدار می شود. اگر توبه کرد، دلش از آن نقطه صاف می شود و اگر گناه را تکرار کرد، آن لکّه افزوده می شود تا آن که در دل او به لکّه ای بزرگ تبدیل می گردد.

امام علی علیه السلام :مهارهای هلاکت، شما را به پیش کشیده و قفلهای چرک و زنگار، بر دلهای شما بسته شده است.

ص :527


1- التوحید : 438/1 .
2- (انظر) القلب : باب 3335 ، 3337.
3- المطفّفین : 14 ، 15.
4- سنن ابن ماجة : 2/1418/4244 .
5- کنز العمّال : 10288.
6- غرر الحکم : 6689.

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: و إنَّکَ و اللّهِ ما عَلِمتُ الأغلَفُ القَلبِ ، المُقارِبُ العَقلِ (1) . (2)

عنه علیه السلام :و مَن لَجَّ و تَمادی فهُو الراکِسُ (3) الذی رَانَ اللّهُ علی قَلبِهِ و صارَت دائرَةُ السَّوءِ علی رَأسِهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ تعالی إلی داودَ علیه السلام : یا داودُ ، حَذِّرْ و أنذِرْ (و نَذِّرْ) أصحابَکَ عن حُبِّ الشَّهَواتِ ، فإنّ المُعَلَّقةَ قُلوبُهُم بِشَهَواتِ الدنیا قُلوبُهُم مَحجوبَةٌ عَنِّی . (5)

(6)

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : به خدا سوگند، تو همانی که من می شناسم؛ دلی در پرده و غلاف [غفلت ]داری و خردی سست و ناقص.

امام علی علیه السلام :هر کس لجاجت ورزد و [در گمراهی ]پایداری کند، او همان پیمان شکن نگونساری است که خدا بر دلش پرده کشیده و پیشامدهای بدِ روزگار بر فرازِ سر او می چرخد.

امام کاظم علیه السلام :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود که: ای داوود! یاران خود را از شهوت پرستی بر حذر دار و بیم ده؛ زیرا کسانی که دلهایشان آویخته به شهوت دنیاست، دلهایشان از من در پرده است.

3345 - زَیغُ القَلبِ
3345 - انحراف دل

الکتاب :

«رَبَّنا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» . (7)

3345

انحراف دل

قرآن:

«پروردگارا! پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود رحمتی بر ما ارزانی دار که تو خود بخشایشگری».

ص :528


1- قلبٌ أغْلَف : أی علیه غشاء عن سماع الحقّ و قبوله (النهایة : 3/379) .
2- نهج البلاغة : الکتاب 64.
3- الرَّکس : ردّ الشیء مقلوبا، اللّه أرکسهم : أی ردّهم الی کفرهم (الصحاح : 3/936) .
4- نهج البلاغة : الکتاب 58.
5- . تحف العقول : 397.
6- (انظر) معرفة اللّه : باب 2595. الذَّنْب : باب 1382.
7- آل عمران : 8.

«وَ إِذْ قالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَد تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» . (1)

فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ کانَ یُکثِرُ أن یَقولَ _: یا مُقلِّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قَلبی علی دِینِکَ (3) . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی التَّحذیرِ مِن الفِتَنِ _: ثُمّ یَأتی بعدَ ذلکَ طالِعُ الفِتنَةِ الرَّجُوفِ ، و القاصِمَةِ الزَّحُوفِ (الزَّجُوفِ) ، فَتَزیغُ قُلوبٌ بعدَ استِقامَةٍ ، و تَضِلُّ رِجالٌ بعدَ سَلامَةٍ . (5)

عنه علیه السلام :مُحادَثَةُ النِّساءِ تَدعُو إلَی البَلاءِ و تُزیغُ القُلوبَ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ اللّهَ جلَّ و عَزَّ حکی عَن قَومٍ صالِحینَ أنّهم قالوا : «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلوبَنا ......... » حینَ عَلِمُوا أنَّ القُلوبَ تَزیغُ و تَعودُ إلی عَماها و رَداها . (7)

«و [یاد کن] هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا آزارم می دهید با این که می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟ پس چون [از حقّ ]برگشتند، خدا دلهایشان را بر گردانید. و خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند».

«اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، از متشابه آن (قرآن) پیروی می کنند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این جمله را زیاد به زبان می آورد:ای دگرگونساز دلها! دل مرا بر دینت، استوار بدار. (8)

امام علی علیه السلام_ در بر حذر داشتن از فتنه ها _فرمود : آن گاه، پس از این [فتنه آغازین ]فتنه ای سخت و شکننده و پر شتاب پیش خواهد آمد، که بر اثر آن برخی دلهای راست و استوار منحرف می شوند و برخی مردانِ به سلامت مانده، گمراه می شوند.

امام علی علیه السلام :همسخن شدن با زنان، به بلا می کشاند و دلها را منحرف می سازد.

امام کاظم علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ از مردمی درستکار حکایت کرده است که گفتند: «ای پرودگار ما! دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان ......... »؛ زیرا آنها می دانستند که دلها منحرف می شوند و به کوری و هلاکت [قبلی ]خود باز می گردند.

ص :529


1- الصفّ : 5.
2- آل عمران : 7.
3- کنز العمّال : 1682.
4- أقول : و یدلّ علیه الخبر : 1684 ، 1686 ، 1687 ، 1694 ، 1695 من کنز العمّال .
5- نهج البلاغة : الخطبة 151.
6- تحف العقول : 151 .
7- تحف العقول : 388.
8- دلیل بر این که پیامبر این دعا را زیاد می خواند احادیث 1684، 1686، 1687، 1694 و 1695 کنز العمّال است.

3346 - قَسوَةُ القَلبِ
3346 - سختدلی

الکتاب :

«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ ما اللّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَلبُ الکافِرِ أقسی مِن الحَجَرِ . (3)

عنه علیه السلام :القُلوبُ قاسِیَةٌ عن حَظِّها ، لاهِیَةٌ عن رُشدِها ، سالِکَةٌ فی غَیرِ مِضمارِها ، کأنَّ المَعنِیَّ سِواها ، و کأنَّ الرُّشدَ فی إحرازِ دُنیاها ! (4)

عنه علیه السلام_ مِن وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: إنّما قَلبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخالِیَةِ ؛ ما اُلقِیَ فیها مِن شیءٍ قَبِلَتهُ ، فَبادَرتُکَ بالأدَبِ قَبلَ أن یَقسُوَ قَلبُکَ و یَشتَغِلَ لُبُّکَ . (5)

3346

سخت دلی

قرآن:

«سپس دلهای شما بعد از این [واقعه] سخت گردید، همانند سنگ یا سخت تر از آن؛ چرا که از برخی سنگها جویهایی بیرون می زند و پاره ای از آنها می شکافد و آب از آن خارج می شود و برخی از آنها از بیم خدا فرو می ریزد. و خدا از آنچه می کنید غافل نیست».

حدیث :

امام علی علیه السلام :دل کافر، سخت تر از سنگ است.

امام علی علیه السلام :دلها در به دست آوردن بهره [معنوی ]خود، سخت گشته اند و از رستگاری خویش، غافل شده اند و در راهی جز مسیر خویش ره می سپرند؛ گویی مقصود چیزی جز [صلاح ]دلهاست و انگار رستگاری آنها در به دست آوردن دنیایشان است!

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حضرت حسن علیه السلام _نوشت: دل جوان، در حقیقت، همچون زمین خالی است که هر بذری در آن افکنده شود، می پذیردش. از این رو، پیش از آن که دلت سخت گردد و اندیشه ات مشغول و گرفتار شود، به تربیت تو مبادرت ورزیدم.

ص :530


1- البقرة : 74.
2- (انظر) الأنعام: 43 ، الزمر: 22.
3- جامع الأخبار : 383/1071.
4- نهج البلاغة: الخطبة83.
5- نهج البلاغة : الکتاب 31.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ للّهِ عُقوباتٍ فی القُلوبِ و الأبدانِ : ضَنْکٌ فی المَعیشَةِ و وَهنٌ فی العِبادَةِ، و ما ضُرِبَ عَبدٌ بِعُقوبَةٍ أعظَمَ مِن قَسوَةِ القَلبِ . (1)

امام باقر علیه السلام :خداوند را برای دلها و بدنها کیفرهایی است؛ تنگی در معیشت و سستی در عبادت و به هیچ بنده ای کیفری بزرگتر از سخت دلی چشانده نشده است.

3347 - ما یُقسِی القَلبَ
3347 - عوامل سختدلی

الکتاب :

«فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً» . (2)

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لاَ یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُکثِرُوا الکلامَ بغَیرِ ذِکرِ اللّهِ ؛ فإنَّ کَثرَةَ الکلامِ بغَیرِ ذِکرِ اللّهِ قَسوَةُ القَلبِ ، إنّ أبعَدَ الناسِ مِن اللّهِ القَلبُ القاسی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یُقسِینَ القَلبَ : استِماعُ اللَّهوِ ، و طَلَبُ الصَّیدِ ، و إتیانُ بابِ السُّلطانِ . (5)

3347

عوامل سخت دلی

قرآن:

«و به سبب آن که پیمان خود را شکستند، لعنتشان کردیم و دلهای ایشان را سخت گردانیدیم».

«آیا برای کسانی که ایمان آورده اند وقت آن نرسیده است که دلهایشان برای خدا و آن حقیقتی که نازل شده است نرم گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و ]انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید و بسیاری از آنان فاسق بودند؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در غیر از ذکر خدا، زیاده گویی نکنید؛ زیرا زیاده گویی در غیر ذکر خدا، موجب سخت دلی می شود و دورترین مردم از خدا، سخت دل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز دل را سخت می کند: بیهوده شنوی، شکار کردن ، و آمد و شد به دربار سلطان.

ص :531


1- تحف العقول : 296.
2- المائدة : 13.
3- الحدید : 16.
4- الأمالی للطوسی : 3/1 .
5- الخصال : 126/122 .

عنه صلی الله علیه و آله :تَرکُ العِبادَةِ یُقسی القَلبَ، تَرکُ الذِّکرِ یُمیتُ النَّفسَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ ثلاثَ جُمَعٍ تَهاوُنا بها طَبَعَ اللّهُ علی قَلبِهِ . (2)

عیسی علیه السلام :إنّ الدابَّةَ إذا لم تُرتَکَبْ و لم تُمتَهَنْ و تُستَعمَلْ لَتَصعُبُ و یَتَغَیَّرُ خُلقُها ، و کذلکَ القُلوبُ إذا لم تُرَقَّقْ بذِکرِ المَوتِ و یَتبَعُها دُؤوبُ العِبادَةِ تَقسُو و تَغلُظُ . (3)

الکافی :فیما ناجَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ موسی علیه السلام : یا موسی ، لا تُطَوِّلْ فی الدُّنیا أملَکَ فَیَقسُوَ قَلبُکَ ، و القاسی القَلبِ مِنّی بَعیدٌ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلاّ لِقَسوةِ القُلوبِ ، و ما قَسَتِ القُلوبُ إلاّ لکَثرَةِ الذُّنوبِ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَطولَنَّ علَیکُمُ الأمدُ فَتَقسُوَ قُلوبُکُم . (6)

عنه علیه السلام :مَن یَأمُلْ أن یَعیشَ غَدا فإنّهُ یَأمُلُ أن یَعیشَ أبَدا ، و مَن یَأمُلْ أن یَعیشَ أبَدا یَقسُو قَلبُهُ و یَرغَبُ فی دُنیاهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترک عبادت، دل را سخت می کند. رها کردن یاد خدا، جان را می میراند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که شرکت در سه نماز جمعه را از روی بی اعتنایی به آن ترک کند، خداوند بر دلش مُهر زند.

عیسی علیه السلام :ستور را هر گاه سوار نشوند و از آن بار و کار نکشند، سرکش و کج خلق می شود. دلها نیز چنین اند، هر گاه با یاد مرگ نرم نشوند و عبادت مداوم آنها را به رنج نیفکند، سخت و سنگ می شوند.

الکافی :از نجواهای خداوند عزّ و جلّ با موسی علیه السلام این بود که : ای موسی! در دنیا آرزوی خود را دراز مگردان، که دلت سخت می شود و سخت دل از من دور است.

امام علی علیه السلام :اشکها نخشکید مگر به سبب سخت شدن دلها و دلها سخت نشد مگر به سبب فزونی گناهان.

امام علی علیه السلام :نقطه پایان زندگی [مرگ] را دور و دراز نبینید، که دلهایتان سخت می شود.

امام علی علیه السلام :کسی که امید داشته باشد فردا زنده است، به زندگی همیشگی امید بسته است و کسی که به زندگی همیشگی امید داشته باشد، دلش سخت می شود و به دنیا راغب می گردد.

ص :532


1- تنبیه الخواطر : 2/120.
2- کنز العمّال : 21133.
3- بحار الأنوار : 14/309/17 .
4- الکافی : 2/329/1.
5- علل الشرائع : 81/1.
6- کشف الغمّة : 3/140.
7- الجعفریّات : 240 .

عنه علیه السلام :إنّ کَثرَةَ المالِ مَفسَدَةٌ للدِّینِ، مَقساةٌ لِلقلوبِ . (1)

عنه علیه السلام :النَّظَرُ إلَی البَخیلِ یُقسی القَلبَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنهاکُم أن تَطرَحُوا التُّرابَ علی ذَوی الأرحامِ ؛ فإنّ ذلکَ یُورِثُ القَسوَةَ فی القَلبِ ، و مَن قَسا قَلبُهُ بَعُدَ مِن رَبِّهِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :بسیاری مال و ثروت، مایه تباهی دین و سختی دل است.

امام علی علیه السلام :نگاه کردن به شخص بخیل، دل را سخت می گرداند.

امام صادق علیه السلام :شما را از ریختن خاک روی [جنازه ]خویشاوندانتان نهی می کنم؛ زیرا این کار، سخت دلی به بار می آورد و هر که دلش سخت گردد، از پروردگارش دور می شود.

3348 - مَرَضُ القَلبِ
3348 - بیماری دل

الکتاب :

«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضا وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مِن البَلاءِ الفاقَةَ ، و أشَدُّ مِن ذلکَ مَرَضُ البَدَنِ ، و أشَدُّ مِن ذلکَ مَرَضُ القَلبِ . و إنَّ مِن النِّعَمِ سَعَةَ المالِ ، و أفضَلُ مِن ذلکَ صِحَّةُ البَدَنِ ، و أفضَلُ مِن ذلکَ تَقوَی القُلوبِ . (6)

3348

بیماری دل

قرآن:

«در دلهایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزای] آنچه به دروغ می گفتند، عذابی دردناک خواهند داشت».

حدیث :

امام علی علیه السلام :یکی از بلاها، تنگدستی است و بدتر از آن، بیماری جسم است و از آن بدتر، بیماری دل است. یکی از نعمتها فراخی دارایی است و برتر از آن، تندرستی است و از تندرستی برتر، پرهیزگاری دلهاست.

ص :533


1- تحف العقول : 199 .
2- تحف العقول : 214.
3- الدعوات : 269/767 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 73 / 396 باب 145.
5- البقرة : 10.
6- الأمالی للطوسی : 146/240 .

عنه علیه السلام :لو فَکَّرُوا فی عَظیمِ القُدرةِ و جَسیمِ النِّعمَةِ لَرَجَعُوا إلَی الطَّریقِ و خافُوا عَذابَ الحَریقِ، و لکنِ القلوبُ عَلیلةٌ و البَصائرُ مَدخولَةٌ . (1)

امام علی علیه السلام :اگر در قدرت عظیم و نعمت بزرگ [خدا ]بیندیشند، بی گمان به راه [راست ]باز آیند و از عذاب سوزان بترسند. اما دلها بیمار است و دیدگان [بصیرت] عیبناک.

3349 - ما یُمرِضُ القَلبَ
3349 - آنچه دل را بیمار می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تُعرَضُ الفِتَنُ علَی القُلوبِ کالحَصیرِ عُودا عُودا ، فأیُّ قَلبٍ اُشرِبَها نُکِتَت فیهِ نُکتَةٌ سَوداءُ ، و أیُّ قَلبٍ أنکَرَها نُکِتَت فیهِ نُکتَةٌ بَیضاءُ ، حتّی تَصیرَ علی قَلبَینِ ، علی أبیضَ مثلِ الصَّفا فلا تَضُرُّهُ فِتنَةٌ ما دامَتِ السماواتُ و الأرضُ ، و الآخَرُ أسوَدُ مُربادّا (2) کَالکُوزِ مُجَخِّیا (3) ، لا یَعرِفُ مَعروفا و لا یُنکِرُ مُنکَرا إلاّ ما اُشرِبَ مِن هَواهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکُم و المِراءَ و الخُصومَةَ؛ فإنّهُما یُمرِضانِ القُلوبَ علَی الإخوانِ و یَنبُتُ علَیهِما النِّفاقُ . (5)

3349

آنچه دل را بیمار می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فتنه ها (گناهان و عوامل گمراه ساز)، همچون نی های حصیر، یکی یکی به دلها عرضه می شوند. هر دلی که مِهر این گناهان به آن آمیخته شود، نقطه ای سیاه در آن پدیدار گردد و هر دلی که با آنها مخالفت کند، نقطه ای سفید در آن پدید آید و بدین سان دو دل به وجود می آید: دلی سفید، مانند صفا (تخته سنگ صاف و نرم) که تا آسمانها و زمین برجاست هیچ فتنه ای به آن گزند نمی رساند و دلی سیاه و خاکستری رنگ، مانند کوزه ای کج شده (وارونه)، (6) نه خوب را خوب می شمارد و نه منکر را زشت می داند و تنها چیزی که می شناسد، همان هوا و هوسهایی است که با دلش آمیخته شده است.

امام علی علیه السلام :از مجادله و ستیزه کردن بپرهیزید؛ زیرا این دو کار، دلها را نسبت به برادرانْ بیمار می کند و از آنها نفاق می روید.

ص :534


1- نهج البلاغة : الخطبة 185.
2- أربَدّ : تغیّر الی الغبرة ، و قیل : الرُبدة : لون بین السواد و الغبرة (النهایة : 2 / 183) .
3- المُجَخِیّ: المائل عن الاستقامة و الاعتدال (لسان العرب : 14/133) . و معنی الحدیث : إنّ القلب إذا افتتن و خرجت منه حرمة المعاصی و المنکرات خرج منه نور الإیمان کما یخرج الماء من الکوز إذا مال أو انتکس . (کما فی المصدر) .
4- الترغیب و الترهیب : 3/231/24.
5- الکافی : 2/300/1.
6- یعنی هرگاه دل گرفتار دنیا شود ، نور ایمان از آن بیرون می رود همان گونه که آب از کوزه کج و یا وارونه بیرون می ریزد .

عنه علیه السلام :لا وَجَعَ أوجَعُ للقُلوبِ مِن الذُّنوبِ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لمّا وَلاّهُ علی مِصرَ _: و لا تَقُولَنَّ: إنّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَاُطاعُ، فإنّ ذلکَ إدغالٌ فی القَلبِ ، و مَنهَکةٌ للدِّینِ . (2)

عنه علیه السلام :شَرُّ ما اُلقِیَ فی القُلوبِ الغُلولُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن شیءٍ أفسَدَ للقَلبِ مِن خَطیئةٍ ، إنَّ القَلبَ لَیُواقِعُ الخَطیئةَ ، فما تَزالُ بهِ حتّی تَغلِبَ علَیهِ فَیَصیرَ أعلاهُ أسفَلَهُ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :هیچ دردی برای دلها، درد آورتر از گناهان نیست.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت: هرگز مگو که من به فرمانروایی نصب شده ام، پس فرمان می دهم و باید فرمانم اطاعت شود؛ زیرا این روش، سبب فساد دل و ضعف دین می شود.

امام علی علیه السلام :بدترین چیزی که در دلها افکنده شده، خیانت است.

امام باقر علیه السلام :برای دل چیزی تباه کننده تر از گناه نیست؛ زیرا دل، مرتکب گناه می شود و بر اثر مداومت بر آن، گناه بر آن چیره می گردد و نگونسارش می کند.

3350 - ما یَشفِی القَلبَ
3350 - آنچه دل را درمان می کند

الکتاب :

«یا أَیُّها النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» . (6)

3350

آنچه دل را درمان می کند

قرآن:

«ای مردم! به یقین، برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه هاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان [به خدا]، آمده است».

ص :535


1- الکافی : 2/275/28.
2- نهج البلاغة : الکتاب 53.
3- غرر الحکم : 5696.
4- الکافی : 2/268/1.
5- (انظر) القلب: باب 3351. الذَّنب : باب 1382. الفلاح : باب 3206.
6- یونس : 57.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قد أحکَمَ مَراهِمَهُ ، و أحمی (أمضی) مَواسِمَهُ ، یَضَعُ ذلکَ حیثُ الحاجَةَ إلَیهِ ، مِن قُلوبٍ عُمْیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و ألسِنَةٍ بُکْمٍ ، مُتَتبِّعٌ بدَوائهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ و مَواطِنَ الحَیرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّکُم إن اتَّبَعتُم طالِعَ المَشرِقِ سَلَکَ بِکُم مَناهِجَ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله فَتَداوَیتُم مِن العَمی و الصَّمَمِ و البَکمِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکُم، و بَصَرُ عَمی أفئدَتِکُم ، و شِفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم (أجسامِکُم) ، و صَلاحُ فَسادِ صُدورِکُم ، و طَهورُ دَنَسِ أنفُسِکُم ، و جَلاءُ عَشا (غِشاءِ) أبصارِکُم . (3)

(4)

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : او طبیبی است که با دانش طبّ خود، پیوسته میان مردم می گردد، مرهمهایش را درست و آماده کرده و ابزار داغ نهادنش را تافته است و آنها را بر هر جا که لازم باشد، از دلهای کور و گوشهای کر و زبانهای گنگ، می نهد. با دوای خود جایگاههای غفلت و مراکز سرگردانی را می جوید و درمان می کند.

امام علی علیه السلام :بدانید اگر از آن که از مشرق سر بر می دارد پیروی کنید، شما را به راههای رسول صلی الله علیه و آله می برد و درد کوری و کری و لالی شما درمان می شود.

امام علی علیه السلام :همانا پروای از خدا، داروی درد قلوب شماست و بینا کننده کوری دلهایتان و شفا بخش بیماری جسمهایتان و درست کننده تباهی سینه هایتان و پاک کننده آلودگی جانهایتان و زداینده کوری [پرده ]دیدگانتان.

ص :536


1- نهج البلاغة : الخطبة 108.
2- الکافی : 8/66/22.
3- نهج البلاغة : الخطبة 198.
4- (انظر) القلب: باب 3352. الدواء : باب 1294. الذِّکر : باب 1344. الذَّنب : باب 1389. التقوی : باب 4101.

3351 - ما یُمیتُ القَلبَ
3351 - آنچه دل را می میراند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ مُجالَسَتُهُم تُمیتُ القَلبَ : مُجالَسَةُ الأنذالِ ، و مُجالَسَةُ الأغنیاءِ ، و الحدیثُ مَع النِّساءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی مَواعِظِهِ لأبی ذَرٍّ _: إیّاکَ و کَثرَةَ الضَّحِکِ ؛ فإنّهُ یُمِیتُ القَلبَ . (2)

الأمالی للطوسی عن أبی المُحبَّرُ :قالَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أربَعٌ مَفسَدَةٌ لِلقلوبِ : الخَلوَةُ بالنِّساءِ ، و الاستِماعُ مِنهُنَّ ، و الأخذُ بِرَأیِهِنَّ ، و مُجالَسَةُ المَوتی . فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما مُجالَسَةُ المَوتی ؟ قالَ : مُجالَسَةُ کُلِّ ضالٍّ عنِ الإیمانِ و جائرٍ عنِ الأحکامِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَشِقَ شیئا أعشی (أعمی) بَصَرَهُ ، و أمرَضَ قَلبَهُ ، فهُو یَنظُرُ بعَینٍ غیرِ صَحیحَةٍ ، و یَسمَعُ باُذُنٍ غیرِ سَمیعَةٍ ، قد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، و أماتَتِ الدنیا قَلبَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ ، و مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النارَ . (5)

3351

آنچه دل را می میراند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گروهند، که همنشینی با آنها دل را می میراند: همنشینی با فرومایگان، همنشینی با ثروتمندان و گفتگو با زنان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرزهای خود به ابوذر _فرمود : از خنده زیاد بپرهیز، که آن دل را می میراند.

الأمالی للطوسی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چهار چیز، مایه تباهی دلهاست: خلوت کردن با زنان، گوش کردن به حرفهای آنان، عمل کردن به رأی و نظر آنان و همنشینی با مردگان. عرض شد: ای رسول خدا! همنشینی با مردگان چیست؟ فرمود: همنشینی با هر شخص گمراه از ایمان و منحرف از احکام [الهی].

امام علی علیه السلام :هر که عاشق چیزی شود، دیده اش را کور گرداند و دلش را بیمار. در نتیجه با چشمی عیبناک بنگرد و با گوشی ناشنوا بشنود. شهوتها، خِرد او را از هم بدَرد و دنیا، دلش را بمیراند.

امام علی علیه السلام :هر که پارسایی اش اندک باشد، دلش بمیرد و هر که دلش بمیرد، به دوزخ رود.

ص :537


1- الخصال : 125/122.
2- معانی الأخبار : 335/1.
3- الأمالی للطوسی : 83/122.
4- نهج البلاغة : الخطبة 109.
5- نهج البلاغة : الحکمة 349.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مناجاةِ التائبینَ _: إلهی ألبَسَتنی الخَطایا ثَوبَ مَذَلَّتی ، و جَلَّلَنی التَّباعُدُ مِنکَ لِباسَ مَسکَنَتی ، و أماتَ قَلبی عَظیمُ جِنایَتی ، فَأحْیِهِ بِتَوبَةٍ مِنکَ یا أمَلی و بُغیَتی . (1)

الخصال_ عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام _: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أربَعٌ یُمِتنَ القلبَ : الذَّنبُ علَی الذَّنبِ ، و کَثرَةُ مُناقَشَةِ النِّساءِ _ یَعنی مُحادَثَتَهُنَّ _ و مُماراةُ الأحمَقِ، تَقولُ و یَقولُ و لا یَرجِعُ إلی خَیرٍ أبَدا ، و مُجالَسَةُ المَوتی . فقیلَ لَهُ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما المَوتی ؟ قالَ : کُلُّ غَنِیٍّ مُترَفٍ . (2)

(3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات التائبین _گفت: پروردگارا! گناهان جامه خواری بر من پوشانده اند و دوری از تو جامه بینوایی بر تنم کرده و بزرگی گناهم، دل مرا میرانده است. پس با توبه پذیری خود، آن را زنده گردان، ای امید من و ای مطلوب من!

الخصال_ به نقل از امام باقر علیه السلام _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چهار چیز دل را می میراند: گناه روی گناه، همسخن شدن زیاد با زنان، مجادله کردن با نابخرد، تو می گویی و او می گوید و هرگز به راه نمی آید و همنشینی با مردگان. عرض شد: ای رسول خدا! منظور از مردگان چیست؟ فرمود: هر توانگر خوشگذرانی.

3352 - ما یُحیِی القَلبَ
3352 - آنچه دل را زنده می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : تَذاکُرُ العِلمِ بینَ عِبادی مِمّا تَحیا علیهِ القُلوبُ المَیِّتةُ إذا هُمُ انتَهَوا فیهِ إلی أمری . (4)

3352

آنچه دل را زنده می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: گفتگوی علمی میان بندگان من از چیزهایی است که دلهای مرده با آن زنده می شود ، به شرط آن که در این گفتگوهای خود به خواسته من بینجامند.

ص :538


1- بحار الأنوار : 94/142/21.
2- الخصال : 228/65.
3- (انظر) الکلام : باب 3462. الموت : باب 3684. الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2655. الدنیا : باب 1245.
4- الکافی : 1/41/6.

عیسی علیه السلام :یا بَنی إسرائیلَ ، زاحِمُوا العُلَماءَ فی مَجالِسِهِم و لو جُثوّا علَی الرُّکَبِ ؛ فإنّ اللّهَ یُحیی القُلوبَ المَیتَةَ بِنُورِ الحِکمَةِ کما یُحیی الأرضَ المَیتَةَ بِوابِلِ المَطَرِ . (1)

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هُو یَعِظُهُ _: یا بُنیَّ ، جالِسِ العُلَماءَ ، و زاحِمْهُم برُکبَتَیکَ ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُحیی القُلوبَ بِنُورِ الحِکمَةِ کما یُحیی الأرضَ بِوابِلِ السَّماءِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: أحیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ ، و أمِتْهُ بالزَّهادَةِ . (3)

عنه علیه السلام :مُعاشَرَةُ ذَوی الفَضائلِ حَیاةُ القُلوبِ . (4)

عنه علیه السلام :اعلَمُوا أنّهُ لیسَ مِن شیءٍ إلاّ و یَکادُ صاحِبُهُ یَشبَعُ مِنهُ و یَمَلُّهُ ، إلاّ الحَیاةَ فإنّهُ لا یَجِدُ فی المَوتِ راحَةً ، و إنّما ذلکَ بمَنزِلَةِ الحِکمَةِ التی هِی حَیاةٌ للقَلبِ المَیِّتِ ، و بَصَرٌ لِلعَینِ العَمیاءِ ، و سَمعٌ للاُذُنِ الصَمّاءِ . (5)

عیسی علیه السلام :ای بنی اسرائیل! مجلسهای [درس ]دانشمندان را پُر کنید، حتی اگر [از کثرت ازدحام مجبور شوید ]دو زانو بنشینید؛ زیرا خداوند، دلهای مُرده را با نور حکمت زنده می کند، همچنان که زمین مرده را با باران تند حیات می بخشد.

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم! با دانشمندان بنشین و زانو به زانوی آنان بزن؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ، همچنان که زمین را با بارش آسمان حیات می بخشد، دلها را با نور حکمت زنده می کند.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _نوشت : دل خویش را با موعظه، زنده کن و با دل بر کندن از دنیا، بمیرانش.

امام علی علیه السلام :همنشینی با ارباب فضایل، دلها را زنده می کند.

امام علی علیه السلام :بدانید که هیچ چیز نیست جز این که دارنده اش از آن سیر و خسته می شود، مگر زندگی؛ زیرا که او در مرگ آسودگی نمی بیند. زندگی، در حقیقت، به سان حکمت است که حیاتبخش دل مرده ، بینا کننده چشم کور و شنوا کننده گوش کر است.

ص :539


1- تحف العقول : 393.
2- بحار الأنوار : 1/204/22.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- غرر الحکم : 9769.
5- نهج البلاغة : الخطبة 133.

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ لم یَعِظْ أحَدا بمِثلِ هذا القرآنِ ......... و فیهِ رَبیعُ القَلبِ و یَنابیعُ العِلمِ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :التَّفکُّرُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ . (2)

عنه علیه السلام :علَیکُم بالفِکرِ ؛ فإنّهُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ و مَفاتیحُ أبوابِ الحِکمَةِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، هیچ کس را به چیزی مانند این قرآن اندرز نداده است ......... در آن بهار دل و چشمه های دانش است.

امام حسن علیه السلام :اندیشه کردن، زنده کننده دل شخص با بصیرت است.

امام حسن علیه السلام :بر شما باد اندیشیدن، که آن ، زنده کننده دل انسان بصیر است و کلیدهای درهای حکمت.

3353 - ما یَعمُرُ القَلبَ
3353 - آنچه دل را آباد می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِقاءُ أهلِ الخَیرِ عِمارَةُ القَلبِ . (5)

عنه علیه السلام :لِقاءُ أهلِ المَعرفَةِ عِمارَةُ القُلوبِ و مُستَفادُ الحِکمَةِ . (6)

3353

آنچه دل را آباد می کند

امام علی علیه السلام :دیدار با اهل خیر و نیکی، مایه آبادی دلهاست.

امام علی علیه السلام :دیدار با اهل معرفت، مایه آبادی دلها و فرا گرفتن حکمت است.

ص :540


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- الدّرة الباهرة : 22.
3- أعلام الدین : 297.
4- (انظر) الذِّکر : باب 1344. الدواء : باب 1294. التقوی : باب 4101.
5- بحار الأنوار : 77/208/1.
6- غرر الحکم : 7635.

عنه علیه السلام :عِمارَةُ القُلوبِ فی مُعاشَرَةِ ذَوی العُقولِ . (1)

عنه علیه السلام_ من وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ _ أی بُنَیَّ _ و لُزومِ أمرِهِ ، و عِمارَةِ قَلبِکَ بذِکرِهِ. (2)

(3)

امام علی علیه السلام :آبادی دلها، در معاشرت با خردمندان است.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _نوشت: تو را ای فرزندم! به پروای از خدا و پایبندی به فرمان او و آباد کردن دلت با یاد او سفارش می کنم.

3354 - ما یُلینُ القَلبَ
3354 - آنچه دل را نرم می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا شَکا إلَیهِ رجُلٌ قَساوَةَ قَلبِهِ _: إذا أرَدتَ أن یَلینَ قَلبُکَ فَأطعِمِ المِسکینَ و امسَحْ رَأسَ الیَتیمِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :عَوِّدُوا قُلوبَکُمُ الرِّقَّةَ ، و أکثِرُوا مِن التَّفَکُّرِ و البُکاءِ مِن خَشیَةِ اللّهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ ......... و ذَلِّلْهُ بِذِکرِ المَوتِ ......... و بَصِّرْهُ فَجائعَ الدُّنیا ، و حَذِّرْهُ صَولَةَ الدَّهرِ و فُحشَ تَقَلُّبِ اللیالی و الأیّامِ ، و أعرِضْ علَیهِ أخبارَ الماضینَ . (6)

عنه علیه السلام_ و قد رُئیَ علَیهِ إزارٌ خَلَقٌ مَرقوعٌ فقیلَ لَهُ فی ذلکَ _: یَخشَعُ لَهُ القَلبُ ، و تَذِلُّ بهِ النفسُ ، و یَقتَدی بهِ المُؤمنونَ . (7)

3354

آنچه دل را نرم می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که از سخت دلی خود نزد آن حضرت شِکوه کرد _فرمود: اگر می خواهی دلت نرم شود، مستمند را اطعام کن و بر سر یتیم دست نوازش بکش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلهای خود را به رقّت خو دهید و زیاد بیندیشید و از خوف خدا بسیار بگریید.

امام علی علیه السلام :دلت را با موعظه زنده کن ......... و آن را با یاد مرگ، رام و خوار گردان ......... و به بدیها و سختیهای دنیا بینایش ساز و از هجوم روزگار و دگرگونیهای آشکار گردش شبان و روزان، بر حذرش دار و سر گذشت پیشینیان را به یادش آور.

امام علی علیه السلام_ وقتی جامه ای کهنه و وصله خورده بر تن امام علیه السلام دیدند و علت را پرسیدند_فرمود: این جامه، دل را فروتن می کند و نفس را خوار و رام، می گرداند و برای مؤمنان، سر مشق است.

ص :541


1- غرر الحکم : 6313.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- (انظر) الزیارة : باب 1669.
4- مشکاة الأنوار : 292/885 .
5- أعلام الدین : 365/33.
6- نهج البلاغة: الکتاب 31.
7- نهج البلاغة: الحکمة103.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَعَرَّضْ لِرِقَّةِ القَلبِ بکَثرَةِ الذِّکرِ فی الخَلَواتِ . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام :رقّت قلب را با ذکر بسیار [خدا ]در خلوتها، بجوی.

3355 - ما یَجلِی القَلبَ
3355 - آنچه دل را صیقل می دهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جَلاءُ هذهِ القُلوبِ ذِکرُ اللّهِ و تِلاوَتُ القرآنِ . (3)

کنز العمّال :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ هذهِ القُلوبَ تَصدَأُ کما یَصدأُ الحَدیدُ إذا أصابَهُ الماءُ . قیلَ : و ما جَلاؤها ؟ قالَ : کَثرَةُ ذِکرِ المَوتِ، و تِلاوَتِ القرآنِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ لم یَعِظْ أحَدا بمِثلِ هذا القرآنِ ......... و ما لِلقَلبِ جَلاءٌ غیرُهُ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ و تعالی جَعَلَ الذِّکرَ جَلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بهِ بَعدَ الوَقرَةِ . (6)

عنه علیه السلام :تَأدَّمْ بالجُوعِ و تَأدَّبْ بالقُنوعِ ، تَداوَ مِن داءِ الفَترَةِ فی قَلبِکَ بعَزیمَةٍ ، و مِن کَرَی الغَفلَةِ فی ناظِرِکَ بیَقَظَةٍ . (7)

3355

آنچه دل را صیقل می دهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صیقل دهنده این دلها، یاد خدا و تلاوت قرآن است.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : همچنان که آهن اگر آب به آن رسد زنگ می زند، این دلها نیز زنگار می بندد. عرض شد: صیقل دادن آنها به چیست؟ فرمود: بسیار به یاد مرگ بودن و تلاوت قرآن.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، هیچ کس را به چیزی مانند قرآن اندرز نداده است ......... و برای دل صیقلی جز آن وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان یاد خود را صیقل دهنده دلها قرار داده است، گوشِ سنگینِ دلها به وسیله آن شنوا می شود.

امام علی علیه السلام :گرسنگی را نانخورش خود کن و با قناعت خود را بپروران. درد سستی دلت را با عزم و اراده درمان کن و خواب غفلت چشمانت را با بیداری.

ص :542


1- . تحف العقول : 285.
2- (انظر) عنوان 143 «الخشوع».
3- تنبیه الخواطر : 2/122.
4- . کنز العمّال : 42130.
5- نهج البلاغة:الخطبة176.
6- . نهج البلاغة: الخطبة 222.
7- غرر الحکم : 4561 ، 4562.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ للقُلوبِ صَداءً کصَداءِ النُّحاسِ ، فاجلُوها بالاستِغفارِ . (1)

امام صادق علیه السلام :دلها نیز، همچون مس، زنگار می بندد، پس آنها را با استغفار صیقل دهید.

3356 - ما یُنَوِّرُ القَلبَ
3356 - آنچه دلها را روشنایی می بخشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: یا مُقَلِّبَ القُلوبِ ، یا طَبیبَ القُلوبِ ، یا مُنوِّرَ القُلوبِ ، یا أنیسَ القُلوبِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ ......... و نَوِّرْهُ بالحِکمَةِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ الإیمانَ یَبدُو لُمظَةً (اللُّمظَةَ) فی القَلبِ ، کُلَّما ازدادَ الإیمانُ ازدادَتِ اللُّمظَةُ . (4)

عنه علیه السلام :الیَقینُ نورٌ . (5)

عنه علیه السلام_ فی النَّهیِ عنِ العُدوانِ و المُنکَرِ _: مَن أنکَرَهُ بالسَّیفِ لِتَکونَ کَلِمَةُ اللّهِ هِی العُلیا و کَلِمَةُ الظالِمینَ هِیَ السُّفلی فذلکَ الذی أصابَ سَبیلَ الهُدی ، و قامَ علَی الطَّریقِ ، و نَوَّرَ فی قَلبهِ الیَقینُ . (6) (7)

3356

آنچه دلها را روشنایی می بخشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت: ای دگرگونساز دلها! ای طبیب دلها! ای روشنایی بخش دلها! ای همدم دلها!

امام علی علیه السلام :دلت را با موعظه، زنده گردان ......... و آن را با حکمت، روشنایی بخش.

امام علی علیه السلام :ایمان چون نقطه ای سفید در دل پدیدار می شود. هر چه ایمان زیادتر شود، آن نقطه بزرگتر می گردد.

امام علی علیه السلام :یقین، نور است.

امام علی علیه السلام_ در نهی از تجاوز و منکر _فرمود : آن که با شمشیر به انکار و مبارزه آن برخاست تا کلمه حق رو آید و کلمه ستمگران به زیر رود، هموست که راه هدایت را یافته و بر طریق حق برخاسته و نور یقین در دلش تابیده است.

ص :543


1- عدّة الداعی : 249.
2- بحار الأنوار : 94/385/3.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- نهج البلاغة : و من غریب کلامه 5.
5- غرر الحکم : 68.
6- نهج البلاغة : الحکمة 373.
7- (انظر) القلب : باب 3352. الذکر : باب 1344. عنوان 524 «النور». عنوان 560 «الیقین».

3357 - ما یُصلِحُ القَلبَ
3357 - آنچه دل را اصلاح می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّی یَستَقیمَ قَلبُهُ ، و لا یَستَقیمُ قلبُهُ حتّی یَستَقیمَ لِسانُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أمّا عَلامةُ الصّالِحِ فأربَعةٌ : یُصَفِّی قَلبَهُ ، و یُصلِحُ عَمَلَهُ ، و یُصلِحُ کَسبَهُ ، و یُصلِحُ اُمورَهُ کُلَّها . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِکرِ اللّهِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: و سُقمی لا یَشفیهِ إلاّ طِبُّکَ ، و غَمِّی لا یُزیلُهُ إلاّ قُربُکَ ، و جُرحِی لا یُبرِئُهُ إلاّ صَفحُکَ ، و رَینَ قَلبی لا یَجلوهُ إلاّ عَفوُکَ . (4)

3357

آنچه دل را اصلاح می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان هیچ بنده ای درست نباشد، مگر این که دلش درست باشد و دلش درست نباشد، مگر آن گاه که زبانش درست باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اما نشانه شخص صالح چهار چیز است: دلش را صاف می کند، کردارش را اصلاح می گرداند، درآمدش را اصلاح می کند و همه کارهایش را اصلاح می گرداند.

امام علی علیه السلام :ریشه اصلاحِ دل، پرداختن آن به یاد خداست.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت: بیماری مرا جز طبابت تو درمان نمی کند و اندوه مرا جز نزدیک شدن به تو نمی زداید و زخم مرا جز گذشت تو بهبود نمی بخشد و زنگار دلم را جز بخشش تو، صیقل نمی دهد.

ص :544


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- تحف العقول : 20.
3- غرر الحکم : 3083.
4- بحار الأنوار : 94/150/21.

3358 - ما یُقَوِّی القَلبَ
3358 - آنچه دل را نیرو می بخشد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوکُّلُ علَی اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :أحْیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ ، و أمِتْهُ بالزَّهادَةِ ، و قَوِّهِ بالیَقینِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ قُوَّةَ المؤمنِ فی قَلبِهِ، أ لا تَرَونَ أنّکُم تَجِدُونَهُ ضَعیفَ البَدَنِ نَحیفَ الجِسمِ و هُو یَقومُ اللیلَ و یَصومُ النهارَ ؟ ! (3)

(4)

3358

آنچه دل را نیرو می بخشد

امام علی علیه السلام :ریشه نیرومندی دل، توکّل به خداست.

امام علی علیه السلام :دل خویش را با موعظه زنده کن و با زهد و نیروی یقین بمیران.

امام صادق علیه السلام :همانا نیروی مؤمن در دل اوست. مگر نه این است که می بینید بدنی ضعیف و پیکری نحیف دارد و با این حال شب را به عبادت می گذراند و روز، روزه می گیرد.

3359 - الحَیلولَةُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ
3359 - مانع شدن میان آدمی و دل او

الکتاب :

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للّهِِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «إنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» _: هذا الشَّیءُ یَشتَهیهِ الرجُلُ بقَلبِهِ و سَمعِهِ و بَصَرِهِ، لا تَتُوقُ نَفسُهُ إلی غیرِ ذلکَ ، فَقَد حِیلَ بینَهُ و بینَ قَلبِهِ إلی ذلکَ الشَّیءِ . (6)

3359

مانع شدن میان آدمی و دل او

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر ، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می بخشد آنان را اجابت کنید و بدانید که خدا میان آدمی و دل او حایل می گردد و هم در نزد او محشور خواهید شد».

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «همانا خداوند میان آدمی و دل او حایل می گردد» _فرمود : آدمی چیزی را با دل و چشم و گوش خود هوس می کند و جانش به چیزی جز آن اشتیاق ندارد، اما میان او و اشتیاق دلش به آن چیز حائل به وجود می آید.

ص :545


1- غرر الحکم : 3082.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/560/4924.
4- (انظر) عنوان 554 «التوکّل» ، 560 «الیقین». الإیمان : باب 297.
5- الأنفال : 24.
6- تفسیر العیّاشیّ : 2/52/38.

تفسیر العیاشی :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ أیضا _ : هُو أن یَشتَهیَ الشَّیءَ بسَمعِهِ و ببَصَرِهِ و لِسانِهِ و یَدِهِ ، أمّا إن هُو غَشِیَ شیئا مِمّا یَشتَهی فإنّهُ لا یَأتِیهِ إلاّ و قَلبُهُ مُنکِرٌ لا یَقبَلُ الذی یَأتی ؛ یَعرِفُ أنَّ الحَقَّ لیسَ فیهِ . و فی خَبرِ هِشامٍ عنه علیه السلام : یَحُولُ بینَهُ و بینَ أن یَعلَمَ أنّ الباطِلَ حَقٌّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: هو أن یَشتَهیَ الشَّیءَ بسَمعِهِ و بَصَرِهِ و لِسانِهِ و یَدِهِ ، و أمّا إنّهُ لا یَغشَی شیئا مِنها و إن کانَ یشتَهیهِ فإنّهُ لا یَأتِیهِ إلاّ و قَلبُهُ مُنکِرٌ لا یَقبَلُ الذی یَأتی ؛ یَعرِفُ أنَّ الحَقَّ لیسَ فیهِ . (2)

(3)

تفسیر العیاشی : امام صادق علیه السلام _ درباره همین آیه _ فرمود : آن چنین است که انسان با گوش و چشم و زبان و دستش هوس چیزی می کند، اما وقتی آن چیز به طرف او می آید دلش آن را انکار نموده ، پس می زند و می فهمد که آن چیز حق نیست.

در روایت هشام از آن حضرت آمده است:تفسیر العیاشی : امام صادق علیه السلام _ درباره همین آیه _ فرمود : آن چنین است که انسان با گوش و چشم و زبان و دستش هوس چیزی می کند، اما وقتی آن چیز به طرف او می آید دلش آن را انکار نموده ، پس می زند و می فهمد که آن چیز حق نیست.

در روایت هشام از آن حضرت آمده است: خداوند میان او و این که باطل را حق بداند، حایل می شود.

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : آن بدین صورت است که انسان با گوش و چشم و زبان و دست خود هوس چیزی کند، اما علی رغم میل خود، به سمت چیزی از آنها نمی رود و اگر آن چیز به او دست دهد ، دلش آن را انکار می کند و از پذیرفتنش سر باز می زند و می فهمد که آن چیز حق نیست.

3360 - النَّوادِرُ
3360 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جُبِلَتِ القُلوبُ علی حُبِّ مَن أحسَنَ إلَیها و بُغضِ مَن أساءَ إلَیها . (4)

3360

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلها بر دوست داشتن کسی که به آنها نیکی کند و نفرت از کسی که به آنها بدی کند، سرشته شده اند.

ص :546


1- تفسیر العیّاشیّ : 2/52/35 و 36.
2- تفسیر العیّاشیّ : 2/52/37.
3- (انظر) الباطل : باب 367. الخالق : باب 1108.
4- تحف العقول : 37.

عیسی علیه السلام :اجعَلُوا قُلوبَکُم بُیوتا للتَّقوی ، و لا تَجعَلُوا قُلوبَکُم مَأْویً لِلشَّهَواتِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ للقُلوبِ شَواهِدَ تَجری الأنفُسُ عن مَدرَجَةِ أهلِ التَّفریطِ . (2)

عنه علیه السلام :بَیانُ الرجُلِ یُنبِئُ عن قُوَّةِ جَنانِهِ . (3)

عنه علیه السلام :القَلبُ بالتَّعلُّلِ رَهینٌ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ لِلقُلوبِ خَواطِرَ سَوءٍ ، و العُقولُ تُزجَرُ مِنها . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَخَلَّصْ إلی إجمامِ القَلبِ بِقِلَّةِ الخَطَأِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّظَرُ فی العَواقِبِ تَلقیحُ القُلوبِ . (7)

عنه علیه السلام :إزالَةُ الجِبالِ أهوَنُ مِن إزالَةِ قَلبٍ عَن مَوضِعِهِ . (8)

عیسی علیه السلام :دلهای خود را خانه تقوا کنید و دلهایتان را، مأوای شهوات نسازید.

امام علی علیه السلام :همانا برای دلها گواهانی است که نفْس را از راه اهل تفریط دور می گردانند.

امام علی علیه السلام :گفتار مرد، از قوّت دل او خبر می دهد.

امام علی علیه السلام :دل، گروگان دلیل و برهان است.

امام علی علیه السلام :همانا دلها را خطورات بَد و ناپسندی است که خردها از آنها باز می دارند.

امام باقر علیه السلام :با کم کردن خطا، به آسایش دل دست یاب.

امام صادق علیه السلام :عاقبت اندیشی، بارور ساختن دلهاست.

امام صادق علیه السلام :از جای کندن کوهها، آسانتر است تا از جا برکندن دلها.

ص :547


1- تحف العقول : 393.
2- الکافی : 8/22/4.
3- غرر الحکم : 4429.
4- بحار الأنوار: 78/11/70.
5- غرر الحکم : 3433.
6- تحف العقول : 285.
7- الأمالی للطوسی : 301/595.
8- تحف العقول : 358.

عنه علیه السلام :اجعَلْ قَلبَکَ قَریبا تُشارِکْهُ (تَتَنازَلْهُ) . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :لم یَعرِفْ راحَةَ القَلبِ مَن لم یُجَرِّعْهُ الحِلمُ غُصَصَ الغَیظِ . (2)

امام صادق علیه السلام :دل خود را [مانند ]خویشاوندی که شریکش می شوی، قرار ده.

امام عسکری علیه السلام :کسی که بردباری جرعه های گلوگیر خشم را به او ننوشاند، طعم آسایش دل را نچشد.

ص :548


1- تحف العقول : 304.
2- الدّرة الباهرة : 44.

445 - التَّقلید

445 - تقلید
اشاره

(1)

(2)

ص :549


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 81 باب 14 «ذمّ التقلید و النهی عن متابعة غیر المعصوم». وسائل الشیعة : 18 / 89 باب 10 «عدم جواز تقلید غیر المعصوم علیه السلام فیما یقول برأیه».
2- انظر: عنوان 177 «الرأی» ، 323 «الطاعة». 406 «الفتوی» ، 443 «القضاء بین النّاس».

3361 - التَّقلیدُ المَذمومُ
3361 - تقلید نکوهیده

الکتاب :

«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلَی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آبَاءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئا وَ لاَ یَهْتَدُونَ» . (1)

«وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلَی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَی آثارِهِم مُقْتَدُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَکُونُوا إمَّعةً ، تَقولونَ : إن أحسَنَ الناسُ أحسَنّا ، و إن ظَلَمُوا ظَلَمنا ! و لکنْ وَطِّنُوا أنفُسَکُم إن أحسَنَ الناسُ أن تُحسِنُوا ، و إن أساؤوا أن لا تَظلِمُوا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی: «اِتَّخَذُوا أحْب_ارَهُ_م و رُهْ_ب_انَ_هُ_م أرب_اب_ا مِ_ن دُونِ اللّهِ ......... » (4) _: أما إنّهُم لم یکونُوا یَعبُدونَهُم ، و لکنَّهُم کانوا إذا أحَلُّوا لَهُم شیئا استَحَلُّوهُ ، و إذا حَرَّمُوا علَیهِم شیئا حَرَّمُوهُ . (5)

3361

تقلید نکوهیده

قرآن:

«و چون به آنان گفته شود: به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، می گویند: آنچه پدران خود را بر آن یافته ایم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند؟»

«و بدین گونه در هیچ شهری پیش از تو، هشدار دهنده ای نفرستادیم، مگر آن که خوش گذرانان آنها گفتند: ما پدران خود را بر آیینی [و راهی ]یافته ایم و ما از پی ایشان راهسپاریم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنباله رو و بی اراده نباشید که بگویید: اگر مردم خوبی کردند ما هم خوبی می کنیم و اگر ظلم کردند ما هم ظلم می کنیم. بلکه از خودتان اراده داشته باشید، اگر مردم خوبی کردند، شما خوبی کنید و اگر بدی کردند، شما ظلم نکنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «اتّخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه » _فرمود : نه این که آنها را عبادت می کردند، بلکه هر گاه احبار و راهبانشان چیزی را برای آنان حلال می شمردند، آنها هم آن را حلال می دانستند و اگر چیزی را بر آنان حرام می کردند، مردم هم آن را حرام می شمردند.

ص :550


1- المائدة : 104.
2- الزخرف : 23.
3- الترغیب و الترهیب : 3/341 / 23.
4- التوبة : 31 .
5- الدرّ المنثور : 4/174.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّه لیسَ لِهالِکٍ هَلَکَ مَن یَعذِرُهُ فی تَعَمُّدِ ضَلالةٍ حَسِبَها هُدیً ، و لا تَرکِ حَقٍّ حَسِبَهُ ضَلالَةً . (1)

عنه علیه السلام_ فی الشِّعرِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

إذا المُشکِلاتُ تَصَدَّیْنَ لی

کَشَفتُ حَقائقَها بالنَّظَرْ

و لَستُ بِإمَّعَةٍ فی الرِّجالِ

اُسائِلُ هذا و ذا ما الخَبَرْ؟

و لکنّی مُدرَّبُ الأصغَرینِ

اُبَیِّنُ مَعْ ما مَضی ما غَبَرْ (2) . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی سَعدِ الخیرِ _: اِعرِفْ أشباهَ الأحبارِ و الرُّهبانِ الذینَ سارُوا بکِتمانِ الکتابِ و تَحریفِهِ ، فما رَبِحَت تِجارَتُهُم و ما کانوا مُهتَدینَ .

ثُمّ اعرِفْ أشباهَهُم مِن هذهِ الاُمّةِ الذینَ أقامُوا حُروفَ الکتابِ و حَرَّفُوا حُدودَهُ ، فَهُم مَع السادَةِ و الکَبَرَةِ (الکَثرَةِ) ، فإذا تَفَرَّقَت قادَةُ الأهواءِ کانوا مَع أکثَرِهِم دُنیا ، و ذلکَ مَبلَغُهُم مِن العِلمِ .........

اُولئکَ أشباهُ الأحبارِ و الرُّهبانِ ، قادَةٌ فی الهَوی ، سادَةٌ فی الرَّدی . (4)

امام علی علیه السلام :هر کس ضلالتی را به این خیال که هدایت است دنبال کند و یا حقّی را به گمان این که ضلالت است فرو گذارد و با این کار به هلاکت در افتد، هیچ کس او را معذور نمی دارد.

امام علی علیه السلام_ در اشعار منسوب به حضرتش _فرمود :

هر گاه امور مشکل و مبهم به من رو کنند،

با فکر و اندیشه حقیقت آنها را کشف می کنم.

من مقلّد مردمان نیستم، که

از این و آن بپرسم: چه خبر؟

بلکه دو عضو کوچک (5) را تمرین می دهم

و با نگاه به گذشته، آینده را روشن می کنم.

امام باقر علیه السلام_ در نامه ای به سعد الخیر _نوشت: امثال احبار و رُهبان را بشناس، همانان که حقایق کتاب [توارت و انجیل ]را کتمان و تحریف کردند و این سوداگریشان سودی نبخشید و رهیافته نبودند.

آری، امثال آنها را در میان این امّت بشناس؛ همانان که الفاظ قرآن را مراعات می کنند و معانی و حقایق آن را تحریف می نمایند. اینان با بزرگان و سران [اکثریت ]دمخورند و هر گاه جلوداران هوا و هوس پراکنده و گوناگون شوند [و هر کس برای خود دم از استقلال بزند ]این احبار [و رهبان نماهای امّت اسلامی] با آن کس همراهی می کنند که از دنیای بیشتری برخوردار باشد و این است بهره این عدّه از علم و دانش .........

اینان امثال احبار و رهبان هستند، جلوداران هوا و هوس اند و مهتران هلاکت و نابودی.

ص :551


1- بحار الأنوار : 5/305/23.
2- المدرّب _ کمعظم _ : المنجّذ ، المجرّب، و الأصغران: القلب و اللسان. (القاموس المحیط: 1/66 و ج 2/70).
3- الأمالی للطوسی : 514/1125.
4- الکافی : 8/54/16.
5- زبان و دل.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «اتَّخَذُوا أحْبارَهُم و رُهْبانَهُم أربابا مِن دُونِ اللّهِ» _: و اللّهِ ما صَلَّوا لَهُم و لا صامُوا ، و لکنَّهُم أحَلُّوا لَهُم حَراما ، و حَرَّموا علَیهِم حَلالاً فاتَّبَعُوهُم . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أما و اللّهِ ، ما دَعَوهُم إلی عِبادَةِ أنفُسِهِم ، و لو دَعَوهُم إلی عِبادَةِ أنفسِهِم ما أجابُوهُم ، و لکنْ أحَلُّوا لَهُم حَراما ، و حَرَّموا علَیهِم حَلالاً ، فَعَبَدُوهُم مِن حَیثُ لا یشَعُرونَ . (2)

عنه علیه السلام_ لِرجُلٍ مِن أصحابِهِ _: لا تَکونَنَّ إمَّعةً ، تقولُ : أنا مَع الناسِ و أنا کَواحِدٍ مِن الناسِ ! (3)

معانی الأخبار عن أبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ :قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : إیّاکَ و الرئاسةَ ، و إیّاکَ أن تَطَأ أعقابَ الرِّجالِ ، فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، أمّا الرِّئاسةُ فقد عَرَفتُها ، و أمّا أن أطَأ أعقابَ الرِّجالِ ، فما ثُلُثا ما فی یَدی إلاّ مِمّا وَطِئتُ أعقابَ الرِّجالِ ! فقال : لیسَ حیثُ تذهَبُ ، إیّاکَ أن تَنصِبَ رجُلاً دونَ الحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فی کُلِّ ما قالَ . (4)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «احبار و راهبان خود را به جای خدا خداوندان خویش قرار دادند» _فرمود : به خدا قسم که برایشان نماز نمی خواندند و روزه نمی گرفتند بلکه برای مردم حرامی را حلال و حلالی را حرام می کردند و مردم هم از ایشان پیروی می نمودند.

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : بدانید، به خدا سوگند که مردم را به عبادت خود فرا نمی خواندند. اگر آنان را به عبادت خود دعوت می کردند، البته نمی پذیرفتند. بلکه برای مردم حرامی را حلال و حلالی را حرام می کردند و بدین سان مردم ندانسته، ایشان را عبادت می کردند.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به یکی از اصحاب خود _فرمود : هرگز همرنگ جماعت نباش که بگویی: من تابع مردم هستم و من هم مثل بقیه مردم.

معانی الأخبار_ به نقل از ابو حمزه ثمالی _: امام صادق علیه السلام فرمود : بپرهیز از ریاست مداری و بپرهیز از این که دنبال رجال (شخصیتها) راه افتی. عرض کردم: فدایت شوم، ریاست مداری را می دانم [به چه معناست]، اما این که دنبال رجال راه افتم، من دو سوم آنچه [از حدیث و اخبار شما و دانشی که] دارم از همین راه افتادن دنبال رجال به دست آورده ام؟! حضرت فرمود: متوجّه نشدی؛ [بلکه مقصود این است که] بپرهیز از این که مردی (شخصیتی) را بدون دلیل عَلَم (بُت) کنی و هر چه گفت تصدیقش نمایی.

ص :552


1- المحاسن : 1/383/847.
2- المحاسن : 1/383/848.
3- معانی الأخبار : 266/1.
4- معانی الأخبار : 169/1.

معانی الأخبار عن سُفیانِ بنِ خالد :قالَ أبو عبدِ اللّه علیه السلام : یا سُفیانُ ، إیّاکَ و الرِّئاسةَ ، فَما طَلَبَها أحَدٌ إلاّ هَلَکَ ، فقلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، قد هَلَکْنا ، إذ لیسَ أحَدٌ مِنّا إلاّ و هُو یُحِبُّ أن یُذکَرَ و یُقصَدَ ، و یُؤخَذَ عَنهُ ! فقالَ : لیسَ حَیثُ تَذهَبُ إلَیهِ ، إنّما ذلکَ أن تَنصِبَ رجُلاً دُونَ الحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فی کُلِّ ما قالَ ، و تَدعُوَ الناسَ إلی قولِهِ . (1)

النِّهایة :«فیهِ : اُغدُ عالما أو مُتَعَلِّما و لا تَکُن إمَّعَةً» الإمَّعَةُ _ بکسر الهمزة و تشدید المیم _ : الذی لا رأیَ له فهو یتابع کلَّ أحدٍ علی رأیِهِ ، و الهاء فیه للمبالغة ، و یقال فیه إمَّعٌ أیضا ، و لا یقال للمرأة : إمَّعَةٌ ......... و قیل : هو الذی یقول لکلِّ أحدٍ : أنا مَعکَ ، و منه حدیثُ ابنِ مسعودٍ رضی الله عنه«لا یَکونَنَّ أحَدُکُم إمَّعَةً . قیلَ : و ما الإمَّعَةُ ؟ قالَ : الذی یقولُ : أنا مَع الناسِ» . (2) (3)

معانی الأخبار_ به نقل از سفیان بن خالد _: امام صادق علیه السلام فرمود : ای سفیان! زنهار از ریاست مداری؛ زیرا هیچ کس در پی ریاست نرفت، مگر این که هلاک شد. عرض کردم: فدایت شوم: پس همه ما به هلاکت در افتاده ایم؛ زیرا هیچ یک از ما نیست، جز این که دوست دارد اسمش برده شود و مردم به سراغ او بیایند و از وی علم و دانش بیاموزند! حضرت فرمود: متوجّه نشدی، مقصود این است که مردی را بدون دلیل عَلَم (بُت) کنی و هر چه گفت باور نمایی و مردم را به گفته های او دعوت کنی.

النهایة :در حدیث آمده است: «یا دانشمند باش یا دانش آموز و اِمّعه مباش». اِمّعه _ به کسر همزه و تشدید میم _ کسی را گویند که از خود رأی و اراده ای ندارد و از نظر این و آن پیروی می کند. هاء در این کلمه برای مبالغه است [نه تأنیث ]و به همین جهت اِمَّع نیز گفته می شود و چنین نیست که برای زن اِمّعة بگویند [بلکه اِمّع هم گفته می شود زیرا هاء آن برای مبالغه است نه تأنیث] ......... بعضی گفته اند: امّعه کسی است که به همه می گوید: من با تو هستم. از این معناست حدیث ابن مسعود رضی اللّه عنه: «هرگز کسی از شما اِمّعه نباشد. گفته شد: امّعه چیست؟ فرمود: کسی که می گوید: من با مردم [و تابع جماعت ]هستم».

ص :553


1- معانی الأخبار : 180/1.
2- النهایة : 1/67.
3- (انظر) الناس : باب 3914.

3362 - مَن یَجوزُ تَقلیدُهُ
3362 - کسی که تقلید از او رواست

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إذا رَأیتُمُ الرجُلَ قد حَسَّنَ سَمتَهُ و هَدیَهُ و تَماوَتَ فی مَنطِقِهِ و تَخاضَعَ فی حَرَکاتِهِ فَرُوَیدا لا یَغُرَّنَّکُم ، فما أکثَرَ مَن یُعجِزُهُ تَناوُلُ الدنیا و رُکوبُ المَحارِمِ مِنها، لِضَعفِ نِیَّتِهِ و مَهانَتِهِ و جُبنِ قَلبِهِ ، فَنَصَبَ الدِّینَ فخّا لها ! .........

و إذا وَجَدتُموهُ یَعِفُّ عنِ المالِ الحَرامِ فَرُوَیدا لا یَغُرَّنَّکُم ، فإنَّ شَهَواتِ الخَلقِ مُختَلِفَةٌ .........

و لکنَّ الرجُلَ کُلَّ الرجُلِ نِعمَ الرجُلُ هُو الذی جَعَلَ هَواهُ تَبِعا لأمرِ اللّهِ و قُواهُ مَبذولَةً فی رِضَی اللّهِ ، یَرَی الذُّلَّ مَع الحَقِّ أقرَبَ إلی عِزِّ الأبدِ مِن العِزِّ فی الباطِلِ ، و یَعلَمُ أنَّ قَلیلَ ما یَحتَمِلُهُ مِن ضَرّائها یُؤدِّیهِ إلی دَوامِ النَّعیمِ ......... فذلِکُمُ الرجُلُ نِعمَ الرجُلُ ، فبِهِ فَتَمَسَّکُوا ، و بسُنَّتِهِ فاقتَدُوا ، و إلی رَبِّکُم فبِهِ فَتَوَسَّلوا ، فإنّهُ لا تُرَدُّ لَهُ دَعوَةٌ ، و لا تَخِیبُ لَهُ طَلِبةٌ . (1)

3362

کسی که تقلید از او رواست

امام زین العابدین علیه السلام :اگر دیدید کسی ظاهر الصلاح است و در گفتارش دم از پارسایی می زند و در حرکات و رفتارهایش اظهار فروتنی می کند، بپایید که فریبتان ندهد؛ زیرا، چه بسیارند کسانی که به سبب ضعف و سستی در اندیشه و بزدلی، دستشان از دنیا و ارتکاب حرامهای آن کوتاه است. اینان دین را دام دنیا کرده اند .........

و اگر دیدید از خوردن مال حرام خودداری می کند، بپایید که شما را نفریبد؛ چرا که امیال و خواهشهای مردم گوناگون است .........

اما مرد به تمام معنا مرد، آن مردی است که هوای نفْسِ خود را پیرو فرمان خداوند گرداند و تواناییهایش را در راه رضای خدا به کار گیرد. ضعف و خواری همراه حق را، از عزّت و قدرت توأم با باطل، به عزّت و قدرت ابدی نزدیکتر ببیند و بداند که رنج و سختیهای اندکی را که در دنیا تحمّل می کند، او را به نعمت پاینده می کشاند ......... این است آن مرد، نیکو مرد. پس به دامان او چنگ زنید و راه و روش او را سر مشق خود کنید و در درگاه پروردگارتان به او توسّل جویید؛ زیرا که هیچ دعایی از او ردّ نمی شود و هیچ یک از خواهشهای او بی پاسخ نمی ماند.

ص :554


1- الاحتجاج : 2/159/192.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکتُبونَ الکِتابَ بِأیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقولُونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ ......... » (1) _: قالَ رجُلٌ للصّادِقِ علیه السلام : فإذا کانَ هؤلاءِ القَومُ مِن الیَهودِ لا یَعرِفُونَ الکتابَ إلاّ بِما یَسمَعُونَهُ مِن عُلَمائهِم لا سَبیلَ لَهُم إلی غَیرِهِ ، فکیفَ ذَمَّهُم بتَقلیدِهِم و القَبولِ مِن عُلَمائهِم ؟ و هَل عَوامُّ الیَهودِ إلاّ کَعوامِّنا یُقَلِّدُونَ عُلَماءَهُم ؟ ! فقالَ علیه السلام : بینَ عَوامِّنا و عُلَمائنا و عَوامِّ الیَهودِ و عُلَمائهِم فَرقٌ مِن جِهَةٍ و تَسوِیَةٌ مِن جِهَةٍ .

أمّا مِن حَیثُ (أنّهُم) استَوَوا فإنَّ اللّهَ قد ذَمَّ عَوامَّنا بتَقلیدِهِم عُلَماءَهُم کما ذَمَّ عَوامَّهُم ، و أمّا مِن حَیثُ (أنّهم) افتَرَقُوا فلا .

قالَ : بَیِّنْ لی یا بنَ رسولِ اللّهِ . قالَ علیه السلام : إنَّ عَوامَّ الیَهودِ کانوا قد عَرَفُوا عُلَماءَهُم بالکَذِبِ الصُّراحِ ، و بأکلِ الحَرامِ و الرّشاءِ ، و بتَغییرِ الأحکامِ عن واجِبِها بالشَّفاعاتِ و العِنایاتِ و المُصانَعاتِ ، و عَرَفُوهُم بالتَّعَصُّبِ الشَّدیدِ الذی یُفارِقُونَ بهِ أدیانَهُم ، و أنّهُم إذا تَعَصَّبوا أزالُوا حُقوقَ مَن تَعَصَّبوا علَیهِ و أعطَوا ما لا یَستَحِقُّهُ مَن تَعَصَّبوا له مِن أموالِ غیرِهِم ، و ظَلَمُوهُم مِن أجلِهِم، و عَرَفُوهُم یُقارِفُونَ المُحَرّماتِ ، و اضطُرُّوا بمَعارِفِ قُلوبِهِم إلی أنَّ مَن فَعَلَ ما یَفعَلُونَهُ فهُو فاسِقٌ لا یَجوزُ أن یَصدُقَ علَی اللّهِ و لا علَی الوَسائطِ بینَ الخَلقِ و بینَ اللّهِ، فلذلکَ ذَمَّهُم لَمّا قَلَّدُوا مَن قد عَرَفوهُ ، و مَن قد عَلِموا أنّهُ لا یَجوزُ قَبولُ خَبَرِهِ و لا تَصدیقُهُ فی حِکایَتِهِ .........

و کذلکَ عَوامُّ اُمَّتِنا إذا عَرَفُوا مِن فُقَهائهِمُ الفِسقَ الظاهِرَ و العَصَبیَّةَ الشَّدیدَةَ و التَّکالُبَ علی حُطامِ الدنیا و حَرامِها ......... فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ الیَهودِ الذینَ ذَمَّهُمُ اللّهُ بالتَّقلیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم .

فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا علی هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، و ذلکَ لا یکونُ إلاّ بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم . (2)

امام عسکری علیه السلام_ درباره آیه «پس وای بر کسانی که از پیش خود کتاب می نویسند و آن گاه می گویند: این از جانب خداست ......... » _فرمود : مردی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: اگر قوم یهود برای شناخت تورات راهی جز این نداشتند که آن را از دانشمندان [احبار ]خود بشنوند و فرا گیرند، چرا خداوند آنان را به سبب تقلید از علمایشان و پذیرفتن سخنان آنان نکوهش کرده است؟ جز این است که عوام یهود نیز مانند عوام ما هستند که از علمایشان تقلید می کنند؟ حضرت [صادق علیه السلام ] فرمود: میان عوام و علمای ما با عوام و علمای یهود از جهتی فرق است و از جهتی نقطه اشتراک. نقطه اشتراک آنها در این است که خداوند همچنان که عوام یهود را نکوهش کرده، عوام ما را نیز به سبب تقلید از علمایشان نکوهش کرده است و اما از این جهت که با هم فرق دارند، نه.

آن مرد عرض کرد: یا بن رسول اللّه ! برایم توضیح دهید. حضرت فرمود: عوام یهود می دانستند که علمایشان آشکارا دروغ می گویند، حرام و رشوه می خورند، احکام واجب [الهی] را با میانجیگریها و ملاحظه کاریها و رشوه گیریها تغییر می دهند. می دانستند آنها مبتلا به جانبداریهای شدیدی هستند که بر اثر آن دین و آیین و عقاید خود را کنار می گذارند و حقوق کسی را که بر ضدّ او تعصّب دارند پایمال می کنند و اموال دیگران را به ناحق به کسی می دهند که جانبدار او هستند و به خاطر آنان دست به ظلم و حق کشی می آلایند. می دانستند که مرتکب امور حرام می شوند و با این شناخت قلبی خود، الزاما باور داشتند که هر کس کارهای احبار یهود را انجام دهد فاسق است و نمی تواند سخنگوی خدا و واسطه میان او و مردم باشد. بنا بر این، چون از کسانی که چنین شناختی از آنها داشتند و می دانستند که نباید خبر آنها را پذیرفت و نقلی که می کنند باور کرد، پیروی می کردند، خداوند آنان را مورد نکوهش قرار داد.

عوام امّت ما نیز چنین اند. آنان هم اگر بدانند که فقهایشان آشکارا فسق و گناه می کنند و به تعصّبات و جانبداریهای شدید مبتلایند و شیفته متاع دنیا و حرامهای آن هستند ......... اگر از چنین فقهایی تقلید کنند، مانند همان یهودیانی هستند که خداوند آنان را، به سبب تقلید و پیروی از فقهای فاسق و بدکارشان، نکوهش کرده است.

اما هر فقیهی که خویشتندار و نگهبان دین خود باشد و با هوای نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگیها را تنها برخی فقهای شیعه دارا هستند، نه همه آنها.

ص :555


1- . البقرة : 79 .
2- الاحتجاج : 2/510/337.

ص :556

بحث عِلمیّ و أخلاقیّ:

أکثر الاُمم الماضیة قصّةً فی القرآن اُمّة بنی إسرائیل ، و أکثر الأنبیاء ذِکرا فیه موسَی بن عمران علیه السلام ، فقد ذُکر اسمه فی القرآن فی مائةٍ و ستّة و ثلاثین موضعا ضِعفَ ما ذُکر إبراهیم علیه السلام الذی هو أکثر الأنبیاء ذِکرا بعد موسی ، فقد ذُکر فی تسعة و ستین موضعا علی ما قیل فیهما . و الوجه الظاهر فیه أنّ الإسلام هو الدین الحنیف المَبنیُّ علَی التوحید الذی أسّس أساسه إبراهیم علیه السلام و أتمّه اللّه سبحانه و أکمله لنبیّه محمّد صلی الله علیه و آله ، قال تعالی : «مِلّةَ أبیکُم إبراهِیمَ هُوَ سَمّاکُمُ المُسلِمینَ مِن قَبلُ» (1) ، و بنو إسرائیل أکثر الاُمم لجاجا و خصاما ، و أبعدهم من الانقیاد للحقِّ ، کما أنّه کان کفّار العرب الذین ابتُلیَ بهم رسول اللّه صلی الله علیه و آله علی هذه الصفة ، فقد آل الأمر إلی أن نزل فیهم : «إنّ الّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ ءَ أنْذَرتَهُمْ أمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤمِنُونَ» . (2)

و لا تری رذیلةً من رذائل بنی إسرائیل فی قسوتهم و جفوتهم ممّا ذکره القرآن إلاّ و هو موجود فیهم . و کیف کان ، فأنت إذا تأمّلت قصص بنی إسرائیل المذکورة فی القرآن و أمعنت فیها و ما فیها من أسرار أخلاقهم وجدت أنّهم کانوا قوما غائرین فی المادّة مکبّین علی ما یعطیه الحسُّ من لذائذ الحیاة الصُّوَریّة ، فقد کانت هذه الاُمّة لا تؤمن بما وراء الحسّ ، و لا تنقاد إلاّ إلَی اللّذّة و الکمال المادّیّ ، وهم الیوم کذلک . و هذا الشأن هو الذی صیّر عقلهم و إرادتهم تحت انقیاد الحسّ و المادّة ، لا یعقلون إلاّ ما یجوّزانه ، و لا یریدون إلاّ ما یرخّصان لهم ذلک ، فانقیاد الحسّ یوجب لهم أن لا یقبلوا قولاً إلاّ إذا دلّ علیه الحسّ و إن کان حقّا ، و انقیاد المادّة اقتضی فیهم أن یقبلوا کلّ ما یریده أو یستحسنه لهم کبراؤهم ممّن اُوتی جمال المادّة و زُخرُف الحیاة و إن لم یکن حقّا ، فأنتج ذلک فیهم التناقضَ قولاً و فعلاً ، فهم یذمّون کلّ اتّباع باسم أنّه تقلید و إن کان ممّا ینبغی ، إذا کان بعیدا من حسّهم ، و یمدحون کلّ اتّباع باسم أنّه حظّ الحیاة ، و إن کان ممّا لا ینبغی إذا کان ملائما لهوساتهم المادّیّة ، و قد ساعدهم علی ذلک و أعانهم علیه مکثهم الممتدّ و قطونهم الطویل بمصر تحت استذلال المصریّین و استرقاقهم و تعذیبهم ، یسومونهم سوء العذاب ، و یذبّحون أبناءهم ، و یستحیون نساءهم ، و فی ذلک بلاءٌ من ربّهم عظیم .

و بالجملة ، فکانوا لذلک صعبة الانقیاد لما یأمرهم به أنبیاؤهم و الربّانیّون من علمائهم ممّا فیه صلاح معاشهم و معادهم (تذکر فی ذلک مواقفهم مع موسی و غیره) و سریعة اللحوق إلی ما یدعوهم المغرضون و المستکبرون منهم .

و قد ابتُلِیَت الحقیقة و الحقُّ الیوم بمثل هذه البلیّة بالمدنیّة المادّیّة التی أتحفها إلیها عالم الغرب ، فهی مبنیّة القاعدة علَی الحسّ و المادّة ، فلا یقبل دلیلٌ فیما بَعُد عن الحسّ و لا یسأل عن دلیلٍ فیما تضمّن لذّةً مادّیّةً حسّیّةً ، فأوجب ذلک إبطال الغریزة الإنسانیّة فی أحکامها ، و ارتحال المعارف العالیة و الأخلاق الفاضلة من بیننا ، فصار یهدّد الإنسانیّة بالانهدام ، و جامعة البشر بأشدّ الفساد ، و لیعلمنّ نبأه بعد حین .

و استیفاء البحث فی الأخلاق ینتج خلاف ذلک ، فما کلّ دلیل بمطلوب ، و ما کلّ تقلید بمذمومٍ . بیان ذلک : أنّ النوع الإنسانیّ بما أنّه إنسان إنّما یسیر إلی کماله الحیویّ بأفعاله الإرادیّة المتوقّفة علَی الفکر ، و الإرادة منه مستحیلة التحقّق إلاّ عن فکر ، فالفکر هو الأساس الوحید الذی یبتنی علیه الکمال الوجودیّ الضروریّ ، فلا بدّ للإنسان من تصدیقات عملیّة أو نظریّة یرتبط بها کماله الوجودیّ ارتباطا بلا واسطةٍ أو بواسطة ، و هی القضایا التی نعلّل بها أفعالنا الفردیّة أو الاجتماعیّة أو نحضرها فی أذهاننا ، ثمّ نحصّلها فی الخارج بأفعالنا ، هذا .

ثمّ إنّ فی غریزة الإنسان أن یبحث عن علل ما یجده من الحوادث أو یهاجم إلی ذهنه من المعلومات ، فلا یصدر عنه فعل یرید به إیجاد ما حضر فی ذهنه فی الخارج إلاّ إذا حضر فی ذهنه عِلّته الموجبة ، و لا یقبل تصدیقا نظریّا إلاّ إذا اتّکأ علَی التصدیق بعلّته بنحوٍ ، و هذا شأنُ الإنسان لا یتخطّاه البتّة . و لو عثرنا فی موارد علی ما یلوح منه خلاف ذلک فبالتأمّل و الإمعان تنحلّ الشبهة ، و یظهر البحث عن العلّة ، و الرکون و الطمأنینة إلیها فطریّ ، و الفطرة لا تختلف و لا یتخلّف فعلها ، و هذا یؤدّی الإنسان إلی ما فوق طاقته من العمل الفکریّ و الفعل المتفرّع علیه لسعة الاحتیاج الطبیعیّ ، بحیث لا یقدر الإنسان الواحد إلی رفعه معتمدا علی نفسه و متّکئا إلی قوّة طبیعته الشخصیّة ، فاحتالت الفطرة إلی بَعْثه نحو الاجتماع و هو المدنیّة و الحضارة ، و وزّعت أبواب الحاجة الحیویّة بین أفراد الاجتماع ، و وکّل بکلّ باب من أبوابها طائفةً کأعضاء الحیوان فی تکالیفها المختلفة المجتمعة فائدتها و عائدتها فی نفسه . و لا تزال الحوائج الإنسانیّة تزداد کمّیّة و اتّساعا ، و تنشعب الفنون و الصناعات و العلوم ، و یتربّی عند ذلک الأخصّائیّون من العلماء و الصُّنّاع ، فکثیرٌ من العلوم و الصناعات کانت علما أو صَنعةً واحدةً یقوم بأمرها الواحد من الناس ، و الیوم نری کلّ بابٍ من أبوابه علما أو علوما أو صنعةً أو صنائع، کالطبّ المعدود قدیما فنّا واحدا من فروع الطبیعیّات و هو الیوم فنونٌ لا یقوم الواحد من العلماء الأخصّائیّین بأزید من أمر فنّ واحدٍ منها .

و هذا یدعو الإنسان بالإلهام الفطریّ أن یستقلّ بما یخصّه من الشغل الإنسانیّ فی البحث عن علّته و یتّبع فی غیره من یعتمد علی خبرته و مهارته .

فبناء العقلاء من أفراد الاجتماع علَی الرجوع إلی أهل الخبرة ، و حقیقة هذا الاتّباع و التقلید المصطلح الرکون إلَی الدلیل الإجمالیّ فیما لیس فی وسع الإنسان أن ینال دلیل تفاصیله ، کما أنّه مفطور علَی الاستقلال بالبحث عن دلیله التفصیلیّ فیما یسعه أن ینال تفصیل علّته و دلیله . و مِلاک الأمر کلّه أنّ الإنسان لا یرکن إلی غیر العلم ، فمن الواجب عند الفطرة الاجتهاد ، و هو الاستقلال فی البحث عن العلّة فیما یسعه ذلک ، و التقلید و هو الاتّباع و رجوع الجاهل إلی العالم فیما لا یسعه ذلک . و لمّا استحال أن یوجد فرد من هذا النوع الإنسانیّ مستقلاًّ بنفسه قائما بجمیع شؤون الأصل الذی یتّکئ علیه الحیاة استحال أن یوجد فرد من الإنسان من غیر اتّباع و تقلید ، و من ادّعی خلاف ذلک أو ظنّ من نفسه أنّه غیر مقلّدٍ فی حیاته فقد سَفِه نفسَه .

نعم ، التقلید فیما للإنسان أن ینال علّته و سببه کالاجتهاد فیما لیس له الورود علیه و النیل منه ، من الرذائل التی هی من مُهلِکات الاجتماع و مُفنِیات المدنیّة الفاضلة ، و لا یجوز الاتّباع المحض إلاّ فی اللّه سبحانه ، لأنّه السبب الذی إلیه تنتهی الأسباب . (3)

بحثی علمی و اخلاقی

از میان امّتهای پیشین که سر گذشتشان در قرآن آمده، داستان بنی اسرائیل بیش از همه باز گو شده و از میان پیامبران گذشته نیز بیش از همه از موسی بن عمران علیه السلام یاد شده است. آن طور که گفته می شود در یکصد و سی و شش جای قرآن، از او نام برده شده، یعنی دو برابر نام ابراهیم علیه السلام ؛ زیرا از حضرت ابراهیم که پس از موسی در مقایسه با دیگر پیامبران بیشترین یاد از او شده، در شصت و نه جا نام برده شده است. دلیل این امر هم ظاهرا این است که اسلام همان دین حنیف یکتا پرستانه ای است که اساس آن را حضرت ابراهیم علیه السلام گذاشت و خداوند سبحان آن را برای پیامبر خود، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ، به تمام و کمال رساند. خداوند متعال می فرماید: «آیین پدرتان ابراهیم، او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید». از طرف دیگر بنی اسرائیل از همه امتها و ملّتها لجوجتر و ستیزه خوتر و در برابر حق سرکش تر بودند، همچنان که کفّار عرب که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مبتلا به آنان بود، نیز چنین اوصافی داشتند و کار به آن جا رسید که این آیه درباره ایشان نازل شد: «کسانی که کافر شدند، چه بیمشان دهی و چه بیمشان ندهی، برایشان یکسان است، نخواهند گروید».

تمام اوصاف رذیله ای که قرآن برای بنی اسرائیل ذکر کرده، مانند سنگدلی و خشونت، در کفّار عرب نیز وجود داشت. به هر حال چنانچه در داستانهای بنی اسرائیل که در قرآن آمده است دقّت ورزیم و در خصوصیات اخلاقی آنها درنگ کنیم، متوجّه می شویم که آنها مردمی بوده اند غرق در مادیّات و فرو رفته در لذت ها و خوشیهای حسّی این زندگی ظاهری. این قوم به چیزی فراتر از حسّ ایمان نمی آورد و جز در برابر لذّتها و کمالات مادی سر تسلیم فرود نمی آورد و امروزه هم همین حالت را دارند. همین خصلت است که عقل و اراده آنان را تحت انقیاد حسّ و ماده در آورده و تنها چیزی را می فهمند که حسّ و ماده اجازه دهند و تنها چیزی را می خواهند که این دو تجویز کنند. سر سپردگی در برابر حسّ موجب می شود که بنی اسرائیل هیچ سخنی را، گر چه حق باشد، تا زمانی که حسّ بر آن دلالت نکند، نپذیرند. تسلیم در برابر مادّه، ایجاب می کند که هر چه را بزرگانِ مادّه پرست و دنیا خواه آنها می خواهند و می پسندند گر چه حق نباشد، بپذیرند. این امر، موجب شده است که این ملّت به تناقض در گفتار و کردار مبتلا شوند. از یک طرف هر گونه پیروی و تبعیتی را چنانچه در محدوده حسی آنها نگنجد به نام این که تقلید است، گر چه این تقلید و پیروی درست هم باشد، نکوهش می کنند و از طرف دیگر هر گونه تبعیّتی را که با هوسهای مادّی آنها سازگار باشد، هر چند تبعیتی ناروا باشد، به نام این که بهره برداری از زندگی است می ستایند. البته توقّف طولانی آنها در مصر که از سوی مصریان به خواری و بندگی کشیده شده بودند و انواع شکنجه ها را به آنان می چشاندند، پسرانشان را سر می بریدند و زنانشان را برای خدمت زنده نگه می داشتند و این آزمایش بزرگی از سوی پروردگارشان بود، به این موضوع کمک کرده و دامن زده است.

باری، به این دلایل بود که بنی اسرائیل در برابر دستورات پیامبران و علمای خدا پرستِ خود که به خیر و صلاح زندگی و آخرتشان بود، به سختی سر تسلیم فرود می آوردند (در این باره موضع گیریهای آنان در قبال موسی و جز او را به خاطر بیاورید) و در مقابل، دعوت افراد مغرض و سرکش را خیلی زود می پذیرفتند (داستان سامری و گوساله او) .

امروزه نیز حق و حقیقت، بر اثر تمدّن مادی ای که جهان غرب به ارمغان آورده، به چنین بلایی گرفتار شده است؛ زیرا شالوده این تمدّن بر حسّ و مادّه گذاشته شده است. لذا نه درباره آنچه از دسترس ماده به دور است، دلیلی می پذیرد و نه در موضوعاتی که متضمّن لذّت مادّی حسّی است، دلیلی مطالبه می کند. این موضوع بر احکام غرایز انسانی خط بطلان کشیده و موجب شده است که معارف والا و اخلاق فاضله از میان ما رخت بربندد و انسانیت را به نابودی تهدید کند و جامعه انسانی را به بدترین فساد و تباهی مبتلا سازد و دیری نخواهد پایید که پیامدهای ناگوار آن، همه جا را فرا گیرد.

بحثها و پژوهشهای کامل اخلاقی، درست نتیجه مقابل این حالت را می دهد؛ زیرا نه هر دلیلی مطلوب و پسندیده است و نه هر تقلیدی بد و ناپسند. توضیح این که، نوع انسانی، از این جهت که انسان است، با افعال ارادی مبتنی بر اندیشه به سوی کمالاتِ زندگیِ خود حرکت می کند. اراده انسان تحقّق نمی یابد، مگر این که از فکر و اندیشه برخیزد. بنا بر این، اندیشه تنها شالوده ای است که کمالِ وجودیِ ضروری بر آن استوار است. لذا انسان باید از یک رشته تصدیقات و باورهای عملی و نظری، که کمال وجودی او با واسطه یا بی واسطه با آنها پیوند دارد، برخوردار باشد. این تصدیقات همان قضایایی هستند که ما کارهای فردی یا اجتماعی خود را با آنها توجیه و تحلیل می کنیم، یا آنها را در ذهن خود می آوریم و سپس با اعمال خود آنها را تحقّق خارجی می بخشیم. این از یک سو.

از سوی دیگر، غریزه انسان ایجاب می کند که درباره علل حوادثی که مشاهده می کند یا مطالبی که به ذهن او هجوم می آورد تحقیق و جستجو کند. لذا تا علّت کاری را که می خواهد به واسطه آن ذهنیات خود را تحقق خارجی بخشد پیدا نکند، آن را انجام نمی دهد و هیچ قضیه نظری را نیز تصدیق نمی کند، مگر زمانی که به نحوی برای آن علتی بیابد. این حالت انسان است و هرگز از این قاعده تخطّی نمی کند و اگر هم با مواردی رو به رو شویم که خلاف این اصل را نشان می دهد، با تأمّل و درنگ، شبهه بر طرف می شود. جستجوی علّت و اطمینان و آرامش یافتن به آن، امری فطری است و فطرت همه انسانها یکسان است و تحقّق عمل فطری قطعی است و از همه به یک گونه سر می زند.

همین غریزه، انسان را به کارهای فکری و عملی ای وا می دارد که فراتر از طاقت و توان اوست؛ زیرا نیازهای طبیعی بشر گسترده است، به طوری که یک انسان بتنهایی نمی تواند با تکیه به خود و نیروی طبیعی فردی خویش، این کارها را انجام دهد. لذا همین فطرت، بشر را به سوی زندگی اجتماعی، یعنی همان مدنیّت و تمدّن، پیش برده و تأمین نیازهای زندگی را میان افراد جامعه توزیع و تقسیم کرده و به هر گروهی وظیفه ای محوّل ساخته است؛ مانند اعضای مختلف بدن موجود زنده که هر یک جداگانه وظیفه ای انجام می دهند اما فایده و نتیجه آن مجموعا به آن موجود بر می گردد. نیازهای انسانی پیوسته زیادتر و گسترده می شود و علوم و صنایع، شعب گوناگونی پیدا می کند و در هر شاخه و رشته آن، دانشمندان و صنعتگران متخصّص تربیت می شوند. در روزگاران گذشته، بسیاری از علوم و صنایع، یک علم یا یک صنعت بود و یک نفر عهده دار آن می شد ، اما امروزه می بینیم که هر بابی از آنها برای خودش یک یا چند علم و صنعت مستقل است. مثلاً دانش پزشکی در گذشته یک فن از فروع علوم طبیعی بود، اما امروز به چندین شاخه و رشته تقسیم می شود و یک نفر در بیش از یک رشته نمی تواند تخصّص پیدا کند.

این موضوع، طبق یک الهام فطری، انسان را وادار می کند که در همان زمینه تخصّصی خود به بحث و تحقیق در علّت مسائل بپردازد و در رشته های دیگر، از کسی که به تجربه و مهارت او اعتماد دارد پیروی کند.

بنا بر این، بنای عقلای جامعه بر این است که در هر موضوعی، به افراد مطلع آن موضوع مراجعه کنند. حقیقت این پیروی و تقلید مصطلح، تکیه کردن به دلیل اجمالی است ، در جایی که انسان نمی تواند به دلایل تفصیلی موضوعی برسد، کما این که فطرت انسان ایجاب می کند تا در جایی که می تواند علّت و دلیل تفصیلی امری را به دست آورد، مستقلاً در پی تحصیل و به دست آوردن آن دلیل برود. ملاک کلّی این امر آن است که انسان به چیزی جز علم تکیه نمی کند. بنا بر این، از نظر فطرت، انسان یا باید اجتهاد کند، یعنی چنانچه توانایی دارد مستقلاً در پی علّت و تحصیل آن برود، یا باید تقلید و پیروی کند، یعنی چنانچه خودش توانایی جستجوی علّت را ندارد، پیروی کند و به دانای آن فن مراجعه نماید. از آن جا که محال است فردی از افراد انسانی بتواند مستقلاً در تمام شؤون اصلی که زندگی متّکی به آنهاست، تبحّر و تخصص پیدا کند، لذا هیچ فردی پیدا نمی شود که به نحوی مقلّد و پیرو نباشد. و اگر کسی خلاف این را ادّعا کند، یا تصور کند که در زندگی خود از هیچ کس تقلید نمی کند، خودش را حقیر و بی ارزش کرده است.

آری، تقلید کردن در جایی که انسان می تواند علّت و سبب چیزی را پیدا کند مانند اجتهاد کردن در جایی که انسان از عهده اش بر نمی آید و توانایی رسیدن به علّت و سبب چیزی را ندارد، هر دو از عوامل مهلک جامعه و نابود کننده تمدّن انسانی است. پیروی محض فقط در مورد خداوند سبحان صحیح است؛ زیرا او سببی است که همه اسباب و علل به او منتهی می شود.

ص :557


1- . الحجّ : 78.
2- البقرة : 6.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/209.

ص :558

ص :559

ص :560

ص :561

ص :562

ص :563

ص :564

446 - القلم

446 - قلم
اشاره

(1)

(2)

ص :565


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 57 / 357 باب 4 «القلم و اللوح المحفوظ».
2- انظر: عنوان 453 «الکتاب» ، المال : باب 3709.

3363 - القَلَمُ
3363 - قلم

الکتاب :

«ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» . (1)

«الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُؤتی بصاحِبِ القَلَمِ یَومَ القِیامَةِ فی تابوتٍ مِن نارٍ یُقفَلُ علَیهِ بِأقفالٍ مِن نارٍ فَیُنظَرُ قَلَمُهُ فیما أجراهُ ؛ فإن کانَ أجراهُ فی طاعَةِ اللّهِ و رِضوانِهِ فُکَّ عَنهُ التابوتُ ، و إن کانَ أجراهُ فی مَعصیَةِ اللّهِ هَوَی التابوتُ سَبعینَ خَریفا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عُقولُ الفُضَلاءِ فی أطرافِ أقلامِها . (4)

عنه علیه السلام :رَسولُکَ مِیزانُ نُبلِکَ ، و قَلَمُکَ أبلَغُ مَن یَنطِقُ عَنکَ . (5)

3363

قلم

قرآن:

«نون، سوگند به قلم و آنچه می نگارند».

«همان خدایی که به وسیله قلم، آموزش داد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت، صاحب قلم (نویسنده) را در تابوتی از آتش که بر آن قفلهایی آتشین زده شده است، می آورند. پس می نگرند که قلمش را در چه راهی به کار برده است؛ اگر در راه طاعت و خشنودی خدا به کار انداخته باشد، تابوتش گشوده می شود و اگر در راه معصیت خدا به کار گرفته باشد، تابوت هفتاد خریف (6) سقوط می کند .

امام علی علیه السلام :خردهای دانشمندان، در نوک قلم های ایشان است.

امام علی علیه السلام :فرستاده تو، سنجه هوشمندی توست و قلم تو، گویاترین سخنگوی توست .

ص :566


1- القلم : 1.
2- العلق : 4.
3- کنز العمّال : 14957.
4- غرر الحکم : 6339.
5- غرر الحکم : 5437.
6- خریف: یک فصل، یک سال، هفتاد سال، هزار عام که هر عام هزار سال است _ مجمع البحرین .

447 - القِمار

447 - قمار
اشاره

(1)

(2)

ص :567


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 228 باب 98 «القِمار». وسائل الشیعة : 12 / 119 باب 35 «تحریم کسب القِمار ......... و تحرم فعل القِمار». وسائل الشیعة : 12/237 باب 102 «تحریم اللعب بالشَّطرَنج و نحوه».
2- انظر: عنوان 477 «اللهو» ، الذِّکر : باب 1352.

3364 - القِمارُ
3364 - قمار

الکتاب :

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» . (1)

«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ ......... وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلاَمِ» . (2)

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إنَّما الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الأَنْصابُ وَ الأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنِ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُم مُنْتَهُونَ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَیَّ _ أو حُرِّمَ _ الخَمرَ ، و المَیسِرَ ، و الکُوبَةَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلَّما ألهی عن ذِکرِ اللّهِ فهُو مِن المَیسِرِ . (5)

3364

قمار

قرآن:

«درباره شراب و قمار از تو می پرسند، بگو: در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است و [لی ]گناهشان از سودشان بزرگتر است».

«بر شما حرام شده است: مردار و خون ......... و نیز قسمت کردن شما [چیزی را] به وسیله تیرهای قرعه».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلید [و] از عمل شیطانند. پس از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید. همانا شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. پس آیا شما دست بر می دارید؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شراب و قمار و کوبه (6) را بر من حرام کرد.

امام علی علیه السلام :هر چیزی که از یاد خدا غافل گرداند، آن چیز در شمار مَیْسِر است.

ص :568


1- البقرة : 219.
2- المائدة : 3.
3- المائدة: 90 و 91.
4- سنن أبی داوود : 3/331/3696.
5- الأمالی للطوسی : 336/681.
6- کوبه: نرد، طبل و دُهُل، بربط، طنبور، یا مجموع نرد و شطرنج و طبل کوچک _ مجمع البحرین.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لمّا أنزلَ اللّهُ عزّ و جلّ علی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : «انّما الخَمرُ و المَیسِرُ» قیلَ: یا رسولَ اللّهِ، مَا المَیسِرُ؟ قال: کُلُّ ما تُقُومِرَ بهِ حتَّی الکِعابُ و الجَوزُ .

قیلَ : فما الأنصابُ ؟ قالَ : ما ذَبَحُوهُ لآِلِهَتِهم . قیلَ : فما الأزلامُ ؟ قالَ : قِداحُهُم التی یَستَقسِمُونَ بها . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ اللعبِ بالشَّطرَنجِ _: إنّ المُؤمِنَ لَمَشغولٌ عنِ اللَّعِبِ . (2)

عنه علیه السلام :أنّهُ [الإمامَ زینَ العابدینَ علیه السلام ]کانَ یَنْهی عَنِ الجَوزِ الذی یَجیءُ بهِ الصِّبیانُ مِن القِمارِ أنْ یُؤکَلَ ، و قالَ : هُو السُّحتُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ بُکیرٌ عن اللعبِ بالشَّطرَنجِ _: إنّ المؤمنَ لَفی شُغُلٍ عنِ اللعبِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لا تَأْکُلُوا أموالَکُم بَینَکُم بالباطِلِ» (5) _: کانَت قُرَیشٌ تُقامِرُ الرجُلَ بأهلِهِ و مالِهِ، فَنَهاهُمُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَن ذلکَ . (6)

امام باقر علیه السلام :هنگامی که خداوند آیه «انّما الخمر و المیسر» را بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل کرد از ایشان درباره میسر پرسیدند، حضرت فرمود: هر چیزی، حتی تاسهای تخته نَرد و گردو، که با آن برد و باخت شود. عرض شد: «انصاب» چیست؟ فرمود: آنچه برای خدایانشان ذبح می کردند. عرض شد: «ازلام» چیست؟ فرمود: تیرهایی که به وسیله آنها، قرعه می انداختند.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از شطرنج بازی _فرمود : مؤمن به بازی کردن، نمی رسد.

امام باقر علیه السلام :او (امام زین العابدین علیه السلام ) از خوردن گردویی که کودکان با بُرد و باخت به دست آورند، نهی می کرد و می فرمود: آن حرام است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال بُکیر از شطرنج بازی _فرمود : مؤمن، چندان سرگرم است که به بازی نمی رسد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و اموالتان را میان خود به ناروا مخورید» _فرمود : قریش بر سر زن و مال خود با یکدیگر قمار می زدند و خداوند عزّ و جلّ آنها را از این کار نهی فرمود.

ص :569


1- الکافی : 5/123/2.
2- . الخصال : 26/92.
3- تفسیر العیّاشیّ : 1/322/116.
4- قرب الإسناد : 174/641.
5- . البقرة : 188 .
6- الکافی : 5/122/1.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :المَیسِرُ هُو القِمارُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الشَّطرَنجَ و النَّردَ و أربَعةَ عَشرَ و کُلَّ ما قُومِرَ علَیهِ مِنها فهُو مَیسِرٌ . (2)

عنه علیه السلام :لمّا حُمِلَ رأسُ الحُسینِ بنِ علیٍّ علیهما السلام إلَی الشّامِ أمَرَ یَزیدُ لَعَنَهُ اللّهُ فَوُضِعَ و نُصِبَت علَیهِ مائدَةٌ فَأقبَلَ هُو لَعَنَهُ اللّهُ و أصحابُهُ یَأکُلُونَ و یَشرَبُونَ الفُقّاعَ ، فلمّا فَرَغُوا أمَرَ بالرأسِ فَوُضِعَ فی طَستٍ تحتَ سَرِیرِهِ ، و بُسِطَ علَیهِ رُقعَةُ الشَّطرَنجِ ، و جَلَسَ یَزیدُ علَیهِ اللَّعنَةُ یَلعَبُ بالشَّطرَنجِ و یَذکُرُ الحُسَینَ و أباهُ و جَدَّهُ صلواتُ اللّهِ علَیهِم ، و یَستَهزئُ بِذِکرِهِم ، فَمَتی قَمَرَ صاحِبهُ تَناوَلَ الفُقّاعَ فَشَرِبَهُ ثلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمّ صَبَّ فَضلَتَهُ علی ما یَلی الطَّستَ مِن الأرضِ .

فَمَن کانَ مِن شیعَتِنا فَلْیَتَوَرَّعْ عن شُربِ الفُقّاعِ و اللَّعبِ بالشَّطرَنجِ . (3)

امام رضا علیه السلام :مَیْسِر، همان قمار است.

امام رضا علیه السلام :شطرنج و نرد و سه پر (سه در) (4) و هر چیز دیگری که با آنها برد و باخت شود، مَیْسِر است.

امام رضا علیه السلام :هنگامی که سر حسین بن علی علیهما السلام را به شام بردند، یزید ، که خدایش لعنت کند، دستور داد آن را در مجلسش گذاشتند و سفره انداختند. آن ملعون با اطرافیان خود شروع به خوردن غذا و نوشیدن شراب کردند و خوردن که تمام شد، دستور داد سر را میان تشتی زیر تختش گذاشتند و روی تخت ، تخته شطرنج را پهن کرد و یزید ملعون به شطرنج بازی نشست و مرتب نام حسین و پدر و جدّ او _ صلوات اللّه علیهم _ را می برد و با تمسخر از آنان یاد می کرد و هر گاه از رقیب خود می برد، شراب بر می داشت و سه بار می نوشید و آن گاه باقیمانده آن را کنار تشت روی زمین می ریخت. پس، هر کس که شیعه ماست، باید از شراب خواری و شطرنج بازی دوری کند.

ص :570


1- الکافی : 5/124/9.
2- تفسیر العیّاشیّ : 1/339/182.
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/22/50.
4- در متن حدیث «أربعة عشر» آمده است. برای اطلاع بیشتر در این باب ر. ک. به پانوشت بحار الأنوار ، مؤسسة الوفاء [ج76 ص231] .

448 - القُنوط

448 - نومیدی
اشاره

(1)

(2)

ص :571


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 336 باب 120 «الیأس من رَوح اللّه ».
2- انظر: عنوان 558 «الیأس» ، 182 «الرحمة» ، 180 «الرجاء».

3365 - القُنوطُ مِن رَحمَةِ اللَّهِ
3365 - نومیدی از رحمت خدا

الکتاب :

«یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لاَ تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» . (1)

«قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ» . (2)

«لا یَسْأَمُ الإِنْسانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَیْرِ و إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُوسٌ قَنُوطٌ» . (3)

الحدیث :

بحار الأنوار :قالَ اللّهُ تعالی : أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی، و أهلُ شُکری فی زِیادَتی ، و أهلُ ذِکرِی فی نِعمَتی ، و أهلُ مَعصِیَتی لا اُویِسُهُم مِن رَحمَتی ؛ إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم ، و إن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفاجِرُ الراجی لِرَحمَةِ اللّهِ تعالی أقرَبُ مِنها مِن العابِدِ المُقَنَّطِ . (5)

3365

نومیدی از رحمت خدا

قرآن:

«ای پسران من! بروید از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید؛ زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نومید نمی شود».

«گفت: چه کسی، جز گمراهان، از رحمت پروردگارش نومید می شود؟»

«انسان از دعای خیر خسته نمی شود و چون آسیبی به او رسد، مأیوس [و] نومید می شود».

حدیث :

بحار الأنوار :خداوند متعال فرمود: فرمانبردارانِ از من در میهمانی من هستند، و سپاسگزارانِ از من در فزایندگی من، و یاد کنندگانِ من در نعمت من، و نافرمانانِ خود را از رحمتم نومید نمی گردانم. اگر توبه کردند، من دوست آنها هستم و اگر [مرا] خواندند، جواب گویشان هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گنهکارِ امیدوار به رحمت خداوند متعال به رحمت نزدیک تر است، تا عابدِ نومید.

ص :572


1- یوسف : 87.
2- الحجر : 56.
3- فصّلت : 49.
4- بحار الأنوار : 77/42/10.
5- کنز العمّال : 5869.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَقنَطُ و مَعهُ الاستِغفارُ ! (1)

عنه علیه السلام :لا تَیأسْ لِذنبِکَ و بابُ التَّوبَةِ مَفتوحٌ . (2)

عنه علیه السلام :فی القُنوطِ التَّفریطُ . (3)

عنه علیه السلام_ فی المُناجاةِ الشَّعبانیّةِ _: إلهی لم اُسَلِّطْ علی حُسنِ ظَنِّی قُنوطَ الإیاسِ ، و لا انقَطَعَ رَجائی مِن جَمیلِ کَرَمِکَ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ فی الاستِسقاءِ _: اللّهُمّ قَدِ انصاحَتْ جِبالُنا ......... نَدعُوکَ حینَ قَنَطَ الأنامُ ، و مَنَعَ الغَمامُ ......... فإنّکَ تُنزِلُ الغَیثَ مِن بعدِ ما قَنَطُوا ، و تَنشُرُ رَحمَتَکَ و أنتَ الولیُّ الحَمیدُ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اللّهُمَّ فاسقِنا غَیثَکَ ، و لا تَجعَلنا مِن القانِطینَ . (6)

عنه علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: اعلَمْ أنّ الذی بیَدِهِ خَزائنُ السَّماواتِ و الأرضِ قد أذِنَ لکَ فی الدُّعاءِ ، و تَکَفَّلَ لکَ بالإجابَةِ ......... فلا یُقَنِّطَنَّکَ إبطاءُ إجابَتِهِ ؛ فإنَّ العَطیَّةَ علی قَدْرِ النِّیَّةِ . (7)

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که استغفار را با خود دارد و با این وصف نومید می شود!

امام علی علیه السلام :تا زمانی که دَرِ توبه باز است، از گناه خود نومید مشو.

امام علی علیه السلام :نومیدی، باعث کوتاهی در عمل می شود.

امام علی علیه السلام_ در مناجات شعبانیه _گفت: الهی! نومیدی و یأس را بر گمان نیکم [به تو ]چیره نمی گردانم و امیدم را از بزرگواری و بخشش زیبای تو، نمی بُرم.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از خطبه خود در دعای باران _گفت: بار خدایا! کوههای ما [از خشکی ]شکاف برداشته است ......... در این هنگام که مردمان از همه جا نومیدند و ابرها نمی بارند، تو را می خوانیم ......... ؛ زیرا تویی که باران را پس از نومیدی خلق، فرو می فرستی و رحمت خویش را می گسترانی و تو حاکمی ستوده هستی .

امام علی علیه السلام_ به همین مناسبت _گفت: بار خدایا! ما را از بارانت سیراب گردان و از نومیدان، قرارمان مده.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _نوشت: بدان که آن کسی که خزانه های آسمانها و زمین در دست اوست به تو اجازه دعا کردن داده و اجابت نمودن آن را ضمانت کرده است ......... پس، مبادا تأخیر در اجابت او تو را نومید گرداند؛ زیرا که دَهِش به اندازه نیّت بستگی دارد.

ص :573


1- نهج البلاغة : الحکمة 87 .
2- تحف العقول : 214.
3- بحار الأنوار : 77/211/1.
4- بحار الأنوار : 94/99/13.
5- نهج البلاغة : الخطبة 115.
6- نهج البلاغة : الخطبة 143.
7- نهج البلاغة: الکتاب31.

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ غَیرِ مَقنوطٍ مِن رَحمَتِهِ، و لا مَخلُوٍّ مِن نِعمَتِهِ ، و لا مَأیُوسٍ مِن مَغفِرَتِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ ناقِلاً عن حَکیمٍ _: الیَأسُ مِن رَوحِ اللّهِ أشَدُّ بَردا مِن الزَّمهَریرِ . (2)

امام علی علیه السلام :ستایش خداوند را در حالی که نه از رحمت او نومیدم و نه از نعمت او بی بهره و نه از آمرزش او مأیوس.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از شخصی حکیم _فرمود : نومیدی از رحمت خدا، سردتر از زمهریر است.

3366 - النَّهیُ عَنِ التَّقنیطِ مِن رَحمَةِ اللَّهِ
3366 - نهی از نومید کردن از رحمت خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی : یا بنَ آدمَ ......... لا تُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّهِ تعالی علَیهِم و أنتَ تَرجُوها لنفسِکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَبعَثُ اللّهُ المُقَنِّطینَ یَومَ القِیامَةِ مُغلَّبَةً وُجوهُهُم _ یَعنی غَلَبةَ السَّوادِ علَی البَیاضِ _ فیقالُ لَهُم : هؤلاءِ المُقَنِّطُونَ مِن رَحمَةِ اللّهِ! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَقیهُ کُلُّ الفَقیهِ مَن لم یُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّهِ ، و لم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِ اللّهِ ، و لم یُؤمِنْهُم مِن مَکرِ اللّهِ . (5)

3366

نهی از نومید کردن از رحمت خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی فرمود: ای فرزند آدم! ......... مردم را از رحمت خداوند متعال نومید مگردان، در حالی که آن را برای خودت امید داری.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت خداوند نومید کنندگانِ [مردم از رحمت حق] را در حالی بر می انگیزد که سیاهی چهره شان بر سفیدی آن غالب است و گفته می شود: اینان نومید کنندگانِ از رحمت خدایند.

امام علی علیه السلام :فقیه به تمام معنا، کسی است که مردم را از رحمت خدا نومید نگرداند و از فضل و بخشایش خدا، مأیوسشان نسازد و از مکر و عذاب خدا هم آسوده خاطرشان نکند.

ص :574


1- نهج البلاغة : الخطبة 45.
2- بحار الأنوار:72/338/1.
3- صحیفة الرِّضا : 43/14.
4- بحار الأنوار: 2/55/30.
5- نهج البلاغة : الحکمة 90.

عنه علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسینِ علیه السلام _: أی بُنَیَّ ، لا تُؤیِسْ مُذنِبا ، فَکَم مِن عاکِفٍ علی ذَنبِهِ خُتِمَ لَهُ بخَیرٍ ، و کَم مِن مُقبِلٍ علی عَمَلِهِ مُفسِدٌ فی آخِرِ عُمُرِهِ ، صائرٌ إلَی النارِ ، نَعوذُ بِاللّهِ منها! (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در بخشی از سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : ای فرزندم! هیچ گنهکاری را نومید مکن؛ زیرا ای بسا کسی که عمری گناه می کند، اما فرجامش به نیکی ختم می شود و ای بسا کسی که عمری عمل [خیر ]می کند، لیکن در پایان عمرش گرفتار فساد می شود و رهسپار دوزخ می گردد؛ پناه به خدا از آتش دوزخ.

3367 - مَن یَئِسَ مِن رَحمَةِ اللَّهِ
3367 - کسی که از رحمت خدا نومید است

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ لِقَائِهِ اُوْلَ_ئِکَ یَئِسُوا مِن رَحْمَتِی وَ أُوْلَ_ئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُذنِبُ علی بَصیرَةٍ غَیرُ مُستَحِقٍّ لِلعَفوِ ، المُذنِبُ عن غَیرِ عِلمٍ بَرِیءٌ مِن الذَّنبِ. (4)

(5)

3367

کسی که از رحمت خدا نومید است

قرآن:

«و کسانی که آیات خدا و لقای او را منکر شدند، آنان از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابی پر درد خواهد بود».

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که آگاهانه گناه کند، مستحقّ بخشش نیست و کسی که ناآگاهانه گناه کند، از گناه مبرّاست.

ص :575


1- بحار الأنوار : 77/239/1 .
2- (انظر) الفقه : باب 3192. التوبة : باب 476.
3- العنکبوت : 23.
4- غرر الحکم : 1516 ، 1723.
5- (انظر) الذَّنب : باب 1367. التوبة : باب 464.

ص :576

449 - القَناعة

449 - قناعت
اشاره

(1)

(2)

ص :577


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 389 ، 781 «القناعة». بحار الأنوار : 73 / 168 باب 129 «فضل القناعة».
2- انظر: عنوان 106 «الحِرص» ، 267 «الشَّرَه» ، 321 «الطمع» ، 214 «السؤال (طلب الحاجة)». العِفّة : باب 2716 ، الغِنی : باب 3067 ، الرزق : باب 1495 ، 1505 ، 1506. الدنیا : باب 1223.

3368 - القَناعَةُ
3368 - قناعت

الکتاب :

«مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خِیارُ اُمَّتی القانِ_عُ ، و شِرارُهُمُ الطامِعُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ المؤمنینَ القانِعُ ، و شَرُّهُمُ الطامِعُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قولِهِ تعالی : «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبةً» _: هِی القَناعَةُ . (4)

عنه علیه السلام :طوبی لِمَن ذَکَرَ المَعادَ ، و عَمِلَ للحِسابِ ، و قَنِعَ بالکَفافِ ، و رَضِیَ عنِ اللّهِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ خَبّابِ بنِ الأرَتِّ _: یَرحَمُ اللّهُ خَبّابَ بنَ الأرَتِّ ، فلقد أسلَمَ راغِبا ، و هاجَرَ طائعا ، و قَنِعَ بالکَفافِ ، و رَضِیَ عنِ اللّهِ ، و عاشَ مُجاهِدا . (6)

3368

قناعت

قرآن:

«هر کس، از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات [حقیقی ]می بخشیم و مسلّما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترینان امّت من، قناعت کنندگان و بدترینان آنها، طمعکاران هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین مؤمنان، قناعت پیشه است و بدترین آنها، طمعکار.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از آیه «فلنحیینّه حیاة طیّبة» _فرمود : مقصود، قناعت است.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که به یاد قیامت باشد و برای روز حساب کار کند و به کفاف زندگی قانع باشد و از خدا خشنود.

امام علی علیه السلام_ درباره خبّاب بن اَرَت _فرمود : خداوند خباب بن اَرَتْ را بیامرزد که با رغبت مسلمان شد و با طیب خاطر هجرت کرد و به کفاف زندگی قانع و از خدا خشنود بود و مجاهد زیست.

ص :578


1- النحل : 97.
2- کنز العمّال : 7095.
3- کنز العمّال : 7126.
4- نهج البلاغة : الحکمة 229.
5- نهج البلاغة : الحکمة 44.
6- نهج البلاغة: الحکمة 43.

عنه علیه السلام :لا تکن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغیرِ العَمَلِ ......... یقولُ فی الدنیا بقَولِ الزاهِدینَ ، و یَعمَلُ فیها بعَمَلِ الراغِبینَ ، إن اُعطِیَ مِنها لم یَشبَعْ ، و إن مُنِعَ مِنها لم یَقنَعْ . (1)

عنه علیه السلام :وَ ایمُ اللّهِ _ یَمینا أستَثنی فیها بمَشیئَةِ اللّهِ _ لَأرُوضَنَّ نَفسی رِیاضَةً تَهِشُّ مَعَها إلَی القُرصِ إذا قَدَرَت علَیهِ مَطعوما ، و تَقنَعُ بالمِلحِ مَأدُوما . (2)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الأنبیاءِ _: و لکنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولِی قُوَّةٍ فی عَزائمِهِم ، و ضَعَفةً فیما تَرَی الأعیُنُ مِن حالاتِهِم ، مَع قَناعَةٍ تَملَأُ القُلوبَ و العُیونَ غِنیً ، و خَصاصَةٍ تَملأُ الأبصارَ و الأسماعَ أذیً . (3)

عنه علیه السلام :ألهِمْ نفسَکَ القُنوعَ . (4)

عنه علیه السلام :نِعمَ الحَظُّ القَناعَةُ . (5)

عنه علیه السلام :انتَقِمْ مِن حِرصِکَ بالقُنوعِ کما تَنتَقِمُ مِن عَدُوِّکَ بالقِصاصِ . (6)

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل به آخرت امیدوار است ......... در دنیا چون پارسایان سخن می گوید، اما به مانند دنیا خواهان عمل می کند. اگر از دنیا چیزی به او داده شود، سیر نمی گردد و اگر داده نشود، قانع نیست.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند _ سوگندی که در آن مشیّت خدا را مستثنی می کنم _ نفْس خود را چنان ریاضت و پرورش دهم که چون به گِرده نانی، دست یابد، شاد گردد و به نانخورش نمک بسازد.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران _فرمود : اما خداوند سبحان فرستادگان خود را دارای اراده هایی نیرومند قرار داد و از نظر ظاهر ضعیف و تهیدست، اما توأم با قناعتی که دلها و چشمها را پر از بی نیازی می کرد، هر چند فقر و ناداری آنها، چشمها و گوشها را از ناراحتی لبریز می ساخت.

امام علی علیه السلام :قناعت را به نفس خود، تلقین کن.

امام علی علیه السلام :نیکو بهره ای است، قناعت.

امام علی علیه السلام :از حرص خود با قناعت، انتقام بگیر، همچنان که از دشمنت با تقاصّ، انتقام می گیری.

ص :579


1- نهج البلاغة: الحکمة 150.
2- نهج البلاغة: الکتاب 45.
3- نهج البلاغة: الخطبة 192.
4- بحار الأنوار : 78/9/64.
5- غرر الحکم : 9887.
6- غرر الحکم : 2339.

عنه علیه السلام :أشکَرُ الناسِ أقنَعُهُم ، و أکفَرُهُم لِلنِّعَمِ أجشَعُهُم . (1)

عنه علیه السلام :کفی بالقَناعَةِ مُلکا ، و بِحُسنِ الخُلقِ نَعیما . (2)

عنه علیه السلام :ما أحسَنَ بالإنسانِ أن یَقنَعَ بالقَلیلِ و یَجودَ بالجَزیلِ ! (3)

عنه علیه السلام :مَن قَنِعَت نفسُهُ أعانَتهُ علَی النَّزاهَةِ و العَفافِ . (4)

عنه علیه السلام :مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومُ القَناعَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مِن عِزِّ النفسِ لُزومُ القَناعَةِ . (6)

عنه علیه السلام :القَناعَةُ سَیفٌ لا یَنبُو . (7)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :اعلمْ أنَّ مُروَّةَ القَناعَةِ و الرِّضا أکثرُ مِن مُرُوّةِ الإعطاءِ . (8)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أکَلَ علیٌّ علیه السلام مِن تَمرٍ دَقَلٍ (9) ثُمّ شَرِبَ علَیهِ الماءَ ، ثُمّ ضَرَبَ علی بَطنِهِ ، و قالَ : مَن أدخَلَهُ بَطنُهُ النارَ فَأبعَدَهُ اللّهُ ، ثُمّ تَمَثَّلَ :

فَإنَّکَ مَهما تُعطِ بَطنَکَ سُؤلَهُ

و فَرْجَکَ نالا مُنتَهی الذَّمِّ أجمَعا (10)

امام علی علیه السلام :شاکرترین مردم، قانع ترین آنهاست و نا سپاس ترین آنان از نعمتها، آزمندترین آنها.

امام علی علیه السلام :آدمی را مُلکِ قناعت و نعمتِ خوی نیک، بس است.

امام علی علیه السلام :چه زیباست برای انسان که به اندک بسازد و فراوان ببخشد.

امام علی علیه السلام :هر که نفْسش قانع باشد، او را در پاکی و خویشتنداری یاری رساند.

امام علی علیه السلام :از بلند همّتی است، پایبندی به قناعت.

امام علی علیه السلام :پایبندی به قناعت از عزّت نفْس است.

امام علی علیه السلام :قناعت، شمشیری است که کُند نمی شود.

امام حسن علیه السلام :بدان که مردانگی قناعت و خرسندی، بیشتر از مردانگی داد و دهش است.

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام مقداری خرمای دَقَل (11) تناول کرد و سپس روی آن آب نوشید و بعد دستی بر شکم خود زد و فرمود: هر که آتش وارد آن کند، خدا او را دور گرداند. آن گاه به این بیت تمثّل جُست:

تو هر گاه خواهش شکم و شرمگاهت را برآوری،

منتهای نکوهش و رسوایی را به بار آورند.

ص :580


1- بحار الأنوار : 77/422/40.
2- نهج البلاغة : الحکمة 229.
3- غرر الحکم : 9660.
4- غرر الحکم : 8663.
5- غرر الحکم : 9435.
6- غرر الحکم : 9452.
7- بحار الأنوار:71/96/61.
8- بحار الأنوار : 78/111/6.
9- دقل _ بفتح الدال و القاف _ : أردأ التمر . (القاموس المحیط: 3/376).
10- کنز العمّال : 8741.
11- دَقَل: پست ترین نوع خرما (القاموس المحیط، ج 3، ص 376).

مجمع البیان : «فَلَنُحْیِینَّهُ حَیاةً طَیِّبةً» قیلَ فیهِ أقوالٌ ، أحَدُها : أنَّ الحَیاةَ الطَّیّبةَ الرِّزقُ الحَلالُ ، عن ابنِ عبّاسٍ و سَعیدِ بنِ جُبَیرٍ و عَطاءٍ . و ثانیها : أنّها القَناعَةُ و الرِّضا بما قَسَمَ اللّهُ ، عن الحسنِ و وَهبٍ و رُوِیَ ذلکَ عنِ النبیِّ صلی الله علیه و آله . (1)

مجمع البیان :درباره «فلنحیینّه حیاةً طیّبة»، چند قول گفته شده است: یکی قول ابن عباس و سعید بن جبیر و عطا که گفته اند: منظور از زندگی پاکیزه، روزیِ حلال است. دوم، قول حسن و وهب که گفته اند: به معنای قانع و راضی بودن به قسمت خداست. و این قول از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است.

3369 - الغِنی فِی القَناعَةِ
3369 - توانگری در قناعت است

بحار الأنوار :أوحَی اللّهُ تعالی إلی داوودَ علیه السلام : وَضَعتُ الغِنی فی القَناعَةِ و هُم یَطلُبُونَهُ فی کَثرَةِ المالِ فلا یَجِدُونَهُ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القَناعَةُ مالٌ لا یَنفَدُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القَناعَةُ تُغنی . (4)

عنه علیه السلام :طَلَبتُ الغِنی فما وَجَدتُ إلاّ بالقَناعَةِ ، علَیکُم بالقَناعَةِ تَستَغنُوا . (5)

3369

توانگری در قناعت است

بحار الأنوار :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی کرد: من توانگری را در قناعت نهاده ام، اما مردم آن را در فراوانی مال می جویند؛ از این رو نمی یابندش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قناعت، ثروتی تمام ناشدنی است .

امام علی علیه السلام :قناعت، توانگری آرَد.

امام علی علیه السلام :توانگری را جستم و آن را جز در قناعت نیافتم. قانع باشید تا توانگر شوید.

ص :581


1- مجمع البیان : 6/593.
2- بحار الأنوار: 78/453/21.
3- کنز العمّال : 7080.
4- غرر الحکم : 22.
5- بحار الأنوار : 69/399/91.

عنه علیه السلام :القَناعَةُ غُنیَةٌ، و الاقتِصادُ بُلغَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :القانِعُ غَنیٌّ و إنْ جاعَ و عَری . (2)

عنه علیه السلام :القَناعَةُ رَأسُ الغِنی . (3)

عنه علیه السلام :لا کَنزَ أغنی مِن القَناعَةِ . (4)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:مَن قَنِعَ بما رَزَقَهُ اللّهُ فهُو مِن أغنَی الناسِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :قناعت، توانگری است و میانه روی، کفاف.

امام علی علیه السلام :شخص قانع، توانگر و بی نیاز است، اگر چه گرسنه و برهنه باشد.

امام علی علیه السلام :قناعت، سَر توانگری است.

امام علی علیه السلام :هیچ گنجی، سرشارتر از قناعت نیست.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام:کسی که به آنچه خدا روزیش کرده قانع باشد، از توانگرترین مردمان است.

3370 - ما یورِثُ القَناعَةَ
3370 - آنچه قناعت آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علی قَدرِ العِفَّةِ تکونُ القَناعَةُ . (7)

عنه علیه السلام :لن تُوجَدَ القَناعَةُ حتّی یُفقَدَ الحِرصُ . (8)

عنه علیه السلام :مَن عَقلَ قَنِعَ . (9)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لمَن عَرَفَ نفسَهُ أن یَلزَمَ القَناعَةَ و العِفَّةَ . (10)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :انزِلْ ساحَةَ القَناعَةِ باتِّقاءِ الحِرصِ ، و ادفَعْ عَظیمَ الحِرصِ بِإیثارِ القَناعَةِ . (11)

3370

آنچه قناعت آورد

امام علی علیه السلام :قناعت، به اندازه خویشتنداری و عزّت نفس بستگی دارد.

امام علی علیه السلام :تا حرص گُم نشود، قناعت هرگز پیدا نشود.

امام علی علیه السلام :کسی که عاقل باشد، قانع است.

امام علی علیه السلام :برای کسی که خود را بشناسد، شایسته است که به قناعت و عزّت نفْس چنگ در زند.

امام باقر علیه السلام :با پرهیز از حرص، در آستانِ قناعت بار افکن و با برگزیدن قناعت، کوه حرص را پس بزن.

ص :582


1- بحار الأنوار: 78/10/67.
2- . غرر الحکم : 1405.
3- غرر الحکم : 1106.
4- . نهج البلاغة : الحکمة 371.
5- الکافی : 2/139/9.
6- (انظر) الغنی : باب 3069.
7- . غرر الحکم : 6179.
8- غرر الحکم : 7424.
9- . غرر الحکم : 7724.
10- غرر الحکم : 10927.
11- بحار الأنوار:78/163/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُنظُرْ إلی مَن هُو دُونَکَ فی المَقدُرَةِ و لا تَنظُرْ إلی مَن هو فَوقَکَ فی المَقدُرَةِ ، فإنّ ذلکَ أقنَعُ لکَ بما قُسِمَ لکَ . (1)

امام صادق علیه السلام :به ناتوانتر از خودت بنگر و به توانگر از خویش منگر؛ زیرا که این کار تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع تر می سازد.

3371 - ثَمَرَةُ القَناعَةِ
3371 - میوه قناعت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِقنَعْ بما اُوتِیتَهُ یَخِفَّ علَیکَ الحِسابُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمرَةُ القَناعَةِ الإجمالُ فی المُکتَسَبِ و العُزوفُ عنِ الطَّلَبِ . (3)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ القَناعَةِ العِزُّ . (4)

عنه علیه السلام :أعوَنُ شیءٍ علی صَلاحِ النَّفسِ القَناعَةُ . (5)

عنه علیه السلام :کیفَ یَستَطیعُ صَلاحَ نفسِهِ مَن لا یَقنَعُ بالقَلیلِ ؟ ! (6)

عنه علیه السلام :مَن قَنِعَ لم یَغتَمَّ . (7)

3371

میوه قناعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به آنچه داده شده ای قانع باش، تا حسابت سبک شود.

امام علی علیه السلام :میوه قناعت، میانه روی در کسب و کار است و خویشتنداری از دست دراز کردن سوی مردم.

امام علی علیه السلام :میوه قناعت، عزّت است.

امام علی علیه السلام :بهترین کمک برای خودسازی، قناعت است.

امام علی علیه السلام :کسی که به اندک قانع نیست، چگونه می تواند خودسازی کند؟!

امام علی علیه السلام :کسی که قانع باشد، اندوهگین نشود.

ص :583


1- الکافی : 8/244/338.
2- بحار الأنوار : 77/187/37.
3- غرر الحکم : 4634.
4- غرر الحکم : 4646.
5- غرر الحکم : 3191.
6- غرر الحکم : 6979.
7- غرر الحکم : 7771.

عنه علیه السلام :بالقَناعَةِ یکونُ العِزُّ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ کَتَبَهُ لِشُرَیحٍ لمّا اشتَری علی عَهدِهِ دارا فَبَلَغَهُ ذلک _: اشتَری هذا المُغتَرُّ بالأمَلِ ، مِن هذا المُزعَجِ بالأجَلِ ، هذهِ الدارَ بالخُروجِ مِن عِزِّ القَناعَةِ ، و الدُّخولِ فی ذُلِّ الطَّلَبِ و الضَّراعَةِ ! (2)

عنه علیه السلام :اِقنَعُوا بالقَلیلِ مِن دُنیاکُم لِسلامَةِ دِینِکُم ، فإنَّ المؤمنَ البُلغَةُ الیَسیرَةُ مِن الدنیا تُقنِعُهُ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحُسَینِ علیه السلام _: لا مالَ أذهَبُ بالفاقَةِ مِن الرِّضا بالقُوتِ ، و مَنِ اقتَصَرَ علی بُلغَةِ الکَفافِ تَعَجَّلَ الراحَةَ و تَبَوَّأ خَفضَ الدَّعَةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قَنِعَت نفسُهُ عَزَّ مُعسِرا . (5)

عنه علیه السلام :أنعَمُ الناسِ عَیشا مَن مَنَحَهُ اللّهُ سُبحانَهُ القَناعَةَ و أصلَحَ لَهُ زَوجَهُ . (6)

عنه علیه السلام :القَناعَةُ أهنَأُ عَیشٍ . (7)

امام علی علیه السلام :با قناعت است که عزّت به دست می آید.

امام علی علیه السلام_ به شریح وقتی که شنید در روزگارِ عهده داریِ مسنَد قضاوت از سوی آن حضرت، خانه ای خریده است _نوشت: این خانه را، این فریب خورده آرزو از این کسی که اجل او را از این خانه بیرون می برد، خریداری کرد به بهای خارج شدن از عزّت قناعت و وارد شدن به ذلّت خواهش و پستی!

امام علی علیه السلام :برای سالم ماندن دینتان، به اندکی از دنیای خود قانع باشید؛ زیرا که مؤمن را اندک کفاف دنیا، قانع می سازد.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسین علیه السلام _فرمود : هیچ ثروتی فقر زداتر از خشنودی به قُوت، نیست و هر که به کفافِ زندگی بسنده کند، بزودی به آسایش دست یابد و زندگی آسوده و مرفّهی به دست آورد.

امام علی علیه السلام :کسی که نفْسش قانع باشد، در عین تنگدستی با عزّت است.

امام علی علیه السلام :خوشترین زندگی را کسی دارد که خداوند سبحان قناعت را ارزانی اش دارد و همسری پاک و شایسته نصیبش گرداند.

امام علی علیه السلام :قناعت، گواراترین زندگی است.

ص :584


1- غرر الحکم : 4244.
2- نهج البلاغة : الکتاب 3.
3- غرر الحکم : 2549.
4- بحار الأنوار : 77/238/1.
5- غرر الحکم : 8439.
6- غرر الحکم : 3295.
7- غرر الحکم : 933.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :القُنوعُ راحَةُ الأبدانِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن رَضِیَ مِن اللّهِ بِالیَسیرِ مِن المَعاشِ رَضِیَ اللّهُ مِنهُ بِالیَسیرِ مِن العَمَلِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لمّا سُئلَ عَنِ القَناعَةِ _: القَناعَةُ تَجتَمِعُ إلی صیانَةِ النفسِ و عِزِّ القَدرِ ، و طَرحِ مُؤَنِ (مَؤونَة) الاستِکثارِ ، و التَّعبُّدِ لأهلِ الدنیا ، و لا یَسلُکُ طَریقَ القَناعَةِ إلاّ رجُلانِ : إمّا مُتَعَلِّلٌ (مُتَعبِّدٌ) یُریدُ أجرَ الآخِرَةِ ، أو کریمٌ مُتَنزِّهٌ عَن لِئامِ الناسِ . (3)

امام حسین علیه السلام :قناعت، مایه آسایش تن است.

امام صادق علیه السلام :کسی که به معاش (روزی) اندک خدا خرسند باشد، خداوند به عمل اندک او خرسند شود.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از قناعت _فرمود : قناعت، باعث خویشتنداری و ارجمندی و آسوده شدن از زحمت فزون خواهی و بندگی در برابر دنیا پرستان است. راه قناعت را جز دو کس نپیماید: یا عبادت پیشه ای که خواهان مزدِ آخرت است، یا بزرگواری که از مردمان فرومایه دوری می کند.

3372 - مَن لَم یُقنِعهُ الیَسیرُ
3372 - کسی که اندک قانعش نکند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لم یُقنِعْهُ الیسیرُ لم یَنفَعْهُ الکَثیرُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کانَ بِیَسیرِ الدنیا لا یَقنَعُ ، لم یُغنِهِ مِن کثیرِها ما یَجمَعُ . (5)

عنه علیه السلام_ کانَ یقولُ _: ابنَ آدمَ ، إن کُنتَ تُریدُ مِن الدنیا ما یَکفیکَ فإنَّ أیسَرَ ما فیها یَکفیکَ، و إن کُنتَ إنّما تُریدُ ما لا یَکفیکَ فإنَّ کُلَّ ما فیها لا یَکفیکَ . (6)

3372

کسی که اندک قانعش نکند

امام علی علیه السلام :کسی که اندک قانعش نکند، مال بسیار سودش ندهد.

امام علی علیه السلام :کسی که به اندکِ دنیا قانع نباشد، ثروت بسیار آن، هر چه هم گِرد آورد، او را بی نیاز نسازد.

امام علی علیه السلام :ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند خواهی، بدان که کمترین چیز دنیا کفایتت می کند و اگر از دنیا به اندازه ای که تو را کفایت کند نخواهی، بدان که همه دنیا هم بسنده ات نخواهد کرد.

ص :585


1- بحار الأنوار : 78/128/11.
2- الکافی : 2/138/3.
3- . بحار الأنوار : 78/349/6.
4- بحار الأنوار : 78/71/33.
5- . غرر الحکم : 8484.
6- الکافی : 2/138/6.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا شَکا إلَیهِ رَجُلٌ أنّهُ یَطلُبُ فَیُصیبُ و لا یَقنَعُ ، و تُنازِعُهُ نفسُهُ إلی ما هُو أکثَرُ مِنهُ و قالَ : عَلِّمْنِی شَیئا أنتَفِعْ بهِ _: إن کانَ ما یَکفیکَ یُغنیکَ فَأدنی ما فیها یُغنیکَ ، و إن کانَ ما یَکفیکَ لا یُغنیکَ فَکُلُّ ما فیها لا یُغنیکَ . (1)

عنه علیه السلام :اقنَعْ بما قَسَمَ اللّهُ لکَ و لا تَنظُرْ إلی ما عِندَ غیرِکَ و لا تَتَمَنَّ ما لَستَ نائلَهُ ؛ فإنّهُ مَن قَنِعَ شَبِعَ و مَن لم یَقنَعْ لم یَشبَعْ ، و خُذْ حَظَّکَ مِن آخِرَتِکَ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ فیما نَزَلَ بهِ الوَحیُ مِن السماءِ : لو أنَّ لاِبنِ آدمَ وَادِیَینِ یَسیلانِ ذَهَبا و فِضَّةً لاَبتَغی إلَیهِما ثالِثا !

یا بنَ آدمَ ، إنّما بَطنُکَ بَحرٌ مِنَ البُحورِ و وادٍ مِن الأودِیَةِ لا یَملَؤهُ شیءٌ إلاّ التُّرابُ ! (3)

(4)

امام صادق علیه السلام_ وقتی که مردی به ایشان شِکوه کرد که طلب روزی می کند و به دست می آورد، اما قانع نمی شود و نفْسش بیشتر از آن را از او می طلبد و عرض کرد: مرا چیزی بیاموزید، که مشکلم را حلّ کند _فرمود : اگر آن اندازه که کفایتت می کند تو را بی نیاز سازد، کمترین چیز دنیا بی نیازت می سازد و اگر آنچه تو را بس است بی نیازت نسازد، همه دنیا هم تو را بی نیاز نمی گرداند.

امام صادق علیه السلام :به آنچه خداوند قسمت تو کرده قانع باش و به آنچه دیگران دارند چشم مدوز و آنچه را که بدان نمی رسی، آرزو مکن؛ زیرا کسی که قانع باشد، سیر می شود و کسی که قانع نباشد، سیر نمی شود و به فکر بهره آخرتت باش.

امام صادق علیه السلام :از جمله وحیهای آسمانی این بود: اگر برای آدمیزاد دو رودخانه طلا و نقره جریان یابد باز خواهان سوّمی است!

ای آدمیزاد! شکم تو، در حقیقت، دریایی و درّه ای است که آنها را چیزی جز خاک پر نمی کند. (5)

ص :586


1- الکافی : 2/139/10.
2- الکافی : 8/243/337.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/418/5912.
4- (انظر) الحِرص : باب 798.
5- گفت: چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور. گلستان سعدی باب سوم: ص 118 .

450 - الاستِقامة

450 - ایستادگی
اشاره

(1)

(2)

ص :587


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 57 ، 676 «الاستقامة».
2- انظر: الإسلام : باب 1857 ،العمل : باب 2894.

3373 - الاِستِقامَةُ
3373 - ایستادگی

الکتاب :

«فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ» . (1)

«فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لاَتَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ سُفینُ بنُ عبدِ اللّهِ الثَّقَفیُّ عن أمرٍ یَعتَصِمُ بهِ _: قُلْ «رَبِّیَ اللّهُ» ثُمّ استَقِمْ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، أوصِنی . قالَ : قُلْ «رَبِّیَ اللّهُ» ثُمَّ استَقِمْ . قلتُ : رَبّیَ اللّهُ و ما تَوفِیقی إلاّ باللّهِ ، علَیهِ تَوکَّلتُ و إلَیهِ اُنیبُ . قالَ : لِیَهْنِکَ العِلمُ أبا الحَسَنِ، لقد شَرِبتَ العِلمَ شُربا و نَهلتَهُ نَهَلاً . (4)

عنه علیه السلام :اعلَمُوا أنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُبغِضُ مِن عِبادِهِ المُتَلوِّنَ ، فلا تَزُولوا عنِ الحَقِّ ، و وَلایَةِ أهلِ الحَقِّ ؛ فإنَّ مَنِ استَبدَلَ بِنا هَلَکَ . (5)

3373

ایستادگی

قرآن:

«بنا بر این به دعوت پرداز و همان گونه که دستور یافته ای، ایستادگی کن».

«پس، همان گونه که دستور یافته ای ایستادگی کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان مکنید که او به آنچه انجام می دهید بیناست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ سُفین بن عبد اللّه ثقفی که پرسید: به چه چیزی باید چنگ در زد _فرمود : بگو «پروردگار من خداست» و آن گاه [بر این گفته ]ایستادگی کن.

امام علی علیه السلام :گفتم: ای رسول خدا! مرا سفارشی فرما. فرمود: بگو «پروردگار من خداست» و آن گاه [بر این گفته ]ایستادگی کن. من گفتم: پروردگار من خداست و توفیق جز از خدا نخواهم، به او توکّل می کنم و به سوی او باز می گردم. رسول خدا فرمود: علم گوارایت باد، ای ابا الحسن! که دانش را خوب نوشیدی و از آن نیکو سیراب گشتی.

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند تبارک و تعالی از بندگان بی ثبات و دمدمی مزاج خود نفرت دارد. پس ، از حق و دوستیِ با حق جویان دور نشوید؛ زیرا کسی که دیگران را به جای ما بگیرد [و ما را با دیگران عوض کند ]هلاک شود.

ص :588


1- الشوری : 15.
2- هود : 112.
3- الترغیب و الترهیب : 3/527/19.
4- کنز العمّال : 36524.
5- بحار الأنوار : 10/105/1.

عنه علیه السلام :العَمَلَ العَمَلَ ، ثُمّ النِّهایَةَ النِّهایَةَ، و الاستِقامَةَ الاستِقامَةَ ......... ألا و إنَّ القَدَرَ السابِقَ قد وَقَعَ ، و القَضاءَ الماضیَ قد تَوَرَّدَ ، و إنّی مُتَکَلِّمٌ بِعِدَّةِ اللّهِ و حُجَّتِهِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «إنَّ الّذینَ قالوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائکةُ ......... » (1) و قد قُلتُم : «رَبُّنا اللّهُ» فاستَقیمُوا علی کتابِهِ ، و علی مِنهاجِ أمرِهِ ، و علی الطَّریقَةِ الصالِحَةِ مِن عِبادَتِهِ (طاعَتِهِ)، ثُمّ لا تَمرُقُوا مِنها ، و لا تَبتَدِعُوا فیها ، و لا تُخالِفُوا عَنها . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ السَّعادَةِ استِقامَةُ الدِّینِ . (3)

عنه علیه السلام :کیفَ یَستَقِیمُ مَن لم یَستَقِمْ دِینُهُ ؟ ! (4)

الدرّ المنثور :لمّا نَزَلَت هذهِ الآیةُ : «فاسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ» _ : قالَ [النَّبیُّ صلی الله علیه و آله ] : شَمِّرُوا ، شَمِّرُوا ! ! فما رُؤِیَ ضاحِکا . (5)

امام علی علیه السلام :کار کنید، کار کنید؛ آن گاه به پایانشان رسانید، به پایانشان رسانید، و ایستادگی کنید ، ایستادگی کنید ......... بدانید که آنچه از پیش مقدّر شده بود به وقوع پیوست و قضای محتوم الهی، اندک اندک پدیدار گشت و من از وعده خدا و حجّت او سخن می گویم. خداوند متعال فرموده است: «کسانی که گفتند پروردگار ما اللّه است و آن گاه ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند ......... » و شما هم گفتید: «پروردگار ما اللّه است» پس در [عمل به ]کتاب او و راه آشکار فرمان او و راه درست عبادت او، ایستادگی ورزید و از آن بیرون نروید و در آن بدعت مگذارید و از آن تخلّف نکنید.

امام علی علیه السلام :بالاترین خوشبختی، استقامت دین (پایداری در دین) است.

امام علی علیه السلام :چگونه مستقیم و درست باشد کسی که دین او مستقیم و درست نیست؟

الدرّ المنثور :چون آیه «پس همان گونه که دستور یافته ای ایستادگی کن» نازل شد، [ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ]فرمود: آماده شوید! آماده شوید!! و از آن پس او خندان دیده نشد.

ص :589


1- . فصّلت : 30 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 176.
3- غرر الحکم : 2869.
4- . غرر الحکم : 6994.
5- الدرّ المنثور : 4/480.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ لَهُ قُوَّةٌ فی دِینٍ ......... و بِرٌّ فی استِقامَةٍ . (1)

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین نیرومند است ......... و در نیکوکاری پایدار.

3374 - ثَمَرَةُ الاستِقامَةِ
3374 - میوه ایستادگی

الکتاب :

«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا» . (2)

«إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» . (3)

«إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَنْ لا تَخافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إن تَستَقیمُوا تُفلِحُوا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ استَقامَ فإلَی الجَنَّةِ ، و مَن زَلَّ فإلَی النارِ ! (6)

عنه علیه السلام :الاستِقامَةُ سلامَةٌ . (7)

3374

میوه ایستادگی

قرآن:

«و اگر [مردم] در راه درست ایستادگی کنند، قطعا آب گوارایی بدیشان نوشانیم».

«محققّا کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد».

«در حقیقت کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند [و می گویند]: «هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتی که وعده یافته بودید، شاد باشید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر ایستادگی کنید رستگار می شوید.

امام علی علیه السلام :هر که ایستادگی کند، ره به بهشت برد و هر که بلغزد، به دوزخ درافتد.

امام علی علیه السلام :ایستادگی در راه راست، سلامتی است .

ص :590


1- بحار الأنوار : 67/271/3.
2- الجنّ : 16.
3- الأحقاف : 13.
4- فصّلت : 30.
5- کنز العمّال : 5479.
6- نهج البلاغة : الخطبة 119.
7- غرر الحکم : 245.

عنه علیه السلام :مَن لَزِمَ الاستِقامَةَ لَزِمَتهُ السلامَةُ . (1)

عنه علیه السلام :السلامَةُ مَع الاستِقامَةِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ السلامَةَ لَزِمَ الاستِقامَةَ . (3)

عنه علیه السلام :علَیکَ بمَنهَجِ الاستِقامَةِ ؛ فإنّهُ یُکسِبُکَ الکرامَةَ و یَکفیکَ المَلامَةَ . (4)

عنه علیه السلام :لا مَسلَکَ أسلَمُ مِن الاستِقامَةِ ، لا سَبیلَ أشرَفُ مِن الاستِقامَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن رَغِبَ فی السلامَةِ ألزَمَ نَفسَهُ الاستِقامَةَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن لَزِمَ الاستِقامَةَ لم یَعدمِ السلامةَ . (7)

امام علی علیه السلام :هر که به ایستادگی [در راه حق ]چنگ در زند، سلامت به او چنگ آویزد.

امام علی علیه السلام :سالم ماندن، توأم با ایستادگی است.

امام علی علیه السلام :کسی که خواهان به سلامت رستن است، ایستادگی را پاس دارد.

امام علی علیه السلام :بر تو باد پایداری در راه راست؛ زیرا که این کار، به تو کرامت می بخشد و سرزنش را از تو باز می دارد.

امام علی علیه السلام :هیچ طریقه ای سالمتر از راستی نیست؛ هیچ راهی ارجمندتر از راستی (ایستادگی در راه حق) نیست.

امام علی علیه السلام :هر که مشتاق سالم ماندن [از مهلکه ها ]است، خود را ملزم به پیمودن راه راست و ایستادگی در آن گرداند.

امام علی علیه السلام :کسی که به ایستادگی در راه راست ادامه دهد، سلامت را از کف ننهد.

ص :591


1- بحار الأنوار : 78/91/95.
2- بحار الأنوار : 77/213/1 .
3- غرر الحکم : 8041.
4- غرر الحکم : 6127.
5- غرر الحکم : 10636 و 10556.
6- غرر الحکم : 8497.
7- غرر الحکم : 8117.

ص :592

451 - القیاس

451 - قیاس
اشاره

(1)

(2)

ص :593


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 283 باب : 34 «البدع و الرأی و المقاییس». وسائل الشیعة : 18 / 20 باب 6 «عدم جواز القضاء و الحکم بالرأی و الاجتهاد و المقاییس و نحوها من الاستنباطات الظنّیّة».
2- انظر: عنوان 177 «الرأی».

3375 - القِیاسُ فِی الدِّینِ
3375 - قیاس در دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَقِیسُوا الدِّینَ ؛ فإنّ الدِّینَ لا یُقاسُ ، و أوَّلُ مَن قاسَ إبلیسُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :افتَرَقَت بَنو إسرائیلَ علی إحدی و سَبعینَ فِرقَةً ، و تَزیدُ اُمّتی علَیها فِرقَةً ، لَیسَ فیها فِرقَةٌ أضَرَّ علی اُمَّتی مِن قَومٍ یَقیسُونَ الدِّینَ بِرَأیِهِم ، فَیُحِلُّونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و یُحَرِّمُونَ ما أحَلَّ اللّهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن نَصَبَ نفسَهُ لِلقیاسِ لم یَزَلْ دَهرَهُ فی التِباسٍ ، و مَن دانَ اللّهَ بالرأیِ لم یَزَلْ دَهرَهُ فی ارتِماسٍ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یا زُرارَةُ، إیّاکَ و أصحابَ القِیاسِ فی الدِّینِ ؛ فإنّهُم تَرَکُوا عِلمَ ما وُکِّلُوا بهِ و تَکَلَّفُوا ما قد کُفُوهُ . (4)

بحار الأنوار عن عبدِ الرَّحمنِ بن سالمٍ :دَخَلَ ابنُ شبرمَةَ و أبو حَنیفَةَ علی الصّادقِ علیه السلام ، فقالَ لأبی حَنیفَةَ : اِتَّقِ اللّهَ و لا تَقِس الدِّینَ برأیِکَ ، فإنَّ أوَّلَ مَن قاسَ إبلیسُ ، إذ أمَرَهُ اللّهُ تعالی بالسُّجودِ فقالَ : أنا خَیرٌ مِنهُ ، خَلَقْتَنِی مِن نارٍ و خَلَقتَهُ مِن طِینٍ ......... !

ثُمّ قالَ : البَولُ أقذَرُ أمِ المَنِیُّ ؟ قالَ : البَولُ ، قالَ : یَجِبُ علی قِیاسِکَ أن یَجِبَ الغُسلُ مِن البَولِ دُونَ المَنِیِّ ، و قد أوجَبَ اللّهُ تعالَی الغُسلَ مِن المَنِیِّ دُونَ البَولِ . (5)

3375

قیاس در دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دین قیاس به کار نبرید؛ زیرا دین قیاس ناپذیر است، و نخستین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنی اسرائیل به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند و امّت من یک فرقه بیشتر از آنها خواهد داشت؛ که در میان آنها هیچ فرقه ای برای امّت من زیانبارتر از گروهی نیست که در دین با رأی خود قیاس به کار می برند و در نتیجه حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام می کنند.

امام علی علیه السلام :هر که خود را در معرض قیاس قرار دهد، همه عمرش را در شبهه و اشتباه به سر برد و هر که در دین خدا رأی به کار برد ، در تمام عمر غرق باطل و گمراهی باشد.

امام باقر علیه السلام :ای زراره! از کسانی که در دین قیاس به کار می برند، بپرهیز؛ زیرا اینان دانستن آنچه را که بدان مکلّفند، رها کرده اند و خود را درباره آنچه بدان مکلّف نیستند، به رنج و زحمت افکنده اند.

بحار الأنوار_ به نقل از عبد الرحمان بن سالم _: ابن شبرمه و ابو حنیفه بر امام صادق علیه السلام وارد شدند و حضرت امام صادق علیه السلام _ خطاب به ابو حنیفه _ فرمود: از خدا بترس و دین را با رأی خودت قیاس مکن؛ زیرا نخستین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود ، آن گاه که خداوند متعال به او دستور سجده [آدم] داد و او گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریده ای و او را از گِل .........

حضرت سپس پرسید: ادرار پلیدتر است یا منی؟ ابو حنیفه گفت: ادرار. حضرت فرمود: پس، بنا به روش قیاس تو، باید برای ادرار غسل کرد نه برای منی، در حالی که خداوند متعال، غسل را برای منی واجب فرموده است، نه برای ادرار.

ص :594


1- کنز العمّال : 1049.
2- کنز العمّال : 1052 ، و راجع أیضا 1056 و 1058.
3- بحار الأنوار : 2/299/24.
4- . الأمالی للمفید : 51/12.
5- بحار الأنوار : 10/212/13.

ص :595

ص :596

فهرست موضوعات عربی

حرف الفاء5

402 - الفأل7

3099 - الفَألُ8

403 - الفَتک19

3100 - الفَتکُ20

404 - الفِتنة23

3101 - الفِتنَةُ24

3102 - ثَمَرَةُ الافتِتانِ28

3103 - أدَبُ التَّعَوُّذِ مِنَ الفِتنَةِ29

3104 - تَفسیرُ الفِتنَةِ30

3105 - بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ32

3106 - أنواعُ الفِتَنِ33

3107 - فی کُلِّ قَبضٍ وبَسطٍ ابتِلاءٌ36

3108 - افتِتانُ النّاسِ بَعضِهِم بِبَعضٍ37

3109 - الاستِعانَةُ بِاللَّهِ عَلی بَعضِ الفِتَنِ37

3110 - أخوَفُ الفِتَنِ38

3111 - مَن تَنجَلی عَنهُمُ الفِتَنُ39

3112 - ما یَنبَغی تَمَنِّیهِ مِنَ الفِتَنِ40

3113 - کَفی بِالمَرءِ فِتنَةً !40

3114 - النَّوادِرُ41

405 - الفُتوَّة43

3115 - الفُتُوَّةُ44

406 - الفَتوی47

3116 - التَّحذیرُ مِنَ الإفتاءِ بِغَیرِ عِلمٍ48

3117 - مَن أفتَی النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ49

3118 - مَن أفتَی النّاسَ بِرَأیِهِ50

3119 - التَّحذیرُ مِنَ الفُتیا بِالرَّأی50

3120 - ضَمانُ المُفتی51

3121 - جَوازُ الإفتاءِ لِلعالِمِ52

3122 - استِفتاءُ النَّفسِ53

407 - الفُحش55

3123 - التَّحذیرُ مِنَ الفُحشِ56

3124 - مَن شَتَمَ اُجیبَ59

408 - الفَخر61

3125 - الفَخرُ62

3126 - ما یَمنَعُ مِنَ الفَخرِ64

ص :597

3127 - ذَمُّ التَّفاخُرِ بِالأحسابِ65

3128 - ما لا یَنبَغی الفَخرُ بِهِ66

3129 - ما یَنبَغی الفَخرُ بِهِ68

409 - الفَرَج71

3130 - الفَرَجُ بَعدَ الشِّدَّةِ72

3131 - اقتِرانُ الیُسرِ بِالعُسرِ73

410 - الفَرَح75

3132 - الفَرَحُ بِغَیرِ الحَقِّ76

411 - الفُرس79

3133 - الفُرسُ أعظَمُ النّاسِ نَصیباً فِی الإسلامِ80

3134 - الفُرسُ وَالإیمانُ81

3135 - الفُرسُ وَالعِلمُ84

3136 - مَن یُقادُ إلَی الجَنَّةِ کَرهاً !84

3137 - النَّوادِرُ85

412 - الفِراسة87

3138 - فِراسَةُ المُؤمِنِ88

413 - الفُرصة93

3139 - الفُرصَةُ سَریعَةُ الفَوتِ94

3140 - الحَثُّ عَلَی اغتِنامِ الفُرَصِ94

3141 - التَّحذیرُ مِن إضاعَةِ الفُرَصِ96

414 - الفَرائض99

3142 - الحَثُّ عَلی أداءِ الفَرائِضِ100

3143 - وُجوبُ تَقدیمِ الفَرائِضِ عَلَی الفَضائِلِ103

3144 - ما فَرَضَ اللَّهُ سُبحانَهُ عَلَی النّاسِ104

3145 - أوَّلُ مَا افتَرَضَ اللَّهُ سُبحانَهُ105

3146 - أشَدُّ مَا افتَرضَ اللَّهُ سُبحانَهُ105

3147 - جَوامِعُ الفَرائِضِ106

415 - التَفریط109

3148 - التَّحذیرُ مِنَ التَّفریطِ110

3149 - النَّهیُ عَنِ الإفراطِ وَالتَّفریطِ112

416 - الفَراغ113

3150 - الفَراغُ114

417 - الفِرَق117

3151 - الفِرَقُ الإسلامِیَّةُ118

418 - الفَساد121

3152 - مایُفسِدُ العامَّةَ122

3153 - دَورُ فَسادِ الخاصَّةِ فی فَسادِ العامَّةِ127

3154 - المُفسِدونَ فِی القُرآنِ129

3155 - عَدَمُ جَوازِ إصلاحِ النّاسِ بِإفسادِ النَّفسِ135

3156 - ما یَدفَعُ الفَسادَ137

419 - الفِسق139

3157 - الفِسقُ140

3158 - الفاسِقُ141

420 - الفَصاحة143

3159 - الفَصاحَةُ144

3160 - أفصَحُ النّاسِ144

ص :598

421 - الفَضیلة145

3161 - الفَضائِلُ146

3162 - أجناسُ الفَضائِلِ147

3163 - ما بِهِ فَضیلَةُ الإنسانِ147

3164 - جَوامِعُ الفَضائِلِ149

3165 - أفضَلُ الفَضائِلِ150

3166 - رَأسُ الفَضائِلِ151

3167 - أهلُ الفَضلِ152

3168 - أفضَلُ النّاسِ153

3169 - أفضَلُ الأخلاقِ155

3170 - النَّوادِرُ156

422 - الفَقر157

3171 - فَقرُ المُجتَمَعِ مِن نِقَمِ اللَّهِ158

3172 - شِدَّةُ الفَقرِ ومَرارَتُهُ164

3173 - الِاستِعاذَةُ مِنَ الفَقرِ167

3174 - الفَقرُ وَ الکُفرُ169

3175 - الفَقرُ وَ الجَهلُ180

3176 - الفَقرُ وَ الذِّلَّةُ180

3177 - الفَقرُ وَ النِّسیانُ182

3178 - ما رُوِیَ فی مَدحِ الفَقرِ182

3179 - ما یَدُلُّ عَلی أنَّ الفَقرَ خَیرٌ مِنَ الغِنی186

3180 - ما یُبَیِّنُ الفَقرَ المَمدوحَ189

3181 - تحقیرُ الفَقیرِ194

3182 - مایَنفِی الفَقرَ196

3183 - مایوجِبُ الفَقرَ197

3184 - اعتِذارُ اللَّهِ سُبحانَه مِنَ الفُقَراءِ !199

3185 - زینَةُ الفَقرِ200

3186 - الفُقَراءُ مُلوکُ الجَنَّةِ201

3187 - طوبی لِلفُقَراء!203

3188 - فَقرُ النَّفسِ206

3189 - النَّوادِرُ207

423 - الفِقه209

3190 - التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ210

3191 - أفقَهُ النّاسِ212

3192 - خَصائِصُ الفَقیهِ213

3193 - شِدَّةُ الفَقیهِ عَلی إبلیسَ219

3194 - التَّفَقُّهُ روحُ العِبادةِ219

3195 - مَوتُ الفَقیهِ220

3196 - آفَةُ الفُقَهاءِ221

424 - الفِکر223

3197 - الحَثُّ عَلَی التَّفَکُّرِ224

3198 - الدِّراسَةُ وَالتَّفَکُّرُ229

3199 - الفِکرُ مِرآةٌ229

3200 - لا عِبادَةَ کَالتَّفَکُّرِ230

3201 - فَضلُ التَّفَکُّرِ ساعَةً231

3202 - مایُصَفِّی الفِکرَ232

ص :599

3203 - التَّفَکُّرُ المَنهِیُّ عَنهُ232

3204 - التَّفَکُّرُ فی أحوالِ الاُمَمِ الماضِیَةِ233

425 - الفَلاح235

3205 - موجِباتُ الفَلاحِ236

3206 - مَوانِعُ الفَلاحِ238

426 - التَّفویض239

3207 - التَّفویضُ240

3208 - ثَمَراتُ التَّفویضِ242

حرف القاف245

427 - القبر247

3209 - القَبرُ248

3210 - سُؤالُ القَبرِ250

3211 - ما یُسألُ عَنهُ فِی القَبرِ251

3212 - مَن یُسأَلُ فِی القَبرِ254

3213 - ما یَنفَعُ فِی القَبرِ مِنَ الأعمالِ254

3214 - عَذابُ القَبرِ255

3215 - النَّوادِرُ256

428 - القِبلَة259

3216 - تَحَوُّلُ القِبلَةِ260

429 - التَّقبیل283

3217 - القُبلَةُ284

3218 - تَقبیلُ المُؤمِنِ285

430 - القتل287

3219 - قَتلُ النَّفسِ288

3220 - قَتلُ المُؤمِنِ293

3221 - ما یَحِلُّ بِهِ القَتلُ295

3222 - مَوارِدُ دُخولِ القاتِلِ وَالمَقتولِ النّارَ296

3223 - تَحریمُ قَتلِ الإنسانِ نَفسَهُ297

3224 - تَحریمُ سِقطِ الحَملِ299

3225 - ما رُوِیَ فی قَتلِ الأسیرِ299

431 - القَدَر301

3226 - القَدَرُ302

3227 - النَّهیُ عَنِ الخَوضِ فِی القَدَرِ304

3228 - التَّقدیرُ وَالتَّدبیرُ305

3229 - القَدَرُ وَالعَمَلُ307

3230 - ما هُوَ مِنَ القَدَرِ308

3231 - ذَمُّ القَدَرِیَّةِ311

3232 - مَن هُمُ القَدَرِیَّةُ ؟312

3233 - لَیلَةُ القَدرِ312

432 - القُدرَة315

3234 - القُدرَةُ316

433 - القَذف317

3235 - القَذفُ318

434 - القرآن323

3236 - القُرآنُ324

3237 - القُرآنُ إمامٌ ورَحمَةٌ329

3238 - القُرآنُ أحسَنُ الحَدیثِ330

3239 - القُرآنُ فی کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ332

ص :600

3240 - القُرآنُ شِفاءٌ مِن أکبَرِ الدّاءِ333

3241 - القُرآنُ غِنیً لا غِنی دونَهُ334

3242 - ما فِی القُرآنِ مِنَ العُلومِ وَالأخبارِ335

3243 - تَعَلُّمُ القُرآنِ336

3244 - ثَوابُ تَعلیمِ القُرآنِ338

3245 - الحَثُّ عَلی حِفظِ القُرآنِ339

3246 - الحَثُّ عَلَی استِذکارِ القُرآنِ341

3247 - جَزاءُ حَمَلَةِ القُرآنِ342

3248 - ما یَنبَغی لِحامِلِ القُرآنِ344

3249 - ما لا یَنبَغی لِحاملِ القُرآنِ345

3250 - الحَثُّ عَلی تِلاوَةِ القُرآنِ345

3251 - قِراءَةُ القُرآنِ بِالصَّوتِ الحَسَنِ347

3252 - حَقُّ التِّلاوَةِ348

3253 - نَبذُ الکِتابِ351

3254 - آدابُ القِراءَةِ352

3255 - مَحظوراتُ التِّلاوَةِ357

3256 - مَن یَلعَنُهُ القُرآنُ358

3257 - القُرّاءُ الفَجَرَةُ359

3258 - أصنافُ القُرّاءِ360

3259 - استِماعُ القُرآنِ362

3260 - أدَبُ الاستِماعِ363

3261 - لِلقُرآنِ ظَهرٌ وبَطنٌ364

3262 - التَّحذیرُ مِن التَّفسیرِ بِالرَّأیِ365

3263 - مَن یَعرِفُ القُرآنَ366

3264 - أصنافُ آیاتِ القُرآنِ367

3265 - المُحکَماتُ وَالمُتَشابِهاتُ370

3266 - إشاراتُ القُرآنِ372

3267 - وُجوهُ القُرآنِ373

3268 - اُمُّ القُرآنِ374

3269 - قَلبُ القُرآنِ375

3270 - أعظَمُ آیَةٍ375

3271 - أعدَلُ آیَةٍ فِی القُرآنِ375

3272 - أخوَفُ آیَةٍ فِی القُرآنِ376

3273 - أرجی آیَةٍ فِی القُرآنِ376

435 - المُقرَّبون377

3274 - المُقرَّبونَ378

3275 - عِبادَةُ المُقرَّبینَ380

3276 - أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللَّهِ سُبحانَهُ381

3277 - أقرَبُ ما یَکونُ الإنسانُ إلَی اللَّهِ سُبحانَهُ382

3278 - أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللَّهِ یَومَ القِیامَةِ383

3279 - غایَةُ التَّقَرُّبِ383

3280 - الوُصولُ إلَی اللَّهِ385

3281 - مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ شِبراً تَقَرَّبتُ إلَیهِ ذِراعاً386

3282 - ما یُتَقَرَّبُ بِهِ إلَی اللَّهِ387

3283 - أبعَدُ الخَلقِ مِنَ اللَّهِ390

436 - الإقرار391

3284 - الإقرارُ392

3285 - عَدَمُ اعتِبارِ إقرارِ المُضطَرِّ393

ص :601

437 - القَرض395

3286 - القَرضُ396

3287 - إنظارُ المُعسِرِ400

438 - القُرعَة403

3288 - القُرعَةُ404

439 - القَرن407

3289 - تجدیدُ الدِّینِ فی کُلِّ قَرنٍ408

440 - القصص411

3290 - أنفَعُ القَصَصِ413

3291 - ذَمُّ القُصّاصِ415

441 - القِصاص417

3292 - القِصاصُ418

3293 - العَفوُ عَنِ القِصاصِ430

442 - القضاء والقدر433

3294 - القَضاءُ وَالقَدَرُ434

3295 - المُتَشابِهُ فِی القَضاءِ436

3296 - کِتابَةُ القَضاءِ وَالقَدَرِ عَلَی الإنسانِ456

3297 - الإرادةُ وَالقَضاءُ457

3298 - ما قَضاهُ اللَّهُ لِلمُؤمِنِ فَهُوَ خَیرٌ460

3299 - مَن لَم یَرضَ بِالقَضاءِ463

3300 - النَّوادِر465

443 - القضاء بین النّاس467

3301 - مَن یَجوزُ لَهُ القَضاءُ468

3302 - التَّحاکُمُ إلَی الطّاغوتِ468

3303 - قُضاةُ الحَقِّ470

3304 - التَّسلیمُ لِقَضاءِ الإسلامِ472

3305 - مَن لَم یَحکُم بِما أنزَلَ اللَّهُ473

3306 - الحاکِمُ الجائِرُ475

3307 - خُطورَةُ عَمَلِ القَضاءِ476

3308 - مَجالِسُ قُضاةِ الجَورِ476

3309 - شِدَّةُ حِسابِ القاضی477

3310 - طَلَبُ القَضاءِ478

3311 - خَصائِصُ القاضی فِی الإسلامِ479

3312 - آدابُ القَضاءِ480

3313 - أحکَمُ النّاسِ486

3314 - مَن یُسَدِّدُهُ اللَّهُ مِن القُضاةِ486

3315 - لِلمُخطِیِ أجرٌ ولِلمُصیبِ أجرانِ487

3316 - أصنافُ القُضاةِ488

3317 - قَضاءُ المَرأةِ489

3318 - تَفسیرُ : إنّما أقضی بَینَکُم بِالبَیِّناتِ489

3319 - خَطَأُ القاضی491

3320 - اختِلافُ الأحکامِ492

3321 - المَحکَمَةُ العُلیا495

3322 - قَولُ الإمامِ : أما إنَّها حُکومَةٌ !495

3323 - بَدءُ القَضاءِ496

3324 - النَّوادِرُ496

444 - القلب497

3325 - القَلبُ498

ص :602

3326 - مَنزِلَةُ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ503

3327 - خَصائِصُ القَلبِ504

3328 - القُلوبُ آنِیَةُ اللَّهِ505

3329 - القَصدُ إلَی اللَّهِ تَعالی بِالقُلوبِ505

3330 - أصنافُ القُلوبِ506

3331 - خَیرُ القُلوبِ508

3332 - إعرابُ القُلوبِ508

3333 - سَلامةُ القَلبِ509

3334 - طُمَأنینَةُ القَلبِ511

3335 - عَینُ القَلبِ513

3336 - اُذُنُ القَلبِ515

3337 - إقبالُ القَلبِ وإدبارُهُ518

3338 - طَهارَةُ القَلبِ519

3339 - انشِراحُ القَلبِ520

3340 - طَبعُ القَلبِ522

3341 - خَتمُ القَلبِ524

3342 - عَدَمُ شُعورِ القَلبِ525

3343 - عَمَی القَلبِ525

3344 - حِجابُ القَلبِ527

3345 - زَیغُ القَلبِ528

3346 - قَسوَةُ القَلبِ530

3347 - ما یُقسِی القَلبَ531

3348 - مَرَضُ القَلبِ533

3349 - ما یُمرِضُ القَلبَ534

3350 - ما یَشفِی القَلبَ535

3351 - ما یُمیتُ القَلبَ537

3352 - ما یُحیِی القَلبَ538

3353 - ما یَعمُرُ القَلبَ540

3354 - ما یُلینُ القَلبَ541

3355 - ما یَجلِی القَلبَ542

3356 - ما یُنَوِّرُ القَلبَ543

3357 - ما یُصلِحُ القَلبَ544

3358 - ما یُقَوِّی القَلبَ545

3359 - الحَیلولَةُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ545

3360 - النَّوادِرُ546

445 - التَّقلید549

3361 - التَّقلیدُ المَذمومُ550

3362 - مَن یَجوزُ تَقلیدُهُ554

446 - القلم565

3363 - القَلَمُ566

447 - القِمار567

3364 - القِمارُ568

448 - القُنوط571

3365 - القُنوطُ مِن رَحمَةِ اللَّهِ572

3366 - النَّهیُ عَنِ التَّقنیطِ مِن رَحمَةِ اللَّهِ574

3367 - مَن یَئِسَ مِن رَحمَةِ اللَّهِ575

449 - القَناعة577

3368 - القَناعَةُ578

ص :603

3369 - الغِنی فِی القَناعَةِ581

3370 - ما یورِثُ القَناعَةَ582

3371 - ثَمَرَةُ القَناعَةِ583

3372 - مَن لَم یُقنِعهُ الیَسیرُ585

450 - الاستِقامة587

3373 - الاِستِقامَةُ588

3374 - ثَمَرَةُ الاستِقامَةِ590

451 - القیاس593

3375 - القِیاسُ فِی الدِّینِ594

ص :604

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

436 - اقرار391

3284 - اقرار392

3285 - بی اعتباری اقرار شخص مجبور393

424 - اندیشه223

3197 - تشویق به اندیشیدن224

3198 - آموختن و اندیشیدن229

3199 - اندیشه، آینه است229

3210 - عبادتی چون تفکّر نیست230

3201 - ارزش یک ساعت تفکّر231

3202 - آنچه اندیشه را صاف می کند232

3203 - اندیشیدنِ ممنوع232

3204 - اندیشیدن در احوال ملّتهای پیشین233

411 - ایرانیان79

3133 - ایرانیان بزرگترین سهم را در اسلام دارند80

3134 - ایرانیان و ایمان81

3135 - ایرانیان و دانش84

3136 - کسانی که به زور سوی بهشت کشانده می شوند!84

3137 - گوناگون85

450 - ایستادگی587

3373 - ایستادگی588

3374 - میوه ایستادگی590

429 - بوسیدن283

3217 - بوسیدن284

3218 - بوسیدن مؤمن285

433 - بهتان317

3235 - بهتان318

431 - تقدیر301

3226 - تقدیر302

3227 - نهی از ژرفکاوی در موضوع تقدیر304

3228 - تقدیر و تدبیر305

3229 - تقدیر و عمل307

3230 - آنچه در شمار تقدیر است308

ص :605

3231 - نکوهش قَدَریّه311

3232 - قدریّه کیستند؟312

3233 - شب قدر312

445 - تقلید549

3361 - تقلید نکوهیده550

3362 - کسی که تقلید از او رواست554

405 - جوانمردی43

3115 - جوانمردی44

440 - داستان411

3290 - سودمندترین داستان413

3291 - نکوهش داستان پردازان و نقل گویان415

443 - داوری میان مردم467

3301 - کسی که حق قضاوت دارد468

3302 - داوری بردن پیش طاغوت468

3303 - داورانِ به حقّ470

3304 - تن دادن به داوری اسلام472

3305 - هر که بر اساس آنچه خدا نازل کرده است داوری نکند473

3306 - قاضی حق کُش475

3307 - خطرناک بودن کار قضاوت476

3308 - مجالس قاضیان ستمکار و حق کُش476

3309 - سختی حسابرسی قاضی در قیامت477

3310 - داوطلب شدن برای قضاوت478

3311 - ویژگی های قاضی از نظر اسلام479

3312 - آداب قضاوت480

3313 - داورترین مردم486

3314 - قاضیانی که خداوند آنها را کمک و راهنمایی می کند486

3315 - قاضی ای که حکمش اشتباه باشد یک اجر دارد و آن که درست باشد دو اجر487

3316 - انواع قاضیان488

3317 - قضاوت زن489

3318 - معنای داوری بر اساس بیّنه ها489

3319 - خطای قاضی491

3320 - اختلاف حُکمها492

3321 - دادگاه عالی495

3322 - فرمایش امام : هان! این یک داوری است!495

3323 - آغاز قضاوت496

3324 - گوناگون496

444 - دل497

3325 - دل498

3326 - جایگاه دل نسبت به بدن503

3327 - ویژگیهای دل504

3328 - دلها ظرفهای خدایند505

3329 - ره سپردن به سوی خداوند متعال با دلها505

3330 - انواع دلها506

ص :606

3331 - بهترین دلها508

3332 - اِعراب دلها508

3333 - سلامت دل509

3334 - آرامش دل511

3335 - چشم دل513

3336 - گوش دل515

3337 - رویکرد و رویگردانی دلها518

3338 - پاکی دل519

3339 - گشادگی دل520

3340 - مُهر زدن بر دل522

3341 - مُهر خوردن دل524

3342 - نادانی دل525

3343 - کوری دل525

3344 - پرده دل527

3345 - انحراف دل528

3346 - سختدلی530

3347 - عوامل سختدلی531

3348 - بیماری دل533

3349 - آنچه دل را بیمار می کند534

3350 - آنچه دل را درمان می کند535

3351 - آنچه دل را می میراند537

3352 - آنچه دل را زنده می کند538

3353 - آنچه دل را آباد می کند540

3354 - آنچه دل را نرم می کند541

3355 - آنچه دل را صیقل می دهد542

3356 - آنچه دلها را روشنایی می بخشد543

3357 - آنچه دل را اصلاح می کند544

3358 - آنچه دل را نیرو می بخشد545

3359 - مانع شدن میان آدمی و دل او545

3360 - گوناگون546

425 - رستگاری235

3205 - عوامل رستگاری236

3206 - موانع رستگاری238

412 - روشن بینی87

3138 - فراست مؤمن88

410 - شادی75

3132 - شادی و سرخوشی نابجا76

420 - شیوایی در سخن143

3159 - شیوایی144

3160 - شیوا سخن ترین مردم144

402 - فال خوب زدن7

3099 - فال8

404 - فتنه و آزمایش الهی23

3101 - فتنه و آزمایش الهی24

3102 - نتیجه فتنه و آزمایش28

3103 - شیوه پناه بردن به خدا از فتنه29

ص :607

3104 - معنای فتنه30

3105 - خاستگاه فتنه ها32

3106 - انواع فتنه33

3107 - همه گرفتاری ها و گشایش ها آزمایش است36

3108 - آزموده شدن مردم به وسیله یکدیگر37

3109 - کمک گرفتن از خدا در بعضی از فتنه ها37

3110 - ترسناکترین فتنه ها38

3111 - کسانی که از فتنه ها به سلامت می رهند39

3112 - فتنه هایی که باید آرزوی آنها را داشت40

3113 - آدمی را همین فتنه بس !40

3114 - گوناگون41

406 - فتوا47

3116 - پرهیز از ندانسته فتوا دادن48

3117 - کسی که ندانسته برای مردم فتوا دهد49

3118 - کسی که بر اساس رأی خود فتوا دهد50

3119 - برحذر داشتن از صدور فتوای به رأی50

3120 - ضامن بودن فتوا دهنده51

3121 - جواز فتوا دادن برای عالِم52

3122 - استفتای از خود53

408 - فخر فروشی61

3125 - فخرفروشی62

3126 - آنچه از فخرفروشی باز می دارد64

3127 - نکوهش فخرفروشی به خاندان65

3128 - آنچه فخر کردن بدان نشاید66

3129 - آنچه شایسته افتخار است68

416 - فراغت113

3150 - فراغت114

414 - فرایض99

3142 - ترغیب به انجام فرایض100

3143 - وجوب مقدّم داشتن فرایض بر مستحبات103

3144 - آنچه خداوند سبحان بر مردم فرض کرده است104

3145 - نخستین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد105

3146 - سخت ترین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد105

3147 - فرایض جامع106

413 - فرصت93

3139 - فرصت، زودگذر است94

3140 - ترغیب به غنیمت شمردن فرصتها94

3141 - برحذر داشتن از تلف کردن فرصت ها96

417 - فرقه ها117

3151 - فرقه های اسلامی118

418 - فساد121

3152 - آنچه توده مردم را فاسد می کند122

3153 - نقش فساد زبدگان جامعه در فساد توده مردم127

ص :608

3154 - مُفسدان در قرآن129

3155 - جایز نبودن اصلاح مردم به قیمت تباهی خود135

3156 - آنچه فساد و تباهی را از بین می برد137

419 - فِسق139

3157 - فسق140

3158 - فاسق141

421 - فضیلت145

3161 - فضیلت ها146

3162 - انواع فضیلتها147

3163 - آنچه موجب فضیلت و برتری انسان است147

3164 - فضیلتهای جامع149

3165 - برترین فضیلت ها150

3166 - سرآمد فضایل151

3167 - اهل فضیلت و برتری152

3168 - برترین مردم153

3169 - برترین اخلاق155

3170 - گوناگون156

422 - فقر157

3171 - فقر جامعه از مجازات های خداوند است158

3172 - سختی و تلخیِ فقر164

3173 - پناه جُستن از فقر167

3174 - فقر و کفر169

3175 - فقر و نادانی180

3176 - فقر و خواری180

3177 - فقر و فراموشی182

3178 - روایات درباره ستایش فقر182

3179 - روایات نشان دهنده برتری فقر بر توانگری186

3180 - روایاتِ توضیح دهنده فقرِ ستودنی189

3181 - تحقیر فقیر194

3182 - آنچه فقر را از بین می برد196

3183 - آنچه فقر می آورد197

3184 - عذرخواهی خداوند سبحان از فقیران!199

3185 - زیور فقر200

3186 - فقرا ، شهریاران بهشتند201

3187 - خوشا بر فقیران !203

3188 - فقر نفْس206

3189 - گوناگون207

423 - فقه209

3190 - فقیه شدن در دین210

3191 - فقیه ترین مردم212

3192 - ویژگیهای فقیه213

3193 - گران بودن وجود فقیه بر ابلیس219

3194 - فقاهت ، روح عبادت است219

3195 - مرگ فقیه220

ص :609

3196 - آفت فقیهان221

427 - قبر247

3209 - قبر248

3210 - سؤال قبر250

3211 - آنچه در قبر از آن سؤال می شود251

3212 - از چه کسی در قبر سؤال می شود؟254

3213 - اعمالی که در گور سودمند می افتند254

3214 - عذاب قبر255

3215 - گوناگون256

428 - قبله259

3216 - تغییر قبله260

432 - قدرت315

3234 - قدرت316

434 - قرآن323

3236 - قرآن324

3237 - قرآن، پیشوا و رحمت است329

3238 - قرآن، نیکوترین سخن است330

3239 - قرآن، همیشه تازگی دارد332

3240 - قرآن، شفادهنده بزرگترین بیماریهاست333

3241 - قرآن، ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد334

3242 - علوم و اخبار موجود در قرآن335

3243 - آموختن قرآن336

3244 - ثواب آموزش دادن قرآن338

3245 - ترغیب به حفظ کردن قرآن339

3246 - تشویق به مرور کردن قرآن در ذهن341

3247 - پاداش قرآن دانان342

3248 - آنچه زیبنده قرآن دان است344

3249 - آنچه زیبنده قرآن دان نیست345

3250 - تشویق به تلاوت قرآن345

3251 - خواندن قرآن با صوت خوش347

3252 - حق تلاوت348

3253 - دور افکندنِ قرآن351

3254 - آداب قرائت قرآن352

3255 - تلاوتهای ممنوع357

3256 - کسی که قرآن لعنتش می کند358

3257 - قاریان نابکار359

3258 - انواع قاریان360

3259 - گوش دادن به قرآن362

3260 - آداب گوش دادن به قرآن363

3261 - قرآن، ظاهری دارد و باطنی364

3262 - پرهیز از تفسیر به رأی365

3263 - کسی که قرآن را می شناسد366

3264 - انواع آیات قرآن367

3265 - آیات محکم و متشابه370

3266 - اشارت های قرآن372

3267 - وجوه قرآن373

ص :610

3268 - اُمّ القرآن374

3269 - قلب قرآن375

3270 - عظیم ترین آیه375

3271 - عدالتخواه ترین آیه375

3272 - ترس آورترین آیه376

3273 - امیدبخش ترین آیه376

438 - قرعه زدن403

3288 - قرعه زدن404

439 - قرن و نسل407

3289 - احیای دین در هر قرن408

441 - قصاص417

3292 - قصاص418

3293 - گذشت کردن از قصاص430

442 - قضا و قدر433

3294 - قضا و قدر434

3295 - چند معنا بودن واژه قضا436

3296 - نوشتن قضا و قدر بر انسان456

3297 - اراده بشر و قضای الهی457

3298 - آنچه خدا برای مؤمن حکم کند خیر است460

3299 - کسی که به قضای الهی خشنود نیست463

3300 - گوناگون465

446 - قلم565

3363 - قلم566

447 - قمار567

3364 - قمار568

449 - قناعت577

3368 - قناعت578

3369 - توانگری در قناعت است581

3370 - آنچه قناعت آورد582

3371 - میوه قناعت583

3372 - کسی که اندک قانعش نکند585

451 - قیاس593

3375 - قیاس در دین594

430 - کشتن287

3219 - آدم کشی288

3220 - کشتن مؤمن293

3221 - جاهایی که کشتن رواست295

3222 - جاهایی که قاتل و مقتول هر دو در دوزخند296

3223 - حرام بودنِ خودکشی297

3224 - حرام بودنِ سقط جنین299

3225 - روایاتی که درباره کشتن اسیر آمده است299

403 - کشتن غافلگیرانه19

3100 - کشتن غافلگیرانه20

415 - کوتاهی در کار109

3148 - پرهیز از کوتاهی در کار110

ص :611

3149 - نهی از افراط و تفریط112

409 - گشایش71

3130 - گشایش بعد از سختی72

3131 - سختی و آسانی قرین همند73

435 - مقرّبان377

3274 - مقرّبان378

3275 - عبادت مقرّبان380

3276 - مقرّب ترین مردم به خداوند سبحان381

3277 - نزدیکترین حالت انسان به خداوند سبحان382

3278 - نزدیکترین خلق به خداوند در روز قیامت383

3279 - اوج تقرّب383

3290 - رسیدن به خدا385

3281 - هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم386

3282 - وسایل نزدیک شدن به خدا387

3293 - دورترین مردم از خدا390

407 - ناسزاگویی55

3123 - پرهیز از ناسزاگویی56

3124 - آن که دشنام دهد، دشنام شنود59

448 - نومیدی571

3365 - نومیدی از رحمت خدا572

3366 - نهی از نومید کردن از رحمت خدا574

3367 - کسی که از رحمت خدا نومید است575

426 - واگذاشتن کارها به خدا239

3207 - واگذاشتن کارها به خدا240

3208 - ثمرات واگذاشتن کارها به خدا242

437 - وام395

3286 - وام396

3287 - مهلت دادن به بدهکار تنگدست400

ص :612

جلد 10

اشاره

ص: 1

ص :2

ص :3

ص :4

حرف الکاف

اشاره

الکِبر (تکبّر)

الکتاب (کتاب و نوشته)

المُکاتبة (نامه نگاری)

الکِتمان (راز داری)

الکذب (دروغ)

الکَرَم (بزرگواری)

الکسب (کسب)

الکَسل (تنبلی)

الکُفر (کفر)

الکَفّارة (کفّاره)

المکافأة (جبران)

التکلیف (تکلیف)

التکلّف (تکلّف)

ص :5

الکلام (سخن)

الکمال (کمال)

الکیاسة (زیرکی)

ص :6

452 - الکِبر

452 - تکبّر
اشاره

(1)

(2)

ص :7


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73/179 باب 130 «الکِبر». کنز العمّال : 3/525 ، 828 «الکِبر». کنز العمّال : 3/830 «علاج الکِبر».
2- انظر: عنوان 63 «الجبّار» ، 357 «التعصّب» ، 543 «التواضع». الغضب : باب 3033 ، الآخرة : باب 30.

3376 - الکِبرُ
3376 - تکبّر

الکتاب :

«فَسَجَدَ الْمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلاَّ إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ» . (1)

«قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الکِبرَ ؛ فإنّ إبلیسَ حَمَلَهُ الکِبرُ علی أن لا یَسجُدَ لآدمَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الکِبرَ ؛ فإنّ الکِبرَ یکونُ فی الرَّجُلِ و أنَّ علَیهِ العَباءَةَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اجتَنِبُوا الکِبرَ ، فإنَّ العَبدَ لا یَزالُ یَتکَبَّرُ حتّی یقولَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : اُکتُبُوا عَبدی هذا فی الجَبّارِینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ الرَّجُلُ یَتکَبَّرُ و یَذهَبُ بنَفسِهِ حتّی یُکتَبَ فی الجَبّارِینَ ، فَیُصِیبُهُ ما أصابَهُم . (6)

3376

تکبّر

قرآن:

«پس همه فرشتگان یکسره سجده کردند مگر ابلیس که تکبّر نمود و از کافران شد».

«فرمود: از آن [مقام] فرو شو، تو را نرسد که در آن [جایگاه ]تکبّر نمایی. پس بیرون شو، که تو از خوار شدگانی».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از تکبّر دوری کنید؛ زیرا ابلیس را تکبّر وا داشت، که برای آدم سجده نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از تکبّر بپرهیزید؛زیرا گاهی با پوشیدن یک ردا، به انسان کبر دست می دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از تکبّر دوری کنید؛ زیرا که بنده پیوسته تکبّر می ورزد، تا جایی که خداوند عزّ و جلّ می فرماید: نام این بنده مرا در میان متکبّران بنویسید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی پیوسته تکبّر می ورزد و پیش می رود، تا جایی که از شمار گردنکشان قلمداد می شود و بر سرش آن می آید که بر سر آنان آمد.

ص :8


1- ص : 73 ، 74.
2- الأعراف : 13.
3- کنز العمّال : 7734.
4- کنز العمّال : 7735.
5- کنز العمّال : 7729.
6- کنز العمّال : 7749.

عنه صلی الله علیه و آله :بِئس العَبدُ عَبدٌ تَجَبَّرَ وَ اختالَ، و نَسِیَ الکَبیرَ المُتَعالَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و الکِبرَ ؛ فإنّهُ أعظَمُ الذُّنوبِ و ألأَمُ العُیوبِ ، و هُو حِلیَةُ إبلیسَ . (2)

عنه علیه السلام :احذَرِ الکِبرَ ؛ فإنّهُ رأسُ الطُّغیانِ و مَعصیَةُ الرَّحمانِ . (3)

عنه علیه السلام :الکِبرُ خَلیقَةٌ مُردیَةٌ ، مَن تَکَثَّرَ بِها قَلَّ . (4)

عنه علیه السلام :أقبَحُ الخُلقِ التَّکَبُّرُ . (5)

عنه علیه السلام :فاعتَبِرُوا بما کانَ مِن فِعلِ اللّهِ بإبلیسَ، إذ أحبَطَ عَمَلَهُ الطَّویلَ و جَهدَهُ الجَهیدَ ......... عن کِبْرِ ساعَةٍ واحِدَةٍ ! فمَن ذا بَعدَ إبلیسَ یَسلَمُ علَی اللّهِ بمثلِ مَعصیَتِهِ ؟! (6)

عنه علیه السلام :فَأطفِئُوا ما کَمَنَ فی قُلوبِکُم مِن نِیرانِ العَصَبیَّةِ و أحقادِ الجاهِلِیَّةِ ، فإنّما تِلکَ الحَمِیَّةُ تکونُ فی المُسلمِ مِن خَطَراتِ الشَّیطانِ و نَخَواتِهِ ، و نَزَغاتِهِ و نَفَثاتِهِ ، و اعتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ علی رُؤوسِکُم ، و إلقاءَ التَّعزُّزِ تَحتَ أقدامِکُم ، و خَلْعَ التَّکبُّرِ مِن أعناقِکُم ، و اتَّخِذُوا التَّواضُعَ مَسلَحَةً بینَکُم و بَینَ عَدُوِّکُم إبلیسَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بد بنده ای است، آن بنده ای که تکبّر و غرور ورزد و خدای بزرگِ بلند مرتبه را از یاد ببرد.

امام علی علیه السلام :زنهار از تکبّر که آن بزرگترین گناه و نکوهیده ترین عیبهاست و زیور ابلیس است.

امام علی علیه السلام :از تکبّر حذر کن؛ که آن ریشه طغیان و نافرمانی خدای مهربان است.

امام علی علیه السلام :تکبّر خصلتی مُهلک است، کسی که بخواهد با این خصلت، خود را زیاد کند، کم می شود.

امام علی علیه السلام :زشت ترین خوی، تکبّر است.

امام علی علیه السلام :از کاری که خدا با ابلیس کرد پند گیرید. آن گاه که، به خاطر لحظه ای تکبّر، کار طولانی و کوشش طاقت فرسای [عبادی] ......... او را بر باد داد! پس، بعد از ابلیس [با آن همه مقامی که داشت ]کیست که با معصیتی چون معصیت او از خشم و کیفر خدا ایمن باشد؟

امام علی علیه السلام :پس، آتشهای عصبیّت و کینه های جاهلیت را که در دلهایتان نهفته است، خاموش کنید؛ زیرا که این نخوت و غرور در وجود شخص مسلمان از تلقینات و نخوتها و فسادها و وسوسه های شیطان است. افسر فروتنی بر سر نهید و گردن فرازی را زیر پایتان فکنید و گردنبند تکبّر را از گردن خویش باز کنید و فروتنی و افتادگی را [همچون ]پاسگاه مرزی میان خود و دشمنتان شیطان قرار دهید.

ص :9


1- النوادر للراوندیّ : 145/198 .
2- غرر الحکم : 2652.
3- غرر الحکم : 2609.
4- غرر الحکم : 1968.
5- غرر الحکم : 2898.
6- نهج البلاغة : الخطبة 192.
7- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :فاعتَبِرُوا بما أصابَ الاُمَمَ المُستَکبِرینَ مِن قَبلِکُم مِن بَأسِ اللّهِ و صَولاتِهِ ، و وَقائعِهِ و مَثُلاتِهِ ......... و استَعیذُوا باللّهِ مِن لَواقِحِ الکِبرِ کما تَستَعیذُونَهُ مِن طَوارِقِ الدَّهرِ . (1)

عنه علیه السلام :فاللّهَ اللّهَ فی عاجِلِ البَغیِ و آجِلِ وَ خامةِ الظُّلمِ و سُوءِ عاقِبَةِ الکِبرِ ، فإنّها مَصیَدَةُ إبلیسَ العُظمی و مَکِیدَتُهُ الکُبری ، التی تُساوِرُ قُلوبَ الرِّجالِ مُساوَرَةَ السُّمومِ القاتِلَةِ ، فما تُکدی أبَدا و لا تُشوی أحَدا ، لا عالِما لِعِلمِهِ و لا مُقِلاًّ فی طِمرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أمْ هذا الذی أنشَأهُ فی ظُلُماتِ الأرحامِ ، و شُغُفِ الأستارِ ، نُطفَةً دِهاقا ......... حتّی إذا قامَ اعتِدالُهُ و استَوی مِثالُهُ نَفَرَ مُستَکبِرا! (3)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المُتَّقینَ _: بُعدُهُ عمَّن تَباعَدَ عَنهُ زُهدٌ و نَزاهَةٌ ، و دُنُوُّهُ مِمَّن دَنا مِنهُ لِینٌ و رَحمَةٌ ، لیسَ تَباعُدُهُ بکِبرٍ و عَظَمةٍ ، و لا دُنُوُّهُ بمَکرٍ و خَدیعَةٍ . (4)

امام علی علیه السلام :از کیفر و خشم و عذابهای سخت خدا که به امّت های گردن کش پیش از شما رسیده، عبرت گیرید ......... و از عوامل تکبّر زا به خدا پناه برید، همان گونه که از بلاها و پیشامدهای سخت روزگار به او پناه می برید.

امام علی علیه السلام :خدا را خدا را [در نظر گیرید ]از عاقبت وخیم زورگویی و ستم در این دنیا و آن جهان و از فرجام ناگوار تکبّر ؛ که بزرگ ترین دام و سترگ ترین نیرنگ شیطان است و چونان زهرهای کشنده در دلهای مردان فرو می روند. هرگز چیزی مانع نفوذ آنها نمی شود و هیچ کس از آنها در امان نیست، نه عالِم به خاطر علمش و نه تهیدست به سبب جامه فرسوده اش .

امام علی علیه السلام :یا [برای شما] از این انسانی [بگویم ]که خداوند او را در تاریکیهای زهدانها و غلافهای پرده ها از نطفه ای ریخته شده، آفرید ......... تا این که اندامی به اعتدال و رشد کامل یافت، گردن کشانه [از حق ]رمید و گریخت!

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : اگر از کسی دوری می کند، به خاطر دنیا گریزی و پاکدامنی است و اگر به کسی نزدیک می شود، از سر خوش خویی و مهربانی است؛ نه دوری کردنش از روی تکبّر و نخوت است و نه نزدیک شدنش از سرِ مکر و فریب.

ص :10


1- نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 83.
4- نهج البلاغة : الخطبة 193.

عنه علیه السلام :إنّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاةِ عندَ صالِحِ النّاسِ أن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ و یُوضَعَ أمرُهُم علَی الکِبرِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی فَضیلَةِ الرَّسولِ الکریمِ صلی الله علیه و آله _: بَعَثَهُ و النّاسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَةٍ ، و حاطِبونَ (خابِطونَ) فی فِتنَةٍ ، قدِ استَهوَتهُمُ الأهواءُ ، و استَزَلَّتهُمُ الکِبریاءُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّی لَمِن قَومٍ لا تَأخُذُهُم فی اللّهِ لَومَةُ لائمٍ ......... لا یَستَکبِرُونَ و لا یَعلُونَ ، و لا یَغلّونَ و لا یُفسِدونَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما دَخَلَ قَلبَ امرِئٍ شیءٌ مِن الکِبرِ إلاّ نَقَصَ مِن عَقلِهِ مِثلُ ما دَخَلَهُ مِن ذلکَ ، قَلَّ ذلکَ أو کَثُرَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الکِبرُ قد یکونُ فی شِرارِ النّاسِ مِن کُلِّ جِنسٍ ......... إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ فی بَعضِ طُرُقِ المَدینةِ ، و سَوداءُ تَلقُطُ السرقِینَ ، فقیلَ لها : تَنَحِّی عن طریقِ رَسولِ اللّهِ ، فقالَت : إنّ الطَّریقَ لَمعرضٌ ، فَهَمَّ بها بعضُ القَومِ أن یَتَناوَلَها ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : دَعُوها ، فإنَّها جَبّارَةٌ . (5)

امام علی علیه السلام :از پست ترین حالات زمام داران نزد مردمان درستکار، این است که گمان رود آنان شیفته خود ستایی گشته اند و کردارشان به تکبّر تعبیر شود.

امام علی علیه السلام_ در فضیلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله _فرمود : خداوند در زمانی او را برانگیخت که مردم در وادی حیرت گمراه بودند و در فتنه و فساد دست و پا می زدند. هوا و هوسها، آنها را شیفته و منحرف کرده بود و کبر و نخوت، به لغزششان کشانده بود.

امام علی علیه السلام :راستی که من از آن گروهی هستم که در راه خدا سرزنش هیچ سرزنشگری در آنان کارگر نمی افتد ......... گردن فرازی نمی کنند و برتری نمی فروشند و خیانت نمی ورزند و فساد و تباهی نمی آفرینند.

امام باقر علیه السلام :هیچ مقداری از تکبّر به دل آدمی راه نیابد، مگر این که به همان اندازه،کم باشد یا زیاد، از خردش کاسته شود.

امام صادق علیه السلام :تکبّر گاهی در دون پایه ترین افراد جامعه از هر قشری یافت می شود ......... روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از یکی از کوچه های مدینه می گذشت. زن سیاهی در وسط کوچه سرگین جمع می کرد. به آن زن گفتند: از سر راه رسول خدا صلی الله علیه و آله کنار برو. زن گفت: راه پهن است. یکی از مردم خواست او را کنار زند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: رهایش کنید؛ او زنی متکبّر است.

ص :11


1- نهج البلاغة : الخطبة 216.
2- نهج البلاغة: الخطبة95.
3- نهج البلاغة : الخطبة 192.
4- بحار الأنوار : 78/186/16.
5- بحار الأنوار : 73/209/2.

عنه علیه السلام :مَن بَرِئَ مِن الکِبرِ نالَ الکَرامَةَ . (1)

امام صادق علیه السلام :هر که از تکبّر پاک شود، به بزرگواری دست یابد.

3377 - تَفَرُّدُ اللَّهِ بِالکِبرِیاءِ
3377 - کبریا مخصوص خداست

الکتاب :

«هُوَ اللّهُ الَّذِی لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلاَمُ الْمُؤْمِنُ المُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ» . (2)

«وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماوَاتِ و الأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما الکِبریاءُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یَق_ولُ اللّهُ جلَّ و علا : الکِبریاءُ رِدائی و العَظَمةُ إزارِی ، فَمَن نازَعَنی واحِدا مِنهُما ألقَیتُهُ فی النّارِ . (5)

3377

کبریا مخصوص خداست

قرآن:

«اوست خدایی که جز او معبودی نیست، همان فرمانروای پاک، سلام، مؤمن، نگهبان، عزیز، جبّار و متکبّر. پاک است خدا از آنچه [با او] شریک می گردانند».

«و در آسمانها و زمین بزرگی از آنِ اوست و اوست شکست ناپذیر سنجیده کار».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز این نیست که کبریا، خاصِّ خداوند پروردگار جهانیان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ جلّ و علا _ می فرماید: کبریا، ردای من است و بزرگی، تن پوش من. پس هر که بر سر یکی از اینها با من بستیزد، او را در آتش افکنم.

ص :12


1- بحار الأنوار : 78/229/5.
2- الحشر : 23.
3- الجاثیة : 37.
4- الترغیب و الترهیب : 3/91/15.
5- الترغیب و الترهیب : 3/563/14.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الذی لَبِسَ العِزَّ و الکِبریاءَ، و اختارَهُما لنَفسِهِ دونَ خَلقِهِ، و جَعَلَهُما حِمیً و حَرَما علی غیرِهِ و اصطَفاهُما لِجَلالِهِ . (1)

عنه علیه السلام :فلو رَخَّصَ اللّهُ فی الکِبرِ لأحَدٍ مِن عِبادِهِ لَرَخَّصَ فیهِ لِخاصَّةِ أنبیائهِ و أولیائهِ ، و لکنَّهُ سبحانَهُ کَرَّهَ إلَیهِمُ التَّکابُرَ ، و رَضِیَ لَهُمُ التَّواضُعَ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا قیلَ لَهُ إنَّ فیکَ کِبرا_: کَلاّ ، الکِبرُ للّهِِ وَحدَهُ ، و لکنْ فِیَّ عِزَّةٌ ، قالَ اللّهُ تعالی : «و للّهِِ العِزَّةُ و لِرَسولِهِ و لِلمُؤْمنینَ» (3) . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الکِبرُ رِداءُ اللّهِ، و المُتَکبِّرُ یُنازِعُ اللّهَ رِداءَهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الکِبرُ رِداءُ اللّهِ ، فَمَن نازَعَ اللّهَ شیئا مِن ذلکَ أکَبَّهُ اللّهُ فی النّارِ . (6)

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که ردای عزّت و کبریا پوشید و این دو خصلت را برای خود برگزید نه آفریدگانش، و آنها را برای غیر خود قرقگاه و حریمی گردانید و به خاطر جلال و عظمت خود این دو صفت را ویژه خود کرد.

امام علی علیه السلام :اگر بنا بود خداوند به احدی از بندگانش رخصت تکبّر دهد، هر آینه این رخصت را به خاصّگان از انبیا و اولیای خود می داد. اما خداوند سبحان، تکبّر را برای آنان نیز ناخوش داشت و فروتنی را برایشان پسندید.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ کسی که به ایشان گفت: در وجود تو تکبّر است _فرمود : هرگز؛ تکبّر تنها از آن خداست. اما در وجود من، عزّت است. خداوند متعال فرموده است: «و عزّت از آن خدا و پیامبر او و مؤمنان است».

امام باقر علیه السلام :کِبر، ردای خداست و شخص متکبّر بر سر تصاحب ردای خدا، با او می ستیزد.

امام صادق علیه السلام :کِبر، ردای خداست.پس هر که بر سر چیزی از آن با خدا کشمکش کند، خداوند او را در آتش سرنگون سازد.

ص :13


1- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
3- المنافقون : 8 .
4- بحار الأنوار : 24/325/40.
5- بحار الأنوار : 73/214/4 .
6- بحار الأنوار : 73/215/5.

3378 - تَفسیرُ الکِبرِ
3378 - معنای کِبر

الکتاب :

«أَفَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لاَ تَهْوَی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقا کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقا تَقْتُلُونَ» . (1)

«سَأَصرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لاَ یُؤْمِنُوا بِها ......... » (2) . (3)

(4)

الحدیث :

بحار الأنوار عن أبی ذرّ :دَخلتُ ذاتَ یَومٍ فی صدرِ نَهارِهِ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی مَسجدِهِ ......... فقلتُ : یا رَسولَ اللّهِ، بأبی أنتَ و اُمی ، أوصِنی بِوَصیَّةٍ یَنفَعُنی اللّهُ بِها ، فقالَ : ......... یا أبا ذَرٍّ ، مَن ماتَ و فی قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن کِبرٍ لم یَجِدْ رائحَةَ الجَنَّةِ إلاّ أن یَتوبَ قبلَ ذلکَ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنی لَیُعجِبُنی الجَمالُ حتّی وَدِدتُ أنَّ عِلاقَةَ سَوطی و قِبالَ نَعلی حَسَنٌ ، فَهل یُرهَبُ علی ذلکَ ؟ قالَ : کیفَ تَجِدُ قَلبَکَ ؟ قالَ : أجِدُهُ عارِفا للحَقِّ مُطمَئنّا إلَیهِ ، قالَ : لیسَ ذلکَ بالکِبرِ ، و لکنَّ الکِبرَ أن تَترُکَ الحَقَّ و تَتَجاوَزَهُ إلی غیرِهِ ، و تَنظُرَ إلَی النّاسِ و لا تَری أنَّ أحَدا عِرضُهُ کَعِرضِکَ و لا دَمُهُ کَدَمِکَ . (5)

3378

معنای کِبر

قرآن:

«پس چرا هر گاه پیامبری چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان می آورد، کبر می ورزیدید؟ گروهی را دروغگو می خواندید و گروهی را می کشتید».

«به زودی کسانی را که در زمین بناحق تکبّر می ورزند، از آیاتم روی گردان می سازم. [به طوری که ]اگر هر نشانه ای را [از قدرت من ]بنگرند، بدان ایمان نیاورند». (6)

حدیث:

بحار الأنوار_ به نقل از ابوذر _: زمانی در آغاز روز در مسجد خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم و گفتم: ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدای شما! مرا یک سفارشی کنید که خداوند مرا بدان نفعی رساند، حضرت فرمود: ای ابوذر! هر کس بمیرد و در دلش ذرّه ای تکبّر باشد، بوی بهشت را استشمام نمی کند مگر این که پیشتر توبه کند. عرض کرد: ای رسول خدا! من زیبایی را دوست دارم، حتی دوست دارم بند تازیانه ام و دوال کفشم زیبا باشد. آیا از این حالت، بیمِ کبر و خود پسندی می رود؟ فرمود: دلت را چگونه می یابی؟ عرض کرد: آن را شناسای حق و آرام گرفته بدو، می یابم. فرمود: پس این حالت، کِبر نیست. بلکه کبر، آن است که حق را فرو گذاری و به ناحق روی آوری و به مردم با این دید نگاه کنی که هیچ کس آبرویش چون آبروی تو و خونش چون خون تو نیست.

ص :14


1- البقرة : 87.
2- الأعراف : 146.
3- الآیات التی ورد فیها الکبر بمعنی الاستکبار علی اللّه سبحانه و جحود الحقّ تبلغ ثمانِ و خمسین آیة ، فراجع .
4- (انظر) الأعراف : 13 ، 36 ، 40 ، النحل : 22 ، یونس : 75.
5- بحار الأنوار : 77/74 ، 90/3.
6- آیاتی که در آنها کِبر به معنای گردن فرازی در برابر خداوند سبحان و انکار حق آمده، به پنجاه و هشت آیه می رسد.

الترغیب و الترهیب عَن رسول اللّهِِ صلی الله علیه و آله :لا یَدخُلُ الجَنَّةَ مَن کانَ فی قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن کِبرٍ ، فقالَ رَجلٌ : إنّ الرَّجُلَ یُحِبُّ أن یکونَ ثَوبُهُ حَسَنا و نَعلُهُ حَسَنةً ! قالَ : إنَّ اللّهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ، الکِبرُ بَطَرُ الحَقِّ و غَمْطُ النّاسِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طَلَبتُ الخُضوعَ فما وَجَدْتُ إلاّ بقبولِ الحقِّ ، اقبَلُوا الحَقَّ ، فإنَّ قبولَ الحقِّ یُبَعِّدُ مِن الکِبرِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن قالَ : «أستَغفِرُ اللّهَ و أتوبُ إلَیهِ»فلیسَ بمُستَکبِرٍ و لا جَبّارٍ، إنّ المُستَکبِرَ مَن یُصِرُّ علَی الذَّنبِ الذی قد غَلَبَهُ هَواهُ فیهِ ، و آثَرَ دُنیاهُ علی آخِرَتِهِ . (3)

الکافی عن محمّد بن مسلم عن الإمامِ الباقرِ أو الإمامِ الصّادقِ علیهما السلام :لا یَدخُلُ الجَنَّةَ مَن کانَ فی قَلبِهِ مِثقالُ حَبّةٍ مِن خَردَلٍ مِن الکِبرِ ، فاستَرجَعتُ ، فقالَ : مالَکَ تَستَرجِعُ ؟ قلتُ : لِما سَمِعتُ مِنکَ ، فقالَ : لیسَ حَیثُ تَذهَبُ ، إنّما أعنی الجُحودَ ، إنّما هُو الجُحودُ . (4)

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که در دلش ذرّه ای تکبّر باشد، به بهشت نمی رود. مردی عرض کرد: انسان دوست دارد که جامه اش زیبا و کفشش زیبا باشد. حضرت فرمود: خداوند، زیباست و زیبایی را دوست دارد. کبر، سرکشی در برابر حق و حقیر شمردن مردم است.

امام علی علیه السلام :فروتنی را جستم و آن را جز در پذیرش حق، نیافتم. پس حق پذیر باشید؛ زیرا پذیرش حق [انسان را ]از تکبّر دور می سازد.

امام زین العابدین علیه السلام :کسی که بگوید: «استغفر اللّه و اتوب الیه» نه مستکبر است و نه گردن کش. مستکبر، کسی است که بر گناهی که در آن هوای نفسش بر او چیره گشته، مداومت ورزد و دنیایش را بر آخرتش ترجیح دهد.

الکافی_ به نقل از محمّد بن مسلم _: امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمودند: کسی که در دلش به اندازه دانه خردلی کبر باشد، به بهشت نمی رود. من استرجاع کردم (جمله «انا للّه و انا الیه راجعون» را بر زبان آوردم). حضرت فرمود: چه شده است که استرجاع می کنی؟ عرض کردم: به سبب سخنی که از شما شنیدم. حضرت فرمود: آن طور که تو تصوّر کردی، نیست. بلکه مقصودم انکار [حق ]است، در حقیقت مقصود از کبر، انکار است.

ص :15


1- الترغیب و الترهیب : 3/567/31.
2- بحار الأنوار : 69/399/91.
3- بحار الأنوار : 93/277/3.
4- الکافی : 2/310/7.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عَن أدنَی الإلحادِ _: إنّ الکِبرَ أدناهُ . (1)

عنه علیه السلام :الکِبرُ أن تَغمِصَ النّاسَ و تُسَفِّهَ الحَقَّ . (2)

معانی الأخبار عن عبد اللّه بن طلحةَ عن الإمامِ الصادقِ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لن یَدخُلَ الجَنَّةَ عَبدٌ فی قَلبِهِ مِثقالُ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ مِن کِبرٍ ، و لا یَدخُلُ النّارَ عَبدٌ فی قَلبِهِ مِثقالُ حبَّةٍ مِن خَردلٍ مِن إیمانٍ ، قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ إنّ الرَّجلَ لَیلبسُ الثَّوبَ أو یَرکَبُ الدّابَّةَ فَیَکادُ یُعرَفُ مِنهُ الکِبرُ ؟ قالَ : لیسَ بذاکَ ، إنّما الکِبرُ إنکارُ الحَقِّ ، و الإیمانُ الإقرارُ بالحقِّ . (3)

الکافی عن محمّد بن عمرَ بنِ یزیدَ عن أبیهِ :قُلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّنی آکُلُ الطَّعامَ الطَّیِّبَ ، و أشُمُّ الرِّیحَ الطَّیِّبَةَ و أرکَبُ الدّابَّةَ الفارِهَةَ و یَتبَعُنِی الغُلامُ ، فَترَی فی هذا شیئا مِن التَّجبُّرِ فلا أفعَلْهُ ؟ فَأطرَقَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام ثُمّ قالَ : إنّما الجَبّارُ المَلعونُ مَن غَمَصَ النّاسَ و جَهِلَ الحقَّ . (4)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از کمترین حدّ الحاد _فرمود : تکبّر، کمترین حدّ آن است.

امام صادق علیه السلام :تکبّر، این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوار شماری.

معانی الأخبار_ از عبد اللّه بن طلحه به نقل از امام صادق علیه السلام _: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر بنده ای که به اندازه وزن دانه خردلی در دلش تکبّر باشد، به بهشت نمی رود و هر بنده ای که به وزن دانه خردلی در دلش ایمان باشد، به دوزخ نمی رود. عرض کردم: فدایت شوم، انسان [گاه] لباسی می پوشد و مرکبی سوار می شود، آیا این نشانه کبر است؟ حضرت فرمود: چنین نیست، بلکه کِبر، انکارِ حق است و ایمان، اقرار به حق.

الکافی_ به نقل از محمّد بن عمر بن یزید از پدرش _: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: من خوراک خوب می خورم و بوی خوش به کار می برم و بر مرکب راهوار و چالاک سوار می شوم و غلامم در پی من حرکت می کند. اگر در این رفتار، نوعی تکبّر است از آن دست بردارم؟ حضرت صادق علیه السلام مدّتی خاموش ماند و سپس فرمود: همانا گردن کشِ لعنت شده کسی است که مردم را خوار شمرد و حق را نشناسد.

ص :16


1- الکافی : 2/309/1.
2- الکافی : 2/310/8.
3- معانی الأخبار : 241/1.
4- الکافی : 2/311/13.

الکافی عن عبد الأعلی بن أعین :قالَ أبو عبدِ اللّه علیه السلام : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ أعظَمَ الکِبرِ غَمصُ الخَلقِ و سَفَهُ الحَقِّ ، قلتُ : و ما غَمْصُ الخَلقِ و سَفَهُ الحَقِّ ؟ قالَ : یَجهَلُ الحَقَّ و یَطعَنُ علی أهلِهِ ، فَمَن فَعَلَ ذلکَ فقد نازَعَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ رِداءَهُ . (1)

بحار الأنوار عن ابنِ فضّالٍ عن رجلٍ عن الإمام الصّادقِ علیه السلام :مَن مَرَّ بالمأزمَینِ و لیسَ فی قَلبِهِ کِبرٌ غَفَرَ اللّهُ له، قلتُ : ما الکِبرُ ؟ قالَ : یَغمِصُ النّاسَ ، و یُسَفِّهُ الحَقَّ . (2)

معانی الأخبار عن عبد الملکِ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :مَن دَخَلَ مَکَّةَ مُبرَّأً عن الکِبرِ غُفِرَ ذَنبُهُ قلتُ : و ما الکِبرُ ؟ قالَ : غَمصُ الخَلقِ و سَفَهُ الحَقِّ ، قلتُ : و کیفَ ذاکَ ؟ قالَ : یَجهَلُ الحَقَّ و یَطعَنُ علی أهلِهِ . (3) (4)

الکافی_ به نقل از عبد الأعلی بن اعین _: امام صادق علیه السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بزرگترین تکبّر، پست شمردن مردم است و استخفاف نسبت به حق. عرض کردم: پست شمردن مردم و استخفاف حق چیست؟ فرمود: حق را نشناسد و از اهل حق بد گوید. پس هر که چنین کند، با خداوند عزّ و جلّ بر سر ردای او ستیزیده است.

بحار الأنوار_ به نقل از ابن فضّال از قول مردی _: امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس با دلی تهی از کِبر از مأزمان (5) بگذرد، خداوند او را بیامرزد.عرض کردم: کبر چیست؟ فرمود: حقیر شمردن مردم و استخفاف نسبت به حق.

معانی الأخبار_ به نقل از عبد الملک _: امام صادق علیه السلام فرمود: هر که با دلی پاک از کبر وارد مکّه شود، خداوند گناهش را بیامرزد. عرض کردم: کبر چیست؟ فرمود: خوار شمردن مردم و استخفاف نسبت به حق. عرض کردم: چگونه؟ فرمود: حق را نشناسد و از اهل حق بد گوید.

ص :17


1- الکافی : 2/310/9.
2- بحار الأنوار : 99/255/25.
3- معانی الأخبار : 242/6.
4- (انظر) الحقّ : باب 898 .
5- جایی است میان عرفه و مشعر _ مجمع البحرین.

3379 - حَقیقَةُ الکِبرِ
3379 - حقیقت کبر

الکافی عن حفص بن غیاثٍ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :مَن ذَهَبَ یَری أنَّ لَهُ علَی الآخَرِ فَضلاً فهُو مِن المُستَکبِرِینَ، فقلتُ لَهُ : إنّما یَری أنَّ لَهُ علَیهِ فَضلاً بالعافیَةِ إذا رَآهُ مُرتَکِبا لِلمَعاصِی ؟ فقالَ : هَیهاتَ هَیهاتَ ! فَلَعَلَّهُ أن یکونَ قد غُفِرَ لَهُ ما أتی و أنتَ مَوقوفٌ مُحاسَبٌ ، أ ما تَلَوتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ موسی علیه السلام . (1)

بحار الأنوار عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :إذا هَبَطتُم وادِیَ مَکَّةَ فالبَسُوا خُلقانَ ثِیابِکُم ، أو سَمِلَ ثِیابِکُم ، أو خَشِنَ ثِیابِکُم؛ فإنّهُ لن یَهبِطَ وادیَ مکَّةَ أحَدٌ لیسَ فی قَلبِهِ شیءٌ مِن الکِبرِ إلاّ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ، فقالَ عبدُ اللّهِ بنُ أبی یَعفورٍ : ما حَدُّ الکِبرِ ؟ قالَ : الرَّجُلُ یَنظُرُ إلی نفسِهِ إذا لَبِسَ الثَّوبَ الحَسَنَ یَشتَهی أن یُری علَیهِ ، ثُمّ قالَ : «بَلِ الإِنسانُ علی نَفسِهِ بَصیرَةٌ» (2) . (3)

3379

حقیقت کبر

الکافی_ به نقل از حفص بن غیاث _: امام صادق علیه السلام فرمود : هر که بر این باور باشد که از دیگران برتر است، او در شمار مستکبران است. عرض کردم: اگر گنهکاری را ببیند و به سبب بی گناهی و پاکدامنی خود، خویشتن را از او برتر بداند چه؟ فرمود: هیهات هیهات! چه بسا که او آمرزیده شود اما تو را برای حسابرسی نگه دارند؛ مگر داستان جادوگران موسی علیه السلام را نخوانده ای؟

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود: هر گاه به وادی مکّه وارد شدید، لباسهای فرسوده، یا جامه های کهنه، یا لباسهای زبر و درشت خود را بپوشید؛ زیرا هیچ گاه کسی با دلی تهی از کبر به وادی مکّه وارد نشود، مگر این که خداوند او را بیامرزد. عبد اللّه بن ابی یعفور گفت: حدّ کبر چیست؟ فرمود: این که انسان جامه زیبایی بپوشد و به خودش نگاهی کند و دوست داشته باشد که مردم او را در آن لباس ببینند. حضرت سپس این آیه را تلاوت کرد: «بلکه انسان به خود بیناست».

ص :18


1- الکافی : 8/128/98.
2- القیامة : 14 .
3- بحار الأنوار : 79/312/14 .

بیان :

قال أبو حامد فی بیان حقیقة الکِبر : اعلم أنّ الکبر ینقسم إلی ظاهر و باطن ، و الباطن هو خُلق فی النفس ، و الظاهر هو أعمال تصدر من الجوارح . و اسم الکبر بالخُلق الباطن أحقّ ، و أمّا الأعمال فإنّها ثمرات لذلک الخُلق . و خلق الکبر موجب للأعمال ، و لذلک إذا ظهر علَی الجوارح یقال : تکبّر ، و إذا لم یظهر یقال : فی نفسه کِبر ، فالأصل هو الخُلق الذی فی النفس ، و هو الاستِرواح و الرکون إلی رؤیة النفس فوق المُتکبَّر علیه ، فإنّ الکبر یستدعی متکبَّرا علیه و متکبَّرا به ، و به ینفصل الکِبر عن العُجب کما سیأتی ، فإنّ العُجب لا یستدعی غیر المُعجَب ، بل لو لم یخلق الإنسان إلاّ وحده تصوّر أن یکون مُعجَبا ، و لا یتصوّر أن یکون متکبّرا إلاّ أن یکون مع غیره ، و هو یری نفسه فوق ذلک الغیر فی صفات الکمال ، فعند ذلک یکون متکبّرا . و لا یکفی أن یستعظم نفسه لیکون متکبّرا ، فإنّه قد یستعظم نفسه و لکن یری غیره أعظم من نفسه أو مثل نفسه فلا یتکبّر علیه . و لا یکفی أن یستحقر غیره فإنّه مع ذلک لو رأی نفسه أحقر لم یتکبّر ،و لو رأی غیره مثل نفسه لم یتکبّر ، بل ینبغی أن یری لنفسه مرتبةً و لغیره مرتبةً ، ثمّ یری مرتبة نفسه فوق مرتبة غیره ، فعند هذه الاعتقادات الثلاثة یحصل فیه خلق الکبر ، لا أنّ هذه الرؤیة هی الکبر ، بل هذه الرؤیة و هذه العقیدة تنفخ فیه فیحصل فی قلبه اعتدادٌ و هزّة و فرحٌ و رکونٌ إلی ما اعتقده ، و عزّ فی نفسه بسبب ذلک ، فتلک العزّة و الهزّة و الرکون إلَی المعتقَد هو خلق الکبر ، و لذلک قالَ النبیّ صلی الله علیه و آله : أعوذُ بِکَ مِن نَفخَةِ الکِبریاءِ . (1)

توضیح :

ابو حامد غزالی در توضیح حقیقتِ کبر می نویسد: بدان که کبر به پیدا و ناپیدا تقسیم می شود. کبرِ ناپیدا خُلقی است در نفس و کبرِ پیدا، همان اعمالی است که از انسان سر می زند. اطلاق نام کبر بر آن خوی باطنی، حقیقی تر است؛ زیرا کردارها نتیجه آن خوی هستند و خصلتِ کبر موجب ظهور آن رفتارها می شود. از همین رو، هر گاه کبر در رفتارها ظاهر شود می گویند: تکبّر ورزید و اگر در کردار نمودار نشود می گویند:در جانش کبر است. بنا بر این، اصلْ همان خُلقی است که در نفس می باشد و آن به این معناست که انسان خودش را برتر از کسی که بر او تکبّر می ورزد ببیند؛ زیرا کبر مستلزم دو سوی است: شخصی که نسبت به او تکبّر ورزیده می شود و موضوعی که موجب تکبّر بر او می شود.تفاوت کِبر با عُجب و خودپسندی در همین جاست؛ زیرا عُجب و خودپسندی مستلزم وجود کسی جز شخصِ خودپسند، نیست. بلکه اگر در دنیا تنها یک انسان خلق می شد، باز جای این تصور هست که آن یک فرد خودپسند باشد. اما تصوّرِ وجودِ متکبّر جز با وجود شخص دوّمی ممکن نیست؛ زیرا با وجود شخص دوم است که کسی خود را در داشتن صفات کمال برتر از او می بیند و این جاست که دچار تکبّر و خود برتر بینی می شود. برای متکبّر بودن، خود بزرگ بینی کافی نیست؛ زیرا انسان گاهی خودش را بزرگ می بیند، اما شخص دیگری را از خودش بزرگتر یا همپایه خودش می بیند و بنا بر این بر او تکبّر نمی ورزد. همچنین خُرد شمردن دیگران نیز کافی نیست؛ زیرا اگر دیگری را کوچک و خرد ببیند، اما خودش را از او حقیرتر و خردتر یا همپایه او ببیند باز بر او تکبّر نمی فروشد. بنا بر این، لازم است که برای خودش مرتبتی و برای دیگری هم مرتبتی قائل باشد و آن گاه مرتبه خودش را بالاتر از او بداند. با وجود این سه اعتقاد است که خویِ کبر در او به وجود می آید، نه این که خودِ این بینش کبر باشد، بلکه این بینش و عقیده، روحیه کبر را در او می دمد و در نتیجه، در دل او نوعی غرور و خود شیفتگی و شادمانی و تکیه به این باورِ خود و به خود نازیدن به وجود می آید و این خود نازی و خود شیفتگی و تکیه به عقیده و باور، همان خوی کبر است. از همین روست که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خدایا! به تو پناه می برم از دَمِش (روحیه) تکبّر.

ص :19


1- المحجّة البیضاء : 6/228.

3380 - ذَمُّ التَّبَختُرِ فِی المَشیِ
3380 - نکوهش راه رفتن با تبختر

الکتاب :

«وَ لاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً» . (1)

3380

نکوهش راه رفتن با تبختر

قرآن:

«و در روی زمین به نخوت گام بر مدار؛ چرا که هرگز زمین را نمی توانی شکافت و در بلندی به کوهها نتوانی رسید».

ص :20


1- الإسراء : 37.

«وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» . (1)

«وَ عِبادُ الرَّحْمَ_انِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الأَرْضِ هَوْنا و إِذَا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاَما» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُبغِضُ ابنَ سَبعینَ فی أهلِهِ ، ابنَ عِشرِینَ فی مِشیَتِهِ و مَنظَرِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ ابنَ عِشرینَ إذا کانَ شِبهَ ابنِ ثَمانینَ ، و یُبغِضُ ابنَ سِتِّینَ إذا کانَ شِبهَ ابنِ عِشرینَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مرّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی جماعةٍ فقالَ : عَلی ما اجتَمَعتُم ؟ قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، هذا مَجنونٌ یُصرَعُ فاجتَمَعنا علَیهِ ، فقالَ : لیسَ هذا بمَجنونٍ و لکنّهُ المُبتَلی .

ثُمّ قالَ : أ لا اُخبِرُکُم بالمَجنونِ حَقِّ المَجنونِ ؟ قالوا : بَلی یا رسولَ اللّهِ . قال : (إنّ المَجنونَ حَقَّ المَجنونِ) المُتَبَختِرُ فی مِشیَتِهِ ، النّاظِرُ فی عِطفَیهِ ، المُحَرِّکُ جَنبَیهِ بمَنکِبَیهِ ، یَتَمَنّی علَی اللّهِ جَنَّتَهُ و هُو یَعصیهِ ، الذی لا یُؤمَنُ شَرُّهُ و لا یُرجی خَیرُهُ ، فذلکَ المَجنونُ و هذا المُبتَلی . (5)

«و از مردم [به نخوت] رخ بر متاب و در زمین خرامان راه مرو، که خدا متکبّر لافزن را دوست نمی دارد».

«و بندگان خداوند رحمان، کسانی هستند که روی زمین به نرمی گام برمی دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ می دهند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، دشمن دارد کسی را که برای همسرش [مانند مرد ]هفتاد ساله است و در راه رفتن و قیافه اش [مانند جوان ]بیست ساله.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال، بیست ساله ای را که شبیه هشتاد ساله رفتار کند دوست دارد و از شصت ساله ای که رفتاری چون جوان بیست ساله داشته باشد، نفرت دارد.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر عدّه ای که جمع شده بودند، گذشت و فرمود : برگرد چه جمع شده اید؟ عرض کردند: یا رسول اللّه ! این دیوانه غش کرده و ما پیرامون او گرد آمده ایم. حضرت فرمود: او دیوانه نیست،بلکه بیمار است.

سپس فرمود: آیا شما را آگاه نسازم که دیوانه حقیقی کیست؟ عرض کردند: بفرمایید، ای رسول خدا! فرمود: [دیوانه حقیقی ]کسی است که با تبختر راه می رود و متکبّرانه می نگرد و پهلوهایش را با شانه هایش حرکت می دهد. نافرمانی خدا می کند و با این حال بهشت او را آرزو می کند. کسی از شرّ او ایمن نیست و به خیرش امیدی نمی رود. پس آن دیوانه است، و این بیمار.

ص :21


1- لقمان : 18.
2- الفرقان : 63.
3- کنز العمّال : 7731.
4- کنز العمّال : 7732.
5- الخصال : 332/31 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لا تَمْشِ فی الأرضِ مَرَحا» _: بالعَظَمةِ . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و لا تمش فی الارض مرحا» _فرمود : یعنی با نخوت و تکبّر.

3381 - المُتَکَبِّرُ
3381 - متکبّر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمقَتُ النّاسِ المُتَکبِّرُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أبعَدَکُم یَومَ القِیامَةِ مِنّی الثَّرثارُونَ ، و هُمُ المُستَکبِرُونَ . (4)

المحجّة البیضاء :قالَ [ رسولُ اللّهِ] صلی الله علیه و آله : إنّ أبغَضَکُم إلَینا و أبعَدَکُم مِنّا فی الآخِرةِ الثَّرثارُونَ المُتَشدِّقُونَ المُتَفَیهِقونَ . قالوا: یا رسولَ اللّهِ، قد عَلِمنا الثَّرثارینَ المُتَشَدِّقینَ (5) ، فَمَنِ المُتَفیهِقونَ ؟ قالَ : المُتَکبِّرُونَ . (6)

3381

متکبّر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منفورترین مردمان، شخص متکبّر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت دورترین شما از من، پر گویان، یعنی همان مستکبران، هستند.

المحجة البیضاء:پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: منفورترین شما نزد ما و دورترینتان از ما در آخرت، پر گویان ژاژخای متفیهق اند. عرض کردند: ای رسول خدا! معنای پر گویان ژاژخای را می دانیم، اما متفیهقان چه کسانی هستند؟ فرمود: متکبران.

ص :22


1- بحار الأنوار : 73/232/27.
2- (انظر) المَشی : باب 3639.
3- بحار الأنوار : 73/231/23.
4- بحار الأنوار : 73/232/25.
5- الثرثارون المتشدّقون : المتوسّعون فی الکلام من غیر احتیاط و احتراز (النهایة : 2/453) .
6- المحجّة البیضاء : 6/214 و انظر التواضع و الخمول لابن أبی الدُّنیا: 208 / 221 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أ تَرجو أن ( یُؤتِیَکَ ) یُعطِیَکَ اللّهُ أجرَ المُتَواضِعینَ و أنتَ عِندَهُ مِنَ المُتَکبِّرینَ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :مَن کانَ مُتَکبِّرا لم یَعدِمِ التَّلَفَ. (2)

امام علی علیه السلام :آیا در حالی که نزد خداوند از متکبّران هستی، انتظار داری که مزد فروتنان را به تو دهد؟

امام علی علیه السلام :کسی که متکبّر باشد، از نابودی در امان نیست.

3382 - ما لا یَنبَغی مَعَهُ الکِبرُ
3382 - با چنین حالی تکبّر نشاید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَجِبتُ لابنِ آدمَ ؛ أوَّلُهُ نُطفَةٌ و آخِرُهُ جِیفَةٌ ، و هو قائمٌ بینَهُما وِعاءٌ للغائطِ، ثُمّ یَتَکبَّرُ ! (3)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِلمُتَکبِّرِ الذی کانَ بالأمسِ نُطفَةً و یکونُ غَدا جِیفَةً ! (4)

عنه علیه السلام :لا تَکُونوا کالمُتَکبِّرِ علی ابنِ اُمِّهِ مِن غیرِ ما فَضْلٍ جَعَلَهُ اللّهُ فیهِ ، سِوی ما ألحَقَتِ العَظَمةُ بنَفسِهِ مِن عَداوَةِ الحَسدِ(الحَسَبِ)، و قَدَحَتِ الحَمیَّةُ فی قَلبِهِ من نارِ الغَضَبِ ، و نَفَخَ الشیطانُ فی أنفِهِ مِن رِیحِ الکِبرِ الذی أعقَبَهُ اللّهُ بهِ النَّدامَةَ . (5)

3382

با چنین حالی تکبّر نشاید

امام علی علیه السلام :در شگفتم از آدمیزاد،که آغازش نطفه ای است و فرجامش لاشه ای و در این میان انبار غائط است و با این همه تکبّر می ورزد!

امام علی علیه السلام :در شگفتم از شخص متکبّر، که دیروز نطفه ای بوده و فردا لاشه ای است!

امام علی علیه السلام :مانند آن کسی (قابیل) نباشید که بر پسر مادر خود (هابیل)، بی آن که خداوند او را بر وی برتریی داده باشد، تکبّر ورزید. جز این که خود بزرگ بینی، دشمنی ناشی از حسادت را در جان او افکند و تعصّب و غرور، آتش خشم را در دلش شعله ور ساخت و شیطان باد کبر را در دماغش دمید؛ کِبری که خداوند عاقبت مایه پشیمانی او قرارش داد.

ص :23


1- نهج البلاغة : الکتاب 21.
2- . غرر الحکم : 8132.
3- بحار الأنوار : 73/234/33.
4- نهج البلاغة : الحکمة 126.
5- نهج البلاغة : الخطبة 192 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :وَقَعَ بینَ سلمانَ الفارسیِّ و بینَ رجُلٍ کلامٌ و خُصومَةٌ ، فقالَ لَهُ الرَّجُلُ : مَن أنتَ یا سلمانُ ؟ ! فقالَ سلمانُ : أمّا أوّلی و أوّلُکَ فنُطفَةٌ قَذِرَةٌ ، و أمّا آخرِی و آخِرُکَ فَجِیفَةٌ مُنتِنَةٌ ، فإذا کانَ یَومُ القِیامَةِ و وُضِعَتِ المَوازینُ ، فَمَن ثَقُلَ مِیزانُهُ فهُو الکریمُ ، و مَن خَفَّ مِیزانُهُ فهُو اللَّئیمُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :عَجَبا لِلمُختالِ الفَخورِ و إنّما خُلِقَ مِن نُطفَةٍ ثُمّ یَعودُ جِیفَةً ، و هُو فیما بینَ ذلکَ لا یَدری ما یُصنَعُ بهِ ! (2)

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ مولانا الصّادقُ علیه السلام عنِ الغائطِ _: تَصغیرا لابنِ آدمَ ، لِکی لا یَتَکَبَّرَ و هُو یَحمِلُ غائطَهُ مَعهُ . (3)

امام زین العابدین علیه السلام :میان سلمان فارسی رحمه الله و مردی بگو مگویی شد. آن مرد به سلمان گفت: مگر تو که هستی ای سلمان؟ سلمان گفت: آغاز من و تو، هر دو، نطفه ای نجس بود و فرجام من و تو لاشه ای گندیده است و چون روز قیامت شود و ترازوها نصب گردد هر کس ترازوی اعمالش سنگین باشد، او شریف است و هر کس ترازویش سبک باشد، او فرومایه است.

امام باقر علیه السلام :در شگفتم از متکبّرِ خود ستای، حال آن که از نطفه ای آفریده شده و به لاشه ای تبدیل می شود و در این فاصله نمی داند که با او چه می شود.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال مولایمان حضرت صادق علیه السلام از [حکمت دفع ]مدفوع [از انسان] _فرمود : برای تحقیر آدمیزاد است، تا او که با خود مدفوعش را حمل می کند، تکبّر نورزد.

3383 - عَلَّةُ التَّکَبُّرِ
3383 - علّت تکبّر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ مُتَکبِّرٍ حَقیرٌ . (4)

3383

علّت تکبّر

امام علی علیه السلام :هر متکبّری، حقیر است.

ص :24


1- الأمالی للصدوق : 708/976 .
2- بحار الأنوار : 73/229/22.
3- علل الشرائع : 275/1.
4- غرر الحکم : 6837.

عنه علیه السلام :ما تَکَبَّرَ إلاّ وَضیعٌ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَتَکَبَّرُ إلاّ وَضیعٌ خامِلٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن رَجُلٍ تَکَبَّرَ أو تَجَبَّرَ إلا لِذِلَّةٍ وَجَدَها فی نفسِهِ . (3)

عنه علیه السلام :ما مِن أحَدٍ یَتِیهُ (4) إلاّ مِن ذِلَّةٍ یَجِدُها فی نفسِهِ . (5)

بیان :

قال أبو حامدٍ فی بیان البواعث علَی التکبّر و أسبابه المهیّجة له : اعلم أنّ الکِبر خُلق باطن ، و أمّا ما یظهر من الأخلاق و الأفعال فهی ثمرتها و نتیجتها ، و ینبغی أن تسمّی تکبّرا ، و یخصّ اسم الکِبر بالمعنَی الباطن الذی هو استعظام النفس ، و رؤیة قدرها فوق قدر الغیر .

و هذا الباطن له موجب واحد و هو العُجب الذی یتعلّق بالمتکبّر کما سیأتی معناه ، فإنّه إذا اُعجِب بنفسه و بعلمه و عمله أو بشیءٍ من أسبابه استعظم نفسه و تکبّر .

و أمّا الکِبر الظاهر فأسبابُهُ ثلاثة : سبب فی المُتکبِّر ، و سبب فی المُتکبَّر علیه ، و سبب یتعلّق بغیرهما . أمّا السبب الذی فی المُتکبِّر فهو العُجب ، و الذی یتعلّق بالمُتکبَّر علیه هو الحِقد و الحسد ، و الذی یتعلّق بغیرهما هو الرِّیاء .

فتصیر الأسباب بهذا الاعتبار أربعة : العُجب ، و الحِقد ، و الحَسَد ، و الرِّیاء . (6) (7)

امام علی علیه السلام :تکبّر نورزد، مگر کسی که پست است.

امام علی علیه السلام :تکبّر نورزد، مگر شخص فرومایه بی نام و نشان.

امام صادق علیه السلام :هیچ مردی تکبّر یا گردن فرازی نکرد، مگر به سبب احساس خواری و حقارتی که در خود یافت.

امام صادق علیه السلام :هیچ کس نیست که تکبّر ورزد، مگر بر اثر خواری و حقارتی که در خود می یابد.

توضیح :

ابو حامد غزالی در توضیح انگیزه ها و عوامل محرّک تکبّر می گوید: بدان که کِبر خصلتی درونی است و اخلاق و رفتارهای متکبّرانه که در ظاهر خود را نشان می دهند، برآیند و نتیجه آن خوی هستند و باید آنها را تکبّر نامید و نام کبر اختصاص به آن معنا و مفهوم ناروایی دارد که عبارت است از خود بزرگ بینی و برتر دیدن قدر و اندازه خود از دیگران.

آنچه موجب این خوی درونی می شود، یک عامل بیش نیست و آن خودپسندی و عجب است و آن گونه که معنایش را توضیح خواهیم داد، به جان شخص متکبّر چنگ می زند؛ چه این که هر گاه شخصی از خودش یا علمش یا عملش و یا هر چیزی که به او تعلّق دارد خوشش بیاید و نسبت به آنها دچار عجب و خودپسندی شود، خود بزرگ بین می گردد و تکبّر می ورزد. اما کبر بیرونی، سه عامل دارد: یک سبب در وجود شخص متکبّر است و یک سبب در وجود شخصی که نسبت به او تکبّر ورزیده می شود و یک سبب مربوط به غیر این دو عنصر می شود. آن سببی که در شخص متکبّر می باشد، عُجب و خودپسندی است و آن سببی که در شخص تکبّر ورزیده شده بر او می باشد، کینه و حسادت است و سبب مربوط به غیر این دو عنصر، خودنمایی است.

بنا بر این، عوامل کبر، به این اعتبار، چهار چیز است: خودپسندی، کینه، حسادت و خودنمایی.

ص :25


1- غرر الحکم : 9467.
2- غرر الحکم : 10808.
3- الکافی : 2/312/17.
4- یتیه : أی یتکبّر . (مجمع البحرین : 1/236) .
5- الکافی : 2/312/17.
6- المحجّة البیضاء : 6/245.
7- (انظر) الکذب : باب 3406.

3384 - عِلاجُ الکِبرِ
3384 - درمان کبر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَنبَغی لِمَن عَرَفَ اللّهَ أن یَتَعاظَمَ . (1)

عنه علیه السلام :لو أرادَ اللّهُ أن یَخلُقَ آدمَ مِن نورٍ یَخطَفُ الأبصارَ ضِیاؤهُ و یَبهَرُ العُقُولَ رُواؤهُ و طِیبٍ یأخُذُ الأنفاسَ عَرفُهُ لَفَعلَ ، و لو فَعَلَ لَظَلَّت لَهُ الأعناقُ خاضِعَةً (خاشِعَةً)، و لَخَفَّتِ (لَحَقَّتِ) البَلوی فِیهِ علَی المَلائکةِ ، و لکنَّ اللّهَ سبحانَهُ یَبتَلی خَلقَهُ بِبَعضِ ما یَجهَلُونَ أصلَهُ ، تَمییزا بالاختِبارِ لَهُم، و نَفیا للاستِکبارِ عَنهُم ، و إبعادا لِلخُیَلاءِ مِنهُم . (2)

3384

درمان کبر

امام علی علیه السلام :برای کسی که خدا را می شناسد، سزاوار نیست خود بزرگ بین باشد.

امام علی علیه السلام :اگر خداوند می خواست آدم را از نوری که پرتوش چشمها را خیره سازد و زیبایی اش خردها را مبهوت گرداند و از عطری که بوی خوشش جانها را تسخیر کند بیافریند، بی گمان چنین می کرد و اگر چنین می کرد، هر آینه گردنها در برابرش خم می شد و کرنش می کرد و کار آزمایش به وسیله او، بر فرشتگان آسان می گردید. اما خداوند سبحان آفریدگان خود را به بعضی چیزهایی که از اصل و ریشه آن خبر ندارند، می آزماید تا با آزمودن آنها سَره از نا سره باز شناخته شود و تا خوی کبر را از آنان بزداید و نخوت را از آنان دور گرداند.

ص :26


1- غرر الحکم : 10739 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :لو کانَتِ الأنبیاءُ أهلَ قُوَّةٍ لا تُرامُ و عِزَّةٍ لا تُضامُ ......... لکانَ ذلکَ أهوَنَ علَی الخَلقِ فی الاعتِبارِ و أبعَدَ لَهُم فی الاستِکبارِ ......... و لکنَّ اللّهَ سبحانَهُ أرادَ أن یَکونَ الاتِّباعُ لِرُسُلِهِ و التَّصدیقُ بکُتُبِهِ و الخُشوعُ لوَجهِهِ و الاستِکانَةُ لأمرِهِ و الاستِسلامُ لِطاعتِهِ ، اُمورا لَهُ خاصَّةً لا تَشوبُها مِن غیرِها شائبَةٌ ، و کُلَّما کانَتِ البَلوی و الاختِبارُ أعظَمَ کانَتِ المَثوبَةُ و الجَزاءُ أجزَلَ . (1)

عنه علیه السلام :لکنَّ اللّهَ یَختَبِرُ عِبادَهُ بأنواعِ الشَّدائدِ ، و یَتَعبَّدُهُم بأنواعِ المَجاهِدِ ، و یَبتَلیهِم بِضُروبِ المَکارِهِ ، إخراجا للتَّکَبُّرِ مِن قُلوبِهِم ، و إسکانا للتَّذَلُّلِ فی نُفوسِهِم ، و لِیَجعَلَ ذلکَ أبوابا فُتُحا إلی فَضلِهِ . (2)

عنه علیه السلام : ......... حَرَسَ اللّهُ عِبادَهُ المؤمنینَ بالصَّلَواتِ و الزَّکَواتِ ، و مُجاهَدَةِ الصیامِ فی الأیّامِ المَفروضاتِ ، تَسکینا لأطرافِهِم ، و تَخشیعا لأبصارِهِم ، و تَذلیلاً لِنُفوسِهِم ، و تَخفیضا (تَخضیعا) لقُلوبِهِم ، و إذهابا لِلخُیَلاءِ عَنهُم ......... انظُرُوا إلی ما فی هذهِ الأفعالِ مِن قَمعِ نَواجِمِ الفَخرِ ، و قَدعِ (قَطعِ) طَوالِعِ الکِبرِ ! (3)

امام علی علیه السلام :اگر پیامبران از نیرویی که کسی خیال [غلبه بر] آن را در سر نپروراند و از قدرت و شوکتی چیره نا شدنی برخوردار بودند ......... هر آینه کار عبرت گرفتن [و اجابت دعوت انبیا] بر مردم آسانتر می شد و در دور کردن آنان از گردنکشی مؤثرتر بود ......... اما خداوند سبحان، چنین خواست که پیروی از پیامبرانِ او و تصدیقِ کتابهایش و کرنش در برابر ذات او و تسلیم در مقابل فرمانش و گردن نهادن به طاعت او، ویژه او باشد و چیزی [از ریا و ترس ]با آنها آمیخته نشود و هر چه آزمایش و امتحان بزرگتر باشد، ثواب و پاداش بیشتر است.

امام علی علیه السلام :لیکن خداوند بندگان خود را به انواع سختیها می آزماید و از طریق مجاهدتهای گوناگون آنان را به عبادت و بندگی می گیرد و به انواع ناملایمات و نا خوشایندیها امتحانشان می کند، تا تکبّر را از دلهایشان بیرون بَرد و خاکساری را در جانهایشان بنشاند و نیز تا این آزمایشها را درهای گشوده ای به سوی فضل (احسان) خویش قرار دهد.

امام علی علیه السلام : ......... خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکاتها و جدّیت در روزه داری در روزهای واجب، حفظ و حراست می کند؛ زیرا که این امور باعث آرام شدن اعضا و جوارح و خشوع دیدگان و فروتنی جانها و خضوع دلها و بیرون راندن کبر و نخوت از وجود آنان می شود ......... بنگرید، که این اعمال چگونه نمودهای فخر فروشی را درهم می شکند و آثار و نشانه های کبر را می زداید!

ص :27


1- نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.
3- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ، و الصلاةَ تَنزیها عنِ الکِبرِ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا یَنبغی لِمَن عَرَفَ عَظَمَةَ اللّهِ أن یَتَعاظَمَ ، فإنّ رِفعَةَ الذینَ یَعلَمونَ عَظَمَةَ اللّهِ أن یَتَواضَعُوا ، و (عِزَّ) الذینَ یَعرِفُونَ ما جَلالُ اللّهِ أن یَتَذَلَّلُوا (لَهُ) . (2)

کلامُ المجلسیِّ فی علاجِ الکِبرِ:

أمّا معالجة الکبر و اکتساب التواضع فهو علمیّ و عملیّ ، أمّا العلمیّ فهو أن یعرف نفسه و ربّه ، و یکفیه ذلک فی إزالته ، فإنّه مهما عرف نفسه حقّ المعرفة علم أنّه أذلّ من کلّ ذلیل ، و أقلّ من کلّ قلیل بذاته ، و أنّه لا یلیق به إلاّ التواضع و الذلّة و المهانة . و إذا عرف ربّه علم أنّه لا یلیق العظمة و الکبریاء إلاّ باللّه ......... فهذا هو العلاج العلمیّ القاطع لأصل الکبر .

و أمّا العلاج العملیّ فهو التواضع بالفعل للّه تعالی و لسائر الخلق ، بالمواظبة علی أخلاق المتواضعین ، و ما وصل إلیه من أحوال الصالحین ، و من أحوال رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، حتّی أنّه کان یأکل علَی الأرض و یقول : إنّما أنا عَبدٌ آکُلُ کما یأکُلُ العَبدُ . (3) (4)

امام علی علیه السلام :خداوند، ایمان را برای پاک کردن از [آلودگیهای] شرک واجب فرمود و نماز را برای دور کردن از کِبر.

امام حسن علیه السلام :سزاوار نیست کسی که بزرگی خدا را می شناسد، خود بزرگ بین باشد؛ زیرا بزرگی کسانی که عظمت خدا را می دانند، در این است که افتادگی کنند و عزّت کسانی که جلال و شکوه خدا را می شناسند، در این است که [در برابر او ]خواری نمایند .

گفتار علامه مجلسی در درمان کِبر

درمان کِبر و به دست آوردن فروتنی، روش علمی و عملی دارد. راه علمی آن، این است که شخص خود و خدایش را بشناسد و همین عامل به تنهایی کافی است که خصلت کبر را از وجود او بزداید؛ زیرا هر گاه آدمی خود را چنان که باید بشناسد، پی می برد که ذاتا زبونتر از هر زبونی و کمتر از هر کمی است و جز فروتنی و زبونی و خاکساری چیزی در خور او نیست و هر گاه پروردگارش را بشناسد، درمی یابد بزرگی و کبریا تنها سزاوار ذات پاک حق است ......... این، راه علمیِ بر کننده ریشه کبر است.

اما راه عملیِ درمان کبر، این است که عملاً در برابر خدا و خلق او فروتن باشد و سعی کند خصلتهای فروتنان و احوال و رفتار مردمان پاک و شایسته و احوال رسول خدا9 را، که روی خاک می نشست و می فرمود: من هم بنده ای هستم که مانند بندگان می خورم و می آشامم، در پیش گیرد.

ص :28


1- نهج البلاغة : الحکمة 252.
2- بحار الأنوار : 78/104/3.
3- بحار الأنوار : 73/201 ، 205.
4- (انظر) الکبر : باب 3377 ، 3382.

3385 - دَفعُ الکِبرِ
3385 - زدودن کِبر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّهُ لَیُعجِبُنی أن یَحمِلَ الرَّجُلُ الشَّیءَ فی یَدِهِ یکونُ مُهنِئا (1) لأهلِهِ یَدفَعُ بهِ الکِبرَ عَن نفسِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَمَلَ بِضاعَتَهُ فَقَد أمِنَ مِن الکِبرِ . (3)

3385

زدودن کِبر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :براستی که خوش دارم مرد با خوشحالی و افتخار چیزی را با دست خودش برای خانواده اش ببرد و بدین وسیله کبر را از خود دور کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خودش بار و کالایش را حمل کند، از تکبّر در امان است.

ص :29


1- فی بعض النسخ : مَهنأة (کما فی هامش المصدر) .
2- تنبیه الخواطر : 1/201.
3- کنز العمّال : 7794.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن حَلَبَ شاتَهُ و رَقَعَ قَمیصَهُ و خَصَفَ نَعلَهُ و واکَلَ خادِمَهُ و حَمَلَ مِن سُوقِهِ ، فَقَد بَرِئَ مِن الکِبرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَبِسَ الصُّوفَ و انتَعَلَ المَخصوفَ و رَکِبَ حِمارَهُ و حَلَبَ شاتَهُ و أکَلَ مَعهُ عِیالُهُ ، فَقَد نَحَّی اللّهُ عَنهُ الکِبرَ ، أنا عَبدٌ ابنُ عَبدٍ ، أجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ ، و آکُلُ أکلَ العَبدِ .

إنّی قد اُوحِیَ إلَیَّ أن تَواضَعُوا ، و لا یَبغی أحَدٌ علی أحَدٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لأبی ذرٍّ _: یا أبا ذَرٍّ ، یکونُ فی آخِرِ الزَّمانِ قَومٌ یَلبَسُونَ الصُّوفَ فی صَیفِهِم و شِتائهِم ، یَرَونَ أنّ لَهُمُ الفَضلَ بذلکَ علی غیرِهِم، اُولئکَ یَلعَنُهُم أهلُ السَّماواتِ و الأرضِ . (3)

کنز العمّال :إنّ النبیَّ صلی الله علیه و آله خَرَجَ إلَی البَقیعِ فَتَبِعَهُ أصحابُهُ فَوَقَفَ و أمَرَهُم أن یَتَقَدَّموا ، ثُمّ مَشی خَلفَهُم ، فَسُئلَ عن ذلکَ فقالَ : إنّی سَمِعتُ خَفقَ نِعالِکُم ، فَأشفَقتُ أن یَقَعَ فی نفسِی شیءٌ مِن الکِبرِ (4) . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خودش گوسفندش را بدوشد و جامه اش را وصله کند و کفشش را پینه زند و با خدمتکارش هم غذا شود و کالایش را از بازار [به خانه ]حمل کند، بی گمان از کبر پاک شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه پشمینه بپوشد و کفش وصله دار به پاکند و الاغش را سوار شود و گوسفندش را بدوشد و نانخورهایش با او هم غذا شوند، هر آینه خداوند کبر را از او دور کرده است. من بنده ای هستم زاده بنده ای دیگر، مانند بنده می نشینم و مانند بنده غذا می خورم.

به من وحی شده است که فروتن باشید و کسی بر کسی گردن فرازی نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ خطاب به ابوذر _فرمود : ای ابوذر! در آخر الزمان مردمی می آیند که تابستان و زمستان پشمینه می پوشند و معتقدند که این کار موجب مزیّت آنها بر دیگران است. اینان را اهل آسمانها و زمین لعنت می کنند.

کنز العمّال :[روزی] پیامبر به طرف بقیع رهسپار شد. اصحاب حضرت در پی او به راه افتادند. پیامبر ایستاد و به آنها دستور داد جلو بروند و آن گاه خود در پی آنها حرکت کرد. علّت را پرسیدند، فرمود: من صدای کفشهای شما را شنیدم و ترسیدم چیزی از تکبّر، به وجودم راه یابد. (6)

ص :30


1- کنز العمّال : 7793.
2- کنز العمّال : 7797.
3- وسائل الشیعة : 3/362/5.
4- کنز العمّال : 8878.
5- الاُمور المذکورة فی الأحادیث لیست قانونا کلّیّا تکشف عن عدم وجود الکبر ، بل تختلف باختلاف الأشخاص و الأعصار و الموارد، فقد قیل : «إنّ من النّاس ناساً یلبسون الصوف إرادة التواضع و قلوبهم مملوءة عُجبا و کِبرا» فلیُتأمّل .
6- گفتنی است که آنچه در این احادیث به عنوان نشانه های فروتنی آمده یک قاعده کلی که نشانگر نبودن کبر در وجود شخص باشد نیست، بلکه در اشخاص و اعصار و موارد مختلف فرق می کند؛ چه آن که گفته اند: «عده ای از مردم هستند که به قصد فروتنی پشمینه می پوشند، اما دلهایشان آکنده از خود پسندی و کبر است». پس، دقت شود.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا استَحیی مِنهُ رجُلٌ اشتَری لِعیالِهِ شیئا و هُو یَحمِلُهُ _: اِشتَرَیتَهُ لِعِیالِکَ و حَمَلتَهُ إلَیهِم ، أما و اللّهِ لولا أهلُ المَدینَةِ لَأحبَبتُ أن أشتَرِیَ لِعِیالِیَ الشَّیءَ ثُمّ أحمِلَهُ إلَیهِم . (1)

عنه علیه السلام :مَن رَقَعَ جَیبَهُ و خَصَفَ نَعلَهُ و حَمَلَ سِلعَتَهُ فَقَد بَرِئَ مِن الکِبرِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جِبِلّةَ و قد عَلَّقَ سَمکَةً فی یَدِهِ _: اقذِفْها ، إنّی لَأکرَهُ للرجُلِ السَّریِّ أن یَحمِلَ الشَّیءَ الدَّنیَّ بنفسِهِ.

إنّکُم قَومٌ أعداؤکُم کثیرٌ یا مَعشرَ الشِّیعَةِ ، إنّکُم قَومٌ عاداکُمُ الخَلقُ ، فَتَزیَّنُوا لَهُم ما قَدَرتُم علَیهِ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام_ خطاب به مردی که چیزی برای خانواده اش خریده بود و خودش آن را می برد و چون چشمش به افتاد خجالت کشید _فرمود: آن را برای خانواده ات خریده ای و می بری. بدان که به خدا قسم اگر از دست مردم مدینه نبود، دوست داشتم برای خانواده ام خرید کنم و آن را با دست خودم برایشان ببرم.

امام صادق علیه السلام :هر که خودش جامه اش را وصله کند و کفشش را پینه زند و کالایش را حمل کند، هر آینه از کبر مبرّاست.

امام کاظم علیه السلام_ به عبد اللّه بن جبلّه که ماهی ای را در دستش آویزان کرده بود _فرمود : آن را دور انداز؛ من خوش ندارم که مرد شریف و محترم، چیز پستی را حمل کند.

ای گروه شیعه! شما مردمی هستید که دشمنان زیادی دارید. شما جماعتی هستید که خَلق با شما دشمنی می کنند. پس تا جایی که می توانید در برابر آنان آراسته (با شخصیّت) باشید.

ص :31


1- وسائل الشیعة : 3/345/3.
2- ثواب الأعمال : 213/1.
3- صفات الشیعة : 94/31.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 3/344 باب 5.

3386 - ثَمَرَةُ الکِبرِ
3386 - پیامد تکبّر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِرصُ و الکِبرُ و الحَسَدُ دَواعٍ إلَی التَّقحُّمِ فی الذُّنوبِ . (1)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ الکِبرِ المَسَبَّةُ . (2)

عنه علیه السلام :التَّکبُّرُ یَضَعُ الرَّفیعَ . (3)

عنه علیه السلام :التَّکبُّرُ یُظهِرُ الرَّذیلَةَ . (4)

عنه علیه السلام :لَیسَ لِمُتَکبِّرٍ صَدیقٌ . (5)

عنه علیه السلام :الکِبرُ داعٍ إلَی التَّقَحُّمِ فی الذُّنوبِ . (6)

عنه علیه السلام :بکَثرَةِ التَّکبُّرِ یکونُ التَّلَفُ . (7)

عنه علیه السلام :مَن لَبِسَ الکِبرَ و السَّرَفَ خَلعَ الفَضلَ و الشَّرَفَ . (8)

عنه علیه السلام :لا یَتَعَلَّمُ مَن یَتَکَبَّرُ . (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ ذو الکِبرِ فی الثَّناءِ الحَسَنِ . (10)

3386

پیامد تکبّر

امام علی علیه السلام :آزمندی و تکبّر و حسادت، انگیزه های فرو رفتن در گناهانند.

امام علی علیه السلام :نتیجه تکبّر، [شنیدنِ] دشنام و ناسزاست.

امام علی علیه السلام :تکبّر، آدم بلند مرتبه را پست می گرداند.

امام علی علیه السلام :تکبّر، پستی و فرومایگی را آشکار می سازد.

امام علی علیه السلام :شخص متکبّر، از دوست بی بهره است.

امام علی علیه السلام :تکبّر، انگیزه فرو رفتن در گناهان است.

امام علی علیه السلام :تکبّر زیاد، موجب نابودی است.

امام علی علیه السلام :هر که جامه کبر و زیاده روی (نادانی) بپوشد خلعت برتری و شرف را از تن بَرکَند.

امام علی علیه السلام :کسی که تکبّر داشته باشد، عالم نمی شود.

امام صادق علیه السلام :متکبّر، هرگز نباید توقّع تعریف و تمجید [دیگران را] داشته باشد.

ص :32


1- نهج البلاغة : الحکمة 371.
2- غرر الحکم : 4614.
3- غرر الحکم : 311.
4- غرر الحکم : 523.
5- غرر الحکم : 7464.
6- غرر الحکم : 1564.
7- غرر الحکم : 4288.
8- غرر الحکم : 8736.
9- غرر الحکم : 10586.
10- الخصال : 434/20.

3387 - مَن تَکَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ
3387 - هر که تکبّر ورزد خدا او را پست گرداند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن یَستَکبِرْ یَضَعْهُ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی السماءِ مَلَکَینِ مُوکَّلَینِ بالعِبادِ ، فَمَن تَجَبَّرَ وَضَعاهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَواضَعَ للّهِِ دَرجَةً یَرفَعْهُ اللّهُ دَرجَةً حتّی یَجعَلَهُ اللّهُ فی أعلی عِلِّیِّینَ ، و مَن تکبَّرَ علَی اللّهِ دَرجَةً یَضَعْهُ اللّهُ دَرجَةً حتّی یَجعَلَهُ فی أسفلِ سافِلینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَواضَعَ للّهِِ رَفَعَهُ اللّهُ ، و قالَ : انتَعِشْ نَعَشَکَ اللّهُ ، فهُو فی أعیُنِ النّاسِ عَظیمٌ و فی نفسِهِ صَغیرٌ ، و مَن تَکَبَّرَ قَصَمَهُ اللّهُ ، و قالَ : اِخسَأ ! فهُو فی أعیُنِ النّاسِ صَغیرٌ و فی نفسِهِ کبیرٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن آدَمیٍّ إلاّ فی رَأسِهِ حَکَمَةٌ بِیَدِ مَلَکٍ ، فإذا تَواضَعَ قیلَ للمَلَکِ : ارفَعْ حَکَمَتَهُ ، و إذا تَکَبَّرَ قیلَ لِلمَلَکِ : ضَعْ حَکَمَتَهُ . (5)

3387

هر که تکبّر ورزد خدا او را پست گرداند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که استکبار ورزد، خداوند او را پست گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا در آسمان دو فرشته اند که بر بندگان گماشته شده اند، تا هر کس تکبّر و گردن فرازی کند او را پست گردانند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که یک درجه برای خدا فروتنی کند، خداوند یک درجه او را بالا برد، تا آن جا که وی را در اعلی علّیین جای دهد و هر کس یک درجه بر خدا تکبّر ورزد ، خداوند او را یک درجه فرود آورد تا جایی که وی را در اسفل سافلین جای دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را بالا برد و فرماید: سرفراز باش، خدا تو را سرفراز کناد. پس او در چشم مردم بزرگ باشد و در نظر خودش کوچک؛ و هر که تکبّر ورزد، خداوند او را درهم شکند و فرماید: دور شو (پَستت باد). پس، او در چشم مردم کوچک باشد و در نظر خودش بزرگ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ آدمی نیست جز این که بر سر او دهنه ای است در دست فرشته ای و هر گاه فروتنی کند، به فرشته گفته شود: دهنه اش را بالا بکش و هر گاه کبر ورزد، به فرشته گفته شود: دهنه اش را پایین بکش.

ص :33


1- الأمالی للصدوق : 577/788 .
2- المحاسن : 1/213/388.
3- الترغیب و الترهیب : 3/560/6.
4- الترغیب و الترهیب : 3/560/7.
5- الترغیب و الترهیب : 3/561/8.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن تَکَبَّرَ علَی النّاسِ ذَلَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن عَبدٍ إلاّ و فی رأسِهِ حَکَمَةٌ و مَلَکٌ یُمسِکُها ، فإذا تکَبَّرَ قالَ لَهُ : اتَّضِعْ وَضَعَکَ اللّهُ ! فلا یَزالُ أعظَمَ النّاسِ فی نفسِهِ و أصغَرَ النّاسِ فی أعیُنِ النّاسِ . و إذا تواضَعَ رَفَعَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ . ثُمّ قالَ لَهُ : انتَعِشْ نَعشَکَ اللّهُ ، فلا یَزالُ أصغَرَ النّاسِ فی نفسِهِ و أرفَعَ النّاسِ فی أعیُنِ النّاسِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ الزَّرعَ یَنبُتُ فی السَّهلِ و لا یَنبُتُ فی الصَّفا ، فکذلکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ و لا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکبِّرِ الجَبّارِ ؛ لِأنَّ اللّهَ جَعَلَ التَّواضُعَ آلةَ العَقلِ ، و جَعَلَ التَّکبُّرَ مِن آلةِ الجَهلِ ، أ لَم تَعلَمْ أنّ مَن شَمَخَ إلَی السَّقفِ برأسِهِ شَجَّهُ ، و مَن خَفَضَ رأسَهُ استَظَلَّ تَحتَهُ و أکَنَّهُ ؟! و کذلکَ مَن لم یَتَواضَعْ للّهِِ خَفَضَهُ اللّهُ ، و مَن تَواضَعَ للّهِِ رَفَعَهُ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هر که بر مردم بزرگی فروشد، خوار شود.

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای نیست، مگر این که بر سرش لگامی است که فرشته ای آن را نگه داشته، پس هر گاه آن بنده تکبّر کند، فرشته به او گوید: خوار شو، خدایت پست کناد! از آن پس، پیوسته در نظر خود، بزرگترین مردمان و در چشم مردم کوچکترین افراد باشد و هر گاه فروتنی کند، خداوند عزّ و جلّ او را بلند مرتبه گرداند و فرشته به او گوید: سرت را بالا بگیر، خدایت سر فراز کناد! از آن پس، همواره در نظر خود کمترین مردم و در چشم مردم، بلند مرتبه ترین افراد باشد.

امام کاظم علیه السلام :همانا زراعت، در دشت پست می روید و روی تخته سنگ نمی روید. حکمت نیز چنین است: در دل شخص فروتن آباد می شود و در دل متکبّر گردن فراز آباد نمی شود؛ زیرا که خداوند فروتنی را ابزار خرد و دانایی قرار داده و تکبّر را از ابزار نادانی. مگر نمی دانی که هر کس سرش را به سقف ساید، سرش می شکافد و هر که سر پایین گیرد در زیر سقف سایه و پناه می گیرد. بدین سان نیز هر که برای خدا فروتنی نکند، خداوند او را پست گرداند و هر که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را بالا برد.

ص :34


1- بحار الأنوار : 77/235/3.
2- الکافی : 2/312/16.
3- تحف العقول : 396.
4- (انظر) التواضع : باب 4036.

3388 - مَثوَی المُتَکَبِّرینَ
3388 - جایگاه متکبّران

الکتاب :

«فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ» . (1)

«إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُحشَرُ المُتَکبِّرُونَ الجَبّارُونَ یَومَ القِیامَةِ فی صُوَرِ الذَّرِّ ، یَطَؤهُم النّاسُ لِهَوانِهِم علَی اللّهِ عزّ و جلّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أ لا اُخبِرُکُم بأهلِ النّارِ ؟ کُلُّ عُتلٍّ جَوّاظٍ مُستَکبِرٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یجیء المُتَکبِّرونَ یَومَ القِیامَةِ ذَرّا مثلِ صُوَرِ الرِّجالِ ، یَعلُوهُم کُلُّ شیءٍ مِن الصِّغارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یُحشَرُ المُتَکبِّرونَ یَومَ القِیامَةِ أمثالَ الذَّرِّ فی صُوَرِ الرِّجالِ یَغشاهُمُ الذلُّ مِن کُلِّ مکانٍ . (6)

3388

جایگاه متکبّران

قرآن:

«پس، از درهای دوزخ وارد شوید و در آن همیشه بمانید و حقّا که چه بد است جایگاه متکبّران».

«در حقیقت، کسانی که از پرستش من کبر می ورزند، به زودی خوار در دوزخ درآیند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گردنکشانِ متکبّر در روز قیامت به صورت مورچه محشور می شوند و مردم آنان را، به خاطر بی اعتنایی شان به خداوند عزّ و جلّ، لگدمال می کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آیا شما را از اهل دوزخ آگاه نکنم؟ هر درشت خویِ خشن متکبّر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت، متکبّران به صورت مورچه های آدم نما محشور می شوند، و هر چیز کوچکی از روی آنها رد می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت، متکبّران به صورت مورچه های آدم نما محشور می شوند و خواری و زبونی از هر سو آنان را فرا می گیرد.

ص :35


1- النحل : 29.
2- المؤمن : 60.
3- التواضع و الخمول لابن أبی الدّنیا : 209/224 .
4- الترغیب و الترهیب : 3/563/16.
5- المصنّف لابن أبی شیبة : 6/249/5 .
6- کنز العمّال : 7750.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی جَهَنَّمَ وادیا یقالُ لَهُ هَبْهَبُ ، حَقّا علَی اللّهِ عزّ و جلّ أن یُسکِنَهُ فیهِ کُلَّ جَبّارٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی النّارِ قَصرا یُجعَلُ فیهِ المُتَکبِّرونَ و یُطبَقُ علَیهِم . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ فی جَهنَّمَ لَوادِیا لِلمُتَکبِّرِینَ یقالُ لَهُ سَقَرُ ، شَکا إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ شِدَّةَ حَرِّهِ و سَألَهُ أن یَأذَنَ لَهُ أن یَتَنَفَّسَ ، فَتَنَفَّسَ فَأحرَقَ جَهَنَّمَ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ المُتَکبِّرینَ یُجعَلُونَ فی صُوَرِ الذَّرِّ یَتَوَطَّؤهُمُ النّاسُ حتّی یَفرُغَ اللّهُ مِن الحِسابِ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دوزخ درّه ای است به نام«هَبهَب» و خداوند عزّ و جلّ حق دارد هر گردنکشی را در آن جای دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آتش کاخی است که متکبّران در آن قرار داده می شوند و درهایش به رویشان بسته می شود.

امام صادق علیه السلام :در دوزخ درّه ای است برای متکبّران به نام «سَقَر». این درّه از شدّت گرمای خود به خداوند عزّ و جلّ شکایت کرد و خواهش نمود که به وی اجازه دهد تا نَفَسی بکشد. پس نَفَس کشید و [از نفْس خود ]دوزخ را سوزاند.

امام صادق علیه السلام :متکبّران به شکل مورچه درآورده می شوند و مردم آنها را پیوسته پایمال می کنند، تا آن گاه که خدا از حساب [بندگان] فارغ شود.

ص :36


1- التواضع و الخمول لابن أبی الدّنیا : 210/225 .
2- المحجّة البیضاء : 6/215.
3- الکافی : 2/310/10 .
4- الکافی : 2/311/11.
5- (انظر) جهنّم : باب 627.

453 - الکتاب

453 - کتاب و نوشته
اشاره

(1)

(2)

ص :37


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2/144 باب 19 «کتابة الحدیث».
2- انظر: عنوان 146 «الخطّ» ، 446 «القلم».

3389 - الکِتابُ
3389 - کتاب و نوشته

الکتاب :

«ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکُتُبُ بَساتِینُ العُلَماءِ . (2)

عنه علیه السلام :الکِتابُ أحَدُ المُحدِّثَینِ . (3)

عنه علیه السلام :الکِتابُ تَرجُمانُ النِّیَّةِ . (4)

عنه علیه السلام :نِعمَ المُحَدِّثُ الکتابُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن تَسَلّی بالکُتبِ لم تفُتْهُ سَلوَةٌ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ للمُفضَّلِ بنِ عُمَرَ _: اُکتُبْ و بُثَّ عِلمَکَ فی إخوانِکَ ، فإن مِتَّ فَأورِثْ کُتبَکَ بَنیکَ ، فإنّهُ یَأتِی علَی النّاسِ زَمانُ هَرجٍ لا یَأنَسُونَ فیه إلاّ بکُتُبِهِم . (7)

3389

کتاب و نوشته

قرآن:

«نون. سوگند به قلم و آنچه می نگارند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :کتابها، بوستانهای دانشمندانند.

امام علی علیه السلام :نامه، یکی از دو سخن گوست.

امام علی علیه السلام :نوشته، بازگو کننده نیّت (اندیشه) است.

امام علی علیه السلام :خوب سخنگویی است، کتاب (نامه).

امام علی علیه السلام :کسی که خود را با کتابها آرامش دهد، هیچ آرامشی را از دست ندهد.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به مفضّل بن عمر _فرمود : بنویس و دانش خود را در میان برادرانت منتشر کن و چون [خواستی ]بمیری، آن را به پسرانت میراث ده؛ زیرا زمانه ای پر آشوب بر مردم می رسد که در آن زمان جز با کتابهایشان همدم نشوند.

ص :38


1- القلم : 1.
2- غرر الحکم : 991.
3- غرر الحکم : 1615.
4- غرر الحکم : 298.
5- غرر الحکم : 9948.
6- غرر الحکم : 8126.
7- الکافی : 1/52/11.

عنه علیه السلام :مَنَّ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَی النّاسِ بَرِّهِم و فاجِرِهِم بالکِتابِ و الحِسابِ ، و لو لا ذلکَ لَتَغالَطُوا . (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ، با نعمتِ نوشتن و حساب کردن بر مردم، از نیک و بد، منّت نهاد و اگر این دو کار نبود، آنان دچار اشتباه می شدند.

3390 - الکِتابَةُ وَشخصِیَّةُ الکاتِبِ
3390 - نویسندگی و شخصیت نویسنده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَسولُکَ تَرجُمانُ عَقلِکَ ، و کِتابُکَ أبلَغُ ما یَنطِقُ عَنکَ . (2)

عنه علیه السلام :کِتابُ الرَّجُلِ عُنوانُ عَقلِهِ و بُرهانُ فَضلِهِ . (3)

عنه علیه السلام :کِتابُ المَرءِ مِعیارُ فَضلِهِ و مِسبارُ نُبلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا کَتَبتَ کتابا فَأعِدْ فیهِ النَّظرَ قَبلَ خَتمِهِ ؛ فإنّما تَختِمُ علی عَقلِکَ . (5)

عنه علیه السلام :عُقولُ الفُضَلاءِ فی أطرافِ أقلامِها . (6)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ _: اُنظُرْ فی حالِ کُتّابِکَ ، فَوَلِّ علی اُمورِکَ خَیرَهُم ، و اخصُصْ رَسائلَکَ التی تُدخِلُ فیها مَکائدَکَ و أسرارَکَ بأجمَعِهِم لِوُجوهِ صالِحِ الأخلاقِ ممَّن لا تُبطِرُهُ الکَرامَةُ ، فَیَجترِئَ بها علَیکَ فی خِلافٍ لَکَ بحَضرَةِ مَلَأٍ ، و لا تَقصُرُ بهِ الغَفلَةُ عن إیرادِ مُکاتَباتِ عُمّالِکَ علَیکَ ، و إصدارِ جَواباتِها علَی الصَّوابِ عنکَ ، فیما یَأخُذُ لکَ و یُعطی مِنکَ . (7)

3390

نویسندگی و شخصیت نویسنده

امام علی علیه السلام :فرستاده تو ترجمان خرد توست، و نوشته ات رساترین سخنگوی تو.

امام علی علیه السلام :نوشته (نامه) مرد، نشان خرد او و دلیل فضل اوست.

امام علی علیه السلام :نوشته انسان، معیار فضل او و ژرفا سنج هوش اوست.

امام علی علیه السلام :هر گاه نامه ای نوشتی،پیش از آن که مُهرش کنی، آن را باز نگری کن؛ زیرا که در حقیقت بر خرد خویش مُهر می نهی.

امام علی علیه السلام :خردهای دانشمندان، در نوک خامه های آنهاست.

امام علی علیه السلام_ در حکم خود به مالک اشتر _نوشت : دیگر آن که درباره دبیران و نویسندگانت به دقّت نظر کن و بهترین آنان را به کارهای خویش بگمار و [نگارش ]نامه هایی را که نقشه ها و اسرارت را در آنها می نویسی، تنها به کسی وا گذار که بیشتر از همه، واجد اخلاق شایسته و نیک باشد؛ کسی که احترام تو نسبت به او، سرمستش نسازد و در نتیجه، در حضور بزرگان با تو مخالفت و گستاخی نکند و غفلت و مسامحه کاری او سبب نشود تا در رساندن نامه های کارگزارانت به تو کوتاهی کند و از طرف تو، درباره آنچه برای تو می گیرد یا از طرف تو می دهد، پاسخهای درست به آن نامه ها ننویسد.

ص :39


1- الکافی : 5/155/1.
2- نهج البلاغة : الحکمة 301.
3- غرر الحکم : 7260.
4- غرر الحکم : 7261.
5- غرر الحکم : 4167.
6- غرر الحکم : 6339.
7- نهج البلاغة: الکتاب53.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُستَدَلُّ بکِتابِ الرَّجُلِ علی عَقلِهِ و مَوضِعِ بَصیرَتِهِ ، و برَسولِهِ علی فَهمِهِ و فِطنَتِهِ . (1)

امام صادق علیه السلام :از نوشته مرد پی به خرد و بینش او بُرده می شود و از فرستاده اش پی به فهم و هوش او.

3391 - الحَثُّ عَلی کِتابَةِ العِلمِ
3391 - تشویق به نوشتن دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَیِّدُوا العِلمَ بالکِتابِ . (2)

منیة المرید :قالَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله : قَیِّدُوا العِلمَ . قیلَ : و ما تَقییدُهُ ؟ قالَ : کِتابَتُهُ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اکتُبُوا العِلمَ قبلَ ذَهابِ العُلَماءِ، و إنّما ذَهابُ العِلمِ بِمَوتِ العُلَماءِ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا دعا بَنیهِ و بَنی أخیهِ _: إنّکُم صِغارُ قَومٍ و یُوشِکُ أن تَکونوا کِبارَ قَومٍ آخَرینَ ، فَتَعَلَّمُوا العِلمَ ، فَمَن لم یَستَطِعْ مِنکُم أن یَحفَظَهُ فَلْیَکتُبْهُ و لیَضَعْهُ فی بَیتِهِ . (5)

3391

تشویق به نوشتن دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علم را، با نوشتن در بند کشید.

منیة المرید :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : علم را در بند کشید. عرض شد: در بند کشیدن آن چگونه است؟ فرمود: با نوشتن آن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش را، پیش از رفتن دانشمندان، بنویسید؛ زیرا رفتن علم به درگذشت دانشمندان، است.

امام حسن علیه السلام_ آن گاه که فرزندان و برادر زادگان خود را احضار کرد _فرمود : شما خردسالانِ قومی (نسلی) هستید که به زودی بزرگان قوم (نسلی) دیگر می شوید. پس دانش بیاموزید و هر یک از شما که نمی تواند علم را در حافظه اش نگه دارد، آن را بنویسد و در خانه اش نگهداری کند.

ص :40


1- المحاسن : 1/311/618.
2- کنز العمّال : 29332.
3- منیة المرید : 340.
4- کنز العمّال : 28733.
5- منیة المرید : 340.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اکتُبُوا ؛ فإنَّکُم لا تَحفَظُونَ إلاّ بالکِتابِ . (1)

عنه علیه السلام :اکتُبُوا ؛ فإنّکُم لا تَحفَظُونَ حتّی تَکتُبوا . (2)

عنه علیه السلام_ لأبی بَصیرٍ _: دَخَلَ عَلیَّ اُناسٌ مِن أهلِ البصرةِ فَسَألُونی عَن أحادیثَ و کَتَبُوها ، فما یَمنَعُکُم مِن الکِتابِ ؟ ! أمَا إنّکُم لن تَحفَظُوا حتّی تَکتُبوا . (3)

عنه علیه السلام :القَلبُ یَتَّکِلُ علَی الکِتابَةِ . (4)

امام صادق علیه السلام :بنویسید؛ زیرا جز با نوشتن، حفظ نمی کنید.

امام صادق علیه السلام :بنویسید؛ زیرا تا ننویسید، حفظ نمی کنید.

امام صادق علیه السلام_ به ابو بصیر _فرمود : عدّه ای از بصریان پیش من آمدند و احادیثی از من پرسیدند و آنها را نوشتند؛ شما چرا نمی نویسید؟ بدانید که تا ننویسید، هرگز حفظ نخواهید کرد.

امام صادق علیه السلام :دل، به نوشتن آرام می گیرد.

3392 - ثَوابُ التَّألیفِ وَالکِتابَةِ
3392 - ثواب تألیف و نوشتن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المؤمنُ إذا ماتَ و تَرَکَ وَرَقةً واحِدَةً علَیها عِلمٌ تَکونُ تِلکَ الوَرَقةُ یَومَ القِیامَةِ سِترا فیما بَینَهُ و بَینَ النّارِ ، و أعطاهُ اللّهُ تبارکَ و تعالی بکُلِّ حَرفٍ مَکتوبٍ علَیها مَدینَةً أوسَعَ مِن الدُّنیا سَبعَ مَرّاتٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَتَبَ عَنِّی عِلما أو حَدیثا لم یَزَلْ یُکتَبْ لَهُ الأجرُ ما بَقِیَ ذلکَ العِلمُ و الحَدیثُ . (6) (7)

3392

ثواب تألیف و نوشتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه مؤمن بمیرد و یک برگه که روی آن علمی نوشته شده باشد از خود بر جای گذارد، روز قیامت آن برگه پرده میان او و آتش می شود و خداوند تبارک و تعالی به ازای هر حرفی که روی آن نوشته شده، شهری هفت برابر پهناورتر از دنیا به او می دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دانشی یا حدیثی از من بنویسد تا آن دانش و حدیث باقی است، برایش اجر نوشته شود.

ص :41


1- بحار الأنوار : 2/153/46.
2- الکافی : 1/52/9.
3- بحار الأنوار : 2/153/47.
4- الکافی : 1/52/8.
5- الأمالی للصدوق : 91/64 .
6- کنز العمّال : 28951.
7- (انظر) بحار الأنوار : 2/144 باب 19.

3393 - ما أنزَلَ اللَّهُ مِن کِتابٍ
3393 - کتابهایی که خدا نازل کرده است

الکتاب:

«وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیما اختَلَفُوا فِیهِ» . (1)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا سَألَهُ أبو ذرٍّ عن عَدَدِ ما أنزَلَ اللّهُ مِن کِتابٍ _: مِائةُ کِتابٍ و أربَعةُ کُتُبٍ، أنزَلَ اللّهُ علی شَیثٍ خَمسینَ صَحیفَةً ، و علی إدریسَ ثَلاثینَ صَحیفَةً ، و علی إبراهیمَ عِشرینَ صَحیفَةً ، و أنزَلَ التَّوراةَ و الإنجیلَ و الزَّبورَ و الفُرقانَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لم یُخْلِ اللّهُ سبحانَهُ خَلقَهُ مِن نَبِیٍّ مُرسَلٍ ، أو کتابٍ مُنزَلٍ ، أو حُجَّةٍ لازِمَةٍ ، أو مَحَجَّةٍ قائمَةٍ . (3)

3393

کتابهایی که خدا نازل کرده است

قرآن:

«و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال ابوذر از تعداد کتابهایی که خداوند نازل کرده است _فرمود : یکصد و چهار کتاب: پنجاه صحیفه بر شیث نازل کرد، سی صحیفه بر ادریس، بیست صحیفه بر ابراهیم و تورات و انجیل و زبور و قرآن.

امام علی علیه السلام :و خداوند سبحان، آفریدگان خود را از پیامبری مرسل، یا کتابی آسمانی، یا حجّتی متقن، یا راهی روشن و استوار بی بهره نگذاشت.

3394 - أدَبُ الکِتابَةِ
3394 - آداب نوشتن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِفتاحُ کلِّ کِتابٍ . (4)

3394

آداب نوشتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسم اللّه الرحمن الرحیم، سر آغاز هر نوشته ای است.

ص :42


1- البقرة : 213.
2- الخصال : 524/13.
3- نهج البلاغة : الخطبة 1.
4- الدّرّ المنثور : 1/27.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَتَبَ بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مُجوَّدَةً تَعظیما للّهِِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اکتُبْ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ مِن أجوَدِ کتابِکَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَدَعْ بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ و إن کانَ بعدَهُ شِعرٌ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس، به احترام خدا، بسم اللّه الرحمن الرحیم را با خط خوش بنویسد، خداوند او را بیامرزد.

امام صادق علیه السلام :بسم اللّه الرحمن الرحیم را با نیکوترین خطّ خود بنویس.

امام صادق علیه السلام :بسم اللّه الرحمن الرحیم را فرو مگذار اگر چه قبل از یک شعر باشد.

ص :43


1- الدّرّ المنثور : 1/27.
2- الکافی : 2/672/2.
3- الکافی : 2/672/1.
4- (انظر) عنوان 248 «أسماء اللّه ». وسائل الشیعة : 8/494 باب 94.

ص :44

454 - المُکاتبة

454 - نامه نگاری
اشاره

(1)

ص :45


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76/48 باب 102 «التَّکاتُب و آدابه». کنز العمّال : 10/243 «الکتابة و المُراسَلة». وسائل الشیعة : 8/494 باب 93 «استحباب التَّکاتُب فی السَّفَر».

3395 - المُکاتَبَةُ
3395 - نامه نگاری

الکتاب:

«إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ * أَنْ لا تَعْلُوا عَلَیَّ و أْتُونِی مُسْلِمِینَ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :التَّواصُلُ بینَ الإخوانِ فی الحَضَرِ التَّزاوُرُ ، و التَّواصُلُ فی السَّفَرِ المُکاتَبةُ . (2)

عنه علیه السلام :التَّواصُلُ بین الإخوانِ فی الحَضرِ التَّزاوُرُ وَ فِی السَّفَرِ التکاتُبُ . (3)

(4)

3395

نامه نگاری

قرآن:

«آن [نامه] از طرف سلیمان است و [مضمون آن ]این است: بسم اللّه الرحمن الرحیم. بر من بزرگی مکنید و با من از در تسلیم درآیید».

حدیث:

امام صادق علیه السلام :ارتباط میان برادران در حَضَر،دید و بازدید است و در سفر نامه نگاری.

امام صادق علیه السلام :ارتباط میان برادران در حَضَر، دیدار است و به گاه سفر، نامه نگاری .

3396 - الحَثُّ عَلی رَدِّ جَوابِ الکِتابِ
3396 - ترغیب به نوشتن پاسخ نامه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رَدُّ جَوابِ الکتابِ حَقٌّ کَرَدِّ السَّلامِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لِجَوابِ الکتابِ حَقّا کَرَدِّ السَّلامِ . (6)

3396

ترغیب به نوشتن پاسخ نامه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پاسخ دادن به نامه، همانند پاسخ دادن به سلام وظیفه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای پاسخ دادن به نامه، همچون پاسخ دادن سلام، حقّی است.

ص :46


1- النمل : 30 ، 31.
2- تحف العقول : 358.
3- الکافی : 2/670/1 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 8/494 باب 93.
5- کنز العمّال : 29294.
6- کنز العمّال : 29293.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رَدُّ جَوابِ الکتابِ واجِبٌ کَوُجوبِ رَدِّ السَّلامِ . (1)

امام صادق علیه السلام :جواب دادن به نامه، همچون جواب دادن به سلام، واجب است.

ص :47


1- الکافی : 2/670/2.

ص :48

455 - الکِتمان

455 - راز داری
اشاره

(1)

(2)

ص :49


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75/68 باب 45 «کِتمان السرّ». بحار الأنوار : 2/64 باب 13 «النهی عن کتمان العلم». بحار الأنوار: 2/212 باب 27 «العلّة التیمن أجلها کتمَ الأئمّة علیهم السلام بعض العلوم و الأحکام».
2- انظر: عنوان 228 «السرّ». العلم : باب 2812 ، الحسد : باب 851. الشهادة فی القضاء : باب 2076، المصیبة : باب 2310.

3397 - التَّأکیدُ عَلی کِتمانِ الأسرارِ
3397 - تأکید بر راز داری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّمتُ حُکمٌ، و السُّکوتُ سَلامَةٌ ، و الکِتمانُ طرَفٌ مِن السَّعادَةِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :وَدِدتُ و اللّهِ أنّی افتَدَیتُ خَصلَتَینِ فی الشِّیعَةِ لنا بِبَعْضِ لَحمِ ساعِدی : النَّزَقُ (2) و قِلَّةُ الکِتمانِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و اللّهِ ، إنَّ أحَبَّ أصحابِی إلَیَّ أورَعُهُم و أفقَهُهُم و أکتَمُهُم لِحَدیثِنا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُمِرَ النّاسُ بخَصلَتَینِ فَضَیَّعُوهُما فَصارُوا مِنهُما علی غیرِ شیءٍ : الصَّبرُ و الکِتمانُ . (5)

عنه علیه السلام_ لِسُلیمانَ بنِ خالدٍ _: یا سُلیمانُ، إنّکُم علی دِینٍ مَن کَتَمَهُ أعَزَّهُ اللّهُ و مَن أذاعَهُ أذَلَّهُ اللّهُ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ أمرَنا مَستورٌ مُقنَّعٌ بالمِیثاقِ، فمَن هَتَکَ علَینا أذلَّهُ اللّهُ . (7)

3397

تأکید بر راز داری

امام علی علیه السلام :خاموشی حکمت است و سکوت [مایه ]سلامت و راز داری گوشه ای از خوشبختی.

امام زین العابدین علیه السلام :به خدا سوگند که حاضرم به جبران دو خصلتِ شیعیانمان مقداری از گوشت ساعد خود را فدیه دهم: شتابزدگی و کمی راز داری.

امام باقر علیه السلام :به خدا قسم محبوبترین یارانم نزد من، پرهیزگارترین و فقیه ترین آنها و کسی است که نسبت به سخنان ما راز دارتر باشد.

امام صادق علیه السلام :مردم به دو خصلت مأمور شدند، اما آنها را تباه کردند و از این رو همه چیز را از دست دادند: پایداری و راز داری.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به سلیمان بن خالد _فرمود : ای سلیمان! شما دینی (مذهبی) دارید که هر کس آن را پوشیده بدارد، خداوند ارجمندش گرداند و هر کس افشایش کند، خداوند خوارش سازد.

امام صادق علیه السلام :بر امر (ولایت) ما پیمان گرفته شده که در پرده و پشت نقاب باشد. پس هر کس به زیان ما پرده دری کند ، خداوند خوارش گرداند.

ص :50


1- تحف العقول : 223.
2- النَّزَق : الخِفّة و الطَّیش . (لسان العرب : 10/352).
3- الکافی : 2/221/1.
4- الکافی : 2/223/7.
5- الکافی : 2/222/2.
6- الکافی : 2/222/3.
7- الکافی : 2/226/15.

عنه علیه السلام :کِتمانُ سِرِّنا جِهادٌ فی سبیلِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :لیسَ هذا الأمرُ مَعرِفَتَهُ و ولایَتَهُ فَقَط حتّی تَستُرَهُ عَمَّن لیسَ مِن أهلِهِ ، و بِحَسبِکُم أن تَقولوا ما قُلنا ، و تَصمُتوا عمّا صَمَتنا . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لمّا کَتَبَ و هُو فی الحَبسِ لعلیِّ بنِ سُوَیدٍ السائیِّ _: لا تُفشِ ما استَکتَمتُکَ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :پوشیده نگه داشتن اسرار ما، جهاد در راه خداست.

امام صادق علیه السلام :شناخت این امر(امامت) تنها به ولایت و دوستی آن نیست، بلکه باید آن را از نااهل پوشیده دارید. کافی است که آنچه ما می گوییم، شما نیز بگویید و از آنچه لب فرو می بندیم، شما هم لب فرو بندید.

امام کاظم علیه السلام_ در نامه ای از زندان به علی بن سوید سائی _نوشت : آنچه را که از تو خواسته ام مکتوم بداری، فاش مگردان.

3398 - حُرمَةُ إذاعَةِ أسرارِ الإمامَةِ
3398 - حرمت فاش کردن اسرار امامت

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یُحشَرُ العَبدُ یَومَ القِیامَةِ و ما نَدی دَما فیُدفَعُ إلَیهِ شِبهَ المِحجَمَةِ أو فَوقَ ذلکَ ، فیقالُ لَهُ : هذا سَهمُکَ مِن دَمِ فلانٍ ، فیقولُ : یا ربِّ ، إنّکَ لَتَعلَمُ أنَّکَ قَبَضتَنی و ما سَفَکتُ دَما ! فیقولُ : بَلی ، سَمِعتَ مِن فلانٍ رِوایَةَ کذا و کذا ، فَرَوَیتَها علَیهِ ، فَنُقِلَت حتّی صارَت إلی فلانٍ الجَبّارِ فَقَتَلَهُ علَیها ، و هذا سَهمُکَ مِن دَمِهِ ! (5)

3398

حرمت فاش کردن اسرار امامت

امام باقر علیه السلام :روز قیامت، آدمی محشور می شود و در حالی که یک قطره خون هم نریخته، به اندازه یک شیشه حجامت یا بیشتر به او خون می دهند و می گویند: این سهم تو از خون فلانی است. عرض می کند: بار پروردگارا! تو می دانی که جانم را ستاندی در حالی که قطره خونی نریخته بودم. می فرماید: درست است، اما از فلانی، چنین و چنان روایتی شنیدی و آن را روایت کردی که به زیان او تمام شد؛ زیرا آن روایت دهان به دهان گشت تا به فلان ستمگر رسید و او را به خاطر آن کشت و حالا این سهم تو از خون اوست.

ص :51


1- بحار الأنوار : 75/70/7.
2- بحار الأنوار : 2/77/63.
3- بحار الأنوار : 2/75/52 .
4- (انظر) عنوان 553 « التقیّة ».
5- الکافی : 2/370/5.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أذاعَ علَینا حَدیثَنا فهُو بمَنزِلَةِ مَن جَحَدَنا حَقَّنا . (1)

عنه علیه السلام :مَن أذاعَ علَینا حَدیثَنا سَلَبَهُ اللّهُ الإیمانَ . (2)

عنه علیه السلام :ما قَتَلَنا مَن أذاعَ حَدیثَنا قَتلَ خَطَأٍ و لکنْ قَتَلَنا قَتلَ عَمدٍ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ الدِّینَ دَولَتَینِ : دَولَةَ آدمَ _ و هِی دَولَةُ اللّهِ _ و دَولَةَ إبلیسَ ، فإذا أرادَ اللّهُ أن یُعبَدَ عَلانیَةً کانَت دَولَةُ آدمَ ، و إذا أرادَ اللّهُ أن یُعبَدَ فی السِّرِّ کانَت دَولَةُ إبلیسَ ، و المُذیعُ لِما أرادَ اللّهُ سَترَهُ مارِقٌ مِن الدِّینِ . (4)

عنه علیه السلام :مُذیعُ السِّرِّ شاکٌّ ، و قائلُهُ عندَ غیرِ أهلِهِ کافِرٌ . (5)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «ذلکَ بأنّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بآیاتِ اللّهِ و یَقْتُلونَ النَبیِّینَ بغَیرِ الحَقِّ» _: و اللّهِ ما قَتَلُوهُم بأیدیهِم و لا ضَرَبُوهُم بأسیافِهِم ، و لکنَّهُم سَمِعُوا أحادیثَهُم فَأذاعُوها ، فَاُخِذُوا علَیها فقُتِلُوا . (6)

امام صادق علیه السلام :کسی که حدیث ما را به زیانمان فاش سازد، به منزله کسی است که حقّ ما را انکار کند.

امام صادق علیه السلام :هر که حدیث ما را به زیانمان فاش سازد، خداوند ایمان را از او بگیرد.

امام صادق علیه السلام :کسی که حدیث ما را فاش کند، ما را به خطا نکشته، بلکه عمدا کشته است.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ، دین را دو دولت قرارداد: دولت آدم _ و آن دولت خداست _ و دولت ابلیس . پس،هر گاه خداوند بخواهد که آشکارا بندگی شود، دولت آدم روی کار آید و هر گاه خدا بخواهد که پنهانی عبادت شود، دولت ابلیس بر سر کار آید و کسی که آنچه را خدا می خواهد پنهان بماند فاش سازد، از دین بیرون رفته است.

امام صادق علیه السلام :فاش کننده راز [ما] شک کننده [و سست عقیده نسبت به حقانیّت ائمه علیهم السلام ] است و کسی که آن را نزد نااهل بازگو کند، کافر است.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «این بدان سبب است که به آیات خدا کفر می ورزیدند و پیامبران را بناحق می کشتند» _فرمود : به خدا قسم که آنها را با دستهای خود نکشتند و با شمشیرهای خویش نزدند، بلکه سخنان ایشان را شنیدند و آنها را فاش ساختند و در نتیجه، آن پیامبران دستگیر و کشته شدند.

ص :52


1- الکافی : 2/370/2.
2- الکافی : 2/370/3.
3- الکافی : 2/370/4.
4- الکافی : 2/372/11.
5- الکافی : 2/371/10.
6- الکافی : 2/371/6.

عنه علیه السلام_ لأبی جعفرٍ محمّدِ بنِ النُّعمانِ الأحوَلِ _: یا بنَ النُّعمانِ ، إنّ العالِمَ لا یَقدِرُ أن یُخبِرَکَ بکُلِّ ما یَعلَمُ ، لأنّهُ سِرُّ اللّهِ ......... فلا تَعجَلوا ، فو اللّهِ لَقَد قَرُبَ هذا الأمرُ _ ثَلاثَ مَرّاتٍ _ فَأذَعتُموهُ فأخَّرَهُ اللّهُ ، و اللّهِ ما لَکُم سِرٌّ إلاّ و عَدُوُّکُم أعلَمُ بهِ مِنکُم ! (1)

المحاسن عن أبی بَصیرٍ :سَألتُ أبا عبدِ اللّه علیه السلام عن حَدیثٍ کثیرٍ ، فقالَ : هَل کَتَمتَ علَیَّ شیئا قَطُّ ؟ فَبَقِیتُ أتَذَکَّرُ ، فلَمّا رَأی ما بی قالَ : أمّا ما حَدَّثتَ بهِ أصحابَکَ فلا بأسَ ، إنّما الإذاعَةُ أن تُحَدِّثَ بهِ غیرَ أصحابِکَ . (2)

امام صادق علیه السلام_ خطاب به به ابو جعفر محمّد بن نعمان احول _فرمود : ای پسر نعمان! عالم نمی تواند هر چه می داند به تو بگوید؛ زیرا که سرّ خداست ......... پس، شتاب مکنید؛ زیرا به خدا سوگند که این امر (فَرَج) سه بار نزدیک شد، اما شما آن را فاش کردید و خدا آن را به تأخیر افکند. به خدا قسم، هیچ رازی نزد شما نیست، مگر این که دشمن شما آن را بهتر از خودتان می داند!

المحاسن_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام درباره نقل فراوان حدیث پرسیدم. فرمود: آیا هرگز چیزی از احادیث مرا کتمان کرده ای؟ من سعی کردم به یاد بیاورم و چون حضرت مرا به این حال دید، فرمود: آنچه را برای یاران خود گفته ای اشکالی ندارد. افشا کردن ، آن است که حدیث را برای غیر یارانت بگویی.

3399 - مَدحُ العَبدِ الکَتومِ
3399 - ستودن بنده راز دار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طوبی لِعَبدٍ نُومَةٍ ، عَرَفَهُ اللّهُ و لم یَعرِفْهُ النّاسُ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدی و یَنابیعُ العِلمِ ، یَنجَلی عَنهُم کلُّ فِتنَةٍ مُظلِمَةٍ ، لَیسوا بالمَذاییعِ البُذُرِ و لا بالجُفاةِ المُرائینَ . (3)

3399

ستودن بنده راز دار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا بنده گمنامی که او را خدا بشناسد و مردم نشناسند. اینان چراغهای هدایت و چشمه های دانشند که هر فتنه تاریکی به سبب وجود آنها برطرف می شود؛ نه سخن پراکن و پخش کننده اسرارند و نه نا فرهیخته و ریاکار.

ص :53


1- تحف العقول : 310.
2- المحاسن : 1/403/910.
3- الکافی : 2/225/11.

عنه صلی الله علیه و آله :جامِلُوا الأشرارَ بأخلاقِهم تَسلَمُوا مِن غوائلِهم ، و بایِنُوهُم بأعمالِکُم کی لا تکونوا مِنهُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طوبی لِکُلِّ عَبدٍ نُومَةٍ ، عَرَفَ النّاسَ و لم یَعرِفْهُ النّاسُ ، عَرَفَهُ اللّهُ برِضوانٍ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدی ، یَکشِفُ اللّهُ عَنهُم کُلَّ فِتنَةٍ مُظلِمَةٍ ، سَیُدخِلُهُم اللّهُ فی رَحمَةٍ مِنهُ ، لیسَ اُولئکَ بالمَذاییعِ البُذُرِ و لا الجُفاةِ المُرائینَ . (2)

معانی الأخبار :قال علیٌّ علیه السلام : إنَّ بَعدِی فِتَنا مُظلِمَةً عَمیاءَ مُشَکِّکةً ، لا یَبقی فیها إلاّ النُّومَةُ . قیلَ : و ما النُّومَةُ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ قالَ : الذی لا یَدری النّاسُ ما فی نفسِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خالِطُوا النّاسَ بألسِنَتِکُم و أبدانِکُم،و زایِلُوهُم بقُلوبِکُم و أعمالِکُم. (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طُوبی لِعَبدٍ نُومَةٍ ، عَرَفَ النّاسَ فَصاحَبَهُم بِبَدَنِهِ ، و لم یُصاحِبْهُم فی أعمالِهِم بقَلبِهِ ، فَعَرَفَهُم فی الظاهِرِ ، و لم یَعرِفوهُ فی الباطِنِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با بدان به اخلاق خودشان رفتار کنید، تا از گزند و شرارتشان در امان مانید و در اعمال و کردارتان، از آنان جدا شوید تا در شمار ایشان نباشید.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال هر بنده بی نام و نشانی که مردم را می شناسد و مردم او را نمی شناسند. خداوند او را به خشنودی [از خدا] می شناسد؛ اینان چراغهای هدایتند، خداوند هر گونه فتنه تاریکی را از آنان می زداید. به زودی آنان را غرق رحمتی از رحمتهای خود می کند. نه سخن پراکن و فاش کننده اسرار هستند و نه نا فرهیخته و ریاکار.

معانی الأخبار :امام علی علیه السلام فرمود : پس از من فتنه هایی تاریک و کور و شک برانگیز پدید خواهد آمد، که تنها شخص گمنام از آنها جان به سلامت می برد. عرض کردند: ای امیر مؤمنان! گمنام کیست؟ فرمود: کسی که مردم نمی دانند در درون او چه می گذرد.

امام علی علیه السلام :به زبانها و بدنهای خود،با مردم بیامیزید و به دلها و کردارهایتان، راه جدا از آنان در پیش گیرید.

امام صادق علیه السلام :خوشا به حال بنده گمنامی که مردم را می شناسد و به ظاهر در میان آنان به سر می برد، اما در دل با اعمال ایشان همراهی نمی کند. لذا مردم او را به ظاهر می شناسند و از باطن او خبر ندارند.

ص :54


1- بحار الأنوار : 74/199/37.
2- حلیة الأولیاء : 1/76 ، و انظر الکافی : 2/225/12.
3- معانی الأخبار : 166/1.
4- الغیبة للنعمانی : 210/17.
5- الخصال : 27/98.

عنه علیه السلام :طوبی لِکُلِّ عَبدٍ لُؤمَةٍ (نُومَةٍ) عَرَفَ النّاسَ قَبلَ مَعرِفَتِهِم بهِ . (1)

امام صادق علیه السلام :خوشا به حال هر بنده بی نام و نشانی که پیش از آن که مردم او را بشناسند، او مردم را می شناسد.

ص :55


1- الزهد للحسین بن سعید : 4/2 .

ص :56

456 - الکذب

456 - دروغ
اشاره

(1)

(2)

ص :57


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72/232 باب 114 «الکذب و روایته و سماعه». بحار الأنوار : 72/264 باب 115 «استماع الکذب و اللغو». وسائل الشیعة : 8/572 باب 138 «تحریم الکذب». کنز العمّال : 3/619 _ 628 ، 873 «الکذب». کنز العمّال : 3/630 _ 634 ، 876 «مُرَخَّص الکذب». شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید : 6/357 «ذمّ الکذب و حقارة الکذّابین».
2- انظر: عنوان 290 «الصدق» ، الحدیث : باب 728 _ 730. الشهادة فی القضاء : باب 2078. الحَلف : باب 931 ، 932 ، التجارة : باب 450.

3400 - الکِذبُ
3400 - دروغ

الکتاب :

......... وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (1) * حُنَفاءَ للّهِِ ......... » . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الکذبَ ، فإنّهُ مَع الفُجورِ ، و هُما فی النّارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الکذبَ ؛ فإنّهُ یَهدی إلَی الفُجورِ ، و هُما فی النّارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أربَی الرِّبا الکذبُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کَذَبَ العَبدُ تَباعَدَ المَلَکُ عَنهُ مِیلاً ، مِن نَتْنِ ما جاءَ بهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کَذَبَ العَبدُ کِذبَةً تَباعَدَ المَلَکُ مِنهُ مَسیرَةَ مِیلٍ مِن نَتْنِ ما جاءَ بهِ . (7)

3400

دروغ

قرآن:

« ......... و از سخن دروغ اجتناب ورزید. در حالی که گروندگان خالص به خدا باشید ......... ».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دروغ بپرهیزید؛زیرا دروغ توأم با فجور (انحراف از حق) است و هر دو در آتشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ به گناه و انحراف از حق می کشاند و هر دوی آنها در آتشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین ربا، دروغ است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بنده دروغ بگوید، از بوی گندی که پدید آورده است فرشته یک میل از او دور می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بنده دروغ بگوید، از بوی گندی که پدید آورده است، فرشته به مسافت یک میل از او فاصله گیرد.

ص :58


1- قیل للکذب زورٌ لکونه مائلاً عن جهته . (مفردات ألفاظ القرآن: 387).
2- الحجّ : 30 ، 31.
3- تنبیه الخواطر : 1/113.
4- الترغیب و الترهیب : 3/592/12.
5- بحار الأنوار : 72/263/47.
6- الترغیب و الترهیب : 3/597/30.
7- شرح نهج البلاغة : 6/357.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الکذبَ بابٌ مِن أبوابِ النِّفاقِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کَبُرَت خِیانَةً أن تُحَدِّثَ أخاکَ حَدیثا هُو لکَ مُصَدِّقٌ و أنتَ بهِ کاذِبٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُلَقِّنوا النّاسَ فیَکذِبونَ، فإنَّ بَنی یَعقوبَ لم یَعلَموا أنّ الذِّئبَ یَأکُلُ الإنسانَ فلَمّا لَقَّنَهُم : «إنّی أخافُ أنْ یَأْکُلَهُ الذِّئبُ» (3) قالوا : أکَلَهُ الذِّئبُ ! (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أعظَمُ الخَطایا اللِّسانُ الکَذوبُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعظَمُ الخَطایا عندَ اللّهِ اللِّسانُ الکَذوبُ . (6)

عنه علیه السلام :الصِّدقُ أمانَةٌ، و الکذبُ خِیانَةٌ . (7)

عنه علیه السلام :أقَلُّ شیءٍ الصِّدقُ و الأمانَةُ ، أکثَرُ شیءٍ الکذبُ و الخِیانَةُ . (8)

عنه علیه السلام :شَرُّ القَولِ الکذبُ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دروغ، دری از درهای نفاق است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خیانت بزرگی است که به برادرت سخنی بگویی که او سخن تو را راست بداند در حالی که تو دروغ گفته باشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به مردم [سخنی را] تلقین نکنید، که بر اثر آن دروغ بگویند. فرزندان یعقوب نمی دانستند که [می توانند این پاسخ را به پدر بدهند ]گرگ انسان را می خورد، اما چون [یعقوب] به آنان تلقین کرد که: «می ترسم او را گرگ بخورد»، گفتند: یوسف را گرگ خورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگترین خطاها،زبان دروغگوست.

امام علی علیه السلام :بزرگترین خطاها (گناهان) نزد خداوند، زبان دروغگوست.

امام علی علیه السلام :راستی، امانتداری است و دروغ خیانت.

امام علی علیه السلام :کمیاب ترین چیزها راستی و امانتداری است و بیشترین چیزها، دروغ و خیانت است.

امام علی علیه السلام :بدترین سخن، دروغ است.

ص :59


1- کنز العمّال : 8212.
2- تنبیه الخواطر : 1/114.
3- إشارة إلی الآیة : 13 من سورة یوسف ، «و أخاف أن یأکله الذئب» .
4- کنز العمّال : 8228.
5- کنز العمّال : 8203.
6- المحجّة البیضاء: 5/243.
7- بحار الأنوار : 72/261/37.
8- غرر الحکم : 3168 و 3169.
9- نهج البلاغة : الخطبة : 84.

عنه علیه السلام :الکذبُ زَوالُ المَنطِقِ عنِ الوَضعِ الإلهیِّ (1) . (2)

عنه علیه السلام :(عَلامَةُ) الإیمانِ أن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَیثُ یَضُرُّکَ علَی الکذبِ حَیثُ یَنفَعُکَ . (3)

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ......... و تَرکَ الکذبِ تَشریفا لِلصِّدقِ . (4)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ما کَتَمتُ وَشمَةً ، و لا کَذبتُ کِذبَةً . (5)

عنه علیه السلام_ کانَ یقولُ _: إیّاکُم و الکذبَ ؛ فإنّ کُلَّ راجٍ طالِبٌ ، و کلَّ خائفٍ هارِبٌ . (6)

عنه علیه السلام :و قد عَلِمتُم مَوضِعی مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بالقَرابَةِ القَریبَةِ و المَنزِلَةِ الخَصیصَةِ ، وَضَعَنی فی حِجرِهِ ......... و ما وَجَدَ لی کِذبَةً فی قَولٍ ، و لا خَطلَةً فی فِعلٍ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ فِیمَن یَنتَحِلُ هذا الأمرَ لَمَن یَکذِبُ حتّی یَحتاجَ الشَّیطانُ إلی کذبِهِ ! (8)

امام علی علیه السلام :دروغ، جدایی سخن است از نهاده الهی. (9)

امام علی علیه السلام :[نشانه] ایمان، این است که راستگویی را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویی، گر چه به سود تو باشد، ترجیح دهی.

امام علی علیه السلام :خداوند ایمان را برای پاک کردن از [آلودگی] شرک، واجب فرمود ......... و دروغ نگفتن را، برای ارج نهادن به راستی.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که کلمه ای را کتمان نکرده ام و هرگز دروغی نگفته ام.

امام علی علیه السلام_ بارها _می فرمود : از دروغ بپرهیزید؛ زیرا هر امیدواری جوینده است و هر بیمناکی گریزان.

امام علی علیه السلام :شما از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا صلی الله علیه و آله و منزلت خاصی که نزد او داشتم، آگاهید. مرا در دامن خود می نشاند ......... و هیچ گاه گفتاری دروغ و رفتاری نادرست، از من ندید.

امام صادق علیه السلام :در میان کسانی که خود را به این امر (امامت و ولایت) نسبت می دهند، افرادی هستند که چنان دروغهایی می گویند که شیطان به دروغ آنها نیازمند می شود!

ص :60


1- قال المجلسی : الکذب الإخبار عن الشیء بخلاف ما هو علیه، سواء طابق الاعتقاد أم لا ، علَی المشهور . و قیل : الصدق مطابقة الاعتقاد و الکذب خلافه . و قیل : الصدق مطابقة الواقع و الاعتقاد معا و الکذب خلافه .(بحار الأنوار : 72/233).
2- غرر الحکم : 1553.
3- نهج البلاغة : الحکمة 458.
4- نهج البلاغة : الحکمة 252.
5- نهج البلاغة: الخطبة 16.
6- بحار الأنوار : 72/246/7.
7- نهج البلاغة : الخطبة 192.
8- بحار الأنوار : 72/260/28.
9- علامه مجلسی: دروغ، بر اساس تعریف مشهور، عبارت است از خبر دادن از چیزی به خلاف آنچه در واقع هست، خواه آن خبر با عقیده مطابق باشد یا نباشد و به قولی: راست عبارت است از مطابقت خبر با اعتقاد و دروغ ضدّ آن است. به قولی دیگر: راست، مطابق بودن خبر است با واقع و اعتقاد هر دو، و دروغ خلاف آن می باشد (بحار الانوار : 72/233).

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لِهشامٍ و هُو یَعِظُهُ _: إنّ العاقِلَ لا یَکذِبُ و إن کانَ فیهِ هَواهُ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام_ در اندرز به هشام _فرمود : خردمند دروغ نمی گوید، اگر چه منافع او در آن باشد.

3401 - الکِذبُ أدنَی الأخلاقِ
3401 - دروغ، پست ترین خویهاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکذبُ شَینُ الأخلاقِ . (3)

عنه علیه السلام :تَحَفَّظُوا مِن الکذبِ ؛ فإنّهُ مِن أدنَی الأخلاقِ قَدْرا ، و هو نَوعٌ مِن الفُحشِ و ضَربٌ مِن الدَّناءَةِ . (4)

عنه علیه السلام :أقبَحُ شیءٍ الإفکُ . (5)

عنه علیه السلام :أقبَحُ الخلائقِ الکذبُ . (6)

عنه علیه السلام :شَرُّ الأخلاقِ الکذبُ و النِّفاقُ . (7)

عنه علیه السلام :شَرُّ الشِّیَمِ الکذبُ . (8)

عنه علیه السلام :لا شِیمَةَ أقبَحُ مِن الکذبِ . (9)

3401

دروغ، پست ترین خویهاست

امام علی علیه السلام :دروغ، ننگ خویهاست. (10)

امام علی علیه السلام :خود را از [گفتن] دروغ محافظت کنید؛ زیرا دروغ گفتن، پست ترین خویهاست و آن نوعی از زشتی و گونه ای از پستی است.

امام علی علیه السلام :زشت ترین چیز، دروغ بستن است.

امام علی علیه السلام :زشت ترین خویها دروغگویی است.

امام علی علیه السلام :بدترین خویها دروغگویی و دورویی است.

امام علی علیه السلام :بدترین خصلتها، دروغگویی است.

امام علی علیه السلام :خصلتی زشت تر از دروغگویی نیست.

ص :61


1- بحار الأنوار : 78/305/1.
2- (انظر) خصائص خاتم النبیّین : باب 3776. الربا : باب 1441.
3- غرر الحکم : 970.
4- بحار الأنوار : 78/64/157.
5- غرر الحکم : 2876.
6- غرر الحکم : 2855.
7- غرر الحکم : 5689.
8- غرر الحکم : 5728.
9- غرر الحکم : 10634.
10- یعنی زشت ترین و ننگین ترین عیبهاست؛ یا: مایه عیبناکی دیگر خویهای نیک می شود _ م.

عنه علیه السلام :لا سُوءَ أسوَأُ مِن الکذبِ . (1)

امام علی علیه السلام :هیچ بدی ای بدتر از دروغ نیست.

3402 - الکِذبُ وَالإیمانُ
3402 - دروغ و ایمان

الکتاب :

إنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْکاذِبُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُطبَعُ المؤمنُ علی کُلِّ خَلّةٍ غَیرَ الخِیانَةِ و الکذبِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الکذبَ ؛ فإنّ الکذبَ مُجانِبٌ للإیمانِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کَثرَةُ الکذبِ تَذهَبُ بالبَهاءِ . (5)

الترغیب و الترهیب عن صفوانِ بن سُلَیم :قیلَ : یا رسول اللّهِ أ یکونُ المؤمنُ جَبانا ؟ قالَ : نَعَم، قیلَ لَهُ: أ یکونُ المؤمنُ بَخیلاً ؟ قالَ: نَعَم ، قیلَ لَهُ : أ یکونُ المؤمنُ کَذّابا ؟ قالَ : لا . (6)

کنز العمّال عن أبی الدّرداء :یا رسولَ اللّهِ هل یَسرِقُ المؤمنُ ؟ قال : قد یکونُ ذلکَ ، قالَ : فهل یَزنی المؤمنُ ؟ قالَ : بلی و إن کَرِهَ أبو الدَّرداءِ . قالَ : هَل یکذِبُ المؤمنُ ؟ قالَ : إنّما یَفتَرِی الکذبَ مَن لا یُؤمِنُ ، إنَّ العَبدَ یَزِلُّ الزَّلَّةَ ثُمّ یَرجِعُ إلی رَبِّهِ فَیَتوبُ فَیَتوبُ اللّهُ علَیهِ . (7)

3402

دروغ و ایمان

قرآن:

«تنها کسانی دروغ پردازی می کنند، که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغ گویانند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن بر هر خصلتی سرشته می شود، بجز خیانت و دروغ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دروغگویی بپرهیزید؛ زیرا دروغ از ایمان بر کنار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دروغگوییِ زیاد، شکوه را از میان می برد.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از صفوان بن سلیم _: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد : آیا مؤمن، ترسو می شود؟ حضرت فرمود : آری. عرض شد: آیا مؤمن، بخیل می شود؟ فرمود: آری. عرض شد: آیا مؤمن، دروغگو می شود؟ فرمود: نه.

کنز العمّال_ به نقل از ابو درداء _: ای پیامبر خدا! آیا مؤمن، دزدی می کند؟ حضرت فرمود : ممکن است. پرسید: آیا مؤمن، زنا می کند؟ فرمود: بله، هر چند ابو درداء، خوش نداشته باشد. پرسید: آیا مؤمن، دروغ می گوید: فرمود: تنها کسی دروغ می بندد که مؤمن نیست. همانا بنده لغزشی می کند و سپس به سوی پروردگارش برمی گردد و توبه می کند و خداوند توبه اش را می پذیرد.

ص :62


1- بحار الأنوار : 72/259/23.
2- النحل : 105.
3- الترغیب و الترهیب : 3/595/22.
4- کنز العمّال : 8206.
5- بحار الأنوار : 72/259/22.
6- الترغیب و الترهیب : 3/595/24.
7- کنز العمّال : 8994.

الترغیب و الترهیب عن عبد اللّهِ بن عمرو :إنّ رجلاً جاءَ إلی النبیّ صلی الله علیه و آله فقال : یا رسول اللّهِ ما عَملُ الجَنَّةِ ؟ قالَ : الصِّدقُ ، إذا صَدَقَ العَبدُ بَرَّ ، و إذا بَرَّ آمَنَ ، و إذا آمَنَ دَخَلَ الجَنَّةَ . قالَ : یا رسولَ اللّهِ، و ما عَمَلُ النّارِ ؟ قالَ : الکذبُ ، إذا کَذَبَ العَبدُ فَجَرَ ، و إذا فَجَرَ کَفَرَ ، و إذا کَفَرَ یَعنی دَخَلَ النّارَ . (1)

بحار الأنوار عن الحسن بن محبوب :قلتُ لأبی عبد اللّه علیه السلام : یکونُ المؤمنُ بَخیلاً ؟ قالَ : نَعَم ، قُلتُ : فیکونُ جَبانا ؟ قالَ : نَعَم ، قلتُ : فیکونُ کَذّابا ؟ قالَ : لا ، و لا خائنا ، ثُمّ قالَ : یُجبَلُ المؤمنُ علی کُلِّ طَبیعَةٍ إلاّ الخِیانَةَ و الکذبَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جانِبوا الکذبَ ؛ فإنّهُ مُجانِبٌ للإیمانِ ، الصادِقُ علی شَفا مَنجاةٍ و کَرامَةٍ ، و الکاذِبُ علی شرفِ مَهواةٍ و مَهانَةٍ . (3)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عبد اللّه بن عمرو _: شخصی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و پرسید : چه کاری موجب رفتن به بهشت می شود؟ حضرت فرمود : راستگویی. هر گاه بنده راست بگوید، نیکی کرده است و هر که نیکی کند، ایمان آورده است و هر که ایمان آورد به بهشت رود. مرد پرسید: ای رسول خدا! کاری که موجب آتش می شود، چیست؟ فرمود: دروغ. هر گاه بنده دروغ بگوید، نافرمانی و انحراف در پیش گرفته و هر که از ره نافرمانی و انحراف در آید، کافر گردد و هر که کافر گردد، یعنی به آتش فرو رفته است.

بحار الأنوار_ به نقل از حسن بن محبوب _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا ممکن است مؤمن، بخیل باشد؟ حضرت فرمود : آری. پرسیدم: آیا ترسو می شود؟ فرمود: آری. پرسیدم: آیا دروغگو می شود؟ فرمود: نه و خائن هم نمی شود. سپس فرمود: مؤمن بر هر خویی سرشته می شود، مگر خیانت و دروغ.

امام علی علیه السلام :از دروغ کناره گیرید؛زیرا دروغ از ایمان بر کنار است. شخص راستگو در آستانه نجات و کرامت است و شخص دروغگو، بر لبه پرتگاه و خواری.

ص :63


1- الترغیب و الترهیب : 3/592/13.
2- بحار الأنوار : 75//172/11.
3- نهج البلاغة : الخطبة 86 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ الکذبَ هُو خَرابُ الإیمانِ . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام :دروغ، ویران کننده ایمان است.

3403 - الکِذبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ
3403 - دروغ، کلید هر بدی است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الکذبَ یَهدی إلَی الفُجورِ ، و إنّ الفُجورَ یَهدی إلَی النّارِ . (3)

شرح نهج البلاغة :رُویَ أنّ رجلاً قال للنبیّ صلی الله علیه و آله : أنا یا رسولَ اللّهِ أستَسِرُّ بِخِلالٍ أربَعٍ : الزِّنا ، و شُربِ الخَمرِ ، و السَّرَقِ ، و الکذبِ ، فأیَّتَهُنَّ شِئتَ تَرکتُها لکَ، قالَ : دَعِ الکذبَ ، فلَمّا ولّی هَمَّ بالزِّنا ، فقالَ : یَسألُنی ، فإن جَحَدتُ نَقَضتُ ما جَعَلتُ لَهُ ، و إن أقرَرتُ حُدِدتُ ، ثُمّ هَمَّ بالسَّرَقِ ، ثُمّ بشُربِ الخَمرِ ، فَفَکَّرَ فی مِثلِ ذلکَ ، فَرَجَعَ إلَیه فقالَ : قد أخَذتَ علَیَّ السَّبیلَ کُلَّهُ ! فقد تَرَکتُهُنَّ أجمَعَ . (4)

3403

دروغ، کلید هر بدی است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دروغ به معصیت و انحراف [از مسیر حق] می کشاند و معصیت و انحراف، به آتش رهنمون می شود.

شرح نهج البلاغة:روایت شده است که مردی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای رسول خدا! چهار کار خوشایند من است: زنا، شرابخواری، دزدی و دروغ. اما هر کدام را که بفرمایید به خاطر شما ترک می کنم. حضرت فرمود: دروغ را رها کن. مرد رفت و تصمیم گرفت، زنا کند اما با خودش گفت: پیامبر از من می پرسد [که زنا کرده ای یا نه؟] اگر انکار کنم، قولی را که به ایشان داده ام شکسته ام و اگر اقرار کنم، حدّ می خورم. سپس تصمیم گرفت دزدی کند، بعد تصمیم گرفت شراب بخورد، اما هر بار همین فکر را با خود کرد. لذا نزد رسول خدا برگشت و عرض کرد: شما راه را بکلی بر من بستید؛ من همه این کارها را رها کردم.

ص :64


1- بحار الأنوار : 72/247/8.
2- (انظر) الصدق باب : 2161.
3- کنز العمّال : 8217.
4- شرح نهج البلاغة : 6/357.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ لِلشرِّ أقفالاً ، و جَعَلَ مَفاتیحَ تِلکَ الأقفالِ الشَّرابَ، و الکذبُ شَرٌّ مِن الشَّرابِ . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :جُعِلَتِ الخَبائثُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الکذبَ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ برای بدی قفلهایی قرار داده و کلیدهای آن قفلها را شراب قرار داده است و دروغ، بدتر از شراب است.

امام عسکری علیه السلام :[همه] پلیدیها در یک خانه نهاده شده و کلید آن، دروغ قرار داده شده است.

3404 - الأمرُ بِتَرکِ جِدِّ الکِذبِ وهَزلِهِ
3404 - دستور به ترک دروغ جدّی و شوخی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنا زَعیمٌ بِبَیتٍ فی رَبَضِ الجَنّةِ ، و بَیتٍ فی وَسَطِ الجَنَّةِ ، و بَیتٍ فی أعلَی الجَنّةِ ، لِمَن تَرَکَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا ، و لِمَن تَرَکَ الکذبَ و إن کانَ هازِلاً ، و لِمَن حَسُنَ خُلُقُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الکذبَ لا یَصلَحُ مِنهُ جِدٌّ و لا هَزلٌ ، و لا أن یَعِدَ الرجُلُ ابنَهُ ثُمّ لا یُنجِزَ لَهُ، إنّ الصِّدقَ یَهدی إلَی البِرِّ ، و إنَّ البِرَّ یَهدی إلَی الجَنَّةِ ، و إنّ الکذبَ یَهدی إلَی الفُجورِ ، و إنّ الفُجورَ یَهدی إلَی النّارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :وَیلٌ للذی یُحَدِّثُ فَیکذِبُ لیُضحِکَ بهِ القَومَ ! وَیلٌ لَهُ ، وَیلٌ لَهُ ! (6)

3404

دستور به ترک دروغ جدّی و شوخی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای کسی که مجادله را رها کند، هر چند حق با او باشد و کسی که دروغ را هر چند به شوخی، وا گذارد و کسی که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه ای در حومه بهشت و خانه ای در مرکز بهشت و خانه ای در بالای بهشت ضمانت می کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دروغ، چه جدّی و چه شوخی آن، درست نیست. همچنین درست نیست که مرد به فرزند خود و عده ای بدهد و به آن عمل نکند. همانا راستگویی، به نیکی رهنمون می شود و نیکی به بهشت هدایت می کند و دروغ به معصیت و انحراف [از حق ]می کشاند و معصیت و انحراف، به آتش رهنمون می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر کسی که برای خنداندن مردم دروغ بگوید! وای بر او، وای بر او!

ص :65


1- بحار الأنوار : 72/236/3.
2- الدّرة الباهرة : 43.
3- (انظر) الشرّ : باب 1957.
4- الخصال : 144/170.
5- کنز العمّال : 8217.
6- کنز العمّال : 8215.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَجِدُ عَبدٌ طَعمَ الإیمانِ حتّی یَترُکَ الکذبَ هَزلَهُ و جِدَّهُ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَصلَحُ مِن الکذبِ جِدٌّ و لا هَزلٌ ، و لا أن یَعِدَ أحَدُکُم صَبِیَّهُ ثُمّ لا یَفِیَ لَهُ ، إنّ الکذبَ یَهدی إلَی الفُجورِ ، و الفُجورَ یَهدی إلَی النّارِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ کانَ یقولُ لِوُلدِهِ _: اتَّقُوا الکَذِبَ الصَّغیرَ مِنهُ و الکبیرَ ، فی کلِّ جِدٍّ و هَزلٍ ، فإنّ الرجُلَ إذا کذبَ فی الصَّغیرِ اجتَرَأَ علَی الکبیرِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هیچ بنده ای طعم ایمان را نچشد، مگر آن گاه که دروغ، شوخی یا جدّی آن را، ترک گوید.

امام علی علیه السلام :دروغ، جدّی و شوخی آن، درست نیست و درست نیست که یکی از شما به فرزندش و عده ای بدهد و به آن عمل نکند. همانا دروغ به معصیت و انحراف رهنمون می شود و معصیت و انحراف به آتش هدایت می کند.

امام زین العابدین علیه السلام_ خطاب به فرزندان خود _فرمود : از دروغ کوچک و بزرگش، جدّی و شوخی اش بپرهیزید؛ زیرا انسان هر گاه در چیز کوچک دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ جری می شود .

3405 - الکُذَیبَةُ
3405 - دروغ کوچک

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بالمَرءِ مِن الکذبِ أن یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :حَسبُکَ مِن الکذبِ أن تُحَدِّثَ بکُلِّ ما سَمِعتَ . (6)

3405

دروغ کوچک

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای دروغگویی آدمی همین بس که هر چه می شنود بازگو کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای دروغگویی تو همین بس که هر چه می شنوی بازگو کنی.

ص :66


1- بحار الأنوار : 72/249/14.
2- الأمالی للصدوق : 505/696 .
3- بحار الأنوار : 72/235/2.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 8/576 باب 140.
5- کنز العمّال : 8208 ، 8209.
6- تنبیه الخواطر : 2/122.

عنه صلی الله علیه و آله :کَفی بالمَرءِ إثما أن یُحَدِّثَ بکُلِّ ما سَمِعَ . (1)

بحار الأنوار عن أسماء بنت عُمَیسٍ:کنتُ صاحِبَةَ عائشةَ التی هَیَّأتُها و أدخَلتُها علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و مَعی نِسوَةٌ ، فوَ اللّهِ ما وَجَدنا عِندَهُ قُوتا إلاّ قَدَحا مِن لَبَنٍ ، فَشَرِبَ ثُمّ ناوَلَهُ عائشةَ _ قالَت : _ فاستَحیَیَتِ الجارِیَةُ ، فقُلتُ : لا تَرُدِّینَ یدَ رسولِ اللّهِ ، خُذی مِنهُ ، _ قالَت : _ فَأخَذَتْهُ علی حَیاءٍ فَشَرِبَت مِنهُ ، ثمّ قالَ : ناولی صَواحِبَکِ ، فقُلنَ : لا نَشتَهیهِ ، فقالَ : لا تَجمَعنَ جُوعا و کِذبا ، _ قالَت : _ فقُلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، إن قالَت إحدانا لِشیءٍ تَشتَهیهِ : لا نَشتَهیهِ ، أ یُعَدُّ ذلکَ کِذبا ؟ قال : إنّ الکِذبَ لَیُکتَبُ حتّی یُکتَبَ الکُذَیبَةُ کُذَیبَةً . (2)

الترغیب و الترهیب عن عبد اللّهِ بن عامِرٍ:دَعَتنی اُمِّی یَوما و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قاعِدٌ فی بَیتِنا ، فقالت : ها تَعالَ اُعطِکَ ، فقالَ لها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما أرَدتَ أن تُعطِیَهُ ؟ قالت : أرَدتُ أن اُعطِیَهُ تَمرا ، فقالَ لَها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أما إنّکِ لو لم تُعطِهِ شیئا کُتِبَت علَیکِ کِذبَةٌ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای آدمی همین گناه بس که هر چه بشنود بازگو کند.

بحار الأنوار_ به نقل از اسماء بنت عمیس _: من ساقدوش عایشه بودم که او را آماده کردم و به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردم. عدّه ای از زنان نیز با من بودند. به خدا قسم، نزد رسول خدا خوراکی جز یک کاسه شیر نبود. رسول خدا، مقداری شیر نوشید و سپس کاسه را به دست عایشه داد. اسماء می گوید: دختر [از گرفتن کاسه شیر ]شرم کرد. من گفتم: دست رسول خدا را رد نکن ، ظرف را بگیر. عایشه، با حالت شرم کاسه را گرفت و مقداری شیر نوشید. حضرت سپس فرمود: به بقیه زنان هم بده بنوشند. آنها گفتند: ما میل نداریم. رسول خدا فرمود: گرسنگی و دروغ را با هم جمع نکنید. اسماء می گوید: عرض کردم: ای رسول خدا! اگر کسی از ما میل به چیزی داشته باشد و بگوید میل ندارم، آیا این دروغ به شمار می آید؟ فرمود: دروغ نوشته می شود. حتی دروغ کوچک هم نوشته می شود: دروغ کوچک.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عبد اللّه بن عامر _: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه ما نشسته بود. مادرم مرا صدا زد و گفت: بیا به تو [چیزی] بدهم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: می خواهی چه به او بدهی؟ عرض کرد: می خواهم خرمایی به او بدهم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به مادرم فرمود: بدان که اگر چیزی به او ندهی، یک دروغ برایت نوشته می شود.

ص :67


1- کنز العمّال : 8207 و 8224.
2- بحار الأنوار : 72/258/20.
3- الترغیب و الترهیب : 3/598/34.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلَی الحارِثِ الهَمْدانیِّ _: و لا تُحَدِّثِ النّاسَ بکُلِّ ما سَمِعتَ بهِ ، فکَفی بذلکَ کَذِبا . (1)

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _نوشت : هر چه می شنوی برای مردم بازگو مکن؛ زیرا همین برای دروغگویی کافی است.

3406 - عِلَّةُ الکِذبِ
3406 - علّت دروغگویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَکذِبُ الکاذِبُ إلاّ مِن مَهانَةِ نَفسِهِ علَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَکذِبُ الکاذِبُ إلاّ مِن مَهانَةِ نفسِهِ، و أصلُ السُّخریَةِ الطُّمأنینَةُ إلی أهلِ الکذبِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِلّةُ الکذبِ أقبَحُ عِلّةٍ . (4)

عنه علیه السلام :الکاذِبُ مُهانٌ ذَلیلٌ . (5)

عنه علیه السلام :الکاذِبُ علی شَفا مَهواةٍ و مَهانَةٍ . (6)

(7)

3406

علّت دروغگویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دروغگو دروغ نمی گوید، مگر به سبب حقارتی که در اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دروغگو، دروغ نمی گوید، مگر بر اثر حقارتی که در وجود اوست و ریشه تمسخر، اعتماد کردن به دروغگویان است.

امام علی علیه السلام :مرض دروغ [گویی]، زشت ترین مرض است .

امام علی علیه السلام :دروغگو، حقیر و خوار است.

امام علی علیه السلام :دروغگو، بر لبه پرتگاه و خواری قرار دارد.

ص :68


1- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
2- کنز العمّال : 8231.
3- بحار الأنوار : 72/262/45.
4- بحار الأنوار : 77/212/1.
5- غرر الحکم : 339.
6- غرر الحکم : 1247.
7- (انظر) الکذب : باب 3408. الکِبر : باب 3383. النفاق: باب 3871.

3407 - الکَذّابُ
3407 - کذّاب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما یَزالُ العَبدُ یَکذِبُ حتّی یَکتُبَهُ اللّهُ کذّابا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما یَزالُ العَبدُ یَکذِبُ و یَتَحَرّی الکذبَ حتّی یُکتَبَ عندَ اللّهِ کذّابا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ العَبدُ یَکذِبُ و یَتَحرَّی الکذبَ فَتُنکَتُ فی قَلبِهِ نُکتَةٌ حتّی یَسوَدَّ قَلبُهُ ، فیُکتَبَ عندَ اللّهِ مِن الکاذِبینَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما یَزالُ أحَدُکُم یَکذِبُ حتّی لا یَبقی فی قَلبِهِ مَوضِعُ إبرَةِ صِدقٍ، فَیُسمّی عندَ اللّهِ کذّابا . (4)

عنه علیه السلام :لا تُحَدِّث مِن غَیرِ ثِقَةٍ فتَکونَ کَذّابا . (5)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فی عِلمِ الکَذّابینَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد قیلَ لَهُ : الکذّابُ هُو الذی یَکذِبُ فی الشیءِ ؟ _: لا ، ما مِن أحَدٍ إلاّ یکونُ ذلکَ مِنهُ ، و لکنِ المَطبوعَ علَی الکذبِ . (7)

3407

کذّاب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی پیوسته دروغ می گوید، تا جایی که خداوند او را کذّاب می نویسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی آنقدر دروغ می گوید و دنبال دروغ می رود، تا سرانجام نزد خداوند کذّاب نوشته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی چندان دروغ می گوید و دنبال دروغ می رود که نقطه ای سیاه در دلش پدیدار می شود و به تدریج قلبش را سیاه می کند و نزد خداوند در شمار دروغگویان نوشته می شود.

امام علی علیه السلام :یکی از شما آنقدر دروغ می گوید که دیگر در دلش به اندازه جای سوزنی راستگویی باقی نمی ماند. پس، نزد خداوند، کذّاب نام می گیرد.

امام علی علیه السلام :بدون اطمینان [از درست بودن سخنت]، سخنی مگوی که کذّاب خواهی بود.

امام علی علیه السلام :در دانش اشخاص کذّاب خیری نیست.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که: آیا هر کس دروغی بگوید، کذّاب است؟ _فرمود : نه، هیچ کس نیست، مگر این که دروغی از او سر می زند؛ کذّاب کسی است که دروغگویی در طبع او نشسته باشد.

ص :69


1- الکافی : 2/338/2.
2- تنبیه الخواطر : 1/114.
3- الترغیب و الترهیب : 3/592/14.
4- بحار الأنوار : 72/259/24.
5- بحار الأنوار : 78/10/68.
6- غرر الحکم : 10716.
7- الکافی : 2/340/12.

عنه علیه السلام :إنّ آیَةَ الکَذّابِ بأن یُخبِرَکَ خَبرَ السَّماءِ و الأرضِ و المَشرِقِ و المَغرِبِ، فإذا سَألتَهُ عن حَرامِ اللّهِ و حَلالِهِ لَم یکن عندَهُ شیءٌ ! (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الکَذّابَ یَهلِکُ بالبَیِّناتِ ، و یَهلِکُ أتباعُهُ بالشُّبُهاتِ . (2)

امام صادق علیه السلام :نشانه کذّاب این است که از آسمان و زمین و مشرق و مغرب به تو خبر می دهد. اما هر گاه درباره حرام و حلال خدا از او بپرسی چیزی در چنته ندارد!

امام صادق علیه السلام :کذّاب، با برهانهای روشن هلاک می شود و پیروانش به وسیله شبهات.

3408 - ثَمَرَةُ الکِذبِ
3408 - نتیجه دروغ

الکتاب :

«إنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ» . (3)

«إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرفٌ کَذَّابٌ» . (4)

«فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکذِبُونَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الکذبَ یُسَوِّدُ الوَجهَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أقلُّ النّاسِ مُرُوّةً مَن کانَ کاذِبا . (7)

3408

نتیجه دروغ

قرآن:

«خداوند کسی را که دروغ گوی ناسپاس است، هدایت نمی کند».

«خداوند کسی را که افراط کار دروغزن باشد، هدایت نمی کند».

«در نتیجه، به سزای آن که با خدا خلف وعده کردند و از آن روی که دروغ می گفتند، در دلهایشان پیامدهای نفاق را باقی گذارد، تا روزی که او را دیدار خواهند نمود».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دروغ، رو سیاهی می آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کم مروّت ترین مردم، کسی است که دروغگو باشد.

ص :70


1- الکافی : 2/340/8.
2- الکافی : 2/339/7.
3- الزمر : 3.
4- غافر : 28.
5- التوبة : 77.
6- الترغیب و الترهیب : 3/596/28.
7- بحار الأنوار : 72/259/21.

عنه صلی الله علیه و آله :الکِذبُ یَنقُصُ الرِّزقَ . (1)

عیسی علیه السلام :مَن کَثُرَ کذبُهُ ذَهَبَ بَهاؤهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ الکذبِ المَهانَةُ فی الدُّنیا و العَذابُ فی الآخِرَةِ . (3)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ کِذبِ المَرءِ تُذهِبُ بَهاءَهُ . (4)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الکذبِ تُفسِدُ الدِّینَ و تُعظِمُ الوِزرَ . (5)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: عاقِبَةُ الکذبِ النَّدَمُ . (6)

عنه علیه السلام :الکذبُ فَسادُ کُلِّ شیءٍ . (7)

عنه علیه السلام :الکذبُ فی العاجِلَةِ عارٌ ، و فی الآجِلَةِ عَذابُ النّارِ . (8)

عنه علیه السلام :الکذبُ یُؤَدِّی إلَی النِّفاقِ . (9)

عنه علیه السلام :الکذبُ یُوجِبُ الوَقیعَةَ . (10)

عنه علیه السلام :مَن کَذَبَ أفسَدَ مُرُوَّتَهُ . (11)

عنه علیه السلام :لا یَجتَمِعُ الکذبُ و المُرُوَّةُ . (12)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دروغ، روزی را کم می کند.

عیسی علیه السلام :کسی که زیاد دروغ بگوید، شکوهش برود.

امام علی علیه السلام :نتیجه دروغ، خواری در دنیا و عذاب در آخرت است.

امام علی علیه السلام :زیاد دروغ گفتن انسان، شکُوه او را می برد.

امام علی علیه السلام :دروغگویی زیاد، دین را تباه و گناه را بزرگ می گرداند.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حضرت حسن علیه السلام _فرمود : فرجام دروغ، پشیمانی است.

امام علی علیه السلام :دروغ، همه چیز را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :دروغ گفتن، در دنیا ننگ است و در آخرت، عذاب آتش.

امام علی علیه السلام :دروغ، به نفاق می انجامد.

امام علی علیه السلام :دروغ، باعث غیبت و بدگویی می شود.

امام علی علیه السلام :کسی که دروغ بگوید، مروّت خود را تباه کرده است.

امام علی علیه السلام :دروغگویی و مروّت، با هم جمع نمی شود.

ص :71


1- الترغیب و الترهیب : 3/596/29.
2- بحار الأنوار : 72/192/8.
3- غرر الحکم : 4640.
4- غرر الحکم : 7100.
5- غرر الحکم : 7123.
6- بحار الأنوار : 77/211/1.
7- غرر الحکم : 1116.
8- غرر الحکم : 1708.
9- غرر الحکم : 1181.
10- غرر الحکم : 747.
11- غرر الحکم : 7794.
12- غرر الحکم : 10582.

عنه علیه السلام :مَن عُرِفَ بالکذبِ قَلَّتِ الثِقَةُ بهِ ، مَن تَجَنَّبَ الکذبَ صُدِّقَت أقوالُهُ . (1)

عنه علیه السلام :فَسادُ البَهاءِ الکذبُ . (2)

عنه علیه السلام :الکَذّابُ و المَیِّتُ سَواءٌ ، فإنّ فَضیلَةَ الحَیِّ علَی المَیِّتِ الثِّقةُ بهِ ، فإذا لم یُوثَقْ بکَلامِهِ بَطَلَت حَیاتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :الکَذّابُ مُتَّهَمٌ فی قَولِهِ و إن قَوِیَت حُجَّتُهُ و صَدَقَت لَهجَتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :یَکتَسِبُ الکاذِبُ بکِذبِهِ ثلاثا : سَخَطَ اللّهِ علَیهِ ، و استِهانَةَ النّاسِ بهِ ، و مَقتَ الملائکةِ لَهُ . (5)

عنه علیه السلام :أبعَدُ النّاسِ مِن الصَّلاحِ الکَذوبُ ، و ذو الوَجهِ الوقاحِ . (6)

عنه علیه السلام :اعتِیادُ الکِذبِ یُورِثُ الفَقرَ . (7)

عنه علیه السلام :شَرُّ القولِ ما نَقَضَ بَعضُهُ بَعضا . (8)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَکذِبْ فَیَذهَبَ بَهاؤکَ . (9)

عنه علیه السلام :لیسَت لِبَخیلٍ راحَةٌ ، و لا لِحَسودٍ لَذَّةٌ ، و لا لِمُلوکٍ وَفاءٌ ، و لا لِکَذّابٍ مُروّةٌ . (10)

امام علی علیه السلام :کسی که به دروغگویی شناخته شود اعتماد به او کم می شود و کسی که از دروغ اجتناب ورزد گفته هایش باور می شود.

امام علی علیه السلام :موجب از بین رفتن شُکوه، دروغ است.

امام علی علیه السلام :دروغگو و مرده یکسانند؛ زیرا برتری زنده بر مرده، به سبب اعتماد به اوست. پس هر گاه به گفته او اعتماد نشود، حیاتش از بین رفته است.

امام علی علیه السلام :دروغگو، در گفتارش مورد اتهام و بدگمانی است. هر چند [برای اثبات گفته اش ]دلیل قوی بیاورد و راست بگوید.

امام علی علیه السلام :دروغگو با دروغگویی خود سه چیز به دست می آورد: خشم خدا، نگاه تحقیرآمیز مردم و دشمنی فرشتگان .

امام علی علیه السلام :دورترین مردم از جاده صلاح، دروغگو و شخص وقیح (بی حیا) است.

امام علی علیه السلام :عادت به دروغ گویی فقر می آورد.

امام علی علیه السلام :بدترین گفتار آن است که قسمتی از آن، قسمت دیگرش را نقض کند.

امام صادق علیه السلام :دروغ مگو، که شکوهت از بین می رود.

امام صادق علیه السلام :بخیل را آسایش نیست، و حسود را خوشی و شاهان را وفا و دروغگو را مروّت.

ص :72


1- غرر الحکم : 8888 و 9181.
2- غرر الحکم : 6557.
3- غرر الحکم : 2104.
4- غرر الحکم : 1849.
5- غرر الحکم : 11039.
6- غرر الحکم : 3334.
7- بحار الأنوار : 72/261/36.
8- غرر الحکم : 5703.
9- بحار الأنوار : 72/192/8.
10- بحار الأنوار : 72/193/13.

عنه علیه السلام :لا تَستَعِنْ بکَذّابٍ ......... فإنّ الکَذّابَ یُقرِّبُ لکَ البَعیدَ، و یُبَعِّدُ لکَ القَریبَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الرجُلَ لَیَکذِبُ الکِذبَةَ فَیُحرَمُ بها صَلاةَ اللیلِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ مِمّا أعانَ اللّهُ (بهِ) علَی الکذّابینَ النِّسیانَ (3) . (4)

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی المیزان فی تفسیر القرآن قوله تعالی فی سورة یوسف: «وَ جاؤوا علی قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ» (5) :

الکَذِب بالفتح فالکسر مصدرٌ اُرید به الفاعل لِلمبالغة ؛ أی بدمٍ کاذبٍ بیّن الکذب .

و فی الآیة إشعار بأنّ القمیص و علیه دم _ و قد نُکِّر الدمُ للدلالة علی هوان دلالته و ضعفها علی ما وصفوه _ کان علی صفةٍ تکشف عن کذبهم فی مقالهم ، فإنّ من افترسته السِّباع و أکلته لم تترک له قمیصا سالما غیر ممزّق . و هذا شأن الکذب لا یخلو الحدیث الکاذب و لا الاُحدوثة الکاذبة من تنافٍ بین أجزائه و تناقضٍ بین أطرافه أو شواهدَ من أوضاعٍ و أحوالٍ خارجیّةٍ تحفّ به و تنادی بالصدق و تکشف القناع عن قبیح سریرته و باطنه ، و إن حسنت صورته .

امام صادق علیه السلام :هرگز از دروغگو کمک مخواه ......... زیرا دروغگو دور را در نظر تو نزدیک جلوه می دهد و نزدیک را دور.

امام صادق علیه السلام :همانا فرد دروغی می گوید و به سبب آن، از نماز شب محروم می شود.

امام صادق علیه السلام :از جمله کمکهای خداوند بر ضدّ دروغگویان فراموشی است (6) .

توضیح :

مرحوم علامه طباطبائی در المیزان فی تفسیر القرآن، در تفسیر این آیه در سوره یوسف: «و جاؤوا علی قمیصه بدم کَذِب»، می نویسد:

واژه «کَذِب» _ به فتح اول و کسر دوم _ مصدر است و به جای اسم فاعل به کار رفته، تا مبالغه را برساند؛ یعنی، آلوده به خونی آشکارا دروغین.

این آیه مشعر به این است که پیراهن آغشته به خون _ نکره آوردن کلمه «دَم» برای نشان دادن سستی و بی پایگی دلالت آن بر مدّعای پسران یعقوب است _ طوری بوده که دروغ بودن سخن آنان را آشکار کرده است؛ زیرا کسی را که درندگان پاره کنند و بخورند پیراهن سالم تکّه پاره نشده ای برایش باقی نمی گذارند. اصولاً دروغ، چنین وضعی دارد. هیچ سخن دروغ یا نقل و حکایت دروغینی نیست، مگر این که میان قسمتهای مختلف آن تنافی و در اطرافش تناقضهایی وجود دارد، یا از اوضاع و احوال خارجی شواهدی است که دروغ بودن آن را آشکار می سازد و واقعیت را روشن می کند و از درون و نهاد زشت آن، هر چند ظاهری زیبا و خوش منظر داشته باشد، پرده برمی دارد.

ص :73


1- بحار الأنوار : 78/230/13.
2- بحار الأنوار : 72/260/29.
3- یعنی أنّ النسیان یصیر سببا لفضیحتهم ، و ذلک لأنّهم ربّما قالوا شیئا فنسوا أنّهم قالوه فیقولون خلاف ما قالوه أوّلاً فیفتضحون .(کما فی هامش المصدر).
4- الکافی : 2/341/15.
5- یوسف : 18.
6- جمله معروف «دروغگو حافظه ندارد» ناظر به همین معناست _ م .

کلام فی أنّ الکذب لا یُفلح:

من المُجرَّب أنّ الکذب لا یدوم علَی اعتباره ، و أنّ الکاذب لا یلبث دون أن یأتی بما یکذّبه أو یَظهر ما یکشف القناع عن بُطلان ما أخبر به أو ادّعاه . و الوجه فیه أنّ الکون یجری علی نظامٍ یرتبط به بعض أجزائه ببعضٍ بنِسَبٍ و إضافاتٍ غیر متغیّرة و لا متبدّلة، فلکلّ حادثٍ من الحوادث الخارجیّة الواقعة لوازم و ملزوماتٌ متناسبةٌ لا ینفکّ بعضها من بعضٍ ، و لها جمیعا فیما بینها أحکام و آثارٌ یتّصل بعضها ببعضٍ ، و لو اختلّ واحدٌ منها لاختلّ الجمیع ، و سلامة الواحد تدلّ علی سلامة السِّلسلة . و هذا قانونٌ کلّیّ غیر قابل لورود الاستثناء علیه .

فلو انتقل مثلاً جسم من مکانٍ إلی مکانٍ آخر فی زمانٍ کان من لوازمه أن یفارق المکان الأوّل و یبتعد منه و یغیب عنه و عن کلّ ما یلازمه و یتّصل به و یخلو عنه المکان الأوّل و یشغل به الثانی و أن یقطع ما بینهما من الفصل إلی غیر ذلک من اللوازم ، و لو اختلّ واحد منها _ کأن یکون فی الزمان المفروض شاغلاً للمکان الأوّل _ اختلّت جمیع اللوازم المحتفّة به .

و لیس فی وسع الإنسان و لا أیّ سببٍ مفروضٍ إذا سَترَ شیئا من الحقائق الکونیّة بنوعٍ من التّلبیس أن یستر جمیع اللوازمات و الملزومات المرتبطة به ، أو أن یخرجها عن محالّها الواقعیّة ، أو یحرفها عن مجراها الکونیّة ، فإن ألقی سترا علی واحدةٍ منها ظهرت الاُخری و إلاّ فالثالثة ، و هکذا .

و من هنا کانت الدَّولةُ للحقّ و إن کانت للباطل جَولةٌ ، و کانت القیمة للصّدق و إن تعلّقت الرغبة أحیانا بالکذب ، قال تعالی : «إنَّ اللّهَ لا یَهدِی مَن هُوَ کاذِبٌ کَفّارٌ» (1) و قال : «إنّ اللّهَ لا یَهدِی مَن هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ» . (2) و قال : «إنّ الَّذینَ یَفترُونَ علَی اللّهِ الکَذِبَ لا یُفلِحُونَ» (3) و قال : «بَلْ کَذَّبُوا بالحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ فَهُمْ فی أمْرٍ مَریجٍ» (4) و ذلک أنهم لمّا عدّوا الحقّ کذبا بنَوا علَی الباطل و اعتمدوا علیه فی حیاتهم ، فوقعوا فی نظامٍ مختلّ یناقض بعض أجزائه بعضا و یدفع طرفٌ منه طرفا . (5)

گفتاری درباره بی فرجامی بودن دروغ

این مطلب به تجربه ثابت شده که اعتبار دروغ، مدّت زیادی نمی پاید و دیری نمی گذرد که از شخص دروغگو رفتاری سر می زند که گفتار او را دروغ از آب درمی آورد یا از بطلان و نادرستیِ خبری که داده یا ادعایی که کرده است پرده برمی دارد. علّتش هم این است که هستی بر پایه نظامی استوار است که میان اجزای آن نسبتها و رابطه های تغییر ناپذیری حاکم است؛ زیرا برای هر حادثه و رویداد خارجی و واقعی، لوازم و ملزوماتی متناسب است که از یکدیگر جدا ناشدنی و تفکیک ناپذیرند و میان این لوازم و ملزومات، احکام و آثاری مرتبط با یکدیگر وجود دارد. به طوری که اگر به یکی از آنها خللی وارد آید، همه آنها مختل می شوند و سالم و نا مختل بودن یکی از آنها دلیل بر سالم و بی عیب بودن مجموعه است. این یک قانون کلی و استثنا ناپذیر می باشد. مثلاً اگر جسمی در یک زمان خاصّ از جایی به جای دیگر منتقل شود، یکی از لوازم این جا به جایی این است که از مکان نخست و از هر چه مرتبط و متصل به آن مکان می باشد، جدا و دور شود و مکان نخست از آن خالی گردد و مکان دوم را اشغال کند و همچنین فاصله میان این دو مکان را بپیماید . . . و دیگر لوازم این جا به جایی. حال اگر یکی از این لوازم دچار خلل شود، مثلاً در همان زمان مفروض باز هم آن جسم، مکان اول را در اشغال داشته باشد، همه لوازم وابسته به آن جسم مختل می شود.

نه انسان و نه هیچ سبب و عامل فرضی دیگری، اگر چیزی از حقایق هستی را بپوشاند، با هیچ حیله و ترفندی نمی تواند کلیه لوازم و ملزومات مربوط به آن حقیقت را نیز پوشیده نگه دارد یا آنها را از جایگاه واقعی شان بیرون برد یا از بستر هستیشان منحرف سازد. اگر بر یکی از این لوازم و ملزومات پرده افکند، دیگری آشکار می شود و اگر آن را هم بپوشاند، سومی خود را نمایان می سازد و به همین ترتیب.

از همین جاست که حکومت و دولت از آنِ حق و حقیقت است، هر چند باطل و نادرستی چند صباحی جولان دهد و ارزش واقعی از آنِ راستی و صداقت است، هر چند گاه دروغ مورد رغبت قرار گیرد. خداوند متعال فرمود: «همانا خداوند کسی را که دروغزن ناسپاس باشد، هدایت نمی کند» و فرمود: «همانا خداوند کسی را که افراط کار دروغ پرداز باشد، هدایت نمی کند» و فرمود: «کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نمی شوند» و فرموده است: «پس وقتی که حق به ایشان رسید تکذیبش کردند، پس آنان در وضع آشفته ای هستند». علّتش این است که وقتی حق و حقیقت را دروغ شمردند، ناچار در زندگی خود باطل و نادرست را مبنا قرار داده و بر آن تکیه کردند و از این رو در یک نظام مختل و از هم گسیخته که اجزای آن با هم ناسازگار است و هر بخشی از آن بخش دیگرش را دفع و ابطال می کند، افتادند.

ص :74


1- الزمر : 3.
2- غافر : 28.
3- النحل : 116.
4- ق : 5 .
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 11/103 و ص 104.

ص :75

3409 - أقبَحُ الکِذبِ
3409 - زشت ترین دروغ

الکتاب :

«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ» . (1)

«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیءٌ» . (2)

«وَ لاَ تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَ هَذا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ لاَ یُفْلِحُونَ» . (3)

3409

زشت ترین دروغ

قرآن:

«پس، کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد تا از روی نادانی، مردم را گمراه کند».

«و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ می بندد یا می گوید: به من وحی شده، در حالی که چیزی به او وحی نشده است».

«و برای آنچه که زبان شما به دروغ می پردازد، مگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بندید؛ زیرا کسانی که بر خدا دروغ می بندند رستگار نمی شوند».

ص :76


1- الأنعام : 144.
2- الأنعام : 93.
3- النحل : 116.

«وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» . (1)

«وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْمُتَکَبِّرِینَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّه سَیَأتِی علَیکُم مِن بَعدِی زَمانٌ لیسَ فیهِ شیءٌ أخفی مِن الحَقِّ و لا أظهَرَ مِن الباطِلِ ، و لا أکثَرَ مِن الکذبِ علی اللّهِ و رسولِهِ . (3)

عنه علیه السلام :لَأن یَخطَفَنی الطَّیرُ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن أقولَ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما لم یَقُلْ . (4)

عنه علیه السلام :فو اللّه لَأن أخِرَّ مِن السَّماءِ أو تَخطَفَنی الطَّیرُ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن أکذِبَ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا ذُکِرَ لَهُ الحائکُ أنّهُ مَلعونٌ _: إنّما ذاکَ الذی یَحُوکُ الکذبَ علی اللّهِ و علی رسولِهِ صلی الله علیه و آله . (6)

عنه علیه السلام :الکَذِبُ علَی اللّهِ و علی رسولِهِ صلی الله علیه و آله مِن الکبائرِ . (7)

«و می گویند: آن از جانب خداست، در صورتی که از جانب خدا نیست و بر خدا دروغ می بندند، با این که خودشان [هم ]می دانند».

«و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بسته اند، رو سیاه می بینی. آیا نه این است که جهنم جایگاه گردنکشان است؟»

حدیث:

امام علی علیه السلام :به زودی پس از من روزگاری بر شما آید که در آن زمان، چیزی پوشیده تر از حق و آشکارتر از باطل و رایج تر از دروغ بستن به خدا و رسول او نیست.

امام علی علیه السلام :اگر پرنده [شکاری] ، مرا در رُباید، خوشتر دارم از این که به رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنی را نسبت دهم که نفرموده باشد.

امام علی علیه السلام :به خدا قسم اگر از آسمان فرو افتم یا پرنده مرا در رُباید، خوشتر دارم از این که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله دروغ بندم.

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که در حضورش از ملعون بودن بافنده سخن رفت _فرمود : منظور از بافنده، در حقیقت، کسی است که بر خدا و رسول او دروغ ببافد.

امام صادق علیه السلام :دروغ بستن به خدا و رسول او صلی الله علیه و آله ، از گناهان کبیره است.

ص :77


1- آل عمران : 78.
2- الزمر : 60.
3- نهج البلاغة : الخطبة 147.
4- وسائل الشیعة : 11/102/1.
5- قرب الإسناد : 133/466 .
6- الکافی : 2/340/10.
7- الکافی : 2/339/5.

الکافی عن أبی بصیر :سَمعتُ أبا عبدِ اللّه علیه السلام یقولُ : إنّ الکِذبَةَ لَتُفَطِّرُ الصائمَ ، قلتُ : و أیُّنا لا یکونُ ذلکَ مِنهُ ؟ ! قالَ : لیسَ حیثُ ذَهَبتَ ، إنّما ذلکَ الکذبُ علَی اللّهِ و علی رسولِهِ و علیَ الأئمَّةِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ و علَیهِم . (1)

(2)

الکافی_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود : دروغی، روزه روزه دار را باطل می کند. عرض کردم: کدام یک از ما هست که چنین چیزی [یک دروغ در روز ]از او سر نزند؟ حضرت فرمود: مقصود این نبود که تو فکر کردی، بلکه مقصود دروغ بستن به خدا و رسول او و ائمه _ صلوات اللّه علیه و علیهم _ می باشد.

3410 - مَوارِدُ جَوازِ الکِذبِ
3410 - موارد جایز بودن دروغ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إن اللّهَ عَزَّ و جلَّ أحَبَّ الکِذبَ فی الصَّلاحِ، و أبغَضَ الصِّدقَ فی الفَسادِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ بالکاذِبِ مَن أصلَحَ بینَ النّاسِ فقالَ خَیرا أو نَمی خَیرا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ أحَبَّ اثنَینِ و أبغَضَ اثنَینِ : أحَبَّ الخَطرَ (5) فیما بینَ الصَّفَّینِ ، و أحَبَّ الکذبَ فی الإصلاحِ ، و أبغَضَ الخَطرَ فی الطُّرُقاتِ ، و أبغَضَ الکذبَ فی غَیرِ الإصلاحِ . (6)

3410

موارد جایز بودن دروغ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ، دروغ گفتن به منظور ایجاد صلح و آشتی را دوست دارد و راستگویی به قصد فساد انگیزی را دشمن می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برای اصلاح میان مردم [به دروغ] سخن خوبی بگوید، یا به خوبی خبر کشی کند، دروغگو به شمار نمی آید.

امام صادق علیه السلام :خداوند دو چیز را دوست و دو چیز را دشمن دارد: با تبختر راه رفتن میان دو صف [از لشکر اسلام و کفر] را دوست دارد و دروغ گفتن، برای آشتی دادن را هم دوست دارد. و با تبختر راه رفتن در کوچه و بازار را دشمن دارد و دروغ گفتن برای هدفی غیر از آشتی دادن را نیز دشمن می دارد.

ص :78


1- الکافی : 2/340/9.
2- (انظر) الفتوی : باب 3116.
3- بحار الأنوار : 77/47/3.
4- الترغیب و الترهیب : 3/488/4.
5- یَخْطُرُ فی مِشْیَتِه : أی یتمایل و یمشی مشیة المُعْجَب (النهایة : 2/46) .
6- الکافی : 2/342/17.

عنه علیه السلام :الکِذبُ مَذمومٌ إلاّ فی أمرَینِ : دَفعِ شَرِّ الظَّلَمَةِ، و إصلاحِ ذاتِ البَینِ . (1)

عنه علیه السلام :الکلامُ ثلاثةٌ : صِدقٌ ، و کِذبٌ ، و إصلاحٌ بینَ النّاسِ . (2)

عنه علیه السلام :المُصلِحُ لیسَ بکاذِبٍ . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ کذبٍ مَسؤولٌ عَنهُ صاحِبُهُ یَوما إلاّ (کذبا) فی ثلاثةٍ : رجُلٌ کائدٌ فی حَربِهِ فهُو مَوضوعٌ عَنهُ ، أو رجُلٌ أصلَحَ بینَ اثنَینِ یَلقَی هذا بغَیرِ ما یَلقَی بهِ هذا یُریدُ بذلکَ الإصلاحَ ما بینَهُما ، أو رجُلٌ وَعَدَ أهلَهُ شیئا و هُو لا یُریدُ أن یُتِمَّ لَهُم (4) . (5)

(6)

امام صادق علیه السلام :دروغ نکوهیده است، مگر در دو جا: دور کردن شرّ ستمگران و آشتی دادن میان مسلمانان.

امام صادق علیه السلام :سخن بر سه گونه است: راست و دروغ و آشتی دادن میان مردم.

امام صادق علیه السلام :اصلاح دهنده [میان مردم مسلمان]، دروغگو به شمار نمی آید.

امام صادق علیه السلام :هر دروغی روزی از گوینده اش بازخواست شود، مگر دروغی که در سه جا گفته شود: مردی که در جنگ نیرنگ زند که بر او گناهی نیست، یا مردی که میان دو نفر اصلاح و سازش دهد؛ با این یکی برخوردی می کند و با آن یکی برخورد دیگری و هدفش از این کار آشتی دادن میان آن دوست، یا مردی که به زن (خانواده) خود و عده ای دهد و قصد انجام آن را نداشته باشد. (7)

ص :79


1- بحار الأنوار : 72/263/48.
2- الکافی : 2/341/16.
3- الکافی : 2/210/5.
4- الکافی : 2/342/18.
5- قال المجلسیّ رضوان اللّه علیه : اعلم أنّ مضمون الحدیث متّفَق علیه بین الخاصّة و العامّة ، فروی الترمذیّ عن النبیّ صلی الله علیه و آله : لا یَحِلّ الکذبُ إلاّ فی ثلاثٍ : یُحَدِّثُ الرجُلُ امرأتَهُ لِیُرضِیَها ، و الکذبُ فی الحَربِ ، و الکذبُ فی الإصطلاحِ بینَ النّاسِ . و فی صحیح مسلم قال ابن شهاب و هو أحد رواته : لم أسمع یرخّص فی شیءٍ ممّا یقول النّاس کذبا إلاّ فی ثلاثٍ: الحَرب ، و الإصلاح بین النّاس، و حدیث الرجل امرأته و حدیث المرأة زوجها (بحار الأنوار : 72/243).
6- (انظر) الصلح (2) : باب 2230 . وسائل الشیعة : 8/578 باب 141. کنز العمّال : 3/630 ، 632. المحجّة البیضاء : 5/243 «بیان ما رُخّص فیه من الکذب».
7- علامه مجلسی _ رضوان اللّه علیه _ می نویسد: بدان که مضمون این حدیث مورد اتفاق خاصّه و عامّه است. مثلاً ترمذی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده است که فرمود: دروغ گفتن روا نیست، مگر در سه جا: مرد برای خشنودی همسر خود سخنی به او بگوید و دروغ گفتن در میدان جنگ و دروغ گفتن برای آشتی دادن میان مردم. در صحیح مسلم از قول ابن شهاب، که یکی از راویان مسلم است، می گوید: نشنیده ام که به مردم اجازه دروغ گفتن داده شده باشد، مگر در سه جا: در جنگ، و برای آشتی دادن میان مردم و سخن گفتن مرد با زنش و سخن گفتن زن با شوهرش.

3411 - التَّورِیَةُ
3411 - توریه

الکتاب :

«فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ * فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ» . (1)

«قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ» . (2)

«فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُها الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ فی المَعاریضِ لَمَندوحةً عنِ الکذبِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی المَعاریضِ ما یُغنی الرجُلَ العاقِلَ عنِ الکذبِ . (5)

کنز العمّال :رَکِبَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَلفَ أبی بَکرٍ ناقَتَهُ ، و قالَ : یا أبا بکرٍ دَلِّهِ (6) النّاس عنه ، فإنّهُ لا یَنبَغی لِنَبیٍّ أن یَکذِبَ ، فَجَعَلَ النّاسُ یَسألونَهُ مَن أنت ؟ قالَ : باغٍ یَبتَغی ، قالوا : و مَن وَراءَکَ ؟ قال : هادٍ یَهدِینی . (7)

3411

توریه

قرآن:

«پس، نظری به ستارگان افکند و گفت: من کسالت دارم!».

«گفت: [نه] بلکه آن را این بزرگترشان کرده است. اگر سخن می گویند؛ از آنها بپرسید».

«پس، هنگامی که آنان را به خواربارشان مجهّز کرد، آبخوری را در بار برادرش نهاد. سپس [به دستور او ]ندا کننده ای بانگ در داد: ای کاروانیان! قطعاً شما دزد هستید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا در سخنان چند پهلو برای پرهیز از دروغ راه گریزی باز است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در سر بسته گویی ها، ظرافتهایی است که مرد خردمند را از دروغ گفتن بی نیاز می کند.

کنز العمّال :رسول خدا صلی الله علیه و آله پشت سر ابو بکر بر ناقه اش سوار شد و فرمود: ای ابو بکر! مردم را گیج و سر در گم کن (8) ؛ زیرا برای یک پیامبر سزاوار نیست که دروغ بگوید: مردم شروع کردند به سؤال از ابو بکر که:تو کیستی؟ ابو بکر پاسخ داد: جوینده ای که [راه] می جوید. پرسیدند: چه کسی پشت سر توست؟ ابو بکر پاسخ داد: راهنمایی که مرا راهنمایی می کند.

ص :80


1- الصافّات : 88 ، 89.
2- الأنبیاء : 63.
3- یوسف : 70.
4- کنز العمّال : 8249.
5- کنز العمّال : 8253.
6- لعلّ المراد : ورِّ بإجابتک للناس عن سؤالهم عنّی (کما فی هامش المصدر).
7- کنز العمّال : 9001.
8- شاید مقصود این باشد که: اگر مردم درباره من از تو پرسیدند، جوابشان را سر بسته و با توریه بده (پاورقی کنز العمّال).

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ عبدُ اللّهِ بنُ بکیرٍ عنِ الرجُلِ یُستَأذَنُ علَیهِ فیقولُ لِجاریَتِهِ قُولی: لیسَ هُو هاهُنا ؟ _لا بَأسَ، لیسَ بکذبٍ (1)

. (2)

الاحتجاج :روی أنّه سُئلَ الصّادِقُ علیه السلام عن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی قِصّةِ إبراهیمَ علیه السلام : «قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُم هذا فَاسألُوهُم إنْ کانُوا یَنطِقُونَ» قالَ : ما فَعَلَهُ کَبیرُهُم و ما کَذَبَ إبراهیمُ علیه السلام . قیل : و کیفَ ذلکَ ؟ فقالَ : إنّما قالَ إبراهیمُ : «فَاسألُوهُم إنْ کانُوا یَنْطِقُونَ» فإن نَطَقُوا فکَبیرُهُم فَعَلَ ، و إن لم یَنطِقُوا فلَم یَفعَلْ کبیرُهُم شیئا ، فما نَطَقُوا و ما کَذَبَ إبراهیمُ علیه السلام . فَسئلَ عن قولِهِ تعالی فی سُورَةِ یُوسفَ : «أیَّتُها العِیرُ إنَّکُم لَسارِقُونَ» قالَ : إنّهُم سَرَقُوا یُوسفَ مِن أبیهِ ، أ لا تَری أنّهُ قالَ لَهُم حِینَ قالوا : «ما ذا تَفقِدُونَ * قالوا نَفقِدُ صُواعَ المَلِکِ» (3) و لم یَقُلْ سَرَقتُم صُواعَ المَلِکِ ، إنّما سَرَقُوا یُوسفَ مِن أبیه . فَسئلَ عن قولِ إبراهیمَ علیه السلام : «فَنَظَرَ نَظْرَةً فی النُّجُومِ فَقالَ إنّی سَقیمٌ» قالَ : ما کانَ إبراهیمُ سَقیما و ما کَذَبَ ، إنّما عَنی سَقیما فی دِینِهِ ، أی مُرتادا . (4)

امام صادق علیه السلام_ وقتی عبد اللّه بن بُکیر به امام علیه السلام عرض کرد: کسی به خانه مردی می آید و او را می خواهد، اما آن مرد به کنیزش می گوید: بگو او این جا نیست [این چه حکمی دارد؟] _فرمود : اشکالی ندارد. این دروغ نیست. (5)

الاحتجاج :از امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند عزّ و جلّ در داستان ابراهیم سؤال شد که: «گفت: [نه ]بلکه بزرگترشان این کار را کرده است، اگر سخن می گویند از آنها بپرسید». حضرت فرمود: نه، بت بزرگشان این کار را کرده بود و نه ابراهیم علیه السلام دروغ گفت. عرض شد: چگونه؟ حضرت فرمود: زیرا ابراهیم گفت: «اگر سخن می گویند از آنها بپرسید». اگر بتها سخن می گفتند، بزرگشان این کار را کرده بود و اگر سخن نمی گفتند، بزرگشان کاری نکرده بود.اما آنها سخن نگفتند[و نمی توانستند بگویند ]و ابراهیم هم دروغ نگفت.

همچنین، از آن حضرت درباره این آیه سوره یوسف سؤال شد که: «ای کاروانیان! قطعاً شما دزد هستید». حضرت فرمود: آنها یوسف را از پدرش دزدیدند. مگر نمی بینی که وقتی [برادران یوسف ]گفتند: «چه گم کرده اید؟ گفتند: جام پادشاه را گم کرده ایم» و یوسف نگفت: جام پادشاه را دزدیده اید. در حقیقت آنها یوسف را از پدرش دزدیدند [و مقصود یوسف نیز از این که گفت قطعاً شما دزد هستید ، همین معناست].

نیز از این سخن ابراهیم علیه السلام از امام صادق سؤال شد که: «پس نگاهی به ستارگان کرد و گفت: من کسالت دارم». حضرت فرمود: ابراهیم نه کسالت داشت و نه دروغ گفت؛ بلکه مقصود او کسالت در دینش بود، چون در جستجوی [دین درست] بود.

ص :81


1- مستطرفات السرائر : 137/1.
2- قال الشیخ الأنصاریّ فی «المکاسب» بعد ذکر الحدیث : فإنّ سلب الکذب مبنیّ علی أنّ المشار إلیه بقوله «هاهنا» موضعٌ خال مِن الدّار ، إذ لا وجه له سوی ذلک . (المکاسب : 51) .
3- یوسف : 71 و 72 .
4- الاحتجاج : 2/256/228 .
5- شیخ انصاری در مکاسب، بعد از ذکر این حدیث، می گوید: دروغ نبودن این سخن، در وقتی است که جایی که با انگشت خود به آن اشاره کرده و گفته این جا نیست، قسمت خالی خانه باشد؛ زیرا توجیهی جز این ندارد.

الکافی عن الحسن الصَّیقَل :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّا قد رَوَینا عن أبی جعفرٍ علیه السلام فی قَولِ یُوسفَ علیه السلام : «أیَّتُها العِیرُ إنّکُم لَسارِقُونَ» فقالَ : و اللّهِ ما سَرَقُوا و ما کَذَبَ ، و قالَ إبراهیمُ علیه السلام : «بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُم هذا فَاسْألُوهُم إنْ کانُوا یَنْطِقُونَ» ؟ فقالَ : و اللّهِ ما فَعَلُوا و ما کَذَبَ . قالَ : فقالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : ما عِندَکُم فیها یا صَیقَلُ ؟ قالَ : فقلتُ : ما عِندَنا فیها إلاّ التَّسلیمُ ، قالَ : فقالَ : ......... إنَّ إبراهیمَ علیه السلام إنّما قالَ : «بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ هذا» إرادةَ الإصلاحِ و دلالَةً علی أنَّهُم لا یَفعَلونَ ، و قالَ یُوسفُ علیه السلام إرادةَ الإصلاحِ . (1)

(2)

الکافی_ به نقل از حسن صیقل _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : برای ما از حضرت باقر علیه السلام روایت شده که درباره این گفته یوسف علیه السلام : «ای کاروانیان قطعاً شما دزد هستید»، فرموده است: به خدا سوگند آنان دزدی نکرده بودند و یوسف هم دروغ نگفت. نیز درباره این سخن ابراهیم علیه السلام : «بلکه این بزرگ آنها این کار را کرده است، پس اگر سخن می گویند از آنها بپرسید»، فرموده است: به خدا سوگند که آن بتها این کار را نکرده بودند و در عین حال ابراهیم دروغ نگفت.

حسن گوید: حضرت صادق علیه السلام فرمود: ای صیقل! نظر شما در این باره چیست؟ صیقل می گوید: من عرض کردم: ما نظری جز تسلیم نداریم. حضرت فرمود: ......... ابراهیم علیه السلام که گفت: «بلکه بزرگ آنها این کار را کرده است»، قصدش در حقیقت اصلاح و راهنمایی به این نکته بود که از این بتها کاری بر نمی آید. یوسف علیه السلام نیز [آن سخن را] به قصد اصلاح بیان فرمود.

ص :82


1- الکافی : 2/341/17.
2- (انظر) الفقه : باب 3191. المحجّة البیضاء : 5/248 «بیان الحذر من الکذب بالمَعاریض».

3412 - استِماعُ الکِذبِ
3412 - گوش دادن به دروغ

الکتاب :

«وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ» . (1)

«لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْوا وَ لا کِذَّابا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَرفَعُوا مَن رَفَعَتهُ الدُّنیا ، و لا تَشِیمُوا بارِقَها ، و لا تَسمَعُوا ناطِقَها ......... فإنّ بَرقَها خالِبٌ ، و نُطقَها کاذِبٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا تُمَکِّنِ الغُواةَ مِن سَمعِکَ . (4)

بحار الأنوار :سُئلَ الصّادقُ علیه السلام عنِ القُصّاصِ : أ یَحِلُّ الاستِماعُ لَهُم ؟ فقالَ : لا ، و قالَ علیه السلام : مَن أصغی إلی ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ ، فإن کانَ النّاطِقَ عن اللّهِ فقد عَبَدَ اللّهَ ، و إن کانَ النّاطِقَ عن إبلیسَ فقد عَبَدَ إبلیسَ . (5)

(6)

3412

گوش دادن به دروغ

قرآن:

«و [برخی] از آنان که یهودیند گوشگیران دروغند».

«در آنجا نه بیهوده ای شنوند و نه تکذیبی».

حدیث:

امام علی علیه السلام :کسی را که دنیا بالا برده، بلند مشمارید و به برق آن خیره مشوید و به سخنگوی دنیا، گوش مسپارید ......... زیرا که برق آن فریبنده است و سخنش دروغ.

امام علی علیه السلام :گمراهان را بر گوش خود مسلّط مکن.

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام _ در پاسخ به این سؤال که آیا گوش دادن به داستان پردازان رواست یا نه _ فرمود : نه. و هر کس به گوینده ای گوش سپارد، او را بندگی کرده است. پس اگر گوینده از خدا سخن بگوید، [شنونده] خدا را عبادت کرده است و اگر گوینده سخنان ابلیسی بگوید او (شنونده) ابلیس را عبادت کرده است.

ص :83


1- المائدة : 41.
2- . النبأ : 35.
3- نهج البلاغة : الخطبة 191.
4- نهج البلاغة : الکتاب 10.
5- . بحار الأنوار: 72/264/1 .
6- (انظر) بحار الأنوار : 72/264 باب 115 .

3413 - التَّحذیرُ مِنَ الآمالِ الکاذِبَةِ
3413 - بر حذر داشتن از آرزوهای دروغین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرأً (عَبدا) سَمِعَ حِکمَا فَوَعی ، و دُعِیَ إلی رَشادٍ فَدَنا ......... کابَرَ هَواهُ ، و کَذَّبَ مُناهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ حَمَت أولیاءَ اللّهِ مَحارِمَهُ ......... فَأخَذُوا الراحَةَ بالنَّصَبِ ، و الرِّیَّ بالظَّمَأِ ، و استَقرَبوا الأجَلَ ، فَبادَرُوا العَملَ ، و کَذَّبُوا الأمَلَ ، فَلاحَظُوا الأجَلَ . (2)

عنه علیه السلام :قد غابَ عن قُلوبِکُم ذِکرُ الآجالِ ، و حَضَرَتکُم کَواذِبُ الآمالِ ، فصارَتِ الدُّنیا أملَکَ بِکُم مِن الآخِرَةِ ، و العاجِلَةُ أذهَبَ بِکُم مِن الآجِلَةِ . (3)

عنه علیه السلام :أینَ تَذهَبُ بِکُمُ المَذاهِبُ ، و تَتِیهُ بِکُمُ الغَیاهِبُ ، و تَخدَعُکُمُ الکواذِبُ ؟! (4)

(5)

3413

بر حذر داشتن از آرزوهای دروغین

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند کسی (بنده ای) را که سخن حکیمانه ای را شنید و آن را پذیرا شد و به راه راست فرا خوانده شد و بدان نزدیک گشت ......... با هوای نفْس خود ستیزید و آرزویش را دروغ شمرد.

امام علی علیه السلام :پروای از خدا، دوستان خدا را از حرامهای او نگه داشت ......... پس آسایش را به رنج، و سیرابی را به تشنگی بدل کردند و اجل را نزدیک دیدند و از این رو به کار و عمل پرداختند و آرزو را دروغ دانستند و مرگ را پیش چشم داشتند.

امام علی علیه السلام :یادِ مرگ از دلهای شما غایب گشته و آرزوهای دروغین نزد شما حاضر شده اند. از این رو دنیا بیش از آخرت شما را به تملّک خویش در آورده و دنیایِ گذرا بیش از آخرتِ پایدار شما را با خود می برد.

امام علی علیه السلام :این راهها[ی گوناگون] شما را به کجا می کشاند؟ و این تاریکیها تا به کی سرگردانتان می سازد؟ و دروغها تا چند فریبتان می دهد؟!

ص :84


1- نهج البلاغة : الخطبة 76.
2- نهج البلاغة : الخطبة 114 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 113.
4- نهج البلاغة : الخطبة 108.
5- (انظر) الأمل : باب 123 . الدّنیا : باب 1236.

457 - الکَرَم

457 - بزرگواری
اشاره

(1)

(2)

ص :85


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75/140 باب 55 «حدّ الکرامة و النهی عن ردّ الکرامة». کنز العمّال : 9/153 «التعظیم و القیام».
2- انظر: عنوان 468 «اللؤم». الدّولة : باب 1284 ، الظفر : باب 2407 ، عفو اللّه سبحانه : باب 2723. الخُلق : باب 1116 ، 1118 ، 1121 ، 1122 ، الغفلة : باب 3056 ، الاجر : باب 7.

3414 - الکَرَمُ
3414 - بزرگواری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَرَمُ الرجُلِ دِینُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عَن أهلِ الکَرَمِ _: مَجالِس الذِّکرِ فی المَساجِدِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یُستَدَلُّ علی کَرَمِ الرجُلِ بحُسنِ بِشرِهِ و بَذلِ بِرِّهِ . (3)

عنه علیه السلام :الکَرَمُ احتِمالُ الجَریرَةِ . (4)

عنه علیه السلام :الکَرَمُ حُسنُ الاصطِبارِ . (5)

عنه علیه السلام :الکَرَمُ تَحَمُّلُ أعباءِ المَغارِمِ . (6)

عنه علیه السلام :الکَرَمُ إیثارُ العِرضِ علَی المالِ ، اللُّؤمُ إیثارُ المالِ علَی الرِّجالِ . (7)

عنه علیه السلام :الکَرَمُ بَذلُ الجُودِ و إنجازُ المَوعودِ . (8)

3414

بزرگواری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگواری مرد، دین اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از بزرگواران _فرمود : [اهل] مجالس یادِ خدا در مساجد.

امام علی علیه السلام :با خوشرویی و نیکوکاری آدمی است که بزرگواری او معلوم می شود.

امام علی علیه السلام :بزرگواری، تحمّل کردن گناه و تقصیر [و انتقام نکشیدن از آن ]است.

امام علی علیه السلام :بزرگواری، نیکو شکیبایی کردن است.

امام علی علیه السلام :بزرگواری، به دوش کشیدن بار تاوانها[ی مردم] است.

امام علی علیه السلام :بزرگواری، مقدم کردن آبروست بر دارایی؛ پستی، مقدم کردن دارایی است بر [جلب محبّت ]مردم.

امام علی علیه السلام :بزرگواری، بی دریغ بخشیدن است و به انجام رساندن وعده.

ص :86


1- مسند ابن حنبل : 3/292/8782.
2- مسند ابن حنبل : 4/137/11652.
3- غرر الحکم : 10963.
4- غرر الحکم : 964.
5- غرر الحکم : 1102.
6- غرر الحکم : 1297.
7- غرر الحکم : 1323 و 1324 .
8- غرر الحکم : 1761.

عنه علیه السلام :الکَرَمُ مِلکُ اللِّسانِ و بَذلُ الإحسانِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّما الکَرَمُ التَّنَزُّهُ عنِ المَعاصی . (2)

عنه علیه السلام :الکَرَمُ حُسنُ السَّجیَّةِ و اجتِنابُ الدَّنیَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :املِکْ علَیکَ هَواکَ و شُحَّ بنفسِکَ عمّا لا یَحِلُّ لَکَ ؛ فإنَّ الشُّحَّ بالنفسِ حَقیقَةُ الکَرَمِ . (4)

عنه علیه السلام :الکَرَمُ نَتیجَةُ عُلُوِّ الهِمَّةِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَرُمَت علَیهِ نفسُهُ هانَت علَیهِ شَهوَتُهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن کَرُمَت نفسُهُ صَغُرَتِ الدُّنیا فی عَینِهِ . (7)

عنه علیه السلام :مِن الکَرَمِ لِینُ الشِّیَمِ . (8)

عنه علیه السلام :مِن الکَرَمِ الوَفاءُ بالذِّمَمِ . (9)

عنه علیه السلام :مِن کَرَمِ المَرءِ بُکاؤهُ علی ما مَضی مِن زَمانِهِ ، و حَنینُهُ إلی أوطانِهِ ، و حِفظُهُ قَدیمَ إخوانِهِ . (10)

امام علی علیه السلام :بزرگواری، جلو گرفتن زبان است و بذل احسان.

امام علی علیه السلام :بزرگواری، در حقیقت، دوری کردن از گناهان است.

امام علی علیه السلام :بزرگواری، داشتن منش نیکو و دوری کردن از پستی است.

امام علی علیه السلام :هوای نفْست را مهار کن و با نفْس خود به آنچه بر تو روا نیست بخیل باش؛ زیرا بخل ورزیدن بر نفْس، حقیقت کَرم و بخشندگی است.

امام علی علیه السلام :بزرگواری، نتیجه بلند همّتی است.

امام علی علیه السلام :هرکه برای خود کرامت قائل باشد، خواهشهای نفسانی اش در نظر او خوار آید.

امام علی علیه السلام :هر که برای خود کرامتی قائل باشد، دنیا در نظرش کوچک آید.

امام علی علیه السلام :نرمخویی، از بزرگواری است.

امام علی علیه السلام :وفاداری به پیمانها، از بزرگواری است.

امام علی علیه السلام :از بزرگواری انسان است، گریستن او بر زمان از دست رفته اش و اشتیاق او به زادگاهش و نگهداری دوستان دیرینه اش.

ص :87


1- غرر الحکم : 1450.
2- غرر الحکم : 3870.
3- غرر الحکم : 1695.
4- غرر الحکم : 2366.
5- غرر الحکم : 1477.
6- بحار الأنوار : 78/13/71.
7- غرر الحکم : 9130.
8- بحار الأنوار : 77/208/1.
9- بحار الأنوار : 77/209/1.
10- بحار الأنوار : 74/264/3.

عنه علیه السلام :الکَرَمُ أعطَفُ مِن الرَّحِمِ . (1)

عنه علیه السلام :نِعمَ الخُلقُ التَّکرُّمُ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الکَرَمِ _: الابتِداءُ بالعَطیَّةِ قَبلَ المَسألةِ ، و إطعامُ الطَّعامِ فی المَحْلِ . (3)

عنه علیه السلام :أمّا الکَرَمُ فالتَّبرُّعُ بالمَعروفِ و الإعطاءُ قَبلَ السُّؤالِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ تَدُلُّ علی کَرَمِ المَرءِ : حُسنُ الخُلُقِ ، و کَظمُ الغَیظِ ، و غَضُّ الطَّرْفِ . (5)

امام علی علیه السلام :بزرگواری و کرم، مهر انگیزتر از خویشاوندی است.

امام علی علیه السلام :نیکو خصلتی است بزرگواری نمودن.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که بزرگواری چیست؟ _فرمود : دَهِش پیش از خواهش و اطعام کردن در قحطی.

امام حسن علیه السلام :بزرگواری، احسان کردن داوطلبانه است و دَهِش پیش از خواهش.

امام صادق علیه السلام :سه چیز نشانگر بزرگواری آدمی است: خوش خویی، فرو خوردن خشم و فروهشتن چشم.

3415 - الکَرامَةُ
3415 - کرامت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی خَصَّکُم بالإسلامِ ، و استَخلَصَکُم لَهُ ، و ذلکَ لأنّهُ اسمُ سَلامَةٍ ، و جماعُ کَرامَةٍ . (6)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أهلِ الجَنَّةِ _: قَومٌ لم تَزَلِ الکَرامَةُ تَتَمادی بِهِم حتّی حَلُّوا دارَ القَرارِ ، و أمِنُوا نُقلَةَ الأسفارِ . (7)

3415

کرامت

امام علی علیه السلام :خداوند متعال اسلام را به شما ارزانی داشت و برای آن برگزیدتان؛ زیرا که اسلام، عنوان سلامت است و مجمع کرامت.

امام علی علیه السلام_ در وصف بهشتیان _فرمود : بهشتیان گروهی هستند که کرامت همواره با آنان باشد، تا آن که سرانجام در سرای جاودانی فرود آیند و از جابجایی سفرها آسوده گردند.

ص :88


1- نهج البلاغة : الحکمة 247.
2- بحار الأنوار : 77/211/1.
3- بحار الأنوار : 78/102/2.
4- بحار الأنوار : 44/89/2.
5- تحف العقول : 319.
6- نهج البلاغة : الخطبة 152.
7- نهج البلاغة : الخطبة 165.

عنه علیه السلام_ أیضا _: فَظَفِرُوا بالعُقبَی الدّائمَةِ، و الکَرامَةِ البارِدَةِ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: قد حَفَّت بِهِمُ الملائکةُ، و تَنَّزَلَت علَیهِمُ السَّکِینةُ ، و فُتِحَت لَهُم أبوابُ السماءِ ، و اُعِدَّت لَهُم مَقاعِدُ الکراماتِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام_ در وصف بهشتیان _فرمود : پس، به فرجامی پاینده و کرامتی خوش و گوارا دست یافتند.

امام علی علیه السلام_ نیز در وصف اهل بهشت _فرمود : فرشتگان آنان را در میان گرفته اند و آرامش بر ایشان فرود آمده و درهای آسمان به رویشان گشوده شده و تختهای کرامت و بزرگواری برایشان آماده گشته است.

3416 - الکَریمُ
3416 - بزرگوار

الکتاب :

«وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ» . (4)

«یا أَیُّها الإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» . (5)

«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ» . (6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تَعالی کریمٌ یُحِبُّ الکَرَمَ . (7)

3416

بزرگوار

قرآن:

«و هر کس ناسپاسی کند، بی گمان پروردگارم بی نیاز و بزرگوار است».

«ای انسان! چه چیز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است؟».

«همانا، آن [قرآن]، سخن فرستاده ای بزرگوار است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا خداوند متعال بزرگوار است و بزرگواری را دوست می دارد.

ص :89


1- نهج البلاغة : الخطبة 116.
2- نهج البلاغة : الخطبة 222.
3- (انظر) الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2092 حدیث 9943.
4- النمل : 40.
5- الانفطار : 6.
6- الحاقّة : 40 ، التکویر : 19.
7- کنز العمّال : 15991 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الکریمَ ابنَ الکریمِ ابنِ الکریمِ ابنِ الکریمِ یُوسفُ بنُ یَعقوبَ بنِ إسحاقَ بنِ إبراهیمَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ رَبَّکُم حَیِیٌّ کریمٌ . (2)

مسند ابن حنبل :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَیِیّا کریما . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَأنا أشَدُّ اغتِباطا بمَعرِفَةِ الکریمِ مِن إمساکی علَی الجَوهَرِ النَّفیسِ الغالی الثَّمَنِ . (4)

عنه علیه السلام :الکریمُ مَن أکرَمَ عَن ذُلِّ النّارِ وَجهَهُ . (5)

عنه علیه السلام :الکریمُ یَلینُ إذا استُعطِفَ، و اللَّئیمُ یَقسُو إذا اُلطِفَ . (6)

عنه علیه السلام :الکریمُ یَجفُو إذا عُنِّفَ و یَلینُ إذا استُعطِفَ . (7)

عنه علیه السلام :الکریمُ أبلَجُ ، اللَّئیم مُلَهوَجٌ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگوارِ پسر بزرگوارِ پسر بزرگوارِ پسر بزرگوار، همان یوسف پسر یعقوب پسر اسحاق پسر ابراهیم است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگار شما با حیا و بزرگوار است.

مسند ابن حنبل :رسول خدا صلی الله علیه و آله با حیا و بزرگوار بود.

امام علی علیه السلام :من از آشنا شدن با شخص بزرگوار به مراتب شادتر می شوم تا به دست آوردن گوهری نفیس و گرانبها.

امام علی علیه السلام :بزرگوار، کسی است که کرامت چهره خویش را از خواری آتش نگه دارد.

امام علی علیه السلام :شخص بزرگوار هر گاه به او مهربانی و محبّت شود نرم می شود، ولی فرومایه هر گاه با او به نرمی و ملاطفت رفتار شود سخت می شود.

امام علی علیه السلام :شخص بزرگوار [چنین است که]هرگاه با او درشتی شود، خشن می شود و هر گاه با ملایمت و محبّت با وی رفتار شود، نرم و مهربان می شود.

امام علی علیه السلام :بزرگوار گشاده روست، فرومایه خام و ناپخته.

ص :90


1- سنن الترمذی : 5/293/3116.
2- سنن ابن ماجة : 2/1271/3865.
3- مسند ابن حنبل : 10/212/26731.
4- غرر الحکم : 7392.
5- بحار الأنوار : 78/82/82.
6- بحار الأنوار : 78/41/23.
7- غرر الحکم : 1823.
8- غرر الحکم : 19.

عنه علیه السلام :الکریمُ یَتَغافَلُ و یَنخَدِعُ . (1)

عنه علیه السلام :الکریمُ مَن بَدَأَ بِإحسانِهِ . (2)

عنه علیه السلام :الکریمُ یَشکُرُ القَلیلَ ، و اللَّئیمُ یَکفُرُ الجَزیلَ . (3)

عنه علیه السلام :الکریمُ مَن بَذَلَ إحسانَهُ ، اللَّئیمُ مَن کَثُرَ امتِنانُهُ . (4)

عنه علیه السلام :الکریمُ مَن سَبَقَ نَوالُهُ سُؤالَهُ . (5)

عنه علیه السلام :الکریمُ مَن جاءَ بالمَوجودِ . (6)

عنه علیه السلام :الکریمُ مَن تَجَنَّبَ المَحارِمَ و تَنَزَّهَ عنِ العُیوبِ . (7)

عنه علیه السلام :الکریمُ یَرفَعُ نفسَهُ فی کُلِّ ما أسداهُ عن حُسنِ المُجازاةِ . (8)

عنه علیه السلام :الکریمُ یَزدَجِرُ عمّا یَفتَخِرُ بهِ اللئیمُ . (9)

عنه علیه السلام :الکریمُ إذا قَدَرَ صَفَحَ ، و إذا مَلَکَ سَمَحَ ، و إذا سُئلَ أنجَحَ . (10)

عنه علیه السلام :الکریمُ یَأبَی العارَ و یُکرِمُ الجارَ . (11)

امام علی علیه السلام :آدم بزرگوار، خود را به غفلت می زند و فریب می خورد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار کسی است که آغازگر احسان باشد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار از اندک [احسان ]سپاسگزاری می کند و فرومایه، از بسیار [هم ]ناسپاسی می کند.

امام علی علیه السلام :بزرگوار کسی است که بی دریغ احسان می کند و فرومایه کسی است که بسیار منّت می نهد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار کسی است که دَهِش او بر خواهشِ او پیشی گیرد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار کسی است که آنچه دارد ببخشد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار کسی است که از حرامها دوری کند و از معایب منزّه باشد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار کسی است که خود را بالاتر از این داند که برای نیکیهایش عوض نیکو انتظار داشته باشد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار از آنچه فرومایه به آن افتخار می کند، دوری می نماید.

امام علی علیه السلام :بزرگوار هر گاه قدرت [بر انتقام]پیدا کند، گذشت می کند و هر گاه مالی به دست آورد بخشش می کند و هر گاه چیزی از او خواسته شود برآورده می سازد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار ننگ را نمی پذیرد و همسایه (پناهنده) را گرامی می دارد.

ص :91


1- غرر الحکم : 446.
2- غرر الحکم : 979.
3- غرر الحکم : 1225.
4- غرر الحکم : 1260 و 1261.
5- غرر الحکم : 1389.
6- غرر الحکم : 1568.
7- غرر الحکم : 1565.
8- غرر الحکم : 2033.
9- غرر الحکم : 1771.
10- غرر الحکم : 1863.
11- غرر الحکم : 1996.

عنه علیه السلام :الکریمُ یَری مَکارِمَ أفعالِهِ دَینا علَیهِ یَقضیهِ ، اللَّئیمُ یَری سَوالِفَ إحسانِهِ دَینا لَهُ یَقتَضیهِ . (1)

عنه علیه السلام :الکریمُ إذا احتاجَ إلَیکَ أعفاکَ و إذا احتَجتَ إلَیهِ کَفاکَ ، اللَّئیمُ إذا احتاجَ إلَیکَ أجفاکَ و إذا احتَجتَ إلَیهِ عَنّاکَ . (2)

عنه علیه السلام :الکریمُ یَعفُو مَع القُدرَةِ ، و یَعدِلُ فی الإمرةِ ، و یَکُفُّ إساءَتَهُ ، و یَبذُلُ إحسانَهُ . (3)

عنه علیه السلام :الکریمُ عندَ اللّهِ مَحبورٌ مُثابٌ ، و عندَ النّاسِ مَحبوبٌ مُهابٌ . (4)

عنه علیه السلام :الکریمُ مَن صانَ عِرضَهُ بمالِهِ ، و اللَّئیمُ مَن صانَ مالَهُ بِعِرضِهِ . (5)

عنه علیه السلام :الکریمُ یُجمِلُ المَلَکةَ . (6)

عنه علیه السلام :وَعدُ الکریمِ نَقدٌ و تَعجیلٌ . (7)

عنه علیه السلام :الکریمُ إذا وَعَدَ وَفی ، و إذا تَوَعَّدَ عَفا . (8)

امام علی علیه السلام :بزرگوار نیکو کاریهای خود را دَینی به گردن خود می داند که باید بپردازد و فرومایه احسانهای گذشته خود را دَینی به گردن دیگران می داند که باید پس بگیرد.

امام علی علیه السلام :بزرگوار هر گاه به تو نیازمند شود،تو را معاف دارد و هر گاه تو به او نیاز پیدا کنی، نیاز تو را بر طرف سازد؛ فرومایه هر گاه به تو نیاز پیدا کند، تو را به ستوه آورد و هر گاه به او نیاز پیدا کنی، تو را به رنج و زحمت افکند.

امام علی علیه السلام :بزرگوار در زمان قدرتمندی گذشت می کند و به هنگام حکومت عدالت پیشه می کند، و از بدی کردن باز می ایستد و احسان خود را نثار می کند.

امام علی علیه السلام :بزرگوار نزد خداوند شادمان و مأجور است و نزد مردم محبوب و محترم.

امام علی علیه السلام :بزرگوار کسی است که آبروی خویش را با داراییِ خود حفظ می کند و فرومایه کسی است که داراییِ خویش را با آبرویش حفظ می نماید.

امام علی علیه السلام :بزرگوار بنده نواز است.

امام علی علیه السلام :وعده بزرگوار، نقد و بی درنگ است.

امام علی علیه السلام :بزرگوار هر گاه وعده دهد، به کار بندد و هر گاه وعید و بیم دهد درگذرد.

ص :92


1- غرر الحکم : 2031 و 2032.
2- غرر الحکم : 2068 و 2069.
3- غرر الحکم : 2071.
4- غرر الحکم : 2146.
5- غرر الحکم : 2159.
6- غرر الحکم : 713.
7- غرر الحکم : 10063.
8- غرر الحکم : 1528.

عنه علیه السلام :مُعاداةُ الکریمِ أسلَمُ مِن مُصادَقَةِ اللَّئیمِ . (1)

عنه علیه السلام :لُزومُ الکریمِ علَی الهَوانِ خَیرٌ مِن صُحبَةِ اللَّئیمِ علَی الإحسانِ . (2)

عنه علیه السلام :بکَثرَةِ الإفضالِ یُعرَفُ الکریمُ . (3)

عنه علیه السلام :دَولَةُ الکَریمِ تُظهِرُ مَناقِبَهُ ، دَولَةُ اللَّئیمِ تَکشِفُ مَساوِیَهُ و مَعایِبَهُ . (4)

عنه علیه السلام :لقد أتعَبَکَ مَن أکرَمَکَ إن کُنتَ کریما . (5)

عنه علیه السلام :مَنِ اتَّقی رَبَّهُ کانَ کریما . (6)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :أوسَعُ ما یکونُ الکریمُ بالمَغفِرةِ إذا ضاقَت بالمُذنِبِ المَعذِرَةُ . (7)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :وَقَعَ بینَ سلمانَ الفارسیِّ رحمه الله و بینَ رجُلٍ کَلامٌ وَ خُصومَةٌ ، فقالَ لَهُ الرجُلُ : مَن أنتَ یا سلمانُ ؟ ! فقالَ سلمانُ : أمّا أوَّلِی و أوَّلُکَ فنُطفَةٌ قَذِرَةٌ ، و أمّا آخِری و آخِرُکَ فَجِیفَةٌ مُنتِنَةٌ ، فإذا کانَ یَومُ القِیامَةِ و وُضِعَتِ المَوازینُ فَمَن ثَقُلَ مِیزانُهُ فهُو الکریمُ ، و مَن خَفَّ مِیزانُهُ فهُو اللَّئیمُ . (8)

امام علی علیه السلام :دشمنی بزرگوار، کم زیانتر از دوستی فرومایه است.

امام علی علیه السلام :ملازمت با بزرگوار و خوار شدن، بهتر است از همنشینی با فرومایه و احسان دیدن.

امام علی علیه السلام :با فراوانی احسان است که بزرگوار شناخته می شود.

امام علی علیه السلام :دولت بزرگوار مناقب و محاسن او را آشکار می سازد و دولت فرومایه بدیها و معایب او را هویدا می گرداند.

امام علی علیه السلام :اگر بزرگوار باشی و کسی تو را گرامی بدارد، به زحمت و رنجت انداخته است.

امام علی علیه السلام :کسی که از پروردگارش پروا دارد، بزرگوار است.

امام حسن علیه السلام :شایسته ترین زمان برای این که بزرگوار گذشت کند وقتی است که عرصه عذر بر گنهکار تنگ گردد.

امام زین العابدین علیه السلام :میان مردی و سلمان فارسی رحمه الله بگو مگویی شد. آن مرد به سلمان گفت: سلمان! تو کیستی؟ سلمان گفت: آغاز من و تو، هر دو، نطفه ای نجس بوده و فرجام من و تو، لاشه ای بد بوی است. چون روز قیامت شود و ترازوها[ی سنجش اعمال] بر پا گردد، آن گاه است که هر کس ترازویش سنگین باشد، بزرگوار است و هر کس ترازویش سبک باشد، فرومایه خواهد بود.

ص :93


1- غرر الحکم : 9764.
2- غرر الحکم : 7632.
3- غرر الحکم : 4328.
4- غرر الحکم : 5106 و 5107.
5- غرر الحکم : 7354.
6- غرر الحکم : 8283.
7- أعلام الدین : 297 .
8- بحار الأنوار : 22/355/1.

عنه علیه السلام :إنّ الکریمَ یَبتَهِجُ بفَضلِهِ ، و اللَّئیمَ یَفتَخِرُ بمُلکِهِ . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :نائلُ الکریمِ یُحَبِّبُکَ إلَیهِ ، و نائلُ اللَّئیمِ یَضَعُکَ لَدَیهِ . (2)

امام زین العابدین علیه السلام :انسان بزرگوار به بخشش خود می بالد، و انسان پست به دارایی خویش می نازد.

امام عسکری علیه السلام :عطای بزرگوار تو را نزد او محبوب می گرداند و عطای فرومایه تو را پیش او پست می سازد.

3417 - مِن أخلاقِ الکِرامِ
3417 - شمه ای از اخلاق بزرگواران

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ لاَ یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاما» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النَّصیحَةُ مِن أخلاقِ الکِرامِ ، الغِشُّ مِن أخلاقِ اللِّئامِ . (4)

عنه علیه السلام :المُبادَرَةُ إلَی العَفوِ مِن أخلاقِ الکِرامِ ، المُبادَرَةُ إلَی الانتِقامِ مِن شِیَمِ اللِّئامِ . (5)

عنه علیه السلام :لِلکِرامِ فَضیلَةُ المُبادَرَةِ إلی فِعلِ المَعروفِ و إسداءِ الصَّنائعِ . (6)

3417

شمه ای از اخلاق بزرگواران

قرآن:

«و کسانی اند که گواهی دروغ نمی دهند و چون بر لغو بگذرند، بزرگوارانه می گذرند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :خلوص و یکرنگی از اخلاق بزرگواران است و ناخالصی از خویهای فرومایگان است.

امام علی علیه السلام :شتاب در عفو و گذشت از خویهای بزرگواران است و شتاب در انتقامگیری از خصلتهای فرومایگان است.

امام علی علیه السلام :فضیلت شتاب به سوی نیکوکاری و احسان، از آنِ بزرگواران است.

ص :94


1- الدّرة الباهرة : 27.
2- بحار الأنوار : 78/378/3.
3- الفرقان : 72.
4- غرر الحکم: 1298 و 1299.
5- غرر الحکم: 1566 و 1567.
6- غرر الحکم: 7353.

عنه علیه السلام :سُنَّةُ الکِرامِ تَرادُفُ الإنعامِ ، سُنّةُ اللِّئامِ قُبحُ الکلامِ . (1)

عنه علیه السلام :سُنَّةُ الکِرامِ الوَفاءُ بالعُهودِ ، سُنَّةُ اللِّئامِ الجُحودُ . (2)

عنه علیه السلام :سُنَّةُ الکِرامِ الجُودُ . (3)

عنه علیه السلام :عادَةُ الکِرامِ حُسنُ الصَّنیعَةِ ، عادَةُ اللِّئامِ قُبحُ الوَقیعَةِ . (4)

عنه علیه السلام :ظَفَرُ الکِرامِ عَفوٌ و إحسانٌ . (5)

عنه علیه السلام :عُقوبَةُ الکِرامِ أحسَنُ مِن عَفوِ اللِّئامِ . (6)

عنه علیه السلام :مَنعُ الکریمِ أحسَنُ مِن عَطاءِ اللَّئیمِ . (7)

عنه علیه السلام :مِن شِیَمِ الکِرامِ بَذلُ النَّدی . (8)

عنه علیه السلام :الکِرامُ أصبَرُ أنفُسا . (9)

عنه علیه السلام :مَسَرَّةُ الکِرامِ فی بَذلِ العَطاءِ ، و مَسرَّةُ اللِّئامِ فی سُوءِ الجَزاءِ . (10)

عنه علیه السلام :لَذَّةُ الکِرامِ فی الإطعامِ ، و لَذَّةُ اللِّئامِ فی الطَّعامِ . (11)

امام علی علیه السلام :روش بزرگواران پیاپی نواختن و نیکی کردن است. شیوه فرومایگان زشت گویی است.

امام علی علیه السلام :شیوه بزرگواران وفا کردن به عهد و پیمانهاست. روش فرومایگان، انکار [و زیر پا نهادن عهد و پیمانها ]است.

امام علی علیه السلام :شیوه بزرگواران، بخشندگی است.

امام علی علیه السلام :عادت بزرگواران، نیکی کردن است. عادت فرومایگان، بدگویی کردن پشت سر دیگران است.

امام علی علیه السلام :پیروزی بزرگواران، [همراه ]گذشت و احسان است.

امام علی علیه السلام :کیفر بزرگواران، نیکوتر از گذشت فرومایگان است.

امام علی علیه السلام :دریغ کردن بزرگوار، بهتر از دَهِش فرومایه است.

امام علی علیه السلام :از خصلتهای بزرگواران، بی دریغ بخشیدن است.

امام علی علیه السلام :بزرگواران، جانهایشان شکیباتر و پر تحمّل تر است.

امام علی علیه السلام :خوشحالی بزرگواران در داد و دهش است و خوشحالی فرومایگان در بد پاداش دادن [به احسان دیگران ]است.

امام علی علیه السلام :لذّت بزرگواران، در خوراندن است و لذّت لئیمان در خوردن.

ص :95


1- غرر الحکم: 5550 و 5551.
2- غرر الحکم : 5556 و 5557.
3- غرر الحکم : 5558.
4- غرر الحکم : 6242 و 6243.
5- غرر الحکم: 6044.
6- غرر الحکم : 6324.
7- غرر الحکم : 9763.
8- غرر الحکم : 9329.
9- غرر الحکم : 594.
10- غرر الحکم : 9807.
11- غرر الحکم : 7638.

عنه علیه السلام :ما فِرارُ الکِرامِ مِن الحِمامِ کَفِرارِهِم مِن البُخلِ و مُقارَنَةِ اللِّئامِ . (1)

عنه علیه السلام :أولَی النّاسِ بِالکَرَمِ مَن عُرِفَت بِهِ الکِرامُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی المَلاحِمِ _: تَفیضُ اللِّئامُ فَیضا ، و تَغیضُ الکِرامُ غَیضا ، و کانَ أهلُ ذلکَ الزَّمانِ ذِئابا ، و سَلاطینُهُ سِباعا . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ مِن کلامِهِ یَومَ عاشوراءَ _: ألا و إنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قد تَرَکَنی بینَ السِّلّةِ و الذَّلّةِ ، و هَیهاتَ لَهُ ذلکَ مِنّی ، هَیهاتَ مِنّا الذلّةُ ، أبَی اللّهُ ذلکَ لَنا و رسولُهُ و المؤمنونَ و حُجورٌ طَهُرَت و جُدودٌ طابَت ، أن نُؤثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ علی مَصارِعِ الکِرامِ . (4)

امام علی علیه السلام :ارباب کَرَم آن قدر که از بخل و همدمی با لئیمان می گریزند ، از مرگ نمی گریزند.

امام علی علیه السلام :شایسته ترین مردم به کرم و بخشندگی، کسی است که کریمان به او شناخته شوند.

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای که طی آن فتنه ها و فسادهای آینده را پیش بینی می کند _فرمود : فرومایگان بسیار شوند و بزرگواران به شدّت کاستی گیرند و مردم آن روزگار، همچون گرگ شوند و پادشاهان آن دوران چونان درندگان.

امام حسین علیه السلام_ در بخشی از سخنان خود در روز عاشورا _فرمود : هان! این زنا زاده پسر زنا زاده مرا میان مرگ و خواری مخیّر کرده است. هیهات که بتواند از سوی من به خواسته خود برسد. خواری و زبونی از ما به دور است. خدا و رسول او و مؤمنان و دامنهای پاک و نیاکان پاکیزه نمی پذیرند که ما فرمانبری از فرومایگان را بر مرگ کریمانه ترجیح دهیم.

3418 - ما هُوَ لَیسَ مِن أخلاقِ الکِرامِ
3418 - خصلتهایی که از بزرگواران به دور است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکِذبُ و الخِیانَةُ لَیسا مِن أخلاقِ الکِرامِ . (5)

3418

خصلتهایی که از بزرگواران به دور است

امام علی علیه السلام :دروغ و خیانت از اخلاق بزرگواران نیست.

ص :96


1- غرر الحکم : 9693.
2- نهج البلاغة : الحکمة 436 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 108.
4- الاحتجاج : 2/99/167.
5- غرر الحکم : 1507.

عنه علیه السلام :مَن لم یُجازِ الإساءَةَ بالإحسانِ فلیسَ مِن الکِرامِ . (1)

عنه علیه السلام :لیسَ مِن شِیَمِ الکَریمِ ادِّراعُ العارِ . (2)

عنه علیه السلام :لا یکونُ الکریمُ حَقودا . (3)

عنه علیه السلام :لیسَ مِن شِیَمِ الکِرامِ تَعجیلُ الانتِقامِ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :مَن عَدَّدَ نِعَمَهُ مَحَقَ کَرَمَهُ . (5)

امام علی علیه السلام :کسی که بدی را به نیکی پاسخ ندهد از بزرگواران نیست.

امام علی علیه السلام :جامه ننگ پوشیدن از خصلتهای بزرگواران نیست.

امام علی علیه السلام :بزرگوار، کینه توز نیست.

امام علی علیه السلام :شتاب در انتقام گیری از خصلتهای بزرگواران نیست.

امام حسن علیه السلام :هر که احسانهای خود را بر شمرد، بخشندگی خویش را از بین برده است.

3419 - التَّحذیرُ مِن صَولَةِ الکَریمِ
3419 - بر حذر داشتن از خشم کریمان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِحذَرُوا صَولَةَ الکریمِ إذا جاعَ ، و أشَرَ اللَّئیمِ إذا شَبِعَ . (6)

عنه علیه السلام :اِحذَرُوا سَطوَةَ الکریمِ إذا وُضِعَ، و سَورَةَ اللَّئیمِ إذا رُفِعَ . (7)

عنه علیه السلام :اِحذَرِ الکریمَ إذا أهَنتَهُ ، و الحَلیمَ إذا جَرَحتَهُ ، و الشُّجاعَ إذا أوجَعتَهُ . (8)

3419

بر حذر داشتن از خشم کریمان

امام علی علیه السلام :بترسید از خشم بزرگوار، هر گاه که گرسنه شود و [بترسید] از سرمستیِ فرومایه، آن گاه که سیر شود.

امام علی علیه السلام :بترسید از خشم بزرگوار، هر گاه حقیر شمرده شود و [بترسید] از تندی فرومایه، هرگاه بلند مقام شود.

امام علی علیه السلام :بترس از آدم بزرگوار، هر گاه که خوارش داری و از بردبار، هر گاه که زخمیش کنی و از دلاور، هرگاه دردمندش گردانی.

ص :97


1- غرر الحکم : 8958.
2- غرر الحکم : 7457.
3- غرر الحکم : 10564.
4- غرر الحکم : 7490.
5- بحار الأنوار : 78/113/7.
6- غرر الحکم : 2615.
7- غرر الحکم : 2616.
8- غرر الحکم : 2605.

عنه علیه السلام :کُن مِن الکریمِ علی حَذَرٍ إن أهَنتَهُ ، و مِن اللَّئیمِ إن أکرَمتَهُ ، و مِن الحَلیمِ إن أحرَجتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :اتَّقُوا صَولَةَ الکریمِ إذا جاعَ و اللَّئیمِ إذا شَبِعَ . (2)

امام علی علیه السلام :از بزرگوار بر حذر باش، آن گاه که خوارش کنی و از فرومایه، آن گاه که گرامیش داری و از بردبار، هر گاه که او را به ستوه آوری.

امام علی علیه السلام :بترسید از خشم بزرگوار، آن گاه که گرسنه شود و از فرومایه، آن گاه که سیر گردد.

3420 - الحَثُّ عَلی إکرامِ الکَریمِ
3420 - تشویق به گرامیداشت کریمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أتاکُم کریمُ قَومٍ فَأکرِمُوهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أکرِمُوا کریمَ کُلِّ قَومٍ . (4)

مکارم الأخلاق عن جریرِ بنِ عبدِ اللّهِ :لمّا بُعثَ النبیُّ صلی الله علیه و آله أتیتُه لاُِبایِعَهُ، فقالَ لی : یا جریرُ ، لِأیِّ شَیءٍ جِئتَ ؟ قلتُ : جِئتُ لاُِسلِمَ علی یَدَیکَ یا رسولَ اللّهِ . فَألقی لی کِساءَهُ ثُمّ أقبَلَ علی أصحابِهِ فقالَ : إذا أتاکُم کریمُ قَومٍ فَأکرِمُوهُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِعُمرَ بنِ الخطّابِ لَمّا وَرَدَ سَبیُ الفُرسِ إلَی المَدینَةِ و أرادَ بَیعَ النِّساءِ و جَعلَ الرِّجالِ عَبِیدا _: إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : أکرِمُوا کریمَ کُلِّ قَومٍ . (6) (7)

3420

تشویق به گرامیداشت کریمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کریم قومی نزد شما آمد، او را گرامی بدارید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگوار هر قومی را گرامی بدارید.

مکارم الأخلاق_ به نقل از جریر بن عبد اللّه _: وقتی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به پیامبری مبعوث شد آمدم تا با حضرت بیعت کنم، حضرت به من فرمود : ای جریر! برای چه آمده ای؟ جریر گوید: عرض کردم: ای رسول خدا! آمده ام تا به دست شما مسلمان شوم. رسول خدا صلی الله علیه و آله عبای خود را برای من پهن کرد. و رو به اصحابش نمود و فرمود: هر گاه بزرگوار قومی نزد شما آمد، او را گرامی بدارید.

امام علی علیه السلام_ خطاب به عمر بن خطّاب هنگامی که اسرای ایرانی وارد مدینه شدند و او خواست زنان را بفروشد و مردان را به بردگی گیرد _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بزرگوار هر قومی را گرامی بدارید.

ص :98


1- غرر الحکم : 7184.
2- عوالی اللآلی : 4/57/201 .
3- کنز العمّال : 25484.
4- بحار الأنوار : 46/15/33 .
5- مکارم الأخلاق : 1/64/62.
6- بحار الأنوار : 46/15/33 ، انظر تمام الحدیث.
7- (انظر) عنوان 359 «التعظیم». کنز العمّال : 9/153 ، 154. وسائل الشیعة : 8/468 باب 68.

3421 - الإکرامُ
3421 - گرامیداشتن

بحار الأنوار :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لمّا دَخَلَ علَیهِ سلمانُ و هُو مُتَّکئٌ علی وِسادَةٍ فَألقاها إلَیهِ _ : یا سلمانُ ، ما مِن مُسلمٍ دَخَلَ علی أخیهِ المُسلمِ فَیُلقی لَهُ الوِسادَةَ إکراما لَهُ إلاّ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلمٍ یَدخُلُ علَیهِ أخوهُ المُسلمُ فَیُلقی لَهُ وِسادَةً إکراما لَهُ و إعظاما إلاّ غَفَرَ اللّهُ لَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن عِظَمِ جَلالِ اللّهِ تعالی إکرامُ ثلاثةٍ : ذِی الشَّیبَةِ فی الإسلامِ ، و الإمامِ العادِلِ، و حامِلِ القرآنِ غیرِ الغالی و لا الجافی عَنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکرَمَ أخاهُ فإنّما یُکرِمُ اللّهَ . (4)

3421

گرامی داشتن

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر بالشی تکیه زده بود که سلمان وارد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله پشتی را به او داد و فرمود : ای سلمان! هیچ مسلمانی نیست که برادر مسلمانش بر او وارد شود و به احترام او برایش پشتی بگذارد، مگر این که خداوند او را بیامرزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مسلمانی نیست که برادر مسلمانش بر او وارد شود و او به احترام وی برایش پشتی بگذارد، مگر این که خداوند او را بیامرزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از بزرگداشت عظمت خداوند متعال است، بزرگداشت سه نفر: ریش سفید مسلمان [یا کسی که موی خود را در اسلام سفید کرده است] و پیشوای دادگر و قرآن دانی که نه غلوّ می کند و نه از [عمل به ]قرآن دوری می ورزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برادر خود را گرامی دارد، در حقیقت خدا را گرامی داشته است.

ص :99


1- بحار الأنوار : 16/235/35.
2- کنز العمّال : 25494.
3- بحار الأنوار : 92/184/21.
4- کنز العمّال : 25488.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أتاکُم الزّائرُ فَأکرِمُوهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یُؤمِنُ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ فَلیُکرِمْ جَلیسَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أخَذَ بِرِکابِ رَجُلٍ لا یَرجُوهُ و لا یَخافُهُ غُفِرَ لَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :بالدّاخِلِ دَهشَهٌ فَتَلَقَّوهُ بِمَرحَبا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أکرِمِ الیَتیمَ ، و أحسِنْ إلی جارِکَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أکرِمُوا أولادَکُم و أحسِنُوا أدَبَهُم . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه میهمانی بر شما وارد شد، او را گرامی بدارید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خدا و روز واپسین ایمان دارد، باید همنشین خود را گرامی دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس، بدون چشمداشت یا ترس از کسی، برایش رکاب بگیرد [تا بر مرکب خویش سوار شود]، آمرزیده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که وارد مجلسی می شود، دچار نوعی گیجی و سردرگمی است؛ پس با خوش آمد گویی از او استقبال کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یتیم را گرامی بدار و به همسایه ات خوبی کن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندان خود را گرامی بدارید و آنها را نیکو تربیت کنید.

3422 - رَدُّ الکَرامَةِ
3422 - ردّ احترام و گرامیداشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَأبَی الکرامَةَ إلاّ حِمارٌ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا عُرِضَ علی أحَدِکُمُ الکرامَةُ فلا یَرُدَّها ؛ فإنّما یَرُدُّ الکرامَةَ الحِمارُ . (9)

3422

ردّ احترام و گرامیداشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از پذیرفتن احترام و گرامیداشت خودداری نکند، مگر الاغ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه به یکی از شما احترامی نهاده شد، آن را ردّ نکند؛ زیرا این الاغ است که احترام را ردّ می کند.

ص :100


1- کنز العمّال : 25485.
2- کنز العمّال : 25490.
3- کنز العمّال : 25501.
4- کنز العمّال : 25499.
5- مسند ابن حنبل : 5/281/15500.
6- سنن ابن ماجة : 2/1211/3671.
7- (انظر) الأخ : باب 55. الشَّیب : باب 2121.
8- کنز العمّال : 25492.
9- قرب الاسناد : 92/307.

عنه صلی الله علیه و آله :اِقبَلُوا الکرامَةَ ، و أفضَلُ الکرامَةِ الطِّیبُ ، أخَفُّهُ مَحمِلاً و أطیَبُهُ رِیحا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن تَکرِمَةِ الرجُلِ لأخیهِ المُسلمِ أن یَقبَلَ تُحفَتَهُ ، أو یُتحِفَهُ مِمّا عِندَهُ و لا یَتَکَلَّفَ شیئا . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مَن قَبِلَ عَطاءَکَ فقد أعانَکَ علَی الکَرَمِ . (3)

بحار الأنوار عن أبی خلیفةَ:دَخَلتُ أنا و أبو عُبَیدَةَ الحَذّاءُ علی أبی جعفرٍ علیه السلام فقالَ : یا جاریَةُ هَلُمِّی بمِرفَقَةٍ، قلتُ : بَل نَجلِسُ ، قالَ : یا أبا خَلیفةَ ، لا تَرُدَّ الکرامَةَ ، لأنَّ الکرامَةَ لا یَرُدُّها إلاّ حِمارٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :دَخَلَ رَجُلانِ علی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : فَألقی لِکُلِّ واحِدٍ مِنهُما وِسادَةً، فَقَعَدَ علَیها أحَدُهُما و أبَی الآخَرُ، فقال أمیرُ المؤمنینَ: اُقعُدْ علَیها ، فإنّهُ لا یَأبَی الکرامَةَ إلاّ حِمارٌ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ صلواتُ اللّهِ علَیهِ یقولُ : لا یَأبَی الکَرامَةَ إلاّ حِمارٌ [قالَ الحسنُ بنُ الجَهمِ ]قلتُ : ما مَعنی ذلکَ ؟ قالَ : التَّوسِعَةُ فی المَجلِسِ ، و الطِّیبُ یُعرَضُ علَیهِ . (6) (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :احترام و گرامیداشت را بپذیرید و بهترین احترام عطر است؛ هم سبکبار است و هم بسیار خوشبو.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از احترام مرد به برادر مسلمانش این است که پیشکش او را بپذیرد، یا از همان چیزی که در اختیار دارد به او تعارف و پیشکش کند و خودش را به زحمت نیندازد.

امام حسین علیه السلام :کسی که عطای تو را بپذیرد در بخشندگی به تو کمک کرده است.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو خلیفه _: من و ابو عبیده حذّاء، به حضور امام باقر علیه السلام رسیدیم. حضرت به کنیزش فرمود بالشی بیاورد. من عرض کردم: لازم نیست. همین طوری می نشینیم. حضرت فرمود: ای ابو خلیفه! عزّت و احترام را رد نکن؛ زیرا عزّت و احترام را فقط الاغ رد می کند.

امام صادق علیه السلام :دو مرد بر امیر المؤمنین علیه السلام وارد شدند. حضرت برای هر یک از آن دو تشکی انداخت. یکی از آن دو روی تشک نشست و دیگری خودداری کرد. امیر المؤمنین فرمود: روی تشک بنشین؛ زیرا از پذیرفتن عزّت و احترام سرباز نزند مگر الاغ.

امام رضا علیه السلام :امیر المؤمنین _ صلوات اللّه علیه _ می فرمود: از پذیرفتن عزّت و احترام خودداری نکند، مگر الاغ. حسن بن جهم می گوید: عرض کردم: مقصود از احترام چیست؟ فرمود: جا باز کردن برای نشستن و عطر و بوی خوشی که به او تعارف شود.

ص :101


1- بحار الأنوار : 77/164/190 .
2- النوادر للراوندی : 107/87 .
3- الدّرة الباهرة : 24.
4- بحار الأنوار : 25/164/32.
5- الکافی : 2/659/1.
6- معانی الأخبار : 268/1.
7- (انظر) وسائل الشیعة : 8/469 باب 69.

3423 - مَن لَم تُقَوِّمهُ الکَرامَةُ
3423 - کسی که احترام، او را ادب نکند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لم تُقَوِّمْهُ الکَرامَةُ قَوَّمَتهُ الإهانَةُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لم تُصلِحْهُ الکرامَةُ أصلَحَتهُ الإهانَةُ . (2)

عنه علیه السلام :إذا لم تَنفَعِ الکرامَةُ فالإهانَةُ أحزَمُ ، و إذا لم یَنجَعِ السَّوطُ فالسَّیفُ أحسَمُ . (3)

عنه علیه السلام :الکرامَةُ تُفسِدُ مِن اللَّئیمِ بِقَدرِ ما تُصلِحُ مِن الکریمِ . (4)

(5)

3423

کسی که احترام، او را ادب نکند

امام علی علیه السلام :کسی که عزّت و احترام ادبش نکند، اهانت و بی حرمتی او را ادب نماید.

امام علی علیه السلام :کسی که احترام او را درست نکند، اهانت و بی احترامی درستش گرداند.

امام علی علیه السلام :وقتی احترام نهادن سودی نبخشد، اهانت و بی احترامی کارگرتر است و جایی که تازیانه اثر نبخشد، شمشیر برنده تر است.

امام علی علیه السلام :احترام نهادن به همان اندازه که برای بزرگوار سازنده است، برای انسان فرومایه تباه کننده است.

3424 - أکرَمُ النّاسِ
3424 - گرامیترین مردمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنا أکرَمُ وُلْدِ آدمَ علی رَبِّی ، و لا فَخرَ . (6)

3424

گرامیترین مردمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فخر فروشی نباشد، من، گرامیترین فرزند آدم نزد پروردگار خویش هستم.

ص :102


1- غرر الحکم : 8201.
2- غرر الحکم : 9063.
3- غرر الحکم : 4164.
4- غرر الحکم : 2080.
5- (انظر) العفو : باب 2720 ، 2721.
6- سنن الترمذی : 5/585/3610.

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أکرَمُ الأوَّلِینَ و الآخِرِینَ ، و لا فَخرَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سَألَهُ رجُلٌ : اُحِبُّ أن أکُونَ أکرَمَ النّاسِ _: لا تَشکُوَنَّ اللّهَ إلَی الخَلقِ تَکُنْ أکرَمَ النّاسِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا کَرَمَ کالتَّقوی . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من بزرگوارترین [انسان های ]اولین و آخرین هستم و این فخری نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی که عرض کرد: دوست دارم گرامیترین مردم باشم _فرمود : از خدا نزد خلق شکایت مکن، تا گرامیترین مردم باشی.

امام علی علیه السلام :هیچ بزرگواری و کرامتی چون پرهیزگاری، نیست.

3425 - إکرامُ النّاسِ إکرامُ النَّفسِ
3425 - گرامی داشتن مردم گرامی داشتن خود است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مَکرُمَةً صَنَعتَها إلی أحَدٍ مِن النّاسِ إنّما أکرَمتَ بها نفسَکَ و زَیَّنتَ بها عِرضَکَ ، فلا تَطلُبْ مِن غیرِکَ شُکرَ ما صَنَعتَ إلی نفسِکَ . (5)

عنه علیه السلام :عَوِّدْ نفسَکَ فِعلَ المَکارِمِ ، و تَحَمُّلَ أعباءِ المَغارِمِ ، تَشرُفْ نفسُکَ . (6)

(7)

3425

گرامی داشتن مردم گرامی داشتن خود است

امام علی علیه السلام :اگر کسی را گرامی بداری، در حقیقت خودت را گرامی داشته ای و حیثیت خویش را با آن آراسته ای. بنا بر این، به خاطر خوبی و احترامی که به خودت کرده ای، از دیگری انتظار سپاسگزاری نداشته باش.

امام علی علیه السلام :خودت را به انجام کارهای نیک و به دوش کشیدن بارهای دیون [مردم] عادت بده، تا شرافت نفس یابی.

ص :103


1- سنن الترمذی : 5/588/3616.
2- کنز العمّال : 44154.
3- نهج البلاغة : الحکمة 113.
4- (انظر) التقوی : باب 4100. الاُمّة : باب 128. الإنسان : باب 315 ، 316.
5- غرر الحکم : 3542.
6- غرر الحکم : 6232.
7- (انظر) الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 603. الإحسان : باب 872. الشُّکر للّه سبحانه : باب 2042.

ص :104

458 - الکسب

458 - کسب
اشاره

(1)

(2)

ص :105


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103/1 _ 89 «أبواب المکاسب». بحار الأنوار : 103/90 _ 138 «أبواب التجارات و البُیوع». وسائل الشیعة : 12/52 _ 248 «أبواب ما یُکتَسب به». کنز العمّال : 4/4 «فی فضائل الکسب الحلال». کنز العمّال : 4/44 «فی البیع».
2- انظر: عنوان 56 «التجارة» ، 107 «الحِرفة» ، 109 «الحرام» ، 127 «الحلال»، 186 «الرزق» ، 202 «الزراعة» ، 305 ، «الصناعة» ، 397 «الغنی»، 422 «الفقر» ، 447 «القمار» ، 223 «السُّحت». السؤال (طلب الحاجة) : باب 1716 ، السعادة : باب 1802 ، الدعاء : باب 1205.

3426 - أطیَبُ الکَسبِ
3426 - پاکیزه ترین درآمد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أطیَبَ الکَسبِ کَسبُ التُّجّارِ الذینَ إذا حَدَّثُوا لم یَکذِبُوا ، و إذا ائتُمِنُوا لم یَخُونُوا ، و إذا وَعَدُوا لم یُخلِفُوا ، و إذا اشتَرَوا لم یَذُمُّوا ، و إذا باعُوا لم یُطرُوا ، و إذا کانَ علَیهِم لم یَمطُلُوا ، و إذا کانَ لَهُم لَم یُعَسِرُوا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أطیَبُ کَسبِ المُسلمِ سَهمُهُ فی سَبیلِ اللّهِ . (2)

3426

پاکیزه ترین درآمد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا پاکیزه ترین درآمد، درآمد بازرگانانی است که چون سخنی گویند دروغ نگویند و هر گاه امانتی به آنها سپرده شود، خیانت نکنند و هر گاه وعده دهند، خلف وعده نکنند و وقتی چیزی می خرند، از آن نکوهش نکنند و وقتی چیزی می فروشند، تعریف و تبلیغ نکنند و هر گاه بدهکارند [در پرداخت بدهی خود]، تعلل نورزند و هر گاه طلبکار باشند [برای گرفتن طلب خود]، فشار نیاورند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پاکترین درآمد مسلمان، تیری است که در راه خدا می اندازد.

3427 - المَکاسِبُ
3427 - درآمدها

الکتاب :

«وَ لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» . (3)

«لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ» . (4)

(5)

3427

درآمدها

قرآن:

«و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید و [به عنوان رشوه قسمتی از] آن را به حکّام مدهید، تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید، در حالی که خودتان [هم خوب] می دانید».

«اموال یکدیگر را به ناروا مخورید، مگر آن که داد و ستدی با تراضی، از شما [انجام گرفته] باشد».

ص :106


1- کنز العمّال : 9340 و 9341.
2- کنز العمّال : 10516.
3- البقرة : 188.
4- النساء : 29.
5- (انظر) النساء : 161 ، المائدة : 1 ، التوبة : 34 ، النور : 33.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ علی اُمَّتی مِن بَعدی هذهِ المَکاسِبُ الحَرامُ ، و الشَّهوَةُ الخَفیَّةُ ، و الرِّبا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن جِهاتِ مَعایشِ العِبادِ التی فیها الاکتِسابُ (أ)و التعاملُ بینَهُم ، و وُجوهِ النَّفَقاتِ _: جَمیعُ المَعایِشِ کُلِّها مِن وُجوهِ المُعامَلاتِ فیما بینَهُم مِمّا یکونُ لَهُم فیهِ المَکاسِبُ أربَعُ جِهاتٍ مِن المُعامَلاتِ . فقالَ لَهُ : أ کُلُّ هؤلاءِ الأربَعةِ الأجناسِ حَلالٌ أو کُلُّها حَرامٌ، أو بَعضُها حَلالٌ و بَعضُها حَرامٌ ؟ فقالَ : قد یکونُ فی هؤلاءِ الأجناسِ الأربَعةِ حَلالٌ مِن جِهَةٍ ، حَرامٌ مِن جِهَةٍ ، و هذهِ الأجناسُ مُسَمَّیاتٌ مَعروفاتُ الجِهاتِ ، فأوّلُ هذهِ الجِهاتِ الأربَعةِ : الولایَةُ و تَولیَةُ بعضِهِم علی بَعضٍ ، فالأوّلُ ولایَةُ الوُلاةِ ، و وُلاةِ الوُلاةِ إلی أدناهُم بابا مِن أبوابِ الولایَةِ علی مَن هو والٍ علَیهِ ، ثُمّ التِّجارَةُ فی جَمیعِ البَیعِ و الشِّراءِ بَعضِهِم مِن بَعضٍ ، ثُمّ الصّناعاتُ فی جَمیعِ صُنوفِها ، ثُمّ الإجاراتُ فی کُلِّ ما یُحتاجُ إلَیهِ مِن الإجاراتِ ، و کُلُّ هذهِ الصُّنوفُ تکونُ حَلالاً مِن جِهَةٍ و حَراما مِن جِهَةٍ . و الفَرضُ مِن اللّهِ علَی العِبادِ فی هذهِ المُعامَلاتِ الدُّخولُ فی جِهاتِ الحَلالِ مِنها و العَمَلُ بذلکَ الحَلالِ ، و اجتِنابُ جِهاتِ الحَرامِ مِنها .

تَفسیرُ معنَی الولایاتِ ، و هِیَ جِهَتانِ : فَإحدَی الجِهَتَینِ مِن الولایَةِ ولایَةُ وُلاةِ العَدلِ الذینَ أمَرَ اللّهُ بولایَتِهِم و تَولِیَتِهِم علَی النّاسِ ، و ولایَةُ وُلاتِهِ و وُلاةِ وُلاتِهِ إلی أدناهُم بابا مِن أبوابِ الولایَةِ علی مَن هُو والٍ علَیهِ .

و الجِهَةُ الاُخری مِن الولایةِ ولایةُ وُلاةِ الجَورِ و وُلاةِ وُلاتِهِ إلی أدناهُم بابا مِن الأبوابِ التی هُو والٍ علَیهِ ، فوَجهُ الحَلالِ مِن الولایةِ ولایةُ الوالی العادِلِ الذی أمَرَ اللّهُ بمَعرِفَتِهِ و ولایَتِهِ و العَمَلُ لَهُ فی ولایتِهِ و ولایةِ وُلاتِهِ و وُلاةِ ولاتِهِ بجِهَةِ ما أمَرَ اللّهُ بهِ الوالی العادِلُ بلا زِیادَةٍ فیما أنزَلَ اللّهُ بهِ و لا نُقصانٍ مِنهُ و لا تَحریفٍ لِقَولِهِ و لا تَعَدٍّ لأمرِهِ إلی غَیرِهِ ، فإذا صارَ الوالی والیَ عَدلٍ بهذهِ الجِهَةِ فالولایةُ لَهُ و العَمَلُ مَعهُ و مَعونَتُهُ فی ولایَتِهِ و تَقویَتُهُ حَلالٌ مُحَلَّلٌ و حَلالٌ الکَسبُ مَعهُم ؛ و ذلکَ أنَّ فی ولایةِ والی العَدلِ و وُلاتِهِ إحیاءَ کُلِّ حَقٍّ و کُلِّ عَدلٍ و إماتَةَ کُلِّ ظُلمٍ و جَورٍ و فَسادٍ ، فلذلکَ کانَ الساعی فی تَقویَةِ سُلطانِهِ و المُعینُ لَهُ علی ولایَتِهِ ساعیا إلی طاعَةِ اللّهِ مُقوِّیا لِدینِهِ .

و أمّا وَجهُ الحَرامِ مِن الولایَةِ فولایةُ الوالی الجائرِ و ولایةُ وُلاتِهِ الرئیسِ مِنهُم و أتباعِ الوالی فَمَن دونَهُ مِن وُلاةِ الوُلاةِ إلی أدناهُم بابا مِن أبوابِ الولایةِ علی مَن هُو والٍ علَیهِ ، و العَمَلُ لَهُم و الکَسبُ مَعَهُم بجِهَةِ الولایةِ لَهُم حَرامٌ و مُحَرَّمٌ مُعَذَّبٌ مَن فَعَلَ ذلکَ علی قَلیلٍ مِن فِعلِهِ أو کثیرٍ ؛ لأنَّ کُلَّ شیءٍ مِن جِهَةِ المَعونَةِ مَعصیَةٌ کبیرَةٌ مِن الکبائرِ ، و ذلکَ أنّ فی ولایةِ الوالی الجائرِ دَوْسَ الحَقِّ کُلِّهِ و إحیاءَ الباطِلِ کُلِّهِ و إظهارَ الظُّلمِ و الجَورِ و الفَسادِ و إبطالَ الکُتبِ و قَتلَ الأنبیاءِ و المؤمنینَ و هَدْمَ المَساجِدِ و تَبدیلَ سُنَّةِ اللّهِ و شَرائعِهِ ، فلذلکَ حَرَّمَ العَمَلَ مَعَهُم وَ معونَتَهُم و الکَسبَ مَعهُم إلاّ بجِهَةِ الضَّرورَةِ نَظیرِ الضَّرورَةِ إلَی الدَّمِ و المِیتَةِ .

و أمّا تفسیرُ التِّجاراتِ فی جَمیعِ البُیوعِ و وجُوهِ الحَلالِ مِن وَجهِ التِّجاراتِ التی یَجوزُ لِلبائعِ أن یَبیعَ مِمّا لا یَجوزُ لَهُ ، و کذلکَ المُشتَری الذی یَجوزُ لَهُ شِراؤهُ مِمّا لا یَجوزُ لَهُ ، فکُلُّ مَأمورٍ بهِ مِمّا هُو غِذاءٌ للعِبادِ و قِوامُهُم بهِ فی اُمورِهِم فی وُجوهِ الصَّلاحِ الذی لا یُقیمُهُم غیرُهُ مِمّا یَأکُلُونَ و یَشرَبونَ و یَلبَسونَ و یَنکِحُونَ و یَملِکُونَ و یَستَعمِلونَ مِن جِهَةِ مِلکِهِم ، و یَجوزُ لَهُم الاستِعمالُ لَهُ مِن جَمیعِ جِهاتِ المَنافِعِ التی لا یُقیمُهُم غیرُها مِن کلِّ شیءٍ یکونُ لَهُم فیهِ الصَّلاحُ مِن جِهَةٍ مِن الجِهاتِ ، فهذا کُلُّهُ حَلالٌ بَیعُهُ و شِراؤهُ و إمساکُهُ و استِعمالُه و هِبَتُهُ و عاریَتُهُ .

و أمّا وُجوهُ الحَرامِ مِن البَیعِ و الشِّراءِ فکُلُّ أمرٍ یکونُ فیهِ الفَسادُ مِمّا هُو مَنهیٌّ عَنهُ مِن جِهَةِ أکلِهِ و شُربِهِ أو کَسبِهِ أو نِکاحِهِ أو مِلکِهِ أو إمساکِهِ أو هِبَتِهِ أو عاریتِهِ ، أو شیءٍ یکونُ فیهِ وَجهٌ مِن وُجوهِ الفَسادِ نَظیرُ البَیعِ بالرِّبا لِما فی ذلکَ مِن الفَسادِ ، أو البَیعِ لِلمِیتةِ أو الدَّمِ أو لَحمِ الخِنزیرِ أو لُحومِ السِّباعِ مِن صُنوفِ سِباعِ الوَحشِ أوِ الطِّیرِ أو جُلودِها أو الخَمرِ أو شیءٍ مِن وُجوهِ النَّجسِ ، فهذا کُلُّهُ حَرامٌ و مُحرَّمٌ ؛ لأنّ ذلکَ کُلَّهُ مَنهیٌّ عن أکلِهِ و شُربِهِ و لُبسِهِ و مِلکِهِ و إمساکِهِ و التَّقلُّبِ فیهِ بوَجهٍ مِن الوُجوهِ لِما فیه مِن الفَسادِ ، فجَمیعُ تَقَلُّبِهِ فی ذلکَ حَرامٌ .

و کذلکَ کلُّ بَیعٍ مَلْهوٍّ بهِ و کُلُّ مَنهیٍّ عَنهُ مِمّا یُتَقرَّبُ بهِ لغیرِ اللّهِ أو یَقوی بهِ الکُفرُ و الشِّرکُ مِن جَمیعِ وُجوهِ المَعاصی أو بابٍ مِن الأبوابِ یَقوی بهِ بابٌ مِن أبوابِ الضَّلالَةِ أو بابٌ مِن أبوابِ الباطِلِ أو بابٌ یُوهَنُ بهِ الحَقُّ ، فهُو حَرامٌ مُحَرَّمٌ ، حَرامٌ بَیعُهُ و شِراؤهُ و إمساکُهُ و مِلکُهُ و هِبَتُهُ و عارِیَتُهُ و جَمیعُ التَّقلُّبِ فیهِ إلاّ فی حالٍ تَدعُو الضَّرورَةُ فیهِ إلی ذلکَ .

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین چیزی که پس از مرگم، از آن بر امّتم بیم دارم، این کسبها و درآمدهای حرام و شهوت ناپیدا و ربا خواری است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از راههای امرار معاش بندگان و کسب درآمد و شیوه های مصرف _فرمود : کلیه راههای امرار معاش که مردم از آن طریق معامله و کسب درآمد می کنند، چهار راه است. سؤال کننده پرسید: آیا همه این راه ها حلالند یا همه حرام هستند یا برخی حلالند و برخی حرام؟ حضرت فرمود: هر یک از این راه ها، ممکن است از جهتی حلال باشد و از جهتی دیگر حرام. این چهار نوع ، معروف و شناخته شده هستند. نخستین راه از این راههای چهارگانه ولایت است و تولیت و سرپرستی برخی نسبت به برخی دیگر (نظام اداری و کارمندی). در رأس این نظام، ولایتِ والیان است و سپس ولایتِ کارگزارانِ والیان، تا برسد به دون پایه ترین کارگزاران که هر یک نسبت به زیر دست خود ولایت (تصدّی) دارد. دومین راه [درآمد ]تجارت است و همه انواع خرید و فروش مردم با یکدیگر . سوم، صنعتگری است با همه انواع آن و چهارم، اجاره ها. همه این راههای معیشت از جهتی حلال است و از جهتی دیگر حرام. آنچه خداوند بر بندگان در این داد و ستدها واجب فرموده، این است که از راه حلال آنها وارد شوند و به صورت حلال آنها عمل کنند و از گونه های حرام این معاملات دوری ورزند.

توضیح معنای ولایات، این ولایتها (تصدّی امور مردم) دو گونه است: یکی از این دو گونه ولایت، ولایت و تصدّی والیان عادلی است که خداوند به ولایت و سرپرستی آنها بر مردم دستور داده است و نیز ولایت و تصدّی والیان این کارگزاران و کارگزارانِ کارگزاران آنها، تا برسد به دون پایه ترین کارگزاران که هر یک بر زیر دست خود ولایت و تصدّی دارد.

گونه دومِ ولایت و کارگزاری، ولایت و تصدّی والیان ستمگر است و ولایت کارگزارانِ کارگزاران آنها، تا برسد به دون پایه ترین آنها که با سلسله مراتبی نسبت به یکدیگر، تصدّی دارند. گونه حلالِ ولایت (کارگزاری)، همان ولایت والی عادلی است که خداوند به شناخت او و ولایت داشتنش و کار کردنِ برای او در زمان تصدّی حکومتش فرمان داده است، همچنین ولایت کارگزاران او و کارگزارانِ کارگزاران او؛ زیرا خداوند به والی عادل دستور داده که از آنچه خداوند نازل کرده است، بی کم و زیاد و بی آن که سخنش را تحریف کند یا از فرمان او تجاوز کند، پیروی نماید. بنا بر این، هر گاه والی، با توجه به این جهات و نکات، ولایتش عدل باشد، حق حکومت دارد و کار کردن با او و کمک رساندن به وی در حکومتش و تقویت او، کاری حلال و پاکیزه است و کسب درآمد از طریق آنها حلال می باشد. علّت این امر آن است که در ولایت والی عادل و کارگزارانش هر حقّی و هر عدالتی زنده می شود و هر ستم و جور و فسادی از میان می رود و از این روست که هر کس در تقویت حکومت این والی بکوشد و وی را در کارهای حکومتش کمک و یاری رساند، در راه طاعتِ خدا کوشیده و دین او را تقویت کرده است.

و اما گونه حرام ولایت (حکمرانی)، ولایت والی ستمگر و ولایتِ کارگزاران است، از رئیس گرفته تا پیروان والی و کارگزار تا برسد به دون پایه ترین فرد این نظام حکومتی. کار کردن برای اینها و کسب درآمد از طریق کارمندی آنها حرام و ممنوع است و هر کس برای آنها کار کند، کارش چه کم باشد یا زیاد، مشمول عذاب الهی می شود. علّتش این است که در حکومت حکمران ستمگر، حق و حقیقت بکلی پایمال می شود و هر چه باطل و نادرستی است، زنده می گردد و ظلم و بیداد و تباهی و فساد آشکار می شود و کتابها[ی آسمانی]، از میان می رود و انبیا و مؤمنان، به قتل می رسند و مسجدها ویران می شود و سنّت خدا و احکام و قوانین او تبدیل و دگرگون می شود. به این دلیل است که کار کردن با آنها و یاری رساندنشان و کسبِ درآمد از طریق کار کردن با آنان، حرام شده است مگر در حدّ ضرورت ؛ نظیر ضرورت خوردن خون و مردار.

و اما تفسیر و توضیح تجارتها در همه اقسام فروش و گونه های حلال تجارتها که برای فروشنده جایز است بفروشد و آنچه برایش جایز نیست بفروشد، همچنین آن چیزهایی که برای خریدار جایز است بخرد و آنچه که خریدنش برای او جایز نیست. کلیه چیزهایی که به تهیّه آنها فرمان یافته اند، از آنچه خوراک بندگان خداست و مایه قوام زندگی آنها می باشد و زندگی ایشان جز با آنها میسّر نیست، مانند آنچه می خورند و می نوشند و می پوشند و ازدواج می کنند و تملّک می نمایند و از جهت تملّکی که دارند از آنها استفاده می کنند و به کار گرفتن آنها در راه کسب سودها و منافعی که پایندگی زندگیشان بدانهاست و به نحوی از انحاء به مصلحت کار آنان می باشد. خرید و فروش و نگهداری و به کار گرفتن و بخشیدن و عاریه دادن همه اینها حلال و رواست.

اما گونه های حرام خرید و فروش، هر چیزی که مایه فساد و تباهی است و از خوردن و آشامیدن یا کسب آن یا ازدواج کردن با آن یا مالک شدن آن یا نگه داشتن آن یا بخشیدنش یا عاریه دادنش، نهی شده یا چیزی که در آن به نحوی از انحاء فساد و تباهی است؛ مانند بیع ربوی که مایه فساد و تباهی است، یا فروش مُردار یا خون یا گوشت خوک یا گوشت و پوست درندگان، اعم از انواع درندگان وحشی یا پرندگان، یا شراب یا هر چیز نجس، همه اینها حرام و تحریم شده است؛ چرا که از خوردن و آشامیدن و پوشیدن و تملّک و نگه داشتن و تصرّف در آنها به هر نحوی، به علّت فسادی که در آنهاست، نهی شده است. پس، هر گونه تصرّفی در این وجهِ فساد حرام می باشد.

همچنین است خرید و فروش هر وسیله بازی (قمار) و هر چیزی که وسیله تقرّب به غیر خدا باشد، یا موجب تقویت کفر و شرک و دیگر معاصی شود، یا هر چیزی که بابی از ابواب ضلالت یا باطل را تقویت کند یا موجب وهن و ضعف حق گردد، همه اینها حرام و تحریم شده اند. فروش و خرید و نگهداری و تملّک و بخشیدن و عاریه دادن و هر گونه تصرّفی در اینها، حرام می باشد مگر این که پای ضرورت و ناچاری در میان باشد.

ص :107


1- الکافی : 5/124/1.

ص :108

ص :109

ص :110

و أمّا تَفسیرُ الإجاراتِ:

فإجارَةُ الإنسانِ نفسَهُ أو ما یَملِکُ أو یَلی أمرَهُ مِن قَرابتِهِ أو دابّتِهِ أو ثَوبِهِ بوَجهِ الحَلالِ مِن جِهاتِ الإجاراتِ أن یُؤْجِرَ نفسَهُ أو دارَهُ أو أرضَهُ أو شیئا یَملِکُهُ فیما یُنتَفَعُ بهِ مِن وُجوهِ المَنافِعِ أو العَمَلِ بنفسِهِ و وُلدِهِ و مَملوکِهِ أو أجیرِهِ مِن غیرِ أن یکونَ وَکیلاً للوالی أو والیا للوالی ، فلا بأسَ أن یکونَ أجیرا یُؤجِرُ نفسَه أو ولدَه أو قَرابَتَهُ أو مِلکَه أو وَکیلَهُ فی إجارتِهِ ؛ لأنّهُم وُکَلاءُ الأجیرِ مِن عندِهِ لیسَ هُم بوُلاةِ الوالی ، نَظیرُ الحَمّالِ الذی یَحمِلُ شیئا بشیءٍ مَعلومٍ إلی مَوضِعٍ مَعلومٍ فیَحمِلُ ذلکَ الشَّیءَ الذی یَجوزُ لَهُ حَملُهُ بنفسِهِ أو بمِلکِهِ أو دابَّتِهِ أو یُؤاجِرُ نفسَهُ فی عَمَلٍ یَعمَلُ ذلکَ العَمَلَ بنفسِهِ أو بمَملوکِهِ أو قَرابَتِهِ أو بأجیرٍ مِن قِبَلِهِ .

فهذهِ وُجوهٌ مِن وُجوهِ الإجاراتِ حَلالٌ لِمَن کانَ مِن النّاسِ مَلِکا أو سُوقَةً أو کافِرا أو مؤمِنا فَحَلالٌ إجارَتُهُ و حَلالٌ کَسبُهُ مِن هذهِ الوُجوهِ .

فأمّا وُجوهُ الحَرامِ مِن وُجوهِ الإجارةِ نَظیرُ أن یُؤاجِرَ نفسَهُ علی حَملِ ما یَحرُمُ علَیهِ أکلُهُ أو شُربُهُ أو لُبسُهُ أو یؤاجِرَ نفسَهُ فی صَنعَةِ ذلکَ الشَّیءِ أو حِفظِهِ أو لُبسِهِ أو یُؤاجِرَ نفسَهُ فی هَدمِ المَساجِدِ ضِرارا أو قَتلِ النفسِ بغیرِ حِلٍّ أو حَملِ التَّصاویرِ و الأصنامِ و المَزامیرِ و البَرابطِ و الخَمرِ و الخَنازیرِ و المِیتةِ و الدَّمِ أو شیءٍ مِن وُجوهِ الفَسادِ الذی کانَ مُحَرَّما علَیهِ مِن غیرِ جِهَةِ الإجارَةِ فیهِ ، و کلُّ أمرٍ مَنهیٍّ عنهُ مِن جِهَةٍ مِنَ الجِهاتِ فمُحَرَّمٌ علَی الإنسانِ إجارَةُ نفسِهِ فیهِ أو لَهُ أو شیءٍ مِنهُ أو لَهُ إلاّ لِمنفَعَةِ مَن استَأجَرتهُ کالذی یَستأجِرُ الأجیرَ یَحمِلُ لَهُ المِیتَةَ یُنجِیها عَن أذاهُ أو أذی غیرِهِ و ما أشبَهَ ذلکَ .

و الفَرقُ بینَ معنَی الولایَةِ و الإجارَةِ _ و إن کانَ کِلاهُما یَعمَلانِ بأجرٍ _ أنّ مَعنَی الولایَةِ أن یَلِیَ الإنسانُ لوالی الوُلاةِ أو لِوُلاةِ الوُلاةِ فَیَلیَ أمرَ غیرِهِ فی التَّولیَةِ علَیهِ و تَسلیطِهِ و جَوازِ أمرِهِ و نَهیِهِ و قِیامِهِ مَقامَ الولی إلَی الرَّئیسِ أو مَقامَ وُکَلائهِ فی أمرِهِ و تَوکیدِهِ فی مَعونَتِهِ و تَسدیدِ ولایتِهِ و إن کانَ أدناهُم ولایةً فهُو والٍ علی مَن هُو والٍ علَیهِ یَجری مَجرَی الوُلاةِ الکِبارِ الذین یَلُونَ ولایةَ النّاسِ فی قَتلِهِم مَن قَتَلُوا و إظهارِ الجَورِ و الفَسادِ .

و أمّا مَعنَی الإجارةِ فعلی ما فَسَّرنا مِن إجارَةِ الإنسانِ نفسَهُ أو ما یَملِکُهُ مِن قَبلِ أن یُؤاجِرَ (ا)لشَّیءَ مِن غیرِهِ فهُو یَملِکُ یمینَهُ لأنّهُ لا یَلی (1) أمرَ نفسِهِ و أمرَ ما یَملِکُ قَبلَ أن یؤاجِرَهُ مِمَّن هو آجَرَهُ ، و الوالی لا یَملِکُ مِن اُمورِ النّاسِ شیئا إلاّ بعدَ ما یَلی اُمورَهُم و یَملِکُ تولِیَتَهُم ، و کُلُّ مَن آجَرَ نفسَهُ أو آجَرَ ما یَملِکُ نفسَهُ أو یَلی أمرَهُ مِن کافِرٍ أو مؤمنٍ أو مَلِکٍ أو سُوقَةٍ علی ما فَسَّرنا مِمّا تَجوزُ الإجارَةُ فیهِ فحَلالٌ مُحَلَّلٌ فِعلُهُ و کَسبُهُ .

و اما تفسیر و توضیح اجاره ها:

اجیر کردن انسان خودش را یا مملوکش را یا آنچه را که تحت ولایت و تصرّف اوست، مانند خویشانش یا مرکوبش یا جامه اش به صورت حلال، این است که انسان خودش یا خانه اش یا زمینش یا چیزی را که ملک اوست، برای کسب سود و منفعتی اجاره دهد، یا خودش کار کند یا فرزندش و مملوکش یا مزدورش را به کار گمارد به شرط آن که نماینده و وکیلِ والی یا کارگزارِ او نباشد. بنا بر این، اشکالی ندارد که خودش یا فرزندش یا خویشاوندش یا مملوکش یا کسی و چیزی را که وکالت دارد، اجاره دهد و اجیر کند؛ زیرا اینها وکلایِ خودِ آن اجیرند، نه کارگزارانِ والی. مانند باربر که باری را در قبال مزدی مشخص از جایی به جایی می برد. او می تواند آن بار را که حمل و نقلش برای او جایز است، خودش شخصا یا به وسیله مملوکش یا مرکبش حمل کند، یا خودش را برای کاری اجیر کند و آن کار را شخصا یا به وسیله مملوکش یا خویشاوندش یا کسی که اجیر اوست، انجام دهد.

این گونه اجیر کردنها برای هر فردی از مردم حلال است، سلطان باشد یا بازاری، کافر باشد یا مؤمن. اجاره دادن و کسب از این راهها برای او حلال است.

و اما وجوه حرام اجاره، مانند این که شخص خودش را اجیر کند، برای حمل باری که خوردن یا آشامیدن یا پوشیدن آن حرام می باشد. یا خود را اجیر کند برای ساختن آن چیز یا نگه داری و یا پوشیدن آن. یا خودش را اجیر کند برای تخریب و ضرر زدن به مساجد یا به ناروا کشتن کسی، یا حمل تصاویر و بتها و نی و بربط و شراب و خوک و مردار و خون، هر چیزی که در آن فساد است و از غیر جهت اجاره بر او حرام شده اند. هر چیزی که به جهتی از جهات تحریم شده باشد، حرام است که انسان خودش را در آن، یا برای آن، یا در قسمتی از آن، یا برای قسمتی از آن اجیر کند، مگر برای منفعت کسی که اجیرش کرده ای. مثل کسی که دیگری را اجیر کند تا برای خلاص کردن خودش یا دیگران از بوی گند مرداری، آن را به جایی منتقل کند و موارد دیگری از این قبیل.

فرق میان ولایت و اجاره، با این که هر دو [هم کارگزار و کارمند و هم اجیر و کارگر ]برای مزد کار می کنند، این است که ولایت به این معناست که انسان، کارگزارِ والیِ کلّ، یا کارگزارِ کارگزاران آنها شود و امر کس دیگر را متصدّی می شود در تولیت و سرپرستی او و اجرای امر و نهی او و قائم مقامِ ولیّ او می شود تا برسد به رئیس (پیشوا)، یا قائم مقامِ وکلایِ او می شود در امر او و کمک کردن و تقویتِ ولایت و فرمانروایی او، اگر چه دون پایه ترین کارمند باشد؛ زیرا او نیز نسبت به زیر دست خود، همان شیوه والیان بزرگ را اجرا می کند، که در کشتارِ هر که خواهند و در ستمگری و فساد انگیزی، متصدّیِ کار مردم می شوند.

اما معنای اجاره همان است که توضیح دادیم یعنی این که انسان خودش یا آنچه را که در تملّک اوست اجیر کند؛ زیرا انسان پیش از آن که خود یا ملک خود را به اجاره دیگری دهد، مالک خود و ملک خود است [و حق دارد خودش و ملکش را به اجاره دهد]. در حالی که والی، زمانی مالکِ چیزی از امور مردم است، که ولایتدار آنها شود و تولیتِ امور آنها را به عهده گیرد. بنا بر این، هر که خود را اجیر کند، یا دارایی، یا کسی را که بر او ولایت دارد به اجاره و کرایه دهد، چه کافر باشد یا مؤمن، سلطان باشد یا بازاری، به شرحی که گفتیم، در موردی که اجاره در آن جایز است، حلال می باشد و انجام دادن و کسب و درآمد آن رواست.

ص :111


1- کذا فی المصدر و الصحیح «لأنّه یلی» .

ص :112

ص :113

و أمّا تَفسیرُ الصِّناعاتِ:

فکُلُّ ما یَتَعَلَّمُ العِبادُ أو یُعَلِّمُونَ غیرَهُم مِن صُنوفِ الصِّناعاتِ ، مِثلُ الکِتابةِ و الحِسابِ و التِّجارةِ و الصِّیاغةِ و السِّراجةِ و البِناءِ و الحِیاکةِ و القِصارةِ و الخِیاطةِ و صَنعَةِ صُنوفِ التَّصاویرِ ما لم یَکن مِثلَ الرُّوحانیِّ و أنواعِ صُنوفِ الآلاتِ التی یَحتاجُ إلیها العِبادُ التی مِنها مَنافِعُهم و بها قِوامُهُم و فیها بُلغَةُ جَمیعِ حَوائجِهم فَحَلالٌ فعلُهُ و تعلیمُهُ و العملُ به و فیهِ لنفسِهِ أو لِغیرِهِ . و إن کانتْ تلکَ الصِّناعَةُ و تلکَ الآلةُ قد یُستَعانُ بها علی وُجوهِ الفَسادِ و وُجوهِ المَعاصی و یکونُ مَعونَةً علَی الحَقِّ و الباطِلِ فلا بأسَ بصِناعَتِهِ و تَعلیمِهِ ، نَظیرُ الکِتابةِ التی هِی علی وَجهٍ مِن وُجوهِ الفَسادِ مِن تَقویَةِ مَعونَةِ وُلاةِ وُلاةِ الجَورِ ، و کذلکَ السِّکِّینُ و السَّیفُ و الرُّمحُ و القَوسُ و غیرُ ذلکَ مِن وُجوهِ الآلةِ التی قد تُصَرفُ إلی جِهاتِ الصَّلاحِ و جِهاتِ الفَسادِ و تکونُ آلةً و مَعونَةً علَیهِما ، فلا بأسَ بتَعلیمِهِ و تَعَلُّمِهِ و أخذِ الأجرِ علَیهِ و فیهِ و العملِ بهِ و فیهِ لِمَن کانَ لَهُ فیهِ جِهاتُ الصَّلاحِ مِن جَمیعِ الخَلائقِ ، و مُحرَّمٌ علَیهِم فیهِ تَصریفُهُ إلی جِهاتِ الفَسادِ و المَضارِّ ، فلیسَ علَی العالِمِ و المُتَعلِّمِ إثمٌ و لا وِزرٌ لِما فیهِ مِن الرُّجحانِ فی مَنافِعِ جِهاتِ صَلاحِهِم و قوامِهِم بهِ و بَقائهِم ، و إنّما الإثمُ و الوِزرُ علَی المُتَصرِّفِ بها فی وُجوهِ الفَسادِ و الحَرامِ ، و ذلکَ إنّما حَرَّمَ اللّهُ الصِّناعةَ التی حَرامٌ هی کُلُّها التی یَجیءُ مِنها الفَسادُ مَحضا ، نَظیرُ البَرابطِ و المَزامیرِ و الشَّطرَنجِ و کُلِّ مَلهوٍّ بهِ و الصُّلبانِ و الأصنامِ و ما أشبَهَ ذلکَ مِن صِناعاتِ الأشرِبَةِ الحَرامِ ، و ما یکونُ منهُ و فیهِ الفَسادُ مَحضا و لا یکونُ فیهِ و لا منهُ شیءٌ مِن وُجوهِ الصَّلاحِ ، فحَرامٌ تَعلیمُهُ و تَعلُّمُه و العَمَلُ بهِ و أخذُ الأجرِ علَیهِ و جَمیعُ التَّقلُّبِ فیهِ مِن جَمیعِ وُجوهِ الحَرَکاتِ کُلِّها ، إلاّ أن تکونَ صِناعَةً قد تَنصَرِفُ إلی جِهاتِ الصَّنائعِ و إن کانَ قد یُتَصرَّفُ بها و یُتَناوَلُ بها وَجهٌ مِن وُجوهِ المَعاصِی فلَعلَّهُ لِما فیهِ مِن الصَّلاحِ حَلَّ تَعلُّمُهُ و تَعلیمُهُ و العَمَلُ بهِ و یَحرُمُ علی مَن صَرَفَهُ إلی غیرِ وَجهِ الحَقِّ و الصَّلاحِ .

فهذا تَفسیرُ بیانِ وَجهِ اکتِسابِ مَعائشِ العِبادِ و تَعلیمِهِم فی جَمیعِ وُجوهِ اکتِسابِهِم.

اما تفسیر و شرح صنعتها و فنون:

هر گونه صنعت و فنّی که بندگان خدا بیاموزند یا به دیگری یاد دهند، مانند نویسندگی [دبیری و منشی گری] و حسابداری و بازرگانی و زرگری و سرّاجی و بنّایی و بافندگی و رخت شویی و دوزندگی و فنّ تصویرگری، به شرط آنکه تصویر جانورانِ روح دار نباشد و ساختن انواع ابزارهایی که مورد نیاز مردم است و از آنها بهره برداری می کنند و بدون آنها امورشان نمی گذرد و وسیله تأمین نیازهای زندگی آنهاست. انجام دادن و آموزش دادن و کار کردن با آنها و در آنها برای خود و دیگری حلال و مجاز می باشد. هر چند از آن صنعت و آن ابزار گاهی در راههای نادرست و معاصی و کمک به حق و باطل هر دو، استفاده شود، باز هم در ساختن این ابزار و تعلیم دادن نحوه ساختن آنها به دیگری، اشکالی وجود ندارد.

مانند نویسندگی [دبیری و منشیگری] که در راه تقویت و کمک به کارگزارانِ حکومتهای باطل و ستمگر نیز قابل استفاده می باشد. همچنین ساختن کارد و شمشیر و نیزه و کمان و دیگر ابزارهایی که هم در راه درست کاربری دارند و هم در راههای نادرست و ابزار کمک به هر دو می باشند. آموختن و آموزش دادن این گونه فنون و اجرت گرفتن برای آنها و در راه آنها و کار کردن در این حرفه ها و برای این حرفه ها، برای همه مردم، در صورتی که اهل صلاح باشند، بلا مانع است. اما به کار بردن این ابزارها در راه فساد و زیان زدن به هر کسی حرام است و بر استاد و شاگرد این صنایع و فنون گناهی نیست؛ زیرا منافع اینها بیش از جهات مضرّشان می باشد و گذران زندگی مردم و بقا و پایداری آنها به این ابزارها، بستگی دارد. بلکه گناه و تبعاتش، به عهده کسی است که از این وسایل در راههای فساد و حرام استفاده کند. خداوند تنها آن صنایع و فنونی را بطور کلّی حرام کرده که جز فساد و تخریب، کاربرد دیگری نداشته باشند. نظیر سازها و نی ها و شطرنج و هر آلت لهو و لعب دیگر و صلیبها و بتها و ساختن نوشابه های حرام و آنچه که فساد محض در آن است و هیچ وجه صلاح و مثبتی در آنها وجود ندارد. آری، یاد دادن و یاد گرفتن این چیزها و اشتغال ورزیدن به آنها و اجرت و مزد گرفتن برای آنها و هر گونه تصرّفی در آنها حرام است، مگر صنعتی باشد که گاه در امور صنایع [روا و مجاز دیگر ]مورد استفاده قرار گیرند اگر چه گاهی هم در راه معصیتی به کار برده شوند. این صنایع به دلیل کاربرد مفید و درستی که دارند، یاد گرفتن و یاد دادن و اشتغال ورزیدن به آنها حلال است. اما برای کسی که از آنها استفاده های ناروا و فاسد (مخرّب) می کند، حرام می باشد.

این بود، شرح و توضیح راههای کسب درآمد و امرار معاش مردم و تعلیم آنان در کلیه وجوه و گونه های کسب و کارشان.

ص :114

ص :115

[ وُجوهُ إخراجِ الأموالِ و إنفاقِها ] :

أمّا الوُجوهُ التی فیها إخراجُ الأموالِ فی جَمیعِ وُجوهِ الحَلالِ المُفترَضُ علَیهِم و وُجوهُ النَّوافِلِ کُلُّها فأربَعةٌ و عِشرونَ وَجها ، مِنها سَبعَةُ وُجوهٍ علی خاصَّةِ نفسِهِ ، و خَمسَةُ وُجوهٍ علی مَن تَلزَمُهُ نفسَه ، و ثلاثةُ وُجوهٍ مِمّا تَلزَمُهُ فیها مِن وُجوهِ الدِّینِ ، و خَمسَةُ وُجوهٍ مِمّا تَلزَمُهُ فیها مِن وُجوهِ الصِّلاتِ ، و أربَعةُ أوجُهٍ مِمّا تَلزَمُهُ فیها النَّفقَةُ مِن وُجوهِ اصطِناعِ المَعروفِ .

فأمّا الوُجوهُ التی تَلزَمُهُ فیها النَّفقَةُ علی خاصّةِ نفسِهِ فهِی مَطعَمُهُ و مَشرَبُهُ و مَلبَسُهُ و مَنکَحُهُ و مَخدَمُهُ و عَطاؤهُ فیما یَحتاجُ إلَیهِ مِن الاُجَراءِ علی مَرَمَّةِ مَتاعِهِ أو حَملِهِ أو حِفظِهِ ، و شیءٌ یَحتاجُ إلَیهِ مِن نَحوِ مَنزلِهِ أو آلةٍ مِن الآلاتِ یَستَعینُ بها علی حَوائجِهِ .

و أمّا الوُجوهُ الخَمسُ التی تَجِبُ علَیهِ النَّفَقةُ لِمَن تَلزَمُهُ نَفسُهُ فعلی وُلْدِهِ و والدَیهِ و امرَأتِهِ و مَملوکِهِ لازمٌ لَهُ ذلکَ فی حالِ العُسرِ و الیُسرِ .

و أمّا الوُجوهُ الثلاثةُ المَفروضَةُ مِن وُجوهِ الدِّینِ فالزکاةُ المَفروضَةُ الواجِبَةُ فی کلِّ عامٍ ، و الحَجُّ المَفروضُ ، و الجِهادُ فی إبّانِهِ و زمانِهِ .

و أمّا الوُجوهُ الخَمسُ مِن وُجوهِ الصِّلاتِ النَّوافِ_لِ فَصِلَ_ةُ مَن فَوقَ_هُ ، و صِلَ_ةُ القَرابَ_ةِ ، و صِلَ_ةُ المؤمنینَ ، و التَّنفُّ_لُ فی وُج_وهِ الصَّدَق_ةِ و البِرِّ و العِتقِ .

و أمّا الوُجوهُ الأربَعُ فقَضاءُ الدَّینِ ، و العاریَةِ ، و القَرضِ ، و إقراءُ الضَّیفِ ، واجِباتٌ فی السُّنَّةِ .

راههای هزینه کردن و انفاقِ اموال و درآمدها

راههای هزینه کردن مال در کلیه مصارف حلال واجب و مستحب، بیست و چهار راه است: هفت راه اختصاص به خود شخص دارد. پنج راه برای واجب النفقه اوست. سه راه برای آنچه دِین (مذهب) بر او لازم گردانیده. پنج راه برای صله و بخشش و چهار راه برای احسان و نیکوکاری.

اما هزینه هایی که برای خود شخص لازم است، عبارتند از: خوراکش، نوشیدنی اش، پوشاکش، زن، خدمتکار و پرداخت مزد برای تعمیر وسایل زندگیش یا حمل و نقل یا نگهداری آنها، یا چیزهایی که به آنها نیاز دارد، مانند منزل و وسایل رفع نیازمندیهایش.

اما هزینه های پنجگانه ای که برای افراد تحت تکفّلش بر او لازم است، عبارتند از: خرجی دادن فرزندانش، پدر و مادرش، همسرش و مملوکش. خرجی دادن اینها در حال رفاه و تنگدستی، بر او لازم می باشد.

اما هزینه های سه گانه ای که در دین بر او واجب است، عبارتند از: زکات واجب که هر سال باید بپردازد و هزینه حج واجب و هزینه تأمین جهاد در وقتی که جهاد واجب شود.

اما هزینه های پنجگانه مستحبی، عبارتند از: صله و انعام به بالا دستش، صله دادن به خویشاوند، صله و کمک کردن به مؤمنان و پرداخت داوطلبانه در وجوه صدقه و نیکوکاری و آزاد کردن بنده.

اما هزینه های چهارگانه، عبارتند از: پرداخت بدهکاری، عاریه، وام دادن و پذیرایی از میهمان. اینها در سنّت واجب و لازم هستند.

ص :116

ص :117

[ ما یَحِلُّ لِلإنسانِ أکلُهُ ] :

فأمّا ما یَحِلُّ و یَجوزُ للإنسانِ أکلُهُ مِمّا أخرَجَتِ الأرضُ فثلاثةُ صُنوفٍ مِن الأغذیَةِ :

صِنفٌ مِنها جَمیعُ الحَبِّ کُلِّهِ مِن الحِنطَةِ و الشَّعیرِ و الأرزِ و الحِمَّصِ و غیرِ ذلکَ مِن صُنوفِ الحَبِّ و صُنوفِ السَّماسِمِ و غیرِها ، کُلُّ شَیءٍ مِن الحَبِّ مِمّا یکونُ فیهِ غِذاءُ الإنسانِ فی بَدَنِهِ و قُوتِهِ فحَلالٌ أکلُهُ ، و کلُّ شَیءٍ تکونُ فیهِ المَضَرَّةُ علَی الإنسانِ فی بَدَنِهِ فحَرامٌ أکلُهُ إلاّ فی حالِ الضَّرورَةِ .

و الصِّنفُ الثانی ممّا أخرَجَتِ الأرضُ مِن جَمیعِ صُنوفِ الثِّمارِ کُلِّها مِمّا یکونُ فیهِ غِذاءُ الإنسانِ و مَنفعَةٌ لَهُ و قُوتُهُ بهِ فحَلالٌ أکلُهُ ، و ما کانَ فیهِ المَضَرَّةُ علَی الإنسانِ فی أکلِهِ فحَرامٌ أکلُهُ .

و الصِّنفُ الثالثُ جَمیعُ صُنوفِ البُقُولِ و النَّباتِ و کُلُّ شَیءٍ تُنبِتُ الأرضُ مِن البُقولِ کُلِّها مِمّا فیهِ مَنافِعُ الإنسانِ و غِذاءٌ لَهُ فحَلالٌ أکلُهُ ، و ما کانَ مِن صُنوفِ البُقولِ مِمّا فیهِ المَضَرَّةُ علَی الإنسانِ فی أکلِهِ نَظیرُ بُقُولِ السُّمومِ القاتِلَةِ و نَظیرُ الدِّفْلی و غیرِ ذلکَ مِن صُنوفِ السَّمِّ القاتِلِ فحَرامٌ أکلُهُ .

و أمّا ما یَحِلُّ أکلُهُ مِن لُحومِ الحَیَوانِ : فَلُحومُ البَقَرِ و الغَنَمِ و الإبِلِ ، و ما یَحِلُّ مِن لُحومِ الوَحشِ و کُلُّ ما لیسَ فیهِ نابٌ و لا لَهُ مِخلَبٌ . و ما یَحِلُّ مِن أکلِ لُحومِ الطَّیرِ کُلِّها : ما کانَت لَهُ قانِصَةٌ فحَلالٌ أکلُهُ ، و ما لم یَکُن لَهُ قانِصَةٌ فَحَرامٌ أکلُهُ . و لا بأسَ بِأکلِ صُنوفِ الجَرادِ .

و أمّا ما یَجوزُ أکلُهُ مِن البَیضِ : فکُلُّ ما اختَلَفَ طَرَفاهُ فحَلالٌ أکلُهُ ، و ما استَوی طَرَفاهُ فَحَرامٌ أکلُهُ . و ما یَجوزُ أکلُهُ مِن صَیدِ البَحرِ مِن صُنوف السَّمَکِ : ما کانَ له قُشُورٌ فَحَلالٌ أکلُهُ ، و ما لم یَکُن لَهُ قُشُورٌ فَحَرامٌ أکلُهُ .

و ما یَجوزُ مِن الأشرِبَةِ مِن جَمیعِ صُنوفِها : فما لا یُغَیِّرُ العَقلَ کثیرُهُ فلا بَأسَ بشُربِهِ ، و کُلُّ شَیءٍ مِنها یُغیِّرُ العَقلَ کثیرُهُ فالقَلیلُ مِنهُ حَرامٌ .

و ما یَجوزُ مِن اللِّباسِ : فکُلُّ ما أنبَتَتِ الأرضُ فلا بَأسَ بلُبسِهِ و الصَّلاةِ فیه ، و کُلُّ شَیءٍ یَحِلُّ لَحمُهُ فلا بأسَ بلُبسِ جِلدِهِ الذَّکِیِّ مِنهُ و صُوفِهِ و شَعرِهِ و وَبَرِهِ ، و إن کانَ الصُّوفُ والشَّعرُ و الرِّیشُ و الوَبَرُ مِن المِیتَةِ و غیرِ المِیتَةِ ذَکِیّاً فلا بأسَ بلُبسِ ذلکَ و الصَّلاةِ فیهِ .

و کُلُّ شَیءٍ یکونُ غِذاءُ الانسانِ فی مَطعَمِهِ و مَشرَبِهِ أو مَلبَسُهُ فلا تَجوزُ الصلاةُ علَیهِ ، و لا السُّجودُ إلاّ ما کانَ مِن نَباتِ الأرضِ مِن غیرِ ثَمَرٍ قبلَ أن یَصیرَ مَغزولاً ، فإذا صارَ غَزلاً فلا تَجوزُ الصلاةُ علَیهِ إلاّ فی حالِ ضَرورَةٍ .

أمّا ما یَجوزُ مِن المناکحِ فأربَعةُ وُجوهٍ : نِکاحٌ بمِیراثٍ ، و نِکاحٌ بغیرِ مِیراثٍ ، و نِکاحُ الیَمینِ ، و نِکاحٌ بتَحلیلٍ مِن المُحلِّلِ لَهُ مَن مَلَکَ مَن یَملِکُ.

و أمّا ما یَجوزُ مِن المِلکِ و الخِدمَةِ : فَسِتَّةُ وُجوهٍ : مِلکُ الغَنیمَةِ ، و مِلکُ الشِّراءِ ، و مِلکُ المِیراثِ ، و مِلکُ الهِبَةِ ، و مِلکُ العاریَةِ ، و مِلک الأجرِ .

فهذهِ وُجوهُ ما یَحِلُّ و ما یَجوزُ للإنسانِ إنفاقُ مالِهِ و إخراجُهُ بجِهَةِ الحَلالِ فی وُجوهِهِ ، و ما یَجوزُ فیه التَّصرُّفُ و التَّقلُّبُ مِن وُجوهِ الفَریضَةِ و النّافِلَةِ . (1) (2)

چیزهایی که خوردن آنها برای انسان حلال است:

روییدنیهایی که خوردن آنها برای انسان حلال و رواست، سه گروه از مواد غذایی است: یک دسته از آنها عبارتند از: کلیه دانه ها و حبوبات، مانند گندم و جو و برنج و نخود و دیگر انواع حبوبات و دسته کنجدها و جز آنها. هر گونه دانه ای که موجب تغذیه و تقویت جسم انسان باشد، خوردنش حلال است و هر چه برای جسم انسان ضرر دارد، خوردنش حرام است مگر در حال ضرورت.

دسته دوم از روییدنیها، انواع میوه هایی است که غذای انسان است و برایش سودمند و نیروزا می باشد. خوردن اینها حلال است، امّا آنهایی که برای انسان زیان دارند، خوردنشان حرام است.

دسته سوم شامل کلیه سبزی ها و گیاهان است و هر گونه سبزه ای که از زمین بِرُوید و برای انسان سودمند و جنبه تغذیه داشته باشد، خوردنش حلال می باشد. اما سبزی هایی که خوردنشان برای انسان زیان داشته باشد، مانند سبزی های سمی کشنده و مانند خر زهره و دیگر انواع سبزی های سمی کشنده، خوردنشان حرام است.

و امّا حیواناتی که خوردن گوشت آنها حلال است: گوشت گاو، گوسفند و شتر، و هر حیوان وحشی که دندان نیش و چنگال ندارد و گوشت پرندگانی که چینه دان دارند، خوردنشان حلال است. اما پرندگانی که چینه دان ندارند، خوردنشان حرام می باشد. خوردن انواع ملخ نیز بلا مانع است.

و اما تخمهای پرندگان که خوردنشان حلال است: هر تخمی که دو سر آن با هم تفاوت داشته باشد، خوردنش حلال است و هر تخمی که دو طرف آن برابر باشد، خوردنش حرام می باشد. آبزیانی که خوردنشان حلال است: از میان انواع ماهیها آنهایی که بدنشان پولک دارد، خوردنشان حلال است و آنهایی که پولک ندارند، خوردنشان حرام می باشد.

انواع نوشیدنیهای مجاز: هر نوشیدنی ای که بسیارِ آن عقل را تغییر ندهد [مست کننده نباشد]، نوشیدنش اشکالی ندارد. اما هر نوشیدنی ای که زیادش عقل را زایل کند، کم آن هم حرام است.

پوشیدنیهای مجاز: هر چه از زمین بروید، پوشیدن و نماز خواندن با آن بلا مانع است و هر حیوانی که گوشتش حلال باشد و ذبح شرعی شود، پوشیدن پوست و پشم و مو و کرک آن رواست و اگر پشم و مو و پَر و کرک مردار و غیر مردار پاک باشد، پوشیدن و نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

هر چیزی که غذای انسان باشد، از خوردنی و نوشیدنی، یا پوشیدنی باشد، نماز خواندن در آن، یا سجده کردن بر آن جایز نیست، مگر آنچه از زمین رویَد که بی میوه باشد و رشته نشده باشد. پس هر گاه رشته شد، نماز خواندن بر آن جایز نیست، مگر در حال ضرورت و ناچاری.

ازدواجهای روا: چهار گونه است: ازدواج میراث دار (عقد دائم)، ازدواج بی میراث (ازدواج موقّت)، ازدواج با کنیز خود و ازدواج با کنیز کسی با اجازه و حلال شمردن صاحب او.

و اما آنچه جایز است از مالکیت و خدمت : شش نوع است: مالکیتِ غنیمت، مالکیتِ خریداری، مالکیتِ میراث، مالکیتِ هبه و بخشش، مالکیتِ عاریه و مالکیت اجاره.

اینهاست راهها و موارد حلال و مجاز برای این که انسان مال خود را خرج کند و از راههای حلالش به مصرف برساند و راههای مجاز تصرّف در اموال خود به طریق واجب و مستحب.

ص :118


1- تحف العقول : 331.
2- (انظر) عنوان 223 «السُّحت». السلاح : باب 1838. بحار الأنوار : 103/42 باب 4.

ص :119

ص :120

3428 - الحَثُّ عَلَی التَّکَسُّبِ بِالیَدِ
3428 - تشویق به کسب درآمد از دسترنج

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أکَلَ أحَدٌ طَعاما قطُّ خَیرا مِن أن یَأکُلَ مِن عَمَلِ یَدِهِ ، و إنّ نَبیَّ اللّهِ داوودَ کانَ یَأکُلُ مِن عَمَلِ یَدِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أکَلَ العَبدُ طَعاما أحَبَّ إلَی اللّهِ تعالی مِن کَدِّ یَدِهِ ، و مَن باتَ کالاًّ مِن عَمَلِهِ باتَ مَغفورا لَهُ . (2)

3428

تشویق به کسب درآمد از دسترنج

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز کسی غذایی بهتر از دسترنج خود نخورده است. پیامبر خدا، داوود، از دسترنج خود امرار معاش می کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده، هیچ غذایی نخورْد که نزد خداوند متعال محبوبتر از دسترنج خودش باشد، هر که شب را با تنی خسته از کار بخوابد، آمرزیده شود.

ص :121


1- کنز العمّال : 9223.
2- کنز العمّال : 9228.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ داوودَ النَّبیَّ کانَ لا یَأکُلُ إلاّ مِن کَسبِ یَدِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أزکی الأعمالِ کَسبُ المَرءِ بیَدِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أطیَبُ الکَسبِ عَمَلُ الرجُلِ بیَدِهِ و کُلُّ بَیعٍ مَبرورٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الکَسبِ بَیعٌ مَبرورٌ و عَمَلُ الرجُلِ بیَدِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ الکَسبِ کَسبُ یَدَیِ العامِلِ إذا نَصَحَ . (5)

کتاب من لا یحضره الفقیه :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یَخرُجُ فی الهاجِرَةِ فی الحاجَةِ قد کُفِیَها یُریدُ أن یَراهُ اللّهُ تعالی یُتعِبُ نفسَهُ فی طَلَبِ الحَلالِ . (6)

بحار الأنوار :رُویَ أنَّ حَوارِیِّی عیسی علیه السلام کانوا إذا جاعُوا قالوا : یا رُوحَ اللّهِ جُعْنا ، فَیَضرِبُ بیَدِهِ علَی الأرضِ _ سَهلاً کان أو جَبَلاً _ فَیُخرِجُ لِکُلِّ إنسانٍ مِنهُم رَغِیفَینِ یَأکُلُهُما ، فإذا عَطِشُوا قالوا : یا رُوحَ اللّهِ عَطِشْنا ، فَیَضرِبُ بیَدِهِ علی الأرضِ _ سَهلاً کان أو جَبَلاً _ فَیُخرِجُ ماءً فَیَشرَبُونَ، قالوا : یا رُوحَ اللّهِ ، مَن أفضَلُ مِنّا ؟ إذا شِئنا أطعَمتَنا ، و إذا شِئنا سَقَیتَنا ، و قد آمَنّا بکَ و اتَّبَعناکَ ! قالَ : أفضَلُ مِنکُم مَن یَعَملُ بیَدِهِ ، و یَأکُلُ مِن کَسبِهِ ، فصاروا یَغسِلُونَ الثِّیابَ بالکِراءِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :داوود پیامبر، جز از دسترنج خود نمی خورْد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پاکیزه ترین کارها، درآمدی است که انسان با دسترنج خود کسب کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پاکترین کسب و درآمد، دسترنج آدمی است و هر معامله ای که با درستکاری همراه باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین کسب و درآمد، معامله درستکارانه است و کار کردن انسان با دست خودش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین درآمد،درآمد کارگری است که در کارش صداقت داشته باشد.

کتاب من لا یحضره الفقیه :امام علی علیه السلام ، در هوای داغ نیمروز برای کار کردن بیرون می رفت، در حالی که نیازی نداشت [خودش برود]. علّتش این بود که می خواست خداوند متعال ببیند، او برای کسب روزی حلال زحمت می کشد.

بحار الأنوار :روایت شده است که حواریان عیسی علیه السلام هر گاه گرسنه می شدند، می گفتند: یا روح اللّه ! گرسنه شده ایم. پس، عیسی علیه السلام با دست خود به زمین، چه دشت بود و چه کوه، می زد و برای هر یک از حواریان دو گرده نان بیرون می آورد، که آنها را می خوردند. و هر گاه تشنه می شدند، می گفتند: یا روح اللّه ! تشنه شده ایم و آن حضرت با دستش به زمین، خواه دشت بود یا کوه، می زد و آب بیرون می آورد و حواریان می نوشیدند. آنها گفتند: یا روح اللّه ! چه کسی از ما برتر است که هر گاه می خواهیم غذایمان می دهی و هر گاه می خواهیم آبمان می نوشانی در حالی که همه ما به تو ایمان آورده ایم و پیرویت می کنیم؟ عیسی علیه السلام فرمود: برتر از شما، کسی است که با دست خود کار کند و از کسب خودش بخورد. از آن پس حواریان رخت می شستند و اجرت می گرفتند.

ص :122


1- کنز العمّال : 9222.
2- کنز العمّال : 9220.
3- کنز العمّال : 9196.
4- کنز العمّال : 9195.
5- جامع الأحادیث للقمّی : 76.
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/163/3596.
7- بحار الأنوار : 14/276/7.

داوود علیه السلام_ لَمّا مَرَّ بِإسکافٍ _: یا هذا اِعمَلْ و کُل ، فَإنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَن یَعمَلُ و یَأکُلُ ، و لا یُحِبُّ مَن یَأکُلُ و لا یَعمَلُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام أعتَقَ ألفَ مَملوکٍ مِن کَدِّ یَدِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی داوودَ علیه السلام : إنّکَ نِعمَ العَبدُ لولا أنّکَ تَأکُلُ مِن بَیتِ المالِ و لا تَعمَلُ بِیَدِکَ شیئا! قالَ: فبکی داوودُ علیه السلام أربَعینَ صَباحا ، فأوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَی الحَدیدِ : أنْ لِنْ لِعَبدی داوودَ ، فَألانَ اللّهُ تعالی لَهُ الحَدیدَ ، فکانَ یَعمَلُ کلَّ یَومٍ دِرعا فَیَبیعُها بألفِ دِرهَمٍ ، فَعَمِلَ ثلاثَمِائةٍ و سِتِّینَ دِرعا ، فباعَها بثلاثِمِائةٍ و سِتِّینَ ألفا، و استَغنی عن بَیتِ المالِ . (3)

داوود علیه السلام_ چون بر کفشگری گذشت _فرمود : ای مرد! کار کن و بخور؛ زیرا خداوند، کسی را که کار کند و بخورد، دوست دارد و کسی را که بخورد و کار نکند، دوست نمی دارد.

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام ، از دسترنج خود هزار بنده خرید و آزاد کرد.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به داوود علیه السلام وحی فرمود: «اگر نبود که از بیت المال می خوری و با دستت کاری نمی کنی، چه نیکو بنده ای بودی»، پس داوود علیه السلام چهل بامداد گریست. آن گاه خداوند عزّ و جلّ به آهن وحی کرد: برای بنده ام داوود نرم شو. و چون خداوند متعال آهن را در دست داوود نرم گردانید، او روزی یک زره می بافت و آن را به هزار درهم می فروخت. پس سیصد و شصت زره بافت و آنها را به سیصد و شصت هزار درهم فروخت و بدین ترتیب از بیت المال بی نیاز شد.

ص :123


1- تنبیه الخواطر : 1/42.
2- تهذیب الأحکام: 6/326/895.
3- تهذیب الأحکام: 6/326/896.

عنه علیه السلام :لا تَکسَلُوا فی طَلَبِ مَعایِشِکُم ؛ فإنّ آباءَنا کانوا یَرکُضُونَ فیها و یَطلُبُونَها . (1)

الکافی عَن أبی عبدِ اللّه علیه السلام :إنّ محمّدَ بنَ المُنکَدِرِ کانَ یقولُ : ما کنتُ أری أنَّ علیَّ بنَ الحسینِ علیهما السلام یَدَعُ خَلَفا أفضَلَ مِنهُ حتّی رأیتُ ابنَهُ محمّدَ بنَ علیٍّ علیهما السلام ، فأرَدتُ أن أعِظَهُ فَوَعَظَنی ! فقالَ لَهُ أصحابُهُ : بأیِّ شیءٍ وَعَظَکَ ؟ قالَ: خَرَجتُ إلی بعضِ نَواحی المَدینةِ فی ساعَةٍ حارَّةٍ فَلَقِیَنیِ أبو جعفرٍ محمّدُ بنُ علیٍّ و کانَ رجُلاً بادِنا ثَقیلاً و هُو مُتَّکِئٌ علی غُلامَینِ أسوَدَینِ أو مَولَیَینِ ، فقلتُ فی نَفسِی : سبحانَ اللّهِ ! شَیخٌ مِن أشیاخِ قُرَیشٍ فی هذهِ الساعَةِ علی هذهِ الحالِ فی طَلَبِ الدُّنیا ! أما لَأعِظَنَّهُ .

فَدَنَوتُ منه فَسَلَّمْتُ علَیهِ ، فَرَدَّ علیَّ السَّلامَ بِنَهَرٍ و هُو یَتَصابُّ عَرَقا ، فقلتُ : أصلَحَکَ اللّهُ ، شَیخٌ مِن أشیاخِ قُرَیشٍ فی هذهِ الساعَةِ علی هذهِ الحالِ فی طَلَبِ الدُّنیا ؟! أ رأیتَ لو جاءَ أجَلُکَ و أنتَ علی هذهِ الحالِ ما کنتَ تَصنَعُ ؟ !

فقالَ : لو جاءَنی المَوتُ و أنا علی هذِهِ الحالِ جاءَنی و أنا فی طاعَةٍ مِن طاعَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ أکُفُّ بها نَفسی و عِیالی عنکَ و عنِ النّاسِ ، و إنّما کنتُ أخافُ أن لو جاءَنی المَوتُ و أنا علی مَعصیَةٍ مِن مَعاصِی اللّهِ .

فقلتُ : صَدَقتَ یَرحَمُکَ اللّهُ ، أرَدتُ أن أعِظَکَ فَوَعَظتَنی ! (2)

امام صادق علیه السلام :در طلب معاش خود کاهلی نورزید؛ زیرا پدران شما در پی آن می دویدند و آن را می طلبیدند.

الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود: محمّد بن منکدر می گفت: من فکر می کردم که علی بن الحسین علیهما السلام فرزندی از خود بر جای نخواهد گذاشت که برتر از خودِ علی بن الحسین باشد، تا آن که [روزی ]فرزند او محمّد بن علی علیهما السلام را دیدم و خواستم نصیحتش کنم. اما او مرا نصیحت کرد. یاران محمّد بن منکدر، پرسیدند: چه نصیحتی به تو کرد؟ گفت: روزی هوا بسیار گرم بود و من به یکی از نواحی مدینه می رفتم. در راه ابو جعفر محمّد بن علی را که بدنی فربه و سنگین داشت، دیدم که به دو غلام سیاه یا دو تن از موالی تکیه داده است.با خودم گفتم: سبحان اللّه ! شیخی از شیوخ قریش در یک چنین وقتی و با چنین حالی در پی دنیاست!باید او را نصیحت کنم.

نزدیکش رفتم و سلام کردم. در حالی که عرق می ریخت با حالت تَشَر، جواب سلام مرا داد. من گفتم: خدا خیرت دهد، شیخی از شیوخ قریش در چنین ساعتی و با چنین حالی در پی دنیا! اگر با این حال اجلت دررسد چه می کنی؟!

حضرت فرمود: اگر در چنین حالی باشم و مرگم فرا رسد، در حال طاعتی از طاعات خداوند عزّ و جلّ هستم؛طاعتی که با آن خودم و خانواده ام را از محتاج شدن به تو و مردم باز می دارم. ترس من از این است که در حال انجام معصیتی از معاصی خداوند عزّ و جلّ باشم و مرگ مرا در رسد.

من گفتم: راست گفتی، خدایت رحمت کناد. خواستم تو را نصیحت کنم، اما تو مرا نصیحت کردی.

ص :124


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/157/3576.
2- الکافی : 5/73/1.

کتاب من لا یحضره الفقیه عن الفَضل بن أبی قُرَّةَ :دَخَلنا علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام و هُو یَعمَلُ فی حائطٍ لَهُ ، فقُلنا : جَعَلَنا اللّهُ فِداکَ ، دَعْنا نَعمَلْ لکَ أو تَعمَلْهُ الغِلمانُ ، قالَ : لا ، دَعُونی فإنّی أشتَهی أن یَرانیَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ أعمَلُ بِیَدی و أطلُبُ الحلالَ فی أذی نَفسِی . (1)

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از فضل بن ابی قرّه _: حضور امام صادق علیه السلام رسیدیم، در حالی که در باغ خود مشغول کار کردن بود. عرض کردیم:خدا ما را فدای شما کند، اجازه دهید ما برای شما کار کنیم یا غلامان کار را انجام دهند. حضرت فرمود: نه، مرا به حال خود بگذارید؛ چون دوست دارم خداوند عزّ و جلّ مرا ببیند که با دست خودم کار می کنم و با رنج خود، روزی حلال به دست می آورم.

ص :125


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/163/3595.

کتاب من لا یحضره الفقیه عن علیِّ بنِ أبی حَمزةَ :رأیتُ أبا الحسنِ علیه السلام یَعمَلُ فی أرضٍ لَهُ و قَد استَنقَعَت قَدَماهُ فی العَرَقِ ، فقلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، أینَ الرِّجالُ ؟ !

فقال : یا علیُّ ، عَمِلَ بالیَدِ مَن هُو خَیرٌ مِنّی و مِن أبی فی أرضِهِ ، فقلتُ لَهُ : مَن هُو ؟ فقال : رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أمیرُ المؤمنینَ و آبائی علیهم السلام کُلُّهُم قد عَمِلُوا بِأیدِیهِم ، و هُو مِن عَمَلِ النَّبیِّینَ و المَرسَلینَ و الصالِحینَ . (1)

(2)

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از علی بن ابی حمزه _: ابو الحسن [موسی بن جعفر] علیه السلام را دیدم که در زمین خود کار می کرد و پاهایش غرق عرق شده بود. عرض کردم: فدایت شوم، مردها[ی کارگر ]کجا هستند؟!

فرمود: ای علی! کسی که از من و پدرم بهتر بود، با دست خود در زمینش کار می کرد. پرسیدم: او کیست؟ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین، و نیاکان من همه، با دستهای خود کار می کردند. این کار همه پیامبران و فرستادگان و بندگان شایسته [خداوند ]است.

3429 - المَکاسِبُ المَذمومَةُ
3429 - شغل های نکوهیده

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام جاء رجلٌ إلی النبیّ صلی الله علیه و آله فقال :یا رسولَ اللّهِ قد عَلَّمتُ ابنی هذا الکتابَ ففی أیِّ شیءٍ اُسَلِّمُهُ ؟ فقالَ _ : سَلِّمْهُ للّهِ أبوکَ ، و لا تُسَلِّمْهُ فی خَمسٍ : لا تُسَلِّمْهُ سَیّاءً ، و لا صایغا ، و لا قَصّابا ، و لا حَنّاطا ، و لا نَخّاسا .

فقالَ : یا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و ما السَّیّاءُ ؟ قالَ : الذی یَبیعُ الأکفانَ و یَتَمَنّی مَوتَ اُمَّتی ، و لَلمَولُودُ مِن اُمَّتی أحَبُّ إلَیَّ ممّا طَلَعَت علَیهِ الشَّمسُ ، و أما الصائغُ فإنّهُ یُعالِجُ غَبنَ اُمّتی ، فأمّا القَصّابُ فإنّهُ یَذبَحُ حتّی تَذهَبَ الرَّحمَةُ مِن قَلبِهِ ، و أمّا الحَنَّاطُ فإنّهُ یَحتَکِرُ الطَّعامَ علی اُمَّتی ، و لَأن یَلقَی اللّهُ العَبدَ سارِقا أحَبُّ إلیَّ مِن أن یَلقاهُ قدِ احتَکَرَ طَعاما أربَعینَ یَوما . و أمّا النَّخّاسُ فإنّهُ أتانی جَبَرئیلُ علیه السلام فقالَ : یا محمّدُ ، إنَّ شِرارَ اُمَّتِکَ الذینَ یَبیعُونَ النّاسَ . (3) (4)

3429

شغل های نکوهیده

امام کاظم علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و به ایشان عرض کرد: من این فرزندم را سواد آموخته ام؛ حالا او را به چه شغلی بگمارم؟ حضرت فرمود : خدا پدرت را بیامرزد، او را در هر شغلی بگذار اما به پنج گروه مسپارش: سیّاء، زرگر، قصّاب، گندم فروش و برده فروش.

مرد عرض کرد: ای رسول خدا! سیّاء کیست؟ فرمود: کسی که کفن می فروشد و آرزوی مرگ افراد امّت مرا دارد، در حالی که یک نوزاد امّت خود را، از هر آنچه آفتاب بر آن می تابد بیشتر دوست دارم. اما زرگر؛ زیرا به فکر مغبون ساختن افراد امّت من است. اما قصاب؛ زیرا آنقدر حیوان می کشد که رحم از دلش رخت بر می بندد. اما گندم فروش؛ زیرا ارزاق امّت مرا احتکار می کند. اگر کسی با عنوان دزد، خدا را دیدار کند بهتر است از این که او را دیدار کند، در حالی که چهل روز خوراک مردم را احتکار کرده باشد. اما برده فروش؛ زیرا جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت: ای محمّد! بدترین افراد امّت تو، کسانی هستند که انسان خرید و فروش می کنند.

ص :126


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/162/3593.
2- (انظر) الرزق : باب 1500.
3- بحار الأنوار : 103/77/1.
4- (انظر) بحار الأنوار : 103/77 باب 15.

3430 - النَّوادِرُ
3430 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :وَیلٌ لِتُجّارِ اُمَّتی مِن لا وَ اللّهِ و بَلی و اللّهِ ، و وَیلٌ لِصُنّاعِ اُمّتی مِن الیَومِ و غَدٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طُوبی لِمَن ذَلَّ فی نفسِهِ، و طابَ کَسبُهُ ، و صَلُحَت سَریرَتُهُ ، وَ حَسُنَت خَلیقَتُهُ ، و أنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، و أمسَکَ الفَضلَ مِن لِسانِهِ . (2)

3430

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر بازرگانان (کَسَبه) امّت من، از «آری به خدا» و «نه به خدا» گفتنهایشان و وای بر صنعتگران(پیشه وران) امّت من، از امروز و فردا کردنهایشان.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که در نظر خود خوار است و کسب و کارش پاکیزه و نیّت و درونش پاک و خوی او نیک است. زیادی دارایی خود را انفاق می کند و زبانش را از زیاده گویی، نگه می دارد.

ص :127


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/160/3584.
2- نهج البلاغة : الحکمة 123.

عنه علیه السلام :یا بنَ آدمَ ، ما کَسَبتَ فَوقَ قُوتِکَ فَأنتَ فیه خازِنٌ لِغَیرِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ : ما بالُ أصحابِ عیسی علیه السلام کانوا یَمشُونَ علی الماءِ و لیسَ ذلکَ فی أصحابِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ؟ _: إنَّ أصحابَ عیسی علیه السلام کُفُوا المَعاشَ و إنّ هؤلاءِ ابتُلُوا بالمَعاشِ . (2)

عنه علیه السلام :کَسبُ الحَرامِ یَبینُ فی الذُّرِّیَّةِ . (3)

تهذیب الأحکام عن محمّد بن عذافِر :أعطی أبو عبد اللّهِ علیه السلام لأبی ألفا و سبعَمِائةِ دِینارٍ و قالَ لَهُ : اِتَّجِرْ لی بها .

ثُمّ قالَ : أما إنّهُ لیسَ لی رَغبَةٌ فی رِبحِها و إن کانَ الرِّبحُ مَرغوبا فیهِ ، و لکنْ أحبَبتُ أن یَرانِیَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مُتَعرِّضا لِفَوائدِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :ای فرزند آدم! هر چه بیش از خوراکت گرد آوری، تو خزانه دار آن برای دیگری هستی.

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که سؤال کردند: چرا اصحاب عیسی علیه السلام روی آب راه می رفتند، اما اصحاب محمّد صلی الله علیه و آله راه نمی رفتند؟ _فرمود : چون اصحاب عیسی علیه السلام ، از طلب معاش بی نیاز شدند، اما اینان، در بند معاش بودند.

امام صادق علیه السلام :درآمد حرام [اثرش] در نسل آشکار می شود.

تهذیب الأحکام_ به نقل از محمّد بن عذافر _: امام صادق علیه السلام هزار و هفتصد دینار به پدرم داد و به او فرمود : با این مبلغ، برای من تجارت کن. سپس فرمود: بدان که من رغبتی به سود آنها ندارم، هر چند سود مطلوب است. بلکه دوست دارم خداوند عزّ و جلّ، ببیند که جویای بهره مندی از فضل و فواید او هستم.

ص :128


1- بحار الأنوار : 73/144/28.
2- بحار الأنوار : 14/278/9.
3- الکافی : 5/125/4.
4- تهذیب الأحکام: 6/326/898 .

459 - الکَسل

459 - تنبلی
اشاره

(1)

(2)

ص :129


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 73/159 باب 127 «الکسل و الضجر و طلب ما لا یُدرَک».
2- انظر: عنوان 335 «العجز» ، الصلاة : باب 2266.

3431 - الکَسَلُ
3431 - تنبلی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَی اللّهِ تعالی لَعَبدا وَکَلَهُ اللّهُ إلی نفسِهِ ، جائرا عن قَصدِ السَّبیلِ ، سائرا بغیرِ دَلیلٍ ، إن دُعِیَ إلی حَرثِ الدُّنیا عَمِلَ ، و إن دُعِیَ إلی حَرثِ الآخِرَةِ کَسِلَ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الأشیاءَ لمّا ازدَوَجَتْ ازدَوَجَ الکَسَلُ و العَجزُ فَنَتجا بَینَهُما الفَقرَ . (2)

عنه علیه السلام :آفةُ النُّجْحِ الکَسَلُ . (3)

عنه علیه السلام :المؤمنُ یرغَبُ فیما یَبقی ، و یَزهَدُ فیما یَفنی ......... بَعیدٌ کَسَلُهُ ، دائمٌ نَشاطُهُ . (4)

عنه علیه السلام :علَیکَ بِإدمانِ العَمَلِ فی النَّشاطِ و الکَسَلِ . (5)

عنه علیه السلام :لا تَتَّکِلْ فی اُمورِکَ علی کَسلانَ . (6)

3431

تنبلی

امام علی علیه السلام :از منفورترین کسان نزد خداوند متعال، بنده ای است که خداوند او را به خودش وا گذاشته است، به نحوی که از راه راست منحرف شده، بی رهنما راه می سپُرد، اگر به کِشته دنیایش بخوانند کار می کند و اگر به کِشته آخرت [عمل صالح و پاداش اخروی] فرایش خوانند تنبلی نشان می دهد.

امام علی علیه السلام :آنگاه که اشیاء با یکدیگر جفت شدند، تنبلی و ناتوانی با هم ازدواج کردند و از آنها فقر متولّد شد.

امام علی علیه السلام :آفت موفقیت، تنبلی است.

امام علی علیه السلام :مؤمن به آنچه ماندنی است راغب است و از آنچه رفتنی است روی گردان ......... از تنبلی به دور است و پیوسته سرزنده و کوشاست.

امام علی علیه السلام :در حال نشاط و تنبلی بر عمل مداومت کن.

امام علی علیه السلام :در کارهای خود به آدم تنبل تکیه مکن.

ص :130


1- نهج البلاغة : الخطبة 103.
2- الکافی : 5/86/8 .
3- غرر الحکم : 3968 .
4- بحار الأنوار : 78/26/92.
5- غرر الحکم : 6117.
6- غرر الحکم : 10205.

عنه علیه السلام :مَن دامَ کَسَلُهُ خابَ أمَلُهُ . (1)

عنه علیه السلام :الکَسَلُ یُفسِدُ الآخِرَةَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الکَسَلُ یُضِرُّ بالدِّینِ و الدُّنیا . (3)

عنه علیه السلام :إنّی لاَُبغِضُ الرجُلَ _ أو اُبغِضُ للرَّجُلِ _ أن یَکونَ کَسلانَ عن أمرِ دُنیاهُ ، و مَن کَسِلَ عَن أمرِ دُنیاهُ فهُو عن أمرِ آخرتِهِ أکسَلُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کَسِلَ عن طَهُورِهِ و صلاتِهِ فلیسَ فیهِ خَیرٌ لِأمرِ آخرَتِهِ ، و مَن کَسِلَ عمّا یُصلِحُ بهِ أمرَ مَعیشَتِهِ فلیسَ فیهِ خیرٌ لِأمرِ دنیاهُ . (5)

عنه علیه السلام :إن کانَ الثَّوابُ مِن اللّهِ فالکَسَلُ لِما ذا ؟ ! (6)

عنه علیه السلام :لا تَستَعِنْ بِکَسلانَ، و لا تَستَشیرَنَّ عاجِزا . (7)

امام علی علیه السلام :کسی که پیوسته تنبلی کند، در رسیدن به آرزویش ناکام ماند.

امام علی علیه السلام :تنبلی، آخرت را تباه می کند.

امام باقر علیه السلام :تنبلی به دین و دنیا زیان می زند.

امام باقر علیه السلام :من نفرت دارم از مرد _ یا برای مرد _ که در کار دنیایش تنبل باشد. هر که در کار دنیایش تنبل باشد، در کار آخرتش تنبل تر است.

امام صادق علیه السلام :هر که در طهارت و نماز خود تنبلی ورزد، در کار آخرتش به خیری نمی رسد و هر که در آنچه معیشت او را به سامان می آورد تنبلی ورزد، در کار دنیایش به خیری دست نمی یابد.

امام صادق علیه السلام :اگر پاداش دادن [در برابر کار ]از خداست، دیگر تنبلی چرا؟!

امام صادق علیه السلام :از آدم تنبل کمک مگیر و با ناتوان مشورت مکن.

ص :131


1- غرر الحکم : 7907.
2- مستدرک الوسائل : 13/45/14695.
3- بحار الأنوار : 78/180/64.
4- الکافی : 5/85/4.
5- الکافی : 5/85/3.
6- بحار الأنوار : 73/159/1.
7- الکافی : 5/85/6.

عنه علیه السلام :عَدُوُّ العَمَلِ الکَسَل . (1)

امام صادق علیه السلام :دشمنِ کار، تنبلی است.

3432 - التَّحذیرُ عَنِ الکَسَلِ وَالضَّجَرِ
3432 - پرهیز از تنبلی و بی حوصلگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ......... إیّاکَ و خَصلَتَینِ: الضَّجرَةُ و الکَسَلُ ؛ فإنّکَ إن ضَجِرتَ لم تَصبِرْ علی حَقٍّ ، و إن کَسِلتَ لم تُؤَدِّ حَقّا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکُم و الکَسَلَ ؛ فإنّه مَن کَسِلَ لم یُؤَدِّ حَقَّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إیّاکَ و الکَسَلَ و الضَّجَرَ؛ فإنّهُما مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ ، مَن کَسِلَ لم یُؤَدِّ حَقّا ، و مَن ضَجِرَ لم یَصبِرْ علی حَقٍّ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکَ و خَصلَتَینِ : الضَّجَرُ و الکَسَلُ ؛ فإنّکَ إن ضَجِرتَ لم تَصبِرْ علی حَقٍّ ، و إن کَسِلتَ لم تُؤَدِّ حقّا . (5)

عنه علیه السلام_ لِبَعضِ وُلدِهِ _: إیّاکَ و الکَسَلَ و الضَّجَرَ ؛ فإنّهما یَمنَعانِکَ مِن حَظِّکَ مِن الدُّنیا و الآخِرَةِ . (6)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و الکَسَلَ ، إنَّ رَبَّکُم رَحیمٌ یَشکُرُ القَلیلَ ، إنّ الرجُلَ لَیُصَلِّی الرَّکعَتَینِ تَطَوُّعا یُریدُ بِهِما وَجهَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فَیُدخِلُهُ اللّهُ بِهِما الجَنَّةَ ، و إنّهُ یَتَصَدَّقُ بالدِّرهَمِ تَطَوُّعا یُریدُ بهِ وَجهَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فَیُدخِلُهُ اللّهُ بهِ الجَنَّةَ . (7)

3432

پرهیز از تنبلی و بی حوصلگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! ......... از دو خصلت بپرهیز: بی حوصلگی و تنبلی؛ زیرا اگر بی حوصله باشی، بر حق شکیبایی نکنی و اگر تنبل باشی، حقّی را ادا نکنی.

امام علی علیه السلام :از تنبلی بپرهیزید؛ زیرا کسی که تنبل باشد، حقّ خداوند عزّ و جلّ را نمی گزارد.

امام باقر علیه السلام :از تنبلی و بی حوصلگی بپرهیز؛ زیرا این دو، کلید هر بدی می باشند و کسی که تنبل باشد، حقّی را نگزارد و کسی که بی حوصله باشد، بر حق شکیبایی نورزد.

امام صادق علیه السلام :از دو خصلت بپرهیز: بی حوصلگی و تنبلی؛ زیرا اگر بی حوصله باشی، بر حق شکیبا نباشی و اگر تنبل باشی، حقّی را به جا نیاوری.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به یکی از فرزندان خود _فرمود : از تنبلی و بی حوصلگی بپرهیز؛ زیرا که این دو خصلت، تو را از بهره دنیا و آخرتت باز می دارند.

امام صادق علیه السلام :از تنبلی بپرهیزید. همانا پروردگار شما مهربان است و از عمل اندک نیز قدردانی می کند. آدمی برای رضای خداوند عزّ و جلّ دو رکعت نماز مستحبی می خواند و خداوند بر اثر آن او را به بهشت می برد، همچنین برای خشنودی خداوند عزّ و جلّ درهمی صدقه مستحبّی می دهد و خداوند به سبب آن او را به بهشت می برد.

ص :132


1- الکافی : 5/85/1.
2- بحار الأنوار : 77/48/3.
3- الخصال : 620/10.
4- تحف العقول : 295.
5- بحار الأنوار : 73/159/2.
6- الکافی : 5/85/2.
7- ثواب الأعمال : 1/62/1.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إیّاکَ و الکَسَلَ و الضَّجَرَ؛ فإنّکَ إن کَسِلتَ لم تَعمَلْ ، و إن ضَجِرتَ لم تُعطِ الحَقَّ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الضَّجَرَ و الکسلَ ؛ فإنّهُما یَمنَعانِکَ حَظَّکَ مِن الدُّنیا و الآخِرَةِ . (2)

امام کاظم علیه السلام :از تنبلی و بی حوصلگی پرهیز کن؛ چون اگر تنبلی ورزی کار نکنی و اگر بی حوصله باشی، حقّی را نپردازی.

امام کاظم علیه السلام :از بی حوصلگی و تنبلی بپرهیز؛ چون این دو خصلت، تو را از بهره دنیا و آخرتت محروم می سازند.

3433 - التَّحذیرُ مِن التَّوانی
3433 - پرهیز از سستی و کوتاهی در کار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أطاعَ التَّوانِیَ ضَیَّعَ الحُقوقَ . (3)

عنه علیه السلام :فی التَّوانی و العَجزِ اُنتجَتِ الهَلَکَةُ . (4)

عنه علیه السلام :مِن سَبَبِ الحِرمانِ التَّوانی . (5)

عنه علیه السلام :مِن التَّوانی یَتَولَّدُ الکَسَلُ . (6)

3433

پرهیز از سستی و کوتاهی در کار

امام علی علیه السلام :هر که از سستی فرمان برد، حقوق را تباه سازد.

امام علی علیه السلام :از سستی و ناتوانی، نابودی زاده شده است.

امام علی علیه السلام :یکی از عوامل محرومیت، سستی [در کار ]است.

امام علی علیه السلام :از سستی است که تنبلی زاییده می شود.

ص :133


1- الکافی : 5/85/5.
2- مستطرفات السرائر : 80/9.
3- نهج البلاغة : الحکمة 239 .
4- بحار الأنوار : 71/342/15.
5- بحار الأنوار : 77/208/1.
6- غرر الحکم : 9284.

عنه علیه السلام :التَّوانی إضاعَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :التَّوانی فَوتٌ . (2)

عنه علیه السلام :بالتَّوانی یکونُ الفَوتُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَرَکَ العُجبَ و التَّوانیَ لم یَنزِلْ بهِ مَکروهٌ . (4)

عنه علیه السلام :التَّوانی سَجِیَّةُ النَّوکی . (5)

عنه علیه السلام :مَن أطاعَ التَّوانِیَ أحاطَت بهِ النَّدامَةُ . (6)

عنه علیه السلام :ضادُّوا التَّوانِیَ بالعَزمِ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إیّاکَ و التَّوانِیَ فیما لا عُذرَ لکَ فیهِ ، فإلَیهِ یَلجَأُ النّادِمُونَ . (8)

امام علی علیه السلام :سستی و اهمال [در کار] ، ضایع کننده [عمر و فرصت] است.

امام علی علیه السلام :سستی و کوتاهی [در کار]، موجب از دست دادن است.

امام علی علیه السلام :با سستی کردن، از دست دادن پدید آید.

امام علی علیه السلام :کسی که خودپسندی و سستی را رها کند، هیچ امر ناخوشایندی به او نرسد.

امام علی علیه السلام :سستی و اهمال، خصلت سبک سران است.

امام علی علیه السلام :هر که از سستی فرمان برد، پشیمانی او را در میان گیرد.

امام علی علیه السلام :با عزم و اراده، به جنگ سستی بروید.

امام باقر علیه السلام :از سستی کردن در آنچه که تو را در آن عذری نیست بپرهیز؛ زیرا که پشیمانان به این خصلت پناه می برند.

3434 - عَلامَةُ الکَسلانِ
3434 - نشانه تنبل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا علامةُ الکَسلانِ فأربَعةٌ : یَتَوانی حتّی یُفرِّطَ ، و یُفَرِّطُ حتّی یُضیِّعَ ، و یُضَیِّعُ حتّی یَأثَمَ ، و یَضجَرُ . (9)

لُقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ _: لِلکَسلانِ ثَلاثُ علاماتٍ : یَتوانی حتّی یُفرِّطَ ، و یُفرِّطُ حتّی یُضِیّعَ ، و یُضَیِّعُ حتّی یَأثَمَ . (10)

3434

نشانه تنبل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه تنبل چهار چیز است: چندان سستی می کند که به تفریط و کُندی می گراید و چندان کُندی می کند که [اصل کار را ]فرو می گذارد و چندان فرو گذاری می کند که گنهکار می شود، و دل مرده بی حوصله است.

لقمان علیه السلام_ خطاب به فرزندش _فرمود : تنبل را، سه نشانه است: چندان سستی می کند که به تفریط و کُندی می گراید و چندان کُندی می ورزد که [عمل را ]فرو می گذارد و چندان [در عمل ]فرو گذاری می کند که گنهکار می شود.

ص :134


1- غرر الحکم : 9 .
2- غرر الحکم : 48.
3- غرر الحکم : 4247.
4- غرر الحکم : 8805.
5- غرر الحکم : 436.
6- غرر الحکم : 9096.
7- غرر الحکم : 5927.
8- تحف العقول : 285.
9- بحار الأنوار : 1/122/11.
10- بحار الأنوار : 73/159/3.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَأخیرُ العَمَلِ عُنوانُ الکَسَلِ . (1)

امام علی علیه السلام :به تأخیر افکندن کار، نشانه تنبلی است.

3435 - الاِستِعانةُ بِاللَّهِ فی دَفعِ الکَسَلِ
3435 - کمک خواهی از خدا برای دور کردن تنبلی از خود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: امنُنْ علَینا بالنَّشاطِ ، و أعِذْنا مِن الفَشَلِ و الکَسَلِ و العَجزِ و العِلَلِ و الضَّررِ و الضَّجَرِ و المَلَلِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ مِن الهَمِّ و الحُزنِ و العَجزِ و الکَسَلِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ أیضا _: حَبِّب إلَیَّ ما تُحِبُّ مِن القَولِ و العَمَلِ حتّی أدخُلَ فیهِ بِلَذّةٍ و أخرُجَ مِنهُ بِنَشاطٍ ، و أدعُوَکَ فیهِ بنَظَرِکَ مِنّی إلَیهِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی دعاءِ مَکارمِ الأخلاقِ _: و لا تَبتَلیَنِّی بالکَسَلِ عن عِبادَتِکَ ، و لا العَمی عن سبیلِکَ ، و لا بالتعرُّضِ لخِلافِ مَحَبَّتِکَ . (5)

3435

کمک خواهی از خدا برای دور کردن تنبلی از خود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _عرضه داشت : نعمت سرزندگی و کوشایی را به ما ارزانی دار و از سستی و تنبلی و ناتوانی و بهانه آوری و زیان و دل مردگی و ملال محفوظمان بدار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز در دعا _گفت : بار خدایا! من از غم و اندوه و ناتوانی و تنبلی به تو پناه می برم.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : آن گفتار و کرداری را که تو دوست داری محبوب من گردان، تا با لذّت در آن وارد شوم و با نشاط و سرزندگی از آن به در آیم و در آن تو را بخوانم و نگاه لطف تو در آن، متوجّه من باشد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : مرا به تنبلی در عبادتت یا کوری [و گمراهی] از راهت یا پرداختن به آنچه برخلاف محبّت و دوستی توست، گرفتار مکن.

ص :135


1- غرر الحکم : 4471.
2- بحار الأنوار : 94/125 .
3- سنن النسائی : 8/258.
4- بحار الأنوار : 95/298/17.
5- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی الدِّعاءِ للحُجّةِ ابنِ الحَسَنِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ _: و لا تَبتَلِنا فی أمرِهِ بالسَّأَمةِ و الکَسَلِ و الفَترَةِ و الفَشَلِ ، و اجعَلْنا مِمَّن تَنتَصِرُ بهِ لِدِینِکَ . (1)

امام رضا علیه السلام_ در دعا برای حجة بن الحسن صلوات اللّه علیه _گفت : در کار او ما را به دلتنگی و تنبلی و سستی و ضعف مبتلا مفرما و ما را از کسانی قرار ده که به وسیله آنان دینت را یاری می رسانی.

ص :136


1- بحار الأنوار : 95/335/5.

460 - الکُفر

460 - کفر
اشاره

(1)

(2)

ص :137


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72/74 «أبواب الکفر». بحار الأنوار : 72/74 باب 98 «الکفر و لوازمه». وسائل الشیعة : 1/20 باب 2 «ثُبوت الکفر و الارتداد بجحود بعض الضروریّات». کنز العمّال : 3/635 «کلمات الکفر و مُوجباته». کنز العمّال : 3/639 «الإکراه بالکفر».
2- انظر: عنوان 25 «الإیمان» ، 265 «الشِّرک». الجهل : باب 606 ، 607 ، القرآن : باب 3240 ، الحسد : باب 853. الرشوة : باب 1512، الزکاة : باب 1582 ، الصلاة : باب 2269. الظلم : باب 2414، الفقر : باب 3174 ، النعمة : باب 3855. الغَیرة : باب 3098.

3436 - الکُفرُ
3436 - کفر

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ» . (1)

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً ......... وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُورا فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» . (2)

«إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌ عَنْکُمْ وَ لاَ یَرْضَی لِعِبَادِهِ الکُفْرَ» . (3)

«وَ قالَ مُوسَی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الأَرْضِ جَمِیْعا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» . (4)

«وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللّهِ وَ مَلاَئکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیدا» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِأصحابِهِ عندَ الحَربِ _: فَوالّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ ، ما أسلَمُوا و لکنِ استَسلَمُوا ، و أسَرُّوا الکُفرَ، فلمّا وَجَدُوا أعوانا علَیهِ أظهَرُوهُ . (6)

3436

کفر

قرآن:

«و کسانی که کفر ورزیده اند، سرورانشان طاغوتند، که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها درآورند».

«و کسانی که کفر ورزیدند، کارهایشان چون سرابی در دشت است که [آدم] تشنه آن را آب می پندارد ......... و کسی که خداوند برایش نوری قرار نداده باشد، او را هیچ نوری نخواهد بود».

«اگر کفر [کفران] بورزید، همانا خداوند از شما بی نیاز است و برای بندگان خود، کفر (کفران) را خوش نمی دارد».

«و موسی گفت: اگر شما و هر که در روی زمین است همگی کافر شوید، بی گمان خدا بی نیاز ستوده است».

«و هر که به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش و روز واپسین کافر شود، هر آینه سخت گمراه شده است».

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در هنگام جنگ خطاب به یاران خود _فرمود : سوگند به آن خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، آنان مسلمان نشدند بلکه تسلیم شدند و کفر [خویش ]را پنهان داشتند و هنگامی که برای کفر یاورانی یافتند، آن را آشکار ساختند.

ص :138


1- البقرة : 257.
2- النور : 39 ، 40.
3- الزمر : 7.
4- إبراهیم : 8.
5- النساء : 136.
6- نهج البلاغة : الکتاب 16.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کلُّ شَیءٍ یَجُرُّهُ الإنکارُ و الجُحودُ فهُو الکُفرُ . (1)

الکافی :قالَ الإمام الباقر علیه السلام : و اللّه إنَّ الکُفرَ لَأقدَمُ مِن الشِّرکِ ، و أخبَثُ و أعظَمُ _ ثمّ ذَکَرَ کُفرَ إبلیسَ حینَ قالَ اللّهُ لَهُ : اُسجُدْ لآدمَ فأبی أن یَسجُدَ _ فالکفرُ أعظَمُ مِن الشِّرکِ ، فَمَنِ اختارَ (2) علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ و أبَی الطاعَةَ و أقامَ علَی الکبائرِ فهُو کافِرٌ ، و مَن نَصَبَ دِینا غیرَ دِینِ المؤمنینَ فهُو مُشرِکٌ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَعنَی الکُفرِ کُلُّ مَعصیَةٍ عُصِیَ اللّهُ بها بجِهَةِ الجَحدِ و الإنکارِ و الاستِخفافِ و التَّهاوُنِ فی کلِّ ما دَقَّ و جَلَّ ، و فاعِلُهُ کافِرٌ ......... فإن کانَ هُو الذی مالَ بِهَواهُ إلی وَجهٍ مِن وُجوهِ المَعصیَةِ لجِهَةِ الجُحودِ و الاستِخفافِ و التَّهاوُنِ فقد کَفَرَ ، و إن هُو مالَ بِهَواهُ إلَی التَّدیُّنِ لجِهَةِ التأویلِ و التَّقلیدِ و التَّسلیمِ و الرِّضا بقَولِ الآباءِ و الأسلافِ فقد أشرَکَ . (4)

امام باقر علیه السلام :هر چیزی که انکار و نفی ، آن را بیاورد، کفر است.

الکافی :امام باقر علیه السلام فرمود : به خدا قسم که کفر دیرینه تر و پلیدتر و بدتر از شرک است.

حضرت سپس کفر ابلیس را یادآور شد، آن هنگام که خداوند به او فرمود: به آدم سجده کن ، اما او از سجده کردن امتناع ورزید . آنگاه فرمود: پس [گناه ]کفر بزرگتر از شرک است. بنا بر این، هرکه [خواستِ خود را ]بر [خواست ]خدا برگزیند و از اطاعت سرباز زند و در انجام گناهان کبیره مداومت ورزد، او کافر است و هر که دینی غیر از دین مؤمنان عَلَم کند، چنین کسی مشرک است.

امام صادق علیه السلام :معنای کفر، هر معصیتی است که با آن، از روی نفی و انکار و استخفاف و بی اعتنایی به ریز و درشت، خداوند نافرمانی شود و این نافرمان، کافر است ......... چنین کسی اگر به سبب هوای نفْس خویش به معصیتی بگراید و انگیزه اش انکار و استخفاف و بی اعتنایی باشد، کافر شده است و اگر به سبب هوای نفْس خویش به دینداری روی آورد و انگیزه اش تأویل و تقلید و تسلیم و تن دادن به گفته های پدران و نیاکانش باشد، شرک ورزیده است.

ص :139


1- . الکافی : 2/387/15.
2- کذا فی المصدر و یمکن أن یکون الصحیح «اختال» و هو بمعنی صار مختالاً أی متکبرا و اللّه العالم .
3- الکافی : 2/383/2.
4- وسائل الشیعة : 1/24/15.

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الکُفرِ و الشِّرکِ: أیُّهُما أقدَمُ ؟ _: الکُفرُ أقدَمُ ، و ذلکَ أنَّ إبلیسَ أوَّلُ مَن کَفَرَ و کانَ کُفرُهُ غیرَ شِرکٍ ، لأنّهُ لم یَدعُ إلی عِبادَةِ غیرِ اللّهِ ، و إنّما دَعا إلی ذلکَ بَعدُ فَأشرَکَ . (1)

عنه علیه السلام_ لِهیثَمٍ التَّمیمیِّ _: یا هَیثمُ التَّمیمیُّ ، إنّ قَوما آمَنوا بالظاهِرِ و کَفَروا بالباطِنِ فلم یَنفَعْهُم شیءٌ ، و جاءَ قَومٌ مِن بَعدِهِم فآمَنوا بالباطِنِ و کَفَرُوا بالظاهِرِ فلم یَنفَعْهُم ذلکَ شیئا ، و لا إیمانَ بظاهِرٍ إلاّ بباطِنٍ ، و لا بباطِنٍ إلاّ بظاهِرٍ . (2)

الکافی عن مُوسی بن بُکیر :سألت أبا الحسنَ علیه السلام عنِ الکُفرِ و الشِّرکِ ، أیُّهما أقدَمُ ؟ فقالَ لی : ما عَهدی بکَ تُخاصِمُ النّاسَ ! قلتُ : أمَرَنی هِشامُ بنُ سالِمٍ أن أسألَکَ عن ذلکَ ، فقالَ لی : الکُفرُ أقدَمُ و هُو الجُحودُ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «إلاّ إبْلی_سَ أب_َ_ی و استَکْ_بَ_رَ و ک_انَ مِ_ن الکافِرِینَ» (3) . (4)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا کفر قدیمی تر است یا شرک؟ _فرمود : کفر قدیمی تر است؛ چون ابلیس نخستین کسی است که کفر ورزید و کفر او توأم با هیچ شرکی نبود؛ چرا که او به پرستش غیر خدا دعوت نکرد، بلکه بعدا به این کار فراخواند و مشرک شد.

امام صادق علیه السلام_ به هیثم تمیمی _فرمود : ای هیثم تمیمی! گروهی به ظاهر ایمان آوردند و به باطن کفر ورزیدند. از این رو، چیزی سودشان نبخشید و بعد از آنان گروهی آمدند که به باطن ایمان آوردند و ظاهر را کافر (منکر) شدند و این شیوه نیز آنان را سودی نداد. ایمانِ به ظاهرِ چیزی، ایمان نیست مگر آن گاه که با ایمانِ به باطن همراه باشد و ایمانِ به باطنِ چیزی، ایمان نیست مگر آن گاه که با ایمانِ به ظاهر توأم باشد.

الکافی_ به نقل از موسی بن بکیر _: از امام کاظم علیه السلام سؤال کردم : از کفر و شرک کدام یک جلوتر بوده است؟ حضرت فرمود : تو که اهل بحث با مردم نبودی؟! عرض کردم: هشام بن سالم به من گفت که در این باره از شما بپرسم. حضرت فرمود: کفر قدیم تر است و آن انکار است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: «جز ابلیس که سر پیچید و بزرگی فروخت و از کافران شد».

ص :140


1- بحار الأنوار : 72/96/11.
2- بحار الأنوار : 24/302/11.
3- البقرة : 34 .
4- الکافی : 2/385/6.

3437 - موجِباتُ الکُفرِ
3437 - آنچه موجب کفر می شود

الکافی :قالَ الإمامُ الباقرُ علیه السلام : کُلُّ شَیءٍ یَجُرُّهُ الإقرارُ و التَّسلیمُ فهُو الإیمانُ ، و کُلُّ شَیءٍ یَجُرُّهُ الإنکارُ و الجُحودُ فهُو الکُفرُ . (1)

و فی روایةٍ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : لو أنّ العِبادَ إذا جَهِلُوا وَقَفُوا و لم یَجحَدُوا لم یَکفُروا . (2)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قَولِ إبراهیمَ علیه السلام إذ رَآی کَوکبا : «هذا رَبِّی» (3) _: إنّما کانَ طالِبا لِرَبِّهِ و لم یَبلُغْ کُفرا ، و إنّهُ مَن فَکَّرَ مِن النّاسِ فی مِثلِ ذلکَ فإنّهُ بمَنزِلَتِهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فَرَضَ فَرائضَ مُوجَباتٍ علَی العِبادِ ، فَمَن تَرَکَ فَریضَةً مِن المُوجَباتِ فلم یَعمَلْ بها و جَحَدَها کانَ کافِرا . (5)

3437

آنچه موجب کفر می شود

الکافی :امام باقر علیه السلام فرمود : هر چیزی (طاعتی) که از اقرار و تسلیم برخیزد، آن ایمان است و هر چیزی (عملی) که از انکار و نفی مایه بگیرد آن کفر است.

در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: اگر بندگان هنگام ندانستن، درنگ می کردند و به انکار برنمی خاستند، به کفر کشیده نمی شدند.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ درباره این سخن ابراهیم علیه السلام که وقتی ستاره ای را دید گفت: «این پروردگار من است»_فرمود : او در حقیقت جویای پروردگارش بود و به مرحله کفر نرسیده بود و هر کس از مردمان نیز چنین بیندیشد، همان حال را دارد.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرایضی را بر بندگان واجب ساخته است؛ پس هر که فریضه ای واجب را فرو گذارد و به آن عمل نکند و منکرش شود، او کافر است.

ص :141


1- الکافی : 2/387/15.
2- الکافی : 2/388/19.
3- الأنعام : 76 و 77 و 78 .
4- بحار الأنوار : 11/87/10.
5- الکافی : 2/383/1.

عنه علیه السلام :مَن شَکَّ فی اللّهِ و فی رسولِهِ صلی الله علیه و آله فهُو کافِرٌ . (1)

الکافی عن منصورِ بنِ حازِمٍ:قلتَ لأبی عبدِ اللّه علیه السلام مَن شَکَّ فی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ : کافِرٌ ، قلتُ : فَمَن شَکَّ فی کُفرِ الشاکِّ فهو کافِرٌ ؟ فَأمسَکَ عَنِّی ، فَرَدَدتُ علَیهِ ثلاثَ مَرّاتٍ فاستَبَنتُ فی وَجهِهِ الغَضَبَ . (2)

الکافی عن محمّدِ بنِ مُسلمٍ:کُنتُ عندَ أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ......... فَدخلَ علیهِ أبو بَصیرٍ فقالَ : یا أبا عبد اللّه ما تقولُ فیمَن شَکَّ فی اللّهِ ؟ فقالَ : کافِرٌ یا أبا محمّدٍ ، قالَ : فَشَکَّ فی رسولِ اللّهِ ؟ فقالَ : کافِرٌ، _ قالَ : _ ثُمّ التَفَتَ إلی زُرارَةَ فقالَ : إنّما یَکفُرُ إذا جَحَدَ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :کسی که در خدا و رسول او شکّ کند، کافر است.

الکافی_ به نقل از منصور بن حازم _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : کسی که در باب رسول خدا صلی الله علیه و آله شک کند، [حکمش چیست]؟ فرمود: کافر است. عرض کردم: کسی که در کافر بودنِ شک کننده شک کند، او هم کافر است؟ حضرت از پاسخ دادن به من خودداری فرمود. من سه بار این سؤال را تکرار کردم و دیدم آثار خشم در چهره اش نمودار شد.

الکافی_ به نقل از محمّد بن مسلم _: نزد امام صادق علیه السلام بودم، که ابو بصیر نزد ایشان آمد و پرسید: ای ابا عبد اللّه ! درباره کسی که در خدا شک می کند، چه می فرمایی؟ امام فرمود: ای ابا محمّد! او کافر است. پرسید: اگر درباره رسول خدا شک کند؟ فرمود: کافر است. راوی گوید: حضرت سپس رو به زراره کرد و فرمود: در حقیقت وقتی کافر می شود که انکار کند.

3438 - الکافِرُ
3438 - کافر

الکتاب :

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِن قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لاَ خُلَّةٌ وَ لاَ شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» . (5)

3438

کافر

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزی داده ایم انفاق کنید، پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه شفاعتی. و کافران همان ستمکارانند».

ص :142


1- الکافی : 2/386/10.
2- الکافی : 2/387/11.
3- الکافی : 2/399/3.
4- (انظر) الارتداد : باب 1476. الشُّبهة : باب 1935.
5- البقرة : 254.

«وَ اللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ» . (1)

«وَ کَذَلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مِنْ هؤلاءِ مَن یُؤْمِنُ بِهِ وَ ما یَجْحَدُ بآیاتِنا إِلاَّ الکافِرُونَ» . (2)

«بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما یَجْحَدُ بِآیاتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ» . (3)

«وَ مَن یَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلَها آخَرَ لاَ بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْکافِرُونَ» . (4)

«یَسْتَعْجِلُونَک بِالْعَذَابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ» . (5)

«إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْویً لَّهُمْ» . (6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدُّنیا سِجنُ المؤمنِ و جَنَّةُ الکافِرِ . (7)

«و خدا گروه کافران را هدایت نمی کند».

«و همچنین ما قرآن را بر تو نازل کردیم. پس آنان که بدیشان کتاب داده ایم بدان ایمان نمی آورند و از میان آنان کسانی هستند که به آن نمی گروند. و جز کافران [کسی ]آیات ما را انکار نمی کند».

«بلکه آن (قرآن) آیاتی روشن در سینه های کسانی است که علم یافته اند. و آیات ما را انکار نکنند مگر ستمکاران».

«و هر کس با خدا معبود دیگری بخواند، برای آن برهانی نخواهد داشت و حسابش فقط با پروردگارش می باشد. همانا کافران رستگار نمی شوند».

«و شتاب زده از تو عذاب می خواهند و حال آن که جهنم قطعاً بر کافران احاطه دارد».

«خدا کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، در باغهایی که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است، درمی آورد و [حال آن که ]کسانی که کافر شده اند [در ظاهر ]بهره می برند و همان گونه که چهارپایان می خورند، می خورند و [لی] آتش جایگاه آنان است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است.

ص :143


1- البقرة : 264.
2- العنکبوت : 47.
3- العنکبوت : 49.
4- المؤمنون : 117.
5- العنکبوت : 54.
6- محمّد : 12.
7- مسند ابن حنبل : 3/210/8296 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکافِرُ الدُّنیا جَنَّتُهُ ، و العاجِلَةُ هِمَّتُهُ ، و المَوتُ شَقاوَتُهُ ، و النّارُ غایَتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :الکافِرُ خَبٌّ ضَبٌّ جافٍ خائنٌ . (2)

عنه علیه السلام :الکافِر خَبٌّ لَئیمٌ ، خَؤونٌ ، مَغرورٌ بجَهلِهِ ، مَغبونٌ . (3)

عنه علیه السلام :هَمُّ الکافِرِ لِدُنیاهُ ، وَ سَعیُهُ لِعاجِلَتِهِ ، و غایَتُهُ شَهوَتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :الکافِرُ فاجِرٌ جاهِلٌ . (5)

عنه علیه السلام :ما کَفَرَ الکافِرُ حتّی جَهِلَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «عُتُلٍّ بَعدَ ذلکَ زَنِیمٍ» (7) _: العُتُلُّ العَظیمُ الکُفرِ ، و الزَّنیمُ المُستَهتَرُ بکُفرِهِ . (8)

(9)

امام علی علیه السلام :کافر، بهشتش دنیاست و همّتش جهان گذرا و بد بختی اش مرگ و خط پایانش آتش.

امام علی علیه السلام :کافر نیرنگ باز است و حیله گر و بی رحم و خیانت کار.

امام علی علیه السلام :کافر، دغلکار است و فرومایه و خیانت پیشه و فریفته نادانی خویش و بازنده.

امام علی علیه السلام :همّ و غم کافر برای دنیای اوست و کوشش او برای جهان گذرایش و مقصدش شهوتش می باشد.

امام علی علیه السلام :کافر، نابکار و نادان است.

امام علی علیه السلام :کافر به کفر کشیده نشد، مگر به سبب نادانی اش.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «عُتُلٍّ بعد ذلک زَنیم» _فرمود: «عُتلّ» آدم بد کفر است و «زنیم» کسی است که چندان دلباخته کفر خویش است که به هیچ چیز دیگری نمی اندیشد.

3439 - أدنَی الکُفرِ
3439 - کمترین درجه کفر

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أدنَی الکُفرِ أن یَسمَعَ الرجلُ عن أخیهِ الکَلِمَةَ فَیَحفَظَها علَیهِ یُریدُ أن یَفضَحَهُ بها ، اُولئکَ لا خَلاقَ لَهُم . (10)

3439

کمترین درجه کفر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کمترین درجه کفر این است که آدمی از برادر خود سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا [روزی] با آن رسوایش گرداند؛ اینان از خیر و خوبی بی نصیبند.

ص :144


1- غرر الحکم : 1946.
2- غرر الحکم : 1455.
3- غرر الحکم : 1900.
4- غرر الحکم : 10060.
5- غرر الحکم : 715.
6- غرر الحکم : 9554.
7- القلم : 13.
8- بحار الأنوار : 72/97/12.
9- (انظر) : الامثال : باب 3553. الموت : باب 3668. الدنیا : باب 1247.
10- بحار الأنوار : 78/276/112.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی جَوابِ مَن سَألهُ عن أدنی ما یکونُ بهِ الرجلُ کافراً _: أدنی ما یکونُ بهِ کافرا أن یَتَدَیَّنَ بشیءٍ فَیَزعُمَ أنَّ اللّهَ أمرَهُ بهِ مِمّا نَهَی اللّهُ عَنهُ ، ثُمّ یَنصِبَهُ دِیناً فیَتَبرَّأ و یَتَولَّی و یَزعُمَ أنّهُ یَعبُدُ اللّهَ الذی أمَرَهُ بهِ . (1)

عنه علیه السلام :أدنی ما یکونُ بهِ العَبدُ کافِرا مَن زَعَمَ أنَّ شیئا نَهَی اللّهُ عَنهُ أنَّ اللّهَ أمَرَ بهِ و نَصَبَهُ دِینا یَتَولَّی علَیهِ ، و یَزعُمُ أنّهُ یَعبُدُ الذی أمَرَهُ بهِ ، و إنّما یَعبُدُ الشیطانَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ أقرَبَ ما یکونُ العَبدُ إلَی الکُفرِ أن یُؤاخیَ الرجُلَ علَی الدِّینِ فَیُحصیَ علَیهِ عَثَراتِهِ و زَلاّتِهِ لِیُعَنِّفَهُ بها یَوما مّا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أدنَی الإلحادِ _: الکِبرُ مِنهُ . (4)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن مَنزِلَةِ رجُلٍ إن حَدَّثَ کَذَبَ ، و إن وَعَدَ أخلَفَ ، و إن ائتُمِنَ خانَ _: هِی أدنَی المَنازِلِ مِن الکُفرِ و لیسَ بکافِرٍ . (5) (6)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به کسی که پرسید: کمترین چیزی که آدمی با آن کافر می شود چیست؟ _فرمود : کمترین چیزی که [انسان ]به سبب آن کافر می گردد، این است که به چیزی اعتقاد دینی پیدا کند و آنچه را که خدا از آن نهی کرده، خیال کند که خداوند او را بدان فرمان داده است؛ سپس با عَلَم کردن آن، دوستی و دشمنی ورزد و خیال کند که با این کار خدا را عبادت می کند.

امام علی علیه السلام :کمترین عملی که بنده به سبب آن کافر می گردد، این است که کسی چیزی را که خدا از آن نهی فرموده است، خیال کند خدا به آن دستور داده و آن را دین و آیینی قرار دهد و از آن پیروی کند و پندارد که خداوند را که [به خیال او ]به این کار دستورش داده است پرستش می کند، حال این که در حقیقت شیطان را بندگی می کند.

امام باقر علیه السلام :نزدیکترین حالت و زمان بنده به کفر، این است که با کسی برادریِ دینی کند، آن گاه خطاها و لغزشهایش را پیش خود برشمارد تا روزی به وسیله آنها او را سرزنش کند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از کمترین درجه الحاد _فرمود : کِبر از [جمله ]آن است.

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان منزلت کسی را پرسیدند که هرگاه سخن بگوید، دروغ گوید و هر گاه وعده دهد، خلف وعده کند و هر گاه امین شمرده شود، خیانت کند _فرمود : منزلتش نزدیکترین منازل به کفر است، اما کافر نیست.

ص :145


1- کتاب سلیم بن قیس : 2/615.
2- الکافی : 2/415/1.
3- بحار الأنوار : 75/215/13.
4- معانی الأخبار : 394/47.
5- الکافی : 2/290/5.
6- (انظر) الإیمان : باب 290. الشِّرک : باب 1973. عنوان 32 «البِدعة».

3440 - دَعائِمُ الکُفرِ وأرکانُهُ
3440 - ستونها و ارکان کفر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أرکانُ الکُفرِ أربَعةٌ : الرَّغبَةُ ، و الرَّهبَةُ ، و السَّخَطُ ، و الغَضَبُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکُفرُ علی أربَعِ دَعائمَ : علَی التَّعَمُّقِ ، و التَّنازُعِ ، و الزَّیغِ ، و الشِّقاقِ ، فمَن تَعَمَّقَ لم یُنِبْ إلَی الحَقِّ ، و مَن کَثُرَ نِزاعُهُ بالجَهلِ دامَ عَماهُ عنِ الحَقِّ ، و مَن زاغَ ساءَت عندَهُ الحَسَنةُ ، و حَسُنَت عِندَهُ السَّیّئةُ ، و سَکِرَ سُکرَ الضَّلالَةِ ، و مَن شاقَّ وعُرَتْ علَیهِ طُرُقُهُ ، و أعضَلَ علَیهِ أمرُهُ ، و ضاقَ علَیهِ مَخرَجُهُ . (2)

عنه علیه السلام :بُنِیَ الکفرُ علی أربَعِ دَعائمَ : الفِسقُ ، و الغُلوُّ ، و الشَّکُّ ، و الشُّبهَةُ . (3)

عنه علیه السلام :بُنِیَ الکُفرُ علی أربَعِ دَعائمَ : علَی الجَفاءِ ، و العَمی ، و الغَفلَةِ ، و الشَّکِّ .

فَمَن جَفا فقدِ احتَقَرَ الحَقَّ ، و جَهَرَ بالباطِلِ و مَقَتَ العُلَماءَ و أصَرَّ علَی الحِنثِ العَظیمِ .

و مَن عَمِیَ نَسِیَ الذِّکرَ ، و اتَّبَعَ الظَنَّ ، و طَلَبَ المَغفِرَةَ بلا تَوبَةٍ و لا استِکانَةٍ .

و مَن غَفَلَ حادَ عنِ الرُّشدِ ، و غَرَّتهُ الأمانِیُّ ، و أخَذَتهُ الحَسرَةُ و النَّدامَةُ ، و بَدا لَهُ مِن اللّهِ ما لم یَکُن یَحتَسِبُ .

و مَن عَتا فی أمرِ اللّهِ شَکَّ ، و مَن شَکَّ تعالی علَیهِ ، فَأذَلَّهُ بسُلطانِهِ ، و صَغَّرَهُ بجَلالِهِ ، کما فَرَّطَ فی أمرِهِ فاغتَرَّ بِرَبِّهِ الکریمِ . (4)

3440

ستونها و ارکان کفر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پایه های کفر چهار تاست: میل و ترس و نارضایی و خشم.

امام علی علیه السلام :کفر بر چهار ستون استوار است: بر تند روی و ستیزه گری و کژی و عناد؛ زیرا، کسی که تندرو باشد، به حق باز نگردد و آن که از روی نادانی ستیزه گری بسیار کند، کوردلی او از دیدن حق، پایدار مانَد و آن که [از راه حق ]منحرف شود، نیک در نظرش بد و بد در نظرش نیک جلوه کند و مستِ گمراهی شود و آن که دشمنی و عناد ورزد، راههایش بر او ناهموار و کارش بر او، دشوار شود و راه خروجش [از گمراهی ]بر او، تنگ گردد.

امام علی علیه السلام :کفر، بر چهار ستون استوار است: بیرون شدن از فرمان [خدا]، غلّو [در دین]، شک و شبهه.

امام علی علیه السلام :کفر، بر چهار پایه استوار است: بر نادانی، کوردلی، غفلت و شک (5) ؛ زیرا کسی که نادان باشد، حق را کوچک شمارد و آشکارا دم از باطل زند و با دانایان دشمنی ورزد و بر گناه بزرگ پای فشرد. و کسی که کوردل باشد، یاد خدا را به فراموشی سپارد و از گمان پیروی کند و بدون توبه و زاری، طالب آمرزش باشد. و کسی که غافل باشد از راه راست منحرف شود و آرزوها او را بفریبد و دریغ و پشیمانی فرایش گیرد و از جانب خداوند چیزی برای او رقم خورد که گمانش را هم نمی کرد.

و کسی که از فرمان خدا سرکشی کند، دستخوش شک شود و هر که به شک درافتد، خداوند بر او بزرگی کند، پس با قدرت خود او را خوار گرداند و با جلال و شکوه خویش وی را حقیر سازد، همچنان که در کار خود کوتاهی کرد، و به پروردگار مهربان و بزرگوار خود مغرور شد.

ص :146


1- الکافی : 2/289/2.
2- نهج البلاغة: الحکمة 31.
3- الکافی : 2/391/1 .
4- کنز العمّال : 44216.
5- آنچه در این حدیث به عنوان پایه های کفر ذکر شده، در حدیث پیش از آن به عنوان پایه های فسق یاد شده اند. مراجعه کنید.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُصولُ الکُفرِ ثلاثةٌ : الحِرصُ ، و الاستِکبارُ ، و الحَسَدُ . فأمّا الحِرصُ فإنّ آدمَ علیه السلام حینَ نُهِیَ عنِ الشَّجرَةِ حَمَلَهُ الحِرصُ علی أن أکَلَ مِنها ، و أمّا الاستِکبارُ فإبلیسُ حینَ اُمِرَ بالسُّجودِ لآدمَ استَکبَرَ ، و أمّا الحَسَدُ فابنا آدَمَ حیثُ قَتَلَ أحدُهُما صاحِبَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :ریشه های کفر سه تاست: آزمندی، خود بزرگ بینی و حسادت. امّا آزمندی، نمونه اش آدم علیه السلام است که چون از آن درخت نهی شد، آزمندی او را به خوردن از آن وا داشت. اما خود بزرگ بینی، نمونه اش ابلیس است که وقتی به سجده در برابر آدم فرمان یافت، استکبار ورزید. اما حسادت، نمونه اش دو فرزند آدم است که یکی از آن دو [از روی حسادت]، دیگری را کشت.

ص :147


1- بحار الأنوار : 72/104/1.
2- (انظر) النفاق : باب 3877. الحسد : باب 853. بحار الأنوار : 72/104 باب 99.

3441 - وُجوهُ الکُفرِ فی کِتابِ اللَّهِ
3441 - گونه های کفر در کتاب خدا

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عَن وُجوهِ الکُفرِ فی کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ _: الکُفرُ فی کتابِ اللّهِ علی خَمسَةِ أوجُهٍ :

فمِنها کُفرُ الجُحودِ ، و الجُحودُ علی وجهَینِ ، و الکُفرُ بتَرکِ ما أمَرَ اللّهُ ، و کُفرُ البَراءةِ ، و کُفرُ النِّعَمِ .

فأمّا کُفرُ الجُحودِ فهُو الجُحودُ بالرُّبوبیَّةِ و هُو قَولُ مَن یَقولُ : لا رَبَّ و لا جَنَّةَ و لا نارَ ! و هُو قَولُ صِنفَینِ مِن الزَّنادِقَةِ یقالُ لَهُمُ : الدَّهریَّةُ ، و هُمُ الذینَ یَقولونَ : «وَ ما یُهلِکُنا إلاّ الدَّهْرُ» و هُو دِینٌ وَضَعُوهُ لأنفُسِهِم بالاستِحسانِ علی غیرِ تَثَبُّتٍ مِنهُم و لا تَحقیقَ لِشیءٍ مِمّا یقولونَ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «إنْ هُمْ إلاّ یَظُنُّونَ» (1) أنَّ ذلکَ کما یقولونَ . و قالَ : «إنَّ الذینَ کَفَرُوا سَواءٌ علَیهِم ءَ أنْذَرْتَهُم أمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» (2) یَعنی بِتَوحیدِ اللّهِ تعالی ، فهذا أحَدُ وُجوهِ الکُفرِ . و أمّا الوَجهُ الآخَرُ مِن الجُحودِ علی مَعرِفَةٍ (3) ، و هُو أن یَجحَدَ الجاحِدُ و هُو یَعلَمُ أنّهُ حَقٌّ ، قدِ استَقَرَّ عِندَهُ و قَد قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «وَ جَحَدُوا بها و استَیْقَنَتْها أنفُسُهُم ظُلْما و عُلُوّا» (4) و قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «و کانُوا مِن قَبلُ یَستَفْتِحُونَ علَی الّذینَ کَفَرُوا فلَمّا جاءَهُم ما عَرَفُوا کَفَرُوا بهِ فَلَعنَةُ اللّهِ علَی الکافِرِینَ» (5) فهذا تفسیرُ وَجهَیِ الجحودِ . و الوَجهُ الثالثُ مِن الکُفرِ کُفرُ النِّعَمِ ، و ذلکَ قولُهُ تعالی یَحکی قَولَ سُلَیمانَ علیه السلام : «هذا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَ أشْکُرُ أم أکْفُرُ و مَن شَکَرَ فإنّما یَشکُرُ لِنَفِسِهِ و مَن کَفَرَ فإنَّ رَبِّی غَنیٌّ کَریمٌ» (6) و قالَ : «لِئنْ شَکَرْتُم لَأزِیدَنَّکُم و لَئنْ کَفَرْتُم إنَّ عَذابِی لَشدیدٌ» (7) و قالَ : «فاذْکُرُونِی أذکُرْکُم و اشکُرُوا لِی و لا تَکْفُرُونِ» . (8)

و الوَجهُ الرّابعُ مِن الکُفرِ تَرکُ ما أمَرَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ ، و هُو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و إذْ أخَذْنا مِیثاقَکُم لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُم و لا تُخْرِجُونَ أنفُسَکم مِن دِیارِکُم ثُمّ أقْرَرْتُم و أنتُم تَشْهَدُونَ * ثُمَّ أنتُمْ هَؤلاءِ تَقتُلُونَ أنفُسَکم و تُخْرِجُونَ فَریقا مِنکُم مِن دِیارِهِم تَظاهَرُونَ علَیهِم بالإثمِ و العُدْوانِ و إن یَأْتُوکُم اُساری تُفادُوهُم و هُوَ مُحَرَّمٌ علَیکُم إخْراجُهُم أ فَتُؤمِنُونَ بِبَعْضِ الکِتابِ و تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَن یَفْعَلُ ذلکَ مِنکُم» (9) فَکَفَّرَهُم بتَرکِ ما أمَرَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ و نَسَبَهُم إلَی الإیمانِ و لم یَقبَلْهُ مِنهُم و لم یَنفَعْهُم عندَهُ فقالَ : «فما جَزاءُ مَن یَفعَلُ ذلکَ مِنکُم إلاّ خِزْیٌ فی الحَیاةِ الدُّنیا و یَومَ القِیامَةِ یُرَدُّونَ إلی أشَدِّ العَذابِ و ما اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ» . (10) و الوَجهُ الخامسُ مِن الکُفرِ کُفُر البَراءةِ ، و ذلکَ قولُهُ عَزَّ و جلَّ یَحکی قولَ إبراهیمَ علیه السلام : «کَفَرْنا بِکُم و بَدا بَینَنا و بَینَکُمُ العَداوَةُ و البَغْضاءُ أبَدا حَتّی تُؤمِنُوا بِاللّهِ وَحْدَهُ» (11) یَعنی تَبَرَّأنا مِنکُم ، و قالَ یَذکُرُ إبلیسَ و تَبرِئَتَهُ مِن أولیائهِ مِن الإنسِ یَومَ القِیامَةِ : «إنّی کَفَرْتُ بما أشْرَکْتُمونِ مِن قَبْلُ» (12) و قالَ : «إنَّما اتَّخَذْتُم مِن دُونِ اللّهِ أوْثانا مَوَدَّةَ بَینِکُم فی الحَیاةِ الدُّنیا ثُمَّ یَومَ القِیامَةِ یَکْفُرُ بَعضُکُم بِبَعْضٍ و یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضا» (13) یَعنی یَتَبَرَّأُ بَعضُکُم مِن بَعضٍ . (14)

3441

گونه های کفر در کتاب خدا

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از گونه های کفر در کتاب خداوند عزّ و جلّ _فرمود : در کتاب خدا، کفر بر پنج گونه است.

یکی از آنها کفرِ انکار [حقّ تعالی ]است و انکار ، خود بر دو گونه است و کفرِ ناشی از ترک آنچه خداوند به انجام آن فرمان داده است و کفرِ برائت و کفرِ نعمتها.

امّا کفرِ انکار، عبارت است از انکار ربوبیّت و آن گفتار کسی است که می گوید: نه پروردگاری است و نه بهشت و نه دوزخی. این عقیده دو دسته از زندیقان است که به آنان دهریّه می گویند. همینانند که می گویند: «و چیزی جز روزگار، ما را از میان نمی برد». این دین و آیینی است که بنا به پسند و سلیقه خودشان برای خویش ساخته اند، بدون آن که درباره آنچه می گویند کمترین درنگ و تحقیقی کرده باشند. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «آنان، جز در پنداری نیستند» و گمان می کنند واقعیت همان است که آنها می گویند و فرموده است: «همانا کسانی که کافر شدند، برایشان یکسان است که هشدارشان دهی یا هشدارشان ندهی، ایمان نمی آورند» (15) یعنی به یگانگی خداوند متعال [کافر شدند]. پس، این یکی از گونه های کفر است. و اما گونه دیگر کفرِ انکار، انکار [حق ]با وجود شناخت اوست و آن این است که منکر با آن که می داند [مطلب] حق است و برایش ثابت می باشد، باز انکار می کند. خداوند عزّ و جلّ در این باره فرمود: «با آن که دلهایشان بدانها (آیات روشنگر ما) یقین داشت، از روی ظلم و تکبّر، آنها را انکار کردند» و نیز فرمود: «و از دیر باز [در انتظارش ]بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی می جستند، ولی همین که آنچه [که اوصافش] را می شناختند برایشان آمد انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد». این بود توضیح دو گونه انکار.

گونه سوم کفر، کفر [و ناسپاسی ]نعمتهاست. [کفر در این ]گفته سلیمان علیه السلام که خداوند متعال آن را باز گو می کند، به همین معناست: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس می گزارم یا کفران می کنم. و هر که سپاس گزارد، در حقیقت، برای خویش سپاس گزاری کند و هر که کفران ورزد، همانا پروردگار من بی نیاز کریم است». و فرمود: «اگر سپاسگزاری کنید، برای شما می افزایم و اگر کفران ورزید، همانا عذاب من سخت است». همچنین فرمود: «مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم و از من سپاسگزاری کنید و کفران نورزید».

گونه چهارم کفر، فرو گذاشتن اوامر خداوند عزّ و جلّ است. به همین معناست این سخن خداوند عزّ و جلّ: «و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که خون همدیگر را مریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، سپس [به این پیمان] اقرار کردید و خود گواهید. [ولی ]باز همین شما هستید که یکدیگر را می کشید و گروهی از خودتان را از دیارشان بیرون می رانید و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به یکدیگر کمک می کنید. و اگر به اسارت پیش شما آیند به [دادن] فدیه، آنان را آزاد می کنید، با آن که [نه تنها کشتن بلکه ]بیرون کردن آنان بر شما حرام شده است. آیا شما به بخشی از کتاب [تورات ]ایمان می آورید و به بخشی کفر می ورزید؟ پس، جزای هر کس از شما که چنین کند ......... ». در این جا خداوند، آنان را به سبب فرو گذاشتن فرمان خداوند عزّ و جلّ کافر شمرده و نسبت ایمان به آنها داده ولی از ایشان نپذیرفته است و آن ایمان، از نظر خداوند برایشان سودی ندارد. لذا فرمود: «پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود و روز رستاخیز، ایشان را به سخت ترین عذابها باز برند و خداوند از آنچه می کنید، غافل نیست».

گونه پنجم کفر، کفر [به معنای] برائت و بیزاری جستن است. [کفر در این ]سخن خداوند عزّ و جلّ که از قول ابراهیم علیه السلام بازگو می کند، به همین معناست: «ما به شما کفر ورزیدیم و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه باشد، مگر این که به خداوند یگانه ایمان آورید». یعنی ما از شما بیزاریم. همچنین از شیطان و بیزاری جستن او از دوستان آدمیش در روز قیامت، یاد کرده می فرماید: «من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا ]شریک می دانستید کافرم» و نیز می فرماید: «جز خدا، فقط بتهایی را اختیار کرده اید که آن هم برای دوستی میان شما در زندگی دنیاست. آن گاه روز قیامت، بعضی از شما به بعضی دیگر کفر ورزد و برخی از شما برخی دیگر را لعنت کنند»؛ یعنی از یکدیگر بیزاری می جویید.

ص :148


1- الجاثیة : 24 .
2- البقرة : 6 . و خصّ نفی الإیمان فی الآیة بتوحید اللّه لأنّ سائر ما یکفرون به من توابع التوحید. (کما فی هامش المصدر).
3- هکذا فی النسخ التی رأیناها ، و الصواب : «و أمّا الوجه الآخر من الجحود فهو الجحود علی معرفة» و لعلّه سقط من قلم النسّاخ . و هذا الکفر هو کفر التهوّد . (کما فی هامش المصدر).
4- النمل : 14 .
5- البقرة : 89.
6- النمل : 40.
7- إبراهیم : 7.
8- البقرة : 152.
9- البقرة : 84 ، 85 . و قوله : «ثمّ أقررتم» أی بالمیثاق. «تَظاهَرون» أی تعاونون . (کما فی هامش المصدر).
10- البقرة : 85.
11- الممتحنة : 4.
12- إبراهیم : 22.
13- العنکبوت : 25.
14- الکافی : 2/389 _ 391/1.
15- اختصاص دادن نفیِ ایمان، در این آیه، به یگانگی خدا از آن روست که اصل، توحید است و دیگر چیزهایی که بدانها کفر می ورزند از توابع آن _ نقل از پاورقی مأخذ.

ص :149

ص :150

(1)

ص :151


1- (انظر) بحار الأنوار : 93/60 ، 72/100، مستدرک الوسائل : 1/76 باب 2.

ص :152

461 - الکَفّارة

461 - کفّاره
اشاره

(1)

(2)

ص :153


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 15/548 «أبواب الکفّارات».
2- انظر: الذَّنْب : باب 1391 ، الصلاة : باب 2239 ، الحدود : باب 751.

3442 - الکَفّاراتُ
3442 - کفّارات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ کَفَّاراتٌ : ......... إفشاءُ السَّلامِ ، و إطعامُ الطَّعامِ ، و التَّهجُّدُ باللیلِ و النّاسُ نِیامٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خِدمَةُ العِیالِ کَفّارَةٌ لِلکَبائرِ و تُطفئُ غَضَبَ الرَّبِّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کَفّارَةُ الاغتِیابِ أن تَستَغفِرَ لِمَنِ اغتَبتَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن کَفّارَهِ الاغتِیابِ _: تَستَغفِرُ لِمَنِ اغتَبتَهُ کما ذَکَرتَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ظَلَمَ أحَدا فَفاتَهُ فَلْیَستَغْفِرِ اللّهَ لَهُ ؛ فإنّهُ کَفّارَتُهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :المَوتُ کَفّارَةٌ لِذُنوبِ المؤمنینَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إجابَةُ المُؤذِّنِ کَفّارَةُ الذُّنوبِ . (7)

3442

کفّارات

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز کفّاره (پاک کننده گناه) است: رواج دادن سلام (سلام کردن به همگان)، اطعام کردن، و عبادت در شب، هنگامی که مردم خفته اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدمت کردن به خانواده، کفّاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو می نشاند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کفّاره غیبت این است که برای کسی که از او غیبت کرده ای آمرزش طلبی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که کفّاره غیبت چیست؟ _فرمود : این که برای کسی که غیبتش را کرده ای به همان نحو که از او یاد کرده ای، آمرزش بطلبی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به کسی ستم کند و دیگر دسترسی به او نداشته باشد، باید برایش از خداوند آمرزش بطلبد؛ زیرا این کار کفّاره [ستم] اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ، کفّاره گناهان مؤمنان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اجابت کردن مؤذن، کفّاره گناهان است.

ص :154


1- مکارم الأخلاق : 2/325/2656.
2- جامع الأخبار : 276/751.
3- جامع الأخبار : 148/333.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/377/4327.
5- جامع الأخبار : 148/332.
6- بحار الأنوار : 82/178/21.
7- جامع الأخبار : 172/407.

عنه صلی الله علیه و آله :حُمّی لَیلةٍ کَفّارَةُ سَنَةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کفّارَةُ الطِّیَرَةِ التَّوَکُّلُ . (2)

سنن أبی داوود :رسول اللّه صلی الله علیه و آله کانَ یقولُ بأخَرَةٍ إذا أرادَ أن یَقومَ مِن المَجلسِ : «سبحانکَ اللّهُمَّ و بحَمدِکَ ، أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ أنتَ ، أستَغفِرُکَ و أتوبُ إلَیکَ» . فقالَ رجُلٌ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّکَ لَتَقولُ قولاً ما کُنتَ تَقولُهُ فیما مضی ! قالَ : کفّارَةٌ لِما یکونُ فی المَجلِسِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :کفّارَةُ الذَّنْبِ النَّدامَةُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ العِلمَ کانَ کفَّارَةً لِما مَضی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مَرَضٍ أو وَجَعٍ یُصِیبُ المؤمنَ إلاّ کانَ کفّارَةً لِذَنبِهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی بیانِ کَفّاراتِ الخَطایا _: إسباغُ الوُضوءِ علَی المَکارِهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تبِ یک شب، کفّاره [گناهان ]یک سال است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کفّاره فال بد زدن، توکلّ است.

سنن أبی داوود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آنگاه که می خواست از مجلس برخیزد، آخرین جمله ای که می گفت این بود : «سبحانک اللهم و بحمدک، أشهد أن لا إله إلاّ أنت، أستغفرک و أتوب إلیک». مردی عرض کرد: ای رسول خدا!، سخنی می گویید که در گذشته آن را نمی گفتید ! حضرت فرمود: کفّاره چیزهایی است که در مجلس می گذرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کفّاره گناه، پشیمانی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در پی تحصیل علم رود، این عمل کفّاره گذشته اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بیماری یا دردی نیست که به مؤمن برسد، مگر این که کفّاره گناه او باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بیان [یکی از] کفّارات گناهان _فرمود : کامل به جا آوردن وضو در [شرایط دشوار و ]سختیهاست.

ص :155


1- بحار الأنوار : 81/186/39.
2- الکافی : 8/198/236.
3- سنن أبی داوود : 4/265/4859.
4- مسند ابن حنبل : 1/620/2623 .
5- سنن الترمذی : 4/29/2648.
6- مسند ابن حنبل : 9/518/25393 .
7- سنن ابن ماجة : 1/148/427.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن کَفّاراتِ الذُّنوبِ العِظامِ إغاثَةُ المَلهوفِ و التَّنفیسُ عنِ المَکروبِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کفّارَةُ عَمَلِ السُّلطانِ قَضاءُ حَوائجِ الإخوانِ . (2)

عنه علیه السلام :کفّارَةُ الضِّحکِ: اللَّهُمَّ لا تَمقُتْنی . (3)

عنه علیه السلام :کفّارَةُ المَجالِسِ أن تَقولَ عِندَ قِیامِکَ مِنها : «سُبحانَ رَبِّکَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا یَصِفُونَ و سَلامٌ علَی المُرسَلِینَ و الحَمدُ للّهِ رَبِّ العالَمِینَ» (4) . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن تَوَضَّأ لِلمَغرِبِ کانَ وُضُوؤهُ ذلکَ کَفّارَةً لِما مَضی مِن ذُنوبِهِ فی نَهارِهِ ما خَلا الکبائرَ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :از جمله کفّاره های گناهان بزرگ، فریادرسی ستمدیده و شاد کردن غمناک است.

امام صادق علیه السلام :کفّاره کار [برای] سلطان، رفع مشکلات و نیازهای برادران است.

امام صادق علیه السلام :کفّاره خنده این است که بگویی: خدایا! بر من خشم مگیر.

امام صادق علیه السلام :کفّاره مجالس این است که هنگام برخاستن از آنها بگویی: «سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین ؛ منزه است پروردگار تو، پروردگار شکوهمند، از آنچه وصف می کنند. و درود بر فرستادگان و ستایش ویژه خداوند، پروردگار جهانیان است».

امام کاظم علیه السلام :هر که برای نماز مغرب وضو بگیرد، این وضوی او کفّاره گناهان روز اوست، مگر گناهان کبیره.

3443 - ذَنبٌ لا کَفَّارَةَ لَهُ !
3443 - گناهی که هیچ کفّاره ای ندارد!

الکتاب :

«وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ مَنْهُ وَ اللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ» . (8)

3443

گناهی که هیچ کفّاره ای ندارد!

قرآن:

«هرکه [بدان عمل] باز گردد، پس خدا از او انتقام می گیرد که خدا پیروزمند انتقام گیرنده است».

ص :156


1- نهج البلاغة : الحکمة 24 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/378/4329.
3- وسائل الشیعة : 15/584/1.
4- الصافّات : 180 _ 182 .
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/379/4335.
6- ثواب الأعمال : 32/1.
7- (انظر) المجلس : باب 530.
8- المائدة : 95.

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أصابَ المُحرِمُ الصَّیدَ خَطأً فعلَیهِ کَفّارَةٌ ، فإن أصابَهُ ثانیَةً خطأً فعلَیهِ الکَفّارَةُ أبدا إذا کانَ خَطَأً ، فإن أصابَهُ مُتَعمِّدا کانَ علَیهِ الکَفّارَةُ ، فإن أصابَهُ ثانیةً مُتَعمِّدا فهو مِمَّن یَنتَقِمُ اللّهُ مِنهُ ، و لم یَکُن علَیهِ الکَفّارَةُ . (1)

وسائل الشیعة :الحَلَبی عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _ فی مُحرِمٍ أصابَ صَیدا، قال _ : علَیهِ الکَفّارَةُ ، قلتُ : فإن أصابَ آخَرَ ؟ قالَ : إذا أصابَ آخَرَ فلیسَ علَیهِ کَفّارَةٌ ، و هو مِمَّن قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «و مَن عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّهُ مِنهُ» . (2)

(3)

حدیث:

امام صادق علیه السلام :اگر مُحرم اشتباهاً صید کند، باید کفّاره بدهد و اگر برای بار دوم نیز اشتباهاً صید کند، باز بر او کفّاره است و تا هر وقت اشتباهاً صید کند، کفّاره باید بدهد و اگر عمداً صید کند [برای بار اوّل]، بر عهده او کفّاره است و اگر برای دوّمین بار عمدا صید کند، از شمار کسانی است که خداوند از او انتقام می گیرد و کفّاره بر عهده اش نیست.

وسائل الشیعه_ به نقل از حلبی _: امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال درباره کسی که در حال احرام صیدی کند فرمود : باید کفّاره بدهد. عرض کردم: اگر برای بار دوم صید کند؟ فرمود: اگر دوباره صید کند، کفّاره ای بر او نیست [و از او پذیرفته نمی شود ]و در شمار کسانی است که خداوند عزّ و جلّ [درباره آنها ]فرموده است: «و هر که [بدان ]باز گردد، پس خدا از او انتقام می گیرد». (4)

ص :157


1- تهذیب الأحکام : 5/373/1298.
2- وسائل الشیعة : 9/245/4.
3- (انظر) الذَّنْب : باب 1372. وسائل الشیعة : 9/244 باب 48.
4- این دو روایت در بیان این نکته مشترکند که آیه شریفه، کفّاره را برای مُحرمانی قرار داده که یا به اشتباه، صید کرده اند و یا فقط یک بار به صورت عمد مرتکب این گناه شده اند . و بیشتر از این، چنان گناه سنگینی دارد که کفّاره یارای سبک کردن آن را ندارد و بلکه گنه کار عقوبت آن را باید در سرای آخرت تحمّل نماید.

ص :158

462 - المکافأة

462 - جبران
اشاره

(1)

(2)

ص :159


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75/271 باب 68 «المُکافأة علَی السُّوء». بحار الأنوار : 75/41 باب 36 «المکافأة علَی الصنائع و ذمّ مکافأة الإحسان بالإساءة».
2- انظر: عنوان 68 «الجزاء» ، 275 «الشُّکر للنّاس». 364 «العُقوبة» ، 441 «القِصاص».

3444 - مُکافَأةُ الإحسانِ بِالإحسانِ
3444 - جبران خوبی با خوبی

الکتاب :

«وَ إِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبا» . (1)

«هَلْ جَزَاءُ الأِحْسانِ إِلاَّ الإِحْسانُ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أتی إلَیهِ مَعروفٌ فوَجَدَ فَلْیُکافِ ، و مَن لَم یَجِدْ فَلْیُثنِ عَلَیهِ ، فإنَّ مَن أثنی عَلَیهِ فقدَ شَکَرَهُ ، و مَن کَتَمَهُ فقَد کَفَرَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن آتاکُم مَعروفا فکافِئوهُ ، و إن لَم تَجِدوا ما تُکافِئونَهُ فادْعوا اللّهَ لَهُ حتّی تَظُنّوا أنَّکُم قَد کافَیتُمُوهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی بَیان الحُقوقِ _: ثُمّ جَعَلَ سُبحانَهُ مِن حُقوقِهِ حُقوقا افتَرَضَها لِبَعضِ النّاسِ عَلی بَعضٍ ، فَجَعَلَها تَتَکافَأُ فی وُجوهِها . و یُوجِبُ بَعضُها بَعضا ، و لا یُستَوجَبُ بَعضُها إلاّ بِبَعضٍ . (5)

3444

جبران خوبی با خوبی

قرآن:

«هر گاه درود و تحیّتی به شما گفته شد، به صورتی بهتر یا همانند آن پاسخ دهید. هر آینه خدا حسابگر هر چیزی است».

«آیا سزای نیکی جز نیکی است؟»

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که احسانی به او شود و بتواند جبران کند، باید آن را تلافی نماید و اگر نتواند، باید از آن قدردانی کند؛ زیرا کسی که از احسانی قدردانی کند، در واقع از آن سپاسگزاری کرده است و هر کس احسان را نادیده بگیرد، ناسپاسی کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه کسی به شما نیکی کرد، جبرانش کنید و اگر چیزی نداشتید که آن را جبران نمایید، برایش به درگاه خدا دعا کنید، چندان که فکر کنید پاداش احسان او را داده اید.

امام علی علیه السلام_ در بیان حقوق _فرمود : آن گاه خداوند سبحان از جمله حقوق خویش، برای مردم حقوقی نسبت به یکدیگر واجب فرمود. و آنها را به گونه ای قرار داد که یکدیگر را جبران می کنند و هر یک موجب دیگری می شود و هر حقی جز در مقابل حقی دیگر، واجب نمی شود.

ص :160


1- النساء : 86.
2- الرحمن : 60.
3- کنز العمّال : 16567.
4- بحار الأنوار : 75/43/8.
5- نهج البلاغة : الخطبة 216.

عنه علیه السلام :المُکافأةُ عِتقٌ . (1)

عنه علیه السلام :أطِلْ یَدَکَ فی مُکافَأةِ مَن أحسَنَ إلَیکَ، فإن لَم تَقدِرْ فلا أقَلَّ مِن أن تَشکُرَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن جازاکَ بِالشُّکرِ فقَد أعطاکَ أکثَرَ مِمّا أخَذَ مِنکَ . (3)

عنه علیه السلام :إذا حُیِّیتَ بِتَحِیَّةٍ فَحَیِّ بأحسَنَ مِنها ، و إذا اُسدِیَت إلَیکَ یَدٌ فکافِئْها بِما یُربی عَلیها ، و الفَضلُ مَعَ ذلکَ لِلبادِئِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن صَنَعَ مِثلَ ما صُنِعَ إلَیهِ فقَد کافَأ ، و مَن أضعَفَ کانَ شَکورا . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :المَعروفُ غُلٌّ لا یَفُکُّهُ إلاّ مُکافَأةٌ أو شُکرٌ . (6)

عنه علیه السلام_ فی قَولِه تَعالی : «هَلْ جَزاءُ الإحْسانِ إلاّ الإحْسانُ» _: جَرَت فی المُؤمِنِ و الکافِرِ و البَرِّ و الفاجِرِ ، مَن صُنِعَ إلَیهِ مَعروفٌ فعَلَیهِ أن یُکافِئَ بهِ ، و لَیسَتِ المُکافَأةُ أن تَصنَعَ کما صَنَعَ حتّی تَری فَضلَکَ ، فإن صَنَعتَ کما صَنَعَ فلَهُ الفَضلُ بِالابتِداءِ . (7) (8)

امام علی علیه السلام :جبران کردن [نیکی با نیکی]، موجب آزاد شدن [از حق احسان ]است.

امام علی علیه السلام :برای عوض دادن به کسی که به تو نیکی کرده است دستت را دراز کن و اگر توانایی [جبران ]نداشتی، دست کم از او تشکر کن.

امام علی علیه السلام :کسی که در عوضِ نیکی تو، تشکّر و قدردانی کند، بیش از آنچه از تو گرفته به تو داده است.

امام علی علیه السلام :هر گاه به تو درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن پاسخ گوی و هر گاه احسانی به تو شد، به احسانی بهتر از آن جبرانش کن. با وجود این، فضیلت از آنِ آغازگر [نیکی ]است.

امام علی علیه السلام :هر کس همان احسانی را کند که به او شده است، آن را پاداش داده و هر کس به بیشتر از آن تلافی کند، شکور (بسیار سپاسگزار) است.

امام کاظم علیه السلام :نیکی و احسان قلاده ای است که جز جبران کردن یا تشکر آن را باز نمی کند.

امام کاظم علیه السلام_ درباره آیه «آیا سزای نیکی جز نیکی است؟» _فرمود : این آیه درباره مؤمن و کافر و نیک و بد جاری است. به هر کس خوبی شود، باید آن را پاداش دهد. پاداش دادن، این نیست که همان احسانی را کنی که او کرده است، مگر این که برتری خود را نشان دهی؛ زیرا اگر همان را کنی که او کرده است، به سبب این که آغازگر احسان می باشد، برتری از آنِ اوست.

ص :161


1- غرر الحکم : 56.
2- غرر الحکم : 2383.
3- بحار الأنوار : 78/82/80.
4- نهج البلاغة : الحکمة 62.
5- بحار الأنوار : 75/42/4 .
6- الدّرة الباهرة : 34.
7- بحار الأنوار : 78/311/1.
8- (انظر) الشُّکر للنّاس : باب 2058.

3445 - مُکافَأةُ الإساءَةِ بِالإساءَةِ
3445 - تلافی کردن بدی با بدی

الکتاب :

«الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ ما اعْتَدَی عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِینَ» . (1)

«وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ» . (2)

«ذَلِکَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» . (3)

«إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیرا وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» . (4)

3445

تلافی کردن بدی با بدی

قرآن:

«این ماه حرام، در مقابل آن ماه حرام است و [هتک ]حرمتها قصاص دارد. پس هر کس به شما تعدّی کرد، همان گونه که به شما تعدّی کرده، بر او تعدّی کنید و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا، با تقوا پیشگان است».

«و اگر عقوبت کردید، به همان گونه که مورد عقوبت قرار گرفته اید [متجاوز را] به عقوبت رسانید و اگر صبر کنید، البته آن برای شکیبایان بهتر است».

«آری چنین است، و هر کس نظیر آنچه بر او عقوبت رفته است دست به عقوبت زند، سپس مورد ستم قرار گیرد، قطعاً خدا او را یاری خواهد کرد؛ چرا که خدا بخشایشگر آمرزنده است».

«مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آن که مورد ستم قرار گرفته اند، یاری خواسته اند. و کسانی که ستم کرده اند، به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت».

ص :162


1- البقرة : 194.
2- النحل : 126.
3- الحجّ : 60.
4- الشعراء : 227.

«وَ الَّذِینَ إِذَا أصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ * وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ * وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبیلٍ * إِنَّما السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ * وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الأُمُورِ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عامَلَ بِالبَغیِ (2) کوفِیَ بِهِ . (3)

(4)

«و کسانی که چون ستم بر ایشان رسد، یاری می جویند [و به انتقام بر می خیزند]. و جزای بدی، مانند آن، بدی است. پس هر که درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر [عهده] خداست. براستی او ستمگران را دوست نمی دارد. و هر که پس از ستم [دیدنِ] خود، یاری جوید [و انتقام گیرد ]راه [نکوهش] بر ایشان نیست. راه [نکوهش] تنها بر کسانی است، که به مردم ستم می کنند و در [روی ]زمین به ناحق سر برمی دارند. آنان عذابی دردناک خواهند داشت. و هر که صبر کند و درگذرد، مسلّما این [خویشتنداری، حاکی] از اراده قوی [در]کارهاست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هر که به ستم رفتار کند، با او مقابله به مثل شود.

3446 - ما لا یَنبَغی فِی المُکافَأةِ
3446 - تلافی ناشایست

ما لا یَنبَغی فِی المُکافَأةِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقبَحُ المُکافاةِ المُجازاةُ بِالإساءَةِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کافَأ السَّفیهَ بِالسَّفَهِ فقَد رَضِیَ بِما اُتیَ إلَیهِ حَیثُ احتَذی مِثالَهُ . (6)

3446

تلافی ناشایست

امام علی علیه السلام :زشت ترین تلافی، پاداش دادن [نیکی ]با بدی است.

امام صادق علیه السلام :هر کس [رفتار]شخص نابخرد [نسبت به خود] را با نابخردی تلافی کند، به رفتاری که [از جانب نابخرد] با او شده رضایت داده است؛ زیرا از نمونه او پیروی کرده است.

ص :163


1- الشوری : 39 _ 43.
2- فی الطبعة المعتمدة «الغَیّ» و ما أثبتناه من طبعة النجف .
3- غرر الحکم : 8475.
4- (انظر) المکافأة : باب 3450 . عنوان 364 «العُقوبة» ، 441 «القصاص». الکرم : باب 3423.
5- بحار الأنوار : 78/53/85.
6- الکافی : 2/322/2 .

عنه علیه السلام :مَن أکرَمَکَ فأکرِمْهُ ، و مَنِ استَخَفَّکَ فأکرِمْ نَفسَکَ عَنهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر کس تو را گرامی داشت، تو نیز او را گرامی بدار و هر کس به تو بی احترامی کرد، خودت را در مرتبه او قرار مده

3447 - ذَمُّ الانتِقامِ
3447 - نکوهش انتقامگیری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا سُؤدُدَ مَع انتِقامٍ . (3)

عنه علیه السلام :التَّسَرُّعُ إلَی الانتِقامِ أعظَمُ الذُّنوبِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُحسِنِ العَفوَ أساءَ بِالانتِقامِ . (5)

عنه علیه السلام :سُوءُ العُقوبَةِ مِن لُؤمِ الظَّفَرِ . (6)

عنه علیه السلام :أقبَحُ أفعالِ المُقتَدِرِ الانتِقامُ . (7)

عنه علیه السلام :قُوَّةُ الحِلمِ عِندَ الغَضَبِ أفضَلُ مِنَ القُوَّةِ عَلَی الانتِقامِ . (8)

عنه علیه السلام :مَنِ انتَقَمَ مِنَ الجانی أبطَلَ فَضلَهُ فی الدُّنیا وفاتَهُ ثَوابُ الآخِرَةِ . (9)

.

3447

نکوهش انتقامگیری

امام علی علیه السلام :با انتقامگیری، سروری در کار نیست.

امام علی علیه السلام :شتاب در انتقامگیری، بزرگترین گناهان است.

امام علی علیه السلام :هر که خصلتِ نیکِ گذشت را نداشته باشد، رفتار زشتِ انتقام را در پیش گیرد.

امام علی علیه السلام :بد کیفر دادن، از پستیِ پیروزی است.

امام علی علیه السلام :زشت ترین کارهای شخص قدرتمند، انتقام گرفتن است.

امام علی علیه السلام :توانایی بردباری هنگام خشم، با ارزشتر از توانایی بر انتقام است.

امام علی علیه السلام :هر کس از گنهکار انتقام کشد،ارزش و برتری خود را در دنیا از بین ببرد و ثواب آخرت را از دست بدهد.

ص :164


1- بحار الأنوار : 78/278/113.
2- (انظر) السَّفَه : باب 1823 ، 1824. العفو : باب 2720.
3- غرر الحکم : 10518.
4- غرر الحکم : 6766.
5- غرر الحکم : 8959.
6- غرر الحکم : 5652.
7- غرر الحکم : 3003.
8- غرر الحکم : 6808.
9- غرر الحکم : 8863.

عنه علیه السلام :لا تَطلُبَنَّ مُجازاةَ أخیکَ و إن حَثا التُّرابَ بِفِیکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام إنّ فی التَّوراةِ مَکتوباً :یا بنَ آدمَ ......... إذا ظُلِمتَ بِمَظلِمَةٍ فارضَ بِانتِصاری لَکَ؛ فإنَّ انتِصاری لَکَ خَیرٌ مِن انتِصارِکَ لِنفَسِکَ . (2)

امام علی علیه السلام :در پی مجازات کردن برادرت مباش، اگر چه به دهانت خاک بپاشد.

امام صادق علیه السلام :در تورات آمده است: ای آدمی زاده! هر گاه به تو ستمی شد، به انتقامی که من برایت بگیرم رضایت ده؛ زیرا من بهتر از تو برایت انتقام می گیرم.

3448 - مُکافَأةُ الإحسانِ بِالإساءَةِ
3448 - پاداش خوبی را با بدی دادن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عادَةُ اللِّئامِ المُکافأةُ بِالقَبیحِ عَنِ الإحسانِ . (3)

عنه علیه السلام :شَرُّ النّاسِ مَن کافی عَلَی الجَمیلِ بِالقَبیحِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کافَأ الإحسانَ بالإساءَةِ فقدَ بَرِئَ مِنَ المُرُوَّةِ . (5)

(6)

3448

پاداش خوبی را با بدی دادن

امام علی علیه السلام :عادت فرومایگان، پاداش دادن نیکی با بدی است.

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که خوبی را با بدی پاداش دهد.

امام علی علیه السلام :هر که نیکی را با بدی پاداش دهد، از مروّت به دور است.

3449 - مُکافَأةُ الإساءَةِ بِالإحسانِ
3449 - پاداش دادن بدی با خوبی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن کَمالِ الإیمانِ مُکافاةُ المُسیءِ بِالإحسانِ . (7)

3449

پاداش دادن بدی با خوبی

امام علی علیه السلام :از [نشانه های] کمال ایمان این است که بدی کننده را به نیکی پاداش دهی.

ص :165


1- بحار الأنوار : 77/209/1 .
2- الکافی : 2/304/10.
3- غرر الحکم : 6238.
4- غرر الحکم : 5750.
5- غرر الحکم : 8674.
6- (انظر) الشُّکر للنّاس : باب 2059 ، 2060.
7- غرر الحکم : 9413.

عنه علیه السلام :مَن لَم یُجازِ الإساءَةَ بِالإحسانِ فلَیسَ مِنَ الکِرامِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی مَکارِمِ الأخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلهِ ، و سَدِّدْنی لِأن اُعارِضَ مَن غَشَّنی بِالنُّصحِ ، و أجزِیَ مَن هَجَرَنی بِالبِرِّ ، و اُثیبَ مَن حَرَمَنی بِالبَذلِ ، و اُکافِئَ مَن قَطَعَنی بِالصِّلَةِ ، و اُخالِفَ مَنِ اغتابَنی إلی حُسنِ الذِّکرِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :کسی که بدی را به نیکی پاداش ندهد، از بزرگواران نیست.

امام زین العابدین علیه السلام_ در بخشی از دعای مکارم الاخلاق _گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل او صلوات فرست و مرا توفیق ده، تا با کسی که نسبت به من دغلکاری کرده، خیرخواهی و صداقت ورزم و کسی را که از من قهر کرده، با دوستی پاداش دهم و کسی را که از من دریغ کرده، با دَهِش عوض دهم و کسی را که از من بریده، با پیوند پاداش دهم و از آن که غیبت مرا کرده، به نیکی یاد کنم.

3450 - کَما تَدینُ تُدانُ
3450 - از هر دست بدهی با همان دست می گیری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن حَفَرَ بِئرا لِأخیهِ وَقَعَ فیها ، و مَن هَتَکَ حِجابَ غَیرِهِ انْکَشَفَتْ عَوراتُ بَیتهِ . (4)

3450

از هر دست بدهی با همان دست می گیری

امام علی علیه السلام :هر که برای برادرش چاهی کند، خود در آن افتد و هر که پرده [حرمت] دیگری را بدرد، عیبهای درون خانه او بر ملا شود.

ص :166


1- غرر الحکم : 8958.
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
3- (انظر) الإحسان : باب 868. الرَّحِم : باب 1468. الخیر : باب 1180. الإنصاف : باب 3818. الهدیّة : باب 3954.
4- تحف العقول : 88.

عنه علیه السلام :مَن عابَ عِیبَ ، و مَن شَتَمَ اُجیبَ ، و مَن غَرَسَ أشجارَ التُّقی اجتَنی ثِمارَ المُنی . (1)

عنه علیه السلام :کَما تَدینُ تُدانُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کَشَفَ عَن حِجابِ غَیرِهِ تَکَشَّفَت عَوراتُ بَیتِه ، و مَن سَلَّ سَیفَ البَغیِ قُتِلَ بِهِ ، و مَنِ احتَفَرَ لِأخیهِ بِئرا سَقَطَ فیها، و مَن داخَلَ السُّفَهاءَ حُقِّرَ ، و مَن خالَطَ العُلَماءَ وُقِّرَ ، و مَن دَخَلَ مَداخِلَ السَّوءِ اتُّهِمَ . (3)

عنه علیه السلام :بَرُّوا آباءَکُم یَبَرَّکُم أبناؤکُم ، و عِفّوا عَن نِساءِ النّاسِ تَعِفَّ نِساؤکُم . (4)

بحار الأنوار :فی الإنجیلِ : ألاّ تَدینوا و أنتُم خُطّاءٌ فیُدانَ مِنکُم بِالعَذابِ ، لا تَحکُموا بِالجَورِ فیُحکَمَ عَلَیکُم بِالعَذابِ ، بِالمِکیالِ الّذی تَکیلونَ یُکالُ لَکُم ، و بِالحُکمِ الّذی تَحکُمونَ یُحکَمُ عَلَیکُم . (5)

امام علی علیه السلام :هر که عیبجویی کند، عیبجویی شود و هر که ناسزا گوید، پاسخ [ناسزا] شنود و هر که درختهای تقوا بنشاند، میوه های آرزوها بچیند.

امام علی علیه السلام :از هر دست بدهی، با همان دست پس می گیری.

امام صادق علیه السلام :هر که پرده دیگری را کنار زند، عیبهای خانه خودش نمایان شود و هر که تیغ ستم برکشد، [خودش] با همان کشته شود و هر که برای برادر خود چاهی بکَنَد، خود در آن افتد و هر که با نابخردان درآمیزد، بی مقدار شود و هر که با دانایان بنشیند، با وقار و گرانمایه شود و هر که به جاهای بد وارد شود، مورد سوء ظنّ و تهمت قرار گیرد.

امام صادق علیه السلام :با پدرانتان خوشرفتاری کنید تا فرزندانتان با شما خوشرفتاری کنند، و نسبت به زنان مردم عفّت ورزید تا نسبت به زنان شما عفّت ورزند.

بحار الأنوار :در انجیل آمده است: هان! در حالی که خودتان خطا کارید، کیفر ندهید، که با عذاب کیفر داده می شوید. ظالمانه حکم نکنید، که به عذاب درباره شما حکم می شود. با همان پیمانه ای که کیل می کنید، برای شما کیل می شود و به همان گونه که حکم می کنید، درباره شما حکم می شود.

ص :167


1- کشف الغمّة : 3/136.
2- غرر الحکم : 7208.
3- کشف الغمّة : 2/396.
4- تحف العقول : 359.
5- بحار الأنوار : 77/43/12.

ص :168

463 - التکلیف

463 - تکلیف
اشاره

(1)

(2)

ص :169


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5/298 باب 14 «شرائط صحّة التکلیف». بحار الأنوار : 5/309 باب 15 «علّة خلق العِباد و تکلیفهم». بحار الأنوار : 5/318 باب 16 «عموم التکالیف». بحار الأنوار : 5/288 باب 13 «الأطفال و من لم یتمّ علیهم الحجّة فی الدنیا». وسائل الشیعة : 1/27 باب 3 «اشتراط العقل فی تعلّق التکلیف». وسائل الشیعة : 1/30 باب 4 «اشتراط التکلیف ......... بالاحتلام».
2- انظر: عنوان 99 «الحُجّة» ، 263 «الشریعة» ، 50 «البلوغ». الاُصول : باب 103 ، الأمانة : باب 309.

3451 - التَّکلیفُ
3451 - تکلیف

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَمُوا أنّ ما کُلِّفتُم بهِ یَسیرٌ ، و أنّ ثَوابَهُ کثیرٌ ، و لو لم یَکُن فیما نَهَی اللّهُ عَنهُ مِن البَغیِ و العُدوانِ عِقابٌ یُخافُ لَکانَ فی ثَوابِ اجتِنابِهِ ما لا عُذرَ فی تَرکِ طَلَبِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ أمَرَ عِبادَهُ تَخییرا ، و نَهاهُم تَحذیرا ، و کَلَّفَ یَسیرا ، و لم یُکَلِّفْ عَسیرا ، و أعطی علَی القَلیلِ کثیرا ، و لم یُعصَ مَغلوبا ، و لم یُطَعْ مُکرَها ، و لم یُرسِلِ الأنبیاءَ لَعِبا ، و لم یُنزِلِ الکتابَ لِلعِبادِ عَبَثا ، و لا خَلَقَ السماواتِ و الأرضَ و ما بَینَهُما باطِلاً : «ذلکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیلٌ للّذینَ کَفَرُوا مِنَ النّارِ» (2) . (3)

عنه علیه السلام :اعلَمُوا أنّهُ لن یَرضی عَنکُم بشیءٍ سَخِطَهُ علی مَن کانَ قَبلَکُم ، و لن یَسخَطَ علَیکُم بشیءٍ رَضِیَهُ ممَّن کانَ قَبلَکُم ، و إنّما تَسیرُونَ فی أثرٍ بَیِّنٍ ، و تَتَکلَّمونَ بِرَجعِ قَولٍ قد قالَهُ الرِّجالُ مِن قَبلِکُم . (4)

3451

تکلیف

امام علی علیه السلام :بدانید که آنچه بدان مکلّف شده اید، اندک و ثوابش بسیار است. اگر برای ستم و تجاوز که خداوند از آنها نهی فرموده است کیفری ترسناک هم نبود، باز پاداش خودداری از آنها چندان بزرگ است که در ترک آنها بهانه ای نیست.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، بندگان خود را فرمان داده است، حال آنکه آنان مختارند و بازشان داشته است برای این که به آنان هشدار داده باشد و تکلیف آسان فرموده و تکلیف دشوار نداده است و کار اندک را پاداش فراوان می دهد، نه با زور نافرمانی می شود و نه با اکراه و اجبار فرمانبری. پیامبران را از سر بازیچه نفرستاد و برای بندگان بیهوده کتاب آسمانی نازل نکرد و آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست به باطل نیافرید «این گمان کسانی است که کفر ورزیدند. پس وای بر کافران از آتش».

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند آنچه را بر پیشینیان شما نپسندیده، بر شما نیز هرگز نخواهد پسندید و آنچه را بر آنان پسندیده هرگز برای شما ناپسند نخواهد دانست. بلکه شما [همگی ]در پی نشانه ای آشکار حرکت می کنید و آنچه می گویید، بازتاب سخنانی است که پیشینیان شما گفته اند.

ص :170


1- نهج البلاغة : الکتاب 51.
2- . ص : 27 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 78.
4- نهج البلاغة : الخطبة 183.

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیُّ رضوان اللّه علیه تحت عنوانِ «بحثٌ فلسفیّ فی کیفیّة وجود التکلیف و دوامه» :

قد تقدّم فی خلال أبحاث النبوّة و کیفیّة انتشاء الشرائع السماویة فی هذا الکتاب أنّ کلّ نوعٍ من أنواع الموجودات له غایةٌ کمالیّةٌ هو متوجّه إلیها ساعٍ نحوها طالبٌ لها بحرکةٍ وجودیةٍ تناسب وجوده ، لا یسکن عنها دون أن ینالها ، إلاّ أن یمنعه عن ذلک مانعٌ مزاحِمٌ فیبطل دون الوصول إلی غایته ، کالشجرة تقف عن الرشد و النموّ قبل أن تبلغ غایتها لآفات تعرضها . و تقدّم أیضا أنّ الحرمان من بلوغ الغایات إنّما هو فی أفراد خاصّة من الأنواع ، و أمّا النوع بنوعیّته فلا یتصوّر فیه ذلک . و أنّ الإنسان _ و هو نوع وجودیّ _ له غایةٌ وجودیّة لا ینالها إلاّ بالاجتماع المدنیّ ، کما یشهد به تجهیز وجوده بما لا یستغنی به عن سائر أمثاله کالذکورة و الاُنوثة و العواطف و الإحساسات و کثرة الحوائج و تراکمها.

و أنّ تحقّق هذا الاجتماع و انعقاد المجتمع الإنسانیّ یُحوِج أفراد المجتمع إلی أحکامٍ و قوانین ینتظم باحترامها و العمل بها شتات اُمورهم و یرتفع بها اختلافاتهم الضروریّة ، و یقف بها کلّ منهم فی موقفه الذی ینبغی له و یحوز بها سعادته و کماله الوجودیّ ، و هذه الأحکام و القوانین العملیّة فی الحقیقة منبعثة عن الحوائج التی تهتف بها خصوصیة وجود الإنسان و خلقته الخاصّة بما لها من التجهیزات البدنیّة و الروحیّة ، کما أنّ خصوصیّة وجوده و خلقته مرتبطةٌ بخصوصیّات العلل و الأسباب التی تکوّن وجود الإنسان من الکون العامّ .

و هذا معنی کون الدِّین فطریّا ، أی أنّه مجموع أحکامٍ و قوانین یرشد إلیها وجود الإنسان بحسب التکوین . و إن شئت فقل : سنن یستدعیها الکون العامّ ، فلو اُقیمت أصلحت المجتمع و بلغت بالأفراد غایتها فی الوجود و کمالها المطلوب ، و لو تُرکت و اُبطلت أفسدت العالم الإنسانیّ و زاحمت الکون العامّ فی نظامه .

و أنّ هذه الأحکام و القوانین سواءٌ کانت معاملیّة اجتماعیّة تصلح بها حال المجتمع و یجمع بها شمله ، أو عبادیّة تبلغ بالإنسان غایة کماله من المعرفة و الصلاح فی مجتمع صالحٍ ، فإنّها جمیعا یجب أن یتلقّاها الإنسان من طریق نبوّة إلهیّةٍ و وحی سماویّ لا غیر .

و بهذه الاُصول الماضیة یتبیّن أنّ التکلیف الإلهیّ یلازم الإنسان ما عاش فی هذه النشأة الدنیویّة سواءٌ کان فی نفسه ناقصا لم یکمل وجودا بعد أو کاملاً علما و عملاً . أمّا لو کان ناقصا فظاهر ، و أمّا لو کان کاملاً فلأنّ معنی کماله أن یحصل له فی جانبَی العلم و العمل ملَکاتٌ فاضلة یصدُر عنها من الأعمال المعاملیّة ما یلائم المجتمع و یصلحه و یتمکّن من کمال المعرفة و صدور الأعمال العبادیّة الملائمة للمعرفة کما تقتضیه العنایة الإلهیّة الهادیة للإنسان إلی سعادته .

و من المعلوم أنّ تجویز ارتفاع التکلیف عن الإنسان الکامل ملازمٌ لتجویز تخلّفه عن الأحکام و القوانین . و هو فیما یرجع إلَی المعاملات یوجب فساد المجتمع و العنایة الإلهیّة تأباه . و فیما یرجع إلی العبادات یوجب تخلّف الملَکات عن آثارها ، فإنّ الأفعال مقدّماتٌ مُعدّة لحصول الملَکات ما لم تحصل ، و إذا حصلت عادت تلک الأفعال آثارا لها تصدر عنها صدورا لا تخلّف فیه .

و من هنا یظهر فساد ما ربّما یُتوهّم أنّ الغرض من التکلیف تکمیل الإنسان و إیصاله غایة وجوده ، فإذا کمل لم یکن لبقاء التکلیف معنی .

وجه الفساد : أنّ تخلّف الإنسان عن التکلیف الإلهیّ ، و إن کان کاملاً فی المعاملات یفسد المجتمع و فیه إبطال العنایة الإلهیّة بالنوع ، و فی العبادات یستلزم تخلّف الملَکات عن آثارها ، و هو غیر جائزٍ ، و لو جاز لکان فیه إبطال الملَکة و فیه أیضا إبطال العنایة . نعم ، بین الإنسان الکامل و غیره فرقٌ فی صدور الأفعال ، و هو أنّ الکامل مَصون عن المخالفة لمکان الملَکة الراسخة بخلاف غیر الکامل ، و اللّه المستعان . (1) (2)

توضیح :

علاّمه طباطبایی _ رضوان اللّه علیه _ تحت عنوان «بحثی فلسفی در چگونگی پدید آمدن تکلیف و استمرار آن»، می نویسد:

در ضمن بحثهای مربوط به نبوّت و نحوه پدید آمدن شرایع آسمانی در این کتاب، گفتیم که هر یک از انواع موجودات، دارای غایتی کمالی هستند که رو به سوی آن دارند و با رفتارها و حرکتهایِ وجودیِ متناسب با هستی خویش، به سمت آن در حرکتند و تا به آن نرسند آرام نمی گیرند، مگر این که مانعی پیش آید و نگذارد آن نوع به آن غایت کمال برسد. مانند این که درخت، به سبب دچار شدن به آفات، پیش از رسیدن به غایتِ وجودیش، از رشد و نمو باز ایستد. همچنین در آن مباحث گفتیم که محروم شدن از رسیدن به غایات و اهداف، در حقیقت، دامنگیر افراد خاصی از انواع موجودات می شود و خودِ نوع، از حیث نوعیّتش، دچار این وقفه و محرومیت نمی شود.

همچنین گفتیم که انسان _ که یکی از انواع موجودات می باشد _ دارای غایتی وجودی است که جز از طریق اجتماع مدنی به آن غایت نمی رسد. دلیلش هم مجهّز شدن وجود اوست به ویژگیهایی که به سبب آنها به دیگر افراد نوع خود نیازمند است؛ ویژگیهایی چون نر و مادگی و عواطف و احساسات و نیازهای فراوان و انبوه.

تحقّق یافتن این اجتماع و شکل گرفتن جامعه انسانی، افراد این جامعه را به داشتن مقرّرات و قوانینی نیازمند می کند که با احترام نهادن به آنها و به کار بستن این قوانین، کارهای پراکنده آنها نظم و سامان می پذیرد و اختلافاتِ گریز ناپذیر ایشان برطرف می شود و هر فردی در جایگاه شایسته خود قرار می گیرد و با این مقررات و قوانین، سعادت و کمال وجودی خویش را فراهم می آورد. این احکام و قوانین کاربردی، در حقیقت، برخاسته از نیازهایی است که خصوصیت وجود انسان و خلقت ویژه او، به سبب برخورداری از تجهیزات جسمی و روحی، آنها را اقتضا می کند. چنان که خصوصیّتِ وجود و خلقت او با خصوصیات علل و اسباب کلّ هستی که وجود انسان را پدید می آورد، ارتباط دارد.

این است معنای فطری بودن دین؛ یعنی، دین مجموعه احکام و قوانینی است که وجود تکوینی انسان به سوی آنها راهنمایی می کند. به عبارت دیگر، روشها و قوانینی است که کلّ هستی آنها را اقتضا می کند. از این رو، اگر این احکام و قوانین رعایت شوند، جامعه انسانی را درست می کند و افراد جامعه را به غایت وجودی و کمال مطلوب می رساند. اما اگر رها شوند و به کار بسته نشوند، دنیای انسانی را تباه می کنند و با نظام حاکم بر کلّ هستی تعارض و تضاد پیدا می کنند.

این احکام و قوانین، خواه به رفتارهای اجتماعی مربوط باشند، که باعث اصلاح وضع جامعه و نظم و سامان بخشیدن به آن می شوند و خواه عبادی باشند، که انسان را به کمال غایی او در زمینه شناخت و پاک زیستن در یک جامعه پاک و صالح می رسانند، در هر حال مجموع این قوانین اجتماعی و عبادی را، انسان باید تنها از طریق نبوّتی الهی و وحیی آسمانی دریافت کند.

با توجه به این اصول و مبانی، که قبلاً در مباحث مربوط به نبوّت و نحوه پدید آمدن شرایع آسمانی توضیح داده ایم، روشن می شود که تا وقتی انسان در این زندگی دنیوی به سر می برد _ خواه ناقص باشد و هنوز به مرحله کمال وجودی نرسیده باشد و خواه در مرتبه علم و عمل به کمال رسیده باشد _ تکلیف الهی پیوسته با انسان هست و برایش لازم می باشد. نیاز او به این تکالیف، در صورتی که انسان ناقص باشد و به کمال مطلوب نرسیده باشد، روشن است و اگر کامل باشد، باز هم به تکلیف الهی نیازمند است؛ زیرا معنای کمال انسان، این است که در بُعد علمی و عملی مَلکات فاضله ای برایش حاصل شود و از آنها رفتارهایی اجتماعی سر زند که با جامعه سازگار باشد و موجب اصلاح آن شود و همچنین باعث دست یافتن به کمال شناخت و معرفت و صدور اعمال عبادی متناسب با آن شناخت شود، به همان نحوی که عنایت الهی که انسان را به سوی سعادتش رهنمون می شود، اقتضا می کند.

پیداست که تجویز برداشته شدن تکلیف از انسان کامل، ملازم است با تجویز تخلّف او از احکام و قوانین، و این خود، در بُعد رفتارهای اجتماعی، به فساد جامعه می انجامد که با عنایت الهی سازگار نیست و در بُعد عبادات موجب تخلّف مَلکات از آثارشان می شود؛ زیرا افعال [عبادی ]مقدّماتی هستند که زمینه را برای پیدایش مَلکات فراهم می آورند و هر گاه این مَلکات به وجود آمدند، این افعال به آثار آنها تبدیل می شوند که به نحو تخلّف ناپذیری از این مَلکات [فاضله ]صادر می شوند.

از این جاست که نادرستی این توهّمْ آشکار می شود که غرض از تکلیف ، کامل کردن انسان و رساندن او به غایت وجودیش می باشد. بنا بر این، وقتی انسان به کمال مطلوب خود رسید، دیگر باقی بودن تکلیف معنا ندارد.

علّت نادرستی و بطلان این توهّم، این است که تخلّف انسان هرچند کامل شده باشد از تکلیف الهی، در زمینه رفتارهای اجتماعی، جامعه را به تباهی می کشاند و این خود موجب ابطال عنایت الهی نسبت به نوع انسان می شود. در زمینه عبادت نیز، این تخلّف، مستلزم تخلّف مَلکات از آثار آنهاست و این جایز نیست؛ زیرا اگر تخلّف مَلکات از آثارشان جایز باشد، مستلزم ابطال مَلَکه است و این نیز با عنایت الهی سازگار نیست. آری، میان انسان کامل و غیر کامل در سر زدن افعال از آنها یک فرق هست و آن این که انسان کامل، به علّت راسخ بودن ملکه در وجود او، از مخالفت مصون است، اما انسان نا کامل چنین مصونیتی ندارد، و خدا یاری رسان است .

ص :171


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/199 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 5/318 باب 16.

ص :172

ص :173

ص :174

3452 - لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفساً إلّا وُسعَها
3452 - خداوند کسی را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کند

الکتاب :

«لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسا إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها ما اکْتَسَبَتْ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رُفِعَ عن اُمَّتی الخَطَأُ و النِّسیانُ و ما استُکرِهُوا علَیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :رُفِعَ القَلمُ عن ثلاثةٍ : عن المَجنونِ المَغلوبِ علی عَقلِهِ حتّی یَبرَأ ، و عنِ النّائمِ حتّی یَستَیقظَ ، و عنِ الصَّبیِّ حتّی یَحتَلِمَ . (4)

3452

خداوند کسی را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کند

قرآن:

«خداوند، هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند. آنچه [ از خوبی ]به دست آورده به سود او، و آنچه [ از بدی ]به دست آورده به زیان اوست ».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از امّت من [مسؤولیت و تکلیف در برابر] خطا و فراموشی و آنچه بدان مجبور شده اند برداشته شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سه کس قلم [تکلیف ]برداشته شده است: از دیوانه ای که عقلش را از دست داده است، تا زمانی که بهبود یابد. از شخص خفته، تا زمانی که بیدار شود و از کودک، تا وقتی که محتلم شود.

ص :175


1- البقرة : 286.
2- (انظر) الأنعام : 152 ، الأعراف : 42 ، المؤمنون : 62 ، الطلاق : 7 ، البقرة : 233.
3- کنز العمّال : 10307.
4- کنز العمّال : 10309.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یُعَذِّبُ اللّهُ عَبدا علی خَطأٍ و لا استِکراهٍ أبَدا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :رُفِعَ عن اُمّتی تِسعَةٌ : الخَطَأُ ، و النِّسیانُ ، و ما اُکرِهُوا علَیهِ ، و ما لا یَعلَمونَ ، و ما لا یُطیقونَ ، و ما اضطُرُّوا إلَیهِ، و الحَسَدُ ، و الطِّیَرَةُ ، و التَّفکُّرُ فی الوَسوَسَةِ فی الخَلقِ ما لم یَنطِقْ بِشَفَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :وُضِعَ عن اُمّتی تِسعُ خِصالٍ : الخَطاءُ ، و النِّسیانُ ، و ما لا یَعلَمونَ ، و ما لا یُطیقُونَ، و ما اضطُرُّوا إلَیهِ ، و ما استُکرِهُوا علَیهِ ، و الطِّیَرَةُ ، و الوَسوَسَةُ فی التَّفَکُّرِ فی الخَلقِ ، و الحَسَدُ ما لم یَظهَرْ بلِسانٍ أو یَدٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن معنی قولِه_م: لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ _ : إنا لا نَملِکُ مَع اللّهِ شیئا ، و لا نَملِکُ إلاّ ما مَلَّکَنا ، فَمَتی مَلَّکَنا ما هُو أملَکُ بهِ مِنّا کَلَّفَنا ، و متی أخَذَهُ مِنّا وَضَعَ تَکلیفَهُ عَنّا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما اُمِرَ العِبادُ إلاّ بِدُونِ سَعَتِهِم ، فُکلُّ شیءٍ اُمِرَ النّاسُ بأخذِهِ فهُم مُتَّسِعونَ لَهُ ، و ما لا یَتَّسِعونَ لَهُ فهُو مَوضوعٌ عَنهُم . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، هیچ گاه بنده ای را به سبب کاری که از روی خطا یا اجبار انجام دهد، عذاب نمی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[مسؤولیت] نُه چیز، از امّت من برداشته شده است: خطا، فراموشی، آنچه بدان مجبور شوند، آنچه ندانند، آنچه از توانشان بیرون باشد، آنچه بدان ناچار شوند، حسادت، فال بد زدن و تفکّر وسوسه آمیز در آفرینش، تا زمانی که به زبان آورده نشود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[تکلیف و مسؤولیت نسبت به] نُه خصلت، از امّت من برداشته شده است: خطا، فراموشی، آنچه نمی دانند، آنچه توانش را ندارند، آنچه بدان ناچارند، آنچه به زور بدان وادار می شوند، فال بد زدن، وسوسه تفکّر در آفرینش و حسادت تا زمانی که به زبان یا دست، آشکار نشود.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای سخن مردمان که می گویند: لا حول و لا قوة الا باللّه _فرمود : با وجود خداوند، ما مالک چیزی نیستیم و چیزی نداریم مگر آنچه او به تملّک ما در آورده باشد. پس هر گاه چیزی را که او به مالکیتش سزاوارتر است به تملّک ما در آورد، بر عهده ما تکلیفی نهاده و هر گاه آن را از ما بگیرد، تکلیفش را از ما برداشته است.

ص :176


1- کنز العمّال : 10324.
2- بحار الأنوار : 5/303/14.
3- الکافی : 2/463/2.
4- نهج البلاغة : الحکمة 404.
5- التوحید : 347/6.

تهذیب الأحکام :قال الصادق علیه السلام : ما کَلَّفَ اللّهُ العِبادَ فوقَ ما یُطیقُونَ _ فَذَکَرَ الفَرائضَ و قالَ : _ إنّما کَلَّفَهُم صیامَ شهرٍ مِن السَّنَةِ و هُم یُطیقُونَ أکثَرَ مِن ذلکَ . (1)

امام صادق علیه السلام :بندگان، جز به کمتر از توانشان فرمان داده نشده اند. پس، هر چیزی که مردم به انجام آن مأمور شده اند، توانایی آن را دارند و آنچه که در توانشان نیست، از عهده آنان برداشته شده است.

تهذیب الأحکام :امام صادق علیه السلام فرمود : خداوند، بندگان را بیش از توانشان تکلیف نکرده است. حضرت سپس واجبات را نام برد و فرمود: آنان را به گرفتن یک ماه روزه در سال مکلّف کرده، در حالی که توانایی بیشتر از این را دارند.

ص :177


1- تهذیب الأحکام : 4/154/426.

ص :178

464 - التکلّف

464 - تکلّف
اشاره

(1)

(2)

ص :179


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73/394 باب 143 «التکلّف و الدعوی». کنز العمّال : 3/805 «التکلّف».
2- انظر: الضیافة : باب 2363 .

3453 - التَّکلُّفُ
3453 - تکلّف

الکتاب :

«قُلْ ما أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: و ارحَمْنی مِن تَکَلُّفِ ما لا یَعنینی . (2)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمام الصّادق علیه السلام _: قالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : نحنُ مَعاشِرَ الأنبیاءِ و الاُمَناءِ و الأتقیاءِ بُراءٌ مِن التَّکلُّفِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ المُسلمینَ قالوا لِرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لو أکرَهتَ یا رسولَ اللّهِ مَن قَدَرتَ علَیهِ مِن النّاسِ علَی الإسلامِ لَکَثُرَ عَدَدُنا و قَوِینا علی عَدُوِّنا ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما کُنتُ لِألقَی اللّهَ عَزَّ و جلَّ ببِدعَةٍ لم یُحدِثْ إلَیَّ فیها شیئا «و مَا أنا مِن المُتَکَلِّفِینَ» . (4)

3453

تکلّف

قرآن:

«بگو: من مزدی بر این [رسالت]، از شما نمی طلبم و من از کسانی نیستم که چیزی از خود بسازم و به خدا نسبت دهم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : به من رحم فرما، تا در کارهای بیهوده خود را به تکلّف نیندازم.

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ما گروه پیامبران و امانتداران و پرهیزگاران، از تکلّف به دوریم.

امام علی علیه السلام :مسلمانان، به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردند: ای رسول خدا! اگر کسانی از مردم را که بر آنان چیره گشتی به پذیرفتن اسلام مجبور می کردی، تعداد ما زیاد می شد و در برابر دشمنمان نیرومند می شدیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حاضر نیستم خداوند عزّ و جلّ را با بدعتی دیدار کنم که درباره آن چیزی به من نفرموده است: «و من از کسانی نیستم که چیزی از خود بسازم و به خدا نسبت دهم».

ص :180


1- ص : 86.
2- الکافی : 2/577/2.
3- مصباح الشریعة : 209.
4- التوحید : 342/11.

عنه علیه السلام :شَرٌّ أصدِقائکَ مَن تَتَکَلَّفُ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :شَرُّ الإخوانِ مَن تُکُلِّفَ لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :أهنی العَیشِ اطِّراحُ الکُلَفِ . (3)

عنه علیه السلام :التَّکلُّفُ مِن أخلاقِ المُنافِقینَ . (4)

عنه علیه السلام :شَرُّ الاُلفَةِ اطِّراحُ الکُلفَةِ . (5)

عنه علیه السلام :أکبَرُ الکُلفَةِ تَعَنِّیکَ فیما لا یَعنیکَ . (6)

عنه علیه السلام :اطِّراحُ الکُلَفِ أشرَفُ قُنیَةٍ . (7)

عنه علیه السلام :مَن کَلَّفَکَ ما لا تُطیقُ فقد أفتاکَ فی عِصیانِهِ . (8)

عنه علیه السلام :عَشرَةٌ یُعَنِّتُونَ أنفُسَهُم و غَیرَهُم : ذو العِلمِ القَلیلِ یَتَکَلَّفُ أن یُعَلِّمَ النّاسَ کثیرا . . . . (9)

عنه علیه السلام :لا یَکُن حُبُّکَ کَلَفا ، و لا بُغضُکَ تَلَفا ، أحبِبْ حَبیبَکَ هَونا مّا ، و أبغِضْ بَغیضَکَ هونا مّا . (10)

امام علی علیه السلام :بدترین دوستانت، کسی است که به خاطر او به زحمت و تکلّف افتی.

امام علی علیه السلام :بدترین برادران، کسی است که برای او به تکلّف وادار شوی.

امام علی علیه السلام :گواراترین زندگی [در] دور افکندن تکلّفات است.

امام علی علیه السلام :تکلّف (تصنّع و ظاهر سازی)، از اخلاق منافقان است.

امام علی علیه السلام :بدترین دوستی و الفت آن است که با تکلّف و ایجاد زحمت همراه باشد.

امام علی علیه السلام :بزرگترین تکلّف ، آن است که به چیزهای بیهوده بپردازی.

امام علی علیه السلام :دور افکندن تکلّفات، بالاترین اندوخته است.

امام علی علیه السلام :هر کس تو را به چیزی که توانش را نداری مکلّف سازد، حکم نافرمانی تو از خودش را صادر کرده است.

امام علی علیه السلام :ده نفرند که خود و دیگران را به رنج و زحمت می اندازند: کسی که از دانش اندکی برخوردار است، اما با زحمت سعی می کند به مردم چیز زیادی بیاموزد ......... .

امام علی علیه السلام :دوستی ات، سودایی و دشمنی ات نابود کننده نباشد، بلکه دوست خود را در حد اعتدال دوست بدار و دشمنت را نیز به اندازه دشمن بدار.

ص :181


1- غرر الحکم : 5706.
2- نهج البلاغة : الحکمة 479.
3- غرر الحکم : 2964.
4- غرر الحکم : 1176.
5- غرر الحکم : 5782.
6- غرر الحکم : 3166.
7- غرر الحکم : 1209.
8- غرر الحکم : 9137.
9- بحار الأنوار : 2/51/15.
10- بحار الأنوار : 74/ 178/ 18.

عنه علیه السلام :النّاسُ مَنقُوصونَ مَدخُولونَ إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ، سائلُهم مُتَعَنِّتٌ، و مُجیبُهُم مُتَکَلِّفٌ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الکُلفَةِ _: کلامُکَ فیما لا یَعنیکَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ بَرَّأ محمّدا صلی الله علیه و آله مِن ثلاثٍ : أن یَتقوَّلَ علَی اللّهِ ، أو یَنطِقَ عن هَواهُ ، أو یَتَکَلَّفَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُتَکلِّفُ مُخطِئٌ و إن أصابَ ، و المُتَطوِّعُ مُصیبٌ و إن أخطَأ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن تَکَلَّفَ ما لیسَ مِن عِلمِهِ ضَیَّعَ عَمَلَهُ و خابَ أمَلُهُ . (5)

امام علی علیه السلام :خرد مردم، دستخوش خلل و کاستی است مگر کسی که خدایش مصون بدارد. سؤال کننده شان لجوج و مجادله گر است و پاسخ دهنده شان متکلّف و خودنما.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که تکلّف چیست؟ _فرمود : سخن گفتنت درباره چیزهای بیهوده.

امام باقر علیه السلام :خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را از سه چیز مبرّا کرد: این که بر خدا سخن دروغ ببافد، یا از روی هوای نفْس خود سخن بگوید، یا تکلّف ورزد».

امام صادق علیه السلام :متکلّف [کسی که خود را به زور نه از روی رغبت به کاری وا دارد]، خطاکار است، هرچند [در واقع] کارش درست باشد و داوطلب عملش درست است، اگر چه [در واقع ]خطا کرده باشد.

امام کاظم علیه السلام :کسی که خودش را در آنچه در حیطه علم او نیست به تکلّف اندازد، کارش را تباه کرده و آرزویش به جایی نرسد.

3454 - عَلاماتُ المُتَکلِّفِ
3454 - نشانه های شخص متکلّف

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا علامةُ المُتَکلِّفِ فأربَعةٌ : الجِدالُ فیما لا یَعنیهِ ، و یُنازِعُ مَن فَوقَهُ ، و یَتعاطَی ما لا یُنالُ ، و یَجعَلُ هَمَّهُ لِما لا یُنجیهِ . (6)

3454

نشانه های شخص متکلّف

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اما نشانه متکلّف [عالِم نمای مدّعیِ علم]، چهار چیز است: در موضوعاتی که به او مربوط نمی شود، بحث و مجادله می کند. با بالا دست خود می ستیزد. بدانچه نتواند رسید، دست می یازد و همّت خود را مصروف چیزی می کند، که نجاتش نمی دهد.

ص :182


1- نهج البلاغة : الحکمة 343.
2- تحف العقول : 226.
3- بحار الأنوار : 2/178/26.
4- بحار الأنوار : 73/394/1 .
5- الدّرة الباهرة : 34.
6- تحف العقول : 21.

عنه صلی الله علیه و آله :للمُتَکلِّفِ ثلاثُ علاماتٍ: یَتَمَلَّقُ إذا حَضَرَ ، و یَغتابُ إذا غابَ ، و یَشمَتُ بالمُصیبَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَقُصُّ إلاّ أمیرٌ ، أو مَأمورٌ ، أو مُتَکَلِّفٌ . (2)

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ _: لِلمُتَکلِّفِ ثلاثُ علاماتٍ : یُنازِعُ مَن فَوقَهُ، و یَقولُ ما لا یَعلَمُ، و یَتَعاطی ما لا یُنالُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِلمُتَکلِّفِ ثلاثُ علاماتٍ: یُنازِعُ مَن فَوقَهُ بالمَعصیَةِ ، و یَظلِمُ مَن دُونَهُ بالغَلَبةِ، و یُظاهِرُ الظَّلَمةَ . (4)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ القَدَرِ _: طَریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسلُکوهُ، و بَحرٌ عَمیقٌ فلا تَلِجوهُ، و سِرُّ اللّهِ فلا تَتَکَلَّفوهُ. (5)

عنه علیه السلام :دَعِ القَولَ فیما لا تَعرِفُ ، و الخِطابَ فیما لم تُکَلَّفْ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :متکلّف را، سه نشانه است: در حضور، چاپلوسی می کند. پشت سر، بدگویی می نماید و از مصیبت و گرفتاری [دیگران] شاد می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قصّه نگوید، مگر امیر یا مأمور و یا متکلّف (متصنّع و خودنما) (7) .

لقمان علیه السلام_ خطاب به فرزندش _فرمود : متکلّف را سه نشانه است: با بالا دست خود، بحث و ستیزه می کند. چیزی که نمی داند، می گوید و بدانچه نتواند رسید، دست می یازد.

امام علی علیه السلام :متکلّف را سه نشانه است: با نافرمانیِ از بالا دست خود [در علم و دانش ]با او می ستیزد و با چیره آمدن بر پایین تر از خود [در علم و دانش ]بر او ستم می کند و ستمگران را تقویت می نماید.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از تقدیر _فرمود : راهی تاریک است، مپوییدش. دریایی ژرف است، در آن فرو مروید و راز خداست، خود را [برای دانستن آن] به زحمت میندازید.

امام علی علیه السلام :از سخن گفتن درباره آنچه نمی دانی دم فرو بند و در آنچه مکلّف نشده ای گفتگو مکن.

ص :183


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/361/5762 .
2- مسند ابن حنبل : 9/253/24027.
3- الخصال : 121/113.
4- الکافی : 1/37/7 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 287.
6- نهج البلاغة : الکتاب 31.
7- در لسان العرب، ذیل این حدیث، چنین آمده است: یعنی قصه گویی و نقل سرگذشت پیشینیان، سزاوار و شایسته نیست مگر برای امیر و زمامداری که مردم را موعظه کند و برای عبرت آنان سرگذشت پیشینیان را بازگو کند یا برای کسی که مأمور به این کار شده باشد که در این صورت حکم امیر را دارد و برای کسب درآمد قصه نمی گوید . یا کسی قصه می گوید که بخواهد بر مردم بزرگی فروشد یا خودنمایی کند و گفتار و کردارش را به رخ مردم کشد و موعظه و سخنانش حقیقی نیست، بلکه ریاکارانه و از روی تصنع است.

عنه علیه السلام :اعلَمْ أنَّ الراسِخِینَ فی العِلمِ هُمُ الذینَ أغناهُم عَنِ اقتِحامِ السُدَدِ المَضروبَةِ دونَ الغُیوبِ الإقرارُ بجُملَةِ ما جَهِلُوا تَفسیرَهُ مِن الغَیبِ المَحجوبِ ، فَمَدَحَ اللّهُ تعالی اعتِرافَهُم بالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لم یُحیطُوا بهِ عِلما ، و سَمَّی تَرکَهُمُ التَّعَمُّقَ فیما لم یُکَلِّفْهُم البَحثَ عن کُنهِهِ رُسوخا . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ افتَرَضَ علَیکُم فَرائضَ فلا تُضَیِّعوها ......... و سَکَتَ لَکُم عَن أشیاءَ و لم یَدَعْها نِسیانا فلا تَتَکَلَّفوها . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ تَضییعَ المَرءِ ما وُلِّیَ و تَکَلُّفَهُ ما کُفیَ لَعَجزٌ حاضِرٌ و رَأیٌ مُتَبَّرٌ (3) . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام عن الکُلفَةِ _: التَّمسُّکُ بمَنْ لا یُؤمِنُکَ ، و النَّظرُ فیما لا یَعنیکَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن العُلَماءِ مَن یَضَعُ نفسَهُ لِلفَتیا و یقولُ : سَلُونی ، و لَعلَّهُ لا یُصیبُ حَرفا ، و اللّهُ لا یُحِبُّ المُتَکَلِّفینَ . (6)

امام علی علیه السلام :بدان که راسخان در علم کسانی هستند که اعتراف به آنچه در پس پرده غیب است و تفسیرش را نمی دانند، آنها را از نسنجیده در آمدن بر پرده های غیب بی نیاز کرده است. پس، خداوند متعال اعتراف آنان را به ناتوانی در رسیدن به آنچه بدان احاطه علمی ندارند، ستوده است و فرو گذاشتن سختگیری و باریک بینی را در آنچه مکلّف به جستجو از کُنه و حقیقت آن نیستند، رسوخ [در علم ]نامیده است.

امام علی علیه السلام :خداوند، فرایضی را بر شما واجب فرموده است. پس آنها را فرو مگذارید ......... و چیزهایی را هم برای شما مسکوت گذاشته است، نه این که گفتن آنها را فراموش کرده باشد. پس برای دانستن آنها، خود را به تکلّف و زحمت نیندازید.

امام علی علیه السلام :فرو گذاردن آدمی آنچه را که به عهده او وا گذار شده و پرداختن متکلّفانه به کاری که از عهده او برداشته شده [و به عهده کسی دیگر است]، نا توانی ای آشکار و اندیشه ای تباه کننده است.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش امیر المؤمنین علیه السلام از او که تکلّف چیست؟ _فرمود : تمسّک جستن به کسی که به تو امان نمی دهد و اندیشیدن در چیزهای بیهوده و بی ربط.

امام صادق علیه السلام :علمایی هستند که خود را در مَسند فتوا می نشانند و می گویند: از من بپرسید. در حالی که ای بسا حتی یک کلمه اش [از پاسخ هایی که می دهد] درست نباشد و خداوند متکلّفان را دوست نمی دارد.

ص :184


1- نهج البلاغة : الخطبة 91.
2- . نهج البلاغة: الحکمة 105.
3- مُتَبَّر : مهلک (مجمع البحرین : 1/216) .
4- نهج البلاغة : الکتاب 61.
5- معانی الأخبار : 401/62 .
6- روضة الواعظین : 12 .

465 - الکلام

465 - سخن
اشاره

(1)

(2)

ص :185


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71/274 باب 78 «السکوت و الکلام». شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید : 7/87 «مدح قلّة الکلام و ذمّ کثرته». بحار الأنوار: 71/309 باب79 «قول الخیر و القول الحسَن و التفکّر فیما یتکلّم». کنز العمّال : 3/561 ، 837 «التشدّق فی الکلام».
2- انظر: عنوان 48 «البلاغة» ، 87 «الجواب» ، 304 «الصمت». 420 «الفصاحة» ، 472 «اللسان». الاستماع : باب 1883 ، معرفة اللّه : باب 2610.

3455 - الکَلامُ
3455 - سخن

الکتاب :

«مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یَبُورُ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الرجُلَ لَیتکَلَّمُ بالکَلِمَةِ مِن رِضوانِ اللّهِ ما کانَ یَظُنُّ أن تَبلُغَ ما بَلَغَت یَکتُبُ اللّهُ تعالی لَهُ بها رِضوانَهُ إلی یَومِ یَلقاهُ ، و إنّ الرجُلَ لَیَتکلَّمُ بالکَلِمَةِ مِن سَخَطِ اللّهِ ما کانَ یَظُنُّ أن تَبلُغَ ما بَلَغَت یَکتُبُ اللّهُ لَهُ بها سَخَطَهُ إلی یَومِ یَلقاهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَغرِسُ الکلامِ القَلبُ ، و مُستَودَعُهُ الفِکرُ ، و مُقَوِّیهِ [ و مُقوِّمُهُ] (3) العَقلُ ، و مُبدِیهِ اللِّسانُ ، و جِسمُهُ الحُروفُ ، و رُوحُهُ المَعنی ، و حِلیَتُهُ الإعرابُ ، و نِظامُهُ الصَّوابُ . (4)

3455

سخن

قرآن:

«هر کس عزّت می خواهد، عزّت یکسره از آنِ خداست. سخن پاکیزه به سوی او بالا می رود و کار شایسته به آن رفعت می بخشد. و کسانی که با حیله و مکر کارهای بد می کنند، عذابی سخت خواهند داشت و نیرنگشان خود، تباه می گردد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گاه انسان سخنی خشنود کننده خدا می گوید که گمان نمی کند آن سخن بدانجا رسد که رسید و خداوند متعال به سبب آن سخن خشنودی خود را تا روزی که دیدارش کند، برای او می نویسد و گاه انسان سخنی نا خرسند کننده خداوند می گوید که گمان نمی کند آن سخن بدانجا رسد که رسید و خداوند به سبب آن سخن خشم و ناخشنودی خود را تا روزی که دیدارش کند، برای او می نویسد.

امام علی علیه السلام :کشتگاه سخن، دل است و انبار آن، اندیشه و تقویت کننده آن، خرد و آشکار کننده آن، زبان و جسم آن، حروف (کلمات) و جانش، معنا و زیورش، درست بیان کردن و نظامش، درستی.

ص :186


1- فاطر : 10.
2- الترغیب و الترهیب : 3/537/45.
3- ما بین المعقوفین نقلناه من طبعة بیروت و طهران .
4- غرر الحکم : 9830.

عنه علیه السلام :اِعجَبُوا لِهذا الإنسانِ ، یَنظُرُ بشَحمٍ ، و یَتَکَلَّمُ بِلَحمٍ ! (1)

عنه علیه السلام :لِلإنسانِ فَضیلَتانِ : عَقلٌ و مَنطِقٌ ، فبِالعَقلِ یَستَفیدُ ، و بالمَنطِقِ یُفیدُ . (2)

تحف العقول :سُئلَ [ علیٌّ] علیه السلام أیُّ شَیءٍ مِمّا خلقَ اللّهُ أحسَنُ ؟ فَقالَ علیه السلام : الکلامُ ، فقیلَ : أیُّ شیءٍ ممّا خَلَقَ اللّهُ أقبَحُ ؟ قالَ : الکلامُ ، ثُمّ قالَ : بالکلامِ ابیَضَّتِ الوُجوهُ ، و بالکلامِ اسوَدَّتِ الوُجوهُ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :به شگفت آیید از این انسان، که با تکه ای پیه می بیند و با پاره ای گوشت، سخن می گوید.

امام علی علیه السلام :انسان از دو مزّیت برخوردار است: خرد و گویایی. با خرد بهره مند می شود و با گویایی بهره مند می سازد.

تحف العقول :از امام علی علیه السلام پرسیدند: بهترین چیزی که خدا آفریده کدام است؟ فرمود: سخن. عرض شد: زشت ترین چیزی که خدا آفریده کدام است؟ فرمود: سخن. سپس فرمود: با سخن است که رو سفیدی حاصل می شود و با سخن است که رو سیاهی به وجود می آید.

3456 - شِدَّةُ تَأثیرِ الکَلامِ
3456 - تأثیر بسیار سخن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَ قَولٍ أنفَذُ مِن صَولٍ . (5)

عنه علیه السلام :صُورَةُ المرأةِ فی وَجهِها ، و صُورَةُ الرجُلِ فی مَنطِقِهِ . (6)

عنه علیه السلام :رُبَّ کلامٍ کالحُسامِ . (7)

3456

تأثیر بسیار سخن

امام علی علیه السلام :بسا سخنی که از یورش کارگرتر است.

امام علی علیه السلام :صورت زن در رخسار اوست و صورت مرد در گفتار او.

امام علی علیه السلام :بسا سخنی که چون شمشیرِ بران است.

ص :187


1- نهج البلاغة : الحکمة 8.
2- غرر الحکم : 7356.
3- تحف العقول : 216.
4- (انظر) الکلام : باب 3469.
5- نهج البلاغة : الحکمة 394.
6- بحار الأنوار : 71/293/63.
7- غرر الحکم : 5273.

عنه علیه السلام :رُبَّ کلامٍ کَلاّمٌ . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّ کلامٍ أنفَذُ مِن سِهامٍ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :بسا سخنی که زخمی عمیق وارد می آورد.

امام علی علیه السلام :بسا سخنی که از تیر کارگرتر است.

3457 - التَّحذیرُ مِنَ الکَلامِ المُستَهجَن
3457 - پرهیز از گفتار زشت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و ما یُستَهجَنُ مِن الکلامِ ؛ فإنّهُ یَحبِسُ علَیکَ اللِّئامَ و یُنَفِّرُ عنکَ الکِرامَ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مُستَهجَنَ الکلامِ ؛ فإنّهُ یُوغِرُ القَلبَ . (5)

عنه علیه السلام :لا تَقولَنَّ ما یَسُوؤکَ جَوابُهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ کلامُهُ کَثُرُ مَلامُهُ . (7)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ لَفظُهُ ساءَ حَظُّهُ . (8)

عنه علیه السلام :لا تُسِئِ اللَّفظَ و إن ضاقَ علَیکَ الجَوابُ . (9)

عنه علیه السلام :سُنَّةُ اللِّئامِ قُبحُ الکلامِ . (10)

3457

پرهیز از گفتار زشت

امام علی علیه السلام :زنهار، از به زبان آوردن سخنان زشت ؛ زیرا که فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گران مایگان را از تو می رماند.

امام علی علیه السلام :زنهار از سخن زشت ؛ که دل را کینه ور می سازد.

امام علی علیه السلام :هرگز سخنی را که از جوابش ناراحت می شوی، مگوی.

امام علی علیه السلام :هر که گفتارش بد باشد، ملامت بسیار شنود.

امام علی علیه السلام :هر که سخنش بد باشد، بهره بد بَرد.

امام علی علیه السلام :سخن بد مگوی، اگر چه از پاسخ درماندی.

امام علی علیه السلام :شیوه فرومایگان، زشت گویی است.

ص :188


1- غرر الحکم: 5272.
2- غرر الحکم : 5322.
3- (انظر) الشِّعر : باب 2008. الجهاد الأصغر : باب 583. الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر: باب 2655 ، 2656.
4- غرر الحکم : 2722.
5- غرر الحکم : 2675.
6- غرر الحکم : 10155.
7- غرر الحکم : 8496.
8- غرر الحکم : 9173.
9- غرر الحکم : 10267.
10- غرر الحکم : 5551.

عنه علیه السلام :سُوءُ المَنطِقِ یُزری بالبَهاءِ و المُروّةِ . (1)

عنه علیه السلام :سُوءُ المَنطِقِ یُزری بالقَدْرِ و یُفسِدُ الاُخُوَّةَ . (2)

امام علی علیه السلام :زشت گویی، شکوه و مروّت را لکّه دار می کند.

امام علی علیه السلام :بد زبانی، قدر و منزلت را لکّه دار می کند و برادری را از بین می برد.

3458 - الحَثُّ عَلی تَرکِ ما لا یَعنی مِن الکَلامِ
3458 - ترغیب به ترک بیهوده گویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن فِقهِ الرجُلِ قِلَّةُ کَلامِهِ فیما لا یَعنیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن حُسنِ إسلامِ المَرءِ تَرکُهُ الکلامَ فیما لا یَعنیهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ النّاسِ ذُنوبا أکثَرُهُم کلاما فیما لا یَعنیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أکثَرَ النّاسِ ذُنوبا یَومَ القِیامَةِ أکثَرُهُم کلاما فیما لا یَعنیهِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا مَرَّ برجُلٍ یَتکَلَّمُ بِفُضولِ الکلامِ _: إنّک تُملِی علی حافِظَیکَ کِتابا إلی رَبِّکَ ، فَتَکَلَّمْ بما یَعنیکَ و دَعْ ما لا یَعنیکَ . (7)

3458

ترغیب به ترک بیهوده گویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه فهمیدگی مرد،این است که کمتر سخن بیهوده می گوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های نیکوییِ اسلامِ شخص، دم فرو بستن از بیهوده گویی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پر گناهترین مردم، آنانند که بیشتر بیهوده گویی می کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین گناه را در روز قیامت آن مردمی دارند، که بیشتر سخنان بیهوده بگویند.

امام علی علیه السلام_ وقتی بر مردی گذشت که زیاده گویی می کرد _فرمود : بدان که تو بر دو فرشته نگهبان اعمالت نوشته ای املا می کنی و به سوی پروردگارت می فرستی. پس، سخنانی بگو که برایت سودمند باشد و از سخنان بیهوده دم فرو بند.

ص :189


1- غرر الحکم : 5621.
2- غرر الحکم : 5622.
3- بحار الأنوار: 2/55/28.
4- بحار الأنوار : 2/136/37.
5- الترغیب و الترهیب : 3/540/51.
6- کنز العمّال : 8293.
7- الأمالی للصدوق : 85/53 .

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لابنِ عبّاسٍ _: لا تَتَکَلَّمَنَّ فیما لا یَعنیکَ فإنّی أخافُ علَیکَ الوِزرَ، و لا تَتکَلَّمَنَّ فیما یَعنیکَ حتّی تَری لِلکلامِ مَوضِعا . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ أبو ذرٍّ : اجعَلِ الدُّنیا کَلِمَتَینِ : کَلِمَةً فی طَلَبِ الحَلالِ ، و کَلِمَةً للآخِرَةِ ، و الثالثةُ تَضُرُّ و لا تَنفَعُ فلا تُرِدْها . (2)

امام حسین علیه السلام_ به ابن عباس _فرمود : هرگز سخن بیهوده مگوی؛ زیرا بیم گناه برای تو دارم و سخن سودمند نیز هرگز مگوی، مگر این که آن سخن به جا باشد.

امام باقر علیه السلام :ابوذر گفت: دنیا را دو کلمه قرار بده: کلمه ای در طلب [روزی ]حلال و کلمه ای برای آخرت و کلمه سوم زیان می زند و سود نمی رساند ، پس به آن نپرداز.

3459 - ذَمُّ فُضولِ الکَلامِ
3459 - نکوهش زیاده گویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کلامُ ابنِ آدمَ علَیهِ لا لَهُ إلاّ الأمرَ بِالمَعروفِ ، و النَّهیَ عنِ المُنکَرِ ، و ذِکرَ اللّهِ عزّ و جلّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرجُلَ لَیَتحَدَّثُ بالحَدیثِ ما یُریدُ بهِ سُوءً إلاّ لِیُضحِکَ بهِ القَومَ یَهوی بهِ أبعَدَ مِن السماءِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا هَل عَسی رجُلٌ مِنکُم أن یَتکلَّمَ بالکَلِمَةِ یُضحِکُ بها القَومَ فَیَسقُطُ بها أبعَدَ مِن السماءِ ؟ ! ألا هَل عسی رجُلٌ مِنکُم یَتکلَّمُ بالکَلِمَةِ یُضحِکُ بها أصحابَهُ فَیُسخِطُ اللّهَ بها علَیهِ لا یَرضی عنهُ حتّی یُدخِلَهُ النّارَ ؟ ! (5)

3459

نکوهش زیاده گویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخن فرزند آدم به زیان اوست نه به سودش، مگر امر به معروف و نهی از منکر و یاد خداوند عزّ و جلّ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی، گاه سخنی می گوید و قصد بدی ندارد، جز این که مردم را بخنداند [اما با این کارش ]به اندازه ای دورتر از آسمان سقوط می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! گاه می شود که مردی از شما برای خنداندن مردم، سخنی می گوید و بدان سبب به مسافتی دورتر از آسمان سقوط می کند. هان! گاه می شود که مردی از شما برای خنداندن دوستان خود، سخنی می گوید و بدان سبب خداوند بر او خشم می گیرد، به طوری که تا به دوزخش نبرد راضی نمی شود!

ص :190


1- بحار الأنوار : 78/127/10.
2- بحار الأنوار : 71/278/16.
3- سنن ابن ماجة : 2/1315/3974 .
4- الترغیب و الترهیب : 3/537/43.
5- الترغیب و الترهیب : 3/537/44.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرجُلَ لَیَدنُو مِن الجَنَّةِ حتّی ما یکونُ بینَهُ و بینَها إلاّ قِیدُ رُمحٍ ، فیَتَکلَّمُ بالکَلِمَةِ فَیَتباعَدُ مِنها أبعَدَ مِن صَنعاءَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و فضولَ الکلامِ ؛ فإنّهُ یُظهِرُ مِن عُیوبِکَ ما بَطَنَ ، و یُحَرِّکُ علَیکَ مِن أعدائکَ ما سَکَنَ . (2)

عنه علیه السلام :طوبی لِمَن ......... أنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، و أمسَکَ الفَضلَ مِن لِسانِهِ . (3)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَتکلَّمُ بما لا یَنفَعُهُ فی دُنیاهُ و لا یُکتَبُ لَهُ أجرُهُ فی اُخراهُ . (4)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَتَکلَّمُ فیما إن حُکیَ عَنهُ ضَرَّهُ ، و إن لم یُحکَ عَنهُ لم یَنفَعْهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العالِمُ لا یَتَکلَّمُ بالفُضولِ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ما مِن شیءٍ مِن الفُضولِ إلاّ و هُو یَحتاجُ إلَی الفُضولِ مِن الکلامِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی [گاه] چندان به بهشت نزدیک می شود که به اندازه نیزه ای با آن فاصله دارد. پس سخنی می گوید و به فاصله ای دورتر از صنعا، از بهشت دور می شود.

امام علی علیه السلام :از زیاده گویی بپرهیز،که آن عیبهای پنهان تو را آشکار می سازد و کینه های آرام گرفته دشمنانت را بر ضد تو تحریک می کند.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که زیادی مال خود را انفاق کرد و زبانش را از زیاده گویی نگه داشت.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که سخنانی می گوید که نه در دنیایش به او سود می رساند و نه در آخرتش برای او اجری نوشته می شود.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که سخنانی می گوید که اگر از قول او بازگو شود، زیانش می رساند و اگر بازگو نشود، سودش نمی رساند.

امام صادق علیه السلام :دانا، زیاده گویی نمی کند.

امام رضا علیه السلام :هیچ زیاده ای نیست، مگر این که نیاز به سخن زیادی دارد.

ص :191


1- الترغیب و الترهیب : 3/537/46.
2- غرر الحکم : 2720.
3- نهج البلاغة : الحکمة 123.
4- غرر الحکم : 6283.
5- غرر الحکم : 6284.
6- مشکاة الأنوار : 551/1850 .
7- تحف العقول : 442.

3460 - النَّهیُ عَنِ الهَذَرِ
3460 - نهی از یاوه گویی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِجتَنِبِ الهَذَرَ ، فأیسَرُ جِنایَتِهِ المَلامَةُ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الهَذَرَ ؛ فَمَن کَثُرَ کلامُهُ کَثُرَت آثامُهُ . (2)

عنه علیه السلام :قُبحُ الحَصَرِ خَیرٌ مِن جُرحِ الهَذَرِ . (3)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الهَذَرِ تُکسِبُ العارَ . (4)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الهَذَرِ تُمِلُّ الجَلیسَ و تُهینُ الرَّئیسَ . (5)

عنه علیه السلام :الهَذَرُ مُقَرِّبٌ مِن الغِیَرِ . (6)

عنه علیه السلام :الهَذَرُ یَأتِی علَی المُهجَةِ . (7)

3460

نهی از یاوه گویی

امام علی علیه السلام :از یاوه گویی بپرهیز؛زیرا کمترین زیان آن، سرزنش است.

امام علی علیه السلام :زنهار از یاوه گویی؛ زیرا هر که پر گو باشد، گناهانش بسیار شود.

امام علی علیه السلام :زشتیِ درماندگی در سخن، بهتر از زخم یاوه گویی است.

امام علی علیه السلام :یاوه گوییِ زیاد، ننگ و عار به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :یاوه گویی بسیار، همنشین را ملول می سازد و رئیس را بی حرمت می گرداند.

امام علی علیه السلام :یاوه گویی، [آدمی را] به پیشامدهای زیانبارِ دگرگونسازِ احوال، نزدیک می کند.

امام علی علیه السلام :یاوه گویی، سر را بر باد می دهد.

3461 - النَّهیُ عَن کَثرَةِ الکَلامِ
3461 - نهی از پرگویی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَثرَةُ الکلامِ تَبسُطُ حَواشیهِ و تَنقُصُ مَعانیهِ ، فلا یُری لَهُ أمَدٌ و لا یَنتَفِعُ بهِ أحَدٌ . (8)

3461

نهی از پرگویی

امام علی علیه السلام :پرگویی، حاشیه های سخن را می گستراند و معانیش را کم می کند. در نتیجه، پایان و کرانه ای برای سخن دیده نمی شود و کسی از آن سود نمی برد.

ص :192


1- غرر الحکم : 2315.
2- غرر الحکم : 2637.
3- غرر الحکم : 6802.
4- غرر الحکم : 7086.
5- غرر الحکم : 7116.
6- غرر الحکم : 1267.
7- غرر الحکم : 1269.
8- غرر الحکم : 7130.

عنه علیه السلام :إیّاکَ و کَثرَةَ الکَلامِ ؛ فإنّهُ یُکثِرُ الزَّلَلَ و یُورِثُ المَلَلَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أکثَرَ أهجَرَ ، و مَن تَفَکَّرَ أبصَرَ . (2)

عنه علیه السلام :آفَةُ الکلامِ الإطالَةُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أطالَ الحَدیثَ فیما لا یَنبَغی فَقد عَرَّضَ نفسَهُ لِلمَلامَةِ . (4)

عنه علیه السلام :الإکثارُ إضجارٌ . (5)

عنه علیه السلام :الإکثارُ یُزِلُّ الحَکیمَ و یُمِلُّ الحَلیمَ ، فلا تُکثِرْ فَتُضجِرَ و تُفَرِّطْ فَتُهَنَ . (6)

الخضرُ علیه السلام_ مِن وصایاهُ لِموسی علیه السلام _: لا تکونَنَّ مِکثارا بالنُطقِ مِهذارا ، فإنّ کَثرَةَ النُّطقِ تَشینُ العُلَماءَ ، و تُبدی مَساویَ السُّخَفاءِ . (7)

امام علی علیه السلام :زنهار از پرگویی؛ زیرا که لغزشها را زیاد می کند و ملال می آورد.

امام علی علیه السلام :هر که پرگویی کند، به هذیان گویی کشانده شود و هر که بیندیشد، بینا گردد.

امام علی علیه السلام :آفتِ سخن، دراز گویی است.

امام علی علیه السلام :هر که سخن را در آنچه شایسته نیست به درازا کشاند، بی گمان خود را در معرض ملامت قرار داده است.

امام علی علیه السلام :دراز گویی، ملال می آورد.

امام علی علیه السلام :پرگویی، حکیم را می لغزاند و بردبار را به ستوه می آورد. پس، بسیار مگوی که دلگیر کنی و کمتر از اندازه هم مگوی، که خوار و بی حرمت شوی.

خضر علیه السلام_ در سفارش هایش به موسی علیه السلام _فرمود : هرگز پر گو و یاوه گو مباش؛ زیرا پرگویی، دانایان را لکّه دار می کند و بدیهای سبک مغزان را آشکار می سازد.

3462 - کَثرَةُ الکَلامِ تُمیتُ القَلبَ
3462 - پرگویی دل را می میراند

إرشاد القلوب:فی حدیثِ المِعراجِ : یا أحمدُ ، علَیکَ بالصَّمتِ، فإنّ أعمَرَ مَجلِسٍ قُلوبُ الصّالِحینَ و الصّامِتینَ، و إنّ أخرَبَ مَجلِسٍ قُلوبُ المُتَکلِّمینَ بما لا یَعنیهِم . (8)

3462

پرگویی دل را می میراند

إرشاد القلوب :در حدیث معراج آمده است: ای احمد! بر تو باد خاموشی؛ زیرا آبادترین مجلس، دلهای پاکان و خاموشان است و ویرانترین مجلس، دلهای بیهوده گویان.

ص :193


1- غرر الحکم : 2680.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
3- غرر الحکم : 3966.
4- غرر الحکم : 8892.
5- غرر الحکم : 181.
6- غرر الحکم : 2009.
7- کنز العمّال : 44176.
8- إرشاد القلوب : 203.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُکثِرُوا الکلامَ بغیرِ ذِکرِ اللّهِ ؛ فإنَّ کَثرَةَ الکلامِ بغَیرِ ذِکرِ اللّهِ قَسوَةُ القَلبِ، إنّ أبعَدَ النّاسِ مِن اللّهِ القَلبُ القاسی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کَثُرَ کلامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ ، و مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیاؤهُ ، و مَن قَلَّ حَیاؤهُ قَلَّ وَرَعُهُ ، و مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ ، و مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ . (2)

عیسی علیه السلام :لا تُکثِرُوا الکلامَ فی غیرِ ذِکرِ اللّهِ ؛ فإنّ الذینَ یُکثِرُونَ الکلامَ فی غیرِ ذِکرِ اللّهِ قاسِیَةٌ قُلوبُهُم ، و لکنْ لا یَعلَمونَ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در غیر از یاد خدا،بسیار سخن مگویید؛ زیرا بسیار گویی جز در یاد خدا، موجب سخت دلی می شود و دورترین مردم از خدا آدم سخت دل است.

امام علی علیه السلام :هر که سخن بسیار گوید، خطایش بسیار شود و هر که بسیار خطا کند، شرم و حیایش کم شود و هر که کم شرم و حیا شود، پارسایی اش کاهش یابد و هر که پارسایی اش کم شود، دلش بمیرد و هر که دلش بمیرد، به آتش رود.

عیسی علیه السلام :جز در یاد خدا، زیاد سخن مگویید؛ زیرا کسانی که در غیر از یاد خدا بسیار سخن گویند، دلهایشان سخت است و خود نمی دانند.

3463 - مَدحُ قِلَّةِ الکَلامِ
3463 - ستایش کم گویی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مِن حُسنِ إسلامِ المَرءِ قِلّةُ الکلامِ فیما لا یَعنیهِ . (5)

3463

ستایش کم گویی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های نیکویی اسلام آدمی، این است که کمتر بیهوده گویی کند.

ص :194


1- الأمالی للطوسی : 3/1.
2- نهج البلاغة : الحکمة 349 .
3- الکافی : 2/114/11.
4- (انظر) القلب : باب 3351.
5- مسند ابن حنبل : 1/429/1732.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَلَّ کلامُهُ بَطَلَ عَیبُهُ . (1)

عنه علیه السلام :أقلِلِ الکلامَ تَأمَنِ المَلامَ . (2)

عنه علیه السلام :إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الکلامُ . (3)

عنه علیه السلام :کانَ لی فیما مَضی أخٌ فی اللّهِ ......... و کانَ إذا غُلِبَ علَی الکلامِ لم یُغلَبْ علَی السُّکوتِ ، و کانَ علی ما یَسمَعُ أحرَصَ مِنهُ علی أن یَتکَلَّمَ . (4)

عنه علیه السلام :إن أحبَبتَ سَلامَةَ نفسِک و سَترَ مَعایبِکَ فَأقلِلْ کلامَکَ و أکثِرْ صَمتَکَ ، یَتَوَفَّرْ فِکرُکَ و یَستَنِرْ قَلبُکَ . (5)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ سبحانَهُ صَلاحَ عَبدٍ ألهَمَهُ قِلَّةَ الکلامِ و قِلَّةَ الطَّعامِ و قلَّةَ المَنامِ . (6)

عنه علیه السلام :قِلّةُ الکلامِ یَستُرُ العُیوبَ و یُقَلِّلُ الذُّنوبَ . (7)

عنه علیه السلام :قِلّةُ الکلامِ یَستُرُ العَوارَ و یُؤمِنُ العِثارَ . (8)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّی لَأکْرَهُ أن یکونَ مِقدارُ لِسانِ الرجُلِ فاضِلاً علی مِقدارِ عِلمِهِ ، کما أکرَهُ أن یکونَ مِقدارُ عِلمِهِ فاضِلاً علی مِقدارِ عَقلِهِ . (9) (10)

امام علی علیه السلام :کسی که گفتارش اندک باشد، عیبش نابود شود.

امام علی علیه السلام :کم گوی، تا از ملامت در امان مانی.

امام علی علیه السلام :هر گاه عقل کامل شود، سخن گفتن کاستی گیرد.

امام علی علیه السلام :مرا در گذشته برادری بود در راه خدا که ......... و اگر در سخن مغلوب می شد، در سکوت مغلوب نمی شد و به شنیدن حریصتر بود تا گفتن.

امام علی علیه السلام :اگر دوستدار سلامت جان خود و پوشیده ماندن عیبهایت هستی، کمتر سخن گوی و بیشتر خاموش باش، تا اندیشه ات فزونی گیرد و دلت نورانی شود.

امام علی علیه السلام :هر گاه خداوند سبحان صلاح بنده ای را بخواهد، کم گویی و کم خوری و کم خوابی را در دل او افکند.

امام علی علیه السلام :کم گویی، عیبها را می پوشاند و گناهان را می کاهد.

امام علی علیه السلام :کم گویی، معایب را می پوشاند و از لغزش ایمن می گرداند.

امام باقر علیه السلام :من خوش ندارم که اندازه زبان مرد، فزونتر از اندازه دانش او باشد؛ چنان که خوش ندارم اندازه دانش او، فزونتر از اندازه خرد او باشد.

ص :195


1- غرر الحکم : 8411.
2- غرر الحکم : 2283.
3- نهج البلاغة: الحکمة 71.
4- نهج البلاغة : الحکمة 289.
5- غرر الحکم : 3725.
6- غرر الحکم : 4117.
7- غرر الحکم : 6767.
8- غرر الحکم : 6770.
9- شرح نهج البلاغة : 7/92 .
10- (انظر) الکلام : باب 3467.

3464 - المُتَکَلِّمُ ووَثاقُ الکَلامِ
3464 - گوینده و بندِ سخن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکلامُ فی وَثاقِکَ ما لم تَتَکلَّمْ بهِ ، فإذا تَکَلَّمتَ بهِ صِرتَ فی وَثاقِهِ ، فَاخزُنْ لِسانَکَ کما تَخزُنُ ذَهَبَکَ و وَرِقَکَ ، فَرُبَّ کَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً و جَلَبَت نِقمَةً . (1)

عنه علیه السلام :إذا تَکَلَّمتَ بالکَلِمَةِ مَلَکَتکَ ، و إذا أمسَکتَها مَلَکتَها . (2)

عنه علیه السلام :احفَظْ لسانَکَ ؛ فإنّ الکَلِمَةَ أسیرَةٌ فی وَثاقِ الرجُلِ ، فإن أطلَقَها صارَ أسیرا فی وَثاقِها . (3)

عنه علیه السلام :فی الصَّمتِ السَّلامَةُ مِن النَّدامَةِ ، و تَلافیکَ ما فَرَطَ مِن صَمتِکَ أیسَرُ مِن إدراکِ فائدةِ ما فاتَ مِن مَنطِقِکَ ، و حِفظُ ما فی الوِعاءِ بِشَدِّ الوِکاءِ . (4)

3464

گوینده و بندِ سخن

امام علی علیه السلام :تا سخن را به زبان نیاورده ای، سخن در بند توست. همین که آن را به زبان آوردی، تو در بند سخن در می آیی. پس همان گونه که زر و سیم خود را در گنجینه می نهی، زبانت را نیز در گنجخانه دهان نگه دار؛ که بسا سخنی نعمتی را از کف برده و خشم و کیفری [الهی] را آورده است.

امام علی علیه السلام :هر گاه سخنی گفتی، آن سخن مالک توست و هر گاه آن را، نگه داشتی در اختیار توست.

امام علی علیه السلام :زبانت را نگه دار؛ زیرا سخن، در بندِ آدمی اسیر است. پس چون آن را رها کند، او اسیرِ بند آن می شود.

امام علی علیه السلام :خاموشی، مایه مصون ماندن از پشیمانی است و تلافی آنچه بر اثر خاموشی ات از دست رفته، آسانتر از جبران فایده ای است که بر اثر سخن گفتنت از کف رفته باشد و نگه داشتن آنچه در ظرف است با بستن بندِ آن است.

ص :196


1- نهج البلاغة : الحکمة 381.
2- غرر الحکم : 4084.
3- بحار الأنوار : 71/293/63.
4- بحار الأنوار : 77/215/1.

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الجاهِلُ أسیرُ لِسانِهِ . (1)

امام هادی علیه السلام :نادان، اسیر زبان خویش است.

3465 - اعتِبارُ الکَلامِ مِنَ العَملِ
3465 - گفتار ، جزئی از کردار است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مَن حَسَبَ کلامَهُ مِن عَمَلِهِ قَلَّ کلامُهُ إلاّ فیما یَعنیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَأی مَوضِعَ کلامِهِ مِن عَمَلِهِ قَلَّ کلامُهُ إلاّ فیما یَعنیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لم یَحسُبْ کلامَهُ مِن عَمَلِهِ کَثُرَت خَطایاهُ و حَضَرَ عَذابُهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کلامُکَ مَحفوظٌ علَیکَ مُخَلَّدٌ فی صَحیفَتِکَ ، فاجعَلْهُ فیما یُزلِفُکَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن عَلِمَ أنّ کلامَهُ مِن عَمَلِهِ قلّ کلامُهُ إلاّ فیما یَعنیهِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن عَلِمَ أنّهُ مُؤاخَذٌ بقولِهِ فَلْیُقَصِّرْ فی المَقالِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَلِمَ مَوضِعَ کلامِهِ مِن عَمَلِهِ قَلَّ کلامُهُ فیما لا یَعنیهِ . (8)

3465

گفتار ، جزئی از کردار است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که گفتارش را جزئی از کردارش به شمار آورد، گفتار بی فایده او کاستی پذیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بداند که گفتارش چه جایگاهی از کردارش دارد، سخن گفتنش کاستی پذیرد مگر در آنچه که مفید است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که گفتارش را از کردارش به شمار نیاورد، گناهانش بسیار شود و عذابش حاضر و آماده گردد.

امام علی علیه السلام :سخن تو، برایت نگهداری و در کار نامه ات برای همیشه ثبت می شود. پس آن را در چیزی به کار گیر که تو را [به خداوند ]نزدیک می سازد.

امام علی علیه السلام :کسی که بداند گفتار او در شمار کردار اوست [و بازخواست می شود]، گفتار او جز در مواردی که مفید است، اندک شود.

امام علی علیه السلام :کسی که می داند سخنش بازخواست می شود، باید گفتارش را کوتاه کند.

امام صادق علیه السلام :هر کس جایگاه گفتار خود نسبت به کردارش را بداند، سخنان بیهوده کمتر گوید.

ص :197


1- الدّرة الباهرة : 41.
2- بحار الأنوار : 71/279/19.
3- الکافی : 2/116/19.
4- بحار الأنوار : 71/304/79.
5- غرر الحکم : 7246.
6- نهج البلاغة : الحکمة 349.
7- غرر الحکم : 8124.
8- بحار الأنوار : 71/289/54.

3466 - ذَمُّ إظهارِ کُلِّ ما یُعلَمُ
3466 - نکوهش آشکار ساختن دانسته ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بالمَرءِ مِن الکَذِبِ أن یُحَدِّثَ بکُلِّ ما سَمِعَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَقُلْ ما لا تَعلَمُ ، بَل لا تَقُلْ کُلَّ ما تَعلَمُ ، فإنَّ اللّهَ فَرَضَ علی جَوارِحِکَ کُلِّها فَرائضَ یَحتَجُّ بها علَیکَ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه علیه السلام :مِن عَقلِ الرجُلِ أن لا یَتَکلَّمَ بجَمیعِ ما أحاطَ بهِ عِلمُهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَتَکلَّمْ بکُلِّ ما تَعلَمُ ، فَکَفی بذلکَ جَهلاً . (4)

عنه علیه السلام :لا تُحَدِّثِ النّاسَ بِکُلِّ ما تَسمَعُ، فکَفی بذلکَ خُرقا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اسمَعُوا مِنّی کلاما هُو خَیرٌ لَکُم مِن الدُّهمِ المُوقَفَةِ : لا یَتکلَّمْ أحدُکُم بما لا یَعنیهِ ، وَ لیَدَعْ کثیرا مِن الکلامِ فیما یَعنیه حتّی یَجِدَ له مَوضِعا ، فَرُبَّ مُتَکلِّمٍ فی غیرِ مَوضِعِهِ جَنی علی نفسِهِ بکلامِهِ . (6) (7)

3466

نکوهش آشکار ساختن همه دانسته ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای دروغ گویی آدمی همین بس که هر چه می شنود بازگو کند.

امام علی علیه السلام :آنچه نمی دانی مگوی، حتی تمام آنچه را هم که می دانی مگوی؛ زیرا خداوند بر کلیه اعضای بدن تو فرایضی واجب کرده است، که روز قیامت به وسیله آنها بر ضدّ تو حجّت می آورد.

امام علی علیه السلام :از خردمندی آدمی این است که تمام آنچه را می داند نگوید.

امام علی علیه السلام :هر چه را که می دانی مگوی؛ زیرا این کار نشانه نادانی است.

امام علی علیه السلام :هر چه را می شنوی برای مردم بازگو مکن، که این نشانه حماقت است.

امام صادق علیه السلام :سخنی را از من بشنوید که از اشتران خاکستری که دست و پایشان خطوط سیاه دارد، برای شما بهتر است: نباید هیچ یک از شما سخن بیهوده بگوید و بسیاری از سخنان مفید را هم نباید به زبان آورد، مگر آن گاه که برایش جایی بیابد که بسا کسی سخنی نابجا بگوید و با آن سخن بر خود جنایت کند.

ص :198


1- کنز العمّال : 8208.
2- نهج البلاغة : الحکمة 382 .
3- غرر الحکم : 9327.
4- غرر الحکم : 10187.
5- غرر الحکم : 10250.
6- بحار الأنوار : 2/130/15.
7- (انظر) الکذب : باب 3405.

3467 - الکَلامُ کَالدَّواءِ
3467 - سخن چون داروست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکلامُ کالدَّواءِ ؛ قَلیلُهُ یَنفَعُ ، و کَثیرُهُ قاتِلٌ . (1)

عنه علیه السلام :إذا قَلَّ الخِطابُ کَثُرَ الصَّوابُ ، إذا ازدَحَمَ الجَوابُ نُفِیَ الصَّوابُ . (2)

عنه علیه السلام :العاقِلُ لا یَتَکلَّمُ إلاّ بِحاجَتِهِ أو حُجَّتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :الکلامُ بَینَ خَلَّتَی سَوءٍ ، هُما : الإکثارُ و الإقلالُ ، فالإکثارُ هَذَرٌ ، و الإقلالُ عِیٌّ و حَصَرٌ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ کلامَ الحَکیمِ إذا کانَ صَوابا کانَ دَواءً ، و إذا کانَ خَطاءً کانَ داءً . (5)

3467

سخن چون داروست

امام علی علیه السلام :سخن چون داروست، اندکش سود می بخشد و بسیارش کشنده است.

امام علی علیه السلام :هر گاه گفتار اندک شود، [سخنِ ]درست بسیار گردد. هر گاه پاسخها انبوه شود، [پاسخِ ]درست ناشناخته ماند.

امام علی علیه السلام :خردمند سخن نگوید، مگر برای نیاز خود یا دلیل و حجتّش.

امام علی علیه السلام :سخن، میان دو خصلت زشت قرار گرفته است: پرگویی و کم گویی؛ زیرا پرگویی به یاوه گویی می انجامد و کم گویی، نشانگر درماندگی و عجز در سخن گفتن است.

امام علی علیه السلام :سخن حکیم اگر درست باشد، داروست و اگر نادرست باشد، درد است.

3468 - فَضلُ الکَلامِ عَلَی السُّکوتِ
3468 - برتری سخن بر سکوت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القولُ بالحَقِّ خیرٌ مِن العِیِّ و الصَّمتِ . (6)

3468

برتری سخن بر سکوت

امام علی علیه السلام :سخنِ حق گفتن، بهتر از درماندگی در سخن و خاموش ماندن است.

ص :199


1- غرر الحکم: 2182.
2- غرر الحکم: 4025 و 4026.
3- غرر الحکم: 1732.
4- غرر الحکم: 1854.
5- غرر الحکم: 3513.
6- غرر الحکم : 1462.

بحار الأنوار :سُئِلَ علیُّ بنُ الحُسَین علیه السلام عنِ الکلامِ و السُّکوتِ أیُّهُما أفضَلُ ؟ فقالَ علیه السلام : لکُلِّ واحِدٍ مِنهُما آفاتٌ ، فإذا سَلِما مِن الآفاتِ فالکلامُ أفضَلُ مِن السُّکوتِ .

قیلَ : کیفَ ذلکَ یا ابنَ رسولِ اللّهِ ؟ قالَ : لأنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ما بَعَثَ الأنبیاءَ و الأوصیاءَ بالسُّکوتِ ، إنّما بَعَثَهُم بالکلامِ ، و لا استُحِقَّتِ الجَنّةُ بالسُّکوتِ، و لا استُوجِبَت وَلایَةُ اللّهِ بالسُّکوتِ ، و لا تُوُقِّیَتِ النّارُ بالسُّکوتِ ، إنّما ذلکَ کُلُّهُ بالکلامِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لِرجُلٍ و قَد کَلَّمَهُ بکلامٍ کَثیرٍ _: أیُّها الرجُلُ ، تَحتَقِرُ الکلامَ و تَستَصغِرُهُ ؟ ! اِعلَمْ أنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لم یَبعَثْ رُسُلَهُ حیثُ بَعَثَها و مَعها ذَهَبٌ و لا فِضَّةٌ ، و لکنْ بَعَثَها بالکلامِ ، و إنّما عَرَّفَ اللّهُ جلَ و عزَّ نفسَهُ إلی خَلقِهِ بالکلامِ و الدَّلالاتِ علَیهِ و الأعلامِ . (2)

بحار الأنوار:از امام زین العابدین علیه السلام سؤال شد که سخن گفتن برتر است یا خاموشی گزیدن ؟ حضرت فرمود : هر یک از این دو را آفاتی است. اگر هر دو از آفات به دور باشند، آن گاه سخن گفتن برتر از خاموشی گزیدن است.

عرض شد: چگونه، یا بن رسول اللّه ؟ فرمود: زیرا خداوند عزّ و جلّ، انبیا و اوصیا را با سکوت نفرستاده، بلکه آنان را با سخن و گفتار فرستاده است و نه بهشت با سکوت سزاوار کسی شده و نه ولایت و دوستی خدا با سکوت بر کسی واجب آمده و نه کسی با سکوت از آتش دور شده. بلکه همه اینها، از طریق سخن حاصل می شود.

امام باقر علیه السلام_ خطاب به مردی که در حضور ایشان زیاد سخن گفت _فرمود : ای مرد! سخن را دست کم و کوچک می شماری! بدان که خداوند عزّ و جلّ، وقتی پیامبران خود را فرستاد، آنان را با زر و سیم نفرستاد، بلکه با سخن فرستاد. خداوند عزّ و جلّ، از طریق سخن و دیگر دلایل و نشانه ها، خود را به آفریدگانش شناساند.

ص :200


1- بحار الأنوار : 71/274/1.
2- الکافی : 8/148/128.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النُّطقُ راحَةٌ للرُّوحِ، و السُّکوتُ راحَةٌ للعَقلِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :سخن، آرام بخش جان است و خاموشی، آرام بخش خرد.

3469 - فَضلُ السُّکوتِ عَلَی الکَلامِ
3469 - برتری سکوت بر سخن

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ _: یا بُنَیَّ، إن کُنتَ زَعَمتَ أنَّ الکلامَ مِن فِضَّةٍ فإنَّ السُّکوتَ مِن ذَهَبٍ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السُّکوتُ ذَهَبٌ و الکلامُ فِضّةٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَزالُ العَبدُ المؤمنُ یُکتَبُ مُحسِنا ما دامَ ساکِتا ، فإذا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحسِنا أو مُسِیئا . (5)

داوودُ علیه السلام_ لِسلیمانَ علیه السلام _: یا بُنَیَّ، علَیکَ بطُولِ الصَّمتِ إلاّ مِن خَیرٍ ؛ فإنّ النَّدامَةَ علی طُولِ الصَّمتِ مَرّةً واحِدَةً خَیرٌ مِن النَّدامَةِ علی کَثرَةِ الکلامِ مَرّاتٍ . یا بُنَیَّ ، لو أنّ الکلامَ کانَ مِن فِضّةٍ یَنبَغی للصَّمتِ أن یکونَ مِن ذَهَبٍ (6) . (7)

3469

برتری سکوت بر سخن

لقمان علیه السلام_ به فرزندش _فرمود : پسرم! اگر فرض کنی که سخن، از نقره است، سکوت، از طلاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سکوت، طلاست و سخن، نقره.

امام صادق علیه السلام :بنده مؤمن تا زمانی که خاموش است، نیکوکار قلمداد می شود. اما چون سخن گوید، یا نیکوکار شمرده می شود یا بدکار.

داوود علیه السلام_ خطاب به سلیمان علیه السلام _فرمود : فرزندم! دم فرو بستنِ خود را طولانی کن، مگر از خوبی؛ زیرا یک بار پشیمانی بر اثر خاموشیِ طولانی، بهتر از بارها پشیمانی است که از پرگویی حاصل می شود. پسرم! اگر سخن از نقره باشد، خاموشی را سزاست که از طلا باشد. (8)

ص :201


1- بحار الأنوار : 71/276/6.
2- (انظر) الکلام : باب 3455.
3- الکافی : 2/114/6.
4- بحار الأنوار : 71/294/64.
5- الکافی : 2/116/21.
6- بحار الأنوار : 71/277/13.
7- تأمّلْ فی الجمع بین أحادیث البابَین .
8- در جمع میان احادیث این دو باب تأمّل شود.

3470 - السُّکوتُ المَمدوحُ
3470 - خاموشی ممدوح

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّمتُ عِبادَةٌ لِمَن ذَکَرَ اللّهَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَنبَغی للعالِمِ أن یَسکُتَ علی عِلمِهِ ، و لا یَنبَغی للجاهِلِ أن یَسکُتَ علی جَهلِهِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «فَاسْألُوا أهْلَ الذِّکْرِ إن کُنتُم لا تَعلَمُونَ» (2) . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا خَیرَ فی الصَّمتِ عنِ الحُکمِ ، کما أنّهُ لا خَیرَ فی القَولِ بالجَهلِ . (4)

عنه علیه السلام :کُلُّ سُکوتٍ لیسَ فیهِ فِکرٌ فهُو غَفلَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :الصَّمْتُ بغَیرِ تَفکُّرٍ خَرَسٌ . (6)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ قادِمٍ حَیرَةٌ ، فَابسُطُوهُ بالکلامِ . (7)

(8)

3470

خاموشی ممدوح

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خاموشی برای کسی که به یاد خدا باشد، عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سزاوار نیست شخص دانشمند از بیان دانش خود دم فرو بندد و سزاوار نیست نادان بر نادانی خود، سکوت کند. خداوند متعال فرموده است: «پس اگر نمی دانید، از کسانی که می دانند بپرسید».

امام علی علیه السلام :در نگفتن حکمت، خیری نیست، چنان که در سخن گفتن از روی نادانی نیز خیری نیست.

امام علی علیه السلام :هر سکوتی که در آن اندیشیدنی نباشد، آن غفلت است.

امام علی علیه السلام :خاموشیِ بدون تفکّر، گنگی است.

امام علی علیه السلام :هر تازه واردی دچار نوعی سرگشتگی است. پس با سخن گفتن به او انبساط خاطر دهید.

ص :202


1- بحار الأنوار : 71/294/64.
2- الأنبیاء : 7 .
3- کنز العمّال : 29264.
4- نهج البلاغة : الحکمة 182 و 471 .
5- بحار الأنوار : 71/275/2.
6- غرر الحکم : 1279.
7- غرر الحکم : 7315.
8- (انظر) البِدعة : باب 338. عنوان 349 «الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر».

3471 - ما یُفَضَّلُ مِنَ السُّکوتِ عَلَی الکَّلامِ
3471 - خاموشی ای که بر سخن برتری دارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السُّکوتُ خَیرٌ مِن إملاءِ الشَّرِّ ، و إملاءُ الخَیرِ خَیرٌ مِن السُّکوتِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صَمتٌ یُکسِبُکَ الوَقارَ خَیرٌ مِن کلامٍ یَکسُوکَ العارَ . (2)

عنه علیه السلام :صَمتٌ یُعقِبُکَ السَّلامَةَ خَیرٌ مِن نُطقٍ یُعقِبُکَ المَلامَةَ . (3)

عنه علیه السلام :صَمتٌ یَکسُوکَ الکرامَةَ خَیرٌ مِن قَولٍ یُکسِبُکَ النَّدامَةَ . (4)

عنه علیه السلام :الخَرَسُ خَیرٌ مِن الکَذِبِ . (5)

عنه علیه السلام :الحَصَرُ خَیرٌ مِن الهَذَرِ . (6)

3471

خاموشی ای که بر سخن برتری دارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خاموشی، بهتر از املا کردن بدی [بر فرشتگان کاتب اعمال ]است و املا کردن خوبی، بهتر از خاموشی است.

امام علی علیه السلام :خاموشی ای که تو را وقار بخشد، بهتر از سخن گفتنی است که جامه عار بر تو پوشد.

امام علی علیه السلام :خاموشی ای که برای تو سلامت در پی آورد، بهتر از گفتاری است که برایت ملامت به بار نشاند.

امام علی علیه السلام :خاموشی ای که جامه کرامت بر تو پوشاند، بهتر از سخنی است که برایت ندامت آورد.

امام علی علیه السلام :گنگ و لال بودن، بهتر از دروغ گفتن است.

امام علی علیه السلام :ناتوانی در سخن گفتن، بهتر از یاوه گویی است.

3472 - سُکوتُ أولِیاءِ اللَّهِ
3472 - خاموشی اولیای خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أولیاءَ اللّهِ سَکَتوا فکانَ سُکوتُهُم ذِکرا ، و نَظَرُوا فکانَ نَظَرُهُم عِبرَةً ، و نَطَقُوا فکانَ نُطقُهُم حِکمَةً . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ للّهِِ عِبادا کَسَرَت قُلوبَهُم خَشیَتُهُ فَأسکَتَتهُم عنِ المَنطِقِ ، و إنّهُم لَفُصَحاءُ عُقَلاءُ ، یَستَبِقُونَ إلَی اللّهِ بالأعمالِ الزَّکیَّةِ، لا یَستَکثِرُونَ لَهُ الکثیرَ ، و لا یَرضَونَ لَهُم مِن أنفُسِهم بالقَلیلِ . (8) (9)

3472

خاموشی اولیای خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا اولیای خدا، خاموش می شوند و خاموشی شان، یاد [خداست] و می نگرند و نگاهشان، عبرت [گرفتن] است و سخن می گویند و سخنشان، حکمت است.

امام علی علیه السلام :خدا را بندگانی است که ترس و خشیتِ از او دلهایشان را شکسته و زبانشان را از گفتار فرو بسته است، در حالی که مردمانی سخنور و خردمندند. با کارهای پاک به سوی خداوند پیشی می گیرند، عملِ بسیار را در پیشگاه خدا، زیاد نمی شمارند و به عملِ اندکِ خود، رضایت نمی دهند.

ص :203


1- بحار الأنوار : 71/294/64.
2- غرر الحکم : 5867.
3- غرر الحکم : 5865.
4- غرر الحکم : 5866.
5- غرر الحکم : 283.
6- غرر الحکم : 1266.
7- الکافی : 2/237/25.
8- تحف العقول : 394.
9- (انظر) النظر : باب 3825. الخیر : باب 1167 حدیث 5560.

3473 - أحسَنُ الکَلامِ
3473 - بهترین سخن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحسَنُ الکلامِ کلامُ اللّهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحسَنُ الکلامِ ما لا تَمُجُّهُ الآذانُ و لا یُتعِبُ فَهمُهُ الأفهامَ . (2)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الکلامِ ما زانَهُ حُسنُ النِّظامِ ، و فَهِمَهُ الخاصُّ و العامُّ . (3)

عنه علیه السلام :خَیرُ الکلامِ ما لا یُمِلُّ و لا یَقِلُّ . (4)

(5)

3473

بهترین سخن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین سخن، سخن خداست.

امام علی علیه السلام :بهترین سخن، آن است که گوشها از شنیدن آن رنجه و بیزار نشود و فهمیدن آن، اندیشه ها را به رنج نیندازد.

امام علی علیه السلام :بهترین سخن، آن است که به زیبایی نظم (حسن تألیف و ترکیب) آراسته باشد و خاصّ و عام آن را بفهمند.

امام علی علیه السلام :بهترین سخن، آن است که نه ملال آورد و نه اندک باشد [اطناب مملّ و ایجاز مخلّ در آن نباشد].

3474 - جَوامِعُ الکَلِمِ
3474 - سخنان جامع (کم لفظ و پرمعنا)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ بجَوامِعِ الکَلِمِ ، و نُصِرتُ بالرُّعبِ . (6)

3474

سخنان جامع (کم لفظ و پر معنا)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من با سخنان جامع مبعوث شدم و با رُعب و وحشت [که خداوند در دل کفّار افکند ]یاری شدم.

ص :204


1- سنن النسائی : 3/58 .
2- غرر الحکم : 3371.
3- غرر الحکم : 3304.
4- غرر الحکم : 4969.
5- (انظر) القرآن : باب 3238.
6- صحیح مسلم : 1/371/6 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سَألَهُ رجُلٌ بَدَویٌّ أن یُعَلِّمَهُ جَوامِعَ الکَلِمِ _: آمُرُکَ أن لا تَغضَبَ، فأعادَ علَیهِ الأعرابیُّ المَسألَةَ ثلاثَ مَرّاتٍ حتّی رَجَعَ الرجُلُ إلی نفسِهِ ، فقالَ : لا أسألُ عن شیءٍ بعدَ هذا ! (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا طَلَبَ مِنهُ یَزیدُ الجُعفیُّ أن یُحَدِّثَهُ بکَلِمَةٍ تکونُ جِماعا _: اِتَّقِ اللّهَ فیما تَعلَمُ . (2)

بحار الأنوار عن عَطاء بن السائب عن الإمامِ الباقرِ عن آبائهِ علیهم السلامعنِ النبیِّ صلی الله علیه و آله قالَ: اُعطِیتُ خَمسا لم یُعطَهُنَّ نَبیٌّ کانَ قَبلی : اُرسِلتُ إلَی الأبیَضِ و الأسوَدِ و الأحمَرِ ، و جُعِلَت لی الأرضُ مَسجِدا ، و نُصِرتُ بالرُّعبِ ، و اُحِلَّت لِیَ الغَنائمُ ، و لم تَحِلَّ لِأحَدٍ _ أو قال : لِنبیٍّ قَبلی _ و اُعطِیتُ جَوامِعَ الکَلِمِ .

قالَ عطاءٌ : فسألتُ أبا جعفرٍ علیه السلام قلتُ : ما جَوامِعُ الکَلِمِ ؟ قالَ : القرآنُ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که بادیه نشینی از او خواهش کرد که سخنان جامع را به او بیاموزد _فرمود : توصیه می کنم که خشم نگیری. بادیه نشین، خواهش خود را سه بار تکرار کرد [و همان جواب را شنید ]تا این که آن مرد به خود آمد و گفت: بعد از این دیگر سؤالی نمی کنم!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی که یزید جعفی از ایشان خواهش کرد که جمله ای به او بفرماید، که جامع باشد _فرمود : در آنچه می دانی، از خدا بترس.

بحار الأنوار_ به نقل از عطاء بن سائب _: امام باقر علیه السلام از نیاکان خود به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : پنج چیز به من داده شده که به هیچ یک از پیامبران پیش از من داده نشده است: من به سوی سفید و سیاه و سرخ فرستاده شده ام [رسالتم جهانی است]، [همه جای ]زمین برای من سجده گاه قرار داده شده، با رُعب و وحشت یاری شدم، غَنایِم برایم حلال شده، در حالی که برای هیچ کس _ یا فرمود: هیچ پیامبری پیش از من _ حلال نشده بود و سخنان جامع به من داده شده است. از امام باقر علیه السلام پرسیدم: سخنان جامع چیست؟ فرمود: قرآن.

ص :205


1- الکافی : 2/303/4.
2- سنن الترمذی : 5/49/2683.
3- بحار الأنوار : 92/14/7.
4- (انظر) الإسلام : باب 1857. الخیر : باب 1167 ، 1168.

3475 - فَضلُ طیبِ الکَلامِ
3475 - ارزش و برتری خوش سخنی

الکتاب :

«وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» . (1)

«وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلاْءِنسانِ عَدُوّا مُبِینا» . (2)

«یَا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِیدا * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزا عَظِیما» . (3)

«وَ إِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لاَ نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا سَألَهُ رجُلٌ عن أفضَلِ الأعمالِ _: إطعامُ الطَّعامِ، و إطیابُ الکلامِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی الجَنَّةِ غُرَفا یُری ظاهِرُها مِن باطِنِها و باطِنُها مِن ظاهِرِها ، یَسکُنُها مِن اُمَّتی مَن أطابَ الکلامَ ، و أطعَمَ الطَّعامَ، و أفشَی السَّلامَ، و أدامَ الصِّیامَ، و صَلَّی باللَّیلِ و النّاسُ نِیامٌ . (6)

3475

ارزش و برتری خوش سخنی

قرآن:

«و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید».

«و به بندگانم بگو: آنچه را که بهتر است بگویند. همانا شیطان، میانشان را بر هم می زند. راستی که شیطان برای انسان دشمنی آشکار است».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا دارید و سخنی استوار بگویید، تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشاید. و هر کس خدا و پیامبرش را فرمان بَرَد قطعا به رستگاری بزرگی نایل آمده است».

«و چون [سخن] لغوی بشنوند از آن روی بر می تابند و می گویند: کردارهای ما از آنِ ما و کردارهای شما از آنِ شماست. سلام بر شما، جویای [مصاحبت] نادانان نیستیم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به مردی که پرسید برترین کارها کدام است _فرمود : اطعام کردن و نیکو سخن گفتن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بهشت اتاقهایی است که بیرون آنها از درونشان دیده می شود و درونشان از بیرونشان. در این اتاقها کسانی از امّت من ساکن می شوند که خوش سخن بگویند، اطعام کنند، سلام را رواج دهند، روز، روزه داری کنند و شب هنگام که مردم خفته اند، نماز بگزارند.

ص :206


1- البقرة : 83.
2- الإسراء : 53.
3- الأحزاب : 70 ، 71.
4- القصص : 55.
5- بحار الأنوار : 71/312/12.
6- معانی الأخبار : 251/1.

عنه صلی الله علیه و آله :و الذی نفسِی بِیَدِهِ ، ما أنفَقَ النّاسُ مِن نَفَقةٍ أحَبَّ مِن قَولِ الخَیرِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثلاثٌ مِن أبوابِ البِرِّ : سَخاءُ النفسِ ، و طِیبُ الکلامِ ، و الصَّبرُ علَی الأذی . (2)

عنه علیه السلام :قُولُوا الخَیرَ تُعرَفوا بهِ ، و اعمَلُوا الخَیرَ تکونوا مِن أهلِهِ . (3)

عنه علیه السلام :أجمِلُوا فی الخِطابِ تَسمَعُوا جَمیلَ الجَوابِ . (4)

عنه علیه السلام :نَکیرُ الجَوابِ مِن نَکیرِ الخِطابِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَ کلامُهُ کانَ النُّجحُ أمامَهُ . (6)

عنه علیه السلام :لا تُرَخِّصْ لِنفسِکَ فی شیءٍ مِن سَیِّئِ الأقوالِ و الأفعالِ . (7)

عنه علیه السلام :عَوِّدْ لِسانَکَ حُسنَ الکلامِ تَأمَنِ المَلامَ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست، مردم هیچ انفاقی نکردند که دوست داشتنی تر از گفتار نیک باشد.

امام علی علیه السلام :سه چیز از درهای نیکی است: سخاوت نفْس و نیکویی گفتار و شکیبایی در برابر آزار.

امام علی علیه السلام :گفتار نیک بگویید تا به آن معروف شوید و کردار نیک کنید تا از اهل آن [نیکو کرداران ]باشید.

امام علی علیه السلام :زیبا سخن بگویید تا پاسخ زیبا بشنوید.

امام علی علیه السلام :زشتی پاسخ [که می شنوی]، از زشتی سخن است [که می گویی].

امام علی علیه السلام :هر که گفتارش نیکو باشد، رستگاری پیش روی اوست.

امام علی علیه السلام :به خودت اجازه کمترین زشت گفتاری و زشت کرداری مده.

امام علی علیه السلام :زبانت را به نکو گویی عادت ده، تا از سرزنش ایمن مانی.

ص :207


1- بحار الأنوار : 71/311/8.
2- المحاسن : 1/66/14.
3- بحار الأنوار : 71/311/9.
4- غرر الحکم : 2568.
5- غرر الحکم : 9963.
6- غرر الحکم : 8495.
7- غرر الحکم : 10190.
8- غرر الحکم : 6233.

عنه علیه السلام :عَوِّدْ لِسانَکَ لِینَ الکلامِ و بَذلَ السَّلامِ ، یَکثُرْ مُحِبُّوکَ وَ یقِلَّ مُبغِضُوکَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن عَذُبَ لِسانُهُ کَثُرَ إخوانُهُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :القَولُ الحَسَنُ یُثرِی المالَ ، و یُنمی الرِّزقَ ، و یُنسِئُ فی الأجَلِ ، و یُحَبِّبُ إلَی الأهلِ ، و یُدخِلُ الجَنَّةَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و قُولُوا للنّاسِ حُسْنا» (4) _: قولوا للناسِ أحسَنَ ما تُحِبُّونَ أن یُقالَ فیکُم . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَعاشِرَ الشِّیعَةِ ، کونوا لنا زَینا و لا تکونوا علَینا شَینا ، قولوا لِلناسِ حُسنا ، و احفَظُوا ألسِنَتَکُم ، و کُفُّوها عنِ الفُضولِ و قَبیحِ القَولِ . (6)

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ و لا تَحمِلُوا النّاسَ علی أکتافِکُم ، إنَّ اللّهَ یَقولُ فی کتابِهِ : «و قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا» . (7)

امام علی علیه السلام :زبانت را به نرم گویی و سلام کردن[به دیگران] عادت ده، تا دوستدارانت زیاد شوند و بد خواهانت اندک.

امام علی علیه السلام :کسی که زبانش شیرین باشد،برادرانش زیاد شوند.

امام زین العابدین علیه السلام :گفتار نیک، دارایی را زیاد می کند و روزی را افزایش می دهد و اجل را به تأخیر می اندازد و انسان را نزد خانواده محبوب می گرداند و [شخص را ]به بهشت می برد.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و با مردم[به زبان ]خوش سخن بگویید» _فرمود : بهترین سخنی را که دوست دارید درباره شما گفته شود، به مردم بگویید.

امام صادق علیه السلام :ای گروه شیعه! مایه زیور ما باشید و باعث عیب و ننگ، نباشید. با مردم نیکو سخن بگویید و زبانهایتان را نگه دارید و از زیاده گویی و سخن زشت، بازشان دارید.

امام صادق علیه السلام :از خدا بترسید و مردم را بر شانه هایتان سوار نکنید. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «و با مردم [به زبان ]خوش سخن بگویید».

3476 - النَّوادِرُ
3476 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الکلامُ ثلاثةٌ : فَرابِحٌ ، و سالِمٌ ، و شاحِبٌ . فأمّا الرابِحُ فالذی یَذکُرُ اللّهَ ، و أمّا السالِمُ فالذی یَقولُ ما أحَبَّ اللّهُ ، و أمّا الشاحِبُ فالذی یَخوضُ فی النّاسِ . (8)

3476

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخن سه گونه است: سودآور، سالم و پژمرده. اما سودآور، [سخن] کسی است که خدا را یاد می کند. اما سالم، [سخن] کسی است که آن می گوید که خدا دوست دارد و امّا پژمرده، [سخن ]کسی است که به طعن و تمسخر مردم می پردازد.

ص :208


1- غرر الحکم : 6231.
2- غرر الحکم : 7761.
3- الأمالی للصدوق : 49/1 .
4- البقرة : 83 .
5- الکافی : 2/165/10.
6- الأمالی للصدوق : 484/657 .
7- بحار الأنوار : 71/ 313/ 16.
8- بحار الأنوار : 71/289/55.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِلکلامِ آفاتٌ . (1)

عنه علیه السلام :شَرُّ القَولِ ما نَقَضَ بَعضُهُ بَعضا . (2)

عنه علیه السلام :الألفاظُ قَوالِبُ المَعانی . (3)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ مَقامٍ مَقالٌ . (4)

عنه علیه السلام :لا تَتَکلَّمَنَّ إذا لم تَجِدْ لِلکلامِ مَوقِعا . (5)

عنه علیه السلام :لِأهلِ الفَهمِ تُصَرَّفُ الأقوالُ . (6)

عنه علیه السلام :لِسانُ الحالِ أصدَقُ مِن لِسانِ المَقالِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن أعجَبَهُ قَولُهُ فقد غَرَبَ عَقلُهُ . (8)

امام علی علیه السلام :سخن را، آفتهایی است.

امام علی علیه السلام :بدترین سخن، سخنی است که قسمتی از آن قسمت دیگرش را نقض کند.

امام علی علیه السلام :الفاظ، قالبهای معانی اند.

امام علی علیه السلام :هر جایی را، سخنی است.

امام علی علیه السلام :هر گاه برای سخن جایی (تأثیری) نیافتی، هرگز سخن مگو.

امام علی علیه السلام :سخن، از برای اهل فهم، برگردانیده می شود . (9)

امام علی علیه السلام :زبان حال، راستگوتر از زبان گفتار است.

امام علی علیه السلام :کسی که گفتارش او را خوش آید، هر آینه خردش غروب کرده است.

ص :209


1- غرر الحکم : 7319.
2- غرر الحکم : 5703.
3- غرر الحکم : 2206.
4- غرر الحکم : 7293.
5- غرر الحکم : 10274.
6- غرر الحکم : 7630.
7- غرر الحکم : 7636.
8- غرر الحکم : 8382.
9- مراد از برگردانیدن سخنان، همان زدن مَثَلهاست .

ص :210

466 - الکمال

466 - کمال
اشاره

(1)

(2)

ص :211


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70/4 باب 40 «ما به کمال الإنسان».
2- انظر: الإیمان : باب 274 _ 275 ، البلاء : باب 415.

3477 - الکَمالُ
3477 - کمال

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العاقِلُ یَطلُبُ الکَمالَ ، الجاهِلُ یطلُبُ المالَ . (1)

عنه علیه السلام :الإنسانُ عَقلٌ و صُورَةٌ ، فَمَن أخطَأهُ العَقلُ و لَزِمَتهُ الصُّورَةُ لم یکنْ کامِلاً و کانَ بمَنزِلَةِ مَن لا رُوحَ فیهِ ، و مَن طَلَبَ العَقلَ المَتَعارَفَ فَلْیَعرِفْ صُورَةَ الاُصولِ و الفُضولِ ، فإنَّ کثیرا مِن النّاسِ یَطلُبونَ الفُضولَ و یَضَعونَ الاُصولَ ، فَمَن أحرَزَ الأصلَ اکتَفی بهِ عنِ الفَضلِ .........

و أصلُ الاُمورِ فی الدِّینِ أن یَعتَمِدَ علَی الصَّلواتِ و یَجتَنِبَ الکبائرَ ، و ألزَمْ ذلکَ لُزومَ مالا غِنی عَنهُ طَرفَةَ عَینٍ، و إن حُرِمْتَهُ هُلکٌ ، فإن جاوَزَتهُ إلَی الفِقهِ و العِبادَةِ فهُو الحَظُّ . (2)

(3)

3477

کمال

امام علی علیه السلام :دانا، طالب کمال است و نادان جویای مال.

امام علی علیه السلام :انسان، خردی است و صورتی. پس، هرکه خرد از او دور شود و صورت همراهش گردد، کامل نیست و به مانند پیکری بی جان است و هر که جویای خرد متعارف باشد، باید صورت اصول و زواید (فروع) را بشناسد؛ زیرا بسیاری از مردم دنبال فروع (زواید) می روند و اصول را رها می کنند. پس، هر که اصل را به دست آورد، از فرع بی نیاز می شود .........

اصلِ امور در دین، تکیه کردن به نمازها و دوری کردن از گناهان کبیره است، پس پای بند آن باش، مانند پای بندی به چیزی که چشم برهم زدنی از آن بی نیازی نیست و اگر از آن محروم شوی به هلاکت درافتی و اگر آن را توأم با فهم و عبادت انجام دهی، بهره مند شوی.

3478 - دَورُ العِلمِ بِالنَّقصِ فِی الکَمالِ
3478 - نقش آگاهی از نقص، در رسیدن به کمال

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما نَقَّصَ نفسَهُ إلاّ کامِلٌ . (4)

3478

نقش آگاهی از نقص، در رسیدن به کمال

امام علی علیه السلام :خود را ناقص نشمرد، مگر شخص کامل.

ص :212


1- غرر الحکم : 579.
2- بحار الأنوار : 78/7/59.
3- (انظر) الفرائض : باب 3143.
4- غرر الحکم : 9470.

عنه علیه السلام :مِن کمالِ الإنسانِ و وُفورِ فَضلِهِ استِشعارُهُ بنفسِهِ النُّقصانَ . (1)

عنه علیه السلام :الکمالُ فی الدُّنیا مَفقودٌ . (2)

عنه علیه السلام :_ فی الشِّعرِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

أَتَمُّ النّاسِ أَعْلَمُهُم بِنَقصِهْ

و أَقمَعُهُم لِشَهوَتِهِ و حِرْصِهْ

فلا تَستَغْلِ عافِیَةً بشیءٍ

و لا تَستَرخِصَنْ داءً لِرُخْصِهْ (3)

امام علی علیه السلام :آگاهی انسان از ناقص بودنش، نشانه کمال و فراوانی فضل اوست.

امام علی علیه السلام :کمال، در دنیا نایاب است.

امام علی علیه السلام_ در شعری منسوب به ایشان _فرمود :

کاملترین مردم، کسی است که از نقص خویش آگاهتر است

و شهوت و آزمندی خود را بیشتر سرکوب می کند.

عافیت را، به هیچ بهایی مفروش

و هیچ دردی را، هر چند ناچیز باشد، دست کم مگیر

3479 - مَن کَمُلَ مِن النِّساءِ
3479 - زنان کامل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَمُلَ مِن الرِّجالِ کثیرٌ ، و لم یَکمُلْ مِن النِّساءِ إلاّ أربَعٌ : آسِیَةُ بِنتُ مُزاحِمٍ امرأةُ فِرعَونَ ، و مَریمُ بِنتُ عِمرانَ ، و خَدیجَةُ بِنتُ خُوَیلِدٍ ، و فاطِمَةُ بِنتُ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ نِساءِ أهلِ الجَنّةِ: خَدیجَةُ بِنتُ خُوَیلدٍ ، و فاطِمَةُ بِنتُ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و مَریمُ بِنتُ عِمرانَ ، و آسِیَةُ بِنتُ مُزاحِمٍ امرأةُ فِرعَونَ . (5)

3479

زنان کامل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مردها شمار زیادی به کمال رسیده اند، اما از زنان تنها چهار تن به کمال رسیدند: آسیه دختر مزاحم، [همان ]همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه و آله .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین زنان بهشت، خدیجه دختر خویلد است و فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه و آله و مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم و [همان] همسر فرعون.

ص :213


1- غرر الحکم : 9442.
2- غرر الحکم: 331.
3- بحار الأنوار : 78/89/92.
4- مجمع البیان : 10/480.
5- الدرّ المنثور : 8/229.

3480 - ما یوجِبُ الکَمالَ
3480 - عوامل رسیدن به کمال

بحار الأنوار :أقبَل العبّاسُ ذاتَ یومٍ إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله و کانَ العبّاس طُوالاً حَسَنَ الجِسمِ فلمّا رآهُ النّبیُّ صلی الله علیه و آله تَبَسَّمَ إلیهِ و قالَ : یا عَمِّ ، إنّکَ لَجَمیلٌ! فقالَ العباسُ : ما الجَمالُ بالرجُلِ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : بصَوابِ القَولِ بالحقِّ. قالَ : فما الکمالُ ؟ قالَ : تَقوَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ و حُسنُ الخُلُقِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کمالُ الرجُلِ بسِتِّ خِصالٍ : بِأصغَرَیهِ ، و أکبَرَیهِ ، و هیئَتَیهِ ؛ فأمّا أصغراهُ فقَلبُهُ و لِسانُهُ ، إن قاتَلَ قاتَلَ بجَنانٍ ، و إن تَکَلَّمَ تَکَلَّمَ بلِسانٍ ، و أمّا أکبَراهُ فعَقلُهُ و هِمَّتُهُ ، و أمّا هَیئَتاهُ فمالُهُ و جَمالُهُ . (2)

عنه علیه السلام :الکمالُ فی ثلاثٍ : الصَّبرُ علَی النَّوائبِ ، و التَّورُّعُ فی المَطالِبِ ، و إسعافُ الطّالِبِ . (3)

عنه علیه السلام :بالعَقلِ کمالُ النفسِ ، بالمُجاهَدَةِ صَلاحُ النفسِ . (4)

3480

عوامل رسیدن به کمال

بحار الأنوار :روزی عباس [بن عبد المطلّب ]پیش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد . چون عباس مردی بلند قامت و خوش اندام بود حضرت به او تبسمی کرد و فرمود: ای عمو! تو زیبا هستی! عباس گفت: ای رسول خدا! زیبایی مرد به چیست؟ پیامبر فرمود: به درست گفتن سخن حق. گفت: کمال چیست؟ فرمود: پروا داشتن از خداوند عزّ و جلّ و خوش خویی.

امام علی علیه السلام :کمال مرد به شش خصلت است: به دو عضو کوچک او و دو شی ء بزرگش و دو هیئت او. دو عضو کوچک او دل و زبان اوست؛ اگر بجنگد ، با دلش می جنگد و اگر سخن بگوید، با زبانش سخن می گوید. دو عضو بزرگ او، خرد و همّت اوست و دو هیئت او مال و جمال اوست.

امام علی علیه السلام :کمال در سه چیز است: شکیبایی در برابر مصائب، پارسایی در خواهشها و خواستها و کمک کردن به کمک خواه.

امام علی علیه السلام :با خرد است که نفْس به کمال می رسد، با جهاد [نفس] است که نفْس ساخته می شود.

ص :214


1- بحار الأنوار : 70/290/27.
2- معانی الأخبار : 150/1.
3- غرر الحکم : 1777.
4- غرر الحکم : 4318 و 4319.

عنه علیه السلام :کمالُ المَرءِ عَقلُهُ ، و قیمَتُهُ فَضلُهُ . (1)

عنه علیه السلام :کمالُ الإنسانِ العَقلُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الکمالُ کُلُّ الکمالِ التَّفقُّهُ فی الدِّینِ ، و الصَّبرُ علَی النّائبَةِ ، و تَقدیرُ المَعیشةِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :کمال آدمی، خرد اوست و ارزش او، فضل اوست.

امام علی علیه السلام :کمال انسان، خرد است.

امام باقر علیه السلام :کمال حقیقی، همان فهمِ در دین و شکیبایی در برابر بلای سخت و اندازه نگه داشتن در معیشت است.

3481 - صِفَةُ الکامِلِ
3481 - ویژگی انسان کامل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا کانت مَحاسِنُ الرجُلِ أکثَرَ مِن مَساوِیهِ فذلکَ الکامِلُ (التَّکامُلُ) ، و إذا کانَ مُتساوِیَ المَحاسِنِ و المَساوِی فذلکَ المُتَماسِکُ ، و إن زادَت مَساویهِ علی مَحاسِنِهِ فذلکَ الهالِکُ . (5)

عنه علیه السلام :الکامِلُ مَن غَلَبَ جِدُّهُ هَزلَهُ . (6)

عنه علیه السلام :مِن کمالِ المَرءِ تَرکُهُ ما لا یَجمُلُ بهِ . (7)

عنه علیه السلام :تَسَربَلِ الحَیاءَ و ادَّرِعِ الوَفاءَ و احفَظِ الإخاءَ و أقلِلْ مُحادَثَةَ النِّساءِ ، یَکمُلْ لکَ السَّناءُ . (8)

3481

ویژگی انسان کامل

امام علی علیه السلام :هر گاه خوبیهای آدمی از بدیهای او بیشتر باشد، او کامل است و هر گاه خوبیها و بدیهایش برابر باشد، او خود را [از هلاکت] نگه داشته و اگر بدیهایش بیشتر از خوبیهایش باشد، او هلاک شده است.

امام علی علیه السلام :انسان کامل، کسی است که جدّی او بر شوخی اش چیره باشد.

امام علی علیه السلام :از کمال آدمی است که آنچه را زیبنده او نیست فرو گذارد.

امام علی علیه السلام :جامه شرم بپوش و زره وفاداری به تن کن و برادری را نگه دار و با زنان کم سخن گوی، تا بلند مرتبگی تو کامل شود.

ص :215


1- غرر الحکم : 7235.
2- غرر الحکم : 7244.
3- بحار الأنوار : 78/172/3.
4- (انظر) الإنسان : باب 321.
5- غرر الحکم : 4175.
6- غرر الحکم : 2197.
7- أعلام الدین : 292.
8- غرر الحکم : 4536.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثُ خِصالٍ مَن رُزِقَها کانَ کامِلاً : العَقلُ ، و الجَمالُ ، و الفَصاحةُ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَنبَغی لِمَن لم یَکُن عالِما أن یُعَدَّ سَعیدا ، و لا لِمَن لم یَکُن وَدودا أن یُعَدَّ حَمیدا، و لا لِمَن لم یَکُن صَبورا یُعَدَّ کامِلاً . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :سه خصلت است که به هر کس روزی شود کامل است: خردمندی، زیبایی و شیوا سخنی.

امام صادق علیه السلام :سزاوار نیست کسی که دانا نباشد، خوشبخت شمرده شود و یا کسی که مهربان نباشد، ستوده به شمار آید و یا کسی که شکیبا نیست، کامل شمرده شود.

ص :216


1- تحف العقول : 320.
2- بحار الأنوار : 78/246/70.
3- (انظر) الأخ : باب 51.

467 - الکیاسة

467 - زیرکی
اشاره

(1)

ص :217


1- انظر : الاغتنام : باب 3063 ، الهِمّة : باب 3967 ، الغدر : باب 2993.

3482 - الکَیِّسُ
3482 - زیرک

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الکَیِّسُ مَن دانَ نفسَهُ و عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ ، و العاجِزُ مَن أتبَعَ نفسَهُ و هواها و تَمنَّی علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ الأمانِیَّ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکَیِّسُ مَن عَرَفَ نفسَهُ و أخلَصَ أعمالَهُ . (2)

عنه علیه السلام :الکَیِّسُ أصلُهُ عَقلُهُ ، و مُروءَتُهُ خُلُقُهُ ، و دِینُهُ حَسَبُهُ . (3)

عنه علیه السلام :الکَیِّسُ مَن کانَ یَومُهُ خَیرا مِن أمسِهِ ، و عَقَلَ الذَّمَّ عن نفسِهِ . (4)

عنه علیه السلام :الکَیِّسُ مَن أحیا فَضائلَهُ و أماتَ رَذائلَهُ بقَمعِهِ شَهوَتَهُ و هَواهُ . (5)

عنه علیه السلام :الکَیِّسُ مَن کانَ غافِلاً عن غیرِهِ، و لنفسِهِ کَثیرَ التَّقاضی . (6)

3482

زیرک

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیرک کسی است که نفس خود را محکوم سازد و برای پس از مرگ کار کند و درمانده و ناتوان کسی است که از نفس و خواهش آن، پیروی نماید و از خداوند عزّ و جلّ، آرزوها و توقّعات داشته باشد.

امام علی علیه السلام :زیرک کسی است که خود را بشناسد و اعمالش را [برای خدا ]خالص گرداند.

امام علی علیه السلام :زیرک، ریشه اش خرد اوست و مردانگیش، خوی او و دینش، تبار او.

امام علی علیه السلام :زیرک کسی است که امروزش از دیروزش بهتر باشد و نکوهش را از خود باز دارد.

امام علی علیه السلام :زیرک کسی است که فضیلت های خویش را زنده کند و با سرکوبِ شهوت و هوایِ نفْسِ خود،رذیلت هایش را بمیراند.

امام علی علیه السلام :زیرک کسی است که از غیر خود غافل باشد و از نفْس خویش، زیاد بازخواست کند.

ص :218


1- مکارم الأخلاق : 2/368/2661.
2- غرر الحکم : 1139.
3- غرر الحکم : 1739.
4- غرر الحکم : 1797.
5- غرر الحکم : 1895.
6- غرر الحکم : 1986.

عنه علیه السلام :الکَیِّسُ مَن مَلَکَ عِنانَ شَهوَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :الکَیِّسُ مَن تَجَلبَبَ الحَیاءَ و ادَّرَعَ الحِلمَ . (2)

عنه علیه السلام :الکَیِّسُ صَدیقُهُ الحَقُّ و عَدُوُّهُ الباطِلُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ الکَیِّسَ مَن کانَ لِشَهوَتِهِ مانِعا و لِنَزوتِهِ عندَ الحَفیظَةِ واقِما قامِعا . (4)

عنه علیه السلام :إنّما الکَیِّسُ مَن إذا أساءَ استَغفَرَ و إذا أذنَبَ نَدِمَ . (5)

عنه علیه السلام :الکَیْسُ تَقوَی اللّهِ سبحانَهُ ، و تَجنُّبُ المَحارِمِ ، و إصلاحُ المَعادِ . (6)

عنه علیه السلام :أشرَفُ المُؤمنینَ أکثَرُهُم کَیْسا . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علَیکُم بحُسنِ الصَّلاةِ ، و اعمَلُوا لاِخِرتکم و اختارُوا لأنفُسِکم ، فإنّ الرجُلَ قد یکونُ کَیِّسا فی أمرِ الدُّنیا فیقالُ : ما أکْیَسَ فلانا ! و إنّما الکَیِّسُ کَیِّسُ الآخِرَةِ . (8)

امام علی علیه السلام :زیرک کسی است که زمام شهوت خویش را در اختیار گیرد.

امام علی علیه السلام :زیرک کسی است که جامه حیا پوشد و زره بردباری به تن کند.

امام علی علیه السلام :آدم زیرک، دوستش حقّ است و دشمنش باطل.

امام علی علیه السلام :زیرک کسی است که جلوگیر شهوت خود باشد و هنگام خشم، تندی و تیزی خویش را مقهور و سرکوب کند.

امام علی علیه السلام :زیرک، در حقیقت کسی است که هرگاه بدی کند، آمرزش طلبد و هر گاه گناه کند، پشیمان شود.

امام علی علیه السلام :زیرکی، پرهیز از خداوند سبحان است و دوری از حرامها و درست کردن معاد.

امام علی علیه السلام :شریف ترین مؤمنان، زیرکترین آنهاست.

امام صادق علیه السلام :نیکو نماز بگزارید و برای آخرتتان کار کنید و برای خویشتن برگزینید ؛ زیرا گاهی اوقات آدمی در کار دنیا زیرک است به طوری که گفته می شود: فلانی چه زرنگ است، اما در حقیقت زیرک کسی است، که در کار آخرت زیرک باشد.

ص :219


1- غرر الحکم : 2180.
2- غرر الحکم : 2196.
3- غرر الحکم : 1524.
4- غرر الحکم : 3582.
5- غرر الحکم : 3894.
6- غرر الحکم : 1919.
7- غرر الحکم : 3009.
8- بحار الأنوار : 74/162/24.

3483 - الفِطنَةُ
3483 - هوشمندی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضادُّوا الغَباوَةَ بالفِطنةِ . (1)

عنه علیه السلام :المَرءُ بفِطنَتِهِ لا بِصورَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :الفَهمُ بالفِطنَةِ . (3)

عنه علیه السلام :الفِطنَةُ هِدایَةٌ . (4)

عنه علیه السلام : ......... الیَقینُ مِنها علی أربَعِ شُعَبٍ : علی تَبصِرَةِ الفِطنَةِ ، و تأوُّلِ الحِکمَةِ ، و مَوعِظَةِ العِبرَةِ ، و سُنَّةِ الأوَّلِینَ ، فَمَن تَبَصَّرَ فی الفِطنَةِ تَبَیَّنَت لَهُ الحِکمَةُ ، و مَن تَبَیَّنَت لَهُ الحِکمَةُ عَرَفَ العِبرَةَ ، و مَن عَرَفَ العِبرَةَ فکأنّما کانَ فی الأوَّلینَ . (5)

3483

هوشمندی

امام علی علیه السلام :با هوشمندی به جنگ کودنی بروید.

امام علی علیه السلام :انسان، به هوش اوست نه به صورت و ظاهر او.

امام علی علیه السلام :فهمیدن، با هوشمندی است.

امام علی علیه السلام :هوشمندی، [باعث] هدایت و راهیابی است.

امام علی علیه السلام :یقین [که یکی از پایه های ایمان است ]بر چهار شاخه است: بر بیناییِ هوشمندانه، دریافتِ حکیمانه، پندآموزی از عبرت ها و [توجّه به ]راه و روش پیشینیان؛ زیرا هر که هوشمندانه بنگرد ، حکمت بر او روشن شود و هر که حکمت برایش روشن شود، عبرت آموزد و هر که عبرت آموزد، گویی با پیشینیان بوده است.

3484 - خَصائِصُ الأکیاسِ
3484 - ویژگیهای زیرکان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الأکیاسَ هُمُ الذینَ للدُّنیا مَقَتوا ، و أعیُنَهُم عن زَهرَتِها أغمَضوا ، و قُلوبَهُم عنها صَرَفوا ، و بالدّارِ الباقِیَةِ تَوَلَّهوا . (6)

3484

ویژگیهای زیرکان

امام علی علیه السلام :زیرکان، کسانی هستند که دنیا را دشمن دارند و از زرق و برق آن چشم فرو بندند و دلهایشان را از آن روی گردان کنند و شیفته سرای جاویدان شوند.

ص :220


1- غرر الحکم : 5926.
2- غرر الحکم : 2166.
3- غرر الحکم : 39.
4- غرر الحکم : 135.
5- نهج البلاغة : الحکمة 31 .
6- غرر الحکم : 3559.

عنه علیه السلام :الدُّنیا مُطَلَّقةُ الأکیاسِ . (1)

عنه علیه السلام :إن اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ الطاعَةَ غَنیمَةَ الأکیاسِ عندَ تَفریطِ العَجَزَةِ . (2)

عنه علیه السلام :کَم مِن صائمٍ لیسَ لَهُ مِن صیامِهِ إلاّ الجُوعُ و الظَّمَأُ ، و کَم مِن قائمٍ لیسَ لَهُ مِن قیامِهِ إلاّ السَّهَرُ و العَناءُ ! حَبَّذا نَومُ الأکیاسِ و إفطارُهُم . (3)

عنه علیه السلام :إنّ لِلطّاعَةِ أعلاما واضِحَةً ، و سُبُلاً نَیِّرَةً ، و مَحَجّةً نَهْجَةً ، و غایَةً مُطَّلَبةً ، یَرِدُها الأکیاسُ و یُخالِفُها الأنکاسُ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :دنیا، مطلّقه زیرکان است.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، طاعت [از خود] را غنیمتی برای زیرکان قرار داده، آن گاه که نا توانان [در طاعت حق] کوتاهی می کنند.

امام علی علیه السلام :بسا روزه داری که از روزه اش حاصلی جز گرسنگی و تشنگی نمی برد و بسا شب زنده داری که از عبادت شبانه اش جز بیداری و رنج نصیبی نمی برد. خوشا خواب زیرکان و روزه نگرفتن آنان.

امام علی علیه السلام :برای طاعت [از حق]، نشانه هایی آشکار و راههایی تابناک و جادّه ای روشن و پایانی مطلوب وجود دارد. زیرکان، به آن درآیند و سفلگان از آن روی گردانند.

3485 - أکیَسُ النّاسِ
3485 - زیرکترین مردمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ : منَ أکیَسُ المؤمنینَ _: أکثُرهُم ذِکرا لِلمَوتِ و أشَدُّهُم لَهُ استِعدادا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن أکیَسِ النّاسِ و أحزَمِهِم _: أکثَرُهُم ذِکرا لِلمَوتِ و أکثَرُهُمُ استِعدادا لِلمَوتِ ، اُولئکَ الأکیاسُ ، ذَهَبوا بشَرَفِ الدُّنیا و کَرامَةِ الآخِرَةِ . (7)

3485

زیرکترین مردمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که زیرکترین مؤمنان کیست؟ _فرمود : کسی که بیشتر از همه آنان، به یاد مرگ باشد و خود را برای آن، آماده تر سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این پرسش که زیرکترین و دور اندیش ترین مردم کیست؟ _فرمود : کسی که بیش از همه به یاد مرگ باشد و بیشتر از همه، خود را برای مرگ آماده سازد. اینان زیرکانند، [و ]شرافت دنیا و کرامت آخرت را از آنِ خود کرده اند.

ص :221


1- غرر الحکم : 441.
2- نهج البلاغة : الحکمة 331.
3- نهج البلاغة : الحکمة 145.
4- نهج البلاغة : الکتاب 30.
5- (انظر) الاغتنام : باب 3063.
6- الزهد للحسین بن سعید : 78/211.
7- الترغیب و الترهیب : 4/238/6.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أکیَسِ النّاسِ _: مَن أبصَرَ رُشدَهُ مِن غَیِّهِ فَمالَ إلی رُشدِهِ . (1)

عنه علیه السلام :أکیَسُ النّاسِ مَن رَفَضَ دُنیاهُ . (2)

عنه علیه السلام :أکیَسُکُم أورَعُکُم . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ النّاسِ أعمَلُهُم بالرِّفقِ ، و أکیَسُهُم أصبَرُهُم علَی الحَقِّ . (4)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از زیرکترین مردم _فرمود : کسی که هدایت خود را از گمراهیش باز شناسد و به هدایت و رستگاری خود، رو کند.

امام علی علیه السلام :زیرکترین مردم کسی است که دنیایش را دور افکند.

امام علی علیه السلام :زیرکترین شما، پارساترین شماست.

امام علی علیه السلام :برترین مردم مدارا کننده ترین آنهاست و زیرکترین آنها، کسی است که در برابر حق شکیباتر باشد.

3486 - أکیَسُ الأکیاسِ
3486 - زیرکترین زیرکان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکیَسُ الکَیْسِ التُّقی ، و أحمَقُ الحُمقِ الفُجورُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أکیَسُ الکَیِّسِینَ مَن حاسَبَ نفسَهُ و عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ ، و أحمَقُ الحَمقی مَن أتبَعَ نفسَهُ هَواها و تَمَنَّی علَی اللّهِ الأمانِیَّ . (6)

3486

زیرکترین زیرکان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیرکترین زیرکی، پرهیزگاری است و احمقانه ترین حماقت، گناه کردن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیرکترین زیرکان،کسی است که از نفس خود حساب بکشد و برای پس از مرگ کار کند و احمق ترین احمقان، کسی است که خود را پیرو نفس خویش گرداند و از خدا هم، آرزوها داشته باشد.

ص :222


1- بحار الأنوار : 77/378/1.
2- غرر الحکم : 3075.
3- غرر الحکم : 2839.
4- غرر الحکم : 3326.
5- بحار الأنوار : 77/115/8.
6- بحار الأنوار : 92/250.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکیَسُ الأکیاسِ مَن مَقَتَ دُنیاهُ، و قَطَعَ مِنها أملَهُ و مُناهُ، و صَرَفَ عَنها طَمَعَهُ و رَجاهُ . (1)

امام علی علیه السلام :زیرک ترینِ زیرکان، کسی است که دنیایش را دشمن بدارد و امید و آرزویش را از آن قطع کند و طمع و امیدش را از دنیا بردارد.

3487 - کَفی بِالمَرءِ کَیساً
3487 - در زیرکی انسان همین بس که…

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَفی بالمَرءِ کَیْسا أن یَعرِفَ مَعایبَهُ . (2)

عنه علیه السلام :کَفی بالمَرءِ کَیْسا أن یَغلِبَ الهَوی و یَملِکَ النُّهی . (3)

عنه علیه السلام :کفی بالمَرءِ کَیسا أن یَقِفَ علی مَعایبِهِ ، و یَقتَصِدَ فی مَطالِبِهِ . (4)

عنه علیه السلام :کَفی بالمَرءِ کَیسا أن یَقتَصِدَ فی مَآرِبِهِ و یُجمِلَ فی مَطالِبِهِ . (5)

3487

در زیرکی انسان همین بس که .........

امام علی علیه السلام :در زیرکی انسان همین بس که معایب خود را بشناسد.

امام علی علیه السلام :در زیرکی انسان همین بس که بر خواهش [خود] چیره آید و اختیاردار خرد [خویش]، باشد.

امام علی علیه السلام :آدمی را همین زیرکی بس که بر عیبهای خویش آگاه باشد و در خواسته هایش راه اعتدال پوید.

امام علی علیه السلام :آدمی را همین زیرکی بس، که در نیازهای خود میانه روی کند و درخواسته هایش راه اعتدال پیش گیرد.

ص :223


1- غرر الحکم : 3276.
2- غرر الحکم : 7040.
3- غرر الحکم : 7069.
4- غرر الحکم : 7076.
5- غرر الحکم : 7064.

ص :224

حرف اللام

اشاره

اللُّ_ؤم (فرومایگی)

اللِّباس (پوشاک)

اللِّجاج (لجاجت)

اللِّحیة (ریش)

اللِّسان (زبان)

اللّعن (لعنت)

اللّغو (گفتار و کردار بیهوده)

اللّقطة (پیدا شده)

اللّقاء (دیدار)

اللّهو (سرگرمی و غفلت)

اللّواط (لواط)

الملامة (سرزنش)

ص :225

ص :226

468 - اللُّؤم

468 - فرومایگی
اشاره

(1)

ص :227


1- انظر: عنوان 457 «الکرَم» ، العفو : باب 2721.

3488 - اللُّؤمُ
3488 - فرومایگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللُّؤمُ اُسُّ [رأسُ] (1) الشَّرِّ . (2)

عنه علیه السلام :اللُّؤمُ جَمّاعُ المَذامِّ . (3)

عنه علیه السلام :اللُّؤمُ مُضادٌّ لسائرِ الفَضائلِ ، و جامِعٌ لجَمیعِ الرَّذائلِ و السَّوءاتِ و الدَّنایا . (4)

عنه علیه السلام :اللُّؤمُ قَبیحٌ ، فلا تَجعَلْهُ لُبسَکَ . (5)

عنه علیه السلام :اللُّؤمُ إیثارُ حُبِّ المالِ علی لَذَّةِ الحَمدِ و الثَّناءِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن اللُّؤمِ سُوءُ الخُلقِ . (7)

عنه علیه السلام :مِن علاماتِ اللُّؤمِ الغَدرُ بالمَواثیقِ . (8)

عنه علیه السلام :مِن عَلامَةِ اللُّؤمِ سُوءُ الجِوارِ . (9)

عنه علیه السلام :مِن أقبَحِ اللُّؤمِ غِیبَةُ الأخیارِ . (10)

3488

فرومایگی

امام علی علیه السلام :فرومایگی، بنیاد [سرِ] بدی است.

امام علی علیه السلام :فرومایگی، فراهم آورنده نکوهشهاست.

امام علی علیه السلام :فرومایگی، دشمن همه فضیلت ها و گردآورنده همه رذیلت ها و بدی ها و پستی هاست.

امام علی علیه السلام :فرومایگی زشت است؛ پس آن را جامه خود مساز.

امام علی علیه السلام :فرومایگی، برگزیدن مال دوستی است بر لذّت ستایش و تمجید.

امام علی علیه السلام :بد خویی از فرومایگی است.

امام علی علیه السلام :از نشانه های فرومایگی خیانت به پیمان هاست.

امام علی علیه السلام :از نشانه های فرومایگی، بد همسایه داری کردن است.

امام علی علیه السلام :از زشت ترین فرومایگی، غیبت نیکان است.

ص :228


1- کما فی طبعة بیروت و طهران.
2- غرر الحکم : 569.
3- غرر الحکم : 646.
4- غرر الحکم : 2177.
5- غرر الحکم : 1338.
6- غرر الحکم : 1846.
7- غرر الحکم : 9388.
8- غرر الحکم : 9298.
9- غرر الحکم : 9306.
10- غرر الحکم : 9311.

عنه علیه السلام :مَن جُمِعَ لَهُ مَع الحِرصِ علَی الدُّنیا البُخلُ بها فَقَدِ استَمسَکَ بِعَمودَیِ اللُّؤمِ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ اللُّؤمِ _: قِلّةُ النَّدی ، و أن یُنطَقَ بالخَنا . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا فی تفسیرِ اللُّؤمِ _: إحرازُ المَرءِ نَفسَهُ ، و إسلامُهُ عِرسَهُ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :هر کس حرص به دنیا با بخل نسبت به آن در وجودش جمع شده باشد، به دو ستون فرومایگی چسبیده است.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از فرومایگی _فرمود: کم بخشیدن و بد و بیراه گفتن.

امام حسن علیه السلام_ نیز در تفسیر فرومایگی _فرمود : این که انسان [جان] خودش را حفظ کند و همسرش را تسلیم [متجاوز ]نماید.

3489 - خَصائِصُ اللَّئیمِ
3489 - خصلت های فرومایه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللَّئیمُ إذا بَلغَ فَوقَ مِقدارِهِ تَنَکَّرَت أحوالُهُ . (5)

عنه علیه السلام :اللَّئیمُ یُدْرِعُ العارَ ، و یُؤذی الأحرارَ . (6)

عنه علیه السلام :اللَّئیمُ لا یُرجی خَیرُهُ، و لا یُسلَمُ مِن شَرِّهِ ، و لا یُؤمَنُ مِن غَوائلِهِ . (7)

عنه علیه السلام :اللَّئیمُ لا یَستَحیِی . (8)

عنه علیه السلام :اللَّئیمُ إذا قَدَرَ أفحَشَ ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ . (9)

3489

خصلت های فرومایه

امام علی علیه السلام :فرومایه هرگاه از اندازه خود فراتر رود، احوال و رفتارش تغییر کند [و خود را گم کُند].

امام علی علیه السلام :فرومایه زره ننگ می پوشد و آزادگان را می آزارد.

امام علی علیه السلام :فرومایه نه به خیرش امیدی است و نه از شرّش امانی و نه از گزندهایش ایمنی.

امام علی علیه السلام :فرومایه، حیا ندارد.

امام علی علیه السلام :فرومایه هرگاه قدرت یابد، زشت کاری را از حد بگذراند و چون وعده دهد، خلف وعده نماید.

ص :229


1- غرر الحکم : 9082.
2- تحف العقول : 225.
3- تحف العقول : 226.
4- (انظر) اللّؤم : باب 3490 حدیث 18160.
5- غرر الحکم : 1800.
6- غرر الحکم : 1997.
7- غرر الحکم : 1930.
8- غرر الحکم : 1053.
9- غرر الحکم : 1529.

عنه علیه السلام :اللَّئیمُ إذا أعطی حَقَدَ ، و إذا اُعطِیَ جَحَدَ . (1)

عنه علیه السلام :اِصطِناعُ اللَّئیمِ أقبَحُ رَذیلَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ مَعروفِ اللَّئیمِ مَنعُ أذائهِ، أقبَحُ أفعالِ الکریمِ مَنعُ عَطائهِ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تَعتَمِدَ علَی اللَّئیمِ ؛ فإنّهُ یَخذُلُ مَنِ اعتَمدَ علَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :کُلّما ارتَفَعَت رُتبَةُ اللَّئیمِ نَقَصَ النّاسُ عِندَهُ ، و الکریمُ ضِدُّ ذلکَ . (5)

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ علَی اللَّئیمِ بسُوءِ الفِعلِ و قُبحِ الخُلقِ و ذَمیمِ البُخلِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :وَقَعَ بَینَ سَلمانَ الفارِسیِّ _ رحمةُ اللّهِ علَیهِ _ و بَینَ رجُلٍ خُصومَةٌ ، فقالَ الرّجُلُ لسَلمانَ : مَن أنتَ ؟! و ما أنتَ ؟ !

فقالَ سَلمانُ : أمّا أوَّلی و أوَّلُکَ فَنُطفَةٌ قَذِرَةٌ ، و أمّا آخِری و آخِرُکَ فجِیفَةٌ مُنتِنَةٌ ، فإذا کانَ یَومُ القِیامَةِ و نُصِبَتِ المَوازینُ فمَن ثَقُلَت مَوازینُهُ فهو الکریمُ ، و مَن خَفّت مَوازینُهُ فهو اللَّئیمُ . (7) (8)

امام علی علیه السلام :فرومایه هرگاه عطا کند، کینه ورزد و هرگاه عطا شود، انکار (ناسپاسی) کند.

امام علی علیه السلام :احسان کردنِ فرومایه، زشت ترین رذیلت است.

امام علی علیه السلام :بهترین احسان فرومایه، این است که آزار نرساند و زشت ترین کارهای گرانمایه این است که بخشش خود را دریغ کند.

امام علی علیه السلام :از اعتماد به فرومایه بپرهیز؛ زیرا فرومایه هر کس را که به او اعتماد کند، تنها می گذارد.

امام علی علیه السلام :هر چه مقام فرومایه بالاتر رود، مردم در نظر او پست تر می شوند و شخص بزرگوار عکس این است.

امام علی علیه السلام :نشانه فرومایه، بد کرداری و زشتخویی و خصلت نکوهیده بخل است.

امام صادق علیه السلام :میان سلمان فارسی رحمه الله و مردی بحثی در گرفت. آن مرد به سلمان گفت: تو کی هستی؟ تو چی هستی؟

سلمان گفت: ما هر دو در آغاز نطفه ای ناپاک بودیم و هر دوی ما سرانجام به مرداری گندیده تبدیل می شویم و چون روز قیامت شود و ترازوها برپا گردد، کسی که ترازوی اعمالش سنگین باشد او شریف است و کسی که ترازوی اعمالش سبک باشد، فرومایه.

ص :230


1- غرر الحکم : 1533.
2- غرر الحکم : 1233.
3- غرر الحکم : 3106 و 3107.
4- غرر الحکم : 2647.
5- غرر الحکم : 7199.
6- غرر الحکم : 10967.
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/404/5874.
8- (انظر) اللُؤم : باب 3491.

3490 - ألأمُ النّاسِ
3490 - فرومایه ترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألأمُ النّاسِ المُغتابُ . (1)

عنه علیه السلام :ألأمُ الخُلقِ الحِقدُ . (2)

عنه علیه السلام :مِن أعظَمِ اللُّؤمِ إحرازُ المَرءِ نَفسَهُ ، و إسلامُهُ عِرسَهُ . (3)

3490

فرو مایه ترین مردم

امام علی علیه السلام :فرو مایه ترین مردم، غیبت کننده است.

امام علی علیه السلام :پست ترین اخلاق، کینه توزی است.

امام علی علیه السلام :از بزرگترین فرو مایگی ها این است که انسان [جان] خود را حفظ کند و همسرش را تنها گذارد [و تسلیم متجاوز کند].

3491 - اللِّئامُ
3491 - فرومایگان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللِّئامُ أصبَرُ أجسادا ، الکِرامُ أصبَرُ أنفُسا . (4)

عنه علیه السلام :عادَةُ اللِّئامِ و الأغمارِ أذِیَّةُ الکِرامِ و الأحرارِ . (5)

عنه علیه السلام :بَذلُ الوَجهِ إلَی اللِّئامِ المَوتُ الأکبَرُ . (6)

3491

فرومایگان

امام علی علیه السلام :فرومایگان،پیکرهایشان مقاوم تر است؛ گران مایگان جانهایشان.

امام علی علیه السلام :عادت فرومایگان و نادانان، آزردن کریمان و آزادگان است.

امام علی علیه السلام :رو انداختن به فرومایگان، مرگِ بزرگ تر است.

ص :231


1- غرر الحکم : 2911.
2- غرر الحکم : 2917.
3- غرر الحکم : 9347.
4- غرر الحکم : 593 و 594.
5- غرر الحکم : 6246.
6- غرر الحکم : 4446.

عنه علیه السلام :رَضِیَ بالحِرمانِ طالِبُ الرِّزقِ مِن اللِّئامِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا حَلَلتَ باللِّئامِ فاعتَلِلْ بالصِّیامِ . (2)

عنه علیه السلام :مِن اللِّئامِ تَکونُ القَسوَةُ . (3)

امام علی علیه السلام :کسی که از فرومایگان روزی طلبد، به محرومیّت تن داده است.

امام علی علیه السلام :هرگاه نزد فرومایگان رفتی، بهانه روزه داشتن بیاور.

امام علی علیه السلام :سنگدلی از فرومایگان بر می آید [و بس] .

ص :232


1- غرر الحکم : 5416.
2- غرر الحکم : 4012.
3- غرر الحکم : 9253.

469 - اللِّباس

469 - پوشاک
اشاره

(1)

(2)

ص :233


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79/295 _ 324 «أبواب الزیّ و التجمّل». وسائل الشیعة : 3/340 «أبواب أحکام الملابس». مستدرک الوسائل : 3/206 باب 11. کنز العمّال : 15/308 _ 326 «فی محظورات اللباس».
2- انظر: عنوان 258 «التشبّه» ، 76 «الجَمال». الخالق : باب 1095 ، النظافة : باب 3840 ، الکِبْر : باب 3385. التقوی : باب 4096.

3492 - اللِّباسُ
3492 - پوشاک

الکتاب :

«یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسا یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشا وَ لِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» . (1)

«وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْما طَرِیّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خُذْ علَیکَ ثَوبَکَ و لا تَمشُوا عُراةً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اِلبَسوا مِن ثِیابِکُمُ البَیاضَ ؛ فإنّها مِن خَیرِ ثِیابِکُم ، و کَفِّنوا فیها مَوتاکُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أحسَنُ ما زُرتُمُ اللّهَ عَزَّ و جلَّ بهِ فی قُبورِکُم و مَساجِدِکُمُ البَیاضُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن أحَبِّ ثِیابِکُم إلَی اللّهِ البَیاضُ ، فصَلُّوا فیها و کَفِّنوا فیها مَوتاکُم . (7)

3492

پوشاک

قرآن:

«ای فرزندان آدم! ما برای شما پوشاکی فرو فرستادیم که عورت شما را می پوشاند و نیز جامه های زیبا و نرم. و جامه تقوا، این برای شما بهتر است. این از نشانه های خداست شاید که پند گیرید».

«و شما از هر یک [دریای شور و شیرین] گوشت تازه می خورید و زیورهایی استخراج می کنید که می پوشیدشان».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لباس بپوش و برهنه راه نروید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جامه های سفید بپوشید که آنها از بهترین جامه های شماست. مردگان خود را نیز در پارچه سفید کفن کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکوترین جامه ای که با آن خداوند عزّ و جلّ را در گورهایتان و در مساجدتان دیدار می کنید، جامه سفید است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از محبوبترین جامه های شما نزد خدا، جامه سفید است. پس با جامه سفید نماز بخوانید و مردگان خود را در پارچه سفید کفن کنید.

ص :234


1- الأعراف : 26.
2- فاطر : 12.
3- (انظر) النحل : 14 ، الأعراف : 27 ، الأنبیاء : 80.
4- کنز العمّال : 41106.
5- کنز العمّال : 41102.
6- الترغیب و الترهیب : 3/88/3.
7- کنز العمّال : 41117.

عنه صلی الله علیه و آله :اِلبَسوا البَیاضَ ؛ فإنّهُ أطیَبُ و أطهَرُ ، و کَفِّنوا فیهِ مَوتاکُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِلبَسوا ثِیابَ القُطنِ ؛ فإنّها لِباسُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و هُو لِباسُنا . (2)

عنه علیه السلام :اِلبَسوا الثِّیابَ مِن القُطنِ ؛ فإنّهُ لِباسُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و لِباسُنا ، و لَم یَکُن یَلبَسُ الصُّوفَ و الشَّعرَ إلاّ مِن عِلّةٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الکَتّانُ مِن لِباسِ الأنبیاءِ ، و هُو یُنبِتُ اللَّحمَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لباس سفید بپوشید؛ زیرا جامه سفید نیکوتر و پاکیزه تر است. مردگان خود را نیز در پارچه سفید کفن کنید.

امام علی علیه السلام :لباس پنبه ای (کرباس) بپوشید، که آن لباس رسول خدا صلی الله علیه و آله و لباس ما (اهل بیت) است.

امام علی علیه السلام :لباس پنبه ای بپوشید، که آن لباس رسول خدا صلی الله علیه و آله و لباس ماست. رسول خدا صلی الله علیه و آله لباس پشمی و مویین نمی پوشید مگر این که علّتی (بیماری) در کار بود.

امام صادق علیه السلام :کتان از لباسهای پیامبران است و گوشت را می رویاند.

3493 - الاِقتِصادُ فِی اللِّباسِ
3493 - میانه روی در پوشاک

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی ألبَسُ الغَلیظَ ، و أجلِسُ علَی الأرضِ ، و أرکَبُ الحِمارَ بغَیرِ سَرجٍ ، و أردِفُ خَلفی ، فمَن رَغِبَ عَن سُنَّتی فلَیس مِنّی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، اِلبَسِ الخَشِنَ مِن اللِّباسِ ، و الصَّفیقَ مِن الثِّیابِ ؛ لِئلاّ یَجِدَ الفَخرُ فیکَ مَسلَکا . (6)

3493

میانه روی در پوشاک

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من جامه درشت می پوشم و روی زمین می نشینم و الاغ بی پالان سوار می شوم و یک نفر را هم پشت سرم سوار می کنم. پس، هر که از سنّت من روی گرداند، از من نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! لباس زبر بپوش و جامه درشت و ضخیم بر تن کن، تا فخر و غرور به وجود تو راه نیابد.

ص :235


1- الکافی : 6/445/2.
2- الکافی : 6/446/4.
3- الکافی : 6/450/2.
4- الکافی : 6/449/1.
5- الأمالی للطوسی : 531/1162.
6- الأمالی للطوسی : 539/1162.

کنز العمّال :نَهی[النبیّ صلی الله علیه و آله ] عن لُبسَتَینِ : المَشهورَةِ فی حُسنِها ، و المَشهورَةِ فی قُبحِها . (1)

کنز العمّال :نَهی [النبیُّ صلی الله علیه و آله ] عن الشُّهرَتَینِ، دِقَّةِ الثِّیابِ و غِلظِها ، و لِینِها و خُشونَتِها ، و طُولِها و قِصَرِها ، و لکنْ سَدادٌ فیما بَینَ ذلکَ و اقتِصادٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتّقینَ _: مَنطِقُهُمُ الصَّوابُ ، و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ . (3)

عنه علیه السلام :و لَقد دَخَلَ موسی بنُ عِمرانَ و مَعهُ أخوهُ هارونُ علیهما السلام علی فِرعَونَ ، و علَیهِما مَدارِعُ الصُّوفِ ، و بأیدِیهِما العِصِیُّ ، فشَرَطا لَهُ _ إن أسلَمَ _ بَقاءَ مُلکِهِ ، و دَوامَ عِزِّهِ .

فقالَ : أ لا تَعجَبونَ مِن هذَینِ یَشرِطانِ لِی دَوامَ العِزِّ و بَقاءَ المُلکِ ، و هُما بما تَرَونَ مِن حالِ الفَقرِ و الذّلِّ ، فهَلاّ اُلقِیَ علَیهِما أساوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ ؟! إعظاما للذّهَبِ و جَمعِهِ ، و احتِقارا للصُّوفِ و لُبسِهِ ! (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ عیسی علیه السلام _: و إن شِئتَ قُلتُ فی عیسَی بنِ مَریمَ علیه السلام ؛ فلَقد کانَ یَتَوَسَّدُ الحَجَرَ ، و یَلبَسُ الخَشِنَ . (5)

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از پوشیدن دو نوع لباس نهی فرمود: لباسی که به زیبایی شهره (انگشت نما) باشد و لباسی که به زشتی شهره باشد.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از دو شهرت نهی فرمود : شهرت در نازکی ، ضخامت ، نرمی و زبری لباس و در بلندی و کوتاهی آن. بلکه [فرمود :] باید حدّ وسط میان این خصوصیات را رعایت کرد.

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود: گفتارشان حق و درست و پوشاکشان توأم با میانه روی است.

امام علی علیه السلام :موسی بن عمران و برادرش هارون، در حالی که جُبّه پشمی بر تن و چوبدستی در دست داشتند، بر فرعون وارد شدند و با او شرط کردند که اگر تسلیم شود، پادشاهیش برجا و عزّت و قدرتش پایدار ماند.

فرعون گفت: آیا شما از این دو نفر تعجب نمی کنید که با این فقر و پریشانی که در آنها می بینید برای استمرار قدرت و بقای پادشاهی من شرط تعیین می کنند؟ پس چرا دستبندهای زرّین به دست آنها آویخته نیست؟ این سخن او از آن رو بود که به زر و زر اندوزی اهمیت می داد و پشمینه و پشمینه پوشی را پست می شمرد.

امام علی علیه السلام_ در وصف عیسی علیه السلام _فرمود : و اگر خواهی درباره عیسی بن مریم علیه السلام می گویم؛ او سنگ را بالش خود می کرد و جامه زبر می پوشید.

ص :236


1- کنز العمّال : 41171.
2- کنز العمّال : 41172.
3- نهج البلاغة : الخطبة 193.
4- نهج البلاغة : الخطبة 192.
5- نهج البلاغة : الخطبة 160.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ النّبیِّ صلی الله علیه و آله _: و لَقد کانَ صلی الله علیه و آله یأکُلُ علَی الأرضِ ، و یَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ ، و یَخصِفُ بِیَدِهِ نَعلَهُ، و یَرقَعُ بِیَدِهِ ثَوبَهُ . (1)

بحار الأنوار :و فی روایةٍ : رُئیَ علی علیٍّ علیه السلام إزارٌ خَلَقٌ مَرقوعٌ ، فقیلَ لَهُ فی ذلکَ ، فقالَ : یَخشَعُ لَهُ القَلبُ ، و تَذِلُّ بهِ النَّفسُ ، و یَقتَدی بهِ المؤمنونَ . (2)

بحار الأنوار عن عقبةَ بنِ عَلقمَةَ:دَخَلتُ علی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام فإذا بَینَ یدَیهِ لَبَنٌ حامِضٌ قد آذانی حُموضَتُهُ ، و کِسَرٌ یابِسَةٌ، قلتُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أ تأکُلُ مِثلَ هذا ؟ ! فقالَ لی: یا أبا الجُنودِ ، إنّی أدرَکتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یأکُلُ أیبَسَ مِن هذا ، و یَلبَسُ أخشَنَ مِن هذا ، فإن لَم آخُذْ بما أخَذَ بهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خِفتُ أن لا ألحَقَ بهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المالُ مالُ اللّهِ یَضَعُهُ عِندَ الرّجُلِ وَدایِعَ ، و جَوّزَ لَهُم أن یأکُلوا قَصدا و یَلبَسوا قَصدا . (4)

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : او روی زمین غذا می خورد و مانند بردگان می نشست و با دست خود کفشش را پینه می زد و شخصا لباسش را وصله می کرد.

بحار الأنوار :در روایتی آمده است: علی علیه السلام را با جامه ای کهنه و وصله دار دیدند و به او ایراد گرفتند. فرمود: با این جامه، دل خاشع می شود و نفس ذلیل می گردد و مؤمنان، از آن سرمشق می گیرند.

بحار الأنوار_ به نقل از عقبة بن علقمه _: بر امیر المؤمنین علیه السلام وارد شدم، دیدم در برابر آن حضرت مقداری دوغ ترش، که بوی ترش شدن آن مشام مرا آزرد، و چند تکه نان خشک قرار دارد. عرض کردم: ای امیر المؤمنین! یک چنین غذایی می خورید؟! حضرت فرمود: ای ابا الجنود! من خود شاهد بودم که رسول خدا صلی الله علیه و آله خشکتر از این نان ها را می خورد و زبرتر از این جامه را می پوشید. بنا بر این، اگر روش رسول خدا صلی الله علیه و آله را در پیش نگیرم، می ترسم به آن حضرت ملحق نشوم.

امام صادق علیه السلام :دارایی ها از آنِ خداست و آنها را نزد مردم به امانت می سپارد و به آنها اجازه داده است که با میانه روی، بخورند و با میانه روی، بپوشند.

ص :237


1- نهج البلاغة : الخطبة 160.
2- بحار الأنوار : 79/313/14.
3- بحار الأنوار : 79/314/14.
4- بحار الأنوار : 79/304/17.

عنه علیه السلام :اِلبَسْ ما لا تُشتَهَرُ بهِ و لا یُزْری بکَ . (1)

عنه علیه السلام :خَطَبَ علیٌّ النّاسَ و علَیهِ إزارُ کِرباسٍ غَلیظٌ مَرقوعٌ بِصُوفٍ ، فقیلَ لَهُ فی ذلکَ، فقالَ: یَخشَعُ القَلبُ و یَقتَدی بهِ المؤمنُ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :لباسی بپوش که نه به آن شهرت پیدا کنی و نه باعث خفّت تو شود.

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام در حالی که جامه کرباسی درشت و وصله دار با وصله پشمی پوشیده بود، برای مردم خطبه خواند. در این باره به حضرت ایراد گرفته شد. امام فرمود: این جامه، دل را متواضع می کند و مؤمن از آن الگو می گیرد.

3494 - خَیرُ لِباسِ کُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ
3494 - بهترین لباس هر زمانی لباس مردم آن زمان است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ بَعدَ ذِکرِ لِباسِ الإمامِ علیٍّ علیه السلام _: هذا اللِّباسُ الّذی یَنبَغی أن تَلبَسوهُ ، و لکنْ لا نَقدِرُ أن نَلبَسَ هذا الیَومَ ، لَو فَعَلنا لَقالوا : مَجنونٌ ، أو لَقالوا: مُراءٍ ، فإذا قامَ قائمُنا کانَ هذا اللِّباسُ . (4)

الکافی عن حَمّادِ بنِ عُثمانَ:کنتُ حاضِرا عندَ أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام إذ قالَ لَهُ رجُلٌ: أصلَحَکَ اللّهُ ، ذَکَرتَ أنّ علیَّ بنَ أبی طالبٍ علیه السلام کانَ یَلبَسُ الخَشِنَ ، یَلبَسُ القَمیصَ بأربَعةِ دَراهِمَ و ما أشبَهَ ذلکَ ، و نَری علَیکَ اللِّباسَ الجَیِّدَ !

قالَ : فقالَ لَهُ : إنّ علیَّ بنَ أبی طالبٍ علیه السلام کانَ یَلبَسُ ذلکَ فی زمانٍ لا یُنکَرُ ، و لَو لَبِسَ مِثلَ ذلکَ الیومَ لَشُهِرَ بهِ ، فخَیرُ لِباسِ کُلِّ زمانٍ لِباسُ أهلِهِ ، غَیرَ أنّ قائمَنا إذا قامَ لَبِسَ لِباسَ علیٍّ علیه السلام و سارَ بسِیرَتِهِ . (5)

3494

بهترین لباس هر زمانی لباس مردم آن زمان است

امام صادق علیه السلام_ بعد از وصف جامه امام علی علیه السلام _فرمود : این همان لباسی است که سزاوار است شما بپوشید. اما امروز ما نمی توانیم چنین جامه ای بپوشیم؛ زیرا اگر این کار را بکنیم، خواهند گفت: دیوانه است، یا خواهند گفت: ریاکار است. اما زمانی که قائم ما ظهور کند، همان لباس [امام علی علیه السلام ] پوشیده خواهد شد.

الکافی_ به نقل از حمّاد بن عثمان _: در خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی به آن حضرت عرض کرد: خداوند به صلاحت دارد! شما فرمودید که علی بن ابی طالب علیه السلام لباس خشن به تن می کرد، پیراهن چهار درهمی می پوشید و امثال این ها، در حالی که می بینیم شما خود جامه ای نیکو پوشیده اید!

حماد می گوید: حضرت به او فرمود: علی بن ابی طالب علیه السلام آن لباس ها را در زمانی می پوشید، که عیب نبود. اگر چنان لباس هایی را امروز می پوشید، موجب شهرت او می شد. پس، بهترین لباس هر زمانی لباس مردم آن زمان است؛ منتها قائم ما آن گاه که قیام کند، جامه هایی مانند علی علیه السلام می پوشد و به شیوه آن حضرت رفتار می نماید.

ص :238


1- غرر الحکم : 2316.
2- بحار الأنوار : 79/312/14.
3- (انظر) الشُّهرة : باب 2104.
4- مکارم الأخلاق : 1/248/736.
5- الکافی : 6/444/15.

الکافی :قال أبو عبد اللّه علیه السلام لِعُبَیدِ بنِ زِیادٍ : إظهارُ النِّعمَةِ أحَبُّ إلَی اللّهِ مِن صِیانَتِها ، فإیّاکَ أن تَتزَیّنَ إلاّ فی أحسَنِ زِیِّ قَومِکَ .

قالَ : فما رُئیَ عُبَیدٌ إلاّ فی أحسَنِ زِیِّ قَومِهِ حتّی ماتَ . (1)

مکارم الأخلاق عن سُفیانَ الثَّوریِّ:قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : أنتَ تَروی أنّ علیَّ بنَ أبی طالبٍ علیه السلام کانَ یَلبَسُ الخَشِنَ ، و أنتَ تَلبَسُ القُوهِیَّ و المَرویَّ ! قالَ : وَیحَکَ ! إنّ علیَّ بنَ أبی طالبٍ علیه السلام کانَ فی زمانِ ضِیقٍ ، فإذا اتّسَعَ الزّمانُ فأبرارُ الزّمانِ أولی بهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :بَینا أنا فی الطَّوافِ إذا رجُلٌ یَجذِبُ ثَوبی ، فالتَفَتُّ فإذا عَبّادٌ البَصریُّ قالَ : یا جعفرَ بنَ محمّدٍ ، تَلبَسُ مِثلَ هذا الثَّوبِ و أنتَ فی المَوضِعِ الّذی أنتَ فیهِ مِن علیٍّ ؟!

قالَ : قلتُ : وَیلَکَ ! هذا ثَوبٌ قُوهِیٌّ اشتَرَیتُهُ بدِینارٍ و کَسرٍ ، و کانَ علیٌّ علیه السلام فی زَمانٍ یَستَقیمُ لَهُ ما لَبِسَ ، و لَو لَبِستُ مِثلَ ذلکَ اللِّباسِ فی زَمانِنا هذا لَقالَ النّاسُ : هذا مُراءٍ مِثلُ عَبّادٍ ! (3)

الکافی :امام صادق علیه السلام خطاب به عبید بن زیاد فرمود : آشکار ساختن نعمت، نزد خدا محبوبتر از اندوختن آن است. پس، مبادا خود را جز در نیکوترین نوعِ لباسِ مردم خویش آراسته سازی.

از آن پس عبید، تا زمانی که زنده بود، جز در نیکوترین نوع لباس مردمش، دیده نشد.

مکارم الأخلاق_ به نقل از سفیان ثوری _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : شما روایت می کنی که علی بن ابی طالب علیه السلام جامه خشن می پوشید،در حالی که خود جامه قوهی و مروی (4) می پوشی! آن حضرت فرمود: وای بر تو! علی بن ابی طالب در روزگار سختی و تنگدستی به سر می برد، اما هرگاه در زمانه گشایش حاصل شود نیکان روزگار به بهره مند شدن از آن گشایش سزاوارترند.

امام صادق علیه السلام :مشغول طواف بودم که ناگاه دیدم مردی لباس مرا می کشد. برگشتم و دیدم عبّاد بصری است. او گفت: ای جعفر بن محمّد! تو در جایگاه علی نشسته ای و چنین لباسی می پوشی؟

گفتم: وای بر تو! این یک جامه قوهی است که به یک دینار و خُرده ای خریده ام. علی علیه السلام در زمانی به سر می برد که آنچه می پوشید، متناسب با آن بود. ولی اگر من در این زمان چنان لباسی بپوشم، مردم خواهند گفت: این هم مثل عُبّاد ریاکار است.

ص :239


1- الکافی : 6/440/15.
2- مکارم الأخلاق : 1/218/642.
3- بحار الأنوار : 79/315/28.
4- جامه قوهی را در قهستان کرمان و جامه مروی را در مرو می بافتند.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ أهلَ الضَّعفِ مِن مَوالِیَّ یُحِبّونَ أن أجلِسَ علَی اللُّبُودِ و ألبَسَ الخَشِنَ ، و لَیس یَتَحَمّلُ الزَّمانُ ذلکَ . (1)

عنه علیه السلام :و اللّهِ، لَئن صِرتُ إلی هذا الأمرِ لاَکُلَنَّ الخَبیثَ بَعدَ الطَّیِّبِ ، و لَألبَسَنَّ الخَشِنَ بَعدَ اللَّیّنِ ، و لَأتعَبَنَّ بَعدَ الدَّعَةِ . (2)

قرب الإسناد عن البزنطی :قالَ لی [ الإمامُ الرِّضا علیه السلام ] : ما تَقولُ فی اللِّباسِ الخَشِنِ ؟ فقلتُ : بَلَغَنی أنّ الحسَنَ علیه السلام کانَ یَلبَسُ ، و أنّ جعفرَ بنَ محمّدٍ علیه السلام کانَ یأخُذُ الثَّوبَ الجَدیدَ فیأمُرُ بهِ فیُغمَسُ فی الماءِ.

فقالَ لی : اِلبَسْ و تَجَمّلْ؛ فإنّ علیَّ بنَ الحسینِ علیه السلام کانَ یَلبَسُ الجُبَّةَ الخَزَّ بخَمسِمِائةِ دِرهَمٍ ، و المُطرَفَ الخَزَّ بخَمسینَ دِینارا فیَتَشتَّی فیهِ ، فإذا خَرجَ الشِّتاءُ باعَهُ و تَصَدّقَ بثَمنِهِ ، و تَلا هذهِ الآیةَ: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الّتی أخْرَجَ لِعِبادِهِ و الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» (3) . (4) (5)

امام رضا علیه السلام :دوستداران کوته اندیش من دوست دارند که من روی نمد بنشینم و لباس درشت بپوشم، در حالی که زمانه [ما ]این را نمی پذیرد.

امام رضا علیه السلام :به خدا سوگند، اگر به این امر امامت و ولایت ظاهری برسم، به جای غذاهای لذیذ، غذای نامطبوع خواهم خورد و به جای لباسهای نرم، لباس زبر خواهم پوشید و به جای آسایش، خود را به رنج و زحمت خواهم افکند.

قرب الإسناد_ به نقل از بِزَنطی _: امام رضا علیه السلام به من فرمود : نظرت درباره لباس زبر چیست؟ عرض کردم: شنیده ام که [امام ]حسن علیه السلام می پوشید، و جعفر بن محمّد علیه السلام جامه نو می گرفت و دستور می داد آن را در آب فرو برند.

حضرت فرمود: بپوش و آراسته باش ؛ زیرا علی بن الحسین علیه السلام جبّه خز پانصد درهمی می پوشید و در زمستان ردای خزی نگارین می پوشید و چون زمستان تمام می شد آن را می فروخت و پولش را صدقه می داد.

سپس این آیه را تلاوت کرد: «بگو: چه کسی زیور خدا را که برای بندگانش پدید آورده و روزی پاکیزه و پاک را، حرام کرده است»؟

ص :240


1- مکارم الأخلاق : 1/220/648.
2- مکارم الأخلاق : 1/251/746.
3- الأعراف : 32 .
4- قرب الإسناد : 357/1277.
5- (انظر) الجَمال : باب 542. التواضع : باب 4031.

3495 - لِباسُ الزِّینَةِ ولِباسُ العِبادَةِ
3495 - جامه زینت و جامه عبادت

عیون أخبار الرِّضا :کانَ جُلوسُ الرِّضا علیه السلام فی الصَّیفِ علی حَصیرٍ ، و فی الشِّتاءِ علی مِسْحٍ (1) ، و لُبسُهُ الغَلیظُ مِن الثِّیابِ ؛ حتّی إذا بَرزَ للنّاسِ تَزَیّنَ لَهُم . (2)

عیون أخبار الرِّضا :رُویَ أنّ الرِّضا علیه السلام لَبِسَ الخَزَّ فَوقَ الصُّوفِ ، فقالَ لَهُ بَعضُ جَهَلَةِ الصُّوفیّةِ لَمّا رأی علَیهِ ثِیابَ الخَزِّ : کیفَ تَزعُمُ أنّکَ مِن أهلِ الزُّهدِ و أنتَ علی ما نَراهُ مِن التَّنَعُّمِ بلِباسِ الخَزِّ ؟! فکَشَفَ علیه السلام عَمّا تَحتَهُ فَرَأوا تَحتَهُ ثِیابَ الصُّوفِ ، فقالَ: هذا للّهِ ، و هذا للنّاسِ . (3)

3495

جامه زینت و جامه عبادت

عیون أخبار الرضا :حضرت رضا علیه السلام در تابستان روی حصیر و در زمستان روی پلاس می نشست. لباسش از پارچه درشت بود. اما هرگاه در میان مردم ظاهر می شد، خود را می آراست.

عیون اخبار الرضا :روایت شده است که حضرت رضا علیه السلام روی لباس پشمینه، جامه ای از خز پوشید. یکی از صوفیان نادان چون جامه خزی بر تن ایشان دید، گفت: با وجود این برخورداری و لباس خزی که پوشیده ای، چگونه خود را از اهل زهد می پنداری؟! حضرت لباس خود را کنار زد. دیدند زیر آن پشمینه ای است. امام فرمود: این برای خداست و این [لباس خز ]برای مردم.

ص :241


1- المِسحُ : الکساء من الشعر (لسان العرب : 2/596) .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/178/1.
3- بحار الأنوار : 83/222/8.

الغیبة للطوسی عن کاملِ بنِ إبراهیمَ:دَخَلتُ علی سَیّدی أبی محمّدٍ علیه السلام ، نَظَرتُ إلی ثِیابِ بَیاضٍ ناعِمَةٍ علَیهِ ، فقُلتُ فی نَفسی : ولیُّ اللّهِ و حُجَّتُهُ یَلبَسُ النّاعِمَ مِن الثِّیابِ و یأمُرُنا نَحنُ بِمُواساةِ الإخوانِ، و یَنهانا عَن لُبسِ مِثلِهِ ! فقالَ مُتَبَسِّما : یا کاملُ _ و حَسَرَ عَن ذِراعَیهِ ، فإذا مِسْحٌ أسوَدُ خَشِنٌ علی جِلدِهِ ، فقالَ _ : هذا للّهِ ، و هذا لَکُم . (1)

الکافی :مَرَّ سُفیانُ الثَّوریُّ فی المَسجِدِ الحَرامِ، فرأی أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام و علَیهِ ثِیابٌ کثیرَةُ القِیمَةِ حِسانٌ ، فقالَ : و اللّهِ، لاَتِیَنَّهُ و لاَُوَبِّخَنَّهُ ! فَدَنا مِنهُ فقالَ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، ما لَبِسَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِثلَ هذا اللِّباسِ و لا علیٌّ علیه السلام و لا أحَدٌ مِن آبائکَ ! فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی زمانِ قَترٍ مُقَتَّرٍ (2) ، و کانَ یأخُذُ لقَتَرِهِ و اقتِدارهِ ، و إنّ الدُّنیا بَعدَ ذلکَ أرخَت عَزالِیها (3) ، فأحَقُّ أهلِها بِها أبرارُها ، ثُمّ تَلا: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الّتی أخْرَجَ لِعبادِهِ و الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» ، و نَحنُ أحَقُّ مَن أخَذَ مِنها ما أعطاه اللّهُ ، غَیرَ أنّی یا ثَوریُّ ما تَری علَیَّ مِن ثَوبٍ إنّما ألبَسُهُ للنّاسِ . ثُمَّ اجتَذَبَ یَدَ سُفیانَ فجَرَّها إلَیهِ، ثُمَّ رَفَعَ الثَّوبَ الأعلی و أخرَجَ ثَوبا تَحتَ ذلکَ علی جِلدِهِ غَلیظا ، فقالَ : هذا ألبَسُهُ لِنَفسی و ما رَأیتَهُ للنّاسِ . ثُمَّ جَذَبَ ثَوبا علی سُفیانَ أعلاهُ غَلیظٌ خَشِنٌ و داخِلُ ذلکَ ثَوبٌ لَیِّنٌ فقالَ : لَبِستَ هذا الأعلی للنّاسِ، و لَبِستَ هذا لنَفسِکَ تَسُرُّها ؟! (4)

الغیبة للطوسی_ به نقل از کامل بن ابراهیم _: بر سرورم ابو محمّد علیه السلام وارد شدم. دیدم جامه سفید و لطیفی تن آن حضرت است. با خودم گفتم: ولیّ و حجّت خدا، خود لباسهای نرم و لطیف می پوشد و ما را به همدردی با برادران دستور می دهد و از پوشیدن چنین لباسی نهی می کند! حضرت تبسّمی کرد و فرمود: ای کامل! و آستینهایش را بالا زد. دیدم جامه ای از پلاس سیاه و خشن زیر آن است. آن گاه فرمود: این یکی به خاطر خداست و این یکی به خاطر شما.

الکافی :سفیان ثوری از مسجد الحرام عبور کرد. امام صادق علیه السلام را دید که لباسهای قیمتی و زیبایی پوشیده است. گفت: به خدا قسم، می روم و او را سرزنش می کنم. نزدیک حضرت رفت و گفت: یا بن رسول اللّه ! نه رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین لباسی پوشید و نه علی علیه السلام و نه هیچ یک از پدران تو! امام علیه السلام به او فرمود:رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در زمانه ای سخت و دشوار به سر می برد و به تناسب سختی و دشواری آن زندگی می کرد، ولی بعدا دنیا سرِ مشکهای خود را شل کرد [و وفور نعمت شد]. پس، سزاوارترین مردم دنیا به بهره بری از نعمتهای آن، نیکان دنیا هستند. حضرت، سپس این آیه را تلاوت فرمود کرد: «بگو: چه کسی زیورهای خدا را که برای بندگانش پدید آورده و روزیهای پاک و پاکیزه را حرام کرده است؟» ما سزاوارترین کس به بهره بردن از نعمتهایِ خدادادیِ آن [روزیها] هستیم. منتها، ای ثوری! جامه ای که بر تن من می بینی، به خاطر مردم پوشیده ام. آنگاه دست سفیان را گرفت و آن را به طرف خود کشید و لباس رویی را بالا زد و جامه درشتی را که زیر آن پوشیده بود و با بدن آن حضرت تماس مستقیم داشت بیرون آورد و فرمود: این را برای خودم می پوشم و آنچه را دیدی برای مردم. حضرت، سپس جامه سفیان را که زبر و درشت بود کنار زد و زیر آن لباس نرم و لطیفی بود. فرمود: تو این لباس رویی را برای [ریا و فریب ]مردم پوشیده ای و این[زیری ]را برای خوش آمدِ نفْست.

ص :242


1- الغیبة للطوسی : 246 و 247/216.
2- قتر علی عیاله تقتیرا : أی ضیّق علیهم فی النفقة . (لسان العرب : 5/71) .
3- العَزالِی : جمع العَزلاء، و هو فم المَزادة الأسفل ، فشبّه اتّساع المطر و انذفاقه بالذی یخرج من فم المزادة (النهایة : 3/231) .
4- الکافی : 6/442/8.

3496 - العِمامَةُ
3496 - عِمامه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العَمائمُ تِیجانُ العَرَبِ . (1)

3496

عِمامه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عِمامه ها، تاج عربهاست.

ص :243


1- الکافی : 6/461/5 ؛ کنز العمّال : 41132.

عنه صلی الله علیه و آله :اِئْتوا المَساجِدَ حُسَّرا و مُعَصَّبینَ ، فإنّ العَمائمَ تِیجانُ المُسلِمینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :العَمائمُ وَقارٌ للمؤمنِ و عِزٌّ للعَرَبِ ، فإذا وَضَعَتِ العَرَبُ عَمائمَها وَضَعَت عِزَّها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ أمَدّنی یَومَ بَدرٍ و حُنَینٍ بمَلائکَةٍ یَعتَمُّونَ هذهِ العِمَّةَ ، إنَّ العِمامَةَ حاجِزَةٌ بَینَ الکُفرِ و الإیمانِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فَرقَ ما بَینَنا و بَینَ المُشرکینَ العَمائمُ علَی القَلانِسِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَزالُ اُمَّتی علَی الفِطرَةِ ما لَبِسوا العَمائمَ علَی القَلانِسِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :تَغطِیَةُ الرّأسِ بالنَّهارِ فِقهٌ ، و باللَّیلِ رِیبَةٌ . (6)

سنن أبی داوود:إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَخَلَ عامَ الفَتحِ مَکّةَ و علَیهِ عِمامَةٌ سَوداءُ . (7)

سنن أبی داوود عن عَمرو بنِ حُرَیثٍ:رأیتُ النّبیَّ صلی الله علیه و آله علی المِنبَرِ و علَیهِ عِمامَةٌ سَوداءُ قَد أرخی طَرَفَها بَینَ کَتِفَیهِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با چهره گشوده و عمامه به مسجدها درآیید؛ زیرا عِمامه ها، تاجهای مسلمانان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عمامه ها، مایه وقار مؤمن و عزّت عربهاست . پس، هرگاه عربها عِمامه های خود را کنار گذارند، عزّت خود را کنار گذاشته اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند در جنگ بدر و حنین، مرا با فرشتگانی مدد رساند که این عِمامه را به سر داشتند. عِمامه، مانع میان کفر و ایمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرق میان ما و مشرکان، عِمامه های روی عرقچین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من تا زمانی که عِمامه های بسته بر روی شب کلاه به سر نهند، همواره بر فطرت [آیین توحیدی ]خواهند بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پوشاندن سر در روز، نشانه دانایی است و در شب شک برانگیز.

سنن أبی داوود :رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال فتح مکّه در حالی که عمامه سیاه داشت، وارد مکّه شد.

سنن أبی داوود_ به نقل از عمرو بن حُرَیث _: پیامبر صلی الله علیه و آله را بر منبر دیدم، در حالی که عِمامه ای سیاه بر سر داشت و دنباله آن را میان دو شانه اش انداخته بود.

ص :244


1- کنز العمّال : 41143.
2- کنز العمّال : 41147.
3- کنز العمّال : 41141.
4- کنز العمّال : 41142.
5- کنز العمّال : 41148.
6- کنز العمّال : 41144.
7- سنن أبی داوود : 4/54/4076.
8- سنن أبی داوود : 4/54/4077.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَت علَی الملائکَةِ العَمائمُ البِیضُ المُرسَلَةُ یَومَ بَدرٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عَمَّمَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علِیّا علیه السلام بِیَدِهِ ، فسَدَلَها مِن بَینِ یَدَیهِ و قَصَّرَها مِن خَلفِهِ قَدْرَ أربَعِ أصابِعَ، ثُمّ قالَ : أدبِرْ فأدبَرَ، ثُمّ قالَ: أقبِلْ فأقبَلَ، ثُمّ قالَ: هکذا تِیجانُ المَلائکَةِ . (2)

امام باقر علیه السلام :در روز بدر، فرشتگان عمامه های سفید دنباله دار بر سر داشتند.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خود بر سر علی علیه السلام ، عمامه بست و از جلو، سر پَر آن را آویزان کرد و از پشت سر به اندازه چهار انگشت کوتاه کرد و آنگاه فرمود: برگرد. علی علیه السلام برگشت. فرمود: رویت را به طرف من کن. و علی علیه السلام به طرف پیامبر رو کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تاجهای فرشتگان، این گونه است.

3497 - الألبِسَةُ المَمنوعَةُ
3497 - لباسهای ممنوع

الکتاب :

«جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤا وَ لِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ» . (3)

«یَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِینَ» . (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إن کُنتُم تُحِبُّونَ حِلیَةَ الجَنّةِ و حَریرَها فلا تَلبَسوها فی الدُّنیا . (6)

3497

لباسهای ممنوع

قرآن:

«بهشتهایی جاویدان که وارد آنها می شوند و با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته می شوند و جامه شان در آنها حریر است».

«جامه هایی از سندس و استبرق (حریر نازک و ستبر) می پوشند در حالی که رو به روی هم بر تختها تکیه زده اند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر زیور و حریرِ بهشت را دوست دارید آنها را در دنیا نپوشید.

ص :245


1- الکافی : 6/461/3.
2- الکافی: 6/461/4.
3- فاطر : 33.
4- الدُّخان : 53.
5- (انظر) الکهف : 31 ، الحجّ : 23.
6- کنز العمّال : 41209.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَبِسَ الحَریرَ فی الدُّنیا لَم یَلبَسْهُ فی الآخِرَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَستَمتِعُ بالحَریرِ مَن یَرجو أیّامَ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :حُرِّمَ لِباسُ الحَریرِ و الذَّهَبِ علی ذُکورِ اُمَّتی و اُحِلَّ لإناثِهِم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَبِسَ ثَوبا یُباهی بهِ لِیَراهُ النّاسُ لَم یَنظُرِ اللّهُ إلَیهِ حتّی یَنزَعَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أخَذَ یَلبَسُ ثَوبا لِیُباهی بهِ لِیَنظُرَ النّاسُ إلَیهِ لَم یَنظُرِ اللّهُ إلَیهِ حتّی یَنزَعَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَبِسَ مَشهورا مِن الثِّیابِ أعرَضَ اللّهُ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ . (6)

الترغیب و الترهیب :إنّ أسماءَ بنتَ أبی بکرٍ دَخَلَت علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و علَیها ثِیابٌ رِقاقٌ ، فأعرَضَ عَنها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قالَ : یا أسماءُ ، إنّ المرأةَ إذا بَلَغَتِ المَحیضَ لَم یَصلُحْ أن یُری مِنها إلاّ هذا _ و أشارَ إلی وَجهِهِ و کفَّیهِ _ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در دنیا حریر بپوشد، در آخرت آن را نخواهد پوشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به ایّام اللّه (نعمت های الهی در بهشت) امید بسته باشد، از حریر استفاده نمی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پوشیدن حریر و طلا برای مردان امّتم حرام و برای زنانشان حلال گشته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس لباسی فاخر بپوشد که مردم به او نگاه کنند، خداوند به وی ننگرد تا زمانی که آن جامه را از تن بیرون آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس لباس فاخری بپوشد تا مردم به او نگاه کنند، خداوند به او ننگرد تا زمانی که آن را از تن بیرون آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از لباسهای شهرت بپوشد، خداوند در روز قیامت از او روی بگرداند.

الترغیب و الترهیب :اسماء دختر ابو بکر در حالی که لباس های نازکی به تن داشت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله از او روی گرداند و با اشاره به صورت و دستهای خود فرمود: ای اسماء! زن وقتی به سنّ قاعدگی رسید، دیگر درست نیست که از او جز این قسمتها دیده شود.

ص :246


1- الترغیب و الترهیب : 3/96/3.
2- الترغیب و الترهیب : 3/97/10.
3- کنز العمّال : 41210.
4- کنز العمّال : 41203.
5- کنز العمّال : 41200.
6- کنز العمّال : 41202.
7- الترغیب و الترهیب : 3/95/3.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکُم بالصَّفیقِ مِن الثِّیابِ ؛ فإنّ مَن رَقَّ ثَوبُهُ رَقَّ دِینُهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَلبَسُ الرّجُلُ الحَریرَ و الدِّیباجَ إلاّ فی الحَربِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :بر شما باد پوشیدن لباسهای ضخیم؛ زیرا کسی که جامه اش نازک باشد، دینش نازک شود.

امام صادق علیه السلام :مرد به جز در جنگ نباید، جامه حریر و دیبا بپوشد.

ص :247


1- بحار الأنوار : 83/184/13.
2- الکافی : 6/453/1.
3- (انظر) الکِبْر : باب 3379 حدیث 17364.

ص :248

470 - اللِّجاج

470 - لجاجت
اشاره

(1)

ص :249


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71/338 باب 83 «ترک اللَّجاجة».

3498 - اللَّجاجَةُ
3498 - لجاجت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الخَیرُ عادَةٌ ، و الشَّرُّ لَجاجَةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکَ و اللَّجاجَةَ ؛ فإنّ أوَّلَها جَهلٌ و آخِرَها نَدامَةٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللَّجاجَةُ تَسُلُّ الرّأیَ . (3)

عنه علیه السلام :اللَّجوجُ لا رأیَ لَهُ . (4)

عنه علیه السلام :اللَّجاجُ یُفسِدُ الرّأیَ . (5)

عنه علیه السلام :لَیسَ لِلَجوجٍ تَدبیرٌ . (6)

عنه علیه السلام :اللَّجاجُ بَذرُ الشّرِّ . (7)

عنه علیه السلام :اللَّجاجُ یَشینُ النّفسَ . (8)

عنه علیه السلام :اللَّجاجُ یُنتِجُ الحُروبَ و یُوغِرُ القُلوبَ . (9)

عنه علیه السلام :اللَّجاجُ مَثارُ الحُروبِ . (10)

3498

لجاجت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوبی، عادت است و بدی، لجاجت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از لجاجت؛زیرا که آغاز آن نادانی و فرجامش پشیمانی است.

امام علی علیه السلام :لجاجت، اندیشه را می بَرد.

امام علی علیه السلام :لجوج را رأی و اندیشه ای نیست.

امام علی علیه السلام :لجاجت، اندیشه را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :لجوج را، تدبیر نیست.

امام علی علیه السلام :لجاجت، بذر شرّ است.

امام علی علیه السلام :لجاجت، نفس را به ننگ می کشاند.

امام علی علیه السلام :لجاجت، جنگها به بار می آورد و دل ها را کینه ور می سازد.

امام علی علیه السلام :لجاجت، خیزشگاه جنگهاست.

ص :250


1- سنن ابن ماجة : 1/80/221 .
2- تحف العقول : 14.
3- نهج البلاغة : الحکمة 179.
4- غرر الحکم : 887.
5- غرر الحکم : 1078.
6- غرر الحکم : 7478.
7- غرر الحکم : 359.
8- غرر الحکم : 375.
9- غرر الحکم : 1718.
10- غرر الحکم : 406.

عنه علیه السلام :إیّاکَ و مَذمومَ اللَّجاجِ ، فإنّهُ یُثیرُ الحُروبَ . (1)

عنه علیه السلام :اللَّجاجُ أکثَرُ الأشیاءِ مَضَرّةً فی العاجِلِ و الآجِلِ . (2)

عنه علیه السلام :اللَّجاجَةُ تُورِثُ ما لَیسَ للمَرءِ إلَیهِ حاجَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :راکِبُ اللَّجاجِ مُتَعرِّضٌ للبَلاءِ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تَطیحَ بکَ مَطِیَّةُ اللَّجاجِ . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تَجمَحَ بکَ مَطِیَّةُ اللَّجاجِ . (6)

عنه علیه السلام :لا مَرکَبَ أجمَحُ مِن اللَّجاجِ . (7)

عنه علیه السلام :اِحذَرِ اللَّجاجَ تَنْجُ مِن کَبوَتِهِ . (8)

عنه علیه السلام :اللَّجاجُ یَکبو براکِبِهِ . (9)

عنه علیه السلام :الإفراطُ فی المَلامَةِ یَشُبُّ نِیرانَ اللَّجاجَةِ . (10)

عنه علیه السلام :خَیرُ الأخلاقِ أبعَدُها عَنِ اللَّجاجِ . (11)

امام علی علیه السلام :زنهار از لجاجت های نکوهیده؛ زیرا که آن، آتش جنگها را شعله ور می کند.

امام علی علیه السلام :لجاجت، زیانبارترین چیزها در دنیا و آخرت است.

امام علی علیه السلام :لجاجت، چیزی از خود به ارث می گذارد که انسان بدان نیازی ندارد.

امام علی علیه السلام :سوارِ بر مرکب لجاجت در معرض بلا و گرفتاری است.

امام علی علیه السلام :مبادا، مرکب لجاجت تو را به هلاکت درافکند.

امام علی علیه السلام :زنهار که مرکب لجاجت، سرکشانه تو را به سوی مهلکه ها بَرَد.

امام علی علیه السلام :مرکبی چموش تر از لجاجت نیست.

امام علی علیه السلام :از لجاجت حذر کن، تا از به زمین خوردن آن رهایی یابی.

امام علی علیه السلام :مرکب لجاجت، سوارِ خود به زمین می زند .

امام علی علیه السلام :زیاده روی در سرزنش کردن، آتش لجاجت را شعله ور می کند.

امام علی علیه السلام :بهترین خوی ها، دورترین آنها از لجاجت است.

ص :251


1- غرر الحکم : 2674.
2- غرر الحکم : 2173.
3- غرر الحکم : 1542.
4- غرر الحکم : 5389.
5- بحار الأنوار : 77/208/1.
6- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
7- غرر الحکم : 10737.
8- بحار الأنوار : 78/10/68.
9- غرر الحکم : 1710.
10- بحار الأنوار : 77/212/1.
11- غرر الحکم : 4975.

عنه علیه السلام :جِماعُ الشّرِّ اللَّجاجُ و کَثرَةُ المُماراةِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَجَّ و تَمادی فهُو الرّاکِسُ الّذی رانَ اللّهُ علی قَلبِهِ ، و صارَت دائرَةُ السَّوءِ علی رأسِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و العَجَلَةَ بالاُمورِ قَبلَ أوانِها ، أوِ التَّسَقُّطَ (التَّساقُطَ _ التَّثبُّطَ) فیها عِندَ إمکانِها ، أوِ اللَّجاجَةَ فیها إذا تَنَکّرَت ، أوِ الوَهنَ عَنها إذا استَوضَحَت ، فضَعْ کُلَّ أمرٍ مَوضِعَهُ . (3)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ اللَّجاجِ العَطَبُ . (4)

امام علی علیه السلام :مجمع بدی ها، لجاجت و ستیزه گریِ زیاد است.

امام علی علیه السلام :آن که لجاجت کند و بر لجاجت خویش پای فشرد، همان بخت برگشته ای است که خداوند بر دلش پرده [غفلت] زده و پیشامدهای ناگوار بر فراز سرش قرار گرفته است.

امام علی علیه السلام :بپرهیز از شتابزدگی در کارها پیش از فرا رسیدن زمان آنها، یا کندی کردن در کارها به هنگام رسیدن زمان آنها، یا لجاجت در آنها هرگاه مبهم و ناشناخته باشند و یا سستی کردن در آنها هرگاه روشن و آشکار باشند. بنا بر این، هر چیزی را در جایگاه خودش بگذار.

امام علی علیه السلام :نتیجه لجبازی هلاکت است.

ص :252


1- غرر الحکم : 4795.
2- نهج البلاغة : الکتاب 58 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 53.
4- غرر الحکم : 4596 .

471 - اللِّحیة

471 - ریش
اشاره

(1)

ص :253


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76/109 باب 13 «اللِّحیة و الشارب». وسائل الشیعة : 1/422 باب 67 «عدم جواز حلق اللِّحیة». صحیح مسلم : 1/221 باب 16 «خصال الفطرة».

3499 - اللِّحیَةُ
3499 - ریش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحفُوا الشَّوارِبَ ، و أعفوا اللِّحی ، و لا تَتَشبَّهوا بالیَهودِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ المَجوسَ جَزُّوا لِحاهُم و وَفَّروا شَوارِبَهُم ، و إنّا نَحنُ نَجُزُّ الشَّوارِبَ و نُعفی اللِّحی ، و هِیَ الفِطرَةُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خالِفوا المُشرِکینَ ؛ أحفوا الشَّوارِبَ ، و أوفوا اللِّحی . (3)

3499

ریش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سبیلها را کوتاه کنید و ریش ها را بلند بگذارید و خود را شبیه یهود نسازید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجوسیان ریش های خود را می تراشیدند و سبیلهایشان را انبوه می گذاشتند ولی ما سبیل ها را می زنیم و ریش ها را بلند می گذاریم و این مطابق با خلقت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برخلاف مشرکان باشید، سبیل ها را کوتاه کنید و محاسن را بلند بگذارید.

ص :254


1- بحار الأنوار : 76/112/14.
2- بحار الأنوار : 76/112/14.
3- صحیح مسلم : 1/222/54.

472 - اللِّسان

472 - زبان
اشاره

(1)

(2)

ص :255


1- و لمزید الاطّلاع راجع : المحجّة البیضاء : 5/190 _ 288 «کتاب آفات اللسان».
2- انظر: عنوان 306 «الصمت» ، 465 «الکلام» ، 48 «البلاغة». النفاق : باب 3878 ، 3879 ، الصدق : باب 2166.

3500 - اللِّسانُ
3500 - زبان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما الإنسانُ لَولا اللِّسانُ إلاّ صُورَةٌ مُمَثَّلَةٌ ، أو بَهیمَةٌ مُهمَلَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :اللِّسانُ مِعیارٌ أطاشَهُ الجَهلُ و أرجَحَهُ العَقلُ . (2)

عنه علیه السلام :اللِّسانُ مِیزانُ الإنسانِ . (3)

عنه علیه السلام :ألا و إنّ اللِّسانَ بَضعَةٌ مِن الإنسانِ ، فلا یُسعِدُهُ القَولُ إذا امتَنعَ ، و لا یُمهِلُهُ النُّطقُ إذا اتَّسَعَ . (4)

عنه علیه السلام :ما مِن شَیءٍ أجلَبَ لِقَلبِ الإنسانِ مِن لِسانٍ ، و لا أخدَعَ للنَّفسِ مِن شَیطانٍ . (5)

عنه علیه السلام :الإنسانُ لُبُّهُ لِسانُهُ ، و عَقلُهُ دِینُهُ . (6)

3500

زبان

امام علی علیه السلام :اگر زبان نباشد، انسان چیزی جز یک نقش مجسّم یا حیوان رها شده، نیست.

امام علی علیه السلام :زبان، ترازویی است که کفّه آن را نادانی سبک و خردمندی سنگین می گرداند.

امام علی علیه السلام :زبان، ترازوی انسان است.

امام علی علیه السلام :بدانید که زبان پاره ای از پیکر انسان است که اگر [از تکلم ]خودداری ورزد، گفتار به کمک او نمی آید و هرگاه باز شود، نطق مهلتش نمی دهد.

امام علی علیه السلام :برای جلب دل انسان، چیزی مؤثّرتر از زبان نیست و برای نفْس، چیزی فریبنده تر از شیطان وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :انسان، دلش زبان اوست و خردش دین او.

3501 - المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ
3501 - آدمی مخفی است در زیر زبان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَکَلّموا تُعرَفوا ؛ فإنّ المَرءَ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ . (7)

3501

آدمی مخفی است در زیر زبان

امام علی علیه السلام :سخن گویید، تا شناخته شوید؛ زیرا آدمی در زیر زبان خود، پنهان است.

ص :256


1- غرر الحکم : 9644.
2- تحف العقول : 207.
3- غرر الحکم : 1282.
4- نهج البلاغة : الخطبة 233 .
5- غرر الحکم : 9699.
6- بحار الأنوار : 78/56/119.
7- نهج البلاغة : الحکمة 392.

عنه علیه السلام :المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ . (1)

عنه علیه السلام :قلتُ أربَعا أنزَلَ اللّهُ تَصدیقی بها فی کِتابِهِ : قلتُ : المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ فإذا تَکَلّمَ ظَهَرَ ، فأنزَلَ اللّهُ تعالی : «و لَتَعْرِفَنَّهُم فی لَحْنِ القَوْلِ» (2) ......... . (3)

عنه علیه السلام :ما أضمَرَ أحَدٌ شیئا إلاّ ظَهَرَ فی فَلَتاتِ (4) لِسانِهِ و صَفَحاتِ وَجهِهِ . (5)

عنه علیه السلام :کلامُ الرّجُلِ مِیزانُ عَقلِهِ . (6)

عنه علیه السلام :اللِّسانُ تَرجُمانُ الجَنانِ . (7)

عنه علیه السلام :الألسُنُ تُتَرجِمُ عَمّا تُجِنُّهُ الضَّمائرُ . (8)

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ علی عَقلِ کُلِّ امرئٍ بما یَجری علی لِسانِهِ . (9)

عنه علیه السلام :لِسانُکَ تَرجُمانُ عَقلِکَ . (10)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الکلامَ فیما لا تَعرِفُ طَریقَتَهُ و لا تَعلَمُ حَقیقَتَهُ ؛ فإنّ قَولَکَ یَدُلُّ علی عَقلِکَ ، و عِبارَتَکَ تُنْبئُ عَن مَعرِفَتِکَ . (11)

امام علی علیه السلام :انسان در زیر زبان خود، پنهان است.

امام علی علیه السلام :چهار سخن گفتم و خداوند در کتاب خود مرا در آنها تصدیق کرد. گفتم: انسان در زیر زبان خود پنهان است و چون سخن گوید آشکار شود. پس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «و هر آینه آنان را از لحن سخن می شناسی ......... » .

امام علی علیه السلام :هیچ کس چیزی را در دل پنهان نداشت، جز این که در لغزش های زبان و خطوط چهره او آشکار شد.

امام علی علیه السلام :سخنِ مرد، سنجه خرد اوست.

امام علی علیه السلام :زبان، ترجمان دل است.

امام علی علیه السلام :زبان، آنچه را که درون ها پوشیده می دارند بازگو می کند.

امام علی علیه السلام :از آنچه بر زبان انسان رانده می شود می توان به خرد او راه برد.

امام علی علیه السلام :زبان تو، ترجمان خرد توست.

امام علی علیه السلام :زنهار از سخن گفتن درباره آنچه که راهش را نمی شناسی و حقیقتش را نمی دانی؛ زیرا سخن تو، نشانگر خرد توست و بیان تو از شناخت تو خبر می دهد.

ص :257


1- نهج البلاغة : الحکمة 148.
2- محمّد : 30 .
3- بحار الأنوار : 71/283/33.
4- فَلَتات الکلام : زلاّته و هَفَواته . (المنجد : 592).
5- نهج البلاغة: الحکمة26.
6- غرر الحکم : 7234.
7- غرر الحکم : 262.
8- غرر الحکم : 1376.
9- غرر الحکم : 10957.
10- بحار الأنوار : 77/231/2 .
11- غرر الحکم : 2735.

3502 - ما یُظهِرُهُ اللِّسانُ مِنَ الخِصالِ
3502 - خصلتهایی که به وسیله زبان آشکار می شوند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ فی الإنسانِ عَشرَ خِصالٍ یُظهِرُها لِسانُهُ : شاهِدٌ یُخبِرُ عَنِ الضَّمیرِ ، و حاکِمٌ یَفصِلُ بَینَ الخِطابِ ، و ناطِقٌ یَرُدُّ بهِ الجَوابَ ، و شافِعٌ یُدرِکُ بهِ الحاجَةَ ، و واصِفٌ یَعرِفُ بهِ الأشیاءَ ، و أمیرٌ یأمُرُ بالحُسنِ ، و واعِظٌ یَنهی عَنِ القَبیحِ ، و مُعَزٍّ تَسکُنُ بهِ الأحزانُ ، و حاضِرٌ تُجلی بهِ الضَّغائنُ ، و مُونِقٌ تَلتَذُّ بهِ الأسماعُ . (1)

3502

خصلتهایی که به وسیله زبان آشکار می شوند

امام علی علیه السلام :در انسان ده خصلت وجود دارد که زبانِ او آنها را آشکار می سازد: زبان گواهی است که از درون گزارش می دهد. داوری است که به دعواها فیصله می دهد. گویایی است که به وسیله آن [به پرسشها ]پاسخ داده می شود. واسطه ای است که با آن مشکل برطرف می شود. توصیفگری است که با آن اشیاء شناخته می شود. فرماندهی است که به نیکی فرمان می دهد. اندرزگویی است که از زشتی باز می دارد. تسلیت دهنده ای است که غمها با آن تسکین می یابد. حاضری است که به وسیله آن کینه ها برطرف می شود و دلربایی است که گوشها به وسیله آن لذّت می برد.

3503 - جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسانِهِ
3503 - زیباییِ مرد، در شیوایی زبان اوست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الجَمالُ فی اللِّسانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَمالُ فی الرّجُلِ اللِّسانُ . (3)

3503

زیباییِ مرد، در شیوایی زبان اوست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیبایی در زبان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیبایی مرد، زبان است.

ص :258


1- الکافی : 8/20/4 ، بحار الأنوار : 77/283 و فیه : «و حامد تجلّی به الضغائن ، و مؤنق یلهی الأسماع».
2- تحف العقول : 37 .
3- کنز العمّال : 5164.

عنه صلی الله علیه و آله :جَمالُ الرّجُلِ (1) فَصاحَةُ لِسانِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ذَلاقَةُ اللِّسانِ رأسُ المالِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجَمالُ فی اللِّسانِ ، و الکَمالُ فی العَقلِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّه عزَّ و جلَّ جعلَ صُورَةَ المَرأةِ فی وَجهِها ، و صُورَةُ الرّجُلِ فی مَنطِقِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن عَلَّمَ لِسانهُ أمَّرَهُ قَومُهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عَذُبَ لِسانُهُ زکا عَقلُهُ . (7)

(8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زیباییِ مرد، شیوایی زبان اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیوایی زبان، سرمایه است.

امام علی علیه السلام :جمال در زبان است و کمال در عقل.

امام علی علیه السلام :خداوند [عز و جل] صورت زن را در رخسار او، و صورت مرد را در گفتارش قرار داد.

امام علی علیه السلام :کسی که زبان خود را آراست قومش او را امیر خود گردانند.

امام صادق علیه السلام :هر که زبانش شیرین باشد، خردش ببالد.

3504 - اللِّسانُ مِفتاحُ الخَیرِ وَالشَّرِّ
3504 - زبان، کلید خوبی و بدی است

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ هذا اللِّسانَ مِفتاحُ کلِّ خَیرٍ و شَرٍّ ، فیَنبَغی للمؤمنِ أن یَختِمَ علی لِسانِهِ کَما یَختِمُ علی ذَهَبِهِ و فِضَّتِهِ . (9)

عنه علیه السلام :کانَ أبو ذرٍّ یقولُ: یا مُبتَغی العِلمِ، إنَّ هذا اللِّسانَ مِفتاحُ خَیرٍ و مِفتاحُ شَرٍّ ، فاختِمْ علی لِسانِکَ کما تَختِمُ علی ذَهَبِکَ وَ وَرِقِکَ . (10)

3504

زبان، کلید خوبی و بدی است

امام باقر علیه السلام :راستی که این زبان، کلید هر خوبی و بدی است. پس، سزاوار است که مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر [کیسه] زر و سیم خویش مهر می زند.

امام باقر علیه السلام :ابوذر می گفت: ای جویای دانش و معرفت! راستی که این زبان، کلید خوبی و کلید بدی است. پس همچنان که بر زر و سیم خود مُهر می زنی، بر زبان خویش مُهر بزن.

ص :259


1- فی المصدر «جمال الرّجال» و الصحیح ما أثبتناه.
2- کنز العمّال : 28775.
3- جامع الأخبار : 247/631.
4- کشف الغمّة : 3/137 .
5- کنز الفوائد : 2/14 .
6- بحار الأنوار : 71/293/63.
7- أعلام الدین : 304 .
8- (انظر) الجَمال : باب 546.
9- تحف العقول : 298.
10- الکافی : 2/114/10.

3505 - دَورُ اللِّسانِ فی استِقامَةِ الإیمانِ
3505 - نقش زبان در درستی ایمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّی یَستَقیمَ قَلبُهُ، و لا یَستَقیمُ قَلبُهُ حتّی یَستَقیمَ لِسانُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أصبَحَ ابنُ آدمَ أصبَحَتِ الأعضاءُ کُلُّها تَستَکفی اللِّسانَ ؛ أی تَقولُ : اِتَّقِ اللّهَ فِینا فإنّکَ إنِ استَقَمتَ استَقَمنا ، و إنِ اعوَجَجْتَ اعوَجَجْنا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أصبَحَ ابنُ آدمَ فإنّ الأعضاءَ کُلَّها تُکَفِّرُ اللِّسانَ ، فتَقولُ : اِتَّقِ اللّهَ فِینا فإنّما نَحنُ بِکَ؛ فإنِ استَقَمتَ استَقَمنا ، و إنِ اعوَجَجْتَ اعوَجَجْنا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَقد قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّی یَستَقیمَ قَلبُهُ ، و لا یَستَقیمُ قَلبُهُ حتّی یَستَقیمَ لِسانُهُ» فمَنِ استَطاعَ مِنکُم أن یَلقَی اللّهَ تعالی و هُو نَقِیُّ الرّاحَةِ مِن دِماءِ المُسلمینَ و أموالِهِم ، سَلیمُ اللِّسانِ مِن أعراضِهِم ، فلْیَفعَلْ . (4) (5)

3505

نقش زبان در درستی ایمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان هیچ بنده ای درست نشود، تا آن که دلش درست شود و دلش درست نشود، تا آن که زبانش درست شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون آدمی صبح خویش را بیاغازد، همه اندامها[ی بدن او] از زبان می خواهند که بس کند. یعنی می گویند: درباره ما از خدا بترس؛ زیرا اگر تو راست و درست شوی، ما نیز راست و درست می شویم و اگر تو کج شوی ما هم کج می شویم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون آدمی صبح خود را بیاغازد، اندامها همه در برابر زبان [با خواهش و التماس ]کرنش می کنند و می گویند: درباره ما از خدا بترس؛ زیرا ما به تو وابسته ایم (سرنوشت ما به تو وابسته است)، اگر راست باشی، راست هستیم و اگر کج شوی، ما نیز کج می شویم.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «ایمان هیچ بنده ای درست نشود، تا آن که دلش درست شود و دلش درست نشود، تا آن گاه که زبانش درست شود». بنا بر این، هر کس از شما که می تواند با دستی نیالوده به خون و اموال مسلمانان و زبانی سالم از [هتک] آبرو و حیثیّت ایشان خداوند متعال را دیدار نماید، باید چنین کند.

ص :260


1- کنز العمّال : 24925.
2- المحجّة البیضاء: 5/193.
3- سنن الترمذی : 4/605/2407 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
5- (انظر) اللِّسان : باب 3512 حدیث 18320.

3506 - لِسانُ العاقِلِ وَراءَ قَلبِهِ
3506 - زبان خردمند در پس دل اوست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لِسانَ المؤمنِ وَراءَ قَلبِهِ ؛ فإذا أرادَ أن یَتکَلّمَ بشَیءٍ تَدَبَّرَهُ بقَلبِهِ ثُمّ أمضاهُ بلِسانِهِ ، و إنّ لِسانَ المُنافِقِ أمامَ قَلبِهِ ؛ فإذا هَمَّ بشَیءٍ أمضاهُ بلِسانِهِ و لَم یَتَدَبَّرْهُ بقَلبِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِسانُ العاقِلِ وَراءَ قَلبِهِ ، لِسانُ الجاهِلِ مِفتاحُ حَتفِهِ . (2)

عنه علیه السلام :لِسانُ العاقِلِ وَراءَ قَلبِهِ ، و قَلبُ الأحمَقِ وَراءَ لِسانِهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ لِسانَ المؤمنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ ، و إنّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ ؛ لأنّ المؤمنَ إذا أرادَ أن یَتکَلّمَ بکلامٍ تَدَبَّرَهُ فی نَفسِهِ ، فإن کانَ خَیرا أبداهُ و إن کانَ شَرّا و اراهُ ، و إنّ المُنافِقَ یَتکَلّمُ بما أتی علی لِسانِهِ لا یَدری ما ذا لَهُ و ما ذا علَیهِ . (4)

3506

زبان خردمند در پس دل اوست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راستی که زبان مؤمن در پس دل اوست؛ هرگاه بخواهد چیزی بگوید در دل به آن می اندیشد و سپس بر زبان می راندش. اما زبان منافق جلوی دل اوست؛ هرگاه قصد سخنی کند آن را به زبان می آورد و در دل به آن نمی اندیشد.

امام علی علیه السلام :زبان خردمند، در پس دل اوست. زبان نادان، کلید مرگ اوست.

امام علی علیه السلام :زبان خردمند، در پس دل اوست و دل نابخرد، در پس زبان او.

امام علی علیه السلام :زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او؛ زیرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنی بگوید، ابتدا درباره آن می اندیشد؛ اگر خوب بود اظهارش می کند و اگر بد بود آن را پنهان می دارد. اما منافق هرچه به زبانش آید می گوید، بی آن که بداند چه سخنی به سود و چه سخنی به زیان اوست.

ص :261


1- المحجّة البیضاء: 5/195.
2- . غرر الحکم: 7610و7611.
3- نهج البلاغة : الحکمة 40.
4- نهج البلاغة : الخطبة 176.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :قَلبُ الأحمَقِ فی فَمِهِ ، و فَمُ الحَکیمِ فی قَلبِهِ . (1)

امام عسکری علیه السلام :دل نابخرد، در دهان اوست و دهان حکیم، در دل او.

3507 - حَقُّ اللِّسانِ
3507 - حقّ زبان

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حَقُّ اللِّسانِ إکرامُهُ عَنِ الخَنا (2) ، و تَعویدُهُ الخَیرَ ، و تَرکُ الفُضولِ التی لا فائدَةَ لَها ، و البِرُّ بالنّاسِ ، و حُسنُ القَولِ فیهِم . (3)

(4)

3507

حقّ زبان

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ زبان، منزّه داشتن آن از زشت گویی است و عادت دادنش به خوبی و فرو گذاشتن زیاده گویی های بیهوده و نیکی به مردم و خوب گفتن درباره آنان.

3508 - سَلامَةُ الإنسانِ فی حِفظِ اللِّسانِ
3508 - سلامت انسان در نگهداری زبان است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَلامَةُ الإنسانِ فی حِفظِ اللِّسانِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَسلَمُ أحَدٌ مِن الذُّنوبِ حتّی یَخزُنَ لِسانَهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :راحَةُ الإنسانِ فی حَبسِ اللِّسانِ . (7)

3508

سلامت انسان در نگهداری زبان است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سلامت انسان، در نگهداری زبان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس از گناهان در امان نمی ماند مگر آن که زبانش را در کام کشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آسایش انسان، در زندانی کردن زبان است.

ص :262


1- بحار الأنوار : 78/374/21.
2- الخَنا بالتحریک : الفُحش فی القول . (النهایة : 2/86).
3- بحار الأنوار : 71/286/41.
4- (انظر) الکلام : باب 3475.
5- بحار الأنوار : 71/286/42.
6- تحف العقول : 298.
7- بحار الأنوار : 71/286/42.

عنه صلی الله علیه و آله :ما عَمِلَ مَن لَم یَحفَظْ لِسانَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حِفظُ اللِّسانِ و بَذلُ الإحسانِ مِن أفضَلِ فَضائلِ الإنسانِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللّهُ عَورَتَهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن حَفِظَ لِسانَهُ أکرَمَ نَفسَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مِن الإیمانِ حِفظُ اللِّسانِ . (5)

عنه علیه السلام :لا شیءَ أعوَدَ علَی الإنسانِ مِن حِفظِ اللِّسانِ و بَذلِ الإحسانِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نَجاةُ المؤمنِ فی حِفظِ لِسانِهِ . (7)

(8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که زبانش را نگه نداشته باشد، عملی به جا نیاورده است.

امام علی علیه السلام :نگهداری زبان و نیکوکاری، از بهترین فضایل انسانند.

امام علی علیه السلام :هر که زبانش را نگه دارد، خداوند عیبش را بپوشاند.

امام علی علیه السلام :هر که زبانش را نگه دارد، خودش را گرامی داشته است.

امام علی علیه السلام :نگهداشتن زبان، از ایمان است.

امام علی علیه السلام :برای انسان، چیزی سودمندتر از نگهداری زبان و بذل احسان و نیکوکاری نیست.

امام صادق علیه السلام :نجات مؤمن، در نگهداری زبان اوست.

3509 - زَلَّةُ اللِّسانِ
3509 - لغزش زبان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :زَلّةُ اللّسانِ أنکی مِن إصابَةِ السِّنانِ . (9)

3509

لغزش زبان

امام علی علیه السلام :لغزش زبان، کاری تر از اصابت سرنیزه است.

ص :263


1- بحار الأنوار : 77/85/3.
2- . غرر الحکم : 4899.
3- بحار الأنوار : 71/283/36.
4- غرر الحکم : 8005.
5- . غرر الحکم : 9277.
6- غرر الحکم : 10860.
7- . بحار الأنوار: 71/283/36.
8- (انظر) الحزن : باب 824 حدیث 3934. وسائل الشیعة : 8/532 باب 119 «وجوب حفظ اللسان عمّا لا یجوز من الکلام».
9- غرر الحکم : 5451.

عنه علیه السلام :زَلّةُ اللِّسانِ أشَدُّ مِن جَرحِ السِّنانِ . (1)

عنه علیه السلام :زَلّةُ اللِّسانِ تأتی علَی الإنسانِ . (2)

عنه علیه السلام :زَلّةُ اللِّسانِ أشَدُّ هَلاکٍ . (3)

عنه علیه السلام :اِحفَظْ رأسَکَ مِن عَثرَةِ لِسانِکَ ، و ازمُمْهُ بالنَّهی و الحَزمِ و التُّقی و العَقلِ . (4)

عنه علیه السلام :المَرءُ یَعثُرُ برِجلِهِ فیَبری ، و یَعثُرُ بلِسانِهِ فیُقطَعُ رأسُهُ . (5)

عنه علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمَّ اغفِرْ لی رَمَزاتِ الألحاظِ ، و سَقَطاتِ الألفاظِ ، و شَهَواتِ الجَنانِ ، و هَفَواتِ اللِّسانِ . (6)

امام علی علیه السلام :لغزش زبان، بدتر از زخم سرنیزه است.

امام علی علیه السلام :لغزش زبان، انسان را نابود می کند.

امام علی علیه السلام :لغزش زبان، سخت ترین هلاکت است.

امام علی علیه السلام :سر خود را از [پیامد] لغزش زبانت نگه دار و با خردمندی و استوار اندیشی و پرهیزگاری و عقل، آن را مهار کن.

امام علی علیه السلام :انسان پایش می لغزد و خوب می شود و زبانش می لغزد و سرش بریده می شود.

امام علی علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! اشارات چشم و ابرو و بیهوده گویی ها و خواهش های دل و لغزش های زبانِ مرا بر من ببخشای.

3510 - فِتنَةُ اللِّسانِ
3510 - گزِش زبان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فِتنَةُ اللِّسانِ أشَدُّ مِن ضَربِ السَّیفِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضَربُ اللِّسانِ أشَدُّ مِن ضَربِ السِّنانِ . (8)

3510

گزِش زبان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گزش زبان، سخت تر از ضربت شمشیر است.

امام علی علیه السلام :ضربت زبان، دردناکتر از ضربت سرنیزه است.

ص :264


1- غرر الحکم : 5479.
2- غرر الحکم : 5478.
3- غرر الحکم : 5506.
4- غرر الحکم : 2369.
5- بحار الأنوار : 71/293/63.
6- نهج البلاغة : الخطبة 78.
7- بحار الأنوار : 71/286/42.
8- بحار الأنوار : 71/286/42.

عنه علیه السلام :اِملِکْ حَمِیَّةَ أنفِکَ ، و سَورَةَ حَدِّکَ ، و سَطوَةَ یَدِکَ ، و غَربَ لِسانِکَ . (1)

عنه علیه السلام :حَدُّ اللِّسانِ أمضی مِن حَدِّ السِّنانِ . (2)

عنه علیه السلام :حَدُّ السِّنانِ یَقطَعُ الأوصالَ ، و حَدُّ اللِّسانِ یَقطَعُ الآجالَ . (3)

عنه علیه السلام :طَعنُ اللِّسانِ أمَضُّ مِن طَعنِ السِّنانِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :بر بادِ بینی و تندیِ خشم و ضربت دست و تیزی زبانت، مسلّط باش.

امام علی علیه السلام :تیزی زبان، برنده تر از تیزی سرنیزه است.

امام علی علیه السلام :تیزی سرنیزه، بندها[ی بدن ]را از هم می گسلد و تیزی زبان، رشته اجلها را.

امام علی علیه السلام :ضربت زبان، دردناکتر از ضربت سرنیزه است.

3511 - خَطَرُ اللِّسانِ
3511 - خطر زبان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بَلاءُ الإنسانِ مِن اللِّسانِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :البَلاءُ مُوَکَّلٌ بالمَنطِقِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :أمسِکْ لِسانَکَ ؛ فإنّها صَدَقَةٌ تَصَّدَّقُ بها علی نَفسِکَ . (8)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ لِسانٍ أتی علی إنسانٍ . (9)

3511

خطر زبان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گرفتاری انسان از زبان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلا وکیل گفتار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زبانت را نگه دار؛ زیرا نگهداشتن زبان صدقه ای است که برای خودت می دهی.

امام علی علیه السلام :چه بسیار زبانهایی که به عمر انسانی پایان داده است.

ص :265


1- نهج البلاغة : الکتاب53.
2- غرر الحکم : 4898.
3- غرر الحکم : 4897.
4- غرر الحکم : 6011.
5- (انظر) اللِّسان : باب 3512. الإسلام : باب 1853.
6- بحار الأنوار : 71/286/42.
7- بحار الأنوار : 71/286/42.
8- الکافی : 2/114/7.
9- غرر الحکم : 5309.

عنه علیه السلام :کَم مِن دَمٍ سَفَکَهُ فَمٌ ! (1)

عنه علیه السلام :کَم مِن إنسانٍ أهلَکَهُ لِسانٌ ! (2)

عنه علیه السلام :رُبَّ کََلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً ، فاخزُنْ لِسانَکَ کَما تَخزُنُ ذَهَبَکَ وَ وَرِقَکَ . (3)

امام علی علیه السلام :ای بسا خونی که دهانی آن را ریخته است.

امام علی علیه السلام :بسی انسان که زبان به نابودیش افکنده است.

امام علی علیه السلام :بسا سخنی که نعمتی را از کف برده است، پس همان گونه که زر و سیم خود را محافظت می کنی، زبانت را نیز محافظت کن.

3512 - التَّحذیرُ مِن مَزالقِ اللِّسانِ
3512 - پرهیز از لغزشگاه های زبان

الترغیب و الترهیب عن مُعاذ بنِ جبلٍ :کنتُ مع النبیِّ صلی الله علیه و آله فی سَفَرٍ ......... فقلتُ : یا رسولَ اللّه ، أخبِرنی بعَمَلٍ یُدخِلُنی الجنَّةَ ، و یُباعدُنی عنِ النّارِ . قالَ : لقَد سألتَ عَن عَظیمٍ [ ثمَّ أخبَرَهُ صلی الله علیه و آله عمّا سأل عنهُ] ......... ثمَّ قالَ : أ لا اُخبِرُکَ بمِلاکِ ذلکَ کُلِّهِ ؟ قلتُ : بلی یا رسولَ اللّهِ، قالَ : کُفَّ علَیکَ هذا، و أشارَ إلی لِسانِهِ.

قلتُ : یا نَبیَّ اللّهِ، و إنّا لَمُؤاخَذونَ بما نَتکَلَّمُ بهِ ؟ قالَ : ثَکَلَتکَ اُمُّکَ ! و هَل یَکُبُّ النّاسَ فی النّارِ علی وُجوهِهِم _ أو قالَ : علی مَناخِرِهِم _ إلاّ حَصائدُ ألسِنَتِهِم ؟ ! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَمْ أنّ اللِّسانَ کَلبٌ عَقورٌ ، إن خَلَّیتَهُ عَقَرَ . (5)

3512

پرهیز از لغزشگاه های زبان

الترغیب و الترهیب_ به نقل از معاذ بن جبل _: در سفری با پیامبر از حضرتش درباره آنچه که به بهشت می برد و از آتش دور می گرداند، سؤال کردم. حضرت فرمود: سؤال بزرگی کردی. سپس پاسخ سؤال را داد و فرمود : آیا بنیاد همه این ها را به تو خبر ندهم؟ عرض کردم: چرا، ای رسول خدا! پیامبر صلی الله علیه و آله به زبان خود اشاره کرد و فرمود: این را نگه دار. عرض کردم: ای پیامبر خدا! آیا ما درباره آنچه می گوییم مؤاخذه می شویم؟ حضرت فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، مگر مردم را چیزی جز دِرَویده های زبانشان به رو _ یا فرمود: به بینی _ در آتش می افکند؟

امام علی علیه السلام :بدان که زبان سگ گیرنده ای است که اگر رهایش کنی، گاز می گیرد.

ص :266


1- غرر الحکم : 6928.
2- غرر الحکم : 6929.
3- بحار الأنوار : 71/287/43 .
4- الترغیب و الترهیب : 3/528/23.
5- بحار الأنوار : 71/287/43.

عنه علیه السلام :اللِّسانُ سَبُعٌ ، إن خُلِّیَ عَنهُ عَقَرَ . (1)

عنه علیه السلام :اِحذَروا اللِّسانَ ؛ فإنّهُ سَهمٌ یُخطئُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّ لِسانَ ابنِ آدمَ یُشرِفُ کُلَّ یَومٍ علی جَوارِحِهِ فیقولُ : کیفَ أصبَحتُم ؟ فیقولونَ : بخَیرٍ إن تَرَکتَنا ! و یقولونَ : اللّهَ اللّهَ فینا ! و یُناشِدونَهُ و یَقولونَ : إنّما نُثابُ بکَ و نُعاقَبُ بکَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خِزیا أجری فَضیحَتَهُ علی لِسانِهِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :زبان درنده ای است که اگر رها شود، گاز می گیرد.

امام علی علیه السلام :از زبان برحذر باشید؛ زیرا زبان تیری است که خطا می رود.

امام زین العابدین علیه السلام :زبان آدمیزاد، هر روز به اعضای او نزدیک می شود و می گوید: چگونه اید؟ آنها می گویند: اگر تو ما را به خود وا گذاری، خوب هستیم . و می گویند: از خدا بترس و کاری به ما نداشته باش! و او را سوگند می دهند و می گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش می یابیم و به واسطه تو کیفر می بینیم.

امام صادق علیه السلام :هرگاه خداوند رسوایی بنده ای را بخواهد، از طریق زبانش او را رسوا می کند.

3513 - حَبسُ اللِّسانِ
3513 - حبس کردن زبان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَعرِفُ عَبدٌ حَقیقَةَ الإیمانِ حتّی یَخزُنَ مِن لِسانِهِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صَلاحُ الإنسانِ فی حَبسِ اللِّسانِ . (7)

3513

حبس کردن زبان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای حقیقت ایمان را نشناسد، تا آن گاه که زبانش را در کام کشد.

امام علی علیه السلام :سامان انسان، در حبس کردن زبان است.

ص :267


1- نهج البلاغة: الحکمة60.
2- . غرر الحکم : 2578.
3- بحار الأنوار : 71/278/14.
4- بحار الأنوار : 78/228/101.
5- (انظر) اللّسان : باب 3505.
6- بحار الأنوار : 71/298/71.
7- غرر الحکم : 5809.

عنه علیه السلام :ما مِن شیءٍ أحَقَّ بطُولِ السِّجنِ مِن اللِّسانِ . (1)

عنه علیه السلام :اِحبِسْ لِسانَکَ قَبلَ أن یُطیلَ حَبسَکَ و یُردی نَفسَکَ ، فلا شیءَ أولی بطُولِ سِجنٍ مِن لِسانٍ یَعدِلُ عَنِ الصَّوابِ و یَتَسَرّعُ إلَی الجَوابِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن سَجَنَ لِسانَهُ أمِنَ مِن نَدَمِهِ . (3)

عنه علیه السلام :لِیَخزُنِ الرّجُلُ لِسانَهُ ؛ فإنّ هذا اللِّسانَ جَموحٌ بصاحِبِهِ . و اللّهِ، ما أری عَبدا یَتَّقی تَقویً تَنفَعُهُ حتّی یَخزُنَ لِسانَهُ . (4)

عنه علیه السلام :اخزُنْ لِسانَکَ و عُدَّ کلامَکَ ؛ یَقِلُّ کلامُکَ إلاّ بخَیرٍ . (5)

امام علی علیه السلام :هیچ چیز به اندازه زبان، سزاوار زندان طولانی مدت نیست.

امام علی علیه السلام :پیش از آن که زبانت تو را به زندان طولانی و هلاکت در افکند، او را زندانی کن؛ زیرا هیچ چیز به اندازه زبانی که از جاده صواب منحرف می شود و به جواب دادن می شتابد، سزاوار زندان دراز مدّت نیست.

امام علی علیه السلام :هر که زبانش را زندانی کند، از پشیمانی ایمن ماند.

امام علی علیه السلام :آدمی، باید زبانش را نگه دارد؛ زیرا این زبان در برابر صاحبش سرکش است. به خدا سوگند، هیچ بنده ای را نمی بینم که تقوایش او را سود دهد، مگر آن گاه که زبانش را در کام کشد.

امام علی علیه السلام :زبانت را نگه دار و گفتارت را بشمار، تا سخنانت جز در خیر و خوبی کاستی گیرد.

3514 - آفاتُ اللِّسانِ
3514 - آفت های زبان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکثَرَ خَطایا ابنِ آدمَ فی لِسانِهِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أعظَمَ النّاسِ خَطایا یَومَ القِیامَةِ أکثَرُهُم خَوضا فی الباطِلِ . (7)

3514

آفت های زبان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین خطاهای گناهان آدمیزاد، در زبان اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گنه کارترین مردم در روز قیامت، کسی است که بیشتر از همه در باطل (هرزه گویی) فرو رود.

ص :268


1- بحار الأنوار : 71/277/11.
2- غرر الحکم : 2437.
3- غرر الحکم : 8280.
4- نهج البلاغة : الخطبة 176.
5- بحار الأنوار : 71/281/27.
6- المعجم الکبیر : 10/197/10446 .
7- الصمت و حفظ اللسان لابن أبی الدنیا : 296/674 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :للکلامِ آفاتٌ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :سخن را، آفت هاست.

3515 - عَذابُ اللِّسانِ
3515 - عذاب زبان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُعَذِّبُ اللّهُ اللِّسانَ بعَذابٍ لا یُعَذِّبُ بهِ شَیئا مِن الجَوارِحِ ، فیقولُ : أی رَبِّ، عَذّبتَنی بعَذابٍ لَم تُعَذِّبْ بهِ شیئا ! فیُقالُ لَهُ : خَرَجَت مِنکَ کَلِمَةٌ فبَلَغَت مَشارِقَ الأرضِ و مَغارِبَها ، فسُفِکَ بها الدَّمُ الحَرامُ ، و انتُهِبَ بها المالُ الحَرامُ ، و انتُهِکَ بِها الفَرجُ الحَرامُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الکافِرَ لَیَجُرُّ لِسانَهُ یَومَ القِیامَةِ وَراءَهُ . (4)

3515

عذاب زبان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، زبان را عذابی دهد که هیچ یک از اعضای دیگر را چنان عذابی ندهد. پس، زبان گوید: ای پروردگار! مرا عذابی دادی که هیچ چیز را چنان عذابی ندادی! در پاسخ او گفته شود: سخنی از تو بیرون آمد و به شرق و غرب زمین رسید و به واسطه آن خونی بناحقّ ریخته شد و مالی به غارت رفت و ناموسی هتک شد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت، کافر زبان خود را دنبالش می کشد.

ص :269


1- غرر الحکم : 7319.
2- (انظر) عنوان 53 «البهتان» ، 381 «التعییر» ، 216 «السبّ» ، 407 «الفُحش» ، 473 «اللعن» ، 398 «الغِناء» ، 400 «الغِیبة» ، 226 «السخریة» ، 228 «السرّ»، 269 «الشِّعر» ، 456 «الکذب» ، 483 «المدح» ، 488 «المزاح» ، 487 «المِراء» ، 523 «النمیمة»، 144 «الخصومة»، 126 «الحَلف». الکلام : باب 3458 ، 3459 ، البلاغة : باب 393 ، التوبة: باب 476 ، السؤال (طلب العلم) : باب 1702، النفاق : باب 3878. کنز العمّال : 3/836 _ 889 «فی الأخلاق المذمومة المختصّة باللّسان».
3- الکافی : 2/115/16.
4- مسند ابن حنبل : 2/404/5675.

3516 - النَّوادِرُ
3516 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِسانُ العِلمِ الصِّدقُ ، لِسانُ الجَهلِ الخُرقُ . (1)

عنه علیه السلام :لِسانُ الصِّدقِ خَیرٌ للمَرءِ مِن المالِ یُورِثُهُ مَن لا یَحمَدُهُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللِّسانَ الصّالِحَ _ یَجعَلُهُ اللّهُ تعالی للمَرءِ فی النّاسِ _ خَیرٌ مِن المالِ یُورِثُهُ مَن لا یَحمَدُهُ . (3)

عنه علیه السلام :لِسانُ المُقَصِّرِ قَصیرٌ . (4)

عنه علیه السلام :أصدَقُ المَقالِ ما نَطَقَ بهِ لِسانُ الحالِ . (5)

(6)

3516

گوناگون

امام علی علیه السلام :زبانِ دانایی، راستی است. زبانِ نادانی، درشتی است.

امام علی علیه السلام :زبان راست (نام نیک)، برای آدمی بهتر از ثروتی است که برای شخص ناسپاسی به ارث گذارد.

(7)

امام علی علیه السلام :زبان شایسته (نام نیک) _ که خداوند متعال برای انسان در میان مردم قرار می دهد _ بهتر از ثروتی است، که برای شخص ناسپاسی به ارث می نهد.

امام علی علیه السلام :زبان شخص مقصّر، کوتاه است.

امام علی علیه السلام :راست ترین گفته، آن گفته ای است که زبان حال بگوید.

ص :270


1- غرر الحکم : 7612 و 7613.
2- غرر الحکم : 7615.
3- نهج البلاغة : الخطبة 120.
4- غرر الحکم : 7616.
5- غرر الحکم : 3302.
6- (انظر) الصّدق : باب 2166.
7- نام نیکی گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار

473 - اللّعن

473 - لعنت
اشاره

(1)

(2)

ص :271


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72/202 باب 106 «من یستحقّ اللعن». بحار الأنوار : 72/208 باب 107 «لعن مَن لا یستحقّ اللعن». وسائل الشیعة : 8/613 باب 160 «تحریم لعن غیر المستحقّ». وسائل الشیعة : 15/586 «کتاب اللِّعان». کنز العمّال : 3/614 ، 877. کنز العمّال : 15/220 «کتاب اللِّعان».
2- انظر: عنوان 216 «السبّ» ، 407 «الفُحش». الرشوة : باب 1513 ، القرآن : باب 3256.

3517 - اللَّعنُ
3517 - لعنت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَعنُ المؤمنِ کقَتلِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی لَم اُبعَثْ لَعّانا ، و إنّما بُعِثتُ رَحمَةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَنبَغی للمؤمنِ أن یکونَ لَعّانا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یکونُ المؤمنُ لَعّانا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَنبَغی لصِدِّیقٍ أن یکونَ لَعّانا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یکونُ اللَّعّانونَ شُفَعاءَ و لا شُهَداءَ یَومَ القِیامَةِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنِ استَطَعتَ ألاّ تَلعَنَ شَیئا فافعَلْ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ لَعَنَ ناقَتَهُ و هُو یَسیرُ مَعَها _: أخِّرْها عَنّا ؛ فَقدِ استُجیبَ لَکَ ! (8)

3517

لعنت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت کردن مؤمن، مانند کشتن اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من لعنتگر مبعوث نشدم، بلکه برای رحمت مبعوث شده ام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای مؤمن شایسته نیست که لعنتگر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن لعنتگر نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای صدّیق شایسته نیست که لعنتگر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنتگران در روز قیامت نه شفاعت کننده اند نه گواهی دهنده.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر می توانی چیزی را لعنت نکنی، نکن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که بر ماده شترش سوار بود و او را لعنت کرد _فرمود : او را از ما دور کن؛ زیرا نفرینت مستجاب شد!

ص :272


1- کنز العمّال : 8182 و 8183.
2- کنز العمّال : 8176.
3- کنز العمّال : 8185.
4- کنز العمّال : 8178.
5- کنز العمّال : 8180.
6- کنز العمّال : 8179.
7- کنز العمّال : 8192.
8- کنز العمّال : 8195.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن هذا اللاّعِنُ بَعیرَهُ ؟ اِنزِلْ عَنهُ فَلا تَصحَبْنا بِمَلعونٍ ، لا تَدْعوا علی أنفُسِکُم ، و لا تَدْعوا علی أولادِکُم ، و لا تَدْعوا علی أموالِکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا لَعَنَتِ امرَأةٌ ناقَةً لَها _: خُذوا مَتاعَکُم عَنها ، فأرسِلوها فإنّها مَلعونَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا خَرَجَتِ اللَّعنَةُ مِن فِی صاحِبِها نَظَرَت ؛ فإنْ وَجَدَت مَسلَکا فی الذی وُجِّهَت إلَیهِ ، و إلاّ عادَت إلی الَذی خَرَجَت مِنهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قالَ لَهُ جُرموزُ الهُجَیمیُّ : أوصِنی _: اُوصِیکَ أن لا تکونَ لَعّانا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَلعَنوا بلَعنَةِ اللّهِ ، و لا بغَضَبِ اللّهِ ، و لا بالنّارِ . (5)

المحجّة البیضاء :رُویَ أنّ نُعَیمانَ الأنصاریَّ کانَ یُؤتی بهِ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی کُلِّ قَلیلٍ فیَحُدَّهُ فی مَعصیَةٍ یَرتَکِبُها ، إلی أن اُتِیَ بهِ یَوما فحَدَّهُ ، فلَعَنَهُ رجُلٌ و قالَ : ما أکثَرَ ما یُؤتی بهِ رسولَ اللّهِ ! فقالَ علیه السلام : لا تَلعَنْهُ ؛ فإنّهُ یُحِبُّ اللّهَ و رسولَهُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این که بود که شترش را لعنت کرد؟از آن پیاده شو و حیوان لعنت شده را با ما نیاور. نه خود را نفرین کنید، نه فرزندانتان را و نه اموالتان را.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به زنی که ناقه خود را لعنت کرد _فرمود : بارتان را از پشت آن ناقه بردارید و رهایش کنید برود؛ زیرا که او لعنت شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه لعنت از دهان لعنتگر خارج شود، نگاه می کند، اگر راهی به سوی آن چیزی که متوجّه آن شده است یافت، به طرفش می رود و گر نه به طرف کسی که از دهانش [لعنت ]خارج شده است برمی گردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به جرموز هجیمی که عرض کرد: مرا سفارشی فرما _فرمود : به تو سفارش می کنم که لعنتگر نباشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نه به لعنت خدا [کسی را ]نفرین کنید، نه به غضب خدا و نه به آتش.

المحجّة البیضاء :روایت شده است که نُعَیمان انصاری را زود به زود نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آوردند و آن حضرت او را به خاطر گناهی که مرتکب شده بود مجازات می کرد تا آن که روزی او را آوردند و پیامبر حدّش زد. مردی او را لعنت کرد و گفت: چقدر او را نزد رسول خدا می آورند؟! رسول خدا فرمود: لعنتش مکن؛ زیرا او خدا و رسولش را دوست دارد.

ص :273


1- کنز العمّال : 8172.
2- کنز العمّال : 8196.
3- کنز العمّال : 8169.
4- کنز العمّال : 9009.
5- کنز العمّال : 8187.
6- المحجّة البیضاء : 8/70 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللَّعنَةَ إذا خَرَجَت مِن صاحِبِها تَرَدَّدَت بَینَهُ و بَینَ الّذی یُلعَنُ ، فإن وَجَدَتْ مَساغا و إلاّ عادَت إلی صاحِبِها و کانَ أحَقَّ بها ، فاحذَروا أن تَلعَنوا مؤمنا فیَحِلَّ بِکُم . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام :چون لعنت از دهان لعنتگر بیرون آید میان او و کسی که لعنت شده است، مردد می ماند؛ اگر راه و مجوّزی [برای رفتن به سوی لعنت شده ]نیافت به سوی لعنت کننده برمی گردد که او به آن سزاوارتر است. پس، از لعنت کردن مؤمن بپرهیزید، که به خودتان برمی گردد.

3518 - المَلعونونَ
3518 - لعنت شدگان

الکتاب :

«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أُوْلئِکَ یُعْرَضُونَ عَلَی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الأَشْهَادُ هؤُلاَءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ» . (3)

«فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً» . (4)

«إِنَّ اللّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرا» . (5)

(6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ مَن کَمَّهَ الأعمی عَنِ السَّبیلِ . (7)

3518

لعنت شدگان

قرآن:

«کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ می بندد؟ اینان به پروردگارشان عرضه خواهند شد و گواهان خواهند گفت که اینان کسانی هستند که به پروردگارشان دروغ می بستند. هان! لعنت خدا بر ستمکاران باد».

«به سبب پیمان شکنی شان، آنها را لعنت کردیم و دل هایشان را سخت گردانیدیم».

«همانا خدا، کافران را لعنت کرده و برای آنان آتشی سوزان آماده ساخته است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر کسی که نابینا را از راه منحرف کند.

ص :274


1- بحار الأنوار : 72/208/1.
2- (انظر) الحدود : باب 752.
3- هود : 18.
4- المائدة : 13.
5- الأحزاب : 64.
6- (انظر) النساء : 46 ، 47 ، 52 ، 94 ، المائدة : 60 ، 78، البقرة : 88 ، 159 ، 161 ، التوبة : 68 ، محمّد : 23 ، الفتح : 6، النور : 7، الأعراف : 44، الحِجر : 35 ، ص : 78.
7- مسند ابن حنبل : 1/662/2817.

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ مَن عَمِلَ عَمَلَ قَومِ لُوطٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ مَن ذَبَحَ لغَیرِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ مَنِ ادَّعی إلی غَیرِ أبیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ الرّاشی ، و المُرتَشی ، و الماشی بَینَهُما . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الأحبارَ مِن الیَهودِ و الرُّهبانَ مِن النَّصاری لَمّا تَرَکوا الأمرَ بالمَعروفِ و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ لَعنَهُمُ اللّهُ علی لِسانِ أنبیائهِم ، ثُمّ عُمُّوا بالبَلاءِ . (5)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ لَعَنَهُمُ اللّهُ تعالی : رجُلٌ رَغِبَ عَن والِدَیهِ ، و رجُلٌ سعی بَینَ رجُلٍ و امرأةٍ یُفَرِّقُ بَینَهُما ثُمّ یَخلُفُ علَیها مِن بَعدِهِ، و رجُلٌ سعی بَینَ المؤمنینَ بالأحادیثِ لِیَتَباغَضُوا و یَتَحاسَدُوا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :سَبعَةٌ لَعَنتُهُم و کُلُّ نَبیٍّ مُجابٍ : الزّائدُ فی کِتابِ اللّهِ، و المُکذِّبُ بقَدَرِ اللّهِ، و المُستَحِلُّ حُرمَةَ اللّهِ ، و المُستَحِلُّ مِن عِترَتی ما حَرَّمَ اللّهُ ، و التّارِکُ لِسُنَّتی ، و المُستَأثِرُ بالفَیءِ ، و المُتَجبِّرُ بِسُلطانِهِ لیُعِزَّ مَن أذَلَّ اللّهُ و یُذِلَّ مَن أعَزَّ اللّهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر کسی که عمل قوم لوط را انجام دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر کسی که برای غیر خدا ذبح کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر کسی که خود را به غیر پدرش نسبت دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :لعنت خدا بر رشوه دهنده و رشوه ستان و واسطه میان آن دو.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هنگامی که عالمان یهودی و راهبان مسیحی امر به معروف و نهی از منکر را فرو گذاشتند، خداوند به زبان پیامبرانشان همه آنان را لعنت کرد و آنگاه بلا همه آنها را فرا گرفت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند، که خدا آنها را لعنت کرده است: کسی که به پدر و مادر خود بی اعتنایی کند. کسی که میان مرد و زنی سعایت کند، تا میان آنها جدایی افکند و سپس خودش با زن او ازدواج کند و کسی که میان مؤمنان سخن چینی کند، تا آنان نسبت به یکدیگر دشمنی و حسادت ورزند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هفت نفرند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای آنها را لعنت کرده ایم: کسی که به کتاب خدا بیفزاید. کسی که تقدیر خدا را تکذیب کند. کسی که حرام خدا را حلال شمارد. کسی که درباره عترت من آنچه را خدا حرام و

محترم شمرده است حلال شمارد. کسی که سنّت مرا فرو گذارد. کسی که فیئ را به انحصار خود درآورد و کسی که در حکومت و قدرت خود گردنکشی کند، تا کسی را که خدا ذلیلش کرده عزیز گرداند و کسی را که خدا عزّتش بخشیده خوار سازد.

ص :275


1- مسند ابن حنبل : 1/662/2817.
2- مسند ابن حنبل : 1/662/2817.
3- مسند ابن حنبل : 6/206/17679.
4- بحار الأنوار : 104/274/11.
5- الترغیب و الترهیب : 3/231/22.
6- کنز العمّال : 43930.
7- کنز العمّال : 44038.

کنز العمّال :قالَ رَسول اللّه صلی الله علیه و آله : مَن أحدَثَ حَدَثا أو آوی مُحْدِثا فعَلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ و المَلائکَةِ و النّاسِ أجمَعینَ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما الحَدَثُ؟ قالَ : مَن جَلَدَ بغَیرِ حَدٍّ أو قَتَلَ بغَیرِ حَقٍّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَن فَعَلَهُنَّ ، المُتَغوِّطُ فی ظِلِّ النُّزّالِ ، و المانِعُ الماءَ المُنْتابَ ، و السّادُّ الطّریقَ المَسلوکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن عَبَدَ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لُعِنَ عَبدُ الدِّینارِ ، لُعِنَ عَبدُ الدِّرهَمِ . (4)

سنن أبی داوود:لَعَنَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الرّجُلَ یَلبَسُ لِبسَةَ المَرأةِ . (5)

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس حادثه ای بیافریند یا حادثه آفرینی را پناه دهد، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همه، بر او باد. عرض شد: ای رسول خدا! مقصود از حادثه چیست؟ فرمود: کسی که بی آن که پای حدّی در میان باشد تازیانه بزند، یا کسی را به ناحق بکُشَد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که هر کس آنها را انجام دهد، ملعون است ملعون: کسی که در سایه گاه ها که مردم می نشینند مدفوع کند. کسی که جلوی نوبت آب [دیگران] را بگیرد و کسی که راه عبور و مرور مردم را ببندد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملعون است ملعون ، کسی که بنده درهم و دینار باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده دینار لعنت شده است، بنده درهم لعنت شده است.

سنن أبی داوود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، مردی را که پوشش زنانه بپوشد، لعنت فرمود.

ص :276


1- کنز العمّال : 44336.
2- بحار الأنوار : 104/255/10.
3- الخصال : 129/132.
4- سنن الترمذی : 4/587/2375.
5- سنن أبی داوود : 4/60/4098.

سنن أبی داوود:لَعَنَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الرَّجْلَةَ مِن النِّساءِ . (1)

سنن ابن ماجة:لَعَنَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَن فَرَّقَ بَینَ الوالِدَةِ و وَلَدِها . (2)

سنن أبی داوود :لَعَنَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَن قَطَعَ السِّدْرَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَعَنَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَشرَةً: آکِلَ الرِّبا ، و مُوکِلَهُ ، و شاهِدَیهِ ، و کاتِبَهُ ، و الواشِمَةَ، و المُستَوشِمَةَ لِلحُسنِ ، و مانِعَ الصَّدقَةِ ، و المُحَلِّلَ ، و المُحَلَّلَ لَهُ، و کانَ یَنهی عَنِ النَّوحِ و لَم یَقُلْ: لَعَنَ . (4)

عنه علیه السلام :لَعَنَ رسولُ اللّهِ المُحَلِّلَ و المُحَلَّلَ لَهُ . (5)

عنه علیه السلام :لَعَنَ اللّهُ الآمِرینَ بالمَعروفِ التّارِکینَ لَهُ ، و النّاهِینَ عَنِ المُنکَرِ العامِلینَ بِهِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام عن رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَعَنَ اللّهُ المُحَلِّلَ و المُحَلَّلَ لَهُ ، و مَن یُوالی غَیرَ مَوالِیهِ ، و مَنِ ادَّعی نَسَبا لا یُعرَفُ ، و المُتَشبِّهینَ مِن الرِّجالِ بالنِّساءِ ، و المُتَشبِّهاتِ مِن النِّساءِ بالرِّجالِ ، و مَن أحدَثَ حَدَثا فی الإسلامِ أو آوی مُحْدِثا ، و مَن قَتَلَ غَیرَ قاتِلِهِ أو ضَرَبَ غَیرَ ضاربِهِ ، و مَن لَعَنَ أبَوَیهِ .

فقالَ رجُلٌ : یا رسولَ اللّهِ ، أ یوجَدُ رجُلٌ یَلعَنُ أبَوَیهِ ؟! فقالَ : نَعَم ، یَلعَنُ آباءَ الرِّجالِ و اُمَّهاتِهِم ، فیَلعَنونَ أبَوَیهِ . (7)

سنن أبی داوود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، زنان مردنما (مرد صفت) را لعنت کرد.

سنن ابن ماجه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، کسی را که میان مادر و فرزندش جدایی افکند، لعنت نمود.

سنن أبی داوود :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، کسی را که درخت سدر را قطع کند، لعنت کرد.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله ده نفر را لعنت فرمود: ربا خوار، ربا دهنده، گواهان بر [دادن و ستاندن ]ربا، ثبت کننده آن، زن خالکوب، و زنی که برای آرایش خود به خالکوب مراجعه کند، کسی که از دادن زکات خودداری ورزد و محلّل (8) و کسی که محلّل گیرد. رسول خدا از نوحه گری نهی می فرمود، ولی تعبیر لعنت را درباره آن به کار نبرد.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، مُحلّل و محلّل گیرنده را لعنت کرد.

امام علی علیه السلام :لعنت خدا بر کسانی که به خوبی ها فرا می خوانند و خود به آنها عمل نمی کنند و بر کسانی که از زشتی ها باز می دارند و خود آنها را به کار می بندند.

امام باقر علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : لعنت خدا بر مُحلّل و کسی که محلّل می گیرد و بر کسی که خود را به غیر مولایش نسبت دهد و بر کسی که برای خود نسب نا معلومی مدّعی شود و بر مردان زن نما و زنان مردنما و بر کسی که در اسلام حادثه ای [قتل نفس ]یا بدعت پدید آورد یا حادثه آفرینی [قاتل یا بدعت گذار] را پناه دهد و بر کسی که غیر قاتل خود را بکشد یا کسی را بزند که او را نزده است و بر کسی که پدر و مادر خود را لعنت کند.

عرض شد: ای رسول خدا! آیا کسی پیدا می شود که والدین خود را لعنت کند؟ فرمود: آری، پدر و مادر مردم را لعنت می کند و آنها متقابلاً والدین او را لعنت می کنند.

ص :277


1- سنن أبی داوود : 4/60/4099.
2- سنن ابن ماجة: 2/756/2250.
3- سنن أبی داوود : 4/361/5241.
4- کنز العمّال : 14560.
5- سنن ابن ماجة: 1/622/1935.
6- نهج البلاغة : الخطبة 129.
7- الکافی : 8/71/27.
8- مقصود کسی است که پس از سه طلاقه کردن همسر خود برای این که بر او حلال شود محلِّل بگیرد و با او شرط کند که پس از نزدیکی با همسر مطلّقه اش، وی را طلاق دهد _ م.

عنه علیه السلام :لَعَنَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَن نَظَرَ إلی فَرجِ امرأةٍ لا تَحِلُّ لَهُ ، و رجُلاً خانَ أخاهُ فی امرأتِهِ ، و رجُلاً احْتاجَ النّاسُ إلَیهِ لِیُفَقِّهَهُم فسألَهُم الرِّشوَةَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قال رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : إنّی لَعَنتُ سَبعَةً لَعَنَهُمُ اللّهُ و کُلُّ نَبیٍّ مُجابٍ قَبلی ، فقیلَ : و مَن هُم یا رسولَ اللّهِ ؟ فقالَ : الزّائدُ فی کِتابِ اللّهِ ، و المُکَذِّبُ بقَدَرِ اللّهِ ، و المُخالِفُ لِسُنَّتی ، و المُستَحِلُّ مِن عِترَتی ما حَرَّمَ اللّهُ ، و المُتَسلِّطُ بالجَبریَّةِ لیُعِزَّ مَن أذَلَّ اللّهُ و یُذِلَّ مَن أعَزَّ اللّهُ ، و المُستَأثِرُ علَی المُسلمینَ بفَیئهِم مُستَحِلاًّ لَهُ ، و المُحَرِّمُ ما أحَلَّ اللّهُ عَزَّ و جلَّ . (2)

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله لعنت نمود کسی را که به شرمگاه زن نا محرم بنگرد و مردی را که به زنِ برادرِ[دینی ]خود خیانت ورزد و مردی را که مردم برای فهم دین خود به او نیاز پیدا کنند و او از آنان رشوه [و مزد ]طلب کند.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من هفت گروه را لعنت کرده ام، که خدا و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای پیش از من نیز آنها را لعنت کرده اند. عرض شد: آنها کیستند ای رسول خدا؟ فرمود: کسی که به کتاب خدا بیفزاید. کسی که تقدیر خدا را دروغ بداند. کسی که با سنّت و روش من مخالفت ورزد. کسی که از عترت و خاندان من آنچه را که خداوند حرام کرده است حلال شمارد. کسی که با توسّل به زور حکومت را به دست گیرد، تا کسی را که خدا خوارش گردانیده است

عزیز گرداند و کسی را که خدا عزّت بخشیده است به ضعف و زبونی کشاند، و کسی که بیت المال مسلمانان را به انحصار خویش در آورد و آن را برای خود حلال شمرد و کسی که آنچه را خداوند عزّ و جلّ حلال کرده است، حرام گرداند.

ص :278


1- بحار الأنوار : 103/54/28.
2- بحار الأنوار : 75/339/17.

عنه علیه السلام :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن ضَرَبَ والِدَهُ أو والِدَتَهُ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَن عَقَّ والِدَیهِ ، مَلعونٌ مَلعونٌ مَن لَم یُوَقِّرِ المَسجِدَ . (1)

عنه علیه السلام :المُنَجِّمُ مَلعونٌ، و الکاهِنُ مَلعونٌ، و السّاحِرُ مَلعونٌ ، و المُغَنِّیَةُ مَلعونَةٌ ، و مَن آواها و آکِلُ کَسبِها مَلعونٌ . (2)

امام صادق علیه السلام :ملعون است، ملعون کسی که پدر یا مادر خود را بزند، ملعون است، ملعون کسی که پدر و مادر خود را نافرمانی کند و آزارشان رساند، ملعون است، ملعون کسی که احترام مسجد را نگه ندارد.

امام صادق علیه السلام :منجّم، ملعون است. پیشگو، ملعون است. جادوگر، ملعون است. زن آوازه خوان، ملعون است و کسی که او را سر پناه دهد و از درآمد او امرار معاش کند ملعون است.

3519 - المَلعونونَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ
3519 - لعنت شدگانِ در دنیا و آخرت

الکتاب :

«إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیَا و الآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابا مُهِینا» . (3)

«إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» . (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أربَعةٌ لُعِنوا فی الدُّنیا و الآخِرَةِ ، و أمَّنَتِ المَلائکَةُ : رجُلٌ جَعَلَهُ اللّهُ ذَکَرا فأنَّثَ نَفسَهُ و تَشَبَّهَ بالنِّساءِ ، و امرأةٌ جَعَلَها اللّهُ اُنثی فتَذَکّرَت و تَشَبَّهَت بالرِّجالِ ، و الّذی یُضِلُّ الأعمی ، و رجُلٌ حَصُورٌ و لَم یَجعَلِ اللّهُ حَصُورا إلاّ یَحیَی بنَ زکریّا . (6)

3519

لعنت شدگانِ در دنیا و آخرت

قرآن:

«کسانی که خدا و رسول او را می آزارند، خداوند در دنیا و آخرت آنها را لعنت کرده و عذابی خوار کننده برایشان آماده ساخته است».

«کسانی که به زنان پاکدامن بی خبر و مؤمن تهمت زنا می زنند، در دنیا و آخرت لعنت شده اند و برایشان عذابی بزرگ است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار نفرند که در دنیا و آخرت لعنت شدند و فرشتگان آمین گفتند: مردی که خداوند او را مذکّر آفریده و او زن صفتی کند و خود را مانند زنان در آورد و زنی که خداوند او را مؤنث آفریده و او مرد صفتی کند و خود را به صورت مردها درآورد و کسی که نابینا را از راه منحرف سازد و مرد عزب؛ [زیرا ]خداوند جز یحیی بن زکریا کسی را عزب (خویشتندار) قرار نداده است.

ص :279


1- کنز الفوائد : 1/150.
2- الخصال : 297/67.
3- الأحزاب : 57.
4- النور : 23.
5- (انظر) هود : 60 ، 99 ، القصص : 42.
6- کنز العمّال : 43981.

ص :280

474 - اللّغو

474 - گفتار و کردار بیهوده
اشاره

(1)

(2)

ص :281


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72/264 باب 115 «استماع اللَّغو». کنز العمّال : 3/640 ، 885.
2- انظر: عنوان 477 «اللّهو». الکلام : باب 3458 ، 3459 ، 3460.

3520 - اللَّغوُ
3520 - گفتار و کردار بیهوده

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» . (1)

«وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاما» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ النّاسِ قَدرا مَن تَرکَ ما لا یَعنیهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن حُسنِ إسلامِ المَرءِ تَرکُهُ ما لا یَعنیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :راحَةُ النّفسِ تَرکُ ما لا یَعنیها . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :تَرکُ ما لا یَعنی زِینَةُ الوَرَعِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمّ ارحَمْنی بِتَرکِ المَعاصی أبَدا ما أبقَیتَنی ، و ارحَمْنی مِن أن أتَکَلّفَ ما لا یَعنینی . (8)

3520

گفتار و کردار بیهوده

قرآن:

«و کسانی که از بیهوده اعراض می کنند».

«و آنان که شهادت دروغ نمی دهند و چون بر بیهوده ای بگذرند، بزرگوارانه می گذرند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پر ارج ترین مردم، کسی است که آنچه را بیهوده است فرو گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های نیکویی اسلام آدمی، فرو گذاشتن بیهوده هاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آسایش جان، در رها کردن بیهوده هاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرو گذاشتن بیهودگی ها، زیور پارسایی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : بار خدایا! به من رحم فرما، که تا زنده هستم گناهان را فرو گذارم و به من رحم فرما، تا در راه آنچه بیهوده است به زحمت نیفتم.

ص :282


1- المؤمنون : 3.
2- الفرقان : 72.
3- (انظر) المائدة : 41 ، مریم : 62، القصص : 55 ، لقمان : 6 ، المدّثّر : 45 ، النبأ : 35، الشعراء : 224.
4- الأمالی للصدوق : 73/41 .
5- قرب الإسناد: 67/214.
6- بحار الأنوار : 74/167/32.
7- جامع الأخبار : 337/947.
8- بحار الأنوار : 92/294/6.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَهیجوا وَهَجَ النّارِ علی وُجوهِکُم بالخَوضِ فیما لا یَعنیکُم . (1)

إدریسُ علیه السلام_ مِن دُعائهِ _: اللّهُمّ سَلِّ قَلبی عَن کُلِّ شَیءٍ لا أتَزَوّدُهُ إلَیکَ ، و لا أنتَفِعُ بهِ یَومَ ألقاکَ ، مِن حَلالٍ أو حَرامٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ قَولٍ لَیسَ للّهِ فیهِ ذِکرٌ فلَغوٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَعَرَّضْ لِما لا یَعنیکَ بِتَرکِ ما یَعنیکَ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابٍ لَهُ إلی عبدِ اللّهِ بنِ العبّاسِ _: أمّا بَعدُ، فاطلُبْ ما یَعنیکَ و اترُکْ ما لا یَعنیکَ ؛ فإنّ فی تَرکِ ما لا یَعنیکَ دَرکَ ما یَعنیکَ . (5)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتَغَلَ بما لا یَعنیهِ فاتَهُ ما یَعنیهِ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ اطَّرَحَ ما یَعنیهِ ، وَقَعَ إلی ما لا یَعنیهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با فرو رفتن در کارهای بیهوده، زبانه آتش را به صورتهای خود شعله ور نکنید.

ادریس علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! دلم را از هر چیزی، حلال یا حرام، که از آن در راه سفر به سوی تو توشه برندارم و در روزی که با تو دیدار کنم از آن بهره ای نبرم، دور گردان.

امام علی علیه السلام :هر سخنی که در آن یاد خدا نباشد، بیهوده است.

امام علی علیه السلام :با فرو گذاشتن آنچه سودمند است، خود را در معرض آنچه بیهوده است قرار مده.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به عبد اللّه بن عباس _نوشت : اما بعد، چیزی را بجوی که سودمند است و آنچه را که بیهوده است فرو گذار؛ زیرا فرو گذاشتن چیزهای بیهوده، باعت رسیدن به کارهای سودمند است.

امام علی علیه السلام :هر کس به امور بیهوده بپردازد، امور سودمند را از دست بدهد.

امام علی علیه السلام :هر کس از آنچه بیهوده است دوری کند، به سوی آنچه سودمند است رهسپار شود.

ص :283


1- تنبیه الخواطر : 2/116.
2- بحار الأنوار : 98/99/2.
3- بحار الأنوار : 78/92/101.
4- بحار الأنوار : 78/7/59 .
5- تحف العقول : 218.
6- غرر الحکم : 8520 .
7- غرر الحکم : 8689.

عنه علیه السلام :لا تَقولَنَّ ما یُوافِقُ هَواکَ و إن قُلتَهُ لَهوا أو خِلْتَهُ لَغوا ؛ فَرُبَّ لَهوٍ یُوحِشُ مِنکَ حُرّا ، و لَغوٍ یَجلِبُ علَیکَ شَرّا . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّ لَغوٍ یَجلِبُ شَرّا . (2)

عنه علیه السلام :اِشتِغالُ النّفسِ بما لا یَصحَبُها بَعدَ المَوتِ مِن أکثَرِ الوَهنِ . (3)

عنه علیه السلام :دَعُوا الفُضولَ یُجانِبْکُ_مُ السُّفَهاءُ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتَغلَ بالفُضولِ فاتَهُ مِن مُهِمِّهِ المَأمولُ . (5)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتَغلَ بغَیرِ ضَرورَتِهِ فَوّتَهُ ذلکَ مَنفَعتَهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتَغلَ بغَیرِ المُهِمِّ ضَیّعَ الأهَمَّ . (7)

عنه علیه السلام :مَن شَغَلَ نَفسَهُ بما لا یَجِبُ ، ضَیّعَ مِن أمرِهِ ما یَجِبُ . (8)

امام علی علیه السلام :هرگز موافق هوس خود سخنی مگوی، هرچند از روی بازی (شوخی) بگویی یا آن را بیهوده (بدون قصد) پنداری؛ زیرا بسا شوخی ای که آزاده ای را از تو بِرَمانَد و بسا سخن بیهوده ای که بدی را به سوی تو کشاند.

امام علی علیه السلام :بسا گفتار و کردار بیهوده ای که شرّی را در پی آورد.

امام علی علیه السلام :پرداختن نفْس به آنچه که بعد از مرگ همراهی اش نمی کند، از بیشترین سستی در عمل است.

امام علی علیه السلام :گفتار و کردار بیهوده را رها کنید، تا سبک سران از شما دوری کنند.

امام علی علیه السلام :کسی که به زواید بپردازد، هدف مطلوب خود را از دست بدهد.

امام علی علیه السلام :هر کس به آنچه برایش ضروری نیست بپردازد، این کار منفعتش را از دستش بگیرد.

امام علی علیه السلام :هر کس به آنچه مهم نیست بپردازد، کار مهمتر را از دست بدهد.

امام علی علیه السلام :هر کس خود را به آنچه ضرورت ندارد سرگرم سازد، آنچه را برایش ضرورت دارد ضایع گرداند.

ص :284


1- غرر الحکم : 10270.
2- غرر الحکم : 5290.
3- غرر الحکم : 1982.
4- بحار الأنوار : 78/53/89.
5- غرر الحکم : 8633.
6- غرر الحکم : 8765.
7- غرر الحکم : 8607.
8- غرر الحکم : 8528.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قُمْ بالحَقِّ ، و لا تَعَرَّضْ لِما نابَکَ ، و اعتَزِلْ عَمّا لا یَعنیکَ . (1)

مجمع البیان :قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ فی قولهِ تعالی : «و الّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغوِ مُعْرِضونَ» _ : هُو أن یَتَقَوّلَ الرّجُلُ علَیکَ بالباطِلِ ، أو یأتِیَکَ بما لَیسَ فیکَ ، فتُعرِضَ عَنهُ للّهِ .

و فی روایةٍ اُخری : إنّهُ الغِناءُ و المَلاهی . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکَ و الدُّخولَ فیما لا یَعنیکَ فتُذَلَّ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَغُرَّکَ النّاسُ مِن نَفسِکَ ؛ فإنّ الأمرَ یَصِلُ إلَیکَ مِن دُونِهِم ، و لا تَقطَعِ النَّهارَ بکَذا و کَذا ؛ فإنّ مَعکَ مَن یَحفَظُ علَیکَ . (4)

تفسیرِ القُمّیِّ_ فی قولهِ تعالی: «فی جَنَّةٍ عالِیَةٍ * لا تَسْمَعُ فِیها لاغِیَةً» (5) _: الهَزلُ و الکِذبُ . (6)

التّفسیر :

قال العلامة الطباطبائی : قوله تعالی : «و الّذینَ هُم عَنِ اللَّغوِ مُعرِضونَ» اللغو من الفعل هو ما لا فائدة فیه ، و یختلف باختلاف الاُمور التی تعود علیها الفائدة ، فربّ فعل هو لغو بالنسبة إلی أمر و هو بعینه مفید مُجدٍ بالنسبة إلی أمر آخر .

فاللغو من الأفعال فی نظر الدین : الأعمال المباحة التی لا یُنتفع بها فی الآخرة أو فی الدُّنیا بحیث ینتهی أیضا إلَی الآخرة ، کالأکل و الشرب بداعی شهوة التغذّی اللَّذَین یتفرّع علیهما التقوّی علی طاعة اللّه و عبادته ، فإذا کان الفعل لا ینتفع به فی آخرة و لا فی دنیا تنتهی بنحوٍ إلی آخرة فهو اللغو . و بنظر أدقّ : هو ما عدا الواجبات و المستحبّات من الأفعال .

و لم یصف سبحانه المؤمنین بترک اللغو مطلقا ، فإنّ الإنسان فی معرض العثرة و مزلّة الخطیئة ، و قد عفا عن السیّئات إذا اجتنبت الکبائر کما قال : «إن تَجْتَنِبوا کَبائِرَ ما تُنْهَونَ عَنهُ نُکَفِّرْ عَنکُم سَیّئاتِکُم و نُدخِلْکُم مُدْخَلاً کَریما» . (7)

بل وصفهم بالإعراض عن اللغو دون مطلق ترکه ، و الإعراض یقتضی أمرا بالفعل یدعو إلَی الاشتغال به فیترکه الإنسان صارفاً وجهه عنه إلی غیره ؛ لعدم اعتداده به و اعتنائه بشأنه . و لازمه ترفّع النفس عن الأعمال الخسیسة ، و اعتلاؤها عن الاشتغال بما ینافی الشرف و الکرامة ؛ و تعلّقها بعظائم الاُمور و جلائل المقاصد .

و من حقّ الإیمان أن یدعو إلی ذلک ؛ فإنّ فیه تعلّقاً بساحة العظمة و الکبریاء و منبع العزّة و المجد و البهاء ، و المتّصف به لا یهتمّ إلاّ بحیاة سعیدة أبدیّة خالدة ، فلا یشتغل إلاّ بما یستعظمه الحقّ ، و لا یستعظم ما یهتمّ به سفلة النّاس و جهلتهم ، «و إذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاماً ، و إذا مَرُّوا باللَّغو مَرُّوا کِراماً » .

و من هنا یظهر أنّ وصفهم بالإعراض عن اللغو کنایة عن علوّ همّتهم و کرامة نفوسهم . (8)

امام باقر علیه السلام :به حق عمل کن و به گرفتاری هایی که در این راه به تو می رسد، اعتنایی مکن و از آنچه بیهوده است، کناره گیری کن.

مجمع البیان :امام صادق علیه السلام _ درباره آیه «و کسانی که از بیهوده اعراض می کنند» _ فرمود : یعنی آن که کسی درباره تو نادرستی ببافد، یا چیزی که در تو نیست به تو نسبت دهد و تو به خاطر خدا، از او اعراض کنی. در روایتی دیگر آمده است: مقصود، خنیاگری و کارهای لهو و غفلت آور است.

امام صادق علیه السلام :از پرداختن به آنچه بیهوده است بپرهیز، که خوار و زبون می شوی.

امام صادق علیه السلام :مردم تو را از خودت غافل نگردانند؛ زیرا نتیجه آن به خودت می رسد نه به آنها. و روز خود را با چنین و چنان کردن سپری مکن؛ زیرا همراه تو کسانی هستند که آنچه را از تو سر می زند ثبت می کنند.

تفسیر القمی_ در ذیل آیه «در بهشتی برین که در آن سخن لاغیه نشنوند» _: [مقصود از لاغیه و لغو ]شوخی و دروغ است.

تفسیر :

علامه طباطبایی رحمه الله گوید: در آیه «و الّذین هم عن اللغو معرضون»: فعلِ لغو عبارت از عملی است که فایده ای در آن وجود ندارد. فعلِ لغو

یک امر نسبی است؛ زیرا چه بسا فعلی که نسبت به یک امر لغو است، اما همان فعل نسبت به امری دیگر مفید و ثمربخش است.

فعلِ لغو از نظر دین، عبارت از کارهای مباحی است که در آخرت یا در دنیایی که به نحوی به آخرت می انجامد سودی نمی بخشند، مانند خوردن و آشامیدن با اشتها و انگیزه نیرو گرفتن برای طاعت و عبادت خدا که از این دو کار متفرّع می شود.

پس اگر فعل نه برای آخرت سودمند باشد نه برای دنیایی که به نحوی به آخرت می انجامد، این کار لغو است . با نگاهی دقیقتر: فعلِ لغو عبارت است از آنچه که فراسوی افعال واجب و مستحب باشد.

خداوند سبحان، مؤمنان را به ترکِ مطلقِ عمل لغو وصف نفرمود، چون انسان در معرض لغزش و خطاست و در صورتی که آدمی از گناهان بزرگ اجتناب کند، خداوند سایر خطاها و گناهان او را می بخشد، چنان که فرموده است:«اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی می شوید دوری ورزید، از دیگر گناهانتان در می گذریم و شما را به مکانی نیکو در می آوریم».

بلکه آنان را به اِعراض از کار بیهوده، نه مطلق ترک آن، وصف فرموده است. اِعراض، مقتضیِ وجود امری بالفعل و موجود است که انسان را به سوی اشتغال فرا خواند، ولی انسان از روی بی اعتنایی و بها ندادن به آن کار از آن روی گردان شود و به کاری دیگر بپردازد. لازمه این روی گردانی آن است که شخص، خودش را از پرداختن به کارهای پست و مخالفِ با شرافت و کرامت، برتر و بالاتر بداند و به کارهای بزرگ و اهداف عالی روی آورد.

ایمان حقیقی هم به همین فرا می خواند؛ زیرا ایمان، به ساحت عظمت و کبریا و منبع عزّت و مجد و جلال تعلّق دارد و کسی که از صفت ایمان برخوردار است جز به زندگی سعادتمندانه ابدی و جاویدان اهتمام نمی ورزد و تنها به کارهایی می پردازد که حقْ آن را با عظمت بداند و برای آنچه که مردمان فرومایه و نادان بدان اهتمام می ورزند اهمیت و عظمتی قائل نیست و اگر جاهلان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ می دهند و چون بر کاری لغو بگذرند با بزرگواری می گذرند.

از این جا روشن می شود که وصف مؤمنان به اِعراض از لغو، کنایه از بلندی همّت و کرامت و بزرگواری شخصیت آنهاست.

ص :285


1- الاختصاص : 230.
2- مجمع البیان : 7/157.
3- بحار الأنوار : 78/204/42.
4- بحار الأنوار : 71/181/37.
5- الغاشیة : 10 و 11 .
6- تفسیر القمّی : 2/418.
7- النساء : 31.
8- المیزان فی تفسیر القرآن : 15/9.

ص :286

ص :287

ص :288

475 - اللّقطة

475 - پیدا شده
اشاره
3521 - اللُّقَطَةُ
3521 - پیدا شده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ اللُّقطَةِ _: یُعَرِّفُها ، فإن جاءَ صاحِبُها دَفَعَها إلَیهِ و إلاّ حَبَسَها حَولاً ؛ فإن لَم یَجِئْ صاحِبُها أو مَن یَطلُبُها تَصَدّقَ بها ، فإن جاءَ صاحِبُها بَعدَ ما تَصَدّقَ بها ، إن شاءَ اغتَرَمَها الّذی کانت عِندَهُ و کانَ الأجرُ لَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یأکُلُ الضّالّةَ إلاّ الضّالُّونَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی اللُّقطَةِ _: لا تَعَرَّضْ لَها ؛ فإنّ النّاسَ لَو تَرَکوها لَجاءَ صاحِبُها حتّی یأخُذَها. (3)

(4)

3521

پیدا شده

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از شیئ پیدا شده _فرمود : باید آن را اعلام کند. اگر صاحبش پیدا شد، به او بدهد و اگر نیامد، یک سال نگه دارد. چنانچه [در این مدّت ]صاحبش یا کسی که آن را بطلبد نیامد، آن را صدقه بدهد. اگر بعد از این که آن شیئ را صدقه داد صاحبش پیدا شد، چنانچه بخواهد، می تواند تاوان چیزی را که نزد او بوده است به صاحبش بپردازد. در این صورت اجر مالی که صدقه داده است از آنِ او خواهد بود.

امام باقر علیه السلام :[حیوان] گم شده را، کسی جز گمراهان نخورد.

امام صادق علیه السلام_ درباره شیئ پیدا شده _فرمود : به آن دست نزن؛ اگر مردم شیئ پیدا شده را دست نمی زدند، حتما صاحبش می آمد و آن را برمی داشت.

ص :290


1- تهذیب الأحکام : 6/389/1164.
2- تهذیب الأحکام : 6/396/1193.
3- تهذیب الأحکام : 6/390/1166.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 17/349 باب 2 «وجوب تعریف اللُّقطة سنةً إذا کانت أکثر من درهم، ثمّ إن شاء تصدّق بها، و إن شاء حفظها لصاحبها ، و إن شاء تصرّف فیها».

476 - اللّقاء

476 - دیدار
اشاره

لقاءُ اللّه سبحانه و تعالی

دیدار خدای سبحان و متعال

(1)

(2)

ص :291


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6/124 باب 4 «حبّ لقاء اللّه سبحانه». کنز العمّال : 14/437 «رؤیة اللّه سبحانه». المحجّة البیضاء : 8/3 _ 101 «کتاب المحبّة و الشوق و الرضا و الاُنس».
2- انظر: عنوان 435 «المقرّبون». الاُنس : باب 314 ، البلاء : باب 416 ، الثواب : باب 480. المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 679 ، معرفة اللّه : باب 2590 _ 2594. القلب : باب 3335 ، 3336.

3522 - شَوقُ اللِّقاءِ
3522 - شوق دیدار

الکتاب :

«وَ مَا أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یَا مُوسَی * قالَ هُمْ أُولاءِ عَلَی أَثَرِی وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَعرِفَةُ رأسُ مالی ، و العَقلُ أصلُ دِینی ، و الحُبُّ أساسی ، و الشَّوقُ مَرکَبی ، و ذِکرُ اللّهِ أنیسی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ناجی موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام بِمائةِ ألفِ کَلِمَةٍ و أربَعةٍ و عِشرینَ ألفَ کَلِمَةٍ ، فی ثلاثَةِ أیّامٍ و لیالِیهِنَّ ، ما طَعِمَ فیها موسی و لا شَرِبَ فیها ، فلَمّا انصَرفَ إلی بَنی إسرائیلَ و سَمِعَ کلامَهُم مَقَتَهُم ؛ لِما کانَ وَقَعَ فی مَسامِعِهِ مِن حَلاوَةِ کَلامِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: أسألُکَ الرِّضا بالقَضاءِ ، وَ بَردَ العَیشِ بَعدَ المَوتِ ، و لَذّةَ النَّظَرِ إلی وَجهِکَ ، و شَوقا إلی رؤیَتِکَ و لِقائکَ . (4)

3522

شوق دیدار

قرآن:

«چه چیز تو را وا داشت تا از قومت پیشی گیری، ای موسی؟ گفت: آنها از پی من روانند. ای پروردگار من! من به سوی تو شتافتم تا خشنود گردی».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شناخت، سرمایه من است و خرد، ریشه دین من و عشق، بنیاد من و شوق، مرکب من و یاد خداوند، همدم من.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ، در طیّ سه شبانه روز یکصد و بیست و چهار هزار کلمه به راز با موسی بن عمران علیه السلام در میان نهاد و در این مدت موسی نه چیزی خورد و نه چیزی آشامید و چون به سوی بنی اسرائیل برگشت و سخنان آنها را شنید از آنان متنفّر شد؛ علّتش تأثیری بود که حلاوت سخن خداوند عزّ و جلّ در گوشهایش نهاده بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : [بار خدایا! ]خشنودی به قضای تو و زندگی خوشِ بعد از مرگ و لذّت دیدنِ روی تو و شوق به مشاهده و دیدار تو را، از درگاهت مسألت دارم.

ص :292


1- طه : 83 ، 84 .
2- الشفا بتعریف حقوق المصطفی : 1/146 .
3- الخصال : 642/20.
4- مکارم الأخلاق : 2/31/2069.

المحجّة البیضاء :أبو الدَّرداءِ لکَعبِ الأحبارِ : أخبِرْنی عَن أخَصِّ آیةٍ فی التَّوراةِ . فقالَ : یَقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : طالَ شَوقُ الأبرارِ إلی لِقائی، و أنا إلی لِقائهِم لَأشَدُّ شَوقا .

قالَ : و مَکتوبٌ إلی جانِبِها : «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی ، و مَن طَلبَ غَیری لَم یَجِدْنی». فقالَ أبو الدَّرداءِ : أشهَدُ أنّی لَسَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ هذا . (1)

المحجّة البیضاء :فی أخبارِ داوودَ علیه السلام أنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أوحی إلَیهِ : یا داوودُ، إلی کَم تَذکُرُ الجَنّةَ و لا تَسألُنی الشَّوقَ إلَیَّ ؟! قالَ: یا رَبِّ، مَنِ المُشتاقونَ إلَیکَ ؟ قالَ : إنّ المُشتاقینَ إلَیَّ الّذینَ صَفَّیتُهُم مِن کُلِّ کَدَرٍ ، و أنبَهتُهُم بالحَذَرِ ، و خَرَقتُ مِن قُلوبِهِم إلَیَّ خَرْقا یَنظُرونَ إلَیَّ . (2)

المحجّة البیضاء_ فی أخبار داوودَ علیه السلام أیضا _: قُلْ لعِبادی المُتَوجِّهینَ إلَیَّ بمَحَبَّتی : ما ضَرَّکُم إذا احتَجَبتُم عَن خَلقی إذ رَفَعتُ الحِجابَ فیما بَینی و بَینَکُم حتّی تَنظُروا إلَیَّ بعُیونِ قُلوبِکُم؟! (3)

المحجّة البیضاء :ابو درداء _ به کعب الاحبار _ گفت : مرا از خاصّترین آیه تورات، خبر ده. کعب الاحبار گفت: خداوند عزّ و جلّ می فرماید: نیکان به دیدارِ من شوق بسیار دارند، اما شوق من به دیدار آنان شدیدتر است . کعب الاحبار گفت: در کنار این آیه نوشته شده است: «هر که مرا بجوید، بیابَدم و هرکه دیگری را بجوید، مرا نیابد». ابو درداء گفت: گواهی می دهم که شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز همین را می گفت.

المَحَجّة البیضاء :در اخبار داوود علیه السلام آمده است که خداوند عزّ و جلّ به او وحی فرمود : ای داوود! تا کی از بهشت یاد می کنی و شوقِ به مرا از من نمی خواهی؟! عرض کرد: ای پروردگار من! مشتاقان تو کیستند؟ فرمود: مشتاقان من کسانی هستند که آنان را از هر تیرگی صاف کرده ام و با حذر و هوشیاری بیدارشان کرده ام و از دل های آنان روزنه ای به سوی خودم گشوده ام که از آن به من می نگرند.

المحجّة البیضاء :در اخبار داوود علیه السلام آمده است که: به آن بندگانم که با محبّت من، رو سوی من کرده اند، بگو: شما را چه زیان که وقتی پرده میان خود و شما را کنار زده ام تا با دیدگان دلتان به من بنگرید، از آفریدگان من مستور بمانید.

ص :293


1- المحجّة البیضاء : 8/58 .
2- المحجّة البیضاء : 8/59.
3- المحجّة البیضاء : 8/61.

المحجّة البیضاء_ فی أخبار داوودَ علیه السلام أیضا _: و انظُرْ إلَیَّ ببَصَرِ قَلبِکَ ، و لا تَنظُرْ بعَینِکَ الّتی فی رأسِکَ إلَی الّذینَ حَجَبتُ عُقولَهُم عَنّی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّوقُ شِیمَةُ المُوقِنینَ . (2)

عنه علیه السلام :الشَّوقُ خُلْصانُ العارِفینَ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابٍ لَهُ إلی مُعاویَةَ _: أنا مُرقِلٌ نَحوَکَ فی جَحفَلٍ مِن المُهاجِرینَ و الأنصارِ ......... مُتَسَربِلینَ سَرابِیلَ المَوتِ ، أحَبُّ اللِّقاءِ إلَیهِم لِقاءُ رَبِّهِم . (4)

عنه علیه السلام_ فی حَثِّ أصحابِهِ علَی القِتالِ _: مَنِ الرّائحُ إلَی اللّهِ کالظَّمآنِ یَرِدُ الماءَ ؟! الجَنَّةُ تَحتَ أطرافِ العَوالی ! الیَومَ تُبلی الأخبارُ ! و اللّهِ، لَأنا أشوَقُ إلی لِقائهِم مِنهُم إلی دِیارِهِم . (5)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِه إلی أهلِ مِصرَ _: و إنّی إلی لِقاءِ اللّهِ لَمُشتاقٌ ، و حُسنِ ثَوابِهِ لَمُنتَظِرٌ راجٍ . (6)

المحجّة البیضاء :در اخبار داوود علیه السلام همچنین آمده است که : با چشم دلت، مرا ببین و با چشم سرت به کسانی که خِردهایشان از دیدن من عاجز است، منگر.

امام علی علیه السلام :شوق، خوی اهل یقین است.

امام علی علیه السلام :شوق، یار یکرنگ عارفان است.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : من با انبوهی از مهاجران و انصار به سوی تو شتابانم ......... که پیراهن مرگ به تن کرده اند و محبوبترین دیدار برای آنان، دیدارِ با پروردگارشان است.

امام علی علیه السلام_ در برانگیختن یارانش به جنگ _فرمود : کیست آن که به سوی خدا رهسپار شود، همچون تشنه ای که به سوی آب می رود؟ بهشت زیر لبه های شمشیرهاست! امروز خبرها آشکار می شود! به خدا سوگند که اشتیاق من به دیدارِ آنها (دشمنان) بیشتر از شور و اشتیاق آنها به خانه هایشان است.

امام علی علیه السلام :در نامه خود به مردم مصر _ نوشت : من به دیدار خداوند مشتاقم و چشم به راه و امیدوار به پاداش نیکوی او هستم.

ص :294


1- المحجّة البیضاء : 8/61.
2- غرر الحکم : 663.
3- غرر الحکم : 855.
4- نهج البلاغة: الکتاب28.
5- نهج البلاغة : الخطبة 124.
6- نهج البلاغة: الکتاب62.

عنه علیه السلام :مَن یَکُنِ اللّهُ أمَلَهُ یُدرِکْ غایَةَ الأملِ و الرَّجاءِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أمَّلَ غَیرَ اللّهِ سبحانَهُ أکذَبَ آمالَهُ . (2)

عنه علیه السلام :ضاعَ مَن کانَ لَهُ مَقصَدٌ غَیرُ اللّهِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :کسی که خدا آرمانش باشد، به منتهای آرمان و امید برسد.

امام علی علیه السلام :هر کس به غیر خداوند سبحان امید بندد، امیدهایش را دروغ (نقش بر آب) یابد.

امام علی علیه السلام :کسی که مقصدی جز خدا داشته باشد، گم شود.

3523 - موجِباتُ الشَّوقِ
3523 - عوامل شوق آفرین

المحجّة البیضاء :فی أخبارِ داوودَ علیه السلام أنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أوحی إلَیهِ : ......... یا داوودُ ، إنّی خَلَقتُ قُلوبَ المُشتاقینَ مِن رِضوانی ، وَ نعَّمتُها بنُورِ وَجهی .........

فقالَ داوودُ: یا رَبِّ ، بِمَ نالُوا مِنکَ هذا ؟ قالَ : بحُسنِ الظَّنِّ ، و الکَفِّ عَنِ الدُّنیا و أهلِها ، و الخَلَواتِ بِی و مُناجاتِهِم لِی ، و إنَّ هذا مَنزِلٌ لا یَنالُهُ إلاّ مَن رَفَضَ الدُّنیا و أهلَها ، و لَم یَشتَغِلْ بشیءٍ مِن ذِکْرِها ، و فَرَّغَ قَلبَهُ لِی و اختارَنی علی جَمیعِ خَلقی ، فعِندَ ذلکَ أعطِفُ علَیهِ فاُفَرِّغُ نَفسَهُ لَهُ ، و أکشِفُ الحِجابَ فیما بَینی و بَینَهُ ؛ حتّی یَنظُرَ إلَیَّ نَظَرَ النّاظِرِ بعَینِهِ إلَی الشّیءِ . (5)

3523

عوامل شوق آفرین

المحجّة البیضاء :در اخبار داوود علیه السلام آمده است که خداوند عزّ و جلّ، به او وحی فرمود: ای داوود! من دل های مشتاقان را از خشنودی خود آفریدم و آنها را به نور ذات خود منعّم گردانیدم ......... داوود عرض کرد: پروردگارا! به چه وسیله به این مقام نزد تو، رسیدند؟ فرمود: به خوش گمانی و دور نگه داشتن خویش از دنیا و اهل آن و خلوت کردن و مناجات نمودن با من. و این مقامی است که بدان دست نیابد، مگر کسی که دنیا و اهل آن را به کنار نهد و هرگز از آن یاد نکند و دلش را برای من خالی گرداند و مرا بر همه آفریدگانم برگزیند. در این صورت است که من به او رو می کنم و نفْس او را برای او فارغ گردانم و حجابِ میان خود و او را کنار زنم، به طوری که مرا [با چشم دل ]ببیند همچون کسی که با چشم [سر] خود چیزی را می بیند.

ص :295


1- غرر الحکم : 8820.
2- غرر الحکم : 8953.
3- غرر الحکم : 5907.
4- (انظر) المحجّة البیضاء : 8/27 «بیان أنّ أجَلَّ اللّذّات و أعلاها معرفةُ اللّه تعالی و النّظر إلی وجهه الکریم».
5- المحجّة البیضاء : 8/59 و 61.

المحجّة البیضاء_ فی أخبار داوودَ علیه السلام أیضا _: یا داوودُ ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم ، و رِفقی بِهِم ، و شَوقی إلی تَرکِ مَعاصیهِم ، لَماتُوا شَوقا إلَیَّ و تَقَطّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبّتی . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمّ ارزُقْنی حُبَّکَ ، و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ ، و حُبَّ ما یُقَرِّبُنی إلی حُبِّکَ ، و اجعَلْ حُبَّکَ أحَبَّ إلَیَّ مِن الماءِ البارِدِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَوِّقوا أنفُسَکُم الی نَعیمِ الجَنَّةِ تُحِبّوا المَوتَ و تَمقُتوا الحَیاةَ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ: بما ذا أحبَبتَ لِقاءَ اللّهِ؟ _: لَمّا رأیتُهُ قَدِ اختارَ لِی دِینَ مَلائکَتِهِ و رُسُلِهِ و أنبیائهِ عَلِمتُ أنَّ الّذی أکرَمَنی بهذا لَیسَ یَنسانی ، فأحبَبتُ لِقاءَهُ . (4)

(5)

المحجّة البیضاء :در اخبار داوود علیه السلام آمده است که خداوند عزّ و جلّ به او وحی فرمود : ای داوود! اگر روی گردانانِ از من بدانند که چه انتظاری برای آنان می کشم و چه مهری به آنان می ورزم و چه اشتیاقی به ترک معاصی از سوی آنها دارم، هر آینه از شوقِ به من بمیرند و از عشق به من بندهای بدنشان از هم بگسلد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : بار الها! محبّت به خودت و محبّت به کسانی که تو را دوست دارند و دوست داشتن آنچه که مرا به محبّت تو نزدیک می گرداند، روزیم فرما و محبّت خود را در نزد من دوست داشتنی تر از آبِ خنک گردان.

امام علی علیه السلام :جانهای خود را مشتاقِ نعمت های بهشت گردانید، تا مرگ [و رسیدن به بهشت] را دوست بدارید و زندگی [در این دنیا] را دشمن.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که به چه دلیل شیفته دیدار خدا هستی؟ _فرمود : چون دیدم که خداوند دین فرشتگان و فرستادگان و پیغمبران خود را برای من برگزید، دانستم کسی که مرا چنین گرامی داشته است، فراموشم نمی کند. از این رو دوستدارِ دیدار او شدم.

ص :296


1- المحجّة البیضاء: 8/62.
2- المحجّة البیضاء : 8/5.
3- غرر الحکم : 5779.
4- بحار الأنوار : 6/127/11.
5- (انظر) الموت : باب 3680.

3524 - مَن أحبَّ لِقاءَ اللَّهِ
3524 - آن که دوستدار دیدار خداست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّهِ أحَبَّ اللّهُ لِقاءَهُ ، و مَن کَرِهَ لِقاءَ اللّهِ کَرِهَ اللّهُ لِقاءَهُ . (1)

کنز العمّال عن رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّهِ أحَبَّ اللّهُ لِقاءَهُ ، و مَن کَرِهَ لِقاءَ اللّهِ کَرِهَ اللّهُ لِقاءَهُ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، کُلُّنا نَکرَهُ المَوتَ ! قالَ : لَیسَ ذلکَ کَراهِیَةَ المَوتِ ، و لکنّ المؤمنَ إذا حُضِرَ جاءَهُ البَشیرُ مِن اللّهِ بما هُو صائرٌ إلَیهِ ، فلَیسَ شَیءٌ أحَبَّ إلَیهِ مِن أن یکونَ قد لَقِیَ اللّهَ ، فأحَبَّ لِقاءَ اللّهِ فأحَبَّ اللّهُ لِقاءَهُ . و إنّ الفاجِرَ إذا حُضِرَ جاءَهُ ما هُو صائرٌ إلَیهِ مِن الشَّرِّ، فکَرِهَ لِقاءَ اللّهِ فکَرِهَ اللّهُ لِقاءَهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَمَسَّکُوا بِما أمَرَکُمُ اللّهُ بهِ ، فما بَینَ أحَدِکُم و بَینَ أن یَغتَبِطَ و یَری ما یُحِبُّ إلاّ أن یَحضُرَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و ما عِندَ اللّهِ خَیرٌ و أبقی، و تأتَیهُ البِشارَةُ مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ فتَقَرَّ عَینُهُ و یُحِبَّ لِقاءَ اللّهِ . (3)

الأمالی للصدوق :قال الإمام علی علیه السلام : لَمّا أرادَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی قَبضَ رُوحِ إبراهیمَ علیه السلام أهبَطَ إلَیهِ مَلَکَ المَوتِ ، فقالَ : السّلامُ علَیکَ یا إبراهیمُ . قالَ : و علَیکَ السّلامُ یا مَلَکَ المَوتِ، أ داعٍ أم ناعٍ ؟ قالَ : بَل داعٍ یا إبراهیمُ، فأجِبْ !

قالَ إبراهیمُ علیه السلام : فهَل رأیتَ خلیلاً یُمِیتُ خَلیلَهُ ؟! ......... فقالَ اللّهُ جلّ جلالُهُ : یا مَلَکَ المَوتِ، إذهَبْ إلَیهِ و قُلْ لَهُ : هَل رأیتَ حَبیبا یَکرَهُ لِقاءَ حَبیبِهِ ؟! إنّ الحَبیبَ یُحِبُّ لِقاءَ حَبیبِهِ . (4) و فی خبرٍ : ......... فقالَ : یا مَلَکَ المَوتِ، الآنَ فاقبِضْ . (5)

3524

آن که دوستدار دیدار خداست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه دیدار خدا را دوست داشته باشد، خدا دیدار او را دوست دارد و هرکه دیدار خدا را خوش نداشته باشد، خدا نیز دیدار او را خوش ندارد.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرکه دیدار خدا را دوست داشته باشد، خدا نیز دیدار او را دوست می دارد. و هرکه دیدار خدا را خوش نداشته باشد خدا نیز دیدار با او را خوش ندارد. عرض کردند: ای رسول خدا! همه ما مرگ را نا خوش داریم! فرمود: این، ربطی به ناخوش داشتن مرگ ندارد؛ بلکه مؤمن چون زمان مرگش فرا رسد، بشارت دهنده ای از جانب خدا می آید و او را به آنچه به سویش می رود بشارت می دهد. در این هنگام برای او چیزی محبوبتر از این نیست که به دیدار خدا رود. بنا بر این، او دیدار خدا را دوست دارد و خدا هم دیدار او را دوست دارد. اما گنهکار، چون زمان مرگش فرا رسد، سرنوشت بدی که در انتظار اوست پیش او می آید. از این رو دیدار خدا را ناخوش می دارد و خدا هم دیدار او را ناخوش می دارد.

امام علی علیه السلام :به آنچه خداوند شما را بدان فرمان داده است، چنگ در زنید؛ زیرا میان هر یک از شما و رسیدنش به شادی و دیدن آنچه دوست دارد جز این نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد او حاضر شود. و آنچه نزد خداست بهتر و ماندنی تر است و بشارتی از جانب خداوند عزّ و جلّ به او رسد که در نتیجه چشمش روشن شود و دیدار خدا را دوست بدارد.

الأمالی للصدوق :امام علی علیه السلام فرمود: چون خداوند تبارک و تعالی خواست جان ابراهیم علیه السلام را بستاند، ملک الموت را به سویش فرستاد. او آمد و گفت: درود بر تو ای ابراهیم! ابراهیم علیه السلام گفت: و بر تو درود ای ملک الموت! آیا دعوتگری؟ یا خبر مرگی را آورده ای؟ گفت: دعوتگرم ای ابراهیم! پس [دعوت حق را ]اجابت کن!

ابراهیم علیه السلام ! گفت: آیا دیده ای که دوستی جان دوست خود را بگیرد؟ ......... پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای ملک الموت! نزد ابراهیم برو و به او بگو: آیا دیده ای که دوستی دیدار دوستش را خوش نداشته باشد؟ دوست شیفته دیدار دوست خود است.

در خبری افزوده شده است: ......... پس ابراهیم گفت: ای ملک الموت! هم اینک جانم را بستان.

ص :297


1- کنز العمّال : 42121.
2- کنز العمّال : 42198.
3- الخصال : 614/10.
4- الأمالی للصدوق : 264/281 .
5- تنبیه الخواطر : 1/223.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اشتاقَ أدلَجَ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتاقَ سَلا . (2)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّهِ سُبحانَهُ سَلا عَنِ الدُّنیا . (3)

معانی الأخبار عن عبدِ الصَّمدِ بنِ بَشیرٍ عن بعضِ أصحابِهِ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :قلتُ له : أصلحکَ اللّهُ مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّهِ أحَبَّ اللّهُ لِقاءَهُ ، و مَن أبغَضَ لِقاءَ اللّهِ أبغَضَ اللّهُ لِقاءَهُ ؟ قالَ : نَعَم .

فقلتُ : فو اللّهِ، إنّا لَنَکرَهُ المَوتَ ! فقالَ : لَیسَ ذلکَ حَیثُ تَذهَبُ ، إنّما ذلکَ عِندَ المُعایَنَةِ إذا رأی ما یُحِبُّ فلَیسَ شَیءٌ أحَبَّ إلَیهِ مِن أن یَتَقدّمَ ، و اللّهُ یُحِبُّ لِقاءَهُ و هُو یُحِبُّ لِقاءَ اللّهِ حِینَئذٍ ، و إذا رأی ما یَکرَهُ فلَیسَ شَیءٌ أبغَضَ إلَیهِ مِن لِقاءِ اللّهِ، و اللّهُ عَزَّ و جلَّ یُبغِضُ لِقاءَهُ . (4)

امام علی علیه السلام :کسی که مشتاق باشد، سراسر شب [یا پاس آخر شب] را راه پیماید.

امام علی علیه السلام :کسی که شوق [به چیزی ]داشته باشد،[غیر آن را] فراموش کند.

امام علی علیه السلام :کسی که دوستدار دیدار خداوند سبحان باشد، دنیا را از یاد ببَرَد.

معانی الأخبار_ به نقل از عبد الصمد بن بشیر از بعضی از اصحاب _: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم که : هر کس دیدار خدا را دوست داشته باشد، خدا نیز دیدار او را دوست دارد و هر کس از دیدار خدا نفرت داشته باشد، خدا نیز از دیدار او نفرت دارد ؟ حضرت فرمود : همین طور است.

عرض کردم: به خدا قسم، ما مرگ را ناخوش داریم! حضرت فرمود: چنان نیست که تو فکر می کنی. بلکه خوش داشتن و خوش نداشتن لقاء اللّه ، هنگامِ مشاهده مرگ است. در آن هنگام اگر شخص چیزی را ببیند که دوست دارد هیچ چیز برایش محبوبتر از این نیست که پیش رود. در این هنگام است که خدا دیدار او را دوست دارد و او نیز دیدار خدا را دوست می دارد. اما اگر چیزی را ببیند که نا خوش دارد، در این صورت هیچ چیز نزد او منفورتر از لقای خدا نیست و خداوند عزّ و جلّ هم از دیدار او نفرت دارد.

ص :298


1- غرر الحکم : 9159.
2- غرر الحکم : 7730.
3- غرر الحکم : 8425.
4- معانی الأخبار : 236/1.

معانی الأخبار عن یحیَی بنِ سابورٍ:سَمِعتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام فی المَیّتِ تَدمَعُ عَینُهُ عِندَ المَوتِ ، فقالَ : ذاکَ عِندَ مُعایَنَةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَیَری ما یَسُرُّهُ (و ما یُحِبُّهُ) . قالَ: ثُمّ قالَ: أ ما تَری الرّجُلَ یَری ما یَسُرُّهُ و ما یُحِبُّ ، فتَدمَعُ عَینُهُ و یَضحَکُ ؟! (1)

معانی الأخبار_ به نقل از یحیی بن سابور _: شنیدم امام صادق علیه السلام درباره سرازیر شدن اشک از چشمان شخص محتضر فرمود: این، هنگام مشاهده رسول خدا صلی الله علیه و آله است؛ زیرا چیزی را می بیند که شادمانش می کند [و آن را دوست دارد]. یحیی می گوید: حضرت سپس فرمود: آیا نمی بینی که انسان وقتی چیزی را می بیند که او را خوشحال می کند و دوستش دارد، اشک [شوق] از چشمانش سرازیر می شود و می خندد؟

3525 - اللِّقاءُ فِی القُرآنِ
3525 - دیدار در قرآن

التوحید :إنّ رجُلاً أتی أمیرَ المؤمنینَ علیَّ بنَ أبی طالبٍ علیه السلام فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّی قد شَکَکتُ فی کتابِ اللّهِ المُنزَلِ ، قالَ لَهُ علیه السلام : ......... هاتِ وَیحَکَ ما شَکَکتَ فیهِ . قالَ: و أجِدُ اللّهَ جلّ جلالُهُ یقولُ : «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِم کافِرونَ» (2) و ذَکرَ المؤمنینَ فقالَ : «الّذِینَ یَظُنُّونَ أنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ و أنَّهُمْ إلَیْهِ راجِعُونَ» (3) ، و قالَ: «تَحِیَّتُهُمْ یَومَ یَلْقَونَهُ سَلامٌ» (4) ، و قالَ : «مَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ اللّهِ فإنَّ أجَلَ اللّهِ لاَتٍ» (5) ، و قالَ : «فمَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحا» . (6) فَمَرّةً یُخبِرُ أنّهُم یَلقَونَهُ ، و مَرّةً أنّهُ لا تُدرِکُهُ الأبصارُ و هُو یُدرِکُ الأبصارَ ، و مَرّةً یَقولُ : «و لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْما» (7) فأنّی ذلکَ یا أمیرَ المؤمنینَ؟! و کیفَ لا أشُکُّ فیما تَسمَعُ ؟! .........

فقالَ علیه السلام : و أمّا قَولُهُ : «بَلْ هُمْ بلِقاءِ رَبِّهِم کافِرونَ» و ذَکرَ اللّهُ المؤمنینَ «الّذینَ یَظُنّونَ أنَّهُم مُلاقوا رَبِّهِم» و قولُهُ لغَیرِهِم : «إلی یَومِ یَلْقَونَهُ بِما أخْلَفوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ» (8) و قولُهُ «فمَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ ربِّهِ فلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا» فأمّا قولُهُ : «بَلْ هُم بلِقاءِ ربِّهِم کافِرونَ» یَعنی : البَعثَ، فسَمّاهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لِقاءَهُ ، و کذلکَ ذَکرَ المؤمنینَ «الّذینَ یَظُنّونَ أنَّهُم مُلاقوا ربِّهِم» یَعنی یُوقِنونَ أنّهُم یُبعَثونَ و یُحشَرون و یُحاسَبونَ و یُجزَونَ بالثَّوابِ و العِقابِ ؛ فالظَّنُّ ههُنا الیَقینُ خاصّةً ، و کذلکَ قولُهُ : «فمَنْ کانَ یَرْجو لِقاءَ ربِّهِ فلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا» و قولُهُ : «مَنْ کانَ یَرْجو لِقاءَ اللّهِ فإنَّ أجَلَ اللّهِ لاَتٍ» یَعنی : مَن کانَ یُؤمنُ بأنّهُ مَبعوثٌ فإنّ وَعدَ اللّهِ لاَتٍ مِن الثَّوابِ و العِقابِ ، فاللِّقاءُ ههُنا لَیسَ بالرُّؤیَةِ، و اللِّقاءُ هُو البَعثُ ، فافهَمْ جَمیعَ ما فی کِتابِ اللّهِ مِن لِقائهِ فإنّهُ یَعنی بذلکَ البَعثَ ، و کذلکَ قولُهُ: «تَحِیَّتُهُم یَومَ یَلْقَونَهُ سَلامٌ» یَعنی : أنّهُ لا یَزولُ الإیمانُ عَن قُلوبِهِم یَومَ یُبعَثونَ . قالَ : فَرَّجتَ عَنّی یا أمیرَ المؤمنینَ فَرَّجَ اللّهُ عَنکَ، فَقَد حَلَلتَ عَنّی عُقدَةً . (9)

3525

دیدار در قرآن

التوحید :مردی خدمت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام آمد و عرض کرد: ای امیر المؤمنین! من در کتاب آسمانی خدا شک کرده ام! حضرت به او فرمود: ......... افسوس بر تو! بگو آنچه را در آن شک کرده ای؟ عرض کرد: ملاحظه می کنم که خداوند

_ جلّ جلاله _ می فرماید: «بلکه آنان به دیدار پروردگارشان بی ایمانند» و مؤمنان را یاد کرد و فرمود: «آنان که گمان دارند با پروردگارشان دیدار می کنند و به سوی او باز می گردند» و فرمود: «درود آنان در آن روزی که او را دیدار می کنند، سلام است» و فرمود : «هر کس به دیدار پروردگارش امید دارد، [بداند که] وعده خدا آمدنی است» و فرمود : «پس هر کس به دیدار پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته کند».

یک بار می گوید که او را دیدار می کنند و یک بار می گوید که دیدگان او را در نمی یابند و او دیدگان را درمی یابد و بار دیگر می گوید: «به او احاطه علمی پیدا نمی کنند». این ها چیست ای امیر مؤمنان! و چگونه در آنچه شنیدی شک نکنم؟

حضرت فرمود: اما آیه «بلکه آنان به دیدار پروردگارشان بی ایمانند» و این سخن خداوند که از مؤمنان یاد کرد: «کسانی که گمان دارند با پروردگارشان دیدار می کنند» و این سخن او درباره دیگران: «تا روزی که او را دیدار کنند به سبب خلف و عده ای که با خدا کردند» و آیه: «پس کسی که به دیدار پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته کند». امّا آیه «بلکه آنان به دیدار پروردگارشان بی ایمانند»، مراد از دیدار رستاخیز است که خداوند عزّ و جلّ آن را دیدار خود نامیده است. همچنین این آیه که از مؤمنان یاد کرد: «آنان که گمان دارند با پروردگارشان دیدار می کنند»، یعنی یقین دارند که برانگیخته و محشور و حسابرسی می شوند و پاداش و کیفر می بینند. پس «گمان» در این جایِ بخصوص به معنای «یقین» است. همچنین است آیه : «پس هرکه به دیدار پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته کند» و آیه «کسی که به دیدار پروردگارش امید دارد، [بداند که ]وعده خدا آمدنی است»، یعنی کسی که ایمان دارد برانگیخته می شود؛ زیرا وعده خدا درباره پاداش و کیفر حتما آمدنی است. دیدار در این جا به معنای «رؤیت» نیست، بلکه به معنای «برانگیخته شدن» است. پس، تمام آنچه را که در کتاب خدا راجع به «دیدار خدا» آمده است، فهم کن که در تمام این ها به معنای «برانگیخته شدن» است. همچنین آیه «درود آنان در روزی که او را دیدار می کنند سلام است»، یعنی در روزی که برانگیخته می شوند ایمان از دل هایشان زایل نمی شود.

آن مرد عرض کرد: آسوده ام کردی ای امیر مؤمنان! خداوند آسوده ات گرداند؛ زیرا که گِرهی کور از کار من گشودی.

ص :299


1- معانی الأخبار : 236/2.
2- السجدة : 10.
3- البقرة : 46.
4- الأحزاب : 44.
5- العنکبوت : 5.
6- الکهف : 110.
7- طه : 110 .
8- التوبة : 77.
9- التوحید : 255 و 258 و 267.

ص :300

ص :301

ص :302

477 - اللّهو

477 - سرگرمی و غفلت
اشاره

(1)

(2)

ص :303


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73/154 باب 125 «الغفلة و اللَّهو». کنز العمّال : 15/211 _ 231 «کتاب اللَّهو».
2- انظر: عنوان 474 «اللّغو» ، 398 «الغِناء». الدّنیا : باب 1234 ، الدِّین : باب 1312 ، التّجارة : باب 454.

3526 - اللَّهوُ
3526 - سرگرمی و غفلت

الکتاب :

«اِعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ» . (1)

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُوا أُوْلئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ» . (2)

«وَ إِذَا رَأَوا تِجَارَةً أَوْ لَهْوا انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَ تَرَکُوکَ قائما قُلْ مَا عِنْدَ اللّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِبادَ اللّهِ ، أینَ الّذینَ عُمِّروا فنَعِموا ، و عُلِّموا ففَهِموا ، و اُنظِروا فلَهَوا ؟ ! (4)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، اتَّقوا اللّهَ ؛ فما خُلِقَ امرؤٌ عَبَثا فیَلهوَ ، و لا تُرِکَ سُدیً فیَلغوَ ! (5)

3526

سرگرمی و غفلت

قرآن:

«بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و زیور و فخر فروشی میان شماست».

«و از مردم کسی است که سخن بیهوده را می خرد، تا مردم را به نادانی از راه خدا گمراه کند و قرآن را به مسخره می گیرد. اینان عذابی خوار کننده دارند».

«و چون تجارتی یا سرگرمیی ببینند، به سوی آن پراکنده می شوند و تو را همچنان ایستاده رها می کنند. بگو: آنچه نزد خداست، از سرگرمی و تجارت بهتر است و خدا بهترین روزی دهندگان است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! کجایند کسانی که عمر دراز کردند و از نعمتها برخوردار شدند و [آنان که ]آموزش دیدند و فهمیده گشتند و [آنان که ]مهلت داده شدند و سرگرم و غافل شدند؟

امام علی علیه السلام :ای مردم! از خدا بترسید؛ زیرا هیچ کسی عبث آفریده نشده، تا به سرگرمی و غفلت [وقت ]گذراند و مهمل رها نشده تا بیهودگی کند.

ص :304


1- الحدید : 20.
2- لقمان : 6.
3- الجمعة : 11.
4- نهج البلاغة : الخطبة 83.
5- نهج البلاغة : الحکمة 370.

عنه علیه السلام :ما خَلقَ اللّهُ سبحانَهُ أمرا عَبَثا فیَلهوَ ، ما تَرَکَ اللّهُ سبحانَهُ أمرا سُدیً فیَلغوَ . (1)

عنه علیه السلام :اُهجُرِ اللَّهوَ؛ فإنّکَ لَم تُخلَقْ عَبَثا فتَلهوَ ، و لَم تُترَکْ سُدیً فتَلغوَ . (2)

عنه علیه السلام :أ أقنَعُ مِن نَفسی بأن یُقالَ : هذا أمیرُ المؤمنینَ ، و لا اُشارِکَهُم فی مَکارِهِ الدَّهرِ ، أو أکونَ اُسوَةً لَهُم فی جُشوبَةِ (خُشونَةِ) العَیشِ؟! فما خُلِقتُ لیَشغَلَنی أکلُ الطَّیِّباتِ ، کالبَهیمَةِ المَربوطَةِ هَمُّها عَلَفُها ، أوِ المُرسَلَةِ شُغلُها تَقَمُّمُها، تَکتَرِشُ مِن أعلافِها ، و تَلهو عَمّا یُرادُ بها ، أو اُترَکَ سُدیً ، أو اُهمَلَ عابِثا . (3)

عنه علیه السلام :اللّهوُ قُوتُ الحَماقَةِ . (4)

عنه علیه السلام :اللّهوُ مِن ثِمارِ الجَهلِ . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العَقلِ مُجانَبَةُ اللّهوِ . (6)

عنه علیه السلام :أعرِضوا عَن کُلِّ عَمَلٍ بِکُم غِنیً عَنهُ . (7)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، هیچ چیزی را عبث نیافرید تا به سرگرمی پرداخته باشد و خداوند سبحان، هیچ کاری را به حال خود رها نکرد، تا به بیهودگی گذرانده باشد.

امام علی علیه السلام :از سرگرمی (کارهای غفلت زا) دوری کن؛ زیرا که تو بیهوده آفریده نشده ای تا به سرگرمی بپردازی و مهمل رها نشده ای تا بیهودگی کنی.

امام علی علیه السلام :آیا به این دل خوش باشم که گفته شود: این امیر مؤمنان است، اما در سختی های روزگار شریک و همدرد آنان، یا در سختی زندگی سرمشق ایشان نباشم؟! من آفریده نشده ام که خوردن غذاهای لذیذ و رنگارنگ مرا به خود مشغول سازد، همانند حیوانِ به آخور بسته ای که همه همّ و غمش علوفه اوست، یا همچون حیوان رهایی که در میان زباله ها می چرد و شکمش را از علف پر می کند و از آنچه در انتظار اوست، غافل است یا سر خود رها شوم یا بیهوده بگذرانم.

امام علی علیه السلام :سرگرمی (غفلت)، خوراک حماقت است.

امام علی علیه السلام :سرگرمی (غفلت)، از میوه های نادانی است.

امام علی علیه السلام :بالاترین خردمندی، دوری کردن از لهو است.

امام علی علیه السلام :از هر کاری که به آن نیازی ندارید، دوری کنید.

ص :305


1- غرر الحکم : 9606 و 9607.
2- غرر الحکم : 2435.
3- نهج البلاغة : الکتاب 45.
4- غرر الحکم : 937.
5- غرر الحکم : 267.
6- غرر الحکم : 3001.
7- غرر الحکم : 2558.

عنه علیه السلام :غَشّکَ مَن أرضاکَ بالباطِلِ و أغراکَ بالمَلاهی و الهَزلِ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَغُرّنَّکَ العاجِلَةُ بِزُورِ المَلاهی ؛ فإنّ اللّهوَ یَنقَطِعُ و یَلزَمُکَ ما اکتَسَبتَ مِن المآثِمِ . (2)

عنه علیه السلام :شَرُّ ما ضُیِّعَ فیهِ العُمرُ اللَّعِبُ . (3)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمّن یَرجو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ ......... إن سَقُمَ ظَلَّ نادِما ، و إن صَحَّ أمِنَ لاهِیا ......... اللّهوُ مَعَ الأغنیاءِ أحَبُّ إلَیهِ مِن الذِّکرِ مَعَ الفُقَراءِ ! (4)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الهَزلُ فُکاهَةُ السُّفَهاءِ ، و صِناعَةُ الجُهّالِ . (5)

امام علی علیه السلام :کسی که تو را به واسطه باطل خشنود گرداند و به کارهای سرگرم کننده و غیر جدّی ترغیبت کند، به تو خیانت کرده است.

امام علی علیه السلام :دنیا با سرگرمی های دروغین خود تو را نفریبد؛ زیرا هوس بازی سرانجام به پایان می رسد و گناهانی که کسب کرده ای برایت باقی می ماند.

امام علی علیه السلام :بدترین چیزی که عمر در آن تلف می شود، بازیگوشی است.

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل، به آخرت امید بسته است ......... اگر بیمار شود [از کرده خود ]پشیمان گردد و چون تندرستی یابد، آسوده خاطر و غافل شود ......... به غفلت گذراندن با توانگران را، از به یاد خدا بودن در کنار درویشان بیشتر دوست دارد.

امام هادی علیه السلام :هزل گویی، شوخی کم خردان و کار نادانان است.

3527 - ثَمَراتُ اللَّهوِ
3527 - پیامدهای سرگرمی کردن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهوُ یُسخِطُ الرَّحمنَ ، و یُرضی الشَّیطانَ ، و یُنسی القُرآنَ . (6)

عنه علیه السلام :مُجالَسَةُ أهلِ اللَّهوِ یُنسی القُرآنَ ، و یُحضِرُ الشَّیطانَ . (7)

3527

پیامدهای سرگرمی کردن

امام علی علیه السلام :سرگرمی کردن، خداوند مهربان را به خشم می آورد و شیطان را خشنود می سازد و قرآن را از یاد می برد.

امام علی علیه السلام :همنشینی با اهل سرگرمی، قرآن را به فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند.

ص :306


1- غرر الحکم : 6415.
2- غرر الحکم : 10363.
3- غرر الحکم : 5729.
4- نهج البلاغة : الحکمة 150.
5- بحار الأنوار : 78/369/4.
6- بحار الأنوار: 78/9/66.
7- بحار الأنوار : 77/291/1.

عنه علیه السلام :اللّهوُ یُفسِدُ عَزائمَ الجِدِّ . (1)

عنه علیه السلام :الأباطیلُ مُوقِعَةٌ فی الأضالیلِ . (2)

عنه علیه السلام :أوَّلُ اللَّهوِ لَعبٌ ، و آخِرُهُ حَربٌ . (3)

عنه علیه السلام :رُبَّ لَهوٍ یُوحِشُ حُرّا . (4)

عنه علیه السلام :لا تُفْنِ عُمرَکَ فی المَلاهی ؛ فتَخرُجَ مِن الدُّنیا بلا أمَلٍ . (5)

عنه علیه السلام :مَجالِسُ اللّهوِ تُفسِدُ الإیمانَ . (6)

امام علی علیه السلام :سرگرمی، تصمیمات جدّی را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :کارهای باطل و بیهوده، [انسان را]در گمراهی ها می افکند.

امام علی علیه السلام :آغاز سرگرمی، بازی است و پایانش جنگ . (7)

امام علی علیه السلام :بسا سرگرمی که آزاده ای را برمانَد.

امام علی علیه السلام :عمر خود را در سرگرمی ها هدر مده، که بی هیچ امیدی [به ثواب الهی ]از دنیا بروی.

امام علی علیه السلام :مجالس سرگرمی [و خوشگذرانی]، ایمان را تباه می کند.

3528 - المُستَهتَرُ بِاللَّهوِ
3528 - شیفته سرگرمی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبعَدُ النّاسِ عَنِ الصَّلاحِ المُستَهتَرُ باللّهوِ . (8)

عنه علیه السلام :أبعَدُ النّاسِ مِن النّجاحِ المُستَهتَرُ باللَّهوِ و المِزاحِ . (9)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ لَهوُهُ استَحمَقَ . (10)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ لَهوُهُ قَلَّ عَقلُهُ . (11)

عنه علیه السلام :لا یُفلِحُ مَن وَلِهَ باللَّعِبِ ، و استُهتِرَ باللَّهوِ و الطَّرَبِ . (12)

3528

شیفته سرگرمی

امام علی علیه السلام :دورترین مردم از صلاح، کسی است که شیفته سرگرمی است.

امام علی علیه السلام :دورترین مردم از موفقیت، کسی است که شیفته سرگرمی و شوخی است.

امام علی علیه السلام :کسی که زیاد به سرگرمی بپردازد، احمق شمرده شود.

امام علی علیه السلام :کسی که زیاد به سرگرمی بپردازد، عقلش کم است.

امام علی علیه السلام :کسی که دلباخته بازی و شیفته سرگرمی و خوشگذرانی باشد، رستگار نمی شود.

ص :307


1- غرر الحکم : 2165.
2- غرر الحکم : 1274.
3- غرر الحکم : 3132.
4- غرر الحکم : 5291.
5- غرر الحکم : 10360.
6- غرر الحکم : 9815.
7- باد باران آورد، بازیچه جنگ.
8- غرر الحکم : 3067.
9- غرر الحکم : 3333.
10- غرر الحکم : 7969.
11- غرر الحکم : 8426.
12- غرر الحکم : 10876.

عنه علیه السلام :لَم یَعقِلْ مَن وَلِهَ باللَّعِبِ ، و استُهتِرَ باللَّهوِ و الطَّرَبِ . (1)

امام علی علیه السلام :کسی که شیفته بازی و دلباخته سرگرمی و خوشی باشد، خردمند نیست.

3529 - الإیمانُ وَاللَّهوُ
3529 - ایمان و سرگرمی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المؤمنُ یَعافُ اللَّهوَ ، و یألَفُ الجِدَّ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المؤمنِ _: مَشغولٌ وَقتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :عَجَبا لابنِ النّابِغَةِ ! یَزعُمُ لأهلِ الشّامِ أنّ فِیَّ دُعابَةً (4) ، و أنّی امرؤٌ تَلعابَةٌ ، اُعافِسُ و اُمارِسُ ! لَقد قالَ باطِلاً ، و نَطَقَ آثِما ......... أما و اللّهِ إنّهُ لَیَمنَعُنی مِن اللّعبِ ذِکرُ المَوتِ ، و إنّهُ لَیَمنَعُهُ مِن قَولِ الحَقِّ نِسیانُ الآخِرَةِ . (5)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :المؤمنُ لا یَلهو حتّی یَغفُلَ ، فإذا تَفَکّرَ حَزِنَ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فیمَن طَلبَ الصَّیدَ لاهِیا _: و إنّ المؤمنَ لَفی شُغُلٍ عن ذلکَ ، شَغَلَهُ طَلَبُ الآخِرَةِ عَنِ المَلاهی . . . و إنَّ المؤمنَ عَن جَمیعِ ذلکَ لَفی شُغُلٍ ، ما لَهُ و للمَلاهی ؟! فإنَّ المَلاهیَ تُورِثُ قَساوَةَ القَلبِ و تُورِثُ النِّفاقَ . (7)

3529

ایمان و سرگرمی

امام علی علیه السلام :مؤمن از سرگرمی به دور و با کارهای جدّی دمخور است.

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمن _فرمود : وقتش پُر است.

امام علی علیه السلام :شگفتا از [عمر و عاص] پسر آن زن بد کاره! در میان شامیان شایع کرده که در من لودگی است و مردی بازیگوش هستم و کارم شوخی و بازی است! او سخن نادرستی گفته و به گفتاری گناه آلود، زبان گشوده است ......... هان! به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از بازی باز می دارد و فراموش کردن آخرت، او را از گفتن حق باز می دارد.

امام حسن علیه السلام :مؤمن ، سرگرمی نمی کند تا در نتیجه غافل گردد. پس چون [لحظه ای در کار خود ]بیندیشد اندوهگین شود.

امام صادق علیه السلام_ درباره کسی که برای سرگرمی دنبال شکار می رود _فرمود : مؤمن، فرصت چنین کارهایی را ندارد.

آخرت جویی او را از سرگرمی باز داشته است . . . مؤمن به هیچ یک از این کارها نمی رسد، او را چه به سرگرمی ها؟! کارهای لهو و سرگرم کننده، سخت دلی می آورد و نفاق بر جای می گذارد.

ص :308


1- غرر الحکم : 7568.
2- غرر الحکم : 1502.
3- نهج البلاغة : الحکمة 333.
4- ذکر ابن أبی الحدید أنّ أصل هذا الکلام من عمر . راجع شرح نهج البلاغة : 6/326.
5- نهج البلاغة : الخطبة 84 .
6- تنبیه الخواطر : 1/52.
7- الاُصول الستّة عشر: 51 .

بحار الأنوار عن صَفوانِ الجمّالِ :سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عن صاحِبِ هذا الأمر، قالَ : صاحِبُ هذا الأمرِ لا یَلهو و لا یَلعَبُ . و أقبَلَ أبو الحسنِ و هُو صَغیرٌ و مَعهُ بُهمَةٌ عَناقٌ مَکّیَةٌ و یقولُ لَها : اسجُدی لِرَبِّکِ ، فأخَذَهُ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام و ضَمَّهُ إلَیهِ و قالَ : بأبی أنتَ و اُمّی، مَن لا یَلهو و لا یَلعَبُ . (1)

مجمع البیان عن مَعمرٍ، قالَ:إنَّ الصِّبیانَ قالوا لیحیی : اِذهَبْ بنا لِنَلعَبَ ، فقالَ : ما لِلَّعبِ خُلِقنا ، فأنزَلَ اللّهُ فیهِ: «و آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّا» . (2) و رُویَ ذلکَ عن أبی الحسنِ الرِّضا علیه السلام . (3)

بحار الأنوار_ به نقل از صفوان جمال _: از امام صادق علیه السلام از دارنده مقام امامت سؤال کردم. حضرت فرمود : دارنده این مقام سرگرمی و بازی نمی کند. در این هنگام ابو الحسن، موسی، که کودک بود وارد شد. او با خود بزغاله ای مکّی داشت و مرتب به او می گفت: پروردگارت را سجده کن. حضرت صادق علیه السلام او را در آغوش کشید و فرمود: پدر و مادرم فدای کسی که سرگرمی و بازی نمی کند.

مجمع البیان:از معمر نقل شده که گفت: کودکان به یحیی [نبی] گفتند: بیا با هم بازی کنیم. یحیی گفت: ما، برای بازی آفریده نشده ایم. از این جاست که خداوند درباره او فرموده است: «و از کودکی به او حکمت دادیم». این مطلب از حضرت رضا علیه السلام روایت شده است.

3530 - لَهوُ المُؤمِنِ
3530 - سرگرمی مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ لَهوِ المؤمنِ باطِلٌ إلاّ فی ثلاثٍ : فی تأدیبِهِ الفَرَسَ ، و رَمیِهِ عَن قَوسِهِ ، و مُلاعَبَتِهِ امرأتَهُ ، فإنّهُنَّ حَقٌّ . (4)

3530

سرگرمی مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گونه سرگرمی برای مؤمن نادرست است، مگر در سه کار: در تربیت اسب، تیراندازی با کمانش و بازی و شوخی با همسرش؛ زیرا این سه کار، حقّ است.

ص :309


1- بحار الأنوار : 48/19/27.
2- مریم : 12 .
3- مجمع البیان : 6/781.
4- الکافی : 5/50/13.

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ لَهوِ المؤمنِ السِّباحَةُ ، و خَیرُ لَهوِ المَرأةِ المِغزَلُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کُلُّ شیءٍ لَیسَ مِن ذِکرِ اللّهِ لَهوٌ و لَعبٌ ، إلاّ أن یکونَ أربَعةً : مُلاعَبَةُ الرّجُلِ امرأتَهُ ، و تَأدیبُ الرّجُلِ فَرَسَهُ ، و مَشیُ الرّجُلِ بَینَ الغَرَضَینِ ، و تَعلیمُ الرّجُلِ السِّباحَةَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِلهُوا و العَبوا ؛ فإنّی أکرَهُ أن یُری فی دِینِکُم غِلظَةٌ (3) . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَهوُ المؤمنِ فی ثَلاثةِ أشیاءَ : التّمَتُّعُ بالنِّساءِ ، و مُفاکَهَةُ الإخوانِ ، و الصّلاةُ باللّیلِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین سرگرمی مؤمن، شنا کردن است و بهترین سرگرمی زن، ریسندگی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی که در شمار یاد خدا نباشد سرگرمی و بازی است، مگر چهار کار: بازی و شوخی مرد با همسرش، تربیت کردن انسان اسبش را، قدم زدن مرد میان دو هدف [تیراندازی ]و آموزش دادن شنا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تفریح و بازی کنید؛ زیرا من خوش ندارم که در دین شما، سختی و خشونت دیده شود. (6)

امام باقر علیه السلام :سرگرمی مؤمن در سه چیز است: لذّت بردن از زنان، بذله گویی با برادران و نماز شب.

3531 - اللَّعِبُ بِالحَمامِ
3531 - کبوتر بازی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الحَماماتُ الطَّیاراتُ حاشِیَةُ المُنافِقینَ . (7)

3531

کبوتر بازی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کبوتران پرنده، کَس و کاران منافقانند.

ص :310


1- کنز العمّال : 40611.
2- کنز العمّال : 40612.
3- کنز العمّال : 40616.
4- أقول : لو صحّ الحدیثُ فهو محمول علی ما تقدّم من لهو المؤمن ممّا له فائدة.
5- بحار الأنوار : 76/59/5.
6- در صورتی که این حدیث درست باشد باید آن را حمل بر همان تفریحات و سرگرمی های پیش گفته کرد که برای مؤمن سودمند هستند.
7- الجعفریّات : 170 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ النّبیَّ صلی الله علیه و آله رأی رجُلاً یُرسِلُ طَیرا ، فقالَ صلی الله علیه و آله : شَیطانٌ یَتبَعُ شَیطانا . (1)

الجعفریّات :إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رأی رجُلاً یَطلُبُ حَماما فقالَ صلی الله علیه و آله : شَیطانٌ یَطلُبُ شَیطانا . (2)

سنن أبی داوود:إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رأی رجُلاً یَتبَعُ حَمامَةً ، فقالَ : شَیطانٌ یَتبَعُ شَیطانَةً . (3)

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله مردی را دید که کبوتر می پراند. فرمود: شیطانی دنبال شیطانی می رود.

الجعفریّات :رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که دنبال کبوتری است. فرمود: شیطانی دنبال شیطانی است.

سنن أبی داوود :رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که کبوتر ماده ای را تعقیب می کند. فرمود: شیطانی در تعقیب ماده شیطانی است.

ص :311


1- الجعفریّات : 170 .
2- الجعفریّات : 170 .
3- سنن أبی داوود : 4/285/4940.

ص :312

478 - اللّواط

478 - لواط
اشاره

(1)

ص :313


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79/62 باب 71 «تحریم اللِّواط». وسائل الشیعة : 18/416 «أبواب حدّ اللِّواط». بحار الأنوار : 79/77 باب 73 «من أتی بهیمة».

3532 - اللِّواطُ
3532 - لواط

الکتاب :

«وَ لُوطا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ العَالَمِینَ * إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أخوَفَ ما أخافُ علی اُمّتی مِن عَمَلِ قَومِ لُوطٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن وَجَدتُموهُ یَعمَلُ عَمَلَ قَومِ لُوطٍ ، فاقتُلوا الفاعِلَ و المَفعولَ بهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ألَحَّ فی وَطی الرِّجالِ لَم یَمُت حتّی یَدعوَ الرِّجالَ إلی نَفسِهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أمکنَ أحَدٌ مِن نَفسِهِ طائعا یُلعَبُ بهِ إلاّ ألقی اللّهُ عَلیهِ شَهوَةَ النِّساءِ . (6)

3532

لواط

قرآن:

«و لوط را [فرستادیم] هنگامی که به قوم خود گفت: آیا آن کار زشت را مرتکب می شوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است؟! شما از روی شهوت به جای زنان با مردان در می آمیزید، آری شما گروهی تجاوز کارید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین چیزی که برای امّتم از آن می ترسم، عمل قوم لوط است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر دیدید کسی کار قوم لوط را می کند، کننده و دهنده را بکشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در نزدیکی با مردها مداومت ورزد، نمیرد تا آن که مردان را به خود دعوت کند.

امام علی علیه السلام :هیچ کس با میل و رغبت اجازه نداد با او بازی شود، جز اینکه خداوند شهوت زنان را در او قرار دهد.

ص :314


1- الأعراف : 80 ، 81.
2- (انظر) الأنبیاء : 74 ، الشعراء : 165 _ 174 ، النمل : 54 ، 55، العنکبوت : 28 _ 35.
3- الترغیب و الترهیب : 3/285/1.
4- الترغیب و الترهیب : 3/288/7.
5- ثواب الأعمال : 316/3.
6- ثواب الأعمال: 317/11.

3533 - عِلَّةُ تَحریمِ اللِّواطِ
3533 - علّت تحریم لواط

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ......... و تَرْکَ اللِّواطِ تَکثیرا للنَّسلِ . (1)

بحار الأنوار :مِن سُؤالِ الزِّندیقِ الّذی سألَ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عن مسائلَ کثیرةٍ، أن قالَ : ......... فلِمَ حَرَّمَ اللِّواطَ؟

قالَ[ علیه السلام ]: مِن أجلِ أنّهُ لَو کانَ إتیانُ الغُلامِ حَلالاً لاستَغنَی الرِّجالُ عَنِ النِّساءِ ، و کانَ فیهِ قَطعُ النَّسلِ ، و تَعطیلُ الفُروجِ ، و کانَ فی إجازَةِ ذلکَ فَسادٌ کَثیرٌ .

قالَ : فلِمَ حَرَّمَ إتیانَ البَهیمَةِ ؟ قالَ علیه السلام : کَرِهَ أن یُضَیِّعَ الرّجُلُ ماءَهُ و یأتیَ غَیرَ شَکلِهِ ، و لَو أباحَ ذلکَ لَربَطَ کُلُّ رجُلٍ أتانا (2) یَرکَبُ ظَهرَها و یَغشی فَرجَها ، فکانَ یکونُ فی ذلکَ فَسادٌ کثیرٌ ، فأباحَ ظُهورَها و حَرّمَ علَیهِم فُروجَها ، و خَلقَ للرِّجالِ النِّساءَ لِیأنَسوا بِهِنَّ ، و یَسکُنوا إلَیهِنَّ ، و یَکُنَّ مَوضِعَ شَهَواتِهِم و اُمَّهاتِ أولادِهِم . (3)

3533

علّت تحریم لواط

امام علی علیه السلام :خداوند ایمان را برای پاک کردن از لوث شرک واجب فرمود ......... و ترک لواط را از بهر افزایش نسل.

بحار الأنوار:یکی از سؤالاتی که زندیق از امام صادق علیه السلام پرسید علّت تحریم لواط بود، حضرت فرمود : به خاطر این که اگر غلامبارگی حلال بود، در آن صورت مردها از زن ها بی نیاز می شدند و این موجب از بین رفتن نسل و بی شوهر ماندن زن ها می شد و در مجاز شمردن لواط، مفاسد بسیاری بود.

زندیق پرسید: چرا نزدیکی کردن با حیوانات، حرام شده است؟

حضرت فرمود: خداوند خوش نداشته که مرد آب خود را هدر دهد و با غیر همنوع خود، نزدیکی کند. اگر این کار را اجازه می داد، هر مردی یک ماده الاغ می بست و هم از آن سواری می گرفت و هم با آن نزدیکی می کرد و در این کار مفاسد بسیاری بود. لذا خداوند پشت های این حیوانات [سواری و بار کشی از آنها] را بر مردم حلال کرده و فرجهایشان را برایشان حرام فرموده است و برای مردها زنها را آفرید تا با آنان همدم شوند و به آنها آرامش گیرند و زنان جایگاه شهوات مردان و مادرانِ فرزندان ایشان باشند.

ص :315


1- نهج البلاغة : الحکمة 252.
2- الأتان : الحِمارة الاُنثی خاصّة (النهایة : 1/21).
3- بحار الأنوار : 10/164 _ 181/2.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :عِلّةُ تَحریمِ الذُّکرانِ للذُّکرانِ و الإناثِ للإناثِ ؛ لِما رُکِّبَ فی الإناثِ و ما طُبِعَ علَیهِ الذُّکرانُ ، و لِما فی إتیانِ الذُّکرانِ الذُّکرانَ و الإناثِ الإناثَ مِنِ انقِطاعِ النَّسلِ ، و فَسادِ التَّدبیرِ ، و خَرابِ الدُّنیا . (1)

امام رضا علیه السلام :علّت تحریم روی آوردن مردان به مردان و زنان به زنان، یکی ساختار وجودی زنان و سرشت وجودی مردان است [که هر یک برای جنس مخالف آفریده شده است] و دیگر این که روی آوردن مردان به مردان و زنان به زنان سبب از بین رفتن نسل [بشر ]و برهم خوردن نظم و تدبیر [جامعه] و نابودی دنیا می شود.

3534 - الواطِئُ
3534 - لواط کننده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا لَعنَةُ اللّهِ و المَلائکَةِ و النّاسِ أجمَعینَ ......... علی ناکِحِ یَدِهِ ، و علی مَن أتی الذُّکرانَ مِن العالَمینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن یَعمَلْ مِن اُمّتی عَملَ قَومِ لُوطٍ ثُمّ یَموتُ علی ذلکَ فهُو مُؤَجَّلٌ إلی أن یُوضَعَ فی لَحدِهِ ، فإذا وُضِعَ فیهِ لَم یَمکُثْ أکثَرَ مِن ثَلاثٍ حتّی تَقذِفَهُ الأرضُ إلی جُملَةِ قَومِ لُوطٍ المُهلَکینَ فیُحشَرَ مَعَهُم . (3)

3534

لواط کننده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! لعنت خدا و فرشتگان و مردم همگی ......... بر کسی از میان جهانیان که با دستش شهوت خود را ارضا کند و بر کسی که به غلامبارگی روی آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از امّت من کار قوم لوط را انجام دهد و [با عادت] بر این کار بمیرد، مهلتش دهند تا در لحد گذاشته شود . زمانی که در لحد گذاشته شد، بیش از سه روز نمی پاید که زمین او را به میان قوم هلاک شده لوط پرتاب می کند و روز قیامت با آنها محشور می شود.

ص :316


1- علل الشرائع : 547/1.
2- کنز العمّال : 44057.
3- بحار الأنوار : 79/72/24.

بحار الأنوار عن مَیمونَ اللَّبّانِ:کنتُ عند أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فقُرِئَ عِندَهُ آیاتٌ مِن «هُودٍ» ، فلَمّا بَلغَ «و أمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِن سِجِّیلٍ مَنضُودٍ (1) مُسَوَّمَةً عِندَ ربِّکَ و ما هِیَ مِن الظّالِمینَ بِبَعیدٍ» (2) فقالَ علیه السلام : مَن ماتَ مُصِرّا علَی اللِّواطِ فلَم یَتُبْ یَرمیهِ اللّهُ بحَجَرٍ مِن تلکَ الحِجارَةِ یکونُ فیهِ مَنِیَّتُهُ و لا یَراهُ أحَدٌ . (3)

بحار الأنوار_ به نقل از میمون لبّان _: نزد امام صادق علیه السلام بودم که در حضور ایشان آیاتی از سوره هود خوانده شد. چون به این آیه رسیده شد: «و سنگهایی از [نوع ]سنگ گِلهای لایه لایه بر آنان باراندیم [سنگهایی ]که نزد پروردگارت نشان زده بود. و آن از ستمگران دور نیست»، حضرت فرمود: هر کس بر عمل لواط مداومت ورزد و توبه نکرده بمیرد، خداوند یکی از آن سنگها را بر او بزند که مرگش در آن باشد و هیچ کس آن را نبیند.

3535 - المَوطوءُ
3535 - لواط دهنده

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی جَعلَ شَهوَةَ المؤمنِ فی صُلبِهِ ، و جَعلَ شَهوَةَ الکافِرِ فی دُبُرِهِ . (4)

عنه علیه السلام :ما کانَ فی شِیعَتِنا فلا یکونُ فیهِم ثَلاثةُ أشیاءَ: لا یکونُ فیهِم مَن یَسألُ بکَفِّهِ ، و لا یکونُ فیهِم بَخیلٌ ، و لا یکونُ فیهِم مَن یُؤتی فی دُبُرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :حَرّمَ اللّهُ علی کُلِّ دُبُرٍ مُستَنکَحٍ الجُلوسَ علی إستَبرَقِ الجَنّةِ . (6)

3535

لواط دهنده

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال، شهوت مؤمن را در کمر او قرار داده است و شهوت کافر را در مقعد او.

امام صادق علیه السلام :در شیعیان ما هر خصلتی باشد، سه خصلت در آنها نیست: در میان آنها کسی که دست گدایی دراز کند، وجود ندارد. در میان آنها بخیل، وجود ندارد و در بین آنها کسی که لواط دهد، یافت نمی شود.

امام صادق علیه السلام :خداوند نشستن بر استبرق بهشت را بر دُبُرهای لواط شده حرام کرده است.

ص :317


1- وقع تصحیف فی المصدر للآیة الکریمة، و لعلّه من النسّاخ أو الرواة، و قد صحّحناها طبقا للقرآن الکریم .
2- هود : 82 و 83 .
3- بحار الأنوار : 79/72/25.
4- مکارم الأخلاق : 1/508/1770.
5- الخصال : 131/137.
6- بحار الأنوار : 79/72/27.

(1)

ص :318


1- (انظر) عنوان 258 «التشبّه».

479 - الملامة

479 - سرزنش
اشاره

(1)

ص :319


1- انظر : النَّفْس : باب 3859 ، الخوف : باب 1155.

3536 - مَلامَةُ النَّفسِ
3536 - سرزنش خود

الکتاب:

«وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ......... » . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَحمَدْ حامِدٌ إلاّ ربَّهُ ، و لا یَلُمْ لائمٌ إلاّ نَفسَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن وَضعَ نَفسَهُ مَواضِعَ التُّهمَةِ فلا یَلومَنَّ مَن أساءَ بهِ الظَّنَّ . (3)

المسیحُ علیه السلام :یا عَبیدَ السُّوءِ ، تَلومونَ النّاسَ علَی الظَّنِّ ، و لا تَلومونَ أنفُسَکُم علَی الیَقینِ ؟ ! (4)

3536

سرزنش خود

قرآن:

«و چون کار از کار گذشت [و داوری صورت گرفت]، شیطان می گوید: در حقیقت خدا به شما وعده راست داد و من به شما وعده دادم و با شما خلف وعده کردم. و مرا بر شما هیچ تسلّطی نبود جز این که شما را دعوت کردم و شما هم اجابتم کردید. پس مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید ......... ».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هیچ ستایشگری نباید جز پروردگارش را بستاید و هیچ سرزنشگری، نباید جز خود را سرزنش کند.

امام علی علیه السلام :هر کس خود را در جایگاه های تهمت قرار دهد، نباید کسی را که به او گمانِ بد می برد سرزنش کند.

مسیح علیه السلام :ای بندگان بد! مردم را بر اساس گمانِ [بدی که به آنها می برید ]سرزنش می کنید و خود را با وجود یقین [به بدی و گنهکاری خویش ]سرزنش نمی کنید؟!

3537 - رُبَّ مَلومٍ لا ذَنبَ لَهُ
3537 - بسا سرزنش شده ای که گناهی ندارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ لی فیما مَضی أخٌ فی اللّهِ ......... و کانَ لا یَلومُ أحَدا علی ما یَجِدُ العُذرَ فی مِثلِهِ ، حتّی یَسمَعَ اعتِذارَهُ . (5)

3537

بسا سرزنش شده ای که گناهی ندارد

امام علی علیه السلام :مرا در گذشته برادری بود در راه خدا ......... هیچ کس را برای عملی که عذری برای آن توان داشت، سرزنش نمی کرد، تا این که عذرخواهی او را بشنود.

ص :320


1- إبراهیم : 22.
2- نهج البلاغة : الخطبة 16.
3- نهج البلاغة : الحکمة 159.
4- بحار الأنوار: 14/305/17.
5- نهج البلاغة : الحکمة 289.

عنه علیه السلام :رُبَّ مَلُومٍ و لا ذَنبَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی مُعاویَةَ _: و ما کُنتُ لِأعتَذِرَ مِن أنّی کنتُ أنقِمُ علَیهِ أحداثا ، فإن کانَ الذَّنبُ إلَیهِ إرشادِی و هِدایَتی لَهُ ، فرُبَّ مَلومٍ لا ذَنبَ لَهُ . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ فی وَصفِ أخٍ لَهُ _: کانَ لا یَلومُ أحَدا فیما یَقَعُ العُذرُ فی مِثلِهِ ، حتّی یَرَی اعتِذارا. (3)

امام علی علیه السلام :بسا ملامت شده ای که بی گناه است.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از نامه خود به معاویه _نوشت : من کسی نیستم که از خرده گیری هایی که بر بدعتهای او (عثمان) می کردم پوزش بخواهم؛ اگر ارشاد و راهنماییهایی که او را می کردم گناه است [گو باش]؛ زیرا بسا سرزنش شده ای که گناهی ندارد.

امام حسن علیه السلام_ در وصف یکی از برادران خود _فرمود : هیچ کس را برای کاری که جای عذر داشت، سرزنش نمی کرد تا عذرخواهی [او را ]ببیند.

3538 - العِتابُ وآدابُهُ
3538 - سرزنش و آداب آن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِتابُ (4) حَیاةُ المَوَدّةِ . (5)

عنه علیه السلام :لا تُعاتِبِ الجاهِلَ فیَمقُتَکَ ، و عاتِبِ العاقِلَ یُحبِبْکَ . (6)

عنه علیه السلام :إذا عاتَبتَ فاستَبقِ . (7)

عنه علیه السلام_ مِن وصایاهُ لابنهِ الحسنِ علیه السلام _: و إن أرَدتَ قَطیعَةَ أخیکَ فاستَبقِ لَهُ مِن نَفسِکَ بَقِیّةً یَرجِعُ إلَیها إن بَدا لَهُ ذلکَ یَوما ما . (8)

3538

سرزنش و آداب آن

امام علی علیه السلام :سرزنش کردن و گلایه مایه حیات (پایداری) دوستی است.

امام علی علیه السلام :نادان را سرزنش مکن، که با تو دشمن می شود و خردمند را سرزنش کن که با تو دوست می شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه سرزنش کردی، [جایی برای دوستی] باقی بگذار.

امام علی علیه السلام_ در سفارشهای خود به فرزندش حضرت حسن علیه السلام _نوشت : هرگاه خواستی از برادرت ببُری، جایی برای آشتی او از خود باقی بگذار، تا اگر روزی پشیمان شود از آن جا [به دوستی دیرین ]برگردد.

ص :321


1- غرر الحکم : 5339.
2- نهج البلاغة : الکتاب 28.
3- بحار الأنوار : 69/295/24.
4- عاتبه علی کذا : لامه . (المنجد : 485).
5- غرر الحکم : 315.
6- غرر الحکم : 10215.
7- غرر الحکم : 3977.
8- نهج البلاغة: الکتاب31.

عنه علیه السلام :أبْقِ لِرِضاکَ مِن غَضَبِکَ ، و إذا طِرْتَ فقَعْ شَکِیرا . (1)

عنه علیه السلام :لا یَکُن حُبُّکَ کَلَفا ، و لا بُغضُکَ تَلَفا ، أحبِبْ حَبیبَکَ هَونا ما ، و أبغِضْ بَغیضَکَ هَونا ما . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :از خشم خود، جایی هم برای خشنودیت باقی بگذار و هرگاه [با پر و بال خشم ]پرواز کردی، مانند جوجه پر درنیاورده، فرود آی.

امام علی علیه السلام :نه دوستی ات شیفتگی و عاشقانه باشد و نه دشمنی ات نابود کننده، [بلکه] دوست خود را در حدّ اعتدال دوست بدار و با دشمنت به اعتدال دشمنی کن.

3539 - الإفراطُ فِی المَلامَةِ
3539 - زیاده روی در سرزنش کردن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإفراطُ فی المَلامَةِ یَشُبُّ نارَ اللَّجاجَةِ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تُکرِّرَ العَتبَ ؛ فإنّ ذلکَ یُغری بالذَّنبِ ، و یُهَوِّنُ العَتبَ . (5)

عنه علیه السلام :لا تُکثِرَنَّ العِتابَ ؛ فإنّهُ یُورِثُ الضَّغینَةَ ، و یَدعو إلَی البَغضاءِ . (6)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ العِتابِ تُؤذِنُ بالارتیابِ . (7)

3539

زیاده روی در سرزنش کردن

امام علی علیه السلام :زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می کند.

امام علی علیه السلام :از سرزنش کردنهای مکرّر بپرهیز؛ زیرا این کار بر گناه [و خلافکاری ]جری می کند و سرزنش را بی ارزش می سازد.

امام علی علیه السلام :زیاد سرزنش مکن؛ زیرا این کار کینه به بار می آورد و به دشمنی و نفرت می کشاند.

امام علی علیه السلام :سرزنشِ زیاد، باعث شکّ و بدگمانی می شود.

ص :322


1- غرر الحکم : 2340.
2- بحار الأنوار : 74/178/18.
3- (انظر) العِشرة : باب 2688.
4- غرر الحکم : 1768.
5- غرر الحکم : 3748.
6- غرر الحکم : 10412.
7- غرر الحکم : 7111.

حرف المیم

اشاره

الأمثال (مثل ها)

التّمثال (مجسّمه و نقّاشی)

الامتحان (امتحان)

المدح (ستایش)

المرأة (زن)

المروءة (مردانگی)

المرض (بیماری)

المِراء (مجادله)

المِزاح (شوخی)

المَسخ (مسخ)

المَشی (راه رفتن)

المَکر (نیرنگ)

التَّمَلُّق (چاپلوسی)

المُلک (فرمانروایی)

المَلائکة (فرشتگان)

المَلَکوت (مَلَکوت)

الإملاء (مهلت دهی خدا)

ص :323

الاستِمناء (خود ارضایی)

الموت (مرگ)

الم_ال (دارایی)

ص :324

480 - الأمثال

480 - مثل ها
اشاره

(1)

(2)

ص :325


1- و لمزید الاطّلاع راجع : سنن الترمذیّ : 5/144 «کتاب الأمثال».
2- انظر: الربا : باب 1435 ، الحیاء : باب 995.

3540 - الأمثالُ
3540 - مَثل ها و نمونه ها

الکتاب :

وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ» . (1)

وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُورَا» . (2)

وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هذا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَ کَانَ الاْءِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاًَ » . (3)

وَ لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن صُحُفِ إبراهیمَ علیه السلام _: کانت أمثالاً کُلُّها . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوی اللّهِ الّذی ضَربَ الأمثالَ ، و وَقَّتَ لَکُمُ الآجالَ . (6)

3540

مَثل ها و نمونه ها

قرآن:

«و این مَثل ها را برای مردم می زنیم، و[لی] جز دانشوران آنها را درنمی یابند».

«و براستی در این قرآن از هر گونه مَثَلی، گوناگون آوردیم ولی بیشتر مردم جز سَرِ انکار ندارند».

«و براستی در این قرآن، برای مردم از هر گونه مَثَلی آوردیم، و[لی] انسان بیش از هر چیز سَرِ جدال دارد».

«و قطعا به سوی شما آیاتی روشنگر و مَثَلی از کسانی که پیش از شما روزگار به سر برده اند و موعظه ای برای اهل تقوا فرود آوردیم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی سؤال شد صحف ابراهیم چه بوده است _فرمود : همه آنها مَثَل بوده است.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به پروا داشتن از خدایی سفارش می کنم که برای شما [از امّت های پیشین ]مثل ها زده و مدّت عمرتان را تعیین کرده است.

ص :326


1- العنکبوت : 43.
2- الإسراء : 89.
3- الکهف : 54.
4- النور : 34.
5- الترغیب و الترهیب : 3/188/24.
6- نهج البلاغة : الخطبة 83.

عنه علیه السلام :ضُروبُ الأمثالِ تُضرَبُ لاُِولی النُّهی و الألبابِ . (1)

عنه علیه السلام :لأهلِ الاعتِبارِ تُضرَبُ الأمثالُ . (2)

عنه علیه السلام :لِلاعتِبارِ تُضرَبُ الأمثالُ . (3)

عنه علیه السلام : ......... و بَعَثَ إلَی الجِنِّ و الإنسِ رُسُلَهُ ، لِیَکشِفوا لَهُم عَن غِطائها ، و لِیُحَذِّروهُم مِن ضَرّائها ، و لِیَضرِبوا لَهُم أمثالَها . (4)

عنه علیه السلام :فَیا لَها أمثالاً صائبَةً ، و مَواعِظَ شافِیةً ، لَو صادَفَت قلُوبا زاکِیَةً ، و أسماعا واعِیَةً ، و آراءً عازِمَةً ، و ألبابا حازِمَةً ! (5)

امام علی علیه السلام :انواع مثل ها [تنها ]برای خداوندانِ خِرد و صاحبدلان زده می شود.

امام علی علیه السلام :مثل ها ، برای عبرت آموزان زده می شود.

امام علی علیه السلام :مثل ها ، برای درس گرفتن زده می شود.

امام علی علیه السلام : ......... و فرستادگان خود را به سوی جنّ و انس فرستاد، تا برای آنها پرده از روی دنیا بردارند و نسبت به بدی ها و سختی هایش به آنان هشدار دهند و از دنیا برایشان مثل ها بزنند.

امام علی علیه السلام :وه که چه مثل های درست و پندهای شفابخشی! [البته] اگر با دل هایی پاک و گوشهایی شنوا و اندیشه هایی استوار و خردهایی محکم و دوراندیش، برخورد کنند.

3541 - حُکمُ الأمثالِ
3541 - حُکم همانندها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و اللّهِ، ما یُساوی ما مَضی مِن دُنیاکُم هذهِ بأهدابِ (6) بُردِی هذا ، و لَما بَقِیَ مِنها أشبَهُ بما مَضی مِن الماءِ بالماءِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الاُمورَ إذا اشتَبَهَت اعتُبِرَ آخِرُها بأوَّلِها . (8)

3541

حُکم همانندها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا قسم، آنچه از این دنیای شما گذشته، با کناره ها و ریشه های این بُرد من برابری نمی کند و شباهت آنچه از آن باقی مانده با آنچه گذشته، از شباهت آب به آب بیشتر است.

امام علی علیه السلام :هرگاه کارها همانند (مشتبه) شوند، پایان آنها با آغازشان سنجیده می شود.

ص :327


1- غرر الحکم : 5908.
2- غرر الحکم : 7629.
3- غرر الحکم : 7330.
4- نهج البلاغة : الخطبة 183.
5- نهج البلاغة : الخطبة 83.
6- هُدبُ الثَّوبِ : طرفُه ممّا یَلی طُرّته . (النهایة : 5/249).
7- أعلام الدین : 341/28.
8- نهج البلاغة : الحکمة 76.

عنه علیه السلام_ لابنهِ الحسنِ علیه السلام _: اِستَدِلَّ علی ما لَم یَکُن بما قَد کانَ ؛ فإنّ الاُمورَ أشباهٌ . (1)

عنه علیه السلام :إذا دَعاکَ القُرآنُ إلی خَلّةٍ جَمیلَةٍ فخُذْ نَفسَکَ بأمثالِها . (2)

عنه علیه السلام :اِعقِلْ ذلکَ ؛ فإنَّ المِثلَ دَلیلٌ علی شِبهِهِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی الخُطبَةِ القاصِعَةِ _: و إنّ عِندَکُمُ الأمثالَ مِن بَأسِ اللّهِ و قَوارِعِهِ ، و أیّامِهِ و وَقائعِهِ ، فلا تَستَبطئوا وَعیدَهُ جَهلاً بأخذِهِ ، و تَهاوُنا ببَطشِهِ ، و یَأسا مِن بَأسِهِ . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: فاعتَبِروا بحالِ وَلَدِ إسماعیلَ و بَنی إسحاقَ و بَنی إسرائیلَ علیهم السلام ، فما أشَدَّ اعتِدالَ الأحوالِ ، و أقرَبَ اشتِباهَ الأمثالِ ! (5)

(6)

امام علی علیه السلام_ به فرزند بزرگوار خود، حسن علیه السلام _نوشت: از آنچه بوده، به آنچه نیست راه بِبَر؛ زیرا که امور [دنیا ]همانندند.

امام علی علیه السلام :هرگاه قرآن ، تو را به خصلت زیبایی فرا خواند، خودت را به همانندهای آن خصلت نیز بیارای.

امام علی علیه السلام :در این باره نیک بیندیش؛ که هر نمونه ای دلیل بر همانندِ آن است.

امام علی علیه السلام_ در خطبه قاصعه _فرمود : نمونه هایی از خشم خدا و بلاهای کشنده او و حوادث و رخدادهایش در اختیار شما قرار دارد. پس، از روی بی خبری و نادانی نسبت به مؤاخذه خدا و دست کم گرفتن هجوم او و ایمن پنداشتن خود از کیفرش، وعده عذاب او را دیر نینگارید.

امام علی علیه السلام_ نیز در خطبه قاصعه _فرمود : از احوال (سرگذشت) زادگان اسماعیل و فرزندان اسحاق و فرزندان اسرائیل (یعقوب) علیهم السلام پند گیرید؛ زیرا که همسانیِ بسیاری است میانِ احوال و سرگذشت ها و همانندیِ نزدیکی است میانِ نمونه ها.

ص :328


1- نهج البلاغة : الکتاب31.
2- غرر الحکم : 4143 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 153.
4- نهج البلاغة : الخطبة 192.
5- نهج البلاغة : الخطبة 192.
6- (انظر) عنوان 332 «العِبرة».

3542 - مَثَلُ الحَقِّ وَالباطِلِ
3542 - مَثَل حق و باطل

الکتاب:

«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بَقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدَا رَابِیَا وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّار ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَ أَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثَالَ» . (1)

(2)

3542

مَثَل حق و باطل

قرآن:

«از آسمان، آبی فرو فرستاد. پس رودخانه هایی به اندازه گنجایش خودشان روان شدند و سیل، کفی بلند روی خود برداشت و از آنچه برای به دست آوردن زینتی یا کالایی در آتش می گدازند هم، نظیر آن کفی برمی آید. خداوند حق و باطل را چنین مثل می زند. اما کف، بیرون افتاده از میان می رود، ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین [باقی ]می ماند. این چنین خداوند مثل ها را می زند».

3543 - مَثَلُ الطَّریقِ إلَی اللَّهِ
3543 - مَثَل راه رسیدن به خدا

الکتاب :

«وَ أَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمَا فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ ضَربَ مَثَلاً صِراطا مُستَقیما ، علی کَنَفَیِ الصِّراطِ دارانِ لَهُما أبوابٌ مُفَتّحَةٌ ، علَی الأبوابِ سُتورٌ و داعٍ یَدعو علی رأسِ الصِّراطِ ، و داعٍ یَدعو فَوقَهُ ، و اللّهُ یَدعو إلی دارِ السَّلامِ و یِهدی مَن یَشاءُ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ ، و الأبوابُ الّتی علی کَنَفَیِ الصِّراطِ حُدودُ اللّهِ ، فلا یَقَع أحَدٌ فی حُدودِ اللّهِ حتّی یُکشَفَ السِّترُ ، و الّذی یَدعو مِن فَوقِهِ واعِظُ رَبِّهِ . (4)

3543

مَثَل راه رسیدن به خدا

قرآن:

«این است راهِ راست من؛ پس، از آن پیروی کنید. و از راه ها[ی دیگر] که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید. این هاست که [خدا ]شما را به آن سفارش کرده است، باشد که تقوا پیشه کنید».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، راه راستی را مَثَل زده که در دو کناره آن راه، دو خانه است که درهای گشوده دارد، جلوی درها پرده هایی آویزان است. بر سر آن راه، فراخواننده ای فرا می خواند و در بالای آن راه فراخواننده دیگری فرا می خواند. و خداوند به خانه سلامتی دعوت می کند و هر که را بخواهد به راه راست رهنمون می شود و درهایی که در دو کناره آن راه است، حدود خدا می باشد، پس هیچ کس در [قرقگاه] حدود خداوند وارد نشود، تا آنکه پرده برداشته شود و آن دعوتگری که از بالای راه دعوت می کند، واعظ پروردگار اوست .

ص :329


1- الرعد : 17.
2- (انظر) الحقّ : باب 888. الباطل : باب 364.
3- الأنعام : 153.
4- سنن الترمذی : 5/144/2859.

عنه صلی الله علیه و آله :ضَرَبَ اللّهُ صِراطا مُستَقیما ، و علی جَنبَتَیِ الصِّراطِ سُورانِ فیهِما أبوابٌ مُفَتَّحَةٌ ، و علَی الأبوابِ سُتورٌ مُرخاةٌ ، و علی بابِ الصِّراطِ داعٍ یقولُ : یا أیُّها النّاسُ، ادخُلوا الصِّراطَ جَمیعا و لا تَتَفرَّقوا ، و داعٍ یَدعو مِن فَوقِ الصِّراطِ ، فإذا أرادَ الإنسانُ أن یَفتَحَ شَیئا مِن تِلکَ الأبوابِ قالَ : وَیحَکَ! لا تَفتَحْهُ، فإنّکَ إن تَفتَحْهُ تَلِجْهُ ؛ فالصِّراطُ الإسلامُ، و السُّورانِ حُدودُ اللّهِ، و الأبوابُ المُفَتّحَةُ مَحارِمُ اللّهِ ، و ذلکَ الدّاعی علی رأسِ الصِّراطِ کِتابُ اللّهِ ، و الدّاعی مِن فَوقُ واعِظُ اللّهِ تعالی فی قَلبِ کُلِّ مُسلِمٍ . (1)

الدرّ المنثور :خَطَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَطّا بِیَدِهِ، ثُمّ قالَ : هذا سبیلُ اللّهِ مُستَقیما ، ثُمّ خَطَّ خُطوطا عن یَمینِ ذلکَ الخَطِّ و عن شِمالِهِ ثُمّ قالَ : و هذهِ السُّبُلُ لَیسَ مِنها سَبیلٌ إلاّ علَیهِ شَیطانٌ یَدعو إلَیهِ ، ثُمّ قَرأ «و أنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقیمَا فَاتَّبِعُوهُ و لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ ......... » . (2) (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، راه راستی را مَثَل زده که در دو طرف آن دو دیوار است، با درهایی گشوده و جلوی درها پرده هایی آویزان است. در مدخل راه، دعوتگری می گوید: ای مردم! همگی به راه درآیید و پراکنده نشوید. دعوتگر دیگری نیز از فراز راه [مردم را به درآمدن در راه] دعوت می کند. پس هرگاه انسان بخواهد یکی از آن درها را بگشاید، او می گوید: وای بر تو! آن را باز مکن؛ زیرا اگر بازش کنی وارد آن می شوی.آن راه، اسلام است، و آن دو دیوار حدود خدا، و درهای گشوده، محارم خدا و آن دعوتگرِ سر راه، کتاب خدا و آن دعوتگرِ فراز راه، واعظ خداوند متعال است که در دل هر مسلمانی می باشد.

الدرّ المنثور :رسول خدا صلی الله علیه و آله با دستش خطی کشید و آن گاه فرمود: این راه راست خداست. سپس در سمت راست و چپ آن خطوطی رسم کرد و فرمود: بر سر هر یک از این راهها شیطانی است که به آن فرامی خواند. حضرت سپس این آیه را قرائت فرمود: «و این است راه راست من. پس از آن پیروی کنید و از راه ها[ی دیگر ]پیروی مکنید ......... ».

ص :330


1- الدرّ المنثور : 1/39.
2- الدرّ المنثور : 3/385.
3- (انظر) عنوان 219 «السبیل» ، 294 «الصراط». الإمامة العامّة : باب 142.

3544 - مَثَلُ النَّبیِ صلی الله علیه وآله واُمَّتِهِ ورِسالَتِهِ
3544 - مَثَل پیامبرصلی الله علیه وآله و امّت و رسالت او

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلی و مَثَلُکُم کَمَثَلِ رجُلٍ أوقَدَ نارا فَجَعلَ الفَراشُ و الجَنادِبُ یَقَعْنَ فیها و هُو یَذُبُّهُنَّ عَنها ، و أنا آخِذٌ بحُجَزِکُم عَنِ النّارِ و أنتُم تَفَلَّتونَ مِن یَدِی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما مَثَلی و مَثَلُکُم مَثَلُ قَومٍ خافُوا عَدُوّا یأتیهِم فبَعَثوا رجُلاً یَتراءی لَهُم ، فبَینَما هُم کذلکَ أبصَرَ العَدُوَّ فأقبَلَ لِیُنذِرَهُم و خَشِیَ لِیُدرِکَهُم العَدُوُّ (2) قَبلَ أن یُنذِرَ قَومَهُ فأهوی بثَوبِهِ ، أیُّها النّاسُ، اُتِیتُم _ ثلاثَ مرّاتٍ _ . (3)

3544

مَثَل پیامبر صلی الله علیه و آله و امّت و رسالت او

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت من و شما، حکایت مردی است که آتش افروخته و پروانه ها و ملخ ها خود را به درون آن می اندازند و او آنها را از آتش دور می کند. من هم کمربندهای شما را گرفته ام و از آتش دورتان می کنم و شما از دستان من می گریزید [و سوی آتش می روید].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت من و شما، حکایت عدّه ای است که از هجوم دشمنی به خود می ترسند و از این رو، مردی را می فرستند که برایشان قراولی دهد و در همین حال، او دشمن را می بیند و از بیم آن که مبادا پیش از این که نزد افرادش برود و به آنان هشدار دهد، دشمن به آنان دست یابد، با لباس خود، سه بار علامت می دهد [یعنی]: ای مردم! به شما حمله شده است.

ص :331


1- کنز العمّال : 31920.
2- کذا ، و فی المنتخب «و خشی أن یدرکه العدوّ» . (کما فی هامش المصدر).
3- کنز العمّال : 1022.

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلی و مَثَلُ ما بَعَثَنی اللّهُ بهِ کمَثَلِ رجُلٍ أتی قَوما فقالَ : یا قَومُ، إنّی رأیتُ الجَیشَ بعَینی ، و إنّی أنا النَّذیرُ العُریانُ، فالنَّجاءَ النَّجاءَ! فأطاعَتهُ طائفَةٌ مِن قَومٍ، فأدلَجوا و انطَلَقوا علی مَهلِهِم فنَجَوا ، و کَذّبَتهُ طائفَةٌ مِنهُم فأصبَحوا مکانَهُم، فصَبَّحَهُمُ الجَیشُ فأهلَکَهُم و اجتاحَهُم ، فذلکَ مَثَلُ مَن أطاعَنی و اتَّبَعَ ما جِئتُ بهِ ، و مَثَلُ مَن عَصانی و کَذّبَ بما جِئتُ بهِ مِن الحقِّ . (1)

کنز العمّال :قال رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : إنّما مَثَلی و مَثَلُکُم و مَثَلُ الأنبیاءِ کمَثَلِ قَومٍ سَلَکوا مَفازَةً غَبَراءَ ، لا یَدرونَ : ما قَطَعوا مِنها أکثَرُ أم ما بَقِیَ ، فحَسَرَ ظُهورُهُم و نَفِدَ زادُهُم و سَقَطوا بَینَ ظَهْرانَیِ المَفازَةِ فأیقَنوا بالهَلَکَةِ ، فبَینَما هُم کذلکَ إذ خَرَجَ علَیهِم رجُلٌ فی حُلّةٍ یَقطُرُ رأسُهُ، فقالوا : إنّ هذا لَحَدیثُ عَهدٍ بالرِّیفِ، فانتَهی إلَیهِم فقالَ : مالَکُم یا هؤلاءِ ؟ قالوا : ما تَری ؟! حَسَرَ ظَهرُنا و نَفِدَ زادُنا و سَقَطنا بَینَ ظَهرانَیِ المَفازَةِ ، و لا نَدری ما قَطَعنا مِنهُ أکثَرُ أم ما بَقِیَ علَینا ؟ قالَ : ما تَجعَلونَ لِی إنْ أورَدتُکُم ماءً رِوَیً و ریاضا خُضرا؟ قالوا: نَجعَلُ لَک حُکمَکَ .........

فأورَدَهُم ریاضا خُضرا و ماءً رِوَیً، فمَکَثَ یَسیرا فقالَ : هَلِمُّوا إلی ریاضٍ أعشَبَ مِن ریاضِکُم ، و ماءٍ أروی مِن مائکُم ، فقالَ جُلُّ القَومِ : ما قَدَرنا علی هذا حتّی کِدْنا ألاّ نَقدِرَ علَیهِ ! و قالَت طائفَةٌ مِنهُم : أ لَستُم قَد جَعَلتُم لهذا الرّجُلِ عُهودَکُم و مَواثیقَکُم أن لا تَعصُوهُ و قَد صَدَقَکُم فی أوَّلِ حَدیثِهِ ، و آخِرُ حَدیثِهِ مِثلُ أوَّلِهِ ؟! فَراحَ و راحُوا مَعهُ، فأورَدَهُم ریاضا خُضرا و ماءً رِویً ، و أتی الآخَرینَ العَدُوُّ مِن تَحتِ لَیلَتِهِم، فأصبَحوا ما بینَ قَتیلٍ و أسیرٍ . (2) (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت من و آنچه خداوند مرا به آن مبعوث کرده، حکایت مردی است که نزد مردمی می رود و می گوید: ای مردم! من با چشم خود لشکر [دشمن] را دیدم و همانا من هشدار دهنده آشکار و بی پرده ام. خود را برهانید! خود را برهانید! پس، گروهی از آن مردم اطاعتش می کنند و شب هنگام رهسپار می شوند و به آرامی پیش می روند و نجات می یابند؛ و گروهی از ایشان سخن او را دروغ می شمارند و شب را در جای خود می گذرانند و آن لشکر سپیده دم بر ایشان می تازد و همه را قلع و قمع می کند. این است حکایت کسی که از من اطاعت کند و از آنچه آورده ام پیروی نماید و حکایت کسی که از من نافرمانی کند و آنچه را از حق آورده ام دروغ شمارد.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حکایت من و شما و پیامبران، حکایت گروهی است که بیابانی خشک و سوزان را می پیمایند و نمی دانند مسافتی را که پیموده اند بیشتر است یا آنچه مانده؟ خسته و کوفته می شوند و توشه شان به پایان می رسد و در وسط بیابان می افتند و یقین می کنند که از بین می روند. در همین حال ناگاه مردی حُلّه بر تن در حالی که از سرش آب می چکد، نمایان می شود. آن عدّه می گویند: این مرد ، تازه از آبادی می آید. پس، چون به آنها می رسد می گوید: هان! شما را چه شده است؟ آن عده می گویند: می بینی که از نفس افتاده ایم و توشه مان تمام شده و در وسط این بیابان از پا در آمده ایم و نمی دانیم بیشتر راه را پیموده ایم یا کمترش را؟ آن مرد می گوید: اگر شما را به آبی گوارا و باغ و بستانهای سرسبزم برسانم، به من چه می دهید؟ آنها می گویند: هر چه تو بگویی فرمان خواهیم برد .........

آن مرد آنها را به باغهایی سرسبز و خرم و آبی گوارا می رساند و پس از درنگی کوتاه به آنها می گوید: برخیزید تا شما را به باغ و بستان های سرسبزتر از این جا و آبی گواراتر از این آب ببرم. اما بیشتر آن عدّه می گویند: چیزی نمانده بود که به همین مقدار هم دست نیابیم. لیکن گروهی از ایشان می گویند: مگر با این مرد عهد و پیمان نبستید که نا فرمانیش نکنید! او در آغاز به شما راست گفت و این حرفش هم مانند حرف اوّلش راست است. پس این گروه با او به راه می افتند و او آنها را به باغهایی خرّم و آبی گوارا می رساند. اما دیگران [همان جا می مانند و ]شب هنگام گرفتار شبیخون دشمن می شوند و صبحگاه از آنان چیزی جز کشته و اسیر باقی نمی ماند.

ص :332


1- کنز العمّال : 914.
2- کنز العمّال : 1015.
3- (انظر) الترغیب و الترهیب: 4/452، 453. صحیح مسلم: 4/1787 باب 5 _ 7.

3545 - مَثَلُ النَّبیِ صلی الله علیه وآله وَالسّاعةِ
3545 - مَثَل پیامبرصلی الله علیه وآله و قیامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلی و مَثَلُ السّاعةِ کَفَرسَی رِهانٍ ، مَثَلی و مَثَلُ السّاعةِ کمَثَلِ رجُلٍ بَعثَهُ قَومُهُ طَلیعَةً ، فلَمّا خَشِیَ أن یُسبَقَ ألاحَ بثَوبِهِ : اُتیتُم اُتیتُم ! أنا ذاکَ أنا ذاکَ ! (1) (2)

3545

مَثَل پیامبر صلی الله علیه و آله و قیامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت من و قیامت، مانند دو اسب مسابقه است. حکایت من و قیامت، حکایت مردی است که عدّه ای او را برای خبر یافتن از وضعیت دشمن پیشاپیش روانه کرده اند و او از ترس این که دشمن زودتر از او خود را به مردمش برساند، جامه اش را درمی آورد و با آن علامت می دهد [یعنی]: به شما حمله شده! به شما حمله شده! من هستم! من هستم!

ص :333


1- کنز العمّال : 38332.
2- (انظر) المعاد : باب 2929.

3546 - مَثَلُ القُرآنِ
3546 - مَثَل قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ القُرآنِ و مَثَلُ النّاسِ کمَثَلِ الأرْضِ و الغَیثِ ، بَینَما الأرضُ مَیّتَةٌ هامِدَةٌ إذ أرسَلَ اللّهُ علَیها الغَیثَ فاهتَزّت ، ثُمّ یُرسِلُ الوابِلَ فتَهتَزُّ و تَربُو ، ثُمّ لا یَزالَ یُرسِلُ الأودِیَةَ حتّی تَبذُرَ وَ تَنبُتَ و یَزهُوَ نَباتُها ، و یُخرِجَ اللّهُ ما فیها مِن زِینَتِها و مَعایِشِ النّاسِ و البَهائمِ ، و کذلکَ فِعلُ هذا القُرآنِ بالنّاسِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ ما بَعثَنی اللّهُ بهِ مِن الهُدی و العِلمِ کمَثَلِ الغَیثِ الکثیرِ أصابَ أرضا فکانَ مِنها نَقِیَّةٌ قَبِلَتِ الماءَ و أنبَتَتِ الکَلَأَ و العُشبَ الکثیرَ ، و کانت مِنها أجادِبُ أمسَکَتِ الماءَ ، فنَفَعَ اللّهُ بها النّاسَ فشَرِبوا مِنها و سَقَوا و رَعَوا. و أصابَ طائفَةً مِنها اُخری ، إنّما هِی قِیعانٌ لا تُمسِکُ ماءً و لا تُنبِتُ کَلَأً ، فذلکَ مَثَلُ مَن فَقِهَ فی دِینِ اللّهِ وَ نَفعَهُ ما بَعَثَنی اللّهُ بهِ فعَلِمَ و عَلَّمَ ، و مَثَلُ مَن لَم یَرفَعْ بذلکَ رأسا و لَم یَقبَلْ هُدی اللّهِ الّذی اُرسِلتُ بهِ . (2)

3546

مَثَل قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت قرآن و مردم، حکایت زمین و باران است. در حالی که زمین مرده و خشکیده است، ناگاه خداوند بر آن باران می فرستد و زمین به جنبش درمی آید . سپس باران های تند را فرو می ریزاند و زمین به جنبش در می آید و رشد می کند. آن گاه پشت سر هم نهرها و دره ها را جاری می سازد، تا آن که زمین می رویاند و گیاهانش بالیدن می گیرند و خداوند آنچه را که مایه آراستگی زمین و خوراک مردم و حیوانات است از دل آن بیرون می آورد. قرآن نیز با مردم چنین می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت هدایت و دانشی که خداوند مرا به آنها مبعوث کرده، حکایت باران بسیاری است که در سرزمینی ببارد. قسمتی از آن سرزمین که پاکیزه (مناسب) است، آب را به خود می پذیرد و گیاه و علف فراوانی را می رویاند و بخشی از آن که سخت است آب را نگه می دارد و خداوند با آن، مردم را بهره مند می سازد؛ زیرا از آب آن جا می نوشند و مزارع خود را آبیاری می کنند و چارپایانشان را می چرانند و قسمتی از آب باران هم به جاهای دیگری از آن سرزمین می ریزد که کویر است؛ نه آبی نگه می دارد و نه گیاهی می رویاند. این است مَثَل کسی که در دین خدا دانا شود و آنچه خداوند مرا به آن فرستاده است او را سود بخشد و بیاموزد و آموزش دهد و مثل کسی که به سبب آن سری بلند نکرده و هدایت خدا را، که برای آن فرستاده شده ام، نپذیرفته باشد.

ص :334


1- کنز العمّال : 2457.
2- کنز العمّال : 897.

3547 - مَثَلُ اُمَّةِ النَّبیِ صلی الله علیه وآله
3547 - مَثَل امّت پیامبرصلی الله علیه وآله

الکتاب :

«مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّآءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعَا سُجَّدَا یَبْتَغُونَ فَضْلاًَ مِّنَ اللّهِ وَ رِضْوَانَا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرَا عَظِیمَا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ اُمّتی کالمَطَرِ ؛ یَجعَلُ اللّهُ تعالی فی أوّلِهِ خَیرا ، و فی آخِرِهِ خَیرا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ اُمّتی مَثَلُ المَطَرِ ؛ لا یُدری أوّلُهُ خَیرٌ أم آخِرُهُ . (3)

3547

مَثَل امّت پیامبر صلی الله علیه و آله

قرآن:

«محمّد فرستاده خداست و کسانی که با اویند، بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود می بینی. فضل و خشنودی خدا را خواستارند. علامت [مشخصّه] آنان بر اثر سجود در چهره هایشان است. این صفت ایشان است در تورات و مَثَل آنها در انجیل چون کشته ای است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه های خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهیِ ]آنان [خدا ]کافران را به خشم در اندازد. خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، آمرزش و پاداش بزرگی وعده داده است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت امّت من، چون باران است که خداوند متعال در آغاز آن خیر و برکت قرار می دهد و در آخر آن نیز خیر و برکت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت امّت من، چون باران است که معلوم نیست اوّل آن باران بهتر است یا آخرش.

ص :335


1- الفتح : 29.
2- کنز العمّال : 34569.
3- سنن الترمذی : 5/152/2869.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما مَثَلُ هذهِ الاُمّةِ کمَثَلِ الغَیثِ؛ لا یُدری أوّلُهُ خَیرٌ أم آخِرُهُ ، و بَینَ ذلکَ نَهجٌ أعوَجُ لَستُ مِنهُ و لَیسَ مِنّی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُکُم أیّتُها الاُمّةُ کمَثَلِ عَسکَرٍ قَد سارَ أوّلُهُم و نُودِیَ بالرَّحیلِ ، فما أسرَعَ ما یَلحَقُ آخِرُهُم بأوّلِهِم ! و اللّهِ، لا الدُّنیا فی الآخِرَةِ إلاّ کنَفَحَةِ أرْنَبٍ ، الحَدَّ الحَدَّ عِبادَ اللّهِ ! و استَعینوا باللّهِ ربِّکُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما مَثَلُ هذهِ الاُمّةِ مَثَلُ حَدیقَةٍ أطعَمَ مِنها فَوجا عاما ثُمّ فَوْجا عاما ، فلَعلَّ آخِرَها فَوجا أنْ یکونَ أثبَتَها أصلاً و أحسَنَها فَرعا و أحلاها جَنیً ، و أکثَرَها خَیرا و أوسَعَها عَدلاً و أطوَلَها مُلکا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ اُمّتی کحَدیقَةٍ قامَ علَیها صاحِبُها ، فاحتَدَرَ رَواکِیَها و هَیّأَ مَساکِنَها و حَلَقَ سَعَفَها ، فأطْعَمَ عاما فَوجا و عاما فَوجا ، فلَعلَّ آخِرَهُما طَعما أن یکونَ أجوَدَهُما قِنوانا و أطوَلَهُما شِمراخا . و الّذی بَعَثَنی بالحَقِّ ! لَیَجِدَنَّ عیسَی بنُ مَریمَ فی اُمّتی خَلَفا مِن حَوارِیهِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در حقیقت حکایت این امّت، حکایت باران است که معلوم نیست آغازش بهتر است یا فرجامش و در این میان راهی است کج، که نه من از آن هستم و نه آن از من.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت شما، ای امّت! حکایت لشکری است که اوّل آن حرکت کرده و بانگ کوچیدن سر داده شده است.چه زود دنباله آن لشکر به اوّلینشان می پیوندند! به خدا سوگند دنیا در برابر آخرت به اندازه دَمِش خرگوشی بیش نیست. بشتابید، بشتابید، ای بندگان خدا! و از پروردگارتان، خدا، کمک بگیرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل این امّت ، در حقیقت مَثَل باغی است که [باغبانش] یک سال، گروهی را از آن تغذیه کند و سالی دیگر گروهی دیگر را. شاید آخرین گروه این امّت، دارای ریشه ای استوارتر و شاخ و برگی زیباتر و میوه ای شیرین تر باشد و خیرش بیشتر و عدالتش گسترده تر و فرمانروایی اش درازتر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت امّت من، حکایت باغی است که صاحبش به آن رسیدگی کند و چاه ها و جوی هایش را حفر نماید و خانه هایش را آماده سازد و شاخه های خشک درختانش را بِبُرد، به طوری که یک سال گروهی را میوه دهد و سال دیگر گروهی دیگر را؛ و ای بسا که سالهای آخر خوشه هایش پر بارتر و شاخه هایش بلندتر باشد.سوگند به آن که مرا به حق برانگیخت، هر آینه عیسی بن مریم در میان امّت من، جانشینان حواریان خود را خواهد یافت.

ص :336


1- کنز العمّال : 44216.
2- کنز العمّال : 43163.
3- کنز العمّال : 44216 .
4- کنز العمّال : 34570.

3548 - مَثَلُ أهلِ بَیتِ النَّبیِ صلی الله علیه وآله
3548 - مَثَل اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ أهلِ بَیتی مَثَلُ سَفینَةِ نُوحٍ؛ مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ علیه السلام ؛ مَن دخَلَها نَجا ، و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ؛ مَن رَکِبَها نَجا ، و مَن تَخَلّفَ عَنها هَلَکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ ، فمِن قَومِ نُوحٍ مَن رَکِبَ فیها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها هَلَکَ ، و مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مَثَلَ أهلِ بَیتی فی اُمّتی کمَثَلِ سَ_فینَةِ نُوحٍ فی قَومِهِ؛ مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَرَکَها غَرِقَ ، و مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ . (5)

3548

مَثَل اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است که هر کس سوارش شد نجات یافت و هر کس که از آن باز مانْد غرق گشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت [وجود ]اهل بیت من در میان شما، حکایت کشتی نوح علیه السلام است که هر کس وارد آن شد نجات یافت و هر کس از آن بازمانْد غرق شد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت اهل بیت من در میان شما، حکایت کشتی نوح است، که هر کس سوارش شد نجات یافت و هر کس از آن باز مانْد نابود گشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثل وجود اهل بیت من در میان شما، مثل کشتی نوح است که از قوم نوح هر کس در آن نشست نجات یافت و هر کس از آن باز مانْد نابود گشت و نیز حکایت باب حطّه در میان بنی اسرائیل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل اهل بیت من در میان امّتم، مَثَل کشتی نوح است در میان قوم او؛ که هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر که رهایش کرد غرق شد و نیز به مانند باب حطّه اند در میان بنی اسرائیل.

ص :337


1- کنز العمّال : 34151.
2- الأمالی للطوسی : 349/721.
3- کنز العمّال : 34169.
4- کنز العمّال : 34170.
5- الاحتجاج : 1/361/58.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن دانَ بدِینی و سَلَکَ مِنهاجی و اتَّبَعَ سُنَّتی ، فلیُدِنْ بتَفضیلِ الأئمّةِ مِن أهلِ بَیتی علی جَمیعِ اُمّتی ؛ فإنّ مَثَلَهُم فی هذهِ الاُمّةِ مَثَلُ بابِ حِطّةٍ فی بَنی إسرائیلَ . (1)

الأمالی للطوسی عن أبی ذرٍّ:سَمِعتُ رَسَولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إنّما مَثَلُ أهلِ بَیتی فی هذهِ الاُمّةِ کمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ ؛ مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَرَکَها هَلَکَ .

و سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : اجعَلوا أهلَ بَیتی مِنکُم مکانَ الرّأسِ مِن الجَسَدِ ، و مکانَ العَینَینِ مِن الرّأسِ ؛ فإنّ الجَسَدَ لا یَهتَدی إلاّ بالرّأسِ ، و لا یَهتَدی الرّأسُ إلاّ بالعَینَینِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام _: یا علیُّ ، أنا مَدینَةُ الحِکمَةِ و أنتَ بابُها ......... مَثَلُکَ و مَثَلُ الأئمّةِ مِن وُلدِکَ (بَعدی) مَثَلُ سَفینَةِ نُوحٍ ، مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ ، و مَثَلُکُم کمَثَلِ النُّجومِ؛ کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ إلی یَومِ القِیامَةِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دین مرا دارد و راه مرا می رود و از روش من پیروی می کند، باید معتقد به برتری امامان از اهل بیت من بر همه امّتم باشد؛ زیرا مَثَل آنها میان این امّت مَثَل باب حطّه میان بنی اسرائیل است.

الأمالی للطوسی_ به نقل از ابوذر _: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود : حکایت اهل بیت من میان این امّت، به مانند کشتی نوح است که هر کس سوارش شد نجات یافت و هر که رهایش کرد غرق شد.

و شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: اهل بیت مرا میان خود، به منزله سر در بدن بدانید و به جای دو چشم در سر تلقی کنید؛ زیرا تا سر نباشد، بدن راه به جایی نمی برد و تا چشم ها نباشند، سر، راهی را نمی یابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! من شهر حکمت هستم و تو دروازه آنی ......... حکایت تو و امامانِ از نسل تو[بعد از من]، حکایت کشتی نوح است که هر کس سوارش شد نجات یافت و هر که از آن باز مانْد غرق شد و[نیز] مَثَل شما به مانند ستارگان است که تا روز قیامت هرگاه ستاره ای غروب کند، ستاره دیگری طلوع می نماید.

ص :338


1- الأمالی للصدوق : 133/126 .
2- الأمالی للطوسی : 482/1053.
3- کمال الدین : 241/65.

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا علُیّ، مَثَلُکَ فی اُمّتی کمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ ، مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ. (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ مَثَلَنا فیکُم کمَثَلِ الکَهفِ لأصحابِ الکَهفِ و کَبابِ حِطّةٍ ، و هو بابُ السِّلمِ، فادخُلوا فی السِّلمِ کافّةً . (2)

عنه علیه السلام :إنّما مَثَلی بَینَکُم کمَثَلِ السِّراجِ فی الظُّلمَةِ ؛ یَستَضیءُ بهِ مَن وَلَجَها . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی تفسیرِ الآیةِ _: «المِشکَاةُ» نُورُ العِلمِ فی صَدرِ نَبیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، «المِصباحُ فی زُجاجَةٍ» الزُّجاجَةُ صَدرُ علیٍّ علیه السلام ، صارَ عِلمُ النّبیِّ صلی الله علیه و آله إلی صَدرِ علیٍّ علیه السلام . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و بِئْرٍ مُعَطّلَةٍ و قَصْرٍ مَشیدٍ» (5) _: البِئرُ المُعَطَّلَةُ الإمامُ الصّامِتُ ، و القَصرُ المَشیدُ الإمامُ النّاطِقُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! حکایت تو در میان امّتم، حکایت کشتی نوح است که هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر که از آن باز مانْد غرق گشت.

امام علی علیه السلام :در حقیقت مَثَل ما در میان شما، به مانند غار اصحاب کهف و به مانند باب حطّه است و آن باب تسلیم و اطاعت است. پس همگی به اطاعت [خدا ]درآیید.

امام علی علیه السلام :در حقیقت مَثَل من در میان شما، به مانند چراغ در تاریکی، است که هر کس به آن درآید از نور آن استفاده می کند.

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر آیه نور _فرمود : [از مصداق های] «چراغدان» نور علم در سینه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است و «چراغ در شیشه ای است»، شیشه سینه علی علیه السلام است؛ علم پیامبر صلی الله علیه و آله در سینه علی علیه السلام جای گرفت.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و چاهی متروک و کاخ افراشته» _: [از مصداق های ]چاه متروک، امامِ خاموش است و [از] کاخ افراشته، امامِ گویا.

ص :339


1- الخصال : 573/1.
2- الغیبة للنعمانی : 44.
3- نهج البلاغة : الخطبة 187.
4- التوحید : 158/4.
5- الحجّ : 45 .
6- معانی الأخبار : 111/2.

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «اللّهُ نُورُ السَّماواتِ و الأرضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ» (1) _: هُو مَثَلٌ ضَربَهُ اللّهُ لَنا ، فالنَّبیُّ صلی الله علیه و آله و الأئمّةُ صلواتُ اللّهِ علَیهِم أجمَعینَ مِن دَلالاتِ اللّهِ و آیاتِهِ الّتی یُهتَدی بِها إلَی التَّوحیدِ و مَصالِحِ الدِّینِ و شَرائعِ الإسلامِ و الفَرائضِ و السُّنَنِ . (2)

عنه علیه السلام :أنا فَرعٌ من فُروعِ الزَّیتونَةِ ، و قِندیلٌ مِن قَنادِیلِ بَیتِ النُّبُوَّةِ ، و أدیبُ السَّفَرَةِ ، و رَبیبُ الکِرامِ البَرَرَةِ ، و مِصباحٌ مِن مَصابیحِ المِشکاةِ الّتی فیها نُورُ النُّورِ ، و صَفوُ الکَلِمَةِ الباقِیَةِ فی عَقِبِ المُصطَفَینَ إلی یَومِ الحَشرِ . (3)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام_ فی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ _: خَلَقَکُم أنوارا فجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ ، حتّی مَنَّ علَینا فجَعَلَکُمُ اللّهُ فی بُیوتٍ أذِنَ اللّهُ أن تُرفَعَ و یُذکَرَ فیها اسمُهُ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «خدا نور آسمان ها و زمین است؛ مَثَل نور او مانند چراغدانی است که در آن چراغی است» _فرمود : این مَثَلی است که خداوند درباره ما زده است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه _ صلوات اللّه علیهم اجمعین _ از نشانه ها و علامت های وجود خدا هستند، که به واسطه آنها به توحید و مصالح دین و شرایع اسلام و فرایض و سنن راه برده می شود.

امام صادق علیه السلام :من شاخه ای از شاخه های آن درخت زیتونم و قندیلی از قندیلهای خانه نبوّت و تربیت شده سفیران (فرشتگان) و دست پرورده ارجمندان نیکوکار و چراغی از آن چراغ های چراغدان که در آن نورِ نور است و برگزیده کلمه ای که تا روز قیامت در نسل برگزیدگان باقی است.

امام هادی علیه السلام_ در زیارت جامعه _فرمود : شما را نورهایی آفرید و سپس به صورت حلقه هایی بر گرد عرش خویش قرارتان داد، تا آن که بر ما منّت نهاد و خداوند شما را در خانه هایی قرار داد که خدا رخصت داده تا[قدر و منزلت آنها ]رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.

ص :340


1- النور : 35 .
2- التوحید : 157/2.
3- الأمالی للصدوق : 710/978 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/275/1.
5- (انظر) بحار الأنوار : 23/304 باب 18، و ص 119 _ 126.

3549 - المَثَلُ الأعلی
3549 - نمونه برین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نَحنُ کَلِمَةُ التَّقوی، و سَبیلُ الهُدی ، و المَثَلُ الأعلی ، و الحُجَّةُ العُظمی ، و العُروَةُ الوُثقی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: یا علیُّ ، أنتَ حُجَّةُ اللّهِ ، و أنتَ بابُ اللّهِ ، و أنتَ الطَّریقُ إلَی اللّهِ ، و أنتَ النَّبَأُ العَظیمُ ، و أنتَ الصِّراطُ المُستَقیمُ ، و أنتَ المَثَلُ الأعلی . (2)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام_ فی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ _: السّلامُ علی أئمّةِ الهُدی، و مَصابیحِ الدُّجی، و أعلامِ التُّقی ، و ذَوِی النُّهی ، و اُولی الحِجی ، و کَهفِ الوَری ، و وَرَثَةِ الأنبیاءِ و المَثَلِ الأعلی . (3)

(4)

3549

نمونه برین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ماییم کلمه تقوا و راه هدایت و نمونه برتر و حجّت بزرگ تر و دستگیره استوارتر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! تو حجّت خدایی، تو باب خدایی، تو راه رسیدن به خدایی، تو آن خبر بزرگی، تو آن صراط مستقیمی، تو آن نمونه برتری.

امام هادی علیه السلام_ در زیارت جامعه _فرمود : درود بر امامان هدایت و چراغ های تاریکی و نشانه های پرهیزگاری و ارباب خرد و صاحبان عقل و ذکاوت و غار و پناهگاه آفریدگان و وارثان پیامبران و نمونه برتر.

3550 - مَثَلُ الکَلِمَةِ الطَّیِّبَةِ
3550 - مَثَل سخن پاک

الکتاب :

«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ یَضْرِبُ اللّهُ الأمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ» . (5)

3550

مَثَل سخن پاک

قرآن:

«آیا ندیدی خدا چگونه مَثَل زده؟ سخن پاک به مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است. میوه اش را هر زمانی به اذن پروردگارش می دهد و خدا مثل ها را برای مردم می زند، شاید که آنان پند گیرند».

ص :341


1- نور الثقلین: 4/181/47.
2- عیون أخبار الرِّضا : 2/6/13.
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/273/1.
4- (انظر) الأمثال : باب 3556 ، 3557.
5- إبراهیم : 24 ، 25.

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِ اللّهِ : «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً» _: یَعنی: النَّبیَّ صلی الله علیه و آله و الأئمّةَ مِن بَعدِهِ هُمُ الأصلُ الثّابِتُ ، و الفَرعُ الوَلایَةُ لِمَن دَخلَ فیها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «کشَجَرَةٍ طَیّبَةٍ» _: رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أصلُها ، و أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام فَرعُها ، و الأئمّةُ مِن ذُرِّیَّتِهِما أغصانُها ، و عِلمُ الأئمّةِ ثَمَرَتُها ، و شِیعَتُهُمُ المؤمنونَ وَرَقُها . (2)

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی المیزان فی تفسیر القرآن بعد نقل الروایة الاُولی : أقول : و الروایة مبنیّة علی کون المراد بالکلمة الطیّبة هو النبیّ صلی الله علیه و آله ، و قد اُطلقت الکلمة فی کلامه علَی الإنسان، کقولهِ : «بکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ المَسیحُ عِیسَی ابنُ مَرْیَمَ» (3) ، و مع ذلک فالروایة من باب التطبیق ، و من الدلیل علیه اختلاف الروایات فی کیفیّة التّطبیق؛ ففی بعضها أنّ الأصل رسول اللّه صلی الله علیه و آله و الفرع علیّ علیه السلام و الأغصان الأئمّة علیهم السلام و الثمرة علمهم و الورق الشیعة، کما فی هذه الروایة . و فی بعضها أنّ الشجرة رسولُ اللّهِ و فرعها علیّ و الغصن فاطمة و ثمرها أولادها و ورقها شیعتنا، کما فیما رواه الصدوق عن جابر عن أبی جعفر علیه السلام . و فی بعضها أنّ النّبیّ و الأئمّة هم الأصل الثابت ، و الفرع الولایة لمن دخل فیها، کما فی «الکافی» بإسناده عن محمّد الحلبیّ عن أبی عبد اللّه علیه السلام . (4)

حدیث:

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «خداوند مَثَل زده سخن پاکی را» _فرمودند : یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان پس از او ریشه استوار [این درخت ]هستند و شاخه [آن]، ولایت است، برای کسانی که آن را می پذیرند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «مانند درختی پاک است» _فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله ریشه آن درخت است و امیر المؤمنین علیه السلام تنه آن و امامانی که از نسل آنان هستند، شاخه هایش و دانش امامان، میوه اش و شیعیان مؤمن آنان، برگ هایش.

توضیح :

مرحوم علامه طباطبایی _ در المیزان فی تفسیر القرآن، بعد از نقل روایت نخست _ می فرماید : این روایت می گوید که مراد از کلمه طیّبه، پیامبر صلی الله علیه و آله است. واژه «کلمه» در گفتار خداوند، بر انسان نیز اطلاق شده است؛ مانند آیه «به کلمه ای از جانب خود، که نامش مسیح، عیسی بن مریم است». با این حال، این روایت، از باب تطبیق (تعیین مصداق) است. دلیلش هم این است که در نحوه تطبیق و نشان دادن مصداق، روایات گوناگون است. مثلاً در بعضی از آنها، مِثل همین روایت، آمده است که ریشه [آن درخت پاک ]رسول خداست و تنه اش علی علیه السلام و شاخه هایش امامان علیه السلام و میوه اش دانش آنها و برگ هایش شیعیان و در بعضی دیگر، یعنی حدیثی که شیخ صدوق از جابر از امام باقر علیه السلام روایت کرده، آمده است که درختْ رسول خداست و تنه اش علی و شاخه اش فاطمه و میوه اش فرزندان او و برگ هایش شیعیان ما. در بعضی هم آمده است که پیامبر و امامان ریشه استوار این درخت هستند و تنه اش ولایت برای کسی است که آن را بپذیرد. چنان که در کافی به سندش از محمّد حلبی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است.

ص :342


1- تفسیر العیّاشیّ : 2/224/10.
2- الکافی : 1/428/80.
3- آل عمران : 45.
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/63.

التّفسیر:

اختلفوا فی الآیة ؛ أوّلاً : فی المراد من الکلمة الطیّبة ، فقیل : هی شهادة أن لا إله إلاّ اللّه ، و قیل : الإیمان ، و قیل : القرآن ، و قیل : مطلق التسبیح و التنزیه ، و قیل : الثناء علَی اللّه مطلقا ، و قیل : کلّ کلمة حسنة ، و قیل : جمیع الطاعات ، و قیل : المؤمن . و ثانیا: فی المراد من الشجرة الطیّبة ، فقیل : النخلة و هو قول الأکثرین ، و قیل : شجرة جَوز الهند ، و قیل : کلُّ شجرةٍ تُثمر ثمرةً طیّبةً کالتِّین و العِنب و الرمّان ، و قیل : شجرةٌ صفتها ما وصفه اللّه و إنْ لم تکن موجودةً بالفعل .

ثمّ اختلفوا فی المراد بالحِین ، فقیل : شهران ، و قیل : ستّة أشهُرٍ ، و قیل : سنةٌ کاملةٌ ، و قیل : کلّ غداةٍ و عشیٍّ ، و قیل : جمیع الأوقات .

و الاشتغال بأمثال هذه المشاجرات ممّا یصرف الإنسان عمّا یُهمّه من البحث عن معارف کتاب اللّه ، و الحصول علی مقاصد الآیات الکریمة و أغراضها .

و الذی یُعطیه التدبّر فی الآیات أنّ المراد بالکلمة الطیّبة _ التی شُبّهت بشجرةٍ طیّبةٍ من صفتها کذا و کذا _ هو الاعتقاد الحقّ الثابت ؛ فإنّه تعالی یقول بعد ، و هو کالنتیجة المأخوذة من التمثیل : «یُثَبِّتُ اللّهُ الّذینَ آمَنُوا بالقَوْلِ الثّابِتِ فی الحَیاةِ الدُّنْیا و فی الآخِرَةِ ......... » (1) الآیة . و القول هی الکلمة ، و لا کلّ کلمةٍ بما هی لفظٌ ، بل بما هی مُعتمدةٌ علی اعتقادٍ و عزمٍ یستقیم علیه الإنسان و لا یَزیغ عنه عملاً. و قد تعرّض تعالی لِما یَقرب من هذا المعنی فی مواضع من کلامه، کقوله : «إنّ الّذینَ قَالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیهِم و لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (2) ، و قوله : «إنَّ الّذینَ قَالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنزَّلُ علَیهِمُ المَلائکَةُ أنْ لاَ تَخافُوا و لاَ تَحْزَنُوا» (3) ، و قوله : «إلَیْهِ یَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ و العَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ» . (4)

و هذا القول و الکلمة الطیّبة هو الذی یُرتِّب تعالی علیه تثبیته فی الدُّنیا و الآخرة أهلَه ، وهم الذین آمنوا . ثمّ یقابله بإضلال الظالمین ، و یقابله بوجهٍ آخر بشأن المشرکین . و بهذا یظهر أنّ المراد بالممثّل هو کلمة التوحید و شهادة أن لا إله إلاّ اللّهُ حقّ شهادته .

فالقول بالوحدانیّة و الاستقامة علیه هو حقّ القول الذی له أصلٌ ثابتٌ محفوظٌ عن کلّ تغیّرٍ و زوالٍ و بطلانٍ، و هو اللّه عزّ اسمه أو أرض الحقائق . و له فروعٌ نشأت و نمت من غیر عائقٍ یعوقه عن ذلک من عقائد حقّةٍ فرعیّةٍ و أخلاقٍ زاکیةٍ و أعمالٍ صالحةٍ یحیا بها المؤمن حیاته الطیّبة و یَعمُر بها العالَم الإنسانیّ حقّ عمارته ، و هی التی تُلائم سیر النظام الکونیّ الذی أدّی إلی ظهور الإنسان بوجوده المفطور علَی الاعتقاد الحقّ و العمل الصالح .

و الکُمّل من المؤمنین _ وهم الذین قالوا : ربّنا اللّه ثمّ استقاموا، فتحقّقوا بهذا القول الثابت و الکلمة الطیّبة _ مثلهم کمثل قولهم الذی ثبتوا لا یزال النّاس منتفعین بخیرات وجودهم و منعّمین ببرکاتهم . و کذلک کلّ کلمةٍ حقّةٍ و کلّ عملٍ صالحٍ مثله هذا المثل ، له أصل ثابت و فروع رشیدة و ثمرات طیّبة مفیدة نافعة .

فالمَثَل المذکور فی الآیة یجری فی الجمیع، کما یؤیّده التعبیر بکلمةٍ طیّبةٍ بلفظ النکرة . غیر أنّ المراد فی الآیة علی ما یعطیه السیاق هو أصل التوحید الذی یتفرّع علیه سائر الاعتقادات الحقّة، و ینمو علیه الأخلاق الزّاکیة و تنشأ منه الأعمال الصّالحة.

ثمّ ختم اللّه سبحانه الآیة بقوله : «و یَضْرِبُ اللّهُ الأمْثالَ للنّاسِ لَعلَّهُم یَتَذکّرونَ» لیتذکّر به المتذکّر أنْ لا محیص لمُرید السعادة عن التحقّق بکلمة التوحید و الاستقامة علیها . (5) (6)

تفسیر:

علما و مفسّران درباره این آیه اختلاف نظر دارند و اختلافشان بر سر این است که اولاً مرادِ از کلمه طیّبه چیست؟ بعضی گفته اند: مراد شهادت دادن به یگانگی خداست. بعضی گفته اند: مراد ایمان است. بعضی گفته اند: مراد قرآن است. به قولی: مراد مطلق تسبیح و تنزیه [خدا] است. به قولی: مراد مطلق ثنای خداست. به قولی: مراد هر سخن نیکویی است. به قولی: مراد همه طاعات است و به قولی هم مراد از آن، مؤمن است.

اختلاف دیگرشان بر سر این است که مراد از شجره طیبه چیست؟ به قول اکثر مفسّران، مراد درخت خرماست. به قولی: درخت نارگیل. به قولی: هر درختی که میوه پاک [خوردنی و مغذّی ]بدهد، مانند درخت انجیر و انگور و انار. به قولی هم: درختی است که اوصافش همان است که خداوند فرموده، هر چند در واقع وجود نداشته باشد.

افزون بر این دو مورد اختلاف، درباره این که مراد از کلمه «هر زمان» چیست، نیز اختلاف کرده اند. بعضی گفته اند: مقصود دو ماه است. بعضی گفته اند: شش ماه. بعضی گفته اند: یک سال تمام. بعضی گفته اند: هر بام و شام و به قولی هم: همیشه و همه وقت.

پرداختن به این گونه بحث ها و مشاجرات، انسان را از موضوع اصلی و آنچه که برای او اهمیت دارد، یعنی بحث از معارفِ کتاب خدا و دست یافتن به مقاصد و اهداف آیات کریمه، باز می دارد.

آنچه از تدبّر در آیات برمی آید، این است که مراد از کلمه طیبه _ که به درختی پاک با چنین و چنان صفاتی تشبیه شده _ اعتقادِ حقّ و استوار است؛ زیرا خداوند متعال بعد از این مَثَل، به عنوان نتیجه برگرفته از تمثیل، می فرماید: «خدا کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت می گرداند ......... ». «سخن»، همان «کلمه» است اما نه هر کلمه ای از آن جهت که لفظ است و به زبان آورده می شود، بلکه کلمه ای که متّکی بر اعتقاد و عزمی باشد که انسان بر آن پایداری کند و در عمل و کردار از آن منحرف نشود.

خداوند متعال در چند جا از کلام خود، سخنانی نزدیک به همین معنا فرموده است. مانند آیه «همانا کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند. بیمی بر آنان نیست و اندوهگین نخواهند شد» و مانند آیه «کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند [و می گویند:] هان، بیم مدارید و غمین مباشید» و مانند آیه «سخن پاکیزه به سوی او بالا می رود و کار شایسته به آن رفعت می بخشد».

و این «سخن» و «کلمه طیبه»، همان است که خداوند متعال نتیجه اش را تثبیت و استواری اهل آن، یعنی مؤمنان، در دنیا و آخرت قرار داده است. همچنان که مقابل آن چیزی است که گمراه ساختن گمراهان و به وجه دیگر، شرک مشرکان اثر آن چیز است. بدین سان معلوم می شود که مراد از «کلمه طیّبه»، کلمه توحید و شهادت دادن حقیقی به یگانگی خداست.

بنا بر این، اعتقاد به وحدانیت و یگانگی خدا و ایستادگی بر آن، عقیده حقّی است که ریشه ای استوار و مصون از هر گونه تغییر و زوال و بطلانی دارد و آن ریشه، خداوند، عزّ اسمه، یا زمین حقایق است و [آن ریشه ]نیز شاخه هایی دارد که بدون برخورد با هر گونه مانعی نشو و نما می یابند و این شاخه ها، همان عقاید و باورهای جانبی حقّ و اخلاق و صفات پاک و اعمال شایسته است که مؤمن با برخورداری از آنها زندگی پاکی را می گذراند و به وسیله آنها دنیای انسانی چنان که باید و شاید آباد می شود و با سیر و حرکت نظام هستی هماهنگ است؛ حرکتی که به پیدایش انسانِ سرشته شده بر اعتقاد حق و کردار شایسته، می انجامد.

مؤمنان کامل _ همانان که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند و بدین سان این سخن استوار و «کلمه طیبه» را تحقق بخشیدند _ مَثَلشان همانند گفتارشان است که پایداری کردند؛ مردم همواره از خیرات و برکات وجودشان بهره مند می شوند. هر سخن حقّ و هر کردار شایسته ای، نیز همین حکم و مَثَل را دارد؛ ریشه اش استوار و شاخه هایش بلند و بالنده و میوه هایش پاک و مفید و سودمند است. پس مَثَلی که در آیه زده شده، با توجه به نکره آوردن کلمه طیبه، شامل همه این موارد می شود. منتها، آن طور که از سیاق آیه برمی آید، مراد از «کلمه طیبه» در این آیه، اصل و ریشه توحید است که دیگر عقاید و باورهای حقّ از آن شاخه می زند و خُلق و خوی های پاکیزه از آن رشد می یابد و کردارهای شایسته، از آن نشأت می گیرد. آن گاه خداوند این آیه را چنین خاتمه داده است: «و خدا مثل ها را برای مردم می زند، باشد که پند گیرند»، یعنی پند گیرندگان ، به واسطه این مثل پند گیرند که هر کس خواهان سعادت است، چاره ای جز این ندارد که به کلمه توحید تحقق بخشد و بر آن پایداری و ایستادگی ورزد.

ص :343


1- إبراهیم : 27 .
2- الأحقاف : 13.
3- فصّلت : 30.
4- فاطر : 10.
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/51.
6- (انظر) بحار الأنوار : 24/136 باب 44.

ص :344

ص :345

ص :346

3551 - مَثَلُ الکَلِمةِ الخَبیثَةِ
3551 - مَثَل سخن ناپاک

الکتاب :

«وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الأَرْضِ مَالَهَا مِنْ قَرَارٍ» . (1)

«وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنا الرُّؤْیَا الَّتی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَانَاً کَبِیرَا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و الشَّجَرَةَ المَلْعونَةَ ......... » _: یَعنی بَنی اُمیّةَ . (3)

3551

مَثَل سخن ناپاک

قرآن:

«و مَثَل سخنی ناپاک، چون درختی ناپاک است که از روی زمین کنده شده و قراری ندارد».

«و [یاد کن] هنگامی را که به تو گفتیم: به راستی پروردگارت بر مردم احاطه دارد. و آن رؤیایی را که به تو نمایاندیم و [نیز] آن درخت لعنت شده در قرآن را، جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم. و ما آنان را بیم می دهیم، ولی جز بر طغیان بیشتر آنان نمی افزاید».

حدیث:

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و درخت لعنت شده ......... » _فرمود : مقصود، بنی امیّه است.

ص :347


1- إبراهیم : 26.
2- الإسراء : 60.
3- تفسیر العیّاشیّ : 2/297/93.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیّبةً ......... » _: هذا مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللّهُ لأهلِ بَیتِ نَبیِّهِ و لِمَن عاداهُم ، هُو مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجتُثَّت مِن فَوقِ الأرضِ مالَها مِن قَرارٍ . (1)

تفسیرُ القُمّیِّ_ فی قولهِ : «وَ ما جَعَلْنا الرُّؤْیا الّتی أرَیْناکَ إلاّ فِتْنَةً للنّاسِ و الشَّجَرَةَ المَلْعونَةَ فی القُرآنِ» _: نَزَلَت لَمّا رأی النّبیُّ فی نَومهِ کأنَّ قُرودا تَصعَدُ مِنبَرَهُ فساءَهُ ذلکَ و غَمَّهُ غَمّا شَدیدا ، فأنزَلَ اللّهُ : «و مَا جَعَلْنا الرُّؤْیا الّتی أرَیْناکَ إلاّ فِتْنَةً» لَهُم لِیَعمَهُوا فِیها «و الشَّجَرَةَ المَلْعونَةَ ......... » ......... هُم بَنو اُمیّةَ . (2)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «ضَرَبَ اللّهُ مثلاً کلمةً طیّبةً ......... » _فرمود : این مثلی است که خداوند درباره اهل بیت پیامبرش و دشمنان آنها زده است؛ حکایت دشمنان آنها، حکایت سخن ناپاکی است که به درختی ناپاک می ماند که از روی زمین کنده شده و قرار و ثَباتی ندارد.

تفسیر القمّی_ ذیل آیه «و آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم و [نیز] آن درخت لعنت شده در قرآن را، جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم» _: پیامبر در خواب دید که بوزینگانی از منبرش بالا می روند. حضرت از این خواب ناراحت شد و به شدّت غمگین گشت. پس خداوند این آیه را نازل فرمود: «و آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم و آن درخت لعنت شده در قرآن را، جز برای آزمایش مردم قرار ندادیم ......... » ......... آنان بنی امیّه اند.

3552 - مَثَلُ المُؤمِنِ
3552 - مَثَل مؤمن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ کمَثَلِ العَطّارِ ؛ إن جالَستَهُ نَفَعَکَ ، و إن ماشَیتَهُ نَفَعَکَ ، و إن شارَکتَهُ نَفَعَکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ النَّخلَةِ ؛ ما أخَذتَ مِنها مِن شَیءٍ نَفعَکَ . (4)

3552

مَثَل مؤمن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن به مانند عطر فروش است که اگر با او بنشینی، به تو سود می رساند، اگر با او راه بروی به تو سود می رساند و اگر با او شریک شوی، به تو سود می رساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل مؤمن، مَثَل درخت خرماست که هر چه از آن برگیری به کارَت می آید.

ص :348


1- تفسیر العیّاشیّ : 2/225/15.
2- تفسیر القمّی : 2/21.
3- کنز العمّال : 726.
4- کنز العمّال : 727.

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الرّجُلِ المسلمِ مَثَلُ شَجَرَةٍ خَضراءَ لا یَسقُطُ وَرَقُها و لا یَتَحاتُّ ؛ و هِی النَّخلَةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ السُّنبُلَةِ ، تَمیلُ أحیانا و تَقومُ أحیانا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ السُّنبُلَةِ؛ تَستَقیمُ مَرّةً و تَحمَرُّ مَرّةً . و مَثَلُ الکافرِ مَثَلُ الأرْزَةِ؛ لا تَزالُ مُستَقیمَةً حتّی تَخِرَّ و لا تَشعُرَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ الخامَةِ؛ تَحمَرُّ مَرّةً و تَصفَرُّ اُخری ، و الکافرُ کالأرْزَةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ کمَثَلِ خامَةِ الزَّرعِ؛ مِن حَیثُ أتَتها الرِّیحُ کَفَأتها، فإذا سَکَنَتِ اعتَدَلَت ، و کذلکَ المؤمنُ یُکفَأُ بالبَلاءِ . و مَثَلُ الفاجِرِ کالأرْزَةِ صَمّاءُ مُعتَدِلَةٌ، حتّی یَقصِمَها اللّهُ إذا شاءَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ کمَثَلِ الزَّرعِ ، لا تَزالُ الرِّیاحُ تَفیؤهُ ، و لا یَزالُ المؤمنُ یُصیبُهُ بَلاءٌ ، و مَثَلُ المنافِقِ مَثَلُ الشَّجَرَةِ الأرْزِ، لا تَهتَزُّ حتّی تُستَحصَدَ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت مرد مسلمان، حکایت درخت سبزی است که برگ هایش نمی ریزد و آفت و پوسیدگی نمی بیند. این درخت، درخت خرماست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل مؤمن، مَثَل خوشه [گندم یا جو ]است که گاه کج می شود و گاه راست [در معرض حوادث و بلاهاست].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، مثل خوشه [گندم یا جو]است که گاه راست می شود و گاه سرخ. و کافر مانند صنوبر است که همیشه راست است، تا آن که یکباره فرو می افتد (هیچ بلا و مصیبتی به او و اموال و اولادش نمی رسد و ناگهان مرگ به سراغش می آید و او را غافلگیر می کند).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل مؤمن، مَثَل گیاهی نو رسته است که گاه سرخ می شود و گاه زرد . امّا کافر مانند درخت صنوبر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت مؤمن، حکایت کِشته ای ترو تازه است که از هر طرف باد بر آن بوزد، خمیده اش می کند و چون باد بایستد راست می شود. بدینسان مؤمن نیز با بلا کج و خمیده می شود. [اما ]فاجر مانند درخت صنوبر است که سخت و راست است، تا هرگاه که خداوند خواهد و آن را بشکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت مؤمن، حکایت زراعتی است که وزش بادها همواره آن را به هر سو خمیده می کند؛ مؤمن نیز پیوسته در معرض بلاست. حکایت منافق، حکایت درخت صنوبر است که تکان نمی خورد ، تا آن که وقت بریدنش فرا می رسد.

ص :349


1- کنز العمّال: 791.
2- کنز العمّال : 730.
3- کنز العمّال : 732.
4- کنز العمّال : 731.
5- کنز العمّال : 733.
6- سنن الترمذی: 5/150/2866.

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ کمَثَلِ النَّحلَةِ ؛ إن أکَلَتْ أکَلَت طَیِّبا ، و إن وَضَعَت وَضَعت طَیِّبا ، و إن وَقَعت علی عُودٍ نَخِرٍ لَم تَکسِرْهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ سَبیکَةِ الذَّهَبِ ؛ إن نَفَختَ علَیها احمَرَّت ، و إن وُزِنَت لَم تَنقُصْ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ کالبَیتِ الخَرِبِ فی الظّاهِرِ ، فإذا دَخَلتَهُ وجَدتَهُ مُؤنَّقا. و مَثَلُ الفاجِرِ کمَثَلِ القَبرِ المُشرِفِ المُجَصَّصِ یُعجِبُ مَن رآهُ و جَوفُهُ مُمتَلئٌ نَتْنا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ و مَثَلُ الإیمانِ کمَثَلِ الفَرَسِ فی آخِیَّتِهِ یَجولُ ثُمّ یَرجِعُ إلی آخِیَّتِهِ ، و إنّ المؤمِنَ یَسهو ثُمّ یَرجِعُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «اللّهُ نُورُ السَّماواتِ و الأرضِ _ إلی قولهِ _ و یَضْرِبُ اللّهُ الأمثالَ لِلنّاسِ» (5) _: فهذا مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللّهُ لِلمؤمنِ ، قالَ : فالمؤمنُ یَتَقلَّبُ فی خَمسَةٍ مِن النُّورِ ، مَدخَلُهُ نُورٌ ، و مَخرَجُهُ نُورٌ ، و عِلمُهُ نُورٌ ،و کلامُهُ نُورٌ ، و مَصیرُهُ یَومَ القِیامَةِ إلَی الجَنّةِ نُورٌ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل مؤمن، مَثَل زنبور عسل است که اگر بخورد، چیزهای پاک و پاکیزه می خورد و اگر تولید کند، چیزی پاک و پاکیزه تولید می کند و اگر روی شاخه پوسیده ای بنشیند، آن را نمی شکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن، مانند شمش طلاست که اگر در آتش نهاده شود، سرخ می گردد و اگر وزن شود، کم نشان نمی دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت مؤمن، حکایت خانه ای است که بیرونش ویرانه است اما چون داخلش شوی آن را آراسته و زیبا می بینی و حکایت کافر به مانند گور برجسته گچ کاری شده است که هر کس آن را ببیند، خوشش می آید اما درونش آکنده از بوی گند است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت مؤمن و حکایت ایمان، حکایت اسب است در اخیه اش (7) چرخی می زند و سپس به طرف اخیه خود برمی گردد؛ مؤمن نیز اشتباه می کند و سپس [از اشتباه خود ]برمی گردد.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «خدا نور آسمان ها و زمین است ......... خدا مثل ها را برای مردم می زند» _فرمود : این مَثَلی است که خداوند درباره مؤمن زده است. حضرت فرمود: مؤمن در پنج نور غوطه می خورد: درونْ شدش نور است، برون شدش نور است، علمش نور است، سخنش نور است و حرکتش به سوی بهشت در روز قیامت، نور است.

ص :350


1- کنز العمّال : 735.
2- کنز العمّال : 735.
3- کنز العمّال : 736 ، 827 نحوه.
4- الترغیب و الترهیب : 4/90/10.
5- النور : 35 .
6- تفسیر القمّی : 2/103.
7- میخ آخور، طناب یا تیری که از دو سوی بر جایی استوار کنند و رسن ستور بر آن بندند. فرهنگ معین .

3553 - مَثَلُ الکافِرِ
3553 - مَثَل کافر

الکتاب :

«وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاءً وَ نِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ» . (1)

«مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلاً أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ » . (2)

«مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلی شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلاَلُ الْبَعِیدُ» . (3)

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئَا وَ وَجَدَ اللّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَ اللّهُ سَرِیعُ الحِسَابِ * أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُورَا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ» . (4)

3553

مَثَل کافر

قرآن:

«و مَثَل [دعوت کننده] کافران چون مَثَل کسی است که حیوانی را که جز صدا و ندایی [مبهم، چیزی ]نمی شنود بانگ می زند. [آری] کرند، لالند، کورند. [و] در نمی یابند».

«مَثَل این دو گروه، چون نابینا و کر [در مقایسه] با بینا و شنواست. آیا در مَثَل یکسانند؟ پس، آیا پند نمی گیرید».

«مَثَل کسانی که به پروردگار خود کافر شدند، کردارهایشان به خاکستری می ماند که بادی تند در روزی طوفانی بر آن بوزد: از آنچه به دست آورده اند هیچ [بهره ای ]نمی توانند برد. این است همان گمراهی دور و دراز».

«و کسانی که کفر ورزیدند، کارهایشان چون سرابی است در بیابانی که تشنه آن را آب می پندارد، تا چون به آن رسد آن را چیزی نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زود شمار است. یا [کارهایشان] مانند تاریکی هایی است که در دریایی ژرف است که موجی آن را می پوشاند [و ]روی آن موجی [دیگر] است [و] بالای آن ابری است؛ تاریکی هایی است که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است. هرگاه [غرقه ]دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را می بیند. و خدا به هر کس نوری نداده باشد، او را هیچ نوری نخواهد بود».

ص :351


1- البقرة : 171.
2- هود : 24.
3- إبراهیم : 18.
4- النور : 39 ، 40.

«إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلاً فَهِیَ إِلَی الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ * وَ جَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» . (1)

التّفسیر:

المَثَل هو الکلام السائر ، و المثل هو الوصف، کقوله تعالی : «انظُرْ کَیفَ ضَرَبوا لَکَ الأمْثالَ فَضَّلُوا فَلا یَستَطیعونَ سَبیلاً» . (2) و النَّعیقُ صوت الراعی لغنمه زجرا ، یقال : نعق الراعی بالغنم ینعق نعیقا إذا صاح بها زجرا ، و النداء مصدر نادی ینادی مناداة ، و هو أخصّ من الدعاء، ففیه معنَی الجهر بالصوت و نحوه، بخلاف الدعاء .

و المعنی _ و اللّه أعلم _ و مَثَلک فی دعاء الذین کفروا کَمَثل الذی ینعق من البهائم بما لا یسمع من نعیقه إلاّ دعاءً و نداءً ما ، فینزجر بمجرّد قرع الصوت سمعَه من غیر أن یعقل شیئا ، فهم صُمٌّ لا یسمعون کلاما یفیدهم ، و بُکمٌ لا یتکلّمون بما یفید معنیً ، و عُمیٌ لا یبصرون شیئا فهم لا یعقلون شیئا ؛ لأنّ الطُرق المؤدیّة إلَی التعقّل مسدودةٌ علیهم .

و من ذلک یظهر أنّ فی الکلام قلبا أو عنایةً اُخری یعود إلیه ؛ فإنّ المَثَل بالذی ینعق بما لا یسمع إلاّ دعاءً و نداءً مثل الذی یدعوهم إلی الهُدی لا مثل الکافرین المدعوّین إلَی الهُدی ، إلاّ أنّ الأوصاف الثلاثة التی استنتج و استخرج من المثل و ذُکرت بعده _ و هی قوله : «صُمٌ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعقِلونَ» _ لمّا کانت أوصافا للّذین کفروا لا لمن یدعوهم إلَی الحقّ استوجب ذلک أن یُنسب المثل إلَی الذین کفروا لا إلی رسول اللّه تعالی ، فأنتج ما أشبه القلب . (3) قوله تعالی : «مَثَلُ الّذینَ کَفَروا بَرَبِّهِمْ أعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بهِ الرِّیحُ فی یَومٍ عاصِفٍ ......... » إلی آخر الآیة . یومٌ عاصفٌ: شدید الرّیح ، تمثیلٌ لأعمال الکفّار من حیث تترتّب نتائجها علیها ، و بیان أنّها حبطٌ باطلةٌ لا أثر لها من جهة السعادة ، فهو کقوله تعالی: «و قَدِمْنا إلی ما عَمِلوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثورا» (4) ، فأعمالهم کذرّاتٍ من الرماد اشتدّت به الریح فی یومٍ شدید الریح فنثرته و لم یبق منه شیئا ، هذا مثلهم من جهة أعمالهم .

و من هنا یظهر أنْ لا حاجة إلی تقدیر شیءٍ فی الکلام و إرجاعه إلی مِثل قولنا : مَثَل أعمال الذین کفروا ......... إلخ . و الظاهر أنّ الآیة لیست من تمام کلام موسی ، بل هی کالنتیجة المحصّلة من کلامه المنقول. (5)

قوله تعالی : «و الّذینَ کَفَروا أعْمالُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً ......... » إلی آخر الآیة . السّراب هو ما یلمع فی المفازة کالماء و لا حقیقة له ، و القِیع و القاع هو المُستوی من الأرض ، و مفرداهما القیعة و القاعة کالتِّینة و التَّمرة ، و الظمآن هو العطشان .

لمّا ذکر سبحانه المؤمنین و وصفهم بأنّهم ذاکرون له فی بیوتٍ معظّمةٍ لا تلهیهم عنه تجارة و لا بیع ، و أنّ اللّه الذی هو نور السماوات و الأرض یهدیهم بذلک إلی نوره فیکرمهم بنور معرفته ، قابل ذلک بذکر الذین کفروا، فوصف أعمالهم تارةً بأنّها لا حقیقة لها کسرابٍ بقیعةٍ فلا غایة لها تنتهی إلیها ، و تارةً بأنّها کظلماتٍ بعضها فوق بعضٍ لا نور معها و هی حاجزةٌ عن النور . و هذه الآیة هی التی تتضمّن الوصف الأوّل .

فقوله : «و الّذینَ کَفَروا أعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حتّی إذا جاءَهُ لَم یَجِدْهُ شَیئا» شبّه أعمالهم _ و هی التی یأتون بها من قرابین و أذکارٍ و غیرهما من عباداتهم یتقرّبون بها إلی آلهتهم _ بسرابٍ بقِیعةٍ یحسبه الإنسان ماءً، و لا حقیقة له یترتّب علیها ما یترتّب علَی الماء من رفع العطش و غیر ذلک . و إنّما قیل : «یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً» مع أنّ السراب یتراءی ماءً لکلِّ راءٍ ؛ لأنّ المطلوب بیان سیره إلیه و لا یسیر إلیه إلاّ الظَّمآن یدفعه إلیه ما به من ظماءٍ ، و لذلک رتّب علیه قوله : «حتّی إذا جاءَهُ لَم یَجِدْهُ شَیئا» کأنّه قیل : کسرابٍ بِقیعةٍ یتخیّله الظمآن ماءً فیسیر إلیه و یقبل نحوه لیرتوی و یرفع عطشه به ، و لا یزال یسیر حتّی إذا جاءه لم یجده شیئا .

و التعبیر بقوله : «جاءَهُ» دون أن یقال : بَلَغه أو وصل إلیه أو انتهی إلیه و نحوها ؛ للإیماء إلی أنّ هناک مَن یرید مجیئه و ینتظره انتظارا و هو اللّه سبحانه ، و لذلک أردفه بقوله : «و وَجَدَ اللّهَ عِندَهُ فَوفّاهُ حِسَابَهُ» ، فأفاد أنّ هؤلاء یریدون بأعمالهم الظفر بأمرٍ تبعثهم نحوه فطرتهم و جبلّتهم، و هو السعادة التی یریدها کلّ إنسانٍ بفطرته و جبلّته، لکنّ أعمالهم لا توصلهم إلیه ، و لا أنّ الآلهة التی یبتغون بأعمالهم جزاءً حسنا منهم لهم حقیقةً . بل الذی ینتهی إلیه أعمالهم و یحیط هو بها و یجزیهم هو اللّه سبحانه فیوفّیهم حسابهم . و تَوفیةُ الحساب کنایة عن الجزاء بما یستوجبه حساب الأعمال و إیصال ما یستحقّه صاحب الأعمال .

ففی الآیة تشبیه أعمالهم بالسراب ، و تشبیههم بالظمآن الذی یرید الماء و عنده عذب الماء لکنّه یُعرض عنه و لا یصغی إلی مولاه الذی ینصحه و یدعوه إلَی شربه، بل یحسب السراب ماءً فیسیر إلیه و یُقبل نحوه ، و تشبیه مصیرهم إلَی اللّه سبحانه بحلول الآجال و عند ذلک تمام الأعمال بالظمآن السائر إلَی السراب إذا جاءه و عنده مولاه الذی کان ینصحه و یدعوه إلی شرب الماء .

فهولاء قومٌ اُلهوا عن ذکر ربّهم و الأعمال الصالحة الهادیة إلی نوره و فیه سعادتهم، و حَسِبوا أنّ سعادتهم عند غیره من الآلهة الذین یدعونهم ، و الأعمال المقرّبة إلیهم و فیها سعادتهم، فأکبّوا علی تلک الأعمال السرابیّة و استوفَوا بما یُمکنهم أن یأتوا بها مدّة أعمارهم، حتّی حلّت آجالهم و شارفوا الدار الآخرة، فلم یجدوا شیئا ممّا یؤمّلونه من أعمالهم، و لا أثراً من اُلوهیّة آلهتهم، فوفّاهم اللّه حسابهم و اللّه سریع الحساب .

و قوله : «و اللّهُ سَریعُ الحِسابِ» إنّما هو لإحاطة علمه بالقلیل و الکثیر، و الحقیر و الخطیر، و الدقیق و الجلیل، و المتقدّم و المتأخّر علی حدٍّ سواءٍ .

و اعلم أنّ الآیة و إن کان ظاهرها بیان حال الکفّار من أهل الملل و خاصّة المشرکین من الوثنیّین ، لکنّ البیان جارٍ فی غیرهم من منکری الصانع ؛ فإنّ الإنسان کائنا من کان یری لنفسه سعادةً فی الحیاة ، و لا یرتاب أنّ الوسیلة إلی نیلها أعماله التی یأتی بها ، فإن کان ممّن یقول بالصانع و یراه المؤثّر فی سعادته بوجهٍ من الوجوه توسّل بأعماله إلی تحصیل رضاه و الفوز بالسّعادة التی یُقدّرها له . و إن کان ممّن یُنکره و یُنهی التأثیر إلی غیره توسّل بأعماله إلی توجیه ما یقول به من المؤثّر کالدهر و الطّبیعة و المادّة نحو سعادة حیاته الدُّنیا التی لا یقول بما وراءها .

فهؤلاء یَرَون المؤثّر الذی بیده سعادة حیاتهم غیره تعالی ، و لا مؤثّر غیره. و یَرَون مساعیهم الدنیویّة موصلةً لهم إلی سعادتهم و لیست إلاّ سرابا لا حقیقةَ له . و لا یزالون یسعون حتّی إذا تمّ ما قُدّر لهم من الأعمال بحلول ما سُمّی لهم من الآجال لم یجدوا عندها شیئا ، و عاینوا أنّ ما کانوا یتمنّون منها لم یکن إلاّ طائف خَیالٍ أو حلم نائمٍ ، و عند ذلک یوفّیهم اللّه حسابهم و اللّه سریع الحساب .

قوله تعالی : «أوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ» تشبیهٌ ثانٍ لأعمالهم، یظهر به أنّها حُجب متراکمة علی قلوبهم تحجبهم عن نور المعرفة ، و قد تکرّر فی کلامه تعالی أنّهم فی الظُّلمات کقوله : «و الّذینَ کَفَروا أوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إلَی الظُّلُماتِ» (6) و قوله : «کَمَنْ مَثَلُهُ فی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنْها» (7) و قوله : «کَلاّ بَلْ رانَ علی قُلوبِهِم مَا کانوا یَکْسِبونَ * کلاّ إنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یَوْمَئذٍ لَمَحْجُوبُونَ» . (8) و قوله : «أوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ» معطوفٌ علی «سراب» فی الآیة السابقة . و البحر اللُّجّیُّ هو البحر المتردّد أمواجه، منسوبٌ إلی لُجّة البحر و هی تردُّد أمواجه ، و المعنی: أعمالهم کظلماتٍ کائنةٍ فی بحرٍ لُجّیٍّ .

و قوله : «یَغشاهُ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ سَحابٌ» صفة البحر، جیء بها لتقریر الظلمات المفروضة فیه ، فصفته أنّه یغشاه و یحیط به موجٌ کائنٌ من فوقه موجٌ آخر کائنٌ مِن فوقه سحابٌ یحجبنه جمیعا من الاستضاءة بأضواء الشمس و القمر و النجوم . و قوله : «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوقَ بَعْضٍ» تقریرٌ لبیان أنّ المراد بالظلمات المفروضة الظلمات المتراکمة بعضها علی بعضٍ دون المتفرّقة . و قد أکّد ذلک بقوله : «إذا أخْرَجَ یَدَهُ لَم یَکَدْ یَراها» فإنّ أقرب ما یشاهده الإنسان منه هو نفسه ، و هو أقدر علی رؤیة یده منه علی سائر أعضائه ؛ لأنّه یُقرِّبها تجاه باصرته کیفما أراد ، فإذا أخرج یده و لم یکد یراها کانت الظّلمة بالغةً .

فهؤلاء _ وهم سائرون إلَی اللّه و صائرون إلیه _ من جهة أعمالهم کراکب بحرٍ لُجّیٍّ یغشاه موجٌ من فوقهِ موجٌ من فوقه سحابٌ فی ظلمات متراکمة کأشدّ ما یکون ، و لا نور هناک یستضیء به فیهتدی إلی ساحل النّجاة . (9)

قوله تعالی : «إنّا جَعَلْنا فِی أعْناقِهِم أغْلالاً فَهِیَ إلَی الأذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحونَ» الأعناق: جمع عُنُق بضمّتین و هو الجِید ، و الأغلال: جمع غِلّ بالکسر، و هی علی ما قیل: ما تُشدُّ به الید إلَی العنق للتعذیب و التشدید . و مُقمَحون: اسم مفعولٍ من الإقماح، و هو رفع الرأس، کأنّهم قد ملأت الأغلال ما بین صدورهم إلی أذقانهم فبقیت رؤوسهم مرفوعةً إلَی السماءِ لا یتأتّی لهم أن ینکسوها فینظروا إلی ما بین أیدیهم من الطریق فیعرفوها و یمیّزوها من غیرها . و تنکیر قوله : «أغلالاً» للتفخیم و التهویل . و الآیة فی مقام التعلیل لقوله السابق : «فَهُمْ لا یُؤمِنونَ» . قوله تعالی : «و جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أیْدیهِم سَدّا و مِنْ خَلْفِهِم سَدّا فأغْشَیْناهُم فَهُم لا یُبْصِرونَ» ، السدّ: الحاجز بین الشیئین . و قوله : «مِن بَینِ أیْدیهِم ......... و مِنْ خَلْفِهِم» کنایة عن جمیع الجهات ، و الغَشی و الغَشَیان: التغطیة، یقال : غشیه کذا أی غطّاه ، و أغشی الأمر فلانا أی جعل الأمر یُغطّیه ، و الآیة متمّمةٌ للتعلیل السابق ، و قوله : «جَعَلْنا» معطوفٌ علی «جَعَلْنا» المتقدّم .

و عن الرازیّ فی تفسیره، فی معنی التشبیه فی الآیتین : أنّ المانع عن النظر فی الآیات قسمان : قسمٌ یمنع عن النظر فی الأنفُس، فشبّه ذلک بالغِلّ الذی یجعل صاحبه مُقمَحا لا یری نفسه و لا یقع بصره علی بدنه . و قسمٌ یمنع عن النظر فی الآفاق، فشبّه ذلک بالسدّ المحیط ؛ فإنّ المحاط بالسدّ لا یقع نظره علَی الآفاق، فلا یظهر له ما فیها من الآیات ، فمن ابتُلی بهما حُرم عن النظر بالکلّیّة .

و معنَی الآیتین أنّهم لا یؤمنون؛ لأنّا جعلنا فی أعناقهم أغلالاً نشدُّ بها أیدیهم علی أعناقهم فهی إلَی الأذقان فهم مرفوعةً رؤوسهم باقون علی تلک الحال ، و جعلنا من جمیع جهاتهم سدّا فجعلناه یغطّیهم فهم لا یبصرون فلا یهتدون ، ففی الآیتین تمثیلٌ لحالهم فی حرمانهم من الاهتداء إلَی الإیمان، و تحریمه تعالی علیهم ذلک جزاءً لکفرهم و غوایتهم و طغیانهم فی ذلک .

و قد تقدّم فی قوله تعالی : «إنَّ اللّهَ لا یَسْتَحیی أنْ یَضْرِبَ مَثَلاً» (10) فی الجزء الأوّل من الکتاب، أنّ ما وقع فی القرآن الکریم من هذه الأوصاف و نظائرها التی وصف بها المؤمنون و الکفّار یکشف عن حیاةٍ اُخری للإنسان فی باطن هذهِ الحیاة الدنیویّة، مستورةٍ عن الحسّ المادّیّ، ستظهر له إذا انکشفت الحقائق بالموت أو البعث . و علیه فالکلام فی أمثال هذه الآیات جارٍ فی مجرَی الحقیقة دون المجاز کما علیه القوم . (11) (12)

«ما در گردن های آنها تا چانه هایشان غل ها نهاده ایم، به طوری که سرهایشان را بالا گرفته دیده فرو هشته اند. و فرا رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده و پرده ای بر [چشمان ]آنان فرو گسترده ایم، در نتیجه نمی توانند ببینند».

تفسیر :

مَثَل، هم به معنای ضرب المثل می آید و هم به معنای صفت و حالت (وصف الحال)، مانند این سخن خداوند متعال: «بنگر که چگونه برای تو مثل ها زدند و گمراه شدند و لذا راه را نمی توانند پیدا کنند». «نعیق» [در آیه اوّل ]بانگی است که چوپان برای هی کردن و راندن گوسفندان می زند. گفته می شود: نعق الراعی بالغنم ینعق نعیقا، آن گاه که چوپان برای راندن گوسفندان هی هی می زند، و «نداء» مصدر باب مفاعله از «نادی ینادی مناداة» است و معنایش اخصّ از دعا [خواندن و صدا زدن ]است؛ زیرا «نداء» معنای صدا زدن با آواز بلند دارد، برخلاف دعا.

و معنای آیه _ که البتّه خدا بهتر می داند _ این است که مَثَل تو، در صدا زدن و فرا خواندن کفّار، مانند کسی است که بر حیوانات بانگ و هی می زند و آنها از بانگ او جز صدا و آواز چیزی نمی شنوند و همین که صدا به گوششان بخورد، برمی گردند بدون آن که چیزی از آن صدا بفهمند و درک کنند. بنا بر این، کافران کر هستند و سخنی را که به حالشان مفید باشد نمی شنوند و لالند و سخنی را که مفید معنایی باشد، نمی گویند و کورند و چیزی را نمی بینند و از این رو، چیزی را تعقّل و ادراک نمی کنند؛ زیرا راه های منتهی به تعقّل و ادراک به روی آنها بسته است.

از این جا معلوم می شود که این مَثَل مشتمل بر قلب [جابجایی ]یا شِبه قلب است؛ زیرا مَثَل آوردن از کسی که بانگ می زند بر کسانی که چیزی جز صدا یا فریادی نمی شنوند، مَثَل کسی است که آنها را به هدایت فرا می خواند، نه مَثَل از کافرانی که به هدایت و راه راست دعوت می شوند. منتها اوصاف سه گانه ای که از این مَثَل نتیجه گیری و استخراج شده و به دنبال آن ذکر شده اند _ یعنی «کرند، لالند، کورند، پس تعقّل نمی کنند» _ از آن جا که اوصاف کافران است، نه کسی که آنان را به حق فرا می خواند، لازم می آید که مَثَل به کفّار نسبت داده شود، نه به رسولِ خداوند متعال. بنا بر این، نتیجه این مثل چیزی شبیه قلب است.

در آیه «مَثَل کسانی که به پروردگار خود کافر شدند، کرده هایشان چونان خاکستری است که بادی تند در روزی توفانی بر آن بوزد ......... »، باد تند در یک روز توفانی، تمثیلی است برای اعمال کافران از نظر نتیجه ای که بر آنها مترتب می شود و بیان این نکته که این اعمال بر باد رفته و باطل است و هیچ تأثیری در سعادت آنها ندارد. این آیه ، همانند این سخن خداوند متعال است که می فرماید: «و به هر گونه کاری که کرده اند می پردازیم و آن را چون گَردی پراکنده می سازیم». پس اعمال کافران همچون ذرات خاکستر است که در یک روز توفانی، بادی سخت بر آن می وزد و تلّ خاکستر را پراکنده می کند و چیزی از آن باقی نمی ماند. این مَثَلی است برای اعمال آنها.

از این جا معلوم می شود که نیازی نیست در کلام چیزی را در تقدیر بگیریم و آن را بطور مثال به این جمله برگردانیم: مَثَل اعمال کسانی که کافر شدند ......... الی آخر. ظاهرا آیه دنباله سخن موسی نیست، بلکه همچون نتیجه ای است که از سخن نقل شده از او گرفته می شود.

آیه «و کسانی که کافر شدند، اعمالشان مانند سرابی است در سرزمینی هموار، که تشنه آن را آب می پندارد ......... »، «سراب» چیزی است که در بیابان مانند آب می درخشد، ولی در واقع آب نیست. «قیع» و «قاع» به معنای زمین هموار و دشت است و مفرد این دو کلمه «قیعه» و «قاعه» می باشد، مانند «تینه» و «تمره» [که مفرد تین و تمر هستند] و «ظمآن» به معنای تشنه کام است.

پس از آن که خداوند سبحان، از مؤمنان یاد کرد و در وصف آنها فرمود که در خانه های بزرگ و با عظمت ذکر خدا می کنند و هیچ تجارت و خرید و فروشی از یاد او غافلشان نمی سازد و خدا که نور آسمان ها و زمین است آنان را، به سبب داشتن این ویژگی، به سوی نور خود رهنمون می شود و با نور معرفت خویش گرامی و مفتخرشان می کند، در مقابل از کفّار یاد می کند و اعمال آنان را یک بار به سرابی در بیابان تشبیه می کند که نه آن سراب واقعیت دارد و نه پایانی که بدان رسند. و یک بار به تاریکی هایی انباشته بر روی هم که هیچ نوری با آنها نیست و مانع عبورِ نور هم می شوند. این آیه همان است که متضمّن وصف اول می باشَد.

پس، آیه «و کسانی که کافر شدند اعمالشان چون سرابی است در بیابانی هموار که تشنه آن را آب پندارد و چون بدان رسد چیزی نمی یابد»، اعمال کفّار _ یعنی همان قربانیها و اذکار و ادعیه و دیگر اعمال عبادی ای که به وسیله آنها به خدایانشان تقرّب می جویند _ را به سرابی در یک بیابان تشبیه می کند که فرد تشنه خیال می کند آب است در حالی که چنین نیست و نتیجه و آثاری که بر آب مترتّب است، یعنی رفع تشنگی و امثال آن، بر آن مترتّب نیست.

این که فرموده است: «تشنه آن را آب می پندارد»، در حالی که سراب، برای هر بیننده ای آب به نظر می رسد، علّتش این است که هدف در این آیه، بیان رفتن به سوی سراب است و تنها کسی که به طرف آن می رود آدم تشنه است، که تشنگی او را به سمت سراب می کشاند. به همین دلیل در ادامه آن فرموده است: «وقتی به نزد سراب می رود، آن را چیزی نمی یابد». انگار گفته شده است: مانند سرابی در یک بیابان که آدم تشنه خیال می کند آب است، لذا به طرف آن می رود تا آب بخورد و رفع تشنگی کند و همچنان پیش می رود و وقتی به نزد سراب می آید، چیزی نمی یابد.

و این که فرمود: «نزد سراب می آید» و نفرمود: به «آن می رسد» یا «به آن منتهی می شود» و امثال این تعبیرات، برای اشاره به این نکته است که در آن جا کسی انتظار آمدن او را می کشد و آن کس خداوند سبحان است. به همین دلیل، در دنبال آن فرموده است: «و خدا را نزد آن سراب می یابد و خدا هم حسابش را به طور کامل و تمام کف دستش می گذارد». این قسمت از آیه، مفید این معناست که این کافران با کارها و اعمال خود می خواهند به چیزی برسند که فطرت و سرشت آنها، ایشان را به سوی آن برمی انگیزد و آن چیز سعادتی است که هر انسانی بر اساس فطرت و سرشت خویش در پی آن می باشد، لیکن اعمال کافران آنها را به این هدف نمی رساند و خدایانشان نیز که کافران با اعمال خود خواهان پاداش نیک از آنها هستند، حقیقت و واقعیتی ندارند. بلکه آن موجودی که اعمال کافران به او می رسد و او بر کارهای ایشان احاطه دارد و سزای اعمالشان را می دهد، خداوند سبحان است که حسابشان را کامل می دهد و کامل دادن حساب نیز کنایه از جزا دادن بر طبق حسابِ اعمال و رساندنِ صاحب عمل به آن چیزی است که به سببِ اعمالش مستحقّ آن است.

بنا بر این، در آیه شریفه، اعمال کافران به سراب تشبیه شده است و خود آنها به تشنه ای که خواهان آب است و خودش آب شیرین و گوارا دارد اما از آن صرف نظر می کند و به حرف مولایش که او را نصیحت می کند و به نوشیدن از آن آب دعوتش می کند گوش نمی دهد، بلکه سراب را آب می پندارد و به طرف آن حرکت می کند. همچنین حرکت آنها به سوی خدا با فرا رسیدن مرگ و تمام شدن اعمالشان به تشنه ای تشبیه شده که به طرف سراب می رود و به محل سراب می رود و مولایش را می یابد؛ همان که او را نصیحت می کرد و به نوشیدن آب گوارا دعوتش می نمود.

اینان مردمی هستند که، از یاد پروردگارشان و کارهای شایسته ای که آنان را به سوی نور سعادت بخش او رهنمون می شود، غافل گشتند و خیال کردند که سعادتشان نزد خدایانی است که می خوانند و در سایه اعمالی است که به گمانشان آنها را به آن خدایان نزدیک می گرداند. لذا سرگرم آن اعمال سراب گونه شدند و در تمام عمر نهایتِ توان خود را در انجام چنان اعمالی به کار گرفتند، تا این که اجل هایشان در رسید و به سرای آخرت رفتند و نه از امید و آرزوهایی که از اعمالشان انتظار داشتند چیزی یافتند و نه از الوهیت معبودهایشان اثری مشاهده کردند و خدا حساب اعمالشان را به طور کامل رسید و خداوند زود شمار است.

فرموده خداوند متعال : «و خدا زود شمار است»، علّتش این است که علم خداوند به کم و زیاد، کوچک و بزرگ، ریز و درشت و پس و پیش، به طور یکسان احاطه دارد.

باید دانست که این آیه شریفه، هر چند ظاهرش وصف الحال همه کافران و به ویژه مشرکان بت پرست است اما این وصف درباره دیگر منکران سازنده هستی نیز صادق است؛ زیرا هر انسانی در زندگی خود دنبال سعادت و خوشبختی است و شکی ندارد که وسیله رسیدن به این سعادت اعمال و کرداری است که انجام می دهد. حال اگر معتقد به سازنده هستی باشد و او را به نحوی از انحاء مؤثّر در خوشبختی خود بداند، سعی می کند با اعمال و کردارهای خود رضایت او را تحصیل کند و سعادتی را که صانع برایش مقدر کرده است به دست آورد و اگر منکرِ صانع باشد و غیرِ او را مؤثّر در سعادت خویش بدانَد، می کوشد تا از طریق اعمال خود، نظر آن موجودی را که برایش تأثیر قائل است _ مثلاً روزگار یا طبیعت و یا ماده _ به طرف سعادت زندگی دنیایِ خود که به ماورای آن هم اعتقادی ندارد، جلب کند.

این دسته، معتقدند که سعادت زندگی آنها به دست موجودی غیر از خداوند متعال است و مؤثری جز آن وجود ندارد. به عقیده اینان کوشش های دنیویشان، آنها را به سعادت مورد نظرشان می رساند، حال آن که این پندار و سعادت چیزی جز یک سراب خالی از حقیقت نیست. اینان پیوسته به تلاش و کوشش خود ادامه می دهند، تا این که با فرا رسیدن اجل مقدّرشان اعمال آنها به پایان می رسد و می بینند از آن همه کار و عمل، هیچ ثمر و خبری نیست و امید و آرزوهایی که از این اعمال انتظار داشتند، جز مشتی خیال یا رؤیایی بیش نبوده است. در این هنگام است که خداوند حسابشان را به طور کامل کف دستشان می گذارد و خدا سریع الحساب است.

آیه «یا همچون تاریکی هایی در دریایی ژرف است که موجی آن را می پوشاند و روی آن موجی دیگر است و بالای آن ابری است»، تشبیه دیگری است از اعمال کافران که نشان می دهد اعمال آنها پرده هایی است که بر دل های آنها روی هم زده شده و نمی گذارد نور معرفت به دل هایشان برسد. در قرآن کریم مسأله قرار داشتن کفّار در ظلمات و تاریکی ها بارها مطرح شده است؛ مانند آیه «و کسانی که کافر شدند، سرپرست آنها طاغوت است که از نور به سوی تاریکی ها می کشاندشان» و آیه «چون کسی است که گرفتار در تاریکی هاست و از آن بیرون آمدنی نیست» و مانند: «نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب می شدند زنگار بر دل هایشان بسته است. زهی پندار، که آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند».

فرموده خداوند متعال : «او کظلمات فی بحر لجّی» عطف بر «سراب» در آیه قبل است. «بحر لجّی» به معنای دریایی است که امواج آن پشت سر هم می آیند. منسوب است به لجّه دریا که همان رفت و برگشت امواج آن می باشد. معنای جمله این است که اعمال کافران، مانند تاریکی هایی است که در دریایی موّاج قرار دارد.

فرموده خداوند متعال : «آن را موجی فرا می گیرد که روی آن موجی است و روی آن موجْ ابری است»، صفت برای دریاست و برای بیان تاریکی های فرضی آن آورده شده است. پس، این دریا ، وصفش چنین است که موجی سراسر آن را فرا می گیرد و بر فراز آن موج، موجی دیگر و بالای آن ابری قرار دارد که مجموع آنها مانع رسیدن نور خورشید و ماه و ستارگان به دریا می شوند.

فرموده خداوند متعال : «ظلمات بعضها فوق بعض» تقریر و توضیحی است برای این که مراد از تاریکی های مفروض تاریکی هایی است که روی هم انباشته شده اند نه تاریکی هایی پراکنده و جدا از هم و برای تأکید این مطلب فرموده است: «هرگاه دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را می بیند»؛ زیرا نزدیکترین چیزی که انسان می بیند خودش است و انسان دست خویش را بهتر و راحت تر از دیگر اعضای بدنش می تواند ببیند. چون هر گونه که بخواهد دست خود را جلو چشمش قرار می دهد. با این وصف، اگر کسی دستش را بیرون آورد و آن را به زحمت ببیند، معلوم می شود که تاریکی خیلی شدید است.

پس، این کافران که به سوی خدا در حرکتند و بازگشتشان به سوی اوست، از نظر اعمال و کردار همچون کسی هستند که به دریایی موّاج قدم گذاشته که موج روی موج است و بر فراز آن ابری است و هر چه هست تاریکی است روی تاریکی و از نور کمترین نشانی نیست تا در پرتو آن به ساحل نجات راه برد.

آیه «انا جعلنا فی اعناقهم اغلالاً فهی الی الاذقان فهم مقمحون»، «اعناق» جمع «عُنُق» است به معنای گردن و «اغلال» جمع «غُلّ» است و غُلّ، آن طور که گفته شده، به معنای وسیله ای که برای شکنجه و آزار دادن است. با آن دست را به گردن می بندند. «مقمحون» اسم مفعول است از «اِقماح» به معنای بالا بردن سر، یعنی گویی این غل ها از سینه تا چانه های آنها را پوشانده به طوری که سرهایشان به طرف بالا نگه داشته می شود و نمی توانند آن را خم کنند و راه جلو خود را ببینند و آن را از بیراهه تشخیص دهند. نکره آوردن کلمه «اغلالاً»، برای نشان دادن اهمیت و ترسناک بودن موضوع است. این آیه تعلیلی است برای جمله قبل، یعنی «فَهُم لا یؤمنون».

آیه: «و جعلنا من بین ایدیهم سدّا و من خلفهم سدّا فأغشیناهم فهم لا یبصرون»، «سدّ» به معنای مانع میان دو چیز است. جمله «من بین ایدیهم و من خلفهم»، کنایه از همه جهات است. کلمه «غشی» و «غشیان»، به معنای پوشاندن است. گفته می شود: غَشِیَه کذا؛ یعنی آن را پوشاند. «اَغشَی الامر فلانا» یعنی: آن کار فلانی را فرو پوشاند. این آیه نیز تتمّه ای است، بر تعلیل پیشین. جمله «جعلنا» عطف بر «جعلنا» در آیه قبل است.

در تفسیر رازی درباره معنای تشبیه در این دو آیه، آمده است: آنچه که مانع از نگریستن و تفکّر در آیات خدا می شود، دو گونه است: یک قسم، مانع نظر و تفکّر در آیات انفسی می شود، که خداوند این مانع را به یک غُلّ تشبیه کرده که موجب می شود فرد بسته در غل، سرش به طرف بالا باشد و خودش را نبیند و چشمش به بدنش نیفتد. قسم دوم، مانعِ نظر و تفکّر در آیات آفاقی می شود که خداوند این مانع را به سدّی تشبیه کرده که [از همه سو ]پیرامون انسان زده شده است. کسی که در احاطه سدّ است آفاق را نمی بیند و از این رو آیات و نشانه های آن برایش نمودار نمی شود. پس، کسی که گرفتار این دو مانع باشد، از دیدن خود و محیط اطرافش به کلّی محروم می شود.

معنای دو آیه این است که: کفّار ایمان نمی آورند؛ چون اوّلاً: به گردن هایشان غل هایی زده ایم که با آنها دست هایشان را به گردنشان می بندیم و این غل ها تا چانه هایشان آمده و لذا سرهایشان به طرف بالاست و همچنان بر این حال باقی هستند. ثانیاً: در هر طرف آنها سدّ و مانعی قرار داده ایم که این سد آنها را فرو می پوشاند و لذا جایی را نمی بینند و راه راست را پیدا نمی کنند. در این دو آیه، تمثیلی است برای محرومیت آنها از راه بردن به ایمان و این که خداوند به سزای کفر و گمراهی و طغیانشان در کفر و گمراهی، ایمان را بر آنان حرام و قدغن کرده است.

در جلد اول این کتاب (المیزان)، ذیل آیه «خداوند شرم نمی کند که مثلی بزند»، گفتیم که این اوصاف و نظایر آنها در قرآن کریم که در وصف مؤمنان و کافران آمده، نشان می دهد که در دل این زندگی دنیوی، زندگی و حیات دیگری برای انسان وجود دارد که از دسترس حسّ مادی به دور است و با مردن یا در روز رستاخیز، آن گاه که حقایق آشکار شود، این زندگی برای آدمی نمودار می شود. بنا بر این، سخنانی که در این گونه آیات آمده جنبه حقیقت دارد، نه آن گونه که مفسران معتقدند، جنبه مجاز داشته باشد.

ص :352


1- یس : 8 ، 9.
2- الفرقان : 9.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/420.
4- الفرقان : 23.
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/36.
6- البقرة : 257.
7- الأنعام : 122.
8- المطفّفین : 14 و 15.
9- المیزان فی تفسیر القرآن : 15/130 .
10- البقرة : 26.
11- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/64.
12- (انظر) الکفر : باب 3438.

ص :353

ص :354

ص :355

ص :356

ص :357

ص :358

ص :359

ص :360

ص :361

ص :362

3554 - مَثَلُ المُشرِکِ
3554 - مَثَل مشرک

الکتاب :

«مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتَا وَ إنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ» . (1)

3554

مَثَل مشرک

قرآن:

«مَثَل کسانی که غیر از خدا دوستانی اختیار کرده اند، مانند مَثَل عنکبوت است که خانه ای ساخته است. و راستی که سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است، ای کاش می دانستند».

ص :363


1- العنکبوت : 41.

«حُنَفَاءَ للّهِِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ» . (1)

«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاًَ فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَمَا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلاً الْحَمْدُ للّهِِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ» . (2)

«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاًَ عَبْدَا مَمْلُوکَا لاَ یَقْدِرُ عَلَی شَیْءٍ وَ مَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقَا حَسَنَا فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرَّا وَ جَهْرَا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ للّهِِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ * وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاًَ رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَی شَیْءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلَی مَوْلاَهُ أَیْنَمَا یُوَجِّهْهُ لاَ یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (3)

التّفسیر:

العنایة فی قوله : «مَثَلُ الّذینَ اتَّخَذوا» ......... إلخ باتّخاذ الأولیاء من دون اللّه ، و لذا جیء بالموصول و الصّلة ، کما أنّ العنایة فی قوله : «کَمَثَلِ العَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتا» إلَی اتّخاذها البیت ، فیؤول المعنی إلی أنّ صفة المشرکین فی اتّخاذهم من دون اللّه أولیاء کصفة العنکبوت فی اتّخاذها بیتا له نبأٌ ، و هو الوصف الذی یدلّ علیه تنکیر «بَیْتا» . و یکون قوله : «إنَّ أوْهَنَ البُیوتِ لَبَیْتُ العَنْکَبوتِ» بیانا لصفة البیت الذی أخذته العنکبوت ، و لم یقل : إنّ أوهن البیوت لبیتها کما هو مقتضَی الظاهر، أخذا للجملة بمنزلة المَثَل السائر الذی لا یتغیّر .

و المعنی أنّ اتّخاذهم من دون اللّه أولیاء _ وهم آلهتهم الذین یتولّونهم و یرکنون إلیهم _ کاتّخاذ العنکبوت بیتا هو أوهن البیوت؛ إذ لیس له من آثار البیت إلاّ اسمه: لا یدفع حرّا و لا بردا و لا یکنّ شخصا و لا یقی من مکروهٍ ، کذلک لیس لوَلایة أولیائهم إلاّ الاسم فقط، لا ینفعون و لا یضرّون و لا یملکون موتا و لا حیاةً و لا نشورا .

و مورد المَثَل : هو اتّخاذ المشرکین آلهةً من دون اللّه ، فتبدیل الآلهة من الأولیاء لکون السبب الداعی لهم إلَی اتّخاذ الآلهة زعمُهم أنّ لهم وَلایةً لأمرهم و تدبیرا لشأنهم، من جلب الخیر إلیهم و دفع الشرّ عنهم و الشفاعة فی حقّهم .

و الآیة _ مضافا إلی إیفاء هذه النکتة _ تشمل بإطلاقها کلّ من اتّخذ فی أمرٍ من الاُمور و شأنٍ من الشؤون ولیّا من دون اللّه یرکن إلیه و یراه مستقلاًّ فی أثره الذی یرجوه منه، و إن لم یُعدّ من الأصنام إلاّ أن یرجع ولایته إلی ولایة اللّه کوَلایة الرسول و الأئمّة و المؤمنین، کما قال تعالی : «و ما یُؤمِنُ أکْثَرُهُم باللّهِ إلاّ وَ هُمْ مُشْرِکونَ» . (4) و قوله : «لَو کانُوا یَعْلَمونَ» أی لو کانوا یعلمون أنّ مثلهم کمثل العنکبوت ما اتّخذوهم أولیاء . کذا قیل . (5)

قوله تعالی : «و تِلکَ الأمْثالُ نَضْرِبُها للنّاسِ و ما یَعْقِلُها إلاّ العالِمونَ» (6) یشیر إلی أنّ الأمثال المضروبة فی القرآن علی أنّها عامّةٌ تقرع أسماع عامّة النّاس ، لکنّ الإشراف علی حقیقة معانیها و لُبِّ مقاصدها، خاصّة لأهل العلم ممّن یعقل حقائق الاُمور و لا ینجمد علی ظواهرها . و الدلیل علی هذا المعنی قوله : «و ما یَعْقِلُها» دون أن یقول : و ما یؤمن بها أو ما فی معناه .

فالأمثال المضروبة فی کلامه تعالی یختلف النّاس فی تلقّیها باختلاف أفهامهم ، فمن سامعٍ لا حظّ له منها إلاّ تلقّی ألفاظها و تصوُّر مفاهیمها الساذجة من غیر تعمّقٍ فیها و سبرٍ لأغوارها ، و من سامع یتلقّی بسمعه ما یسمعه هؤلاء ثمّ یغور فی مقاصدها العمیقة و یعقل حقائقها الأنیقة .

و فیه تنبیهٌ علی أنّ تمثیل اتّخاذهم أولیاء من دون اللّه باتّخاذ العنکبوت بیتا هو أوهن البیوت لیس مجرّد تمثیلٍ شعریّ و دعویً خالیةٍ من البیّنة ، بل مُتّکٍ علی حجّة برهانیّة و حقیقة حقّة ثابتة، و هی الّتی تُشیر إلیه الآیة التالیة . (7)

«در حالی که گروندگان خالص به خدا باشید؛ نه شریک گیرندگان [برای] او. و هر کس به خدا شرک ورزد، چنان است که گویی از آسمان فرو افتاده و مرغان [شکاری] او را ربوده اند یا باد او را به جایی دور افکنده است».

«خدا مردی را مَثَل زده که چند خواجه ناسازگار در [مالکیت ]او شرکت دارند [و هر یک او را به کاری می گمارند ]و مردی را که تنها فرمانبر یک مرد است. آیا این دو، در مَثَل یکسانند؟ سپاس خدای را. [نه، ]بلکه بیشترشان نمی دانند».

«خدا مَثَلی می زند؛ بنده ای است زرخرید که هیچ کاری از دستش بر نمی آید. آیا [او] با کسی که از جانب خود به او روزی نیکو داده ایم و او از آن در نهان و آشکار انفاق می کند یکسان است؟ سپاس خدای راست، [نه، ]بلکه بیشترشان نمی دانند. و خدا مثلی [دیگر ]می زند؛ دو مردند که یکی از آنها لال است و هیچ کاری از او بر نمی آید و او سر بار خداوندگارش می باشد، هر جا که او را می فرستد خیری به همراه نمی آورد، آیا او با کسی که به عدالت فرمان می دهد و خود بر راه راست می باشد، یکسان است؟»

تفسیر:

در عبارت [آیه اول] «مثل الذین اتّخذوا» تا آخر آیه آنچه مورد عنایت و توجه است گرفتن سرپرستان و اولیایی غیر از خداست. به همین دلیل جمله در قالب صله و موصول آمده است. در جمله «کمثل العنکبوت اتّخذت بیتاً» نیز عنایت به خانه ساختن عنکبوت دارد. پس، معنای جمله به این بر می گردد که، حکایت و خصوصیّت مشرکان در برگزیدن اولیا و سرپرستانی غیر خدا، مانند خصوصیت عنکبوت است در تنیدن خانه برای خود. نکره آوردن «بیتاً»، نشانگر همین وصف است. جمله «انّ اوهن البیوت لبیت العنکبوت»، بیان خصوصیت خانه ای است که عنکبوت می تند. علّت این که نفرموده است: انّ اوهن البیوت لبیتها» در حالی که ظاهر آیه اقتضای این نحوه بیان را دارد، این است که جمله را به منزله ضرب المثل گرفته و ضرب المثل را کسی تغییر نمی دهد.

معنای آیه این است که برگزیدن چیزهایی غیر از خدا به عنوان ولیّ و سرپرست از سوی مشرکان _ یعنی همان خدایانشان که آنها را سرپرست و تکیه گاه خود می دانند _ همچون خانه تنیدن عنکبوت است که سست ترین خانه هاست؛ زیرا از آثار خانه فقط نامش را دارد. نه از گرما و سرمایی حفظ می کند و نه شخصی را سر پناه است و نه از آسیب و گزندی نگه می دارد. ولایت اولیای مشرکان نیز همین وضع را دارد. از سرپرستی تنها نامش را دارد، نه سود و زیانی می رسانند و نه اختیاردار مرگ و زندگی و رستاخیزی هستند.

مورد مَثَل، برگزیدن معبودانی است به جای خدا از طرف مشرکان. این که به جای کلمه آلهه و معبودان، تعبیر «اولیاء» را آورده برای این است که انگیزه مشرکان در پرستش خدایان این است که می پنداشتند تدبیر و اداره امورشان به دست آنهاست و برایشان خیر می آورند و بدی ها را از ایشان دور می گردانند و در حقّشان شفاعت می کنند.

آیه مذکور _ علاوه بر افاده این نکته _ به جهت اطلاقی که دارد، شامل هر کسی می شود که در امور و شؤون خود کسی یا چیزی جز خدا را به ولایت و سرپرستی برگزیند و به او تکیه کند و در تأثیری که از او امید دارد، برایش استقلال عمل قائل باشد، هر چند آن چیز، بت نباشد. مگر این که ولایت او به ولایت خدا برگردد، مانند ولایت پیامبر و امامان و مؤمنان. چنان که خداوند متعال می فرماید: «بیشتر آنها به خدا ایمان نمی آورند، مگر این که شریک می گیرند».

و آیه «ای کاش می دانستند»، یعنی، ای کاش می دانستند که حکایتشان حکایت عنکبوت است آن خدایان و معبودان را به ولایت و سرپرستی بر نمی گزیدند.

جمله «و این مثل ها را برای مردم می زنیم و آنها را جز دانایان درک و تعقّل نمی کنند»، اشاره به این دارد که ضرب المثل های قرآن با آن که عمومیت دارد و به گوش عموم مردم می رسد، اما رسیدن به حقیقت معنای آنها و مغز مقاصدشان مخصوص افراد دانا و دانشمند است؛ کسانی که در حقایق امور تعقّل می کنند و به ظواهر آنها بسنده نمی نمایند. دلیل بر این معنا عبارت «آنها را درک نمی کنند» است و نفرمود: و به آنها ایمان نمی آورند و یا جمله ای به این معنا.

مردم از مثل هایی که خداوند در قرآن زده، به سبب فهم های متفاوت خود دریافت های متفاوتی دارند. بعضی تنها بهره ای که از این مثل ها می برند، دریافت الفاظ و تصوّر مفاهیم ساده آنهاست بدون آن که در این مثل ها تعمّق و غور رسی کنند. بعضی هم مانند بقیّه، همین مثل ها را می شنوند امّا در مقاصد ژرف آنها غور می کنند و در حقایق شگفت انگیزشان تعقّل می ورزند.

در این آیه اشاره است به این که تمثیلِ سرپرست گرفتن خدایان متعدد به جای خداوند، به تنیدن تار عنکبوت که سست ترین خانه است، یک تمثیل شاعرانه و ادعای خالی از دلیل نیست. بلکه متّکی بر دلیلی برهانی و حقیقتی عینی و ثابت است که آیه بعد به آن اشاره می کند.

ص :364


1- الحجّ : 31.
2- الزمر : 29.
3- النحل : 75 و 76.
4- یوسف : 106.
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 16/130.
6- العنکبوت : 43.
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 16/132.

ص :365

ص :366

3555 - مَثَلُ المُنافِقِ
3555 - مَثَل منافق

الکتاب :

«مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارَا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لا یُبْصِرُونَ» . (1)

3555

مَثَل منافق

قرآن:

«مَثَل آنان همچون مَثَل کسی است که آتش افروخت و چون پیرامون او را روشنایی داد، خدا نورشان را برد و در میان تاریکی هایی که نمی بینند رهایشان کرد».

ص :367


1- البقرة : 17.

«أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ» . (1)

«مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلَی هؤُلاَءِ وَ لا إِلَی هؤُلاَءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاًَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ و المُنافِقِ و الکافِرِ کمَثَلِ رَهطٍ ثَلاثةٍ وَقَعوا إلی نَهرٍ ، فوَقَعَ المؤمنُ فقَطعَ ، ثُمّ وَقَعَ المُنافِقُ حتّی إذا کادَ أن یَصِلَ إلَی المؤمنِ ناداهُ الکافِرُ أنْ هَلُمَّ إلَیَّ فإنِّی أخشی علَیکَ ، و ناداهُ المؤمنُ أنْ هَلُمَّ إلَیّ فإنّ عِندی و عِندی یحظی لَهُ ما عِندَهُ . فما زالَ المُنافقُ یَتَردّدُ بَینَهُما حتّی أتی عَلیهِ أذیً فغَرّقَهُ ، و إنّ المُنافقَ لَم یَزَلْ فی شَکٍّ و شُبهَةٍ حتّی أتی علَیهِ المَوتُ و هُو کَذلکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المُنافقِ کمَثَلِ الشّاةِ العائرَةِ بَینَ الغَنَمَینِ ، تَعِیرُ إلی هذهِ مَرّةً و إلی هذهِ مَرّةً لا تَدری أَیُّهما تَتبَعُ . (4)

«یا چون [کسانی که در معرض] رگباری از آسمان _ که در آن تاریکی ها و رعد و برقی است _ [قرار گرفته اند]، از [نهیب ]آذرخش [و] بیم مرگ، سرانگشتان خود را در گوشهایشان نهند، ولی خدا بر کافران احاطه دارد».

«میان آن [دو گروه] دو دلند؛ نه با اینانند و نه با آنان. و هر که را خدا گمراه کند، هرگز راهی برای نجات او نخواهی یافت».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت مؤمن و منافق و کافر، حکایت یک گروه سه نفری است که به سوی رودخانه ای می روند. ابتدا مؤمن وارد رودخانه می شود و از آن می گذرد. سپس منافق وارد می شود و چیزی نمانده که خودش را به مؤمن برساند امّا کافر صدایش می زند: به سوی من بیا؛ زیرا برای تو نگرانم و مؤمن صدا می زند که: به سوی من بیا؛ زیرا نزد من بهره مند خواهی بود. منافق پیوسته میان آن دو تردّد می کند تا آن که بالاخره گزندی به او می رسد و غرقش می کند. آری منافق پیوسته در شک و شبهه به سر می برد تا آن که مرگش فرا می رسد. او چنین حالتی دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت منافق، حکایت گوسفندی است که میان دو رمه گوسفند سرگردان است؛ گاه به طرف این رمه می رود و گاه به طرف آن رمه و نمی داند دنبال کدام یک برود.

ص :368


1- البقرة : 19.
2- النساء : 143.
3- کنز العمّال : 869.
4- کنز العمّال : 852.

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المُنافقِ مَثَلُ جِذعِ النَّخلِ؛ أرادَ صاحِبُهُ أن یَنتَفِعَ بهِ فی بَعضِ بِنائهِ فلَم یَستَقِمْ لَهُ فی المَوضِعِ الّذی أرادَ ، فحَوّلَهُ فی مَوضِعٍ آخَرَ فلَم یَستَقِمْ لَهُ ، فکانَ آخِرُ ذلکَ أنْ أحرَقَهُ بالنّارِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَثَلُ المُنافقِ کالحَنْظَلَةِ ، الخَضِرَةِ أوراقُها ، المُرِّ مَذاقُها . (2)

التّفسیر:

قوله تعالی : «مَثَلُهُم کَمَثَلِ الّذی اسْتَوْقَدَ نَارا ......... » إلخ، مَثَل یُمثّل به حالهم أنّهم کالذی وقع فی ظلمةٍ عمیاء لا یتمیّز فیها خیرٌ من شرٍّ و لا نافعٌ من ضارٍّ ، فتسبّب لرفعها بسببٍ من أسباب الاستضاءة کنار یوقدها فیبصر بها ما حولها ، فلمّا توقّدت و أضاءت ما حولها أخمدها اللّه بسببٍ من الأسباب کریحٍ أو مطرٍ أو نحوهما ، فبقی فیما کان علیه من الظلمة و تَورّطَ بین ظلمتین : ظُلمة کان فیها، و ظلمة الحَیرة و بطلان السبب .

و هذه حال المنافق ، یُظهر الإیمان فیستفید بعض فوائد الدِّین، باشتراکه مع المؤمنین فی مواریثهم و مناکحهم و غیرهما، حتّی إذا حان حین الموت _ و هو الحین الذی فیه تمام الاستفادة من الإیمان _ ذهب اللّه بنوره و أبطل ما عمله و ترکه فی ظلمةٍ لا یدرک فیها شیئا ، و یقع بین الظّلمة الأصلیّة و ما أوجده من الظُّلمة بفِعاله .

و قوله تعالی : «أو کَصَیِّبٍ من السّماءِ ......... » إلخ، الصَّیِّب: هو المطر الغزیر ، و البرق معروفٌ ، و الرعد: هو الصوت الحادث من السحاب عند الإبراق ، و الصاعقة: هی النّازلة من البروق .

و هذا مَثَلٌ ثانٍ یُمثّل به حال المنافقین فی إظهارهم الإیمان ، أنّهم کالذی أخذه صیّب السماء و معه ظُلمة تسلب عنه الإبصار و التمییز، فالصیّب یضطرّه إلَی الفرار و التخلّص ، و الظلمة تمنعه ذلک ، و المَهولات من الرعد و الصاعقة محیطةٌ به ، فلا یجد مناصا من أن یستفید بالبرق و ضوئه، و هو غیر دائمٍ و لا باقٍ متّصل، کلّما أضاء له مشی و إذا أظلم علیه قام . و هذه حال المنافق ، فهو لا یحبّ الإیمان و لا یجد بدّا من إظهاره ، و لعدم المواطأة بین قلبه و لسانه لا یستضیء له طریقه تمام الاستضاءة، فلا یزال یخبط خبطا بعد خبطٍ و یعثر عثرةً بعد عثرةٍ فیمشی قلیلاً و یقف قلیلاً و یفضحه اللّه بذلک ، و لو شاء اللّه لذهب بسمعه و بصره فیفتضح من أوّل یومٍ . (3)

قوله تعالی : «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسونَ و رَجُلاً سَلَما لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَویانِ مثلاً ......... » إلخ، قال الراغب:الشَّکِس _ بالفتح فالکسر _ سیّء الخلق ، و قوله : «شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ» أی متشاجرون لشکاسة خلقهم ، انتهی . و فسّروا السَّلَم بالخالص الذی لا یشترک فیه کثیرون .

مَثَل ضربه اللّه للمشرک الذی یعبد أربابا و آلهةً مختلفین ، فیشترکون فیه وهم متنازعون فیأمره هذا بما ینهاه عنه الآخر، و کلّ یرید أن یتفرّد فیه و یخصّه بخدمة نفسه ، و للموحّد الذی هو خالصٌ لمخدومٍ واحدٍ لا یشارکه فیه غیره فیخدمه فیما یرید منه من غیر تنازعٍ یؤدّی إلی الحَیرة ، فالمشرک هو الرَّجل الذی فیه شرکاء متشاکسون ، و الموحّد هو الرجل الذی هو سَلَم لرجلٍ . لا یستویان بل الذی هو سلم لرجل أحسن حالاً من صاحبه .

و هذا مَثَل ساذجٌ ممکن الفهم لعامّة النّاس، لکنّه عند المداقة یرجِع إلی قوله تعالی : «لَو کانَ فیهِما آلهَةٌ إلاّ اللّهُ لَفَسدَتا» (4) ، و عاد برهانا علی نفی تعدّد الأرباب و الآلهة . و قوله : «الحَمْدُ للّهِ» ثناءٌ للّه بما أنّ عبودیّته خیرٌ من عبودیّة من سواه .

و قوله : «بَلْ أکْثَرُهُم لا یَعْلَمونَ» مزیّة عبادته علی عبادة غیره علی ما له من الظهور التامّ لمن له أدنی بصیرةٍ . (5) قوله تعالی : «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْدا مَمْلوکا لا یَقْدِرُ علی شَیءٍ ......... » إلی آخر الآیة ، ما فی الآیة من المثل المضروب یفرض عبدا مملوکا لا یقدر علی شیءٍ ، و آخرَ رُزِق من اللّه رزقا حسنا ینفق منه سرّا و جهرا ، ثمّ یسأل: هل یستویان ؟! و اعتبار التقابل بین المفروضین یعطی أنّ کلاًّ من الطرفین مقیّدٌ بخلاف ما فی الآخر من الوصف، مع تبیین الأوصاف بعضها لبعضٍ .

فالعبد المفروض مملوکٌ غیر مالکٍ لا لنفسِه و لا لشیءٍ من متاع الحیاة، و هو غیر قادرٍ علَی التصرّف فی شیءٍ من المال ، و الذی فرض قباله حرّ یملک نفسه و قد رزقه اللّه رزقا حسنا ، و هو ینفق منه سرّا و جهرا علی قدرة منه علَی التصرّف بجمیع أقسامه .

و قوله : «هَلْ یَسْتَوونَ» سؤالٌ عن تساویهما ، و من البدیهیّ أنّ الجواب هو نفی التساوی . و یثبت به أنّ اللّه سبحانه _ و هو المالک لکلّ شیءٍ ، المنعم بجمیع النِّعم _ لا یساوی شیئا من خلقه، وهم لا یملکون لا أنفسهم و لا غیرهم ، و لا یقدرون علی شیءٍ من التصرّف ، فمن الباطل قولهم: إنّ مع اللّه آلهةً غیره وهم من خلقه . و التعبیر بقوله : «یَسْتَوونَ» دون أن یُقال : یستویان ؛ للدلالة علی أنّ المراد من ذلک الجنس من غیر أن یختصّ بمولیً و عبد معیّنین کما قیل .

و قوله : «الحمدُ للّهِ» أی له عزّ اسمه جنس الحمد و حقیقته ، و هو الثناء علَی الجمیل الاختیاریّ ؛ لأنّ جمیل النعمة من عنده، و لا یُحمَد إلاّ الجمیل، فله تعالی کلّ الحمد کما أنّ له جنسه ، فافهم ذلک .

و الجملة من تمام الحجّة، و محصّلها : أنّه لا یستوی المملوک الذی لا یقدر أن یتصرّف فی شیءٍ و یُنعم بشیءٍ ، و المالک الذی یملک الرزق و یقدر علَی التصرّف فیه ، فیتصرّف و یُنعم کیف شاء ، و اللّه سبحانه هو المحمود بکلّ حمدٍ إذ ما من نعمةٍ إلاّ و هی من خلقه، فله کلّ صفةٍ یُحمد علیها کالخلق و الرِّزق و الرّحمة و المغفرة و الإحسان و الإنعام و غیرها ، فله کلّ ثناء جمیل ، و ما یعبدون من دونه مملوک لا یقدر علی شیء، فهو سبحانه الربّ وحده دون غیره . و قد قیل : إنّ الحمد فی الآیة شکر علی نعمه تعالی ، و قیل : حمد علی تمام الحجّة و قوّتها ، و قیل : تلقین للعباد ، و معناه قالوا : الحمد للّه الّذی دلّنا علی توحیده و هدانا إلی شکر نعمه ، و هی وجوهٌ لا یُعبأ بها .

و قوله : «بَل أکَثَرُهُمْ لا یَعْلَمونَ» أی أکثر المشرکین لا یعلمون أنّ النّعمةَ کلّها للّه لا یملک غیره شیئا و لا یقدر علی شیءٍ ، بل یُثبتون لأولیائهم شیئا من الملک و القدرة علی سبیل التفویض فیعبدونهم طمعا و خوفا ، هذا حال أکثرهم، و أمّا أقلّهم من الخواصّ فإنّهم علی علمٍ من الحقّ لکنّهم یَحیدون عنه بغیا و عنادا .

و قد تبیّن ممّا تقدّم أنّ الآیة مَثَلٌ مضروبٌ فی اللّه سبحانه و فی من یزعمونه شریکا له فی الرّبوبیّة. و قیل : إنّها مَثَل تمثّل به حال الکافر المخذول و المؤمن الموفّق ، فإنّ الکافر لإحباط عمله و عدم الاعتداد بأعماله کالعبد المملوک الذی لا یقدر علی شیءٍ فلا یُعدّ له إحسان و إن أنفق و بالغ ، بخلاف المؤمن الذی یوفّقه اللّه لمرضاته و یشکر مساعیه ؛ فهو ینفق ممّا عنده من الخیر سرّا و جهرا.

و فیه : أنّه لا یلائم سیاق الاحتجاج الذی للآیات ، و قد تقدّم أنّ الآیة إحدَی الآیات الثّلاث المتوالیة التی تتعرّض لغرض تعداد النعم الإلهیّة ، و هی تذکّر بالتوحید بمَثَل یقیس حال من یُنعم بجمیع النعم من حال من لا یملک شیئا و لا یقدر علی شیءٍ ، فیستنتج أنّ الربّ هو المنعم لا غیر .

قوله تعالی : «و ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَینِ أحَدُهُما أبْکَمُ ......... » إلی آخر الآیة . قال فی المجمع : الأبکم الذی یولد أخرس لا یَفهم و لا یُفهِّم ، و قیل : الأبکم الذی لا یقدر أن یتکلّم . و الکَلّ الثِّقل ، یقال : کَلَّ عن الأمر یَکِلّ کَلاًّ إذا ثَقُل علیه فلم ینبعث فیه ، و کَلَّت السکّین کُلولاً إذا غلظت شفرتها ، و کَلّ لسانه إذا لم ینبعث فی القول لغلظه و ذهاب حدّه ، فالأصل فیه الغلظ المانع من النفوذ . و التوجیه : الإرسال فی وجهٍ من الطریق ، یقال : وجّهته إلی موضع کذا فتوجّه إلیه . انتهی . فقوله : «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَینِ» مقایسة اُخری بین رجلَین مفروضَین متقابلَین فی أوصافهما المذکورة . و قوله : «أحَدُهُما أبْکَمُ لا یَقْدِرُ علی شَیْءٍ» ، أی محرومٌ من أن یَفهم الکلام و یُفهِّم غیرَه بالکلام، لکونه أبکم لا یسمع و لا ینطق فهو فاقد لجمیع الفِعلیّات و المزایا التی یکتسبها الإنسان من طریق السمع الذی هو أوسع الحواسّ نطاقا ، به یتمکّن الإنسان من العلم بأخبار من مضی و ما غاب عن البصر من الحوادث و ما فی ضمائر النّاس و یعلم العلوم و الصناعات ، و به یتمکّن من إلقاء ما یدرکه من المعانی الجلیلة و الدقیقة إلی غیره ، و لا یقوَی الأبکم علی دَرک شیءٍ منها إلاّ النزر الیسیر ممّا یساعد علیه البصر بإعانة من الإشارة .

فقوله : «لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ» مخصّص عمومه بالأبکم ؛ أی لا یقدر علی شیءٍ ممّا یقدر علیه غیر الأبکم ، و هو جملة ما یحرمه الأبکم من تلقّی المعلومات و إلقائها . و قوله : «وَ هُو کَلٌّ عَلی مَوْلاهُ» أی ثِقلٌ و عِیالٌ علی من یلی و یدبّر أمره ، فهو لا یستطیع أن یدبّر أمر نفسه . و قوله : «أیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأتِ بِخَیرٍ» أی إلی أیّ جهةٍ أرسله مولاه لحاجةٍ من حوائج نفسه أو حوائج مولاه لم یقدر علی رفعها، فهو لا یستطیع أن ینفع غیره کما لا ینفع نفسه، فهذا _ أعنی قوله : «أحَدُهُما أبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ ......... » إلخ _ مَثَل أحد الرجلَین ، و لم یذکر سبحانه مَثَلَ الآخر؛ لحصول العلم به من قوله : «هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالعَدْلِ ......... » إلخ ، و فیه إیجاز لطیف .

و قوله : «هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» فیه إشارةٌ إلی وصف الرجل المفروض ، و سؤالٌ عن استوائهما إذا قویس بینهما و عدمه .

أمّا الوصف فقد ذکر له منه آخر ما یمکن أن یتلبّس به غیر الأبکم من الخیر و الکمال الذی یحلّی نفسه و یعدو إلی غیره، و هو العدل الذی هو التزام الحدّ الوسط فی الأعمال و اجتناب الإفراط و التفریط ؛ فإنّ الأمر بالعدل إذا جری علی حقیقته کان لازمه أن یتمکّن الصلاح من نفس الإنسان ، ثمّ ینبسط علی أعماله فیلتزم الاعتدال فی الاُمور ، ثمّ یحبّ انبساطه علی أعمال غیره من النّاس فیأمرهم بالعدل ، و هو _ کما عرفت _ مطلق التجنّب عن الإفراط و التفریط، أی العمل الصالح أعمّ من العدل فی الرعیّة .

ثمّ وصفه بقوله: «وَ هُوَ علی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» ، و هو السبیل الواضح الذی یهدی سالکیه إلی غایتهم من غیر عِوَجٍ . و الإنسان الذی هو فی مسیر حیاته علی صراطٍ مستقیمٍ یجری فی أعماله علَی الفطرة الإنسانیّة من غیر أن یناقض بعض أعماله بعضا أو یتخلّف عن شیءٍ ممّا یراه حقّا . و بالجملة : لا تخلّف و لا اختلاف فی أعماله .

و توصیف هذا الرجل المفروض الذی یأمر بالعدل بکونه علی صراطٍ مستقیمٍ یفید أوّلاً : أنّ أمره بالعدل لیس من أمر النّاس بالبرّ و نسیان نفسه ، بل هو مستقیم فی أحواله و أعماله، یأتی بالعدل کما یأمر به . و ثانیا : أنّ أمره بالعدل لیس ببدعٍ منه من غیر أصلٍ فیه یبتنی علیه ، بل هو فی نفسه علی مستقیم الصراط ، و لازمه أن یحبّ لغیره ذلک فیأمرهم أن یلتزموا وسط الطریق و یجتنبوا حاشیتَی الإفراط و التفریط .

و أمّا السؤال _ أعنی ما فی قوله : «هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالعَدْلِ ......... » إلخ _ فهو سؤالٌ لا جواب له إلاّ النفی لا شکّ فیه ، و به یثبت أنّ ما یعبدونه من دون اللّه من الأصنام و الأوثان _ و هو مسلوب القدرة لا یستطیع أن یهتدی من نفسه و لا أن یهدی غیره _ لا یساوی اللّه تعالی، و هو علی صراط مستقیم فی نفسه هادٍ لغیره بإرسال الرسل و تشریع الشرائع . و منه یظهر أنّ هذا المَثَل المضروب فی الآیة فی معنی قوله تعالی : «أ فَمَنْ یَهْدِی إلی الحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أمْ مَنْ لا یَهِدِّی إلاّ أنْ یُهْدی فمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمونَ» (6) ؛ فاللّه سبحانه علی صراط مستقیم فی صفاته و أفعاله ، و من استقامة صراطه أن یجعل لِما خلقه من الأشیاء غایاتٍ تتوجّه إلیها فلا یکون الخلق باطلاً ، کما قال : «و مَا خَلَقْنا السَّماء و الأرْضَ و مَا بَیْنَهُما باطِلاً» (7)

، و أن یهدی کلاًّ إلی غایته الّتی تخصّه کما خلقها و جعل لها غایةً ، کما قال : «الّذی أعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» (8) ، فیهدی الإنسان إلی سبیل قاصد کما قال : «وَ عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبیلِ» (9) ، و قال : «إنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ» . (10)

و هذا أصل الحجّة علَی النبوّة و التشریع . و قد مرّ تمامه فی أبحاث النبوّة فی الجزء الثانی، و فی قصص نوحٍ فی الجزء العاشر من الکتاب .

فقد تحصّل : أنّ الغرض من المثل المضروب فی الآیة إقامة حجّة علَی التوحید مع إشارة إلَی النبوّة و التشریع .

و قیل : إنّه مثل مضروب فیمن یؤمّل منه الخیر و من لا یؤمّل منه . و أصل الخیر کلّه من اللّه تعالی، فکیف یستوی بینه و بین شیء سواه فی العبادة ؟ !

و فیه : أنّ المورد أخصّ من ذلک ، فهو مثل مضروب فیمن هو علی خیر فی نفسه و هو یأمر بالعدل و هو شأنه تعالی دون غیره، علی أنّهم لا یساوون بینه و بین غیره فی العبادة بل یترکونه و یعبدون غیره .

و قیل : إنّه مثل مضروب فی المؤمن و الکافر ؛ فالأبکم هو الکافر و الذی یأمر بالعدل هو المؤمن .

و فیه : أنّ صحّة انطباق الآیة علَی المؤمن و الکافر بل علی کلّ من یأمر بالعدل و من یسکت عنه و جریها فیهما أمرٌ ، و مدلولها من جهة وقوعها فی سیاق تعداد النعم و الاحتجاج علَی التوحید و ما یلحق به من الاُصول أمر آخر ، و الذی تفیده بالنظر إلی هذه الجهة أنّ مورد المثل هو اللّه سبحانه و ما یعبدون من دونه لا غیر . (11) (12)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت منافق،حکایت تنه درخت خرماست که صاحبش می خواهد از آن در قسمتی از ساختمان خانه اش استفاده کند و در جایی که می خواهد بگذارد، درست قرار نمی گیرد. لذا آن را در جای دیگر ساختمان می گذارد و برای آن جا هم مناسب نیست و بالاخره کار به آن جا می رسد که آن را می سوزاند.

امام علی علیه السلام :حکایت منافق، مانند [گیاهِ ]حنظل است که برگ هایش سبز است و مزه اش تلخ.

تفسیر:

آیه «مثلهم کمثل الذی استوقد ناراً ......... » تا آخر آن، مَثَلی است برای بیان حال منافقان و می فرماید که منافقان مانند کسی هستند که در تاریکی و ظلمتی قرار گرفته که جایی دیده نمی شود و خوب از بد و سودمند از زیانمند تمیز داده نمی شود. لذا برای برطرف کردن این تاریکی به وسیله ای روشن کننده، مانند آتش متوسّل می شود تا در پرتو آن اطراف خود را ببیند. اما همین که آتش افروخته شد و اطراف او را روشن کرد، خداوند با وسیله ای چون باد یا باران و یا وسیله دیگری، آن آتش را خاموش می کند و دوباره تاریکی از سر گرفته می شود و شخص در دو تاریکی فرو می رود: تاریکی ای که قبلاً در آن بوده و تاریکیِ حیرت و از بین رفتن وسیله روشنایی.

این است حال و روز منافق. اظهار ایمان می کند و بدین سبب، با شریک شدن در ارث و ازدواج و امثال این امور با مؤمنان، از برخی منافع دین استفاده می کند تا آن که چون زمان مرگ، که زمان استفاده کامل از ایمان است، فرا رسد ، خداوند نور ایمان را از او می گیرد و اعمال او را باطل و پوچ می سازد و در ظلمتی رهایش می کند که در آن کمترین چیزی درک نمی کند و میان تاریکی اصلی و تاریکی ای که با اعمال خود آن را به وجود آورده است قرار می گیرد.

جمله: «او کصیّب من السماء ......... »، «صیّب» به معنای باران فراوان است. معنای «برق» هم معلوم است. «رعد» صدایی است که هنگام برق زدن از ابرها تولید می شود، «صاعقه» برقی است که به زمین فرود می آید.

این دومین مثل است برای وصف حال منافقان در اظهار ایمان. آنها مانند کسی هستند که در زیر باران شدیدی واقع شده و تاریکی و ظلمتی او را فرا گرفته که قدرت دیدن و تشخیص را از وی سلب کرده است. باران تند او را وا می دارد که برای نجات خود فرار کند، اما تاریکی مانع او می شود. تندرها و آذرخش های وحشتناک نیز از هر سو او را در میان گرفته است و لذا چاره ای نمی بیند جز این که از برق آسمان و نوری که ایجاد می کند _ امّا همیشگی و پایدار و متّصل نیست _ استفاده کند. لذا هر وقت برقی می زند و اطراف را روشن می کند، او به راه می افتد و چون همه جا تاریک می شود، می ایستد. منافق نیز چنین حالتی دارد؛ زیرا از طرفی به ایمان علاقه ای ندارد و از طرف دیگر چاره ای جز اظهار آن نمی بیند و به خاطر ناهماهنگی میان دل و زبانش، ایمان راه او را کاملاً روشن نمی کند. این است که پیاپی اشتباه می کند و قدم به قدم می لغزد و اندکی می رود و اندکی می ایستد و بدین سان خداوند رسوایش می کند. و اگر خدا می خواست، از همان روز اوّل چشم و گوش او را می گرفت و رسوایش می ساخت.

آیه: «ضرب اللّه مثلاً رجلاً فیه شرکاء متشاکسون و رجلاً سلماً لرجل، هل یستویان مثلاً ......... »، راغب می گوید: شَکِس _ به فتح اول و کسر دوم _ به معنای شخص بد خوی است و جمله «شرکاء متشاکسون»، یعنی شریکانی که به خاطر بدخلقی همیشه با هم دعوا و مشاجره کنند. پایان گفتار راغب. واژه «سلم» را به چیزی تفسیر کرده اند که خاصّ یک نفر است و عدّه زیادی در آن شریک نیستند.

این آیه مَثَلی است که خداوند درباره مشرک زده است؛ مشرکی که خدایان و معبودان گوناگونی می پرستد که همگی در او شریکند و بر سر او با هم ستیزه و کشمکش دارند و یکی او را به چیزی دستور می دهد و دیگری از آن چیز بازش می دارد و هر یک از خدایان می خواهند که آن شخص تنها بنده او باشد و فقط او را خدمت کند.

همچنین ضرب المثلی است درباره شخص موحّد که خاصّ یک مخدوم و سرور است و کسی دیگر در او شریک نیست و لذا تنها طبق اراده و خواست او وی را خدمت می کند، بدون آن که کشمکش بر سر او باشد که موجب حیرت و سرگردانی اش شود. پس، مشرک مردی است که شریکانی بدخو و ستیزه گر دارد و موحّد مردی است که خاصّ یک نفر است. این دو مرد وضع یکسانی ندارند، بلکه آن که خاصّ و تسلیم یک نفر است حال و روزش بهتر از آن دیگری است.

این یک مثل ساده و همه کس فهم است، اما دقت در آن نشان می دهد که بازگشتش به این آیه است: «اگر در آسمان و زمین چند خدا می بود هر آینه این دو تباه می شدند» و برهانی است بر نفی چند خدایی.

جمله: «سپاس خدای را» ثنا و ستایشی است برای خدا، بدان جهت که بنده او بودن، بهتر از بنده غیر او بودن است.

جمله: «بلکه بیشتر آنها نمی دانند»، یعنی مزیّت بندگی و پرستش او بر پرستش و بندگی غیر او را نمی دانند؛ با این که این مزیت برای کسی که کمترین بصیرتی داشته باشد، کاملاً روشن است.

جمله: «خداوند بنده زرخریدی را مَثَل می زند که هیچ کاری از او بر نمی آید ......... » تا آخر آیه. خداوند در ضرب المثل این آیه، بنده زرخریدی را فرض می کند که هیچ اختیاری از خود ندارد، و شخص دیگری را که روزی خوبی عطایش کرده و در آشکار و نهان از آن انفاق می کند. خداوند پس از بیان این مَثَل می پرسد: آیا این دو نفر یکسانند؟ مقابله کردن دو مفروض بیانگر این مطلب است که هر یک از طرفین مقیّد به وصفی است خلاف وصف موجود در دیگری و این اوصاف یکدیگر را تبیین و روشن می کنند.

بنده مفروض در این مَثَل، زرخرید است و مالک هیچ چیز نیست؛ نه مالک خودش و نه مالک چیزی از متاع دنیا و قادر به دخل و تصرّف در هیچ مالی نیست. در مقابل او، شخصی فرض شده که آزاد و مالک خویش است و خداوند روزی خوبی عطایش فرموده و او که قادر به دخل و تصرّف در تمام اقسام این روزی می باشد، در آشکار و نهان از آن انفاق می کند.

جمله: «آیا برابرند»، پرسش از یکسان بودن این دو شخص است و بدیهی است که جواب منفی است. با این مَثَل ثابت می شود که خداوند سبحان _ که مالک همه چیز است و همه نعمتها را او می دهد _ با هیچ یک از آفریدگان خود یکسان نیست؛ آفریدگانی که نه مالک خود هستند و نه مالک غیر خود و قادر به کمترین دخل و تصرّفی نمی باشند. بنا بر این، این سخن مشرکان باطل و نادرست است که: در کنار خدا، خدایان و معبودان دیگری نیز هستند که آفریده او می باشند.

آوردن تعبیر «یستوون» و نه «یستویان»، چنان که گفته اند، برای نشان دادن این نکته است که مراد از آن جنس بنده و مهتر است و اختصاص به مهتر و بنده خاص و معینی ندارد.

جمله «ستایش خدای راست»، یعنی جنس و حقیقت حمد و ستایش از آن خداوند است و حمد ثنایی است در برابر کار نیک اختیاری؛ زیرا نعمتِ نیکو، از نزد خداست و تنها نعمتِ نیکو قابل حمد و ستایش است. پس هر چه حمد و ثناست از آنِ خداوند متعال است، چنان که جنس حمد نیز از آنِ خداست. دقّت شود.

این جمله، مکمّل حجّت است و خلاصه حجّت و برهان این است که: بنده ای که قدرت دخل و تصرّف در چیزی را ندارد و نمی تواند نعمتی دهد، با مالکی که روزی در دست اوست و قدرت تصرّف در آن را دارد و هر گونه که بخواهد تصرّف می کند و نعمت می دهد، یکسان و برابر نیست. و خداوند سبحان ستوده به هر ستایشی است؛ زیرا هیچ نعمتی نیست مگر این که آفریده اوست. پس، هر صفتِ ستایش آمیزی، مانند آفریدن و روزی دادن و رحمت و آمرزش و احسان و انعام و جز این ها، خاص خداست. بنا بر این، هر مدح و ثنایی اختصاص به او دارد و آنچه که در قبال خدا می پرستند، مملوک است و هیچ کاره. پس، فقط خداوند سبحان ربّ و خداوندگار است نه غیر او. بعضی گفته اند: حمد در این آیه، شکر و سپاسگزاری از خداوند است در برابر نعمتهای او. بعضی گفته اند حمد و ستایشی است بر کمال و نیرومندی برهان و دلیل. به قولی هم، تلقینی است به بندگان و معنایش این است که گفتند: سپاس و ستایش خدا را که ما را به توحید رهنمون شد و به شکر نعمتهایش هدایت کرد. این وجوه اهمیت چندانی ندارند.

جمله: «بلکه بیشتر آنها نمی دانند»، یعنی بیشتر مشرکان نمی دانند که هر چه نعمت است، از آنِ خداست و دیگران مالک چیزی از آن نیستند و هیچ کاره اند. امّا مشرکان برای معبودان و سرپرستان خود اندکی از مالکیت و قدرت، بر سبیل تفویض و وا گذاری، قائلند و لذا از روی طمع و ترس آنها را بندگی و پرستش می کنند. این وضعیّتِ بیشتر مشرکان است اما اقلّیت خواصّ آنها، حقیقت را می دانند، لیکن از روی سرکشی و عناد از آن روی می گردانند.

از آنچه گفتیم، روشن شد که این مَثَل درباره خداوند سبحان و کسی است که مشرکان او را در ربوبیّت شریک خدا می دانند. بعضی گفته اند که این مثل وصف الحال کافرِ رها شده به حال خود و مؤمن موفّق و حمایت شده از جانب خداست؛ زیرا کافر، به خاطر تباه شدن عملش و اعتنا نشدن به اعمال او از سوی خداوند، مانند بنده زرخریدی است که هیچ اختیار و اراده ای از خود ندارد و لذا هر چه هم انفاق کند کارش احسان به شمار نمی آید. برخلاف مؤمن که خداوند او را در راه جلب خشنودی خود توفیق داده و از کوششهایش قدردانی می کند. چنین مؤمنی از اموال و دارایی های خود آشکار و نهان انفاق می کند.

اشکال وارد بر این نظر آن است که با سیاق احتجاج آیات، هماهنگی و سازگاری ندارد. قبلاً گفتیم که این آیه یکی از سه آیه متوالی ای است که به موضوع بر شمردن نعمتهای الهی می پردازند و این آیه، با آوردن مَثَلی که در آن وضعیت کسی را که از هر نعمتی برخوردار است، با وضعیت کسی که هیچ ندارد و قادر به هیچ چیز نیست، توحید را یادآور می شود و نتیجه می گیرد که سرور و خداوندگار همان نعمت دهنده است و بس.

درباره جمله «و ضرب اللّه مثلاً رجلین احدهما ابکم ......... »، در مجمع می گوید: «اَبْکَم» کسی است که گنگ متولّد می شود و قادر به تفهیم و تفهّم نیست. به قولی: ابکم کسی است که نمی تواند صحبت کند. «کَلّ» به معنای سنگینی است. گفته می شود: کَلَّ عن الامر، یکلّ کلاًّ: یعنی کار بر او سنگین شد و به آن اقدام نکرد. کلّت السکّین کلولاً: یعنی تیغه کارد کُند شد. کلَّ لسانه: زبانش کُند شد و تند و تیز سخن نگفت. بنا بر این، معنای اصلی «کَلّ» کُندی ای است که مانع نفوذ می شود. «توجیه»، به معنای فرستادن به سمتی از راه است. گفته می شود: وجّهته الی موضع کذا فتوجّه الیه [یعنی او را به سمت فلان جا روانه کردم و او به آن سمت روانه شد]. پایان گفتار مجمع البیان.

جمله: «ضرب اللّه مثلاً رجلین» مقایسه دیگری است میان دو شخصیت فرضی که اوصاف مذکور آنها در مقابل یکدیگر قرار دارند.

جمله «احدهما ابکم لا یقدر علی شی ء»، یعنی از فهمیدن سخن و فهماندن آن به دیگری به وسیله زبان، محروم می باشد؛ زیرا گنگ است و قدرت شنیدن و سخن گفتن را ندارد. او فاقد کلیه فعلیّت ها و مزایایی است که انسان از طریق گوش کسب می کند. گوش از همه اعضای حسّی دیگر دامنه اش وسیع تر است. به وسیله گوش است که انسان می تواند به اخبار گذشتگان و حوادث دور از دسترس چشم و آنچه در ضمیر و درون مردم می باشد و علوم و فنون، علم پیدا کند. به وسیله گوش است که می تواند معانی بزرگ و ظریف را به دیگران القا کند، حال آن که شخص گنگ قادر به درک چیزی از این امور نیست مگر مقدار بسیار اندکی که به کمک چشم و اشاره دریافت می کند.

جمله «لا یقدر علی شی ء» عمومیت آن با «ابکم _ گنگ» تخصیص زده شده است و معنایش این است که شخص گنگ، برخلاف شخص غیر گنگ، قادر به درک و دریافت معلومات و تفهیم آنها نمی باشد. جمله «و هو کلٌّ علی مولاه»، یعنی سر بار و نانخور کسی است که سرپرست و متولّی امور اوست؛ زیرا خودش نمی تواند کارهایش را اداره کند. جمله «اینما یوجّهه لا یأت بخیر»، یعنی اگر آقا و سرپرستش او را برای انجام کارهای خودش، یا آقایش بفرستد قادر به انجام آنها نیست و لذا همان طور که برای خودش کاری نمی تواند انجام دهد برای دیگری هم کاری از دستش بر نمی آید و سودی نمی رساند. پس جمله «احدهما ابکم لا یقدر علی شی ء ......... » مثل یکی از دو شخص است که خداوند سبحان مثل دیگری را ذکر نکرده است. چون از جمله «هل یستوی هو و من یأمر بالعدل ......... » معلوم می شود. در این بیان ایجاز لطیفی وجود دارد.

جمله «هل یستوی هو و من یأمر بالعدل و هو علی صراط مستقیم»، اشاره ای است به صفت شخص فرضی دوم و سؤال از یکسان یا نا یکسان بودن این دو، هرگاه با هم مقایسه شوند.

اما آن صفت؛ خداوند اوج خوبی و کمال را که شخص غیر گنگ می تواند کسب کند و هم خود بدان آراسته شود و هم به دیگران سرایت دهد، یعنی عدل را درباره شخص فرضی دوم ذکر کرده است.

عدل عبارت است از رعایت حدّ وسط و اعتدال در اعمال و رفتار و دوری کردن از افراط و تفریط. امر کردن به عدل، هرگاه حقیقت آن رعایت شود، لازمه اش این است که صلاح و پاکی در جان انسان جای گیرد و سپس اعمال و کردار او را تحت پوشش قرار می دهد و لذا در کارهایش جنبه اعتدال و میانه روی را رعایت می کند و دوست دارد که این خصلت به اعمال و رفتار دیگران نیز سرایت کند و از این رو آنها را به عدل فرا می خواند و عدل _ همان گونه که گفتیم _ به معنای مطلق اجتناب از افراط و تفریط است. به عبارت دیگر، عمل صالح و کار شایسته، اعم از عدالت و دادگری با مردم می باشد.

خداوند، سپس به بیان صفت دیگر این شخص می پردازد و می فرماید: «و هو علی صراط مستقیم». صراط مستقیم به معنای راه راست و روشنی است که پویندگان خود را بدون انحراف و کجروی به هدفشان می رساند. انسانی که در مسیر زندگی خود راه راست را می پیماید اعمال و کردارش بر اساس فطرت انسانی سر می زند و دچار تناقض اعمال نمی شود و یا از آنچه که آن را حق می داند تخلّف نمی ورزد. به طور کلی در اعمال و رفتارش تخلّف [از حق] و تناقض و اختلاف وجود ندارد.

توصیفِ این مردِ فرضی فرا خواننده به عدل و اعتدال، با صفتِ بودن در راه راست، مفید دو نکته است، اول: این که امر کردن او به عدل، از آن نوع امر کردن هایی نیست که بعضی از مردم به نیکی دستور می دهند، اما خودشان عمل نمی کنند، بلکه او در احوال و اعمالِ خود مستقیم (درست) است و همان طور که به عدل دستور می دهد خودش هم به آن عمل می کند. دوم: این که امر کردن او به عدل بی پایه و اساس نیست، بلکه او در درون خود بر صراط مستقیم است و لازمه اش این است که عدل را برای دیگران هم دوست دارد. لذا به مردم دستور می دهد که وسط راه را بگیرند و از دو جانب افراط و تفریط دوری کنند.

و امّا سؤالی که در آیه «هل یستوی هو و من یأمر بالعدل ......... »، هست سؤالی است که پاسخ آن بدون شک منفی می باشد. و بدین سان ثابت می شود که بت ها و صنم هایی که مشرکان به جای خدا می پرستند و فاقد هر گونه قدرتی می باشند و نه می توانند خودشان را هدایت کنند و نه دیگری را، با خداوند متعال که هم خود بر صراط مستقیم است و هم با ارسال رسولان و آوردن ادیان و قوانین آسمانی دیگری را به راه راست هدایت می کند، یکسان نیستند.

از این جا معلوم می شود که مَثَلِ آورده شده در این آیه، متناظر با معنای این آیه است: «آیا کسی که به سوی حق رهبری می کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی نماید مگر آن که [خود ]هدایت شود؟ شما را چه شده، چگونه داوری می کنید؟» پس، خداوند سبحان در صفات و افعالش بر صراط مستقیم است و از مستقیم بودن راه اوست که برای آفریدگان خود اهدافی قرار داده که به سوی آنها حرکت می کنند. بنا بر این، آفرینش باطل و بیهوده نیست؛ چنان که خود فرموده است: «و ما آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آنهاست باطل نیافریده ایم». همچنین از مستقیم بودن راه اوست که همه موجودات را به سوی غایت و هدفی که برای آن، آنها را آفریده رهبری می کند؛ چنان که فرموده است: «کسی که هر چیزی را خلقتی را که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است». لذا انسان را به سوی راهی راست رهبری می کند؛ چنان که می فرماید: «و نمودن راه راست بر عهده خداست» و نیز می فرماید: «ما راه را به او نشان می دهیم».

این، اصلِ دلیل بر نبوّت و تشریع است که بحث کامل آن در مباحث نبوّت در جلد دوم و در داستان نوح، در جلد دهم این کتاب، گذشت.

نتیجه این که غرض از مَثَلِ آورده شده در این آیه، اقامه برهان و دلیل بر توحید است با اشاره ای به نبوّت و تشریع.

بعضی گفته اند: این مَثَل درباره کسی زده شده است که امید خیر از او می رود و کسی که امیدی به خیرش نیست. در صورتی که ریشه هر گونه خیر و خوبی، خداوند متعال است چگونه می تواند عبادت او و غیر او یکسان باشد؟

اشکال وارد بر این گفته آن است که این مورد، اخصّ از چیزی است که گفته شده است؛ زیرا این مَثَل درباره کسی آورده شده که خودش خوب و صالح است و به عدل هم فرمان می دهد و چنین چیزی شأن خداوند متعال است نه غیر او. با این حال، مشرکان نه تنها خدا و غیر او را یکسان عبادت نمی کنند، بلکه خدا را رها می کنند و غیر او را می پرستند.

بعضی هم گفته اند: این مَثَل درباره مؤمن و کافر زده شده است. شخص گنگ همان کافر است و آن که به عدل فرمان می دهد همان مؤمن.

اما باید گفت که: صحّت انطباق آیه بر مؤمن و کافر و بلکه بر هر کسی که به عدل فرمان می دهد و کسی که از این کار خودداری می ورزد، چیزی است و مدلول آیه از جهت قرار گرفتن آن در سیاقِ برشمردن نعمت ها و دلیل آوردن برای توحید و دیگر اصول مبتنی بر آن، چیز دیگر . با توجه به این جهت، آنچه آیه مفید آن می باشد این است که مورد مَثَل، خداوند سبحان است و آنچه به جای او می پرستند، همین و بس.

ص :369


1- الکافی : 2/396/5.
2- غرر الحکم : 9878.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/55.
4- الأنبیاء : 22.
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/258.
6- یونس : 35.
7- ص : 27 .
8- طه : 50.
9- النحل : 9.
10- الدهر : 3.
11- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/299.
12- (انظر) عنوان 518 «النفاق».

ص :370

ص :371

ص :372

ص :373

ص :374

ص :375

ص :376

ص :377

ص :378

ص :379

ص :380

ص :381

3556 - مَثَلٌ لِلَّذینَ کَفَروا
3556 - مَثَلی برای آنان که کافر شدند

الکتاب :

«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَ امْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللّهِ شَیْئَا وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ» . (1)

3556

مَثَلی برای آنان که کافر شدند

قرآن:

«خدا برای کسانی که کفر ورزیدند زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [که] هر دو در نکاحِ دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کاری از دست [شوهران ]آنها در برابر خدا برایشان ساخته نبود و گفته شد: با داخل شوندگان، داخل آتش شوید».

ص :382


1- التحریم : 10.

التّفسیر:

قوله تعالی : «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلّذینَ کَفَروا امْرَأةَ نُوحٍ و امْرَأةَ لُوطٍ کَانَتا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فخَانَتاهُما ......... » إلخ ، قال الراغب : الخیانة و النفاق واحد ، إلاّ أنّ الخیانة تقال اعتبارا بالعهد و الأمانة ، و النفاق یقال اعتبارا بالدِّین ، ثمّ یتداخلان ؛ فالخیانة مُخالَفة الحقّ بنقض العهد فی السرّ ، و نقیض الخیانة الأمانة ، یقال : خنت فلانا و خنت أمانة فلان ، انتهی . و قوله : «لِلَّذینَ کَفَروا» إن کان متعلّقا بالمَثَل کان المعنی : ضرب اللّه مثلاً یمثّل به حال الذین کفروا أنّهم لا ینفعهم الاتّصال بالعباد الصالحین ، و إن کان متعلّقا ب_ «ضرب» کان المعنی : ضرب اللّه الامرأتین و ما انتهت إلیه حالهما مثلاً للذین کفروا لیعتبروا به و یعلموا أنّهم لا ینفعهم الاتّصال بالصالحین من عباده و أنّهم بخیانتهم النبیّ صلی الله علیه و آله من أهل النّار لا محالة .

و قوله : «امْرَأَةَ نُوحٍ و امْرَأَةَ لُوطٍ» مفعول «ضرب» ،و المراد بکونهما تحتهما زوجیّتهما لهما. و قوله : «فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللّهِ شَیْئا» ، ضمیر التثنیة الاُولی للعبدَین ، و الثانیة للامرأتَین ، و المراد أنّه لم ینفع المرأتین زوجیّتهما للعبدین الصالحین . (1)

تفسیر

درباره آیه «ضرب اللّه مثلاً للّذین کفروا امرأة نوح و امرأة لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما ......... »، راغب می گوید: خیانت و نفاق به یک معناست، منتها خیانت در ارتباط با پیمان و امانت گفته می شود و نفاق با در نظر گرفتن دین. سپس تداخل پیدا می کنند. پس، خیانت به معنای مخالفت کردن با حق است از طریق پیمان شکنی نهانی. نقیض خیانت، امانت و امانتداری است. گفته می شود: خُنت فلاناً و خُنت امانة فلان (به فلانی خیانت کردی، در امانت فلانی خیانت کردی) پایان سخن راغب.

جمله «للذین کفروا» اگر متعلّق به «مَثَل» باشد، معنای جمله این است: خداوند مَثَلی زده که بیانگر این حال کافران است که ارتباط آنها با بندگان شایسته سودی به حال آنان ندارد و اگر متعلّق به «ضرب» باشد معنایش این است که: خداوند دو زن و سرنوشت آنها را برای کافران مَثَل زده تا از آن عبرت گیرند و بدانند که ارتباطشان با بندگان صالح خدا سودی به حالشان ندارد و به سبب خیانتشان به پیامبر صلی الله علیه و آله لا جرم اهل دوزخند.

جمله «امرأة نوح و امرأة لوط»، مفعول «ضرب» می باشد و مراد از «کانتا تحت عبدین» این است که همسر آن دو بودند.

و جمله «فلم یغنیا عنهما من اللّه شیئاً»، ضمیر تثنیه در «یغنیا» به دو عبد خدا بر می گردد و ضمیر تثنیه «عنهما» به دو زن و مراد این است که همسر دو بنده صالح بودن، سودی به حال این دو زن نداشت.

ص :383


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 19/343.

3557 - مَثَلٌ لِلَّذینَ آمَنوا
3557 - مَثَلی برای آنان که ایمان آورده اند

الکتاب :

«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتَا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ نِساءِ أهلِ الجَنّةِ : خَدیجَةُ بِنتُ خُوَیلِدٍ ، و فاطِمَةُ بِنتُ مُحمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و مَریَمُ بِنتُ عِمرانَ ، و آسِیَةُ بِنتُ مُزاحِمٍ امرأةُ فِرعَونَ ......... . (2)

3557

مَثَلی برای آنان که ایمان آورده اند

قرآن:

«خدا برای کسانی که ایمان آورده اند همسر فرعون را مثل آورده، آن گاه که گفت: پروردگارا! پیش خود در بهشت خانه ای برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین زنان بهشت عبارتند از: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه و آله ، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون ......... .

ص :384


1- التحریم : 11.
2- الدرّ المنثور : 8/229.

الدرّ المنثور :کانَتِ امرَأةُ فِرعَونَ تُعَذَّبُ بالشَّمسِ ، فإذا انصَرَفوا عَنها أظَلّتها المَلائکةُ بأجنِحَتِها ، و کانَت تَری بَیتَها فی الجَنّةِ . (1)

الدرّ المنثور :إنّ فِرعَونَ وَتَدَ لامرَأتِهِ أربَعةَ أوتادٍ و أضجَعَها علی صَدرِها ، و جَعَلَ علی صَدرِها رَحیً ، و استَقبَلَ بِهِما (2) عَینَ الشَّمسِ ، فرَفَعَت رأسَها إلَی السّماءِ فقالت : «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتا فِی الجَنَّةِ ......... » ، ففَرَجَ اللّهُ عَن بَیتِها فی الجَنّةِ فرَأتهُ . (3)

الدرّ المنثور :همسر فرعون با [گرمای ]آفتاب شکنجه می شد و وقتی شکنجه گران از پیشِ او می رفتند، فرشتگان با بالهایشان بر وی سایه می افکندند و او خانه خود را در بهشت می دید.

الدرّ المنثور :فرعون، همسر خود را به چهار میخ کشید و سنگ آسیابی روی سینه اش گذاشت و او را در برابر آفتاب قرار داد. همسر فرعون سر به آسمان برداشت و گفت: «پروردگارا! پیش خود در بهشت خانه ای برایم بساز ......... ». پس خداوند پرده از روی خانه او در بهشت کنار زد و وی آن را مشاهده کرد.

3558 - مَثَلُ المُؤمِنِ وأخیهِ
3558 - مَثَل مؤمن و برادرش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِ و أخیهِ کمَثَلِ الکَفَّینِ تُنَقّی أحَدُهُما (4) الاُخْری . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المؤمنِینَ فی تَوادِّهِم و تَراحُمِهِم و تَعاطُفِهِم مَثَلُ الجَسَدِ ؛ إذا اشتَکی مِنهُ عُضوٌ تَداعی لَهُ سائرُ الجَسَدِ بالسَّهَرِ و الحُمّی . (6)

3558

مَثَل مؤمن و برادرش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت مؤمن و برادرش حکایت دو کف دست است که یکی از آنها دیگری را تمیز می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت مؤمنان در دوستی و مهربانی و دلسوزی نسبت به یکدیگر، حکایت پیکر [آدمی ]است، که هرگاه عضوی از آن به درد آید سایر اعضای بدن با شب نخوابیدن و تب دار شدن با آن همدردی می کنند.

ص :385


1- الدرّ المنثور : 8/229.
2- کذا فی المصدر.
3- الدرّ المنثور : 8/229.
4- کذا فی المصدر : و الصحیح «إحداهما».
5- کنز العمّال : 765.
6- کنز العمّال : 737.

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ مؤمنٍ لا یَرعی حُقوقَ إخوانِهِ المؤمِنینَ کمَثَلِ مَن حَواسُّهُ کُلُّها صَحیحَةٌ ، فهُوَ لا یَتأمَّلُ بعَقلِهِ ، و لا یُبصِرُ بعَینِهِ ، و لا یَسمَعُ باُذُنِهِ ، و لا یُعَبِّرُ بلِسانِهِ عَن حاجَتِهِ ، و لا یَدفَعُ المَکارِهَ عَن نَفْسِهِ بالإدلاءِ بحُجَجِهِ ، و لا یَبطِشُ لشَیءٍ بیَدَیهِ ، و لا یَنهَضُ إلی شَیءٍ برِجْلَیهِ ، فذلکَ قِطعَةُ لَحمٍ قد فاتَتهُ المَنافِعُ ، و صارَ غَرَضا لکُلِّ المَکارِهِ ، فکذلکَ المؤمنُ إذا جَهِلَ حُقوقَ إخوانِهِ فاتَهُ ثَوابُ حُقوقِهِم ، فکانَ کالعَطشانِ بحَضرَةِ الماءِ الباردِ فلَم یَشرَبْ حتّی طَفی ......... فإذا هُو سَلیبُ کُلِّ نِعمَةٍ ، مُبتلیً بکُلِّ آفَةٍ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مثل مؤمنی که حقوق برادران مؤمن خویش را رعایت نمی کند، مثل کسی است که تمام حواسّ او سالم است؛ امّا با عقلش نمی اندیشد، با چشمش نمی بیند، با گوشش نمی شنود، با زبانش مشکل خود را نمی گوید، با بیان دلایل و براهینش ناملایمات و گزندها را از خود دور نمی کند، با دست خود به چیزی حمله نمی کند، با پای خود به طرف چیزی نمی شتابد. چنین کسی یک تکّه گوشت بی خاصیت است و آماج هر گونه گزندی می باشد. همچنین است مؤمن؛ هرگاه حقوق برادران خود را نادیده بگیرد، ثواب [رعایت ]حقوق آنان را از دست می دهد و مانند تشنه ای خواهد بود که در برابرش آب خنکی باشد و از آن ننوشد تا از بین برود ......... هر نعمتی از او سلب می شود و به هر آفتی مبتلا می گردد.

3559 - مَثَلُ القائِمِ عَلی حُدودِ اللَّهِ وَالمُداهِنِ فیها
3559 - مَثَل به پای دارنده حدود خدا و مسامحه گر در آن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ القائمِ علی حُدودِ اللّهِ و المُداهِنِ فیها کمَثَلِ قَومٍ استَهَموا علی سَفینَةٍ فی البَحرِ ، فأصابَ بَعضُهُم أعلاها و أصابَ بَعضُهُم أسْفَلَها ، فکانَ الّذینَ فی أسفَلِها إذا استَقَوا مِن الماءِ مَرُّوا علی مَن فَوقَهُم ، فقالَ الّذینَ فی أعلاها: لا نَدَعُهُم یَصعَدونَ فیُؤذونا ، فقالوا : لو أنّا خَرَقنا فی نَصیبِنا خَرقا و لَم نُؤذِ مَن فَوقَنا! فإن یَترُکوهُم و ما أرادُوا هَلَکوا جَمیعا ، و إن أخَذوا علی أیدیهِم نَجَوا و نَجَوا جَمیعا . (3)

3559

مَثَل به پای دارنده حدود خدا و مسامحه گر در آن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت به پا دارنده حدود خدا و مسامحه گر در آن، حکایت قومی است که بر سر تقسیم جا در کشتی قرعه زدند و قسمت بالای کشتی (عرشه آن) به نام عدّه ای در آمد و پایین آن به نام عدّه ای دیگر. افراد طبقه زیرین هر گاه می خواستند آب بردارند، می بایست از کنار بالایی ها بگذرند. سرنشینان عرشه کشتی گفتند ما به آنها اجازه نمی دهیم بالا بیایند و باعث آزار و اذیت ما شوند. سرنشینان طبقه پایین گفتند: بهتر است در قسمت خودمان سوراخی ایجاد کنیم و بالایی هایمان را اذیت نکنیم. در این صورت اگر سرنشینان عرشه بگذارند که این عده کار خودشان را انجام دهند، همگی از بین می روند و اگر جلو آنها را بگیرند هم آنان و هم خودشان، همگی، نجات می یابند.

ص :386


1- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ علیه السلام : 320/162.
2- (انظر) الأخ : باب 31.
3- کنز العمّال : 5533.

عنه صلی الله علیه و آله :مُدهِنٌ فی حُدودِ اللّهِ و الرّاکِبُ حُدودَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و الآمِرُ بها و النّاهی عَنها کمَثَلِ قَومٍ استَهَموا علی سَفینَةٍ مِن سُفُنِ البَحرِ ، فأصابَ بعضُهُم مُؤخَّرَ السَّفینَةِ و أبعَدَها عنِ المِرفَقِ و کانوا سُفَهاءَ ، فکانوا إذا أتَوا علی رِحالِ القَومِ آذَوهُم ، فقالوا : نَحنُ أقرَبُ أهلِ السَّفینَةِ مِن المِرفَقِ و أبعَدُها مِن الماءِ ، و بَینَنا و بَینَ المِرفَقِ أن نَخرِقَ السّفینَةِ ثُمّ نَسُدَّهُ إذا استَقَینا مِنهُ ، فقالَ ضُرَباؤهُ مِن السُّفَهاءِ : فادخُلْ، فدَخَلَ فأهوی إلی فاسٍ یَضرِبُ بهِ عَرضَ السَّفینَةِ ، فأشرَفَ علَیهِ رجُلٌ مِنهُم و نَشَدَهُ: ما تَصنعُ ؟ ! قالَ : نَحنُ أقرَبُکُم إلی المِرفَقِ و أبعَدُکُم مِنهُ ، أخرِقُ دَفَّ هذهِ السَّفینَةِ ، فإذا استَقَینا سَدَدناهُ ، قالَ : لا تَفعَلْ ؛ فإنّکَ إذا تَهلِکُ و نَهلِکُ . (1) (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت کسی که در حدود خدا سهل انگاری می کند و کسی که حدود خداوند عزّ و جلّ را پاس می دارد و به رعایت آنها دستور می دهد و از شکستن آنها باز می دارد، همچون حکایت گروهی است که بر سر تقسیم جا در کشتی قرعه زدند و قسمت عقب کشتی و دورترین جای آن با دستشویی به نام برخی از ایشان در آمد. این عده مردمی نادان بودند و هرگاه از جایگاه بقیه می گذشتند، موجب آزار و اذیّت ایشان می شدند. پس گفتند: ما از بقیه اهل کشتی به دستشویی نزدیکتر و از آب دورتریم، بین خود و دستشویی سوراخی در کشتی ایجاد می کنیم و وقتی آب برداشتیم آن را می بندیم. همتایان نادان او گفتند: داخل شو. او داخل رفت و تبری برداشت تا دیوار کشتی را سوراخ کند. یکی از سرنشینان متوجه او شد و صدا زد چه می کنی؟ گفت: ما از شما به دستشویی نزدیک تر و به آب دورتر هستیم، دیواره کشتی را می شکافم و وقتی آب برداشتیم آن را می بندیم. آن مرد گفت: این کار را نکن؛ زیرا در این صورت هم خودت از بین می روی و هم ما.

ص :387


1- کنز العمّال : 5597.
2- (انظر) الحدود : باب 744. المُداهنة : باب 1279.

3560 - مَثَلُ قارِئِ القُرآنِ
3560 - مَثَل قاری قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الفاجِرِ الّذی یَقرأُ القُرآنَ کمَثَلِ الرَّیحانَةِ ؛ رِیحُها طَیِّبٌ و طَعمُها مُرٌّ . و مَثَلُ الفاجِرِ الّذی لا یَقرأُ القُرآنَ کمَثَلِ الحَنظَلَةِ ؛ طَعمُها مُرٌّ و لا رِیحَ لَها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المُنافقِ الّذی یَقرَأُ القُرآنَ کمَثَلِ الرَّیحانَةِ ؛ ریحُها طَیِّبٌ و طَعمُها مُرٌّ . و مَثَلُ المُنافقِ الّذی لا یَقرَأُ القُرآنَ کمَثَلِ الحَنظَلَةِ ؛ رِیحُها مُرٌّ و طَعمُها مُرٌّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یَقرَأُ القُرآنَ و لا یُحسِنُ الفَرائضَ کالبُرنُسِ لا رأسَ لَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یَقرَأُ القُرآنَ و لا یَفرُضُ مَثَلُ الّذی لَیسَ لَهُ رأسٌ . (4)

3560

مَثَل قاری قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل نابکاری که قرآن می خواند، مانند ریحان است که خوشبو و تلخ مزه است و مثل نابکاری که قرآن نمی خواند، مانند حنظل است که طعمش تلخ است و رایحه ای هم ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل منافقی که قرآن می خواند، مانند ریحان است که بوی خوش دارد و مزه اش تلخ است و مَثَل منافقی که قرآن نمی خواند مانند حنظل است که هم بویش تلخ است و هم مزه اش تلخ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل کسی که قرآن می خواند و فریضه ها را نمی داند، مَثَل بُرنس (5) بی سر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل کسی که قرآن می خواند و فریضه ها را نمی داند، مَثَل کسی است که سر ندارد.

ص :388


1- کنز العمّال : 2337.
2- سنن الترمذی : 5/150/2865.
3- کنز العمّال : 28929.
4- کنز العمّال : 28931.
5- برنس عبای مخصوص کشیشان است که کلاه دار است.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مَثَلَ القُرآنِ لِمَن تَعلّمَ فقَرأهُ و قامَ بهِ کمَثَلِ جِرابٍ مَحشُوٍّ مِسکا یَفوحُ رِیحُهُ فی کلِّ مکانٍ ، و مَثَلُ مَن تَعلّمَهُ فیَرقُدُ و هُو فی جَوفِهِ کمَثَلِ جِرابٍ اُوکِیَ علی مِسکٍ . (1)

یحیَی بنُ زکریّا علیه السلام :یا بَنی إسرائیلَ ، إنّ اللّهَ تعالی یأمُرُکُم أن تَقرَؤوا الکِتابَ ، و مَثَلُ ذلکَ کمَثَلِ قَومٍ فی حِصنِهِم سارَ إلَیهِم عَدُوُّهُم و قَد تَبَدَّوا لَهُ فی کُلِّ ناحِیَةٍ مِن نَواحی الحِصنِ قَومٌ ، فلَیسَ یأتیهم عَدُوُّهُم مِن ناحِیَةٍ إلاّ وَجدَ مَن یَرُدُّهُم مِن حِصنِهِم ، و کذلکَ مَن یَقرَأُ القُرآنَ لا یَزالُ فی حِرزٍ و حِصنٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَثَلُ المؤمنِ الّذی یَقرأُ القُرآنَ کمَثَلِ الاُترُجّةِ ؛ رِیحُها طَیِّبٌ و طَعمُها طَیّبٌ ، و مَثَلُ المؤمنِ الّذی لا یَقرأُ القُرآنَ کمَثَلِ التَّمرَةِ طَعمُها طَیِّبٌ و لا رِیحَ لَها . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مثل قرآن برای کسی که آن را می آموزد و می خواند و به آن عمل می کند، مانند انبانی پر از مشک است که بوی آن در همه جا پراکنده می شود و مَثَل کسی که قرآن را می آموزد و به بستر می رود در حالی که اندرونش قرآن است، مانند انبان مشکی است که درش بسته باشد.

یحیی بن زکریا علیه السلام :ای بنی اسرائیل! خداوند متعال به شما فرمان می دهد که کتاب را بخوانید و حکایت خواندن کتاب [آسمانی] حکایت مردمی است که در حصار و قلعه خود باشند و دشمنشان به سوی آنها روانه شود و در هر گوشه ای از گوشه های حصار عده ای در کمین او باشند. پس از هر سو دشمن بر آنان حمله کند با کسی رو به رو می شود که وی را از حصار دور می کند. همچنین کسی که قرآن می خواند پیوسته در دژی و حصاری قرار دارد.

امام علی علیه السلام :مَثَل مؤمنی که قرآن می خواند، مانند تُرنج است که هم خوش بوست و هم خوش مزه و مَثَل مؤمنی که قرآن نمی خواند مانند خرماست که طعمی خوش دارد اما رایحه ندارد.

ص :389


1- کنز العمّال : 2269.
2- کنز العمّال : 2438.
3- شرح نهج البلاغة : 10/20.
4- (انظر) القرآن : باب 3250 ، 3252 ، 3253.

3561 - مَثَلُ حافِظِ القُرآنِ
3561 - مَثَل حافظ قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مَثَلَ صاحِبِ القُرآنِ کمَثَلِ صاحِبِ الإبِلِ المُعَقَّلَةِ ؛ إن عاهَدَ علَیها أمسَکَها ، و إن أَطلَقَها ذَهبَت . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ القُرآنِ کمَثَلِ الإبِلِ المُعَقَّلَةِ ؛ إن تَعاهَدَ صاحِبُها عُقُلَها أمسَکَها ، و إن أغفَلَها ذَهبَت . و إذا قامَ صاحِبُ القُرآنِ یَقرَؤهُ آناءَ اللّیلِ و آناءَ النّهارِ ذَکرَهُ ، و إن لَم یَقُمْ بهِ نُسِّیهِ . (2)

(3)

3561

مَثَل حافظ قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل اهل قرآن، مثل کسی است که زانوی شترش را بسته باشد. اگر از آن مراقبت کند، شتر را نگه می دارد و اگر رهایش کند شتر می رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل قرآن مَثَل شتری است که زانویش بسته شده باشد. اگر صاحبش از زانو بندهای آن مواظبت کند، شتر را نگه می دارد و اگر از آن غافل شود، شتر می رود. اهل قرآن نیز اگر در خلال شب و روز آن را بخواند، به یادش می ماند و اگر به آن نپردازد، از یادش می رود.

3562 - مَثَلُ المُجاهِدِ
3562 - مَثَل مجاهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المُجاهِدِ فی سبیلِ اللّهِ _ و اللّهُ أعلَمُ بمَن یُجاهِدُ فی سبیلِهِ _ کمَثَلِ الصّائمِ القائمِ الدّائمِ الذی لا یَفتُرُ مِن صیامٍ و لا صَدَقَةٍ حتّی یَرجِعَ ، و تَوَکَّلَ اللّهُ تعالی للمُجاهِدِ فی سبیلِهِ إن تَوَفّاهُ أن یُدخِلَهُ الجَنّةَ أو یُرجِعَهُ سالِما مَعَ أجْرٍ أو غَنیمَةٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ المُجاهِدِ فی سبیلِ اللّهِ مَثَلُ الصّائمِ نَهارَهُ القائمِ لَیلَهُ حتّی یَرجِعَ متی یَرجِعُ . (5) (6)

3562

مَثَل مجاهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل مجاهدِ در راه خدا _ و خدا بهتر می داند که چه کسی در راه او جهاد می کند _ تا زمانی که [از میدان جهاد ]برگردد، مانند کسی است که پیوسته روزه گیرد و شب را به عبادت گذراند و از روزه گرفتن و صدقه دادن سست و خسته نشود. خداوند متعال برای مجاهدِ در راه خود ضمانت کرده است که اگر جانش راستاند، او را به بهشت برد و یا به همراه پاداش یا غَنیمت سالم برگرداندش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل کسی که در راه خدا جهاد می کند هرچند جهاد او به درازا کشد، تا زمانی که برگردد، مَثَل کسی است که روزها روزه بگیرد و شب ها را به عبادت گذراند.

ص :390


1- کنز العمّال : 2754.
2- کنز العمّال : 2855.
3- (انظر) القرآن : باب 3245 ، 3246.
4- کنز العمّال : 10626.
5- کنز العمّال : 10650.
6- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 580.

3563 - مَثَلُ الَّذی یَغزو ویَأخُذُ الجُعلَ
3563 - مَثَل کسی که می جنگد و مزد می گیرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذینَ یَغْزُونَ مِن اُمّتی و یَأخُذُونَ الجُعلَ یَتَقوّونَ علی عَدُوِّهِم مَثَلُ اُمِّ موسی ؛ تُرضِعُ وَلَدَها و تَأخُذُ أجرَها . (1)

3563

مَثَل کسی که می جنگد و مزد می گیرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل کسانی از امّت من که می جنگند و مزد می گیرند تا خود را در برابر دشمنشان تقویت کنند، مَثَل مادر موسی است که فرزندش را شیر می داد و مزد خود را می گرفت.

3564 - مَثَلُ الصَّلواتِ الخَمسِ
3564 - مَثَل نمازهای پنجگانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الصّلواتِ الخَمسِ کمَثَلِ نَهرِ جارٍ عَذبٍ علی بابِ أحَدِکُم یَغتَسِلُ فیهِ کُلَّ یَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ ، فما یُبْقی ذلکَ مِن الدَّنَسِ. (2)

(3)

3564

مَثَل نمازهای پنجگانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مثل نمازهای پنجگانه، مثل نهر آب شیرینی است که از مقابل خانه هر یک از شما بگذرد و او روزی پنج بار خود را در آن شستشو دهد. دیگر چرک و کثافتی در بدن او باقی نمی ماند.

3565 - مَثَلُ الجَلیسِ
3565 - مَثَل همنشین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الجَلیسِ الصّالحِ و الجَلیسِ السُّوءِ مَثَلُ صاحِبِ المِسکِ و کِیرِ الحَدّادِ ، لا یَعدَمُکَ مِن صاحِبِ المِسکِ إمّا تَشتَریهِ أو تَجِدُ رِیحَهُ ، و کِیرُ الحَدّادِ یُحرِقُ بَیتَکَ أو ثَوبَکَ أو تَجِدُ مِنهُ رِیحا خَبیثَةً . (4)

3565

مَثَل همنشین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل همنشین خوب و همنشین بد، مثل مُشک فروش است و کوره آهنگر، از مشک فروش بی بهره نمی مانی، یا از او می خری یا از رایحه اش استشمام می کنی. ولی کوره آهنگر خانه یا جامه تو را می سوزاند یا بوی بدی از آن به مشامت می رسد.

ص :391


1- کنز العمّال : 10779.
2- کنز العمّال : 18931.
3- (انظر) الصلاة : باب 2239. کنز العمّال : 7/309 ، 310.
4- کنز العمّال : 24675.

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الجَلیسِ الصّالحِ مَثَلُ العَطّارِ ؛ إن لَم یُعطِکَ مِن عِطرِهِ أصابَکَ مِن رِیحِهِ ، و مَثَلُ الجَلیسِ السُّوءِ مَثَلُ القَینِ ؛ إن لَم یُحرِقْ ثَوبَکَ أصابَکَ مِن رِیحِهِ . (1)

(2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل همنشین خوب، مَثَل عطر فروش است که اگر از عطرش به تو ندهد از بوی خوشش به تو می رسد و حکایت همنشین بد، حکایت آهنگر است که اگر لباس تو را نسوزاند بوی بدش تو را می گیرد.

3566 - مَثَلُ المُنفِقِ فی سَبیلِ اللَّهِ
3566 - مَثَل کسی که در راه خدا انفاق می کند

الکتاب :

«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» . (3)

«وَ مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَ تَثْبِیتَا مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (4)

3566

مَثَل کسی که در راه خدا انفاق می کند

قرآن:

«مَثَل [صدقاتِ] کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند دانه ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه ای صد دانه باشد. و خداوند برای هر کس که بخواهد [آن را] چند برابر می کند و خداوند گشایشگر داناست».

«مَثَل [صدقات] کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق می کنند، همچون مَثَل باغی است که بر فراز پُشته ای قرار دارد [که اگر ]رگباری به آن برسد دو چندان محصول برآورد و اگر رگباری هم به آن نرسد، باران ریزی [برای آن بس است] و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست».

ص :392


1- کنز العمّال : 24736.
2- (انظر) الصدیق : باب 2176.
3- البقرة : 261.
4- البقرة : 265.

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ البَخیلِ و المُتَصَدِّقِ مَثَلُ رجُلَینِ علَیهِما جُنّتانِ مِن حَدیدٍ ؛ إذا هَمَّ المُتَصدِّقُ بصَدَقَةٍ اتّسَعَت علَیهِ حتّی تُعَفِّی أثَرَهُ ، و إذا هَمَّ البَخیلُ بصَدَقَةٍ تَقلّصَت علَیهِ ، و انضَمّت یَداهُ إلی تَراقیهِ ، و انقَبَضت کُلُّ حَلقَةٍ إلی صاحِبَتِها ، فیَجهَدُ أن یُوَسِّعَها فلا یَستَطیعُ . (1)

(2)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل بخیل و صدقه دهنده، مَثَل دو مرد است که زرهی آهنین بر تن دارند. هرگاه صدقه دهنده بخواهد صدقه ای بدهد، آن زره بر تن او گشاد می شود تا آنکه [سرانجام] اثری از آن نمی ماند [و زره به کلّی از تنش بیرون می رود] و هرگاه بخیل بخواهد صدقه ای دهد، بر او تنگ می شود و دست هایش به چنبرهایش بسته می شود و همه حلقه های زره درهم جمع می شوند ، پس، [بخیل ]سعی می کند آن زره را از هم باز و گشاد کند، اما نمی تواند.

3567 - مَثَلُ المُرائی فِی الصَّدَقَةِ
3567 - مَثَل کسی که برای خودنمایی صدقه می دهد

الکتاب :

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَی کَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الیَوْمِ الآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدَا لاَ یَقْدِرُونَ عَلَی شَیْءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرینَ» . (3)

3567

مَثَل کسی که برای خودنمایی صدقه می دهد

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! صدقه های خود را با منّت و آزار باطل مکنید؛ مانند کسی که مالش را برای خودنمایی به مردم انفاق می کند و به خدا و روز واپسین ایمان ندارد. پس، مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارایی است که بر روی آن خاکی [نشسته] است و رگباری به آن رسیده و آن [سنگ] را سخت و صاف بر جای نهاده است. آنان نیز از آنچه به دست آورده اند بهره ای نمی برند و خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند».

ص :393


1- صحیح مسلم : 2/709/77 .
2- (انظر) عنوان 519 «الإنفاق». صحیح مسلم : 2/708 باب 23.
3- البقرة : 264.

3568 - مَثَلُ الَّذی یَتَصَدَّقُ مِنَ الحَرامِ
3568 - مَثَل کسی که از مال حرام صدقه می دهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یُصیبُ المالَ مِن الحَرامِ ثُمّ یَتَصدَّقُ بهِ لَم یُتَقَبَّلْ مِنهُ إلاّ کما یَتَقَّبلُ مِن الزّانِیَةِ الّتی تَزْنی ثُمَّ تَصَدّقُ بهِ علَی المَرضی . (1)

3568

مَثَل کسی که از مال حرام صدقه می دهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که مال حرامی به دست آورد و سپس از آن صدقه دهد، از او پذیرفته نمی شود همچنان که از زن بد کاره ای که زنا دهد و آن گاه درآمد آن را به بیماران صدقه دهد [پذیرفته نمی شود].

3569 - مَثَلُ الحَسَنَةِ بَعدَ السَّیِّئَةِ
3569 - مَثَل نیکی بعد از بدی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یَعمَلُ السَّیّئاتِ ثُمّ یَعمَلُ الحَسَناتِ کمَثَلِ رجُلٍ علَیهِ دِرعٌ ضَیِّقَةٌ قد خَنَقتهُ ، فکُلّما عَمِلَ حَسَنةً انتَقَضَت حَلقَةٌ ثُمّ اُخری حتّی یَخرُجَ إلَی الأرضِ . (2)

3569

مَثَل نیکی بعد از بدی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل کسی که مرتکب بدی ها می شود و سپس کارهای نیک می کند، همچون مَثَل مردی است که زره تنگ خفه کننده ای پوشیده باشد؛ هر بار کار نیکی انجام دهد یکی از حلقه های آن زره پاره می شود و سپس حلقه ای دیگر، تا آن که [از تنش] به زمین افتد.

3570 - مَثَلُ العُلَماءِ
3570 - مَثَل عالمان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مَثَلَ العُلَماءِ کمَثَلِ النُّجومِ فی السّماءِ یُهتَدی بِها فی ظُلُماتِ البَرِّ و البَحرِ ، فإذا انطَمَسَتِ النُّجومُ أوشَکَ أن تَضِلَّ الهُداةُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مَثَلَ العُلَماءِ فی الأرضِ کمَثَلِ النُّجومِ فی السَّماءِ یُهتَدی بِها فی ظُلُمات البَرِّ و البَحرِ ، فإذا طُمِسَت أوشَکَ أن تَضِلَّ الهُداةُ . (4)

3570

مَثَل عالمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل عالمان، مثل ستارگان آسمان است که در تاریکی های دشت و دریا به وسیله آنها راهیابی می شود و هرگاه ستارگان ناپدید شوند، راهْ بلدها در آستانه گم کردن راه قرار می گیرند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت علما در روی زمین حکایت ستارگان در آسمانند که در تاریکی های دشت و دریا به واسطه آنها راهیابی می شود و هرگاه ناپدید شوند در آستانه گم شدن قرار می گیرند.

ص :394


1- تاریخ اصبهان : 2/216/1499 .
2- کنز العمّال : 10355.
3- کنز العمّال : 28769.
4- بحار الأنوار : 2/25/85.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ النُّجومَ فی السَّماءِ أمانٌ مِن الغَرَقِ ، و أهلُ بَیتی أمانٌ لاُمّتی مِن الضَّلالَةِ فی أدیانِهِم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألاَ إنّ مَثَلَ آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله کمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ ؛ إذا خَوی نَجمٌ طَلعَ نَجمٌ ، فکأنَّکُم قَد تَکامَلَت مِن اللّهِ فیکُمُ الصَّنائعُ ، و أراکُم (أتاکُم) ما کُنتُم تأمَلونَ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستارگان آسمان، موجب ایمنی از غرق شدن هستند و اهل بیت من مایه ایمنی امّتم از گمراه شدن در ادیان (عقاید دینی ) شان.

امام علی علیه السلام :بدانید که مَثَل خاندان محمّد صلی الله علیه و آله ، چون ستارگان آسمان است که هرگاه ستاره ای غروب کند ستاره ای دیگر طلوع می کند. تو گویی نعمت های خداوند در میان شما کامل گشته و آنچه را آرزو می کردید به شما داده شده است.

3571 - مَثَلُ العِلمِ بِلا عَمَلٍ
3571 - مَثَل علم بی عمل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِلمٌ بِلا عَمَلٍ کشَجَرٍ بِلا ثَمَرٍ . (4)

عنه علیه السلام :عِلمٌ بِلا عَمَلٍ کقَوسٍ بِلا وَتَرٍ . (5)

3571

مَثَل علم بی عمل

امام علی علیه السلام :علم بی عمل، چون درخت بی ثمر است.

امام علی علیه السلام :علم بی عمل، چون کمان بی زه است.

ص :395


1- بحار الأنوار : 23/123/47 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 100.
3- (انظر) بحار الأنوار : 24/119 باب 41.
4- غرر الحکم : 6290.
5- غرر الحکم : 6291 .

3572 - مَثَلُ العالِمِ بِلا عَمَلٍ
3572 - مَثَل عالم بی عمل

الکتاب :

«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارَا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللّهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» . (1)

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ * وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ العالِمِ الّذی یُعَلِّمُ النّاسَ الخَیرَ و یَنسی نَفسَهُ مَثَلُ الفَتیلَةِ ؛ تُضیءُ للنّاسِ و تُحرِقُ نَفسَها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یُعلِّمُ الخَیرَ و لا یَعمَلُ بهِ مَثَلُ السِّراجِ ؛ یُضیءُ للنّاسِ و یُحرِقُ نَفسَهُ . (5)

3572

مَثَل عالم بی عمل

قرآن:

«مَثَل کسانی که تورات بر آنان بار شد آن گاه آن را به کار نبستند، همچون مَثَل خری است که کتاب هایی را بر پشت می کشد [وه ]چه زشت است مَثَل آن قومی که آیات خدا را به دروغ گرفتند و خدا مردم ستمگر را راه نمی نماید».

«و خبر آن کس را برایشان بخوان که آیات خود را به او داده بودیم، پس از آن عاری گشت. آن گاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد. و اگر می خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات ]بالا می بردیم، اما او به زمین گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد. از این رو، مثل او مثل سگ است که اگر بر او حمله ور شوی، زبان از کام برآوَرَد و اگر رهایش کنی [باز هم ]زبان از کام برآوَرَد. این، مَثَل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را [برای آنان] حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مثل عالمی که مردم را خوبی می آموزد و خودش را از یاد می برد، مثل فتیله ای است که برای مردم نور می دهد امّا خودش را می سوزاند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که خوبی را تعلیم می دهد و خودش به آن عمل نمی کند، مانند چراغی است که برای مردم نور می دهد اما خودش را می سوزاند.

ص :396


1- الجمعة : 5.
2- الأعراف : 175 ، 176.
3- (انظر) غافر : 82 ، الشوری : 14.
4- کنز العمّال : 28975.
5- بحار الأنوار : 2/38/56.

عیسی علیه السلام :یا عَبیدَ الدُّنیا ، مَثَلُکُم کمَثَلِ القُبورِ المُشَیّدَةِ ؛ یُعجِبُ النّاظِرَ ظَهرُها ، و داخِلُها عِظامُ المَوتی ، مَملوءَةً خَطایا . (1)

عنه علیه السلام :یا عَبیدَ الدُّنیا ، إنّما مَثَلُکُم کمَثَلِ السِّراجِ؛ یُضیءُ للنّاسِ و یُحرِقُ نَفسَهُ . (2)

عنه علیه السلام :لا تَکونوا کالمُنخُلِ ؛ یُخرِجُ الدَّقیقَ الطَّیِّبَ و یُمسِکُ النُّخالَةَ ، کذلکَ أنتُم تُخرِجونَ الحِکمَةَ مِن أفواهِکُم و یَبقَی الغِلُّ فی صُدورِکُم . (3)

عنه علیه السلام :ما ذا یُغنی عنِ البَیتِ المُظلِمِ أن یُوضَعَ السِّراجُ فَوقَ ظَهرِهِ، و جَوفُهُ وَحِشٌ مُظلِمٌ ؟! کذلکَ لا یُغنی عَنکُم أن یکونَ نُورُ العِلمِ بأفواهِکُم و أجوافُکُم مِنهُ وَحِشَةٌ مُعَطّلَةٌ ! فأسرِعوا إلی بُیوتِکُمُ المُظلِمَةِ فأنِیروا فیها . (4)

عنه علیه السلام :یا عَبیدَ الدُّنیا ، تَحمِلونَ السِّراجَ فی ضَوءِ الشَّمسِ و ضَوؤها کانَ یَکفیکُم ، و تَدَعونَ أن تَستَضیؤوا بها فی الظُّلَمِ و مِن أجلِ ذلکَ سُخِّرَت لَکُم ! کذلکَ استَضَأتُم بنُورِ العِلمِ لأمرِ الدُّنیا و قد کُفِیتُموهُ ، و تَرَکتُم أن تَستَضیؤوا بهِ لأمرِ الآخِرَةِ و مِن أجلِ ذلکَ اُعطِیتُموهُ ! (5)

عیسی علیه السلام :ای بندگان دنیا! حکایت شما حکایت گورهای ساخته و پرداخته ای است که بیرونشان بیننده را خوش می آید و درونشان استخوان های مردگان و پر از گناه است.

مسیح علیه السلام :ای بندگان دنیا! مَثَل شما مَثَل چراغی است که خودش می سوزد و به مردم روشنایی می دهد.

مسیح علیه السلام :مانند غربال نباشید که آرد خوب را بیرون می دهد و نخاله (سبوس) را نگه می دارد. بدین سان، شما نیز از دهان هایتان حکمت بیرون می دهید و کینه و ناخالصی در دل هایتان به جا می ماند.

مسیح علیه السلام :خانه تاریک را چه سود که بر بام آن چراغی باشد و درونش وحشتناک و تاریک؟ همچنین، شما را چه سود که روشنای دانش در دهان هایتان باشد و درون هایتان از آن گریزان و تهی! پس، بشتابید و خانه های تاریک خود را روشن سازید.

مسیح علیه السلام :ای بندگان دنیا! در روشنایی خورشید چراغ برمی دارید در حالی که نور آن برای شما کافی است و آن را در تاریکی ها از کف می نهید در حالی که چراغ برای تاریکی در اختیار شما نهاده شده است! همچنین شما برای کار دنیا از فروغ دانش بهره می گیرید حال آن که کار دنیا برایتان ضمانت شده است و استفاده از پرتو دانش را برای امر آخرت رها می کنید، حال آن که دانش برای همین به شما داده شده است.

ص :397


1- بحار الأنوار : 14/305/17.
2- تحف العقول : 501.
3- تحف العقول : 510.
4- تحف العقول : 506.
5- بحار الأنوار : 14/308/17.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ العالِمَ العامِلَ بغَیرِ عِلمِهِ کالجاهِلِ الحائرِ الّذی لا یَستَفیقُ مِن جَهلِهِ ، بَلِ الحُجّةُ علَیهِ أعظَمُ ، و الحَسرَةُ لَهُ ألزَمُ، و هُو عِندَ اللّهِ ألوَمُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :دانایی که به خلاف دانش خود عمل کند، چونان نادان سرگردانی است که از [غفلتِ ]نادانی خویش به خود نمی آید. بلکه حجّت بر ضدّ او قویتر و حسرت و افسوس برایش لازمتر است و نزد خدا بیشتر سزاوار ملامت است.

3573 - مَثَلُ العالِمِ الَّذی لا یُحَدِّثُ بِعِلمِهِ
3573 - مَثَل عالمی که علم خود را تعلیم نمی دهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یَتَعلّمُ العِلمَ ثُمّ لا یُحدِّثُ بهِ کمَثَلِ الّذی یَکنِزُ الکَنزَ فلا یُنفِقُ مِنهُ . (3)

(4)

3573

مَثَل عالمی که علم خود را تعلیم نمی دهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل کسی که علم می آموزد اما آن را آموزش نمی دهد، همچون مَثَل کسی است که گنج می اندوزد و از آن خرج نمی کند.

3574 - مَثَلُ العابِدِ الَّذی لایَتَفَقَّهُ
3574 - مَثَل عابد نادان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ العابِدِ الّذی لا یَتَفقَّهُ کمَثَلِ الّذی یَبنی باللّیلِ و یَهدِمُ بالنَّهارِ . (5) (6)

3574

مَثَل عابد نادان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل عابدی که [در دین ]دانا نیست، همچون مَثَل کسی است که شب [بنایی ]می سازد و روز ویران می کند.

ص :398


1- نهج البلاغة : الخطبة 110 .
2- (انظر) العلم : باب 2843 _ 2853.
3- کنز العمّال : 28995.
4- (انظر) العلم : باب 2812.
5- کنز العمّال : 28930.
6- (انظر) العبادة : باب 2453. الفقه : باب 3194.

3575 - مَثَلُ الَّذی یَتَعَلَّمُ فی صِغَرِهِ
3575 - مَثَل کسی که در خُرد سالی علم می آموزد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یَتَعلَّمُ فی صِغَرِهِ کالنَّقشِ فی الحَجَرِ ، و مَثَلُ الّذی یَتَعلَّمُ فی کِبَرِهِ کالّذی یَکتُبُ علَی الماءِ . (1)

(2)

3575

مَثَل کسی که در خُرد سالی علم می آموزد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایتِ آموختن علم در خردسالی، همچون نقشی است که روی سنگ کنده شود و حکایتِ کسی که در بزرگسالی علم می آموزد، همچون کسی است که روی آب بنویسد.

3576 - مَثَلُ الَّذی لا یُحَدِّثُ إلّا بِشَرٍّ
3576 - مَثَل کسی که جز از بدی ها نمی گوید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یَجلِسُ یَسمَعُ الحِکمَةَ و لا یُحَدِّثُ عن صاحِبِهِ إلاّ بِشَرِّ ما یَسمَعُ ، کمَثَلِ رجُلٍ أتی راعِیا فقالَ : یا راعی ، أجزِرْنی شاةً مِن غَنَمِکَ . قالَ : اِذهَبْ فخُذْ باُذُنِ خَیرِها شاةً ، فذَهبَ فأخَذَ باُذُنِ کَلبِ الغَنَمِ ! (3)

3576

مَثَل کسی که جز از بدی ها نمی گوید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت کسی که پای صحبت حکیمی می نشیند اما از او جز بدترین چیزی را که شنیده است بازگو نمی کند، حکایت مردی است که نزد چوپانی می رود و می گوید: ای شبان! از گلّه خود گوسفندی برای کشتن به من ده و چوپان به او می گوید: خودت برو و گوش بهترین گوسفند را بگیر، امّا او می رود و گوش سگ گله را می گیرد!

ص :399


1- کنز العمّال : 29336 .
2- (انظر) الشباب : باب 1929.
3- کنز العمّال : 29014.

3577 - مَثَلُ الحاجَةِ إلی مَن أصابَ المالَ حَدیثاً
3577 - مَثَل محتاج شدن به نوکیسه

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما مَثَلُ الحاجَةِ إلی مَن أصابَ مالَهُ حَدیثا کمَثَلِ الدِّرهَمِ فی فَمِ الأفعی ؛ أنتَ إلَیهِ محوِجٌ ، و أنتَ مِنها علی خَطَرٍ . (1)

(2)

3577

مَثَل محتاج شدن به نو کیسه

امام باقر علیه السلام :حکایت محتاج شدن به نو کیسه در حقیقت همچون حکایت درهم در دهان افعی است که تو به آن درهم نیاز داری اما جانت از افعی در خطر است.

3578 - مَثَلُ الَّذی یَعودُ فی عَطِیَّتِهِ
3578 - مَثَل کسی که آنچه را بخشیده است پس بگیرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مَثَلَ الّذی یَعودُ فی عَطِیَّتِهِ کمَثَلِ الکَلبِ ؛ أکَلَ حتّی إذا شَبِعَ قاءَ ، ثُمّ عادَ فی قَیئهِ فأکَلَهُ ! (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ لَنا مَثَلُ السُّوءِ ، العائدُ فی هِبَتِهِ کالکَلبِ یَعودُ فی قَیئهِ . (4)

3578

مَثَل کسی که آنچه را بخشیده است پس بگیرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل کسی که عطای خود را پس بگیرد، مثل سگی است که آن قدر بخورد تا سیر شود و استفراغ کند و سپس استفراغ خود را بخورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مثال بد زدن، شایسته ما نیست؛ [ولی]کسی که بخشش خود را پس بگیرد، مانند سگی است که استفراغ خود را بخورد.

3579 - مَثَلُ الأمَلِ وَالأجَلِ
3579 - مثل آرزو و مرگ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :هذا ابنُ آدمَ و هذا أجَلُهُ . _ و وَضَعَ یَدَهُ عِندَ قَفاهُ ثُمّ بَسطَها و قالَ : _ و ثَمَّ أملُهُ (5) ، و ثَمَّ أملُهُ . (6)

3579

مثل آرزو و مرگ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این آدمیزاد است و این اجل وی و حضرت دستش را پس گردن خود گذاشت سپس آن را کشید (7) و فرمود: و آن جا آرزوی اوست و آن جا آرزوی اوست.

ص :400


1- تحف العقول : 294.
2- (انظر) الحاجة : باب 972.
3- کنز العمّال : 46163.
4- کنز العمّال : 46167.
5- یُجاورُ ابنَ آدمَ أجلُه، و هما متلاصقان متقاربان متصاحبان، و یَلیهما الأمل الّذی یُحبّبُ إلیه الکدَّ فی الدّنیا و الجدّ و یجمع المال لیفعل کَیْتَ و کَیْتَ ، و هکذا من صنوف الأفکار. إنّ اللّه تعالی أباح الجدّ فی الدنیا و العمل و السعی لطلب الرزق و الربح ، و لکن التحذیر من طول الأمل الذی فیه الغفلة عن اللّه و ضیاع حقوق اللّه و التقصیر فی واجب اللّه فلا صلاة و لا صوم و لا صدقة و لا خیر یفعل أبدا ما ، و تعلّل النفس بکثرة الخیر و وفرته، و لا یوجد فی حلال هذا عمل صالح للّه . هذا المنهیّ عنه فقط ، و هذا الأمل الکاذب و السراب الخادع . (کما فی هامش المصدر).
6- الترغیب و الترهیب : 4/245/23.
7- اجل با انسان همسایه است و این دو به هم چسبیده، نزدیک هم و هم نشینند به دنبال آن ها آرزو است که تلاش و جدیت و جمع مال برای آن خواستنی می شود تا انسان چنین و چنان کند و این از جمله گونه های اندیشه است. خداوند تلاش و کوشش و کار را برای کسب روزی و درآمد ، حلال کرده ولی از آرزوی دراز برحذر داشته است ؛ چرا که در آن، غفلت از خدا و پایمال کردن حقوق خدا و کوتاهی در تکالیف او وجود دارد. نه نمازی، نه روزه ای، نه زکاتی، نه کار خیری، هیچ کدام. و همچنین با آرزو، نفس از انجام کار خیر زیاد، تعلل می ورزد و در چنین آرزویی، عمل صالحی برای خدا انجام نمی گیرد. چنین آرزویی ممنوع است و این آرزو، دروغ و همانند سراب فریبنده است.

سنن الترمذی :قال النبیّ صلی الله علیه و آله : هَل تَدرُونَ ما هذهِ و ما هذهِ؟ و رمی بِحَصاتَینِ . قالوا : اللّهُ و رسولُهُ أعلَمُ . قالَ : هذاکَ الأمَلُ و هذاکَ الأجَلُ . (1)

شرح صحیح الترمذیّ عن عبدِ اللّهِ :خَطَّ لنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَطّا مُرَبَّعا و خَطّا وسَطَ الخَطِّ المُربّعِ و خَطَّ خُطوطا إلی جانبِ الخطِّ الّذی فی وسَطِ المُربَّعِ و خطّا خارجَ الخَطِّ المربّعِ ،ثمّ قالَ : أ تَدرونَ ما هذا؟ قالوا : اللّهُ و رسولُهُ أعلَمُ ، قالَ : هذا الخَطُّ الأوسَطُ الإنسانُ و الخُطوطُ الّتی إلی جانِبِهِ الأعراضُ ، و الأعراضُ تَنهَشُهُ مِن کلِّ مکانٍ ؛ إن أخطَأهُ هذا أصابَهُ هذا ، و الخطُّ المُربَّعُ الأجلُ المُحیطُ بهِ، و الخَطُّ الخارِجُ البَعیدُ الأملُ، و هذهِ صُورَتُهُ:

الأمل الإنسان

و قد رُوِیَ عن أبی سعیدِ الخُدریِّ ، قالَ : غَرَسَ صلی الله علیه و آله عُودا بَینَ یَدَیهِ و آخَرَ إلی جانِبِهِ و آخَرَ بَعدَهُ ، و قالَ : أ تَدرونَ ما هذا؟ قالوا : اللّهُ و رسولُهُ أعلَم ، قالَ : هذا الإنسانُ و هذا الأملُ ، فتَعاطی الأملَ فیَختَلِجُهُ الأجلُ دُونَ الأملِ، و هذهِ صُورَتُهُ : (2)

الإنسان الأجَل الأمَل

سنن الترمذی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با انداختن دو دانه ریگ فرمود : آیا می دانید این چیست و آن چیست؟ عرض کردند: خدا و رسول او بهتر می دانند. فرمود: این یکی آرزوست و آن یکی اجل.

شرح صحیح الترمذی:عبد اللّه (ابن مسعود) می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ما مربّعی کشید و در وسط آن خطی رسم کرد و در اطراف این خط خطوطی کشید و در خارج از مربع نیز خطی رسم کرد و آن گاه فرمود: آیا می دانید این چیست؟ عرض کردند: خدا و رسول او بهتر می دانند. فرمود: این خط وسطِ [مربع ]انسان است و خطوطی که اطرافش هستند بلاها و بیماری هایند که از هر سو [مانند مار ]انسان را نیش می زنند و اگر نیش این یکی به خطا رفت، آن یکی به هدف می زند. مربع نیز اجل اوست که از هر سو احاطه اش کرده و خط بیرون و دور از مربع، آرزوست. تصویر آن چنین است:

آرزو انسان

از ابو سعید خدری هم روایت شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر خود چوبی به زمین فرو برد و کنار آن چوب دیگری و بعد از آن نیز چوبی در زمین کرده و فرمود: آیا می دانید این چیست؟ عرض کردند: خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: این انسان است و این آرزو. انسان به طرف آرزو می رود، اما اجل میان او و آرزو حائل می شود. شکل آن این است

انسان عمر آرزو

ص :401


1- سنن الترمذی : 5/152/2870.
2- عارضة الأحوذیّ بشرح صحیح الترمذی : 10/318.

الترغیب و الترهیب :خَطَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَطّا ، و قالَ : هذا الإنسانُ ، و خَطَّ إلی جَنبِهِ خَطّا و قالَ : هذا أجَلُهُ ، و خَطَّ آخَرَ بَعیدا مِنهُ فقالَ : هذا الأملُ، فَبینَما هُو کذلکَ إذ جاءهُ الأقرَبُ (1) . (2)

الترغیب و الترهیب :رسول خدا صلی الله علیه و آله خطی کشید و فرمود: این انسان است. در کنار آن خط دیگری کشید و فرمود: این اجل اوست و دورتر از آن خط دیگری رسم کرد و فرمود: این آرزوست. در این گیر و دار خط نزدیکِ او [اجل ]به سراغش می آید. (3)

ص :402


1- أی هو سارح فی بحار أمانیه الحلوة فی الدّنیا یُشیّد قصرا و یشتری ضیعة و یعلّم أولاده و هکذا من حلاوة الدنیا . فیهجم علیه الأقرب الموت الخاطف ، فالکیّس مَن انتهز فرصةَ صحّته و غِناه و عمل لمولاه ادّخارا لآخرته . (کما فی هامش المصدر).
2- الترغیب و الترهیب : 4/244/22.
3- یعنی آدمی در اقیانوس آرزوهای شیرین خود در دنیا سیر می کند. [در عالَم آرزو و خیال] قصری می سازد و ملک و املاک می خرد و فرزندانش را تعلیم می دهد و تربیت می کند و دیگر آرزوهای شیرین دنیا. اما ناگهان مرگ به سراغش می آید. بنا بر این، انسان زیرک کسی است که از فرصت تندرستی و توانگری خود استفاده کند و برای پروردگار خود کار کند و برای آخرتش بیندوزد؛ (به نقل از پانوشت الترغیب و الترهیب).

3580 - مَثَلُ النَّفسِ
3580 - مَثَل نفْس

بحار الأنوار :فی حدیثِ المِعراجِ : یا أحمدُ، لا تَتَزَیّنْ بِلِینِ اللِّباسِ و طِیبِ الطَّعامِ و لِینِ الوِطاءِ ؛ فإنّ النَّفسَ مَأوی کُلِّ شَرٍّ، و هیَ رَفیقُ کُلِّ سُوءٍ، تَجُرُّها إلی طاعَةِ اللّهِ و تَجُرُّکَ إلی مَعصیَتِهِ ، و تُخالِفُکَ فی طاعَتِهِ و تُطیعُکَ فیما تَکرَهُ ، و تَطغی إذا شَبِعَت و تَشْکو إذا جاعَت ، و تَغضَبُ إذا افْتَقَرَت و تَتَکبَّرُ إذا استَغنَت ، و تَنْسی إذا کَبِرَت و تَغفَلُ إذا أمِنَت ، و هِی قَرینَةُ الشَّیطانِ .

و مَثَلُ النَّفْسِ کمَثَلِ النَّعَامَةِ ؛ تأکُلُ الکَثیرَ و إذا حُمِلَ علَیها لا تَطیرُ ، و مَثَلِ الدِّفلی (1) ؛ لَونُهُ حَسَنٌ و طَعمُهُ مُرٌّ . (2)

3580

مَثَل نفْس

بحار الانوار :در حدیث معراج آمده است: ای احمد! با پوشیدن لباس نرم و خوراک های خوش مزه رنگارنگ و بستر نرم، خود را میارای؛ زیرا نفسْ پناهگاه هر شرّ، و رفیق هر بدی است. تو آن را به سوی طاعت خدا می کشانی و او تو را به نافرمانی او می کشاند. در راه طاعت خدا با تو مخالفت می کند و در آنچه ناخوش داری از تو اطاعت می کند. هرگاه سیر شود، سرکشی می کند و چون گرسنه شود، زبان به شکایت می گشاید. هرگاه نیازمند شود، خشم می گیرد و چون بی نیاز شود، گردن فرازی می کند. هرگاه بزرگ شود، فراموش می کند و چون احساس امنیت کند، غافل می گردد؛ نفْس همدم شیطان است و حکایت نفْس حکایت شترمرغ است که زیاد می خورد اما بار نمی کشد و [حکایتش ]حکایت گُلِ خرزهره است که رنگش زیبا و طعمش تلخ است.

ص :403


1- الدِّفلی : نبت مُرّ قتّالٌ ، زهرُه کالورد الأحمر ، فارسیّته: «خر زهره» . (القاموس المحیط : 3/376).
2- بحار الأنوار : 77/23/6.

3581 - مَثَلُ الدُّنیا
3581 - مَثَل دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مَطع_مَ ابنِ آدمَ جُعِلَ مَثَلاً للدُّنیا و إن قَزّحَ_هُ و مَلّحَ_هُ ، فانظُ_رْ إل_ی ما یَصیرُ . (1)

الترغیب و الترهیب :جاءَ قومٌ إلی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله ، فقالَ لهُم : أ لَکُم طَعامٌ ؟ قالوا : نَعَم . قالَ : فلَکُم شَرابٌ ؟ قالوا : نَعَم ، قالَ : و تُبَرِّدونَهُ ؟ قالوا : نَعَم ، قالَ : فإنّ مَعادَهُما کمَعادِ الدُّنیا ، یَقومُ أحَدُکُم إلی خَلفِ بَیتِهِ فیُمسِکُ أنفَهُ مِن نَتنِهِ . (2)

الترغیب و الترهیب عن الضَحّاک بنِ سفیان أنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ له :یا ضَحّاکُ، ما طَعامُکَ ؟ قالَ : یا رسولَ اللّهِ، اللّحمُ و اللَّبَنُ . قالَ : ثُمّ یَصیرُ إلی ما ذا ؟ قالَ : إلی ما قَد عَلِمتَ ! قالَ : فإنّ اللّهَ تعالی ضَرَبَ ما یَخرُجُ مِن ابنِ آدمَ مَثَلاً للدُّنیا . (3)

(4)

3581

مَثَل دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا خوراک فرزند آدم، مَثَلی برای دنیا قرار داده شده است؛ هرچند آن را پر ادویه و خوش مزه بسازد، اما بنگر که [سرانجام] به چه تبدیل می شود!

الترغیب و الترهیب :عدّه ای خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند. حضرت پرسید: غذا همراه دارید؟ عرض کردند: آری. پرسید: نوشیدنی دارید؟ عرض کردند: آری. فرمود: آن را خنک می کنید؟ عرض کردند: آری. فرمود: سرانجامِ این خوراک و نوشیدنی، مانند سرانجامِ دنیاست که فردی از شما [برای قضای حاجت] پُشت خانه اش می رود و از بوی گند آن، بینیِ خود را می گیرد.

الترغیب و الترهیب:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ضحّاک بن سفیان فرمود : ای ضحّاک! خوراکت چیست؟ عرض کرد: ای رسول خدا! گوشت و شیر. فرمود: وقتی خوردی تبدیل به چه می شوند؟ عرض کرد: به چیزی که خود می دانید! فرمود: خداوند متعال آنچه را از انسان دفع می شود، مَثَلی برای دنیا زده است.

ص :404


1- الترغیب و الترهیب : 4/174/45.
2- الترغیب و الترهیب : 4/173/43.
3- الترغیب و الترهیب : 4/174/44.
4- (انظر) الدنیا : باب 1258 _ 1267.

3582 - مَثَلُ الحَریصِ عَلَی الدُّنیا
3582 - مَثَل آزمندِ دنیا

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَثَلُ الحَریصِ علَی الدُّنیا مَثَلُ دُودَةِ القَزِّ ؛ کُلَّما ازدادَت مِن القَزِّ علی نَفسِها لَفّا کانَ أبعَدَ لَها مِن الخُروجِ حتّی تَموتَ غَمّا . (1)

(2)

3582

مَثَل آزمندِ دنیا

امام باقر علیه السلام :مَثَل آزمندِ دنیا، مَثَل کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود می تند، راه خروج او بسته تر می شود تا آن که دق مرگ می شود.

3583 - مَثَلُ حَبطِ الحَسَناتِ
3583 - مَثَل بر باد رفتن کارهای نیک

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اتَّقوا المَظالِمَ ما استَطَعتُم ؛ فإنّ الرّجُلَ یَجیءُ یَومَ القِیامَةِ بحَسَناتٍ یَری أنّها ستُنْجیهِ ، فما یَزالُ عِندَ ذلکَ یقولُ : إنّ لِفلانٍ قِبَلَکَ مَظلِمَةً ، فیقالُ : اُمحوا مِن حَسَناتِهِ، فما تَبقی لَهُ حَسَنةٌ . و مَثَلُ ذلکَ کمَثَلِ سَفْرٍ نَزَلوا بفَلاةٍ مِن الأرضِ لَیسَ مَعَهُم حَطَبٌ، فَتفَرَّقَ القَومُ فاحتَطَبوا للنّارِ و أنضَجوا ما أرادُوا ، فکذلکَ الذُّنوبُ . (3)

(4)

3583

مَثَل بر باد رفتن کارهای نیک

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا می توانید از مظالم (حقوق دیگران) بپرهیزید؛ زیرا آدمی در روز قیامت با کارهای نیکی می آید که فکر می کند او را نجات می بخشد. اما پیوسته به او گفته می شود: فلانی بر گردن تو مظلمه و حقّی دارد. پس گفته می شود: از حسناتش پاک کنید تا جایی که برایش حسنه ای باقی نمی ماند. مَثَل این شخص مَثَل مسافرانی است که در دشتی فرود آمده اند و هیمه ای با خود ندارند. لذا هر یک به طرفی می رود و برای برافروختن آتش هیزم می آورد و آنچه را خواسته اند می پزند. گناهان نیز چنین اند [حسنات را می سوزانند].

ص :405


1- الکافی : 2/316/7.
2- (انظر) عنوان 106 «الحرص».
3- کنز العمّال : 10328 .
4- (انظر) عنوان 96 «الحَبط».

3584 - مَثَلُ الذّاکِرِ
3584 - مَثَل کسی که به یاد خداست

یحیی علیه السلام :و آمُرُکُم أن تَذکُروا اللّهَ؛ فإنّ مَثَلَ ذلکَ کمَثَلِ رجُلٍ خَرَجَ العَدُوُّ فی أثَرِهِ سِراعا حتّی إذا أتی علی حِصنٍ حَصینٍ فأحْرَزَ نَفسَهُ مِنهُم ، کذلکَ العَبدُ لا یُحرِزُ نَفسَهُ مِن الشَّیطانِ إلاّ بذِکرِ اللّهِ . (1)

(2)

3584

مَثَل کسی که به یاد خداست

یحیی علیه السلام :از شما می خواهم که [پیوسته ]به یاد خدا باشید؛ زیرا حکایت به یاد خدا بودن، حکایت مردی است که دشمن به سرعت او را تعقیب کند و او به دژی نفوذ ناپذیر پناه برد و خود را از گزند آنان در امان دارد. بنده نیز چنین است، خود را از گزند شیطان نگه ندارد، مگر با یاد خدا.

ص :406


1- سنن الترمذی : 5/149/2863.
2- (انظر) الذِّکر : باب 1344. الشیطان : باب 1999 ، 2002.

481 - التّمثال

481 - مجسّمه و نقّاشی
اشاره

(1)

ص :407


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشّیعة : 3/560 _ 565 باب 3 و 4 «التّماثیل». سنن أبی داوود : 4/72 «باب فی الصُّوَر». صحیح مسلم : 3/1664 باب 26 «تحریم تصویر صورة الحیوان».

3585 - التِّمثالُ
3585 - مجسّمه و نقّاشی

الکتاب :

(یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَ تَمَاثِیلَ وَ جِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْرَا وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ) . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أتانی جَبرئیلُ فقالَ : یا محمّدُ ؛ إنّ ربَّکَ یَنهی عَنِ التَّماثیلِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام لَمّا بَعثَهُ إلَی المَدینَةِ _: لا تَدَعْ صُورَةً إلاّ مَحَوتَها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أشَدَّ النّاسِ عَذابا یَومَ القِیامَةِ المُصَوِّرونَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن صَوَّرَ صُورَةً فی الدُّنیا کُلِّفَ أن یَنفُخَ فیها الرُّوحَ یَومَ القِیامَةِ ، و لَیسَ بنافِخٍ . (5)

3585

مجسّمه و نقّاشی

قرآن:

«[آن متخصّصان] برای او هر چه می خواست، از تالارها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و دیگ های چسبیده به زمین می ساختند. ای خاندان داوود! شکرگزار باشید و از بندگان من اندکی سپاس گزارند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمّد! پروردگارت از مجسّمه ها نهی می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :_ به علی علیه السلام هنگامی او را به مدینه فرستاد _فرمود : هر تصویری را که دیدی از بین بِبَر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخت ترین عذاب را در روز قیامت، صورتگران دارند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در دنیا تصویری نقّاشی کند، روز قیامت مکلّف می شود که در آن جان بدمد و نمی تواند بدمد.

ص :408


1- سبأ : 13.
2- المحاسن : 2/453/2563.
3- الکافی : 6/528/14.
4- صحیح مسلم : 3/1670/98 .
5- صحیح مسلم : 3/1671/100 .

صحیح مسلم_ عن عائشة _: دَخلَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله علی و قد سَتَرتُ نَمَطا فیهِ تَصاویرُ ، فنَحّاهُ ، فاتّخَذتُ مِنهُ وِسادَتَینِ . (1)

صحیح مسلم عن عائشة :کانَ لَنا سِترٌ فیهِ تِمثالُ طائرٍ ، و کانَ الدّاخِلُ إذا دَخَلَ استَقبَلَهُ ، فقالَ لی رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : حَوِّلی هذا ؛ فإنّی کُلَّما دَخَلتُ فرَأیتُهُ ذَکَرتُ الدُّنیا . (2)

صحیح مسلم عن مسلمِ بنِ صُبیحٍ :کنتُ مَع مَسروقٍ فی بَیتٍ فیهِ تَماثیلُ مَریمَ ، فقالَ مسروقٌ : هذا تَماثیلُ کِسری ، فقلتُ : لا ، هذا تَماثیلُ مَریمَ ، فقالَ مسروقٌ : أمَا إنّی سَمِعتُ عبدَ اللّهِ بنَ مسعودٍ یقولُ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: أشَدُّ النّاسِ عَذابا یَومَ القِیامَةِ المُصَوِّرونَ . (3)

صحیح مسلم :جاءَ رجُلٌ إلَی ابنِ عَبّاسٍ فقالَ إنِّی رَجُلٌ اُصَوِّرُ هذه الصُّوَرَ ، فَأفتِنِی فیها ، فقالَ لهُ : اُدْنُ مِنّی ، فدَنا مِنهُ ، ثُمّ قالَ : ادْنُ مِنّی، فدَنا حتّی وَضَعَ یَدَهُ علی رأسِهِ ، قالَ : اُنَبِّئُکَ بما سَمِعتُ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : کُلُّ مُصَوِّرٍ فی النّارِ ، یَجعَلُ لَهُ بکُلِّ صُورَةٍ صَوّرَها نَفْسا فتُعَذِّبُهُ فی جَهَنّمَ . و قالَ : إن کُنتَ لا بُدَّ فاعِلاً فاصنَعِ الشَّجَرَ و ما لا نَفسَ لَهُ . (4)

صحیح مسلم_ به نقل از عایشه _: من پرده نقش و نگار داری آویخته بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. حضرت آن را به کناری انداخت و من از آن دو بالش درست کردم.

صحیح مسلم_ به نقل از عایشه _: پرده ای داشتیم که در آن عکس پرنده ای بود و هرگاه کسی وارد [اتاق ]می شد، اول با آن رو به رو می شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: این پرده را عوض کن؛ زیرا هرگاه وارد می شوم و آن را می بینم به یاد دنیا می افتم.

صحیح مسلم_ به نقل از مسلم بن صُبیح _: با مسروق در اتاقی بودیم که در آن تمثال های مریم بود . مسروق گفت: این تمثال های کسرا است . گفتم: نه، تمثالهای مریم است . مسروق گفت: از عبد اللّه بن مسعود شنیدم که می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سخت ترین عذاب را در روز قیامت صورتگران دارند .

صحیح مسلم :مردی نزد ابن عباس آمد و گفت: من مردی صورتگرم که این صورت ها را پدید می آورم. در باب آنها به من فتوا ده. ابن عباس به او گفت: به من نزدیک شو. او نزدیکش شد. ابن عباس گفت: نزدیکتر آی. او نزدیکتر رفت تا جایی که دستش را روی سر او گذاشت و گفت: آنچه را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده ام به تو خبر می دهم. شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: هر صورتگری در آتش است و به هر تصویری که کشیده جانی داده می شود و آن تصویر او را در دوزخ شکنجه می دهد. ابن عباس گفت: اگر ناچار به انجام این کار هستی، درخت و موجودات بی جان را نقّاشی کن.

ص :409


1- صحیح مسلم : 3/1668/94 .
2- صحیح مسلم : 3/1666/88 .
3- صحیح مسلم : 3/1670/98 .
4- صحیح مسلم : 3/1670/99 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ النّبیِّ صلی الله علیه و آله _: و یکونُ السِّترُ علی بابِ بَیتِهِ فتَکونُ فیهِ التَّصاویرُ فیقولُ : یا فُلانَةُ _ لإحدی أزواجِهِ _ غَیِّبیهِ عنِّی ، فإنّی إذا نَظَرتُ إلَیهِ ذَکَرتُ الدُّنیا و زَخارِفَها . فأعرَضَ عنِ الدُّنیا بقَلبِهِ ، و أماتَ ذِکرَها مِن نَفسِهِ ، و أحَبَّ أن تَغیبَ زِینَتُها عن عَینِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ التَّماثیلِ الّتی فی بُیوتِهِم _: هذهِ للنِّساءِ أو بُیوتِ النِّساءِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن مثَّل تِمثالاً کُلِّفَ یَومَ القِیامَةِ أنْ یَنفُخَ فیهِ الرُّوحَ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سألَهُ محمّدُ بنُ مسلمٍ عن تَماثیلِ الشَّجَرِ و الشَّمسِ و القَمرِ _: لا بأسَ، ما لَم یَکُن شیئا مِن الحَیوانِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «یَعْمَلونَ لَهُ مَا یَشاءُ من تماثیل ......... » _: و اللّهِ، ما هِی تَماثیلُ الرِّجالِ و النِّساءِ ، و لکنّها تَماثیلُ الشَّجَرِ و شِبْهِهِ . (5)

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : و بر دَرِ اتاقش پرده ای با نقش و نگار آویزان بود. پس به یکی از همسران خود فرمود: ای زن! این پرده را از جلو چشم من دور کن؛ زیرا وقتی چشمم به آن می افتد به یاد دنیا و زیورهای آن می افتم. آری، رسول خدا قلباً از دنیا روی گرداند و یاد آن را در وجود خود میراند و دوست می داشت که زیور دنیا را از پیش چشم خود دور کند.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از تمثال هایی که در خانه هایشان است _فرمود : این تمثال ها مخصوص زن ها یا اتاق های زن هاست.

امام صادق علیه السلام :هر که تصویری بکشد روز قیامت مجبورش می کنند که در آن روح بدمد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال محمّد بن مسلم از تمثال درخت و خورشید و ماه _فرمود : مادام که موجود جانداری نباشد [کشیدن تصویر آن ]اشکالی ندارد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «یعملون له ما یشاء من تماثیل ......... » _: به خدا قسم آنها، تمثال مرد و زن نبود، بلکه تمثال درخت و امثال آن بود.

ص :410


1- نهج البلاغة : الخطبة 160.
2- المحاسن : 2/460/2588 .
3- الکافی : 6/527/4.
4- المحاسن : 2/458/2581.
5- الکافی : 6/527/7.

الکافی :علیُّ بنُ أبی حمزةَ عن أبی بصیر عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أتانی جَبرئیلُ و قالَ : یا محمّدُ، إنّ ربَّکَ یُقرِئُکَ السّلامَ و یَنهی عَن تَزویقِ البُیوتِ .

قالَ أبو بصیرٍ : فقلتُ : و ما تَزویقُ البُیوتِ ؟ فقالَ : تَصاویرُ التَّماثیلِ . (1)

الکافی_ به نقل از علی بن ابی حمزه از ابی بصیر از امام صادق علیه السلام _: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمّد! پروردگارت تو را سلام می رساند و از آذین بستن خانه ها نهی می فرماید.

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آذین بستن خانه ها چیست؟ فرمود: تصاویر مجسّمه ها.

توضیحی درباره حکم ساختن مجسّمه

احادیث فراوانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، در کتب روایی شیعه و اهل سنّت نقل شده و نیز احادیث متعدّدی از ائمه اهل بیت علیهم السلام مبنی بر حرمت مجسمه سازی انسان و حیوانات و موجودات زنده آمده است . (2)

اکثر فقهای مذاهب اسلامی اعمّ از اهل سنّت و امامیّه، بر اساس این روایات فراوان، فتوا به حرمت مجسمه سازی موجود زنده داده اند و حتّی برخی فقهای شیعه مانند صاحب «جواهر» (3) ، و شیخ انصاری (4) در کتاب«المکاسب» و آیت اللّه خویی در «مصباح الفقاهة» (5) و فقهای اهل سنّت مانند عبد الرحمن جزیری در «الفقه علی المذاهب الأربعة» (6) و دکتر وهبه زحیلی در «الفقه الإسلامی» (7) ادّعای اجماع کرده اند.

ص :411


1- الکافی : 6/526/1.
2- ر . ک : شرح نووی بر صحیح مسلم : 13 و 14 / 329 / 2106 ، وسائل الشیعة : 3/560 _ 563 .
3- جواهر الکلام : 22/41 .
4- مکاسب محرمه(شیخ انصاری): مسألة 4 از مسائل «النوع الرابع ما یحرم الاکتساب به لکونه عملاً محرّما فی نفسه» .
5- مصباح الفقاهة(آیة اللّه خویی) : 1/286 .
6- الفقه علی المذاهب الأربعة : 2/39 _ 41 .
7- الفقه الإسلامی و ادلّته : 4/2674 .

امّا برخی فقهای متقدّم امامیّه مانند شیخ طوسی در تفسیر «التبیان» (1) و طبرسی در «مجمع البیان» (2) قائل به کراهت شده و حرمت را اختصاص به بت سازی داده اند . از معاصران نیز برخی از فقها نیز همین گونه فتوا داده اند. (3)

منشأ این اختلاف فتوا ، اختلاف برداشت در موقّت بودن حکم حرمت مجسمه سازی و صورتگری است که در احادیث متعدّد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمّه اهل بیت علیهم السلام رسیده است. گروه اوّل از فقها آن حکم را یک تکلیف ثابت دانسته اند ؛ امّا گروه دوم آن را حکم موقّت و مختص به شرایط صدر اسلام دانسته اند که هنوز رسوبات بت پرستی در ذهن مسلمانان وجود داشته و احیانا با نقّاشی و مجسمه سازی ، معبودهای مشرکان و تکریم و احترام و تقدیس آنان، و جلوه های شرک و بت پرستی گاه و بی گاه بروز می کرده است.

یکی از فقهای معاصر می گوید: ظاهر گروهی از احادیث آن است که تحریم مجسّمه سازی و نقّاشی صُوَر انسان و حیوان به خاطر مبارزه با ترویج بت پرستی آن زمان بوده است. شدّت لحن این روایات در توبیخ صورتگری و تعیین عذاب های شدید برای نقّاشان و مجسّمه سازان ، شاهدی است بر اینکه مقصود ، صورتگری عادی نیست، مانند: «أشدّ الناس عذابا یوم القیامة رجل قتل نبیّا أو قتله نبیّا و رجل یضلّ الناس بغیر علم و مصوّر التماثیل؛ شدیدترین عذاب روز قیامت ، برای کسی است که پیامبری را به قتل برساند، یا پیامبری او را مستحق قتل بداند و او را بکشد و کسی که مردم را به خاطر جهل و ناآگاهی گمراه سازد، و نیز کسی که مجسّمه سازی کند». (4)

روشن است که این عذاب های بسیار سخت ، تناسبی با هر نقّاشی و مجسّمه سازی ای ندارد، زیرا گناه این کارهایی که به صورت عادی (غیر بت پرستی) از آدم کشی و زنا و شرابخواری و دیگر کبائر بیشتر نیست، چگونه هم طراز با پیامبر کُشی است؟ بنا بر این ، مقصود از این صورتگری باید چیزی باشد که واقعا هم سنگ و برابر پیامبر کشی و جنگ با خدا و خروج از دین باشد که همان «بت سازی» است (5) . (6)

ص :412


1- التبیان فی تفسیر القرآن : 1/236 .
2- مجمع البیان : 1/212 ذیل آیه 51 سوره بقره .
3- أنوار الفقاهة (مکاسب المحرّمة) : 113 .
4- مستدرک الوسائل : 13 / 210 / 4 باب 75 (أبواب ما یکتسب به) .
5- المکاسب : 1/169 .
6- این متن برگرفته از دائرة المعارف فقه مقارن ، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازی : 1 / 359 بند 3 می باشد .

482 - الامتحان

482 - امتحان
اشاره

(1)

(2)

ص :413


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5/210 باب 8 «التمحیص و الاستدراج و الابتلاء و الاختبار».
2- انظر: عنوان 66 «التّجربة». الأخ: باب 53 ، البلاء: باب 403، 404. الصّدیق : باب 2184 ، 2185 ، العقل : باب 2769.

3586 - الاِمتِحانُ
3586 - امتحان

الکتاب :

(إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ أُولَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ) . (1)

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ ......... ) . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ أمرَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ ، لا یَحمِلُهُ إلاّ عَبدٌ مؤمنٌ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ للإیمانِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الأنبیاءِ علیهم السلام و الأولیاءِ _: قَدِ اختَبَرهُمُ اللّهُ بالمَخمَصَةِ ، و ابتَلاهُم بالمَجهَدَةِ ، و امتَحَنَهُم بالمَخاوِفِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی سؤالِ المَیّتِ فی القَبرِ _: حتّی إذا انصَرَفَ المُشَیِّعُ ، و رَجَعَ المُتَفَجِّعُ، اُقعِدَ فی حُفرَتِهِ نَجِیّا لِبَهتَةِ السّؤالِ ، و عَثرَةِ الامتِحانِ . (5)

3586

امتحان

قرآن:

«کسانی که پیش پیامبر خدا صدایشان را فرو می کشند، همان کسانی هستند که خدا دل هایشان را برای پرهیزگاری امتحان کرده است؛ آنان را آمرزش و پاداشی بزرگ است».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون زنان با ایمان مهاجر نزد شما آیند، آنان را بیازمایید. خدا به ایمان آنان داناتر است. پس اگر ایشان را با ایمان تشخیص دادید، دیگر به سوی کافران بازشان مگردانید ......... ».

حدیث:

امام علی علیه السلام :همانا قضیّه ما دشوار و دیریاب است و جز بنده مؤمنی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده باشد، کسی آن را بر نمی تابد.

امام علی علیه السلام_ در وصف انبیا و اولیا _فرمود : خداوند آنان را به گرسنگی آزمود و به [انواع] سختی گرفتارشان ساخت و به بیم و هراس ها امتحانشان نمود.

امام علی علیه السلام_ درباره پرسش از میّت در قبر _فرمود : و در آن هنگام که تشییع کننده برگردد و عزادار مراجعت کند، او را در گورش می نشانند و او از وحشت سؤال و لغزش در امتحان، آهسته سخن می گوید.

ص :414


1- الحجرات : 3.
2- الممتحنة : 10.
3- نهج البلاغة : الخطبة 189.
4- نهج البلاغة : الخطبة 192.
5- نهج البلاغة : الخطبة 83.

عنه علیه السلام :اُخبُرْ تَقْلِهِ (1) . (2)

عنه علیه السلام :عِندَ الامتِحانِ یُکرَمُ الرّجُلُ أو یُهانُ . (3)

عنه علیه السلام :یُمتَحَنُ الرّجُلُ بفِعلِهِ لا بِقَولِهِ . (4)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ یُمتَحَنُ بها عُقولُ الرِّجالِ ، هُنَّ : المالُ ، و الوِلایَةُ ، و المُصیبَةُ . (5)

عنه علیه السلام :سِتّةٌ تُختَبَرُ بها أخلاقُ الرِّجالِ : الرِّضا، و الغَضَبُ، و الأمنُ، و الرَّهَبُ، و المَنعُ، و الرّغَبُ . (6)

عنه علیه السلام :الوِلایاتُ مَضامِیرُ الرِّجالِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خالِطِ النّاسَ تَخبُرْهُم ، و متی تَخبُرْهُم تَقْلِهِم . (8)

عنه علیه السلام :اِمتَحِنوا شِیعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ : عِندَ مَواقیتِ الصَّلاةِ کیفَ مُحافَظَتُهُم علَیها ، و عِندَ أسرارِهِم کیفَ حِفظُهُم لَها عِندَ عَدُوِّنا ، و إلی أموالِهِم کیفَ مُواساتُهُم لإخوانِهِم فیها . (9)

امام علی علیه السلام :بیازمای تا دشمن بداری.

امام علی علیه السلام :در امتحان است که آدمی سربلند یا سرافکنده می شود.

امام علی علیه السلام :مرد به کردارش آزموده می شود، نه به گفتارش.

امام علی علیه السلام :سه چیز است که خردهای آدمیان با آنها آزموده می شود: دارایی، دوستی و مصیبت.

امام علی علیه السلام :شش چیز است که اخلاق مردان با آنها آزموده می شود: خشنودی، خشم، امنیّت، ترس، دریغ شدن چیزی از او و میل و رغبت [او به چیزی].

امام علی علیه السلام :منصب های فرمانروایی، میدان های مسابقه مردان است.

امام صادق علیه السلام :با مردم آمیزش کن تا آنها را بیازمایی و چون امتحانشان کردی با آنان دشمن می شوی.

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما را در سه چیز بیازمایید: در اوقات نمازشان که چگونه بر آن مواظبت می کنند. در رازهایشان که چگونه آنها را از دشمنان ما حفظ می کنند و در اموالشان که چگونه با آن به برادران خود کمک می کنند.

ص :415


1- نهج البلاغة : الحکمة 434.
2- قال الرضیّ : و من النّاس من یروی هذا للرسول صلی الله علیه و آله ، و ممّا یقوّی أنّه من کلام أمیر المؤمنین علیه السلام ما حکاه ثعلبٌ عن ابن الأعرابیّ ، قال المأمون : لولا أنّ علیّا قال : «اُخبر تقله» لقلت : اقله تخبر .
3- غرر الحکم : 6206.
4- غرر الحکم : 11026.
5- غرر الحکم : 4664.
6- غرر الحکم : 5631.
7- نهج البلاغة : الحکمة 441 .
8- الکافی : 8/176/196.
9- الخصال : 103/62.

عنه علیه السلام :ما اُعطِیَ عَبدٌ مِن الدُّنیا إلاّ اعتِبارا ، و ما زُوِیَ عَنهُ إلاّ اختِبارا . (1)

امام صادق علیه السلام :چیزی از دنیا به بنده ای داده نشد مگر برای عبرت گیری و چیزی از او گرفته نشد مگر برای امتحان.

ص :416


1- الکافی : 2/261/6 .

ک_لامٌ للعلاّم_ة الطب_اطب_ائی ف_ی الامتحانِ و حقیقتِهِ:

لا ریب أنّ القرآن الکریم یخصّ أمر الهدایة باللّه سبحانه ، غیر أنّ الهدایة فیه لا تنحصر فی الهدایة الاختیاریّة إلی سعادة الآخرة أو الدُّنیا؛ فقد قال تعالی فیما قال : «الّذی أعْطی کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدَی» ، (1) فعمّم الهدایة لکلّ شیءٍ من ذوی الشعور و العقل و غیرهم ، و أطلقها أیضا من جهة الغایة ؛ و قال أیضا : «الّذی خَلَقَ فَسَوَّی * و الّذی قَدَّرَ فَهَدَی» (2) ، و الآیة من جهة الإطلاق کسابقتها. و من هنا یظهر أنّ هذه الهدایة غیر الهدایة الخاصّة التی تقابل الإضلال ، فإنّ اللّه سبحانه نفاها و أثبت مکانها الضلال فی طوائف . و الهدایة العامّة لا تنفی عن شیءٍ مِن خلقه ، قال تعالی : «و اللّهُ لا یَهْدی القَومَ الظّالِمینَ» (3) و قال : «و اللّهُ لا یَهْدی القَومَ الفاسِقینَ» (4) إلی غیر ذلک من الآیات الکثیرة.

و کذا یظهر أیضا أنّ الهدایة المذکورة غیر الهدایة بمعنی إراءة الطّریق العامّة للمؤمن و الکافر، کما فی قوله تعالی : «إنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إمّا شَاکِرا و إمّا کَفُورا» (5) ، و قوله : «و أمّا ثَمُودُ فهَدَیْناهُمْ فاسْتَحَبُّوا العَمَی عَلَی الهُدَی» (6) ؛ فإنّ ما فی هاتین الآیتین و نظائرهما من الهدایة لا یعمُّ غیر أرباب الشعور و العقل ، و قد عرفت أنّ ما فی قوله : «ثُمَّ هَدَی» و قولَهُ : «و الّذی قَدَّرَ فهَدَی» عامّ من حیث المورد و الغایة جمیعا . علی أنّ الآیة الثانیة تفرّع الهدایة علَی التقدیر ، و الهدایة الخاصّة لا تلائم التقدیر الذی هو تهیئة الأسباب و العلل لسوق الشیء إلی غایة خلقته ، و إن کانت تلک الهدایة أیضا من جهة النظام العامّ فی العالَم داخلةً فی حیطةِ التقدیر، لکنّ النظر غیر النظر ، فافهم ذلک .

و کیف کان، فهذه الهدایة العامّة هی هدایته تعالی کلَّ شیءٍ إلی کمال وجوده ، و إیصاله إلی غایة خلقته ، و هی التی بها نزوع کلّ شیءٍ إلی ما یقتضیه قوام ذاته من نشوءٍ و استکمالٍ و أفعالٍ و حرکاتٍ و غیر ذلک ؛ و للکلام ذیل طویلٌ سنشرحه إن ساعدَنا التوفیق إن شاء اللّه العزیز .

و الغرض أنّ کلامه تعالی یدلّ علی أنّ الأشیاء إنّما تنساق إلی غایاتها و آجالها بهدایة عامّة إلهیّة لا یشذّ عنها شاذّ ، و قد جعلها اللّه تعالی حقّا لها علی نفسه و هو لا یُخلف المیعاد ؛ کما قال تعالی : «إنّ عَلَینا لَلْهُدی * و إنّ لَنا للآخِرَةَ و الاُولی» (7) و الآیة کما تری تعمّ بإطلاقها الهدایةَ الاجتماعیّة للمجتمعات و الهدایة الفردیّة مضافةً إلی ما تدلّ علیه الآیتان السابقتان .

فمن حقّ الأشیاء علَی اللّه تعالی هدایتها تکوینا إلی کمالها المقدَّر لها، و هدایتها إلی کمالها المشرَّع لها . و قد عرفت فیما مرّ من مباحث النبوّة أنّ التشریع کیف یدخل فی التکوین و کیف یحیط به القضاء و القدر ؛ فإنّ النوع الإنسانیّ له نوع وجودٍ لا یتمّ أمره إلاّ بسلسلةٍ من الأفعال الاختیاریّة الإرادیّة التی لا تقع إلاّ عن اعتقادات نظریّة و عملیّة ، فلا بدّ أن یعیش تحت قوانین حقّة أو باطلة جیّدة أو ردیّة ، فلا بدّ لسائق التکوین أن یهیّئ له سلسلة من الأوامر و النواهی (الشریعة) و سلسلةً اُخری من الحوادث الاجتماعیّة و الفردیّة حتّی یخرج بتلاقیه معهما ما فی قوّته إلَی الفعل فیسعد أو یشقی و یظهر ما فی مکمن وجوده ، و عند ذلک ینطبق علی هذه الحوادث و هذا التشریع اسم المحنة و البلاء و نحوهما .

توضیح ذلک : إنّ من لم یتّبع الدعوة الإلهیّة و استوجب لنفسه الشقاء فقد حقّت علیه کلمة العذاب إن بقی علی تلک الحال ، فکلّ ما یستقبله من الحوادث المتعلّقة بها الأوامر و النواهی الإلهیّة و یخرج بها من القوّة إلَی الفعل تتمّ له بذلک فعلیّة جدیدة من الشقاء و إن کان راضیا بما عنده مغرورا بما یجده ، فلیس ذلک إلاّ مکرا إلهیّا ؛ فإنّه یشقیهم بعین ما یحسبونه سعادةً لأنفسهم و یخیّب سعیهم فیما یظنّونه فوزا لأنفسهم ، قال تعالی : «و مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللّهُ و اللّهُ خَیرُ الماکِرِینَ» (8) و قال : «و لا یَحِیقُ المَکرُ السَّیّئُ إلاّ بِأهلِهِ» (9) و قال : «لِیَمکُرُوا فِیها وَ مایَمکُرُونَ إلاّ بأنفُسِهِم و ما یَشعُرُو نَ» (10) و قال : «سَنَسْتَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعْلَمُونَ * و اُمْلی لَهُم إنّ کَیْدی مَتِینٌ» (11) فما یتبجّح به المغرور الجاهل بأمر اللّه أنّه سبق ربّه فیما أراده منه بالمخالفة و التمرّد فإنّه یعینه علی نفسه فیما أراده ، قال تعالی : «أمْ حَسِبَ الذَّیِنَ یَعْمَلُونَ السّیّئاتِ أن یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحکُمُونَ» (12) و من أعجب الآیات فی هذا الباب قوله تعالی : «فَلِلّهِ المَکرُ جَمِیعا» . (13) فجمیع هذه المُماکرات و المخالفات و المظالم و التعدّیات _ التی تظهر من هؤلاء بالنسبة إلَی الوظائف الدینیّة ، و کلّ ما یستقبلهم من حوادث الأیّام ، و یظهر بها منهم ما أضمروه فی قلوبهم ، و دعتهم إلی ذلک أهواؤهم _ مکر إلهیّ و إملاء و استدراج ؛ فإنّ من حقّهم علَی اللّه أن یهدیهم إلی عاقبة أمرهم و خاتمته و قد فعل ، و اللّه غالب علی أمره .

و هذه الاُمور بعینها إذا نسبت إلَی الشیطان کانت أقسام الکفر و المعاصی إغواءً منه لهم ، و النزوع إلیها دعوة و وسوسة و نزعة و وحیا و إضلالاً ، و الحوادث الداعیة و ما یجری مجراها زینة له و وسائل و حبائل و شبکات منه علی ما سیجیء بیانه فی سورة الأعراف إن شاء اللّه تعالی.

و أمّا المؤمن الذی رسخ فی قلبه الإیمان ؛ فما تظهر منه من الطاعات و العبادات و کذا الحوادث التی تستقبله فیظهر منه عندها ذلک ، ینطبق علیها مفهوم التوفیق و الولایة الإلهیّة و الهدایة بالمعنَی الأخصّ نوع انطباقٍ ، قال تعالی : «و اللّهُ یُؤیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشاءُ» (14) و قال : «و اللّهُ ولیُّ المُؤمِنِینَ» (15) و قال : «اللّهُ ولیُّ الّذینَ آمَنوا یُخْرِجُهُم مِن الظُّلُماتِ إلی النُّورِ» (16) و قال : «یَهْدیهِم رَبُّهُم بإیمانِهِم» (17) و قال : «أ وَ مَنْ کانَ مَیْتا فأحْیَیْناهُ و جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمشی بهِ فی النّاسِ» (18) ، هذا إذا نسبت هذه الاُمور إلَی اللّه سبحانه ، و أمّا إذا نسبت إلَی الملائکة فتسمّی تأییدا و تسدیدا منهم ، قال تعالی : «اُولئکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الإیمانَ و أیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» . (19) ثمّ إنّه کما أنّ الهدایة العامّة تصاحب الأشیاء من بدء کونها إلَی آخر أحیان وجودها ما دامت سالکةً سبیل الرجوع إلَی اللّه سبحانه کذلک المقادیر تدفعها من و رائها کما هو ظاهر قوله تعالی : «و الّذی قَدَّرَ فَهَدی» (20) ، فإنّ المقادیر التی تحملها العلل و الأسباب المحتفّة بوجود الشیء هی التی تحوّل الشیء من حالٍ اُولی إلی حال ثانیة و هلمّ جرّا ، فهی لا تزالُ تدفع الأشیاء من و رائها .

و کما أنّ المقادیر تدفعها من و رائها کذلک الآجال _ و هی آخر ما ینتهی إلیه وجود الأشیاء _ تجذبها من أمامها ، کما یدلّ علیه قوله تعالی: «ما خَلَقْنا السَّماواتِ و الأرضَ و ما بَیْنَهُما إلاّ بالحَقِّ و أجَلٍ مُسَمّی و الّذین کَفَروا عَمّا اُنْذِروا مُعْرِضونَ» (21) ؛ فإنّ الآیة تربط الأشیاء بغایاتها و هی الآجال ، و الشیئان المرتبطان إذا قوی أحدهما علَی الآخر کان حاله بالنسبة إلی قرینه هو المسمّی جذبا ، و الآجال المسمّاة اُمور ثابتة غیر متغیّرة ، فهی تجذب الأشیاء من أمامها و هو ظاهر.

فالأشیاء محاطة بقویً إلهیّةٍ : قوّةٍ تدفعها ، و قوّةٍ تجذبها ، و قوّةٍ تصاحبها و تربّیها ، و هی القوَی الأصلیّة التی یُثبتها القرآن الکریم غیر القوَی الحافظة و الرُّقَباء و القُرَناء کالملائکة و الشیاطین و غیر ذلک .

گفت_اری از ع_لام_ه طباطب_ایی رحمه الله درباره امتحان و ماهیّت آن

شکی نیست که قرآن کریم کار هدایت را مخصوص خداوند سبحان می داند، منتها هدایتی که در قرآن آمده منحصر به هدایتِ اختیاری به سوی سعادت آخرت یا دنیا نمی شود. خداوند متعال فرموده است: «. . . آن [خدایی ]که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت کرده است». بنا بر این، هدایت را به هر موجود هوشمند و نا هوشمندی سرایت و تعمیم داده است و غایت و نتیجه هدایت را نیز مطلق گذاشته است. همچنین فرموده است: «آن [خدایی] که آفرید و هماهنگی بخشید. و آن که اندازه گرفت و راه نمود». این آیه نیز به لحاظ تعمیم و اطلاق همچون آیه قبل است.

از این جا معلوم می شود که این هدایت، غیر از هدایت خاصی است که در مقابل اضلال و گمراهی است؛ زیرا خداوند سبحان این هدایت را درباره گروهی از مردم نفی کرده و به جای آن گمراهی را اثبات نموده است، در حالی که هدایت عمومی همه آفریدگان او را شامل می شود. خداوند متعال می فرماید: «و خدا گروه ستمکاران را هدایت نمی کند» و نیز می فرماید: «و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند» و امثال این آیات که شمار آنها بسیار است.

همچنین معلوم می شود که هدایت عامّه غیر از هدایت به معنای نشان دادن راه است، که یک امر عمومی است و مؤمن و کافر را در بر می گیرد. چنان که خداوند متعال می فرماید: «ما راه را به انسان نشان داده ایم، یا سپاسگزار است و یا ناسپاس» و نیز می فرماید: «ما ثمود را هدایت کردیم اما آنان کوری را بر هدایت ترجیح دادند». هدایتی که در این دو آیه و نظایر آنها آمده فقط موجودات هوشمند و دارای خرد را در بر می گیرد، در حالی که گفتیم هدایتی که در آیاتِ «آن گاه هدایتش کرد» و «خدایی که اندازه گیری کرد و راه نمود»، آمده ، هم به لحاظ مورد و مصداق و هم به لحاظ غایت و نتیجه عمومیت دارد. منتها آیه دوم هدایت را فرع بر تقدیر و اندازه گیری می شمارد. در صورتی که هدایت خاصه با اندازه گیری که به معنای فراهم آوردن اسباب و عللِ حرکت دادن یک پدیده به سوی هدف آفرینشش می باشد، همخوانی ندارد؛ گو این که هدایت خاصه نیز از نقطه نظر نظام کلی حاکم بر هستی در قلمرو تقدیر قرار دارد. اما نگاهها با هم فرق می کند، دقت شود.

در هر حال، هدایت عامّه، هدایتی است که خداوند متعال به واسطه آن هر موجودی را به سوی کمال وجودیش رهنمون می شود و آن را به هدف خلقتش می رساند و به وسیله همین هدایت است که هر موجودی به مقتضیات وجودی خود، از قبیل نشو و نما و کمال و رفتارها و حرکت ها و غیره، می گراید. این یک موضوع دامنه دار است که به خواست خداوند اگر توفیق یار شود، به زودی آن را شرح خواهیم داد.

غرض این که، سخن خدای متعال دلالت بر این دارد که موجودات با هدایت عامه الهی به سوی غایات و اهداف خود پیش می روند و هیچ موجودی از این قاعده بیرون نیست و خداوند این هدایت تکوینی را از حقوق موجودات بر عهده خود قرار داده و او خلاف وعده عمل نمی کند، چنان که می فرماید: «بر ماست هدایت کردن. دنیا و آخرت از آنِ ماست». همچنان که ملاحظه می کنید، این آیه همچون دو آیه پیش، با اطلاقی که دارد شامل هدایت اجتماعی جوامع بشری و هدایت فردی، هر دو، می شود.

پس یکی از حقوق موجودات بر خداوند متعال این است که آنها را به سوی کمال تکوینی و تشریعی که برای آنها پیش بینی و تعیین شده است، هدایت کند. پیش از این در مباحث نبوّت دانستیم که چگونه تشریع داخل در تکوین است و قضا و قدر بر آن احاطه دارد؛ زیرا نوع انسان، نحوه وجودش به گونه ای است که کارش جز با یک رشته افعال اختیاری و ارادیِ برخاسته از باورهای نظری و عملی صورت نمی پذیرد. بنا بر این، چاره ای ندارد جز این که یک سلسله قوانین؛ درست یا نادرست، خوب یا بَد، بر او حاکم باشد. پس، سلسله جنبانِ هستی باید برای انسان زنجیره ای از اوامر و نواهی [یا همان شریعت ]و زنجیره دیگری از حوادث اجتماعی و فردی فراهم آورد تا به واسطه برخورد او با این دو زنجیره، آنچه در قوّه دارد به فعلیّت رسد و در نتیجه، به سعادت یا شقاوت دست یابد و آنچه در سویدای وجود او نهفته است به منصّه ظهور رسد. این جاست که نام امتحان و بلا و نام های دیگری از این دست بر این حوادث و این اوامر و نواهی انطباق پیدا می کند.

توضیح این که کسی که از دعوت الهی تبعیت نکند و با این کار شقاوت و بدبختی را برای خود بخرد، اگر بر همین حال باقی بماند، بی گمان مستحقّ عذاب خواهد بود؛ زیرا با هر حادثه و رخدادی که مورد اوامر و نواهی الهی است و به وسیله آنها از قوّه به فعلیّت می رسد رو به رو شود، فعلیت جدیدی از شقاوت و بدبختی برایش به وجود می آید؛ هر چند خودش از وضعی که دارد خرسند باشد و به آنچه به دست می آورد مغرور و فریفته شود؛ چرا که این جز مکر و نقشه ای الهی چیزی نیست؛ چه، خداوند درست با همان چیزی که این عده برای خود سعادت می پندارند، بد بختشان می کند و تلاش و کوششی را که برای خود پیروزی به شمار می آورند با ناکامی رو به رو می سازد. خداوند متعال می فرماید: «و مکر کردند و خدا [نیز] مکر کرد و خدا بهترین مکر کنندگان است». نیز می فرماید: «و مکر زشت جز [دامن ]صاحبش را نگیرد». باز می فرماید: «تا در آن به نیرنگ پردازند ولی آنان جز به خودشان نیرنگ نمی زنند و درک نمی کنند». همچنین می فرماید: «به تدریج از جایی که نمی دانند، گریبانشان را خواهیم گرفت. و به آنان مهلت می دهیم، که تدبیر من استوار است». پس، آنچه که شخص مغرور و نادانِ به کار خدا، به آن می بالد، یعنی این که خیال می کند با مخالفت و تمرّد، بر خواست خدا پیشی گرفته، به وسیله همان چیز اراده خدا را بر ضدّ خود یاری می رساند. خداوند متعال می فرماید: «آیا آنان که کارهای زشت انجام می دهند گمان کرده اند که بر ما پیشی می گیرند؟ چه بد حکم می کنند». یکی از عجیب ترین آیات در این باره، این سخن خداوند متعال است: «همه نیرنگ ها و تدبیرها از آن خداست».

بنا بر این، کلیه این نیرنگ ها و مخالفت کردن ها و ستم ها و تجاوزگری ها که از سوی این عده در قبال وظایف دینی انجام می گیرد و همچنین تمام حوادث و رخدادهایی که برایشان پیش می آید و باطن آنها را بروز می دهد و البته این همه برخاسته از هوا و هوس آنهاست، مکر و مهلت و استدراجی است الهی؛ زیرا از جمله حقوق آنان بر خدا، این است که ایشان را به پایان و فرجام کارشان برساند و این کار را هم کرده است و خداوند بر کار خود چیره و تواناست.

همین امور وقتی به شیطان نسبت داده شود، از اقسام کفر و معاصی می گردد؛ زیرا شیطان آنها را از آن اغوا می کند و با وسوسه و دعوت و تحریک و تلقین و گمراه سازی، آنان را به سوی کفر و معاصی می کشاند. حوادث دعوتگر و امثال آنها [نیز] زیور و دام و تورهای شیطان هستند که به خواست خدا در سوره اعراف توضیح این مطلب خواهد آمد.

اما مؤمنی که ایمان در دل او رسوخ کرده، طاعات و عباداتی که از او سر می زند و نیز حوادثی که برایش پیش می آید و در برخورد با آنها این اعمال از او به ظهور می رسد، مفهوم توفیق و یاری الهی و هدایت به معنای اخص به نوعی بر این طاعات و عبادات انطباق پیدا می کند. خداوند متعال می فرماید: «و خدا با یاری خود هر که را بخواهد تأیید می کند». نیز می فرماید: «خدا سرپرست و یاور مؤمنان است». باز می فرماید: «خدا یار و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند، آنها را از تاریکی ها به سوی نور می کشاند»، همچنین می فرماید: «پروردگارشان به سبب ایمانشان آنها را هدایت می کند» و می فرماید: «آیا کسی که مرده بود و ما او را زنده کردیم و برایش نوری قرار دادیم که در پرتو آن در میان مردم راه می رود». این [نامِ توفیق و یاری و هدایت ]در جایی است که این امور به خداوند سبحان نسبت داده شوند. اما اگر به فرشتگان نسبت داده شوند، نام آنها تأیید و تسدید است. خداوند متعال می فرماید: «در دل این هاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است».

همچنان که موجودات از زمانی که وجود می یابند تا پایانی ترین لحظه وجودشان، مادام که راه بازگشت به سوی خداوند سبحان را بپیمایند، هدایت عامه الهی همیشه با آنان همراه است. تقدیرات الهی نیز از پشت سر ، آنها را به جلو می رانند و این مطلب از ظاهر این آیه برمی آید: «و خدایی که مقدّر کرد و سپس هدایت فرمود»؛ زیرا تقدیراتی که علل و اسباب محاط بر وجود هر موجودی حامل آنها می باشد، موجود را مرتبا از حالی به حالی دیگر تغییر می دهند. و همین تقدیراتند که موجودات را پیوسته از عقب به جلو می رانند.

همان گونه که مقدّرات، اشیاء را از عقب به پیش می رانند، اَجَل ها _ یعنی سرانجام و منتهی الیه وجود اشیاء _ نیز آنها را از جلو به سوی خود می کشانند. دلیل بر این مطلب، این سخن خداوند متعال است که می فرماید: «ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز بر پایه حق و برای مدتی معیّن نیافریدیم و کسانی که کافر شدند از آنچه هشدار داده می شوند، روی گردانند». این آیه، موجودات را به نقطه فرجامین آنها، یعنی اجل ها ارتباط می دهد و بدیهی است که هرگاه از دو چیز به هم پیوسته و مرتبط یکی بر دیگری فایق آید، حالت او را نسبت به قرینش جذب و کشش می گویند. اجل های مسمّی (مدّتهای معین) ثابت و تغییر ناپذیرند و لذا همیشه موجودات را از جلو به سوی خود می کشند.

بنا بر این، تمامی موجودات در احاطه نیروهایی الهی هستند: نیرویی آنها را از عقب پیش می راند، نیرویی دیگر آنها را از جلو می کشد و نیرویی با آنها همراه است و پرورششان می دهد. این نیروهای اصلی که قرآن کریم آنها را معرفی می کند، غیر از نیروهای نگهبان و مراقب و قرین، مانند فرشتگان و شیاطین و امثال این ها، می باشند.

ص :417


1- طه : 50.
2- الأعلی : 2 ، 3.
3- الجمعة : 5.
4- الصفّ : 5.
5- الإنسان : 3.
6- فصّلت : 17.
7- اللّیل : 12 ، 13.
8- آل عمران : 54.
9- فاطر : 43.
10- الأنعام : 123.
11- الأعراف : 182 ، 183.
12- العنکبوت : 4.
13- الرعد : 42.
14- آل عمران : 13.
15- آل عمران : 68.
16- البقرة : 257.
17- یونس : 9.
18- الأنعام : 122.
19- المجادلة : 22.
20- الأعلی : 3.
21- الأحقاف : 3.

ص :418

ص :419

ص :420

ص :421

ص :422

ص :423

ثمّ إنّا نسمّی نوع التصرّفات فی الشیء _ إذا قُصد به مقصدٌ لا یظهر حاله بالنسبة إلیه هل له صلوحه أ و لیس له؟ _ بالامتحان و الاختبار ؛ فإنّک إذا جهلت حال الشیء أنّه هل یصلح لأمر کذا أو لا یصلح ، أو علمت باطن أمره و لکن أردت أن یظهر منه ذلک، أوردت علیه أشیاء ممّا یلائم المقصد المذکور حتّی یظهر حاله بذلک: هل یقبلها لنفسه أو یدفعها عن نفسه ، و تسمّی ذلک امتحانا و اختبارا و استعلاما لحاله أو ما یقاربها من الألفاظ . و هذا المعنی بعینه ینطبق علَی التصرّف الإلهیّ بما یورده من الشرائع و الحوادث الجاریة علی اُولی الشعور و العقل من الأشیاء کالإنسان ؛ فإنّ هذه الاُمور یظهر بها حال الإنسان بالنسبة إلَی المقصد الذی یُدعی إلیه الإنسان بالدعوة الدینیّة ؛ فهی امتحاناتٌ إلهیّةٌ .

و إنّما الفرق بین الامتحان الإلهیّ و ما عندنا من الامتحان أنّا لا نخلو غالبا عن الجهل بما فی باطن الأشیاء فنرید بالامتحان استعلام حالها المجهول لنا ، و اللّه سبحانه یمتنع علیه الجهل و عنده مفاتح الغیب . فالتربیة العامّة الإلهیّة للإنسان _ من جهة دعوته إلی حسن العاقبة و السعادة _ امتحانٌ ؛ لأنّه یظهر و یتعیّن بها حال الشیء أنّه من أهل أیّ الدارین دار الثواب أو دار العقاب ؟

و لذلک سمَّی اللّه تعالی هذا التصرّف الإلهیّ من نفسه _ أعنی التشریع و توجیه الحوادث _ بلاءً و ابتلاءً و فتنةً ، فقال بوجهٍ عامّ : «إنّا جَعَلْنا ما علَی الأرضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُم أیُّهُم أحْسَنُ عَمَلاً» (1) و قال : «إنّا خَلَقْنا الإنْسانَ مِن نُطْفَةٍ أمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فجَعَلْناهُ سَمیعا بَصیرا» (2) و قال : «وَ نبلُوَکُم بالشَّرِّ و الخَیرِ فِتْنَةً» (3) ، و کأنّه یرید به ما یفصّله قوله : «فأمَّا الإنْسانُ إذا ما ابْتَلاهُ رَبُّهُ فأکْرَمَهُ و نَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أکْرَمَنِ * و أمّا إذا ما ابْتَلاهُ فَقَدَرَ علَیهِ رِزْقَهُ فیَقولُ رَبّی أهانَنِ» (4) ، و قال : «إنَّما أمْوالُکُم و أوْلادُکُم فِتْنَةٌ» (5) و قال : «و لکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ» (6) ، و قال : «کذلکَ نَبْلُوهُم بِما کانوا یَفْسُقونَ» (7) ، و قال : «وَ لِیُبْلِیَ المُؤمنینَ مِنهُ بَلاءً حَسَنا» (8) ، و قال : «أ حَسِبَ النّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقولوا آمَنّا و هُم لا یُفْتَنونَ * و لَقَدْ فَتَنّا الّذینَ مِن قَبْلِهِم فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الّذینَ صَدَقوا و لیَعْلَمَنَّ الکاذِبینَ» . (9) و قال فی مثل إبراهیم : «و إذِ ابْتَلی إبراهیمَ ربُّهُ بکَلِماتٍ» (10) ، و قال فی قصّة ذبح إسماعیل : «إنّ هذا لَهُوَ البَلاءُ المُبینُ» (11) ، و قال فی موسی: «و فَتَنّاکَ فُتُونا» (12) ، إلی غیر ذلک من الآیات .

و الآیات کما تری تعمّم المحنة و البلاء لجمیع ما یرتبط به الإنسان من وجوده و أجزاء وجوده کالسمع و البصر و الحیاة ، و الخارج من وجوده المرتبط به بنحوٍ کالأولاد و الأزواج و العشیرة و الأصدقاء و المال و الجاه و جمیع ما ینتفع به نوع انتفاعٍ ، و کذا مقابلات هذه الاُمور کالموت و سائر المصائب المتوجّهة إلیه . و بالجملة : الآیات تعدّ کلّ ما یرتبط به الإنسان من أجزاء العالم و أحوالها فتنةً و بلاءً من اللّه سبحانه بالنسبة إلیه .

و فیها تعمیمٌ آخر من حیث الأفراد ؛ فالکلّ مُفَتَّنون مُبتَلَون من مؤمن أو کافر ، و صالح أو طالح ، و نبیّ أو من دونه ، فهی سنّة جاریة لا یستثنی منها أحد .

فقد بان أنّ سنّة الامتحان سنّة إلهیّة جاریة ، و هی سنّة عملیّة متّکئة علی سنّة اُخری تکوینیّة ؛ و هی سنّة الهدایة العامّة الإلهیّة من حیث تعلّقها بالمکلَّفین کالإنسان و ما یتقدّمها و ما یتأخّر عنها، أعنی القدر و الأجل کما مرّ بیانه .

و من هنا یظهر أنّها غیر قابلة للنسخ ؛ فإنّ انتساخها عین فساد التکوین و هو محال . و یشیر إلی ذلک ما یدلّ من الآیات علی کون الخلقة علَی الحقّ ، و ما یدلّ علی کون البعث حقّا ، کقوله تعالی : «ما خَلَقْنا السَّماواتِ و الأرضَ وَ ما بَیْنَهُما إلاّ بالحَقِّ و أجَلٍ مُسَمّیً» (13) ، و قوله تعالی : «أ فَحَسِبْتُمْ أنّما خَلَقْناکُمْ عَبَثا و أنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرْجَعونَ» (14) ، و قوله تعالی : «و مَا خَلَقْنا السَّماواتِ و الأرضَ و مَا بَیْنَهُما لاعِبِینَ * مَا خَلَقْناهُما إلاّ بالحَقِّ و لکنَّ أکْثَرَهُم لا یَعْلَمونَ» (15) ، و قوله تعالی : «مَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ اللّهِ فإنَّ أجَلَ اللّهِ لاَتٍ» (16) إلی غیرها ؛ فإنّ جمیعها تدلّ علَی أنّ الخلقة بالحقّ و لیست باطلة مقطوعة عن الغایة . و إذا کانت أمام الأشیاء غایات و آجال حقّة و من و رائها مقادیر حقّة و معها هدایة حقّة فلا مناص عن تصادمها عامّةً ، و ابتلاء أرباب التکلیف منها خاصّة باُمورٍ یخرج بالاتّصال بها ما فی قوّتها من الکمال و النقص و السعادة و الشقاء إلَی الفعل ، و هذا المعنی فی الإنسان المکلّف بتکلیف الدِّین امتحان و ابتلاء ، فافهم ذلک .

و یظهر ممّا ذکرناه معنَی المَحق و التمحیص أیضا ؛ فإنّ الامتحان إذا و رد علَی المؤمن فأوجب امتیاز فضائله الکامنة من الرذائل ، أو و رد علَی الجماعة فاقتضَی امتیاز المؤمنین من المنافقین و الذین فی قلوبهم مرضٌ ، صدق علیه اسم التمحیص و هو التمییز .

و کذا إذا توالت الامتحانات الإلهیّة علَی الکافر و المنافق و فی ظاهرهما صفات و أحوال حسنة مغبوطة فأوجبت تدریجا ظهور ما فی باطنهما من الخبائث ، و کلّما ظهرت خبیثةٌ أزالت فضیلةً ظاهریّة کان ذلک محقا له أی إنفادا تدریجیّا لمحاسنها ، قال تعالی : «و تِلْکَ الأیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ الّذینَ آمَنوا و یَتَّخِذَ مِنْکُم شُهَدآءَ و اللّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ * و لِیُمَحِّصَ اللّهُ الّذینَ آمَنُوا و یَمْحَقَ الکافِرینَ» . (17) و للکافرین محقٌ آخرٌ من جهة ما یخبره تعالی أنّ الکون ینساق إلی صلاح البشر و خلوص الدِّین للّه ، قال تعالی : «و العاقِبَةُ للتَّقْوی» (18) ، و قال: «أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحونَ» (19) . (20)

ما اگر از یک موجود انتظاری داشته باشیم و بخواهیم آن را در مقصدی به کار بریم، نخست یک سلسله اعمالی روی آن انجام می دهیم تا صلاحیت یا عدم صلاحیت آن را برای آن مقصود دریابیم؛ نام این اعمال را امتحان و آزمایش می گذاریم. توضیح این که هرگاه ندانیم چیزی برای فلان چیز شایستگی و کارآیی دارد یا نه، یا این که از وضعیت باطنی آن آگاه باشیم اما بخواهیم آن وضع به منصه ظهور برسد، اعمال و کارهایی متناسب با مقصد روی آن انجام می دهیم تا بدین ترتیب معلوم شود که آیا آن کارها را به خود می پذیرد یا آنها را از خود دفع می کند. این اقدام ، به نام امتحان و آزمایش و آگاه شدن از وضعیت آن شیئ و الفاظ و تعبیراتی نزدیک به این ها خوانده می شود. این معنا عینا بر رفتار الهی که شرایع و قوانین و حوادثی را که برای موجودات ذی شعور و خردمند مانند انسان می آورد، انطباق می یابد؛ زیرا حال و وضعیت انسان نسبت به مقصدی که با دعوت دینی به سوی آن فراخوانده می شود، با این امور آشکار می شود. پس، این کارها و امور امتحاناتی الهی هستند.

در حقیقت، تفاوت میان امتحان الهی و امتحانی که ما انسان ها می کنیم این است که ما غالبا از باطن و درون اشیاء بی خبریم و لذا آن را امتحان می کنیم تا بدین وسیله وضعیت ناشناخته آن بر ما معلوم شود، در حالی که جهل و نادانی نسبت به خداوند سبحان معنا ندارد و کلیدهای غیب در اختیار اوست. بنا بر این، تربیت و هدایت عامه الهی نسبت به انسان که به منظور فراخواندن او به نیک فرجامی و سعادت صورت می گیرد، امتحان است؛ زیرا با این کار وضعیت موجود که آیا اهل سرای ثواب است یا سرای عقاب و کیفر به منصه ظهور و تعیّن می رسد.

به همین دلیل است که خداوند متعال این عملکرد خود _ یعنی تشریع و جهت بخشیدن به حوادث _ را به نام «بلا» و «ابتلاء» و «فتنه» نامیده است و به طور کلی و عام می فرماید: «ما آنچه را بر روی زمین است، زیور آن قرار دادیم تا مردم را بیازماییم که کدام یک بهتر عمل می کنند». نیز می فرماید: «ما انسان را از نطفه ای مختلط آفریدیم و او را می آزماییم، [بدین جهت] او را شنوا و بینا قرار دادیم». همچنین می فرماید: «و شما را از راه آزمایش به نیک و بد خواهیم آزمود». گویا مراد از این آزمایش به خوب و بد، همان باشد که در این آیه تفصیل می دهد: «اما انسان، هنگامی که پروردگارش وی را می آزماید و عزیز می دارد و نعمت فراوان به او می دهد، می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است. و اما چون وی را می آزماید و روزیش را بر او تنگ می گرداند، می گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است». همچنین می فرماید: «در حقیقت اموال و فرزندان شما، وسیله آزمایشند». نیز می فرماید: «تا برخی از شما را به وسیله برخی دیگر بیازماید». نیز می فرماید: «این چنین ما آنها را به سبب آن که نافرمانی می کردند، می آزمودیم». نیز می فرماید: «و بدین وسیله مؤمنان را با آزمایشی نیکو، بیازماید». همچنین می فرماید: «آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ و به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد».

و درباره کسی چون ابراهیم می گوید: «و آن گاه که خداوند ابراهیم را با کلماتی آزمود». در داستان ذبح اسماعیل نیز می فرماید: «محقّقا این همان امتحان آشکار است» و درباره موسی نیز می فرماید: «و تو را بارها آزمودیم». و آیات دیگری از این قبیل.

چنان که ملاحظه می شود، این آیات امتحان و بلا را به کلیه امورِ مربوطِ به انسان تعمیم می دهد، چه آنهایی که به وجود او و اعضای وجود او مربوط می شود؛ مانند گوش و چشم و زندگی و چه آنهایی که از حیطه وجود او خارج است اما به نحوی با او ارتباط دارد؛ مانند فرزند و همسر و ایل و تبار و دوست و مال و مقام و هر آنچه به نوعی از آن بهره مند می شود. نیز نقطه های مقابل این امور؛ مانند مرگ و دیگر مصیبت هایی که به انسان می رسد. خلاصه آن که، این آیات هر جزئی از اجزای عالم و هر حالتی از حالات آن را که با انسان ارتباط پیدا می کند، وسیله امتحان و آزمایش خداوند از انسان برمی شمارد.

به علاوه، تعمیم دیگری نیز در این آیات وجود دارد و آن این است که تمام افراد بشر، از مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار، پیامبر و غیر پیامبر در معرض امتحان و آزمایشند و این یک قانون کلی است و اَحَدی از آن مستثنا نمی باشد.

پس، روشن شد که قانون امتحان یک قانون فراگیر الهی است و یک قانون عملی است که بر یک سنّت و قانون تکوینی متّکی می باشد و آن، سنّتِ هدایتِ عامّه الهی است که کلیه افراد مکلّفِ انسانی و تقدیر و اجل آنان را در برمی گیرد.

از این جا روشن می شود که این سنّتِ امتحان الهی قابل نسخ نیست؛ زیرا نسخ آن مساوی با تباه شدن هستی است و فساد در تکوین محال است. به همین معنا اشاره دارد آیاتی که بر حق بودن آفرینش و حق بودن رستاخیز دلالت دارند؛ مانند آیه «ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز بر اساس حق و برای زمانی معین خلق نکردیم» و مانند آیه «آیا می پندارید که شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما باز نمی گردید؟» و مانند آیه «آسمان ها و زمین و آنچه را میان آنهاست، به بازی نیافریده ایم. ما این دو را جز به حق، خلق نکرده ایم. اما بیشتر آنان نمی دانند» و نیز مانند آیه «کسی که به دیدار خدا امید دارد [بداند که ]اجل [او از سوی ]خدا آمدنی است» و امثال این آیات. همه این آیات دلالت بر این دارند که آفرینش، حق است و باطل و بی هدف نمی باشد. پس، وقتی موجودات ، غایات و سررسیدهای حقی در پیش رو دارند و پشت سرشان نیز مقدرات حقّی هست و هدایت حقّی نیز همراهشان می باشد، ناچار تمامی موجودات عموما و ارباب تکلیف خصوصا با اموری برخورد می کنند که به واسطه آنها کمال و نقص و سعادت و شقاوت که در وجودشان بالقوه موجود است، به مرحله فعلیت می رسد و این معنا در مورد انسان مکلّف به تکلیف امتحان و ابتلا است. دقت شود.

از آنچه گفتیم، معنای «مَحق» و «تمحیص» نیز روشن می شود؛ زیرا وقتی مؤمن مورد امتحان قرار گیرد و به سبب آن فضایل نهفته او از رذایلش متمایز گردد یا وقتی جامعه مورد آزمایش قرار گیرد و در نتیجه، مؤمنان از منافقان و کسانی که بیمار دلند بازشناخته و تفکیک شوند، نام «تمحیص» نیز که به معنای تمیز دادن و جدا شدن است بر این عمل صدق می کند.

همچنین هرگاه کافر و منافق که به ظاهر صفات و حالات پسندیده و خوشایندی دارند، مورد امتحانات پیاپی خداوند قرار گیرند و در نتیجه، خبث و پلیدی باطنی آنها اندک اندک ظهور کند و با آشکار شدن هر صفت رذیله ای، فضیلت ظاهری آنها از بین برود، این همان «محق» یعنی از بین بردن تدریجی حُسن های آنها، می باشد. خداوند متعال می فرماید: «و ما این روزها[ی شکست و پیروزی] را میان مردم به نوبت می گردانیم [تا آنان پند گیرند] و خداوند کسانی را که [واقعا ]ایمان آورده اند معلوم بدارد و از میان شما گواهانی بگیرد و خدا ستمگران را دوست نمی دارد. و تا خدا کسانی را که ایمان آورده اند، خالص گرداند و کافران را [به تدریج] نابود سازد».

کافران از جهت دیگری نیز نابود می شوند و آن این که خداوند متعال می فرماید که هستی در سمت صلاحِ بشر و خالص و یک دست شدنِ دین برای خدا پیش می رود. خداوند می فرماید: «و فرجام [نیک ]از آنِ پرهیزگاری است» و می فرماید: «همانا زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد».

ص :424


1- الکهف : 7.
2- الإنسان : 2.
3- الأنبیاء : 35.
4- الفجر : 15 ، 16.
5- التغابن : 15.
6- محمّد : 4.
7- الأعراف : 163.
8- الأنفال : 17.
9- العنکبوت : 2 ، 3.
10- البقرة : 124.
11- الصافّات : 106.
12- طه : 40.
13- الأحقاف : 3.
14- المؤمنون : 115.
15- الدخان : 38 ، 39.
16- العنکبوت : 5.
17- آل عمران : 140 ، 141 .
18- طه : 132.
19- الأنبیاء : 105.
20- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/31.

ص :425

ص :426

ص :427

ص :428

ص :429

ص :430

483 - المدح

483 - ستایش
اشاره

(1)

(2)

ص :431


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3/651 ، 878 «المدح». کنز العمّال : 3/653 ، 879 «مباح المدح». وسائل الشیعة : 12/132 باب 43 «تحریم مدح الظالم». بحار الأنوار: 72/323 باب 118 «ذمّ السُّمعة و الاغترار بمدح النّاس». بحار الأنوار : 73/294 باب 134 «النهی عن المدح و الرضا به». کنز العمّال : 3/459 ، 809 «حبّ المدح».
2- انظر: عنوان 492 «التملّق». الشُّهرة : باب 2102 ، رضوان اللّه : باب 1529 ، الصدق : باب 2166.

3587 - أهلُ الوَصفِ الجَمیلِ
3587 - سزاوار ستایش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الّذی لا یَبلُغُ مِدْحَتَهُ القائلونَ . (1)

عنه علیه السلام:اللّهُمّ أنتَ أهلُ الوَصفِ الجَمیلِ، و التَّعدادِ الکثیرِ ، إنْ تُؤَمَّلْ فخَیرُ مَأمولٍ ، و إنْ تُرْجَ فخَیرُ (فأکرَمُ) مَرجُوٍّ . اللّهُمّ و قد بَسَطتَ لی فیما لا أمدَحُ بهِ غَیرَکَ ، و لا اُثنی بهِ علی أحَدٍ سِواکَ ، و لا اُوَجِّهُهُ إلی مَعادِنِ الخَیبَةِ و مَواضِعِ الرِّیبَةِ ، و عَدَلتَ بلِسانی عَن مَدائحِ الآدَمِیِّینَ ، و الثَّناءِ علَی المَربوبِینَ المَخلوقِینَ ......... اللّهُمّ و هذا مَقامُ مَن أفرَدَکَ بالتّوحیدِ الّذی هُو لَکَ ، و لَم یَرَ مُستَحِقّا لهذهِ المَحامِدِ و المَمادِحِ غَیرَکَ . (2)

(3)

3587

سزاوار ستایش

امام علی علیه السلام :ستایش از آنِ خدایی است که گویندگان از مدح و ستایش او ناتوانند.

امام علی علیه السلام :بار خدایا! تویی سزاوار نیکو ستودن و شایسته ستایش بسیار. اگر به تو آرزو بندند، از آن روست که تو بهترین آرزو و آرمانی و اگر به تو امید بسته شود، بدان سبب است که تو بهترین امیدی. بار خدایا! تو به من توان [سخنوری ] دادی که با آن غیر تو را نستایم و احدی جز تو را ثنا نگویم و آن را متوجّه کانون های ناکامی و محرومیت و جایگاه های شکّ و بی اعتمادی (یعنی مخلوقین که نه به خیر آنها امیدی است و نه به عطایشان اعتمادی) نسازم؛ زبانم را از ستودن آدمیان و ثناگویی بر آنان، که خود دست پرورده و مخلوقند، بازداشتی (و آن را متوجّه مدح و ثنای خودت کردی) ......... خداوندا! در پیشگاه تو کسی ایستاده که تنها تو را یگانه می داند و بس و جز تو کسی را سزاوار این مدح و ستایشها نمی داند.

ص :432


1- نهج البلاغة : الخطبة 1.
2- نهج البلاغة : الخطبة 91.
3- (انظر) المدح : باب 3592. الحمد : باب 951. الشُّهرة : باب 2102. الصدق : باب 2166.

3588 - ذَمُّ المَدحِ
3588 - نکوهش ستایش

سنن ابن ماجة :أمَرَنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن نَحثُوَ فی وُجوهِ المَدّاحِینَ التُّرابَ . (1)

سنن أبی داوود :جاءَ رجُلٌ فأثنی علی عُثمانَ فی وَجهِهِ ، فأخَذَ المِقدادُ بنُ الأسوَدِ تُرابا فَحَثا فی وَجهِهِ ، و قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا لَقِیتُمُ المَدّاحِینَ فاحثُوا فی وُجوهِهِمُ التُّرابَ . (2)

المحجّة البیضاء :رُوِیَ أنّ رجُلاً مَدَحَ رجُلاً عِندَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ، فقالَ صلی الله علیه و آله: وَیحَکَ ! قَطَعتَ عُنُقَ صاحِبِکَ لَو سَمِعَها ما أفلَحَ . ثُمّ قالَ : إن کانَ لا بُدَّ أحدُکُم مادِحا أخاهُ فَلْیَقُلْ : اُحِبُّ فُلانا و لا اُزَکّی علَی اللّهِ أحَدا ، حَسیبُهُ اللّهُ إن کانَ یَری أنّهُ کذلکَ . (3)

سنن أبی داوود :أنّ رجُلاً أثنی علی رجُلٍ عِندَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ، فقالَ لَهُ : قَطَعتَ عُنُقَ صاحِبِکَ ، ثلاثَ مَرّاتٍ . ثُمّ قالَ : إذا مَدَحَ أحَدُکُم صاحِبَهُ لا مَحالَةَ فلْیَقُلْ : إنّی أحسَبُهُ کما یُریدُ أن یَقولَ ، و لا اُزَکِّیهِ علَی اللّهِ . (4)

3588

نکوهش ستایش

سنن ابن ماجة :رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما فرمود که به صورت مدح گویان خاک بپاشیم.

سنن أبی داوود:مردی نزد عثمان آمد و از او ستایش کرد. مقداد بن اسود مشتی خاک برداشت و به صورت او پاشید و گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه مدیحه گویان را دیدید، به صورتشان خاک بپاشید.

المحجة البیضاء:روایت شده که مردی در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله مردی را مدح کرد. حضرت فرمود: وای بر تو! گردن رفیقت را بریدی. اگر این مدح تو را بشنود، رستگار نمی شود. سپس فرمود: اگر یکی از شما ناگزیر خواست برادرش را بستاید، بگوید: فلانی را دوست دارم. ولی از باطن و عاقبت هیچ کس خبر ندارم، حسابش با خداست، اگر برادرش را خوب و شایسته می بیند.

سنن أبی داوود :_ به نقل از پدرش _: مردی در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله مردی را ستود. پیامبر سه بار به او فرمود: گردن رفیقت را بریدی. آن گاه فرمود: هرگاه فردی از شما ناچار از ستودن دوست خود شد، بگوید: خیال می کنم این گونه است و نظرش را بگوید، اما از باطن و عاقبت کار او خدا آگاه است.

ص :433


1- سنن ابن ماجة : 2/1232/3742.
2- سنن أبی داوود : 4/254/4804.
3- المحجّة البیضاء : 5/283.
4- سنن أبی داوود : 4/254/4805.

کنز العمّال :إنّ رجُلاً مَدَحَ رجُلاً عِندَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ، فقالَ صلی الله علیه و آله : لا تُسمِعْهُ فتُهلِکَهُ ، لَو سَمِعَکَ لَم یُفلِحْ . (1)

الدرّ المنثور عن اُمِّ العَلاءِ :لَمّا ماتَ عُثمانُ بنُ مَظعونٍ رضی الله عنه قلتُ : رحمةُ اللّهِ علَیکَ أبا السّائبِ ، شَهادَتی علَیکَ لَقَد أکرَمَکَ اللّهُ . قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : و ما یُدریکِ أنّ اللّهَ أکرَمَهُ ؟! أمّا هُو فَقَد جاءَهُ الیَقینُ مِن رَبِّهِ، و إنّی لَأرجو لَهُ الخَیرَ . و اللّهِ، ما أدری و أنا رسولُ اللّهِ ما یُفعَلُ بِی و لا بِکُم . قالت اُمُّ العَلاءِ : فوَ اللّهِ، ما اُزَکّی بَعدَهُ أحَدا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَلَّما یُنصِفُ اللِّسانُ فی نَشرِ قَبیحٍ أو إحسانٍ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ مادِحَکَ لَخادِعٌ لِعَقلِکَ غاشٌّ لَکَ فی نَفسِکَ بِکاذِبِ الإطراءِ و زُورِ الثَّناءِ ، فإن حَرَمتَهُ نَوالَکَ أو مَنَعتَهُ إفضالَکَ و سَمَکَ بکُلِّ فَضیحَةٍ و نَسَبکَ إلی کُلِّ قَبیحَةٍ . (4)

کنز العمّال :مردی در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله از مردی تعریف و ستایش کرد؛ رسول خدا فرمود: این حرف ها را به گوشش نرسان که او را هلاک می کنی. اگر [این تعریف و ستایشها را] از تو بشنود رستگار نمی شود.

الدرّ المنثور_ به نقل از اُمّ العلاء _: وقتی عثمان بن مظعون رضی الله عنه مُرد، من گفتم: رحمت خدا بر تو ای ابو السائب! گواهی می دهم که خداوند تو را گرامی داشته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از کجا می دانی که خدا او را گرامی داشته است؟ یقینِ پروردگارش به او رسید (مرگ به سراغش آمد) و من برایش امید خیر و خوبی دارم. به خدا قسم من که رسول خدا هستم نمی دانم خداوند با من و با شما چه خواهد کرد! امّ العلاء گفت: به خدا قسم بعد از او هیچ کس را به پاکی نخواهم ستود.

امام علی علیه السلام :کمتر پیش می آید که زبان در بیان زشتی یا نیکی ای انصاف داشته باشد.

امام علی علیه السلام :کسی که از تو ستایش می کند، با تعریف دروغین و ستایش بی اساس، خرد تو را می فریبد و با تو دغلی و خیانت می ورزد. چه، اگر بخشش خود را از او دریغ کنی یا احسانت را از وی باز داری، آن گاه داغ هر ننگی را بر تو بزند و هر زشتی و عیبی را به تو نسبت دهد.

ص :434


1- کنز العمّال : 8339.
2- الدرّ المنثور : 7/436.
3- غرر الحکم : 6724.
4- غرر الحکم : 3602.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سألَهُ رجُلٌ أن یخیلَهُ (1) _: إیّاکَ أن تَمدَحَنی فأنا أعلَمُ بنَفسی مِنکَ ، أو تُکذِبَنی فإنّهُ لا رأیَ لمَکذوبٍ ، أو تَغتابَ عِندی أحَدا . فقالَ لَهُ الرّجُلُ : اِئذَنْ لی فی الانصِرافِ ، فقالَ علیه السلام : نَعَم إذا شِئتَ . (2)

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ مردی که از آن حضرت خواهش کرد پندش دهد _فرمود : مبادا مرا بستایی؛ زیرا من خودم را بهتر از تو می شناسم، یا مرا دروغگو شماری؛ زیرا کسی که دروغگو شمرده شود رأی و نظری ندارد (کسی به حرف و نظرش اعتماد نمی کند)، یا از کسی نزد من غیبت کنی. مرد عرض کرد: اجازه دهید بروم. حضرت فرمود: آری، هرگاه خواستی برو.

3589 - عاقِبَةُ المَدحِ
3589 - فرجام مدح و ستایش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و المَدحَ ؛ فإنّهُ الذَّبحُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و التَّمادُحَ ؛ فإنّهُ الذَّبحُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو مَشی رجُلٌ إلی رجُلٍ بسِکِّینٍ مُرهَفٍ کانَ خَیرا لَهُ مِن أن یُثنی علَیهِ فی وَجهِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا مَدَحتَ أخاکَ فی وَجهِهِ فکأنّما أمرَرتَ علی حَلقِهِ المُوسی . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن مَدَحَکَ فَقَد ذَبَحَکَ . (7)

3589

فرجام مدح و ستایش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مدح و ستایش بپرهیزید، که آن سر بریدن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مدح گویی یکدیگر بپرهیزید؛ زیرا که این کار سر بریدن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مردی با کاردی تیز و بُرّان به مردی حمله کند، برای او بهتر است تا این که رو به رویش او را بستاید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه رو به روی برادرت او را بستایی، انگار که تیغ بر گلویش کشیده باشی.

امام علی علیه السلام :کسی که تو را بستاید سرت را بریده است.

ص :435


1- فی بعض النسخ : «یعظه» بدل «یخیله» ؛ أی یغیّره ، و هو أیضا کنایة عن الموعظة . (کما فی هامش المصدر).
2- تحف العقول : 236.
3- کنز العمّال : 8331.
4- کنز العمّال : 8330.
5- المحجّة البیضاء : 5/284.
6- شرح نهج البلاغة : 18/256 .
7- غرر الحکم : 7766.

3590 - ذَمُّ الاغتِرارِ بِالمَدحِ
3590 - نکوهش مغرور شدن از مدح دیگران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، اعلَموا أنّهُ لیسَ بعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزُّورِ فیهِ ، و لا بحَکیمٍ مَن رَضِیَ بثَناءِ الجاهِلِ علَیهِ . (1)

عنه علیه السلام :أجهَلُ النّاسِ المُغتَرُّ بقَولِ مادِحٍ مُتَمَلِّقٍ؛ یُحَسِّنُ لَهُ القَبیحَ ، و یُبَغِّضُ إلَیهِ النَّصیحَ . (2)

عنه علیه السلام :کَم مِن مَغرورٍ بحُسنِ القَولِ فیهِ ! کَم مِن مَفتونٍ بالثَّناءِ علَیهِ ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَغتَرَّ بقَولِ الجاهِلِ و لا بمَدحِهِ فَتَکَبَّرَ و تَجَبَّرَ و تُعجَبَ بعَمَلِکَ ؛ فإنّ أفضَلَ العَمَلِ العِبادَةُ و التَّواضُعُ . (4)

(5)

3590

نکوهش مغرور شدن از مدح دیگران

امام علی علیه السلام :ای مردم! بدانید که هر کس از سخن دروغ و ناحقّ درباره خود رنجیده شود، خردمند نیست و هر کس از مدح و ثنای نادان درباره خود خوشحال شود، حکیم نمی باشد.

امام علی علیه السلام :نادان ترین مردم کسی است که فریب سخن ستایشگر چاپلوسی را بخورد که زشت را در نظرش زیبا جلوه می دهد و خیرخواه را منفورِ او می سازد.

امام علی علیه السلام :بسا کسی که از ستایش مردم درباره خود فریب خورد. بسا کسی که از مدح و ثنای دیگران درباره خود فریفته شود (به فتنه درافتد).

امام صادق علیه السلام :فریب سخن و مدح نادان را مخور که در نتیجه دچار تکبّر و گردن فرازی می شوی و به عملت مغرور می گردی؛ زیرا بهترین عمل، عبادت و فروتنی است.

3591 - الاختِصارُ فِی المَدحِ
3591 - کوتاه گویی در ستایش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حبُّ الإطراءِ و الثّناءِ یُعمی و یُصِمُّ عَنِ الدِّینِ ، و یَدَعُ الدِّیارَ بَلاقِعَ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا مَدَحتَ فاختَصِرْ ، إذا ذَمَمتَ فاقتَصِرْ . (7)

3591

کوتاه گویی در ستایش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دوست داشتن مدح و ثنای مبالغه آمیز [ممدوح را] از دین کور و کر می سازد و خانه ها را [از اهلش ]خالی می کند.

امام علی علیه السلام :هرگاه ستودی مختصر کن. هرگاه نکوهیدی کوتاه کن.

ص :436


1- تحف العقول : 208.
2- غرر الحکم : 3262.
3- غرر الحکم : 6932 و 6931.
4- تحف العقول : 304.
5- (انظر) عنوان 386 «الغرور».
6- تنبیه الخواطر : 2/122.
7- غرر الحکم : 3983 و 3984.

عنه علیه السلام :أکبَرُ الحُمقِ الإغراقُ فی المَدحِ و الذَّمِّ . (1)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الثَّناءِ مَلَقٌ یُحدِثُ الزَّهوَ و یُدنی مِنَ الغِرَّةِ (2) . (3)

عنه علیه السلام :اِحتَرِسُوا مِن سَورَةِ الإطراءِ (4) و المَدحِ؛ فإنّ لَهُما رِیحا خَبیثَةً فی القَلبِ . (5)

عنه علیه السلام :الإطراءُ یُحدِثُ الزَّهوَ و یُدنی مِن الغِرَّةِ . (6)

عنه علیه السلام :حُبُّ الإطراءِ و المَدحِ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ . (7)

امام علی علیه السلام :بزرگترین حماقت، اغراق در ستایش و نکوهش است.

امام علی علیه السلام :ثناگویی زیاد، چاپلوسی ای است که خودپسندی می آورد و به غرور و کبر نزدیک می گرداند.

امام علی علیه السلام :خود را از تندی مدح و ستایش نگه دارید؛ زیرا که مدح و ستایش در دل باد گندی [از کبر و غرور ]ایجاد می کنند.

امام علی علیه السلام :ستایش مبالغه آمیز [در ممدوح ]خودپسندی پدید می آورد و به فریب (غفلت) می کشاند.

امام علی علیه السلام :دوست داشتن مدح و ستایشِ اغراق آمیز، از محکم ترین فرصت ها (دام ها)ی شیطان است.

3592 - فی جَوابِ المادِحِ
3592 - در پاسخ مدیحه گوی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ للأسوَدِ بنِ سَریعٍ و قَد قالَ شِعرا فی الثَّناءِ علَی اللّهِ و مَدحِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: أمّا ما أثنَیتَ فیهِ علَی اللّهِ فهاتِهِ ، و أمّا ما مَدَحتَنی فیهِ فَدَعْهُ . (8)

3592

در پاسخ مدیحه گوی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به اسود بن سریع که در ثنای خدا و مدح پیامبر صلی الله علیه و آله شعری سروده بود _فرمود : ابیاتی را که در ثنای خدا گفته ای بخوان و آنچه را در مدح من گفته ای وا گذار.

ص :437


1- غرر الحکم : 2985.
2- فی الطبعة المعتمدة «العِزّة» و المناسب ما أثبتناه کما فی طبعة النجف.
3- غرر الحکم : 7119.
4- الإطراء : مُجاوزة الحدّ فی المدح و الکذب فیه (النهایة : 3/123) .
5- غرر الحکم : 2539.
6- غرر الحکم : 1367.
7- غرر الحکم : 4877.
8- کنز العمّال : 8346.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا اُثنیَ علَیکَ فی وَجهِکَ فَقُل : اللّهُمّ اجعَلْنی خَیرا ممّا یَظُنّونَ ، و اغفِرْ لی ما لا یَعلَمونَ ، و لا تُؤاخِذْنی بما یَقولونَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد أجابَهُ رجُلٌ مِن أصحابِهِ بکلامٍ طویلٍ یُکثِرُ فیهِ الثّناءَ علَیهِ ، و یَذکُرُ سَمعَهُ و طاعَتَهُ لَهُ _: إنّ مِن حَقِّ مَن عَظُمَ جَلالُ اللّهِ سبحانَهُ فی نَفسِهِ و جَلَّ مَوضِعُهُ مِن قَلبِهِ أن یَصغُرَ عِندَهُ _ لعِظَمِ ذلکَ _ کُلُّ ما سِواهُ .........

و إنّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاةِ عِندَ صالحِ النّاسِ أن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ ، و یُوضَعَ أمرُهُم علَی الکِبرِ ، و قَد کَرِهتُ أن یکونَ جالَ فی ظنِّکُم أنّی اُحِبُّ الإطراءَ و استِماعَ الثَّناءِ ، و لَستُ _ بحَمدِ اللّهِ _ کذلکَ . و لَو کُنتُ اُحِبُّ أن یقالَ ذلکَ لَتَرَکتُهُ انحِطاطا للّهِ سبحانَهُ عن تَناوُلِ ما هُو أحَقُّ بهِ مِن العَظَمَةِ و الکِبریاءِ ، و رُبَّما استَحلی النّاسُ الثَّناءَ بَعدَ البَلاءِ ، فلا تُثنوا علَیَّ بجَمیلِ ثَناءٍ لإخراجی نَفسی إلَی اللّهِ سبحانَهُ و إلَیکُم مِن التَّقیَّةِ (البَقیَّةِ) فی حُقوقٍ لَم أفرُغْ مِن أدائها و فَرائضَ لا بُدَّ مِن إمضائها، فلا تُکَلِّمونی بما تُکَلَّمُ بهِ الجَبابِرَةُ ، و لا تَتَحَفَّظوا مِنّی بما یُتَحَفَّظُ بهِ عِندَ أهلِ البادِرَةِ ، و لا تُخالِطونی بالمُصانَعَةِ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه در حضورت از تو ستایش شد، بگو: بار خدایا! مرا بهتر از آنچه می پندارند قرار ده و آنچه را که [از من] نمی دانند بر من ببخشای و بدانچه اینان می گویند،مؤاخذه ام مفرما.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ یکی از اصحاب خود که طی سخنان مفصّلِ ستایش آمیزی به حضرت پاسخ مثبت داد و حرف شنوی و اطاعت خود از ایشان را اعلام کرد _فرمود : کسی که جلال و شکوه خداوند سبحان در جانش بزرگ باشد و مقام او در دلش با عظمت، موظّف است که _ به خاطر عظمت خدا _ هر چیزی جز او در نظرش کوچک آید ......... از پست ترین حالات زمام داران در نزد مردمِ درستکار و شایسته این است که گمان شود شیفته خود ستایی هستند و کردارشان به کبر تعبیر شود. خوش ندارم حتی در ذهن شما بگذرد که من ستایش اغراق آمیز و شنیدن مدح و ثنا را دوست دارم. من _ بحمد اللّه _ چنین نیستم. و اگر هم [به فرض] دوست می داشتم که مرا مدح و ثنا گویند، این میل را به خاطر خضوع در برابر خداوند پاک که به عظمت و کبریایی زیبنده تر است، رها می کردم. ممکن است مردم مدح و ستایش را پس از تحمل رنج و مشقّت [در کاری ]شیرین بیابند. اما شما مرا مدح و ثنا نگویید؛ زیرا [این که می بینید خود را به رنج و سختی می افکنم برای این است که ]می خواهم خود را از مسؤولیت حقوقی که از جانب خدا و شما بر گردنم هست خارج سازم؛ حقوقی که هنوز از انجام آنها فراغت نیافته ام و واجبات و وظایفی که باید به جا آورم. پس آن گونه که با زمام داران گردن کش سخن می گویند، با من سخن مگویید و محافظه کاری هایی که در حضور فرمانروایان عصبانی می شود در حضور من به جا نیاورید و با ظاهرسازی و تملّق با من رفتار ننمایید.

ص :438


1- تحف العقول : 12.
2- نهج البلاغة : الخطبة 216.

عنه علیه السلام_ لَمّا مَدَحَهُ قَومٌ فی وَجهِهِ _: اللّهُمّ إنّکَ أعلَمُ بی مِن نَفسی ، و أنا أعلَمُ بنَفسی مِنهُم . اللّهُمّ اجعَلْنا خَیرا مِمّا یَظُنّونَ ، و اغفِرْ لَنا ما لا یَعلَمونَ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: إذا زُکِّیَ أحَدٌ مِنهُم خافَ مِمّا یُقالُ لَهُ ، فیقولُ : أنا أعلَمُ بنَفسی مِن غَیری ، و رَبّی أعلَمُ بی مِنّی بنَفسی ! اللّهُمّ لا تُؤاخِذْنی بما یَقولونَ ، و اجعَلْنی أفضَلَ مِمّا یَظُنّونَ ، و اغفِرْ لی ما لا یَعلمونَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :المؤمنُ یَصمُتُ لِیَسلَمَ ، و یَنطِقُ لِیَغنَمَ ......... إن زُکِّیَ خافَ مِمّا یَقولونَ ، و یَستَغفِرُ اللّهَ لِما لا یَعلمونَ ، لا یَغِرُّهُ قَولُ مَن جَهِلَهُ ، و یَخافُ إحصاءَ ما عَمِلَهُ . (3)

امام علی علیه السلام_ هنگامی که عده ای در حضور امام او را ستودند _گفت : خدایا! تو مرا بهتر از خودم می شناسی و من خود را بهتر از آنان می شناسم. خدایا! ما را بهتر از آن چیزی قرار ده که آنان گمان می کنند و آنچه را هم که درباره ما نمی دانند بر ما ببخشای.

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : هرگاه فردی از آنان به پاکی ستوده شود، از آنچه درباره اش می گویند هراسان می شود و می گوید: من خود را بهتر از هر کس می شناسم و پروردگارم مرا بهتر از خودم می شناسد! بار خدایا! آنچه می گویند بر من مگیر و مرا برتر از آنچه می پندارند قرار ده و آنچه را [از گناهان من] نمی دانند، بر من ببخشای و بیامرز.

امام زین العابدین علیه السلام :مؤمن خاموش می ماند، تا سالم ماند و سخن می گوید، تا سود برد ......... اگر به پاکی ستوده شود، از آنچه می گویند هراسان می شود و از آنچه که نمی دانند، از خداوند آمرزش می طلبد. سخن کسی که او را نمی شناسد [و می ستایدش ]فریبش نمی دهد و از برشمردن اعمالش [در آخرت] می ترسد.

ص :439


1- نهج البلاغة : الحکمة 100.
2- نهج البلاغة : الخطبة 193.
3- الکافی : 2/231/3.

الإمامُ الهادیّ علیه السلام_ لِبَعضٍ و قد أکثَرَ مِن إفراطِ الثَّناءِ علَیهِ _: أقبِلْ علَیّ ، ما شأنُکَ ؟ فإنَّ کَثرَةَ الثَّناءِ تَهجِمُ علَی الظُّنَّةِ ، و إذا حَلَلتَ مِن أخیکَ فی مَحَلِّ الثِّقَةِ فاعدِلْ عنِ الملقی (المَلَقِ) إلی حُسنِ النِّیَّةِ . (1)

امام هادی علیه السلام_ به فردی که در مدح و ستایش آن حضرت افراط بسیار کرد _فرمود : مواظب باش!زیرا زیادی مدح و ستایش، باعث بدگمانی می شود و چون مورد اعتماد برادرت قرار گرفتی، از تملّق دست بردار و حسن نیّت داشته باش.

3593 - مَدحُ الرَّجُلِ بِما لَیسَ فیهِ
3593 - ستودن کسی به آنچه در او نیست

الکتاب :

(لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَ یُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُوا بِمَا لَمْ یَفْعَلُوا فَلاَ تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:یا بنَ مَسعودٍ ، إذا مَدَحَکَ النّاسُ فقالوا : إنّک تَصومُ النَّهارَ و تَقومُ اللّیلَ و أنتَ علی غَیرِ ذلکَ فلا تَفرَحْ بذلکَ؛ فإنَّ اللّهَ تعالی یقولُ : «لا تَحْسَبَنَّ الّذینَ یَفرَحُونَ بِما أتَوا و یُحِبُّونَ أنْ یُحمَدوا بما لَم یَفْعَلوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ العَذابِ و لَهُمْ عَذابٌ ألِیمٌ» . (3)

3593

ستودن کسی به آنچه در او نیست

قرآن:

«البته گمان مبر کسانی که بدانچه کرده اند شادمانی می کنند و دوست دارند به آنچه نکرده اند ستایش شوند، قطعا گمان مبر که برای آنان نجاتی از عذاب هست. آنان را عذابی دردناک است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! هرگاه مردم تو را ستودند و گفتند: روزها روزه می گیری و شب ها عبادت می کنی، و تو چنان نبودی، شادمان مشو؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: «البته گمان مبر کسانی که بدانچه کرده اند شادمانی می کنند و دوست دارند به آنچه نکرده اند ستایش شوند، قطعا گمان مبر که برای آنان نجاتی از عذاب است. آنان را عذابی دردناک است».

ص :440


1- الدّرة الباهرة : 41.
2- آل عمران : 188.
3- مکارم الأخلاق : 2/353/2660.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ أن تُثنیَ علی أحدٍ بما لَیسَ فیهِ ؛ فإنّ فِعلَهُ یَصدُقُ عن وَصفِهِ و یُکذِّبُکَ . (1)

عنه علیه السلام :مادِحُ الرَّجُلِ بما لَیسَ فیهِ مُستَهزِئٌ بهِ . (2)

عنه علیه السلام :مادِحُکَ بما لَیسَ فیکَ مُستَهزِئٌ بکَ، فإن لَم تُسعِفْهُ بِنَوالِکَ بالَغَ فی ذَمِّکَ و هِجائکَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن اُثنِیَ علَیهِ بِما لَیسَ فیهِ سُخِرَ بهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن مَدَحَکَ بما لَیسَ فیکَ فَهُو ذَمٌّ لَکَ إن عَقَلتَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن مَدحَکَ بما لَیسَ فیکَ فَهُو خَلیقٌ أن یَذُمَّکَ بما لَیسَ فیکَ . (6)

عنه علیه السلام :اِحذَرْ مَن یُطرِیکَ بما لَیسَ فیکَ فیُوشَکَ أن تَنهَتِکَ بما لَیسَ فیکَ . (7)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یُقالُ إنّ فیهِ الشَّرَّ الّذی یُعلَمُ أنّهُ فیهِ کیفَ یَسخَطُ ! عَجِبتُ لِمَن یُوصَفُ بالخَیرِ الّذی یَعلَمُ أنّهُ لَیسَ فیهِ کیفَ یَرضی ! (8)

امام علی علیه السلام :مبادا کسی را به صفتی که در او نیست، بستایی؛ زیرا کردارِ او، صفتِ او را چنان که هست نشان می دهد و دروغ تو را آشکار می سازد.

امام علی علیه السلام :کسی که دیگری را به آنچه ندارد بستاید [در واقع] او را مسخره می کند.

امام علی علیه السلام :کسی که تو را به آنچه نداری بستاید، تو را مسخره می کند؛ چه آن که همین شخص اگر به او احسان نکنی در نکوهش و هجو تو می کوشد.

امام علی علیه السلام :کسی که بی جهت ستوده شود [در واقع ]ریشخند شده است.

امام علی علیه السلام :کسی که تو را به آنچه نداری بستاید، اگر عاقل باشی، این کار [در واقع ]نکوهش توست.

امام علی علیه السلام :کسی که تو را به آنچه نداری می ستاید، به آنچه هم در تو نیست نکوهشت می کند.

امام علی علیه السلام :از کسی که تو را بی جهت مدح و ستایش می کند، پرهیز کن؛ زیرا زود باشد که بی جهت نیز [توسط او ]بی حرمت و آبرو شوی.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که از بدی او چیزی گفته می شود که می داند در وجود او هست و با این حال ناراحت می شود ! در شگفتم از کسی که به خوبی ای ستوده می شود که می داند در او نیست و با این حال خوشحال می شود!

ص :441


1- غرر الحکم : 2714.
2- غرر الحکم : 9780.
3- غرر الحکم : 9838.
4- غرر الحکم : 8831.
5- غرر الحکم : 9042.
6- غرر الحکم : 8658.
7- تنبیه الخواطر : 2/17.
8- غرر الحکم : 6281 و 6282.

عنه علیه السلام :طَلَبُ الثّناءِ بغَیرِ استِحقاقٍ خُرقٌ . (1)

عنه علیه السلام_ من کتابهِ للأشتَرِ _: اِلصَقْ بأهلِ الوَرَعِ و الصِّدقِ ، ثُمّ رُضهُمْ علی ألاّ یُطروکَ ، و لا یُبَجِّوکَ بباطِلٍ لَم تَفعَلْهُ ؛ فإنَّ کَثرَةَ الإطراءِ تُحدِثُ الزَّهوَ ، و تُدنی مِن العِزَّةِ (الغِرَّةِ) . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن مَدَحَ غَیرَ المُستَحِقِّ فَقَد قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ . (3)

امام علی علیه السلام :انتظار ستایش داشتن، بی آن که استحقاقش را داشته باشی، حماقت است.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از نامه خود به مالک اشتر _نوشت : به اهل پارسایی و راستی بپیوند و آنها را چنان تربیت کن که در ستایش تو اغراق نکنند و با ستودن کاری که نکرده ای دلشادت نسازند؛ زیرا که ستایش زیاد، خودپسندی آرَد و به سرکشی و تکبّر کشانَد.

امام عسکری علیه السلام :هر کس فردی را که استحقاق ستایش ندارد بستاید، خود را در مقام اتهام و بدگمانی قرار داده است.

3594 - ذَمُّ الفَرَحِ بِالمَدحِ
3594 - نکوهشِ شادشدن از ستایش

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لجابرِ بنِ یزیدَ الجُعفیِّ _: إن مُدِحتَ فلا تَفرَحْ ، و إن ذُمِمتَ فلا تَجزَعْ و فَکِّرْ فیما قیلَ فیکَ ، فإن عَرَفتَ مِن نَفسِکَ ما قیلَ فیکَ فَسُقوطُکَ مِن عَینِ اللّهِ جَلَّ و عَزَّ عِندَ غَضَبِکَ مِنَ الحَقِّ أعظَمُ علَیکَ مُصیبَةً مِمّا خِفتَ مِن سُقوطِکَ مِن أعیُنِ النّاسِ ، و إن کُنتَ علی خِلافِ ما قیلَ فیکَ فثَوابٌ اکتَسبتَهُ مِن غَیرِ أن یَتعَبَ بَدَنُکَ .

و اعلَمْ بأنّکَ لا تکونُ لنا وَلِیّا حتّی لَوِ اجتَمعَ علَیکَ أهلُ مِصرِکَ و قالوا : إنّکَ رجُلُ سَوءٍ لَم یَحزُنْکَ ذلکَ ، و لَو قالوا : إنّکَ رجُلٌ صالِحٌ لَم یَسُرَّکَ ذلکَ ، و لکنِ اعرِضْ نَفسَکَ علی کِتابِ اللّهِ ؛ فإن کنتَ سالِکا سَبیلَهُ ، زاهِدا فی تَزهِیدِهِ ، راغِبا فی تَرغیبِهِ، خائفا مِن تَخویفِهِ ، فاثبُتْ و أبشِرْ ، فإنّهُ لا یَضُرُّکَ ما قیلَ فیکَ ، و إن کنتَ مُبائنا للقُرآنِ فما ذا الّذی یَغُرُّکَ مِن نَفسِکَ ؟ ! (4)

3594

نکوهشِ شاد شدن از ستایش

امام باقر علیه السلام_ به جابر بن یزید جعفی _فرمود : اگر ستایش شدی، شاد مشو و اگر نکوهش شدی، بیتابی مکن و پیرامون آنچه درباره تو گفته شده است بیندیش. اگر دیدی که آنچه گفته اند در تو هست، مصیبت افتادن از چشم خداوند عزّ و جلّ، به سبب خشمناک شدنت از حقیقت، بزرگتر از مصیبت افتادنت از چشم مردم است که از آن می ترسی و اگر خلاف آن چیزی باشی که گفته اند، این خود ثوابی است که بی رنج به دست آورده ای.

و بدان که تو دوست [و پیرو ]ما نیستی مگر آن گاه که اگر همه همشهریانت بر ضد تو همداستان شوند و بگویند: تو مرد بدی هستی، این سخن تو را اندوهگین نسازد و اگر بگویند: تو مرد خوبی هستی، این سخن شادمانت نگرداند. بلکه خودت را با قرآن بسنج، اگر پوینده راه آن بودی و به آنچه به بی اعتنایی بدان فراخوانده است بی اعتنا و به آنچه بدان ترغیب کرده است راغب بودی، پس پایداری کن و خوش باش؛ زیرا که آنچه درباره تو گفته شده به تو زیانی نرساند و اما اگر از قرآن جدا بودی، چرا باید فریب نفست را بخوری.

ص :442


1- غرر الحکم : 5992.
2- نهج البلاغة : الکتاب : 53 .
3- أعلام الدین : 313.
4- تحف العقول : 284.

مصباح الشریعة_ فیما نَسَبَهُ إلی الإمامِ الصّادق علیه السلام _: لا یَصیرُ العَبدُ عَبدا خالِصا للّهِتعالی حتّی یَصیرَ المَدحُ و الذَّمُّ عِندَهُ سَواءً ؛ لأنَّ المَمدوحَ عِندَ اللّهِ لا یَصیرُ مَذموما بِذَمِّهِم ، و کذلکَ المَذمومُ . و لا تَفرَحْ بمَدحِ أحَدٍ؛ فإنّهُ لا یَزیدُ فی مَنزِلَتِکَ عِندَ اللّهِ ، و لا یُغنیکَ عَنِ المَحکومِ لکَ و المَقدورِ علَیکَ ، و لا تَحزَنْ أیضا بذَمِّ أحدٍ؛ فإنّهُ لا یَنقُصُ عَنکَ ذَرّةً . (1)

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: بنده برای خدای متعال بنده ای خالص نشود، مگر آن گاه که ستایش و نکوهش [مردم ]برایش یکسان باشد؛ زیرا کسی که نزد خداوند ممدوح باشد، با نکوهش مردم نکوهیده نمی شود و همچنین است کسی که نزد خدا نکوهیده باشد [با مدح کسی ستوده نمی شود]. و از مدح و ستایش احدی نیز شادمان مشو؛ زیرا که ستایش آنان بر منزلت تو نزد خدا نمی افزاید و از آنچه برای تو حکم و مقدّر شده بی نیازت نمی گرداند. از نکوهش هیچ کس نیز دلگیر مشو؛ زیرا که آن، از [ارزش ]تو ذرّه ای نمی کاهد.

ص :443


1- مصباح الشریعة : 264 .

3595 - التَّحذیرُ مِن مَدحِ الفاجِرِ
3595 - پرهیز از ستودن بدکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یَغضَبُ إذا مُدِحَ الفاسِقُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا مُدِحَ الفاجِرُ اهتَزَّ العَرشُ و غَضِبَ الرَّبُّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله:مَن مَدَحَ سُلطانا جائرا و تَخَفَّفَ و تَضَعضَعَ لَهُ طَمَعا فیهِ کانَ قَرینَهُ إلَی النّارِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعظَمُ اللُّؤمِ حَمدُ المَذمومِ . (4)

عنه علیه السلام :مِن أقبَحِ المَذامِّ مَدحُ اللِّئامِ . (5)

عنه علیه السلام :أکبَرُ الأوزارِ تَزکیةُ الأشرارِ . (6)

عنه علیه السلام :شَرُّ الثَّناءِ ما جَری علی ألسِنَةِ الأشرارِ ، خیرُ الثَّناءِ ما جَری علی ألسِنَةِ الأبرارِ . (7)

3595

پرهیز از ستودن بدکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بدکار ستوده شود، خداوند به خشم می آید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بدکار ستوده شود، عرش بلرزد و پروردگار به خشم آید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس حکمران ستمگری را مدح گوید و از سر چشمداشت به او خود را در برابرش خفیف و خوار گرداند، همسفر او به سوی آتش باشد.

امام علی علیه السلام :بزرگترین پستی، ستودن [شخص یا چیز ]نکوهیده است.

امام علی علیه السلام :از زشت ترین عیب ها ستودن فرومایگان است.

امام علی علیه السلام :بزرگترین گناهان، پاک شمردن بَدان است.

امام علی علیه السلام :بدترین ستایش، ستایشی است که بر زبان اشرار جاری شود. بهترین ستایش، ستایشی است که بر زبان نیکان جاری شود.

ص :444


1- الصمت و حفظ اللسان لابن أبی الدنیا : 129/229 .
2- تحف العقول : 46.
3- الأمالی للصدوق : 513/707 .
4- غرر الحکم : 2978.
5- غرر الحکم : 9268.
6- غرر الحکم : 2968.
7- غرر الحکم : 5698 ، 4956.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کَم مِن رجُلٍ قَد لَقِیَ رجُلاً فقالَ لَهُ: کَبَّ اللّهُ عَدُوَّکَ، و ما لَهُ مِن عَدُوٍّ إلاّ اللّهُ! (1)

امام باقر علیه السلام :ای بسا که مردی با کسی رو به رو می شود و به او می گوید: خداوند دشمنت را سرنگون کند، حال آن که او را دشمنی جز خداوند نیست.

3596 - النَّهیُ عَن تَزکِیَةِ النَّفسِ
3596 - نهی از خودستایی

الکتاب :

(الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الاْءثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أنْشَأَکُمْ مِنَ الْأرضِ وَ إِذْ أنْتُمْ أجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ فَلاَ تُزَکُّوا أنْفُسَکُمْ هُوَ أعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی) . (2)

(أ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ أنْفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ وَ لاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً) . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قالَ : إنّی خَیرُ النّاسِ فهُو مِن شَرِّ النّاسِ ، و مَن قالَ : إنّی فی الجَنّةِ فهُو فی النّارِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقبَحُ الصِّدقِ ثَناءُ الرّجُلِ علی نَفسِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن مَدَحَ نَفسَهُ ذَبَحَها . (6)

3596

نهی از خود ستایی

قرآن:

«آنان که از گناهان بزرگ و زشت کاری ها _ جز لغزش های کوچک _ خودداری می ورزند، پروردگارت [نسبت به آنها ]فراخْ آمرزش است. وی آن دم که شما را از زمین پدید آورد و همان گاه که در شکمهای مادرانتان [در زهدان] نهفته بودید، به [حال] شما داناتر بود. پس خودتان را پاک مشمارید. او به [حال ]کسی که پرهیزگاری نموده داناتر است».

«آیا به کسانی که خویشتن را پاک می شمارند ننگریسته ای؟ [چنین نیست] بلکه خداست که هر که را بخواهد پاک می گرداند و به قدر نخِ روی هسته خرمایی ستم نمی بینند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بگوید: من از همه مردم بهترم، او بدترین مردم است و هر که بگوید: من بهشتی هستم، او دوزخی است.

امام علی علیه السلام :زشت ترین راستگویی، خود ستایی آدمی است.

امام علی علیه السلام :کسی که نفْسِ خود را بستاید آن را سر بریده است.

ص :445


1- تحف العقول : 294.
2- النجم : 32.
3- النساء : 49.
4- النوادر للراوندی : 107/86 .
5- غرر الحکم : 2942.
6- غرر الحکم : 9104.

عنه علیه السلام_ مِن کِتابٍ لَهُ إلی مُعاویَةَ _: و لَو لا ما نَهی اللّهُ عَنهُ مِن تَزکِیَةِ المَرءِ نَفسَهُ ، لَذَکَرَ ذاکِرٌ فَضائلَ جَمّةً تَعرِفُها قُلوبُ المؤمنینَ ، و لا تَمُجُّها آذانُ السّامِعینَ. (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «فلا تُزَکُّوا ......... » _: قولُ الإنسانِ : صَلّیتُ البارِحَةَ و صُمتُ أمسِ و نَحو هذا . إنّ قَوما کانوا یُصبِحونَ فیَقولونَ : صَلَّینا البارِحَةَ و صُمنا أمسِ ، فقالَ علیٌّ علیه السلام : لکنّی أنامُ اللّیلَ و النّهارَ ، و لَو أجِدُ بَینَهُما شَیئا لَنُمتُهُ ! (2)

امام علی علیه السلام_ در یکی از نامه های خود به معاویه _نوشت : اگر نبود که خداوند انسان را از خود ستایی نهی فرموده، هر آینه این گوینده ، فضایل و بزرگواری های بی شماری را بر می شمرد که دل های مؤمنان با آنها آشناست و بر گوش های شنوندگان گران نمی آیند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «پس خود را پاک مشمارید ......... » _فرمود : مانند این که انسان بگوید: دیشب نماز خواندم، دیروز روزه گرفتم و امثال این سخنان. عده ای بودند که چون صبح می شد، می گفتند: ما دیشب نماز خواندیم و دیروز روزه گرفتیم. پس، علی علیه السلام فرمود: اما من شب و روز می خوابم و اگر بین شب و روز نیز فرصتی بیابم در آن هم می خوابم.

3597 - مَوارِدُ جَوازِ تَزکِیَةِ النَّفسِ
3597 - جاهایی که خودستایی رواست

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قَد سألَهُ سُفیانُ عن جَوازِ تَزکِیَةِ الرّجُلِ نَفسَهُ _: نَعَم، إذا اضطُرَّ إلَیهِ ، أ مَا سَمِعتَ قَولَ یُوسُفَ : «اِجْعَلْنی علی خَزائِنِ الأرضِ إنّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (3) و قَولَ العَبدِ الصّالحِ : «أنا لَکُم ناصِحٌ أمینٌ» (4) ؟! (5)

3597

جاهایی که خود ستایی رواست

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سفیان که پرسید: آیا رواست کسی خود را بستاید؟ _فرمود : اگر ناچار شود آری. آیا نشنیده ای این سخن یوسف را: «مرا بر خزاین زمین بگمار که من نگه دار و دانایم» و این سخن بنده صالح را: «من خیرخواه و امین شما هستم»؟

ص :446


1- نهج البلاغة : الکتاب 28 .
2- معانی الأخبار : 243/1.
3- یوسف : 55 .
4- الأعراف : 68 .
5- تحف العقول : 374.

عنه علیه السلام :أتی یَهودیٌّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله، فقامَ بَینَ یَدَیهِ و هُو یُحِدُّ النّظَرَ إلَیهِ فقال : یا یَهودیُّ، ما حاجَتُکَ ؟ قالَ: أنتَ أفضَلُ أم موسَی بنُ عِمرانَ النَّبِیُّ الّذی کَلّمَهُ اللّهُ ، و أنزَلَ علَیهِ التَّوراةَ و العَصا ، و فَلَقَ لَهُ البَحرَ ، و أظَلَّهُ بالغَمامِ؟ فقالَ لَهُ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : إنّهُ یُکرَهُ للعَبدِ أن یُزَکّی نَفسَهُ ، و لکنّی أقولُ : إنّ آدَمَ علیه السلام لَمّا أصابَ الخَطیئةَ کانت تَوبَتُهُ أن قالَ : اللّهُمّ إنّی أسألُکَ بحَقِّ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ لَما غَفَرتَ لی ، فغَفَرَها اللّهُ لَهُ . (1)

امام صادق علیه السلام :مردی یهودی نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و در برابر ایشان ایستاد و به آن حضرت خیره شد. پیامبر فرمود : ای یهودی! چه می خواهی؟ عرض کرد: تو برتری یا موسی بن عمرانِ پیغمبر که خدا با او سخن گفت و تورات و عصا به او داد و دریا را برایش شکافت و با ابر بر سرش سایه انداخت؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: برای بنده، خوب نیست که خود را بستاید. اما [همین قدر ]می گویم: وقتی آدم علیه السلام گناه کرد توبه اش این بود که گفت: خدایا! به حق محمّد و آل محمّد از تو می خواهم که مرا بیامرزی؛ و خداوند او را آمرزید.

ص :447


1- الأمالی للصدوق : 287/320 .

ص :448

484 - المرأة

484 - زن
اشاره

(1)

(2)

ص :449


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 16/381 ، 600 «ترهیبات و ترغیبات تختصّ بالنساء». وسائل الشیعة : 14/161 باب 123 «جملة من الأحکام المختصّة بالنساء».
2- انظر: عنوان 97 «الحجاب » ، 208 «الزواج»، الحرب : باب 777 ، الطِّیب : باب 2401. الزواج : باب 1653.

3598 - تَساوِی الرَّجُلِ وَالمَرأةِ فِی القُرآنِ
3598 - برابری مرد و زن در قرآن

الکتاب :

(إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ و الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللّهَ کَثِیرا وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً و أَجْرا عَظِیما) . (1)

الحدیث :

مجمع البیان :لمّا رَجَعَت أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ مِن الحَبَشةِ مَع زَوجِها جعفرِ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام دخَلَت علی نِساءِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَت : هَل نزل فِینا شَیءٌ مِن القرآنِ ؟ قُلنَ : لا ، فأتَت رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالت : یا رسولَ اللّهِ، إنّ النِّساءَ لَفی خَیبَةٍ و خَسارٍ ! فقالَ صلی الله علیه و آله : و مِمَّ ذلکَ ؟ قالَت : لأنّهُنَّ لا یُذکَرنَ بخَیرٍ کما یُذکَرُ الرِّجالُ . فأنزَلَ اللّهُ تعالی هذهِ الآیَةَ «إنّ المُسلِمینَ و المُسلِماتِ ......... » . (2)

3598

برابری مرد و زن در قرآن

قرآن:

«مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند، خدا برای همه آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است».

حدیث:

مجمع البیان :هنگامی که اسماء بنت عمیس با شوهر خود جعفر بن ابی طالب از حبشه برگشت، نزد همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و گفت: آیا درباره ما[زنان ]هم چیزی از قرآن نازل شده است؟ گفتند: نه. اسماء نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و عرض کرد: ای رسول خدا! زن ها محروم و بازنده اند! فرمود: چرا؟ عرض کرد: چون از آنها مانند مردها به خوبی یاد نمی شود. پس خداوند متعال این آیه «ان المسلمین و المسلمات ......... » را فرو فرستاد.

ص :450


1- الأحزاب : 35.
2- مجمع البیان : 8/560 .

بحثٌ فلسفیّ و مقایسةٌ:

المشاهدة و التجربة تقضیان أنّ الرجل و المرأة فردان من نوعٍ جوهریٍّ واحدٍ و هو الإنسان ؛ فإنّ جمیع الآثار المشهودة فی صنف الرجل مشهودةٌ فی صنف المرأة من غیر فرقٍ ، و بروز آثار النوع یوجب تحقّق موضوعه بلا شکٍّ . نعم، یختلف الصنف بشدّةٍ و ضعفٍ فی بعض الآثار المشترکة، و هو لا یوجب بطلان وجود النوعیّة فی الفرد ، و بذلک یظهر أنّ الاستکمالات النوعیّة المیسورة لأحد الصنفین میسورةٌ فی الآخر ، و منها الاستکمالات المعنویّة الحاصلة بالإیمان و الطاعات و القربات ، و بذلک یظهر علیک أنّ أحسن کلمةٍ و أجمعها فی إفادة هذا المعنی قوله سبحانه : «إنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ أو اُنثی بَعضُکُم مِن بَعضٍ» . (1)

و إذا قایست ذلک إلی ما و رد فی التوراة بان لک الفرق بین موقعَی الکتابَین ؛ ففی «سِفر الجامعة» من التوراة : دُرت أنا و قلبی لأعلم و لأبحث و لأطلب حکمةً و عقلاً ، و لأعرف الشرّ أنّه جهالة و الحماقة أنّها جنون ؛ فوجدت أمرَّ من الموت المرأة التی هی شِباک ، و قلبها أشراک ، و یداها قیود ؛ إلی أن قال : رجلاً واحدا بین ألفٍ وجدت ، أمّا امرأةٌ فبین کلّ اُولئک لم أجد .

و قد کانت أکثر الاُمم القدیمة لا تری قبول عملها عند اللّه سبحانه ، و کانت تسمّی فی الیونان رجسا من عمل الشیطان ، و کانت ترَی الروم و بعض الیونان أنْ لیس لها نفس مع کون الرجل ذا نفس مجرّدة إنسانیّة . و قرّر مجمع فرنسا سنة (586 م) _ بعد البحث الکثیر فی أمرها _ أنّها إنسانٌ ، لکنّها مخلوقةٌ لخدمة الرجل . و کانت فی انجلترا قبل مائة سنةٍ تقریبا لا تُعدّ جزء المجتمع الإنسانیّ ؛ فارجع فی ذلک إلی کتب الآراء و العقائد و آداب الملل تجد فیها عجائب من آرائهم . (2)

یک بحث فلسفی و یک مقایسه:

مشاهده و تجربه چنین حکم می کند که مرد و زن، دو فرد از یک نوع، یعنی همان انسان، هستند؛ زیرا کلیه آثاری که در صنف مرد دیده می شود، بی هیچ تفاوتی، در صنف زن نیز مشاهده می شود و شکی نیست که هرگاه آثار یک نوع در موجودی مشاهده شود، منشأ و موضوع آن آثار، یعنی همان نوعیّت، نیز در آن موجود تحقّق خواهد داشت. البته پاره ای آثار مشترک در دو صنف به لحاظ شدّت و ضعف متفاوتند، اما این تفاوت موجب آن نمی شود که نوعیّت در فرد از بین برود. بدین سان، روشن می شود که کمالاتِ نوعیِ موجود در یکی از دو صنف، در صنف دیگر نیز فراهم است، از جمله کمالات معنویِ برآمده از ایمان و طاعات و اَعمال تقرّب زا. بدین ترتیب، معلوم می شود که بهترین و جامعترین سخن در رساندن این معنا، این آیه شریفه است که: «من عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که همه از یکدیگرید، تباه نمی کنم».

هرگاه این سخن را با آنچه که در تورات [تحریف شده ]آمده است مقایسه کنید، تفاوت میان جایگاه این دو کتاب برایتان آشکار می شود. مثلاً در «سِفر جامعه» تورات آمده است: «پس، برگشته، دل خود را بر معرفت و بحث و طلب حکمت و عقل مشغول ساختم تا بدانم که شرارت حماقت است و حماقت دیوانگی است. و دریافتم که زن که دلش دام ها و تله هاست و دست هایش کمندها می باشد، چیزی تلختر از مرگ است ......... تا آن که گفت: یک مرد از هزار یافتم اما از جمیع آنها زنی نیافتم.»

بیشتر اقوام و ملل گذشته، حتی اعمال عبادی زن را مقبول درگاه خداوند سبحان نمی دانستند. در یونان قدیم، زن را موجودی نجس و شیطانی می نامیدند و رومی ها و برخی از یونانیان معتقد بودند که زن «نفْس» ندارد اما برای مرد نفْسِ مجرّد انسانی قائل بودند. مجمع فرانسه در سال 586 م، بعد از بحث زیاد درباره زن چنین نظر داد که زن انسان است، اما برای خدمت به مرد آفریده شده است. تا قریب به صد سال پیش از این، در انگلستان نیز زن جزو جامعه انسانی به شمار نمی رفت. برای دانستن عقاید عجیب و شگفت آوری که درباره زن ابراز شده است، به کتاب های آراء و عقاید و آداب ملل و اقوام مختلف مراجعه شود.

ص :451


1- آل عمران : 195 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/89.

(1)

ص :452


1- (انظر) المیزان فی تفسیر القرآن: 2/260 «بحث علمیّ».

3599 - وافِدَةُ النِّساءِ إلَی النَّبِیِ صلی الله علیه وآله
3599 - نماینده زنان نزد پیامبرصلی الله علیه وآله

الدرّ المنثور :أخرَجَ البَیهَقیُّ عن أسماءَ بِنتِ یَزیدَ الأنصاریّةِ أنّها أتَتِ النّبیَّ صلی الله علیه و آله و بَینَ أصحابهِ ، فقالَت : بأبی أنتَ و اُمّی! إنّی وافِدَةُ النِّساءِ إلَیکَ ، و اعلَمْ _ نَفسی لَکَ الفِداءُ _ أنّهُ ما مِن امرأةٍ کائنَةٍ فی شَرقٍ و لا غَربٍ سَمِعَت بمَخرَجی هذا إلاّ و هِیَ علی مِثلِ رأیِی ، إنّ اللّهَ بَعَثَکَ بالحَقِّ إلَی الرِّجالِ و النِّساءِ ، فآمَنّا بکَ و بإلهِکَ الّذی أرسَلَکَ ، و إنّا مَعشَرَ النِّساءِ مَحصوراتٌ مَقصوراتٌ ، قَواعِدُ بُیوتِکُم و مَقضی شَهَواتِکُم و حامِلاتُ أولادِکُم ، و إنّکُم مَعاشِرَ الرّجالِ فُضِّلتُم علَینا بالجُمُعَةِ و الجَماعاتِ و عِیادَةِ المَرضی و شُهودِ الجَنائزِ و الحَجِّ بَعدَ الحَجِّ ، و أفضَلُ مِن ذلکَ الجِهادُ فی سبیلِ اللّهِ ، و إنّ الرّجُلَ مِنکُم إذا خَرَجَ حاجّا أو مُعتَمِرا أو مُرابِطا حَفِظنا لَکُم أموالَکُم ، و غَزَلنا لَکُم أثوابَکُم ، و رَبَّینا لَکُم أموالَکُم (1) فما نُشارِکُکُم فی الأجرِ یا رسولَ اللّهِ؟ فالتَفَتَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله إلی أصحابهِ بِوَجهِهِ کُلِّهِ ، ثُمّ قالَ : هَل سَمِعتُم مَقالَةَ امرأةٍ قَطُّ أحسَنَ مِن مُساءلَتِها فی أمرِ دِینِها مِن هذهِ؟ فقالوا : یا رسولَ اللّهِ، ما ظَنَنّا أنّ امرَأةً تَهتَدی إلی مِثلِ هذا !

فالتَفَتَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله إلَیها، ثُمّ قالَ لَها : انصَرفی أیَّتُها المَرأةُ ، و أعلِمی مَن خَلفَکِ مِن النِّساءِ أنّ حُسنَ تَبَعُّلِ إحداکُنَّ لزَوجِها و طَلَبَها مَرضاتَهُ و اتِّباعَها مُوافَقَتَهُ یَعدِلُ ذلکَ کُلَّهُ . فأدبَرَتِ المَرأةُ و هِی تُهَلِّلُ و تُکَبِّرُ استِبشارا . (2)

3599

نماینده زنان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله

الدرّ المنثور :بیهقی از اسماء دختر یزید انصاری نقل می کند که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله _ که در جمع اصحاب نشسته بود _ آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت! من به نمایندگی از طرف زن ها نزد شما آمده ام و _ فدایت شوم _ می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که سخن مرا بشنود مگر این که با من هم رأی خواهد بود. خداوند تو را به حق سوی مردان و زنان فرستاد و ما هم به تو و خدایی که تو را فرستاده است ایمان آوردیم. ما طایفه زنان محدود و محصور هستیم و اساس خانه های شما می باشیم و خواهش های شما را برمی آوریم و فرزندان شما را حامله می شویم، اما شما مردها بر ما برتری هایی دارید. مثلاً نماز جمعه و جماعت می خوانید، به عیادت بیماران می روید، تشییع جنازه می کنید و پیاپی به زیارت حج می روید و بالاتر از همه این ها، جهاد در راه خداست. هرگاه مردی از شما برای حج یا عمره یا جهاد از خانه بیرون می رود، ما اموال شما را حفظ می کنیم و پارچه های لباسهایتان را می بافیم و فرزندانتان را تربیت می کنیم. پس، ای رسول خدا! آیا در اجر و ثواب شریک شما نیستیم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله کاملاً رو به اصحاب خود کرد و فرمود: آیا تا به حال شنیده اید که زنی در پرسش از امور دین خود به این خوبی سخن بگوید؟ عرض کردند: ای رسول خدا! گمان نمی کردیم که زنی تا بدین پایه برسد!

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله رو به اسماء کرد و فرمود: ای زن! برگرد و به زنانی که تو را به نمایندگی فرستاده اند اعلام کن که نیکو شوهرداری هر یک از شما زنان و جلب رضایت مردش و پیروی کردن از نظر موافق او با همه این اعمال [که برای مردان نام بردی ]برابری می کند. اسماء در حالی که از شادی تهلیل (لا اله الا اللّه ) و تکبیر می گفت،برگشت.

ص :453


1- هکذا فی المصدر ، و الظاهر «و ربّینا لکم أولادکم».
2- الدرّ المنثور : 2/518 .

الترغیب و الترهیب :جاءتِ امرأةٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالت : یا رسولَ اللّهِ، ذَهَبَ الرِّجالُ بحَدیثِکَ ، فاجعَلْ لَنا مِن نَفسِکَ یَوما نَأتِکَ فیهِ تُعَلِّمُنا مِمّا عَلّمَکَ اللّهُ . قالَ : اجتَمِعْنَ یَومَ کذا و کذا فی مَوضعِ کذا و کذا ، فاجتَمَعنَ ، فأتاهُنَّ النّبیُّ صلی الله علیه و آله فَعلّمَهُنَّ مِمّا عَلّمَهُ اللّهُ . (1)

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی «المیزان فی تفسیر القرآن» فی تبیین حدیث أسماء بنت یزید : یظهر من التأمّل فیه و فی نظائره _ الحاکیة عن دخول النساء علی النبیّ صلی الله علیه و آله ، و تکلیمهنّ إیّاه فیما یرجع إلی شرائع الدِّین ، و مختلف ما قرّره الإسلام فی حقّهنّ _ أنّهنّ علَی احتجابهنّ و اختصاصهنّ بالاُمور المنزلیّة من شؤون الحیاة غالبا لم یکنّ ممنوعاتٍ من المراودة إلی ولیّ الأمر ، و السعی فی حلّ ما ربّما کان یشکل علیهنّ . و هذه حرّیّة الاعتقاد التی باحَثْنا فیها فی ضمن الکلام فی المرابطة الإسلامیّة فی آخر سورة آل عمران .

و یستفاد منه و من نظائره أیضا:

أوّلاً : أنّ الطریقة المَرْضیّة فی حیاة المرأة فی الإسلام أن تشتغل بتدبیر اُمور المنزل الداخلیّة و تربیة الأولاد . و هذه و إن کانت سُنّة مسنونة غیر مفروضة لکنّ الترغیب و التحریض النَّدبیّ _ و الظرف ظرف الدِّین ، و الجوّ جوّ التقوی _ و ابتغاء مرضاة اللّه ، و إیثار مثوبة الآخرة علی عَرَض الدُّنیا ، و التربیة علَی الأخلاق الصالحة للنساء کالعفّة و الحیاء و محبّة الأولاد ، و التعلّق بالحیاة المنزلیّة ، کانت تَحفظ هذه السنّة .

و کان الاشتغال بهذه الشؤون و الاعتکاف علی إحیاء العواطف الطاهرة المُودَعة فی وجودهنّ یشغلهنّ عن الورود فی مجامع الرجال، و اختلاطهنّ بهم فی حدود ما أباح اللّه لهنّ . و یشهد بذلک بقاء هذه السنّة بین المسلمین علی ساقها قرونا کثیرةً بعد ذلک حتّی نفذ فیهنّ الاسترسال الغربیّ المسمّی بحرّیّة النساء فی المجتمع ، فجرّتْ إلیهنّ و إلیهم هلاک الأخلاق و فساد الحیاة و هم لا یشعرون ، و سوف یعلمون ، و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتح اللّه علیهم برکاتٍ من السماء ، و أکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم و لکنْ کذّبوا فاُخِذوا .

و ثانیا : أنّ من السنّة المفروضة فی الإسلام منع النّساء من القیام بأمر الجهاد کالقضاء و الوِلایة .

و ثالثا : أنّ الإسلام لم یهمل أمر هذه الحرمانات کحرمان المرأة من فضیلة الجهاد فی سبیل اللّه ، دون أن تدارکها و جبر کسرها بما یعادلها عنده بمزایا و فضائل فیها مفاخر حقیقیّة ، کما أنّه جعل حسن التبعّل مثلاً جهادا للمرأة . و هذه الصنائع و المکارم أوشک أن لا یکون لها عِندنا _ و ظرفنا هذا الظرف الحیویّ الفاسد _ قدرٌ ، لکنّ الظرف الإسلامیّ الذی یقوّم الاُمور بقیمها الحقیقیّة، و یتنافس فیه فی الفضائل الإنسانیّة المَرْضیّة عند اللّه سبحانه _ و هو یقدّرها حقّ قدرها _ یقدّر لسلوک کلّ إنسان مسلکه الذی ندب إلیه ، و للزومه الطریق الذی خطّ له من القیمة ما یتعادل فیه أنواع الخدمات الإنسانیّة و تتوازن أعمالها ، فلا فضل فی الإسلام للشهادة فی معرکة القتال و السماحة بدماء المهج _ علی ما فیه من الفضل _ علی لزوم المرأة و ظیفتها فی الزوجیّة . و کذا لا فخار لوالٍ یدیر رحَی المجتمع الحیویّ ، و لا لقاضٍ یتّکی علی مسند القضاء ، و هما منصبان لیس للمتقلّد بهما فی الدُّنیا _ لو عمل فیما عمل بالحقّ و جری فیما جری علی الحقِّ _ إلاّ تحمّل أثقال الوِلایة و القضاء ، و التعرّض لمهالک و مخاطر تهدّدهما حینا بعد حینٍ فی حقوق من لا حامی له إلاّ ربّ العالمین _ و إنّ ربّک لَبالمرصاد _ فأیّ فخر لهؤلاء علی من منعه الدِّین الورود موردهما ، و خطّ له خطّا و أشار إلیه بلزومه و سلوکه ؟ !

فهذه المفاخر إنّما یحییها و یقیم صُلبها _ بإیثار النّاس لها _ نوع المجتمع الذی یربّی أجزاءه علی ما یندب إلیه من غیر تناقض . و اختلاف الشؤون الاجتماعیّة و الأعمال الإنسانیّة بحسب اختلاف المجتمعات فی أجوائها ممّا لا یسع أحدا إنکاره .

هو ذا الجندیّ الذی یلقی بنفسه فی أخطر المهالک ، و هو الموت فی منفجر القنابل المبیدة ابتغاء ما یراه کرامةً و مزیدا ، و هو زعمه أن سیُذکر اسمه فی فهرس من فدی بنفسه وطنَه ، و یفتخر بذلک علی کلّ ذی فخر فی عین ما یعتقد بأنّ الموت فوت و بطلان ، و لیس إلاّ بُغیة و همیّة و کرامة خرافیّة . و کذلک ما تؤثره هذه الکواکب الظاهرة فی سماء السینماءات و یعظّم قدرهنّ بذلک النّاس تعظیما لا یکاد یناله رؤساء الحکومات السامیة . و قد کان ما یعتورنه من الشغل و ما یعطین من أنفسهنّ للملأ دهرا طویلاً فی المجتمعات الإنسانیّة أعظم ما یسقط به قدر النساء ، و أشنع ما یعیّرن به ، فلیس ذلک کلّه إلاّ أنّ الظرف من ظروف الحیاة یعیّن ما یعیّنه علی أن یقع من سواد النّاس موقع القبول و یعظّم الحقیر و یهوّن الخطیر ، فلیس من المستبعد أن یعظّم الإسلام اُمورا نستحقرها و نحن فی هذه الظروف المضطربة ، أو یحقّر اُمورا نستعظمها و نتنافس فیها ، فلم یکن الظرف فی صدر الإسلام إلاّ ظرف التّقوی و إیثار الآخرة علَی الاُولی . (2)

الترغیب و الترهیب :زنی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! مردها از سخنان شما استفاده می کنند. روزی هم برای ما تعیین فرما تا به محضرتان بیاییم و از آنچه خداوند به شما می آموزد به ما نیز بیاموزی. پیامبر فرمود: فلان و بهمان روز در فلان و بهمان جا گرد آیید. در روز موعود زنان جمع شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله به جمع آنان رفت و تعالیم خدا را به آنان آموزش داد.

توضیح :

مرحوم علامه طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن، در توضیح حدیث اسماء دختر یزید، می نویسد: از دقت و تأمّل در این حدیث و امثال آن، که بیانگرِ آمدنِ زنان به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و گفتگو با ایشان درباره احکام دین و مسائل اسلامی مربوط به ایشان می باشند، معلوم می شود که زنان در عین پرده نشینی و پرداختن به کارهای خانه، هرگز از رفت و آمد نزد ولیّ امرِ خود و سعی در حلّ مشکلاتی که گاه برایشان پیش می آمد، ممنوع نبوده اند و این همان آزادی عقیده ای است که در ضمن سخن از روابط اسلامی، در آخر سوره آل عمران، از آن بحث کرده ایم.

از این حدیث و امثال آن چند نکته دیگر نیز استفاده می شود:

اوّل این که روش پسندیده در زندگی زن از نظر اسلام، این است که به اداره امور داخلی خانه و تربیت فرزند بپردازد. این روش گر چه یک سنّت پسندیده است اما واجب نیست. بلکه ترغیب و تشویق استحبابی _ با توجه به این که محیطْ محیطِ دینی است و فضا فضای تقوا _ و کسب خشنودی خدا و ترجیح دادن ثوابِ آخرت بر متاع دنیا و پرورش خلق و خوی های شایسته در زنان؛ مانند عفت و حیا و محبّت به فرزندان و دلبستگی به زندگی خانوادگی، این سنّت و روش را محفوظ می داشت. پرداختن زنان به این امور و اهتمامِ تمام به زنده کردن عواطفِ پاک نهفته در وجود آنان، زنان را از وارد شدن به مجامع مردان و تماس با آنان در حدّ و حدودی که خداوند برایشان مجاز دانسته است، باز می داشت. گواه بر این مطلب آن است که این روش قرن های متمادی در میان مسلمانان باقی بود، تا آن که ولنگاری غربی موسوم به آزادی اجتماعی زنان، به میان زنان مسلمانان راه یافت و تباهی اخلاق و فساد زندگی را به میان زنان و مردان مسلمان کشاند، بی آن که خودشان متوجّه شوند و البته به زودی متوجّه خواهند شد. اگر مردم ایمان و تقوا داشتند، بی گمان خداوند درهای برکات آسمان را به رویشان می گشود و نعمت ها از آسمان و زمین به سراغشان می آمد اما تکذیب کردند و در نتیجه، گرفتار شدند.

نکته دوم این که یکی از سنّت های واجب در اسلام، ممنوعیت شرکت در جهاد برای زنان است، همان گونه که قضاوت و حکومت نیز برایشان ممنوع می باشد.

نکته سوم این که اسلام این محرومیت ها را، مثل محرومیت زن از فضیلت جهاد در راه خدا، بدون عوض و جبران به مِثْل نگذاشته، بلکه این کمبودها را با مزایا و فضایلی حقیقتا افتخار آمیز که از نظر اسلام، با آن فضایلِ مخصوصِ مردان برابری می کند، جبران کرده است. مثلاً خوب شوهرداری کردن را جهاد زن قرار داده است. این کارها و خصال پسندیده گر چه ممکن است از نظر ما _ که در محیط زندگی فاسدی به سر می بریم _ قدر و قیمتی نداشته باشد، اما محیط اسلامی که کارها را با ارزش واقعی آنها می سنجد و مردم در آن محیط در راه کسب فضایل و ارزش های انسانی مورد پسند خداوند متعال با یکدیگر به رقابت بر می خیزند و برای این فضایل و ارزش ها بهای واقعی آنها را قائل است، برای رفتار هر انسانی که اسلام او را به در پیش گرفتنِ آن فرا خوانده و برای التزام او به راهی که برایش ترسیم کرده، ارزشی مشخص کرده، که در آن انواع خدمات و فعالیت های انسانی در حالت تعادل و توازن قرار می گیرند. پس، از نظر اسلام حضور در میدان جنگ و نثار خون _ با همه ارزش و فضیلتی که دارد _ بر پایبندی زن به وظیفه همسری برتری ندارد. همچنین برای زمامداری که چرخ زندگی جامعه را می چرخاند و یا برای قاضی ای که بر مسند قضاوت تکیه می زند، این کارها افتخار نیست. بلکه حکومت و قضاوت مناصبی هستند که برای کسی که عهده دار آنهاست _ اگر به حق عمل کند و بر اساس حق حرکت کند _ جز تحمل بار گران حکومت و قضاوت و قرار گرفتن در معرض خطرات و مهالکی که برای دفاع از حقوق افرادی که پناه و پشتیبانی جز پروردگار جهانیان ندارند، هر لحظه تهدیدشان می کند، حاصلی ندارد. بنا بر این چه برتری و افتخاری است برای اینان، بر کسانی که دین مانع ورودشان به این کارها شده و راه دیگری پیشِ پایشان نهاده است؟

این مفاخر را در حقیقت نوعِ جامعه هایی که اعضای خود را بر اساس ارزشگذاری های خود تربیت می کنند، زنده و بر پا می دارند. جای انکار نیست که شؤون اجتماعی و اعمال و رفتارهای انسانی بر حسب اختلاف محیط های اجتماعی، متفاوت است.

سربازی که برای کسب آنچه که خودش افتخار و کرامت می داند و به خیال این که نامش در فهرست جانبازان وطن ثبت شود، خویشتن را به خطرناک ترین مهلکه ها یعنی مردن در زیر انفجار بمب های ویرانگر، می اندازد و با آن که مرگ را نیستی و نابودی می داند، با این کارش بر همگان فخر می فروشد در حالی که جز هدفی موهوم و افتخاری خرافی نیست. همچنین راهی را که ستارگان زن سینماها بر می گزینند و مردم آنها را چنان تعظیم و تکریم می کنند که سران دولت های بزرگ گاه به چنان احتراماتی نائل نمی شوند، در حالی که این شغل و خودنمایی و کار چندین ساله آنها بزرگترین ضربه را به مقام زنان زده و زشت ترین نکوهش ها را برای آنان به بار آورده است، آری همه این ها تنها به این سبب است که محیط زندگی، ارزش ها را طوری تعیین می کند که مورد قبول و پسند توده مردم قرار گیرد و ارزش ها را ضد ارزش می کند و بالعکس. با توجه به این مطلب، استبعادی ندارد که اسلام اموری را بزرگ شمارد که ما که در این شرایط آشفته به سر می بریم، آنها را خُرد و کوچک می شماریم یا اموری را کوچک و حقیر شمارد که ما آنها را بزرگ و ارزشمند می شماریم و برای به دست آوردن آنها با یکدیگر به رقابت بر می خیزیم؛ چرا که محیط صدر اسلام محیط تقوا و ترجیح آخرت بر دنیا بوده است و بس.

ص :454


1- الترغیب و الترهیب : 3/76/6.
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/351.

ص :455

ص :456

ص :457

ص :458

3600 - قَوامَةُ الرِّجالِ عَلَی النِّساءِ
3600 - قیمومت مردان بر زنان

الکتاب :

(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ) . (1)

3600

قیمومت مردان بر زنان

قرآن:

«مردان سرپرست زنانند به دلیل آن که خدا برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده و [نیز] به دلیل آن که از اموالشان خرج می کنند».

ص :459


1- النساء : 34.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وصیّتِهِ لِعَسکَرِهِ قبلَ لِقاءِ العَدُوِّ بصِفّینَ _: و لا تَهیجوا النِّساءَ بأذیً و إن شَتَمنَ أعراضَکُم ، و سَبَبنَ اُمَراءَکُم ، فإنّهُنَّ ضَعیفاتُ القُوی و الأنفُسِ و العُقولِ ، إن کُنّا لَنُؤمرُ بالکَفِّ عَنهُنَّ و إنّهُنَّ لَمُشرِکاتٌ ، و إن کانَ الرّجُلُ لَیَتناوَلُ المَرأةَ فی الجاهِلیَّةِ بالفَهْرِ أو الهِراوَةِ فیُعیَّرُ بها و عَقِبُهُ مِن بَعدِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ بَعدَ فَراغِهِ مِن حَربِ الجَملِ _: مَعاشِرَ النّاسِ ، إنّ النِّساءَ نَواقِصُ الإیمانِ ، نَواقِصُ الحُظُوظِ ، نَواقِصُ العُقولِ : فأمّا نُقصانُ إیمانِهِنّ فقُعودُهُنَّ عنِ الصّلاةِ و الصِّیامِ فی أیّامِ حَیضِهِنَّ .و أمّا نُقصانُ عُقولِهِنَّ فشَهادَةُ امرأتَینِ کشَهادَةِ الرّجُلِ الواحِدِ . و أمّا نُقصانُ حُظوظِهِنَّ فمَواریثُهُنَّ علَی الأنصافِ مِن مَواریثِ الرِّجالِ . (2)

التّفسیر :

قوله تعالی : «الرِّجالُ قَوّامُونَ علَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعضَهُمْ علی بَعضٍ و بِما أنْفَقوا مِنْ أمْوالِهِم» . القَیّم هو الذی یقوم بأمر غیره ، و القوّام و القیّام مبالغة منه .

و المراد بما فضّل اللّه بعضهم علی بعضٍ هو ما یفضّل و یزید فیه الرجال بحسب الطبع علَی النساء ، و هو زیادة قوّة التعقّل فیهم ، و ما یتفرّع علیه من شدّة البأس و القوّة و الطّاقة علَی الشدائد من الأعمال و نحوها ؛ فإنّ حیاة النساء حیاة إحساسیّة عاطفیّة مبنیّة علَی الرقّة و اللطافة . و المراد بما أنفقوا من أموالهم : ما أنفقوه فی مُهورهنّ و نفقاتهنّ .

و عموم هذه العلّة یعطی أنّ الحکم المبنیّ علیها _ أعنی قوله : «الرِّجالُ قَوّامُونَ علی النِّساءِ» _ غیر مقصورٍ علَی الأزواج بأن یختصّ القوّامیّة بالرجل علی زوجته ، بل الحکم مجعولٌ لقبیل الرجال علی قبیل النساء فی الجهات العامّة التی ترتبط بها حیاة القبیلَین جمیعا ، فالجهات العامّة الاجتماعیّة التی ترتبط بفضل الرجال کجهتَی الحکومة و القضاء مثلاً اللّذین یتوقّف علیهما حیاة المجتمع ، و إنّما یقومان بالتعقّل الذی هو فی الرجال بالطبع أزید منه فی النساء ، و کذا الدفاع الحربیّ الذی یرتبط بالشدّة و قوّة التعقّل ، کلّ ذلک ممّا یقوّم به الرجال علَی النساء . و علی هذا فقوله : «الرّجالُ قَوّامونَ علی النِّساءِ» ذو إطلاق تامّ ، و أمّا قوله بعد : «فالصّالحاتُ قانِتاتٌ» إلخ، الظاهر فی الاختصاص بما بین الرجل و زوجته علی ما سیأتی ، فهو فرعٌ من فروع هذا الحکم المطلق و جزئیّ من جزئیّاته مستخرجٌ منه من غیر أن یتقیّد به إطلاقه .

قوله تعالی : «فالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلغَیبِ بما حَفِظَ اللّهُ» (3) المراد بالصلاح معناه اللُّغویّ ، و هو ما یعبّر عنه بلیاقة النفس . و القنوت هو دوام الطاعة و الخضوع . و مقابلتها لقوله : «و اللاّتی تَخافونَ نُشُوزَهُنَّ ......... » (4) إلخ، تفید أنّ المراد بالصالحات الزوجات الصالحات ، و أنّ هذا الحکم مضروب علَی النّساءِ فی حال الازدواج لا مطلقا ، و أنّ قوله : «قانِتاتٌ حافِظاتٌ» _ الذی هو إعطاءٌ للأمر فی صورة التوصیف ؛ أی لیقنتن و لیحفظن _ حکمٌ مربوط بشؤون الزوجیّة و المعاشرة المنزلیّة . و هذا مع ذلک حکم یتبع فی سعته و ضیقه علّته، أعنی قیمومة الرجل علَی المرأة قیمومة زوجیّة ، فعلیها أن تقنت له و تحفظه فیما یرجع إلی ما بینهما من شؤون الزوجیّة .

و بعبارةٍ اُخری : کما أنّ قیمومة قبیل الرجال علی قبیل النساء فی المجتمع إنّما تتعلّق بالجهات العامّة المشترکة بینهما المرتبطة بزیادة تعقّل الرجل و شدّته فی البأس ، و هی جهات الحکومة و القضاء و الحرب _ من غیر أن یبطل بذلک ما للمرأة من الاستقلال فی الإرادة الفردیّة و عمل نفسها بأن ترید ما أحبّت و تفعل ما شاءت من غیر أن یحقّ للرجل أن یعارضها فی شیءٍ من ذلک فی غیر المنکر، فلا جناح علیهم فیما فَعَلن فی أنفسهنّ بالمعروف _ کذلک قیمومة الرجل لزوجته لیست بأن لا تنفذ للمرأة فیما تملکه إرادة و لا تصرّفٌ ، و لا أن لا تستقلّ المرأة فی حفظ حقوقها الفردیّة و الاجتماعیّة و الدفاع عنها و التوسّل إلیها بالمقدّمات الموصلة إلیها ، بل معناها أنّ الرجل إذ کان ینفق ما ینفق من ماله بإزاء الاستمتاع فعلیها أنْ تطاوعه و تطیعه فی کلّ ما یرتبط بالاستمتاع و المباشرة عند الحضور ، و أن تحفظه فی الغیب فلا تخونه عند غیبته بأن توطئ فراشَه غیرَه ، و أن تمتّع لغیره من نفسها ما لیس لغیر الزوج التمتّع منها بذلک ، و لا تخونه فیما وضعه تحت یدها من المال و سلّطها علیه فی ظرف الازدواج و الاشتراک فی الحیاة المنزلیّة . (5)

حدیث:

امام علی علیه السلام_ در سفارش به سپاهیان خود، پیش از رو به رو شدن با دشمن در صفّین _فرمود : و زنان را با آزار و اذیّت تهییج نکنید، اگر چه به نوامیس شما دشنام دهند و زمام داران و فرماندهان شما را ناسزا گویند؛ زیرا زنان جسم و جان و خِردهایشان ضعیف است. [در زمان رسول خدا نیز] ما به خویشتنداری از [آزار] آنان فرمان داشتیم، در حالی که آن زنان مشرک بودند. در روزگار جاهلیت نیز اگر مرد، زن را با سنگ یا چوب و چماق می زد به خاطر این کار هم خود او و هم فرزندانش پس از او سرزنش می شدند.

امام علی علیه السلام_ پس از پایان جنگ جمل _فرمود : ای مردم! همانا زنان از نظر ایمان و بهره و خِرَد، کاستی دارند. اما دلیل کاستی ایمان آنها، نماز نخواندن و روزه نگرفتن آنان در ایام حیض است و دلیل کاستی خِردهایشان، تلقی شدن گواهی دو زن به منزله گواهی یک مرد است و دلیل کاستی بهره هایشان، این است که نصف مردان ارث می برند.

تفسیر :

آیه: «الرجال قوّامون علی النساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم»، قیّم کسی است که به اداره کردن کار کسی دیگر می پردازد و قوّام و قیّام صیغه مبالغه آن هستند.

مراد از جمله «به سبب آنچه خداوند برخی از آنها را بر برخی دیگر برتری داده»، برتری و مزیّتی است که بالطبع مردان بر زنان دارند، یعنی بیشتر بودن نیروی خِرد ورزی در مردها و آنچه از این اصل مایه می گیرد؛ مانند شجاعت و زورمندی و تحمّل کارهای سخت و سنگین و امثال این ها؛ چرا که زندگی زنان یک زندگی احساسی و عاطفیِ مبتنی بر ظرافت و لطافت می باشد. و مراد از جمله «و به سبب آن که از اموالشان خرج می کنند» مهریه و نفقه ای است که مردان به زنان می پردازند.

از عمومیّت این علّت، معلوم می شود که حکم مبتنی بر آن _ یعنی قیّم بودن مردان نسبت به زنان _ محدود به مورد زن و شوهر نمی شود. بلکه این حکم برای طایفه مردان نسبت به طایفه زنان در کلیه ابعادی که زندگی این دو طایفه را به هم ارتباط و پیوند می دهد، قرار داده شده است؛ زیرا ابعاد عمومی اجتماعی که به جنبه برتری مردان مربوط می شود، مانند بُعد حکومت و قضاوت که حیات جامعه بر این دو مبتنی است و با تعقّل و خرد ورزی، که طبعاً در مردها بیشتر از زن ها وجود دارد، ارتباط مستقیم دارند. همچنین مسأله دفاع در جنگ، که با نیرومندی جسمی و نیروی تعقل پیوند دارد. آری همه این ها عواملی هستند که موجب قیمومت مردان بر زنان می شوند.

بنا بر این، جمله «الرجال قوّامون علی النساء» اطلاق تامّ دارد. اما جمله بعد یعنی «فالصالحات قانتات ......... » _ چنان که خواهد آمد _ اختصاص به رابطه میان زن و شوهر دارد و یک فرع از فروع این حکمِ مطلق و جزئی از جزئیّات برآمده از آن می باشد، بی آن که این اطلاق را مقیّد سازد.

جمله «فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ اللّه »، مراد از «صلاح» همان معنای لغوی آن یعنی همان چیزی است که از آن به لیاقت و شایستگیِ نفْس تعبیر می شود. «قنوت» نیز به معنای اطاعت و خضوع دائمی است.

جمله مقابل این جمله، یعنی «و اللاتی تخافون نشوزهنّ ......... » می رساند که مقصود از «صالحات» «همسران صالح» می باشد و این حکم درباره زنان در حال ازدواج است، نه مطلق زنان. و نیز می فهماند که جمله «قانتات حافظات» _ که جمله انشائیّه در قالب خبریّه است [یعنی باید قانته و حافظه باشند] _ حکمی است مربوط به امور زناشویی و معاشرت خانوادگی. با وجود این، این حکم، به لحاظ گستردگی و محدویت دامنه آن، تابع علّتش می باشد؛ یعنی قیمومت مرد بر زن یک قیمومت زناشویی است و با توجه به این قیمومت، زن باید در برابر شوهرش مطیع و خاضع باشد و در اموری که به رابطه همسری و زندگی مشترک آن دو مربوط می شود، حافظ و راز دار او باشد.

به عبارت دیگر، همچنان که قیمومت طایفه مردان بر طایفه زنان در جامعه به ابعاد عمومی ای، چون حکومت و قضاوت و جنگ، که میان زن و مرد مشترک است و به برتر بودن قدرت تعقّلِ مرد و شجاعت و مقاومت او در برابر سختی ها مربوط می شود بدون آن که به استقلال در اراده فردیِ زن لطمه ای بزند و مرد حق دخالت در خواسته های مشروع او را داشته باشد و زنان در انجام هر کار درست و شایسته ای که بخواهند مختارند، به همین ترتیب، قیمومت مرد بر همسرش طوری نیست که به زن اجازه ندهد در دارایی خود دخل و تصرّف کند، یا استقلال عمل زن را، در حفظ حقوق فردی و اجتماعیش و دفاع از این حقوق و رسیدن به آنها از طریق مقدمات رساننده به این حقوق، سلب کند. بلکه معنای این قیمومت آن است که چون مرد در ازای تمتّع، از مال و دارایی خویش خرج می کند و نفقه می دهد، زن نیز باید در کلیه مسائل مربوط به تمتّع و مباشرت، از مرد اطاعت و فرمانبرداری کند و در غیاب او نیز آبرویش را نگه دارد و دیگری را به خود راه ندهد و لذّت هایی را که متمتّع شدن از آنها مخصوص شوهر می باشد، در اختیار بیگانه نگذارد و در اموالی که در محیط خانوادگی و زندگی مشترک در اختیار او گذاشته است، خیانت نورزد.

ص :460


1- نهج البلاغة : الکتاب 14.
2- نهج البلاغة : الخطبة 80 .
3- النساء : 34 .
4- النساء : 34 .
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/343.

ص :461

ص :462

ص :463

کلامٌ فی معنی قیمومةِ الرّجالِ علَی النّساء:

تقویة القرآن الکریم لجانب العقل الإنسانیّ السلیم ، و ترجیحه إیّاه علَی الهوی و اتّباع الشهوات ، و الخضوع لحکم العواطف و الإحساسات الحادّة ، و حضّه و ترغیبه فی اتّباعه ، و توصیته فی حفظ هذه الودیعة الإلهیّة عن الضیعة ؛ ممّا لا ستر علیه ، و لا حاجة إلی إیراد دلیلٍ کتابیٍّ یؤدّی إلیه ، فقد تضمّن القرآن آیاتٍ کثیرةً متکثّرة فی الدلالة علی ذلک تصریحا و تلویحا و بکلّ لسان و بیان .

و لم یهمل القرآن مع ذلک أمر العواطف الحسنة الطاهرة ، و مهامّ آثارها الجمیلة التی یتربّی بها الفرد ، و یقوم بها صُلب المجتمع ، کقوله : «أشِدّاءُ علَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» (1) و قولهِ : «لِتَسْکُنوا إلَیها و جَعلَ بَینَکُم مَوَدّةً و رَحْمَةً» (2) و قولهِ : «قُلْ مَن حَرّمَ زِینَةَ اللّهِ الّتی أخْرَجَ لِعبادِهِ و الطَّیّباتِ مِن الرِّزْقِ» (3) ، لکنّه عدلها بالموافقة لحکم العقل ، فصار اتّباع حکم هذه العواطف و المیول اتّباعا لحکم العقل.

و قد مرّ فی بعض المباحث السابقة أنّ من حفظ الإسلام لجانب العقل و بنائه أحکامه المشرّعة علی ذلک أنّ جمیع الأعمال و الأحوال و الأخلاق التی تبطل استقامة العقل فی حکمه ، و توجب خبطه فی قضائه و تقویمه لشؤون المجتمع _ کشرب الخمر و القمار و أقسام المعاملات الغرریّة و الکذب و البهتان و الافتراء و الغیبة _ کلّ ذلک محرّمة فی الدِّین .

و الباحث المتأمّل یحدس من هذا المقدار أنّ من الواجب أن یفوّض زمام الاُمور الکلّیّة و الجهات العامّة الاجتماعیّة _ التی ینبغی أن تدبّرها قوة التعقّل ، و یجتنب فیها من حکومة العواطف و المیول النفسانیّة ، کجهات الحکومة و القضاء و الحرب _ إلی من یمتاز بمزید العقل و یضعف فیه حکم العواطف ، و هو قبیل الرجال دون النساء .

و هو کذلک ؛ قال اللّه تعالی : «الرِّجالُ قَوّامونَ علَی النِّساءِ» .و السنّة النبویّة التی هی ترجمان البیانات القرآنیّة بیّنت ذلک کذلک ، و سیرته صلی الله علیه و آله جرت علی ذلک أیّام حیاته ، فلم یُوَلِّ امرأةً علی قوم ، و لا أعطی امرأة منصب القضاء ، و لا دعاهنَّ إلی غزاة بمعنی دعوتهنّ إلی أن یُقاتِلن .

و أمّا غیرها من الجهات کجهات التعلیم و التعلّم و المکاسب و التمریض و العلاج و غیرها _ ممّا لا ینافی نجاح العمل فیها مداخلة العواطف _ فلم تمنعهنّ السنّة ذلک ، و السیرة النبویّة تُمضی کثیرا منها ، و الکتاب أیضا لا یخلو من دلالة علی إجازة ذلک فی حقّهنّ ؛ فإنّ ذلک لازم ما اُعطین من حرّیّة الإرادة و العمل فی کثیر من شؤون الحیاة ؛ إذ لا معنی لإخراجهنّ من تحت ولایة الرّجال و جعل الملک لهنّ بحیالهنّ ثمّ النّهی عن قیامهنّ بإصلاح ما ملکته أیدیهنّ بأیّ نحو من الإصلاح ، و کذا لا معنی لجعل حقّ الدّعوی أو الشهادة لهنّ ثمّ المنع عن حضورهنّ عند الوالی أو القاضی و هکذا . اللّهمّ إلاّ فیما یزاحم حقّ الزّوج ؛ فإنّ لهُ علیها قیمومة الطّاعة فی الحضور و الحفظ فی الغیبة، و لا یمضی لها من شؤونها الجائزة ما یزاحم ذلک . (4) (5)

گفتاری درباره قیمومت مردان بر زنان

در این که قرآن کریم جانبِ عقلِ سلیم انسانی را تقویت کرده و آن را بر هوس و پیروی از شهوات و خضوع و تسلیم در برابر فرمان عواطف و احساساتِ تند ترجیح داده و به پیروی از خرد تشویق و ترغیب کرده و به نگهداری این ودیعه الهی از تباه شدن سفارش نموده است، شکی نیست و احتیاجی به آوردن دلیل از قرآن ندارد؛ زیرا در قرآن مجید آیات فراوانی وجود دارد که تصریحاً و تلویحاً و با تعابیر گوناگون این مطلب را بیان کرده اند.

با این حال، قرآن هیچ گاه مسأله عواطفِ خوب و پاک و تأثیر مهم و خوبِ آنها را در تربیت فرد و تحکیم مبانی جامعه از نظر دور نداشته است. مثلاً می فرماید: «با کافران سختگیرند و میان خودشان مهربان» و می فرماید: «تا بدان ها (همسرانتان) آرام گیرید و میانتان دوستی و مهربانی نهاد». نیز می فرماید: «بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و [نیز ]روزی های پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟» ولی، این احساسات و عواطف را از طریق همسازی آنها با حکم عقل تعدیل کرده و لذا پیروی از این عواطف و امیال، پیروی از حکم عقل محسوب می شود.

در برخی از مباحث گذشته گفتیم که از نشانه ها و دلایل حفظ و اهمیت دادن اسلام به جنبه عقل و بنا نهادنِ احکام تشریعیِ خود بر اساس آن، این است که تمام اعمال و احوال و اخلاقی که مانع داوری درست عقل و موجب اشتباه و لغزش آن در داوری هایش و اداره درست امور جامعه می شود، مانند شرابخواری و قمار و انواع معاملات زیانبار و دروغ و بهتان و افترا و غیبت، همه این ها در دین حرام و ممنوع شده است.

اهل تحقیق و تأمّل از همین مقدار به دست می آورند که باید زمام امور عمومی و جهات همگانی اجتماعی _ که باید با نیروی تعقّل اداره شوند و از دخالت دادن قضاوتِ عواطف و امیال نفسانی در آنها اجتناب کرد _ مانند حکومت و قضاوت و جنگ را به دست کسانی سپرد که از عقل و خرد ورزیِ بیشتری برخوردارند و حاکمیت عواطف در وجود آنان ضعیف می باشد و چنین کسانی طایفه مردان هستند نه زنان.

واقعیت نیز همین است. خداوند متعال می فرماید: «مردان سرپرست زنان هستند» سنّت نبوی نیز، که زبان گویای بیانات قرآنی می باشد، بیانگر همین امر است. رفتار و عمل پیامبر صلی الله علیه و آله در طول حیات آن حضرت بر همین منوال بوده است. آن حضرت هیچ گاه نه زنی را حاکم و فرمانروای عدّه ای قرار داد و نه منصب قضاوت را به زنی سپرد و نه آنان را برای شرکت در جنگ و مبارزه با دشمن فرا خواند.

اما دیگر مشاغل اجتماعی مانند تعلیم و تعلّم و کار کردن و پرستاری و درمان بیماران و امثال این ها _ که موفقیت در کار منافاتی با دخالت عواطف ندارد _ سنّت هیچ گاه از آنها منع نکرده و سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله ، بسیاری از این کارها را امضا و تأیید کرده است. کتاب خدا نیز از دلالت بر اجازه این کارها به زنان خالی نمی باشد؛ چه، این اجازه لازمه آن آزادی اراده و عملی است که خداوند در بسیاری از شؤون زندگی به زن ها داده است. چون معنا ندارد که خداوند زنان را در امور مربوط به خود از تحت سرپرستی مردان بیرون آورد و آنان را مالک جان و مال خودشان قرار دهد و سپس آنها را از اصلاح و رتق و فتق آنچه در اختیار دارند نهی کند. همچنین معنا ندارد که برایشان حق دعوا یا شهادت قرار دهد، اما آنها را از رفتن پیش والی یا قاضی نهی کند و موضوعات دیگری از این دست. مگر آن که این مسائل با حقّ شوهر برخورد پیدا کند. چرا که مرد، در زمینه اطاعت زن از او و حفظ آبرو و اموالش در غیاب وی، بر همسرش قیمومت دارد و کارهایی را که برایش جایز است، چنانچه با حقوق مرد نسبت به او برخورد و تعارض داشته باشد، حق ندارد انجام دهد.

ص :464


1- الفتح : 29.
2- الروم : 21.
3- الأعراف : 32.
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/346.
5- (انظر) المرأة : باب 3602. الکمال : باب 3479.

ص :465

ص :466

3601 - خِیارُ خِصالِ النِّساءِ
3601 - بهترین خصلت های زنان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خِیارُ خِصالِ النِّساءِ شِرارُ خِصالِ الرِّجالِ : الزَّهوُ ، و الجُبنُ ، و البُخلُ ؛ فإذا کانتِ المَرأةُ مَزهُوَّةً لَم تُمَکِّنْ مِن نَفسِها ، و إذا کانت بَخیلَةً حَفِظَت مالَها و مالَ بَعلِها ، و إذا کانت جَبانَةً فَرِقَت مِن کُلِّ شَیءٍ یَعرِضُ لَها . (1)

3601

بهترین خصلت های زنان

امام علی علیه السلام :بهترین خصلت های زنان، بدترین خصلت های مردان است: غرور، ترسویی و بخل؛ زیرا زن هرگاه مغرور باشد خودش را در اختیار [نا محرم ]نمی گذارد. هرگاه بخیل (ممسک) باشد مال خود و شوهرش را نگه می دارد و هرگاه ترسو باشد از هر چیزی که برایش پیش آید (مایه بد نامی باشد) وحشت می کند.

ص :467


1- نهج البلاغة : الحکمة 234.

3602 - النَّهیُ عَن تَولِیَةِ المَرأةِ
3602 - نهی از سپردن زمام حکومت به دست زنان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَن یُفلِحَ قَومٌ ولَّوا أمرَهُمُ امرأةً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَن یُفلِحَ قَومٌ تَملِکُهُمُ امرأةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَن یُفلِحَ قَومٌ أسنَدوا أمرَهُم إلَی امرأةٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَ اُمَراؤکُم خِیارَکُم ، و أغنِیاؤکُم سُمَحاءَکُم ، و اُمورُکُم شُوری بَینَکُم ، فَظَهرُ الأرضِ خَیرٌ لَکُم مِن بَطنِها . و إذا کانَ اُمَراؤکُم شِرارَکُم ، و أغنِیاؤکُم بُخَلاءَکُم ، و اُمورُکُم إلی نِسائکُم ، فبَطنُ الأرضِ خَیرٌ لَکُم مِن ظَهرِها . (4)

سنن الترمذی عن أبی بَکرَةَ :عَصَمَنی اللّهُ بشیءٍ سَمِعتُهُ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، لَمّا هَلکَ کِسری قالَ : مَنِ استَخلَفوا ؟ قالوا : ابنَتَهُ ، فقالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله: لن یُفلِحَ قَومٌ ولَّوا أمرَهُمُ امرأةً .

قالَ : فلَمّا قَدِمَت عائشةُ تَعنی البصرةَ ذَکَرتُ قولَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، فعَصَمَنی اللّهُ بهِ . (5)

3602

نهی از سپردن زمام حکومت به دست زنان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردمی که زمام امور خود را به دست زنی بسپارند، هرگز روی رستگاری را نمی بینند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردمی که زمام دارشان زنی باشد، هرگز رستگار نمی شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردمی که کار خود را به دست زنی بسپارند، هرگز روی رستگاری را نمی بینند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه زمام داران شما نیکان افراد شما باشند و ثروتمندانتان بخشنده و کارهایتان با مشورت انجام گیرد، روی زمین برای شما بهتر از زیر زمین است. و هرگاه زمام داران شما اشرارتان باشند و ثروتمندانتان مردمانی بخیل و کارهایتان به دست زنانتان باشد، زیرِ زمین [رفتن و مُردن ]برای شما بهتر از روی زمین است.

سنن الترمذی_ به نقل از ابو بکره _:

خداوند مرا به واسطه سخنی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم حفظ کرد. زمانی که کسرا مُرد، رسول خدا پرسید: چه کسی را جانشین او کرده اند؟ عرض کردند: دختر او را. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مردمی که زنی را زمامدار خود کنند، هرگز رستگار نمی شوند.

ابو بکره می گوید: زمانی که عایشه به بصره رفت، من به یاد این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله افتادم و خداوند با این سخن مرا حفظ کرد.

ص :468


1- صحیح البخاری : 4/1610/4163.
2- مسند ابن حنبل : 7/335/20540.
3- تحف العقول : 35.
4- سنن الترمذی : 4/529/2266.
5- سنن الترمذی : 4/527/2262.

شرح نهج البلاغة عن أبی بکرة :لَمّا قَدِمَ طَلحَةُ و الزُّبَیرُ البصرةَ تَقَلّدتُ سَیفی و أنا اُریدُ نَصرَهُما ، فدَخَلتُ علی عائشةَ و إذا هِی تأمُرُ و تَنهی ، و إذا الأمرُ أمرُها ! فذَکَرتُ حَدیثا کُنتُ سَمِعتُهُ عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله: لَن یُفلِحَ قَومٌ تُدَبِّرُ أمرَهُمُ امرأةٌ ، فانصَرَفتُ و اعتَزَلتُهُم . (1)

أقول : قال ابن أبی الحدید : و قد روی هذا الخبر علی صورة اُخری : إنّ قَوما یَخرُجونَ بَعدی فی فِئةٍ ، رأسُها امرأةٌ ، لا یُفلِحونَ أبدا.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کلُّ امرئٍ تُدَبِّرُهُ امرأةٌ فهُو مَلعونٌ . (2)

شرح نهج البلاغة_ به نقل از ابو بکره _: زمانی که طلحه و زبیر وارد بصره شدند، من به قصد یاری دادن آنها شمشیرم را برداشتم و پیش عایشه رفتم و دیدم که امر و نهی می کند و فرمان، فرمان اوست. در این هنگام به یاد حدیثی افتادم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده بودم که: مردمی که کار آنها را زنی اداره کند، هرگز رستگار نمی شوند. لذا برگشتم و از آنها کناره گیری کردم.

ابن ابی الحدید می گوید: این خبر به این صورت نیز روایت شده است: بعد از من گروهی خروج می کنند که در رأس آنها زنی قرار دارد. این گروه هرگز رستگار نمی شوند.

امام علی علیه السلام :هر مردی که زنی او را اداره کند، از رحمت خدا به دور است.

ص :469


1- شرح نهج البلاغة : 6/227.
2- بحار الأنوار : 103/228/25.

عنه علیه السلام :و لا تُمَلِّکِ المرأةَ مِن أمرِها ما جاوَزَ نَفسَها ؛ فإنَّ المرأةَ رَیحانَةٌ و لَیسَت بقَهرَمانَةٍ ، و لا تَعْدُ بکَرامَتِها نَفسَها ، و لا تُطمِعْها فی أن تَشفَعَ لِغَیرِها . (1)

امام علی علیه السلام :به زن کاری را که از حدّ و توان او فراتر است، مسپار؛ زیرا زن گُل است نه پیشکار و در گرامیداشت او پا از حدّ فراتر مگذار و کاری مکن که به میانجی کردن از کسی طمع کند.

3603 - مَدحُ حُبِّ النِّساءِ
3603 - ستایش زن دوستی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلَّما ازدادَ العَبدُ إیمانا ازدادَ حُبّا للنِّساءِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :حُبِّبَ إلَیّ مِن الدُّنیا النِّساءُ و الطِّیبُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن أخلاقِ الأنبیاءِ صلّی اللّهُ علَیهِم حُبُّ النِّساءِ . (4)

عنه علیه السلام :کُلُّ مَنِ اشتَدَّ لَنا حُبّا اشتَدَّ للنِّساءِ حُبّا و للحَلْواءِ . (5)

3603

ستایش زن دوستی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چه ایمان بنده بیشتر شود، زن دوستی او فزونتر می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از همه دنیا، تنها زن و عطر در نزد من محبوب است.

امام صادق علیه السلام :از اخلاق پیامبران _ که درود خدا بر آنان باد _ ، زن دوستی است.

امام صادق علیه السلام :هر کس علاقه اش به ما بیشتر باشد، علاقه اش به زن و شیرینی بیشتر است.

3604 - ذَمُّ حُبِّ النِّساءِ
3604 - نکوهش زن دوستی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما عُصِیَ اللّهُ تبارکَ و تعالی بِسِتِّ خِصالٍ : حُبُّ الدُّنیا ، و حُبُّ الرِّئاسةِ، و حُبُّ الطَّعامِ ، و حُبُّ النِّساءِ ، و حُبُّ النَّومِ ، و حُبُّ الرّاحَةِ . (6)

3604

نکوهش زن دوستی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی، نخستین بار به سبب شش خصلت نافرمانی شد: دنیا دوستی، ریاست طلبی، شکم پرستی، زن دوستی، علاقه به خواب و راحت طلبی.

ص :470


1- نهج البلاغة: الکتاب31.
2- النوادر للراوندی : 114/109 .
3- سنن النسائی : 7/61.
4- الکافی : 5/320/1.
5- مستطرفات السرائر : 143/8.
6- الخصال : 330/27.

عنه صلی الله علیه و آله :ما لإبلیسَ جُندٌ أعظَمُ مِن النِّساءِ و الغَضَبِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النِّساءُ أعظَمُ الفِتنَتَینِ . (2)

عنه علیه السلام:الفِتَنُ ثلاثٌ : حُبُّ النِّساءِ و هُو سَیفُ الشّیطانِ ......... فمَن أحَبَّ النِّساءَ لَم یَنتَفِعْ بعَیشِهِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ابلیس را لشکری بزرگتر از زنان و خشم نیست.

امام علی علیه السلام :زن ها بزرگترین فتنه اند.

امام علی علیه السلام :فتنه ها سه تاست: زن دوستی، که این شمشیر شیطان است ......... کسی که زن دوست باشد از زندگیش بهره ای نمی برد. (4)

3605 - الاستِهتارُ بِالنِّساءِ
3605 - دلباختگی به زنان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام:إیّاکَ و کَثرَةَ الوَلَهِ بالنِّساءِ، و الإغراءِ بِلَذّاتِ الدُّنیا ، فإنّ الوَلِهَ بالنِّساءِ مُمتَحَنٌ، و الغَرِیَّ باللَّذّاتِ مُمتَهَنٌ . (5)

عنه علیه السلام :الاستِهتارُ بالنّساءِ شِیمَةُ النَّوْکَی . (6)

عنه علیه السلام :لا تُکثِرَنَّ الخَلوَةَ بالنِّساءِ فیَملَلنَکَ و تَمَلَّهُنَّ ، و استَبقِ مِن نَفسِکَ و عَقلِکَ بالإبطاءِ عَنهُنَّ . (7)

عنه علیه السلام :تَسَربَلِ الحَیاءَ ، و ادَّرِعِ الوَفاءَ ، و احفَظِ الإخاءَ ، و أقلِلْ مُحادَثَةَ النِّساءِ ، یَکمُلْ لَکَ السَّناءُ . (8)

3605

دلباختگی به زنان

امام علی علیه السلام :بپرهیز از شیفتگی به زنان و آزمندی به لذّت های دنیا؛ زیرا شیفته زنان در رنج و محنت است و آزمند لذّت ها خوار.

امام علی علیه السلام :دلباختگی به زنان، خصلت احمقان است.

امام علی علیه السلام :با زنان زیاد خلوت نشینی مکن که از یکدیگر ملول می شوید و با کندی کردن از [رفتن نزد] ایشان قدری از جان و خرد خویش را باقی گذار.

امام علی علیه السلام :جامه حیا بپوش و زره وفاداری بر تن کن، [رابطه] برادری را نگه دار و با زنان کمتر گفتگو کن، تا والایی تو کامل گردد.

ص :471


1- الکافی : 5/515/5.
2- غرر الحکم : 1680.
3- الخصال : 113/91.
4- اسلام به زندگی خانوادگی اهمیت فراوانی می دهد و مرزهای آن را محترم می شمارد. از این رو همه تمتّعات و برخورداری های جنسی را به همان محدود کرده و خواستار آن است که مردان تنها به همسران خود توجه داشته باشند و همه محبت و شوق خود را نثار آنان کنند و این همان محبّت ممدوح و اعلان شده پیامبر صلی الله علیه و آله است ؛ و از سوی دیگر از مردان می خواهد که در دام شیطان نیفتاده و دل از زنان دیگر برکنند و گر نه هر روز به محبّت زنی گرفتار آمده و چون نتوانند به مطلوب خود نایل آیند، عیش و زندگی خود را قرین ناکامی و تباهی سازند و یا در ورطه حرام و هلاکت درافتند.
5- غرر الحکم : 2721.
6- غرر الحکم : 1317.
7- غرر الحکم : 10414.
8- غرر الحکم : 4536.

عنه علیه السلام :لا تُنازِعِ السُّفَهاءَ ، و لا تُستَهتَرْ بالنِّساءِ ؛ فإنّ ذلکَ یُزری بالعُقَلاءِ . (1)

امام علی علیه السلام :با کم خردان ستیزه مکن و دلباخته زنان مشو؛ زیرا که اینها مایه عیب خردمندان است.

3606 - النَّوادِرُ
3606 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن صَباحٍ إلاّ و مَلَکانِ یُنادِیانِ : وَیلٌ لِلرِّجالِ مِن النِّساءِ ، و وَیلٌ لِلنِّساءِ مِن الرِّجالِ ! (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یُؤمِنُ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ فلا یَبیتُ فی مَوضِعٍ یَسمَعُ نَفَسَهُ امرأةٌ لَیست لَهُ بمَحرَمَةٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَخلُوَنَّ رجُلٌ بامرأةٍ إلاّ کانَ ثالِثَهُما الشّیطانُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صِیانَةُ المرأةِ أنعَمُ لِحالِها و أدوَمُ لجَمالِها . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ علَی النّساءِ أذانٌ و لا إقامَةٌ ، و لا جُمُعَةٌ و لا جَماعَةٌ . (6)

(7)

3606

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بامدادی نیست مگر این که دو فرشته آواز می دهند: وای بر مردان از دست زنان! و وای بر زنان از دست مردان!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد، شب را در جایی که زن نا محرم [صدای ]نَفس او را بشنود، نمی خوابد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مردی با زنی خلوت نمی کند، مگر این که سومین آنها شیطان است.

امام علی علیه السلام :نگهداریِ زن، حال و روز او را خوشتر و زیبایی اش را پایدارتر می کند.

امام صادق علیه السلام :بر زنان نه اذان [واجب ]است نه اقامه و نه [شرکت در نماز ]جمعه و نه جماعت.

ص :472


1- غرر الحکم : 10422.
2- الترغیب و الترهیب : 3/37/12.
3- تنبیه الخواطر : 2/91.
4- الترغیب و الترهیب : 3/38/14.
5- غرر الحکم : 5820.
6- وسائل الشیعة : 4/638/6 .
7- (انظر) وسائل الشیعة : 14/161 باب 123.

485 - المروءة

485 - مردانگی
اشاره

(1)

(2)

ص :473


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76/311 باب 59 «معنَی الفُتوّة و المُروّة». کنز العمّال : 3/408 ، 788 «المُروءة».
2- انظر: عنوان 405 «الفُتوّة» ، السَّفَر : باب 1814.

3607 - أهَمِّیَّةُ المُروءَةُ
3607 - اهمیّت مردانگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُروءَةُ اسمٌ جامِعٌ لسائرِ الفَضائلِ و المَحاسِنِ . (1)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ تَحُثُّ علَی المَکارِمِ . (2)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ تَمنَعُ مِن کُلِّ دَنیَّةٍ . (3)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ من کُلِّ خَناءٍ عَرِیَّةٌ بَرِیَّةٌ . (4)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ مِن کلِّ لُؤمٍ بَرِیّةٌ . (5)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ بَرِیّةٌ مِن الخَناءِ و الغَدرِ . (6)

عنه علیه السلام :مِیزَةُ الرّجُلِ عَقلُهُ ، و جَمالُهُ مُروءَتُهُ . (7)

عنه علیه السلام :ما حَملَ الرّجُلُ حِملاً أثقَلَ من المُروءَةِ . (8)

3607

اهمیّت مردانگی

امام علی علیه السلام :مردانگی، نامی است که همه فضایل و محاسن را در بر می گیرد.

امام علی علیه السلام :مردانگی، به بزرگواری ها برمی انگیزد.

امام علی علیه السلام :مردانگی، مانع هر گونه پستی است.

امام علی علیه السلام :مردانگی، از هر گونه ناسزاگویی عاری و برکنار است.

امام علی علیه السلام :مردانگی، از هر گونه فرومایگی به دور است.

امام علی علیه السلام :مردانگی، از دشنام گویی و پیمان شکنی مبرّاست.

امام علی علیه السلام :شناسه مرد، خرد اوست و زیبایی او مردانگی اش.

امام علی علیه السلام :مرد، هیچ باری سنگین تر از مردانگی بر نداشته است.

ص :474


1- غرر الحکم : 2178.
2- غرر الحکم : 1296.
3- غرر الحکم : 1475.
4- غرر الحکم : 1188.
5- غرر الحکم : 1476.
6- غرر الحکم : 1486.
7- غرر الحکم : 9749.
8- غرر الحکم : 9658.

عنه علیه السلام :علی قَدرِ شَرَفِ النّفسِ تکونُ المُروءَةُ . (1)

عنه علیه السلام:مُروءَةُ الرّجُلِ علی قَدرِ عَقلِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مُروءَةُ الرّجُلِ فی نَفسِهِ نَسَبٌ لِعَقِبِهِ و قَبیلَتِهِ . (3)

امام علی علیه السلام :مردانگی، به اندازه شرافت نفْس (بزرگواری) بستگی دارد.

امام علی علیه السلام :مردانگیِ مرد، به اندازه خردمندی اوست.

امام صادق علیه السلام :مردانگیِ مرد درباره خودش، نسبی است برای بازماندگان و قبیله او.

3608 - تَفسیرُ المُروءَةِ
3608 - تفسیر مردانگی

کنز العمّال :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لِرجُلٍ مِن ثَقیفٍ _ : یا أخا ثَقیفٍ ، ما المُروءةُ فیکُم ؟ قالَ : یا رسولَ اللّهِ، الإنصافُ و الإصلاحُ . قالَ : و کذلکَ هِی فینا . (4)

تاریخ الیعقوبی :قال [رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]لرجُلٍ مِن ثَقیفٍ : ما المُروءَةُ فیکُم ؟ فقالَ : الصَّلاحُ فی الدِّینِ ، و إصلاحُ المَعیشَةِ ، و سَخاءُ النَّفسِ ، و حُسنُ الخُلقِ ، فقالَ : کذلکَ هِی فِینا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ المُروءَةِ _: لا تَفعَلُ شیئا فی السِّرِّ تَستَحیی مِنهُ فی العَلانِیَةِ . (6)

3608

تفسیر مردانگی

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ به مردی از قبیله ثقیف _ فرمود : ای مرد ثقفی! در میان شما مردانگی به چیست؟ عرض کرد: ای رسول خدا! به انصاف داشتن و اصلاح. حضرت فرمود: در میان ما نیز چنین است.

تاریخ یعقوبی:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به مردی از قبیله ثقیف فرمود : در میان شما مردانگی به چیست؟ عرض کرد: به درست بودن در دین و بهبود معاش و سخاوت نفْس و خوش خویی. حضرت فرمود: در میان ما نیز مردانگی همین است.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال : مردانگی چیست؟ _فرمود : این که در نهان کاری نکنی که آشکارا از انجام آن شرم داشته باشی.

ص :475


1- غرر الحکم : 6177.
2- غرر الحکم : 9777.
3- کشف الغمّة : 2/420.
4- کنز العمّال : 8763.
5- تاریخ الیعقوبی : 2/98.
6- تحف العقول : 223.

عنه علیه السلام :المُروءَةُ العَدلُ فی الإمرَةِ ، و العَفوُ مَع القُدرَةِ ، و المُواساةُ فی العِشرَةِ (1) . (2)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ اجتِنابُ الدَّنِیَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ إنجازُ الوَعدِ . (4)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ اجتِنابُ الرّجُلِ ما یَشینُهُ ، و اکتِسابُهُ ما یَزینُهُ . (5)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ تَعهُّدُ ذَوی الأرحامِ . (6)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ بَثُّ المَعروفِ ، و قِرَی الضُّیوفِ . (7)

عنه علیه السلام :علی قَدرِ المُروءَةِ تکونُ السَّخاوَةُ . (8)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ القَناعَةُ و التَّجَمُّلُ . (9)

عنه علیه السلام :التَّجَمُّلُ مُروءَةٌ ظاهِرَةٌ . (10)

عنه علیه السلام :مَن أماتَ شَهوَتَهُ أحیی مُروءَتَهُ . (11)

عنه علیه السلام :حَسَبُ الرّجُلِ عَقلُهُ ، و مُروءَتُهُ خُلقُهُ . (12)

امام علی علیه السلام :مردانگی، دادگری در حکومت است و گذشت در عین داشتن توانایی [بر انتقام] و داشتن حسّ همدردی در زندگی.

امام علی علیه السلام :مردانگی، دوری کردن از پستی است.

امام علی علیه السلام :مردانگی، وفا کردن به وعده است.

امام علی علیه السلام :مردانگی، دوری کردن مرد است از آنچه مایه ننگ اوست و به دست آوردن چیزهایی که باعث آراستگی اوست.

امام علی علیه السلام :مردانگی، رسیدگی به خویشاوندان است.

امام علی علیه السلام :مردانگی، بذل احسان است و پذیرایی از میهمان.

امام علی علیه السلام :سخاوت، به اندازه مردانگی بستگی دارد.

امام علی علیه السلام :مردانگی، قناعت است و آراستگی (آبرو داری و شکیبایی در برابر دشواری ها).

امام علی علیه السلام :آراستگی (آبرو داری و شکیبایی در برابر سختی ها) مروّتی آشکار است.

امام علی علیه السلام :هر که شهوت خود را بمیراند، مروّتش را زنده گردانَد.

امام علی علیه السلام :ارجمندی مَرد، خرد اوست و مروّت او، خویِ [خوش] او.

ص :476


1- غرر الحکم: 2112.
2- هکذا فی الطبعة المعتمدة ، و فی طبعة النجف «فی العُسرَةِ».
3- غرر الحکم : 968.
4- غرر الحکم : 845 .
5- غرر الحکم : 1815.
6- غرر الحکم : 2132.
7- غرر الحکم : 2171.
8- غرر الحکم : 6176.
9- غرر الحکم : 363.
10- غرر الحکم : 320.
11- غرر الحکم : 8359.
12- غرر الحکم : 4891.

عنه علیه السلام :ثلاثٌ فیهِنَّ المُروءَةُ : غَضُّ الطَّرْفِ ، و غَضُّ الصَّوتِ ، و مَشیُ القَصدِ . (1)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ هُنَّ المُروءَةُ : جُودٌ مَع قِلَّةٍ ، و احتِمالٌ مِن غَیرِ مَذلَّةٍ ، و تَعفُّفٌ عَنِ المَسألَةِ . (2)

عنه علیه السلام :نِظامُ المُروءَةِ فی مُجاهَدَةِ أخیکَ علی طاعَةِ اللّهِ سبحانَهُ ، و صَدِّهِ عَن مَعاصیهِ ، و أن یَکثُرَ علی ذلکَ مَلامُهُ . (3)

کنز العمّال :مرّ علیُّ بنُ أبی طالب علیه السلام بفتیان من قُریشٍ یَتَذاکَرونَ المُروءَةَ، فسألهم : ما تَذاکَرونَ ؟ قالوا : المُروءَةَ ، فقالَ : علی الإنصافِ و التَّفضُّلِ . (4)

کنز العمّال عن علیٍّ علیه السلام :أنّه مَرُّ علی قَومٍ یَتَحَدّثونَ، فقالَ : فیمَ أنتُم ؟ فقالوا: نَتَذاکَرُ المُروءَةَ، فقالَ: أ وَ ما کَفاکُمُ اللّهُ فی کِتابهِ إذ یقولُ: «إنَ اللّهَ یأمُرُ بالعَدْلِ و الإحْسانِ» (5) ؟! فالعَدلُ الإنصافُ ، و الإحسانُ التَّفَضُّلُ ، فما بَعدَ هذا ؟! (6)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا سألَهُ مُعاویَةُ عَنِ الکَرَمِ و النَّجدَةِ و المُروءَةِ _أمّا الکَرَمُ فالتَّبَرُّعُ بالمَعروفِ ، و الإعطاءُ قَبلَ السّؤالِ ، و الإطعامُ فی المَحْلِ ......... و أمّا المُروءَةُ فحِفظُ الرّجُلِ دِینَهُ ، و إحرازُهُ نَفسَهُ مِن الدَّنَسِ ، و قِیامُهُ بضَیعَتِهِ ، و أداءُ الحُقوقِ ، و إفشاءُ السّلامِ . (7)

امام علی علیه السلام :مردانگی در سه چیز است: پائین انداختن نگاه، پایین آوردن صدا و راه رفتن با اعتدال.

امام علی علیه السلام :سه خصلت ، مردانگی است : بخشندگی در تنگدستی، تحمّل بی آن که با خواری همراه باشد و خویشتنداری از نیاز خواهی.

امام علی علیه السلام :آیین مردانگی در این است که با برادرت برای [وا داشتن او به ]طاعت خدا و بازداشتنش از معاصی او مبارزه کنی و این که در این باره (ترک طاعت و ارتکاب معاصی) او را بسیار سرزنش نمایی.

کنز العمّال :امام علی علیه السلام به جوانانی از قریش که درباره مردانگی گفتگو می کردند برخورد کرد، از آنها سؤال کرد : از چه سخن می گویید؟ عرض کردند: از مردانگی. حضرت فرمود: [مردانگی] به انصاف و احسان است.

کنز العمّال :امام علی علیه السلام به گروهی که با یکدیگر سخن می گفتند برخورد کرد و فرمود : چه می کنید؟ عرض کردند: درباره مردانگی گفتگو می کنیم. فرمود: آیا خداوند در کتاب خود پاسخ شما را نداده است، آن جا که می فرماید: «همانا خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد؟» عدل، انصاف است و احسان تفضّل. پس از این ها دیگر چه چیزی هست؟

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به سؤال معاویه از بزرگواری و دلیری و مردانگی _فرمود : امّا بزرگواری (سخاوت) داوطلب شدن در احسان و نیکی است و دِهش پیش از خواهش و اطعام کردن در قحط سالی ......... و اما مردانگی آن است که آدمی دین خود را نگه دارد و خویشتن را از آلودگی حفظ کند و به املاکش رسیدگی کند و حقوق را بپردازد و به همگان سلام گوید.

ص :477


1- غرر الحکم : 4660.
2- غرر الحکم : 4669.
3- غرر الحکم : 9997.
4- کنز العمّال : 8762.
5- النحل : 90 .
6- کنز العمّال : 4475.
7- نزهة النّاظر : 79/32.

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ المُروءَةِ _: حِفظُ الدِّینِ ، و إعزازُ النّفسِ ، و لِینُ الکَنَفِ ، و تَعَهُّدُ الصَّنیعَةِ ، و أداءُ الحُقوقِ ، و التَّحَبُّبُ إلَی النّاسِ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: شُحُّ الرّجُلِ علی دِینِهِ ، و إصلاحُهُ مالَهُ ، و قِیامُهُ بالحُقوقِ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: العَفافُ فی الدِّینِ ، و حُسنُ التَّقدیرِ فی المَعیشَةِ، و الصَّبرُ علَی النّائبَةِ . (3)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :الوَفاءُ مُروءَةٌ . (4)

تحف العقول :قال الإمامُ الباقرُ علیه السلام _ لِمَن حَضَرَهُ _ : ما المُروءَةُ ؟ فتَکلَّموا ، فقالَ علیه السلام : المُروءَةُ أن لا تَطمَعَ فتَذِلَّ ، و تَسألَ فتَقِلَّ ، و لا تَبخَلَ فتُشتَمَ ، و لا تَجهَلَ فتُخصَمَ . (5)

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از مردانگی _فرمود: حفظ دین و عزّت نفس و نرمش و مداومت بر نیکی و احسان و گزاردن حقوق و دوستی نمودن با مردم است.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به همان پرسش _فرمود: آزمندی مرد به دین خود و بهبود بخشیدن به دارایی اش و گزاردن حقوق.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به همان پرسش _فرمود: پاکی در دین و اندازه نگه داشتن (برنامه ریزی درست) در امر معاش و شکیبایی در برابر پیشامدهای سخت.

امام حسین علیه السلام :وفاداری، مردانگی است.

تحف العقول :امام باقر علیه السلام _ خطاب به کسانی که در محضر ایشان بودند _ فرمود : مروّت چیست؟ هر یک از آنان سخنی گفت. حضرت فرمود: مروّت آن است که طمع نورزی، که خوار می شوی و دست سؤال دراز نکنی که نادار می گردی و بخل نورزی که دشنام می شنوی و جهل نورزی که محکوم می شوی.

ص :478


1- تحف العقول : 225.
2- تحف العقول : 235.
3- معانی الأخبار : 258/5.
4- کشف الغمّة : 2/242.
5- تحف العقول : 293.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ المُروءَةِ _: لا یَراکَ اللّهُ حَیثُ نَهاکَ ، و لا یَفقِدُکَ مِن حَیثُ أمَرَکَ . (1)

عنه علیه السلام :المُروءَةُ مُروءَتانِ : مُروءَةُ الحَضَرِ ، و مُروءَةُ السَّفَرِ ؛ فأمّا مُروءَةُ الحَضَرِ فَتِلاوَةُ القُرآنِ ، و حُضورُ المَساجِدِ ، و صُحبَةُ أهلِ الخَیرِ ، و النَّظَرُ فی الفِقهِ . و أمّا مُروءَةُ السَّفَرِ فبَذلُ الزّادِ، و المِزاحُ فیغَیرِ ما یُسخِطُ اللّهَ ، و قِلَّةُ الخِلافِ علی مَن صَحِبَکَ ، و تَرکُ الرِّوایَةِ علَیهِم إذا أنتَ فارَقتَهُم . (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش: مردانگی چیست؟ _فرمود : این که خداوند تو را در جایی که نهیت کرده است، حاضر نبیند و در آن جا که فرمانت داده است، غایب نیابد.

امام صادق علیه السلام :مردانگی دو تاست: مردانگی در حَضَر و مردانگی در سفر. اما مردانگی در حضر، تلاوت قرآن است و حاضر شدن در مساجد و همنشینی با نیکان و اندیشیدن در فقه (مسائل دین) و اما مردانگی در سفر، بخشیدن از توشه است و شوخی کردن در آنچه که موجب خشم خدا نشود و کمتر ناسازگاری کردن با همسفرت و این که وقتی از همسفرانت جدا شدی بر ضدّ آنها چیزی نقل نکنی.

3609 - ما یُعدُّ مِنَ المُروءَةِ
3609 - آنچه از مردانگی به شمار آید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن المُروءَةِ أن یُنصِتَ الأخُ لأخیهِ إذا حَدَّثَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مِنَ المُروءَةِ استِصلاحُ المالِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن المُروءَةِ العَمَلُ للّهِ فَوقَ الطّاقَةِ (5) . (6)

3609

آنچه از مردانگی به شمار آید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گوش دادن برادر به برادرش هرگاه با او سخن بگوید، از مردانگی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در پی رشد دادن و بهسازی مال بودن، از مردانگی است.

امام علی علیه السلام :کار کردنِ بیش از توان برای خدا، از مردانگی است.

ص :479


1- تحف العقول : 359.
2- معانی الأخبار : 258/8.
3- کنز العمّال : 7177 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/166/3616.
5- غرر الحکم : 9303.
6- (انظر) عنوان 84 «الجهاد (الإجتهاد فی طاعة اللّه )».

عنه علیه السلام :مِن المُروءَةِ تَعهُّدُ الجِیرانِ . (1)

عنه علیه السلام :مِن المُروءَةِ أن تَقتَصِدَ فلا تُسرِفَ ، و تَعِدَ فلا تُخلِفَ . (2)

عنه علیه السلام :مِن المُروءَةِ احتِمالُ جِنایاتِ الإخوانِ . (3)

عنه علیه السلام :مِن المُروءَةِ أنّکَ إذا سُئلتَ أن تَتَکلّفَ، و إذا سَألتَ أن تُخَفِّفَ . (4)

عنه علیه السلام :غَضُّ الطَّرْفِ مِن المُروءَةِ . (5)

عنه علیه السلام :إخفاءُ الفاقَةِ و الأمراضِ مِن المُروءَةِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن شَرائطِ المُروءَةِ التَّنَزُّهُ عَنِ الحَرامِ . (7)

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ علَی المُروءَةِ بِکَثرَةِ الحَیاءِ، و بَذلِ النَّدی ، و کَفِّ الأذی . (8)

عنه علیه السلام:یُستَدَلُّ علی مُروءَةِ الرّجُلِ بِبَثِّ المَعروفِ ، و بَذلِ الإحسانِ ، و تَرکِ الامتِنانِ . (9)

امام علی علیه السلام :رسیدگی به همسایگان، از مردانگی است.

امام علی علیه السلام :از مردانگی است که میانه روی کنی و اسراف نورزی و وعده دهی و خُلف وعده نکنی.

امام علی علیه السلام :تحمّل کردن گناهان برادران [و تلافی نکردن آنها] از مردانگی است.

امام علی علیه السلام :از مردانگی است که هرگاه از تو خواهشی شد [برای برآوردن آن ]خودت را به زحمت اندازی و هرگاه تو [از کسی] خواهشی کردی، سبک گیری.

امام علی علیه السلام :پایین انداختن نگاه، از مردانگی است.

امام علی علیه السلام :پنهان داشتن ناداری و بیماری ها، از مردانگی است.

امام علی علیه السلام :خودداری از حرام، از شرایط مردانگی است.

امام علی علیه السلام :با حیایی بسیار، و داد و دِهش و خویشتنداری از آزار رسانی، نشانگر مردانگی است.

امام علی علیه السلام :پراکندن نیکی و بی دریغ احسان کردن و خودداری از منّت نهادن، نشانه مردانگی مرد است.

ص :480


1- غرر الحکم : 9281.
2- غرر الحکم : 9425.
3- غرر الحکم : 9444.
4- غرر الحکم : 9424.
5- غرر الحکم : 6396.
6- غرر الحکم : 1146.
7- غرر الحکم : 9337.
8- غرر الحکم : 10966.
9- غرر الحکم : 10974.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مِن مُروءَةِ الرّجُلِ أن یکونَ دَوابُّهُ سِماناً . (1)

عنه علیه السلام :مِن المُروءَةِ فَراهَةُ الدّابَّةِ . (2)

امام کاظم علیه السلام :از مردانگی آدمی این است که ستورانش فربه باشند.

امام کاظم علیه السلام :چاق و چلّه بودن ستور از جوانمردی [صاحب آن] است.

3610 - جِماعُ المروءَةِ
3610 - همه مردانگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جِماعُ المُروءَةِ أن لا تَعمَلَ فی السِّرِّ ما تَستَحیی مِنهُ فی العَلانِیَةِ . (3)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ هُنَّ المُروءَةُ : جُودٌ مَع قِلَّةٍ، و احتِمالٌ مِن غَیرِ مَذَلَّةٍ، و تَعَفُّفٌ عَنِ المَسألَةِ . (4)

عنه علیه السلام :خَصلَتانِ فیهِما جِماعُ المُروءَةِ : اجتِنابُ الرّجُلِ ما یَشینُهُ ، و اکتِسابُهُ ما یَزینُهُ . (5)

عنه علیه السلام :ثلاثٌ هُنَّ جِماعُ المُروءَةِ : عَطاءٌ مِن غَیرِ مَسألَةٍ ، و وَفاءٌ مِن غَیرِ عَهدٍ ، وجُودٌ مَع إقلالٍ . (6)

3610

همه مردانگی

امام علی علیه السلام :همه مردانگی، این است که در نهان کاری را نکنی که آشکارا از انجام آن شرم داشته باشی.

امام علی علیه السلام :سه خصلت است که مردانگی را تشکیل می دهند: بخشیدن با وجود تنگدستی، تحمّلی که با خواری همراه نباشد و خود داری از نیاز خواهی.

امام علی علیه السلام :همه مردانگی در دو خصلت است: دوری کردن مرد از آنچه مایه ننگ اوست و به دست آوردن چیزی که موجب آراستگی اوست.

امام علی علیه السلام :سه چیز همه مردانگی است: دَهشِ بدون خواهش، وفاداری بی آنکه پیمانی بسته شده باشد و بخشش با وجود تنگدستی.

3611 - أوَّلُ المُروءَةِ وآخِرُها
3611 - آغاز و انجام مردانگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوَّلُ المُروءَةِ طاعَةُ اللّهِ ، و آخِرُها التَّنزُّهُ عَنِ الدَّنایا . (7)

3611

آغاز و انجام مردانگی

امام علی علیه السلام :آغاز مردانگی، طاعت خداست و انجام آن رهیدن از پستی ها.

ص :481


1- الکافی : 6/479/9.
2- الکافی : 6/479/9.
3- غرر الحکم : 4785.
4- غرر الحکم : 4669.
5- غرر الحکم : 5081.
6- غرر الحکم : 4667.
7- غرر الحکم : 3195.

عنه علیه السلام :أوَّلُ المُروءَةِ البِشرُ ، و آخِرُها استِدامَةُ البِرِّ . (1)

عنه علیه السلام :أوَّلُ المُروءَةِ طَلاقَةُ الوَجهِ ، و آخِرُها التَّوَدُّدُ إلَی النّاسِ . (2)

عنه علیه السلام :الضِّیافَةُ رأسُ المُروءَةِ . (3)

عنه علیه السلام :الصِّیانَةُ رأسُ المُروءَةِ . (4)

عنه علیه السلام :أصلُ المُروءَةِ الحَیاءُ ، و ثَمَرَتُها العِفَّةُ . (5)

امام علی علیه السلام :آغاز مردانگی، خوشرویی است و انجام آن مداومت بر احسان و نیکی.

امام علی علیه السلام :آغاز مردانگی، گشاده رویی است و انجام آن، دوستی نمودن با مردم.

امام علی علیه السلام :مهمانداری، رأس مردانگی است.

امام علی علیه السلام :خویشتنداری، رأس مردانگی است.

امام علی علیه السلام :ریشه مردانگی، حیا است و میوه اش پاکدامنی.

3612 - ما بِهِ تَمامُ المُروءَةِ
3612 - کمال مردانگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُروءَةُ إصلاحُ المالِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَتِمُّ مُروءَةُ الرّجُلِ حتّی یَتَفَقّهَ (فی دِینهِ)، و یَقتَصِدَ فی مَعیشَتِهِ، و یَصبِرَ علَی النّائبةِ إذا نَزَلَت بهِ، و یَستَعذِبَ مَرارَةَ إخوانِهِ . (7)

عنه علیه السلام :مِن تَمامِ المُروءَةِ التَّنزُّهُ عنِ الدَّنِیَّةِ . (8)

3612

کمال مردانگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردانگی، بهسازی دارایی است.

امام علی علیه السلام :مردانگی مرد کامل نشود، مگر آن گاه که در دینش فقیه و دانا شود، در زندگیش میانه روی کند، در برابر پیشامدهای سختی که به او می رسد شکیبا باشد و تلخی برادران را شیرین یابد.

امام علی علیه السلام :دوری کردن از پستی، از کمال مردانگی است.

ص :482


1- غرر الحکم : 3292.
2- غرر الحکم : 3290.
3- غرر الحکم : 528.
4- تحف العقول : 214.
5- غرر الحکم : 3101.
6- کنز العمّال : 7178.
7- تحف العقول : 223.
8- غرر الحکم : 9369.

عنه علیه السلام:مِن تَمامِ المُروءَةِ أن تَنسَی الحَقَّ لکَ و تَذکُرَ الحَقَّ علَیکَ . (1)

عنه علیه السلام :حَسبُ المَرءِ مِن کَمالِ المُروءَةِ تَرکُهُ ما لا یَجمُلُ بهِ . (2)

عنه علیه السلام :بالرِّفقِ تَتِمُّ المُروءَةُ . (3)

عنه علیه السلام :بالصِّدقِ تَکمُلُ المُروءَةُ . (4)

عنه علیه السلام:لا تَکمُلُ المُروءَةُ إلاّ لِلَبیبٍ . (5)

عنه علیه السلام :بالصِّدقِ و الوَفاءِ تَکمُلُ المُروءَةُ لأهلِها . (6)

عنه علیه السلام :مَن صَبَرَ علی شَهوَتِهِ تَناهی فی المُروءَةِ . (7)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :استِنماءُ المالِ تَمامُ المُروءَةِ . (8)

امام علی علیه السلام :از کمال مردانگی است که حقّی را که بر گردن دیگران داری، فراموش کنی و حقّی را که دیگران بر گردن تو دارند، به یاد داشته باشی.

امام علی علیه السلام :در کمال مردانگیِ آدمی، همین بس که آنچه را زیبنده او نیست ترک گوید.

امام علی علیه السلام :با نرمی و مداراست که مردانگی به کمال می رسد.

امام علی علیه السلام :با صدق و راستی است که مردانگی کامل می شود.

امام علی علیه السلام :مردانگی جز برای خردمند، کامل نمی شود.

امام علی علیه السلام :با صداقت و وفاداری است که مردانگی برای ارباب مروّت به کمال می رسد.

امام علی علیه السلام :هر که در برابر شهوت خویش پایداری ورزد، مردانگی را به نهایت رساند.

امام زین العابدین علیه السلام :رشد دادن دارایی، کمال مردانگی است.

3613 - أشرَفُ المُروءَةِ وأفضَلُها
3613 - بهترین و برترین مردانگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشرَفُ المُروءَةِ حُسنُ الاُخُوَّةِ . (9)

3613

بهترین و برترین مردانگی

امام علی علیه السلام :بهترین مردانگی، حُسن برادری است.

ص :483


1- غرر الحکم : 9409.
2- بحار الأنوار : 78/80/66.
3- غرر الحکم : 4201.
4- غرر الحکم : 4224.
5- غرر الحکم : 10609.
6- غرر الحکم : 4307.
7- غرر الحکم : 8224.
8- تحف العقول : 283.
9- غرر الحکم : 2986.

عنه علیه السلام :أشرَفُ المُروءَةِ مِلکُ الغَضَبِ و إماتَةُ الشَّهوَةِ . (1)

عنه علیه السلام:أفضَلُ المُروءَةِ استِبقاءُ (2) الرّجُلِ ماءَ وَجهِهِ . (3)

عنه علیه السلام:أفضَلُ المُروءَةِ احتِمالُ جِنایاتِ الإخوانِ . (4)

عنه علیه السلام:أفضَلُ المُروءَةِ مُواساةُ الإخوانِ بالأموالِ ، و مُساواتُهُم فی الأحوالِ . (5)

عنه علیه السلام:مِن أفضَلِ المُروءَةِ صِلَةُ الرِّحِمِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن أفضَلِ المُروءَةِ صِیانَةُ الحَزمِ . (7)

عنه علیه السلام :مُبایَنَةُ العَوامِّ مِن أفضَلِ المُروءَةِ . (8)

عنه علیه السلام :أحسَنُ المُروءَةِ حِفظُ الوُدِّ . (9)

امام علی علیه السلام :بهترین مردانگی، در اختیار گرفتن خشم و میراندن شهوت است.

امام علی علیه السلام :برترین مردانگی، پاسداری مرد از آبروی خویش است.

امام علی علیه السلام :برترین مردانگی، تحمّل گناهان برادران [و تلافی نکردن آنها ]است.

امام علی علیه السلام :برترین مردانگی، سهیم کردن برادران در دارایی خود و برابر نمودن خود با حال و روز آنان است.

امام علی علیه السلام :از برترین مردانگی، صله رحم است.

امام علی علیه السلام :از برترین مردانگی، حفظ استوار اندیشی است.

امام علی علیه السلام :جدایی گزیدن از عوام، از برترین مردانگی است.

امام علی علیه السلام :بهترین مردانگی، نگهداشتن دوستی است.

3614 - مَن لا مُروءَةَ لَهُ
3614 - کسی که مردانگی ندارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیسَ مِن المُروءَةِ الرِّبحُ علَی الإخوانِ . (10)

3614

کسی که مردانگی ندارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سود گرفتن از برادران، به دور از مردانگی است.

ص :484


1- غرر الحکم : 3102.
2- فی الطبعة المعتمدة «استقبال» ، و ما أثبتناه من طبعة النجف و بیروت و طهران.
3- غرر الحکم : 3155.
4- غرر الحکم : 3116.
5- غرر الحکم : 3314.
6- غرر الحکم : 9384.
7- غرر الحکم : 9398.
8- غرر الحکم : 9775.
9- غرر الحکم : 3017.
10- کنز العمّال : 7176.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّئیمُ لا مُروءَةَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام:لا مُروءَةَ مَع شُحٍّ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لا دِینَ لَهُ لا مُروءَةَ لَهُ ، مَن لا مُروءَةَ لَهُ لا هِمَّةَ لَهُ . (3)

عنه علیه السلام:بَخَسَ مُروءَتَهُ مَن ضَعُفَ یَقینُهُ . (4)

عنه علیه السلام :لَم یَتّصِفْ بالمُروءَةِ مَن لَم یَرعَ ذِمّةَ أولیائهِ ، و یُنصِفْ أعداءهُ . (5)

عنه علیه السلام :الحِرصُ یُزری بالمُروءَةِ . (6)

عنه علیه السلام:مِن أفضَلِ الدِّینِ المُروءَةُ، و لا خَیرَ فی دِینٍ لَیسَ لَهُ مُروءَةٌ . (7)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :لا مُروءَةَ لِمَن لا هِمَّةَ لَهُ . (8)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا دِینَ لمَن لا مُروءَةَ لَهُ ، و لا مُروءَةَ لمَن لا عَقلَ لَهُ . (9)

امام علی علیه السلام :فرومایه را مردانگی نیست.

امام علی علیه السلام :بخل و آزمندی، با مردانگی سازگار نیست.

امام علی علیه السلام :کسی که دین ندارد، مردانگی ندارد. کسی که مردانگی ندارد همّت ندارد.

امام علی علیه السلام :کسی که یقینش ضعیف باشد، مردانگیش ناقص است.

امام علی علیه السلام :از صفت مردانگی به دور است کسی که پیمان [با] دوستان خود را رعایت نکند و با دشمنانش انصاف نداشته باشد.

امام علی علیه السلام :آزمندی، مردانگی را لکّه دار می کند.

امام علی علیه السلام :از برترین دین (آیین ها) مردانگی است و در دین (آیینی) که مردانگی نیست، خیری نیست.

امام حسن علیه السلام :کسی که همّت ندارد، مردانگی ندارد.

امام کاظم علیه السلام :دین ندارد کسی که مروّت ندارد و مروّت ندارد کسی که خِرد ندارد.

3615 - العَفوُ عَن عَثَراتِ ذَوِی المُروءَةِ
3615 - گذشت کردن از لغزش های ارباب مروّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَجاوَزوا لِذَوی المُروءَةِ عَن عَثَراتِهِم ، فَوَالّذی نَفسی بِیَدِهِ إنّ أحَدَهُم لَیَعثُرُ و إنّ یَدَهُ لَفی یَدِ اللّهِ . (10)

3615

گذشت کردن از لغزش های ارباب مروّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از لغزش های ارباب مروّت، در گذرید؛ زیرا سوگند به آن که جانم در دست اوست، هر جوانمردی که بلغزد دستش در دست خداست [و خدا بلندش می کند].

ص :485


1- غرر الحکم : 1012.
2- غرر الحکم : 10521.
3- غرر الحکم : 7930 و 7931.
4- تحف العقول : 201.
5- غرر الحکم : 7540.
6- غرر الحکم : 1108.
7- غرر الحکم : 9368.
8- بحار الأنوار : 78/111/6.
9- تحف العقول : 389.
10- کنز العمّال : 12984.

عنه صلی الله علیه و آله :تَجافُوا عن عُقوبَةِ ذی المُروءَةِ إلاّ فی حَدٍّ من حُدودِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِدرؤوا الحُدودَ بالشُّبُهاتِ ، و أقِیلوا الکِرامَ عَثَراتِهِم إلاّ فی حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِهتَبِلوا العَفوَ عَن عَثَراتِ ذَوی المُروءاتِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقِیلوا ذَوی المُروءاتِ عَثَراتِهِم ، فما یَعثُرُ مِنهُم عاثِرٌ إلاّ و یَدُ اللّهِ بِیَدِهِ یَرفَعُهُ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از کیفر دادن جوانمرد چشم پوشی کنید، مگر در حدّی از حدود خدا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حدود و مجازات ها را با شبهات دور کنید و لغزش های ارباب مروّت را ببخشید، مگر در حدّی از حدود خدا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گذشتن از لغزش های ارباب مروّت را غنیمت بشمرید.

امام علی علیه السلام :لغزش های ارباب مروّت را ببخشید؛ زیرا که هیچ یک از آنان نلغزد، مگر اینکه دستِ خداوند دستش را بگیرد و او را بالا آورد.

ص :486


1- کنز العمّال : 12980.
2- کنز العمّال : 12972.
3- کنز العمّال : 12978.
4- نهج البلاغة : الحکمة 20.

486 - المرض

486 - بیماری
اشاره

(1)

(2)

ص :487


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 81/170 باب 1 «العافیة و المرض». بحار الأنوار : 81/202 باب 2 «آداب المریض». بحار الأنوار : 81/214 باب 4 «عیادة المریض». وسائل الشیعة : 2/621 «أبواب الاحتضار».
2- انظر: عنوان 52 «البلاء» ، 306 «المصیبة» ، 363 «العافیة». 168 «الدواء» ، 317 «الطبّ». الذَّنب : باب 1391 ، الزکاة : باب 1588 . ، الصدقة : باب 2195. القلب : باب 3348 ، 3349 ، الهوی : باب 3977.

3616 - المَرَضُ
3616 - بیماری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَرَضُ حَبسُ البَدَنِ . (1)

عنه علیه السلام :المَرَضُ أحَدُ الحَبسَینِ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ للأجسامِ نَجاةٌ مِن الأسقامِ . (3)

عنه علیه السلام :لا رَزِیَّةَ أعظَم مِن دَوامِ سُقمِ الجَسَدِ . (4)

عنه علیه السلام :ألا و إنّ مِن البَلاءِ الفاقَةَ ، و أشَدُّ مِن الفاقَةِ مَرَضُ البَدَنِ ، و أشَدُّ مِن مَرَضِ البَدَنِ مَرَضُ القَلب . (5)

عنه علیه السلام :مِسکینٌ ابنُ آدمَ : مَکتومُ الأجَلِ ، مَکنونُ العِلَلِ ، مَحفوظُ العَمَلِ ،تُؤلِمُهُ البَقَّةُ ، و تَقتُلُهُ الشَّرقَةُ ، و تُنتِنُهُ العَرقَةُ . (6)

عنه علیه السلام :مِن صِحَّةِ الأجسامِ تَولُّدُ الأسقامِ . (7)

3616

بیماری

امام علی علیه السلام :بیماری، زندان تن است.

امام علی علیه السلام :بیماری یکی از دو زندان است.

امام علی علیه السلام :بدن ها را از نا خوشی ها، رهایی نیست.

امام علی علیه السلام :مصیبتی بزرگتر از ادامه یافتن بیماری جسم نیست.

امام علی علیه السلام :بدانید که یکی از بلاها تنگدستی است و سخت تر از تنگدستی بیماری تن است و سخت تر از بیماری تن، بیماری دل است.

امام علی علیه السلام :بیچاره آدمیزاد، اجلش [بر او ]پوشیده است و بیماری هایش پنهان و کردارش ثبت شده. پشه ای، او را دردمند می کند. جرعه ای گلوگیر، می کُشدش و قطره عرقی او را بد بو می سازد.

امام علی علیه السلام :بیماری ها از تندرستی زاییده می شوند.

ص :488


1- غرر الحکم : 370.
2- غرر الحکم : 1636.
3- غرر الحکم : 7459.
4- غرر الحکم : 10726.
5- نهج البلاغة : الحکمة 388.
6- نهج البلاغة : الحکمة 419.
7- غرر الحکم : 9269.

عنه علیه السلام_ و قد قیلَ لَهُ : کیفَ نَجِدُکَ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ _: کیفَ یکونُ حالُ مَن یَفنی ببَقائهِ ، و یَسقَمُ بصِحَّتِهِ ، و یُؤتَی مِن مَأمَنِهِ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :فأمّا أهلُ الطّاعَةِ فأثابَهُم بجِوارِهِ ، و خَلَّدَهُم فی دارِهِ ، حَیثُ لا یَظعَنُ النُّزّالُ، و لا تَتَغیَّرُ بِهِمُ الحالُ ، و لا تَنوبُهُمُ الأفزاعُ ، و لا تَنالُهُمُ الأسقامُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ من دُعائهِ عِندَ المَرَضِ _: اللّهُمّ لکَ الحَمدُ علی ما لم أزَلْ أتَصَرَّفُ فیهِ مِن سَلامَةِ بَدَنی ، و لکَ الحَمدُ علی ما أحدَثتَ بی مِن عِلَّةٍ فی جَسَدی ، فما أدری یا إلهی أیُّ الحالَینِ أحَقُّ بالشُّکرِ لَکَ ، و أیُّ الوَقتَینِ أولی بالحَمدِ لَکَ ! أ وَقتُ الصِّحَّةِ ......... أم وَقتُ العِلَّةِ الّتی مَحَّصتَنی بِها ؟! (3)

الخصال عن الأشعَریِّ عن صالحٍ یَرفَعُهُ بإسنادِهِ قالَ :أربَعةٌ القَلیلُ مِنها کَثیرٌ : النّارُ القَلیلُ مِنها کثیرٌ ، و النَّومُ القَلیلُ مِنهُ کثیرٌ ، و المَرَضُ القَلیلُ مِنهُ کثیرٌ ، و العَداوَةُ القَلیلُ مِنها کثیرٌ . (4)

امام علی علیه السلام_ وقتی به ایشان عرض شد: چگونه ای ای امیر مؤمنان؟ _فرمود : چگونه است حال کسی که با هستی خود، نیست می شود و با تندرستی خود بیمار می شود و در پناهگاه امنش، مرگ به سراغش می رود.

امام علی علیه السلام :امّا اهل طاعت را با جای دادن در جوار خود پاداش داد و در سرای خود جاودانشان ساخت؛ سرایی که فرود آیندگانش کوچ نکنند و حالشان دگرگون نشود و ترس و وحشت ها به سراغشان نمی آید و بیماری ها به آنان نمی رسد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای آن حضرت هنگام بیماری _گفت : بار خدایا! تو را سپاس بر تندرستی ام که پیوسته در آن به سر می برم. و تو را سپاس بر بیماری ای که در بدنم پدید آورده ای؛ زیرا نمی دانم، ای خدای من! کدام یک از این دو حالت [تندرستی یا بیماری ]به سپاسگزاری تو شایسته تر و کدام یک از این دو زمان برای ستایش تو سزاوارتر است. آیا زمان تندرستی ......... یا زمان بیماری که مرا به وسیله آن [از گناهان ]پاک کردی؟

الخصال :اشعری از صالح به سند خود مرفوعا نقل می کند که گفت: چهار چیز است که اندک آنها نیز بسیار است: آتش، اندکش نیز بسیار است. خواب، اندکش هم بسیار است. بیماری، اندکش هم بسیار است و دشمنی، اندکش هم بسیار است.

ص :489


1- نهج البلاغة : الحکمة 115.
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 15 .
4- الخصال : 238/84.

3617 - المَرَضُ لا أجرَ فیهِ
3617 - بیماری، اجر ندارد ولی از گناهان می کاهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لا یَمرَضُ مؤمنٌ و لا مؤمنةٌ و لا مسلمٌ و لا مسلمةٌ إلاّ حَطَّ اللّهُ بهِ خَطیئتَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لاُِمِّ العَلاءِ لَمّا عادَها و هِی مَریضَةٌ _: یا اُمَّ العَلاءِ ، أبشِری ؛ فإنّ مَرَضَ المسلمِ یُذهِبُ اللّهُ بهِ خَطایاهُ کما تُذهِبُ النّارُ خُبثَ الحَدیدِ و الفِضَّةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المَریضُ تَحاتُّ خَطایاهُ کَما یَتَحاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :عَجِبتُ مِن المؤمنِ و جَزعِهِ مِن السُّقمِ ! و لَو یَعلَمُ ما لَهُ فی السُّقمِ مِن الثَّوابِ لأَحَبَّ أنْ لا یَزالَ سَقیما حتّی یَلقی رَبَّهُ عَزَّ و جلَّ . (4)

3617

بیماری، اجر ندارد، ولی از گناهان می کاهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مرد و زن مؤمن یا مرد و زن مسلمانی بیمار نمی شود، مگر این که خداوند به سبب آن بیماری گناه او را پاک می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگام عیادت از امّ العلاء که بیمار بود _فرمود : ای امّ العلاء! بشارت باد تو را؛ زیرا که خداوند به واسطه بیماری مسلمان، گناهان او را می برد، همچنان که آتش ناخالصی آهن و نقره را می زداید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناهان شخص بیمار، همچون برگ درخت، می ریزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مؤمن و بیتابیِ او از بیماری تعجّب می کنم. اگر می دانست که چه ثوابی در بیماری هست، بی گمان دوست می داشت پیوسته بیمار باشد تا آن گاه که پروردگار خود عزّ و جلّ را دیدار کند.

ص :490


1- الترغیب و الترهیب : 4/292/55.
2- الترغیب و الترهیب : 4/293/57.
3- الترغیب و الترهیب : 4/292/56.
4- التوحید : 401/3.

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا رَفَعَ رأسَهُ إلَی السَّماءِ فتَبسَّمَ و قد سُئلَ عَن ذلکَ _: نَعَم، عَجِبتُ لِمَلَکَینِ هَبَطا مِن السَّماءِ إلَی الأرضِ یَلتَمِسانِ عَبدا مؤمنا صالِحا فی مُصَلّیً کانَ یُصَلّی فیهِ لِیَکتُبا لَهُ عَمَلَهُ فی یَومِهِ و لَیلَتِهِ فلَم یَجِداهُ فی مُصَلاّهُ ، فَعَرَجا إلَی السَّماءِ فقالا : ربَّنا، عَبدُکَ المؤمنُ فُلانٌ التَمَسناهُ فی مُصَلاّهُ لنَکتُبَ لَهُ عَمَلَهُ لیَومِهِ و لَیلَتِهِ فلَم نُصِبْهُ فوَجَدناهُ فی حِبالِکَ ! فقالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : اکتُبا لِعَبدی مِثلَ ما کانَ یَعمَلُهُ فی صِحَّتِهِ من الخَیرِ فی یَومِهِ و لَیلَتِهِ ما دامَ فی حِبالی ؛ فإنّ علَیَّ أن أکتُبَ لَهُ أجرَ ما کانَ یَعمَلُهُ فی صِحَّتِهِ إذا حَبَستُهُ عَنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ العَبدَ إذا کانَ علی طَریقَةٍ حَسَنَةٍ مِن العِبادَةِ ثُمّ مَرِضَ قیلَ للمَلَکِ المُوَکَّلِ بهِ : اکتُبْ لَهُ مِثلَ عَملِهِ إذا کانَ طَلیقا حتّی اُطلِقَهُ أو أکفِتَهُ (2) إلَیَّ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِبَعضِ أصحابِهِ فی عِلَّةٍ اعتَلَّها _: جَعلَ اللّهُ ما کانَ مِن شَکواکَ حَطّا لسَیّئاتِکَ ؛ فإنَّ المَرَضَ لا أجرَ فیهِ ، و لکنّهُ یَحُطُّ السَّیّئاتِ ، و یَحِتُّها حَتَّ الأوراقِ ، و إنّما الأجرُ فی القَولِ باللِّسانِ و العَمَلِ بالأیدی و الأقدامِ ، و إنّ اللّهَ سبحانَهُ یُدخِلُ بصِدقِ النِّیَّةِ و السَّریرَةِ الصّالِحَةِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ الجَنّةَ (4) . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که سر به آسمان برداشت و لبخندی زد و علّتش را پرسیدند _فرمود : آری، از دو فرشته ای تعجّب کردم که از آسمان به زمین فرود آمدند و به سراغ بنده مؤمن درستکاری در جایگاه نمازش رفتند تا عمل روز و شب او را بنویسند. امّا وی را در نمازگاهش نیافتند. پس به آسمان رفتند و عرض کردند: ای پروردگار ما! به سراغ فلان بنده مؤمنت در مصلایش رفتیم تا عمل شبانه روز او را بنویسیم، اما پیدایش نکردیم، بلکه او را در دام [بیماری] تو یافتیم؟ خداوند عزّ و جلّ فرمود: برای بنده من، تا زمانی که در دام من است، مانند خیر و ثوابی را بنویسید که در زمان سلامتیش شب و روز انجام می داد ؛ زیرا بر من است که وقتی سلامتی را از او باز می گیرم، اجر کاری را که در زمان تندرستی اش می کرده است، برایش بنویسم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده هرگاه در راه نیکویی از عبادت سیر کند و آن گاه بیمار شود به فرشته گمارده شده بر او گفته می شود: همانند عملی را که در هنگام آزادیش [از قید و زندان بیماری ]می کرد، برایش بنویس تا آن گاه که او را آزاد کنم یا به خودم ملحق سازم.

امام علی علیه السلام_ به یکی از اصحاب خود که بیمار شده بود _فرمود : خداوند، بیماری تو را وسیله کاهش گناهانت گرداند؛ چه، آن که بیماری اجر ندارد، اما گناهان را می کاهد و مانند برگ های درخت، آنها را فرو می ریزد. مزد، در حقیقت برای گفتارِ زبان است و کردارِ دست ها و پاها. و خداوند سبحان، به خاطر نیّتِ درست و نهادِ پاک، هر یک از بندگان خویش را که خواهد به بهشت می برد.

ص :491


1- الکافی : 3/113/1.
2- کَفَتّ الشیء : إذا ضممته إلی نفسک (الصحاح : 1/263) .
3- الترغیب و الترهیب : 4/289/49.
4- نهج البلاغة : الحکمة 42.
5- و فی معناه ما رواه الشیخ عن أبی جعفر الجواد عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیهم السلام ، فراجع بحار الأنوار : 71/366/16.

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :سَهَرُ لَیلَةٍ مِن مَرَضٍ أو وَجَعٍ أفضَلُ و أعظَمُ أجرا مِن عِبادَةِ سَنَةٍ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا مَرِضَ المؤمنُ أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی صاحِبِ الشِّمالِ : لا تَکتُبْ علی عَبدی ما دامَ فی حَبسی و وَثاقی ذَنبا. و یُوحی إلی صاحِبِ الیَمینِ أنِ اکتُبْ لِعَبدی ما کُنتَ تَکتُبُهُ فی صِحَّتِهِ مِن الحَسَناتِ . (2)

تبیین :

قال الرّضیّ : و أقول : صَدَق علیه السلام ، إنّ المرض لا أجر فیه؛ لأنّه لیس من قبیل ما یُستحقّ علیه العِوض ، لأنّ العوض یُستحقّ علی ما کان فی مقابلة فعل اللّه تعالی بالعبد من الآلام و الأمراض و ما یجری مجری ذلک ، و الأجر و الثّواب یُستحقّان علی ما کان فی مقابلة فعل العبد ، فبینهما فرق قد بیّنه علیه السلام ، کما یقتضیه علمه الثاقب و رأیه الصّائب . انتهی کلامه .

أقول : الأحادیث فی أجر المرض کما لاحظتَ طائفتان : طائفة منهما تدلّ علی أنّ المرض لا أجر فیه و لکنْ یحطّ السیّئات ، و طائفة منهما تدلّ علی أنّ فیه الأجر و الثّواب . و عندی أنّ الحدیث الأخیر المرویّ عن مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام قد جمع بین الطائفتین ؛ لأنّه علیه السلام یقول فی صدر الحدیث : المرض لا أجر فیه ......... و یقول فی ذیله : إنّ اللّه سبحانه یدخل بصدق النیّة .........

فینطبق الصّدر علی ما تدلّ علیه الطّائفة الاُولی ، و ینطبق الذّیل علی ما تدلّ علیه الطّائفة الثانیة ؛ لأنّه یدلّ علی أنّ النّیّة الصّادقة و السّریرة الصّالحة موجبتان للأجر و دخول الجنّة . و قد صرّحت الأحادیث الّتی تدلّ علی وجود الأجر فی المرض بأنّه یُکتَب للمریض ما کان یعمله فی صحّته من الأعمال الصّالحة . و بعبارةٍ اُخری : یکتب للمریض ما نوی أن یفعل من الصّالحات لو لم یکن مریضا ، فتأمّل . (3)

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام:شبی را از بیماری یا درد نخفتن، برتر و اجرش بزرگتر از یک سال عبادت است.

امام کاظم علیه السلام :هرگاه مؤمن بیمار شود، خداوند عزّ و جلّ به فرشته دست چپ او وحی فرماید که برای بنده ام، تا زمانی که در زندان و بند من است، گناهی منویس . و به فرشته دست راست او وحی می فرماید که همان حسناتی را که در زمان سلامتی بنده ام می نوشتی، برایش بنویس.

توضیح:

سیّد رضی رحمه الله می گوید: من می گویم: حضرت که فرمود بیماری اجر ندارد. راست گفت. چون بیماری از جمله اموری است که سزاوار عوض است نه مزد ؛ زیرا استحقاقِ عوض در مقابل کردار خدای بزرگ با بنده است، مانند دردها و بیماری ها و امثال آن. اما مزد در مقابل کاری است که بنده می کند. پس، میان عوض و مزد تفاوتی است که حضرت به اقتضای دانش عمیق و رأی دقیق خویش آن را بیان فرموده است. پایان سخن سیّد رضی رحمه الله.

همچنان که ملاحظه کردید، احادیثی که درباره مزد و پاداش بیماری آمده دو دسته اند: دسته ای حاکی از اینند که بیماری اجر و مزد ندارد، بلکه گناهان را می کاهد و دسته ای دیگر نشانگر آنند که بیماری اجر و پاداش دارد. به نظر من، حدیث اخیر که از مولایمان امیر مؤمنان علیه السلام روایت شده میان این دو دسته از احادیث را جمع کرده است؛ زیرا در ابتدای حدیث می فرماید: بیماری اجر ندارد ......... و در انتهای آن می فرماید: خداوند سبحان به سبب نیّت درست ......... .

صدرِ حدیث، منطبق با مدلول احادیث دسته اول است و ذیلِ آن، مطابق با احادیث دسته دوم؛ زیرا نشانگر این است که نیّت پاک و نهاد شایسته، موجب اجر و رفتن به بهشت هستند. احادیثی که بیانگر مزد داشتن بیماری هستند، به این مطلب تصریح دارند که کارهای شایسته ای را که شخص بیمار در زمان تندرستیش انجام می داده، در زمان بیماریش نیز برای او نوشته می شود. به عبارت دیگر: اعمال شایسته ای را که بیمار نیّت انجام آنها را در صورت بیمار نبودن داشته است، برای او نوشته می شود. دقت شود.

ص :492


1- الکافی : 3/114/6.
2- الکافی : 3/114/7.
3- (انظر) الذنب : باب 1391. وسائل الشیعة : 2/621 باب 1.

ص :493

3618 - کِتمانُ المَرَضِ
3618 - پنهان داشتن بیماری

مستدرک الوسائل :أوحی اللّهُ عزّ و جلّ إلی عُزیرٍ علیه السلام : إذا نَزَلَت إلَیکَ بَلِیَّةٌ فلا تَشْکُ إلی خَلقی ، کما لا أشکوکَ إلی مَلائکَتی عِندَ صُعودِ مَساوئکَ و فَضائحِکَ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن کُنوزِ البِرِّ : کِتمانُ المَصائبِ ، و الأمراضِ ، و الصَّدَقَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مِن کُنوزِ الجَنّةِ : کِتمانُ الفاقَةِ ، و کِتمانُ الصَّدَقَةِ ، و کِتمانُ المُصیبَةِ ، و کِتمانُ الوَجَعِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ لی فیما مَضی أخٌ فی اللّهِ ، و کانَ یُعْظِمُهُ فی عَینی صِغَرُ الدُّنیا فی عَینِهِ ......... و کانَ لا یَشکو وَجَعا إلاّ عِندَ بُرئهِ . (4) (5)

3618

پنهان داشتن بیماری

مستدرک الوسائل:خداوند عزّ و جلّ به عُزَیر علیه السلام وحی فرمود: هرگاه بلایی به تو رسید، پیش آفریدگانم شِکوه مکن، همان گونه که من، وقتی بدی ها و رسوایی هایت فراز می آید، از تو پیش فرشتگانم شکوه نمی کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گنج های نیکی، پنهان داشتن مصیبت ها و بیماری ها و صدقه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز از گنج های بهشت است: پنهان داشتن ناداری، پنهان داشتن صدقه، پنهان داشتن مصیبت و پنهان داشتن درد.

امام علی علیه السلام :در گذشته مرا برادری خدایی بود، که خُردی دنیا در چشم او، وی را در دیدگان من بزرگ می نمود ......... و از دردی شکوه نمی کرد، مگر آن گاه که از آن بهبود می یافت.

ص :494


1- الدعوات : 169/472.
2- الدعوات : 167/462.
3- الدعوات : 164/452.
4- نهج البلاغة : الحکمة 289.
5- (انظر) البِرّ : باب 346. وسائل الشیعة : 2/626 باب 3.

3619 - مَن مَرِضَ ولَم یَشکُ
3619 - کسی که بیمار شود و شِکوه نکند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : مَن مَرِضَ ثلاثا فلَم یَشکُ إلی أحَدٍ مِن عُوّادِهِ أبدَلتُهُ لَحما خَیرا مِن لَحمِهِ و دَما خَیرا مِن دَمهِ، فإن عافَیتُهُ عافَیتُهُ و لا ذَنبَ لَهُ، و إن قَبَضتُهُ قَبَضتُهُ إلی رَحمَتی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله:مَن مَرِضَ یَوما و لَیلَةً فلم یَشکُ إلی عُوّادِهِ بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَع خَلیلِهِ إبراهیمَ خَلیلِ الرَّحمنِ، حتّی یَجوزَ الصِّراطَ کالبَرقِ اللاّمِعِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کَتَمَ وَجَعا أصابَهُ ثلاثةَ أیّامٍ مِن النّاسِ و شَکا إلَی اللّهِ، کانَ حَقّا علَی اللّهِ أن یُعافِیَهُ مِنهُ. (3)

عنه علیه السلام :المَریضُ فی سِجنِ اللّهِ ما لَم یَشکُ إلی عُوّادِهِ تُمحی سَیّئاتُهُ . (4)

3619

کسی که بیمار شود و شِکوه نکند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: هر که سه روز بیمار شود و از آن به هیچ یک از عیادت کنندگانش شکوه نکند، گوشت و خونی بهتر از آن گوشت و خونی که دارد جایگزینش کنم. پس، اگر او را عافیت بخشم، عافیتی بدون گناهش دهم و اگر جانش را بستانم، او را به جوار رحمت خود برم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که یک شبانه روز بیمار شود و به عیادت کنندگان خود شکوه نکند، خداوند در روز قیامت او را با خلیل خود، ابراهیم خلیل الرحمان، برانگیزد تا همچون برق جَهان از صراط بگذرد.

امام علی علیه السلام :هر کس دردی را که به او رسیده است سه روز از مردم پنهان بدارد و به خدا شکایت کند، بر خداست که او را از آن درد بهبود بخشد.

امام علی علیه السلام :بیمار، در زندان خداست [و ]تا زمانی که نزد عیادت کنندگان خود شکوه نکند، گناهانش پاک شود.

ص :495


1- الکافی : 3/115/1.
2- الأمالی للصدوق : 517/707 .
3- الخصال : 630/10.
4- دعائم الإسلام : 1/217 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن کَتَمَ بَلاءً ابتُلیَ بهِ مِن النّاسِ و شَکا ذلکَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ، کانَ حَقّا علَی اللّهِ أن یُعافِیَهُ مِن ذلکَ البَلاءِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَتِ الشِّکایَةُ أن یَقولَ الرّجُلُ: مَرِضتُ البارِحَةَ، أو وَعَکتُ البارِحَةَ، و لکنّ الشِّکایَةَ أن یقولَ : بُلِیتُ بما لَم یُبْلَ بهِ أحدٌ ! (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :هر کس درد و بلایی را که گرفتار آن شده است از مردم پوشیده بدارد و از آن به درگاه خداوند عزّ و جلّ شِکوه کند، بر خداست که او را از آن بلا (بیماری) عافیت بخشد.

امام صادق علیه السلام :شکایت [از بیماری] این نیست که آدمی بگوید: دیشب بیمار شدم، یا دیشب دردمند و ناخوش بودم. بلکه شکایت این است که بگوید: به چنان دردی گرفتار شده ام که هیچ کس گرفتار آن نشده است.

3620 - مَن کَتَمَ الأطِبّاءَ مَرَضَهُ
3620 - کسی که بیماری خود را از پزشکان پوشیده بدارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کَتَمَ الأطِبّاءَ مَرَضَهُ خانَ بَدَنَهُ . (4)

عنه علیه السلام:مَن کَتَمَ مَکنونَ دائهِ عَجَزَ طَبیبُهُ عَن شِفائهِ . (5)

3620

کسی که بیماری خود را از پزشکان پوشیده بدارد

امام علی علیه السلام :کسی که بیماری خود را از پزشکان پوشیده بدارد، به بدن خود خیانت کرده است.

امام علی علیه السلام :کسی که درد نهفته خود را کتمان کند، طبیبش از درمان او ناتوان شود .

3621

برای بیمار بودن، سلامت (همیشگی) کافی است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای بیمار بودن، [همیشه ]سالم بودن کافی است.

3621 - کَفی بِالسَّلامَةِ داءً
3621 - برای بیمار بودن، سلامت (همیشگی) کافی است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بالسَّلامَةِ داءً . (6)

ص :496


1- جامع الأخبار : 311/860 .
2- بحار الأنوار : 81/202/2.
3- (انظر) عنوان 278 «الشکوی».
4- غرر الحکم : 8545.
5- غرر الحکم : 8612 .
6- تنبیه الخواطر : 2/7.

عنه صلی الله علیه و آله:إنّ اللّهَ یُبغِضُ العِفرِیَةَ النِّفرِیَةَ الّذی لَم یُرزَأ فی جِسمِهِ و لا مالهِ . (1)

داوودُ علیه السلام_ کانَ یقولُ _: اللّهُمّ لا مَرَضٌ یُضنِینی ، و لا صِحَّةٌ تُنسِینی ، و لکنْ بینَ ذلکَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن دُعائهِ یَومَ الهَریرِ _: اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ ......... مِن سُقمٍ یَشغَلُنی ، و مِن صِحَّةٍ تُلهینی . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الجَسَدُ إذا لم یَمرَضْ أشِرَ ، و لا خَیرَ فی جَسَدٍ یَأشَرُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:مَرَّ أعرابیُّ عَلی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله، فقالَ لهُ : أ تَعرِفُ اُمَّ مِلْدَمٍ ؟ قالَ : و ما اُمُّ مِلْدَمٍ ؟ قالَ: صُداعٌ یأخُذُ الرّأسَ و سُخونَةٌ فی الجَسَدِ، فقالَ الأعرابیُّ : ما أصابَنی هذا قَطُّ ، فلَمّا مَضی قالَ : مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إلی رجُلٍ مِن أهلِ النّارِ فلْیَنظُرْ إلی هذا . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از شخص پلید دیو صفتی که به جان و مال او آسیبی نمی رسد، نفرت دارد.

داوود علیه السلام_ بارها _می فرمود : بار خدایا! نه بیماری ای که مرا سنگین و بستری گرداند و نه تندرستی ای که مرا به فراموشی و غفلت [از یاد تو ]کشاند، بلکه حدّ میان این دو [نصیبم فرما].

امام علی علیه السلام_ در بخشی از دعای آن حضرت در روز هریر (روز سخت جنگ صفّین) _گفت : بار خدایا! من به تو پناه می برم ......... از بیماری ای که مرا گرفتار سازد و از تندرستی ای که مرا سرگرم و غافل گرداند.

امام باقر علیه السلام :جسم اگر بیمار نشود، سرمست می شود و در بدنی که [به بیماری دچار نشود و ]سرمست شود، خیری نیست.

امام صادق علیه السلام :بادیه نشینی بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گذشت، حضرت به او فرمود : آیا امّ مِلدَم را می شناسی؟ عرض کرد: امّ ملدم چیست؟ فرمود: دردی است که در سر می گیرد و بدن را تب دار می کند. اعرابی گفت: هرگز به این درد مبتلا نشده ام. وقتی آن مرد رفت، پیامبر فرمود: کسی که دوست دارد مردی از اهل دوزخ را ببیند به این مرد بنگرد.

ص :497


1- الدعوات: 172/482.
2- الدعوات : 134/334.
3- مهج الدعوات : 132 .
4- مشکاة الأنوار : 487/1626 .
5- بحار الأنوار : 81/176/14.
6- (انظر) عنوان 289 «الصِّحّة». البلاء : باب 411.

3622 - وُجوهُ المَرَضِ
3622 - انواع بیماری

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ زِندیقٌ عَن عِلَّةِ استِحقاقِ الطِّفلِ الصَّغیرِ ما یُصیبُهُ مِن الأوجاعِ و الأمراضِ، بلا ذَنبٍ عَمِلَهُ و لا جُرمٍ سَلَفَ مِنهُ _: إنّ المَرَضَ علی وُجوهٍ شَتّی : مَرَضُ بَلوی ، و مَرَضُ عُقوبَةٍ ، و مَرَضٌ جُعِلَ عِلَّةً للفَناءِ ، و أنتَ تَزعُمُ أنّ ذلکَ مِن أغذِیَةٍ رَدِیّةٍ ، و أشرِبَةٍ وَبِیّةٍ (1) ، أو عِلَّةٍ کانت باُمّهِ ، و تَزعُمُ أنَّ مَن أحسَنَ السِّیاسَةَ لبَدَنِهِ و أجمَلَ النَّظَرَ فی أحوالِ نَفسِهِ و عَرفَ الضّارَّ مِمّا یأکُلُ مِن النّافعِ ، لَم یَمرَضْ !

و تَمیلُ فی قولِکَ إلی مَن یَزعُمُ أنّهُ لا یکونُ المَرَضُ و المَوتُ إلاّ مِن المَطعَمِ و المَشرَبِ ؛ قد ماتَ أرسْطاطالیسُ مُعلِّمُ الأطِبّاءِ ، و أفْلاطونُ رئیسُ الحُکَماءِ ، و جالِینوسُ شاخَ (2) و دَقَّ بَصَرُهُ ، و ما دَفَع المَوتَ حینَ نَزَلَ بساحَتِهِ ! (3)

3622

انواع بیماری

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که پرسید: کودک خردسالی که نه گناهی کرده و نه جرمی از او سر زده است، چرا باید دچار دردها و بیماری ها باشد؟ _فرمود : بیماری ها چند گونه است: بیماری آزمایش و بیماری کیفر و بیماری ای که علّت مرگ است. حال آن که تو خیال می کنی که این بیماری ها به سبب مصرف غذاهای بد و نوشیدنی های آلوده است، یا به سبب بیماری ای است که مادرش داشته و خیال می کنی که هر کس به بدن خود درست رسیدگی و از آن مراقبت کند و درباره وضع خود نیک بیندیشد و غذاهای سودمند و مضرّ را بشناسد، بیمار نمی شود؟!

و در گفته خود به کسی گرایش نشان می دهی که می پندارد بیماری و مرگ، جز از خوراک و آشامیدنی ها ناشی نمی شود، در حالی که آموزگار پزشکان، ارسطو و رئیس حکیمان، افلاطون نیز مردند و جالینوس (بزرگ طبیبان) پیر گشت و چشمانش کم سو شد و آن گاه که مرگ به سراغش آمد، نتوانست آن را از خود دور کند.

ص :498


1- المرعبی الوبیء: الذی یأتی بالوباء ، و الشراب الذی یُمرض (مجمع البحرین : 3/1900) .
2- شاخ یَشِیخُ شیخا . و الشیخ : من استبانت فیه السنّ و ظهر علیه الشَّیب . (لسان العرب : 3/31 و 32) .
3- الاحتجاج : 2/225/223.

3623 - عِیادَةُ المَریضِ
3623 - عیادت از بیمار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عائدُ المَریضِ یَخوضُ فی الرَّحمَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :عائدُ المَریضِ فی مَخرَفَةِ الجَنّةِ ، فإذا جَلَسَ عِندَهُ غَمَرَتهُ الرَّحمَةُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّه عَزَّ و جلَّ یقولُ یَومَ القِیامَةِ : یا بنَ آدمَ، مَرِضتُ فلَم تَعُدْنی ! قالَ: یا ربِّ، کیفَ أعودُکَ و أنتَ رَبُّ العالَمینَ ؟! قالَ: أ ما عَلِمتَ أنّ عَبدیَ فُلانا مَرِضَ فلَم تَعُدْهُ ؟ ! أ ما عَلِمتَ أنّکَ لَو عُدتَهُ لَوَجَدتَنی عِندَهُ ؟ ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن عادَ مَریضا شَیَّعَهُ سَبعونَ ألفَ ملَکٍ یَستَغفِرونَ لَهُ حتّی یَرجِعَ إلی مَنزلِهِ . (4)

(5)

3623

عیادت از بیمار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیادت کننده از بیمار، در رحمت [خدا ]غوطه ور می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیادت کننده از بیمار در نخلستان بهشت میوه می چیند و هرگاه نزد بیمار بنشیند، رحمت [خدا] او را فرا می گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت می فرماید: ای پسر آدم! من بیمار شدم اما عیادتم نکردی؟! عرض می کند: پروردگارا! چگونه تو را عیادت کنم حال آن که تو پروردگار جهانیانی؟! می فرماید: مگر ندانستی که فلان بنده ام بیمار شد و عیادتش نکردی؟! مگر نمی دانستی که اگر به عیادتش روی، مرا نزد او می یابی؟!

امام صادق علیه السلام :هر کس به عیادت بیماری برود، هفتاد هزار فرشته او را مشایعت می کنند و برایش آمرزش می طلبند تا آن گاه که به منزل خود برگردد.

3624 - أدَبُ العِیادَةِ
3624 - آداب عیادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَیرُ العِیادَةِ أخَفُّها . (6)

3624

آداب عیادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین عیادت، کوتاه ترین آن است.

ص :499


1- کنز العمّال : 25141.
2- کنز العمّال : 25127.
3- الترغیب و الترهیب : 4/317/3.
4- الکافی : 3/120/2.
5- (انظر) وسائل الشیعة : 2/633 _ 639 باب 10 _ 13.
6- کنز العمّال : 25139.

عنه صلی الله علیه و آله :أعظَمُ العِیادَةِ أجرا أخَفُّها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :عُدْ مَن لا یَعودُکَ ، و أهدِ مَن لا یُهدی لکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أغِبّوا فی العِیادَةِ و أربِعوا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :العِیادَةُ فُواقَ ناقَةٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام:إنّ مِن أعظَمِ العُوّادِ أجرا عندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ لَمَن إذا عادَ أخاهُ خَفَّفَ الجُلوسَ، إلاّ أن یَکونَ المَریضُ یُحِبُّ ذلکَ و یُریدُهُ و یَسألُهُ ذلکَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العِیادَةُ قَدرُ فُواقِ ناقَةٍ أو حَلبِ ناقَةٍ . (6)

عنه علیه السلام:تَمامُ العِیادَةِ للمَریضِ أن تَضَعَ یَدَکَ علی ذِراعِهِ و تُعَجِّلَ القِیامَ مِن عِندِهِ ؛ فإنَّ عِیادَةَ النَّوکی أشَدُّ علَی المَریضِ مِن وَجَعِهِ . (7)

الکافی عن مولیً لجعفرِ بنِ محمّدٍ علیهما السلام:مَرِضَ بعضُ مَوالیهِ فخَرَجنا إلَیهِ نَعودُهُ و نَحنُ عِدَّةٌ مِن مَوالی جعفرٍ ، فاستَقبَلَنا جعفرٌ علیه السلام فی بعضِ الطّریقِ ، فقالَ لنا : أینَ تُریدونَ ؟ فَقُلنا: نُریدُ فُلانا نَعودُهُ ، فقالَ لَنا: قِفوا ، فوَقَفنا ، فقالَ : مَع أحَدِکُم تُفّاحَةٌ، أو سَفَرجَلَةٌ ، أو اُترُجَّةٌ ، أو لَعقَةٌ مِن طِیبٍ، أو قِطعَةٌ مِن عُودِ بَخورٍ ؟ فقُلنا : ما مَعنا شیءٌ مِن هذا، فقالَ: أ ما تَعلَمونَ أنَّ المَریضَ یَستَریحُ إلی کُلِّ ما اُدخِلَ بهِ علَیهِ ؟ ! (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پر اجرترین عیادت، کوتاه ترین آن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از کسی که به عیادت تو نمی آید عیادت کن و به کسی که به تو هدیه نمی دهد، هدیه بده.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر دو سه روز یک بار به عیادت بیمار بروید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمان عیادت، باید به اندازه زمان رگ کردن پستان شتر [کوتاه مدت ]باشد.

امام علی علیه السلام :بزرگترین پاداش را نزد خداوند عزّ و جلّ آن عیادت کننده ای دارد که هرگاه به عیادت برادرش برود، زمان کوتاهی نزد او بنشیند، مگر این که خود بیمار دوست داشته باشد و از او بخواهد که بیشتر بنشیند.

امام صادق علیه السلام :زمان عیادت باید به اندازه زمان رگ کردن پستان شتر یا یک دوشیدن شتر باشد. (9)

امام صادق علیه السلام :عیادت کامل، این است که دستت را روی بازوی بیمار بگذاری و زود از پیش او برخیزی؛ زیرا عیادت احمق ها برای بیمار سخت تر از درد خود اوست.

الکافی :یکی از وابستگان امام صادق علیه السلام گفت : یک نفر از یاران حضرت بیمار شد و ما عده ای از یاران امام بودیم که برای عیادت او رفتیم. در راه با حضرت صادق علیه السلام مواجه شدیم. از ما پرسید: کجا می روید؟ عرض کردیم: به عیادت فلانی می رویم. فرمود: بایستید. ما ایستادیم. حضرت فرمود: آیا سیبی، بِهی، تُرنجی، کمی عطر یا ترکه ای خوشبو به همراه یکی از شما هست؟ عرض کردیم: از این چیزها با خود نداریم. حضرت فرمود: مگر نمی دانید که بیمار از اینکه چیزی برایش ببرند، آرامش می یابد؟!

ص :500


1- کنز العمّال : 25149.
2- کنز العمّال : 25150.
3- کنز العمّال : 25152.
4- کنز العمّال : 25155.
5- الکافی : 3/118/6.
6- الکافی : 3/118/2.
7- الکافی : 3/118/4.
8- الکافی : 3/118/3.
9- هر گاه شتر را اندکی بدوشند و شیر بند آید، بچه شتر را رها می کنند تا پستان را بمکد و دوباره شیر آید و به اصطلاح پستان رگ کند. چند دقیقه اول را «حَلَب ناقه = دوشیدن شتر» و چند دقیقه دوم را «فواق ناقه = زمان رگ کردن پستان» گویند و هر دو واژه کنایه از زمان کوتاه است _ م.

3625 - حِکمَةُ العِیادَةِ
3625 - حکمت عیادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عُودوا المَریضَ و اتبَعوا الجَنازَةَ یُذَکِّرْکُم الآخِرَةَ . (1)

3625

حکمت عیادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به عیادت بیمار بروید و در تشییع جنازه شرکت کنید، که شما را به یاد آخرت می اندازد.

3626 - التَّمَرُّضُ
3626 - بیمار نمایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اثنانِ عَلیلانِ : صَحیحٌ مُحَتِّمٌ ، و عَلیلٌ مُخَلِّطٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد قیلَ لَهُ : أ تَری هذا الخَلقَ کُلَّهُم مِن النّاسِ ؟ _: ألقِ مِنهُمُ ......... و المُتَمرِّضَ مِن غَیرِ عِلَّةٍ ، و المُتَشَعِّثَ مِن غَیرِ مُصیبَةٍ . (3)

3626

بیمار نمایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو نفر بیمارند: تندرستی که پرهیز می کند و بیماری که غذاهای زیان آور می خورد [و پرهیز نمی کند].

امام صادق علیه السلام_ وقتی به ایشان عرض شد: آیا فکر می کنید که این خلایق، همگی مردم (انسان) هستند؟ _فرمود : کسی را که بدون علّت و بیماری خودش را به بیماری می زند و کسی را که بدون عزا و مصیبت سر و وضعش را ژولیده می کند، از شمار آنها بینداز.

ص :501


1- کنز العمّال : 25143.
2- مکارم الأخلاق : 2/179/2463.
3- وسائل الشیعة : 2/660/1.

3627 - النَّوادِرُ
3627 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَکن مِمَّن یَرجو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ ......... إن سَقُمَ ظَلَّ نادِما ، و إن صَحَّ أمِنَ لاهِیا ، یُعجَبُ بنَفسِهِ إذا عُوفِیَ ، و یَقنَطُ إذا ابتُلِیَ . (1)

عنه علیه السلام :فی مَن ذَمّهإن سَقُمَ فهُو نادِمٌ علی تَرکِ العَمَلِ ، و إن صَحَّ أمِنَ مُغتَرّا فأخّرَ العَمَلَ . (2)

عنه علیه السلام:کَم دَنِفٍ نَجا، و صَحیحٍ هَوی ! (3)

عنه علیه السلام:هَل یَنتَظِرُ أهلُ غَضاضَةِ الصِّحَّةِ إلاّ نَوازِلَ السَّقَمِ ؟ ! (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المَشیَ لِلمَریضِ نُکْسٌ ، إنّ أبی علیه السلام کانَ إذا اعتَلَّ جُعِلَ فی ثَوبٍ فحُمِلَ لِحاجَتِهِ، یعنی الوُضوءَ، و ذاکَ أنّهُ کانَ یقولُ : إنَّ المَشیَ لِلمَریضِ نُکْسٌ . (5)

3627

گوناگون

امام علی علیه السلام :مانند کسی مباش که بدون عمل به [ثوابِ ]آخرت امید بسته است ......... اگر بیمار شود پشیمان می گردد و اگر سالم باشد، آسوده خاطر و غافل می گردد. چون عافیت یابد، خودپسند می شود و چون گرفتاری به سراغش آید، نومید می شود.

امام علی علیه السلام :در باره کسی که او را مذمت کردهاگر بیمار شود، از این که عملی نکرده پشیمان می شود و اگر تندرست باشد، آسوده خاطر و غافل می گردد و عمل را به تأخیر می افکند.

امام علی علیه السلام :ای بسا بیماری که نجات یابد و تندرستی که از پای درآید!

امام علی علیه السلام :آیا آنان که از شادابیِ تندرستی برخوردارند، چیزی جز فرود آمدن بیماری ها را انتظار می کشند؟!

امام صادق علیه السلام :راه رفتنِ بیمار [در دوران نقاهت ]باعث عود بیماری می شود. پدرم وقتی بیمار می شد، او را روی پارچه ای می گذاشتند و برای انجام کارش، یعنی گرفتن وضو، حمل می کردند. و این برای آن بود که می فرمود: راه رفتنِ بیمار باعث برگشت بیماری می شود.

ص :502


1- نهج البلاغة : الحکمة 150.
2- غرر الحکم : 3731.
3- غرر الحکم : 7233.
4- غرر الحکم : 10035.
5- الکافی : 8/291/444.

487 - المِراء

487 - مجادله
اشاره

(1)

(2)

ص :503


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3/642 ، 882 «المِراء و الجدال». وسائل الشیعة : 8/567 باب 135 «کراهة المراء و الخصومة». بحار الأنوار : 73/396 باب 145 «القَسوة و الخُرق و المِراء ......... ». بحار الأنوار: 2/124 باب17 «ما جاء فی تجویز المجادلة ......... و النهی عن المِراء».
2- انظر: عنوان 65 «الجدال» ، 144 «الخصومة» ، 513 «المناظرة».

3628 - ذَمُّ المِراءِ وآثارُهُ
3628 - نکوهش مجادله و آثار آن

الکتاب :

(سَیَقُولُونَ ثَلاَثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمَا بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلاّ قَلِیلٌ فَلاَ تُمَارِ فِیهِمْ إِلاَّ مِرَاءً ظَاهِرَا وَ لاَ تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدَا) . (1)

(یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِهَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمَارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلاَلٍ بَعِیدٍ) . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ذَروا المِراءَ فإنَّ المؤمنَ لا یُماری ، ذَروا المِراءَ فإنّ المُماری قد تَمَّت خَسارَتُهُ. (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام:إیّاکُم و المِراءَ و الخُصومَةَ؛ فإنّهُما یُمرِضانِ القُلوبَ علَی الإخوانِ ، و یَنبُتُ علَیهما النِّفاقُ . (4)

3628

نکوهش مجادله و آثار آن

قرآن:

«به زودی خواهند گفت: سه تن بودند و چهارمین آنها سگشان بود. و می گویند: پنج تن بودند و ششمین آنها سگشان بود. تیر در تاریکی می اندازند. و [عده ای ]می گویند: هفت تن بودند و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگارم به شماره آنها آگاهتر است. جز اندکی [کسی شماره] آنها را نمی داند. پس درباره ایشان جز به صورت ظاهر جدال مکن و در مورد آنها از هیچ کس جویا مشو».

«کسانی که به آن (آخرت) ایمان ندارند شتاب زده آن را می خواهند و کسانی که ایمان آورده اند از آن هراسناکند و می دانند که آن حق است. بدان که آنان که در مورد قیامت تردید می ورزند، قطعا در گمراهی دور و درازی هستند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجادله را رها کنید؛ زیرا مؤمن مجادله نمی کند؛ مجادله را رها کنید؛ زیرا مجادله گر قطعا زیان می بیند.

امام علی علیه السلام :از مجادله و ستیزه کردن بپرهیزید؛ زیرا این دو کار دل ها را نسبت به برادران بیمار می کنند و نفاق می رویانند.

ص :504


1- الکهف : 22.
2- الشوری : 18.
3- بحار الأنوار : 2/138/54.
4- الکافی : 2/300/1.

عنه علیه السلام :ثَمرَةُ المِراءِ الشَّحناءُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ضَنَّ بعِرضِهِ فَلْیَدَعِ المِراءَ . (2)

عنه علیه السلام :المِراءُ بَذرُ الشَّرِّ . (3)

عنه علیه السلام:مَن صَحَّ یَقینُهُ زَهِدَ فی المِراءِ . (4)

عنه علیه السلام :سِتّةٌ لا یُمارَونَ : الفَقیهُ ، و الرّئیسُ ، و الدَّنیُّ ، و البَذیُّ ، و المَرأةُ ، و الصَّبیُّ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکَ و المِراءَ ؛ فإنّهُ یُحبِطُ عَملَکَ . و إیّاکَ و الجِدالَ ؛ فإنّهُ یُوبِقُکَ . و إیّاکَ و کَثرَةَ الخُصوماتِ ؛ فإنّها تُبعِدُکَ مِن اللّهِ . (6)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :المِراءُ یُفسِدُ الصَّداقَةَ القَدیمَةَ ، و یَحلُلُ العُقدَةَ الوَثیقَةَ ، و أقلُّ ما فیهِ أن تَکونَ فیهِ المُغالَبةُ ، و المُغالَبةُ اُسُّ أسبابِ القَطیعَةِ . (7)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :لا تُمارِ فیَذهَبَ بَهاؤکَ ، و لا تُمازِحْ فیُجتَرأَ علَیکَ . (8)

امام علی علیه السلام :نتیجه مجادله، دشمنی و کینه توزی است.

امام علی علیه السلام :هر که آبروی خود را می خواهد، باید مجادله را رها کند.

امام علی علیه السلام :مجادله، بذرِ شرّ است.

امام علی علیه السلام :کسی که یقینش درست باشد، به مجادله بی رغبت است.

امام علی علیه السلام :شش کس اند که با آنها مجادله نشاید: فقیه، رئیس، فرومایه، بد زبان، زن و کودک.

امام صادق علیه السلام :از مجادله کردن بپرهیز؛ که این کار عمل تو را بر باد می دهد و از جرّ و بحث کردن بپرهیز؛ که این کار تو را هلاک می گرداند و زیاد ستیزه مکن؛ زیرا که تو را از خدا دور می کند.

امام هادی علیه السلام :مجادله کردن، دوستی دیرین را از بین می برد و پیوند استوار را از هم می گسلد و کمترین چیزی که در مجادله هست، چیره جویی است و چیره جویی، خود عامل اصلی قطع رابطه می باشد.

امام عسکری علیه السلام :مجادله مکن که احترامت از بین می رود و شوخی مکن که بر تو گستاخ می شوند.

ص :505


1- غرر الحکم : 4607.
2- نهج البلاغة : الحکمة 362 .
3- غرر الحکم : 393.
4- غرر الحکم : 8709.
5- غرر الحکم : 5634.
6- تحف العقول : 309.
7- أعلام الدین : 311.
8- تحف العقول : 486.

3629 - النَّهیُ عَنِ المِراءِ حَتّی لِلمُحِقِّ
3629 - مجادله نکنید، هرچند حق با شما باشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَستَکمِلُ عَبدٌ حَقیقَةَ الإیمانِ حتّی یَدَعَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا زَعیمٌ ببَیتٍ فی رَبَضِ (2) الجَنّةِ ، و بَیتٍ فی وَسَطِ الجَنّةِ ، و بَیتٍ فی أعلَی الجَنّةِ ، لمَن تَرَکَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا ، و لمَن تَرَکَ الکِذبَ و إن کانَ هازِلاً ، و لمَن حَسّنَ خُلقَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ذَرُوا المِراءَ ؛ فأنا زَعیمٌ بثَلاثَةِ أبیاتٍ فی الجَنّةِ فی رِباضِها و وَسَطِها و أعلاها لمَن تَرَکَ المِراءَ و هُو صادِقٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا زعیمٌ ببَیتٍ فی رَبَضِ الجَنّةِ لِمَن تَرَکَ المِراءَ و هُو مُحِقٌّ ، و ببَیتٍ فی وَسَطِ الجَنّةِ لِمَن تَرَکَ الکِذبَ و هُو مازِحٌ ، و ببَیتٍ فی أعلَی الجنّةِ لِمَن حَسُنَت سَریرَتُهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله:مَن تَرَکَ المِراءَ و هُو مُبطِلٌ بُنیَ لَهُ بَیتٌ فی رَبَضِ الجَنّةِ ، و مَن تَرکَهُ و هُو مُحِقٌّ بُنیَ لَهُ فی وَسَطِها ، و مَن حَسّنَ خُلقَهُ بُنیَ لَهُ فی أعلاها . (6)

3629

مجادله نکنید، هرچند حق با شما باشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای کاملاً به حقیقت ایمان نرسد، مگر آن گاه که مجادله را رها کند، هرچند بر حق باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای کسی که مجادله را رها کند هرچند بر حق باشد، و برای کسی که دروغ گفتن را اگر چه به شوخی، ترک گوید و برای کسی که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه ای در حومه بهشت و خانه ای در مرکز بهشت و خانه ای در بالای بهشت ضمانت می کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجادله را رها کنید. من برای کسی که مجادله را رها می کند با اینکه درست می گوید، سه خانه در حومه و وسط و بالای بهشت ضمانت می کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که حق با او باشد و با این حال مجادله را رها کند، من برایش خانه ای در حومه بهشت ضمانت می کنم. کسی که در حال شوخی هم دروغ نگوید، من برایش خانه ای در وسط بهشت ضمانت می کنم و کسی که باطنش را نیکو گرداند، من برای او خانه ای در بالای بهشت ضمانت می کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که وقتی حق با او نیست مجادله نکند، خانه ای در حومه بهشت برایش ساخته می شود. کسی که حق با او باشد و مجادله نکند، خانه ای در وسط بهشت برایش ساخته می شود و کسی که اخلاقش را نیک گرداند، خانه ای در بالای بهشت برایش ساخته می شود.

ص :506


1- منیة المرید : 171.
2- ربض الجنّة: هو _ بفتح الباء _ ما حولها خارجا عنها. (النهایة: 2/185).
3- الخصال : 144/170.
4- الترغیب و الترهیب: 1/131/2.
5- الترغیب و الترهیب: 1/131/1.
6- الترغیب و الترهیب: 1/130/ 1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرکَ المِراءَ و هُو مُحِقٌّ بُنِیَ لَهُ بَیتٌ فی أعلَی الجَنّةِ ، و مَن تَرکَ المِراءَ و هُو مُبطِلٌ بُنیَ لَهُ بَیتٌ فی رَبَضِ الجَنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أورَعُ النّاسِ مَن تَرکَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَبلُغُ عَبدٌ حقیقَةَ الإیمانِ حتّی یَدَعَ المِراءَ و هُو مُحِقٌّ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ مِنَ التَّواضُعِ ......... أن یَترُکَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که حق با او باشد و با این حال مجادله را رها کند، خانه ای در بالای بهشت برایش ساخته می شود و کسی که وقتی حق با او نیست مجادله نکند، خانه ای در حومه بهشت برایش ساخته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پارساترین مردمان، کسی است که مجادله را رها کند هرچند حق با او باشد.

امام علی علیه السلام :هیچ بنده ای به حقیقت ایمان نرسد، مگر این که در عین حال که حق با اوست، مجادله را رها کند.

امام صادق علیه السلام :از فروتنی است که ......... مجادله را رها کند هرچند حق با او باشد.

3630 - مَن لا یَنبَغی مُماراتُهُ
3630 - کسی که مجادله با او شایسته نیست

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :لا تُمارِیَنَّ حَلیما و لا سَفیها ؛ فإنّ الحلیمَ یَقلِیکَ و السَّفیهَ یُؤذیکَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تُمارِیَنَّ سَفیها و لا حَلیما ، فإنّ الحَلیمَ یَغْلبُکَ و السّفیهَ یُردیکَ . (6)

3630

کسی که مجادله با او شایسته نیست

امام حسین علیه السلام :هرگز با خردمند و نابخرد مجادله مکن؛ زیرا خردمند دشمنت می دارد و سفیه آزارت می رساند.

امام صادق علیه السلام :نه با نابخرد مجادله کن و نه با خردمند ؛ زیرا خردمند بر تو برتری می یابد و نابخرد نابودت می کند.

ص :507


1- منیة المرید : 170.
2- الأمالی للصدوق : 73/41 .
3- کنز العمّال : 9024.
4- معانی الأخبار : 381/9.
5- بحار الأنوار : 78/127/10.
6- بحار الأنوار : 78/265/176.

عنه علیه السلام :مَن مارَی حَلیما أقصاهُ ، و مَن ماری سَفیها أرداهُ . (1)

عنه علیه السلام :وَصِیّةُ وَرَقةَ بنِ نَوفَلٍ لخَدیجَةَ بنتِ خُوَیلِدٍ علیها السلام إذا دَخَلَ علَیها یَقولُ لَها : یا بِنتَ أخی، لا تُمارِی جاهِلاً و لا عالِما ؛ فإنّکِ مَتی مارَیتِ جاهِلاً آذاکِ ، و مَتی مارَیتِ عالِما مَنعَکِ عِلمَهُ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا تُمارِیَنَّ العُلَماءَ فیَرفُضوکَ، و لا تُمارِیَنَّ السُّفَهاءَ فیَجهَلوا علَیکَ . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :هر کس با شخص خردمند مجادله کند او را [از خود] دور گرداند و هر کس با نابخرد مجادله کند، او را به هلاکت افکند.

امام صادق علیه السلام :ورقة بن نوفل هرگاه نزد خدیجه دخت خویلد علیها السلام می رفت، به او سفارش می کرد: ای دختر برادرم! با نادان و دانا مجادله مکن؛ زیرا اگر با نادان مجادله کنی، تو را می آزارد و اگر با دانا مجادله کنی، دانش خود را از تو دریغ می دارد.

امام رضا علیه السلام :با دانایان هرگز مجادله مکن؛ زیرا تو را می رانند و با نابخردان هرگز مجادله مکن؛ زیرا با تو نادانی می کنند.

3631 - آثارُ کَثرَةِ المِراءِ
3631 - پیامدهای مجادله زیاد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَبَبُ الشَّحناءِ کَثرَةُ المِراءِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ مِراؤهُ لَم یأمَنِ الغَلَطَ . (6)

3631

پیامدهای مجادله زیاد

امام علی علیه السلام :سبب دشمنی و کینه توزی، مجادله زیاد است.

امام علی علیه السلام :کسی که زیاد مجادله کند، از خطا ایمن نماند.

ص :508


1- الأمالی للطوسی : 225/391.
2- الأمالی للطوسی : 302/598.
3- الاختصاص : 245.
4- (انظر) السَّفَه : باب 1824.
5- غرر الحکم : 5524.
6- غرر الحکم : 8115.

عنه علیه السلام :جِماعُ الشَّرِّ اللَّجاجُ و کَثرَةُ المُماراةِ . (1)

عنه علیه السلام :لا مَحَبّةَ مَع کَثرَةِ مِراءٍ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ مِراؤهُ بالباطلِ دامَ عَماؤهُ عنِ الحَقِّ . (3)

عنه علیه السلام :الشّکُّ علی أربعِ شُعَبٍ : علَی التَّماری ، و الهَولِ ، و التَّرَدُّدِ ، و الاستِسلامِ ؛ فمَن جَعلَ المِراءَ دَیْدَنا (دِینا) لَم یُصبِحْ لَیلُهُ (4) . (5)

امام علی علیه السلام :کانون بدی ها، لجاجت و مجادله زیاد است.

امام علی علیه السلام :با وجود مجادله زیاد، دوستی و محبّت جایی ندارد.

امام علی علیه السلام :کسی که به ناحق مجادله بسیار کند، کوری او از [درک] حق دوام یابد.

امام علی علیه السلام :شک بر چهار پایه استوار است: بر مجادله و وحشت و تردید و خود باختگی. کسی که مجادله را شیوه خود گرداند، شبش صبح نشود (از تاریکی شکّ به روشنایی یقین نرسد).

ص :509


1- غرر الحکم : 4795.
2- غرر الحکم : 10532.
3- غرر الحکم : 8853.
4- الدَّیْدَن: العادة. (النهایة: 2/147)، لم یصبح لیله: أی لم یخرج من ظلام الشکّ إلی نهار الیقین. (کما فی نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح).
5- نهج البلاغة : الحکمة 31.

ص :510

488 - المِزاح

488 - شوخی
اشاره

(1)

(2)

ص :511


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3/648 _ 650 «المُرخّص من المزاح». کنز العمّال : 3/880 «المزاح المحمود». بحار الأنوار : 76/58 باب 106 «الدُّعابة و المِزاح و الضّحک». بحار الأنوار : 16/294 باب 10 «مزاح النبیّ صلی الله علیه و آله».
2- انظر: الضحک : باب 2334.

3632 - مَدحُ المِزاحِ
3632 - ستودن مزاح

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی أمزَحُ و لا أقولُ إلاّ حَقّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المؤمنُ دَعِبٌ لَعِبٌ ، و المُنافقُ قَطِبٌ غَضِبٌ . (2)

تنبیه الخواطر :أتَتِ امرأةٌ عَجوزٌ إلَی النّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ صلی الله علیه و آله : لا تَدخُلُ الجَنّةَ عَجوزٌ ؛ فبَکتْ ، فقالَ : إنّکِ لستِ یَومئذٍ بعَجوزٍ ، قالَ اللّهُ تعالی: «إنّا أنْشَأناهُنَّ إنشاءً * فجَعَلْناهُنَّ أبْکارا» (3) . (4)

سنن أبی داوود :إنّ رجُلاً أتَی النّبیَّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، احمِلْنی . قالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : إنّا حامِلوکَ علی وَلَدِ ناقَةٍ ! قالَ : و ما أصنَعُ بوَلَدِ النّاقَةِ ؟ ! فقالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : و هَل تَلِدُ الإبلَ إلاّ النُّوقُ ؟ ! (5)

3632

ستودن مزاح

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من مزاح می کنم، اما جز حقّ نمی گویم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانی.

تنبیه الخواطر:پیرزنی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت به او فرمود: پیر به بهشت نمی رود. پیر زن گریست. حضرت فرمود: در آن روز تو پیر نخواهی بود. خداوند متعال می فرماید: «ما آنان را پدید آوردیم پدید آوردنی و ایشان را دوشیزه گردانیدیم».

سنن أبی داوود :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! به من مَرکبی بده که سوارش شوم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ما تو را بر بچه شتری سوار می کنیم. مرد عرض کرد: بچه شتر را می خواهم چه کنم؟ پیامبر فرمود: مگر بچه شترها را جز شترها می زایند؟!

ص :512


1- شرح نهج البلاغة : 6/330.
2- تحف العقول : 49.
3- الواقعة : 35 و 36 .
4- تنبیه الخواطر : 1/112.
5- سنن أبی داوود : 4/300/4998.

سنن أبی داوود عن عَوفَ بنِ مالکِ الأشجَعیّ :أتیتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غَزوَةِ تَبوکٍ و هُو فی قُبَّةٍ مِن أدَمٍ ، فسَلَّمتُ فَرَدَّ و قالَ : ادخُلْ ، فقلتُ : أ کُلّی یا رسولَ اللّهِ ؟ ! قالَ : کُلُّکَ ، فدَخَلتُ . (1)

تنبیه الخواطر :أنّ امرأةً یُقالُ لها : اُمُّ أیمَنَ جاءت إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَت : إنّ زَوجی یَدعوکَ ، فقالَ : و مَن هُو ، أ هُو الّذی بِعَینِهِ بَیاضٌ ؟ فقالَت : و اللّهِ ، ما بعَینهِ بَیاضٌ ! فقالَ : بلی، إنّ بِعَینهِ بَیاضا ، فقالَت : لا و اللّهِ ! فقالَ صلی الله علیه و آله: ما مِن أحَدٍ إلاّ و بِعَینهِ بَیاضٌ ، أرادَ بهِ البَیاضَ المُحیطَ بالحَدَقَةِ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فی الجَماعةِ بلا رَفَثٍ . (3)

الکافی :الفضلُ بنُ أبی قرَةَ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : ما مِن مؤمنٍ إلاّ و فیهِ دُعابَةٌ، قلتُ: و ما الدُّعابَةُ؟ قالَ: المِزاحُ. (4)

سنن أبی داوود_ به نقل از عوف بن مالک اشجعی _: در جنگ تبوک به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله که در خیمه ای پوستی بود، رسیدم و سلام کردم. پیامبر جواب سلامم را داد و فرمود: درون آی. من گفتم: ای رسول خدا! همه هیکلم بیاید؟ فرمود: [آری،] همه هیکلت. و من داخل شدم.

تنبیه الخواطر :زنی به نام اُمّ ایمن نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: شوهرم شما را دعوت می کند. پیامبر فرمود: شوهرت کیست، همان که در چشمش سفیدی است؟ زن گفت: به خدا در چشم او سفیدی نیست! پیامبر فرمود: چرا، هست. گفت: نه به خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر کسی در چشمش سفیدی هست. منظور حضرت سفیدی دور سیاهی چشم بود.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ کسی را که در میان جمعی شوخی و بذله گویی کند دوست دارد، به شرط آن که ناسزاگویی نباشد.

الکافی_ به نقل از فضل بن ابی قره _: امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ مؤمنی نیست، جز این که در او «دُعابه» هست. عرض کردم: دعابه چیست؟ فرمود: شوخی .

ص :513


1- سنن أبی داوود : 4/300/5000 .
2- تنبیه الخواطر : 1/112.
3- الکافی : 2/663/4 ، الرَّفَثُ : الفحش من القول (مجمع البحرین :2/716) ، و فی بعض النسخ «یحبّ المداعبة» . (کما فی هامشه).
4- الکافی : 2/663/2.

الکافی عن یونسَ الشیبانیِّ :قال أبو عبد اللّه علیه السلام : کیفَ مُداعَبَةُ بَعضِکُم بَعضا ؟ قلتُ : قلیلٌ ، قالَ : فلا تَفعلوا (1) ، فإنّ المُداعَبةَ مِن حُسنِ الخُلقِ ، و إنّکَ لَتُدخِلُ بها السُّرورَ علی أخیکَ ، و لقد کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُداعِبُ الرّجُلَ یُریدُ أن یَسُرَّهُ . (2)

الکافی عن مُعمّرَ بنِ خلاّدٍ :سَألتُ أبا الحَسنِ علیه السلام فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ؛ الرَّجُلُ یکونُ مَع القَومِ فیَجری بَینَهُم کلامٌ یَمزَحونَ و یَضحَکونَ ! فقال : لا بأسَ ما لَم یَکُن ، فظَنَنتُ أنّهُ عنَی الفُحشَ . ثُمّ قالَ : إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ یأتیهِ الأعرابیُّ فیُهدی لَهُ الهَدیّةَ ، ثُمّ یقولُ مکانَهُ : أعْطِنا ثَمنَ هَدیّتِنا، فیَضحَکُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . و کانَ إذا اغتَمَّ یقولُ : ما فَعلَ الأعرابیُّ ؟! لَیتَهُ أتانا ! (3)

الکافی :امام صادق علیه السلام _ به یونس شیبانی _ فرمود : با یکدیگر شوخی هم می کنید؟ عرض کردم: کم. فرمود: این گونه نکنید؛ زیرا شوخی از خوش خویی است و تو بدان وسیله برادرت را شاد می سازی. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای این که کسی را شاد کند، با او شوخی می کرد.

الکافی_ به نقل از معمّر بن خلاّد _: از حضرت ابو الحسن (امام کاظم) علیه السلام پرسیدم و گفتم: فردی با عدّه ای می نشیند و با هم می گویند و شوخی می کنند و می خندند، فرمود: اگر چیزی نباشد اشکالی ندارد _ به گمانم مقصود حضرت [از: اگر چیزی نباشد ]ناسزاگویی بود _ سپس فرمود: بادیه نشینی بود که نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمد و برای آن حضرت هدیه می آورد و همان جا می گفت: پول هدیه ما را بده و رسول خدا صلی الله علیه و آله می خندید. آن حضرت هرگاه اندوهگین می شد، می فرمود: آن بادیه نشین چه می کند؟ کاش نزد ما می آمد!

3633 - ذَمُّ المِزاحِ
3633 - نکوهش شوخی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ، لا تَمزَحْ فیَذهَبَ بَهاؤکَ ، و لا تَکذِبْ فیَذهَبَ نورُکَ . (4)

3633

نکوهش شوخی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! شوخی مکن که ارج و احترامت از بین می رود و دروغ مگو که نورانیّتت از میان می رود.

ص :514


1- المداعنة : المُمازحة (لسان العرب : 1/375) . أی فلا تفعلوا ما تفعلون من قلّة المداعبة ، بل کونوا علی حدّ الوسط (کما فی هامش المصدر) ، و فی مکارم الأخلاق: 1 / 58 / 47 «هَلاّ تفعلوا» و هو الأصوب .
2- الکافی : 2/663/3.
3- الکافی : 2/663/1.
4- مکارم الأخلاق : 2/321/2656.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَبلُغُ العَبدُ صَریحَ الإیمانِ حتّی یَدَعَ المِزاحَ و الکِذبَ ، و یَدَعَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا . (1)

الترغیب و الترهیب :أبو الحسَنِ _ و کانَ عَقَبیّا بَدْریّا _ : کُنّا جُلوسا معَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، فقامَ رجُلٌ و نَسِیَ نَعلَیهِ، فأخَذَهُما رجُلٌ فوَضَعهُما تَحتَهُ ، فرَجعَ الرّجُلُ فقالَ: نَعْلَیَّ ، فقالَ القَومُ : ما رأیناهُما ، فقالَ : هُوَ هذَه، فقالَ [رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]: فکیفَ برَوعَةِ المؤمنِ؟! فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، إنّما صَنعتُهُ لاعِبا ، فقال : فکیفَ برَوعَةِ المؤمنِ ؟! _ مَرَّتینِ أو ثلاثا _ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما مَزَحَ امرؤٌ (رجُلٌ) مَزحَةً إلاّ مَجَّ مِن عَقلِهِ مَجّةً . (3)

عنه علیه السلام :المِزاحُ یُورِثُ الضَّغائنَ . (4)

عنه علیه السلام:دَعِ المِزاحَ؛ فإنّهُ لِقاحُ الضَّغینَةِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده به ایمان ناب نرسد، مگر آن گاه که شوخی و دروغ را ترک گوید و مجادله را رها کند، هر چند حق با او باشد.

الترغیب و الترهیب :ابو الحسن _ از شرکت کنندگان در پیمان عقبه و جنگ بدر _ گوید : با رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که مردی [از جمع ما ]برخاست و رفت و کفش هایش را فراموش کرد. یک نفر آنها را برداشت و زیر خود گذاشت. آن مرد برگشت و گفت: کفش هایم کو؟ افرادی که آن جا نشسته بودند، گفتند: ما آنها را ندیده ایم. مردی که کفش ها را زیر خود پنهان کرده بود، گفت: این جاست. رسول خدا فرمود: ترساندن مؤمن چه معنا دارد؟! مرد گفت: ای رسول خدا! به شوخی این کار را کردم. پیامبر دو یا سه بار فرمود: ترساندن مؤمن چه معنا دارد؟!

امام علی علیه السلام :هیچ انسانی (مردی) شوخیی نکرد، مگر این که پاره ای از عقل خود را دور انداخت.

امام علی علیه السلام :شوخی، کینه بر جای می گذارد.

امام علی علیه السلام :شوخی را رها کن؛ زیرا شوخی بارور کننده کینه است.

ص :515


1- الترغیب و الترهیب : 3/594/20.
2- الترغیب و الترهیب : 3/484/5.
3- نهج البلاغة : الحکمة 450 .
4- تحف العقول : 86 .
5- غرر الحکم : 5134.

عنه علیه السلام :مَن مَزَحَ استُخِفَّ بهِ . (1)

عنه علیه السلام :لکُلِّ شیءٍ بَذرٌ ، وَ بذرُ العَداوَةِ المِزاحُ . (2)

عنه علیه السلام :آفةُ الهَیبَةِ المِزاحُ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و المِزاحَ ؛ فإنّهُ یَجُرُّ السَّخیمَةَ و یُورِثُ الضَّغینَةَ، و هُو السَّبُّ الأصغَرُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکُم و المِزاحَ ؛ فإنّهُ یَذهَبُ بماءِ الوَجهِ و مَهابَةِ الرِّجالِ . (5)

عنه علیه السلام :إذا أحبَبتَ رجُلاً فلا تُمازِحْهُ و لا تُمارِهِ . (6)

عنه علیه السلام :لا تُمازِحْ فیُجتَرَأَ علَیکَ . (7)

عنه علیه السلام :المِزاحُ السِّبابُ الأصغَرُ . (8)

عنه علیه السلام:لا تَمزَحْ فیَذهَبَ نورُکَ . (9)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إیّاکَ و المِزاحَ ؛ فإنّهُ یَذهَبُ بِنُورِ إیمانِکَ ، و یَستَخِفُّ بمُروءتِکَ . (10)

امام علی علیه السلام :هر که شوخی کند، سبک می شود.

امام علی علیه السلام :هر چیزی را بذری است و بذر دشمنی شوخی است.

امام علی علیه السلام :آفتِ ابّهت، شوخی است.

امام علی علیه السلام :از شوخی بپرهیزید؛ زیرا که شوخی بدخواهی می آورد و کینه بر جای می گذارد، و آن دشنام کوچک است.

امام صادق علیه السلام :از شوخی بپرهیزید؛ زیرا آبرو و وقار مردان را از بین می برد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه مردی را دوست داشتی، با او نه شوخی کن نه مجادله.

امام صادق علیه السلام :شوخی مکن، که بر تو گستاخ می شوند.

امام صادق علیه السلام :شوخی، دشنام کوچک است.

امام صادق علیه السلام :شوخی مکن؛ زیرا نورانیّتت از بین می رود.

امام کاظم علیه السلام :از شوخی بپرهیز، که نور ایمانت را می برد و مردانگی تو را سبک می گرداند.

ص :516


1- بحار الأنوار: 77/235/3.
2- غرر الحکم : 7316.
3- غرر الحکم : 3943.
4- الکافی : 2/664/12.
5- الکافی : 2/665/16.
6- الکافی : 2/664/9.
7- الکافی : 2/665/18 .
8- الکافی : 2/665/15.
9- الأمالی للصدوق : 636/853 .
10- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/408/5885.

3634 - المِزاحُ والهَزلُ
3634 - شوخی و مسخرگی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام:رُبَّ هَزلٍ (1) عادَ جِدّا . (2)

عنه علیه السلام:اِرهَبْ تَحذَرْ، و لا تَهزِلْ فتُحتَقَرَ . (3)

عنه علیه السلام :اِحذَرِ الهَزلَ و اللّعبَ و کَثرَةَ المَزحِ و الضّحکِ و التُّرَّهاتِ . (4)

عنه علیه السلام:غَلَبَةُ الهَزلِ تُبطِلُ عَزیمَةَ الجِدِّ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کثُرَ هَزلُهُ استُجهِلَ . (6)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الهَزلِ آیةُ الجَهلِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ هَزلُهُ بَطَلَ جِدُّهُ . (8)

عنه علیه السلام :مَن جَعَلَ دَیْدَنَهُ الهَزلَ لَم یُعرَفْ جِدُّهُ . (9)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَ علَیهِ الهَزلُ فَسَدَ عَقلُهُ . (10)

3634

شوخی و مسخرگی

امام علی علیه السلام :بسا شوخی ای که به جدّ انجامد.

امام علی علیه السلام :بترس تا بر حذر باشی و مسخرگی نکن که کوچک می شوی.

امام علی علیه السلام :از مسخرگی و بازی و شوخی زیاد و خنده و چرند گویی دوری کن.

امام علی علیه السلام :چیره آمدنِ مسخرگی، عزم جدّی را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد شوخ و غیر جدّی باشد، نادان شمرده شود.

امام علی علیه السلام :مسخرگی زیاد، نشانه نادانی است.

امام علی علیه السلام :هر که مسخرگی اش زیاد باشد، جدّیتش از بین برود (مردم سخنان و کردارهای جدّی او را نیز به شوخی گیرند و به آنها اهمیتی ندهند).

امام علی علیه السلام :هر که مسخرگی را عادت خود قرار دهد، جدّی بودنش شناخته نشود.

امام علی علیه السلام :هر که مسخرگی بر او چیره آید، خردش تباه شود.

ص :517


1- هزل فی کلامه هزلاً : مزح (المصباح المنیر : 638) .
2- تحف العقول : 85.
3- غرر الحکم : 2300.
4- غرر الحکم : 2603.
5- غرر الحکم : 6416.
6- غرر الحکم : 7972.
7- غرر الحکم : 7129.
8- غرر الحکم : 8356.
9- غرر الحکم : 8101.
10- غرر الحکم : 8429.

عنه علیه السلام :مَن قَلَّ عقلُهُ کَثُرَ هَزلُهُ . (1)

عنه علیه السلام :الکاملُ مَن غَلَبَ جِدُّهُ هَزلَهُ . (2)

عنه علیه السلام :أعقَلُ النّاسِ مَن غَلَبَ جِدُّهُ هَزلَهُ ، و استَظهَرَ علی هَواهُ بعَقلِهِ . (3)

امام علی علیه السلام :هر که عقلش کم باشد، شوخی و جدّی نبودنش زیاد باشد.

امام علی علیه السلام :کامل، آن کسی است که جدی بودنش بر مسخرگی اش چیره آید.

امام علی علیه السلام :خردمندترین مردم کسی است که جدّی بودنش بر مسخرگی اش چیره باشد و در برابر هوسِ خود از عقلش کمک گیرد.

3635 - کَثرَةُ المِزاحِ
3635 - شوخی زیاد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَثرَةُ المِزاحِ یَذهَبُ بماءِ الوجهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَثرَةُ المِزاحِ تُسقِطُ الهَیبَةَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ مِزاحُهُ قَلّتْ هَیبَتُهُ . (6)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ المِزاحِ تُذهِبُ البَهاءَ ، و تُوجِبُ الشَّحناءَ . (7)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ . (8)

عنه علیه السلام:مَن کَثُرَ مِزاحُهُ استُحمِقَ . (9)

عنه علیه السلام:مَن کَثُرَ مَزحُهُ قَلَّ وَقارُهُ . (10)

عنه علیه السلام:مَن کَثُرَ مِزاحُهُ لَم یَخْلُ مِن حاقِدٍ علَیهِ و مُستَخِفٍّ بهِ . (11)

3635

شوخی زیاد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شوخی زیاد، آبرو را می برد.

امام علی علیه السلام :شوخی زیاد [انسان را] از هیبت می اندازد.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد شوخی کند، هیبتش کم می شود.

امام علی علیه السلام :شوخی زیاد، ارج و احترام را می برد و موجب دشمنی می شود.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد شوخی کند، نادان شمرده می شود.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد شوخی کند، احمق به شمار می آید.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد شوخی کند، وقارش کم می شود.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد شوخی کند، از داشتن بدخواه و کسی که او را خفیف شمارد بی نصیب نخواهد بود.

ص :518


1- غرر الحکم : 8556.
2- غرر الحکم : 2197.
3- غرر الحکم : 3355.
4- الأمالی للصدوق : 344/412 .
5- غرر الحکم : 7101.
6- غرر الحکم : 8095.
7- غرر الحکم : 7126.
8- غرر الحکم : 7883.
9- غرر الحکم : 7950.
10- غرر الحکم : 8432.
11- غرر الحکم : 8930.

عنه علیه السلام :فی السَّفَهِ و کَثرَةِ المِزاحِ الخُرقُ . (1)

عنه علیه السلام :الإفراطُ فی المَزحِ خُرقٌ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :در سبکسری و شوخی زیاد، حماقت نهفته است.

امام علی علیه السلام :زیاده روی در شوخی، حماقت است.

ص :519


1- غرر الحکم : 6523.
2- غرر الحکم : 1184.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 8/480 باب 83.

ص :520

489 - المَسخ

489 - مسخ
اشاره

(1)

ص :521


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14/49 باب 4 «قصّة أصحاب السبت». کنز العمّال : 6/178 «المُسوخ».

3636 - المَسخُ
3636 - مسخ

الکتاب :

(وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ * فَجَعَلْنَاهَا نَکَالاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْها وَ مَا خَلْفَهَا وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ) . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ مِن السُّنّةِ و السَّبیلِ الّتی أمَرَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بها موسی علیه السلام أنْ جَعَلَ اللّهُ علَیهِمُ السَّبتَ ، و کانَ مَن أعظَمَ السَّبتَ و لَم یَستَحِلَّ أن یَفعَلَ ذلکَ مِن خَشیَةِ اللّهِ أدخَلَهُ اللّهُ الجَنّةَ ، و مَنِ استَخَفَّ بحَقِّهِ و استَحَلَّ ما حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ مِن عَمَلِ الّذی نَهاهُ اللّهُ عَنهُ فیهِ أدخَلَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ النّارَ ؛ و ذلکَ حیثُ استَحَلُّوا الحِیتانَ و احتَبَسوها و أکَلوها یَومَ السَّبتِ غَضِبَ اللّهُ علَیهِم ، مِن غَیرِ أنْ یکونوا أشرَکوا بالرّحمنِ و لا شَکُّوا فی شیءٍ مِمّا جاء بهِ موسی علیه السلام. قالَ اللّه عَزَّ و جلَّ : «و لَقد عَلِمْتُمُ الّذینَ اعْتَدَوا مِنکُم فی السَّبْتِ فقُلْنا لَهُم کُونوا قِرَدَةً خاسِئینَ» . (3)

3636

مسخ

قرآن:

«و کسانی از شما را که در روز شنبه [از فرمان خدا ]تجاوز کردند، نیک شناختید. پس ایشان را گفتیم: بوزینگانی طرد شده باشید. و ما آن [عقوبت] را برای حاضران و [نسل های ]پس از آن عبرتی و برای پرهیزگاران، پندی قرار دادیم».

حدیث:

امام باقر علیه السلام :از جمله قانون و روشی که خداوند عزّ و جلّ موسی علیه السلام را به آن امر فرمود، این بود که روز شنبه را برای آنها مقرّر داشت که هر کس روز شنبه را بزرگ شمرَد و از ترس خدا،بی احترامی به این روز را روا نشمارَد، خداوند او را به بهشت برَد و هر که احترام این روز را نگه ندارد و کاری را که خداوند در آن روز نهی کرده [صید ماهی] حلال شمرد، خداوند عزّ و جلّ او را به دوزخ برد. اما چون [صید یا خوردن ]ماهی ها را روا شمردند و در روز شنبه آنها را حبس کردند و [روز بعد صید کردند و ]خوردند، خدا بر آنها خشم گرفت بدون آنکه به خدای رحمان مشرک شده یا در آنچه موسی آورده بود شکّ کنند. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «کسانی از شما را که در روز شنبه [از فرمان خدا ]تجاوز کردند، نیک شناختید. پس، ایشان را گفتیم: بوزینگانی طرد شده باشید».

ص :522


1- البقرة : 65 ، 66.
2- (انظر) النساء : 47 ، 154 ، الأعراف : 166 ، النحل : 124.
3- الکافی : 2/29/1.

عنه علیه السلام:وَجَدنا فی کتابِ علیٍّ علیه السلام أنّ قَوما مِن أهلِ أیکَةَ مِن قَومِ ثَمودَ ، و أنّ الحِیتانَ کانَت سَبَقَت إلَیهِم یَومَ السَّبتِ لیَختَبِرَ اللّهُ طاعَتَهُم فی ذلکَ ، فشَرَعَت إلیهِم یَومَ سَبتِهِم فی نادِیهِم و قُدّامَ أبوابِهِم فی أنهارِهِم و سَواقیهِم ، فبادَروا إلَیها فأخَذوا یَصطادونَها فلَبِثوا فی ذلکَ ما شاءَ اللّهُ، لا یَنهاهُم عنها الأحبارُ و لا یَمنَعُهُمُ العُلَماءُ من صَیدِها ، ثُمّ إنَّ الشّیطانَ أوحی إلی طائفَةٍ مِنهُم : إنّما نُهیتُم عن أکلِها یَومَ السَّبتِ فلَم تُنْهَوا عن صَیدِها ، فاصْطادُوا یَومَ السَّبتِ و کُلُوها فیما سِوی ذلکَ من الأیّامِ فقالَت طائفةٌ مِنهُم : الآنَ نَصطادُها، فعَتَتْ ، و انحازَت طائفةٌ اُخری مِنهُم ذاتَ الیَمینِ ، فقالوا : نَنهاکُم عن عُقوبَةِ اللّهِ أن تَتَعرَّضوا لخِلافِ أمرِهِ ، و اعتَزَلَتْ طائفةٌ مِنهُم ذاتَ الیَسارِ فسَکتَت فلَم تَعِظْهُم ، فقالَت للطّائفةِ الّتی وَعَظتهُم : «لِمَ تَعِظُونَ قَوما اللّهُ مُهْلِکُهُمْ أو مُعَذِّبُهُم عَذابا شَدیدا» (1) ، فقالَتِ الطّائفةُ الّتی وَعَظتهُم : «مَعْذِرَةً إلی رَبِّکُم و لَعَلَّهُم یَتَّقونَ» (2) قالَ: فقالَ اللّهُ جلّ و عزّ: «فلَمّا نَسُوا ما ذُکِّروا بهِ» (3) یَعنی لَمّا تَرَکوا ما وُعِظوا بهِ مَضَوا علی الخَطیئةِ ، فقالَتِ الطّائفةُ الّتی وَعَظتهُم : لا و اللّهِ، لا نُجامِعُکُم و لا نُبایِتُکُم اللّیلةَ فی مَدینَتِکُم هذهِ الّتی عَصَیتُمُ اللّهَ فیها ؛ مَخافَةَ أن یَنزِلَ بکُمُ البَلاءُ فیَعُمَّنا مَعَکُم . قالَ : فخَرَجوا عَنهُم مِن المَدینَةِ مَخافَةَ أن یُصیبَهُمُ البَلاءُ ، فنَزَلوا قَریبا مِن المَدینَةِ فباتُوا تَحتَ السَّماءِ ، فلَمّا أصبَحَ أولیاءُ اللّهِ المُطیعونَ لأمرِ اللّهِ غَدَوا لیَنظُروا ما حالُ أهلِ المَعصیَةِ ، فأتَوا بابَ المَدینَةِ فإذا هُو مُصمَتٌ ، فدَقُّوهُ فلَم یُجابوا و لم یَسمَعوا مِنها خَبرَ واحِدٍ ، فَوَضَعوا سُلَّما علی سُورِ المَدینَةِ ثُمَّ أصعَدوا رجُلاً مِنهُم ، فأشَرَفَ علَی المدینَةِ فنَظرَ فإذا هُو بالقَومِ قِرَدَةٌ یَتَعاوُونَ ، فقالَ الرّجُلُ لأصحابِهِ : یا قومِ، أری و اللّهِ عَجَبا ! قالوا : و ما تَری ؟ قالَ : أری القَومَ قد صاروا قِرَدَةً یَتَعاوُونَ و لَها أذنابٌ ، فکَسَروا البابَ ، قالَ : فعَرَفَتِ القِردَةُ أنسابَها مِن الإنسِ ، و لَم تَعرِفِ الإنسُ أنسابَها مِن القِردَةِ ، فقالَ القومُ للقِردَةِ : أ لَم نَنهَکُم ؟! فقالَ علیٌّ علیه السلام : و الّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرأَ النَّسَمةَ إنّی لَأعرِفُ أنسابَها مِن هذهِ الاُمّةِ لا یُنکِرونَ و لا یُغَیَّرونَ بَل تَرَکوا ما اُمِروا بهِ فتَفَرَّقوا ، و قَد قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «فَبُعْدا لِلقَومِ الظّالِمینَ» (4) فقالَ اللّهُ : «أنْجَیْنا الّذینَ یَنْهَونَ عَنِ السُّوءِ و أخَذْنا الّذینَ ظَلَموا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما کانوا یَفْسُقونَ» (5) . (6)

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی علیه السلام یافتیم که جماعتی از اهالی اَیکه، از قوم ثمود، بودند که در روز شنبه ماهی ها به جانب آنها پیش می آمدند، تا خداوند اطاعت آنان را در این باره بیازماید.روز شنبه ماهی ها وارد جوی ها و نهرهایی که از جلو خانه ها و مراکز تجمع آنها می گذشت، می شدند و آن مردم به صید آنها می پرداختند و مدّت ها این کار را می کردند و احبار و علمایشان هم آنها را از صید، نهی نمی کردند. وانگهی شیطان به گروهی از آنها تلقین کرد که شما از خوردن ماهی در روز شنبه نهی شده اید نه از صید آن، پس روز شنبه صید کنید و روزهای دیگر ماهی های صید شده را بخورید.

گروهی از آنها گفتند: هم اینک ما ماهی ها را صید می کنیم و بدین ترتیب [از فرمان خدا]سرپیچی کردند. گروهی از ایشان به سمت راست رفتند [و از صید خودداری کردند ]و[به صید کنندگان ]گفتند: با فرمان خدا مخالفت نکنید، که به کیفر او گرفتار می شوید. و گروهی دیگر هم به سمت چپ کناره جستند و سکوت کردند و صید کنندگان را اندرز ندادند و به گروهی که آنها را اندرز داده بودند گفتند: «برای چه گروهی را که خدا هلاکشان می کند یا عذابی سخت به آنان خواهد چشاند، اندرز می دهید؟» آن گروهی که اندرزشان داده بودند پاسخ دادند: «تا ما را پیش پروردگارتان عذری باشد و [نیز ]شاید که آنان بپرهیزند». پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: «پس، هنگامی که آنچه را بدان تذکّر داده شده بودند از یاد بردند ......... » یعنی چون اندرزی را که به آنها [درباره ترک نافرمانی خدا و صید ماهی]داده شده بود پشت گوش انداختند و به گناه ادامه دادند؛ پس طایفه ای که آنها را اندرز داده بودند، گفتند: به خدا قسم که با شما نمی آمیزیم و امشب را در این شهرتان که در آن خدا را نافرمانی کرده اید با شما به سر نمی بریم؛ زیرا می ترسیم بر شما بلا نازل شود و ما هم در آتش شما بسوزیم. لذا، از ترس این که بلا به ایشان رسد شهر را ترک گفتند و جایی نزدیک شهر رفتند و شب را زیر آسمان به سر بردند، صبح که شد این اولیای خدا و فرمانبران فرمان او رفتند تا از حال و روز نافرمانان خبر بگیرند. چون به دروازه شهر رسیدند، آن را بسته یافتند. در را کوبیدند اما جوابی نشنیدند و یک کلمه هم به گوششان نخورد. لذا نردبانی به دیوار شهر گذاشتند و از بین خود یک نفر را بالا فرستادند. او از بالای دیوار داخل شهر را نگاه کرد. ناگاه دید مردم به صورت عده ای بوزینه در آمده اند که بر یکدیگر بانگ می زنند. به همراهان خود گفت: ای مردم! به خدا صحنه عجیبی می بینم! گفتند: چه می بینی؟ گفت: مردم به صورت بوزینه در آمده اند و دُم دارند و بر یکدیگر فریاد می زنند. آن عدّه در را شکستند. بوزینگان خویشان اِنسی خود را شناختند. اما این انسان ها خویشان بوزینه شده خود را نشناختند. آن عدّه به بوزینگان گفتند: نگفتیم این کار را نکنید؟

علی علیه السلام فرمود: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید من خویشان و نسب های آنها را در میان این امّت می شناسم که نهی از منکر نمی کنند و در صدد تغییر گناهان بر نمی آیند. بلکه آنچه بِدان فرمان داده شده اند فرو گذاشتند و تار و مار شدند.خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «دور باد [از رحمت خدا] گروه ستمکاران!» و می فرماید: «کسانی را که از [کار] بد باز می داشتند، نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند، به سزای آن که نافرمانی می کردند، به عذابی سخت گرفتار کردیم».

ص :523


1- الأعراف : 164 .
2- الأعراف : 164 .
3- الأعراف : 165 .
4- المؤمنون : 41 .
5- الأعراف : 165 .
6- تفسیر القمّی : 1/244 .

ص :524

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ: «لُعِنَ الّذینَ کَفَروا مِن بَنی إسرائیلَ علی لِسانِ داودَ و عیسی بنِ مَریمَ» (1) قالَ _: الخَنازیرُ علی لِسانِ داوودَ ، و القِرَدَةُ علی لسانِ عیسَی بنِ مَریمَ علیهما السلام . (2)

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیُّ بعد تفسیر الآیات 63 _ 74 من سورة البقرة تحت عنوان «بحث فلسفیّ»: السورة کما تری مشتملة علی عدّة من الآیات المعجِزة فی قصص بنی إسرائیل و غیرهم ، کفَرق البحر و إغراق آل فرعون فی قوله تعالی : «و إذْ فَرَقْنا بِکُمُ البَحْرَ فأنجیناکم و أغْرَقْنا آلَ فِرعَونَ ......... » (3) الآیة ، و أخذ الصّاعقة بنی إسرائیل و إحیائهم بعد الموت فی قوله تعالی : «و إذ قُلتُم یا مُوسی لَن نُؤمِنَ لَکَ ......... » (4) الآیة، و تظلیل الغمام و إنزال المَنّ و السّلوی علیهم فی قوله تعالی : «و ظَلّلْنا علَیکُمُ الغَمامَ ......... » (5) الآیة ، و انفجار العیون من الحجر فی قوله تعالی : «و إذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَومِهِ ......... » (6) الآیة، و رفع الطّور فوقهم فی قوله تعالی : «و رَفَعنا فَوقَکُمُ الطّورَ ......... » (7) الآیة ، و مسخ قومٍ منهم فی قوله تعالی : «فقُلنا لَهُمْ کُونوا قِرَدَةً ......... » (8) الآیة ، و إحیاء القتیل ببعض البقرة المذبوحة فی قوله : «فَقُلْنا اضْرِبوهُ بِبَعضِها ......... » (9) الآیة، و کإحیاء قومٍ آخرین فی قوله : «أ لَمْ تَرَ إلَی الّذینَ خَرَجوا مِن دِیارِهِم ......... » (10) الآیة ، و کإحیاء الّذی مرّ علی قریةٍ خربةٍ فی قوله: «أو کالّذی مَرَّ علی قَرْیَةٍ و هِیَ خاوِیَةٌ علی عُروشِها ......... » (11) الآیة ، و کإحیاء الطّیر بید إبراهیم فی قوله تعالی : «و إذْ قالَ إبراهیمُ رَبِّ أرِنی کیفَ تُحیی المَوْتی ......... » (12) الآیة ، فهذه اثنتا عشرة آیةً معجزةً خارقةً للعادة جرت أکثرها فی بنی إسرائیل ذکرها القرآن . و قد بیّنا فیما مرّ إمکان وقوع المعجزة و أنّ خوارق العادات جائزة الوقوع فی الوجود ، و هی مع ذلک لیست ناقضةً لقانون العلّیّة و المعلولیّة الکلّیّ ، و تبیّن به أن لا دلیل علی تأویل الآیات الظاهرة فی وقوع الإعجاز و صرفها عن ظواهرها ما دامت الحادثة ممکنةً ، بخلاف المحالات کانقسام الثلاثة بمتساویین و تولّد مولودٍ یکون أبا لنفسه ، فإنّه لا سبیل إلی جوازها.

نعم ، تختصّ بعض المعجزات کإحیاء الموتی و المسخ ببحثٍ آخر ، فقد قیل : إنّه قد ثبت فی محلّه أنّ الموجود الّذی له قوّة الکمال و الفعلیّة إذا خرج من القوّة إلَی الفعل فإنّه یستحیل بعد ذلک رجوعه إلَی القوّة ثانیا ، و کذلک کلُّ ما هو أکمل وجودا فإنّه لا یرجع فی سیره الاستکمالیّ إلی ما هو أنقص وجودا منه من حیث هو کذلک . و الإنسان بموته یتجرّد بنفسه عن المادّة فیعود موجودا مجرّدا مثالیّا أو عقلیّا ، و هاتان الرّتبتان فوق مرتبة المادّة ، و الوجود فیهما أقوی من الوجود المادّیّ ، فمن المحال أن تتعلّق النّفس بعد موتها بالمادّة ثانیا ، و إلاّ لزم رجوع الشیء إلی القوّة بعد خروجه إلَی الفعل و هو محال . و أیضا : الإنسان أقوی وجودا من سائر أنواع الحیوان ، فمن المحال أن یعود الإنسان شیئا من سائر أنواع الحیوان بالمسخ .

أقول : ما ذکره من استحالة رجوع ما بالقوّة بعد خروجه إلَی الفعل إلَی القوّة ثانیا حقّ لا ریب فیه ، لکنّ عَود المیّت إلی حیاته الدُّنیا ثانیا فی الجملة و کذا المسخ لیسا من مصادیقه . بیان ذلک: أنّ المحصّل من الحسّ و البرهان أنّ الجوهر النباتیّ المادّیّ إذا وقعت فی صراط الاستکمال الحیوانیّ فإنّه یتحرّک إلَی الحیوانیّة ، فیتصوّر بالصورة الحیوانیّة و هی صورة مجرّدة بالتجرّد البرزخیّ ، و حقیقتها إدراک الشیء نفسه بإدراک جزئیّ خیالیّ ، و هذه الصورة وجود کامل للجوهر النباتیّ و فعلیّة لهذه القوّة تلبّس بها بالحرکة الجوهریّة ، و من المحال أن ترجع یوما إلَی الجوهر المادّیّ فتصیر إیّاه إلاّ أن تفارق مادّتها فتبقی المادّة مع صورة مادّیّة ، کالحیوان یموت فیصیر جسدا لا حراک به .

ثمّ إنّ الصّورة الحیوانیّة مبدأ لأفعال إدراکیّة تصدر عنها ، و أحوال علمیّة تترتّب علیها ، تنتقش النّفس بکلّ واحد من تلک الأحوال بصدورها منها ، و لا یزال نقش عن نقش ، و إذا تراکمت من هذه النقوش ما هی متشاکلة متشابهة تحصّل نقش واحد و صار صورة ثابتة غیر قابلة للزّوال و ملکة راسخة . و هذه صورة نفسانیّة جدیدة یمکن أن یتنوّع بها نفس حیوانیّ فتصیر حیوانا خاصّا ذا صورة خاصّة منوّعة کصورة المکر و الحقد و الشهوة و الوفاء و الافتراس و غیر ذلک . و إذا لم تحصل ملکة بقی النّفس علی مرتبتها السّاذجة السّابقة ، کالنّبات إذا وقفت عن حرکتها الجوهریّة بقی نباتا و لم یخرج إلَی الفعلیّة الحیوانیّة . و لو أنّ النّفس البرزخیّة تتکامل من جهة أحوالها و أفعالها بحصول الصورة دفعة لانقطعت علقتها مع البدن فی أوّل وجودها ، لکنّها تتکامل بواسطة أفعالها الإدراکیّة المتعلّقة بالمادّة شیئا فشیئا حتّی تصیر حیوانا خاصّا إن عمّر العمر الطبیعیّ أو قدرا معتدّا به ، و إن حال بینه و بین استتمام العمر الطبیعیّ أو القدر المعتدّ به مانع کالموت الاخترامیّ بقی علی ما کان علیه من سذاجة الحیوانیّة .

ثمّ إنّ الحیوان إذا وقعت فی صراط الإنسانیّة _ و هی الوجود الّذی یعقل ذاته تعقّلاً کلّیا مجرّدا عن المادّة و لوازمها من المقادیر و الألوان و غیرهما _ خرج بالحرکة الجوهریّة من فعلیّة المثال الّتی هی قوّة العقل إلی فعلیّة التجرّد العقلیّ، و تحقّقت له صورة الإنسان بالفعل ، و من المحال أن تعود هذه الفعلیّة إلی قوّتها الّتی هی التجرّد المثالیّ علی حدّ ما ذکر فی الحیوان .

ثمّ إنّ لهذه الصورة أیضا أفعالاً و أحوالاً تحصل بتراکمها التدریجیّ صورة خاصّة جدیدة توجب تنوّع النّوعیّة الإنسانیّة علی حدّ ما ذکر نظیره فی النوعیّة الحیوانیّة .

إذا عرفت ما ذکرناه ظهر لک أنّا لو فرضنا إنسانا رجع بعد موته إلَی الدُّنیا و تجدّد لنفسه التعلّق بالمادّة و خاصّة المادّة التی کانت متعلّقة نفسه من قبل لم یبطل بذلک أصل تجرّد نفسه ، فقد کانت مجرّدة قبل انقطاع العلقة ، و معها أیضا و هی مع التعلّق ثانیا حافظة لتجرّدها . و الذی کان لها بالموت أنّ الأداة التی کانت رابطة فعلها بالمادّة صارت مفقودة لها ، فلا تقدر علی فعل مادّیّ کالصّانع إذا فقد آلات صنعته و الأدوات اللازمة لها ، فإذا عادت النّفس إلی تعلّقها الفعلیّ بالمادّة أخذت فی استعمال قواها و أدواتها البدنیّة و وضعت ما اکتسبتها من الأحوال و الملکات بواسطة الأفعال فوق ما کانت حاضرة و حاصلة لها من قبل ، و استکملت بها استکمالاً جدیدا من غیر أن یکون ذلک منه رجوعا قَهقری و سیرا نزولیّا من الکمال إلَی النّقص، و من الفعل إلَی القوّة.

فإن قلت : هذا یوجب القول بالقسر الدائم مع ضرورة بطلانه ؛ فإنّ النّفس المجرّدة المنقطعة عن البدن لو بقی فی طباعها إمکان الاستکمال من جهة الأفعال المادّیّة بالتعلّق بالمادّة ثانیا کان بقاؤها علَی الحرمان من الکمال إلَی الأبد حرمانا عمّا تستدعیه بطِباعها ، فما کلّ نفس براجعة إلَی الدُّنیا بإعجاز أو خَرق عادة ، و الحرمان المستمرّ قسر دائم .

قلتُ : هذه النفوس الّتی خرجت من القوّة إلَی الفعل فی الدُّنیا و اتّصلت إلی حدّ و ماتت عندها لا تبقی علی إمکان الاستکمال اللاّحق دائما ، بل یستقرّ علی فعلیّتها الحاضرة بعد حین أو تخرج إلَی الصورة العقلیّة المناسبة لذلک و تبقی علی ذلک، و تزول الإمکان المذکور بعد ذلک، فالإنسان الّذی مات و له نفس ساذجة غیر أنّه فعل أفعالاً و خلط عملاً صالحا و آخر سیّئا لو عاش حینا أمکن أن یکتسب علی نفسه الساذجة صورة سعیدة أو شقیّة ، و کذا لو عاد بعد الموت إلَی الدُّنیا و عاش أمکن أن یکتسب علی صورته السابقة صورة خاصّة جدیدة ، و إذا لم یعد فهو فی البرزخ مثاب أو معذّب بما کسبته من الأفعال حتّی یتصوّر بصورة عقلیّة مناسبة لصورته السّابقة المثالیّة ، و عند ذلک یبطل الإمکان المذکور و یبقی إمکانات الاستکمالات العقلیّة ، فإن عاد إلَی الدُّنیا کالأنبیاء و الأولیاء لو عادوا إلَی الدُّنیا بعد موتهم أمکن أن یحصل صورة اُخری عقلیّة من ناحیة المادّة و الأفعال المتعلّقة بها ، و لو لم یعد فلیس له إلاّ ما کسب من الکمال و الصّعود فی مدارجه و السّیر فی صراطه ، هذا .

و من المعلوم أنّ هذا لیس قسرا دائما ، و لو کان مجرّد حرمان موجود عن کماله الممکن له بواسطة عمل عوامل و تأثیر علل مؤثّرة قسرا دائما لکان أکثر حوادث هذا العالم _ الذی هو دار التّزاحم و موطن التّضادّ _ أو جمیعها قسرا دائما ، فجمیع أجزاء هذا العالم الطبیعیّ مؤثّرة فی الجمیع ، و إنّما القسر الدائم أن یجعل فی غریزة نوع من الأنواع اقتضاء کمال من الکمالات أو استعداد ثمّ لا یظهر أثر ذلک دائما إمّا لأمر فی داخل ذاته أو لأمر من خارج ذاته متوجّه إلَی إبطاله بحسب الغریزة ، فیکون تغریز النّوع المقتضی أو المستعدّ للکمال تغریزا باطلاً و تجبیلاً هباءً لغوا ، فافهم ذلک . و کذا لو فرضنا إنسانا تغیّرت صورته إلی صورة نوع آخر من أنواع الحیوان کالقرد و الخنزیر فإنّما هی صورة علی صورة ، فهو إنسان خنزیر أو إنسان قرد ، لا إنسان بطلت إنسانیّته و حلّت الصّورة الخنزیریّة أو القردیّة محلّها ، فالإنسان إذا کسب صورةً من صور الملکات تصوّرت نفسه بها ، و لا دلیل علی استحالة خروجها فی هذه الدُّنیا من الکمون إلَی البروز علی حدّ ما ستظهر فی الآخرة بعد الموت . و قد مرّ أنّ النّفس الإنسانیّة فی أوّل حدوثها علی السذاجة یمکن أن تتنوّع بصورة خاصّة تخصّصها بعد الإبهام و تقیّدها بعد الإطلاق و القبول ، فالممسوخ من الإنسان إنسان ممسوخ لا أنّه ممسوخ فاقد للإنسانیّة ، هذا .

و نحن نقرأ فی المنشورات الیومیّة من أخبار المجامع العلمیّة باُوروبا و أمریکا ما یؤخذ جواز الحیاة بعد الموت . و تبدّل صورة الإنسان بصورة المسخ ، و إن لم نتّکل فی هذه المباحث علی أمثال هذه الأخبار ، لکن من الواجب علَی الباحثین من المحصّلین أن لا ینسوا الیوم ما یتلونه بالأمس .

فإن قلت : فعلی هذا فلا مانع من القول بالتّناسخ .

قلت : کلاّ ؛ فإنّ التّناسخ _ و هو تعلّق النّفس المستکملة بنوع کمالها بعد مفارقتها البدن ببدن آخر _ محال ، فإنّ هذا البدن إن کان ذا نفس استلزم التّناسخ تعلّق نفسین ببدن واحد ، و هو وحدة الکثیر و کثرة الواحد ، و إن لم تکن ذا نفس استلزم رجوع ما بالفعل إلَی القوّة کرجوع الشّیخ إلَی الصّبا . و کذلک یستحیل تعلّق نفس إنسانیّ مستکملة مفارقة ببدن نباتیّ أو حیوانیّ بما مرّ من البیان . (13)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «کسانی از بنی اسرائیل که کافر شدند به زبان داوود و عیسی بن مریم نفرین شدند» _فرمود : با نفرین داوود به خوک تبدیل شدند و با نفرین عیسی بن مریم به بوزینه.

توضیح:

مرحوم علامه طباطبایی، بعد از تفسیر آیات 63 تا 74 سوره بقره، تحت عنوان «بحثی فلسفی» چنین آورده است: این سوره، همچنان که ملاحظه می کنید، مشتمل بر چندین نشانه اعجاز در سرگذشت بنی اسرائیل و دیگران می باشد. مانند شکافتن دریا و غرق کردن فرعونیان در آیه «و آن گاه که دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم ......... » و صاعقه زدن بنی اسرائیل و زنده کردن آنها پس از مرگ در آیه «و آنگاه که گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نیاوریم ......... » و سایه افکندن ابر بر سر آنها و فرو فرستادن گزانگبین و بلدرچین برای آنان در آیه «و ابر را بر فراز آنان سایبان کردیم ......... » و جوشیدن چشمه ها از سنگ در آیه «و هنگامی که موسی برای قوم خود در پی آب برآمد ......... » و بلند شدن کوه بر فراز سر آنان در آیه «و [کوه] طور را بر فراز شما افراشتیم ......... » و مسخ شدن عدّه ای از آنها در آیه «پس، ایشان را گفتیم: بوزینگانی طرد شده باشید ......... » و زنده کردن کُشته، به وسیله قسمتی از گاو ذبح شده در آیه «پس، گفتیم قسمتی از آن [گاو ]را به او بزنید ......... » و مانند زنده کردن عدّه ای دیگر در آیه «آیا ندیدی کسانی را که از خانه های خود خارج شدند ......... » و مانند زنده کردن شخصی که از آبادی ویران شده ای گذشت، در آیه «یا چون آن کس که از آبادی ای که سقفهایش یکسره فرو ریخته بود، عبور کرد ......... » و مانند زنده کردن مرغان به دست ابراهیم در آیه «و آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی ......... ». این ها دوازده معجزه و خارق عادت است که بیشتر آنها در میان بنی اسرائیل واقع شده و قرآن یاد کرده است. در مباحث گذشته مسأله امکان وقوع معجزه را و این که کارهای خارق العاده اموری شدنی هستند و در عین حال ناقض قانون کلّی علیّت نمی باشند، توضیح دادیم و روشن شد که دلیلی ندارد آیاتی را که در وقوع اعجاز ظهور دارند، تأویل و توجیه کنیم مگر این که از موضوعات مُحال باشد، مانند تقسیم عدد سه به دو عدد صحیح متساوی و یا متولّد شدن نوزادی که خودش پدر خودش باشد؛ زیرا این امور اصولاً شدنی نیستند.

البته، پاره ای معجزات، مانند زنده کردن مردگان و مسخ افراد بشر به بحث دیگری مربوط می شود. در این جا بعضی می گویند: در جای خود ثابت شده که موجودِ برخوردارِ از قوه کمال و فعلیّت، چنانچه از حالت قوّه به فعل در آید، دیگر محال است بار دیگر به حالت قوّه برگردد. همچنین هر موجودی که وجودش کاملتر باشد، در سیر تکاملی خود، به وجود ناقص تر از خود باز نمی گردد. انسان هم وقتی می میرد، نفْس او از مادّه، مجرّد و برهنه می شود و به موجود مجرّد مِثالی یا عقلی تبدیل می شود و این دو مرتبه (تجرّد مثالی و عقلی) فراتر از مرتبه ماده است. بنا بر این، محال است که بعد از مرگ، نفْس دوباره به مادّه تعلّق بگیرد؛ زیرا مستلزم بازگشت شیئ از فعلیّت به قوّه می باشد و این محال است. همچنین وجود انسان از سایر انواع حیوان کاملتر است. بنا بر این، محال است که انسان، از طریق مسخ، به صورت یکی از آنها در آید.

پاسخ می دهیم: این که گفته اند: وقتی چیزی از حالت قوّه به فعل درآمد، دیگر محال است مجدداً به حالت قوّه برگردد، یک حقیقت تردید نا پذیر است. اما بازگشت مرده به زندگیِ دوباره دنیا به طور کلّی و نیز مسخ شدن، از مصداق های این قاعده نیستند. توضیح این که آنچه از حسّ و برهان به دست می آید این است که جوهر نباتی مادّی هر گاه در مسیر تکامل حیوانی قرار بگیرد، به سوی حیوانیّت حرکت می کند و صورت حیوانی پیدا می کند، که یک صورت مجرّد برزخی است و حقیقت آن، ادراک جزئی خیالی است که موجود از خودش دارد. این صورت حیوانی، وجودِ کامل جوهر نباتی و مرحله فعلیت این قوّه است که از طریق حرکت جوهری به آن مرحله می رسد و محال است روزی به جوهر مادّی برگردد و مادّه بشود، مگر این که نفْس حیوانی از ماده خود جدا شود و در نتیجه، مادّه با صورتی مادّی باقی بماند؛ مثل این که حیوان بمیرد و به صورت جسمی بی جان و بی تحرّک در آید.

وانگهی، صورت حیوانی منشأ یک رشته افعالِ ادراکی است که از آن سر می زند و حالات علمیه ای نیز بر آن مترتب می باشد که با سرزدن آنها از این صورت حیوانی، هر یک از این حالات در نفْس، نقش می بندد و نقشی از پی نقشی در نفْس صورت می بندد و هر گاه نقشهای هم شکل و همانند انبوه شوند، نقش واحدی شکل می گیرد و به صورت ثابت، تغییر نا پذیر و ملکه راسخ و ریشه داری تبدیل می شود. این صورت نفسانی جدیدی است که ممکن است به واسطه آن نوعی از نفْس حیوانی پدید آید و به حیوانی خاص که دارای صورتی خاص است و نوع آن را تعیین می کند، تبدیل شود. مانند صورت مکر و کینه و شهوت و وفاداری و درندگی و امثال این ها. اما اگر ملکه ای حاصل نشود، نفْس در همان مرتبه ساده قبلی خود باقی می ماند. مانند گیاه که هر گاه از حرکت جوهری خود باز ایستد، به همان حالت نبات باقی می ماند و به فعلیت حیوانی نمی رسد. اگر نفْسِ برزخی از نظر حالات و افعال ، تکامل دفعی پیدا کند، در همان مرحله اولِ وجود، علاقه اش با بدن قطع می شود، اما به واسطه افعال ادراکی متعلّق به مادّه خود، تدریجاً تکامل می یابد تا آنکه به حیوان خاصی تبدیل می شود. این در صورتی است که عمر طبیعی یا مقدار قابل توجهی از آن را سپری کند، اما اگر مانعی مانند مرگِ غیر طبیعی بر سر راه آن پدید آید و نگذارد نفْسِ برزخی عمر طبیعی خود را کامل کند یا مقدار قابل اعتنایی از آن را بگذراند، در این صورت به همان حالت سادگی حیوانیت خود باقی می ماند.

حال، اگر حیوان در مسیر انسانیت، یعنی وجودی که ذات خود را به صورت کلّی و مجرّد از مادّه و لوازم آن، مانند مقدار و رنگ و غیره تعقّل و ادراک می کند قرار گیرد، در سایه حرکت جوهری، از حالت فعلیت مثالی (تجرّد برزخی حیوانی) که حالت قوّه عقل است، به مرحله فعلیت تجرّد عقلی می رسد و صورت انسان بالفعل در او حاصل می شود. و البته محال است که این فعلیّت به مرحله قوّه خود که همان تجرّد مثالی است، بازگشت کند.

این صورت (انسانی) نیز دارای افعال و احوالی است که از تراکم تدریجی آنها صورت خاص تازه ای پدید می آید که موجب پدید آمدن نوعیت انسان است، نظیر آنچه درباره پدید آمدن نوع حیوانی گفته شد.

با توجه به این مطالب، روشن می شود که اگر فرض کنیم انسانی پس از مرگ به دنیا برگردد و از نو به مادّه، مخصوصاً مادّه ای که نفْس او قبلاً به آن تعلّق داشته است، تعلّق بگیرد، این امر اصل تجرّد نفْس او را از بین نمی برد؛ زیرا پیش از قطع ارتباطش با مادّه نیز مجرّد بود و در صورت تعلّق دوباره به آن، این تجرّد خود را حفظ می کند. منتها چیزی که هست این است که بر اثر مرگ، ابزاری که فعل نفْس را با مادّه ارتباط می داده از بین رفته است و از این رو قادر به انجام کار مادی نیست؛ درست مانند صنعتگری که ابزارها و وسایل لازم برای انجام کار خود را از دست داده باشد. اما وقتی نفْس دوباره به مادّه تعلق گیرد، قوای آن و ابزارهای بدنی اش را مجدداً به کار می اندازد و احوال و ملکاتی را که کسب کرده بوده، به واسطه افعال جدید به مرتبه ای بالاتر از آنچه قبلاً داشته است، می رساند و تکامل جدیدی پیدا می کند، بدون آنکه سیر نزولی و عقب گرد از حال کمال به نقص و از فعل به قوّه کرده باشد. ممکن است بگویید: لازمه این سخن، قبول قسر دائمی (14) است، حال آن که قسر دائم قطعاً باطل و نادرست است؛ زیرا نفْس مجرّدِ جدا شده از بدن، اگر در طبیعت آن این امکان وجود داشته باشد که با تعلّق دوباره به مادّه، به لحاظ افعال مادّی تکامل یابد، محرومیت آن از رسیدن به چنین کمالی برای همیشه، مستلزم این است که از آنچه طبیعتش اقتضا می کند محروم شود؛ چه آن که همه نفْسها از طریق اعجاز یا خرق عادت به دنیا بر نمی گردند و از طرفی محرومیت مستمر نیز قسر دائمی است.

پاسخ این است که نفوسی که در دنیا از قوّه به فعلیت می رسند و با رسیدن به حدّ و مرحله ای می میرند، همیشه به حالت امکانِ کمال یابی بعدی باقی نمی مانند. بلکه پس از مدتی آن حالت فعلیّت موجود در آنها ثبات به خود می گیرد و یا تبدیل به صورت عقلی مناسبی می شود و به آن حال باقی می ماند و دیگر آن امکان رسیدن به کمال بعدی از بین می رود. بنا بر این، انسانی که با نفْسِ بسیط و ساده از دنیا می رود و فقط یک سلسله کارهای نیک و بد انجام داده، چنانچه مدتی بیشتر زندگی می کرد ممکن بود بر اثر تکرار افعال، صورت سعادتمند یا شقاوتمندی را برای نفْسِ ساده خود کسب کند.

همچنین اگر پس از مرگ به دنیا بازگردد و زندگی کند، ممکن است که برای صورت قبلی خود صورت جدیدی کسب کند و چنانچه برنگشت در عالم برزخ، طبق افعالی که در دنیا کسب کرده، پاداش داده یا عذاب می شود تا آن گاه که صورت عقلی مناسبی با صورت مثالی قبلی خود پیدا کند و در این هنگام امکان مذکور از بین می رود و تنها امکان تکامل عقلی برایش باقی می ماند. چنین نفسی اگر به دنیا بازگردد _ مانند نفوس انبیا و اولیا چنانچه پس از مرگ به دنیا برگردند _ ممکن است صورت عقلیه دیگری از ناحیه مادّه و افعال متعلّق به آن حاصل شود و اگر برنگشت برایش همان خواهد بود که در دنیا کسب کرده است، یعنی کمال و بالا رفتن به مدارج کمال و حرکت در مسیر آن.

روشن است که این معنا (بقای امکان کسب کمالات عقلی از طریق بازگشت به دنیا) قسر دائم نیست؛ زیرا اگر صِرف محروم ماندن موجودی از کمالات ممکن برای آن، به واسطه تأثیر علل و عواملی مؤثر، قسر دائمی باشد، در آن صورت بیشتر حوادث این جهان، که عالَم تزاحم و تضادّ می باشد، یا همه آنها در یک حالت قسر دائم خواهند بود. چه آن که کلیّه اجزای این عالم طبیعی در یکدیگر مؤثّرند. قسر دائم در حقیقت این است که در نهاد نوعی از انواع موجودات اقتضای کمالی از کمالات، یا استعدادی قرار داده شود. ولی، به واسطه وجود مانعی در ذات خود آن موجود، یا مانعی خارجی که طبق غریزه و نهادش در صدد ابطال آن کمال می باشد، آن کمال یا استعداد هیچ وقت به منصه ظهور نرسد؛ که در این صورت، نهادنِ آن مقتضیِ کمال یا آن استعداد در نهاد آن موجود باطل و بیهوده خواهد بود. دقّت شود.

به همین ترتیب، اگر فرض کنیم انسانی صورت انسانیش تغییر کند و به صورت نوع دیگری از انواع حیوان مانند بوزینه و خوک درآید، این در حقیقت صورتی روی صورت است، یعنی فرد مزبور «انسان _ میمون» یا «انسان _ خوک» می باشد، نه انسانی که انسانیّت او زایل گشته و صورت خوک یا بوزینگی به جای آن نشسته است. خلاصه این که، انسان هر گاه صورتی از صُوَر ملکات را کسب کند، نفْس او آن صورت را به خود می گیرد و دلیلی ندارد که همچنان که پس از مرگ در آخرت این صورتها ظهور می کنند، در همین دنیا نیز تا حدی از مرحله کمون به مرحله بروز نتوانند برسند. پیش از این گفتیم که نفس انسانی در آغاز پیدایش خود حالتی ساده دارد که به سبب آن می تواند صورت نوع خاصّی را به خود بگیرد و از آن حالت ابهام و اطلاق و پذیرش بیرون آید. بنا بر این، انسانی که مسخ می شود، انسان است و در عین حال مسخ شده، نه این که مسخ شده ای باشد فاقد انسانیت.

در نشریات روزانه، اخباری از مجامع علمی اروپا و آمریکا می خوانیم که نشان می دهد حیات پس از مرگ و نیز تبدیل شدن صورت انسان به صورت موجود دیگری شدنی است. گر چه ما در این مباحث به این گونه خبرها تکیه نمی کنیم اما پژوهشگران حقیقت جو نباید آنچه را که دیروز می خوانده اند امروز به بوته فراموشی بسپارند.

ممکن است بگویید: بنا بر این، عقیده به تناسخ مانعی ندارد.

پاسخ می دهیم: چنین نیست؛ زیرا تناسخ _ یعنی نفْسی که به نوع کمال خود رسیده پس از مفارقت از بدن به بدن دیگری تعلق گیرد _ محال است. چه آن که اگر این بدن دوم خود دارای نفْس باشد لازمه تناسخ این است که دو نفْس به یک بدن تعلّق گیرد و این، یعنی وحدتِ کثیر و کثرت واحد [که محال می باشد] و اگر دارای نفس نباشد، لازم می آید که آنچه بالفعل است، به مرحله قوّه برگردد؛ مثلاً شخص سالخورده و پیر به کودکی برگردد. بر اساس همین سخن، تعلّق گرفتن نفْس کامل شده انسانی، که از بدن مفارقت کرده، به یک بدن نباتی یا حیوانی نیز محال است.

ص :525


1- المائدة : 78 .
2- الکافی : 8/200/240.
3- البقرة : 50 .
4- البقرة : 55 .
5- البقرة : 57 .
6- البقرة : 60 .
7- البقرة : 63 .
8- البقرة : 65 .
9- البقرة : 73 .
10- البقرة : 243 .
11- البقرة : 259 .
12- البقرة : 260 .
13- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/205 _ 209.
14- توضیح آن در صفحه بعد آمده است.

ص :526

ص :527

ص :528

ص :529

ص :530

ص :531

ص :532

ص :533

ص :534

ص :535

3637 - نَفیُ النَّسلِ عَنِ المُسوخِ
3637 - قطع نسل مسخ شدگان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّه تعالی لم یَجعَلْ لمَسخٍ نَسلاً و لا عَقِبا ، و قد کانَتِ القِرَدَةُ و الخَنازیرُ قبلَ ذلکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مَسَخَ اللّهُ مِن شیءٍ فکانَ لَهُ عَقِبٌ و نَسلٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لَم یَمسَخْ شیئا فیَدَعْ لَهُ نَسْلاً أو عاقِبَةً . (3)

بیان :

فی مجمع البیان فی تفسیر قوله تعالی : «و لَقد عَلِمْتُمُ الّذینَ اعْتَدَوا مِنْکُمْ فی السَّبْتِ ......... » (4) عن ابن عبّاس قال : فمسخهم اللّه تعالی عقوبة لهم ، و کانوا یتعاوون و بقوا ثلاثة أیّام لم یأکلوا و لم یشربوا و لم یتناسلوا ، ثمّ أهلکهم اللّه تعالی ، و جاءت ریح فهبّت بهم و ألقتهم فی الماء. و ما مسخ اللّه اُمّة إلاّ أهلکها ، و هذه القردة و الخنازیر لیست من نسل اُولئک ، و لکن مسخ اُولئک علی صورة هؤلاء ، یدلّ علیه إجماع المسلمین ، علی أنّه لیس فی القردة و الخنازیر من هو من أولاد آدم ، و لو کانت من أولاد الممسوخین لکانت من بنی آدم . و قال مجاهد : لم یُمسَخوا قردةً و إنّما هو مَثَل ضربه اللّه کما قال : «کمَثَلِ الحِمارِ یَحْمِلُ أسْفارا» . (5) و حُکیَ عنه أیضا أنّه مُسخت قلوبهم ، فجُعلت کقلوب القردة لا تقبل وعظا و لا تتّقی زجرا .

و هذان القولان یخالفان الظّاهر الّذی أکثر المفسّرین علیه من غیر ضرورة تدعو إلیه . (6)

3637

قطع نسل مسخ شدگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال برای هیچ مسخ شده ای نسلی و بازمانده ای نگذاشت. [این ]بوزینه ها و خوک ها قبلاً بوده اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هیچ موجودی را مسخ نکرد که برایش دنباله و نسلی باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هر موجودی را مسخ کرد، برایش نسل یا دنباله ای باقی نگذاشت.

توضیح:

در «مجمع البیان» در تفسیر آیه «و لقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت ......... ؛ و کسانی از شما را که روز شنبه [از فرمان خدا ]تجاوز کردند، خوب شناختید ؛ پس ایشان را گفتیم: بوزینگانی طرد شده باشید» از قول ابن عباس آمده است که گفت: خداوند متعال آنها را با مسخ کردن کیفر داد. آنها بر یکدیگر بانگ می زدند و سه روز نَه چیزی خوردند و نَه آشامیدند و نَه زاد و ولد کردند و پس از سه روز، خداوند متعال آنان را هلاک کرد و بادی وزیدن گرفت و آنها را در آب انداخت. خداوند هیچ قومی را مسخ نکرد، مگر این که نابودشان ساخت. به اتّفاق آرای مسلمانان این میمون ها و خوک ها از نسل آن عدّه نیستند. بلکه آنان به صورت این حیوانات مسخ شدند. در میان میمون ها و خوک ها از فرزندان آدم وجود ندارد و اگر این ها از فرزندان مسخ شدگان بودند، بی گمان این حیوانات آدمیزاد بودند.

مجاهد می گوید: آنان به میمون تبدیل نشدند، بلکه این مَثَلی است که خداوند متعال زده است؛ چنان که فرموده است: «مانند مَثَل الاغ که کتاب هایی را حمل می کند». از مجاهد همچنین نقل شده است که: دل های این عدّه مسخ شد و مانند دل های بوزینگان شد که نه اندرزی می پذیرفت و نه از بانگ و هیبتی می ترسید.

این دو گفته با ظاهر آیه، که اکثر مفسّران به آن اعتقاد دارند، مخالف است و ضرورتی هم ندارد که چنین تأویلات و توجیهاتی گفته شود.

ص :536


1- کنز العمّال : 40022.
2- کنز العمّال : 40024.
3- مسند ابن حنبل : 2/39/3700.
4- البقرة : 65 .
5- الجمعة : 5 .
6- مجمع البیان : 1/264.

ص :537

ص :538

490 - المَشی

490 - راه رفتن
اشاره

(1)

ص :539


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76/301 باب 57 «آداب المشی».

3638 - أدَبُ المَشیِ
3638 - آداب راه رفتن

الکتاب :

(وَ عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنَا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قالُوا سَلامَا) . (1)

(وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ) . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سُرعَةُ المَشی یَذهَبُ ببَهاءِ المؤمنِ . (3)

مکارم الأخلاق :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا مَشی مَشی مَشیا یُعرَفُ أنّهُ لَیس بِمَشیِ عاجِزٍ و لا بِکَسلانٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا مَشی تَکَفّأ تَکَفّؤا کأنّما یَتَقَلّعُ مِن صَبَبٍ ، لَم أرَ قَبلَهُ و لا بَعدَهُ مِثلَهُ صلی الله علیه و آله . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا وَرَدَ الکوفةَ قادِما مِن صِفِّینَ ......... أقبَلَ حَربٌ یَمشی مَعهُ ، و هُو علیه السلام راکِبٌ _: ارجِعْ ؛ فإنّ مَشیَ مِثلِکَ مَع مِثلی فِتنَةٌ للوالی ، و مَذَلّةٌ للمؤمنِ . (6)

3638

آداب راه رفتن

قرآن:

«و بندگان خدای رحمان، کسانی هستند که روی زمین به نرمی گام بر می دارند و چون نادانان ایشان را مخاطب سازند، به ملایمت پاسخ می دهند».

«و در راه رفتن خود، میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها بانگ خران است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تند راه رفتن، هیبت مؤمن را از بین می برد.

مکارم الأخلاق :رسول خدا صلی الله علیه و آله در موقع راه رفتن چنان راه می رفت که معلوم بود راه رفتن شخص ناتوان یا تنبل نیست.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هر گاه راه می رفت، چنان می خرامید که گویی سرازیری را می پیماید. پیش از آن حضرت و پس از او، کسی را مانند ایشان ندیدم.

امام علی علیه السلام_ زمانی که از صفّین سواره به کوفه وارد شد ......... و [فردی به نام ]حرب، در کنار حضرت پیاده به راه افتاد _فرمود : برگرد؛ زیرا پیاده آمدن چون تویی در رکاب چون من، باعث غرور و فریفتگی زمامدار و مایه خواری مؤمن است.

ص :540


1- الفرقان : 63.
2- لقمان : 19.
3- تحف العقول : 36.
4- مکارم الأخلاق : 1/60/52 .
5- مکارم الأخلاق : 1/59/50.
6- نهج البلاغة : الحکمة 322.

عنه علیه السلام_ فی صفَةِ المُتَّقینَ _: مَنطِقُهُمُ الصَّوابُ ، و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ ، و مَشیُهُمُ التَّواضُعُ . (1)

بحار الأنوار :کانَ [علیُّ بْن الحسینِ] علیه السلام إذا مَشی لا یُجاوِزُ یَدُهُ فَخِذَهُ ، و لا یَخطِرُ بیَدِهِ ، و علَیهِ السَّکِینَةُ و الخُشوعُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ [علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام ]لا تَسبِقُ یَمینُهُ شِمالَهُ . (3)

عنه علیه السلام:کانَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام یَمشی مِشیَةً کأنّ علی رأسِهِ الطَّیرَ ، لا یَسبِقُ یَمینُهُ شِمالَهُ . (4)

عنه علیه السلام :المَشیُ المُستَعجِلُ یَذهَبُ ببَهاءِ المؤمنِ ، و یُطفئُ نورَهُ . (5)

عنه علیه السلام :خَرَجَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام علی أصحابهِ و هُو راکِبٌ ، فمَشَوا خَلفَهُ ، فالتَفَتَ إلَیهِم ، فقالَ : لَکُم حاجَةٌ ؟ فقالوا : لا یا أمیرَ المؤمنینَ، و لکنّا نُحِبُّ أن نَمشیَ مَعکَ ، فقال لَهُم : انصَرِفوا ؛ فإنّ مَشیَ الماشی مَع الرّاکِبِ مَفسدَةٌ لِلرّاکِبِ و مَذَلَّةٌ لِلماشی .

قالَ : و رَکِبَ مَرّةً اُخری فمَشَوا خَلفَهُ ، فقالَ : انصَرِفوا ؛ فإنّ خَفْقَ النِّعالِ خَلفَ أعقابِ الرِّجالِ مَفسَدَةٌ لقُلوبِ النُّوکی . (6)

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : گفتارشان راست ، پوشاکشان میانه روی و راه رفتنشان با فروتنی است.

بحار الانوار:علی بن الحسین علیهما السلام هر گاه راه می رفت، دستش را از ران خود جلوتر نمی برد و دست هایش را بالا و پایین نمی برد، بلکه با وقار و فروتنی راه می رفت.

امام صادق علیه السلام :علی بن الحسین علیهما السلام[در هنگام راه رفتن] دست راستش از دست چپش جلوتر نمی افتاد.

امام صادق علیه السلام :علی بن الحسین علیه السلام چنان راه می رفت که انگار روی سرش پرنده ای است، دست راستش از دست چپش پیشی نمی گرفت.

امام صادق علیه السلام :راه رفتن شتاب زده، هیبت مؤمن را از بین می برد و نورش را خاموش می کند.

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان علیه السلام سواره به میان اصحاب خود آمد. آنان دنبال حضرت راه افتادند. حضرت به طرف آنها برگشت و فرمود: کاری دارید؟ عرض کردند: نه، ای امیر مؤمنان! بلکه دوست داریم با شما راه برویم. امام فرمود: برگردید؛ زیرا راه رفتن پیاده با سواره، موجب تباه شدن سواره و خواری پیاده است.

امام علیه السلام فرمود: یک بار هم امیر مؤمنان علیه السلام بر مرکب سوار بود و اصحاب دنبال ایشان به راه افتادند. حضرت فرمود: برگردید؛ زیرا صدای کفش ها در پشت سر مردان، مایه تباهی دل های احمقان است.

ص :541


1- نهج البلاغة : الخطبة 193.
2- بحار الأنوار : 46/98/86.
3- الأمالی للطوسی : 673/1419.
4- المحاسن: 1/215/393.
5- تحف العقول : 371.
6- المحاسن : 2/470/2632.

3639 - النَّهیُ عَنِ المَشیِ مَرَحاً
3639 - نهی از راه رفتن با ناز و تبختر

الکتاب :

(وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحَا إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً) . (1)

(وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحَا إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ) . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَشی علَی الأرضِ اختِیالاً لَعنَتهُ الأرضُ و مَن تَحتَها و مَن فَوقَها . (3)

3639

نهی از راه رفتن با ناز و تبختر

قرآن:

«و در زمین با نخوت راه مرو؛ زیرا که تو هرگز زمین را نتوانی شکافت و در بلندی به کوه ها نتوانی رسید».

«از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند فخر فروش را دوست نمی دارد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که روی زمین با تبختر و افاده راه می رود، زمین و هر موجودی که زیر و روی آن است او را لعنت می کند.

ص :542


1- الإسراء : 37.
2- لقمان : 18
3- ثواب الأعمال : 324/1.

عنه صلی الله علیه و آله:مَن تَعَظّمَ فی نَفسِه أوِ اختالَ فی مِشیَتهِ، لَقِیَ اللّهَ تبارکَ و تعالی و هُو علَیهِ غَضبانُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله:إذا مَشَت اُمّتی المُطَیْطاءَ، و خَدَمَتهُم فارِسُ و الرُّومُ ، کانَ بأسُهُم بَینَهُم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفَةِ الطّاووسِ _: یَمشی مَشیَ المَرِحِ المُختالِ ، و یَتَصَفّحُ ذَنَبَهُ و جَناحَیهِ ، فیُقَهقِهُ ضاحِکا لِجَمالِ سِربالِهِ . (3)

المحاسن عن بشیرِ النبّالِ :کنّا مع أبی جعفرٍ علیه السلام فی المسجدِ إذ مَرَّ علَینا أسودُ و هُو یَنزِعُ فی مِشیَتِهِ فقالَ لَه أبو جعفر علیه السلام : إنّه لَجَبّارٌ ، قلتُ : إنّه سائلٌ ، قالَ : إنّهُ جَبّارٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أبا دُجانَةَ الأنصاریَّ اعتَمَّ یَومَ اُحدٍ بعِمامَةٍ لَهُ ، و أرخی عَذبَةَ العِمامَةِ بَینَ کَتِفَیهِ حتّی جَعلَ یَتَبَختَرُ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: إنّ هذهِ لَمِشیَةٌ یُبغِضُها اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلاّ عِندَ القِتالِ فی سبیلِ اللّهِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که خود بزرگ بین باشد یا با تکبّر راه رود، خداوند تبارک و تعالی را در حالی دیدار کند که بر او خشمگین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه امّت من با ناز و تکبّر راه روند و ایرانیان و رومیان خدمتگزار آنها شوند، به جان یکدیگر بیفتند.

امام علی علیه السلام_ در توصیف طاووس _فرمود : مانند شخص متکبّر پر افاده راه می رود و به دم و بال های خویش با دقّت می نگرد و از زیبایی پر و بال خود، قهقهه سر می دهد.

المحاسن_ به نقل از بشیر نبال _: با امام باقر علیه السلام داخل مسجد بودیم که مرد سیاهی با حالت تبختر از کنار امام گذشت، حضرت فرمود: آدم گردنکشی است. عرض کردم: او گداست. فرمود: او گردن کش است.

امام صادق علیه السلام :ابو دجانه انصاری در جنگ اُحد دستاری بست و پَر شال را میان دو شانه خود انداخت و آن گاه شروع به خرامیدن کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این نوع راه رفتن را خداوند عزّ و جلّ دشمن می دارد، مگر به هنگام جنگ در راه خدا.

ص :543


1- الترغیب و الترهیب : 3/569/38.
2- معانی الأخبار : 301/1.
3- نهج البلاغة : الخطبة 165.
4- المحاسن : 1/215/393.
5- الکافی : 5/8/13.

(1)

ص :544


1- (انظر) الکِبر : باب 3380.

491 - المَکر

491 - نیرنگ
اشاره

(1)

(2)

ص :545


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3/545 «المکر و الخدیعة». بحار الأنوار : 75/283 باب 72 «المکر و الخدیعة و الغشّ». وسائل الشیعة : 8/570 باب 137 «تحریم المکر و الحسد و الغشّ و الخیانة».
2- انظر: عنوان 134 «الحیلة» ، 157 «الخیانة» ، 385 «الغدر». 389 «الغشّ» ، الحرب : باب 771.

3640 - المَکرُ
3640 - نیرنگ

الکتاب :

(وَ مَکَرُوا مَکْرَا کُبَّارَا) . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله:لَیس مِنّا مَن ماکَرَ مُسلِما . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفةُ الذَّکاءِ المَکرُ . (4)

عنه علیه السلام :المَکرُ بمَنِ ائتَمنَکَ کُفرٌ . (5)

عنه علیه السلام :المَکرُ لُؤمٌ ، الخَدیعَةُ شُؤمٌ . (6)

عنه علیه السلام :المَکرُ و الغِلُّ مُجانِبا الإیمانِ . (7)

عنه علیه السلام :المَکرُ شِیمَةُ المَرَدَةِ . (8)

عنه علیه السلام :المَکُورُ شَیطانٌ فی صُورَةِ إنسانٍ . (9)

عنه علیه السلام :لا أمانةَ لِمَکُورٍ . (10)

3640

نیرنگ

قرآن:

«و دست به نیرنگی بس بزرگ زدند».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ما نیست کسی که به مسلمانی نیرنگ زند.

امام علی علیه السلام :آفتِ زرنگی، نیرنگ بازی است.

امام علی علیه السلام :نیرنگ زدن به کسی که به تو اعتماد کرده، کفر است.

امام علی علیه السلام :نیرنگ زدن پستی است، فریب دادن شوم است.

امام علی علیه السلام :نیرنگ بازی و خیانت، از ایمان به دورند.

امام علی علیه السلام :نیرنگ زدن، خصلت سرکشان است.

امام علی علیه السلام :نیرنگ باز، شیطانی در چهره انسان است.

امام علی علیه السلام :هیچ نیرنگ بازی امانتدار نیست.

ص :546


1- نوح : 22.
2- (انظر) فاطر : 10 ، 43 ، غافر : 25 ، الطور : 42 _ 46.
3- ثواب الأعمال : 320/1.
4- غرر الحکم : 3920.
5- غرر الحکم : 1165.
6- غرر الحکم : 105.
7- غرر الحکم : 1594.
8- غرر الحکم : 623.
9- غرر الحکم : 1465.
10- غرر الحکم : 10441.

عنه علیه السلام :مَن مَکرَ حاقَ بهِ مَکرُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن مَکرَ بالنّاسِ رَدَّ اللّهُ سبحانَهُ مَکرَهُ فی عُنُقِهِ . (2)

عنه علیه السلام:مِن أعظَمِ المَکرِ تَحسینُ الشَّرِّ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أمِنَ المَکرَ لَقِیَ الشَّرَّ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صفَةِ المُتّقینَ _: بُعدُهُ عَمَّن تَباعَدَ عنهُ زُهدٌ و نَزاهَةٌ ، و دُنُوُّهُ مِمّن دَنا مِنهُ لِینٌ و رَحمَةٌ ، لَیس تَباعُدُهُ بکِبرٍ و عَظَمَةٍ ، و لا دُنوُّهُ بمَکرٍ و خَدیعَةٍ . (5)

عنه علیه السلام_ لِلخَوارجِ و قد خَرَجَ إلی مُعسکَرِهِم و هُم مُقیمونَ علی إنکارِ الحُکومَةِ _: أ لَم تَقولوا عندَ رَفعِهِمُ المَصاحِفَ حِیلَةً و غِیلَةً و مَکرا و خَدیعَةً : إخوانُنا و أهلُ دَعوَتِنا ، استَقالُونا و استَراحُوا إلی کِتابِ اللّهِ سبحانَهُ ، فالرأیُ القَبولُ مِنهُم و التَّنفیسُ عَنهُم ؟ ! فقلتُ لَکُم : هذا أمرٌ ظاهِرُهُ إیمانٌ و باطِنهُ عُدوانٌ ، و أوَّلُهُ رَحمَةٌ و آخِرُهُ نَدامَةٌ ؟ ! (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:ثلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ کُنَّ علَیهِ : المَکرُ ، و النَّکثُ ، و البَغیُ ، و ذلکَ قولُ اللّهِ : «و لا یَحیقُ المَکْرُ السَّیِّئُ إلاّ بأهْلِهِ» (7) «فانْظُرْ کیفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِم أنّا دَمَّرْناهُمْ و قَومَهُمْ أجْمَعینَ» (8) و قالَ جلّ و عزّ : «و مَن نَکَثَ فإنّما یَنکُثُ علی نَفسِهِ» (9) و قالَ : «یا أیُّها النّاسُ إنّما بَغْیُکُمْ علی أنْفُسِکُم مَتاعَ الحَیاةِ الدُّنیا» (10) . (11)

امام علی علیه السلام :هر که نیرنگ زند، نیرنگش دامن خود او را می گیرد.

امام علی علیه السلام :هر که به مردم نیرنگ بزند، خداوند سبحان نیرنگ او را گریبان گیر خودش می کند.

امام علی علیه السلام :از بزرگترین نیرنگ ها، خوب جلوه دادن بدی است.

امام علی علیه السلام :هر که خود را از نیرنگ ایمن پندارد، با شرّ و بدی رو به رو شود.

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود: اگر از چیزی دوری می کند، از سر بی رغبتی و آلوده نشدن است و اگر به چیزی نزدیک می شود، از روی نرمی و مهربانی است. نه دوری کردنش به انگیزه کبر و بزرگ منشی است و نه نزدیک شدنش از روی نیرنگ و فریب.

امام علی علیه السلام_ زمانی که به اردوگاه خوارج رفت و آنان همچنان بر انکار حکمیت پافشاری می کردند _فرمود : آیا هنگامی که از روی حیله و فریب و نیرنگ و خدعه قرآنها را برافراشتند، همین شما نگفتید که آنها برادران ما هستند و همچون ما مسلمانند، از ما خاتمه جنگ می خواهند و به کتاب خداوند سبحان روی آورده اند و درست آن است که درخواستشان را بپذیریم و گرهِ کارشان را بگشاییم؟! و من به شما گفتم: این کار آنها ظاهرش ایمان و باطنش دشمنی است؛ آغازش رحم و دلسوزی و پایانش پشیمانی است؟!

امام صادق علیه السلام :سه چیز در هر که باشد به زیان خود او تمام شود: نیرنگ بازی، عهد شکنی و سرکشی. و این سخن خداوند است، آنجا که می فرماید: «و نیرنگ بد جز [دامن ]صاحبش را نگیرد»، «پس بنگر که فرجام نیرنگ آنها چه بود، ما آنها و قومشان را بکلّی نابود کردیم» و می فرماید: «کسی که پیمان شکند، در حقیقت به زیان خود پیمان می شکند» و می فرماید: «ای مردم سرکشی شما فقط به زیان خود شماست. شما بهره زندگی دنیا را[می طلبید]».

ص :547


1- غرر الحکم : 7834.
2- غرر الحکم : 8832.
3- غرر الحکم : 9260.
4- غرر الحکم : 8373.
5- نهج البلاغة : الخطبة 193.
6- نهج البلاغة : الخطبة 122.
7- فاطر : 43 .
8- النمل : 51 .
9- الفتح : 10 .
10- یونس : 23 .
11- تحف العقول : 317.

عنه علیه السلام :إن کانَ العَرضُ علَی اللّهِ حَقّا فالمَکرُ لماذا ؟ ! (1)

امام صادق علیه السلام :اگر عرضه شدن اعمال به پیشگاه خدا، حقّ است، دیگر نیرنگ چرا؟!

3641 - المَکرُ وَالخَدیعَةُ فِی النّارِ
3641 - نیرنگ و خدعه در آتشند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَکرُ و الخَدیعَةُ فی النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المَکرُ و الخَدیعَةُ و الخِیانَةُ فی النّارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَلعونٌ مَن ضارَّ مؤمنا أو مَکَرَ بهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ مسلما فلا یَمکُرْ و لا یَخدَعْ ؛ فإنّی سَمِعتُ جَبرئیلَ علیه السلام یقولُ : إنّ المَکرَ و الخَدیعَةَ فی النّارِ . (5)

3641

نیرنگ و خدعه در آتشند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیرنگ و خدعه، در آتشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیرنگ بازی و فریبکاری و خیانت، در آتشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ملعون است کسی که به مؤمنی زیان رسانَد یا به او نیرنگ زنَد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که مسلمان باشد، نه نیرنگ می زند و نه حیله گری می کند؛ زیرا از جبرئیل علیه السلام شنیدم که می گفت: همانا نیرنگ و حیله گری در آتشند.

ص :548


1- الخصال : 450/55.
2- کنز العمّال : 7819.
3- کنز العمّال : 7820.
4- کنز العمّال : 7821.
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/50/194.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ المَکرَ و الخَدیعَةَ فی النّارِ ، فکونوا مِن اللّهِ عَلی وَجَلٍ و مِن صَولَتِهِ علی حَذَرٍ ......... . (1)

عنه علیه السلام :لَولا أنّ المَکرَ و الخَدیعَةَ فی النّارِ لَکُنتُ أمکَرَ العَرَبِ . (2)

عنه علیه السلام :لَولا أنّ المَکرَ و الخَدیعَةَ فی النّارِ لکُنتُ أمکَرَ النّاسِ . (3)

عنه علیه السلام :لولا أنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنّ المَکرَ و الخَدیعَةَ و الخیانَةَ فی النّارِ ، لکُنتُ أمکرَ العَرَبِ . (4)

عنه علیه السلام:لَولا التُّقی کُنتُ أدهَی العَرَبِ . (5)

بیان :

قال المجلسیّ رضوان اللّه علیه _ بعد نقل الحدیثِ 19040 _ : «بیان : فی القاموس : المکر : الخدیعة ، و قال : خدعه _ کمنعه _ خَدعا و یُکسَر : خَتَله ، و أراد به المکروه من حیث لا یعلم ، کاختدعه فانخدع ، و الاسم الخدیعة . و قال الرّاغب : المکر صَرف الغیر عمّا یقصده بحیلة ، و ذلک ضربان : مکر محمود ؛ و هو أن یتحرّی بذلک فعلَ جمیل ، و علی ذلک قال اللّه عَزَّ و جلَّ : «و اللّهُ خَیرُ الماکِرینَ» (6) ، و مذموم؛ و هو أن یتحرّی به فعلَ قبیح ، قال تعالی : «و لا یَحیقُ المَکْرُ السَّیِّئُ إلاّ بأهْلِهِ» ، و قال فی الأمرَین: «و مَکَروا مَکْرا و مَکَرْنا مَکْرا و هُمْ لا یَشْعُرونَ» . (7)

و قال بعضهم : من مکر اللّه تعالی إمهال العبد و تمکینه من أعراض الدُّنیا ، و لذلک قال أمیر المؤمنین علیه السلام : من وُسّع علَیهِ دُنیاهُ و لم یَعلمْ أنّهُ مُکِرَ بهِ فَهُو مَخدُوعٌ عن عَقلهِ ، و قال : الخداع إنزال الغیر عمّا هو بصدده بأمر یبدیه علی خلاف ما یخفیه . انتهی .

و فی المصباح : خدعته خدعا فانخدع ، و الخِدع بالکسر اسم منه ، و الخدیعة مثله ، و الفاعل خدوع مثل رسول ، و خداع أیضا و خادع ، و الخُدعة بالضم ما یخدع به الإنسان مثل اللعبة لما یلعب به . انتهی .

و ربّما یفرّق بینهما حیث اجتمعا بأن یراد بالمکر احتیال النفس و استعمال الرأی فیما یراد فعله ممّا لا ینبغی ، و إرادة إظهار غیره ، و صرف الفکر فی کیفیّته ، و بالخدیعة إبراز ذلک فی الوجود و إجراؤه علی من یرید ، و کأنّه علیه السلام إنّما قال ذلک لأنّ النّاس کانوا ینسبون معاویة لعنه اللّه إلَی الدّهاء و العقل ، و ینسبونه علیه السلام إلی ضعف الرأی ، لِما کانوا یرون من إصابة حیل معاویة المبنیّة علَی الکذب و الغدر و المکر ، فبیّن علیه السلام أنّه أعرف بتلک الحیل منه، و لکنّها لمّا کانت مخالفة لأمر اللّه و نهیه فلذا لم یستعملها ، کما روی السیّد رضی الله عنه فی «نهج البلاغة» عنه صلوات اللّه علیه أنّه قال : «و لَقد أصبَحنا فی زَمانٍ اتَّخَذَ أکثَرُ أهلِهِ الغَدرَ کَیْسا ، و نَسَبَهُم أهلُ الجَهلِ فیهِ إلی حُسنِ الحِیلَةِ ، مالَهُم قاتَلَهُمُ اللّهُ ؟ ! قد یَری الحُوَّلُ القُلَّبُ وَجهَ الحِیلَةِ ، و دُونَهُ مانِعٌ مِن أمرِ اللّهِ و نَهیِهِ ، فیَدَعُها رأیَ العَینِ بعدَ القُدرَةِ علَیها، و یَنتَهِزُ فُرصَتَها مَن لا حَریجَةَ لَهُ فی الدِّینِ» .

و الحریجة التّقوی ، و قال بعض الشّرّاح فی تفسیر هذا الکلام : و ذلک لجهل الفریقین بثمرة الغدر ، و عدم تمییزهم بینه و بین الکَیْس ، فإنّه لمّا کان الغدر هو التفطّن بوجه الحیلة و إیقاعها علَی المغدور به ، و کان الکیس هو التفطّن بوجه الحیلة و المصالح فیما ینبغی ، کانت بینهما مشارکة فی التفطّن بالحیلة و استخراجها بالآراء ، إلاّ أنّ تفطّن الغادر بالحیلة التی هو غیر موافقة للقوانین الشرعیّة و المصالح الدینیّة ، و الکیس هو التفطّن بالحیلة الموافقة لهما ، و لدقّة الفرق بینهما یلبّس الغادر غدره بالکیس و ینسبه الجاهلون إلی حسن الحیلة کما نسب ذلک إلی معاویة و عمرو بن العاص و المغیرة بن شعبة و أضرابهم ، و لم یعلموا أنّ حیلة الغادر تخرجه إلی رذیلة الفجور ، و أنّه لا حسن لحیلة جرّت إلی رذیلة ، بخلاف حیلة الکیس و مصلحته فإنّها تجرّ إلَی العدل . انتهی . و قد صرّح علیه السلام بذلک فی مواضع یطول ذکرها، و کونه علیه السلام أعرف بتلک الاُمور و أقدر علیها ظاهر؛ لأنّ مدار المکر علَی استعمال الفکر فی درک الحیل ، و معرفة طرق المکروهات ، و کیفیّة إیصالها إلَی الغیر علی وجه لا یشعر به ، و هو علیه السلام لسعة علمه کان أعرف النّاس بجمیع الاُمور . و المراد بکونهما فی النّار کون المتّصف بهما فیها ، و الإسناد علَی المجاز» . (8) (9)

امام علی علیه السلام :نیرنگ و حیله گری در آتشند. پس از خداوند عزّ و جلّ و از یورش او بر حذر باشید .........

امام علی علیه السلام :اگر نبود که مکر و خدعه در آتشند، هر آینه من مکّارترین عرب بودم.

امام علی علیه السلام :اگر نبود که نیرنگ و فریبکاری در آتشند، بی گمان من مکّارترین مردم بودم.

امام علی علیه السلام :اگر نبود که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید: نیرنگ و فریب و خیانت در آتشند، هر آینه من نیرنگ بازترین عرب بودم.

امام علی علیه السلام :اگر تقوا در میان نبود، من از همه عرب ها حیله گرتر بودم.

توضیح:

مرحوم مجلسی _ رضوان اللّه علیه _ در توضیح حدیث شماره 19040 می نویسد: در قاموس آمده است که: مکر یعنی خدعه و فریب و گفته است که خَدَعَهُ، مانند مَنَعَهُ، خَدعاً و خِدْعاً، یعنی او را فریفت و خواست به طوری که نفهمد به او گزندی برساند. مانند اختدعه فانخدع (یعنی او را فریفت، پس او فریب خورد) و اسم از این کلمه «خدیعه» است. راغب می گوید: مکر، یعنی برگرداندن کسی از قصدش با حیله و نیرنگ و آن دو گونه است: مکر پسندیده و آن در جایی است که هدف از زدنِ رأیِ کسی، کاری نیک باشد؛ به همین معناست آیه «و خداوند بهترین مکر کنندگان است» و مکر ناپسند و نکوهیده و آن در جایی است که هدف، کاری زشت و ناپسند باشد. خداوند متعال می فرماید: «و مکر بد جز [دامن ]صاحبش را نگیرد» و درباره هر دو مورد می فرماید: «آنان مکر کردند و ما نیز مکر کردیم و خبر نداشتند». بعضی گفته اند: از مکر خداوند متعال این است که به بنده مهلت می دهد و متاع دنیا را تحت اختیارش می گذارد. به همین سبب است که امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: کسی که دنیایش بر او توسعه یابد و نداند که این مکر خدا نسبت به اوست، عقلش فریب خورده است. راغب می گوید: «خِداع» به معنای منصرف کردن کسی است از هدفش با ترفند و اظهار کردن خلاف آنچه در دل می پروراند. پایان سخن راغب.

در مصباح آمده است: خَدَعْتُه خدعاً فانخَدَعَ، خِدْع _ به کسر خاء _ اسم آن است و خدیعه نیز مانند آن [اسم ]می باشد. اسم فاعل آن خَدوع است بر وزن رسول. خداع و خادع نیز اسم فاعلند. خُدعه _ به ضم خاء _ چیزی را گویند که انسان به وسیله آن فریب می دهد. مانند لُعْبَه یعنی وسیله بازی. پایان سخن مصباح .

گاهی میان مکر و خدعه، وقتی در کنار هم استعمال شوند، فرق گذاشته می شود. به این ترتیب که مراد از مکر، اندیشیدن حیله و استعمال فکر در کاری که شایسته نیست انجام شود و قصدِ نشان دادن غیر آن و مصروف کردن فکر در چگونگی آن است و مراد از خدعه، به کار بستن آن اندیشه در خارج و پیاده کردن آن درباره شخص مورد نظر است. ظاهراً حضرت از این رو آن سخن را فرموده که مردم معاویه _ علیه اللعنه _ را به ذکاوت و خردمندی نسبت می دادند و آن حضرت را به سست اندیشی؛ چرا که می دیدند حیله های مبتنی بر دروغ و خیانت و حقّه بازی معاویه مؤثّر می افتد. لذا امام علیه السلام توضیح می دهد که وی این ترفندها و حیله های معاویه را کاملاً می شناسد، اما چون برخلاف اوامر و نواهی خدا می باشد، از آنها استفاده نمی کند. چنان که سیّد رضی _ رضی اللّه عنه _ در نهج البلاغه از امام علی _ صلوات اللّه علیه _ روایت می کند که فرمود: «ما در زمانه ای به سر می بریم که بیشتر مردم آن غدّاری و خیانت را زیرکی می دانند و افراد بی خبر و نادان، این عدّه را به خوش فکری نسبت می دهند. آنها را چه می شود! خدایشان بکشد! گاه باشد که مرد آزموده و دانا به زیر و زبر امور، در هر موردی حیله و نیرنگ آن را می داند، ولی اوامر و نواهی خدا مانع می شود و با آن که می داند و می تواند این حیله ها را به کار بندد، اما آنها را رها می کند. لیکن کسی که در دین هیچ حریجه و پروایی ندارد، فرصت را برای به کار بستن این ترفندها و نیرنگ ها غنیمت می شمرد».

«حریجه» [یا پروا، در این کلام امام] به معنای تقواست. بعضی شارحان در تفسیر این جمله حضرت گفته اند: علّتش این است که هر دو گروه از نتیجه خیانت و غدّاری بی خبرند و آن را از کیاست و زیرکی تمیز نمی دهند؛ زیرا غدر، پی بردن به راه چاره و پیاده کردن آن درباره شخصی است که نسبت به او غدر می شود و کیاست عبارت از پی بردن به راه چاره و مصالح در مواردی است که درست و رواست. بنا بر این، غَدر و کیاست، در امر پی بردن به چاره و بیرون کشیدن راه چاره ها از طریق فکر و اندیشه مشترک هستند، منتها شخص غدر کننده چاره گری هایش بر خلاف قوانین شرعی و مصالح دینی است و شخص با کیاست و زیرک، چاره هایی که با شرع و مصالح دینی سازگار باشد می اندیشد. به دلیل تفاوت ظریف و باریکی که میان این دو واژه وجود دارد، شخص غدّار، غدر و مکر خود را در لباس کیاست و ذکاوت در می آورد و افراد نادان و بی خبر هم او را به خوش فکری نسبت می دهند؛ چنان که معاویه و عمرو عاص و مغیرة بن شعبه و همپالکی های آنها را به دهاء و ذکاوت نسبت داده اند. در صورتی که نمی دانند حیله گریِ شخص غدّار و حقّه باز او را به سوی رذیله گناه می کشانَد و نقشه کشی و حیله ای که به رذیلت منجر شود، نیک و پسندیده نیست؛ برخلاف چاره گری و مصلحت اندیشی شخص با کیاست و زیرک که به عدالت می کشاند، پایان سخن این شارح.

حضرت در چندین جا، که ذکر آنها به درازا می کشد، به این مطلب تصریح فرموده است و این که امام علیه السلام به این کارها [حیله گری و ترفند ]آشناتر و در به کار بستن آنها تواناتر بوده، مطلبی است آشکار؛ زیرا محور مکر و نیرنگ عبارت است از به کار گرفتن فکر برای رسیدن به حیله ها و نقشه ها و شناخت راه های آسیب زدن و نحوه پیاده کردن آنها درباره کسی، بی آن که وی متوجّه شود و پیداست که امام علیه السلام به دلیل دانش گسترده اش، هر چیزی را بهتر از هر کسی می شناخت.

و اما مراد از این که مکر و خدعه در آتشند، یعنی افراد دارای این صفات در آتش هستند و اسناد، مجازی است.

ص :549


1- تحف العقول : 154 .
2- ثواب الأعمال : 320/2.
3- الکافی : 2/336/1.
4- ثواب الأعمال : 320/3.
5- تحف العقول : 99.
6- آل عمران : 54 و الأنفال : 30 .
7- النمل : 50 .
8- بحار الأنوار : 75/286.
9- (انظر) الحرب : باب 771 .

ص :550

ص :551

ص :552

3642 - مَکرُ اللَّهِ
3642 - مکر خدا

الکتاب :

(وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَو یَقْتُلُوکَ أَو یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ) . (1)

(وَ مَکَرُوا مَکْرَا وَ مَکَرْنا مَکْرَا وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ) . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ کانَ یَدعو _: رَبِّ أعِنّی و لا تُعِنْ علَیَّ ، و انصُرْنی و لا تَنصُرْ علَیَّ ، و امکُرْ لی و لا تَمکُرْ علَیَّ . (3)

3642

مکر خدا

قرآن:

«و [یاد کن] هنگامی را که کافران درباره تو مکر می کردند تا تو را به بند کَشَند یا بکُشند یا [از مکّه ]بیرون کنند و مکر کردند و خدا هم مکر کرد و خدا بهترین مکر کنندگان است».

«و دست به مکر زدند و [ما نیز] دست به مکر زدیم و خبر نداشتند. پس، بنگر که فرجام مکرشان چه بود. ما آنان و قومشان، همگی را هلاک کردیم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ بارها در دعا _می گفت : خدایا! مرا کمک کن و [کسی را] بر ضدّ من کمک مکن، مرا یاری و فیروزی ده و [کسی را ]بر ضدّ من یاری و فیروزی مده، به سود من مکر کن و به زیانم مکر مکن.

ص :553


1- الأنفال : 30.
2- النمل : 50 ، 51.
3- سنن الترمذی : 5/554/3551.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أمِنَ مَکرَ اللّهِ هَلَکَ . (1)

عنه علیه السلام :لاَ تأمَنَنَّ علی خَیرِ هذهِ الاُمّةِ عذابَ اللّهِ لقولهِ تعالی : «فلا یَأمَنُ مَکْرَ اللّهِ إلاّ القَومُ الخاسِرونَ» (2) ، و لا تَیأسَنَّ لِشَرِّ هذهِ الاُمّةِ مِن رَوحِ اللّهِ لِقولهِ تعالی : «إنّه لا یَیأسُ مِن رَوحِ اللّهِ إلاّ القَومُ الکافِرونَ» (3) . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا رأیتُمُ العَبدَ یَتَفقّدُ الذُّنوبَ مِن النّاسِ ناسِیا لذَنبِهِ ، فاعلَموا أنّهُ قَد مُکِرَ بهِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :هرکه از مکر خدا آسوده خاطر باشد، هلاک شود.

امام علی علیه السلام :بهترین فرد این امّت را [هم ]از عذاب خدا ایمن مدان؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: «تنها زیان کارانند که خود را از مکر (کیفر) خدا ایمن می پندارند» و برای بدترین فرد این امّت [نیز] از رحمت و لطف خدا نومید مباش؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: «تنها کافرانند که از رحمت خدا نومید می شوند».

امام صادق علیه السلام :هرگاه دیدید که بنده گناهان مردم را پی جویی می کند و گناه خود را از یاد برده، بدانید که گرفتار مکر خدا شده است.

ص :554


1- غرر الحکم : 8375.
2- الأعراف : 99 .
3- یوسف : 87 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 377.
5- تحف العقول : 364.
6- (انظر) الخوف : باب 1156. الذَّنْب : باب 1379. الفقه : باب 3192. الامتحان : باب 3586.

492 - التَّمَلُّق

492 - چاپلوسی
اشاره

(1)

(2)

ص :555


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 455 «التملّق».
2- انظر: عنوان 483 «المدح».

3643 - التَّحذیرُ مِنَ المَلَقِ
3643 - برحذر داشتن از چاپلوسی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا خَیرَ فی المَلَقِ و التواضُعِ إلاّ ما کانَ فی اللّهِ تعالی أو فی طَلَبِ العِلمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکَ و المَلَقَ ؛ فإنّ المَلَقَ لَیس من خَلائقِ الإیمانِ . (2)

عنه علیه السلام :لَیس المَلَقُ مِن خُلقِ الأنبیاءِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ مَلَقُهُ لَم یُعرَفْ بِشرُهُ . (4)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الثَّناءِ مَلَقٌ ، یُحدِثُ الزَّهوَ و یُدنی مِن الغِرّةِ (5) . (6)

عنه علیه السلام :إنّما یُحِبُّکَ مَن لا یَتَمَلّقُکَ ، و یُثنی علَیکَ مَن لا یُسمِعُکُ . (7)

عنه علیه السلام :الثَّناءُ بأکثَرَ مِن الاستِحقاقِ مَلَقٌ ، و التَّقصیرُ عنِ الاستِحقاقِ عِیٌّ أو حَسَدٌ . (8)

عنه علیه السلام :لَیس مِن أخلاقِ المؤمنِ التَّملُّقُ و لا الحَسَدُ إلاّ فی طَلَبِ العِلمِ . (9)

3643

برحذر داشتن از چاپلوسی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چاپلوسی و تواضع جز در راه خدا و طلب دانش سودی ندارد .

امام علی علیه السلام :از چاپلوسی بپرهیز که چاپلوسی از خصلت های ایمان نیست.

امام علی علیه السلام :چاپلوسی، از خوی پیامبران نیست.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد چاپلوسی کند، گشاده رویی [واقعی و خوش دلی] او شناخته نشود.

امام علی علیه السلام :ستودن زیاد، چاپلوسی ای است که غرور می آورد و تکبّر به هم می رساند.

امام علی علیه السلام :در حقیقت کسی تو را دوست دارد که تملّقت نمی کند و کسی تو را می ستاید که [ستایش هایش را] به گوشَت نمی رساند.

امام علی علیه السلام :ستودن بیش از استحقاق [کسی ]چاپلوسی است و ستودن کمتر از استحقاق، [ناشی از ]ناتوانی در سخن یا حسادت است.

امام علی علیه السلام :چاپلوسی و حسادت از اخلاق مؤمن نیست، مگر در تحصیل علم.

ص :556


1- الفردوس: 5/180/7892.
2- غرر الحکم : 2696 .
3- غرر الحکم : 7453 .
4- غرر الحکم : 7963 .
5- فی الطبعة المعتمدة «العِزّة» ، و ما أثبتناه من طبعة النجف .
6- غرر الحکم : 7119 .
7- غرر الحکم : 3875 .
8- نهج البلاغة : الحکمة 347 .
9- کنز العمّال : 29364 .

عنه علیه السلام :اِحمَد مَن یَغلُظ عَلَیکَ وَ یَعِظُکَ، لا مَن یُزَکّیکَ و یَتَمَلَّقُکَ . (1)

امام علی علیه السلام :کسی را که بر تو سخت می گیرد و تو را موعظه می کند ستایش کن ، نه کسی که تو را بی عیب می شمرد و چاپلوسیِ تو را می کند .

ص :557


1- شرح نهج البلاغة : 20/258/26 .

ص :558

فهرست موضوعات عربی

حرف الکاف5

452 - الکِبر7

3376 - الکِبرُ8

3377 - تَفَرُّدُ اللَّهِ بِالکِبرِیاءِ12

3378 - تَفسیرُ الکِبرِ14

3379 - حَقیقَةُ الکِبرِ18

3380 - ذَمُّ التَّبَختُرِ فِی المَشیِ20

3381 - المُتَکَبِّرُ22

3382 - ما لا یَنبَغی مَعَهُ الکِبرُ23

3383 - عَلَّةُ التَّکَبُّرِ24

3384 - عِلاجُ الکِبرِ26

3385 - دَفعُ الکِبرِ29

3386 - ثَمَرَةُ الکِبرِ32

3387 - مَن تَکَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ33

3388 - مَثوَی المُتَکَبِّرینَ35

453 - الکتاب37

3389 - الکِتابُ38

3390 - الکِتابَةُ وَشخصِیَّةُ الکاتِبِ39

3391 - الحَثُّ عَلی کِتابَةِ العِلمِ40

3392 - ثَوابُ التَّألیفِ وَالکِتابَةِ41

3393 - ما أنزَلَ اللَّهُ مِن کِتابٍ42

3394 - أدَبُ الکِتابَةِ42

454 - المُکاتبة45

3395 - المُکاتَبَةُ46

3396 - الحَثُّ عَلی رَدِّ جَوابِ الکِتابِ46

455 - الکِتمان49

3397 - التَّأکیدُ عَلی کِتمانِ الأسرارِ50

3398 - حُرمَةُ إذاعَةِ أسرارِ الإمامَةِ51

3399 - مَدحُ العَبدِ الکَتومِ53

456 - الکذب57

3400 - الکِذبُ58

3401 - الکِذبُ أدنَی الأخلاقِ61

3402 - الکِذبُ وَالإیمانُ62

3403 - الکِذبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ64

3404 - الأمرُ بِتَرکِ جِدِّ الکِذبِ وهَزلِهِ65

3405 - الکُذَیبَةُ66

3406 - عِلَّةُ الکِذبِ68

3407 - الکَذّابُ69

3408 - ثَمَرَةُ الکِذبِ70

3409 - أقبَحُ الکِذبِ76

ص :559

3410 - مَوارِدُ جَوازِ الکِذبِ78

3411 - التَّورِیَةُ80

3412 - استِماعُ الکِذبِ83

3413 - التَّحذیرُ مِنَ الآمالِ الکاذِبَةِ84

457 - الکَرَم85

3414 - الکَرَمُ86

3415 - الکَرامَةُ88

3416 - الکَریمُ89

3417 - مِن أخلاقِ الکِرامِ94

3418 - ما هُوَ لَیسَ مِن أخلاقِ الکِرامِ96

3419 - التَّحذیرُ مِن صَولَةِ الکَریمِ97

3420 - الحَثُّ عَلی إکرامِ الکَریمِ98

3421 - الإکرامُ99

3422 - رَدُّ الکَرامَةِ100

3423 - مَن لَم تُقَوِّمهُ الکَرامَةُ102

3424 - أکرَمُ النّاسِ102

3425 - إکرامُ النّاسِ إکرامُ النَّفسِ103

458 - الکسب105

3426 - أطیَبُ الکَسبِ106

3427 - المَکاسِبُ106

3428 - الحَثُّ عَلَی التَّکَسُّبِ بِالیَدِ121

3429 - المَکاسِبُ المَذمومَةُ126

3430 - النَّوادِرُ127

459 - الکَسل129

3431 - الکَسَلُ130

3432 - التَّحذیرُ عَنِ الکَسَلِ وَالضَّجَرِ132

3433 - التَّحذیرُ مِن التَّوانی133

3434 - عَلامَةُ الکَسلانِ134

3435 - الاِستِعانةُ بِاللَّهِ فی دَفعِ الکَسَلِ135

460 - الکُفر137

3436 - الکُفرُ138

3437 - موجِباتُ الکُفرِ141

3438 - الکافِرُ142

3439 - أدنَی الکُفرِ144

3440 - دَعائِمُ الکُفرِ وأرکانُهُ146

3441 - وُجوهُ الکُفرِ فی کِتابِ اللَّهِ148

461 - الکَفّارة153

3442 - الکَفّاراتُ154

3443 - ذَنبٌ لا کَفَّارَةَ لَهُ !156

462 - المکافأة159

3444 - مُکافَأةُ الإحسانِ بِالإحسانِ160

3445 - مُکافَأةُ الإساءَةِ بِالإساءَةِ162

3446 - ما لا یَنبَغی فِی المُکافَأةِ163

3447 - ذَمُّ الانتِقامِ164

3448 - مُکافَأةُ الإحسانِ بِالإساءَةِ165

3449 - مُکافَأةُ الإساءَةِ بِالإحسانِ165

3450 - کَما تَدینُ تُدانُ166

463 - التکلیف169

3451 - التَّکلیفُ170

3452 - لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفساً إلّا وُسعَها175

ص :560

464 - التکلّف179

3453 - التَّکلُّفُ180

3454 - عَلاماتُ المُتَکلِّفِ182

465 - الکلام185

3455 - الکَلامُ186

3456 - شِدَّةُ تَأثیرِ الکَلامِ187

3457 - التَّحذیرُ مِنَ الکَلامِ المُستَهجَن188

3458 - الحَثُّ عَلی تَرکِ ما لا یَعنی مِن الکَلامِ189

3459 - ذَمُّ فُضولِ الکَلامِ190

3460 - النَّهیُ عَنِ الهَذَرِ192

3461 - النَّهیُ عَن کَثرَةِ الکَلامِ192

3462 - کَثرَةُ الکَلامِ تُمیتُ القَلبَ193

3463 - مَدحُ قِلَّةِ الکَلامِ194

3464 - المُتَکَلِّمُ ووَثاقُ الکَلامِ196

3465 - اعتِبارُ الکَلامِ مِنَ العَملِ197

3466 - ذَمُّ إظهارِ کُلِّ ما یُعلَمُ198

3467 - الکَلامُ کَالدَّواءِ199

3468 - فَضلُ الکَلامِ عَلَی السُّکوتِ199

3469 - فَضلُ السُّکوتِ عَلَی الکَلامِ201

3470 - السُّکوتُ المَمدوحُ202

3471 - ما یُفَضَّلُ مِنَ السُّکوتِ عَلَی الکَّلامِ203

3472 - سُکوتُ أولِیاءِ اللَّهِ203

3473 - أحسَنُ الکَلامِ204

3474 - جَوامِعُ الکَلِمِ204

3475 - فَضلُ طیبِ الکَلامِ206

3476 - النَّوادِرُ208

466 - الکمال211

3477 - الکَمالُ212

3478 - دَورُ العِلمِ بِالنَّقصِ فِی الکَمالِ212

3479 - مَن کَمُلَ مِن النِّساءِ213

3480 - ما یوجِبُ الکَمالَ214

3481 - صِفَةُ الکامِلِ215

467 - الکیاسة217

3482 - الکَیِّسُ218

3483 - الفِطنَةُ220

3484 - خَصائِصُ الأکیاسِ220

3485 - أکیَسُ النّاسِ221

3486 - أکیَسُ الأکیاسِ222

3487 - کَفی بِالمَرءِ کَیساً223

حرف اللام225

468 - اللُّؤم227

3488 - اللُّؤمُ228

3489 - خَصائِصُ اللَّئیمِ229

3490 - ألأمُ النّاسِ231

3491 - اللِّئامُ231

469 - اللِّباس233

3492 - اللِّباسُ234

3493 - الاِقتِصادُ فِی اللِّباسِ235

3494 - خَیرُ لِباسِ کُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ238

3495 - لِباسُ الزِّینَةِ ولِباسُ العِبادَةِ241

ص :561

3496 - العِمامَةُ243

3497 - الألبِسَةُ المَمنوعَةُ245

470 - اللِّجاج249

3498 - اللَّجاجَةُ250

471 - اللِّحیة253

3499 - اللِّحیَةُ254

472 - اللِّسان255

3500 - اللِّسانُ256

3501 - المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ256

3502 - ما یُظهِرُهُ اللِّسانُ مِنَ الخِصالِ258

3503 - جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسانِهِ258

3504 - اللِّسانُ مِفتاحُ الخَیرِ وَالشَّرِّ259

3505 - دَورُ اللِّسانِ فی استِقامَةِ الإیمانِ260

3506 - لِسانُ العاقِلِ وَراءَ قَلبِهِ261

3507 - حَقُّ اللِّسانِ262

3508 - سَلامَةُ الإنسانِ فی حِفظِ اللِّسانِ262

3509 - زَلَّةُ اللِّسانِ263

3510 - فِتنَةُ اللِّسانِ264

3511 - خَطَرُ اللِّسانِ265

3512 - التَّحذیرُ مِن مَزالقِ اللِّسانِ266

3513 - حَبسُ اللِّسانِ267

3514 - آفاتُ اللِّسانِ268

3515 - عَذابُ اللِّسانِ269

3516 - النَّوادِرُ270

473 - اللّعن271

3517 - اللَّعنُ272

3518 - المَلعونونَ274

3519 - المَلعونونَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ279

474 - اللّغو281

3520 - اللَّغوُ282

475 - اللّقطة289

3521 - اللُّقَطَةُ290

476 - اللّقاء291

3522 - شَوقُ اللِّقاءِ292

3523 - موجِباتُ الشَّوقِ295

3524 - مَن أحبَّ لِقاءَ اللَّهِ297

3525 - اللِّقاءُ فِی القُرآنِ299

477 - اللّهو303

3526 - اللَّهوُ304

3527 - ثَمَراتُ اللَّهوِ306

3528 - المُستَهتَرُ بِاللَّهوِ307

3529 - الإیمانُ وَاللَّهوُ308

3530 - لَهوُ المُؤمِنِ309

3531 - اللَّعِبُ بِالحَمامِ310

478 - اللّواط313

3532 - اللِّواطُ314

3533 - عِلَّةُ تَحریمِ اللِّواطِ315

3534 - الواطِئُ316

3535 - المَوطوءُ317

479 - الملامة319

3536 - مَلامَةُ النَّفسِ320

ص :562

3537 - رُبَّ مَلومٍ لا ذَنبَ لَهُ320

3538 - العِتابُ وآدابُهُ321

3539 - الإفراطُ فِی المَلامَةِ322

حرف المیم323

480 - الأمثال325

3540 - الأمثالُ326

3541 - حُکمُ الأمثالِ327

3542 - مَثَلُ الحَقِّ وَالباطِلِ329

3543 - مَثَلُ الطَّریقِ إلَی اللَّهِ329

3544 - مَثَلُ النَّبیِ صلی الله علیه وآله واُمَّتِهِ ورِسالَتِهِ331

3545 - مَثَلُ النَّبیِ صلی الله علیه وآله وَالسّاعةِ333

3546 - مَثَلُ القُرآنِ334

3547 - مَثَلُ اُمَّةِ النَّبیِ صلی الله علیه وآله335

3548 - مَثَلُ أهلِ بَیتِ النَّبیِ صلی الله علیه وآله337

3549 - المَثَلُ الأعلی341

3550 - مَثَلُ الکَلِمَةِ الطَّیِّبَةِ341

3551 - مَثَلُ الکَلِمةِ الخَبیثَةِ347

3552 - مَثَلُ المُؤمِنِ348

3553 - مَثَلُ الکافِرِ351

3554 - مَثَلُ المُشرِکِ363

3555 - مَثَلُ المُنافِقِ367

3556 - مَثَلٌ لِلَّذینَ کَفَروا382

3557 - مَثَلٌ لِلَّذینَ آمَنوا384

3558 - مَثَلُ المُؤمِنِ وأخیهِ385

3559 - مَثَلُ القائِمِ عَلی حُدودِ اللَّهِ وَالمُداهِنِ فیها386

3560 - مَثَلُ قارِئِ القُرآنِ388

3561 - مَثَلُ حافِظِ القُرآنِ390

3562 - مَثَلُ المُجاهِدِ390

3563 - مَثَلُ الَّذی یَغزو ویَأخُذُ الجُعلَ391

3564 - مَثَلُ الصَّلواتِ الخَمسِ391

3565 - مَثَلُ الجَلیسِ391

3566 - مَثَلُ المُنفِقِ فی سَبیلِ اللَّهِ392

3567 - مَثَلُ المُرائی فِی الصَّدَقَةِ393

3568 - مَثَلُ الَّذی یَتَصَدَّقُ مِنَ الحَرامِ394

3569 - مَثَلُ الحَسَنَةِ بَعدَ السَّیِّئَةِ394

3570 - مَثَلُ العُلَماءِ394

3571 - مَثَلُ العِلمِ بِلا عَمَلٍ395

3572 - مَثَلُ العالِمِ بِلا عَمَلٍ396

3573 - مَثَلُ العالِمِ الَّذی لا یُحَدِّثُ بِعِلمِهِ398

3574 - مَثَلُ العابِدِ الَّذی لایَتَفَقَّهُ398

3575 - مَثَلُ الَّذی یَتَعَلَّمُ فی صِغَرِهِ399

3576 - مَثَلُ الَّذی لا یُحَدِّثُ إلّا بِشَرٍّ399

3577 - مَثَلُ الحاجَةِ إلی مَن أصابَ المالَ حَدیثاً400

3578 - مَثَلُ الَّذی یَعودُ فی عَطِیَّتِهِ400

3579 - مَثَلُ الأمَلِ وَالأجَلِ400

3580 - مَثَلُ النَّفسِ403

3581 - مَثَلُ الدُّنیا404

3582 - مَثَلُ الحَریصِ عَلَی الدُّنیا405

ص :563

3583 - مَثَلُ حَبطِ الحَسَناتِ405

3584 - مَثَلُ الذّاکِرِ406

481 - التّمثال407

3585 - التِّمثالُ408

482 - الامتحان413

3586 - الاِمتِحانُ414

483 - المدح431

3587 - أهلُ الوَصفِ الجَمیلِ432

3588 - ذَمُّ المَدحِ433

3589 - عاقِبَةُ المَدحِ435

3590 - ذَمُّ الاغتِرارِ بِالمَدحِ436

3591 - الاختِصارُ فِی المَدحِ436

3592 - فی جَوابِ المادِحِ437

3593 - مَدحُ الرَّجُلِ بِما لَیسَ فیهِ440

3594 - ذَمُّ الفَرَحِ بِالمَدحِ442

3595 - التَّحذیرُ مِن مَدحِ الفاجِرِ444

3596 - النَّهیُ عَن تَزکِیَةِ النَّفسِ445

3597 - مَوارِدُ جَوازِ تَزکِیَةِ النَّفسِ446

484 - المرأة449

3598 - تَساوِی الرَّجُلِ وَالمَرأةِ فِی القُرآنِ450

3599 - وافِدَةُ النِّساءِ إلَی النَّبِیِ صلی الله علیه وآله453

3600 - قَوامَةُ الرِّجالِ عَلَی النِّساءِ459

3601 - خِیارُ خِصالِ النِّساءِ467

3602 - النَّهیُ عَن تَولِیَةِ المَرأةِ468

3603 - مَدحُ حُبِّ النِّساءِ470

3604 - ذَمُّ حُبِّ النِّساءِ470

3605 - الاستِهتارُ بِالنِّساءِ471

3606 - النَّوادِرُ472

485 - المروءة473

3607 - أهَمِّیَّةُ المُروءَةُ474

3608 - تَفسیرُ المُروءَةِ475

3609 - ما یُعدُّ مِنَ المُروءَةِ479

3610 - جِماعُ المروءَةِ481

3611 - أوَّلُ المُروءَةِ وآخِرُها481

3612 - ما بِهِ تَمامُ المُروءَةِ482

3613 - أشرَفُ المُروءَةِ وأفضَلُها483

3614 - مَن لا مُروءَةَ لَهُ484

3615 - العَفوُ عَن عَثَراتِ ذَوِی المُروءَةِ485

486 - المرض487

3616 - المَرَضُ488

3617 - المَرَضُ لا أجرَ فیهِ490

3618 - کِتمانُ المَرَضِ494

3619 - مَن مَرِضَ ولَم یَشکُ495

3620 - مَن کَتَمَ الأطِبّاءَ مَرَضَهُ496

3621 - کَفی بِالسَّلامَةِ داءً496

3622 - وُجوهُ المَرَضِ498

3623 - عِیادَةُ المَریضِ499

3624 - أدَبُ العِیادَةِ499

ص :564

3625 - حِکمَةُ العِیادَةِ501

3626 - التَّمَرُّضُ501

3627 - النَّوادِرُ502

487 - المِراء503

3628 - ذَمُّ المِراءِ وآثارُهُ504

3629 - النَّهیُ عَنِ المِراءِ حَتّی لِلمُحِقِّ506

3630 - مَن لا یَنبَغی مُماراتُهُ507

3631 - آثارُ کَثرَةِ المِراءِ508

488 - المِزاح511

3632 - مَدحُ المِزاحِ512

3633 - ذَمُّ المِزاحِ514

3634 - المِزاحُ والهَزلُ517

3635 - کَثرَةُ المِزاحِ518

489 - المَسخ521

3636 - المَسخُ522

3637 - نَفیُ النَّسلِ عَنِ المُسوخِ536

490 - المَشی539

3638 - أدَبُ المَشیِ540

3639 - النَّهیُ عَنِ المَشیِ مَرَحاً542

491 - المَکر545

3640 - المَکرُ546

3641 - المَکرُ وَالخَدیعَةُ فِی النّارِ548

3642 - مَکرُ اللَّهِ553

492 - التَّمَلُّق555

3643 - التَّحذیرُ مِنَ المَلَقِ556

ص :565

ص :566

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

482 - امتحان413

3586 - امتحان414

457 - بزرگواری85

3414 - بزرگواری86

3415 - کرامت88

3416 - بزرگوار89

3417 - شمه ای از اخلاق بزرگواران94

3418 - خصلتهایی که از بزرگواران به دور است96

3419 - بر حذر داشتن از خشم کریمان97

3420 - تشویق به گرامیداشت کریمان98

3421 - گرامیداشتن99

3422 - ردّ احترام و گرامیداشت100

3423 - کسی که احترام، او را ادب نکند102

3424 - گرامیترین مردمان102

3425 - گرامی داشتن مردم گرامی داشتن خود است103

486 - بیماری487

3616 - بیماری488

3617 - بیماری، اجر ندارد ولی از گناهان می کاهد490

3618 - پنهان داشتن بیماری494

3619 - کسی که بیمار شود و شِکوه نکند495

3620 - کسی که بیماری خود را از پزشکان پوشیده بدارد496

3621 - برای بیمار بودن، سلامت (همیشگی) کافی است496

3622 - انواع بیماری498

3623 - عیادت از بیمار499

3624 - آداب عیادت499

3625 - حکمت عیادت501

3626 - بیمار نمایی501

3627 - گوناگون502

469 - پوشاک233

3492 - پوشاک234

3493 - میانه روی در پوشاک235

3494 - بهترین لباس هر زمانی لباس مردم آن زمان است238

3495 - جامه زینت و جامه عبادت241

3496 - عِمامه243

3497 - لباسهای ممنوع245

475 - پیدا شده289

3521 - پیدا شده290

452 - تکبّر7

3376 - تکبّر8

ص :567

3377 - کبریا مخصوص خداست12

3378 - معنای کِبر14

3379 - حقیقت کبر18

3380 - نکوهش راه رفتن با تبختر20

3381 - متکبّر22

3382 - با چنین حالی تکبّر نشاید23

3383 - علّت تکبّر24

3384 - درمان کبر26

3385 - زدودن کِبر29

3386 - پیامد تکبّر32

3387 - هر که تکبّر ورزد خدا او را پست گرداند33

3388 - جایگاه متکبّران35

464 - تکلّف179

3453 - تکلّف180

3454 - نشانه های شخص متکلّف182

463 - تکلیف169

3451 - تکلیف170

3452 - خداوند کسی را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کند175

459 - تنبلی129

3431 - تنبلی130

3432 - پرهیز از تنبلی و بی حوصلگی132

3433 - پرهیز از سستی و کوتاهی در کار133

3434 - نشانه تنبل134

3435 - کمک خواهی از خدا برای دور کردن تنبلی از خود135

462 - جبران159

3444 - جبران خوبی با خوبی160

3445 - تلافی کردن بدی با بدی162

3446 - تلافی ناشایست163

3447 - نکوهش انتقامگیری164

3448 - پاداش خوبی را با بدی دادن165

3449 - پاداش دادن بدی با خوبی165

3450 - از هر دست بدهی با همان دست می گیری166

492 - چاپلوسی555

3643 - برحذر داشتن از چاپلوسی556

456 - دروغ57

3400 - دروغ58

3401 - دروغ، پست ترین خویهاست61

3402 - دروغ و ایمان62

3403 - دروغ، کلید هر بدی است64

3404 - دستور به ترک دروغ جدّی و شوخی65

3405 - دروغ کوچک66

3406 - علّت دروغگویی68

3407 - کذّاب69

3408 - نتیجه دروغ70

3409 - زشت ترین دروغ76

3410 - موارد جایز بودن دروغ78

3411 - توریه80

3412 - گوش دادن به دروغ83

3413 - بر حذر داشتن از آرزوهای دروغین84

476 - دیدار291

3522 - شوق دیدار292

3523 - عوامل شوق آفرین295

3524 - آن که دوستدار دیدار خداست297

3525 - دیدار در قرآن299

455 - راز داری49

3397 - تأکید بر راز داری50

ص :568

3398 - حرمت فاش کردن اسرار امامت51

3399 - ستودن بنده راز دار53

490 - راه رفتن539

3638 - آداب راه رفتن540

3639 - نهی از راه رفتن با ناز و تبختر542

471 - ریش253

3499 - ریش254

472 - زبان255

3500 - زبان256

3501 - آدمی مخفی است در زیر زبان256

3502 - خصلتهایی که به وسیله زبان آشکار می شوند258

3503 - زیباییِ مرد، در شیوایی زبان اوست258

3504 - زبان، کلید خوبی و بدی است259

3505 - نقش زبان در درستی ایمان260

3506 - زبان خردمند در پس دل اوست261

3507 - حقّ زبان262

3508 - سلامت انسان در نگهداری زبان است262

3509 - لغزش زبان263

3510 - گزِش زبان264

3511 - خطر زبان265

3512 - پرهیز از لغزشگاه های زبان266

3513 - حبس کردن زبان267

3514 - آفت های زبان268

3515 - عذاب زبان269

3516 - گوناگون270

484 - زن449

3598 - برابری مرد و زن در قرآن450

3599 - نماینده زنان نزد پیامبرصلی الله علیه وآله453

3600 - قیمومت مردان بر زنان459

3601 - بهترین خصلت های زنان467

3602 - نهی از سپردن زمام حکومت به دست زنان468

3603 - ستایش زن دوستی470

3604 - نکوهش زن دوستی470

3605 - دلباختگی به زنان471

3606 - گوناگون472

467 - زیرکی217

3482 - زیرک218

3483 - هوشمندی220

3484 - ویژگیهای زیرکان220

3485 - زیرکترین مردمان221

3486 - زیرکترین زیرکان222

3487 - در زیرکی انسان همین بس که…223

483 - ستایش431

3587 - سزاوار ستایش432

3588 - نکوهش ستایش433

3589 - فرجام مدح و ستایش435

3590 - نکوهش مغرور شدن از مدح دیگران436

3591 - کوتاه گویی در ستایش436

3592 - در پاسخ مدیحه گوی437

3593 - ستودن کسی به آنچه در او نیست440

3594 - نکوهشِ شادشدن از ستایش442

3595 - پرهیز از ستودن بدکار444

3596 - نهی از خودستایی445

3597 - جاهایی که خودستایی رواست446

465 - سخن185

3455 - سخن186

3456 - تأثیر بسیار سخن187

3457 - پرهیز از گفتار زشت188

ص :569

3458 - ترغیب به ترک بیهوده گویی189

3459 - نکوهش زیاده گویی190

3460 - نهی از یاوه گویی192

3461 - نهی از پرگویی192

3462 - پرگویی دل را می میراند193

3463 - ستایش کم گویی194

3464 - گوینده و بندِ سخن196

3465 - گفتار ، جزئی از کردار است197

3466 - نکوهش آشکار ساختن دانسته ها198

3467 - سخن چون داروست199

3468 - برتری سخن بر سکوت199

3469 - برتری سکوت بر سخن201

3470 - خاموشی ممدوح202

3471 - خاموشی ای که بر سخن برتری دارد203

3472 - خاموشی اولیای خدا203

3473 - بهترین سخن204

3474 - سخنان جامع (کم لفظ و پرمعنا)204

3475 - ارزش و برتری خوش سخنی206

3476 - گوناگون208

479 - سرزنش319

3536 - سرزنش خود320

3537 - بسا سرزنش شده ای که گناهی ندارد320

3538 - سرزنش و آداب آن321

3539 - زیاده روی در سرزنش کردن322

477 - سرگرمی و غفلت303

3526 - سرگرمی و غفلت304

3527 - پیامدهای سرگرمی کردن306

3528 - شیفته سرگرمی307

3529 - ایمان و سرگرمی308

3530 - سرگرمی مؤمن309

3531 - کبوتر بازی310

488 - شوخی511

3632 - ستودن مزاح512

3633 - نکوهش شوخی514

3634 - شوخی و مسخرگی517

3635 - شوخی زیاد518

468 - فرومایگی227

3488 - فرومایگی228

3489 - خصلت های فرومایه229

3490 - فرومایه ترین مردم231

3491 - فرومایگان231

453 - کتاب و نوشته37

3389 - کتاب و نوشته38

3390 - نویسندگی و شخصیت نویسنده39

3391 - تشویق به نوشتن دانش40

3392 - ثواب تألیف و نوشتن41

3393 - کتابهایی که خدا نازل کرده است42

3394 - آداب نوشتن42

458 - کسب105

3426 - پاکیزه ترین درآمد106

3427 - درآمدها106

3428 - تشویق به کسب درآمد از دسترنج121

3429 - شغل های نکوهیده126

3430 - گوناگون127

461 - کفّاره153

3442 - کفّارات154

3443 - گناهی که هیچ کفّاره ای ندارد!156

460 - کفر137

3436 - کفر138

3437 - آنچه موجب کفر می شود141

ص :570

3438 - کافر142

3439 - کمترین درجه کفر144

3440 - ستونها و ارکان کفر146

3441 - گونه های کفر در کتاب خدا148

466 - کمال211

3477 - کمال212

3478 - نقش آگاهی از نقص، در رسیدن به کمال212

3479 - زنان کامل213

3480 - عوامل رسیدن به کمال214

3481 - ویژگی انسان کامل215

474 - گفتار و کردار بیهوده281

3520 - گفتار و کردار بیهوده282

470 - لجاجت249

3498 - لجاجت250

473 - لعنت271

3517 - لعنت272

3518 - لعنت شدگان274

3519 - لعنت شدگانِ در دنیا و آخرت279

478 - لواط313

3532 - لواط314

3533 - علّت تحریم لواط315

3534 - لواط کننده316

3535 - لواط دهنده317

480 - مثل ها325

3540 - مَثل ها و نمونه ها326

3541 - حُکم همانندها327

3542 - مَثَل حق و باطل329

3543 - مَثَل راه رسیدن به خدا329

3544 - مَثَل پیامبرصلی الله علیه وآله و امّت و رسالت او331

3545 - مَثَل پیامبرصلی الله علیه وآله و قیامت333

3546 - مَثَل قرآن334

3547 - مَثَل امّت پیامبرصلی الله علیه وآله335

3548 - مَثَل اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله337

3549 - نمونه برین341

3550 - مَثَل سخن پاک341

3551 - مَثَل سخن ناپاک347

3552 - مَثَل مؤمن348

3553 - مَثَل کافر351

3554 - مَثَل مشرک363

3555 - مَثَل منافق367

3556 - مَثَلی برای آنان که کافر شدند382

3557 - مَثَلی برای آنان که ایمان آورده اند384

3558 - مَثَل مؤمن و برادرش385

3559 - مَثَل به پای دارنده حدود خدا و مسامحه گر در آن386

3560 - مَثَل قاری قرآن388

3561 - مَثَل حافظ قرآن390

3562 - مَثَل مجاهد390

3563 - مَثَل کسی که می جنگد و مزد می گیرد391

3564 - مَثَل نمازهای پنجگانه391

3565 - مَثَل همنشین391

3566 - مَثَل کسی که در راه خدا انفاق می کند392

3567 - مَثَل کسی که برای خودنمایی صدقه می دهد393

3568 - مَثَل کسی که از مال حرام صدقه می دهد394

3569 - مَثَل نیکی بعد از بدی394

3570 - مَثَل عالمان394

3571 - مَثَل علم بی عمل395

ص :571

3572 - مَثَل عالم بی عمل396

3573 - مَثَل عالمی که علم خود را تعلیم نمی دهد398

3574 - مَثَل عابد نادان398

3575 - مَثَل کسی که در خُرد سالی علم می آموزد399

3576 - مَثَل کسی که جز از بدی ها نمی گوید399

3577 - مَثَل محتاج شدن به نوکیسه400

3578 - مَثَل کسی که آنچه را بخشیده است پس بگیرد400

3579 - مثل آرزو و مرگ400

3580 - مَثَل نفْس403

3581 - مَثَل دنیا404

3582 - مَثَل آزمندِ دنیا405

3583 - مَثَل بر باد رفتن کارهای نیک405

3584 - مَثَل کسی که به یاد خداست406

487 - مجادله503

3628 - نکوهش مجادله و آثار آن504

3629 - مجادله نکنید، هرچند حق با شما باشد506

3630 - کسی که مجادله با او شایسته نیست507

3631 - پیامدهای مجادله زیاد508

481 - مجسّمه و نقّاشی407

3585 - مجسّمه و نقّاشی408

485 - مردانگی473

3607 - اهمیّت مردانگی474

3608 - تفسیر مردانگی475

3609 - آنچه از مردانگی به شمار آید479

3610 - همه مردانگی481

3611 - آغاز و انجام مردانگی481

3612 - کمال مردانگی482

3613 - بهترین و برترین مردانگی483

3614 - کسی که مردانگی ندارد484

3615 - گذشت کردن از لغزش های ارباب مروّت485

489 - مسخ521

3636 - مسخ522

3637 - قطع نسل مسخ شدگان536

454 - نامه نگاری45

3395 - نامه نگاری46

3396 - ترغیب به نوشتن پاسخ نامه46

491 - نیرنگ545

3640 - نیرنگ546

3641 - نیرنگ و خدعه در آتشند548

3642 - مکر خدا553

ص :572

جلد 11

مشخصات کتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی : میزان الحکمه . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : میزان الحکمه (با ترجمه فارسی)/ محمدی ری شهری ؛ ترجمه حمیدرضا شیخی ؛ مقابله و تصحیح علی حچیمی ... [و دیگران] ؛ ویراستار فارسی سعیدرضا علی عسکری، محمد باقری زاده اشعری، قاسم شیرجعفری ؛ ویراستار عربی کمال کاتب ... [و دیگران].

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1386-

مشخصات ظاهری : ج.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 5.

شابک : دوره 978-964-493-200-7 : ؛ دوره، چاپ نهم 978-964-493-350-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 1 978-964-493-201-4 : ؛ 850000 ریال: ج. 1، چاپ نهم 978-964-493-351-6 : ؛ 550000 ریال: ج.2 ٬ چاپ هفتم 978-964-493-202-1 : ؛ 850000 ریال: ج. 2، چاپ نهم 978-964-493-352-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 3، چاپ نهم 978-964-493-353-0 : ؛ 550000 ریال: ج. 4 978-964-493-204-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 4، چاپ نهم 978-964-493-354-7 : ؛ 55000 ریال (ج.5، چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 5، چاپ نهم 978-964-493-355-4 : ؛ 550000 ریال (ج.6 ٬ چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 6، چاپ نهم 978-964-493-356-1 : ؛ 85000 ریال: ج. 7، چاپ نهم 978-964-493-357-8 : ؛ 550000 ریال: ج. 8، چاپ هفتم 978-964-493-208-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 8، چاپ نهم 978-964-493-358-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 9، چاپ نهم 978-964-493-359-2 : ؛ 550000 ریال: ج. 10، چاپ هفتم 978-964-493-210-6 : ؛ 850000 ریال: ج. 10، چاپ نهم 978-964-493-360-8 : ؛ ج 10، چاپ دوازدهم 978-964-493-360-8 : ؛ 550000 ریال: ج.11، چاپ هفتم 978-964-493-200-7 : ؛ 700000 ریال: ج.11، چاپ هشتم 978-964-493-211-3 : ؛ 850000 ریال: ج. 11، چاپ نهم 978-964-493-361-5 : ؛ 550000 ریال: ج. 12، چاپ هفتم 978-964-493-212-0 : ؛ 850000 ریال: ج. 12، چاپ نهم 978-964-493-362-2 : ؛ 550000 ریال (ج. 13، چاپ هفتم) ؛ 700000 ریال: ج. 13، چاپ هشتم 978-964-493-200-7 : ؛ 85000 ریال: ج. 13، چاپ نهم 978-964-493-363-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 14، چاپ هفتم 978-964-493-214-4 : ؛ 700000 ریال (ج.14 ٬ چاپ هشتم) ؛ 850000 ریال: ج.14، چاپ نهم 978-964-493-364-6 :

یادداشت : فارسی - عربی.

یادداشت : چاپ هفتم.

یادداشت : ج. 1 - 8 ، 9 و 10 - 14(چاپ نهم: 1387).

یادداشت : ج.2 ٬ 4، 5 ، 6، 8 10٬ - 14 (چاپ هفتم: 1386).

یادداشت : ج. 8 و 10(چاپ دوازدهم: 1390).

یادداشت : ج. 11، 13 ٬ 14 (چاپ هشتم: 1386).

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

مندرجات : ج. 1. آ - ب.- ج. 2. ب - ح.- ج. 3. ح - خ.- ج. 4. د - ر.- ج. 5. ز - ش.- ج.6. ش - ظ.- ج. 7. ع.- ج. 8. ع - غ.- ج.11. م - ن.- ج. 12. ن - ه.- ج. 13. ه - ی.- ج. 14. فهرست ها

موضوع : احادیث

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -، مترجم

شناسه افزوده : علی عسکری، سعیدرضا، 1344 -، ویراستار

شناسه افزوده : کاتب، کمال، ویراستار

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : BP116/5/م3م9041 1386

رده بندی دیویی : 297/21

شماره کتابشناسی ملی : 1201714

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

حرف المیم

493 - المُلک

493 - فرمانروایی
اشاره

(1)

(2)

ص :5


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 335 باب 81 «أحوال الملوک و الاُمراء».
2- انظر: عنوان 499 «المال» ، 20 «الإمارة» ، 23 «الإمامة العامّة». 241 «السلطان» ، 538 «الوزارة» ، 556 «الولایة علی النّاس». الفساد : باب 3154 ، الفقر : باب 3186.

3644 - مالِکُ المُلکِ
3644 - خداوندِ پادشاهی

الکتاب :

«قُلِ اللّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (1)

«للّهِِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثَا وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ الذُّکُورَ» . (2)

«وَ للّهِِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ» . (3)

«وَ للّهِِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ» . (4)

«وَ للّهِِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَ کانَ اللّهُ غَفُورَا رَحِیمَا» . (5)

«فَتَعَالَی اللّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَ لاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمَا» . (6)

«فَتَعَالَی اللّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ» . (7)

3644

خداوندِ پادشاهی

قرآن :

«بگو : ای خدای من ، خداوندِ پادشاهی! هر آن کس را که خواهی، پادشاهی بخشی و از هر که خواهی، پادشاهی بازستانی و هر که را خواهی، عزّت بخشی و هر که را خواهی، خوار گردانی. همه خوبی ها به دست توست و تو بر هر چیز توانایی».

«پادشاهی آسمان ها و زمین از آنِ خداست. هر چه بخواهد می آفریند. به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر می دهد».

«و پادشاهی آسمان ها و زمین از آنِ خداست و بازگشت [همه ]به سوی خداست».

«و پادشاهی آسمان ها و زمین از آنِ خداست و روزی که رستاخیز برپا شود، آن روز است که باطل اندیشان زیان خواهند دید».

«و پادشاهی آسمان ها و زمین از آنِ خداست. هر که را بخواهد می بخشاید و هر که را بخواهد عذاب می کند و خدا همواره آمرزنده و مهربان است».

«پس، بلند مرتبه است خدا؛ پادشاه برحق و در [خواندن ]قرآن پیش از آنکه وحی آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو : پروردگارا! بر دانشم بیفزای».

«پس، والاست خدا؛ پادشاهِ برحق، خدایی جز او نیست. اوست پروردگار عرش گرانمایه».

ص :6


1- آل عمران : 26 .
2- الشوری : 49 .
3- النور : 42 .
4- الجاثیة : 27 .
5- الفتح : 14 .
6- طه : 114 .
7- المؤمنون : 116 .

«هُوَ اللّهُ الَّذِی لاَ إِلهَ اِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلاَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ» . (1)

أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامَا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِشتَدَّ غضَبُ اللّهِ علی مَن زَعَمَ أنّهُ مَلِکُ الأملاکِ ، لا مَلِکَ إلاّ اللّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أغیَظُ رجُلٍ علَی اللّهِ یَومَ القِیامَةِ و أخبَثُهُ و أغیَظُهُ علَیهِ رجُلٌ کانَ یُسمَّی مَلِکَ الأملاکِ ، لا مَلِکَ إلاّ اللّهُ عَزَّ و جلَّ . (4)

صحیح مسلم :قالَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله : إنّ أخنَعَ اسمٍ عندَ اللّهِ رجُلٌ تَسمَّی مَلِکَ الأملاکِ .

زادَ ابنُ أبی شیبةَ فی روایتِهِ: لا مالِکَ إلاّ اللّهُ عَزَّ و جلَّ ، قالَ الأشعَثیُّ : قالَ سُفیانُ : مِثلُ شاهان شاه . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کلُّ مالِکٍ غَیرَهُ مَملوکٌ . (6)

عنه علیه السلام_ فی تفسیرِ : لا حَولَ و لا قوّةَ إلاّ باللّهِ _: إنّا لا نَملِکُ مَعَ اللّهِ شیئا ، و لا نَملِکُ إلاّ ما مَلَّکَنا ، فمَتی مَلَّکَنا ما هُو أملَکُ بهِ مِنّا کَلَّفَنا ، و مَتی أخَذهُ مِنّا وَضَعَ تَکلیفَهُ عنّا . (7)

«اوست خدایی که جز او معبودی نیست؛ همان پادشاه پاک عاری از هر عیب، ایمنی بخش، نگهبان، عزیز، جبّار [و ]بزرگوار [است]. پاک است خدا از آنچه [با او] شریک می گردانند».

«آیا ندیدند که ما برایشان از آنچه دستانمان ترتیب داده چهار پایانی را آفریده ایم، تا آنان مالک آنها باشند؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خدا سخت است بر کسی که خود را شاهنشاه خواند، در حالی که شاهی جز خدا نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت ، مغضوب ترین و پلیدترینِ فرد نزد خدا مردی است که شاه شاهان نامیده می شده، حال آنکه شاهی جز خداوند عزّ و جلّ نیست.

صحیح مسلم :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ننگین ترین نام نزد خداوند [نام ]مردی است که شاهنشاه نامیده می شود.

ابن ابی شیبه در روایت خود افزوده است : حال آنکه مالک و پادشاهی جز خداوند عزّ و جلّ نیست. اشعثی گفته است : سفیان گفت : مثل شاهانْ شاه.

امام علی علیه السلام :هر مالکی غیر از او (خدا) مملوک است.

امام علی علیه السلام_ در تفسیر «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه » _فرمود : با وجود خداوند، ما مالک چیزی نیستیم و جز آنچه او ما را مالکش گردانیده، چیزی نداریم. پس وقتی چیزی را به مالکیت ما درآورد که او نسبت به آن مالکتر از ماست، تکلیفی بر عهده ما نهاده است و وقتی آن را از ما بگیرد، تکلیف خویش را از دوش ما برداشته است.

ص :7


1- الحشر : 23 .
2- یس : 71 .
3- کنز العمّال : 45244 .
4- کنز العمّال : 45271 .
5- صحیح مسلم : 3/1688/20 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 65 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 404 .

بیان :

قال العلاّمة الطباطبائیّ بعد تفسیر قوله تعالی : «و لاَ تأکُلوا أموالَکُمْ بَینَکُمْ بِالباطِلِ ......... » (1) فی أنّ المالکیّة من الاُصول الثابتة الاجتماعیّة ما نصّه :

بحث علمیّ اجتماعیّ :

کلّ ما بین أیدینا من الموجودات المکوَّنة ، و منها النّبات و الحیوان و الإنسان ، فإنّه یتصرّف فی الخارج عن دائرة وجوده ممّا یمکن أن ینتفع به فی إبقاء وجوده لحفظ وجوده و بقائه ، فلا خبر فی الوجود عن موجودٍ غیر فعّالٍ ، و لا خبر عن فعلٍ یفعله فاعله لا لنفعٍ یعود إلیه ؛ فهذه أنواع النّبات تفعل ما تفعل لتنتفع به لبقائها و نشوئها و تولید مثلها ، و کذلک أقسام الحیوان و الإنسان تفعل ما تفعل لتنتفع به بوجهٍ و لو انتفاعا خیالیّا أو عقلیّا ، فهذا ممّا لا شبهة فیه .

و هذه الفواعل التکوینیّة تدرک بالغریزة الطبیعیّة و الحیوان و الإنسان بالشعور الغریزیّ أنّ التصرّف فی المادّة لرفع الحاجة الطبیعیّة و الانتفاع فی حفظ الوجود و البقاء لا یتمّ للواحد منها إلاّ مع الاختصاص ، بمعنی أنّ الفعل الواحد لا یقوم بفاعلین ، فهذا حاصل الأمر و ملاکه ؛ و لذلک فالفاعل من الإنسان أو ما ندرک ملاک أفعاله فإنّه یمنع عن المداخلة فی أمره و التصرّف فیما یرید هو التصرّف فیه ، و هذا أصل الاختصاص الّذی لا یتوقّف فی اعتباره إنسان ، و هو معنی اللاّم الذی فی قولنا : لی هذا و لک ذلک ، و لی أن أفعل کذا و لک أن تفعل کذا .

و یشهد به ما نشاهده من تنازع الحیوان فیما حازه من عشّ أو کنّ أو وکر أو ما اصطاده أو وجده ممّا یتغذّی به أو ما ألفه من زوج و نحو ذلک ، و ما نشاهده من تشاجر الأطفال فیما حازوه من غذاء و نحوه ، حتَّی الرّضیع یشاجر الرّضیع علی الثّدی . ثمّ إنّ ورود الإنسان فی ساحة الاجتماع بحکم فطرته و قضاء غریزته لا یستحکم به إلاّ ما أدرکه بأصل الفطرة إجمالاً ، و لا یوجب إلاّ إصلاح ما کان وضعه أوّلاً و ترتیبه و تعظیمه فی صورة النّوامیس الاجتماعیّة الدّائرة ، و عند ذلک یتنوّع الاختصاص الإجمالیّ المذکور أنواعا متفرّقة ذوات أسامٍ مختلفة ؛ فیسمَّی الاختصاص المالیّ بالملک و غیره بالحقّ و غیر ذلک .

وهم و إن أمکن أن یختلفوا فی تحقّق الملک من جهة أسبابه کالوراثة و البیع و الشّراء و الغصب بقوّة السلطان و غیر ذلک ، أو من جهة الموضوع الّذی هو المالک کالإنسان الذی هو بالغ أو صغیر أو عاقل أو سفیه أو فرد أو جماعة إلی غیر ذلک من الجهات ، فیزیدوا فی بعض و ینقصوا من بعض ، و یُثبتوا لبعض و ینفوا عن بعض ، لکنّ أصل الملک فی الجملة ممّا لا مناص لهم عن اعتباره ، و لذلک نری أنّ المخالفین للملک یسلبونه عن الفرد و ینقلونه إلَی المجتمع أو الدّولة الحاکمة علیهم ، وهم مع ذلک غیر قادرین علی سلبه عن الفرد من أصله و لن یقدروا علی ذلک ، فالحکم فطریّ ، و فی بطلان الفطرة فناء الإنسان .

و سنبحث فیما یتعلّق بهذا الأصل الثّابت من حیث أسبابه کالتّجارة و الرّبح و الإرث و الغنیمة و الحیازة ، و من حیث الموضوع کالبالغ و الصّغیر و غیرهما فی موارد یناسب ذلک إن شاء اللّه العزیز . (2)

و قال بعد تفسیر قوله تعالی : «قُلِ اللّهُمّ مالِکَ المُلْکِ ......... » (3) فی معنَی الملک و اعتباره ، ما نصّه :

توضیح :

مرحوم علاّمه طباطبایی، بعد از تفسیر آیه «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل ......... »، در این باره که مالکیت از اصول ثابت اجتماعی است، چنین می گوید :

بحثی علمی _ اجتماعی:

تمام موجوداتی که پیرامون ما هستند، از جمله گیاهان و جانوران و انسان، در بیرون از دایره وجود خود دخل و تصرّفاتی می کنند و از این طریق موجبات حفظ و ادامه وجود و هستی خود را فراهم می آورند. در عالم هستی از موجود غیر فعّال خبری نیست و هیچ فاعلی فعلی را انجام نمی دهد، مگر برای سودی که عایدش شود. مثلاً انواع گوناگون گیاهان آنچه می کنند برای این می کنند که در راه بقا و نشو و نما و تولید مثل خود از آن سود برند. همچنین انواع حیوانات و انسان هر کاری می کنند برای این است که به نوعی از آن بهره مند شوند، خواه بهره مندی خیالی یا عقلی. این واقعیت تردید ناپذیر است.

این فاعل های طبیعی از طریق غریزه طبیعی خود، و حیوان و انسان با شعور غریزی تشخیص می دهند که تصرّف در مادّه برای رفع نیاز طبیعی و حفظ وجود و بقای خود، در صورتی برای هر یک از آنها امکان پذیر است که با اختصاص همراه باشد؛ به این معنا که یک فعل نمی تواند دو فاعل داشته باشد. این خلاصه و ملاک کار است. از همین رو، انسان یا هر فاعل دیگری که ملاک افعال او را درک می کنیم، از دخالت دیگری در کار خود و تصرّفش در آنچه که او می خواهد در آن تصرّف کند، جلوگیری می نماید. این همان اصل اختصاص است که هیچ انسانی در ارزش آن درنگ نمی کند. و این همان معنای واژه «برای» یا «مالِ» است که در صحبت های خود به کار می بریم و می گوییم : این برای من است و آن مالِ تو. انجام این کار مال من است و انجام آن کار مال تو [و اختصاص به تو دارد].

گواه این واقعیت، کشمکشی است که میان حیوانات بر سر لانه و آشیانه ای که تهیه می کنند یا شکار و یا طعمه ای که برای تغذیه به دست می آورند یا جفتی را که برای خود بر می گزینند و امثال این ها مشاهده می کنیم و نیز مشاجره ای که میان کودکان بر سر غذا و مانند آن که به دست آورده اند ملاحظه می کنیم. حتی کودکان شیرخوار بر سر پستان مادر با هم نزاع می کنند.

ورود انسان به صحنه اجتماع که به حکم فطرت و غریزه صورت می پذیرد، تنها باعث استحکام آن اموری می شود که با فطرت خود اجمالاً درک کرده و موجب اصلاح و سامان چیزهایی می شود که در آغاز آنها را وضع کرده و سبب تنظیم و بزرگداشت آنها در قالب قوانین جاری اجتماعی می گردد. در این هنگام است که اصل اختصاص، انواع گوناگون با نام های گوناگون پیدا می کند. مثلاً اختصاصِ مالی را مالکیت و اختصاصِ غیر مالی را حقّ می گویند و امثال این نام ها.

انسان ها گر چه ممکن است درباره عوامل مالکیت آور، مانند ارث و معامله و تصرّف عدوانی و امثال این ها، یا درباره اینکه: مالک باید بالغ باشد یا صغیر هم می تواند مالک باشد، باید عاقل باشد یا سفیه هم حق مالکیت دارد، مالک فرد است یا جامعه و جهات دیگری از این قبیل، اختلاف نظر داشته باشند و در بعضی موارد عاملی را کم یا زیاد و نفی یا اثبات کنند، اما از پذیرفتن اصل مالکیت به طور اجمال چاره ای ندارند. از همین روست که مخالفان مالکیت، آن را از فرد می گیرند و به جامعه یا دولت حاکم بر خود منتقل می کنند، ولی با وجود این نمی توانند مالکیت را از فرد بکلّی سلب کنند و هرگز هم نخواهند توانست این کار را بکنند؛ زیرا مسأله فطری است و بطلان فطرت، توأم با نابودی انسان است.

ما به خواست خدا درباره مسائل مربوط به این اصل ثابت، یعنی عوامل مالکیت آور مانند داد و ستد و سود و ارث و غنیمت و حیازت و نیز موضوع آن مانند بالغ و صغیر بودن و غیره در جای مناسب خود بحث خواهیم کرد.

علاّمه همچنین، بعد از تفسیر آیه «قل اللّهم مالک الملک ......... »، درباره معنای مُلک و اعتبار آن چنین می نویسد :

ص :8


1- البقرة : 188 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 2/53 .
3- آل عمران : 26 .

ص :9

ص :10

بحث علمیّ :

قد تقدّم فی بعض ما مرّ من الأبحاث السّابقة : أنّ اعتبار أصل المِلْک _ بالکسر _ من الاعتبارات الضّروریّة الّتی لا غنی للبشر عنها فی حال سواء کان منفردا أو مجتمعا ، و أنّ أصله ینتهی إلی اعتبار الاختصاص ، فهذا حال المِلْک _ بالکسر _ .

و أمّا المُلک _ بالضَّمّ _ و هو السَّلطنة علَی الأفراد فهو أیضا من الاعتبارات الضروریّة الّتی لا غنی للإنسان عنها ، لکنّ الذی یحتاج إلیه ابتداءً هو الاجتماع من حیث تألُّفه من أجزاء کثیرةٍ مختلفة المقاصد متبائنة الإرادات دون الفرد من حیث إنّه فرد ؛ فإنّ الأفراد المجتمعین لتبائن إراداتهم و اختلاف مقاصدهم لا یلبثون دون أن یقع الاختلاف بینهم فیتغلّب کلّ علَی الآخرین فی أخذ ما بأیدیهم ، و التعدّی علی حومة حدودهم و هضم حقوقهم ، فیقع الهرج و المرج ، و یصیر الاجتماع الذی اتّخذوه وسیلة إلی سعادة الحیاة ذریعة إلَی الشّقاء و الهلاک ، و یعود الدواء داءا . و لا سبیل إلی رفع هذه الغائلة الطاریة إلاّ بجعل قوّة قاهرة علی سائر القوی مسیطرة علی جمیع الأفراد المجتمعین حتّی تعید القوَی الطاغیة المستعلیة إلی حاقّ الوسط ، و ترفع الدانیة المستهلکة إلیه أیضا ، فتتّحد جمیع القوی من حیث المستوی ، ثمّ تضع کلّ واحدة منها فی محلّها الخاصّ و تعطی کلّ ذی حقّ حقّه . و لمّا لم تکن الإنسانیّة فی حین من الأحیان خالیة الذّهن عن فکر الاستخدام _ کما مرّ بیانه سالفا _ لم یکن الاجتماعات فی الأعصار السالفة خالیة عن رجال متغلّبین علَی المُلک مستعلین علی سائر الأفراد المجتمعین ببسط الرقِّیّة و التملّک علَی النفوس و الأموال ، و کانت بعض فوائد الملک الّذی ذکرناه _ و هو وجود من یمنع عن طغیان بعض الأفراد علی بعض _ یترتّب علی وجود هذا الصّنف من المتغلّبین المستعلین المتظاهرین باسم الملک فی الجملة و إن کانوا هم أنفسهم و أعضادهم و جلاوزتهم قویً طاغیة من غیر حقّ مَرْضیّ ؛ و ذلک لکونهم مضطرّین إلی حفظ الأفراد فی حال الذلّة و الاضطهاد حتّی لا یتقوّی من یثب علی حقوق بعض الأفراد فیثب یوما علیهم أنفسهم ، کما أنّهم أنفسهم وثبوا علی ما فی أیدی غیرهم .

و بالجملة : بقاء جلّ الأفراد علی حال التّسالم خوفا من الملوک المسیطرین علیهم کان یصرف النّاس عن الفکر فی اعتبار الملک الاجتماعیّ ، و إنّما یشتغلون بحمد سیرة هؤلاء المتغلّبین إذا لم یبلغ تعدّیهم مبلغ جهدهم ، و یتظلّمون و یشتکون إذا بلغ بهم الجهد و حمل علیهم من التّعدّی ما یفوق طاقتهم .

نعم ، ربّما فقدوا بعض هؤلاء المتسمّین بالملوک و الرؤساء بهلاک أو قتل أو نحو ذلک ، و أحسّوا بالفتنة و الفساد ، و هدّدهم اختلال النَّظم و وقوع الهَرج ، فبادروا إلی تقدیم بعض اُولی الطَّول و القوّة منهم و ألقَوا إلیه زمام الملک ، فصار مَلِکا یملک أزمّة الاُمور ، ثمّ یعود الأمر علی ما کان علیه من التّعدّی و التّحمیل .

و لم تزل الاجتماعات علی هذه الحال برهة بعد برهة ، حتّی تضجّرت من سوء سیر هؤلاء المتسمّین بالملوک فی مظالمهم باستبدادهم فی الرأی و إطلاقهم فیما یشاؤون ، فوضعت قوانین تعیّن وظائف الحکومة الجاریة بین الاُمم و أجبرت الملوک باتّباعها و صار الملک ملکا مشروطا بعد ما کان مطلقا ، و اتّحد النّاس علَی التّحفّظ علی ذلک و کان الملک موروثا .

ثمّ أحسّت اجتماعات ببغی ملوکهم و سوء سیرهم ، و لا سبیل إلیهم بعد رکوب أریکة الملک و تثبیتهم کون الملک موهبة غیر متغیّرة موروثة ، فبدّلوا الملک برئاسة الجمهور ، فانقلب الملک المؤبّد المشروط إلی ملک مؤجّل مشروط ، و ربّما وجد فی الأقوام و الاُمم المختلفة أنواع من الملک دعاهم إلی وضعه الفرار عن المظالم الّتی شاهدوها ممّن بیده زمام أمرهم ، و ربّما حدث فی مستقبل الأیّام ما لم ینتقل أفهامنا إلیه إلی هذا الآن.

لکنّ الذی یتحصّل من جمیع هذه المساعی الّتی بذلتْها الاجتماعات فی سبیل إصلاح هذا الأمر _ أعنی إلقاء زمام الاُمّة إلی من یدبّر أمرها ، و یجمع شتات إراداتها المتضادّة و قواها المتنافیة _ أن لا غنی للمجتمع الإنسانیّ عن هذا المقام و هو مقام الملک و إن تغیّرت أسماؤه ، و تبدّلت شرائطه بحسب اختلاف الاُمم و مرور الأیّام ؛ فإنّ طروق الهرج و المرج و اختلال أمر الحیاة الاجتماعیّة علی جمیع التقادیر من لوازم عدم اجتماع أزمّة الإرادات و المقاصد فی إرادة واحدة لإنسان واحد أو مقام واحد .

و هذا هو الذی تقدّم فی أوّل الکلام : أنّ الملک من الاعتبارات الضروریّة فی الاجتماع الإنسانیّ.

و هو مثل سائر الموضوعات الاعتباریّة الّتی لم یزل الاجتماع بصدد تکمیلها و إصلاحها و رفع نواقصها و آثارها المضادّة لسعادة الإنسانیّة .

و للنّبوّة فی هذا الإصلاح السّهم الأوفی ؛ فإنّ من المسلّم فی علم الاجتماع أنّ انتشار قولٍ ما من الأقوال بین العامّة _ و خاصّة إذا کان ممّا یرتبط بالغریزة ، و یستحسنه القریحة ، و یطمئنّ إلیه النفوس المتوقّعة _ أقوی سبب لتوحید المیول المتفرّقة و جعل الجماعات المتشتّتة یدا واحدا تقبض و تبسط بإرادة واحدة لا یقوم لها شیء .

و من الضّروریّ أنّ النّبوّة منذ أقدم عهود ظهورها تدعو النّاس إلَی العدل ، و تمنعهم عن الظّلم ، و تندبهم إلی عبادة اللّه و التّسلیم له ، و تنهاهم عن اتّباع الفراعنة الطّاغین ، و النّماردة المستکبرین المتغلِّبین ، و لم تزل هذه الدّعوة بین الاُمم منذ قرون متراکمة جیلا بعد جیل و اُمّة بعد اُمّة، و إن اختلفت بحسب السّعة و الضّیق باختلاف الاُمم و الأزمنة . و من المحال أن یلبث مثل هذا العامل القویّ بین الاجتماعات الإنسانیّة قرونا متمادیة و هو منعزل عن الأثر خالٍ عن الفعل .

و قد حکَی القرآن الکریم فی ذلک شیئا کثیرا من الوحی المُنزَل علَی الأنبیاء علیهم السلام کما حکی عن نوح فیما یشکوه لربّه : «رَبِّ إنّهُم عَصَوْنی و اتَّبَعُوا مَن لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ و وَلَدُهُ إلاّ خَسارا * و مَکَروا مَکْرا کُبّارا * و قالوا لا تَذَرُنَّ آلهَتَکُم» (1) ، و کذا ما وقع بینه و بین عظماء قومه من الجدال علی ما یحکیه القرآن قال تعالی : «قالوا أ نُؤمِنُ لَکَ و اتَّبَعَکَ الأرْذَلُونَ * قالَ وَ ما عِلْمی بِما کانُوا یَعمَلُونَ * إنْ حِسابُهُم إلاّ علی رَبِّی لَو تَشْعُرونَ» (2) ، و قول هود علیه السلام لقومه : «أ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ * و تَتَّخِذونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُ_مْ تَخْلُ_دونَ * و إذا بَطَشْتُ_م بَطَشْتُ_م جَبّارینَ» (3) ، و قول صالح علیه السلام لقومه : «فاتَّقوا اللّهَ و أطیعونِ * و لا تُطیعوا أمْرَ المُسْرِفینَ * الّذینَ یُفْسِدونَ فی الأرْضِ و لا یُصْلِحونَ» (4) ......... و أمّا أنّ المُلک _ بالضم _ من ضروریّات المجتمع الإنسانیّ فیکفی فی بیانه أتمَّ بیان قوله تعالی بعد سرد قصّة طالوت : «و لَو لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الأرضُ و لکِنَّ اللّهَ ذو فَضْلٍ علَی العالَمینَ» (5) ، و قد مرّ بیان کیفیّة دلالة الآیة بوجه عامّ .

و فی القرآن آیات کثیرة تتعرّض للملک و الولایة و افتراض الطّاعة و نحو ذلک ، و اُخری تعدّه نعمة و موهبة کقوله تعالی : «و آتَیْناهُم مُلْکا عَظیما» (6) ، و قوله تعالی : «و جَعَلَکُم مُلُوکا و آتاکُم ما لَم یُؤْتِ أحَدا مِنَ العالَمینَ» (7) ، و قوله تعالی : «و اللّهُ یُؤتی مُلْکَهُ مَن یَشاءُ» (8) ، إلی غیر ذلک من الآیات . غیر أنّ القرآن إنّما یعدّه کرامة إذا اجتمع مع التّقوی ؛ لحصره الکرامة علَی التّقوی من بین جمیع ما ربّما یُتخیَّل فیه شیء من الکرامة من مزایا الحیاة ، قال تعالی : «یا أیُّها النّاسُ إنّا خَلَقْناکُم مِن ذَکَرٍ و اُنْثی و جَعَلْناکُم شُعُوبا و قَبائلَ لِتَعارَفُوا إنّ أکْرَمَکُم عِندَ اللّهِ أتْقاکُم» . (9) و التّقوی حسابه علَی اللّه لیس لأحد أن یستعلی به علی أحد ، فلا فخر لأحد علی أحد بشیء ؛ لأنّه إن کان أمرا دنیویّا فلا مزیّة لأمر دنیویّ و لا قدر إلاّ للدِّین، و إن کان أمرا اُخرویّا فأمره إلَی اللّه سبحانه. و علَی الجملة : لا یبقی للإنسان المتلبّس بهذه النّعمة _ أعنی الملک _ فی نظر رجل مسلم إلاّ تحمّل الجهد و مشقّة التقلّد و الأعباء . نعم ، له عند ربّه عظیم الأجر و مزید الثّواب إن لازم صراط العدل و التّقوی . و هذا هو روح السّیرة الصّالحة الّتی لازمها أولیاء الدّین ، و سنشبع إن شاء اللّه العزیز هذا المعنی فی بحث مستقلّ فی سیرة رسول اللّه صلی الله علیه و آله و الطّاهرین من آله الثابتة بالآثار الصّحیحة ، و أنّهم لم ینالوا من ملکهم إلاّ أن یثوروا علی الجبابرة فی فسادهم فی الأرض ، و یعارضوهم فی طغیانهم و استکبارهم .

و لذلک لم یَدعُ القرآن النّاس إلَی الاجتماع علی تأسیس الملک و تشیید بنیان القیصریّة و الکسرویّة ، و إنّما تلقَّی الملک شأنا من الشّؤون اللازمة المراعاة فی المجتمع الإنسانیّ نظیر التّعلیم أو إعداد القوّة لإرهاب الکفّار .

بل إنّما دعا النّاس إلَی الاجتماع و الاتّحاد و الاتّفاق علَی الدّین ، و نهاهم عن التّفرّق و الشِّقاق فیه ، و جعله هو الأصل ، فقال تعالی : «و أنَّ هذا صِراطی مُسْتَقِیما فاتَّبِعُوهُ و لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبیلِهِ» (10) ، و قال تعالی : «قُلْ یا أهلَ الکِتابِ تَعالَوا إلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا و بَیْنَکُم أنْ لا نَعْبُدَ إلاّ اللّهَ و لا نُشْرِکَ بهِ شَیئا و لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضا أرْبابا مِن دُونِ اللّهِ فإنْ تَولَّوا فَقُولوا اشْهَدوا بأنّا مُسلِمونَ» (11) ، فالقرآن _ کما تری _ لا یدعو النّاس إلاّ إلَی التسلیم للّه وحده ، و یعتبر من المجتمع المجتمع الدِّینیّ ، و یدحض ما دون ذلک من عبادة الأنداد ، و الخضوع لکلّ قصر مَشِید ، و منتدَی رفیع ، و ملک قیصریّ و کسرویّ ، و التفرّق بإفراز الحدود و تفریق الأوطان و غیر ذلک . (12)

أقول : و قال رضوان اللّه تعالی علیه فی استناد الملک و سائر الاُمور الاعتباریّة إلَی اللّه سبحانه :

بحثی علمی :

در یکی از مباحث گذشته گفتیم که اعتبار اصل مالکیت، از اعتبارات ضروری است که بشر در هیچ حالی، خواه در حال فردی به سر برد یا در اجتماع، از آنها بی نیاز نمی باشد و گفتیم که این اصل، ریشه در اعتبار اختصاص دارد. این درباره مِلک و مالکیت.

و امّا «مُلک» که عبارت است از سلطنت و فرمانروایی بر افراد، این هم از اعتبارات ضروری ای است که انسان از آنها بی نیاز نمی باشد. امّا این اصل پیش از هر چیز نیاز جامعه است، از آن جهت که از اجزا و اعضای فراوان با مقاصد گوناگون و خواست های متضادّ تشکیل شده است، نه نیاز فرد از آن جهت که فرد است؛ زیرا افراد انسانی که گرد هم جمع می شوند و اجتماعی را به وجود می آورند، به دلیل آنکه خواستهای متفاوت و مقاصد گوناگون دارند، خواه ناخواه میان آنها اختلاف و ناسازگاری پدید می آید و هر کس سعی می کند آنچه را دیگران دارند به زور بگیرد و به حدود آنها تجاوز کند و حقوقشان را پایمال سازد. در چنین وضعی است که هرج و مرج به وجود می آید و اجتماعی که به عنوان وسیله ای برای نیل به سعادت در زندگی تشکیل داده بودند، به عامل بدبختی و نابودی تبدیل می شود و دارو، خود عامل درد می گردد و برای بر طرف کردن این غائله راهی جز این نمی ماند که یک نیروی چیره بر سایر نیروها و مسلّط بر همه افراد جامعه، قرار داده شود تا نیروهای یاغی و سلطه جو و همچنین افراد زیر دستِ ستمدیده را به راه اصلی برگرداند و همه نیروها را در یک سطح متّحد کند و آن گاه هر نیرویی را در جایگاه خاص خودش قرار دهد و حق را به حقدار برساند.

از آنجا که ذهن بشر _ همان گونه که پیشتر گفتیم _ هیچ گاه از اندیشه «به خدمت گرفتن» خالی نبوده، لذا در قرون گذشته جوامع بشری از وجود افرادی که سعی کرده اند حکومت و پادشاهی را به دست بگیرند و با گستراندن بردگی و تسلّط بر جان و مال مردم، سلطه خود را بر سایر افراد جامعه تحمیل کنند، خالی نبوده است، گر چه خود این گروه چیره سلطه گر، که به نام پادشاه اظهار وجود می کردند و نیز دستیاران و دار و دسته شان، نیروهایی سرکش و باطل بودند، امّا پاره ای فواید و مزایای سلطنت و حکومت که نام بردیم _ یعنی وجود کسی که از طغیان و تعدّی افراد جامعه بر یکدیگر جلوگیری کند _ بر وجود آنها مترتّب بود؛ زیرا مجبور بودند افراد را در حالت ذلّت و تحت فشار نگه دارند، تا مبادا کسی با تعدّی به حقوق افراد، قدرتی به هم زند و روزی بر ضدّ خود آنها نیز سر به شورش بردارد.

کوته سخن، استمرار برخورد مسالمت آمیز اکثریت افراد جامعه با پادشاهان از ترس ایشان، مردم را از اندیشیدن درباره اعتباری بودن سلطنت و حکومت اجتماعی باز می داشت و تنها کاری که می کردند این بود که اگر ظلم و تعدّی این حکمرانان از حدّ تاب و توان آنها فراتر نمی رفت به مدح و ستایش روش آنان می پرداختند و اگر بیش از توانشان دست به ظلم و تعدّی می زدند، تظلّم و دادخواهی می کردند.

البته گاه پیش می آمد که یکی از این به اصطلاح شاهان و سرکردگان میُ مرد یا کُشته می شد و مردم حسّ می کردند که فتنه و آشوبی در راه است و بر هم خوردن نظم جامعه و وقوع هرج و مرج آنها را تهدید می کند. لذا بی درنگ یکی از همین زورمندان متنفّذ را پیش می انداختند و زمام سلطنت را به دست او می سپردند و بدین ترتیب او پادشاه و زمامدار امور می گردید. امّا بار دیگر آن تعدّیات و تحمیلات از سر گرفته می شد.

جوامع بشری روزگارانی دراز بر این منوال بودند، تا آنکه سرانجام از بد رفتاری های این به اصطلاح پادشاهان و ستمگری ها و خود کامگی های آنها به ستوه آمدند و قوانینی را وضع کردند که برای حکومت ها وظایفی را مشخص و معیّن می نمود و سلاطین را به پیروی از این قوانین مجبور ساختند و بدین ترتیب حکومتِ مطلقه به حکومت و سلطنتی مشروط تبدیل شد و مردم برای حفظ این نظام با هم متّحد و یکدست شدند. در عین حال پادشاهی موروثی ماند.

بعد از مدتی جوامع بشری احساس کردند که پادشاهانشان همچنان زور گو و بد رفتارند و بعد از آنکه بر اریکه سلطنت نشستند و پادشاهی خود را به عنوان یک موهبت خدادادی زوال نا پذیر موروثی تثبیت کردند، دیگر دسترسی به آنها ندارند و برای تغییر رفتار آنان کاری از دستشان بر نمی آید. این بود که سلطنت را به جمهوری تبدیل کردند و در نتیجه، سلطنت ابدی مشروط به صورت حکومتی موقّت و مشروط درآمد. ممکن است در میان اقوام و ملل گوناگون، حکومت هایی از نوع دیگر نیز باشد که برای فرار از ستمگری های زمام داران خود ، آن را به وجود آورده باشند و ممکن است که در روزگاران آینده نیز حکومتهایی از نوع جدید به وجود آید که تاکنون به ذهن ما نرسیده است.

لیکن نکته ای که از تمام این کوشش هایی که جوامع بشری در راه بهبود این کار _ یعنی سپردن زمام ملّت به دست هر که امور او را اداره کند و خواست های متضاد و نیروهای نا همساز آن را از پراکندگی درآورد _ صرف کرده اند به دست می آید، این است که جامعه بشری از داشتن این مقام یعنی مقام سلطنت و حکومت بی نیاز نیست، هر چند نامش تغییر کند و به مقتضای اختلاف ملتها و گذر ایّام، شرایط آن عوض شود؛ چه آنکه پیش آمدن هرج و مرج و مختل شدن کار و زندگی اجتماعی، در هر حال، از لوازم گرد نیامدن زمام خواست ها و اهداف گوناگون در اراده یک انسان یا یک مقام می باشد.

این همان مطلبی است که در آغاز سخن گفتیم که: سلطنت و حکومت از اعتبارات ضروری در اجتماع انسانی است. و همانند سایر موضوعات اعتباری ای است که جامعه پیوسته در صدد تکمیل و اصلاح آنها و زدودن کاستی ها و آثار مخالف با سعادت انسان است.

نبوّت در این اصلاح بزرگترین سهم را داشته است؛ زیرا چنان که در دانش جامعه شناسی مسلّم شده که انتشار و رواج یک سخن در میان عامه مردم _ بویژه اگر این سخن به سرشت بشر مربوط باشد و قریحه آدمی آن را بپسندد و دل های منتظر به آن آرام گیرد _ نیرومندترین عامل یکپارچه کردن تمایلات پراکنده و متّحد و یکدست کردن جمعیت های متشتّت است، به طوری که این اتّحاد و یکدستی با یک اراده ، باز و بسته می شود و هیچ نیرویی در برابر آن یارای ایستادگی ندارد.

بدیهی است که نبوّت از همان آغاز ظهور خود، مردم را به عدالت می خوانده و آنان را از ستم باز می داشته و به بندگی خدا و تسلیم در برابر او دعوتشان می کرده و از پیروی فرعونیانِ طغیانگر و نمرودیان مستکبر سلطه جو نهیشان می نموده است و این دعوت طی قرون متمادی در میان اقوام و ملل، نسل به نسل و امّت به امّت ادامه داشته است، گو اینکه بر حسب تفاوت ملت ها و زمان ها، دامنه این دعوت تنگ یا وسیع بوده است. بنا بر این، امکان ندارد که چنین عامل نیرومندی قرن های متمادی در میان اجتماعات بشری باشد و تأثیری نگذاشته باشد.

قرآن کریم در این باره مقدار زیادی از تعلیماتی را که بر پیامبران نازل شده، بازگو کرده است. مثلاً شکایت نوح به پروردگارش را چنین بازگو می کند : «پروردگارا! این قوم مرا نافرمانی کردند و کسی را پیروی نمودند که مال و فرزندش جز بر زیان وی نیفزود. و دست به نیرنگی بس بزرگ زدند. و گفتند : زنهار، خدایان خود را رها مکنید». همچنین بحث و جدالی را که میان آن حضرت و بزرگان قومش در گرفت چنین نقل می کند : «گفتند : آیا به تو ایمان آوریم در حالی که مردمان فرومایه از تو پیروی می کنند! نوح گفت : به [جزئیات ]آنچه می کرده اند چه آگاهی دارم؟! همانا حساب آنها _ اگر شعور داشته باشید _ با پروردگار من است» و هود علیه السلام نیز به قوم خود فرمود : «آیا بر هر تپّه ای بنایی می سازید که [در آن] دست به بیهوده کاری زنید؟ و کاخ های استوار می گیرید به امید آنکه جاودانه بمانید؟ و چون حمله ور می شوید [چون ]زور گویان حمله ور می شوید؟». حضرت صالح علیه السلام نیز به قوم خود فرمود : «از خدا بترسید و اطاعتم کنید. و از فرمان اسرافکاران اطاعت نکنید. همانان که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند» .........

و امّا این مطلب که مُلک (سلطنت و حکومت) از ضروریات جامعه انسانی می باشد، برای بیان کامل آن، این آیه کافی است که بعد از نقل داستان طالوت می فرماید : «و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید. ولی خداوند نسبت به جهانیان تفضّل دارد». قبلاً نحوه دلالت این آیه را به طور عام، شرح دادیم.

در قرآن آیات فراوانی به موضوع حکومت و ولایت و لزوم اطاعت از ولیّ و مانند آن می پردازد. در آیاتی هم آن را یک نعمت و موهبت خدادادی بر می شمارد مانند آیه «ما به آنان (خاندان ابراهیم) سلطنتی بزرگ بخشیدیم» و آیه «و شما را پادشاهانی گردانید و آنچه را که به هیچ کس از جهانیان نداده بود، به شما داد» و آیه «و خداوند سلطنت خود را به هر که خواهد، می دهد» و آیات دیگری از این دست.

البته قرآن پادشاهی و حکومت را زمانی یک ارزش و کرامت می شمارد که با تقوا جمع شود؛ چرا که خداوند از میان تمامی مزایای زندگی که ممکن است خیال شود در آنها کرامت وجود دارد، کرامت را در تقوا منحصر می کند و می فرماید : «ای مردم! ما شما را از نر و ماده ای آفریدیم و شما را شاخه ها و قبایل [گوناگون ]قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست» و تقوا و پرهیزگاری هم حسابش با خداست و هیچ کس حق ندارد با توسّل به آن بر دیگری برتری و سلطه جوید و هیچ چیز وسیله فخر فروشی و مباهات بر دیگری نیست؛ زیرا اگر آن چیز امری دنیوی باشد، باید دانست که هیچ امر دنیوی مزیتی ندارد و تنها دین است که ارزش دارد و اگر امری اخروی باشد، در آن صورت حساب کارش با خداوند سبحان است. به طور کلی از نظر یک انسان مسلمان، هر که این نعمت _ یعنی حکومت _ به او داده شود، جز تحمّل رنج و مشقّت به دوش کشیدن بار مسئولیت بهره ای ندارد. البته اگر در راه عدالت و تقوا قدم بردارد، نزد پروردگارش مزدی بزرگ و پاداشی فراوان خواهد داشت.

این همان روح سیره صالحی است که اولیای دین به آن پایبندی نشان داده اند و ما به خواست خدای عزیز این معنا را در بحثی مستقل پیرامون سیره رسول خدا و خاندان پاک او، با ارائه نمونه های درست، مفصّلاً شرح خواهیم داد و بیان خواهیم کرد که این بزرگواران به محض رسیدن به حکومت بر ضدّ تبهکاری های جبّاران می شوریدند و با طغیان و گردنکشی آنان می ستیزیدند.

به همین دلیل است که قرآن، مردم را به فراهم آمدن برای تشکیل سلطنت و بر پا ساختن نظام قیصری و کسرایی فرا نخوانده است. بلکه حکومت را نیز، همچون تعلیم و آموزش یا فراهم آوردن قدرت و تجهیزات نظامی به منظور ایجاد ترس در کفّار، امری تلقی کرده است که در جامعه انسانی باید رعایت شود.

قرآن در حقیقت مردم را به اجتماع و اتّحاد و اتفاق دینی، دعوت کرده و آنها را از پراکندگی و تفرقه در دین نهی فرموده و این مسأله را اصل قرار داده است. مثلاً خداوند متعال می فرماید : «و اینْ راهِ راستِ من است. پس از آن پیروی کنید و راه های دیگر را پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده می سازد» و نیز می فرماید : «بگو : ای اهل کتاب! بیایید تا از کلمه ای که میان ما و شما یکی است پیروی کنیم و آن اینکه جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا خدایگان نگیرند. پس اگر روی گردانیدند، بگویید : شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]». بنا بر این، همچنان که ملاحظه می کنید، قرآن مردم را به چیزی جز تسلیم در برابر خداوند یگانه فرا نمی خواند و از جامعه، تنها جامعه دینی را معتبر تلقی می کند و جز آن، یعنی پرستش خدایان دیگر و کرنش در برابر هر کاخ برافراشته و هر سلطنت با شکوه دنیوی و حکومت قیصر و کسرا و تفرقه و پراکندگی ناشی از مرزبندی های جغرافیایی و امثال این ها را، باطل و مردود می شمارد.

همچنین مرحوم علاّمه _ رضوان اللّه تعالی علیه _ درباره استناد حکومت و دیگر امور اعتباری به خداوند سبحان چنین می گوید :

ص :11


1- نوح : 21 _ 23 .
2- الشعراء : 111 و 113 .
3- الشعراء : 128 و 130 .
4- الشعراء : 150 و 152 .
5- البقرة : 251 .
6- النساء : 54 .
7- المائدة : 20 .
8- البقرة : 247 .
9- الحجرات : 13 .
10- الأنعام : 153 .
11- آل عمران : 64 .
12- المیزان فی تفسیر القرآن : 3/144 و 149 .

ص :12

ص :13

ص :14

ص :15

ص :16

ص :17

ص :18

ص :19

ص :20

بحث فلسفیّ :

لا ریب أنّ الواجب تعالی هو الّذی تنتهی إلیه سِلسلة العِلّیّة فی العالَم ، و أنّ الرابطة بینه و بین العالم جزءا و کلاًّ هی رابطة العِلّیّة ، و قد تبیّن فی أبحاث العلّة و المعلول أنّ العلّیّة إنّما هی فی الوجود ؛ بمعنی أنّ الوجود الحقیقیّ فی المعلول هو المترشِّح من وجود علّته ، و أمّا غیره کالماهیّة فهو بمعزل عن الترشّح و الصُّدور و الافتقار إلَی العلّة؛ و ینعکس بعکس النقیض إلی أنّ ما لا وجود حقیقیّ له فلیس بمعلول و لا مُنتَهٍ إلَی الواجب تعالی.

و یشکل الأمر فی استناد الاُمور الاعتباریّة المحضة إلیه تعالی ؛ إذ لا وجود حقیقیّ لها أصلاً ، و إنّما وجودها و ثبوتها ثبوت اعتباریّ لا یتعدّی ظرف الاعتبار و الوضع و حیطة الفرض ؛ و ما یشتمل علیه الشّریعة من الأمر و النّهی و الأحکام و الأوضاع کلّها اُمورٌ اعتباریّة، فیشکل نسبتها إلیه تعالی ، و کذا أمثال الملک و العزّ و الرزق و غیر ذلک.

و الّذی تحلّ به العقدة أنّها و إن کانت عاریة عن الوجود الحقیقیّ إلاّ أنّ لها آثارا هی الحافظة لأسمائها کما مرّ مرارا ، و هذه الآثار اُمورٌ حقیقیّة مقصودة بالاعتبار و لها نسبة إلیه تعالی ، فهذه النسبة هی المصحّحة لنسبتها ، فالملک الّذی بیننا أهل الاجتماع و إن کان أمرا اعتباریّا وضعیّا لا نصیب لمعناه من الوجود الحقیقیّ و إنّما هو معنیً مُتوهَّم لنا جعلناه وسیلة إلَی البلوغ إلی آثار خارجیّة لم یکن یمکننا البلوغ إلیها لو لا فرض هذا المعنی الموهوم و تقدیره ، و هی قهر المتغلِّبین و اُولی السّطوة و القوّة من أفراد الاجتماع الواثبین علی حقوق الضّعفاء و الخاملین ، و وضع کلّ من الأفراد فی مقامه الّذی له ، و إعطاء کلّ ذی حقّ حقّه ، و غیر ذلک . لکنْ لمّا کان حقیقة معنَی الملک و اسمه باقیا ما دامت هذه الآثار الخارجیّة باقیة مترتّبة علیه فاستناد هذه الآثار الخارجیّة إلی عللها الخارجیة هو عین استناد الملک إلیه ، و کذلک القول فی العزّة الاعتباریّة و آثارها الخارجیّة و استنادها إلی عللها الحقیقیّة ، و کذلک الأمر فی غیرها کالأمر و النهی و الحکم و الوضع و نحو ذلک.

و من هنا یتبیّن : أنّ لها جمیعا استنادا إلَی الواجب تعالی باستناد آثارها إلیه علی حسب ما یلیق بساحة قدسه و عزّه . (1)

بحثی فلسفی :

تردیدی نیست که زنجیره علّیت در عالم به خداوند واجب الوجود ختم می شود و رابطه میان او و جزء و کلّ جهان هستی، رابطه علیّت است. در مباحث علّت و معلول روشن شده که پدیده علیّت فقط در ناحیه وجود است، به این معنا که آنچه از وجودِ علّت به معلول سرایت می کند، وجود حقیقی در معلول است و غیر آن، یعنی ماهیّت، از صدور و نیاز به علّت بر کنار می باشد. عکس نقیض این قضیه این است که آنچه وجود حقیقی ندارد، نه معلول است و نه به واجب متعال منتهی می شود.

مشکل در استناد امورِ صرفاً اعتباری به خداوند متعال است؛ زیرا امور اعتباری اصولاً وجود حقیقی ندارند. بلکه وجود و ثبوت آنها یک ثبوت اعتباری است که از ظرف اعتبار و قرارداد و از حیطه فرض، فراتر نمی روند. اوامر و نواهی و احکام و قوانین شریعت و نیز اموری چون حکومت و عزّت و روزی و غیره، همگی اموری اعتباری هستند.

آنچه این گره را می گشاید، این است که درست است که این امور از وجود حقیقی عاری و بی بهره اند اما، همچنان که بارها گفته ایم، دارای آثاری هستند که نام های آنها را حفظ می کنند و این آثار اموری حقیقی هستند که مقصود از اعتبار این امور نیز همین آثار است و این آثار به خداوند متعال نسبت وجودی دارند و همین نسبت است که استناد این امور اعتباری را به خداوند، صحّت می بخشد. برای مثال، همین حکومتی که در میان ما افراد اجتماع وجود دارد، گر چه یک امر اعتباری و قراردادی است و معنای آن از وجود حقیقی نصیبی ندارد _ بلکه یک معنای موهوم برای ماست و ما آن را وسیله ای برای رسیدن به یک رشته آثار خارجی، مانند مهار کردن سلطه جویان و زورمندان جامعه و متجاوزانِ به حقوق افراد ضعیف و بی نام و نشان و قرار دادن هر فردی در جایگاه شایسته اش و رساندن حق به حقدار و غیره قرار داده ایم به طوری که اگر این معنای موهوم را فرض نمی گرفتیم نمی توانستیم به این آثار خارجی دست یابیم _ امّا چون تا زمانی که این آثار خارجی باقی و مترتّب بر حکومت باشد، حقیقت معنای حکومت و نام آن نیز باقی است پس استناد این آثار خارجی به علل خارجی آنها، عین استناد حکومت به اوست. این سخن درباره عزّت اعتباری و آثار خارجی آن و استنادش به علل حقیقی آن و همچنین درباره دیگر امور اعتباری، مانند امر و نهی و حکم و قرارداد و غیره، نیز صادق می باشد.

از این جا روشن می شود که تمام اعتبارات شرعی، به واسطه استناد آثار آنها به خداوند متعال، به نحوی که زیبنده ساحت قدس و عزّت او باشد، به واجب متعال استناد دارند.

ص :21


1- المیزان فی التفسیر القرآن : 3/149 و 150 .

ص :22

(1)

ص :23


1- (انظر) المال : باب 3706 .

3645 - خِلطَةُ المُلوکِ
3645 - آمیختن با شاهان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقَلُّ النّاسِ وفاءً المُلوکُ، و أقَلُّ النّاسِ صَدیقا المَلِکُ (1) ......... ، و أشقی النّاسِ المُلُوکُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَرغَبْ فی خِلطَةِ المُلوکِ ؛ فإنّهُم یَستَکثِرونَ مِن الکلامِ رَدَّ السّلامِ ، و یَستَقِلُّونَ مِن العِقابِ ضَربَ الرِّقابِ . (3)

عنه علیه السلام :لا تُکثِرَنَّ الدُّخولَ علَی المُلوکِ؛ فإنّهُم إن صَحِبتَهُم مَلُّوکَ ، و إن نَصَحتَهُم غَشُّوکَ . (4)

عنه علیه السلام :المَکانَةُ مِن المُلوکِ مِفتاحُ المِحنَةِ و بَذرُ الفِتنَةِ . (5)

عنه علیه السلام :لا تَطمَعَنَّ فی مَوَدّةِ المُلوکِ ؛ فإنّهُم یُوحِشونَکَ آنَسَ ما تکونُ بِهِم ، و یَقطَعونَکَ أقرَبَ ما تکونُ إلَیهِم . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لیسَ لِلبَحرِ جارٌ ، و لا للمَلِکِ صَدیقٌ ، و لا للعافِیَةِ ثَمَنٌ . (7)

3645

آمیختن با شاهان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کم وفاترین مردمان شاهانند، و کم دوست ترین مردم پادشاه است، و بد بخت ترین انسان ها پادشاهان .

امام علی علیه السلام :خواهان آمیزش با شهریاران مباش؛ زیرا آنان جواب سلام را هم پُرگویی می دانند و گردن زدن را کمترین کیفر می شمارند.

امام علی علیه السلام :زنهار از مراوده بسیار با شاهان؛ زیرا این جماعت اگر با آنان مصاحبت کنی تو را ملول می کنند و اگر تو با آنان رو راست باشی آنان با تو نا راستی می کنند .

امام علی علیه السلام :منزلت داشتن نزد شاهان، کلید رنج و محنت است و تخم فتنه و گرفتاری.

امام علی علیه السلام :هرگز به دوستی شاهان طمع مبند؛ زیرا که آنان در اوج انس و الفتی که با ایشان داری، تو را تنها می گذارند و در اوج نزدیکیت به آنان از تو می بُرند.

امام صادق علیه السلام :دریا، همسایه نمی شناسد و برای پادشاه، دوستی نیست و عافیت، قیمت ندارد!

ص :24


1- فی بعض نسخ المصدر : «و أقلُّ النّاسِ صدقا المَملوک» .
2- الأمالی للصدوق:73/41.
3- غرر الحکم : 10323 .
4- غرر الحکم : 10321 .
5- غرر الحکم : 2184 .
6- غرر الحکم : 10431 .
7- الخصال : 223/51 .

عنه علیه السلام_ و قد قیلَ فی مَجلِسِهِ : جاوِرْ مَلِکا أو بَحرا _: هذا مُحالٌ ، و الصَّوابُ أن لا یُجاوِرَ مَلِکا و لا بَحرا ؛ لأنّ المَلِکَ یُؤذیکَ ، و البَحرَ لا یُرویکَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که در حضور ایشان گفته شد : یا همسایه پادشاه باش یا همسایه دریا _فرمود: این درست نیست، درستش این است که : نه با پادشاه باید همسایه شد و نه با دریا؛ زیرا پادشاه تو را می آزارد و دریا سیرابت نمی کند.

3646 - إذا مَلَکَ الأراذلُ
3646 - هرگاه فرومایگان، پادشاه شوند

الکتاب:

«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ» . (3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا مَلَکَ الأراذِلُ هَلَکَ الأفاضِلُ . (4)

عنه علیه السلام :إذا استَولَی اللِّئامُ اضطَهِدَ الکِرامُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن مَلَکَ استَأثَرَ . (6)

3646

هرگاه فرومایگان، پادشاه شوند

قرآن :

«[ملکه سبا] گفت : پادشاهان چون به شهری درآیند؛ آن را تباه و ارجمندانش را خوار می گردانند و این گونه می کنند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هرگاه فرومایگان ، پادشاه (فرمانروا) شوند، گران مایگان هلاک می شوند.

امام علی علیه السلام :هرگاه لئیمان چیره شوند، کریمان مقهور می گردند.

امام علی علیه السلام :هرکه پادشاه (مالک) شود انحصار طلب می گردد.

3647 - خَیرُ المُلوکِ
3647 - بهترین پادشاهان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أجَلُّ المُلوکِ مَن مَلَکَ نفسَهُ و بَسَطَ العَدلَ . (7)

3647

بهترین پادشاهان

امام علی علیه السلام :ارجمندترین پادشاهان کسی است که بر نَفْس خود پادشاهی کند و عدالت را بگستراند.

ص :25


1- الدرّة الباهرة : 32 .
2- (انظر) السلطان : باب 1839 .
3- النمل : 34 .
4- غرر الحکم : 4033 .
5- غرر الحکم : 4035 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 160 .
7- غرر الحکم : 3206 ،

عنه علیه السلام :أعقَلُ المُلوکِ مَن ساسَ نفسَهُ لِلرَّعیَّةِ بما یُسقِطُ عنهُ حُجَّتَها ، و ساسَ الرَّعیَّةَ بما تَثبُتُ بهِ حُجَّتُهُ علَیها . (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ الاُمَراءِ مَن کانَ علی نفسِهِ أمیرا . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ المُلوکِ مَن أماتَ الجَورَ و أحیا العَدلَ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ المُلوکِ مَن حَسُنَ فِعلُهُ و نِیّتُهُ ، و عَدَلَ فی جُندِهِ و رَعیَّتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :أحسَنُ المُلوکِ حالاً مَن حَسُنَ عَیشُ النّاسِ فی عَیشِهِ ، و عَمَّ رعِیَّتَهُ بعَدلِهِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أفضَلُ المُلوکِ مَن اُعطِیَ ثلاثَ خِصالٍ : الرّأفةَ ، و الجُودَ ، و العَدلَ . (6)

امام علی علیه السلام :خردمندترین شاهان (زمام داران) کسی است که خود را در برابر رعیت چنان سیاست و اداره کند که حجّت (اعتراض) آنها را از خود دور سازد و رعیت را چنان سیاست و اداره کند که حجّت او بر آنها ثابت و تمام شود .

امام علی علیه السلام :بهترین امیران، کسی است که بر نفس خود امیر باشد.

امام علی علیه السلام :بهترین پادشاهان، آن است که بیداد را بمیراند و دادگری را زنده سازد.

امام علی علیه السلام :برترین پادشاهان کسی است که کردار و پندارش نیکو باشد و با ارتش و ملّتش به عدالت رفتار کند.

امام علی علیه السلام :نکو حال ترینِ شاهان، کسی است که مردم در روزگار او به نیکی زندگی کنند و عدالتش را در میان رعیت خود بگستراند.

امام صادق علیه السلام :برترین شهریاران کسی است که سه خصلت داشته باشد : مهربانی، بخشندگی و دادگری.

3648 - النَّوادِرُ
3648 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشقَی النّاسِ المُلوکُ . (7)

3648

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بد بخت ترین مردمان، پادشاهانند.

ص :26


1- غرر الحکم : 3350 .
2- غرر الحکم : 4998 .
3- غرر الحکم : 5005 .
4- غرر الحکم : 3234 .
5- غرر الحکم : 3261 .
6- تحف العقول : 319 .
7- مشکاة الأنوار : 399/1319 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَقٌّ علَی المَلِکِ أن یَسوسَ نفسَهُ قَبلَ جُندِهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن جَعَلَ مُلکَهُ خادِما لدِینِهِ انقادَ لَهُ کلُّ سُلطانٍ ، مَن جَعَلَ دِینَهُ خادِما لمُلکِهِ طَمِعَ فیهِ کلُّ إنسانٍ . (2)

عنه علیه السلام :تاجُ المَلِکِ عَدلُهُ . (3)

عنه علیه السلام :إذا فَسَدَ الزَّمانُ سادَ اللِّئامُ . (4)

عنه علیه السلام :خَورُ السُّلطانِ أشَدُّ علَی الرَّعِیَّةِ مِن جَورِ السُّلطانِ . (5)

عنه علیه السلام :غَضَبُ المُلوکِ رَسولُ المَوتِ . (6)

عنه علیه السلام :مُلوکُ الدُّنیا و الآخِرَةِ الفُقَراءُ الرّاضونَ . (7)

عنه علیه السلام :مُلوکُ الجَنَّةِ الأتقیاءُ و المُخلِصونَ . (8)

عنه علیه السلام :آفةُ المُلوکِ سُوءُ السِّیرَةِ ، آفةُ الوُزَراءِ خُبثُ السَّریرَةِ . (9)

عنه علیه السلام :إنّما النّاسُ مَع المُلوکِ و الدُّنیا ، إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ . (10)

امام علی علیه السلام :بر پادشاه است که پیش از سپاهیانش، به سیاست و تربیت خودش بپردازد.

امام علی علیه السلام :هر کس حکومت خود را در خدمت دینش قرار دهد، هر سلطانی مطیع او شود؛ هر کس دینش را در خدمت حکومتش در آورد، هر انسانی در او طمع کند.

امام علی علیه السلام :تاج پادشاه، دادگری اوست.

امام علی علیه السلام :هرگاه روزگاران فاسد شود، فرومایگان حاکم می شوند.

امام علی علیه السلام :ضعف و ناتوانی پادشاه برای ملّت بدتر از ستم پادشاه است.

امام علی علیه السلام :خشم شاهان، پیک مرگ است.

امام علی علیه السلام :شهریاران دنیا و آخرت، فقیران خشنود [به قسمت خویش ]هستند.

امام علی علیه السلام :شهریاران بهشت، پرهیزگاران و مخلصانند.

امام علی علیه السلام :آفت شاهان، بدرفتاری است؛ آفت وزیران، بد سگالی.

امام علی علیه السلام :مردم، در حقیقت، با شاهان و دنیایند، مگر آن کس که خداوند او را حفظ کند.

ص :27


1- غرر الحکم : 4940 .
2- غرر الحکم : 9016 و 9017 .
3- غرر الحکم : 4473 .
4- غرر الحکم : 4036 .
5- غرر الحکم : 5047 .
6- غرر الحکم : 6436 .
7- غرر الحکم : 9816 .
8- غرر الحکم : 9817 .
9- غرر الحکم : 3928 و 3929 .
10- نهج البلاغة : الخطبة 210 .

عنه علیه السلام :إذا بُنی المُلک علی قَواعِدِ العَدلِ و دَعَمَ بدعائمِ العَقلِ ، نَصَرَ اللّهُ مُوالِیَهُ و خَذَلَ مُعادِیَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَلَکَ الأرضَ کُلَّها أربَعةٌ : مُؤمِنانِ و کافِرانِ : فأمّا المؤمِنانِ فسُلَیمانُ بنُ داودَ علیهم االسلام و ذُو القَرنَینِ ، و الکافِرانِ نَمرودُ و بُختُ نَصَّر . (2)

عنه علیه السلام :وَجَدنا بِطانَةَ السُّلطانِ ثلاثَ طَبَقاتٍ: طَبَقةٌ مُوافِقَةٌ للخَیرِ و هِیَ بَرَکةٌ علَیها و علَی السُّلطانِ و علَی الرَّعِیَّةِ، و طَبَقةٌ غایَتُها المحاماةُ (3) علی ما فی أیدیها فتِلکَ لا مَحمودَةٌ و لا مَذمومَةٌ ، بل هِی إلَی الذَّمِّ أقرَبُ ، و طَبَقةٌ مُوافِقَةٌ للشَّرِّ و هِیَ مَشؤومَةٌ مَذمومَةٌ علَیها و علَی السُّلطانِ . (4)

امام علی علیه السلام :هرگاه حکومت بر پایه های دادگری بنا شود و با ستون های خرد برپا گردد، خداوند دوستداران آن را یاری رساند و دشمنانش را تنها و بی یاور گذارد.

امام صادق علیه السلام :چهار نفر بر سراسر جهان پادشاهی کردند که دو نفرشان مؤمن بودند و دو نفر کافر : آن دو مؤمن، سلیمان بن داوود علیهما السلام و ذو القرنین بودند و آن دو کافر نمرود و بُخْتُ نَصر بودند.

امام صادق علیه السلام :اطرافیان سلطان سه دسته اند : یک دسته خیر اندیشانند که اینان مایه برکت خود و سلطان و رعیّت هستند. دسته ای دیگر هدفشان حفظ مقام خود است که اینان نه ستوده اند و نه نکوهیده، بلکه به نکوهش نزدیکترند و دسته ای هم شرور و بد خواهند. این طبقه شومند و مایه نکوهش خود و سلطان می باشند.

ص :28


1- غرر الحکم : 4118 .
2- الخصال : 255/130 .
3- فی المصدر «المخاماة» و هو تصحیف ، انظر : بحار الأنوار : 78/233/43.
4- تحف العقول : 320 .

494 - المَلائکة

494 - فرشتگان
اشاره

(1)

(2)

ص :29


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 59 / 144 باب 23 «حقیقة الملائکة و صفاتهم». کنز العمّال : 6 / 136 «خَلق الملائکة». شرح نهج البلاغة : 6 / 431 «أبحاث تتعلّق بالملائکة». بحار الأنوار : 5 / 319 باب 17 «الملائکة یکتبون الأعمال».
2- انظر: الحیاء : باب 997 ، العلم : باب 2805 ، الموت : باب 3669.

3649 - خِلقَةُ المَلائِکَةِ
3649 - آفرینش فرشتگان

الکتاب :

«الْحَمْدُ للّهِِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُوْلِی أَجْنِحَةٍ مَثْنَی وَ ثُلاثَ وَ رُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (1)

«فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ * أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِنَاثا وَ هُمْ شَاهِدُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خُلِقَ المَلائکةُ مِن نورٍ ، و خُلِقَ الجانُّ مِن مارِجٍ مِن نارٍ ، و خُلِقَ آدمُ مِمّا وُصِفَ لَکُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَلَقَ اللّهُ الملائکةَ مِن نورٍ ، و إنّ مِنهُم لَملائکةً أصغَرَ مِن الذُّبابِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثُمّ خَلَقَ سُبحانَهُ لإسکانِ سَماواتهِ ، و عِمارَةِ الصَّفیحِ الأعلی مِن مَلَکوتِهِ ، خَلقا بَدیعا مِن مَلائکتهِ ، و مَلأ بِهِم فُروجَ فِجاجِها ، و حَشا بِهِم فُتوقَ أجوائها (أجْوابِها) . (5)

3649

آفرینش فرشتگان

قرآن :

«سپاس خدای را که پدید آورنده آسمان ها و زمین است [و ]فرشتگان را که دارای بالهای دوگانه و سه گانه و چهار گانه اند پیام آورنده قرار داده است. بر آفرینش ، هر چه بخواهد می افزاید. خدا بر هر چیزی تواناست».

«پس، از مشرکان جویا شو : آیا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است؟ یا فرشتگان را مادینه آفریدیم و آنان شاهد بودند؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرشتگان از نوری آفریده شدند و جنّیان از شراره ای از آتشی و آدم از همان چیزی که [در قرآن ]برایتان وصف شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فرشتگان را از نوری آفرید، و در میان آنان فرشتگانی هستند که از مگس کوچکترند.

امام علی علیه السلام :سپس، خداوند سبحان برای اسکان دادن در آسمان های خود و آباد ساختن آسمان بلند ملکوت خویش، مخلوقاتی بدیع، یعنی فرشتگانش را بیافرید و به وسیله آنها شکاف های راه های گشاده آسمان ها را پر کرد و فاصله های میان فضاهای آنها را با آنان بیاکَند.

ص :30


1- فاطر : 1 .
2- الصافّات : 149 ، 150 .
3- کنز العمّال : 15156 .
4- کنز العمّال : 15175 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 91 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ خَلَقَ المَلائکةَ مِن النُّورِ . (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ، فرشتگان را از نور آفرید.

3650 - کَثرَةُ المَلائِکَةِ
3650 - فراوانی فرشتگان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن شیءٍ مِمّا خَلَقَ اللّهُ أکثَرَ مِن الملائکةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قَرَأ «هَلْ أتی ......... » (3) حتّی خَتَمَها _: إنّی أری ما لا تَرَونَ ، و أسمَعُ ما لا تَسمَعونَ ، أطَّتِ (4) السَّماءُ و حُقَّ لَها أن تَئطَّ ، ما فیها مَوضِعُ قَدَمٍ إلاّ مَلَکٌ واضِعٌ جَبهَتَهُ ساجِدا للّهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لیسَ فی أطباقِ السَّماءِ مَوضِعُ إهابٍ إلاّ و علَیهِ مَلَکٌ ساجِدٌ ، أو ساعٍ حافِدٌ ، یَزدادونَ علی طُولِ الطّاعَةِ برَبِّهِم عِلما ، و تَزدادُ عِزّةُ ربِّهِم فی قُلوبِهِم عِظَما . (6)

3650

فراوانی فرشتگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از چیزهایی که خدا خلق کرده، چیزی فراوان تر از فرشتگان وجود ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی سوره «هَلْ أتی ......... » را تا پایان آن قرائت کرد _فرمود: من چیزی را می بینم که شما نمی بینید و چیزی را می شنوم که شما نمی شنوید. آسمان [بر اثر سنگینی] به صدا درآمد و باید هم به صدا درآید. [زیرا] در آسمان جای پایی نیست مگر اینکه فرشته ای پیشانی خود را نهاده، خدای را سجده کنان است.

امام علی علیه السلام :در طبقات آسمان ها جایی به اندازه تخته پوستی وجود ندارد، مگر اینکه بر آن فرشته ای سجده کنان است، یا [در خدمت ]کوشا و چالاک. بر اثر طاعت دراز مدّت ، علم و معرفت آنها نسبت به پروردگارشان افزون می شود و عزّت و اقتدار پروردگارشان در دل های آنها پر شکوهتر می گردد.

ص :31


1- الاختصاص : 109 .
2- تفسیر القمّی : 2/206 .
3- الإنسان : 1 .
4- الأطیط : صوت الأقتاب، و أطیط الإبل أصواتها و حنینها، إی أنّ کثرة ما فیها من الملائکة قد أثقلها حتّی أطّت. (النهایة: 1/54).
5- الترغیب و الترهیب : 4/264/16 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 91 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و الّذی نَفسی بیَدِهِ ، لَملائکةُ اللّهِ فی السَّماواتِ أکثَرُ مِن عَدَدِ التُّرابِ فی الأرضِ ، و ما فی السَّماءِ مَوضِعُ قَدَمٍ إلاّ و فیها مَلکٌ یُسَبِّحُهُ و یُقَدِّسُهُ ، و لا فی الأرضِ شَجَرٌ و لا مَدَرٌ إلاّ و فیها مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِها . (1)

امام صادق علیه السلام :سوگند به آنکه جانم در دست اوست، فرشتگان خدا در آسمان ها بیشتر از شمار خاک در زمین هستند و در آسمان هیچ جای پایی نیست، مگر اینکه در آنجا فرشته ای مشغول تسبیح و تقدیس خداست، و در زمین هیچ درخت و کلوخی نیست مگر اینکه در آن فرشته ای است گماشته بر آن.

3651 - صِفَةُ المَلائِکَةِ
3651 - وصف فرشتگان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فیما احتَجَّ بهِ علَی المُشرکینَ _: و المَلَکُ لا تُشاهِدُهُ حَواسُّکُم ؛ لأنّهُ مِن جِنسِ هذا الهَواءِ لا عِیانَ مِنهُ ، و لو شاهَدتُموهُ بأنْ یُزدادَ فی قوی أبصارِکُم لَقُلتُم : لَیس هذا مَلَکا ، بل هذا بَشَرٌ ! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفَةِ الملائکةِ _: هُم أعلَمُ خَلقِکَ بکَ ، و أخوَفُهُم لکَ ، و أقرَبُهُم مِنکَ، لَم یَسکُنوا الأصلابَ ، و لَم یُضَمَّنوا الأرحامَ ، و لَم یُخلَقوا مِن ماءٍ مَهینٍ ، و لَم یَتشَعَّبْهُم رَیبُ المَنونِ ، و إنّهُم علی مَکانِهِم مِنکَ ، و مَنزِلَتِهِم عِندَکَ ، و استِجماعِ أهوائهِم فیکَ ، و کَثرَةِ طاعَتِهِم لکَ ، و قِلَّةِ غَفلَتِهِم عن أمرِکَ ، لَو عایَنوا کُنهَ ما خَفِیَ علَیهِم مِنکَ لَحَقَّروا أعمالَهُم . (3)

3651

وصف فرشتگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در احتجاج با مشرکان _فرمود : فرشته را حواسّ شما در نمی یابد؛ زیرا آن از جنس این هواست که دیده نمی شود. اگر [به فرض ]دیدگان شما چندان قوی و تیزبین شود که فرشته را ببینید، خواهید گفت : این فرشته نیست بلکه بشر است.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : آنان داناترین آفریدگانت به تو هستند و ترسانترین آنها از تو و نزدیکترینشان به تو. در پشتها[ی نرینگان] نبوده و در زهدان ها جای نداشته اند. از آبی پست آفریده نشده اند و حوادث روزگار آنها را پریشان نساخته است. آنان با همه مقام و منزلتی که نزد تو دارند و با اینکه همه وجودشان عشق به توست و با وجود طاعت بسیارشان از تو و کمی غفلتشان از امر تو، اگر حقیقت و کنه آنچه را که از تو بر آنان پوشیده است مشاهده کنند، بی گمان اعمال خود را کوچک خواهند شمرد.

ص :32


1- بحار الأنوار:59/176/7.
2- . بحار الأنوار : 59/171/1.
3- نهج البلاغة : الخطبة 109 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: ملائکةٌ خَلَقتَهُم و أسکَنتَهُم سَماواتِکَ ، فلَیس فیهِم فَترَةٌ ، و لا عِندَهُم غَفلَةٌ ، و لا فیهِم مَعصیَةٌ ، هُم أعلَمُ خَلقِکَ بکَ ، و أخوَفُ خَلقِکَ مِنکَ ، و أقرَبُ خَلقِکَ إلَیکَ ، و أعمَلُهُم بطاعَتِکَ، لا یَغشاهُم نَومُ العُیونِ، و لا سَهوُ العُقولِ ، و لا فَترَةُ الأبدانِ ، لم یَسکُنوا الأصْلابَ ، و لَم تَتَضَمّنْهُمُ (1) الأرْحامُ ، و لَم تَخلُقْهُم مِن ماءٍ مَهینٍ ، أنشأتَهُم إنشاءً فأسکَنتَهُم سَماواتِکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الملائکةَ لا یأکُلونَ، و لا یَشرَبونَ ، و لا یَنکِحونَ ، و إنّما یَعیشونَ بِنَسیمِ العَرشِ. (3)

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود: فرشتگانی که آنان را بیافریدی و در آسمان های خود جایشان دادی. در آنها نه سستی است و نه غفلتی و نه نافرمانی و نه معصیتی. آنان داناترین آفریدگانت نسبت به تو هستند و ترسانترین مخلوقاتت از تو و نزدیکترین آفریدگانت به تو و عمل کننده ترین آنها به طاعت تو. نه خوابِ چشم ها، آنان را فرا می گیرد و نه سهو و اشتباهِ خردها و نه سستیِ بدنها. در پشت ها[ی پدران ]نبوده اند و در زهدان ها جای نداشته اند. آنان را از آبی پست نیافریده ای، [بلکه ]یکباره پدیدشان آوردی و آن گاه در آسمان های خود جایشان دادی.

امام صادق علیه السلام :فرشتگان نه می خورند، نه می آشامند و نه ازدواج می کنند؛ بلکه با نسیم عرش زندگی می کنند.

3652 - أصنافُ المَلائِکَةِ
3652 - انواع فرشتگان

الکتاب :

«وَ الصَّافَّاتِ صَفَّا * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرا * فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرا» . (4)

3652

انواع فرشتگان

قرآن :

«سوگند به صف بستگان که صفی [با شکوه ]بسته اند. و به بازدارندگانی که به سختی [از گناه] باز می دارند. و به تلاوت کنندگان [آیات الهی ]».

ص :33


1- فی بحار الأنوار : (59/175/6) «لم تضمّهم» .
2- تفسیر القمّی : 2/207 .
3- تفسیر القمّی : 2/206 .
4- الصافّات : 1 _ 3 .

«وَ الْمُرْسَلاَتِ عُرْفَا * فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفَا * وَ النَّاشِرَاتِ نَشْرَا * فَالْفَارِقَاتِ فَرْقا * فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْرا * عُذْرا أَوْ نُذْرا» . (1)

«وَ النَّازِعَاتِ غَرْقا *وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطا *وَ السَّابِحَاتِ سَبْحَا * فَالسَّابِقَاتِ سَبْقَا * فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرَا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثُمّ فَتَقَ ما بینَ السَّماواتِ العُلا ، فمَلأهُنَّ أطوارا مِن مَلائکتِهِ : مِنهُم سُجودٌ لا یَرکَعونَ ، و رُکوعٌ لا یَنتَصِبونَ ، و صافُّونَ لا یَتَزایَلونَ ، و مُسَبِّحونَ لا یَسأمونَ ، لا یَغشاهُم نَومُ العُیونِ ، و لا سَهوُ العُقولِ ، و لا فَترَةُ الأبدانِ ، و لا غَفلَةُ النِّسیانِ .

و مِنهُم اُمَناءُ علی وَحیهِ و ألسِنَةٌ إلی رُسُلِهِ ، و مُختَلِفونَ (مُتَرَدِّدونَ) بِقَضائهِ و أمرِهِ .

و مِنهُمُ الحَفَظَةُ لعِبادِهِ ، و السَّدَنَةُ لأبوابِ جِنانِهِ .

و مِنهُمُ الثّابِتَةُ فی الأرَضِینَ السُّفلی أقدامُهُم ، و المارِقَةُ مِن السَّماءِ العُلیا أعناقُهُم ، و الخارِجَةُ مِن الأقطارِ أرکانُهُم، و المُناسِبَةُ لِقَوائمِ العَرشِ أکتافُهُم، ناکِسَةٌ دُونَهُ أبصارُهُم ، مُتَلفِّعونَ تَحتَهُ بأجنِحَتِهم ، مَضروبَةٌ بینَهُم و بینَ مَن دُونَهُم حُجُبُ العِزَّةِ و أستارُ القُدرَةِ ، لا یَتَوَهَّمونَ ربَّهُم بالتَّصویرِ ، و لا یُجْرونَ عَلیهِ صِفاتِ المَصنوعینَ (المَخلوقینَ) ، و لا یَحُدُّونَهُ بالأماکِنِ، و لا یُشیرونَ إلَیهِ بالنَّظائرِ . (3)

«سوگند به فرستادگان پی در پی. که سخت توفنده اند. و سوگند به افشانندگان افشانگر. که [میان حق و باطل ]جداگرند. و القا کننده وحی اند. تا عذری باشد یا هشداری ».

«سوگند به فرشتگانی که [از کافران] به سختی جان می ستانند. و به فرشتگانی که جان [مؤمنان] را به آرامی می گیرند. و به فرشتگانی که [در دریای بی مانند ]شنا کنان شناورند. پس در پیشی گرفتن [در فرمان خدا ]سبقت گیرنده اند. و کار [بندگان ]را تدبیر می کنند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :سپس میان آسمان های برین را بشکافت و آن گاه آن شکاف ها را با فرشتگان گوناگون خود پر کرد. برخی از آنها کارشان سجده است و رکوع نمی کنند و برخی همواره در رکوعند و قامت راست نمی کنند. برخی صف کشیده اند و از جای نمی جنبند. برخی تسبیح گویانند و به ستوه نمی آیند. نه خوابِ دیدگان آنها را فرا می گیرد و نه سهو و اشتباهِ خردها و نه ضعف و سستیِ بدنها و نه غفلتِ برخاسته از فراموشی.

دسته ای از آنها امینانی بر وحی اویند و زبان هایی به سوی پیامبرانش و با حکم و فرمان او آمد و شد می کنند [یا برای ارسال فرمان و حکم حق در رفت و آمدند].

دسته ای دیگر از آنها نگهبانان بندگان اویند و دربانان درهای بهشتش. برخی از آنها پاهایشان در زمین های زیرین فرو رفته و استوار است و گردن هایشان از آسمان برین برگذشته است و اعضایشان از کرانه های جهان بیرون زده و شانه هایشان با پایه های عرش مناسب است و دیدگانشان در زیر عرش پایین افتاده و در بال های خود پیچیده اند و میان آنها و فروترانشان حجاب های عزّت و پرده های قدرت زده شده است. پروردگارشان را در وهم به صورتی در نیاورند و صفات آفریدگان را بر او روا ندارند و در جای ها محدودش نکنند و با نظیر و مانندها به او اشاره نکنند.

ص :34


1- المرسلات : 1 _ 6 .
2- النازعات : 1 _ 5 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 1 .

عنه علیه السلام_ فی صفَةِ الملائکةِ _: و أنشَأهُم علی صُوَرٍ مُختَلِفاتٍ ، و أقدارٍ مُتَفاوِتاتٍ (مُؤتَلِفاتٍ)، اُولی أجنِحَةٍ ، تُسَبِّحُ جَلالَ عِزَّتِهِ ، لا یَنتَحِلونَ ما ظَهَرَ فی الخَلقِ مِن صُنعِهِ .........

و مِنهُم مَن هُو فی خَلقِ الغَمامِ الدُلَّحِ ، و فی عِظَمِ الجِبالِ الشُمَّخِ، و فی قَترَةِ الظّلامِ الأیهَمِ (أبهَم).

و مِنهُم مَن قد خَرَقَت أقدامُهُم تُخومَ الأرضِ السُّفلی ، فهِیَ کَرایاتٍ بِیضٍ قد نَفذَت فی مَخارِقِ الهَواءِ ، و تَحتَها ریحٌ هَفَّافَةٌ تَحبِسُها علی حیثُ انتَهَت من الحُدودِ المُتَناهِیَةِ ، قدِ استَفرَغَتهُم أشغالُ عِبادَتِهِ . (1)

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : آنان را به صورت های گوناگون و اندازه های متفاوت بیافرید. بالدارانی هستند که شکوه عزّت و قدرت او را می ستایند و آنچه از صُنع پروردگار در آفریدگان آشکار است به خود نمی بندند .........

دسته ای از آنها درون ابرهای انبوه و گرانبار، در کوههای بلند و در کمینگاه تاریکی های گمراه کننده به سر می برند و دسته ای از آنها پاهایشان لایه های زمین زیرین را شکافته و همچون پرچم هایی سفید است که در شکاف های فضا فرو رفته و در زیر آنها نسیمی خوش وزان است که آنها را در جای خود نگه می دارد، بندگی حق آنان را از هر کار دیگری باز داشته است.

ص :35


1- نهج البلاغة : الخطبة 91 .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الصَّلاةِ علی حَمَلَةِ العَرشِ و کلِّ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ _: اللّهُمّ و حَمَلَةُ عَرشِکَ الّذینَ لا یَفتُرونَ مِن تَسبیحِکَ ، و لا یَسأمونَ مِن تَقدیسِکَ ، و لا یَستَحسِرونَ مِن عِبادَتِکَ ، و لا یُؤثِرونَ التّقصیرَ علَی الجِدِّ فی أمرِکَ ، و لا یَغفُلونَ عنِ الوَلَهِ إلَیکَ ، و إسرافیلُ صاحِبُ الصُّورِ الشّاخِصُ الّذی یَنتَظِرُ مِنکَ الإذنَ و حُلولَ الأمرِ فیُنبِّهُ بالنَّفخَةِ صَرعی رَهائنِ القُبورِ، و مِیکائیلُ ذو الجاهِ عِندکَ و المَکانِ الرَّفیعِ مِن طاعَتِکَ ، و جِبریلُ الأمینُ علی وَحیکَ المُطاعُ فی أهلِ سَماواتِکَ المَکینُ لَدَیکَ المُقَرَّبُ عِندَکَ ، و الرُّوحُ الّذی هُو علی ملائکةِ الحُجُبِ و الرُّوحُ الّذی هُو مِن أمرِکَ .

فصَلِّ علَیهِم و علَی الملائکةِ الّذینَ مِن دُونِهم مِن سُکّانِ سَماواتِکَ و أهلِ الأمانَةِ علی رِسالاتِکَ، و الّذینَ لا تَدخُلُهُم سأمَةٌ مِن دُؤوبٍ ، و لا إعیاءٌ مِن لُغوبٍ ، و لا فُتورٌ ، و لا تَشغَلُهُم عن تَسبیحِکَ الشَّهَواتُ ، و لا یَقطَعُهُم عن تَعظیمِکَ سَهوُ الغَفَلاتِ، الخُشّعُ الأبصارِ فلا یَرومونَ النّظَرَ إلَیکَ ، النَّواکِسُ الأذقانِ الّذینَ قد طالَت رَغبَتُهُم فیما لَدَیکَ ، المُستَهتَرونَ بذِکرِ آلائکَ ، و المُتَواضِعونَ دُونَ عَظَمَتِکَ و جَلالِ کِبریائکَ ، و الّذینَ یَقولونَ إذا نَظَروا إلی جَهَنَّمَ تَزفِرُ علی أهلِ مَعصیَتِکَ : سُبحانَکَ ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ .

فصَلِّ علَیهِم ......... و علَی الرُّوحانیِّینَ مِن ملائکتِکَ، و أهلِ الزُّلفَةِ عِندکَ ، و حُمّالِ الغَیبِ إلی رُسُلِکَ ، و المُؤتَمَنینَ علی وَحیکَ ، و قَبائلِ الملائکةِ الّذینَ اختَصَصتَهُم لنفسِکَ ، و أغنَیتَهُم عنِ الطَّعامِ و الشَّرابِ بتَقدیسِکَ ، و أسکَنتَهُم بُطونَ أطباقِ سَماواتِکَ ، و الّذینَ علی أرجائها إذا نَزَلَ الأمرُ بتَمامِ وَعدِکَ .

و خُزّانِ المَطرِ ، و زَواجِرِ السَّحابِ ، و الّذی بصَوتِ زَجرِهِ یُسمَعُ زَجَلُ الرُّعودِ ، و إذا سَبَحَت بهِ حَفیفةُ السَّحابِ التَمَعَت صَواعِقُ البُروقِ، و مُشَیِّعی الثَّلجِ و البَرَدِ ، و الهابِطینَ مَع قَطْرِ المَطَرِ إذا نَزَلَ ، و القُوّامِ علی خَزائنِ الرِّیاحِ ، و المُوَکَّلینَ بالجِبالِ فلا تَزولُ ، و الّذینَ عَرَّفتَهُم مَثاقیلَ المِیاهِ و کَیلَ ما تَحویهِ لَواعِجُ الأمطارِ و عَوالِجُها ، و رُسُلِکَ مِن الملائکةِ إلی أهلِ الأرضِ بِمَکروهِ ما یَنزِلُ مِن البَلاءِ و مَحبوبِ الرَّخاءِ .

و السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ ، و الحَفَظَةِ الکِرامِ الکاتِبینَ ، و مَلَکِ المَوتِ و أعوانهِ ، و مُنکَرٍ و نَکیرٍ ، و رُومانَ فَتّانِ القُبورِ ، و الطّائفینَ بالبَیتِ المَعمورِ ، و مالِکٍ و الخَزَنةِ ، و رِضوانٍ و سَدَنَةِ الجِنانِ ، و الّذینَ «لا یَعْصونَ اللّهَ ما أمَرَهُم و یَفْعَلونَ ما یُؤمَرونَ» (1) و الّذینَ یَقولونَ : «سَلامٌ علَیکُمْ بِما صَبَرْتُم فنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ» (2) و الزَّبانیَةِ الّذینَ إذا قیلَ لَهُم : «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الجَحیمَ صَلُّوهُ» (3) ابتَدَروهُ سِراعا و لَم یُنظِروهُ . و مَن أوهَمْنا ذِکرَهُ و لَم نَعلَمْ مَکانَهُ مِنکَ و بأیِّ أمرٍ وَکَّلتَهُ ، و سُکّانِ الهَواءِ و الأرضِ و الماءِ ، و مَن مِنهُم علَی الخَلقِ . فصَلِّ علَیهِم یَومَ یأتی «کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائقٌ و شَهیدٌ» (4) ، و صَلِّ علَیهِم صَلاةً تَزیدُهُم کَرامَةً علی کرامَتِهِم و طهارَةً علی طهارَتِهِم . (5)

امام زین العابدین علیه السلام_ در درود فرستادن بر حاملان عرش و هر فرشته مقرّبی _فرمود: بار خدایا! و حاملان عرشَت که از تسبیح گویی تو سست نمی شوند و از تقدیست به ستوه نمی آیند و از عبادتت درمانده نمی شوند و کوتاهی را بر کوشایی در امر تو ترجیح نمی دهند و از شیفتگی به تو غافل نمی گردند. و اسرافیل، آن صاحب صور که چشم به راه و منتظر اجازه تو و فرا رسیدن فرمان توست، تا با دمیدن [در صور]، مردگانِ گروگان گورها را بیدار کند. و میکائیل که نزد تو دارای منزلت است و در طاعت تو جایگاهی بلند دارد. و جبرئیل که امین وحی توست و در میان اهل آسمان هایت مطاع است و در پیشگاهت ارجمند و در درگاهت مقرّب است. و روح که گماشته بر فرشتگانِ حجاب هاست. و روح (نام فرشته بسیار بزرگ) که از عالم امر توست. پس، بر این ها درود فرست و نیز بر فرشتگانی که فروتر از اینانند و ساکنان آسمان های تو و امینان پیغامهایت هستند و هم بر فرشتگانی که از هیچ کوششی خسته نمی شوند و از هیچ رنجی، ماندگی و سستی به آنها راه نمی یابد و شهوت ها و خواهش ها آنها را از تسبیح تو باز نمی دارد و فراموشیِ ناشی از غفلت ها مانعِ آنان از تعظیم تو نمی شود [زیرا فاقد این امور هستند]. دیدگانشان به کرنش فروهشته است و قصد (جسارت) نگاه کردن به تو را نمی کنند و چانه های خود را به زیر افکنده اند، فرشتگانی که به آنچه نزد توست بسی راغبند، شیفته یادْ کِرد نعمت های تو هستند و در برابر عظمت تو و شکوه کبریایی ات فروتنند و فرشتگانی که چون به دوزخ بنگرند که بر نافرمانان تو گُر می کشد، گویند : «پاک و منزّهی تو، ما تو را چنان که سزاوار بندگی توست بندگی نکردیم».

پس، درود فرست بر ایشان ......... و بر فرشتگان روحانی خود و آنان که نزد تو قرب و منزلت دارند و آنان که بَرندگان امور غیبی به نزد رسولانت هستند و آنان که امین وحی تو می باشند و بر آن دسته از فرشتگانی که به خود اختصاصشان داده ای و با تقدیس خود از خوراک و نوشیدنی بی نیازشان کرده ای و درون طبقات آسمان هایت جایشان داده ای و بر فرشتگانی که در اطراف و اکناف آسمان هایت ایستاده اند، تا آن گاه که فرمان به سر آمدن وعده ات در رسد.

و بر خزانه داران باران و به پیش رانندگان ابر و بر فرشته ای که از صدای راندنش، بانگ تندرها شنیده می شود و هرگاه با آواز راندن او ابر خروشان به شنا درآید، صاعقه های آذرخش ها می درخشد. و بر فرشتگانی که برف و تگرگ را همراهی می کنند و فرشتگانی که با فرود آمدن دانه های باران فرود می آیند و فرشتگانی که مسئولان خزانه های بادهایند و فرشتگانی که بر کوه ها گماشته شده اند، تا از جای نجنبند و فرشتگانی که وزن آب ها و پیمانه باران های سخت و رگبارها را به آنان شناسانده ای و بر فرشتگانی که به سوی زمینیان فرستاده ای تا بلایی ناخوشایند برایشان بیاورند یا گشایش و نعمتی خوشایند [بر اینان درود فرست].

و بر سفیران گرامی نیکوکار و فرشتگان بزرگواری که نگهبان و نویسنده اعمال بندگانند و بر فرشته مرگ و دستیارانش و بر منکر و نکیر و بر رُومان آزمایش کننده [اهل ]گورها و بر طواف کنندگان بیت المعمور و بر مالک و زمام داران دوزخ و بر رضوان و کلید داران بهشت و بر فرشتگانی که «از فرمان خدا سرپیچی نمی کنند و آنچه بدان ها دستور داده شود، به کار می بندند» و بر فرشتگانی که [به اهل بهشت ]می گویند : «درود بر شما به سبب شکیبایی که کردید و راستی چه نیکوست فرجام آن سرای» و بر دوزخبانان که چون به ایشان گفته شود : «او را بگیرید و در غُل کشید و به دوزخش اندازید» به سوی او بشتابند و امانش ندهند. و بر هر فرشته ای که نامش را نیاوردیم و نمی دانیم نزد تو چه پایگاهی دارد و او را به چه کاری گماشته ای و بر فرشتگانی که در هوا و زمین و آب جای دارند و بر آنانی که بر خلق گماشته شده اند.

پس، بر ایشان درود فرست، در آن روزی که «هر کس می آید و فرشته ای او را می راند و فرشته ای گواهی می دهد» و بر آنان درود فرست ، درودی که بر کرامت آنها و بر طهارت و پاکیشان بیفزاید.

ص :36


1- التحریم : 6 .
2- الرعد : 24 .
3- الحاقّة : 30 و 31 .
4- ق : 21 .
5- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 3 .

ص :37

ص :38

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَلَقَ اللّهُ الملائکةَ مُختَلِفَةً ، و قد رأی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جَبرئیلَ و لَهُ سِتُّمِائةُ جَناحٍ ، علی ساقِهِ الدُّرُّ مِثلُ القَطْرِ علَی البَقلِ ، قد مَلأ ما بینَ السَّماءِ و الأرضِ .

إذا أمَرَ اللّهُ مِیکائیلَ بالهُبوطِ إلَی الدُّنیا صارَت رِجلُهُ الیُمنی فی السَّماءِ السّابعَةِ و الاُخری فی الأرضِ السّابعَةِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ للّهِ ملائکةً رُکَّعا إلی یَومِ القِیامَةِ ، و إنّ للّهِ ملائکةً سُجَّدا إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)

کلامٌ فی الملائکةِ :

تکرّر ذکر الملائکة فی القرآن الکریم، و لم یُذکر منهم بالتسمیة إلاّ جبریل و میکال ، و ما عداهما مذکور بالوصف کمَلَک الموت

و الکرام الکاتبین و السَّفَرة الکرام البررة و الرّقیب و العتید و غیر ذلک.

و الّذی ذکره اللّه سبحانه فی کلامه _ و تُشایعه الأحادیث السابقة _ من صفاتهم و أعمالهم هو أوّلاً : أنّهم موجودات مکرمون ، هم وسائط بینه تعالی و بین العالَم المشهود ، فما من حادثة أو واقعة صغیرة أو کبیرة إلاّ و للملائکة فیها شأن ، و علیها ملک موکّل أو ملائکة موکّلون بحسب ما فیها من الجهة أو الجهات ، و لیس لهم فی ذلک شأن إلاّ إجراء الأمر الإلهیّ فی مجراه أو تقریره فی مستقرّه ، کما قال تعالی : «لا یَسْبِقونَهُ بِالقَولِ وَ هُمْ بأمْرِهِ یَعْمَلونَ» . (3) و ثانیا : أنّهم لا یعصون اللّه فیما أمرهم به ، فلیست لهم نفسیّة مستقلّة ذات إرادة مستقلّة ترید شیئا غیر ما أراد اللّه سبحانه ، فلا یستقلّون بعمل و لا یغیّرون أمرا حمّلهم اللّه إیّاه بتحریف أو زیادة أو نقصان ، قال تعالی : «لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أمَرَهُمْ و یَفعَلونَ ما یُؤمَرونَ» . (4)

و ثالثا : أنّ الملائکة علی کثرتهم علی مراتب مختلفة عُلوّا و دُنوّا ، فبعضهم فوق بعض و بعضهم دون بعض ، فمنهم آمِر مطاع و منهم مأمور مطیع لأمره ، و الآمِر منهم آمر بأمر اللّه حامل له إلی المأمور ، و المأمور مأمور بأمر اللّه مطیع له ، فلیس لهم من أنفسهم شیء البتّة ، قال تعالی : «و ما مِنّا إلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلومٌ» (5) و قال : «مُطاعٍ ثَمَّ أمینٍ» (6) ، و قال : «قالوا ما ذا قالَ ربُّکُمْ قالوا الحَقّ» . (7) و رابعا : أنّهم غیر مغلوبین ؛ لأنّهم إنّما یعملون بأمر اللّه و إرادته «وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فی السَّماواتِ و لا فی الأرْضِ» (8) ، و قد قال اللّه : «و اللّهُ غالِبٌ علی أمْرِهِ» (9) ، و قال : «إنّ اللّهَ بالِغُ أمْرِهِ» . (10)

و من هنا یظهر أنّ الملائکة موجودات منزّهة فی وجودهم عن المادّة الجسمانیّة الّتی هی فی معرض الزّوال و الفساد و التّغیّر ، و من شأنها الاستکمال التّدریجیّ الّذی تتوجّه به إلی غایتها ، و ربّما صادفت الموانع و الآفات فحُرمت الغایة و بطلت دون البلوغ إلیها .

و من هنا یظهر أنّ ما ورد فی الرّوایات من صور الملائکة و أشکالهم و هیآتهم الجسمانیّة _ کما تقدّم نبذة منها فی البحث الروائیّ السّابق _ إنّما هو بیان تمثّلاتهم و ظهوراتهم للواصفین من الأنبیاء و الأئمّة علیهم السلام ، و لیس من التّصوّر و التّشکّل فی شیء ، ففرق بین التّمثّل و التّشکّل ؛ فتَمثُّل الملَک إنسانا هو ظهوره لمن یشاهده فی صورة الإنسان، فهو فی ظرف المشاهدة و الإدراک ذو صورة الإنسان و شکله ، و فی نفسه و الخارج من ظرف الإدراک ملک ذو صورة ملکیّة . و هذا بخلاف التّشکّل و التّصوّر ؛ فإنّه لو تشکّل بشکل الإنسان و تصوّر بصورته صار إنسانا فی نفسه من غیر فرق بین ظرف الإدراک و الخارج عنه ، فهو إنسان فی العین و الذّهن معا ، و قد تقدّم کلام فی معنَی التّمثّل فی تفسیر سورة مریم . و لقد صدّق اللّه سبحانه ما تقدّم من معنَی التّمثّل فی قوله فی قصّة المسیح و مریم: «فأرْسَلْنا إلَیها رُوحَنا فتمَثّلَ لَها بَشَرا سَوِیّا» (11) و قد تقدّم تفسیره.

و أمّا ما شاع فی الألسن أنّ الملک جسم لطیف یتشکّل بأشکال مختلفة إلاّ الکلب و الخنزیر ، و الجنّ جسم لطیف یتشکّل بأشکال مختلفة حتَّی الکلب و الخنزیر ، فممّا لا دلیل علیه من عقل و لا نقل من کتاب أو سنّة معتبرة .

و أمّا ما ادّعاه بعضهم من إجماع المسلمین علی ذلک _ فمضافا إلی منعه _ لا دلیل علی حجّیّته فی أمثال هذه المسائل الاعتقادیّة . (12)

امام صادق علیه السلام :خداوند فرشتگان را گونه گون آفریده است و رسول خدا صلی الله علیه و آله جبرئیل را دید که ششصد بال داشت و بر ساق پایش دُردانه هایی بود همچون قطرات باران بر روی برگ گیاهان و میان آسمان و زمین را پر کرده بود.

هرگاه خداوند به میکائیل فرمان دهد که به دنیا فرود آید، پای راستش در آسمان هفتم قرار می گیرد و پای دیگرش در زمین هفتم.

امام صادق علیه السلام :خداوند فرشتگانی دارد که تا روز قیامت در حال رکوعند و فرشتگانی دارد که تا روز قیامت در حال سجودند.

سخنی درباره فرشتگان :

در قرآن کریم بارها از فرشتگان یاد شده، امّا از میان آنها فقط از جبرئیل و میکائیل به اسم نام برده شده و از بقیه فرشتگان با اوصافشان یاد شده است، مانند «ملک الموت» و «کرام الکاتبین» و «السفرة الکرام البررة» و «رقیب» و «عتید» و امثال این ها.

از صفات و اعمالی که خداوند سبحان در کلام خود درباره فرشتگان آورده و احادیث پیش گفته هم در این باب آن را همراهی می کند، برمی آید که اولاً فرشتگان موجوداتی گرامی هستند که میان خداوند متعال و عالم مشهود واسطه اند؛ زیرا هیچ حادثه یا رخداد کوچک و بزرگی پیش نمی آید مگر اینکه فرشتگان در آن دستی دارند و یک یا چند فرشته _ بسته به این است که آن حادثه و رخداد یک یا چند جهت و بُعد داشته باشد _ بر آن گماشته اند و البته تنها نقش آنها در این زمینه به جریان انداختن فرمان الهی در بسترش، یا قرار دادن آن در جایگاهش می باشد. چنان که خداوند متعال می فرماید : «در سخن بر او پیشی نمی گیرند و به دستور او کار می کنند».

ثانیاً : از فرمان های خدایشان سرپیچی نمی کنند؛ چرا که فرشتگان از وجودی مستقل و اراده ای مستقل برخوردار نیستند که بر خلاف خواست خداوند سبحان چیزی را بخواهند و لذا هیچ کاری را دست کم نمی گیرند و هیچ یک از فرمان های خدا را که به عهده شان گذارد، با تحریف یا کم و زیاد کردن تغییر نمی دهند. خداوند متعال می فرماید : «خدا را در آنچه به آنها فرمان دهد، نافرمانی نمی کنند و هر چه به آنها دستور داده شود انجام می دهند».

ثالثاً : فرشتگان در عین آنکه شمارشان فراوان است، مراتب متفاوتی دارند. بعضی فرادست و بعضی فرو دستند؛ چه آنکه برخی از آنها دستور دهنده اند و دستوراتشان اطاعت می شود و برخی مأمورند و امرشان را اطاعت می کنند. آنکه دستور دهنده است، به فرمان خدا دستور می دهد و فرمان او را برای مأمور می برد و آنکه مأمور است، مأمور به امر خداست و او را اطاعت می کند. پس، فرشتگان از خود هیچ اختیاری ندارند و هیچ کاره اند. خداوند متعال [از زبان فرشتگان ]می فرماید : «و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر اینکه برای او مرتبه ای معیّن است» و می فرماید : «در آنجا [هم] مطاع و [هم] امین است» و می فرماید : «می گویند : پروردگارتان چه فرمود؟ می گویند : حقیقت».

رابعاً : فرشتگان مغلوب و مقهور نمی شوند؛ زیرا آنان به فرمان و خواست خدا کار می کنند «و هیچ چیز، نه در آسمان ها و نه در زمین، خدا را درمانده نمی کند». خداوند می فرماید : «و خدا بر کار خویش چیره است» و می فرماید : «خدا فرمانش را به انجام رساننده است».

از این جا روشن می شود که فرشتگان موجوداتی هستند که وجودشان از مادّه جسمانی پیراسته می باشد؛ مادّه ای که در معرض زوال و فساد و تغییر است و خاصیتش این می باشد که در حرکت به سمت غایت خود تدریجاً به کمال می رسد و گاهی اوقات هم با موانع و آفاتی برخورد می کند و از هدف محروم می شود و پیش از رسیدن به آن از بین می رود.

نیز از این جا معلوم می شود که آنچه در روایات پیرامون صُوَر و اشکال فرشتگان و هیأت های جسمانی آنها وارد شده و ما مقداری از آنها را پیشتر، در بحث روایی آوردیم، در حقیقت بیان تمثّل و ظهور فرشتگان برای پیامبران و ائمه علیهم السلام است که آنها را وصف کرده اند و هیچ ربطی به تصوّر و تشکّل ندارد؛ زیرا فرق است میان تمثّل و تشکّل. تمثّل فرشته به انسان، عبارت است از ظهور فرشته به صورت انسان برای کسی که آن را مشاهده می کند. بنا بر این، فرشته در ظرف مشاهده و ادراک دارای شکل و صورت انسان است ولی به خودی خود و در بیرون از ظرف ادراک، فرشته ای است دارای صورت فرشته ای. و این درست خلاف تشکّل و تصوّر است؛ زیرا اگر فرشته به شکل و صورت انسان متشکّل و متصوّر شود به خودی خود نیز انسان می شود و فرقی میان ظرف ادراک و ظرف خارج از آن وجود ندارد؛ زیرا در این صورت هم در خارج انسان است و هم در ذهن و در تفسیر سوره مریم معنای تمثّل را توضیح دادیم.

خداوند سبحان آنچه را درباره معنای تمثّل گذشت، تصدیق کرده، در داستان مسیح و مریم می فرماید : «پس روح خود را به سوی او فرستادیم و به شکل بشری خوش اندام برای او تمثّل یافت». تفسیر این آیه قبلاً [در سوره مریم] گذشت.

اما آنچه بر سر زبان هاست که فرشته جسم لطیفی است که به هر شکلی، جز شکل سگ و خوک، در می آید و جنّ جسم لطیفی است که به شکل های گوناگون حتی به شکل سگ و خوک، در می آید، مطلبی است که نه دلیل عقلی برای آن وجود دارد و نه دلیل نقلی از کتاب یا سنّت معتبر. بعضی هم مدعی اجماع مسلمانان در این زمینه شده اند که در پاسخ باید گفت : اولاً این ادّعا صحّت ندارد و چنین اجماعی صورت نگرفته، ثانیاً [به فرض هم که اجماع شده باشد] دلیلی بر حجّیت اجماع در این گونه مسائل اعتقادی وجود ندارد.

ص :39


1- تفسیر القمّی : 2/206 .
2- تفسیر القمّی : 2/206 .
3- الأنبیاء : 27 .
4- التحریم : 6 .
5- الصافّات : 164 .
6- التکویر : 21 .
7- سبأ : 23 .
8- فاطر : 44 .
9- یوسف : 21 .
10- الطلاق : 3 .
11- مریم : 17 .
12- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/12 .

ص :40

ص :41

ص :42

کلام فی أنّ الملائکة وسائط فی التدبیر :

الملائکة وسائط بینه تعالی و بین الأشیاء بَدءاً و عَودا علی ما یعطیه القرآن الکریم ، بمعنی أنّهم أسباب للحوادث فوق الأسباب المادّیة فی العالم المشهود قبل حلول الموت و الانتقال إلی نشأة الآخرة و بعده .

أمّا فی العَود _ أعنی حال ظهور آیات الموت و قبض الروح و إجراء السؤال و ثواب القبر و عذابه و إماتة الکلّ بنفخ الصُّور و إحیائهم بذلک و الحشر و إعطاء الکتاب و وضع الموازین و الحساب و السَّوق إلَی الجنّة و النار _ فوساطتهم فیها غنیّ عن البیان ، و الآیات الدالّة علَی ذلک کثیرة لا حاجة إلی إیرادها ، و الأخبار المأثورة فیها عن النبیّ صلی الله علیه و آله و أئمّة أهل البیت علیهم السلام فوق حدّ الإحصاء.

و کذا وساطتهم فی مرحلة التشریع من النزول بالوحی و دفع الشیاطین عن المداخلة فیه و تسدید النبیّ و تأیید المؤمنین و تطهیرهم بالاستغفار .

و أمّا وساطتهم فی تدبیر الاُمور فی هذه النشأة فیدلّ علیها ما فی مفتتح هذه السورة من إطلاق قوله : «و النّازِعاتِ غَرْقا * و النّاشِطاتِ نَشْطا * و السّابِحاتِ سَبْحا * فالسَّابِقاتِ سَبْقا * فالمُدَبِّراتِ أمْرا» (1) بما تقدّم من البیان . و کذا قوله تعالی: «جاعِلِ المَلائکَةِ رُسُلاً اُولی أجْنِحَةٍ مَثْنی و ثُلاثَ و رُباع» (2) الظاهر بإطلاقه _ علی ما تقدّم من تفسیره _ فی أنّهم خُلقوا و شأنهم أن یتوسّطوا بینه تعالی و بین خلقه و یرسلوا لإنفاذ أمره الذی یستفاد من قوله تعالی فی صفتهم : «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمونَ * لا یَسْبِقونَهُ بالقَولِ و هُمْ بأمْرِهِ یَعْمَلونَ» (3) ، و قوله : «یَخافُونَ ربَّهُم مِن فَوقِهِم و یَفعَلونَ ما یُؤمَرونَ» (4) و فی جعل الجناح لهم إشارة ذلک .

فلا شغل للملائکة إلاّ التوسّط بینه تعالی و بین خلقه بإنفاذ أمره فیهم ، و لیس ذلک علی سبیل الاتّفاق بأن یُجری اللّه سبحانه أمرا بأیدیهم ثمّ یُجری مثله لا بتوسیطهم فلا اختلاف و لا تخلّف فی سنّته تعالی: «إنّ ربّی علی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (5) ، و قال : «فلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبدیلاً و لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَحویلاً» . (6) و من الوساطة : کون بعضهم فوق بعض مقاما و أمر العالی منهم السافل بشیءٍ من التدبیر ؛ فإنّه فی الحقیقة توسّط من المتبوع بینه تعالی و بین تابعه فی إیصال أمر اللّه تعالی، کتوسّط ملک الموت فی أمر بعض أعوانه بقبض روح من الأرواح، قال تعالی حاکیا عن الملائکة : «و ما مِنّا إلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلومٌ» (7) ، و قال : «مُطاعٍ ثَمَّ أمینٍ» (8) ، و قال : «حَتّی إذا فُزِّعَ عَن قُلوبِهِم قالوا ما ذا قالَ ربُّکُمْ قالوا الحَقّ» . (9)

و لا ینافی هذا الذی ذکر _ من توسّطهم بینه تعالی و بین الحوادث ؛ أعنی کونهم أسبابا تستند إلیها الحوادث _ استناد الحوادث إلی أسبابها القریبة المادّیة ؛ فإنّ السببیّة طولیّة لا عرضیّة ؛ أی إنّ السبب القریب سبب للحادث ، و السبب البعید سبب للسبب .

کما لا ینافی توسّطهم و استناد الحوادث إلیهم استناد الحوادث إلیه تعالی و کونه هو السبب الوحید لها جمیعا علی ما یقتضیه توحید الربوبیّة؛ فإنّ السببیّة طولیّة کما سمعت لا عرضیّة، و لا یزید استناد الحوادث إلَی الملائکة استنادها إلی أسبابها الطبیعیّة القریبة ، و قد صدَّق القرآن الکریم استناد الحوادث إلَی الحوادث الطبیعیّة کما صدَّق استنادها إلَی الملائکة .

و لیس لشیءٍ من الأسباب استقلال قباله تعالی حتّی ینقطع عنه فیمنع ذلک استناد ما استند إلیه إلَی اللّه سبحانه ، علی ما یقول به الوثنیّة من تفویضه تعالی تدبیر الأمر إلَی الملائکة المقرّبین ، فالتوحید القرآنیّ ینفی الاستقلال عن کلّ شیء من کلِّ جهة ، لا یملکون لأنفسهم نفعا و لا ضرّا و لا موتا و لا حیاةً و لا نشورا .

فمثل الأشیاء فی استنادها إلی أسبابها المترتّبة القریبة و البعیدة و انتهائها إلَی اللّه سبحانه بوجه بعید کمثل الکتابة یکتبها الإنسان بیده و بالقلم ، فللکتابة استناد إلَی القلم ، ثمّ إلَی الید الّتی توسّلت إلَی الکتابة بالقلم، و إلَی الإنسان الذی توسّل إلیها بالید و بالقلم ، و السبب بحقیقة معناه هو الإنسان المستقلّ بالسببیّة ؛ من غیر أن ینافی سببیّته استناد الکتابة بوجه إلَی الید و إلَی القلم .

و لا منافاة أیضا بین ما تقدّم أنّ شأن الملائکة هو التوسُّط فی التدبیر و بین ما یظهر من کلامه تعالی أنّ بعضهم أو جمیعهم مداومون علی عبادته تعالی و تسبیحه و السجود له ، کقوله : «و مَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکبِرونَ عَن عِبادَتِهِ و لا یَسْتَحْسِرونَ * یُسَبِّحُونَ اللَّیلَ و النَّهارَ لا یفْترُونَ» (10) ، و قوله : «إنَّ الّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکبِرُون عَنْ عِبَادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ و لَهُ یَسْجدُونَ» (11) ، و ذلک لجواز أن تکون عبادتهم و سجودهم و تسبیحهم عین عملهم فی التدبیر و امتثالهم الأمر الصادر عن ساحة العزّة بالتوسّط ، کما ربّما یومئ إلیه قوله تعالی : «وَ للّهِِ یَسْجدُ ما فی السَّماواتِ و مَا فی الأَرْضِ مِن دَابّةٍ و الملائِکَةُ و هُمْ لا یسْتَکْبِرُونَ» (12) . (13)

گفتاری درباره اینکه فرشتگان ، واسطه تدبیر جهان هستی اند

بر اساس آنچه قرآن کریم به دست می دهد، فرشتگان ، هم در این جهان و هم در آن جهان واسطه میان خدای متعال و موجودات هستند. به این معنا که پیش از فرا رسیدن مرگ و انتقال به عالم دیگر و پس از آن، فرشتگان اسبابی فراتر از اسباب مادی عالَم مشهود، برای حوادث هستند.

اما هنگام بازگشت، یعنی در زمان ظهور نشانه های مرگ و ستاندن جان و جاری ساختن سؤال و ثواب و عذاب قبر و میراندن و زنده گردانیدن همگان با دمیدن در صور و محشور کردن و دادن نامه اعمال به دست بندگان و بر پا داشتن ترازوها و رسیدگی به حساب بندگان و راندن آنها به سوی بهشت و دوزخ، واسطه بودن فرشتگان در این امور موضوعی است که نیاز به توضیح ندارد و آیات دلالت کننده بر این موضوع فراوان است و نیازی به ذکر آنها نمی باشد. اخباری که از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه اهل بیت علیهم السلام نیز در این زمینه روایت شده از شمار بیرون است.

واسطه بودن آنها در مرحله تشریع، یعنی نزول وحی و جلوگیری از مداخله شیاطین در آن و تقویت پیامبر و تأیید مؤمنان و پاک کردن آنها به وسیله استغفار نیز کاملاً واضح است و نیازی به شرح و بیان ندارد.

و امّا اینکه فرشتگان در این جهان واسطه در تدبیر امور هستند، دلیلش اطلاق آیات آغازین همین سوره می باشد، آنجا که می فرماید : «سوگند به فرشتگانی که [از کافران] به سختی جان می ستانند. و به فرشتگانی که جان [مؤمنان] را به آرامی می گیرند. و به فرشتگانی که [در دریای بی مانند] شنا کنان شناورند. پس در پیشی گرفتن [در فرمان خدا] سبقت گیرنده اند. و کار [بندگان] را تدبیر می کنند». که بیان این آیات گذشت.

نیز دلیل آن این آیه است : «فرشتگان را فرستادگانی قرار داد دارای بال هایی دوگانه و سه گانه و چهارگانه» که اطلاق آن _ آن گونه که در تفسیرش گفتیم _ ظهور در این دارد که فرشتگان آفریده شده اند و کارشان این است که میان خدای متعال و آفریدگانش واسطه باشند و برای اجرای فرمان او فرستاده می شوند؛ چنان که از این آیات که در وصف فرشتگان است استفاده می شود : «بلکه بندگانی ارجمندند. که در سخن بر او پیشی نمی گیرند و به فرمان او کار می کنند» و آیه «و از پروردگارشان که حاکم بر آنهاست می ترسند و آنچه را مأمورند انجام می دهند». بال داشتن فرشتگان نیز اشاره به همین مطلب است.

بنا بر این، فرشتگان کاری جز واسطه شدن میان خداوند و آفریدگان او برای اجرای فرمان او درباره آنها ندارند و این واسطه گری اتفاقی نیست؛ به این معنا که خداوند سبحان فرمانی را به دست آنها اجرا کند و سپس نظیر آن فرمان را بدون وساطت آنها به اجرا در آورد؛ چه آنکه در سنّت خداوند اختلاف و تخلّف وجود ندارد : «همانا پروردگار من در راهی راست است» و می فرماید : «پس، هرگز در سنّت خدا جا به جایی نخواهی یافت و هرگز در سنّت خدا دگرگونی نخواهی یافت». بالاتر بودن مقام برخی از فرشتگان نسبت به برخی دیگر و امر کردن فرشته فراتر به فرشته فرو دست در تدبیر یک امر، نیز از زمره همین وساطت است؛ زیرا فرشته متبوع در حقیقت واسطه میان خدای متعال و فرشته تابع خود در رساندن فرمان خدای متعال می باشد؛ مانند واسطه شدن ملک الموت در فرمان دادن به یکی از دستیارانش برای ستاندن جان کسی. خداوند متعال از قول فرشتگان چنین بازگو می فرماید : «و هیچ یک از ما نیست مگر اینکه دارای جایگاهی معیّن است» و می فرماید : «در آنجا [هم] مطاع [و هم ]امین است» و نیز می فرماید : «تا چون هراس از دل هایشان برطرف شود، می گویند : پروردگارتان چه فرمود؟ می گویند : حقیقت».

آنچه گفته شد _ یعنی واسطه بودن فرشتگان میان خدای متعال و پدیده ها و اینکه فرشتگان اسباب و عواملی هستند که پدیده ها به آنها استناد داده می شود _ منافاتی با استناد پدیده ها به اسباب نزدیک مادّی ندارد؛ زیرا سببیّت، یک امر طولی است نه عرْضی، به این معنا که سببِ قریب، سبب پدیده است و سببِ بعید، سببِ سبب می باشد.

همچنین واسطه بودن فرشتگان و استناد پدیده ها به آنها با استناد پدیده ها به خداوند و اینکه او، به اقتضای توحید ربوبیّت، تنها سبب همه موجودات و پدیده ها می باشد، منافاتی ندارد؛ زیرا همچنان که گفته شد سببیّت، یک پدیده طولی است نه عرضی و استناد حوادث به فرشتگان با استناد آنها به اسباب طبیعی نزدیک آنها منافاتی ندارد. قرآن کریم استناد حوادث را به حوادث و اسباب طبیعی تأیید کرده همچنان که استناد آنها به فرشتگان را نیز قبول دارد.

هیچ یک از اسباب در برابر خدای متعال دارای استقلال نیست، به طوری که از خداوند منقطع باشد و آنچه به آن سبب استناد داده می شود به خدای سبحان استناد داده نشود. یعنی همان چیزی که بت پرست ها می گویند و معتقدند که خداوند تدبیر امور را به فرشتگان مقرّب وا گذار کرده [و خودش در این کار نقشی ندارد و آنها کاملاً مستقل هستند]؛ زیرا توحید قرآنی، استقلال کامل را از هر چیزی نفی می کند : «آنان برای خود مالک و اختیاردار هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و برانگیختنی نیستند».

استناد اشیاء به اسباب نزدیک و دور آنها و منتهی شدن این اسباب به خدای سبحان را می توان به وجه بعیدی، به نوشته ای تشبیه کرد که انسان با دست خود و قلم می نویسد؛ این نوشته را هم می توان به قلم نسبت داد، هم به دستی که به وسیله قلم می نویسد و هم به انسانی که به واسطه دست و قلم می نگارد. امّا سبب، به معنای حقیقی آن، همان انسان است که در سببیّت استقلال دارد، بی آنکه سببیّت او با استناد نوشته به دست و به قلم منافات داشته باشد.

همچنین میان این سخن که گفتیم کار فرشتگان واسطه گری در تدبیر است و میان آنچه از سخن خدای متعال پیداست که برخی از فرشتگان یا همه آنها پیوسته در حال عبادت و تسبیح و سجود خداوند هستند، مانند آیه «و کسانی که نزد اویند از پرستش وی تکبّر نمی ورزند و درمانده نمی شوند. شبانه روز بی آنکه سستی ورزند، نیایش می کنند» و آیه «کسانی که نزد پروردگار تو هستند از پرستش وی تکبّر نمی ورزند و او را تسبیح می گویند و برایش سجده می کنند»، منافاتی وجود ندارد؛ زیرا می تواند که عبادت و سجود و تسبیح فرشتگان عین کار آنها در تدبیر و امتثال امری باشد که به واسطه ، از ساحت عزّت خداوندی صادر می شود. چنان که ممکن است این آیه اشاره به همین مطلب داشته باشد : «آنچه در آسمان ها و در زمین است، از جنبنده و فرشتگان، برای خدا سجده می کنند و کبر نمی ورزند».

ص :43


1- النازعات : 1 _ 5 .
2- فاطر : 1 .
3- الأنبیاء : 26 و 27 .
4- النحل : 50 .
5- هود : 56 .
6- فاطر : 43 .
7- الصافّات : 164 .
8- التکویر : 21 .
9- سبأ : 23 .
10- الأنبیاء : 19 ، 20 .
11- الأعراف : 206 .
12- النحل : 49 .
13- المیزان فی تفسیر القرآن: 20/182 _ 184.

ص :44

ص :45

ص :46

ص :47

ص :48

3653 - المَلائِکَةُ الحَفَظَةُ
3653 - فرشتگان نگهبان

الکتاب :

«وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لاَ یُفَرِّطُونَ» . (1)

«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءَا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ» . (2)

«وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَاما کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «لَهُ مَعقِّباتٌ مِنْ بَینِ یَدَیهِ و مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظونَهُ مِنْ أمْرِ اللّهِ» _: بأمرِ اللّهِ مِن أن یَقعَ فی رَکِیٍّ ، أو یَقَعَ علَیهِ حائطٌ، أو یُصیبَهُ شیءٌ؛ حتّی إذا جاءَ القَدَرُ خَلّوا بینَهُ و بینَهُ یَدفَعونَهُ إلَی المَقادیرِ ، و هُما مَلَکانِ یَحفَظانِهِ باللَّیلِ ، و مَلَکانِ یَحفَظانِهِ بالنَّهارِ یَتَعاقَبانِ . (4)

3653

فرشتگان نگهبان

قرآن :

«و اوست که بر بندگانش قاهر (غالب) است و نگهبانانی بر شما می فرستد ، تا هنگامی که یکی از شما را مرگ فرارسد، فرشتگان ما جانش بستانند، در حالی که کوتاهی نمی کنند».

«برای او فرشتگانی است که پی در پی او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسداری می کنند. در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آنان نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود».

«و قطعاً بر شما نگهبانانی [گماشته شده] اند. [فرشتگان ]بزرگواری که نویسندگان [اعمال شما ]هستند. آنچه را انجام می دهید، می دانند».

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «له معقّبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر اللّه » _فرمود : به فرمان خدا او را از اینکه در چاهی بیفتد یا دیواری بر سرش خراب شود یا آسیبی به او برسد، حفظ می کنند و همین که اجلش رسید او را با آن تنها می گذارند و به سوی مقدراتش می رانند.این معقّبات عبارتند از دو فرشته که در شب از او مراقبت می کنند و دو فرشته که در روز محافظتش می نمایند و این کار را به نوبت انجام می دهند.

ص :49


1- الأنعام : 61 .
2- الرعد : 11 .
3- الانفطار : 10 _ 12 .
4- بحار الأنوار : 59/179/16 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سألهُ زِندیقٌ عن علّةِ الملائکةِ المُوَکَّلینَ و اللّهُ عالِمُ السِّرِّ و ما هو أخفی ! _: استَعبَدَهُم بذلکَ و جَعلَهُم شُهودا علی خَلقِهِ ، لیکونَ العِبادُ لمُلازَمتِهِم إیّاهُم أشَدَّ علی طاعَةِ اللّهِ مُواظَبَةً، و عن مَعصیَتِهِ أشَدَّ انقِباضا، و کَم مِن عَبدٍ یَهُمُّ بمَعصیَةٍ فذَکَرَ مَکانَهُما فارعَوی و کَفَّ، فیقولُ: ربِّی یَرانی و حَفَظَتی علَیَّ بذلکَ تَشهَدُ . و إنّ اللّهَ بِرأفَتِهِ و لُطفِهِ أیضا وَکَّلَهُم بعِبادِهِ یَذُبّونَ عنهُم مَرَدَةَ الشَّیطانِ و هَوامَّ الأرضِ و آفاتٍ کثیرَةً مِن حیثُ لا یَرَونَ بإذنِ اللّهِ ، إلی أن یَجیءَ أمرُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

الکافی عن عبد الأعلی مولی آل سام :قلتُ لأبی عبد اللّه علیه السلام : قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «إنّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدّا» (2) ، قالَ : ما هُو عِندَکَ ؟ قلتُ : عَدَدُ الأیّامِ ، قالَ : إنّ الآباءَ و الاُمَّهاتِ یُحصونَ ذلکَ ، لا و لکنّهُ عَدَدُ الأنفاسِ . (3)

تفسیرِ القمّیِّ : «و إنّ علَیکُم لَحافِظینَ» قالَ : المَلَکانِ المُوَکّلانِ بالإنسانِ، «کِراما کاتِبینَ» یَکتُبونَ الحَسَناتِ و السَّیِّئاتِ . (4) (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که پرسید : چرا خداوند که خود دانای نهان و نهانترهاست فرشتگان را گماشته است؟ _فرمود : خداوند با این کار فرشتگان را به بندگی گرفته و آنان را گواه بر خلق خویش قرار داده است تا بندگان به خاطر همراه بودن فرشتگان با آنان نسبت به طاعت خدا مواظبت بیشتری نشان دهند و از نافرمانی او بیشتر خودداری و اجتناب کنند. ای بسا بنده ای که قصد گناه می کند، امّا به یاد آن دو فرشته موکّل بر خود می افتد و از گناه خودداری می ورزد و خویشتن را نگه می دارد و می گوید : پروردگارم مرا می بیند و فرشتگان مراقب من بر این گناه من گواهی می دهند و خداوند نیز از سر لطف و رأفت خود فرشتگان را بر بندگانش گماشته است تا شیطان های سرکش و حشرات موذیِ زمین و بسیاری از آسیب های دیگر را به اذن خدا، به طوری که خودشان هم متوجّه نشوند، از ایشان دفع کنند، تا آن گاه که فرمان خداوند عزّ و جلّ در رسد.

الکافی_ به نقل از عبد الأعلی ، وابسته آل سام _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «ما برای آنها شماره می کنیم» پرسیدم حضرت فرمود : نظر خود تو چیست؟ گفتم : شمار روزهاست. فرمود : پدرها و مادرها هم این را شماره می کنند. نه [مقصود این نیست ]بلکه [مقصود ]شمار نَفَس هاست.

تفسیر القمّی :«و انّ علیکم لحافظین»، فرمود : یعنی دو فرشته گماشته بر انسان، «کراماً کاتبین» که خوبی ها و بدی ها را می نویسند.

ص :50


1- الاحتجاج : 2/242/223 .
2- . مریم : 84 .
3- الکافی : 3/259/33 .
4- تفسیر القمّی : 2/409 .
5- (انظر) المُراقبة : باب 1539 . المعاد (صفة المحشر) : باب 2945 .

3654 - خَصائِصُ المَلائِکَةِ
3654 - ویژگی های فرشتگان

کمال الدین عن داوود بن فَرقَدِ العَطّارِ :قالَ لی بعضُ أصحابِنا : أخبِرْنی عنِ الملائکةِ ، أ یَنامُونَ ؟ قلتُ : لا أدری ، فقالَ : یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «یُسَبِّحونَ اللّیلَ و النّهارَ لا یَفْتُرونَ» ثُمّ قالَ : أ لا اُطرِفُکَ عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فیهِ بشیءٍ ؟ (قالَ :) فقلتُ : بلی ، فقالَ : سُئلَ عن ذلکَ ، فقالَ : ما مِن حَیٍّ إلاّ و هُو یَنامُ ما خَلا اللّهَ وَحدَهُ عَزَّ و جلَّ، و الملائکةُ یَنامونَ، فقلتُ : یقولُ اللّه عَزَّ و جلَّ : «یُسَبِّحونَ اللّیلَ و النّهارَ لا یَفْتُرونَ» ؟ فقالَ : أنفاسُهُم تَسبیحٌ . (1)

بحار الأنوار :سُئلَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام عنِ المَلائکَةِ یَأکُلونَ و یَشرَبونَ و یَنکحون؟ فقالَ : لا ، إنّهُم یَعیشونَ بنَسیمِ العَرشِ ، فقیلَ لَهُ : ما العِلّةُ فی نَومِهِم ؟ فقالَ : فَرقا بَینَهُم و بینَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ؛ لأنّ الّذی لا تأخُذُهُ سِنَةٌ و لا نَومٌ هُو اللّهُ . (2) (3)

3654

ویژگی های فرشتگان

کمال الدین_ به نقل از داوود بن فرقد عطار _: یکی از یارانمان به من گفت : آیا فرشتگان می خوابند؟ گفتم : نمی دانم. گفت : خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «شبانه روز بی آنکه سستی ورزند، نیایش می کنند». سپس گفت : می خواهی در این باره از حضرت صادق علیه السلام برایت طُرفه سخنی بگویم؟ گفتم : آری. گفت : این سؤال از آن حضرت پرسیده شد. ایشان فرمودند : جز خداوند عزّ و جلّ، هر موجود زنده دیگری می خوابد و فرشتگان نیز می خوابند. من عرض کردم : خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «شبانه روز بی آنکه سستی ورزند، نیایش می کنند؟» حضرت فرمود : نفس هایشان تسبیح است.

بحار الأنوار :از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا فرشتگان خورد و خوراک و زناشویی دارند؟ حضرت فرمود : نه، آنان با نسیم عرش زنده اند. عرض شد : علّت خوابیدن آنها چیست؟ فرمود : تا میان آنها و خداوند عزّ و جلّ تفاوت باشد؛ زیرا تنها خداست که او را خواب و چُرت نمی گیرد.

ص :51


1- کمال الدین : 666/8 .
2- بحار الأنوار : 59/193/54 .
3- (انظر) باب 3651 حدیث 19102 .

3655 - البُیوتُ الَّتی لا تَدخُلُها المَلائِکَةُ
3655 - خانه هایی که فرشتگان وارد آنها نمی شوند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ جَبرئیلَ أتانی فقالَ : إنّا مَعشرَ الملائکةِ لا نَدخُلُ بَیتا فیهِ کلبٌ ، و لا تِمثالُ جَسَدٍ ، و لا إناءٌ یُبالُ فیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أتانی جَبرئیلُ علیه السلام فقالَ: یا محمّدُ ، کیفَ نَنزِلُ علَیکُم و أنتُم لا تَستاکونَ و لا تَستَنجونَ بالماءِ و لا تَغسِلونَ بَراجِمَکُم (2) ؟ ! (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ جَبرئیلُ علیه السلام : یا رسولَ اللّهِ ، إنّا لا نَدخُلُ بَیتا فیهِ صُورَةُ إنسانٍ ، و لا بَیتا یُبالُ فیهِ ، و لا بَیتا فیهِ کلبٌ . (4)

3655

خانه هایی که فرشتگان وارد آنها نمی شوند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت : ما جماعت فرشتگان به خانه ای که در آن سگی یا پیکره ای و یا ظرف ادراری باشد وارد نمی شویم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت : ای محمّد! چگونه فرشته نزد شما فرود آید در حالی که مسواک نمی زنید و با آب طهارت نمی گیرید و بند انگشتان خود را نمی شویید؟!

امام باقر علیه السلام :جبرئیل علیه السلام گفت : ای رسول خدا! ما به اتاقی که در آن تصویر انسانی باشد، یا اتاقی که در آن ادرار شود، یا اتاقی که در آن سگ باشد، وارد نمی شویم.

ص :52


1- بحار الأنوار: 59/177/11 .
2- البراجم : هی العقد التی فی ظهور الأصابع یجتمع فیها الوسخ ،الواحدة «بُرجُمة» بالضمّ (النهایة : 1/113) .
3- النوادر للراوندی : 192/349 .
4- الکافی : 3/393/26 .

495 - المَلَکوت

495 - مَلَکوت
اشاره

(1)

ص :53


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 12 / 56 باب 3 «إراءة إبراهیم علیه السلام ملکوتَ السماوات و الأرض».

3656 - المَلَکوتُ
3656 - ملکوت

الکتاب :

«أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْ عَسَی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ» . (1)

«وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ و الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» . (2)

«فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ إبراهیمَ الخلیلَ لمّا رُفِعَ فی المَلَکوتِ و ذلکَ قَولُ ربِّی : «وَ کذلکَ نُرِی إبراهیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ و الأرضِ وَ لِیَکونَ مِن المُوقِنینَ» قَوَّی اللّهُ بَصَرَهُ لمّا رَفَعَهُ دُونَ السَّماءِ حتّی أبصَرَ الأرضَ و مَن علَیها ظاهِرینَ و مُستَتِرینَ، فرأی رجُلاً و امرأةً علی فاحِشَةٍ فدَعا علَیهِما بالهَلاکِ فهَلَکا ، ثُمّ رأی آخَرَینِ فدَعا علَیهِما بالهَلاکِ فهَلَکا ، ثُمّ رأی آخَرَینِ فدَعا علَیهِما بالهَلاکِ فهَلَکا ، ثُمّ رأی آخَرَینِ فهَمَّ بالدُّعاءِ علَیهِما بالهَلاکِ فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : یا إبراهیمُ ، اکفُفْ دَعوتَکَ عن عِبادِی و إمائی ؛ فإنّی أنا الغَفورُ الرَّحیمُ الجَبّارُ الحَلیمُ ، لا تَضُرُّنی ذُنوبُ عِبادی کما لا تَنفَعُنی طاعَتُهُم ، و لَستُ أسوسُهُم بشِفاءِ الغَیظِ کسِیاسَتِکَ ، فاکفُفْ دَعوتَکَ عن عِبادی فإنّما أنتَ عَبدٌ نذیرٌ ، لا شَریکٌ فی المَملَکةِ ، و لا مُهیمِنٌ علَیَّ (4) و لا علی عِبادی ، و عِبادی مَعی بینَ خِلالٍ (5) ثلاثٍ : إمّا تابوا إلَیَّ فتُبتُ علَیهِم و غَفَرتُ ذُنوبَهُم و سَتَرتُ عُیوبَهُم ، و إمّا کَفَفتُ عَنهُم عَذابی لعِلمی بأنّهُ سیَخرُجُ مِن أصلابِهم ذُرِّیّاتٌ مؤمِنونَ فأرفِقُ بالآباءِ الکافِرینَ ، و أتأنّی بالاُمَّهاتِ الکافِراتِ ، و أرفَعُ عَنهُم عَذابی لیَخرُجَ ذلکَ المؤمنُ (6) من أصلابِهِم ، فإذا تَزایَلوا حَقَّ بهِم عَذابی و حاقَ بهِم بَلائی ، و إن لَم یَکُن هذا و لا هذا فإنّ الّذی أعدَدتُهُ لَهُم مِن عَذابی أعظَمُ مِمّا تُریدُهُم بهِ ، فإنّ عَذابی لعِبادی علی حَسبِ جَلالی و کِبریائی . یا إبراهیمُ ، فخَلِّ بَینی و بینَ عِبادی فإنّی أرحَمُ بهِم مِنکَ ، و خَلِّ بَینی و بینَ عِبادی فإنّی أنا الجَبّارُ الحَلیمُ العَلاّمُ الحَکیمُ ، اُدَبِّرُهُم بعِلمی ، و اُنفِذُ فیهِم قَضائی و قَدَری . (7)

3656

ملکوت

قرآن :

«آیا در ملکوت آسمان ها و زمین و هر آنچه خدا آفریده است ننگریسته اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد؟ پس به کدام سخن، بعد از قرآن ایمان می آورند؟»

«و این چنین ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از جمله یقین کنندگان باشد».

«پس، پاک است خدایی که ملکوت هر چیزی در دست اوست و به سوی او بازگردانده می شوید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون ابراهیم خلیل به سوی ملکوت بالا برده شد، و آن فرموده پروردگار من است : «و این گونه ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم، تا از یقین کنندگان باشد»، خداوند دیده او را، آن گاه که به زیر آسمانش بالا برد، چنان نیرویی داد که زمین و موجودات آشکار و نهان آن را مشاهده کرد. پس، مَرد و زنی را در حال زنا دید، نفرینشان کرد و هر دو هلاک شدند. آنگاه آن دو نفر دیگر را [در این حال] دید، آنها را نیز نفرین کرد و هر دو هلاک شدند. باز دو نفر دیگر را دید و آنها را هم نفرین کرد و هر دو هلاک گشتند. سپس دو تای دیگر را دید و خواست نفرینشان کند که خداوند به او وحی فرمود : ای ابراهیم! از نفرین بندگان و کنیزان من دست نگه دار؛ زیرا که من آمرزنده و مهربان و جبّار و بردبارم. گناهان بندگانم به من زیانی نمی رساند همچنان که طاعتشان سودم نمی رساند. من مانند تو نیستم که برای خنک کردن دلم آنان را تنبیه کنم. پس، نفرین بندگان مرا بس کن؛ چرا که تو در حقیقت بنده ای بیم دهنده ای نه شریک در پادشاهی [من ]و نه مراقب بر من و بندگان من. بندگانم در ارتباط با من سه گونه اند : یا به درگاه من توبه می کنند و من توبه آنان را می پذیرم و گناهانشان را می آمرزم و عیب هایشان را می پوشانم و یا عذاب خود را از آنها باز می دارم؛ به این دلیل که می دانم به زودی از پشت های آنان نسل هایی مؤمن بیرون می آیند و از این رو با پدران کافر مدارا می کنم و با مادران کافر با درنگ و حوصله رفتار می نمایم و عذابم را از آنها بر می دارم تا آن مؤمن از صلب آنان بیرون آید و چون از هم جدا شدند، عذاب من درباره آنان تحقّق می یابد و بلایم در میانشان می گیرد و اگر نه آن بود و نه این (نه توبه کننده بودند و نه از آنان که فرزندانی مؤمن به دنیا می آورند) پس، عذابی که برایشان آماده کرده ام بزرگتر از کیفری است که تو برایشان می خواهی؛ زیرا عذاب من برای بندگانم بر حسب جلال و کبریای من است. پس، ای ابراهیم! مرا با بندگانم وا گذار؛ چرا که من از تو، به آنان مهربانترم و مرا با بندگانم وا گذار؛ زیرا که من جبّار و بردبار و دانا و حکیمم؛ با علم خود آنان را تدبیر می کنم و قضا و قدرم را در میان آنها به اجرا در می آورم.

ص :54


1- الأعراف : 185 .
2- الأنعام : 75 .
3- یس : 83 .
4- مُهَیمنا علیه : أی شاهدا علیه، و قیل : رقیبا و قیل : مؤتمَنا (مجمع البحرین : 3 / 1895) .
5- الخَلَّةُ : الخَصْلَة وزنا و معنیً ، و الجمع خِلال (المصباح المنیر : 180) .
6- فی نسخة : «لیخرج اُولئک المؤمنون» (کما فی هامش المصدر) .
7- بحار الأنوار : 12/60/5 .

ص :55

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سُبحانَکَ ما أعظَمَ ما نَری مِن خَلقِکَ ! و ما أصغَرَ کُلَّ عَظیمَةٍ فی جَنبِ قُدرَتِکَ ! و ما أهوَلَ ما نَری مِن مَلَکوتِکَ! و ما أحقَرَ ذلکَ فیما غابَ عنّا مِن سُلطانِک ! (1)

عنه علیه السلام :الّذی ابتَدعَ الخَلقَ علی غیرِ مِثالٍ امتَثلَهُ ......... و أرانا مِن مَلَکوتِ قُدرَتِهِ، و عَجائبِ ما نَطقَت بهِ آثارُ حِکمَتِهِ ، و اعتِرافِ الحاجَةِ مِن الخَلقِ إلی أن یُقیمَها بمِساکِ قُوَّتِهِ، ما دَلَّنا باضطِرارِ قِیامِ الحُجَّةِ لَهُ علی مَعرِفَتِهِ ......... . (2)

عنه علیه السلام :هُو القادِرُ الّذی إذا ارتَمَتِ الأوهامُ لِتُدرِکَ مُنقَطَعَ قُدرَتِهِ ، و حاوَلَ الفِکرُ المُبَرَّأُ مِن خَطَراتِ الوَساوِسِ أن یَقعَ علَیهِ فی عَمیقاتِ غُیوبِ مَلَکوتِهِ ......... رَدَعَها و هِی تَجوبُ مَهاویَ سُدَفِ الغُیوبِ ......... . (3)

امام علی علیه السلام :پاک و منزّهی تو! چه پُر شکوه است آنچه از آفرینش تو می بینیم و چه خُرد است هر بزرگی در برابر قدرت تو! و چه هولناک است آنچه از ملکوت تو می بینیم! و چه حقیر است آن در برابر آنچه از قدرت و پادشاهی تو بر ما پوشیده است!

امام علی علیه السلام :آن خدایی که آفرینش را بدون نمونه برداری از نمونه ای ، ابداع کرد ......... و از ملکوت قدرت خویش و شگفتی هایی که نشانه های حکمتش گویای آنهاست و اعتراف آفریدگان به اینکه محتاج آنند که خداوند با قدرتِ نگهدارنده خود بر پایشان دارد، به ما آن نشان داد که لا جرم حجّت خداوندی را تمام می کند و ما را به شناخت او رهنمون می شود ......... .

امام علی علیه السلام :او توانایی است که اگر وَهْم ها تیرهای خود را برای رسیدن به منتهای قدرت او رها کنند و اندیشه پیراسته از خطورات وسوسه ها بکوشد تا در ژرفاهای پنهانی های ملکوتش به او دست یابد ......... آن وهم ها و اندیشه ها را که درّه ها و پرتگاه های ظلمت بار غیب ها را طی می کند، [نومید و ناکام ]برمی گرداند .........

ص :56


1- نهج البلاغة : الخطبة 109 .
2- نهج البلاغة: الخطبة 91 .
3- نهج البلاغة: الخطبة91.

عنه علیه السلام :ثمّ خَلَقَ سبحانَهُ لإسکانِ سَماواتِهِ ، و عِمارَةِ الصَّفیحِ الأعلی من مَلَکوتِهِ ، خَلقا بَدیعا مِن ملائکتِهِ ......... . (1)

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الّذی انحَسَرَتِ الأوصافُ عن کُنهِ مَعرِفَتِهِ ، و رَدَعَت عَظَمَتُهُ العُقولَ ، فلَم تَجِدْ مَساغا إلی بُلوغِ غایَةِ مَلَکوتِهِ ! (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «ثُمَّ دَنا فتَدَلّی * فکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أو أدْنی» (3) _: ذاکَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، دَنا مِن حُجُبِ النُّورِ فرأی مَلَکوتَ السَّماواتِ ، ثُمّ تَدَلّی صلی الله علیه و آله فنَظَرَ مِن تَحتِهِ إلی مَلَکوتِ الأرضِ ، حتّی ظَنَّ أنّهُ فی القُربِ مِن الأرضِ کَقابِ قَوسَینِ أو أدنی . (4)

امام علی علیه السلام :سپس خداوند برای مسکون نمودن آسمان هایش و آبادانی جهان برین ملکوتش، خلقی بدیع، یعنی فرشتگانِ خویش را بیافرید ......... .

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که وصف ها از رسیدن به کُنْه شناخت او درمانده اند و عظمت او خردها را پس زده است و از این رو، برای رسیدن به غایت و کُنه ملکوت او راهی نیافتند!

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره آیه «ثمّ دنی فتدلّی فکان قاب قوسین او ادنی» _فرمود : مقصود رسول خدا صلی الله علیه و آله است که به حجاب های نور نزدیک شد و ملکوت آسمان ها را دید. سپس بسیار نزدیک شد و از زیر پای خود به ملکوت زمین نگریست تا حدّی که گمان کرد با زمین به اندازه فاصله دو سر کمان یا کمتر فاصله دارد.

ص :57


1- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
2- نهج البلاغة: الخطبة155.
3- النجم : 8 و 9 .
4- علل الشرائع : 131/1 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِه تعالی : «وَ کذلک نُری إبراهیمَ مَلَکوتُ السمواتِ وَ الأرض ......... » _: کُشِطَ لَهُ عَنِ الأرضِ حتّی رآها و مَن فیها ، و عَنِ السَّماءِ حتّی رآها و مَن فیها ، و المَلَکِ الّذی یَحمِلُها ، و العَرشِ و مَن علَیهِ ، و کذلکَ اُرِیَ صاحِبُکُم . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اُعطِیَ بَصَرُهُ مِن القُوَّةِ ما نَفَذَ السّماواتِ فرأی ما فیها ، و رأی العَرشَ و ما فَوقَهُ ، و رأی ما فی الأرضِ و ما تَحتَها . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا_: کُشِطَ لَهُ عَنِ الأرضِ و مَن علَیها ، و عَنِ السَّماءِ و مَن فیها ، و المَلَکِ الّذی یَحمِلُها ، و العَرشِ و مَن علَیهِ ، و فُعِلَ ذلکَ برَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: کُشِطَ لإبراهیمَ علیه السلام السَّماواتُ السَّبعُ حتّی نَظَرَ إلی ما فَوقَ العَرشِ ، و کُشِطَ لَهُ الأرضُ حتّی رأی ما فی الهَواءِ، و فُعِلَ بمحمّدٍ صلی الله علیه و آله مِثلُ ذلکَ ، و إنّی لَأری صاحِبَکُم و الأئمّةَ مِن بَعدِهِ قَد فُعِلَ بِهِم مِثلُ ذلکَ . (4)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض ......... » _فرمود : زمین برای او مکشوف شد، تا اینکه زمین و هر که را در آن است دید و آسمان برایش مکشوف شد تا اینکه آن را و هر که در آن است و فرشته ای که آسمان را حمل می کند و عرش و هر که را بر روی عرش است، مشاهده کرد. و این چنین به یار شما (امام باقر) نیز نشان داده شده است.

امام باقر علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : به چشم او چنان نیرویی داده شد که در آسمان ها نفوذ کرد و آنچه را در آنهاست مشاهده کرد و عرش و آنچه را بالای عرش است و زمین و آنچه را زیر زمین است، دید.

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : زمین و هر که بر روی زمین است و آسمان و هر که در آن است و فرشته ای که آسمان را بر دوش می کشد و عرش و هر که را بر آن است، برای ابراهیم مکشوف کرد و برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السلام نیز چنین کرد.

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : هفت آسمان برای ابراهیم علیه السلام مکشوف شد تا جایی که آنچه را بالای عرش است نگریست و زمین نیز برایش مکشوف شد تا جایی که آنچه را در هواست مشاهده کرد. با محمّد صلی الله علیه و آله نیز چنین کاری صورت گرفت و می بینم که برای همراه شما ( ) و امامان بعد از او نیز چنین شده است.

ص :58


1- بحار الأنوار: 12/72/15.
2- تفسیر العیّاشی : 1/364/36 .
3- تفسیر القمّی: 1/205 .
4- بحار الأنوار: 12/72/18.

تفسیر العیّاشی عن أبی جعفرٍ و أبی عبدِ اللّهِ علیهما السلام فی قولِ اللّهِ : «و کذلکَ ......... » فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : کُشِطَ لَهُ عنِ السَّماواتِ حتّی نَظَرَ إلَی العَرشِ و ما علَیهِ . قالَ : و السَّماواتُ و الأرضُ و العَرشُ و الکُرسِیُّ ! فقالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : کُشِطَ لَهُ عنِ الأرضِ حتّی رآها ، و عنِ السَّماءِ و ما فیها ، و المَلَکِ الّذی یَحمِلُها ، و الکرسِیِّ و ما علَیهِ . (1)

التّفسیر :

قوله تعالی : «و کذلکَ نُری إبراهِیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ و الأرضِ ......... » إلخ ، ظاهر السیاق أن تکون الإشارة بقوله : «کذلک» إلی ما تضمّنته الآیة السابقة : «و إذْ قالَ إبراهیمُ لِأبیهِ آزَرَ أ تَتَّخِذُ أصْناما آلهَةَ إنّی أراکَ ......... » (2) إلخ ، أنّه علیه السلام اُری الحقّ فی ذلک ، فالمعنی : علی هذا المثال من الإراءة نُری إبراهیم مُلک السماوات و الأرض . و بمعونة هذه الإشارة و دلالة قوله فی الآیة التالیة : «فلَمّا جَنَّ علَیهِ اللّیلُ» الدالّة علَی ارتباط ما بعده بما قبله ، یظهر أنّ قوله : «نُری» لحکایة الحال الماضیة کقوله تعالی : «و نُریدُ أنْ نَمُنَّ علَی الّذینَ اسْتُضعِفوا فی الأرضِ» . (3)

فالمعنی : أنّا أرینا إبراهیم ملکوت السماوات و الأرض فبعثه ذلک أن حاجّ أباه و قومه فی أمر الأصنام و کشف له ضلالهم ، و کنّا نمدّه بهذه العنایة و الموهبة و هی إراءة الملکوت ، و کان علی هذه الحال حتّی جنّ علیه اللیل و رأی کوکبا.

و بذلک یظهر أنّ ما یتراءی من بعضهم : أنّ قوله : «و کذلکَ نُری ......... » إلخ، کالمعترضة لا یرتبط بما قبله و لا بما بعده ، و کذا قول بعضهم : إنّ إراءة الملکوت أوّل ما ظهر من أمرها فی إبراهیم علیه السلام أنّه لمّا جنّ علیه اللیل رأی کوکبا ......... إلخ ، فاسد لا ینبغی أن یُصار إلیه .

و أمّا ملکوت السماوات و الأرض، فالملکوت هو المُلک مصدر کالطاغوت و الجَبَروت ، و إن کان آکد من حیث المعنی بالنسبة إلَی الملک کالطاغوت و الجبروت بالنسبة إلَی الطغیان و الجبر أو الجبران .

و المعنَی الذی یستعمله فیه القرآن هو المعنَی اللُّغویّ بعینه من غیر تفاوت کسائر الألفاظ المستعملة فی کلامه تعالی ، غیر أنّ المصداق غیر المصداق ؛ و ذلک أنّ الملک و الملکوت و هو نوع من السلطنة إنّما هو فیما عندنا معنیً افتراضیّ اعتباریّ بعثنا إلَی اعتباره الحاجة الاجتماعیّة إلی نظم الأعمال و الأفراد نظما یؤدّی إلَی الأمن و العدل و القوّة الاجتماعیّات ، و هو فی نفسه یقبل النقل و الهبة و الغصب و التغلّب کما لا نزال نشاهد ذلک فی المجتمعات الإنسانیّة .

و هذا المعنی علی أنّه وضعیّ اعتباریّ و إن أمکن تصویره فی مورده تعالی من جهة أنّ الحکم الحقّ فی المجتمع البشریّ للّه سبحانه کما قال تعالی : «إنِ الحُکْمُ إلاّ للّهِ» (4) و قال : «لَهُ الحَمْدُ فی الاُولی و الآخِرَةِ و لَهُ الحُکْمُ» (5) لکن تحلیل معنی هذا الملک الوضعیّ یکشف عن ثبوت ذلک فی الحقائق ثبوتا غیر قابل للزوال و الانتقال ، کما أنّ الواحد منّا یملک نفسه بمعنی أنّه هو الحاکم المسلّط المتصرّف فی سمعه و بصره و سائر قواه و أفعاله ؛ بحیث إنّ سمعه إنّما یسمع و بصره إنّما یبصر بتبع إرادته و حکمه ، لا بتبع إرادة غیره من الأناسیّ و حکمه . و هذا معنیً حقیقیّ لا نشکّ فی تحقّقه فینا مثلاً تحقّقا لا یقبل الزوال و الانتقال کما عرفت . فالإنسان یملک قوی نفسه و أفعال نفسه و هی جمیعا تبعات وجوده قائمة به غیر مستقلّة عنه و لا مستغنیة عنه ، فالعین إنّما تبصر بإذن من الإنسان الذی یبصر بها ، و کذا السمع یسمع بإذن منه ، و لو لا الإنسان لم یکن بصر و لا إبصار و لا سمع و لا استماع ، کما أنّ الفرد من المجتمع إنّما یتصرّف فیما یتصرّف فیه بإذن من الملک أو ولیّ الأمر . و لو لم تکن هذه القوّة المدبّرة التی تتوحّد عندها أزمّة المجتمع لم یکن اجتماع ، و لو منع عن تصرّف من التصرّفات الفردیّة لم یکن له أن یتصرّف و لا نفذ منه ذلک . و لا شکّ أنّ هذا المعنی بعینه موجود للّه سبحانه الذی إلیه تکوین الأعیان و تدبیر النظام ، فلا غنی لمخلوق عن الخالق عزّ اسمه لا فی نفسه و لا فی توابع نفسه من قوی و أفعال ، و لا استقلال له لا منفردا و لا فی حال اجتماعه مع سائر أجزاء الکون و ارتباط قوی العالم و امتزاج بعضها ببعض امتزاجا یکوّن هذا النظام العامّ المشاهد . قال تعالی : «قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ المُلْکِ» (6) ، و قال تعالی : «للّهِ مُلْکُ السَّماواتِ و الأرضِ» (7) و قال تعالی : «تَبارَکَ الّذی بِیَدِهِ المُلْکُ و هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ * الّذی خَلَقَ المَوتَ و الحَیاةَ _ إلی أن قال _ الّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقا» (8) و الآیات _ کما تری _ تُعلّل الملک بالخلق ، فکون وجود الأشیاء منه و انتساب الأشیاء بوجودها و واقعیّتها إلیه تعالی هو المِلاک فی تحقّق ملکه ، و هو بمعنی ملکه الذی لا یشارکه فیه غیره و لا یزول عنه إلی غیره ، و لا یقبل نقلاً و لا تفویضا یغنی عنه تعالی و ینصب غیره مقامه .

و هذا هو الذی یفسّر به معنی الملکوت فی قوله : «إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیئا أنْ یَقولَ لَهُ کُنْ فیَکونُ * فسُبْحانَ الّذی بِیَدِهِ مَلَکوتُ کُلِّ شَیءٍ» (9) فالآیة الثانیة تبیّن أنّ ملکوت کلّ شیءٍ هو کلمة «کُن» الّذی یقوله الحقّ سبحانه له ، و قولُه فعلُه ، و هو إیجاده له .

فقد تبیّن أنّ الملکوت هو وجود الأشیاء من جهة انتسابها إلَی اللّه سبحانه و قیامها به ، و هذا أمر لا یقبل الشِّرکة و یختصّ به سبحانه وحده ، فالربوبیّة التی هی الملک و التدبیر لا تقبل تفویضا و لا تملیکا انتقالیّا .

و لذلک کان النظر فی ملکوت الأشیاء یهدی الإنسان إلَی التوحید هدایة قطعیّة ، کما قال تعالی : «أ وَ لَم یَنْظُروا فی مَلَکوتِ السَّماواتِ و الأرضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیءٍ و أنْ عَسی أنْ یَکونَ قدِ اقْتَرَبَ أجَلُهُمْ فبَأیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤمِنونَ» (10) و الآیة _ کما تری _ تحاذی أوّل سورة الملک المنقول آنفا . فقد بان أنّ المراد بإراءة إبراهیم ملکوت السماوات و الأرض _ علی ما یعطیه التدبّر فی سائر الآیات المربوطة بها _ هو توجیهه تعالی نفسه الشریفة إلی مشاهدة الأشیاء من جهة استناد وجودها إلیه ، و إذ کان استنادا لا یقبل الشِّرکة لم یلبث دون أن حکم علیها أن لیس لشیءٍ منها أن یربَّ غیره و یتولّی تدبیر النظام و أداء الاُمور ، فالأصنام تماثیل عملها الإنسان و سمّاها أسماء لم ینزِّل اللّه علیها من سلطان ، و ما هذا شأنه لا یربّ الإنسان و لا یملکه و قد عملته ید الإنسان . و الأجرام العلویّة کالکوکب و القمر و الشمس تتحوّل علیها الحال فتغیب عن الإنسان بعد حضورها ، و ما هذا شأنه لا یکون له الملک و تولِّی التدبیر تکوینا کما سیجیء بیانه . قوله تعالی : «و لِیَکونَ مِنَ المُوقِنینَ» اللام للتعلیل ، و الجملة معطوفة علی اُخری محذوفة ، و التقدیر : لیکون کذا و کذا و لیکون من الموقنین .

و الیقین هو العلم الذی لا یشوبه شکّ بوجه من الوجوه ، و لعلّ المراد به أن یکون علی یقین بآیات اللّه علی حدّ ما فی قوله : «و جَعَلْنا مِنْهُم أئِمَّةً یَهْدُونَ بأمْرِنا لَمَّا صَبَروا و کانُوا بآیاتِنا یُوقِنونَ» (11) و ینتج ذلک الیقین بأسماء اللّه الحسنی و صفاته العُلیا. و فی معنی ذلک ما أنزله فی خصوص النبیّ صلی الله علیه و آله ، قال : «سُبْحانَ الّذی أسری بِعَبْدِهِ لَیلاً مِن المَسْجِدِ الحَرامِ إلَی المَسْجِدِ الأقْصَی الَّذی بارَکْنا حَولَهُ لِنُریَهُ مِن آیاتِنا» (12) و قال : «ما زاغَ البَصَرُ و ما طَغی * لَقَدْ رأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الکُبْری» (13) و أمّا الیقین بذاته المتعالیة فالقرآن یجلّه تعالی أن یتعلّق به شکّ أو یحیط به علم ، و إنّما یسلّمه تسلیما .

و قد ذکر فی کلامه تعالی من خواصّ العلم الیقینیّ بآیاته تعالی انکشاف ما وراء ستر الحسّ من حقائق الکون علی ما یشاء اللّه تعالی ، کما فی قوله : «کلاّ لَو تَعْلَمُونَ عِلْمَ الیَقینِ * لَتَرَوُنَّ الجَحیمَ» (14) و قوله : «کلاّ إنّ کِتابَ الأبْرارِ لَفی عِلِّیّینَ * و ما أدراکَ ما عِلِّیّونَ * کِتابٌ مَرْقومٌ * یَشْهَدُهُ المُقَرَّبونَ» . (15)

تفسیر العیّاشی_ به نقل از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام درباره آیه «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض ......... » _: حضرت باقر علیه السلام فرمود : آسمان ها برای او (ابراهیم علیه السلام ) مکشوف شد تا جایی که عرش و آنچه را بر آن است مشاهده کرد. زراره گفت : حتی آسمان ها و زمین و عرش و کرسی؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود : زمین برای او مکشوف شد تا جایی که آن را دید و نیز آسمان و آنچه در آن است و فرشته ای که آسمان را حمل می کند و کرسی و آنچه بر آن است، بر وی مکشوف گردید.

تفسیر:

در آیه «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض ......... » تا آخر آیه، ظاهر سیاق چنین می فهماند که کلمه «کذلک» اشاره به مطلبی دارد که آیه «و اذ قال ابراهیم لابیه آزر أ تتّخذ اصناماً آلهةً انّی اراک ......... » متضمن آن است، یعنی نشان دادن حقیقت به ابراهیم علیه السلام در این باره. پس معنای آیه چنین است : ما با این گونه نشان دادن، ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم.

به کمک این اشاره و آیه بعدی، یعنی «فلمّا جنّ علیه اللیل» که بر ارتباط آیه بعد آن با آیه قبلش دلالت دارد، معلوم می شود که کلمه «نُری» [با آنکه مضارع است ]برای حکایت از زمان گذشته است؛ نظیر کلمه «نرید» در آیه «و نرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض».

بنا بر این، معنای آیه چنین است : ما ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم و همین باعث شد که درباره بت ها با پدر و قوم خود احتجاج کند و گمراهی آنان را برایشان برملا کند و ما با این عنایت و موهبت، یعنی نشان دادن ملکوت، او را مدد می رساندیم و بر همین حال بود تا آنکه شب فرا رسید و چشمش به ستاره ای افتاد.

با توجه به این مطلب، سخن بعضی مفسران که گفته اند : جمله «و کذلک نری ......... » نظیر یک جمله معترضه است و به قبل و بعد خود ارتباطی ندارد و همچنین سخن برخی دیگر که گفته اند : مسأله نشان دادن ملکوت، نخستین بار هنگامی برای ابراهیم علیه السلام تحقق یافت که شب فرا رسید و او ستاره ای را دید ......... صحیح نیست و نباید به آن اعتنایی کرد.

و امّا معنای ملکوت آسمان ها و زمین؛ ملکوت همان مُلک است و مصدر می باشد؛ مانند کلمات طاغوت و جبروت. گو اینکه در مقایسه با مُلک، کلمه ملکوت معنا را با تأکید بیشتری می رساند، چنان که کلمات طاغوت و جبروت نیز نسبت به طغیان و جبر یا جبران تأکید بیشتری دارد.

قرآن نیز این واژه را درست به همان معنای لغوی آن به کار برده است، چنان که دیگر کلمات به کار رفته در کلام خدا نیز چنین است، منتها مصداق قرآنی آن با مصداق این کلمه در میان ما فرق می کند؛ زیرا ملک و ملکوت که نوعی سلطنت و فرمانروایی می باشد، در میان ما یک معنا و مفهوم فرضی و اعتباری است که آنچه باعث شده آن را اعتبار کنیم نیاز اجتماعی به وجود نظم در رفتارها و افراد انسانی است به طوری که به برقراری امنیّت و عدالت و توانمندی مسائل اجتماعی بینجامد و این معنا، همان گونه که پیوسته در جوامع انسانی مشاهده می کنیم، به خودی خود قابل انتقال و بخشیدن و غصب و تصرّف به قهر و غلبه می باشد.

این معنا، با آنکه قرار دادی و اعتباری است و اگر چه می توان درباره خدای متعال هم آن را از این جهت که حکومت حقیقی در جامعه بشری از آنِ خدای سبحان است، تصوّر کرد؛ چه آنکه خداوند می فرماید : «فرمان جز از آنِ خدا نیست» و نیز می فرماید : «در این [سرای ]نخستین و در آخرت، ستایش از آنِ اوست و فرمان، برای اوست»، امّا تحلیل معنای این ملک و فرمانروایی قراردادی و اعتباری روشن می کند که ریشه و ثبوتی در حقایق دارد که قابل زوال و انتقال نیست. همچنان که هر یک از ما مالک و اختیاردار خویش است. به این معنا که بر گوش و چشم و دیگر قوا و افعال خویش حاکم و مسلّط است و در آنها دخل و تصرّف می کند، به طوری که گوش و چشم او به تبع خواست و فرمان او می شنود و می بیند نه به تبع خواست و فرمان انسانی دیگر. و این معنا، حقیقتی است که شک نداریم که در وجود ما تحقّق دارد، تحققّی که غیر قابل زوال و انتقال می باشد؛ زیرا انسان مالک قوا و افعال خود است و این قوا و افعال، تماما، تابع وجود او و قائم به آن هستند و از وجود وی مستقل و بی نیاز نمی باشند. مثلاً چشم با اجازه انسانی می بیند که به وسیله آن نگاه می کند و گوش نیز با اجازه او می شنود و اگر انسان نبود، نه دیده ای در کار بود و نه دیدنی و نه گوشی و نه شنیدنی. در جامعه نیز فرد کاری که می کند در حقیقت با اجازه پادشاه یا زمامدار می کند و اگر این نیروی اداره کننده که زمام تمام امور جامعه در دست اوست نبود، جامعه و اجتماعی تشکیل نمی شد و اگر پادشاه یا زمامدار فردی را از عمل و تصرّفی باز دارد او نمی تواند سرپیچی کند. شکی نیست که این معنا عینا درباره خدای سبحان نیز که منشأ پیدایش موجودات و تدبیر نظام عالم می باشد، صادق است. هیچ مخلوقی نه در وجود خود از آفریدگارِ بلند مرتبه بی نیاز است و نه در توابع وجودش، یعنی قوا و افعال خویش، و هیچ گونه استقلالی از خود ندارد، چه در حال انفراد و چه در حال اجتماعش با سایر اجزای هستی. و ارتباط قوای جهان و آمیختگی این قوا با یکدیگر به نحوی است که این نظام عمومیِ مشهود را پدید می آورد.

خدای متعال می فرماید : «قل اللهم مالک الملک ؛ بگو، بار الها! تویی مالک ملک». نیز می فرماید : «للّه ملک السماوات و الأرض ؛ برای خداوند است مالکیت آسمان ها و زمین» و نیز می فرماید : «تبارک الذی بیده الملک و هو علی کلّ شی ء قدیر. الذی خلق الموت و الحیاة _ تا آنجا که می فرماید : _ الذی خلق سبع سماوات طباقا ؛ خجسته است آنکه فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست. همان که مرگ و حیات را آفرید ......... همان که هفت آسمان را طبقه طبقه بیافرید». این آیات _ همچنان که ملاحظه می کنید _ ملک و پادشاهی را به آفریدن تعلیل می کند. پس، بودنِ وجودِ موجودات از خداوند و انتساب وجود و واقعیت آنها به او ملاک تحقّق مُلک و پادشاهی خداست و این بدان معناست که دیگری در ملک خداوند شریک او نیست و از او به دیگری منتقل نمی شود و قابل انتقال و وا گذاری نیست، به طوری که خدا از آن صرف نظر کند و دیگری را جانشین خود گرداند.

این همان معنایی است که کلمه ملکوت در این آیه به آن تفسیر می شود : «انّما امره اذا أراد شیئا ان یقول له کن فیکون. فسبحان الذی بیده ملکوت کلّ شی ء ؛ چون به چیزی اراده فرماید، کارش این است که می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود. پس شکوهمند است آنکه ملکوت هر چیزی به دست اوست» ؛ زیرا آیه دوم روشن می سازد که ملکوت هر چیز همان کلمه «کُنْ / باش» است که خداوند سبحان آن را به آن شیئ می گوید و سخن خدا هم عین فعل او و ایجاد اشیاء است.

پس، روشن شد که ملکوت، همان وجود اشیاء است، از جهت انتساب و قائم بودن آنها به خداوند سبحان و این چیزی است که شرکت پذیر نمی باشد و تنها به خدای یگانه اختصاص دارد. بنا بر این، ربوبیّت که عبارت است از پادشاهی و تدبیر، نه قابل تفویض است و نه ملکیت آن به دیگری منتقل می شود.

به همین دلیل، نگریستن به ملکوت اشیاء و موجودات، انسان را قطعا به توحید رهنمون می شود؛ چنان که خدای متعال می فرماید : «آیا در ملکوت آسمان ها و زمین و آنچه خدا آفریده است، ننگریستند و اینکه شاید اجلشان نزدیک شده باشد؟ پس به کدام سخن، بعد از قرآن، ایمان می آورند؟» مضمون این آیه _ همچنان که ملاحظه می شود _ با مضمون آیه سوم سوره ملک که قبلاً ذکر شد، یکی است.

بنا بر این، روشن شد که مراد از نشان دادن ملکوت آسمان ها و زمین _ آن گونه که از تدبّر در دیگر آیات مربوطه به دست می آید _ عبارت است از راهنمایی کردن جان گرامی حضرت ابراهیم علیه السلام به مشاهده اشیاء از این جهت که وجودشان مستند به اوست و از آنجا که این استناد شرکت پذیر نیست، دیری نپایید که ابراهیم به این نتیجه رسید که هیچ مخلوقی نمی تواند ربوبیّت دیگری و تدبیر نظام و اداره امور عالم را به عهده داشته باشد؛ چه آنکه بت ها، مجسّمه هایی هستند که انسان، خودْ آنها را ساخته و نامگذاری کرده است و خدا بر حقانیّت آنها برهانی فرو نفرستاده است و موجودی که چنین وضعی داشته باشد نمی تواند ربّ و مالک انسانی باشد که آنها را ساخته است. اجرام سماوی مانند ستاره و ماه و خورشید نیز دستخوش دگرگونی می شوند؛ زیرا گاه برای انسان ظاهر می شوند و گاه از نظرش ناپدید می گردند. این موجودات نیز با چنین حال و روزی _ همچنان که خواهیم گفت _ نمی توانند فرمانروا و مدبّر هستی باشند.

آیه : «و لیکون من الموقنین» : حرف لام در «لیکون» برای تعلیل است و مجموع این جمله، عطف بر جمله دیگری است که حذف شده و تقدیرش چنین می باشد : لیکون کذا و کذا و لیکون من الموقنین» (تا چنین و چنان باشد و تا از یقین کنندگان باشد).

یقین، عبارت از علمی است که به هیچ رو با شکّ و تردید آمیخته نباشد. شاید مراد از آن، یقین به آیات و نشانه های خدا باشد؛ چنان که در جای دیگر می فرماید : «و جعلنا منهم ائمّة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون». این یقین، نتیجه اش یقینِ به نام های نیکو و صفات برین خداوند است.

به همین معناست آیاتی که خداوند در خصوص پیامبر صلی الله علیه و آله نازل کرده و فرموده است : «منزّه است خدایی که بنده خود را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی _ که پیرامون آن را برکت داده ایم _ سیر داد تا از نشانه های خود به او بنمایانیم» و «دیده اش منحرف نگشت و [از حدّ ]در نگذشت. به راستی که [برخی ]از بزرگ ترین آیات پروردگار خود را بدید». و امّا یقین به ذات متعالی پروردگار، قرآن کریم ساحت پروردگار را برتر از آن دانسته که شکّی به آن تعلق گیرد یا علمی بر آن احاطه یابد، بلکه در این جا پای تسلیم کامل در میان است.

قرآن کریم از جمله خواصّ و آثار علم یقینی به نشانه های خدای متعال را مکشوف شدن حقایق هستی در فراسوی پرده حسّ _ در حدّی که خداوند بخواهد _ ذکر کرده است. مثلاً در این آیه می فرماید : «هرگز چنین نیست، اگر علم الیقین داشتید. به یقین دوزخ را می دیدید» و نیز می فرماید : «نه چنین است، در حقیقت، کتاب نیکان در علّیین است. و تو چه دانی که علّیین چیست؟ کتابی است نوشته شده. مقرّبان آن را مشاهده می کنند».

ص :59


1- تفسیر العیّاشی : 1/364/35 .
2- الأنعام : 74 .
3- القصص : 5 .
4- الأنعام : 57 .
5- القصص : 70 .
6- آل عمران : 26 .
7- المائدة : 120 .
8- الملک : 1 _ 3 .
9- یس : 82 ، 83 .
10- الأعراف : 185 .
11- السجدة : 24 .
12- الإسراء : 1.
13- النجم : 17 ، 18 .
14- التکاثر : 5 ، 6 .
15- المیزان فی تفسیر القرآن : 7/169، و الآیات من سورة المطفّفین : 18_21.

ص :60

ص :61

ص :62

ص :63

ص :64

ص :65

ص :66

3657 - حُجُبُ المَلَکوتِ
3657 - پرده های ملکوت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی لَیلةِ الإسراءِ _: فلَمّا نَزَلتُ و انتَهَیتُ إلی سَماءِ الدُّنیا نَظَرتُ أسفَلَ مِنّی ، فإذا أنا برَهَجٍ و دُخانٍ و أصواتٍ ، فقلتُ : ما هذا یا جِبریلُ ؟ قالَ : و هذهِ الشَّیاطینُ یَحومونَ علی أعیُنِ بَنی آدمَ أن لا یَتَفکّروا فی مَلَکوتِ السَّماواتِ و الأرضِ، و لَو لا ذلکَ لَرأتِ العَجائبَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لولا أنَّ الشَّیاطینَ یَحُومونَ علی قُلوبِ بَنی آدمَ لَنَظَروا إلی مَلَکوتِ السَّماءِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :طُوبی لِلمَساکینِ بالصَّبرِ ، و هُمُ الّذینَ یَرَونَ مَلَکوتَ السَّماواتِ و الأرضِ . (3)

(4)

3657

پرده های ملکوت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در شب معراج _فرمود : چون به پایین آمدم و به آسمان دنیا رسیدم ، به پایین تر از خود نگریستم، ناگاه با ابر و غبار و دود و هیاهویی مواجه شدم. گفتم : جبرئیل این ها چیست؟ گفت : این ها شیطان هایند که بر فراز چشمان آدمیان می چرخند تا که آنان در ملکوت آسمان ها و زمین نیندیشند و اگر چنین نبود شگفتی ها می دیدند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نبود که شیطان ها بر گرد دل های آدمیان می چرخند، هر آینه آنان ملکوت آسمان ها را می دیدند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا مستمندان شکیبا! آنهایند که ملکوت آسمان ها و زمین را می بینند.

ص :67


1- کنز العمّال : 31861 .
2- المحجّة البیضاء : 2/125 ، و فی هامشه : أخرجه أحمد عن أبی هریرة باختلاف ، و قوله : «یحومون»: حامَ الطائرُ حولَ الشیء حوما إذا دار (مجمع البحرین : 1/477).
3- الکافی : 2/263/13 .
4- (انظر) القلب : باب 3335 ، 3344 .

ص :68

496 - الإملاء

496 - مهلت دهی خدا
اشاره

(1)

(2)

ص :69


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 377 باب 139 «الإملاء و الإمهال علَی الکفّار». بحار الأنوار : 73 / 387 باب 141 «وقت ما یُغلّظ علَی العبد فی المعاصی و استدراج اللّه تعالی».
2- انظر: عنوان 482 «الامتحان». البلاء : باب 411 ، النعمة : باب 3852 ، الظلم : باب 2422.

3658 - الإملاءُ
3658 - مهلت دادن

الکتاب :

«وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْما وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ» . (1)

«وَ أَصْحَابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسَی فَأَمْلَیْتُ لِلْکَافِرینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ * فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أهْلَکْنَاهَا وَ هِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ * أَ فَلَمْ یَسِیرُوُا فِی الأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ * وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ و إِنَّ یَوْما عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ * وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَهَا وَ هِیَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» . (2)

(3)

3658

مهلت دادن

قرآن :

«و البته نباید کسانی که کافر شده اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت می دهیم، برای آنان نیکوست. ما فقط به ایشان مهلت می دهیم تا بر گناه [خود ]بیفزایند و [آن گاه ]عذابی خفّت آور خواهند داشت».

«و [نیز] اهل مدین. و موسی تکذیب شد. پس کافران را مهلت دادم، سپس [گریبان ]آنها را گرفتم. بنگر، عذاب من چگونه بود؟ و چه بسیار شهرها را _ که ستمکار بودند _ هلاکشان کردیم و [اینک] آن شهرها سقف هایشان فرو ریخته است، و [چه بسیار ]چاه های متروک و کوشک های افراشته را. آیا در زمین گردش نکردند تا دل هایی داشته باشند که با آن خرد ورزند، یا گوش هایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشم ها کور نیست لیکن دل هایی که در سینه هاست کور است. و از تو با شتاب تقاضای عذاب می کنند، با آنکه هرگز خدا خلاف وعده اش نمی کند و در حقیقت، یک روز نزد پروردگار تو مانند هزار سال است از آنچه شما می شمرید. و چه بسا شهری که مهلتش دادم در حالی که ستمکار بود، سپس [گریبان] آن را گرفتم. و فرجام به سوی من است».

ص :70


1- آل عمران : 178 .
2- الحجّ : 44 _ 48 .
3- (انظر) آل عمران : 196 ، 197 ، المائدة : 71 ، الأنعام : 44 ، الأعراف : 94 ، 95 ، 182 ، 183 ، التوبة : 85، یونس : 11 ، هود : 48 ، الرعد : 32 ، الحِجر : 3 ، النحل : 61 ، الکهف : 58 ، مریم : 84 ، طه : 129 _ 131، لأنبیاء : 44، 111 ، المؤمنون : 54، 55 ، الفرقان: 18، الشعراء: 146، 205_207، العنکبوت: 53، لقمان : 24 ، فاطر : 45 ، یس : 43 ، 44 ، غافر : 4 ، 5، فصّلت : 45 ، الشوری : 21 ، الزخرف : 29، الذاریات : 43 ، 44 ، القلم : 45 ، المدّثّر : 11 _ 16، المرسلات : 46 ، الطارق : 15 _ 17 .

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما ابتَلَی اللّهُ أحَدا بمِثلِ الإملاءِ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :و طالَ الأمَدُ بِهِم لیَستَکمِلوا الخِزیَ ، و یَستَوجِبوا الغِیرَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أملَی اللّه عَزَّ و جلَّ لِفِرعَونَ ما بینَ الکَلِمَتَینِ : قَولِهِ : «أنا رَبُّکُمُ الأعلی» (3) و قَولِهِ : «ما عَلِمْتُ لَکُم مِن إلهٍ غَیری» (4) أربَعینَ سَنَةً ، ثُمّ أخَذَهُ اللّهُ نَکالَ الآخِرَةِ و الاُولی ، و کانَ بَینَ أن قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لِموسی و هارونَ علیهما السلام: «قَدْ اُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما» (5) و بَینَ أن عَرَّفَهُ اللّهُ تعالی الإجابَةَ أربَعینَ سَنةً . (6)

بحار الأنوار عن الحسین بن الحسن :قلتُ لأبی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام : إنّی تَرَکتُ ابنَ قِیاما (7) مِن أعدی خَلقِ اللّهِ لکَ، قالَ : ذلکَ شَرٌّ لَهُ . قلتُ : ما أعجَبَ ما أسمَعُ مِنکَ جُعِلتُ فِداکَ ! قالَ : أعجَبُ مِن ذلکَ إبلیسُ ، کانَ فی جِوارِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی القُربِ مِنهُ ، فأمَرَهُ فأبی و تَعَزّزَ و کانَ مِن الکافِرینَ ، فأملَی اللّهُ لَهُ . و اللّهِ ، ما عَذَّبَ اللّهُ بشیءٍ أشَدَّ مِن الإملاءِ . و اللّهِ یا حسینُ ما عذَّبَهُمُ اللّهُ بشیءٍ أشَدَّ من الإملاءِ . (8)

حدیث :

امام علی علیه السلام :خداوند هیچ کس را به چیزی همانند مهلت دادن به او، آزمایش نکرده است.

امام علی علیه السلام :و روزگارشان به درازا کشید تا خواری را به نهایت رسانند و خود را مستوجب دگرگونی ها (زوال نعمت ها) گردانند.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به فرعون،از این سخن او که گفت : «پروردگار بزرگتر شما منم» تا این سخنش : «من جز خویشتن برای شما خدایی نمی شناسم» چهل سال مهلت داد و آن گاه او را به کیفر دنیا و آخرت گرفتار ساخت و [نیز] از زمانی که خداوند عزّ و جلّ به موسی و هارون علیهما السلام فرمود : «هر آینه دعای شما را پذیرفتم» تا زمانی که خدای متعال [نتیجه ]اجابت را بر او معلوم ساخت، چهل سال طول کشید.

بحار الأنوار_ به نقل از حسین بن الحسن _: به امام رضا علیه السلام عرض کردم : من ابن قیاما (9) را در حالی ترک کردم که از جمله دشمن ترین خلق خدا با تو بود حضرت فرمود : این برای خود او بد است. عرض کردم : فدایت شوم، سخن عجیبی از شما می شنوم! حضرت فرمود : عجیب تر از این، ابلیس است. او در جوار قرب خداوند عزّ و جلّ بود و خداوند به وی فرمان داد، امّا از فرمان خدا سرباز زد و بزرگی فروخت و از کافران شد. پس، خداوند به او مهلت داد. به خدا قسم که خدا به چیزی سخت تر از مهلت دادن [کسی را ]عذاب نکرده است. ای حسین! به خدا سوگند که خدا آنها را به چیزی سخت تر از مهلت دادن عذاب نکرده است.

ص :71


1- نهج البلاغة : الحکمة 116 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 150 .
3- . النازعات : 24 .
4- القصص : 38 .
5- . یونس : 89 .
6- الخصال : 539/11 .
7- هو الحسین بن قیاما الواقفیّ، کان یجحد أبا الحسن الرضا علیه السلام ، (کما فی هامش المصدر) .
8- بحار الأنوار : 5/216/3 .
9- منظور حسین بن قیامای واقفی است که امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار می کرد، ر. ک: (حاشیه بحار الأنوار).

الدرّ المنثور عن یزید بن مَیسَرةَ :أجِدُ فیما أنزَلَ اللّهُ علی موسی : أ یَفرَحُ عَبدی المؤمنُ أن أبسُطَ لَهُ الدُّنیا و هُو أبعَدُ لَهُ مِنّی ، أو یَجزَعُ عَبدی المؤمنُ أن أقبِضَ عَنهُ الدّنیا و هُو أقرَبُ لَهُ منّی ؟! ثُمّ تَلا : «أ یَحْسَبونَ أ نَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِن مالٍ و بَنینَ * نُسارِعُ لَهُمْ فی الخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرونَ» (1) . (2)

التّفسیر :

قوله تعالی : «و لا یَحْسَبنَّ الّذینَ کَفَروا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ......... » (3) لمّا طیّب نفس نبیّه فی مسارعة الکفّار فی کفرهم _ أنّ ذلک فی الحقیقة تسخیر إلهیّ لهم لینساقوا إلی حیث لا یبقی لهم حظّ فی الآخرة _ عطف الکلام إلَی الکفّار أنفسهم ، فبیّن أنّه لا ینبغی لهم أن یفرحوا بما یجدونه من الإملاء و الإمهال الإلهیّ ؛ فإنّ ذلک سَوق لهم بالاستدراج إلی زیادة الإثم ، و وراء ذلک عذاب مهین لیس معه إلاّ الهوان ، کلّ ذلک بمقتضی سنّة التّکمیل . (4)

الدرّ المنثور_ به نقل از یزید بن میسره _: در میان مطالبی که خداوند بر موسی نازل کرده است، این جملات را دیده ام : آیا بنده مؤمنِ من از اینکه دنیا را به رویش بگشایم و این کار مایه دوری او از من شود شادمان می گردد؟ یا بنده مؤمنم از اینکه دنیا را از او بگیرم و بدین وسیله به من نزدیک شود بی تابی می کند؟ سپس این آیه را تلاوت کرد : «آیا می پندارند که آنچه از مال و پسران که بدیشان مدد می دهیم. [از آن روی است که ]می خواهیم به سودشان در خیرات شتاب ورزیم؟ [نه] بلکه نمی فهمند».

تفسیر

آیه «و لا یحسبنّ الذین کفروا انما نملی لهم خیرا لا نفسهم ......... »، پس از آنکه خداوند پیامبر خود را درباره شتاب کفّار در کفرشان دلداری داد که این کار در حقیقت تسخیری الهی نسبت به کفّار است تا بدان جا رسند که هیچ بهره ای در آخرت نداشته باشند، سخن را متوجه خود کفّار کرد و روشن ساخت که اگر خداوند به آنها مهلت و فرصتی می دهد، نباید خوشحال شوند؛ زیرا این مهلت ها آنها را به تدریج به سوی گناهان بیشتر سوق می دهد و در پس این مهلت دهی، عذابی خوار کننده است که جز خفت و سر افکندنی به همراه ندارد. این جریان به تمامی طبق قانون و سنّت تکامل است.

ص :72


1- المؤمنون : 55 و 56 .
2- الدرّ المنثور : 6/104 .
3- آل عمران : 178 و الأنفال : 59 .
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/79 .

ص :73

ص :74

497 - الاستِمناء

497 - خود ارضایی
اشاره

(1)

ص :75


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 95 باب 80 «الاستِمناء». بحار الأنوار : 104 / 30 باب 32 «الخَضْخَضة و الاستِمناء». وسائل الشیعة : 18 / 574 باب 3 «مَن استمنی فعلیه التعزیر».

3659 - الاستِمناءُ
3659 - خود ارضایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألاَ لَعنَةُ اللّهِ و الملائکةِ و النّاسِ أجمَعینَ علی مَنِ انتَقَصَ شیئا مِن حَقّی ......... و علی ناکِحِ البَهیمَةِ ، و علی ناکِحِ یَدِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ناکِحُ الکَفِّ مَلعونٌ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ و لا یَنظُرُ إلَیهِم و لا یُزَکِّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألیمٌ : النّاتِفُ شَیبَهُ ، و النّاکِحُ نفسَهُ ، و المَنکوحُ فی دُبُرِهِ . (3)

بحار الأنوار :قال الإمام الصادق علیه السلام _ لمّا سُئلَ عن الخَضخَضةِ _ : إثمٌ عَظیمٌ قد نَهَی اللّهُ تعالی عَنهُ فی کتابهِ ، و فاعِلُهُ کناکِحِ نفسِهِ ، و لو عَلِمتُ بمَن یَفعَلُهُ ما أکَلتُ مَعهُ . فقالَ السّائلُ : فَبیِّنْ لی یا بنَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن کتابِ اللّهِ نَهیَهُ . فقالَ : قولُ اللّهِ : «فمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلکَ فأُولئکَ هُمُ العادُونَ» (4) و هُو مِمّا وراءَ ذلکَ . (5)

3659

خود ارضایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی، بر کسی باد که چیزی از حق مرا پایمال کند ......... و بر کسی که با حیوان نزدیکی کند و بر کسی که با دست خود ازدواج (خود ارضایی) کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نکاح کننده با دست خود، ملعون است.

امام صادق علیه السلام :سه کس اند که خداوند روز قیامت نه با آنها سخن می گوید، نه به آنان نگاه می کند و نه پاکشان می خواند و عذابی دردناک دارند : کسی که موی سپید خود را بکند، کسی که با خود ازدواج (خود ارضایی) کند و کسی که لواط دهد.

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام _ در پاسخ به سؤال از استمناء _ فرمود : گناه بزرگی است که خدای متعال در کتاب خود از آن نهی فرموده است و کننده این کار مانند کسی است که با خودش ازدواج کند. اگر بدانم کسی این کار را می کند هرگز با او غذا نمی خورم. سؤال کننده پرسید : یا بن رسول اللّه ، در کجای کتاب خدا از این عمل نهی شده است؟ حضرت فرمود : این سخن خداوند که می فرماید : «پس، هر که فراتر از این جوید، آنان از حدّ گذرندگانند» و این عمل از مصادیق «فراتر از این» است.

ص :76


1- کنز العمّال : 44057 .
2- عوالی اللآلی : 1/260/38 .
3- بحار الأنوار : 79/95/1 .
4- المؤمنون : 7 .
5- بحار الأنوار : 104/30/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام اُتِیَ برَجُلٍ عَبَثَ بذَکَرِهِ ، فضَرَبَ یَدَهُ حتَّی احمَرّت ، ثُمّ زَوَّجَهُ مِن بَیتِ المالِ . (1)

امام صادق علیه السلام :مردی را که با آلت خود بازی کرده بود نزد امیر مؤمنان علیه السلام آوردند. حضرت به دست او [تازیانه ]زد تا جایی که سرخ شد. آن گاه از محل بیت المال برایش زن گرفت.

ص :77


1- الکافی : 7/265/25 .

ص :78

498 - الموت

498 - مرگ
اشاره

(1)

(2)

ص :79


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6 / 116 باب 1 «حکمة الموت و حقیقته». کنز العمّال : 15 / 542 _ 762 «کتاب الموت و أحوال تقع بعده». وسائل الشیعة : 2 / 621 «أبواب الاحتضار». بحار الأنوار : 81 / 170 _ 397 ، 82 / 1 _ 186 «أبواب الجنائز».
2- انظر: عنوان 4 «الأجل» ، 37 «البرزخ» ، 427 «القبر» ، 374 «المعاد». 210 «زیارة القبور» ، 280 «الشهادة فی سبیل اللّه » ، 306 «المصیبة». الحجّ : باب 714 ، الذَّنْب : باب 1391 ، الزکاة : باب 1582. العلم : باب 2797 ، الفقر : باب 3172 ، الصدقة : باب 2194.

3660 - المَوتُ
3660 - مرگ

الکتاب :

«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا ماتَ أحَدُکُم فَقَد قامَت قِیامَتُهُ، فاعبُدوا اللّهَ کأنَّکُم تَرَونَهُ، و استَغفِروهُ کلَّ ساعَةٍ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ماتَ أحَدُکُم فَقد قامَت قِیامَتُهُ ، یَری ما لَهُ مِن خَیرٍ و شَرٍّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا النَّذیرُ ، و المَوتُ المُغِیرُ ، و السّاعَةُ المَوعِدُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :المَوتَ المَوتَ ! ألا و لا بُدَّ مِن المَوتِ ، جاءَ المَوتُ بما فیهِ ، جاءَ بالرَّوحِ و الرّاحَةِ و الکَرَّةِ المُبارَکةِ إلی جَنَّةٍ عالِیَةٍ لأهلِ دارِ الخُلودِ ، الّذینَ کانَ لَها سَعیُهُم و فیها رغبَتُهُم . و جاءَ المَوتُ بما فیهِ بالشِّقوَةِ و النَّدامَةِ و بالکَرَّةِ الخاسِرَةِ إلی نارٍ حامیَةٍ لأهل دارِ الغُرورِ ، الّذینَ کانَ لَها سَعیُهُم و فیها رغبَتُهُم . (5)

3660

مرگ

قرآن :

«همان [خدایی] که مرگ و زندگی را بیافرید، تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما بمیرد، قیامتش بر پا شود. پس خدا را چنان بپرستید که انگار او را می بینید و هر لحظه از او آمرزش بخواهید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه یکی از شما بمیرد، قیامتش برپا شده است، خوبی ها و بدی های خود را می بیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من بیم دهنده هستم و مرگ شبیخونْ زننده و قیامت وعده گاه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ [را در نظر آورید]، مرگ را! بدانید که از مرگ گریزی نیست. مرگ آنچه دارد با خود می آورد : خوشی و آسایش و رستاخیزی خجسته به سوی بهشتی برین را برای اهل سرای جاودانی می آورد؛ همانان که برای این سرای کار می کردند و بدان رغبت می ورزیدند و مرگ، بدبختی و پشیمانی و رستاخیزی زیانبار به سوی آتشی سوزان را برای طالبانِ سرایِ فریب می آورد؛ همانان که برای این سرای می کوشیدند و بدان رغبت می ورزیدند.

ص :80


1- الملک : 2 .
2- کنز العمّال : 42748 .
3- کنز العمّال : 42123 .
4- تنبیه الخواطر : 1/280 .
5- الکافی : 3/257/27 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ علی شیءٍ بَعثَهُ اللّهُ علَیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یُبعَثُ کلُّ عَبدٍ علی ما ماتَ علَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المُسلمُ إذا حَضَرَتهُ الوَفاةُ سَلَّمَتِ الأعضاءُ بَعضُها علی بَعضٍ ، تقولُ : علَیکَ السَّلامُ تُفارِقُنی و اُفارِقُکَ إلی یَومِ القِیامَةِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِکُلِّ حَیٍّ مَوتٌ . (4)

عنه علیه السلام :المَوتُ أوَّلُ عَدلِ الآخِرَةِ . (5)

عنه علیه السلام :بالمَوتِ تُختَمُ الدُّنیا . (6)

عنه علیه السلام :المَوتُ بابُ الآخِرَةِ . (7)

عنه علیه السلام :خَلَقَ الآجالَ فأطالَها و قَصَّرَها ، و قَدَّمَها و أخَّرَها ، و وَصَلَ بالمَوتِ أسبابَها ، و جَعَلَهُ خالِجا لأشطانِها (8) ، و قاطِعا لِمَرائرِ أقرانِها (9) . (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با هر چیزی [از اعمال و صفات ]بمیرد، خداوند او را با همان برمی انگیزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر بنده ای، با همان چیزی برانگیخته می شود که مرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمان هر گاه مرگش فرا رسد، اعضای بدنش از یکدیگر خداحافظی می کنند و می گویند: بدرود، تا روز قیامت از هم جدا می شویم.

امام علی علیه السلام :هر زنده ای را مرگی است.

امام علی علیه السلام :مرگ، آغاز عدالتِ آخرت است.

امام علی علیه السلام :با مرگ، دنیا پایان می پذیرد.

امام علی علیه السلام :مرگ، دروازه آخرت است.

امام علی علیه السلام :مدّت عمرها را معیّن فرمود و آنها را دراز و کوتاه و دیر و زود قرار داد و طناب های آن را به مرگ وصل کرد و مرگ را کِشنده طناب های بلند عمرها و گسلنده رشته های ریسمان های آنها قرار داد.

ص :81


1- . کنز العمّال : 42721 .
2- کنز العمّال : 42722 .
3- . کنز العمّال : 42184 .
4- غرر الحکم : 7286 .
5- . غرر الحکم : 1435 .
6- نهج البلاغة: الخطبة156.
7- . غرر الحکم : 319 .
8- جعل الموت خالجا لأشطانها : أی مسرعا فی أخذ حبالها (النهایة : 2/59) .
9- المرائر : الحبال المفتولة علی أکثر من طاق، واحدها: مریر و مریرة، القِران : أی مشدودین أحدهما إلی الآخر بحبل ، و القَرَنُ : الحبل الذی یشّدان به (النهایة : 4/317 و ص 53) .
10- نهج البلاغة : الخطبة 91 .

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الّذی شَرَعَ الإسلامَ فسَهَّلَ شَرائعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ......... التَّصدیقُ مِنهاجُهُ ، و الصّالِحاتُ مَنارُهُ ، و المَوتُ غایَتُهُ ، و الدُّنیا مِضمارُهُ ، و القِیامَةُ حَلبَتُهُ ، و الجَنَّةُ سُبقَتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ المَوتَ هادِمُ لَذّاتِکُم ، و مُکَدِّرُ شَهَواتِکُم ، و مُباعِدُ طَیّاتِکُم ، زائرٌ غیرُ مَحبوبٍ ، و قَرنٌ غیرُ مَغلوبٍ ، و واتِرٌ غیرُ مَطلوبٍ ، قد أعلَقَتکُم حَبائلُهُ ......... فیُوشِکُ أن تَغشاکُم دَواجی ظُلَلِهِ ، و احتِدامُ عِلَلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إن للّهِ مَلَکا یُنادی فی کلِّ یَومٍ : لِدُوا لِلمَوتِ ، و اجمَعوا لِلفَناءِ ، و ابنُوا لِلخَرابِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أشَدُّ ساعاتِ ابنِ آدمَ ثلاثُ ساعاتٍ : السّاعَةُ التی یُعایِنُ فیها ملَکَ المَوتِ ، و السّاعَةُ الّتی یَقومُ فیها مِن قَبرِهِ ، و السّاعَةُ التی یَقِفُ فیها بینَ یَدَیِ اللّهِ تبارکَ و تعالی ، فإمّا إلَی الجَنّةِ ، و إمّا إلَی النّارِ ......... . (4)

امام علی علیه السلام :ستایش خدایی را که شریعت اسلام را بنا نهاد و آبشخورهای آن را برای کسی که بخواهد از آن آب بنوشد، آسان و هموار گردانید ......... شاهراه آن تصدیق است و مناره اش کارهای نیکو و پایانش مرگ و دنیا میدان مسابقه آن و قیامت محلّ گرد آمدن مسابقه دهندگانش و بهشت جایزه اش.

امام علی علیه السلام :مرگ برهم زننده خوشی های شماست و تیره کننده شهوت های شما و دور کننده شما از هدف هایتان. میهمانی نا خواستنی ، و هماوردی شکست نا پذیر و خونریزی بازخواست نشدنی است. شما را در دام های خود افکنده است ......... نزدیک است که تاریکی سایه های مرگ و شدّت دردهای آن شما را فراگیرد.

امام علی علیه السلام :خداوند فرشته ای دارد که هر روز ندا می دهد : بزایید برای مردن، و گرد آورید برای نابودی و بسازید برای ویرانی.

امام زین العابدین علیه السلام :سخت ترین لحظات آدمی سه لحظه است : لحظه ای که ملک الموت را می بیند، و لحظه ای که از گورش برمی خیزد ، و لحظه ای که در برابر پروردگار خود _ تبارک و تعالی _ می ایستد، پس یا سوی بهشت می رود یا سوی دوزخ .........

ص :82


1- . نهج البلاغة : الخطبة 106.
2- نهج البلاغة : الخطبة 230 .
3- . نهج البلاغة : الحکمة 132.
4- الخصال : 119/108 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ قَوما أتَوا نَبیّا فقالُوا : اُدعُ لَنا ربَّکَ یَرفَعْ عنّا المَوتَ ، فدَعا لَهُم فَرفَعَ اللّهُ تبارکَ و تعالی عنهُمُ المَوتَ، و کَثُروا حتّی ضاقَت بهِمُ المَنازِلُ و کَثُرَ النَّسلُ ، و کانَ الرّجُلُ یُصبِحُ فیَحتاجُ أن یُطعِمَ أباهُ و اُمَّهُ و جَدَّهُ و جَدَّ جدِّهِ و یُرضِیَهُم (1) و یَتعاهَدَهُم ، فشُغِلوا عن طَلَبِ المَعاشِ ، فأتَوهُ فقالوا : سَلْ ربَّکَ أن یَرُدَّنا إلی آجالِنا الّتی کُنّا علَیها ، فسَألَ ربَّهُ عَزَّ و جلَّ فَرَدَّهُم إلی آجالِهِم . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ أوحَشَ ما یکونُ هذا الخَلقُ فی ثلاثةِ مَواطِنَ : یَومَ یُولَدُ و یَخرُجُ مِن بَطنِ اُمّهِ فیَرَی الدُّنیا ، و یَومَ یَموتُ فیُعایِنُ الآخِرَةَ و أهلَها ، و یَومَ یُبعَثُ فیَری أحکاما لَم یَرَها فی دارِ الدُّنیا ......... . (3)

امام صادق علیه السلام :گروهی نزد پیغمبری آمدند و گفتند : دعا کن پروردگارت مرگ را از ما بردارد. آن پیامبر برایشان دعا کرد. پس خداوند تبارک و تعالی مرگ را از آن جماعت برداشت. جمعیتشان چندان زیاد شد که خانه ها بر آنان تنگ گشت و نسلشان افزایش یافت. [به طوری که ]صبح که می شد مرد [خانه] مجبور بود پدر و مادر و پدر بزرگ و پدر بزرگِ پدر بزرگش را غذا بدهد و آنها را راضی گرداند [یا به نظافت آنها برسد] و به ایشان رسیدگی نماید. لذا از کسب و کار باز ماندند. این بود که آمدند و گفتند : از پروردگارت بخواه ما را به عمرهایی که داشتیم برگرداند. آن پیغمبر از پروردگارش عزّ و جلّ، چنین تقاضا کرد و خداوند آنها را به مدّت های [معیّن شده ]عمرشان باز گرداند.

امام رضا علیه السلام :وحشتناک ترین زمان برای این موجود (انسان) سه جاست : روزی که زاده می شود و از شکم مادرش بیرون می آید و دنیا را می بیند، و روزی که می میرد و آخرت و اهل آن را مشاهده می کند، و روزی که برانگیخته می شود و احکامی را می بیند که در سرای دنیا ندیده است ......... .

ص :83


1- فی نسخة «و یربّیهم» و فی نسخ اُخری «و یوضّیهم» . (کما فی هامش المصدر).
2- التوحید : 401/4 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 1/257/11 .

التّفسیر :

قوله تعالی : «الّذی خَلَقَ المَوتَ و الحَیاةَ لِیَبلُوَکُمْ أیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلاً و هُوَ العَزیزُ الغَفورُ» ، الحیاة کون الشّیء بحیث یشعر و یرید، و الموت عدم ذلک ، لکنّ الموت _ علی ما یظهر من تعلیم القرآن _ انتقال من نشأة من نشآت الحیاة إلی نشأة اُخری کما تقدّم استفادة ذلک من قوله تعالی : «نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ المَوتَ _ إلی قولهِ : _ فیما لا تَعلمونَ» (1) ، فلا مانع من تعلّق الخلق بالموت کالحیاة . علی أنّه لو اُخذ عدمیّا کما عند العرف فهو عدم ملکة الحیاة و له حظّ من الوجود یصحّح تعلّق الخلق به ، کالعمی من البصر و الظّلمة من النّور . و قوله : «لِیَبلُوَکُمْ أیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلاً» ، غایة خلقه تعالی الموت و الحیاة ، و البلاء الامتحان . و المراد أنّ خلقکم هذا النّوع من الخلق _ و هو أنّکم تحیَون ثمّ تموتون _ خلق مقدّمیّ امتحانیّ یمتاز به منکم من هو أحسن عملاً من غیره . و من المعلوم أنّ الامتحان و التّمییز لا یکون إلاّ لأمرٍ ما یستقبلکم بعد ذلک، و هو جزاء کلّ بحسب عمله .

و فی الکلام مع ذلک إشارة إلی أنّ المقصود بالذّات من الخلقة هو إیصال الخیر من الجزاء ، حیث ذکر حسن العمل و امتیاز من جاء بأحسنه ؛ فالمحسنون عملاً هم المقصودون بالخلقة، و غیرهم مقصودون لأجلهم .

و قد ذیّل الکلام بقوله : «و هُوَ العَزیزُ الغَفورُ» فهو العزیز لأنّ الملک و القدرة المطلقین له وحده فلا یغلبه غالب ، و ما أقدر أحدا علی مخالفته إلاّ بلاءً و امتحانا و سینتقم منهم . و هو الغفور لأنّه یعفو عن کثیرٍ من سیّئاتهم فی الدّنیا و سیغفر کثیرا منها فی الآخرة کما وعد .

و فی التّذییل بالاسمَین مع ذلک تخویف و تطمیع علی ما یدعو إلی ذلک سیاق الدعوة .

و اعلم أنّ مضمون الآیة لیس مجرّد دعویً خالیةٍ عن الحجّة یراد بهِ التّلقین کما ربّما یُتوهّم بل هی مقدّمة قریبة من الضّرورة _ أو هی ضروریّة _ تستدعی الحکم بضرورة البعث للجزاء ؛ فإنّ الإنسان المتلبّس بهذه الحیاة الدنیویّة الملحوقة للموت لا یخلو من أن یحصل له وصف حسن العمل أو خلافه ، و هو مجهّز بحسب الفطرة بما لولا عروض عارض السّوء لساقه إلی حسن العمل ، و قلّما یخلو إنسان من حصول أحد الوصفَین کالأطفال و من فی حکمهم .

و الوصف الحاصل المترتّب علی وجود الشیء الساری فی أغلب أفراده غایة فی وجوده مقصودة فی إیجاده ، فکما أنّ الحیاة النّباتیّة لشجرة کذا إذ کانت تؤدّی فی الغالب إلی إثمارها ثمرة کذا یعدّ ذلک غایة لوجودها مقصودة منها، کذلک حسن العمل و الصلاح غایة لخلق الإنسان . و من المعلوم أیضا أنّ الصّلاح و حسن العمل لو کان مطلوبا لکان مطلوبا لغیره لا لنفسه ، و المطلوب بالذّات الحیاة الطیّبة التی لا یشوبها نقص و لا یعرضها لغو و لا تأثیم ، فالآیة فی معنی قوله : «کلُّ نَفْسٍ ذائقَةُ المَوتِ و نَبْلوکُمْ بِالشّرِّ و الخَیرِ فِتْنَةً» (2) . (3)

تفسیر

آیه «الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایّکم احسن عملاً و هو العزیز الغفور»، حیات یعنی اینکه موجود به گونه ای باشد که حسّ و اراده داشته باشد و موت و مرگ به معنای فقدان این دو خصیصه است. مرگ، آن گونه که از آموزش های قرآن بر می آید، عبارت است از انتقال از یک مرحله زندگی به مرحله ای دیگر و این مطلب، چنان که پیشتر گفتیم، از این آیه استفاده می شود : «ماییم که میان شما مرگ را مقدّر کرده ایم _ تا آنجا که می فرماید : _ و شما را [به صورت] آنچه نمی دانید پدیدار گردانیم». بنا بر این، مانعی ندارد که مرگ نیز همچون زندگی آفریده شود.

با این حال، اگر مرگ را، چنان که در عرف نیز چنین است، یک امر عدمی بگیریم، در این صورت مرگ، عدم ملکه زندگی است و بهره ای از وجود دارد که تعلّق گرفتن آفرینش را به آن صحّت می بخشد. مانند نسبت کوری به بینایی و تاریکی به روشنایی [که نسبت عدم ملکه است].

جمله «لیبلوکم ایّکم احسن عملاً» بیانگر هدف خداوند از آفریدن مرگ و زندگی است. و «بلاء» به معنای آزمایش و امتحان می باشد. مقصود این است که این نوع آفرینش شما _ یعنی اینکه زندگی می کنید و سپس می میرید _ یک آفرینش مقدّماتی آزمایشی است که معلوم می کند کدام یک از شما بهتر از دیگری عمل می نماید. پیداست که امتحان و تمیز دادن تنها برای چیزی است که بعداً با آن روبه رو می شوید و آن پاداش دادن به هر کس به فراخور عمل اوست.

به علاوه، در این جمله اشاره ای به این نکته است که مقصود اصلی از آفرینش، رساندن پاداش نیک است؛ چرا که از کار نیک و ممتاز شدن کسی که کار بهتر کند سخن به میان آورده است. بنا بر این، مقصود از خلقت همان نیکوکارانند و خلقت دیگران به خاطر آنها صورت گرفته است.

خداوند گفتار خود را با جمله «و اوست چیره نا پذیر آمرزنده» ختم کرده است و او عزیز و چیره ناشدنی است، چون پادشاهی و قدرت مطلق تنها از آنِ اوست و از این رو، هیچ نیرویی بر او چیره نمی آید و به هر کس توان مخالفت با خود را داده فقط برای آزمایش و امتحان است و به زودی از آنان انتقام خواهد گرفت. اوست آمرزنده؛ زیرا در دنیا بسیاری از گناهانِ آنان را می بخشد و در آخرت نیز، همچنان که وعده داده است، بسیاری از گناهان را خواهد آمرزید.

افزون بر این، آوردن دو نام «عزیز» و «غفور»، گونه ای بیم و امید دادن به آن چیزی است که آیه بدان فرا می خواند.

باید دانست که مضمون آیه، صرف یک ادّعای بدون دلیل، که هدف از آن تلقین باشد، نیست؛ چنان که ممکن است این گونه توهّم شود. بلکه یک مقدّمه تقریباً ضروری _ یا کاملاً ضروری _ است که مستلزم حکم به ضرورت رستاخیز برای پاداش و سزاست؛ چه، انسانی که جامه این حیات دنیویِ منجرِّ به مرگ بر قامت او پوشانده شده از دو حال خارج نیست : یا به وصف نیکوکار بودن متّصف می شود یا به وصف خلاف آن هرچند سرشت انسان طوری ساخته و مجهّز شده است که اگر مانعی پیش نیاید، به سمت کار نیک پیش می رود. همه انسان ها به استثنای کودکان و کسانی که در حکم آنها هستند، لا جرم یا نیکو کارند یا بدکار و از متّصف شدن به یکی از این دو وصف خالی نیستند.

وصف و حالتی که مترتّب بر وجود شی ء است و در اغلب افراد آن جاری و ساری است، غایت وجود او و مقصود از ایجاد وی می باشد. مثلاً همان گونه که حیات نباتیِ یک درخت اگر غالباً به میوه دادن آن منجر شود، این میوه غایت وجود آن درخت و مقصود از آن به شمار می آید، نیکوکاری و صلاح نیز غایت و هدف خلقت انسان است. و این نکته نیز معلوم است که پاکی و نیکوکاری اگر مطلوب باشد، در واقع مطلوب بالذات نیست. بلکه هدف از آن چیز دیگری است، و آنچه مطلوب بالذات می باشد آن حیات پاک و پاکیزه ای است که نه آمیخته به نقص و کاستی است و نه در معرض بیهودگی و گناهکاری قرار می گیرد. آیه مورد بحث با آیه «هر نَفْسی چشنده مرگ است و ما شما را از راه آزمایش با بد و نیک می آزماییم» هم معناست.

ص :84


1- الواقعة : 60 و 61 .
2- الأنبیاء : 35 .
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 19/349 .

ص :85

ص :86

3661 - الیَقینُ بِالمَوتِ
3661 - یقین به مرگ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما رَأیتُ إیمانا مَع یَقینٍ أشبَهَ مِنهُ بشَکٍّ علی هذا الإنسانِ ؛ إنّهُ کُلَّ یَومٍ یُوَدِّعُ إلَی القُبورِ و یُشَیِّعُ ، و إلی غُرورِ الدّنیا یَرجِعُ، و عنِ الشَّهوَةِ و الذُّنوبِ لا یُقلِعُ ، فلَو لَم یَکُن لابنِ آدمَ المِسکینِ ذَنبٌ یَتَوَکَّفُهُ و لا حِسابٌ یَقِفُ علَیهِ إلاّ مَوتٌ یُبَدِّدُ شَملَهُ و یُفَرِّقُ جَمعَهُ و یُوتِمُ وُلدَهُ ، لَکانَ یَنبَغی لَهُ أن یُحاذِرَ ما هُوَ فیهِ بأشَدِّ النَّصَبِ و التّعَبِ . (1)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لمَن نَسِیَ المَوتَ ، و هو یَرَی المَوتی ! (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما خَلقَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ یَقینا لا شَکَّ فیهِ أشبَهَ بشَکٍّ لا یَقینَ فیهِ مِن المَوتِ . (3)

3661

یقین به مرگ

امام علی علیه السلام :هیچ ایمانِ توأم با یقینی ندیدم که برای این انسان به شک شبیه تر باشد؛ او هر روز مردگان را به سوی گورستان تودیع و تشییع می کند و با این حال باز به دنیای فریبنده روی می آورد و از شهوت و گناهان دست نمی کشد. اگر این بینوا فرزند آدم را نه گناهی بود که مرتکب شود و نه حساب و کتابی در کارش بود به جز همین مرگ که اجتماع او را پراکنده و جمعش را متفرّق و فرزندانش را یتیم می کند، بی گمان سزاوار بود که از این دنیای پُر رنج و خستگی حذر کند.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که مردگان را می بیند و با این حال مرگ را از یاد می برد!

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ چیزی مانند مرگ نیافریده است که در عین آنکه یقینی است و هیچ شکّی در آن نیست، چونان شکّی است که در آن [کمترین] یقینی نباشد.

ص :87


1- بحار الأنوار : 6/137/40 .
2- . نهج البلاغة : الحکمة 126 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/194/596 .

3662 - فی کُلِّ وَقتٍ مَوتٌ
3662 - در هر دمی، مردنی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فی کُلِّ نَفَسٍ مَوتٌ . (1)

عنه علیه السلام :فی کُلِّ وَقتٍ فَوتٌ . (2)

عنه علیه السلام :فی کُلّ لَحظَةٍ أجَلٌ . (3)

عنه علیه السلام :نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ إلی أجَلِهِ . (4)

(5)

3662

در هر دمی، مردنی است

امام علی علیه السلام :در هر نَفَسی، مرگی است.

امام علی علیه السلام :در هر زمانی، فوتی است.

امام علی علیه السلام :در هر لحظه ای، اجلی است.

امام علی علیه السلام :نَفَس انسان، گام برداشتن او به سوی اجلش است.

3663 - الإنسانُ طَریدُ المَوتِ
3663 - مرگ در تعقیب انسان است

الکتاب :

«کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ» . (6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَثَلُ الّذی یَفِرُّ من المَوتِ کالثَّعلَبِ تَطلُبُهُ الأرضُ بدَینٍ، فجَعَلَ یَسعی حتّی إذا أعیا و انبَهَرَ دَخَلَ جُحرَهُ ، فقالَت لَهُ الأرضُ عندَ سَبَلَتِهِ : دَینی دَینی یا ثَعلبُ ! فخَرَجَ لَهُ حُصاصُ ، فلَم یَزَلْ کذلکَ حتّی انقَطعَت عُنُقُهُ فماتَ . (7)

3663

مرگ در تعقیب انسان است

قرآن :

«هر جانداری، چشنده [طعم] مرگ است. و همانا روز رستاخیز پاداش هایتان به طور کامل به شما داده می شود. پس هر که را از آتش به دور دارند و در بهشت در آورند، قطعاً کامیاب شده است و زندگی دنیا جز مایه فریب نیست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت کسی که از مرگ می گریزد، حکایت روباهی است که زمین از او طلبکار است و آن روباه از او می گریزد چندان که خسته می شود و از نفس می افتد و به لانه خود می رود و زمین در بیخ سبیل [گوش ]او مرتب می گوید : ای روباه! طلبم را بده، طلبم را بده! و در این هنگام با عجله از لانه خود خارج می شود و شروع به دویدن می کند تا آنکه گردنش قطع می شود و می میرد.

ص :88


1- غرر الحکم : 6455 .
2- غرر الحکم : 6456 .
3- غرر الحکم : 6457 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 74 .
5- (انظر) العُمر : باب 2878 .
6- آل عمران : 185 .
7- کنز العمّال : 42145 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وَصایاهُ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: اعلَمْ یا بُنَیَّ أنَّکَ إنّما خُلِقتَ للآخِرَةِ لا للدُّنیا ، و للفَناءِ لا للبَقاءِ ، و للمَوتِ لا للحَیاةِ ، و أنَّکَ فی قُلعَةٍ و دارِ بُلغَةٍ و طَریقٍ إلَی الآخِرَةِ ، و أنّکَ طَریدُ المَوتِ الّذی لا یَنجو مِنهُ هارِبُهُ ، و لا یَفوتُهُ طالِبُهُ ، و لا بُدَّ أنّهُ مُدرِکُهُ ، فکُن مِنهُ علی حَذَرٍ أن یُدرِکَکَ و أنتَ علی حالٍ سَیِّئةٍ ، قد کنتَ تُحَدِّثُ نفسَکَ مِنها بالتَّوبَةِ فیَحولُ بینَکَ و بینَ ذلکَ، فإذا أنتَ قد أهلَکتَ نفسَکَ . (1)

عنه علیه السلام :لو أنّ أحَدا یَجِدُ إلَی البَقاءِ سُلَّما أو لِدَفعِ المَوتِ سَبیلاً لَکانَ ذلکَ سُلَیمانَ بنَ داودَ علیه السلام ، الّذی سُخِّرَ لَهُ مُلکُ الجِنِّ و الإنسِ ، مَع النُّبُوَّةِ و عَظیمِ الزُّلفَةِ ، فلَمّا استَوفی طُعمَتَهُ و استَکمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتهُ قِسِیُّ الفَناءِ بنِبالِ المَوتِ ، و أصبَحَتِ الدِّیارُ مِنهُ خالِیَةً ، و المَساکِنُ مُعَطَّلَةً ، و وَرِثَها قَومٌ آخَرونَ . (2)

امام علی علیه السلام_ در سفارش های خود به فرزند بزرگوارش حضرت حسن علیه السلام _نوشت : بدان ای فرزندم! که تو در حقیقت، برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا، برای رفتن نه برای ماندن، برای مردن نه برای زیستن. تو در منزلگاهی کوچ کردنی و در سرایی ناپایدار و عاریتی و در راه آخرت هستی. تو فراری و تعقیب شده مرگ هستی؛ مرگی که نه گریزنده اش را از چنگ آن رهایی است و نه جوینده اش از دست او به در رود ، بلکه ناگزیر به او می رسد. پس، بترس از اینکه مرگ ، تو را به هنگامی در رسد که در حال گناهی باشی که خودت را به توبه از آن وعده می دادی و او نگذارد توبه کنی و آن گاه است که خود را به هلاکت در افکنده ای.

امام علی علیه السلام :اگر بنا بود کسی برای ماندن [در این دنیا ]نردبانی بیابد، یا برای دور کردن مرگ [از خود ]راهی پیدا کند، آن کس بی گمان سلیمان بن داوود علیه السلام بود که بر جنّ و انس پادشاهی می کرد و از مقام نبوّت و منزلت والایی برخوردار بود. امّا چون روزیِ خویش را به کمال و تمام دریافت کرد و مدّت عمرش به سر آمد، کمان های نیستی تیرهای مرگ را به سوی او نشانه رفتند و خانه ها از او خالی شد و مسکن ها بی صاحب ماند و مردمانی دیگر وارث آنها شدند.

ص :89


1- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 182 .

عنه علیه السلام :أنتُم طُرَداءُ المَوتِ ، إن أقَمتُم لَهُ أخَذَکُم ، و إن فَرَرتُم مِنهُ أدرَکَکُم ، و هُو ألزَمُ لَکُم مِن ظِلِّکُم ، المَوتُ مَعقودٌ بنَواصیکُم . (1)

عنه علیه السلام :إنّ المَوتَ لَمَعقودٌ بنَواصیکُم ، و الدُّنیا تُطوی مِن خَلفِکُم . (2)

عنه علیه السلام :المَوتُ ألزَمُ لَکُم مِن ظِلِّکُم ، و أملَکُ بِکُم مِن أنفُسِکُم . (3)

عنه علیه السلام :کُلُّ مَعدودٍ مُنقَضٍ ، و کُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ . (4)

عنه علیه السلام :لکُلِّ ذی رَمَقٍ قُوتٌ ، و لکُلِّ حَبَّةٍ آکِلٌ ، و أنتَ قُوتُ المَوتِ . (5)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، کلُّ امرئٍ لاقٍ فی فِرارِهِ ما مِنهُ یَفِرُّ ، و الأجَلُ مَساقُ النَّفسِ إلَیهِ ، و الهَرَبُ مِنهُ مُوافاتُهُ ! (6)

عنه علیه السلام :وَ وَأی علی نَفسهِ ألاّ یَضطَرِبَ شَبَحٌ مِمّا أولَجَ فیه الرُّوحَ ، إلاّ و جَعَلَ الحِمامَ مَوعِدَهُ ، و الفَناءَ غایَتَهُ . (7)

امام علی علیه السلام :شما فراریان و تعقیب شدگان مرگ هستید. اگر برایش بایستید، شما را می گیرد و اگر هم از آن بگریزید، به شما می رسد. او از سایه شما به شما پیوسته تر است. مرگ به ناصیه های شما گره خورده است.

امام علی علیه السلام :مرگ، به موهای جلوی پیشانی شما گره خورده است و دنیا از پشتِ سر شما [طومار وار ]درهم پیچیده می شود.

امام علی علیه السلام :مرگ از سایه تان به شما چسبیده تر است و بیشتر از خودتان اختیاردار شماست.

امام علی علیه السلام :هرچه شمردنی است به سر آید و هرچه انتظار کشیدنی (مقدّر) است، به برآید.

امام علی علیه السلام :برای هر جانداری، خوراکی است و برای هر دانه ای، خورنده ای و تو [نیز ]خوراک مرگ هستی.

امام علی علیه السلام :ای مردم! هر انسانی در گریز خود به همان چیزی می رسد که از آن می گریزد و اجل سوق دهنده نفْس به سوی خود است و گریز از اجل خود موجب رسیدن به آن می باشد.

امام علی علیه السلام :و خداوند مقرّر داشت جنبده ای که جان در آن دمیده است، نجنبد مگر اینکه مرگ را وعده گاه او قرار دهد و نیستی را پایان کارش.

ص :90


1- نهج البلاغة: الکتاب27.
2- غرر الحکم : 3614 .
3- غرر الحکم : 1961 .
4- بحار الأنوار : 73/128/131 .
5- تحف العقول : 98 .
6- بحار الأنوار : 6/126/7 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 165 .

عنه علیه السلام :ما یَنجو من المَوتِ مَن خافَهُ ، و لا یُعطَی البَقاءَ مَن أحَبَّهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ المَوتَ طالِبٌ حَثیثٌ لا یَفوتُهُ المُقیمُ ، و لا یُعجِزُهُ الهارِبُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «قُلْ إنّ المَوتَ الّذی تَفِرّونَ مِنهُ فإنّهُ مُلاقِیکُم ......... » (3) _: تَعُدُّ السِّنینَ ، ثُمّ تَعُدُّ الشُّهورَ، ثُمّ تَعُدُّ الأیّامَ ، ثُمّ تَعُدُّ السّاعاتِ ، ثُمّ تَعُدُّ النّفَسَ «فإذا جاءَ أجَلُهُمْ لا یَسْتَأخِرونَ ساعَةً و لا یَسْتَقدِمونَ» (4) . (5)

امام علی علیه السلام :نه کسی که از مرگ بترسد از آن می رهد و نه کسی که ماندن را دوست داشته باشد، خواهد ماند.

امام علی علیه السلام :مرگ، جوینده ای شتابنده است که نه کسی که بایستد از دستش در می رود و نه آنکه بگریزد او را [از رسیدن به خود] درمانده می کند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «بگو : آن مرگی که از آن می گریزید، قطعاً به سر وقت شما می آید ......... » _فرمود : سال ها را می شمری، بعد ماه ها را می شمری، بعد روزها را می شمری، سپس ساعت ها را می شمری و آن گاه نَفَس ها را می شمری «پس، چون اجلشان فرا رسد نه [می توانند ]ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش».

3664 - اقتِرابُ الرَّحیلِ
3664 - زمانِ کوچیدن نزدیک است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِحذَروا عِبادَ اللّهِ المَوتَ و قُربَهُ ، و أعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ ، فإنّهُ یأتی بأمرٍ عَظیمٍ و خَطبٍ جَلیلٍ ، بخَیرٍ لا یکونُ مَعهُ شَرٌّ أبدا ، أو شَرٍّ لا یکونُ مَعهُ خَیرٌ أبدا ، فمَن أقرَبُ إلَی الجَنّةِ مِن عامِلها ؟ ! و مَن أقرَبُ إلَی النّارِ مِن عامِلها ؟ ! (6)

عنه علیه السلام :إذا کُنتَ فی إدبارٍ و المَوتُ فی إقبالٍ ، فما أسرَعَ المُلتَقی ! (7)

3664

زمانِ کوچیدن نزدیک است

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از مرگ و نزدیکی آن برحذر باشید و ساز و برگش را فراهم آورید؛ زیرا که مرگ، امری عظیم و حادثه ای بزرگ با خود می آورد، یا خیری می آورد که با آن هیچ شرّی نیست، یا شرّی می آورد که همراهش هیچ خیری نیست. پس، چه کسی به بهشت نزدیکتر از کسی است که برای آن کار می کند و چه کسی به دوزخ نزدیکتر از کسی است که برای آن می کوشد!

امام علی علیه السلام :هنگامی که تو عقب می روی و مرگ جلو می آید ، پس چه زود به یکدیگر بر می خورید.

ص :91


1- نهج البلاغة: الخطبة 38.
2- نهج البلاغة : الخطبة 123 .
3- الجمعة : 8 .
4- الأعراف : 34 .
5- الکافی : 3/262/44 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 27 .
7- نهج البلاغة: الحکمة 29.

عنه علیه السلام :مَن رأی المَوتَ بعَینِ یَقینهِ رآهُ قَریبا . (1)

عنه علیه السلام :الأمرُ قَریبٌ و الاصطِحابُ قَلیلٌ . (2)

عنه علیه السلام :الرَّحیلُ وَشِیکٌ . (3)

عنه علیه السلام :لا غائبَ أقرَبُ مِن المَوتِ . (4)

عنه علیه السلام :غائبُ المَوتِ أحَقُّ مُنتَظَرٍ ، و أقرَبُ قادِمٍ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ غایةً تَنقُصُها اللّحظَةُ و تَهدِمُها السّاعَةُ لَجَدیرَةٌ بقِصَرِ المُدَّةِ ، و إنّ غائبا یَحدوهُ الجَدیدانِ لَحَرِیٌّ بِسُرعَةِ الأوبَةِ . (6)

عنه علیه السلام :أوقاتُ الدُّنیا و إن طالَت قَصیرَةٌ، و المُتعَةُ بها و إن کَثُرَت یَسیرَةٌ . (7)

عنه علیه السلام :کلُّ مُتَوقَّعٍ آتٍ ، کُلُّ آتٍ فکأنْ قَد کانَ . (8)

عنه علیه السلام :ما أقرَبَ الحَیاةَ مِن المَوتِ ! (9)

امام علی علیه السلام :هر که مرگ را با دیده یقین خویش بنگرد، آن را نزدیک می بیند.

امام علی علیه السلام :مرگ نزدیک است و همصحبتی [با دنیا ]اندک.

امام علی علیه السلام :زمانِ کوچیدن نزدیک است.

امام علی علیه السلام :هیچ غایبی نزدیکتر از مرگ نیست.

امام علی علیه السلام :مرگ نآمده، سزاوارترین مسافری است که چشم به راه آمدنش می باشی و نزدیکترین در آینده است.

امام علی علیه السلام :این عمر که لحظه ها کوتاهش می گرداند و سپری شدن ساعات نابودش می کند. سزاست که کوتاه باشد و غایبی (مرگ) که شب و روز آن را پیش می راند، شایسته است که زود بازگردد.

امام علی علیه السلام :اوقات دنیا، هرچند دراز باشد، کوتاه است و بهره بردن از آن هر چند بسیار باشد، اندک است.

امام علی علیه السلام :هر آنچه چشم به راهش باشند، آمدنی است و هر آنچه آمدنی است، گویی که از ابتدا بوده است.

امام علی علیه السلام :چه نزدیک است زندگی به مرگ!

ص :92


1- . غرر الحکم : 8258 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 168 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 187 .
4- بحار الأنوار: 71/263/2.
5- . غرر الحکم : 6429 .
6- بحار الأنوار: 78/70/31.
7- . غرر الحکم : 2188 .
8- غرر الحکم : 6852 و 6861 .
9- غرر الحکم : 9487 .

عنه علیه السلام :ما أقرَبَ الحَیَّ مِن المَیِّتِ لِلَحاقِهِ بهِ ، ما أبعَدَ المَیِّتَ مِن الحَیِّ لانقِطاعِهِ عَنهُ ! (1)

امام علی علیه السلام :چه نزدیک است زنده به مرده، چون به او می پیوندد. چه دور است مرده از زنده زیرا که از او جدا و بریده است!

3665 - تَفسیرُ المَوتِ
3665 - تفسیر مرگ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و قد سُئلَ عن تفسیرِ المَوتِ _: علَی الخَبیرِ سَقَطتُم ، هُو أحَدُ ثلاثةِ اُمورٍ یَرِدُ علَیهِ : إمّا بِشارةٌ بنَعیمِ الأبَدِ ، و إمّا بِشارةٌ بعَذابِ الأبدِ ، و إمّا تَحزینٌ و تَهویلٌ و أمرٌ(ه) مُبهَمٌ ، لا یَدری مِن أیِّ الفِرَقِ هُو ......... . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ أیضا _: أعظَمُ سُرورٍ یَرِدُ علَی المؤمنینَ إذ نُقِلوا عن دارِ النَّکَدِ إلی نَعیمِ الأبَدِ ، و أعظَمُ ثُبورٍ یَرِدُ علَی الکافِرینَ إذ نُقِلوا عَن جَنّتِهِم إلی نارٍ لا تَبیدُ و لا تَنفَدُ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لَمّا اشتَدَّ الأمرُ بالحُسینِ بنِ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیهما السلام نَظَرَ إلَیهِ مَن کانَ مَعهُ فإذا هُو بخِلافِهِم ؛ لأنّهُم کُلّما اشتَدَّ الأمرُ تَغیَّرَت ألوانُهُم و ارتَعدَت فَرائصُهُم و وجَبَت قُلوبُهُم ؛ و کانَ الحُسینُ علیه السلام و بعضُ مَن مَعهُ مِن خَصائصهِ تُشرِقُ ألوانُهُم و تَهدَأُ جَوارِحُهُم و تَسکُنُ نُفوسُهُم . فقالَ بَعضُهم لبَعضٍ : اُنظُروا ، لا یُبالی بالمَوتِ ! فقالَ لَهُمُ الحُسینُ علیه السلام : صَبرا بَنی الکِرامِ! فما المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِکُم عَنِ البُؤسِ و الضَّرّاءِ إلَی الجِنانِ الواسِعَةِ و النَّعیمِ الدّائمَةِ ، فأیُّکُم یَکرَهُ أن یَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلی قَصرٍ ؟ ! (4)

3665

تفسیر مرگ

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از تفسیر مرگ _فرمود : نزد شخص آگاهی آمدید. مرگ یکی از سه امر است که بر انسان وارد می شود: یا بشارتی است به نعمت جاویدان، یا خبری است از عذاب همیشگی و یا مایه اندوه و هراس و کارش در بوته ابهام است؛ نمی داند که در زمره کدام دسته می باشد .........

امام حسن علیه السلام_ نیز در پاسخ به همین پرسش _فرمود : بزرگترین شادی ای است که به مؤمنان می رسد؛ زیرا از سرای رنج و بدبختی به نعمت جاویدان منتقل می شوند و بزرگترین هلاکتی است که بر کافران در می رسد؛ زیرا از بهشتشان [در دنیای پُر ناز و نعمت] به سوی آتشی برده می شوند که از میان نمی رود و به پایان نمی رسد.

امام زین العابدین علیه السلام :چون کار بر حسین بن علی بن ابی طالب علیهما السلام سخت شد، همراهیان حضرت به او نگریستند و دیدند حالتش برخلاف آنهاست؛ چه آنکه آنها هرگاه کار بالا می گرفت رنگشان بر می گشت و بدن هایشان می لرزید و دل هایشان به تپش می افتاد، امّا حسین علیه السلام و برخی از همراهان خاصّ او رنگهایشان برافروخته می شد و اندام هایشان آرام و جان هایشان آرامش می یافت. پس، آنان به یکدیگر می گفتند : نگاه کنید، از مرگ پروایی ندارد! حسین علیه السلام به ایشان فرمود : صبور باشید، ای بزرگ زادگان! زیرا مرگ جز پلی که شما را از رنج و بدبختی به سوی بهشت های پر گستره و نعمت جاویدان عبور می دهد، نیست. کدام یک از شما خوش ندارد که از زندانی به قصری برده شود؟!

ص :93


1- غرر الحکم : 9598 و 9599 .
2- معانی الأخبار : 288/2 .
3- معانی الأخبار : 288/3 .
4- معانی الأخبار : 288/3 .

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ المَوتِ _: لِلمؤمنِ کنَزعِ ثِیابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ ، و فَکِّ قُیودٍ و أغلالٍ ثَقیلَةٍ ، و الاستِبدالِ بأفخَرِ الثِّیابِ و أطیَبِها رَوائحَ ، و أوطَأَ المَراکِبِ ، و آنَسِ المَنازِلِ ؛ و للکافِرِ کخَلعِ ثِیابٍ فاخِرَةٍ ، و النَّقلِ عن مَنازِلَ أنیسَةٍ ، و الاستِبدالِ بأوسَخِ الثِّیابِ و أخشَنِها ، و أوحَشِ المَنازِلِ ، و أعظَمِ العَذابِ . (1)

عیون أخبار الرِّضا :قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ أیضا _ : للمؤمنِ کأطیَبِ رِیحٍ یَشمُّهُ فیَنعَسُ لِطیبِهِ و یَنقَطِعُ التَّعَبُ و الألَمُ کلُّهُ عنهُ ، و للکافِرِ کلَسعِ الأفاعی و لَدغِ العَقارِبِ و أشَدَّ !

قیلَ : فإنّ قَوما یقولونَ : إنّهُ أشَدُّ مِن نَشرٍ بالمَناشیرِ ، و قَرضٍ بالمَقاریضِ ، و رَضخٍ بالأحجارِ ، و تَدویرِ قُطبِ الأرحِیَةِ علَی الأحداقِ ! (2) قالَ : کذلکَ هُو علی بعضِ الکافِرینَ و الفاجِرینَ ......... . (3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که مرگ چیست؟ _فرمود : برای مؤمن چون برکندن جامه هایی چرکین و شپشی از تن است و از هم گسستن کُند و زنجیرهای گرانبار و جایگزین کردن فاخرترین و خوش بوترین جامه ها و راهوارترین مرکب ها و امن ترین منزل ها. و برای کافر به منزله برکندن جامه هایی فاخر از تن و منتقل شدن از منزل هایی امن و جایگزین کردن آنها به کثیف ترین و خشن ترین جامه ها و وحشتناک ترین منزل ها و بزرگترین عذاب است.

عیون أخبار الرضا :امام صادق علیه السلام _ در پاسخ به همین پرسش _ فرمود : برای مؤمن مانند خوشترین بویی است که استشمام می کند و از بوی خوش آن خوابش می برد و رنج و درد بکلّی از او برطرف می شود و برای کافر همچون گزش مارها و نیش عقربهاست و [بلکه ]دردناکتر!

عرض شد: عدّه ای می گویند که مرگ دردناکتر از ارّه شدن و قیچی گشتن و خرد شدن با سنگها و به چرخش در آوردن ستونه آهنی آسیا بر تخم چشم است! حضرت فرمود : برای بعضی از کافران و گنهکاران همین گونه است ......... .

ص :94


1- معانی الأخبار : 289/4 .
2- فی معانی الأخبار : 287/1 «فی الأحداق» .
3- عیون أخبار الرِّضا : 1/274/9 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا دَخَلَ علی رجُلٍ قد غَرِقَ فی سَکَراتِ المَوتِ _: المَوتُ هُو المَصْفاةُ یُصَفّی المؤمنینَ مِن ذُنوبِهِم فیکونُ آخِرُ ألَمٍ یُصیبُهُم کَفّارَةَ آخِرِ وِزرٍ بَقِیَ علَیهِم ، و یُصَفّی الکافِرینَ مِن حَسَناتِهِم فیکونُ آخِرَ لَذّةٍ أو راحَةٍ تَلحَقُهُم ، و هُو آخِرُ ثَوابِ حسَنَةٍ تکونُ لَهُم ......... . (1)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :مَرِضَ رجلٌ من أصحاب الرِّضا علیه السلام فَعادَهُ ، فقالَ : کیفَ تَجِدُکَ ؟ قالَ : لَقِیتُ المَوتَ بَعدَکَ ! _ یُریدُ ما لَقِیَهُ مِن شِدَّةِ مَرَضِهِ _ فقالَ : کیفَ لَقِیتَهُ ؟ فقالَ : ألیما شَدیدا ، فقالَ : ما لَقِیتَهُ ، إنّما لَقِیتَ ما یُنذِرُکَ بهِ و یُعرِّفُکَ بعضَ حالِهِ ......... . (2)

امام کاظم علیه السلام_ وقتی نزد مردی رفت که در سکرات مرگ فرو رفته بود _فرمود : مرگ صافی ای است که مؤمنان را از گناهانشان صاف می کند و آخرین دردی است که به عنوان کفّاره آخرین گناهی که در وجودشان می باشد به آنها می رسد و کافران را نیز از حسناتشان صاف می سازد و آخرین خوشی یا آسایشی است که به عنوان آخرین پاداش حسنه ای که دارند، به ایشان می رسد ......... .

امام جواد علیه السلام :یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام بیمار شد حضرت از او عیادت نمود و فرمود : حالت چگونه است؟ عرض کرد : بعد از [رفتن ]شما، مرگ را دیدم! _ منظورش درد و رنجی بود که از شدّت بیماریش می کشید _ حضرت فرمود : آن را چگونه دیدی؟ عرض کرد : سخت و دردناک. فرمود : تو مرگ را ندیده ای، بلکه هشدار دهنده مرگ و چیزی را دیده ای که پاره ای احوال آن را به تو می شناساند ......... .

ص :95


1- معانی الأخبار : 289/6 .
2- معانی الأخبار : 289/7 .

عنه علیه السلام_ لمّا سُئل عن المَوتِ _: هُو النَّومُ الّذی یأتیکُم کُلَّ لیلَةٍ إلاّ أنّهُ طویلٌ مُدَّتُهُ لا یُنتَبَهُ مِنهُ إلاّ یَومَ القیامَةِ ، فمَن رأی فی نَومِهِ من أصنافِ الفَرَحِ ما لا یُقادِرُ قَدرَهُ ، و مِن أصنافِ الأهوالِ ما لا یُقادِرُ قَدرَهُ ، فکیفَ حالُ فَرِحٍ فی النَّومِ و وَجِلٍ فیهِ ؟ هذا هُو المَوتُ ، فاستَعِدُّوا لَهُ . (1)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :قیلَ لمُحمّد بن عَلیِّ بن موسی علیهم السلام : ما بالُ هؤلاءِ المُسلمینَ یَکرَهونَ الموتَ؟ قالَ : لأنّهُم جَهِلوهُ فکَرِهوهُ ، و لو عَرَفوهُ و کانوا مِن أولیاءِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ لأحَبُّوهُ ، و لَعلِموا أنّ الآخِرَةَ خَیرٌ لَهُم مِن الدّنیا . ثُمّ قالَ علیه السلام : یا أبا عبدِ اللّهِ ، ما بالُ الصَّبیِّ و المَجنونِ یَمتَنِعُ مِن الدَّواءِ المُنَقّی لبَدَنِهِ و النّافی للألَمِ عنهُ ؟ قالَ : لجَهلِهِم بنَفعِ الدَّواءِ . قالَ : و الّذی بَعَثَ محمّدا بالحَقِّ نبیّا إنّ مَنِ استَعدَّ للمَوتِ حَقَّ الاستِعدادِ فهُو أنفَعُ لَهُ مِن هذا الدَّواءِ لهذا المُتعالِجِ ، أما إنّهُم لَو عَرَفوا ما یُؤدّی إلَیهِ المَوتُ من النّعیمِ لاستَدعَوهُ و أحَبُّوهُ أشَدَّ ما یَستَدعی العاقِلُ الحازِمُ الدَّواءَ لدَفعِ الآفاتِ و اجتِلابِ السَّلاماتِ . (2)

امام جواد علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از مرگ _فرمود : همان خوابی است که هر شب به سراغ شما می آید، جز اینکه مدتش طولانی است و انسان از این خواب بیدار نمی شود مگر در روز رستاخیز. پس ، مرده کسی است که در خواب خود انواع شادی های بی شمار و انواع ترس و وحشت هایی که قادر به شمارش آنها نیست می بیند. حال [بنگر ]چگونه است حال آنکه در خواب شاد است و آنکه در آن دچار ترس و هراس است؟ این است مرگ؛ پس خود را برای آن آماده سازید.

امام هادی علیه السلام :از امام جواد علیه السلام سؤال شد به نظر شما چرا مسلمانان مرگ را ناخوش دارند؟ حضرت فرمود : زیرا مردم مرگ را نمی شناسند و از این رو آن را ناخوش می دارند؛ در صورتی که اگر مرگ را می شناختند و از اولیای خداوند عزّ و جلّ بودند، بی گمان آن را دوست می داشتند و می فهمیدند که آخرت برای آنها بهتر از دنیاست. حضرت سپس فرمود : ای ابو عبد اللّه ! به چه دلیل کودک و دیوانه از خوردن دارو که بدنشان را سالم می کند و دردشان را برطرف می سازد خودداری می ورزند؟ عرض کرد : چون سودمندی دارو را نمی دانند. حضرت فرمود : سوگند به آنکه محمّد را به حق پیامبر کرد، هر کس خودش را برای مرگ چنان که باید و شاید آماده گرداند، سودمندی مرگ برای او بیشتر از سودمندی این دارو برای این شخص تحت درمان است. بدان که اگر مردم می دانستند مرگ به چه نعمتی می انجامد، بی گمان بیشتر از خردمند دوراندیشی که برای برطرف کردن بیماری ها و کسب سلامتی ها در پی داروست، مرگ را می طلبیدند و دوستش می داشتند.

ص :96


1- معانی الأخبار : 289/5 .
2- معانی الأخبار : 290/8 .

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :دَخَلَ علیُّ بن محمّدٍ علیهما السلام علی مَریضٍ من أصحابهِ و هو یَبکی و یَجزَعُ من المَوتِ ، فقالَ لَهُ : یا عبدَ اللّهِ، تَخافُ من المَوتِ لأنّکَ لا تَعرِفُهُ ، أ رأیتُکَ إذا اتَّسَختَ و تَقَذّرتَ و تَأذَّیتَ مِن کَثرَةِ القَذَرِ و الوَسَخِ علَیکَ و أصابَکَ قُروحٌ و جَرَبٌ و عَلِمتَ أنّ الغَسلَ فی حَمّامٍ یُزیلُ ذلکَ کلَّهُ أ ما تُریدُ أن تَدخُلَهُ فَتَغسِلَ ذلکَ عنکَ؟ أ وَ ما تَکرَهُ أن لا تَدخُلَهُ فیَبقی ذلکَ علَیکَ ؟ قالَ : بلی یَا بنَ رسولِ اللّهِ . قالَ : فذاکَ المَوتُ هو ذلکَ الحَمّامُ ، و هو آخِرُ ما بقِیَ علَیکَ مِن تَمحیصِ ذُنوبِکَ و تَنقِیَتِکَ مِن سَیّئاتِکَ ، فإذا أنتَ وَرَدتَ علَیهِ و جاوَزتَهُ فقد نَجَوتَ مِن کُلِّ غَمٍّ و هَمٍّ و أذیً ، و وصَلتَ إلی کُلِّ سُرورٍ و فَرَحٍ، فسَکنَ الرّجُلُ و استَسلَمَ و نَشِطَ و غَمَّضَ عینَ نَفسهِ و مضی لِسَبیلهِ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ المَوتِ _: هُو التَّصدیقُ بما لا یکونُ ، حَدَّثَنی أبی عن أبیهِ عن جَدِّهِ عنِ الصّادقِ علیه السلام قالَ : إنّ المؤمنَ إذا ماتَ لَم یَکُنْ مَیّتا؛ فإنّ المَیّتَ هُو الکافِرُ ......... . (2)

امام عسکری علیه السلام :علی بن محمّد (امام هادی) علیهما السلام نزد یکی از اصحاب خود که بیمار بود رفت. او می گریست و از مردن بیتابی می کرد. حضرت به او فرمود : ای بنده خدا! تو از مرگ می ترسی چون آن را نمی شناسی. اگر بدن تو چندان کثیف و چرکین شود که از شدّت چرک و کثافت ، آزرده شوی و بدنت پر از زخم شود و گال بگیری و بدانی که اگر در حمّامی خودت را بشویی همه آنها از بین می رود، آیا دوست نداری به آن حمّام بروی و چرک و کثافت ها را از خودت بشویی ؟ یا دوست داری حمّام نروی و به همان حال باقی بمانی؟ عرض کرد : چرا، یا بن رسول اللّه [دوست دارم حمّام بروم]. فرمود : این مرگ همان حمّام است و آخرین گناهان و بدی های وجود تو را پاک و تمیز می کند. پس، هرگاه وارد آن [حمّام روح ]شدی و از آن گذشتی از هر گونه غم و اندوه و رنجی رهایی می یابی و به همه گونه خوشی و شادمانی می رسی. در این هنگام، آن مرد آرام گرفت و تن به مرگ سپرد و حالش جا آمد و چشم خود را بست و جان داد.

امام عسکری علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از مرگ _فرمود : مرگ، تصدیق کردن چیزی است که وجود ندارد. پدرم از پدرش از جدّش از حضرت صادق علیه السلام برایم حدیث کرد که فرمود : مؤمن هرگاه بمیرد، مرده نیست، بلکه این کافر است که مرده می باشد ......... .

ص :97


1- معانی الأخبار : 290/9 .
2- معانی الأخبار: 290/10.

3666 - مَوتُ المُؤمِنِ
3666 - مرگ مؤمن

الکتاب :

«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْکُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» . (1)

«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» . (2)

«أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الاْخِرَةِ لاَ تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما شَبَّهتُ خُروجَ المؤمنِ مِن الدُّنیا إلاّ مِثلَ خُروجِ الصَّبیِّ من بَطنِ اُمِّهِ ، مِن ذلکَ الغَمِّ و الظُّلمَةِ إلی رَوحِ الدُّنیا . (4)

3666

مرگ مؤمن

قرآن :

«همان کسانی که فرشتگان جانشان را _ در حالی که پاکند _ می ستانند [و به آنان ]می گویند : درود بر شما باد به [پاداش ]آنچه انجام می دادید، به بهشت در آیید».

«ای نفس آرام یافته! خشنود و خدا پسند به سوی پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو».

«آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی هست و نه آنان اندوهگین می شوند. همانان که ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده اند. در زندگی دنیا و در آخرت مژده برای آنان است. وعده های خدا را تبدیلی نیست. این همان کامیابی بزرگ است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیرون رفتن مؤمن از دنیا را مانند نکنم مگر به بیرون آمدن کودک از رنج و تاریکی شکم مادرش به خوشی (روشنایی) دنیا.

ص :98


1- . النحل : 32 .
2- الفجر : 27 _ 30 .
3- . یونس : 62 _ 64 .
4- کنز العمّال : 42212 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مَلَکَ المَوتِ لَیَقِفُ مِن المؤمنِ عِندَ مَوتِهِ مَوقِفَ العَبدِ الذَّلیلِ مِن المَولی ، فَیَقومُ و أصحابَهُ لا یَدنُو(نَ) مِنهُ حتّی یَبدأَهُ بالتَّسلیمِ و یُبشِّرَهُ بالجَنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أشَدَّ شیعَتِنا لَنا حُبّا یکونُ خُروجُ نَفسهِ کشُربِ أحَدِکُم فی یَومِ الصَّیفِ الماءَ البارِدَ الّذی یَنتَقِعُ بهِ القلوبُ ، و إنّ سائرَهُم لَیَموتُ کما یُغبَطُ أحَدُکُم علی فِراشهِ کأقَرَّ ما کانَت عَینُهُ بمَوتهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یُبَشَّرُ بهِ المؤمنُ : رَوحٌ و رَیحانٌ و جَنّةُ نَعیمٍ ، و أوَّلُ ما یُبَشَّرُ بهِ المؤمنُ أن یُقالَ لَهُ : أبشِرْ وَلیَّ اللّهِ برِضاهُ و الجَنَّةِ ! قَدِمتَ خَیرَ مَقدَمٍ ، قَد غَفرَ اللّهُ لمَن شَیَّعَکَ ، و استَجابَ لِمَن استَغفَرَ لکَ ، و قَبِلَ مَن شَهِدَ لکَ . (3)

بحار الأنوار :فی حدیثِ المِعراجِ : و إذا کانَ العَبدُ فی حالَةِ المَوتِ یَقومُ علی رأسِهِ ملائکةٌ ، بِیَدِ کُلِّ ملَکٍ کأسٌ مِن ماءِ الکوثَرِ و کأسٌ مِن الخَمرِ یَسقُونَ رُوحَهُ حتّی تَذهَبَ سَکرَتُهُ و مَرارتُهُ ، و یُبَشِّرونَهُ بالبِشارَةِ العُظمی و یقولونَ لَهُ : طِبْتَ و طابَ مَثواکَ، إنّکَ تَقدِمُ علَی العزیزِ الحَکیمِ الحَبیبِ القَریبِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هنگام جان دادن مؤمن، ملک الموت در برابر او، مانند بنده ذلیل در برابر ارباب است. او با یارانش می ایستد و به وی نزدیک نمی شود، تا اینکه سلامش گوید و نوید بهشت به او دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علاقه مندترین شیعیانمان به ما، جان کندنش مانند نوشیدن آب خنک روح بخشی است که یکی از شما در روز تابستانی بنوشد و بقیه آنها در بستر خود با حالتی می میرند که هر یک از شما به چنان مردنی غبطه می خورد ، مردنی که مایه روشنی چشمش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که مؤمن به آن نوید داده می شود، آسایش و راحت و بهشت پر نعمت است. نخستین بشارتی که به مؤمن داده می شود این است که به او گفته می شود : مژده بادا تو را ای دوست خدا به خشنودی او و بهشت! بسیار خوش آمدی. خداوند تشییع کنندگان تو را آمرزید و دعای کسی را که برایت آمرزش خواست اجابت کرد و گواهی کسی را که به خوبی تو گواهی داد پذیرفت.

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است : هرگاه بنده در حال مرگ قرار گیرد، فرشتگانی بالای سر او می ایستند و دست هر فرشته ای جامی از آب کوثر و جامی از شراب بهشتی است و به روح او می نوشانند تا سختی و تلخی مرگ از او برود و نوید بزرگ را به او می دهند و می گویند : خوش باش و جایگاهت نکو باد. تو نزد [پروردگار] عزیزِ حکیمِ حبیبِ قریب، می روی ......... .

ص :99


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/135/365 .
2- بحار الأنوار: 6/162/30.
3- . کنز العمّال : 42355 .
4- بحار الأنوار : 77/27/6 اُنظر تمام الحدیث .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أمّا المؤمنُ فما یُحِسُّ بخُروجِها ، و ذلکَ قَولُ اللّهِ سبحانَهُ و تعالی : «یا أیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ......... » .

ذلکَ لمَن کانَ وَرِعا مُواسِیا لإخوانِهِ وَصُولاً لَهُم . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «لَهُمُ البُشْری فی الحَیاةِ الدُّنیا» _: هُو أن یُبَشِّراهُ بالجَنّةِ عِند المَوتِ ، یَعنی محمّدا و علیّا علیهما السلام . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :مؤمن بیرون رفتن از دنیا را حس نمی کند و این سخن خداوند متعال است که می فرماید : «ای نفس آرام یافته! خرسند و مورد رضایت به جانب پروردگارت بازگرد ......... ». این [حالت] برای کسی است که پارسا باشد و با برادرانش همدردی و به آنها رسیدگی کند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «برایشان بشارت است در زندگی دنیا» _فرمود : هنگام مردن، محمّد و علی علیهما السلام او را به بهشت بشارت می دهند.

3667 - المَوتُ رَیحانَةُ المُؤمِنِ
3667 - مرگ دسته گل خوشبوی مؤمن است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المَوتُ رَیحانَةُ المؤمنِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تُحفَةُ المؤمنِ المَوتُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :المَوتُ غَنیمَةٌ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :المَوتُ کَفّارَةٌ لکُلِّ مسلمٍ . (7)

3667

مرگ دسته گل خوشبوی مؤمن است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ برای مؤمن، همانند یک دسته گل خوشبوی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ برای مؤمن ارمغان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ، یک غنیمت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ، برای هر مسلمانی کفّاره است.

ص :100


1- المحاسن : 1/283/558 .
2- بحار الأنوار : 6/191/36 .
3- (انظر) باب 3669 حدیث 19240 .
4- کنز العمّال : 42136 .
5- کنز العمّال : 42110 .
6- کنز العمّال : 44144 .
7- کنز العمّال : 42122 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ تُحفَةِ المؤمنِ المَوتُ . (1)

عنه علیه السلام :ما أنفَعَ المَوتَ لمَن أشعَرَ الإیمانَ و التَّقوی قلبَهُ . (2)

عنه علیه السلام :لا مُریحَ کالمَوتِ . (3)

عنه علیه السلام :فی المَوتِ راحَةُ السُّعَداءِ . (4)

امام علی علیه السلام :بهترین ارمغان برای مؤمن مرگ است.

امام علی علیه السلام :وه که چه سودمند است مرگ برای کسی که ایمان و تقوا را شعار دلش کرده است!

امام علی علیه السلام :هیچ آرام بخشی چون مرگ نیست.

امام علی علیه السلام :مرگ، مایه آسودگی نیکبختان است.

3668 - مَوتُ الکافِرِ
3668 - مرگ کافر

الکتاب :

«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَی إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» . (5)

«فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ و أَدْبَارَهُمْ» . (6)

(7)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إن کانَ لأولیائنا مُعادِیا ، و لأعدائنا مُوالِیا ، و لأضدادِنا بألقابِنا مُلَقِّبا ، فإذا جاءهُ ملَکُ المَوتِ لِنَزعِ رُوحِه مَثَّلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لذلکَ الفاجِرِ سادَتَهُ الّذینَ اتَّخَذَهُم أربابا مِن دونِ اللّهِ ، علَیهِم مِن أنواعِ العَذابِ ما یَکادُ نَظَرُهُ إلَیهِم یُهلِکُهُ ، و لا یَزالُ یَصِلُ إلَیهِ مِن حَرِّ عَذابِهِم ما لا طاقَةَ لَهُ بهِ . فیقولُ لَهُ ملَکُ المَوتِ : یا أیُّها الفاجِرُ الکافِرُ ، تَرَکتَ أولیاءَ اللّهِ إلی أعدائهِ ؟! فالیَومَ لا یُغْنُونَ عنکَ شیئا ، و لا تَجِدُ إلی مَناصٍ سَبیلاً ، فیَرِدُ علَیهِ مِن العَذابِ ما لَو قُسِّمَ أدناهُ علی أهلِ الدُّنیا لأهلَکَهُم . (8)

3668

مرگ کافر

قرآن :

«همانان که فرشتگان جانشان را می گیرند در حالی که بر خود ستمکار بوده اند. پس، از در تسلیم در می آیند [و می گویند :] ما هیچ کار بدی نمی کردیم. آری خدا به آنچه می کردید داناست».

«پس، چگونه [تاب می آورند] وقتی که فرشتگان [عذاب ]جانشان را می ستانند و بر چهره و پشت آنان تازیانه می نوازند؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر [کسی] با دوستان ما دشمن باشد و با دشمنان ما دوست و القاب مخالفان ما را بر خود نهد، پس آن گاه که ملک الموت برای ستاندن جانش بیاید، خداوند عزّ و جلّ اربابان آن نابکار را که به جای خداوند آنان را به خدایی گرفته بود، در حالی که به انواع عذاب مبتلایند در برابر او مجسّم گرداند، به طوری که همین که آنها را ببیند هلاک شود. و از گرمای عذاب آنها ، که تاب تحمّلش را ندارد، پیوسته به او رسد. پس ملک الموت به او گوید : ای نابکارِ کافر! دوستان خدا را به دشمنان او وا گذاشتی! امروز آنان کمترین کاری نمی توانند برایت انجام دهند و هیچ راه گریزی نداری. پس، چنان عذابی به او رسد که اگر کمترین آن در میان ساکنان دنیا تقسیم شود، همگی آنان را نابود می سازد.

ص :101


1- غرر الحکم : 3365 .
2- غرر الحکم : 9638 .
3- غرر الحکم : 10497 .
4- غرر الحکم : 6502 .
5- النحل : 28 .
6- محمّد : 27 .
7- (انظر) النساء : 97 ، الأنفال : 7 ، ق : 29 .
8- بحار الأنوار : 6/175/1 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ فی المَوتِ لَراحَةً لِمَن کانَ عَبْدَ شَهوَتِه و أسیرَ أهوِیَتِهِ ؛ لأنّهُ کلّما طالَت حیاتُهُ کَثُرَت سیّئاتُهُ و عَظُمَت علی نَفسِهِ جِنایاتُهُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :مرگ برای کسی که بنده شهوت و اسیر هوس هایش باشد، مایه راحتی است؛ زیرا هرچه زندگیش به درازا کشد، گناهانش فزونی گیرد و جنایاتش بر خودش بیشتر و بزرگتر شود.

3669 - مَلَکُ المَوتِ
3669 - فرشته مرگ

الکتاب :

«وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لاَ یُفَرِّطُونَ» . (3)

«اللّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمّیً إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» . (4)

3669

فرشته مرگ

قرآن :

«و اوست که بر بندگانش قاهر (غالب) است و نگهبانانی بر شما می فرستد تا هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، فرستادگان ما جانش بستانند در حالی که کوتاهی نمی کنند».

«خدا نفوس را، هنگام مرگشان، به تمامی باز می ستاند و نیز نفسی را که نمرده است، در خوابش [قبض می کند]؛ پس، آن [نفسی] را که مرگ را بر او واجب کرده نگاه می دارد و آن دیگر [نَفْس ها] را تا هنگامی معیّن [به سوی زندگی دنیا] باز پس می فرستد. قطعاً در این [امر ]برای مردمی که می اندیشند، نشانه هایی است».

ص :102


1- غرر الحکم : 3593 .
2- (انظر) الموت : باب 3665 ، 3678 .
3- الأنعام : 61 .
4- الزمر : 42 .

قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

کنز العمّال :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ و قد نَظَرَ إلی ملَکِ المَوتِ عندَ رأسِ رجُلٍ من الأنصارِ _ : یا مَلَکَ المَوتِ ، ارفُقْ بصاحِبی فإنّهُ مؤمنٌ ، فقالَ ملَکُ المَوتِ : طِبْ نَفسا و قُرَّ عَینا ، و اعلَمْ أنّی بکلِّ مؤمنٍ رَفیقٌ، و اعلَمْ یا محمّدُ أنّی لَأقبِضُ رُوحَ ابنِ آدمَ فإذا صَرَخَ صارِخٌ مِن أهلهِ قُمتُ فی الدّارِ و مَعی رُوحُهُ فقلتُ : ما هذا الصّارِخُ ؟! و اللّهِ ما ظَلَمناهُ ، و لا سَبَقنا أجَلَهُ ، و لا استَعجَلنا قَدرَهُ ، و ما لَنا فی قَبضِهِ مِن ذَنبٍ ، و إن تَرضَوا بما صَنَعَ اللّهُ تُؤجَروا ، و إن تَحزَنوا و تَسخَطوا تأثَموا و تُؤزَروا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ للزِّندیقِ الّذی ادَّعی التّناقُضَ فی القرآنِ _: «اللّهُ یَتَوفّی الأنفُسَ حِینَ مَوتِها» و قولُهُ : «یَتَوفّاکُم مَلَکُ المَوتِ» و «تَوَفّتْهُ رُسُلُنا» و «تَتَوَفّاهُمُ المَلائکةُ طَیِّبینَ» و «الّذینَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائکةُ ظالِمی أنفُسِهِم» فهُو تبارکَ و تعالی أجَلُّ و أعظَمُ مِن أن یَتَولّی ذلکَ بنَفسِهِ ، و فِعلُ رُسُلِهِ و ملائکتِهِ فِعلُهُ ، لأنّهُم بأمرِهِ یَعمَلونَ ......... فمَن کانَ مِن أهلِ الطّاعَةِ تَوَلَّت قَبضَ رُوحِهِ ملائکةُ الرّحمَةِ ، و مَن کانَ مِن أهلِ المَعصیَةِ تَولّی قَبضَ رُوحِهِ ملائکةُ النِّقمَةِ . و لِمَلَکِ المَوتِ أعوانٌ مِن ملائکةِ الرَّحمَةِ و النِّقمَةِ یَصدُرونَ عَن أمرِهِ ، و فِعلُهُم فِعلُهُ ، و کلُّ ما یَأتُونَهُ مَنسوبٌ إلَیهِ ، و إذا کانَ فِعلُهُم فِعلَ ملَکِ المَوتِ ، و فِعلُ ملَکِ المَوتِ فِعلَ اللّهِ، لأنّهُ یَتَوفَّی الأنفُسَ علی یَدِ مَن یَشاءُ . (4)

«بگو : فرشته مرگی که بر شما گمارده شده، جانتان را می ستاند، آن گاه به سوی پروردگارتان باز گردانده می شوید».

حدیث :

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ملک الموت را بر بالین مردی از انصار دید، فرمود : ای ملک الموت! با صحابی من مدارا کن که او مؤمن است. ملک الموت گفت : آسوده خاطر باش و غم به خود راه مده و بدان که من با هر مؤمنی مدارا می کنم. ای محمّد! بدان که من جان فرزند آدم را می گیرم و چون کسی از خانواده او فریاد ناله سر دهد، با روحی که گرفته ام در میان حیاط می ایستم و می گویم : این چه فریادی است؟ به خدا قسم که ما به او ستم نکردیم و [در گرفتن جانش] بر اجلش پیشی نگرفتیم و زودتر از تقدیرش به سراغش نیامدیم و در ستاندن جانش ما را گناهی نیست. اگر به آنچه خدا کرده راضی باشید اجر یابید و اگر اندوهگین و ناراضی باشید، گناهکار شوید.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که مدّعی تناقض در [این آیه های ]قرآن بود : «اللّه یتوفّی الانفس حین موتها ؛ به تمامی باز می ستاند روح مردم را هنگام مرگشان» و آیه «یتوفّاکم ملک الموت ؛ فرشته مرگ شما را می ستاند» و «توفّته رسلنا ؛ فرستادگان ما او را می میرانند» و «تتوَفّاهم الملائکة طیّبین ؛ فرشتگان جانشان را می ستانند در حالی که پاکند» و «الذین تتوّفاهم الملائکة ظالمی انفسهم ؛ و کسانی که فرشتگان جانشان را می ستانند، ستمگر به خودند» _فرمود : [شأنِ ]خداوند تبارک و تعالی برتر و بزرگتر از آن است که این کار [ستاندن جان ها] را خود به عهده گیرد و کار فرستادگان و فرشتگانش کار او به شمار می آید؛ چرا که اینان به فرمان او کار می کنند ......... پس،هرکه اهل طاعت و فرمانبری باشد، ستاندن جانش را فرشتگان رحمت به عهده می گیرند و هر که اهل معصیت و نافرمانی باشد، قبض روحش را فرشتگان عذاب به گردن می گیرند. ملک الموت دستیارانی از فرشتگان رحمت و عذاب دارد که فرمان او را اجرا می کنند و کار آنها [در واقع] کار او می باشد و هر چه آنها انجام می دهند، به ملک الموت نسبت داده می شود. بنا بر این، عمل آنها عمل ملک الموت است و عمل ملک الموت عمل خداست؛ زیرا که خداوند جان ها را به دست هرکه خود بخواهد، می ستاند.

ص :103


1- السجدة : 11 .
2- (انظر) الأعراف : 37 ، یونس : 104 ، النحل : 28 ، 32 .
3- کنز العمّال : 42810 .
4- بحار الأنوار : 6/140/1 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: إنّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی یُدبِّرُ الاُمورَ کیفَ یَشاءُ ، و یُوَکِّلُ مِن خَلقهِ مَن یَشاءُ بما یَشاءُ ، أمّا ملَکُ المَوتِ فإنّ اللّهَ یُوَکِّلُهُ بخاصَّةِ مَن یَشاءُ مِن خَلقِهِ ، و یُوَکِّلُ رُسُلَهُ مِن الملائکةِ خاصّةً بمَن یَشاءُ مِن خَلقِهِ ، و الملائکةُ الّذینَ سَمّاهُمُ اللّهُ عَزَّ ذِکرُهُ وکَّلَهُم بخاصّةِ مَن یَشاءُ مِن خَلقِهِ ؛ إنّهُ تبارَکَ و تعالی یُدبِّرُ الاُمورَ کیفَ یَشاءُ ، و لیسَ کُلُّ العِلمِ یَستَطیعُ صاحِبُ العِلمِ أن یُفَسّرَهُ لکُلِّ النّاسِ ؛ لأنّ مِنهُمُ القَویَّ و الضَّعیفَ ، و لأنّ مِنهُ ما یُطاقُ حَملُهُ ، و مِنهُ ما لا یُطاقُ حَملُهُ إلاّ مَن یُسَهِّلُ اللّهُ لَهُ حَملَهُ و أعانَهُ علَیهِ مِن خاصّةِ أولیائهِ . و إنّما یَکفیکَ أن تَعلَمَ أنّ اللّهَ هُو المُحیی المُمِیتُ ، و أنّهُ یَتَوفَّی الأنفُسَ علی یَدَی مَن یَشاءُ مِن خَلقِهِ مِن ملائکتِهِ و غیرِهِم . (1)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به زندیق _فرمود : خدای تبارک و تعالی، کارها را هر گونه که بخواهد تدبیر می کند و از آفریدگان خود، هر که را بخواهد به هر کاری که بخواهد می گمارد. ملک الموت را در خصوص هر یک از آفریدگانش که بخواهد می گمارد و فرستادگانِ از فرشتگانش را مخصوص هر کس از آفریدگانش که بخواهد می گمارد و فرشتگانی را که خداوند عزّ و جلّ نامشان را برده است نیز مخصوص هر که از آفریدگانش که خود خواهد می گمارد. خدای تبارک و تعالی، امور را هر گونه که خواهد تدبیر می کند و دارنده هر علم و دانشی نمی تواند آن را برای همه مردم شرح دهد؛ زیرا بعضی از مردم [در درک مطالب ]قوی هستند و برخی ناتوان. همچنین دریافت و تحمّل برخی از علوم آسان است و برخی دیگر را کسی نمی تواند برتابد، مگر اولیای خاصّ خدا، که خداوند حمل آن را بر آنها آسان می کند و در راه فهم آن یاریشان می رساند. و امّا برای تو همین اندازه بس که بدانی این خداوند است که زنده کننده و میراننده است و جان ها را با دست هر یک از آفریدگان خود که بخواهد _ چه فرشتگانش و چه غیر آنان _ می ستاند.

ص :104


1- التوحید : 268/5.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی بیانِ الآیاتِ _: إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تعالی جَعلَ لمَلَکِ المَوتِ أعوانا مِن الملائکةِ یَقبِضونَ الأرواحَ ، بمَنزِلَةِ صاحِبِ الشّرطَةِ لَهُ أعوانٌ مِن الإنسِ یَبعَثُهُم فی حَوائجِهِ فتَتَوَفّاهُمُ الملائکةُ ، و یَتَوَفّاهُم مَلَکُ المَوتِ مِن الملائکةِ مَع ما یَقبِضُ هُو، و یَتَوَفّاها اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن ملَکِ المَوتِ . (1)

عنه علیه السلام :قیلَ لمَلَکِ المَوتِ علیه السلام : کیفَ تَقبِضُ الأرواحَ و بَعضُها فی المَغرِبِ و بَعضُها فی المَشرِقِ فی ساعَةٍ واحِدَةٍ ؟ فقالَ : أدعُوها فتُجیبُنی . قالَ: و قالَ ملَکُ المَوتِ علیه السلام : إنّ الدُّنیا بینَ یَدَیَّ کالقَصعَةِ بین یَدَی أحَدِکُم ، یَتَناوَلُ مِنها ما یَشاءُ ، و الدُّنیا عِندی کالدِّرهَمِ فی کَفِّ أحَدِکُم یُقلِّبُهُ کیفَ شاءَ. (2) (3)

امام صادق علیه السلام_ در توضیح آیات جان ستانان _فرمود : خدای تبارک و تعالی برای ملک الموت دستیارانی از فرشتگان قرار داده که جان ها را می گیرند؛ همچون رئیس پاسبانان که دستیارانی از انسان ها دارد و آنها را برای انجام کارهای خودش می فرستد. پس، فرشتگان جان مردم را می گیرند و ملک الموت، در کنار جان هایی که خودش گرفته، آن جان ها را نیز از فرشتگان تحویل می گیرد و خداوند عزّ و جلّ همه آن جان ها را از ملک الموت می ستاند.

امام صادق علیه السلام :به ملک الموت گفته شد : چگونه جان هایی را که یکی در مغرب است و دیگری در مشرق، همزمان می گیری؟ گفت : من آنها را فرا می خوانم و آنها هم اجابتم می کنند. حضرت فرمود : ملک الموت علیه السلام گفت : دنیا در برابر من مانند کاسه ای است در برابر یکی از شما که هرچه بخواهد از آن بر می دارد و دنیا در نزد من چون درهمی است در مشتِ یکی از شما، که هر گونه خواهد آن را می چرخاند.

ص :105


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/136/368 .
2- بحار الأنوار:6/144/13.
3- (انظر) بحار الأنوار : 6 / 139 باب 5 .

3670 - مَوتُ الأبرارِ ومَوتُ الفُجّارِ
3670 - مرگ نیکان و مرگ بدکاران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مُستَریحٌ و مُستَراحٌ مِنهُ ، العَبدُ المؤمنُ یَستَریحُ مِن نَصَبِ الدُّنیا و أذاها إلی رحمَةِ اللّهِ تعالی ، و العَبدُ الفاجِرُ یَستَریحُ مِنهُ العِبادُ و البِلادُ و الشَّجَرُ و الدَّوابُّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :النّاسُ اثنانِ : واحِدٌ أراحَ ، و آخَرُ استَراحَ ؛ فأمّا الّذی استَراحَ فالمؤمنُ إذا ماتَ استَراحَ من الدُّنیا و بَلائها ، و أمّا الّذی أراحَ فالکافِرُ إذا ماتَ أراحَ الشَّجَرَ و الدَّوابَّ و کثیرا مِن النّاسِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ عند ما قیلَ لَهُ : ماتَ فلانٌ فاستَراحَ _: إنّما استَراحَ مَن غُفِرَ لَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَوتُ الأبرارِ راحَةٌ لأنفُسِهِم ، و مَوتُ الفُجّارِ راحَةٌ للعالَمِ . (4)

3670

مرگ نیکان و مرگ بدکاران

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[آدمیزاده با مرگش] یا آسوده می شود یا از دستش آسوده می شوند: بنده مؤمن از رنج و مشقّت دنیا در جوار رحمت خدای متعال می آساید و بنده بدکار [با مرگش ]بندگان و شهرها و درختان و جنبندگان از دستش آسوده می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم دو دسته اند : یکی آسوده می گرداند و دیگری آسوده می شود : آنکه آسوده می شود، مؤمن است که هر گاه بمیرد از دنیا و رنج و بلای آن راحت می شود و آنکه آسوده می گرداند، کافر است که هرگاه بمیرد درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم را [از شرّ خود ]آسوده می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که به ایشان عرض شد : فلانی مُرد و راحت شد _فرمود: کسی راحت می شود که آمرزیده شده باشد.

امام علی علیه السلام :مرگ نیکان، مایه راحت جان آنهاست و مرگ بدکاران، مایه آسودن جهان.

ص :106


1- . کنز العمّال : 42769 .
2- الخصال : 39/21 .
3- . کنز العمّال : 42771 .
4- بحار الأنوار : 82/181/28 .

3671 - ذِکرُ المَوتِ
3671 - یاد مرگ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الزُّهدِ فی الدّنیا ذِکرُ المَوتِ ، و أفضَلُ العِبادَةِ ذِکرُ المَوتِ ، و أفضَلُ التَّفکُّرِ ذِکرُ المَوتِ ، فمَن أثقَلَهُ ذِکرُ المَوتِ وَجَدَ قَبرَهُ رَوضَةً مِن رِیاضِ الجَنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ حینما سُئلَ : هل یُحشَرُ مَع الشُّهَداءِ أحَدٌ ؟ _: نَعَم ، مَن یَذکُرُ المَوتَ فی الیَومِ و اللّیلَةِ عِشرینَ مَرّةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد مَرَّ بمَجلِسٍ قدِ استَعلاهُ الضّحکُ _: شُوبُوا مَجلِسَکُم بذِکرِ مُکَدِّرِ اللَّذّاتِ . قالوا : و ما مُکَدِّرُ اللَّذّاتِ ؟ قالَ : المَوتُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُذکُروا هادِمَ اللَّذّاتِ ، و مُنَغِّصَ الشَّهَواتِ ، و داعیَ الشَّتاتِ ، اذکُروا مُفَرِّقَ الجَماعاتِ ، و مُباعِدَ الاُمنیاتِ ، و مُدنِیَ المَنِیّاتِ ، و المُؤْذِنَ بالبَینِ و الشَّتاتِ . (4)

3671

یاد مرگ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین بی رغبتی به دنیا، یاد مرگ است. برترین عبادت، یاد مرگ است و برترین اندیشیدن، یاد مرگ است. پس، هر که یاد مرگ وجودش را پر کند، گور خود را باغی از باغ های بهشت بیابد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی از ایشان سؤال شد : آیا کسی با شهدا محشور می شود؟ _فرمود : آری، کسی که شبانه روز بیست مرتبه مرگ را یاد کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون بر انجمنی گذشت که در آن صدای خنده بلند بود _فرمود: انجمن خود را با یاد مکدّر کننده خوشی ها بیامیزید. عرض کردند : مکدّر کننده خوشی ها چیست؟ فرمود : مرگ.

امام علی علیه السلام :به یاد آورید آن بر هم زننده خوشی ها و منغّص کننده عیش ها و دعوتگر پراکندگی را. یاد کنید آن از هم پاشنده انجمن ها و دور کننده آرزوها و نزدیک کننده مرگ ها و اعلام کننده جدایی و پراکندگی را.

ص :107


1- جامع الأخبار : 473/1334 .
2- تنبیه الخواطر : 1/268 .
3- تنبیه الخواطر : 1/268 .
4- غرر الحکم : 2575 ، 2576 .

عنه علیه السلام :مَن ذَکَرَ المَوتَ رَضِیَ مِن الدُّنیا بالیَسیرِ . (1)

عنه علیه السلام :کیفَ تَنسی المَوتَ و آثارُهُ تُذَکِّرُکَ ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم بذِکرِ المَوتِ و إقلالِ الغَفلَةِ عنهُ ، و کیفَ غَفلَتُکُم عمّا لَیس یُغفِلُکُم ، و طَمَعُکُم فیمَن لَیس یُمهِلُکُم ؟! فکفَی واعِظا بمَوتی عایَنتُموهُم . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ ، و یَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ ، و یُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّهِ ، و یُرِقُّ الطَّبعَ ، و یَکسِرُ أعلامَ الهَوی و یُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و یُحَقِّرُ الدُّنیا . (4)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :اُذکُرْ مَصرَعَکَ بینَ یَدَی أهلِکَ؛ و لا طَبیبَ یَمنَعُکَ، و لا حَبیبَ یَنفَعُکَ . (5)

بحار الأنوار :فی الزَّبورِ : مَن فَزَّعَ نفسَهُ بالمَوتِ هانَت علَیهِ الدُّنیا . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :هرکه به یاد مرگ باشد، از دنیا به اندک خشنود شود.

امام علی علیه السلام :چگونه مرگ را فراموش می کنی در حالی که نشانه هایش به تو تذکّر می دهند؟!

امام علی علیه السلام :شما را سفارش می کنم که به یاد مرگ باشید و از آن کمتر غفلت ورزید. چگونه از چیزی غافلید که او از شما غافل نیست و چگونه به کسی چشم طمع دوخته اید که به شما مهلت نمی دهد! مردگانی که مشاهده کرده اید خود واعظانی هستند که شما را از هر واعظی بی نیاز می کنند.

امام صادق علیه السلام :یاد مرگ، خواهش های نفس را می میراند و رویشگاه های غفلت را ریشه کن می کند و دل را با وعده های خدا نیرو می بخشد و طبع را نازک می سازد و پرچم های هوس را درهم می شکند و آتش آزمندی را خاموش می سازد و دنیا را در نظر کوچک می کند.

امام هادی علیه السلام :به یادآور آن هنگامی را که پیش روی خانواده ات در بستر مرگ افتاده ای و نه طبیبی می تواند جلو مردنت را بگیرد و نه دوستی به کارت می آید.

بحار الأنوار :در زبور آمده است : هر که خود را از مرگ بترساند، دنیا در نظرش بی مقدار شود.

ص :108


1- غرر الحکم : 8843 .
2- غرر الحکم : 6990 .
3- نهج البلاغة: الخطبة188.
4- بحار الأنوار : 6/133/32 .
5- بحار الأنوار: 78/370/4.
6- بحار الأنوار : 77/41/8 .
7- (انظر) الزهد : باب 1617 .

3672 - الحَثُّ عَلَی الإکثارِ مِن ذِکرِ المَوتِ
3672 - ترغیب به یاد کردن فراوان از مرگ

بحار الأنوار :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أکثِروا مِن ذِکرِ هادِمِ اللَّذّاتِ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ، فما هادِمُ اللَّذّاتِ ؟ قالَ : المَوتُ ، فإنّ أکیَسَ المؤمنینَ أکثَرُهُم ذِکرا للمَوتِ ، و أشَدُّهُم لَهُ استِعدادا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثِروا ذِکرَ المَوتِ ؛ فإنّهُ یُمَحِّصُ الذُّنوبَ و یُزَهِّدُ فی الدُّنیا ، فإن ذَکَرتُموهُ عِندَ الغِنی هَدَمَهُ ، و إن ذَکَرتُموهُ عِندَ الفَقرِ أرضاکُم بعَیشِکُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثِروا ذِکرَ المَوتِ ، فما مِن عَبدٍ أکثَرَ ذِکرَهُ إلاّ أحیا اللّهُ قلبَهُ و هَوَّنَ علَیهِ المَوتَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثِروا ذِکرَ هادِمِ اللّذّاتِ؛ فإنّهُ لا یکونُ فی کثیرٍ إلاّ قَلَّلَهُ، و لا فی قَلیلٍ إلاّ أجزاهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثِرْ ذِکرَ المَوتِ یُسَلِّکَ عمّا سِواهُ . (5)

3672

ترغیب به یاد کردن فراوان از مرگ

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ویران کننده خوشی ها را فراوان یاد کنید. عرض شد : ای رسول خدا! ویران کننده خوشی ها چیست؟ فرمود : مرگ؛ زیرکترین مؤمنان کسی است که مرگ را بیشتر یاد کند و برای آن آماده تر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا که یاد مرگ گناهان را می زداید و به دنیا بی رغبت می کند. اگر در هنگام توانگری به یاد مرگ باشید آن را بر هم می زند و اگر به هنگام ناداری به یادش باشید، شما را به زندگیتان خشنود می سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا هیچ بنده ای آن را بسیار یاد نکرد، مگر اینکه خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برهم زننده خوشی ها را فراوان یاد کنید؛ زیرا در هیچ فراوانی از مرگ یاد نشد، مگر اینکه آن را کاست و در هیچ اندکی یاد آن نشد، مگر اینکه آن را مُکفی ساخت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ را فراوان یاد کن، که یاد هر چیز دیگری را از ذهن تو می برد.

ص :109


1- بحار الأنوار: 82/167/3.
2- . کنز العمّال : 42098 .
3- کنز العمّال : 42105 .
4- . کنز العمّال : 42096 .
5- کنز العمّال : 42094 .

الترغیب و الترهیب عن أنسٍ :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ بمَجلِسٍ و هُم یَضحَکونَ فقالَ : أکثِروا ذِکرَ هادِمِ اللَّذّاتِ ، أحسَبُهُ قالَ : فإنّهُ ما ذَکَرَهُ أحَدٌ فی ضِیقٍ مِن العَیشِ إلاّ وسَّعَهُ ، و لا فی سَعَةٍ إلاّ ضَیّقَهُ علَیهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکثِروا ذِکرَ المَوتِ ، و یَومَ خُروجِکُم مِن القُبورِ ، و قیامِکُم بَینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ؛ تَهونُ علَیکُمُ المَصائبُ . (2)

عنه علیه السلام :أکثِروا ذِکرَ المَوتِ عندَ ما تُنازِعُکُم إلَیهِ أنفسُکُم مِن الشَّهَواتِ ، و کفی بالمَوتِ واعِظا. و کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کثیرا ما یُوصی أصحابَهُ بذِکرِ المَوتِ فیقولُ : أکثِروا ذِکرَ المَوتِ ، فإنّهُ هادِمُ اللَّذّاتِ، حائلٌ بَینَکُم و بینَ الشَّهَواتِ . (3)

عنه علیه السلام_ لابنهِ الحسنِ علیه السلام _: یا بُنیَّ ، أکثِرْ مِن ذِکرِ المَوتِ ، و ذِکرِ ما تَهجُمُ علَیهِ و تُفضی بعدَ المَوتِ إلَیهِ ، حتّی یأتیَکَ (4) و قد أخَذتَ مِنهُ حِذرَکَ و شَدَدتَ لَه أزرَکَ ، و لا یَأتیَکَ بَغتَةً فیَبهَرَکَ . (5)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از انس _: رسول خدا صلی الله علیه و آله بر جمعی که در حال خنده بودند، گذشت. پس فرمود : برهم زننده خوشی ها را فراوان یاد کنید. گمان می کنم فرمود : هیچ کس در تنگنای زندگی مرگ را یاد نکرد، مگر اینکه زندگی را بر او فراخ کرد و نیز در فراخی زندگی آن را یادآور نشد، مگر اینکه زندگی را بر او تنگ ساخت.

امام علی علیه السلام :مرگ و روز بیرون آمدنتان از گورها و ایستادنتان در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ را فراوان یاد کنید، تا مصیبت ها بر شما آسان شود.

امام علی علیه السلام :در هنگامی که نفْس هایتان شما را به سوی خواهش ها و شهوات می کشانند، مرگ را فراوان یاد کنید که مرگ بهترین واعظ است. رسول خدا صلی الله علیه و آله اصحاب خود را به یادآوری مرگ بسیار سفارش می کرد و می فرمود : مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا که آن برهم زننده خوشی ها و پرده میان شما و خواهش ها است.

امام علی علیه السلام_ به فرزند بزرگوارش حضرت حسن علیه السلام _نوشت : فرزندم! بسیار به یاد مرگ و به یاد آنچه در آن می افتی و پس از مرگ به سوی آن کشانده می شوی باش، تا آن گاه که بر تو درآید با تمام توان در برابرش آماده و برای آن کمر بسته باشی، نه آنکه ناگهان بر تو در آید و چشمانت را خیره گرداند.

ص :110


1- الترغیب و الترهیب : 4/236/3 .
2- الخصال : 616/10 .
3- الأمالی للطوسی : 28/31 .
4- فی بحار الأنوار : (77/205) «و اجعله أمامک حیث (تراه حتّی) یأتیک و قد أخذت منه حذرک».
5- نهج البلاغة : الکتاب 31 .

عنه علیه السلام :مَن أکثَرَ مِن ذِکرِ المَوتِ قَلَّت فی الدُّنیا رَغبَتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أکثَرَ مِن ذِکرِ المَوتِ رَضِیَ مِن الدُّنیا بالکَفافِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أکثِروا ذِکرَ المَوتِ ؛ فإنّهُ ما أکثَرَ ذِکرَ المَوتِ إنسانٌ إلاّ زَهِدَ فی الدُّنیا . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :کسی که مرگ را بسیار یاد کند، رغبتش به دنیا کم می شود.

امام علی علیه السلام :کسی که مرگ را فراوان یاد کند، از دنیا به قدر کفاف خرسند شود.

امام صادق علیه السلام :مرگ را فراوان یاد کنید؛ زیرا هیچ انسانی مرگ را بسیار یاد نمی کند، مگر اینکه به دنیا بی رغبت می شود.

3673 - الاستِعدادُ لِلمَوتِ
3673 - آماده شدن برای مرگ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لطارِقِ بنِ عبدِ اللّهِ المُحارِبیِّ _: یا طارِقُ، استَعِدَّ للمَوتِ قَبلَ نُزولِ المَوتِ. (5)

کنز العمّال :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : إنّ النُّورَ إذا دَخَلَ الصَّدرَ انفَسَحَ . قیلَ : هَل لذلکَ مِن عَلَمٍ یُعرَفُ بهِ ؟ قالَ : نَعَم ، التّجافی عن دارِ الغُرورِ ، و الإنابَةُ إلی دارِ الخُلودِ ، و الاستِعدادُ للمَوتِ قَبلَ نُزولِهِ . (6)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فی الخَیراتِ . (7)

3673

آماده شدن برای مرگ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به طارق بن عبد اللّه محاربی _فرمود : ای طارق! پیش از فرا رسیدن مرگ خود را برای آن آماده کن.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هرگاه روشنایی به سینه در آید، سینه فراخ گردد. عرض شد : آیا برای شناسایی این امر نشانه ای هست؟ فرمود : آری، دوری گزیدن از سرای فریب و روی آوردن به سرای جاودانی و آماده شدن برای مرگ پیش از فرا رسیدن آن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که چشم به راه مرگ باشد، در کارهای نیک بکوشد.

ص :111


1- غرر الحکم : 8766 .
2- غرر الحکم : 8662 .
3- بحار الأنوار : 82/168/3 .
4- (انظر) القلب : باب 3355 .
5- کنز العمّال : 42140 .
6- کنز العمّال : 302 .
7- بحار الأنوار: 77/171/7.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِستَعِدّوا للمَوتِ فقد أظَلَّکُم ، و کُونوا قَوما صِیحَ بِهِم فانتَبَهوا ، و عَلِموا أنّ الدُّنیا لَیسَت لَهُم بدارٍ فاستَبدَلوا .........

و ما بینَ أحَدِکُم و بینَ الجَنَّةِ أوِ النّارِ إلاّ المَوتُ أن یَنزِلَ بهِ ......... نَسألُ اللّهَ سبحانَهُ أن یَجعَلَنا و إیّاکُم مِمَّن لا تُبطِرُهُ نِعمَةٌ ، و لا تُقَصِّرُ بهِ عن طاعَةِ ربِّهِ غایَةٌ ، و لا تَحِلُّ بهِ بعدَ المَوتِ نَدامَةٌ و لا کآبَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :تَرَحَّلوا فقد جُدَّ بِکُم، و استَعِدّوا للمَوتِ فقد أظَلَّکُم . (2)

عنه علیه السلام :إنّ أمرا لا تَعلَمُ مَتی یَفجَؤُکَ یَنبَغی أنْ تَستَعِدَّ لَهُ قبلَ أن یَغشاکَ . (3)

عنه علیه السلام :أسمِعوا دَعوَةَ المَوتِ آذانَکُم قبلَ أن یُدعی بِکُم . (4)

عنه علیه السلام :إنّ العاقِلَ یَنبَغی أن یَحذَرَ المَوتَ فی هذهِ الدّارِ ، و یُحسِنَ لَهُ التأهُّبَ قبلَ أن یَصِلَ إلی دارٍ یَتَمنّی فیها المَوتَ فلا یَجِدُهُ . (5)

امام علی علیه السلام :برای مرگ آماده شوید؛ زیرا مرگ بر سر شما سایه افکنده است و همچون گروهی باشید که بر سر آنها فریاد زده شد و بیدار گشتند و دانستند که دنیا سرای آنها نیست و از این رو آن را [با جهان دیگر ]عوض کردند ......... .

و میان هر یک از شما و بهشت و دوزخ فاصله ای جز فرود آمدن مرگ بر او نیست ......... از خدای سبحان مسألت داریم که ما و شما را از کسانی قرار دهد که هیچ نعمتی سرمستشان نمی کند و هیچ هدفی آنان را از طاعت پروردگارشان باز نمی دارد و پس از مرگ پشیمانی و اندوهی گریبان گیرشان نمی شود.

امام علی علیه السلام :بار سفر بربندید، که در بردن شما شتاب می شود؛ و برای مرگ آماده شوید، که بر شما سایه افکنده است.

امام علی علیه السلام :چیزی که نمی دانی چه وقت غافلگیرت می کند، سزاست که پیش از آنکه تو را فرا گیرد، خویشتن را برایش آماده سازی.

امام علی علیه السلام :دعوت مرگ را به گوش های [جانِ] خود بنیوشانید، پیش از آنکه فرا خوانده شوید.

امام علی علیه السلام :خردمند را سزد که در این سرا، از مرگ به هوش باشد و پیش از رسیدن به سرایی که در آن مرگ را آرزو کند و نیابدش، خود را برای مرگ به خوبی آماده گرداند.

ص :112


1- . نهج البلاغة : الخطبة 64 .
2- غرر الحکم : 4514 .
3- . غرر الحکم : 3468 .
4- غرر الحکم : 2492 .
5- غرر الحکم : 3611 .

عنه علیه السلام :إذا کانَ هُجومُ المَوتِ لا یُؤمَنُ؛ فمِنَ العَجزِ تَرکُ التّأهُّبِ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :تارِکُ التّأهُّبِ للمَوتِ و اغتِنامِ المَهَلِ غافِلٌ عن هُجومِ الأجَلِ ، تَرَحَّلوا فقد جُدَّ بِکُم ، و استَعِدّوا للمَوتِ فقد أظَلَّکُم . (2)

عنه علیه السلام :اِعلَمْ أنّ أمامَکَ عَقَبةً کَؤودا المُخِفُّ فیها أحسَنُ حالاً (أمراً) مِن المُثقِلِ ، و المُبطِئُ علَیها أقبَحُ حالاً من المُسرِعِ ......... فارتَدْ لنفسِکَ قَبلَ نُزولِکَ، و وَطِّئِ المَنزِلَ قبلَ حُلولِکَ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ وَراءَکَ طالِبا حَثیثا مِن المَوتِ ، فلا تَغفُلْ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ استَعَدَّ لسَفَرِهِ قَرَّ عَینا بحَضَرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ قادِما یَقدُمُ بالفَوزِ أو الشِّقوَةِ لَمُستَحِقٌّ لأفضَلِ العُدَّةِ . (6)

امام علی علیه السلام :وقتی از هجوم مرگ ایمنی نیست، آماده نشدن برای آن از ناتوانی است.

امام علی علیه السلام :کسی که خود را برای مرگ آماده نسازد و فرصت ها را غنیمت نشمرد، از هجوم اجل غافل است. بار سفر بربندید، که برای بردن شما شتاب است، برای مرگ آماده شوید، که بر شما سایه افکنده است.

امام علی علیه السلام :بدان که فراپیش تو گردنه ای است دشوار، که در عبور از آن، سبکبار ، نکو حال تر از گرانبار است و آنکه آهسته می رود از آنکه شتاب می ورزد بد حال تر بُوَد ......... پس، قبل از فرود آمدنت برای خود پیشروی روانه ساز و پیش از آنکه بار افکنی، منزلگاه را آماده ساز.

امام علی علیه السلام :مرگ، تو را شتابان تعقیب می کند، پس، غافل مباش.

امام علی علیه السلام :کسی که برای سفرش آماده باشد، در حَضَرش شادمان و آسوده خاطر است.

امام علی علیه السلام :وارد شونده ای که با خود رستگاری یا بدبختی می آورد، سزاوار بهترین آمادگی است.

ص :113


1- غرر الحکم : 4093 .
2- غرر الحکم : 4513 و 4514 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 31 .
4- غرر الحکم : 3814 .
5- غرر الحکم : 9211 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 64 .

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن یَنزِلَ بکَ المَوتُ و أنتَ آبِقٌ مِن ربِّکَ فی طَلَبِ الدُّنیا . (1)

عنه علیه السلام :اِزهَدْ فی الدُّنیا و اعزِفْ عَنها ، و إیّاکَ أن یَنزِلَ بکَ المَوتُ و أنتَ آبِقٌ مِن ربِّکَ فی طَلبِها فتَشقی. (2)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لمَن یَری أنّهُ یُنقَصُ کلَّ یَومٍ فی نفسِهِ و عُمرِهِ و هُو لا یَتَأهَّبُ للمَوتِ ! (3)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمّن یَرجو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ ......... یَخشَی المَوتَ ، و لا یُبادِرُ الفَوتَ . (4)

عنه علیه السلام :بادِروا المَوتَ و غَمَراتِهِ ، و امهَدوا لَهُ قبلَ حُلُولِهِ ، و أعِدُّوا لَهُ قبلَ نُزولِهِ . (5)

عنه علیه السلام :بادِروا المَوتَ الّذی إن هَرَبتُم مِنهُ أدرَکَکُم ، و إن أقَمتُم أخَذَکُم ، و إن نسِیتُموهُ ذَکَرَکُم . (6)

عنه علیه السلام :بادِروا أمرَ العامّةِ (7) و خاصّةَ أحَدِکُم و هُو المَوتُ ، فإنّ النّاسَ أمامَکُم ، و إنّ السّاعةَ تَحدُوکُم مِن خَلفِکُم ، تَخَفَّفوا تَلحَقوا ، فإنّما ینتَظَرُ بأوّلِکُم آخِرُکُم . (8)

امام علی علیه السلام :مبادا مرگ در حالی به سراغت آید که تو [چون بنده ای فراری] از خداوندگارت در طلب دنیا گریخته باشی.

امام علی علیه السلام :به دنیا بی اعتنا باش و از آن دوری کن و مبادا مرگ در حالی به سراغت آید که [چون بنده ای فراری ]از خداوندگارت در طلب دنیا گریخته باشی و در نتیجه، بدبخت شوی.

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که می بیند هر روز از جان و عمر او کاسته می شود و با این حال برای مرگ آماده نمی شود؟!

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل ، به آخرت امید بسته است ......... از مرگ می ترسد، اما پیش از رفتن کاری نمی کند.

امام علی علیه السلام :پیش از مرگ و سختی های آن کاری بکنید و قبل از رسیدنش، مقدمات آن را فراهم آورید و پیش از فرود آمدنش، برای آن آماده شوید.

امام علی علیه السلام :پیش از مرگ کاری بکنید؛ مرگی که اگر از او بگریزید، به شما می رسد و اگر بایستید، گریبانتان را می گیرد و اگر فراموشش کنید، به یادتان می آورد.

امام علی علیه السلام :پیشدستی کنید بر چیزی که همگانی است و یکایک شما را فرا می گیرد و آن مرگ است؛ زیرا که مردم پیش از شما رفتند و ساعت [مرگ یا قیامت] از پشت سرتان شما را به پیش می راند. سبکبار بشوید تا [به رفتگان این کاروان ]بپیوندید؛ زیرا که جلو رفتگان شما چشم به راه بازماندگان شما هستند.

ص :114


1- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
2- غرر الحکم : 2398 .
3- . غرر الحکم : 6253 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 150 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 190 .
6- . نهج البلاغة: الحکمة 203.
7- قال ابن أبی الحدید : ثمّ أمر بمبادرة الموت ، و سمّاه الواقعة العامّة لأنّه یعمّ الحیوان کلّه ، ثمّ سمّاه خاصة أحدکم لأنّه و إن کان عامّا إلاّ أنّ له مع کلّ إنسان بعینه خصوصیّة زائدة علی ذلک العموم . قوله : «فإنّ الناس أمامکم» أی قد سبقوکم . و الساعة تسوقکم من خلفکم . (شرح نهج البلاغة: 9/289).
8- نهج البلاغة : الخطبة 167 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :هَولٌ لا تَدری مَتی یَغشاکَ،ما یَمنَعُکَ أن تَستَعِدَّ لَهُ قبلَ أن یَفجَأکَ ؟! (1)

بحار الأنوار :قال إبراهیمُ علیه السلام _ لمّا دَنَت وَفاتُهُ _ : هَلاّ أرسَلتَ إلَیَّ رَسولاً حتّی آخُذَ اُهبَةً ، قالَ لَهُ : أ وَ ما عَلِمتَ أنّ الشَّیبَ رَسولی ؟ ! (2)

امام صادق علیه السلام :هول و هراسی که نمی دانی چه وقت تو را فرا می گیرد، چرا پیش از آنکه ناگهان به سراغت آید، برایش آماده نمی شوی؟!

بحار الأنوار :ابراهیم علیه السلام به هنگام نزدیک شدن وفاتش [به خدا ]گفت : چرا پیکی سوی من نفرستادی تا [خودم را برای مرگ آماده سازم]. به او فرمود: مگر نمی دانی که موی سپید پیک من است؟!

3674 - مَن عَدَّ غَداً مِن أجَلِهِ
3674 - کسی که فردا را از عمر خود شمارَد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أصلِحوا الدُّنیا، و اعمَلوا لآخِرَتِکُم کأنَّکُم تَموتونَ غَدا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَدَّ غَدا مِن أجَلِهِ فقد أساءَ صُحبَةَ المَوتِ . (4)

3674

کسی که فردا را از عمر خود شمارَد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنیا را بسازید، و برای آخرتتان [نیز ]چنان کار کنید که گویی همین فردا می میرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که فردا را از عمر خود به شمار آورد ، با مرگ ، بد مصاحبت کرده است.

ص :115


1- . بحار الأنوار : 82/ 171/6 .
2- بحار الأنوار : 82/172 .
3- . کنز العمّال : 42111 .
4- بحار الأنوار : 77/153/120 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن أجَلِهِ . (1)

امام علی علیه السلام :کسی که فردا را از عمر خود به شمار آورد، مرگ را در جایگاه شایسته اش قرار نداده است.

3675 - التَّزَوُّدُ لِلآخِرَةِ
3675 - توشه برداشتن برای آخرت

الکتاب :

«الحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبَابِ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَزَوَّدوا فی الدُّنیا مِن الدُّنیا ما تُحرِزونَ (تَحُوزونَ) بهِ أنفُسَکُم غَدا . (3)

عنه علیه السلام :تَزَوَّدوا فی أیّامِ الفَناءِ لأیّامِ البَقاءِ ، قد دُلِلتُم علَی الزّادِ، و اُمِرتُم بالظَّعنِ، و حُثِثتُم علَی المَسیرِ. (4)

عنه علیه السلام :علَیکُم بالجِدِّ و الاجتِهادِ ، و التّأهُّبِ و الاستِعدادِ ، و التَّزَوُّدِ فی مَنزلِ الزّادِ . (5)

عنه علیه السلام :فلْیَعمَلِ العامِلُ مِنکُم فی أیّامِ مَهَلِهِ قبلَ إرهاقِ أجَلِهِ ......... و لْیَتَزوَّدْ مِن دارِ ظَعنِهِ لدارِ إقامَتِهِ . (6)

3675

توشه برداشتن برای آخرت

قرآن :

«حج در ماه های معیّنی است. پس، هر کس در این ماه ها حج را [بر خود] واجب گرداند [بداند که ]در اثنای حج، همبستری و جدال و گناه [روا ]نیست. و هر کار نیکی انجام می دهید، خدا آن را می داند. و برای خود توشه برگیرید؛ زیرا بهترین توشه پرهیزگاری است. و ای خردمندان! از من پروا کنید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :در دنیا از دنیا توشه ای برگیرید که فردا[ی قیامت] به کمک آن خود را نگه می دارید.

امام علی علیه السلام :از این ایّام فانی برای ایّام باقی توشه بردارید؛ توشه را به شما نمایانده اند و فرمان کوچتان داده اند و برای رفتن به شتاب وادارتان کرده اند.

امام علی علیه السلام :سعی و کوشش کنید و حاضر و آماده شوید و در سرای توشه [گرفتن]، توشه برگیرید.

امام علی علیه السلام :پس، باید که عمل کننده شما در زمانی که مهلت و فرصت دارد، پیش از شتافتن اجلش، کار کند ......... و از کوچگاهش برای اقامتگاهش توشه برگیرد.

ص :116


1- الکافی : 3/259/30 .
2- البقرة : 197 .
3- نهج البلاغة: الخطبة 28 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 157 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 230 .
6- نهج البلاغة:الخطبة86 .

عنه علیه السلام :أ لَستُم فی مَساکِنِ مَن کانَ قَبلَکُم أطولَ أعمارا ، و أبقی آثارا ......... تَعَبَّدوا للدُّنیا أیَّ تَعبُّدٍ ، و آثَرُوها أیَّ إیثارٍ ، ثُمّ ظَعَنوا عنها بغَیرِ زادٍ مُبَلِّغٍ و لا ظَهرٍ قاطِعٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الدُّنیا دارُ صِدقٍ لمَن صَدَقَها، و دارُ عافِیَةٍ لمَن فَهِمَ عنها ، و دارُ غِنیً لمَن تَزوَّدَ مِنها . (2)

عنه علیه السلام :إنّما الدُّنیا مُنتَهی بَصَرِ الأعمی، لا یُبصِرُ مِمّا وراءها شیئا ، و البَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدّارَ وراءها،فالبَصیرُ مِنها شاخِصٌ ، و الأعمی إلَیها شاخِصٌ ، و البَصیرُ مِنها مُتَزوِّدٌ ، و الأعمی لَها مُتَزوِّدٌ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ الدُّنیا لم تُخلَقْ لَکُم دارَ مُقامٍ ، بل خُلِقَت لَکُم مَجازا لِتَزَوَّدوا مِنها الأعمالَ إلی دارِ القرارِ. (4)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً ......... اغتَنَمَ المَهَلَ ، و بادَرَ الأجَلَ ، و تَزوَّدَ مِن العَمَلِ . (5)

امام علی علیه السلام :آیا نه اینکه شما در خانه های کسانی هستید که پیش از شما بودند و عمرهایی درازتر و آثاری ماندنی تر داشتند ......... دنیا را پرستیدند چه پرستیدنی و آن را برگزیدند چه برگزیدنی! سپس بی هیچ توشه ای و بی هیچ مرکبی که آنها را به سر منزل مقصود برساند، از این دنیا کوچیدند.

امام علی علیه السلام :دنیا، سرای راستی است برای کسی که با آن از در راستی درآید و سرای عافیت و آسایش است برای کسی که از آن چیز بفهمد و سرای توانگری است برای کسی که از آن توشه برگیرد.

امام علی علیه السلام :دنیا چشم انداز نهایی شخص نابینا (بی بَصَر) است و در فرا سوی آن چیزی نمی بیند. امّا شخص بینا و با بصیرت، نگاهش از دنیا فراتر می رود و درمی یابد که سرای حقیقی، در آن سوی دنیاست. بنا بر این، شخص بینا از دنیا چشم بر می کند و نابینا به آن چشم می دوزد، بینا از دنیا توشه برمی دارد، و نابینا برای آن توشه برمی دارد.

امام علی علیه السلام :دنیا، سرای ماندن شما آفریده نشده است، بلکه چونان گذرگاهی برایتان خلق گشته است تا از آن برای سرای ماندگاری توشه اعمال فراهم آورید.

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر کسی که ......... فرصت ها را غنیمت شمرده و بر مرگ پیشدستی کند و توشه عمل فراهم آورد.

ص :117


1- . نهج البلاغة : الخطبة 111 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 131 .
3- نهج البلاغة:الخطبة133.
4- . نهج البلاغة: الخطبة132.
5- نهج البلاغة : الخطبة 76 .

عنه علیه السلام :إنّکَ لَن یُغنیَ عنکَ بعدَ المَوتِ إلاّ صالِحُ عَمَلٍ قَدَّمتَهُ ، فتَزوَّدْ مِن صالحِ العَمَلِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی ذَمِّ الدُّنیا _: لا خَیرَ فی شیءٍ مِن أزوادِها إلاّ التَّقوی . (2)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوَی اللّهِ الّتی هیَ الزّادُ و بها المَعاذُ (المَعادُ) : زادٌ مُبلِغٌ ، و مَعاذٌ مُنجِحٌ . (3)

عنه علیه السلام_ إذا صلَّی العِشاءَ الآخِرَةَ یُنادی النّاسَ ثلاثَ مَرّاتٍ حتّی یَسمَعَ أهلُ المَسجِدِ _: أیّها الناسُ ، تَجَهَّزوا رَحِمَکُمُ اللّهُ ، فقد نُودِیَ فیکُم بالرَّحیلِ ، فما التَّعرُّجُ علَی الدُّنیا بعدَ نِداءٍ فیها بالرَّحیلِ ؟! تَجَهَّزوا رَحِمَکُمُ اللّهُ ، و انتَقِلوا بأفضَلِ ما بِحَضرَتِکُم مِن الزّادِ و هُو التّقوی . (4)

عنه علیه السلام_ و کانَ کثیرا ما یُنادی بهِ أصحابَهُ _: تَجَهَّزوا رَحِمَکُمُ اللّهُ ! فقد نُودِیَ فیکُم بالرَّحیلِ ، و أقِلّوا العُرْجَةَ علَی الدّنیا ، و انقَلِبوا بصالِحِ ما بحَضرَتِکُم مِن الزّادِ ؛ فإنّ أمامَکُم عَقَبَةً کَؤودا ، و مَنازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً ، لا بُدَّ مِن الوُرودِ عَلَیها ، و الوُقوفِ عِندَها ......... فقَطِّعوا عَلائقَ الدُّنیا و استَظهِروا بزادِ التَّقوی . (5)

امام علی علیه السلام :پس از مرگ هرگز چیزی به کار تو نمی آید، مگر کردار نیکی که پیش فرستاده باشی. بنا بر این، از کار نیک توشه فراهم آر.

امام علی علیه السلام_ در نکوهش دنیا _فرمود: در هیچ یک از توشه های دنیا خیری نیست مگر در تقوا.

امام علی علیه السلام :شما را، ای بندگان خدا! به تقوای الهی سفارش می کنم؛ تقوایی که توشه است و پناهگاه. توشه ای رساننده [به سر منزل مقصود ]و پناهگاهی رهاننده [از آتش ] .

امام علی علیه السلام_ هرگاه نماز عشا را می خواند، با صدایی که همه نماز گزاران مسجد بشنوند، سه بار خطاب به مردم _می فرمود : ای مردم! خدایتان رحمت کناد! آماده و مجهز شوید، که بانگ رحیل در میان شما سر داده اند. با این بانگ رحیل، روی آوردن به دنیا دیگر چه معنا دارد؟ خدایتان رحمت کناد! آماده شوید و با بهترین توشه ای که در اختیار دارید رهسپار [آخرت] شوید و آن تقوا است.

امام علی علیه السلام_ یاران خویش را بسیار با این سخنان، مخاطب ساخته _می فرمود : آماده و مجهز شوید، خدایتان رحمت کناد! زیرا که بانگ رحیل در میان شما سر داده اند. از دل بستن به دنیا کم کنید و با توشه نیکی که در برابر شماست،رهسپار شوید؛زیرا گردنه ای دشوار و منزل هایی ترسناک و هراس انگیز پیش رو دارید که ناچار باید به آنها در آیید و آنجاها درنگ کنید ......... پس، علایق و پیوندهای به دنیا را ببُرید و از توشه تقوا کمک گیرید.

ص :118


1- غرر الحکم : 3815 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 111 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 114 .
4- بحار الأنوار : 77/391/12 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 204 .

عنه علیه السلام_ لمّا أشرَفَ علَی القُبورِ و هُو یَرجِعُ مِن صِفِّینَ _: یا أهلَ الدِّیارِ المُوحِشَةِ ، و المَحالِّ المُقفِرَةِ ، و القُبورِ المُظلِمَةِ ، یا أهلَ التُّربَةِ ، یا أهلَ الغُربَةِ ، یا أهلَ الوَحدَةِ ، یا أهلَ الوَحشَةِ ، أنتُم لَنا فَرَطٌ سابِقٌ ، و نحنُ لَکُم تَبَعٌ لاحِقٌ . أمّا الدُّورُ فقد سُکِنَت ، و أمّا الأزواجُ فقد نُکِحَت ، و أمّا الأموالُ فقد قُسِّمَت . هذا خَبَرُ ما عِندَنا ، فما خَبَرُ ما عِندَکُم ؟ ثُمّ التَفَتَ إلی أصحابِهِ فقالَ : أما لَو اُذِنَ لَهُم فی الکلامِ لأخبَروکُم أنّ خَیرَ الزَّادِ التَّقوی . (1)

عنه علیه السلام :آهِ ! مِن قِلَّةِ الزّادِ ، و طُولِ الطَّریقِ ، و بُعدِ السَّفَرِ ، و عَظیمِ المَورِدِ ! (2)

امام علی علیه السلام_ در بازگشت از صفین چون به گورستان رسید _فرمود : ای ساکنان خانه های تنهایی و جایگاه های خشک و خالی و گورهای ظلمانی! ای خاک نشینان! ای ساکنان دیار غربت! ای تنهایان! ای آنان که در تنهایی به سر می برید! شما پیشروان مایید و پیش از ما رفتید و ما دنباله رو شما هستیم و به شما خواهیم پیوست. [بدانید که ]خانه ها[یتان ]مسکن [دیگران] شده و زن ها[یتان] به شوهر رفته اند و اموال و دارایی ها[ی شما ]تقسیم گشته است. این خبری است که ما داریم. شما چه خبر دارید؟ حضرت سپس به طرف اصحاب خود برگشت و فرمود : بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، بی گمان به شما خبر می دادند که :بهترین توشه تقواست.

امام علی علیه السلام :وای از کمبود توشه و درازی راه و دوری سفر و عظمت جایی که وارد می شویم!

3676 - تَفسیرُ الاستِعدادِ لِلمَوتِ
3676 - معنای آماده شدن برای مرگ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الاستِعدادِ للمَوتِ _: أداءُ الفَرائضِ ، و اجتِنابُ المَحارِمِ ، و الاشتِمالُ علَی المَکارِمِ ، ثُمّ لا یُبالی أ وَقَعَ علَی المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَیهِ . و اللّهِ، ما یُبالی ابنُ أبی طالبٍ أ وَقَعَ علَی المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَیهِ . (3)

3676

معنای آماده شدن برای مرگ

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آماده شدن برای مرگ به چیست؟ _فرمود : به جای آوردن واجبات و دوری کردن از حرام ها و داشتن خوی های نیک. با رعایت این امور، دیگر آدمی را چه باک که او به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغش آید. سوگند به خدا، که پسر ابی طالب را باکی نیست که خود به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغ او آید.

ص :119


1- نهج البلاغة : الحکمة 130 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 77 .
3- الأمالی للصدوق : 172/173 .

عنه علیه السلام :إنّما الاستِعدادُ للمَوتِ تَجَنُّبُ الحَرامِ ، و بَذلُ النَّدی و الخَیرِ . (1)

بحار الأنوار :قیل لزین العابدینَ علیه السلام ما خَیرُ ما یَموتُ علیه العَبدُ؟ : قال : أن یکونَ قد فَرَغَ مِن أبنِیَتِهِ و دُورِهِ و قُصورِهِ . قیلَ : و کیفَ ذلکَ ؟ قالَ : أن یکونَ مِن ذُنوبهِ تائبا ، و علَی الخَیراتِ مُقیما ، یَرِدُ علَی اللّهِ حَبیبا کریما . (2)

امام علی علیه السلام :آماده شدن برای مرگ، در حقیقت، دوری کردن از حرام و گشودن دست احسان و نیکی است.

بحار الأنوار :از امام زین العابدین علیه السلام سؤال شد که بهترین مرگ چیست؟ حضرت فرمود : اینکه [آدمی] از ساختمان ها و خانه ها و کاخ هایش فارغ شده باشد. عرض شد : یعنی چه؟ فرمود : از گناهانش توبه کرده باشد و به کارهای نیک بپردازد و [با چنین حالی] بر خداوند حبیب و کریم وارد شود.

3677 - تَمَنِّی المَوتِ
3677 - آرزوی مرگ

الکتاب :

«قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الاْخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَدا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» . (3)

(4)

3677

آرزوی مرگ

قرآن :

«بگو : اگر نزد خدا، سرای بازپسین یکسره به شما اختصاص دارد، نه دیگر مردم، پس، اگر راست می گویید آرزوی مرگ کنید. ولی به سبب کارهایی که از پیش کرده اند، هرگز آن را آرزو نخواهند کرد و خدا به حال ستمگران داناست».

ص :120


1- علل الشرائع : 231/5 .
2- بحار الأنوار : 71/267/17 .
3- البقرة : 94 ، 95 .
4- (انظر) الجمعة: 6 ، 7 ، آل عمران: 143 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَتَمنّی أحَدُکُم المَوتَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَمنّی أحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بهِ ، فإن کانَ و لا بُدَّ فاعِلاً فلْیَقُل : اللّهُمّ أحیِنی ما کانَتِ الحَیاةُ خَیرا لی ، و تَوَفَّنی إذا کانَتِ الوَفاةُ خَیرا لی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَمَنّیَنَّ أحَدُکُم المَوتَ بِضُرٍّ نَزَلَ بهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا دَخَلَ علَی العبّاسِ و هو یَشتَکی فیَتَمنَّی المَوتَ _: یا عَبّاسُ عَمَّ رسولِ اللّهِ ! لا تَتمَنَّ المَوتَ ؛ إن کُنتَ مُحسِنا تَزدادُ إحسانا إلی إحسانِکَ خَیرٌ لکَ ، و إن کُنتَ مُسیئا فإن تُؤخَّرْ تَستَعتِبْ مِن إساءتِکَ خَیرٌ لکَ ، لا تَتَمنَّ المَوتَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا سَعدُ، أ عِندی تَمنَّی المَوتَ ؟! لَئن کُنتَ خُلِقتَ للنّارِ و خُلِقَت لکَ ما النّارُ شیءٌ یُستَعجَلُ إلَیها ، و لئن خُلِقتَ للجَنّةِ و خُلِقَت لکَ لَأن یَطولَ عُمرُکَ و یَحسُنَ عمَلُکَ خَیرٌ لکَ . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما آرزوی مرگ نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما به خاطر گزندی که به او می رسد ، مرگ را آرزو نکند؛ و اگر ناچار به این کار شد، بگوید : بار خدایا! تا زمانی که زندگی برای من بهتر است مرا زنده بدار و هرگاه مرگ برایم بهتر بود، مرا بمیران.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما به سبب گزندی که به او می رسد، هرگز آرزوی مرگ نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون در بیماریِ عباس به عیادتش رفت و دید او می نالد و آرزوی مرگ می کند _فرمود : ای عباس! ای عموی رسول خدا! آرزوی مرگ مکن. اگر نیکوکار باشی، بر نیکی هایت می افزایی و این برای تو بهتر است و اگر بدکار باشی و مرگت به تأخیر افتد، از بدی هایت دست برمی داری و این برای تو بهتر است ؛ هیچگاه تمنّای مرگ نکن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای سعد! آیا پیش من آرزوی مرگ می کنی؟ اگر تو برای آتش آفریده شده باشی و آتش برای تو، در این صورت آتش چیزی نیست که به سویش بشتابی و اگر تو برای بهشت آفریده شده باشی و بهشت برای تو، در این صورت، اگر عمرت طولانی شود و کار نیکو انجام دهی، این برایت بهتر است.

ص :121


1- کنز العمّال : 42152 .
2- الترغیب و الترهیب : 4/257/54 .
3- الدعوات : 122/296 .
4- الترغیب و الترهیب : 4/256/50 .
5- کنز العمّال : 42155 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَمنَّوا المَوتَ ؛ فإنّهُ یَقطَعُ العمَلَ ، و لا یُرَدُّ الرّجُلُ فیَستَعتِبُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَمنَّوا المَوتَ ؛ فإنّ هَولَ المُطَّلَعِ شَدیدٌ ، و إنّ مِن السَّعادَةِ أن یَطولَ عُمرُ العَبدِ ، و یَرزُقَهُ اللّهُ الإنابَةَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَمنَّیَنَّ أحَدُکُمُ المَوتَ ؛ فإنّهُ لا یَدری ما قَدَّمَ لنفسِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَمنّی أحَدُکُمُ المَوتَ إلاّ أن یَثِقَ بِعَملِهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِلحارثِ الهَمْدانیِّ _: و أکثِرْ ذِکرَ المَوتِ و ما بعدَ المَوتِ ، و لا تَتَمَنَّ المَوتَ إلاّ بشَرطٍ وَثیقٍ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لرجُلٍ یَتَمنَّی المَوتَ _: تَمَنَّ الحَیاةَ لِتُطیعَ لا لِتَعصیَ، فلَأن تَعیشَ فتُطیعَ خَیرٌ لکَ مِن أن تَموتَ فلا تَعصیَ و لا تُطیعَ . (6)

کشف الغمّة_ الإمامُ الکاظمُ علیه السلام أیضا _: هل بینَکَ و بینَ اللّهِ قَرابَةٌ یُحابیکَ لَها ؟ قالَ : لا . قالَ : فهَل لکَ حَسَناتٌ قَدَّمتَها تَزیدُ علی سَیّئاتِکَ؟ قالَ : لا . قالَ : فأنتَ إذا تَتَمنّی هَلاکَ الأبَدِ ! (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تمنّای مرگ نکنید؛ چون با مرگ رشته عمل قطع می شود و انسان باز نمی گردد تا بدی هایش را جبران [و خدا را راضی] کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تمنّای مرگ نکنید؛ زیرا هول و هراس قیامت سخت است و این از خوشبختی است که عمر بنده طولانی شود و خداوند توبه روزیش فرماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گاه کسی از شما آرزوی مرگ نکند؛ چرا که نمی داند برای خود چه پیش فرستاده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما آرزوی مرگ نکند، مگر اینکه به عمل خود اطمینان داشته باشد.

امام علی علیه السلام_ به حارث همْدانی _فرمود : مرگ و پس از مرگ را فراوان یاد کن و هرگز آرزوی مرگ مکن، مگر با شرطی استوار.

امام صادق علیه السلام_ به مردی که آرزوی مرگ می کرد _فرمود : آرزوی زندگی کن، تا اینکه [خدای را ]اطاعت کنی و معصیتش نکنی؛ زیرا که اگر زنده باشی و اطاعت کنی، برایت بهتر از این است که بمیری و نه طاعت کنی و نه معصیت.

کشف الغمّة :امام کاظم علیه السلام به مردی که آرزوی مرگ می کرد فرمود: آیا میان تو و خداوند خویشاوندی ای است که به خاطر آن تو را کمک رساند؟ عرض کرد : خیر. فرمود : آیا خوبی هایی که بر بدی هایت فزونی داشته باشد پیش فرستاده ای؟ عرض کرد : خیر. فرمود : پس، در این صورت تو هلاکت ابدی را آرزو می کنی !

ص :122


1- کنز العمّال: 42147 .
2- کنز العمّال : 42149 .
3- کنز العمّال : 42154 .
4- کنز العمّال : 42153 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 69 .
6- عیون أخبار الرِّضا : 2/3/3 .
7- کشف الغمّة : 3/42 .

الزهد للحسین بن سعید عن سلمان :لولا السُّجودُ للّهِ ، و مُجالَسَةُ قَومٍ یَتَلَفَّظونَ طیبَ الکلامِ کما یُتَلفَّظُ طیبُ التَّمرِ ، لَتمَنّیتُ المَوتَ . (1)

الزهد للحسین بن سعید_ به نقل از سلمان _: اگر مسأله سجده کردن برای خدا و همنشینی با عدّه ای که از دهانشان سخنان نیکویی چون خرمای ناب بیرون می ریزند در میان نبود، هر آینه تمنّای مرگ می کردم.

3678 - سَکرَةُ المَوتِ
3678 - سکرات مرگ

الکتاب :

«وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ» . (2)

«وَ لَوْ تَرَی إِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ» . (3)

«کَلاَّ إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ * وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ * وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ * وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ * إِلَی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ» . (4)

(5)

3678

سکرات مرگ

قرآن :

«و سَکَرات مرگ، به راستی در رسید؛ این همان است که از آن می گریختی».

«و اگر بینی آن گاه که فرشتگان جان کافران را می ستانند، بر چهره و پشت آنان می زنند و [گویند : ]عذاب سوزان را بچشید».

«چنین نیست [که انسان می پندارد. او ایمان نمی آورد ]تا موقعی که جان به ترقوه ها رسد و گفته شود : آیا کسی هست که نجات دهد؟ و به جدایی از دنیا یقین پیدا کند. و ساق پاها [از سختی جان دادن] به هم درپیچد. در آن روز، مسیر همه به سوی پروردگارت خواهد بود».

ص :123


1- الزهد للحسین بن سعید : 79/212 .
2- ق : 19 .
3- الأنفال : 50 .
4- القیامة : 26 _ 30 .
5- (انظر) النساء : 97 ، محمّد : 27 ، الواقعة : 83 _ 94 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِحضَروا مَوتاکُم و لَقِّنوهُم «لا إلهَ إلاَّ اللّهُ» و بَشِّروهُم بالجَنَّةِ ، فإنّ الحَلیمَ مِن الرِّجالِ و النِّساءِ یَتَحَیّرُ عندَ ذلکَ المَصرَعِ ، و إنّ الشّیطانَ أقرَبُ ما یکونُ مِن ابنِ آدمَ عندَ ذلکَ المَصرَعِ . و الّذی نَفسی بیَدِهِ ! لَمُعایَنةُ مَلَکِ المَوتِ أشَدُّ مِن ألفِ ضَربَةٍ بالسَّیفِ . و الّذی نَفسی بیَدِهِ ! لا تَخرُجُ نَفسُ عَبدٍ مِن الدّنیا حتّی یَتَألَّمَ کُلُّ عِرقٍ مِنهُ علی حِیالهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أدنی جَبَذاتِ المَوتِ بمَنزلَةِ مِائةِ ضَربَةٍ بالسَّیفِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أهوَنَ المَوتِ بمَنزلَةِ حَسَکَةٍ کانَت فی صُوفٍ، فهَل تَخرُجُ الحَسَکةُ مِن الصُّوفِ إلاّ و مَعَها صُوفٌ ؟ ! (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لو أنّ البَهائمَ یَعلَمْنَ مِن المَوتِ ما تَعلَمونَ أنتُم ، ما أکَلتُم مِنها سَمینا ! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ المَأخوذِینَ علَی الغِرَّةِ _: اجتَمَعَت علَیهِم سَکرَةُ المَوتِ و حَسرَةُ الفَوتِ ، ففَتَرَت لها أطرافُهُم ، و تَغیَّرَت لها ألوانُهُم .

ثُمَّ ازدادَ المَوتُ فیهِم وُلوجا ، فحِیلَ بینَ أحَدِهِم و بینَ مَنطِقِهِ ، و إنّهُ لَبَینَ أهلِهِ یَنظُرُ ببَصَرِهِ و یَسمَعُ باُذُنهِ علی صِحَّةٍ مِن عَقلِهِ و بَقاءٍ من لُبِّهِ ، یُفَکِّرُ فیمَ أفنی عُمرَهُ ، و فیمَ أذهَبَ دَهرَهُ ! و یَتَذکَّرُ أموالاً جَمَعَها، أغمَضَ فی مطالِبِها، و أخَذَها مِن مُصَرَّحاتِها و مُشتَبِهاتِها، قد لَزِمَتهُ تَبِعاتُ جَمعِها، و أشرَفَ علی فِراقِها ، تَبقی لمَن وراءَهُ یَنعَمُونَ فیها، و یَتَمتَّعونَ بها ، فیکونُ المَهْنأُ لغَیرِهِ و العِب ءُ علی ظَهرِهِ ، و المَرءُ قد غَلِقَت (عَلِقَت) رُهُونُهُ بِها ، فهُو یَعَضُّ یدَهُ نَدامَةً علی ما أصحَرَ لَهُ عِندَ المَوتِ مِن أمرِهِ ، و یَزهَدُ فیما کانَ یَرغَبُ فیهِ أیّامَ عُمُرِهِ ، و یَتَمنّی أنَّ الّذی کانَ یَغبِطُهُ بها و یَحسُدُهُ علَیها قد حازَها دُونَهُ !

فلَم یَزَلِ المَوتُ یُبالِغُ فی جَسَدِهِ حتّی خالَطَ لِسانُهُ سَمعَهُ ، فصارَ بینَ أهلِهِ لا یَنطِقُ بلِسانِهِ ، و لا یَسمَعُ بسَمعِهِ ، یُرَدِّدُ طَرفَهُ بالنَّظَرِ فی وُجوهِهِم ، یَری حَرَکاتِ ألسِنَتِهِم ، و لا یَسمَعُ رَجعَ کلامِهِم .

ثُمَّ ازدادَ (زادَ) المَوتُ التِیاطا بهِ ، فقُبِضَ بَصَرُهُ کما قُبِضَ سَمعُهُ ، و خَرَجَتِ الرُّوحُ مِن جَسَدِهِ ، فصارَ جِیفَةً بینَ أهلِهِ ......... . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر بالین مردگان خود حاضر شوید و به آنان «لا اله الا اللّه » تلقین کنید و نوید بهشتشان دهید؛ زیرا حتی مردان و زنان بردبار هم در این صحنه گیج و سرگشته می شوند و شیطان بیش از هر زمان دیگری در هنگام مرگ به آدمی نزدیک می گردد. سوگند به آنکه جانم در دست اوست، مشاهده ملک الموت سخت تر از هزار ضربه شمشیر است. سوگند به آنکه جانم در دست اوست، جان هیچ بنده ای از دنیا نرود مگر اینکه یکایک رگ های او درد کشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کمترین کشش های مرگ، چونان صد ضربه شمشیر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آسانترین مردن، به منزله خاری است که در میان پشم باشد. آیا خار از پشم بیرون می آید بدون آنکه مقداری پشم با آن باشد؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر حیوانات از مرگ آن دانند که شما می دانید، هرگز حیوان فربهی نمی خوردید!

امام علی علیه السلام_ در وصف غافلگیر شدگان مرگ _فرمود : سکرات مرگ و حسرت از دست دادن همه چیز در وجود آنها جمع می شود و دست و پاهایشان به سستی می گراید و رنگ هایشان بر می گردد. سپس، مرگ به وجود آنان بیشتر نفوذ می کند و هر یک از آنان را از سخن می اندازد، او در میان اعضای خانواده اش با چشم خود می بیند و با گوشش می شنود و خردش صحیح و سالم است و عقلش به جاست و به این می اندیشد که عمرش را در چه راه صرف کرده و روزگارش را چگونه گذرانده است! و به یاد می آورد اموالی را که گرد آورده و در به دست آوردن آنها چشمش را بر هم نهاده [و به حلال و حرام توجّه نکرده] و از موارد آشکار و شبهه ناک بر گرفته است و تبعات و گناهانِ گردآوریِ آنها دامنگیرش شده و اینک در آستانه جدا شدن از آنهاست و این اموال برای بازماندگانش باقی می ماند که با آنها متنعّم می شوند و خوشگذرانی می کنند و بدین ترتیب، برای دیگران ثروتی باد آورده است و بار گناهش بر دوش او. و تار و پود وجودش به این اموال بسته شده است. پس، به سبب آنچه هنگام مرگ برایش آشکار شده، پشیمان گشته دست به دندان می گزد و به آنچه در ایّام زندگانیش رغبت داشته، بی میل می شود و آرزو می کند که ای کاش آن کس که حسرت او را می خورد و به سبب این اموال بر او حسادت می ورزید، آنها را گرد آورده بود، نه او!

پس، مرگ همچنان در پیکر او پیش رود تا اینکه گوش او نیز همچون زبانش از کار بیفتد و در میان اعضای خانواده خویش افتد در حالی که نه با زبانش سخنی گوید و نه با گوشش بشنود. [فقط] نگاهش را بر چهره های آنان می گرداند و حرکات زبان هایشان را می بیند، ولی سخن آنها را نمی شنود. آن گاه مرگ به او بیشتر می چسبد و چشمش نیز همانند گوشش گرفته می شود و روح از بدنش خارج می گردد و در میان افراد خانواده اش به مرداری تبدیل می شود ......... .

ص :124


1- کنز العمّال : 42158 .
2- کنز العمّال : 42208 .
3- کنز العمّال : 42174 .
4- الأمالی للطوسی : 453/1011 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 109 .

ص :125

عنه علیه السلام :إنّ للمَوتِ لَغَمَراتٍ هِیَ أفظَعُ مِن أن تُستَغرَقَ بصِفَةٍ ، أو تَعتَدِلَ علی عُقولِ أهلِ الدّنیا . (1)

عنه علیه السلام :فإنّکُم لو قد عایَنتُم ما قد عایَنَ مَن ماتَ مِنکُم لجَزِعتُم و وَهِلتُم ، و سَمِعتُم و أطَعتُم ، و لکنْ مَحجوبٌ عنکُم ما قد عایَنوا، و قریبٌ ما یُطرَحُ الحِجابُ! (2)

امام علی علیه السلام :مرگ را سختی هایی است دشوارتر از آنکه در وصف گنجد یا با خردهای مردم جهان سنجیده شود.

امام علی علیه السلام :اگر آنچه را که مردگان شما دیده اند شما می دیدید، بی گمان بی تاب و هراسان می شدید و [سخن خدا را ]می شنیدید و اطاعت می کردید. لیکن آنچه را آنها دیده اند از شما در پرده است و زودا که این پرده برافتد!

3679 - ما یُهوِّنُ المَوتَ وسَکَراتِهِ
3679 - آنچه مرگ و سَکَرات آن را آسان می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَدِّمْ مالَکَ أمامَکَ یَسُرَّکَ اللَّحاقُ بهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لرجُلٍ و هُو یُوصیهِ _: أقلِلْ مِن الشّهَواتِ یَسهُلْ علَیکَ الفَقرُ ، و أقلِلْ مِن الذُّنوبِ یَسهُلْ علَیکَ المَوتُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَوِّقوا أنفُسَکُم إلی نَعیمِ الجَنّةِ تُحِبّوا المَوتَ و تَمقُتوا الحَیاةَ . (5)

3679

آنچه مرگ و سَکَرات آن را آسان می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دارایی خود را پیش از خود بفرست تا پیوستن به آن، شادمانت کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به مردی _فرمود : از خواهش ها کم کن، تا [تحمّل ]ناداری بر تو آسان شود و از گناهان بکاه، تا مرگ بر تو آسان گردد.

امام علی علیه السلام :جان هایتان را مشتاق نعمت بهشت گردانید، تا اینکه مرگ را دوست داشته باشید و زنده ماندن را دشمن.

ص :126


1- نهج البلاغة : الخطبة 221 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 20 .
3- أعلام الدین : 344/37 .
4- أعلام الدین : 344/37 .
5- غرر الحکم : 5779 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أحَبَّ أن یُخَفِّفَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَنه سَکَراتِ المَوتِ ، فلْیَکُنْ لقَرابَتِهِ وَصُولاً و بوالِدَیهِ بارّا ، فإذا کانَ کذلکَ هَوَّنَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَیهِ سَکَراتِ المَوتِ و لَم یُصِبْهُ فی حیاتِهِ فَقرٌ أبَدا . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هرکه دوست دارد خداوند عزّ و جلّ سکرات مرگ را بر او سبک گرداند، باید به خویشانش رسیدگی و به پدر و مادرش نیکی کند. اگر چنین کند، خداوند عزّ و جلّ سختی های مرگ را بر او آسان گرداند و در زندگیش هرگز به ناداری نیفتد.

3680 - عِلَّةُ کَراهَةِ المَوتِ
3680 - علّت ناخوش داشتن مرگ

کنز العمّال :قالَ رَجُلٌ یا رَسولَ اللّهِ، ما لی لا اُحِبُّ المَوتَ؟ قالَ : هَل لکَ مالٌ ؟ فقَدِّمْ مالَکَ بینَ یدَیکَ ؛ فإنّ المَرءَ مَع مالهِ ، إن قَدّمَهُ أحَبَّ أن یَلحَقَهُ ، و إن خَلّفَهُ أحَبَّ أن یَتخَلّفَ مَعهُ . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ رجُلٌ : ما بالُنا نکرَهُ الموتَ و لا نُحبُّهُ؟ _: لِأنّکُم أخرَبتُم آخِرَتَکُم ، و عَمّرتُم دُنیاکُم ، و أنتُم تَکرَهونَ النُّقلَةَ مِن العُمرانِ إلَی الخَرابِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أتی النَّبیَّ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ فقالَ : مالیَ لا اُحِبُّ المَوتَ؟ فقالَ لهُ : أ لکَ مالٌ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فقَدَّمتَهُ ؟ قالَ: لا، قالَ : فمِن ثَمّ لا تُحِبُّ المَوتَ . (5)

3680

علّت ناخوش داشتن مرگ

کنز العمّال :مردی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : چرا مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمود : آیا مال و ثروتی داری؟ پس، ثروتت را پیشاپیش خود بفرست؛ زیرا که آدمی وابسته به دارایی خویش است. اگر آن را پیش فرستد، دوست دارد که به آن برسد و اگر از خود بر جای گذارد دوست دارد که با آن بماند.

امام حسن علیه السلام_ در جواب مردی که به او عرض کرد : چرا مرگ را ناخوش داریم و آن را دوست نداریم؟ _فرمود : زیرا شما آخرت خود را ویران و دنیایتان را آباد کرده اید و دوست ندارید از آبادانی به ویرانه منتقل شوید.

امام باقر علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید و پرسید : علّت ناخوش داشتن مرگ چیست؟ حضرت فرمود : آیا ثروتی داری؟ عرض کرد : آری. فرمود : آیا آن را [برای آخرتت] پیش فرستاده ای؟ عرض کرد : خیر. فرمود : از این جاست که مرگ را دوست نداری.

ص :127


1- الأمالی للطوسی : 432/967 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 6 / 145 باب 6 .
3- کنز العمّال : 42139 .
4- معانی الأخبار : 390/29 .
5- الخصال : 13/47 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ رجُلٌ إلی أبی ذرٍّ فقالَ : یا أبا ذرٍّ، ما لَنا نَکرَهُ المَوتَ ؟ فقالَ : لأنّکُم عَمَّرتُمُ الدُّنیا و أخرَبتُمُ الآخِرَةَ ، فَتَکرَهونَ أن تُنقَلوا مِن عُمرانٍ إلی خَرابٍ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :مردی نزد ابوذر آمد و گفت : ای ابوذر! از چه روست که ما مرگ را ناخوش می داریم؟ پاسخ داد : چون شما دنیا را آباد کرده اید و آخرت را ویران و از این رو، خوش ندارید که از آبادی به ویرانه منتقل شوید.

3681 - رُؤیَةُ المُحتَضِرِ لِما اُعِدَّ لَهُ فِی الآخِرَةِ
3681 - محتضر ، آنچه را در آخرت برایش آماده شده می بیند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمحمّدِ بنِ أبی بکرٍ لَمّا ولاّهُ مصرَ _: اِحذَروا یا عِبادَ اللّهِ المَوتَ و سَکرَتَهُ ، و أعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ ؛ فإنّهُ یَفجَؤکُم بأمرٍ عَظیمٍ ، بخَیرٍ لا یکونُ مَعهُ شَرٌّ أبدا ، أو بِشَرٍّ لا یکونُ مَعهُ خَیرٌ أبدا ......... إنّه لیسَ أحَدٌ مِن النّاسِ تُفارِقُ روحُهُ جَسَدَهُ حتّی یَعلَمَ أیَّ المَنزِلتَینِ یَصِلُ، إلَی الجَنّةِ أم إلَی النّارِ ، أ عَدُوٌّ هُو للّهِ أم وَلیٌّ (لَهُ) ؛ فإن کانَ وَلیّا للّهِ فُتِحَت لَهُ أبوابُ الجَنّةِ و شُرِعَت لَهُ طُرُقُها و رأی ما أعَدَّ اللّهُ لَهُ فیها ، ففَرَغَ مِن کُلِّ شُغلٍ و وُضِعَ عَنهُ کُلُّ ثِقلٍ ، و إن کانَ عَدُوّا للّهِ فُتِحت لَهُ أبوابُ النّارِ و شُرِعَت لَهُ طُرُقُها و نَظَرَ إلی ما أعَدَّ اللّهُ لَهُ فیها ، فاستَقبَلَ کُلَّ مَکروهٍ و تَرَکَ کُلَّ سُرورٍ .

کلُّ هذا یکونُ عندَ المَوتِ ، و عندَهُ یکونُ الیَقینُ ، قالَ اللّهُ عَزَّ اسمُهُ : «الّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائکةُ طَیِّبینَ یَقولونَ سَلامٌ علَیکُمُ ادْخُلوا الجَنّةَ بِما کُنتُم تَعْمَلونَ» (3) و یقولُ : «الّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائکةُ ظالِمِی أنفُسِهِم فألْقَوا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ ......... » (4) ......... . (5)

3681

محتضر ، آنچه را در آخرت برایش آماده شده می بیند

امام علی علیه السلام_ هنگامی که محمّد بن ابی بکر را به استانداری مصر فرستاد _فرمود : ای بندگان خدا! از مرگ و سکرات آن بترسید و ساز و برگ را فراهم آرید، که مرگ با یکی از دو چیز بزرگ، ناگهان به سراغ شما می آید : یا با خیری که ابداً شرّی با آن نیست، یا با شرّی که هرگز خیری به همراه ندارد ......... احدی از مردم نیست که جانش از پیکرش جدا شود، جز اینکه می داند به کدام یک از دو منزل می رسد : به بهشت یا به دوزخ. پس، اگر دوست خدا باشد درهای بهشت به رویش گشوده شود و راه های آن برایش باز گردد و آنچه را خدا برایش آماده ساخته است ببیند و از هر کاری آسوده گردد و هر بار سنگینی از دوش او برداشته شود . و چنانچه دشمن خدا باشد درهای آتش به رویش گشوده شود و راه های آن برایش باز گردد و آنچه را خدا برایش مهیّا ساخته است مشاهده کند و با هر ناخوشایندی رو به رو گردد و هر شادی و سروری را رها سازد. همه این ها به هنگام مرگ اتفاق افتد و در همان وقت یقین [به یکی از دو راه ]پیدا شود. خداوند _ عزّ اسمه _ می فرماید : «آن کسانی که پاکیزه زیسته اند وقتی که فرشتگان جانشان را می ستانند، به آنان می گویند : درود بر شما! به سبب کارهایی که می کردید به بهشت در آیید» نیز می فرماید : «آنان که به خود ستم روا داشته اند وقتی که فرشتگان جانشان را می گیرند، از در تسلیم درآیند و گویند : ما هیچ کار زشتی نکردیم ......... ».

ص :128


1- الکافی : 2/458/20 .
2- (انظر) الموت : باب 3665 حدیث 19201 ، 19202 .
3- النحل : 32 .
4- النحل : 28 .
5- الأمالی للمفید : 263/3 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «فلَولا إذا بَلَغَتِ الحُلْقومَ ......... إنْ کُنتُمْ صادِقینَ» (1) _: إنّها إذا بَلَغَتِ الحُلقومَ ثُمّ اُرِیَ مَنزِلَهُ مِن الجَنَّةِ فیقولُ : رُدُّونی إلَی الدُّنیا حتّی اُخبِرَ أهلی بما أری ، فیُقالُ لَهُ : لَیس إلی ذلکَ سَبیلٌ . (2)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «فلولا اذا بلغت الحلقوم ......... ان کنتم صادقین» _فرمود : زمانی که جان به گلوگاه رسد و جایگاهش در بهشت به او نشان داده شود، بگوید : مرا به دنیا باز گردانید تا آنچه را می بینم به خانواده ام خبر دهم. امّا به او گفته می شود : این امکان ندارد.

3682 - تَمثُّلُ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله وَالأئِمَّةِعلیهم السلام لِلمُحتَضِرِ
3682 -نمایان شدن پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمّه علیهم السلام برای محتضر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُنظُروا مَن تُحادِثونَ ؟ فإنّهُ لیسَ مِن أحَدٍ یَنزِلُ بهِ المَوتُ إلاّ مُثِّلَ لَهُ أصحابُهُ إلَی اللّهِ إن کانوا خِیارا فخِیارا و إن کانوا شِرارا فشِرارا ، و لیسَ أحَدٌ یَموتُ إلاّ تَمَثَّلتُ لَهُ عندَ مَوتِهِ . (3)

3682

نمایان شدن پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام برای محتضر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنگرید، که با چه کسی همسخن می شوید؛ زیرا هیچ کس نیست که مرگش در رسد، مگر اینکه یارانش که به سوی خدا رهسپارند در برابرش مجسّم شوند. اگر خوب باشند به صورتی نیک و خوشایند مجسّم شوند و اگر بد باشند به گونه ای بد و ناخوشایند و هیچ کس نیست که بمیرد، جز اینکه من به هنگام مرگش در برابر او نمایان شوم.

ص :129


1- الواقعة : 83 _ 87 .
2- الکافی : 3/135/15 .
3- الکافی : 2/638/3 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحَبَّنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یُحِبُّ ، و مَن أبغَضَنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یَکرَهُ . (1)

الدعوات عن الحارثِ الهَمْدانیِّ :أتَیتُ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام ذاتَ یَومٍ نِصفَ النّهارِ فقالَ : ما جاءَ بکَ ؟ قلتُ : حُبُّکَ و اللّهِ ، قالَ علیه السلام : إن کُنتَ صادِقا لَتَرانی فی ثلاثةِ مَواطِنَ : حَیثُ تَبلُغُ نَفسُکَ هذهِ _ و أومأَ بیَدِهِ إلی حَنجَرَتهِ _ و عندَ الصِّراطِ ، و عندَ الحَوضِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ : هل یُکرَهُ المؤمنُ علی قَبضِ رُوحِهِ ؟ _: لا و اللّهِ ، إنّهُ إذا أتاهُ ملَکُ المَوتِ لقَبضِ رُوحهِ جَزِعَ عِندَ ذلکَ ، فیَقولُ لَهُ ملَکُ المَوتِ : یا وَلیَّ اللّهِ لا تَجزَعْ ، فوالّذی بَعَثَ محمّدا صلی الله علیه و آله لَأنا أبَرُّ بِکَ و أشفَقُ علَیکَ من والِدٍ رَحیمٍ لو حَضَرَکَ ، افتَحْ عَینَکَ فانظُرْ . قالَ : و یُمَثَّلُ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أمیرُ المؤمنینَ و فاطمةُ و الحسنُ و الحسینُ و الأئمةُ من ذُرِّیتِهِم علیهم السلام فیقالُ لَهُ : هذا رسولُ اللّهِ و ......... رُفَقاؤکَ ......... فما شیءٌ أحَبَّ إلَیهِ مِنِ استِلالِ رُوحِهِ و اللُّحوقِ بالمُنادی . (3)

امام علی علیه السلام :هر که مرا دوست داشته باشد، در هنگام مرگش مرا آن گونه که خوشایند اوست بیابد و هرکه مرا دشمن داشته باشد، به هنگام مرگش مرا بدان گونه که ناراحت شود بیابد.

الدعوات_ به نقل از حارث هَمْدانی _: نیمروزی نزد امیر مؤمنان علیه السلام رفتم. فرمود : چه چیز تو را بدین جا کشانده است؟ عرض کردم : به خدا قسم که محبّت به تو. فرمود : اگر راست بگویی، بی گمان در سه جا مرا خواهی دید : زمانی که جانت به این جا رسد _ و با دست خود به حنجره اش اشاره کرد _ و هنگام گذشتن از صراط و در کنار حوض [کوثر].

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که آیا مؤمن از جان کندن خود ناراحت می شود؟ _فرمود : نه، به خدا، زمانی که ملک الموت برای ستاندن جانش می آید، او بی تابی می کند. امّا ملک الموت به او می گوید : ای دوست خدا! بی تابی مکن؛ زیرا سوگند به آنکه محمّد صلی الله علیه و آله را برانگیخت، من از پدر مهربانی که به بالینت بیاید، با تو خوش رفتارتر و مهربانترم. چشمت را باز کن و بنگر. رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل آنها، علیهم السلام ، در برابرش نمایان می شوند و به او گفته می شود : این رسول خدا و ......... رفیقان و همرهان تو هستند ......... در این هنگام، چیزی برای او خوشتر از این نیست که جانش ستانده شود و به منادی بپیوندد.

ص :130


1- صحیفة الإمام الرِّضا : 86/203 .
2- الدعوات : 249/699 .
3- الکافی : 3/127/2 .

عنه علیه السلام :ما مِن مؤمنٍ یَحضُرُهُ المَوتُ إلاّ رأی محمّدا و علیّا علیهما السلام حیثُ تَقَرُّ عَینُهُ ، و لا مُشرِکٌ یَموتُ إلاّ رآهُما حیثُ یَسوؤهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما یَموتُ مُوالٍ لَنا مُبغِضٌ لأعدائنا إلاّ و یَحضُرُهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أمیرُ المؤمنینَ و الحسنُ و الحسینُ علیهم السلام فَیَسُرُّوهُ و یُبَشِّروهُ، و إن کانَ غیرَ مُوالٍ لَنا یَراهُم بحَیثُ یَسوؤهُ .

و الدّلیلُ علی ذلکَ قَولُ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام لحارثِ الهَمْدانیِّ :

یا حارَ هَمْدانَ مَن یَمُتْ یَرَنی

مِن مؤمنٍ أو مُنافِقٍ قُبُلا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست که مرگش در رسد، مگر اینکه محمّد و علی علیهما السلام را ببیند بدان گونه که شادمان شود و هیچ مشرکی نمیرد، مگر اینکه آن دو بزرگوار را بدان گونه که ناراحت شود مشاهده کند.

امام صادق علیه السلام :هیچ کس نیست که دوستدار ما و دشمن دشمنان ما باشد و بمیرد، مگر اینکه [در هنگام مرگش ]رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان و حسن و حسین _ صلوات اللّه علیهم _ حاضر شوند و اگر دوستدار ما نباشد، آنان را به گونه ای که ناراحت شود، مشاهده کند. دلیل بر این مطلب، فرموده امیر مؤمنان علیه السلام به حارث همدانی است که :

ای حارث همدانی! هر کس بمیرد مرا

رو در رو می بیند، مؤمن باشد یا منافق.

ص :131


1- بحار الأنوار : 82/174/8 .
2- تفسیر القمّی : 2/265 .
3- (انظر) القلب : باب 3335 . شرح نهج البلاغة : 1 / 299. بحار الأنوار : 6 / 173 باب 7 .

3683 - ما بَعدَ المَوتِ
3683 - پس از مرگ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما المَوتُ فیما بَعدَهُ إلاّ کنَطحَةِ عَنزٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَم یَلقَ ابنُ آدمَ شیئا قَطُّ مُنذُ خَلقَهُ اللّهُ أشَدَّ علَیهِ مِن المَوتِ ، ثُمّ إنّ المَوتَ لَأهوَنُ مِمّا بَعدَهُ. (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کفی بالمَوتِ طامّةً یا جَبرئیلُ ! فقالَ جَبرئیلُ : إنّ ما بَعدَ المَوتِ أطَمُّ و أطَمُّ مِن المَوتِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا عِبادَ اللّهِ، ما بعدَ المَوتِ لِمَن لَم یُغفَرْ لَهُ أشَدُّ مِن المَوتِ: القَبرُ ؛ فاحذَروا ضِیقَهُ و ضَنکَهُ و ظُلمَتَهُ و غُربتَهُ ......... . (4)

3683

پس از مرگ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ در قیاس با وضعیت پس از آن، مانند شاخ زدن بزی بیش نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمیزاد از زمانی که خداوند او را آفریده است، هرگز با چیزی سخت تر از مرگ رو به رو نشده است. با این همه، مرگ در قیاس با بعد از آن، به مراتب آسانتر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بس مصیبت بزرگی است مرگ، ای جبرئیل! جبرئیل گفت : آنچه پس از مرگ است، مصیبتی به مراتب بزرگتر از مرگ می باشد.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! عالم پس از مرگ برای کسی که آمرزیده نشده باشد، سخت تر از خود مرگ است. وای از قبر، بترسید از تنگی و فشار و تاریکی و تنهایی آن ......... .

3684 - مَیِّتُ الأحیاءِ
3684 - مرده ای در میان زندگان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیس مَن ماتَ فاستَراحَ بِمَیِّتٍ ، إنّما المَیِّتُ مَیِّتُ الأحیاءِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الجاهِلُ مَیِّتٌ بینَ الأحیاءِ . (6)

3684

مرده ای در میان زندگان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که مُرد و آسوده شد مُرده نیست، بلکه مرده [حقیقی] مرده [میان] زندگان است.

امام علی علیه السلام :نادان، مرده ای است میان زندگان.

ص :132


1- کنز العمّال : 42214 .
2- کنز العمّال : 42209 .
3- تفسیر القمّی : 2/6 .
4- الأمالی للطوسی : 28/31 .
5- الأمالی للطوسی : 310/625 .
6- غرر الحکم : 2118 .

عنه علیه السلام :و آخَرُ قد تَسمّی عالِما و لیسَ بهِ ......... فالصُّورَةُ صُورَةُ إنسانٍ ، و القَلبُ قَلبُ حَیوانٍ، لا یَعرِفُ بابَ الهُدی فَیتَّبِعَهُ ، و لا بابَ العَمی فیَصُدَّ عَنهُ ، و ذلکَ مَیّتُ الأحیاءِ ! (1)

عنه علیه السلام :الکَذّابُ و المَیّتُ سَواءٌ ؛ فإنّ فَضیلَةَ الحَیِّ علَی المَیّتِ الثِّقَةُ بهِ ، فإذا لَم یُوثَقْ بکَلامِهِ بَطَلَت حَیاتُهُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الزُّهّادِ _: یَرَونَ أهلَ الدُّنیا یُعَظِّمونَ مَوتَ أجسادِهِم ، و هُم أشَدُّ إعظاما لِمَوتِ قُلوبِ أحیائهِم . (3)

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ فتنَةِ بنی اُمیّةَ _: کانَ أهلُ ذلکَ الزَّمانِ ذِئابا ، و سَلاطینُهُ سِباعا ، و أوساطُهُ اُکّالاً ، و فُقَراؤهُ أمواتا . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :و دیگری که عالمش خوانند، امّا عالم نیست ......... صورتش صورت انسان است و دلش دل حیوان. نه راه هدایت و رستگاری را می شناسد تا آن را بپیماید و نه راه ضلالت را تا از آن دوری گزیند. پس او مرده زندگان است.

امام علی علیه السلام :دروغگو و مرده یکسانند؛ زیرا برتری زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادی نشود، زنده نیست.

امام علی علیه السلام_ در وصف زهّاد _فرمود : دنیا پرستان را می بینند که به مردن پیکرهایشان اهمیت می دهند، امّا آنان به مرگِ دل هایِ زندگانشان بیشتر اهمیت می دهند.

امام علی علیه السلام_ در یاد کرد فتنه بنی امیّه _فرمود : مردم آن روزگار گرگ باشند، و زمام دارانش درنده، و میانْ مایگانش طعمه، و تهی دستانش [چون ]مرده.

ص :133


1- نهج البلاغة : الخطبة 87 .
2- غرر الحکم : 2104.
3- نهج البلاغة: الخطبة 230 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 108 .
5- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2655 . العدل : باب 2506 . المجالسة : باب 534 . الفقر : باب 3172 . القلب : باب 3351 .

3685 - حَیُّ الأمواتِ
3685 - زنده در میان مردگان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَم یَمُتْ مَن تَرَکَ أفعالاً یُقْتَدی بها مِن الخَیرِ . مَن نَشَرَ حِکمَةً ذُکِرَ بها . (1)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی مَسیرِهِ إلی کربلاءَ _: إنّی لا أری المَوتَ إلاّ سَعادَةً ، و لا الحَیاةَ معَ الظالِمینَ إلاّ بَرَما . (2)

(3)

3685

زنده در میان مردگان

امام علی علیه السلام :کسی که کارهای خوبی از خود به یادگار گذارد که سرمشق دیگران باشد، نمرده است. کسی که حکمتی را نشر دهد، نامش بدان برده شود.

امام حسین علیه السلام_ در مسیر خود به کربلا _فرمود : راستی که من مرگ را جز سعادت نمی دانم و زندگی در میان ستمگران را جز رنج و دلتنگی.

3686 - مَوتُ الفُجأةِ
3686 - مرگ ناگهانی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَوتُ الفُجأةِ أخذَةُ أسَفٍ (4) . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَوتُ الفُجأةِ راحَةٌ للمؤمنِ ، و أخذَةُ أسَفٍ للفاجِرِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَوتُ الفُجأةِ راحَةٌ للمؤمنِ و حَسرَةٌ للکافِرِ . (7)

3686

مرگ ناگهانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ ناگهانی، [جان ]گرفتنی خشماگین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ ناگهانی برای مؤمن، مایه آسوده شدن است و برای گنهکار [جان ]گرفتنی خشماگین.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ ناگهانی برای مؤمن مایه آسوده شدن است و برای کافر مایه دریغ و حسرت.

ص :134


1- کنز الفوائد : 1/349 .
2- تحف العقول : 245 .
3- (انظر) الموت : باب : 3691 . الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2090 . العلم : باب 2793 . الحیاة : باب 978 _ 980 .
4- أخذَةُ أسَفٍ : أی أخذةُ غَضَبٍ أو غضبان . (النهایة : 1/48) .
5- کنز العمّال : 42702 .
6- کنز العمّال : 42703 .
7- مکارم الأخلاق : 2/327/2656 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مَوتَ الفُجأةِ تَخفیفٌ عنِ المؤمنِ ، و أخذَةُ أسَفٍ عنِ الکافِرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَوتُ الفُجأةِ تَخفیفٌ علَی المؤمنینَ ، و مَسخَطَةٌ علَی الکافِرینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ماتَ داوودُ النّبیُّ علیه السلام یومَ السَّبتِ مَفجوءا فأظَلَّتهُ الطَّیرُ بأجنِحَتِها ، و ماتَ موسی کَلیمُ اللّهِ علیه السلام فی التِّیهِ ، فصاحَ صائحٌ مِن السّماءِ: ماتَ موسی علیه السلام و أیُّ نَفسٍ لا تَموتُ ؟! (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن أشراطِ السّاعَةِ أن یَفشوَ الفالَجُ و مَوتُ الفُجأةِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و اللّهِ ما فَجَأنی مِن المَوتِ وارِدٌ کَرِهتُهُ ، و لا طالِعٌ أنکَرتُهُ ، و ما کنتُ إلاّ کقارِبٍ وَرَدَ ، و طالِبٍ وَجَدَ ، و ما عندَ اللّهِ خَیرٌ للأبرارِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن ماتَ دُونَ الأربَعینَ فَقدِ اختُرِمَ ، و مَن ماتَ دُونَ أربَعةَ عَشرَ یوما فمَوتُهُ مَوتُ فُجأةٍ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ ناگهانی، تخفیفی است برای مؤمن [از رنج مردن و سکرات موت] و [جان ]ستاندنی خشماگین از کافر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرگ ناگهانی، تخفیفی است برای مؤمنان و خشمی است بر کافران.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :داوود نبی علیه السلام در روز شنبه به مرگ ناگهانی درگذشت. پس، پرندگان با بال های خود بر او سایه افکندند. موسی کلیم اللّه علیه السلام نیز در تیه (بیابان برهوت) مرد. پس آواز دهنده ای از آسمان جار زد : موسی علیه السلام مُرد و کیست که نمیرد؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های [فرا رسیدن ]قیامت، شیوع فلج و مرگ ناگهانی است.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند، که پیکی از مرگ ناگهان بر من نیاید که آن را خوش نداشته باشم و نه سرزننده ای که آن را نشناسم. بلکه من [نسبت به مرگ ]چون تشنه کامی هستم که به چشمه آبی رسد و جوینده ای که [گمشده اش را] بیابد و آنچه نزد خداست برای نیکوکاران بهتر است.

امام باقر علیه السلام :کسی که زیر چهل سالگی بمیرد، نابهنگام [و به عمر غیر طبیعی ]مرده است و کسی که کمتر از چهارده روز [بیماری بکشد و] بمیرد، مرگش مرگ ناگهانی است.

ص :135


1- الکافی : 3/112/5 .
2- کنز العمّال : 42775 .
3- الکافی : 3/111/4 .
4- الکافی : 3/261/39 .
5- نهج البلاغة : الکتاب 23 .
6- الکافی : 3/119/1 .

3687 - تَشییعُ الجَنازَةِ
3687 - تشییع جنازه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أوّلَ ما یُجازی بهِ المؤمنُ بعدَ مَوتهِ أن یُغفَرَ لجَمیعِ مَن تَبِعَ جَنازَتَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سِرْ سَنتَینِ بِرَّ والِدَیکَ ، سِرْ سَنةً صِلْ رَحِمَکَ ، سِرْ مِیلاً عُدْ مَریضا ، سِرْ مِیلَینِ شَیِّعْ جَنازَةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مَیّتٍ یُوضَعُ علی سَریرِهِ فَیُخطا بهِ ثلاثَ خُطاً إلاّ نادی بصَوتٍ یَسمَعُهُ مَن یَشاءُ اللّهُ : یا إخوَتاهُ ! و یا حَمَلةَ نَعشاهُ ! لا تَغُرَّنَّکُمُ الدُّنیا کما غَرَّتنی ! و لا یَلعَبَنَّ بکُمُ الزَّمانُ کما لَعِبَ بِی ! أترُکُ ما تَرَکتُ لذُرِّیَّتی و لا یَحمِلونَ عنّی خَطیئتی ، و أنتُم تُشَیِّعونی ثُمّ تَترُکونی و الجَبّارُ یُخاصِمُنی (3) . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا اُدخِلَ المؤمنُ قَبرَهُ نُودیَ : ألا إنّ أوّلَ حِبائکَ الجَنَّةُ ، و حِباءَ مَن تَبِعَکَ المَغفِرَةُ . (5)

3687

تشییع جنازه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین پاداشی که بعد از مرگ مؤمن به او داده می شود، این است که همه تشییع کنندگان جنازه اش آمرزیده می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای نیکی به پدر و مادرت، مسافت دو ساله بپیما. برای به جا آوردن صله رحم، مسافت یک ساله بپیما. برای عیادت بیمار، یک میل راه بپیما و برای شرکت در تشییع جنازه ای، دو میل راه بپیما.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مرده ای نیست که در تابوتش نهاده و سه گام برده شود، مگر اینکه با صدایی، که هر کس که خدا بخواهد آن را می شنود، صدا می زند : ای برادران! ای تابوت کشان! زنهار که دنیا شما را چون من نفریبد! و روزگار شما را نیز چون من بازی ندهد! برای بازماندگانم مال و منال بر جای گذاشتم، در حالی که آنان بار گناهی از مرا به دوش خود نمی کشند و شما نیز مرا تشییع می کنید و سپس تنهایم می گذارید و خداوند جبّار از من حساب می کشد.

امام باقر علیه السلام :چون مؤمن در گور خود نهاده شود، او را ندا آید : هان! نخستین هدیه به تو بهشت است و هدیه کسانی که تشییعت کرده اند، آمرزش.

ص :136


1- کنز العمّال : 42310 .
2- النوادر للراوندی : 92/29 .
3- کنز العمّال : 42357 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 6 / 258 / 94 و ص 259 / 96 .
5- الکافی : 3/172/1 .

عنه علیه السلام :مَن شَیَّعَ جَنازَةَ امرئٍ مُسلمٍ اُعطِیَ یَومَ القِیامَةِ أربَعَ شَفاعاتٍ ، و لَم یَقُلْ شیئا إلاّ قالَ المَلَکُ : و لَکَ مِثلُ ذلکَ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن إجابَةِ الدَّعوَةِ إلَی الجَنازَةِ أو الوَلیمَةِ _: یُجیبُ الجَنازَةَ ؛ فإنّ حُضورَ الجَنازَةِ یُذکِّرُ المَوتَ و الآخِرَةَ ، و حُضورَ الوَلائمِ یُلهی عن ذلکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوّلُ ما یُتحَفُ بهِ المؤمنُ یُغفَرُ لِمَن تَبِعَ جَنازتَهُ . (3)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لأولیاءِ المَیّتِ أن یُؤْذِنوا إخوانَ المَیّتِ بمَوتهِ ، فیَشهَدونَ جَنازَتَهُ و یُصَلُّونَ علَیهِ ، فیُکسِبُ لَهُمُ الأجرَ و یُکسِبُ لِمَیّتهِ الاستِغفارَ . (4)

(5)

امام باقر علیه السلام :هر که جنازه مسلمانی را تشییع کند، روز قیامت چهار شفاعت به او داده شود و چیزی نگوید، مگر اینکه فرشته گوید : مانند آن از آنِ تو باد.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که انسان بهتر است دعوت به تشییع جنازه را بپذیرد یا ولیمه و سور را؟_فرمود : دعوت به تشییع جنازه را بپذیرد؛ زیرا حضور در تشییع جنازه، یادآور مرگ و آخرت است و حضور در ولیمه ها از این امور غافل می گرداند.

امام صادق علیه السلام :نخستین تحفه ای که به مؤمن داده می شود، آمرزش تشییع کنندگان جنازه اوست.

امام صادق علیه السلام :شایسته است که صاحبان عزا برادران دینی میّت را از مرگ او با خبر سازند، تا در تشییع جنازه حاضر شوند و بر او نماز خوانند و بدین ترتیب، هم برای آنان اجری حاصل شود و هم برای میّت استغفار به عمل آید.

3688 - أدَبُ التَّشییعِ
3688 - آداب تشییع جنازه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکُم بالسَّکِینَةِ ، علَیکُم بالقَصدِ فی المَشیِ بجَنائزِکُم . (6)

3688

آداب تشییع جنازه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد حفظ آرامش و وقار . بر شما باد آرام راه رفتن با جنازه هایتان.

ص :137


1- الأمالی للصدوق : 287/319 .
2- بحار الأنوار : 81/284/40 .
3- الکافی : 3/173/3 .
4- علل الشرائع : 301/1 .
5- (انظر) الزواج : باب 1664 . کنز العمّال : 15 / 588 . وسائل الشیعة : 2 / 820 باب 2 .
6- الأمالی للطوسی : 383/827 .

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا مَرُّوا بجَنازَةٍ تُمخَضُ کما یُمخَضُ الزِّقُّ _: علَیکُم بالسَّکِینَةِ ، علَیکُم بالقَصدِ فی المَشیِ بجَنائزِکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، إذا تَبِعتَ جَنازَةً فلْیَکُنْ عَقلُکَ فیها مَشغولاً بالتَّفکُّرِ و الخُشوعِ ، و اعلَمْ أنّکَ لاحِقٌ بهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ أهلِ الجَنازَةِ أکثَرُهُم فیهِ ذِکرا و مَن لم یَجلِسْ حتّی تُوضَعَ ، و أوفاهُم مِکیالاً مَن حَثا علَیها ثلاثا . (3)

الدعوات :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا تَبِعَ جَنازَةً غَلَبَتهُ کآبَةٌ ، و أکثَرَ حَدیثَ النَّفسِ ، و أقَلَّ الکلامَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا تَبِعَ جَنازَةً فسَمِعَ رجُلاً یَضحَکُ _: کأنّ المَوتَ فیها علی غَیرِنا کُتِبَ ، و کأنّ الحَقَّ فیها علی غَیرِنا وَجَبَ ، و کأنّ الّذی نَری من الأمواتِ سَفْرٌ عمّا قَلیلٍ إلَینا راجِعونَ ، نُبَوّئُهُم أجداثَهُم و نأکُلُ تُراثَهُم کأنّا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم ، ثُمّ قد نَسِینا کُلَّ واعِظٍ و واعِظَةٍ ، و رُمِینا بکُلِّ فادِحٍ و جائحَةٍ ! (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی جنازه ای می بردند که مانند خیکی که تُلُم می زنند بالا و پایین می شد _فرمود : آرام باشید! با جنازه هایتان به آرامی حرکت کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! هرگاه در پی جنازه ای به راه افتادی ، باید عقلت با تفکّر و خشوع به آن مشغول شود و بدان که تو نیز به او می پیوندی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین تشییع کنندگانِ جنازه، کسی است که [خدا و مرگ و پس از مرگ را] بیشتر یاد کند و کسی که تا جنازه [در گور ]نهاده نشود او ننشیند و کاملترین پیمانه [ثواب] را کسی دارد، که سه مرتبه (سه مشت) خاک روی لحد بریزد.

الدعوات :رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه در پی جنازه ای می رفت، اندوه او را فرا می گرفت، بیشتر حدیث نفس می کرد و کمتر سخن می گفت.

امام علی علیه السلام_ چون در تشییع جنازه ای صدای خنده مردی را شنید _فرمود : گویی که مرگ را در این جهان برای دیگران رقم زده اند و انگار که حق در این دنیا بر دیگران واجب گشته است و گویی مردگانی را که می بینیم، مسافرانی هستند که به زودی سوی ما باز می گردند! آنان را در گورهایشان می نهیم و میراثشان را می خوریم، آن گونه که پنداری پس از آنها جاودان خواهیم ماند. هر پند دهنده ای را به دست فراموشی سپرده ایم، حال آنکه هدف هر بلا و حادثه ای بنیان کن قرار داریم.

ص :138


1- کنز العمّال : 42885 .
2- مکارم الأخلاق : 2/371/2661 .
3- کنز العمّال : 42349 .
4- الدعوات : 259/736 .
5- نهج البلاغة : الحکمة 122 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا کنتَ فی جَنازَةٍ فکُنْ کأنّکَ أنتَ المَحمولُ ، و کأنّکَ سَألتَ ربَّکَ الرَّجعَةَ إلَی الدُّنیا لِتَعمَلَ عَمَلَ مَن عاشَ ؛ فإنّ الدُّنیا عِندَ العُلَماءِ مِثلُ الظِّلِّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا حَمَلتَ جَنازَةً فکُنْ کأنّکَ أنتَ المَحمولُ ، أو کأنّکَ سَألتَ ربَّکَ الرُّجوعَ إلَی الدُّنیا لِتَعمَلَ ، فانظُرْ ما ذا تَستَأنِفُ _ ثُمّ قالَ : _ عَجَبا لقَومٍ حُبِسَ أوّلُهُم علی آخِرِهِم ، ثُمّ نادی مُنادٍ فیهِم بالرَّحیلِ و هُم یَلعَبونَ ! (2)

عنه علیه السلام :شَیَّعَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام جَنازَةً فلَمّا وُضِعَت فی لَحدِها عَجَّ أهلُها و بَکوا ، فقالَ : ما تَبکونَ؟! أما و اللّهِ لَو عایَنوا ما عایَنَ مَیّتُهُم لأذهَلَهُم ذلکَ عنِ البُکاءِ علَیهِ ، أما و اللّهِ إنّ لَهُ إلَیهِم لَعَودَةً ثُمّ عَودَةً ، حتّی لا یُبقی مِنهُم أحَدا . (3)

(4)

امام باقر علیه السلام :هرگاه جنازه ای را تشییع می کنی، چنان باش که انگار این تویی که بر دوش ها حمل می شوی و گویی از پروردگارت می خواهی تو را به دنیا باز گرداند، تا همچون کسی که زنده است کار کنی؛ زیرا که دنیا در نظر دانایان مانند سایه است.

امام صادق علیه السلام :هرگاه جنازه ای را بر دوش کشیدی، تصوّر کن این تو هستی که بر شانه ها حمل می شوی یا گویی از پروردگارت می خواهی به دنیا برگردی تا دست به عمل [نیک] زنی. پس، بنگر که چگونه [زندگی را ]از سر می گیری. حضرت سپس فرمود : شگفتا از مردمی که رستاخیز رفتگانشان به خاطر پیوستن بازماندگانشان به آنها به تأخیر افتاده و چاووشی در میان آنها بانگ رحیل سر داده، امّا آنان همچنان به بازی و تفریح سرگرمند.

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان علیه السلام جنازه ای را تشییع کرد و چون در لحد نهاده شد، خانواده اش ضجّه کردند و گریستند. حضرت فرمود : چرا می گریید؟ هان! به خدا سوگند اگر اینان، آنچه را میّتشان دید می دیدند، بی گمان گریه کردن بر او را از یادشان می برد. هان! به خدا سوگند که مرگ به سوی اینان بارها بر می گردد چندان که احدی از ایشان را باقی نگذارد.

ص :139


1- الزهد للحسین بن سعید : 50/133 .
2- الزهد للحسین بن سعید : 77/208 .
3- بحار الأنوار : 78/65/2 .
4- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 822 _ 832 باب 3 _ 10 .

3689 - الدَّفنُ
3689 - خاکسپاری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِدفِنوا مَوتاکُم وَسطَ قَومٍ صالِحینَ ؛ فإنّ المَیّتَ یَتأذّی بجارِ السَّوءِ کما یَتأذَّی الحَیُّ بجارِ السَّوءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ المؤمنَ إذا ماتَ تَجَمَّلَتِ المَقابِرُ لِمَوتِهِ ، فلَیس مِنها بُقعَةٌ إلاّ و هِیَ تَتَمنّی أن یُدفَنَ فیها ، و إنّ الکافِرَ إذا ماتَ أظلَمَتِ المَقابِرُ لِمَوتِهِ ، و لَیس مِنها بُقعَةٌ إلاّ و هِیَ تَستَجیرُ باللّهِ أن لا یُدفَنَ فیها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ماتَ المَیِّتُ فی الغَداةِ فلا یَقیلَنَّ إلاّ فی قَبرِهِ ، و إذا ماتَ بالعَشیِّ فلا یَبیتَنَّ إلاّ فی قَبرِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ماتَ أحَدُکُم فلا تَحبِسوهُ و أسرِعوا بِهِ إلی قَبرِهِ ، و لْیُقرَأْ عندَ رأسِهِ بفاتِحَةِ البَقَرةِ ، و عندَ رِجلَیهِ بخاتِمَةِ البَقَرةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ماتَ المَیِّتُ أوّلَ النَّهارِ فلا یَقیلُ إلاّ فی قَبرِهِ . (5)

3689

خاکسپاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردگان خود را در میان مردمان نیک به خاک بسپارید؛ زیرا مرده نیز همچون زنده از همسایه بد رنج می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون مؤمن بمیرد، گورها از مرگ او زیبا و روشن می شوند و هیچ قطعه ای از خاک گورستان نیست، مگر اینکه آرزو می کند او در آنجا دفن شود و هرگاه کافر بمیرد گورها از مرگ او تاریک می شوند و هیچ قطعه ای از خاک گورستان نیست، مگر اینکه از تدفین او در خود به خدا پناه می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی پیش از ظهر بمیرد، نیمروز را جز در گورش نباید بخوابد و هرگاه کسی بعد از ظهر بمیرد، شب را جز در گورش نباید به سر برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی از شما مرد او را نگه ندارید و زود به خاکش بسپارید و بالای سرش، آغازِ سوره بقره خوانده شود و پایین پایش پایانِ سوره بقره.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی در آغاز روز بمیرد، نیمروز را جز در گورش نباید بگذراند.

ص :140


1- کنز العمّال : 42371 .
2- کنز العمّال : 42375 .
3- کنز العمّال : 42389 .
4- کنز العمّال : 42390 .
5- الکافی : 3/138/2 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَدفِنوا مَوتاکُم باللّیلِ إلاّ أن تَضطَرُّوا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أرحَمَ ما یَکونُ اللّهُ بالعَبدِ إذا وُضِعَ فی حُفرَتِهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمَرَنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن نَدفِنَ مَوتانا وَسطَ قَومٍ صالِحینَ ؛ فإنّ المَوتی یَتأذّونَ بجارِ السَّوءِ کما یَتأذّی بهِ الأحیاءُ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّما اُمِرَ بدَفنِ المَیّتِ لِئلاّ یَظهَرَ النّاسُ علی فَسادِ جَسَدِهِ ، و قُبحِ مَنظَرِهِ ، و تَغَیُّرِ رائحَتِهِ،و لا یَتأذَّی الأحیاءُ برِیحِهِ و ما یَدخُلُ علَیهِ من الآفَةِ و الفَسادِ ، و لیکونَ مَستورا عنِ الأولیاءِ و الأعداءِ ، فلا یَشمَتُ عَدُوُّهُ و لا یَحزَنُ صَدیقُهُ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردگان خود را شب دفن نکنید، مگر اینکه ناچار باشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین مهربانی خدا به بنده آن وقتی است که در گورش نهاده شود.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما دستور داد مردگانمان را میان مردمانی صالح به خاک بسپاریم؛ زیرا مردگان نیز همچون زندگان از همسایه بد رنج می برند.

امام رضا علیه السلام :علّت اینکه دستور داده شده است مرده را به خاک بسپارند، این است که مردم متلاشی شدن پیکر او و منظره زشت و تغییر بویش را مشاهده نکنند و زندگان از بوی او و آفت و فسادی که به پیکرش می رسد آزار نبینند و برای اینکه از چشم دوستان و دشمنان پنهان بماند و دشمنش شاد و دوستش اندوهگین نشود.

3690 - أشَدُّ مِنَ المَوتِ
3690 - سخت تر از مرگ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشَدُّ مِن المَوتِ طَلَبُ الحاجَةِ مِن غیرِ أهلِها . (6)

3690

سخت تر از مرگ

امام علی علیه السلام :سخت تر از مرگ، نیاز خواهی از نااهل است.

ص :141


1- کنز العمّال : 42385.
2- کنز العمّال : 42386 .
3- کنز العمّال : 42916 .
4- وسائل الشیعة : 2/819/1 .
5- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 819 باب 1 .
6- غرر الحکم : 3213 .

عنه علیه السلام :أشَدُّ مِن المَوتِ ما یُتَمَنَّی الخَلاصُ مِنهُ بالمَوتِ . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :خَیرٌ مِن الحَیاةِ ما إذا فَقَدتَهُ أبغَضتَ الحَیاةَ ، و شَرٌّ مِن المَوتِ ما إذا نَزَلَ بکَ أحبَبتَ المَوتَ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :سخت تر از مرگ، آن چیزی است که برای رهایی از آن آرزوی مرگ شود.

امام عسکری علیه السلام :بهتر از زندگی، آن چیزی است که هرگاه از دستش دهی از زندگی بیزار شوی و از مرگ بدتر، آن چیزی است که هرگاه گرفتارش شوی دوستدار مرگ شوی.

3691 - ما یَتبَعُ الإنسانَ بَعدَ المَوتِ
3691 - آنچه پس از مردن دنبال انسان می آید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَتبَعُ المَیّتَ ثلاثةٌ : أهلُهُ و مالُهُ و عمَلُهُ ، فیَرجِعُ اثنانِ و یَبقی واحِدٌ ؛ یَرجِعُ أهلُهُ و مالُهُ ، و یَبقی عَمَلُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِمّا یَلحَقُ المؤمنَ مِن عَمَلِهِ و حَسناتِهِ بعدَ مَوتهِ عِلما علّمَهُ و نَشَرَهُ ، و وَلَدا صالِحا تَرَکَهُ ، أو مصحَفا وَرَّثَهُ ، أو مَسجِدا بَناهُ ، أو بَیتا لاِبنِ السَّبیلِ بَناهُ ، أو نَهرا أجراهُ ، أو صَدَقَةً أخرَجَها مِن مالِهِ فی صِحَّتِهِ و حیاتِهِ تَلحَقُهُ مِن بعدِ مَوتِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعةٌ تَجری علَیهِم اُجورُهُم بعدَ المَوتِ : رجُلٌ ماتَ مُرابِطا (6) فی سبیلِ اللّهِ ، و رجُلٌ عَلَّمَ عِلما فأجرُهُ یَجری علَیهِ ما عُمِلَ بهِ ، و رجُلٌ أجری صَدَقَةً فأجرُها لَهُ ما جَرَت ، و رجُلٌ تَرَکَ ولَدا صالِحا یَدعو لَهُ . (7)

3691

آنچه پس از مردن دنبال انسان می آید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز از پی مرده می رود : خانواده اش، مالش و کردارش؛دو تای آنها بر می گردند و یکی می ماند : خانواده و مالش بر می گردند و کردارش می ماند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از اعمال و حسنات مؤمن آنچه پس از مرگش [ثوابش] به او می رسد، دانشی است که تعلیم دهد و منتشر کند، یا فرزند صالحی که از خود بر جای گذارد، یا مصحفی که به ارث گذارد، یا مسجدی که بسازد، یا خانه ای که برای مسافران بسازد، یا نهری که حفر کند، یا صدقه ای که در زمان تندرستی و حیات از دارایی خود برقرار سازد [ثواب این ها ]بعد از مرگش به او می رسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار کس اند که بعد از مردن نیز همچنان اجر کارشان به آنها می رسد : مردی که در حال مرز داری (جهاد) در راه خدا بمیرد، و مردی که دانشی را آموزش دهد تا زمانی که به آن دانش عمل شود اجرش به او می رسد، و مردی که صدقه ای برقرار سازد، تا زمانی که آن صدقه برجا و مستمرّ است اجرش به او می رسد، و مردی که فرزند صالحی به یادگار گذارد و آن فرزند برایش دعا کند.

ص :142


1- غرر الحکم : 3366 .
2- تحف العقول : 489 .
3- (انظر) الموت : باب 3683 .
4- کنز العمّال : 42761 .
5- الترغیب و الترهیب : 1/99/24 .
6- المُرابِطَة : الجماعة من الناس و الخیل تلزم الثغر ممّا یلی العدوّ (المعجم الوسیط : 1/323) .
7- الترغیب و الترهیب : 1/119/7 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سِتّةٌ یَلحَقنَ المؤمنَ بعدَ وَفاتِهِ : ولدٌ یَستَغفِرُ لَهُ ، و مصحَفٌ یُخَلِّفُهُ ، و غَرسٌ یَغرِسُهُ ، و صَدَقَةُ ماءٍ یُجریهِ، و قَلیبٌ یَحفِرُهُ ، و سُنّةٌ یُؤخَذُ بها مِن بَعدِهِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :شش چیز است که [ثواب آنها] بعد از وفات مؤمن به او می رسد : فرزندی که برایش آمرزش طلبد، مصحفی که از خود بر جای گذارد، نهالی که بکارد، صدقه آبی [مانند نهر و قنات] که جاری سازد، چاهی که حفر کند و سنتی (کردار نیکی) که بعد از او به کار بسته شود.

ص :143


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/185/555 .
2- (انظر) عنوان 551 «الوقف» . الصّدیق : باب 2189 . العمل : باب 2892 . کتاب الأعمال : باب 2916 . القبر : باب 3214 . السُّنّة : باب 1896 ، 1897 .

ص :144

499 - المال

499 - دارایی
اشاره

(1)

(2)

ص :145


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 135 باب 123 «حُبّ المال».
2- انظر: عنوان 31 «البُخل» ، 106 «الحرص» ، 154 «الخُمس» ، 186 «الرزق» ، 293 «الصدقة» ، 422 «الفقر». 397 «الغنی» ، 519 «الإنفاق» ، 203 «الزکاة» ، 449 «القناعة» ، 404 «الفتنة». العلم : باب 2788 ، 2802 ، معرفة اللّه : باب 2613 ، الغنی : باب 3072 ، العزّة : باب 2662 ، الشرکة : باب 1980. الحلال : باب 938 ، الزواج : باب 1641 ، الموت : باب 3691 ، الإمام المهدی علیه السلام : باب 262.

3692 - المالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ
3692 - دارایی، خاستگاه خواهش هاست

الکتاب :

«الْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا و البَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابا وَ خَیْرٌ أَمَلاً» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لکُلّ اُمَّةٍ عِجلٌ یَعبُدونَهُ ، و عِجلُ اُمَّتی الدَّنانیرُ و الدَّراهِمُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ أهلَکا مَن کانَ قَبلَکُم ، و هُما مُهلِکاکُم . (3)

الترغیب و الترهیب عن ابنِ مسعودٍ_ أنّه کانَ یُعطی النّاسَ عَطاءَهُم، فَجاءَهُ رجُلٌ فأعطاهُ ألفَ دِرهَمٍ، ثُمّ قالَ _: خُذْها ؛ فإنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنّما أهلَکَ مَن کانَ قَبلَکُمُ الدِّینارُ و الدِّرهَمُ ، و هُما مُهلِکاکُم . (4)

3692

دارایی، خاستگاه خواهش هاست

قرآن :

«دارایی و فرزندان زیور زندگی دنیایند و نیکی های ماندگار، نزد پروردگارت بهتر و مایه امیدواری بیشتری است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر امّتی گوساله ای [چون گوساله سامری ]دارد که آن را می پرستند و گوساله این امّت دینارها و درهم ها هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دینار و درهم، کسانی را که پیش از شما بودند نابود کرد و این دو نابود کننده شماست.

الترغیب و الترهیب :وقتی ابن مسعود در حال پرداخت عطای مردم بود مردی آمد و او هزار درهم به آن مرد بخشید. سپس گفت : بگیرش ؛ زیرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : جز این نیست که پیشینیان شما را درهم و دینار هلاک کرد و این دو هلاک کننده شماست.

ص :146


1- الکهف : 46 .
2- الفردوس : 3/338/5019 .
3- الکافی : 2/316/6 .
4- الترغیب و الترهیب : 4/182/69 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ . (1)

عنه علیه السلام :المالُ نَهبُ الحَوادِثِ . (2)

عنه علیه السلام :المالُ یُقَوِّی الآمالَ . (3)

عنه علیه السلام :المالُ سَلوَةُ الوارِثِ . (4)

عنه علیه السلام :المالُ للفِتَنِ سَبَبٌ ، و للحَوادِثِ سَلَبٌ . (5)

عنه علیه السلام :المالُ داعِیَةُ التَّعَبِ ، و مَطِیَّةُ النَّصَبِ . (6)

عنه علیه السلام :المالُ یُکرِمُ صاحِبَهُ فی الدُّنیا ، و یُهینُهُ عندَ اللّهِ سبحانَهُ . (7)

عنه علیه السلام :المالُ یَرفَعُ صاحِبَهُ فی الدُّنیا ، و یَضَعُهُ فی الآخِرَةِ . (8)

عنه علیه السلام :المالُ وَبالٌ علی صاحِبِهِ إلاّ ما قَدَّمَ مِنهُ . (9)

عنه علیه السلام :المالُ فِتنَةُ النَّفسِ و نَهبُ الرَّزایا . (10)

عنه علیه السلام :أنا یَعسُوبُ المؤمنینَ ، و المالُ یَعسُوبُ الظَّلَمةَ ، و المالُ لا یَروسُ إنّما یُراسُ بهِ . (11)

امام علی علیه السلام :مال مایه شهوت هاست .

امام علی علیه السلام :دارایی، تاراج حادثه هاست.

امام علی علیه السلام :مال، آرزوها را تقویت می کند.

امام علی علیه السلام :دارایی، مایه آرامش و خوشیِ وارث است.

امام علی علیه السلام :مال، سبب فتنه هاست و تاراج حادثه هاست.

امام علی علیه السلام :دارایی، باعث مشقّت است و مَرْکب رنج.

امام علی علیه السلام :مال، صاحبش را در دنیا گرامی می سازد و نزد خدای سبحان او را خوار می کند.

امام علی علیه السلام :دارایی، صاحب خود را در دنیا بالا می برد و در آخرت پایینش می آورد.

امام علی علیه السلام :مال، برای صاحب خود وبال است، مگر آنچه که [برای آخرتش ]پیش فرستد.

امام علی علیه السلام :دارایی، [باعث] فتنه نفْس است و تاراج پیشامدهاست.

امام علی علیه السلام :من، سَرور مؤمنانم و مال، سرور ستمگران، مال، ریاست نمی کند بلکه به وسیله آن ریاست می شود.

ص :147


1- نهج البلاغة: الحکمة 58.
2- غرر الحکم : 377 .
3- غرر الحکم : 577 .
4- غرر الحکم : 378 .
5- غرر الحکم : 1448 .
6- غرر الحکم : 1449 .
7- غرر الحکم : 1836 .
8- غرر الحکم : 1885 .
9- غرر الحکم : 1957 .
10- غرر الحکم : 1988 .
11- معانی الأخبار : 314/1 .

عنه علیه السلام :أنا یَعسُوبُ المؤمنینَ ، و المالُ یَعسُوبُ الفُجّارِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ مالَکَ لِحامِدِکَ فی حَیاتِکَ ، و لِذامِّکَ بعدَ وَفاتِکَ . (2)

عنه علیه السلام :صاحِبُ المالِ مَتعوبٌ . (3)

عنه علیه السلام :القُنیَةُ یَنبوعُ الأحزانِ . (4)

عنه علیه السلام :بقَدرِ القُنیَةِ یَتَضاعَفُ الحُزنُ و الغُمومُ . (5)

امام علی علیه السلام :من، سَرور مؤمنانم و دارایی، سرور نابکاران.

امام علی علیه السلام :داراییِ تو در زمان حیاتت ستاینده توست و پس از مرگت نکوهنده تو.

امام علی علیه السلام :مالدار، در رنج و تعب است.

امام علی علیه السلام :ثروت و دارایی، سرچشمه اندوههاست.

امام علی علیه السلام :به اندازه دارایی ، غم و اندوه ها دو چندان می شود.

3693 - المالُ مَصیَدَةُ إبلیسَ
3693 - مال ، دام ابلیس است

الکتاب :

«وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شَارِکْهُمْ فِی الأَمْوَالِ وَ الْأَوْلاَدِ وَ عِدْهُمْ وَ مَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلاَّ غُرُورا» . (6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ الشّیطانُ لَعَنهُ اللّهُ : لَن یَسلَمَ مِنّی صاحِبُ المالِ من إحدی ثلاثٍ أغدو علَیهِ بهِنَّ و أرُوحُ : أخذُهُ مِن غیرِ حِلِّهِ ، و إنفاقُهُ فی غیرِ حَقِّهِ ، و اُحَبِّبُهُ إلَیهِ فیَمنَعُهُ مِن حَقِّهِ . (7)

3693

مال ، دام ابلیس است

قرآن :

«و از ایشان هر که را توانستی با آوای خود برانگیزان و با سواران و پیادگانت بر ایشان بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده. و شیطان جز فریب به آنها وعده نمی دهد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان، که خدایش لعنت کناد، گفت : شخص دارا در یکی از سه مورد از چنگ من نخواهد رَست و صبح و شب با این سه پیش او می روم : به دست آوردن مال از راه غیر حلال، خرج کردن نابجای آن، و این که مال را محبوب او می گردانم و در نتیجه، حق و حقوق آن را نمی پردازد.

ص :148


1- نهج البلاغة : الحکمة 316 .
2- غرر الحکم : 3465 .
3- غرر الحکم : 5830 .
4- غرر الحکم : 395 .
5- غرر الحکم : 4278 .
6- الإسراء : 64 .
7- الترغیب و الترهیب : 4/182/68 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الشَّیطانَ یُدیرُ ابنَ آدمَ فی کلِّ شیءٍ ، فإذا أعیاهُ جَثَمَ لَهُ عِندَ المالِ فأخَذَ برَقَبَتهِ . (1)

عنه علیه السلام :یقولُ إبلیسُ لَعَنهُ اللّهُ : ما أعیانی فی ابنِ آدمَ فلَن یُعیِینی مِنهُ واحِدَةٌ مِن ثلاثٍ : أخذُ مالٍ مِن غیرِ حِلِّهِ ، أو مَنعُهُ مِن حَقِّهِ ، أو وَضعُهُ فی غیرِ وَجهِهِ . (2)

الأمالی للصدوق عن ابنِ عبّاسٍ :إنَّ أوّلَ دِرهَمٍ و دِینارٍ ضُرِبا فی الأرضِ نَظَرَ إلَیهِما إبلیسُ ، فلَمّا عایَنَهُما أخَذَهُما فوَضَعَهُما علی عَینَیهِ، ثُمّ ضَمَّهُما إلی صَدرِهِ ثُمّ صَرَخَ صَرخَةً ، ثُمّ ضَمَّهُما إلی صَدرِهِ ثُمّ قالَ : أنتُما قُرَّةُ عَینی و ثَمَرَةُ فُؤادی ، ما اُبالی مِن بَنی آدمَ إذا أحَبُّوکُما أن لا یَعبُدوا وَثَنا ، و حَسبی مِن بَنی آدمَ أن یُحِبُّوکُما . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :شیطان آدمی را همه جا می گرداند و چون خسته اش کرد، در بزنگاه دارایی برایش کمین می کند و گردنش را می گیرد.

امام صادق علیه السلام :ابلیس ، که خدایش لعنت کناد، می گوید : هر چیزی مرا در به دام انداختن فرزند آدم خسته و درمانده کند، یکی از سه چیز هرگز مرا درباره او به رنج نخواهد افکند : به دست آوردن مال از راه غیر حلال، یا نپرداختن حق و حقوق آن، یا مصرف نابجای آن.

الأمالی للصدوق_ به نقل از ابن عباس _: نخستین درهم و دیناری که در روی زمین ضرب شد، ابلیس به آن دو نگریست. چون آن دو سکّه را وارسی کرد، برداشت و بر دیده اش نهاد و سپس به سینه اش چسباند و آن گاه [از شادی ]فریادی زد و دوباره آن دو را به سینه اش چسباند و گفت : شما نور چشم و میوه دل من هستید. اگر فرزندان آدم شما را دوست داشته باشند، دیگر مرا باکی نیست که هیچ بتی نپرستند. همین مرا بس است که آدمیان شما را دوست داشته باشند.

ص :149


1- الکافی : 2/315/4 .
2- الخصال : 132/141 .
3- الأمالی للصدوق : 269/296 .
4- (انظر) عنوان 268 «الشیطان» .

3694 - آثارُ حُبِّ المالِ
3694 - پیامدهای مال دوستی

الکتاب :

«وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّا جَمّا» . (1)

الحدیث :

عیسی علیه السلام :لا تَنظُروا إلی أموالِ أهلِ الدُّنیا ؛ فإنّ بَرِیقَ أموالِهِم یَذهَبُ بنُورِ إیمانِکُم . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ بَینَما هُو جالِسٌ إذ قامَ أعرابیٌّ فیهِ جَفاءٌ فقالَ : أکَلَتنا الضَّبعُ ! _: غیرُ ذلکَ أخوَفُ علَیکُم حینَ تُصَبُّ علَیکُمُ الدُّنیا صبابا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُبُّ المالِ سَبَبُ الفِتَنِ . (4)

عنه علیه السلام :حُبُّ المالِ یُفسِدُ المآلَ . (5)

عنه علیه السلام :المالُ یُفسِدُ المآلَ ، و یُوَسِّعُ الآمالَ . (6)

عنه علیه السلام :حُبُّ المالِ یُقَوِّی الآمالَ ، و یُفسِدُ الأعمالَ . (7)

3694

پیامدهای مال دوستی

قرآن :

«و مال را دوست می دارید، دوست داشتنی بسیار».

حدیث :

عیسی علیه السلام :به دارایی های دنیا پرستان منگرید؛ زیرا درخشش اموال آنان نور ایمان شما را می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ زمانی که نشسته بود و بیابان نشین نا فرهیخته ای برخاست و گفت : قحطی ما را نابود کرد! _فرمود : از خطر دیگری بر شما می ترسم و آن هنگامی است که دنیا به طرف شما سرازیر شود !

امام علی علیه السلام :مال دوستی، سبب فتنه هاست.

امام علی علیه السلام :مال دوستی، آینده را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :مال، آینده را تباه می کند و آرزوها را گسترش می دهد.

امام علی علیه السلام :مال دوستی، آرزوها را تقویت می کند و اعمال را تباه می سازد.

ص :150


1- الفجر : 20 .
2- المحجّة البیضاء : 7/328 .
3- الترغیب و الترهیب : 4/183/73 .
4- غرر الحکم : 4871 .
5- غرر الحکم : 4874 .
6- غرر الحکم : 1427 .
7- غرر الحکم : 4875 .

عنه علیه السلام :حُبُّ المالِ یُوهِنُ الدِّینَ ، و یُفسِدُ الیَقینَ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صفَةِ عیسی علیه السلام _: و لَم تَکُنْ لَهُ زَوجَةٌ تَفتِنُهُ ، و لا وَلَدٌ یَحزُنُهُ (یَخزِنُهُ) ، و لا مالٌ یَلفِتُهُ . (2)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ سبحانَهُ عَبدا بَغَّضَ إلَیهِ المالَ و قَصَّرَ مِنهُ الآمالَ ، إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ شَرّا حَبَّبَ إلَیهِ المالَ و بَسَطَ مِنهُ الآمالَ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :مال دوستی، دین را سست و یقین را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :در _ وصف عیسی علیه السلام _ فرمود : نه همسری داشت که مایه درد سر و گرفتاری او باشد و نه فرزندی که سبب غم و ناراحتی او گردد و نه مال و ثروتی که او را سرگرم خود سازد [و از خدا و آخرت غافل گرداند].

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند سبحان بنده ای را دوست بدارد، مال و ثروت را منفور او گرداند و آرزوهایش را کوتاه سازد. هرگاه خداوند بدِ بنده ای را بخواهد، مال و ثروت را محبوب او گرداند و آرزوهایش را بگستراند.

3695 - حُبُّ المالِ مِنَ الحَلالِ
3695 - دوست داشتن مال حلال

الکتاب :

«کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّا عَلَی الْمُتَّقِینَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن المُروءَةِ استِصلاحُ المالِ . (6)

3695

دوست داشتن مال حلال

قرآن :

«بر شما مقررّ شده است که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی بر جای گذارد، برای پدر و مادر و خویشاوندان [خود] به طور پسندیده وصیت کند. [این کار ]حقّی است بر پرهیزگاران».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از مردانگی است، بهسازی و رشد دادن مال.

ص :151


1- غرر الحکم : 4876 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 160
3- غرر الحکم : 4110 و 4111 .
4- (انظر) السُّکر : باب 1829 .
5- البقرة : 180 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/166/3616 .

عنه صلی الله علیه و آله :نِعمَ المالُ الصّالِحُ للرّجُلِ الصّالِحِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :سِبابُ المؤمنِ فِسقٌ ، و قِتالُهُ کُفرٌ ، و أکلُ لَحمِهِ مِن مَعصیَةِ اللّهِ ، و حُرمَةُ مالِهِ کحُرمَةِ دَمِهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَم یَکتَسِبْ مالاً مَن لَم یُصلِحْهُ . (3)

عنه علیه السلام :الغِنی یُسَوِّدُ غَیرَ السَّیِّدِ ، المالُ یُقَوِّی غَیرَ الأیِّدِ . (4)

عنه علیه السلام :الدَّولَةُ تَرُدُّ خَطأَ صاحِبِها صَوابا ، و صَوابَ ضِدِّهِ خَطاءا . (5)

عنه علیه السلام :الغِنی فی الغُربَةِ وَطَنٌ ، و الفَقرُ فی الوَطَنِ غُربَةٌ . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :اِستِثمارُ المالِ تَمامُ المُرُوَّةِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا خَیرَ فیمَن لا یُحِبُّ جَمعَ المالِ مِن الحَلالِ ؛ فیَکُفَّ بهِ وَجهَهُ و یَقضیَ بهِ دَینَهُ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه نیکوست مال شایسته برای مردِ شایسته.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دشنام دادن به مؤمن گناه است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشتش (غیبت کردن از وی) نافرمانی خدا و حرمت مالش، چون حرمت خون اوست.

امام علی علیه السلام :کسی که مالش را بهبود نبخشد، مالی به دست نیاورده است.

امام علی علیه السلام :توانگری، نا آقا را آقا می کند. دارایی بی پشتیبان را نیرومند می سازد.

امام علی علیه السلام :ثروت، خطای صاحبش را درست می نمایاند و درستی (حقانیّت) دشمن او را نادرست جلوه می دهد.

امام علی علیه السلام :توانگری، در غربت وطن است و ناداری در وطن غربت.

امام زین العابدین علیه السلام :بهره برداری از مال (به کار انداختن سرمایه) کمال مردانگی است.

امام صادق علیه السلام :خیری نیست در کسی که دوست نداشته باشد از راه حلال مال به دست آورد، تا به وسیله آن آبرویش را حفظ کند و بدهکاریش را بپردازد.

ص :152


1- تنبیه الخواطر : 1/158 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/569/4946 .
3- غرر الحکم : 7543 .
4- غرر الحکم : 460 و 461 .
5- غرر الحکم : 1806 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 56 .
7- الکافی : 1/20/12 .
8- ثواب الأعمال : 215/1 .

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فیمَن لا یُحِبُّ جَمعَ المالِ مِن حَلالٍ ، یَکُفُّ بهِ وَجهَهُ و یَقضی بهِ دَینَهُ و یَصِلُ بهِ رَحِمَهُ . (1)

عنه علیه السلام :علَیکَ بإصلاحِ المالِ؛ فإنَّ فیهِ مَنبهَةً (2) لِلکریمِ و استِغناءً عنِ اللَّئیمِ . (3)

عنه علیه السلام :نِعمَ العَونُ الدُّنیا علَی الآخرَةِ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :در کسی که دوست نداشته باشد از راه حلال مال به دست آورد، تا به وسیله آن آبرویش را نگه دارد و بدهکاریش را بپردازد و صله رحم به جا آورد خیری نیست.

امام صادق علیه السلام :به بهره برداری از مال بپرداز ؛ زیرا که این کار مایه سربلندی بزرگوار و سبب بی نیاز شدن از فرومایه است.

امام صادق علیه السلام :چه نیکو یاوری است دنیا برای آخرت.

3696 - کَثرَةُ المالِ
3696 - ثروت زیاد

الکتاب :

«أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» . (6)

«وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * الَّذِی جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ * یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ» . (7)

«ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدا * وَ جَعَلْتُ لَهُ مَالاً مَمْدُودا * وَ بَنِینَ شُهُودا» . (8)

«وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» . (9)

3696

ثروت زیاد

قرآن :

«تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت. تا کارتان (پایتان) به گورستان رسید».

«وای بر هر بد گوی عیبجویی. که مالی گرد آورْد و بر شمردش. پندارد که مالش او را جاوید کرده».

«مرا با آنکه [او را] تنها آفریدم وا گذار. و دارایی بسیار به او بخشیدم. و پسرانی آماده [به خدمت دادم].

«و کسانی که زر و سیم را گنجینه می کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده».

ص :153


1- الکافی : 5/72/5 .
2- منبهة : أی مشرفة و مَعلاة ، من النباهة یقال : نَبُه یَنْبُه إذا صار نبیها شریفا . (النهایة : 5/11) .
3- الکافی : 5/88/6 .
4- الکافی : 5/72/8 .
5- (انظر) الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2097 .
6- التکاثر : 1 و 2 .
7- الهمزة : 1 _ 3 .
8- المدّثر : 11 _ 13 .
9- التوبة : 34 .

(1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما قَرُبَ عَبدٌ مِن سُلطانٍ إلاّ تَباعَدَ مِن اللّهِ تعالی ، و لا کَثُرَ مالُهُ إلاّ اشتَدَّ حِسابُهُ ، و لا کَثُرَ تَبَعُهُ إلاّ کَثُرَ شَیاطینُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا مَشی بالمدینةِ مع أبی ذَرٍّ فاستَقبَلَهُ اُحدٌ _: ما یَسُرُّنی أنّ عِندی مِثلَ اُحُدٍ هذا ذَهَبا تَمضی علَیهِ ثالثةٌ و عِندی منهُ دِینارٌ إلاّ شَیءٌ أرصُدُهُ لِدَینٍ ، إلاّ أن أقولَ فی عِبادِ اللّهِ : هکذا و هکذا و هکذا، عن یَمینِهِ و عن شِمالِهِ و عن خَلفِهِ . إنّ الأکثَرِینَ هُمُ الأقَلُّونَ یَومَ القِیامَةِ إلاّ مَن قالَ : هکذا و هکذا و هکذا ، عن یَمینِهِ و عن شِمالِهِ و من خَلفِهِ ، و قلیلٌ ما هُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أخشی علَیکُمُ الفَقرَ ، و لکنّی أخشی علَیکُمُ التَّکاثُرَ . (4)

التوحید عن أبی ذرٍّ :خَرَجتُ لَیلةً من اللَّیالی فإذا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَمشی وَحدَهُ و لَیس مَعهُ إنسانٌ ، فظَنَنتُ أنّهُ یَکرَهُ أن یَمشیَ مَعهُ أحَدٌ .

قالَ : فجَعَلتُ أمشی فی ظِلِّ القَمَرِ ، فالتَفَتَ فَرآنی فقالَ : مَن هذا ؟ قلتُ : أبو ذرٍّ، جَعَلَنی اللّهُ فِداکَ ، قالَ : یا أبا ذرٍّ ، تعالَ ، فمَشَیتُ مَعهُ ساعَةً ، فقالَ : إنّ المُکثِرینَ هُمُ الأقَلُّونَ یومَ القِیامَةِ ، إلاّ مَن أعطاهُ اللّهُ خَیرا فنَفَحَ مِنهُ بیَمینِهِ و شِمالِهِ و بَینَ یدَیهِ و وراءهُ و عمِلَ فیه خَیرا .

قالَ : فمَشَیتُ مَعهُ ساعَةً ، فقالَ لی : اجلِسْ هاهُنا ، و أجلَسَنی فی قاعٍ حَولَهُ حِجارَةٌ فقالَ لی : اجلِسْ حتّی أرجِعَ إلیکَ. قالَ : فانطَلَقَ فی الحَرَّةِ حتّی لم أرَهُ و تَواری عنّی . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای به سلطانی نزدیک نشد مگر اینکه از خدای متعال دور گشت، و مال و ثروتش زیاد نشد مگر اینکه حسابش سخت گردید، و پیروانش بسیار نشدند مگر اینکه شیطان هایش زیاد شدند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی که با ابوذر در مدینه می رفتند و به کوه اُحُد رسیدند _فرمود : خوش ندارم که به اندازه این اُحد طلا داشته باشم و سه شب بگذرد و دیناری از آن نزد من باقی بماند، جز چیزی که برای پرداخت وامی نگه دارم، مگر اینکه از راست و چپ و پشت سر به بندگان خدا بذل و بخشش کنم. ثروتمندان در روز قیامت تهی دستند، مگر کسی که از راست و چپ و پشت سر خود بذل و بخشش کند و کارهای خیر انجام دهد و اینان اندکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از فقر بر شما نمی ترسم. بلکه از فزون خواهی و تفاخر به زیاد داشتن برای شما نگرانم.

التوحید_ به نقل از ابوذر _: شبی از شب ها بیرون آمدم. ناگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که تنها می رود و هیچ کس با او نیست . فکر کردم خوش ندارد کسی همراهش باشد.

ابوذر می گوید : من در نور ماه به راه افتادم. پیامبر برگشت و مرا دید. فرمود : کیستی؟ عرض کردم : ابوذرم، فدایت شوم. فرمود : ابوذر! بیا. من لحظاتی با حضرت راه رفتم؛ پس، فرمود : ثروتمندان در روز قیامت تهی دستند، مگر کسی که خداوند مالی به او دهد و او از راست و چپ و از پس و پیش آن را بخشش کند و با آن کار خیری انجام دهد.

ابوذر می گوید : باز هم چند لحظه ای با آن حضرت رفتم. آنگاه به من فرمود : همین جا بنشین و مرا در گودی ای که اطرافش سنگ بود نشانید و فرمود: بنشین تا برگردم.ابوذر می گوید : پیامبر در ریگزار به راه افتاد و رفت تا جایی که دیگر او را ندیدم و از نظرم ناپدید شد.

ص :154


1- (انظر) القصص : 76 ، 82 ، المعارج : 18 ، الکهف : 34 ، الحدید : 20 ، التوبة : 69، یونس : 88 ، سبأ : 35 .
2- النوادر للراوندی : 89/20 .
3- الترغیب و الترهیب : 4/184/75 .
4- کنز العمّال : 6139 .
5- التوحید : 409/9 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَثرَةُ المالِ تُفسِدُ القُلوبَ و تُنشِئُ الذُّنوبَ . (1)

عنه علیه السلام :لَیس الخَیرُ أن یَکثُرَ مالُکَ و ولدُکَ ، و لکنَّ الخَیرَ أن یَکثُرَ عِلمُکَ ، و أن یَعظُمَ حِلمُکَ ، و أن تُباهیَ النّاسَ بعِبادَةِ ربِّکَ . (2)

امام علی علیه السلام :فراوانی مال و ثروت، دل ها را تباه می کند و گناهان را پدید می آورد.

امام علی علیه السلام :خیر (برکت) آن نیست که دارایی و فرزندانت زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانشت افزون شود و بردباریت بسیار گردد و اینکه به عبادت پروردگارت بر مردم مباهات کنی . (3)

ص :155


1- غرر الحکم : 7109 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 94 .
3- مباهات، نبرد کردن کسی را در حسن و خوبی (لغت نامه دهخدا).

عنه علیه السلام :تَکثُّرُکَ بما لا یَبقی لَکَ و لا تَبقی لَهُ مِن أعظَمِ الجَهلِ . (1)

عنه علیه السلام :فلا یَغُرَّنَّکَ سَوادُ النّاسِ مِن نَفسِکَ ، و قَد رأیتَ مَن کانَ قَبلَکَ مِمَّن جَمَعَ المالَ ، و حَذِرَ الإقلالَ ، و أمِنَ العَواقِبَ _ طُولَ أمَلٍ و استِبعادَ أجَلٍ _ کیفَ نَزَلَ بهِ المَوتُ فأزعَجَهُ عَن وَطنِهِ ......... أ ما رَأیتُمُ الّذینَ یأمُلُونَ بَعیدا ، و یَبنونَ مَشِیدا ، و یَجمَعونَ کثیرا؛ کیفَ أصبَحَت بُیوتُهُم قُبورا ، و ما جَمَعوا بُورا ، و صارَت أموالُهُم للوارِثینَ ، و أزواجُهُم لقَومٍ آخَرِینَ ؟ ! (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أتی أبا ذرٍّ رجُلٌ فبَشّرَهُ بغَنَمٍ لَهُ قد وَلَدَت ، فقالَ : یا أبا ذرٍّ، أبشِرْ فقد وَلَدَت غَنَمُکَ و کَثُرَت ! فقالَ : ما یَسُرُّنی کَثرَتُها فما اُحِبُّ ذلکَ ! فما قَلَّ و کفی أحَبُّ إلَیَّ ممّا کَثُرَ و ألهی . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ الدَّنانیرِ و الدَّراهِمِ و ما علَی النّاسِ فیها _: هِیَ خَواتِیمُ اللّهِ فی أرضِهِ ، جَعَلَها اللّهُ مَصلَحةً لِخَلقِهِ و بها تَستَقیمُ شُؤونُهُم و مَطالِبُهُم ، فمَن أکثَرَ لَهُ مِنها فقامَ بحَقِّ اللّهِ تعالی فیها و أدّی زکاتَها فذاکَ الّذی طابَت و خَلصَت لَهُ، و مَن أکثَرَ لَهُ مِنها فبَخِلَ بها و لَم یُؤدِّ حَقَّ اللّهِ فیها و اتَّخَذَ مِنها الآنیَةَ فذاکَ الّذی حَقَّ علَیهِ وَعیدُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی کتابِهِ، قالَ اللّهُ : «یَومَ یُحْمی علَیها فی نارِ جَهَنّمَ فتُکْوی بِها جِباهُهُمْ و جُنُوبُهُمْ و ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لأنفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنتُمْ تَکْنِزونَ» (4) . (5)

امام علی علیه السلام :افزودن بر چیزی (تفاخر به زیاد داشتن چیزی) که نه آن برای تو می ماند و نه تو برایش می مانی، از بزرگترین نادانی است.

امام علی علیه السلام :انبوهیِ مردم تو را نفریبد و از خویشتن غافل نسازد، در حالی که دیده ای پیش از تو کسانی بودند که، بر اثر آرزوی دراز و دور دیدن مرگ، مال و ثروت گرد آوردند و از نا دارای پرهیز کردند و از عواقب [آن]خود را ایمن پنداشتند. چگونه مرگ بر آنان فرود آمد و ایشان را از وطنشان بیرون راند ......... آیا ندیدید کسانی را که آرزوی دراز داشتند و ساختمان های استواری ساختند و مال فراوان گرد آوردند، چگونه گورها، خانه های آنان شد و آنچه گرد آورده بودند تباه گردید و اموالشان نصیب میراث خواران شد و زنانشان از آنِ دیگران شدند!

امام باقر علیه السلام :مردی نزد ابوذر آمد و به او بشارت داد که گوسفندانش زاییده اند و گفت : ای ابوذر! مژده که گوسفندانت زاییدند و زیاد شدند! ابوذر گفت : زیاد بودن آنها مرا خوشحال نمی کند. چون آن را دوست ندارم! مالی را که کم باشد امّا بسنده، بیشتر دوست دارم از مالی که زیاد باشد امّا [از یاد خدا] غافل سازد.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از درهم ها و دینارها و وظیفه مردم نسبت به آنها _فرمود : این ها خاتم های خدا در زمین اویند. خداوند آنها را برای مصلحت (تمشیت امور)آفریدگانش قرار داده است و با این درهم و دینارهاست که امور و کسب و کار آنها رو به راه می شود. پس، کسی که درهم و دینار زیادی داشته باشد و حقّ و حقوق خدای متعال را در آنها بگزارد و زکاتش را بپردازد، این درهم ها و دینارها برای او گوارا و پاکیزه است و هرکه درهم و دینار زیادی جمع کند و بخل ورزد و حقّ و حقوقی را که خداوند در آنها دارد نپردازد و از آنها ظرف و ظروف بسازد، آن تهدیدی که خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود کرده سزاوار اوست. خداوند می فرماید : «روزی که آن [گنجینه]ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانی و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ کنند [و گویند :] این است آنچه برای خود اندوختید. پس، کیفر آنچه را می اندوختید بچشید».

ص :156


1- غرر الحکم : 4576 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 132 .
3- بحار الأنوار : 74/102/57 .
4- التوبة : 35 .
5- الأمالی للطوسی : 520/1144 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أعطَی اللّهُ عَبدا ثلاثینَ ألفا و هُو یُریدُ بهِ خَیرا . ما جَمَعَ رجُلٌ قَطُّ عَشرَةَ آلافِ دِرهَمٍ مِن حِلٍّ ، و قد یَجمَعُها لأقوامٍ ، إذا اُعطِیَ القُوتَ و رُزِقَ العَملَ فَقد جَمعَ اللّهُ لَهُ الدُّنیا و الآخِرَةَ . (1)

عنه علیه السلام :ما کَثُرَ مالُ رجُلٍ قَطُّ إلاّ عَظُمَتِ الحُجّةُ للّهِ تعالی علَیهِ ، فإن قَدَرتُم أن تَدفَعوها عَن أنفُسِکُم فافعَلوا ، فقیلَ : بما ذا ؟ قالَ : بقَضاءِ حَوائجِ إخوانِکُم مِن أموالِکُم . (2)

عنه علیه السلام :فیما ناجَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ موسی علیه السلام : ......... لا تَغبِطْ أحَدا بکَثرَةِ المالِ ؛ فإنَّ مَعَ کَثرَةِ المالِ تَکثُرُ الذُّنوبُ لِواجِبِ الحُقوقِ . (3)

امام صادق علیه السلام :خداوند به هیچ بنده ای سی هزار [درهم] نداد که برایش خیری بخواهد. هیچ مردی هرگز از راه حلال ده هزار درهم گرد نیاورد. گاه آن را برای عدّه ای فراهم می آورد. هرگاه کسی خوراک روزانه اش داده شود و عمل ، روزیش گردد، بی گمان خداوند دنیا و آخرت را برای او فراهم آورده است.

امام صادق علیه السلام :هیچ گاه ثروت مردی زیاد نشد، مگر اینکه حجّت خدای متعال بر او بزرگ شد. پس، اگر می توانید این حجّت را از خود دور کنید، این کار را بکنید. عرض شد : با چه چیز؟ فرمود : با برآوردن نیازهای برادران خود از اموالتان.

امام صادق علیه السلام :از نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام این بود : به ثروت انبوهِ هیچ کس غبطه مخور؛ زیرا ثروت زیاد مایه گناهان زیاد می شود؛ زیرا حق و حقوقی بر آن واجب می گردد.

ص :157


1- تهذیب الأحکام : 6/328/907 .
2- الأمالی للطوسی : 302/600 .
3- الکافی : 2/135/21 .

عنه علیه السلام :طَلَبتُ فَراغَ القلبِ فوَجَدتُهُ فی قِلَّةِ المالِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لا یَجتَمِعُ المالُ إلاّ بخِصالٍ خَمسٍ : بِبُخلٍ شَدیدٍ ، و أمَلٍ طَویلٍ ، و حِرصٍ غالِبٍ ، و قَطیعَةِ الرَّحِمِ ، و إیثارِ الدُّنیا علَی الآخِرَةِ . (2)

کلام فی معنَی الکنز :

قال العلاّمة الطباطبائی :

«لا ریب أنّ المجتمع الذی أوجده الإنسان بحسب طبعه الأوّلیّ إنّما یقوم بمبادلة المال و العمل ، و لو لا ذلک لم یَعِش المجتمع الإنسانیّ و لا طرفة عین ، فإنّما یتزوّد الإنسان من مجتمعه بأن یحرز اُمورا من أوّلیات المادّة الأرضیّة و یعمل علیها ما یسعه من العمل ثمّ یقتنی من ذلک لنفسه ما یحتاج إلیه ، و یعوّض ما یزید علی حاجته من سائر ما یحتاج إلیه ممّا عند غیره من أفراد المجتمع ، کالخبّاز یأخذ لنفسه من الخبز ما یقتات به و یعوّض الزائد علیه من الثوب الذی نسجه النسّاج و هکذا ؛ فإنّما أعمال المجتمعین فی ظرف اجتماعهم بیع و شِری و مبادلة و معاوضة .

و الذی یتحصّل من الأبحاث الاقتصادیّة أنّ الإنسان الأوّلیّ کان یعوّض فی معاملاته العین بالعین من غیر أن یکونوا متنبّهین لأزید من ذلک ، غیر أنّ النسب بین الأعیان کانت تختلف عندهم باشتداد الحاجة و عدمه ، و بوفور الأعیان المحتاج إلیها و إعوازها ، فکلّما کانت العین أمسّ بحاجة الإنسان أو قلّ وجودها توفّرت الرغبات إلی تحصیلها ، و ارتفعت نسبتها إلی غیرها ، و کلّما بعدت عن مسیس الحاجة أو ابتذلت بالکثرة و الوفور انصرفت النفوس عنها و انخفضت نسبتها إلی غیرها ، و هذا هو أصل القیمة .

ثمّ إنّهم عمدوا إلی بعض الأعیان العزیزة الوجود عندهم فجعلوها أصلاً فی القیمة تقاس إلیه سائر الأعیان المالیّة بما لها من مختلف النسب کالحنطة و البیضة و الملح ، فصارت مدارا تدور علیها المبادلات السوقیّة ، و هذه السلیقة دائرة بینهم فی بعض المجتمعات الصغیرة فی القُری و بین القبائل البدویّة حتَّی الیوم .

و لم یزالوا علی ذلک حتّی ظفروا ببعض الفلزّات کالذهب و الفضّة و النحاس و نحوها ، فجعلوها أصلاً إلیه یعود نسب سائر الأعیان من جهة قیمها ، و مقیاسا واحدا یقاس إلیها غیرها ، فهی النقود القائمة بنفسها و غیرها یقوم بها .

ثمّ آل الأمر إلی أن یحوز الذهب المقام الأوّل و الفضّة تتلوه ، و یتلوها غیرهما ، و سکّت الجمیع بالسکک الملوکیّة أو الدولیّة ، فصارت دینارا و درهما و فلسا و غیر ذلک بما یطول شرحه علی خروجه من غرض البحث .

فلم یلبث النقدان حتّی عادا أصلاً فی القیمة بهما یقوّم کلّ شیء ، و إلیهما یقاس ما عند الإنسان من ال أو عمل ، و فیهما یرتکز ارتفاع کلّ حاجة حیویّة ، و هما ملاک الثروة و الوجد کالمتعلّق بهما روح المجتمع فی حیاته یختلّ أمره باختلال أمرهما ، إذا جریا فی سوق المعاملات جرت المعاملات بجریانهما ، و إذا وقفا وقفت .

و قد أوضحت ما علیهما من الوظیفة المحوّلة إلیهما فی المجتمعات الإنسانیّة _ من حفظ قیم الأمتعة و الأعمال ، و تشخیص نسب بعضها إلی بعض _ الأوراق الرسمیّة الدائرة الیوم فیما بین الناس کالبُوند و الدولار و غیرهما و الصکوک البنجیّة المنتشرة فإنّها تمثّل قیم الأشیاء من غیر أن تتضمّن عینیّة لها قیمة فی نفسها ، فهی قیم خالصة مجرّدة تقریبا .

فالتأمّل فی مکانة الذهب و الفضّة الاجتماعیّة _ بما هما نقدان حافظان للقیم ، و مقیاسان یقاس إلیهما الأمتعة و الأموال بما لها من النسب الدائرة بینها _ تنوّر أنّهما ممثّلان لنسب الأشیاء بعضها إلی بعض ، و إذ کانت بحسب الاعتبار ممثّلات للنسب _ و إن شئت فقل : نفس النسب _ تبطل النسب ببطلان اعتبارها ، و تحبس بحبسها و منع جریانها ، و تقف بوقوفها .

و قد شاهدنا فی الحربَین العالمیَین الأخیرَین ما ذا أوجده بطلان اعتبار نقود بعض الدول _ کالمنات فی الدولة التزاریّة و المارک فی الجرمن _ من البلوی و سقوط الثروة و اختلال أمر الناس فی حیاتهم ، و الحال فی کنزهما و منع جریانهما بین الناس هذا الحال .

و إلی ذلک یشیر قول أبی جعفر علیه السلام فی روایة الأمالی المتقدمة : جعَلَها اللّهُ مصلَحَةً لِخَلقِهِ ، و بها یَستَقیمُ شُؤونُهُم و مَطالِبُهُم .

و من هنا یظهر أنّ کنزهما إبطال لقیم الأشیاء و إماتة لما فی وسع المکنوز منهما من إحیاء المعاملات الدائرة و قیام السوق فی المجتمع علی ساقه ، و ببطلان المعاملات و تعطّل الأسواق تبطل حیاة المجتمع ، و بنسبة ما لها من الرکود و الوقوف تقف و تضعف . لست اُرید خزنهما فی مخازن تختصّ بهما ، فإنّ حفظ نفائس الأموال و کرائم الأمتعة من الضیعة من الواجبات التی تهدی إلیه الغریزة الإنسانیّة و یستحسنه العقل السلیم ، فکلّما جرت وجوه النقد فی سبیل المعاملات کیفما کان فهو ، و إذا رجعت فمن الواجب أن تختزن و تحفظ من الضیعة و ما یهدّدها من أیادی الغصب و السرقة و الغیلة و الخیانة .

و إنّما أعنی به کنزهما و جعلهما فی معزل عن الجریان فی المعاملات السُّوقیّة و الدَّوَران لإصلاح أیّ شأن من شؤون الحیاة و رفع الحوائج العاکفة علَی المجتمع کإشباع جائع و إرواء عطشان و کسوة عریان و ربح کاسب و انتفاع عامل و نماء مال و علاج مریض و فکّ أسیر و إنجاء غریم و الکشف عن مکروب و التفریج عن مهموم و إجابة مضطرّ و الدفع عن بیضة المجتمع الصالح و إصلاح ما فسد من الجوّ الاجتماعیّ ، و هی موارد لا تحصی واجبة أو مندوبة أو مباحة لا یتعدّی فیها حدّ الاعتدال إلی جانبَی الإفراط و التفریط و البخل و التبذیر ، و المندوب من الإنفاق و إن لم یکن فی ترکه مأثم و لا إجرام شرعا و لا عقلاً غیر أنّ التسبّب إلی إبطال المندوبات من رأس و الاحتیال لرفع موضوعها من أشدّ الجرم و المعصیة .

اعتبر ذلک فیما بین یدیک من الحیاة الیومیّة بما یتعلّق به من شؤون المسکن و المنکح و المأکل و المشرب و الملبس تجد أنّ ترک النفل المستحبّ من شؤون الحیاة و المعاش و الاقتصار دقیقا علَی الضروریّ منها _ الذی هو بمنزلة الواجب الشرعیّ _ یوجب اختلال أمر الحیاة اختلالاً لا یجبره جابر و لا یسدّ طریق الفساد فیه سادّ .

و بهذا البیان یظهر أنّ قوله تعالی : «و الّذینَ یَکنِزونَ الذّهَبَ و الفِضّةَ و لا یُنفِقونَها فی سَبیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بعَذَابٍ ألِیمٍ» لیس من البعید أن یکون مطلقا یشمل الإنفاق المندوب بالعنایة التی مرّت ؛ فإنّ فی کنز الأموال رفعا لموضوع الإنفاق المندوب کالإنفاق الواجب ، لا مجرّد عدم الإنفاق مع صلاحیّة الموضوع لذلک .

و بذلک یتبیّن أیضا معنی ما خاطب به أبو ذرّ عثمانَ بنَ عفّان لمّا دخل علیه علی ما تقدّم فی روایة الطبریّ حیث قال له : لا تَرضوا مِن النّاسِ بکَفِّ الأذی حتّی یَبذِلوا المَعروفَ ، و قد یَنبغی لِمُؤدّی الزّکاةَ أن لا یَقتصِرَ علَیها حتّی یُحسِنَ إلَی الجیرانِ و الإخوانِ و یَصِلَ القَراباتِ .

فإنّ لفظه کالصریح أو هو صریح فی أنّه لا یری کلّ إنفاق فیما یفضل من المؤنة بعد الزکاة واجبا ، و أنّه یقسّم الإنفاق فی سبیل اللّه إلی ما یجب و ما ینبغی ، غیر أنّه یعترض بانقطاع سبل الإنفاق من غیر جهة الزکاة و انسداد باب الخیرات بالکلّیّة ، و فی ذلک إبطال غرض التشریع و إفساد المصلحة العامّة المشرّعة .

یقول : لیست هی حکومة استبدادیّة قیصرانیّة أو کسروانیّة ، لا وظیفة لها إلاّ بَسْط الأمن و کفّ الأذی بالمنع عن إیذاء بعض الناس بعضا ، ثمّ الناس أحرار فیما فعلوا غیر ممنوعین عمّا اشتهوا من عمل أفرطوا أو فرّطوا ، أصلحوا أو أفسدوا ، اهتدوا أو ضلّوا و تاهوا ، و المتقلّد لحکومتهم حرّ فیما عمل و لا یسأل عمّا یفعل .

و إنّما هی حکومة اجتماعیّة دینیّة لا ترضی عن الناس بمجرّد کفّ الأذی ، بل تسوق الناس فی جمیع شؤون معیشتهم إلی ما یصلح لهم و یهیّئ لکلٍّ من طبقات المجتمع _ من أمیرهم و مأمورهم و رئیسهم و مرؤوسهم و مخدومهم و خادمهم و غنیّهم و فقیرهم و قویّهم و ضعیفهم _ ما یسع له من سعادة حیاتهم ، فترفع حاجة الغنیّ بإمداد الفقیر و حاجة الفقیر بمال الغنیّ ، و تحفظ مکانة القویّ باحترام الضعیف و حیاة الضعیف برأفة القویّ و مراقبته ، و مصدریّة العالی بطاعة الدانی و طاعة الدانی بنصفة العالی و عدله ، و لا یتمّ هذا کلّه إلاّ بنشر المبرّات و فتح باب الخیرات ، و العمل بالواجبات علی ما یلیق بها و المندوبات علی ما یلیق بها . و أمّا القصر علَی القدر الواجب و ترک الإنفاق المندوب من رأس فإنّ فیه هدما لأساس الحیاة الدینیّة ، و إبطالاً لغرض الشارع ، و سیرا حثیثا إلی نظام مختلّ و هرج و مرج و فساد عریق لا یصلحه شیء ، کلّ ذلک عن المسامحة فی إحیاء غرض الدِّین ، و المداهنة مع الظالمین «إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتنَةٌ فی الأرضِ و فَسادٌ کَبیرٌ» . (3)

و کذلک قول أبی ذرّ لمعاویة فیما تقدّم من روایة الطبریّ : ما یَدعوکَ إلی أن تُسمّیَ مالَ المُسلمینَ مالَ اللّهِ ؟ قالَ : یَرحَمُکَ اللّهُ یا أبا ذرٍّ، أ لَسنا عِبادَ اللّهِ و المالُ مالُهُ و الخَلقُ خَلقُهُ و الأمرُ أمرُهُ ؟ قالَ : فلا تَقُلهُ .

فإنّ الکلمة التی کان یقولها معاویة و عمّاله و من بعده من خلفاء بنی اُمیّة و إن کانت کلمة حقّ و قد رویت عن النبیّ صلی الله علیه و آله و یدلّ علیها کتاب اللّه ، لکنّهم کانوا یستنتجون منه خلاف ما یریده اللّه سبحانه ، فإنّ المراد به أنّ المال لا یختصّ به أحد بعزّة أو قوّة أو سیطرة و إنّما هو للّه ینفق فی سبیله علی حسب ما عیّنه من موارد إنفاقه ، فإن کان ممّا اقتناه الفرد بکسب أو إرث أو نحوهما فله حکمه ، و إن کان ممّا حصّلته الحکومة الإسلامیّة من غنیمة أو جزیة أو خراج أو صدقات أو نحو ذلک فله أیضا موارد إنفاق معیّنة فی الدین ، و لیس فی شیء من ذلک لوالی الأمر أن یخصّ نفسه أو واحدا من أهل بیته بشیء یزید علی لازم مؤنته فضلاً أن یکنز الکنوز و یرفع به القصور و یتّخذ الحجّاب و یعیش عیشة قیصر و کسری .

و أمّا هؤلاء فإنّما کانوا یقولونه دفعا لاعتراض الناس علیهم _ فی صرف مال المسلمین فی سبیل شهواتهم و بذله فیما لا یرضَی اللّه ، و منعه أهلیه و مستحقّیه _ أنّ المال للمسلمین تصرفونه فی غیر سبیلهم ! فیقولون : إنّ المال مال اللّه و نحن اُمناؤه نعمل فیه بما نراه ، فیستبیحون بذلک اللعب بمال اللّه کیف شاؤوا ، و یستنتجون به صحّة عملهم فیه بما أرادوا ، و هو لا ینتج إلاّ خلافه ، و مال اللّه و مال المسلمین بمعنیً واحد ، و قد أخذوهما لمعنیین اثنین یدفع أحدهما الآخر .

و لو کان مراد معاویة بقوله : «المالُ مالُ اللّهِ» هو الصحیح من معناه لم یکن معنیً لخروج أبی ذرّ من عنده و ندائه فی الملأ من الناس : بَشِّرِ الکانِزینَ بکَیٍّ فی الجِباهِ و کَیٍّ فی الجُنوبِ و کیٍّ فی الظُّهورِ .

علی أنّ معاویة قد قال لأبی ذرّ : إنّه یری أنّ آیة الکنز خاصّة بأهل الکتاب ، و ربّما کان من أسباب سوء ظنّه بهم إصرارهم عند کتابة مصحف عثمان أن یحذفوا الواو من قوله : «و الّذینَ یکنِزونَ الذّهبَ ......... » إلخ حتّی هدّدهم اُبیّ بالقتال إن لم یلحقوا الواو فألحقوها ، و قد مرّت الروایة .

فالقصّة فی حدیث الطبریّ عن سیف عن شعیب و إن سیقت بحیث تقضی علی أبی ذرّ بأنّه کان مخطئا فیما اجتهد به _ کما اعترف به الطبریّ فی أوّل کلامه _ غیر أنّ أطراف القصّة تقضی بإصابته .

و بالجملة : فالآیة تدلّ علی حرمة کنز الذهب و الفضّة فیما کان هناک سبیل للّه یجب إنفاقه فیه ، و ضرورة داعیة إلیه لمستحقّی الزکاة مع الامتناع من تأدیتها ، و الدفاع الواجب مع عدم النفقة و انقطاع سبیل البرّ و الإحسان بین الناس .

و لا فرق فی تعلّق وجوب الإنفاق بین المال الظاهر الجاری فی الأسواق و بین الکنز المدفون فی الأرض ، غیر أنّ الکنز یختصّ بشیءٍ زائد و هو خیانة ولیّ الأمر فی ستر المال و غروره ، کما تقدّم ذکره فی البیان المتقدّم» . (4)

امام صادق علیه السلام :آسایش دل را جستجو کردم و آن را در کمی مال و ثروت یافتم.

امام رضا علیه السلام :مال و ثروت جمع نشود، مگر با داشتن پنج خصلت : بخل شدید، آرزوی دراز، آزمندی چیره [بر جان]، رسیدگی نکردن به خویشان و برگزیدن دنیا بر آخرت.

گفتاری در معنای کنز و مال اندوزی :

علامه طباطبایی در این باره می فرماید:

«شکی نیست که جامعه ای که انسان به مقتضای سرشت و طبیعت اوّلیه اش آن را پدید آورده، فقط با مبادله پول و کار می تواند روی پای خود بایستد و اگر این مسأله در کار نبود، جامعه انسانی چشم برهم زدنی زنده نمی ماند. بهره برداری انسان از جامعه خود بر این مبنا استوار است که چیزهایی از موادّ اوّلیه زمین می گیرد و در حد توان روی آنها کار می کند و آن گاه به اندازه نیاز خود از آن برای خودش بر می دارد و مازاد بر نیازش را با چیزهایی که دیگر افراد جامعه در اختیار دارند و مورد نیاز او می باشد معاوضه می کند. مثلاً نانوا به اندازه خوراک خود از نانی که تهیه کرده است بر می دارد و اضافه بر نیازش را با پارچه ای که نسّاج بافته است عوض می کند ......... و به همین ترتیب. پس، کارهای افراد جامعه در محیط اجتماعشان در حقیقت خرید و فروش و مبادله و معاوضه است.

آنچه از بررسی های اقتصادی به دست می آید، این است که نخستین انسان ها معاملات خود را به صورت مبادله پایاپای و کالا به کالا انجام می دادند و فکرشان به فرایندی فراتر از این نمی رسید. نکته ای که در این جا هست این است که نسبت میان کالاها، بر حسب شدّت و ضعف نیازشان به آنها و فراوانی و کمبود کالاهای مورد نیاز، در میان آنها فرق می کرد. هرچه کالا بیشتر مورد نیاز انسان و یا کمیاب تر بود تمایل به تحصیل آن بیشتر می شد و ارزش آن نسبت به سایر کالاها افزایش می یافت و بر عکس، هرچه کمتر مورد نیاز بود یا بر اثر فراوانی و وفور کسادتر می شد، رغبت مردم به آن کمتر می شد و ارزشش از سایر کالاها پایین تر می آمد. این موضوع در واقع ریشه ارزش و قیمت است.

پس از مدّت ها، انسان ها پاره ای کالاهای کمیاب و با ارزش؛ مانند گندم و تخم مرغ و نمک را پایه قیمت قرار دادند و سایر کالاهای مالی، با ارزش های متفاوت، را با آنها سنجیدند و این کالاها محور مبادلات بازار قرار گرفت. این روش هنوز هم در برخی جوامع کوچک روستایی و میان قبایل بدوی رایج است.

انسان ها همچنان این شیوه را به کار می بستند تا آنکه به برخی فلزات؛ مانند طلا و نقره و مس و امثال این ها دست یافتند و آنها را ملاکی برای قیمت دیگر کالاها و مقیاس واحدی برای سنجش آنها قرار دادند. بنا بر این، این فلزّات پول هایی متّکی به خود و بقیه کالاها متّکی به آنها بودند.

عاقبت، کار به آنجا رسید که طلا مقام اوّل را به دست آورد و نقره مقام دوم را و بقیّه در مقام های بعد قرار گرفتند و همگی به صورت سکّه های شاهی یا دولتی ضرب شدند و یکی دینار شد و یکی درهم و یکی فَلْس و غیره که شرح این داستانِ مفصّل از دایره و هدف بحث ما، خارج است.

چندی نگذشت که طلا و نقره پایه قیمت گذاری شدند و بهای هر چیزی با آنها تعیین می شد و مال یا کار انسان با آن دو سنجیده می شد و بالا رفتن هر نیاز حیاتی در این دو فلز متمرکز بود و ملاک ثروت و دارایی به شمار می آمدند و روح زندگی جامعه با آنها پیوند داشت، به طوری که با مختل شدن کار این دو فلز، روح جامعه نیز دچار اختلال می شد؛ اگر این دو فلز در بازار معاملات جریان می یافتند، معاملات نیز به جریان می افتاد و اگر متوقّف می شدند معاملات نیز متوقف می گردید.

بعدها وظیفه ای را که در جوامع انسانی به این دو فلزّ محوّل شده بود _ یعنی حفظ ارزش کالا و کار و تشخیص نسبت یکی از آنها به دیگری _ اوراق رسمی ای که امروزه میان مردم رایج است به عهده گرفت، مثل پوند و دلار و غیره و مانند چک های بانکی. این اوراق نمایانگر قیمت اشیاء می باشند بدون آنکه به خودی خود ارزشی داشته باشند، پس این ها ارزش هایی اعتباری هستند.

دقّت در جایگاه اجتماعی طلا و نقره _ از این جهت که دو پول نگهدارنده ارزش ها و قیمت ها و دو مقیاسی هستند که کالاها و دارایی ها،با نسبت های متفاوتی که میانشان هست، با آن دو سنجیده می شوند _ روشن می سازد که این دو فلزّ نمایانگر نسبت اشیاء با یکدیگر می باشند و از آنجا که بر حسب اعتبار نمایانگر نسبت ها _ و حتی می توان گفت خود نسبت ها _ هستند، لذا با بطلان آنها نسبت ها نیز باطل می شوند و با نگهداری آنها و جلوگیری از جریانشان، نسبت ها حبس و با توقّف آنها متوقّف می شوند.

در دو جنگ جهانی اخیر شاهد بودیم که از اعتبار افتادن پول های برخی کشورها، مانند منات دولت تزاری روسیه و مارک آلمان، چه آشوب و فرو پاشی ثروت و اختلالی در امور زندگی مردم پدید آمد. اندوختن طلا و نقره و جلوگیری از گردش آنها در میان مردم نیز همین وضع را پیش می آورد.

فرمایش امام باقر علیه السلام در روایت امالی که پیشتر نقل کردیم اشاره به همین نکته دارد : خداوند درهم ها و دینارها را برای مصلحت آفریدگانش قرار داده و امور زندگی و کسب و کار آنها با این ها رو به راه می شود.

از این جا روشن می شود که گنجینه کردن و اندوختن طلا و نقره، باعث از بین رفتن ارزش اشیاء و نابود شدن قدرت زر و سیم های اندوخته شده در زنده کردن داد و ستدهای جاری و رونق بازار در جامعه است و از بین رفتن معاملات و از کار افتادن بازارها، حیات جامعه را از بین می برد و به نسبتِ رکود و وقفه داد و ستدها و بازارها، حیات جامعه دچار وقفه و ضعف می گردد.

منظورم از اندوختن زر و سیم، انبار کردن آنها در گنجه های مخصوص نیست؛ چه، حفظ و نگهداری اموال نفیس و کالاهای ارزشمند از نابودی، وظیفه ای است که غریزه انسانی بدان حکم می کند و عقل سلیم آن را می پسندد. چنانچه نقدینه ها در راه داد و ستدها، به هر نحوی، به جریان افتد، افتاده است و چنانچه برگشت کرد، باید اندوخته شوند و از نابودی و خطر غصب و سرقت و تاراج و خیانت حفظ گردند.

منظورم اندوختن زر و سیم و دور قرار دادن آنها از جریان یافتن در داد و ستدهای بازار و گردش برای بهبود شؤون زندگی و رفع نیازهای جامعه است، مانند سیر کردن گرسنه ای و سیراب کردن تشنه ای و پوشاندنِ برهنه ای و سودِ کاسبی و بهره مند شدن کارگری و رشد و بهسازیِ مالی و درمانِ بیمار و آزاد ساختن اسیری و نجات دادن بدهکاری و زدودن رنجی و گشودن گره غمی و کمک به بیچاره و درمانده ای و دفاع از قلمرو و حریم جامعه پاک و سالم و اصلاح مفاسد اجتماعی و موارد بی شمار دیگری که هزینه کردن پول در آنها یا واجب و لازم است یا مستحب و یا مباح و در هر صورت باید حدّ اعتدال را نگه داشت و از افراط و تفریط و امساک و ولخرجی خودداری کرد. البته در مواردی که انفاق و هزینه کردن پول مستحب [یا مباح ]است، گو اینکه خودداری از آن نه شرعاً گناه و جرم است و نه عقلاً، امّا از بین بردن زمینه انفاقات مستحب با انباشتن پول، خود از بدترین جرم ها و گناهان است.

این مسأله را در زندگی روزمرّه خود در امور مربوط به مسکن و ازدواج و خورد و خوراک و پوشاک . در نظر بگیرید، خواهید دید که ترک انفاقهای مستحب در شؤون زندگی و معاش و اکتفا کردن دقیق به انفاقات ضروری که در حدّ واجب شرعی باشد، چه اختلالی در نظام زندگی به وجود می آورد؛ اختلالی که هیچ چیز آن را جبران نمی کند و راه سرایت فساد و تباهی به آن را هیچ عاملی نمی بندد.

با این توضیحات روشن می شود که آیه «و الذین یکنزون الذهب و الفضّة و لا ینفقونها فی سبیل اللّه فبشّرهم بعذاب الیم» بعید نیست مطلق باشد و انفاقات مستحب را هم، با عنایت به آنچه گذشت، شامل شود؛ زیرا اندوختن پول و دارایی ها موضوع انفاقات مستحب را نیز همانند انفاقات واجب، از بین می برد.

همچنین معنای سخن ابوذر روشن می شود که پیش از این به روایت طبری گفتیم که وقتی بر عثمان بن عفان وارد شد، به او گفت : از مردم به همین راضی نشوید که آزار ندهند، بلکه باید بذل احسان کنند و پردازنده زکات نباید به همین کار بسنده کند، بلکه باید به همسایگان و برادران نیز نیکی کند و به خویشاوندان برسد.

عبارت او تقریباً یا دقیقاً تصریح دارد به اینکه وی نیز انفاق آنچه را، بعد از اخراج زکات، از هزینه زندگی اضافه بیاید واجب نمی دانسته است، بلکه انفاق در راه خدا را به واجب و مستحبّ تقسیم می کند، منتها حرف او این بوده که راه های انفاقات غیر زکات را نباید بست و نباید باب خیرات را بکلی مسدود کرد؛ زیرا این کار مستلزم ابطال غرض تشریع و تباه کردن مصلحت عامی است که شارع در نظر گرفته است.

ابوذر می گوید : حکومت اسلام، حکومت خود کامانه قیصران روم یا پادشاهان ایران نیست که تنها وظیفه اش ایجاد امنیت و جلوگیری از تجاوز مردم به یکدیگر باشد و مردم آزاد باشند هر کاری که دلشان خواست انجام دهند، افراط کنند یا تفریط، اصلاح کنند یا افساد، راه درست را بپیمایند یا بیراهه روند. و حکومتیان هم آزاد باشند هر کاری خواستند بکنند و کسی از ایشان باز خواست نکند. بلکه، حکومت اسلام یک حکومت اجتماعی _ دینی است که صرفاً از مردم به این راضی نمی شود که به یکدیگر آزار نرسانند، بلکه مردم را در کلیه شؤون زندگیشان به سوی عواملی سوق می دهد که آنان را می سازد و برای تمام طبقات جامعه _ از امیر و مأمور و رئیس و مرئوس و خادم و مخدوم و توانگر و تهیدست و قدرتمند و ناتوان _ در حدّ توانش سعادت زندگی آنها را فراهم می آورد. مثلاً نیازِ ثروتمند را از طریق کمکِ فقیر به او برطرف می سازد و نیاز فقیر را از طریق مال ثروتمند. جایگاه و مقام قوی را از طریق احترام ضعیف به او حفظ می کند و حیات ضعیف را از طریق مهربانی قوی با او و مراقبت قوی از او صدارت فرادست را از طریق اطاعت فرو دست از او حفظ می کند و اطاعت فرو دست را از طریق انصاف و عدالت فرادست. و این همه، تنها با ترویج نیکو کاری ها و گشودن باب خیرات و به کار بستن واجبات و مستحبّات، به نحوی که در خور و شایسته آنها باشد، امکانپذیر است. امّا اکتفا نمودن به دادن زکات واجب و ترک یکسره انفاق های مستحب، بنیاد زندگی دینی را به هم می زند و غرض شارع را نقض می کند و مایه حرکت سریع به سمت یک نظام از هم گسیخته و هرج و مرج و فساد ریشه دار غیر قابل اصلاحی می شود. همه این ها، ناشی از سهل انگاری در زنده داشتن غرض دین و مسامحه با ستمگران است «اگر به آن عمل نکنید فتنه و فسادی بزرگ در زمین پدید خواهد آمد».

ابوذر _ در روایتی که قبلاً از طبری نقل کردیم _ به معاویه می گفت : چرا مال مسلمانان را مال اللّه می نامی؟ معاویه در جوابش می گفت : خدا رحمتت کند ای ابوذر! مگر نه این است که ما بندگان خدا هستیم و مال مال اوست و مردم آفریدگان او و فرمان، فرمان اوست؟ و ابوذر می گفت : با این همه، این سخن را مگو.

علّتش این بود که آنچه را معاویه و کارگزاران او و خلفای اموی بعد از او می گفتند، گو اینکه سخن حق و درستی بود و از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این سخن روایت شده و کتاب خدا هم بر آن دلالت دارد،نتیجه ای که آنها از این جمله می گرفتند، درست برخلاف آن چیزی بود که خدای سبحان در نظر دارد؛ زیرا مقصود از جمله «المال مال اللّه » این است که مال به سبب برخورداری کسی از قدرت و شوکت و سلطه، اختصاص به او پیدا نمی کند. بلکه اموال و دارایی ها از آنِ خداست و باید در همان مواردی که خود او تعیین و مشخص کرده است، هزینه شود. ثروتی را که فرد از طریق کسب و کار یا ارث و یا امثال این راه ها به دست می آورد حکم خود را دارد و اموالی را که حکومت اسلامی به دست می آورد؛ مانند غنیمت یا جزیه یا خراج یا صدقات و امثال این ها نیز موارد انفاقشان را دین مشخص کرده و زمامدار حق ندارد هیچ یک از این درآمدها را به مقدار بیشتر از آنچه برای مخارج زندگیش لازم است به خود یا یکی از بستگانش اختصاص دهد، چه رسد به اینکه اموال را کنز و مال اندوزی کند و با آنها کاخ ها برافرازد و حاجب و دربان استخدام کند و نحوه زندگی قیصر و کسرا را در پیش گیرد.

اما غرض معاویه و امثال او از اظهار این جمله آن بود که جلو اعتراض مردم به مصرف کردن مال مسلمانان در راه امیال و شهواتشان و بذل و بخشش آن در راه های غیر خدا پسندانه و نرساندن آن به مستحقانش را بگیرند و نگذارند که مسلمانان بگویند : مال مسلمانان را چرا در راهی غیر از راه آنان خرج می کنید؟ لذا می گفتند : مال از آن خداست و ما هم اُمنای او هستیم و طبق نظر خود در این اموال دخل و تصرّف می کنیم و با این منطق، بازی کردن دل خواهانه با مال اللّه را برای خود روا می شمردند و بر دخل و تصرّفات خود سرانه شان در آن، مهر صحّت و تأیید می زدند، در صورتی که جمله المال مال اللّه نتیجه ای خلاف این می دهد و مال خدا و مال مسلمانان به یک معناست. امّا معاویه و امثال او این دو جمله را به دو معنای جداگانه گرفتند که هر یک خلاف دیگری است.

اگر منظور معاویه از این جمله اش : «المال مال اللّه » همان معنای درست و واقعی آن بود، معنا نداشت که ابوذر از کاخ او بیرون آید و در میان مردم فریاد زند : بشارت باد گنج اندوزان را به داغ نهادن بر پیشانی ها و پهلوها و پشت هایشان.

البته معاویه به ابوذر گفته بود که به نظر او آیه کنز اختصاص به اهل کتاب دارد و شاید یکی از عوامل بدبینی او به آنها این بود که در هنگام نوشتن مصحف عثمان، آنان اصرار داشتند که حرف و او را از جمله «و الذین یکنزون الذهب ......... » حذف کنند تا جایی که اُبیّ تهدید کرد اگر این حرف را نیاورند خواهد جنگید و آنها هم ناچار و او را نوشتند. این روایت را قبلاً نقل کردیم.

این داستان در سخن طبری که از سیف و او از شعیب نقل کرده است، گر چه به گونه ای پرداخته شده که نشان دهد اجتهاد ابوذر در این زمینه نادرست بوده _ و طبری در آغاز گفتارش به این معنا تصریح هم کرده _ امّا سر و ته داستان دلالت بر درستی نظر او دارد.

باری، آیه شریفه کنز بر حرمت گنجینه کردن طلا و نقره در جایی که انفاقش واجب و ضروری است و ندادن آن به مستحقان زکات و خودداری از انفاق آنها در راه دفاع و همچنین حرمت قطع نمودن راه خیر و احسان در میان مردم دلالت دارد. و در تعلّق وجوب انفاق، فرقی نیست میان اموالی که در بازارها جاری و در گردش است و میان اموالی که در زمین دفن شده است، منتها گنجینه کردن اموال، این گناه اضافی را دارد که به سبب پوشاندن مال از نظر زمامدار مسلمانان، خیانت و فریب نسبت به او به شمار می آید».

ص :158


1- مستدرک الوسائل : 12/174/13810 .
2- الخصال : 282/29 .
3- الأنفال : 73 .
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 9/261 _ 266 .

ص :159

ص :160

ص :161

ص :162

ص :163

ص :164

ص :165

ص :166

ص :167

ص :168

ص :169

3697 - النَّهیُ عَن عُبودِیَّةِ المالِ
3697 - نهی از مال پرستی

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :مالُکَ إن لَم یَکُنْ لَکَ کُنتَ لَهُ ، فلا تُبقِ علَیهِ فإنّهُ لا یُبقی علَیکَ ، و کُلْهُ قَبلَ أن یَأکُلَکَ (1) ! (2)

3697

نهی از مال پرستی

امام حسین علیه السلام :دارایی تو اگر از آن تو نباشد، تو از آنِ او خواهی بود. پس به آن رحم نکن؛ زیرا که او به تو رحم نمی کند و پیش از آنکه او تو را بخورد تو آن را بخور! (3)

3698 - حَقُّ المالِ عَلی صاحِبِهِ
3698 - حقّ مال بر صاحبش

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أمّا حَقُّ مالِکَ فأن لا تأخُذَهُ إلاّ مِن حِلِّهِ ، و لا تُنفِقَهُ إلاّ فی وَجهِهِ، و لا تُؤثِرَ علی نفسِکَ مَن لا یَحمَدُکَ ، فاعمَلْ فیهِ بطاعَةِ ربِّکَ ، و لا تَبخَلْ بهِ فتَبوءَ بالحَسرَةِ و النَّدامَةِ مَع التَّبِعَةِ . (4) (5)

3698

حقّ مال بر صاحبش

امام زین العابدین علیه السلام :امّا حقّ مال و دارایی تو این است که آن را جز از حلال به دست نیاوری و جز در راهش خرج نکنی و کسی که از تو قدردانی و تشکّر نمی کند [یعنی غیر خدا ]را بر خود ترجیح ندهی. پس، آن را در راه طاعت پروردگارت به کار بر و در آن بخل مورز، که در نتیجه، بار حسرت و ندامت را سر بار تبعات آن سازی.

ص :170


1- الدرّة الباهرة : 24 .
2- و لنعم ما قیل فی تفسیر الزّهد أنّه «لیس الزُّهدُ أن لا تَملِکَ شیئا ، بلِ الزُّهدُ أن لا یَملِکَکَ شیءٌ» .
3- چه خوب گفته اند در تفسیر زهد که : «زهد آن نیست که مالک چیزی نباشی، بلکه زهد آن است که چیزی مالک تو نباشد».
4- الأمالی للصدوق : 455/610 .
5- (انظر) المال: باب 3701 ، 3702 .

3699 - أصنافُ النّاسِ فی جَمعِ المالِ
3699 - طبقات مردم در گردآوری مال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَکونُ اُمّتی فی الدُّنیا ثلاثةَ أطباقٍ : أمّا الطَّبَقُ الأوّلُ فلا یُحِبّونَ جَمعَ المالِ و ادِّخارَهُ ، و لا یَسعَونَ فی اقتِنائهِ و احتِکارِهِ ، و إنّما رِضاهُم مِن الدُّنیا سَدُّ جَوعَةٍ و سَترُ عَورَةٍ ، و غِناهُم فیها ما بَلَغَ بهِمُ الآخِرَةَ ، فاُولئکَ الآمِنونَ الّذینَ لا خَوفٌ علَیهِم و لا هُم یَحزَنونَ .

و أمّا الطَّبَقُ الثّانی فإنّهُم یُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِن أطیَبِ وُجوهِهِ و أحسَنِ سُبُلِهِ ، یَصِلونَ بهِ أرحامَهُم ، و یَبِرُّونَ بهِ إخوانَهُم و یُواسُونَ بهِ فُقَراءهُم ، و لَعَضُّ أحَدِهِم علَی الرَّضْفِ أیسَرُ علَیهِ مِن أن یَکتَسِبَ دِرهَما مِن غَیرِ حِلِّهِ ، أو یَمنَعَهُ مِن حَقِّهِ أن یکونَ لَهُ خازِنا إلی حِینِ مَوتِهِ ، فاُولئکَ الّذینَ إن نُوقِشوا عُذِّبوا و إن عُفِیَ عنهُم سَلِموا . و أمّا الطَّبَقُ الثّالِثُ فإنّهُم یُحِبُّونَ جَمعَ المالِ مِمّا حَلَّ و حَرُمَ ، و مَنعَهُ مِمّا افتُرِضَ و وَجَبَ ، إن أنفَقوهُ أنفَقوا إسرافا و بِدارا ، و إن أمسَکوهُ أمسَکوا بُخلاً و احتِکارا ، اُولئکَ الّذینَ مَلَکَتِ الدُّنیا زِمامَ قُلوبِهِم حتّی أورَدَتهُمُ النّارَ بذُنوبِهِم . (1)

3699

طبقات مردم در گردآوری مال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من در دنیا سه دسته اند : دسته اول، جمع آوری و اندوختن ثروت را دوست ندارند و در به دست آوردن و احتکار آن نمی کوشند، بلکه از دنیا به سدّ جوعی و ستر عورتی خرسندند و توانگریشان در دنیا همان مقداری است که آنها را به آخرت برساند. اینان همان ایمن شدگانی هستند که بیم و اندوهی به ایشان نمی رسد.

دسته دوم ، جمع کردن مال را از پاکیزه ترین و نیکوترین راه هایش دوست دارند، تا بدان وسیله به خویشاوندانشان رسیدگی کنند و به برادرانشان نیکی نمایند و تهی دستانشان را کمک رسانند. اگر یکی از اینان سنگ تفتیده ای را گاز زند برایش آسانتر از این است که درهمی از غیر حلال به دست آورد، یا آن را تا زمان مرگ خود بیندوزد و حقّ و حقوقش را نپردازد. این ها کسانی هستند که اگر [درباره مالشان] با دقّت حسابرسی شوند به عذاب گرفتار آیند و اگر بخشوده شوند [از عذاب ]جان سالم به در برند.

دسته سوم، دوست دارند مال را از راه حلال و حرام جمع کنند و حقوقی را که بر آنها واجب و فرض شده است نپردازند. اگر خرج کنند، اسراف و ولخرجی می کنند و اگر امساک ورزند، از روی بخل و احتکار است. اینان کسانی هستند که دنیا مهار دل هایشان را در اختیار گرفته تا آنکه به سبب گناهانشان ایشان را به آتش درآورد.

ص :171


1- أعلام الدین : 341/29 .

3700 - مَن یری مالَهُ فی میزانِ غَیرِهِ
3700 - کسی که مال خود را در ترازوی دیگری می بیند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ أعظَمَ الحَسَراتِ یَومَ القِیامَةِ حَسرَةُ رجُلٍ کَسَبَ مالاً فی غیرِ طاعَةِ اللّهِ ، فوَرِثَهُ رجُلٌ فأنفَقَهُ فی طاعَةِ اللّهِ سبحانَهُ ، فدَخَلَ بهِ الجَنّةَ و دَخَلَ الأوّلُ بهِ النّارَ . (1)

عنه علیه السلام :یا ابنَ آدمَ ، کُنْ وَصِیَّ نَفسِکَ فی مالِکَ ، و اعمَلْ فیهِ ما تُؤثِرُ أن یُعمَلَ فیهِ مِن بَعدِکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «کذلکَ یُریهِمُ اللّهُ أعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیهِم» (3) _: هُو الرّجُلُ یَدَعُ المالَ لا یُنفِقُهُ فی طاعَةِ اللّهِ بُخلاً ، ثُمّ یَموتُ فیَدَعُهُ لمَن یَعمَلُ بهِ فی طاعَةِ اللّهِ أو فی مَعصیَتِهِ ، فإن عَمِلَ بهِ فی طاعَةِ اللّهِ رآهُ فی میزانِ غیرِهِ فزادَهُ حَسرَةً و قد کانَ المالُ لَهُ ، أو عَمِلَ بهِ فی مَعصیَةِ اللّهِ (فهو) قَوّاهُ بذلکَ المالِ حتّی عُمِلَ بهِ فی مَعاصی اللّهِ . (4)

3700

کسی که مال خود را در ترازوی دیگری می بیند

امام علی علیه السلام :بزرگترین حسرت ها در روز قیامت، حسرت مردی است که مالی را از راه ناروا به دست آورَد و آن را برای مردی به ارث گذارَد و او آن را در راه طاعت خدای سبحان خرج کند و به سبب آن به بهشت رود و آن اوّلی به واسطه آن به دوزخ رود.

امام علی علیه السلام :ای فرزند آدم! تو خود وصیّ خویش در اموالت باش و با آن همان کن که ترجیح می دهی بعد از تو با آن چنان شود.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «این چنین خدا کارهایشان را که برای آنان مایه حسرت هاست ، به ایشان می نمایاند» _فرمود : او مردی است که مال خود را از روی بخل در راه طاعت خدا خرج نمی کند و می میرد و آن را برای کسی باقی می گذارد که یا آن را در راه طاعت خدا به کار می برد یا در راه معصیت او. اگر در راه طاعت او به کار برد [صاحب اصلی مال ]مالی را که از آن او بوده است، در ترازوی دیگری می بیند و بر حسرتش افزوده می شود و اگر در راه معصیت خدا به کار بَرَد، او بوده که با [به ارث گذاشتن ]آن مال وی را تقویت کرده است تا آن را در راه نافرمانی خدا به کار برد [و این هم بر حسرت او می افزاید].

ص :172


1- نهج البلاغة : الحکمة 429 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 254 .
3- البقرة : 167 .
4- بحار الأنوار : 73/142/20 .

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ أیضا _: الرّجُلُ یَکسِبُ مالاً فیُحرَمُ أن یَعمَلَ فیه خَیرا ، فیَموتُ فَیَرِثُهُ غیرُهُ فیَعمَلُ فیهِ عَملاً صالِحا، فیَرَی الرّجُلُ ما کَسَبَ حَسَناتٍ فی مِیزانِ غَیرِهِ . (1)

(2)

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ درباره همین آیه پیشین _فرمودند : آدمی مالی را به دست می آورد، امّا از اینکه با آن کار خیری انجام دهد محروم می شود و می میرد و آن مال را برای دیگری به ارث می گذارد و او با آن کار نیکی انجام می دهد. پس، او آنچه را به دست آورده بود، به صورت کارهای نیکی در ترازوی دیگری می بیند.

3701 - مَن کَسَبَ مالاً مِن غَیرِ حِلِّهِ
3701 - کسی که مالی را از غیر حلال به دست آورد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کَسَبَ مالاً مِن غیرِ حِلِّهِ أفقَرَهُ اللّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : مَن لَم یُبالِ مِن أیِّ بابٍ اکتَسَبَ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ لَم اُبالِ یَومَ القِیامَةِ مِن أیِّ أبوابِ النّارِ أدخَلتُهُ . (4)

3701

کسی که مالی را از غیر حلال به دست آورد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مالی را از غیر حلال کسب کند، خداوند او را فقیر گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود : هر کس پروایی نداشته باشد که از چه راهی درهم و دینار کسب می کند، روز قیامت باکی ندارم که از کدام درهای دوزخ واردش کنم.

ص :173


1- الأمالی للمفید : 205/35 .
2- (انظر) الحسرة : باب 859 .
3- . الأمالی للطوسی : 182/306 .
4- الاختصاص : 249 .

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یُبالِ مِن أینَ اکتَسَبَ المالَ لَم یُبالِ اللّهُ مِن أینَ أدخَلَهُ النّارَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اکتَسَبَ مالاً مِن غَیرِ حِلِّهِ کانَ رادَّهُ إلَی النّارِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن یَکسِبْ مالاً مِن غَیرِ حَقِّهِ یَصرِفْهُ فی غَیرِ أجرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن یَکتَسِبْ مالاً مِن غَیرِ حِلِّهِ یَصرِفْهُ فی غَیرِ حَقِّهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن کَسَبَ مالاً مِن غَیرِ حِلِّهِ سُلِّطَ علَیهِ البِناءُ و الطِّینُ و الماءُ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ للّهِ تبارکَ و تعالی بِقاعا تُسَمَّی المُنتَقِمَةَ ، فإذا أعطی اللّهُ عَبدا مالاً ثُمّ لَم یُخرِجْ حَقَّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِنهُ سَلَّطَ اللّهُ علَیهِ بُقعَةً مِن تِلکَ البِقاعِ فأتلَفَ ذلکَ المالَ فیها ثُمّ ماتَ و تَرَکَها . (6)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ المالَ بغَیرِ حَقٍّ حُرِمَ بَقاءهُ لَهُ بِحَقٍّ . (7)

عنه علیه السلام_ لمّا دخَلَ علَیهِ قَومٌ مِن أهلِ خُراسانَ فقالَ ابتِداءً _: مَن جَمَعَ مالاً مِن مَهاوِشَ أذهَبَهُ اللّهُ فی نَهابِرَ ، فقالوا : جُعِلنا فِداکَ ، لا نَفهَمُ هذا الکلامَ ، فقالَ علیه السلام : «از باد آید بدم بشود» . (8) (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس باکی نداشته باشد که از کجا کسب مال می کند، خداوند باکی ندارد که از کجا به دوزخش بَرَد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که مالی را از غیر حلال به دست آورد، آن مال او را به سوی آتش کشاند.

امام علی علیه السلام :هر کس مالی را به ناحق کسب کند، آن را در راهی خرج کند که اجری نداشته باشد.

امام علی علیه السلام :کسی که مالی را از راه نا روایش به دست آورد، آن را به ناروا خرج کند.

امام صادق علیه السلام :هر کس مالی را از راه غیر حلال به دست آورد، بنّایی و گل و آب بر او مسلّط شود.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی را سرزمین هایی است به نام «انتقام گیرنده»، که هرگاه خداوند به بنده ای ثروتی دهد و او حقّ خداوند عزّ و جلّ را از آن نپردازد، خداوند یکی از آن سرزمین ها را بر وی مسلّط گرداند و او آن مال را در آنجا بر باد دهد و آن گاه بمیرد و آن را از خود باقی گذارد.

امام صادق علیه السلام :هر کس مال و دارایی را به ناحق تحصیل کند، از ماندن آن برایش به حقّ محروم گردد.

امام صادق علیه السلام_ چون عدّه ای از مردم خراسان خدمت آن حضرت رسیدند، بی مقدمه _فرمود : هر کس مالی را از «مهاوش» به دست آورد، خداوند آن را در «نهابر» از بین ببرد. عرض کردند : فدایت شویم، این جمله را نمی فهمیم. حضرت [به فارسی ]فرمود : «از باد آید به دَم بشود» (یعنی ،باد آورده را باد ببرد).

ص :174


1- بحار الأنوار : 103/13/63 .
2- الاختصاص : 249 .
3- تحف العقول : 94 .
4- غرر الحکم : 8883 .
5- المحاسن : 2/445/2528 .
6- تنبیه الخواطر : 2/10 .
7- تحف العقول : 321 .
8- بحار الأنوار : 47/84/77 .
9- (انظر) عنوان 127 «الحلال» . وسائل الشیعة : 6 / 20 باب 5 .

3702 - مَن وَضَعَ مالَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ
3702 - هزینه کردن نابجای اموال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ کَرِهَ لَکُم ثَلاثا : قیلَ و قالَ ، و إضاعَةَ المالِ ، و کَثرَةَ السُّؤالِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ الزَّهادَةُ فی الدُّنیا بتَحریمِ الحَلالِ ، و لا فی إضاعَةِ المالِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کانَ لَهُ مالٌ فإیّاهُ و الفَسادَ؛ فإنّ إعطاءَکَ المالَ فی غَیرِ وَجهِهِ تَبذیرٌ (3) و إسرافٌ ، و هُو یَرفَعُ ذِکرَ صاحِبهِ فی النّاسِ ، و یَضَعُهُ عِندَ اللّهِ . و لَم یَضَعِ امرؤٌ مالَهُ فی غَیرِ حَقّهِ و عِندَ غَیرِ أهلِهِ إلاّ حَرَمَهُ شُکرَهُم و کانَ خَیرُهُ لغَیرِهِ ، فإن بَقِیَ مَعهُ مِنهُم مَن یُریهِ الوُدَّ و یُظهِرُ لَهُ الشُّکرَ فإنّما هُو مَلَقٌ و کذبٌ . (4)

3702

هزینه کردن نابجای اموال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند سه کار را برای شما خوش ندارد : قیل و قال و برباد دادن مال و بسیاری سؤال.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زهدِ در دنیا، نه به حرام شمردن حلال [برخود] است و نه در تباه کردن مال.

امام علی علیه السلام :هرکه مالی دارد، مبادا تباه کند؛ زیرا بخشیدن بی جهت مال، ریخت و پاش و اسراف است و این کار نام صاحبش را در میان مردم بلند می گرداند و نزد خدا پست می سازد. هیچ انسانی مالش را بی جا خرج نکرد و به نا اهلش نداد، مگر اینکه از قدردانی آنان محروم گشت و خیر و نفعش به دیگری رسید و اگر هم در میان آنان کسی باشد که با وی اظهار دوستی و قدردانی کند آن در حقیقت چاپلوسی و دروغ است.

ص :175


1- صحیح البخاری : 6/537/1407 .
2- سنن ابن ماجة : 2/1373/4100 .
3- فی بعض النسخ «فی غیره» و فی الأمالی «غیر حقّه». (کما فی هامش المصدر) .
4- تحف العقول : 185 .

الکافی عن أبی الجارود :قالَ أبو جَعفرٍ علیه السلام : إذا حَدَّثتُکُم بشیءٍ فاسألونی عن کتابِ اللّهِ . ثُمّ قالَ فی حَدیثِهِ : إنّ اللّهَ نَهی عنِ القیلِ و القالِ ، و فَسادِ المالِ ، و کَثرَةِ السُّؤالِ . فقالوا : یا ابنَ رسولِ اللّهِ ، و أینَ هذا مِن کتابِ اللّهِ ؟ قالَ : إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَقولُ فی کتابِهِ : «لا خَیْرَ فی کَثیرٍ مِن نَجْواهُم ......... » (1) ، و قالَ: «لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أمْوالَکُمُ الّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاما» (2) ، و قالَ : «لا تَسْألوا عَن أشْیاءَ إنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم» (3) . (4)

الکافی_ به نقل از أبو جارود _امام باقر علیه السلام فرمود : هرگاه برای شما سخن و حدیثی گفتم [درباره آن ]از کتاب خدا از من بپرسید. سپس در حدیث خود فرمود : همانا خداوند از قیل و قال و تباه کردن مال و بسیاریِ پرسش نهی فرموده است. عرض کردند : یا بن رسول اللّه ! این مطلب در کجای کتاب خداست؟ فرمود : خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود می فرماید : «در بسیاری از راز گویی های ایشان خیری نیست ......... » و فرموده است : «و اموالتان را _ که خداوند آن را وسیله قوام [زندگی ]شما قرار داده _ به سفیهان مدهید» و فرموده است : «از چیزهایی مپرسید که اگر برای شما آشکار گردد شما را ناراحت می کند».

3703 - المالُ ما أفادَ الرِّجالَ
3703 - دارایی آن است که مردم را سود رساند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لکَ فی مالِکَ ثلاثا شُرَکاءَ : أنتَ، و التّلَفُ، و الوارِثُ، فإنِ استَطَعتَ أن لا تکونَ أعجَزَهُم فافعَلْ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المالُ ما أفادَ الرِّجالَ . (6)

3703

دارایی آن است که مردم را سود رساند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دارایی تو سه نفر شریکند : خودت، تلف و نابودی، و وارث. پس، اگر می توانی کاری کن که نا توانترین این ها نباشی.

امام علی علیه السلام :دارایی آن است که مردم را سود رساند.

ص :176


1- النساء : 114 .
2- النساء : 5 .
3- المائدة : 101 .
4- الکافی : 5/300/2 .
5- کنز العمّال : 16147 .
6- غرر الحکم : 508 .

عنه علیه السلام :مَن جَمَعَ المالَ لِیَنفَعَ بهِ النّاسَ أطاعُوهُ ، و مَن جَمَعَ لنَفسِهِ أضاعُوهُ . (1)

عنه علیه السلام :المالُ یُکرِمُ صاحِبَهُ ما بَذَلَهُ ، و یُهینُهُ ما بَخِلَ بهِ . (2)

عنه علیه السلام :المالُ لا یَنفَعُکَ حتّی یُفارِقَکَ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ إعطاءَ هذا المالِ قُنیَةٌ ، و إنّ إمساکَهُ فِتنَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :المالُ وَبالٌ علی صاحِبهِ إلاّ ما قَدَّمَ مِنهُ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ إنفاقَ هذا المالِ فی طاعَةِ اللّهِ أعظَمُ نِعمَةٍ ، و إنّ إنفاقَهُ فی مَعاصیهِ أعظَمُ مِحنَةٍ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ العَبدَ إذا ماتَ قالَتِ الملائکةُ: ما قَدَّمَ ؟ و قالَ النّاسُ : ما أخَّرَ ؟ فقَدِّموا فَضلاً یَکُن لَکُم ، و لا تُؤخِّروا کَیلا یکونَ حَسرَةً علَیکُم ؛ فإنّ المَحرومَ مَن حُرِمَ خَیرَ مالِهِ ، و المَغبوطَ مَن ثَقَّلَ بالصَّدَقاتِ و الخَیراتِ مَوازینَهُ . (7)

امام علی علیه السلام :هر کس مال و ثروتی جمع کند تا به وسیله آن به مردم سود رساند، مردم از او فرمان برند و هر کس برای خودش جمع کند، مردم او را ضایع کنند (فرمانش را نبرند یا نابودش کنند).

امام علی علیه السلام :مال و ثروت، صاحب خود را تا زمانی که آن را بذل و بخشش کند، گرامی می گرداند و هرگاه بخل ورزد خوارش می سازد.

امام علی علیه السلام :دارایی ، تو را سود نرساند مگر آن گاه که از تو جدا شود.

امام علی علیه السلام :راستی که بخشیدن این مالْ پس انداز است و نگهداشتن آن فتنه (گرفتاری).

امام علی علیه السلام :مال و ثروت وبالی است برای صاحبش، مگر آنچه که [برای آخرتش ]پیش فرستد.

امام علی علیه السلام :خرج کردن این مال در راه طاعت خدا بزرگترین نعمت است، و مصرف کردنش در راه معاصی او بزرگترین محنت.

امام علی علیه السلام :هرگاه بنده بمیرد، فرشتگان گویند : چه پیش فرستاد؟ و مردم گویند : چه بر جای گذاشت؟ پس، زیادی مال خود را پیش فرستید، تا برای شما باشد و بر جای نگذارید تا مایه حسرت شما گردد؛ زیرا محروم کسی است که از خیر و منفعت مال خود محروم بماند و سعادتمند کسی است که ترازوهای اعمالش از صدقات و خیرات سنگین شود.

ص :177


1- غرر الحکم : 8576 .
2- غرر الحکم : 1838 .
3- غرر الحکم : 1452 .
4- غرر الحکم : 3391 .
5- غرر الحکم : 1957 .
6- غرر الحکم : 3392 .
7- عیون أخبار الرِّضا : 1/298/56 .

عنه علیه السلام :أمسِکْ مِن المالِ بقَدرِ ضَرورَتِکَ، و قَدِّمِ الفَضلَ لِیَومِ حاجَتِکَ . (1)

امام علی علیه السلام :از مال و دارایی به اندازه ضرورت خود نگه دار و زیادی آن را برای روز نیازمندی خود پیش فرست.

3704 - أفضَلُ المالِ
3704 - برترین دارایی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ المالِ ما وُقِیَ بهِ العِرضُ ، و قُضِیَت بهِ الحُقوقُ . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ مالِکَ ما أعانَکَ علی حاجَتِکَ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ المالِ ما قُضِیَت بهِ الحُقوقُ . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ المالِ ما استُرِقَّ بهِ الأحرارُ . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الأموالِ ما استُرِقَّ بهِ الرِّجالُ . (6)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الأموالِ أحسَنُها أثَرا علَیکَ . (7)

عنه علیه السلام :إنّ خَیرَ المالِ ما کَسَبَ ثَناءً و شُکرا ، و أوجَبَ ثَوابا و أجرا . (8)

3704

برترین دارایی

امام علی علیه السلام :برترین دارایی آن است که با آن آبرو حفظ و حقوق [خدا و مردم ]پرداخته شود.

امام علی علیه السلام :بهترین دارایی تو، آن است که برای رفع نیازت به تو کمک کند.

امام علی علیه السلام :برترین دارایی، آن است که به وسیله آن حقوق [الهی و مردم] ادا شود.

امام علی علیه السلام :برترین دارایی، آن است که به وسیله [انفاقِ] آن آزادگان به بندگی کشیده شوند.

امام علی علیه السلام :برترین دارایی ها آن دارایی است که با آن مردان به بندگی کشیده شوند.

امام علی علیه السلام :برترین دارایی ها آن دارایی است که اثر نیکوتری بر تو داشته باشد.

امام علی علیه السلام :بهترین ثروت آن ثروتی است که ستایش و قدردانی به بار آورد و ثواب و اجری را [برای انسان ]واجب گردانند.

ص :178


1- نهج البلاغة : الکتاب 21 .
2- . بحار الأنوار: 78/7/60 .
3- بحار الأنوار : 78/12/70 .
4- . غرر الحکم : 3250 .
5- غرر الحکم : 2953 .
6- . غرر الحکم : 2955 .
7- غرر الحکم : 3145 .
8- . غرر الحکم : 3572 .

عنه علیه السلام :إنّ خَیرَ المالِ ما أورَثَکَ ذُخرا و ذِکرا ، و أکسَبَکَ حَمدا و أجرا . (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ أموالِکَ ما کَفاکَ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :خَیرُ مالِ المَرءِ ذَخائِرُ الصَّدَقَةِ . (3)

امام علی علیه السلام :بهترین دارایی آن است که اندوخته و نام برای تو بر جای گذارد و ستایش و اجر برایت به بار آورد.

امام علی علیه السلام :بهترین اموال تو، آن مالی است که بی نیازت کند.

امام رضا علیه السلام :بهترین دارایی انسان، اندوخته های صدقه است.

3705 - أنفَعُ المالِ
3705 - سودمندترین دارایی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا مالَ أعوَدُ مِن العَقلِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا مالَ أنفَعُ مِن القُنوعِ بالیَسیرِ المُجزی . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :سُئلَ أبو ذرٍّ: ما مالُکَ ؟ قالَ : عَمَلی . قیلَ لَهُ : إنّما نَسألُکَ عَنِ الذّهَبِ و الفِضَّةِ ؟ فقالَ : ما اُصبِحُ فلا اُمسی و ما اُمسِی فلا اُصبِحُ ، لَنا کُندُوجٌ نَرفَعُ فیهِ خَیرَ مَتاعِنا ، سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : کُندوجُ المؤمنِ قَبرُهُ . (6)

(7)

3705

سودمندترین دارایی

امام علی علیه السلام :هیچ مالی پر سودتر از خِرَد نیست.

امام صادق علیه السلام :هیچ مالی سودمندتر از قناعت کردن به [مال] اندکی که بسنده باشد، نیست.

امام کاظم علیه السلام :از ابوذر سؤال شد : دارایی تو چیست؟ پاسخ داد عملم. به او گفته شد : ما از تو درباره زر و سیم می پرسیم؟ گفت : من روز خود را که شروع می کنم به فکر شبم نیستم و شبم را که می آغازم در اندیشه روز بعد نیستم [که در نتیجه مال و ثروتی بیندوزم. ]ما کندویی داریم که بهترین کالای خود را در آن انبار می کنیم. از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید: کندوی مؤمن قبر اوست.

ص :179


1- غرر الحکم : 3600 .
2- غرر الحکم : 5034 .
3- تنبیه الخواطر : 2/182 .
4- بحار الأنوار : 1/94/24 .
5- بحار الأنوار : 69/400/93 .
6- الأمالی للطوسی : 702/1501 .
7- (انظر) الدنیا : باب 1244 حدیث 6142 .

3706 - المالُ مالُ اللَّهِ
3706 - مال از آنِ خداست

الکتاب :

«وَ آتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللّهِ الَّذِی آتَاکُمْ» . (1)

«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و هُو یَقرأُ «ألْهاکُمُ التَّکاثُرُ» (3) _: یقولُ ابنُ آدمَ : مالی مالی ! و هَل لکَ یا ابنَ آدمَ مِن مالِکَ إلاّ ما أکَلتَ فأفنَیتَ ، أو لَبِستَ فأبلَیتَ ، أو تَصدَّقتَ فأمضَیتَ ؟! (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ العَبدُ : مالی مالی ! و إنّما لَهُ مِن مالهِ ثلاثٌ : ما أکَلَ فأفنی ، أو لَبِسَ فأبلی ، أو أعطی فاقتَنی ، ما سِوی ذلکَ فهُو ذاهِبٌ و تارِکُهُ للنّاسِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ ابنُ آدمَ : مُلکی مُلکی ! و مالی مالی ! یا مِسکینُ ! أینَ کنتَ حیثُ کانَ المُلکُ و لَم تَکُن ، و هَل لکَ إلاّ ما أکَلتَ فأفنَیتَ ، أو لَبِستَ فأبلَیتَ ، أو تَصَدَّقتَ فأبقَیتَ ؟! إمّا مَرحومٌ بهِ و إمّا مُعاقَبٌ علَیهِ ، فاعقِلْ أن لا یکونَ مالُ غیرِکَ أحَبَّ إلَیکَ مِن مالِکَ . (6)

3706

مال از آنِ خداست.

قرآن :

«و از آن مالی که خدا به شما داده است به ایشان بدهید».

«بگو : بار خدایا! ای دارنده مُلک! مُلک را به هر که خواهی می دهی و از هر که خواهی مُلک را می گیری و هر که را خواهی عزّت می بخشی و هر که را خواهی خوار می گردانی، همه خوبی ها به دست توست، هر آینه تو بر هر چیزی توانایی».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی که سوره «ألهاکم التکاثر» را خواند _فرمود : آدمیزاد می گوید: مالِ من، مالِ من. ای پسر آدم! آیا تو را از اموالت چیزی جز همان مقداری است که می خوری و از میان می بری، یا می پوشی و کهنه می گردانی، یا صدقه می دهی و روانه می کنی؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده می گوید : مال من، مال من؛ حال آنکه از مال او تنها سه چیز از آنِ وی می باشد : آنچه می خورد و تمام می کند،یا می پوشد و کهنه می سازد، یا می بخشد و ذخیره می کند. به جز این ها، بقیه را می رود و برای مردم باقی می گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمیزاد می گوید: مِلکِ من، ملک من، و مالِ من، مال من. ای بینوا! کجا بودی زمانی که ملک بود و تو نبودی؟ آیا مال تو جز همان مقداری است که می خوری و از میان می بری، یا می پوشی و کهنه می گردانی یا صدقه می دهی و [برای آخرتت] باقی می گذاری که به خاطر آن یا مشمول رحمت می شوی یا کیفر می بینی؟ پس، بیندیش که مال دیگری را بیشتر از مال خودت دوست نداشته باشی .

ص :180


1- النور : 33 .
2- آل عمران : 26 .
3- التکاثر : 1 .
4- الترغیب و الترهیب : 4/172/37 .
5- الترغیب و الترهیب : 4/172/36 .
6- بحار الأنوار : 71/356/17 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المالُ مالُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، جَعَلَهُ وَدائِعَ عندَ خَلقِهِ ، و أمَرَهُم أن یأکُلوا مِنهُ قَصدا، و یَشرَبوا مِنهُ قَصدا ، و یَلبَسوا مِنهُ قَصدا ، وَ ینکِحوا مِنهُ قَصدا ، و یَرکَبوا مِنهُ قَصدا ، و یَعودوا بِما سِوی ذلکَ علی فُقَراءِ المؤمنینَ ، فمَن تَعَدّی ذلکَ کانَ ما أکلَهُ حَراما ، و ما شَرِبَ مِنهُ حَراما و ما لَبِسَهُ مِنهُ حَراما ، و ما نَکحَهُ مِنهُ حَراما ، و ما رَکِبَهُ مِنهُ حَراما . (1)

عنه علیه السلام :أ تَری اللّهَ أعطی مَن أعطی مِن کرامَتِهِ علَیهِ ، و مَنعَ مَن مَنعَ مِن هَوانٍ بهِ علَیهِ ؟! لا ، و لکنّ المالَ مالُ اللّهِ یَضَعُهُ عِندَ الرّجُلِ وَدائِعَ ، و جَوّزَ لَهُم أن یأکُلوا قَصدا ، و یَلبَسوا قَصدا ، و یَنکِحوا قَصدا ، و یَرکَبوا قَصدا، و یَعودوا بِما سِوی ذلکَ علی فُقَراءِ المؤمنینَ ، و یَلُمُّوا بهِ شَعثَهُم ، فمَن فَعَلَ ذلکَ کانَ ما یَأکُلُ حَلالاً ، وَ یشرَبُ حَلالاً ، و یَرکَبُ و یَنکِحُ حَلالاً ، و مَن عدا ذلکَ کانَ علَیهِ حَراما .

«لا تُسْرِفوا إنّهُ لا یُحِبُّ المُسْرِفینَ» (2) ، أ تَرَی اللّهَ ائتَمَنَ رجُلاً علی مالٍ ، لَهُ أن یَشتَریَ فَرَسا بعَشرَةِ آلافِ دِرهَمٍ و یُجزیهِ فَرَسٌ بعِشرینَ دِرهَما ؟ و یَشتَریَ جارِیَةً بألفِ دینارٍ و یُجزیهِ بعِشرینَ دینارا ؟ و قالَ : «لا تُسْرِفوا ......... » ! . (3)

امام صادق علیه السلام :اموال از آنِ خداست و آنها را نزد آفریدگان خویش امانت نهاده است و فرمانشان داده که از آن با میانه روی بخورند و با میانه روی بنوشند و با میانه روی بپوشند و با میانه روی ازدواج کنند و با میانه روی وسیله سواری بخرند و سوار شوند و بیش از آن را به مؤمنان نیازمند ببخشند. هر که از این حدّ [اعتدال و میانه روی] فراتر رود، آنچه از آن مال می خورد حرام است و آنچه می نوشد حرام و آنچه می پوشد حرام و آنچه به وسیله آن مال ازدواج می کند حرام و آنچه سوار می شود حرام است.

امام صادق علیه السلام :فکر می کنی خداوند که به کسی چیزی داده به خاطر این است که در پیشگاه او احترام دارد و به کسی که چیزی نداده برای این است که در نظر او خوار و بی مقدار است؟ نه، بلکه اموال از آنِ خداست که نزد انسان به امانت می گذارد و به ایشان اجازه می دهد که با رعایت میانه روی بخورند و بپوشند و ازدواج کنند و وسیله سواری بخرند و سوار شوند و مازاد بر آن را به مؤمنان نیازمند بدهند و بدین وسیله آنها را از پریشانی برهانند. پس هر که چنین کند، آنچه می خورد و می نوشد و سوار می شود و ازدواج می کند حلال است و هر که از این حد تجاوز کند، بر او حرام باشد.

«اسراف نکنید که خدا اسرافکاران را دوست ندارد»، آیا خیال می کنی خداوند که مالی را به امانت به مردی داده، او حق دارد اسبی را به ده هزار درهم بخرد، در حالی که اسب بیست درهمی هم برایش کافی است؟ یا کنیزی را به هزار دینار بخرد، در صورتی که کنیز بیست دیناری هم او را کفایت می کند؟ حال آنکه فرموده است : «اسراف نکنید ......... » !

ص :181


1- بحار الأنوار : 103/16/74 .
2- الأنعام : 141 و الأعراف : 31 .
3- بحار الأنوار : 79/304/17 .

عنه علیه السلام :إنّما أعطاکُمُ اللّهُ هذهِ الفُضولَ مِن الأموالِ لتُوَجِّهوها حیثُ وَجَّهَها اللّهُ عَزَّ و جلَّ ، و لَم یُعطِکُموها لِتَکنِزوها . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :در حقیقت، خداوند این مال های زیادی را به شما داده است تا آنها را در جهتی که خداوند عزّ و جلّ معلوم کرده است به کار اندازید. آنها را به شما نداده است که بیندوزید.

3707 - تَساوِی النّاس فی مالِ اللَّهِ
3707 - برابری مردم در مالِ خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أمّا هذا الفَیءُ فلَیسَ لأحَدٍ علی أحَدٍ فیهِ أثَرَةٌ ، و قَد فَرَغَ اللّهُ مِن قِسمَتِهِ ؛فهُو مالُ اللّهِ و أنتُم عِبادُ اللّهِ المُسلمونَ . (3)

3707

برابری مردم در مالِ خدا

امام علی علیه السلام :در برخورداری از این بیت المال هیچ کس را بر دیگری مزیّتی نیست. خداوند خود آن را تقسیم کرده است؛ زیرا آن مال خداست و شما هم بندگان مسلمان خدایید.

ص :182


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/57/1693 .
2- (انظر) معرفة اللّه : باب 2613 . الملک : باب 3644 .
3- شرح نهج البلاغة : 7/40 .

عنه علیه السلام_ مِن کِتابٍ لَهُ إلی مصقَلةَ بنِ هُبَیرةَ الشَّیبانیِّ ، و هو عامِلُهُ علی أردَشیرَ خُرَّة _: ألا و إنّ حَقَّ مَن قِبَلَکَ و قِبَلَنا مِن المُسلمینَ فی قِسمَةِ هذا الفَیءِ سَواءٌ ، یَرِدونَ عِندی علَیهِ و یَصدُرونَ عَنهُ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا عُوتِبَ علَی التَّسوِیَةِ فی العَطاءِ _: أ تأمُرونِّی (أ تأمُرونَنی) أن أطلُبَ النَّصرَ بالجَورِ فیمَن وُلِّیتُ علَیهِ ؟! و اللّهِ، لا أطورُ بهِ ما سَمَرَ سَمیرٌ ، و ما أمَّ نَجمٌ فی السَّماءِ نَجما ! لو کانَ المالُ لی لَسَوَّیتُ بینَهُم ، فکیفَ و إنّما المالُ مالُ اللّهِ ؟! (2)

عنه علیه السلام_ لِعبدِ اللّهِ بنِ زمعةَ لَمّا طَلَبَ منهُ مالاً فی خِلافتِهِ _: إنّ هذا المالَ لیسَ لی و لا لکَ ، و إنّما هُو فَیءٌ للمُسلمینَ و جَلْبُ (حَلبُ) أسیافِهِم ، فإنْ شَرِکتَهُم فی حَربِهِم کانَ لکَ مِثلُ حَظِّهِم ، و إلاّ فَجَناةُ أیدیهِم لا تکونُ لغَیرِ أفواهِهِم . (3)

عنه علیه السلام_ فی کِتابٍ لَهُ إلی قُثَمَ بنِ العبّاسِ و هُو عامِلُهُ علی مکّةَ _: و انظُرْ إلی ما اجتَمعَ عِندَکَ مِن مالِ اللّهِ فاصرِفْهُ إلی مَن قِبَلَکَ مِن ذَوی العِیالِ و المَجاعَةِ ، مُصیبا بهِ مَواضِعَ الفاقَةِ و الخَلاّتِ ، و ما فَضَلَ عن ذلکَ فاحمِلْهُ إلَینا لنَقسِمَهُ فیمَن قِبَلَنا . (4)

امام علی علیه السلام_ در بخشی از نامه خود به مصقلة بن هبیره شیبانی، کارگزار آن حضرت در اردشیر خُرّه _نوشت : بدان که مسلمانانی که نزد تو و نزد ما به سر می برند سهمشان از این بیت المال یکسان است. برای دریافت سهم خود از آن، نزد من می آیند و می گیرند و باز می گردند.

امام علی علیه السلام_ هنگامی که به سبب رعایت برابری در تقسیم بیت المال از ایشان خرده گرفتند _فرمود : آیا به من می گویید که با ستم بر کسانی که زمام دارشان شده ام ، پیروزی را بجویم؟! به خدا سوگند که تا شب و روز می چرخند و در آسمان ستاره ای از پی ستاره ای بر می آید، هرگز گرد این کار نخواهم گشت. اگر این مال از آنِ خودم هم می بود، آن را به یکسان میانشان تقسیم می کردم چه رسد به اینکه مال، مال خداست!

امام علی علیه السلام_ خطاب به عبد اللّه بن زمعه که در زمان خلافتش از آن حضرت مالی طلبیده بود _فرمود : این مال نه از من است و نه از تو. بلکه غنیمت مسلمانان و حاصل شمشیرهای آنان است. اگر در جنگشان با آنان شرکت کرده ای، تو هم مانند آنها سهم داری و گرنه دسترنج آنها برای دهان های غیر آنها نیست.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به قثم بن عباس ، کارگزار ایشان در مکّه _نوشت : به آنچه از مال خدا که نزد تو جمع می شود بنگر و آن را میان عیالواران و گرسنگان منطقه پیرامونت پخش کن و با آن خلأ فقر را پر کن و مازادش را برای ما بفرست، تا آن را میان کسانی که نزد ما هستند تقسیم کنیم.

ص :183


1- نهج البلاغة : الکتاب 43 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 126 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 232 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 67 .

عنه علیه السلام_ فیما رَدَّهُ علَی المُسلمینَ مِن قَطائعِ عُثمانَ بنِ عفّانٍ _: و اللّهِ، لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوِّجَ بهِ النِّساءُ و مُلِکَ (تُمُلِّکَ) بهِ الإماءُ لَرَدَدتُهُ ؛ فإنّ فی العَدلِ سَعَةً ، و مَن ضاقَ علَیهِ العَدلُ فالجَورُ علَیهِ أضیَقُ ! (1)

عنه علیه السلام_ فی عَهدِهِ إلَی الأشتَرِ _: و لکنَّنی آسی أن یَلِیَ أمرَ هذِهِ الاُمّةِ سُفَهاؤها و فُجّارُها ، فیَتَّخِذوا مالَ اللّهِ دُوَلاً ، و عِبادَهُ خَوَلاً . (2)

شرح نهج البلاغة عن أبی جعفرٍ الإسکافیّ : ......... صَعِدَ المِنبَرَ فی الیَومِ الثّانی مِن یَومِ البَیعَةِ ، و هُو یَومُ السَّبتِ لإحدی عَشرَةَ لَیلَةً بَقِینَ مِن ذی الحِجَّةِ فحَمِدَ اللّهَ و أثنی علَیهِ ......... ثُمَّ التَفَتَ علیه السلام یَمینا و شِمالاً ، فقالَ : ألا لا یَقولَنَّ رِجالٌ مِنکُم غَدا : قَد غَمَرَتهُمُ الدُّنیا فاتَّخَذوا العِقارَ ، و فَجَّروا الأنهارَ ، و رَکِبوا الخُیولَ الفارِهَةَ ، و اتَّخَذوا الوَصائفَ الرّوقَةَ ، فصارَ ذلکَ علَیهِم عارا و شَنارا ، إذا ما مَنَعتُهُم ما کانوا یَخوضونَ فیهِ ، و أصَرتُهُم إلی حُقوقِهِمُ الّتی یَعلَمونَ ، فیَنقِمونَ ذلکَ و یَستَنکِرونَ و یَقولونَ : حَرَمَنا ابنُ أبی طالبٍ حُقوقَنا ! ألا و أیُّما رجُلٍ مِن المُهاجِرینَ و الأنصارِ مِن أصحابِ رسولِ اللّهِ صلّی اللّهُ علَیهِ یَری أنّ الفَضلَ لَهُ علی مَن سِواهُ لِصُحبَتِهِ ، فإنّ الفَضلَ النَّیِّرَ غَدا عِندَ اللّهِ ، و ثوابَهُ و أجرَهُ علَی اللّهِ . و أیُّما رجُلٍ استَجابَ للّهِ و لِلرّسولِ، فصَدَّقَ مِلّتَنا، و دَخَلَ فی دِینِنا، و استَقبَلَ قِبلَتَنا ، فقدِ استَوجَبَ حُقوقَ الإسلامِ و حُدودَهُ.

فأنتُم عِبادُ اللّهِ ، و المالُ مالُ اللّهِ ، یُقسَّمُ بَینَکُم بالسَّوِیَّةِ لا فَضلَ فیهِ لأحَدٍ علی أحَدٍ ، و للمُتَّقینَ عِندَ اللّهِ غَدا أحسَنُ الجَزاءِ و أفضَلُ الثَّوابِ ، لَم یَجعَلِ اللّهُ الدُّنیا للمُتَّقینَ أجرا و لا ثَوابا و ما عِندَ اللّهِ خَیرٌ للأبرارِ . (3)

امام علی علیه السلام_ درباره زمین هایی که عثمان تیول بعضی کرده بود و حضرت آنها را به مسلمانان بازگرداند _فرمود : به خدا سوگند اگر ببینم که به کابین زنان یا بهای کنیزان رفته باشد، هر آینه آن را باز می گردانم؛ زیرا دامنه عدالت گسترده است و هر که عدالت بر او تنگ آید (با همه گستردگیش آن را تحمّل نکند) بی عدالتی بر او تنگتر آید!

امام علی علیه السلام_ در فرمانش به مالک اشتر _نوشت : امّا غم من این است که کار این امّت را نابخردان و نابکاران آنها به عهده گیرند و در نتیجه، مال خدا را میان خود دست به دست گردانند و بندگان او را به بردگی کشند.

شرح نهج البلاغه_ به نقل از ابو جعفر اسکافی _: (امام علی علیه السلام ) در روزِ دوم بیعت، که مصادف با روز شنبه یازده شب مانده از ماه ذی حجّه بود، منبر رفت و حمد و ثنای خدا گفت ......... سپس به راست و چپ نگاهی کرد و فرمود : هان! مبادا کسانی از شما که غرق دنیا شدند و ملک و املاک فراهم آوردند و نهرها جاری کردند و اسبان چابک سوار شدند و کنیزکان زیبا روی گرفتند، این همه مایه ننگ و رسوایی آنان شود آن گاه که ایشان را از ناز و نعمتی که در آن فرو رفته اند باز دارم و به سوی حقوقشان که می دانند برگردانمشان! پس، به خرده گیری و انکار برخیزند و فردا بگویند : پسر ابو طالب ما را از حقوقمان محروم کرد! بدانید که هر مردی از مهاجران و انصار که صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و خیال کند که به دلیل صحابی بودنش بر دیگری برتری دارد، باید بداند که برتری آشکار در فردای قیامت نزد خداوند است و ثواب و اجر او با خداست و هر مردی که دعوت خدا و رسولش را اجابت کرده و آیین ما را پذیرفته و به دین ما در آمده و رو به قبله ما می ایستد، هر آینه مستوجب حقوق و حدود اسلام است.

پس، شما بندگان خدا هستید و مالْ مال خداست و میانتان به یکسان تقسیم می شود و در این زمینه هیچ یک را بر دیگری برتری نیست و پرهیزگاران در فردای قیامت نزد پروردگار بهترین پاداش و برترین ثواب را دارند. خداوند دنیا را مزد و پاداش پرهیزگاران قرار نداده و آنچه نزد خداست، برای نیکان بهتر است.

ص :184


1- . نهج البلاغة : الخطبة 15 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 62 .
3- شرح نهج البلاغة : 7/36 و 37 .

ص :185

بحار الأنوار :بَعَثَ اُسامَةُ بنُ زیدٍ إلی أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : أنِ ابعَثْ علَیَّ بِعَطائی ، فوَ اللّهِ لَتَعلَمُ أنّکَ لَو کُنتَ فی فَمِ أسَدٍ لدَخَلتُ مَعکَ ، فکتبَ علیه السلام إلَیهِ : إنّ هذا المالَ لِمَن جاهَدَ علَیهِ ، و لکنْ هذا مالی بالمَدینَةِ فأصِبْ مِنهُ ما شِئتَ . (1)

شرح نهج البلاغة عن أبی إسحاق الهَمْدانیَِّ :إنّ امرأتَینِ أتَتا علیّا علیه السلام ، إحداهُما مِن العَرَبِ ، و الاُخری مِن المَوالی ، فسَألَتاهُ فدَفَعَ إلَیهِما دَراهِمَ و طَعاما بالسَّواءِ ، فقالَت إحداهُما : إنّی امرأةٌ مِن العَرَبِ و هذهِ مِن العَجَمِ ! فقالَ : إنّی و اللّهِ، لا أجِدُ لبَنی إسماعیلَ فی هذا الفَیءِ فَضلاً علی بَنی إسحاقَ . (2)

الاختصاص عن ابنِ دأبٍ :وَلّی [أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام ]بَیتَ مالِ المَدینةِ عمّارَ بنَ یاسرٍ و أبا الهَیثَمِ بنَ التَّیِّهانِ ، فکتَبَ : العَرَبیُّ و القُرَشیُّ و الأنصاریُّ و العَجَمیُّ و کلُّ مَن کانَ فی الإسلامِ مِن قَبائلِ العَرَبِ و أجناسِ العَجَمِ (سَواءٌ). فأتاهُ سَهلُ بنُ حُنَیفٍ بِمَولیً لَهُ أسوَدَ فقالَ : کَم تُعطی هذا ؟ فقالَ لَهُ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : کَم أخَذتَ أنتَ ؟ قالَ : ثلاثةَ دنانِیرَ، و کذلکَ أخَذَ النّاسُ . قال : فأعطُوا مَولاهُ مِثلَ ما أخَذَ ثلاثةَ دنانِیرَ . (3)

بحار الأنوار :اُسامة بن زید به امیر مؤمنان علیه السلام پیغام فرستاد که عطای مرا برایم بفرست؛ زیرا به خدا قسم می دانی که اگر به کام شیر می رفتی، من هم با تو می آمدم. علی علیه السلام به او نوشت : این مال از آنِ کسی است که برای آن جهاد کرده است. امّا این تو و این مال من در مدینه، هرچه می خواهی از آن بردار.

شرح نهج البلاغه_ به نقل از ابو اسحاق همدانی _: دو زن، یکی عرب و دیگری از موالی، نزد علی علیه السلام آمدند و از آن حضرت چیزی [از بیت المال ]خواستند. امام به هر دوی آنها به یک اندازه پول و خوراک داد. یکی از آن دو گفت : من زنی عرب هستم و این زن عجم است! علی علیه السلام فرمود : به خدا قسم که من در این غنیمت برای فرزندان اسماعیل برتری ای بر فرزندان اسحاق نمی یابم.

الاختصاص_ به نقل از ابن دأب _: امیر مؤمنان علیه السلام مسئولیت بیت المال مدینه را به عمار بن یاسر و ابو الهیثم بن تیّهان سپرد و نوشت : عرب و قرشی و انصاری و عجم و کلیه عرب ها و عجم هایی که اسلام را پذیرفته اند [یکسانند]. پس، سهل بن حنیف با غلام سیاه خود آمد و عرض کرد : به این چقدر عطا می دهی؟ امیر المؤمنین علیه السلام به او فرمود : خودت چقدر گرفته ای؟ عرض کرد : سه دینار. بقیه مردم نیز همین اندازه گرفته اند. حضرت فرمود : به غلام او نیز مانند خودش سه دینار بدهید.

ص :186


1- بحار الأنوار : 100/58/3 .
2- . شرح نهج البلاغة : 2/200 .
3- الاختصاص : 152 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا قامَ قائمُنا اضمَحَلّتِ القَطائعُ فلا قَطائعَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لمّا وَلی علیٌّ علیه السلام صَعِدَ المِنبرَ، فحَمِد اللّهُ و أثنی علیه، ثمّ قالَ :إنّی وَ اللّه لا أرْزؤکُم (2) مِن فَیئکُم دِرهَما ما قامَ لی عِذْقٌ بیَثرِبَ ، فلیَصدُقکُم (3) أنفسُکُم؛ أ فتَرَونی مانِعا نَفسی و مُعطیکُم؟! (4)

فقامَ إلَیهِ [ أخوهُ] عَقیلُ فقالَ لَه : و اللّهِ لتَجعَلُنی و أسوَدَ بالمدینَةِ سَواءً ! فقالَ : اجلِسْ، أ ما کانَ ههُنا أحَدٌ یَتَکلَّمُ غیرُکَ ؟ و ما فَضلُکَ علَیهِ إلاّ بِسابِقَةٍ أو تَقوی ! ! (5)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قسمِ بَیتِ المالِ _: أهلُ الإسلامِ هُم أبناءُ الإسلامِ اُسَوِّی بَینَهُم فی العَطاءِ ، و فَضائلُهُم بَینَهُم و بینَ اللّهِ ، أجعَلُهُم کَبَنی رَجُلٍ واحِدٍ لا یُفضَّلُ أحَدٌ مِنهُم لفَضلِهِ و صَلاحِهِ فی المِیراثِ علی آخَرَ ضَعیفٍ مَنقوصٍ . (6)

امام باقر علیه السلام :زمانی که قائم ما قیام کند، زمین های پیشکشی [سلاطین] از هم پاشیده و ملغی می شود و هیچ تیولی نمی ماند.

امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام هنگامی که خلافت را به عهده گرفت بالای منبر رفت، بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود: به خدا قسم تا وقتی حتی یک درخت خرما از من در یثرب سر پا باشد من از غنایم (خراج) شما درهمی برای خود بر نمی دارم. (اکنون) صادقانه بیندیشید. آیا فکر می کنید من که خودم را محروم می کنم به شما [بیشتر از حقّتان] عطا می کنم ؟!

در این هنگام عقیل برخاست و گفت : بخدا قسم مرا با سیاهی از سیاهان مدینه یکسان قرار می دهی؟ حضرت فرمود : بنشین، کس دیگری غیر تو در این جا نبود که سخن بگوید؟! تو را بر آنان برتری نیست مگر به سابقه ایمان یا تقوا!

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از تقسیم بیت المال _فرمود : مسلمانان، فرزندان اسلام هستند و من در عطا میان آنان برابری می نهم. فضایل و برتری هایشان میان خودشان و خداست. من آنها را مانند فرزندان یک مرد تلقی می کنم که در میراث، یکی از آنها به دلیل فضل و کمالش بر دیگری که ضعیف و ناقص است، برتری داده نمی شود.

ص :187


1- قرب الإسناد : 80/260 .
2- یقال : ما رزَأتُه مالَه ؛ أی : ما نقَصتُه (الصحاح : 1/52) .
3- أی ارجعوا إلی أنفسِکم و أنصفوا، و لتقُل أنفسُکم لکم صدقا فی ذلک (مرآة العقول : 26/72) .
4- و فی نهج السعادة :1/212 «أ فترونی مانعا نفسی و وُلدی و مُعطیکم؟! و لاَُسَوِّیَنَّ بین الأسودِ و الأحمر ......... ».
5- الکافی : 8/182/204 .
6- وسائل الشیعة : 11/81/3 .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أشرَکَ بینَ الأغنیاءِ و الفُقَراءِ فی الأموالِ ، فلَیسَ لَهُم أن یَصرِفوا إلی غَیرِ شُرَکائِهِم . (1)

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی، توانگران و تهیدستان را در اموال شریک قرار داده است. پس، توانگران حق ندارند [سهم شریکان خود را] به غیر شرکای خود بدهند.

3708 - الإمامُ عَلِیٌّ علیه السلام وبَیتُ المالِ
3708 - امام علی علیه السلام و بیت المال

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ علیّا اُتِیَ بالمالِ فأقعَدَ بینَ یَدَیهِ الوُزّانَ و النُّقّادَ ، فکَوَّمَ کُومَةً مِن ذَهَبٍ و کُومةً من فِضَّةٍ، فقالَ : یا حَمراءُ و یا بَیضاءُ ، احمَرِّی و ابیَضِّی و غُرِّی غَیری .

هذا جَنایَ و خیارُهُ فیه

و کلُّ جانٍ یَدُهُ إلی فیه (2)

شرح نهج البلاغة عن مجمع التیمیّ :کانَ علیٌّ علیه السلام یَکنُسُ بَیتَ المالِ کُلَّ جُمُعَةٍ ، و یُصَلّی فیهِ رَکعتَینِ ، و یقولُ : لِیَشهَدَ لی یَومَ القِیامَةِ . (3)

کنز العمّال :إنّ علیّا کانَ یَکنُسُ بَیتَ المالِ ثُمّ یُصَلّی فیهِ ؛ رَجاءَ أن یَشهَدَ لَهُ یَومَ القِیامَةِ أنّه لَم یَحبِسْ فیهِ المالَ عنِ المُسلمینَ . (4)

3708

امام علی علیه السلام و بیت المال

امام باقر علیه السلام :اموال علی علیه السلام آورده شد ، حضرت ترازوداران و زر سنجان را در برابر خود نشانید و کُپه ای از زر و کُپه ای از سیم درست کرد و فرمود :

ای سرخ ها! و ای سفیدها! سرخ شوید و سفید شوید و غیر مرا بفریبید!

این میوه ای است که من چیده ام و خوب هایش هم در میان آنهاست،

در حالی که هر میوه چینی دستش به سوی دهان خودش می رود.

شرح نهج البلاغة_ به نقل از مجمع التیمی _: امام علی علیه السلام هر جمعه بیت المال را جارو می کرد و دو رکعت نماز در آنجا می گزارد و می فرمود : تا اینکه [بیت المال] روز قیامت در حق من شهادت دهد.

کنز العمّال :امام علی علیه السلام بیت المال را جارو می کرد و سپس در آن نماز می گزارد، به این امید که روز قیامت در حق او شهادت دهد که در آن مالی را از مسلمانان نگه نداشت.

ص :188


1- . الکافی : 3/545/3 .
2- کنز العمّال : 36545 .
3- . شرح نهج البلاغة : 2/199 .
4- کنز العمّال : 36546 .

وسائل الشیعة :إنّ علیّا علیه السلام کانَ یَکنُسُ بَیتَ المالِ کلَّ یَومِ جُمُعةٍ ثُمّ یَنضَحُهُ بالماءِ ثُمّ یُصَلّی فیهِ رَکعتَینِ ، ثُمّ یقولُ : تَشهَدانِ لی یَومَ القِیامَةِ . (1)

وسائل الشیعة عن الضحّاکِ بنِ مُزاحم عن الإمامِ علیٍّ علیه السلام :کانَ خَلیلی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یَحبِسُ شیئا لغَدٍ ، و کانَ أبو بکرٍ یَفعَلُ ، و قد رأی عُمَرُ فی ذلکَ أن دَوَّنَ الدَّواوینَ، و أخَّرَ المالَ مِن سَنَةٍ إلی سَنةٍ ، و أمّا أنا فأصنَعُ کما صَنعَ خلیلی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

قال : و کانَ علیٌّ یُعطیهِم مِن الجُمُعَةِ إلَی الجُمُعةِ و کانَ یقولُ :

هذا جَنایَ و خِیارُهُ فِیه

إذْ کُلُّ جانٍ یَدُهُ إلی فِیه (2)

شرح نهج البلاغة عن عبدِ الرَّحمنِ بن عَجلانَ :کانَ علیٌّ علیه السلام یَقسِمُ بینَ النّاسِ الأبزارَ و الحُرفَ (3) و الکَمُّونَ ، و کذا و کذا . (4)

وسائل الشیعة :امام علی علیه السلام هر روز جمعه بیت المال را جارو می کرد و آب می پاشید و سپس دو رکعت نماز در آن بجای می آورد و بعد می فرمود : شما دو [رکعت]، در روز قیامت برای من شهادت دهید.

وسائل الشیعه_ به نقل از ضحاک بن مزاحم _: امام علی علیه السلام فرمود : دوست من رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی [از بیت المال] را برای فردا نگه نمی داشت و ابو بکر نیز چنین می کرد.عمر به فکر افتاد که در این زمینه دفترهایی ترتیب دهد و اموال را از سالی تا سال دیگر ذخیره می کرد. لیکن من همان کاری را می کنم که دوستم رسول خدا صلی الله علیه و آله می کرد.

علی علیه السلام جمعه به جمعه عطا می داد و [این بیت را زمزمه ]می فرمود :

این میوه ای است که من چیده ام و خوب هایش هم در میان آنهاست،

آنگاه که هر میوه چینی دستش به سوی دهان خودش می رود [و آنچه می چیند خودش می خورد]. (5)

ص :189


1- وسائل الشیعة : 11/83/2 .
2- وسائل الشیعة : 11/83/3 .
3- الحُرف بالضمّ : حَبٌّ کالخردل . (المصباح المنیر : 130) .
4- شرح نهج البلاغة : 2/199 .
5- این بیت درباره کسی مثل زده می شود که بهترین آنچه را دارد به دوستش دهد و او را بر خود مقدّم دارد. ابن کلبی می گوید : این مثل از عمرو بن عَدیّ لخمی، خواهرزاده جَذیمه، است و او نخستین گوینده آن است. جذیمه در منزلی اتراق کرد و به افراد دستور داد برایش قارچ بچینند. بعضی از آنها بهترین قارچ هایی را که می چیدند خودشان می خوردند ولی عمرو بهترین قارچی را که می یافت برای دایی خود می آورد و خود هیچ نمی خورد و چون قارچ ها را نزد دایی خود آورد، این بیت را گفت (لسان العرب، ماده جنی) _ م.

شرح نهج البلاغة عن الشّعبی :دَخَلتُ الرَّحبَةَ بالکوفَةِ _ و أنا غُلامٌ _ فی غِلمانٍ ، فإذا أنا بعَلیٍّ علیه السلام قائما علی صُبرَتَینِ (1) مِن ذَهَبٍ و فِضَّةٍ ، و مَعهُ مِخفَقَةٌ ، و هُو یَطرُدُ النّاسَ بمِخفَقَتِهِ ثُمّ یَرجِعُ إلَی المالِ فیُقسِّمُهُ بینَ النّاسِ ، حتّی لَم یَبقَ مِنهُ شیءٌ .

ثُمّ انصَرَفَ و لَم یَحمِلْ إلی بَیتِهِ قلیلاً و لا کثیرا ، فرَجَعتُ إلی أبی فقُلتُ لَهُ : لَقد رأیتُ الیَومَ خَیرَ النّاسِ أو أحمَقَ النّاسِ! قالَ : مَن هُو یا بُنیَّ ؟ قلتُ: علیُّ بنُ أبی طالبٍ أمیرُ المؤمنینَ ، رأیتُهُ یَصنَعُ کذا ، فقَصَصتُ علَیهِ ، فبکی و قالَ : یا بُنیَّ ، بَل رأیتَ خَیرَ النّاسِ . (2)

الغارات عن زاذان :اِنطَلَقتُ مَعَ قَنبَرٍ إلی علیٍّ علیه السلام فقالَ: قُمْ یا أمیرَ المؤمنینَ فقد خَبَأتُ لکَ خَبیئةً . قالَ : فما هُو ؟ قالَ : قُم مَعی ، فقامَ و انطَلَقَ إلی بَیتِهِ فإذا باسِنَةٌ (3) مَملوءةٌ جاماتٍ مِن ذَهَبٍ و فِضَّةٍ ، فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ، إنّکَ لا تَترُکُ شیئا إلاّ قَسَمتَهُ فادَّخَرتُ هذا لکَ ! قالَ علیٌّ علیه السلام : لَقد أحبَبتَ أن تُدخِلَ بَیتی نارا کثیرَةً ! فسَلَّ سَیفَهُ فضَرَبَها ، فانتَثَرَت مِن بَینِ إناءٍ مَقطوعٍ نِصفُهُ أو ثُلثُهُ ، ثُمّ قالَ : اقسِموهُ بالحِصَصِ ففَعلوا ، فجَعَلَ یَقولُ :

هذا جَنایَ و خِیارُهُ فِیه

إذْ کُلُّ جانٍ یَدُهُ إلی فِیه

یا بَیضاءُ غُرِّی غَیری و یا صَفراءُ غُرِّی غَیری . (4)

شرح نهج البلاغه_ به نقل از عبد الرحمان بن عجلان _: علی علیه السلام حتی حبوبات و خردل و زیره و مانند این ها هم را میان مردم تقسیم می کرد.

شرح نهج البلاغه_ به نقل از شعبی _: نوجوانی میان نوجوانان بودم که به رَحْبَه کوفه وارد شدم. ناگاه علی علیه السلام را دیدم که میان دو کُپه زر و سیم ایستاده و تازیانه ای به دست داشت و با آن مردم را دور می کرد و سپس به سمت آن مال ها بر می گشت و بین مردم تقسیم می کرد، تا جایی که از آن چیزی باقی نماند و خود دست خالی به طرف خانه اش برگشت. من نزد پدرم رفتم و گفتم : نمی دانم امروز بهترین مردم را دیدم یا کم هوش ترین آنها را. پدرم گفت : پسرم، چه کسی را دیدی؟ گفتم : علی بن ابی طالب، امیر مؤمنان، را دیدم که این کار را می کند. و داستان را برای پدرم شرح دادم. پدرم گریست و گفت : پسرم، تو بهترین مردم را دیده ای.

الغارات_ به نقل از زاذان _: با قنبر نزد علی علیه السلام رفتیم. قنبر گفت : برخیز ای امیر المؤمنین! که برای شما گنجینه ای نهفته ام. علی علیه السلام فرمود: چه گنجینه ای؟ گفتم : با من بیایید. علی علیه السلام برخاست و با او به خانه اش رفت. چشمش به جوالی پر از جام های زرّین و سیمین افتاد. قنبر گفت: یا امیر المؤمنین! شما هرچه هست تقسیم می کنی و از این رو من این ها را برای شما اندوخته ام! علی علیه السلام فرمود : مایل بودی آتشی فراوان به خانه من می افکندی! .........

سپس فرمود : این ها را به چند سهم تقسیم کنید. چنین کردند. پس علی علیه السلام به این بیت متمثل گشت :

این میوه ای است که من چیده ام و خوبهایش هم در میان آنهاست،

آنگاه که هر میوه چینی دستش به سوی دهان خودش می رود.

ای سپیدها! [دیگری را بفریبید] و ای زردها! دیگری را بفریبید.

ص :190


1- الصُبرةُ من الطعام : المجتمع کالکومة، و اشتریت الشیء صُبرة : أی بلا وزن و لا کیل (مجمع البحرین : 2/1006) .
2- شرح نهج البلاغة : 2/198 .
3- الباسِنَة : جوالق غلیظ من مشاقة الکتّان، و سَلّة من خوص بلا عروة (المعجم الوسیط : 1/57) .
4- الغارات : 1/55 .

تاریخ دمشق عن أبی صالِحٍ السَّمّان :رأیتُ علیّا دَخَلَ بَیتَ المالِ فرأی فیهِ شیئا فقالَ : لا أری هذا هاهُنا و بالنّاسِ إلَیهِ حاجَةٌ ! فأمَرَ بهِ فقُسِّمَ و أمَرَ بالبَیتِ فکُنِسَ و نُضِحَ فصَلّی فیهِ، أو قالَ (1) فیهِ . (2)

بحار الأنوار :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام إذا أعطی ما فی بَیتِ المالِ أمَرَ فکُنِسَ ثُمّ صَلّی فیهِ ، ثُمّ یَدعو فیقولُ فی دُعائهِ : اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ مِن ذَنبٍ یُحبِطُ العَمَلَ ، و أعوذُ بکَ مِن ذَنبٍ یُعَجِّلُ النِّقَمَ ، و أعوذُ بکَ مِن ذَنبٍ یَمنَعُ الدُّعاءَ ، و أعوذُ بکَ مِن ذَنبٍ یَهتِکُ العِصمَةَ ، و أعوذُ بکَ مِن ذَنبٍ یُورِثُ النَّدَمَ ، و أعوذُ بکَ مِن ذَنبٍ یَحبِسُ القِسَمَ . (3) (4)

تاریخ دمشق_ به نقل از ابو صالح سمّان _: علی علیه السلام را دیدم که وارد بیت المال شد و در آنجا چیزی دید. پس فرمود : نبینم که این در این جا باشد و مردم به آن نیاز داشته باشند! آن گاه دستور داد آن را تقسیم کردند و فرمان داد بیت المال را جارو و آب پاشی کردند و حضرت در آنجا نماز گزارد، یا قیلوله (5) کرد .

بحار الأنوار :امیر المؤمنین علیه السلام پس از تقسیم بیت المال، دستور می داد آن را جارو می کردند و سپس در آن مکان نماز می گزارد و آن گاه دعا می کرد و در دعای خود می گفت : بار خدایا! پناه می برم به تو از گناهی که عمل را بر باد می دهد. پناه می برم به تو از گناهی که خشم و عذاب تو را شتاب می بخشد. پناه می برم به تو، از گناهی که مانع اجابت دعا می شود. پناه می برم به تو از گناهی که پرده عصمت و پاکی را می درد. پناه می برم به تو از گناهی که پشیمانی می آورد و پناه می برم به تو از گناهی که جلوی نصیب و بهره ها را می گیرد.

ص :191


1- القیلولة : الاستراحة نصف النهار ، یقال : قال ، یقیل ، قیلولة . (النهایة : 4/133) .
2- تاریخ دمشق : 42/476 .
3- بحار الأنوار : 94/93/9 .
4- (انظر) السؤال (طلب الحاجة) : باب 1716 .
5- استراحت نیم روز.

3709 - ما یَنبَغی لِعُمّالِ الدَّولَةِ لِلمُحافَظَةِ عَلی بَیتِ المالِ
3709 - آنچه کارگزاران دولت برای حفظ بیت المال شایسته است رعایت کنند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی عُمّالِهِ _: أدِقُّوا أقلامَکُم ، و قارِبوا بینَ سُطورِکُم ، و احذِفوا عنّی فُضولَکُم ، و اقصِدوا قَصدَ المَعانی ، و إیّاکُم و الإکثارَ ؛ فإنّ أموالَ المُسلمینَ لا تَحتَمِلُ الإضرارَ . (1)

3709

آنچه کارگزاران دولت برای حفظ بیت المال شایسته است رعایت کنند

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به کارگزاران خود _نوشت : نوک قلم هایتان را باریک کنید و سطرهایتان را نزدیک به هم بنویسید و از نوشتن مطالب اضافی برای من خودداری ورزید و جان کلام و لُبّ مطلب را بنویسید و از زیاده گویی بپرهیزید؛ زیرا اموال مسلمانان ضرر و زیان را بر نمی تابد.

3710 - شَرُّ الأموالِ
3710 - بدترین دارایی ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَرُّ الأموالِ ما لَم یُخرَجْ مِنهُ حَقُّ اللّهِ سبحانَهُ . (2)

3710

بدترین دارایی ها

امام علی علیه السلام :بدترین دارایی ها، آن است که حق خدای سبحان از آن پرداخته نشود.

ص :192


1- الخصال : 310/85 .
2- غرر الحکم : 5710 .

عنه علیه السلام :شَرُّ المالِ ما لَم یُنفَقْ فی سَبیلِ اللّهِ مِنهُ ، و لَم تُؤَدَّ زَکاتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :شَرُّ الأموالِ ما لَم یُغنِ عَن صاحِبِهِ . (2)

عنه علیه السلام :شَرُّ الأموالِ ما أکسَبَ المَذامَّ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یَبعَثُ یَومَ القِیامَةِ ناسا مِن قُبورِهِم مَشدودَةً أیدیهِم إلی أعناقِهِم ، لا یَستَطیعونَ أن یَتَناوَلوا بِها قِیسَ أنمُلَةٍ ، مَعهُم مَلائکةٌ یُعیِّرونَهُم تَعییرا شَدیدا ، یقولونَ : هؤلاءِ الّذین مَنَعوا خَیرا قلیلاً مِن خَیرٍ کثیرٍ ، هؤلاءِ الّذین أعطاهُمُ اللّهُ فمَنَعوا حَقَّ اللّهِ فی أموالِهِم ! (4)

(5)

امام علی علیه السلام :بدترین دارایی، آن است که از آن در راه خدا انفاق نشود و زکاتش پرداخت نگردد.

امام علی علیه السلام :بدترین دارایی ها، آن است که به درد صاحب خود نخورد.

امام علی علیه السلام :بدترین دارایی ها آن است که نکوهش به بار آورد.

امام باقر علیه السلام :خدای تبارک و تعالی، در روز قیامت عدّه ای را از گورهایشان بیرون می آورد در حالی که دست هایشان به گردن های آنان بسته شده است به طوری که نمی توانند با آنها به اندازه سر انگشتی چیزی بردارند. همراهشان فرشتگانی است که آنان را به شدّت سرزنش می کنند و می گویند : این ها کسانی هستند که خیر (مال) اندکی را از خیری بسیار دریغ کردند؛ اینان کسانی هستند که خداوند به آنان عطا فرمود و آنها حق خدا در اموال خود را نپرداختند!

ص :193


1- غرر الحکم : 5683 .
2- غرر الحکم : 5682 .
3- غرر الحکم : 5673 .
4- بحار الأنوار : 7/197/67 .
5- (انظر) الزکاة : باب 1582 ، 1583 . وسائل الشیعة : 6 / 25 باب 6 .

ص :194

حرف النون

اشاره

النبوّة العامّة (نبوّت عامّه)

النبوّة الخاصّة (نبوّت خاصّه)

1 _ آدم علیه السلام

2 _ إدریس علیه السلام

3 _ نوح علیه السلام

4 _ هود علیه السلام

5 _ صالح علیه السلام

6 _ إبراهیم علیه السلام

7 _ لوط علیه السلام

8 _ ذو القرنین علیه السلام

9 _ یعقوب و یوسف علیهما السلام

10 _ أیّوب علیه السلام

11 _ شعیب علیه السلام

12 _ موسی و هارون علیهما السلام

13 _ موسی و خضر علیهما السلام

14 _ إسماعیل علیه السلام

15 _ إلیاس علیه السلام

16 _ الیسع علیه السلام

17 _ ذو الکفل علیه السلام

18 _ إشمویل علیه السلام

19 _ داوود علیه السلام

20 _ سلیمان علیه السلام

21 _ حنظلة علیه السلام

22 _ شعیا و حیقوق علیهما السلام

23 _ زکریّا علیه السلام

24 _ یحیی علیه السلام

ص :195

25 _ عیسی علیه السلام

26 _ إرمیا علیه السلام

27 _ یونس علیه السلام

28 _ جرجیس علیه السلام

29 _ خالد بن سنان علیه السلام

30 _ محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله

خصائص خاتم النبیّین (ویژگی های خاتم پیامبران)

النّجوم (اختر شناسی و منجّمی)

النّجوی (در گوشی سخن گفتن)

المناجاة (مناجات)

النّجاة (رهایی)

النّحو (علم نحو)

النّدم (پشیمانی)

النّذر (نَذر)

النّصیحة (نصیحت و خیرخواهی)

الإنصاف (انصاف)

النّظر (نگاه کردن)

المناظرة (مناظره)

النّظافة (پاکیزگی)

النّظم (نظم)

النّعمة (نعمت)

النّفس (نَفْس)

النّفاق (نفاق)

الإنفاق (انفاق)

الأنفال (انفال)

النّافلة (عبادت مستحبی)

النّمیمة (سخنی چینی)

المناهی (منهیّات)

النّور (نور)

النّاس (مردم)

النّوم (خواب)

النّیّة (نیّت)

ص :196

500 - النبوّة العامّة

500 - نبوّت عامّه
اشاره

(1)

(2)

ص :197


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 1 باب 1 «معنَی النُّبوّة و علّة بعثة الأنبیاء ......... ». کنز العمّال : 11 / 480 «فی فضائل الأنبیاء». کنز العمّال : 11 / 474 «بعض خصائص الأنبیاء».
2- انظر: عنوان 49 «التبلیغ» ، 188 «الرسول» ، 336 «المعجزة». العلم : باب 2790 ، 2791 ، 2804 ، الکتاب : باب 3393. الأمثال : باب 3584 ، الرؤیا : باب 1402 ، 1403.

3711 - الدَّعوَةُ إلَی اللَّهِ
3711 - دعوت به خدا

الکتاب :

«یَا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِیَ اللّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» . (1)

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للّهِِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» . (2)

«اسْتَجِیبُوا لِرَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَ مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللّهِ مَا لَکُمْ مِنْ مَلْجَأٍ یَوْمَئِذٍ وَ مَا لَکُمْ مِنْ نَکِیرٍ» . (3)

«وَ اللّهُ یَدْعُو إِلَی دَارِ السَّلاَمِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وَجهِ تَسمیَتهِ بالدّاعی _: و أمّا الدّاعی ، فإنّی أدعو النّاسَ إلی دِینِ ربِّی عَزَّ و جلَّ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرأً سَمِعَ حُکما فوَعی ، و دُعِیَ إلی رَشادٍ فدَنا ، و أخَذَ بِحُجزَةِ هادٍ فنَجا . (6)

3711

دعوت به خدا

قرآن :

«ای قوم ما! دعوت کننده خدا را پاسخ [مثبت ]دهید و به او ایمان آورید تا [خدا] گناهان شما را ببخشد و از عذابی دردآور امانتان دهد».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چون خدا و پیامبرْ شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می بخشد، آنان را اجابت کنید و بدانید که خدا میان انسان و دل او حایل می گردد و هم به سوی او محشور خواهید شد».

«پیش از آنکه روزی فرا رسد که آن را از جانب خدا برگشتی نباشد، پروردگارتان را اجابت کنید. آن روز نه برای شما پناهی و نه برایتان [مجال ]انکاری است».

«و خدا [شما را] به سرای سلامت فرا می خواند و هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در بیان علّت نامیده شدن او به داعی (دعوتگر) _فرمود : و امّا داعی، بدان سبب است که من مردم را به دین پروردگارم عزّ و جلّ دعوت می کنم.

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند انسانی را که حُکم (فرمان حکیمانه ای) را شنید و پذیرا شد و به راه راست فرا خوانده شد و [بدان ]نزدیک گشت و کمربند راهنمایی را گرفت و رهایی یافت.

ص :198


1- الأحقاف : 31 .
2- الأنفال : 24 .
3- الشوری : 47 .
4- یونس : 25 .
5- بحار الأنوار : 16/94/28 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 76 .

عنه علیه السلام :دُعیتُم إلَی الأمرِ الواضِحِ ، فلا یَصَمُّ عَن ذلکَ إلاّ أصَمُّ ، و لا یَعمی عَن ذلکَ إلاّ أعمی . (1)

عنه علیه السلام :اِعمَلوا رَحِمَکُمُ اللّهُ علی أعلامٍ بَیّنَةٍ ؛ فالطریقُ نَهْجٌ (2) ، یَدعو إلی دارِ السَّلامِ . (3)

عنه علیه السلام :و ناظِرُ قَلبِ اللّبیبِ بهِ یُبصِرُ أمَدَهُ ، و یَعرِفُ غَورَهُ و نَجدَهُ ، داعٍ دَعا ، و راعٍ رَعی ، فاستَجیبوا لِلدّاعی ، و اتَّبِعوا الرّاعیَ . (4)

عنه علیه السلام :ألا و إنّ هذهِ الدُّنیا الّتی أصبَحتُم تَتَمنَّونَها و تَرغَبونَ فیها ، و أصبَحَت تُغضِبُکُم و تُرضِیکُم ، لَیسَت بِدارِکُم، و لا مَنزِلِکُمُ الّذی خُلِقتُم لَهُ و لا الّذی دُعیتُم إلَیهِ ......... فدَعُوا غُرورَها لِتَحذیرِها ، و أطماعَها لِتَخویفِها ، و سابِقوا فیها إلَی الدّارِ الّتی دُعِیتُم إلَیها . (5)

امام علی علیه السلام :شما به موضوع روشن و آشکاری فرا خوانده شده اید. بنا بر این، تنها آن کس آن را نمی شنود که ناشنواست و تنها آن کس نمی بیندش که نابیناست.

امام علی علیه السلام :خدایتان رحمت کناد، بر طبق نشانه هایی آشکار عمل کنید؛ زیرا که راه روشن است و شما را به سرای سلامت فرا می خواند.

امام علی علیه السلام :و چشمِ دلِ شخص خردمند است که با آن پایان کار خویش را می بیند و نشیب و فراز آن را می شناسد. دعوت کننده ای است که فرا می خواند و سرپرستی است که سرپرستی می کند. پس، دعوتگر را اجابت نمایید و از سرپرست پیروی کنید.

امام علی علیه السلام :بدانید که این دنیایی که شما آرزومند و مشتاق آنید و آن شما را گاه ناخشنود و گاه خشنود می سازد، سرای شما و سرمنزلی نیست که برای آن آفریده یا به آن فرا خوانده شده باشید ......... پس،خوبی هایش را به خاطر برحذر داشتن هایش و طمع هایش را به خاطر ترساندن هایش رها کنید و در آن به سوی سرایی بشتابید که بدان فرا خوانده شده اید.

ص :199


1- نهج البلاغة : الخطبة 176 .
2- النهج : الطریق المستقیم . (النهایة : 5/134) .
3- نهج البلاغة : الخطبة 94 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 154 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 173 .

عنه علیه السلام :اعلَموا أنَّکُم إنِ اتَّبَعتُمُ الدّاعیَ لَکُم ، سَلَکَ بِکُم مِنهاجَ الرّسولِ ، و کُفِیتُم مَؤونَةَ الاعتِسافِ ، و نَبَذتُمُ الثِّقلَ الفادِحَ عَنِ الأعناقِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :بدانید که اگر از دعوتگر خود پیروی می کردید، شما را به راه روشن پیامبر می برد و از زحمت کجروی آسوده می شدید و بار سنگین را از گردن ها[یتان] فرو می انداختید.

3712 - إنَّما یَستَجیبُ الَّذین یَسمَعونَ
3712 - در حقیقت، کسانی پاسخ می دهند که می شنوند

الکتاب :

«إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتَی یَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» . (3)

«فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» . (4)

«فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ وَ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» . (5)

«وَ مَنْ لاَ یُجِبْ دَاعِیَ اللّهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءُ أُولئِکَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ» . (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سبحانَکَ خالِقا و مَعبودا ! بِحُسنِ بَلائکَ عِندَ خَلقِکَ خَلَقتَ دارا ، و جَعَلتَ فیها مأدُبَةً : مَشرَبا و مَطعَما و أزواجا و خَدَما و قُصورا و أنهارا و زُروعا و ثِمارا . ثُمّ أرسَلتَ داعِیا یَدعو إلَیها ، فلا الدّاعِیَ أجابُوا ، و لا فیما رَغَّبتَ رَغِبوا ، و لا إلی ما شَوَّقتَ إلَیهِ اشتاقُوا ! أقبَلوا علی جِیفَةٍ قدِ افتَضَحوا بأکلِها ، و اصطَلَحوا علی حُبِّها . (7) (8)

3712

در حقیقت، کسانی پاسخ می دهند که می شنوند

قرآن :

«تنها کسانی [دعوت تو را] اجابت می کنند که گوش شنوا دارند و [اما] مردگان را خداوند [در قیامت ]برخواهد انگیخت. سپس به سوی او باز گردانیده می شوند».

«پس اگر تو را اجابت نکردند، بدان که فقط هوس های خود را پیروی می کنند و کیست گمراهتر از آنکه بی راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند؟ همانا خداوند مردم ستمگر را هدایت نمی کند».

«پس، اگر شما را اجابت نکردند، بدانید که آنچه نازل شده به علم خداست و اینکه معبودی جز او نیست. پس آیا شما گردن می نهید؟»

«و کسی که دعوت کننده خدا را اجابت نکند، در زمین درمانده کننده [خدا] نیست و او را جز خدا هیچ یاوری نیست. آنان در گمراهی آشکاری هستند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :منزّهی تو، ای که آفریدگار و معبودی! تو برای آنکه آفریدگانت از آزمایش تو سربلند به درآیند، سرایی [به نام آخرت ]آفریدی و در آن خوان گسترده ای از آشامیدنی و خوردنی و همسران و خدمتکاران و کاخ ها و نهرها و کشتزارها و میوه ها قرار دادی، آن گاه دعوت کننده ای فرستادی که به سوی این سرای فرا خواند. اما مردم نه دعوت کننده را اجابت کردند و نه به آنچه آنان را ترغیب کردی رغبت ورزیدند و نه به آنچه تشویقشان کردی، اشتیاق نشان دادند! بلکه به لاشه ای روی آوردند که با خوردن آن رسوا گشتند و در دوست داشتن آن همداستان شدند.

ص :200


1- نهج البلاغة : الخطبة 166 .
2- (انظر) الأمثال : باب 3543 ، 3544 .
3- . الأنعام : 36 .
4- القصص : 50 .
5- . هود : 14 .
6- الأحقاف : 32 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 109 .
8- (انظر) القلب : باب 3340 _ 3351 .

3713 - فَلسَفَةُ النُّبُوَّةِ
3713 - فلسفه نبوّت

1 _ التّکاملُ

الکتاب :

«وَ مَا قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللّهُ عَلَی بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَی نُورا وَ هُدیً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ کَثِیرا وَ عُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاَ آبَاؤُکُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ للزِّندیقِ الّذی سألَهُ: مِن أینَ أثبَتَّ الأنبیاءَ ؟ _: إنّا لَمّا أثبَتنا أنّ لَنا خالِقا صانِعا مُتَعالِیا عنّا و عن جَمیعِ ما خَلَقَ ، و کانَ ذلکَ الصّانِعُ حَکیما مُتَعالِیا لَم یَجُزْ أن یُشاهِدَهُ خَلقُهُ ، و لا یُلامِسوهُ ، فیُباشِرَهُم و یُباشِروهُ ، و یُحاجَّهُم و یُحاجُّوهُ ، ثَبَتَ أنَّ لَهُ سُفَراءَ فی خَلقِهِ یُعَبِّرونَ عَنهُ إلی خَلقِهِ و عِبادِهِ ، و یَدُلُّونَهُم علی مصالِحِهِم و مَنافِعِهِم ، و ما بهِ بَقاؤهُم و فی تَرکِهِ فَناؤهُم .

فثَبَتَ الآمِرونَ و النّاهونَ عن الحَکیمِ العَلیمِ فی خَلقِهِ و المُعَبِّرونَ عَنهُ جَلَّ و عَزَّ ، و هُمُ الأنبیاءُ علیهم السلام و صَفوَتُهُ مِن خَلقِهِ ؛ حُکَماءُ مُؤدَّبینَ بالحِکمَةِ ، مَبعوثینَ بها ، غیرَ مُشارِکینَ للنّاسِ _ علی مُشارکَتِهِم لَهُم فی الخَلقِ و التَّرکیبِ _ فی شیءٍ مِن أحوالِهِم ، مُؤیَّدینَ مِن عندِ الحَکیمِ العَلیمِ بالحِکمَةِ . (2)

3713

فلسفه نبوّت

1 _ تکامل

قرآن :

«و آن گاه که [یهود] گفتند : خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است، بزرگی خدا را چنان که باید نشناختند. بگو : چه کسی آن کتابی را که موسی آورده است، نازل کرده؟ [همان کتابی که ]برای مردم روشنایی و رهنمود است [و شما] آن را به صورت طومارهایی در می آورید که آن را [آنچه می خواهید ]آشکار می کنید و بسیاری را پنهان می دارید. در صورتی که چیزی که نه شما می دانستید و نه پدرانتان [به وسیله آن] به شما آموخته شد. بگو : خدا [همه را فرستاده]؛ آن گاه بگذار تا در ژرفای [باطل] خود به بازی [سرگرم] شوند».

حدیث :

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به زندیقی که پرسید : پیامبران را از چه راهی ثابت می کنی؟ _فرمود : چون ثابت کردیم که ما را آفریدگار و سازنده ای است برتر از ما و از همه آنچه آفریده، و آن سازنده حکیم و متعال است به طوری که ممکن نیست آفریدگانش او را ببینند یا لمسش کنند و در نتیجه، بتوانند با یکدیگر ارتباط مستقیم و بی واسطه برقرار سازند و با هم بحث و محاجّه کنند، ثابت شد که در میان خلق خود سفیران و فرستادگانی دارد که سخنان او را برای آفریدگان و بندگانش بیان می کنند و آنان را به مصالح و منافعشان و عوامل ماندگاری و نابودیشان رهنمون می شوند. بنا بر این، ثابت می شود که در میان آفریدگان کسانی هستند که از جانب خدای حکیم دانا امر و نهی می کنند و سخنگوی او، عزّ و جلّ، می باشند. و اینان همان پیامبران علیهم السلام و برگزیده های از میان خلق او هستند؛ حکیمانی که به حکمت تربیت شده و به حکمت مبعوث گشته اند و با آنکه در خلقت و ساختمان بدنی مانند دیگر مردمند، احوالشان به کلّی با آنان متفاوت است و از جانب خدای حکیم دانا با حکمت تأیید شده اند.

ص :201


1- . الأنعام : 91 .
2- الکافی : 1/168/1 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی عِلَّةِ وُجوبِ مَعرِفَةِ الرُّسُلِ و الإقرارِ بهِم و الإذعانِ لَهُم بالطّاعَةِ _: لأنّه لَمّا لَم یَکُنْ فی خَلقِهِم و قُواهُم ما یُکمِلوا (1) لِمَصالِحِهِم ، و کانَ الصّانِعُ مُتَعالِیا عَن أن یُری ، و کانَ ضَعفُهُم و عَجزُهُم عَن إدراکِهِ ظاهِرا ، لَم یَکُنْ بُدٌّ مِن رَسولٍ بَینَهُ و بَینَهُم مَعصومٍ یُؤدّی إلَیهِم أمرَهُ و نَهیَهُ و أدَبَهُ ، و یَقِفُهُم علی ما یَکونُ بهِ إحرازُ مَنافِعِهِم و دَفعُ مَضارِّهِم ، إذ لَم یَکُنْ فی خَلقِهِم ما یَعرِفونَ بهِ ما یَحتاجونَ إلَیهِ مَنافِعَهُم و مَضارَّهُم .

فلَو لَم یَجِبْ علَیهِم مَعرِفَتُهُ و طاعَتُهُ لَم یَکُن لَهُم فی مَجیءِ الرّسولِ مَنفَعَةٌ و لا سَدُّ حاجَةٍ، و لَکانَ یَکونُ إتیانُهُ عَبَثا لغَیرِ مَنفَعَةٍ و لا صَلاحٍ ، و لَیس هذا مِن صِفَةِ الحَکیمِ الّذی أتقَنَ کُلَ شیءٍ . (2)

امام رضا علیه السلام_ درباره علّت لزوم شناخت پیامبران و تصدیق آنها و اطاعت و پیروی از ایشان _فرمود : چون مردم خود از چنان طبیعت و توانی برخوردار نیستند که مصالحشان را کاملاً درک کنند و از طرفی، سازنده هستی نیز والاتر از آن است که دیده شود و ضعف و ناتوانی بندگان از ادراک او نیز کاملاً روشن است، پس ناچار باید میان خدا و مردم فرستاده ای معصوم باشد که اوامر و نواهی و آموزش های او را به آنان برساند و به آنچه منافعشان را تأمین و زیان هایشان را دفع می کند، آگاهشان سازد. چرا که در وجودشان وسیله ای که بتوانند با آن، آنچه را بدان نیاز دارند و سود و زیانشان را بشناسند وجود ندارد.

اگر شناخت پیامبر و اطاعت از او بر مردم واجب نبود، آمدن پیامبر برای آنان حاصلی نداشت و مشکلی را حلّ نمی کرد و فرستادن او کاری بیهوده و ناسودمند بود و این کار از موجود حکیمی که همه چیز را با حساب و کتاب و متقن آفریده، به دور است.

ص :202


1- فی العلل : لمّا لم یکتف فی خلقهم و قواهم ما یثبتون به لمباشره الصانع عزّ و جلّ حتّی یکلّمهم و یشافههم، و کان الصانع ......... إلخ . و فی الخصال : ما یکملون به مصالحهم. (کما فی هامش المصدر).
2- بحار الأنوار : 11/40/40 .

2 _ إنقاذُ الإنسانِ مِن وَلایةِ الطّواغیتِ

الکتاب :

«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلاَلَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» . (1)

«وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلَی اللّهِ لَهُمُ الْبُشْرَی فَبَشِّرْ عِبَادِ» . (2)

(3)

2 _ رهانیدن انسان از سلطه طاغوت ها

قرآن :

«هر آینه در میان هر امّتی فرستاده ای برانگیختیم [تا بگوید : ]خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. پس، از آن امت کسی است که خدا [او را ]هدایت کرده و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است. پس، در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است».

«و آنان که از پرستش طاغوت دوری کرده اند و به سوی خدا باز گشته اند، آنان را مژده باد. پس، بشارت ده بندگان مرا».

ص :203


1- . النحل : 36 .
2- الزمر : 17 .
3- (انظر) الأنبیاء : 25 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مِن کتابهِ إلی أهالی نَجرانَ _: بِسمِ إلهِ إبراهیمَ و إسحاقَ و یَعقوبَ ، مِن محمّدٍ رسولِ اللّهِ إلی اُسقُفِ نَجرانَ و أهلِ نَجرانَ ، إن أسلَمتُم فإنّی أحمَدُ إلَیکُمُ اللّهَ إلهَ إبراهیمَ و إسحاقَ و یَعقوبَ ، أمّا بعدُ فإنّی أدعوکُم إلی عِبادَةِ اللّهِ مِن عِبادَةِ العِبادِ ، و أدعوکُم إلی وَلایَةِ اللّهِ مِن وَلایَةِ العِبادِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ لرَفعِ قَومٍ و وَضعِ آخَرینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ بَعَثَنی أن أقتُلَ جَمیعَ مُلوکِ الدُّنیا ، و أجُرَّ المُلکَ إلَیکُم ، فأجِیبونی إلی ما أدعوکُم إلَیهِ تَملِکوا بها العَرَبَ ، و تَدینُ لَکُم بها العَجَمُ ، و تَکونوا مُلوکا فی الجَنّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا جَمَعَ خاصَّةَ أهلِهِ فی ابتِداءِ الدَّعوَةِ و بَیَّنَ لَهُم آیةَ النُّبوَّةِ _: یا بَنی عبدِ المُطّلِبِ ، إنّ اللّهَ بَعَثَنی إلَی الخَلقِ کافَّةً و بَعَثَنی إلَیکُم خاصَّةً ، فقالَ عَزَّ و جلَّ : «و أنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأقْرَبینَ» (4) ، و أنا أدعوکُم إلی کَلِمَتَینِ خَفیفَتَینِ علَی اللِّسانِ ، ثَقیلَتَینِ فی المِیزانِ ، تَملِکونَ بهما العَرَبَ و العَجَمَ ، و تَنقادُ لَکُم بهما الاُمَمُ ، و تَدخُلونَ بهِما الجَنّةَ ، و تَنجُونَ بهما مِن النّارِ : شهادةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و أنّی رسولُ اللّهِ . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در نامه خود به مردم نجران _نوشت : به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، از محمّد فرستاده خدا به اسقف نجران و مردم نجران؛ اگر اسلام آورید همصدا با شما اللّه ، همان خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را سپاس و ستایش می گویم. امّا بعد، من شما را از بندگی بندگان، به بندگی خدا فرا می خوانم و از ولایت بندگان به ولایت خدا، دعوتتان می کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای بالا بردن عدّه ای (مستکبران) و فرود آوردن عدّه ای دیگر (مستضعفان) برانگیخته شده ام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند مرا برانگیخت تا با همه شاهان دنیا بجنگم و پادشاهی را به سوی شما بکشانم. پس، مرا در آنچه شما را به سوی آن فرا می خوانم، اجابت کنید تا بدان وسیله فرمانروای عرب شوید و غیر عرب فرمانبر شما شوند و شهریارانی در بهشت گردید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که در آغاز دعوت، خویشان نزدیک خود را جمع کرد و آیت نبوّت را برایشان بیان نمود _فرمود : ای پسران عبد المطّلب! خداوند مرا به سوی همه مردم عموماً، و به سوی شما خصوصاً فرستاده است؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ فرموده : «و خویشان نزدیکت را بیم ده». من شما را به دو کلمه فرا می خوانم که گفتنش آسان است، امّا در ترازوی اعمال گران و ارزشمند. شما با این دو کلمه بر عرب و عجم حاکم می شوید و ملّت ها فرمانبردار شما می شوند و به واسطه این دو کلمه به بهشت می روید و از آتش می رهید. این دو کلمه عبارت است از شهادت دادن به اینکه هیچ خدایی جز اللّه نیست و اینکه من فرستاده خدا هستم.

ص :204


1- بحار الأنوار : 21/285 .
2- الطبقات الکبری : 1/192 .
3- بحار الأنوار : 18/234/77 .
4- الشعراء : 214 .
5- الإرشاد : 1/49 .

الطبقات الکبری :لمّا رَأت قریشٌ ظُهورَ الإسلامِ و جُلوسَ المُسلمینَ حَولَ الکعبَةِ سُقِطَ فی أیدیهِم ، فمَشَوا إلی أبی طالبٍ ......... قالوا : فأرسِلْ إلَیهِ فَلْنُعطِهِ النَّصَفَ ، فأرسَلَ إلَیهِ أبو طالبٍ ، فجاءَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یَا بنَ أخی، هؤلاءِ عُمومَتُکَ و أشرافُ قَومِکَ و قد أرادوا یُنصِفونَکَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قولوا أسمَعْ .

قالوا : تَدَعُنا و آلهتَنا ، و نَدَعُکَ و إلهَکَ ، قالَ أبو طالبٍ : قد أنصَفَکَ القَومُ فاقبَلْ مِنهُم .

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ رأیتُم إن أعطیتُکُم هذهِ هَل أنتُم مُعطِیَّ کَلمَةً إن أنتُم تَکلَّمتُم بها مَلَکتُم بها العَرَبَ و دانَت لَکُم بها العَجَمُ ؟ فقالَ أبو جَهلٍ : إنّ هذهِ لَکلِمَةٌ مُربِحَةٌ ، نَعَم و أبیکَ لَنقولَنَّها و عَشرَ أمثالِها !

قالَ : قولوا : لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، فاشمأزُّوا و نَفَروا مِنها و غَضِبوا و قامُوا . (1)

الطبقات الکبری :هنگامی که قریش مشاهده کردند اسلام جای خود را باز کرده و مسلمانان پیرامون کعبه می نشینند، گیج و درمانده شدند و از این رو نزد ابو طالب رفتند ......... گفتند : بفرست محمّد بیاید تا به او پیشنهاد منصفانه ای بدهیم. ابو طالب در پی پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد و رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد. ابو طالب گفت : ای برادر زاده من! این ها عموهای تو و بزرگان قومت هستند و می خواهند به تو پیشنهاد منصفانه ای بدهند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بگویید می شنوم.

گفتند : ما را با خدایانمان بگذار و ما هم تو را با خدایت می گذاریم. ابو طالب گفت : پیشنهاد منصفانه ای است؛ از آنها بپذیر.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : اگر من این پیشنهاد شما را بپذیرم، آیا شما یک کلمه از من می پذیرید که اگر آن را بگویید بر عرب فرمانروا شوید و غیر عرب فرمانبر و تسلیم شما شوند؟ ابو جهل گفت : بی گمان این کلمه ای پر سود است. آری به روح پدرت سوگند که آن کلمه و ده تا مثل آن را هم می گوییم!

فرمود : بگویید : هیچ خدایی جز اللّه نیست. اما آن جماعت از این کلمه ناراحت و رمیده شدند و با عصبانیت برخاستند و رفتند.

ص :205


1- الطبقات الکبری : 1/202.

الطبقات الکبری :أقامَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بمکّةَ ثلاثَ سِنینَ مِن أوّلِ نُبُوّتهِ مُستَخفِیا ، ثُمّ أعلَنَ فی الرّابعَةِ، فدَعا النّاسَ إلَی الإسلامِ عَشرَ سِنینَ ......... حتّی إنّهُ لَیَسألُ عنِ القَبائلِ و مَنازِلِها قَبیلَةً قَبیلَةً و یقولُ : یا أیُّها النّاسُ، قُولوا : لا إلهَ إلاّ اللّهُ تُفلِحوا و تَملِکوا بها العَرَبَ و تَذِلُّ لَکُمُ العَجَمُ ، و إذا آمَنتُم کُنتُم مُلوکا فی الجَنّةِ. و أبو لَهَبٍ وراءَهُ یقولُ : لا تُطِیعوهُ؛ فإنّهُ صابئٌ کاذِبٌ ! (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فبَعَثَ اللّهُ محمّدا صلی الله علیه و آله بالحَقِّ ، لیُخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَةِ الأوثانِ إلی عِبادَتِهِ ، و مِن طاعَةِ الشَّیطانِ إلی طاعَتِهِ ، بقُرآنٍ قد بَیَّنَهُ و أحکَمَهُ ، لِیَعلَمَ العِبادُ رَبَّهُم إذ جَهِلوهُ ، و لیُقِرُّوا بهِ بعدَ إذ جَحَدوهُ ، و لیُثبِتوهُ بعدَ إذ أنکَروهُ . (2)

الطبقات الکبری :رسول خدا صلی الله علیه و آله در آغاز نبوّت خود سه سال در مکّه مخفیانه دعوت می کرد و در سال چهارم دعوتش را علنی ساخت و به مدّت ده سال مردم را به اسلام دعوت کرد ......... تا جایی که به سراغ تک تک قبایل و منزلگاه های عرب ها می رفت و می فرمود : ای مردم! بگویید هیچ خدایی جز اللّه نیست، تا رستگار شوید و به وسیله این کلمه بر عرب ها حاکم گردید و عجم ها در برابرتان تسلیم شوند. و اگر ایمان آورید شهریارانی در بهشت خواهید بود. امّا ابو لهب پشت سر آن حضرت حرکت می کرد و می گفت : به حرفش گوش نکنید، او فردی از دین برگشته و دروغگوست.

امام علی علیه السلام :خداوند، محمّد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت تا بندگانش را از عبادت بت ها به سوی عبادت خود بیرون کشاند و از طاعت شیطان به طاعت خویش در آورد، با قرآنی که آن را آشکار و استوار نمود تا بندگان در آن هنگام که پروردگارشان را نمی شناختند، بشناسندش و به وجود او که انکارش می کردند، اعتراف کنند و هستی او را که باور نمی کردند، اثبات نمایند.

ص :206


1- . الطبقات الکبری : 1/216 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 147 .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی بَعَثَ محمّدا صلی الله علیه و آله بالحَقِّ لیُخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَةِ عِبادِهِ إلی عِبادَتِهِ ، و مِن عُهودِ عِبادِهِ إلی عُهودِهِ ، و مِن طاعَةِ عِبادِهِ إلی طاعَتِهِ ، و مِن وَلایَةِ عِبادِهِ إلی وَلایَتِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی رِسالَتِهِ إلی بعضِ خُلَفاءِ بنی اُمَیّةَ _: و مِن ذلکَ ما ضُیِّعَ الجِهادُ الّذی فَضَّلَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَی الأعمالِ ......... اشتَرَطَ علَیهِم فیهِ حِفظَ الحُدودِ ، و أوّلُ ذلکَ الدّعاءُ إلی طاعَةِ اللّهِ مِن طاعَةِ العِبادِ ، و إلی عِبادَةِ اللّهِ مِن عِبادَةِ العِبادِ ، و إلی وَلایَةِ اللّهِ مِن وَلایَةِ العِبادِ . (2)

(3)

3 _ تعلیمُ الکِتابِ و الحکمةِ

الکتاب :

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ» . (4)

«رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (5)

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی محمّد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت، تا بندگان خود را از عبادت بندگانش به بندگی خویش ، از تعهدات بندگانش به تعهدات خود ، از طاعت بندگانش به طاعت خود و از ولایت بندگانش به ولایت خود بکشاند.

امام باقر علیه السلام_ در نامه خود به یکی از خلفای اموی _نوشت : و از آن جمله است فرو گذاشتن جهاد ، که خداوند عزّ و جلّ آن را بر اعمال [دیگر ]برتری داده است ......... در این باره با آنان شرط کرده که حدود را حفظ کنند و قدم اولِ آن، دعوت به طاعت خدا به جای طاعت بندگان است و به عبادت خدا به جای عبادت بندگان و به حاکمیت خدا به جای حاکمیت بندگان.

3 _ آموزش دادن کتاب و حکمت

قرآن :

«اوست آن که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد. و [آنان ]قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند».

«پروردگارا! در میان آنان فرستاده ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند. همانا تو شکست نا پذیر حکیمی».

ص :207


1- الکافی : 8/386/586 .
2- وسائل الشیعة : 11/6/8 .
3- (انظر) الطغیان : باب 2378 .
4- الجمعة : 2 .
5- البقرة : 129 .

(1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَعَثَ إلَی الجِنِّ و الإنسِ رُسُلَهُ لیَکشِفوا لَهُم عَن غِطائها ، و لیُحَذِّروهُم مِن ضَرّائها، و لیَضرِبوا لَهُم أمثالَها، و لیُبَصِّروهُم عُیوبَها، و لیَهجُموا علَیهِم بمُعتَبَرٍ مِن تَصرُّفِ مَصاحِّها و أسقامِها، و حَلالِها و حَرامِها، و ما أعَدَّ اللّهُ للمُطیعینَ مِنهُم و العُصاةِ من جَنّةٍ و نارٍ ، و کَرامَةٍ و هَوانٍ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ أنبیاءَهُ و رُسُلَهُ إلی عِبادِهِ إلاّ لیَعقِلوا عنِ اللّهِ ، فأحسَنُهُمُ استِجابةً أحسَنُهُم مَعرِفَةً للّهِ ، و أعلَمُهُم بأمرِ اللّهِ أحسَنُهُم عَقلاً ، و أعقَلُهُم أرفَعُهُم دَرَجَةً فی الدّنیا و الآخِرَةِ . (3)

(4)

4 _ تزکیةُ الأخلاقِ

الکتاب :

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ» . (5)

حدیث :

امام علی علیه السلام :رسولان خود را به سوی جنّ و انس فرستاد تا پرده این جهان را برای آنان کنار زنند و آنها را از بدی هایش برحذر دارند و برایشان از دنیا مَثَل ها بزنند و ایشان را به عیب های آن بینا گردانند و آنچه را که مایه عبرت است از دگرگونی احوال همچون تندرستی ها و بیماری های دنیا و حلال و حرام آن و آنچه که خداوند از بهشت و دوزخ و عزّت و خواری، برای فرمانبرداران و نافرمانان از خود فراهم آورده است، به گوش آنان بخوانند.

امام کاظم علیه السلام :خداوند، پیامبران و فرستادگان خود را به سوی بندگانش نفرستاد مگر برای اینکه بصیرت الهی دریافت کنند. پس آن بنده ای که بهتر [دعوت حق را] اجابت کند، معرفتش از خدا بهتر است و آنکه به امر خدا داناتر باشد، خردش نیکوتر است و خردمندترین بندگان، بلند پایه ترین آنان در دنیا و آخرت است.

4 _ تزکیه اخلاق

قرآن :

«اوست که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند».

ص :208


1- (انظر) البقرة : 151 ، آل عمران : 164 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 183 .
3- بحار الأنوار : 1/136/30 .
4- (انظر) عنوان 124 «الحکمة» ، 365 «العقل» ، 367 «العلم» .
5- الجمعة : 2.

«یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ بمَکارِمِ الأخلاقِ و مَحاسِنِها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ لاُتمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما بُعِثتُ لاُتمِّمَ حُسنَ الأخلاقِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما بُعِثتُ لاُتمِّمَ صالِحَ الأخلاقِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تَعالی بَعَثَنی بتَمامِ مَکارِمِ الأخلاقِ ، و کَمالِ مَحاسِنِ الأعمالِ . (6)

(7)

5 _ إخراجُ النّاسِ مِن الظُّلُماتِ إلَی النّورِ

الکتاب :

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَی بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» . (8)

«و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند. همانا تو شکست نا پذیر حکیمی».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای خوی های والا و نیکو برانگیخته شده ام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برانگیخته شده ام، تا صفات عالیه انسانی را کامل سازم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در حقیقت برای این برانگیخته شده ام، تا خوی های نیکو را به کمال رسانم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در حقیقت برای این مبعوث شده ام، تا خوی های شایسته را کامل گردانم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای متعال مرا برای کامل کردن مکارم اخلاق و به کمال رساندن کارهای نیکو برانگیخته است.

5 _ در آوردن مردم از تاریکی ها به روشنایی

قرآن :

«هر آینه موسی را با آیات خود فرستادیم [و به او فرمودیم ]که قوم خود را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آور و روزهای خدا را به ایشان یادآوری کن که قطعاً در این [یادآوری ]برای هر شکیبای سپاسگزاری، عبرت هاست».

ص :209


1- البقرة : 129.
2- بحار الأنوار : 16/287/142 .
3- کنز العمّال : 31969 .
4- الطبقات الکبری : 1/193 .
5- کنز العمّال : 31996 .
6- کنز العمّال : 31947 .
7- (انظر) عنوان 152 «الخُلق» ، 204 «التزکیة» ، 517 «النَّفْس» .
8- إبراهیم : 5 .

«ألر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» . (1)

«یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ القرآنِ _: لا تُکشَفُ الظُّلُماتُ إلاّ بهِ . (3)

عنه علیه السلام :فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَیهِم أنبیاءهُ ؛ لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ ، و یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ، و یَحتَجُّوا علَیهِم بالتَّبلیغِ ، و یُثیروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ ، و یُرُوهُم آیاتِ المَقدِرَةِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الإسلامِ _: فیهِ مَرابیعُ النِّعَمِ ، و مَصابیحُ الظُّلَمِ ، لا تُفتَحُ الخَیراتُ إلاّ بمَفاتیحِهِ ، و لا تُکشَفُ الظُّلُماتُ إلاّ بمَصابیحِهِ . (5)

عنه علیه السلام :و ما بَرِحَ للّهِ _ عَزّت آلاؤهُ _ فی البُرهَةِ بعدَ البُرهَةِ ، و فی أزمانِ الفَتَراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم ، و کلَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهم ، فاستَصبَحوا بنُورِ یَقَظَةٍ فی الأبصارِ و الأسماعِ و الأفئدَةِ ، یُذَکِّرونَ بأیّامِ اللّهِ ، و یُخَوِّفونَ مَقامَهُ ، بمَنزِلَةِ الأدِلَّةِ فی الفَلَواتِ (القُلوبِ) ؛ مَن أخَذَ القَصدَ حَمِدوا إلَیهِ طریقَهُ ، و بَشَّروهُ بالنَّجاةِ ، و مَن أخَذَ یَمینا و شِمالاً ذَمُّوا إلَیهِ الطَّریقَ ، و حَذَّروهُ مِن الهَلَکةِ ، و کانوا کذلکَ مَصابیحَ تلکَ الظُّلُماتِ ، و أدِلَّةَ تلکَ الشُّبُهاتِ . (6)

«الف، لام، راء. کتابی است که آن را به سوی تو فرو فرستادیم، تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آوری؛ به سوی راه آن شکست نا پذیر ستوده».

«خدا هر که را از خشنودی او پیروی کند، به وسیله آن [کتاب ]به راه های سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش، آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون می برد و به راهی راست هدایتشان می کند».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در وصف قرآن _فرمود : تاریکی ها جز به وسیله قرآن برطرف نشود.

امام علی علیه السلام :پس [خداوند] رسولان خود را در میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی سوی ایشان فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد الهی را که در فطرتشان نهاده است، بگزارند و نعمت فراموش شده او را به یادشان آورند و با رساندن پیام الهی حجّت را بر آنان تمام کنند و گنجینه های خردهایشان را بیرون آورند و نشانه های قدرت [خدا] را به آنها نشان دهند.

امام علی علیه السلام_ در وصف اسلام _فرمود : در آن بهاران نعمت هاست و چراغ های زداینده تاریکی ها. دَرِ خوبی ها جز با کلیدهای آن باز نشود، و تاریکی ها جز با چراغ های آن زدوده نگردد.

امام علی علیه السلام :همواره خداوند را _ که نعمت هایش عزیز و ارجمند باد _ در هر بُرهه ای و در هر فترتی (فاصله زمانی میان بعثت دو پیامبر) بندگانی بوده که در عمق اندیشه هایشان با آنان راز می گفته و در اندرون خردهایشان با ایشان سخن می رانده است و از این رو، از نور بیداری ای که در گوش ها و چشم ها و دل هایشان بود، جانشان روشنایی گرفت. اینان ایّام اللّه را به مردم یادآوری می کردند و از مقام پر عظمت او می ترساندند. چونان راهنمایان بیابان ها بودند که هر کس راه راست را در پیش گیرد راهش را می ستودند و نوید رهایی و نجات به او می دادند و هر که به راست و چپ می رفت راهش را نکوهش می کردند و او را از هلاکت و نابودی برحذر می داشتند. آری، بدینسان آنان چراغ هایی در آن ظلمات بودند و راهنمایانی در آن شبهات.

ص :210


1- إبراهیم : 1 .
2- المائدة : 16 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 18 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 152.
6- نهج البلاغة : الخطبة 222 .

عنه علیه السلام :إنّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ علی نَفسِهِ ......... فخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمی و مُشارَکةِ أهلِ الهَوی ، و صارَ مِن مَفاتیحِ أبوابِ الهُدی ......... مِصباحُ ظُلُماتٍ ، کَشّافُ عَشَواتٍ (غَشَواتٍ) ، مِفتاحُ مُبهَماتٍ ، دَفّاعُ مُعضِلاتٍ ، دَلیلُ فَلَواتٍ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ النّبیِّ صلی الله علیه و آله _: اِختارَهُ مِن شَجَرَةِ الأنبیاءِ ، و مِشکاةِ الضِّیاءِ ، و ذُؤابَةِ العَلیاءِ ، و سُرَّةِ البَطحاءِ ، و مَصابیحِ الظُّلمَةِ ، و یَنابیعِ الحِکمَةِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :از محبوبترین بندگان خدا نزد او، بنده ای است که خداوند او را در برابر نفْسش یاری کرد ......... پس، از دنیای کوری و همرهی با هواپرستان بیرون آمد و یکی از کلیدهای درهای هدایت شد ......... چراغ تاریکی هاست و زداینده شبهات و کلید مبهمات و برطرف کننده مشکلات و راهنمای بیابان ها.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : خداوند او را از شجره پیامبران و چراغدان (جایگاه) روشنایی و بلندای پیشانی (خاندانی بلند پایه و شریف) و ناف مکّه و چراغ های تاریکی و چشمه های حکمت، برگزید.

ص :211


1- . نهج البلاغة : الخطبة87 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 108 .
3- (انظر) عنوان 524 «النور» .

6 _ قیامُ النّاسِ بالقِسطِ

الکتاب :

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ اللّهِ سبحانَهُ _: الّذی صَدَقَ فی مِیعادِهِ ، و ارتَفَعَ عن ظُلمِ عِبادِهِ ، و قامَ بالقِسطِ فی خَلقِهِ، و عَدَلَ علَیهِم فی حُکمِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ أهلِ الذِّکرِ _: یأمُرونَ بالقِسطِ و یأتَمِرونَ بهِ ، و یَنهونَ عنِ المُنکَرِ و یَتَناهَونَ عَنهُ . (3)

(4)

7 _ وَضعُ الإصرِ و الأغلالِ

الکتاب :

«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ و الإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (5)

6 _ روی آوردن مردم به انصاف و دادگری

قرآن :

«براستی ما پیامبرانِ خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به انصاف برخیزند و آهن را که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستادیم تا خدا معلوم بدارد چه کسی او و پیامبرانش را در نهان یاری می دهد. آری، خدا نیرومند شکست نا پذیر است».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در وصف خداوند سبحان _فرمود : خدایی که در وعده اش راست گوست و از ستم بر بندگانش به دور و در میان آفریدگانش به داد و انصاف رفتار می کند و در حکم خود با ایشان عدالت می ورزد.

امام علی علیه السلام_ در وصف اهل ذکر _فرمود : به عدل و داد فرمان می دهند و خود به آن عمل می کنند و از زشت کاری باز می دارند و خود از آن باز می ایستند.

7 _ برداشتن قید و بندها:

قرآن :

«همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نا خوانده _ که [نام ]او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند _ پیروی می کنند. [همان پیامبری که ]آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد و از کار ناپسند باز می دارد و چیزهای پاکیزه را برای آنان حلال و چیزهای ناپاک را برایشان حرام می گرداند و قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است از [دوش] آنها برمی دارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که بر او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند».

ص :212


1- الحدید : 25 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 185 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 222 .
4- (انظر) عنوان 121 «الحقّ» ، 338 «العدل» ، 329 «الظلم» .
5- الأعراف : 157 .

التّفسیر :

یقول العلاّمة الطباطبائیّ قدس سره فی قوله تعالی : «الّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِیَّ الاُمّیَّ ......... » : قال الرّاغب فی «المفردات» : الإصر : عقد الشّیء و حبسه بقهره ، یقال : أصَرته فهو مأصور ، و المأصَر و المأصِر _ بفتح الصّادِ و کسرها _ محبس السّفینة ، قال تعالی : «و یَضَعُ عَنهُمْ إصْرَهُم» أی الاُمور الّتی تثبّطهم و تقیّدهم عن الخیرات ، و عن الوصول إلَی الثّوابات ، و علی ذلک : «و لا تَحْمِلْ علَینا إصْرا» (1) و قیل : ثقلاً ، و تحقیقه ما ذکرت ؛ انتهی . و الأغلال جمع غلّ ، و هو ما یُقیَّد به ......... و ذکره صلی الله علیه و آله بهذه الأوصاف الثّلاث : الرّسول النّبیّ الاُمّیّ ، و لم یجتمع له فی موضع من کلامه تعالی إلاّ فی هذه الآیة و الآیة التّالیة ، مع قوله تعالی بعده : «الّذی یَجِدونَهُ مَکْتوبا عِنْدَهُم فی التَّوراةِ و الإنْجیلِ» تدلّ علی أنّه صلی الله علیه و آله کان مذکورا فیهما معرّفا بهذه الأوصاف الثّلاث .

و لو لا أنّ الغرض من توصیفه بهذه الثّلاث هو تعریفه بما کانوا یعرفونه به من النّعوت المذکورة له فی کتابَیهم لما کانت لذکر الثّلاث _ الرّسول النّبیّ الاُمّیّ _ و خاصّة الصّفة الثّالثة نکتة ظاهرة .

و کذلک ظاهر الآیة یدلّ أو یُشعر بأنّ قوله : «یأمُرُهُم بِالمَعْروفِ و یَنْهاهُمْ عَنِ المُنْکَرِ» إلی آخر الاُمور الخمسة الّتی وصفه صلی الله علیه و آله بها فی الآیة من علائمه المذکورة فی الکتابَین ، و هی مع ذلک من مختصّات النّبیّ صلی الله علیه و آله و ملّته البیضاء فإنّ الاُمم الصّالحة و إن کانوا یقومون بوظیفة الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر کما ذکره تعالی من أهل الکتاب فی قوله : «لَیسُوا سَواءً مِنْ أهْلِ الکِتابِ اُمَّةٌ قائمَةٌ _ إلی أن قال _ و یأمُرونَ بِالمَعْروفِ و یَنْهَونَ عَنِ المُنْکَرِ و یُسارِعونَ فی الخَیراتِ و اُولئکَ مِنَ الصّالِحینَ» . (2) و کذلک تحلیل الطّیّبات و تحریم الخبائث فی الجملة من جملة الفطریّات الّتی أجمع علیها الأدیان الإلهیّة ، و قد قال تعالی : «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الّتی أخْرَجَ لِعِبادِهِ و الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» . (3)

و کذلک وضع الإصر و الأغلال و إن کان ممّا یوجد فی الجملة فی شریعة عیسی علیه السلام کما یدلّ علیه قوله فیما حکی اللّه عنه فی القرآن الکریم : «و مُصَدِّقا لِما بَینَ یَدیَّ مِن التَّوراةِ و لاُحِلَّ لَکُمْ بَعضَ الّذی حُرِّمَ علَیکُم» (4) و یشعر به قوله خطابا لبنی إسرائیل : «قَد جِئتُکُمْ بِالحِکمَةِ و لاُبیِّنَ لَکُمْ بَعضَ الّذی تَخْتَلِفونَ فیهِ» . (5)

إلاّ أنّه لا یرتاب ذو ریبٍ فی أنّ الدِّین الّذی جاء به محمّد صلی الله علیه و آله بکتاب من عند اللّه مصدّق لما بین یدیه من الکتب السّماویّة _ و هو دین الإسلام _ هو الّدین الوحید الّذی نفخ فی جثمان الأمر بالمعروف و النّهی عن المنکر کلّ ما یسعه من روح الحیاة، و بلغ به من حدّ الدّعوة الخالیة إلی درجة الجهاد فی سبیل اللّه بالأموال و النفوس ، و هو الدّین الوحید الّذی أحصی جمیع ما یتعلّق به حیاة الإنسان من الشّؤون و الأعمال ثمّ قسّمها إلی طیّبات فأحلّها ، و إلی خبائث فحرّمها ، و لا یعادله فی تفصیل القوانین المشرّعة أیّ شریعة دینیّة و قانون اجتماعیّ ، و هو الدّین الّذی نسخ جمیع الأحکام الشّاقّة الموضوعة علی أهل الکتاب و الیهود خاصّة ، و ما تکلّفها علماؤهم و ابتدعها أحبارهم و رهبانهم من الأحکام المبتدعة .

فقد اختصّ الإسلام بکمال هذه الاُمور الخمسة و إن کانت توجد فیغیره نماذج من ذلک .

علی أنّ کمال هذه الاُمور الخمسة فی هذه الملّة البیضاء أصدق شاهد و أبین بیّنة علی صدق النّاهض بدعوتها صلی الله علیه و آله ، و لو لم تکن تذکر أمارات له فی الکتابین فإنّ شریعته کمال شریعة الکلیم و المسیح علیه السلام . و هل یطلب من شریعة حقّة إلاّ عرفانها المعروف و إنکارها المنکر ، و تحلیلها الطیّبات ، و تحریمها الخبائث ، و إلغاؤها کلّ إصر و غلّ ؟ و هی تفاصیل الحقّ الّذی یدعو إلیه الشرائع الإلهیّة ، فلیعترف أهل التّوراة و الإنجیل أنّ الشّریعة الّتی تتضمّن کمال هذه الاُمور بتفاصیلها هی عین شریعتهم فی مرحلة کاملة .

و بهذا البیان یظهر أنّ قوله تعالی : «یأمُرُهُم بالمَعروفِ و یَنهاهُمْ عَنِ المُنْکَرِ» الآیة ، یفید بمجموعه معنی تصدیقه لما فی کتابیهم من شرائع اللّه تعالی، کأنّه قیل : مصدّقا لما بین یدیه کما فی قوله تعالی : «و لَمّا جاءَهُم رَسولٌ مِنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبذَ فَریقٌ مِنَ الّذینَ اُوتوا الِکتابَ کِتابَ اللّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کأنّهُمْ لا یَعْلَمونَ» (6) و قوله : «و لَمّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِن عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ و کانُوا مِنْ قَبلُ یَسْتَفْتِحونَ عَلَی الّذینَ کَفَروا فلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفوا کَفَروا بِهِ فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الکافِرینَ» (7) یرید مجیء النّبیّ صلی الله علیه و آله بکمال ما فی کتابهم من الشّریعة مصدّقا له ثمّ کفرهم به وهم یعلمون أنّه المذکور فی کتبهم المبشّر به بلسان أنبیائهم کما حکی سبحانه عن المسیح فی قوله : «یا بَنی إسْرائیلَ إنّی رَسولُ اللّهِ إلَیْکُم مُصَدِّقا لِما بَینَ یَدَیَّ مِن التَّوراةِ و مُبَشِّرا بِرَسُولٍ یَأتی مِنْ بَعْدی اسْمُهُ أحْمَدُ» (8) . (9)

تفسیر

علاّمه طباطبایی در تفسیر آیه «همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نا خوانده پیروی می کنند ......... » می فرماید: راغب در مفردات می گوید : «اِصْر» [در ادامه آیه] به معنای بستن و نگهداشتن چیزی به زور است. گفته می شود : اصرته فهو مأصور و مأصَر و مأصِر _ به فتح و کسر صاد _ به معنای بازداشتگاه کشتی است. خدای متعال فرموده است : «و قید و بندهایی را که برایشان بوده است از آنها بر می دارد» یعنی اموری را که مردم را از کارهای نیک و رسیدن به ثواب ها و پاداش ها باز می دارد و دست و پا گیر آنهاست . و به همین معناست آیه «و لا تحمل علینا اِصراً». بعضی گفته اند به معنای بار گران است، اما حقیقت آن همان است که گفتم. پایان گفته راغب. «اَغلال» جمع «غُلّ» است به معنای آنچه با آن بسته شود (طوقی آهنین که برگردن یا دست بندند) ......... .

یاد کردن از پیامبر صلی الله علیه و آله با سه وصف «رسول»، «نبیّ» و «امّی» که در هیچ آیه دیگری جز همین آیه و آیه بعد با این سه صفت یک جا ذکر نشده، در کنار جمله بعد یعنی «[پیامبری ]که [نام ]او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند» نشان می دهد که در تورات و انجیل از رسول خدا با این اوصاف سه گانه یاد شده بوده است.

اگر غرض از وصف پیامبر با این سه وصف، معرفی کردن آن حضرت به صفاتی نبود که در تورات و انجیل برای آن بزرگوار یاد شده و یهودیان و مسیحیان او را با این اوصاف می شناخته اند، بی گمان در آوردن این سه صفت _ رسول نبیّ اُمیّ _ بویژه صفت سوم، نکته روشنی نبود.

نیز ظاهر آیه شریفه دلالت یا اشعار بر این دارد که جمله «آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد و از کار ناپسند باز می دارد» تا آخرِ امور پنجگانه ای که خداوند در این آیه پیامبر صلی الله علیه و آله را با آنها وصف کرده، از جمله نشانه های رسول خداست که در آن دو کتاب [تورات و انجیل ]ذکر شده اند. با این حال، این اوصاف از ویژگی های پیامبر صلی الله علیه و آله و آیین پر شکوه اوست؛ زیرا درست است که امّت های درستکار به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل می کرده اند و دلیل آن هم این سخن خدای متعال است درباره اهل کتاب که : «آنان یکسان و همسان نیستند از اهل کتاب گروهی درست کردارند _ تا آنجا که می فرماید : _ به نیکی فرمان می دهند و از ناشایستی باز می دارند و به نیکوکاری می شتابند و اینان از شایستگانند». همچنین روا شمردن پاکیزه ها و حرام کردن چیزهای ناپاک در مجموع از جمله فطریاتی است که همه ادیان الهی بر آن همداستانند و خدای متعال هم فرموده : «بگو چه کسی زینت الهی را _ که برای بندگانش پدید آورده _ و رزق پاکیزه او را حرام کرده است». نیز برداشتن قید و بندها گر چه از اموری است که اجمالاً در شریعت عیسی علیه السلام وجود داشته است و گواه آن نقل قولی است که خداوند در قرآن کریم از آن حضرت کرده و می فرماید : «همچنین گواهی دهنده بر [صدق ]تورات هستم که پیش روی من است [و برانگیخته شده ام ]که بعضی از آنچه بر شما حرام بوده است، حلال کنم» و این سخن عیسی علیه السلام خطاب به بنی اسرائیل نیز مشعر به همین نکته است : «به راستی برای شما حکمت آورده ام، و برای شما بعضی از اموری را که در آن اختلاف نظر دارید روشن می سازم»، آری با همه این احوال، هیچ شکّاکی شک ندارد که دینی که محمّد صلی الله علیه و آله با کتابی از جانب خدا آورد، که کتاب های آسمانی پیش از خود را تصدیق و تأیید می کند _ یعنی دین اسلام _ تنها دینی است که روح زندگی را به طور کامل در کالبد امر به معروف و نهی از منکر دمید و آن را از حدّ یک دعوت صرف و خالی به درجه جهاد مالی و جانی در راه خدا رساند و آن تنها دینی است که کلیه شؤون و اعمال مربوط به زندگی انسان را در نظر گرفت و سپس آنها را به پاک و ناپاک تقسیم کرد و پاک ها را حلال و نا پاک ها را حرام شمرد. هیچ شریعت آسمانی و قانون اجتماعیِ دیگری، به لحاظ تفصیل قوانین تشریعی، به پای این دین نمی رسد. اسلام تنها دینی است که کلّیه احکام دشواری را که برای اهل کتاب، بویژه یهود، وضع شده بود و تمام مقرّراتی را که دانشمندان آنها و احبار و رهبانشان از پیش خود به وجود آورده بودند، لغو و نسخ کرد.

اسلام، تنها دینی است که این امور پنجگانه را به کمال خود رساند، گر چه در ادیان دیگر نمونه هایی از این پنج امر یافت می شد.

کامل بودن این امور پنجگانه در این آیین پر شکوه، راست ترین گواه و روشنترین دلیل بر صداقت و حقانیّت کسی است که به دعوت به این امور برخاست؛ یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله . اگر هم نشانه هایی از ایشان در تورات و انجیل بازگو نمی شد، باز شریعت او مرحله کامل شریعت موسای کلیم و مسیح علیه السلام بود و آیا از یک شریعت حقّه انتظاری جز این می رود که نیکی ها را به رسمیت بشناسد و با زشتی ها بستیزد و چیزهای پاک و پاکیزه را روا شمارد و چیزهای ناپاک و پلید را حرام گرداند و هر گونه قید و بندی را از دست و پای انسان ها باز کند و بارهای گران را از دوششان بردارد؟

این ها جزئیات همان حق و حقیقتی است که قوانین و شرایع الهی به آنها فرا می خوانند. پس، باید پیروان تورات و انجیل اعتراف کنند که شریعتی که این امور را با همه جزئیاتش در بردارد درست همان شریعت آنهاست، در مرحله کمال آن.

با این توضیح روشن می شود که جمله «آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد و از کار ناپسند باز می دارد» در مجموع مفید این معناست که آنچه را از شرایع و قوانین در کتاب های آسمانی تورات و انجیل آمده است، تأیید و تصدیق می کند و مثل این است که گفته شده : «گواهی دهنده بر [صدق ]تورات هستم»؛ چنان که در آیه شریفه آمده است : «و چون پیامبری از سوی خداوند به نزد ایشان آمد که گواهی دهنده بر ]حقانیت [کتابشان بود گروهی از اهل کتاب، کتاب الهی را به پشت سر افکندند، گویی ]حقیقت را [نمی دانند» نیز می فرماید : «و آنگاه که کتابی از سوی خداوند برای آنان آمد که همخوان با کتابشان بود _ با آنکه پیش از آن در برابر کافران ]از فرا رسیدن پیامبر اسلام و قرآن [یاری می جستند _ چون آنچه ]از پیش [می شناختند به نزدشان آمد، آن را انکار کردند، پس لعنتی الهی بر کافران است» . مقصود این است که پیامبر صلی الله علیه و آله شریعتی را که در کتاب آنها بود به صورتی کامل آورد، امّا آنان به آن کفر ورزیدند در حالی که می دانستند نام او در کتاب هایشان آمده و از زبان پیامبرانشان بشارت آمدن او داده شده است؛ چنان که خدای سبحان به نقل از مسیح می فرماید : «ای بنی اسرائیل! من پیامبر خداوند به سوی شما هستم، ]و[ استوار دارنده توراتی که پیشا روی من است و بشارتگر به پیامبری که پس از من می آید و نامش احمد است».

ص :213


1- البقرة : 286 .
2- آل عمران : 113 ، 114 .
3- الأعراف : 32 .
4- آل عمران : 50.
5- الزخرف : 63 .
6- البقرة : 101.
7- البقرة : 89 .
8- الصفّ : 6 .
9- المیزان فی تفسیر القرآن : 8/278 .

ص :214

ص :215

ص :216

ص :217

8 _ رفعُ الاختلافِ :

الکتاب :

«کَانَ النَّاسُ أَُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیما اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ البَیِّنَاتُ بَغْیَا بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بإِذْنِهِ وَ اللّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُنظُروا إلی مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ علَیهِم حِینَ بَعَثَ إلَیهِم رَسولاً فعَقدَ بمِلَّتِهِ طاعَتَهُم ، و جَمعَ علی دَعوَتِهِ اُلفتَهُم : کیفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ علَیهِم جَناحَ کَرامَتِها ، و أسالَت لَهُم جَداوِلَ نَعیمِها ، و التَفّتِ المِلّةُ بِهِم فی عَوائدِ بَرَکَتِها ، فأصبَحوا فی نِعمَتِها غَرِقِینَ! (2)

8 _ از بین بردن اختلاف:

قرآن :

«(در آغاز) مردم امّتی یگانه بودند. پس خداوند پیامبران را نوید آور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب ]خود [را به حقّ فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند. و جز کسانی که ]کتاب] به آنان داده شد _ پس از آنکه دلایل روشن برای آنان آمد _ به خاطر ستم (حسدی) که میانشان بود، [هیچ کس ]در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد. و خدا هرکه را بخواهد به راه راست هدایت می کند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :بنگرید به نعمت هایی که خداوند عطایشان فرمود آنگاه که پیامبری سوی آنان فرستاد و فرمانبرداری ایشان را به آیین خود پیوند داد و ایشان را برگرد دعوت خویش همدل و همداستان ساخت؛ [بنگرید که] چگونه این نعمت ، بال کرامت خویش را بر سر آنان گسترد و نهرهای نعمت هایش را برایشان روان ساخت و این آیین ، با فواید و حاصل های برکت خویش، آنان را فرو گرفت و در نعمت آن غرق شدند!

ص :218


1- البقرة : 213 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 192 ، انظر تمام الکلام .

التّفسیر :

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی تفسیر قوله تعالی : «کانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً ......... » : الآیة تبیّن السبب فی تشریع أصل الدِّین و تکلیف النوع الإنسانیّ به ، و سبب وقوع الاختلاف فیه ببیان : أنّ الإنسان _ و هو نوع مفطور علَی الاجتماع و التعاون _ کان فی أوّل اجتماعه اُمّة واحدة ، ثمّ ظهر فیه بحسب الفطرة الاختلافُ فی اقتناء المزایا الحیویّة ، فاستدعی ذلک وضع قوانین ترفع الاختلافات الطارئة و المشاجرات فی لوازم الحیاة ، فاُلبست القوانین الموضوعة لباس الدین ، و شفعت بالتبشیر و الإنذار : بالثواب و العقاب ، و اُصلحت بالعبادات المندوبة إلیها ببعث النبیّین ، و إرسال المرسلین، ثمّ اختلفوا فی معارف الدین أو اُمور المبدأ و المعاد ، فاختلّ بذلک أمر الوحدة الدینیّة ، و ظهرت الشعوب و الأحزاب و تبع ذلک الاختلاف فی غیره ، و لم یکن هذا الاختلاف الثانی إلاّ بغیا من الذین اُوتوا الکتاب و ظلما و عتوّا منهم بعد ما تبیّن لهم اُصوله و معارفه ، و تمّت علیهم الحجّة ، فالاختلاف اختلافان : اختلاف فی أمر الدین مستند إلی بغی الباغین دون فطرتهم و غریزتهم ، و اختلاف فی أمر الدنیا و هو فطریّ و سبب لتشریع الدین ، ثمّ هدَی اللّه سبحانه المؤمنین إلَی الحقّ المختلف فیه بإذنه ، و اللّه یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم .

فالدین الإلهیّ هو السبب الوحید لسعادة هذا النوع الإنسانیّ ، و المصلح لأمر حیاته ، یصلح الفطرة بالفطرة ، و یعدّل قواها المختلفة عند طغیانها ، و ینظّم للإنسان سلک حیاته الدنیویّة و الاُخرویّة ، و المادّیّة و المعنویّة ، فهذا إجمال تاریخ حیاة هذا النوع _ الحیاة الاجتماعیّة و الدینیّة _ علی ما تعطیه هذه الآیة الشریفة . و قد اکتفت فی تفصیل ذلک بما تفیده متفرّقات الآیات القرآنیّة النازلة فی شؤون مختلفة . (1)

تفسیر

مرحوم علاّمه طباطبایی رحمه الله در تفسیر آیه «کان الناس امّة واحدة ......... » می نویسد : این آیه علّت تشریع اصل دین و مکلّف ساختن انسان به آن و سبب پیدایش اختلاف در دین را توضیح می دهد. انسان که فطرتاً گرایش به اجتماع و همکاری دارد، در آغاز تشکیل اجتماع، به صورت یک اجتماع یکدست و یکپارچه بود. امّا بعداً، و این بار نیز به اقتضای فطرت، در این اجتماع اختلافاتی بر سر کسب مزایای زندگی به وجود آمد که برای رفع این اختلافات و درگیری ها بر سر نیازها و لوازم زندگی، لازم بود قوانینی وضع شود. این جا بود که با بعثت پیامبران و ارسال رُسُل، قوانینی در شکل دین، همراه با نوید و بیم به پاداش و کیفر، برای بشر فرستاده شد و این قوانین با یک سلسله عباداتِ مطلوب تکمیل و اصلاح گردید. باز هم مردم در معارف دین یا مسائل مربوط به مبدأ و معاد اختلاف کردند و بدین ترتیب یکپارچگی دین دستخوش اختلال شد و فرقه ها و احزاب و گروه ها به وجود آمدند و این اختلاف به جهات دیگر هم سرایت کرد. این اختلاف دوم تنها از تجاوزگری و زورگویی و سرکشی کسانی ناشی شد که دارای کتاب آسمانی بودند و اصول و معارف آن را می شناختند و حجّت خدا بر ایشان تمام شده بود. بنا بر این، اختلاف جامعه دو گونه بود : یک اختلاف در مسأله دین بود و ناشی از سرکشی و تجاوز سرکشان بود ، نه برخاسته از فطرت و نهاد آنان. دیگری، اختلاف در امر دنیا و مسائل دنیوی و زندگی بود که یک امر فطری است و علّت تشریع دین بود. وقتی این اختلافات پدید آمد خداوند سبحان مؤمنان را با اذن و توفیق خویش به حقیقتی که درباره اش اختلاف داشتند، راهنمایی کرد و البته خداوند هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند.

بنا بر این، دینِ الهی تنها عامل سعادت نوع انسان و سامان بخش امور زندگی اوست. فطرت را با فطرت اصلاح می کند و قوای گوناگون آن را هنگام طغیان و سرکشی به حال اعتدال باز می آورد و رشته زندگی دنیوی و اخروی، مادی و معنوی انسان را به نظم می کشد. این بود اجمالی از تاریخ حیات اجتماعی و دینی نوع انسان آن گونه که این آیه شریفه به دست می دهد و برای تفصیل این اجمال به آیات پراکنده قرآنی که درباره شؤون گوناگون انسان نازل شده، بسنده می کند.

ص :219


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 2/111 ، انظر تمام الکلام .

ص :220

9 _ الهدایةُ إلی سُبلِ السّلامِ

الکتاب :

«یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی خَصَّکُم بالإسلامِ ، و استَخلَصَکُم لَهُ ؛ و ذلکَ لأنّه اسمُ سلامَةٍ و جِماعُ کرامَةٍ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ السّالِکِ الطَّریقَ إلَی اللّهِ سبحانَهُ _: و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ کثیرُ البَرقِ ، فأبانَ لَهُ الطَّریقَ ، و سَلکَ بهِ السَّبیلَ ، و تَدافَعَتهُ الأبوابُ إلی بابِ السَّلامَةِ و دارِ الإقامَةِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکُم ، و بَصَرُ عَمی أفئدتِکُم ، و شِفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم . (4)

التّفسیر :

قال العلاّمة الطباطباییّ قدس سره فی قوله تعالی : «یَهْدی بهِ اللّهُ مَنِ اتّبعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» : الباء فی قوله : «بِه» للآلة ، و الضمیر عائد إلَی الکتاب أو إلَی النور سواء اُرید به النبیّ صلی الله علیه و آله أو القرآن فمآل الجمیع واحد ، فإنّ النبیّ صلی الله علیه و آله أحد الأسباب الظاهریّة فی مرحلة الهدایة، و کذا القرآن و حقیقة الهدایة قائمة به ، قال تعالی : «إنّکَ لا تَهْدِی مَن أحْبَبْتَ و لکنَّ اللّهَ یَهدِی مَن یَشاءُ» (5) ، و قال : «و کَذلکَ أوْحَیْنا إلَیکَ رُوحا مِن أمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی ما الکِتابُ و لاَ الإیمانُ و لَکِنْ جَعَلْناهُ نُورا نَهْدِی بهِ مَن نَشاءُ مِن عِبادِنا و إنّکَ لَتَهدی إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ * صِراطِ اللّهِالّذی لَهُ ما فی السَّماواتِ و ما فی الأرضِ ألا إلَی اللّهِ تَصیرُ الاُمورُ» (6) و الآیات کما تری تنسب الهدایة إلَی القرآن و إلَی الرّسول صلی الله علیه و آله فی عین أنّها ترجعها إلی اللّه سبحانه ، فهو الهادی حقیقةً و غیره سبب ظاهریّ مسخّر لإحیاء أمر الهدایة . و قد قیّد تعالی قوله : «یَهدِی بهِ اللّهُ» بقوله : «مَنِ اتَّبعَ رِضْوانَهُ» و یؤول إلَی اشتراط فعلیّة الهدایة الإلهیّة باتّباع رضوانه ، فالمراد بالهدایة هو الإیصال إلَی المطلوب ، و هو أن یورده اللّه تعالی سبیلاً من سبل السلام أو جمیع السبل أو أکثرها واحدا بعد آخر .

و قد أطلق تعالی السلامَ ، فهو السلامة و التخلّص من کلِّ شقاء یختلّ به أمر سعادة الحیاة فی دنیا أو آخرة ، فیوافق ما وصف القرآن الإسلام للّه و الإیمان و التقوی بالفلاح و الفوز و الأمن و نحو ذلک ، و قد تقدّم فی الکلام علی قوله تعالی : «اهْدِنا الصِّراطَ المُسْتَقیمَ» (7) فی الجزء الأوّل من الکتاب أنّ للّه سبحانه بحسب اختلاف حال السائرین من عباده سُبُلاً کثیرة تتّحد الجمیع فی طریق واحد منسوب إلیه تعالی یسمّیه فی کلامه بالصراط المستقیم ، قال تعالی : «و الّذینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا و إنَّ اللّهَ لَمَعَ المُحْسِنینَ» (8) ، و قال تعالی : «و أنّ هذا صِراطِی مُسْتَقیما فاتَّبِعُوهُ و لا تَتَّبِعوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلهِ» . (9) فدلّ علی أنّ له سبلاً کثیرة ، لکنّ الجمیع تتّحد فی الإیصال إلی کرامته تعالی من غیر أن تفرّق سالکیها و یبین کلّ سبیل سالکیه عن سالکی غیره من السبل کما هو شأن غیر صراطه تعالی من السبل . فمعنَی الآیة _ و اللّه العالم _ : یهدی اللّه سبحانه و یورد بسبب کتابه أو بسبب نبیّه من اتّبع رضاه سبلاً من شأنها أنّه یسلَم من سار فیها من شقاء الحیاة الدنیا و الآخرة ، و کلّ ما تتکدّر به العیشة السعیدة . فأمر الهدایة إلَی السلام و السعادة یدور مدار اتّباع رضوان اللّه ، و قد قال تعالی : «و لاَ یَرْضی لِعِبَادِهِ الکُفْرَ» (10) «فَإِنَّ اللّهَ لا یَرْضی عَنِ القَومِ الفاسِقینَ» . (11) و یتوقّف بالأخرة علَی اجتناب سبیل الظلم و الانخراط فی سلک الظالمین، و قد نفَی اللّه سبحانه عنهم هدایته و آیسهم من نیل هذه الکرامة الإلهیّة بقوله : «و اللّهُ لاَ یَهْدِی القَومَ الظّالِمینَ» (12) فالآیة _ أعنی قوله : «یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» _ تجری بوجه مجری قوله : «الّذِینَ آمَنُوا و لَم یَلْبِسوا إیمانَهُم بِظُلْمٍ اُولئکَ لَهُمُ الأمنُ و هُم مُهْتَدُونَ» (13) . (14)

9 _ رهنمون شدن به راه های سلامت

قرآن :

«خدا، هرکه را از خشنودی او پیروی کند، به وسیله آن به راه های سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش، آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون می برد و به راهی راست هدایتشان می کند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :خداوند متعال، شما را به اسلام مفتخر گردانید و برای آن برگزیدتان و این از آن روست که اسلام نامی از سلامت و مجمع همه گونه کرامت است.

امام علی علیه السلام_ در وصف ره پوی راه خداوند سبحان _فرمود : و برقی پر نور برایش درخشید و راهش را روشن ساخت و او را در راه پیش برد و هر دروازه ای وی را به سمت دروازه دیگر پیش راند تا آنکه به دروازه سلامت و سرای اقامت رسید.

امام علی علیه السلام :تقوای خدا، داروی درد جان های شما و بینا کننده کوری دل های شما و شفابخش بیماری کالبدهای شماست.

تفسیر

علاّمه طباطبایی در تفسیر آیه «یهدی به اللّه من اتبع رضوانه سبل السلام» می فرماید : حرف باء در کلمه «بِهِ» به معنای وسیله است و ضمیر آن به کتاب یا به نور بر می گردد، خواه منظور از آن پیامبر صلی الله علیه و آله باشد یا قرآن، فرقی نمی کند ؛ چون همه به یک واقعیت برمی گردد؛ چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله یکی از عوامل ظاهری در مرحله هدایت است و قرآن نیز همین سان و حقیقت هدایت قائم و متّکی به خداست. خدای متعال می فرماید : «تو هر که را دوست داشته باشی هدایت نمی کنی، بلکه خدا هر که را بخواهد هدایت می کند» و نیز می فرماید : «و همین گونه، روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم و تو نمی دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است ]ولی آن را نوری گردانیدیم که هر کس از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه می نمایانیم و براستی که تو به راهی راست هدایت می کنی. راه همان خدایی که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آنِ اوست. هُشدار که [همه ]کارها به خدا باز می گردد». همچنان که ملاحظه می شود، این آیات هدایت را به قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت می دهد و در عین حال آن را به خدا ارجاع می دهد؛ چرا که هدایت کننده حقیقی اوست و دیگران اسبابی ظاهری هستند که برای زنده کردن امر هدایت به کار گرفته شده اند.

خداوند متعال جمله «یهدی به اللّه » را با جمله «من اتّبع رضوانه» مقیّد کرده و تحقّق هدایت الهی را مشروط به دنبال کردن رضایت و خشنودی می داند و مراد از هدایت، همان رساندن به مطلوب و مقصود است [نه نشان دادن راه رسیدن به آن] به این معنا که خداوند متعال شخص را به یکی از راه های سلامت یا به همه آنها و یا به بیشترشان، یکی پس از دیگری، وارد می کند.

خداوند کلمه «سلام» را مطلق آورده است. بنا بر این، به معنای سلامت و رها شدن از هر بدبختی و شقاوتی است که خوشبختی زندگی دنیا یا آخرت را مختل می سازد و این معنا با توصیفی که قرآن از تسلیم در برابر خدا و ایمان و تقوا کرده و آنها را رستگاری و پیروزی و امنیت و امثال آن شمرده است سازگاری دارد. در بحث از آیه «اهدنا الصراط المستقیم»، در جلد اول این کتاب، گفتیم که خداوند به حسب اختلاف حالات بندگان ره پوی خود، راه های فراوانی دارد که همگی در یک راهی که به او منسوب است و آن را «صراط مستقیم» می نامد متّحدند. خداوند متعال می فرماید : «و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را به آنان می نماییم و همانا خدا با نیکوکاران است» و نیز می فرماید : «این است راه راست من. پس، از آن پیروی کنید و از راه ها[ی دیگر ]که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید». این ها می رسانند که راه ها[ی رسیدن به خداوند] زیاد است، امّا همه آنها در رساندن به کرامت خداوندی متّحدند، بدون آنکه ره پویان خود را از هم پراکنده سازند و هر راهی سالک خود را از ره پویان دیگر راه ها متمایز سازد. برخلاف راه های غیر خدا که چنین حالتی دارند.

بنا بر این، معنای آیه _ و خدا بهتر می داند _ این است که خداوند سبحان کسی را که دنبال خشنودی او باشد، به واسطه کتاب خود یا پیامبرش، به راه های هدایت وارد می کند که هر کس آنها را بپیماید، از شقاوت زندگی دنیا و آخرت و هر چیزی که حیات سعادتمندانه را تیره و مکدّر سازد، در امان و سالم می دارد.

پس، مسأله هدایت به سلامت و سعادت، بر مدار دنبال کردن خشنودی خدا می چرخد. خداوند متعال می فرماید : «و برای بندگان خود کفر را نمی پسندد» و نیز می فرماید : «خداوند از مردم فاسق راضی نیست» و سرانجام، امر هدایت به سلامت و سعادت، منوط به دوری کردن از راه ستم و درآمدن به سلک ستمگران است، خداوند سبحان هدایت خود را از این عده نفی فرموده و آنان را از رسیدن به این کرامت الهی محروم و مأیوس ساخته است آنجا که می فرماید : «و خدا گروه ستمگران را هدایت نمی کند».

بنا بر این، آیه «یهدی به اللّه من اتّبع رضوانه سبل السلام» از جهتی نظیر این آیه است :

«الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن و هم مهتدون».

ص :221


1- المائدة : 16 .
2- نهج البلاغة : الخطبة : 152 .
3- نهج البلاغة : الخطبة : 220 .
4- نهج البلاغة : الخطبة : 198 .
5- القصص : 56 .
6- الشوری : 52 ، 53 .
7- الفاتحة : 6 .
8- العنکبوت : 69 .
9- الأنعام : 153 .
10- الزمر : 7 .
11- التوبة : 96 .
12- الجمعة : 5.
13- الأنعام : 82 .
14- المیزان فی تفسیر القرآن : 5/244 .

ص :222

ص :223

ص :224

10 _ إتمامُ الحُجّةِ

الکتاب :

«رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کَانَ اللّهُ عَزِیزَا حَکِیمَا» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بَعَثَ إلَیهِمُ الرُّسُلَ لِتکونَ لَهُ الحُجّةُ البالِغَةُ علی خَلقِهِ ، و یکونَ رُسُلُهُ إلَیهِم شُهَداءَ علَیهِم ، و ابتَعَثَ فیهِمُ النَّبیّینَ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ لیَهلِکَ مَن هَلَکَ عَن بَیّنَةٍ ، و یَحیی مَن حَیَّ عَن بَیّنَةٍ ، و لیَعقِلَ العِبادُ عن ربِّهِم ما جَهِلوهُ ، فیَعرِفوهُ برُبوبیَّتِهِ بعدَ ما أنکَروا ، و یُوحِّدوهُ بالإلهیّةِ بعد ما عَضَدوا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَعَثَ اللّهُ رُسُلَهُ بما خَصَّهُم بهِ مِن وَحیهِ ، و جَعلَهُم حُجَّةً لَهُ علی خَلقِهِ ، لِئلاّ تَجِبَ الحُجّةُ لَهُم بتَرکِ الإعذارِ إلَیهِم ، فدَعاهُم بلِسانِ الصِّدقِ إلی سَبیلِ الحَقِّ . (4)

10 _ اتمام حجّت

قرآن :

«فرستادگانی که بشارتگر و بیم دهنده بودند تا برای مردم، پس از [فرستادن ]رسولان، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتی نباشد و خدا توانا و حکیم است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[خداوند] رسولان را به سوی مردم فرستاد تا او را بر آفریدگانش حجّت رسا باشد و فرستادگانش به سوی آنان گواه بر ایشان باشند و پیامبرانِ بشارتگر و بیم دهنده را در میان مردم برانگیخت تا اگر هلاک می شوند از روی دلیل باشد و اگر به حیات (و سعادت) دست می یابند، آن هم از روی دلیل باشد، و برای اینکه بندگان آنچه را درباره پروردگارشان نمی دانستند، بدانند و ربوبیت او را که منکرش بودند بشناسند و الوهیتش را که برای آن شریک قائل بودند، یگانه دانند.

امام علی علیه السلام :خداوند رسولانش را با وحی خویش که به آنان اختصاص داد، فرستاد و ایشان را حجّت خویش بر خلق خود قرار داد، تا [مردم ]بهانه نیاورند که بیم داده نشده اند. پس مردمان را به وسیله زبان راست به راه حق فرا خواند.

ص :225


1- النساء : 165 .
2- (انظر) الأنعام : 130 ، الملک : 8 _ 10 .
3- التوحید : 45/4 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 144 .

عنه علیه السلام :و أشهَدُ أنَّ محمّدا صلی الله علیه و آله عَبدُهُ و رَسولُهُ ، أرسَلَهُ لإنفاذِ أمرِهِ ، و إنهاءِ عُذرِهِ ، و تَقدیمِ نُذُرِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن فلسفةِ النُّبوَّة _: لِئلاّ یکونَ للنّاسِ علَی اللّهِ حُجّةٌ مِن بَعدِ الرُّسلِ ، و لئلاّ یقولوا : ما جاءَنا مِن بَشیرٍ و لا نَذیرٍ ، و لِتَکونَ حُجّةُ اللّهُ علَیهِم ، أ لاَ تَسمَعُ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ حِکایَةً عن خَزَنَةِ جَهنَّمَ و احتِجاجِهِم علی أهلِ النّارِ بالأنبیاءِ و الرُّسُلِ : «أ لَمْ یأتِکُمْ نَذِیرٌ قَالُواْ بَلَی قَدْ جَآءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَیْ ءٍ ......... » (2) ؟ ! (3)

(4)

امام علی علیه السلام :و گواهی می دهم که محمّد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست که برای اجرای فرمان خویش و رساندن حجّت و دلیلش، و ابلاغ بیم و و عیدش او را فرستاده است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از فلسفه نبوّت _فرمود : برای اینکه بعد از پیامبران دیگر حجّت و بهانه ای برای مردم در برابر خدا باقی نماند و نگویند : کسی نیامد که ما را نوید و بیم دهد ؛ و برای اینکه خدا بر مردم حجّت داشته باشد. آیا نمی شنوی که خدای عزّ و جلّ به نقل از نگهبانان دوزخ و حجّت آوری آنان در برابر دوزخیان به وجود پیامبران و فرستادگان، می فرماید : «آیا برای شما بیم دهنده ای نیامد؟! گویند چرا بیم دهنده ای به سوی ما آمد و[لی ]تکذیب کردیم و گفتیم: خدا چیزی فرو نفرستاده است ......... ».

3714 - النُّبُوَّةُ وَالتّاریخُ
3714 - نبوّت و تاریخ

وجوبُ الاعتِقاد بجمیعِ الأنبیاءِ :

الکتاب :

«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرَا وَ نَذِیرَا وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ» . (5)

«قُولُوا آمَنَّا بِاللّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ مَا أُنْزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَ مَا أُوتِیَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» . (6)

3714

نبوّت و تاریخ

لزوم اعتقاد به همه پیامبران:

قرآن :

«ما تو را به حق، بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم و هیچ امّتی نبوده مگر اینکه در آن هشدار دهنده ای گذشته است».

«بگویید : ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسی و عیسی داده شده و به آنچه به همه پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده، ایمان آورده ایم. میان هیچ یک از ایشان فرق نمی گذاریم و در برابر او تسلیم هستیم».

ص :226


1- نهج البلاغة : الخطبة 83 .
2- . المُلک : 8 .
3- بحار الأنوار: 11/39/37.
4- (انظر) عنوان 99 «الحجّة» .
5- . فاطر : 24 .
6- البقرة : 136 .

«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً * أُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذابا مُهِینا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَم یُخْلِ اللّهُ سبحانَهُ خَلقَهُ مِن نَبیٍّ مُرسَلٍ ، أو کِتابٍ مُنزَلٍ ، أو حُجَّةٍ لازِمَةٍ ، أو مَحَجَّةٍ قائمةٍ ، رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بهِم قِلّةُ عَدَدِهِم ، و لا کَثرَةُ المُکَذِّبینَ لَهُم ؛ مِن سابِقٍ سُمِّیَ لَهُ مَن بَعدَهُ ، أو غابِرٍ عَرَّفَهُ مَن قَبلَهُ . (2)

عنه علیه السلام :و لَم یُخلِهِم بعدَ أن قَبضَهُ [یَعنی آدمَ علیه السلام ]مِمّا یُؤکِّدُ علَیهِم حُجّةَ رُبوبیَّتِهِ ، و یَصِلُ بَینَهُم و بینَ مَعرِفَتِهِ ، بل تَعاهَدَهُم بالحُجَجِ علی ألسُنِ الخِیَرَةِ من أنبیائهِ و مُتَحَمِّلی وَدائعِ رِسالاتِهِ قَرْنا فقَرْنا ، حتّی تَمَّت بنَبیِّنا محمّدٍ صلی الله علیه و آله حُجّتُهُ . (3)

«کسانی که به خدا و فرستادگان او کفر می ورزند و می خواهند میان خدا و فرستادگانش جدایی اندازند و می گویند : ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار می کنیم و می خواهند میان این [دو] راهی برای خود اختیار کنند، آنان در حقیقت کافرند. و ما برای کافران عذابی خوار کننده آماده کرده ایم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان آفریدگان خویش را از [دسترسی به ]پیامبری مرسل، یا کتابی آسمانی، یا حجّت و دلیلی لازم، یا راهی روشن و استوار بی بهره نگذاشته است؛ فرستادگانی که نه اندک بودنِ شمارشان آنان را [از ادای رسالتشان ]سست کرد و نه فراوانی تکذیب کنندگانشان. برای پیامبر پیشین نام پیامبرِ پس از او برده می شد و پیامبر گذشته پیامبر آینده را می شناساند.

امام علی علیه السلام :خداوند پس از آنکه جان او _ آدم علیه السلام _ را ستاند، مردم را از حجّت و دلیلی که ربوبیّت او را برای آنان استوار گرداند و ایشان را به شناخت او رساند، بی بهره نگذاشت. بلکه در هر قرنی و نسلی با حجّت ها و براهینی که از طریقِ پیامبران برگزیده و امانتداران پیام های خود فرستاد، به مردم رسیدگی کرد، تا آنکه با پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و آله ، حجّت او به کمال رسید.

ص :227


1- النساء : 150 و 151 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 1 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 91 .

عنه علیه السلام :کُلّما مَضی مِنهُم سَلَفٌ قامَ مِنهُم بدِینِ اللّهِ خَلَفٌ ، حتّی أفضَت کرامَةُ اللّهِ سبحانَهُ و تعالی إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِعلَموا أنّه لَو أنکَرَ رجُلٌ عیسَی بنَ مَریمَ و أقَرَّ بمَن سِواهُ مِن الرُّسُلِ لَم یُؤمِنْ . (2)

امام علی علیه السلام :هر زمان که یکی از آنان [پیامبران] در می گذشت، دیگری برای برپایی دین خدا برمی خاست، تا اینکه کرامت خداوند، سبحانه و تعالی، به محمّد صلی الله علیه و آله رسید.

امام صادق علیه السلام :بدانید که اگر کسی عیسی بن مریم را انکار کند و به نبوّت دیگر پیامبران اعتراف نماید، ایمان نیاورده است.

3715 - أصنافُ الأنبِیاءِعلیهم السلام
3715 - انواع پیامبران علیهم السلام

الکتاب :

«وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاَّ وَحْیا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الأنبیاءُ علی خَمسَةِ أنواعٍ : مِنهُم مَن یَسمَعُ الصَّوتَ مِثلَ صَوتِ السِّلسِلَةِ فَیَعلَمُ ما عنی بهِ ، و مِنهُم مَن یُنَبّأُ فی مَنامِهِ مِثلُ یُوسُفَ و إبراهیمَ ، و مِنهُم مَن یُعایِنُ ، و مِنهُم من یُنکَتُ فی قَلبهِ و یُوقَرُ فی اُذُنهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الأنبیاءُ و المُرسَلونَ علی أربَعِ طَبَقاتٍ : فنَبیٌّ مُنَبّأٌ فی نَفسِهِ لا یَعدو غیرَها . و نَبیٌّ یَری فی النَّومِ و یَسمَعُ الصَّوتَ و لا یُعایِنُهُ فی الیَقَظَةِ ، و لَم یُبعَثْ إلی أحَدٍ و علَیهِ إمامٌ ، مِثل ما کانَ إبراهیمُ علی لُوطٍ علیهما السلام . و نَبیٌّ یَری فی مَنامِهِ و یَسمَعُ الصَّوتَ و یُعایِنُ المَلَکَ ، و قد اُرسِلَ إلی طائفةٍ قَلُّوا أو کَثُروا ، کیُونُسَ ، قالَ اللّهُ لیونُسَ : «و أرْسَلْناهُ إلی مِائةِ ألْفٍ أو یَزیدونَ» (5) _ قالَ : یَزیدونَ : ثلاثینَ ألفا _ و علیهِ إمامٌ . و الّذی یَری فی نَومِهِ و یَسمَعُ الصَّوتَ و یُعایِنُ فی الیَقَظَةِ و هُو إمامٌ مِثلُ اُولی العَزمِ . و قد کانَ إبراهیمُ علیه السلام نَبیّا و لیسَ بإمامٍ حتّی قالَ اللّهُ : «إنّی جاعِلُکَ للنّاسِ إماما ......... » (6) . (7) (8)

3715

انواع پیامبران علیهم السلام

قرآن :

«و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید، جز [از راه ]وحی یا از فراسوی حجابی یا فرستاده ای بفرستد و به اذن او هرچه بخواهد وحی نماید. آری اوست بلند مرتبه سنجیده کار».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :پیامبران بر پنج گونه اند : برخی از آنان صدا را، مانند صدای زنجیر، می شنوند و به مقصود آن پی می برند. برخی در خواب به آنان خبر داده می شود، مانند یوسف و ابراهیم و برخی از ایشان می بینند و برخی به دلشان کوبیده و در گوششان طنین افکنده می شود.

امام صادق علیه السلام :پیامبران و رسولان چهار طبقه اند : پیامبری که تنها برای خودش پیغمبر است و به دیگری سرایت نمی کند، و پیامبری که در خواب می بیند و صدا[ی هاتف] را می شنود ولی خود او را در بیداری نمی بیند و بر هیچ کس مبعوث نیست و خود او امام و پیشوایی دارد _ چنان که ابراهیم بر لوط علیهما السلام امام بود _ و پیامبری که در خواب می بیند و صدا را می شنود و فرشته را می بیند و به سوی گروهی کم یا زیاد مبعوث است، مانند یونس که خدا درباره او فرموده : «ما او را به سوی صد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم». مراد از آن «بیشتر» سی هزار است [یعنی یکصد و سی هزار نفر] و یونس نیز خود امام و پیشوایی داشت، و [سرانجام ]پیامبری که در عالم خواب می بیند و صدا را می شنود و در بیداری مشاهده می کند و امام هم می باشد، مانند پیامبران اولو العزم. ابراهیم علیه السلام [در ابتدا] فقط پیامبر بود و امام نبود تا آنکه خدا فرمود : «من تو را امام مردم قرار دادم ......... ».

ص :228


1- نهج البلاغة : الخطبة 94 .
2- الکافی : 1/182/6 .
3- الشوری : 51 .
4- تفسیر العیّاشی : 2/166/3 .
5- الصافّات : 147 .
6- البقرة : 124 .
7- الکافی : 1/174/1 .
8- (انظر) الکافی: 1/174 باب «طبقات الأنبیاء» و ص 176 باب «الفرق بین الرّسول و النّبیّ و المحدَّث» . بحار الأنوار : 18 / 244 باب 2 . المیزان فی تفسیر القرآن : 2 / 139 «کلام فی النّبوّة» .

3716 - عِدَّةُ الأنبِیاءِعلیهم السلام
3716 - شمار پیامبران علیهم السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَلَقَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِائةَ ألفِ نَبیٍّ و أربَعةً و عِشرینَ ألفَ نَبیٍّ ، أنا أکرَمُهُم علَی اللّهِ و لا فَخرَ . و خَلَقَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِائةَ ألفِ وَصیٍّ و أربَعةً و عِشرینَ ألفِ وَصیٍّ ، فَعلِیٌّ أکرَمُهُم علَی اللّهِ و أفضَلُهُم . (1)

3716

شمار پیامبران علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر آفرید که من گرامی ترین آنان نزد خداوند هستم و فخری نفروشم . و خداوند عزّ و جلّ یکصد و بیست و چهار هزار وصی آفرید که علی گرامیترین آنها نزد خدا و برترین ایشان است.

ص :229


1- الأمالی للصدوق : 307/352 .

عنه صلی الله علیه و آله :النَّبِیُّونَ مِائةُ ألفٍ و أربَعةٌ و عِشرونَ ألفَ نَبیٍّ ، و المُرسَلونَ ثلاثُمِائةٍ و ثَلاثةَ عَشَرَ ، و آدمُ نَبیٌّ مُکلَّمٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن عِدَّةِ الأنبیاءِ _: مِائةُ ألفٍ و أربَعةٌ و عِشرونَ ألفا ، الرُّسُلُ مِن ذلکَ ثلاثُمِائةٍ و خَمسَةَ عَشَرَ جَمّا غَفیرا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ علی أثرِ ثَمانِیَةِ آلافٍ مِن الأنبیاءِ ، مِنهُم أربَعةُ آلافٍ مِن بَنی إسرائیلَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی خاتمُ ألفِ نَبیٍّ أو أکثَرَ . (4)

الخصال عن أبی ذرّ :دخلتُ علی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو جالسٌ فی المسجدِ وحدَهُ ......... قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، کَم النَّبِیّون؟ قال : مِائةُ ألفٍ و أربَعةٌ و عِشرونَ ألفَ نَبیٍّ . قلتُ : کَمِ المُرسَلونَ مِنهُم ؟ قالَ : ثلاثُمِائةٍ و ثلاثةَ عَشَرَ جَمّاءَ غَفیراءَ . قلتُ : مَن کانَ أوّلَ الأنبیاءِ ؟ قالَ : آدمُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبران یکصد و بیست و چهار هزار و انبیای مرسل سیصد و سیزده نفرند و آدم پیامبری بود که با او سخن گفته شد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از شمار پیامبران _فرمود : یکصد و بیست و چهار هزار، که از آن تعداد، شمار زیادی، یعنی سیصد و پانزده نفر، رسول بودند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در پی هشت هزار پیامبر برانگیخته شدم که چهار هزارشان از بنی اسرائیل بودند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من خاتم هزار پیامبر یا بیشتر هستم.

الخصال_ به نقل از ابوذر _: خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم در حالی که حضرت در مسجد تنها نشسته بود. از تعداد پیامبران سؤال کردم، حضرت فرمود : یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر. عرض کردم : از آنها چه تعداد مرسل بودند؟ پیامبر فرمود : خیلی زیاد، سیصد و سیزده نفر. عرض کردم : نخستین پیامبر که بود؟ فرمود : آدم.

ص :230


1- کنز العمّال : 32276 .
2- کنز العمّال : 32277 .
3- کنز العمّال : 32280 .
4- کنز العمّال : 32281 .
5- الخصال : 524/13 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :بَعَثَ اللّهُ مِائةَ ألفِ نَبیٍّ و أربَعةً و أربَعینَ ألفَ نَبیٍّ . (1)

تبیینٌ :

قال العلاّمة الطباطبائیّ : «إنّ القرآن صریح فی أنّ الأنبیاء کثیرون و أنّ اللّه سبحانه لم یقصص الجمیع فی کتابه ، قال تعالی : «و لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِن قَبْلِکَ مِنْهُم مَن قَصَصنَا علَیکَ و مِنْهُم مَن لَم نَقْصُصْ علَیکَ» (2) إلی غیر ذلک . و الذین قصّهم اللّه تعالی فی کتابه بالاسم بضعة و عشرون نبیّا وهم : آدم ، و نوح ، و إدریس ، و هود ، و صالح ، و إبراهیم ، و لوط ، و إسماعیل ، و الیسع ، و ذو الکفل ، و إلیاس ، و یونس ، و إسحاق ، و یعقوب ، و یوسف ، و شعیب ، و موسی ، و هارون ، و داود ، و سلیمان ، و أیّوب ، و زکریّا ، و یحیی ، و إسماعیل صادق الوعد ، و عیسی ، و محمّد صلّی اللّه علیهم أجمعین . و هناک عدّة لم یذکروا بأسمائهم بل بالتّوصیف و الکنایة ، قال سبحانه : «أ لَم تَرَ إلَی المَلإ مِن بَنی إسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَی إذ قَالُوا لِنَبیٍّ لَهُمُ ابعَثْ لَنا مَلِکا» (3) و قال تعالی : «أو کالّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ و هِیَ خاوِیَةٌ عَلَی عُروشِها» (4) ، و قال تعالی : «إذْ أرْسَلْنا إلَیهِمُ اثْنَینِ فکَذّبُوهُما فعَزَّزْنا بِثالِثٍ» (5) ، و قال تعالی : «فوَجَدا عَبْدا مِن عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِن عِندِنا و عَلّمْناهُ مِن لَدُنّا عِلْما» (6) ، و قال تعالی : «و الأَسبَاطِ» . (7) و هناک من لم یتّضح کونه نبیّا کفتی موسی فی قوله تعالی : «و إذْ قالَ مُوسَی لِفَتاهُ» . (8) و مثل ذی القَرنین و عمران أبی مریم و عزیرٍ من المصرّح بأسمائهم .

و بالجملة : لم یذکر فی القرآن لهم عدد یقفون عنده ، و الّذی یشتمل من الرّوایات علی بیان عدّتهم آحاد مختلفة المتون، و أشهرها روایة أبی ذرّ عن النّبیّ صلی الله علیه و آله : أنّ الأنبیاء مائة و أربعة و عشرون ألف نبیّ ، و المرسلون منهم ثلاثمائة و ثلاثة عشر نبیّا» . (9) (10)

امام صادق علیه السلام :خداوند یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر برانگیخت.

توضیح :

علاّمه طباطبایی می فرماید: «قرآن به این مطلب تصریح می کند که شمار انبیا فراوان بوده و خداوند سبحان در کتاب خود سرگذشت همه آنها را بازگو نکرده است. می فرماید : «ما پیش از تو رسولانی فرستادیم که [داستان ]برخی از آنان را بر تو حکایت کرده ایم و برخی از ایشان را بر تو حکایت نکرده ایم». و آیات دیگری از این قبیل. انبیایی که خدای متعال در کتاب خود داستانشان را به نام بازگو کرده، عبارتند از : آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، یسع، ذو الکفل، الیاس، یونس، اسحاق، یعقوب، یوسف، شعیب، موسی، هارون، داوود، سلیمان، ایّوب، زکریّا، یحیی، اسماعیل صادق الوعد، عیسی و محمّد صلّی اللّه علیهم اجمعین. به جز این ها، عدّه ای هم هستند که نام آنها برده نشده، امّا با توصیف و کنایه از ایشان یاد شده است. مثلاً خداوند سبحان می فرماید : «آیا از [حال] سران بنی اسرائیلِ پس از موسی خبر نیافتی آن گاه که به پیامبری از خود گفتند : پادشاهی برای ما بگمار؟». نیز می فرماید : «یا چون آن کس که به شهری که بام هایش یکسره فرو ریخته بود عبور کرد». همچنین می فرماید : «آن گاه که دو تن سوی آنان فرستادیم ولی آن دو را دروغزن پنداشتند، تا با [فرستاده ]سوّمین [آنان را ]تأیید کردیم». نیز می فرماید : «تا بنده ای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود بدو دانشی آموخته بودیم» و باز می فرماید : «و اسباط».

عدّه ای هم هستند که پیامبر بودن آنها روشن نیست، مانند جوان [همراه ]موسی در آیه «و آن گاه که موسی به جوانِ [همراه ]خود گفت» و مانند ذو القرنین و عمران پدر مریم و عزیر که به اسامی آنها در قرآن تصریح شده است.

باری، در قرآن برای پیامبران تعداد مشخصی تعیین نشده است. روایاتی هم که شمار پیامبران را مشخص می کند، روایاتی واحد و متون آنها گوناگون و متفاوت است. مشهورترین این روایات روایت ابوذر از پیامبر صلی الله علیه و آله است که : شمار پیامبران یکصد و بیست و چهار هزار است که از آن میان سیصد و سیزده نفر، مرسل می باشند».

ص :231


1- بحار الأنوار : 16/352/35 .
2- غافر : 78 .
3- البقرة : 246 .
4- البقرة : 259 .
5- یس : 14 .
6- الکهف : 65 .
7- البقرة : 136 .
8- الکهف : 60 .
9- المیزان فی تفسیر القرآن : 2/140 .
10- (انظر) الدرّ المنثور : 2 / 746 . بحار الأنوار : 11 / 13 و ص 41 / 43 ، و ص 43 / 48 و ص 58 / 61 .

ص :232

3717 - اُولو العَزمِ
3717 - پیامبران اولوالعزم

الکتاب :

«فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لاَ تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلاَغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ» . (1)

الحدیث :

بحار الأنوار عن أبی حمزة عَن الإمامِ زین العابدینَ علیه السلام :من أحبّ أن یصافحَهُ مائةُ ألفِ نبیّ و أربعةٌ و عشرونَ ألف نبیّ، فلیزرْ قبر أبی عَبدِ اللّهِ الحُسینِ بن علیٍّ علیه السلام فی النّصفِ من شَعبانَ : ......... مِنهُم خَمسَةٌ اُولو العَزمِ مِن الرُّسُلِ . قُلنا : مَن هُم ؟ قالَ : نُوحٌ ، و ابراهیمُ ، و موسی، و عیسی ، و محمّدٌ صلَّی اللّهُ علَیهِم ، قُلنا لَهُ : ما معنی اُولو العَزمِ ؟ قالَ : بُعِثوا إلی شَرقِ الأرضِ و غَربِها ، جِنِّها و إنسِها . (2)

3717

پیامبران اولو العزم

قرآن :

«پس، همان گونه که رسولان اولو العزم صبر کردند، صبر کن و برای آنان شتابزدگی به خرج مده. روزی که آنچه را وعده داده می شوند، بنگرند گویی که آنان جز ساعتی از روز را [در دنیا ]نمانده اند. [این] ابلاغی است. پس آیا جز مردم نافرمان هلاک خواهند شد؟»

حدیث :

بحار الأنوار_ به نقل از ابو حمزه _: امام زین العابدین علیه السلام فرمود: کسی که دوست داشته باشد یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر را ملاقات کند در نیمه شعبان قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کند. از میان پیامبران، پنج تن پیامبر اولو العزم هستند. عرض کردیم : آنها کیستند؟ فرمود : نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد صلی اللّه علیهم. عرض کردیم : معنای اولو العزم چیست؟ فرمود : [یعنی ]به سوی مردم شرق و غرب زمین، از جنّ و انس، فرستاده شده اند.

ص :233


1- الأحقاف : 35 .
2- بحار الأنوار : 11/33/25 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اُولو العَزمِ مِن الرُّسُلِ خَمسَةٌ : نُوحٌ ، و إبراهیمُ ، و موسی ، و عیسی ، و محمّدٌ صلواتُ اللّهِ علَیهِم أجمَعینَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :سادَةُ النَّبیّینَ و المُرسَلینَ خَمسَةٌ ، و هُم اُولو العَزمِ مِن الرُّسُلِ و علَیهِم دارَتِ الرَّحی: نُوحٌ، و إبراهیمُ، و موسی، و عیسی، و محمّدٌ صلَّی اللّهُ علَیهِ و آلهِ و علی جَمیعِ الأنبیاءِ . (2)

الکافی عن سماعةِ بن مِهران :قلتُ لأبی عبد اللّهِ علیه السلام : قولُ اللّه عزّ و جلّ: «فاصْبِرْ کَما صَبَرَ اُولو العَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» فقالَ : نُوحٌ ، و إبراهیمُ ؛ و موسی ، و عیسی ، و محمّدٌ صلَّی اللّه عَلیهِ و آلهِ و علَیهِم . قلتُ : کیفَ صارُوا اُولی العَزمِ ؟ قالَ : لأنَّ نُوحا بُعِثَ بکِتابٍ و شَریعَةٍ ، و کلُّ مَن جاءَ بعدَ نُوحٍ أخذَ بکِتابِ نُوحٍ و شَریعَتِهِ و مِنهاجِهِ ، حتّی جاءَ إبراهیمُ علیه السلام بالصُّحُفِ و بعَزیمَةِ تَرکِ کِتابِ نُوحٍ لا کُفرا بهِ ......... . (3)

امام باقر علیه السلام :پیامبران اولو العزم پنج نفرند : نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد صلوات اللّه علیهم اجمعین.

امام صادق علیه السلام :سرور پیامبران و فرستادگان پنج نفرند، و آنان رسولان اولو العزم هستند و سنگ آسیا[ی نبوّت ]بر محور آنها می چرخد : نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد، درود و صلوات خدا بر او و خاندان او و بر همه پیامبران باد.

الکافی_ به نقل از سماعة بن مهران _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «فاصبر کما صبر اولو العزم من الرسل» سؤال کردم، حضرت فرمود : [پیامبران اولو العزم عبارتند از : ]نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد صلی اللّه علیه و آله و علیهم. عرض کردم : این ها چرا اولو العزم شدند؟ فرمود : چون نوح با کتاب و شریعتی مبعوث شد و هر پیغمبری که بعد از نوح آمد همان کتاب و شریعت و راه نوح را دنبال کرد، تا آن گاه که ابراهیم علیه السلام با صُحُف و به عزم بر کنار گذاشتن کتاب نوح آمد البته نه از روی کفر ورزیدن به آن ......... .

ص :234


1- الخصال : 300/73 .
2- الکافی : 1/175/3 .
3- الکافی : 2/17/2 ، انظر تمام الحدیث .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّما سُمّیَ اُولو العَزمِ اُولی العَزمِ لأنّهُم کانوا أصحابَ الشَّرائعِ و العَزائمِ ؛ و ذلکَ أنَّ کُلَّ نَبیٍّ بعدَ نُوحٍ علیه السلام کانَ علی شَریعَتهِ و مِنهاجِهِ و تابِعا لکِتابِهِ إلی زَمَنِ إبراهیمَ الخلیلِ ، و کلَّ نَبیٍّ کانَ فی أیّامِ إبراهیمَ و بَعدَهُ کانَ علی شَریعَةِ إبراهیمَ و مِنهاجِهِ و تابِعا لکِتابِهِ إلی زَمنِ موسی ، و کلَّ نَبیٍّ کانَ فی زَمنِ موسی و بَعدَهُ کانَ علی شَریعَةِ موسی و مِنهاجِهِ و تابِعا لکِتابِهِ إلی أیّامِ عیسی علیه السلام ، و کلَّ نَبیٍّ کانَ فی أیّامِ عیسی علیه السلام و بَعدَهُ کانَ علی مِنهاجِ عیسی و شَریعَتهِ و تابِعا لکِتابهِ إلی زَمنِ نَبیِّنا محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، فهؤلاءِ الخَمسَةُ اُولو العَزمِ ، فهُم أفضَلُ الأنبیاءِ و الرُّسُلِ علیهم السلام . (1)

امام رضا علیه السلام :پیامبران اولو العزم در حقیقت بدین سبب اولو العزم نامیده شده اند که دارای شریعت و آیین بودند. چون هر پیامبری بعد از نوح علیه السلام بر شریعت و روش او و تابع کتاب وی بود، تا زمان ابراهیم خلیل و هر پیامبری در روزگار ابراهیم و پس آن بر شریعت و راه ابراهیم و پیرو کتاب او بود، تا زمان موسی و هر پیامبری در زمان موسی و بعد از آن بر شریعت و طریقه موسی و تابع کتاب او بود، تا زمان عیسی علیه السلام و هر پیامبری در روزگار عیسی علیه السلام و بعد از آن بر روش و شریعت عیسی و پیرو کتاب او بود، تا زمان پیامبرِ ما محمّد صلی الله علیه و آله . این پنج تن اولو العزم هستند و آنان برترین پیامبران و رسولان علیهم السلام می باشند.

3718 - آباءُ الأنبِیاءِعلیهم السلام
3718 - پدران پیامبران علیهم السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما خَرَجتُ مِن نِکاحٍ و لَم أخرُجْ مِن سِفاحٍ ، مِن لَدُنْ آدمَ لَم یُصِبْنی مِن سِفاحِ أهلِ الجاهلیّةِ شیءٌ، لم أخرُجْ إلاّ مِن طُهرِهِ . (2)

3718

پدران پیامبران علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از راه ازدواج مشروع به وجود آمده ام و از راه نامشروع زاده نشده ام. از زمان آدم، هیچ گونه زنا و سنّت های نامشروع جاهلیت ، نسب مرا مخدوش نساخته است و جز از راه پاک به دنیا نیامده ام.

ص :235


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/80/13 .
2- الطبقات الکبری : 1/60 .

عنه صلی الله علیه و آله :خَرَجتُ مِن لَدُنْ آدمَ مِن نِکاحٍ غیرِ سِفاحٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :نُقِلنا من الأصلابِ الطّاهِرَةِ إلَی الأرحامِ الزّکِیَّةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصفِ الأنبیاءِ علیهم السلام _: اِستَودَعَهُم فی أفضَلِ مُستَودَعٍ ، و أقَرَّهُم فی خَیرِ مُستَقَرٍّ ، تَناسَخَتهُم (تَناسَلَتهُم) کَرائمُ الأصلابِ إلی مُطَهَّراتِ الأرحامِ ، کُلّما مَضی مِنهُم سَلَفٌ ، قامَ مِنهُم بدِینِ اللّهِ خَلَفٌ ، حتّی أفْضَت کَرامَةُ اللّهِ سُبحانَهُ و تعالی إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، فأخرَجَهُ مِن أفضَلِ المَعادِنِ مَنبِتا ، و أعَزِّ الأرُوماتِ مَغرِسا ، مِن الشّجَرَةِ الّتی صَدَعَ مِنها أنبیاءَهُ ، و انتَجَبَ (انتَخَبَ) مِنها اُمَناءَهُ ، عِترَتُهُ خَیرُ العِتَرِ ، و اُسرَتُهُ خَیرُ الاُسَرِ ، و شَجَرَتُهُ خَیرُ الشَّجَرِ . (3)

عنه علیه السلام :و أشهَدُ أنَّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ، و سَیّدُ عِبادِهِ ، کُلّما نَسَخَ اللّهُ الخَلقَ فِرقَتَینِ جَعلَهُ فی خَیرِهِما ، لَم یُسهِمْ فیهِ عاهِرٌ ، و لا ضَرَبَ فیهِ فاجِرٌ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از زمان آدم [پشت اندر پشت] به طریق ازدواج [مشروع] و بدون آلودگی به زنا متولّد شده ام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما از پشت های پاک به زهدان های پاکیزه و طاهر منتقل شده ایم.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران علیهم السلام _فرمود : خداوند پیامبران را در برترین امانتگاه به ودیعه سپرد و در بهترین قرارگاه جایشان داد و از صلب پدرانی بزرگوار به زهدان های مادرانی پاک و پاکیزه منتقل شدند. هر زمان که یکی از آنها می رفت جانشینی از آنان برای ترویج دین خدا برمی خاست، تا آنکه کرامت خداوند سبحانه و تعالی به محمّد صلی الله علیه و آله رسید. پس، او را از برترین رویشگاه ها و ارجمندترین کِشتگاه ها بیرون آورد، از درختی که پیامبرانش را از آن به وجود آورد و اُمنای [وحی] خویش را از آن برگزید خاندانش بهترین خاندان ها، و خانواده اش بهترین خانواده ها و تبارش بهترین تبارهاست.

امام علی علیه السلام :و گواهی می دهم که محمّد بنده خدا و فرستاده اوست و سرور بندگانش می باشد. هر زمان خداوند آفریدگان را به دو شاخه تقسیم کرد، او را در بهترین شاخه قرار داد، نه آلوده دامنی در وجود او سهیم شد و نه گنهکاری در وجودش شریک گشت.

ص :236


1- کنز العمّال : 31870 .
2- شرح نهج البلاغة : 7/63 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 94 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 214 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «الّذی یَ_راکَ حِ_ی_نَ تَ_قُ_ومُ * و تَ_قَ_لُّ_بَ_کَ ف_ی السّاجِدینَ» _: یَراکَ حینَ تَقومُ بأمرِهِ، و تَقَلُّبَکَ فی أصلابِ الأنبیاءِ نَبیٍّ بَعدَ نَبیٍّ . (1)

مجمع البیان_ فی تفسیرِ قولهِ تعالی : «و تَقَلُّبکَ فی السّاجِدینَ» (2) _: و قیلَ : معناهُ و تَقلُّبَکَ فی أصلابِ المُوحِّدینَ مِن نبیٍّ إلی نبیٍّ حتّی أخَرجَکَ نبیّا ، عن ابنِ عبّاسٍ فی روایةِ عطاء و عِکرِمَةَ ، و هُو المَرویُّ عن أبی جعفرٍ و أبی عبدِ اللّهِ صلواتُ اللّهِ علَیهِما ، قالا : فی أصلابِ النَّبیّینَ نَبیٍّ بَعدَ نَبیٍّ ؛ حتّی أخرَجَهُ مِن صُلبِ أبیهِ مِن نِکاحٍ غیرِ سِفاحٍ مِن لَدُنْ آدمَ علیه السلام . (3)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «الذی یراک حین تقوم. و تقلّبک فی الساجدین» _فرمود : تو را ، آن گاه که به فرمان او بر می خیزی و جا به جا شدنت در پشت های پیامبران را یکی پس از دیگری، می بیند.

مجمع البیان_ در تفسیر آیه «و تقلّبک فی الساجدین» _: ......... و به قولی معنایش این است که در صُلب های یکتا پرستان ، از پیامبری به پیامبر دیگر منتقل می شدی، تا اینکه خداوند تو را پیامبر به جهان آورد. این مطلب را عطا و عکرمه از ابن عباس نقل کرده اند. از امام باقر و امام صادق _ صلوات اللّه علیهما _ نیز روایت شده است که فرمودند : یعنی از صلب پیامبری به صلب پیامبری دیگر منتقل می شد، تا آنکه او را از صلب پدرش بیرون آورد که از زمان آدم همواره پشت اندر پشت به طریق ازدواج مشروع صورت می گرفته و آلوده به هیچ گونه زنا و ازدواج نا مشروعی نبوده است.

3719 - خَصائِصُ الأنبِیاءِعلیهم السلام
3719 - ویژگی های پیامبران علیهم السلام

الکتاب :

«أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ» . (4)

«أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» . (5)

3719

ویژگی های پیامبران علیهم السلام

قرآن :

«پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و من برای شما خیرخواهی امینم».

«که [به آنان گفت :] بندگان خدا را به من بسپارید؛ زیرا که من برای شما فرستاده ای امینم».

ص :237


1- بحار الأنوار : 16/ 374/84
2- الشعراء : 218 و 219 .
3- مجمع البیان : 7/323 .
4- الأعراف : 68 .
5- الدخان : 18 .

«إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ اُمِرنا أن نُکلِّمَ النّاسَ علی قَدرِ عُقولِهِم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لم یَبعَثِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ نَبیّا إلاّ بِلُغَةِ قَومِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ نَبیّا إلاّ شابّا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الأنبیاءُ تَنامُ أعیُنُهُم و لا تَنامُ قُلوبُهُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ تَنامُ أعیُنُنا و لا تَنامُ قُلوبُنا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ تَنامُ عُیونُنا و لا تَنامُ قُلوبُنا ، و نَری مِن خَلفِنا کما نَری مِن بَینِ أیدِینا . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :تَنامُ عَینای و لا یَنامُ قَلبی . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَنبَغی لِنَبیٍّ إذا أخَذَ آلاتِ الحَربِ فأذّنَ فی النّاسِ بالخُروجِ إلَی العَدُوِّ أن یَرجِعَ حتّی یُقاتِلَ . (9)

«من برای شما فرستاده ای امینم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما، جماعت پیامبران، فرمان داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ، هیچ پیامبری را جز به زبان قومش برنینگیخت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه جوان بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبران، چشم هایشان می خوابد امّا دل هایشان نمی خوابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما جماعت پیامبران، چشم هایمان می خوابد امّا دل هایمان نمی خوابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما گروه پیامبران، چشمانمان می خوابد اما دل هایمان نمی خوابد و پشت سر خود را نیز همچون پیش رویمان، می بینیم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چشمانم می خوابد، امّا دلم نمی خوابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ پیامبری را نسزد که چون جنگ افزار بردارد و در میان مردم اعلان حرکت به سوی دشمن دهد، [از تصمیم خود] برگردد تا اینکه بجنگد.

ص :238


1- الشعراء : 107 و 125 و 143 و 162 و 178 .
2- بحار الأنوار : 77/140/19 .
3- کنز العمّال : 32228 .
4- کنز العمّال : 32233 .
5- کنز العمّال : 32248 .
6- کنز العمّال : 31993 .
7- بحار الأنوار:16/172/7.
8- کنز العمّال : 32249 .
9- کنز العمّال : 32251 .

عنه صلی الله علیه و آله :ما یَنبَغی لِنَبیٍّ أن یَضَعَ أداتَهُ بعدَ أن لَبِسَها حتّی یَحکُمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بَینَهُ و بَینَ عَدُوِّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّه لَیس لِنَبیٍّ إذا لَبِسَ لَأمَتَهُ أن یَضَعَها حتّی یُقاتِلَ (2) . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ الأنبیاءِ : _: کانُوا قَوما مُستَضعَفِینَ ، قدِ اختَبرَهُمُ اللّهُ بالمَخمَصَةِ ، و ابتَلاهُم بالمَجهَدَةِ ، و امتَحَنَهُم بالمَخاوِفِ ، و مَخَضَهُم بالمَکارِهِ ......... و لَقد دَخَلَ موسَی بنُ عِمرانَ و مَعهُ أخُوهُ هارونُ علَیهِما السّلامُ علی فِرعَونَ و علَیهِما مَدارِعُ الصُّوفِ ، و بأیدیهِما العِصِیُّ ......... و لَو أرادَ اللّهُ سبحانَهُ لأنبیائهِ حَیثُ بَعَثَهُم أن یَفتَحَ لَهُم کُنوزَ الذِّهْبانِ ، و مَعادِنَ العِقْیانِ ، و مَغارِسَ الجِنانِ ......... لَفعَلَ ، و لَو فَعَلَ لَسَقَطَ البَلاءُ ، و بَطَلَ الجَزاءُ .........

و لکنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولی قُوَّةٍ فی عَزائمِهِم ، و ضَعَفةً فیما تَرَی الأعیُنُ مِن حالاتِهِم ، مَعَ قَناعَةٍ تَملَأُ القُلوبَ و العُیونَ غِنیً ، و خَصاصَةٍ تَملَأُ الأبصارَ و الأسماعَ أذیً . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه پیامبری لباس رزم پوشد، او را نسزد که جنگ افزار را بر زمین نهد تا اینکه خداوند عزّ و جلّ میان او و دشمنش داوری کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ پیامبری حق ندارد وقتی جامه رزم پوشید، آن را بر زمین نهد تا آنکه بجنگد. (5)

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران علیهم السلام _فرمود : گروهی مستضعف بودند و خداوند آنها را با گرسنگی آزمود و به سختی ها مبتلایشان فرمود و با ترس و هراس ها امتحانشان نمود و در بوته ناملایمات زیر و روشان کرد ......... موسی بن عمران به همراه برادرش هارون، علیهما السلام در حالی نزد فرعون رفتند که لباس پشمین بر تن و عصای چوبین در دست داشتند .........

و اگر خداوند سبحان، آن گاه که پیامبرانش را برانگیخت، می خواست گنجینه های طلا و کان های زرِ ناب و باغ های پر درخت را به رویشان بگشاید ......... هر آینه این کار را می کرد و اگر چنین می کرد، آن گاه آزمایش از میان می رفت و پاداش منتفی می شد ......... .

اما خداوند سبحان فرستادگان خود را صاحب اراده هایی استوار قرار داد و از نظر حالات ظاهریشان فقیر گردانید، امّا توأم با قناعتی که دل ها و چشم ها را از بی نیازی می آکند، و نیازمندی و فقری که چشم ها و گوش ها را از ناراحتی لبریز می سازد.

ص :239


1- کنز العمّال : 32250 .
2- ذکر ابن هشام فی سیرته فی غزوة اُحد : ......... فلم یَزَل الناس برسول اللّه صلی الله علیه و آله ، الذین کان من أمرهم حبُّ لقاء القوم ، حتّی دخل رسول اللّه صلی الله علیه و آله بیته فلبس لأمَتَهُ ، و ذلک یوم الجمعة حین فرغ من الصلاة ......... ثمّ خرج علیهم ، و قد ندم الناس ، و قالوا :استکرهنا رسول اللّه صلی الله علیه و آله و لم یکن لنا ذلک . فلمّا خرج علیهم رسول اللّه صلی الله علیه و آله قالوا : یا رسول اللّه استکرَهناک و لم یکن ذلک لنا، فإن شئت فاقعد صلّی اللّه علیک، فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : «ما ینبغی لنبیّ إذا لبس لأمَتَهُ أن یضعها حتّی یقاتل، فخرج رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی ألفٍ من أصحابه. (سیرة ابن هشام: 3/67 ، 68) .
3- کنز العمّال : 32232 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
5- ابن هشام در سیره خود درباره جنگ اُحد می گوید : ......... کسانی که شیفته رویارویی با دشمن بودند، همچنان به رسول خدا صلی الله علیه و آله اصرار می ورزیدند، تا آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از نماز جمعه _ آن روز جمعه بود _ به خانه اش رفت و جامه رزم پوشیده و به میان مردم آمد. امّا مردم پشیمان شده بودند و می گفتند : ما رسول خدا صلی الله علیه و آله را مجبور کردیم و نباید این کار را می کردیم. پس، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به میان آنان آمد، عرض کردند : یا رسول اللّه ! ما شما را برخلاف میلتان به این کار وا داشتیم و نباید این کار را می کردیم. بنا بر این، درود خدا بر شما، اگر می خواهید به جنگ نروید اختیار با شماست. امّا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «هیچ پیامبری را نسزد که چون جامه رزم بپوشد آن را فرو گذارد مگر اینکه بجنگد»، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله با هزار تن از اصحاب و یاران خود رهسپار جنگ شد (سیرة ابن هشام : 3 / 67 و ص68) .

عنه علیه السلام :رُؤیا الأنبیاءِ وَحیٌ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لِرجُلٍ یَقولُ: اللّهُمّ إنّی أسألُکَ مِن رِزقِکَ الحَلالِ _: سألتَ قُوتَ النَّبیّینَ ! قُل : اللّهُمّ إنّی أسألُکَ رِزقا واسِعا طَیِّبا مِن رِزقِکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لرجُلٍ یقولُ : اللّهُمّ إنّی أسألُکَ رِزقا طَیِّبا _: هَیهاتَ هَیهاتَ ! هذا قُوتُ الأنبیاءِ ، و لکنْ سَلْ ربَّکَ رِزقا لا یُعَذِّبُکَ علَیهِ یَومَ القِیامَةِ ، هَیهاتَ إنّ اللّهَ یقولُ: «یا أیُّها الرُّسُلُ کُلوا مِن الطَّیِّباتِ و اعمَلوا صالِحا» (3) . (4)

امام علی علیه السلام :رؤیای پیامبران، وحی است.

امام باقر علیه السلام_ خطاب به مردی که می گفت : بار خدایا! از تو روزی حلال مسألت دارم _فرمود : خوراک پیامبران را مسألت کردی! بگو : بار خدایا! من رزقی بسیار و پاک از رزق تو را مسألت دارم.

امام صادق علیه السلام_ به مردی که می گفت : بار خدایا! از تو روزی پاکیزه ای را مسألت دارم _فرمود : هیهات، هیهات! این خوراک پیامبران است. [چنین مگو ]بلکه از پروردگارت رزقی بخواه که روز قیامت تو را برای آن عذاب نکند. هیهات، خداوند می فرماید : «هان ای رسولان! از [خوراکی های ]پاکیزه بخورید و کار شایسته کنید».

ص :240


1- بحار الأنوار : 11/64/4.
2- بحار الأنوار : 11/68/23 .
3- المؤمنون : 51 .
4- بحار الأنوار : 11/58/63 .

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولهِ تعالی : «یا أیُّها الرُّسُلُ کُلوا مِن الطَّیِّباتِ» _: الرِّزقُ الحَلالُ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لَم یَبعَثْ رُسُلَهُ حیثُ بَعَثَها و مَعَها ذَهَبٌ و لا فِضّةٌ ، و لکنْ بَعَثَها بالکَلامِ . (2)

عنه علیه السلام :ما کلّمَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله العِبادَ بکُنهِ عَقلِهِ قَطُّ ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ اُمِرنا أن نُکلِّمِ النّاسَ علی قدرِ عُقولِهِم . (3)

عنه علیه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ نَبیّا إلاّ حَسَنَ الصَّوتِ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ أشَدَّ النّاسِ بَلاءً الأنبیاءُ صلَواتُ اللّهِ علَیهِم أجمَعینَ ، ثُمَّ الَّذینَ یَلُونَهُم ، ثُمَّ الأمثَلُ فالأمثَلُ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ نَبیّا و لا وَصِیّا إلاّ سَخِیّا . (6)

الطبقات الکبری عن قَتادَة :ما بَعَثَ اللّهُ نَبیّا قَطُّ إلاّ بَعَثَهُ حَسَنَ الوَجهِ ، حَسَنَ الصَّوتِ . (7) (8)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «هان ای رسولان! از [خوراکی های ]پاکیزه بخورید» _فرمود : مقصود روزی حلال است.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ، آن گاه که رسولان خود را فرستاد، آنان را با زر و سیم نفرستاد، بلکه با [سرمایه ]کلام فرستاد.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه به اندازه ژرفای خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ما، جماعت پیامبران، دستور داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ پیامبری برنینگیخت مگر اینکه صوتی خوش داشت.

امام صادق علیه السلام :پر رنج و بلاترین مردم، پیامبران _ صلوات اللّه علیهم اجمعین _ هستند، سپس کسانی که بعد از آنها می باشند و آن گاه کسانی که در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند.

امام کاظم علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ نبیّ یا وصیّی نفرستاد مگر اینکه سخاوتمند بود.

ص :241


1- بحار الأنوار : 11/58/62 .
2- . الکافی : 8/148/128 .
3- الکافی : 8/268/394 .
4- . الکافی : 2/616/10 .
5- الأمالی للطوسی : 659/1363 .
6- الکافی : 4/39/4 .
7- الطبقات الکبری: 1/376.
8- (انظر) الرزق : باب 1504 . البلاء : باب 405 .

3720 - الأنبِیاءُعلیهم السلام ورَعیُ الغَنَمِ
3720 - پیامبران علیهم السلام و شبانی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن نَبیٍّ إلاّ و قد رَعَی الغَنَمَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :بُعِثَ داوودُ و هو راعی غَنَمٍ ، و بُعِثَ موسی و هو راعی غَنَمٍ ، و بُعِثتُ أنا و أنا أرعی غَنَما لأهلی بجِیادٍ . (2)

کنز العمّال عن أبی هریرة عن رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ نَبیّا إلاّ رَعَی الغَنَمَ . قالوا : و أنتَ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : و أنا کنتُ أرعاها لأهلِ مکّةَ بالقَرارِیطِ . (3)

قصص الأنبیاء عن عمّار :کنتُ أرعی غُنَیمَةَ أهلی ، و کانَ محمّدٌ صلی الله علیه و آله یَرعی أیضا ، فقلتُ : یا محمّدُ ، هَل لکَ فی فَخٍّ ؛ فإنّی تَرَکتُها رَوضَةَ بَرقٍ ؟ قالَ : نَعَم ، فجِئتُها مِن الغَدِ و قد سَبَقَنی محمّدٌ صلی الله علیه و آله و هُو قائمٌ یَذودُ غَنَمَهُ عنِ الرَّوضَةِ ، قالَ : إنّی کُنتُ واعَدتُکَ فکَرِهتُ أن أرعی قَبلَکَ . (4)

الطبقات الکبری_ به نقل از قتاده _: خداوند هرگز پیامبری نفرستاد، مگر اینکه او را خوش سیما و خوش آوا مبعوث کرد.

3720

پیامبران علیهم السلام و شبانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ پیامبری نیست، مگر اینکه گوسفند چرانیده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :داوود مبعوث شد، در حالی که گوسفند چران بود. موسی مبعوث شد، در حالی که گوسفند چران بود و من هم زمانی که مبعوث شدم، برای خانواده خود در «جیاد» گوسفند چرانی می کردم.

کنز العمّال_ به نقل از ابو هریره _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه گوسفند چرانده است.

عرض کردند : و شما ای رسول خدا؟ فرمود : من نیز، برای مردم مکّه در «قراریط» چوپانی کرده ام.

قصص الأنبیاء_ به نقل از عمّار _: من گوسفندان خانواده خودم را می چراندم و محمّد صلی الله علیه و آله نیز گوسفند می چراند. به او گفتم : ای محمّد! می آیی به فخ برویم؛ چون من در آنجا چراگاه پر علف و شادابی سراغ دارم؟ گفت : آری. فردا که به فخ رفتم، دیدم محمّد صلی الله علیه و آله از من زودتر رفته و ایستاده است و گوسفندانش را از چراگاه دور می کند. گفت : چون با تو وعده گذاشته بودم دوست نداشتم که پیش از تو بچرانم.

ص :242


1- کنز العمّال : 9242 .
2- کنز العمّال : 32326 .
3- کنز العمّال : 9243 .
4- قصص الأنبیاء : 285/378 .

بحار الأنوار عن جابرِ بنِ عبدِ اللّهِ :کُنّا مَعَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بمَرِّ الظَّهرانِ یَرعَی الغَنَمَ ، و إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : علَیکُم بالأسوَدِ مِنهُ ؛ فإنّهُ أطیَبُهُ . قالوا : تَرعَی الغَنَمَ ؟ قالَ : نَعَم ، و هَل نَبیٌّ إلاّ رَعاها؟ ! (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ نَبیّا قَطُّ حتّی یَستَرعِیَهُ الغَنَمَ ، یُعَلِّمُهُ بذلکَ رِعْیَةَ النّاسِ . (2)

الدرّ المنثور عن ابنِ عبّاسٍ :کانَ آدمُ علیه السلام حَرّاثا ، و کانَ إدریسُ خَیّاطا ، و کانَ نُوحٌ نَجّارا ، و کانَ هُودٌ تاجِرا ، و کانَ إبراهیمُ راعِیا ، و کانَ داودُ زَرّادا ، و کانَ سُلیمانُ خَوّاصا ، و کانَ موسی أجیرا ، و کانَ عیسی سَیّاحا ، و کانَ محمّدٌ صلی الله علیه و آله شُجاعا جُعِلَ رِزقُهُ تحتَ رُمحِهِ . (3)

(4)

بحار الأنوار_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: ما در «مرّ الظهران» با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودیم و آن حضرت مشغول چراندن تعدادی قوچ بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : سیاهِ آن را انتخاب کنید چون بهتر و خوش طعم تر است. اصحاب عرض کردند : شما هم گوسفند می چرانید؟ فرمود : آری، مگر پیامبری بوده که گوسفند نچرانده باشد؟

امام صادق علیه السلام :خداوند هرگز پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه قبلاً او را به شبانی گوسفندان گماشت تا از این طریق اداره مردم را به او تعلیم دهد.

الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عباس _: آدم علیه السلام برزگر بود، ادریس خیّاط، نوح درودگر، هود بازرگان، ابراهیم شبان، داوود زره ساز، سلیمان زنبیل باف، موسی کارگر، عیسی سیّاح، و محمّد صلی الله علیه و آله دلاوری بود که روزیش زیر نیزه اش قرار داده شده بود .

3721 - مِن أخلاقِ الأنبِیاءِعلیهم السلام
3721 - از اخلاق پیامبران علیهم السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن أخلاقِ النَّبیِّینَ و الصِّدِّیقینَ البَشاشَةُ إذا تَراءوا ، و المُصافَحَةُ إذا تَلاقوا . (5)

3721

از اخلاق پیامبران علیهم السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از اخلاق پیامبران و صدّیقان، خوشرویی هنگام رو به رو شدن با هم و دست دادن به هنگام رسیدن به یکدیگر بود.

ص :243


1- بحار الأنوار : 16/223/24 .
2- علل الشرائع : 32/2 .
3- الدرّ المنثور : 1/139 .
4- (انظر) الزراعة : باب 1575 .
5- تنبیه الخواطر : 1/29 .

عنه صلی الله علیه و آله :حُبِّبَ إلَیَّ مِن الدُّنیا النِّساءُ و الطِّیبُ ، و جُعِلَت قُرَّةُ عَینی فی الصّلاةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أربَعةٌ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ : : البِرُّ ، و السَّخاءُ ، و الصَّبرُ علَی النائبَةِ ، و القِیامُ بحَقِّ المؤمنِ . (2)

عنه علیه السلام :مِن أخلاقِ الأنبیاءِ صلَّی اللّهُ علَیهِم حُبُّ النِّساءِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مِن أخلاقِ الأنبیاءِ التَّنَظُّفُ . (4)

عنه علیه السلام :مِن أخلاقِ الأنبیاءِ علیهم السلام الطِّیبُ . (5)

عنه علیه السلام :الطِّیبُ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ . (6)

(7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دنیا، زنان و عطر نزد من محبوب هستند، و نور چشم من در نماز قرار داده شده است.

امام صادق علیه السلام :چهار خصلت از اخلاق پیامبران است : نیکی کردن، بخشندگی، شکیبایی در برابر سختی ها، و گزاردن حق مؤمن.

امام صادق علیه السلام :از اخلاق پیامبران _ صلی اللّه علیهم _ زن دوستی است.

امام رضا علیه السلام :یکی از خصلت های پیامبران پاکیزگی است.

امام رضا علیه السلام :از اخلاق پیامبران، به کار بردن بوی خوش است.

امام رضا علیه السلام :به کار بردن بوی خوش، از اخلاق پیامبران است.

3722 - أولَی النّاسِ بِالأنبِیاءِعلیهم السلام
3722 - نزدیکترین مردم به پیامبران علیهم السلام

الکتاب :

«إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» . (8)

3722

نزدیکترین مردم به پیامبران علیهم السلام

قرآن :

«در حقیقت، نزدیکترین مردم به ابراهیم، همان کسانی هستند که از او پیروی کرده اند و [نیز ]این پیامبر و کسانی که [به آیین او ]ایمان آورده اند. و خدا سرور مؤمنان است».

ص :244


1- الطبقات الکبری : 1/398 .
2- تحف العقول : 375 .
3- الکافی : 5/320/1 .
4- تحف العقول : 442 .
5- مکارم الأخلاق : 1/102/200 .
6- الکافی : 6/510/1 .
7- (انظر) السخاء : باب 1767 .
8- آل عمران : 68 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقرَبُ النّاسِ من دَرَجَةِ النُّبوّةِ أهلُ الجِهادِ و أهلُ العِلمِ ؛ لأنّ أهلَ الجِهادِ یُجاهِدونَ علی ما جاءت بهِ الرُّسلُ ، و أمّا أهلُ العِلمِ فدَلَّوا النّاسَ علی ما جاءت بهِ الأنبیاءُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقرَبُ النّاسِ مِن الأنبیاءِ أعمَلُهُم بما أمَروا بهِ . (2)

عنه علیه السلام :أشبَهُ النّاسِ بأنبیاءِ اللّهِ أقوَلُهُم لِلحَقِّ ، و أصبَرُهُم علَی العَمَلِ بهِ . (3)

نهج البلاغة :قال الإمام علیٌّ علیه السلام : إنّ أولَی النّاسِ بالأنبیاءِ أعلَمُهُم بما جاؤوا بهِ ، ثُمّ تَلا «إنّ أوْلَی النّاسِ بإبْراهیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ و هذا النَّبِیُّ و الّذِینَ آمَنوا ......... » الآیةُ ، ثُمّ قالَ : إنّ وَلِیَّ محمّدٍ مَن أطاعَ اللّهَ و إن بَعُدَت لُحْمَتُهُ ، و إنّ عَدُوَّ محمّدٍ مَن عَصَی اللّهَ و إن قَرُبَت قَرابَتُهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أعظَمَ فَوزَ مَنِ اقتَفی أثَرَ النَّبیِّینَ ! (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیکترین مردم به درجه نبوّت، مجاهدان و علما هستند؛ زیرا مجاهدان، در راه آنچه پیامبران آورده اند، جهاد می کنند و اهل علم، مردم را به آنچه پیامبران آورده اند، رهنمون می شوند.

امام علی علیه السلام :نزدیکترین مردم به پیامبران، کسی است که به آنچه آنان فرمان داده اند بیشتر عمل کند.

امام علی علیه السلام :شبیه ترین مردم به پیامبران خدا، حق گوترین آنها و شکیباترینشان در عمل به حق است.

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام فرمود : نزدیکترین مردم به پیامبران، آگاهترین آنان به تعلیماتی است که پیامبران آورده اند. حضرت سپس این آیه را تلاوت کرد : «در حقیقت نزدیکترین مردم به ابراهیم، همان کسانی هستند که از او پیروی کرده اند و [نیز] این پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند ......... ». آن گاه فرمود : همانا، دوست محمّد کسی است که از خدا اطاعت کند هر چند خویشاوند او نباشد و دشمن محمّد کسی است که خدا را نافرمانی کند، هر چند از خویشان نزدیک او باشد.

ص :245


1- کنز العمّال : 10647 .
2- غرر الحکم : 3057 .
3- غرر الحکم : 3172 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 96 .
5- غرر الحکم : 9557 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «إنّ أوْلَی النّاسِ بإبْراهیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ ......... » _: هُمُ الأئمّةُ :و مَنِ اتَّبعَهُم . (1)

عنه علیه السلام :و اللّهِ، لَکأنّی أنظُرُ إلَی القائمِ علیه السلام و قد أسنَدَ ظَهرَهُ إلَی الحِجرِ ثُمّ یَنشِدُ اللّهَ حَقَّهُ ، ثُمّ یقولُ : یا أیُّها النّاسُ، مَن یُحاجَّنی فی اللّهِ فأنا أولی باللّهِ ، أیُّها النّاسُ مَن یُحاجَّنی فی آدَمَ فأنا أولی بآدَمَ ، أیُّها النّاسُ مَن یُحاجَّنی فی نوحٍ فأنا أولی بِنُوحٍ ، أیُّها النّاسُ مَن یُحاجَّنی فی إبراهیمَ فأنا أولی بإبراهیمَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ القائمَ إذا خَرَجَ دَخَلَ المَسجِدَ الحَرامَ فیَستَقبِلُ الکَعبَةَ ، و یَجعَلُ ظَهرَهُ إلَی المَقامِ ثُمّ یُصَلّی رَکعتَینِ ثُمّ یَقومُ فیَقولُ : یا أیُّها النّاسُ ، أنا أولَی النّاسِ بآدَمَ ، یا أیُّها النّاسُ أنا أولَی النّاسِ بإبراهیمَ ، یا أیُّها النّاسُ أنا أولَی النّاسِ بإسماعیلَ ، یا أیُّها النّاسُ أنا أولَی النّاسِ بمحمّدٍ صلی الله علیه و آله . ثُمّ یَرفَعُ یَدَیهِ إلَی السَّماءِ فیَدعو و یَتَضَرَّعُ حتّی یَقَعَ علی وَجهِهِ ، و هُو قَولُهُ عَزَّ و جلَّ : «أمَّنْ یُجِیبُ المُضْطَرَّ إذا دَعاهُ و یکشف السوء ......... » (3) . (4)

امام علی علیه السلام :وه چه بزرگ است رستگاری کسی که دنباله رو پیامبران باشد!

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «در حقیقت نزدیکترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کنند» _فرمود : مقصود ائمّه علیهم السلام و پیروان آنها هستند.

امام باقر علیه السلام :به خدا قسم، گویی قائم را می نگرم که پشتش را به حجر [الاسود ]تکیه داده و خدا را به حقّش سوگند می دهد و سپس می گوید : ای مردم! هر که درباره خدا با من احتجاج می ورزد بداند که من به [خلیفه بودنِ ]خدا سزاوارترم. ای مردم! هر که درباره آدم با من احتجاج می ورزد، بداند که من به [خلیفه بودن برای ]آدم سزاوارترم. ای مردم! هر که درباره نوح با من احتجاج می کند، بداند که من به [خلیفه بودن برای] نوح سزاوارترم. ای مردم! هرکه درباره ابراهیم با من احتجاج می ورزد، بداند که من به [خلیفه بودن برای ]ابراهیم سزاوارترم.

امام صادق علیه السلام :قائم هرگاه ظهور کند، وارد مسجد الحرام شود و رو به کعبه بایستد و پشت به مقام ابراهیم کند و دو رکعت نماز گزارد و بر خیزد و گوید : ای مردم! من شایسته ترین مردم به [خلیفه بودن برای ]آدم هستم. ای مردم! من شایسته ترین مردم به [خلیفه بودن برای] ابراهیم هستم. ای مردم! من شایسته ترین مردم به [خلیفه بودن برای ]اسماعیل هستم. ای مردم! من شایسته ترین مردم به [خلیفه بودن برای ]محمّد صلی الله علیه و آله هستم. سپس دو دست خود را به آسمان بر می دارد و چندان دعا و تضرّع می کند تا اینکه به رو در می افتد و این است [معنای ]سخن خداوند عزّ و جلّ که : «اَمّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السوء ......... ».

ص :246


1- الکافی : 1/416/20 .
2- تفسیر القمّی : 2/205 .
3- النمل : 62 .
4- بحار الأنوار : 51/59/56 .

ص :247

ص :248

501 - النبوّة الخاصّة (آدم علیه السلام)

501 - نبوّت خاصّه (آدم علیه السلام)
اشاره

1-آدم علیه السلام

(1)

ص :249


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 _ 14 «أبواب تاریخ الأنبیاء علیهم السلام ». بحار الأنوار : 11 / 97 «أبواب قصص آدم علیه السلام و حوّاء». کنز العمّال : 6 / 125 ، 162 «خَلق آدم علیه السلام ». بحار الأنوار : 11 / 218 باب 5 «تزویج آدم علیه السلام و حوّاء».

3723 - آدَمُ علیه السلام
3723 - آدم علیه السلام

الکتاب :

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبا» . (1)

«وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَ تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ * وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلاَءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * قَالُوا سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الحَکِیمُ * قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :النّاسُ وُلدُ آدَمَ ، و آدَمُ مِن تُرابٍ . (3)

3723

آدم علیه السلام

قرآن :

«ای مردم! از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از همان آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا بدارید و از خدایی که به [نامِ] او از همدیگر درخواست می کنید پروا نمایید و زنهار از خویشاوندان مَبُرید، که خدا همواره بر شما نگهبان است».

«و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت : من در زمین جانشینی خواهم گماشت، فرشتگان گفتند : آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد و خون ها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه می کنیم و به تقدیست می پردازیم؟ فرمود : من چیزی می دانم که شما نمی دانید. و خدا همه [معانی ]نام ها را به آدم آموخت. سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود : اگر راست می گویید، از اسامی این ها به من خبر دهید. گفتند : منزهی تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته ای، هیچ دانشی نیست؛ تویی دانای حکیم. فرمود : ای آدم! ایشان را از اسامی آنان خبر ده. و چون آدم ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود : آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمان ها و زمین را می دانم و آنچه را آشکار می کنید و آنچه را پنهان می داشتید می دانم؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم [همه] فرزندان آدمند و آدم از خاک است.

ص :250


1- النساء : 1 .
2- البقرة : 30_33 .
3- کنز العمّال : 15134 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ خَلَقَ آدَمَ مِن قَبضَةٍ قَبَضَها مِن جَمیعِ الأرضِ ، فجاءَ بَنو آدمَ علی قَدرِ الأرضِ ؛ جاءَ مِنهُمُ الأحمَرُ و الأبیَضُ و الأسوَدُ و بینَ ذلکَ ، و السَّهلُ و الحَزنُ و الخَبیثُ و الطَّیبُ و بینَ ذلکَ . (1)

بحار الأنوار :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _ لمّا سَألَهُ ابنُ سَلامٍ عن آدَمَ لِمَ سُمّیَ آدمَ _ : لأنّه خُلِقَ مِن طِینِ الأرضِ و أدیمِها .

قالَ : فآدَمُ خُلِقَ مِن الطِّینِ کُلِّهِ أو طِینٍ واحِدٍ ؟ قالَ : بَل مِن الطِّینِ کُلِّهِ ، و لَو خُلِقَ مِن طینٍ واحِدٍ لَما عَرَفَ النّاسُ بَعضَهُم بَعضا ، و کانوا علی صُورَةٍ واحِدَةٍ .

قالَ : فلَهُم فی الدُّنیا مَثَلٌ ؟ قالَ : التُّرابُ فیه أبیَضُ ، و فیهِ أخضَرُ ، و فیهِ أشقَرُ ، و فیهِ أغبَرُ ، و فیهِ أحمَرُ ، و فیهِ أزرَقُ ، و فیهِ عَذبٌ ، و فیهِ مِلحٌ ، و فیه خَشِنٌ ، و فیه لَیِّنٌ ، و فیه أصهَبُ . (2) فلذلکَ صارَ النّاسُ فیهِم لَیِّنٌ ، و فیهِم خَشِنٌ ، و فیهِم أبیَضُ ، و فیهِم أصفَرُ و أحمَرُ و أصهَبُ و أسوَدُ علی ألوانِ التُّرابِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند آدم را از مشتی خاک که از همه زمین برداشت آفرید. پس، فرزندان آدم متناسب با خاک زمین آفریده شدند : برخی از آنها سرخ پوست شدند، برخی سفید، برخی سیاه و برخی حد وسط میان این رنگ ها و برخی نرم و برخی خشن و برخی پاک و برخی ناپاک و برخی حدّ وسط میان این ها.

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ در پاسخ به سؤال ابن سلام که چرا آدم را آدم نامیده اند _ فرمود : چون از خاک و اَدیم زمین آفریده شد.

سؤال شد : در این صورت، آیا آدم از خاکِ سراسر زمین آفریده شد یا از یک [گونه ]خاک؟ فرمود : از همه خاک. اگر از یک [گونه ]خاک آفریده شده بود، در آن صورت مردم یکدیگر را نمی شناختند و همگی یک شکل بودند.

[پرسنده ای] پرسید : پس، آدمیان در دنیا همانند دارند؟ فرمود : [آری ]در خاک سفید هست، سبز هست، زرد هست، خاکی رنگ هست، آبی هست، شیرین هست، شور هست، درشت و سفت هست، نرم هست و بور هست. از این رو، در میان مردم نیز نرم و لطیف هست، خشن و درشت هست، سفید هست، زرد و سرخ و بور و سیاه، به رنگهای خاک، هست.

ص :251


1- کنز العمّال : 15126 .
2- الأشقر : الأحمر. الصَّهَب محرّکة: حُمرة أو شُقرة فی الشَّعر کالصُّهبة ،و الأصهب : بعیر لیس بشدید البیاض . (القاموس المحیط : 2 / 62 و ج 1/94) .
3- بحار الأنوار : 11/101/6 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لَمّا أخرَجَ آدَمَ مِن الجَنّةِ زَوّدَهُ مِن ثِمارِ الجَنّةِ ، و عَلّمَهُ صَنعَةَ کُلِّ شَیءٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَلعَنوا الحاکَةَ ؛ فإنَّ أوّلَ مَن حاکَ أبوکُم آدَمُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ خَلقِ آدَمَ علیه السلام _: ثُمّ جَمَعَ سبحانَهُ مِن حَزْنِ الأرضِ و سَهْلِها ، و عَذْبِها و سَبَخِها ، تُربَةً سَنَّها (سَنّاها) بالماءِ حتّی خَلَصَت ، و لاطَها بالبَلَّةِ حتّی لَزِبَت ، فَجَبَلَ مِنها صُورَةً ذاتَ أحناءٍ و وُصولٍ ، و أعضاءٍ و فُصولٍ ، أجمَدَها حتَّی استَمسَکَت ، و أصلَدَها حتّی صَلْصَلَت ، لِوَقتٍ مَعدودٍ و أمَدٍ مَعلومٍ . ثُمّ نَفَخَ فیها مِن رُوحهِ فَمَثُلَت (فتَمثّلَت) إنسانا ذا أذهانٍ یُجیلُها و فِکَرٍ یَتَصَرّفُ بها ......... مَعجونا بطِینَةِ الألوانِ المُختَلِفَةِ ، و الأشباهِ المُؤتَلِفَةِ ، و الأضدادِ المُتَعادِیَةِ ، و الأخلاطِ المُتَبایِنَةِ ، مِن الحَرِّ و البَردِ ، و البَلَّةِ و الجُمودِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هنگامی که آدم را از بهشت بیرون کرد، توشه او را از میوه های بهشت قرار داد و فن ساختن هر چیزی را به او آموخت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بافندگان را لعنت نکنید؛ زیرا نخستین کسی که بافندگی کرد، پدرتان آدم بود.

امام علی علیه السلام_ در بیان آفرینش آدم علیه السلام _فرمود : سپس، خداوند سبحان از قسمت های سخت و نرم زمین و شیرین و شوره زار آن، خاکی برداشت و بر آن آب ریخت تا پاک و خالص شد و با رطوبت بیامیختش تا آنکه چسبناک گشت. آن گاه از آن هیکلی بیافرید، دارای اعضا و پیوندها و گسستگی ها؛مدتی مشخص و زمانی معلوم آن را بداشت تا اینکه خشکید و به هم پیوست و چون سفال سخت شد. آنگاه از روح خویش در آن دمید، تا به صورت انسانی گردید صاحب ذهن هایی که آنها را به حرکت در می آورد و اندیشه ای که با آن [در کارهایش ]دخل و تصرف می کند ......... آمیخته به طینتی با رنگ های گوناگون و چیزهایی همانند یکدیگر و حالاتی متضاد و آمیخته هایی نا همگون از قبیل گرمی و سردی و رطوبت و خشکی .

ص :252


1- . الدرّ المنثور : 1/137 .
2- کنز العمّال : 8190 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 1 .

عنه علیه السلام :إنّ آدَمَ خُلِقَ مِن أدیمِ الأرضِ ؛ فیهِ الطَّیِّبُ و الصّالِحُ و الرَّدیُّ، و کلّ ذلکَ أنتَ راءٍ فی وُلدِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن وَجهِ تَسمِیَةِ آدَمَ و حَوّاءَ _: إنّما سُمّیَ آدَمُ آدَمَ لأنّه خُلِقَ مِن أدیمِ الأرضِ ، و ذلکَ أنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی بَعَثَ جَبرئیلَ علیه السلام و أمرَهُ أن یأتِیَهُ مِن أدیمِ الأرضِ بأربَعِ طِیناتٍ : طینَةٍ بَیضاءَ ، و طینَةٍ حَمراءَ ، و طینَةٍ غَبراءَ ، و طینَةٍ سَوداءَ ، و ذلکَ مِن سَهلِها و حَزنِها .ثُمَّ أمَرَهُ أن یأتیَهُ بأربَعِ مِیاهٍ : ماءٍ عَذبٍ ، و ماءٍ مِلحٍ ، و ماءٍ مُرٍّ ، و ماءٍ مُنتِنٍ . ثُمّ أمرَهُ أن یُفرِغَ الماءَ فی الطِّینِ ، و أدَمَهُ اللّهُ بیَدِهِ (2) فلَم یَفضُلْ شیءٌ مِن الطِّینِ یَحتاجُ إلَی الماءِ ، و لا مِن الماءِ شیءٌ یَحتاجُ إلَی الطِّینِ . فجَعَلَ الماءَ العَذبَ فی حَلقِهِ ، و جَعَلَ الماءَ المالِحَ فی عینَیهِ ، و جَعَلَ الماءَ المُرَّ فی اُذنَیهِ ، و جَعَلَ الماءَ المُنتِنَ فی أنفِهِ .

و إنّما سُمِّیَت حَوّاءُ حَوّاءَ لأنّها خُلِقَت مِن الحَیَوانِ . (3)

امام علی علیه السلام :آدم از اَدیم (پوسته) زمین که در آن [خاکِ] پاک و خوب و بد وجود دارد، آفریده شد و تو همه این صفات را در فرزندان آدم می بینی.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از علّت نامگذاری آدم و حوّا به این نام ها _فرمود : آدم را آدم نامیده اند، چون از اَدیم زمین آفریده شد. بدین سان که خداوند تبارک و تعالی جبرئیل علیه السلام را فرستاد و به او فرمود از اَدیم (لایه بیرونی) زمین چهار قسمت خاک بیاورد : خاکی سفید، خاکی سرخ، خاکی قهوه ای و خاکی سیاه و آنها را از قسمتهای نرم و سخت زمین فراهم آورد. آن گاه به او دستور داد چهار قسمت آب بیاورد : آبی شیرین، آبی شور، آبی تلخ و آبی گندیده. سپس فرمود که آب را روی خاک بریزد. و خداوند با دست [قدرت ]خویش آنها را به هم آمیخت به طوری که نه خاکی اضافه آمد که به آب احتیاج داشته باشد و نه آبی که به خاک نیاز داشته باشد. پس، آب شیرین را در قسمت حلق آن قرار داد و آب شور را در چشمانش و آب تلخ را در گوش هایش و آب گندیده را در بینی اش.

حوّا نیز از آن رو حوّا نامیده شده که از حَیوَان (موجود زنده و جاندار) آفریده شده است.

ص :253


1- کنز العمّال : 15227 .
2- الأُدم : الاُلفة و الاتّفاق ، یقال : أَدم اللّه بینهما أی أصلح و ألّف ، و کذلک آدم اللّه بینهما ، فعل و أفعل بمعنًی (الصحاح : 5/1859)، و الید هنا بمعنی القدرة .
3- بحار الأنوار : 11/102/7 .

عنه علیه السلام : ......... فلَمّا مَهَدَ أرضَهُ ، و أنفَذَ أمرَهُ ، اختارَ آدَمَ علیه السلام خِیَرَةً مِن خَلقِهِ ، و جَعَلَهُ أوّلَ جِبِلَّتِهِ (1) . (2)

بحار الأنوار عن أبی المِقدامِ :سألتُ أبا جعفرٍ علیه السلام : مِن أیِّ شیءٍ خَلقَ اللّهُ حَوّاءَ _ : أیَّ شیءٍ یقولُ هذا الخَلقُ؟

قلتُ : یقولونَ : إنّ اللّهَ خَلَقَها من ضِلعٍ مِن أضلاعِ آدَمَ . فقالَ : کَذَبوا ، کانَ یُعجِزُهُ أن یَخلُقَها مِن غَیرِ ضِلعهِ ؟! فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ یا ابنَ رسولِ اللّهِ، مِن أیِّ شیءٍ خَلَقَها ؟ فقالَ : أخبَرَنی أبی عن آبائهِ : قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ : إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی قَبَضَ قَبضَةً مِن طِینٍ فخَلَطَها بیَمینِهِ _ و کِلتا یَدَیهِ یَمینٌ _ فخَلَقَ مِنها آدَمَ ، و فَضلََت فَضلَةٌ مِن الطِّینِ فخَلَقَ مِنها حَوّاءَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما سُمِّیَ آدَمُ آدَمَ لأنّه خُلِقَ مِن أدیمِ الأرضِ . (4)

امام علی علیه السلام : ......... چون زمینش را آماده ساخت و فرمانش را روان ساخت، آدم علیه السلام را به عنوان مخلوق برتر خود برگزید و او را نخستین آفریده خود [از نوع انسان] قرار داد.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو مقدام _: از امام باقر علیه السلام پرسیدم : خداوند حوّا را از چه آفرید؟ فرمود : این مردم چه می گویند؟ عرض کردم : می گویند : خداوند او را از یکی از دنده های آدم خلق کرده است. فرمود : نادرست می گویند. مگر عاجز بود از اینکه او را از غیر دنده آدم بیافریند؟ عرض کردم : فدایت شوم یا بن رسول اللّه ! او را از چه چیز آفرید؟ فرمود : پدرم از پدرانش علیهم السلام به من خبر داد که رسول خدا فرمود : خدای تبارک و تعالی مشتی گل برداشت و آن را با دست راست خود _ هر دو دست خدا راست است _ به هم آمیخت و از آن آدم را خلق کرد و مقداری از آن گل اضافه آمد که از آن حوّا را آفرید.

امام صادق علیه السلام :آدم را آدم نامیده اند، چون از اَدیم زمین آفریده شده است.

ص :254


1- . أی خلقته .
2- نهج البلاغة : الخطبة 91 .
3- . بحار الأنوار: 11/116/46.
4- علل الشرائع : 14/1 .

عنه علیه السلام :سُمِّیَت حَوّاءُ حَوّاءَ لأنَّها خُلِقَت مِن حَیٍّ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ واحِدَةٍ و خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» . (1)

کلام فی أنّ النسل الحاضر ینتهی إلی آدم علیه السلام و زوجته :

یقول العلاّمة الطباطبائی قدس سره : «ربّما قیل : إنّ اختلاف الألوان فی أفراد الإنسان _ و عُمدتها البیاض کلون أهل النقاط المعتدلة من آسیا و اُوربا ، و السواد کلون أهل إفریقیا الجنوبیّة ، و الصُّفرة کلون أهل الصین و الیابان ، و الحمرة کلون الهنود الأمریکیّین _ یقضی بانتهاء النسل فی کلّ لون إلی غیر ما ینتهی إلیه نسل اللون الآخر ؛ لما فی اختلاف الألوان من اختلاف طبیعة الدماء ؛ و علی هذا فالمبادئ الاُوَل لمجموع الأفراد لا ینقصون من أربعة أزواج للألوان الأربعة .

و ربّما یستدلّ علیه بأنّ قارّة أمریکا انکشفت و لها أهل ، وهم منقطعون عن الإنسان القاطن فی نصف الکرة الشرقیّ بالبعد الشاسع الذی بینهما انقطاعا لا یرجی و لا یُحتمل معه أنّ النَّسلَین یتّصلان بانتهائهما إلی أب واحد و اُمّ واحدة . و الدلیلان _ کما تری _ مدخولان :

أمّا مسألة اختلاف الدماء باختلاف الألوان فلأنّ الأبحاث الطبیعیّة الیوم مبنیّة علی فرضیّة التطوّر فی الأنواع ، و مع هذا البناء کیف یطمأن بعدم استناد اختلاف الدماء فاختلاف الألوان إلی وقوع التطوّر فی هذا النوع . و قد جزموا بوقوع تطوّرات فی کثیر من الأنواع الحیوانیّة کالفَرَس و الغنم و الفیل و غیرها ، و قد ظفر البحث و الفحص بآثار أرضیّة کثیرة یکشف عن ذلک ؟ علی أنّ العلماء الیوم لا یعتنون بهذا الاختلاف ذاک الاعتناء .

و أمّا مسألة وجود الإنسان فیما وراء البحار فإنّ العهد الإنسانیّ علی ما یذکره علماء الطبیعة یزهو إلی ملایین من السنین ، و الذی یضبطه التاریخ النقلیّ لا یزید علی ستّة آلاف سنة ، و إذا کان کذلک فما المانع من حدوث حوادث فیما قبل التاریخ تجزی قارّة أمریکا عن سائر القارّات ، و هناک آثار أرضیّة کثیرة تدلّ علی تغییرات هامّة فی سطح الأرض بمرور الدهور من تبدّل بحر إلی برّ و بالعکس ، و سهل إلی جبل و بالعکس ، و ما هو أعظم من ذلک کتبدّل القطبَین و المنطقة علی ما یشرحه علوم طبقات الأرض و الهیئة و الجغرافیا ، فلا یبقی لهذا المستدلّ إلاّ الاستبعاد فقط . هذا .

و أمّا القرآن فظاهره القریب من النصّ أنّ هذا النسل الحاضر المشهود من الإنسان ینتهی بالارتقاء إلی ذَکَر و اُنثی هما الأب و الاُمّ لجمیع الأفراد . أمّا الأب فقد سمّاه اللّه تعالی فی کتابه بآدم ، و أمّا زوجته فلم یسمّها فی کتابه ، و لکنّ الروایات تسمّیها حوّاء کما فی التوراة الموجودة ، قال تعالی : «و بَدَأ خَلْقَ الإنْسانِ مِن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِن ماءٍ مَهینٍ» . (2) و قال تعالی : «إنَّ مَثَلَ عیسی عِندَ اللّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فیَکونُ» (3) و قال تعالی : «و إذْ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائکَةِ إنّی جاعِلٌ فی الأرضِ خَلیفَةً قالوا أ تَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها و یَسْفِکُ الدِّماءَ و نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ و نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إنّی أعْلَمُ ما لا تَعْلَمونَ * و عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ کُلَّها ......... » الآیة (4) و قال تعالی : «إذْ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائکَةِ إنّی خالِقٌ بَشَرا مِن طِینٍ * فإذا سَوَّیْتُهُ و نَفَخْتُ فیهِ من رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ ......... » الآیات (5) ، فإنّ الآیات _ کما تری _ تشهد بأنّ سنّة اللّه فی بقاء هذا النسل أن یتسبّب إلیه بالنطفة ، لکنّه أظهره حینما أظهره بخلقه من تراب ، و أنّ آدم خلق من تراب و أنّ الناس بنوه ، فظهور الآیات فی انتهاء هذا النسل إلی آدم و زوجته ممّا لا ریب فیه و إن لم تمتنع من التأویل .

و ربّما قیل : إنّ المراد بآدم فی آیات الخلقة و السجدة آدم النوعیّ دون الشخصیّ ، کأنّ مطلق الإنسان _ من حیث انتهاء خلقه إلَی الأرض ، و من حیث قیامه بأمر النسل و الإیلاد _ سمّی بآدم ، و ربّما استظهر ذلک من قوله تعالی : «و لَقَدْ خَلَقْناکُم ثُمَّ صَوَّرْناکُم ثُمَّ قُلنا لِلمَلائکةِ اسْجُدوا لآدَمَ» (6) فإنّه لا یخلو عن إشعار بأنّ الملائکة إنّما اُمروا بالسجدة لمن هیّأه اللّه لها بالخلق و التصویر . و قد ذکرت الآیة أنّه جمیع الأفراد لا شخص إنسانیّ واحد معیّن ؛ حیث قال : «و لَقَدْ خَلَقناکُم ثُمَّ صَوَّرْناکُم» و هکذا قوله تعالی : «قالَ یا إبلیسُ ما مَنَعَکَ أنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقتُ بِیَدَیَّ _ إلی أن قال : _ قالَ أنا خَیرٌ مِنهُ خَلَقْتَنی مِن نارٍ و خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ _ إلی أن قال : _ قالَ فبِعِزَّتِکَ لاَُغوِیَنّهُم أجْمَعینَ * إلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخْلَصینَ» (7) حیث أبدل ما ذکره مفردا أوّلاً من الجمع ثانیا . و یردّه _ مضافا إلی کونه علی خلاف ظاهر ما نقلناه من الآیات _ ظاهرُ قوله تعالی _ بعد سرد قصّة آدم و سجدة الملائکة و إباء إبلیس _ فی سورة الأعراف : «یا بَنی آدمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیطانُ کَما أخْرَجَ أبَوَیْکُم مِنَ الجَنّةِ یَنزِعُ عَنهُما لِباسَهُما لِیُریَهُما سَوْآتِهِما» (8) فظهور الآیة فی شخصیّة آدم ممّا لا ینبغی أن یُرتاب فیه .

و کذا قوله تعالی : «و إذ قُلنا لِلمَلائکةِ اسْجُدوا لآدَمَ فَسَجَدوا إلاّ إبلیسَ قالَ أ أسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینا * قالَ أ رأیتَکَ هذا الّذی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أخَّرْتَنِ إلی یَومِ القِیامَةِ لأحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إلاّ قَلیلاً» (9) و کذا الآیة المبحوث عنها : «یا أیُّها النّاسُ اتَّقوا ربَّکُمُ الّذی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ واحِدَةٍ و خَلَقَ مِنها زَوْجَها و بَثَّ مِنهُما رِجالاً کثیرا و نِساءً ......... » الآیة بالتقریب الذی مرّ بیانه . فالآیات _ کما تری _ تأبی أن یسمَّی الإنسان آدم باعتبار و ابن آدم باعتبار آخر ، و کذا تأبی أن تنسب الخلقة إلَی التراب باعتبار و إلَی النطفة باعتبار آخر ، و خاصّة فی مثل قوله تعالی : «إنّ مَثَلَ عیسی عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکونُ ......... » الآیة ؛ و إلاّ لم یستقم استدلال الآیة علی کون خلقة عیسی خلقة استثنائیّة ناقضة للعادة الجاریة . فالقول بآدم النوعیّ فی حدّ التفریط ، و الإفراط الذی یقابله قول بعضهم : إنّ القول بخلق أزید من آدم واحد کفر . ذهب إلیه زین العرب من علماء أهل السنّة . (10)

امام صادق علیه السلام :حوّا را حوّا نامیده اند چون از حیّ (موجود زنده) آفریده شده است. خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «شما را از نَفْسی واحد آفرید و جفتش را نیز از همان آفرید».

گفتاری درباره اینکه نسل فعلی به آدم علیه السلام و همسر او می رسد

علاّمه طباطبایی می فرماید: «شاید گفته شود: اختلاف رنگ پوست در افراد بشر _ که به طور عمده چهار رنگ را تشکیل می دهند : سفید مانند رنگ اهالی مناطق معتدل آسیا و اروپا، سیاه مانند رنگ مردم افریقای جنوبی، زرد مانند اهالی چین و ژاپن و سرخ مانند رنگ سرخ پوستان امریکا _ حاکی از این است که منشأ نسل بشر در هر رنگی غیر از منشأ آن در رنگ دیگر است؛ چه آنکه اختلاف رنگ با اختلاف در طبیعت خون همراه است. بنا بر این، منشأ نخستینِ مجموع افراد بشر دست کم چهار جفت از چهار رنگ بوده است.

گاهی هم چنین استدلال شده که وقتی قاره امریکا کشف شد، ساکنانی داشت و فاصله و جدایی این افراد با انسان ساکن در نیم کره شرقی چندان زیاد است که امکان و احتمال اینکه این دو نسل به یک پدر و یک مادر منتهی شوند وجود ندارد. امّا _ همچنان که ملاحظه می شود _ این هر دو دلیل نارساست.

اما سست و نارسا بودن موضوعِ تفاوت خون به سبب تفاوت رنگ، از آن روست که تحقیقات طبیعی امروز بر اساس فرضیه تکامل انواع استوار است. روی این مبنا، چگونه می توان اطمینان یافت که مسأله اختلاف خون و رنگ ریشه در وقوع تحول و تکامل در این نوع نداشته باشد؛ مخصوصا که دانشمندان به پیدایش تحوّل در بسیاری از انواع حیوانی مانند اسب و گوسفند و فیل و غیره قطع پیدا کرده اند و کاوِش های زمین شناسی نشانه های فراوانی به دست داده که از این حقیقت پرده برمی دارد؟ وانگهی، اصولاً امروزه دانشمندان به این اختلاف اهمیت چندانی نمی دهند [و بسا بتوان رنگ پوست انسان را با خوراک و دارو تغییر داد].

و اما مسأله وجود انسان در فراسوی دریاها، باید دانست که بنا به گفته دانشمندان علوم طبیعی عمر انسان به میلیون ها سال می رسد، ولی آنچه را که تاریخ نقلی ضبط کرده از شش هزار سال فراتر نمی رود. اگر چنین باشد، چه مانعی دارد که، در دوران ما قبل تاریخ، بر اثر بروز حوادثی قاره آمریکا از قاره های دیگر جدا شده باشد. آثار و نشانه های زیادی در دست است که نشان می دهد در طیِ قرن ها، تغییرات مهمّی در سطح زمین، نظیر تبدیل دریا به خشکی و خشکی به دریا و تبدیل دشت به کوه و بالعکس، رخ داده است. از این مهمتر آنکه، بنا به توضیحات دانش چینه شناسی و هیئت و جغرافیا، تحوّلات و جا به جایی های قطبی و منطقه ای در سطح زمین رخ داده است. بنا بر این، تنها چیزی که برای استدلال کنندگان باقی می ماند استبعاد است و بس.

از دیدگاه قرآن، بر حسب ظاهر آن، تقریبا تصریح دارد به اینکه نسل فعلی بشر در سیر نهایی خود به یک مرد و یک زن که همان دو پدر و مادر همه افراد هستند، می رسد. پدر را خداوند متعال در کتاب خود به نام آدم اسم برده است، امّا از همسرش به نام یاد نکرده ولی روایات از او به نام حوّا یاد کرده اند. چنان که در تورات فعلی به این نام از او یاد شده است. خدای متعال می فرماید : «و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد. سپس [تداوم] نسل او را از چکیده آبی پست مقرّر فرمود» و می فرماید : «مَثَل عیسی در نزد خدا همچون مَثَل [خلقت] آدم است [که] او را از خاک آفرید، سپس بدو گفت : باش، پس هستی یافت» و می فرماید : «و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمین جانشینی خواهم گماشت. فرشتگان گفتند : آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد و خون ها بریزد؟ در حالی که ما با ستایش تو [تو را ]تنزیه می کنیم و به تقدیست می پردازیم. فرمود : من چیزی می دانم که شما نمی دانید. و خدا همه [معانی] اسماء را به آدم آموخت ......... » و نیز می فرماید : «و آن گاه که پروردگار تو به فرشتگان گفت : من بشری از گِل خواهم آفرید، هنگامی که آن را پرداختم و از روح خود در او دمیدم همگی برایش به سجده افتید ......... ». این آیات _ چنان که ملاحظه می شود _ گواه بر این است که بنا به سنّت و قانون خداوند، بقای این نسل از طریق نطفه صورت می گیرد. امّا منشأ پیدایش آن را خاک معرفی می کند؛ زیرا آدم را از خاک آفریده و مردم فرزندان آدم هستند. بنا بر این، ظهور آیات در اینکه این نسل به آدم و همسر او می رسند مطلبی است که در آن هیچ تردیدی نیست، گر چه امکان تأویل این آیات نیز وجود دارد.

گاه گفته شده که مراد از آدم در آیات مربوط به آفرینش آدم و سجده فرشتگان بر او، آدم نوعی است نه شخصی و بنا بر این، مطلق انسان _ از آن جهت که آفرینشش سرانجام به خاک می رسد و بقایش هم بسته به زاد و ولد است _ به نام آدم نامیده شده است و شاید بتوان در تأیید این مطلب از این آیه استفاده کرد : «ما شما را آفریدیم. سپس به صورتگری شما پرداختیم، آن گاه به فرشتگان گفتیم : برای آدم سجده کنید»؛ زیرا این آیه خالی از اشعار به این نکته نیست که فرشتگان، مأمور سجده بر کسی شدند که خداوند با آفرینش و شکل بخشیدن به او، برای سجده مهیّایش کرد و آیه تمام افراد را مورد نظر قرار داده نه یک شخص و فرد معیّن از انسان را؛ چرا که می فرماید : «ما شما را آفریدیم. سپس به صورتگری شما پرداختیم» و همچنین است آیه «گفت : ای ابلیس! چه چیز مانع از سجده کردن تو در برابر آنچه با دستان خود آفریدم شد ......... شیطان گفت : من از او بهترم؛ مرا از آتشی آفریدی و او را از گِلی خلق کردی ......... گفت : به عزّتت سوگند، که همه آنها را گمراه می کنم مگر بندگان مخلَصت را». در این آیه آنچه را در ابتدا به صورت مفرد آورده بعدا به صورت جمع ذکر می کند.

جواب این است که این سخن، علاوه بر اینکه برخلاف ظاهر آیاتی است که نقل کردیم ، ظهور آیه سوره اعراف نیز آن را ردّ می کند. در این آیه پس از نقل داستان آدم و سجده فرشتگان و امتناع ابلیس از سجده، می فرماید : «ای فرزندان آدم! زنهار که شیطان فریبتان ندهد، همچنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از ایشان برکند تا عورت هایشان را بر آنان نمایان کند». ظهور این آیه در خصوص شخص آدم تردید نا پذیر است.

همچنین است آیه «و هنگامی که به فرشتگان گفتیم : بر آدم سجده کنید. پس همه سجده کردند، مگر ابلیس که گفت : بر کسی سجده کنم که از گِلی آفریده ای؟ [سپس ]گفت : به من بگو : این کسی را که بر من برتری دادی [برای چه بود]؟ اگر تا روز قیامت مهلتم دهی، قطعا فرزندانش را _ جز اندکی [از آنها ]_ ریشه کن خواهم کرد» و نیز آیه مورد بحث : «ای مردم! از پروردگارتان که شما را از یک نفْس آفرید و جفتش را [نیز ]از همان آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکند، پروا دارید ......... ». این آیات نیز، به همان بیانی که گذشت ظهور در همین معنا دارند.

این آیات _ همچنان که ملاحظه می کنید _ نمی توانند انسان را به اعتباری آدم و به اعتباری دیگر، فرزند آدم بنامند. یا به اعتباری خلقت او را به خاک نسبت دهند و به اعتباری دیگر به نطفه، بویژه در آیه «انّ مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثمّ قال له کن فیکون ......... »؛ در غیر این صورت، استدلال آیه به اینکه خلقت عیسی یک خلقت استثنایی و خارق العاده است استدلال درست و استواری نبود. بنا بر این، عقیده به اینکه مقصود از آدم در قرآن، آدم نوعی است، همان اندازه آمیخته به تفریط است که عقیده مقابل آن مبنی بر اینکه «اعتقاد داشتن به آفرینش بیش از یک آدم کفر است» افراط آمیز. عقیده اخیر را زین العرب، یکی از علمای اهل سنّت، ابراز داشته است.

ص :255


1- علل الشرائع : 16/1 .
2- السجدة : 7 ، 8 .
3- آل عمران : 59 .
4- البقرة : 30 ، 31 .
5- ص : 71 ، 72 .
6- الأعراف : 11 .
7- ص : 75 _ 83 .
8- الأعراف : 27 .
9- الإسراء : 61 ، 62 .
10- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/141 .

ص :256

ص :257

ص :258

ص :259

ص :260

کلام فی أنّ الإنسان نوع مستقلّ غیر متحوّل من نوع آخر :

الآیات السابقة تکفی مؤونة هذا البحث ؛ فإنّها تنهی هذا النسل الجاری بالنطفة إلی آدم و زوجته و تبیّن أنّهما خلقا من تراب ، فالإنسانیّة تنتهی إلیهما و هما لا یتّصلان بآخر یماثلهما أو یجانسهما و إنّما حدثا حدوثا .

و الشائع الیوم عند الباحثین عن طبیعة الإنسان أنّ الإنسان الأوّل فرد تکامل إنسانا ، و هذه الفرضیّة بخصوصها و إن لم یتسلّمها الجمیع تسلّما یقطع الکلام ، و اعترضوا علیه باُمور کثیرة مذکورة فی الکتب ، لکنّ أصل الفرضیّة _ و هی أنّ الإنسان حیوان تحوّل إنسانا _ ممّا تسلّموه و بنَوا علیه البحث عن طبیعة الإنسان .

فإنّهم فرضوا أنّ الأرض _ و هی أحد الکواکب السیّارة _ قطعة من الشمس مشتقّة منها ، و قد کانت فی حال الاشتعال و الذوبان ثمّ أخذت فی التبرّد من تسلّط عوامل البرودة ، و کانت تنزل علیها أمطار غزیرة و تجری علیها السیول و تتکوّن فیها بحار الأنوار ، ثمّ حدثت تراکیب مائیّة و أرضیّة فحدثت النباتات المائیّة ، ثمّ حدثت بتکامل النبات و اشتمالها علی جراثیم الحیاة السمک و سائر الحیوان المائیّ ، ثمّ السمک الطائر ذو الحیاتین ، ثمّ الحیوان البرّیّ ، ثمّ الإنسان ، کلّ ذلک بتکامل عارض للترکیب الأرضیّ الموجود فی المرتبة السابقة یتحوّل به الترکیب فی صورته إلَی المرتبة اللاحقة ؛ فالنبات ثمّ الحیوان المائیّ ثمّ الحیوان ذو الحیاتین ثمّ الحیوان البرّیّ ثمّ الإنسان علَی الترتیب . هذا .

کلّ ذلک لما یشاهد من الکمال المنظّم فی بنیتها نظم المراتب الآخذة من النقص إلَی الکمال ، و لما یعطیه التجریب فی موارد جزئیّة التطوّر .

و هذه فرضیّة افترضت لتوجیه ما یلحق بهذه الأنواع من الخواصّ و الآثار من غیر قیام دلیل علیها بالخصوص و نفی ما عداها ، مع إمکان فرض هذه الأنواع متبائنة من غیر اتّصال بینها بالتطوّر و قصر التطوّر علی حالات هذه الأنواع دون ذواتها و هی التی جری فیها التجارب ؛ فإنّ التجارب لم یتناول فردا من أفراد هذه الأنواع تحوّل إلی فرد من نوع آخر کقردة إلی إنسان ، و إنّما یتناول بعض هذه الأنواع من حیث خواصّها و لوازمها و أعراضها .

و استقصاء هذا البحث یطلب من غیر هذا الموضع ، و إنّما المقصود الإشارة إلی أنّه فرض افترضوه لتوجیه ما یرتبط به من المسائل من غیر أن یقوم علیه دلیل قاطع ، فالحقیقة التی یشیر إلیها القرآن الکریم من کون الإنسان نوعا مفصولاً عن سائر الأنواع غیر معارضة بشیء علمیّ . (1)

سخنی درباره اینکه انسان یک نوع مستقل و نابرآمده از نوعی دیگر است:

آیات گذشته زحمت این بحث را کم می کند؛ زیرا این آیات نسل فعلی بشر را که از نطفه پدید می آید به آدم و همسر او می رساند و خلقت آن دو را نیز از خاک معرفی می کند. پس، نوع انسان به آدم و حوّا منتهی می شود، بدون آنکه خود آن دو به موجود دیگری همانند یا همجنس خود منتهی شوند، بلکه از خاک پدید آمده اند.

اما آنچه امروزه در میان علمای طبیعی و انسان شناس شایع می باشد، این است که انسانِ نخستین بر اثر تکامل، انسان شده است. این فرضیه، گر چه مورد قبول قطعی همگان نیست و اشکالات زیادی به آن وارد کرده اند که در کتاب های مربوط ذکر شده اند، ولی اصل فرضیه _ یعنی اینکه انسان حیوانی بوده که به صورت انسان تحوّل و تکامل یافته _ امری است که آن را پذیرفته اند و پایه بحث از طبیعت انسان قرارش داده اند.

فرضیه دانشمندان این است که سیاره زمین قطعه ای جدا شده از خورشید و این قطعه در ابتدا در حال اشتعال و میعان بوده و به تدریج در اثر تسلّط عوامل سرد کننده سرد شده است. باران های پیاپی و فراوان شروع به ریزش بر سطح آن کرد و سیل ها جاری شد و دریاها شکل گرفت و سپس ترکیبات آبی و خاکی به وجود آمد و در نتیجه، گیاهان آبی و دریایی پدیدار شدند و آن گاه بر اثر تکامل نبات و وجود عناصر حیات در آن، ماهی و دیگر جانوران دریایی پدید آمد و بعدها ماهی پرنده دو زیست و بعد حیوان خشکی و سرانجام انسان به وجود آمد. و تمام این مراتب در اثر تکاملی است که ترکیبات زمین به خود دیده و از صورتی به صورت دیگر تحوّل و تکامل یافته است : ابتدا نبات، سپس حیوان دریایی بعد حیوان دو زیست، آن گاه حیوان خشکی و سرانجام انسان.

این فرضیه از آنجا به وجود آمده که در ساختمان موجودات به طور منظّم کمالی دیده می شود که در یک سلسله مراتب معیّن، از نقص رو به کمال پیش رفته است و نیز تجربه هایی که در موارد جزئی تکامل به عمل آمده این فرضیه را به ذهن می آورد.

این فرضیه ای است که برای توجیه خواصّ و آثار انواع مختلف فرض شده است، بدون آنکه دلیل خاصی برای اثبات آن و ردّ غیر آن وجود داشته باشد. بلکه امکان این فرض وجود دارد که این انواع به کلی جدا و مستقل از یکدیگر بوده و هیچ گونه رابطه تکاملی میانشان وجود نداشته باشد و مسأله تکامل به حالات این انواع و نه ذات و ماهیتشان محدود شود و تجربه هایی هم که صورت گرفته در زمینه همین حالات بوده است؛ زیرا تجربه ها تحوّل فردی از یک نوع به نوع دیگر، مانند مثلاً تحوّل میمون به انسان را مشاهده نکرده، بلکه این تجربه ها شامل خواصّ و لوازم و اعراض بعضی از انواع بوده است.

بحث کامل از این موضوع جای دیگری را می طلبد و غرض فقط اشاره به این نکته بود که این فرضیه، فرضیه ای است که دانشمندان برای توجیه مسائل مربوط مطرح کرده اند، بدون آنکه دلیل قاطع و محکمی درباره آن وجود داشته باشد. بنا بر این، حقیقتی که قرآن کریم به آن اشاره می کند _ یعنی انسان نوعی جدا از سایر انواع است _ با هیچ مطلب علمی تعارض و منافات ندارد.

ص :261


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/143 .

ص :262

ص :263

3724 - زَواجُ بَنی آدَمَ
3724 - ازدواج فرزندان آدم

الاحتجاج عن أبی حَمزَةِ الثّمالیِّ :سمِعتُ علیَّ بنَ الحُسین علیه السلام یحدِّثُ رجُلاً من قُرَیشٍ، قال : ......... وُلِدَ لآدمَ من حواءَ عِشرونَ ذکَرا و عِشرونَ اُنثی ......... فلمّا أدرَکوا خافَ عَلَیهِم آدمُ الفِتنةَ فَدَعاهُم إلیهِ فقالَ : اُریدُ أن اُنکِحَک یا هابیلُ لوزا ، و اُنکِحَکَ یا قابیلُ إقلیما ......... .

فقالَ لَهُ القُرَشیُّ : فأولَداهُما ؟! قالَ : نَعَم . فقالَ لَهُ القُرَشیُّ: فهذا فِعلُ المَجوسِ الیومَ! فقالَ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام: إنّ المَجوسَ إنّما فَعَلوا ذلکَ بعدَ التَّحریمِ مِن اللّهِ .

ثُمّ قالَ لَهُ علیُّ بنُ الحسینِ علیهما السلام : لا تُنکِرْ هذا إنّما هِیَ شَرایعُ جَرَت ، أ لَیسَ اللّهُ قد خَلقَ زَوجَةَ آدمَ مِنهُ ثُمّ أحَلَّها لَهُ ؟ ! فکانَ ذلکَ شَریعَةً مِن شَرایعِهِم ، ثُمّ أنَزَلَ اللّهُ التَّحریمَ بعدَ ذلکَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ و قد سألَهُ البَزَنطیُّ عن کیفیَّةِ تَناسُلِ النّاسِ مِن آدمَ _: حَمَلَت حَوّاءُ هابِیلَ و اُختا لَهُ فی بَطنٍ ، ثمّ حَمَلَت فی البَطنِ الثّانی قابِیلَ و اُختا له فی بَطنٍ ، فزُوّجَ هابِیلُ الّتی معَ قابِیلَ ، و تَزوَّجَ قابِیلُ الّتی مَع هابِیلَ ، ثُمّ حَدَثَ التَّحریمُ بعدَ ذلکَ . (2)

3724

ازدواج فرزندان آدم

الاحتجاج_ به نقل از ابو حمزه ثمالی _: شنیدم امام زین العابدین علیه السلام به فردی از قریش فرمود: آدم علیه السلام از حواء بیست پسر و بیست دختر داشت. چون ترسید بین آنها فتنه ایجاد شود همه را جمع کرد و فرمود : قصد دارم هابیل را با لوزا (همزاد قابیل) و قابیل را با اقلیما (همزاد قابیل) تزویج نمایم . قرشی گفت : پس فرزندان آن دو با هم ازدواج کردند. حضرت فرمود : آری. قرشی گفت : این کاری است که امروزه مجوسی ها می کنند! فرمود : مجوس این کار را بعد از آن انجام دادند که خداوند تحریمش کرد.

سپس امام زین العابدین علیه السلام فرمود : منکر این مطلب مباش. این ها قوانین و شرایعی است که صورت گرفته است. مگر خداوند همسر آدم را از خود او نیافرید و آن گاه وی را بر او حلال گردانید؟ این یکی از شرایع و مقرّرات آنها بود. امّا بعداً خداوند آن را تحریم کرد.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال بزنطی از چگونگی تکثیر نسل مردم از آدم _فرمود : حوّا، هابیل و خواهر او را در یک شکم حامله شد. سپس شکم دوم قابیل و خواهرش را توأما حامله گشت. پس، هابیل با خواهر همزاد قابیل ازدواج کرد و قابیل با خواهر همزاد هابیل. بعد از آن ازدواج خواهر و برادر با یکدیگر تحریم شد.

ص :264


1- الاحتجاج : 2/143/180 .
2- قرب الإسناد : 366/1311 .

کلام فی تناسل الطّبقة الثّانیة من الإنسان :

یقول العلاّمة الطباطبائیّ قدس سره : «الطبقة الاُولی من الإنسان و هی آدم و زوجته تناسلت بالازدواج ، فأولدت بنین و بنات إخوة و أخوات ، فهل نسل هؤلاء بالازدواج بینهم وهم إخوة و أخوات أو بطریق غیر ذلک ؟ ظاهر إطلاق قوله تعالی : «و بَثَّ مِنهُما رِجالاً کثیرا و نِساءً ......... » الآیة _ علی ما تقدّم من التقریب _ أنّ النسل الموجود من الإنسان إنّما ینتهی إلی آدم و زوجته من غیر أن یشارکهما فی ذلک غیرهما من ذکر أو اُنثی ، و لم یذکر القرآن لِلبَثِّ إلاّ إیّاهما. و لو کان لغیرهما شرکة فی ذلک لقال : و بثّ منهما و من غیرهما ، أو ذکر ذلک بما یناسبه من اللفظ . و من المعلوم أنّ انحصار مبدأ النسل فی آدم و زوجته یقضی بازدواج بنیهما من بناتهما .

و أمَّا الحکم بحرمته فی الإسلام و کذا فی الشرائع السابقة علیه علی ما یحکی فإنّما هو حکم تشریعیّ یتبع المصالح و المفاسد لا تکوینیّ غیر قابل للتغییر ، و زمامه بید اللّه سبحانه یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید ، فمِن الجائز أن یبیحه یوما لاستدعاء الضرورة ذلک ، ثمّ یحرّمه بعد ذلک لارتفاع الحاجة و استیجابه انتشار الفحشاء فی المجتمع .

و القول بأنّه علی خلاف الفطرة و ما شرّعه اللّه لأنبیائه دین فطریّ _ قال تعالی : «فأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفا فِطْرَةَ اللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلکَ الدِّینُ القَیِّمُ» (1) _ فاسد ؛ فإنّ الفطرة لا تنفیه و لا تدعو إلی خلافه من جهة تنفّرها عن هذا النوع من المباشرة _ مباشرة الأخ الاُخت _ و إنّما تبغضه و تنفیه من جهة تأدیته إلی شیوع الفحشاء و المنکر و بطلان غریزة العفّة بذلک

و ارتفاعها عن المجتمع الإنسانیّ ، و من المعلوم أنّ هذا النوع من التماسّ و المباشرة إنّما ینطبق علیه عنوان الفجور و الفحشاء فی المجتمع العالمیّ الیوم ، و أمّا المجتمع یوم لیس هناک بحسب ما خلق اللّه سبحانه إلاّ الإخوة و الأخوات _ و المشیّة الإلهیّة متعلّقة بتکثّرهم و انبثاثهم _ فلا ینطبق علیه هذا العنوان .

و الدلیل علی أنّ الفطرة لا تنفیه من جهة النُّفرة الغریزیّة : تداولُه بین المجوس أعصارا طویلة علی ما یقصّه التاریخ ، و شیوعه قانونیّا فی روسیا علی ما یُحکی و کذا شیوعه سِفاحا من غیر طریق الازدواج القانونیّ فی اُوربا . (2)

و ربّما یقال : إنّه مخالف للقوانین الطبیعیّة و هی التی تجری فی الإنسان قبل عقده المجتمع الصالح لإسعاده ؛ فإنّ الاختلاط و الاستیناس فی المجتمع المنزلیّ یبطل غریزة التعشّق و المیل

الغریزیّ بین الإخوة و الأخوات کما ذکره بعض علماء الحقوق . (3)

و فیه : أنّه ممنوع کما تقدّم أوّلاً ، و مقصور فی صورة عدم الحاجة الضروریّة ثانیا ، و مخصوص بما لا تکون القوانین الوضعیّة غیر الطبیعیّة حافظة للصلاح الواجب الحفظ فی المجتمع ، و متکفّلة لسعادة المجتمعین ، و إلاّ فمعظم القوانین المعمولة و الاُصول الدائرة فی الحیاة الیوم غیر طبیعیّة» . (4)

گفتاری درباره تناسل طبقه دوم انسان:

علاّمه طباطبایی می فرماید: «نخستین طبقه انسان، یعنی آدم و همسرش، از طریق ازدواج با هم زاد و ولد کردند و پسران و دخترانی به دنیا آوردند که خواهر و برادر بودند. حال سؤال این است که آیا نسل این خواهران و برادران از طریق ازدواج آنها با یکدیگر زیاد شد یا از طریق دیگر بوده است؟ ظاهر اطلاق آیه «و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده ساخت ......... » می فهماند که نسل فعلی انسان به آدم و همسر او می رسد و هیچ زن و مرد دیگری در این قضیه شرکت و دخالت نداشته اند و قرآن برای تکثیر و انتشار انسان ها منشأی جز آدم و همسرش ذکر نکرده است. اگر کسان دیگری جز آن دو در این موضوع شرکت و دخالت داشتند، قطعاً می فرمود، و از آن دو و غیر آن دو یا لفظ مناسب دیگری به کار می برد. پیداست که انحصار مبدأ نسل در آدم و همسرش، مستلزم ازدواج دختران و پسران آن دو با یکدیگر می باشد.

حکم به حرمت این نوع ازدواج در اسلام و نیز _ آن طور که نقل می شود _ در ادیان گذشته، در حقیقت یک حکم تشریعی و تابع مصالح و مفاسد است نه یک حکم تکوینی تغییر نا پذیر. حکم تشریعی نیز اختیارش در دست خدای سبحان است و او طبق خواست خود عمل می کند و حکم می دهد. بنا بر این، ممکن است که روزی بنا به ضرورت آن را حلال شمارد و بعد که ضرورت برطرف شد و به خاطر جلوگیری از رواج فحشا در جامعه، آن را تحریم کند.

این سخن هم که ازدواج خواهر و برادر برخلاف فطرت است و آنچه را خداوند برای پیامبران خود تشریع کرده بر اساس فطرت می باشد _ چون خداوند می فرماید : «رو به دین حنیف آور، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییر پذیر نیست. این است همان دین پایدار» _ سخنی نادرست است؛ زیرا متمایل نبودن طبع و فطرت به این نوع ازدواج نه از این جهت است که از آن نفرت دارد، بلکه بدان سبب است که ازدواج خواهر و برادر را موجب اشاعه فحشا و اعمال زشت و از بین رفتن غریزه عفّت می داند. و معلوم است که این نوع تماس و ارتباط تنها در جامعه دنیای امروز عنوان گناه و فحشا بر آن انطباق می یابد، امّا در جامعه ای که فقط شامل چند خواهر و برادر می شده _ و مشیّت خدا هم بر تکثیر و انتشار آنها تعلّق داشته _ هرگز این عنوان منطبق نمی شده است.

دلیل آنکه مخالفت فطرت با این نوع ازدواج از جهت نفرت غریزی نیست، این است که، بنا بر آنچه تاریخ می گوید، ازدواج خواهر و برادر قرن ها در میان مجوس رایج بوده و نیز، به طوری که می گویند، در روسیه هم شیوع قانونی دارد و در اروپا نیز از طریق غیر رسمی و به صورت زنا شایع است (5) .

ممکن است گفته شود : ازدواج خواهر و برادر مخالف با قوانین طبیعی است و این قوانین، پیش از آنکه انسان برای تأمین سعادتِ خود جامعه صالحی تشکیل دهد، درباره او جاری است؛ چرا که آمیزش و انس و الفت یافتن در محیط خانوادگی، غریزه عشق ورزی و میل و گرایش غریزی میان برادران و خواهران را از بین می برد. این سخن را برخی از حقوقدانان گفته اند. (6)

در پاسخ به این اشکال باید گفت: اولاً به همان بیانی که قبلاً گفتیم، این نوع ازدواج مخالف با قوانین طبیعی نیست. ثانیاً : منحصر و محدود به جایی است که احتیاج ضروری ایجاب ننماید و اختصاص به موردی دارد که قوانین وضعی غیر طبیعی نتواند سعادت و صلاحی را که باید در محیط اجتماع حفظ شود تأمین کند و گرنه بیشتر قوانین معمول و اصولی که در زندگی کنونی دایر است، غیر طبیعی می باشد».

ص :265


1- الروم : 30 .
2- من العادات الرائجة فی هذه الأزمنة فی الملل المتمدّنة من اُوربا و أمریکا : أنّ الفتیات یُزِلْن بکارتهنّ قبل الزواج القانونیّ و البلوغ إلی سنّه ، و قد أنتج الإحصاء أنّ بعضها إنّما هو من ناحیه آبائهنّ أو إخوانهنّ . (کما فی هامش المصدر) .
3- مونتسکیو فی کتابه روح القوانین .
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/144 .
5- از جمله عاداتی که امروزه در میان ملل متمدن اروپا و امریکا رایج می باشد، این است که دختران پیش از ازدواج قانونی و رسیدن به سنّ قانونی، بکارت خود را از دست می دهند و آمار نشان داده که حتّی بعضی از آنها توسط پدران و برادران خود ازاله بکارت می شوند _ به نقل از حاشیه کتاب .
6- مونتسکیو در کتاب «روح القوانین».

ص :266

ص :267

3725 - ما اُوحِیَ إلی آدَمَ علیه السلام
3725 - آنچه به آدم وحی شد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَمّا أهبَطَ اللّهُ آدمَ إلَی الأرضِ مَکَثَ فیها ما شاءَ اللّهُ أن یَمکُثَ ، ثُمّ قالَ لَهُ بَنُوهُ : یا أبانا تَکلَّمْ ، فقامَ خَطیبا فی أربَعینَ ألفا مِن وُلدِهِ و وُلدِ وُلدِهِ فقالَ : إنّ اللّهَ أمَرَنی فقالَ : یا آدَمُ، أقلِلْ کلامَکَ تَرجِعْ إلی جِواری . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحَی اللّه عَزَّ و جلَّ إلی آدَمَ علیه السلام : إنّی سأجمَعُ لکَ الکلامَ فی أربَعِ

کَلِماتٍ . قالَ : یا ربِّ ، و ما هُنَّ ؟ قالَ : واحِدَةٌ لی ، و واحِدَةٌ لکَ ، و واحِدَةٌ فیما بَینی و بَینَکَ ، و واحِدَةٌ فیما بَینَکَ و بینَ النّاسِ ، فقالَ : یا ربِّ، بَیِّنْهُنَّ لی حَتّی أعلَمَهُنَّ ، فقالَ : أمّا الّتی لی فتَعبُدُنی (و) لا تُشرِکُ بی شیئا ، و أمّا الّتی لکَ فأجزیکَ (2) بعَمَلِکَ أحوَجَ ما تکونُ إلَیهِ، و أمّا الّتی بَینی و بَینَکَ فعَلَیکَ الدُّعاءُ و علَیَّ الإجابَةُ ، و أمّا الّتی بَینَک و بَینَ النّاسِ فتَرضی للنّاسِ ما تَرضاهُ لنفسِکَ . (3)

3725

آنچه به آدم علیه السلام وحی شد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون خداوند آدم را به زمین فرو فرستاد، او تا وقتی که خدا می خواست در زمین باقی ماند. سپس فرزندانش به او گفتند : ای پدر! سخن بگو. آدم در میان چهل هزار تن از فرزندان و نوادگان خود به خطبه ایستاد و فرمود : خداوند به من دستور داد و فرمود : ای آدم! سخن کم گوی تا به جوار من بازگردی.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به آدم علیه السلام وحی فرمود : من همه سخن را در چهار کلمه برای تو گرد می آورم. عرض کرد : ای پروردگار من! آن چهار کلمه چیست؟ فرمود : یکی از من است، یکی از تو، یکی به رابطه من و تو مربوط می شود و یکی به رابطه میان تو و مردم. عرض کرد : پروردگارا! آنها را برایم بیان فرما تا بدانمشان. فرمود : آنکه اختصاص به من دارد، این است که مرا بندگی کنی و چیزی را شریکم نگردانی. آنکه اختصاص به خودت دارد، این است که در برابر عمل تو پاداشی دهمت به آنچه که بیش از هر چیز به آن محتاجی. آنکه به رابطه میان من و تو مربوط می شود، این است که تو دعا کنی و من اجابت کنم و آنکه به رابطه میان تو و مردم مربوط می شود، این است که برای مردم آن پسندی که برای خود می پسندی.

ص :268


1- الدرّ المنثور : 1/148 .
2- فی بعض النسخ : «فاُجازیک» .
3- الخصال : 243/98 .

سعد السعود_ یقول السیّدُ ابنُ طاووسٍ _: وجَدتُ فی صُحُفِ إدریسَ النَّبیِّ علیه السلام عندَ ذِکرِ أحوالِ آدَمَ علی نَبیِّنا و آلهِ و علیهِ السّلامُ ما هذا لَفظُهُ : حتّی إذا کانَ الثُّلُثُ الأخیرُ مِن اللّیلِ لَیلةَ الجُمُعةِ لِسَبعٍ و عِشرینَ خَلَت مِن شَهرِ رَمَضانِ أنزَلَ اللّهُ علَیهِ کِتابا بالسُّریانیَّةِ و قَطعَ الحُروفَ فی إحدی و عِشرینَ وَرَقَةً، و هُوَ أوّلُ کتابٍ أنزَلَهُ اللّهُ فی الدُّنیا، حَذا اللّهُ علَیهِ الألسُنَ کُلَّها ، فکانَ فیهِ ألفُ ألفِ لسانٍ لا یَفهَمُ فیهِ أهلُ لسانٍ عن أهلِ لسانٍ حَرفا واحِدَا

بغَیرِ تَعلیمٍ ، فیهِ دلائلُ اللّهِ و فُروضُهُ ، و أحکامُهُ و شَرائعُهُ ، و سُنَنُهُ و حُدودُهُ . (1)

سعد السعود_ سیّد بن طاووس گوید _: در صحف ادریس نبیّ علیه السلام ، آنجا که از احوال آدم _ علی نبیّنا و آله و علیه السلام _ سخن می گوید، این عبارت را یافتم : تا آنکه در ثلث آخر شب جمعه بیست و هفت روز گذشته از ماه رمضان کتابی به زبان سریانی و قطعات حروف در بیست و یک ورقه بر او نازل فرمود و آن نخستین کتابی است که خدا در دنیا نازل کرد. خداوند همه زبان ها را در این کتاب آورد و در آن هزار هزار زبان بود که حتی یک حرف از هر زبان را اهل زبان دیگر نمی فهمد مگر تعلیم گیرد. در این کتاب دلایل و فرایض خدا و احکام و شرایع او و سنن و حدودش وجود دارد.

ص :269


1- سعد السعود : 37 .

الدرّ المنثور عن سلمان :لَمّا خَلقَ اللّهُ آدمَ قالَ : یا آدَمُ، واحِدَةٌ لی ، و واحِدَةٌ لکَ ، و واحِدَةٌ بَینی و بَینَکَ ، فأمّا الّتی لی فتَعبُدُنی لا تُشرِکُ بی شیئا ، و أمّا الّتی لکَ فما عَمِلتَ مِن شَیءٍ جَزَیتُکَ بهِ و أن أغفِرَ فأنا غفورٌ رحیمٌ ، و أمّا الّتی بَینی و بَینَکَ فمِنکَ المَسألةُ و الدُّعاءُ و علَیَّ الإجابَةُ و العَطاءُ . (1)

الدرّ المنثور_ به نقل از سلمان _: چون خداوند آدم را آفرید، فرمود : ای آدم! یک مطلب اختصاص به من دارد و یکی اختصاص به خودت و یکی به رابطه من و تو مربوط می شود. امّا آنکه مخصوص من است این است که مرا بپرستی و چیزی را شریک من نگردانی. آنکه مخصوص توست، این است که هر کاری کنی به سبب آن تو را سزا دهم و اینکه تو را بیامرزم؛ زیرا من آمرزنده مهربانم و امّا آنچه به رابطه میان من و تو مربوط می شود، این است که خواهش و دعا از تو باشد و اجابت و عطا از من.

ص :270


1- الدرّ المنثور : 1/148 .

2 - ادریس علیه السلام

2 - ادریس علیه السلام
اشاره

(1)

ص :271


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 270 باب 9 «قصص إدریس علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 489 «إدریس علیه السلام ».

3726 - إدریسُ علیه السلام
3726 - ادریس علیه السلام

الکتاب :

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقا نَبِیَّا * وَ رَفَعْنَاهُ مَکَانا عَلِیَّا» . (1)

«وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ * وَ أَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنزَلَ اللّهُ علی إدریسَ ثَلاثینَ صَحیفَةً (3) . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أوّلُ مَن خَطَّ بالقَلمِ إدریسُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، أربَعةٌ مِن الأنبیاءِ سُریانِیّونَ : آدمُ ، و شِیثُ ، و اُخْنوخُ _ و هُو إدریسُ علیهم السلام ، و هوُ أوّلُ مَن خَطَّ بالقَلمِ _ و نُوحٌ علیه السلام . (6)

3726

ادریس علیه السلام

قرآن :

«و در این کتاب از ادریس یاد کن که او راستگویی پیامبر بود. و ما او را به مقامی بلند ارتقاء دادیم».

«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را [یاد کن] که همه از شکیبایان بودند. و آنان را در رحمت خود داخل نمودیم، چرا که ایشان از شایستگان بودند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند بر ادریس سی صحیفه نازل کرد. (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که با قلم نوشت، ادریس بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! چهار تن از پیامبران سریانی هستند : آدم، شیث، اُخنوخ _ که همان ادریس علیه السلام است و نخستین کسی است که با قلم نوشت _ و نوح علیه السلام .

امام صادق علیه السلام :مسجد سهله جایگاه خانه ادریس پیامبر علیه السلام است که در آن خیاطی می کرد.

ص :272


1- مریم : 56 و 57 .
2- . الأنبیاء : 85 و 86 .
3- و فی خبر : ......... أنزل علی إدریس خمسین صحیفة ، و هو اُخنوخ ، و هو أوّل من خطّ بالقلم . (بحار الأنوار : 11/60/68) .
4- بحار الأنوار : 11/277/5 .
5- . کنز العمّال : 32269 .
6- الخصال : 524/13 .
7- در خبری آمده است : ......... پنجاه صحیفه بر ادریس نازل کرد، او همان اُخنوخ است و نخستین کسی است که خطّ نوشت . (بحار الأنوار : 11 / 60 / 68) .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَسجِدُ السَّهلَةِ مَوضِعُ بَیتِ إدریسَ النَّبیِّ علیه السلام الّذی کانَ یَخِیطُ فیهِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا دَخَلتَ الکوفةَ فَأْتِ مَسجِدَ السّهلَةِ فصَلِّ فیهِ ، و اسألِ اللّهَ حاجَتَکَ لدِینِکَ و دُنیاکَ ؛ فإنّ مَسجِدَ السَّهلَةِ بَیتُ إدریسَ علیه السلام الّذی کانَ یَخیطُ فیهِ و یُصلّی فیهِ . (2)

عنه علیه السلام :سُمِّیَ إدریسَ لکَثرَةِ دِراسَتهِ الکُتُبَ . (3)

قصّة إدریس النبیّ علیه السلام :

«لم یُذکر علیه السلام فی القرآن إلاّ فی الآیتین من سورة مریم : «و اذْکُرْ فی الکِتابِ إدریسَ إنّهُ کانَ صِدِّیقا نَبیّا * و رَفَعناهُ مَکانا عَلِیّا» و فی قوله : «و إسْماعیلَ و إدْریسَ و ذا الکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصّابِرینَ * و أدْخَلْناهُم فی رَحْمَتِنا إنّهُم مِنَ الصّالِحینَ» .

و فی الآیات ثناءٌ منه تعالی علیه جمیل ؛ فقد عدّه نبیّا و صدّیقا و من الصابرین و من الصالحین و أخبر أنّه رفعه مکانا علیّا .........

و یسمّی علیه السلام ب «هرمس» ، قال القفطیّ فی کتاب إخبار العلماء بأخبار الحکماء فی ترجمة إدریس : اختلف الحکماء فی مولده و منشئه و عمّن أخذ العلم قبل النبوّة فقالت فرقة : ولد بمصر و سمّوه هِرمِس الهرامسة ، و مولده بمنف ، و قالوا : هو بالیونانیّة إرمیس و عُرِّب ب «هرمس» ، و معنی إرمیس : عطارد .

و قال آخرون : اسمه بالیونانیّة طرمیس ، و هو عند العَبرانیّین خَنوخ ، و عُرِّب : اُخنوخ ، و سمّاه اللّه عَزَّ و جلَّ فی کتابه العربیّ المبین : إدریس .

و قال هؤلاء : إنّ معلّمه اسمه الغوثاذیمون و قیل : أغثاذیمون المصریّ . و لم یذکروا من کان هذا الرجل ، إلاّ أ نّهم قالوا : إنّه أحد الأنبیاء الیونانیّین و المصریّین . و سمّوه أیضا اُورین الثانی ، و إدریس عندهم اُورین الثالث . و تفسیر غوثاذیمون السعید الجَدّ ؛ و قالوا : خرج هرمس من مصر و جاب الأرض کلّها ثمّ عاد إلیها و رفعه اللّه إلیه بها ، و ذلک بعد اثنین و ثمانین سنة من عمره .

و قالت فرقة اُخری : إنّ إدریس ولد ببابل و نشأ بها و أنّه أخذ فی أوّل عمره بعلم شیث بن آدم و هو جدّ جدّ أبیه ؛ لأنّ إدریس ابن یارد بن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث . قال الشهرستانیّ : إنّ أغثاذیمون هو شیث .

و لمّا کبر إدریس آتاه اللّه النبوّة ، فنهَی المفسدین من بنی آدم عن مخالفتهم شریعة آدم و شیث ، فأطاعه أقلّهم و خالفه جلّهم ، فنوَی الرِّحلة عنهم و أمر من أطاعه منهم بذلک ، فثقل علیهم الرحیل من أوطانهم فقالوا له : و أین نجد إذا رحلنا مثل بابل ؟ _ و بابل بالسُّریانیّة النهر ، و کأنّهم عنوا بذلک دجلة و الفرات _ فقال : إذا هاجرنا للّه رزقنا غیره .

فخرج و خرجوا و ساروا إلی أن وافوا هذا الإقلیم الذی سمّی بابلیون . فرأوا النیل و رأوا وادیا خالیا من ساکن ، فوقف إدریس علَی النیل و سبّح اللّه و قال لجماعته : بابلیون ، و اختلف فی تفسیره فقیل : نهر کبیر ، و قیل : نهر کنهرکم ، و قیل : نهر مبارک ، و قیل : إنّ «یون» فی السُّریانیّة مثل أفعل التی للمبالغة فی کلام العرب ، و کأنّ معناه نهر أکبر ، فسمّی الإقلیم عند جمیع الاُمم بابلیون ، و سائر فرق الاُمم علی ذلک إلاّ العرب؛ فإنّهم یسمّونه إقلیم مصر نسبةً إلی مصر بن حام النازل به بعد الطوفان ، و اللّه أعلم بکلّ ذلک .

و أقام إدریس و من معه بمصر یدعو الخلائق إلَی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر و طاعة اللّه عَزَّ و جلَّ ، و تکلّم الناس فی أیّامه باثنین و سبعین لسانا ، و علّمه اللّه عَزَّ و جلَّ منطقهم لیعلّم کلّ فرقة منهم بلسانها ، و رسم لهم تمدین المدن ، و جمع له طالبی العلم بکلّ مدینة فعرّفهم السیاسة المدنیّة و قرّر لهم قواعدها ، فبنت کلّ فرقة من الاُمم مدنا فی أرضها ، و کانت عدّة المدن التی اُنشئت فی زمانه مائة مدینة و ثمانی و ثمانین مدینة أصغرها الرها ، و علّمهم العلوم. و هو أوّل من استخرج الحکمة و عِلم النجوم ؛ فإنّ اللّه عَزَّ و جلَّ أفهمه سرّ الفلک و ترکیبه و نقط اجتماع الکواکب فیه و أفهمه عدد السنین و الحساب، و لو لا ذلک لم تصل الخواطر باستقرائها إلی ذلک .

و أقام للاُمم سُننا فی کلّ إقلیم تلیق کلّ سنّة بأهلها ، و قسّم الأرض أربعة أرباع ، و جعل علی کلّ ربع ملکا یسوس أمر المعمور من ذلک الربع ، و تقدّم إلی کلّ ملک بأن یلزم أهل کلّ ربع بشریعة سأذکر بعضها . و أسماء الأربعة الملوک الذین ملکوا : الأوّل إیلاوس و تفسیره الرحیم ، و الثانی اوس ، و الثالث سقلبیوس ، و الرابع اوس آمون ، و قیل : إیلاوس آمون ، و قیل: یسیلوخس و هو آمون الملک . انتهی موضع الحاجة .

و هذه أحادیث و أنباء تنتهی إلی ما قبل التاریخ لا یعوّل علیها ذاک التعویل ، غیر أنّ بقاء ذکره الحیّ بین الفلاسفة و أهل العلم جیلاً بعد جیل و تعظیمهم له و احترامهم لساحته و إنهاءهم اُصول العلم إلیه ، یکشف عن أنّه من أقدم أئمّة العلم الذین ساقوا العالم الإنسانیّ إلی ساحة التفکّر الاستدلالیّ و الإمعان فی البحث عن المعارف الإلهیّة أو هو أوّلهم علیه السلام . (4)

امام صادق علیه السلام :هرگاه وارد کوفه شدی، به مسجد سهله برو و در آن نماز بگزار و حوائج دین و دنیایت را از خدا بخواه؛ زیرا مسجد سهله همان خانه ادریس علیه السلام است که در آنجا خیّاطی می کرد و نماز می گزارد.

امام صادق علیه السلام :ادریس را ادریس نامیدند؛ چون زیاد درس می خواند و مطالعه می کرد.

داستان ادریس علیه السلام

«از ادریس تنها در دو جای قرآن یاد شده است : یکی در سوره مریم آنجا که می فرماید : «و در این کتاب از ادریس یاد کن که او راستگویی پیامبر بود. و ما او را به مقامی بلند ارتقاء دادیم» و دیگری در سوره انبیاء آنجا که می فرماید : «و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را [یاد کن] که همه از شکیبایان بودند و آنان را در رحمت خود داخل نمودیم چرا که از شایستگان بودند».

خداوند در این آیات از ادریس به نیکی یاد می کند و او را می ستاید؛ زیرا او را یک پیامبر و راستگو و از شمار شکیبایان و شایستگان می شمارد و می فرماید که وی را به مقامی بلند ارتقا داد ......... .

از ادریس علیه السلام به نام هرمس نیز یاد می شود. قفطی در کتاب «اِخبار العلماء بأخبار الحکماء» ذیل شرح حال ادریس می نویسد : درباره زادگاه و منشأ ادریس و اینکه پیش از نبوّتش از چه کسانی علم آموخته است، میان حکما اختلاف نظر است. گروهی گفته اند : او در مصر به دنیا آمد و نام وی را هرمس الهرامسه گذاشتند و زادگاهش «منف» است و گفته اند : کلمه هرمس عربی شده نام یونانی ارمیس می باشد و اِرمیس به معنای عطارد است.

عدّه ای دیگر گفته اند : نام او به یونانی طرمیس است و به زبان عبری خنوخ که در عربی به صورت اخنوخ در آمده و خداوند عزّ و جلّ در کتاب عربی مبین خود او را ادریس نامیده است.

همین عدّه گفته اند : نام معلّم اوغوثاذیمون بوده و به قولی : اَغثاذیمون مصری است. ولی نگفته اند که این مرد که بوده است، فقط گفته اند : وی یکی از پیامبران یونانی _ مصری بوده است. همچنین نام این معلّم را اُورین دوم گفته اند و ادریس نزد آنان اُورین سوم بوده است. غوثاذیمون به معنای خوشبختِ کوشاست. و گفته اند : هرمس دیار مصر را ترک کرد و سراسر زمین را گشت و دوباره به مصر برگشت و خداوند او را، که در این هنگام هشتاد و دو سال داشت، به سوی خویش بالا برد. گروهی دیگر گفته اند : ادریس در بابِل به دنیا آمد و در همان جا نشو و نما یافت و در آغاز عمرش از شیث بن آدم که جدّ جدّ پدرش بود، علم آموخت. چون ادریس پسر یارد است و یارد پسر مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث. شهرستانی می گوید : اَغثاذیمون همان شیث است.

چون ادریس بزرگ شد، خداوند به او مقام نبوّت عطا کرد. لذا ادریس به کار نهی انسان های تبهکار از مخالفت با شریعت آدم و شیث پرداخت و تعداد اندکی از آنان اطاعتش کردند و اکثریتشان با او مخالفت ورزیدند. از این رو، تصمیم گرفت از میان آنان کوچ کند و به پیروانش نیز دستور کوچ داد، امّا ترک وطن برایشان گران آمد و به ادریس گفتند : اگر برویم، دیگر کجا مانند بابِل پیدا کنیم؟ _ بابِل، به زبان سریانی به معنای نهر است و گویا مقصودشان از این نهر، دجله و فرات بوده _ ادریس گفت : اگر برای خدا هجرت کنیم نهر دیگری روزیمان خواهد فرمود.

پس، ادریس با پیروان خود بابِل را ترک گفته رفتند و رفتند تا به این اقلیمی که بابلیون نام دارد رسیدند. رود نیل و درّه ای خالی از سکنه دیدند. ادریس در کنار نیل ایستاد و خدا را تقدیس نمود و به همراهان خود گفت: «بابلیون». در معنای این کلمه اختلاف نظر است. به قولی یعنی : رود بزرگی است . به قولی یعنی : رودی همچون رود خود شماست. به قولی یعنی : رودی پر برکت است. بعضی گفته اند : کلمه «یون» در زبان سریانی مانند کلمه «اَفعَل» در زبان عربی است که معنای مبالغه را می رساند. بنا بر این، «بابلیون» یعنی رودی بزرگتر. از آن پس، این منطقه در میان کلیه اقوام و ملل به نام بابلیون خوانده شد، به جز در میان عرب ها که آن را، از باب نسبت به مصر بن حام که بعد از توفان در آنجا فرود آمد، اقلیم مصر می نامند، و خداوند به حقیقت امر داناتر است.

ادریس و همراهانش در مصر رحل اقامت افکندند. او مردم را به خوبی ها فرمان می داد و از زشتی ها باز می داشت و به اطاعت از خداوند عزّ و جلّ فرا می خواند. در زمان او مردم به هفتاد و دو زبان سخن می گفتند و خداوند زبان همه آنان را به ادریس آموخت تا هر گروهی از آنان را به زبان خودشان آموزش دهد. او نحوه شهر سازی و آبادانی شهرها را به مردم آموزش داد و جویندگان علم را از هر شهری گرد خود جمع کرد و مدیریّت شهری را به ایشان شناساند و مبانی آن را برایشان مقرّر داشت. و هر گروهی از اقوام و ملل در سرزمین خود شهرهایی ساختند و تعداد شهرهایی که در زمان ادریس ساخته شد یکصد و هشتاد و هشت شهر بود که کوچکترین آنها را «رها» تشکیل می داد. او همچنین انواع علوم را به آنان آموزش داد. ادریس نخستین کسی است که حکمت و ستاره شناسی را ابداع کرد؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ راز فلک و ترکیب آن و نقطه های اجتماع ستارگان را به او فهماند و نیز سال شماری و علم حساب را به وی تفهیم کرد و اگر چنین نبود هرگز ذهن بشر با فحص و تحقیق خود به این علوم دست نمی یافت.

ادریس علیه السلام در هر اقلیم و منطقه ای سنّت ها و قوانینی شایسته مردم آنجا مقرّر داشت و زمین را به چهار قسمت تقسیم کرد و برای هر قسمتی پادشاه و فرمانروایی قرار داد که به سیاست و اداره امور آنجا بپردازد و هر پادشاهی را مأمور کرد تا مردم منطقه خود را به شریعتی که بعداً نام برخی از آنها را می بریم، ملزم سازد. نام چهار پادشاهی که عهده دار زمامداری شدند عبارت است از : اوّل، ایلاوس، که به معنای مهربان است. دوم، اوس. سوم، سقلبیوس. چهارم، اوس آمون و به قولی : ایلاوس آمون و به قولی : یسیلوخس که همان آمون شاه است. این بود سخن قفطی که در حدّ نیاز آوردیم.

این ها روایات و خبرهایی هستند که به ما قبل تاریخ می رسند و اعتماد چندانی نمی شود به آنها کرد. منتها، همین که می بینیم نام او نسل اندر نسل در میان فلاسفه و دانشمندان زنده مانده و او را بزرگ می شمارند و به مقامش احترام می نهند و ریشه های علم را به او می رسانند، خود نشان می دهد که ادریس علیه السلام از قدیمی ترین پیشوایان علم است که جهان انسانی را به میدان اندیشه استدلالی و دقّت در بحث و کاوِش از معارف الهی کشاندند و شاید هم نخستین آنها باشد.

ص :273


1- بحار الأنوار : 11/284/12 .
2- قصص الأنبیاء : 80/64 .
3- تفسیر القمّی : 2/52 .
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/65 و ص 71 .

ص :274

ص :275

ص :276

ص :277

(1)

ص :278


1- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 673 حدیث 3292 .

3 - نوح علیه السلام

3 - نوح علیه السلام
اشاره

(1)

ص :279


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 285 باب 1 و ص 290 باب 2 و ص 294 باب 3 «قصص نوح علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 512 و ج 12 / 476 «نوح علیه السلام ».

3727 - نوحٌ علیه السلام
3727 - نوح علیه السلام

الکتاب :

«لَقَدْ أَرْسَلنَا نُوحَا إِلَی قَوْمِهِ فقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ» . (1)

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقَامِی وَ تَذْکِیری بِآیَاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَکُمْ وَ شُرَکَآءَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَیَّ وَ لاَ تُنظِرُونِ » . (2)

(3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوّلُ نَبیٍّ اُرسِلَ نُوحٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أوّلُ الأنبیاءِ آدَمُ، ثُمّ نُوحٌ ، و بَینَهُما عَشرَةُ آباءٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :بَعَثَ اللّهُ نُوحا لأربَعینَ سَنةً ، و لَبِثَ فی قَومهِ ألفَ سَنةٍ إلاّ خَمسینَ عاما یَدعُوهم ، و عاشَ بعدَ الطُّوفانِ سِتّینَ سَنةً حتّی کَثُرَ النّاسُ و فَشَوا . (6)

3727

نوح علیه السلام

قرآن :

«همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس گفت : ای قوم من! خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست. من از عذاب روزی سترگ بر شما بیمناکم».

«و خبر نوح را بر آنان بخوان، آن گاه که به قوم خود گفت : ای قوم من! اگر ماندن من [در میان شما] و اندرز دادن من به آیات خدا بر شما گران آمده است [بدانید که من] بر خدا توکّل کرده ام».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین پیامبرِ مرسَل نوح است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین پیامبران، آدم است و سپس نوح و میان آن دو، ده پدر فاصله بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند نوح را در چهل سالگی مبعوث کرد و او نهصد و پنجاه سال قوم خود را دعوت می کرد و بعد از توفان شصت سال زنده ماند تا آنکه تعداد مردم زیاد و فراوان شد.

ص :280


1- الأعراف : 59 .
2- یونس : 71 .
3- (انظر) هود : 25 _ 48 ، الأنبیاء : 76 ، 77 ، المؤمنون : 23 _ 30 ، الشعراء : 105 _ 122 ، العنکبوت : 14 ، 15 ، الصافّات : 75 _ 82 ، الذاریات : 46 ، القمر : 9 _ 17 ، التحریم : 10 ، نوح : 1 _ 28 .
4- کنز العمّال : 32391 .
5- کنز العمّال : 32274 .
6- المستدرک علی الصحیحین : 2/595/4005 .

الدرّ المنثور عن أبی اُمامَة الباهِلیّ :إنّ رجُلاً قالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أ نَبیٌّ کانَ آدَمُ ؟ قالَ : نَعَم مُکلَّمٌ . قالَ : کَم بَینَهُ و بینَ نُوحٍ ؟ قالَ : عَشرَةُ قُرونٍ ، قالَ : کَم بینَ نُوحٍ و بینَ إبراهیمَ ؟ قالَ : عَشرَةُ قُرونٍ . قالَ : یا رسولَ اللّهِ ، کَمِ الأنبیاءُ ؟ قالَ : مِائةُ ألفٍ و أربعَةٌ و عِشرونَ ألفا . قالَ : یا رسولَ اللّهِ ، کَم کانتِ الرُّسُلُ مِن ذلکَ ؟ قالَ : ثلاثَمِائةٍ و خَمسَةَ عَشَرَ جَمّا غَفیرا . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَت شَریعَةُ نُوحٍ علیه السلام أن یُعبَدَ اللّهُ بالتّوحیدِ و الإخلاصِ و خَلعِ الأندادِ و هِیَ الفِطرَةُ الّتی فَطَرَ النّاسَ علَیها، و أخَذَ مِیثاقَهُ علی نوحٍ علیه السلام و النَّبیّینَ أن یَعبُدوا اللّهَ و لا یُشرِکوا بهِ شیئا ، و أمَرَهُ بالصَّلاةِ و الأمرِ و النَّهیِ و الحَرامِ و الحَلالِ ، و لَم یَفرِضْ علَیهِ أحکامَ حُدودٍ و لا فَرْضَ مَوارِیثَ ؛ فهذهِ شَریعَتُهُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و ما آمَنَ مَعَهُ إلاّ قَلیلٌ» (3) _: کانوا ثمانِیَةً . (4)

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو اُمامه باهلی _: مردی عرض کرد : ای رسول خدا! آیا آدم پیامبر بود؟ فرمود : آری، پیامبری بود که خداوند با او سخن گفت : عرض کرد : میان او و نوح چقدر فاصله بوده است؟ فرمود : ده قرن یا نسل. عرض کرد : میان نوح و ابراهیم چقدر؟ فرمود : ده قرن یا نسل. عرض کرد : ای رسول خدا! پیامبران چه تعداد بودند؟ فرمود : یکصد و بیست و چهار هزار. عرض کرد : ای رسول خدا! از آن میان چند نفر مرسل بودند؟ فرمود : خیلی زیاد، سیصد و پانزده نفر.

امام باقر علیه السلام :شریعت (آیین) نوح این بود که خداوند به یگانگی و اخلاص و شریک نداشتن پرستش شود و این همان فطرتی است که مردم بر آن سرشته شده اند. و از نوح علیه السلام و پیامبران پیمان گرفت که خدا را بپرستند و چیزی شریک او نگردانند و او را به نماز و امر (به معروف) و نهی (از منکر) و حرام و حلال مکلّف و مأمور کرد و احکام حدود و ارث را بر او فرض نکرد. این شریعت نوح بود.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و با او جز اندکی ایمان نیاوردند» _فرمود : آنها هشت نفر بودند.

ص :281


1- الدرّ المنثور : 1/126 .
2- بحار الأنوار : 11/331/53 .
3- هود : 40 .
4- بحار الأنوار : 11/336/64 .

عنه علیه السلام :کانَ بینَ آدَمَ و بینَ نُوحٍ علیهما السلام عَشرَةُ آباءٍ کلُّهُم أنبیاءُ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ نُوحا علیه السلام لَمّا غَرَسَ النَّوی مَرَّ علَیهِ قَومُهُ فجَعلوا یَضحَکونَ و یَسخَرونَ و یقولونَ : قد قَعَدَ غَرّاسا ! حتّی إذا طالَ النَّخلُ و کانَ جَبّارا طُوالاً قَطَعَهُ ثُمّ نَحَتَهُ فقالوا : قد قَعَدَ نَجّارا ! ثُمّ ألّفَهُ فجَعَلَهُ سَفینَةً فمَرُّوا علَیهِ فجَعلوا یَضحَکونَ و یسخَرونَ و یقولونَ : قد قَعَدَ مَلاّحا فی فَلاةٍ من الأرضِ ! حتّی فَرَغَ مِنها . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عاشَ نُوحٌ علیه السلام ألفَی سَنةٍ و خمسَمِائةِ سَنةٍ ، مِنها ثمانُمِائةٍ و خَمسونَ سَنةً قَبلَ أن یُبعَثَ ، و ألفُ سَنةٍ إلاّ خَمسینَ عاما و هُو فی قَومِهِ یَدعوهُم ، و مِائتا سَنةٍ فی عَمَلِ السَّفینَةِ ، و خَمسُمِائةِ عامٍ بَعدَ ما نَزَلَ منِ السَّفینَةِ و نَضَبَ الماءُ ، فمَصَّرَ الأمصارَ و أسکنَ وُلدَهُ البُلدانَ . ثُمّ إنّ مَلَکَ المَوتِ جاءهُ و هُو فی الشّمسِ فقالَ : السّلامُ علَیکَ ، فرَدَّ علَیهِ نُوحٌ و قالَ لَهُ : ما جاءَ بکَ یا ملَکَ المَوتِ؟ فقالَ : جِئتُ لأقبِضَ رُوحَکَ ، فقالَ لَهُ : تَدَعُنی أدخُلُ مِن الشّمسِ إلَی الظِّلِّ ؟ فقالَ لَهُ : نَعَم ، فتَحَوَّلَ نُوحٌ علیه السلام من الشمس إِلی الظلّ ، ثُمّ قالَ : یا مَلَکَ المَوتِ ، فکأنّ ما مَرَّ بِی فی الدُّنیا مِثلُ تَحَوُّلی مِن الشّمسِ إلَی الظِّلِّ ، فامضِ لِما اُمِرتَ بهِ ، فقَبَضَ رُوحَهُ علیه السلام . (3)

امام باقر علیه السلام :میان آدم و نوح علیهما السلام ده پدر فاصله بود که همگی پیامبر خدا بودند.

امام باقر علیه السلام :هنگامی که نوح علیه السلام هسته [خرما ]را می کاشت، قومش بر او گذشتند و شروع به خندیدن و تمسخر او کردند و می گفتند : کارش به درختکاری کشیده است! تا آنکه درخت بزرگ شد و به نخلی ستبر و بلند تبدیل گشت و نوح آن را برید و تراشید. قومش گفتند : کارش به نجّاری کشیده است! نوح الوارهای نخل را با هم ترکیب کرد و کشتی ای ساخت. باز قومش بر او گذشتند و شروع به خندیدن و تمسخر او کردند و می گفتند : کارش به کشتیرانی در یک دشت انجامیده است! تا آنکه نوح کار ساختن کشتی را به پایان برد.

امام صادق علیه السلام :نوح علیه السلام دو هزار و پانصد سال زندگی کرد که هشتصد و پنجاه سالش را پیش از مبعوث شدنِ به نبوّت سپری کرد و نُهصد و پنجاه سال را به دعوت قوم خود گذراند و دویست سال را به کار ساختن کشتی مشغول بود و پانصد سال را بعد از فرود آمدن از کشتی و فروکش کردن آب به سر آورد که در این مدّت به ساختن شهرها پرداخت و فرزندانش را در آنها جای داد. آن گاه ملک الموت نزد او که در آفتاب نشسته بود، آمد و گفت : سلام بر تو. نوح جواب سلام او را داد و گفت : برای چه آمده ای، ای ملک الموت؟ گفت : آمده ام جانت را بگیرم. نوح گفت : اجازه می دهی از آفتاب به سایه بروم؟ عزرائیل گفت : آری. نوح علیه السلام به سایه رفت و آن گاه گفت : ای ملک الموت! این عمری که در دنیا کردم انگار به اندازه همین رفتنم از آفتاب به سایه بود. حال مأموریت خود را انجام بده. پس، جان نوح صلی الله علیه و آله را گرفت.

ص :282


1- کمال الدین : 214/2 .
2- الکافی : 8/283/425 .
3- الأمالی للصدوق : 602/836 .

أبحاث حول قصّة نوح علیه السلام فی فصول، و هی أبحاث قرآنیّة و روائیّة و تاریخیّة :

الإشارة إلی قصّته :

قال العلاّمة الطباطبائی قدس سره : «ذُکر اسمه علیه السلام فی القرآن فی بضع و أربعین موضعا یشار فیها إلی شیء من قصّته إجمالاً أو تفصیلاً ، و لم تُستَوفَ قصّته علیه السلام فی شیء منها استیفاءً علی نهج الاقتصاص التاریخیّ بذکر نسبه و بیته و مولده و مسکنه و نشوئه و شغله و عمره و وفاته و مدفنه و سائر ما یتعلّق بحیاته الشخصیّة ؛ لِما أنّ القرآن لم ینزل کتاب تاریخ یقتصّ تواریخ الناس من بَرٍّ أو فاجر ، و إنّما هو کتاب هدایة یصف للناس ما فیه سعادتهم ، و یبیِّن لهم الحقّ الصریح لیأخذوا به فیفوزوا فی حیاتهم الدنیا و الآخرة . و ربّما أشار إلی طرف من قصص الأنبیاء و الاُمم لتظهر به سنّة اللّه فی عباده ، و یعتبر به من شملته العنایة و وفّق للکرامة، و تتمّ به الحجّة علَی الباقین.

و قد فُصّلت قصّة نوح علیه السلام فی ستّ من السور القرآنیّة و هی : سورة الأعراف ، و سورة هود ، و سورة المؤمنون ، و سورة الشعراء، و سورة القمر ، و سورة نوح ، و أکثرها تفصیلاً سورة هود التی ذکرت قصّته علیه السلام فیها فی خمس و عشرین آیة (25 _ 49) .

بحث هایی قرآنی، روایی و تاریخی پیرامون داستان نوح علیه السلام در چند فصل:

اشاره به داستان نوح علیه السلام :

علاّمه طباطبایی قدس سره می فرماید: «نام نوح علیه السلام در چهل و چند جای قرآن آمده که در آنها به داستان او به طور مجمل یا مفصّل اشاره شده است، امّا در هیچ مورد داستان و سرگذشت حضرت نوح علیه السلام را بدان گونه که شیوه داستان پردازی تاریخی است و به نسب و خاندان و تاریخ و محل تولد و محل سکونت و نشو و نما و شغل و عمر و درگذشت و سایر امور مربوط به زندگی شخصی می پردازد، نیاورده است؛ زیرا قرآن به عنوان یک کتاب تاریخ نازل نشده که تواریخ مردم را، از خوب و بد، بازگو کند. بلکه قرآن در حقیقت کتاب هدایت است و عوامل سعادت بخش مردم و حقایق روشن و صریح را برای آنان بیان می کند تا بدان ها عمل کنند و در زندگی دنیا و آخرتشان سعادتمند گردند و گاهی هم به گوشه ای از سرگذشت پیامبران و اقوام و ملل اشاره می کند تا سنّت و قانون خداوند در میان بندگانش را روشن سازد و کسانی که مشمول عنایت الهی شده و توفیق کرامت او را یافته اند از آن پند گیرند و برای دیگران نیز اتمام حجّت شود.

داستان نوح علیه السلام در شش سوره قرآن به تفصیل یاد شده که عبارتند از: سوره اعراف، سوره هود، سوره مؤمنون، سوره شعراء، سوره قمر و سوره نوح که از همه مفصّل تر سوره هود است و در بیست و پنج آیه آن (49 _ 25) این داستان بازگو شده است.

ص :283

قصّته علیه السلام فی القرآن :

بعثه و إرساله :

کان الناس بعد آدم علیه السلام یعیشون اُمةً واحدةً علی بساطة و سذاجة وهم علَی الفطرة الإنسانیّة ؛ حتّی فشا فیهم روح الاستکبار و آل إلَی استعلاء البعض علی البعض تدریجیّا و اتّخاذ بعضهم بعضا أربابا . و هذه هی النواة الأصلیّة التی لو نشأت و اخضرّت و أینعت لم تُثمر إلاّ دین الوثنیّة و الاختلاف الشدید بین الطبقات الاجتماعیّة باستخدام القویّ للضعیف ، و استرقاق العزیز و استدراره للذلیل ، و حدوث المنازعات و المشاجرات بین الناس .

فشاع فی زمن نوح علیه السلام الفساد فی الأرض ، و أعرض الناس عن دین التوحید و عن سنّة العدل الاجتماعیّ ، و أقبلوا علی عبادة الأصنام . و قد سمَّی اللّه سبحانه منها وَدّا و سُواعا و یَغوث و یَعوق و نَسرا (سورة نوح) .

و تباعدت الطبقات ؛ فصار الأقویاء بالأموال و الأولاد یضیّعون حقوق الضعفاء ، و الجبابرة یستضعفون مَن دونهم و یحکمون علیهم بما تهواه أنفسهم (الأعراف _ هود _ نوح) .

فبعث اللّه نوحا علیه السلام و أرسله إلیهم بالکتاب و الشریعة یدعوهم إلی توحید اللّه سبحانه و خلع الأنداد و المساواة فیما بینهم (البقرة : 213) بالتبشیر و الإنذار .

داستان نوح علیه السلام در قرآن:

مبعوث گردانیدن و فرستادن او:

پس از حضرت آدم علیه السلام مردم به صورت یک امت زندگی ای ساده و مبتنی بر فطرت انسانی را می گذراندند تا آنکه روحیه تکبر در میانشان شیوع یافت و اندک اندک کار به آنجا کشید که عدّه ای بر عدّه ای دیگر سلطه یافتند و برخی از آنها برخی دیگر را به خدایگانی گرفتند. و این هسته اولیه ای بود که رویید و سبز شد و میوه داد و میوه اش چیزی، جز آیین بت پرستی و اختلاف شدید طبقاتی و به خدمت گرفته شدن ضعفا از سوی قدرتمندان و بَرده گرفتن زرمندان و استثمار زیر دستان و پدید آمدن کشمکشها و مشاجرات در میان مردم نبود.

این بود که در زمان نوح علیه السلام فساد و تبهکاری در روی زمین شیوع یافت و مردم از کیش یکتا پرستی و از قانون عدالت اجتماعی روی گرداندند و به پرستش بت ها روی آوردند که از میان این بت ها خداوند سبحان، نام وَدّ و سُواع و یَغُوث و یَعُوق و نَسْر را (در سوره نوح ، آیه 23) نام برده است.

طبقات جامعه از یکدیگر دور شدند و قدرتمندانی که ثروت و فرزند ، مایه قدرت آنها شده بود، حقوق ضعفا را پایمال کردند و زور گویان ، زیر دستان خود را به ضعف کشاندند و به دلخواه بر آنان حکومت راندند (سوره اعراف ، هود ، نوح).

در این شرایط بود که خداوند نوح علیه السلام را برانگیخت و او را با کتاب و شریعت به سوی مردم فرستاد تا، با نوید و بیم، آنان را به توحید خدای سبحان و دور افکندن شریک ها و برقراری مساوات میان خود دعوت کند.

ص :284

ص :285

دینه و شریعته علیه السلام :

کان علیه السلام یدعوهم إلی توحید اللّه سبحانه و رفض الشرکاء (کما یظهر من جمیع قصصه القرآنیة) و الإسلام للّه (کما یظهر من سورتَی نوح و یونس و سورة آل عمران آیة 19) و الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر (کما یظهر من سورة هود آیة 27) و الصلاة (کما یظهر من آیة 103 من سورة النساء و آیة 8 من سورة الشوری) و المساواة و العدالة و أن لا یقربوا الفواحش و المنکرات و صدق الحدیث و الوفاء بالعهد (سورة الأنعام آیة 151 ، 152) و هو علیه السلام أوّل من حُکی عنه فی القرآن التسمیة باسم اللّه فی الاُمور الهامّة (سورة هود آیة 41 ) .

اجتهاده علیه السلام فی دعوته :

و کان علیه السلام یدعو قومه إلَی الإیمان باللّه و آیاته ، و یبذل فی ذلک غایة وسعه ؛ فیندبهم إلَی الحقّ لیلاً و نهارا و إعلانا و إسرارا ، فلا یجیبونه إلاّ بالعناد و الاستکبار ، و کلّما زاد فی دعائهم زادوا فی عتوّهم و کفرهم ، و لم یؤمن به غیر أهله و عدّة قلیلة من غیرهم ؛ حتّی أیس من إیمانهم و شکا ذلک إلی ربّه و طلب منه النصر (سورة نوح و القمر و المؤمنون) .

دین و شریعت نوح علیه السلام :

نوح علیه السلام مردم را به این امور دعوت می کرد : یگانه دانستن خدای سبحان و دور افکندن شریک برای خدا (چنان که از کلیه داستان های نوح در قرآن پیداست). تسلیم در برابر خدا (چنان که از سوره نوح و یونس و آیه 19 آل عمران پیداست). امر به معروف و نهی از منکر (چنان که از آیه 103 سوره نساء و آیه 8 سوره شوری معلوم است). برابری و عدالت و نزدیک نشدن به کارهای زشت و ناپسند. راستگویی و وفای به عهد (سوره انعام آیه 151 و 152). نوح، نخستین کسی است که خدا در قرآن از او حکایت می کند که امور مهم را به نام خدا آغاز کرده است (سوره هود، آیه 41).

سخت کوشی نوح علیه السلام در دعوتش:

نوح علیه السلام قوم خود را به ایمان آوردن به خدا و آیات او فرا می خواند و در این راه تمام توان خود را به کار می گرفت و شب و روز و آشکار و نهان آنان را به حق دعوت می کرد. امّا پاسخ مردم به او جز عناد و گردنکشی چیزی نبود. هرچه او بیشتر مردم را دعوت می کرد، مردم به کفر و سرکشی خود می افزودند و جز خانواده اش و تعداد اندکی از غیر خانواده اش کسی دیگر به او ایمان نیاورد، تا جایی که بالاخره از ایمان آوردن مردم خود نومید شد و به پروردگارش شکایت برد و از او کمک و یاری خواست (سوره نوح، قمر، مؤمنون).

ص :286

لبثه علیه السلام فی قومه :

لبث علیه السلام فی قومه ألف سنة إلاّ خمسین عاما یدعوهم إلَی اللّه سبحانه ، فلم یجیبوه إلاّ بالهزء و السخریة و رمیه بالجنون و أنّه یقصد به أن یتفضّل علیهم ، حتّی استنصر ربّه (سورة العنکبوت) فأوحی إلیه ربّه أنّه لن یؤمن من قومه إلاّ من قد آمن و عزّاه فیهم (سورة هود) ، فدعا علیهم بالتبار و الهلاک و أن یُطهِّر اللّه الأرض منهم عن آخرهم (سورة نوح) ، فأوحَی اللّه إلیه أن اصنع الفُلک بأعیننا و وحینا (سورة هود) .

صنعه علیه السلام الفلک :

أمره اللّه تعالی أن یصنع الفلک بتأییده سبحانه و تسدیده فأخذ فی صنعها ، و کان القوم یمرّون علیه طائفة بعد طائفة فیسخرون منه و هو یصنعها علی بسیط الأرض من غیر ماء ، و یقول علیه السلام : «إنْ تَسْخَروا مِنّا فإنّا نَسْخَرُ مِنکُم کَما تَسْخَرونَ * فَسَوْفَ تَعْلَمونَ مَن یَأتِیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ و یَحِلُّ عَلَیهِ عَذابٌ مُقیمٌ» (1) (سورة هود) ، و قد نصب اللّه لنزول العذاب عَلَما و هو أن یفور الماء من التنّور (سورتا هود و المؤمنون) .

مدّت دعوت نوح علیه السلام :

نوح علیه السلام نُهصد و پنجاه سال مردم خود را به خدای سبحان دعوت کرد. امّا پاسخ آنها به او جز ریشخند و تمسخر و اتهام او به جنون و برتری طلبی چیز دیگری نبود، تا آنکه از پروردگارش کمک طلبید (سوره عنکبوت) و خدا به او وحی فرمود که از قوم تو جز همان هایی که ایمان آورده اند کسی دیگر ایمان نخواهد آورد و او را درباره آنان دلداری داد (سوره هود). پس، نوح مردم را نفرین کرد که خداوند نابود و هلاکشان سازد و زمین را از وجود آخرین نفرشان پاک گرداند (سوره نوح). خداوند به او وحی کرد که با نظارت و وحی ما کشتی را بساز (سوره هود).

ساختن کشتی:

خدای متعال به نوح علیه السلام وحی کرد که با کمک و یاری او کشتی را بسازد و نوح شروع به ساختن کشتی کرد. مردم دسته دسته از کنار نوح می گذشتند و او را که مشغول ساختن کشتی روی زمین بدون آب بود، مسخره می کردند ، ولی آن حضرت می فرمود : «اگر ما را مسخره می کنید ما نیز همان گونه که شما مسخره مان می کنید، مسخره تان خواهیم کرد و خواهید دانست که چه کسی عذابی خفّت آور خواهد دید و عذابی پایدار گریبان گیرش خواهد شد». خداوند برای نزول عذاب نشانه ای قرار داد و آن ، جوشیدنِ آب از تنور بود (سوره هود و مؤمنون).

ص :287


1- هود : 38 و 39 .

نزول العذاب و مجیء الطوفان :

حتّی إذا تمّت صنعة الفلک و جاء أمر اللّه و فار التنّور أوحَی اللّه تعالی إلیه أن یحمل فی السفینة من کلٍّ من الحیوان زوجَین اثنَین ، و أن یحمل أهله إلاّ من سبق علیه القول الإلهیّ بالغرق و هو امرأته الخائنة و ابنه الذی تخلّف عن رکوب السفینة ، و أن یحمل الذین آمنوا (سورتا هود و المؤمنون) ، فلمّا حملهم و رکبوا جمیعا فتح اللّه أبواب السماء بماء منهمر و فجّر الأرض عیونا فالتقَی الماء علی أمر قد قُدِر (سورة القمر) و علا الماءُ و ارتفعت السفینة علیه و هی تسیر فی موج کالجبال (سورة هود) فأخذ الناسَ الطوفان وهم ظالمون ، و قد أمره اللّه تعالی إذا استوی هو و من معه علَی الفلک أن یحمد اللّه علی ما نجّاه من القوم الظالمین ، و أن یسأله البرکة فی نزوله فیقول : الحمد للّه الذی نجّانا من القوم الظالمین ، و یقول : رَبِّ أنزِلنی مُنزَلاً مبارَکا و أنت خیر المُنزِلین .

نزول عذاب و آمدن طوفان:

وقتی کار ساختن کشتی تمام شد و فرمان خدا دررسید و تنور فوران کرد خدای متعال به نوح وحی فرمود که از هر حیوانی یک جفت [نر و ماده ]و نیز خانواده اش را _ مگر آن افرادی که قبلاً فرمان الهی راجع به غرق شدن آنها صادر شده، یعنی زن خائن و فرزند او که از سوار شدن به کشتی سرباز زدند _ و همچنین کسانی را که ایمان آورده اند سوار کشتی کند (سوره هود و مؤمنون). وقتی نوح آنها را بار کرد و همه سوار کشتی شدند، خداوند درهای آسمان را باز کرد و آب سرازیر شد و چشمه های زمین را نیز جوشان کرد و آب طبق فرمان مقدّر، به هم رسید (سوره قمر). آب بالا آمد و کشتی روی آب قرار گرفت و در میان امواجی کوه آسا به راه افتاد (سوره هود). بدین سان طوفان آن مردم ستمکار را فرو گرفت و خدا به نوح فرمان داد که وقتی او و همراهانش در کشتی قرار گرفتند، خدا را سپاس گوید که وی را از مردم ستمکار نجات داد و از او در فرود آمدن از کشتی برکت طلبد و بگوید : «ستایش خدا را که از مردم ستمکار نجاتمان داد» و بگوید : «پروردگارا! مرا در جایگاهی مبارک فرود آور که تو بهترین راهبرانی».

ص :288

قضاء الأمر و نزوله و من معه علیه السلام إلَی الأرض:

فلمّا عمّ الطوفان و أغرق الناس (کما یظهر من سورة الصافّات آیة 77) أمر اللّه الأرض أن تبلع ماءها و السماء أن تقلع و غِیضَ الماء و استوت السفینة علی جبل الجُودیّ و قیل : بُعدا للقوم الظالمین ، و اُوحی إلی نوح علیه السلام أن اهبط إلَی الأرض بسلام منّا و برکات علیک و علی اُمم ممّن معک فلا یأخذهم بعد هذا طوفان عام ، و منهم اُمم سیمتّعهم اللّه بأمتعة الحیاة ثمّ یمسّهم عذاب ألیم ، فخرج هو و من معه و نزلوا الأرض یعبدون اللّه بالتوحید و الإسلام ، و توارثت ذرّیّته علیه السلام الأرض و جعل اللّه ذرّیته هم الباقین (سورتا هود و الصافّات) .

به انجام رسیدن فرمان خدا و پیاده شدن نوح علیه السلام و همراهانش از کشتی:

چون طوفان همه گیر شد و مردم را غرق کرد (چنان که از سوره صافّات، آیه 77 پیداست) خداوند به زمین فرمان داد آب خود را فرو برد و به آسمان فرمود از بارش باز ایستد و آب فرو نشست و کشتی روی کوه جودی قرار گرفت و گفته شد : مرگ بر ستمکاران! و به نوح علیه السلام وحی شد که: با سلامت و برکاتی که از طرف ما بر تو و امّتهایی از همراهیان تو نازل خواهد شد، به زمین فرود آی که بعد از این دیگر طوفانی عمومی آنان را فرا نخواهد گرفت و از نسل آنها امّت هایی به وجود می آیند که خدا آنان را از متاع های زندگی بهره مند خواهد کرد و آن گاه عذابی دردآور به ایشان خواهد رسید. پس، نوح و همراهانش از کشتی بیرون آمدند و روی زمین پیاده شدند و به توحید خدا و تسلیم در برابر او پرداختند و دودمان او وارث زمین شدند و خداوند نسل وی را ماندگار قرار داد (سوره هود و صافّات).

ص :289

قصّة ابن نوح الغریق :

کان نوح علیه السلام عند ما رکب السفینة لم یرکبها واحد من أبنائه ، و کان لا یصدّق أباه فی أنّ من تخلّف عنها فهو غریق لا محالة ، فرآه أبوه و هو فی معزل فناداه : یا بنیّ ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین ، فردّ علی أبیه قائلاً : سآوی الی جبل یعصمنی من الماء ، قال نوح علیه السلام : لا عاصم الیوم من اللّه إلاّ من رحم _ یرید أهل السفینة _ فلم یلتفت الابن إلی قوله و حال بینهما الموج فکان من المُغرَقین .

و لم یکن نوح علیه السلام یعلم منه إبطان الکفر کما کان یعلم ذلک من امرأته ، و لو کان علم ذلک لم یحزنه أمره و هو القائل فی دعائه : «رَبِّ لا تَذَرْ علَی الأرضِ مِن الکافِرینَ دَیّارا * إنّکَ إنْ تَذَرْهُم یُضِلّوا عِبادَکَ و لا یَلِدوا إلاّ فاجِرا کَفّارا» (1) الدعاء ، و هُو القائلُ : «فافْتَحْ بَیْنی و بَیْنَهُم فَتْحا و نَجِّنی وَ من مَعی مِنَ المُؤمِنینَ» (2) و قد سمع قوله تعالی فیما أوحی إلیه : «و لا تُخاطِبْنی فی الّذینَ ظَلَموا إنّهُمْ مُغْرَقونَ» . (3) فوجد نوح علیه السلام و حزن فنادی ربّه من وجده قائلاً : ربِّ إنّ ابنی من أهلی و إنّ وعدک الحقّ وعدتنی بإنجاء أهلی و أنت أحکم الحاکمین ، لا تجور فی حکمک ، و لا تجهل فی قضائک ، فما الذی جری علَی ابنی ؟ فأخذته العنایة الإلهیّة و حالت بینه و بین أن یصرّح بالسؤال فی نجاة ابنه _ و هو سؤال لما لیس له به علم _ و أوحَی اللّه إلیه : «یا نوح إنّه لیس من أهلک إنّه عمل غیر صالح» (4) ، فإیّاک أن تواجهنی فیه بسؤال النجاة فیکون سؤالاً فیما لیس لک به علم ، إنّی أعظک أن تکون من الجاهلین .

فانکشف الأمر لنوح علیه السلام و التجأ إلی ربّه تعالی قائلاً : ربّ إنّی أعوذ بک أن أسألک ما لیس لی به علم ، أسألک أن تشملنی بعنایتک و تستر علیَّ بمغفرتک ، و تعطف علیَّ برحمتک ، و لو لا ذلک لکنت من الخاسرین .

داستان پسر غرق شده نوح:

هنگامی که نوح بر کشتی نشست، یکی از فرزندان او سوار کشتی نشد و سخن پدرش را که می گفت هر کس سوار کشتی نشود حتماً غرق خواهد شد، باور نکرد. پدرش او را در گوشه ای دور از کشتی دید و صدا زد : پسر جان! با ما سوار شو و با کافران مباش. امّا او در جواب پدرش گفت : به کوهی پناه می برم که مرا از آب نگه دارد. نوح فرمود : امروز هیچ نگهدارنده ای از فرمان خدا نیست، مگر کسی را که خدا به او رحم کند _ منظورش کشتی نشینان بود _ امّا پسر به گفته او اعتنایی نکرد و ناگهان موج میان آن دو حائل گشت و پسرش مانند بقیّه غرق شد.

نوح از کفر پنهانی زنش خبر داشت ، امّا درباره فرزندش نمی دانست که باطناً کافر است و اگر این مطلب را می دانست ماجرای غرق شدن او ناراحتش نمی کرد؛ زیرا خود او در نفرینش گفته بود : «پروردگار من! احدی از کافران را بر روی زمین مگذار که اگر بگذاریشان، بندگانت را گمراه می کنند و جز فرزندانی فاجر و کافر نیاورند» و نیز همو گفته بود : «میان من و آنها گشایشی دار و من و مؤمنان همراه مرا از آنان برهان»، همچنین شنیده بود که خداوند در وحی خویش به او فرموده بود : «درباره این ستمکاران با من سخن مگوی که همه غرق خواهند شد».

این بود که نوح ناراحت و محزون شد و از روی اندوه پروردگارش را ندا داد و عرض کرد : پروردگار من! فرزند من جزء خانواده من بود و همانا وعده تو راست است و به من وعده دادی که خانواده ام را برهانی و تو بهترین حکم کنندگانی و در حکمی که صادر می کنی ستم روا نمی داری و ندانسته حکمی نمی دهی، پس، این چه بود که به سر فرزند من آمد؟ عنایت الهی شامل حال نوح شد و مانع از آن گشت که صریحاً نجات فرزندش را بخواهد _ زیرا این خواهشی ناآگاهانه بود _ و خدا به او وحی فرمود که : ای نوح! او از خانواده تو نیست. او عملی ناشایست است. پس، مبادا درباره او ندانسته از من درخواست نجات کنی. من به تو هشدار می دهم که مبادا از نادانان باشی.

در این هنگام حقیقت مطلب بر نوح آشکار شد و به پروردگار خود پناه برده گفت : پروردگار من! پناه می برم به تو که از سَرِ ناآگاهی چیزی از تو بخواهم. از تو می خواهم که مرا مشمول عنایت خود فرمایی و با آمرزشت بر من بپوشانی و به من رحم کنی و گرنه از زیانکاران خواهم بود.

ص :290


1- نوح : 26 ، 27 .
2- الشعراء : 118 .
3- هود : 37 .
4- هود : 46 .

ص :291

خصائص نوح علیه السلام :

هو علیه السلام أوّل اُولی العزم سادة الأنبیاء ، أرسله اللّه إلی عامّة البشر بکتاب و شریعة ، فکتابه أوّل الکتب السماویّة المشتملة علی شرائع اللّه ، و شریعته أوّل الشرائع الإلهیّة .

و هو علیه السلام الأب الثانی للنسل الحاضر من الإنسان ، إلیه ینتهی أنسابهم و الجمیع ذرّیّته لقوله تعالی : «و جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الباقِینَ» (1) و هو علیه السلام أبو الأنبیاء المذکورین فی القرآن ما عدا آدم و إدریس علیهما السلام ، قال تعالی : «و تَرَکْنا عَلَیهِ فی الآخِرینَ» . (2) و هو علیه السلام أوّل من فتح باب التشریع و أتی بکتاب و شریعة ، و کلّم الناس بمنطق العقل و طریق الاحتجاج مضافا إلی طریق الوحی ، فهو الأصل الذی ینتهی إلیه دین التوحید فی العالم ، فله المنّة علی جمیع الموحّدین إلی یوم القیامة ، و لذلک خصّه اللّه تعالی بسلام عامّ لم یشارکه فیه أحد غیره ؛ فقال عزّ من قائل : «سَلامٌ علی نُوحٍ فی العالَمینَ» . (3)

و قد اصطفاه اللّه علَی العالمین (4) ، و عدّه من المحسنین (5) ، و سمّاه عبدا شکورا (6) ، و عدّه من عباده المؤمنین (7) ، و سمّاه عبدا صالحا . (8) و آخر ما نقل من دعائه قوله : «رَبِّ اغْفِرْ لی و لِوالِدَیَّ و لِمَنْ دَخَلَ بَیْتی مُؤمِنا و لِلمُؤمِنینَ و المُؤمِناتِ و لا تَزِدِ الظّالِمینَ إلاّ تَبارا» (9) . (10)

و ممّا یناسب هذا المقام ما نشره بعض جرائد (11) طهران فی هذه الأیّام و ملخّصه : أنّ جماعة من رجال العلم من أمریکا _ بهدایة من بعض رجال الجند الترکیّ _ عثروا فی بعض قلل جبل آراراط فی شرقی ترکیا ، فی مرتفع 1400 قدم ، علی قطعات أخشاب یعطی القیاس أنّها قطعات متلاشیة من سفینة قدیمة وقعت هناک ، تبلغ بعض هذه القطعات من القدمة 2500 قبل المیلاد .

و القیاس یعطی أنّها قطعات من سفینة یعادل حجمه ثُلثَی حجم مرکب «کوئین ماری» الإنجلیزیّة التی طولها 1019 قدما و عرضها 118 قدما ، و قد حملت الأخشاب الی سانفرانسیسکو لتحقیق أمرها و أنّها هل تقبل الانطباق علی ما تعتقده أرباب النحل من سفینة نوح علیه السلام ؟

ویژگیهای نوح علیه السلام :

نوح علیه السلام نخستین پیامبر اولو العزم و مهتر پیامبران است. خداوند او را با کتاب و شریعت به سوی تمام مردم فرستاد. بنا بر این، کتاب او نخستین کتب آسمانی مشتمل بر قوانین خدا و شریعتش نخستینِ شرایع الهی است.

او پدر دوم نسل فعلی بشر است و نسب انسان ها به او می رسد و همگان از نسل وی هستند؛ چرا که خداوند می فرماید : «و جعلنا ذُرّیته هم الباقین». نوح علیه السلام پدر همه پیامبرانی است که در قرآن از ایشان یاد شده است به استثنای آدم و ادریس علیهما السلام. خداوند می فرماید : «نام او را برای آیندگان باقی گذاشتیم».

او نخستین کسی است که باب تشریع را گشود و کتاب و شریعت آورد و با مردم، علاوه بر طریق وحی، با منطق عقل و شیوه احتجاج سخن گفت. پس، نوح منشأ دین توحید است و آیین یکتا پرستی در سراسر عالم به او منتهی می شود. از این رو، تا روز قیامت به گردن همه یکتا پرستان حق دارد، لذا خداوند متعال درود عام و همه جانبه را تنها به او اختصاص داده و احدی را در این امر شریک او قرار نداده، می فرماید : «سلام علی نوح فی العالمین».

نیز «خداوند او را بر جهانیان برگزید»، «او را از نیکوکاران شمرد»، «او را بنده ای سپاسگزار نامید»، «او را از بندگان مؤمنش به شمار آورد»، «او را بنده ای شایسته نامید». آخرین دعایی که از او نقل شده این است : «پروردگار من! من و پدر و مادرم و هر که با ایمان به خانه ام در آید و مردان و زنان مؤمن را بیامرز و ستمگران را جز تباهی میفزای».

در این جا مناسب است آنچه را که برخی نشریات تهران در این روزها منتشر کرده اند به طور خلاصه نقل کنیم : گروهی از دانشمندان امریکا با راهنمایی برخی نظامیان تُرک در یکی از قلّه های کوه آرارات، واقع در شرق ترکیه، در ارتفاع 1400 پایی به چند قطعه چوب دست یافتند که بررسی ها نشان می دهد قطعات متلاشی شده ای از یک کشتی قدیمی هستند که در آنجا افتاده است. قدمت برخی از این قطعات به 2500 سال قبل از میلاد می رسد.

بررسی ها همچنین نشان می دهد که این چوب ها قطعاتی از یک کشتی بوده اند که حجم آن به اندازه دو سوم حجم کشتی کوئین ماری انگلیسی بوده است. طول کشتی کوئین ماری 1019 پا و عرضش 118 پا بوده است. این چوب ها به سانفرانسیسکو برده شد، تا درباره آنها تحقیق شود که آیا با آنچه پیروان ادیان درباره کشتی نوح می گویند، انطباق دارد یا خیر؟

ص :292


1- الصافّات : 77 .
2- الصافّات: 78 .
3- الصافّات: 79 .
4- آل عمران : 33 .
5- الأنعام : 84 ، الصافّات : 80 .
6- الإسراء : 3 .
7- الصافّات : 81 .
8- التحریم : 10 .
9- نوح : 28 .
10- المیزان فی تفسیر القرآن : 10/247 .
11- جریدة کیهان المنتشرة أوّل سبتامبر 1962 المطابق لغرّة ربیع الأوّل1382 الهجریّة القمریّة، عن لندن. آسوشیتدپرس.

ص :293

عمره علیه السلام الطویل :

القرآن الکریم یدلّ علی أنّه علیه السلام عُمِّر طویلاً ، و أنّه دعا قومه ألف سنة إلاّ خمسین عاما یدعوهم إلَی اللّه سبحانه ، و قد استبعده بعض الباحثین لِما أنّ الأعمار الإنسانیّة لا تتجاوز فی الأغلب المائة أو المائة و العشرین سنة ، حتّی ذکر بعضهم أنّ القدماء کانوا یعدّون کلّ شهر من الشهور سنة ، فالألف سنة إلاّ خمسین عاما یعدل ثمانین سنة إلاّ عشرة شهور . و هو بعید غایته .

و ذکر بعضهم أنّ طول عمره علیه السلام کان کرامة له خارقة للعادة ، قال الثعلبیّ فی قصص الأنبیاء فی خصائصه علیه السلام : و کان أطول الأنبیاء عمرا و قیل له : أکبر الأنبیاء و شیخ المرسلین ، و جعل معجزته فی نفسه لأنّه عمّر ألف سنة و لم ینقص له سنّ و لم تنقص له قوّة . انتهی .

و الحقّ أنّه لم یقم حتَّی الآن دلیل علَی امتناع أن یُعمَّر الإنسان مثل هذه الأعمار ، بل الأقرب فی الاعتبار أن یعمَّر البشر الأوّلیّ بأزید من الأعمار الطبیعیّة الیوم بکثیر ؛ لِما کان لهم من بساطة العیش و قلّة الهموم و قلّة الأمراض المسلّطة علینا الیوم و غیر ذلک من الأسباب الهادمة للحیاة ، و نحن کلّما وجدنا معمَّرا عُمِّر مائة و عشرین إلی مائة و ستّین وجدناه بسیط العیش قلیل الهمّ ساذج الفهم ، فلیس من البعید أن یرتقی بعض الأعمار فی السابقین إلی مئات من السنین .

علی أنّ الاعتراض علی کتاب اللّه فی مثل عمر نوح علیه السلام _ و هو یذکر من معجزات الأنبیاء الخارقة للعادة شیئا کثیرا _ لعجیب . و قد تقدّم کلام فی المعجزة فی الجزء الأوّل من الکتاب .

عمر طولانی نوح علیه السلام :

قرآن کریم بر این دلالت دارد که نوح عمری دراز داشته و نُهصد و پنجاه سال قوم خود را به خدا دعوت کرده است. برخی از پژوهشگران این مطلب را بعید دانسته اند؛ زیرا عمر آدمی غالباً از صد و صد و بیست سال فراتر نمی رود و حتی برخی از آنها گفته اند که پیشینیان، هر ماه را یک سال حساب می کرده اند و بنا بر این نهصد و پنجاه سال برابر با هشتاد سال و ده ماه کم است لیکن این سخنی است بسیار بعید.

بعضی گفته اند که عمر طولانی نوح علیه السلام یک کرامت خارق العاده بوده است. ثعلبی در قصص الانبیاء، در بیان ویژگی های نوح علیه السلام ، می گوید : عمر وی از همه پیامبران طولانی تر بود و او را اکبر الانبیاء و شیخ المرسلین گفته اند. معجزه اش وجود خود او بود؛ زیرا هزار سال عمر کرد و نه دندانی از او ریخت و نه نیرویش کم شد. پایان سخن ثعلبی.

حقیقت آن است که تاکنون دلیلی بر ناممکن بودن چنین عمرهایی برای انسان ارائه نشده، بلکه از نظر عقلی نزدیکتر به واقع آن است که بشرِ نخستین عمری بسیار طولانی تر از عمرهای طبیعی امروز داشته است. چون زندگیش ساده بود و گرفتاری ها و بیماری هایی که امروزه دامنگیر ما شده و دیگر عوامل نابود کننده زندگی را نداشته است. امروزه نیز اگر کسی را پیدا کنیم که صد و بیست تا صد و شصت سال عمر کرده باشد، ملاحظه می کنیم که وی زندگی ای ساده، گرفتاری هایی اندک و فهمی ساده دارد. بنا بر این، بعید نیست که عمر برخی از پیشینیان به صدها سال رسیده باشد.

علاوه بر این، اعتراض به کتاب خدا درباره چیزی مانند عمر نوح عجیب است؛ زیرا قرآن معجزات خارق العاده زیادی درباره پیامبران نقل کرده است و ما در جلد اول کتاب پیرامون معجزه سخن گفتیم.

ص :294

ص :295

أین هو جبل الجُودیّ؟

ذکروا أنّه بدیار بکر من موصل فی جبال تتّصل بجبال أرمینیة ، و قد سمّاه فی التوراة أراراط .

قال فی القاموس : و الجودیّ جبل بالجزیرة استوت علیه سفینة نوح علیه السلام ، و یسمّی فی التوراة أراراط . انتهی .

و قال فی مراصد الاطّلاع: الجودیّ مشدّدة جبل مطلّ علی جزیرة ابن عمر فی شرقیّ دجلة من أعمال الموصل استوت علیه سفینة نوح لمّا نضب الماء .

ربّما قیل : هب أنّه اُغرق قوم نوح بذنبهم فما هو ذنب سائر الحیوان الذی علَی الأرض حیث هلکت بطاغیة المیاه ؟ و هذا مِن أسقط الاعتراض ، فما کلّ هلاک و لو کان عامّا عقوبة و انتقاما ، و الحوادث العامّة التی تهلک الاُلوف ثمّ الاُلوف مثل الزلازل و الطوفانات و الوباء و الطاعون کثیر الوقوع فی الدهر ، و للّه فیما یقضی حکم» . (1)

کوه جودی کجاست؟

گفته اند که این کوه در دیار بکر موصل و جزء رشته کوه هایی است که به کوه های ارمنستان می پیوندند. تورات آن را «آرارات» نامیده است. در قاموس می گوید : جودی کوهی است که در «جزیره» که کشتی نوح علیه السلام روی آن قرار گرفت و در تورات به نام آرارات از آن یاد شده است. پایان گفتار قاموس. در مراصد الاطلاع می گوید : جودیّ _ با تشدید یاء _ کوهی است مشرف بر جزیره ابن عمر که در شرق دجله واقع است و از توابع موصل می باشد. وقتی آب فروکش کرد، کشتی نوح بر روی این کوه قرار گرفت.

ممکن است گفته شود : فرض کن که قوم نوح به سبب گناهانشان هلاک شده باشند ، ولی گناه سایر حیواناتی که بر اثر طغیان آب از بین رفتند چه بود؟ این سخن سست ترین اعتراض است؛ زیرا هر نابودی و هلاکت، هرچند عمومی باشد، جنبه عقوبت و انتقام ندارد و حوادث عمومی ای مانند زمین لرزه ها و طوفان ها و و با و طاعون که هزاران هزار نفر را نابود می کند در عالم بسیار اتفاق افتاده است ،و خدا برای هر قضایی که می راند حکم و دلیلی دارد» [خداوند هرگز در حق بندگان ستمگر نیست].

ص :296


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 10/270 ، انظر تمام الکلام فی قصّته علیه السلام .

4 - هودعلیه السلام

4 - هودعلیه السلام
اشاره

(1)

ص :297


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 343 باب 4 «قصّة هود علیه السلام و قومه». کنز العمّال : 11 / 513 ، 12 / 479 «هود علیه السلام ».

3728 - هودٌ علیه السلام
3728 - هودعلیه السلام

الکتاب :

«وَ إِلَی عَادٍ أَخَاهُمْ هُودا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلاَ تَتَّقُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ نُوحا علیه السلام لَمّا انقَضَت نُبُوّتُهُ و استَکمَلَت أیّامُهُ أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَیهِ أن : یا نُوحُ قد قَضَیتَ نُبُوّتَکَ و استَکمَلتَ أیّامَکَ، فاجعَلِ العِلمَ الّذی عِندَکَ و الإیمانَ و الاسمَ الأکبَرَ و مِیراثَ العِلمِ و آثارَ عِلمِ النُّبُوّةِ فی العَقِبِ مِن ذُرّیَّتِکَ .........

و بَشَّرَ نُوحٌ ساما بِهُودٍ علیه السلام ، و کانَ فیما بینَ نُوحٍ و هُودٍ مِن الأنبیاءِ : . و قالَ نُوحٌ : إنّ اللّهَ باعِثٌ نَبیّا یُقالُ لَهُ : هُودٌ ، و إنّهُ یَدعو قَومَهُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ فیُکَذِّبونَهُ و اللّهُ عَزَّ و جلَّ مُهلِکُهُم بالرِّیحِ ، فمَن أدرَکَهُ مِنکُم فَلیُؤمِنْ بهِ و لیَتَّبِعْهُ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُنَجِّیهِ مِن عَذابِ الرِّیحِ . (3)

3728

هود علیه السلام

قرآن :

«و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم [و او ]گفت : ای قوم من! خدا را بپرستید، شما را معبودی جز او نیست. چرا نمی پرهیزید؟»

حدیث :

امام باقر علیه السلام :چون نبوّت نوح به پایان رسید و دوره عمرش به سر آمد، خداوند عزّ و جلّ به او وحی فرمود که ای نوح! نبوّت تو به پایان رسیده و دوره عمرت به سر آمده است. پس، علمی را که نزد توست و ایمان و نام بزرگ و میراث دانش و آثار علم نبوّت را در میان بازماندگان از نسل خود قرار ده .........

نوح آمدن هود علیه السلام را به سام بشارت داد و در فاصله میان نوح تا هود انبیایی بودند.

نوح گفت : خداوند پیامبری به نام هود بر خواهد انگیخت و او قوم خود را به سوی خداوند عزّ و جلّ فرا می خواند. امّا قومش او را تکذیب می کنند و خداوند عزّ و جلّ آنان را به وسیله باد نابود خواهد کرد. پس، هر یک از شما او را درک کرد، به وی ایمان آورد و پیرویش کند تا خداوند عزّ و جلّ او را از عذاب باد نجات دهد.

ص :298


1- الأعراف : 65 .
2- (انظر) هود : 50 _ 60 ، المؤمنون : 31 _ 41 ، الشعراء : 123 _ 140 ، فصّلت : 13 _ 16 ، الأحقاف : 21 _ 26، الذاریات : 41 ، 42 ، القمر : 18 _22 ، الحاقّة : 4 _ 8 ،الفجر : 6 _ 8 .
3- الکافی : 8/115/92 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا بَعثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ هُودا علیه السلام أسلَمَ لَهُ العَقِبُ مِن وُلدِ سامٍ ، و أمّا الآخَرونَ فقالوا: مَن أشَدُّ مِنّا قُوّةً ؟! فاُهلِکوا بالرِّیحِ العَقیمِ ، و أوصاهُم هُودٌ و بَشَّرَهُم بصالِحٍ علیه السلام . (1)

کلام فی قصّة هود علیه السلام :

1 _ عادٌ قوم هود علیه السلام :

هؤلاء قومٌ من العرب من بشرِ ما قبل التاریخ کانوا یسکنون الجزیرة ، انقطعت أخبارهم و انمحت آثارهم لا یحفظ التاریخ من حیاتهم إلاّ أقاصیص لا یطمأنُّ إلیها ، و لیس فی التوراة الموجودة منهم ذکر .

و الذی یذکره القرآن الکریم من قصّتهم هو أنّ عادا _ و ربّما یسمّیهم عادا الاُولی (النجم : 50) و فیه إشارة إلی أنّ هناک عادا ثانیة _ کانوا قوما یسکنون الأحقاف (2) من شبه جزیرة العرب (الأحقاف : 21) بعد قوم نوح (الأعراف : 69) .

کانت لهم أجساد طویلة (القمر : 20 ، الحاقّة : 7) و کانوا ذوی بسطة فی الخَلق (الأعراف : 69) اُولی قوّة و بطش شدید (فصّلت: 15، الشعراء: 130) و کان لهم تقدّم و رُقیّ فی المدنیّة و الحضارة ، لهم بلاد عامرة و أراضٍ خصبة ذات جنّات و نخیل و زروع و مقام کریم (الشعراء و غیرها) ، و ناهیک فی رُقیّهم و عظیم مدنیّتهم قوله تعالی فی وصفهم : «أ لَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ * إرَمَ ذاتِ العِمادِ * الّتی لَم یُخلَقْ مِثْلُها فی البِلادِ» . (3) لم یزل القوم یتنعّمون بنعمة اللّه حتّی غیّروا ما بأنفسهم ، فتعرّقت فیهم الوثنیّة و بنَوا بکلّ رِیع آیةً یَعبثون ، و اتّخَذوا مصانع لعلّهم یخلدون ، و أطاعوا طغاتهم المستکبرین ، فبعث اللّه إلیهم أخاهم هودا یدعوهم إلَی الحقّ و یرشدهم إلی أن یعبدوا اللّه و یرفضوا الأوثان و یعملوا بالعدل و الرحمة (الشعراء : 130) فبالغ فی وعظهم و بثّ النصیحة فیهم ، و أنار الطریق و أوضح السبیل ، و قطع علیهم العذر ، فقابلوه بالإباء و الامتناع ، و واجهوه بالجحد و الإنکار ، و لم یؤمن به إلاّ شرذمة منهم قلیلون ، و أصرّ جمهورهم علَی البغی و العناد ، و رموه بالسفه و الجنون ، و ألحّوا علیه بأن ینزِّل علیهم العذاب الذی کان ینذرهم و یتوعّدهم به ، قال : «إنّما العِلْمُ عِندَ اللّهِ و اُبلّغُکُم ما اُرْسِلْتُ بهِ و لِکنّی أراکُمْ قَوْما تَجْهَلونَ» . (4)

فأنزل اللّه علیهم العذاب ، و أرسل إلیهم الریح العقیم ما تذر من شیء أتت علیه إلاّ جعلته کالرمیم (الذاریات : 42) ریحا صرصرا فی أیّام نَحِسات سبع لیالٍ و ثمانیة أیّام حُسوما فتَری القوم فیها صرعی کأنّهم أعجاز نخل خاویة (الحاقّة : 7) و کانت تنزِع الناس کأنّهم أعجاز نخل منقعر (القمر : 20) .

و کانوا بادئ ما رأوه عارضا مُستقبِلَ أودیتهم استبشروا و قالوا : عارِضٌ مُمطِرنا ! و قد أخطؤوا ، بل کان هو الذی استعجلوا به : ریح فیها عذاب ألیم تدمّر کلّ شیء بأمر ربِّها ، فأصبحوا لا یُری إلاّ مساکنهم (الأحقاف : 25) ، فأهلکهم اللّه عن آخرهم و أنجی هودا و الذین آمنوا معه برحمة منه (هود : 58) .

امام صادق علیه السلام :هنگامی که خداوند عزّ و جلّ هود را برانگیخت، بازماندگان از فرزندان سام در برابر او سر تسلیم فرود آوردند.بقیه گفتند : از ما قوی تر کیست؟! پس، به وسیله بادی سترون هلاک شدند و هود [نیز ]پیروان خود را سفارش کرد و به آمدن صالح علیه السلام بشارت داد.

سخنی درباره سرگذشت هود علیه السلام :

1 _ عاد، قوم هود علیه السلام :

عاد، قومی عرب و از انسان های ما قبل تاریخ بودند که در [شبه ]جزیره [عربستان ]سکنا داشتند و اخبار و آثارشان از میان رفته و تاریخ از زندگی آنها جز افسانه هایی غیر قابل اعتماد چیز دیگری ثبت نکرده است و در تورات موجود نیز ذکری از ایشان نیست.

آنچه قرآن از سرگذشت این قوم ذکر می کند، این است که عاد _ و گاهی هم از آنها به نام عاد نخستین یاد می کند (نجم / 50) که این خود نشان می دهد قوم دومی هم به نام عاد وجود داشته است _ قومی بوده اند که بعد از قوم نوح (اعراف / 69) در اَحقاف (5) واقع در شبه جزیره عربستان سکونت داشته اند (احقاف / 21).

این قوم مردمانی بلند قامت (قمر/ 20؛ الحاقّه / 7) و تنومند (اعراف / 69) و پر قدرت و پر سطوت بوده اند (فصّلت / 15؛ شعراء / 130) و تمدّن و فرهنگی پیشرفته و مترقی داشته اند و دارای شهرهایی آباد و زمین هایی سرسبز و حاصلخیز و باغستان ها و نخلستان ها و مزارع و مسکن های آبرومند بوده اند (شعراء و دیگر سوره ها).درباره پیشرفت و تمدن بزرگ آنها همین بس که خدای متعال در وصف ایشان می فرماید : «آیا ندیده ای که پروردگار تو با قوم عاد چه کرد؟ با اِرَم که ستون ها داشت؟ و همانند آن در هیچ شهری ساخته نشده بود».

قوم عاد همچنان از نعمت های خداوند برخوردار بودند، تا آنکه اخلاق و رفتارشان تغییر کرد و بت پرستی در میانشان ریشه دوانید و بر فراز هر بلندی به بیهودگی بُرجی بر آوردند و بدین پندار که جاویدان خواهند ماند، کوشک ها ساختند. پس خداوند نیز هم تبار ایشان هود را به سوی آنان فرستاد تا به سوی حق دعوتشان کند و به پرستش خدا و کنار گذاشتن بت پرستی و عمل به عدالت و مهربانی ارشادشان نماید (شعراء / 130). هود با تمام توان در راه پند و اندرز آنان کوشید و راه را برایشان روشن و آشکار ساخت و راه عذر و بهانه را بر آنان بست. امّا آنها در برابر او به سرپیچی و امتناع برخاستند و به جحد و انکار روی آوردند و جز شماری اندک کسی به او ایمان نیاورد و اکثریت ایشان بر سرکشی و عناد اصرار ورزیدند و هود را به نادانی و دیوانگی متهم ساختند و با اصرار از وی خواستند تا عذابی را که ایشان را از آن می ترساند و وعده می دهد نازل سازد. هود در جواب گفت : «علم، تنها نزد خداست و من پیامی را که برای آن فرستاده شده ام به شما ابلاغ می کنم ولی من شما را مردمی نادان می بینم».

آن گاه، خداوند بر ایشان عذاب نازل کرد و بادی خشک و عقیم فرستاد که بر هرچه می وزید، چون استخوان مرده اش می کرد (ذاریات / 42) بادی سخت در هفت شب و هشت روز که روزهای شومی بود. این باد چنان ریشه کنشان کرد که آن قوم را می دیدی که چون ریشه های نخلِ فرو افتاده در باد، می غلتیدند (حاقّه / 7). باد آنها را چنان از جا می کَند که گویی ریشه های برکنده نخلند (قمر/ 20).

قوم عاد، اولین بار که دیدند ابری پیدا شد و رو به دره هایشان آورد، خوشحال شدند و گفتند : این ابر بر ما باران خواهد باراند، ولی اشتباه کردند. بلکه آن همان چیزی بود که به شتاب خواهانش بودند. بادی بود که در خود عذابی دردآور داشت و همه چیز را به امر پروردگار خود نابود می کرد و چنانشان کرد که جز خانه های آنان چیزی به چشم نمی خورد (احقاف / 25). بدین ترتیب، خداوند تا آخرین نفرشان را هلاک کرد و هود و کسانی را که به او ایمان آورده بودند،با لطف و رحمت خود، نجات داد (هود / 58).

ص :299


1- کمال الدین : 136/5 .
2- الأحقاف : جمع حِقْف : من الرمل، و العرب تسمّی الرمل المعوّج حقافا ......... ، و الأحقاف المذکور فی الکتاب العزیز وادٍ بین عُمان و أرض مهرة ، قال ابن إسحاق : رمال فیما بین عُمان إلی حضرموت ، و قال قتادة الأحقاف : رمال مشرفة علَی البحر بالشحر من أرض الیمن . و قال الضحّاک : الأحقاف جبل بالشام . (معجم البلدان : 1/115) .
3- الفجر : 6 _ 8 .
4- الأحقاف : 23 .
5- اَحْقَاف : جمع «حقف» است به معنای شنزار پست و بلند. و احقاف که در قرآن ذکر شده وادی ای است میان عمان و سرزمین مهره. و به قولی : از عمان است تا حضرموت که ریگستانی است مشرف بر دریا در «شمر». ضحاک گفته است : احقاف کوهی است در شام (مراصد الاطلاع) _ نقل از پاورقی المیزان فی تفسیر القرآن.

ص :300

ص :301

2 _ شخصیّة هود علیه السلام المعنویّة:

و أمّا هود علیه السلام فهو من قوم عاد و ثانی الأنبیاء الذین انتهضوا للدفاع عن الحقّ و دحض الوثنیّة ممّن ذکر اللّه قصّته و ما قاساه من المحنة و الأذی فی جنب اللّه سبحانه ، و أثنی علیه بما أثنی علی رسله الکرام و أشرکه بهم فی جمیل الذکر علیه سلام اللّه . (1)

2 _ شخصیّت معنوی هود علیه السلام :

هود علیه السلام از قوم عاد و دومین پیامبری بود که برای دفاع از حق و درهم کوبیدن بت پرستی قیام کرد. وی از پیامبرانی است که خداوند داستان او و رنج و محنت هایی را که به خاطر خدای سبحان کشیده نقل کرده است و او را نیز همچون دیگر پیامبران گرامی خود ستوده و مِثل دیگران از وی به نیکی یاد کرده است. درود خدا بر او باد.

ص :302


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 10/307 .

5 - صالح علیه السلام

5 - صالح علیه السلام
اشاره

(1)

ص :303


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 370 باب 6 «قصّة صالح علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 499 «صالح علیه السلام ».

3729 - صالِحٌ علیه السلام
3729 - صالح علیه السلام

الکتاب :

«وَ إِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جَاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَکُمْ آیَةٌ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ، إنّما یَجمَعُ النّاسَ الرِّضی و السُّخطُ ، و إنّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمودَ رجُلٌ واحِدٌ فعَمَّهُمُ اللّهُ بالعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بالرِّضا ، فقالَ سبحانَهُ : «فعَقَرُوها فأصْبَحُوا نادِمینَ» (3) فما کانَ إلاّ أن خارَت أرضُهُم بالخَسفَةِ خُوارَ السِّکَّةِ المُحْماةِ فی الأرضِ الخَوَّارَةِ . (4)

3729

صالح علیه السلام

قرآن :

«و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم [و او ]گفت : ای قوم من! خدا را بپرستید [که ]شما را معبودی جز او نیست. از جانب خدا برای شما نشانه ای آشکار آمد. این ماده شترِ خدا برای شما نشانه ای است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ای مردم! جز این نیست که راضی بودن و راضی نبودن [به یک عمل ]است که مردم را گرد هم می آورد. ناقه ثمود را فقط یک مرد پی کرد، امّا خداوند همه آنان را عذاب کرد؛ چون همه آنان به این کار او راضی بودند. خدای سبحان می فرماید : «آن را پی کردند، پس پشیمان گشتند». عذاب آنها این بود که سرزمینشان صدایی همچون صدای فرو رفتن میخ گداخته در زمین نرم و هموار، برآورد و فرو رفت.

ص :304


1- الأعراف : 73 .
2- (انظر) هود : 61 _ 68 ، الحِجْر : 80 _ 84 ، الشعراء : 141 _ 159 ، النمل : 45 _ 53 ، فصّلت : 17 ، 18 ، الذاریات : 43 _ 45 ، القمر : 23 _ 32 ، الحاقّة : 4 ، 5 ، الفجر : 9 ، الشمس : 11 _ 15 .
3- الشعراء : 157 .
4- نهج البلاغة : الخطبة : 201 .

بحار الأنوار عن أبی مَطَرٍ :لَمّا ضَرَبَ ابنُ مُلجَمٍ الفاسِقُ لَعَنهُ اللّهُ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام قالَ لَهُ الحسَنُ: أَقتُلُهُ ؟ قالَ : لا،و لکنِ احبِسْهُ؛ فإذا مُتُ فاقتُلوهُ، و إذا مُتُّ فادفِنونی فی هذا الظَّهرِ فی قَبرِ أخَوَیَّ : هُودٍ و صالِحٍ . (1)

کلام فی قصّة صالح علیه السلام ، فی فصول:

1 _ ثمود قوم صالح علیه السلام :

ثمود قوم من العرب العاربة کانوا یسکنون وادی القری بین المدینة و الشام ، وهم من بشرٍ ما قبل التاریخ لا یَضبط التاریخ إلاّ شیئا یسیرا من أخبارهم ، و لقد عفت الدهور آثارهم فلا اعتماد علی ما یذکر من جزئیّات قصصهم .

و الذی یقصّه کتاب اللّه من أخبارهم أ نّهم کانوا اُمّة من العرب علی ما یدلّ علیه اسم نبیّهم و قد کان منهم (هود : 61) ، نشؤوا بعد قوم عاد ، و لهم حضارة و مدنیّة یعمرون الأرض و یتّخذون من سهولها قصورا و ینحِتون من الجبال بیوتا آمنین (الأعراف : 74) ، و من شُغلهم الفلاحة بإجراء العیون و إنشاء الجنّات و النخیل و الحرث (الشعراء : 148) .

کانت ثمود تعیش علی سنّة الشعوب و القبائل ؛ یحکم فیهم سادتهم و شیوخهم . و قد کانت فی المدینة التی بعث فیها صالح تسعة رهط یفسدون فی الأرض و لا یصلحون (النمل : 48) فطغوا فی الأرض و عبدوا الأصنام و أفرطوا عتوّا و ظلما .

بحار الأنوار_ به نقل از ابو مطر _: چون ابن ملجم فاسق و ملعون بر امیر مؤمنان علیه السلام ضربت زد، حسن علیه السلام به حضرت عرض کرد : او را بکشم؟ فرمود: نه، زندانیش کن. اگر مُردم، او را بکشید و هرگاه مُردم مرا در این پشت؛ در جای قبر برادرانم هود و صالح، به خاک بسپارید.

سخنی درباره داستان صالح علیه السلام در چند فصل:

1 _ ثمود، قوم صالح علیه السلام :

ثمود قومی از عرب های اصیل بودند که در وادی القری، واقع در میان مدینه و شام، زندگی می کردند. این قوم از انسان های ما قبل تاریخ هستند و تاریخ از سرگذشت آنها جز اندکی نقل نکرده است. روزگار، آثار این قوم را از میان برده است. بنا بر این، به جزئیاتی که درباره داستان ها و سرگذشت ایشان نقل می شود نمی توان اعتماد کرد.

آنچه قرآن از اخبار این قوم نقل کرده این است که ثمود _ چنان که از نام پیامبرشان که یکی از همین مردم بوده است (هود / 61) بر می آید _ مردمی عرب بوده اند که بعد از قوم عاد می زیسته اند و از فرهنگ و تمدنی برخوردار بوده، زمین را آباد می کرده اند و در دشت ها کاخ ها می ساخته و در کوه ها خانه های امن می تراشیده اند (اعراف /74). و شغل کشاورزی داشته اند و چشمه های آب ، جاری می کرده اند و باغ ها و نخلستان ها و کشتزارها داشته اند (شعراء / 148).

قوم ثمود به شیوه طایفه ها و قبایل زندگی می کرده اند؛ یعنی بزرگان و پیرانشان بر آنها فرمان می رانده اند. در شهری که صالح مبعوث شد، نُه گروه بودند که در زمین تبهکاری می کردند و اهل صلاح و درستکاری نبودند (نمل / 48). این قوم در روی زمین سر به طغیان برداشتند و به بت پرستی پرداختند و سرکشی و ستمگری را از حدّ گذراندند.

ص :305


1- بحار الأنوار : 11/379/4 .

2 _ بعثة صالح علیه السلام :

لمّا نسیت ثمود ربّها و أسرفوا فی أمرهم أرسل اللّه إلیهم صالحا النبیّ علیه السلام ، و کان من بیت الشرف و الفَخار معروفا بالعقل و الکفایة (هود : 62 ، النمل : 49) فدعاهم إلی توحید اللّه سبحانه ، و أن یترکوا عبادة الأصنام ، و أن یسیروا فی مجتمعهم بالعدل و الإحسان ، و لا یعلوا فی الأرض و لا یسرفوا و لا یطغوا ، و أنذرهم بالعذاب (هود ، الشعراء ، الشمس و غیرها) .

فقام علیه السلام بالدعوة إلی دین اللّه بالحکمة و الموعظة الحسنة ، و صبر علی الأذی فی جنب اللّه ، فلم یؤمن به إلاّ جماعة قلیلة من ضعفائهم (الأعراف : 75) و أمّا الطغاة المستکبرون و عامّة من تَبِعهم فأصرّوا علی کفرهم ، و استذلّوا الذین آمنوا به ، و رمَوه بالسَّفاهة و السِّحر (الأعراف : 66 ، الشعراء : 153 ، النمل : 47) . و طلبوا منه البیّنة علی مقاله ، و سألوه آیة معجزة تدل علی صدقه فی دعوَی الرسالة ، و اقترحوا له أن یخرج لهم من صخر الجبل ناقة ، فأتاهم بناقة علی ما وصفوها به ، و قال لهم : إنّ اللّه یأمرکم أن تشربوا من عین مائکم یوما و تکفّوا عنها یوما فتشربها الناقة ، فلها شِرب یوم و لکم شِرب یوم معلوم ، و أن تذروها تأکل فی أرض اللّه کیف شاءت و لا تمسّوها بسوء فیأخذکم عذاب قریب (الأعراف : 72 ، هود : 64 ، الشعراء : 156) .

و کان الأمر علی ذلک حینا ، ثمّ إنّهم طغوا و مکروا ، و بعثوا أشقاهم لقتل الناقة فعقرها ، و قالوا لصالح : ائتنا بما تعدنا إن کنت من الصادقین ! قال صالح علیه السلام : تمتّعوا فی دارکم ثلاثة أیّام ، ذلک وعد غیر مکذوب (هود : 65) .

ثمّ مکرت شعوب المدینة و أرهاطها بصالح، و تقاسموا بینهم : لنُبیّتنّه و أهله ثمّ نقولنّ لولیّه : ما شهدنا مَهلِک أهله و إنّا لصادقون ، و مکروا مکرا و مکر اللّه مکرا و هم لا یشعرون (النمل:50) فأخذتهم الصاعقة وهم ینظرون (الذاریات : 44) و الرجفة و الصیحة فأصبحوا فی دارهم جاثمین ، فتولّی عنهم و قال : یا قومِ لقد أبلغتکم رسالة ربّی و نصحت لکم ، و لکن لا تحبّون الناصحین (الأعراف: 79 ، هود : 67) و أنجَی اللّه الذین آمنوا و کانوا یتّقون (فصّلت : 18) و نادی بعدهم المنادی الإلهیّ : ألا إنّ ثمود کفروا ربَّهم ألا بُعدا لثمود !

2 _ بعثت صالح علیه السلام :

چون قوم ثمود پروردگار خود را از یاد بردند و گمراهی و ستم را از حدّ گذراندند، خداوند صالح پیامبر را به سوی آنان فرستاد. او از خاندانی شریف و پر افتخار بود و به خردمندی و کاردانی شهرت داشت (هود/ 62 و نمل / 49). صالح قوم خود را به پرستش خدای یگانه و ترک بت پرستی دعوت کرد و از ایشان خواست که در جامعه خود به عدالت و احسان رفتار کنند و برتری طلبی را کنار بگذارند و زیاده روی نکنند و سرکشی نورزند و آنان را از عذاب برحذر داشت و اعلام خطر کرد (هود، شعراء، شمس و سوره های دیگر).

صالح علیه السلام با حکمت و اندرز نیکو، به دین خدا دعوت می کرد و برای خدا در برابر آزار و اذیت ها صبر کرد، امّا جز اندکی از مردم مستضعف، کسی دیگر به او ایمان نیاورد [اعراف / 75].

طغیانگران مستکبر و توده دنباله رو آنها بر کفرشان اصرار ورزیدند و افرادی را که به صالح علیه السلام ایمان آورده بودند خوار و حقیر شمردند و خودش را به نادانی و جادوگری متهم ساختند (اعراف / 66؛ شعراء / 153 و نمل / 47) و از وی خواستند تا برای سخن خود دلیلی بیاورد و برای اثبات درستی ادعای رسالتش معجزه ای ارائه دهد و به او پیشنهاد کردند از دل کوه برایشان ماده شتری بیرون آورد. حضرت صالح هم ناقه ای (ماده شتری) را با همان خصوصیاتی که آنان گفته بودند برای آنان آورد و بدیشان گفت : خداوند به شما فرمان می دهد که یک روز شما از چشمه آبی که دارید آب بردارید و یک روز هم دست نگه دارید تا ناقه از آن بنوشد به طوری که یک روز سهم آب از ناقه باشد و یک روز از شما و همچنین اجازه دهید ناقه به دلخواه خود روی زمین خدا بچرد و به او آزاری نرسانید که اگر گزندی به او رسانید، به زودی گرفتار عذاب می شوید (اعراف / 72؛ هود / 64 و شعراء / 156).

این موضوع تا مدتی رعایت شد امّا سپس قوم صالح به طغیان و مکر پرداختند و شقی ترین فرد خود را مأمور کشتن ناقه کردند و او ناقه را پی کرد و آنها به صالح گفتند :اگر راست می گویی آنچه را به ما وعده می دهی، عملی کن. صالح علیه السلام فرمود : سه روز در خانه هایتان برخوردار شوید. این و عده ای بی دروغ است (هود / 65).

سپس قبیله ها و گروه های شهر برای صالح دسیسه چینی کردند و با خود هم قسم شدند که به صالح و کسانش شبیخون می زنیم و آن گاه به ولیّ او می گوییم : ما در محل و هنگام قتل کسان او حاضر نبودیم و ما راست می گوییم. آنان دست به نیرنگ زدند و خدا نیز نیرنگ زد و آنها خبر نداشتند (نمل / 50) و در حالی که می نگریستند صاعقه(الذاریات / 44) و زمین لرزه و صیحه ایشان را فرو گرفت و در خانه هایشان از پا در آمدند. پس، صالح از آنان روی برتافت و گفت : ای قوم من! من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ولی شما افراد ناصح و خیرخواه را دوست ندارید (اعراف / 79؛ هود / 67) و خدا کسانی را که ایمان آورده و پرهیزگار بودند نجات داد (فصّلت / 18) و بعد از هلاکت ثمود، منادی الهی ندا داد : هان، ثمودیان به پروردگارشان کافر شدند. هان، مرگ بر ثمود!

ص :306

ص :307

3 _ شخصیّة صالح علیه السلام :

لم یَرد لهذا النبیّ الصالح فی التوراة الحاضرة ذِکر ، کان علیه السلام من قوم ثمود ثالث الأنبیاء المذکورین فی القرآن بالقیام بأمر اللّه و النهضة للتوحید علَی الوثنیّة ، یذکره اللّه تعالی بعد نوح و هود ، و یحمده و یثنی علیه بما أثنی به علی أنبیائه و رسله ، و قد اختاره و فضّله کسائرهم علَی العالمین علیه و علیهم السلام . (1)

3 _ شخصیّت صالح علیه السلام :

در تورات فعلی از این پیامبر صالح [نام ]یادی نشده است. وی از قوم ثمود و سومین نفر از پیامبرانی است که قرآن می فرماید به امر خدا قیام کردند و در راه دعوت به توحید و مبارزه با بُت پرستی به پا خاستند. خداوند متعال از او بعد از نوح و هود یاد می کند و او را مانند بقیه پیامبران و رسولان خود می ستاید و نیز او را همانند دیگر پیامبرانش بر جهانیان برگزیده و برتری داده است. درود بر او و بر همه پیامبران باد.

ص :308


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 10/317 .

ص :309

ص :310

6 - ابراهیم علیه السلام

6 - ابراهیم علیه السلام
اشاره

(1)

(2)

ص :311


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 12 / 1 _ 140 «أبواب قصص إبراهیم علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 483 ، 12 / 474 «إبراهیم علیه السلام ».
2- انظر: الشَّیب : باب 2120.

3730 - إبراهیمُ علیه السلام
3730 - ابراهیم علیه السلام

الکتاب :

«وَ مَنْ أَحْسَنُ دِینا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ للّهِِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفا وَ اتَّخَذَ اللّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلاًَ» . (1)

«ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» . (2)

«وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا إبراهیمُ فانظُروا إلی صاحِبِکُم . (5)

3730

ابراهیم علیه السلام

قرآن :

«و دین چه کسی بهتر از آن کس است که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیم حق گرا پیروی نموده است؟ و خدا ابراهیم را دوست گرفت».

«سپس به تو وحی کردیم که : از آیین ابراهیم حق گرای پیروی کن؛ [چرا که] او از مشرکان نبود».

«و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او ]فرمود : من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم ]پرسید : از دودمانم [چطور]؟ فرمود : پیمان من به بیدادگران نمی رسد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّا [برای مشاهده حضرت ]ابراهیم، به همراه خود (پیامبر صلی الله علیه و آله ) بنگرید.

ص :312


1- النساء : 125 .
2- النحل : 123 .
3- البقرة : 124 .
4- (انظر) آل عمران : 65 _ 68 ، النحل : 120 _ 123 ، البقرة : 125 _ 132 ، 258 ، 260 ، الأنعام : 74 _ 84، التوبة : 114 ،مریم : 41 _ 48 ، الأنبیاء : 51 _ 73 ، الشعراء : 69 _ 87 ، العنکبوت : 16 _ 18 ، 24 ، 27 ، الصافّات : 83 _ 113 ، الزخرف : 26 _ 28 ، الممتحنة : 4 ، 5 ، النجم : 36 _ 38 ، الأعلی : 18 ، 19 ، هود : 69 _ 76 ، إبراهیم : 35 _ 41 ، الحجّ : 26 ، 27 .
5- کنز العمّال : 32289 .

عنه صلی الله علیه و آله :اُتیَ بإبراهیمَ یَومَ النّارِ إلَی النّارِ ، فلَمّا أبصَرَها قالَ : حَسبُنا اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ . (1)

التّفسیر المنسوب إلی الإمامِ العسکریِّ علیه السلام عن النبیِ صلی الله علیه و آله :قَولُنا : إنّ إبراهیمَ خَلیلُ اللّهِ فإنّما هُو مُشْتَقٌّ مِن الخَلَّةِ و الخُلَّةِ ، فأمّا الخَلّةُ فإنّما مَعناها الفَقرُ و الفاقَةُ ، فَقَد کانَ خَلیلاً إلی ربِّهِ فَقیرا و إلَیهِ مُنقَطِعا و عَن غَیرِهِ مُتَعَفِّفا مُعرِضا مُستَغنیا ، و ذلکَ لَمّا اُریدَ قَذفُهُ فی النّارِ فرُمِیَ بهِ فی المنجَنیقِ فبَعَثَ اللّهُ تعالی جَبرئیلَ علیه السلام و قالَ لَهُ : أدرِکْ عَبدی ، فجاءَهُ فلَقِیَهُ فی الهَواءِ ، فقالَ : کَلِّفْنی ما بَدا لکَ فَقَد بَعَثَنی اللّهُ لِنُصرَتِکَ ، فقالَ : بَل حَسبیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ ، إنّی لا أسألُ غَیرَهُ و لا حاجَةَ لی إلاّ إلَیهِ ، فسَمّاهُ خَلیلَهُ ، أی فَقیرَهُ و مُحتاجَهُ و المُنقَطِعَ إلَیهِ عَمّن سِواهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما اتَّخَذَ اللّهُ إبراهیمَ خَلیلاً إلاّ لإطعامهِ الطَّعامَ ، و صَلاتِهِ باللَّیلِ و النّاسُ نِیامٌ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزی که می خواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود : خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.

التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام_ به نقل از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _: اینکه می گوییم : ابراهیم خلیل خداست، کلمه خلیل برگرفته از خَلَّة یا خُلَّة است. امّا خَلَّه به معنای فقر و نیازمندی است، چرا که او به پروردگار خود فقیر و نیازمند بود و از همه بُرید و به او روی آورد و از غیر او روی گرداند و اظهار بی نیازی کرد. و این در زمانی بود که خواستند او را در آتش افکنند و با منجنیق پرتابش کنند، خداوند جبرئیل علیه السلام را فرستاد و به او فرمود : بنده ام را دریاب. جبرئیل خود را به ابراهیم که در میان هوا بود رسانید و گفت : هر امری داری به من بگو؛ زیرا خداوند مرا برای یاری تو فرستاده است. ابراهیم علیه السلام فرمود : نه، خداوند مرا بسنده است و او نیکو حمایتگری است. من از غیر او چیزی نمی خواهم و به هیچ کس جز او نیازی ندارم. پس، خداوند او را خلیل خود نامید، یعنی فقیر و نیازمند به خود و کسی که از همه بریده و به او روی آورده است .........

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، ابراهیم را به خلیلی نگرفت مگر برای آنکه اطعام می کرد و شب هنگام که مردم خواب بودند، نماز می گزارد.

ص :313


1- کنز العمّال : 32288 .
2- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 533/323 .
3- علل الشرائع : 35/4 .

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی اختارَ مِن کلِّ شَیءٍ أربَعةً : ......... اختارَ مِن الأنبیاءِ أربَعةً للسَّیفِ: إبراهیمَ ، و داودَ ، و موسی ، و أنا . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اتَّخَذَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إبراهیمَ خَلیلاً لأنّه لَم یَرُدَّ أحَدا ، و لَم یَسألْ أحَدا غیرَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «إنَّ إبراهِیمَ لَأوّاهٌ حَلیمٌ» (3) _: الأوَّاهُ : الدَّعّاءُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «إنَّ إبْراهیمَ لَحَلیمٌ أوَّاهٌ مُنیبٌ» (5) _: دَعّاءٌ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی اتَّخَذَ إبراهیمَ عَبدا قَبلَ أن یَتَّخِذَهُ نَبیّا ، و إنّ اللّهَ اتَّخَذَهُ نَبیّا قَبلَ أن یَتَّخِذَهُ رَسولاً ، و إنّ اللّهَ اتَّخَذَهُ رَسولاً قَبلَ أن یَتَّخِذَهُ خَلیلاً ، و إنّ اللّهَ اتَّخَذَهُ خَلیلاً قَبلَ أنْ یَجعَلَهُ إماما ، فلَمّا جَمَعَ لَهُ الأشیاءَ قالَ : «إنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إماما» . (7)

الدرّ المنثور عن حَسّانِ بنِ عَطِیّةَ :أوّلُ مَن رَتَّبَ العَسکرَ فی الحَربِ مَیمَنَةً و مَیسَرَةً و قَلبا إبراهیمُ علیه السلام ، لَمّا سارَ لقِتالِ الّذینَ أسَرُوا لُوطا علیه السلام . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی، از هر چیزی چهار تا برگزید : ......... از میان انبیاء چهار نفر را برای شمشیر برگزید : ابراهیم و داوود و موسی و من.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ، ابراهیم را خلیل [خود ]قرار داد، چون دست رد به سینه هیچ حاجت خواهی نزد و از هیچ کس هم جز خداوند عزّ و جلّ چیزی نخواست.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «انّ ابراهیم لاَوّاه حلیم» _فرمود : اوّاه، یعنی بسیار دعا کننده.

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره آیه «انّ ابراهیم لحلیم اوّاه منیب» _فرمود : [اَوّاه یعنی ]بسیار دعا کننده.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ابراهیم علیه السلام را پیش از آنکه به پیامبری برگزیند، به بندگی [خود ]گرفت و پیش از آنکه به رسولی برگزیندش به پیامبری برگزید و پیش از آنکه خلیلش گرداند او را به رسولی برگزید و پیش از آنکه امامش قرار دهد او را به خلیلی گرفت و چون همه این مقامات را برایش فراهم آورد، فرمود : «من تو را امام مردم قرار دادم».

الدرّ المنثور_ به نقل از حسان بن عطیّه _: نخستین کسی که در جنگ، لشکر را به جناح چپ و راست و قلب آرایش داد، ابراهیم علیه السلام بود و آن ، هنگامی بود که برای جنگ با اسیر کنندگان لوط علیه السلام رهسپار شد.

ص :314


1- . الخصال : 225/58 .
2- علل الشرائع : 34/2 .
3- . التوبة : 114 .
4- بحار الأنوار: 12/12/31.
5- . هود : 75 .
6- بحار الأنوار:12/12/32.
7- . الکافی : 1/175/2 .
8- الدرّ المنثور : 1/282 .

(1)

کلام فی قصّة إبراهیم علیه السلام و شخصیّته:

و فیه أبحاث مختلفة قرآنیّة و اُخری علمیّة و تاریخیّة و غیر ذلک :

قصّة إبراهیم علیه السلام فی القرآن :

«کان إبراهیم علیه السلام _ فی طفولیّته إلی أوائل تمییزه _ یعیش فی معزل من مجتمع قومه ، ثمّ خرج إلیهم و لحق بأبیه فوجده و قومه یعبدون الأصنام ، فلم یرتضِ منه و منهم ذلک ، و قد کانت فطرته طاهرة زاکیة مؤیّدة من اللّه سبحانه بالشهود الحقّ و إراءة ملکوت کلّ شیء ، و بالجملة : و بالقول الحقّ و العمل الصالح .

فأخذ یحاجّ أباه فی عبادته الأصنام و یدعوه إلی رفضها ، و توحید اللّه سبحانه و اتّباعه ، حتّی یهدیه إلی مستقیم الصراط ، و یبعده من ولایة الشیطان . و لم یزل یحاجّه و یلحّ علیه حتّی زبره و طرده عن نفسه ، و أوعده أن یرجمه إن لم ینتهِ عن ذکر آلهته بسوء و الرغبة عنها ، فتلطّف إبراهیم علیه السلام إرفاقا به و حنانا علیه _ و قد کان ذا خُلق کریم و قول مرضیّ _ فسلّم علیه و وعده أن یستغفر له و یعتزله و قومه و ما یعبدون من دون اللّه (مریم : 41 _ 48) .

و قد کان من جانب آخر یحاجّ القوم فی أمر الأصنام (الأنبیاء : 51 _ 56 ، الشعراء : 69 _ 77 ، الصافّات : 83 _ 87) و یحاجّ أقواما آخرین منهم یعبدون الشمس و القمر و الکوکب فی أمرها حتّی ألزمهم الحقّ ، و شاع خبره فی الانحراف عن الأصنام و الآلهة (الأنعام : 74 _ 82) حتّی خرج القوم ذات یوم إلی عبادةٍ جامعة خارجَ البلد و اعتلّ هو بالسقم فلم یخرج معهم و تخلّف عنهم، فدخل بیت الأصنام فراغ علی آلهتهم ضربا بالیمین فجعلهم جُذاذا إلاّ کبیرا لهم لعلّهم إلیه یرجعون ، فلمّا تراجعوا و علموا بما حدث بآلهتهم و فتّشوا عمّن ارتکب ذلک قالوا : سمعنا فتیً یذکرهم یقال له : إبراهیم .

فأحضروه إلی مجمعهم فأتوا به علی أعین الناس لعلّهم یشهدون ، فاستنطقوه فقالوا : أ أنت فعلت هذا بآلهتنا یا إبراهیم ؟ قال : بل فعله کبیرهم هذا فاسألوهم إن کانوا ینطقون ، و قد کان أبقی کبیرَ الأصنام و لم یجذّه و وضع الفأس علی عاتقه أو ما یقرب من ذلک ؛ لیشهد الحال علی أنّه هو الذی کسر سائر الأصنام .

و إنّما قال علیه السلام ذلک و هو یعلم أ نّهم لا یصدّقونه علی ذلک وهم یعلمون أنّه جماد لا یقدر علی ذلک ، لکنّه قال ما قال لیعقّبه بقوله : فاسألوهم إن کانوا ینطقون ، حتّی یعترفوا بصریح القول بأنّهم جمادات لا حیاة لهم و لا شعور . و لذلک لمّا سمعوا قوله رجعوا إلی أنفسهم ، فقالوا : إنّکم أنتم الظالمون ، ثمّ نُکِسوا علی رؤوسهم ، لقد علمتَ ما هؤلاء ینطقون ، قال : أ فتعبدون من دون اللّه مالا یضرّکم و لا ینفعکم ؟ ! اُفٍّ لکم و لما تعبدون من دون اللّه ، أ فلا تعقلون ؟ ! أ تعبدون ما تنحتون و اللّه خلقکم و ما تعملون ؟ !

قالوا : حَرِّقوه و انصروا آلهتکم ، فبنوا له بنیانا و أسعروا فیه جحیما من النار ، و قد تشارک فی أمره الناس جمیعا و ألقوه فی الجحیم ، فجعله اللّه بَردا علیه و سلاما و أبطل کیدهم (الأنبیاء : 57 _ 70 ، الصافّات : 88 _ 98) و قد اُدخل فی خلال هذه الأحوال علَی الملک ، و کان یعبده القوم و یتّخذونه ربّا ، فحاجّ إبراهیم فی ربّه ، فقال إبراهیم : ربّی الذی یحیی و یمیت ، فغالطه الملک و قال : أنا اُحیی و اُمیت کقتل الأسیر و إطلاقه ، فحاجّه إبراهیم بأصرح ما یقطع مغالطته فقال : إنّ اللّه یأتی بالشمس من المشرق فأْت بها من المغرب ، فبهت الذی کفر (البقرة : 258) .

ثمّ لمّا أنجاه اللّه من النار أخذ یدعو إلَی الدین الحنیف دین التوحید ، فآمن له شرذمة قلیلة ، و قد سمّی اللّه تعالی منهم لوطا و منهم زوجته التی هاجر بها ، و قد کان تزوّج بها قبل الخروج من الأرض إلَی الأرض المقدّسة . (2)

ثمّ تبرّأ هو علیه السلام و من معه من المؤمنین من قومهم ، و تبرّأ هو من آزر الذی کان یدعوه أبا و لم یکن بوالده الحقیقیّ (3) ، و هاجر و معه زوجته و لوط إلَی الأرض المقدّسة لیدعو اللّه سبحانه من غیر معارض یعارضه من قومه الجفاة الظالمین (الممتحنة : 4 ، الأنبیاء : 71). و بشّره اللّه سبحانه هناک بإسماعیل و بإسحاق و من وراء إسحاق یعقوب ، و قد شاخ و بلغه کبر السنّ فولد له إسماعیل ثمّ ولد له إسحاق ، و بارک اللّه سبحانه فیه و فی ولدَیه و أولادهما .

ثمّ إنّه علیه السلام بأمر من ربّه ذهب إلی أرض مکّة _ و هی وادٍ غیر ذی زرع _ فأسکن فیه ولده إسماعیل و هو صبیّ و رجع إلَی الأرض المقدّسة ، فنشأ إسماعیل هناک ، و اجتمع علیه قوم من العرب القاطنین هناک ، و بُنیت بذلک بلدة مکّة .

و کان علیه السلام ربّما یزور إسماعیل فی أرض مکّة ، قبل بناء مکّة و البیت و بعد ذلک (البقرة : 126 ، إبراهیم : 35 _ 41) . ثمّ بنی بها الکعبة البیت الحرام ، بمشارکة من إسماعیل . و هی أوّل بیت وُضع للناس من جانب اللّه مبارکا و هُدیً للعالمین، فیه آیات بیّنات مقام إبراهیم و من دخله کان آمنا (البقرة : 127 _ 129 ، آل عمران : 96، 97) و أذّنَ فی الناس بالحجّ ، و شرّع نسک الحجّ (الحجّ : 26 _ 30) .

ثمّ أمره اللّه بذبح ولده إسماعیل علیه السلام فخرج معه للنُّسک، فلمّا بلغ معه السعی قال : یا بُنیّ إنّی أری فی المنام أنّی أذبحک ، قال : یا أبتِ افعلْ ما تُؤمر ستجدنی إن شاء اللّه من الصابرین ، فلمّا أسلما و تَلَّه للجبین نودی أن : یا إبراهیم ، قد صدّقتَ الرؤیا ، و فداه اللّه سبحانه بذِبح عظیم (الصافّات : 101 _ 107) .

و آخِر ما قصّ القرآن الکریم من قصصه علیه السلام أدعیته فی بعض أیّام حضوره بمکّة ، المنقولة فی سورة إبراهیم (آیة 35 _ 41) و آخِر ما ذکر فیها قوله علیه السلام : «ربَّنا اغْفِرْ لِی و لِوالِدَیَّ و لِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقُومُ الحِسابُ» .

سخنی درباره سرگذشت ابراهیم علیه السلام و شخصیت او:

این گفتار شامل مباحث گوناگون قرآنی، علمی، تاریخی و غیره می باشد.

داستان ابراهیم علیه السلام در قرآن:

«ابراهیم علیه السلام در دوران طفولیت خود تا روزگار رسیدن به سنّ تشخیص، در حالت عزلت و به دور از محیط قوم خود زندگی می کرد. سپس به میان آنان آمد و نزد پدرش رفت، امّا ملاحظه کرد که او و قومش بت می پرستند. ابراهیم که فطرتی پاک و سالم داشت و به سبب شهود حق و ارائه ملکوت اشیاء از جانب خداوند به او و به طور کلّی به واسطه سخن حق و کردار شایسته، مؤیّد به تأیید الهی شده بود، این کار پدر و قوم خود را نپسندید.

لذا، با پدر خود درباره بت پرستیش به بحث پرداخت و از او خواست بت ها را کنار گذارد و خدای یگانه را بپرستد و از او پیروی کند تا خداوند وی را به راه راست رهنمون شود و از حاکمیت شیطان دورش گرداند. او پیوسته با پدرش بحث و محاجّه می کرد و در راه ارشاد او اصرار می ورزید، تا جایی که پدرش بر او تَشَر زد و از خود راندش و تهدید کرد که اگر از بدگویی خدایانش و بی رغبتی به آنها دست برندارد سنگسارش خواهد کرد.ابراهیم علیه السلام که از خویی بزرگوارانه و گفتاری نرم و دلپسند برخوردار بود، با ملایمت و مهربانی و دلسوزی، به او درود گفت و قول داد که برایش آمرزش بطلبد و از او و مردمش و آنچه به جای خدا می پرستند کناره گیرد (مریم / 48 _ 41).

آن حضرت، از طرف دیگر، با مردم درباره بت ها بحث می کرد (انبیاء / 56 _ 51؛ شعراء / 77 _ 69 و صافّات / 87 _ 83) و با عدّه ای دیگر که خورشید و ماه و ستاره می پرستیدند درباره این پدیده ها احتجاج و استدلال می کرد تا جایی که بطلان عقاید آنها را اثبات کرد و شایع شد که او از بت ها و خدایان منحرف شده است. (انعام /82 _ 74.) یک روز که مردم برای انجام مراسم عبادی همگانی از شهر بیرون رفتند، ابراهیم به بهانه اینکه بیمار است، همراه آنان نرفت و در شهر ماند و به بتخانه رفت و همه بت ها را خُرد کرد مگر بت بزرگ را که شاید به سراغ آن بروند. وقتی مردم برگشتند و از بلایی که به سر خدایانشان آمده بود با خبر شدند و از عامل این کار جستجو و تحقیق کردند ، گفتند: شنیده ایم که جوانی به نام ابراهیم از بت ها به بدی یاد می کند.

لذا، ابراهیم علیه السلام را به انجمن خود احضار کردند و او را به حضور مردم آوردند، تا بلکه مردم شهادت دهند. آن حضرت را بازجویی کردند و گفتند : ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده ای؟ حضرت فرمود : آن بزرگترشان این کار را کرده است، اگر سخن می گویند، از آنها بپرسید. ابراهیم بت بزرگ را سالم نگه داشته و آن را نشکسته بود و تبر را بر شانه یا نزدیک شانه اش قرار داده بود، تا وانمود شود که این بت بزرگ بوده که بقیه بت ها را شکسته است.

ابراهیم وقتی فرمود بزرگ آنها این کار را کرده است، می دانست که مردم این حرفش را باور نمی کنند؛ زیرا می دانند که بت ها جمادند و قادر به این کار نیستند، امّا می خواست به دنبال آن، این جمله را بگوید : از خودشان بپرسید اگر براستی سخن می گویند، تا بدین وسیله صراحتا اعتراف کنند که بت ها جمادند و حیات و شعوری ندارند. به همین علّت، وقتی سخن ابراهیم علیه السلام را شنیدند، به وجدانشان مراجعه کردند و با خود گفتند : این شمایید که [منحرف و ]ستمکارید و با سرافکندگی گفتند : تو خود می دانی که این بت ها حرف نمی زنند. ابراهیم فرمود : پس آیا شما به جای خداوند، چیزهایی را می پرستید که سود و زیانی به شما نمی توانند برسانند. اُف بر شما و بر آنچه که به جای خدا می پرستید. آیا نمی اندیشید؟ آیا چیزی را می پرستید که خودتان می تراشید، در حالی که خداوند ، هم شما و هم آنچه را می سازید آفریده است؟!

مردم گفتند : او را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید. پس، آتشخانه ای ساختند و جهنّمی از آتش افروختند و در این کار همگان مشارکت کردند و آن گاه ابراهیم را در آتش افکندند. امّا خداوند آتش را برای او خنک و بی گزند گردانید و نقشه آنان را نقش بر آب کرد (انبیاء/ 70 _ 57؛ صافّات / 98 _ 88). ابراهیم در طی این مدّت به نزد پادشاه (نمرود) که مردم او را می پرستیدند و به خدایگانی گرفته بودند، برده شد. نمرود با ابراهیم درباره پروردگارش بحث و مناظره کرد. ابراهیم فرمود : پروردگار من کسی است که زنده می کند و می میراند. نمرود از در مغالطه وارد شد و گفت : من نیز زنده می کنم و می میرانم. مثلاً اسیری را می کشم یا آزاد می کنم. ابراهیم با بیان صریحتری که راه مغالطه را بر او ببندد، فرمود : خداوند خورشید را از مشرق در می آورد، تو آن را از مغرب در آور. این جا بود که نمرود کفر پیشه مبهوت و درمانده شد (بقره / 258).

باری، پس از آنکه خداوند ابراهیم را از آتش نجات داد، آن حضرت شروع به دعوت به آیین حنیف و حق گرای توحید کرد و شمار اندکی به آن حضرت ایمان آوردند که خداوند متعال از آن جمله لوط و همچنین همسر ابراهیم را که با وی هجرت کرد نام می برد. ابراهیم پیش از آنکه سرزمین خود را به سوی ارض مقدس ترک کند، با این زن ازدواج کرده بود. (4)

ابراهیم علیه السلام و کسانی که به او ایمان آورده بودند از قوم خود بیزاری جستند و ابراهیم خود نیز از آزر که پدر خطابش می کرد، امّا پدر حقیقی او نبود (5) ، بیزاری جست و با همسر خود و لوط به سرزمین مقدّس مهاجرت کرد تا در آنجا بدون مزاحمت قوم بی فرهنگ و منحرف خود، به عبادت خداوند بپردازد (ممتحنه / 4؛ انبیاء / 71). در این جا بود که خداوند سبحان به ابراهیم که پیر شده بود، به دنیا آمدن اسماعیل و اسحاق و همچنین یعقوب از صلب اسحاق را بشارت داد. پس از مدتی، ابتدا اسماعیل و بعد اسحاق به دنیا آمدند و خداوند وجود او و دو فرزندش و نوادگان او را پر برکت ساخت.

ابراهیم سپس، به فرمان پروردگارش راهی سرزمین مکه شد که وادی ای بی آب و علف بود و کودک خرد سالش، اسماعیل را در آنجا گذاشت و خودش به سرزمین مقدس بازگشت.

اسماعیل در سرزمین مکه نشو و نما یافت و گروهی از عرب های ساکن آنجا دورش جمع شدند و بدین ترتیب شهر مکه ساخته شد.

ابراهیم علیه السلام ، پیش از بنای مکّه و خانه کعبه و پس از آن، گاه گاهی به دیدن اسماعیل در سرزمین مکه می رفت (بقره/ 126؛ ابراهیم / 41 _ 35). او بعدا با کمک اسماعیل بیت اللّه الحرام را ساخت و آن نخستین خانه ای است که از جانب خداوند برای مردم ساخته شد و خانه ای است برکت زا و مایه هدایت جهانیان. در آن، آیاتی روشن و مقام ابراهیم هست و هر که واردش شود، در امان است (بقره / 129 _ 127 و آل عمران / 97 _ 96). ابراهیم بعد از ساختن کعبه دستور حج را صادر کرد و آیین ها و مراسم مربوط به آن را تشریع نمود (حجّ / 30 _ 26).

آن گاه خداوند به ابراهیم علیه السلام فرمان داد که فرزندش اسماعیل را ذبح کند. پس، ابراهیم برای انجام مراسم حج با اسماعیل بیرون رفت و چون به جایگاه سعی رسید، فرمود : پسرکم، خواب دیدم که تو را ذبح می کنم. اسماعیل گفت : ای پدر! آنچه را که به آن مأموری انجام بده که به خواست خدا مرا از شکیبایان خواهی یافت. پس از آنکه هر دو به فرمان الهی تن دادند و ابراهیم پسر را به پیشانی بر خاک افکند، ندا آمد که ای ابراهیم! رؤیای خود را حقیقت بخشیدی و خداوند قربانی بزرگی را جانفدای اسماعیل کرد. آخرین مطلبی که قرآن کریم از سرگذشت ابراهیم علیه السلام بازگو می کند، دعاهایی است که ابراهیم در برخی سفرهایش در مکّه کرده و در سوره ابراهیم (آیات 41 _ 35) نقل شده است و آخرین دعایش این است : «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که به حساب ها رسیدگی می شود، بیامرز».

ص :315


1- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 581 .
2- الدلیل علی إیمان جمع من قومه به قوله تعالی : «قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی إبراهِیمَ و الَّذِینَ مَعَهُ إذْ قالُوا لِقَومِهِمْ إنّا بُرَآءُ مِنْکُم» (الممتحنة : 4) . و الدلیل علی تزوّجه قبل الخروج إلَی الأرض المقدّسة سؤاله الولدَ الصالح من ربّه فی قوله : «وَ قالَ إنّی ذاهِبٌ إلی رَبِّی سَیَهْدِینِ * رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحینَ» (الصافّات : 99 ، 100). (کما فی هامش المصدر) .
3- و قد تقدّم استفادة ذلک من دعائه المنقول فی سورة إبراهیم.(کما فی هامش المصدر).
4- دلیل بر ایمان آوردن جمعی از قوم ابراهیم به او، این آیه شریفه است : «در وجود ابراهیم و کسانی که با او بودند سرمشق نیکویی برای شما بود؛ زیرا که به قوم خود گفتند : ما از شما بیزاریم» (ممتحنه / 4)؛ و دلیل بر اینکه ابراهیم پیش از رفتن به سرزمین مقدس با این زن ازدواج کرده بود، این است که از پروردگار خود می خواهد فرزند شایسته روزیش کند : «و گفت : من به سوی پروردگارم می روم، او مرا هدایت خواهد کرد. پروردگار من! مرا از شایستگان [فرزندی ]ارزانی دار» (صافّات / 100 _ 99).
5- این مطلب را از دعایی که در سوره ابراهیم از قول آن حضرت بیان شده است استفاده کردیم.

ص :316

ص :317

ص :318

ص :319

ص :320

منزلة إبراهیم علیه السلام عند اللّهِ سبحانه و موقفه العبودیّ :

أثنَی اللّه تعالی علی إبراهیم علیه السلام فی کلامه أجمل ثناء ، و حمد محنته فی جنبه أبلغ الحمد ، و کرّر ذکره باسمه فی نیف و ستّین موضعا من کتابه ، و ذکر من مواهبه و نعمه علیه شیئا کثیرا . و هاک جملاً من ذلک : آتاه اللّه رشده من قبل (الأنبیاء : 51) و اصطفاه فی الدنیا و إنّه فی الآخرة لمن الصالحین إذ قال له ربّه : أسلم قال : أسلمت لربّ العالمین (البقرة : 130 ، 131) و هو الذی وجّه وجهه إلی ربّه حنیفا و ما کان من المشرکین (الأنعام : 79) و هو الذی اطمأنّ قلبه باللّه و أیقن به بما أراه اللّه من ملکوت السماوات و الأرض (البقرة : 260 ، الأنعام : 75) .

و اتّخذه اللّه خلیلاً (النساء : 125) و جعل رحمته و برکاته علیه و علی أهل بیته و وصفه بالتَّوفیة (النجم : 37) و مدحه بأنّه حلیم أوّاه منیب (هود: 73 _ 75) و مدحه أنّه کان اُمّةً قانتا للّه حنیفا و لم یک من المشرکین شاکرا لأنعمه اجتباه و هداه إلی صراط مستقیم و آتاه فی الدنیا حسنة و إنّه فی الآخرة لمن الصالحین (النحل : 120 _ 122) .

و کان صدّیقا نبیّا (مریم : 41) و عدّه اللّه من عباده المؤمنین و من المحسنین و سلّم علیه (الصافّات : 83 _ 111) و هو من الذین وصفهم بأنّهم اُولو الأیدی و الأبصار و أنّه أخلصهم بخالصةٍ ذکری الدار (ص : 45 ، 46) و قد جعله اللّه للناس إماما (البقرة : 124) و جعله أحد الخمسة اُولی العزم الذین آتاهم الکتاب و الشریعة (الأحزاب : 7 ، الشوری : 13 ، الأعلی : 18 ، 19) و آتاه اللّه العلم و الحکمة و الکتاب و الملک و الهدایة و جعلها کلمة باقیة فی عقبه (النساء : 54 ، الأنعام : 74 _ 90 ، الزخرف : 28) و جعل فی ذرّیّته النبوّة و الکتاب (الحدید : 26) و جعل له لسان صدق فی الآخرین (الشعراء : 84 ، مریم : 50) .

فهذه جُمل ما منحه اللّه سبحانه من المناصب الإلهیّة و مقامات العبودیّة ، و لم یفصّل القرآن الکریم فی نعوت أحد من الأنبیاء و الرسل المکرمین و کراماتهم ما فصّل من نعوته و کراماته علیه السلام .

و لیراجع فی تفسیر کلّ من مقاماته المذکورة إلی ما شرحناه فی الموضع المختصّ به فیما تقدّم أو سنشرحه إن شاء اللّه تعالی ؛ فالاشتغال به هاهنا یخرجنا عن الغرض المعقود له هذه الأبحاث .

و قد حفظ اللّه سبحانه حیاته الکریمة و شخصیّته الدینیّة بما سمّی هذا الدِّین القویم بالإسلام کما سمّاه علیه السلام و نسبه إلیه ، قال تعالی : «مِلّةَ أبیکُمْ إبراهِیمَ هُوَ سَمّاکُمُ المُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ» (1) و قال : «قُل إنَّنِی هَدانِی رَبِّی إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دِینا قِیَما مِلَّةَ إبْراهِیمَ حَنِیفا و ما کانَ مِنَ المُشرِکینَ» . (2) و جعل الکعبة البیت الحرام الذی بناها قِبلةً للعالمین ، و شرّع مناسک الحجّ و هی فی حقیقة أعمال ممثّلة لقصّة إسکانه ابنَه و اُمّ ولده و تضحیة ابنه إسماعیل و ما سعی به إلی ربّه و التوجّه له و تحمّل الأذی و المحنة فی ذاته ، کما تقدّمت الإشارة إلیه فی تفسیر قوله تعالی : «و إذْ جَعَلْنا البَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ ......... » (3) الآیة فی الجزء الأوّل من الکتاب .

منزلت ابراهیم علیه السلام نزد خداوند سبحان، و مقام عبودیت او

خداوند متعال، در کتاب خود، زیباترین ستایش را از ابراهیم به عمل آورده و رنج و مشقّتی را که در راه خدا کشیده با رساییِ تمام ستوده است و در شصت و اندی جای کتاب خود از وی به اسم، نام برده و بسیاری از نعمت ها و موهبت هایی را که به او ارزانی داشته یاد کرده است که در این جا به چند مورد آنها اشاره می کنیم : خداوند قبلاً به او رشد و هدایت ارزانی داشت (انبیاء / 51). او را در دنیا برگزید و در آخرت نیز در شمار صالحان خواهد بود؛ چرا که وقتی خداوند به او فرمود : تسلیم شو. عرض کرد : تسلیم پروردگار جهانیان هستم (بقره / 131 _ 130). او کسی است که از روی اخلاص و پاکدلی رو به پروردگارش آورد و از مشرکان نبود (انعام / 79). او کسی است که به خدا اطمینان قلبی پیدا کرد و به سبب آنکه خداوند ملکوت آسمان ها و زمین را به وی نمایاند، به او یقین پیدا کرد (بقره / 260 ؛ انعام / 75). خداوند وی را به خلیلی گرفت (نساء / 125). رحمت و برکات خود را به او و خانواده اش ارزانی داشت و به وفاداری وصفش کرد (نجم / 37). او را به وصف حلیم و اوّاه و منیب ستود(هود / 75 _ 73). او را به اینکه پیشوایی مطیع خدا و حق گرا بود و از مشرکان نبود و شاکر نعمت های او بود و خداوند وی را برگزید و به راهی راست هدایتش کرد و در دنیا به او نیکویی و نعمت داد و در آخرت از شایستگان است، ستوده است (نحل / 122 _ 120). پیامبری صدّیق بود (مریم / 41). خداوند او را از بندگان مؤمن خود و از زمره نیکوکاران شمرده و بر او درود فرستاده است (صافّات / 111 _ 83). از کسانی است که خداوند آنان را به نیرومندی و دیده وری وصف کرده و آنان را با موهبت ویژه ای که یادآوری آن سرای است، خالص گردانیده (صاد / 46 _ 45). خداوند او را امام و پیشوای مردم قرار داده (بقره / 124). او را یکی از پنج پیامبر اولو العزم قرار داده که کتاب و شریعت عطایشان کرده است (احزاب / 7 ؛ شورا / 13 و اعلی / 19 _ 18). خداوند به او علم و حکمت و کتاب و ملک و هدایت بخشیده و آنها را در اعقاب او کلمه ای جاویدان قرار داد (نساء / 54 ؛ انعام / 90 _ 74 و زخرف / 28). نبوّت و کتاب را در نسل او قرار داد (حدید / 26). و نام نیکی در میان آیندگان برایش باقی گذاشت (شعراء / 84 و مریم / 50). این بود اجمالی از مناصب الهی و مقامات عبودیتی که خداوند سبحان به ابراهیم علیه السلام ارزانی داشت. قرآن کریم درباره اوصاف و کرامات هیچ یک از انبیاء و رسولان گرامی به این تفصیل سخن نگفته است.

برای تفسیر هر یک از مقامات یاد شده او به آیات مربوط که قبلاً شرح داده ایم یا به خواست خدا، در آینده شرح خواهیم داد، مراجعه کنید؛ زیرا پرداختن به این مقامات در این جا ما را از هدف مورد بحث خارج می سازد.

خداوند سبحان با نامگذاری این دین پایدار و استوار [ما ]به اسلام، چنان که ابراهیم علیه السلام آن را به همین نام نامید و نسبت دادن آن به او، زندگی پر برکت و شخصیت دینی او را حفظ کرده است.

خدای متعال می فرماید : «آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است]. او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید» و می فرماید : «بگو : پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است : دینی پایدار، آیین ابراهیم حق گرای و او از مشرکان نبود».

همچنین، کعبه این خانه محترم را که ابراهیم ساخت، قبله جهانیان قرار داد و مناسک حج و زیارت این خانه را تشریع نمود. این مناسک همچنان که در جلد اول کتاب حاضر در تفسیر آیه «و اذ جعلنا البیت مثابةً للناس ......... » اشاره شد، در حقیقت اعمالی است که داستان اسکان فرزند و همسرش را در آنجا و قربانی کردن فرزندش اسماعیل و کوشش او در راه خدا و توجّهش به او و تحمّل آزار و اذیت در راه خدا را به نمایش می گذارد.

ص :321


1- الحجّ : 78 .
2- الأنعام : 161 .
3- البقرة : 125 .

ص :322

ص :323

أثره المبارک فی المجتمع البشریّ :

و من مِننه علیه السلام السابغة أنّ دین التوحید ینتهی إلیه أینما کان و عند من کان ؛ فإنّ الدین المنعوت بالتوحید الیوم هو دین الیهود ، و ینتهی إلَی الکلیم موسَی بن عمران علیه السلام و ینتهی نسبه إلی إسرائیل یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم علیه السلام ، و دین النصرانیّة و ینتهی إلَی المسیح عیسَی بن مریم علیهما السلام و هو من ذرّیّة إبراهیم علیه السلام ، و دین الإسلام و الصادع به هو محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله و ینتهی نسبه إلی إسماعیل الذبیح ابن إبراهیم الخلیل علیهما السلام ؛ فدین التوحید فی الدنیا أثره الطیّب المبارک ، و یشاهد فی الإسلام من شرائعه الصلاة و الزکاة و الحجّ ، و إباحة لحوم الأنعام ، و التبرّی من أعداء اللّه ، و السلام ، و الطهارات العشر الحنیفیّة البیضاء ؛ خمس (1) منها فی الرأس و خمس منها فی البدن : أمّا التی فی الرأس فأخذ الشارب و إعفاء اللِّحی و طمّ الشعر و السِّواک و الخِلال ، و أمّا التی فی البدن فحَلْق الشَّعر من البدن و الخِتان و تقلیم الأظفار و الغُسل من الجنابة و الطَّهور بالماء .

و البحث المستوفی یؤیّد أنّ السنن الصالحة من الاعتقاد و العمل فی المجتمع البشریّ ، کائنة ما کانت ، من آثار النبوّة الحسنة ، کما تکرّرت الإشارة إلیه فی المباحث المتقدّمة ؛ فلإبراهیم علیه السلام الأیادی الجمیلة علی جمیع البشر الیوم علموا بذلک أو جهلوا» . (2)

تأثیر پر برکت ابراهیم علیه السلام در جامعه بشری

از جمله برکت های وجود ابراهیم علیه السلام ، دین توحید و آیین یکتا پرستی است که در هر نقطه ای از زمین و نزد هر کسی باشد منشأ آن به ابراهیم برمی گردد؛ مثلاً دین امروزی یهود که به توحید متّصف است به موسی بن عمران می رسد و موسی خود نسبش به اسرائیل یعنی یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم منتهی می شود. دین مسیحیت نیز به مسیح عیسی بن مریم علیه السلام می رسد و آن حضرت خود از نسل ابراهیم علیه السلام می باشد.

دین اسلام نیز به وسیله محمّد، رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده که نسبت آن حضرت نیز به اسماعیلِ ذبیح فرزند ابراهیم خلیل علیه السلام می رسد. بنا بر این، دین توحید و آیین یکتا پرستی در دنیا، اثر خجسته و پر برکت آن جناب می باشد. از جمله شرایع و احکام دین ابراهیم که در اسلام مشاهده می شود، نماز است و زکات و حج و مباح بودن گوشت چهارپایان و بیزاری جستن از دشمنان خدا و سلام گفتن و احکام ده گانه مربوط به طهارت و نظافت که پنج حکم آن به سر و پنج حکم دیگر به سایر اعضای بدن مربوط می شود. پنج حکم مربوط به سر عبارت است از : گرفتن آبخور سبیل، گذاشتن ریش، تراشیدن یا کوتاه کردن مو، مسواک زدن و خلال کردن دندانها. پنج حکم مربوط به سایر اعضای بدن نیز عبارت است از : ازاله موهای زائد از بدن، ختنه کردن، گرفتن ناخن، غسل جنابت و طهارت و شستشو با آب.

بررسی و جست و جوی کامل و همه جانبه تأیید می کند که هر سنّت و سیره پسندیده ای، اعمّ از اعتقادی و عملی، که در جامعه بشری وجود دارد، همه از آثار نیکوی نبوّت است و ما در مباحث گذشته هم بارها به این مطلب اشاره کرده ایم. بنا بر این، ابراهیم علیه السلام خدمات ارزنده و بزرگی به بشر کرده و حق بزرگی به گردن بشر امروز دارد؛ چه انسان ها به این خدمات توجّه داشته باشند یا از آنها بی خبر باشند».

ص :324


1- رواها فی مجمع البیان نقلاً عن تفسیر القمّی .(کما فی هامش المصدر).
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 7/215 ، انظر تمام الکلام .

ص :325

ص :326

7 - لوط علیه السلام

7 - لوطعلیه السلام
اشاره

(1)

ص :327


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 12 / 140 باب 7 «قصص لوط علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 505 «لوط علیه السلام ».

3731 - لُوطٌ علیه السلام
3731 - لوطعلیه السلام

الکتاب :

«وَ لُوطا إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و أمّا القَریَةُ الّتی اُمطِرَت مَطرَ السَّوءِ فهِیَ سَدُومُ قَریَةُ قَومِ لُوطٍ ، أمطَرَ اللّهُ علَیهِم حِجارَةً مِن سِجِّیلٍ، یقولُ: مِن طِینٍ . (3)

علل الشرائع عن أبی بصیرٍ :قلتُ لأبی جَعفرٍ علیه السلام : کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یتعوَّذُ من البُخلِ؟ قالَ : نَعَم یا أبا محمّدٍ ، فی کلِّ صَباحٍ و مَساءٍ، و نَحنُ نَتَعوَّذُ باللّهِ مِن البُخلِ ، یقولُ اللّهُ : «و مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُولئکَ هُمُ المُفْلِحونَ» (4) ، و ساُخبِرُکَ عن عاقِبَةِ البُخلِ :

إنّ قَومَ لُوطٍ کانوا أهلَ قَریَةٍ أشِحّاءَ علَی الطَّعامِ ، فأعقَبَهُم البُخلُ داءً لا دَواءَ لَهُ فی فُروجِهِم .

فقلتُ : و ما أعقَبَهُم ؟ فقالَ : إنّ قَریَةَ قَومِ لُوطٍ کانَتْ علی طریقِ السَّیّارَةِ إلَی الشّامِ و مِصرَ ، فکانَتِ السَّیّارَةُ تَنزِلُ بهِم فیُضَیِّفونَهُم ، فلَمّا کَثُرَ ذلکَ علَیهِم ضاقُوا بذلکَ ذَرعا بُخلاً و لُؤما ، فدَعاهُمُ البُخلُ إلی أن کانوا إذا نَزَلَ بِهِمُ الضَّیفُ فضَحوهُ مِن غَیرِ شَهوَةٍ بِهِم إلی ذلکَ ، و إنّما کانوا یَفعَلونَ ذلکَ بالضَّیفِ حتّی یَنکُلَ (5) النّازِلُ عَنهُم ، فشاعَ أمرُهُم فی القُری، و حَذِرَهُمُ النّازِلَةُ فأورَثَهُمُ البُخلُ بَلاءً لا یَستَطیعونَ دَفعَهُ عَن أنفُسِهِم مِن غَیرِ شَهوَةٍ لَهُم إلی ذلکَ ، حتّی صارُوا یَطلُبونَهُ مِن الرِّجالِ فی البِلادِ و یُعطونَهُم علَیهِ الجَعلَ .

ثُمّ قالَ : فأیُّ داءٍ أدْأی مِن البُخلِ و لا أضَرُّ عاقِبَةً و لا أفحَشُ عندَ اللّهِ تعالی ؟!

فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ، فهَل کانَ أهلُ قَریَةِ لُوطٍ کلُّهُم هکذا یَعمَلونَ ؟ فقالَ : نَعم إلاّ أهلَ بَیتٍ مِنهُم مِن المُسلِمینَ، أ ما تَسمَعُ لِقولِهِ تعالی: «فأخْرَجْنا مَن کانَ فِیها مِن المُؤمِنینَ * فَما وَجَدْنا فِیها غَیرَ بَیْتٍ مِنَ المُسْلِمینَ» (6) ؟! (7)

3731

لوط علیه السلام

قرآن :

«و لوط را [فرستادیم] هنگامی که به قوم خود گفت : آیا آن کار زشت را مرتکب می شوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است؟!»

حدیث :

امام باقر علیه السلام :آن آبادی ای که باران عذاب برایشان بارید، سدوم، آبادی قوم لوط است که خداوند سنگ هایی از سجّیل، یعنی گِل، بر آنها باراند.

علل الشرائع_ به نقل از ابو بصیر _: به امام باقر علیه السلام عرض کردم رسول خدا صلی الله علیه و آله از بخل به خدا پناه می بُرد؟ حضرت فرمود : آری، ای ابا محمّد! او هر صبح و شام به خدا پناه می برد و ما نیز از بخل به خدا پناه می بریم. خداوند می فرماید : «و هر کس از بخل نفْس خود مصون بماند، ایشانند همان رستگاران». از فرجام بخل برایت بگویم.

قوم لوط اهل آبادی ای بودند که نسبت به خوراک بخل می ورزیدند و این بخل منجر به پدید آمدن درد بی درمانی در نیروی شهوت آنان شد.

عرض کردم : به چه منجر شد؟ فرمود : آبادی قوم لوط بر سر راه کاروان های شام و مصر قرار داشت و کاروانیان در شهر آنها فرود می آمدند و لوطیان از آنها پذیرایی می کردند. امّا چون کار فرود آمدن کاروانیان و پذیرایی از آنها بالا گرفت، بخل و خسّت ، آنان را در فشار قرار داد و این بخل کارشان را به آنجا کشاند که هرگاه مسافر در آبادی آنها فرود می آمد وی را بی سیرت می کردند، بدون آنکه این عملشان از روی شهوت باشد. بلکه بدان سبب چنین کاری با میهمان می کردند که از پیش آنها برود. بدین ترتیب، کار آنها در آبادی شایع شد و کاروانیان از آنها حذر می کردند و دیگر در آبادیشان فرود نمی آمدند و اینچنین، بخل و خسّت بلایی به سرشان آورد که نمی توانستند آن را از خود دور کنند، بدون آنکه میل و شهوتی به این عمل داشته باشند، تا اینکه کارشان به جایی رسید که به مردان شهرها مزد می دادند و از آنها تقاضای آن عمل را می کردند. حضرت سپس فرمود : پس، کدام درد بدتر و بد فرجامتر و نزد خداوند متعال زشت تر از بخل است؟

عرض کردم : فدایت شوم، آیا همه مردم آبادی لوط این کار را می کردند؟

فرمود : آری، به استثنای اعضای یک خانواده که مسلمان و تسلیم امر خدا بودند. آیا نشنیده ای سخن خدای متعال را که می فرماید : «پس، هر که را از مؤمنان در آن آبادی بود بیرون بردیم. ولی در آنجا جز یک خانه، از فرمانبران [خدا بیشتر ]نیافتیم».

ص :328


1- الأعراف : 80 .
2- (انظر) هود : 77 _ 83 ، الحِجر : 51 _ 77 ، الأنبیاء : 74 ، 75 ، الشعراء : 160 _ 175 ، النمل : 54 _ 58 ، العنکبوت : 28 _ 35 ، الصافّات : 133 _ 138 ، الذاریات: 31 _ 37 ، القمر: 33 _ 40 ، التحریم: 10 .
3- بحار الأنوار : 12/152/5 .
4- الحشر : 9 .
5- نکل عنه : نکص [ أی أحجم] (لسان العرب : 11/677) .
6- الذاریات : 35 و 36 .
7- علل الشرائع : 548/4 .

ص :329

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ نَبیّا بعدَ لُوطٍ إلاّ فی عِزٍّ مِن قَومِهِ (1) . (2)

کلام فی قصّة لوط علیه السلام و قومه فی فصول :

1 _ قصّته علیه السلام و قصة قومه فی القرآن :

«ک_ان لوط علیه السلام م_ن کلدان فی أرض بابل و من السابقین الأوّلین ممّن آمن بإبراهیم علیه السلام ، آمن به و قال : «إنّی مُهاجِرٌ إلی ربِّی» (3) ، فنجّاه اللّه مع إبراهیم إلَی الأرض المقدّسة أرضِ فلسطین (الأنبیاء : 71) فنزل فی بعض بلادها و هی مدینة سَدوم علی ما فی التواریخ و التوراة و بعض الروایات .

و کان أهل المدینة و ما والاها من المدائن _ و قد سمّاها اللّه فی کلامه ب «المُؤتَفِکات»(التوبة : 70) _ یعبدون الأصنام ، و یأتون بالفاحشة : اللواط ، وهم أوّل قوم شاع فیهم ذلک (الأعراف : 80) حتّی کانوا یأتون به فی نوادیهم من غیر إنکار ، و لم یَزَل تشیع الفاحشة فیهم حتّی عادت سُنّة قومیّة ابتلت به عامّتهم ، و ترکوا النساء و قطعوا السبیل (العنکبوت : 29).

فأرسل اللّه لوطا إلیهم (الشعراء : 162) فدعاهم إلی تقوَی اللّه و ترک الفحشاء و الرجوع إلی طریق الفطرة، و أنذرهم و خوّفهم ، فلم یَزِدهم إلاّ عُتوّا ، و لم یکن جوابهم إلاّ أن قالوا : ائتِنا بعذاب اللّه إن کنت من الصادقین ! و هدّدوه بالإخراج من بلدتهم ، و قالوا له : «لَئن لَم تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ المُخْرَجینَ» (4) و «قالوا أخْرِجوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُم إنّهُمْ اُناسٌ یَتَطَهَّرونَ» . (5)

امام صادق علیه السلام :خداوند بعد از لوط هیچ پیامبری نفرستاد مگر اینکه میان قومش عزّتی داشت.

گفتاری پیرامون داستان لوط علیه السلام و قوم او در چند فصل:

1 _ داستان لوط علیه السلام و قوم او در قرآن:

«لوط علیه السلام از کلدانیان سرزمین بابل و از شمار نخستین کسانی بود که به ابراهیم علیه السلام ایمان آوردند. او به حضرت ابراهیم ایمان آورد و گفت : «من به سوی پروردگار خود هجرت می کنم» و خداوند او را به همراه ابراهیم نجات داد و به سرزمین مقدس، خاک فلسطین، رفتند (انبیاء : 71) و لوط در یکی از شهرهای آن که بنا به تواریخ و تورات و برخی روایات، شهر سدوم بود، سکنا گزید.

مردم این شهر و شهرهای تابع آن _ که خداوند در قرآن آنها را مؤتفکات نامیده است _ (توبه : 70) بت می پرستیدند و عمل زشت لواط را مرتکب می شدند. اینان اولین قومی بودند که این عمل در میانشان شیوع یافت (اعراف : 80) به حدّی که در انجمن ها و محافل خود آن را انجام می دادند، بدون اینکه آن را بد بدانند (عنکبوت :29). این عمل زشت همچنان در میان این مردم شیوع داشت تا به صورت یک سنّت قومی در آمد و عموم مردم بدان مبتلا شدند و زن ها را وا گذاشتند و راه توالد و تناسل را بستند (عنکبوت : 29).

در چنین شرایطی بود که خداوند لوط را به سوی آنان فرستاد (شعراء : 162) و او مردم را به پرهیز از خدا و کنار گذاشتن فحشا و بازگشت به راه فطرت فرا خواند و به آنها اعلام خطر کرد و [از عاقبت ناگوار این امر و عذاب خدا ]ترساندشان، امّا جز بر عصیان و سرکشی آنها نیفزود و تنها جوابشان این بود که گفتند : اگر راست می گویی، عذاب خدا را بر ما فرود آر. همچنین آن حضرت را به اخراج از شهرشان تهدید کردند و گفتند : «ای لوط! اگر دست بر نداری بیرونت خواهیم کرد» و «گفتند : خاندان لوط را از آبادی خود بیرون کنید که آنان مردمی در پی پاکی اند».

ص :330


1- روی فی کنز العمّال : 32361 عن أبی هریرة : «ما بعث اللّه بعده نبیّا إلاّ فی ثروة من قومه» . و الصحیح ما فی المتن .
2- بحار الأنوار : 12/157/8 .
3- العنکبوت : 26 .
4- الشعراء : 167 .
5- النمل : 56 .

ص :331

2 _ عاقبة أمرهم :

لم یَزَل لوط علیه السلام یدعوهم إلی سبیل اللّه و ملازمة سنّة الفطرة و ترک الفحشاء وهم یصرّون علی عمل الخبائث ، حتَّی استقرّ بهم الطغیان و حقّت علیهم کلمة العذاب ، فبعث اللّه رسلاً من الملائکة المکرّمین لإهلاکهم ، فنزلوا أوّلاً علی إبراهیم علیه السلام و أخبروه بما أمرهم اللّه به من إهلاک قوم لوط ، فجادلهم إبراهیم علیه السلام لعلّه یردّ بذلک عنهم العذاب ، و ذکّرهم بأنّ فیهم لوطا ، فردّوا علیه بأنّهم أعلم بموقع لوط و أهله ، و أنّه قد جاء أمر اللّه و أنّ القوم آتیهم عذاب غیر مردود (العنکبوت : 32 ، هود : 76 ».

فمضَوا إلی لوط فی صُوَرِ غِلمان مُرد و دخلوا علیه ضیفا ، فشقّ ذلک علی لوط و ضاق بهم ذرعا؛ لِما کان یعلم من قومه أ نّهم سیتعرّضون لهم و أنّهم غیر تارکیهم البتّة ، فلم یلبث دون أن سمع القوم بذلک و أقبلوا یُهرَعون إلیه وهم یستبشرون ، و هجموا علی داره ، فخرج إلیهم و بالغ فیوعظهم و استثارة فُتوّتهم و رشدهم حتّی عرض علیهم بناته ، و قال : یا قوم ، إنّ هؤلاء بناتی هنّ أطهر لکم، فاتّقوا اللّه و لا تخزونی فی ضیفی . ثمّ استغاث و قال : أ لیس منکم رجل رشید ؟ ! فردّوا علیه أنّه لیس لهم فی بناته إربة ، و أنّهم غیر تارکی أضیافه البتّة ، حتّی أیس لوط و قال : «لَوْ أنّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أو آوِی إلی رُکْنٍ شَدیدٍ» . (1)

قالت الملائکة عند ذلک : یا لوط إنّا رسل ربّک ، طِب نفسا إنّ القوم لن یصلوا إلیک . فطمسوا أعین القوم فعادوا عمیانا یتخبّطون و تفرّقوا ( القمر : 37) .

ثمّ أمروا لوطا علیه السلام أن یسری بأهله من لیلته بقطع من اللیل و یتّبع أدبارهم ، و لا یلتفت منهم أحد إلاّ امرأته ؛ فإنّه مصیبها ما أصابهم . و أخبروه أ نّهم سیُهلکون القوم مصبحین (هود: 81 ، الحِجْر: 66) . فأخذت الصیحةُ القوم مُشرِقین ، و أرسل اللّه علیهم حجارة من طین مُسوَّمة عند ربّک للمسرفین ، و قلبَ مدائنهم علیهم فجعل عالیَها سافلَها ، و أخرج من کان فیها من المؤمنین فلم یجد فیها غیر بیت من المسلمین و هو بیت لوط ، و ترک فیها آیة للذین یخافون العذاب الألیم (الذاریات : 37 و غیرها) .

و فی اختصاص الإیمان و الإسلام بیت لوط علیه السلام و شمول العذاب لمدائنهم دلالة ، أوّلاً: علی أنّ القوم کانوا کفّارا غیر مؤمنین ، و ثانیا : علی أنّ الفحشاء ما کانت شائعة فیما بین الرجال منهم فحسب ؛ إذ لو کان الأمر علی ذلک و النساء بریئات منها و کان لوط یدعو الناس إلَی الرجوع إلی سبیل الفطرة و سنّة الخلقة _ التی هی مواصلة الرجال و النساء _ لاتّبعته عدّة من النساء و اجتمعن حوله و آمنّ به طبعا ، و لم یذکر من ذلک شیء فی کلامه سبحانه . و فی ذلک تصدیق ما تقدّم فی الأخبار المأثورة أنّ الفحشاء شاعت بینهم ، و اکتفَی الرجال بالرجال باللواط ، و النساء بالنساء بالسحق .

2 _ فرجام کار قوم لوط:

لوط علیه السلام پیوسته مردم را به راه خدا و پیروی از قانون فطرت و کنار گذاشتن فحشا دعوت می کرد. اما آنان همچنان به کار کثیف خود ادامه می دادند، تا جایی که طغیان و نافرمانی در جانشان نشست و سزاوار عذاب شدند. در این هنگام، خداوند مأمورانی از فرشتگان گرامی خود را برای هلاک کردن آنها فرستاد. فرشتگان ابتدا نزد ابراهیم رفتند و مأموریت خود را برای نابود کردن قوم لوط به او خبر دادند. ابراهیم با آنان بحث و گفت و گو کرد تا شاید بدین وسیله عذاب را از آنان باز گرداند. او به فرشتگان گفت که لوط در میان آن مردم به سر می برد، امّا فرشتگان در پاسخ او گفتند که آنها موقعیت لوط و خاندانش را بهتر می دانند و فرمان خدا رسیده و عذابی برگشت نا پذیر به سراغ آن مردم خواهد آمد (عنکبوت : 32، هود : 76).

فرشتگان سپس به صورت پسرکانی نورسته پیش لوط رفتند و به عنوان میهمان بر او وارد شدند. این جریان بر لوط گران آمد و از کار آنان درمانده شد؛ چون می دانست که قومش به زودی متعرض آنان خواهند شد و هرگز از آنان دست بر نخواهند داشت. چندی نگذشت که مردم جریان را شنیدند و با شتاب و خوشحالی به سوی لوط آمدند و به خانه اش هجوم بردند. لوط علیه السلام از خانه اش بیرون آمد و تا جایی که توانست نصیحتشان کرد و سعی نمود غیرت و مردانگی آنها را برانگیزد و حتی دختران خود را به آنان پیشنهاد کرد و فرمود : ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزه ترند. پس از خدا بترسید و مرا در باب میهمانانم رسوا مکنید. سپس فریاد کمک سر داد و فرمود : آیا در میان شما آدم فهمیده ای پیدا نمی شود؟ امّا مردم جواب دادند که به دختران او نیازی ندارند و به هیچ وجه دست از سر میهمانانش برنخواهند داشت. بالاخره لوط نومید شد و گفت : «کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا به تکیه گاهی استوار پناه می جستم» .........

در این هنگام فرشتگان گفتند : ای لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستیم. خاطر آسوده دار که این قوم هرگز به تو دست نیابند. سپس نور چشم مردم را گرفتند و جماعت کورمال کورمال پراکنده شدند (قمر : 37).

آنگاه به لوط دستور دادند که همان شب، پاسی از شب گذشته، خانواده اش را حرکت دهد و خودش به دنبال آنان رود و هیچ کس پشت سرش را ننگرد جز زنش؛ زیرا به او نیز همان عذابی می رسد که به مردم خواهد رسید و به او خبر دادند که مردم صبحگاهان هلاک خواهند شد (هود : 81، حجر : 66).

هنگام طلوع آفتاب، صیحه قوم لوط را فرا گرفت و خداوند سنگ هایی از گل که نزد پروردگارت نشان دار بود، برایشان فرو باراند و شهرهایشان را بر سرشان واژگون ساخت و آنها را زیر و رو کرد و همه مؤمنانی را که در شهر بودند نجات داد و در آنجا جز یک خانه از مسلمانان یعنی همان خانه لوط را نیافت و در آن سرزمین برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند، نشانه ای بر جای گذاشت (ذاریات : 37 و آیاتی دیگر).

این مسأله که ایمان و اسلام اختصاص به خانه لوط داشته و عذاب همه شهرهای قوم لوط را در بر گرفته دلیل بر آن است که اولاً : همه قوم کافر و نا مؤمن بوده اند. ثانیا : فحشا تنها میان مردان آنان شایع نبوده؛ زیرا اگر چنین بود و زنان از فحشا پاک و مبرّا بودند و با توجه به اینکه لوط به راه فطرت و سنّت و قانون خلقت که همان پیوند زنان و مردان با یکدیگر است دعوت می کرد، طبعا باید عدّه ای از زن ها از لوط پیروی می کردند و دور او جمع می شدند و به وی ایمان می آوردند، حال آنکه در این باره چیزی در کتاب خدای سبحان نیامده است و این نکته خود مؤیّد مطلبی است که در اخبار پیش گفته آمده و می گوید فحشاء در میان آنان شیوع داشته است و مردها با مردها لواط می کرده اند و زن ها با زن ها مساحقه.

ص :332


1- هود : 80 .

ص :333

3 _ شخصیّة لوط علیه السلام المعنویّة :

کان علیه السلام رسولاً من اللّه إلی أهل المؤتفکات و هی مدینة سَدوم و ما والاها من المدائن ، و یقال : کانت أربع مدائن : سَدوم و عَمورة و صوغر و صبوییم ، و قد أشرکه فی جمیع المقامات الروحیّة التی وصف بها أنبیاءه الکرام .

و ممّا وصفه به خاصّة ما فی قوله : «و لُوطا آتَیْناهُ حُکْما و عِلْما و نَجَّیْناهُ مِن القَرْیَةِ الّتی کانَتْ تَعْمَلُ الخَبائِثَ إنّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقینَ * و أدْخَلْناهُ فی رَحْمَتِنا إنّهُ مِنَ الصّالِحینَ» . (1)

3 _ شخصیت معنوی لوط علیه السلام :

لوط علیه السلام فرستاده خداوند به سوی مردم مؤتفکات، یعنی شهر سدوم و شهرهای تابعه آن، بود. گفته می شود که مؤتفکات عبارت بودند از : سدوم، عموره، صوغر و صبوییم. خداوند حضرت لوط را نیز در کلیه مقامات معنوی ای که در وصف پیامبران گرامیش ذکر کرده، شریک ساخته است. از وصف های مخصوص او این است که می فرماید : «لوط را حکمت و علم دادیم و او را از آبادی ای که کارهای پلید می کرد نجات دادیم که آنان مردمی بد و فاسق بودند. و او را در رحمت خود داخل ساختیم و او از شایستگان است».

ص :334


1- الأنبیاء : 74 ، 75 .

4 _ لوط علیه السلام و قومه فی التّوراة :

ذکرت التوراة (1) أنّ لوطا کان ابن أخی أبرام _ إبراهیم _ هاران بن تارخ ، و کان هو و أبرام فی بیت تارخ فی اُور الکلدانیّین ، ثمّ هاجر تارخ اُورا قاصدا أرض الکنعانیّین ، فأقام بلدة حاران و معه أبرام و لوط و مات هناک .

ثمّ إنّ أبرام بأمر من الربّ خرج من حاران و معه لوط ، و لهما مال کثیر و غلمان اکتسبا ذلک فی حاران ، فأتی أرض کنعان . و کان یرتحل أبرام ارتحالاً متوالیا نحو الجنوب ، ثمّ أتی مصر ، ثمّ صعد من هناک جنوبا نحو بیت إیل فأقام هناک .

و لوط السائر مع أبرام أیضا کان له غنم و بقر و خیام ، و لم یحتملهما الأرض أن یسکنا و وقعت مخاصمة بین رعاة مواشیهما فتفرّقا فأحذرا من وقوع النزاع و التشاجر؛ فاختار لوط دائرة الاُردنّ و سکن فی مدن الدائرة و نقل خیامه إلی سَدوم ، و کان أهل سدوم أشرارا و خُطاة لدی الربّ جدّا ، و نقل أبرام خیامه و أقام عند بلوطات ممرا التی فی حبرون .

ثمّ وقعت حرب بین ملوک سَدوم و عَمورة و إدمة و صبوییم و صوغر من جانب ، و أربعة من جیرانهم من جانب ، انهزم فیها ملک سدوم و من معه من الملوک ، و أخذ العدوُّ جمیع أملاک سدوم و عمورة و جمیع أطعمتهم ، و اُسِر لوط فیمن اُسر و سُبی جمیع أمواله . و انتهَی الخبر إلی أبرام ، فخرج فیمن معه من الغلمان _ و کانوا یزیدون علی ثلاث مائة _ فحاربهم و هزمهم ، و أنجی لوطا و جمیع أمواله من الأسر و السبی ، و ردّه إلی مکانه الذی کان مقیما فیه (ملخّص ما فی التوراة من صدر قصّة لوط) .

قالت التوراة (2) : و ظهر له _ لأبرام _ الربّ عند بلوطات ممرا و هو جالس فی باب الخیمة وقت حرّ النهار ، فرفع عینیه و نظر و إذا ثلاثة رجال واقفون لدیه . فلمّا نظر رکض لاستقبالهم من باب الخیمة و سجد إلی الارض . و قال : یا سیّد ، إن کنت قد وجدت نعمة فی عینیک فلا تتجاوز عبدک ، لیؤخذ قلیل ماء و اغسلوا أرجلکم و اتّکئوا تحت هذه الشجرة ، فآخذ کسرة خبز فتسندون قلوبکم ثمّ تجتازون لأنّکم قد مررتم علی عبدکم ، فقالوا : هکذا نفعل کما تکلّمت .

فأسرع إبراهیم إلَی الخیمة إلی سارة و قال : أسرِعی بثلاث کیلات دقیقا سمیدا اعجنی و اصنعی خبز ملّة . ثمّ رکض إبراهیم الَی البقر و أخذ عِجلاً رخصا و جیّدا و أعطاه للغلام فأسرع لیعمله ، ثمّ أخذ زُبدا و لَبنا و العجل الذی عمله و وضعها قدّامهم . و إذ کان هو واقفا لدیهم تحت الشجرة أکلوا . و قالوا له : أین سارة امرأتک ؟ فقال : ها هی فی الخیمة ، فقال : إنّی أرجع إلیک نحو زمان الحیاة و یکون لسارة امرأتک ابن . و کانت سارة سامعة فی باب الخیمة و هو وراءه . و کان إبراهیم و سارة شیخَین متقدّمین فی الأیّام . و قد انقطع أن یکون لسارة عادة کالنساء . فضحکت سارة فی باطنها قائلة : أ بعدَ فَنائی یکون لی تنعّم و سیّدی قد شاخ ؟! فقال الربّ لإبراهیم : لما ذا ضحکت سارة قائلة : أ فبِالحقیقة ألِد و أنا قد شختُ ؟! هل یستحیل علَی الربّ شیء ؟! فی المیعاد أرجع إلیک نحو زمان الحیاة و یکون لسارة ابن ، فأنکرت سارة قائلة : لم أضحک ! لأنّها خافت . فقال : لا ، بل ضحکتِ .

ثم قام الرجال من هناک و تطلّعوا نحو سَدوم ، و کان إبراهیم ماشیا معهم لیشیّعهم ، فقال الربّ : هل اُخفی عن إبراهیم ما أنا فاعله ؟ و إبراهیم یکون اُمّة کبیرة و قویّة و یتبارک به جمیع اُمم الأرض . لأنّی عرفته لکی یوصی بنیه و بیته من بعده أن یحفظوا طریق الربّ لیعملوا بِرّا و عدلاً ؛ لکی یأتی الربّ لإبراهیم بما تکلّم به .

فقال الربّ : إنّ صراخ سدوم و عمورة قد کثر و خطیئتهم قد عظمت جدّا ، أنزل و أری هل فعلوا بالتمام حسب صراخها الآتی إلیّ و إلاّ فأعلم . و انصرف الرجال من هناک و ذهبوا نحو سدوم .

و أمّا إبراهیم فکان لم یزل قائما أمام الربّ ، فتقدّم إبراهیم و قال : أ فتهلک البارّ مع الأثیم ؟ عسی أن یکون خمسون بَرّا فی المدینة ، أ فتهلک المکان و لا تصفح عنه من أجل الخمسین بارّا الذین فیه ؟! حاشا لک أن تفعل مثل هذا الأمر أن تمیت البارّ مع الأثیم فیکون البارّ کالأثیم ، حاشاک . أ دیّان کلّ الأرض لا یصنع عدلاً ؟! فقال الربّ : إن وجدت فی سدوم خمسین بارّا فی المدینة فإنّی أصفح عن المکان کلّه من أجلهم . فأجاب إبراهیم و قال : إنّی قد شرعت اُکلّم المولی و أنا تراب و رماد ، ربّما نقص الخمسون بارّا خمسة ، أ تهلک کلّ المدینة بالخمسة ؟ فقال الربّ : لا اُهلک إن وجدت هناک خمسة و أربعین . فعاد یکلّمه أیضا ، و قال : عسی أن یوجد هناک أربعون ، فقال : لا أفعل من أجل الأربعین . فقال : لا یسخط المولی فأتکلّم عسی أن یوجد هناک ثلاثون ، فقال : لا أفعل إن وجدت هناک ثلاثین ، فقال : إنّی قد شرعت اُکلّم المولی عسی أن یوجد هناک عشرون ، فقال : لا اُهلک من أجل العشرین .

فقال : لا یسخط المولی فأتکلّم هذه المرّة فقط عسی أن یوجد هناک عشرة ، فقال : لا اُهلک من أجل العشرة . و ذهب الربّ عند ما فرغ من الکلام مع إبراهیم ، و رجع إبراهیم إلی مکانه .

فجاء (3) المَلاکان الی سدوم مساءً و کان لوط جالسا فی باب سدوم ، فلمّا رآهما لوط قام لاستقبالهما و سجد بوجهه إلَی الأرض ، و قال : یا سیّدیّ مِیلا إلی بیت عبدکما و بِیتا و اغسلا أرجلکما ثمّ تبکران و تذهبان فی طریقکما ، فقالا : لا بل فی الساحة نبیت ، فألحّ علیهما جدّا ، فمالا إلیه و دخلا بیته ، فصنع لهما ضیافة و خبزا فطیرا فأکلا .

و قبل ما اضطجعا أحاط بالبیت رجال المدینة رجال سدوم من الحَدَث إلَی الشیخ کلّ الشعب من أقصاها ، فنادوا لوطا و قالوا له : أین الرجلان اللذان دخلا إلیک اللیلة ؟ أخرِجْهما إلینا لنعرفهما ، فخرج إلیهم لوط إلَی الباب و أغلق الباب وراءه ، و قال : لا تفعلوا شرّا یا إخوتی ، هوذا لی ابنتان لم یعرفا رجلاً اُخرجهما إلیکم فافعلوا بهما کما یحسن فی عیونکم ، و أمّا هذان الرجلان فلا تفعلوا بهما شیئا لأنّهما قد دخلا تحت ظلّ سقفی .

فقالوا : ابعُدْ إلی هناک . ثمّ قالوا : جاء هذا الإنسان لیتغرّب و هو یحکم حکما ، الآن نفعل بک شرّا أکثر منهما ، فألحّوا علَی الرجل لوط جدّا و تقدّموا لیکسروا الباب ، فمدّ الرجلان أیدیهما و أدخلا لوطا إلیهما إلَی البیت ، و أغلقا الباب . و أمّا الرجال الذین علی باب البیت فضرباهم بالعمی من الصغیر إلَی الکبیر ، فعجزوا عن أن یجدوا الباب .

و قال الرجلان للوط : من لک أیضا هاهنا أصهارک و بنیک و بناتک و کلّ من لک فی المدینة اُخرج من المکان ؛ لأنّنا مهلکان هذا المکان إذ قد عظم صراخهم أمام الربّ ، فأرسلَنا الربّ لنهلکهم . فخرج لوط و کلّم أصهاره الآخذین بناته و قال : قوموا اخرُجوا من هذا المکان ؛ لأنّ الربّ مهلک المدینة ، فکان کمازحٍ فی أعین أصهاره .

و لمّا طلع الفجر کان المَلاکان یعجّلان لوطا قائلین : قم خذ امرأتک و ابنَتیک الموجودَتین لئلاّ تهلک بإثم المدینة ، و لمّا توانی أمسک الرجلان بیده و بید امرأته و بید ابنَتیه لشفقة الربّ علیه و أخرجاه ، وضعاه خارج المدینة .

و کان لمّا أخرجاهم إلی خارج أنّه قال : اهربْ لحیاتک ، لا تنظرْ إلی ورائک و لا تقف فی کلّ الدائرة . اهرب إلَی الجبل لئلاّ تهلک . فقال لهما لوط : لا یا سیّد هو ذا عبدک قد وجد نعمة فی عینیک و عظّمت لطفک الذی صنعت إلیّ باستبقاء نفسی ، و أنا لا أقدر أن أهرب إلَی الجبل ، لعلّ الشرّ یدرکنی فأموت ، هو ذا المدینة هذه قریبة للهرب إلیها ، و هی صغیرة أهرب إلی هناک ، أ لیست هی صغیره فتحیا نفسی ؟ فقال له : إنّی قد رفعت وجهک فی هذا الأمر أیضا أن لا أقلب المدینة التی تکلّمت عنها ، أسرعْ اهربْ إلی هناک لأنّی لا أستطیع أن أفعل شیئا حتّی تجیء إلی هناک ؛ لذلک دعی اسم المدینة صوغر .

و إذا أشرقت الشمس علَی الأرض دخل لوط إلی صوغر ، فأمطر الربّ علی سدوم و عمورة کبریتا و نارا من عند الربّ من السماء ، و قلب تلک المدن و کلّ الدائرة و جمیع سکّان المدن و نبات الأرض ، و نظرت امرأته من ورائه فصارت عمود ملح . و بکّر إبراهیم فی الغد إلی المکان الذی وقف فیه أمام الربّ و تطلّع نحو سدوم و عمورة و نحو کلّ أرض الدائرة ، و نظر و إذا دخان الأرض یصعد کدخان الأتون . و حدث لما أخرب اللّه مدن الدائرة أنّ اللّه ذکر إبراهیم . و أرسل لوطا من وسط الانقلاب حین قلب المدن التی سکن فیها لوط .

و صعد لوط من صوغر و سکن فی الجبل و ابنتاه معه ؛ لأنّه خاف أن یسکن فی صوغر ، فسکن فی المغارة هو و ابنتاه . و قالت البکر للصغیرة : أبونا قد شاخ و لیس فی الأرض رجل لیدخل علینا کعادة کلّ الأرض ، هلمّ نسقی أبانا خمرا و نضطجع معه ، فنحیی من أبینا نسلاً ! فسَقَتا أباهما خمرا فی تلک اللیلة ، و دخلت البکر و اضطجعت مع أبیها و لم یعلم باضطجاعها و لا بقیامها . و حدث فی الغد أنّ البکر قالت للصغیرة : إنّی قد اضطجعت البارحة مع أبی ، نسقیه خمرا اللیلة أیضا فادخلی اضطجعی معه، فنحیی من أبینا نسلاً . فسَقَتا أباهما خمرا فی تلک اللیلة أیضا ، و قامت الصغیرة و اضطجعت معه . و لم یعلم باضطجاعها و لا بقیامها . فحبلت ابنتا لوط من أبیهما ، فولدت البکر ابنا و دعت اسمه موآب و هو أبو الموآبیّین إلَی الیوم ، و الصغیرة أیضا ولدت ابنا و دعت اسمه بن عمّی و هو أبو بنی عمّون الَی الیوم . انتهی .

هذا ما قصّته التوراة فی لوط و قومه نقلناه علی طوله لیتّضح به ما تخالف القرآن الکریم من وجه القصّة و من وجوه غیرها .

ففیها کون الملک المرسل للبشری و العذاب مَلکَین اثنین ، و قد عبّر القرآن بالرسل بلفظ الجمع و أقلّه ثلاثة .

و فیها أنّ أضیاف إبراهیم أکلوا ممّا صنعه و قدّمه إلیهم ، و القرآن ینفی ذلک و یقصّ أنّ إبراهیم خاف إذ رأی أنّ أیدیهم لا تصل إلیه .

و فیها إثبات بنتین للوط ، و القرآن یعبّر بلفظ البنات . و فیها کیفیّة إخراج الملائکة لوطا و کیفیّة تعذیب القوم و صیرورة المرأة عمودا من ملح و غیر ذلک .

و فیها نسبة التجسّم صریحة إلَی اللّه سبحانه ، و ما ذکرته من قصّة لوط مع بنتیه أخیرا ، و القرآن ینزّه ساحة الحقّ سبحانه عن التجسّم و یبرّئ أنبیاءه و رسله عن ارتکاب ما لا یلیق بساحة قدسهم» . (4)

4 _ لوط علیه السلام و قوم او در تورات:

تورات می گوید که لوط برادر زاده اَبرام _ ابراهیم _ هاران بن تارخ بود و با ابراهیم در خانه تارخ در شهر اور کلدانیان به سر می برد. پس از چندی تارخ به قصد سرزمین کنعانیان از اور مهاجرت کرد و به همراه ابرام و لوط در شهر حاران اقامت نمود و در همان جا درگذشت.

بعدا، ابرام به فرمان پروردگار با لوط و اموال و غلامان فراوان که در حاران بدست آورده بود، این شهر را ترک گفت و به سرزمین کنعان آمد. او پیاپی به سمت جنوب کوچ می کرد تا به مصر آمد و از آنجا به جنوب، به سمت بیت ایل، رهسپار شد و در آنجا رحل اقامت افکند.

لوط نیز که ابراهیم را همراهی می کرد، برای خود گوسفند و گاو و خیمه ها داشت و آن سرزمین گنجایش سکونت این دو نفر را نداشت و میان چوپانانِ رمه های آن دو نزاع در گرفت و ابراهیم و لوط برای پرهیز از وقوع مشاجره و درگیری، از هم جدا شدند. لوط وادی اردن را انتخاب کرد و در شهرهای این وادی سکنا گزید و چادرهایش را به سدوم منتقل کرد. سدومیان مردمی شرور و نزد پروردگار بسیار خطاکار و گنهکار بودند. ابرام چادرهای خود را منتقل کرد و در بلوطستان ممرا که در حبرون است، اقامت گزید.

سپس، میان شاهان سدوم و عموره و ادمه و صبوییم و صوغر از یک سو و چهار تن از پادشاهان همسایه از سوی دیگر جنگی در گرفت که در این جنگ پادشاه سدوم و پادشاهان متّحد او شکست خوردند و دشمن، کلیه املاک و خوراکی های سدوم و عموره را گرفت و لوط نیز با دیگران اسیر شد و تمامی دارایی هایش به تاراج رفت. خبر به ابرام رسید و او با کلیه غلامان خود _ که متجاوز از سیصد نفر بودند _ بیرون آمد و با آنان جنگید و شکستشان داد و لوط و تمام اموال او را از اسارت و یغما نجات داد و او را به مکانی که در آنجا اقامت داشت، برگرداند [خلاصه شده از آغاز داستان لوط در تورات].

تورات می گوید : «و خداوند در بلوطستان ممرا بر وی _ ابراهیم _ ظاهر شد و او در گرمای روز در خیمه نشسته بود. ناگاه چشمان خود را بلند کرده دید که سه مرد در مقابل او ایستاده اند و چون ایشان را دید از در خیمه به استقبال ایشان شتافت و رو بر زمین نهاد. و گفت ای مولا! اکنون اگر منظور نظر تو شدم از نزد بنده خود در مگذر. اندک آبی برگرفته و پای شسته در زیر درخت بیارامید و لقمه نانی بیاورم تا دل های خود را تقویت دهید و پس از آن روانه شوید ؛ زیرا بر بنده خود گذر کرده اید. پس گفتند : چنین کنیم که تو گفتی.

پس، ابراهیم به خیمه نزد ساره شتافت و گفت : سه کیل آردِ میده (سفید) به زودی حاضر کن و آن را خمیر کرده گرده ها بساز. سپس ابراهیم به سوی رمه [گاو ]شتافت و گوساله نازک و خوبی را گرفته، به غلام خود داد تا زود طبخ نماید. پس کره و شیر و گوساله را که ساخته بود گرفته، پیش روی ایشان گذاشت و خود در مقابل ایشان زیر درخت ایستاد تا خوردند و به وی گفتند : زوجه ات ساره کجاست؟ گفت : اینک در خیمه است. گفت : من در همین ایّام در سال آینده نزد تو خواهم برگشت و زوجه ات ساره را پسری خواهد شد و ساره بر در پشتی خیمه بود و شنید. و ابراهیم و ساره پیر و سالخورده بودند و عادت زنانه از ساره منقطع شده بود. پس ساره در دل خود بخندید و گفت آیا بعد از فرسودگی مرا شادابی خواهد بود! و آقایم نیز پیر شده است. خداوند به ابراهیم گفت : ساره چرا خندید و گفت: آیا واقعا خواهم زایید در حالی که پیر هستم؟ مگر امری نزد خداوند محال است؟ در وقت موعود در همین ایّام نزد تو خواهم برگشت و ساره را پسری خواهد شد. آنگاه ساره انکار کرده گفت : نخندیدم؛ چون که ترسید. گفت : نی، بلکه خندیدی .

پس، آن مردان از آنجا برخاسته متوجّه سدوم شدند و ابراهیم ایشان را مشایعت نمود. و خداوند گفت : آیا آنچه من می کنم از ابراهیم مخفی دارم؟ و حال آنکه از ابراهیم هر آینه امّتی بزرگ و زور آور پدید خواهد آمد و جمیع امّت های جهان از او برکت خواهند یافت؛ زیرا او را می شناسم که فرزندان و اهل خانه خود را بعد از خود فرمان خواهد داد، تا طریق خداوند را حفظ نمایند و عدالت و انصاف را به جا آورند تا خداوند آنچه به ابراهیم گفته است، به وی برساند.

پس خداوند گفت: چون که فریاد سدوم و عموره زیاد شده است و خطای ایشان بسیار گران، اکنون نازل می شوم تا ببینم این فریادی را که به من رسیده به انجام رسانده اند و الاّ خواهم دانست. آن گاه آن مردان از آنجا به سوی سدوم متوجّه شده برفتند و ابراهیم در حضور خداوند هنوز ایستاده بود.

پس، ابراهیم نزدیک آمد گفت : آیا عادل را با شریر هلاک خواهی کرد؟ شاید در شهر پنجاه عادل باشند، آیا آن را هلاک خواهی کرد و آن مکان را به خاطر پنجاه عادل که در آن باشند نجات نخواهی داد؟ حاشا از تو که مثل این کار بکنی که عادلان را با شریران هلاک سازی و عادل و شریر مساوی باشند، حاشا از تو! آیا داور تمام جهان انصاف نخواهد کرد؟ خداوند گفت : اگر پنجاه عادل در شهر سدوم یابم، هر آینه تمام آن مکان را به خاطر ایشان رهایی دهم.

ابراهیم در جواب گفت : اینک من خاک و خاکستر هستم، جرأت کردم که به خداوند سخن گویم. شاید از آن پنجاه عادل پنج کم باشد. آیا تمام شهر را به سبب پنج هلاک خواهی کرد؟ خداوند گفت : اگر چهل و پنج در آنجا یابم، آن را هلاک نکنم. بار دیگر بدو عرض کرده گفت : هر گاه در آنجا چهل یافت شوند؟ گفت : به خاطر چهل آن را نکنم. گفت : زنهار غضب خداوند افروخته نشود، تا سخن گویم. شاید در آنجا سی پیدا شوند. گفت : اگر در آنجا سی یابم، این کار را نخواهم کرد. گفت : اینک جرأت کردم که به خداوند عرض کنم اگر بیست در آنجا یافت شوند؟ گفت : به خاطر بیست آن را هلاک نکنم.

گفت : خشم خداوند افروخته نشود تا این دفعه را فقط عرض کنم، شاید ده در آنجا یافت شوند؟ گفت: به خاطر ده آن را هلاک نخواهم ساخت. پس، خداوند چون گفتگو را با ابراهیم به اتمام رسانید برفت و ابراهیم به مکان خویش مراجعت کرد.

و وقت عصر آن دو فرشته وارد سدوم شدند و لوط به دروازه سدوم نشسته بود و چون لوط ایشان را بدید به استقبال ایشان برخاسته رو بر زمین نهاد و گفت : اینک ای آقایان من! به خانه بنده خود بیایید و شب را به سر برید و پای های خود را بشویید و بامدادان برخاسته راه خود را پیش گیرید. گفتند : نی، بلکه شب را در کوچه به سر بریم. امّا چون ایشان را الحاح بسیار نمود با او آمده به خانه اش داخل شدند و برای ایشان ضیافتی نمود و نان فطیر پخت؛ پس تناول کردند.

و به خواب هنوز نرفته بودند که مردان شهر یعنی سدوم از جوان و پیر تمام قوم از هر جانب خانه وی را احاطه کردند. و به لوط ندا در داده گفتند : آن دو مرد که امشب به نزد تو در آمدند کجا هستند، آنها را نزد ما بیرون بیاور تا ایشان را بشناسیم. آن گاه لوط نزد ایشان به درگاه بیرون آمد و در را از عقب خود ببست و گفت ای برادران من ! زنهار، بدی نکنید.

اینک من دو دختر دارم که مرد را نشناخته اند. ایشان را الآن نزد شما بیرون آورم و آنچه در نظر شما پسند آید با ایشان بکنید، لکن کاری بدین دو مرد ندارید؛ زیرا که برای همین زیر سایه سقف من آمده اند.

گفتند : دور شو. سپس گفتند : این یکی آمد تا نزیل ما شود و پیوسته داوری می کند. الآن با تو از ایشان بدتر کنیم. پس بر آن مرد یعنی لوط بشدّت هجوم آورده نزدیک آمدند تا در را بشکنند. آن گاه آن دو مرد دست خود را پیش آورده لوط را نزد خود به خانه در آوردند و در را بستند. امّا آن اشخاصی را که به در خانه بودند از خُرد و بزرگ به کوری مبتلا کردند که از جستن در، خویشتن را خسته ساختند.

و آن دو مرد به لوط گفتند : آیا کسی دیگر در این جا داری؟ دامادان و پسران و دختران خود و هر که را در شهر داری از این مکان بیرون آور؛ زیرا که ما این مکان را هلاک خواهیم ساخت؛ چون که فریاد شدید ایشان به حضور خداوند رسیده و خداوند ما را فرستاده تا آن را هلاک کنیم. پس، لوط بیرون رفته با دامادان خود که دختران او را گرفتند مکالمه کرده ، گفت: برخیزید و از این مکان بیرون شوید؛ زیرا خداوند این شهر را هلاک می کند، امّا به نظر دامادان مسخره آمد.

و هنگام طلوع فجر آن دو فرشته لوط را شتابانیده گفتند برخیز و زن خود را با این دو دختر که حاضرند بردار، مبادا در گناه شهر هلاک شوی. و چون تأخیر می نمود آن مردان دست او و دست زنش و دست هر دو دخترش را گرفتند؛ چون که خداوند بر وی شفقت نمود و او را بیرون آورده در خارج شهر گذاشتند.

و چنین شد که چون ایشان را بیرون آوردند، یکی به وی گفت: جان خود را دریاب و از عقب خود منگر و در تمام وادی ما مایست بلکه به کوه بگریز مبادا هلاک شوی. لوط بدیشان گفت : ای آقا! چنین مباد. همانا بنده ات در نظرت التفات یافته است و احسانی عظیم به من کردی که جانم را رستگار ساختی و من قدرت آن را ندارم که به کوه فرار کنم، مبادا این بلا مرا فرو گیرد و بمیرم. اینک این شهر نزدیک است برای فرار کردن و نیز کوچک است تا بدان فرار کنم. آیا کوچک نیست تا جانم زنده بماند؟ بدو گفت : اینک در این امر نیز تو را اجابت فرمودم. تا شهری را که سفارش آن را نمودی واژگون نسازم. بدان جا به زودی فرار کن؛ زیرا تا تو بدان جا نرسی، هیچ نمی توانم کرد. از این سبب آن شهر مسمّی به صوغر شد.

و چون آفتاب بر زمین طلوع کرد لوط به صوغر داخل شد. آن گاه خداوند بر سدوم و عموره، گوگرد و آتش از آسمان بارانید. و آن شهر و تمام وادی و جمیع سکنه شهرها و نبات زمین را واژگون ساخت. امّا زن او از عقب نگریسته، ستونی از نمک گردید.

بامدادان ابراهیم برخاست و به سوی آن مکانی که در آن به حضور خداوند ایستاده بود رفت. و چون به سوی سدوم و عموره و تمام زمین وادی نظر انداخت، دید که دودِ آن سرزمین چون دود کوره بالا می رود. و هنگامی که خدا شهرهای وادی را هلاک کرد، ابراهیم را به یاد آورد و لوط را از آن انقلاب بیرون آورد چون آن شهرهایی را که لوط در آنها ساکن بود واژگون ساخت.

و لوط از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد؛ زیرا ترسید که در صوغر بماند. پس با دو دختر خود در مغاره سکنا گرفت و دختر بزرگ به کوچک گفت : پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان، به ما درآید. بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. فردای آن روز چنین شد که دختر بزرگ به دختر کوچک گفت : دوش با پدر همخواب شدم. امشب نیز او را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همخواب شو تا نسلی از پدر خود نگاه داریم. آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک همخواب وی شد و او از خوابیدن و از برخاستن وی آگاه نشد. پس، هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. و آن بزرگ پسری زاییده و او را موآب نام نهاد و او تا امروز پدر موآبیان است. و کوچک نیز پسری بزاد و او را بن عَمّی نام نهاد، وی تا به حال پدر بنی عمّون است.» پایان گفتار تورات.

این بود داستان لوط و قوم او در تورات که با وجود طولانی بودنش، آن را نقل کردیم تا اختلافی که از جهت خود داستان و از جهات دیگر با قرآن دارد، روشن شود.

در داستان تورات، فرشتگانی که برای بشارت و عذاب فرستاده شده بودند دو فرشته بوده اند امّا قرآن کریم با کلمه «رُسُل» یعنی به صورت جمع، تعبیر کرده و کمترین تعداد جمع سه نفر است.

تورات می گوید میهمانان ابراهیم از غذایی که وی درست کرد و در برابرشان نهاد، خوردند قرآن این موضوع را نفی می کند و می فرماید که ابراهیم وقتی دید دست های آنان به غذا نمی رسد، ترسید.

در داستان تورات، برای لوط دو دختر معرفی می کند، امّا قرآن با لفظ جمع «بنات» تعبیر کرده است.

در داستان تورات، نحوه بیرون آوردن لوط به وسیله فرشتگان و چگونگی عذاب کردن قوم و تبدیل همسر لوط به ستونی از نمک و مطالب دیگری نیز ذکر شده است.

در داستان تورات آشکارا به خداوند سبحان نسبت تجسّم می دهد و در پایان، داستان لوط با دو دخترش را بازگو می کند، در حالی که قرآن ساحت حق سبحانه و تعالی را از تجسّم منزه می داند و انبیا و رسولان را از ارتکاب اعمالی که شایسته مقام مقدّس آنها نیست پاک و مبرّا می شمارد».

ص :335


1- الإصحاح الحادی عشر و الثانی عشر من سفر التکوین . (کما فی هامش المصدر).
2- الإصحاح الثامن عشر من سفر التکوین . (کما فی هامش المصدر).
3- الإصحاح التاسع عشر من سفر التکوین . (کما فی هامش المصدر).
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 10/352 .

ص :336

ص :337

ص :338

ص :339

ص :340

ص :341

ص :342

ص :343

ص :344

ص :345

ص :346

8 - ذو القرنین علیه السلام

8 - ذوالقرنین علیه السلام
اشاره

(1)

ص :347


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 12 / 172 باب 8 «قصص ذی القَرنین علیه السلام ».

3732 - ذُو القَرنَینِ علیه السلام
3732 - ذوالقرنین علیه السلام

الکتاب :

«وَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرا * إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ ذا القَرنَینِ کانَ عَبدا صالِحا جَعَلَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ حُجَّةً علی عِبادِهِ ، فدَعا قَومَهُ إلَی اللّهِ و أمَرَهُم بِتَقواهُ فضَرَبوهُ علی قَرنِهِ ، فغابَ عَنهُم زمانا حتّی قیلَ : ماتَ أو هَلَکَ بأیِّ وادٍ سَلَکَ ؟! ثُمّ ظَهَرَ و رَجَعَ إلی قَومِهِ فضَرَبوهُ علی قَرنِهِ الآخَرِ ، و فیکُم مَن هُو علی سُنَّتِهِ ، و إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ مَکَّنَ لِذی القَرنَینِ فی الأرضِ و جَعَلَ لَهُ مِن کلِّ شیءٍ سَبَبا ، و بلَغَ المَغرِبَ و المَشرِقَ ، و إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی سیُجری سُنَّتَهُ فی القائم مِن وُلدی ، فیُبَلِّغُهُ شَرقَ الأرضِ و غَربَها حتّی لا یُبقی مَنْهلاً و لا مَوضِعا مِن سَهلٍ و لا جَبَلٍ وَطِئهُ ذو القَرنَینِ إلاّ وَطِئهُ ، و یُظهِرُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ کُنوزَ الأرضِ و مَعادِنَها ، و یَنصُرُهُ بالرُّعبِ ، فیَملأُ الأرضَ بهِ عَدلاً و قِسطا کما مُلِئت جَورا و ظُلما . (2)

3732

ذو القرنین علیه السلام

قرآن :

«و از تو درباره ذو القرنین می پرسند. بگو : به زودی ذکری از او برای شما می خوانم. ما در زمین به او قدرت دادیم و از هر چیزی وسیله ای بدو بخشیدیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ذو القرنین، بنده ای شایسته بود که خداوند عزّ و جلّ او را حجّت بر بندگان خود قرار داد و او قوم خویش را به سوی خدا دعوت کرد و آنان را به پرهیزگاری فراخواند. امّا مردم بر شاخ (3) سر او کوفتند. ذو القرنین مدتی از میان آنان ناپدید گشت، به طوری که گفته شد : او در هر وادی ای بوده مرده یا به هلاکت رسیده است. اما وی سپس آشکار شد و به میان مردم خود برگشت و این بار نیز مردم بر گوشه دیگر جلو سر او ضربتی کوفتند. در میان شما نیز یک نفر هست که ماجرایی چون او دارد. خداوند عزّ و جلّ به ذو القرنین در جهان قدرت داد و از هر چیزی برای او وسیله ای قرار داد و او به مغرب و مشرق رسید. خداوند تبارک و تعالی به زودی سنّت و شیوه او را درباره قائم از فرزندان من نیز جاری خواهد ساخت و او را به شرق و غرب جهان می رساند، به طوری که هیچ منزلگاه و دشت و کوهی نیست که ذو القرنین زیر پا گذاشته باشد مگر اینکه قائم نیز آنها را زیر پا می گذارد و خداوند عزّ و جلّ گنج ها و معادن زمین را برایش آشکار می سازد و به وسیله رعب و وحشت او را پیروز می گرداند و به واسطه او زمین را، همان گونه که پر از جور و ستم شده است، پر از عدل و داد می کند.

ص :348


1- الکهف : 83 و 84 .
2- کمال الدین : 394/4 .
3- قَرْن : هر یک از دو گوشه جلو سر انسان، شاخ سر.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن ذی القَرنَینِ أ نَبیّا کان أم مَلِکا _: لا نَبیّا و لا مَلِکا ، بَل عَبدا أحَبَّ اللّهَ فأحَبَّهُ اللّهُ ، و نَصحَ للّهِ فنَصَحَ لَهُ ، فبَعَثَهُ إلی قَومِهِ فضَربوهُ علی قَرنِهِ الأیمَنِ ، فغابَ عنهُم ما شاءَ اللّهُ أن یَغیبَ ، ثُمّ بَعَثَهُ الثّانیَةَ فضَرَبوهُ علی قَرنِهِ الأیسَرِ فغابَ عنهُم ما شاءَ اللّهُ أن یَغیبَ ، ثُمّ بَعَثَهُ اللّهُ الثّالثَةَ فَمکَّنَ اللّهُ لَهُ فی الأرضِ ، و فیکُم مِثلُهُ _ یَعنی نفسَهُ _ . (1)

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ لَمّا سُئلا عن مَنزِلَتهِما و عَمَّن یُشبِهانِ مِمَّن مَضی _: صاحِبُ موسی و ذو القَرنَینِ ؛ کانا عالِمَینِ و لَم یکونا نَبیَّینِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَلَکَ الأرضَ کُلَّها أربَعةٌ : مُؤمِنانِ و کافِرانِ : فأمّا المُؤمِنانِ فسُلَیمانُ ابنُ داودَ علیهما السلام و ذو القَرنَینِ ، و الکافِرانِ نَمرودُ و بُختُ نَصَّرُ. و اسمُ ذی القَرنَینِ عبدُ اللّهِ بنُ ضَحّاکِ بنِ مَعدٍ . (3)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا ذو القرنین پیامبر بود یا فرشته _فرمود : نه پیامبر بود و نه فرشته، بلکه بنده ای بود که خدا را دوست می داشت و خدا هم او را دوست داشت و برای خدا خیرخواهی می کرد و خدا هم خیرخواه او شد. پس او را به سوی قومش فرستاد، امّا مردم بر شاخ راست سر او کوفتند. پس، ذو القرنین تا مدّت زمانی که خدا می خواست از میان مردم ناپدید شد. سپس بار دیگر او را فرستاد و این بار مردم بر شاخ چپ سر او کوفتند و او باز تا مدتی که خدا می خواست از میانشان ناپدید شد. سپس بار سوم خداوند مبعوثش کرد و در زمین به او قدرت داد. نمونه او در میان شما نیز هست _ مقصود خود آن حضرت است _ .

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ در پاسخ به سؤال از منزلت ایشان و اینکه از گذشتگان چه کسانی شبیه آن دو بزرگوار می باشند _فرمود : همسفر موسی [خضر علیه السلام ] و ذو القرنین. آنها هر دو عالم بودند و پیامبر نبودند.

امام صادق علیه السلام :چهار نفر بر سراسر جهان فرمانروایی کردند : دو تا مؤمن و دو تا کافر.آن دو مؤمن، یکی سلیمان بن داوود بود و دیگری ذو القرنین، و دو کافر، یکی نمرود بود و دیگری بُختُ نَصَّر. نام ذو القرنین، عبد اللّه بن ضحّاک بن مَعد بود.

ص :349


1- بحار الأنوار : 12/178/5 .
2- بحار الأنوار : 12/197/25 .
3- الخصال : 255/130 .

کلام حول قصّة ذی القَرنَین علیه السلام :

و هو بحث قرآنیّ و تاریخیّ فی فصول :

1 _ قصّة ذی القرنین علیه السلام فی القرآن :

«لم یتعرّض لاسمه و لا لتاریخ زمان ولادته و حیاته و لا لنسبه و سائر مشخّصاته علی ما هو دأبه فی ذکر قصص الماضین ، بل اکتفی علی ذکر ثلاث رحلات منه : فرحلة اُولی إلَی المغرب : حتّی إذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عین حمئة (أو حامیة) و وجد عندها قوما . و رحلة ثانیة إلَی المشرق : حتّی إذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع علی قوم لم یجعل اللّه لهم من دونها سترا . و رحلة ثالثة : حتّی إذا بلغ بین السدّین وجد من دونهما قوما لا یکادون یفقهون قولاً ، فشکوا إلیه إفساد یأجوج و مأجوج فی الأرض ، و عرضوا علیه أن یجعلوا له خرجا علی أن یجعل بین القوم و بین یأجوج و مأجوج سدّا ، فأجابهم إلی بناء السدّ و وعدهم أن یبنی لهم فوق ما یأملون ، و أبی أن یقبل خرجهم و إنّما طلب منهم أن یعینوه بقوّة ، و قد اُشیر منها فی القصّة إلَی الرجال و زبر الحدید و المنافخ و القطر .

و الخصوصیّات و الجهات الجوهریّة التی تستفاد من القصّة هی أوّلاً : أنّ صاحب القصَّة کان یسمّی قبل نزول قصّته فی القرآن _ بل حتّی فی زمان حیاته _ بذی القَرنَین، کما یظهر فی سیاق القصّة من قوله : «یَسألونَکَ عن ذِی القَرْنَینِ» «قُلْنا یا ذا القَرنَینِ» (1) «و قالُوا یا ذا القَرنَینِ» . (2) و ثانیا : أنّه کان مؤمنا باللّه و الیوم الآخر و متدیّنا بدین الحقّ ، کما یظهر من قوله : «هذا رَحمَةٌ مِن رَبِّی فإذا جاءَ وَعْدُ ربِّی جَعَلَهُ دَکّاءَ و کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقّا» (3) و قوله : «أمّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إلی رَبِّهِ فیُعَذِّبُهُ عَذابا نُکْرا * و أمّا مَنْ آمَنَ و عَمِلَ صالِحا ......... » (4) إلخ . و یزید فی کرامته الدینیّة أنّ قوله تعالی : «قُلْنا یا ذا القَرْنَینِ إمّا أنْ تُعَذِّبَ و إمّا أنْ تَتَّخِذَ فیهِم حُسْنا» (5) یدلّ علی تأییده بوحیٍ أو إلهامٍ أو نبیٍّ من أنبیاء اللّه کان عنده یسدّده بتبلیغ الوحی .

و ثالثا : أنّه کان ممّن جمع اللّه له خیر الدنیا و الآخرة ؛ أمّا خیر الدنیا فالمُلک العظیم الذی بلغ به مغرب الشمس و مطلعها فلم یقم له شیء، و قد ذلّت له الأسباب . و أمّا خیر الآخرة فبسط العدل ، و إقامة الحقّ ، و الصفح ، و العفو، و الرفق ، و کرامة النفس ، و بثّ الخیر ، و دفع الشرّ . و هذا کلّه ممّا یدلّ علیه قوله تعالی : «إنّا مَکَّنّا لَهُ فی الأرْضِ و آتَیْناهُ مِن کُلِّ شیءٍ سَبَبا» (6) مضافا إلی ما یستفاد من سیاق القصّة من سیطرته الجسمانیّة و الروحانیّة .

و رابعا : أنّه صادف قوما ظالمین بالمغرب فعذّبهم .

و خامسا : أنّ الردم الذی بناه هو فی غیر مغرب الشمس و مطلعها ؛ فإنّه بعد ما بلغ مطلع الشمس أتبع سببا حتّی إذا بلغ بین السدّین . و من مشخّصات ردمه _ مضافا إلی کونه واقعا فی غیر المغرب و المشرق _ أنّه واقع بین جبلَین کالحائطین ، و أنّه ساوی بین صدفیهما ، و أنّه استعمل فی بنائه زبر الحدید و القطر ، و لا محالة هو فی مضیق هو الرابط بین ناحیتَین من نواحی الأرض المسکونة .

گفتاری پیرامون داستان ذو القرنین علیه السلام :

بحثی قرآنی و تاریخی در چند فصل:

1 _ داستان ذو القرنین علیه السلام در قرآن:

«قرآن کریم، همچنان که شیوه آن در یاد کرد سرگذشت های پیشینیان است، به ذکر نام و تاریخ ولادت و زمان زندگی و نسبت و دیگر مشخّصات ذو القرنین نپرداخته،بلکه به یاد کردن از سه سفر او بسنده کرده است : سفر اول به مغرب است تا جایی که به محل غروب آفتاب می رسد و خورشید را می بیند که در چشمه ای گل آلود فرو می رود و در آن محل به قومی برخورد می کند. سفر دومش به مشرق است تا جایی که به محل طلوع خورشید می رسد و ملاحظه می کند که خورشید بر قومی طلوع می کند و خداوند میان آنان و آفتاب پرده و پوششی قرار نداده است و در سفر سوّمش به جایی میان دو مانع [کوه ]می رسد و در آنجا نیز مردمی را می یابد که تقریبا هیچ سخنی نمی فهمند. آنان از تبهکاری و شرارت های یأجوج و مأجوج در روی زمین به ذو القرنین شکایت کردند و پیشنهاد دادند که هزینه ای در اختیارش بگذارند تا او میان ایشان و یأجوج و مأجوج سدّ و مانعی بسازد. ذو القرنین خواهش آنان درباره ساختن سد را پذیرفت و وعده داد که برایشان سدّی مهمتر از آنچه فکرش را می کنند بنا کند. ولی از پذیرفتن هزینه خودداری ورزید و فقط از آنان خواست که با تأمین نیروی انسانی و مصالح ساختمانی او را کمک کنند. در این داستان به وجود مردان و قطعات آهن و دَم ها و کوره های آهنگری و مس یا روی گداخته اشاره شده است.

نکات و جهات اصلی ای که از این داستان استفاده می شود، یکی این است که قهرمان آن، قبل از نازل شدن داستان او در قرآن و بلکه حتی در زمان حیاتش به نام ذو القرنین شناخته می شده است. این نکته از سیاق داستان، یعنی از جمله «یسألونک عن ذی القرنین» و «قلنا یا ذا القرنین» و «و قالوا یا ذا القرنین» استفاده می شود.

نکته دوم این است که او به خدا و روز واپسین ایمان داشته و از دین حق پیروی می کرده است. دلیل این مطلب این دو آیه شریفه است : «هذا رحمة من ربّی فاذا جاء وعد ربّی جعله دکّاء و کان وعد ربّی حقّا ؛ این رحمتی است از جانب پروردگار من، و[لی ]چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن [سد] را درهم کوبد و وعده پروردگارم حق است» و آیه «اما من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ یردّ الی ربّه فیعذّبه عذابا نکرا. و امّا من آمن و عمل صالحا ......... ؛ هر کس ستم ورزد عذابش خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش بازگردانیده می شود، آنگاه او را عذابی سخت خواهد کرد. و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند ......... ». به علاوه آیه «قلنا یا ذا القرنین امّا اَن تعذّب و اما ان تتّخذ فیهم حسنا ؛ گفتیم: ای ذو القرنین [اختیار با توست] یا عذاب می کنی و یا در میانشان روش نیکویی پیش می گیری » خود بر کرامت دینی او می افزاید؛ زیرا نشان می دهد که وی با وحی یا الهام یا به وسیله پیامبری از پیامبران الهی که پیش او بوده و با تبلیغ وحی کمکش می کرده، تأیید می شده است.

نکته سوم این است که او از کسانی بوده که خداوند خیر دنیا و آخرت را به وی داده است.خیر دنیا، سلطنت عظیمی است که به واسطه آن توانست به مشرق و مغرب آفتاب برسد و هیچ چیز جلوگیر او نشد و همه اسباب و امکانات، مسخّر او بود و خیر آخرت، عدالت گستری او بود و اقامه حق و عفو و گذشت و مدارا و عزّت نفْس و گستردن خیر و خوبی و جلوگیری از شرّ و بدی. این ها نکاتی است که تماما از آیه «انّا مکّنا له فی الارض و آتیناه من کل شی ء سببا ؛ ما در زمین به او امکاناتی دادیم و از هر چیزی وسیله ای بدو بخشیدیم» استفاده می شود، به علاوه، از سیاق داستان نیز بر می آید که وی از سیطره و قدرت جسمی و روحی برخوردار بوده است.

نکته چهارم این است که وی در مغرب به عدّه ای ستمگر برخورده و آنها را کیفر داده است.

نکته پنجم این است که سدّی که وی ساخت در مغرب و مشرق آفتاب نبوده است؛ زیرا بعد از آنکه به محل طلوع خورشید رسید سبب و وسیله ای را دنبال کرد، تا به میانه دو کوه رسید. از مشخصات سدّ ذو القرنین _ علاوه بر اینکه در جایی غیر از مغرب و مشرق بوده _ این است که میان دو کوه دیوار مانند واقع بوده و فاصله میان آن دو کوه را می گرفته است. همچنین در ساختمان آن سد، قطعات آهن و مس یا روی گداخته به کار رفته بوده و این سد لا جرم در تنگه ای بوده که دو ناحیه مسکونی را به هم ارتباط می داده است.

ص :350


1- الکهف : 86 .
2- الکهف : 94 .
3- الکهف : 98 .
4- الکهف : 87 و 88 .
5- الکهف : 86 .
6- الکهف : 84 .

ص :351

ص :352

2 _ ذکری ذی القَرنَین علیه السلام و السدّ و یأجوج و مأجوج :

فی أخبار الماضین لم یذکر القدماء من المؤرّخین فی أخبارهم مَلِکا یسمّی فی عهده بذی القرنین أو ما یؤدّی معناه من غیر اللفظ العربیّ ، و لا یأجوج و مأجوج بهذین اللفظین ، و لا سدّا یُنسب إلیه باسمه . نعم ینسب إلی بعض ملوک حِمیَر من الیَمنیّین أشعار فی المباهاة یذکر فیها ذا القَرنین و أنّه من أسلافه التَّبابِعة ، و فیها ذکر سیره إلَی المغرب و المشرق و سدّ یأجوج و مأجوج ، و سیوافیک نبذة منها فی بعض الفصول الآتیة .

و ورد ذکر «مأجوج» و «جوج و مأجوج» فی مواضع من کتب العهد العتیق ؛ ففی الإصحاح (1) العاشر من سفر التکوین من التوراة : و هذه موالید بنی نوح : سام و حام و یافث ، و ولد لهم بنون بعد الطوفان : بنو یافِث جومر و مأجوج و مادی و باوان و نوبال و ماشک و نبراس .

و فی کتاب حزقیال (2) الإصحاح الثامن و الثلاثون : و کان إلی کلام الربّ قائلاً : یا بن آدم اجعل وجهک علی جوج أرض مأجوج رئیس روش ماشک و نوبال ، و تنبأ علیه و قل : هکذا قال السیّد الربّ : ها أنا ذا علیک یاجوج رئیس روش و ماشک و نوبال و اُرجعک و أضع شکائم فی فکّیک و اُخرجک أنت و کلّ جیشک خیلاً و فرسانا ، کلّهم لابسین أفخر لباس، جماعة عظیمة مع أتراس و مَجانّ کلّهم ممسکین السیوف ، فارس و کوش و فوط معهم کلّهم بمِجَنّ و خوذة ، و جومر و کلّ جیوشه ، و بیت نوجرمه من أقاصی الشمال مع کلّ جیشه شعوبا کثیرین معک .

قال : لذلک تنبّأ یا بن آدم و قل لجوج : هکذا قال السیّد الربّ فی ذلک الیوم عند سکنی شعب إسرائیل آمنین ، أ فلا تعلم و تأتی من موضعک من أقاصی الشمال ......... إلخ .

و قال فی الإصحاح التاسع و الثلاثین ماضیا فی الحدیث السابق : و أنت یا بن آدم تنبّأ علی جوج و قل : هکذا قال السیّد الربّ، ها أنا ذا علیک یاجوج رئیس روش ماشک و نوبال و أردک و أقودک و اُصعدک من أقاصی الشمال ، و آتی بک علی جبال إسرائیل ، و أضرب قوسک من یدک الیسری و اُسقط سهامک من یدک الیمنی ، فتسقط علی جبال إسرائیل أنت و کلّ جیشک و الشعوب الذین معک أبذلک مأکلاً للطیور الکاسرة من کلّ نوع و لوحوش الحفل ، علی وجه الحفل تسقط لأنّی تکلّمت بقول السیّد الربّ ، و أرسل نارا علی مأجوج و علَی الساکنین فی الجزائر آمنین، فیعلمون أنّی أنا الربّ ......... إلخ .

و فی رؤیا یوحنّا فی الإصحاح العشرین : و رأیت مَلاکا نازلاً من السماء معه مفتاح الهاویة و سلسلة عظیمة علی یده ، فقبض علَی التنِّین الحیّة القدیمة الذی هو إبلیس و الشیطان ، و قیّده ألف سنة ، و طرحه فی الهاویة و أغلق علیه و ختم علیه ؛ لکیلا یضلّ الاُمم فیما بعد حتّی تتمّ الألف سنة ، و بعد ذلک لا بدّ أن یحلّ زمانا یسیرا .

قال : ثمّ متی تمّت الألف سنة لن یحلّ الشیطان من سجنه و یخرج لیضلّ الاُمم الذین فی أربع زوایا الأرض جوج و مأجوج لیجمعهم للحرب الذین عددهم مثل رمل البحر ، فصعدوا علی عرض الأرض و أحاطوا بمعسکر القدّیسین و بالمدینة المحبوبة ، فنزلت نار من عند اللّه من السماء و أکلتهم ، و إبلیس الذی کان یضلّهم طُرح فی بحیرة النار و الکبریت حیث الوحش و النبیّ الکذّاب ، و سیعذّبون نهارا و لیلاً إلی أبد الآبدین .

و یستفاد منها أنّ «مأجوج» أو «جوج و مأجوج» اُمّة أو اُمم عظیمة کانت قاطنة فی أقاصی شمال آسیا من معمورة الأرض یومئذٍ ، و أنّهم کانوا اُمما حربیّة معروفة بالمغازی و الغارات .

و یقرب حینئذٍ أن یحدس أنّ ذا القرنین هذا هو أحد الملوک العظام الذین سدّوا الطریق علی هذه الاُمم المفسدة فی الأرض ، و أنّ السدّ المنسوب إلیه یجب أن یکون فاصلاً بین منطقة شمالیّة من قارّة آسیا و جنوبها کحائط الصین ، أو سدّ باب الأبواب ، أو سدّ «داریال» أو غیر هذه .

و قد تسلّمت تواریخ الاُمم الیوم من أنّ ناحیة الشمال الشرقیّ من آسیا و هی الأحداب و المرتفعات فی شمال الصین کانت موطنا لاُمّة کبیرة بدویّة همجیّة لم تزل تزداد عددا و تکثر سوادا فتکرّ علَی الاُمم المجاورة لها کالصین ، و ربّما نَسَلت من أحدابها و هبطت إلی بلاد آسیا الوسطی و الدنیا و بلغت إلی شمال اُوربّه ، فمنهم من قطن فی أراض أغار علیها کأغلب سکنة اُوربّه الشمالیّة فتمدیَن بها و اشتغل بالزراعة و الصناعة ، و منهم من رجع ثمّ عاد و عاد . (3)

و هذا أیضا ممّا یؤیّد ما استقربناه آنفا أنّ السدّ الذی نبحث عنه هو أحد الأسداد الموجودة فی شمال آسیا الفاصلة بین الشمال و جنوبه» . (4)

2 _ داستان ذو القرنین علیه السلام و سدّ و یأجوج و مأجوج از نظر تاریخ:

مورّخان گذشته در اخبار و تواریخ خود از پادشاهی که در عهد خویش به ذو القرنین یا هر نام غیر عربی که این معنا را برساند موسوم باشد، ذکری به میان نیاورده اند.همچنین از اقوامی به نام یأجوج و مأجوج و نیز از سدّی که منسوب به ذو القرنین باشد، نام نبرده اند.

البته، به یکی از ملوک یمنی حمیر اشعاری نسبت داده می شود که در آنها به اسلاف خود افتخار می کند و از جمله ذو القرنین را و اینکه او یکی از اسلاف تُبَّع اوست نام می برد و در این اشعار از سفر ذو القرنین به مغرب و مشرق و سدّ یأجوج و مأجوج یاد می کند. در فصل های آینده مقداری از این اشعار را ذکر خواهیم کرد.

نام «مأجوج» و «جوج و مأجوج» در جاهایی از کتب عهد عتیق نیز آمده است. مثلاً در اصحاح (5) دهم از سفر تکوین تورات آمده است : اینان هستند فرزندان نوح :سام و حام و یافث. بعد از طوفان برای هر یک از اینان فرزندانی شد. فرزندان یافث عبارت بودند از : جومر و مأجوج و مادی و باوان و نوبال و ماشک و نبراس.

همچنین در کتاب حزقیال (6) ، اصحاح سی و هشتم، آمده است : «خطاب کلام رب به من شد که می گفت : ای فرزند آدم! روی خود متوجّه جوج سرزمین مأجوج رئیس روش ماشک و نوبال کن و نبوّت خود اعلام بدار و بگو : آقا و سیّد و ربّ چنین گفته : ای جوج رئیس روش ماشک و نوبال! بر ضد تو برخاستم، تو را برمی گردانم و دهنه هایی بر دهانت می نهم و تو و همه لشکرت را، چه پیاده و سواره، بیرون می سازم، در حالی که همه آنان فاخرترین لباس را بر تن داشته باشند. و جماعتی عظیم و با سپر باشند و همه شان شمشیر به دست همراه فارس و کوش و فوط که آنان نیز با سپر و کلاه خود باشند و جومر و همه لشکرش و خانواده نوجرمه از اواخر شمال با همه لشکرش ، تیره های فراوانی با تو باشند.

گفت : به همین جهت ای پسر آدم باید ادعای پیغمبری کنی و به جوج بگویی : سیّد رب امروز در نزدیکی سکنای شعب اسرائیل در حالی که در امن هستند چنین گفته : آیا نمی دانی و از محلّت از بالای شمال می آیی ......... تا آخر.

در اصحاح سی و نهم در ادامه گفتار قبلی می گوید : و تو ای پسر آدم! برای جوج ادعای پیغمبری کن و بگو : سیّدِ ربّ چنین گفته : اینک من بر ضد توام ای جوج! ای رئیس روش ماشک و نوبال! تو را بازگردانم و پیش برم و تو را از بالاهای شمال بالا برم و به کوه های اسرائیل آورم و کمانت را از دست چپت و تیرهایت را از دست راستت بیندازم که بر کوه های اسرائیل بیفتی و همه لشگریان و شعوبی که با تو هستند بیفتد و شما را خوراک مرغان شکاری از هر نوع و وحشی های بیابان کنم و بر روی زمین بیفتی؛ چون من به کلام سیّد رب سخن گفتم و آتشی بر مأجوج و بر ساکنین ایمن در جزایر می فرستم، آن وقت است که می دانند منم ربّ ......... تا آخر.

در اصحاح بیستم از کتاب مکاشفه یوحنّا آمده است : و دیدم فرشته را که از آسمان نازل می شود و کلید هاویه (جهنّم) را دارد و زنجیری بزرگ در دست. و اژدها یعنی مار قدیم را که ابلیس و شیطان می باشد گرفتار کرده او را تا مدّت هزار سال در بند نهاد. و او را به هاویه انداخت و در را بر او بسته، مُهر کرد تا امت ها را برای هزار سال گمراه نکند و بعد از آن می باید اندکی خلاصی یابد.

گفت : و چون هزار سال به انجام رسد شیطان از زندان خود خلاصی خواهد یافت، تا بیرون رود و امّت هایی را که در چهار زاویه جهانند یعنی جوج و مأجوج را گمراه کند و ایشان را برای جنگ فراهم آورد که عدد ایشان چون ریگ دریاست. و بر عرصه جهان برآمده لشکرگاه مقدّسین و شهر محبوب را محاصره کردند، پس آتش از جانب خدا از آسمان فرو ریخته ایشان را بلعید.

و ابلیس که ایشان را گمراه می کند به دریاچه آتش و کبریت انداخته شد؛ جایی که حیوانات وحشی و پیامبر دروغگو هستند و ایشان تا ابد الآباد ، شبانه روز عذاب خواهند کشید.

از عباراتی که نقل کردیم، استفاده می شود که «مأجوج» یا «جوج و مأجوج» قوم یا اقوام بزرگی بوده اند که در منتهی الیه شمال آسیا، از معموره آن روز زمین، می زیسته اند و مردمانی جنگجو و به جنگ و غارتگری نامور بوده اند.

این جاست که این حدس به ذهن نزدیک می شود که ذو القرنین یکی از پادشاهان بزرگ و قدرتمندی بوده که راه را بر روی این اقوام تبهکار و شرور سد کرده و سدّ منسوب به او باید فاصل میان منطقه شمال و جنوب قاره آسیا باشد، مانند دیوار چین یا سدّ باب الابواب یا سدّ داریال و یا جز این ها.

امروزه تاریخ اقوام و ملل پذیرفته اند که ناحیه شمال شرقی آسیا، یعنی تپّه ها و مرتفعات شمال چین، موطن یک قوم بزرگ بدوی وحشی بوده که شمار جمعیت و شهرهای آنها پیوسته در حال افزایش بوده است و لذا به اقوام و ملت های مجاور خود مانند چین مرتبا می تاخته اند و چه بسا که از تپه ها و مرتفعات خود جدا شده به طرف شهرهای آسیای میانه و نزدیک سرازیر گشته و به شمال اروپا رسیده اند و عدّه ای از آنها در اراضی مورد حمله و هجوم خود ساکن شده اند که اغلب ساکنان اروپای شمالی از همین مهاجمانند و در آنجا تمدّنی به وجود آورده و به زراعت و صنعت پرداختند. عدّه ای هم برگشتند و به حملات و هجوم های خود همچنان ادامه دادند (7) . این مطلب حدس ما را که گفتیم سدّ مورد بحث [یعنی سدّ ذو القرنین] یکی از همان سدهایی است که در شمال آسیاست و شمال و جنوب این قاره را از هم جدا می سازد،تأیید و تقویت می کند».

ص :353


1- کتب العهدین ، مطبوعة بیروت سنة 1870 ، و منها نقل سائر ما نقل فی هذه الفصول . (کما فی هامش المصدر) .
2- و کان بین الیهود أیّام أسارتهم ببابل . (کما فی هامش المصدر) .
3- و ذکر بعضهم أنّ یأجوج و مأجوج هم الاُمم الذین کانوا یشغلون الجزء الشمالیّ من آسیا ، تمتدّ بلادهم من التبت و الصین إلی المحیط المنجمد الشمالیّ ، و تنتهی غربا بما یلی بلاد ترکستان . و نقل ذلک عن فاکهة الخلفاء و تهذیب الأخلاق لابن مسکویه و رسائل إخوان الصفا . (کما فی هامش المصدر) .
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 13/378 ، انظر تمام الکلام .
5- کتاب عهدین، چاپ بیروت، سال 1870، آن چه در این چند فصل نقل کرده ایم بر اساس این چاپ می باشد.
6- این کتاب در روزگار اسارت یهود در بابل، میان آنان رواج داشته است.
7- بعضی از مورّخان گفته اند یأجوج و مأجوج همان اقوامی هستند که در قسمت شمالی آسیا، از تبّت و چین گرفته تا اقیانوس منجمد شمالی و از ناحیه غرب تا بلاد ترکستان، می زیسته اند. این قول را از کتاب فاکهة الخلفاء و تهذیب الاخلاق ابن مسکویه و رسائل اخوان الصفا نقل کرده اند.

ص :354

ص :355

ص :356

ص :357

ص :358

9 - یعقوب و یوسف علیهما السلام

9 - یعقوب و یوسف علیهما السلام
اشاره

(1)

ص :359


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 12 / 216 باب 9 «قصص یعقوب و یوسف علیهما السلام». کنز العمّال : 11 / 514 ، 12 / 478 «یوسف علیه السلام ».

3733 - یَعقوبُ ویوسُفُ علیهما السلام
3733 - یعقوب و یوسف علیهما السلام

الکتاب :

«وَ وَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلها واحِدا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اُعطِیَ یُوسُفُ شَطرَ الحُسنِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الکریمُ ابنُ الکریمِ ابنِ الکریمِ ابنِ الکریمِ : یُوسفُ بنُ یَعقوبَ بنِ إسحاقَ بنِ إبراهیمَ . (4)

3733

یعقوب و یوسف علیهما السلام

قرآن :

«و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان [آیین ]سفارش کردند [و هر دو در وصیّتشان چنین گفتند : ]ای پسران من! خداوند این دین را برای شما برگزید. پس البته نباید جز مسلمان بمیرید. آیا وقتی که یعقوب را مرگ فرا رسید، حاضر بودید؟ هنگامی که به پسران خود گفت : پس از من چه را خواهید پرستید؟ گفتند : معبود تو و معبود پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق _ معبودی یگانه _ را می پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نصف زیبایی، به یوسف داده شد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگوار، پور بزرگوار، پور بزرگوار، پور بزرگوار، یوسف پور یعقوب پور اسحاق پور ابراهیم است.

ص :360


1- البقرة : 132 ، 133 .
2- (انظر) یوسف : 3 _ 102 ، مریم : 49 .
3- کنز العمّال : 32400 .
4- کنز العمّال : 32404 .

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ أخی یُوسُفَ ، لَو أنا أتانی الرَّسولُ بعدَ طُولِ الحَبسِ لأسرَعتُ الإجابَةَ حِینَ قالَ : «إرجِعْ إلی رَبِّکَ فاسْألْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ» . (1)

الأمالی للطوسی :لَمّا قَدِمَ یَعقوبُ علی یُوسفَ علیهما السلام خَرَجَ یُوسفُ علیه السلام فاستَقبَلَهُ فی مَوکِبِهِ ، فَمَرَّ بامرأةِ العَزیزِ و هِیَ تَعبُدُ فی غُرفَةٍ لَها ، فلَمّا رأتهُ عَرَفَتهُ فنادَتهُ بصَوتٍ حَزینٍ : أیُّها الرّاکِبُ طالَ ما أحزَنتَنی ، ما أحسَنَ التَّقوی کیفَ حَرَّرَتِ العَبیدَ ؟! و ما أقبَحَ الخَطیئةَ کیفَ عَبَّدَتِ الأحرارَ ؟! (2)

کلام فی قصّة یوسف علیه السلام :

ما أثنی اللّه علیه و منزلته المعنویّة :

«کان علیه السلام من المخلَصین و کان صِدّیقا و کان من المحسنین ، و قد آتاه اللّه حکما و علما و علّمه من تأویل الأحادیث ، و قد اجتباه اللّه و أتمّ نعمته علیه و ألحقه بالصالحین (سورة یوسف) و أثنی علیه بما أثنی علی آل نوح و إبراهیم علیهما السلام من الأنبیاء ، و قد ذکره فیهم (سورة الأنعام) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا رحمت کناد برادرم یوسف را. اگر بعد از آن مدّت دراز زندان، پیک نزد من می آمد من هم بی درنگ همان جوابی را می دادم که یوسف داد و گفت : «نزد اربابت برگرد و از او بپرس که چگونه است حال آن زنان؟».

الأمالی للطوسی :هنگامی که یعقوب به دیدن یوسف رفت، یوسف علیه السلام با موکب خود به استقبال او آمد. در راه بر همسر عزیز مصر گذشت که در غرفه خود مشغول عبادت بود، همسر عزیز با دیدن یوسف او را شناخت و با صدایی حزین به یوسف گفت : هان! ای سواره! مرا به اندوهی دراز گرفتار ساختی. چه نیکوست تقوا و پرهیزگاری، چگونه بردگان را آزاد کرد؟! و چه زشت است گناه، چگونه آزادها را برده ساخت؟!

گفتاری درباره داستان یوسف علیه السلام :

مدح و ثنای خداوند از یوسف علیه السلام و جایگاه معنوی او:

«یوسف علیه السلام انسانی مخلص، صدّیق و نیکوکار بود و خداوند به او حکمت و دانش ارزانی داشت و علم خوابگزاری به وی آموخت. خداوند او را برگزید و نعمتش را بر وی تمام کرد و در زمره شایستگان و صالحانش در آورد (سوره یوسف) و او را نیز همانند پیامبران از خاندان نوح و ابراهیم علیهما السلام ستوده و در میان ایشان از وی نام برده است (سوره انعام).

ص :361


1- کنز العمّال : 32402 .
2- الأمالی للطوسی : 457/1021 .

قصّته علیه السلام فی التوراة الحاضرة :

قالت التوراة (1) : و کان بنو یعقوب اثنَی عشر : بنو لیئة : رأُوبین بِکر یعقوب ، و شمعون ، و لاوِی ، و یَهودا ، و یساکر ، و زنولون . و ابنا راحِیل : یوسف ، و بنیامین . و ابنا بلهة جاریة راحیل: دان ، و نفتالی . و ابنا زلفة جاریة لیئة : جاد ، و أشیر . هؤلاء بنو یعقوب الذین ولدوا فی فدان أرام .

قالت (2) : یوسف إذ کان ابن سبع عشرة سنة کان یرعی مع إخوته الغنم ، و هو غلام عند بنی بلهة و بنی زلفة امرأتَی أبیه . و أتی یوسف بنمیمتهم الردیّة إلی أبیهم ، و أمّا إسرائیل فأحبّ یوسف أکثر من سائر بنیه، لأنّه ابن شیخوخته ، فصنع له قمیصا ملوّنا ، فلمّا رأی إخوته أنّ أباهم أحبّه أکثر من جمیع إخوته أبغضوه و لم یستطیعوا أن یکلّموه بسلام . و حلم یوسف حلما ، فأخبر إخوته ، فازدادوا أیضا بغضا له ، فقال لهم : اسمعوا هذا الحلم الذی حلمت : فها نحن حازمون حزما فی الحفل ، و إذا حزمتی قامت و انتصبت فاحتاطت حزمکم و سجدت لحزمتی . فقال له إخوته : أ لعلّک تملک علینا ملکا أم تتسلّط علینا تسلّطا ، و ازدادوا أیضا بغضا له من أجل أحلامه و من أجل کلامه .

ثم حلم أیضا حلما آخر و قصّه علی إخوته، فقال : إنّی قد حلمت حلما أیضا ، و إذا الشمس و القمر و أحد عشر کوکبا ساجدة لی . و قصّه علی أبیه و علی إخوته ، فانتهره أبوه و قال له : ما هذا الحلم الذی حلمت ؟! هل یأتی أنا و اُمّک و إخوتک لنسجد لک إلَی الأرض ؟! فحسده إخوته، و أمّا أبوه فحفظ الأمر .

و مضی إخوته لیرعوا غنم أبیهم عند شکیم ، فقال إسرائیل لیوسف : أ لیس إخوتک یرعون عند شکیم ؟ تعال فاُرسلک إلیهم ، فقال له : ها أنا ذا، فقال له : اذهب انظر سلامة إخوتک و سلامة الغنم و ردّ لی خبرا . فأرسله من وطاء حبرون ، فأتی إلی شکیم ، فوجده رجل و إذا هو ضالّ فی الحفل، فسأله الرجل قائلاً : ما ذا تطلب ؟ فقال : أنا طالب إخوتی ، أخبرنی أین یرعون ؟ فقال الرجل : قد ارتحلوا من هنا ؛ لأنّی سمعتهم یقولون : لنذهب إلی دوثان . فذهب یوسف وراء إخوته فوجدهم فی دوثان ، فلمّا أبصروه من بعید قبل ما اقترب إلیهم احتالوا له لیمیتوه ، فقال بعضهم لبعض : هو ذا هذا صاحب الأحلام قادم ! فالآن هلمّ نقتله و نطرحه فی إحدی هذه الآبار ، و نقول : وحش ردیّ أکله ، فنری ما ذا یکون أحلامه ؟ !

فسمع رأُوبین و أنقذه من أیدیهم ، و قال : لا نقتله ، و قال لهم رأُوبین : لا تسفکوا دما ، اطرحوه فی هذه البئر التی فی البرّیّة و لا تمدّوا إلیه یدا ، لکی ینقذه من أیدیهم لیردّه إلی أبیه . فکان لمّا جاء یوسف إلی إخوته أ نّهم خلعوا عن یوسف قمیصه القمیص الملوّن الذی علیه ، و أخذوه و طرحوه فی البئر ، و أمّا البئر فکانت فارغة لیس فیها ماء . ثمّ جلسوا لیأکلوا طعاما ، فرفعوا عیونهم و نظروا ، و إذا قافلة إسماعیلیّین مقبلة من جلعاد ، و جِمالهم حاملة کتیراء و بلسانا ولادنا ذاهبین لینزلوا بها إلی مصر ، فقال یهوذا لإخوته : ما الفائدة أن نقتل أخانا و نخفی دمه ؟! تعالوا فنبیعه للإسماعیلیّین و لا تکن أیدینا علیه لأنّه أخونا و لحمنا ، فسمع له إخوته .

و اجتاز رجال مدیانیّون تجّار فسحبوا یوسف و أصعدوه من البئر ، و باعوا یوسف للإسماعیلیّین بعشرین من الفضّة ، فأتوا بیوسف إلی مصر . و رجع رأُوبین إلَی البئر ، و إذا یوسف لیس فی البئر ، فمزّق ثیابه ثمّ رجع إلی إخوته و قال : الولد لیس موجودا ، و أنا إلی أین أذهب ؟!

فأخذوا قمیص یوسف و ذبحوا تیسا من المعزی و غمسوا القمیص فی الدم ، و أرسلوا القمیص الملوّن و أحضروه إلی أبیهم و قالوا : وجدنا هذا ، حقِّقْ أ قمیص ابنک هو أم لا ؟ فتحقّقه و قال : قمیص ابنی ؛ وحش ردیّ أکله ، افترس یوسف افتراسا . فمزّق یعقوب ثیابه و وضع مِسْحا علی حَقْوَیه و ناح علی ابنه أیّاما کثیرة ، فقام جمیع بنیه و جمیع بناته لیعزّوه فأبی أن یتعزّی و قال : إنّی أنزل إلی ابنی نائحا إلَی الهاویة، و بکی علیه أبوه .

قالت التوراة (3) : و أمّا یوسف فاُنزل إلی مصر، و اشتراه فوطیفار خصیّ فرعون رئیس الشرط، رجل مصریّ من ید الإسماعیلیّین الذین أنزلوه إلی هناک . و کان الربّ مع یوسف ، فکان رجلاً ناجحا ، و کان فی بیت سیّده المصریّ .

و رأی سیّده أنّ الربّ معه ، و أنّ کلّ ما یصنع کان الربّ ینجحه بیده ، فوجد یوسف نعمة فی عینیه و خدمه فوکله إلی بیته و دفع إلی یده کلّ ما کان له . و کان من حین وکله علی بیته و علی کلّ ما کان له أنّ الربّ بارک بیت المصریّ بسبب یوسف ، و کانت برکة الربّ علی کلّ ما کان له فی البیت و فی الحفل ، فترک کلّ ما کان له فی ید یوسف و لم یکن معه یعرف شیئا إلاّ الخبز الذی یأکل، و کان یوسف حسن الصورة و حسن المنظر .

و حدث بعد هذه الاُمور أنّ امرأة سیّده رفعت عینیها إلی یوسف ، و قالت : اضطجِعْ معی فأبی ، و قال لامرأة سیّده : هوذا سیّدی لا یعرف معی ما فی البیت ، و کلّ ماله قد دفعه إلی یدی لیس هو فی هذا البیت ، و لم یمسک عنّی شیئا غیرک لأنّک امرأته فکیف أصنع هذا الشرّ العظیم ، و اُخطئ إلَی اللّه ؟ ! و کان إذ کلّمت یوسف یوما فیوما أنّه لم یسمع لها أن یضطجع بجانبها لیکون معها .

ثمّ حدث نحو هذا الوقت أنّه دخل البیت لیعمل عمله _ و لم یکن إنسان من أهل البیت هناک فی البیت _ فأمسکته بثوبه قائلة : اضطجِعْ معی ، فترک ثوبه فی یدها ، و هرب و خرج إلی خارج . و کان لمّا رأت أنّه ترک ثوبه فی یدها و هرب إلی خارج أنّها نادت أهل بیتها و کلّمتهم قائلة : انظروا ! قد جاء إلینا برجل عبرانیّ لیداعبنا ، دخل إلیّ لیضطجع معی فصرختُ بصوت عظیم ، و کان لمّا سمع أنّی رفعت صوتی و صرخت أنّه ترک ثوبه بجانبی و هرب و خرج إلی خارج !

فوضعت ثوبه بجانبها حتّی جاء سیّده إلی بیته، فکلّمته بمثل هذا الکلام قائلة : دخل إلیّ العبد العبرانیّ الذی جئت به إلینا لیداعبنی ، و کان لمّا رفعت صوتی و صرخت أنّه ترک ثوبه بجانبی و هرب إلی خارج !

فکان لمّا سمع سیّده کلام امرأته الذی کلّمته به _ قائلة بحسب هذا الکلام صنع بی عبدک _ أنّ غضبه حَمِی ، فأخذ یوسفَ سیّده و وضعه فی بیت السجن ، المکان الذی کان أسرَی الملک محبوسین فیه ، و کان هناک فی بیت السجن .

و لکنّ الربّ کان مع یوسف ، و بسط إلیه لطفا و جعل نعمة له فی عینَی رئیس بیت السجن ، فدفع رئیس بیت السجن إلی ید یوسف جمیع الأسرَی الذین فی بیت السجن ، و کلّ ما کانوا یعملون هناک کان هو العامل ، و لم یکن رئیس بیت السجن ینظر شیئا البتّة ممّا فی یده ؛ لأنّ الربّ کان معه ، و مهما صنع کان الربّ ینجحه . ثمّ ساقت التوراة (4) قصّة صاحبَی السجن و رؤیاهما و رؤیا فرعون مصر ، و ملخّصه : أنّهما کانا رئیس سُقاة فرعون و رئیس الخبّازین أذنبا فحبسهما فرعون فی سجن رئیس الشرط عند یوسف ، فرأی رئیس السُّقاة فی منامه أنّه یعصر خمرا ، و الآخر أنّ الطیر تأکل من طعام حمله علی رأسه ، فاستفتَیا یوسف فعبّر رؤیا الأوّل برجوعه إلی سقی فرعون شغله السابق ، و الثانی بصلبه و أکل الطیر من لحمه ، و سأل الساقی أن یذکره عند فرعون لعلّه یخرج من السجن ، لکنّ الشیطان أنساه ذلک .

ثمّ بعد سنتین رأی فرعون فی منامه سبع بقرات سِمان حسنة المنظر خرجت من نهر ، و سبع بقرات مهزولة قبیحة المنظر وقفت علَی الشاطئ، فأکلت المَهازیل السِّمان ، فاستیقظ فرعون . ثمّ نام فرأی سبع سنابل خضر حسنة سمینة ، و سبع سنابل رقیقة ملفوحة بالریح الشرقیّة نابتة وراءها ، فأکلت الرقیقةُ السمینةَ ، فهال فرعونَ ذلک و جمع سحرة مصر و حکماءها و قصّ علیهم رؤیاه ، فعجزوا عن تعبیره .

و عند ذلک ادّکر رئیسُ السقاة یوسفَ ، فذکره لفرعون ، و ذکر ما شاهده من عجیب تعبیره للمنام، فأمر فرعون بإحضاره ، فلمّا اُدخل علیه کلّمه و استفتاه فیما رآه فی منامه مرّة بعد اُخری، فقال یوسف لفرعون : حلم فرعون واحد قد أخبر اللّه فرعون بما هو صانع : البقرات السبع الحسنة فی سبع سنین و سنابل سبع الحسنة فی سبع سنین هو حلم واحد ، و البقرات السبع الرقیقة القبیحة التی طلعت وراءها هی سبع سنین و السنابل السبع الفارغة الملفوحة بالریح الشرقیّة یکون سبع سنین جوعا .

هو الأمر الذی کلّمت به فرعون قد أظهر اللّه لفرعون ما هو صانع ، هو ذا سبع سنین قادمة شبعا عظیما فی کلّ أرض مصر ، ثمّ تقوم بعدها سبع سنین جوعا ، فینسی کلّ السبع فی أرض مصر و یتلف الجوع الأرض ، و لا یعرف السبع فی الأرض من أجل ذلک الجوع بعده ؛ لأنّه یکون شدیدا جدّا . و أمّا عن تکرار الحلم علی فرعون مرّتین فلأنّ الأمر مقرّر من عند اللّه ، و اللّه مسرع لصنعه .

فالآن لینظر فرعون رجلاً بصیرا و حکیما و یجعله علی أرض مصر یفعل فرعون فیوکّل نظّارا علَی الأرض ، و یأخذ خُمس غِلّة أرض مصر فی سبع سنی الشبع ، فیجمعون جمیع طعام هذه السنین الجیّدة القادمة ، و یخزنون قمحا تحت ید فرعون طعاما فی المدن و یحفظونه، فیکون الطعام ذخیرة للأرض لسبع سنی الجوع التی تکون فی أرض مصر ، فلا تنقرض الأرض بالجوع .

قالت التوراة ما ملخّصه : إنّ فرعون استحسن کلام یوسف و تعبیره و أکرمه و أعطاه إمارة المملکة فی جمیع شؤونها ، و خلع علیه بخاتمه ، و ألبسه ثیاب بوص ، و وضع طوق ذهب فی عنقه ، و أرکبه فی مرکبته الخاصّة و نودی أمامه : أن ارکعوا ، و أخذ یوسف یدبّر الاُمور فی سنی الخصب ثمّ فی سنی الجدب أحسن إدارة .

ثمّ قالت التوراة (5) ما ملخّصه : إنّه لمّا عمّت السنة أرض کنعان أمر یعقوب بنیه أن یهبطوا إلی مصر فیأخذوا طعاما ، فساروا و دخلوا علی یوسف فعرفهم و تنکّر لهم و کلّمهم بجفاء و سألهم : من أین جئتم ؟ قالوا : من أرض کنعان لنشتری طعاما . قال یوسف: بل جواسیس أنتم جئتم إلی أرضنا لتفسدوها ! قالوا : نحن جمیعا أبناء رجل واحد فی کنعان کنّا اثنَی عشر أخا فُقد منّا واحد و بقی أصغرنا ها هو الیوم عند أبینا ، و الباقون بحضرتک ، و نحن جمیعا اُمَنا لا نعرف الفساد و الشرّ .

قال یوسف : لا و حیاة فرعون نحن نراکم جواسیس ، و لا نخلّی سبیلکم حتّی تحضرونا أخاکم الصغیر حتّی نصدّقکم فیما تدّعون ، فأمر بهم فحُبِسوا ثلاثة أیّام ، ثمّ أحضرهم و أخذ من بینهم شمعون و قیّده أمام عیونهم ، و أذن لهم أن یرجعوا إلی کنعان و یجیؤوا بأخیهم الصغیر . ثمّ أمر أن یملأ أوعیتهم قمحا و تردّ فضّة کلّ واحد منهم إلی عِدله ففعل . فرجعوا إلی أبیهم و قصّوا علیه القصص ، فأبی یعقوب أن یرسل بنیامین معهم و قال : أعدمتمونی الأولاد : یوسف مفقود و شمعون مفقود و بنیامین تریدون أن تأخذوه ؟ ! لا یکون ذلک أبدا ! و قال : قد أسأتم فی قولکم للرجل : إنّ لکم أخا ترکتموه عندی ، قالوا : إنّه سأل عنّا و عن عشیرتنا قائلاً : هل أبوکم حیّ بعد ؟ و هل لکم أخ آخر ؟ فأخبرناه کما سألَنا ، و ما کنّا نعلم أنّه سیقول : جیؤوا إلیّ بأخیکم .

فلم یزل یعقوب یمتنع حتّی أعطاه یهوذا الموثّق أن یردّ إلیه بنیامین ، فأذن فی ذهابهم به معهم ، و أمرهم أن یأخذوا من أحسن متاع الأرض هدیّة إلی الرجل ، و أن یأخذوا معهم أصرّة الفضّة التی رُدّت إلیهم فی أوعیتهم ، ففعلوا .

و لمّا وردوا مصر لقوا وکیل یوسف علی اُموره، و أخبروه بحاجتهم و أنّ بضاعتهم رُدَّت إلیهم فی رحالهم و عرضوا له هدیّتهم ، فرحّب بهم و أکرمهم و أخبرهم أنّ فضّتهم لهم ، و أخرج إلیهم شمعون الرهین ، ثمّ أدخلهم علی یوسف ، فسجدوا له، و قدّموا إلیه هدیّتهم ، فرحّب بهم و استفسرهم عن حالهم و عن سلامة أبیهم ، و عرضوا علیه أخاهم الصغیر فأکرمه و دعا له . ثمّ أمر بتقدیم الطعام فقدّم له وحده ، و لهم وحدهم ، و لمن عنده من المصریّین وحدهم .

ثمّ أمر وکیله أن یملأ أوعیتهم طعاما و أن یدسّ فیها هدیّتهم و أن یضع طاسة فی عدل أخیهم الصغیر ففعل ، فلمّا أضاء الصبح من غدٍ شدُّوا الرحال علَی الحمیر و انصرفوا .

فلمّا خرجوا من المدینة و لمّا یبتعدوا قال لوکیله : أدرکِ القوم و قل لهم : بئس ما صنعتم! جازیتم الإحسان بالإساءة سرقتم طاس سیّدی الذی یشرب فیه و یتفأّل به! فتبهّتوا من استماع هذا القول ، و قالوا : حاشانا من ذلک ، هو ذا الفضّة التی وجدناها فی أفواه عدالنا جئنا بها إلیکم من کنعان ، فکیف نسرق من بیت سیّدک فضّة أو ذهبا ؟! من وجد الطاس فی رحله یقتل و نحن جمیعا عبید سیّدک ، فرضی بما ذکروا له من الجزاء فبادروا إلی عدولهم ، و أنزل کلّ واحد منهم عدله و فتحه ، فأخذ یفتّشها و ابتدأ من الکبیر حتَّی انتهی إلی الصغیر و أخرج الطاس من عدله .

فلمّا رأی ذلک إخوته مزّقوا ثیابهم و رجعوا إلَی المدینة و دخلوا علی یوسف و أعادوا علیه قولهم معتذرین معترفین بالذنب و علیهم سیماء الصَّغار و الهوان و الخجل ، فقال : حاشا أن نأخذ إلاّ من وُجِد متاعنا عنده ، و أمّا أنتم فارجعوا بسلام إلی أبیکم.

فتقدّم إلیه یهوذا و تضرّع إلیه و استرحمه و ذکر له قصّتهم مع أبیهم حین أمرهم یوسف بإحضار بنیامین ، فسألوا أباهم ذلک فأبی أشدّ الإباء حتّی آتاه یهوذا المیثاق علی أن یردّ بنیامین إلیه ، و ذکر أ نّهم لا یستطیعون أن یلاقوا أباهم و لیس معهم بنیامین ، و أنّ أباهم الشیخ لو سمع منهم ذلک لمات من وقته . ثمّ سأله أن یأخذه مکان بنیامین عبدا لنفسه و یطلق بنیامین ، لتقرّ بذلک عین أبیهم المستأنس به بعد فقد أخیه من اُمّه یوسف .

قالت التوراة : فلم یستطع یوسف أن یضبط نفسه لدی جمیع الواقفین عنده ، فصرخ : أخرجوا کلّ إنسان عنّی ! فلم یقف أحد عنده حین عرّف یوسف إخوته بنفسه ، فأطلق صوته بالبکاء ، فسمع المصریّون و سمع بیت فرعون ، و قال یوسف لإخوته : أنا یوسف أ حیٌّ أبی بعد ؟ فلمّا یستطع إخوته أن یجیبوه لأنّهم ارتاعوا منه .

و قال یوسف لإخوته : تقدّموا إلیّ ، فتقدّموا فقال : أنا یوسف أخوکم الذی بعتموه إلی مصر ، و الآن لا تتأسّفوا و لا تغتاظوا لأنّکم بعتمونی إلی هنا ؛ لأنّه لاستبقاء حیاة أرسلنی اللّه قدّامکم ؛ لأنّ للجوع فی الأرض الآن سنتین و خمس سنین أیضا لا یکون فیها فلاحة و لا حصاد ، فقد أرسلنی اللّه قدّامکم لیجعل لکم بقیّة فی الأرض و لیستبقی لکم نجاة عظیمة ، فالآن لیس أنتم أرسلتمونی إلی هنا بل اللّه ، و هو قد جعلنی أبا لفرعون و سیّدا لکلّ بیته و متسلّطا علی کلّ أرض مصر .

أسرِعوا و اصعدوا إلی أبی و قولوا له : هکذا یقول ابنک یوسف : انزِل إلیّ لا تقف فتسکن فی أرض جاسان و تکون قریبا منّی أنت و بنوک و بنو بیتک و غنمک و بقرک و کلّ مالک ، و أعولک هناک لأنّه یکون أیضا خمس سنین جوعا لئلاّ تفتقر أنت و بیتک و کلّ مالک ، و هو ذا عیونکم تری و عَینا أخی بنیامین أنّ فمی هو الذی یکلّمکم ، و تخبرون أنّی بکلّ مجدی فی مصر و بکلّ ما رأیتم ، و تستعجلون و تنزلون بأبی إلی هنا . ثمّ وقع علی عین بنیامین أخیه و بکی ، و بکی بنیامین علی عنقه ، و قبّل جمیع إخوته و بکی علیهم .

ثمّ قالت التوراة ما ملخّصه : إنّه جهّزهم أحسن التجهیز و سیّرهم إلی کنعان ، فجاؤوا أباهم و بشّروه بحیاة یوسف و قصّوا علیه القصص ، فسُرّ بذلک . و سار بأهله جمیعا إلی مصر وهم جمیعا سبعون نسمة ، و وردوا أرض جاسان من مصر . و رکب یوسف إلی هناک یستقبل أباه ، و لقیه قادما فتعانقا ، و بکی طویلاً ،ثمّ أنزله و بنیه و أقرّهم هناک. و أکرمهم فرعون إکراما بالغا و آمنهم، و أعطاهم ضیعة فی أفضل بقاع مصر ، و عالهم یوسف ما دامت السنون المجدبة ، و عاش یعقوب فی أرض مصر بعد لقاء یوسف سبع عشرة سنة .

هذا ما قصّته التوراة من قصّة یوسف فیما یحاذی القرآن ، أوردناها ملخّصة إلاّ فی بعض فقراتها لمسیس الحاجة» . (6)

داستان یوسف علیه السلام در تورات فعلی :

تورات می گوید (7) : و بنی یعقوب دوازده بودند : پسران لیئه : رَؤوبین زاده یعقوب و شمعون و لاوی و یهودا و یسّاکار و زنولون. و پسران راحیل : یوسف و بنیامین. و پسران بِلْهَه، کنیز راحیل : دان و نَفْتالی. و پسران زِلْفَه، کنیز لیئه : جاد و اشیر. اینانند پسران یعقوب که در فدّان آرام برای او متولد شدند.

نیز می گوید : چون یوسف هفده ساله بود، گله را با برادران خود چوپانی می کرد و آن جوان با پسران بِلْهَه و پسران زِلْفَه زنان پدرش می بود و یوسف از بد سلوکی ایشان پدر را خبر می داد. و اسرائیل [ = یعقوب ]یوسف را از سایر پسران خود بیشتر دوست داشتی ؛ زیرا که او پسر پیری او بود و یعقوب برایش پیراهنی [رنگارنگ ]ساخت. و چون برادرانش دیدند که پدرشان او را بیشتر از همه برادرانش دوست می دارد، از او کینه به دل گرفتند و نمی توانستند با وی به سلامتی سخن گویند. و یوسف خوابی دیده، آن را به برادران خود باز گفت. پس بر کینه شان افزود ؛ او بدیشان گفت : این خوابی را که دیده ام بشنوید : ما در مزرعه، بافه ها می بستیم که نا گاه بافه من بر پا شده بایستاد و بافه های شما گرد آمده به بافه من سجده کردند. برادرانش به وی گفتند : شاید حاکم ما می شوی یا بر ما مسلّط خواهی شد؟ و به سبب خواب ها و سخنانش بر دشمنی با او افزودند.

از آن پس خوابی دیگر دید و برادران خود را از آن خبر داده گفت : اینک باز خوابی دیده ام که ناگاه آفتاب و ماه و یازده ستاره مرا سجده کردند. و پدر و برادران خود را خبر داد و پدرش او را توبیخ کرده به وی گفت : این چه خوابی است که دیده ای؟ آیا من و مادرت و برادرانت می آییم و تو را بر زمین سجده می کنیم؟! و برادرانش بر او حَسَد بردند و امّا پدرش آن امر را در خاطره نگاه داشت.

و برادرانش برای چوپانی گلّه پدر خود به شکیم رفتند. و اسرائیل به یوسف گفت : آیا برادرانت در شکیم چوپانی نمی کنند؟ بیا تا تو را نزد ایشان بفرستم. یوسف پذیرفت. او را گفت : الآن برو و سلامتی برادران و سلامتی گله را ببین و نزد من خبر بیاور و او را از وادی حبرون فرستاد و به شکیم آمد. و شخصی به او برخورد و اینک او در صحرا آواره می بود. پس آن شخص از او پرسیده گفت : چه می طلبی؟ گفت : من برادران خود را می جویم، مرا خبر ده که کجا چوپانی می کنند؟ آن مرد گفت :از این جا روانه شدند؛ زیرا شنیدم که می گفتند : به دوتان می رویم. پس یوسف از عقب برادران خود رفته ایشان را در دوتان یافت. و او را از دور دیدند و قبل از آنکه نزدیک ایشان بیاید، با هم توطئه دیدند که او را بکشند. و به یکدیگر گفتند : اینک این صاحب خواب ها می آید. اکنون بیایید او را بکشیم و به یکی از این چاه ها بیندازیم و گوییم جانوری درنده او را خورد و ببینیم خواب هایش چه می شود؟

لیکن رَؤوبین چون این را شنید، او را از دست ایشان رهانیده گفت : او را نکشیم. پس رؤوبین بدیشان گفت : خون مریزید، او را در این چاه که در صحراست بیندازید و دست خود را بر او دراز مکنید. تا او را از دست ایشان رهانیده به پدر خود ردّ نماید. و به مجرّد رسیدن یوسف نزد برادران خود رختش را یعنی آن پیراهن رنگارنگ را که در بر داشت از او کندند. و او را گرفته در چاه انداختند، امّا چاه، خالی و بی آب بود.

پس، برای غذا خوردن نشستند و چشمان خود را باز کرده دیدند که ناگاه قافله اسماعیلیان از جِلْعاد می رسد و شتران ایشان کتیرا و بلسان و لادن بار دارند و می روند تا آنها را به مصر ببرند. آنگاه یهودا به برادران خود گفت : برادر خود را کشتن و خون او را مخفی داشتن چه سود دارد؟ بیایید او را به این اسماعیلیان بفروشیم و دست ما بروی نباشد؛ زیرا که او برادر و گوشت ماست. پس برادرانش بدین رضا دادند.

و چون تجّار مدْیانی درگذر بودند، یوسف را از چاه کشیده برآوردند و یوسف را به اسماعیلیان به بیست پاره نقره فروختند. پس یوسف را به مصر بردند. و رؤوبین چون به سر چاه برگشت و دید که یوسف در چاه نیست، جامه خود را چاک زد. و نزد برادران خود باز آمد و گفت : طفل نیست و من کجا بروم؟

پس پیراهن یوسف را گرفتند و بز نری را کشته ردا را در خونش فرو بردند و آن را فرستاده و به پدر خود رسانیده گفتند : این را یافته ایم؛ تشخیص کن که ردای پسرت است یا نه؟ پس آن را شناخته گفت : ردای پسر من است. جانوری درنده او را خورده است و یقینا یوسف دریده شده است. و یعقوب رخت خود را پاره کرده، پلاس در بر کرد و روزهای بسیار برای پسر خود ماتم گرفت. و همه پسران و همه دخترانش به تسلّی او برخاستند، امّا تسلّی نپذیرفت و گفت : سوگوار نزد پسر خود به گور فرود می روم. پس، پدرش برای وی همی گریست.

تورات همچنین می گوید : امّا یوسف را به مصر بردند و مردی مصری فوطیفار نام که خواجه و سردار افواج خاصّه فرعون بود وی را از دست اسماعیلیانی که او را بدانجا برده بودند خرید. و خداوند با یوسف می بود و او مردی کامیاب شد و در خانه آقای مصری خود ماند.

و آقایش دید که خداوند با وی می باشد و هر آنچه او می کند، خداوند در دستش راست می آورد. پس یوسف در نظر وی التفات یافت و او را خدمت می کرد و او را به خانه خود برگماشت و تمام ما یملک خویش را به دست وی سپرد. و واقع شد بعد از آنکه او را بر خانه و تمام ما یملک خود گماشته بود که خداوند، خانه آن مصری را به سبب یوسف برکت داد و برکت خداوند بر همه اموالش چه در خانه و چه در صحرا بود. و آنچه داشت به دست یوسف وا گذاشت و از آنچه با وی بود خبر نداشت، جز نانی که می خورد و یوسف خوش اندام و نیک منظر بود.

و بعد از این امور واقع شد که زن آقایش بر یوسف نظر انداخته گفت : با من همخواب شو. امّا او ابا نموده به زن آقای خود گفت : اینک آقایم از آنچه نزد من در خانه است خبر ندارد و آنچه دارد به دست من سپرده است. بزرگتری از من در این خانه نیست و چیزی از من دریغ نداشته، جز تو چون زوجه او می باشی. پس چگونه مرتکب این شرارت بزرگ بشوم؟ و به خدا خطا ورزم؟! و اگر چه هر روزه به یوسف سخن می گفت به وی گوش نمی گرفت که با او بخوابد یا نزد وی بماند.

و روزی واقع شد که به خانه در آمد تا به شغل خود پردازد و از اهل خانه کسی آنجا در خانه نبود. پس جامه او را گرفته گفت : با من بخواب. امّا او جامه خود را به دستش رها کرده گریخت و بیرون رفت. و چون او دید که رخت خود را به دست وی ترک کرد و از خانه گریخت، مردان خانه را صدا زد و بدیشان بیان کرده گفت : بنگرید مرد عبرانی را نزد ما آورد تا ما را مسخره کند (با ما عشق بازی کند) و نزد من آمد تا با من بخوابد و به آواز بلند فریاد کردم. و چون شنید که به آواز بلند فریاد برآوردم جامه خود را نزد من وا گذارده فرار کرد و بیرون رفت. پس، جامه او را نزد خود نگاه داشت، تا آقایش به خانه آمد. و به وی بدین مضمون ذکر کرده گفت : آن غلام عبرانی که برای ما آورده ای نزد من آمد تا مرا مسخره کند(با من عشق بازی کند). و چون به آواز بلند فریاد برآوردم جامه خود را پیش من رها کرده بیرون گریخت.

پس، چون آقایش سخن زن خود را شنید که به وی بیان کرده گفت غلامت به من چنین کرده است، خشم او افروخته شد. و آقای یوسف او را گرفته در زندانخانه ای که اسیران پادشاه بسته بودند انداخت و آنجا در زندان ماند.

اما خداوند با یوسف می بود و بر وی احسان می فرمود و او را در نظر داروغه زندان حرمت داد. و داروغه زندان همه زندانیان را که در زندان بودند به دست یوسف سپرد و آنچه در آنجا می کردند، او کننده آن بود و داروغه زندان بدانچه در دست وی بود نگاه نمی کرد؛ زیرا خداوند با او می بود و آنچه را که او می کرد خداوند راست می آورد.

تورات سپس داستان دو همزندانی یوسف و جریان رؤیای آنها و خواب فرعون را بازگو می کند که خلاصه اش از این قرار است : یکی از این دو، سردار ساقیان فرعون بود و دیگری سردار خبّازان او و هر دو نسبت به فرعون خطایی کردند و فرعون آن دو را در زندان رئیس افواج خاصّه که یوسف در آنجا محبوس بود، انداخت.سردار ساقیان در خواب دید که شراب می گیرد و دیگری خواب دید سبد نانی روی سر اوست و پرندگان از آن می خورند. از یوسف خواستند خوابشان را تعبیر کند. یوسف خواب اولی را چنین تعبیر کرد که وی به شغل قبلی خود یعنی ساقی گری شاه بر می گردد و خواب دومی را چنین تعبیر کرد که به دار آویخته می شود و پرندگان گوشت بدنش را می خورند. یوسف از ساقی خواهش کرد که نزد فرعون از وی یاد کند تا شاید از زندان آزادش کند، امّا شیطان آن را از یادش برد.

دو سال بعد فرعون خواب دید که هفت گاو چاق خوش قیافه از رودخانه ای بیرون آمدند و هفت گاو لاغر بد قیافه که در ساحل رودخانه بودند، آن گاوها را خوردند.فرعون از خواب بیدار شد دوباره خوابید و این بار خواب دید که هفت خوشه سبز چاق و نیکو روییده و هفت خوشه لاغر پژمرده از باد شرقی پشت سر آنها سبز شده و خوشه های لاغر آن خوشه های چاق را خوردند. فرعون وحشت زده از خواب بیدار شد و جادوگران و حکیمان مصر را فرا خواند و رؤیای خود را برای آنان بازگو کرد، امّا همگی از تعبیر آن عاجز ماندند. در این هنگام، سردار ساقیان به یاد یوسف افتاد و به فرعون گفت که چنین شخصی در زندان هست و خواب خود و تعبیری را که یوسف کرده بود برای او باز گفت.فرعون دستور داد یوسف را احضار کردند و چون یوسف آورده شد فرعون با وی سخن گفت و از او خواست تا دو خوابی را که پیاپی دیده است تعبیر کند. یوسف به فرعون گفت : هر دو خواب فرعون یک معنا دارد و خداوند از آنچه خواهد کرد به فرعون خبر داده است : هفت گاو نیکو نشانه هفت سال است و هفت خوشه نیکو نیز نشانه هفت سال و هفت گاو لاغر زشت که به دنبال آن هفت گاو چاق بیرون آمدند نشانه هفت سال است و هفت خوشه پوچ پژمرده از باد شرقی نیز نشانه هفت سال قحطی می باشد.

سخنی که به فرعون گفتم این است. آنچه خدا می کند به فرعون ظاهر ساخته است. همانا هفت سالِ فراوانی بسیار در تمامی زمین مصر می آید و بعد از آن هفت سالِ قحط پدید آید و تمامی فراوانی در زمین مصر فراموش شود و قحطْ زمین را تباه خواهد ساخت. و فراوانی در زمین معلوم نشود به سبب قحطی که بعد از آن آید؛ زیرا که به غایت سخت خواهد بود. و چون خواب فرعون دو مرتبه مکرّر شد این است که این حادثه از جانب خدا مقرّر شده و خدا آن را به زودی پدید خواهد آورد.

پس، اکنون فرعون می باید مردی بصیر و حکیم را پیدا نموده او را بر زمین مصر بگمارد. فرعون چنین بکند و ناظران بر زمین برگمارد و در هفت سال فراوانی، خُمس از زمین مصر بگیرد و همه مأکولات این سال های نیکو را که می آید جمع کنند و غلّه را زیر دست فرعون ذخیره نمایند و خوراک در شهرها نگاه دارند تا خوراک برای زمین به جهت هفت سال قحطی که در زمین مصر خواهد بود ذخیره شود مبادا زمین از قحط تباه گردد.

تورات سخن خود را ادامه می دهد که خلاصه اش چنین است : فرعون سخن یوسف و تعبیر خواب او را پسندید و وی را گرامی داشت و همه امور مملکت را به دست او سپرد و انگشتری خود را در دست یوسف کرد و جامه ای از کتان نازک بر وی پوشانید و طوقی زرّین به گردنش انداخت و او را بر عرّابه خاص خویش سوار کرد و پیش روی او جار می زدند که : زانو زنید. یوسف در سال های فراوانی و سپس در سال های قحطی و خشکسالی کارها را به بهترین وجه اداره کرد.

تورات این داستان را ادامه می دهد که خلاصه اش از این قرار است : چون قحطی سرزمین کنعان را فرا گرفت، یعقوب به فرزندان خود دستور داد، به مصر بروند و غلّه ای فراهم آورند. پسران یعقوب به طرف مصر حرکت کردند و به حضور یوسف رسیدند. یوسف آنها را شناخت امّا خود را به آنها معرفی نکرد. بلکه با ایشان به درشتی سخن گفت و پرسید از کجا آمده اید؟ گفتند : از سرزمین کنعان برای خرید خوراک آمده ایم. یوسف گفت : نه، شما جاسوس هستید و برای خرابکاری به سرزمین ما آمده اید. گفتند : ما همه فرزندان یک مرد هستیم که در کنعان به سر می برد. ما دوازده برادر بودیم که یکی از ما گم شد و برادر کوچکتر ما هم اینک نزد پدرمان مانده است و بقیه در محضر شما هستیم. ما همه مردمانی درستکاریم و با خرابکاری و شرارت میانه ای نداریم.

یوسف گفت : به جان فرعون قسم، که ما فکر می کنیم شما جاسوس باشید و آزادتان نمی کنیم مگر اینکه برادر کوچکتان را پیش ما بیاورید تا درستی ادعای شما را باور کنیم. پس، یوسف دستور داد آنان را سه روز زندانی کردند. سپس احضارشان کرد و از میان آنها شمعون را انتخاب نمود و در برابر چشم ایشان او را به بند کشید و به بقیه اجازه داد که به کنعان بروند و برادر کوچکتر خود را بیاورند.

یوسف دستور داد جوال های آنان را از گندم پر کنند و نقره های هر کدام را در عدل او گذارند. این کار را کردند و برادران یوسف نزد پدر خویش باز گشتند و ماجرا را برایش تعریف کردند. یعقوب از فرستادن بنیامین با آنها امتناع ورزید و گفت : شما مرا بی اولاد ساختید. یوسف گم شد و شمعون از دستم رفت و بنیامین را هم می خواهید از من بگیرید. این امکان ندارد. و گفت : بدکاری کردید که به آن مرد گفتید برادری دارید که پیش من گذاشته اید. گفتند : او از ما و از عشیره ما پرسید و گفت :آیا پدرتان هنوز زنده است؟ و آیا برادر دیگری هم دارید و ما به سؤالات او جواب دادیم و نمی دانستیم که خواهد گفت : برادرتان را نزد من بیاورید.

یعقوب همچنان امتناع می ورزید تا اینکه یهودا تضمین کرد بنیامین را به او برگرداند. در این وقت، یعقوب اجازه داد بنیامین با آنها برود و به ایشان دستور داد که از بهترین کالاهای زمین با خود بردارند و برای آن مرد پیشکش برند و همیان های نقره را که در جوال هایشان به آنان برگردانده، با خود ببرند. آنان چنین کردند.

چون وارد مصر شدند با پیشکار یوسف دیدار کردند و به او گفتند که برای چه کار آمده اند و نقره هایی را که بر گردانده است با خود آورده اند و پیشکش ها را به او دادند. پیشکار به ایشان خوشامد گفت و گرامیشان داشت و گفت نقره هایشان از خودشان باشد و شمعون گروگان را تحویل ایشان داد و آنگاه آنان را نزد یوسف برد. آنان در برابر یوسف به خاک افتادند و پیشکش هایشان را به او تقدیم کردند. یوسف به آنان خوشامد گفت و از حال آنان و پدرشان جویا شد. آنان برادر کوچک خود را به یوسف نشان دادند. یوسف او را گرامی داشت و برایش دعا کرد. سپس دستور داد غذا آوردند و برای هر یک از آنان و مصریانی که در آنجا حضور داشتند جداگانه غذا گذاشت.

سپس به پیشکارش دستور داد ظرف های آنان را از گندم پر کند و هدایایشان را در میان آن ظرف ها جا دهد و جامی را در عدل برادر کوچکشان بگذارد. او این کار را کرد. صبح فردا برادران یوسف بارهایشان را روی الاغها بستند و برگشتند.

چون از شهر خارج شدند، هنوز دور نشده بودند که یوسف به پیشکار خود گفت : خودت را به این عده برسان و بگو : چه بد کردید که خوبی را به بدی پاداش دادید و جام آقایم را که با آن آب می نوشد و به آن تفأّل می زند، دزدیدید. آنان از شنیدن این سخن مبهوت شدند و گفتند : حاشا از ما که مرتکب چنین کاری شویم! ما این نقره هایی را که در دهانه عدل هایمان یافتیم از کنعان با خود برای شما برگرداندیم؛ حالا چگونه ممکن است از خانه آقای تو نقره یا طلا بدزدیم. در بارِ هر یک از ما که جام پیدا شود خونش مباح باشد و ما همگی غلامان آقای تو شویم. پیشکار به مجازاتی که آنان پیشنهاد کردند رضایت داد و برادران یوسف هر یک به طرف عدل خود شتافت و آن را پایین آورد و باز کرد. پیشکار بارهای آنها را تفتیش کرد و این کار را از برادر بزرگترشان آغاز نمود تا آنکه به کوچکترشان رسید و جام را از عدل او بیرون آورد.

برادرانش چون چنین دیدند، رخت های خود را چاک زدند و به شهر برگشتند و نزد یوسف رفتند و قولی را که به پیشکار داده بودند به او نیز گفتند و به گناه خود اعتراف کردند و با خواری و شرمندگی عذرخواهی کردند. یوسف گفت : حاشا از ما که چنین کنیم. ما فقط کسی را که کالایمان نزد او پیدا شده است، نگه می داریم و بقیه شما به سلامت نزد پدرتان برگردید.

یهودا جلو رفت و التماس کرد و ترحّم خواست و به او گفت که وقتی یوسف دستور داد بنیامین را بیاورند و آنها این را از پدرشان خواستند، وی بشدت امتناع ورزید تا آنکه یهودا به او تضمین داد که بنیامین را به وی برگرداند. او گفت که نمی توانند بدون بنیامین با پدرشان رو به رو شوند و اگر پدر پیرشان این ماجرا را از آنان بشنود در دم جان می دهد. یهودا از یوسف خواهش کرد که وی را به جای بنیامین به غلامی و بندگی خود بگیرد و بنیامین را رها کند تا پدرشان که بعد از گم شدن برادر تنی او یوسف به وی انس و الفت گرفته است، خوشحال و شادمان شود.

تورات می گوید : و یوسف پیش جمعی که به حضورش ایستاده بودند نتوانست خودداری کند. پس ندا کرد که همه را از نزد من بیرون کنید و کسی نزد او نماند وقتی که یوسف خویشتن را به برادران خود شناسانید و به آواز بلند گریست و مصریان و اهل خانه فرعون شنیدند. و یوسف برادران خود را گفت : من یوسف هستم. آیا پدرم هنوز زنده است؟ و برادرانش جواب وی را نتوانستند داد؛ زیرا که به حضور وی مضطرب شدند. و یوسف به برادران خود گفت : نزدیک من بیایید. پس نزدیک آمدند و گفت : منم یوسف، برادر شما که به مصر فروختید. و حال رنجیده مشوید و متغیّر نگردید که مرا بدین جا فروختید؛ زیرا خدا مرا پیش روی شما فرستاد تا نفوس را زنده نگاه دارد؛ زیرا حال دو سال شده است که قحط در زمین هست و پنج سال دیگر نیز نه شیار خواهد بود نه درو. و خدا مرا پیش روی شما فرستاد تا برای شما بقیّتی در زمین نگاه دارد و شما را به نجاتی عظیم احیا کند. و الآن شما مرا این جا نفرستادید، بلکه خدا [فرستاد] و او مرا آقا بر فرعون و بر تمامی اهل خانه او و حاکم بر همه زمین مصر ساخت. بشتابید و نزد پدرم رفته بدو گویید : پسر تو یوسف چنین می گوید که نزد من بیا و تأخیر منما. و در زمین جُوشَن ساکن شو تا نزدیک من باشی، تو و پسرانت و پسران پسرانت و گله گوسفندانت و رمه گاوانت و هر چه داری. تا تو را در آنجا بپرورانم؛ زیرا که پنج سال قحط باقی است مبادا تو و اهل خانه ات و متعلّقانت بی نوا گردید.و اینک چشمان شما و چشمان برادرم بنیامین می بیند که زبان من است که با شما سخن می گوید. پس، پدرم را از همه حشمت من در مصر و از آنچه دیده اید خبر دهید و تعجیل نموده پدر مرا بدین جا آورید. پس به گردن برادر خود بنیامین آویخته بگریست و بنیامین برگردن وی گریست و همه برادران خود را بوسیده برایشان بگریست.

تورات به سخن خود ادامه می دهد که خلاصه اش چنین است : یوسف برادران خود را به نیکوترین وجه تجهیز کرد و آنان را روانه کنعان نمود. ایشان نزد پدر خویش رفتند و بشارتش دادند که یوسف زنده است و ماجرا را برایش بازگو کردند. یعقوب خوشحال شد و همه اعضای خانواده خود را که مجموعاً هفتاد نفر بودند، به سوی مصر حرکت داد و به جوشن مصر وارد شدند. یوسف برای استقبال پدرش به آنجا رفت و دید پدرش می آید. هر دو دست به گردن یکدیگر انداختند و بسیار گریستند. سپس پدر و فرزندانش را فرود آورد و در آنجا مستقرّشان ساخت و فرعون به آنان احترام بسیار نهاد و امانشان داد و در بهترین نقطه مصر ملکی در اختیارشان گذاشت و یوسف در طول سال های قحطی به ایشان رسیدگی می کرد و خرجشان را می داد. یعقوب بعد از دیدار یوسف، هفده سال در سرزمین مصر زندگی کرد.

این بود داستان یوسف در تورات در حدّی که با قرآن مشابهت دارد و ما خلاصه آن را آوردیم و فقط برخی فقراتش را که مورد نیاز بود به طور کامل نقل کردیم».

ص :362


1- الإصحاح 35 من سفر التکوین ، تذکر التوراة أنّ لیئة و راحیل امرأتَی یعقوب بنتا لابان الأرامیّ و أنّ راحیل اُمّ یوسف ماتت حین وضعت بنیامین . (کما فی هامش المصدر).
2- الإصحاح 37 من سفر التکوین . (کما فی هامش المصدر) .
3- الإصحاح 39 من سفر التکوین . (کما فی هامش المصدر).
4- الإصحاح 41 من سفر التکوین . (کما فی هامش المصدر).
5- الإصحاح 42 و 43 من سفر التکوین . (کما فی هامش المصدر) .
6- المیزان فی تفسیر القرآن : 11/260 .
7- به گفته تورات، لیئه و راحیل همسران یعقوب و دختران ابان آرامی بودند و راحیل مادر یوسف هنگام زادن بن یامین، درگذشت.

ص :363

ص :364

ص :365

ص :366

ص :367

ص :368

ص :369

ص :370

ص :371

ص :372

ص :373

ص :374

ص :375

ص :376

ص :377

ص :378

10 - ایّوب علیه السلام

10 - ایّوب علیه السلام
اشاره

(1)

ص :379


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 12 / 339 باب 10 «قصص أیّوب علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 491 «أیّوب علیه السلام ».

3734 - أیُّوبُ علیه السلام
3734 - ایّوب علیه السلام

الکتاب :

«وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَیْنَاهُ أََهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ ذِکْرَی لِلْعَابِدِینَ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کانَ أیُّوبُ أحلَمَ النّاسِ ، و أصبَرَ النّاسِ ، و أکظَمَ النّاسِ لِغَیظٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لأیُّوبَ : أ تَدری ما کانَ جُرمُکَ إلَیَّ حتَّی ابتَلَیتُکَ ؟

قالَ: [لا] (4) یا ربِّ ! قالَ : لأنّکَ دَخَلتَ علی فِرعَونَ فادَّهَنتَ بکَلِمَتَینِ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أخَذَ النّاسُ ثَلاثَةً مِن ثَلاثَةٍ : أخَذوا الصَّبرَ عن أیُّوبَ علیه السلام ، و الشُّکرَ عن نُوحٍ علیه السلام ، و الحَسَدَ مِن بَنی یَعقوبَ . (6)

3734

ایّوب علیه السلام

قرآن :

«و ایّوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که : به من آسیب رسیده است و تویی مهربانترین مهربانان. پس [دعای ]او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان [مجدّداً ]به وی عطا کردیم [تا ]رحمتی از جانب ما و عبرتی برای عبادت کنندگان باشد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایّوب، بردبارترین مردم و شکیباترین مردمان بود و بیش از همه مردم خشمش را فرو می خورد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به ایّوب فرمود : آیا می دانی جُرم تو در پیشگاه من چه بود که مبتلایت کردم؟

عرض کرد : پروردگار من! [نه]. فرمود : چون بر فرعون وارد شدی دو کلمه با مداهنه و مماشات سخن گفتی.

امام زین العابدین علیه السلام :مردم سه چیز را از سه کس فرا گرفتند : صبر را از ایّوب علیه السلام فرا گرفتند و شکرگزاری را از نوح علیه السلام و حسادت را از فرزندان یعقوب.

ص :380


1- الأنبیاء : 83 ، 84 .
2- (انظر) ص : 41 _ 44 .
3- کنز العمّال : 32316 .
4- ما بی_ن المعق_و فی_ن سق_ط م_ن المص_در و أضفناه من الفردوس : 3/174/4468.
5- کنز العمّال : 32318 .
6- عیون أخبار الرِّضا : 2/45/164 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ أیُّوبَ ابتُلِیَ مِن غَیرِ ذَنبٍ . (1)

عنه علیه السلام :ابتُلِیَ أیُّوبُ سَبعَ سِنینَ بلا ذَنبٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تَبارکَ و تعالَی ابتَلی أیُّوبَ علیه السلام بلا ذَنبٍ ، فصَبَرَ حتّی عُیِّرَ، و إنّ الأنبیاءَ لا یَصبِرونَ علَی التَّعیِیرِ . (3)

عنه علیه السلام :ما سَألَ أیُّوبُ علیه السلام العافِیَةَ فی شَیءٍ مِن بَلائهِ . (4)

الدعوات عن ابن عبّاس :إنّ امرأةَ أیُّوبَ علیه السلام قالَت لَهُ یَوما : لَو دَعَوتَ اللّهَ أن یَشفیَکَ ! فقالَ : وَیحَکِ ! کُنّا فی النَّعماءِ سَبعینَ عاما فهَلُمَّ نَصبِرْ فی الضَّرّاءِ مِثلَها ! قالَ : فلَم یَمکُثْ بعدَ ذلکَ إلاّ یَسیرا حتّی عُوفِیَ . (5)

امام صادق علیه السلام :ایّوب بی هیچ گناهی به بلا گرفتار شد.

امام صادق علیه السلام :ایّوب بی هیچ گناهی، هفت سال مبتلا شد.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ایّوب را، بی هیچ گناهی، گرفتار بلا کرد و او شکیبایی ورزید تا جایی که سرزنش شد و پیامبران سرزنش را تحمّل نمی کنند.

امام صادق علیه السلام :ایّوب علیه السلام در هیچ موردی از بلایش، عافیت (بهبودی) مسألت نکرد.

الدعوات_ به نقل از ابن عبّاس _: همسر ایّوب روزی به او گفت : کاش دعا می کردی خداوند تو را شفا بخشد! ایّوب فرمود : حیف از تو! ما هفتاد سال در نعمت بودیم، حالا بیا همین اندازه در سختی و گرفتاری نیز صبور باشیم! ابن عباس می گوید : بعد از آن اندک زمانی نگذشت که ایّوب بهبود یافت.

ص :381


1- علل الشرائع : 75/2 .
2- علل الشرائع : 75/3 .
3- علل الشرائع : 75/4 .
4- قصص الأنبیاء : 139/147 .
5- الدعوات : 165/456 .

کلام فی قصّة أیّوب علیه السلام ، فی فصول :

1 _ قصّته علیه السلام فی القرآن :

«لم یُذکر من قصّته فی القرآن إلاّ ابتلاؤه بالضرّ فی نفسه و أولاده ، ثمّ تفریجه تعالی بمعافاته و إیتائه أهله و مثلهم معهم رحمة منه و ذکری للعابدین (الأنبیاء : 83 ، 84 ، ص : 41 _ 44) .

2 _ جمیل ثنائه علیه السلام :

ذکره تعالی فی زمرة الأنبیاء من ذرّیّة إبراهیم علیهم السلام فی سورة الأنعام و أثنی علیهم بکلّ ثناء جمیل (الأنعام : 84 _ 90) و ذکره فی سورة ص فعدّه صابرا و نِعم العبد و أوّابا (ص : 44) .

3 _ قصّته علیه السلام فی الروایات :

فی تفسیرِ القمّیّ : حدّثَنی أبی عن ابن فضّالٍ عن عبد اللّهِ بنِ بَحرٍ عنِ ابنِ مسکانَ عن أبی بَصیرٍ عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ : سَألتُهُ عن بَلِیَّةِ أیُّوبَ الّتی ابتُلِیَ بها فی الدّنیا: لأیِّ عِلّةٍ کانَت ؟ قالَ : لِنِعمَةٍ أنعَمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَیهِ بِها فی الدّنیا و أدّی شُکرَها ، و کانَ فی ذلکَ الزّمانِ لا یُحجَبُ إبلیسُ دُونَ العَرشِ ، فلَمّا صَعِدَ و رأی شُکرَ نِعمَةِ أیُّوبَ حَسَدَهُ إبلیسُ ، فقالَ : یا ربِّ ، إنّ أیُّوبَ لم یُؤَدِّ إلیکَ شُکرَ هذهِ النِّعمَةِ إلاّ بما أعطَیتَهُ مِن الدّنیا ، و لو حَرَمتَهُ دُنیاهُ ما أدّی إلیکَ شُکرَ نِعمَةٍ أبَدا ، فَسَلّطْنی علی دُنیاهُ حتّی تَعلَمَ أنّه لَم یُؤَدِّ إلیکَ شُکرَ نِعمَةٍ أبَدا ، فقیلَ لَهُ : قد سَلَّطتُکَ علی مالِهِ و وُلدِهِ .

قالَ : فانحَدَرَ إبلیسُ فلَم یُبقِ لَهُ مالاً و لا وَلَدا إلاّ أعطَبَهُ ، فازْدادَ أیُّوبُ للّهِ شُکرا و حَمدا ، و قالَ : فسَلِّطْنی علی زَرعِهِ یا رَبِّ . قالَ : قد فَعَلتُ ، فجاءَ مَع شَیاطینهِ فنَفَخَ فیهِ فاحتَرَقَ ، فازدادَ أیُّوبُ للّهِ شُکرا و حَمدا ، فقالَ : یا ربِّ سَلِّطْنی علی غَنَمِهِ فأهلَکَها ، فازدادَ أیُّوبُ للّهِ شُکرا و حَمدا ، فقالَ : یا ربِّ سَلِّطْنی علی بَدَنهِ ، فَسلَّطَهُ علی بَدَنهِ ما خَلا عَقلَهُ و عَینَیهِ ، فنَفَخَ فیهِ إبلیسُ فصارَ قُرحَةً واحِدَةً مِن قَرنهِ إلی قَدَمهِ .

فبَقیَ فی ذلکَ دَهرا طویلاً یَحمَدُ اللّهَ و یَشکُرُهُ حتّی وَقَعَ فی بَدَنهِ الدُّودُ ، فکانَت تَخرُجُ مِن بَدَنهِ فیَرُدُّها فیقولُ لَها : ارجِعی إلی مَوضِعِکِ الّذی خَلَقَکِ اللّهُ مِنهُ ، و نَتنَ حتّی أخرَجَهُ أهلُ القَریَةِ مِن القَریَةِ و ألقَوهُ فی المَزبَلَةِ خارِجَ القَریَةِ .

و کانَتِ امرأتُهُ رَحمَةُ بِنتُ أفراییمَ بنِ یُوسفَ ابنِ یَعقوبَ بنِ إسحاقَ بنِ إبراهیمَ علیهم السلام ، و علَیها یُتَصَدَّقُ مِن الناسِ و تَأتیهِ بما تَجِدُهُ .

قالَ : فلَمّا طالَ علَیهِ البَلاءُ و رأی إبلیسُ صَبرَهُ أتی أصحابا لأیُّوبَ کانوا رُهبانا فی الجِبالِ ، و قالَ لَهُم : مُرُّوا بِنا إلی هذا العَبدِ المُبتلی فنَسألهُ عَن بَلیَّتهِ ، فَرَکِبوا بِغالاً شُهبا و جاؤوا ، فلَمّا دَنَوا مِنهُ نَفرَت بِغالُهُم مِن نَتنِ ریحِهِ ، فنَظَرَ بَعضُهُم إلی بَعضٍ ثُمّ مَشَوا إلیهِ _ و کانَ فیهِم شابٌّ حَدَثُ السِّنِّ _ فقَعَدوا إلَیهِ فقالوا : یا أیُّوبُ، لو أخبَرتَنا بذَنبِکَ لَعلَّ اللّهَ یُهلِکُنا إذا سَألناهُ ، و ما نَری ابتِلاءکَ بهذا البَلاءِ الّذی لَم یُبتَلَ بهِ أحَدٌ إلاّ مِن أمرٍ کُنتَ تَستُرُهُ .

فقالَ أیُّوبُ : و عِزَّةِ ربِّی إنّهُ لَیَعلَمُ أنّی ما أکَلتُ طَعاما إلاّ و یَتیمٌ أو ضَعیفٌ یأکُلُ مَعی ، و ما عَرَضَ لی أمرانِ کلاهُما طاعَةُ اللّهِ إلاّ أخَذتُ بأشَدِّهِما علی بَدَنی ، فقالَ الشّابُّ : سَوءَةً لَکُم ! عَیَّرتُم نَبیَّ اللّهِ حتّی أظهَرَ مِن عِبادَةِ ربِّهِ ما کانَ یَستُرُها !

فقالَ أیُّوبُ : یا رَبِّ، لو جَلَستُ مجلِسَ الحُکمِ مِنکَ لأدلَیتُ بحُجَّتی ، فَبَعثَ اللّهُ إلَیهِ غَمامَةً فقالَ : یا أیُّوبَ، أدلِ بحُجَّتِکَ فقد أقعَدتُکَ مَقعَدَ الحُکمِ ، و ها أنا ذا قَریبٌ و لَم أزَلْ .

فقالَ : یا ربِّ، إنّکَ لَتَعلَمُ أنّه لَم یَعرِضْ لی أمرانِ قَطُّ کِلاهُما لکَ طاعَةٌ إلاّ أخَذتُ بأشَدِّهِما علی نَفسی ، أ لَم أحمَدْکَ ؟! أ لَم أشکُرْکَ ؟ ! أ لَم اُسَبِّحْکَ ؟ !

قالَ : فنُودِیَ مِن الغَمامَةِ بعَشرَةِ آلافِ لِسانٍ : یا أیُّوبُ، مَن صَیَّرَکَ تَعبُدُ اللّهَ و النّاسُ عَنهُ غافِلونَ؟! و تَحمَدُهُ و تُسَبِّحُهُ و تُکَبِّرُهُ و النّاسُ عَنهُ غافِلونَ ؟! أ تَمُنُّ علَی اللّهِ بِما للّهِ فیهِ المِنّةُ علَیکَ ؟! قالَ : فأخَذَ التُّرابَ و وضَعَهُ فی فیهِ ، ثُمّ قالَ : لکَ العُتبی یا ربِّ ، أنتَ فَعَلتَ ذلکَ بِی .

فأنزَلَ اللّهَ علیهِ مَلَکا فَرَکضَ برِجلِهِ فخَرَجَ الماءُ فغَسَلَهُ بذلکَ الماءِ فعادَ أحسَنَ ما کانَ و أطرأَ ، و أنبَتَ اللّهُ علَیهِ رَوضَةً خَضراءَ ، و رَدَّ علَیهِ أهلَهُ و مالَهُ و ولدَهُ و زَرعَهُ ، و قَعَدَ مَعهُ المَلَکُ یُحَدِّثُهُ و یُؤنِسُهُ .

فأقبَلَتِ امرأتُهُ مَعها الکِسرَةُ (1) ، فلَمّا انتَهت إلَی المَوضِعِ إذا المَوضِعُ مُتَغیِّرٌ و إذا رجُلانِ جالِسانِ! فبَکَت و صاحَت و قالَت : یا أیُّوبُ، ما دَهاکَ ؟! فناداها أیُّوب، فأقبَلَتْ فلَمّا رأتهُ و قد رَدَّ اللّهُ علَیهِ بَدَنَهُ و نِعَمَهُ سَجَدَتْ للّهِ شُکرا ، فرأی ذُؤابَتَها مَقطوعَةً ، و ذلکَ أنّها سألَتْ قَوما أن یُعطوها ما تَحمِلُهُ إلی أیُّوبَ مِن الطَّعامِ _ و کانَت حسَنَةَ الذَّوائبِ _ فقالوا لها : تَبیعینا ذُؤابَتَکِ هذهِ حتّی نُعطیَکِ ؟ فقَطَعَتها و دفَعَتها إلَیهِم و أخَذَت مِنهُم طَعاما لأیُّوبَ ، فلَمّا رآها مَقطوعَةَ الشَّعرِ غَضِبَ و حَلَفَ علَیها أن یَضرِبَها مِائةً ، فأخبَرتهُ أنّه کانَ سَبَبُهُ کَیتَ و کَیتَ ، فاغتَمَّ أیّوبُ من ذلکَ فأوحَی اللّه عَزَّ و جلَّ إلیهِ : « خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثا فاضْرِبْ بهِ و لا تَحْنَثْ» (2) ، فأخَذَ عِذقا مُشتَمِلاً علی مِائةِ شِمراخٍ فضَرَبَها ضَربَةً واحِدَةً فخَرَجَ مِن یَمینهِ .

أقول : و روی عن ابن عبّاس ما یقرب منه ، و عن وهب أنّ امرأته کانت بنت میشا بن یوسف . و الروایة _ کما تری _ تذکر ابتلاءه بما تتنفّر عنه الطّباع ، و هناک من الروایات ما یؤیّد ذلک ، لکنّ بعض الأخبار المرویّة عن أئمّة أهل البیت علیهم السلام ینفی ذلک و ینکره أشدّ الإنکار کما یأتی .

و عن «الخصال» : القطّانُ عن السُّکّریِّ عنِ الجَوهریِّ عن ابن عمارةَ عن أبیهِ عن جعفرِ بنِ محمّدٍ عن أبیهِ علیهم السلام قالَ : إنّ أیُّوبَ علیه السلام ابتُلِیَ سَبعَ سِنینَ مِن غَیرِ ذَنبٍ ، و إنّ الأنبیاءَ لا یُذنِبونَ لأنّهُم مَعصومونَ مُطَهَّرونَ لا یُذنِبونَ و لا یَزیغونَ و لا یَرتَکِبونَ ذَنبا صَغیرا و لا کبیرا .

و قالَ : إنّ أیُّوبَ مِن جمیعِ ما ابتُلِیَ بهِ لَم تُنتِنْ لَهُ رائحَةٌ ، و لا قَبُحَت لَهُ صُورَةٌ ، و لا خَرَجَت مِنهُ مُدَّةٌ من دَمٍ و لا قَیحٍ ، و لا استَقذَرَهُ أحَدٌ رآهُ ، و لا استَوحَشَ منهُ أحَدٌ شاهَدَهُ ، و لا تَدَوَّدَ شیءٌ مِن جَسَدِهِ ، و هکذا یَصنَعُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بجَمیعِ مَن یَبتَلیهِ مِن أنبیائهِ و أولیائهِ المُکرَمینَ علَیهِ .

و إنّما اجتَنَبَهُ النّاسُ لِفَقرِهِ و ضَعفِهِ فی ظاهِرِ أمرِهِ ؛ لِجَهلِهِم بما لَهُ عندَ ربِّهِ تعالی ذِکرُهُ من التأییدِ و الفَرَجِ ، و قد قالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : أعظَمُ النّاسِ بَلاءً الأنبیاءُ ثُمّ الأمثَلُ فالأمثَلُ .

و إنّما ابتَلاهُ اللّهُ بالبَلاءِ العَظیمِ الّذی یَهونُ مَعهُ علی جَمیعِ النّاسِ لِئلاّ یَدَّعوا لَهُ الرُّبوبیّةَ إذا شاهَدوا ما أرادَ اللّهُ أن یُوصِلَهُ إلَیهِ مِن عَظائمِ نِعَمِهِ مَتی شاهَدوهُ ، و لیَستَدِلّوا بذلکَ علی أنّ الثَّوابَ مِن اللّهِ علی ضَربَینِ : استِحقاقٌ و اختِصاصٌ ، و لِئلاّ یَحتَقِروا ضَعیفا لضَعفِهِ و لا فَقیرا لفَقرِهِ و لا مَریضا لمَرَضهِ ، و لیَعلَموا أنّه یُسقِمُ مَن یَشاءُ و یَشفی مَن یَشاءُ مَتی شاءَ کیفَ شاءَ بأیِّ سَبَبٍ شاءَ ، و یَجعَلُ ذلکَ عِبرَةً لِمَن شاءَ و شَقاوَةً لِمَن شاءَ و سَعادَةً لِمَن شاءَ ، و هُو عَزَّ و جلَّ فی جَمیعِ ذلکَ عَدلٌ فی قَضائهِ ، و حَکیمٌ فی أفعالِهِ لا یَفعَلُ بعِبادِهِ إلاّ الأصلَحَ لَهُم و لا قُوّةَ لَهُم إلاّ بهِ . و فی «تفسیر القمّی» _ فی قوله تعالی : «وَ وَهَبْنا لَهُ أهْلَهُ و مِثْلَهُم مَعَهُم ......... » (3) الآیة _ قال : فرَدَّ اللّه علیه أهلَه الّذین ماتوا قبل البلاء ، و ردّ علیه أهلَه الّذین ماتوا بعد ما أصابهم البلاء ؛ کلّهم أحیاهم اللّه له فعاشوا معه .

و سُئِلَ أیّوب بعد ما عافاه اللّه : أیّ شیءٍ کان أشدّ علیک ممّا مرّ ؟ فقال : شماتة الأعداء .

و فی «مجمع البیان» _ فی قوله تعالی : «أنّی مَسَّنیَ الشَّیْطانُ ......... » (4) الآیة _ : قیل : إنّه اشتدّ مرضه حتّی تجنّبه النّاس ، فوسوس الشّیطان إلَی النّاس أن یستقذروه و یخرجوه من بینهم و لا یترکوا امرأته الّتی تخدمه أن تدخل علیهم ، فکان أیّوب یتأذّی بذلک و یتألّم به ، و لم یشکُ الألم الّذی کان من أمر اللّه سبحانه . قال قتادة : دام ذلک سبع سنین ، و روی ذلک عن أبی عبد اللّه علیه السلام » . (5)

گفتاری درباره داستان ایّوب علیه السلام در چند فصل:

1 _ داستان ایّوب علیه السلام در قرآن:

«در قرآن کریم از ماجرای ایّوب علیه السلام تنها همین مقدار آمده است که به آسیب و ناراحتی جسمی و داغ فرزندان مبتلا شد و سپس خدای متعال از روی مهر و رحمت بر او و تا اینکه سرگذشتش عبرتی برای بندگان عابد باشد، وی را شفا داد و فرزندانش و همانند آنها را به او برگرداند (انبیاء : 84 _ 83 و سوره ص : 44 _ 41).

2 _ مدح و ثنای جمیل خداوند از ایّوب علیه السلام :

خدای متعال در سوره انعام او را در زمره پیامبران از نسل ابراهیم شمرده و آنان را به انواع ستایش های زیبا ستوده است (انعام : 90 _ 84) و در سوره صاد از وی یاد کرده و او را شکیبا و بنده ای نیکو و توبه کار خوانده است (ص : 44).

3 _ داستان ایّوب علیه السلام در روایات:

در تفسیر قمی آمده است : پدرم از ابن فضال از عبد اللّه بن بحر از ابن مسکان از ابو بصیر از امام صادق علیه السلام برایم حدیث کرد که ابو بصیر گفت : از حضرت صادق پرسیدم : به چه علّت خداوند ایّوب را در دنیا به آن بلا و رنج گرفتار ساخت؟ فرمود : به خاطر نعمتی که خداوند عزّ و جلّ در دنیا به ایّوب ارزانی داشت و او پیوسته شکر آن را به جای می آورد. در آن زمان شیطان هنوز از دسترسی به عرش محروم نبود. پس بالا رفت و شکرگزاری ایّوب را در قبال نعمتی که به او داده شده بود مشاهده کرد، بر وی حسد ورزید و گفت : پروردگارا! ایّوب از آن رو شکر این نعمت را گزارده که دنیا را به او داده ای. اگر دنیایش را از او بگیری هرگز شکر نعمت های تو را به جا نمی آورد. پس، مرا بر دنیای او مسلّط گردان تا بدانی که هیچ گاه شکر نعمتی را نخواهد گذاشت. به او گفته شد : من تو را بر مال و فرزندان او سلطه بخشیدم.

امام فرمود : ابلیس از آسمان فرود آمد و هر چه ایّوب مال و فرزند داشت همه را نابود کرد. امّا بر سپاسگزاری و ستایش ایّوب از خداوند افزوده شد. ابلیس گفت :پروردگارا! مرا بر زراعتش مسلّط گردان. خداوند فرمود : مسلّط کردم. ابلیس با شیطان های زیر فرمان خود آمد و در زراعت ایّوب دمید و همه طعمه حریق شد. امّا باز ایّوب بر شکر و ستایش خود از خداوند افزود. ابلیس گفت : پروردگارا! مرا بر رَمه گوسفندانش مسلّط گردان، و آنها را نیز از بین برد، ولی بر شکر و ستایش ایّوب از خدا افزوده شد. ابلیس گفت : پروردگارا! مرا بر بدنش مسلّط ساز. خداوند او را بر بدن ایّوب، به استثنای عقل و چشمانش، سلطه بخشید. ابلیس در بدن ایّوب دمید و سراپای بدنش یکپارچه زخمی و چرکین شد.

ایّوب مدتی طولانی بدین حال بود و همچنان حمد و شکر خدا می گفت. سپس به بدنش کرم افتاد و اگر کرمی از بدنش بیرون می آمد آن را به جای خودش برمی گرداند و می گفت : به همان جایی برگرد که خداوند تو را از آنجا آفرید. پس از چندی بدن ایّوب علیه السلام متعفّن شد به طوری که مردم آبادی او را از آبادی بیرون بردند و در مزبله ای بیرون آبادی انداختند.

همسر او، رحمت، دختر افراییم بن یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهم و علیها السلام، از مردم صدقه جمع می کرد و آنچه به دست می آورد برای او می برد.

امام صادق علیه السلام فرمود : چون مدّت بلا و گرفتاری بر ایّوب به درازا کشید و ابلیس صبر و شکیبایی او را دید، نزد عدّه ای از اصحاب ایّوب که در کوه ها به رهبانیت می گذراندند، رفت و به ایشان گفت : بیایید نزد این بنده بلا زده برویم و از بلا و گرفتاری او جویا بشویم. پس، بر استرانی خاکستری رنگ سوار شدند و آمدند و چون به او نزدیک شدند، قاطرهایشان از بوی تعفّن آن جناب رم کردند. اصحاب به یکدیگر نگاهی انداختند و سپس به طرف ایّوب علیه السلام رفتند. در میان آنان جوانی کم سال حضور داشت. آنان نزد ایّوب نشستند و عرض کردند : ای ایّوب! کاش به ما می گفتی که چه گناهی کرده ای، چون ممکن است که اگر از خداوند مسألت کنیم، ما را هلاک سازد. به نظر ما گرفتار شدن تو به این رنج و بلایی که احدی به آن مبتلا نشده، به خاطر چیزی است که آن را مخفی می داشته ای. ایّوب علیه السلام فرمود : به عزّت پروردگارم سوگند که او خود می داند من هیچ غذایی نخوردم مگر اینکه یتیمی یا بینوایی با من می خورد و هیچ گاه با دو امر که هر دو طاعت خدا بودند رو به رو نشدم، مگر اینکه آن کاری را که برای بدنم سخت تر و رنج آورتر بود برگزیدم. آن جوان گفت : بدا به حال شما، پیامبر خدا را سرزنش کردید به طوری که مجبور شد آنچه را از عبادت پروردگارش که تاکنون پوشیده می داشت بر ملا سازد.

ایّوب علیه السلام فرمود : پروردگارا! اگر روزی در مجلس داوری تو بنشینم آن گاه اقامه حجّت و دلیل خواهم کرد. در این هنگام خداوند ابری به سوی او فرستاد و فرمود : ای ایّوب! بیاور حجّت های خود را که اینک تو را در میز محاکمه نشانده ام و من نزدیک تو هستم و همیشه نزدیک بوده ام.

ایّوب عرض کرد : پروردگارا! تو می دانی که هیچ گاه دو کار که هر دو طاعت تو بود برایم پیش نیامد، مگر اینکه آن را که برایم سخت تر و دشوارتر بود برگزیدم؛ آیا تو را نستودم؟ آیا تو را شکر نکردم؟ آیا تسبیحت نکردم؟

امام فرمود : پس، با ده هزار زبان از ابر ندا آمد که : ای ایّوب! چه کسی تو را بدان جا رساند که خدا را عبادت و بندگی کنی، در حالی که مردمان از او غافلند؟ و او را حمد و تسبیح و تکبیر گویی، در حالی که مردمان از او غافلند؟ آیا برای چیزی بر خدا منّت می گذاری که خداوند را به سبب آنها بر تو منّت است؟ امام فرمود : ایّوب مشتی خاک برداشت و در دهان خود ریخت و سپس عرض کرد : پروردگارا! بخشش از توست؛ آری تو بودی که این کارها را با من کردی.

پس، خداوند فرشته ای بر او فرو فرستاد و آن فرشته با پای خود بر زمین کوفت و چشمه آبی جاری شد و ایّوب را با آن آب شست، و ایّوب بهتر و شادابتر از قبل شد و خداوند برای او باغی سرسبز و خرم رویانید و زن و مال و فرزندان و مزرعه اش را به وی بازگردانید و آن فرشته در کنار ایّوب نشست و همسخن و مونس او شد.

در این هنگام، همسر ایّوب با تکه نانی در دست از راه آمد و چون به محل همیشگی رسید، دید وضع آن محل تغییر کرده و دو نفر مرد آنجا نشسته اند. پس، گریست و فریاد زد و گفت : ای ایّوب! چه بر سرت آمده است؟ ایّوب او را صدا زد. همسرش جلو رفت و چون دید خداوند سلامتی و نعمت هایش را به او برگردانده، به سجده شکر افتاد. ایّوب ملاحظه کرد که گیسوان همسرش بریده است. علّتش این بود که او پیش عدّه ای رفت و از آنان خواهش کرد مقداری غذا بدهند تا برای ایّوب ببرد. آن عدّه به همسر ایّوب که گیسوانی زیبا داشت گفتند : این گیس هایت را به ما می فروشی تا به تو غذا بدهیم؟ همسر ایّوب گیس های خود را برید و به آنها داد و غذایی برای ایّوب گرفت. ایّوب چون دید گیسوان همسرش بریده است، عصبانی شد و سوگند خورد که او را صد تازیانه بزند. زن ایّوب علّت بریده شدن گیسوانش را برای آن حضرت شرح داد. ایّوب غمگین شد. پس خداوند عزّ و جلّ به او وحی فرمود که : «یک بسته ترکه به دستت برگیر و به او بزن و سوگند مشکن». ایّوب یک مشت شاخه که صد ترکه داشت برگرفت و یک ضربه بر همسرش زد و از زیر بار سوگندش بیرون شد.

مؤلف [المیزان فی تفسیر القرآن] : از ابن عباس هم قریب به این مضمون روایت شده است. از وهب روایت شده که همسر ایّوب دختر میشا فرزند یوسف بوده است.

این روایت، همچنان که ملاحظه می شود، ماجرای ابتلای ایّوب علیه السلام را به گونه ای یاد می کند که طبع انسان ها از آن گریزان است. روایات دیگری هم هست که این روایت را تأیید می کند. امّا برخی اخبارِ روایت شده از ائمّه اهل بیت علیهم السلام این مطلب را نفی و بشدّت آن را انکار می کند. این روایات بعداً خواهد آمد.

از خصال نقل شده که قطّان از سُکّری از جوهری از ابن عماره از پدرش از جعفر بن محمّد از پدرش علیهم السلام روایت کرده که فرمود : ایّوب علیه السلام بدون آنکه گناهی کرده باشد،هفت سال مبتلا شد. انبیا گناه نمی کنند ؛ چون معصوم و پاک هستند. آنان نه گناه می کنند و نه منحرف می شوند و هیچ گناهی، کوچک یا بزرگ، مرتکب نمی شوند.

و نیز فرمود : ایّوب در هیچ یک از ابتلاهایش نه بدنش متعفّن و گندیده شد، نه چهره اش زشت و زننده گردید، نه ذرّه ای خون یا چرک از بدنش بیرون آمد، نه کسی از دیدنش حالت تنفّر پیدا کرد، نه کسی از مشاهده اش وحشت کرد، و نه هیچ جای بدنش کرم افتاد. خداوند با همه انبیا و اولیای گرامیش که آنان را مبتلا می سازد، همین رفتار را می کند.

اگر مردم از او دوری کردند، در حقیقت به خاطر فقر و پریشان حالی ظاهری او بود؛ زیرا مردم نمی دانستند که او از جانب خدای متعال تأیید و کمک می شود و به زودی گشایش در کارش پدید می آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است : بلا کش ترین مردم پیامبرانند و سپس کسانی که در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند.

خداوند ایّوب را به آن بلای بزرگ که در نظر همه مردم خوار گردید، مبتلا ساخت تا هر گاه نعمت های بزرگی را که خداوند می خواست بعداً به او عطا کند مشاهده کردند،درباره وی ادعای ربوبیّت نکنند و به این وسیله پی ببرند که ثواب و پاداش خداوند دو گونه است : استحقاقی و اختصاصی و همچنین دریابند که هیچ ناتوان و نادار و بیماری را به خاطر ناتوانی و ناداری و ناتوانیش خُرد و حقیر نشمارند و بدانند که خداوند هر کس را بخواهد به بیماری مبتلا می سازد و هر کس را بخواهد، هر زمان و هر گونه و به هر وسیله ای که او بخواهد، شفا می بخشد و این مبتلا شدن ها و شفا بخشیدن ها را برای هر که بخواهد مایه عبرت قرار می دهد و برای هر که بخواهد موجب شقاوت یا سعادت می گرداند. خداوند عزّ و جلّ در کلیه این کارها به عدالت حکم می کند و کارهایش از روی حکمت است و آن کاری را برای بندگانش می کند که بیشتر به صلاح آنان باشد و هر نیرو و قوّتی که بندگان دارند از آن اوست.

در تفسیر القمی، در ذیل آیه «و وهبنا له اهله و مثلهم معهم ......... ؛ و کسانش را و نظایر آنها را همراه آنها به او بخشیدیم»، آمده است : خداوند از خانواده ایّوب کسانی را که پیش از ابتلای او مرده بودند و همچنین کسانی را که بعد از ابتلایش در گذشته بودند، به وی برگرداند. همه آنها را خداوند برای ایّوب زنده کرد و آنان با او به زندگی ادامه دادند.

بعد از آنکه خداوند ایّوب را بهبود بخشید، از او پرسیدند : از میان بلاهایی که به سر تو آمد کدام یک برایت سخت تر بود؟ فرمود : شماتت دشمنان.

در مجمع البیان، ذیل آیه «انّی مسّنی الشیطان ......... ؛ شیطان مرا مبتلا کرد»، آمده است : گفته می شود : بیماری ایّوب چندان سخت شد که مردم از او دوری کردند. در این هنگام شیطان مردم را وسوسه کرد که آن حضرت را نجس بدانند و او را از میان خود بیرون کنند و به همسرش که وی را خدمت و پرستاری می کرد اجازه ندهند در بینشان رفت و آمد کند.ایّوب از ابن بابت بشدّت آزرده و دردمند بود و از دردی که خداوند سبحان به او داده بود شکایت نمی کرد. قتاده می گوید : این وضع ایّوب هفت سال ادامه داشت. این مطلب از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است».

ص :382


1- الکسرة : القطعة من الخبز .
2- ص : 44 .
3- ص : 43 .
4- ص : 41 .
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/212 .

ص :383

ص :384

ص :385

ص :386

ص :387

ص :388

ص :389

ص :390

11 - شعیب علیه السلام

11 - شعیب علیه السلام
اشاره

(1)

ص :391


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 12 / 373 باب 11 «قصص شُعیب علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 498 ، 12 / 480 «شُعیب علیه السلام ».

3735 - شُعَیبٌ علیه السلام
3735 - شعیب علیه السلام

الکتاب :

«وَ إِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جَاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِن رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ* ......... الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبا کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبا کَانُوا هُمُ الخَاسِرِینَ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کانَ شُعَیبٌ خَطیبَ الأنبیاءِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی شُعَیبٍ النّبیِّ علیه السلام : إنّی مُعَذِّبٌ مِن قَومِکَ مِائةَ ألفٍ ؛ أربَعینَ ألفا مِن شِرارِهِم ، و سِتِّینَ ألفا مِن خِیارِهِم ، فقالَ علیه السلام : یا رَبِّ؛ هؤلاءِ الأشرارُ ، فما بالُ الأخیارِ ؟ فأوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَیهِ : داهَنوا أهلَ المَعاصی و لم یَغضَبوا لِغَضَبی . (4)

3735

شعیب علیه السلام

قرآن :

«و به سوی [مردم] مَدْیَن، برادرشان شعیب را [فرستادیم]. گفت : ای قوم من! خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست. در حقیقت، شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است. پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در زمین، پس از اصلاح آن فساد مکنید. این [رهنمودها ]اگر مؤمنید برای شما بهتر است ......... کسانی که شعیب را تکذیب کرده بودند، گویی خود در آن [دیار ]سکونت نداشتند. کسانی که شعیب را تکذیب کرده بودند، خود، همان زیانکاران بودند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شعیب، خطیب پیامبران بود.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به شعیب نبی علیه السلام وحی فرمود که : من از قوم تو صد هزار نفر را عذاب خواهم کرد؛ چهل هزار نفر از بدان آنها را و شصت هزار از نیکانشان را. عرض کرد : پروردگارا! بَدان آری، امّا نیکان را چرا؟ خداوند عزّ و جلّ به او وحی فرمود : چون با گنهکاران مماشات کردند و برای خشم من به خشم نیامدند.

ص :392


1- الأعراف : 85 _ 92 .
2- (انظر) هود : 84 _ 95، الحِجر : 78 ، 79، الشعراء : 176 _ 190، القصص : 45 ، العنکبوت : 36 ، 37 ، ق: 14 .
3- مجمع البیان : 5/287 .
4- الکافی : 5/56/1 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَم یَبعَثِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِنَ العَرَبِ إلاّ خمسَةَ أنبیاءَ : هُودا و صالِحا و إسماعیلَ و شُعَیبا و مُحمّدا خاتمَ النَّبیِّینَ صلواتُ اللّهِ علَیهِم ، و کانَ شُعَیبٌ بَکّاءً . (1)

بحار الأنوار عن صاحِبِ الکاملِ فی التواریخِ :قیلَ إنّ اسمَ شُعَیبٍ : یثرونُ بنُ صیفونَ بنِ عَنقا بنِ ثابتِ بنِ مَدینَ بنِ إبراهیمَ ، و قیلَ : هُو شُعَیبُ بنُ میکیلَ مِن وُلدِ مَدیَنَ ، و قیلَ : لَم یَکُن شُعَیبٌ مِن وُلدِ إبراهیمَ و إنّما هُو مِن وُلدِ بعضِ مَن آمَنَ بإبراهیمَ و هاجَرَ مَعُه إلَی الشّامِ و لکنّهُ ابنُ بِنتِ لوطٍ ، فجَدَّةُ شُعَیبٍ ابنَةُ لُوطٍ ،0 و کانَ ضَریرَ البَصَرِ ، و هُو مَعنی قولِهِ : «و إنّا لَنَراکَ فِینا ضَعیفا» (2) أی ضَریرَ البَصَرِ، و کانَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله إذا ذکرَهُ قالَ : «ذاکَ خَطیبُ الأنبیاءِ» بِحُسنِ مُراجَعَتِهِ قَومَهُ . (3)

قصص الأنبیاء عن وَهَبِ بنِ مُنَبِّهِ الیَمانیّ :إنّ شُعَیبا و أیُّوبَ صلواتُ اللّهِ علَیهِما و بَلعَمَ بنَ باعُورا کانوا مِن وُلدِ رَهطٍ آمَنوا لإبراهیمَ یَومَ اُحرِقَ فنَجا ، و هاجَروا مَعهُ إلَی الشّامِ ، فَزَوَّجَهُم بَناتَ لُوطٍ ، فکلُّ نَبیٍّ کانَ قَبلَ بَنی إسرائیلَ و بعدَ إبراهیمَ صلَواتُ اللّهِ علَیهِ مِن نَسلِ اُولئکَ الرَّهطِ ، فبَعَثَ اللّهُ شُعَیبا إلی أهلِ مَدیَنَ و لَم یَکونوا فَصیلَةَ شُعَیبٍ و لا قَبیلَتَهُ الّتی کانَ مِنها ، و لکنَّهُم کانوا اُمّةً مِن الاُمَمِ بُعِثَ إلَیهِم شُعَیبٌ صلَواتُ اللّهِ علَیهِ ، و کانَ علَیهِم مَلِکٌ جَبّارٌ لا یُطیقُهُ أحَدٌ مِن مُلوکِ عَصرِهِ ، و کانوا یَنقُصونَ المِکیالَ و المِیزانَ ، و یَبخَسونَ النّاسَ أشیاءَهُم ، مَع کُفرِهِم باللّهِ و تَکذیبِهِم لنَبیِّهِ و عُتُوِّهِم ، و کانوا یَستَوفُونَ إذا اکتالُوا لأنفُسِهِم أو وَزَنوا لَها ، فکانوا فی سَعَةٍ مِن العَیشِ ، فأمَرَهُمُ المَلِکُ باحتِکارِ الطَّعامِ و نَقصِ مَکائیلِهِم و مَوازینِهِم ، و وَعَظَهُم شُعَیبٌ فأرسَلَ إلَیهِ المَلِکُ : ما تَقولُ فیما صَنَعتُ ؟ أ راضٍ أم أنتَ ساخِطٌ ؟ فقالَ شُعَیبٌ : أوحَی اللّهُ تعالی إلَیَّ أنَّ المَلِکَ إذا صَنَعَ مِثلَ ما صَنَعتَ یقالُ لَهُ : ملِکٌ فاجِرٌ ، فکذَّبَهُ المَلِکُ و أخرَجَهُ و قَومَهُ مِن مَدینَتِهِ ، قالَ اللّهُ تعالی حِکایَةً عنهُم : «لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ و الّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَرْیَتِنا» (4) فزادَهُم شُعَیبٌ فی الوَعظِ ، فقالوا : «یا شُعَیْبُ أ صَلاتُکَ تَأمُرُکَ أنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤنا أوْ أنْ نَفْعَلَ فی أمْوالِنا ما نَشاءُ» (5) ؟!، فآذَوهُ بالنَّفیِ مِن بلادِهِم ، فسَلَّطَ اللّهُ علَیهِمُ الحَرَّ و الغَیمَ حتّی أنضَجَهُم ، فلَبِثوا فیه تِسعَةَ أیّامٍ ، و صارَ ماؤهُم حَمیما لا یَستَطیعونَ شُربَهُ ،فانطَلَقوا إلی غَیضَةٍ (6) لَهُم و هُو قولُهُ تعالی : «و أصْحابُ الأیْکَةِ» (7) ، فَرَفَعَ اللّهُ لَهُم سَحابَةً سَوداءَ فاجتَمَعوا فی ظِلِّها ، فأرسَلَ اللّهُ علَیهِم نارا مِنها فأحرَقَتهُم فلَم یَنجُ مِنهُم أحَدٌ ، و ذلکَ قولهُ تعالی : «فأخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ» . (8) و إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا ذُکِرَ عِندَهُ شُعَیبٌ قالَ : ذلکَ خَطیبُ الأنبیاءِ یَومَ القِیامَةِ ، فلَمّا أصابَ قَومَهُ ما أصابَهُم لَحِقَ شُعَیبٌ و الّذینَ آمَنوا مَعهُ بمَکّةَ ، فلَم یَزالوا بها حتّی ماتُوا .

و الرّوایةُ الصّحیحَةُ أنّ شُعَیبا علیه السلام صارَ مِنها إلی مَدیَنَ فأقامَ بها ، و بها لَقِیَهُ موسَی بنُ عِمرانَ صلَواتُ اللّهِ علَیهِما . (9)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ از عرب جز پنج پیامبر مبعوث نکرد : هود و صالح و اسماعیل و شعیب و محمّد خاتم پیامبران صلوات اللّه علیهم؛ و شعیب بسیار پر گریه بود .

بحار الأنوار :نویسنده الکامل فی التاریخ آورده است : بعضی گفته اند نام شعیب : یثرون بن صیفون بن عنقا بن ثابت بن مدین بن ابراهیم است. بنا به قولی : او شعیب بن میکیل از فرزندان مدین است. به قولی : شعیب از فرزندان ابراهیم نیست، بلکه از فرزندان یکی از کسانی است که به ابراهیم ایمان آورد و همراه او به شام هجرت کرد. و او دختر زاده لوط بود. بنا بر این، مادر بزرگ شعیب دختر لوط بوده است. حضرت لوط نابینا بود و این است معنای جمله «و تو را در میان خود ضعیف می بینیم» یعنی نابینا. پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه از شعیب یاد می کرد، می فرمود : «همان خطیب پیامبران» چون در محاجّه و جواب گویی به قوم خود به خوبی از عهده آنان بر می آمد.

قصص الأنبیاء_ به نقل از وهب بن منبّه یمانی _: شعیب و ایّوب _ صلوات اللّه علیهما _ و بلعم بن باعورا، از فرزندان یک گروه بودند که در روزی که ابراهیم به آتش افکنده شد و نجات یافت، به او ایمان آوردند و همراه وی به شام مهاجرت کردند و ابراهیم دختران لوط را به همسری آنان در آورد. پس، کلیه پیامبران پیش از بنی اسرائیل و بعد از ابراهیم _ صلوات اللّه علیه _ از نسل این گروه هستند. خداوند شعیب را به سوی مردم مدین فرستاد و اهالی مدین از تیره و قبیله شعیب نبودند. بلکه امّتی از امّت ها بودند که خداوند شعیب _ صلوات اللّه علیه _ را به سوی آنان فرستاد. بر مردم مدین پادشاهی مقتدر حکومت می کرد که هیچ یک از پادشاهان عصرش یارای مقابله با او را نداشتند. مردم مدین کم فروش و گران فروش بودند و علاوه بر این به خداوند اعتقاد نداشتند و پیامبر او را تکذیب می کردند و مردمانی سرکش بودند و هرگاه برای خودشان چیزی را پیمانه یا وزن می کردند، آن را کامل پیمانه و وزن می کردند. زندگی مرفّهی داشتند. پادشاهشان آنان را به احتکار مواد خوراکی و کاستن از پیمان ها و ترازوهایشان فرمان داد. امّا حضرت شعیب مردم را نصیحت کرد که این کارها را نکنند. پادشاه به او پیغام فرستاد که درباره کارهایی که می کنم چه می گویی؟ آیا می پسندی یا نمی پسندی؟ شعیب فرمود : خدای متعال به من وحی فرمود که هرگاه پادشاه کارهایی را که تو می کنی انجام دهد به او گفته می شود : پادشاه نابکار. پادشاه شعیب را تکذیب کرد و او و قومش را از شهر خود بیرون راند. خدای متعال به نقل از مدْیَنیان می گوید : «ای شعیب! تو و کسانی را که با تو ایمان آورده اند از آبادیمان بیرون می کنیم».شعیب بر وعظ و اندرز خود به آنان افزود. آنان گفتند : «ای شعیب! آیا نماز تو به تو دستور می دهد که آنچه را پدران ما می پرستیده اند رها کنیم یا در اموال خود به میل خویش تصرّف نکنیم؟!» آنان با تبعید شعیب از سرزمین خود موجبات آزار او را فراهم آوردند. در این هنگام خداوند گرما و ابر را بر ایشان مسلّط ساخت، به طوری که از گرما پختند. نُه روز در این وضع به سر بردند و آب هایشان داغ شد به طوری که نمی توانستند از آن بنوشند. لذا به بیشه ای که داشتند رفتند و این است معنای سخن خدای متعال که : «و اصحاب اَیکه (10) ». در این هنگام خداوند ابری سیاه بر فراز سر آنان پدیدار نمود و مردم در سایه آن جمع شدند و خداوند از آن ابر آتشی بر ایشان فرستاد که همگان را سوزاند و احدی از آنان جان به در نبرد و این است معنای آیه شریفه «و اَخَذهم عذاب یوم الظلّة ؛ و عذاب روز ابر آن ها را فرا گرفت». هرگاه در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله از شعیب علیه السلام یاد می شد، می فرمود : او در روز قیامت خطیب انبیاست. پس از آنکه قوم شعیب گرفتار عذاب شدند آن حضرت و کسانی که به او ایمان آورده بودند، به مکّه رفتند و تا زمانی که از دنیا رفتند در آنجا بودند. بنا به روایت صحیح، شعیب از مکّه به مدین رفت و در آنجا اقامت گزید و در همین جا بود که موسی بن عمران _ صلوات اللّه علیها _ او را دیدار کرد.

ص :393


1- قصص الأنبیاء : 145/157 .
2- هود : 91 .
3- بحار الأنوار : 12/387 .
4- الأعراف : 88 .
5- هود : 87 .
6- الغَیضة : الأجمة ؛ و هی مغیض ماء مجتمع فینبت فیه الشجر (مجمع البحرین : 2/1348) .
7- ق : 14 .
8- الشعراء : 189 .
9- قصص الأنبیاء : 146/159 .
10- ایکه : مفرد «اَیْک» است به معنای انبوهی از درختان اراک و کُنار. برخی نیز آن را هر گونه بیشه انبوه و پر درخت دانسته اند _ م.

ص :394

ص :395

قصص الأنبیاء عن ابنِ عبّاسٍ :إنّ اللّهَ تعالی بَعَثَ شُعَیبا إلی قَومِهِ و کانَ لَهُم مَلِکٌ فأصابَهُ مِنهُم بَلاءٌ ، فلَمّا رأی المَلِکُ أنَّ القَومَ قد خَصِبوا أرسَلَ إلی عُمّالِهِ فحَبَسوا علَی النّاسِ الطَّعامَ ، و أغلَوا أسعارَهُم ، و نَقَصوا مَکائیلَهُم و مَوازینَهُم ، و بَخَسوا النّاسَ أشیاءهُم ، و عَتَوا عَن أمرِ ربِّهِم ، فکانوا مُفسِدینَ فی الأرضِ . فلَمّا رأی ذلکَ شُعَیبٌ صلواتُ اللّهِ علَیهِ قالَ لَهُم : «لا تَنْقُصُوا المِکْیالَ و المِیزانَ إنّی أراکُمْ بِخَیْرٍ و إنّی أخافُ علَیْکُم عَذابَ یَومٍ مُحیطٍ» (1) ، فأرسَلَ المَلِکُ إلَیهِ بالإنکارِ ، فقالَ شُعَیب : إنّی مَنهِیٌّ فی کِتابِ اللّهِ تعالی و الوَحیِ الّذی أوحَی اللّهُ إلیَّ بهِ ، أنّ المَلِکَ إذا کانَ بمَنزِلَتِکَ الّتی نَزَلتَها یُنزِلُ اللّهُ بساحَتِهِ نِقمَتَهُ ، فلَمّا سَمِعَ المَلِکُ ذلکَ أخرَجَهُ مِن القَریَةِ ، فأرسَلَ اللّهُ إلَیهِم سَحابَةً فأظَلَّتهُم ، فأرسَلَ علَیهِم فی بُیوتِهِمُ السَّمومَ ، و فی طَریقهِمُ الشَّمسُ الحارّةُ و فی القَریَةِ ، فَجَعَلوا یَخرُجونَ مِن بُیوتِهِم و یَنظُرونَ إلَی السَّحابَةِ الّتی قد أظَلّتهُم مِن أسفَلِها ، فانطَلَقوا سَریعا کلُّهُم إلی أهلِ بَیتٍ کانوا یُوفُونَ المِکیالَ و المِیزانَ و لا یَبخَسونَ النّاسَ أشیاءهُم ، فنَصحَهُم اللّهُ و أخرَجَهُم من بَینِ العُصاةِ ، ثُمّ أرسَلَ علی أهلِ القَریَةِ مِن تلکَ السَّحابَةِ عَذابا و نارا فأهلَکَتهُم ، و عاشَ شُعَیبٌ صلواتُ اللّهِ علیهِ مِائتَینِ و اثنتَینِ و أربَعینَ سَنةً . (2)

قصص الأنبیاء_ به نقل از ابن عبّاس _: خداوند متعال شعیب را به سوی قومش فرستاد. آنان پادشاهی داشتند. شعیب از دست آن مردم رنج و محنت ها دید. هنگامی که پادشاه دید مردم در نعمت و رفاه قرار گرفته اند، به کارگزاران خود پیغام داد که خوراک مردم را احتکار کردند و نرخ هایشان را گران ساختند و پیمانه ها و ترازوهایشان را کاستند و از کالاهای مردم کم کردند و از فرمان پروردگارشان سرباز زدند و در زمین تباهی و فساد به راه انداختند. شعیب _ صلوات اللّه علیه _ چون این وضع را دید به آنان فرمود : «پیمانه و ترازو را کم نکنید. من شما را در وضع خوبی می بینم و برای شما از عذاب روزی فراگیر می ترسم».

پادشاه به او پیغام فرستاد که دست از انتقاد بردارد. امّا شعیب گفت : در کتاب خدای متعال و وحیی که خداوند به من کرده به من اعلام شده است که هرگاه پادشاه به جایی برسد که تو رسیده ای خداوند خشم و عذاب خود را بر او فرود آورد. پادشاه چون این سخن شنید، او را از آبادی بیرون کرد. پس، خداوند ابری به سوی آنان فرستاد و ابر بر فراز سرشان سایه افکند. پس خداوند در خانه هایشان بر آنان باد سوزان فرستاد و در راهشان و در آبادی آفتاب را بر سر آنان داغ کرد. آنان از خانه های خود بیرون می رفتند و به ابری که زیرش را سایه کرده بود می نگریستند. همگی شتابان به سوی اهل خانه ای رفتند که پیمانه و ترازو را کامل می کشیدند و جنس مردم را کم نمی دادند. خداوند اهل آن خانه را از میان گنهکاران بیرون کشید و آن گاه عذاب و آتشی از آن ابر بر اهل آبادی فرو فرستاد که همه آنان را هلاک کرد. شعیب _ صلوات اللّه علیه _ 242 سال عمر کرد.

ص :396


1- هود : 84 .
2- قصص الأنبیاء : 146/158 .

کنز العمّال عن شَدّادِ بنِ أوسٍ :بکی شُعَیبٌ النبیُّ مِن حُبِّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ حتّی عَمِیَ ، فَردَّ اللّهُ إلَیهِ بَصَرَهُ و أوحَی اللّهُ إلَیهِ : یا شُعَیبُ ، ما هذا البُکاءُ ؟ أشَوقا إلَی الجَنّةِ أو فَرَقا مِن النّارِ ؟ قالَ : إلهی و سَیّدی ، أنتَ تَعلَمُ ما أبکی شَوقا إلی جَنّتِکَ و لا فَرَقا مِن النّارِ ، و لکنِ اعتَقَدتُ حُبَّکَ بقَلبی ، فإذا أنا نَظَرتُ إلَیکَ فما اُبالی ما الّذی صُنِعَ بی .

فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : یا شُعَیبُ ، إنْ یَکُ ذلکَ حَقّا فَهَنیئا لکَ لِقائی یا شُعَیبُ ؛ و لذلکَ أخدَمتُکَ موسَی ابنَ عِمرانَ کَلِیمی . (1)

کنز العمّال_ به نقل از شدّاد بن اوس _: شعیبِ پیامبر از محبّت خداوند عزّ و جلّ چندان گریست که نابینا شد.خداوند بینایی را به وی باز گردانید و بدو وحی فرمود : ای شعیب! این گریه برای چیست؟آیا از شوق بهشت است یا از ترس آتش؟ عرض کرد : ای خدای من و ای صاحب اختیار من! تو خود می دانی که نه از شوق بهشت تو می گریم و نه از ترس آتش،بلکه محبّت تو را به دل خود گره زده ام و چون به تو توجّه دارم، مرا چه باک که با من چه می شود.

پس، خداوند به او وحی فرمود : ای شعیب ! اگر براستی چنین است، پس لقای من گوارایت باد ای شعیب! و از این رو، هم سخن خود، موسی بن عمران را خدمتگزار تو کردم.

ص :397


1- کنز العمّال : 35580 .

کلام فی قصّة شعیب علیه السلام و قومه فی القرآن، فی فصول :

«1 _ هو علیه السلام ثالثُ الرّسل من العرب الذین ذُکرت أسماؤهم فی القرآن وهم : هود و صالح و شعیب و محمّد علیهم السلام . ذکر اللّه تعالی طرَفا من قصصه فی سور الأعراف و هود و الشعراء و القصص و العنکبوت .

کان علیه السلام من أهل مَدیَن _ مدینة فی طریق الشام من الجزیرة _ و کان معاصرا لموسی علیه السلام ، و قد زوّجه إحدی ابنتیه علی أن یأجُره ثمانیَ حِجج و إن أتمّ عشرا فمن عنده (القصص : 27)، فخدمه موسی عشر سنین ، ثمّ ودّعه و سار بأهله إلی مصر .

و کان قومه من أهل مَدیَن یعبدون الأصنام ، و کانوا قوما مُنعَّمین بالأمن و الرفاهیة و الخصب و رخص الأسعار ، فشاع الفساد بینهم و التطفیف بنقص المکیال و المیزان (هود : 84 و غیرها)، فأرسل اللّه إلیهم شعیبا و أمره أن ینهاهم عن عبادة الأصنام و عن الفساد فی الأرض و نقص المکیال و المیزان ، فدعاهم إلی ما اُمر به ، و وعظهم بالإنذار و التبشیر ، و ذکّرهم ما أصاب قوم نوح و قوم هود و قوم صالح و قوم لوط .

و بالغ علیه السلام فی الاحتجاج علیهم وعظتهم فلم یزدهم إلاّ طغیانا و کفرا و فسوقا (الأعراف و هود و غیرهما من السور). و لم یؤمنوا به إلاّ عدّة قلیلة منهم ، فأخذوا فی إیذائهم و السخریة بهم و تهدیدهم عن اتّباع شعیب علیه السلام ، و کانوا یقعدون بکلّ صراط یوعدون و یصدّون عن سبیل اللّه من آمن به و یبغونها عِوَجا (الأعراف : 86) .

و أخذوا یرمونه علیه السلام بأنّه مسحور و أنّه کاذب (الشعراء : 185 ، 186) و أخافوه بالرجم ، و هدّدوه و الذین آمنوا به بالإخراج من قریتهم أو لیعودنّ فی ملّتهم (الأعراف : 88) . و لم یزالوا به حتّی أیأسوه من إیمانهم ، فترکهم و أنفسهم (هود : 93) . و دعا اللّه بالفتح قال : ربّنا افتح بیننا و بین قومنا بالحقّ و أنت خیر الفاتحین .

فأرسل اللّه إلیهم عذاب یوم الظُّلّة (الشعراء : 189) ، و قد کانوا یستهزؤون به أن أسقِطْ علینا کسفا من السماء إن کنت من الصادقین ، و أخذتهم الصیحة (هود : 94) و الرجفة (الأعراف : 91 ، العنکبوت : 37) فأصبحوا فی دیارهم جاثمین ، و نجّی شعیبا و من معه من المؤمنین (هود : 94) فتولّی عنهم و قال : یا قوم لقد أبلغتکم رسالات ربّی و نصحت لکم، فکیف آسی علی قوم کافرین ؟! (الأعراف : 93) .

گفتاری درباره سرگذشت شعیب علیه السلام و قوم او در قرآن در چند فصل:

«1 _ شعیب علیه السلام سومین پیغمبر عرب است که نام آنها در قرآن برده شده و آنان عبارتند از : هود و صالح و شعیب و محمّد علیهم السلام . خداوند متعال گوشه ای از ماجراهای او را در سوره های اعراف و هود و شعراء و قصص و عنکبوت ذکر کرده است.

آن حضرت از مردم مدین _ شهری بر سر راه شام و جزیره العرب _ و هم روزگار موسی علیه السلام بود و یکی از دو دختر خود را به ازدواج موسی علیه السلام در آورد به این شرط که هشت سال برای او کار کند و اگر هم بخواهد ده سال کار کند اختیار با اوست (قصص: 27). موسی ده سال شعیب را خدمت کرد و آن گاه با او خداحافظی نمود و با خانواده اش به مصر رفت.

قوم مدینی شعیب بت می پرستیدند. این قوم از نعمت امنیت و رفاه و فراوانی و ارزانی برخوردار بودند. امّا فساد و تباهی و کم فروشی و کاستن از پیمانه و ترازو در میان آنان شیوع یافت (هود: 84 و سوره های دیگر). لذا خداوند شعیب را به سوی ایشان فرستاد و به او دستور داد مردم را از بت پرستی و فساد انگیزی در جامعه و کم کردن پیمانه و ترازو نهی کند. حضرت شعیب قوم خود را به آنچه مأمور بود دعوت کرد و از طریق بیم و نوید دادن موعظه شان کرد و عذاب و بلایی را که به سر قوم نوح و هود و صالح و لوط آمده بود، به آنان گوشزد فرمود.

وی در ارشاد و نصیحت آنان کوشش فراوان به خرج داد. امّا جز بر طغیان و کفر و نافرمانی آنان نیفزود (اعراف و هود و دیگر سوره ها) و تنها شماری اندک به او ایمان آوردند. امّا مردم شروع به آزار رسانی و تمسخر آنان کردند و تهدیدشان می کردند تا دست از پیروی شعیب بردارند. آنان بر سر هر گذرگاهی می نشستند، تا کسانی را که به خدا ایمان آورده بودند بترسانند و از راه خدا بازشان دارند و به انحرافشان کشانند (اعراف: 86).

آنان شعیب علیه السلام را متهم می کردند که افسون شده و دروغگوست (شعراء: 186 _ 185) و او را از سنگسار شدن ترساندند و تهدید کردند که وی و کسانی را که به او ایمان آورده اند از شهرشان بیرون می کنند، مگر اینکه به آیین آنها بازگردند (اعراف: 88). آنها همچنان به مخالفت خود با شعیب ادامه دادند تا جایی که آن بزرگوار از ایمان آوردن ایشان نومید شد و آنها را به حال خودشان وا گذاشت (هود: 93) و از خداوند طلب فتح و گشایش کرد و گفت : «بار پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی».

این جا بود که خداوند عذاب روز ابر آلود را بر آنان فرستاد (شعراء: 189) و در حالی که شعیب را مسخره می کردند که اگر راست می گویی تکّه ابری از آسمان بر ما فرو افکن، صیحه (هود: 94) و زمین لرزه (اعراف: 91؛ عنکبوت: 37) آنان را فرو گرفت و در خانه های خود از پا در آمدند و خداوند شعیب و کسانی را که به او ایمان آورده بودند، نجات داد (هود: 94) و آن حضرت از آنان روی گرداند و فرمود : ای قوم من! هر آینه من پیام های پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و شما را نصیحت نمودم. پس چگونه بر مردمی کافر تأسف خورم؟ (اعراف: 93).

ص :398

ص :399

2 _ شخصیّته المعنویّة :

کان علیه السلام من زمرة الرسل المکرّمین ، و قد أشرکه اللّه تعالی فیما أثناهم به من الثناء الجمیل فی کتابه ، و قد حکی عنه فیما کلّم به قومه _ و خاصّةً فی سُور الأعراف و هود و الشعراء _ شیئا کثیرا من حقائق المعارف و العلوم الإلهیّة و الأدب البارع مع ربّه و مع الناس .

و قد سمّی نفسه الرسول الأمین (الشعراء : 178) و مصلحا (هود : 88) و أنّه من الصالحین (الشعراء : 27) فحکی اللّه ذلک عنه حکایة إمضاء ، و قد خدمه الکلیم موسَی بن عمران علیه السلام زهاء عشر سنین سلام اللّه علیه .

2 _ شخصیت معنوی شعیب علیه السلام :

آن حضرت در شمار فرستادگان ارجمند الهی است و خداوند در کتاب خود، از او نیز همانند آن پیامبران تعریف و تمجید کرده است و از سخنانی که با قومش گفته _ بویژه در سوره های اعراف و هود و شعراء _ معارف حقیقی و علوم الهی فراوانی حکایت کرده و یادآور شده که وی نسبت به خدا و با مردم فوق العاده مؤدّب بوده است.

آن بزرگوار خود را رسول امین (شعراء : 178) و مصلح (هود : 88) و از صالحان (شعراء : 27) می خواند و خداوند هم این ها را از قول او نقل و آنها را تأیید کرده است.موسی بن عمران کلیم اللّه علیه السلام مدّت ده سال وی را خدمت کرد.

ص :400

3 _ ذکره فی التوراة :

لم تقصّ التوراة قصّته مع قومه ، و إنّما أشارت إلیه فی ضمن ما ذکرت قصّة قتل موسَی القبطیَّ و فراره من مصر إلی مدیان (القصة) فسمّته (رعوئیل کاهن مدیان) » . (1)

(2)

3 _ یاد شعیب علیه السلام در تورات :

تورات ماجرای شعیب و قوم او را بازگو نکرده، بلکه تنها در ضمن داستان قتل قبطی به دست موسی و فرار او از مصر به مدیان (مدین) به او اشاره کرده و از وی به نام«رعوئیل، کاهن مدیان» نام برده است».

ص :401


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 10/377 .
2- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) باب 673 .

ص :402

12 - موسی و هارون علیهما السلام

12 - موسی و هارون علیهما السلام
اشاره

(1)

(2)

ص :403


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 13 / 1 _ 376 «قصص موسی و هارون علیهما السلام». کنز العمّال : 11 / 505 ، 12 / 476 «موسی علیه السلام ».
2- انظر: الإخلاص : باب 1044.

3736 - موسی وهارونُ علیهما السلام
3736 - موسی و هارون علیهما السلام

الکتاب :

«وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی و هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِیَاءً وَ ذِکْرا لِلْمُتَّقِینَ» . (1)

«وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَ کَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیما» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوّلُ نَبیٍّ من بَنی إسرائیلَ موسی ، و آخِرُهُم عیسی ، و سِتُّمِائةِ نَبیٍّ . (4)

3736

موسی و هارون علیهما السلام

قرآن :

«و در حقیقت به موسی و هارون فرقان دادیم [و کتابشان ]برای پرهیزگاران روشنایی و اندرزی است».

«و پیامبرانی را [فرستادیم] که در حقیقت [ماجرای ]آنان را قبلاً بر تو حکایت نمودیم و پیامبرانی را [نیز برانگیخته ایم ]که [سرگذشت ]ایشان را برای تو بازگو نکرده ایم. و خدا با موسی سخن گفت سخن گفتنی».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین پیامبر بنی اسرائیل موسی بود و آخرینشان عیسی. آنان ششصد پیامبر بودند.

ص :404


1- الأنبیاء : 48 .
2- النساء : 164 .
3- (انظر) البقرة : 49 _ 93 ، هود 17 ، 110 ، المائدة : 20 _ 26 ، إبراهیم : 5 _ 8، مریم : 51 _ 53 ، السجدة : 23 ، 24 ، الأحزاب : 69، الصافّات : 114 _ 122، المؤمن : 53، 54، فصّلت : 45 ، الأحقاف : 12 ، القصص : 3 _ 46 ، الأنفال : 52 _ 54، یونس : 75 _ 93، الإسراء : 101_ 104، طه : 9 _ 97 ، المؤمنون : 45 _ 49 ، الشعراء : 10 _ 68، ص : 12 ، المؤمن : 23 _ 46 ، الزخرف : 46 _ 56 ، التحریم : 11 ، الأعراف : 103 _ 156 ، 159 _ 162 ، الدخان : 17 _ 33 ، الذاریات : 38 _ 40 ، الصفّ : 5 ، المزّمّل : 15 ، 16 ، النازعات : 15 _ 26 .
4- بحار الأنوار : 13/7/5 .

عنه صلی الله علیه و آله :کلَّمَ اللّهُ موسی ببَیتِ لَحمٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَمّا کَلّمَ اللّهُ موسی کانَ یُبصِرُ دَبیبَ النَّملِ علَی الصَّفا فی اللّیلَةِ الظَّلماءِ مِن مَسیرَةِ عَشرَةِ فَراسِخَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی اختارَ مِن کلِّ شیءٍ أربَعةً : ......... و اختارَ مِن الأنبیاءِ أربَعةً للسَّیفِ : إبراهیمَ ، و داودَ ، و موسی ، و أنا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثِروا مِن الصّلاةِ علی موسی، فما رأیتُ أحَدا من الأنبیاءِ أحوَطَ علی اُمّتی مِنهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :بُعِثَ موسی و هُو یَرعی غَنَما علی أهلِهِ ، و بُعِثتُ أنا و أنا أرعی غَنَما لأهلی بجِیادٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الأنبیاءَ یَتَکاثَرونَ باُمَمِهِم و کَثرَتِهِم إلاّ موسَی بنَ عِمرانَ . (6)

الطبقات الکبری عن ابن عباس :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّی رَأیتُ عیسی و موسی و إبراهیمَ؛ فأمّا عیسی فجَعْدٌ أحمَرُ عَریضُ الصَّدرِ ، و أمّا موسی فآدِمُ جَسِیمٌ سَبْطٌ کأنّهُ مِن رِجالِ الزُّطِّ ، فقالوا لَهُ : إبراهیمُ ؟ فقالَ : انظُروا إلی صاحِبِکُم ؛ یَعنی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نفسَهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند در بیت لحم با موسی سخن گفت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی که خداوند با موسی سخن گفت، آن حضرت از فاصله ده فرسنگی حرکت مورچه را بر روی سنگ سیاه در دل شب تار می دید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی از هر چیزی چهار تا برگزید : ......... از پیامبران چهار تن را برای شمشیر (8) برگزید : ابراهیم و داوود و موسی و من.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر موسی زیاد درود فرستید؛ زیرا احدی از پیامبران را ندیدم که به اندازه او از امّت من حمایت و حفاظت کرده باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی در حالی برانگیخته شد که گوسفندان خانواده خود را می چراند و من نیز در حالی برانگیخته شدم که گوسفندان خانواده ام را در جیاد می چراندم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبران به امّت های خود و فراوانی آنها مباهات می کنند، مگر موسی بن عمران.

الطبقات الکبری_ به نقل از ابن عباس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من، عیسی و موسی و ابراهیم را دیدم : عیسی موهایی مجعّد داشت و سرخ روی و فراخ سینه بود. موسی مردی تنومند با موهای صاف فروهشته و به شکل مردم زُطّ (9) بود. عرض کردند : إبراهیم چگونه بود؟ فرمود : به همراه خودتان بنگرید؛ و مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله ، خودش بود.

ص :405


1- کنز العمّال : 32364 .
2- کنز العمّال : 32381 .
3- الخصال : 225/58 .
4- کنز العمّال : 32367 .
5- کنز العمّال : 32378 .
6- کنز العمّال : 32390 .
7- الطبقات الکبری:1/417.
8- کنایه از برخورد قاطعانه با معاندان است .
9- زطّ : در منتهی الارب و اقرب الموارد آمده است که نام طایفه ای از هندوان و معرّب جت است.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِ ......... الّذی کَلَّمَ موسی تَکلِیما ، و أراهُ مِن آیاتِهِ عَظیما ، بلا جَوارِحَ و لا أدَواتٍ ، و لا نُطقٍ و لا لَهَواتٍ . (1)

عنه علیه السلام :و إنْ شئتُ ثَنَّیتُ بموسی کَلیمِ اللّهِ صلی الله علیه و سلم ؛ حَیثُ یقولُ : «رَبِّ إنّی لِما أنْزَلْتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ» (2) و اللّهِ ، ما سَألَهُ إلاّ خُبزا یأکُلُهُ ، لأنّه کانَ یأکُلُ بَقلَةَ الأرضِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُنْ لِما لا تَرجو أرجی مِنکَ لِما تَرجو ؛ فإنَّ موسی علیه السلام ذَهَبَ یَقتَبِسُ نارا فانصَرَفَ إلَیهِم و هُو نَبیٌّ مُرسَلٌ . (4)

عنه علیه السلام :أوحَی اللّهُ إلی موسَی بنِ عِمرانَ علیه السلام : أ تَدری یا موسی لِمَ انتَجَبتُکَ مِن خَلقی و اصطَفَیتُکَ لِکَلامی ؟ فقالَ : لا یا ربِّ ، فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : إنّی اطَّلَعتُ إلَی الأرضِ فلَم أجِدْ علَیها أشَدَّ تَواضُعا لِی مِنکَ . (5)

امام علی علیه السلام :سپاس و ستایش خدایی را ......... که با موسی به تمام و کمال سخن گفت و از نشانه های خود آیتی بزرگ به او نمایاند، بی آنکه عضو و ابزاری یا زبان و زبانچه ای داشته باشد.

امام علی علیه السلام :و اگر بخواهم نمونه دومی را بیاورم، از موسی کلیم اللّه یاد می کنم، آنجا که می فرماید : «پروردگارا! من به آن خوبی ای که تو برایم فرو فرستی نیازمندم». به خدا سوگند که او از خداوند چیزی جز نانی برای خوردن نخواست؛ زیرا از علف و سبزه زمین تغذیه می کرد.

امام صادق علیه السلام :به آنچه امید نداری امیدوارتر باش تا به آنچه امید داری؛ زیرا موسی علیه السلام رفت که مقداری آتش بیاورد، وقتی به سوی خانواده خود برگشت، پیامبری مرسل بود.

امام صادق علیه السلام :خداوند به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرمود : ای موسی! آیا می دانی چرا از میان آفریدگانم تو را برگزیدم و برای [شنیدن ]سخنم تو را انتخاب کردم؟ عرض کرد : نه، ای پروردگار! خداوند به او وحی فرمود : من به زمین نگریستم و در روی آن کسی را نیافتم که در برابر من متواضع تر از تو باشد.

ص :406


1- . نهج البلاغة : الخطبة 182 .
2- القصص : 24 .
3- . نهج البلاغة : الخطبة 160 .
4- بحار الأنوار : 13/31/3 .
5- . الأمالی للطوسی: 165/275.

عنه علیه السلام :إنّ فِرعَونَ لَمّا وَقَفَ علی أنّ زَوالَ مُلکِهِ علی یدِ موسی أمرَ بإحضارِ الکَهَنَةِ ، فدَلُّوهُ علی نَسَبِهِ و أنّه مِن بَنی إسرائیلَ ، فلَم یَزَلْ یأمُرُ أصحابَهُ بِشَقِّ بُطونِ الحَوامِلِ مِن بَنی إسرائیلَ حتّی قَتَلَ فی طَلَبِهِ نَیّفا و عِشرینَ ألفَ مَولودٍ ، و تَعَذّرَ علَیهِ الوُصولُ إلی قَتلِ موسی ؛ لحِفظِ اللّهِ تبارکَ و تعالی إیّاهُ . (1)

کلام حول قصص موسی و هارون علیهما السلام فی فصول:

1 _ منزل_ة موس_ی علیه السلام عن_دَ اللّهِ و موقف_ه العُبودیّ:

«کان علیه السلام أحد الخمسه اُولی العزم الذین هم سادة الأنبیاء و لهم کتابٌ و شریعة ، کما خصّهم اللّه تعالی بالذّکر فی قوله : «و إذْ أخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ و مِنْکَ و مِنْ نُوحٍ و إبْراهیمَ و مُوسی و عِیسی بنِ مَرْیمَ و أخَذْنا مِنْهُم مِیثاقا غَلیظا» (2) ، و قال : «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحا و الّذِی أوْحَیْنا إلَیکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إبْراهیمَ و مُوسی و عِیسی» . (3) و لقد امتنّ اللّه سبحانه علیه و علی أخیه فی قوله : «و لَقَدْ مَنَنّا عَلی مُوسی و هارونَ» (4) و سلّم علیهما فی قوله: «سَلامٌ علی مُوسی وَ هارُونَ» (5) ، و أثنی علی موسی علیه السلام بأجمل الثناء فی قوله : «و اذکُرْ فی الکِتابِ مُوسی إنّهُ کانَ مُخْلَصا و کانَ رَسُولاً نَبیّا * و نادَیْناهُ مِن جانِبِ الطُّورِ الأیمَنِ و قَرَّبْناهُ نَجِیّا» (6) و قال : «و کانَ عِندَ اللّهِ وَجیها» (7) ، و قال : «و کَلَّمَ اللّهُ مُوسی تَکْلیما» . (8)

و ذکره فی جملة من ذکرهم من الأنبیاء فی سورة الأنعام (الآیة 84 _ 88) فأخبر أ نّهم کانوا محسنین صالحین ، و أنّه فضّلهم علَی العالمین و اجتباهم و هداهم إلی صراطٍ مستقیمٍ ، و ذکره فی جملة الأنبیاء فی سورة مریم، ثمّ ذکر فی الآیة 58 منها أ نّهم الذین أنعم اللّهُ علیهم .

فاجتمع بذلک له علیه السلام معنَی الإخلاص و التقریب و الوجاهة و الإحسان و الصلاح و التفضیل و الاجتباء و الهدایة و الإنعام ، و قد مرّ البحث عن معانی هذه الصفات فی مواضع تناسبها من هذا الکتاب ، و کذا البحث عن معنَی النبوّة و الرسالة و التکلیم .

و ذکرَ الکتاب النازل علیه و هو التوراة فوصفها بأنّها إمامٌ و رحمةٌ (سورة الأحقاف : 12) و بأنّها فرقان و ضیاء و ذکر (الأنبیاء : 48) و بأنّ فیها هدیً و نورا (المائدة : 44) و قال : «و کَتَبْنا لَهُ فی الألْواحِ مِن کُلِّ شَیءٍ مَوعِظَةً و تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیءٍ» . (9)

غیر أنّه تعالی ذکر فی مواضع من کلامه أ نّهم حرّفوها و اختلفوا فیها ، و قصّة بخت نَصّر و فتحه فلسطین ثانیا _ و هدمه الهیکل ، و إحراقه التوراة ، و حشره الیهود إلی بابل سنة خمس مائةٍ و ثمانٍ و ثمانین قبل المسیح ، ثمّ فتح کورش الملک بابل سنة خمس مائة و ثمانٍ و ثلاثین قبل المسیح ، و إذنه للیهود أن یرجعوا إلی فلسطین ثانیا ، و کتابة عزراء الکاهن التوراة لهم معروفٌ فی التواریخ ، و قد تقدّمت الإشارة إلیه فی الجزء الثالث من الکتاب فی قصص المسیح علیه السلام .

امام صادق علیه السلام :هنگامی که فرعون فهمید سلطنت او به دست موسی از بین خواهد رفت، دستور داد کاهنان را احضار کنند و آنان او را از نسب موسی و اینکه او از بنی اسرائیل است آگاه ساختند. از آن پس، فرعون پیوسته به نیروهای خود دستور می داد شکم زنان باردار بنی اسرائیل را بدرند تا جایی که برای نابودی موسی بیست و چند هزار جنین را کشت، امّا موفق به کشتن موسی نشد؛ زیرا که خدای تبارک و تعالی او را حفظ می کرد.

گفتاری پیرامون داستان های موسی و هارون علیهما السلام در چند فصل:

1 _ منزلت موسی علیه السلام نزد خداوند و مقام بندگی او:

«موسی علیه السلام یکی از پنج پیامبر اولو العزمی است که مهتر پیامبران و صاحب کتاب و شریعت هستند. خدای متعال اختصاصاً از این پیامبران نام برده می فرماید : «و [یاد کن ]هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از همه آنان پیمانی استوار گرفتیم» و نیز می فرماید : «از دین، آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد، و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم ، برای شما تشریع کرد».

خداوند سبحان بر او و برادرش منّت نهاده می فرماید : «و هر آینه بر موسی و هارون منّت نهادیم». نیز بر آن دو درود فرستاده است : «درود بر موسی و هارون». همچنین موسی را به نیکوترین وجه ستوده است : «و در این کتاب از موسی یاد کن ؛ زیرا که او مخلَص و فرستاده ای پیامبر بود. و از جانب راست طور به او ندا دادیم و در حالی که با وی راز می گفتیم او را به خود نزدیک ساختیم».

و نیز می فرماید : «و نزد خدا آبرومند بود». همچنین می فرماید : «و خداوند با موسی سخن گفت سخن گفتنی».

در سوره انعام (آیه 88 _ 84) از آن حضرت در کنار دیگر انبیا نام برده و خبر داده است که آنان همگی مردمانی نیکوکار و صالح بودند و خداوند ایشان را بر جهانیان برتری داد و آنان را برگزید و به راه راست هدایتشان فرمود. در سوره مریم نیز وی را در زمره پیامبران یاد کرده و سپس در آیه 58 همین سوره فرموده که اینان کسانی هستند که خداوند نعمت ارزانیشان کرده است.

بنا بر این، موسی علیه السلام مجموع این صفات را داشته است : اخلاص، نزدیکی به خدا، آبرومندی نزد خدا، نیکوکاری، صلاح و پاکی، برگزیدگی، هدایت، و برخورداری از نعمت خدا. پیش از این درباره معنای این صفات و نیز معنای نبوّت و رسالت و سخن گفتن خدا با موسی، در جای خود از این کتاب بحث کرده ایم.

خداوند از کتابی که بر موسی نازل فرموده، یعنی تورات، یاد کرده و آن را با صفاتی چون پیشوا و رحمت (احقاف: 12)، فرقان و روشنایی و اندرز (انبیاء: 48) و اینکه در آن هدایت و روشنایی است (مائده: 44) وصف کرده و نیز فرموده است : «و در الواح [تورات] برای او در هر موردی پندی و برای هر چیزی تفصیلی نگاشتیم».

منتها، در چند جا از قرآن کریم فرموده است که بنی اسرائیل تورات را تحریف کردند و درباره آن اختلاف ورزیدند. داستان بُخت نَصّر و فتح دوباره فلسطین به دست او و ویران کردن هیکل [معبد سلیمان] و سوزاندن تورات و کوچانیدن یهود به بابل در سال 588 قبل از میلاد و سپس فتح بابل به دست کورش در سال 538 پیش از میلاد و اجازه دادن به یهود برای بازگشت دوباره به فلسطین و نوشتن تورات به وسیله عزرای کاهن از حوادث معروف تاریخند و ما در جلد سوّم کتاب در قسمت داستان ها و ماجراهای حضرت مسیح علیه السلام به آنها اشاره کرده ایم.

ص :407


1- بحار الأنوار : 13/47/15 .
2- . الأحزاب : 7 .
3- الشوری : 13 .
4- الصافّات : 114 .
5- الصافّات : 120 .
6- مریم : 51 و 52 .
7- الأحزاب : 69 .
8- النساء : 164 .
9- الأعراف : 145 .

ص :408

ص :409

2 _ قصص موسی علیه السلام فی القرآن :

هو علیه السلام أکثر الأنبیاء ذکرا فی القرآن الکریم ، فقد ذکر اسمه _ علی ما عدّوه _ فی مائةٍ و ستّةٍ و ستّین موضعا من کلامه تعالی ، و اُشیر إلی قصّته إجمالاً أو تفصیلاً فی أربعٍ و ثلاثین سورةً من سور القرآن . و قد اختصّ من بین الأنبیاء بکثرة المعجزات ، و قد ذکر فی القرآن شیءٌ کثیرٌ من معجزاته الباهرة کصیرورة عصاه ثعبانا ، و الید البیضاء ، و الطوفان ، و الجراد ، و القمّل ، و الضفادع ، و الدم ، و فلق البحر ، و إنزال المنّ و السّلوی ، و انبجاس العیون من الحجر بضرب العصا ، و إحیاء الموتی ، و رفع الطّور فوق القوم ، و غیر ذلک .

و قد ورد فی کلامه تعالی طرَف من قصصه علیه السلام من دون استیفائها فی کلّ مادقّ و جلّ ، بل بالاقتصار علی فصول منها یهمّ ذکرها لغرض الهدایة و الإرشاد ، علی ما هو دأب القرآن الکریم فی الإشارة إلی قصص الأنبیاء و اُممهم .

و هذه الفصول التی فیها کلّیّات قصصه هی : أنّه تولّد بمصر فی بیتٍ إسرائیلیّ حینما کانوا یذبحون الموالید الذُّکور من بنی إسرائیل بأمر فرعون ، و جعلت اُمّه إیّاه فی تابوت و ألقته فی البحر ، و أخذ فرعون إیّاه ثمّ ردّه إلی اُمّه للإرضاع و التربیة و نشأ فی بیت فرعون .

ثمّ بلغ أشدّه و قتل القبطیّ و هرب من مصر إلی مَدیَن خوفا من فرعون و ملئه أن یقتلوه قصاصا .

ثمّ مکث فی مَدین عند شعیب النبیّ علیه السلام ، و تزوّج إحدی بنتیه .

ثمّ لمّا قضی موسَی الأجل و سار بأهله آنس من جانب الطور نارا و قد ضلّوا الطریق فی لیلةٍ شاتیةٍ ، فأوقفهم مکانهم و ذهب إلَی النّار لیأتیهم بقبسٍ أو یجد علَی النار هدی، فلمّا أتاها ناداه اللّه من شاطئ الوادی الأیمن فی البقعة المبارکة من الشجرة ، و کلّمه و اجتباه و آتاه معجزة العصا و الید البیضاء فی تسع آیات ، و اختاره للرسالة إلی فرعون و ملئه و إنجاء بنی إسرائیل و أمره بالذهاب إلیه . فأتی فرعون و دعاه إلی کلمة الحقّ و أن یرسل معه بنی إسرائیل و لا یعذّبهم ، و أراه آیة العصا و الید البیضاء فأبی ، و عارضه بسحر السَّحَرة و قد جاؤوا بسحر عظیمٍ من ثعابین و حیّات ، فألقی عصاه فإذا هی تلقف ما یأفکون ، فاُلقی السّحرة ساجدین قالوا : آمنّا بربّ العالمین ربّ موسی و هارون ، و أصرّ فرعون علی جحوده و هدّد السَّحَرة و لم یؤمن.

فلم یزل موسی علیه السلام یدعوه و ملأه و یریهم الآیة بعد الآیة کالطوفان و الجراد و القُمّل و الضفادع و الدم آیاتٍ مفصّلاتٍ و هم یصرّون علَی استکبارهم ، و کلّما وقع علیهم الرّجز قالوا : یا موسی ، ادع لنا ربّک بما عَهِد عندک لئن کشفت عنّا الرجز لنؤمننّ لک و لنرسلنّ معک بنی إسرائیل ، فلمّا کشف اللّه عنهم الرجز إلی أجل هم بالغوه إذا هم ینکثون .

فأمره اللّه أن یسری ببنی إسرائیل لیلاً ، فساروا حتّی بلغوا ساحل البحر ، فعقّبهم فرعون بجنوده،فلمّا تراءی الفریقان قال أصحاب موسی : إنّا لَمُدرَکون . قال : کلاّ إنّ معی ربّی سیهدین . فاُمر بأن یضرب بعصاه البحر فانفلق الماء فجاوزوا البحر ، و أتبعهم فرعون و جنوده حتّی إذا ادّارکوا فیها جمیعا أطبق اللّه علیهم الماء فأغرقهم عن آخرهم .

و لمّا أنجاهم اللّه من فرعون و جنوده و أخرجهم إلَی البرّ و لا ماء فیه و لا کلأ أکرمهم اللّه فأنزل اللّه علیهم المنّ و السّلوی ، و اُمر موسی فضرب بعصاه الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عینا قد علم کلّ اُناس مشربهم ، فشربوا منها و أکلوا منهما و ظلّلهم الغمام .

ثمّ واعد اللّه موسی أربعین لیلةً لنزول التوراة بجبل الطور ، فاختار قومه سبعین رجلاً لیسمعوا تکلیمه تعالی إیّاه ، فسمعوا ثمّ قالوا : لن نؤمن لک حتّی نرَی اللّه جهرةً ، فأخذتهم الصاعقة وهم ینظرون ، ثمّ أحیاهم اللّه بدعوة موسی ، و لمّا تمّ المیقات أنزل اللّه علیه التوراة و أخبره أنّ السامریّ قد أضلّ قومه بعده فعبدوا العجل .

فرجع موسی إلی قومه غضبان أسفا ، فأحرق العجل و نسفه فی الیمّ و طرد السامریّ و قال له : اذهب فإنّ لک فی الحیاة أن تقول لا مساس . و أمّا القوم فاُمروا أن یتوبوا و یقتلوا أنفسهم ، فتیب علیهم بعد ذلک ، ثمّ استکبروا عن قبول شریعة التوراة حتّی رفع اللّه الطور فوقهم .

ثمّ إنّهم ملّوا المنّ و السّلوی و قالوا : لن نصبر علی طعام واحد ، و سألوه أن یدعو ربّه أن یُخرج لهم ممّا تنبت الأرض من بقلها و قثّائها و فومها و عدسها و بصلها ، فاُمروا أن یدخلوا الأرض المقدّسة الّتی کتب اللّه لهم فأبوا، فحرّمها اللّه علیهم و ابتلاهم بالتِّیه یتیهون فی الأرض أربعین سنة .

و من قصص موسی علیه السلام ما ذکره اللّه فی سورة الکهف من مضیّه مع فتاه إلی مجمع البحرین للقاء العبد الصالح و صحبته حتّی فارقه .

2 _ داستان های موسی علیه السلام در قرآن:

در قرآن کریم نام موسی علیه السلام بیش از هر پیامبر دیگری آمده است و به طوری که شمرده اند، در 166 جای آن از وی یاد شده و در 36 سوره از سوره های قرآن به ماجراهای آن حضرت به اجمال یا تفصیل اشاره شده است. موسی علیه السلام از همه پیامبران بیشتر معجزه دارد و در قرآن کریم مقدار زیادی از معجزات درخشان او یاد شده است؛ مانند تبدیل شدن عصایش به اژدها، ید بیضاء، طوفان، هجوم ملخ ها و شپش و قورباغه و خون، شکافتن دریا و فرو فرستادن گزانگبین و بلدرچین، جوشیدن چشمه ها از سنگ با زدن عصا بر آن، زنده کردن مردگان، بلند کردن کوه طور بر فراز سر مردم و جز این ها.

در کلام خداوند متعال گوشه هایی از داستان های موسی علیه السلام آمده، و لیکن تمامی جزئیات و دقایق آنها را ذکر نکرده است. بلکه، همچنان که روش قرآن کریم در اشاره به داستان های پیامبران و امّت های آنان می باشد، به بخش هایی از آنها که یاد کردشان در جهت هدف هدایت و ارشاد مردم اهمیت دارد، بسنده کرده است.

این بخش ها که شامل کلیّاتی از داستان های موسی می باشد، عبارتند از این که وی در مصر در یک خانواده اسرائیلی دیده به جهان گشود و تولد او در زمانی بود که به دستور فرعون نوزادان پسر بنی اسرائیل را سر می بریدند. مادر موسی او را در صندوقی نهاد و آن را در نیل انداخت و فرعون او را گرفت و به مادرش برگردانید تا او را شیر دهد و بزرگ کند و بدین ترتیب موسی علیه السلام در خانه فرعون نشو و نما یافت.

وقتی به سنّ بلوغ رسید، یکی از قبطیان را کشت و از ترس اینکه فرعون و درباریانش او را به قصاص آن مرد بکشند، به مدیَن گریخت.

او در مدین نزد شعیب پیامبر علیه السلام ماند و با یکی از دختران او ازدواج کرد و پس از آنکه مدّت مقرّر برای خدمت به شعیب را به پایان رساند و با خانواده خود راهی مصر شد، از جانب کوه طور آتش دید و چون در آن شبِ تار راه را گم کرده بودند، موسی خانواده خود را در همان جا که بودند متوقف کرد و خودش به طرف آن آتش رفت تا مقداری آتش برایشان بیاورد یا چنانچه کسی کنار آتش باشد راه را از او بپرسد. وقتی نزدیک آتش رسید، خداوند از ساحل راست وادی در آن سرزمین پر برکت،از درخت به او ندا داد و با وی سخن گفت و به رسالتش برگزید و نُه آیت پیامبری، از جمله معجزه عصا و ید بیضاء را به او داد و وی را برای ابلاغ پیام الهی به فرعون و فرعونیان و نجات بنی اسرائیل انتخاب کرد و دستور داد به سوی فرعون برود.

موسی علیه السلام نزد فرعون رفت و او را به آیین حق فراخواند و از وی خواست تا بنی اسرائیل را با وی روانه کند و دست از آزار و شکنجه شان بردارد و معجزه عصا و ید بیضاء را به فرعون نشان داد.فرعون زیر بار نرفت و با حربه جادوی جادوگران به مبارزه با موسی علیه السلام برخاست.

جادوگران با جادوگری های خود اژدها و مارهایی نمودار ساختند. امّا موسی علیه السلام عصای خود را بیفکند و ناگاه عصا به اژدهایی تبدیل شد و تمامی آن جادوها را بلعید.جادوگران به خاک افتادند و گفتند : ما به خدای جهانیان، خدای موسی و هارون، ایمان آوردیم. ولی فرعون همچنان بر انکار خود پای فشرد و جادوگران را تهدید کرد و ایمان نیاورد.

موسی علیه السلام همچنان فرعون و درباریانش را دعوت می کرد و نشانه های نبوّت خویش همچون طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را یکی پس از دیگری به آنان نشان می داد. امّا آنان همچنان بر استکبار و گردنکشی خود پای می فشردند و هر گرفتاری و بلایی که بر سرشان می آمد، می گفتند : ای موسی! پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد برای ما بخوان. اگر این عذاب را از ما برطرف سازی حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنی اسرائیل را قطعاً با تو روانه خواهیم ساخت. امّا چون خداوند عذاب را که تا مدّتی برایشان مقرّر شده بود، از ایشان برطرف می کرد دوباره پیمان شکنی می کردند.

لذا، خداوند به موسی دستور داد بنی اسرائیل را شبانه حرکت دهد و آنان حرکت کردند و رفتند تا اینکه به ساحل دریا رسیدند. فرعون با سپاهیان خود به تعقیب آنان پرداخت و همین که دو گروه یکدیگر را دیدند، دار و دسته موسی گفتند : به ما می رسند. موسی فرمود : هرگز؛ زیرا پروردگار من با من است و به زودی راهنماییم می کند. پس، فرمان آمد که با عصایش به دریا بزند و همین که زد آب شکافته شد و بنی اسرائیل از دریا گذشتند و فرعون و سپاهیانش به دنبال آنان وارد دریا شدند و وقتی همگی وارد شدند، خداوند آب را از هر طرف سر به هم آورد و همه فرعونیان را غرق کرد.

پس از آنکه خداوند بنی اسرائیل را از دست فرعون و سپاهیانش نجات داد و آنان را به خشکی رساند، که در آن نه آبی بود و نه علفی، خداوند آنان را مورد لطف و کرامت خویش قرار داد و گزانگبین و بلدرچین برایشان نازل کرد و موسی فرمان یافت و عصایش را به سنگ زد و دوازده چشمه از آن جوشید و هر یک از تیره های بنی اسرائیل به دنبال آبشخور خود رفت و از آن چشمه ها نوشیدند و از گزانگبین و بلدرچین خوردند و ابر بر سرشان سایه افکند.

آن گاه خداوند با موسی وعده گذاشت که چهل شب به کوه طور برود، تا تورات بر او نازل شود. موسی از میان قوم خود هفتاد مرد انتخاب کرد تا سخن گفتن خدای متعال را با او بشنوند. آن هفتاد نفر مکالمه خدا با موسی را شنیدند، امّا گفتند : تا خدا را آشکارا نبینیم هرگز به تو ایمان نمی آوریم. ناگاه صاعقه آنان را در حالی که می نگریستند، فرو گرفت، لیکن خداوند با دعای موسی ایشان را زنده کرد و چون میقات (آن چهل شب مقرّر) تمام شد، خداوند تورات را بر موسی نازل فرمود و به او خبر داد که بعد از آمدن وی، سامری قومش را گمراه کرده و گوساله پرست شده اند. موسی با خشم و اندوه به سوی قوم خود بازگشت و گوساله را آتش زد و خاکسترش را به دریا ریخت و سامری را طرد کرد و به او فرمود : برو که در زندگی همیشه بگویی : «لا مَساس (به من دست نزنید)».

به بقیه مردم هم دستور داد توبه کنند و خودشان را بکشند تا شاید توبه شان قبول شود و قبول شد.باز از پذیرفتن احکام تورات سرباز زدند تا جایی که خداوند کوه طور را بر فراز سرشان بالا برد.

بنی اسرائیل، از خوردن گزانگبین و بلدرچین نیز به تنگ آمدند و گفتند : ما تحمّل یک نوع غذا را نداریم و از آن حضرت خواستند تا از پروردگارش بخواهد که از روییدنی های زمین؛ مانند سبزی ها و خیار و سیر و عدس و پیاز برایشان برویاند. پس، خداوند به آنان دستور داد به سرزمین مقدّسی که خداوند برایشان مقرّر فرموده است وارد شوند، لیکن بنی اسرائیل زیر بار نرفتند. لذا خداوند آن سرزمین را بر ایشان حرام کرد و آنان را به سرگردانی گرفتار ساخت به طوری که مدّت چهل سال در بیابان سرگردان بودند.

یکی دیگر از ماجراهای موسی علیه السلام که خداوند در سوره کهف از آن یاد کرده، رفتن او با آن جوان به مجمع البحرین برای دیدار با بنده صالح و همراهیش با اوست تا آنکه از وی جدا می شود.

ص :410

ص :411

ص :412

ص :413

3 _ منزلة هارون علیه السلام عند اللّهِ و موقفه العبودیّ :

أشرکه اللّه تعالی مع موسی علیهما السلام فی سورة الصافّات فی المنّ و إیتاء الکتاب و الهدایة إلَی الصراط المستقیم و فی التسلیم و أنّه من المحسنین و من عباده المؤمنین (الصافّات : 114 _ 122) و عدّه مرسلاً (طه : 47) و نبیّا (مریم : 53) و أنّه ممّن أنعم علیهم (مریم : 58) ، و أشرکه مع من عدّهم من الأنبیاء فی سورة الأنعام فی صفاتهم الجمیلة من الإحسان و الصلاح و الفضل و الاجتباء و الهدایة (الأنعام : 84 _ 88) .

و فی دعاء موسی لیلة الطّور : «و اجْعَلْ لی وَزیرا مِن أهْلی * هارونَ أخِی * اشْدُدْ بهِ أزْری * و أشْرِکْهُ فی أمْری * کی نُسَبِّحَکَ کثیرا * و نَذکُرَک کثیرا * إنّکَ کُنتَ بِنا بَصیرا» . (1)

و کان علیه السلام ملازما لأخیه فی جمیع مواقفه ، یشارکه فی عامّة أمره ، و یعینه علی جمیع مقاصده .

و لم یرد فی القرآن الکریم ممّا یختصّ به من القصص إلاّ خلافته لأخیه حین غاب عن القوم للمیقات ، و قال لأخیه هارون : اخلفنی فی قومی و أصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین ، و لمّا رجع موسی إلی قومه غضبان أسفا _ و قد عبدوا العجل _ ألقی الألواح و أخذ برأس أخیه یجرّه إلیه ، قال : ابن اُمّ ، إنّ القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الأعداء و لا تجعلنی مع القوم الظالمین . قال : ربّ اغفر لی و لأخی و أدخلنا فی رحمتک ، و أنت أرحم الراحمین .

3 _ منزلت هارون علیه السلام نزد خداوند و مقام عبودیت و بندگی او:

خداوند متعال در سوره صافّات هارون علیه السلام را در منّت [پیامبری] و دادن کتاب و هدایت به راه راست و سلام و درود گفتن و از نیکوکاران و از بندگان مؤمن خدا بودن، با موسی علیه السلام شریک کرده (صافّات: 122 _ 114) و او را مُرسَل (طه: 47) و نبیّ (مریم: 53) و از کسانی که به آنان نعمت داده (مریم: 58) شمرده و او را با دیگر پیامبرانی که نامشان را در سوره انعام برده، در صفات زیبایی مانند نیکوکاری و صلاح و برتری و برگزیدگی و هدایت، شریک کرده است (انعام: 88 _ 84).

در دعای موسی در شب طور آمده است : «و از خاندانم برای من وزیر و دستیاری قرار ده. برادرم هارون را. به وسیله او پشتم را قوی دار. و وی را در کارم شریک من گردان. تا تو را بسیار تسبیح گوییم. و بسیار یادت کنیم. همانا تو نسبت به ما بینا هستی».

هارون علیه السلام در همه جا همراه برادرش بود و در عموم کارهایش با او شرکت داشت و در راه رسیدن به کلیه اهداف و مقاصدش وی را کمک می کرد.

در قرآن کریم داستان خاصی از هارون نیامده است، مگر همان قضیه جانشینی او برای برادرش در آن چهل روزی که موسی به میقات رفت و به برادرش هارون فرمود : جانشین من در میان قوم باش و اصلاح کن و راه فسادگران را پیروی مکن. ولی هنگامی که موسی با خشم و اندوه به سوی قوم خود که گوساله پرست شده بودند برگشت، الواح تورات را انداخت و سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود کشید. هارون گفت : ای پسر مادر! این مردم مرا ناتوان یافتند و چیزی نمانده بود که مرا بکشند. پس، مرا دشمن شاد مکن و مرا با گروه ستمکاران یکی قرار مده. موسی گفت : پروردگارا! من و برادرم را بیامرز و ما را در پناه رحمت خود درآور و تو مهربانترین مهربانانی.

ص :414


1- طه : 29 _ 35 .

ص :415

4 _ قصّة موسی علیه السلام فی التّوراة الحاضرة :

قصصه علیه السلام موضوعة فیما عدا السِّفر الأوّل من أسفار التوراة الخمسة ، و هی سفر الخروج و سفر اللاویّین و سفر العدد و سِفر التثنیة ، تذکر فیها تفاصیل قصصه علیه السلام من حین ولادته إلی حین وفاته و ما اُوحی إلیه من الشرائع و الأحکام .

غیر أنّ فیها اختلافات فی سرد القصّة مع القرآن فی اُمور غیر یسیرة .

و من أهمّها أنّها تذکر أنّ نداء موسی و تکلیمه من الشجرة کان فی أرض مَدیَن قبل أن یسیر بأهله ؛ و ذلک حین کان یرعی غنم یثرون (1) حمیة کاهن مدیان ، فساق الغنم إلی وراء البرّیّة و جاء إلی جبل اللّه حوریب ، و ظهر له مَلاک الربّ بلهیب نارٍ من وسط علّیقةٍ ، فناداه اللّه و کلّمه بما کلّمه و أرسله إلی فرعون لإنجاء بنی إسرائیل . (2)

و منها ما ذکرت أنّ فرعون الذی اُرسل إلیه موسی غیر فرعون الذی أخذ موسی و ربّاه ثمّ هرب منه موسی لمّا قتل القبطیّ خوفا من القصاص . (3)

و منها أنّها لم تذکر إیمان السّحرة لمّا ألقوا عصیّهم فصارت حیّات فتلقّفتها عصا موسی ، بل تذکر أنّهم کانوا عند فرعون و عارَضوا موسی فی آیتَی الدم و الضفادع ، فأتوا بسحرهم مثل ما أتی به موسی علیه السلام معجزة . (4) و منها أنّها تذکر أنّ الذی صنع لهم العجل فعبدوه هو هارون النبیّ أخو موسی علیه السلام ؛ و ذلک أنّه لمّا رأی الشّعبُ أنّ موسی أبطأ فی النّزول من الجبل اجتمع الشعب علی هارون و قالوا له : قم اصنع لنا آلهة تسیر أمامنا ؛ لأنّ هذا (موسی) الرجل الذی أصعدنا من أرض مصر لا نعلم ما ذا أصابه ؟ فقال لهم هارون : انزعوا أقراط الشعب الّتی فی آذان نسائکم و بنیکم و بناتکم و أتونی بها، فنزع کلّ الشّعب أقراط الذّهب الّتی فی آذانهم و أتَوا بها إلی هارون ، فأخذ ذلک من أیدیهم و صوّره بالإزمیل فصبغه عجلاً مسبوکا ، فقالوا : أ هذه آلهتک یا إسرائیل التی أصعدتک من أرض مصر ؟ ! (5)

و فی الآیات القرآنیّة تعریضات للتوراة فی هذه المواضع من قصصه علیه السلام غیر خفیّة علی المتدبّر فیها .

و هناک اختلافات جزئیّة کثیرة کما وقع فی التّوراة فی قصّة قتل القبطیّ أنّ المتضاربَین ثانیا کانا جمیعا إسرائیلیّیَن . (6)

و أیضا وقع فیها أنّ الّذی ألقَی العصا فتلقّفت حیّات السّحرة هو هارون ألقاها بأمر موسی (7) ، و أیضا لم تذکر فیها قصّة انتخاب السبعین رجلاً للمیقات و نزول الصاعقة علیهم و إحیائهم بعده .

و أیضا فیها أنّ الألواح _ الّتی کانت مع موسی لمّا نزل من الجبل و ألقاها _ کانت لوحَین من حجرٍ و هما لوحا الشّهادة (8) ،إلی غیر ذلک من الاختلافات» . (9)

4 _ داستان موسی علیه السلام در تورات فعلی:

داستان های موسی در اسفار پنجگانه تورات به استثنای سِفر اول ، یعنی در اسفار خروج و لاویان و عدد و تثنیه، آمده است و در این اسفار جزئیات داستان های او از ولادت تا وفاتش و نیز احکام و شرایعی که به او وحی شده ذکر شده است، منتها میان آنچه که تورات از سرگذشت موسی نقل کرده با آنچه در قرآن آمده اختلافاتی نه چندان کم وجود دارد.

یکی از مهمترین موارد اختلاف، این است که به گفته تورات، ندا آمدن به موسی و سخن گفتن خدا با او از طریق درخت در سرزمین مدین و پیش از زمانی بوده که وی با خانواده خود به سمت مصر حرکت کرد. یعنی زمانی که گوسفندان پدر زن خود یثرون (10) ، کاهن مدیان، را می چرانید، گوسفندان را به آن طرف صحرا راند به حوریب، کوه خدا، آمد و فرشته خدا در شعله آتش از میان بوته ای بر وی ظاهر شد و خداوند او را ندا داد و با وی سخن گفت و برای نجات بنی اسرائیل به سوی فرعون فرستادش.

یکی دیگر از موارد مهمّ اختلاف این است که به گفته تورات، آن فرعونی که موسی به سوی او فرستاده شد، همان فرعونی نبود که موسی را از نیل گرفت و تربیتش کرد و موسی پس از کشتن آن مرد قبطی از ترس اینکه مبادا به قصاص خون او کشته شود، از چنگ فرعون گریخت.

یکی دیگر از موارد اختلاف این است که تورات از ایمان آوردن ساحران پس از آنکه عصاهای خود را افکندند و تبدیل به مار شدند و عصای موسی همه آنها را بلعید،سخنی به میان نیاورده است. بلکه می گوید که ساحران همچنان نزد فرعون بودند و در معجزه های خون و قورباغه ها نیز به مقابله با موسی برخاستند و از طریق سحر و جادوهای خود همان کارهایی را کردند که موسی علیه السلام با معجزه کرد. یکی دیگر از موارد اختلاف این است که تورات می گوید: آن کسی که برای بنی اسرائیل گوساله ساخت هارون نبی، برادر موسی علیه السلام بود؛ زیرا وقتی بنی اسرائیل دیدند که موسی در مراجعت از کوه طور دیر کرد، همه نزد هارون جمع شدند و به او گفتند : برخیز و برای ما خدایانی بساز تا پیشاپیش ما حرکت کنند. چون این مرد (موسی) که ما را از سرزمین مصر بیرون آورد معلوم نیست چه بر سرش آمده است. هارون به آنان گفت : گوشواره های طلایی را که در گوش های زنان و پسران و دختران شماست بیرون کرده نزد من بیاورید. پس، تمامی قوم گوشواره های زرّینی را که در گوش هایشان بود بیرون کرده نزد هارون آوردند و هارون آنها را از دست ایشان گرفت و آن را با قلم نقش کرد و از آن گوساله ای ریخته شده ساخت. و ایشان گفتند : ای اسرائیل! آیا این خدایان تو می باشند که تو را از زمین مصر بیرون آوردند.

در آیات قرآن به این موارد از داستان های موسی علیه السلام که در تورات آمده گوشه هایی زده شده که بر شخص متدبّرِ در آیات قرآن پوشیده نیستند.

علاوه بر این موارد، اختلافات جزئی فراوان نیز وجود دارد؛ مانند داستان کشتن مرد قبطی که به گفته تورات،دو طرف دعوا در روز دوم اسرائیلی بوده اند.

همچنین در تورات آمده است که آن کسی که عصا انداخت و همه مارهای جادوگران را بلعید، هارون بود که به دستور موسی عصا را انداخت. نیز در تورات، از داستان انتخاب هفتاد نفر برای رفتن به میقات و فرود آمدن صاعقه بر آنان و زنده کردنشان بعد از مرگ سخنی به میان نیامده است.

همچنین در تورات آمده است که الواحی که موسی در مراجعت از کوه با خود آورد و به زمین انداخت، دو لوح سنگی به نام لوح شهادت بوده اند. این ها و مطالب دیگری از این قبیل، مواردی هستند که در آنها میان تورات و قرآن اختلاف وجود دارد».

ص :416


1- تسمّی التوراة أبا زوجة موسی یثرون کاهن مدیان (کما فی هامش المصدر) .
2- الإصحاح الثالث من سفر الخروج (کما فی هامش المصدر) .
3- سفر الخروج، الإصحاح الثانی، الآیة 23. (کما فی هامش المصدر).
4- الإصحاح السابع و الثامن من سفر الخروج. (کما فی هامش المصدر).
5- الإصحاح الثانی و الثلاثون من سفر الخروج . (کما فی هامش المصدر) .
6- الإصحاح الثانی من سفر الخروج . (کما فی هامش المصدر) .
7- الإصحاح السابع من سفر الخروج . (کما فی هامش المصدر) .
8- الإصحاح الثانی و الثلاثون من سفر الخروج . (کما فی هامش المصدر) .
9- المیزان فی تفسیر القرآن : 16/40 .
10- تورات از پدر زن موسی، با نام یثرون، کاهن مدیان یاد می کند.

ص :417

ص :418

ص :419

ص :420

13 - موسی و خضرعلیهما السلام

13 - موسی و خضرعلیهما السلام
اشاره

(1)

(2)

ص :421


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 13 / 278 باب 10 «قصص موسی و الخضر علیهما السلام». کنز العمّال : 15 / 157 «قصّة موسی و الخضر علیهما السلام» .
2- انظر: الوصیّة : باب 4014.

3737 - موسی وَالخِضرُ علیهما السلام
3737 - موسی و خضرعلیهما السلام

الکتاب :

«وَ إِذْ قَالَ مُوسَی لِفَتَاهُ لاَ أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبا * ......... وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَ کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ أخی موسی استَحیا فقالَ ذلکَ، لَو لَبِثَ مَع صاحِبهِ لأبصَرَ أعجَبَ الأعاجِیبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحمَةُ اللّهِ علَینا و علی موسی ، لَو صَبَرَ لرأی مِن صاحِبِهِ العَجَبَ ، و لکنّهُ قالَ : «إنْ سَألْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنی قَد بَلَغْتَ مِن لَدُنِّی عُذْرا» (3) . (4)

3737

موسی و خضر علیهما السلام

قرآن :

«و [یاد کن] هنگامی را که موسی به جوانِ (همراه) خود گفت : دست بردار نیستم تا به محل برخورد دو دریا برسم، هر چند سال ها سیر کنم ......... و امّا دیوار، از آنِ دو پسر بچه یتیم در آن شهر بود و زیرِ آن گنجی متعلّق به آن دو بود و پدرشان مردی نیکوکار بود. پس پروردگار تو خواست آن دو یتیم به حدّ رشد برسند و گنجینه خود را _ که رحمتی از جانب پروردگارت بود _ بیرون آورند. و این کارها را من خود سرانه انجام ندادم. این بود تأویل آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند برادرم موسی را رحمت کند؛ حیا کرد و آن حرف را زد. اگر با همسفر خود می ماند بی گمان شگفت ترین عجایب را می دید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رحمت خدا بر ما و بر موسی. اگر شکیبایی می کرد بی گمان از همسفر خود شگفتی ها می دید. امّا گفت : «اگر از این پس چیزی از تو پرسیدم، دیگر با من همراهی مکن و از جانب من قطعاً معذور خواهی بود».

ص :422


1- الکهف : 60 _ 82 .
2- بحار الأنوار : 13/284/1 .
3- الکهف : 76 .
4- کنز العمّال : 32379 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ وصِیُّ موسَی بنِ عِمرانَ یُوشَعَ بنَ نُونٍ ، و هُو فَتاهُ الّذی ذَکرَهُ اللّهُ فی کِتابِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :لَو صَبَرَ موسی لأراهُ العالِمُ سَبعینَ اُعجُوبَةً . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الخضرَ کانَ نَبیّا مُرسَلاً ، بَعَثَهُ اللّهُ تبارکَ و تعالی إلی قَومِهِ فدَعاهُم إلی تَوحیدِهِ و الإقرارِ بأنبیائهِ و رُسُلِهِ و کُتُبِهِ ، و کانَتْ آیَتُهُ أنّه کانَ لا یَجلِسُ علی خَشَبَةٍ یابِسَةٍ و لا أرضٍ بَیضاءَ إلاّ أزهَرَت خَضِرا ، و إنّما سُمِّیَ خضرا لذلکَ . (3)

عنه علیه السلام :مَسجِدُ السَّهلَةِ مُناخُ الرَّاکِبِ . قیلَ : و مَنِ الرّاکِبُ ؟ قالَ : الخضرُ علیه السلام . (4)

بحار الأنوار عن الحسنِ بنِ سعیدٍ اللَّحْمیّ :وُلِدَت لرجُلٍ مِن أصحابِنا جارِیَةٌ ، فدَخَلَ علی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فرآهُ مُتَسَخِّطا لَها ، فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : أ رَأیتَ لَو أنّ اللّهَ أوحی إلَیکَ : إنّی أختارُ لکَ أو تَختارُ لِنفسِکَ ، ما کُنتَ تَقولُ ؟ قالَ : کُنتُ أقولُ : یا رَبِّ ، تَخْتارُ لی . قالَ : فإنّ اللّهَ قدِ اختارَ لکَ .

ثُمّ قالَ : إنّ الغُلامَ الّذی قَتَلَهُ العالِمُ حِینَ کانَ مَع موسی فی قولِ اللّهِ : «فأرَدْنا أنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْرا مِنهُ زَکاةً و أقْرَبَ رُحْما» (5) قالَ : فأبدَلَهُما جارِیَةً وَلَدَت سَبعینَ نَبیّا . (6)

امام باقر علیه السلام :وصیّ موسی بن عمران، یوشع بن نون بود و او همان جوانی است که خداوند در کتاب خود از وی یاد کرده است.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :اگر موسی شکیبایی می کرد، بی گمان آن مرد عالم هفتاد گونه عجایب به او نشان می داد.

امام صادق علیه السلام :خضر، پیامبری مرسل بود که خداوند تبارک و تعالی وی را به سوی قومش فرستاد و او آنان را به یگانه دانستن خدا و اقرار به پیامبران و فرستادگان او و کتاب هایش فراخواند و معجزه اش این بود که روی هر چوب خشک یا هر زمین بی علفی می نشست، سبز می شد و از این رو «خضر» نامیده شد.

امام صادق علیه السلام :مسجد سهله، اقامتگاه آن سواره است، عرض شد : آن سواره کیست؟ فرمود : خضر علیه السلام .

بحار الأنوار_ به نقل از حسن بن سعید لحمی _: برای یکی از همکیشان ما دختری به دنیا آمد و او خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید. حضرت او را از اینکه دختر دار شده است ناراحت یافت؛ به او فرمود : فکر کن اگر خداوند به تو وحی می کرد : من برای تو انتخاب کنم یا خودت انتخاب می کنی، چه می گفتی؟ آن مرد عرض کرد : می گفتم : پروردگارا! تو برای من انتخاب کن. حضرت فرمود : حالا هم خدا [این دختر را ]برای تو انتخاب کرده است.

سپس فرمود : آن پسر بچه ای را که آن مرد عالم (خضر)، زمانی که موسی همراهیش می کرد، کشت و خداوند فرموده است : «پس، خواستیم که پروردگارشان آن دو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد»، خداوند به عوض او به پدر و مادرش دختری داد که هفتاد پیامبر از او به دنیا آمد.

ص :423


1- بحار الأنوار: 13/303/27 .
2- بحار الأنوار : 13/301/21 .
3- علل الشرائع: 59/1 .
4- بحار الأنوار : 13/303/25 .
5- الکهف : 81 .
6- بحار الأنوار: 13/311/46 .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ الخضرَ شَرِبَ مِن ماءِ الحَیاةِ فهُو حَیٌّ لا یَموتُ حتّی یُنفَخَ فی الصُّورِ ، و إنّهُ لَیأتِینا فیُسَلِّمُ فنَسمَعُ صَوتَهُ و لا نَری شَخصَهُ ، و إنّهُ لَیَحضُرُ حیثُ ما ذُکِرَ ، فمَن ذکَرَهُ مِنکُم فلْیُسَلِّمْ علَیهِ ، و إنّهُ لَیَحضُرُ المَوسِمَ کُلَّ سَنةٍ فیَقضی جَمیعَ المَناسِکِ و یَقِفُ بعَرَفَةَ فیُؤمِّنُ علی دُعاءِ المؤمِنینَ ، و سیُؤنِسُ اللّهُ بهِ وَحشَةَ قائمِنا فی غَیبَتِهِ ، و یَصِلُ بهِ وَحدَتَهُ . (1)

کمال الدین :إنّما سُمّیَ الخضرَ لأنّهُ جَلَسَ علی أرضٍ بَیضاءَ فاهتَزّت خَضراءَ فسُمِّیَ الخضرَ لذلکَ ، و هُو أطوَلُ الآدَمیِّینَ عُمرا . (2)

امام رضا علیه السلام :خضر از آب حیات نوشید و از این رو زنده است و تا روزی که در صور دمیده شود نمی میرد. او نزد ما می آید و سلام می کند و ما صدایش را می شنویم امّا خودش را نمی بینیم. هر جا اسمش برده شود، حاضر می شود. بنا بر این، هر یک از شما نام او را برد، به وی سلام دهد. هر سال در موسم حج حاضر می شود و تمام مناسک را به جا می آورد و در عرفه می ایستد و برای دعای مؤمنان آمین می گوید. زودا که خداوند او را انیس تنهایی قائم ما، در زمان غیبتش قرار دهد و به وسیله او، وی را از تنهایی به در آورد.

کمال الدین :خضر از این رو خضر نامیده شد که روی زمین خشک و بی علف نشست و آن زمین سبزه زار شد و لذا او را خضر گفتند. عمر او از همه انسان ها درازتر است.

ص :424


1- کمال الدین : 390/4 .
2- کمال الدین : 391 .

بحث تاریخیّ فی فصلَین :

1 _ قصّة موسی و الخضر علیهما السلام فی القرآن :

«أوحَی اللّه سبحانه إلی موسی أنّ هناک عبدا من عباده عنده من العلم ما لیس عند موسی ، و أخبره أنّه إن انطلق إلی مجمع البحرین وجده هناک ، و هو بالمکان الذی یحیا فیه الحوت المیت (أو یفتقد فیه الحوت) .

فعزم موسی أن یلقَی العالم و یتعلّم منه بعض ما عنده إن أمکن ، و أخبر فتاه عمّا عزم علیه ، فخرجا قاصدَین مجمع البحرین و قد حملا معهما حوتا میّتا ، و ذهبا حتی بلغا مجمع البحرین و قد تعبا ، و کانت هناک صخرة علی شاطئ البحر فأویا إلیها لیستریحا هنیئة و قد نسیا حوتهما و هما فی شغل منه ، و إذا بالحوت اضطرب و وقع فی البحر حیّا ، أو وقع فیه و هو میت و غار فیه و الفتی یشاهده و یتعجّب من أمره ، غیر أنّه نسی أن یذکره لموسی حتی ترکا الموضع و انطلقا حتّی جاوزا مجمع البحرین و قد نصبا ، فقال له موسی : آتنا غداءنا لقد لقینا من سفرنا هذا نَصَبا ، فذکر الفتی ما شاهده من أمر الحوت ، و قال لموسی : إنّا إذ أوَینا إلَی الصخرة حَیِی الحوت و وقع فی البحر یسبح فیه حتّی غار ، و کنت اُرید أن أذکر لک أمره لکنّ الشیطان أنسانیه (أو إنّی نسیت الحوت عند الصخرة فوقع فی البحر و غار فیه) .

قال موسی : ذلک ما کنّا نبغی و نطلب فلنرجع إلی هناک ! فارتدّا علی آثارهما قَصَصا ، فوجدا عبدا من عباد اللّه آتاه اللّه رحمة من عنده و علّمه علما من لدنه ، فعرض علیه موسی و سأله أن یتّبعه فیعلّمه شیئا ذا رشد ممّا علّمه اللّه . قال العالم : إنّک لن تستطیع معی صبرا علی ما تشاهده من أعمالی التی لا عِلم لک بتأویلها ، و کیف تصبر علی ما لم تُحِط به خبرا ؟! فوعده موسی أن یصبر و لا یعصیه فی أمر إن شاء اللّه ، فقال له العالم _ بانیا علی ما طلبه منه و وعده به _ : فإن اتّبعتنی فلا تسألنی عن شیء حتّی اُحدِث لک منه ذِکرا .

فانطلق موسی و العالم حتّی رکبا سفینة و فیها ناس من الرکّاب _ و موسی خالی الذهن عمّا فی قصد العالم _ فخرق العالمُ السفینة خرقا لا یؤمَن معه الغرق ، فأدهش ذلک موسی و أنساه ما وعده فقال للعالم : أ خرقتها لتغرق أهلها ؟! لقد جئت شیئا إمرا ! قال له العالم : أ لم أقل : إنّک لن تستطیع معی صبرا ؟! فاعتذر إلیه موسی بأنّه نسی ما وعده من الصبر قائلاً : لا تؤاخذنی بما نسیت و لا ترهقنی من أمری عسرا .

فانطلقا فلقیا غلاما فقتله العالم ، فلم یملک موسی نفسه دون أن تغیّر و أنکر علیه ذلک قائلاً : أ قتلت نفسا زکیّةً بغیر نفس ؟! لقد جئت شیئا نُکرا ! قال له العالم ثانیا : أ لم أقل لک : إنّک لن تستطیع معی صبرا ؟ ! فلم یکن عند موسی ما یعتذر به و یمتنع به عن مفارقته و نفسه غیر راضیة بها ، فاستدعی منه مصاحبة مؤجّلة بسؤال آخر إن أتی به کان له فراقه ، و استمهله قائلاً : إن سألتک عن شیء بعدها فلا تصاحبنی قد بلغت من لدنّی عذرا ، و قبله العالم .

فانطلقا حتّی أتیا قریة _ و قد بلغ بهما الجوع _ فاستطعما أهلها فلم یضیّفهما أحد منهم ، و إذا بجدار فیها یرید أن ینقضّ و یتحذّر منه الناس فأقامه العالم ، قال له موسی : لو شئتَ لاتّخذتَ علی عملک منهم أجرا فتوسّلنا به إلی سدّ الجوع ، فنحن فی حاجة إلیه و القوم لا یضیّفوننا !

فقال له العالم : هذا فراقُ بینی و بینک ، ساُنبّئک بتأویل ما لم تستطع علیه صبرا . ثمّ قال : أمّا السفینة فکانت لمساکین یعملون فی البحر و یتعیّشون بها ، و کان وراءهم ملک یأخذ کلّ سفینة غصبا، فخرقتُها لتکون مَعیبة لا یرغب فیها.

و أمّا الغلام فکان کافرا و کان أبواه مؤمنَین ، و لو أنّه عاش لأرهقهما بکفره و طغیانه ، فشملتهما الرحمة الإلهیّة ، فأمرنی أن أقتله لیبدلهما ولدا خیرا منه زکاةً و أقرب رُحما ، فقتلته . و أمّا الجدار فکان لغلامَین یتیمَین فی المدینة و کان تحته کنز لهما ، و کان أبوهما صالحا ، فشملتهما الرحمة الإلهیّة لصلاح أبیهما ، فأمرنی أن اُقیمه فیستقیم حتّی یبلغا أشدّهما و یستخرجا کنزهما ، و لو انقضّ لظهر أمر الکنز و انته به الناس .

قال : و ما فعلت الذی فعلت عن أمری بل عن أمر من اللّه ، و تأویلها ما أنبأتک به، ثمّ فارق موسی.

بحثی تاریخی در دو فصل:

1 _ داستان موسی و خضر علیهما السلام در قرآن:

«خداوند سبحان به موسی وحی کرد که یکی از بندگان او از دانشی برخوردار است که موسی برخوردار نیست و به وی گفت اگر به مجمع البحرین برود، او را در آنجا خواهد یافت و در هر جا که ماهی مرده زنده شد (یا ماهی ناپدید شد) او همان جاست.

موسی تصمیم گرفت که آن مرد دانا را ببیند و در صورت امکان پاره ای از دانش او را فرا گیرد. موسی این تصمیم خود را با جوان خود در میان گذاشت و هر دو به جانب مجمع البحرین حرکت کردند و یک عدد ماهی بی جانی با خود برداشتند و رفتند تا به مجمع البحرین رسیدند. هر دو خسته شده بودند و در آنجا کنار ساحل، تخته سنگی بود. لذا به آن تخته سنگ تکیه دادند تا لختی بیاسایند. امّا از ماهی غافل شدند و آن را از یاد بردند. ناگاه ماهی بی جان جنبشی کرد و زنده شد و به دریا افتاد، یا درهمان حال که مرده بود به آب افتاد و زیر آب رفت و آن جوان ماهی را می دید و از کار آن به شگفت آمده بود. منتها یادش رفت که قضیه را به موسی بگوید. آن دو برخاستند و رفتند تا آنکه از مجمع البحرین گذشتند و چون بار دیگر خسته شدند موسی به او گفت : غذایمان را بیاور که در این سفر سخت خسته و کوفته شده ایم. این جا بود که آن جوان به یاد ماهی و صحنه عجیبی که از آن دیده بود افتاد و به موسی گفت : وقتی به پناه آن تخته سنگ رفتیم، ماهی زنده شد و به دریا افتاد و شنا کنان به زیر آب رفت و من می خواستم موضوع را به تو بگویم امّا شیطان از یادم برد (یا در جای تخته سنگ، ماهی را فراموش کردم و به دریا افتاد و در آب فرو رفت).

موسی گفت : این همان است که ما در جستجوی آن بودیم. باید به آنجا برگردیم. پس، از همان راهی که آمده بودند برگشتند و در آنجا بنده ای از بندگان خدا را که خداوند از جانب خود رحمتی به او داده و علمی لدنّی عطایش کرده بود، یافتند. موسی موضوع را به او گفت و از وی خواهش کرد اجازه دهد دنبالش برود و او پاره ای از دانش و رشدی که خداوند ارزانیش کرده است بدو بیاموزد. آن مرد دانا گفت : تو قدرت تحمّل کارهایی را که از من مشاهده خواهی کرد و حقیقتشان را نمی دانی، نداری؛ زیرا چگونه می توانی در برابر کارهایی صبر و شکیبایی کنی که از راز آنها اطلاع نداری؟ موسی قول داد که به خواست خدا صبر خواهد کرد و در هیچ کاری نافرمانی و مخالفت او نکند. آن دانا بر اساس خواسته و وعده اش گفت : اگر به دنبال من آمدی، نباید درباره هیچ چیز از من سؤال کنی تا اینکه خودم پیرامون آن برایت توضیح دهم.

پس، موسی و آن مرد دانا به راه افتادند تا بر کشتی ای نشستند که عدّه ای سرنشین داشت. موسی از آنچه در ذهن آن دانا می گذشت بی خبر بود. آن مرد دانا کشتی را سوراخ کرد، به طوری که بیم غرق شدن آن می رفت. این موضوع موسی را به تعجّب وا داشت و و عده ای را که داده بود از یادش برد. لذا به او گفت : کشتی را سوراخ کردی که سرنشینان آن را غرق کنی؟ کار ناروایی کردی! مرد دانا گفت : نگفتم که تو هرگز نمی توانی همپای من صبر کنی؟! موسی از اینکه وعده خود را فراموش کرده است عذر خواهی کرد و گفت : مرا به سبب آنچه فراموش کرده ام مؤاخذه مکن و در کارم بر من سخت مگیر.

آن دو به راه خود ادامه دادند، تا به پسر بچه ای رسیدند. مرد دانا او را کشت. موسی نتوانست خودداری کند و بر او خرده گرفت که : شخص بی گناهی را بدون آنکه مرتکب قتلی شده باشد، کشتی؟! راستی که کار ناپسندی مرتکب شدی! مرد دانا دوباره گفت : آیا به تو نگفتم که هرگز نمی توانی همپای من صبر کنی؟ این بار موسی دیگر عذری نداشت که بیاورد و بدان وسیله از مفارقت او که بدان راضی نبود، جلوگیری کند. لذا از او خواست که مصاحبتش مشروط به سؤالی دیگر باشد؛ اگر برای بار سوم سؤال کرد از وی جدا شود. موسی مهلت خواهی خود را چنین بیان داشت : اگر از این پس چیزی از تو پرسیدم، دیگر با من همراهی مکن و از جانب من قطعاً معذور خواهی بود. مرد دانا پذیرفت.

آن دو مجدداً به راه خود ادامه دادند، تا به آبادی ای رسیدند در حالی که سخت گرسنه شده بودند ، پس از مردم آن آبادی غذا خواستند. امّا هیچ کس از آنان پذیرایی نکرد. در همین هنگام دیواری را دیدند که در آستانه فرو ریختن بود به طوری که مردم از نزدیک شدن به آن پرهیز می کردند. مرد دانا دیوار را درست کرد. موسی گفت : اگر می خواستی می توانستی بابت آن مزدی بگیری و از این طریق سدّ جوع کنیم؛ زیرا ما به این دستمزد احتیاج داریم و این مردم هم از ما پذیرایی نکردند.

مرد دانا گفت : اینک زمان جدایی ما از یکدیگر فرا رسید و من تو را از راز کارهایی که دیدی و نتوانستی آنها را تحمّل کنی آگاه می سازم. سپس گفت : امّا آن کشتی، از آنِ بینوایانی بود که در دریا کار می کردند و از طریق آن زندگی خود را می گذراندند و چون آن طرف آنان پادشاهی بود که کشتی ها را به زور می گرفت، لذا آن را سوراخ کردم تا معیوب باشد و پادشاه به آن رغبت نکند.

و امّا آن پسر بچّه، خودش کافر بود حال آنکه پدر و مادرش مؤمن بودند و اگر او زنده می ماند با کفر و طغیان خود آنان را هم منحرف می کرد. لذا رحمت الهی شامل حال آنان شد و به من دستور داد او را بکشم تا خداوند به جای او فرزندی پاکتر و مهربانتر به ایشان عوض دهد و من هم او را کشتم. و امّا آن دیوار، متعلّق به دو پسر بچه یتیم در این آبادی بود و زیر آن گنجی بود که به ایشان تعلق داشت و چون پدرشان مردی درستکار بود، به خاطر پاکی پدرشان،رحمت الهی شامل حال آن دو شد و به من دستور داد آن دیوار را بسازم تا اینکه سر پا بماند و آن دو پسر بچّه به سن بلوغ برسند و گنج خود را بیرون آورند. اگر دیوار فرو می ریخت، گنج پدیدار می شد و مردم آن را غارت می کردند.

آن گاه گفت : این کارهایی که کردم، خود سرانه انجام ندادم. بلکه به فرمان خداوند بود و راز آنها نیز آن بود که به تو گفتم. سپس از موسی جدا شد.

ص :425

ص :426

ص :427

ص :428

2 _ قصّة الخضر علیه السلام :

لم یرد ذکره فی القرآن إلاّ ما فی قصّة رحلة موسی إلی مجمع البحرین ، و لا ذکر شیء من جوامع أوصافه إلاّ ما فی قوله تعالی : «فوَجَدا عَبْدا مِن عِبادِنا آتَیْناهُ رَحمَةً مِن عِندِنا و عَلَّمْناهُ مِن لَدُنّا عِلْما» (1) ، و الّذی یتحصّل من الروایات النبویّة أو الواردة من طرق أئمّة أهل البیت فی قصته ؛ ففی روایة محمّد بن عمارة عن الصادق علیه السلام : أنّ الخضر کان نبیّا مُرسَلاً بعثه اللّه تبارک و تعالی إلی قومه فدعاهم إلی توحیده و الإقرار بأنبیائه و رسله و کتبه ، و کان آیته أنّه لا یجلس علی خشبة یابسة و لا أرض بیضاء إلاّ أزهرت خضراء ، و إنّما سُمّی خضرا لذلک ، و کان اسمه تالیا بن مالک بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح ......... الحدیث . و یؤیّد ما ذکر من وجه تسمیته ما فی «الدرّ المنثور» عن عدّة من أرباب الجوامع عن ابن عبّاس و أبی هریرة عن النبیّ صلی الله علیه و آله قال : إنّما سُمّیَ الخضرُ خضرا لأنّهُ صلّی علی فَروَةٍ بیضاءَ فاهتَزَّت خَضراءَ .

و فی بعض الأخبار _ کما فیما رواه العیّاشیّ عن بُرَید عن أحدهما علیهما السلام _ : الخضر و ذو القرنَین کانا عالِمَینِ و لم یکونا نَبِیَّینِ ......... الحدیث ، لکنّ الآیات النازلة فی قصّته مع موسی لا تخلو عن ظهور فی کونه نبیّا، کیف و فیها نزول الحکم علیه ؟!

و یظهر من أخبار متفرّقة عن أئمّة أهل البیت علیهم السلام أنّه حیّ لم یمت بعد ، و لیس بعزیز علَی اللّه سبحانه أن یُعمِّر بعض عباده عمرا طویلاً إلی أمد بعید ، و لا أنّ هناک برهانا عقلیّا یدلّ علَی استحالة ذلک .

و قد ورد فی سبب ذلک فی بعض الروایات من طرق العامّة أنّه ابن آدم لصلبه و نُسِئ له فی أجله حتی یکذِّب الدجّال . و فی بعضها أنّ آدم علیه السلام دعا له بالبقاء إلی یوم القیامة . و فی عدّة روایات من طرق الفریقَین أنّه شرب من عین الحیاة التی هی فی الظلمات حین دخلها ذو القَرنَین فی طلبها، و کان الخضر فی مقدّمته ، فرُزِقَه الخضر و لم یُرزَقه ذو القَرنَین ، و هذه و أمثالها آحاد غیر قطعیّة من الأخبار لا سبیل إلی تصحیحها بکتاب أو سنّة قطعیّة أو عقل .

و قد کثرت القصص و الحکایات و کذا الروایات فی الخضر بما لا یعوّل علیها ذو لبّ ، کروایة خصیف : أربعةٌ مِن الأنبیاءِ أحیاءٌ ؛ اثنانِ فی السماءِ : عیسی و إدریسُ ، و اثنانِ فی الأرضِ الخضرُ و إلیاسُ ، فأمّا الخضرُ فإنّهُ فی البحرِ ، و أمّا صاحبهُ فإنّهُ فی البرِّ.

و روایةُ العقیلیِّ عن کعبٍ قالَ : الخضرُ علی منبرٍ بینَ البحرِ الأعلی و البحرِ الأسفَلِ ، و قد اُمِرَت دوابُّ البَحرِ أن تَسمَعَ لَهُ و تُطیعَ ، و تُعرَضُ علیهِ الأرواحُ غُدوَةً و عَشیّةً .

و روایة کعب الأحبار : أنّ الخضرَ بنَ عامیلَ رکِبَ فی نَفَرٍ من أصحابهِ حتّی بَلغَ بَحرَ الهندِ و هُو بَحرُ الصینِ ، فقالَ لأصحابهِ : یا أصحابی أدلُونی ، فدَلّوهُ فی البحرِ أیّاما و لیالیَ ثُمّ صَعِدَ ، فقالوا : یا خضرُ ، ما رأیتَ ؟ فلقد أکرمَکَ اللّهُ و حَفِظَ لکَ نفسَکَ فی لُجَّةِ هذا البحرِ ، فقالَ : استَقبَلَنی ملَکٌ مِن الملائکةِ فقالَ لی : أیُّها الآدمیُّ الخَطّاءُ إلی أینَ ؟ و مِن أینَ ؟ فقلتُ : إنّی أرَدتُ أن أنظُرَ عُمقَ هذا البَحرِ ، فقالَ لی : کیفَ ؟ و قد أهوی رجُلٌ مِن زَمانِ داودَ علیه السلام لم یبلُغْ ثُلثَ قَعرِهِ حتّی السّاعةِ ؛ و ذلکَ مُنذُ ثلاثِ مائةِ سَنةٍ ، إلی غیر ذلک من الروایات المشتملة علی نوادر القصص» . (2)

2 _ داستان خضر علیه السلام :

در قرآن از خضر علیه السلام جز در همین داستان سفر موسی به مجمع البحرین، در جای دیگری یاد نشده و از مجموع اوصاف او تنها همین را فرموده است که : «پس، بنده ای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود به او دانشی آموخته بودیم». از روایات نبوی یا روایاتی که از طریق ائمه اهل بیت علیهم السلام درباره داستان خضر آمده نیز مطالبی به دست می آید. مثلاً در روایت محمّد بن عماره از امام صادق علیه السلام آمده است که خضر پیامبری مرسل بود که خداوند تبارک و تعالی او را به سوی قومش فرستاد و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیا و فرستادگان خدا و کتاب های او فراخواند و معجزه اش این بود که روی هر چوب خشک یا زمین بی علفی می نشست، سبز می شد. از این رو، خضر نامیده شد و نام اصلیش تالیا بن مالک بن عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح است ......... تا آخر حدیث. مؤید این حدیث در علّت نامگذاری او به خضر، مطلبی است که در «الدرّ المنثور» به نقل از عدّه ای از صاحبان کتب حدیثی،از ابن عباس و ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود : خضر را بدین جهت خضر نامیدند که بر پوستی سفید نماز گزارد و آن پوست سبز شد.

در برخی اخبار، مانند روایتی که عیاشی از بُرید از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام نقل کرده، آمده است که خضر و ذو القرنین دو مرد عالم بودند و پیامبر نبودند ......... امّا آیاتی که درباره داستان خضر با موسی نازل شده خالی از این ظهور نیست که وی پیامبر بوده است. چگونه می توان گفت پیامبر نبوده، در حالی که در آن آیات آمده که بر او حکم نازل شده است؟

از اخبار پراکنده ای که از ائمه اهل بیت علیهم السلام رسیده، بر می آید که خضر علیه السلام زنده است و هنوز از دنیا نرفته. البته برای خداوند کاری ندارد که بنده ای از بندگان خود را عمری طولانی دهد و تا مدّتی طولانی زنده اش نگه دارد. برهان عقلی هم بر محال بودن این امر نداریم.

در برخی روایات عامّه ، علّت این طول عمر چنین ذکر شده که وی فرزند بلا فصل آدم است و اجلش به تأخیر افتاده است تا دجّال را تکذیب کند. در بعضی دیگر آمده است که آدم علیه السلام دعا کرد که او تا روز قیامت زنده بماند. در تعدادی از روایات شیعه و سنّی، آمده است که وی از [آب ]چشمه حیات که در دل تاریکی هاست نوشید. چه آنکه خضر علیه السلام در پیشاپیش لشکر ذو القرنین که در طلب آب حیات بود، قرار داشت و آن، روزیِ خضر شد و روزی ذو القرنین نشد. این روایات و امثال این ها،روایاتی آحاد و غیر قطعی هستند و از قرآن یا سنّت یقینی یا عقل، دلیلی بر درستی آنها وجود ندارد.

درباره خضر داستان ها و حکایت ها و همچنین روایات فراوانی وجود دارد که هیچ خردمندی به آنها اعتماد و تکیه نمی کند. مانند روایت خصیف که می گوید : چهار نفر از پیامبران زنده اند : دو نفر آنان؛ یعنی عیسی و ادریس در آسمانند و دو نفر دیگر؛ یعنی خضر و الیاس در روی زمین هستند. خضر در دریا به سر می برد و الیاس در خشکی.

همچنین در روایت عقیلی از کعب آمده است : خضر در میان دریای بالا و دریای پایین، روی منبری قرار دارد و حیوانات دریایی دستور دارند که به حرف او

گوش دهند و فرمانبردارش باشند و همه روزه صبح و شام ارواح به وی عرضه می شوند.

نیز در روایت کعب الاحبار آمده است که خضر پسر عامیل با عدّه ای از یاران خود بر کشتی نشست، تا به دریای هند؛ یعنی همان دریای چین، رسید و به یاران خود گفت : ای یاران! مرا به سوی دریا سرازیر کنید. آنان چند شبانه روز او را به سوی دریا سرازیر کردند. سپس بالا آمد. گفتند : ای خضر! چه دیدی؟ خداوند تو را کرامت فرمود و جان تو را در این دریای ژرف حفظ کرد . خضر گفت : یکی از فرشتگان نزد من آمد و گفت : ای آدمیزاده خطاکار از کجا می آیی و به کجا می روی؟ گفتم : می خواهم ته این دریا را ببینم. به من گفت : چگونه می توانی به ته آن برسی؟ از زمان داوود علیه السلام مردی به دریا افکنده شده، ولی هنوز به یک سوم عمق آن نرسیده است با اینکه از آن زمان سیصد سال می گذرد. و روایات دیگری از این قبیل که شامل داستان ها و حکایت های نادر می باشند».

ص :429


1- الکهف : 65 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 13/350 .

ص :430

ص :431

ص :432

14 - اسماعیل علیه السلام

14 - اسماعیل علیه السلام
اشاره

(1)

ص :433


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 13/388 باب15 «قصص إسماعیل علیه السلام الذی سمّاه اللّه صادقَ الوعد».

3738 - إسماعیلُ علیه السلام
3738 - اسماعیل علیه السلام

الکتاب :

«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ کَانَ رَسُولاً نَبِیّا * وَ کَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ وَ کَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیّا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اسماعیلَ الّذی قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ فی کِتابهِ : «و اذْکُرْ فِی الکِتابِ إسْماعیلَ ......... » لَم یَکُن إسماعیلَ بنَ إبراهیمَ ، بَل کانَ نَبیّا مِن الأنبیاءِ بَعَثَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی قَومِهِ ، فأخَذوهُ فسَلَخوا فَروَةَ (2) رأسهِ و وَجهِهِ ، فأتاهُ ملَکٌ فقالَ : إنّ اللّهَ بَعَثَنی إلَیکَ فَمُرْنی بِما شِئتَ ،فقالَ : لِی اُسوَةٌ بما یُصنَعُ بالحُسَینِ علیه السلام . (3)

عنه علیه السلام :إنّ إسماعیلَ کانَ رَسولاً نَبیّا ، سُلِّطَ علَیهِ قَومُهُ فقَشَروا جِلدَةَ وَجهِهِ و فَروَةَ رأسِهِ ، فأتاهُ رَسولٌ مِن رَبِّ العالَمینَ، فقالَ لَهُ : ربُّکَ یُقرِئُکَ السّلامَ و یقولُ : قَد رأیتُ ما صُنِعَ بکَ و قد أمَرَنی بطاعَتِکَ فمُرْنی بما شِئتَ ، فقالَ : یکونُ لِی بالحُسَینِ بنِ علیٍّ علیهما السلام اُسوَةٌ . (4)

3738

اسماعیل علیه السلام

قرآن :

«و در این کتاب از اسماعیل یاد کن زیرا که او درست وعده و فرستاده ای پیامبر بود. و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان می داد و همواره نزد پروردگارش پسندیده [رفتار] بود».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :آن اسماعیل که خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود فرموده است : «در این کتاب از اسماعیل یاد کن ......... » آن اسماعیل فرزند ابراهیم نیست. بلکه پیامبری از پیامبران است که خداوند عزّ و جلّ او را به سوی قومش فرستاد و آنها او را گرفتند و پوست سر و رویش را کندند. فرشته ای نزد وی آمد و گفت : خداوند مرا نزد تو فرستاده است، هر دستوری که می خواهی به من بده. او گفت : من به آنچه با حسین علیه السلام می شود اقتدا می کنم.

امام صادق علیه السلام :اسماعیل، فرستاده ای پیامبر بود. قومش بر او مسلّط شدند و پوست سر و صورتش را کندند. پس ، فرشته ای از جانب پروردگار جهانیان آمد و گفت: پروردگارت تو را سلام می رساند و می گوید: آنچه را با تو شد دیدم. خداوند به من دستور داده که از تو اطاعت کنم. پس هر دستوری می خواهی به من بده. او گفت : حسین بن علی علیها السلام مقتدای من است.

ص :434


1- مریم : 54 ، 55 .
2- الفروة : جلدة الرأس . (القاموس المحیط : 4/373) .
3- علل الشرائع : 77/2 .
4- علل الشرائع : 78/3 .

علل الشرائع عن سُلیمان الجعفریّ عن الإمامِ الرِّضا علیه السلام قال :أ تَدری لِمَ سُمِّیَ إسماعیلُ صادِقَ الوَعدِ ؟ قلتُ : لا أدری ، قالَ : وَعَدَ رجُلاً فجَلَسَ لَهُ حَولاً یَنتَظِرُهُ . (1)

تفسیرِ القُمّیِّ :فی قولهِ تعالی : «و اذْکُرْ فی الکِتابِ إسْماعیلَ إنّهُ کانَ صادِقَ الوَعْدِ» ، قالَ : وَعدَ وَعدا فانتَظَرَ صاحِبَهُ سَنَةً ، و هُو إسماعیلُ بنُ حِزقیلَ علیه السلام (2) . (3)

علل الشرائع_ به نقل از سلیمان جعفری _: امام رضا علیه السلام فرمود : آیا می دانی چرا اسماعیل را صادق الوعد (خوش قول) گفته اند؟ عرض کردم : نه. فرمود : با مردی [در جایی] وعده گذاشت و یک سال به انتظار او نشست.

تفسیر القمّی_ ذیل آیه «و اذکر فی الکتاب اسماعیل انّه کان صادق الوعد» _: [امام علیه السلام ]فرمود: اسماعیل و عده ای گذاشت و یک سال منتظر همراهش نشست. او اسماعیل پسر حزقیل علیه السلام است. (4)

ص :435


1- علل الشرائع : 77/1 .
2- تفسیر القمّی : 2/51 .
3- قال العلاّمة الطباطبائیّ رضوان اللّه علیه بعد نقل الحدیث : وعده علیه السلام _ و هو أن یثبت فی مکانه فی انتظار صاحبه _ کان مطلقا لم یقیّده بساعة أو یوم و نحوه ، فألزمه مقامُ الصِّدق أن یفی به بإطلاقه ، و یصبّر نفسه فی المکان الذی وعد صاحبه أن یقیم فیه حتّی یرجع إلیه . و صفة الوفاء _ کسائر الصفات النفسانیّة من الحبّ و الإرادة و العزم و الإیمان و الثقة و التسلیم _ ذات مراتب مختلفة باختلاف العلم و الیقین ، فکما أنّ من الإیمان ما یجتمع مع أیّ خطیئة و إثم و هو أنزل مراتبه و لا یزال ینمو و یصفو حتّی یخلص من کلّ شرک خفیّ فلا یتعلّق القلب بشیء غیر اللّه و لو بالتفات إلی من دونه _ و هو أعلی مراتبه _ کذلک الوفاء بالوعد ذو مراتب ؛ فمن مراتبه فی المقال مثلاً : إقامة ساعة أو ساعتین حتّی تعرض حاجة اُخری توجب الانصراف إلیها ، و هو الذی یصدق علیه الوفاء عرفا . و أعلی منه مرتبة : الإقامة بالمکان حتّی ییأس من رجوع الصدیق إلیه عادة بمجیء اللّیل و نحوه ، فیقیّد به إطلاق الوعد . و أعلی منه مرتبة : الأخذ بإطلاق القول و الإقامة حتّی یرجع و إن طال الزمان . فالنفوس القویّة التی تراقب قولها و فعلها لا تلقی من القول إلاّ ما فی وسعها أن تصدّقه بالفعل ، ثمّ إذا لفظت لم یصرفها عن إتمام الکلمة و إنفاذ العزیمة أیّ صارف . و فی الروایة أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله وعد بعض أصحابه بمکّة أن ینتظره عند الکعبة حتّی یرجع إلیه ، فمضَی الرجل لشأنه و نسی الأمر ، فبقی صلی الله علیه و آله ثلاثة أیّام هناک ینتظره ، فاطّلع بعض الناس علیه فأخبر الرجل بذلک فجاء و اعتذر إلیه ، و هذا مقام الصدّیقین لا یقولون إلاّ ما یفعلون .المیزان فی تفسیر القرآن : 14/65 .
4- علاّمه طباطبایی _ رضوان اللّه علیه _ بعد از نقل این حدیث می گوید : و عده ای که آن جناب داد _ که در جای خود منتظر دوستش بماند _ مطلق بود یعنی مقیّد نکرده بود که یک ساعت یا یک روز یا فلان مدّت برایش صبر کند. لذا آن مقام صدقی که داشت، او را ملزم ساخت تا به وعده مطلق (بدون سر رسید) خود وفا کند و در همان جایی که به دوستش وعده داده بود چندان بایستد تا وی برگردد. صفت وفا و پایبندی به قول و قرار، مانند دیگر صفات نفسانی، مثل محبّت و خواست و عزم و ایمان و اعتماد و تسلیم، مراتب مختلفی دارد که بر حسب اختلاف مراتب علم و یقین متفاوت می شود. همچنان که یک مرتبه از ایمان با هر خطا و گناهی می سازد و آن پایین ترین مرتبه ایمان است و همین مرتبه پیوسته رشد می کند و خالص و خالص تر می شود تا جایی که از هر گونه شرک خفی و ناپیدایی پاک می گردد و در نتیجه، دل به چیزی جز خدا تعلّق پیدا نمی کند، حتی التفاتی هم به غیر او نمی نماید و این عالیترین مرتبه ایمان است، وفای به وعده نیز دارای مراتب است. یکی از مراتب آن این است که قول بدهد مثلاً یک یا دو ساعت در جایی منتظر بماند و چون کار دیگری برایش پیش آمد، از آنجا برود. وفای به عهد عرفاً بر این صدق می کند. از این مرتبه بالاتر این است که آن قدر منتظر بایستد تا با فرا رسیدن شب یا امثال آن معمولاً دیگر امیدی به آمدن طرف نباشد. در این صورت اطلاق وعده با یأس از آمدن مقیّد می شود. باز بالاتر از این مرتبه، آن است که آن قدر منتظر بماند تا دوستش بیاید هر چند زمان انتظار به درازا کشد. بنا بر این، نفوس قوی که مراقب گفتار و کردار خود هستند، هیچ وقت قولی نمی دهند مگر اینکه بتوانند به آن عمل کنند و همین که قولی دادند، هیچ مانعی آنها را از به کار بستن آن باز نمی دارد. در روایت آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در مکّه به یکی از اصحاب خود قول داد که کنار کعبه منتظرش بماند تا برگردد. آن مرد در پی کار خود رفت و قول و قراری را که با پیامبر داشت از یاد برد. پیامبر صلی الله علیه و آله سه روز در آنجا منتظر وی ماند تا اینکه یکی از مردم متوجّه موضوع شد و به آن مرد خبر داد و او آمد و از پیامبر عذرخواهی کرد. آری، این مقام صدّیقین است که هیچ سخنی نگویند، مگر آن که بدان عمل کنند.

ص :436

15 - الیاس علیه السلام

15 - الیاس علیه السلام
اشاره

(1)

ص :437


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 13 / 392 باب 16 «قصّة إلیاس و إلیا و الیَسَع علیهم السلام ».

3739 - إلیاسُ علیه السلام
3739 - الیاس علیه السلام

الکتاب :

«وَ إِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لاَ تَتَّقُونَ * أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ * اللّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ * فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ * إِلاَّ عِبَادَ اللّهِ الْمُخْلَصِینَ * وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الاْخِرِینَ * سَلاَمٌ عَلَی إِلْ یاسِینَ * إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» . (1)

«وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی وَ عِیسَی وَ إِلْیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکُم بالکَرَفْسِ ؛ فإنّهُ طَعامُ إلیاسَ و الیَسعَ و یُوشعَ بنِ نُونٍ . (3)

کلام فی قصّة إلیاس علیه السلام :

1 _ قصّته علیه السلام فی القرآن :

«لم یُذکر اسمه علیه السلام فی القرآن الکریم إلاّ فی هذا الموضع و فی سورة الأنعام عند ذکر هدایة الأنبیاء حیث قال : «و زَکریّا و یَحیی و عیسی و إلیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحینَ» .

و لم یذکر تعالی من قصّته فی هذه السورة إلاّ أنّه کان یدعو إلی عبادة اللّه سبحانه قوما کانوا یعبدون بعلاً ، فآمن به و أخلص الإیمان قوم منهم ، و کذّبه آخرون وهم جلّ القوم و إنّهم لمحضرون .

و قد أثنَی اللّه سبحانه علیه فی سورة الأنعام بما أثنی به علَی الأنبیاء عامّة ، و أثنی علیه فی هذه السورة بأنّه من عباده المؤمنین المحسنین، و حیّاه بالسلام بناءً علَی القراءة المشهورة : «سَلامٌ علی إلْ یاسینَ» .

3739

الیاس علیه السلام

قرآن :

«و الیاس از پیامبران بود. آن گاه که به قوم خود گفت : آیا پروا نمی کنید؟ آیا بعل را [به خدایی ]می خوانید و بهترین آفرینندگان را وا می گذارید؟ خدا را که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست. پس، او را تکذیب کردند و آنان از احضار شدگانند. مگر بندگان مخلَص خدا. و نام نیک او را در نسل های بعد باقی گذاشتیم. سلام بر خاندان الیاس. ما این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم. او از بندگان مؤمن ما بود.»

«و زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس، همگی از صالحانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کرفس بخورید؛ زیرا که آن خوراک الیاس و یسع و یوشع بن نون بوده است.

گفتاری درباره داستان الیاس علیه السلام :

1 _ داستان الیاس علیه السلام در قرآن:

«در قرآن کریم نام الیاس علیه السلام جز در این جا و در سوره انعام که از هدایت پیامبران یاد می کند و می فرماید : «و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس همگی از صالحان بودند»، در جای دیگر ذکر نشده است. خداوند متعال در این سوره از سرگذشت او تنها همین مطلب را بیان کرده است که وی قومی را که بَعل را می پرستیدند، به بندگی خداوند فراخواند و از میان آنها عدّه ای به او ایمان آوردند و مؤمنانی مخلص شدند و دیگران که اکثریت مردم را تشکیل می دادند، آن بزرگوار را تکذیب کردند و آنان از احضار شدگانند.

خداوند سبحان در سوره انعام از او همان مدح و ستایشی را به عمل آورده که نسبت به عامّه پیامبران کرده است و در این سوره با برشمردنش از بندگان مؤمن و نیکوکار خویش وی را مدح کرده و با سلام بر او درود فرستاده است، بنا بر قرائت مشهور «سلام علی اِل یاسین».

ص :438


1- الصافّات : 123 _ 132 .
2- الأنعام : 85 .
3- بحار الأنوار : 13/397/3 .

2 _ الأحادیث فیه علیه السلام :

ورد فیه علیه السلام أخبار مختلفة متهافتة کغالب الأخبار الواردة فی قصص الأنبیاء الحاکیة للعجائب ، کالذی روی عن ابن مسعود أنّ إلیاس هو إدریس ، و ما عن ابن عبّاس عن النبیّ صلی الله علیه و آله أنّ الخضر هو إلیاس ، و ما عن وهب و کعب الأحبار و غیرهما أنّ إلیاس حیّ لا یموت إلَی النفخة الاُولی ، و ما عن وهب أنّ إلیاس سأل اللّه أن یریحه من قومه فأرسل اللّه إلیه دابّة کهیئة الفرَس فی لون النار ، فوثب إلیه فانطلق به فکساه اللّه الریش و النور و قطع عنه لذّة المطعم و المشرب فصار فی الملائکة ، و ما عن کعب الأحبار أنّ إلیاس صاحب الجبال و البرّ ، و أنّه الذی سمّاه اللّه بذی النون ، و ما عن الحسن أنّ إلیاس موکّل بالفیافی و الخضر موکّل بالجبال ، و ما عن أنس أنّ إلیاس لاقَی النبیّ صلی الله علیه و آله فی بعض أسفاره فقعدا یتحدّثان ، ثمّ نزل علیهما مائدة من السماء فأکلا و أطعمانی ، ثمّ ودّعه و ودّعنی ، ثمّ رأیته مرّ علی السحاب نحو السماء ......... إلی غیر ذلک . (1)

و فی بعض أخبار الشیعة أنّه علیه السلام حیّ مخلّد (2) ، لکنّها ضعاف و ظاهر آیات القصّة لا یساعد علیه» .

2 _ احادیث درباره الیاس علیه السلام :

درباره الیاس علیه السلام اخبار گوناگون نا همسازی وارد شده و این مطلب درباره غالب اخباری که در داستان های پیامبران آمده و بازگو کننده امور عجیب و شگفت آور می باشند، صادق است. مثلاً از ابن مسعود روایت شده که الیاس همان ادریس است. نیز از ابن عباس از قول پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شد که خضر همان الیاس است. از وهب و کعب الاحبار و دیگران روایت شده که الیاس زنده است و تا زمانی که اولین نفخه در صور دمیده شود همچنان زنده است و نمی میرد. نیز از وهب نقل شده است که الیاس از خداوند خواست تا وی را از دست قومش آسوده گرداند و خداوند مَرکبی به شکل اسب و به رنگ آتش برایش فرستاد و الیاس روی آن پرید و رفت و خداوند بر او پَر و نور پوشاند و لذّت خوراک و آشامیدنی را از او گرفت و در شمار فرشتگان در آمد. از کعب الاحبار روایت شده که الیاس صاحب کوه ها و دشت هاست و او همان کسی است که خداوند وی را ذو النون نامیده است. از حسن روایت شده که الیاس گماشته شده بر صحراهاست و خضر گماشته شده بر کوه ها. از اَنَس نقل شده است که الیاس،پیامبر صلی الله علیه و آله را در یکی از سفرهایش دیدار کرد و با هم به گفت و گو نشستند و سپس مائده ای از آسمان برای آن دو فرود آمد و هر دو از آن خوردند و به من هم خوراندند و سپس الیاس از رسول خدا و من خداحافظی کرد و او را دیدم که بر بالای ابرها به طرف آسمان رفت ......... و مطالب دیگری از این قبیل.

در برخی اخبار شیعه آمده است که الیاس زنده و جاودانه است، امّا این اخبار ضعیف هستند و ظاهر آیات داستان الیاس این مطلب را تأیید نمی کند».

ص :439


1- رواه فی الدرّ المنثور فی تفسیر آیات القصّة .
2- رواه فی بحار الأنوار : 13/396 نقلاً عن قصص الأنبیاء .

ص :440

16 - الیسع علیه السلام

16 - یسع علیه السلام

اشاره

(1)

ص :441


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 13 / 392 باب 16 «قصّة إلیاس و إلیا و الیسع علیهم السلام ».

3740 - الیَسَعُ علیه السلام
3740 - یَسَع علیه السلام

الکتاب :

«وَ اذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ» . (1)

«وَ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطا وَ کُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَی الْعَالَمِینَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فیما احتَجَّ بهِ علی جاثلِیقِ النَّصاری _: إنّ الیَسَعَ قد صَنَعَ مِثلَ ما صَنَعَ عیسی علیه السلام : مَشی علَی الماءِ ، و أحیا المَوتی ، و أبرَأ الأکمَهَ و الأبرَصَ ، فلَم تَتَّخِذْهُ اُمّتُهُ رَبّا . (3)

3740

یَسَع علیه السلام

قرآن :

«و اسماعیل و یَسَع و ذو الکفل را به یاد آور [که ]همه از نیکانند».

«و اسماعیل و یَسَع و یونس و لوط، که جملگی را بر جهانیان برتری دادیم».

حدیث :

امام رضا علیه السلام_ در مباحثه خود با جاثلیق نصرانی _فرمود : یَسَع نیز همان کارهای عیسی علیه السلام را می کرد : روی آب راه می رفت، مردگان را زنده می کرد، کور مادر زاد و پیس را شفا می داد؛ با این حال امّتش او را به خدایی نگرفتند.

ص :442


1- ص : 48 .
2- الأنعام : 86 .
3- الاحتجاج : 2/407/307 .

17 - ذو الکفل علیه السلام

17 - ذوالکفل علیه السلام
اشاره

(1)

ص :443


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 13 / 404 باب 17 «قصص ذی الکفل علیه السلام ».

3741 - ذُو الکِفلِ علیه السلام
3741 - ذوالکفل علیه السلام

الکتاب :

«وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ * وَ أَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ» . (1)

«وَ اذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الأَخْیَارِ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الجوادُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ عبدُ العَظیمِ الحَسَنیُّ عن ذی الکِفلِ ما اسمُهُ ؟ و هلَ کانَ مِن المُرسَلینَ ؟ _: بَعَثَ اللّهُ تعالی جَلَّ ذِکرُهُ مِائةَ ألفِ نَبیٍّ و أربَعةً و عِشرینَ ألفَ نَبیٍّ ، المُرسَلونَ مِنهُم ثلاثُمِائةٍ و ثلاثَةَ عَشَرَ رجُلاً ، و إنّ ذا الکِفلِ مِنهُم صلواتُ اللّهِ علَیهِم . و کانَ بَعدَ سُلیمانَ بنِ داودَ علیه السلام ، و کانَ یَقضی بینَ النّاسِ کما کانَ یَقضی داودُ ، و لَم یَغضَبْ إلاّ للّهِ عَزَّ و جلَّ ، و کانَ اسمُهُ عُویدیا ، و هُو الّذی ذَکرَهُ اللّهُ تعالی جَلّت عظَمتُهُ فی کِتابهِ حیثُ قالَ : «و اذْکُرْ إسْماعیلَ و الیَسَعَ و ذا الکِفْلِ و کُلٌّ مِنَ الأخْیارِ» . (3)

قال الشیخ أمین الدین الطبرسیّ : أمّا ذو الکفل فاختُلف فیه ، فقیل : إنّه کان رجلاً صالحا و لم یکن نبیّا ، و لکنّه تکفّل لنبیّ صوم النهار و قیام اللیل و أن لا یغضب و یعمل بالحقّ ، فوفی بذلک فشکر اللّه ذلک له ، عن أبی موسی الأشعریّ و قتادة و مجاهد . و قیل : هو نبیّ اسمه ذو الکفل ، عن الحسن ، قال : و لم یقصّ اللّه خبره مفصّلاً . و قیل : هو إلیاس ، عن ابن عبّاس . و قیل : کان نبیّا و سمّی ذا الکفل بمعنی أنّه ذو الضِّعف ، فله ضِعف ثواب غیره ممّن هو فی زمانه لشرف عمله ، عن الجبّائیّ . و قیل : هو الیَسَع بن خطوب الذی کان مع إلیاس ، و لیس الیسع الذی ذکره اللّه فی القرآن ، تکفّل لملک جبّار إن هو تاب دخل الجنّة ، و دفع إلیه کتابا بذلک ، فتاب الملک و کان اسمه کنعان ، فسمّی ذا الکفل ، و الکفل فی اللغة : الخطّ . و فی کتاب النبوّة بالإسناد عن عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنیّ و ذکر نحوا ممّا مرّ . انتهی .

و قال البیضاویّ : «و ذا الکفل» یعنی إلیاس ، و قیل : یُوشَع ، و قیل : زکریّا .

قال المجلسیّ قدس سره بعد نقل ما ذکر : «أقول : و قال بعض المؤرّخین : إنّه بشر بن أیّوب الصابر ، و ذهب أکثرهم إلی أنّه کان وصیّ الیَسَع . و قد مرّ فی الباب الأوّل أنّه یوشع ، و قد مرّ منّا فیه کلام ، و إنّما أوردناه فی تلک المرتبة تبعا لأکثر المؤرّخین ، و إن کان یظهر من الخبر أنّه کان بعد سلیمان علیه السلام . و ذکر المسعودیّ أنّ حِزقیل و إلیاس و ذا الکِفل و أیّوب کانوا بعد سلیمان علیه السلام و قبل المسیح علیه السلام .

و قال الثعلبیّ فی کتاب العرائس : و قال بعضهم : ذو الکفل بشر بن أیّوب الصابر ، بعثه اللّه بعد أبیه رسولاً إلی أرض الروم ، فآمنوا به و صدّقوه و اتّبعوه ، ثمّ إنّ اللّه تعالی أمره بالجهاد فکاعوا عن ذلک و ضعُفوا ، و قالوا : یا بشر ، إنّا قوم نحبّ الحیاة و نکره الموت ، و مع ذلک نکره أن نعصی اللّه و رسوله ، فإن سألت اللّه تعالی أن یطیل أعمارنا و لا یمیتنا إلاّ إذا شئنا لنعبده و نجاهد أعداءه ! فقال لهم بشر بن أیّوب : لقد سألتمونی عظیما و کلّفتمونی شططا .

ثمّ إنّه قام و صلّی و دعا و قال : إلهی أمرتنی أن نجاهد (4) أعداءک ، و أنت تعلم أنّی لا أملک إلاّ نفسی ، و إنّ قومی قد سألونی ما أنت أعلم به منّی ، فلا تأخذنی (5) بجریرة غیری ، فإنّی أعوذ برضاک من سخطک ، و بعفوک من عقوبتک . قال : و أوحَی اللّه تعالی إلیه : یا بشر ، إنّی سمعت مقالة قومک ، و إنّی قد أعطیتهم ما سألونی ، فطوّلت أعمارهم فلا یموتون إلاّ إذا شاؤوا ، فکن کفیلاً لهم منّی بذلک ، فبلّغهم بشر رسالة اللّه فسمّی ذا الکفل .

ثمّ إنّهم توالدوا و کثروا و نمَوا حتّی ضاقت بهم بلادهم ، و تنغّصت علیهم معیشتهم ، و تأذّوا بکثرتهم ، فسألوا بشرا أن یدعو اللّه تعالی أن یردّهم إلی آجالهم ، فأوحَی اللّه تعالی إلی بشر : أ مَا عَلِم قومک أنّ اختیاری لهم خیر من اختیارهم لأنفسهم ؟ ! ثمّ ردّهم إلی أعمارهم فماتوا بآجالهم ، قال : فلذلک کثرت الروم حتّی یقال : إنّ الدنیا خمسة أسداسها الروم ، و سمّوا روما لأنّهم نسبوا إلی جدّهم روم بن عیص بن إسحاق بن إبراهیم علیه السلام . قال وهب : و کان بشر بن أیّوب مقیما بالشام عمره حتّی مات ، و کان عمره خمسا و تسعین سنة . (6)

و قال السیّد ابن طاووس فی سعد السعود : قیل : إنّه تکفّل للّه تعالی جلّ جلاله أن لا یغضبه قومه ، فسمّی ذو الکفل . و قیل : تکفّل لنبیّ من الأنبیاء أن لا یغضب فاجتهد إبلیس أن یغضبه بکلّ طریق فلم یقدر ، فسمّی ذو الکفل لوفائه لنبیّ زمانه أنّه لا یغضب» . (7)

3741

ذو الکفل علیه السلام

قرآن :

«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را [یاد کن] که همه از شکیبایان بودند. و آنان را در رحمت خود داخل نمودیم؛ چرا که ایشان از شایستگان بودند».

«و اسماعیل و یَسَع و ذو الکفل را یاد کن که همه از نیکانند».

حدیث :

امام جواد علیه السلام_ در پاسخ به عبد العظیم حسنی که پرسید نام ذو الکفل چه بود و آیا از پیامبران مرسل بوده است یا نه؟ _فرمود : خداوند متعال یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاد که سیصد و سیزده نفر آنان مرسل بودند و ذو الکفل یکی از آن مرسلین علیهم السلام می باشد. او بعد از سلیمان بن داوود علیه السلام می زیست و در میان مردم مانند داوود قضاوت می کرد و جز برای خداوند عزّ و جلّ خشم نگرفت. نامش عویدیا بود و او همان کسی است که خداوند متعال در کتاب خود از وی نام برده است، آنجا که می فرماید : «و یاد کن اسماعیل و یَسَع و ذو الکفل را که همه از نیکانند».

امین الدین طبرسی (مؤلف مجمع البیان) می گوید : درباره ذو الکفل اختلاف نظر است. از ابو موسی اشعری و قتاده و مجاهد نقل شده که وی مردی صالح بود و پیامبر نبوده است، امّا در برابر یکی از پیامبران متکفّل شد که روزها را روزه بگیرد و شب ها را به عبادت سپری کند و هیچ گاه خشمگین نشود و به حق عمل کند و به این تعهّد خود وفا کرد و خدا هم از او قدردانی نمود. از حسن نقل شده که وی پیامبر بوده و نامش ذو الکفل است. حسن گفته است : خداوند ماجرای او را به تفصیل بازگو نکرده است. از ابن عباس نقل شده که ذو الکفل، همان الیاس است. از جبائی نقل شده که او پیامبر بود و ذو الکفل نامیده شد که به معنای صاحب دو چندان است؛ زیرا چون عمل او برتر و ارزشمندتر بود، ثواب کارهای او دو برابر ثواب کارهای دیگر مردمان روزگارش بود. به قولی هم او همان یسع بن خطوب است که با الیاس بوده، نه آن یَسَعی که خداوند در قرآن نام برده است. او در برابر پادشاهی ستمگر متکفّل و متعهّد شد که اگر توبه کند، به بهشت رود و در این باره نوشته ای هم به او داد و پادشاه توبه کرد. نام او کنعان بود ولی به خاطر این کارش ذو الکفل نامیده شد. کفل در لغت به معنای خطّ است. در کتاب النبوّه به سندش از عبد العظیم بن عبد اللّه حسنی نظیر آنچه گذشت ذکر شده است.

بیضاوی گفته است : مقصود از ذو الکفل، الیاس است و به قولی، یوشع و به قولی هم، زکریّا.

علاّمه مجلسی پس از نقل آن چه ذکر شد فرموده: «بعضی مورخان گفته اند : او بشر ، فرزند ایّوبِ صابر است. اکثر مورّخان معتقدند که وی وصیّ و جانشین یَسَع می باشد. در باب اول گفتیم که ذو الکفل همان یوشع است و در آنجا توضیحاتی دادیم. ما به تبعیت از اکثر مورّخان او را در این مرتبه آوردیم، هرچند از خبر چنین پیداست که وی بعد از سلیمان علیه السلام بوده است. مسعودی می گوید که حزقیل و الیاس و ذو الکفل و ایّوب بعد از سلیمان علیه السلام و پیش از مسیح علیه السلام می زیسته اند.

ثعلبی در کتاب العرائس می گوید : بعضی گفته اند : ذو الکفل همان بشر فرزند ایّوب صابر است که خداوند بعد از پدرش او را به سرزمین روم فرستاد و رومیان به او ایمان آوردند و تصدیقش کردند و از او پیروی نمودند. سپس خداوند متعال به او دستور جهاد داد، امّا پیروانش از جهاد ترسیدند و اظهار ضعف کردند و گفتند : ای بشر! ما مردم زندگی را دوست داریم و از مرگ خوشمان نمی آید و در عین حال خوش نداریم خدا و رسولش را نافرمانی کنیم. پس، اگر ممکن است از خدای متعال بخواه تا عمرهای ما را دراز گرداند و ما را نمیراند، مگر آن گاه که خودمان بخواهیم تا او را عبادت کنیم و با دشمنانش بجنگیم. بشر بن ایّوب به ایشان گفت : خواهش بزرگی از من کردید و بار بسیار گرانی بر دوش من نهادید.

سپس بشر برخاست و نماز خواند و دعا کرد و گفت : بار خدایا! به من دستور دادی با دشمنانت جهاد کنم و تو می دانی که من اختیار کسی جز خودم را ندارم و قوم من خواهشی از من کرده اند که تو بهتر از من می دانی چیست. پس، مرا به گناه دیگری مؤاخذه مفرما. من از خشم تو به خشنودیت پناه می برم و از کیفر تو به عفو و بخششت. خدای متعال به او وحی فرمود که : ای بشر! من سخن قوم تو را شنیدم و آنچه را از من خواستند به آنان دادم. عمرهایشان را دراز کردم به طوری که نخواهند مرد،مگر هر زمان که خودشان بخواهند. از طرف من این مطلب را برای آنان تکفّل کن. بشر پیام خدا را به آنان رساند و بدین سبب ذو الکفل نامیده شد.

از آن پس،آن مردم زاد و ولد کردند و تعدادشان زیاد شد، به طوری که شهرهایشان دیگر گنجایش آنها را نداشت و زندگی بر آنان تیره و تلخ شد و از فراوانی جمعیت خویش به ستوه آمدند. لذا از بشر خواهش کردند تا از خدای متعال بخواهد آنان را به عمرهای مقدّرشان بازگرداند. خداوند متعال به بشر وحی فرمود که : سرانجام قوم تو دانستند که انتخاب من برای آنان، بهتر از انتخاب آنان برای خودشان است؟ آن گاه، آنان را به عمرهای مقدّرشان برگرداند و به اجلشان مردند.

به همین دلیل جمعیت رومی ها چندان زیاد شد که گفته می شد : پنج ششم جمعیت دنیا را رومی ها تشکیل می دهند و علّت نامگذاری آنها به رومی این است که منسوب به نیایشان روم بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام هستند. وهب می گوید : بشر بن ایّوب، تمام عمر خود را در شام به سر برد و همان جا درگذشت. او نود و پنج سال عمر کرد.

سیّد بن طاوس در سعد السعود گوید : گفته شده که وی در برابر خدای متعال جلّ جلاله متکفّل و متعهّد شد که از دست قومش خشمگین نشود و از این رو ذو الکفل نامیده شد. بعضی گفته اند : در برابر یکی از پیامبران متکفّل شد که هیچ گاه عصبانی نشود و ابلیس به طرق مختلف سعی کرد او را به خشم آورد، امّا نتوانست. پس، ذو الکفل نام گرفت؛ زیرا به قولی که به پیامبر زمان خویش داد و متکفّل شد که هیچ گاه خشم نگیرد، وفا کرد».

ص :444


1- الأنبیاء : 85 ، 86 .
2- ص : 48 .
3- قصص الأنبیاء : 213/277 .
4- فی المصدر : قال : إلهی أمرتنی بتبلیغ الرسالة فبلّغتها ، و أمرتنی أن اُجاهد . (کما فی هامش بحار الأنوار) .
5- فی المصدر : فلا تؤاخذنی . (کما فی هامش بحار الأنوار).
6- ذیل الخبر لا یلائم ما تقدّم ممّا أعطاهم اللّه من طول العمر حتّی ضاقت علیهم الأرض من کثرة الأولاد.(کما فی هامش بحار الأنوار).
7- بحار الأنوار : 13/406.

ص :445

ص :446

ص :447

ص :448

18 - اشمویل علیه السلام

18 - اشمویل علیه السلام
اشاره

(1)

ص :449


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 13 / 435 باب 19 «قصّة إشمویل علیه السلام و طالوت و جالوت».

3742 - إشمویلُ علیه السلام
3742 - اِشمویل علیه السلام

الکتاب :

«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَأِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَی إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُوا قَالُوا وَ مَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَ اللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ * وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکا قَالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ * وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَی وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلاَئِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ * فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لاَ طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاَقُوا اللّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَ اللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ * وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ * فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللّهِ وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَ لَوْ لاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَ لکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَ» . (1)

3742

اِشمویل علیه السلام

قرآن :

«آیا از سران بنی اسرائیل پس از موسی خبر نیافتی آن گاه که به پیامبری از خود گفتند : پادشاهی برای ما بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم. آن پیامبر گفت : اگر جنگیدن بر شما مقرر گردد، چه بسا پیکار نکنید. گفتند : برای چه در راه خدا نجنگیم با آنکه ما از دیارمان و از نزد فرزندانمان بیرون رانده شده ایم. پس هنگامی که جنگ بر آنان مقرّر شد، جز شماری اندک از آنان، همگی پشت کردند و خداوند به حال ستمکاران داناست. و پیامبرشان به آنان گفت : در حقیقت، خداوند طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است. گفتند : چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال گشایشی داده نشده است؟ پیامبرشان گفت : در حقیقت، خدا او را بر شما برتری داده و او را در دانش و نیروی بدنی بر شما برتری بخشیده است و خداوند پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد می دهد. و خدا گشایشگر داناست. و پیامبرشان بدیشان گفت : در حقیقت، نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق [عهد] که در آن سکینه ای از جانب پروردگارتان است و بازمانده ای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون [در آن] بر جای نهاده اند _ در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند _ به سوی شما خواهد آمد. مسلّماً اگر مؤمن باشید، برای شما در این [رویداد ]نشانه ای است. و چون طالوت با لشکریان خود بیرون شد، گفت : خداوند شما را به وسیله رودخانه ای خواهد آزمود. پس، هر کس از آن بنوشد از [پیروان] من نیست و هر کس از آن نخورد، قطعاً او از [پیروان ]من است، مگر کسی که با دستش کفی برگیرد. پس، [همگی ]جز اندکی از آنان، از آن نوشیدند و هنگامی که طالوت با کسانی که همراه وی ایمان آورده بودند از آن نهر گذشتند، گفتند : امروز ما را یارای مقابله با جالوت و سپاهیانش نیست. کسانی که به دیدار خداوند یقین داشتند، گفتند : بسا گروهی اندک که، به اذن خدا، بر گروهی بسیار پیروز شدند و خداوند با شکیبایان است. و هنگامی که با جالوت و سپاهیانش رو به رو شدند، گفتند : پروردگارا! بر دل های ما شکیبایی فرو ریز و گام های ما را استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز فرمای. پس، آنان را به اذن خدا شکست دادند و داوود، جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهی و حکمت ارزانی داشت و از آنچه می خواست به او آموخت و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید، ولی خداوند نسبت به جهانیان تفضّل دارد».

ص :450


1- البقرة : 246 _ 251 .

الحدیث :

مجمع البیان_ فی قولهِ تعالی : «إذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُم» _: اختُلِفَ فی ذلک النَّبیِّ ؛ فقیلَ : اسمُهُ ......... شَمعُونُ بنُ صَفیَّةَ مِن وُلدِ لاوِی بنِ یَعقوبَ ، عن السُدِّیِّ . و قیلَ : هُو یُوشَعُ بنُ نُونٍ بنِ افراثیمَ بنِ یُوسفَ بنِ یَعقوبَ ، عن قَتادَةَ . و قیلَ : هُو إشمویلُ ، و هو بالعَرَبیَّةِ إسماعیلُ ، عن أکثَرِ المُفسِّرینَ و هُو المَروِیُّ عن أبی جعفرٍ علیه السلام . (1)

بحار الأنوار عن تفسیرِ القُمّی عن أبی عن النَّضرِ عن یحیَی الحَلَبیِّ عن هارونَ بن خارِجَةَ عن أبی بَصیرٍ عن أبی جعفرٍ علیه السلام :إنّ بَنی إسرائیلَ بعدَ موسی عَمِلوا بالمَعاصی و غَیَّروا دِینَ اللّهِ و عَتَوا عَن أمرِ ربِّهِم ، و کانَ فیهِم نَبیٌّ یأمُرُهُم و یَنهاهُم فلَم یُطیعوهُ ، و رُویَ أنّه إرْمیا النَّبیُّ، فسَلَّطَ اللّهُ علَیهِم جالُوتَ و هُو مِن القِبطِ ، فأذَلّهُم و قَتَلَ رِجالَهُم و أخرَجَهُم مِن دِیارِهِم و أخَذَ أموالَهُم و استَعبَدَ نِساءهُم ، ففَزِعوا إلی نَبیِّهِم و قالُوا : سَلِ اللّهَ أن یَبعَثَ لَنا مَلِکا نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ . و کانَتِ النُّبُوّةُ فی بَنی إسرائیلَ فیبَیتٍ، و المُلکُ و السُّلطانُ فی بَیتٍ آخَرَ ، لم یَجمَعِ اللّهُ لَهُمُ النُّبُوّةَ و المُلکَ فی بَیتٍ واحِدٍ ، فمِن ذلکَ قالوا : «إبعَثْ لَنا مَلِکا نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ» ، فقالَ لَهُم نَبیُّهُم : «هَلْ عَسَیْتُم إنْ کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ ألاّ تُقاتِلوا قالُوا وَ ما لَنا ألاّ نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ و قَد اُخْرِجْنا مِن دِیارِنا و أبْنائِنا» . و کانَ کما قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : «فلَمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا إلاّ قَلیلاً مِنْهُم ......... » ، فقالَ لَهُم نَبیُّهُم : «إنّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکا» فغَضِبوا مِن ذلکَ ، و قالوا : «أنّی یَکونُ لَهُ المُلْکُ عَلَینا و نَحْنُ أحَقُّ بالمُلْکِ مِنْهُ و لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ المالِ» ؟! و کانتِ النُّبُوّةُ فی وُلدِ لاوِی ، و المُلکُ فی وُلدِ یُوسفَ ، و کانَ طالُوتُ مِن وُلدِ ابنِ یامینَ أخی یُوسفَ لاُمِّهِ ، لَم یَکُن مِن بَیتِ النُّبُوّةِ و لا مِن بَیتِ المَملَکَةِ ، فقالَ لَهُم نَبیُّهُم : «إنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُم وَزادَهُ بَسْطَةً فِی العِلْمِ و الجِسْمِ و اللّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَن یَشاءُ و اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ» . و کان أعظَمَهُم جِسما،و کانَ شُجاعا قَوِیّا، و کانَ أعلَمَهُم ، إلاّ أنّه کانَ فَقیرا فعابُوهُ بالفَقرِ ، فقالوا : «لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِن المالِ» ، فقالَ لَهُم نَبیُّهُم : «إنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أنْ یأتِیَکُمُ التَّابُوتُ فیهِ سَکِینَةٌ مِن رَبِّکُم وَ بقِیَّةٌ مِمّا تَرکَ آلُ مُوسی و آلُ هارونَ تَحْمِلُهُ المَلائکَةُ» . و کانَ التّابوتَ الّذی أنزَلَهُ اللّهُ علی موسی فوَضَعَتْهُ فیهِ اُمُّهُ و ألقَتهُ فی الیَمِّ ، فکانَ فی بَنی إسرائیلَ یَتَبرَّکونَ بهِ ، فلَمّا حَضَرَ موسی الوَفاةُ وضَعَ فیهِ الألواحَ و دِرعَهُ و ما کانَ عِندَهُ مِن آیاتِ النُّبُوّةِ و أودَعَهُ یُوشَعَ وَصِیَّهُ ، فلَم یَزَلِ التّابوتُ بینَهُم حتّی استَخَفُّوا بهِ ، و کانَ الصِّبیانُ یَلعَبونَ بهِ فی الطُّرُقاتِ ، فلَم یَزَلْ بَنو إسرائیلَ فی عِزٍّ و شَرَفٍ ما دامَ التّابوتُ عِندَهُم ، فلَمّا عَمِلوا بالمَعاصی و استَخَفُّوا بالتّابوتِ رَفَعَهُ اللّهُ عَنهُم ، فلَمّا سألوا النَّبیَّ و بَعَثَ اللّهُ إلَیهِم طالوتَ مَلِکا یُقاتِلُ مَعَهُم رَدَّ اللّهُ علَیهِمُ التّابوتَ ، کما قالَ اللّهُ : «إنّ آیَةَ مُلْکِهِ أنْ یَأتِیَکُمُ التّابُوتُ فیهِ سَکِینَةٌ مِن رَبِّکُم وَ بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسی و آلُ هارونَ تَحْمِلُهُ المَلائِکَةُ» . قالَ : البَقیَّةُ : ذُرِّیَّةُ الأنبیاءِ ، و قَولُهُ : «فیهِ سَکِینَةٌ مِن رَبِّکُم» فإنَّ التّابوتَ کانَ یُوضَعُ بَین یَدَیِ العَدُوِّ و بَینَ المُسلمینَ فتَخرُجُ مِنهُ رِیحٌ طَیِّبةٌ لَها وَجهٌ کوَجهِ الإنسانِ . (2)

حدیث :

مجمع البیان_ ذیل آیه «اذ قالوا لنبیّ لهم» _: درباره این پیامبر اختلاف نظر است : از سُدّی نقل شده که نام او ......... شمعون بن صفیّه از فرزندان لاوی پسر یعقوب است. از قتاده نقل شده که او همان یوشع بن نون بن افراثیم بن یوسف بن یعقوب است. اکثر مفسّران گفته اند : او اشمویل است که به عربی اسماعیل می گویند. این قول از امام باقر علیه السلام روایت شده است.

بحار الأنوار_ به نقل از صاحب تفسیر القمّی _: پدرش از نضر از یحیی حلبی از هارون بن خارجه از ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود : بعد از موسی، بنی اسرائیل دامن خود را به گناهان آلودند و دین خدا را تغییر دادند و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند. در میان آنان پیامبری بود که به ایشان امر و نهی می کرد، بنی اسرائیل از او اطاعت نمی کردند _ روایت شده که این پیامبر ارمیای نبی بوده است _ لذا خداوند جالوت را که از قبطیان بود بر ایشان مسلّط ساخت و او بنی اسرائیل را به خواری کشاند و مردانشان را کشت و آنان را از خانه و کاشانه شان آواره کرد و اموال و دارایی هایشان را ستاند و زنانشان را به کنیزی گرفت. بنی اسرائیل به پیامبر خود پناه بردند و گفتند : از خدا بخواه پادشاهی برای ما بگمارد تا در راه خدا بجنگیم. در آن زمان نبوّت در یک خانواده از بنی اسرائیل بود و پادشاهی و حکومت در خانواده ای دیگر و خداوند نبوّت و پادشاهی را در یک خانواده از آنان جمع نکرده بود. به همین دلیل گفتند : «برای ما پادشاهی بگمار تا در راه خدا بجنگیم» پیغمبرشان به آنان گفت : «اگر جنگیدن بر شما مقرر شود چه بسا که پیکار نکنید. آنان گفتند : چرا در راه خدا نجنگیم با آنکه ما از دیارمان و از نزد فرزندانمان بیرون رانده شده ایم». و همان طور شد که خداوند تبارک و تعالی فرمود : «پس هنگامی که جنگ بر آنان مقرّر شد، جز شماری اندک از آنان بقیه پشت کردند ......... ». پس پیامبرشان به ایشان فرمود : «خداوند طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است». بنی اسرائیل از این موضوع ناراحت شدند و گفتند : «چگونه او را بر ما پادشاهی باشد، با آنکه ما به پادشاهی از او سزاوارتریم و او چندان ثروتی ندارد». در آن زمان نبوّت در خاندان لاوی و پادشاهی در دست خاندان یوسف بود، در حالی که طالوت فرزند بن یامین، برادر تنی یوسف، بود و لذا نه از خانواده نبوّت بود و نه از خانواده سلطنت. پیامبرشان به آنان گفت : «خدا او را بر شما برگزیده و در علم و قدرت جسمی فزونی داده است و خدا سلطنتش را به هر که بخواهد می دهد و خدا گشایشگر داناست. طالوت از همه بنی اسرائیل تنومندتر و نیرومندتر و داناتر بود منتها مال و ثروتی نداشت و بنی اسرائیل به فقیر بودن او خرده گرفتند و گفتند : «از حیث مال گشایشی به او داده نشده است». پیامبرشان به ایشان گفت : «نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق [عهد] که در آن آرامش خاطری از جانب پروردگارتان است و بازمانده ای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون در آن بر جای نهاده اند، نزد شما خواهد آمد که فرشتگان آن را حمل می کنند». این صندوق همان صندوقی بود که خداوند آن را برای موسی فرستاد و مادرش او را در آن گذاشت و به دریا انداخت. این صندوق در میان بنی اسرائیل بود و به آن تبرّک می جستند. چون هنگام وفات موسی رسید، الواح و زره خود و نشانه های نبوّتی را که در اختیار داشت در آن صندوق نهاد و آن را به وصیّ خود یوشع سپرد. این صندوق همچنان در میان بنی اسرائیل بود تا آن گاه که آن را خوار و خفیف کردند و بازیچه کودکان در کوی و برزن شد. تا زمانی که صندوق در میان بنی اسرائیل بود، آنان با عزّت و شوکت به سر می بردند و همین که دامن به گناهان آلودند و به آن صندوق بی احترامی روا داشتند، خداوند آن را از میان ایشان برداشت، امّا بعد از آنکه چنان درخواستی از پیامبر خود کردند و خداوند طالوت را به پادشاهی آنان گماشت تا به همراه آنان بجنگد، خداوند صندوق را به آنان بازگرداند؛ چنان که می فرماید : «و نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق که در آن آرامشی از پروردگار شماست و باقی مانده ای از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون در آن بر جای نهاده اند، نزد شما خواهد آمد که فرشتگان آن را حمل می کنند». [راوی ]گفت : مقصود از «بقیّه» فرزندان پیامبران است. و جمله «در آن آرامشی از جانب پروردگار شماست» زیرا صندوق میان صفوف دشمن و مؤمنان گذاشته می شد و از آن بادی خوشبو بیرون می آمد که چهره ای چون چهره انسان داشت.

ص :451


1- مجمع البیان : 2/610 .
2- بحار الأنوار : 13/439/4 .

ص :452

ص :453

تفسیرُ القمّی :حَدَّثَنی أبی عن الحسنِ بنِ خالِدٍ عن الرِّضا علیه السلام : السَّکِینَةُ رِیحٌ مِن الجَنَّةِ لَها وَجهٌ کوَجهِ الإنسانِ ، فکانَ إذا وُضِعَ التّابوتُ بَینَ یَدَیِ المُسلمینَ و الکُفّارِ ؛ فإنْ تَقَدَّمَ التّابوتَ رَجُلٌ لا یَرجِعُ حتّی یُقتَلَ أو یَغلِبَ ، و مَن رَجَعَ عنِ التّابوتِ کَفرَ و قَتَلَهُ الإمامُ ، فأوحَی اللّهُ إلی نَبیِّهِم أنّ جالُوتُ یَقتُلُهُ مَن یَستَوی علَیهِ دِرعُ موسی علیه السلام ، و هُو رجُلٌ مِن وُلدِ لاوِی بنِ یَعقوبَ علیه السلام اسمُهُ داودُ بنُ آسی . (1) و کانَ آسی راعِیا و کانَ لَهُ عَشرَةُ بَنینَ أصغَرُهُم داودُ ، فلَمّا بُعِثَ طالوتُ إلی بَنی إسرائیلَ و جَمَعَهُم لِحَربِ جالوتَ بَعَثَ إلی آسی أنْ أحضِرْ وُلدَکَ ، فلَمّا حَضَروا دَعا واحِدا واحِدا مِن وُلدِهِ فألبَسَهُ دِرعَ موسی علیه السلام ؛ مِنهُم مَن طالَت علَیهِ ، و مِنهُم مَن قَصُرَت عنهُ ، فقالَ لآسِی : هل خَلَّفتَ مِن وُلدِکَ أحَدا ؟ قالَ : نَعَم ، أصغَرُهُم ، تَرَکتُهُ فی الغَنَمِ یَرعاها ، فبَعَثَ إلَیهِ ابنَهُ فجاءَ بهِ ، فلَمّا دُعِیَ أقبَلَ و مَعَهُ مِقلاعٌ ، قالَ : فنادَتهُ ثَلاثُ صَخراتٍ فی طَریقِهِ فقالَت : یا داودُ خُذْنا ، فأخَذَها فی مِخلاتِهِ، و کانَ شَدیدَ البَطشِ قَوِیّا فی بَدَنِهِ شُجاعا ، فلَمّا جاءَ إلی طالوتَ ألبَسَهُ دِرعَ موسی فاستَوَت علَیهِ، ففَصَلَ طالوتُ بالجُنودِ ، و قالَ لَهُم نَبیُّهُم : یا بَنی إسرائیلَ إنّ اللّهَ مُبتَلیکُم بنَهرٍ فی هذهِ المَفازَةِ ، فمَن شَرِبَ مِنهُ فلَیسَ مِن حِزبِ اللّهِ ، و مَن لَم یَشرَبْ مِنهُ فإنّهُ مِن

حِزبِ اللّه إلاّ مَنِ اغتَرفَ غُرفَةً بِیَدِهِ ، فلَمّا وَرَدوا النَّهرَ أطلَقَ اللّهُ لَهُم أن یَغرِفَ کلُّ واحِدٍ مِنهُم غُرفَةً بیَدِهِ «فشَرِبوا مِنهُ إلاّ قَلیلاً مِنْهُم» ، فالّذینَ شَرِبوا مِنْهُ کانوا سِتِّینَ ألفا ، و هذا امتِحانٌ امتُحِنوا بهِ کما قالَ اللّهُ . و رُویَ عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام أنّه قالَ : القَلیلُ الّذینَ لَم یَشرَبوا و لَم یَغتَرِفوا ثلاثُ مِائةٍ و ثَلاثةَ عَشَرَ رجُلاً ، فلَمّا جاوَزوا النَّهرَ و نَظَروا إلی جُنودِ جالوتَ قالَ الّذینَ شَرِبوا مِنهُ : «لا طاقَةَ لَنا الیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ» ، و قالَ الّذینَ لَم یَشرَبوا : «رَبَّنا أفْرِغْ عَلَینا صَبْرا و ثَبِّتْ أقْدامَنا و انْصُرْنا علَی القَومِ الکافِرِینَ» ، فجاءَ داودُ علیه السلام حتّی وَقَفَ بحِذاءِ جالوتَ، و کانَ جالوتُ علَی الفِیلِ ، و علی رأسهِ التّاجُ و فی [جَبهَتِهِ] (2) یاقوتٌ یَلمَعُ نُورُهُ ، و جُنودُهُ بَینَ یَدَیهِ ، فأخَذَ داوودُ مِن تلکَ الأحجارِ حَجَرا فرَمی بهِ فی مَیمَنَةِ جالوتَ فمَرَّ فی الهَواءِ و وَقَعَ علَیهِم فانهَزَموا ، و أخَذَ حَجَرا آخَرَ فرمی بهِ فی مَیسَرَةِ جالوتَ فوَقعَ علَیهِم فانهَزَموا ، و رمی جالوتَ بحَجَرٍ ثالِثٍ فصَکَّ (3) الیاقُوتَةَ فی جَبهَتِه و وصَلَ إلی دِماغهِ و وَقَعَ إلَی الأرضِ مَیِّتا ، فَهُو قَولُهُ : «فَهَزَمُوهُم بإذْنِ اللّهِ و قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ ......... » . (4)

تفسیر القمّی :پدرم از حسن بن خالد از امام رضا علیه السلام برایم نقل کرد که : «سکینه» یک باد بهشتی بود که چهره ای چون چهره انسان داشت. هرگاه صندوق میان صفوف مؤمنان و کافران گذاشته می شد، اگر شخصی از آن جلو می زد برنمی گشت تا اینکه یا کشته شود یا پیروز و هر که از آن باز پس می نشست کافر می شد و رهبر او را می کشت. پس خداوند به پیامبرشان وحی کرد که تنها کسی جالوت را می کشد که زره موسی بر تن او راست آید و او مردی است از فرزندان لاوی بن یعقوب علیه السلام به نام داوود پسر آسی. آسی چوپان بود و ده پسر داشت که کوچکترین آنان داوود بود. هنگامی که طالوت بنی اسرائیل را برای جنگ با جالوت فراخواند، به آسی نیز پیغام داد که فرزندانت را حاضر کن. پس چون حاضر شدند، یکایک آنان را پیش خواند و زره موسی را بر تنشان پوشاند. برای برخی بزرگ بود و برای برخی دیگر کوتاه. لذا به آسی گفت : آیا پسر دیگری هم داری؟ پاسخ داد : آری، کوچکترینشان را در رمه گوسفندان گذاشته ام تا آنها را بچراند. طالوت او را خواست. در راه که می آمد با خود فلاخنی داشت. سه پاره سنگ در راهش او را ندا دادند که : ای داوود! ما را برگیر. او نیز آنها را در توبره اش نهاد. داوود مردی دلاور و نیرومند بود و چون نزد طالوت آمد، زره موسی را به او پوشاند و دید که اندازه اوست. پس طالوت با سپاهیان بیرون شد. پیامبرشان به آنان گفت : ای بنی اسرائیل! «خداوند شما را در این بیابان به نهری می آزماید». هر کس از آن نهر بیاشامد از حزب خدا نیست و هر که از آن نیاشامد و تنها مُشتی آب از آن بردارد، از حزب خداست. چون بنی اسرائیل به نهر رسیدند، خداوند آزادشان گذاشت تا هر یک از آنان مُشتی آب بردارد امّا «جز اندکی از ایشان، بقیه از آن نهر نوشیدند». تعداد کسانی که آب نوشیدند شصت هزار نفر بودند و این، همچنان که خداوند فرموده، امتحانی بود که بنی اسرائیل با آن آزمایش شدند.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود : آن تعدادِ اندکی که آب ننوشیدند و کف آبی هم برنداشتند، سیصد و سیزده نفر بودند. هنگامی که بنی اسرائیل از رود گذشتند و چشمشان به سپاه جالوت افتاد، کسانی که از نهر آب نوشیده بودند گفتند : «امروز ما یارای مقابله با جالوت و سپاه او را نداریم» و کسانی که نیاشامیده بودند گفتند : «پروردگارا! بر دل های ما شکیبایی فرو ریز و گام هایمان را استوار بدار و ما را بر کافران پیروز گردان». در این هنگام داوود علیه السلام جلو آمد تا آنکه رو به روی جالوت ایستاد.

جالوت سوار بر فیل بود و تاجی به سر داشت که بر پیشانی آن یاقوتی می درخشید و سپاهیانش مقابل او صف کشیده بودند. داوود یکی از آن سه سنگ را برداشت و به جناح راست سپاه جالوت پرتاب کرد. سنگ در هوا چرخید و روی آنان افتاد و همه گریختند. داوود سنگ دوم را بیرون آورد و به سمت جناح چپ سپاه جالوت پرت کرد و سنگ در میان آنان افتاد و گریختند. سنگ سوم را به طرف جالوت انداخت که به دانه یاقوتی که در پیشانی[تاج] او بود خورد و آن را شکافت و به مغزش رسید و جنازه اش نقش بر زمین شد. این است سخن خداوند متعال که فرمود : «پس، به اذن خدا آنان را شکست دادند و داوود، جالوت را کشت ......... ».

ص :454


1- فی نسخة «اشی» و فی اُخری «اسی» و کذا فیما بعده ، و فی تاریخ الیعقوبیّ و الطبریّ و العرائس و المحبّر و مجمع البیان «إیشا» کما فی المتن ، و فی قاموس التوراة «یسّا» . (کما فی هامش بحار الأنوار : 13/440) .
2- ما بین المعقوفین نقلناه من بحار الأنوار .
3- صَکَّ : ضَرَب : (الصحاح : 4/1596) .
4- تفسیر القمّی : 1/82 .

ص :455

ص :456

بحار الأنوار عن ابن الأثیرِ فی الکامل :لَمّا انقَطَعَ إلیاسُ عن بَنی إسرائیلَ بَعَثَ اللّهُ الیَسَعَ ، فکانَ فیهِم ما شاءَ اللّهُ ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ ......... إلی أن بَعَثَ اللّهُ إشمویلَ ، و مَلَکَهُم طالوتُ وَ رَدَّ علَیهِمُ التّابوتَ ، و کانَت مُدَّةُ ما بَینَ وَفاةِ یُوشعَ إلی أن رَجَعَتِ النُّبُوّةُ إلی إشمویلَ أربعمِائةِ سَنَةٍ و سِتِّینَ سَنةً .

و کانَ مِن خَبَرِ إشمویلَ أنّ بَنی إسرائیلَ لَمّا طالَ علَیهِمُ البَلاءُ و طَمِعَ فیهمُ الأعداءُ ......... فدَعَوا اللّهَ أن یَبعَثَ لَهُم نَبیّا یُقاتِلونَ مَعَهُ ، و کانَ سِبطُ النُّبُوّةِ هَلَکوا فلَم یَبقَ مِنهُم غیرُ امرأةٍ حُبلی ......... فوَلَدَت غُلاما سَمَّتهُ إشمویلَ ، و مَعناهُ : سَمِعَ اللّهُ دُعائی . (1)

بحار الأنوار_ به نقل از ابن اثیر در الکامل _: پس از آنکه الیاس از میان بنی اسرائیل رفت، خداوند یَسَع را فرستاد و او تا زمانی که خدا خواست در میان آنان به سر برد و سپس از دنیا رفت ......... تا آن که خداوند اِشمویل را فرستاد و طالوت را پادشاه آنان کرد و صندوق را به ایشان بازگرداند. از وفات یوشع تا رسیدن نبوّت به اشمویل 460 سال فاصله شد.

از جمله داستان های اشمویل این است که چون روزگار سختی و بلا بر بنی اسرائیل به درازا کشید و دشمنان به [نابودی] آنان طمع بستند ......... از خداوند خواستند برایشان پیامبری بفرستد تا در کنار او بجنگند. خاندان نبوّت همگی از بین رفته بودند و از آنها تنها یک زن حامله باقی مانده بود ......... آن زن پسری به دنیا آورد و نامش را اِشمویل گذاشت که به معنای «خدا دعایم را شنید» است.

ص :457


1- بحار الأنوار : 13/452 .

ص :458

19 - داوودعلیه السلام

19 - داوودعلیه السلام
اشاره

(1)

(2)

ص :459


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 1 «أبواب قصص داوود علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 33 باب 3 «ما اُوحی إلی داوود علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 493 «داوود علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 19 باب 2 «قصّة داوود و اُوریا علیهما السلام».
2- انظر: الصبر : باب 2142.

3743 - داوودُ علیه السلام
3743 - داوودعلیه السلام

الکتاب :

«اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أوَّابٌ * ......... یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ» . (1)

«وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

بحار الأنوار :رُویَ أنّ اللّهَ أوحی إلی داوودَ علیه السلام : مَن أحَبَّ حَبیبا صَدَّقَ قَولَهُ ، و مَن أنِسَ بحَبیبٍ قَبِلَ قَولَهُ و رَضِیَ فِعلَهُ ، و مَن وَثِقَ بحَبیبٍ اعتَمَدَ علَیهِ ، و منِ اشتاقَ إلی حَبیبٍ جَدَّ فی السَّیرِ إلَیهِ . یا داوودُ ، ذِکری للذّاکِرینَ ، و جَنَّتی للمُطِیعینَ ، و زیارَتی للمُشتاقِینَ،و أنا خاصّهٌ للمُحِبِّین. (4)

3743

داوود علیه السلام

قرآن :

«بر آنچه می گویند صبر کن و داوود، بنده ما را که دارای امکانات [متعدد] بود به یاد آور. آری او بسیار بازگشت کننده [به سوی خدا] بود ......... ای داوود! ما تو را در روی زمین خلیفه گردانیدیم. پس میان مردم به حق داوری کن و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند. در حقیقت کسانی که از راه خدا به در می روند، به سزای آنکه روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت خواهند داشت».

«هر آینه، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد».

حدیث :

بحار الأنوار :روایت است که خداوند به داوود علیه السلام وحی کرد : هر کس حبیبی را دوست بدارد، سخنش را باور می کند و هر کس به حبیبی انس گیرد، گفتارش را می پذیرد و کردارش را می پسندد و هر کس به حبیبی اعتماد کند، به او تکیه می کند و هرکه مشتاق حبیبی باشد، در رفتن به سوی او می کوشد. ای داوود! یاد من، از آنِ یاد کنندگان است و بهشت من، از آنِ فرمانبرداران و دیدارم از آنِ مشتاقان و خودم ویژه دوستداران و عاشقان هستم.

ص :460


1- ص : 17 _ 26 .
2- الأنبیاء : 105 .
3- (انظر) النساء : 163 ، الإسراء : 55 ، المائدة : 78 ، 79، الأنعام : 84 ، الأنبیاء : 78 _ 80 ، النمل : 15 ، سبأ : 10 ، 11 .
4- بحار الأنوار: 14/40/23.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی داوودَ علیه السلام : یا داوودُ ، کما لا تَضیقُ الشَّمسُ علی مَن جَلَسَ فیها کذلکَ لا تَضیقُ رَحمَتی علی مَن دَخَلَ فیها ، و کما لا تَضُرُّ الطِّیرَةُ مَن لا یَتَطیَّرُ مِنها کذلکَ لا یَنجو مِن الفِتنَةِ المُتَطَیِّرونَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ داوودُ أعبَدَ البَشَرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ النّاسُ یَعودُونَ داوودَ و یَظُنّونَ أنّ بهِ مَرَضا ، و ما بهِ إلاّ شِدَّةُ الخَوفِ مِن اللّهِ تعالی . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی داوودَ علیه السلام : إنّکَ نِعمَ العَبدُ لَولا أنّکَ تأکُلُ مِن بَیتِ المالِ و لا تَعمَلُ بِیَدِکَ شیئا . قالَ : فبَکی داوودُ علیه السلام ، فأوحَی اللّه عَزَّ و جلَّ إلَی الحَدیدِ : أنْ لِنْ لِعَبدی داوودَ ، فلانَ ، فألانَ اللّهُ تعالی لَهُ الحَدیدَ ، فکانَ یَعمَلُ کلَّ یَومٍ دِرعا فیَبیعُها بألفِ دِرهَمٍ ، فعَمِلَ علیه السلام ثلاثَمِائةٍ و سِتّینَ دِرعا فباعَها بثلاثِمِائةٍ و سِتِّینَ ألفا ، و استَغنی عن بَیتِ المالِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ به داوود علیه السلام وحی فرمود : ای داوود! همچنان که آفتاب بر کسی که در آن بنشیند تنگ نمی آید، رحمت من نیز بر کسی که به آن درآید تنگ نیست و همچنان که فال بد به کسی که فال بد نزند زیان نمی رساند، کسانی هم که فال بد می زنند از فتنه نجات نیابند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :داوود، عابدترین انسان ها بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم خیال می کردند داوود دچار بیماری است و به عیادت او می رفتند، حال آنکه او را چیزی نبود مگر شدت ترس از خداوند متعال.

امام علی علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به داوود علیه السلام وحی کرد : تو چه بنده خوبی بودی اگر نبود که از بیت المال می خوری و با دست خود هیچ کاری نمی کنی. داوود علیه السلام گریست. پس خداوند عزّ و جلّ به آهن وحی کرد : برای بنده ام، داوود نرم شو. پس آهن نرم شد ، البته خداوند متعال آهن را برای او نرم کرد. از آن پس، داوود روزی یک زره می بافت و آن را به هزار درهم می فروخت. او 360 زره بافت و آنها را به 360 هزار درم فروخت و از بیت المال بی نیاز شد.

ص :461


1- . الأمالی للصدوق: 382/487.
2- کنز العمّال : 32322 .
3- . کنز العمّال : 32323 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/162/3594 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و أمّا داوودُ فمَلَکَ ما بَینَ الشّاماتِ إلی بلادِ إصطَخرَ ، و کذلکَ کانَ مُلکُ سُلَیمانَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ داوودَ النَّبیَّ علیه السلام کانَ ذاتَ یَومٍ فی مِحرابِهِ إذ مَرَّتْ بهِ دُودَةٌ حَمراءُ صَغیرَةٌ تَدِبُّ حتّی انتَهَت إلی مَوضِعِ سُجودِهِ ، فنَظَرَ إلَیها داوودُ و حَدَّثَ فی نَفسِهِ : لِمَ خُلِقَت هذِهِ الدُّودَةُ ؟ فأوحَی اللّهُ إلَیها : تَکَلَّمی ، فقالَت لَهُ : یا داوودُ ، هَل سَمِعتَ حِسِّی أو اسْتَبَنتَ علی الصَّفا أثَری ؟ فقالَ لَها داوودُ : لا . قالَت : فإنّ اللّهَ یَسمَعُ دَبیبِی و نَفَسی و حِسِّی و یَری أثَرَ مَشیِی ، فاخفِضْ مِن صَوتِکَ ! (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أوحی إلی داوودَ علیه السلام : ما لِی أراکَ وَحدانا ؟ قالَ : هَجَرتُ النّاسَ و هَجَرونی فیکَ . قالَ : فَما لِی أراکَ ساکِتا ؟ قالَ : خَشیَتُکَ أسکَتَتنی . قالَ : فَما لِی أراکَ نَصِبا ؟ قالَ : حُبُّکَ أنصَبَنی. قالَ : فما لِی أراکَ فَقیرا و قَد أفَدتُکَ ؟ قالَ : القِیامَ بحَقِّکَ أفقَرَنی . قالَ : فَما لِی أراکَ مُتَذَلِّلاً ؟ قالَ : عَظیمُ جَلالِکَ الّذی لا یُوصَفُ ذَلّلَنی ، و حقَّ ذلکَ لکَ یا سیّدی . قالَ اللّهُ جَلّ جَلالُهُ: فأبشِرْ بالفَضلِ مِنِّی، فَلَکَ ما تُحِبُّ یَومَ تَلقانی ، خالِطِ النّاسَ و خالِقهُم بأخلاقِهِم و زایلْهُم فی أعمالِهِم تَنَلْ ما تُریدُ مِنّی یَومَ القِیامَةِ . (3)

امام باقر علیه السلام :داوود بر سرزمین های میان شامات تا بلاد اصطخر پادشاهی کرد و قلمرو پادشاهی سلیمان نیز چنین بود.

امام باقر علیه السلام :داوود نبی _ صلوات اللّه علیه _ روزی در محراب خود بود که ناگاه کِرم قرمز رنگ کوچکی از کنارش گذشت و رفت تا به محل سجده او رسید. داوود به آن نگاهی کرد و در دلش گفت : این کرم چرا آفریده شده است؟ خداوند به آن کرم وحی کرد : سخن بگو. پس، کرم به داوود گفت : ای داوود! آیا صدای پای مرا شنیده ای یا رد پایم را بر تخته سنگ دیده ای؟ داوود گفت : نه. کرم گفت : امّا خداوند صدای جنبیدن و نفس زدن و حرکت مرا می شنود و رد پایم را می بیند. پس، صدایت را پایین بیاور.

امام صادق علیه السلام :خدای تبارک و تعالی به داوود علیه السلام وحی فرمود : چه شده است که تو را تنها می بینم؟ عرض کرد : به خاطر تو، مردم را ترک کرده ام و آنان نیز مرا ترک کرده اند. فرمود: چه شده است که تو را خاموش می بینم؟ عرض کرد : ترس از تو، مرا خاموش ساخته است. فرمود : چه شده است که تو را رنجور می بینم؟ عرض کرد : عشق و محبت تو، مرا رنجور ساخته است. فرمود : چه شده است که تو را فقیر می بینم، حال آنکه تو را بهره مند ساخته ام؟ عرض کرد : گزاردن حقّ تو، مرا فقیر کرده است.فرمود : چه شده است که تو را خوار می بینم؟ عرض کرد : عظمت وصف ناشدنی جلال تو، مرا خوار کرده است و این حق توست ای آقای من! خداوند جل جلاله فرمود : پس، مژده بادا تو را به فضل من. در آن روز که مرا ملاقات کنی، هرچه دوست داشته باشی به تو بخشم. با مردم بیامیز و با اخلاق آنان بساز، امّا در اعمال و کردارشان با آن همراهی مکن تا روز قیامت بدان چه از من خواهی دست یابی.

ص :462


1- الخصال : 248/110 .
2- بحار الأنوار : 14/17/29 .
3- الأمالی للصدوق : 263/280 .

عنه علیه السلام :أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی داوودَ علیه السلام : یا داوودُ ؛ بِی فافرَحْ ، و بذِکری فتَلَذَّذْ ، و بِمُناجاتی فتَنَعَّمْ ، فعَن قلیلٍ اُخَلِّی الدّارَ عنِ الفاسِقینَ ، و أجعَلُ لَعنَتی علَی الظّالمینَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی أوحی إلی داوودَ علیه السلام : أنْ بَلِّغْ قَومَکَ أنّه لَیس مِن عَبدٍ مِنهُم آمُرُهُ بطاعَتی فیُطیعُنی إلاّ کانَ حَقّا علَیَّ أن اُعینَهُ علی طاعَتی ، فإنْ سَألَنی أعطَیتُهُ ، و إنْ دَعانی أجَبتُهُ ، و إنِ اعتَصَمَ بِی عَصَمتُهُ ، و إنِ استَکفانی کَفَیتُهُ ، و إن تَوَکَّلَ علَیَّ حَفِظتُهُ ، و إن کادَهُ جَمیعُ خَلقی کِدتُ دُونَهُ . (2)

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به داوود علیه السلام وحی فرمود : ای داوود! به من خوش باش و از یاد من لذّت ببر و از نعمت مناجات با من برخوردار شو؛ زیرا به زودی خانه را از گنهکاران خالی کنم و لعنتم را بر ستمگران قرار دهم.

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود : این پیام را به قومت ابلاغ کن که هیچ بنده ای از آنان نیست که او را به فرمانبری از خود فرمانش دهم و فرمانم ببرد، مگر اینکه بر من است تا او را در راه طاعت خود یاری رسانم. پس اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا کنم و اگر مرا بخواند جوابش دهم و اگر به من پناه آورد، پناهش دهم و اگر از من بی نیازی بخواهد، او را بی نیاز گردانم و اگر به من توکّل کند، او را حفظ و نگهداری کنم و اگر همه آفریدگانم بر ضد او دسیسه کنند، من مکر خود را به سود او به کار برم.

ص :463


1- روضة الواعظین : 505 .
2- قصص الأنبیاء : 198/251 .

عنه علیه السلام :قال داوودُ النبی علیه السلام : لَأعبُدَنَّ اللّهَ الیَومَ عِبادَةً و لَأقرَأنَّ قِراءةً لَم أفعَلْ مِثلَها قَطُّ ! فدَخَلَ مِحرابَهُ ففَعَلَ ، فلَمّا فَرَغَ مِن صَلاتهِ إذا هُو بِضِفدَعٍ فی المِحرابِ ، فقالَ لَهُ : یا داوودُ ، أعجَبَکَ الیَومَ ما فَعَلتَ مِن عِبادَتِکَ و قِراءتِکَ ؟ فقالَ : نَعَم ، فقالَ : لا یُعجِبَنّکَ ، فإنّی اُسَبِّحُ اللّهَ فی کُلِّ لَیلَةٍ ألفَ تَسبیحَةٍ یَتشَعَّبُ لِی مَعَ کلِّ تَسبیحَةٍ ثَلاثَةُ آلافِ تَحمیدَةٍ ، و إنّی لَأکونُ فی قَعرِ الماءِ فیُصَوِّتُ الطَّیرُ فی الهَواءِ فأحسَبُهُ جائعا فأطفُو لَهُ علَی الماءِ لِیأکُلَنی و ما لِی ذَنبٌ . (1)

بحار الأنوار :رُوِیَ أنّ داوودَ علیه السلام خَرَجَ مُصحِرا مُنفَرِدا ، فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : یا داوودُ ، ما لِی أراکَ وَحدانِیّا ؟ فقالَ : إلهی اشتَدَّ الشَّوقُ مِنّی إلی لِقائکَ ، و حالَ بَینی و بَینَ خَلقِکَ . فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : ارجِعْ إلَیهِم فإنّکَ إن تأتِنی بعَبدٍ آبِقٍ اُثبِتْکَ فی اللَّوحِ حَمیدا . (2)

بحث روائیّ:

روی فی الدرّ المنثور بطریق عن أنس و عن مجاهد و السدّی و بعدّة طرق عن ابن عبّاس قصّة دخول الخصم علی داوود علیه السلام علی اختلاف ما فی الروایات . و روی مثلها القمّی فی تفسیره و رواها فی العرائس و غیره ، و قد لخّصها فی مجمع البیان کما یأتی :

إنّ داوود کان کثیر الصلاة فقال : یا ربّ فضّلتَ علیَّ إبراهیم فاتّخذتَه خلیلاً، و فضّلتَ علیَّ موسی فکلّمتَه تکلیما ، فقال : یا داوود ! إنّا ابتلیناهم بما لم نَبتلِک بمثله فإن شئت ابتلیتک ، فقال : نعم یا ربّ فابتلِنی .

فبینا هو فی محرابه ذات یوم إذ وقعت حمامة، فأراد أن یأخذها فطارت إلی کُوّة المحراب ، فذهب لیأخذها فاطّلع من الکوّة فإذا امرأة اُوریا بن حیّان تغتسل فهواها و هَمَّ بتزویجها ، فبعث باُوریا إلی بعض سرایاه و أمر بتقدیمه أمام التابوت الذی فیه السکینة ، (3) ففعل ذلک و قتل .

فلمّا انقضت عدّتها تزوّجها و بنی بها فولد له منها سلیمانُ ، فبینا هو ذات یوم فی محرابه إذ دخل علیه رجلان ففزع منهما ، فقالا : لا تَخفْ خصمان بغی بعضنا علی بعض _ إلی قوله : _ و قلیل ما هم ، فنظر أحد الرجلین إلی صاحبه ثمّ ضحک ، فتنبّه داوود علی أنّهما ملکان بعثهما اللّه إلیه فی صورة خصمَین لیُبَکِّتاه علی خطیئته ، فتاب و بکی حتّی نبت الزرع من کثرة دموعه .

ثمّ قال فی المجمع _ و نعم ما قال _ : إنّه ممّا لا شبهة فی فساده ؛ فإنّ ذلک ممّا یقدح فی العدالة ، فکیف یجوز أن یکون أنبیاء اللّه _ الذین هم اُمناؤه علی وحیه و سفراؤه بینه و بین خلقه _ بصفة من لا تقبل شهادته و علی حالة تنفر عن الاستماع إلیه و القبول منه.

أقول : و القصّة مأخوذة من التوراة ، غیر أنّ التی فیها أشنع و أفظع ، فعُدِّلت بعض التعدیل علی ما سیلوح لک .

ففی التوراة ما ملخّصه : و کان فی وقت المساء أنّ داوود قام عن سریره و تمشّی علی سطح بیت الملک ، فرأی من علی السطح امرأة تستحمّ ، و کانت المرأة جمیلة المنظر جدّا ، فأرسل داوود و سأل عن المرأة فقیل : إنّها بتشبعُ امرأة اُوریا الحِثی ، فأرسل داوود رُسُلاً و أخذها ، فدخلت علیه فاضطجع معها و هی مطهّرة من طمثها ، ثمّ رجعت إلی بیتها و حبلت المرأة فأرسلت و أخبرت داوود أنّها حُبلی .

و کان اُوریا فی جیش لداوود یحاربون بنی عمون ، فکتب داوود إلی یوآب أمیر جیشه یأمره بإرسال اُوریا إلیه ، و لمّا أتاه و أقام عنده أیّاما کتب مکتوبا إلی یوآب و أرسله بید اُوریا ، و کتب فی المکتوب یقول : اجعلوا اُوریا فی وجه الحرب الشدیدة و ارجعوا من ورائه فیضرب و یموت ، ففعل به ذلک فقتل ، و اُخبر داوود بذلک .

فلمّا سمعت امرأة اُوریا أنّه قد مات ندبت بعلها ، و لمّا مضت المناحة أرسل داوود و ضمّها إلی بیته و صارت له امرأة و ولدت له ابنا ، و أمّا الأمر الذی فعله داوود فقبُح فی عینَی الربّ .

فأرسل الربّ ناثان النبیَّ إلی داوود ، فجاء إلیه و قال له : کان رجلان فی مدینة واحدة واحد منهما غنیّ و الآخر فقیر ، و کان للغنیّ غنم و بقر کثیرة جدّا ؛ و أمّا الفقیر فلم یکن له شیء إلاّ نعجة واحدة صغیرة قد اقتناها و ربّاها ، فجاء ضیف إلی الرجل الغنیّ فعفا أن یأخذ من غنمه و من بقره لیهیّئ للضیف الذی جاء إلیه ، فأخذ نعجة الرجل الفقیر و هیّأ لضیفه ، فحمی غضب داوود علی الرجل جدّا، و قال لنا ثان : حیّ هو الربّ ؛ إنّه یقتل الرجل الفاعل ذلک و تردّ النعجة أربعةَ أضعاف ؛ لأنّه فعل هذا الأمر و لأنّه لم یشفق .

فقال ناثان لداوود : أنت هو الرجل یعاتبک الربّ و یقول : ساُقیم علیک الشرّ من بیتک ، و آخذ نساءک أمام عینیک و اُعطیهنّ لقریبک فیضطجع معهنّ قدّام جمیع إسرائیل و قدّام الشمس ؛ جزاءً لما فعلت باُوریا و امرأته .

فقال داوود لنا ثان : قد أخطأت إلَی الربّ ، فقال ناثان لداوود : الربّ أیضا قد نقل عنک خطیئتک ، لا تموت غیر أنّه من أجل أنّک قد جعلت بهذا الأمر أعداء الربّ یشمتون فالابن المولود لک من المرأة یموت ، فأمرض اللّه الصبیّ سبعة أیّام ثمّ قبضه ثمّ ولدت مرأة اُوریا بعده لداوود ابنه سلیمان . (4)

و فی العیون فی باب مجلس الرّضا عند المأمون مع أصحاب الملل و المقالات : قالَ الرِّضا علیه السلام لابنِ جَهمٍ : و أمّا داوودُ فما یَقولُ مَن قَبلَکُم فیهِ ؟ قالَ : یقولونَ : إنّ داوودَ کانَ یُصَلّی فی مِحرابهِ إذ تَصَوَّرَ لَهُ إبلیسُ علی صُورةِ طَیرٍ أحسَنَ ما یکونُ مِن الطُّیورِ ، فقَطَعَ داوودُ صَلاتَهُ و قامَ یأخُذُ الطَّیرَ إلَی الدارِ فخَرَجَ فی إثرِهِ فطارَ الطَّیرُ إلَی السَّطحِ ، فصَعِدَ فی طَلَبِهِ فسَقَطَ الطَّیرُ فی دارِ اُوریا ابنِ حَیّانَ ، فاطَّلَعَ داوودُ فی إثرِ الطَّیرِ فإذا بامرأةِ اُوریا تَغتَسِلُ ، فلمّا نَظَرَ إلَیها هَواها و کانَ قد أخرَجَ اُوریا فی بَعضِ غَزَواتِهِ ، فکَتَبَ إلی صاحِبِهِ أن قَدِّمْ اُوریا أمامَ التابوتِ ، فقَدَّمَ فظَفرَ اُوریا بالمُشرکینَ فصَعُبَ ذلکَ علی داوودَ ، فکَتَبَ إلیهِ ثانیةً أن قدِّمْهُ أمامَ التابوتِ فقُدّمَ فقُتِلَ اُوریا، و تَزَوّجَ داوودُ بامرأتهِ.

قالَ : فضَرَبَ الرِّضا علیه السلام یَدَهُ علی جَبهَتهِ و قالَ : إنّا للّهِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ ! لَقَد نَسَبتُم نَبیّا مِن أنبیاءِ اللّهِ إلَی التهاونِ بِصَلاتِهِ حتّی خَرَجَ فی إثرِ الطَّیرِ ، ثُمَّ بالفاحِشَةِ ، ثُمّ بالقَتلِ !

فقالَ : یا ابنَ رسولِ اللّهِ ، ما کانَت خَطیئتُهُ ؟ فقالَ : وَیحَکَ ! إنّ داوودَ علیه السلام إنّما ظَنَّ أنّهُ ما خَلَقَ اللّهُ خَلقا هو أعلَمُ مِنهُ ، فبَعَثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَیهِ المَلَکَینِ فسَوّرا المِحرابَ ، فقالَ : «خَصْمانِ بَغی بعْضُنا علی بَعضٍ فاحْکُمْ بَینَنا بالحَقِّ و لا تشْطِطْ و اهْدِنا إلی سَواءِ الصِّراطِ * إنّ هذا أخی لَهُ تِسْعٌ و تِسْعونَ نَعْجَةً و لی نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فقالَ اکفِلْنیها و عَزَّنی فی الخِطابِ» فعَجَّلَ داوودُ علَی المدّعی علیهِ فقالَ : «لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إلی نِعاجِهِ» (5) و لم یَسألِ المُدَّعیَ البَیِّنَةَ علی ذلکَ ، و لم یُقبِلْ علَی المُدَّعی علَیهِ فیقولُ لَهُ : ما تَقولُ ؟ فکانَ هذا خَطیئَةُ رَسمِ الحُکمِ لا ما ذَهَبتُم إلَیهِ ، أ لا تَسمَعُ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَقولُ : «یا داوودُ إنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فی الأرْضِ فاحْکُمْ بَینَ النّاسِ بِالحَقِّ ......... » (6) إلی آخِرِ الآیةِ .

فقالَ : یا ابنَ رسولِ اللّهِ ، قِصَّتُهُ مع اُوریا ؟ قالَ الرِّضا علیه السلام : إنّ المرأةَ فی أیّامِ داوودَ کانَت إذا ماتَ بَعلُها أو قُتِلَ لا تَتَزوّجُ بَعدَهُ أبدا ، فأوّلُ مَن أباحَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ أن یَتَزوّجَ بامرأةٍ قُتلَ بَعلُها داوودُ علیه السلام ، فتَزَوّجَ بامرأةِ اُوریا لمّا قُتِلَ و انقَضَت عِدَّتُها ، فذلکَ الذی شَقَّ علَی الناسِ مِن قَتلِ اُوریا .

و فی الأمالی للصدوق بإسناده إلی أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام أنّه قالَ لعَلقَمةَ : إنّ رِضا الناسِ لا یُملَکُ و ألسِنَتَهُم لا تُضبَطُ ، أ لَم یَنسِبوا داوودَ علیه السلام إلی أنّه تَبِعَ الطَّیرَ حتّی نَظَرَ إلَی امرأةِ اُوریا فهواها ، و أنّه قَدَّمَ زَوجَها أمامَ التابوتِ حَتّی قُتِلَ ثُمّ تَزَوّجَ بها ؟! ......... الحدیث . (7)

امام صادق علیه السلام :داوود علیه السلام گفت : امروز خدا را چنان عبادتی کنم و چنان قرائتی بخوانم که هرگز چنان نکرده باشم. پس به محراب خود رفت و چنان کرد [که گفت]. چون نمازش را به پایان برد، ناگاه چشمش به قورباغه ای در محراب افتاد. آن قورباغه به او گفت : ای داوود! عبادت و قرائتی که امروز به جای آوردی تو را خوش آمد؟ گفت : آری. قورباغه گفت : هرگز تو را به اعجاب وا ندارد؛ زیرا من در هر شب خداوند را هزار بار تسبیح می گویم که از هر تسبیحی سه هزار حمد و ستایش منشعب می شود. گاه من در قعر آب هستم و پرنده ای در هوا آواز می دهد و من به گمان اینکه او گرسنه است برایش روی آب می آیم تا مرا بخورد بی آنکه گناهی کرده باشم.

بحار الأنوار :روایت شده است که داوود علیه السلام تنها به صحرا رفت. پس خداوند به او وحی فرمود : ای داوود! چه شده است که تو را یکّه و تنها می بینم؟ عرض کرد: الهی، شوق دیدارت در من بالا گرفته و میان من و خَلقت جدایی افکنده است. خداوند به او وحی فرمود : به سوی آنان برگرد؛ زیرا اگر بنده گریز پایی را نزد من بیاوری، تو را در لوح [افراد ]ستوده ثبت می کنم.

بحثی روایی:

در الدرّ المنثور به یک طریق از انس و مجاهد و سُدّی و به چند طریق از ابن عباس، داستان مراجعه دو متخاصم به داوود علیه السلام ، با اختلاف در روایات، نقل شده است. قمی نیز نظیر آن را در تفسیر خود روایت کرده و در العرائس و کتب دیگر هم روایت شده است. صاحب مجمع البیان خلاصه این روایت را به این شرح آورده است :

داوود زیاد نماز می خواند. روزی گفت : خدایا! ابراهیم را بر من برتری دادی و او را خلیل خود کردی! موسی را بر من برتری دادی و با او سخن گفتی! خداوند فرمود : ای داوود! ما آنها را به چیزهایی آزمودیم که تو را به مانند آن نیازموده ایم. اگر بخواهی تو را هم می آزماییم. داوود گفت : آری ای خدا! مرا هم بیازما.

روزی داوود در محراب خود بود که ناگهان کبوتری افتاد. خواست آن را بگیرد، امّا کبوتر به روزنه محراب پرید. داوود رفت که آن را بگیرد، از روزنه نگاهی کرد ناگاه چشمش به زن اوریا بن حیّان که مشغول شستن بدن خود بود افتاد و عاشق او شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. لذا اوریا را به یکی از جنگ ها فرستاد و دستور داد تا او پیشاپیش صندوقی که در آن سکینه بود، حرکت کند. (8) و او چنین کرد و کشته شد.

بعد از آنکه عِدّه زن اوریا به سر آمد، داوود او را به زنی گرفت و با وی همبستر شد و سلیمان به دنیا آمد. روزی در محرابش بود که دو مرد بر او وارد شدند. داوود از آنها در هراس شد. آن دو گفتند : مترس، ما دو نفر متخاصم هستیم که یکی از ما به دیگری زور گفته است ، اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن . این برادر من است ؛ او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم ، اما او اصرار می کند که این یکی را هم به من وا گذار _ تا آنجا که می فرماید _ و ایشان اندکند. آن گاه یکی از آن دو مرد به رفیقش نگاهی کرد و خندید. داوود متوجّه شد که آنها دو فرشته اند که خداوند به صورت دو متخاصم نزد او فرستاده است، تا او را محکوم و به خطای داوریش آگاه سازند. داوود توبه کرد و چندان گریست که از کثرت اشک هایش گیاه رویید.

سپس مؤلّف مجمع البیان می گوید _ و چه خوب می گوید _ که در نادرستی این داستان شکّی نیست؛ زیرا چنین چیزی به عدالت خدشه وارد می کند. چگونه ممکن است انبیای الهی، که امینان وحی او و سفیران میان او و خلقش هستند، متّصف به صفت کسی باشند که شهادتش پذیرفته نمی شود و حالتی داشته باشند که مردم از شنیدن و پذیرفتن سخنان آنان گریزان شوند.

این داستان از تورات گرفته شده، با این تفاوت که در تورات به گونه ای زشت تر و زننده تر آمده است ولی در روایات اسلامی اندکی حکّ و اصلاح شده است.

آنچه در تورات آمده به طور خلاصه چنین است : عصر بود که داوود از تخت خود برخاست و بر بالای کاخ خود به قدم زدن پرداخت. از روی بام زن بسیار زیبایی را دید که خود را می شوید. داوود کسی را فرستاد تا درباره آن زن پرس و جو کند. به او گفته شد : او بتشبع، همسر اوریای حِثی است. داوود عدّه ای را فرستاد که او را گرفتند و نزد وی آوردند و داوود با او که در روزهای پاکی [و آمادگی بارداری ] بود همبستر شد و وی چون به خانه خود برگشت معلوم شد که حامله شده، پس پیغام فرستاد و به داوود خبر داد که حامله شده است.

اوریا در سپاهی بود که داوود برای جنگ با بنی عمون فرستاده بود. داوود به یوآب، فرمانده سپاه خود، نامه ای نوشت و به او دستور داد اوریا را به نزد وی روانه کند.اوریا نزد داوود آمد و چند روزی پیش وی ماند. داوود نامه ای به یوآب نوشت و آن را به دست اوریا فرستاد. در آن نامه نوشته بود : اوریا را پیشاپیش جنگ سخت روانه کنید و خودتان از پشت سر او برگردید تا ضربه بخورد و بمیرد. یوآب این کار را کرد و اوریا کشته شد و خبر کشته شدنش به داوود رسید.

وقتی همسر اوریا از کشته شدن او خبردار شد، مدتی در عزای شوهرش ماتم گرفت و پس از پایان مدّت عزاداری، داوود فرستاد و او را به خانه خود آورد و او زن وی شد و برایش پسری زایید. امّا کاری که داوود کرده بود در نظر خداوند ناپسند آمد.

و خداوند ناتان نبی را نزد داوود فرستاد و نزد وی آمده او را گفت : در شهری دو مرد بودند یکی دولتمند و دیگری فقیر و دولتمند را گوسفند و گاو بی نهایت بسیار بود. و فقیر را جز یک ماده برّه کوچک نبود که آن را خریده و پرورش داده بود و مسافری نزد آن مرد دولتمند آمد و او را حیف آمد که از گوسفندان و گاوان خود بگیرد تا به جهت مسافری که نزد وی آمده بود مهیا سازد و برّه آن مرد فقیر را گرفته برای آن مرد که نزد وی آمده بود مهیا ساخت. آن گاه خشم داوود بر آن شخص افروخته شده به ناتان گفت : به حیات خداوند قسم کسی که این کار را کرده است مستوجب قتل است. و چون که این کار را کرده و هیچ ترحّم ننموده، برّه را چهار چندان باید ردّ کند.

ناتان به داوود گفت : آن مرد تو هستی و خداوند تو را عتاب کرده می گوید : اینک، من از خانه خودت بدی را بر تو عارض خواهم گردانید و زنان تو را پیش چشم تو گرفته به همسایه ات خواهم داد و او در پیش روی تمام اسرائیل و روز روشن با آنان خواهد خوابید، به سزای آنچه با اوریا و زن او کردی. داوود به ناتان گفت : نزد خداوند گناه کرده ام. ناتان به داوود گفت : خداوند نیز گناه تو را عفو نموده است که نخواهی مرد. لیکن چون از این امر باعث کفر گفتن دشمنان خداوند شده ای، پسری نیز که آن زن برای تو زاییده است البته خواهد مرد. و خداوند پسری را که زنِ اوریا برای داوود زاییده بود مبتلا به بیماری سختی کرد و در روز هفتم طفل بمرد. پس از آن، زن اوریا برای داوود پسرش سلیمان را زایید.

در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ، در باب «مجلس امام رضا علیه السلام نزد مأمون و مباحثه اش با ارباب ادیان و عقاید» آمده است : امام رضا علیه السلام به ابن جهم فرمود : پیشینیان شما درباره داوود چه می گویند؟ ابن جهم گفت : می گویند داوود در محرابش مشغول نماز بود که ابلیس به صورت زیباترین پرنده عالم در برابرش جلوه گر شد. داوود نماز خود را قطع کرد و برخاست تا آن پرنده را بگیرد.پرنده به اندرون خانه رفت و داوود آن را دنبال کرد. پرنده روی بام پرید و داوود هم روی بام رفت. پرنده به داخل خانه اوریا بن حیان افتاد. داوود به دنبال پرنده به درون خانه نگاه کرد ناگاه چشمش به زن اوریا افتاد که مشغول شستن خود بود. همین که او را دید عاشقش شد. او قبلاً اوریا را به یکی از جنگ ها اعزام کرده بود. لذا به فرمانده لشکر خود نوشت که اوریا را پیشاپیش صندوق روانه کند. اوریا جلوتر از صندوق حرکت کرد امّا بر مشرکان پیروز شد و این امر بر داوود گران آمد. دوباره به امیر لشکرش نوشت که اوریا را همچنان جلوتر از صندوق حرکت دهد. امیر چنان کرد و اوریا کشته شد و داوود با همسر او ازدواج کرد.

راوی می گوید : امام رضا علیه السلام دستش را بر پیشانی خود زد و گفت : انا للّه و انا الیه راجعون. شما به یکی از انبیای الهی نسبت بی اعتنایی به نمازش را می دهید، به طوری که نماز را قطع می کند و در پی پرنده ای می رود و نسبت فحشا و قتل به او می دهید.

ابن جهم عرض کرد : یا بن رسول اللّه ، پس، گناه او چه بود؟ حضرت فرمود : وای بر تو! داوود خیال می کرد که خداوند آفریده ای داناتر از او خلق نکرده است. لذا خداوند عزّ و جلّ دو فرشته به نزد او فرستاد و آن دو از دیوار محراب بالا رفتند. یکی گفت : «مترس، ما دو مدّعی هستیم که یکی از ما به حق دیگری تجاوز کرد. پس به حق میان ما داوری کن و از حقّ دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش. این شخص برادر من است. او را نود و نه میش و مرا یک میش است و می گوید : آن را به من بسپار و در گفتار بر من غالب آمده است». داوود بی آنکه از مدّعی بیّنه و شاهد بخواهد و یا رو به مُدّعی علیه کند و بگوید : تو چه می گویی؟ شتاب زده داوری کرد و گفت : «قطعاً او در مطالبه میش تو [اضافه ]بر میش های خودش، بر تو ستم کرده است». خطا و اشتباه داوود در همین بود که از راه و رسم داوری تجاوز کرد، نه آن چیزی که شما می گویید. مگر نشنیده ای که خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «ای داوود! ما تو را در روی زمین خلیفه گردانیدیم، پس میان مردم به حق داوری کن ......... » تا آخر آیه.

ابن جهم عرض کرد : یا بن رسول اللّه ! داستان او با اوریا چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود : در زمان داوود هرگاه زنی شوهرش می مرد یا کشته می شد، آن زن دیگر حق نداشت ازدواج کند. و نخستین کسی که خداوند عزّ و جلّ به او اجازه داد با زنی که شوهرش کشته شده ازدواج کند داوود علیه السلام بود. آن حضرت وقتی اوریا کشته شد و عدّه زن او تمام شد، با وی ازدواج کرد و این امر بر مردم آن روزگار گران آمد.

در امالی شیخ صدوق به سندش از امام صادق علیه السلام آمده است که آن حضرت به علقمه فرمود : رضایت همه مردم را نمی توان به دست آورد و جلو زبان آنها را نمی توان گرفت. مگر به داوود علیه السلام نسبت ندادند که به دنبال پرنده ای به راه افتاد تا جایی که چشمش به زن اوریا افتاد و عاشق او شد و [برای رسیدن به آن زن ]شوهرش را جلوتر از صندوق حرکت داد تا اینکه کشته شد و با همسر او ازدواج کرد؟! ......... تا آخر حدیث.

ص :464


1- بحار الأنوار : 14/16/28.
2- . بحار الأنوار: 14/40/26.
3- ر . ک : 454 / 19741.
4- ملخّص من الإصحاح الحادی عشر و الثانی عشر من صموئیل الثانی (کما فی هامش المصدر).
5- ص : 22 و 23 .
6- ص : 24 .
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/198 .
8- ر . ک : صفحه 451 ، حدیث 19740 .

ص :465

ص :466

ص :467

ص :468

ص :469

ص :470

(1)

ص :471


1- (انظر) باب 3730 حدیث 19678 .

ص :472

20 - سلیمان علیه السلام

20 - سلیمان علیه السلام
اشاره

(1)

ص :473


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 65 «أبواب قصص سلیمان علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 130 باب 10 «ما اُوحی إلی سلیمان علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 496 «سلیمان علیه السلام ».

3744 - سُلَیمانُ علیه السلام
3744 - سلیمان علیه السلام

الکتاب :

«وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو أنَّ أحَدا یَجِدُ إلَی البَقاءِ سُلَّما ، أو لِدَفعِ المَوتِ سَبیلاً ، لَکانَ ذلکَ سُلَیمانُ بنُ داوودَ علیه السلام ، الّذی سُخِّرَ لَهُ مُلکُ الجِنِّ و الإنسِ ، مَع النُّبُوّةِ و عَظیمِ الزُّلفَةِ ، فلَمّا استَوفی طُعمَتَهُ ، و استَکمَلَ مُدَّتَهُ ، رَمَتهُ قِسِیُّ الفَناءِ بنِبالِ المَوتِ ، و أصبَحَتِ الدِّیارُ مِنهُ خالِیَةً ، و المَساکِنُ مُعَطَّلَةً ، و وَرِثَها قَومٌ آخَرونَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ سُلیمانُ بنُ داوودَ علیه السلام اُوتِینا ما اُوتِیَ النّاس و ما لَم یُؤتَوا ، و عَلِمنا ما عَلِمَ الناسُ و ما لَم یَعلَموا ، فلم نَجِدْ شیئا أفضَلَ مِن خَشیَةِ اللّهِ فی الغَیبِ و المَشهَدِ، و القَصدِ فی الغِنی و الفَقرِ ، و کَلِمَةِ الحَقِّ فی الرِّضا و الغَضبِ، و التَّضَرُّعِ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ علی کلِّ حالٍ . (4)

3744

سلیمان علیه السلام

قرآن :

«و سلیمان وارث داوود شد و گفت : ای مردم! زبان پرندگان به ما آموخته شده و از هر چیزی به ما داده شده است. راستی که این همان فضل آشکار است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :اگر بنا بود کسی برای بالا رفتن به سوی جاودانگی نردبانی بیابد یا برای دور کردن مرگ از خود راهی پیدا کند، بی گمان آن کس سلیمان بن داوود علیه السلام بود که افزون بر مقام نبوّت و منزلت والا، سلطنت بر جنّ و انس نیز در اختیار او نهاده شد. چون روزیِ خود را به طور کامل دریافت کرد و مدّت عمرش به سر آمد، کمان های نابودی او را آماج تیرهای مرگ قرار دادند و خانه ها از او خالی گشت و مسکن ها بی صاحب ماند و گروهی دیگر وارث آنها شدند.

امام باقر علیه السلام :سلیمان گفت : آنچه به مردم داده شده و نشده، به ما داده شد و آنچه به مردم آموخته شده و نشده، به ما آموخته شد. امّا چیزی برتر از خدا ترسی در نهان و آشکار و میانه روی در توانگری و ناداری و حق گویی در حال خشم و خشنودی و دعا و زاری در همه حال به درگاه خداوند عزّ و جلّ، نیافتیم.

ص :474


1- النمل : 16 .
2- (انظر) النساء : 163 ، الأنعام : 84 ، الأنبیاء : 81 ، 82 ، سبأ : 12 ، 13 ، ص : 30 _ 40 ، النمل : 17 _ 44 ، البقرة : 102 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 182 .
4- الخصال : 241/91 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ سُلَیمانُ علیه السلام یُطعِمُ أضیافَهُ اللَّحمَ بالحُوّاری ، و عِیالَهُ الخُشکارَ ، و یأکُلُ هُو الشَّعیرَ (غَیرَ) مَنخولٍ . (1)

عنه علیه السلام :أوَّلُ مَن کَساهُ _ یَعنی البَیتَ _ الثِّیابَ سُلَیمانُ بنُ داوودَ علیهما السلام ، کَساهُ القُباطیَّ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ أوَّلَ مَنِ اتَّخَذَ السُّکَّرَ سُلَیمانُ بنُ داوودَ علیهما السلام . (3)

عنه علیه السلام :آخِرُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ مِن النَّبیِّینَ سُلَیمانُ بنُ داوودَ علیه السلام ، و ذلکَ لِما اُعطِیَ فی الدُّنیا . (4)

عنه علیه السلام :إنّ سُلَیمانَ بنَ داوودَ علیه السلام قالَ ذاتَ یَومٍ لأصحابِهِ : إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی قد وَهَبَ لِی مُلکا لا یَنبَغی لأحَدٍ مِن بَعدی ، سَخَّرَ لِی الرِّیحَ و الإنسَ و الجِنَّ و الطَّیرَ و الوُحوشَ ، و عَلَّمَنی مَنطِقَ الطَّیرِ ، و آتانی مِن کلِّ شیءٍ ، و مَعَ جَمیعِ ما اُوتِیتُ مِن المُلکِ ما تَمَّ لِی سُروری یَوم إلَی اللّیلِ ، و قد أحبَبتُ أن أدخُلَ قَصری فی غَدٍ فأصعَدَ أعلاهُ و أنظُرَ إلی مَمالِکی ، فلا تَأذَنوا لأحَدٍ علَیَّ لِئلاّ یَرِدَ علَیَّ ما یُنَغِّصُ علَیَّ یَومی ، فقالوا : نَعَم . فلَمّا کانَ مِن الغَدِ أخَذَ عَصاهُ بیَدِهِ و صَعِدَ إلی أعلی مَوضِعٍ مِن قَصرِهِ ، و وَقَفَ مُتَّکِئا علی عَصاهُ یَنظُرُ إلی مَمالِکِهِ مَسرورا بِما اُوتِیَ فَرِحا بِما اُعطِیَ ، إذ نَظَرَ إلی شابٍّ حَسَنِ الوَجهِ و اللِّباسِ قَد خَرَجَ علَیهِ مِن بَعضِ زَوایا قَصرِهِ ، فلَمّا أبصَرَهُ سُلَیمانُ قالَ لَهُ : مَن أدخَلَکَ إلی هذا القَصرِ ، و قد أرَدتُ أن أخلُوَ فیهِ الیَومَ ؟! و بإذنِ مَن دَخَلتَ ؟! فقالَ الشابُّ : أدخَلَنی هذا القَصرَ رَبُّهُ و بإذنِهِ دَخَلتُ . فقالَ : ربُّهُ أحَقُّ بهِ مِنّی ، فمَن أنتَ ؟ قالَ : أنا مَلَکُ المَوتِ ، قالَ : و فیما جِئتَ ؟ قالَ : جِئتُ لأقبِضَ رُوحَکَ .

قالَ : إمضِ لِما اُمِرتَ بهِ فهذا یَومُ سُروری ، و أبَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ أن یکونَ لِی سُرورٌ دُونَ لِقائهِ . فقَبَضَ مَلَکُ المَوتِ رُوحَهُ و هُو مُتَّکئٌ علی عَصاهُ ، فبَقِیَ سُلَیمانُ مُتّکِئا علی عَصاهُ و هُو مَیِّتٌ ما شاءَ اللّهُ و النّاسُ یَنظُرونَ إلَیهِ و هُم یُقَدِّرونَ أنّهُ حَیٌّ ، فافتُتِنوا فیهِ و اختَلَفوا ؛ فمِنهُم مَن قالَ : إنّ سُلَیمانَ قَد بَقِیَ مُتَّکِئا علی عَصاهُ هذهِ الأیّامَ الکَثیرَةَ و لَم یَتعَبْ و لَم یَنَمْ و لَم یَشرَبْ و لَم یَأکُلْ، إنّهُ لَرَبُّنا الّذی یَجِبُ علَینا أن نَعبُدَهُ ! و قالَ قَومٌ : إنّ سُلَیمانَ ساحِرٌ و إنّهُ یُرِینا أنّه واقِفٌ مُتّکِئٌ علی عَصاهُ ، یَسحَرُ أعیُنَنا و لَیس کذلکَ ! و قالَ المؤمنونَ : إنّ سُلَیمانَ ، هُو عَبدُ اللّهِ و نَبیُّهُ یُدَبِّرُ اللّهُ أمرَهُ بما شاءَ ؛ فلَمّا اختَلَفوا بَعَثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ الأرضَةَ فدَبَّت فی عَصاةِ سُلَیمانَ، فلَمّا أکَلَت جَوفَها انکَسَرَتِ العَصا و خَرَّ سُلَیمانُ علیه السلام مِن قَصرِهِ علی وَجهِهِ . (5)

امام صادق علیه السلام :سلیمان علیه السلام به میهمانان خود گوشت و نان سفید می خوراند و به خانواده اش نان گندم سبوس دار و خودش نان جو نابیخته می خورد.

امام صادق علیه السلام :نخستین کسی که بر خانه خدا جامه پوشاند، سلیمان بن داوود علیهما السلام بود که با جامه های کتان قبطی آن را پوشش داد.

امام صادق علیه السلام :نخستین کسی که شِکر به دست آورد، سلیمان بن داوود علیه السلام بود.

امام صادق علیه السلام :آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود، سلیمان بن داوود علیه السلام است و این به سبب چیزی است که در دنیا به او داده شد.

امام صادق علیه السلام :روزی سلیمان بن داوود علیه السلام به اطرافیان خود گفت : خداوند تبارک و تعالی سلطنتی به من بخشید که پس از من شایسته هیچ کس نیست؛ باد و انس و جنّ و مرغان و ددان را به تسخیر من درآورد و زبان پرندگان را به من آموخت و از هر چیزی به من عطا فرمود. امّا با همه سلطنتی که به من داده شده یک روز نشد که تا شب شاد و مسرور باشم. بنا بر این، دوست دارم فردا به کاخ خود اندر شوم و بر بام آن روم و به قلمرو خود بنگرم. بنا بر این، به احدی اجازه ندهید نزد من آید تا مبادا مطلبی برایم بیاورد که روزم را بر من تلخ و منغّص سازد. اطرافیان گفتند : اطاعت می شود. روز بعد، سلیمان عصایش را برداشت و به بلندترین نقطه بام قصر خود رفت و بر عصای خویش تکیه داد و شادمان از آنچه به او داده شده بود شروع به نگریستن به قلمرو پادشاهی خود کرد. ناگاه چشمش به جوانی خوب روی و خوش پوش افتاد که از یکی از گوشه های قصرش پیش او آمد. سلیمان چون او را دید گفت : چه کسی تو را به این کاخ درآورد، در حالی که من می خواستم امروز را در آن تنها بگذرانم؟ با اجازه چه کسی وارد شدی؟ آن جوان گفت : خداوندِ این کاخ مرا به آن درآورد و با اجازه او وارد شدم. سلیمان گفت : البته خداوندِ این کاخ به آن از من سزاوارتر است. تو کیستی؟ گفت : من ملک الموت هستم. سلیمان گفت : برای چه آمده ای؟

گفت : آمده ام جانت را بگیرم. سلیمان گفت : مأموریت خود را انجام بده که امروز روز شادی من است و خداوند عزّ و جلّ نخواسته است که مرا شادی و سروری جز دیدار او باشد. پس، در حالی که سلیمان به عصای خود تکیه داده بود ملک الموت جان او را گرفت و سلیمان مدّت ها همچنان مرده بر عصایش تکیه داشت و مردم او را می دیدند و خیال می کردند زنده است. پس از مدتی درباره او دچار تردید و اختلاف شدند. بعضی گفتند : روزهای زیادی است که سلیمان همچنان بر عصای خود تکیه داده است و نه خسته شده و نه خوابیده و نه چیزی آشامیده و نه چیزی خورده است. او همان خداوند ماست که باید عبادتش کنیم. عدّه ای گفتند : سلیمان جادوگر است و با جادو کردن چشمان ما چنین وانمود می کند که به عصایش تکیه داده امّا چنین نیست. مؤمنان گفتند : سلیمان بنده خدا و پیامبر اوست و خداوند کار او را به دلخواه خود تدبیر و اداره می کند. پس، چون این اختلاف نظرها درباره سلیمان پیدا شد، خداوند عزّ و جلّ موریانه ای فرستاد و او عصای سلیمان را از درون خورد و عصا شکست و سلیمان علیه السلام از فراز کاخ خود به رو درافتاد.

ص :475


1- الدعوات : 142/363 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/235/2286 .
3- الکافی : 6/333/7 .
4- مستطرفات السرائر : 41/7 .
5- علل الشرائع : 73/2 .

ص :476

بحار الأنوار :رُویَ أنّ سُلَیمانُ علیه السلام رأی عُصفورا یَقولُ لِعُصفورَةٍ : لِمَ تَمنَعینَ نَفسَکِ مِنّی ، و لو شِئتُ أخَذتُ قُبّةَ سُلَیمانَ بمِنقارِی فألقَیتُها فی البَحرِ ؟! فتبسَّمَ سلیمانُ و قالَ للعُصفور : أ تُطیقُ أن تَفعَلَ ذلکَ ؟ ! فقالَ : لا یا رسولَ اللّهِ ، و لکنَّ المَرءَ قد یُزَیِّنُ نَفسَهُ و یُعَظِّمُها عِندَ زَوجَتِهِ ، و المُحِبُّ لا یُلامُ علی ما یقولُ ، فقالَ سُلَیمانُ علیه السلام لِلعُصفورَةِ : لِمَ تَمنَعینَهُ مِن نَفسِکَ و هُو یُحِبُّکِ ؟ فقالت : یا نَبیَّ اللّهِ ، إنّهُ لَیس مُحِبّا و لکنّهُ مُدَّعٍ ؛ لأنّه یُحِبُّ مَعی غَیری ! فأثَّرَ کلامُ العُصفورَةِ فی قَلبِ سُلَیمانَ و بَکی بُکاءً شَدیدا و احتَجَبَ عنِ النّاسِ أربَعینَ یَوما یَدعُو اللّهَ أن یُفَرِّغَ قَلبَهُ لمَحَبّتِهِ و أن لا یُخالِطَها بمَحَبَّةِ غَیرِهِ . (1)

بحار الأنوار:روایت شده سلیمان علیه السلام گنجشک نری را دید که به جفت خود می گوید : چرا خودت را از من دریغ می کنی؟ اگر بخواهم قُبّه سلیمان را با منقار خود بر می دارم و آن را به دریا می افکنم! سلیمان در حالی که لبخند می زد به آن گنجشگ گفت : آیا براستی می توانی این کار را بکنی؟ گنجشک گفت : نه، ای پیامبر خدا! امّا گاهی اوقات مرد برای همسرش خودنمایی می کند و خودش را پیش او بزرگ نشان می دهد و عاشق را بر آنچه می گوید ملامتی نیست. سلیمان به گنجشک ماده گفت : چرا خودت را از او دریغ می داری، در حالی که او عاشق توست؟ گفت : ای پیامبر خدا! او عاشق نیست بلکه لاف عشق می زند؛ چون در کنار من غیر مرا هم دوست دارد. سخن ماده گنجشگ در دل سلیمان اثر کرد و بشدّت گریست و چهل روز از مردم کناره گرفت و در این مدّت از خداوند مسألت می کرد که دل او را برای محبت خودش خالی گرداند و محبّتش را با محبت غیر خود نیامیزد.

ص :477


1- بحار الأنوار : 14/95/3 .

کلام فی قصّة سلیمان علیه السلام :

1 _ ما ورد من قصصه علیه السلام فی القرآن:

لم یرد من قصصه علیه السلام فی القرآن الکریم إلاّ نبذة یسیرة ، غیر أنّ التدبّر فیها یهدی إلی عامّة قصصه و مظاهر شخصیّته الشریفة .

منها : وراثته لأبیه داوود ، قال تعالی : «وَ وَهبْنا لِداودَ سُلَیمان» (1) ، و قال : «و وَرِثَ سُلَیمانُ داودَ» . (2)

و منها : إیتاؤه الملک العظیم و تسخیر الجنّ و الطیر و الریح له و تعلیمه منطق الطیر ، و قد تکرّر ذکر هذه النعم فی کلامه تعالی کما فی سورة البقرة الآیة 102 ، و الأنبیاء الآیة 81 ، و النمل الآیة 16 _ 18 ، و سبأ الآیة 12 ، 13 ، و ص الآیة 35 _ 39 .

و منها : الإشارة إلی قصّة إلقاء جسد علی کرسیّه کما فی سورة ص الآیة 33 .

و منها : الإشارة إلی عرض الصافنات الجیاد علیه کما فی سورة ص الآیة 31 _ 33 .

و منها : الإشارة إلی تفهیمه الحکم فی الغنم التی نفشت فی الحرث کما فی سورة الأنبیاء الآیة 78 ، 79 .

و منها : الإشارة إلی حدیث النملة کما فی سورة النمل الآیة 18 ، 19 .

و منها : قصّة الهدهد و ما یتبعها من قصّته علیه السلام مع ملکة سبأ ، سورة النمل الآیة 20 _ 44 .

و منها : الإشارة إلی کیفیّة موته علیه السلام کما فی سورة سبأ الآیة 14 .........

گفتاری درباره داستان سلیمان علیه السلام :

1 _ داستان های سلیمان علیه السلام در قرآن :

در قرآن کریم از داستان های سلیمان جز مقدار اندکی نیامده است، منتها تدبّر و اندیشه در همین مقدار ما را به عموم سرگذشت او و مظاهر شخصیت گرامیش رهنمون می شود.

یکی اینکه او وارث پدرش داوود بود. خدای متعال می فرماید : «و سلیمان را به داوود بخشیدیم». نیز می فرماید : «و سلیمان وارث داوود شد».

دیگر اینکه خداوند سلطنتی عظیم و با شکوه به او داد و جنّ و پرنده و باد را مسخّر وی نمود و زبان مرغان را بدو آموخت. در قرآن مجید از این نعمت ها بارها یاد شده است. مثلاً در سوره بقره، آیه 102؛ سوره انبیاء، آیه 81؛ سوره نمل، آیات 18 _ 16؛ سوره سبأ، آیات 13 _ 12؛ و سوره ص، آیات 39 _ 35.

سوم اینکه به داستانِ افکندن جسد بر روی تخت او اشاره شده است (صاد: 33).

چهارم اینکه به عرضه شدن اسب های اصیل بر او اشاره شده است (صاد: 33 _ 31).

پنجم اینکه به داستان چریدن شبْ هنگام گوسفندان مردم در آن کشتزار و فهمانیدن حکم و داوری در این باره به سلیمان، اشاره شده است (انبیاء: آیات 79 _ 78).

ششم اینکه به داستان مورچه اشاره شده است (سوره نمل، آیات 19 _ 18). هفتم اینکه به داستان هدهد و در پی آن ماجرایش با ملکه سبأ اشاره گردیده است (نمل: 44 _ 20). هشتم اینکه به نحوه درگذشت آن حضرت اشاره شده است (سبأ: 14).

ص :478


1- ص : 30 .
2- النمل : 16 .

ص :479

2 _ الثناء علیه علیه السلام فی القرآن:

ورد اسمه علیه السلام فی بضعة عشر موضعا من کلامه تعالی ، و قد أکثر الثناء علیه فسمّاه عبدا أوّابا ، قال تعالی : «نِعْمَ العَبْدُ إنَّهُ أوَّابٌ» (1) ، و وصفه بالعلم و الحکم ، قال تعالی : «فَفَهّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلاًّ آتَیْنا حُکْما و عِلْما» (2) ، و قال : «و لَقَدْ آتَیْنا داودَ و سُلَیمانَ عِلْما» (3) ، و قال : «و قالَ یا أیُّها النّاسُ عُلِّمْنا مَنطِقَ الطَّیْرِ» (4) ، و عدّه من النبیّین المهدیّین ، قال تعالی : «وَ أیُّوبَ و یُونُسَ و هارونَ و سُلَیمانَ» (5) ، و قال : «و نُوحا هَدَیْنا مِن قَبْلُ و مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داودُ و سُلَیمانُ» . (6)

3 _ ذکره علیه السلام فی العهد العتیق:

وقعت قصّته فی کتاب الملوک الاُوَل ، و قد اُطیل فیه فی حشمته و جلالة أمره و سعة ملکه و وفور ثروته و بلوغ حکمته ، غیر أنّه لم یذکر فیه شیء من قصصه المشار إلیها فی القرآن ، إلاّ ما ذکر أنّ ملکة سبأ لمّا سمعت خبر سلیمان و بنائه بیت الربّ باُورشَلیم و ما اُوتیه من الحکمة أتت إلیه و معها هدایا کثیرة ، فلاقته و سألته عن مسائل تمتحنه بها فأجاب عنها ، ثمّ رجعت . (7)

و قد أساء العهدُ العتیقُ القولَ فیه علیه السلام ، فذکر (8) أنّه علیه السلام انحرف فی آخر عمره عن عبادة اللّه إلی عبادة الأصنام، فسجد لأوثان کانت تعبدها بعض أزواجه !

و ذکر أنّ والدته کانت زوج أوریا الحتّیّ ، فعشقها داوود علیه السلام ، ففجر بها فحبلت منه ، فاحتال فی قتل زوجها اُوریا حتّی قتل فی بعض الحروب، فضمّها إلی أزواجه فحبلت منه ثانیا و ولدت له سلیمان !

و القرآن الکریم ینزّه ساحته علیه السلام عن أوّل الرَّمیتَین بما ینزّه به ساحة جمیع الأنبیاء بالنصّ علی هدایتهم و عصمتهم ، و قال فیه خاصّة : «وَ ما کَفَرَ سُلَیمانُ» . (9) و عن الثانیة بما یحکیه من دعائه علیه السلام لمّا سمع قول النملة : «رَبِّ أوْزِعْنی أنْ أشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أنْعَمْتَ عَلَیَّ و عَلی والِدَیّ» (10) فقد بیّنّا فی تفسیره أنّ فیه دلالة علی أنّ والدته کانت من أهل الصراط المستقیم الذین أنعم اللّه علیهم من النبیّین و الصدّیقین و الشهداء و الصالحین .

2 _ ستایش سلیمان علیه السلام در قرآن :

نام سلیمان علیه السلام در ده جا و اندی از کلام خدای متعال آمده و تعریف و تمجید فراوانی از او به عمل آورده و وی را بنده ای اَوّاب خوانده و فرموده است : «چه نیکو بنده ای، براستی که او توبه کار بود».

نیز به دانش و حکمت وصفش کرده، می فرماید: «پس آن داوری را به سلیمان فهماندیم و به هر یک [از داوود و سلیمان ]حکمت و دانش عطا کردیم». و می فرماید :«و گفت : ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته شده است». وی را از پیامبرانِ هدایت شده بر شمرده، فرموده است : «و ایّوب و یونس و هارون و سلیمان» و نیز فرموده است : «و نوح را از پیش راه نمودیم و از نسل او داوود و سلیمان را و ......... ».

3 _ یاد آن حضرت علیه السلام در عهد عتیق:

داستان سلیمان در کتاب اول پادشاهان آمده و درباره حشمت و شکوه او و وسعت قلمرو پادشاهیش و فراوانی ثروت و حکمت بالغه او به تفصیل سخن رفته است.لیکن از داستان های سلیمان که در قرآن به آنها اشاره شده در عهد عتیق جز همین مقدار نیامده که: «وقتی ملکه سبا خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدی در اورشلیم ساخته و مردی است برخوردار از حکمت، با هدایای فراوانی نزد او آمد و با وی دیدار کرد و مسائلی را به عنوان امتحان از سلیمان پرسید و جواب شنید و سپس بازگشت».

عهد عتیق سخن زشتی را درباره سلیمان به کار برده است؛ چرا که می گوید آن جناب در آخر عمرش از عبادت خداوند به عبادت بت ها گرایید و در برابر بت هایی که یکی از همسرانش می پرستید، سجده کرد.

همچنین می گوید که مادر سلیمان زن اوریای حتّیّ بود و داوود عاشق او شد و با وی زنا کرد و آن زن از داوود حامله شد. لذا داوود نقشه قتل شوهرش اوریا را کشید و سرانجام او را در یکی از جنگ هایش به کشتن داد و زن او را به خانه خود آورد که دوباره از او حامله شد و سلیمان را به دنیا آورد.

قرآن کریم ساحت سلیمان علیه السلام را، همچون ساحت دیگر انبیا، که به هدایت و عصمت آنان تصریح می کند، از تهمت اولی مبرّا دانسته و درباره شخص او فرموده است :«و سلیمان کافر نشد».

تهمت دوم را نیز از ساحت پاک او به دور دانسته است؛ چرا که قرآن کریم نقل می کند که سلیمان علیه السلام چون سخن مور را شنید چنین دعا کرد : «پروردگارا! مرا به شکر نعمت هایت که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای ملهم فرما». ما در تفسیر این آیه گفتیم که این دعا نشان می دهد مادر سلیمان در زمره پویندگان صراط مستقیم بوده است؛ یعنی پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان که خداوند به آنان نعمت ارزانی داشته است.

ص :480


1- ص : 30 .
2- الأنبیاء : 79 .
3- النمل : 15 .
4- النمل : 16 .
5- النساء : 163 .
6- الأنعام : 84 .
7- الإصحاح العاشر من الملوک الاُول. (کما فی هامش المصدر).
8- الإصحاح الحادی عشر و الثانی عشر من کتاب صموئیل الثانی . (کما فی هامش المصدر).
9- البقرة : 102 .
10- النمل : 19 .

ص :481

4 _ الروایات الواردة فی قصصه علیه السلام :

الأخبار المرویّة فی قصصه _ و خاصّة فی قصّة الهدهد و ما یتبعها من أخباره مع ملکة سبأ _ یتضمّن أکثرها اُمورا غریبة قلّما یوجد نظائرها فی الأساطیر الخرافیّة یأباها العقل السلیم و یکذّبها التاریخ القطعیّ ، و أکثرها مبالغة ما روی عن أمثال کعب و وهب .

و قد بلغوا من المبالغة أنّ ما رووا أنّه علیه السلام ملک جمیع الأرض ، و کان ملکه سبعمائة سنة ، و أنّ جمیع الإنس و الجنّ و الوحش و الطیر کانوا جنوده ، و أنّه کان یوضع فی مجلسه حول عرشه ستّمائة ألف کرسیّ یجلس علیها اُلوف من النبیّین و مئات الاُلوف من اُمراء الإنس و الجنّ .

و أنّ ملکة سبأ کانت اُمّها من الجنّ ، و کانت قدمها کحافر الحمارة ، و کانت تستر قدمیها عن أعین النظّار ؛ حتّی کشفت عن ساقیها حینما أرادت دخول الصرح فبان أمرها ، و قد بلغ من شوکتها أنّه کان تحت یدها أربعمائة ملک کلّ ملک علی کورة، تحت ید کلّ ملک أربعمائة ألف مقاتل، و لها ثلاث مائة وزیر یدبّرون ملکها ، و لها اثنا عشر ألف قائد تحت ید کلّ قائد اثنا عشر ألف مقاتل ......... إلی غیر ذلک من أعاجیب الأخبار التی لا یسعنا إلاّ أن نعدّها من الإسرائیلیّات و نصفح عنها . (1)

4 _ روایاتی که درباره داستان های سلیمان علیه السلام آمده است :

اخباری که درباره داستان های سلیمان _ بویژه داستان هدهد و ماجرای آن بزرگوار با ملکه سبا _ روایت شده، اکثراً شامل مطالب عجیب و غریبی هستند که نظایر آنها حتی در افسانه های خرافی هم کمتر دیده می شود و عقل سلیم نیز آنها را نمی پذیرد و تاریخ درست و قطعی هم دروغ بودن آن مطالب را برملا می کند. مبالغه آمیزترین این اخبار آنهایی است که از امثال کعب و وهب روایت شده اند.

اینان کار مبالغه و گزافه گویی را به آنجا رسانده اند که گفته اند : سلیمان علیه السلام بر سراسر زمین پادشاهی می کرد و سلطنتش هفتصد سال به درازا کشید و همه جنّ و انس و پرندگان و ددان لشکریان او بودند و پیرامون تخت او ششصد هزار کرسی گذاشته می شد که هزاران پیامبر و صدها هزار از اُمرای جن و انس روی آنها می نشستند.

و اینکه مادر ملکه سبا از جنّیان بوده و از این رو پاهای ملکه مانند سُم الاغ بود و بدین خاطر پاهایش را از چشم مردم پوشیده نگه می داشت تا اینکه وقتی خواست وارد ساحت کاخ شود، دامنش را بالا زد و بدین سان راز او فاش گردید. در شکوه و قدرت این ملکه مبالغه را به آنجا رسانده اند که گفته اند چهارصد پادشاه تحت اختیار و فرمان او بودند که هر پادشاهی بر منطقه ای حکومت می کرد و هر یک از این شاهان چهارصد هزار جنگجو در اختیار داشتند و ملکه سیصد وزیر داشت که مملکتش را اداره می کردند و دوازده هزار سردار داشت که هر کدام از آنها دوازده هزار جنگجو تحت فرمان داشتند ......... و امثال این اخبار عجیب و غریبی که ما آنها را فقط از اسرائیلیات می شماریم و از کنارشان می گذریم.

ص :482


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 15/367 .

ص :483

ص :484

21 - حنظلةعلیه السلام

21 - حنظله علیه السلام
اشاره

(1)

ص :485


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 148 باب 13 «قصّة أصحاب الرَّسّ و حَنظلَة علیه السلام ».

3745 - حَنظَلَةُ علیه السلام
3745 - حنظله علیه السلام

الکتاب :

«وَ عَادا وَ ثَمُودَ وَ أَصْحَابَ الرَّسِّ وَ قُرُونا بَیْنَ ذلِکَ کَثِیرا» . (1)

(2)

الحدیث :

مجمعِ البیانِ_ فی قولِهِ تعالی : «و أصْحابَ الرَّسِّ» _: هو بِئرٌ رَسُّوا فیها نَبیَّهُم أی ألقَوهُ فیها ، عن عِکرِمَةَ ......... و قیلَ : کانَ لَهُم نَبیٌّ یُسَمّی حَنظَلَةَ فقَتَلوهُ فاُهلِکوا ، عن سعیدِ بنِ جُبَیرٍ و الکلبیِّ . و قیلَ : هُم أصحابَ رَسٍّ ، و الرَّسُّ بِئرٌ بأنطاکِیّةَ قَتَلوا فیها حَبیبا النَّجّارَ فنُسِبوا إلَیها ، عن کعبٍ و مُقاتلٍ . و قیلَ : أصحابُ الرَّسِّ کانَ نِساؤهُم سَحّاقاتٍ ، عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام . (3)

ثواب الأعمال عن هشامِ بنِ سالم عن أبی عبدِ اللّه علیه السلام ، قال :دخَلَتْ علیهِ نِسوَةٌ فسَألَتهُ امرَأةٌ عن السُّحقِ ، فقالَ : حَدُّها حَدُّ الزّانی ، فقالتِ امرأةٌ : ما ذَکرَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ ذلکَ فی القرآنِ ؟ قالَ : بلی . قالَت : و أینَ هُو ؟ قالَ : هُو أصحابُ الرَّسِّ . (4)

3745

حنظله علیه السلام

قرآن :

«و عادیان و ثمودیان و اصحاب رَسّ و نسل های بسیاری میان آن [جماعت ها ]را [هلاک کردیم]».

حدیث :

مجمع البیان_ ذیل جمله «و اصحاب رَسّ» _: از عکرمه نقل شده است که رَسّ چاهی است که آن قوم، پیامبران خود را در آن انداختند ......... از سعید بن جبیر و کلبی نقل شده که اصحاب رسّ پیامبری به نام حنظله داشتند و او را کشتند و خداوند هلاکشان کرد. از کعب و مقاتل نقل شده که رَسّ چاهی بوده در انطاکیه که اصحاب رسّ، حبیب نجّار را در آن به قتل رساندند و لذا آن قوم به این چاه نسبت داده شدند. از امام صادق علیه السلام روایت شده که زنان اصحاب رسّ همجنس باز بودند.

ثواب الأعمال_ به نقل از هشام بن سالم _: عدّه ای از زنان بر امام صادق علیه السلام وارد شدند یکی از آنها از کیفر مساحقه (همجنس بازی زنان) سؤال کرد، حضرت فرمود : حدّ چنین زنی، حدّ زناکار است. زنی عرض کرد : آیا خداوند عزّ و جلّ این حکم را در قرآن ذکر کرده است؟ حضرت فرمود : آری. عرض کرد : در کجا؟ فرمود : در داستان اصحاب رسّ.

ص :486


1- الفرقان : 38 .
2- (انظر) الحجّ : 45 ، ق : 12 .
3- مجمع البیان : 7/266 .
4- ثواب الأعمال : 318/14 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أصحابِ الرَّسِّ : مَن هُم ، و مِمّن هُم ، و أیَّ قَومٍ کانوا ؟ _: کانا رَسَّینِ : أمّا أحَدُهُما فلَیس الّذی ذَکرَهُ اللّهُ فی کِتابِهِ ، کانَ أهلُهُ أهلَ بَدوٍ و أصحابَ شاةٍ و غَنَمٍ ، فبَعَثَ اللّهُ تعالی إلَیهِم صالِحَ النَّبیَّ رَسولاً فقَتَلوهُ ، و بَعَثَ إلَیهِم رَسولاً آخَرَ فقَتَلوهُ ، ثُمّ بَعَثَ إلَیهِم رَسولاً آخَرَ و عَضَدَهُ بِوَلیٍّ فقُتِلَ الرَّسولُ ، و جاهَدَ الوَلِیُّ حتّی أفحَمَهُم .........

و أمّا الّذینَ ذَکرَهُمُ اللّهُ فی کِتابِهِ فَهُم قَومٌ کانَ لَهُم نَهرٌ یُدعی الرَّسَّ ، و کانَ فیها مِیاهٌ کثیرَةٌ ، فسَألَهُ رجُلٌ : و أینَ الرَّسُّ ؟ فقالَ : هو نَهرٌ بِمُنقَطَعِ آذَربَیجانَ ، و هُو بَینَ حَدِّ أرمینِیَةَ و آذَربَیجانَ ، و کانوا یَعبُدونَ الصُّلبانَ ، فبَعَثَ اللّهُ إلَیهِم ثَلاثینَ نَبیّا فی مَشهَدٍ واحِدٍ فقَتَلوهُم جَمیعا ، فبَعَثَ اللّهُ إلَیهِم نَبیّا و بَعَثَ مَعهُ وَلِیّا فجاهَدَهُم ، و بَعَثَ اللّهُ مِیکائیلَ فی أوانِ وُقُوعِ الحَبِّ و الزَّرعِ فأنضَبَ ماءَهُم ، فلَم یَدَعْ عَینا و لا نَهرا و لا ماءً إلاّ أیبَسَهُ ، و أمَرَ مَلَکَ المَوتِ فأماتَ مَواشِیَهُم ، و أمَرَ اللّهُ الأرضَ فابتَلَعَت ما کانَ لَهُم مِن تِبرٍ أو فِضَّةٍ أو آنیَةٍ _ فهُو لِقائمِنا علیه السلام إذا قامَ _ فماتُوا کلُّهُم جُوعا و عَطَشا و بُکاءً ، فلَم یَبقَ مِنهُم باقِیَةٌ ، و بَقِیَ مِنهُم قَومٌ مُخلِصونَ فدَعَوا اللّهَ أن یُنجِیَهُم بزَرعٍ و ماشِیَةٍ و ماءٍ ، و یَجعَلَهُ قَلیلاً لِئلاّ یَطغَوا ، فأجابَهُمُ اللّهُ إلی ذلکَ لِما عَلِمَ مِن صِدقِ نِیّاتِهِم ، ثُمّ عادَ القَومُ إلی مَنازِلِهِم فوَجَدوها قد صارَت أعلاها أسفَلَها ، و أطلَقَ اللّهُ لَهُم نَهرَهُم ، و زادَهُم فیهِ علی ما سَألوا ، فقامُوا علَی الظّاهِرِ و الباطِنِ فی طاعَةِ اللّهِ ، حتّی مَضی اُولئکَ القَومُ و حَدَثَ نَسلٌ بعدَ ذلکَ أطاعُوا اللّهَ فی الظّاهِرِ و نافَقُوهُ فی الباطِنِ ، و عَصَوا بأشیاءَ شتّی ، فبَعَثَ اللّهُ مَن أسرَعَ فیهِمُ القَتلَ ، فبَقِیَت شِرذِمَةٌ مِنهُم فَسَلَّطَ اللّهُ علَیهِم الطّاعونَ ، فلَم یَبقَ مِنهُم أحَدٌ و بَقِیَ نَهرُهُم و مَنازِلُهُم مِائتَی عامٍ لا یَسکُنُها أحَدٌ ، ثُمّ أتَی اللّهُ تعالی بقَومٍ بعدَ ذلک فنَزَلوها و کانُوا صالِحینَ ، ثُمّ أحدَثَ قَومٌ مِنهُم فاحِشَةً و اشتَغلَ الرِّجالُ بالرَّجالِ و النِّساءُ بالنِّساءِ فَسَلّطَ اللّهُ علَیهِم صاعِقَةً فلَم یَبقَ مِنهُم باقِیَةٌ . (1)

امام کاظم علیه السلام_ آنگاه که از ایشان سؤال شد : اصحاب رسّ که بودند، از چه مردمانی بودند و کدام قوم بودند؟ _فرمود : دو اصحاب رسّ داریم : یک اصحاب رسّ که آنهایی نیستند که خداوند در کتاب خود از آنان یاد کرده است. این دسته مردمانی بدوی و دامدار بودند. پس خداوند متعال صالح پیامبر را به عنوان رسول خویش به سوی آنان فرستاد اما آن حضرت را به قتل رساندند. خداوند رسول دیگری برایشان فرستاد، او را هم کشتند. این بار خداوند یک رسول به همراه یک ولیّ فرستاد که آن رسول کشته شد و آن ولیّ آنقدر جهاد کرد تا سرانجام آن مردم را مجاب نمود .........

و امّا آن اصحاب رسّی که خداوند در کتاب خود از آنها یاد کرده، مردمی بودند که نهری به نام رسّ داشتند و این نهر آب فراوانی داشت. مردی از امام علیه السلام پرسید : این رسّ کجاست؟ حضرت فرمود : نهری است در منتهی الیه آذربایجان واقع در مرز ارمنستان و آذربایجان. این مردم صلیب پرست بودند. خداوند سی پیامبر یکجا برای آنان فرستاد که همگی را کشتند. پس از آن خداوند یک پیامبر و همراهش یک ولیّ به سوی آنان فرستاد که با آنان جهاد کرد. در آغاز فصل بذر پاشی و کشت و زرع، خداوند میکائیل را مأمور خشکاندن آب آنان کرد و هیچ چشمه و نهر و آبی باقی نگذاشت و همه را خشک کرد. به ملک الموت نیز دستور داد احشام آنان را از بین برد. به زمین هم دستور داد هرچه شمش طلا یا نقره یا ظرف داشتند در کام خود فرو برد _ که وقتی قائم علیه السلام ما قیام کند از این ها بهره برداری می کند _ بدین سان همه آنان از گرسنگی و تشنگی و گریه مردند و احدی از ایشان باقی نماند. از میان آنان عدّه ای مخلص بر جای ماندند و از خدا خواستند که با مقداری زراعت و دام و آب نجاتشان دهد و برای آنکه گرفتار سرکشی و طغیان نشوند، این ها را اندک قرار دهد. خداوند چون از درستی نیّت هایشان آگاه بود، دعایشان را مستجاب فرمود. پس از آن، مردم به منزل های خود بازگشتند و دیدند زیر و رو شده اند. خداوند نهر آنها را دوباره جاری ساخت و آن را بیشتر از مقداری قرار داد که خواسته بودند. از آن پس، آن قوم در آشکار و نهان به طاعت خدا پرداختند، تا آنکه این مردم از میان رفتند و پس از آنها نسلی پدید آمد که در ظاهر از خدا اطاعت می کردند، امّا در باطن نفاق می ورزیدند و مرتکب معاصی گوناگونی می شدند. پس، خداوند کسی را فرستاد که بی محابا دست به کشتار آنان زد و گروه اندکی باقی ماندند که خداوند بر آنها نیز طاعون را مسلّط ساخت و احدی از ایشان باقی نماند و رودخانه و منزل هایشان مدّت دویست سال بی صاحب ماند. بعد از این مدّت خداوند متعال قومی را آورد که در این منزلگاه ها سکنا گزیدند و آنان مردمانی درستکار و صالح بودند. پس از مدتی، عدّه ای از آنان مرتکب فحشا شدند و مردها به مردها روی آوردند و زن ها به زن ها. این بود که خداوند صاعقه ای بر ایشان مسلّط نمود و احدی از این قوم باقی نماند.

ص :487


1- قصص الأنبیاء : 96/89 .

ص :488

ص :489

ص :490

22 - شعیا و حیقوق علیهما السلام

22 - شعیا و حیقوق علیه السلام
اشاره

(1)

ص :491


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 161 باب 14 «قصّة شعیا و حیقوق علیهما السلام».

3746 - شَعیا و حَیقوقُ علیهما السلام
3746 - شعیا و حیقوق علیهما السلام

الاحتجاج عن الحَسَنِ بنِ مُحمَّدٍ النَّوفلیّ_ فی خَبَرِ احتجاجِ الإمامِ الرِّضا علیه السلام علی أصحابِ المَقالاتِ مِنَ النَّصاری و الیَهودِ و غَیرهِم _: قالَ [ علیه السلام ]لِلجاثلِیق : یا نَصرانیُّ، کیفَ عِلمُکَ بکِتابِ شعیا ؟ قالَ : أعرِفُهُ حَرفا حَرفا ، قالَ لَهُما [للجاثِلیقِ و رأسِ الجالُوتِ] : أ تَعرِفانِ هذا مِن کلامِهِ : «یا قَومِ إنّی رَأیتُ صُورَةَ راکِبِ الحِمارِ لابِسا جَلابِیبَ النُّورِ ، و رَأیتُ راکِبَ البَعیرِ ضَوؤهُ مِثلُ ضَوءِ القَمَرِ» ؟ فقالا : قَد قالَ ذلکَ شعیا .

قالَ الرضا علیه السلام قالَ شعیا النَّبیُّ _ فیما تَقولُ أنتَ و أصحابُکَ فی التَّوراةِ _ : رَأیتُ راکِبَینِ أضاءَ لَهُما الأرضُ أحَدُهُما علی حِمارٍ و الآخَرُ علی جَمَلٍ ، فمَن راکِبُ الحِمارِ ، و مَن راکِبُ الجَمَلِ ؟ قالَ رأسُ الجالُوتِ : لا أعرِفُهُما ، فخَبِّرْنی بِهِما ؟

قالَ علیه السلام : أمّا راکِبُ الحِمارِ فعیسی، و أمّا راکِبُ الجَمَلِ فمحمّدٌ صلی الله علیه و آله ، أ تُنکِرُ هذا مِن التَّوراةِ ؟ قالَ : لا ما اُنکِرُهُ .

ثُمّ قالَ الرِّضا علیه السلام : هَل تَعرِفُ حَیقوقَ النَّبیِّ علیه السلام ؟ قالَ : نَعَم ، إنّی بهِ لَعارِفٌ ، قالَ : فإنّهُ قالَ _ و کِتابُکُم یَنطِقُ بهِ _ : جاءَ اللّهُ تعالی بالبَیانِ مِن جَبَلِ فارانَ ، و امتَلَأتِ السَّماواتُ مِن تَسبیحِ أحمَدَ و اُمَّتِهِ ، یَحمِلُ خَیلَهُ فی البَحرِ کما یَحمِلُ فی البَرِّ ، یأتِینا بکِتابٍ جَدیدٍ بَعد خَرابِ بَیتِ المَقدِسِ _ یَعنی بالکِتابِ القرآنَ _ أ تَعرِفُ هذا و تُؤمِنُ بهِ ؟ قالَ رأسُ الجالُوتِ : قَد قالَ ذلکَ حَیقوقُ النَّبیُّ علیه السلام و لا نُنکِرُ قَولَهُ . (1)

3746

شعیا و حیقوق علیهما السلام

الاحتجاج_ به نقل از حسن بن محمّد نوفلی _در گزارش احتجاج امام رضا علیه السلام بر صاحبان ادیان از نصاری و یهود و غیر آنها _ : حضرت خطاب به جاثلیق فرمود : ای مرد نصرانی! از کتاب شعیا چقدر می دانی؟ عرض کرد : کلمه به کلمه آن را می دانم. حضرت به آن دو _ جاثلیق و رأس الجالوت _ فرمود : آیا با این سخن او آشنا هستید : «ای قوم! من چهره آن الاغ سوار را دیدم که جامه های نور پوشیده بود، و دیدم آن شتر سوار را که نورش مانند نور ماه بود؟ هر دو گفتند : این مطلب را شعیا گفته است و نیز حضرت فرمود ......... . شعیای نبی، همچنان که تو و یارانت معتقدید، در تورات گفته است : دو سوار دیدم که زمین برای آنان روشن شد، یکی بر الاغی سوار بود و دیگری بر ماده شتری. آن الاغ سوار کیست و آن شتر سوار چه کسی است؟ رأس الجالوت عرض کرد : نمی دانم، شما مرا از آن دو آگاه کن. حضرت فرمود : آن الاغ سوار عیسی است و آن شتر سوار محمّد صلی الله علیه و آله . آیا این سخن تورات را انکار می کنی؟ عرض کرد : نه، انکارش نمی کنم.

امام رضا علیه السلام سپس فرمود : آیا حیقوق نبی را می شناسی؟ عرض کرد : آری، او را کاملاً می شناسم. حضرت فرمود : او گفته است _ و کتابتان گویای آن است _ : خداوند متعال از کوه فاران بیان را آورد و آسمان ها از ستایش احمد و امّت او پر گشت و او سواران خود را به دریا می برد، همچنان که به خشکی می برد. او بعد از ویرانی بیت المقدس کتابی جدید _ مقصودش از کتاب، قرآن است _ برای ما می آورد. [ای رأس الجالوت!] آیا این کلمات را می دانی و به آن ایمان داری؟ رأس الجالوت عرض کرد : این ها را حیقوق نبی گفته است و ما گفته او را انکار نمی کنیم.

ص :492


1- الاحتجاج : 2/411 _ 415/307 .

ص :493

ص :494

23 - زکریّاعلیه السلام

23 - زکریّاعلیه السلام
اشاره

(1)

ص :495


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 163 باب 15 «قصص زکریّا و یحیی علیهما السلام». کنز العمّال : 11 / 495 «زکریّا علیه السلام ».

3747 - زَکَرِیّا علیه السلام
3747 - زکریّاعلیه السلام

الکتاب :

«وَ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْدا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبا وَ رَهَبا وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَرَجَت بَنو إسرائیلَ فی طَلَبِ زَکریّا لیَقتُلوهُ ، فخَرَجَ هارِبا فی البَرِّیَّةِ ، فانفَرَجَت لَهُ شَجَرَةٌ فدَخَلَ فیها فَبَقِیَت هُدبَةٌ مِن ثَوبهِ، فجاؤوا حتّی قامُوا علَیها فنَشَروهُ بالمِنشارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ زَکریّا نَجّارا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ زَکَریّا کانَ خائفا فهَرَبَ فالتَجأ إلی شَجَرَةٍ ، فانفَرَجَت لَهُ و قالَت : یا زَکریّا ادخُلْ فِیَّ ، فجاءَ حتّی دَخَلَ فیها ، فطَلَبوهُ فلَم یَجِدوهُ ، و أتاهُم إبلیسُ _ و کانَ رآهُ _ فدَلَّهُم علَیهِ فقالَ لَهُم : هُو فی هذهِ الشَّجَرَةِ فاقطَعوها ، و قَد کانوا یَعبُدونَ تلکَ الشَّجَرَةَ فقالوا : لا نَقطَعُها ، فلَم یَزلْ بِهِم حتّی شَقُّوها و شَقُّوا زَکریّا علیه السلام . (5)

3747

زکریّا علیه السلام

قرآن :

«و زکریّا را [یاد کن] هنگامی که پروردگار خود را خواند : پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی. پس[دعای] او را اجابت نمودیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته (آماده حمل) کردیم زیرا آنان در کارهای خیر شتاب می نمودند و ما را از روی رغبت و بیم می خواندند و در برابر ما فروتن بودند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنی اسرائیل در جستجوی زکریّا بر آمدند تا او را بکشند. زکریا به صحرا گریخت. درختی برای او دهان باز کرد و زکریا داخل آن رفت، امّا ریشه ای از لباس او بیرون ماند. بنی اسرائیل آمدند و روی درخت رفتند و او را ارّه کردند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زکریّا نجّار بود.

امام صادق علیه السلام :زکریّا از ترس گریخت و به درختی پناه برد. درخت برای او شکاف خورد و گفت : ای زکریّا! داخل من شو. زکریّا رفت و داخل درخت شد. تعقیب کنندگان در جستجوی او برآمدند، پیدایش نکردند. ابلیس که او را دیده بود، نزد تعقیب کنندگان آمد و جای زکریّا را به آنان نشان داد و گفت : او داخل این درخت است، درخت را قطع کنید. مردم که آن درخت را می پرستیدند، گفتند : ما آن را قطع نمی کنیم. ابلیس آن قدر به گوش آنان خواند تا سرانجام درخت و زکریّا را [که داخل آن بود ]شقّه کردند.

ص :496


1- الأنبیاء : 89 و 90 .
2- (انظر) آل عمران : 38 _ 41 ، مریم : 1 _ 15 .
3- کنز العمّال : 32330 .
4- کنز العمّال : 32329 .
5- قصص الأنبیاء : 217/284 .

قصة زکریّا علیه السلام فی القرآن :

وصف_ه علیه السلام :

وصفه اللّه سبحانه فی کلامه بالنبوّة و الوحی ، و وصفه فی أوّل سورة مریم بالعبودیّة ، و ذکره فی سورة الأنعام فی عِداد الأنبیاء ، و عدّه من الصالحین ، ثمّ من المجتبَین _ وهم المخلَصون _ و المهدیّین .

تاریخ حیاته :

لم یُذکر من أخباره فی القرآن إلاّ دعاؤه لطلب الولد و استجابته و إعطاؤه یحیی علیهما السلام ، و ذلک بعد ما رأی من أمر مریم فی عبادتها و کرامتها عند اللّه ما رأی .

فذکر سبحانه أنّ زکریّا تکفّل مریم لفقدها أباها عمران ، ثمّ لمّا نشأت اعتزلت عن الناس و اشتغلت بالعبادة فی محراب لها فی المسجد ، و کان یدخل علیها زکریّا یتفقّدها «کُلَّما دَخَلَ علَیها زَکریّا المِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقا قالَ یا مَرْیَمُ أنّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِن عِنْدِ اللّهِ إنّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» . (1)

هنالک دعا زکریّا ربّه و سأله أن یهب له من امرأته ذرّیّة طیّبة ، و کان هو شیخا فانیا و امرأته عاقرا ، فاستجیب له و نادته الملائکة و هو قائم یصلّی فی المحراب أنّ اللّه یبشّرک بغلام اسمه یحیی ، فسأل ربّه آیةً لتطمئنّ نفسه أنّ النداء من جانبه سبحانه ، فقیل له : إنّ آیتک أن یُعتَقَل لسانک فلا تُکلّم الناس ثلاثة أیّام إلاّ رمزا ، و کان کذلک ، و خرج علی قومه من المحراب و أشار إلیهم أن سبّحوا بکرة و عشیّا ، و أصلح اللّه له زوجه فولدت له یحیی علیهما السلام(آل عمران : 37 _ 41 ، مریم : 2 _ 11 ، الأنبیاء : 89 ، 90) .

و لم یُذکر فی القرآن مآل أمره علیه السلام و کیفیّة ارتحاله ، لکن وردت أخبار متکاثرة من طرق العامّة و الخاصّة أنّ قومه قتلوه ، و ذلک أنّ أعداءه قصدوه بالقتل فهرب منهم و التجأ إلی شجرة ، فانفرجت له فدخل جوفها ثمّ التأمت ، فدلّهم الشیطان علیه و أمرهم أن ینشروا الشجرة بالمنشار ، ففعلوا و قطعوه نصفَین فقُتل علیه السلام عند ذلک .

و قد ورد فی بعض الأخبار أنّ السبب فی قتله أنّهم اتّهموه فی أمر مریم و حَبْلها بالمسیح ؛ و قالوا : هو وحده کان المتردّد إلیها الداخل علیها ، و قیل غیر ذلک . (2)

داستان زکریّا علیه السلام در قرآن:

وصف آن بزرگوار:

خداوند سبحان در کلام خود زکریّا را به صفت نبوّت و وحی وصف کرده و در آغاز سوره مریم وصف عبودیت را درباره وی به کار برده است. در سوره انبیاء او را در شمار پیامبران یاد کرده و از صالحان و سپس از برگزیدگان _ یعنی همان مخلَصان _ و رهیافتگان به شمارش آورده است.

تاریخ زندگی او:

در قرآن از اخبار زکریّا جز همین نکته نیامده است که پس از مشاهده عبادت های مریم و کرامت و منزلت او نزد خداوند، دعا کرد خداوند به وی فرزندی عطا کند و خدا هم دعایش را اجابت فرمود و یحیی علیه السلام را بدو بخشید.

خداوند سبحان فرموده است که چون مریم پدر خود عمران را از دست داد، زکریّا سرپرستی او را به عهده گرفت و پس از آنکه بزرگ شد از مردم کناره گیری کرد و در محرابی که در مسجد برای خود داشت به عبادت مشغول شد. زکریّا به مریم سر می زد «و هرگاه زکریا در محراب بر او وارد می شد، نزد او [نوعی ]خوراکی می یافت. می گفت : ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او می گفت : این از جانب خداست که خدا به هر کس بخواهد، بی شمار روزی می دهد».

این جا بود که زکریّا پروردگارش را به دعا خواند و از او خواست تا از همسرش فرزندی پاک به او ببخشد. زکریّا پیر مردی فرتوت و زنش نیز نازا بود. خداوند دعایش را اجابت کرد و در حالی که در محراب خود به نماز ایستاده بود، فرشتگان ندایش دادند : خداوند تو را به پسری که نامش یحیی است نوید می دهد. زکریّا برای اینکه مطمئن شود آن ندا از جانب پروردگار سبحان است، از او نشانه ای خواست. به زکریّا گفته شد : نشانه ات این است که زبانت را در کام کشی و سه روز با مردم سخن نگویی، مگر با اشارت. و همین طور هم شد و زکریّا از محراب خود بیرون شده نزد قوم خویش آمد و به آنان اشاره کرد که صبح و شام تسبیح خدا گویید و خدا همسر او را برایش شایسته (آماده حمل) گردانید و او یحیی را به دنیا آورد (آل عمران: 41 _ 37؛ مریم: 11 _ 2 و انبیاء: 90 _ 89).

در قرآن از فرجام کار زکریّا و نحوه درگذشت او یاد نشده است امّا اخبار فراوانی از طرق سنّی و شیعه رسیده است مبنی بر اینکه قومش او را به قتل رساندند. بدین گونه که دشمنان زکریّا تصمیم گرفتند او را بکشند و زکریّا از دست آنان گریخت و به درختی پناه برد. درخت برای او شکافته شد و زکریّا به داخل آن رفت و آن گاه درخت سر به هم آورد. امّا شیطان مخفی گاه زکریّا را به دشمنانش نشان داد و به آنها گفت که درخت را ارّه کنند. آنان این کار را کردند و زکریّا علیه السلام را با ارّه دو شقّه کردند و زکریّا بدین گونه کشته شد .

در بعضی اخبار آمده است که سبب کشتن زکریّا، این بود که مردم در قضیه مریم و حامله شدن مسیح علیه السلام او را متهم کردند و گفتند : تنها او بوده که نزد مریم رفت و آمد می کرده است. دلایل دیگری نیز گفته شده است.

ص :497


1- آل عمران : 37 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/27 .

ص :498

ص :499

ص :500

24 - یحیی علیه السلام

24 - یحیی علیه السلام
اشاره

(1)

ص :501


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 163 باب 15 «قصص زکریّا و یحیی علیهما السلام». کنز العمّال : 11 / 520 «یحیی علیه السلام ».

3748 - یَحیی علیه السلام
3748 - یحیی علیه السلام

الکتاب :

«یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلاَمٍ اسْمُهُ یَحْیَی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیّا * ......... یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّا * وَ حَنَانا مِنْ لَدُنَّا وَ زَکَاةً وَ کانَ تَقِیّا * وَ بَرّا بِوَالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّارا عَصِیّا * وَ سَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیّا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ یحیی بنُ زکریّا علیه السلام لعیسَی بنِ مریمَ: أنتَ رُوحُ اللّهِ و کَلِمَتُهُ و أنتَ خَیرٌ مِنّی ، فقالَ عیسی : بَل أنتَ خَیرٌ مِنّی ، سَلَّمَ اللّهُ علَیکَ و سَلَّمتُ علی نَفسِی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ أخی یحیی حِینَ دَعاهُ الصِّبیانُ إلَی اللَّعِبِ و هُو صَغیرٌ فقالَ : أ لِلَّعبِ خُلِقتُ ؟ ! فکیفَ بمَن أدرَکَ الحِنْثَ مِن مَقالِهِ ؟ ! (3)

3748

یحیی علیه السلام

قرآن :

«ای زکریّا! ما تو را به پسری که نامش یحیی است، مژده می دهیم که قبلاً همنامی برای او قرار نداده ایم ......... ای یحیی! کتاب [خدا ]را به جدّ و جهد بگیر. و از کودکی به او نبوّت دادیم. و نیز از جانب خود، مهربانی و پاکی به او دادیم و تقوا پیشه بود. و با پدر و مادر خود نیک رفتار بود و زورگویی نافرمان نبود. و درود بر او روزی که زاده شد و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یحیی علیه السلام خطاب به عیسی بن مریم گفت : تو روح خدا و کلمه او هستی، تو از من بهتری. عیسی گفت : نه، تو از من بهتری [زیرا ]خداوند بر تو سلام فرستاده و من خودم برخودم سلام فرستاده ام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا رحمت کند برادرم یحیی را؛ وقتی او کودک بود و بچه ها او را به بازی دعوت کردند، گفت : مگر برای بازی خلق شده ام؟! چنین کسی وقتی به سن بلوغ رسد، چه خواهد گفت؟!

ص :502


1- مریم : 7 _ 15 .
2- کنز العمّال : 32273 .
3- کنز العمّال : 32425 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام عن آبائهِ :_ فی ذِکرِ حَدیثٍ لیحیی علیه السلام مَع الشَّیطانِ _: قالَ یحیی علیه السلام : فهَل ظَفِرتَ بِی ساعَةً قَطُّ ؟ قالَ : لا ، و لکن فیکَ خَصلَةٌ تُعجِبُنی . قالَ یحیی : فما هِی ؟ قالَ : أنتَ رَجُلٌ أکُولٌ ، فإذا أفطَرتَ أکَلتَ و بَشِمتَ فیَمنَعُکَ ذلکَ مِن بَعضِ صَلاتِکَ و قِیامِکَ باللَّیلِ . قالَ یحیی علیه السلام : فإنّی اُعطِی اللّهَ عَهدا أنّی لا أشبَعُ مِن الطَّعامِ حتّی ألقاهُ . قالَ لَهُ إبلیسُ : و أنا اُعطی اللّهَ عَهدا أنّی لا أنصَحُ مُسلِما حتّی ألقاهُ ، ثُمّ خَرجَ فما عادَ إلَیهِ بعدَ ذلکَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ رجُلاً جاءَ إلی عیسَی بنِ مَریمَ علیه السلام فقالَ لَهُ : یا رُوحَ اللّهِ ، إنّی زَنَیتُ فَطَهِّرْنی ......... فلَمّا اجتَمَعَ و اجتَمَعوا و صارَ الرّجُلُ فی الحُفرَةِ نادَی الرّجُلُ : لا یَحُدُّنی مَن للّهِ فی جَنبِهِ حَدٌّ ، فانصَرَفَ النّاسُ کلُّهُم إلاّ یحیی و عیسی علیهما السلام، فدَنا مِنهُ یحیی علیه السلام فقالَ لَهُ : یا مُذنِبُ عِظْنی ؟! فقالَ لَهُ : لا تُخَلِّیَنَّ بینَ نَفسِکَ و بینَ هَواها فتُردِیَکَ ، قالَ : زِدْنی . قالَ : لا تُعَیِّرَنَّ خاطِئا بِخَطیئَةٍ . قالَ : زِدْنی . قالَ : لا تَغضَبْ ، قالَ : حَسبی . (2)

امام صادق_ از پدران بزرگوارش علیهم السلام در گفتگویی میان یحیی علیه السلام و شیطان _فرمود : یحیی علیه السلام گفت : آیا هرگز شده است که لحظه ای بر من چیره آیی؟ شیطان گفت : نه، امّا در تو خصلتی است که خوشایند من است. یحیی گفت : آن خصلت چیست؟ شیطان گفت : تو مرد پرخوری هستی. هرگاه افطار می کنی، آن قدر می خوری که دچار تخمه می شوی و این کار تو را از برخی نمازها و شب زنده داری هایت باز می دارد. یحیی علیه السلام گفت : با خدا عهد می بندم که از این پس تا زنده هستم هرگز از غذایی سیر نخورم. ابلیس نیز به او گفت : من هم با خدا عهد می بندم که از این پس تا زنده هستم، هرگز مسلمانی را اندرز ندهم. آنگاه بیرون رفت و بعد از آن دیگر نزد یحیی باز نگشت.

امام صادق علیه السلام :مردی نزد عیسی بن مریم علیه السلام آمد و گفت : ای روح اللّه ! من زنا کرده ام، مرا پاک گردان ......... وقتی مردم جمع شدند و آن مرد را در گودال قرار دادند، صدا زد :کسی که خودش مستحقّ حدّ الهی است نباید بر من حد جاری کند. پس، همه مردم متفرّق شدند، مگر یحیی و عیسی علیهما السلام. یحیی نزدیک آن مرد رفت و گفت : ای مرد گنهکار! مرا اندرزی ده؟ مرد به او گفت : نفْس خود را با خواهش هایش رها مکن که تو را به هلاکت می افکند، یحیی فرمود : پندی دیگر ده.

مرد گفت : هیچ خطاکاری را به خطایش سرزنش مکن. یحیی فرمود : باز هم پندی ده. مرد گفت: خشم مگیر. یحیی گفت: مرا بس است.

ص :503


1- الأمالی للطوسی : 340/692 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/33/5019 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :کانَ یحیَی بنُ زَکریّا علیهما السلام یَبکی و لا یَضحَکُ ، و کانَ عیسَی بنُ مَریمَ علیهما السلام یَضحَکُ و یَبکی ، و کانَ الّذی یَصنَعُ عیسی علیه السلام أفضَلَ مِن الّذی کانَ یَصنَعُ یحیی علیه السلام . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ أوحَشَ ما یَکونُ هذا الخَلقُ فی ثَلاثَةِ مَواطِنَ : یَومَ یُولَدُ و یَخرُجُ مِن بَطنِ اُمِّهِ فیَرَی الدُّنیا ، و یَومَ یَموتُ فیُعایِنُ الآخِرَةَ و أهلَها ، و یَومَ یُبعَثُ فیَری أحکاما لَم یَرَها فی دارِ الدُّنیا .

و قد سَلّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علی یحیی علیه السلام فی هذهِ الثّلاثَةِ المَواطِنِ و آمنَ رَوعَتَهُ فقالَ : «و سَلامٌ علَیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ یَمُوتُ وَ یَومَ یُبْعَثُ حَیّا» ، و قد سَلَّمَ عیسَی بنُ مریمَ علی نفسِهِ فی هذهِ الثّلاثَةِ المَواطِنِ فقالَ : «و السَّلامُ علَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ و یَوْمَ أمُوتُ و یَوْمَ اُبْعَثُ حَیّا» (2) . (3)

امام کاظم علیه السلام :روش یحیی بن زکریّا علیهما السلام این بود که می گریست و هیچ گاه نمی خندید؛ عیسی بن مریم هم می خندید و هم می گریست و کاری که عیسی علیه السلام می کرد، برتر از کاری بود که یحیی علیه السلام می کرد.

امام رضا علیه السلام :وحشتناکترین زمان برای این بشر سه زمان است : روزی که متولد می شود و از شکم مادرش بیرون می آید و دنیا را می بیند، روزی که می میرد و آخرت و اهل آخرت را می بیند و روزی که برانگیخته می شود و احکامی را می بیند که در دار دنیا ندیده است.

خداوند عزّ و جلّ در این هر سه جا بر یحیی سلام فرستاده و ترس را از او برده است. می فرماید : «و سلام بر او روزی که به دنیا آمد و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود». عیسی بن مریم خودش بر خودش در این سه جا سلام فرستاده، گفته است : «و سلام بر من روزی که به دنیا آمدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم».

ص :504


1- الکافی : 2/665/20 .
2- مریم : 33 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 1/257/11 .

قصّة یحیی علیه السلام فی القرآن:

1 _ الثناء علیه:

ذکره اللّه فی بضعة مواضع من کلامه و أثنی علیه ثناءً جمیلاً ، فوصفه بأنّه کان مُصدِّقا بکلمة من اللّه و هو تصدیقه بنبوّة المسیح ، و أنّه کان سیّدا یسود قومه ، و أنّه کان حَصورا لا یأتی النساء ، و کان نبیّا و من الصالحین (آل عمران : 39) و من المجتبین _ وهم المخلصون _ و من المهدیّین (الأنعام : 85 _ 87) ، و أنّ اللّه هو سمّاه بیحیی و لم یجعل له من قبل سمیّا ، و أمره بأخذ الکتاب بقوّة و آتاه الحکم صبیّا ، و سلّم علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا (مریم : 2 _ 15) و مدح بیت زکریّا بقوله : «إنَّهُم کانُوا یُسارِعُونَ فی الخَیْراتِ و یَدْعُونَنا رَغَبا و رَهَبا و کانُوا لَنا خاشِعینَ» (1) وهم یحیی و أبوه و اُمّه .

2 _ تاریخ حیاته :

ولد علیه السلام لأبویه علی خَرق العادة ، فقد کان أبوه شیخا فانیا و اُمّه عاقرا فرزقهما اللّه یحیی و هما آئسان من الولد ، و أخذ بالرُّشد و العبادة و الزهد فی صغره و آتاه اللّه الحکم صبیّا ، و قد تجرّد للتنسّک و الزهد و الانقطاع فلم یتزوّج قطّ و لا ألهاه شیء من ملاذّ الدنیا .

و کان معاصرا لعیسَی بن مریم علیه السلام و صدَّق نبوّته ، و کان سیّدا فی قومه تحنّ إلیه القلوب و تمیل إلیه النفوس و یجتمع إلیه الناس فیعظهم و یدعوهم إلَی التوبة و یأمرهم بالتقوی حتّی استشهد علیه السلام .

و لم یرد فی القرآن مقتله علیه السلام ، و الذی ورد فی الأخبار أنّه کان السبب فی قتله أنّ امرأة بغیّا افتتن بها مَلِک بنی إسرائیل و کان یأتیها ، فنهاه یحیی و وبّخه علی ذلک _ و کان مکرّما عند الملک یطیع أمره و یسمع قوله _ فأضمرت المرأة عداوته و طلبت من الملک رأس یحیی و ألحّت علیه ، فأمر به فذبح و اُهدی إلیها رأسه .

و فی بعض الأخبار أنّ التی طلبت منه رأس یحیی کانت ابنة أخی الملک ، و کان یرید أن یتزوّج بها فنهاه یحیی عن ذلک ، فزیّنتها اُمّها بما یأخذ بمجامع قلب الملک و أرسلتها إلیه ، و لقّنتها إذا منح الملک علیها بسؤال حاجة أن تسأله رأس یحیی ففعلت ، فذُبح علیه السلام و وضع رأسه فی طست من ذهب و اُهدی إلیها .

و فی الروایات نوادر کثیرة من زهده و تنسّکه و بکائه من خشیة اللّه و مواعظه و حکمه .

داستان یحیی علیه السلام در قرآن:

1 _ ستایش یحیی علیه السلام :

خداوند در چند جای قرآن از یحیی یاد کرده و او را به زیبایی ستوده است. از جمله او را به تصدیق کننده کلمه خدا، یعنی نبوّت مسیح و آقایی که بر قومش سیادت دارد و کسی که به زنان گرایشی ندارد وصف کرده و همچنین او را پیامبر و از صالحان (آل عمران : 39) و از برگزیدگان که همان مخلصانند و از رهیافتگان (انعام : 85 _ 87)برشمرده، و اینکه خودش او را یحیی نامیده و پیش از آن هیچ کس به این نام خوانده نشده و به او دستور داده که کتاب [خدا] را با قدرت بگیرد و در کودکی به وی حکمت ارزانی داشته و در روزی که به دنیا آمده و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود، بر وی سلام و درود فرستاده است (مریم : 2 _ 15). همچنین خاندان زکریّا، یعنی یحیی و پدر و مادرش، را مدح کرده فرموده است : «آنان در کارهای نیک شتاب می کردند و با بیم و امید ما را می خواندند و در برابر ما فروتن بودند».

2 _ تاریخ زندگی یحیی علیه السلام :

یحیی به طرز خارق العاده ای از والدینش زاده شد؛ چه آنکه پدرش پیر مردی فرتوت و مادرش زنی نازا بود و خداوند یحیی را به آن دو که امیدی به فرزنددار شدن نداشتند، بخشید و او در همان کودکی قدم در راه راست و عبادت و زهد گذاشت و خداوند به او که هنوز کودک بود حکمت عطا فرمود. یحیی خودش را وقف عبادت و زهد کرد و هرگز ازدواج نکرد و هیچ یک از لذایذ و خوشی های دنیا او را به خود سرگرم و از خدا غافل نساخت.

یحیی هم روزگار عیسی بن مریم علیه السلام بود و نبوّت او را تصدیق کرد و در میان مردم خویش سیادت داشت و دل ها شیفته او بود و جان ها به او می گرایید. مردم پیرامونش جمع می شدند و او آنان را نصیحت می کرد و آنها را به توبه فرا می خواند و به تقوا و پرهیزگاری دعوتشان می کرد تا آنکه به شهادت رسید.

در قرآن از کشته شدن یحیی سخنی به میان نیامده است، امّا در اخبار آمده است که علّت شهادتش این بود که پادشاه بنی اسرائیل در آن زمان دلباخته زن بد کاره ای شد و پیش او می رفت. یحیی ، پادشاه را از این عمل نهی کرد و او را توبیخ و سرزنش نمود . یحیی نزد پادشاه محترم و ارجمند بود و پادشاه دستور او را اطاعت می کرد و از وی حرف شنوی داشت . آن زن [بد کاره] کینه یحیی را به دل گرفت و از پادشاه سر یحیی را خواست و در این باره اصرار ورزید. تا جایی که پادشاه دستور داد یحیی را سر بریدند و سرش را برای آن زن هدیه فرستاد.

در بعضی اخبار آمده است، آن کسی که سر یحیی را از پادشاه خواست دختر برادر پادشاه بود؛ زیرا پادشاه قصد ازدواج با برادرزاده اش را داشت یحیی او را از این کار نهی کرد. زن برادر پادشاه دختر خود را طوری آرایش کرد که دل پادشاه را تسخیر کند و او را پیش شاه فرستاد و به دخترش یاد داد که چنانچه پادشاه به وی اجازه دهد تا خواهشی از او بکند و حاجتی بخواهد،سر یحیی را از وی طلب کند. دختر این کار را کرد و پادشاه یحیی را سر برید و سرش را در تشتی زرّین نهاد و به او پیشکش کرد.

در روایات، مطالب فراوانی پیرامون زهد و عبادت یحیی و گریه هایش از ترس خدا و اندرزها و سخنان حکمت آمیزش وارد شده است.

ص :505


1- الأنبیاء : 90 .

ص :506

3 _ قصّة زکریّا و یحیی علیهما السلام فی الإنجیل:

قال (1) : کان فی أیّام هیرودس ملک الیهودیّة کاهن اسمه زکریّا من فرقة أبیّا و امرأته من بنات هارون و اسمها إلیصابات ، و کان کلاهما بارَّین أمام اللّه سالکَین فی جمیع وصایا الربّ و أحکامه بلا لوم . و لم یکن لهما ولد إذ کانت إلیصابات عاقرا و کانا کلاهما متقدّمَین فی أیّامهما .

فبینما هو یکهن فی نوبة فرقته أمام اللّه _ حسب عادة الکهنوت _ أصابته القرعة أن یدخل إلی هیکل الربّ و یبخّر ، و کان کلّ جمهور الشعب یصلّون خارجا وقت البخور ، فظهر له مَلاک الربّ واقفا عن یمین مذبح البخور ، فلمّا رآه زکریّا اضطرب و وقع علیه خوف ، فقال له المَلاک : لا تخف یا زکریّا ؛ لأنّ طلبتک قد سُمِعت و امرأتک إلیصابات ستلد ابنا و تسمّیه یوحنّا ، و یکون لک فرح و ابتهاج و کثیرون سیفرحون بولادته ؛ لأنّه یکون عظیما أمام الربّ و خمرا و مُسکِرا لا یشرب ، و من بطن اُمّه یمتلئ من الروح القدس ، و یردّ کثیرین من بنی إسرائیل إلَی الربّ إلههم ، و یتقدّم أمامه بروح إیلیا و قوّته لیردّ قلوب الآباء إلَی الأبناء و العصاة إلی فکر الأبرار ، لکی یهیّئ للربّ شعبا مستعدّا .

فقال زکریّا للمَلاک : کیف أعلم هذا لأنّی أنا شیخ و امرأتی متقدّمة فی أیّامها ؟ فأجاب المَلاک و قال : أنا جبریل الواقف قدّام اللّه ، و اُرسلت لاُکلّمک و اُبشّرک بهذا ، و ها أنت تکون صامتا و لا تقدر أن تتکلّم إلَی الیوم الذی یکون فیه هذا ؛ لأنّک لم تصدّق کلامی الذی سیتمّ فی وقته .

و کان الشعب منتظرین زکریّا و متعجّبین من إبطائه فی الهیکل ، فلمّا خرج لم یستطع أن یکلّمهم، ففهموا أنّه قد رأی رؤیا فی الهیکل فکان یومی إلیهم و بقی صامتا . و لمّا کملت أیّام خدمته مضی إلی بیته ، و بعد تلک الأیّام حبلت إلیصابات امرأته و أخفت نفسها خمسة أشهر قائلة : هکذا قد فعل بی الربّ فی الأیّام التی فیها نظر إلیّ لینزع عاری بین الناس .

إلی أن قال : و أمّا إلیصابات فتمّ زمانها لتلد فولدت ابنا ، و سمع جیرانها و أقرباؤها أنّ الربّ عظّم رحمته لها ففرحوا معها . و فی الیوم جاؤوا لیختنوا الصبیّ و سمّوه باسم أبیه زکریّا فأجابت اُمّه و قالت : لا بل یسمّی یوحنّا ، فقالوا لها : لیس أحد فی عشیرتک تسمّی بهذا الاسم . ثمّ أومؤوا إلی أبیه ما ذا یرید أن یسمّی ، فطلب لوحا و کتب قائلاً : اسمه یوحنّا ، فتعجّب الجمیع ، و فی الحال انفتح فمه و لسانه و تکلّم و بارک اللّهَ ، فوقع خوف علی کلّ جیرانهم ، و تحدّث بهذه الاُمور جمیعها فی کلّ جبال الیهودیّة ، فأودعها جمیع السامعین فی قلوبهم قائلین : أ تری ما ذا یکون هذا الصبیّ ؟! و کانت ید الربّ معه ، و امتلأ زکریّا أبوه من الروح القدس و تنبّأ ......... إلخ .

و فیه (2) : و فی السنة الخامسة عشرة من سلطنة طیباریوس قیصر _ إذ کان بیلاطس النبطیّ والیا علَی الیهودیّة ، و هیرودس رئیس ربع علَی الجلیل ، و فی لبس أخوه رئیس ربع علی إیطوریّة و کُورة تراخوتینس ، ولیسانیوس رئیس ربع علَی الأبلیّة فی أیّام رئیس الکهنة حنّان و قیافا _ کانت کلمة اللّه علی یوحنّا بن زکریّا فی البرّیّة .

فجاء إلی جمیع الکُورة المحیطة بالاُردن یکرز بمعمودیّة التوبة لمغفرة الخطایا ، کما هو مکتوب فی سفر أقوال أشعیا النبیّ القائل : «صوت خارج فی البرّیّة ، أعِدّوا طریق الربّ اصنعوا سبله مستقیمة ، کلّ وادٍ یمتلئُ ، و کلّ جبل و أکمة ینخفض ، و تصیر المعوجّات مستقیمة و الشِّعاب طرقا سهلة، و یبصر کلّ بشر خلاص اللّه .

و کان یقول للجموع الذین خرجوا لیعمّدوا منه : یا أولاد الأفاعی ، من أراکم أن تهربوا من الغضب الآتی ؟! فاصنعوا أثمارا تلیق بالتوبة ، و لا تبتدؤوا تقولون فی أنفسکم لنا : إبراهیم أبا ؛ لأنّی أقول لکم : إنّ اللّه قادر علی أن یقیم من هذه الحجارة أولادا لإبراهیم ، و الآن قد وضعت الفأس علی أصل الشجر ، فکلّ شجرة لا تصنع ثمرا جیّدا تُقطع و تُلقَی فی النار .

و سأله الجموع قائلین : فماذا نفعل ؟ فأجاب و قال لهم : من له ثوبان فلیُعطِ من لیس له ، و من له طعام فلیفعل هکذا. و جاء عشّارون أیضا لیعمّدوا، فقالوا له : یا معلّم ، ما ذا نفعل ؟ فقال لهم : لا تستوفوا أکثر ممّا فرض لکم . و سأله جندیّون أیضا قائلین : و ما ذا نفعل نحن ؟ فقال لهم : لا تظلموا أحدا ، و لا تَشُوا بأحد ، و اکتفوا بعلائفکم .

و إذ کان الشعب ینتظر و الجمیع یفکّرون فی قلوبهم عن یوحنّا لعلّه المسیح ، أجاب یوحنّا الجمیعَ قائلاً : أنا اُعمّدکم بماءٍ ، و لکن یأتی من هو أقوی منّی _ الذی لست أهلاً أن أحلّ سیور حذائه _ هو سیعمّدکم بروح القدس و نار الذی رفشه فی یده ، و سینقّی بیدره و یجمع القمح إلی مخزنه ، و أمّا التبن فیحرقه بنار لا تطفأ ، و بأشیاء اُخر کثیرة کان یعظ الشعب و یبشّرهم .

أمّا هیرودس رئیس الربع فإذا توبّخ منه لسبب هیرودیّا امرأة فیلبس أخیه و لسبب جمیع الشرور التی کان هیرودس یفعلها زاد هذا أیضا علَی الجمیع أنّه حبس یوحنّا فی السجن .

و فیه (3) : أنّ هیرودس نفسه کان قد أرسل و أمسک یوحنّا و أوثقه فی السجن من أجل هیرودیّا امرأة فیلبس أخیه إذ کان قد تزوّج بها ؛ لأنّ یوحنّا کان یقول لهیرودس : لا یحلّ أن تکون لک امرأة أخیک ، فحنقت هیرودیّا علیه و أرادت أن تقتله و لم تقدر ؛ لأنّ هیرودس کان یهاب یوحنّا عالما أنّه رجل بارّ و قدّیس و کان یحفظه ، و إذ سمعه فعل کثیرا و سمعه بسرور .

و إذ کان یوم موافق لما صنع هیرودس فی مولده عشاء لعظمائه و قوّاد الاُلوف و وجوه الجلیل ، دخلت ابنة هیرودیّا و رقصت ، فسَرّت هیرودس و المتّکئین معه . فقال الملک للصبیّة : مهما أردت اطلبی منّی فاُعطیک ، و أقسم لها أنّ مهما طلبت منّی لاُعطینّک حتّی نصف مملکتی ، فخرجت و قالت لاُمّها : ما ذا أطلب ؟ فقالت : رأس یوحنّا المعمدان ، فدخلت للوقت بسرعة إلَی الملک و طلبت قائلة : اُرید أن تعطینی حالاً رأس یوحنّا المعمدان علی طبق ، فحزن الملک جدّا ، و لأجل الأقسام و المتّکئین لم یُرِد أن یردّها .

فللوقت أرسل الملک سیّافا و أمر أن یؤتی برأسه ، فمضی و قطع رأسه فی السجن و أتی برأسه علی طبق و أعطاه للصبیّة ، و الصبیّة أعطته لاُمّها . و لمّا سمع تلامیذه جاؤوا و رفعوا جثّته و وضعوها فی قبر . انتهی .

و لیحیی علیه السلام أخبار اُخر متفرّقة فی الأناجیل لا تتعدّی حدود ما أوردناه ، و للمتدبّر الناقد أن یطبّق ما نقلناه من الأناجیل علی ما تقدّم حتّی یحصل علی موارد الاختلاف . (4)

3 _ داستان زکریا و یحیی علیهما السلام در انجیل :

در ایام هیرودیس پادشاه یهودیّه، کاهنی زکریّا نام از فرقه ابیّا بود که زن او از دختران هارون بود و الیصابات نام داشت. و هر دو در حضور خدا صالح و به جمیع احکام و فرایض خداوند، بی عیب سالک بودند. و ایشان را فرزندی نبود؛ زیرا که الیصابات نازا بود و هر دو کهن سال بودند.

و واقع شد که چون به نوبت فرقه خود در حضور خدا کهانت می کرد، حسب عادتِ کهانتْ نوبت او شد که به قدس (معبد) خداوند در آمده بخور بسوزاند. و در وقت بخور تمام جماعت قوم بیرون عبادت می کردند. ناگاه فرشته خداوند به طرف راست مذبح بخور ایستاده بر وی ظاهر گشت. چون زکریّا او را دید در حیرت افتاده ترس بر او مستولی شد. فرشته به او گفت : ای زکریّا! ترسان مباش؛ زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است و زوجه ات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید، و تو را خوشی و شادی رخ خواهد نمود و بسیاری، از ولادت او مسرور خواهند شد؛ زیرا که در حضور خداوند بزرگ خواهد بود و شراب و مُسکری نخواهد نوشید و از همان شکم مادر خود از روح قدسی آکنده خواهد بود. و بسیاری از بنی اسرائیل را به سوی خداوند، خدای ایشان برخواهد گردانید. و او به روح و قوّت الیاس پیش روی وی خواهد خرامید تا دل های پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حکمت عادلان بگرداند تا قومی مستعد برای خدا مهیّا سازد.

زکریّا به فرشته گفت : این را چگونه بدانم و حال آنکه من پیر هستم و زوجه ام کهن سال است؟ فرشته در جواب وی گفت : من جبرائیل هستم که در حضور خدا می ایستم و فرستاده شدم تا به تو سخن گویم و از این امور تو را مژده دهم. و الحال تا این امور واقع گردد، گنگ شده یارای حرف زدن نخواهی داشت؛ زیرا سخن های مرا که در وقت خود به وقوع خواهد پیوست، باور نکردی.

و جماعت منتظر زکریّا می بودند و از طول توقّف او در قدس متعجّب شدند، امّا چون بیرون آمد نتوانست با ایشان حرف زند پس فهمیدند که در قدس رؤیایی دیده است. پس به سوی ایشان اشاره می کرد و ساکت ماند. و چون ایّام خدمت او به اتمام رسید به خانه خود رفت. و بعد از آن روزها، زن او الیصابات حامله شده مدّت پنج ماه خود را پنهان نمود و گفت : اینگونه خداوند در روزهایی که مرا منظور داشت با من عمل نمود تا ننگ مرا از نظر مردم بردارد.

تا آنجا که می گوید : امّا چون الیصابات را وقت وضع حمل رسید، پسری بزاد و همسایگان و خویشان او چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمی به وی کرده با او شادی کردند. و چون روز هشتم واقع شد برای ختنه طفل آمدند و نام پدرش زکریّا را بر او نهادند. امّا مادرش ملتفت شده گفت : نی بلکه به یحیی نامیده می شود. به وی گفتند از قبیله تو هیچ کس این اسم را ندارد. پس به پدرش اشاره کردند که او را چه نام خواهی نهاد. او تخته ای خواسته بنوشت که نام او یحیی است و همه متعجّب شدند. در ساعت دهان و زبان او بازگشته به حمد خدا متکلّم شد. پس بر تمامی همسایگان ایشان خوف مستولی گشت و جمیع این وقایع در همه کوهستان یهودیه شهرت یافت. و هرکه شنید، در خاطر خود تفکّر نموده گفت : این چه نوع طفل خواهد بود و دست خداوند با وی می بود. و پدرش زکریّا از روح قدسی آکنده شده، نبوّت (پیشگویی) نموده گفت ......... تا آخر.

نیز در انجیل آمده است : و در سال پانزدهم از سلطنت طیباریوس قیصر، در وقتی که پنطیوس پیلاطس والی یهودیّه بود و هیرودیس تیترارک جلیل و برادرش فیلیپس تیترارک ایطوریّه و دیار تراخونیتس و لیسانیوس تیترارک آبلیّه و حَنّا و قیافا رؤسای کَهَنه بودند، کلام خدا به یحیی بن زکریّا در بیابان نازل شد.

به همه جاهای اردن برای غسل تعمید که توبه و آمرزش گناهان را می آورد، سر کشید ! (5) چنانچه مکتوب است در صحیفه کلمات اشعیای نبی که می گوید : صدایی ندا کننده در بیابان [می شنوم] که راه خداوند را مهیّا سازید و طُرُق او را راست نمایید. هر وادی ، انباشته و هر کوه و تلّی ، پست و هر کجی راست ، و هر راه ناهموار ، صاف خواهد شد. و تمامی بشر نجات الهی را خواهند دید.

آن گاه به آن جماعتی که برای تعمید وی بیرون می آمدند گفت : ای افعی زادگان! که شما را نشان داد که از غضب آینده بگریزید؟ پس، ثمراتِ مناسبِ توبه بیاورید و در خاطر خود این سخن را راه مدهید که ابراهیم پدر ماست؛ زیرا به شما می گویم: خدا قادر است که از این سنگ ها فرزندان برای ابراهیم برانگیزاند. و الآن نیز تیشه بر ریشه درختان نهاده شده است. پس هر درختی که میوه نیکو نیاورد بریده و در آتش افکنده می شود.

پس، مردم از وی سؤال نموده گفتند چه کنیم؟ او در جواب ایشان گفت: هر که دو جامه دارد به آنکه ندارد بدهد و هرکه خوراک دارد نیز چنین کند. و مالیات گیران نیز برای تعمید آمده، بدو گفتند : ای استاد! چه کنیم؟ بدیشان گفت : زیادتر از آنچه مقرّر است، مگیرید. سپاهیان نیز از او پرسیده گفتند : ما چه کنیم؟ به ایشان گفت : بر کسی ظلم مکنید و بر هیچ کس افترا مزنید و به مواجب خود اکتفا کنید.

و هنگامی که قوم مترصّد می بودند و همه در خاطر خود درباره یحیی تفکّر می نمودند که این مسیح است یا نه؟ یحیی به همه متوجّه شده گفت : من شما را به آب، تعمید می دهم. لیکن شخصی تواناتر از من می آید که لیاقت آن ندارم که بند نعلین او را باز کنم. او شما را به روح القدس و آتش تعمید خواهد داد. او غربال خود را به دست خود دارد و خرمن خویش را پاک کرده گندم را در انبار خود ذخیره خواهد نمود و کاه را در آتشی که خاموشی نمی پذیرد خواهد سوزانید. و به نصایح بسیارِ دیگر ، قوم را بشارت می داد.

اما هیرودیس تیترارک، چون به سبب هیرودیا، زن برادرش فیلیپس و سایر بدی هایی که هیرودیس کرده بود از وی توبیخ یافت، این را نیز بر همه افزود که یحیی را در زندان حبس نمود.

همچنین در انجیل آمده است : زیرا که هیرودیس فرستاده یحیی را گرفتار نموده او را در زندان بست به خاطر هیرودیا زن برادر او فیلیپس که او را در نکاح خویش آورده بود. از آن جهت که یحیی به هیرودیس گفته بود نگاه داشتن زن برادرت بر تو روا نیست. پس، هیرودیا از او کینه داشته می خواست او را به قتل رساند امّا نمی توانست؛ زیرا که هیرودیس از یحیی می ترسید؛ چون که او را مردی عاقل و مقدّس می دانست و رعایتش می نمود و سخن او را به خوبی عمل می کرد و به خوشی سخن او را گوش می نمود.

اما چون هیرودیس در روز میلادش امرای خود و سرتیپان و رؤسای بزرگ را ضیافت نمود، و دختر هیرودیا به مجلس در آمده رقص کرد و هیرودیس و اهل مجلس را شاد نمود، پادشاه بدان دختر گفت : آنچه خواهی از من بطلب تا به تو دهم و برایش قسم خورد که آنچه از من خواهی حتی نصف ملک مرا، هر آینه به تو عطا کنم. او بیرون رفته به مادر خود گفت : چه بطلبم؟ گفت : سر یحیای تعمید دهنده را. در ساعت به حضور پادشاه در آمده، خواهش نموده گفت : می خواهم که الآن سر یحیای تعمید دهنده را در طبقی به من عنایت فرمایی.

پادشاه بشدّت محزون گشت، لیکن به جهت پاس قسم و خاطر اهل مجلس نخواست او را محروم نماید.

بی درنگ پادشاه، جلادی فرستاده فرمود تا سرش را بیاورد. و او به زندان رفته سر او را از تن جدا ساخته و بر طبقی آورده بدان دختر داد و دختر آن را به مادر خود سپرد. چون شاگردان یحیی شنیدند، آمدند و بدن او را برداشته دفن کردند. پایان گفتار انجیل. درباره یحیی اخبار پراکنده دیگری نیز در اناجیل آمده که از حدّ و مرز آنچه آوردیم فراتر نمی رود. اینک بر شخص متدبّر نکته سنج است که آنچه را از اناجیل نقل کردیم، با مطالبی که ما بیان داشتیم تطبیق کند، تا از این طریق به موارد اختلاف دست یابد.

ص :507


1- إنجیل لوقا ، الإصحاح الأوّل 5 . (کما فی هامش المصدر).
2- إنجیل لوقا ، الإصحاح الثالث 1 . (کما فی هامش المصدر) .
3- إنجیل مرقس الإصحاح السادس 17 _ 29 . (کما فی هامش المصدر).
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/28 .
5- پیاپی مراسم غسل تعمید را انجام می داد .

ص :508

ص :509

ص :510

ص :511

ص :512

ص :513

ص :514

25 - عیسی علیه السلام

25 - عیسی علیه السلام
اشاره

(1)

ص :515


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 191 _ 350 «أبواب قصص عیسی و اُمّه علیهما السلام». بحار الأنوار : 14 / 206 باب 17 «ولادة عیسی علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 283 باب 21 «مواعظ عیسی علیه السلام ». کنز العمّال : 11 / 500 «عیسی علیه السلام ».

3749 - عیسی علیه السلام
3749 - عیسی علیه السلام

الکتاب :

«إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» . (1)

«وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی بْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یَقِینا * بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ وَ کَانَ اللّهُ عَزِیزا حَکِیما * وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدا» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوّلُ نَبیٍّ مِن بَنی إسرائیلَ موسی ، و آخِرُهُم عیسی و ستُّمِائةِ نَبیٍّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أوّلُ أنبیاءِ بَنی إسرائیلَ موسی، و آخِرُهُم عیسی . (5)

3749

عیسی علیه السلام

قرآن :

«در واقع، مَثَل عیسی نزد خدا همچون مَثَل [خلقت ]آدم است که او را از خاکی آفرید. سپس بدو گفت : باش، پس شد».

«و گفته ایشان : ما مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد. و کسانی که درباره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شک شده اند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آنکه از گمان پیروی می کنند و یقیناً او را نکشتند. بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد و خدا توانا و حکیم است. و از اهل کتاب، کسی نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود حتماً به او ایمان می آورد و روز قیامت [عیسی نیز] بر آنان شاهد خواهد بود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنی اسرائیل ششصد پیامبر داشتند که اولین آنها موسی بود و آخرینشان عیسی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین پیامبران بنی اسرائیل، موسی بود و آخرینشان عیسی.

ص :516


1- آل عمران : 59 .
2- النساء : 157 _ 159 .
3- (انظر) آل عمران : 45 _ 58 ، مریم : 16 _ 34 ، البقرة : 87 ، 253 ، المائدة : 110 _ 118 ، المؤمنون : 50 ، الزخرف : 57 _ 65 ، الصفّ : 6 ، 14 ، الحدید : 27 .
4- الخصال : 524/13 .
5- کنز العمّال : 32269 .

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکُم بالعَدَسِ ؛ فإنّهُ مُبارَکٌ مُقَدَّسٌ ، یُرَقِّقُ القَلبَ ، و یُکثِرُ الدَّمعَةَ ، و قد بارَکَ فیهِ سَبعونَ نَبیّا، آخِرُهُم عیسَی بنُ مَریَم علیه السلام . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ طَعامُ عیسَی الباقِلاّءَ حتّی رُفِعَ ، و لَم یأکُلْ عیسی شیئا غَیَّرَتهُ النّارُ حتّی رُفِعَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا اُمَّ أیمَنَ ! أ ما عَلِمتِ أنّ أخی عیسی کانَ لا یُخبئُ عَشاءً لِغَداءٍ و لا غَداءً لِعَشاءٍ ؟ ! یأکُلُ مِن وَرَقِ الشَّجَرِ ، و یَشرَبُ مِن ماءِ المَطَرِ ، یَلبَسُ المُسُوحَ ، و یَبِیتُ حَیثُ یُمسی ، و یَقولُ : یأتی کُلُّ یَومٍ برِزقِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :رَأیتُ عیسَی بنَ مَریمَ فإذا هُو رجُلٌ أبیَضُ مُبَطَّنٌ (4) مِثلُ السَّیفِ . (5)

عیسی علیه السلام_ لَمّا سُئل : مَن أدَّبَکَ ؟ _: ما أدَّبَنی أحَدٌ ، رأیتُ قُبحَ الجَهلِ فجانَبتُهُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عدس بخورید؛ زیرا که آن با برکت و مقدّس است، دل را نازک می کند و گریه را زیاد می گرداند. هفتاد پیامبر در آن برکت قرار داده اند که آخرینشان عیسی بن مریم علیه السلام است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوراک عیسی تا زمانی که به آسمان برده شد، باقلا بود؛ عیسی تا زمانی که به آسمان برده شد غذایی که با آتش پخته شده باشد، نخورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای امّ ایمن! مگر نمی دانی که برادرم عیسی شام را برای صبحانه نگه نمی داشت و صبحانه ای را برای شام؟ از برگ درختان تغذیه می کرد و از آب باران می آشامید، پلاس می پوشید و هر جا که شب می رسید بیتوته می کرد و می گفت : هر روز، روزی خود را می آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من عیسی بن مریم را دیدم، او مردی بود سفید پوست و میان باریک چون شمشیر.

عیسی علیه السلام_ آنگاه که از او سؤال شد : چه کسی تو را ادب آموخت؟ _فرمود : هیچ کس مرا ادب نیاموخت. بلکه زشتی جهالت را دیدم و از آن دوری کردم.

ص :517


1- عیون أخبار الرِّضا : 2/41/136 .
2- کنز العمّال : 32357 .
3- کنز العمّال : 32358 .
4- المبطَّن : الضامر البطن (النهایة : 1/137) .
5- کنز العمّال : 32359 .
6- تنبیه الخواطر : 1/96 .

عنه علیه السلام :خادِمی یَدایَ ، و دابَّتی رِجلای ، و فِراشی الأرضُ ، و وِسادی الحَجَرُ ، و دِفئی فی الشِّتاءِ مَشارِقُ الأرضِ ......... أبِیتُ و لَیسَ لِی شیءٌ ، و اُصبِحُ (1) و لَیسَ لِی شیءٌ ، و لَیسَ علی وَجهِ الأرضِ أحَدٌ أغنی مِنّی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ عیسی علیه السلام _: و إن شِئتَ قُلتُ فی عیسَی بنِ مَریمَ علیه السلام ، فلَقد کانَ یَتَوسَّدُ الحَجَرَ ، و یَلبَسُ الخَشِنَ ، و یأکُلُ الجَشِبَ ، و کانَ إدامُهُ الجُوعَ ، و سِراجُهُ باللَّیلِ القَمَرَ ، و ظِلالُهُ فی الشِّتاءِ مَشارِقَ الأرضِ و مَغارِبَها ، و فاکِهَتُهُ و رَیحانُهُ ما تُنبِتُ الأرضُ لِلبَهائمِ ، و لَم تَکُن لَهُ زَوجَةٌ تَفتِنُهُ ، و لا وَلَدٌ یَحزُنُهُ (یَخزِنُهُ) ، و لا مالٌ یَلفِتُهُ، و لا طَمَعٌ یُذِلُّهُ، دابَّتُهُ رِجلاهُ، و خادِمُهُ یَداهُ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ بینَ داوودَ و عیسَی بنِ مَریمَ علیه السلام أربَعُ مِائةِ سَنَةٍ ، و کانَ شَریعَةُ عیسی أنّه بُعِثَ بالتَّوحیدِ و الإخلاصِ، و بما اُوصِیَ به نُوحٌ و إبراهیمُ و موسی ، و اُنزِلَ علَیهِ الإنجیلُ ، و اُخِذَ علَیهِ المِیثاقُ الّذی اُخِذَ علَی النَّبیِّینَ .

و شُرِعَ لَهُ فی الکِتاب إقامُ الصَّلاةِ معَ الدِّینِ ، و الأمرُ بالمَعروفِ ، و النَّهیُ عنِ المُنکَرِ ، و تَحریمُ الحَرامِ ، و تَحلیلُ الحَلالِ ، و اُنزِلَ علَیهِ فی الإنجیلِ مَواعِظُ و أمثالٌ (و حُدودٌ) لَیس فیها قِصاصٌ و لا أحکامُ حُدودٍ ، و لا فَرضُ مَوارِیثَ .

و اُنزِلَ علَیهِ تَخفیفُ ما کانَ نَزَلَ علی موسی علیه السلام فی التَّوراةِ ، و هُو قَولُ اللّهِ فی الّذی قالَ عیسَی بنُ مریمَ لبَنی إسرائیلَ : «و لاُِحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ علَیکُم» . (4)

و أمَرَ عیسی مَن مَعهُ مِمَّنِ اتَّبعَهُ مِن المُؤمِنینَ أن یُؤمِنوا بشَریعَةِ التَّوراةِ و الإنجیلِ . (5)

عیسی علیه السلام :خدمتکار من دو دست من است و مَرکبم دو پای من و بسترم زمین و بالشم سنگ و گرما بخشم در زمستان آفتابگیرها ......... شبم را با تهیدستی به سر می برم و روزم را با ناداری سپری می کنم و با این حال در روی زمین احدی توانگرتر و بی نیازتر از من وجود ندارد.

امام علی علیه السلام_ در وصف عیسی علیه السلام _فرمود : و اگر خواهی، از عیسی بن مریم علیه السلام برایت بگویم؛ او سنگ را بالش خود می کرد و جامه خشن می پوشید و نان خشک و گلو آزار می خورد. خورش او گرسنگی بود و چراغش در شب، ماه و سر پناهش در زمستان، آفتابگیرهای صبح و عصر و میوه و سبزیجاتش، علف و گیاهانی که زمین برای چهار پایان می رویاند. نه زنی داشت که مایه گرفتاری او باشد و نه فرزندی که اندوهگینش سازد و نه مال و ثروتی که دل او را به خود مشغول گرداند و نه طمعی که به خواریش اندازد. مرکب او دو پایش بود و خدمتکارش دو دست او!

امام صادق علیه السلام :از داوود تا عیسی بن مریم علیهما السلام چهار صد سال فاصله بود. شریعت عیسی بر پایه دعوت به توحید و اخلاص و آن چیزی بود که نوح و ابراهیم و موسی بدان سفارش شدند. انجیل بر وی نازل شد و از او همان پیمانی گرفته شد که از پیامبران گرفته شد.

در انجیل برای او قانون بر پا داشتن نماز همراه با دین و امر به معروف و نهی از منکر و حرام شمردن حرام ها و حلال شمردن حلال ها مقرّر گردید و در انجیل بر او مواعظ و اَمثال [و مقرّراتی] نازل شد که در آنها نه قصاص است و نه احکامِ حدود و نه ارث.

آنچه در تورات بر موسی نازل شده بود، به صورت سبک و تخفیف یافته بر عیسی نیز نازل گردید و این سخن خداوند است که می فرماید عیسی بن مریم به بنی اسرائیل گفت : «پاره ای از آنچه را که بر شما حرام گردیده، برایتان حلال می کنم».

عیسی به مؤمنانی که از او پیروی می کردند، دستور داد تا به شریعت تورات و انجیل ایمان داشته باشند.

ص :518


1- فی المصدر : أبیت و لیس معی شیء ، و أصبحت و لیس لی شیء. (کما فی هامش بحار الأنوار).
2- بحار الأنوار : 14/239/17 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 160 .
4- آل عمران : 50 .
5- تفسیر العیّاشی : 1/175/52 .

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی نَقلاً عن عیسی علیه السلام : «و جَعَلَنِی مُبارَکا أیْنَما کُنْتُ» (1) _: نَفّاعا . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :کانَ نَقشُ خاتَمِ عیسی علیه السلام حَرفَینِ اشتَقّهُما من الإنجیلِ : طُوبی لِعَبدٍ ذُکِرَ اللّهُ مِن أجلِهِ ، و وَیلٌ لِعَبدٍ نُسِیَ اللّهُ مِن أجلِهِ . (3)

امام صادق علیه السلام_ درباره این سخن خداوند متعال به نقل از عیسی : «و مرا هر جا که باشم با برکت قرار داد» _فرمود : یعنی پر سود و منفعت.

امام رضا علیه السلام :نقش انگشتری عیسی علیه السلام این دو جمله بود که آنها را از انجیل برگرفته بود : خوشا به حال بنده ای که موجب یاد خدا شود و وای به حال بنده ای که باعث فراموشی خدا گردد.

ص :519


1- مریم : 31 .
2- معانی الأخبار : 212/1 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/55/206 .

کلام فی قصّة عیسی علیه السلام :

1 _ قصّة عیسی علیه السلام و اُمّه فی القرآن:

کانت اُمّ المسیح مریم بنت عمران حملت بها اُمّها ، فنذرت أن تجعل ما فی بطنها إذا وضعته محرّرا یخدم المسجد ، و هی تزعم أنّ ما فی بطنها ذکر ، فلمّا وضعتها و بان لها أنّها اُنثی حزنت و تحسّرت ثمّ سمّتها مریم أی الخادمة _ و قد کان توفّی أبوها عمران قبل ولادتها _ فأتت بها المسجد تسلّمها للکهنة و فیهم زکریّا ، فتشاجروا فی کفالتها ، ثمّ اصطلحوا علَی القرعة و ساهموا ، فخرج لزکریّا فکفلها ، حتّی إذا أدرکت ضرب لها من دونهم حجابا ، فکانت تعبد اللّه سبحانه فیها لا یدخل علیها إلاّ زکریّا . و کلّما دخل علیها زکریّا المحراب وجد عندها رزقا ، قال : یا مریم أنّی لکِ هذا ؟! قالَت : هو من عند اللّه ، و اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب و قد کانت علیها السلام صدّیقة ، و کانت معصومة بعصمة اللّه ، طاهرة ، مصطفاة ، محدَّثة ؛ حدّثها الملائکة بأنّ اللّه اصطفاها و طهّرها ، و کانت من القانتین و من آیات اللّه للعالمین (سورة آل عمران آیة 35 _ 44 ، سورة مریم آیة 16 ، سورة الأنبیاء آیة 91 ، سورة التحریم آیة 12) .

ثمّ إنّ اللّه تعالی أرسل إلیها الرُّوح و هی محتجبة فتمثّل لها بشرا سویّا ، و ذکر لها أنّه رسول من ربّها لیهب لها بإذن اللّه ولدا من غیر أب، و بشّرها بما سیظهر من ولدها من المعجزات الباهرة ، و أخبرها أنّ اللّه سیؤیّده بروح القدس ، و یعلّمه الکتاب و الحکمة و التوراة و الإنجیل ، و رسولاً إلی بنی إسرائیل ذا الآیات البیّنات ، و أنبأها بشأنه و قصّته ، ثمّ نفخ الروح فیها فحملت بها حمل المرأة بولدها (الآیات من آل عمران : 35 _ 44) .

ثمّ انتبذت مریم به مکانا قصیّا ، فأجاءها المخاض إلی جذع النخلة ، قالت : یا لیتنی متُّ قبل هذا و کنت نسیا منسیّا ، فناداها من تحتها أن لا تحزنی قد جعل ربّک تحتک سریّا ، و هُزّی إلیک بجذع النخلة تساقط علیک رُطبا جنیّا ، فکُلی و اشربی و قرّی عینا فإمّا ترینَّ من البشر أحدا فقولی : إنّی نذرت للرحمن صوما فلن اُکلّم الیوم إنسیّا ، فأتت به قومها تحمله (سورة مریم : 20 _ 27) . و کان حمله و وضعه و کلامه و سائر شؤون وجوده من سنخ ما عند سائر الأفراد من الإنسان .

فلمّا رآها قومها _ و الحال هذه _ ثاروا علیها بالطعنة و اللوم بما یشهد به حال امرأة حملت و وضعت من غیر بعل ، و قالوا : یا مریم ، لقد جئت شیئا فریّا ! یا اُخت هارون ما کان أبوک امرأ سوء و ما کانت اُمّک بغیّا ، فأشارت إلیه ، قالوا : کیف نکلّم من کان فی المهد صبیّا ؟! قال : إنّی عبد اللّه آتانی الکتاب و جعلنی نبیّا ، و جعلنی مبارکا أینما کنت و أوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیّا ، و برّا بوالدتی و لم یجعلنی جبّارا شقیّا ، و السلام علیَّ یوم ولدت و یوم أموت و یوم اُبعث حیّا (سورة مریم آیة 27 _ 33) ، فکان هذا الکلام منه علیه السلام کبراعة الاستهلال بالنسبة إلی ما سینهض علَی البغی و الظلم ، و إحیاء شریعة موسی علیه السلام و تقویمه ، و تجدید ما اندرس من معارفه ، و بیان ما اختلفوا فیه من آیاته .

ثمّ نشأ عیسی علیه السلام و شبّ و کان هو و اُمّه علَی العادة الجاریة فی الحیاة البشریّة : یأکلان و یشربان ، و فیهما ما فی سائر الناس من عوارض الوجود إلی آخر ما عاشا .

ثمّ إنّ عیسی علیه السلام اُوتی الرسالة إلی بنی إسرائیل ، فانبعث یدعوهم إلی دین التوحید و یقول : إنّی قد جئتکم بآیة من ربّکم أنّی أخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فأنفُخ فیه فیکون طیرا بإذن اللّه ، و اُبرئ الأکمه و الأبرص و اُحیی الموتی بإذن اللّه ، و اُنبّئُکُم بما تأکلون و ما تدّخرون فی بیوتکم ، إنّ فی ذلک لآیة لکم ، إنّ اللّه هو ربّی و ربّکم فاعبدوه .

و کان یدعوهم إلی شریعته الجدیدة و هو تصدیق شریعة موسی علیه السلام ، إلاّ أنّه نسخ بعض ما حُرّم فی التوراة تشدیدا علَی الیهود ، و کان یقول : إنّی قد جئتکم بالحکمة و لاُبیِّن لکم بعض الذی تختلفون فیه ، و کان یقول : یا بنی إسرائیل ، إنّی رسول اللّه إلیکم مصدّقا لما بین یدیّ من التوراة مبشّرا برسول یأتی من بعدی اسمه أحمد .

و أنجز علیه السلام ما ذکره لهم من المعجزات کخلق الطیر ، و إحیاء الموتی ، و إبراء الأکمه و الأبرص ، و الإخبار عن المغیّبات بإذن اللّه .

و لم یزل یدعوهم إلی توحید اللّه و شریعته الجدیدة حتّی أیس من إیمانهم ؛ لِما شاهد من عتوّ القوم و عنادهم و استکبار الکهنة و الأحبار عن ذلک ، فانتخب من الشرذمة التی آمنت به الحواریّین أنصارا له إلَی اللّه .

ثم إنّ الیهود ثاروا علیه یریدون قتله فتوفّاه اللّه و رفعه إلیه ، و شُبِّه للیهود : فمن زاعم أ نّهم قتلوه ، و من زاعم أ نّهم صلبوه ، و لکن شُبّه لهم (آل عمران آیة 45 _ 58 ، الزخرف آیة 63 _ 65 ، الصفّ آیة 6 و 14 ، المائدة آیة 110 و 111 ، النساء آیة 157 و 158) ، فهذه جمل ما قصّه القرآن فی عیسَی بن مریم و اُمّه .

گفتاری درباره داستان عیسی علیه السلام :

1 _ داستان عیسی علیه السلام و مادرش در قرآن :

مادر عیسی علیه السلام مریم دختر عمران بود. هنگامی که مادر مریم او را باردار شد، نذر کرد که وقتی فرزندش به دنیا آمد او را در راه خدا آزاد کند تا در معبد خدمت کند. او که خیال می کرد آنچه در شکم دارد پسر است، وقتی وضع حمل کرد و معلوم شد فرزندش دختر است دچار اندوه و حسرت شد و با این حال او را «مریم»، یعنی «خادمه»،نامید. عمران، پدر مریم، پیش از تولد او در گذشته بود. مادر مریم او را به معبد آورد تا به کاهنان که یکی از آنان زکریّا بود، بسپارد. میان کاهنان بر سر عهده دار شدن سرپرستی مریم، بحث و نزاع در گرفت تا بالاخره تصمیم گرفتند قرعه بزنند و قرعه به نام زکریا درآمد و زکریا سرپرستی مریم را به عهده گرفت. وقتی مریم به سن بلوغ رسید، زکریّا میان او و کاهنان پرده ای آویخت و مریم پشت آن پرده خداوند سبحان را عبادت می کرد و کسی جز زکریّا نزد او رفت و آمد نمی کرد. هر وقت زکریا وارد محراب مریم می شد، نزد او غذایی می دید. از او پرسید : ای مریم! این غذا از کجاست؟ مریم گفت : از نزد خداست و خداوند به هر که خواهد بی شمار روزی می دهد، مریم علیه السلام بانویی صدیقه، معصوم به عصمت و نگه داشت الهی، پاک، برگزیده، و محدَّثه بود که فرشتگان با او سخن گفتند و خبرش دادند که خداوند او را برگزیده و پاک و پاکیزه اش قرار داده است. او از عبادت پیشگان و از نشانه های خداوند برای مردم جهان بود (آل عمران: 44 _ 35؛ مریم: 16، انبیاء: 91 و تحریم: 12).

سپس، خدای متعال روح را به سوی مریم که در پس پرده بود فرستاد و روح به صورت بشری کامل در برابرش جلوه کرد و به وی گفت که او فرستاده پروردگارش می باشد و آمده است تا به اذن خداوند _ بدون آنکه شوهری داشته باشد _ به او فرزندی ببخشد و به مریم بشارت داد که به زودی از فرزند او معجزات درخشانی سر خواهد زد و همچنین به وی خبر داد که خداوند فرزند او را با روح القدس تأیید خواهد کرد و کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به وی می آموزد و با آیات و معجزاتی روشن او را به سوی بنی اسرائیل می فرستد. روح، قصه عیسی و شرح حال او را برای مریم گفت و آن گاه در وی دمید و مریم بر اثر آن همچون سایر زنان حامله شد (آل عمران: 44 _ 35).

مریم با جنین خود به مکان دور افتاده ای پناه جست تا اینکه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشانید و با خود گفت : کاش پیش از این مرده و به کلی از یادها رفته بودم. در این حال از زیر پای او فرشته ای وی را ندا داد : غم مدار، پروردگارت در زیر پای تو چشمه آبی پدید آورده است. تنه درخت خرما را به طرف خود تکان ده، برایت خرمای تازه می ریزد و از آن خرما تناول کن و از آن چشمه بیاشام و دیده روشن دار. اگر کسی از آدمیان را دیدی بگو : من برای خدای رحمان روزه نذر کرده ام و امروز مطلقاً با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت. مریم فرزند خود را در آغوش گرفته او را به سوی قوم خود آورد (مریم: 27 _ 20). حامله شدن به عیسی و وضع حمل او و سخن گفتن و دیگر شؤون وجودی او، همگی با همین امور در دیگر افراد انسان هم سنخ بوده است.

هنگامی که قوم مریم او را با این وضع مشاهده کردند، زبان به سرزنش او گشودند و درباره او سخنانی گفتند که به زنی که بدون داشتن شوهر حامله شده می گویند. آنان گفتند : ای مریم! براستی کار بسیار ناپسندی مرتکب شده ای. ای خواهر هارون! پدرت مرد بدی نبود و مادرت هم بدکار نبود. مریم به عیسی اشاره کرد. امّا آنها گفتند : چگونه با کودکی گهواره ای سخن بگوییم؟ کودک به سخن آمده گفت : منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته و به من سفارش کرده است که تا زنده ام نماز بگزارم و زکات بپردازم و به مادرم نیکی کنم. مرا زور گو و نافرمان قرار نداده است و درود بر من روزی که زاده شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم (مریم: آیات 33 _ 27). این سخنان عیسی علیه السلام به منزلت براعت استهلالی بود نسبت به کارهایی که در آینده خواهد کرد، یعنی بر ضدّ زورگویی و ستم قیام کردن و احیا و بر پا داشتن شریعت موسی و تجدید معارف کهنه شده او و بیان آیات شریعت موسی که بنی اسرائیل درباره آنها دچار اختلاف شده بودند.

عیسی رشد کرد و به سنّ جوانی رسید. او و مادرش مانند بقیه مردم عادی خورد و خوراک داشتند و در معرض همان عوارض و آسیب هایی بودند که سایر مردم هستند و تا آخر عمر یک زندگی عادی بشری داشتند.

پس از مدتی، عیسی به سوی بنی اسرائیل به رسالت فرستاده شد و شروع به دعوت آنان به آیین توحید و یکتا پرستی نمود و می گفت : من از جانب پروردگارتان برای شما معجزه ای آورده ام. من از گِل برای شما چیزی به شکل پرنده می سازم، آن گاه در آن می دمم که به اذن خدا پرنده ای می شود. و به اذن خدا کور مادر زاد و پیس را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می گردانم و شما را از آنچه می خورید و آنچه در خانه هایتان ذخیره می کنید خبر می دهم. مسلماً در این معجزات برای شما، اگر مؤمن باشید،عبرتی است. همانا خداوند پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستید.

همچنین، آنان را به شریعت جدید خود، که در واقع تصدیق شریعت موسی بود و فقط برخی چیزهایی را که به خاطر سختگیری بر یهود، در تورات حرام شده و او لغو کرده بود، فرا می خواند و می فرمود : من برای شما حکمت آورده ام و آمده ام تا چیزهایی را که درباره آنها با یکدیگر اختلاف دارید برای شما روشن کنم. همچنین می فرمود : ای فرزندان اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است بشارت می دهم.

عیسی علیه السلام معجزاتی را برای آنان ذکر نمود، مانند آفریدن پرنده و زنده کردن مردگان و بهبود بخشیدن به کور مادر زاد و شخص مبتلا به پیس و خبر دادن از غیب، همه را به اذن خدا عملی ساخت.

آن حضرت پیوسته آنان را به یگانگی خدا و شریعت جدید خود دعوت می کرد امّا با مشاهده سرکشی ها و عنادهای مردم و سرپیچی کاهنان و ملایان یهود از دعوت او، عاقبت از ایمان آوردن آنان مأیوس شد و از میان اندک کسانی که به او ایمان آورده بودند، حواریون را به عنوان یاران خود در راه دعوت به سوی خدا انتخاب کرد.

سرانجام، یهود بر ضد آن حضرت شوریدند و آهنگ قتل او کردند. لیکن خداوند او را برگرفت و به سوی خود بالا برد و امر بر یهود مشتبه شد. بعضی گمان کردند او را کشتند و برخی خیال کردند او را به صلیب کشیدند، در صورتی که هیچ یک از این ها نبود، بلکه دچار اشتباه شدند (آل عمران/58 _ 45؛ زخرف/ 65 _ 63؛ صفّ/ 6 و 14؛مائده/ 110 و 111 و نساء/ 157 و 158) این بود مجموع آنچه قرآن درباره داستان عیسی بن مریم و مادرش ذکر کرده است.

ص :520

ص :521

ص :522

ص :523

ص :524

2 _ منزلة عیسی علیه السلام عند اللّهِ و موقفه فی نفسه:

کان علیه السلام عبدا للّه و کان نبیّا (سورة مریم آیة 30) و کان رسولاً إلی بنی إسرائیل (آل عمران آیة 49)، و کان واحدا من الخمسة اُولی العزم صاحب شرع و کتاب و هو الإنجیل (الأحزاب آیة 7 ، الشوری آیة 13 ، المائدة آیة 46) ، و کان سمّاه اللّه بالمسیح عیسی (آل عمران آیة 45) ، و کان کلمة للّه و روحا منه (النساء آیة 171)، و کان إماما (الأحزاب آیة 7)، و کان من شهداء الأعمال (النساء آیة 159 ، المائدة آیة 117) ، و کان مبشّرا برسول اللّه صلی الله علیه و آله (الصفّ آیة 6) ، و کان وجیها فی الدنیا و الآخرة و من المقرّبین (آل عمران آیة 45) ، و کان من المصطفین (آل عمران آیة 33)، و کان من المجتبین ، و کان من الصالحین (الأنعام آیة 85 _ 87) ، و کان مبارکا أینما کان ، و کان زکیّا ، و کان آیة للناس و رحمة من اللّه و برّا بوالدته ، و کان مسلَّما علیه (مریم آیة 19 _ 33) ، و کان ممّن علّمه اللّه الکتاب و الحکمة (آل عمران آیة 48) .

فهذه اثنتان و عشرون خصلة من مقامات الوَلایة هی جُمَل ما وصف اللّه به هذا النبیّ المکرّم و رفع بها قدره ، و هی علی قسمین : اکتسابیّة کالعبودیّة و القرب و الصلاح ، و اختصاصیّة . و قد شرحنا کلاًّ منها فی الموضع المناسب له من هذا الکتاب بما نطیق فهمه ، فلیرجع فیها إلی مظانّها منه .

2 _ منزلت عیسی علیه السلام نزد خداوند و مقام او در نظر خودش:

عیسی علیه السلام بنده خدا و پیغمبر بود (مریم/ 30)، به سوی بنی اسرائیل فرستاده شد (آل عمران/ 41)، یکی از پنج پیامبر اولو العزم و صاحب شریعت و کتاب است و کتابش انجیل می باشد (احزاب/ 7؛ شوری/ 13 ؛ مائده/ 46). خداوند او را عیسی مسیح نامید (آل عمران/ 45)، او کلمه خدا و روحی از او می باشد (نساء/ 171)، او امام(احزاب/ 7) و از گواهان بر اعمال (نساء/ 159، مائده/ 117) بود. به آمدن رسول خدا صلی الله علیه و آله بشارت داده است (صفّ/6)، در دنیا و آخرت آبرومند بوده و از مقرّبان است(آل عمران/45)، مصطفی (آل عمران/ 33) و برگزیده و از صالحان است (انعام/ 87 _ 85)، هر جا بود با برکت بود، پاک و پاکیزه بود، نشانه ای برای مردم و رحمتی از جانب خدا بود و نسبت به مادرش نیکوکار و نیک رفتار بود. بر او درود فرستاده شده است (مریم/ 33 _ 19) و از کسانی بود که خداوند به وی کتاب و حکمت آموخت (آل عمران/ 48).

این ها بیست و دو خصلت از مقامات ولایت هستند که خداوند این پیامبر گرامی را به آنها وصف فرموده و قدر و منزلت او را به واسطه این صفات بالا برده است. این صفات دو دسته اند : یک دسته اکتسابی هستند مانند عبودیت و قُرب به حق و صلاح و پاکی و دسته دیگر اختصاصی می باشند. ما هر یک از این صفات را، به اندازه فهم خویش، در جای مناسب خود از این کتاب شرح داده ایم و خواننده می تواند به آنجاها مراجعه کند.

ص :525

3 _ ما الذی قاله عیسی علیه السلام ؟ و ما الذی قیل فیه ؟

ذکر القرآن أنّ عیسی کان عبدا رسولاً ، و أنّه لم یدّع لنفسه ما نسبوه إلیه ، و لا تکلّم معهم إلاّ بالرسالة ؛ کما قال تعالی : «و إذْ قالَ اللّهُ یا عیسی ابنَ مَرْیمَ أ أنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذونی و اُمِّی إلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یکونُ لِی أنْ أقولَ ما لَیسَ لِی بِحَقٍّ إنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسِی و لا أعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ إنَّکَ أنْتَ عَلاّمُ الغُیوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إلاّ ما أمَرْتَنِی بهِ أنِ اعْبُدوا اللّهَ رَبِّی و رَبَّکُم و کُنْتُ علَیهِم شَهیدا ما دُمْتُ فیهِم فلَمّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ أنْتَ الرَّقیبَ علَیْهِم و أنْتَ علی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ * إنْ تُعَذِّبْهُم فإنَّهُمْ عِبادُکَ و إنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فإنّکَ أنْتَ العَزیزُ الحَکیمُ * قالَ اللّهُ هذا یَومُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُم» . (1)

و هذا الکلام العجیب الذی یشتمل من العبودیّة علی عصارتها ، و یتضمّن من بارع الأدب علی مجامعه ، یُفصح عمّا کان یراه عیسَی المسیح علیه السلام من موقفه نفسه تلقاء ربوبیّة ربّه ، و تجاه الناس و أعمالهم ؛ فذکر أنّه کان یری نفسه بالنسبة إلی ربّه عبدا لا شأن له إلاّ الامتثال ، لا یرد إلاّ عن أمر ، و لا یصدر إلاّ عن أمر ، و لم یؤمر إلاّ بالدعوة إلی عبادة اللّه وحده ، و لم یقل لهم إلاّ ما اُمر به : أنِ اعبدوا اللّه ربّی و ربّکم .

و لم یکن له من الناس إلاّ تحمّل الشهادة علی أعمالهم فحسب ، و أ مّا ما یفعله اللّه فیهم و بهم یوم یرجعون إلیه فلا شأن له فی ذلک ؛ غفر أو عذّب .

فإن قلت : فما معنی ما تقدّم فی الکلام علَی الشفاعة : أنّ عیسی علیه السلام من الشفعاء یوم القیامة یشفع فیشفّع ؟

قلت : القرآن صریح أو کالصریح فی ذلک ، قال تعالی : «و لا یَمْلِکُ الّذینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفاعَةَ إلاّ مَنْ شَهِدَ بالحَقِّ و هُمْ یَعْلَمونَ» (2) ، و قد قال تعالی فیه : «و یَوْمَ القِیامَةِ یَکونُ علَیْهِم شَهیدا» (3) ، و قال تعالی : «و إذْ عَلَّمْتُکَ الکِتابَ و الحِکْمَةَ و التَّوراةَ و الإنْجیلَ» . (4) و قد تقدّم إشباع الکلام فی معنَی الشفاعة ، و هذا غیر التّفدیة التی یقول بها النّصاری ، و هی إبطال الجزاء بالفدیة و العوض ؛ فإنّها تبطل السلطنة المطلقة الإلهیّة علی ما سیجیء من بیانه ، و الآیة إنّما تنفی ذلک . و أمّا الشفاعة فالآیة غیر متعرّضة لأمرها لا إثباتا و لا نفیا ؛ فإنّها لو کانت بصدد إثباتها _ علی منافاته للمقام (5) _ لکان حقّ الکلام أن یقال : و إن تغفر لهم فإنّک أنت الغفور الرحیم ، و لو کانت بصدد نفیها لم یکن لذکر الشهادة علَی الناس وجه ، و هذا إجمال ما سیأتی فی تفسیر الآیات تفصیله إن شاء اللّه تعالی .

و أمّا ما قاله الناس فی عیسی علیه السلام ، فإنّهم و إن تشتّتوا فی مذاهبهم بعده و اختلفوا فی مسالکهم بما ربّما جاوز السبعین من حیث کلّیّات ما اختلفوا فیه ، و جزئیّات المذاهب و الآراء کثیرة جدّا ، لکنّ القرآن إنّما یهتمّ بما قالوا به فی أمر عیسی نفسه و اُمّه ؛ لمساسه بأساس التوحید الذی هو الغرض الوحید فیما یدعو إلیه القرآن الکریم و الدین الفطریّ القویم ، و أمّا بعض الجزئیّات _ کمسألة التحریف ، و مسألة التفدیة _ فلم یهتمّ به ذاک الاهتمام .

و الذی حکاه القرآن الکریم عنهم أو نسبه إلیهم ما فی قوله تعالی : «و قالَتِ النَّصاری المَسیحُ ابْنُ اللّهِ» (6) و ما فی معناه کقوله تعالی : «و قالوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ ولَدا سُبْحانَهُ» (7) ، و ما فی قوله تعالی : «لَقَدْ کَفَرَ الّذِینَ قالوا إنَّ اللّهَ هُوَ المَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ» (8) ، و ما فی قوله تعالی : «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إنّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ» (9) ، و ما فی قوله تعالی : «و لا تَقولوا ثَلاثَةٌ» . (10)

و هذه الآیات و إن اشتملت بظاهرها علی کلمات مختلفة ذوات مضامین و معان متفاوتة _ و لذلک ربّما حُمِلت (11) علی اختلاف المذاهب فی ذلک کمذهب الملکانیّة القائلین بالبنوّة الحقیقیة ، و النسطوریّة القائلین بأنّ النزول و البنوّة من قبیل إشراق النور علی جسم شفّاف کالبلّور ، و الیعقوبیّة القائلین بأنّه من الانقلاب ، و قد انقلب الإله سبحانه لحما و دما _ لکنّ الظاهر أنّ القرآن لا یهتمّ بخصوصیّات مذاهبهم المختلفة ، و إنّما یهتمّ بکلمة واحدة مشترکة بینهم جمیعا و هو البنوّة ، و أنّ المسیح من سنخ الإله سبحانه ، و ما یتفرّع علیه من حدیث التثلیث و إن اختلفوا فی تفسیرها اختلافا کثیرا ، و تعرّقوا فی المشاجرة و النزاع ، و الدلیل علی ذلک وحدة الاحتجاج الوارد علیهم فی القرآن لسانا .

بیان ذلک : أنّ التوراة و الأناجیل الحاضرة جمیعا تصرّح بتوحید الإله تعالی من جانب ، و الإنجیل یصرّح بالبنوّة من جانب آخر ، و صرّح بأنّ الابن هو الأب لا غیر .

و لم یحملوا البنوّة الموجودة فیه علَی التشریف و التبریک ، مع ما فی موارد منه من التصریح بذلک کقوله : «و أنا أقول لکم : أحِبّوا أعداءکم ، و بارکوا علی لاعنیکم ، و أحسنوا إلی من أبغضکم ، و صلوا علی من یطردکم و یعسفکم ؛ کیما تکونوا بنی أبیکم الذی فی السماوات ؛ لأنّه المُشرق شمسَه علَی الأخیار و الأشرار ، و المُمطر علَی الصدّیقین و الظالمین ، و إذا أحببتم من یحبّکم فأیّ أجر لکم ؟ أ لیس العشّارون یفعلون کذلک ؟ ! و إن سلّمتم علی إخوتکم فقط فأیّ فضل لکم ؟ أ لیس کذلک یفعل الوثنیّون ؟! کونوا کاملین مثل أبیکم السماویّ فهو کامل» آخر الإصحاح الخامس من إنجیل مَتّی . (12)

و قوله أیضا : «فلیضئ نورکم قُدّام الناس لیروا أعمالکم الحسنة ، و یمجّدوا أباکم الذی فی السماوات» إنجیل متّی ، الإصحاح الخامس .

و قوله أیضا : «لا تصنعوا جمیع مراحمکم قدّام الناس کی یروکم ، فلیس لکم أجر عند أبیکم الذی فی السماوات» . و قوله أیضا فی الصلاة : «و هکذا تصلّون أنتم ، یا أبانا الذی فی السماوات یتقدّس اسمک ......... إلخ». و قوله أیضا : «فإن غفرتم للناس خطایاهم غفر لکم أبوکم السماییّ خطایاکم» ، کلّ ذلک فی الإصحاح السادس من إنجیل مَتّی .

و قوله : «و کونوا رُحَماء مثل أبیکم الرحیم» إنجیل لوقا ، الاصحاح السادس .

و قوله لمریم المَجدَلیّة : «امضی إلی إخوتی و قولی لهم : إنّی صاعد إلی أبی الذی هو أبوکم ، و إلهی الذی هو إلهکم» إنجیل یوحنّا ، الإصحاح العشرون .

فهذه و أمثالها من فقرات الأناجیل تطلق لفظ الأب علَی اللّه تعالی و تقدّس ، بالنسبة إلی عیسی و غیره جمیعا ، کما تری بعنایة التشریف و نحوه .

و إن کان ما فی بعض الموارد منها یعطی أنّ هذه البنوّة و الاُبوّة نوع من الاستکمال المؤدّی إلَی الاتّحاد کقوله : «تکلّم الیسوع بهذا و رفع عینیه إلَی السماء ، فقال : یا أبة قد حضرت الساعة ، فمجّد ابنک لیمجّدک ابنک» . ثمّ ذکر دعاءه لرسله من تلامذته ، ثمّ قال : «و لست أسأل فی هؤلاء فقط ، بل و فی الذین یؤمنون بی بقولهم لیکونوا بأجمعهم واحدا ، کما أنّک یا أبتِ ثابت فیَّ و أنا أیضا فیک لیکونوا أیضا فینا واحدا ، لیؤمن العالم أنّک أرسلتنی و أنا أعطیتهم المجد الذی أعطیتنی؛ لیکونوا واحدا کما نحن واحد أنا فیهم و أنت فیَّ ، و یکونوا کاملین لواحد لکی یعلم العالم أنّک أرسلتنی و أنّنی أحببتهم کما أحببتنی» إنجیل یوحنّا ، الاصحاح السابع عشر .

لکن وقع فیها أقاویل یتأبّی ظواهرها عن تأویلها إلَی التشریف و نحوه کقوله : «قال له توما : یا سیّد ، ما نعلم أین تذهب ، و کیف نقدر أن نعرف الطریق ؟ قال له یسوع : أنا هو الطریق و الحقّ و الحیاة ، لا یأتی أحد إلی أبی إلاّ بی ، لو کنتم تعرفوننی لعرفتم أبی أیضا ، و من الآن تعرفونه و قد رأیتموه أیضا ، قال له فیلبس : یا سیّد ، أرِنا الأب و حسبنا . قال له یسوع : أنا معکم کلّ هذا الزمان و لم تعرفنی یا فیلبس ؟! من رآنی فقد رأی الأب ، فکیف تقول أنت : أرنا الأب ؟ أ ما تؤمن أنّی فی أبی و أبی فیَّ ؟! و هذا الکلام الذی أقوله لکم لیس هو من ذاتی وحدی ، بل أبی الحالّ فیَّ هو یفعل هذه الأفعال ، آمِنوا بی ، أنا فی أبی و أبی فیَّ» إنجیل یوحنّا ، الاصحاح الرابع عشر .

و قوله : «لکنّی خرجت من اللّه و جئت ، و لم آتِ من عندی بل هو أرسلنی» إنجیل یوحنّا ، الاصحاح الثامن . و قوله : «أنا و أبی واحد نحن» إنجیل یوحنّا ، الاصحاح العاشر .

و قوله لتلامذته : «اذهبوا و تلمذوا کلّ الاُمم و عمّدوهم (13) باسم الأب و الابن و روح القدس» إنجیل متّی ، الاصحاح الثامن و العشرون .

و قوله : «فی البدء کان الکلمة ، و الکلمة کان عند اللّه ، و اللّه کان الکلمة منذ البدء ، کان هذا عند اللّه ، کلّ به کان ، و بغیره لم یکن شیء ممّا کان ، به کانت الحیاة ، و الحیاة کانت نور الناس» إنجیل یوحنّا ، الاصحاح الأوّل .

فهذه الکلمات و ما یماثلها ممّا وقع فی الإنجیل هی التی دعت النصاری إلَی القول بالتثلیث فی الوحدة .

و المراد به حفظ «أنّ المسیح ابن اللّه » مع التحفّظ علَی التوحید الذی نصّ علیه المسیح فی تعلیمه کما فی قوله : «إنّ أوّل کلّ الوصایا : اسمع یا إسرائیل ! الربّ إلهک إله واحد هو» إنجیل مرقس ، الاصحاح الثانی عشر .

و محصّل ما قالوا به _ و إن کان لا یرجع إلی محصّل معقول _ : أنّ الذات جوهر واحد له أقانیم ثلاث ، و المراد بالاُقْنوم هو الصفة التی هی نحو ظهور الشیء و بروزه و تجلّیه لغیره ، و لیست الصفة غیر الموصوف ، و الأقانیم الثلاث هی : اُقنوم الوجود ، و اُقنوم العلم و هو الکلمة ، و اُقنوم الحیاة و هو الروح .

و هذه الأقانیم الثلاث هی : الأب و الابن و الروح القدس : و الأوّل اُقنوم الوجود ، و الثانی اُقنوم العلم و الکلمة ، و الثالث اُقنوم الحیاة ؛ فالابن _ و هو الکلمة و اُقنوم العلم _ نزل من عند أبیه و هو اُقنوم الوجود بمصاحبة روح القدس و هو اُقنوم الحیاة التی بها یستنیر الأشیاء .

ثمّ اختلفوا فی تفسیر هذا الإجمال اختلافا عظیما أوجب تشتّتهم و انشعابهم شعبا و مذاهب کثیرة تجاوز السبعین ، و سیأتیک نبأها علی قدر ما یلائم حال هذا الکتاب . إذا تأمّلت ما قدّمناه عرفت : أنّ ما یحکیه القرآن عنهم ، أو ینسبه إلیهم _ بقوله : «و قالَتِ النَّصاری المَسیحُ ابنُ اللّهِ ......... » الآیة و قوله : (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إنّ اللّهَ هُوَ المَسیحُ ابنُ مَرْیَمَ ......... »و قوله : «لَقَدْ کفَر الَّذِینَ قالُوا إنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ ......... » و قوله : «و لا تَقُولوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا ......... » _ کلّ ذلک یرجع إلی معنیً واحد و هو تثلیث الوحدة ، هو المشترک بین جمیع المذاهب المستحدثة فی النصرانیّة ، و هو الذی قدّمناه فی معنی تثلیث الوحدة . و إنّما اقتصر فیه علی هذا المعنَی المشترک ؛ لأنّ الذی یرد علی أقوالهم فی خصوص المسیح علیه السلام _ علی کثرتها و تشتّتها ممّا یحتجّ به القرآن _ أمر واحد یرد علی وتیرة واحدة ، کما سیتّضح . (14)

3 _ عیسی علیه السلام خود چه گفته است؟ و درباره او چه گفته اند؟

قرآن یادآور می شود که عیسی بنده خدا و فرستاده اوست و آن حضرت آنچه را که به او نسبت داده اند برای خود ادعا نکرده است و به مردم غیر از رسالت خود چیزی نفرموده است. خدای متعال می فرماید : «آن گاه که خدا گفت : ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی : من و مادرم را به جای خداوند به خدایی بگیرید؟ گفت :منزهی تو، مرا نزیبد که چیزی را که حق من نیست بگویم. اگر آن را گفته بودم، قطعاً آن را می دانستی. آنچه در نفْسِ من است تو می دانی و آنچه در ذات توست من نمی دانم. چرا که تو دانای رازهای نهانی. جز آنچه را به من فرمان دادی، چیزی به آنان نگفتم. [گفته ام] که خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید و تا وقتی در میانشان بودم بر آنان گواه بودم. پس چون روح مرا گرفتی، تو خود بر آنان نگهبان بودی و تو بر هر چیز گواهی. اگر عذابشان کنی آنان بندگان تو هستند و اگر ایشان را ببخشایی تو خود توانا و حکیمی. خدا گفت : این روزی است که راستگویان را راستی شان سود بخشد».

این کلام شگفت آور که شامل عصاره عبودیت است و در اوج ادب جای دارد، از یک طرف موضع آن حضرت را در برابر ربوبیت پروردگارش نشان می دهد و از طرف دیگر گویای موضع او در برابر مردم و اعمال آنهاست؛ زیرا می فرماید که او خودش را در قبال پروردگارش بنده ای می دانست که کاری جز امتثال امر ندارد ، و به هیچ کاری دست نیازد و از هیچ کاری دست برندارد مگر به فرمان خدا و مأموریتی جز دعوت به عبادت خدای یگانه ندارد و به مردم تنها آن می گوید که بدان فرمان داده شده است : خدا را که پروردگار من و پروردگار شماست عبادت کنید.

نسبت به مردم نیز جز گواه بودن بر اعمال و کردار ایشان وظیفه ای ندارد و امّا اینکه خداوند فردای قیامت با مردم چه خواهد کرد، می آمرزد یا عذاب می کند، او هیچ دخالتی در این زمینه ندارد. ممکن است بگویید : اگر چنین است، پس موضوع شفاعت که در مباحث گذشته بیان داشتید و گفتید : عیسی علیه السلام در روز قیامت یکی از شفاعتگران است و شفاعت می کند و شفاعتش هم پذیرفته می شود، چه معنا دارد؟

جواب این است که قرآن به این مطلب صراحتا یا نزدیک به صراحت پاسخ داده است. می فرماید : «و کسانی که غیر خدا را می خوانند، اختیار شفاعت ندارند و شفاعت کردن تنها برای کسانی است که آگاهانه به حق گواهی داده باشند». و درباره آن حضرت می فرماید : «روز قیامت، بر اعمال آنان گواه است». نیز می فرماید : «و آن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختیم». ما قبلاً درباره شفاعت به طور کامل بحث کردیم و شفاعت غیر از موضوع فدا کردن است که مسیحیان بدان اعتقاد دارند و در حقیقت باطل ساختن مسأله جزا و پاداش با فدیه و عوض دادن است؛ زیرا، چنان که توضیح خواهیم داد، مسأله فدا موجب ابطال سلطنت و حاکمیت مطلقه الهی است و آیه شریفه این مطلب را نفی می کند. امّا متعرّض مسأله شفاعت، نفیاً و اثباتاً، نشده است؛ زیرا اگر در صدد اثبات آن بود _ با آنکه با مقام موضوع منافات دارد؛ زیرا مقام، مقام تذلّل و اظهار بندگی است نه خود ستایی و گستاخی _ می بایست بگوید «ان تغفر لهم فانّک انت الغفور الرحیم» و اگر در صدد نفی شفاعت بود، ذکر گواه بودن آن حضرت بر مردم وجهی نداشت. این اجمالی بود از آنچه که تفصیلش، به خواست خدای متعال، در تفسیر این آیات خواهد آمد.

و امّا آنچه مردم درباره عیسی علیه السلام گفته اند، آنان گر چه بعد از عیسی علیه السلام به مذاهب و فرقه های متعددی تقسیم شدند به طوری که ممکن است، از نظر کلیّات مورد اختلاف،از هفتاد گروه و فرقه هم متجاوز باشند و البته از حیث جزئیات مذاهب و عقاید بسیار بیشتر از این می باشند، لیکن قرآن در حقیقت به آنچه مسیحیان درباره خود عیسی و مادرش گفته اند اهتمام ورزیده است؛ زیرا آن سخنان با اساس توحید، که تنها هدفی است که قرآن کریم و دین استوار فطری به آن دعوت می کنند، برخورد دارد. امّا به برخی مسائل جزئی، مانند مسأله تحریف و موضوع فدیه دادن، این اهتمام را نشان نداده است.

مطالبی را که قرآن کریم از قول مسیحیان بازگو کرده یا به آنها نسبت داده بدین شرح است : «و نصارا گفتند : مسیح پسر خداست»، «و گفتند : خدای رحمان فرزندی اختیار کرده است»، «هر آینه کافر شدند کسانی که گفتند : خدا همان مسیح پسر مریم است» و «هر آینه کافر شدند کسانی که گفتند : خدا یکی از سه [شخص یا سه اقنوم] است» و «و نگویید [خدا] سه گانه است». این آیات گر چه به ظاهر شامل سخنان گوناگونِ دارای مضامین و معانی متفاوت است و از این رو بعضاً حمل بر اختلاف مذاهب در این زمینه شده اند (15) ، مانند پیروان مذهب «ملکانی» که قائل به فرزندی حقیقی عیسی برای خدا هستند و پیروان مذهب «نسطوری» که معتقدند نزول و فرزندی [عیسی ]از قبیل تابیدن نور به جسمی شفاف، مانند بلور می باشد و پیروان مذهب «یعقوبی» که اعتقاد دارند مسأله فرزندی [عیسی ]نوعی انقلاب و دگرگونی است و خدای سبحان به گوشت و خون دگرگون شده و به صورت بشر[ی به نام عیسی] جلوه کرده است.

امّا ظاهر آن است که قرآن به ویژگی های مذاهب گوناگون اهتمامی ندارد، بلکه تنها به یک موضوع مشترک میان همه آنان عنایت دارد و آن، موضوع فرزندِ خدا دانستن عیسی است و اینکه او از سنخ خداوند سبحان است و آنچه که از این موضوع متفرع می شود یعنی تثلیث؛ گو اینکه در تفسیر این موضوع میان مسیحیان اختلاف زیادی است و آنان بحث و مشاجرات ریشه داری را برانگیخته اند. دلیل بر این گفته ما، زبان یکدست و یکپارچه ای است که قرآن در احتجاج بر ضد نصارا به کاربرده است.

توضیح اینکه تورات و اناجیل کنونی، از طرفی تصریح به یگانگی خداوند می کنند، از طرف دیگر انجیل به فرزندِ خدا بودن عیسی تصریح می کند و از سوی دیگر صراحتا می گوید که «ابن» همان «اب» است نه غیر او.

مسیحیان موضوع فرزندی در انجیل را حمل بر تشریف و تبرک نکرده اند، در صورتی که در جاهایی از آن به این امر تصریح شده است. مثلاً می گوید : «اما من به شما می گویم که دشمنان خود را محبّت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت دارند احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند دعای خیر کنید. تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید زیرا که آفتابِ خود را بر بدان و نیکان طالع می سازد و باران بر عادلان و ظالمان می باراند. زیرا هر گاه آنانی را محبّت نمایید که شما را محبت می نمایند، چه اجر دارید؟ آیا باجگیران چنین نمی کنند؟ و هرگاه برادران خود را فقط سلام گویید، چه فضیلت دارید؟ آیا بت پرستان (باجگیران) چنین نمی کنند؟ پس، شما کامل باشید چنان که پدر شما که در آسمان است کامل است» (انجیل متّی آخر اصحاح پنجم) (16) .

همچنین می گوید : «بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیکوی شما را دیده پدر شما را که در آسمان است تمجید نمایند» (انجیل متّی، اصحاح پنجم).

نیز می گوید : «زنهار همه مراحم [عدالت] خود را پیش مردم به جا میاورید تا شما را ببینند و الاّ نزد پدر خود که در آسمان است اجری ندارید».

همچنین درباره دعا می گوید : «پس شما به این طور دعا کنید : ای پدر ما که در آسمانی! نام تو مقدّس باد ......... ».

نیز می گوید : «زیرا هرگاه تقصیرات مردم را بدیشان بیامرزید، پدر آسمانی شما، شما را نیز خواهد آمرزید». (تمام این عبارات در باب ششم از انجیل متّی آمده است).

همچنین می گوید : «پس رحیم باشید چنان که پدر شما نیز رحیم است» (انجیل لوقا، اصحاح ششم).

به مریم مَجدَلیّه گفت : «نزد برادران من رفته به ایشان بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما می روم» (انجیل یوحنّا، اصحاح بیستم).

همچنان که ملاحظه می کنید، این فقرات انجیل و امثال آنها عنوان پدر را به خداوند متعال، نسبت به عیسی و دیگران، از باب تشریف و تکریم اطلاق می کند.

گو اینکه از بعضی جاهای اناجیل به دست می آید که این فرزندی و پدری نوعی تکامل است که به اتحاد و یگانگی می انجامد. مثلاً می گوید : «عیسی این را گفت و چشمان خود را به طرف آسمان بلند کرده گفت : ای پدر! ساعت رسیده است. پسر خود را جلال بده تا پسرت نیز تو را جلال دهد». آن گاه برای رسولان از شاگردان خود دعا کرد و سپس گفت : «و نه برای این ها فقط سؤال می کنم، بلکه برای آنها نیز که به وسیله کلام ایشان به من ایمان خواهند آورد. تا همه یک گردند چنان که تو ای پدر در من هستی و من در تو. تا ایشان نیز در ما یک باشند تا جهان ایمان آرد که تو مرا فرستادی. و من جلالی را که به من دادی به ایشان دادم تا یک باشند چنان که ما یک هستیم. من در ایشان و تو در من تا در یکی کامل گردند و تا جهان بداند که تو مرا فرستادی و ایشان را محبت نمودی، چنان که مرا محبت نمودی» (انجیل یوحنّا،اصحاح هفدهم).

با این حال، در اناجیل سخنانی آمده است که ظاهر آنها قابل تأویل و توجیه به تشریف و تکریم نیست. مانند این سخن : «توما به او گفت : ای آقا! نمی دانیم کجا می روی، پس چگونه راه تو را توانیم دانست؟ عیسی بدو گفت : من راه و راستی و حیات تو هستم. هیچ کس نزد پدر جز به وسیله من نمی آید. اگر مرا می شناختید، پدر مرا نیز می شناختید و بعد از این او را می شناسید و او را دیده اید. فیلیپس به وی گفت : ای آقا! پدر را به ما نشان ده که ما را کافی است. عیسی بدو گفت : ای فیلیپس! در این مدّت که با شما بوده ام مرا نشناخته ای؟ کسی که مرا دید، پدر را دیده است. پس چگونه تو می گویی پدر را به ما نشان ده؟ آیا باور نمی کنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ سخن هایی که من به شما می گویم از خود نمی گویم، لیکن پدری که در من ساکن است او این اعمال را می کند. مرا تصدیق کنید که من در پدر هستم و پدر در من است» (انجیل یوحنّا، اصحاح چهاردهم).

و مانند این سخن : «لیکن من از جانب خدا صادر شده و آمده ام؛ زیرا که من از پیش خود نیامده ام بلکه او مرا فرستاده است» (انجیل یوحنّا، اصحاح هشتم). و مانند این جمله : «من و پدر یک هستیم» (انجیل یوحنّا، اصحاح دهم).

و مانند این سخن او به شاگردانش : «پس، رفته همه امّت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعمید (17) دهید» (انجیل متّی، باب بیست و هشتم).

و مانند این گفته انجیل : «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود» (انجیل یوحنّا، اصحاح اول).

باری، این جملات و امثال این ها که در انجیل آمده، مسیحیان را وا داشته است که به عقیده تثلیث در وحدت روی آورند.

مراد از این اعتقاد، حفظ عقیده «پسرِ خدا بودن عیسی» در عین حفظ توحید است که مسیح علیه السلام خود در تعلیماتش به آن تصریح کرده است؛ مثلاً می گوید : «اوّل همه احکام این است که : بشنو ای اسرائیل! خداوند خدای تو خداوند واحد است» (انجیل مرقس، اصحاح دوازدهم).

باری، حاصل آنچه مسیحیان در این باره گفته اند _ گو اینکه حاصل و نتیجه معقولی ندارد _ این است که ذات حق جوهر واحد و یگانه ای است که دارای سه اُقنوم می باشد و مراد از اُقنوم صفتی است که همان نحوه ظهور و بروز و تجلّی شیئ برای غیر خود می باشد و صفت با موصوف مغایر نیست. اقانیم سه گانه عبارتند از : اُقنوم وجود، اُقنوم علم ، یعنی همان کلمه، و اُقنوم حیات یا همان روح.

این اقنوم های سه گانه همان : پدر و پسر و روح القدس می باشند که پدر، اقنومِ وجود است و پسر، اقنومِ علم و کلمه و روح القدس، اقنومِ حیات. پسر که همان کلمه و اقنوم علم باشد، از نزد پدرش، اقنوم وجود، به همراه روح القدس یعنی همان اقنوم حیات که روشنی بخش اشیاء است، فرود آمد.

مسیحیان درباره این مطلب مختصر، اختلاف نظر زیادی پیدا کردند به طوری که باعث شد به گروه ها و فرقه ها و مذاهب فراوانی که از هفتاد فرقه هم تجاوز می کند،پراکنده و تقسیم شوند و ما به زودی درباره این فرقه ها و مذاهب، تا آنجا که متناسب با این کتاب باشد، توضیحاتی خواهیم داد.

اگر در مطالبی که گفتیم تأمل کنید، درمی یابید که آنچه قرآن از نصارا حکایت کرده یا به آنان نسبت می دهد _ مانند «و نصارا گفتند : مسیح پسر خداست ......... » و «هر آینه کافر شدند کسانی که گفتند : خداوند همان مسیح پسر مریم است ......... » و «بی گمان کافر شدند کسانی که گفتند : خداوند یکی از سه [شخص یا اقنوم ]است ......... » و «و نگویید : [خدا] سه گانه است. دست بردارید ......... » _ آری همه این ها به یک معنا، که همان تثلیثِ وحدت (سه گانه دانستن یگانه) است، بر می گردد و این معنا میان همه مذاهب پدید آمده در مسیحیت مشترک می باشد و این همان چیزی است که در معنای تثلیتِ وحدت گفتیم. علّت اینکه قرآن به این معنای مشترک اکتفا کرده این است که آنچه قرآن در ردّ عقاید نصارا در خصوص مسیح علیه السلام می گوید و احتجاج می کند، علی رغم فراوانی و تشتّت آنها، یک چیز است.

ص :526


1- المائدة : 116 _ 119 .
2- الزخرف : 86 .
3- النساء : 159 .
4- المائدة : 110 .
5- فإنّ المقام مقام التذلّل دون الاسترسال. (کما فی هامش المصدر).
6- التوبة : 30 .
7- الأنبیاء : 26 .
8- المائدة : 72 .
9- المائدة : 73 .
10- النساء : 171 .
11- کما فعله الشهرستانیّ فی الملل و النحل. (کما فی هامش المصدر).
12- النسخة العربیّة المطبوعة سنة 1811 میلادیّة ، و عنها ننقل جمیع ما ننقله فی هذا البحث عن کتب العهد العربیّة (کما فی هامش المصدر).
13- المَعْمُودیّةُ : عند النصاری أن یَغْمِسَ القَسُّ الطفل فی ماءِ یتلو علیه بعض فِقر من الإنجیل ، و هو آیة التنصیر عندهم (المعجم الوسیط : 2 / 626).
14- المیزان فی تفسیر القرآن : 3/279 ، انظر تمام الکلام .
15- چنان که شهرستانی در ملل و نحل این کار را کرده است.
16- نسخه عربی چاپ سال 1811 میلادی. تمام مطالبی را که در این بحث نقل می کنیم از کتاب عهدین عربی می آوریم.
17- تعمید، نوعی غسل در میان مسیحیان است که به وسیله آن شخص غسل کننده از گناهان پاک می شود. غسل تعمید دادن از وظایف کلیساست.

ص :527

ص :528

ص :529

ص :530

ص :531

ص :532

ص :533

ص :534

ص :535

ص :536

ص :537

ص :538

26 - ارمیاعلیه السلام

26 - ارمیاعلیه السلام
اشاره

(1)

ص :539


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 351 باب 25 «قصص إرمیا و دانیال و عُزیر علیهم السلام ». کنز العمّال : 11 / 500 «عُزیر علیه السلام ».

3750 - إرمِیا علیه السلام
3750 - اِرمیاعلیه السلام

الکتاب :

«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِی هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ......... » . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی أخی العُزَیرِ: یا عُزَیرُ ، إن أصابَتکَ مُصیبَةٌ فلا تَشکُنی إلی خَلقی ، فقد أصابَنی مِنکَ مَصائبُ کَثیرَةٌ و لَم أشکُکَ إلی مَلائکتی .

یا عُزَیرُ ، اعصِنی بقَدرِ طاقَتِکَ علی عَذابی ، و سَلْنی حَوائجَکَ علی مِقدارِ عَمَلِکَ ، و لا تأمَنْ مَکری حتّی تَدخُلَ جَنَّتی ، فاهتَزَّ عُزَیرٌ یَبکی ، فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : لا تَبکِ یا عُزَیرُ ! فإن عَصَیتَنی بجَهلِکَ غَفَرتُ لکَ بحِلمی ؛ لأنّی حَلیمٌ لا أعجَلُ بالعُقوبَةِ علی عِبادی و أنا أرحَمُ الرّاحِمینَ . (2)

3750

اِرمیا علیه السلام

قرآن :

«یا چون آن کسی که به شهری که بام هایش یکسره فرو ریخته بود، عبور کرد و گفت : چگونه خداوند [اهل ]این [ویرانکده] را پس از مرگشان زنده می کند؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به برادرم عزیر، وحی فرمود: ای عزیر! اگر گرفتاری و مصیبتی به تو رسید از من نزد خَلقم شکایت مکن؛ زیرا از تو نیز مصائب زیادی به من رسیده و من از تو نزد فرشتگانم شکایت نکرده ام.

ای عزیر! به اندازه تحمّلت در برابر عذاب من، مرا نافرمانی کن و نیازهایت را به اندازه عملت از من بخواه و از مکر من آسوده خاطر مباش، تا به بهشت من درآیی. عزیر بر خود لرزید و گریست. خداوند به او وحی فرمود : ای عزیر! گریه مکن؛ زیرا اگر از روی نادانیت مرا نافرمانی کردی، من با بردباری خود تو را می بخشم؛ چرا که من بردبارم و در کیفر بندگانم شتاب نمی ورزم و من مهربانترین مهربانانم.

ص :540


1- البقرة : 259 .
2- کنز العمّال : 32341 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ عالِمٌ نَصرانِیٌّ عن رجُلٍ دَنا مِنِ امرأتِهِ فحَملَت باثنَینِ ، حَمَلَتهُما جَمیعا فی ساعَةٍ واحِدَةٍ ، و وَلَدَتهُما فی ساعَةٍ واحِدَةٍ ، و ماتا فی ساعَةٍ واحِدَةٍ ، و دُفِنا فی قَبرٍ واحِدٍ ، عاشَ أحَدُهُما خَمسینَ و مِائَةَ سَنَةٍ و عاشَ الآخَرُ خَمسِینَ سَنَةً ، مَن هُما ؟ _: عُزَیرٌ و عُزرَةُ ، کانا حَمَلَت اُمُّهُما بِهما علی ما وَصَفتَ و وَضَعَتهُما علی ما وَصَفتَ و عاشَ عُزَیرٌ و عُزرَةُ کذا و کذا سَنَةً ، ثُمّ أماتَ اللّهُ تبارکَ و تعالی عُزَیرا مِائةَ سَنَةٍ ، ثُمّ بُعِثَ و عاشَ مَع عُزرَةَ هذهِ الخَمسینَ سَنَةً ، و ماتا کِلاهُما فی ساعَةٍ واحِدَةٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أماتَ اللّهُ إرمیاءَ النَّبیَّ علیه السلام الّذی نَظَرَ إلی خَرابِ بَیتِ المَقدِسِ و ما حَولَهُ حِینَ غَزاهُم بُختُ نَصَّرُ ، و قالَ : أنَّی یُحیی هذهِ اللّهُ بَعدَ مَوتِها ؟! فأماتَهُ اللّهُ مِائةَ عامٍ ثُمّ أحیاهُ ، و نَظَرَ إلی أعضائهِ کیفَ تَلتَئمُ و کیفَ تَلبَسُ اللَّحمَ ، و إلی مَفاصِلِهِ و عُروقِهِ کَیفَ تُوصَلُ ، فلَمّا استَوی قاعِدا قالَ : «أعْلَمُ أنّ اللّهَ علی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ» (2) . (3)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به عالمی نصرانی که از ایشان پرسید : مردی با زنش مقاربت کرد و زن دو قلو حامله شد. هر دوی آنها را همزمان باردار شد و همزمان زایید و آن دو همزمان مردند و هر دو در یک قبر دفن شدند. امّا یکی از آنها صد و پنجاه سال عمر کرد و دیگری پنجاه سال. این دو چه کسانی بودند؟ _فرمود : عُزیر و عزره. مادرشان، همان طور که تو گفتی، آن دو را همزمان حامله شد و همان طور که گفتی همزمان زاییدشان و عزیر و عزره چندین و چند سال زندگی کردند. سپس خداوند تبارک و تعالی عزیر را به مدّت صد سال میراند و آن گاه دوباره زنده شد و پنجاه سال با عزره زندگی کرد و هر دو در یک ساعت مردند.

امام صادق علیه السلام :هنگامی که ارمیای نبیّ به ویرانه های بیت المقدس و پیرامونش که بخت نصّر در جنگ با یهود ویرانش کرده بود، نگاهی افکند و گفت : چگونه خداوند این ها را پس از مرگشان زنده می کند؟ خداوند او را به مدّت صد سال میراند و سپس زنده اش کرد و او اعضایش را دید که چگونه به هم می پیوندند و چگونه گوشت بر آنها می روید و چگونه بندها و رگ هایش به هم وصل می شود. پس چون راست نشست گفت : «می دانم که خدا بر هر کاری تواناست».

ص :541


1- الکافی : 8/123/94 .
2- البقرة : 259 .
3- الاحتجاج : 2/230/223 .

ص :542

27 - یونس علیه السلام

27 - یونس علیه السلام
اشاره

(1)

ص :543


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 379 باب 26 «قصص یونس علیه السلام و أبیه متّی» کنز العمّال : 11 / 518 ، 12 / 476 «یونس علیه السلام ».

3751 - یونُس علیه السلام
3751 - یونس علیه السلام

الکتاب :

«وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ * فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ * فَلَوْلاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ * لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ * فَنَبَذْنَاهُ بِالعَرَاءِ وَ هُوَ سَقِیمٌ * و أَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ * وَ أَرْسَلْنَاهُ إِلَی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ * فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَی حِینٍ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَنبَغی لأحَدٍ أن یَقولَ : أنا عندَ اللّهِ خَیرٌ مِن یُونُسَ بنِ مَتّی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَنبَغی لنَبیٍّ أن یقولَ : أنا خَیرٌ عِندَ اللّهِ مِن یُونُسَ بنِ مَتّی . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ بَعضُ الیَهودِ عن سِجنٍ طافَ أقطارَ الأرضِ بِصاحِبِهِ _: یا یَهودیُّ، أ مّا السِّجنُ الّذی طافَ أقطارَ الأرضِ بِصاحِبِهِ فإنّهُ الحُوتُ الّذی حُبِسَ یُونُسُ فی بَطنِهِ . (5)

3751

یونس علیه السلام

قرآن :

«و یونس از فرستادگان بود. آن گاه که به سوی کشتی پُر [پُر از بار و جمعیت]، بگریخت. پس [سرنشینان ]با هم قرعه انداختند و [یونس] از بازندگان شد. [او را به دریا انداختند] و ماهی او را بلعید، در حالی که او نکوهشگر خویش بود. و اگر او از زمره تسبیح کنندگان نبود، قطعاً تا روزی که برانگیخته می شوند، در شکم آن [ماهی] می ماند. پس او را در حالی که ناخوش بود به خشکی افکندیم. و بر بالای [سر] او بوته کدویی رویانیدیم. و او را به سوی صد هزار نفر یا بیشتر روانه کردیم. پس ایمان آوردند و تا چندی برخوردارشان کردیم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس را نسزد که بگوید : من در نزد خداوند بهتر از یونس بن متّی هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ پیامبری را نسزد که بگوید : من در نزد خدا بهتر از یونس بن متّی هستم.

امام علی علیه السلام_ وقتی که مردی یهودی از ایشان پرسید : آن کدام زندان بود که زندانی خود را در اطراف و اکناف زمین چرخاند؟ _فرمود : ای مرد یهودی! آن زندانی که زندانیِ خود را به اطراف و اکناف زمین چرخاند، ماهی ای بود که یونس در شکم او زندانی شد.

ص :544


1- الصافّات : 139 _ 148 .
2- (انظر) یونس : 98 ، الأنبیاء : 87 ، 88 ، القلم : 48 _ 50 .
3- کنز العمّال : 32422 .
4- کنز العمّال : 32423 .
5- بحار الأنوار : 14/382/2 .

الکافی عن سجیم عن ابنِ أبی یعفورٍ :سمعتُ أبا عبدِ اللّه علیه السلام یقولُ و هُو رافِعٌ یَدَهُ إلَی السَّماءِ : ربِّ لا تَکِلْنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَدا لا أقَلَّ مِن ذلکَ و لا أکثَرَ .

قالَ : فما کانَ بأسرَعَ مِن أن تَحَدَّرَ الدُّموعُ مِن جَوانِبِ لِحیَتِهِ ، ثُمّ أقبَلَ علَیَّ فقالَ : یا بنَ أبی یَعفورٍ ، إنّ یُونُسَ بنَ مَتّی وَکَلَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی نَفسِهِ أقَلَّ مِن طَرفَةِ عَینٍ فأحدَثَ ذلکَ الذَّنبَ . قلتُ : فبَلَغَ بهِ کُفرا ، أصلَحَکَ اللّهُ ؟ قالَ : لا ، و لکنَّ المَوتَ علی تلکَ الحالِ هَلاکٌ . (1)

کلام فی قصّة یونس علیه السلام فی فصول :

1 _ لم یتعرّض القرآن الکریم إلاّ لطرف من قصّته و قصّة قومه ، فقد تعرّض فی سورة الصافّات لإرساله ثمّ إباقه و رکوبه الفُلک و إلتقام الحوت له ثمّ نجاته و إرساله إلَی القوم و إیمانهم ، قال تعالی : «و إنَّ یُونُسَ لَمِنَ المُرْسَلِینَ * إذ أبَقَ إلَی الفُلْکِ المَشْحونِ ......... » الآیات . و فی سورة الأنبیاء لتسبیحه فی بطن الحُوت و تنجیته ، قال تعالی : «و ذا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغاضِبا فَظَنَّ أنْ لَنْ نَقْدِرَ علَیهِ فَنادی فی الظُّلُماتِ أنْ لا إلهَ إلاّ أنْتَ سُبحانَکَ إنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ * فاسْتَجَبْنا لَهُ و نَجَّیْناهُ مِن الغَمِّ و کذلکَ نُنْجی المُؤمِنینَ» . (2)

و فی سورة «ن» لندائه مکظوما و خروجه من بطنه و اجتبائه ، قال تعالی : «فاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ و لا تَکُن کَصاحِبِ الحُوتِ إذْ نادی وَ هُوَ مَکْظومٌ * لَولا أنْ تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بالعَراءِ و هُوَ مَذْمُومٌ * فاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّالِحینَ» . (3) و فی سورة یونس لإیمان قومه و کشف العذاب عنهم قال تعالی : «فلَولا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیْمانُها إلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الخِزْیِ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ مَتَّعْناهُم إلی حِینٍ» . (4) و خلاصة ما یستفاد من الآیات بضمّ بعضها إلی بعض و اعتبار القرائن الحافّة بها : أنّ یونس علیه السلام کان من الرسل أرسله اللّه تعالی إلی قومه وهم جمع کثیر یزیدون علی مائة ألف فدعاهم فلم یجیبوه إلاّ بالتکذیب و الردّ ، حتّی جاءهم عذاب أوعدهم به یونس ، ثمّ خرج من بینهم .

فلمّا أشرف علیهم العذاب و شاهدوه مشاهدة عیان أجمعوا علَی الإیمان و التوبة إلَی اللّه سبحانه ، فکشف اللّه عنهم عذاب الخزی فی الحیاة الدنیا .

ثمّ إنّ یونس علیه السلام استخبر عن حالهم فوجد العذاب انکشف عنهم _ و کأنّه لم یعلم بإیمانهم و توبتهم _ فلم یعد إلیهم ، و ذهب لوجهه علی ما به من الغضب و السخط علیهم ، فکان ظاهر حاله حال من یأبق من ربّه مغاضبا علیه ظانّا أنّه لا یقدر علیه ، و رکب البحر فی فُلک مشحون ، فعرض لهم حوت عظیم لم یجدوا بدّا من أن یلقوا إلیه واحدا منهم یبتلعه و ینجو الفلک بذلک ، فساهموا و قارعوا فیما بینهم فأصابت یونس علیه السلام ، فألقوه فی البحر فابتلعه الحوت و نجت السفینة .

ثمّ إنّ اللّه سبحانه حفظه حیّا سویّا فی بطنه أیّاما و لیالی ، و یونس علیه السلام یعلم أنّها بلیّة ابتلاه اللّه بها مؤاخذة بما فعل ، و هو ینادی فی بطنه أن «لا إلهَ إلاّ أنْتَ سُبْحانَکَ إنّی کُنْتُ مِن الظّالِمینَ» .

فاستجاب اللّه له ، فأمر الحوت أن یلفظه ، فنبذه بالعراء و هو سقیم ، فأنبت اللّه سبحانه علیه شجرة من یقطین یستظلّ بأوراقها ، ثمّ لمّا استقامت حاله أرسله إلی قومه ، فلبّوا دعوته و آمنوا به فمتّعهم اللّه إلی حین .

و الأخبار الواردة من طرق أئمّة أهل البیت علیهم السلام علی کثرتها ، و بعض الأخبار من طرق أهل السنّة ، مشترکة المتون فی قصّة یونس علیه السلام علی النحو الذی یستفاد من الآیات ، و إن اختلفت فی بعض الخصوصیّات الخارجة عن ذلک . (5)

الکافی_ به نقل از سجیم از ابن ابی یعفور _: شنیدم امام صادق علیه السلام در حالی که دستش را به آسمان برداشته بود می فرمود : پروردگار من! هرگز مرا چشم به هم زدنی به خودم وا مگذار، نه کمتر از آن و نه بیشتر.

ابن ابی یعفور می گوید : بی درنگ اشک از گوشه های محاسنش جاری شد. سپس رو به من کرد و فرمود : ای پسر ابی یعفور! یونس بن متّی را خداوند عزّ و جلّ کمتر از یک چشم بر هم زدن به خودش وا گذاشت و در نتیجه، آن ترک اولی را مرتکب شد . عرض کردم : خداوند خیرتان دهد! آیا آن ترک اولی او را به حد کفر رساند؟ فرمود : نه، امّا مردن در آن حال هلاکت است.

گفتاری درباره داستان یونس علیه السلام در چند فصل:

1 _ قرآن کریم تنها به گوشه ای از داستان او و قومش پرداخته است. مثلاً در سوره صافّات به این موضوع پرداخته که خداوند او را به سوی قومش فرستاد و او از میان مردم گریخت و بر کشتی نشست و ماهی وی را بلعید و سپس خداوند نجاتش داد و دوباره به سوی قومش فرستاد و مردم این بار به او ایمان آوردند. در این سوره می فرماید : «یونس از فرستادگان بود. آن گاه که به سوی کشتی پُر [از بار و جمعیّت] بگریخت ......... ».

در سوره انبیاء به موضوع تسبیح گویی یونس در شکم ماهی و نجات یافتنش پرداخته می فرماید : «و ذو النون [یونس ]را [یاد کن] آن گاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نمی گیریم. تا در دل تاریکی ها ندا در داد : معبودی جز تو نیست، منزهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم. پس دعای او را برآورده کردیم و وی را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را این چنین نجات می دهیم».

در سوره «قلم» به موضوع ندای اندوهگینانه وی و بیرون آمدنش از شکم ماهی بزرگ و برگزیده شدنش پرداخته می فرماید : «پس در [امتثال ]حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند همدم ماهی [یونس] مباش، آنگاه که اندوه زده ندا در داد. اگر لطفی از جانب پروردگارش نمی رسید، قطعاً نکوهش شده بر خشکی انداخته می شد.پس پروردگارش وی را برگزید و از شکیبایانش گردانید».

در سوره یونس، به مسأله ایمان آوردن قوم او و بر طرف شدن عذاب از آنها پرداخته می فرماید : «چرا هیچ شهری نبود که [اهل آن ]ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد؟ مگر قوم یونس که وقتی [در آخرین لحظه] ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی آنان را برخوردار ساختیم». خلاصه آنچه از قرار دادن آیات در کنار یکدیگر و در نظر گرفتن قرینه های پیرامونی آنها استفاده می شود، این است که یونس علیه السلام یکی از پیامبران بوده و خداوند او را به سوی قومش که جمعیتی بیش از صد هزار نفر بودند، فرستاد و او آنان را دعوت کرد. امّا تنها جوابی که به وی دادند، تکذیب و ردّ دعوت او بود، تا آنکه عذابی که یونس به آن تهدیدشان می کرد فرا رسید و یونس از میان آنان بیرون رفت.

هنگامی که در آستانه عذاب قرار گرفتند و آشکارا آن را دیدند، همگی ایمان آوردند و به درگاه خداوند سبحان توبه نمودند و خداوند آن عذاب را که در دنیا خوار و خفیفشان می کرد بر طرف ساخت.

یونس علیه السلام از حال قوم خود جویا شد و دریافت که عذاب از آنان برطرف شده است _ و گویا از ایمان آوردن و توبه کردنشان اطلاع نداشت _ با این حال به سوی قوم خود برنگشت و در حال خشم و عصبانیت از دست آنان به راه خود ادامه داد. ظاهر حالش، حال کسی بود که از خواجه خویش خشمگین باشد و از او بگریزد و خیال کند که بر او تنگ نمی گیرد. او سوار بر یک کشتی پُر [از بار و جمعیت] شد.

در بین راه ماهی بزرگی بر سر راه کشتی ظاهر شد و چاره ای ندیدند که یکی از سرنشینان را به دریا افکنند تا ماهی او را بخورد و بدین ترتیب کشتی نجات یابد. برای این منظور بین خود قرعه زدند. قرعه به نام یونس درآمد و او را به دریا انداختند و نهنگ یونس را بلعید و کشتی نجات یافت.

خداوند سبحان، چند شبانه روز یونس را زنده و سالم در شکم ماهی نگه داشت. یونس که می دانست این بلایی است که خداوند او را، به سزای کاری که کرده، بدان گرفتار نموده است، در شکم ماهی ندا سر می داد : «معبودی جز تو نیست، منزهی تو، بی گمان من از ستمکاران بودم».

خداوند، دعای یونس را اجابت فرمود و به ماهی دستور داد او را بیرون افکند. ماهی یونس را در حالی که ناخوش بود به خشکی پرت کرد. خداوند سبحان، برای او کدوبنی رویانید تا در سایه برگ های آن بیارمد. وقتی حالش جا آمد، او را به سوی قومش فرستاد و این بار مردم دعوت او را اجابت کردند و به وی ایمان آوردند و خداوند هم تا مدتی ایشان را برخوردار ساخت.

اخبار فراوانی که از ائمه اهل بیت علیهم السلام و نیز پاره ای اخبار که از طرق اهل سنّت وارد شده، همگی در داستان یونس به همان نحوی که از آیات استفاده می شود، متن مشترکی دارند، گر چه درباره برخی خصوصیات بیرون از آن میانشان اختلاف و تفاوت هست.

ص :545


1- الکافی : 2/581/15 .
2- الأنبیاء : 87 ، 88 .
3- القلم : 48 _ 50 .
4- یونس : 98 .
5- قال العلاّمة الطباطبائیّ : و لذلک لم نوردها لأنّها فی نفسها آحاد لا حجّیّة لها فی مثل المقام و لا یمکن تصحیح خصوصیاتها بالآیات ، و هو ظاهر لمن راجعها .

ص :546

ص :547

ص :548

2 _ قصّته علیه السلام عند أهل الکتاب :

هو علیه السلام مذکور باسم یوناه بن إمتای فی مواضع من العهد القدیم ، و کذا فی مواضع من العهد الجدید اُشیر فی بعضها إلی قصّة لبثه فی بطن الحوت ، لکن لم تذکر قصّته الکاملة فی شیء منهما .

و نقل الآلوسیّ فی روح المعانی فی قصّته عند أهل الکتاب _ و یؤیّده ما فی بعض کتبهم _ من إجمال (1) القصّة :

أنّ اللّه أمره بالذهاب إلی دعوة أهل نینوی و کانت إذ ذاک عظیمة جدّا لا یقطع إلاّ فی نحو ثلاثة أیّام _ و کانوا قد عظم شرّهم و کثر فسادهم _ فاستعظم الأمر و هرب إلی ترسیس ، فجاء یافا فوجد سفینة یرید أهلها الذهاب بها إلی ترسیس ، فاستأجر و أعطَی الاُجرة و رکب السفینة ، فهاجت ریح عظیمة و کثرت الأمواج و أشرفت السفینة علَی الغرق .

ففزع الملاّحون و رمَوا فی البحر بعض الأمتعة لتخفّ السفینة ، و عند ذلک نزل یونس إلی بطن السفینة و نام حتّی علا نَفَسه ، فتقدّم إلیه الرئیس فقال له : ما بالک نائما ؟! قم و ادع إلهک لعلّه یخلّصنا ممّا نحن فیه و لا یهلکنا .

و قال بعضهم لبعض : تعالوا نتقارع لنعرف من أصابنا هذا الشرّ بسببه ، فتقارعوا فوقعت القرعة علی یونس فقالوا له : أخبِرْنا ما ذا عملت ؟ و من أین جئت ؟ و إلی أین تمضی ؟ و من أیّ کورة أنت ؟ و من أیّ شعب أنت ؟ فقال لهم : أنا عبد الربّ إله السماء خالق البرّ و البحر ، و أخبرهم خبره ، فخافوا خوفا عظیما و قالوا له : لِمَ صنعت ما صنعت ؟! یلومونه علی ذلک .

ثمّ قالوا له : ما نصنع الآن بک ، لیسکن البحر عنّا ؟ فقال : ألقُونی فی البحر یسکن ؛ فإنّه من أجلی صار هذا الموج العظیم . فجهد الرجال أن یردّوه إلَی البرّ فلم یستطیعوا ، فأخذوا یونس و ألقوه فی البحر لنجاة جمیع من فی السفینة ، فسکن البحر . و أمر اللّه حوتا عظیما فابتلعه ، فبقی فی بطنه ثلاثة أیّام و ثلاث لیال ، و صلّی فی بطنه إلی ربّه و استغاث به ، فأمر سبحانه الحوت فألقاه إلَی الیَبس ، ثمّ قال له : قم و امض إلی نینوی و نادِ فی أهلها کما أمرتک من قبل .

فمضی علیه السلام و نادی و قال : یخسف نینوی بعد ثلاثة أیّام ، فآمنت رجال نینوی باللّه و نادَوا بالصّیام ، و لبسوا المسوح جمیعا . و وصل الخبر إلَی الملک ، فقام عن کرسیّه ، و نزع حلّته ، و لبس مسحا ، و جلس علَی الرماد ، و نودی أن لا یذق أحد من الناس و البهائم طعاما و لا شرابا . و جأروا إلَی اللّه تعالی و رجعوا عن الشرّ و الظلم ، فرحمهم اللّه و لم ینزل بهم العذاب .

فحزن یونس و قال : إلهی من هذا هربت ، فإنّی علمت أنّک الرحیم الرؤوف الصبور التوّاب . یا ربّ، خذ نفسی فالموت خیر لی من الحیاة ، فقال : یا یونس ، حزنت من هذا جدّا ؟ فقال : نعم یا ربّ .

و خرج یونس و جلس مقابل المدینة ، و صنع له هناک مظلّة و جلس تحتها إلی أن یری ما یکون فی المدینة ، فأمر اللّه یقطینا فصعد علی رأسه لیکون ظِلاًّ له من کربه ، ففرح بالیقطین فرحا عظیما ، و أمر اللّه تعالی دودة فضربت الیقطین فجفّ ، ثمّ هبّت ریح سموم و أشرقت الشمس علی رأس یونس ، فعظم الأمر علیه و استطاب الموت .

فقال الربّ : یا یونس ، أ حزنت جدّا علَی الیقطین ؟ فقال : نعم یا ربّ حزنت جدّا ، فقال تعالی : حزنت علیه و أنت لم تتعب فیه و لم تربّه بل صار من لیلته و هلک من لیلته ، فأنا لا أشفق علی نینوی المدینة العظیمة التی فیها أکثر من اثنا عشر ربوة من الناس ؟! قوم لا یعلمون یمینهم و لا شمالهم و بهائمهم کثیرة! انتهی .

و جِهات اختلاف القصّة مع ما یستفاد من القرآن الکریم ظاهرة ، کالفرار من الرسالة و عدم رضاه برفع العذاب عنهم مع علمه بإیمانهم و توبتهم .

فإن قلت : نظیر ذلک وارد فی القرآن الکریم ، کنسبة الإباق إلیه فی سورة الصافّات ، و کذا مغاضبته و ظنّه أنّ اللّه لن یقدر علیه علی ما فی سورة الأنبیاء .

قلت : بین النسبتین فرق ؛ فکتبهم المقدّسة أعنی العهدَین لا تأبی عن نسبة المعاصی حتَّی الکبائر الموبقة إلَی الأنبیاء : ، فلا موجب لتوجیه ما نسب من المعاصی إلیه بما یخرج به عن کونه معصیة ، بخلاف القرآن الکریم فإنّه ینزّه ساحتهم عن لوث المعاصی حتّی الصغائر ، فما ورد فیه ممّا یوهم ذلک یحمل علی أحسن الوجوه بهذه القرینة الموجبة و لذا حملنا قوله : «إذ أبَقَ» و قولَهُ : «مُغاضِبا فَظَنَّ أنْ لَنْ نَقْدِرَ» علی حکایة الحال و إیهام فعلهِ .

2 _ داستان یونس علیه السلام در میان اهل کتاب :

در جاهایی از عهد قدیم و نیز در مواضعی از عهد جدید، از یونس به نام «یوناه بن اِمتای» نام برده شده است و در برخی از این موارد به داستان ماندن یونس در شکم ماهی اشاره گردیده. امّا در هیچ یک از عهدین داستان کامل یونس ذکر نشده است.

آلوسی در تفسیر روح المعانی درباره داستان یونس علیه السلام از دیدگاه اهل کتاب مطالبی آورده که گفته های برخی از کتاب های آنان نیز آن را تأیید می کند. او چنین می نویسد :

خداوند، به یونس دستور داد برای دعوت مردم نینوا [از شهرهای آشور] به آنجا رود. نینوا در آن روزگار شهر بسیار بزرگی [در کنار رود دجله] بود به طوری که پیمودن آن حدود سه روز وقت می گرفت.شرارت و تبهکاری مردم این شهر بالا گرفته بود. یونس کار هدایت این مردم را بر خود گران دید و به طرف [شهر ]ترسیس گریخت. بدین منظور به [شهر] یافا آمد. در آنجا کشتی ای دید که سرنشینانش عازم ترسیس بودند. کرایه ای داد و سوار کشتی شد. وقتی کشتی به راه افتاد، باد سختی برخاست و دریا پر موج شد و کشتی در آستانه غرق شدن قرار گرفت.

ملاّحان وحشت کردند و برای آنکه کشتی سبک شود مقداری از کالاها را به دریا انداختند. در این هنگام یونس به داخل کشتی رفت و به خوابی خوش فرو رفت به طوری که صدای خُرخُرش بلند شد. ناخدای کشتی پیش او رفت و گفت : چرا خوابیده ای؟ برخیز و خدایت را بخوان تا بلکه ما را از این وضعی که داریم نجات بخشد و از بین نرویم.

سرنشینان به یکدیگر گفتند : بیایید قرعه بزنیم تا معلوم شود این بلا و شرّ به سبب وجود چه کسی است. قرعه زدند و قرعه به نام یونس درآمد. به او گفتند : به ما بگو تو چه کرده ای و از کجا آمده ای و به کجا می روی و از کدام شهر و کدام قوم هستی؟ یونس به آنان گفت : من بنده پروردگار، خدای آسمان و آفریدگار خشکی و دریا هستم و ماجرای خود را به اطلاع آنان رسانید. کشتی نشینان دچار وحشتی عظیم شدند و او را ملامت کرده گفتند : چرا این کار را کردی؟

سپس به او گفتند : حالا ما با تو چه کنیم تا دریا آرام گیرد؟ گفت : مرا به دریا اندازید، آرام می شود؛ زیرا به خاطر وجود من است که این موج بزرگ برخاسته است. مردم کوشیدند او را به خشکی برگردانند. امّا نتوانستند لذا برای نجات کلیه سرنشینان کشتی، یونس را گرفتند و به دریا انداختند. دریا آرام گرفت و خداوند به ماهی بزرگی دستور داد یونس را بلعید و سه شب و سه روز در شکم ماهی باقی ماند و در آنجا به درگاه پروردگارش دعا و تضرع کرد. لذا خداوند سبحان به ماهی فرمان داد یونس را به خشکی افکند، آن گاه خداوند به یونس فرمود : برخیز و به نینوا برو و همان طور که قبلاً فرمانت داده بودم در میان آنان ندای دعوت سر ده.

یونس به نینوا رفت و ندا سر داد و گفت : تا سه روز دیگر نینوا به کام زمین فرو می رود. پس، مردان نینوا به خدا ایمان آوردند و ندای روزه سر دادند و همگی پلاس پوشیدند. خبر به پادشاه رسید. او هم از تخت خود برخاست و جامه سلطنتی اش را در آورد و پلاسی پوشید و روی خاکستر نشست و جار زده شد که احدی از مردم و بهایم حق ندارد لب به غذا و آب بزند و همگی به سوی خدای متعال پناه بردند و از بدی و ظلم دست برداشتند و بدین سان خداوند بر ایشان رحم کرد و عذاب نازل نشد.

یونس اندوهگین شد و گفت : الهی! من از همین موضوع گریختم؛ زیرا می دانستم که تو مهربان و رئوف و شکیبا و توبه پذیری. پروردگارا! جان مرا بگیر؛ زیرا مرگ برایم بهتر از زندگی است. خداوند فرمود : ای یونس! آیا از این کار خیلی غمگین شدی؟ عرض کرد : آری، ای پروردگار من!

یونس بیرون رفت و در جایی رو به شهر نشست و برای خود سایبانی درست کرد و زیر آن نشست تا اینکه ببیند در شهر چه می گذرد. در این هنگام خداوند به بوته کدویی دستور داد بر بالای سر یونس سایه افکند و اندوهش را برطرف سازد. یونس از دیدن بوته کدو بسیار خوشحال شد. خداوند به کِرْمی فرمان داد تا ریشه کدو را بخورد و کدو خشک شد. سپس باد سوزانی برخاست و آفتاب بر سر یونس تابید به طوری که کار بر یونس سخت شد و آرزوی مرگ کرد.

خداوند فرمود : ای یونس! آیا برای بوته کدو خیلی ناراحت شدی؟ عرض کرد : آری، ای پروردگار من! خیلی ناراحت شدم. خداوند متعال فرمود : تو از خشکیدن بوته کدو ناراحت شدی، در حالی که نه برایش زحمت کشیده بودی و نه آن را پرورش داده بودی، بلکه یکشبه رویید و یکشبه هم خشکید. پس آیا من نباید بر نینوا، این شهر بزرگی که در آن بیش از صد و بیست هزار تن از مردم به سر می بردند ، مهربان باشم؟ مردمی که دست راست و چپ خود را تشخیص نمی دهند و حیوانات بسیاری دارند! پایان گفتار آلوسی.

موارد اختلاف این داستان با آنچه از قرآن کریم استفاده می شود، کاملاً آشکار است، مانند نسبت فرار دادن از وظیفه رسالت به آن حضرت و راضی نبودن به رفع عذاب از مردم در صورتی که می دانست ایمان آورده و توبه کرده اند.

ممکن است بگویید : نظیر این مطالب در قرآن کریم نیز آمده است، مانند نسبت فرار دادن به آن حضرت در سوره صافّات و نیز عصبانی بودن یونس علیه السلام و این گمان او که خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت که در سوره انبیاء آمده است.

جواب این است که بین این دو نسبت فرق است؛ زیرا کتاب های مقدس اهل کتاب، یعنی عهد قدیم و جدید، ابایی از نسبت دادن معاصی، حتی گناهان کبیره مهلک، به انبیا ندارد. بنا بر این، لازم نیست معاصی ای را که نوشته های اهل کتاب به یونس علیه السلام نسبت داده اند، طوری توجیه کرد که از معصیت بودن خارج شود، به خلاف قرآن کریم؛ زیرا قرآن ساحت پیامبران را از لوث گناهان حتی گناهان کوچک منزّه می شمارد. بنا بر این، مطالبی که در این زمینه در قرآن وارد شده و مُوهم نسبت معصیت به انبیاست، باید به بهترین وجه حمل و توجیه شود. به همین دلیل ما این بخش آیه را که فرمود «آن گاه که گریخت» و نیز جمله «خشمگینانه رفت و پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نخواهیم گرفت» را حمل بر این می کنیم که حالت او حکایت از این امر داشت و عمل وی مُوهم این معنا بوده است.

ص :549


1- قاموس الکتاب المقدّس (کما فی هامش المصدر).

ص :550

ص :551

ص :552

3 _ ثناؤه تعالی علیه :

أثنَی اللّه سبحانه علیه بأنّه من المؤمنین (سورة الأنبیاء : 88) ، و أنّه اجتباه _ و قد عرفت أنّ اجتباءه إخلاصه العبد لنفسه خاصّة _ و أنّه جعله من الصالحین (سورة ن : 50) ، و عدّه فی سورة الأنعام فیمن عدّه من الأنبیاء ، و ذکر أنّه فضّلهم علَی العالمین ، و أنّه هداهم إلی صراط مستقیم (سورة الأنعام : 87) . (1)

3 _ ستایش خدای متعال از یونس علیه السلام :

خداوند سبحان آن حضرت را با این تعبیرات ستایش کرده است : او از مؤمنان بود (انبیاء/ 88)، خداوند او را برگزید و پیش از این گفتیم که انتخاب خداوند به معنای این است که بنده ای را ویژه خود گرداند _ ، او را از صالحان قرار داده است (قلم / 50)، در سوره انعام وی را در شمار انبیاء بر شمرده و فرموده که آنان را بر جهانیان فضیلت و برتری داده و به راه راست هدایتشان فرموده است (انعام/ 87).

ص :553


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 17/165 .

ص :554

28 - جرجیس علیه السلام

28 - جرجیس علیه السلام
اشاره

(1)

ص :555


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 445 باب 29 «قصّة جرجیس علیه السلام ».

3752 - جِرجیسُ علیه السلام
3752 - جرجیس علیه السلام

قصص الأنبیاء عن ابن عبّاسٍ :بَعثَ اللّهُ تعالی جرجیسَ علیه السلام إلی مَلِکٍ بالشّامِ یقالُ لَهُ : دازانةُ (1) یَعبُدُ صَنَما ، فقالَ لَهُ : أ یُّها المَلِکُ اقبَلْ نَصیحَتی ، لا یَنبَغی للخَلقِ أن یَعبُدوا غَیرَ اللّهِ تعالی ، و لا یَرغَبوا إلاّ إلَیهِ ، فقالَ لَهُ المَلِکُ : مِن أیِّ أرضٍ أنتَ ؟ قال : مِن الرُّومِ قاطِنینَ بفلَسطینَ ، فأمرَ بحَبسِهِ ، ثُمّ مَشَطَ جَسَدَهُ بأمشاطٍ مِن حَدیدٍ حتّی تَساقَطَ لَحمُهُ . (2)

3752

جرجیس علیه السلام

قصص الأنبیاء_ به نقل از ابن عبّاس _: خداوند متعال جرجیس علیه السلام را به سوی پادشاهی بت پرست در شام که به او دازانه می گفتند، فرستاد. آن حضرت به او گفت : پادشاها! نصیحت مرا بپذیر. برای خلایق سزاوار نیست که چیزی جز خداوند متعال را بپرستند و جز به او رو کنند. پادشاه به او گفت : تو از کدام سرزمین هستی؟ فرمود : از رومیان ساکن فلسطین. پادشاه دستور داد جرجیس را به زندان افکندند و سپس بدن او را با شانه های آهنی چندان شانه کشیدند که گوشتهایش ریخت.

ص :556


1- فی بعض النسخ و عن بعض المصادر : راذانة ، و فی بحار الأنوار :داذانة. (کما فی هامش المصدر) .
2- قصص الأنبیاء : 238/307 ، انظر تمام الحدیث .

29 - خالد بن سنان علیه السلام

29 - خالد بن سنان علیه السلام
اشاره

(1)

ص :557


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 14 / 448 باب 30 «قصّة خالد بن سِنان العَبْسیّ علیه السلام ».

3753 - خالِدُ بنُ سِنانٍ علیه السلام
3753 - خالدبن سنان علیه السلام

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :جاءتِ ابنَةُ خالِدِ بنِ سِنانٍ العَبسیِّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ لَها : مَرحَبا یا ابنَةَ أخِی ، و صافَحَها و أدناها و بَسَطَ لَها رِداءَهُ ، ثُمّ أجلَسَها إلی جَنبِهِ ثُمّ قالَ : هذهِ ابنَةُ نَبیٍّ ضَیَّعَهُ قَومُهُ خالدِ بنِ سِنانٍ العَبسیِّ ، و کانَ اسمُها مَحیاةَ ابنَةَ خالِدِ بنِ سِنانٍ . (1)

أقول : فی بعض الأخبار أنّه لم یکن نبیّا ، و قال المجلسیّ رضوان اللّه علیه : الأخبار الدّالّة علی نبوّته أقوی و أکثر .

3753

خالد بن سنان علیه السلام

امام باقر و امام صادق علیهما السلام :دختر خالد بن سنان عبْسی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. پیامبر به او فرمود : خوش آمدی ای دختر برادرم! و با او دست داد و وی را نزدیک خود برد و ردایش را برای او پهن کرد و او را کنار خویش نشانید و سپس فرمود : او دختر خالد بن سنان عبسی پیامبر است [پیامبری ]که قومش او را تباه کردند. نام آن دختر محیاة دخت خالد بن سنان بود.

توضیح : در بعضی اخبار آمده است که او پیامبر نبود. علاّمه مجلسی _ رضوان اللّه علیه _ می گوید : اخبارِ دالّ بر نبوّت او قویتر و بیشتر است.

3754 - أنبِیاءٌ لَهُمُ اسمانِ
3754 - پیامبرانی که دو نام دارند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن سِتَّةٍ من الأنبیاءِ لَهمُ اسمانِ _: یُوشَعُ بنُ نُونٍ علیه السلام و هُو ذو الکِفلِ ، و یَعقوبُ بنُ إسحاقَ علیه السلام و هو إسرائیلُ ، و الخضرُ علیه السلام و هو حلقیا، و یُونُسُ علیه السلام و هو ذو النُّونِ، و عیسی علیه السلام و هو المَسیحُ ، و محمّدٌ صلی الله علیه و آله و هو أحمَدُ صلواتُ اللّهِ علَیهِم . (2)

3754

پیامبرانی که دو نام دارند

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از شش پیامبری که دو اسم داشتند _فرمود : یوشع بن نون علیه السلام که نام دیگرش ذو الکِفل است، یعقوب بن اسحاق علیه السلام که نام دیگرش اسرائیل است، خضر علیه السلام که نام دیگرش حلقیا است، یونس علیه السلام که همان ذو النون است، عیسی علیه السلام که نام دیگرش مسیح است و محمّد صلی الله علیه و آله که نام دیگرش احمد است. درود خدا بر آنان باد.

ص :558


1- کمال الدین : 660/3 .
2- بحار الأنوار : 16/90/22 .

3755 - الأنبیاءُ الَّذینَ لَم یُذکَر اسمُهُم
3755 - پیامبران بی نام و نشان

الکتاب :

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ مَا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکَانُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ ما بینَ آدمَ و بینَ نُوحٍ مِن الأنبیاءِ مُستَخفِینَ و مُستَعلَنینَ ؛ و لذلکَ خَفِیَ ذِکرُهُم فی القرآنِ ، فلَم یُسَمَّوا کما سُمِّیَ مَنِ استَعلَنَ مِن الأنبیاءِ ، و هُو قولُ اللّهِ ......... «و رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ» (3) یعنی لم اُسَمِّ المُستَخفِینَ کما سَمَّیتُ المُستَعلَنینَ مِن الأنبیاءِ . (4)

3755

پیامبران بی نام و نشان

قرآن :

«بسا پیامبری که خدا پرستان بسیاری همراه او جنگیدند و در راه خدا از آنچه به آنان رسید سست نشدند و به ضعف نگراییدند و سر فرود نیاوردند و خدا شکیبایان را دوست می دارد».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :در فاصله میان آدم و نوح پیامبرانی بودند، برخی غیر علنی و برخی علنی. به همین دلیل در قرآن از آنان یاد نگردیده و از ایشان همچون پیامبران آشکار، نام برده نشده است و این فرموده خداوند است که ......... «و رسولانی که اخبار آنان را برای تو بازگو نکردیم» یعنی آن چنان که از پیامبران آشکار نام بردم از پیامبران پنهان و ناشناخته اسم نبردم.

ص :559


1- آل عمران : 146 .
2- (انظر) الأنعام : 10 ، 34 ، 42 ، 112 ، الأعراف : 4 _ 6 ، یونس : 47 ، هود : 100 ، 102 ، 116 ، 117 ، الرعد : 32 ، الإسراء : 17 ، مریم : 98 ، طه : 128 ، الأنبیاء : 11 _ 15 ، 41 ، الحجّ : 48 ، 52 _ 54 ، النمل : 69 ، القصص : 58 ، 59 ، السجدة : 26 ، سبأ : 34 ، 35 ، ص : 3 ، المؤمن : 21 ، 22 ، الزخرف : 6، 7، 23 _ 25، ق : 36، الذاریات : 52، التغابن : 5 ، 6 .
3- النساء : 164 .
4- تفسیر العیّاشی : 1/285/306 .

عنه علیه السلام :و کانَ مَن بینَ آدَمَ و نُوحٍ من الأنبیاءِ مُستَخفِینَ؛ و لذلکَ خَفِیَ ذِکرُهُم فی القرآنِ، فلَم یُسَمَّوا کما سُمِّیَ مَنِ استَعلَنَ من الأنبیاءِ صَلواتُ اللّهِ علَیهِم أجمَعینَ، و هُو قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ: «و رُسُلاً قَد قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ و رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ» یَعنی لَم اُسَمِّ المُستَخفِینَ کما سَمَّیتُ المُستَعلَنینَ مِن الأنبیاءِ علیهم السلام (1) . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یا عبدَ الحَمیدِ ، إنّ للّهِ رسُلاً مُستَعلَنینَ ، و رُسُلاً مُستَخفِینَ ، فإذا سَألتَهُ بحَقِّ المُستَعلَنینَ فسَلْهُ بحقِّ المُستَخفِینَ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ المَجوسِ : أ کانَ لَهُم نَبیٌّ ؟ _: نَعَم ، أ ما بَلَغَکَ کتابُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی أهلِ مکّةَ ......... فکَتَبَ إلَیهِمُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : أنّ المَجوسَ کانَ لَهُم نَبیٌّ فقَتَلوهُ ، و کتابٌ أحرَقوهُ ، أتاهُم نَبیُّهُم بکِتابِهِم فی اثنَی عَشَرَ ألفَ جِلدِ ثَورٍ . (4)

امام باقر علیه السلام :در فاصله میان آدم و نوح پیامبرانی غیر علنی وجود داشتند و از این رو در قرآن از آنها یاد نشده و آن گونه که از پیامبران علنی _ صلوات اللّه علیهم اجمعین _ نام برده شده از ایشان نام برده نشده است و این سخن خداوند عزّ و جلّ است : «و فرستادگانی که خبرهای آنان را قبلاً برای تو باز گفتیم و فرستادگانی که اخبار آنان را برایت حکایت نکردیم» یعنی آن گونه که از پیامبران علنی نام بردم از پیامبران غیر علنی نام نبردم (5) .

امام صادق علیه السلام :ای عبد الحمید! خداوند را فرستادگانی علنی و فرستادگانی غیر علنی است. پس، هرگاه او را به حق پیامبران علنی سوگند دادی و از او چیزی خواستی، به حقّ پیامبران غیر علنی نیز از او مسألت کن.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که آیا مجوسیان پیامبری داشته اند یا نه؟ _فرمود : آری. آیا از نامه ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله به اهل مکّه نوشت خبر نداری ......... پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان نوشت : مجوس پیامبری داشتند و او را کشتند و کتابی داشتند که آن را سوزاندند. پیامبرشان کتابی را که بر دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود، برای آنان آورد.

ص :560


1- قال العلاّمة الطباطبائی بعد ذکر الروایة : من الجائز أن یکون قوله : «یعنی لم اُسمّ ......... » من کلام الراوی . (المیزان فی تفسیر القرآن :5/146).
2- الکافی : 8/115/92 .
3- کمال الدین : 21 .
4- الکافی : 3/567/4 .
5- به هر حال، مراد روایت این است که خداوند متعال داستان انبیای غیر علنی را هرگز بازگو نکرده و نامشان را هم نبرده است، برخلاف پیامبران علنی و شناخته شده که قسمتی از سرگذشت آنان را بازگو کرده و نام برخی از آنان را هم آورده است. این امکان هم وجود دارد که عبارت «یعنی لم اسمّ ......... » از کلام راوی باشد. المیزان فی تفسیر القرآن : 5 / 146.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی نَبیٍّ مِن أنبیائهِ : إذا أصبَحتَ فأوّلُ شیءٍ یَستَقبِلُکَ فکُلْهُ ، و الثّانی فاکتُمْهُ ، و الثّالِثُ فاقبَلْهُ ، و الرّابِعُ فلا تُؤیسْهُ ، و الخامِسُ فاهرَبْ مِنهُ . فلَمّا أصبَحَ مَضی فاستَقبَلَهُ جَبَلٌ أسوَدُ عَظیمٌ فَوَقَفَ و قالَ : أمَرَنی ربّی عَزَّ و جلَّ أن آکُلَ هذا ، و بَقِیَ مُتَحَیِّرا ، ثُمّ رَجَعَ إلی نفسِهِ و قالَ : إنّ ربّی جلّ جلالُهُ لا یأمُرُنی إلاّ بما اُطیقُ ، فمَشی إلَیهِ لیأکُلَهُ ، فکُلّما دَنا مِنهُ صَغُرَ حتّی انتَهی إلیهِ فوَجَدَهُ لُقمَةً فأکَلَها فوجَدَها أطیَبَ شیءٍ أکلَهُ ، ثمّ مَضی فوَجَدَ طَسْتا مِن ذَهَبٍ فقالَ لَهُ : أمَرَنی ربِّی أن أکتُمَ هذا ، فحَفَرَ لَهُ حُفرَةً و جَعَلَهُ فیها و ألقی علَیهِ التُّرابَ ، ثُمّ مَضی فالتَفَتَ فإذا بالطَّستِ قد ظَهَرَ قالَ : قد فَعَلتُ ما أمَرَنی ربّی عَزَّ و جلَّ فمَضی ، فإذا هُو بِطَیرٍ و خَلفَهُ بازِی فَطافَ الطّیرُ حَولَهُ فقالَ : أمَرَنی ربّی عَزَّ و جلَّ أن أقبَلَ هذا ، ففَتَحَ کُمَّهُ فدَخَلَ الطّیرُ فیهِ ، فقالَ لَهُ البازِی : أخَذتَ صَیدی و أنا خَلفَهُ مُنذُ أیّامٍ ، فقالَ : إنّ ربّی عَزَّ و جلَّ أمَرَنی أن لا اُویِسَ هذا ، فقَطَعَ مِن فَخِذِهِ قِطعَةً فألقاها إلَیهِ ثُمّ مَضی ، فلَمّا مَضی إذا هُو بلَحمِ مِیتَةٍ مُنتِنٍ مُدَوِّدٍ ، فقالَ : أمَرَنی ربّی عَزَّ و جلَّ أن أهرَبَ مِن هذا ، فهَرَبَ مِنهُ و رجَعَ . فرأی فی المَنامِ کأنّهُ قد قِیلَ لَهُ : إنّکَ قد فَعَلتَ ما اُمِرتَ بهِ ، فهَل تَدری ما ذاکَ کانَ ؟ قالَ : لا ، قیلَ لَهُ : أمّا الجَبَلُ فهُوَ الغَضَبُ ، إنّ العَبدَ إذا غَضِبَ لَم یَرَ نَفسَهُ و جَهِلَ قَدرَهُ مِن عِظَمِ الغَضَبِ ، فإذا حَفِظَ نفسَهُ و عَرَفَ قَدرَهُ و سکَنَ غَضبُهُ کانَت عاقِبَتُهُ کاللُّقمَةِ الطَّیِّبةِ الّتی أکَلَها ، و أمّا الطَّستُ فهُو العَمَلُ الصّالِحُ إذا کَتَمَهُ العَبدُ و أخفاهُ أبَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلاّ أن یُظهِرَهُ لِیُزَیِّنَهُ بهِ مَع ما یَدَّخِرُ لَهُ مِن ثَوابِ الآخِرَة ، و أمّا الطَّیرُ فهُو الرّجُلُ الّذی یَأتِیکَ بنَصیحَةٍ فاقبَلْهُ و اقبَلْ نَصیحَتَهُ ، و أمّا البازِی فهُوَ الرّجُلُ الّذی یَأتِیکَ فی حاجَةٍ فلا تُؤیِسْهُ ، و أمّا اللّحمُ المُنتِنُ فهُو الغِیبَةُ فاهرَب مِنها . (1)

امام رضا علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود : چون صبح خود را آغاز کردی نخستین چیزی را که با آن رو به رو شدی بخور و دومین چیز را مخفی کن و سومین را پذیرا شو (پناه ده) و چهارمین را نومید مکن و از پنجمی بگریز. صبح که شد آن پیامبر به راه افتاد و با کوه سیاه بزرگی رو به رو شد. ایستاد و گفت : پروردگارم عزّ و جلّ مرا فرموده است که این را بخورم و متحیّر ماند، ولی به خود آمد و گفت : پروردگارم _ جلّ جلاله _ مرا به کاری که توانش را ندارم فرمان نمی دهد. لذا به طرف کوه رفت تا آن را بخورد. هرچه به آن نزدیک تر می شد، کوه کوچکتر می گشت و وقتی به آن رسید کوه را لقمه ای یافت و آن را خورد و دید خوش مزه ترین چیزی است که تاکنون خورده است. سپس به راهش ادامه داد و تشتی زرین یافت، به خود گفت : پروردگارم فرموده است که این را پنهان کنم. پس گودالی کند و تشت را در آن گذاشت و رویش خاک ریخت و آنگاه به راهش ادامه داد. چند قدمی که رفت برگشت ناگاه دید تشت از زیر خاک درآمده است. با خود گفت : من آنچه پروردگارم فرموده بود انجام دادم. لذا راهش را پی گرفت و رفت. ناگهان چشمش به پرنده ای افتاد که یک باز [شکاری] او را تعقیب می کند. پرنده دور آن پیامبر به چرخش درآمد. با خود گفت : پروردگارم عزّ و جلّ فرموده است که این را پذیرا شوم و پناه دهم. لذا آستین خود را گشود و پرنده داخل آن شد. باز [شکاری ]به او گفت : تو شکار مرا گرفتی، در حالی که من چند روز است دنبال آن هستم. آن پیامبر گفت : پروردگارم عزّ و جلّ به من فرموده است که این را نومید نکنم. پس، تکّه ای از ران خود را قطع کرد و پیش باز انداخت و به راه خود ادامه داد. در راه، مردار گندیده کرم افتاده ای دید. گفت: پروردگارم عزّ و جلّ مرا فرموده است که از این فرار کنم. پس از آن گریخت و برگشت. در خواب دید که انگار به او گفته شد : تو مأموریت خود را به انجام رساندی، حال آیا می دانی این ها چه بود؟ گفت : نه. به او گفته شد : امّا آن کوه، خشم است. بنده هرگاه عصبانی شود، از عظمت و شدت خشم، خودش را نمی بیند و قدر و ارزش خویش را نمی شناسد. امّا چون خویشتنداری کند و قدر و ارزش خود را بشناسد و خشمش آرام گیرد، فرجام آن خشم چون لقمه گوارایی است که می خورد. امّا آن تشت، عمل صالح است که هرگاه بنده آن را پوشیده بدارد و مخفی نگه دارد، خداوند عزّ و جلّ آن عمل را آشکار می گرداند تا علاوه بر ثوابی که برای آخرت او ذخیره می کند، در همین دنیا او را با آن آراسته گرداند. امّا آن پرنده، مردی است که تو را اندرزی دهد. پس او را پذیرا شو و اندرزش را قبول کن. امّا آن باز [شکاری]، مردی است که برای حاجتی پیش تو می آید، چنین کسی را نومید مگردان و امّا آن گوشت گندیده، غیبت است؛ پس از آن بگریز.

ص :561


1- عیون أخبار الرِّضا : 1/275/12 .

(1)

ص :562


1- (انظر) النبوّة العامّة : باب 3716 . بحار الأنوار : 14 / 451 باب 31 .

3756 - الفَترَةُ بَینَ الرُّسُلِ
3756 - فاصله میان بعثت دو پیامبر

الکتاب :

«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَی فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَ لاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی مَعنی قولِهِ تعالی : «علی فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ» _: انقِطاعٍ مِن الرُّسُلِ . (2)

الکافی عن أبی الرَّبیعِ :حَجَجنا مَع أبی جعفرٍ علیه السلام فی السَّنَةِ الّتی کانَ حَجَّ فیها هِشامُ بنُ عبدِ المَلِکِ ، و کانَ مَعهُ نافِعُ مولی عُمرَ بنِ الخطّابِ ، فنَظَرَ نافِعٌ إلی أبی جعفرٍ علیه السلام فی رُکنِ البَیتِ و قَدِ اجتَمَعَ علَیهِ النّاسُ .

فقالَ نافِعٌ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، مَن هذا الّذی قد تَداکَّ علَیهِ النّاسُ ؟

فقالَ : هذا نَبیُّ أهلِ الکوفَةِ ، هذا محمّدُ بنُ علیٍّ !

فقال : أشهَدُ لاَتِیَنَّهُ فلَأسألنَّهُ عَن مَسائلَ لا یُجیبُنی فیها إلاّ نَبیٌّ أو ابنُ نَبیٍّ أو وصِیُّ نَبیٍّ ، قالَ : فاذهَبْ إلَیهِ و سَلْهُ لَعلَّکَ تُخجِلُهُ .

فجاءَ نافِعٌ حتَّی اتّکَأ علَی النّاسِ ، ثُمّ أشرَفَ علی أبی جعفرٍ علیه السلام فقالَ : یا مُحمّدُ بنَ علیٍّ ، إنّی قَرأتُ التَّوراةَ و الإنجیلَ و الزَّبورَ و الفُرقانَ و قد عَرَفتُ حَلالَها و حَرامَها ، و قد جِئتُ أسألُکَ عَن مَسائلَ لا یُجیبُ فیها إلاّ نَبیٌّ أو وَصِیُّ نَبیٍّ أو ابنُ نَبیٍّ .

فَرَفَعَ أبو جعفرٍ علیه السلام رأسَهُ فقالَ : سَلْ عَمّا بَدا لَکَ ، فقالَ : أخبِرْنی کَم بینَ عیسی و بینَ محمّدٍ صلی الله علیه و آله مِن سَنَةٍ ؟

قال : اُخبِرُکَ بقَولی أو بقَولِکَ ؟ قالَ : أخبِرْنی بالقَولَینِ جَمیعا ، قالَ : أمّا فی قَولی فخَمسُمِائةِ سَنَةٍ ، و أمّا فی قَولِکَ فسِتُّمِائةِ سَنَةٍ . (3)

3756

فاصله میان بعثت دو پیامبر

قرآن :

«ای اهل کتاب! فرستاده ما در دوره فترتی از فرستادگان نزد شما آمد تا [حق را ]برای شما آشکار کند و نگویید که نوید دهنده و هشدار دهنده ای بر ما مبعوث نشده است. اینک آن نوید دهنده و هشدار دهنده آمده است و خدا بر هر چیز تواناست».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در معنای آیه «علی فترة من الرسل» _فرمود : یعنی در دوره متوقّف شدن ارسال پیامبران.

الکافی_ به نقل از ابو ربیع _: در سالی که هشام بن عبد الملک به حجّ رفته بود، من همراه حضرت باقر علیه السلام به حجّ رفتم. در این سفر نافع، مولای عمر بن خطاب، نیز همراه هشام بود. نافع چشمش به حضرت باقر علیه السلام در رکن خانه کعبه افتاد که مردم گِردش را گرفته بودند.

نافع گفت : ای امیر المؤمنین! این کسی که مردم گردش جمع شده اند، کیست؟

هشام گفت : این پیامبر اهل کوفه است. او محمّد بن علی است!

نافع گفت : هم اینک نزدش می روم و سؤالاتی از او می کنم که جواب آنها را جز کسی که پیامبر یا فرزند پیامبر و یا وصیّ پیامبر باشد نمی تواند بدهد. هشام گفت : برو و از او بپرس، شاید خجالت زده اش کنی.

نافع آمد و پشت به مردم و رو به ابو جعفر (حضرت باقر علیه السلام ) ایستاد و گفت : ای محمّد بن علی! من تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده ام و حلال و حرام آنها را می دانم. آمده ام تا مسائلی را از تو بپرسم که جواب آنها را فقط کسی می تواند بدهد که پیامبر یا وصیّ پیامبر و یا فرزند پیامبر باشد.

حضرت باقر علیه السلام سرش را بلند کرد و فرمود : هرچه می خواهی بپرس. نافع گفت : به من بگو از عیسی تا محمّد صلی الله علیه و آله چند سال فاصله بود؟

حضرت فرمود : طبق نظر خودم به تو خبر دهم یا طبق نظر تو؟ عرض کرد : طبق هر دو نظر. حضرت فرمود : به نظر من پانصد سال و به نظر تو ششصد سال.

ص :563


1- المائدة : 19 .
2- تفسیر القمّی : 1/164 .
3- الکافی : 8/120/93 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ بینَ عیسی و بینَ محمّدٍ علیهما السلام خمسُ مِائةِ عامٍ ، مِنها مِائتانِ و خَمسونَ عاما لیسَ فیها نَبیٌّ و لا عالِمٌ ظاهِرٌ ......... کانُوا مُتَمَسِّکِینَ بدِینِ عیسی علیه السلام . (1)

امام صادق علیه السلام :از عیسی تا محمّد علیهما السلام پانصد سال فاصله بود که در دویست و پنجاه سال آن نه یک پیامبر بود و نه یک عالم آشکار ......... مردم [در این مدّت] از دین عیسی علیه السلام پیروی می کردند.

ص :564


1- کمال الدین : 161/20 .

فهرست موضوعات عربی

493 - المُلک5

3644 - مالِکُ المُلکِ6

3645 - خِلطَةُ المُلوکِ24

3646 - إذا مَلَکَ الأراذلُ25

3647 - خَیرُ المُلوکِ25

3648 - النَّوادِرُ26

494 - المَلائکة29

3649 - خِلقَةُ المَلائِکَةِ30

3650 - کَثرَةُ المَلائِکَةِ31

3651 - صِفَةُ المَلائِکَةِ32

3652 - أصنافُ المَلائِکَةِ33

3653 - المَلائِکَةُ الحَفَظَةُ49

3654 - خَصائِصُ المَلائِکَةِ51

3655 - البُیوتُ الَّتی لا تَدخُلُها المَلائِکَةُ52

495 - المَلَکوت53

3656 - المَلَکوتُ54

3657 - حُجُبُ المَلَکوتِ67

496 - الإملاء69

3658 - الإملاءُ70

497 - الاستِمناء75

3659 - الاستِمناءُ76

498 - الموت79

3660 - المَوتُ80

3661 - الیَقینُ بِالمَوتِ87

3662 - فی کُلِّ وَقتٍ مَوتٌ88

3663 - الإنسانُ طَریدُ المَوتِ88

3664 - اقتِرابُ الرَّحیلِ91

3665 - تَفسیرُ المَوتِ93

3666 - مَوتُ المُؤمِنِ98

3667 - المَوتُ رَیحانَةُ المُؤمِنِ100

3668 - مَوتُ الکافِرِ101

3669 - مَلَکُ المَوتِ102

3670 - مَوتُ الأبرارِ ومَوتُ الفُجّارِ106

3671 - ذِکرُ المَوتِ107

ص :565

3672 - الحَثُّ عَلَی الإکثارِ مِن ذِکرِ المَوتِ109

3673 - الاستِعدادُ لِلمَوتِ111

3674 - مَن عَدَّ غَداً مِن أجَلِهِ115

3675 - التَّزَوُّدُ لِلآخِرَةِ116

3676 - تَفسیرُ الاستِعدادِ لِلمَوتِ119

3677 - تَمَنِّی المَوتِ120

3678 - سَکرَةُ المَوتِ123

3679 - ما یُهوِّنُ المَوتَ وسَکَراتِهِ126

3680 - عِلَّةُ کَراهَةِ المَوتِ127

3681 - رُؤیَةُ المُحتَضِرِ لِما اُعِدَّ لَهُ فِی الآخِرَةِ128

3682 - تَمثُّلُ النَّبِیِ صلی الله علیه وآله وَالأئِمَّةِعلیهم السلام لِلمُحتَضِرِ129

3683 - ما بَعدَ المَوتِ132

3684 - مَیِّتُ الأحیاءِ132

3685 - حَیُّ الأمواتِ134

3686 - مَوتُ الفُجأةِ134

3687 - تَشییعُ الجَنازَةِ136

3688 - أدَبُ التَّشییعِ137

3689 - الدَّفنُ140

3690 - أشَدُّ مِنَ المَوتِ141

3691 - ما یَتبَعُ الإنسانَ بَعدَ المَوتِ142

499 - المال145

3692 - المالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ146

3693 - المالُ مَصیَدَةُ إبلیسَ148

3694 - آثارُ حُبِّ المالِ150

3695 - حُبُّ المالِ مِنَ الحَلالِ151

3696 - کَثرَةُ المالِ153

3697 - النَّهیُ عَن عُبودِیَّةِ المالِ170

3698 - حَقُّ المالِ عَلی صاحِبِهِ170

3699 - أصنافُ النّاسِ فی جَمعِ المالِ171

3700 - مَن یری مالَهُ فی میزانِ غَیرِهِ172

3701 - مَن کَسَبَ مالاً مِن غَیرِ حِلِّهِ173

3702 - مَن وَضَعَ مالَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ175

3703 - المالُ ما أفادَ الرِّجالَ176

3704 - أفضَلُ المالِ178

3705 - أنفَعُ المالِ179

3706 - المالُ مالُ اللَّهِ180

3707 - تَساوِی النّاس فی مالِ اللَّهِ182

3708 - الإمامُ عَلِیٌّ علیه السلام وبَیتُ المالِ188

3709 - ما یَنبَغی لِعُمّالِ الدَّولَةِ لِلمُحافَظَةِ عَلی بَیتِ المالِ192

3710 - شَرُّ الأموالِ192

حرف النون195

500 - النبوّة العامّة197

3711 - الدَّعوَةُ إلَی اللَّهِ198

3712 - إنَّما یَستَجیبُ الَّذین یَسمَعونَ200

3713 - فَلسَفَةُ النُّبُوَّةِ201

3714 - النُّبُوَّةُ وَالتّاریخُ226

ص :566

3715 - أصنافُ الأنبِیاءِعلیهم السلام228

3716 - عِدَّةُ الأنبِیاءِعلیهم السلام229

3717 - اُولو العَزمِ233

3718 - آباءُ الأنبِیاءِعلیهم السلام235

3719 - خَصائِصُ الأنبِیاءِعلیهم السلام237

3720 - الأنبِیاءُعلیهم السلام ورَعیُ الغَنَمِ242

3721 - مِن أخلاقِ الأنبِیاءِعلیهم السلام243

3722 - أولَی النّاسِ بِالأنبِیاءِعلیهم السلام244

501 - النبوّة الخاصّة (آدم علیه السلام)249

3723 - آدَمُ علیه السلام250

3724 - زَواجُ بَنی آدَمَ264

3725 - ما اُوحِیَ إلی آدَمَ علیه السلام268

2 - ادریس علیه السلام271

3726 - إدریسُ علیه السلام272

3 - نوح علیه السلام279

3727 - نوحٌ علیه السلام280

4 - هودعلیه السلام297

3728 - هودٌ علیه السلام298

5 - صالح علیه السلام303

3729 - صالِحٌ علیه السلام304

6 - ابراهیم علیه السلام311

3730 - إبراهیمُ علیه السلام312

7 - لوط علیه السلام327

3731 - لُوطٌ علیه السلام328

8 - ذو القرنین علیه السلام347

3732 - ذُو القَرنَینِ علیه السلام348

9 - یعقوب و یوسف علیهما السلام359

3733 - یَعقوبُ ویوسُفُ علیهما السلام360

10 - ایّوب علیه السلام379

3734 - أیُّوبُ علیه السلام380

11 - شعیب علیه السلام391

3735 - شُعَیبٌ علیه السلام392

12 - موسی و هارون علیهما السلام403

3736 - موسی وهارونُ علیهما السلام404

13 - موسی و خضرعلیهما السلام421

3737 - موسی وَالخِضرُ علیهما السلام422

14 - اسماعیل علیه السلام433

3738 - إسماعیلُ علیه السلام434

15 - الیاس علیه السلام437

3739 - إلیاسُ علیه السلام438

16 - الیسع علیه السلام441

3740 - الیَسَعُ علیه السلام442

17 - ذو الکفل علیه السلام443

3741 - ذُو الکِفلِ علیه السلام444

18 - اشمویل علیه السلام449

3742 - إشمویلُ علیه السلام450

ص :567

19 - داوودعلیه السلام459

3743 - داوودُ علیه السلام460

20 - سلیمان علیه السلام473

3744 - سُلَیمانُ علیه السلام474

21 - حنظلةعلیه السلام485

3745 - حَنظَلَةُ علیه السلام486

22 - شعیا و حیقوق علیهما السلام491

3746 - شَعیا و حَیقوقُ علیهما السلام492

23 - زکریّاعلیه السلام495

3747 - زَکَرِیّا علیه السلام496

24 - یحیی علیه السلام501

3748 - یَحیی علیه السلام502

25 - عیسی علیه السلام515

3749 - عیسی علیه السلام516

26 - ارمیاعلیه السلام539

3750 - إرمِیا علیه السلام540

27 - یونس علیه السلام543

3751 - یونُس علیه السلام544

28 - جرجیس علیه السلام555

3752 - جِرجیسُ علیه السلام556

29 - خالد بن سنان علیه السلام557

3753 - خالِدُ بنُ سِنانٍ علیه السلام558

3754 - أنبِیاءٌ لَهُمُ اسمانِ558

3755 - الأنبیاءُ الَّذینَ لَم یُذکَر اسمُهُم559

3756 - الفَترَةُ بَینَ الرُّسُلِ563

ص :568

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

6 - ابراهیم علیه السلام311

3730 - ابراهیم علیه السلام312

2 - ادریس علیه السلام271

3726 - ادریس علیه السلام272

26 - ارمیاعلیه السلام539

3750 - اِرمیاعلیه السلام540

14 - اسماعیل علیه السلام433

3738 - اسماعیل علیه السلام434

18 - اشمویل علیه السلام449

3742 - اِشمویل علیه السلام450

15 - الیاس علیه السلام437

3739 - الیاس علیه السلام438

10 - ایّوب علیه السلام379

3734 - ایّوب علیه السلام380

28 - جرجیس علیه السلام555

3752 - جرجیس علیه السلام556

21 - حنظله علیه السلام485

3745 - حنظله علیه السلام486

29 - خالد بن سنان علیه السلام557

3753 - خالدبن سنان علیه السلام558

3754 - پیامبرانی که دو نام دارند558

3755 - پیامبران بی نام و نشان559

3756 - فاصله میان بعثت دو پیامبر563

497 - خود ارضایی75

3659 - خود ارضایی76

499 - دارایی145

3692 - دارایی، خاستگاه خواهش هاست146

3693 - مال ، دام ابلیس است148

3694 - پیامدهای مال دوستی150

3695 - دوست داشتن مال حلال151

3696 - ثروت زیاد153

3697 - نهی از مال پرستی170

3698 - حقّ مال بر صاحبش170

3699 - طبقات مردم در گردآوری مال171

3700 - کسی که مال خود را در ترازوی دیگری می بیند172

ص :569

3701 - کسی که مالی را از غیر حلال به دست آورد173

3702 - هزینه کردن نابجای اموال175

3703 - دارایی آن است که مردم را سود رساند176

3704 - برترین دارایی178

3705 - سودمندترین دارایی179

3706 - مال از آنِ خداست180

3707 - برابری مردم در مالِ خدا182

3708 - امام علی علیه السلام و بیت المال188

3709 - آنچه کارگزاران دولت برای حفظ بیت المال شایسته است رعایت کنند192

3710 - بدترین دارایی ها192

19 - داوودعلیه السلام459

3743 - داوودعلیه السلام460

8 - ذوالقرنین علیه السلام347

3732 - ذوالقرنین علیه السلام348

17 - ذوالکفل علیه السلام443

3741 - ذوالکفل علیه السلام444

23 - زکریّاعلیه السلام495

3747 - زکریّاعلیه السلام496

20 - سلیمان علیه السلام473

3744 - سلیمان علیه السلام474

22 - شعیا و حیقوق علیه السلام491

3746 - شعیا و حیقوق علیهما السلام492

11 - شعیب علیه السلام391

3735 - شعیب علیه السلام392

5 - صالح علیه السلام303

3729 - صالح علیه السلام304

25 - عیسی علیه السلام515

3749 - عیسی علیه السلام516

494 - فرشتگان29

3649 - آفرینش فرشتگان30

3650 - فراوانی فرشتگان31

3651 - وصف فرشتگان32

3652 - انواع فرشتگان33

3653 - فرشتگان نگهبان49

3654 - ویژگی های فرشتگان51

3655 - خانه هایی که فرشتگان وارد آنها نمی شوند52

493 - فرمانروایی5

3644 - خداوندِ پادشاهی6

3645 - آمیختن با شاهان24

3646 - هرگاه فرومایگان، پادشاه شوند25

3647 - بهترین پادشاهان25

3648 - گوناگون26

7 - لوطعلیه السلام327

3731 - لوطعلیه السلام328

ص :570

498 - مرگ79

3660 - مرگ80

3661 - یقین به مرگ87

3662 - در هر دمی، مردنی است88

3663 - مرگ در تعقیب انسان است88

3664 - زمانِ کوچیدن نزدیک است91

3665 - تفسیر مرگ93

3666 - مرگ مؤمن98

3667 - مرگ دسته گل خوشبوی مؤمن است100

3668 - مرگ کافر101

3669 - فرشته مرگ102

3670 - مرگ نیکان و مرگ بدکاران106

3671 - یاد مرگ107

3672 - ترغیب به یاد کردن فراوان از مرگ109

3673 - آماده شدن برای مرگ111

3674 - کسی که فردا را از عمر خود شمارَد115

3675 - توشه برداشتن برای آخرت116

3676 - معنای آماده شدن برای مرگ119

3677 - آرزوی مرگ120

3678 - سکرات مرگ123

3679 - آنچه مرگ و سَکَرات آن را آسان می کند126

3680 - علّت ناخوش داشتن مرگ127

3681 - محتضر ، آنچه را در آخرت برایش آماده شده می بیند128

3682 -نمایان شدن پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمّه علیهم السلام برای محتضر129

3683 - پس از مرگ132

3684 - مرده ای در میان زندگان132

3685 - زنده در میان مردگان134

3686 - مرگ ناگهانی134

3687 - تشییع جنازه136

3688 - آداب تشییع جنازه137

3689 - خاکسپاری140

3690 - سخت تر از مرگ141

3691 - آنچه پس از مردن دنبال انسان می آید142

495 - مَلَکوت53

3656 - ملکوت54

3657 - پرده های ملکوت67

13 - موسی و خضرعلیهما السلام421

3737 - موسی و خضرعلیهما السلام422

12 - موسی و هارون علیهما السلام403

3736 - موسی و هارون علیهما السلام404

496 - مهلت دهی خدا69

3658 - مهلت دادن70

501 - نبوّت خاصّه (آدم علیه السلام)249

3723 - آدم علیه السلام250

ص :571

3724 - ازدواج فرزندان آدم264

3725 - آنچه به آدم وحی شد268

500 - نبوّت عامّه197

3711 - دعوت به خدا198

3712 - در حقیقت، کسانی پاسخ می دهند که می شنوند200

3713 - فلسفه نبوّت201

3714 - نبوّت و تاریخ226

3715 - انواع پیامبران علیهم السلام228

3716 - شمار پیامبران علیهم السلام229

3717 - پیامبران اولوالعزم233

3718 - پدران پیامبران علیهم السلام235

3719 - ویژگی های پیامبران علیهم السلام237

3720 - پیامبران علیهم السلام و شبانی242

3721 - از اخلاق پیامبران علیهم السلام243

3722 - نزدیکترین مردم به پیامبران علیهم السلام244

3 - نوح علیه السلام279

3727 - نوح علیه السلام280

4 - هودعلیه السلام297

3728 - هودعلیه السلام298

24 - یحیی علیه السلام501

3748 - یحیی علیه السلام502

16 - یسع علیه السلام441

3740 - یَسَع علیه السلام442

9 - یعقوب و یوسف علیهما السلام359

3733 - یعقوب و یوسف علیهما السلام360

27 - یونس علیه السلام543

3751 - یونس علیه السلام544

ص :572

جلد 12

اشاره

ص :1

ص :2

ص :3

ص :4

501 - محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله

501 - محمّد، پیامبر خداصلی الله علیه وآله

اشاره

(1)

(2)

ص :5


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 15 _ 22 «أبواب تاریخ نبیّنا محمّد صلی الله علیه و آله ». کنز العمّال : 12 / 347 «فضائل النبیّ صلی الله علیه و آله ». بحار الأنوار : 18 / 244 باب 2 «کیفیّة صدور الوحی».
2- انظر: عنوان 53 «المباهلة» ، 528 «الهجرة» . الرؤیا : باب 1404 ، الأمثال : باب 3544 _ 3547. التکلّف : باب 3453 ، الدِّین : باب 1321.

3757 - مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
3757 - محمّد، رسول خداصلی الله علیه وآله

الکتاب :

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ» . (1)

لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِین رَؤُوفٌ رَحِیمٌ» . (2)

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ أَنَّمَا إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحا وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدا» . (3)

یَا أَیُّهَا النِّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدا وَ مُبَشِّرا وَ نَذِیرا * و دَاعِیا إِلَی اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجا مُنِیرا» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنا مُحمّدٌ ، و أنا أحمَدُ ، و أنا الماحی الّذی یُمحی بیَ الکُفرُ ، و أنا الحاشِرُ الّذی یُحشَرُ النّاسُ علی عَقِبی ، و أنا العاقِبُ و العاقِبُ الّذی لَیسَ بَعدَهُ نَبیٌّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أشبَهُ النّاسِ بآدَمَ ، و إبراهیم أشبَهُ النّاسِ بِی خَلقُهُ و خُلقُهُ ، و سَمّانیَ اللّهُ مِن فَوقِ عَرشِهِ عَشرَةَ أسماءٍ ، و بَیَّنَ اللّهُ وَصفی ، و بَشَّرَنی علی لِسانِ کلِّ رَسولٍ بَعَثَهُ اللّهُ إلی قَومِهِ ، و سَمّانی و نَشَرَ فی التَّوراةِ اسمی ، وَ بَثَّ ذِکری فی أهلِ التَّوراةِ و الإنجیلِ ، و عَلَّمَنی کِتابَهُ ، و رَفَعَنی فی سَمائهِ ، و شَقَّ لِی اسما مِن أسمائهِ ، فسَمّانی مُحمّدا و هُو مَحمودٌ ، و أخرَجَنی فی خَیرِ قَرنٍ مِن اُمَّتی ، و جَعَلَ اسمی فی التَّوراةِ اُحَیْدٌ (6) ، فبالتَّوحیدِ حَرَّمَ أجسادَ اُمَّتی علَی النّارِ ، و سَمّانی فی الإنجیلِ أحمَدَ ، فأنا محمودٌ فی أهلِ السَّماءِ ، و جَعَلَ اُمَّتی الحامِدِینَ . و جَعَلَ اسمی فی الزَّبورِ ماحی ، مَحا اللّهُ عَزَّ و جلَّ بی مِن الأرضِ عِبادَةَ الأوثانِ . و جَعَلَ اسمی فی القرآنِ مُحمّدا ، فأنا مَحمودٌ فی جَمیعِ القِیامَةِ (7) فی فَصلِ القَضاءِ ، لا یَشفَعُ أحدٌ غَیری . و سَمّانی فی القِیامَةِ حاشِرا ، یُحشَرُ النّاسُ علی قَدَمی ، و سَمّانی المُوقِفَ ، اُوقِفُ النّاسَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و سَمّانی العاقِبَ ، أنا عَقِبُ النَّبیِّینَ لَیس بَعدی رَسولٌ ، و جَعَلَنی رَسولَ الرَّحمَةِ و رَسولَ التَّوبَةِ و رَسولَ المَلاحِمِ و المُقتَفی (8) ، قَفَّیتُ النَّبیِّینَ جَماعَةً ، و أنا المُقِیمُ الکامِلُ الجامِعُ . و مَنَّ علَیَّ ربِّی و قالَ لی : یا مُحمّدُ صلّی اللّهُ علَیکَ فَقد أرسَلتُ کُلَّ رَسولٍ إلی اُمّتِهِ بلِسانِها ، و أرسَلتُکَ إلی کُلِّ أحمَرَ و أسوَدَ مِن خَلقی ، و نَصَرتُکَ بالرُّعبِ الّذی لَم أنصُرْ بهِ أحَدا ، و أحلَلتُ لَکَ الغَنیمَةَ و لَم تَحِلَّ لأحَدٍ قَبلَکَ ، و أعطَیتُکَ لَکَ و لاُمّتِکَ کَنزا مِن کُنوزِ عَرشِی : فاتِحَةَ الکِتابِ ، و خاتِمَةَ سُورَةِ البَقرَةِ ، و جَعَلتُ لَکَ و لاُمّتِکَ الأرضَ کُلَّها مَسجِدا و تُرابَها طَهُورا ، و أعطَیتُ لَکَ و لاُمّتِکَ التَّکبیرَ ، و قَرَنتُ ذِکرَکَ بذِکری حتّی لا یَذکُرَنی أحَدٌ مِن اُمّتِکَ إلاّ ذَکرَکَ مَعَ ذِکری ، فطُوبی لکَ یا مُحمّدُ و لاُمّتِکَ . (9)

3757

محمّد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله

قرآن:

«محمّد رسول خداست».

«هر آینه رسولی از خود شما برایتان مبعوث شد که آنچه شما را رنج می دهد بر او گران می آید. سخت به شما دلبسته است و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است ......... ».

«بگو : در حقیقت من هم بشری مانند شما هستم که به من وحی می شود. جز این نیست که خدای شما خدایی یگانه است. پس هر که امید به دیدار پروردگارش دارد، باید کاری شایسته کند و در عبادت پروردگارش احدی را شریک نگرداند».

«هان ای پیامبر! ما تو را گواه و نوید دهنده و هشدار دهنده فرستادیم. و کسی که به اذن خدا به سوی او دعوت می کند و چراغی روشنی بخش».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من محمّد [ستوده شده در زمین] هستم ، من احمد [ستوده شده در آسمان ]هستم ، من ماحی هستم که به واسطه من کفر محو و نابود می شود، من حاشر هستم که مردم به دنبال من محشور و جمع می شوند، من عاقب هستم و عاقب کسی است که بعد از او پیامبری نباشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من شبیه ترین مردم به آدم هستم، و ابراهیم در قیافه و اخلاق شبیه ترین مردم به من بود. خداوند از فراز عرش خود ده نام روی من گذاشت و اوصاف مرا بیان کرد و به زبان هر پیامبری که به سوی قومش فرستاد، بشارت آمدن مرا داد و نام مرا در تورات آورد و معرفی کرد و نامم را در میان پیروان تورات و انجیل پراکند و کتاب خود را به من آموخت و در آسمان خود بلند مرتبه ام گردانید و از اسمای خود برایم نامی مشتق ساخت . مرا محمّد نامید و او نامش محمود است و مرا در میان بهترین نسل از امّتم مبعوث فرمود. در تورات نام مرا «اُحَید» گذاشت، پس به واسطه توحید بدن های امّت مرا بر آتش حرام گردانید. در انجیل مرا «احمد» نامید. پس من در آسمان محمود و ستوده ام و امّت مرا حمد کنندگان قرار داد. در زبور نام مرا «ماحی» (محو کننده) گذاشت؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ به وسیله من بت پرستی را از روی زمین محو کرد. در قرآن نام مرا «محمّد» نامید. پس من در میان همه [اهل] (10) قیامت هنگام داوری ستوده هستم. هیچ کس غیر از من شفاعت نمی کند و در قیامت مرا «حاشر» نامید ؛ زیرا که مردم در پیش پای من محشور می شوند و مرا «مُوقِف» نامید؛ زیرا مردم را در پیشگاه خداوند عزّ و جلّ متوقّف می کنم. مرا «عاقب» نامید؛ زیرا من پس از همه پیامبران قرار دارم و پس از من پیامبری نخواهد آمد. مرا رسولِ رحمت و رسولِ توبه و رسولِ حماسه های جنگی و «مقتفی» قرار داد؛ زیرا در قفای همه پیامبران آمده ام. من مقیم و کامل و جامع هستم. پروردگارم بر من منّت نهاد و به من فرمود : ای محمّد! درود خدای بر تو، من هر پیامبری را به زبان امّتش سوی آنها فرستادم، اما تو را به سوی همه خلق خود، از سفید و سیاه، فرستادم و به واسطه رعب و وحشت یاریت کردم که احدی را با این وسیله یاری نکردم. غنیمت را برای تو حلال شمردم، در صورتی که پیش از تو برای هیچ کس حلال نبوده است. به تو و امّت تو گنجی از گنج های عرش خود را عطا کردم : فاتحة الکتاب و آیات پایانی سوره بقره را. برای تو و امّت تو همه زمین را سجده گاه قرار دادم و خاکش را پاک و پاک کننده. به تو و امّت تو تکبیر (اللّه اکبر) را عطا کردم و نام تو را قرین نام خود ساختم ، به طوری که هیچ فردی از امّت تو مرا یاد نکند، مگر اینکه در کنار نام من از تو نیز نام برد. پس، خوشا به حال تو و امّت تو، ای محمّد!

ص :6


1- الفتح : 29.
2- التوبة : 128.
3- الکهف : 110.
4- الأحزاب : 45 و 46.
5- صحیح مسلم : 4 / 1828 / 124.
6- قال شارح الشِّفاء للقاضی عیاضٍ : اُحَید بضمّ الهَمزة ، و فتح المُهمَلة ، و سُکون التَّحتیّة ، فدال مُهمَلة ، و قیل : بفتح الهَمزة ، و سُکون المُهمَلة ، و فَتح التَّحتیّة ، قالَ : سُمّیتُ اُحیدَ لأنّی أحیدُ باُمَّتی عَن نارِ جَهَنّمَ، أی أعدِلُ بِهِم، انتهی. (بحار الأنوار: 16/93/27).
7- فی معانی الأخبار : 50 / 1 «جمیع أهل القیامة».
8- فی معانی الأخبار : 50 / 1 «المقفّی».
9- علل الشرائع : 127 / 3.
10- به نقل از معانی الأخبار : 50 / 1 .

ص :7

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سألَهُ یَهودیٌّ عَن وَجهِ تَسمِیَتِهِ بمُحمّدٍ و أحمَدَ و أبی القاسِم و بَشیرٍ و نَذیرٍ و داعٍ ؟ _: أمّا مُحمّدٌ فإنّی مَحمودٌ فی الأرضِ ، و أمّا أحمَدُ فإنّی مَحمودٌ فی السَّماءِ ، و أمّا أبو القاسِمِ فإنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَقسِمُ یَومَ القِیامَةِ قِسمَةَ النّارِ ؛ فمَن کَفَرَ بِی مِن الأوَّلینَ و الآخِرینَ ففی النّارِ ، و یَقسِمُ قِسمَةَ الجَنّةِ ؛ فمَن آمَنَ بی و أقَرَّ بِنُبُوَّتی ففی الجَنّةِ . و أمّا الدّاعی فإنّی أدعُو النّاسَ إلی دِینِ ربّی عَزَّ و جلَّ ، و أمّا النَّذیرُ فإنّی اُنذِرُ بالنّارِ مَن عَصانی ، و أمّا البَشیرُ فإنّی اُبشِّرُ بالجَنّةِ مَن أطاعَنی . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال مردی یهودی از علّت نامگذاری ایشان به محمّد و احمد و ابو القاسم و بشیر و نذیر و داعی _فرمود : امّا محمّد، از آن روست که من در زمین ستوده ام. اما احمد، از آن روست که من در آسمان ستوده ام. اما ابو القاسم، از آن روست که خداوند عزّ و جلّ روز قیامت قسمت آتش را جدا می کند و هر که، از اولین و آخرین انسان ها، به من کافر شده باشد جایش در آتش است و قسمت بهشت را جدا می سازد و هرکه به من ایمان آورده و به نبوّت من اقرار کرده باشد، جایش در بهشت است. اما داعی، از آن روست که من مردم را به دین پروردگارم عزّ و جلّ دعوت می کنم. اما نذیر، از آن روست که هر کس نا فرمانیم کند او را به آتش بیم می دهم و اما بشیر، از آن روست که هر کس اطاعتم کند، او را به بهشت بشارت می دهم.

ص :8


1- معانی الأخبار : 52 / 2.

الطبقات الکبری عن حُذَیفَةِ :سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ فی سِکَّةٍ مِن سِکَکِ المَدینَةِ : أنا مُحمّدٌ ، و أحمَدُ ، و الحاشِرُ ، و المُقَفّی ، و نَبیُّ الرَّحمَةِ . (1)

3758 - خاتَمُ النَّبِیِّینَ صلی الله علیه وآله
3758 - خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله

الکتاب :

مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَ لَکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کَانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیما» . (2)

الطبقات الکبری_ به نقل از حذیفه _: در یکی از کوچه های مدینه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : من محمّد و احمد و حاشر و مقفّی و پیامبر رحمت هستم.

3758

خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله

قرآن:

«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر همه چیز داناست».

ص :9


1- الطبقات الکبری : 1 / 104 .
2- الأحزاب : 40.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، (إنّهُ) لا نَبیَّ بَعدی ، و لا سُنّةَ بَعدَ سُنَّتی ، فمَنِ ادَّعی ذلکَ فدَعواهُ و بِدعَتُهُ فی النّارِ ، و مَنِ ادَّعی ذلکَ فاقتُلوهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلی فی النَّبیِّینَ کمَثَلِ رجُلٍ بَنی دارا فأحسَنَها و أکمَلَها و أجمَلَها و تَرَکَ فیها مَوضِعَ لَبِنَةٍ لَم یَضَعْها ، فجَعَلَ النّاسُ یَطوفونَ بالبُنیانِ و یَعجَبونَ مِنهُ و یَقولونَ : لَو تَمَّ مَوضِعُ هذهِ اللَّبِنَةِ ! فأنا فی النَّبیِّینَ مَوضِعُ تلکَ اللَّبِنَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما بُعِثتُ فاتِحا و خاتِما . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أوّلُ الرُّسُلِ آدَمُ ، و آخِرُهُم مُحمّدٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّهُ سیَکونُ فی اُمَّتی کَذّابونَ ثَلاثونَ کُلُّهُم یَزعُمُ أنّهُ نَبیٌّ ، و أنا خاتَمُ النَّبیِّینَ لا نَبیَّ بَعدی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا العاقِبُ الّذی لَیسَ بَعدَهُ نَبیٌّ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا خاتَمُ النَّبیِّینَ ، و علِیٌّ خاتَم الوَصیِّینَ . (7)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! بعد از من پیامبری نیست و پس از سنّت (قانونِ) من سنّتی وجود ندارد. پس هرکه ادّعای نبوّت کند، ادّعا و بدعت او در آتش خواهد بود. هرکه چنین ادعایی کرد، بکشیدش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت من در میان پیامبران، حکایت مردی است که خانه ای ساخته و آن را خوب و کامل و زیبا درست کرده باشد و فقط جای یک خشت در آن باقی گذاشته باشد. مردم دور آن خانه می چرخند و از آن خوششان می آید و می گویند : کاش جای همین یک خشت هم تکمیل می شد. آری من در میان پیامبران جای آن خشت هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من فاتح (8) و خاتم مبعوث شدم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستینِ فرستادگان [الهی ]آدم است و آخرینشان محمّد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی در میان امّت من سی دروغگو پیدا خواهند شد که همگی ادّعای پیامبری می کنند، در حالی که من خاتم پیامبران هستم و بعد از من هیچ پیامبری نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من عاقِب هستم، یعنی کسی که پس از او پیامبری نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من خاتم انبیا هستم و علی خاتم اوصیا.

ص :10


1- الأمالی للمفید : 53 / 15.
2- کنز العمّال : 31981.
3- کنز العمّال : 31994.
4- کنز العمّال : 32269.
5- کنز العمّال : 31761.
6- الطبقات الکبری : 1 / 105.
7- عیون أخبار الرِّضا : 2 / 74 / 345.
8- فاتح، یکی از نام های رسول خدا صلی الله علیه و آله است و از آن رو بدین نام خوانده شده است که درهای ایمان را گشود و خداوند او را در میان خلق خود حاکم و داور قرار داد و دانش های نا گشوده را گشود (مجمع البحرین، ماده فتح) _ م .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إلی أن بَعَثَ اللّهُ سبحانَهُ محمّدا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لإنجازِ عِدَتِهِ ، و إتمامِ نُبُوَّتِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: أمینُ وَحیهِ ، و خاتَمُ رُسُلِهِ ، و بَشیرُ رَحمَتِهِ ، و نَذیرُ نِقمَتِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ ذِکرُهُ خَتَمَ بنَبِیِّکُمُ النَّبیِّینَ فلا نَبیَّ بَعدَهُ أبَدا ، و خَتَمَ بکِتابِکُمُ الکُتُبَ فلا کِتابَ بَعدَهُ أبدا . (3)

عنه علیه السلام :حتّی جاءَ محمّدٌ صلی الله علیه و آله فجاءَ بالقرآنِ و بشَریعَتِهِ و مِنهاجِهِ ، فحَلالُهُ حَلالٌ إلی یَومِ القِیامَةِ ، و حَرامُهُ حَرامٌ إلی یَومِ القِیامَةِ . (4)

(5)

3759 - شَهادَةُ اللَّهِ عَلی نُبُوَّتِهِ صلی الله علیه وآله
3759 - گواهی دادن خداوند به نبوّت رسول خداصلی الله علیه وآله

الکتاب :

لکِنِ اللّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلاَئِکَة یَشْهَدُونَ وَ کَفَی بِاللّهِ شَهِیدا» . (6)

امام علی علیه السلام :تا اینکه خداوند سبحان محمّد را به عنوان رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرستاد تا وعده خویش را به انجام رساند و [سلسله ]نبوّتش را کامل گرداند.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : امین وحی اوست و خاتم فرستادگانش و نوید دهنده رحمتش و ترساننده از خشم و عذابش.

امام صادق علیه السلام :خداوند _ عزّ ذکره _ با پیامبر شما، به پیامبران خاتمه داد. بنا بر این، بعد از او هرگز پیامبری برانگیخته نخواهد شد و [نیز] با کتاب شما به همه کتاب ها[ی آسمانی ]پایان بخشید . پس، بعد از کتاب شما هرگز کتابی نازل نخواهد شد.

امام صادق علیه السلام :تا اینکه محمّد صلی الله علیه و آله آمد و قرآن و شریعت و طریقت خود را آورد. پس، حلال [دین] او تا روز قیامت حلال است و حرام [دین ]او تا روز قیامت حرام.

3759

گواهی دادن خداوند به نبوّت رسول خدا صلی الله علیه و آله

قرآن:

«لیکن خدا به [حقانیّت] آنچه بر تو نازل کرده است گواهی می دهد [که] آن را به علم خویش نازل کرده است و فرشتگان نیز گواهی می دهند. و گواه بودن خدا کافی است».

ص :11


1- نهج البلاغة : الخطبة 1.
2- نهج البلاغة : الخطبة 173.
3- الکافی : 1 / 269 / 3.
4- الکافی : 2 / 17 / 2.
5- (انظر) الإمامة الخاصّة: باب 190. صحیح مسلم : 4 / 1790 باب 7.
6- النساء : 166.

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفَی بِاللّهِ شَهِیدا» . (1)

قُلْ کَفَی بِاللّهِ شَهِیدا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرا بَصِیرا» . (2)

قُلْ کَفَی بِاللّهِ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ شَهِیدا یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَ کَفَرُوا بِاللّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» . (3)

أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلاَ تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللّهِ شَیْئا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِیضُونَ فِیهِ کَفَی بِهِ شَهِیدا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» . (4)

قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لاُِنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ ئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَی قُلْ لاَ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ» . (5)

الحدیث :

بحار الأنوار عن الکلبی :أتی أهلُ مَکّةَ النّبیَّ صلی الله علیه و آله فقالوا : ما وَجَدَ اللّهُ رَسولاً غَیرَکَ ؟ ! ما نَری أحَدا یُصَدِّقُکَ فیما تَقولُ ، و لقد سَألنا عنکَ الیَهودَ و النَّصاری فزَعَموا أنّه لَیسَ لَکَ عِندَهُم ذِکرٌ ، فأرِنا مَن یَشهَدُ أنّکَ رسولُ اللّهِ کما تَزعُمُ ، فنَزَلَ : «قُلْ أیُّ شَیْءٍ أکبَرُ شَهادَةً ......... » الآیة ، و قالوا : العَجَبُ أنّ اللّهَ تعالی لَم یَجِدْ رَسُولاً یُرسِلُهُ إلَی النّاسِ إلاّ یَتیمَ أبی طالبٍ ! فنَزَلَ : «الر تِلکَ آیاتُ الکِتابِ الحَکیمِ * أ کانَ لِلنّاسِ عَجَبا اِنْ اَوحَینا اِلی رَجُل مِنهُم اَن اِنذِر النّاس ......... » الآیات (6) . (7)

«اوست کسی که پیامبر خود را به [قصد] هدایت، با آیین درست فرستاد تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند و گواه بودن خدا کفایت می کند».

«بگو : میان من و شما، گواه بودن خدا کافی است. او همواره به [حال] بندگانش آگاهِ بیناست».

«بگو : کافی است خدا میان من و شما شاهد باشد. او آنچه را که در آسمان ها و زمین است می داند. و آنان که به باطل گرویده و خدا را انکار کرده اند، همان زیان کارانند».

«یا می گویند : این کتاب را بر بافته است. بگو : اگر آن را بر بافته باشم، در برابر خدا اختیار چیزی برای من ندارید. او آگاهتر است به آنچه [با طعنه] در آن فرو می روید. گواه بودن او میان من و شما بس است و اوست آمرزنده مهربان».

«بگو : گواهی چه کسی از همه برتر است؟ بگو : خدا میان من و شما گواه است. و این قرآن به من وحی شده تا به وسیله آن، شما و هر کس را [که این پیام به او] برسد هشدار دهم. آیا شما واقعاً گواهی می دهید که در جنب خدا، خدایان دیگری هست؟ بگو : من گواهی نمی دهم. بگو : او تنها معبودی یگانه است و بی تردید من از آنچه شریک [او] قرار می دهید بیزارم».

حدیث :

بحار الأنوار_ به نقل از کلبی _: مردم مکّه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند : آیا خدا، هیچ پیامبری غیر از تو پیدا نکرد؟! ما احدی را نمی بینیم که گفته های تو را تصدیق کند. از یهود و نصارا درباره تو پرسیدیم، گفتند در کتاب های آنان از تو نامی برده نشده است. پس، کسی را به ما نشان بده که گواهی دهد تو، آن گونه که می گویی، رسول خدا هستی. پس، این آیه نازل شد : «بگو : گواهی چه کسی از همه برتر است بگو خدا گواه میان من و شماست ......... » تا آخر آیه . نیز اهل مکّه گفتند : عجبا! آیا خداوند متعال رسولی جز یتیم ابو طالب پیدا نکرد که به سوی مردم بفرستد؟! پس این آیه نازل شد : «الف. لام. راء. اینها آیات کتاب حکیم است. آیا برای مردم شگفت آور است که بر مردی از آنان وحی نمودیم که مردم را بترسان ......... ؟» تا آخر آیات .

ص :12


1- الفتح : 28.
2- الإسراء : 96.
3- العنکبوت : 52.
4- الأحقاف : 8.
5- الأنعام : 19.
6- یونس : 1 و 2.
7- بحار الأنوار : 18 / 235 / 78.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «قُلْ أیُّ شَیْءٍ أکْبَرُ شَهادَةً ......... » _: و ذلک أنّ مُشرِکی أهلِ مَکّةَ قالوا : یا محمّدُ ، ما وَجَدَ اللّهُ رَسولاً یُرسِلُهُ غیرَکَ ؟! ما نَری أحَدا یُصَدِّقُکَ بالّذی تَقولُ ، و ذلکَ فی أوّلِ ما دَعاهُم و هُو یَومَئذٍ بمَکّةَ ، قالوا : و لَقد سَألْنا عنکَ الیَهودَ و النّصاری فزَعَموا أنّهُ لَیسَ لَکَ ذِکرٌ عِندَهُم ، فَأتِنا بمَن یَشهَدُ أنّکَ رسولُ اللّهِ ! قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «اللّهُ شَهیدٌ بَینی و بَینَکُم » الآیة . (1)

کلام فی شهادة اللّه علی نبوّة الأنبیاء :

یمکن أن نتصوّر شهادة اللّه تعالی علی نبوّة الأنبیاء عن طریقَین :

أ _ الشهادة القولیّة .

ب _ الشهادة العملیّة .

و الشهادة القولیّة یمکن أن تکون علی لونَین :

1 _ الوحی و الإلهام : یمکن للّه تعالی أن یعلن للناس عن نبوّة شخص ما ، و یقدّم الشهادة علی نبوّته بواسطة الوحی و الإلهام ، غیر أنّ الاستعانة بهذا الطریق تکون فی دائرة الإمکان حینما یتوفّر الناس علی استعداد تلقّی الوحی و الإلهام .

و بعبارة اُخری : إنّ الإشکال لیس من جهة المُرسِل ، بل من جهة المُستقبِل ، فإذا کان المُستقبِل _ الذی هو الناس _ قادرا علی تلقّی کلام اللّه أمکن أن یرسل اللّه تعالی لهم نداءه بصدد نبوّة نبیّه ، و بشکل مباشر .

و یستفاد من القرآن الکریم أنّ اللّه تعالی استخدم هذا الاُسلوب بصدد نبوّة بعض الأنبیاء ، کما هو الحال بالنسبة إلی نبوّة عیسی لدی الحواریّین ، حیث یقول : «و إذ أوْحَیتُ إلَی الحَوارِیِّینَ أنْ آمِنوا بِی و بِرَسُولی قالوا آمَنّا و اشْهَدْ بأنّنا مُسلِمونَ» . (2)

2 _ المعجزة القولیّة : یختصّ الطریق الأوّل باُولئک النفر الذین استبعدوا حجب المعرفة القلبیّة ، و أمکنهم الارتباط بالمصدر عن طریق القلب بغیة أن یتوفّروا علی حقائق المعرفة .

غیر أنّ الطریق الثانی طریق عامّ ؛ یعنی یمکن بواسطة هذا الطریق أن تستعین عامّة الناس الذین لیست لدیهم القدرة علَی المعرفة القلبیّة .

و هذا الطریق عبارة عن أنّ اللّه تعالی یشهد علی نبوّة نبیّه بواسطة مقال معجز بذاته ؛ یعنی أنّ عامّة الناس تفهم بوضوح أنّ هذا الکلام لیس کلاما بشریّا ، و أنّ الإنسان مهما ارتقی فی مدارج العلم و الثقافة و الأدب لا یقدر أن یأتی بمثل هذا الحدیث.

أمّا الشهادة العملیّة فیمکن أن تکون علی لونَین أیضا :

1 _ المعجزة : و هی عبارة عن فعلٍ یدلّ علَی ارتباط مدّعی النبوّة باللّه تعالی ، و من هنا یعبّر القرآن الکریم عن هذا الفعل بالآیة و البیّنة ، نظیر إلقاء العصا و إحیاء الموتی .

علی هذا الأساس إذا توفّر مدّعی النبوّة علی معجزة فهی _ أی المعجزة _ شهادة عملیّة من قبل اللّه تعالی علی صدق المدّعی .

2 _ التقریر : إذا افترضنا أنّ شخصا قدّم نفسه للناس بوصفه ممثّلاً لشخصیّة ما ، و ألقی علَی الناس فی حضور تلک الشخصیّة بیانا یدّعی فیه أنّه مِن قِبَلها ، و التزمت تلک الشخصیّة الصمت دون عذر ، فمثل هذا السکوت و الصمت تقریر و شهادة عملیّة من قبل تلک الشخصیّة علی صدق نیابة المدّعی و صحّة بیانه .

فی ضوء ما تقدّم : فإذا قدّم فرد ما نفسه بوصفه رسول اللّه تعالی ، و طرح نبوّته _ بشکل من الأشکال _ بین یدَی مبدع العالم ، و لم تذعن لنبوّته عامّة الناس فحسب ، بل صدّقه العلماء ، و لم یُبطل اللّه تعالَی ادّعاءه أمام الناس عن طریق واضح ، فمثل هذا السکوت شهادة عملیّة و تقریر و تأیید لصحّة ادّعائه .

ما الطّریق الّذی استخدمه اللّه تعالی للشّهادة علی نبوّة نبیّ الإسلامِ ؟

بعد أن اتّضح مفهوم شهادة اللّه تعالی یتحتّم أن نلاحظ : أیّ طریق من الطرق المذکورة استخدمه اللّه تعالی لتصدیق نبوّة نبیّ الإسلام و تأییدِها ؟

من خلال ملاحظة سیرة النبیّ صلی الله علیه و آله یتّضح أنّ اللّه تعالی دعم صحّة نبوّته بالطرق الأربعة المتقدّمة ، و شهد بواسطة تلک الطرق علی نبوّته .

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «بگو : گواهیِ چه کسی از همه برتر است ......... » _فرمود : زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکّه تازه دعوت خود را آغاز کرده بود، مشرکان مکّه گفتند : ای محمّد! آیا خدا رسولی غیر از تو پیدا نکرد که او را بفرستد؟! ما هیچ کس را نمی یابیم که گفته های تو را تصدیق کند. از یهود و نصارا درباره تو پرسیدیم، اما آنها گفتند که در کتاب های آنها از تو یاد نشده است. بنا بر این، کسی را بیاور که گواهی دهد تو فرستاده خدا هستی! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «خدا گواه میان من و شماست» تا آخر آیه.

سخنی درباره گواهی خدا بر نبوت انبیا :

گواهی دادن خدای متعال به نبوّت انبیا به دو طریق قابل تصور است : گفتاری و رفتاری .

گواهی گفتاری به دو شکل می تواند باشد :

1 _ وحی و الهام : خداوند متعال می تواند پیامبر بودن یک نفر را برای مردم اعلام کند و به واسطه وحی و الهام بر نبوّت او گواهی دهد. منتها کمک گرفتن از این طریقه زمانی میسّر است که استعداد دریافت وحی و الهام در مردم فراهم باشد.

به عبارت دیگر : اشکال از طرف فرستنده نیست، بلکه از جانب گیرنده است؛ زیرا هرگاه گیرنده _ یعنی مردم _ توانایی دریافت کلام خدا را داشته باشند، امکان دارد که خداوند متعال حقانیت نبوّت پیامبرش را مستقیماً به آنان ابلاغ کند .

از قرآن کریم استفاده می شود که خداوند متعال این روش را درباره نبوّت بعضی پیامبران به کار برده است، از جمله نسبت به نبوّت حضرت عیسی با حواریّون، آن جا که می فرماید : «و آنگاه که به حواریّون وحی کردم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید [و] آنان گفتند : ایمان آوردیم و تو گواه باش که ما تسلیم شدگانیم».

2 _ معجزه گفتاری : طریقه اوّل (یعنی وحی و الهام) اختصاص به کسانی دارد که حجاب های معرفت قلبی را دریده باشند و امکان ارتباط قلبی با مبدأ، به قصد رسیدن به حقایق معرفت، برایشان فراهم باشد.

اما طریقه دوم یک راه عمومی و همگانی است . یعنی، عامه مردم که توانایی شناخت قلبی را ندارند، می توانند از این طریقه کمک بگیرند.

این طریق عبارت از این است که خدای متعال، به واسطه سخنی که خود معجزه است، به نبوّت پیامبر خود گواهی می دهد، یعنی عامّه مردم به روشنی می فهمند که این سخن، سخن بشر نیست و انسان هر اندازه هم مدارج علم و فرهنگ و ادب را پیموده باشد باز نمی تواند چنان سخنی بگوید.

و اما گواهی رفتاری، این نوع گواهی نیز می تواند به دو شکل باشد :

1 _ معجزه : یعنی کاری که نشان دهد مدّعی نبوّت با خدای متعال ارتباط دارد. به همین دلیل است که قرآن کریم از این کار به «آیه» و «بیّنه» تعبیر می کند، مانند افکندن عصا و تبدیل آن به اژدها و زنده کردن مردگان.

بر این اساس، هرگاه کسی که مدّعی نبوّت است معجزه ای بیاورد، آن معجزه، گواهی عملی از جانب خدای متعال بر حقانیّت ادّعای اوست.

2 _ تقریر : اگر فرض کنیم فردی خودش را برای مردم نماینده فلان شخص معرّفی نماید و در حضور آن شخصیّت برای مردم بیاناتی ایراد کند و مدّعی شود که از جانب آن شخصیّت می باشد و آن شخص آزادانه و بدون آنکه عذری داشته باشد سکوت اختیار کند، این سکوت و خاموشی، تقریر و شهادتی عملی از جانب آن شخصیت بر صدقِ نیابت مدّعی و درستی بیانات او به شمار می آید.

با توجه به آنچه گذشت، چنانچه شخصی خودش را فرستاده خدا معرفی کند و نبوّت خود را، به نحوی از انحا، در محضر پدید آورنده جهان مطرح سازد و نبوّت او را نه تنها توده مردم، بلکه حتی اهل علم و دانش بپذیرند و خدای متعال ادّعای او را در برابر مردم به طریقی روشن باطل نسازد، چنین سکوتی، شهادت عملی و تقریر و تأییدی است بر درستی و حقانیّت ادّعای او.

خداوند متعال چه راهی برای گواهی دادن به پیامبری پیامبر اسلام به کار گرفت؟

اکنون که مفهوم گواهی دادن خدای متعال روشن شد، لازم است ببینیم که خداوند متعال برای تصدیق و تأیید نبوّت پیامبر اسلام، کدام یک از راه های پیش گفته را به کار گرفته است.

با ملاحظه سیره پیامبر اسلام معلوم می شود که خدای متعال درستی و حقانیّت نبوّت آن بزرگوار را به هر چهار طریق یاد شده تأیید کرده و به واسطه این راه ها بر نبوّت و پیامبری او گواهی داده است.

ص :13


1- بحار الأنوار : 18 / 234 / 76.
2- المائدة : 111.

ص :14

ص :15

ص :16

3760 - شَهادَةُ العِلمِ
3760 - گواهی دادن دانش و معرفت

الکتاب :

وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَ یَهْدِی إِلَی صِرَاطِ الْعَزیزِ الْحَمِیدِ» . (1)

3760

گواهی دادن دانش و معرفت

قرآن:

«و کسانی که از دانش بهره یافته اند، می دانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، حقّ است و به سوی آن عزیز ستوده [صفت ]راهبری می کند».

ص :17


1- سبأ : 6.

«وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِلمُ حَیاةُ الإسلامِ و عِمادُ الإیمانِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ و العِلمُ أخَوانِ تَوأمانِ ، و رَفیقانِ لا یَفتَرِقانِ . (3)

تبیین:

تدلّ الآیات و الروایات المحرّرة علی أنّ نبوّة رسول الإسلام ظاهرة علمیّة ، تنسجم و المعاییر العقلیّة ، و العلاقة بین العلم و الإیمان _ من حیث الأساس _ علاقة لا تقبل الانفصال .

بالنسبة إلی تفسیر ماهیّة التلاحم بین العلم و الإیمان یتحتّم الالتفات إلی ما یلی :

1 _ أنّ مفهوم العلم من خلال الکتاب و السنّة یعنی البصیرة العلمیّة .

2 _ البصیرة العلمیّة هی إحساس و نور و رؤیة تهدی کلّ العلوم و المدرکات الإنسانیّة ؛ یعنی تضع العلم فی طریق تکامل الفرد و المجتمع الإنسانیّ . و بعبارة اُخری : البصیرة العلمیّة هی جوهر و روح العلم .

3 _ یحترم الإسلام و یُقیّم کلّ فروع المعرفة ، شریطة أن تکون توأم البصیرة العلمیّة ، و أن تستهدف رشد الإنسانیّة و تکاملها .

4 _ أنّ العلم المجرّد عن البصیرة العلمیّة ، یفضی إلَی انحطاط و سقوط الإنسان ، سواء فی ذلک علم التوحید و غیره من العلوم ، بل العلم بلا بصیرة علمیّة لیس بعلم ؛ حیث یفقد مزیّة العلم التی هی رشد الإنسان و تکامله .

5 _ العلم بعامّته حینما تصحبه البصیرة العلمیّة هو «علم التوحید» ؛ و لذا یرَی القرآن الکریم أنّ العلم عامّة یستتبع الخوف و الخشیة من اللّه : «إنّما یَخْشَی اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ» . (4) یستنتج مفهومان من الآیة أعلاه :

أ _ أنّ المعنیّ بالعلم هو البصیرة العلمیّة بالمعنَی الذی أوضحناه ؛ إذ أنّ کل علم من العلوم _ حتّی علم التوحید _ ما لم یکن متوفّرا علی روح و جوهر العلم لا یبعث علَی الخشیة .

ب _ أنّ العلاقة بین العلم و الإیمان تلاحمیّة لا تقبل الانفصال ؛ بمعنی أنّه لا یمکن أن یبصر الإنسان العالَم کما هو ، و لا یری ید اللّه و صنعته .

من هنا یضع القرآن الکریم العلماء فی صفّ الملائکة بوصفهم شهودا علی وحدانیّة مبدع العالَم : «شَهِدَ اللّهُ أنّهُ لا إلهَ إلاّ هُوَ و المَلائکةُ و اُولو العِلْمِ» . (5) 6 _ العلم _ بالمفهوم المتقدّم _ لیس توأم الإیمان بالتوحید فحسب ، بل یصاحب الإیمان بالنبوّة أیضا ؛ إذ کما یستحیل أن یرَی الإنسان العالَم و لا ینتهی إلَی الإیمان باللّه ، کذلک لا یمکن أن یری إنسان العالَم و صانعه و یعرف موقعه من الکون ثمّ لا یؤمن برسالة اللّه التی تهدی إلی حکمة الإبداع ، «و ما قَدَروا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إذ قالُوا ما أنْزَلَ اللّهُ علی بَشَرٍ مِنْ شَیءٍ» . (6) و قد أثبتنا فی بحث «النبوّة العامّة» أنّ نفی النبوّة یعادل نفی التّوحید .

7 _ العلم _ بالمفهوم المتقدّم _ لیس توأم الإیمان بالتوحید و النبوّة العامّة فحسب ، بل یصاحب الإیمان بالنبوّة الخاصّة أیضا ؛ یعنی أنّ الإنسان حینما یتوفّر علَی البصیرة العلمیّة ، و یرَی اللّه فی ضوء نور المعرفة ، و من خلال ملاحظة آثار الوجود ، یمکنه بیسر أن یعرف رسل اللّه الواقعیّین علی أساس نفس البصیرة العلمیّة و فی ضوء عین المعرفة ، و من خلال ملاحظة آثار النبوّة.

غیر أنّ الرؤیة تبلغ فی بعض الأحیان درجة من القوّة ، بحیث یشاهد الإنسان نور النبوّة فی شخص الرسول بواسطة الرؤیة القلبیّة ، کما حصل ذلک بالنسبة للإمام علیّ علیه السلام فی رسول الإسلام صلی الله علیه و آله حیث یقول علیه السلام : «أری نورَ الوَحی و الرِّسالَةِ ، و أشمُّ رِیحَ النُّبوَّةِ» ، و مثل هذه المعرفة تدعی : المعرفة القلبیّة و الکشف و الشهود الباطنیّ .

و لا ترقَی الرؤیة فی أحیان اُخری إلی تلک المرتبة ، بل یلاحظ الإنسان بواسطة الرؤیة العقلیّة آثار النبوّة و دلائلها فی شخص الرسول ، و تدعی مثل هذه المعرفة : المعرفة العقلیّة .

و کلالونَی المعرفة _ من زاویةٍ قرآنیّة _ معرفة علمیّة ، تنتسب إلَی البصیرة العلمیّة .

«و تا آنان که دانش یافته اند، بدانند که این [قرآن ]حق است [و ]از جانب پروردگار توست و بدان ایمان آورند و دل هایشان برای او خاضع گردد و براستی خداوند کسانی را که ایمان آورده اند، به سوی راهی راست راهبر است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دانش، جان اسلام و پشتوانه ایمان است.

امام علی علیه السلام :ایمان و دانش دو برادر همزاد و دو رفیق جدا ناشدنی هستند.

توضیح :

آیات و روایات بیان شده، بر این مطلب دلالت دارند که نبوّت رسول اسلام یک پدیده علمی است که با معیارهای عقلی همخوانی دارد و رابطه میان علم و ایمان، اساساً، پیوندی ناگسستنی است.

در ارتباط با مفهوم ماهیت همبستگی میان علم و ایمان، لازم است به نکات زیر توجّه شود :

1 _ علم از دیدگاه کتاب و سنّت، به معنای بصیرت و بینش علمی است .

2 _ بصیرتِ علمی، عبارت از احساس و نور و بینشی است که کلیه دانش ها و دریافت های انسانی را رهبری می کند، یعنی علم و معرفت را در راه تکامل فرد و جامعه انسانی قرار می دهد. به دیگر سخن : بصیرتِ علمی، همان جوهره و روحِ دانش است.

3 _ اسلام برای تمام شاخه های معرفت، احترام و ارزش قائل است به شرط آنکه با بصیرتِ علمی توأم باشند و هدفِ رشد و تکامل انسانیّت را دنبال کنند.

4 _ دانشِ تهی از بصیرتِ علمی، به انحطاط و سقوط انسان می انجامد، خواه علم توحید و خداشناسی باشد یا سایر علوم، حتی می توان گفت که علم بدون بصیرتِ علمی، علم نیست؛ چرا که مزیّت و شناسه علم را که همان رشد و تکامل انسان باشد، از دست می دهد.

5 _ علم، به طور کلی، وقتی با بصیرتِ علمی همراه باشد، همان علم توحید و خداشناسی است. از همین رو، قرآن کریم معتقد است که علم، عموماً، ترس و خشیت از خدا را در پی دارد : «در حقیقت بندگان دانشمند خدا از او می ترسند».

از این آیه دو مفهوم به دست می آید :

الف] مقصود از علم ، بصیرتِ علمی است به همان معنایی که توضیح دادیم؛ زیرا هر علمی _ حتی علم توحید _ اگر روح و جوهره علم را در خود نداشته باشد، باعث خشیت نمی شود.

ب] رابطه میان علم و ایمان، رابطه ای ناگسستنی است. به این معنا که امکان ندارد انسان جهان را چنان که هست ببیند امّا دستِ قدرت خدا و صُنع او را نبیند.

از همین جاست که قرآن کریم دارندگان علم را در ردیف فرشتگان، به عنوان گواه بر یگانگی آفریننده عالم، قرار می دهد و می فرماید : «خداوند، فرشتگان و دانشمندان گواهی می دهند که معبودی جز او نیست».

6 _ علم _ به مفهوم پیش گفته _ فقط با ایمانِ به توحید و یگانگی خدا توأم نیست، بلکه با ایمانِ به نبوّت نیز همراه است؛ زیرا همان گونه که محال است انسان جهان را ببیند و کارش به ایمان به خدا نینجامد، همچنین امکان ندارد انسان این جهان و سازنده آن را ببیند و جایگاه او را در هستی بشناسد و با این حال به رسالت خداوندی، که [بشر را] به حکمت آفرینش رهبری می کند، ایمان نیاورد : «و آنگاه که [یهودیان ]گفتند : خدا چیزی بر بشر نازل نکرده، بزرگی خدا را چنان که باید نشناختند». در بحث نبوّت عامّه ثابت کردیم که نفی نبوّت، مساوی با نفی توحید است.

7 _ علم _ به مفهوم پیش گفته _ تنها با ایمان به توحید و نبوّت عامّه توأم نیست، بلکه با ایمان به نبوّت خاصّه نیز همراه است. یعنی، وقتی انسان به بصیرتِ علمی دست یابد و در پرتو نور معرفت و از طریق ملاحظه آثارِ وجود، خدا را مشاهده کند، بر اساس همان بصیرتِ علمی و در پرتو همان معرفت و از طریق ملاحظه آثار نبوّت، به راحتی می تواند فرستادگان حقیقی خدا را بشناسد. منتها، این رؤیت و بینش گاهی اوقات به مرتبه ای از قوّت می رسد که انسان، با بینش قلبی خود، نور نبوّت را در شخص رسول و پیامبر مشاهده می کند، چنان که امام علی علیه السلام در رسول خدا صلی الله علیه و آله مشاهده کرد؛ آن جا که می فرماید : «من نور وحی و رسالت را می بینم و شمیم نبوّت را می بویم». چنین معرفتی را معرفت قلبی و کشف و شهود باطنی می گویند.

گاهی اوقات هم، رؤیت و بینش به این مرتبه ترقّی نمی کند، بلکه انسان با بینش عقلی آثار و نشانه های نبوّت را در شخص فرستاده الهی ملاحظه می کند. چنین معرفتی را معرفت و شناخت عقلی می نامند.

این هر دو نوع معرفت _ از دیدگاه قرآنی _ شناخت علمی هستند و به بصیرت علمی نسبت داده می شوند.

ص :18


1- الحجّ : 54.
2- کنز العمّال : 28944.
3- غرر الحکم : 1785.
4- فاطر : 28 .
5- آل عمران : 18 .
6- الأنعام : 91 .

ص :19

ص :20

ص :21

المعرفة القلبیّة للنبوّة من وجهة نظر الغزالیّ:

یری الغزالیّ فی کتابه «المنقذ من الضلال» : أنّ أفضل طرق معرفة أنبیاء اللّه و أکثرها قطعیّة هو المعرفة القلبیّة و الکشف و الشهود الباطنیّ . و هو کذلک ؛ فالشخص الذی یری من خلال بصیرته القلبیّة ، و یلاحظ نبوّة محمّد صلی الله علیه و آله بطریقة عُلویّة ، فهو مضافا إلَی استغنائه عن أیّ دلیل لإثبات نبوّة محمد صلی الله علیه و آله یبلغ أرقی درجات المعرفة و البصیرة .

معرفت قلبی نبوّت از دیدگاه غزالی

غزالی در کتاب المنقذ من الضلال معتقد است که بهترین و قطعی ترین راه های شناخت پیامبران، شناخت قلبی و کشف و شهود باطنی است. واقعیت هم همین است؛ زیرا کسی که با بصیرت قلبی خویش می بیند و از طریقه ای آسمانی، نبوّت محمّد را ملاحظه می کند، علاوه بر بی نیاز بودن از هر گونه دلیلی برای اثبات نبوّت محمّد صلی الله علیه و آله ، به بالاترین درجات معرفت و بصیرت نیز ارتقا می یابد.

ص :22

(1)

3761 - شَهادَةُ شاهِدٍ مِنهُ
3761 - گواهی دادن یک گواه خودی

الکتاب :

أَ فَمَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی إِمَاما وَ رَحْمَةً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ» . (2)

وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاًَ قُلْ کَفَی بِاللّهِ شَهِیدا بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «أ فَمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ» أنا ، «و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنهُ» علیٌّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ ، و علیٌّ الشّاهِدُ مِنهُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «أ فَمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ من رَبِّهِ و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» _: رسول اللّه صلی الله علیه و آله علی بَیِّنَةٍ من رَبِّهِ ، و أنا شاهِدٌ مِنهُ . (6)

3761

گواهی دادن یک گواه خودی

قرآن:

«آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو اوست و پیش از وی نیز کتاب موسی راهبر و مایه رحمت بوده است [دروغ می بافد]؟ آنان [که در جستجوی حقیقتند ]به آن می گروند و هر کس از گروه های [مخالف] به آن کفر ورزد، آتش وعده گاه اوست. پس در آن تردید مکن که آن حقّ است [و] از جانب پروردگارت، ولی بیشتر مردم باور نمی کنند».

«و کسانی که کافر شدند، می گویند : تو فرستاده نیستی. بگو : کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است، میان من و شما گواه باشد».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«اَفَمَنْ کان علی بیّنة من ربّه» من هستم «و یتلوه شاهد منه» علی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من «علی بیّنة من ربّه» هستم و علی «شاهد منه» است.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از خویشان او پیرو اوست» _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله [مصداقِ] آن «بینه از جانب پروردگارش» می باشد و من [مصداقِ] «شاهدی از او» هستم.

ص :23


1- (انظر) التقوی : باب 4111.
2- هود : 17.
3- الرعد : 43.
4- کنز العمّال : 4440.
5- بحار الأنوار : 35 / 393 / 17 .
6- کنز العمّال : 4439.

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «أ فمَن کانَ علی بَیّنَةٍ مِن رَبِّهِ و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» _: رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی بَیّنَةٍ من رَبِّهِ ، و أنا الشّاهِدُ . (1)

عنه علیه السلام :لَمّا کانَ یَومُ القَضیَّةِ (2)

حِینَ رَدَّ المُشرِکونَ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله و مَن مَعهُ و دافَعوهُ عنِ المَسجِدِ أن یَدخُلوهُ ، فهادَنَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فکَتَبوا بَینَهُم کِتابا ، قالَ علیٌّ علیه السلام : فکُنتُ أنا الّذی کَتَبتُ ، فکَتَبتُ : بِاسمِکَ اللّهُمّ ، هذا کتابٌ بَینَ محمّدٍ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و بینَ قُرَیشٍ ، فقالَ سُهَیلُ بنُ عمرٍو : لَو أقرَرنا أنّکَ رسولُ اللّهِ لَم یُنازِعْکَ أحَدٌ ، فقلتُ : بَل هُو رسولُ اللّهِ و أنفُکَ راغِمٌ ، فقالَ لی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اکتُبْ لَهُ ما أرادَ ، سَتُعطی یا علیُّ بَعدی مِثلَها .

قالَ علیه السلام : فلَمّا کَتَبتُ الصُّلحَ بَینی و بَینَ أهلِ الشّامِ فکَتَبتُ : بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، هذا کِتابٌ بینَ علیٍّ أمیرِ المؤمنینَ و بینَ مُعاویَةَ بنِ أبی سُفیانَ ، فقالَ مُعاویَة و عمرُو بنُ العاصِ : لو عَلِمنا أنّکَ أمیرُ المؤمنینَ لَم نُنازِعْکَ ، فقُلتُ : اکتُبوا ما رَأیتُم، فعَلِمتُ أنّ قَولَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قد جاءَ حَقّا . (3)

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو اوست» _فرمود : رسول خدا از جانب پروردگارش بیّنه داشت و آن شاهد من هستم.

امام علی علیه السلام :در روز صلح حدیبیّه که مشرکان، پیامبر و همراهانش را برگرداندند و اجازه ندادند وارد مسجد الحرام شود، رسول خدا صلی الله علیه و آله با آنان مصالحه کرد و میان خود صلحنامه ای نوشتند. کاتب صلح نامه من بودم. نوشتم : باسمک اللهم، این نوشته ای است میان محمّد رسول خدا و قریش. سهیل بن عمرو گفت : اگر قبول داشتیم که تو رسول خدا هستی دیگر کسی با تو دعوا نداشت. من گفتم : به کوری چشم تو، او رسول خداست. رسول خدا به من فرمود : آنچه او می خواهد بنویس. ای علی! بعد از من تو نیز به چنین درخواستی تن خواهی داد.

زمانی که صلح نامه میان خود و شامیان را می نوشتم، نوشتم : بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نوشته ای است میان علی امیر المؤمنین و معاویة بن ابی سفیان. معاویه و عمرو بن عاص گفتند : اگر قبول داشتیم تو امیر المؤمنین هستی که با تو نمی جنگیدیم. گفتم : آنچه می خواهید بنویسید. پس، به درستی و حقانیّت گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله پی بردم.

ص :24


1- بحار الأنوار : 35 / 388 / 8.
2- أی قضیّة الهدنة فی الحدیبیة. (کما فی هامش المصدر).
3- الخرائج و الجرائح : 1 / 116 / 192.

بحار الأنوار عن سُلیم بن قیسٍ :قالَ رجلٌ لأمیر المؤمنین علیه السلام : أخبرنی بأفضلِ منقَبةٍ لکَ ، قالَ : ما أنزَلَ اللّهُ فی کِتابهِ . قالَ : و ما أنزَلَ فیکَ ؟ قالَ : «أ فَمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» ، قالَ : أنا الشّاهِدُ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

بحار الأنوار عن الأصبغ بن نباتة :قالَ أمیرُ المؤمنین علیه السلام : لَو کُسِرَت لِی وِسادَةٌ (2) فقَعَدتُ علَیها لَقَضَیتُ بَینَ أهلِ التَّوراةِ بتَوراتِهِم ، و أهلِ الإنجیلِ بإنجیلِهِم ، و أهلِ الزَّبورِ بزَبورِهِم ، و أهلِ الفُرقانِ بفُرقانِهِم ، بقَضاءٍ یَصعَدُ إلَی اللّهِ یَزهَرُ . (3) و اللّهِ ، ما نَزلَت آیَةٌ فی کِتابِ اللّهِ فی لَیلٍ أو نَهارٍ إلاّ و قد عَلِمتُ فیمَن اُنزِلَت ، و لا أحَدٌ مِمَّن مَرَّ علی رأسِهِ المَواسی مِن قُرَیشٍ إلاّ و قد نَزَلَت فیهِ آیَةٌ مِن کتابِ اللّهِ تَسوقُهُ إلَی الجَنّةِ أو إلَی النّارِ . فقامَ إلَیهِ رجُلٌ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، ما الآیَةُ الّتی نَزَلَت فیکَ ؟ قالَ لَهُ : أ ما سَمِعتَ اللّهَ یقولُ : «أ فَمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» ؟ قالَ : رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی بَیّنَةٍ مِن رَبِّهِ ، و أنا شاهِدٌ لَهُ (فیهِ) و أتلوهُ مَعهُ . (4)

بحار الأنوار_ به نقل از سلیم بن قیس _: مردی به امام علی علیه السلام عرض کرد بهترین فضیلت خود را برای من بیان کنید حضرت فرمود: آن چیزی که خداوند در کتابش نازل فرموده است. مرد پرسید : چه چیز درباره تو نازل شده است؟ فرمود : آیه «ا فمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه». فرمود : من هستم آن شاهدی که از [خاندان ]رسول خدا صلی الله علیه و آله است .

بحار الأنوار_ به نقل از اصبغ بن نباته _: امام علی علیه السلام فرمود : اگر کرسی قضاوت برایم نهاده شود و من بر آن بنشینم، هر آینه میان پیروان تورات بر اساس تورات داوری خواهم کرد و میان پیروان انجیل مطابق انجیل آنها و میان پیروان زبور بر پایه زبورشان و میان پیروان فرقان، مطابق فرقانشان؛ داوری ای که به درگاه خداوند بالا رود و بدرخشد. به خدا قسم، هیچ آیه ای از کتاب خدا در شب یا روز نازل نشد، مگر اینکه می دانم درباره چه کسی نازل شده است و هیچ فرد قرشی نبود که به سنّ بلوغ رسیده باشد، مگر اینکه آیه ای از کتاب خدا درباره او نازل شده که او را به سوی بهشت یا دوزخ سوق می دهد. مردی برخاست و گفت : ای امیر مؤمنان! چه آیه ای درباره تو نازل شده است؟ حضرت به او فرمود : مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید : «أ فمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه»؟ فرمود : آنکه از جانب پروردگارش بیّنه دارد رسول خداست و من شاهد او در این باره هستم و به دنبال او حرکت می کنم.

ص :25


1- بحار الأنوار : 35 / 387 / 4.
2- کسرَ الوساد : ثناه و اتّکأ علیه . و الوساد : المخدّة ، المتّکأُ و کلّ ما یوضع تحت الرأس و إن کان من تراب أو حجارة (المعجم الوسیط : 2 / 787 و ص 1031) .
3- زَهَرَ : تَلْألَأ (القاموس المحیط : 2 / 43) . و هو کنایة عن إحکامه بحیث لا یعتریه الزلل و الخطأ (کما فی هامش المصدر).
4- بحار الأنوار : 35 / 387 / 5.

بحار الأنوار عن عبّاد بن عبد اللّه الأسدیّ :سَمعتُ عَلیّا علیه السلام یَقولُ و هو علَی المِنبَرِ : ما مِن رجُلٍ مِن قُرَیشٍ إلاّ قد نَزَلت فیهِ آیَةٌ أو آیَتانِ . فقالَ رجُلٌ مِمَّن تَحتَهُ : فما نَزَلَ فیکَ أنتَ ؟ فغَضِبَ ثُمَّ قالَ : أما لَو لَم تَسألْنی علی رُؤوسِ القَومِ ما حَدَّثتُکَ . وَیحَکَ! هَل تَقرأُ سُورَةَ هُودٍ ؟ ثُمَّ قَرأ علیه السلام «أ فمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی بَیّنَةٍ ، و أنا شاهِدٌ مِنهُ (1) . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از عباد بن عبد اللّه _: شنیدم امام علی علیه السلام بر منبر می فرمود : هیچ مردی از قریش نیست، مگر اینکه یک یا دو آیه درباره او نازل شده است. مردی (ابن کوّاء)که پایین پای منبر نشسته بود گفت : درباره خود تو چه نازل شده است؟ حضرت خشمگین شد و فرمود : بدان که اگر در حضور مردم از من نمی پرسیدی، جوابت را نمی دادم. وای بر تو! آیا سوره هود را خوانده ای؟ سپس آیه «ا فمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه» را خواند [و فرمود : ]رسول خدا «دارای بیّنه» است و من «شاهد خودی» او هستم. (3)

ص :26


1- بحار الأنوار : 35 / 392 / 15.
2- قال المجلسیّ رحمه الله فی ذیل الحدیث : قال ابن البطریق فی «المستدرک» : روَی الحافظ أبو نعیم بإسناده إلی عَبّادٍ مثله ، و روی أبو مریم مثله ، و الصباح بن یحیی و عبد اللّه بن عبد القدّوس عن الأعمش عن المنهال بن عمرٍو مثله .
3- مجلسی رحمه الله در ذیل این حدیث می گوید : ابن بطریق در المستدرک گفته است : حافظ ابو نعیم به سند خود از عبّاد و نیز ابو مریم و همچنین صباح بن یحیی و عبد اللّه بن عبد القدّوس از اعمش و او از منهال بن عمر نظیر این روایت را نقل کرده اند.

بحار الأنوار :روی السّیوطیُّ فی الدُّرِّ المنثورِ ......... عن علیٍّ علیه السلام قالَ: ما مِن رجُلٍ من قُرَیشٍ إلاّ نَزَلَ فیهِ طائفةٌ مِن القرآنِ ، فقالَ رجُلٌ : ما نَزَلَ فیکَ ؟ قالَ : أ ما تَقرَأُ سُورةَ هُودٍ «أ فَمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» ؟ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی بَیّنَةٍ مِن رَبِّهِ و أنا شاهِدٌ مِنهُ .

و أخرج ابن مردویه و ابن عساکر عن علیٍّ علیه السلام فی الآیة قال : قال علیه السلام : رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی بَیّنَةٍ مِن رَبِّهِ و أنا شاهِدٌ مِنهُ .

قال: و أخرج ابن مردویه من وجهٍ آخر عن علیٍّ علیه السلام قال: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «أ فَمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ» : أنا «و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» علیٌّ (1) . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الّذی علی بَیّنَةٍ من رَبِّهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و الّذی تَلاهُ مِن بَعدِهِ الشّاهِدُ مِنهُ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام ، ثُمّ أوصیاؤهُ واحِدا بعدَ واحِدٍ . (3)

بحار الأنوار :سیوطی در درّ المنثور از امام علی علیه السلام نقل می کند : هیچ مردی از قریش نیست، مگر اینکه آیاتی چند از قرآن درباره او نازل شد. مردی گفت : درباره خود تو چه نازل شده است؟ حضرت فرمود : مگر سوره هود را نمی خوانی «ا فمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه»؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله بیّنه ای از جانب پروردگارش دارد و من گواهی از [خاندان] او هستم.

سیوطی گفت: ابن مردویه و ابن عساکر از علی علیه السلام درباره این آیه آورده اند که فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله «بیّنه ای از پروردگارش» دارد و من «شاهدی از خود او» هستم. [ سیوطی ] می گوید : ابن مردویه از طریق دیگری از علی علیه السلام آورده است که فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «اَ فَمن کان علی بیّنة من ربّه» من هستم و «و یتلوه شاهد منه» علی است. (4)

امام باقر علیه السلام :آن کسی که از جانب پروردگارش بیّنه دارد، رسول خدا صلی الله علیه و آله است و آن کسی که پیرو اوست و شاهدی از[خاندان ]آن حضرت می باشد، امیر المؤمنین علیه السلام است و سپس یکایک اوصیای او.

ص :27


1- بحار الأنوار : 35 / 393 / 18.
2- قال المجلسیّ رحمه الله فی ذیل الحدیث بعنوان «بیان» : روی العلاّمة مثل ذلک من طریق الجمهور ، و قال السیّد ابن طاووس فی کتاب «سعد السعود» : و قد روی أنّ المقصود بقوله جلّ جلاله : «شاهِدٌ مِنْهُ» هو علیّ بن أبی طالب علیه السلام ، محمّدُ بن العبّاس بن مروان فی کتابه ، من ستّة و ستّین طریقا بأسانیدها .
3- بحار الأنوار : 35 / 388 / 6.
4- علاّمه نظیر این روایت را از طریق عامّه نقل کرده است. سیّد بن طاووس در کتاب «سعد السعود» می گوید : محمّد بن عباس بن مروان در کتاب خود از شصت و شش طریق با ذکر سندهای آنها، روایت کرده است که مقصود از «شاهد منه» علی بن ابی طالب علیه السلام است.

بحار الأنوار عن عبد اللّهِ بن عَطاءٍ :کُنتُ جالِسا مَع أبی جعفرٍ علیه السلام فی مَسجدِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فرَأیتُ ابنَ عبدِ اللّهِ ابنِ سلامٍ جالِسا فی ناحِیَةٍ ، فقُلتُ لأبی جعفرٍ علیه السلام : زَعَموا أنّ أبا هذا الّذی عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ . فقال : لا ، إنّما ذاکَ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام نَزَلَ فیهِ «أ فَمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» ؛ فالنّبیُّ صلی الله علیه و آله علی بَیّنَةٍ من رَبِّهِ، و أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ شاهِدٌ مِنهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی حَدیثِهِ عن صُلحِ الحُدَیبیةِ _: رَجَعَ حَفصُ بنُ الأحنَفِ و سُهَیلُ بنُ عَمرٍو إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قالا : یا محمّدُ ، قد أجابَت قُرَیشٌ إلی ما اشتَرَطتَ علَیهِم مِن إظهارِ الإسلامِ و أن لا یُکرَهَ أحَدٌ علی دِینهِ ، فدَعا رسولُ اللّهِ بالمَکتَبِ و دَعا أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام و قالَ لَهُ : اکتُبْ ، فکَتبَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، فقالَ سُهَیلُ بنُ عَمرٍو : لا نَعرِفُ الرّحمنَ ، اکتُبْ کما کانَ یَکتُبُ آباؤکَ «بِاسمِکَ اللّهُمَّ» ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اکتُبْ «بِاسمِکَ اللّهُمَّ» فإنّهُ اسمٌ مِن أسماءِ اللّهِ ، ثُمّ کَتَبَ : هذا ما تَقاضی علَیهِ محمّدٌ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و المَلأُ مِن قُریشٍ ، فقالَ سُهَیلُ بنُ عَمرٍو : لَو عَلِمنا أنّکَ رسولُ اللّهِ ما حارَبناکَ ،اکتُب: هذا ما تَقاضی علَیهِ محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ ، أ تأنَفُ مِن نَسَبِکَ یا محمّدُ ؟! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنا رسولُ اللّهِ و إن لَم تُقِرُّوا. ثُمّ قالَ : امْحُ یا علیُّ و اکتُبْ محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ ، فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : ما أمحُو اسمَکَ مِن النُّبُوّةِ أبدا ، فمَحاهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بیَدِهِ ثُمّ کَتَبَ : هذا ما اصطَلَحَ علَیهِ محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ و المَلأُ مِن قُرَیشٍ و سُهَیلُ بنُ عمرٍو ، و اصطَلَحُوا علی وَضعِ الحَربِ بَینَهُم عَشرَ سِنینَ ، علی أن یَکُفَّ بَعضٌ عن بَعضٍ ، و علی أنّهُ لا إسلالَ و لا إغلالَ ، و أنّ بَینَنا و بَینَهُم غَیبَةً مَکفوفَةً ، و أنّهُ مَن أحَبَّ أن یَدخُلَ فی عَهدِ محمّدٍ و عَقدِهِ فَعَلَ ، و أنّ مَن أحَبَّ أن یَدخُلَ فی عَهدِ قُرَیشٍ و عَقدِها فَعَلَ ، و أنّهُ مَن أتی مِن قُرَیشٍ إلی أصحابِ محمّدٍ بغَیرِ إذنِ ولیِّهِ یَرُدّهُ إلَیهِ ، و أنّهُ مَن أتی قُریشا مِن أصحابِ محمّدٍ لَم یَرُدَّهُ إلَیهِ ، و أن یکونَ الإسلامُ ظاهِرا بمَکّةَ لا یُکرَهُ أحَدٌ علی دِینِهِ و لا یُؤذی و لا یُعَیَّرَ ، و أنّ محمّدا یَرجِعُ عَنهُم عامَهُ هذا و أصحابُهُ ثُمّ یَدخُلُ علَینا فی العامِ القابِلِ مَکّةَ ، فیُقیمُ فیها ثلاثَةَ أیّامٍ ، و لا یَدخُلُ علَیها بسِلاحِ إلاّ سِلاحَ المُسافِرِ: السُّیوفُ فی القِرابِ ، و کتَبَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ و شَهِدَ علَی الکِتابِ المُهاجِرونَ و الأنصارُ .

ثُمّ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا علیُّ ، إنّکَ أبَیتَ أن تَمحُوَ اسمی مِن النُّبُوّةِ ، فوَالّذی بَعَثَنی بالحَقِّ نَبیّا لَتُجیبَنَّ أبناءَهُم إلی مِثلِها و أنتَ مَضیضٌ مُضطَهَدٌ .

فلَمّا کانَ یَومُ صِفِّینَ و رَضُوا بالحَکَمَینِ کَتَبَ : «هذا ما اصطَلحَ علَیهِ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ و مُعاویَةُ بنُ أبی سُفیانَ» ، فقالَ عَمرُو بنُ العاصِ : لو عَلِمنا أنّکَ أمیرُ المؤمنینَ ما حارَبناکَ ، و لکنِ اکُتبْ : هذا ما اصطَلحَ علَیهِ علیُّ بنُ أبی طالبٍ و مُعاویَةُ ابنُ أبی سُفیانَ ، فقالَ أمیر المؤمنینَ علیه السلام : صَدَقَ اللّهُ و صَدَقَ رَسولُهُ صلی الله علیه و آله ، أخبَرَنی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بذلکَ ، ثُمّ کَتَبَ الکِتابَ . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن عطاء _: من با امام باقر علیه السلام در مسجد النبی صلی الله علیه و آله نشسته بودم که دیدم پسر عبد اللّه بن سلام در گوشه ای نشسته است. به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم : می گویند پدر این مرد همان کسی است که علم کتاب نزد اوست. حضرت فرمود : نه، بلکه آن کس، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است که این آیه درباره او نازل شده است : «ا فمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه»، پیامبر از جانب پروردگارش بینه ای داشت و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب شاهد خودی او بود.

امام صادق علیه السلام_ در حدیثی پیرامون صلح حدیبیه _فرمود : حفص بن احنف و سهیل بن عمرو نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برگشتند و گفتند : ای محمّد! قریش شرط تو را درباره آزاد بودن دین اسلام و مجبور نکردن کسی نسبت به دینش، پذیرفتند. پس، رسول خدا صلی الله علیه و آله قلم و دوات خواست و امیر المؤمنین علیه السلام را صدا زد و فرمود : بنویس. امیر المؤمنین علیه السلام نوشت : بسم اللّه الرحمن الرحیم. سهیل بن عمرو گفت : ما خدایی به نام رحمان نمی شناسیم. مانند پدرانت بنویس «باسمک اللهم». رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بنویس «باسمک اللهم»؛ زیرا این نیز یکی از نام های خداست. امیر المؤمنین سپس نوشت : این عهدنامه ای است میان محمّد رسول خدا و سران قریش. سهیل بن عمرو باز گفت : اگر ما قبول داشتیم تو رسول خدا هستی که با تو نمی جنگیدیم. بنویس : این عهدنامه ای است میان محمّد بن عبد اللّه . ای محمّد! آیا از نَسَب خود ننگ داری؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من رسول خدا هستم، هر چند شما اقرار نکنید. سپس فرمود : ای علی! [آن را ]پاک کن و بنویس : محمّد بن عبد اللّه . امیر المؤمنین صلی الله علیه و آله عرض کرد : من هرگز نام شما را از نبوّت پاک نمی کنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله خود با دست مبارکش کلمه «رسول اللّه » را پاک کرد. سپس [امام علی علیه السلام ] نوشت : این صلح نامه ای است میان محمّد بن عبد اللّه و سران قریش و سهیل بن عمرو. اینان توافق کردند که تا ده سال میانشان جنگی صورت نگیرد، متعرّض یکدیگر نشوند، دست به سرقت و غارت نزنند ، قصد خیانت به موادّ قرارداد و زیر پا نهادن صلح نامه را در دل نپرورانند، هر که دوست داشته باشد با محمّد هم پیمان و هم دین شود آزاد باشد و هر که دوست داشته باشد با قریش هم پیمان و هم آیین شود نیز آزاد باشد. چنانچه از قریش کسی بدون اجازه ولیّ و سرپرستش به یاران محمّد ملحق شد مسترد شود و اگر از یاران محمّد کسی به قریش بپیوندد به او مسترد نشود. اسلام در مکّه آشکار و آزاد باشد و افراد درباره دینشان آزاد باشند و مورد آزار و تحقیر قرار نگیرند. محمّد و یارانش امسال از ورود به مکّه خودداری کرده برگردند و سال آینده به مکّه بیایند و سه روز در آن جا بمانند و جز شمشیر غلاف شده ای که مسافر با خود دارد، جنگ افزار دیگری با خود به مکّه نیاورند. علی بن ابی طالب این قرارداد صلح را نوشت و مهاجران و انصار بر آن گواهی دادند.

سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای علی! تو از اینکه نام مرا از قید نبوّت پاک کنی خودداری نمودی. سوگند به آنکه مرا به حقّ پیامبر کرد، تو نیز، با دردمندی و ناگزیر، در برابر فرزندان این جماعت به چنین چیزی تن خواهی داد.

[سالها بعد] چون روز صفّین فرا رسید و طرفینِ جنگ به حکمیت رضایت دادند، امیر المؤمنین علیه السلام نوشت : «این توافقنامه ای است میان امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و معاویة بن ابی سفیان». عمرو بن عاص گفت : اگر ما قبول داشتیم تو امیر المؤمنین هستی که با تو نمی جنگیدیم. پس، بنویس : این توافقنامه ای است میان علی بن ابی طالب و معاویة بن ابی سفیان. در این هنگام امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : راست فرمود خدا و راست فرمود رسول او صلی الله علیه و آله . رسول خدا صلی الله علیه و آله این موضوع را به من خبر داد آنگاه که صلح نامه را نوشت.

ص :28


1- بحار الأنوار : 35 / 391 / 13.
2- تفسیر القمّی : 2 / 312.

ص :29

ص :30

أقول : عن محمّد بن کعبٍ أنّ کاتب رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی هذا الصُّلح کان علیّ بن أبی طالبٍ علیه السلام ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اکتُبْ : هذا ما صالَحَ علَیهِ محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ سُهَیلَ بنَ عَمرٍو . فجَعَلَ علیٌّ علیه السلام یَتَلَکّأُ و یأبی أن یَکتُبَ إلاّ «محمّدٌ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله » ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فإنَّ لکَ مِثلَها تُعطیها و أنتَ مُضطَهَدٌ ، فکَتَبَ ما قالوا . (1)

و فی نقل : فقالَ لَهُ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : اُمحُها یا علِیُّ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّ یَدِی لا تَنطَلِقُ بِمَحوِ اسمِکَ مِن النُّبُوّةِ . قالَ لَهُ : فضَعْ یَدی علَیها ، فمَحاها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِیَدِهِ ، و قالَ لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام : ستُدعی إلی مِثلِها فتُجیبُ و أنتَ علی مَضَضٍ ، ثُمّ تَمَّمَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام الکِتابَ . (2)

الإمامُ الرِّضا عن آبائهِ عن الإمامِ علیٌّ علیهم السلام: أنّهُ کانَ یَومَ الجُمُعةِ یَخطُبُ علَی المِنبَرِ، فَقالَ : و الّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرأ النَّسمَةَ ما مِن رجُلٍ مِن قُرَیشٍ جَرَت علَیهِ المَواسی إلاّ و قد نَزَلَت فیهِ آیَةٌ مِن کِتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، أعرِفُها کما أعرِفُهُ . فقامَ إلیهِ رجُلٌ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، ما آیَتُکَ الّتی نَزَلَت فیکَ ؟ فقالَ : إذا سَألتَ فافهَمْ و لا علَیکَ أن لا تَسألَ عنها غَیری، أقَرأتَ سُورَةَ هُودٍ ؟ قالَ : نَعَم یا أمیرَ المؤمنینَ . قالَ : فسَمِعتَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَقولُ : «أ فَمَنْ کانَ علی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ و یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فالّذی علی بَیّنَةٍ مِن رَبِّهِ محمدٌ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و الّذی یَتلوهُ شاهِدٌ منهُ و هُو الشّاهِدُ و هُو مِنهُ علیُّ بنُ أبی طالبٍ ، و أنا الشّاهِدُ و أنا مِنهُ صلی الله علیه و آله . (3)

محمّد بن کعب می گوید : کاتب رسول خدا صلی الله علیه و آله در این صلح علی بن ابی طالب علیه السلام بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : بنویس : این توافقنامه ای است میان محمّد بن عبد اللّه و سهیل بن عمرو. امّا علی کُندی می ورزید و از اینکه چیزی جز محمّد رسول اللّه بنویسد، اِبا می کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو نیز به اجبار به چنین درخواستی تن خواهی داد. در این هنگام علی علیه السلام آنچه را آنان گفتند، نوشت.

در نقلی دیگر آمده است : پیامبر علیه السلام به او فرمود : علی، آن را پاک کن. علی علیه السلام عرض کرد : یا رسول اللّه ! دستم به پاک کردنِ نام شما از نبوّت یاری نمی کند. رسول خدا فرمود : انگشت مرا را روی آن کلمه بگذار، [امام علی علیه السلام چنین کرد] و رسول خدا صلی الله علیه و آله خود آن را پاک کرد و به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : به زودی از تو نیز چنین چیزی خواهند خواست و تو دردمندانه آن را خواهی پذیرفت. امیر المؤمنین سپس نامه را تمام کرد.

امام رضا علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلامفرمود : امام علی علیه السلام در روز جمعه ای که بر منبر خطبه می خواند فرمود : سوگند به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید، هیچ مرد قرشی نبود که به سنّ بلوغ رسیده باشد، مگر اینکه آیه ای از کتاب خداوند عزّ و جلّ درباره او نازل شد و من آن مرد و آن آیه را می شناسم. مردی برخاست و عرض کرد : ای امیر مؤمنان! آیه ای که درباره تو نازل شده کدام است؟ فرمود : حال که پرسیدی، گوش کن و لازم نیست که در این باره از شخص دیگری هم بپرسی. آیا سوره هود را خوانده ای؟ عرض کرد : آری، ای امیر مؤمنان! فرمود : پس، شنیده ای که خداوند عز و جل می فرماید : «ا فمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه»؟ عرض کرد : آری. فرمود : آن کسی که از جانب پروردگارش بیّنه ای دارد، محمّد صلی الله علیه و آله رسول خداست و آن شاهد خودی که به دنبال او می رود، علی بن ابی طالب است. من آن شاهد هستم و من از او صلی الله علیه و آله می باشم.

ص :31


1- بحار الأنوار : 20 / 335.
2- الإرشاد : 1 / 120.
3- الأمالی للطوسیّ : 371 / 800.

(1)

3762 - شَهادَةُ الأنبِیاءِعلیهم السلام
3762 - گواهی دادن پیامبران علیهم السلام

الکتاب :

وَ إِذْ قَالَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللّه إِلَیْکُمْ مُصَدِّقا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هذَا سِحْرٌ مُبِینٌ * وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُوَ یُدْعَی إِلَی الاْءِسْلاَمِ وَ اللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» . (2)

3762

گواهی دادن پیامبران علیهم السلام

قرآن:

«و هنگامی که عیسی پسر مریم گفت : ای فرزندان اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نامش احمد است، بشارتگرم. پس، وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند : این سحری آشکار است. و چه کسی ستمکارتر از آن کس است که با وجود آنکه به سوی اسلام فرا خوانده می شود، بر خدا دروغ می بندد؟ و خدا مردم ستمکار را راه نمی نماید».

ص :32


1- (انظر) النبوّة الخاصّة : باب 3765. بحار الأنوار : 20 / 333 و ص 368 و ص 371. تاریخ دمشق «ترجمة الإمام علیّ علیه السلام » : 3/152 . الکافی : 8 / 326 . نهج السعادة : 2 / 273 / 230 .
2- الصفّ : 6 و 7.

الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبا عِنْدَهُمْ فِی التَّورَاةِ وَ الاْءِنْجِیلِ» . (1)

(2)

الحدیث :

الطبقات الکبری :أوحَی اللّهُ إلی یَعقوبَ أنّی أبعَثُ مِن ذُرِّیَّتِکَ مُلوکا و أنبیاءَ حتّی أبعَثَ النَّبیَّ الحَرَمیَّ الّذی تَبنی اُمّتُهُ هَیکَلَ بَیتِ المَقدِسِ ، و هُو خاتَمُ الأنبیاءِ ، و اسمُهُ أحمَدُ . (3)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن بَدءِ أمرِهِ _: دَعوَةُ إبراهیمَ ، و بُشری عیسی ، و رَأت اُمّی أنّهُ یَخرُجُ مِنها نورٌ أضاءَت لَهُ قُصورُ الشّامِ . (4)

الدّر المنثور :سألَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله الیَهودَ فقالَ : أسألُکُم بکِتابِکُمُ الّذی تَقرؤونَ ، هَل تَجِدونَهُ قَد بَشَّرَ بِی عیسی أن یَأتیَکُم رَسولٌ اسمُهُ أحمَدُ ؟ فقالوا : اللّهُمّ وَجَدناکَ فی کِتابِنا و لکِنّا کَرِهناکَ لأنّکَ تَستَحِلُّ الأموالَ و تُهرِقُ الدِّماءَ ، فأنزَلَ اللّهُ : «مَنْ کانَ عَدُوّا للّهِ و مَلائکَتهِ و رُسُلِهِ فَان اللّه عَدوّ لِلکافِرین ......... » (5) . (6)

«همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نا خوانده، که نام او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند، پیروی می کنند».

حدیث:

الطبقات الکبری :خداوند به یعقوب وحی کرد که من از نسل تو شاهان و پیامبرانی برخواهم انگیخت تا آنگاه که پیامبر مکّی را مبعوث کنم که امّت او معبد بیت المقدس را می سازند و او خاتم پیامبران و نامش احمد است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از آغاز کار ایشان [و اینکه از چه زمان پیامبر بوده است؟] _فرمود : [من همان ]دعای ابراهیم و بشارت عیسی [هستم] و مادرم [هنگام تولّد من ]دید نوری از او بیرون می آید و بر اثر آن کاخ های شام نمایان شد.

الدرّ المنثور :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از یهود سؤال کرد و فرمود : شما را به آن کتابی که می خوانید سوگند، آیا در آن آمده است که عیسی به آمدن من بشارت داده و گفته که پیامبری به نام احمد سوی شما می آید؟ یهودیان گفتند : آری، ما در کتابمان نام تو را می یابیم، اما از تو خوشمان نمی آید؛ زیرا که تو اموال را حلال می کنی و خون ها را می ریزی. پس، خداوند این آیه را فرو فرستاد : «کسی که دشمن خدا و فرشتگان او و فرستادگانش باشد پس به تحقیق خدا نیز دشمن کافران است».

ص :33


1- الأعراف : 157.
2- (انظر) البقرة : 89 ، 101 ، 129 ، 146 ، آل عمران : 81 ، 82.
3- الطبقات الکبری : 1 / 163.
4- الدرّ المنثور : 1 / 334.
5- البقرة : 98 .
6- الدرّ المنثور : 1 / 225.

الطبقات الکبری عن عبد الحَمیدِ بن جعفرٍ عن أبیهِ :کانَ الزّبیرُ ابنُ باطا _ و کانَ أعلَمَ الیَهودِ _ یقولُ : إنّی وَجَدتُ سِفرا کانَ أبی یَختِمُهُ علَیَّ ، فیه ذِکرُ أحمَدَ نَبیٍّ یَخرُجُ بأرضِ القُرظِ صِفَتُهُ کذا و کذا ، فتَحدَّثَ بهِ الزّبیرُ بعدَ أبیهِ و النُّبیُّ صلی الله علیه و آله لَم یُبعَث ، فما هُو إلاّ أن سَمِعَ بالنَّبیِّ صلی الله علیه و آله قد خَرَجَ بمَکّةَ حتّی عَمَدَ إلی ذلکَ السِّفرِ فمَحاهُ و کَتَمَ شأنَ النّبیِّ صلی الله علیه و آله و قالَ : لَیسَ بهِ! (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :_ فی حدیث _إلی أن بَعَثَ اللّهُ سُبحانَهُ محمّدا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... مَأخُوذا علَی النَّبیِّینَ مِیثاقُهُ ، مَشهورَة سِماتُهُ . (2)

الطبقات الکبری_ به نقل از عبد الحمید بن جعفر _: زبیر بن باطا، که عالمترین فرد یهود بود، می گفت : من به کتابی دسترسی پیدا کردم که پدرم آن را از من پنهان نگه می داشت. در آن کتاب از پیامبری به نام «احمد» یاد شده بود که در سرزمین قرظ [بنی قریظه ]ظهور می کند و خصوصیّاتش چنین و چنان است. زبیر بعد از مرگ پدرش و زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز مبعوث نشده بود، این مطلب را بارها بازگو می کرد. امّا همین که شنید پیامبر صلی الله علیه و آله در مکّه ظهور کرده است، مطالب آن کتاب را پاک کرد و موضوعِ پیامبر را کتمان نمود و گفت : این شخص آن پیامبر نیست.

امام علی علیه السلام_ در حدیثی _: ......... تا آنکه خداوند سبحان محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله را برانگیخت ......... در حالی که از پیامبران [گذشته ]برای [بشارت دادن به آمدن] او پیمان گرفته شده بود و نشانه هایش شهرت داشت.

ص :34


1- الطبقات الکبری : 1 / 159.
2- نهج البلاغة : الخطبة 1.

الاحتجاج :فی مُناظَرَةِ الرِّضا علیه السلام أصحابَ المِلَلِ و المَقالاتِ : قالَ رأسُ الجالُوتِ : مِن أینَ تُثبِتُ نُبُوَّةَ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ؟

قالَ الرِّضا علیه السلام : شَهِدَ بِنُبوَّتِهِ موسَی بنُ عِمرانَ ، و عیسَی بنُ مَریمَ، و داوودُ خَلیفَةُ اللّهِ فی الأرضِ علیهم السلام .

فقالَ لَهُ : أثبِتْ قَولَ موسَی بنِ عِمرانَ!

قالَ الرِّضا علیه السلام : تَعلَمُ یا یَهودیُّ أنّ موسی أوصی بَنی إسرائیلَ فقالَ لَهُم : إنّهُ سَیأتِیکُم نَبیٌّ مِن إخوانِکُم ، فیهِ فصَدِّقوا ، و مِنهُ فاسمَعوا ، فهَل تَعلَمُ أنّ لبَنی إسرائیلَ إخوَةً غیرَ وُلدِ إسماعیلَ ، إن کُنتَ تَعرِفُ قَرابَةَ إسرائیلَ مِن إسماعیلَ و النَّسَبَ الّذی بَینَهُما مِن قِبَلِ إبراهیمَ علیه السلام ؟

فقالَ رأسُ الجالُوتِ : هذا قَولُ موسی لا نَدفَعُهُ .

فقالَ لَهُ الرِّضا علیه السلام : هَل جاءکُم مِن إخوَةِ بَنی إسرائیلَ نَبیٌّ غَیرُ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ؟

قالَ : لا . فقالَ الرِّضا علیه السلام : أ فلَیسَ قَد صَحَّ هذا عِندَکُم ؟

قالَ : نَعَم . و لکنّی اُحِبُّ أن تُصَحِّحَهُ لی مِن التَّوراةِ .

فقالَ لَهُ الرِّضا علیه السلام : هَل تُنکِرُ أنّ التَّوراةَ تَقولُ لَکُم : جاءَ النُّورُ مِن قِبَلِ طُورِ سَیناءَ ، و أضاءَ لِلنّاسِ مِن جَبَلِ ساعِیرَ ، و استَعلَنَ علَینا مِن جَبَلِ فارانَ ؟

قالَ رأسُ الجالُوتِ : أعرِفُ هذهِ الکَلِماتِ و ما أعرِفُ تَفسیرَها .

قالَ الرِّضا علیه السلام : أنا اُخبِرُکَ بهِ ، أمّا قَولُهُ : جاءَ النُّور مِن قِبَلِ طُورِ سَیناءَ : فذلکَ وَحیُ اللّهِ تبارکَ و تعالی الّذی أنزَلَهُ علی موسی علی جَبَلِ طُورِ سَیناءَ ، و أمّا قولُهُ : و أضاءَ للنّاسِ فی جَبَلِ ساعِیرَ : فهُو الجَبَلُ الّذی أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی عیسَی بنِ مَریمَ علیه السلام و هُو علَیهِ ، و أمّا قولُهُ : و استَعلَنَ علَینا مِن جَبَلِ فارانَ : فذاکَ جَبَلٌ مِن جِبالِ مَکّةَ ، و بَینَهُ و بَینَها یَومانِ أو یَومٌ .

قالَ شَعیا النَّبیُّ _ فیما تَقولُ أنتَ و أصحابُکَ فی التَّوراةِ _ : رَأیتُ راکِبَین أضاءَ لَهُما الأرضُ ، أحَدُهُما علی حِمارٍ ، و الآخَرُ علی جَمَلٍ ، فمَن راکِبُ الحِمارِ و مَن راکِبُ الجَمَلِ ؟

قالَ رأسُ الجالُوتِ : لا أعرِفُهُما ، فخَبِّرْنی بِهما !

قالَ علیه السلام : أمّا راکِبُ الحِمارِ فعیسی ، و أمّا راکِبُ الجَمَلِ فمحمّدٌ صلی الله علیه و آله ، أ تُنکِرُ هذا مِن التَّوراةِ ؟

قالَ : لا ما اُنکِرُهُ .

ثُمّ قالَ الرِّضا علیه السلام : هَل تَعرِفُ حَیقوقَ النَّبیَّ علیه السلام ؟

قالَ : نَعَم ، إنّی بهِ لَعارِفٌ!

قالَ : فإنّهُ قالَ _ و کِتابُکُم یَنطِقُ بهِ _ : جاءَ اللّهُ تعالی بالبَیانِ مِن جَبَلِ فارانَ ، و امتَلأتِ السَّماواتُ مِن تَسبیحِ أحمَدَ و اُمّتِهِ ، یَحمِلُ خَیلَهُ فی البَحرِ کما یَحمِلُ فی البَرِّ ، یأتِینا بکِتابٍ جَدیدٍ بَعدَ خَرابِ بَیتِ المَقدِسِ _ یَعنی بالکتابِ : القرآنَ _ أ تَعرِفُ هذا و تُؤمِنُ بهِ ؟

قالَ رأسُ الجالُوتِ : قَد قالَ ذلکَ حَیقوقُ النَّبیُّ علیه السلام و لا نُنکِرُ قولَهُ . قالَ الرِّضا علیه السلام : فقد قالَ داوودُ علیه السلام فی زَبورِهِ _ و أنتَ تَقرَؤهُ _ : اللّهُمّ ابعَثْ مُقیمَ السُّنَّةِ بَعدَ الفَترَةِ ، فهَل تَعرِفُ نَبیّا أقامَ السُّنَّةَ بَعدَ الفَترَةِ غیرَ محمّدٍ صلی الله علیه و آله ؟

قالَ رأسُ الجالُوتِ : هذا قَولُ داوودَ نَعرِفُهُ و لا نُنکِرُهُ ، و لکنْ عَنی بذلکَ عیسی علیه السلام ، و أیّامُهُ هی الفَترَةُ .

قالَ الرِّضا علیه السلام : جَهِلتَ ، إنَّ عیسی لَم یُخالِفِ السُّنَّةَ ، و کانَ مُوافِقا لسُنَّةِ التَّوراةِ حتّی رَفَعَهُ اللّهُ إلَیهِ ، و فی الإنجیلِ مَکتوبٌ : إنّ ابنَ البَرَّةِ ذاهِبٌ و(الفارقلیطا) جائی مِن بَعدِهِ ، و هُو یُخَفِّفُ الآصارَ ، و یُفَسِّرُ لَکُم کُلَّ شیءٍ ، و یَشهَدُ لی کما شَهِدتُ لَهُ ، أنا جِئتُکُم بالأمثالِ و هُو یأتِیکُم بالتّأویلِ ، أ تُؤمِنُ بهذا فی الإنجیلِ ؟

قالَ : نَعَم ، لا اُنکِرُهُ . (1)

الاحتجاج :در مناظره امام رضا علیه السلام با پیروان ادیان و عقاید مختلف آمده است :

رأس الجالوت گفت: چگونه نبوّت محمّد صلی الله علیه و آله را ثابت می کنی؟

امام رضا علیه السلام فرمود : موسی بن عمران و عیسی بن مریم و داوود، این جانشین خدا در روی زمین، به نبوّت او شهادت داده اند.

رأس الجالوت گفت : ثابت کن که موسی بن عمران چنین چیزی گفته است!

حضرت رضا علیه السلام فرمود:ای یهودی!می دانی که موسی به بنی اسرائیل سفارش کرد و فرمود: در آینده پیامبری از برادران شما خواهد آمد. او را تصدیق کنید و به سخنانش گوش دهید. اگر از خویشاوندی اسرائیل با اسماعیل و نسبی که از جانب ابراهیم علیه السلام با یکدیگر دارند اطلاع داری، آیا فرزندان اسرائیل برادرانی غیر از فرزندان اسماعیل داشته اند؟

رأس الجالوت گفت : این سخن موسی است و ما آن را ردّ نمی کنیم. حضرت رضا علیه السلام فرمود : آیا از برادران بنی اسرائیل پیامبری غیر از محمّد صلی الله علیه و آله برای شما آمده است؟

گفت : نه. حضرت رضا علیه السلام فرمود : آیا نه اینکه چنین مطلبی در میان شما حقیقت دارد؟

گفت : چرا، اما دوست دارم آن را از تورات برای من بیان کنی.

حضرت رضا علیه السلام فرمود : آیا انکار می کنی که تورات به شما می گوید : نور از جانب طور سینا آمد و از کوه ساعیر برای مردم پرتو افکند و از کوه فاران برای ما آشکار شد؟

رأس الجالوت گفت : این جملات را می دانم، اما تفسیر آنها را نمی دانم.

حضرت رضا علیه السلام فرمود : من به تو می گویم. اما اینکه می گوید : نور از جانب طور سینا آمد، مقصود از آن نور، وحی خدای تبارک و تعالی است که خداوند در کوه طور سینا بر موسی نازل فرمود و اینکه می گوید : و در کوه ساعیر برای مردم پرتو افکند، مقصود همان کوهی است که وقتی عیسی بن مریم علیه السلام روی آن بود خداوند عزّ و جلّ به او وحی فرستاد و اینکه می گوید : و از کوه فاران برای ما آشکار شد، مقصود کوهی است از کوه های مکّه که میان آن کوه و مکّه یکی دو روز راه است.

به گفته خود تو و یارانت، شعیای نبی در تورات گفته است : دو سواره دیدم که زمین برای آنها درخشید : یکی سوار بر الاغی بود و دیگری سوار بر اشتری. آن الاغ سوار کیست و آن اشتر سوار چه کسی؟

رأس الجالوت گفت : نمی دانم. شما مرا از آن دو آگاه کن!

حضرت فرمود : آن الاغ سوار، عیسی است و آن اشتر سوار محمّد صلی الله علیه و آله است. آیا منکر چنین چیزی در توارت هستی؟

گفت : نه، انکارش نمی کنم. حضرت رضا علیه السلام سپس فرمود : آیا حیقوق نبی را می شناسی؟

گفت : آری، کاملاً می شناسمش!

فرمود : او گفته _ و کتاب شما نیز گویای آن است _ که خدای متعال از کوه فاران بیان را آورد و آسمان ها از ذِکر تسبیح احمد و امّت او پُر شد. او سواران خود را در دریا به حرکت در می آورد همچنان که در خشکی نیز. بعد از ویرانی بیت المقدس کتاب جدیدی _ مقصودش قرآن است _ می آورد. آیا این را می پذیری و به آن ایمان داری؟

رأس الجالوت گفت : البته این را حیقوق نبی گفته است و ما گفته او را انکار نمی کنیم.

حضرت رضا علیه السلام فرمود : داوود علیه السلام نیز در زبور خود، که تو آن را می خوانی، گفته است : خدایا! بعد از دوره فترت، آن برپا دارنده سنّت را بفرست. آیا غیر از محمّد صلی الله علیه و آله پیامبری می شناسی که بعد از دوره فترت، سنّت را برپا داشته باشد؟

رأس الجالوت گفت : این گفته داوود است و ما آن را قبول داریم و انکارش نمی کنیم، لیکن مقصود از او، عیسی علیه السلام است و روزگار او همان دوره فترت است.

حضرت رضا علیه السلام فرمود : پس خبر نداری که عیسی با سنّت مخالفت نکرد، بلکه تا زمانی که خداوند او را به سوی خود بالا برد، با سنّت تورات موافق بود. در انجیل نوشته شده است : پسر آن زن پاکدامن می رود و پس از او «فارقلیطا» می آید و او بارهای گران را سبک می کند و هر چیزی را برای شما روشن می سازد و به حقانیت من گواهی می دهد، همچنان که من به آمدن او گواهی دادم. من برای شما اَمثال [نمودها] آوردم و او برای شما تأویل [حقیقت] می آورد. آیا به اینکه در انجیل آمده ایمان داری؟

رأس الجالوت گفت: آری، انکارش نمی کنم.

ص :35


1- الاحتجاج : 2 / 414 / 307.

ص :36

ص :37

الطبقات الکبری عن الشّعبیّ :فی مَجَلَّةِ إبراهیمَ علیه السلام : إنّهُ کائنٌ مِن وُلدِکَ شُعوبٌ و شُعوبٌ ؛ حتّی یأتیَ النَّبیُّ الاُمّیُّ الّذی یَکونُ خاتَمَ الأنبیاءِ . (1)

الطبقات الکبری_ به نقل از شعبی _: در کتاب ابراهیم علیه السلام آمده است : از فرزندان تو قوم ها و قوم ها پدید خواهند آمد، تا آنگاه که پیامبر امّی، که خاتم پیامبران است، برانگیخته شود.

ص :38


1- الطبقات الکبری : 1 / 163.

الطبقات الکبری عن کَعبٍ :إنّ نَعتَ محمّدٍ صلی الله علیه و آله فی التّوراةِ : محمّدٌ عَبدیَ المُختارُ ، لا فَظٌّ و لا غَلیظٌ ، و لا صَخّابٌ فی الأسواقِ ، و لا یَجزی بالسَّیّئةِ السَّیّئةَ ، و لکنْ یَعفو و یَغفِرُ ، مَولِدُهُ بمَکّةَ ، و مُهاجَرُهُ بالمَدینَةِ ، و مُلکُهُ بالشّامِ . (1)

الطبقات الکبری عن أبی نَملَةَ :کانَت یَهودُ بَنی قُرَیظَةَ یَدرُسونَ ذِکرَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی کُتُبِهِم ، و یُعَلِّمونَهُ الوِلدانَ بصِفَتِهِ و اسمِهِ و مُهاجَرِهِ إلَینا ، فلَمّا ظَهَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَسَدوا و بَغَوا و قالوا : لَیسَ بهِ ! (2)

الطبقات الکبری :قَدِمَ وَفدُ نَجرانَ و فیهِم أبو الحارثِ بنُ عَلقمَةَ بنِ رَبیعَةَ ، لَهُ عِلمٌ بدِینِهِم و رِئاسَةٌ ، و کانَ أسقَفَهُم و إمامَهُم و صاحِبَ مَدارِسِهِم و لَهُ فیهِم قَدرٌ _ فعَثَرَت بهِ بَغلَتُهُ ، فقالَ أخوهُ : تَعِسَ الأبعَدُ ! یُریدُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقالَ أبو الحارثِ : بَل تَعِستَ أنتَ ، أ تَشتِمُ رجُلاً مِن المُرسَلینَ ؟ ! إنّهُ الّذی بَشَّرَ بهِ عیسی و إنّهُ لَفی التَّوراةِ ! قالَ : فما یَمنَعُکَ مِن دِینِهِ ؟ قالَ : شَرَّفَنا هؤلاءِ القَومُ و أکرَمُونا و مَوَّلُونا ، و قَد أبَوا إلاّ خِلافَهُ . (3)

الطبقات الکبری_ به نقل از کعب _: صفات پیامبر صلی الله علیه و آله در تورات چنین است : محمّد بنده برگزیده من است، نه تند خوست و نه خشن و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه می اندازد. بدی را با بدی پاسخ نمی دهد، بلکه می بخشد و گذشت می کند، زادگاهش مکّه ، هجرتگاهش مدینه و فرمانروایی اش در شام است.

الطبقات الکبری_ به نقل از ابو نمله _: یهود بنی قریظه نام رسول خدا صلی الله علیه و آله را در کتاب های خود می خواندند و به کودکان خود آموزش می دادند که نام و نشان او چیست و به نزد ما هجرت می کند. اما چون رسول خدا صلی الله علیه و آله ظهور کرد، حسادت ورزیدند و حق کشی کردند و گفتند : این شخص آن پیامبر نیست.

الطبقات الکبری :هنگامی که نمایندگان نجران به حضور پیامبر آمدند، ابو الحارث بن علقمة بن ربیعه نیز در میان آنان بود. او عالم دینی و رئیس و اسقف و پیشوا و صاحب مدارس آنان بود و در میان ایشان قدر و منزلتی داشت. اتفاقا استر ابو حارث او را به زمین زد. برادرش گفت : سرنگون باد آن مرد و مقصودش رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. ابو حارث گفت : خودت سرنگون شی! مردی را که از پیامبران است دشنام می دهی؟! او کسی است که عیسی بشارت آمدنش را داده و نامش در تورات آمده است! برادرش گفت : پس، چه چیز مانع تو از پذیرفتن دین او می شود؟ گفت : این قوم ، ما را مهتری داده اند و گرامی داشته اند و ما را بر خود سالار ساخته اند و از هر چیزی جز مخالفت با او سرباز می زنند .

ص :39


1- الطبقات الکبری : 1 / 360.
2- الطبقات الکبری : 1 / 160.
3- الطبقات الکبری : 1 / 164.

(1)

3763 - شهادَةُ عُلَماءِ أهلِ الکِتابِ
3763 - گواهی دادن علمای اهل کتاب

الکتاب :

أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ» . (2)

وَ إِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ * وَ مَا لَنَا لاَ نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ» . (3)

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کَانَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَی مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» . (4)

الحدیث :

تفسیر القمّی :و أمّا قولُهُ : «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الکِتابَ یَعْرِفونَهُ کَما یَعْرِفونَ أبْناءَهُم» (5) الآیة ، فإنّ عمرَ بنَ الخطّابِ قالَ لعَبدِ اللّه بنِ سَلامٍ : هَل تَعرِفونَ محمّدا فی کِتابِکُم؟ قالَ : نَعَم و اللّهِ نَعرِفُهُ بالنَّعتِ الّذی نَعَتَ اللّهُ لَنا إذا رَأیناهُ فِیکُم ، کما یَعرِفُ أحَدُنا ابنَهُ إذا رَآهُ مَع الغِلمانِ ، و الّذی یَحلِفُ بهِ ابنُ سَلامٍ لَأنا بمحمّدٍ هذا أشَدُّ مَعرِفَةً مِنِّی بابنِی . (6)

3763

گواهی دادن علمای اهل کتاب

قرآن:

«آیا برای آنان، این خود دلیل روشنی نیست که علمای بنی اسرائیل از آن اطلاع دارند؟»

«و چون آنچه را به این پیامبر نازل شده است، بشنوند، می بینی بر اثر آن حقیقتی که شناخته اند اشک از چشمانشان سرازیر شده می گویند : پروردگارا! ما ایمان آوردیم. پس ما را در زمره گواهان بنویس. چرا به خدا و آنچه از حقّ به ما رسیده است ایمان نیاوریم، حال آنکه چشم داریم که پروردگارمان ما را با گروه شایستگان [به بهشت] در آورد؟»

«بگو : به من خبر دهید، اگر این قرآن از نزد خدا باشد و شما بدان کافر شده باشید و شاهدی از فرزندان اسرائیل به مشابهت آن [با تورات ]گواهی داده و ایمان آورده باشد و شما تکبّر نموده باشید [آیا باز هم شما گمراه نیستید؟ ]البته خدا قوم ستمکار را هدایت نمی کند».

حدیث :

تفسیر القمّی_ درباره آیه کسانی که به ایشان کتاب [آسمانی] دادیم او [محمّد] را می شناسند، همان گونه که پسران خود را می شناسند ......... _: عمر بن خطّاب خطاب به عبد اللّه بن سلام گفت : آیا شما در کتاب خود محمّد را می شناسید؟ گفت: آری، به خدا قسم هرگاه در میان شما باشد، او را از طریق صفاتی که خداوند از او برایمان بیان داشته است، می شناسیم همان گونه که هر یک از ما هرگاه فرزند خود را در میان دیگر کودکان ببیند، می شناسد. سوگند به آنکه ابن سلام به او سوگند می خورد، من این محمّد را بهتر از فرزندم می شناسم.

ص :40


1- (انظر) بحار الأنوار : 15 / 174 باب 2. الطبقات الکبری : 1 / 360. أنیس الأعلام : 5 / 48 _ 186.
2- الشعراء : 197.
3- المائدة : 83 و 84.
4- الأحقاف : 10.
5- البقرة : 146 و الأنعام : 20 .
6- تفسیر القمّی : 1 / 195 .

الطبقات الکبری عن ابن عبّاسٍ :بَعَثَت قُرَیشٌ النَّضرَ بنَ الحارِثِ ابنِ عَلقَمةَ و عُقبةَ بن أبی مُعَیطٍ و غیرَهُما إلی یَهودِ یَثرِبَ و قالوا لَهُم : سَلُوهُم عن محمّدٍ ، فقَدِموا المدینَةَ فقالوا : أتَیناکُم لأمرٍ حَدَثَ فینا؛ مِنّا غُلامٌ یَتیمٌ حَقیرٌ یَقولُ قَولاً عَظیما یَزعُمُ أنّهُ رَسولُ الرَّحمنِ ، و لا نَعرِفُ الرَّحمنَ إلاّ رَحمنَ الیَمامَةِ !

قالوا : صِفُوا لَنا صِفَتَهُ ، فوَصَفوا لَهُم ، قالوا : فمَن تَبِعَهُ مِنکُم ؟ قالوا : سِفلَتُنا ، فضَحِکَ حَبرٌ مِنهُم ، و قالَ : هذا النَّبیُّ الّذی نَجِدُ نَعتَهُ و نَجِدُ قَومَهُ أشَدَّ النّاسِ لَهُ عَداوةً . (1)

3764 - مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله عَلی لِسانِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله
3764 - محمّدصلی الله علیه وآله از زبان محمّد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنا أدیبُ اللّهِ و علیٌّ أدِیبی (2) . (3)

الطبقات الکبری_ به نقل از ابن عبّاس _: قریش، نضر بن حارث بن علقمه و عقبة بن ابی معیط و چند نفر دیگر را نزد یهودیان یثرب فرستادند و به آنها گفتند : از آنها درباره محمّد سؤال کنید. آن عدّه به مدینه وارد شدند و گفتند: ما به خاطر موضوعی که در میان ما رخ داده است نزد شما آمده ایم. جوانی یتیم و حقیر، سخن بزرگی می گوید و به خیال خودش فرستاده رحمان است، در حالی که ما رحمانی جز رحمانِ یمامه نمی شناسیم.

یهودیان گفتند : اوصاف او را برای ما بگویید. فرستادگان قریش، اوصاف پیامبر را برای آنان بیان کردند. یهودیان گفتند : از میان شما چه کسانی پیرو او شده اند؟ جواب دادند : فرومایگان ما. یکی از عالمان یهود خندید و گفت : این همان پیامبری است که صفاتش را می دانیم و می دانیم که قومش دشمن ترین مردم با او هستند.

3764

محمّد از زبان محمّد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من تربیت شده خدا هستم و علی تربیت شده من.

ص :41


1- الطبقات الکبری : 1 / 165.
2- مکارم الأخلاق : 1 / 51 / 19.
3- (انظر) الأدب : باب 70 .

عنه صلی الله علیه و آله :أنا رَحمَةٌ مُهداةٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، إنّما أنا رَحمَةٌ مُهداةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا دَعوَةُ إبراهیمَ ، قالَ و هُو یَرفَعُ القَواعِدَ مِن البَیتِ : «ربَّنا و ابْعَثْ فِیهِم رَسُولاً مِنْهُم ......... » (3) . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا دَعوَةُ إبراهیمَ ، و کانَ آخِرَ مَن بَشَّرَ بی عیسَی بنُ مَریمَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا فِئةُ المُسلِمینَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ و لا فَخرَ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ یَومَ القِیامَةِ و لا فَخرَ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أوّلُ مَن تَنشَقُّ عنهُ الأرضُ . (9)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أوّلُ النّاسِ خُروجا إذا بُعِثوا ، و أنا خَطیبُهُم إذ وَفَدوا ، و أنا مُبَشِّرُهُم إذا أیِسوا . (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من یک رحمت اهدا شده [از جانب خدا ]هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! من در حقیقت رحمتی اهدایی [از جانب خدا ]هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من همان دعای ابراهیم هستم که هنگام ساختن پایه های کعبه گفت : «ای پروردگار ما! در میان آنان رسولی از خودشان برانگیز ......... ».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من همان دعای ابراهیم هستم، و آخرین کسی که به ظهورِ من بشارت داد عیسی بن مریم بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من پشت و پناه مسلمانان هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خود ستایی نیست، من سرور فرزندان آدم هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قصدم فخر فروشی نیست، من در روز قیامت سرور فرزندان آدم هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من نخستین کسی هستم که زمین بر او شکافته می شود (از گور برمی خیزد) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زمانی که مردم برانگیخته شوند، من نخستین کسی هستم که [از گور] بیرون می آید و آنگاه که به پیشگاه خدا در آیند، من خطیب آنان هستم و هرگاه نومید شوند، من نوید دهنده ایشانم.

ص :42


1- کنز العمّال : 31995.
2- الطبقات الکبری : 1 / 192.
3- البقرة : 129 .
4- کنز العمّال : 31833.
5- کنز العمّال : 31889.
6- کنز العمّال : 31887.
7- بحار الأنوار : 8 / 48 / 51.
8- کنز العمّال: 31882.
9- کنز العمّال: 31879.
10- کنز العمّال: 31878.

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أکثَرُ الأنبیاءِ تَبَعا یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا قائدُ المُرسَلینَ و لا فَخرَ ، و أنا خاتَمُ النَّبیِّینَ و لا فَخرَ ، و أنا أوّلُ شافِعٍ و أوّلُ مُشَفَّعٍ و لا فَخرَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أوّلُ مَن یَدُقُّ بابَ الجَنّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أوّلُ وافِدٍ علَی العَزیزِ الجَبّارِ یَومَ القِیامَةِ و کِتابُهُ و أهلُ بَیتی ثُمّ اُمَّتی ، ثُمّ أسألُهُم: ما فَعَلتُم بکِتابِ اللّهِ و بأهلِ بَیتی ؟ (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أولَی النّاسِ بابنِ مَریمَ ، الأنبیاءُ أولادِ عَلاّتٍ (5) ، و لَیس بَینی و بَینَهُ نَبیٌّ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أولَی النّاسِ بعیسَی بنِ مَریمَ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ لَیسَ بَینی و بَینَهُ نَبیٌّ ، و الأنبیاءُ أولادُ عَلاّتٍ ؛ اُمّهاتُهُم شتَّی و دِینُهُم واحِدٌ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت، من از همه پیامبران بیشتر پیرو دارم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خود ستایی نیست، من جلودار پیامبرانم ؛ خود ستایی نباشد، من خاتم پیامبرانم؛ خود ستایی نیست، من نخستین شفاعت کننده و نخستین کسی هستم که شفاعتش پذیرفته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من نخستین کسی هستم که دَرِ بهشت را می کوبد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که روز قیامت بر خدای عزیز جبّار وارد می شود، من هستم و کتاب او و اهل بیت من و سپس امّتم. آنگاه از آنان می پرسم که با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من نزدیکترین مردم به پسر مریم هستم؛ پیامبران فرزندان یک پدر و چند مادرند (8) ، میان من و پسر مریم پیامبری وجود ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در دنیا و آخرت نزدیکترین مردم به عیسی بن مریم هستم، میان من و او پیامبری وجود ندارد. پیامبران همگی فرزندان یک پدر و چند مادر هستند؛ مادرانشان گوناگون است و دینشان یکی است.

ص :43


1- کنز العمّال: 31877.
2- کنز العمّال: 31883.
3- کنز العمّال: 31886.
4- الکافی : 2 / 600 / 4.
5- أولاد عَلاّت : الذین اُمّهاتهم مختلفة و أبوهم واحد، أراد أنّ إیمانهم واحد و شرائعهم مختلفة (النهایة : 3 / 291) .
6- صحیح مسلم : 4 / 1837 / 143 .
7- کنز العمّال : 32346.
8- جمهور عالمان در معنای این حدیث گفته اند : یعنی اصل ایمانشان یکی است، ولی شریعتشان متفاوت است ؛ زیرا همه آنان در اصل توحید همداستانند.

عنه صلی الله علیه و آله :أنا محمّدٌ ، و أحمَدُ ، أنا رَسولُ الرَّحمَةِ ، أنا رسولُ المَلحَمَةِ ، أنا المُقَفِّی و الحاشِرُ ، بُعِثتُ بالجِهادِ و لَم اُبعَثْ بالزَّرّاعِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أعرَبُکُم ، أنا مِن قُرَیشٍ و لِسانی لِسانُ بَنی سَعدِ بنِ بَکرٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا أتقاکُم للّهِ ، و أعلَمُکُم لِحُدودِ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أتقاکُم و أعلَمَکُم باللّهِ أنا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :فُضِّلتُ بأربَعٍ ......... و نُصِرتُ بالرُّعبِ مَسیرَةَ شَهرٍ ، یَسیرُ بَینَ یَدَیَّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :فُضِّلتُ علَی الأنبیاءِ بأربَعٍ : اُرسِلتُ إلَی النّاسِ کافّةً ، و جُعِلَت لیَ الأرضُ کلُّها و لاُمّتی مَسجِدا و طَهورا ......... و نُصِرتُ بالرُّعبِ مَسیرَةَ شَهرٍ یَقذِفُهُ فی قُلوبِ أعدائی ، و اُحِلَّ لنا الغَنائمُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنَّ علَیَّ رَبّی و قالَ لی : یا محمّد ......... نَصَرتُکَ بالرُّعبِ الّذی لَم أنصُرْ بهِ أحَدا . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من محمّد و احمد هستم، من پیامبر رحمت هستم، من پیامبر حماسه هستم، من مقفّی و حاشِر هستم و با [شعار ]جهاد برانگیخته شده ام نه برای کشت و کار .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من فصیح ترین شما هستم . من از قریشم و زبانم زبان [قبیله ]بنی سعد بن بکر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من خدا پرواترین شما و آگاهترینتان به حدود خداوندم هستم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با تقواترین و خدا شناسترین شما، من هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من به چهار چیز برتری داده شده ام : ......... به وسیله رعب و وحشت یاری داده شده ام که به مسافت یک ماه راه، پیشاپیش من حرکت می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به من چهار برتری بر دیگر پیامبران داده شده است : من به سوی همه مردم فرستاده شده ام، همه زمین برای من و امت من سجده گاه و پاک کننده قرار داده شده است ......... به وسیله رعب و وحشت یاری شده ام که از مسافت یک ماه راه، خداوند در دل دشمنان من رعب می افکند و غنائم برای ما حلال شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند بر من منت گذارد و فرمود: تو را با رعب و وحشت یاری دادم، در حالی که هیچ کس را با آن یاری ندادم.

ص :44


1- الطبقات الکبری : 1 / 105.
2- الطبقات الکبری : 1 / 113.
3- کنز العمّال : 31964.
4- کنز العمّال : 31991.
5- الخصال : 201 / 14.
6- الدرّ المنثور : 2 / 343.
7- علل الشرائع : 128 .

عنه صلی الله علیه و آله :اُعطیتُ خَمسا لَم یُعطَها أحَدٌ قَبلی : جُعِلَت لیَ الأرضُ مَسجِدا و طَهورا ، و اُحِلَّ لیَ المَغنَمُ ، و نُصِرتُ بالرُّعبِ ، و اُعطیتُ جَوامِعَ الکَلامِ ، و اُعطیتُ الشَّفاعَةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی بَیان فَضلِهِ علی إبراهیمَ علیه السلام _: إن کانَ إبراهیمُ علیه السلام خَلیلَهُ فأنا محمّدٌ حَبیبُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أما و اللّهِ ، إنّی لَأمینٌ فی السَّماءِ و أمینٌ فی الأرضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما خَلَقَ اللّهُ خَلقا أفضَلَ مِنّی ، و لا أکرَمَ علَیهِ مِنّی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی کُنتُ أوّلَ مَن آمَنَ برَبّی ، و أوّلَ مَن أجابَ حیثُ أخَذَ اللّهُ مِیثاقَ النَّبیِّینَ و أشهَدَهُم علی أنفُسِهِم: أ لَستُ بِرَبِّکُم ؟ فکُنتُ أنا أوّلَ نَبیٍّ قالَ : بلی . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج چیز به من داده شده که پیش از من به احدی داده نشده است : زمین برای من سجده گاه و طهور قرار داده شد، غنیمت برای من حلال گردید، با رعب و وحشت یاری داده شدم، جوامع الکلام (قرآن) به من داده شد و شفاعت به من عطا گردید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره برتری خود بر ابراهیم علیه السلام _فرمود : اگر ابراهیم علیه السلام ، خلیل خدا بود، من محمّد، حبیب او هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! به خدا قسم که من در آسمان امین هستم و در زمین نیز امینم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هیچ مخلوقی نیافرید که نزد او از من برتر و گرامیتر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من نخستین کسی بودم که به پروردگارم ایمان آوردم و نخستین کسی بودم که جواب داد، آنگاه که خداوند از پیامبران پیمان گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت [و گفت ]که آیا من پروردگار شما نیستم؟ من نخستین پیامبری بودم که گفت : چرا.

ص :45


1- بحار الأنوار : 16 / 313 / 1 و ص 322 / 12 نحوه.
2- الاحتجاج : 1 / 110 / 29.
3- کنز العمّال : 32147.
4- عیون أخبار الرِّضا : 1 / 262 / 22.
5- الکافی : 2 / 10 / 1.

عنه صلی الله علیه و آله :کنتُ أوّلَ النّاسِ فی الخَلقِ ، و آخِرُهُم فی البَعثِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اُعطیتُ خَمسا لَم یُعطَهُنَّ نَبیٌّ کانَ قَبلی : اُرسِلتُ إلَی الأبیَضِ و الأسوَدِ و الأحمَرِ، و جُعِلَت لِیَ الأرضُ طَهورا و مَسجِدا ، و نُصِرتُ بالرُّعبِ ، و اُحِلَّت لیَ الغَنائمُ و لَم تُحَلَّ لأحَدٍ _ أو قالَ : لنَبیٍّ _ قَبلی ، و اُعطِیتُ جَوامِعَ الکَلِمِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اُعطِیتُ جَوامِعَ الکَلِمِ ، و اختُصِرَ لیَ الکَلامُ اختِصارا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قیلَ للنَّبیِّ صلی الله علیه و آله : هَل عَبَدتَ وَثَنا قطُّ ؟ قالَ : لا ، قالوا : فَهل شَرِبتَ خَمرا قطُّ ؟ قالَ : لا ، و ما زِلتُ أعرِفُ أنّ الّذی هُم علَیهِ کُفرٌ و ما کُنتُ أدری ما الکِتابُ و لا الإیمانُ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن مَعنی قَولِ النّبیِّ صلی الله علیه و آله : أنا ابنُ الذَّبیحَینِ _: یَعنی إسماعیلَ بنَ إبراهیمَ الخلیلِ علیه السلام و عبدَ اللّهِ بنَ عبدِ المطّلبِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من نخستین کسی هستم که آفریده شد و آخرین پیامبری هستم که مبعوث گشت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج چیز به من داده شده که به هیچ یک از پیامبران پیش از من داده نشده است : به سوی سفید و سیاه و سرخ فرستاده شده ام. زمین برای من طهور و سجده گاه قرار داده شده، به واسطه رعب و وحشت یاری داده شده ام. غنائم برای من حلال شده، در حالی که پیش از من برای هیچ کس _ یا فرمود : هیچ پیامبری _ حلال نبوده و سخنان جامع به من عطا شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به من سخنان جامع داده شده و کلام برایم کاملاً مختصر شده است.

امام علی علیه السلام :به پیامبر صلی الله علیه و آله گفته شد : آیا هرگز بُتی پرستیده ای؟ فرمود : نه. گفتند : آیا هرگز شراب نوشیده ای؟ فرمود : نه. همواره می دانستم که آنچه مردم انجام می دهند کفر است، در حالی که هنوز نمی دانستم کتاب و ایمان چیست .

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که : من فرزند دو ذبیح هستم _فرمود : مقصود اسماعیل بن ابراهیم خلیل علیه السلام و عبد اللّه بن عبد المطلّب است.

ص :46


1- الطبقات الکبری : 1 / 149.
2- الأمالی للطوسیّ : 484 / 1059.
3- کنز العمّال : 44087.
4- کنز العمّال : 35439.
5- عیون أخبار الرِّضا : 1 / 210 / 1.

3765 - مُحَمَّدٌصلی الله علیه وآله عَلی لِسانِ علیٍّ علیه السلام
3765 - محمّدصلی الله علیه وآله از زبان علی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن صِفَةِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و هُو مُحْتَبٍ بحَمائلِ سَیفِهِ فی مَسجِدِ الکُوفَةِ _: کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أبیَضَ اللَّونِ مُشرَبا حُمرَةً ، أدعَجَ العَینِ ، سَبطَ الشَّعرِ ، کَثَّ اللِّحیَةِ ، سَهلَ الخَدِّ ، ذا وَفرَةٍ ، دَقیقَ المَسرُبَةِ ، کأنّ عُنقَهُ إبریقُ فِضَّةٍ ، لَهُ شَعرٌ مِن لَبَّتِهِ إلی سُرَّتِهِ یَجری کالقَضیبِ ، لَیسَ فی بَطنِهِ و لا صَدرِهِ شَعرٌ غَیرُهُ ، شَثْنُ الکَفِّ و القَدَمِ ، إذا مَشی کأنّما یَنحَدِرُ مِن صَبَبٍ ، و إذا قامَ کأنّما یَنقَلِعُ مِن صَخرٍ ، إذا التَفَتَ التَفَتَ جَمیعا ، کأنَّ عَرَقَهُ فی وَجهِهِ اللُّؤلؤُ ، و لَریحُ عَرَقِهِ أطیَبُ مِن المِسکِ الأذفَرِ ، لَیسَ بالقَصیرِ و لا بالطَّویلِ ، و لا بالعاجِزِ و لا اللَّئیمِ ، لَم أرَ قَبلَهُ و لا بَعدَهُ مِثلَهُ صلی الله علیه و آله . (1)

عنه علیه السلام :و لَقَد قَرَنَ اللّهُ بهِ صلی الله علیه و آله مِن لَدُن أن کانَ فَطیما أعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلائکتِهِ ، یَسلُکُ بهِ طَریقَ المَکارِمِ ، و مَحاسِنِ أخلاقِ العالَمِ ، لَیلَهُ و نَهارَهُ .........

و لَقد کانَ یُجاوِرُ فی کلِّ سَنَةٍ بحِراء (حَرّاءَ) ، فأراهُ ، و لا یَراهُ غَیری .

و لَم یَجمَعْ بَیتٌ واحِدٌ یَومئذٍ فی الإسلامِ غَیرَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و خَدیجَةَ و أنا ثالِثُهُما ، أری نُورَ الوَحیِ و الرِّسالَةِ ، و أشَمُّ رِیحَ النُّبُوّةِ .

و لَقد سَمِعتُ رَنَّةَ (رَنةَ) الشَّیطانِ حِینَ نَزَلَ الوَحیُ علَیهِ صلی الله علیه و آله ، فقُلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الرَّنَّةُ ؟ فقالَ : هذا الشَّیطانُ قَد أیِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ و تَری ما أری ، إلاّ أنّکَ لَستَ بِنَبیِّ ، و لکِنّکَ لَوزیرٌ ، و إنّکَ لَعلی خَیرٍ .

و لَقد کُنتُ مَعهُ صلی الله علیه و آله لَمّا أتاهُ المَلأُ مِن قُرَیشٍ فقالوا لَهُ : یا محمّدُ ، إنّکَ قدِ ادَّعَیتَ عَظیما لَم یَدَّعِهِ آباؤکَ و لا أحَدٌ مِن بَیتِکَ ، و نحنُ نَسألُکَ أمرا إن أنتَ أجَبتَنا إلَیهِ و أرَیتَناهُ عَلِمنا أنّکَ نَبیٌّ و رسولٌ ، و إن لَم تَفعَلْ عَلِمنا أنّکَ ساحِرٌ کذّابٌ . فقالَ صلی الله علیه و آله : و ما تَسألونَ ؟ قالوا : تَدعو لَنا هذهِ الشَّجَرَةَ حتّی تَنقَلِعَ بِعُروقِها و تَقِفَ بینَ یدَیکَ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : إنّ اللّهَ علی کُلِّ شیءٍ قَدیرٌ ، فإن فَعلَ اللّهُ لَکُم ذلکَ أ تُؤمنونَ و تَشهَدونَ بالحَقِّ ؟ قالوا : نَعَم . قالَ : فإنّی ساُریکُم ما تَطلُبونَ ، و إنّی لَأعلَمُ أنّکُم لا تَفیئونَ إلی خَیرٍ ، و إنّ فیکُم مَن یُطرَحُ فی القَلیبِ ، و مَن یُحَزِّبُ الأحزابَ . ثُمّ قالَ صلی الله علیه و آله : یا أیّتُها الشَّجَرَةُ إن کُنتِ تُؤمنینَ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ ، و تَعلَمینَ أنّی رسولُ اللّهِ ، فانقَلِعی بِعُروقِکِ حتّی تَقِفی بینَ یَدَیَّ بإذنِ اللّهِ . فَوَالّذی بَعَثَهُ بالحَقِّ لاَنقَلَعَت بِعُروقِها ، و جاءَت و لَها دَوِیٌّ شَدیدٌ ، و قَصفٌ کقَصفِ أجنِحَةِ الطَّیرِ ، حتّی وَقَفَت بینَ یَدَی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُرَفرِفَةً ، و ألقَت بِغُصنِها الأعلی علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و ببَعضِ أغصانِها علی مَنکِبی ، و کنتُ عن یَمینِهِ صلی الله علیه و آله . فلَمّا نَظَرَ القَومُ إلی ذلکَ قالوا _ عُلُوّا و استِکبارا _ : فمُرْها فلْیَأتِکَ نِصفُها و یَبقی نِصفُها ، فأمَرَها بذلکَ ، فأقبَلَ إلَیهِ نِصفُها کأعجَبِ إقبالٍ و أشَدِّهِ دَوِیّا ، فکادَت تَلتَفُّ برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقالوا _ کُفرا و عُتُوّا _ : فمُرْ هذا النِّصفَ فلْیَرجِعْ إلی نِصفِهِ کما کانَ ، فأمرَهُ صلی الله علیه و آله فرَجَعَ ، فقلتُ أنا : لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، إنّی أوّلُ مُؤمنٍ بکَ یا رسولَ اللّهِ ، و أوّلُ مَن أقرَّ بأنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَت ما فَعَلَت بأمرِ اللّهِ تعالی تَصدیقا بِنُبُوَّتِکَ ، و إجلالاً لکَلِمَتِکَ ، فقالَ القَومُ کلُّهُم : بَل ساحِرٌ کَذّابٌ ، عَجیبُ السِّحرِ خَفیفٌ فیهِ ، و هَل یُصَدِّقُکَ فی أمرِکَ إلاّ مِثلُ هذا؟ ! (یَعنُونَنی) و إنّی لَمِن قَومٍ لا تأخُذُهُم فی اللّهِ لَومَةُ لائمٍ ، سِیماهُم سِیما الصِّدِّیقینَ ، و کلامُهُم کلامُ الأبرارِ ، عُمّارُ اللَّیلِ و مَنارُ النَّهارِ . مُتَمَسِّکونَ بحَبلِ القرآنِ ، یُحیُونَ سُنَنَ اللّهِ و سُنَنَ رَسولِهِ ؛ لا یَستَکبِرونَ و لا یَعلُونَ ، و لا یَغلونَ و لا یُفسِدونَ . قُلوبُهُم فی الجِنانِ ، و أجسادُهُم فی العَمَلِ . (2)

3765

محمّد صلی الله علیه و آله از زبان علی علیه السلام

امام علی علیه السلام_ وقتی مردی از ایشان که در مسجد کوفه حمایل شمشیرش را به خود پیچیده بود، درباره خصوصیات [جسمی ]پیامبر سؤال کرد _فرمود : رسول خدا9 رخساری سفید و گلگون داشت و چشمانی سیاه و درشت و موهایی صاف و نرم و ریشی انبوه و گونه هایی کم گوشت و استخوانی و گیسوانی که تا نرمه گوشش می رسید و گردنی چون جام سیمین و از زیر گلو تا نافش خط باریکی از مو چون نی رسته بود و جز آن مویی بر سینه و شکمش وجود نداشت. دست و پایش درشت و استخوانی بود. هرگاه راه می رفت، مثل این بود که از سرازیری فرود می آید و به هنگام برخاستن چابک و سریع بود. وقتی به طرفی برمی گشت، با تمام بدنش برمی گشت. دانه های عرق بر چهره اش چون مروارید بود، عرق بدنش خوش بوتر از مشک تند بود، نه کوتاه قامت بود و نه بلند، نه ناتوان بود و نه پست. کسی را چون او ندیده ام، نه پیش از او و نه پس از او.

امام علی علیه السلام :از زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله از شیر گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را همدم آن حضرت گردانید و آن فرشته او را شب و روز در راه بزرگواری ها و خوی های والای انسانی حرکت می داد ......... هر سال در کوه حراء اقامت می کرد و من او را می دیدم و کسی جز من او را نمی دید.

آن روزها ، [اهل] هیچ خانه ای به اسلام درنیامده بود، مگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه و من سومینِ آنان بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و رایحه نبوّت را می بوییدم .

هنگامی که وحی بر آن حضرت صلی الله علیه و آله نازل شد، من فریاد شیطان را شنیدم، عرض کردم : ای رسول خدا! این چه فریادی است؟ فرمود : این شیطان است که از پرستیده شدنش مأیوس شده است. آنچه را من می شنوم، تو هم می شنوی و هرچه را من می بینم تو هم می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه تو وزیر و دستیاری و تو در راه خیر و صلاح هستی.

من با آن حضرت صلی الله علیه و آله بودم که سران قریش آمدند و گفتند : ای محمّد! تو ادّعای بزرگی می کنی که پدران تو و هیچ یک از خاندانت چنین ادعایی نکرده است. اینک ما از تو کاری می خواهیم که اگر آن را انجام دهی و به ما نشانش دهی، می فهمیم که تو پیامبر و فرستاده [خدا ]هستی و اگر نتوانستی انجام دهی، می فهمیم که تو جادوگری دروغگو هستی. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چه می خواهید؟ گفتند : از این درخت بخواه تا از ریشه کنده شود و در برابر تو بایستد. حضرت فرمود : البته خداوند بر هر کاری تواناست. اگر خداوند این کار را برای شما انجام دهد آیا ایمان می آورید و به حقیقت گواهی می دهید؟ گفتند : آری. پیامبر فرمود : من آنچه شما تقاضا می کنید به شما نشان می دهم، اما می دانم به راه خیر باز نمی آیید. در میان شما کسانی هستند که به چاه [بَدر ]افکنده خواهند شد و کسانی هستند که [بر ضدّ من ]دسته ها به راه خواهند انداخت [و نبرد احزاب را به پا خواهند کرد] . پیامبر صلی الله علیه و آله سپس فرمود : ای درخت! اگر به خدا و روز واپسین ایمان داری و می دانی که من فرستاده خدا هستم، به اذن خداوند، از ریشه کنده شو و در برابر من بایست. سوگند به خدایی که او را به حق برانگیخت، آن درخت از ریشه کنده شد و در حالی که همهمه ای سخت داشت و صدایی چون صدای برهم خوردن بال های پرندگان از آن به گوش می رسید، جلو آمد و بال بال زنان در برابر رسول خدا صلی الله علیه و آله ایستاد و شاخه بلند خود را بر سر رسول خدا صلی الله علیه و آله و یکی از شاخه هایش را روی شانه من که در طرف راست آن حضرت بودم انداخت. اما چون آن جماعت این صحنه را دیدند، سرکشانه و گردن فرازانه، گفتند : دستور بده تا نیمی از آن پیش تو آید و نیم دیگرش در جای خویش بماند. رسول خدا به درخت چنین فرمانی داد. پس نیمه ای از درخت به نحوی بسیار شگفت آور و با سر و صدایی شدیدتر به طرف پیامبر رفت، به طوری که نزدیک بود به آن حضرت بپیچد. باز از روی کفر و سرکشی، گفتند : دستور بده این نیمه درخت به طرف نیمه دیگرش برگردد و مثل اول شود. پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد آن نیمه درخت برگشت. من گفتم : لا اله الا اللّه !! ای رسول خدا! من نخستین ایمان آورنده به تو هستم و نخستین کسی هستم که اعتراف می کند این درخت آنچه کرد به فرمان خداوند متعال برای اعتراف به نبوّت تو و بزرگداشت و ارج نهادن سخن تو انجام داد. اما آن جماعت یکپارچه گفتند : [نه ]بلکه او جادوگری دروغگوست ؛ جادوگری شگفت و تردست است. آیا کسی جز او [و مقصودشان من بودم ]تو را در کارَت تصدیق می کند؟ من از گروهی هستم که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری باک ندارند، سیمایشان سیمای راستان است، و گفتارشان گفتار نیکوکاران، آباد کنندگان شب اند و نشانه های [هدایت در ]روز. به ریسمان قرآن چنگ آویخته اند، سنّت های خدا و سنّت های رسول او را زنده نگه می دارند، نه استکباری می ورزند و نه بزرگی، نه نادرستی و خیانت می کنند و نه تباهی می آفرینند، دل هایشان در بهشت است و بدنهایشان در کار و کوشش!

ص :47


1- الطبقات الکبری : 1 / 410.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.

ص :48

ص :49

عنه علیه السلام :کُنتُ معَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَبیحَةَ اللّیلَةِ الّتی اُسرِیَ بهِ فیها و هُو بالحِجْرِ یُصَلّی ، فلَمّا قَضی صَلاتَهُ و قَضَیتُ صَلاتی سَمِعتُ رَنّةً شَدیدَةً ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الرَّنّةُ ؟ قالَ : أ لا تَعلَمُ؟! هذا رَنّةُ الشّیطانِ ، عَلِمَ أنّی اُسرِیَ بیَ اللّیلةَ إلَی السّماءِ ، فأیِسَ مِن أن یُعبَدَ فی هذهِ الأرضِ (1) . (2)

امام علی علیه السلام :فردای آن شبی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آسمان برده شد، من با آن حضرت بودم و او در حِجْر [اسماعیل ]نماز می خواند. چون نماز آن حضرت تمام شد و من نیز نمازم را به پایان بردم، آواز شدیدی را شنیدم. عرض کردم : ای رسول خدا! این چه صدایی است؟ فرمود : مگر نمی دانی؟ این بانگ شیطان است که چون فهمید دیشب به آسمان برده شده ام، از اینکه زین پس در روی این زمین پرستش شود نومید گشت. (3)

ص :50


1- شرح نهج البلاغة : 13 / 209.
2- أقول : قال ابن أبی الحدید فی ذیل الحدیث : و قد روی عن النبیّ صلی الله علیه و آله ما یشابه هذا ، لمّا بایعه الأنصار السبعون لیلة العَقَبة ؛ سُمع من العقبة صوت عالٍ فی جوف اللیل : یا أهل مکة ، هذا مُذمَّم و الصُّباة معه قد أجمعوا علی حربکم ! فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله للأنصار : أ لا تَسمَعونَ ما یَقولُ ؟! هذا أزَبُّ العَقَبةِ _ یَعنی شَیطانَها _ .(شرح نهج البلاغة : 13 / 209). قال : و أمّا أمر الشجرة التی دعاها رسول اللّه صلی الله علیه و آله فالحدیث الوارد فیها کثیر مستفیض ، قد ذکره المحدّثون فی کتبهم ، و ذکره المتکلّمون فی معجزات الرسول صلی الله علیه و آله . و الأکثرون رووا الخبر فیها علی الوضع الذی جاء فی خطبة أمیر المؤمنین ، و منهم من یروی ذلک مختصرا أنّه دعا شجرة فأقبلت تخُدّ إلیه الأرض . (شرح نهج البلاغة : 13 / 214) .
3- ابن ابی الحدید در ذیل این حدیث می گوید : شبیه این مطلب از خود پیامبر صلی الله علیه و آله نیز روایت شده است. هنگامی که هفتاد نفر از انصار در شب عقبه با پیامبر بیعت کردند، در دلِ شب صدایی بلند از عقبه شنیده شد که می گفت : ای اهل مکّه! این نکوهیده و از دین برگشتگان همدست او، برای جنگ با شما همداستان شده اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به انصار فرمود : می شنوید چه می گوید؟ این شیطانِ عقبه است. او می گوید : اما موضوع آن درخت که رسول خدا صلی الله علیه و آله صدایش زد، احادیثی که در این باره آمده فراوان است و علمای حدیث آن را در کتاب های خود آورده اند و متکلّمان این موضوع را در شمار معجزات پیامبر صلی الله علیه و آله ذکر کرده اند، بیشتر محدّثان این خبر را به همان گونه ای که در خطبه امیر المؤمنین علیه السلام آمده است روایت کرده اند و بعضی هم آن را به اختصار روایت می کنند و می گویند پیامبر درختی را صدا زد و آن درخت در حالی که زمین را می شکافت، پیش پیامبر آمد.

عنه علیه السلام :کُنتُ معَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله بمَکّةَ فخَرَجنا فی بَعضِ نَواحِیها ، فما استَقبَلَهُ جَبَلٌ و لا مَدَرٌ و لا شَجَرٌ إلاّ و هُو یَقولُ : السَّلامُ علَیکَ یا رَسولَ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :لَقد رأیتُنی أدخُلُ معَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الوادِیَ فلا یَمُرُّ بحَجَرٍ و لا شَجَرٍ إلاّ قالَ : السَّلامُ علیکَ یا رَسولَ اللّهِ ، و أنا أسمَعُهُ . (2)

عنه علیه السلام :حتّی بَعَثَ اللّهُ محمّدا صلی الله علیه و آله شَهیدا و بَشیرا و نَذیرا ، خَیرَ البَریَّةِ طِفلاً ، و أنجَبَها کَهلاً، و أطهَرَ المُطَهَّرینَ شِیمَةً، و أجوَدَ المُستَمطَرینَ دِیمَةً . (3)

عنه علیه السلام :اِختارَهُ مِن شَجَرَةِ الأنبیاءِ ، و مِشکاةِ الضِّیاءِ ، و ذُؤابَةِ العَلیاءِ ، و سُرَّةِ البَطحاءِ ، و مَصابیحِ الظُّلمَةِ ، و یَنابیع الحِکمَةِ . (4)

امام علی علیه السلام :من در مکّه با پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و با هم به یکی از نواحی شهر رفتیم. آن حضرت با هیچ کوه و کلوخ و درختی رو به رو نمی شد، مگر اینکه می گفتند : سلام بر تو ای رسول خدا!

امام علی علیه السلام :با رسول خدا صلی الله علیه و آله به وادی [مکّه ]رفتم، بر هیچ سنگ و درختی نمی گذشت، مگر اینکه می گفت : سلام بر تو ای رسول خدا! و من آن را می شنیدم.

امام علی علیه السلام :تا آنکه خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را به عنوان گواه و نوید دهنده و هشدار دهنده فرستاد. در کودکی بهترین مردم بود و در میان سالی نجیب ترین خلایق. اخلاق و خصالش، پاکتر از همه پاکان بود و جود و کرمش، سرشارتر و مداومتر از بخشندگان.

امام علی علیه السلام :خداوند او (پیامبر) را از شجره پیامبران و از چراغدان روشنایی و از کاکُل بالایی [هستی] (5) بالا و از ناف بطحا و از چراغ های روشنی بخش تاریکی و از چشمه های حکمت برگزید.

ص :51


1- کنز العمّال : 35370.
2- کنز العمّال : 35436.
3- نهج البلاغة : الخطبة: 105 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 108 .
5- کنایه از خاندان مشهور گرانقدر .

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: حتّی أوری قَبَسا لقابِسٍ ، و أنارَ عَلَما لحابِسٍ ، فهُو أمینُکَ المأمونُ ، و شَهیدُکَ یَومَ الدِّینِ ، و بَعیثُکَ نِعمَةً ، و رَسولُکَ بالحَقِّ رَحمَةً . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: حتّی أوری قَبَسَ القابِسِ ، و أضاءَ الطَّریقَ للخابِطِ ، و هُدِیَت بهِ القُلوبُ بَعدَ خَوضاتِ الفِتَنِ و الآثامِ ، و أقامَ بِمُوضِحاتِ الأعلامِ ، و نَیِّراتِ الأحکامِ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: فلَقَد صَدَعَ بما اُمِرَ بهِ ، و بلَّغَ رسالاتِ رَبِّهِ ، فأصلَحَ اللّهُ بهِ ذاتَ البَینِ ، و آمَنَ بهِ السُّبُلَ ، و حَقَنَ بهِ الدِّماءَ ، و ألَّفَ بهِ بَینَ ذَوی الضَّغائنِ الواغِرَةِ فی الصُّدورِ ، حتّی أتاهُ الیَقینُ . (3)

عنه علیه السلام :لا عَرَضَ لَهُ أمرانِ إلاّ أخَذَ بأشَدِّهِما . (4)

عنه علیه السلام :ما بَرَأ اللّهُ نَسمَةً خَیرا مِن محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (5)

امام علی علیه السلام_ در یاد کرد از پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : تا آنکه برای جوینده شعله [هدایت ]شعله ای برافروخت و برای ره گم کرده آتشی به علامت روشن ساخت. پس او امین و مورد اعتماد توست و گواه تو در روز پاداش و برانگیخته نعمت تو و فرستاده به حقِّ تو، که از روی رحمت و مهر فرستاده ای.

امام علی علیه السلام_ در یاد کرد از پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : تا آنکه برای جوینده شعله [هدایت ]شعله را برافروخت و برای گم گشته، راه را روشن ساخت و دل های فرو رفته در فتنه ها و گناهان به وسیله او هدایت شدند و او نشانه های روشنگر و احکام نورانی را برپا داشت.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : مأموریت خود را آشکار ساخت و پیام های پروردگارش را ابلاغ کرد. پس، خداوند به وسیله او میان مردم صلح و آشتی برقرار نمود و راه ها را امن ساخت و از خون ریزی ها جلوگیری کرد و دل های کینه توز را به یکدیگر الفت داد، تا آنگاه که یقین (مرگ) به سراغش آمد.

امام علی علیه السلام :هیچ گاه دو کار برای آن حضرت پیش نیامد، مگر اینکه سخت ترش را انتخاب کرد.

امام علی علیه السلام :خداوند انسانی بهتر از محمّد صلی الله علیه و آله نیافریده است.

ص :52


1- نهج البلاغة : الخطبة 106 .
2- نهج البلاغة: الخطبة72.
3- شرح نهج البلاغة: 1/309.
4- مکارم الأخلاق : 1 / 61 / 55.
5- الکافی : 1 / 440 / 2.

عنه علیه السلام :ابتَعَثَهُ بالنُّورِ المُضیءِ، و البُرهانِ الجَلیِّ ، و المِنهاجِ البادی ، و الکِتابِ الهادی . اُسرَتُهُ خَیرُ اُسرَةٍ ، و شَجَرَتُهُ خَیرُ شَجَرَةٍ ، أغصانُها مُعتَدِلَةٌ ، و ثِمارُها مُتَهَدِّلَةٌ ، مَولِدُهُ بمَکّةَ ، و هِجرَتُهُ بطَیبَةَ . (1)

عنه علیه السلام :حتّی أفضَت کرامَةُ اللّهِ سبحانَهُ و تعالی إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، فأخرَجَهُ مِن أفضَلِ المَعادِنِ مَنبِتا ، و أعَزِّ الأرُوماتِ مَغرِسا ؛ مِن الشَّجَرَةِ الّتی صَدَعَ مِنها أنبیاءَهُ ، و انتَجَبَ (انتَخَبَ) مِنها اُمناءَهُ ......... سِیرَتُهُ القَصدُ ، و سُنَّتُهُ الرُّشدُ ، و کلامُهُ الفَصلُ ، و حُکمُهُ العَدلُ . (2)

عنه علیه السلام :طَبیبٌ دَوّارٌ بطِبِّهِ ، قد أحکَمَ مَراهِمَهُ ، و أحمی (أمضی) مَواسِمَهُ ، یَضَعُ ذلکَ حَیثُ الحاجَةُ إلَیهِ ، مِن قُلوبٍ عُمیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و ألسِنَةٍ بُکمٍ ، مُتَتبِّعٌ بدَوائهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ و مَواطِنَ الحَیرَةِ ، لَم یَستَضیئوا بأضواءِ الحِکمَةِ ، و لَم یَقدَحوا بزِنادِ العُلومِ الثّاقِبَةِ ، فهُم فی ذلکَ کالأنعامِ السّائمَةِ ، و الصُّخورِ القاسِیَةِ . (3)

عنه علیه السلام :و أشهَدُ أنَّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ ، دَعا إلی طاعَتِهِ ، و قاهَرَ أعداءَهُ جِهادا عَن دِینِهِ ، لا یَثنیهِ عَن ذلکَ اجتِماعٌ علی تَکذیبِهِ ، و التِماسٌ لإطفاءِ نُورِهِ . (4)

امام علی علیه السلام :خداوند او را با نور روشنایی بخش و برهان آشکار و راه پیدا و کتاب راهنما برانگیخت. خاندانش بهترین خاندان است و شجره اش بهترین شجره و شاخه هایش راست و میوه هایش آویزان. زادگاهش مکّه است و هجرتش به طیبه (مدینه طیّبه) .

امام علی علیه السلام :تا آنکه کرامت خداوند سبحان به محمّد صلی الله علیه و آله رسید. پس او را از برترین رویشگاه ها و ارجمندترین ریشه و تبارها بیرون آورد، از درختی که پیامبرانش را از آن به وجود آورد و اُمنای خویش را از آن برگزید ......... راهش راست و معتدل است و شیوه اش راهنمایی و سخنش جدا کننده حق از باطل و حُکمش بر اساس عدل و داد.

امام علی علیه السلام :طبیبی بود که با داروی خود میان مردم می گردید. مرهمهایش را درست و آماده کرده و ابزار داغ کردنش را تافته بود و آنها را بر هر جا که لازم بود، از دل های کور و گوش های کر و زبان های گنگ، می گذاشت. با داروی خود بیماری های غفلت و سرگردانی را در کسانی که از پرتوهای حکمت روشنایی برنگرفته بودند و با آتش زنه های دانش های درخشان شعله ای برنیفروخته بودند، و همچون حیوانات چرنده و تخته سنگهای سخت بودند، درمان می کرد.

امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده خداست، به فرمانبری از خدا فرا خواند و در راه دفاع از دین او، دشمنانش را مقهور ساخت، همداستانی [دشمنان خدا] بر تکذیب و مخالفت او و کوشش آنان برای خاموش ساختن نورش، او را از این کار [که دعوت به طاعت خدا و دفاع از دینش بود] باز نمی داشت.

ص :53


1- نهج البلاغة : الخطبة 161 .
2- نهج البلاغة: الخطبة94.
3- نهج البلاغة : الخطبة 108.
4- نهج البلاغة : الخطبة 190.

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ بَعَثَ محمّدا صلی الله علیه و آله نَذیرا للعالَمینَ ، و مُهَیمِنا علَی المُرسَلینَ . (1)

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ داعِیا إلَی الحَقِّ و شاهِدا علَی الخَلقِ ، فبَلّغَ رسالاتِ ربِّهِ غَیرَ وانٍ و لا مُقَصِّرٍ، و جاهَدَ فی اللّهِ أعداءَهُ غَیرَ واهِنٍ و لا مُعَذِّرٍ، إمامُ مَنِ اتَّقی ، وَ بصَرُ (بَصیرَةُ) مَنِ اهتَدی . (2)

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ بوُجوبِ الحُجَجِ ، و ظُهورِ الفَلَجِ ، و إیضاحِ المَنهَجِ ، فبَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعا بِها ، و حَمَلَ علَی المَحَجَّةِ دالاًّ علَیها . (3)

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ بحُجَّةٍ کافِیَةٍ ، و مَوعِظَةٍ شافِیَةٍ ، و دَعوَةٍ مُتَلافِیَةٍ . (4)

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ بالضِّیاءِ ، و قَدَّمَهُ فی الاصطِفاءِ ، فَرَتَقَ بهِ المَفاتِقَ ، و ساوَرَ بهِ المُغالِبَ ، و ذَلَّلَ بهِ الصُّعوبَةَ ، و سَهَّلَ به الحُزونَةَ ، حتّی سَرَّحَ الضَّلالَ عن یَمینٍ و شِمالٍ . (5)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، محمّد صلی الله علیه و آله را فرستاد تا به جهانیان هشدار دهد و گواه بر پیامبران باشد.

امام علی علیه السلام :خداوند او را برای دعوت به حق و گواه بودن بر مردمان فرستاد و آن حضرت پیام های پروردگارش را، بدون کمترین سستی و کوتاهی، ابلاغ کرد و با دشمنان او، بدون نشان دادن کمترین ضعف و اظهار کوچکترین بهانه ای، جهاد کرد. او پیشوای پرهیزگاران و دیده ره جویان بود.

امام علی علیه السلام :[خداوند] او را با دلایل لازم (قانع کننده)، و با پیروزی آشکار و برای روشن ساختن راه فرستاد و او پیام خداوند را آشکار و ابلاغ کرد و با راهنمایی کردن مردم، آنان را به راه راست کشاند.

امام علی علیه السلام :او را با دلیلی بسنده و اندرزی شفابخش و دعوتی جبران کننده فرستاد.

امام علی علیه السلام :او را با نور و روشنایی فرستاد و در انتخاب و گزینش ، او را مقدّم داشت. به واسطه او گسستگی ها را به هم برآورد و چیره جو را شکست داد و مشکلات را آسان ساخت و نا همواری ها را هموار کرد، تا جایی که گمراهی را از راست و چپ دور گردانید.

ص :54


1- نهج البلاغة : الکتاب 62.
2- نهج البلاغة : الخطبة 116.
3- نهج البلاغة : الخطبة 185.
4- نهج البلاغة : الخطبة 161.
5- نهج البلاغة : الخطبة 213.

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ بأمرِهِ صادِعا (ناطِقا) ، و بذِکرِهِ ناطِقا (قاطِعا) ، فأدّی أمینا ، و مَضی رَشیدا ، و خَلَّفَ فِینا رایَةَ الحَقِّ . (1)

عنه علیه السلام :أشهَدُ أنّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ ، أرسَلَهُ بالدِّینِ المَشهورِ ، و العَلَمِ المأثورِ ، و الکِتابِ المَسطورِ ، و النُّورِ السّاطِعِ ، و الضِّیاءِ اللاّمِعِ ، و الأمرِ الصّادِعِ ، إزاحَةً للشُّبُهاتِ ، و احتِجاجا بالبَیِّناتِ ، و تَحذیرا بالآیاتِ ، و تَخویفا بالمَثُلاتِ ، و النّاسُ فی فِتَنٍ انجَذمَ (انحَذمَ) فیها حَبلُ الدِّینِ . (2)

عنه علیه السلام_ و هُو یَلی غُسلَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و تَجهیزَهُ _: بأبی أنتَ و اُمّی یا رسولَ اللّهِ ! لَقَدِ انقَطَعَ بمَوتِکَ ما لَم یَنقَطِعْ بمَوتِ غَیرِکَ مِن النُّبُوّةِ و الإنباءِ و أخبارِ السَّماءِ .

خَصَّصتَ حتّی صِرتَ مُسَلِّیا عمَّن سِواکَ ، و عَمَّمتَ حتّی صارَ النّاسُ فِیکَ سَواءً .........

بأبی أنتَ و اُمّی ! اذکُرْنا عِندَ رَبِّکَ ، و اجعَلْنا مِن بالِکَ . (3)

امام علی علیه السلام :[خداوند] او را برای آشکار کردن فرمان خود و زنده ساختن یادش فرستاد و آن حضرت امانت [الهی ]را گزارد و ره نموده رفت و پرچم حق را در میان ما باقی گذاشت.

امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده خداست. او را با دین شناخته شده و نشانه برگزیده (دست به دست شده) و کتاب نبشته و نور درخشان و روشنی تابان و فرمان آشکار فرستاد تا شبهات را بزداید و با دلایل روشن، حجّت آوری کند و با آیات و نشانه ها هشدار دهد و از کیفرها و عبرت های گذشتگان بترساند و این در حالی بود که مردم گرفتار فتنه هایی بودند که در آنها ریسمان دین از هم گسیخته بود.

امام علی علیه السلام_ در حالی که مشغول غسل دادن و آماده کردن پیکر آن حضرت برای کفن و دفن بود _فرمود : پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو چیزی به پایان رسید که با مرگ کسی جز تو به پایان نرسید : نبوّت و خبر دادن و خبرهای آسمان.

تو چنان در دل ها نشستی که داغ تو تسلّی بخش هر داغ دیگری است و چندان در میان مردم جا باز کردی که همگان در مصیبت تو ماتم گرفتند .........

پدر و مادرم فدایت باد! ما را در نزد پروردگارت یاد کن و به خاطرمان داشته باش.

ص :55


1- نهج البلاغة : الخطبة 100.
2- نهج البلاغة : الخطبة 2.
3- نهج البلاغة : الخطبة 235.

عنه علیه السلام :اللّهُمّ ......... اجعَلْ شَرائفَ صَلواتِکَ، و نَوامِیَ بَرکاتِکَ ، علی محمّدٍ عَبدِکَ و رَسولِکَ ، الخاتِمِ لِما سَبَقَ ، و الفاتِحِ لِما انغَلقَ ، و المُعلِنِ الحَقَّ بالحَقِّ .........

اللّهُمّ افسَحْ لَهُ مَفسَحا فی ظِلِّکَ ، و اجزِهِ مُضاعَفاتِ الخَیرِ مِن فَضلِکَ ، اللّهُمّ و أعلِ علی بِناءِ البانِینَ بِناءَهُ ، و أکرِمْ لَدَیکَ مَنزِلَتَهُ ، و أتمِمْ لَهُ نُورَهُ ، و اجزِهِ مِنِ ابتِعاثِکَ لَهُ مَقبولَ الشَّهادَةِ ، مَرْضِیَّ المَقالَةِ ، ذا مَنطِقٍ عَدلٍ ، و خُطبَةٍ فَصلٍ . (1)

عنه علیه السلام :إنّما أنا عَبدٌ مِن عَبیدِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (2)

(3)

3766 - العالَمُ حینَ البِعثَةِ
3766 - جهان، هنگام بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَعَثَهُ و النّاسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَةٍ ، و حاطِبونَ (خابِطونَ) فی فِتنَةٍ ، قدِ استَهوَتهُمُ الأهواءُ ، و استَزَلَّتهُمُ الکِبرِیاءُ . (4)

امام علی علیه السلام :بار خدایا! ......... برترین درودها و پربارترین برکت هایت را بر محمّد، بنده و فرستاده خویش قرار ده، همو که ختم کننده نبوّت است و گشاینده درهای بسته [سعادت و رحمت ]و آشکار کننده حقّ با حقّ ......... بار خدایا! در سایه [رحمت] خویش جایی فراخ برای او بگشای و از فضل خویش او را خیرهای مضاعف پاداش ده. بار خدایا! بنیان [شریعت] او را از بنیان پیشینیان بالاتر بر و منزلت او را نزد خویش گرامی دار و نور او را کامل گردان و پاداش پیامبریش را شهادتِ پذیرفته و گفتارِ پسندیده قرار ده که گفتارش راست و درست و سخنش جدا کننده حق از باطل بود.

امام علی علیه السلام :جز این نیست که من غلامی از غلامان محمّد صلی الله علیه و آله هستم.

3766

جهان، هنگام بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله

امام علی علیه السلام :[خداوند] او را در زمانی برانگیخت که مردم در وادی حیرت سرگشته بودند و در فتنه و فساد دست و پا می زدند و هوا و هوس ها (عقاید گونه گون) آنان را فریفته و نخوت و کبر آنها را به لغزش کشانده بود.

ص :56


1- نهج البلاغة : الخطبة 72 .
2- التوحید : 174 / 3.
3- (انظر) النبوّة الخاصّة : باب 3761.
4- نهج البلاغة: الخطبة 95.

عنه علیه السلام :أضاءَت بهِ البِلادُ بَعدَ الضَّلالَةِ المُظلِمَةِ ، و الجَهالَةِ الغالِبَةِ ، و الجَفوَةِ الجافِیَةِ ، و النّاسُ یَستَحِلُّونَ الحَریمَ ، و یَستَذِلُّونَ الحَکیمَ (الحَلیمَ) ، یَحیَونَ علی فَترَةٍ ، و یَموتونَ علی کَفرَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :بَعَثَهُ حِینَ لا عَلَمٌ قائمٌ، و لا مَنارٌ ساطِعٌ ، و لا مَنهَجٌ واضِحٌ . (2)

عنه علیه السلام :ابتَعَثَهُ و النّاسُ یَضرِبونَ فی غَمرَةٍ ، و یَموجونَ فی حَیرَةٍ ، قَد قادَتهُم أزِمَّةُ الحَینِ ، و استَغلَقَت علی أفئدتِهِم أقفالُ الرَّینِ . (3)

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ و أعلامُ الهُدی دارِسَةٌ ، و مَناهِجُ الدِّینِ طامِسَةٌ ، فصَدَعَ بالحَقِّ ، و نَصَحَ للخَلقِ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّه بَعَثَ محمّدا صلی الله علیه و آله و لَیسَ أحَدٌ مِن العَرَبِ یَقرأُ کِتابا ، و لا یَدَّعی نُبُوّةً ، فَساقَ النّاسَ حتّی بَوّأهُم مَحَلَّتَهُم ، وَ بلَّغَهُم مَنجاتَهُم . (5)

امام علی علیه السلام :شهرها در گمراهیِ تیره و تار فرو رفته بودند و جهل و نادانی بر آنها چیره بود و خشونت و بربریّت حاکمیت داشت. و مردم حرام را حلال می کردند و دانشمند را خوار و خفیف می شمردند و بدون آیین الهی می زیستند و با کفر و بی دینی می مردند، پس به نور وجود او (پیامبر) روشن شدند.

امام علی علیه السلام :[خداوند] او را در زمانی برانگیخت که نه نشانه ای بر پا بود و نه چراغی می درخشید و نه راهی آشکار بود.

امام علی علیه السلام :او را هنگامی برانگیخت که مردم در غرقاب [فساد و گناه] فرو رفته بودند و در میان امواج سرگردانی دست و پا می زدند. مهارهای مرگ و هلاکت، آنان را می کشید و قفل های گمراهی بر دل هایشان زده شده بود.

امام علی علیه السلام :او را در زمانی فرستاد که نشانه های هدایت و راهیابی از میان رفته و راه های آشکار دین ناپدید گشته بود. پس [آن حضرت] حق را آشکار و مردم را ارشاد نمود.

امام علی علیه السلام :خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را در حالی برانگیخت که هیچ عربی کتاب خوان نبود و دعوی نبوّت نمی کرد. پس آن حضرت مردم را تا سرمنزل مقصود سوق داد و آنان را به جایگاه نجات و رستگاری رسانید.

ص :57


1- نهج البلاغة : الخطبة 151 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 196 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 191 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 195.
5- نهج البلاغة : الخطبة 33.

عنه علیه السلام :أمّا بَعدُ ، فإنَّ اللّهَ سبحانَهُ بَعَثَ محمّدا صلی الله علیه و آله و لَیسَ أحَدٌ مِن العَرَبِ یَقرأُ کِتابا ، و لا یَدَّعی نُبُوّةً و لا وَحیا ، فقاتَلَ بِمَن أطاعَهُ مَن عَصاهُ ، یَسوقُهُم إلی مَنجاتِهِم . (1)

عنه علیه السلام :و أهلُ الأرضِ (الأرَضینَ) یَومئذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ ، و أهواءٌ مُنتَشِرَةٌ ، و طَرائقُ (طَوائفُ) مُتَشَتِّتَةً ، بینَ مُشَبِّهٍ للّهِ بخَلِقِه ، أو مُلحِدٍ فی اسمِهِ ، أو مُشیرٍ إلی غَیرِهِ ، فهَداهُم بهِ مِن الضَّلالَةِ . (2)

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ علی حِینِ فَترَةٍ مِن الرُّسُلِ ، و طُولِ هَجعَةٍ مِن الاُمَمِ ، و انتِقاضٍ مِن المُبرَمِ . (3)

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ علی حِینِ فَترَةٍ من الرُّسُلِ ، و هَفوَةٍ عَنِ العَمَلِ ، و غَباوَةٍ (عَباوَةٍ) مِن الاُمَمِ . (4)

عنه علیه السلام :أرسلَهُ علی حِینِ فَترَةٍ مِن الرُّسُلِ ، و تَنازُعٍ مِن الألسُنِ، فقَفّی بهِ الرُّسُلَ، و خَتَمَ بِهِ الوَحیَ . (5)

امام علی علیه السلام :اما بعد، خداوند سبحان محمّد صلی الله علیه و آله را زمانی برانگیخت که هیچ عربی نه کتابی می خواند و نه دعوی نبوّتی و نه ادّعای وحیی می کرد. پس، آن حضرت با کمک پیروان خویش با مخالفانش، پیکار کرد تا آنان را به سوی سرمنزل نجات سوق دهد.

امام علی علیه السلام :در آن روزگار، مردم روی زمین آیین های پراکنده و خواست ها و اهداف (عقاید) گوناگون داشتند و راه های متشتّت را می پیمودند. گروهی خدا را به آفریدگانش تشبیه می کردند و جماعتی در نام او کجروی می کردند و طایفه ای خدایی جز او را نشان می دادند. پس خداوند آنان را به واسطه پیامبر از گمراهی به درآورد و هدایت نمود.

امام علی علیه السلام :[خداوند] او را هنگامی فرستاد که مدت ها بود پیامبری نیامده بود و ملّت ها در خوابی طولانی فرو رفته بودند و پایه های محکم دین درهم ریخته بود.

امام علی علیه السلام :او را زمانی فرستاد که مدت ها بود پیامبری نیامده بود و مردمان در عمل [به فرمان های الهی انبیای پیشین ]دچار لغزش و انحراف شده بودند و ملّت ها در غفلت و نادانی به سر می بردند.

امام علی علیه السلام :او را در زمانی فرستاد که مدت ها بود پیامبری مبعوث نشده بود و مردم گرفتار [اختلافات عقیدتی و ]مجادلات لفظی بودند. در این اوضاع، خداوند پیامبر را پس از همه پیامبران فرستاد و وحی را به او پایان بخشید.

ص :58


1- نهج البلاغة : الخطبة 104.
2- نهج البلاغة : الخطبة 1.
3- نهج البلاغة : الخطبة 158 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 94 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 133 .

عنه علیه السلام :أرسَلَهُ علی حِینِ فَترَةٍ مِن الرُّسُلِ ، و طُولِ هَجعَةٍ مِن الاُمَمِ ، و اعتِزامٍ مِن الفِتَنِ ، و انتِشارٍ مِن الاُمورِ ، و تَلَظٍّ (تَلَظّی) مِن الحُروبِ ، و الدُّنیا کاسِفَةُ النُّورِ ، ظاهِرَةُ الغُرورِ ، علی حِینِ اصفِرارٍ مِن وَرَقِها، و إیاسٍ مِن ثَمَرِها . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ بَعَثَ محمّدا صلی الله علیه و آله نَذیرا للعالَمینَ ، و أمِینا علَی التَّنزیلِ ، و أنتُم مَعشَرَ العَرَبِ علی شَرِّ دِینٍ ، و فی شَرِّ دارٍ ، مُنیخُونَ بَینَ حِجارَةٍ خُشنٍ ، و حَیّاتٍ صُمٍّ ، تَشرَبونَ الکَدِرَ ، و تأکُلونَ الجَشِبَ ، و تَسفِکونَ دِماءکُم، و تَقطَعونَ أرحامَکُم، الأصنامُ فِیکُم مَنصوبَةٌ ، و الآثامُ بِکُم مَعصوبَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ بَعَثَ محمّدا صلی الله علیه و آله بالحَقِّ حینَ دَنا مِن الدُّنیا الانقِطاعُ ، و أقبَلَ مِن الآخِرَةِ الاطِّلاعُ ، و أظلَمَت بَهجَتُها بَعدَ إشراقٍ ، و قامَت بأهلِها علی ساقٍ ، و خَشُنَ مِنها مِهادٌ ، و أزِفَ مِنها قِیادٌ ، فی انقِطاعٍ مِن مُدَّتِها ، و اقتِرابٍ مِن أشراطِها ، و تَصَرُّمٍ مِن أهلِها . (3)

امام علی علیه السلام :او را زمانی فرستاد که روزگاری بود پیامبری برانگیخته نشده بود و مردم در خوابی طولانی به سر می بردند و فتنه ها بالا گرفته و کارها پریشان شده بود و آتش جنگ ها شعله می کشید و دنیا بی فروغ و پُر از مکر و فریب گشته، برگ های درخت زندگی به زردی گراییده و از به بار نشستن آن قطع امید شده بود.

امام علی علیه السلام :خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را بیم دهنده ای برای جهانیان و امینی برای وحی برگزید و شما جماعت عرب! بدترین دین و آیین را داشتید و در بدترین سرزمین ها می زیستید؛ میان سنگ های درشت و مارهای گَرزه. آب تیره و ناگوار می نوشیدید و غذای خشک و گلو آزار می خوردید، خون همدیگر را می ریختید و پیوندهای خویشاوندی را می بریدید. بت ها در میان شما برپا بود و سرا پا آلوده به گناهان بودید.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان محمّد صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث کرد، آنگاه که پایان دنیا نزدیک شده و آخرت روی آورده بود و روشنایی و درخشش آن به تاریکی گراییده بود و مردم آن در سخت ترین اوضاع به سر می بردند، بسترش زبر و ناهموار و مهارش در آستانه از هم گسیختگی و مدتش به سر رسیده، و نشانه های [نابودیش] نزدیک بود و مردمش در شُرُف نابودی بودند.

ص :59


1- نهج البلاغة: الخطبة89.
2- نهج البلاغة : الخطبة 26.
3- نهج البلاغة : الخطبة 198.

3767 - عالَمِیَّةُ رِسالَةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله
3767 - جهانی بودن رسالت محمّد صلی الله علیه وآله

الکتاب :

قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ ئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَی قُلْ لاَ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ» . (1)

وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرا وَ نَذِیرا وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» . (2)

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ کَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» . (3)

وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» . (4)

هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» . (5)

الحدیث :

الدرّ المنثور :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن بَلَغَه القرآنُ فکَأنّما شافَهتُهُ بهِ ، ثُمَّ قَرَأ «و اُوحِیَ إلَیَّ هذا القُرْآنُ لاُِنذِرَکُمْ بهِ وَ مَنْ بَلَغَ» . (6)

3767

جهانی بودن رسالت محمّد صلی الله علیه و آله

قرآن:

«بگو : گواهی چه کسی از همه برتر است؟ بگو : خدا میان من و شما گواه است. و این قرآن به من وحی شده تا به وسیله آن شما و هر کس را [که این پیام به او] برسد، هشدار دهم. آیا واقعا شما گواهی می دهید که در جنب خدا، خدایان دیگری است؟ بگو : من گواهی نمی دهم. بگو : تنها او معبودی یگانه است و بی تردید من از آنچه شریک او قرار می دهید بیزارم».

«و ما تو را جز [به سِمَت] بشارتگر و هشدار دهنده برای تمام مردم نفرستادیم. لیکن بیشتر مردم نمی دانند».

«بگو : ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم، همان خدایی که فرمانروایی آسمان ها و زمین از آنِ اوست. هیچ معبودی جز او نیست که زنده می کند و می میراند. پس، به خدا و فرستاده او، پیامبر درس نا خوانده ای که به خدا و کلمات او ایمان دارد، ایمان آورید و از او پیروی کنید، باشد که هدایت شوید».

«و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

«او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».

حدیث:

الدرّ المنثور :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که قرآن به او رسد چنان است که من، به وسیله آن، با وی رو در رو سخن گفته باشم. حضرت سپس این آیه را برخواند : «و این قرآن به من وحی شده تا به وسیله آن شما و هر کس را [که این قرآن ]به او رسد هشدار دهم».

ص :60


1- الأنعام : 19.
2- سبأ : 28.
3- الأعراف : 158.
4- الأنبیاء : 107.
5- التوبة : 33.
6- الدرّ المنثور : 3 / 257.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أنا رَسولُ مَن أدرَکتُ حَیّا و مَن یُولَدُ بَعدی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اُرسِلتُ إلَی النّاسِ کافَّةً ، و بِی خُتِمَ النَّبیُّونَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :بُعِثَ کلُّ نَبیٍّ کانَ قَبلی إلی اُمَّتِهِ بلِسانِ قَومِهِ ، و بَعَثَنی إلی کُلِّ أسوَدَ و أحمَرَ بالعَربیَّةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اُعطِیتُ خَمسا لَم یُعطَهُنَّ نَبیٌّ کانَ قَبلی : اُرسِلتُ إلَی الأبیَضِ و الأسوَدِ و الأحمَرِ ......... . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أعطی محمّدا صلی الله علیه و آله شَرائعَ نُوحٍ و إبراهیمَ و موسی و عیسی ......... و أرسَلَهُ کافّةً إلَی الأبیَضِ و الأسوَدِ ، و الجِنِّ و الإنسِ . (5)

3768 - مُراسَلاتُهُ صلی الله علیه وآله
3768 - نامه های پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فیما کَتبَ إلی مَلِک الرُّومِ _: بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ مِن محمّدٍ رسولِ اللّهِ عَبدِهِ و رَسولِهِ إلی هِرَقلَ عَظیمِ الرُّومِ و سَلامٌ علی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی ، أمّا بَعدُ فإنّی أدعوکَ بدِعایَةِ الإسلامِ ، أسلِمْ تَسلَمْ ، أسلِمْ یُؤْتِکَ اللّهُ أجرَکَ مَرّتَینِ ، فإن تَوَلَّیتَ فإنّ علَیکَ إثمَ الیَرِیسِینَ (الأریسیِّینَ) . (6) و یا أهلَ الکِتابِ تَعالَوا إلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بینَنا و بینَکُم ألاّ نَعبُدَ إلاّ اللّهَ و لا نُشرِکَ بهِ شیئا ، و لا یَتّخِذَ بَعضُنا بَعضا أربابا مِن دُونِ اللّهِ ، فإنْ تَولَّوا فقُولوا : اشْهَدوا بأنّا مُسلِمونَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من پیامبر کسانی که با من به سر می برند و کسانی که بعد از من به دنیا می آیند هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من به سوی همه مردم فرستاده شده ام و سلسله پیامبران به من ختم شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیش از من هر پیامبری به زبان قوم خود به سوی امّتش فرستاده شد، ولی خداوند مرا به زبان عربی به سوی هر سیاه و سفیدی فرستاده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج چیز به من داده شده که به هیچ یک از پیامبران پیش از من داده نشده است : من به سوی سیاه و سفید و سرخ فرستاده شده ام .........

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی شرایع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را به محمّد صلی الله علیه و آله داد ......... و او را به سوی همه سفید و سیاه و جنّ و انس فرستاد.

3768

نامه های پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در نامه ای به امپراتور روم _نوشت : بسم اللّه الرحمن الرحیم. از محمّد، رسول اللّه بنده و فرستاده او به هرقل، بزرگ روم. درود بر کسی که راه هدایت پوید. اما بعد، من تو را به اسلام فرا می خوانم. اسلام بیاور تا به سلامت مانی. مسلمان شو تا خداوند اجر تو را دو برابر دهد. اگر نپذیری گناه رعیت به عهده توست. ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی بایستیم که میان ما و شما یکسان است : جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و هر یک از ما دیگری را به جای خداوند، خدایگان نگیرد. پس اگر روی گرداندند، بگو : گواه باشید که ما مسلمانیم.

ص :61


1- الطبقات الکبری : 1 / 191.
2- الطبقات الکبری : 1 / 192.
3- بحار الأنوار : 16 / 316 / 6.
4- الأمالی للطوسیّ : 484 / 1059.
5- المحاسن : 1 / 448 / 1035.
6- قال المجلسیّ : قوله : «إثم الأریسیّین» هکذا أورده جلّ الرواة، و روی «الیریسین» و روی «الأریسین» ......... معناه : أنّ علیک إثم رعایاک ممّن صددته عن الإسلام . (کما فی المصدر).
7- بحار الأنوار : 20 / 386 / 8.

عنه صلی الله علیه و آله_ فیما کَتَبهُ لِجمّاعٍ کانُوا فی جَبلِ تِهامَةَ قد غَصَبوا المارَّةَ مِن کِنانَةَ و مُزَینَةَ و الحکَمِ و القارَةِ و مَنِ اتَّبَعَهُم مِن العَبیدِ ، فَلما ظَهَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَفَدَ مِنهُم وَفدٌ علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ، فکَتَبَ لَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، هذا کِتابٌ مِن محمّدٍ النَّبیِّ رَسولِ اللّهِ لعِبادِ اللّهِ العُتَقاءِ ، إنّهُم إن آمَنوا و أقامُوا الصَّلاةَ و آتَوا الزَّکاةَ فعَبدُهُم حُرٌّ و مَولاهُم محمّدٌ ، و مَن کانَ مِنهُم مِن قَبیلَةٍ لَم یُرَدَّ إلَیها ، و ما کانَ فیهِم مِن دَمٍ أصابُوهُ أو مالٍ أخَذوهُ فهُو لَهُم ، و ما کانَ لَهُم مِن دَینٍ فی النّاسِ رُدَّ إلَیهِم و لا ظُلمَ علَیهِم و لا عُدوانَ ، و إنّ لَهُم علی ذلکَ ذِمَّةَ اللّهِ و ذِمَّةَ محمّدٍ ، و السّلامُ علَیکُم . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در نامه ای به گروهی [راهزن ]که در کوه تهامه جمع شده و کاروانیان کنانه و مزینه و حَکَم و قاره و شماری از بردگان آنان را تاراج کرده بودند و پس از پیروزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نمایندگانی به حضور آن حضرت فرستاده بودند _نوشت : بسم اللّه الرحمن الرحیم. این نامه ای است از محمّد نبیّ فرستاده خدا به بندگان آزاده شده خداوند که اگر ایمان بیاورند و نماز بگزارند و زکات بپردازند بردگان ایشان همگی آزادند و مولای ایشان محمّد است. و هر کس از ایشان که از قبیله ای است به آن قبیله برگردانده نمی شود و اگر خونی به گردن دارند یا مالی گرفته اند، از خود ایشان است (بخشیده می شوند) و اگر طلبی از مردم دارند، باید به ایشان برگردانده شود و هیچ ستم و ظلمی به ایشان نخواهد شد و در پناه خدا و در پناه محمّد هستند. و السلام علیکم.

ص :62


1- الطبقات الکبری : 1 / 278.

الطبقات الکبری :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لمّا رَجَعَ مِن الحُدَیبیَةِ فی ذی الحِجّةِ سَنَةَ سِتٍّ أرسَلَ الرُّسُلَ إلَی المُلوکِ یَدعُوهُم إلَی الإسلامِ و کَتَبَ إلَیهِم کُتُبا ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّ المُلوکَ لا یَقرؤونَ کِتابا إلاّ مَختوما ، فاتَّخَذَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَومئذٍ خاتَما مِن فِضَّةٍ فِصُّهُ مِنهُ ، نَقشُهُ ثلاثَةُ أسطُرٍ : محمّدٌ رسولُ اللّهِ ، و خَتَمَ بهِ الکُتُبَ ، فخَرَجَ سِتّةُ نَفَرٍ مِنهُم فی یَومٍ واحِدٍ ، و ذلکَ فی المُحرَّمِ سَنَةَ سَبعٍ ، و أصبَحَ کلُّ رجُلٍ مِنهُم یَتَکلَّمُ بلِسانِ القَومِ الّذینَ بَعَثَهُ إلَیهِم ، فکانَ أوّلَ رَسولٍ بَعَثَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَمرُو بنُ اُمیَّةَ الضَّمْریُّ إلَی النَّجاشِیِّ ، و کَتَبَ إلَیهِ کِتابَینِ یَدعوهُ فی أحَدِهِما إلَی الإسلامِ و یَتلو علَیهِ القرآنَ ، فأخَذَ کِتابَ رَسول اللّهِ صلی الله علیه و آله فوَضَعَهُ علی عَینَیهِ ، و نَزَلَ مِن سَریرِهِ فجَلَسَ علَی الأرضِ تَواضُعا ، ثُمّ أسلَمَ و شَهِدَ شَهادَةَ الحَقِّ و قالَ : لو کنتُ أستَطیعُ أن آتِیَهُ لَأتَیتُهُ ، و کَتَبَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بإجابَتِهِ و تَصدیقِهِ و إسلامِهِ _ علی یدَی جعفرِ بنِ أبی طالبٍ _ للّهِ ربِّ العالَمینَ . و فی الکِتابِ الآخَرِ یأمرُهُ أن یُزوِّجَهُ اُمَّ حَبیبَةَ بِنتَ أبی سُفیانَ بنِ حَربٍ ، و کانَت قَد هاجَرَت إلی أرضِ الحَبشَةِ مَع زوجِها عُبَیدِ اللّهِ بنِ جَحشِ الأسَدیِّ فتَنَصَّرَ هناکَ و ماتَ . و أمَرَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی الکِتابِ أن یَبعَثَ إلیهِ بمَن قِبَلَهُ مِن أصحابِهِ و یَحمِلَهُم، ففَعَلَ، فزَوَّجَهُ اُمَ حَبیبَةَ بِنتَ أبی سُفیانَ و أصدَقَ عنهُ أربعَمِائةِ دِینارٍ ، و أمَرَ بجِهازِ المُسلمینَ و ما یُصلِحُهُم ، و حَمَلَهُم فی سَفینَتَینِ مَع عَمرِو بنِ اُمیّةَ الضَّمریِّ ، و دَعا بِحُقٍّ مِن عاجٍ فجَعَلَ فیهِ کِتابَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و قالَ : لَن تَزالَ الحَبشَةُ بخَیرٍ ما کانَ هذانِ الکِتابانِ بَینَ أظهُرِها . (1)

الطبقات الکبری :هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در ذی حجّه سال ششم، از صلح حدیبیه برگشت، سفیرانی نزد پادشاهان فرستاد و برای ایشان نامه نوشت و به اسلام دعوتشان کرد. به آن حضرت عرض شد : ای رسول خدا! پادشاهان نامه بدون مُهر را نمی خوانند. پس، رسول خدا صلی الله علیه و آله همان روز یک انگشتر نقره ای نگین سرْ خود تهیه کرد که نقش آن سه کلمه «محمّد رسول اللّه » بود و نامه ها را با آن مُهر زد. و شش سفیر در یک روز [از مدینه] بیرون رفتند و این در ماه محرم سال هفتم بود. هر یک از آن فرستادگان به زبان همان مردمی سخن می گفتند که رسول خدا او را به سوی ایشان فرستاد.

نخستین سفیری که رسول خدا9 اعزام کرد عمرو بن امیه ضمری بود که او را با دو نامه نزد نجاشی روانه کرد. در یکی از آن دو نامه نجاشی را به اسلام دعوت کرده و برایش آیاتی از قرآن نوشته بود. نجاشی نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفت و بر دیدگان خود نهاد و برای ابراز تواضع از تخت فرود آمد و روی زمین نشست و اسلام آورد و شهادتین بر زبان راند و گفت : اگر می توانستم به حضورش بیایم حتما می آمدم و آنگاه نامه ای حاکی از اجابت حق و تصدیق و اسلام آوردن خود به دست جعفر بن ابی طالب و سر فرود آوردن در برابر خداوند پروردگار جهانیان، به رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشت.

در نامه دوم، رسول خدا صلی الله علیه و آله به نجاشی فرموده بود تا اُمّ حبیبه، دختر ابو سفیان بن حرب، را به عقد آن حضرت در آورد. اُمّ حبیبه همراه شوهر خود، عبید اللّه بن جَحش اسدی به حبشه مهاجرت کرده بود و عبید اللّه در حبشه مسیحی شد و همان جا در گذشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله همچنین در نامه به نجاشی فرموده بود تا وسیله بازگشت اصحابش را که در حبشه بودند فراهم سازد و آنان را روانه کند. نجاشی طبق دستور، اُمّ حبیبه دختر ابو سفیان را به عقد ازدواج رسول خدا در آورد و چهار صد دینار مهریه برایش تعیین کرد و وسایل بازگشت یاران پیامبر را نیز مهیّا نمود و آنان را به وسیله دو کشتی همراه عمرو بن امیّه ضمری روانه کرد.

آنگاه جعبه ای از عاج خواست و هر دو نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در آن نهاد و گفت : تا زمانی که این دو نامه در حبشه باشد، این کشور همواره در خیر و برکت خواهد بود.

ص :63


1- الطبقات الکبری : 1 / 258.

الطبقات الکبری :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله دِحیَة ابنَ خَلیفَةَ الکَلبیَّ _ و هُو أحَدُ السِّتَّةِ _ إلی قَیصرَ یَدعوهُ إلَی الإسلامِ ، و کَتَبَ مَعهُ کِتابا و أمَرَهُ أن یَدفَعَهُ إلی عَظیمِ بُصری لِیَدفَعَهُ إلی قَیصرَ ، فدَفَعَهُ عظیمُ بُصری إلَیهِ و هُو یَومئذٍ بحِمصَ ، و قَیصرُ یَومئذٍ ماشٍ فی نَذرٍ کانَ علَیهِ : إن ظَهَرتِ الرُّومُ علی فارسَ أن یَمشیَ حافِیا مِن قُسطَنطینیّةَ إلی إیلیاءَ ، فقَرَأ الکِتابَ و أذَّنَ لِعُظَماءِ الرُّومِ فی دَسکَرَةٍ لَهُ بحِمصَ فقالَ : یا مَعشَرَ الرُّومِ ، هَل لَکُم فی الفَلاحِ و الرُّشدِ ، و أن یَثبُتَ لَکُم مُلکُکُم و تَتَّبِعونَ ما قالَ عیسَی بنُ مَریمَ ؟ قالَتِ الرُّومُ: و ما ذاکَ أیُّها المَلِکُ ؟ قالَ : تَتَّبِعونَ هذا النَّبیَّ العَرَبیَّ . قالَ : فحاصُوا حَیصَةَ حُمُرِ الوَحشِ و تَناحَزوا و رَفَعوا الصَّلیبَ ، فلَمّا رأی هِرَقْلُ ذلکَ مِنهُم یَئسَ مِن إسلامِهِم و خافَهُم علی نَفسِهِ و مُلکِهِ ، فسَکّنَهُم ثُمّ قالَ : إنّما قُلتُ لَکُم ما قُلتُ أختَبِرُکُم لأنظُرَ کیفَ صَلابَتُکُم فی دِینِکُم ، فقد رأیتُ مِنکُمُ الّذی اُحِبُّ ، فسَجَدوا لَهُ . (1)

الطبقات الکبری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، دحیة بن خلیفه کلبی را _ که یکی از آن شش سفیر بود _ به سوی قیصر روانه کرد تا او را به اسلام دعوت کند. حضرت نامه ای همراه دحیه کرد و به او فرمود آن نامه را به فرماندار بُصری دهد تا او آن را تسلیم قیصر کند. فرماندار بصری نامه را به قیصر داد. در آن روز قیصر در حمص به سر می برد و نذر کرده بود که اگر روم بر ایران پیروز شود پیاده و با پای برهنه از قسطنطنیه به ایلیا (بیت المقدس) برود. قیصر نامه را خواند و به بزرگان روم که همراه او در صومعه اش در حمص بودند، گفت: ای بزرگان روم! آیا می خواهید به رستگاری و هدایت برسید و پادشاهی شما استوار بماند و از فرمان عیسی بن مریم پیروی کرده باشید؟ رومیان گفتند : پادشاها، چه باید کرد؟ قیصر گفت : از این پیامبر عرب پیروی کنید. [راوی ]گوید : آنان همچون گورخرها رمیدند و هیاهو به راه انداختند و صلیب ها را برافراشتند. هرقل چون این عکس العمل را از آنان دید از اسلام آوردنشان نومید گشت و نسبت به جان و حکومت خود احساس خطر کرد. لذا آنان را آرام ساخت و گفت : آنچه به شما گفتم در حقیقت برای این گفتم تا اندازه پایداری شما را در دینتان بیازمایم و دیدم چنانید که من می خواهم. در این هنگام آنان در برابر قیصر به خاک افتادند.

ص :64


1- الطبقات الکبری : 1 / 259.

الطبقات الکبری :بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عبدَ اللّهِ ابنَ حُذافَةَ السَّهمیّ _ و هو أحَدُ السِّتَّةِ _ إلی کِسری یَدعوهُ إلَی الإسلامِ و کَتَبَ مَعهُ کِتابا ، قالَ عبدُ اللّهِ : فدَفَعتُ إلَیهِ کتابَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقُرئَ علَیهِ ، ثُمّ أخَذَهُ فمَزَّقَهُ ، فلَمّا بَلَغَ ذلکَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : اللّهُمّ مَزِّقْ مُلکَهُ ! و کَتَبَ کِسری إلی باذانَ عامِلهِ علَی الیَمنِ أنِ ابعَثْ مِن عِندِکَ رجُلَینِ جَلْدَینِ إلی هذا الرّجُلِ الّذی بالحِجازِ فلْیَأتِیانی بخَبَرِهِ ، فبَعَثَ باذانُ قَهرمانَهُ و رجُلاً آخَرَ و کَتَبَ مَعَهُما کِتابا ، فَقدِما المدینَةَ فدَفَعا کتابَ باذانَ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ، فتَبسَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و دَعاهُما إلَی الإسلامِ و فَرائصُهُما تَرعُدُ ، و قالَ : ارجِعا عَنّی یَومَکُما هذا حتّی تأتِیانی الغَدَ فاُخبِرَکُما بما اُریدُ ، فجاءاهُ مِن الغَدِ ، فقالَ لَهُما : أبلِغا صاحِبَکُما أنَّ رَبِّی قد قَتَلَ رَبَّهُ کِسری فی هذهِ اللَّیلَةِ لِسَبعِ ساعاتٍ مَضَت مِنها ؛ و هِیَ لیلةُ الثّلاثاءِ لعَشرِ لیالٍ مَضَینَ مِن جُمادَی الاُولی سَنةَ سَبعٍ ؛ و أنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی سَلَّطَ علَیهِ ابنَهُ شِیرَویهَ فقَتلَهُ ؛ فَرَجعا إلی باذانَ بذلکَ فأسلَمَ هُو و الأبناءُ الّذینَ بالیَمَنِ . (1)

الطبقات الکبری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عبد اللّه بن حذافة سهمی را _ که یکی از آن شش سفیر بود _ برای دعوت خسرو به اسلام، همراه نامه ای نزد او روانه کرد. عبد اللّه می گوید : نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله را تسلیم خسرو کردم. چون نامه را برای او خواندند، آن را گرفت و پاره کرد. وقتی این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، فرمود : پروردگارا! پادشاهی او را پاره کن! خسرو طی نامه ای به باذان، کارگزار خود در یمن، دستور داد که دو مرد چابک سوار را نزد این مرد در حجاز بفرست تا خبری از او برای من بیاورند. باذان پیشکار خود و یک نفر دیگر را با نامه ای فرستاد. آن دو وارد مدینه شدند و نامه باذان را به پیامبر صلی الله علیه و آله دادند. رسول خدا صلی الله علیه و آله لبخندی زد و آن دو را که به خود می لرزیدند، به اسلام دعوت کرد، و فرمود : امروز بروید و فردا پیش من بیایید تا آنچه را که لازم است به شما بگویم. روز بعد آن دو نزد پیامبر آمدند، پیامبر به آنان فرمود : به ارباب خود بگویید که خداوندِ من دیشب هفت ساعت از شب گذشته، خدایگان او، خسرو، را کشت. آن شب، شب سه شنبه دهم جمادی الاولی سال هفتم هجرت بود. [پیامبر اضافه فرمود که ]خدای متعال پسر خسرو، شیرویه را بر وی چیره گردانید و او خسرو را به قتل رساند. آن دو فرستاده با این خبر نزد باذان برگشتند و باذان و تمام ایرانیانی که در یمن بودند مسلمان شدند.

ص :65


1- الطبقات الکبری : 1 / 259.

ص :66

الطبقات الکبری :بَعَثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حاطِبَ ابنَ أبی بَلتعَةَ اللَّخْمیّ _ و هو أحَدُ السِّتّةِ _ إلَی المُقَوقسِ صاحِبِ الإسکَندَریَّةِ عَظیمِ القِبطِ یدَعوهُ إلَی الإسلامِ ، و کَتَبَ مَعهُ کِتابا ، فأوصَلَ إلَیهِ کِتابَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقَرَأهُ و قالَ لَهُ خَیرا ، و أخَذَ الکِتابَ فجَعَلَهُ فی حُقٍّ مِن عاجٍ و خَتَمَ علَیهِ و دَفَعَهُ إلی جارِیَتِهِ ، و کَتبَ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله : قد عَلِمتُ أنَّ نَبیّا قد بَقِیَ و کُنتُ أظُنُّ أنّهُ یَخرُجُ بالشّأمِ ، و قد أکرَمتُ رَسولَکَ ، و بَعَثتُ إلَیکَ بجارِیَتَینِ لَهُما مَکانٌ فی القِبطِ عَظیمٌ ، و قد أهدَیتُ لکَ کِسوَةً و بَغلَةً تَرکَبُها ، و لَم یَزِدْ علی هذا و لَم یُسلِمْ ، فقَبِلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هَدیَّتَهُ ، و أخَذَ الجاریَتَینِ مارِیَةَ اُمَّ إبراهیمَ ابنِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و اُختَها سِیرینَ ، وَ بغلَةً بَیضاءَ لَم یَکُن فی العَرَبِ یَومئذٍ غَیرُها و هِی دُلدُلُ ، و قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ضَنَّ الخَبیثُ بمُلکِهِ و لا بَقاءَ لمُلکِهِ. قالَ حاطِبٌ : کانَ لی مُکرِما فی الضِّیافَةِ و قِلَّةِ اللَّبثِ بِبابِهِ ، ما أقَمتُ عِندَهُ إلاّ خَمسَةَ أیّامٍ . (1)

الطبقات الکبری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حاطب بن ابی بلتعه لخمی را _ که یکی دیگر از آن شش سفیر بود _ همراه نامه ای برای دعوت به اسلام پیش مقوقس، فرمانروای اسکندریه و سالار قبطیان، فرستاد. حاطب نامه را به مقوقس داد. مقوقس آن را خواند و با حاطب به خوشی سخن گفت و نامه را در جعبه ای از عاج قرار داد و سرش را مُهر کرد و آن را به کنیز خود داد. و به پیامبر صلی الله علیه و آله نوشت : من می دانستم که هنوز یک پیامبر باقی مانده است، اما خیال می کردم او در شام ظهور خواهد کرد. فرستاده تو را گرامی داشتم و اکنون دو کنیز که در میان قبطیان منزلت والایی دارند برایت می فرستم و جامه ای و استری که بر آن سوار شوی به عنوان پیشکش تقدیم می کنم. او چیز دیگری ننوشت و مسلمان هم نشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه مقوقس را پذیرفت و دو کنیز را که یکی ماریه، مادر ابراهیم پسر رسول اللّه ، بود و دیگری خواهرش سیرین، قبول کرد و استری هم که فرستاده بود استری سپید بود که در آن روز در میان عرب ها چنان استری وجود نداشت و آن همان دُلْدُل بود. رسول خدا فرمود : این ناپاک به پادشاهی خود بخل ورزید، حال آنکه پادشاهی او دوامی نخواهد یافت. حاطب می گوید : مقوقس از من با احترام پذیرایی می کرد و بر درگاه خود مرا کمتر معطل می نمود و من پنج روز بیشتر نزد وی اقامت نکردم.

ص :67


1- الطبقات الکبری : 1 / 260.

الطبقات الکبری :بَعَثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله شُجاعَ ابنَ وَهبٍ الأسَدیّ _ و هو أحَدُ السِّتّةِ _ إلَی الحارِثِ بنِ أبی شِمرٍ الغَسّانیِّ یَدعوهُ إلَی الإسلامِ و کَتَبَ مَعهُ کِتابا ، قالَ شُجاعٌ : فأتَیتُ إلَیهِ و هُو بِغَوطَةِ دِمَشقَ ، و هُو مَشغولٌ بتَهیئَةِ الإنزالِ و الألطافِ لقَیصرَ ، و هُو جاءٍ مِن حِمصَ إلی إیلیاءَ ، فأقَمتُ علی بابِهِ یَومَینِ أو ثَلاثَةً ، فقُلتُ لحاجِبِهِ : إنّی رَسولُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَیهِ ، فقالَ : لا تَصِلُ إلَیهِ حتّی یَخرُجَ یومَ کذا و کذا، و جَعلَ حاجِبُهُ _ و کانَ رُومیّا اسمُهُ مری _ یَسألُنی عن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فکُنتُ اُحَدِّثُهُ عن صفَةِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و ما یَدعو إلَیهِ ، فیَرِقُّ حتّی یَغلِبَهُ البُکاءُ و یقولَ : إنّی قد قَرأتُ الإنجیلَ فأجِدُ صفَةَ هذا النَّبیِّ صلی الله علیه و آله بعَینِهِ ، فأنا اُؤمِنُ بهِ و اُصَدِّقُهُ و أخافُ مِن الحارِثِ أن یَقتُلَنی . و کانَ یُکرِمُنی و یُحِسنُ ضِیافَتی . و خَرجَ الحارِثُ یَوما فجَلَسَ و وضَعَ التّاجَ علی رأسِهِ ، فأذِنَ لی علَیهِ ، فدَفَعتُ إلَیهِ کِتابَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقَرأهُ ثُمّ رَمی بهِ و قالَ : مَن یَنتَزِعُ مِنّی مُلکی ؟! أنا سائرٌ إلَیهِ و لَو کانَ بالیَمَن جِئتُهُ ، علَیَّ بالنّاسِ ! فلَم یَزَلْ یَفرِضُ حَتّی قامَ ، و أمَرَ بالخُیولِ تُنعَلُ ، ثُمّ قالَ : أخبِرْ صاحِبَکَ ما تَری ، و کَتَبَ إلی قَیصرَ یُخبِرُهُ خَبَری و ما عَزَمَ علَیهِ ، فکَتَبَ إلَیهِ قَیصرُ ألاّ تَسیرَ إلَیهِ و الْهُ عنهُ و وافِنی بإیلیاءَ ، فلمّا جاءَهُ جَوابُ کِتابهِ دَعانی فقالَ : متی تُریدُ أن تَخرُجَ إلی صاحِبِکَ ؟ فقُلتُ : غَدا ، فأمَرَ لی بمائةِ مِثقالِ ذَهَبٍ ، و وَصَلَنی مری ، و أمَرَ لی بنَفَقَةٍ و کِسوَةٍ ، و قالَ : أقرِئْ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنّی السَّلامَ ، فقَدِمتُ علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فأخبَرتُهُ ، فقالَ : بادَ مُلکُهُ ! و أقرَأتُهُ مِن مری السَّلامَ و أخبَرتُهُ بما قالَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صَدَقَ ؛ و ماتَ الحارِثُ بنُ أبی شِمرٍ عامَ الفَتحِ . (1)

الطبقات الکبری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شجاع بن وهب اسدی را _ که یکی دیگر از آن شش سفیر بود _ همراه نامه ای برای دعوت به اسلام، نزد حارث بن شمر غسّانی روانه کرد. شجاع می گوید : پیش حارث که در غوطه دمشق بود رفتم. او سرگرم فراهم آوردن وسایل پذیرایی و استقبال از قیصر بود که می خواست از حمص به ایلیا بیاید. من دو یا سه روز بر درگاهش منتظر ماندم. سپس به حاجب او گفتم : من فرستاده رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی حارث هستم. او گفت : تا فلان روز که بیرون بیاید به او دسترسی نخواهی داشت. حاجب او که اهل روم و نامش مری بود، از من درباره رسول خدا سؤالاتی می کرد و من از ویژگی های رسول خدا و آیینی که به آن دعوت می کند برایش می گفتم. او چندان تحت تأثیر قرار می گرفت که می گریست و می گفت : من انجیل را خوانده ام و اکنون خصوصیّت این پیامبر را عیناً می یابم. من به او ایمان آوردم و تصدیقش می کنم، اما می ترسم حارث مرا بکشد. مری مرا گرامی می داشت و با گرمی از من پذیرایی می کرد. روزی حارث از اندرون بیرون آمد و جلوس کرد و تاج بر سر نهاد و آنگاه به من اجازه ورود داد. من نامه رسول خدا را تسلیم او کردم. او نامه را خواند، سپس آن را پرت کرد و گفت : چه کسی می تواند پادشاهی مرا از من بگیرد؟! من به سراغ او خواهم رفت، اگر در یمن هم باشد نزدش می روم. مردم را جمع کنید! او مرتّبا امر و نهی می کرد تا آنکه برخاست و دستور داد اسب ها را نعل بندند. آنگاه گفت : آنچه را که می بینی به سالار خود خبر بده. او برای قیصر نامه ای نوشت و موضوع آمدن من و تصمیمی را که گرفته بود به اطلاع او رساند. قیصر در جواب او نوشت : به سوی او [پیامبر ]حرکت مکن و از این کار درگذر و به ایلیا نزد من بیا. چون پاسخ نامه حارث از قیصر رسید، مرا خواست و گفت : چه وقت می خواهی پیش سالار خود برگردی؟ گفتم : فردا. حارث دستور داد صد مثقال طلا به من دادند. مری خودش را به من رسانید و دستور داد مقداری خرجی و یک جامه به من دادند و گفت : سلام مرا به رسول خدا صلی الله علیه و آله برسان. من خدمت رسول خدا آمدم و موضوع را به اطلاع ایشان رساندم؛ حضرت فرمود : پادشاهیش نابود باد! همچنین سلام مری و حرف هایی را که زده بود به حضرت ابلاغ کردم. پیامبر فرمود : راست گفته است. حارث بن ابی شمر در سال فتح مکّه در گذشت.

ص :68


1- الطبقات الکبری : 1 / 261 .

الطبقات الکبری :کانَ فَروَةُ بنُ عَمرِو الجُذامیّ عامِلاً لقَیصرَ علی عَمّانَ مِن أرضِ البَلقاءِ ، فلَم یَکتُبْ إلَیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فأسلَمَ فَروَةُ و کَتَبَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بإسلامِهِ و أهدی لَهُ ، و بَعَثَ مِن عِندِه رَسولاً مِن قَومِهِ یُقالُ لَهُ : مَسعودُ بنُ سَعدٍ ، فقَرأ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کتابَهُ و قَبِلَ هَدیَّتَهُ ، و کَتَبَ إلَیهِ جوابَ کِتابِهِ ، و أجازَ مَسعودا باثنتَی عَشرَةَ اُوقِیَّةً و نَشٍّ ، و ذلکَ خَمسُمِائةِ دِرهَمٍ . (1)

الطبقات الکبری :فروة بن عمرو جذامی کارگزار قیصر در عمّان، از سرزمین بلقاء بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای او نامه ای ننوشت، ولی او خودش مسلمان شد و نامه ای درباره اسلام آوردن خود به رسول خدا صلی الله علیه و آله نوشت و آن را همراه هدیه ای به وسیله یکی از افراد قوم خود به نام مسعود بن سعد فرستاد. رسول خدا صلی الله علیه و آله نامه او را خواند و هدیه اش را پذیرفت و پاسخ نامه اش را نوشت و به مسعود بن سعد دوازده و نیم اوقیه، یعنی پانصد درهم، جایزه داد.

ص :69


1- الطبقات الکبری : 1 / 262.

الطبقات الکبری :بَعَثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَلیطَ ابنَ عَمرِو العامِریّ _ و هو أحَدُ السِّتّةِ _ إلی هَوذَةَ بنِ علیِّ الحَنَفیِّ یَدعوهُ إلَی الإسلامِ و کَتَبَ مَعَهُ کِتابا ، فقَدِمَ علَیهِ و أنزَلَهُ و حَباهُ ، و قَرأ کِتابَ النّبیِّ صلی الله علیه و آله : و رَدَّ رَدّا دُونَ رَدٍّ ، و کَتَبَ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله : ما أحسَنَ ما تَدعو إلَیهِ و أجمَلَهُ ! و أنا شاعِرُ قَومی و خَطیبُهُم ، و العَرَبُ تَهابُ مَکانی ، فاجعَلْ لی بعضَ الأمرِ أتَّبِعْکَ . و أجازَ سَلیطَ بنَ عَمرٍو بجائزةٍ و کَساهُ أثوابا مِن نَسجِ هَجَرَ ، فقَدِمَ بذلکَ کلِّهِ علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و أخبَرَهُ عنهُ بما قالَ ، و قَرأ کِتابَهُ و قالَ : لَو سألَنی سَیابَةً من الأرضِ ما فَعَلتُ ، بادَ و بادَ ما فی یَدَیهِ ! فلمّا انصَرَفَ مِن عامِ الفَتحِ جاءهُ جَبرئیلُ فأخبَرَهُ أنّهُ قَد ماتَ . (1)

صحیح مسلم عن أبی سُفیانَ : ......... بَینا أنا بالشّامِ إذ جِیءَ بکِتابٍ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی هِرَقلَ ......... فقالَ هِرَقلُ : هَل هاهُنا أحَدٌ مِن قَومِ هذا الرّجُلِ الّذی یَزعُمُ أنّهُ نَبیٌّ ؟

قالوا : نَعَم .

قالَ : فدُعِیتُ فی نَفَرٍ مِن قُریشٍ ، فدَخَلنا علی هِرَقلَ فأجلَسَنا بینَ یَدَیهِ ......... و أجلَسوا أصحابی خَلفی .........

ثُمّ قالَ لِتَرجُمانهِ : سَلْهُ ، کیفَ حَسَبُهُ فیکُم ؟ قالَ : قلتُ : هُو فینا ذو حَسَبٍ . قالَ : فهَل کانَ مِن آبائهِ مَلِکٌ ؟ قلتُ : لا . قالَ : فهَل کُنتُم تَتَّهِمونَهُ بالکِذبِ قَبلَ أن یَقولَ ما قالَ ؟ قلتُ : لا . قالَ : و مَن یَتَّبِعُهُ ؛ أشرافُ النّاسِ أم ضُعَفاؤهُم ؟ قالَ : قلتُ : بَل ضُعَفاؤهُم . قالَ : أ یَزیدونَ أم یَنقُصونَ ؟ قالَ : قلتُ : لا ، بَل یَزیدونَ ، قالَ : هَل یَرتَدُّ أحَدٌ مِنهُم عَن دِینهِ بَعدَ أن یَدخُلَ فیهِ سَخطَةً لَهُ ؟ قالَ : قلتُ : لا . قالَ : فهَل قاتَلتُموهُ ؟ قلتُ : نَعَم . قالَ : فکَیفَ کانَ قِتالُکُم إیّاهُ ؟ قالَ : قلتُ : تَکونُ الحَربُ بَینَنا و بَینَهُ سِجالاً ، یُصیبُ مِنّا و نُصیبُ مِنهُ . قالَ : فهَل یَغدِرُ ؟ قلتُ : لا ، و نحنُ مِنهُ فی مُدَّةٍ لا نَدری ما هُو صانِعٌ فیها ......... قالَ : فَهل قالَ هذا القَولَ أحَدٌ قَبلَهُ ؟ قالَ : قلتُ : لا .........

قالَ : إن یَکُن ما تَقولُ فیهِ حَقا فإنّهُ نَبیٌّ ، و قد کنتُ أعلَمُ أنّهُ خارِجٌ ، و لَم أکُنْ أظُنُّهُ مِنکُم ، و لَو أنّی أعلَمُ أتّی أخلُصُ إلَیهِ لأحبَبتُ لِقاءهُ ، و لو کُنتُ عِندَهُ لَغَسَلتُ عن قَدَمَیهِ ، و لیَبلُغَنَّ مُلکُهُ ما تَحتَ قَدَمیَّ .

قالَ : ثُمّ دَعا بکِتابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقَرأهُ ، فإذا فیهِ : بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، من محمّدٍ رسولِ اللّهِ إلی هِرَقلَ عَظیمِ الرُّومِ ، سَلامٌ علی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی ، أمّا بعدُ فإنّی أدعوکَ بدِعایَةِ الإسلامِ ، أسلِمْ تَسلَمْ ، و أسلِمْ یُؤتِکَ اللّهُ أجرَکَ مَرَّتَینِ ، و إن تَوَلَّیتَ فإنَّ علَیکَ إثمَ الأریسیِّینَ «یا أهلَ الکِتابِ تعالَوا إلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا و بَیْنَکُم أنْ لا نَعْبُدَ إلاّ اللّهَ و لا نُشْرِکَ بهِ ......... » . (2)

فلَمّا فَرَغَ مِن قِراءةِ الکِتابِ ارتَفَعَتِ الأصواتُ عِندَهُ و کَثُرَ اللَّغطُ ، و أمَرَ بنا فاُخرِجنا . قالَ: فقُلتُ لأصحابی حِینَ خَرَجنا : لَقد أمِرَ أمرُ ابنِ أبی کَبشَةَ ! (3)

الطبقات الکبری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سلیط بن عمرو عامری را که او نیز یکی از آن شش نفر بود، همراه نامه ای برای دعوت به اسلام، نزد هوذة بن علی حنفی فرستاد. سلیط بر او وارد شد. هوذه او را میهمان کرد و به وی بخشش کرد و نامه پیامبر را خواند و به سلیط جواب صریحی نداد و به پیامبر صلی الله علیه و آله نوشت : آنچه بدان دعوت می کنی، بسیار نیکو و زیباست. من شاعر و خطیب قوم خود هستم و عرب ها به موقعیت من احترام می گذارند. پس، برای من فرماندهی منطقه ای را تعیین کن تا از تو پیروی کنم. وی به سلیط پاداشی داد و جامه هایی از پارچه های هَجَر بر وی پوشانید. سلیط همه آنها را خدمت پیامبر آورد و گفته های او را به اطلاع ایشان رساند. پیامبر نامه هوذه را خواند و فرمود : اگر به اندازه غوره خرمایی زمین از من بخواهد به او نخواهم داد. خودش و هر آنچه دارد نابود باد! چون پیامبر از فتح مکّه برگشت جبرئیل خبر مرگ هوذه را به آن حضرت داد.

صحیح مسلم_ به نقل از ابو سفیان _: ......... زمانی که در شام بودم نامه ای از رسول خدا صلی الله علیه و آله ، برای هرقل آورده شد ......... هرقل گفت : آیا از قوم این مردی که می گوید پیامبر است، کسی در این جا هست؟

گفتند : آری.

ابو سفیان می گوید : من با چند نفر از قریش احضار شدیم. وقتی بر هرقل وارد شدیم او ما را در برابر خود نشاند و همراهانم را پشت سرم نشاندند .........

آنگاه به مترجم خود گفت : از او بپرس که حسب و نسب وی [پیامبر] در میان شما چگونه است؟ من گفتم : او در میان ما از حسب و نسب برخوردار است. پرسید : آیا از پدران او کسی پادشاه بوده است؟ من گفتم : نه. پرسید : آیا پیش از آن که دعوی نبوّت کند، او را به دروغگویی متهم می کردید؟ من گفتم : نه. پرسید : چه کسانی از او پیروی می کنند، اشراف یا مردمان فرو دست؟ ابو سفیان می گوید : گفتم : مردمان فرو دست. پرسید : آیا روز به روز بر تعداد آنها افزوده می شود یا کاسته می گردد؟ گفتم : نه، بلکه افزوده می شود. پرسید : آیا پیش آمده است که فردی از آنها پس از پذیرفتن دین او، به علّت خشم و نارضایی از وی دینش را ترک کند؟ گفتم : نه. پرسید : وضعیت جنگ شما با او چگونه بوده است؟ گفتم : بین ما و او جنگ های سختی در می گرفت و او از ما می کشت و ما هم از او می کشتیم. پرسید : آیا خیانت و پیمان شکنی می کند؟ گفتم : نه، در این مدّتی که ما با او بوده ایم چنین عملی از وی مشاهده نکرده ایم ......... پرسید: آیا پیش از او کسی چنین ادعایی کرده است؟ ابو سفیان می گوید : گفتم : نه .........

هرقل گفت : اگر آنچه درباره او می گویی حقیقت داشته باشد، بی گمان او پیامبر است. من می دانستم که او ظهور خواهد کرد، اما گمان نمی کردم که از شما باشد. اگر برایم امکان داشت، دوست داشتم ملاقاتش کنم و اگر نزد وی می بودم، پاهایش را می شستم. پادشاهی او به آنچه زیر پای من است خواهد رسید.

ابو سفیان می گوید : هرقل سپس نامه رسول خدا را خواست و آن را بدین شرح خواند : بسم اللّه الرحمن الرحیم. از محمّد رسول خدا، به هرقل، بزرگِ روم. درود بر کسی که از راه راست پیروی کند. اما بعد، من تو را به اسلام فرا می خوانم. مسلمان شو تا به سلامت (در امان) مانی؛ اسلام بیاور تا خداوند به تو دو برابر مزد دهد و اگر نپذیری، گناه رعیت به گردن توست. ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است، بایستیم و آن اینکه : جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم .........

وقتی نامه را به پایان برد، سر و صدا بلند شد و همهمه در همه جا پیچید. او دستور داد ما را از حضور او بیرون بردند. وقتی بیرون رفتیم، به همراهانم گفتم : کار پسر ابو کَبْشه (پیامبر) بالا گرفت.

ص :70


1- الطبقات الکبری : 1 / 262.
2- آل عمران : 64.
3- صحیح مسلم : 3 / 1393 / 74 .

ص :71

ص :72

بحار الأنوار عن ابن مهدیِ المطامیریِ فی مجالِسِهِ :إنّ النَّبیَّ کَتَبَ إلی کِسری : مِن محمّدٍ رسولِ اللّهِ إلی کِسرَی بنِ هرمزدَ ، أمّا بعدُ فأسلِمْ تَسلَمْ ، و إلاّ فأذَنْ بحَربٍ مِن اللّهِ و رَسولهِ ، و السّلامُ علی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی .

فلَمّا وصَلَ إلَیهِ الکِتابُ مَزَّقَهُ و استَخَفَّ بهِ ، و قالَ : مَن هذا الّذی یَدعونی إلی دِینِهِ ، و یَبدأُ باسمهِ قبلَ اسمی ؟! و بَعَثَ إلَیهِ بِتُرابٍ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : مَزَّقَ اللّهُ مُلکَهُ کما مَزَّقَ کِتابی ، أما إنّهُ (إنّکُم) ستُمَزِّقونَ مُلکَهُ ، و بَعَثَ إلَیّ بتُرابٍ أما إنّکُم ستَملِکونَ أرضَهُ . (1)

بحار الأنوار عن مُحمَّد بن اسحاقٍ :بَعَثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عبدَ اللّهِ بنَ حُذافَةَ بنِ قَیسٍ إلی کِسری بنِ هُرمزَ مَلکِ فارِسَ ، و کتَبَ : بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، مِن محمّدٍ رسولِ اللّهِ إلی کِسری عَظیمِ فارِسَ ، سلامٌ علی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی و آمَنَ باللّهِ و رَسولِهِ ......... و أدعوکَ بداعِیَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، فإنّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی النّاسِ کافّةً ، لاُِنذِرَ مَن کانَ حَیّا و یَحِقَّ القَولُ علَی الکافِرینَ ، فأسلِمْ تَسلَمْ ، فإن أبَیتَ فإنّ إثمَ المَجوسِ علَیکَ . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از ابن مهدی مطامیری در مجالس خود _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به خسرو نوشت : از محمّد رسول خدا به خسرو پور هرمزد، اما بعد، اسلام بیاور تا به سلامت مانی، در غیر این صورت به خدا و رسول او اعلام جنگ کن. درود بر کسی که راه هدایت پوید.

وقتی نامه به خسرو رسید، با بی اعتنایی آن را پاره کرد و گفت : این کیست که مرا به دین خود فرا می خواند و نام خودش را پیش از نام من می آورد؟! او مشتی خاک برای پیامبر فرستاد. حضرت فرمود : خداوند پادشاهی او را از هم دَرَد، چنان که نامه مرا پاره کرد. بدانید که به زودی سلطنت او را متلاشی خواهید کرد. او برای من مشتی خاک فرستاده است. بدانید که به زودی خاک او را تصرّف خواهید کرد.

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن اسحاق _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عبد اللّه بن حذافة بن قیس را به نزد خسرو پور هرمز، پادشاه ایران، فرستاد و به او نوشت : بسم اللّه الرحمن الرحیم. از محمّد، رسول خدا به خسرو، پادشاهِ فارس. درود بر کسی که از راه راست پیروی کند و به خدا و فرستاده او ایمان آورد ......... من تو را به دعوت خداوند عزّ و جلّ فرا می خوانم؛ زیرا که من فرستاده خدا به سوی همه مردم هستم تا آن را که زنده است هشدار دهم و سخن حق برای کافران معلوم شود. پس، اسلام بیاور تا به سلامت مانی و اگر امتناع ورزی، گناه مجوسیان به گردن توست.

ص :73


1- بحار الأنوار : 20 / 381 / 7.
2- بحار الأنوار : 20 / 389 / 8.

الخرائجِ و الجرائحِ :إنّ کِسری کَتبَ إلی فَیروزَ الدَّیلَمیِّ _ و هُو مِن بَقیَّةِ أصحابِ سَیفِ ابنِ ذی یَزَنَ _ : أنِ احمِلْ إلَیّ هذا العَبدَ الّذی یَبدأ باسمِهِ قَبلَ اسمی ، فاجتَرأَ علَیَّ و دَعانی إلی غَیرِ دِینی ، فأتاهُ فَیروزُ و قالَ لَهُ : إنّ ربِّی أمَرَنی أن آتِیَهُ بکَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ ربِّی أخبَرَنی أنّ ربَّکَ قُتِلَ البارِحَةَ ، فجاءَ الخَبرُ أنّ ابنَهُ شِیرَویهَ [وَثَبَ علَیهِ] فقَتلَهُ فی تلکَ اللّیلَةِ ، فأسلَمَ فَیروزُ و مَن مَعهُ ، فلَمّا خَرجَ الکَذّابُ العَبسیُّ أنفَذَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِیَقتُلَهُ ، فتَسَلّقَ سَطحا فلَوی عُنُقَهُ فقَتَلَهُ . (1)

صحیح مسلم عن أنس :إنّ نَبیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَتَبَ إلی کِسری ، و إلی قَیصرَ ، و إلَی النَّجاشِیِّ ، و إلی کُلِّ جَبّارٍ ، یَدعوهُم إلَی اللّهِ تعالی ، و لَیس بالنَّجاشِیِّ الّذی صلّی علَیهِ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله . (2)

الخرائج و الجرائح :خسرو به فیروز دیلمی که از بقایای یاران سیف بن ذی یزن بود، نوشت : این بنده ای را که نام خودش را پیش از نام من می آورد و گستاخانه مرا به دینی غیر از دین خودم دعوت می کند، نزد من روانه کن. فیروز نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : خداوندِ من مرا دستور داده تو را نزد او برم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوندِ من مرا خبر داد که خداوندِ تو دیشب کشته شد. در این هنگام خبر رسید که فرزند او شیرویه در آن شب بر وی حمله برده و او را کشته است. پس، فیروز و همراهانش اسلام آوردند. زمانی که کذّاب عبسی سر برداشت رسول خدا صلی الله علیه و آله فیروز را برای کشتن او فرستاد. او از بام بالا رفت و گردنش را پیچاند و او را کشت.

صحیح مسلم_ به نقل از انس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به کسرا و قیصر و نجاشی و دیگر زمام داران نامه نوشت و آنان را به [تسلیم در برابر ]خدای متعال دعوت کرد. این نجاشی، آن نجاشی ای نیست که پیامبر صلی الله علیه و آله بر او درود فرستاد .

ص :74


1- الخرائج و الجرائح : 1 / 64 / 111.
2- صحیح مسلم : 3 / 1397 / 75.

الدرّ المنثور عن ابنِ عبّاسٍ :إنّ کِتابَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی الکُفّارِ : «تَعالَوا إلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا و بَیْنَکُم ......... » الآیة . (1)

(2)

الدرّ المنثور_ به نقل از ابن عبّاس _: رسول خدا صلی الله علیه و آله به کفّار این آیه را می نوشت : «تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم أن لا نعبد إلاّ اللّه ......... » [ای اهل کتاب!] بیایید بر سرِ سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خدا را نپرستیم، بایستیم .

ص :75


1- الدرّ المنثور : 2 / 234.
2- (انظر) بحار الأنوار : 20 / 377 باب 21. الطبقات الکبری : 1 / 258.

ص :76

502 - خصائص خاتم النّبیّین صلی الله علیه وآله

502 - ویژگی های خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله

اشاره

(1)

(2)

ص :77


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 16 / 194 باب 9 «مکارم أخلاقه و سیره و سُنَنه صلی الله علیه و آله » . بحار الأنوار : 16 / 294 باب 10 «مزاحه و ضحکه صلی الله علیه و آله » . بحار الأنوار : 16 / 299 باب 11 «فضائله و خصائصه صلی الله علیه و آله » . کنز العمّال : 12 / 451 «الخصائص» .
2- انظر : الخُلق : باب 1114 ، السُّنّة : باب 1900 ،السلاح : باب 1837. الأمثال : باب 3544 _ 3547 .

3769 - خَیرُ النّاسِ أُسرَةً
3769 - دودمان پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أنا محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ بنِ عبدِ المُطّلبِ ، إنّ اللّهَ تعالی خَلَقَ الخَلقَ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم ، ثُمّ جَعَلَهُم فِرقتَینِ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم فِرقَةً ، ثُمّ جَعَلَهُم قَبائلَ فجَعَلَنی فی خَیرِهِم قَبیلَةً ، ثُمّ جَعَلَهُم بُیوتا فجَعَلَنی فی خَیرِهِم بَیتا ، فأنا خَیرُکُم بَیتا و خَیرُکُم نَفسا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ الأنبیاءِ _: فاستَودَعَهُم فی أفضَلِ مُستَودَعٍ ، و أقَرَّهُم فی خَیرِ مُستَقَرٍّ ......... حتّی أفضَت کَرامَةُ اللّهِ سبحانَهُ و تعالی إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، فأخرَجَهُ مِن أفضَلِ المَعادِنِ مَنبِتا ، و أعَزِّ الأَرُوماتِ مَغرِسا ، مِن الشَّجَرَةِ الّتی صَدَعَ مِنها أنبیاءَهُ ، و انتَجَبَ (انتَخَبَ) مِنها اُمَناءَهُ .عِترَتُهُ خَیرُ العِتَرِ ، و اُسرَتُهُ خَیرُ الاُسَرِ ، و شَجَرَتُهُ خَیرُ الشَّجَرِ ، نَبَتَت فی حَرَمٍ ، و بَسَقَت فی کَرَمٍ ، لَها فُروعٌ طِوالٌ ، و ثَمَرٌ لا یُنالُ . (2)

3769

بهترینِ مردم از جهت دودمان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطلب هستم. خدای متعال آفریدگان را بیافرید و مرا در [میان ]بهترین آنان قرار داد. آنگاه آنان را به دو گروه تقسیم کرد و [باز] مرا در بهترین گروه آنان جای داد. سپس آنان را قبیله قبیله کرد و مرا در بهترین قبیله آنان قرار داد. آنگاه آنان را به خاندان ها تقسیم کرد و مرا در بهترین خاندان جای داد. پس من از بهترینِ خاندان ها و پاکترین شما هستم.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران _فرمود : آنان را در برترین امانتگاه به ودیعه نهاد و در بهترین قرارگاه جایشان داد ......... تا آنکه کرامت خداوند سبحانه و تعالی به محمّد صلی الله علیه و آله رسید. پس او را از برترین رویشگاه و از ارجمندترین کِشتگاه بیرون آورد، از شجره ای که پیامبران خود را از آن آشکار نمود و اُمنای خویش را از آن برگزید. خانواده اش بهترین خانواده و دودمانش بهترین دودمان و شجره اش بهترین شجره است، این شجره در حرم [الهی ]رویید و در [کشتزار ]کَرَم و بزرگواری بالید، شاخه هایش بلند است و میوه هایش دست نیافتنی.

ص :78


1- کنز العمّال : 31950.
2- نهج البلاغة : الخطبة 94.

عنه علیه السلام :اُسرَتُهُ خَیرُ اُسرَةٍ ، و شَجَرَتُهُ خَیرُ شَجَرَةٍ ، أغصانُها مُعتَدِلَةٌ ، و ثِمارُها مُتَهَدِّلَةٌ ، مَولِدُهُ بمَکّةَ ، و هِجرَتُهُ بطَیبَةَ، عَلا بِها ذِکرُهُ ، و امتَدَّ مِنها صَوتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :أشهَدُ أنّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ ، و سَیّدُ عِبادِهِ ، کُلَّما نَسَخَ اللّهُ الخَلقَ فِرقَتینِ جَعَلَهُ فی خَیرِهِما . (2)

(3)

3770 - یَتیمٌ
3770 - یتیم

الکتاب :

أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتِیما فَآوَی» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قَولهِ تعالی : «أ لَمْ یَجِدْکَ یَتیما فآوَی» _: الیَتیمُ الّذی لا مِثلَ لَهُ ؛ و لذلکَ سُمِّیَتِ الدُّرَّةُ : الیَتیمَةَ ؛ لأنّهُ لا مِثلَ لَها . (5)

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِ اللّهِ تعالی : «أ لَمْ یَجِدْکَ یَتیما فآوَی» _: أی فآوی إلَیکَ النّاسَ . (6)

امام علی علیه السلام :دودمان او بهترین دودمان است و شجره اش بهترین شجره، شاخه هایش راست است و میوه هایش آویخته، زادگاهش مکّه است و هجرتش به طَیْبَه ، در آن جا آوازه اش بلند شد و صدای [دعوت ]او به همه جا کشیده شد.

امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده خدا و مهتر بندگان اوست. هرگاه خداوند خلق را به دو گروه تقسیم کرد، او را در بهترین گروه آن قرار داد.

3770

یتیم

قرآن:

«آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد».

حدیث:

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد» _فرمود : یتیم به معنای کسی است که مانند ندارد. به همین دلیل دُردانه را «یتیمه» می گویند؛ چون نظیر ندارد.

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد» _فرمودند : یعنی مردم را به سوی تو کشاند (آنان را متوجه ارزش تو کرد).

ص :79


1- نهج البلاغة : الخطبة 161.
2- نهج البلاغة : الخطبة 214 .
3- (انظر) النبوّة العامّة :باب 3718 .
4- الضحی : 6 .
5- تفسیر القمّی : 2 / 427 .
6- بحار الأنوار : 16 / 142 / 6.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لنَبیِّهِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله : «أ لَمْ یَجِدْکَ یَتیما فآوَی» یقولُ : أ لَم یَجِدکَ وَحیدا فآوی إلَیکَ النّاسَ ؟! (1)

مجمعِ البیانِ :ماتَ أبوهُ [ صلی الله علیه و آله ] و هُو فی بَطنِ اُمِّهِ ، و قیل : إنَّه ماتَ بَعدَ وِلادَتِهِ بمُدَّةٍ قَلیلَةٍ . و ماتَت اُمُّهُ صلی الله علیه و آله و هُو ابنُ سَنتَینِ ، و ماتَ جَدُّهُ و هُو ابنُ ثَمانی سِنینَ . (2)

علل الشرائع عن ابنِ عبّاسٍ_ لَمّا سُئلَ عن قَولِ اللّهِ : «أ لَمْ یَجِدْکَ یَتیما فآوَی» _: إنّما سُمِّی یَتیما لأنّهُ لم یَکُن لَهُ نَظیرٌ علی وَجهِ الأرضِ مِن الأوَّلِینَ و الآخِرینَ ، فقالَ عَزَّ و جلَّ مُمتَنّا علَیهِ نِعَمَهُ : «أ لَمْ یَجِدْکَ یَتیما» أی وَحیدا لا نَظیرَ لَکَ ، «فآوَی» إلَیکَ النّاسَ ، و عَرَّفَهُم فَضلَکَ حتّی عَرَفوکَ . (3)

3771 - فَقیرٌ
3771 - فقیر

الکتاب :

وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی» . (4)

امام رضا علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش محمّد صلی الله علیه و آله فرمود : «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد». می فرماید : مگر نه اینکه تو را یگانه (دُردانه) یافت و مردم را به سوی تو کشاند.

مجمع البیان :زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در شکم مادرش بود و یا اندک زمانی پس از ولادت او، پدر بزرگوارش درگذشت و دو ساله بود که مادرش از دنیا رفت و در هشت سالگی جدّ خود را از دست داد.

علل الشرائع_ به نقل از ابن عبّاس در پاسخ به سؤال از آیه «آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد» _: در حقیقت رسول خدا از آن رو یتیم نامیده شده که در پهنه زمین هیچ کس، از اوّلین و آخرین، نظیر او نبود. لذا خداوند عزّ و جلّ با بر شمردن نعمت های خود بر آن حضرت منّت نهاده می فرماید : «مگر نه این که تو را یتیم یافت» یعنی یگانه و بی مانند «پس، پناه داد» یعنی مردم را به سوی تو کشاند و فضیلت و ارزش تو را به ایشان شناساند و آنها تو را شناختند.

3771

فقیر

قرآن:

«و تو را فقیر یافت و بی نیاز گردانید».

ص :80


1- بحار الأنوار : 16 / 142 / 5.
2- مجمع البیان: 10/765.
3- علل الشرائع : 130 / 1 .
4- الضحی : 8 .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخری . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ الأنبیاءِ _: کانُوا قَوما مُستَضعَفینَ ، قَدِ اختَبرَهُمُ اللّهُ بالمَخمَصَةِ ، و ابتَلاهُم بالمَجهَدَةِ ......... و لکنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولی قُوَّةٍ فی عَزائمِهِم ، و ضَعَفَةً فیما تَرَی الأعیُنُ مِن حالاتِهِم ، مَع قَناعَةٍ تَملأُ القُلوبَ و العُیونَ غِنیً ، و خَصاصَةٍ تَملأُ الأبصارَ و الأسماعَ أذیً (2) . (3)

(4)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر، افتخار من است.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران _فرمود : آنان جماعتی مستضعف بودند و خداوند ایشان را با گرسنگی آزمود و با رنج و مشقّت امتحانشان فرمود ......... اما خداوند سبحان فرستادگان خود را صاحبان اراده های نیرومند قرار داد و از نظر حالات ظاهری ضعیف و فقیر اما توأم با قناعتی که دل ها و چشم ها را پر از بی نیازی می کرد و همراه با نیازمندی و فقری که چشم ها و گوش ها را از ناراحتی لبریز می ساخت. (5)

ص :81


1- جامع الأخبار : 302 / 828 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
3- المناقب لابنِ شهر آشوب : کان فیه خصال الضّعفاء ، و من کان فیه بعضها لا ینظم أمره . کان یتیما فقیرا ضعیفا وحیدا غریبا ، بلا حصار و لا شوکة ، کثیر الأعداء ، و مع جمیع ذلک تعالی مکانه و ارتفع شأنه ، فدلّ علی نبوّته صلی الله علیه و آله ، و کان الجِلف البدویّ یری وجهه الکریم فقال : و اللّه ، ما هذا وجه کذّاب . و کان صلی الله علیه و آله ثابتا فی الشّدائد و هو مطلوب ، و صابرا علَی البأساء و الضّرّاء و هو مکروب محروب ، و کان زاهدا فی الدّنیا راغبا فی الآخرة ، فثبت له الملک . (المناقب لابن شهرآشوب : 1/123).
4- (انظر) خصائص خاتم النبیّین : باب 3772، حدیث 19896 . الفقر : باب 3178 . الدنیا : باب 1232 .
5- در مناقب ابن شهر آشوب آمده است : آن حضرت از ویژگی های مردمان ضعیف و تهیدست برخوردار بود؛ ویژگی هایی که اگر بخشی از آنها در شخصی باشد، کارش پریشان می شود. آن حضرت یتیم و فقیر و ناتوان و تنها و غریب بود، نه قلعه و حصاری داشت و نه شکوه و شوکتی، و دشمن بسیار داشت، با همه این احوال، منزلتی والا و جایگاهی بلند یافت و این خود نشان و دلیل بر نبوّت او شد. صحرانشین خَشِن و درشت خوی هرگاه چهره بزرگوارانه آن حضرت را می دید، می گفت : به خدا قسم که این، چهره آدم دروغگو نیست. در سختی های زمانِ تحت تعقیب، استوار و نستوه بود و در شداید و دشواری ها به گاه جنگ و غارتگری های دشمن، پایدار و شکیبا بود. به دنیا بی اعتنا بود و به آخرت مشتاق. بنا بر این، فرمانروایی او استوار و پا برجا گشت.

3772 - اُمِّیٌّ
3772 - درس ناخوانده

الکتاب :

وَ مَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَ لاَ تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذا لاَرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» . (1)

وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحا مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لاَ الإِیمَانُ وَ لکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ مِن مُحاوَراتِهِ مَع أهلِ الأدیانِ ، فی إثباتِ نُبُوَّةِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله _: و مِن آیاتِهِ أنّهُ کانَ یَتیما فَقیرا راعِیا أجِیرا ، لَم یَتَعَلَّمْ کِتابا و لَم یَختَلِفْ إلی مُعلِّمٍ ، ثُمّ جاءَ بالقرآنِ الّذی فیهِ قِصَصُ الأنبیاءِ علیهم السلام و أخبارُهُم حَرفا حَرفا ، و أخبارُ مَن مَضی و مَن بَقِیَ إلی یَومِ القِیامَةِ . (3)

(4)

3772

درس نا خوانده

قرآن:

«و تو هیچ کتابی را پیش از این نمی خواندی و با دست [راست ]خود خطّ نمی نوشتی و گرنه باطل اندیشان قطعاً به شک می افتادند».

«و همین گونه، روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم در حالی که تو نمی دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است] ولی آن را نوری گردانیدیم که هر کس از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه می نماییم. و به راستی که تو به خوبی به راه راست هدایت می کنی».

حدیث:

امام رضا علیه السلام_ در مباحثات خود با پیروان ادیان، در اثبات نبوّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله _فرمود : از جمله نشانه های [نبوّتش ]این است که آن حضرت یتیم و فقیر و چوپان و مزد بگیر بود. نه کتابی آموخت و نه به محضر آموزگاری آمد و شد کرد. سپس قرآنی آورد که در آن کلمه به کلمه داستان های پیامبران و سرگذشت آنان و اخبار گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت، آمده است.

ص :82


1- العنکبوت : 48 .
2- الشوری : 52 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 1 / 167 / 1 .
4- (انظر) خصائص خاتم النبیّین : باب 3790 . بحار الأنوار : 16 / 132 _ 135 . کتاب «پیامبر اُمّی» تألیف الاُستاذ الشهید المطهّریّ.

3773 - عَلی خُلُقٍ عَظیمٍ
3773 - برخوردار از خویی والا

الکتاب :

وَ إِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام : ......... و لا عَرَضَ لَهُ أمرانِ إلاّ أخَذَ بأشَدِّهِما . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أکَلَ نَبیُّ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو مُتّکئٌ مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ ، و کانَ یَکرَهُ أن یَتَشَبَّهَ بالمُلوکِ ، و نحنُ لا نَستَطیعُ أن نَفعَلَ . (3)

عنه علیه السلام :جاءَ رجُلٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قد بَلِیَ ثَوبُهُ ، فحَمَلَ إلَیهِ اثنَی عَشَرَ دِرهَما ، فقالَ : یا علیُّ، خُذْ هذهِ الدَّراهِمَ فاشتَرِ لِی بها ثَوبا ألبَسُهُ . قالَ علیٌّ علیه السلام : فجِئتُ إلَی السُّوقِ فاشتَرَیتُ لَهُ قَمیصا باثنَی عَشَرَ دِرهَما ، و جِئتُ بهِ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فنَظَرَ إلَیهِ فقالَ : یا علیُّ، غیرُ هذا أحَبُّ إلَیَّ، أ تَری صاحِبَهُ یُقیلُنا ؟ فقلتُ : لا أدری ، فقالَ : انظُرْ ، فجِئتُ إلی صاحِبهِ فقُلتُ : إن رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَد کَرِهَ هذا یُریدُ غیرَهُ (4) فأقِلْنا فیهِ ، فَرَدَّ علَیَّ الدَّراهِمَ ، و جِئتُ بِها إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فمَشی مَعَهُ إلَی السُّوقِ لِیَبتاعَ قَمیصا ، فنَظَرَ إلی جارِیَةٍ قاعِدَةٍ علَی الطّریقِ تَبکی ، فقالَ لَها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما شأنُکِ ؟ قالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ أهلی أعطَونی أربَعَةَ دَراهِمَ لأشتَرِیَ لَهُم حاجَةً فضاعَت فلا أجسُرُ أن أرجِعَ إلَیهِم ، فأعطاها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أربَعَةَ دَراهِمَ ، و قالَ : ارجِعی إلی أهلِکِ . و مضی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی السُّوقِ فاشتَری قَمیصا بأربعَةِ دَراهِمَ ، و لَبِسَهُ و حَمِدَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ و خَرَجَ ، فرأی رجُلاً عُریانا یقولُ : مَن کسانی کَساهُ اللّهُ مِن ثِیابِ الجَنّةِ ، فخَلَعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَمیصَهُ الّذی اشتَراهُ و کَساهُ السّائلَ ، ثُمّ رَجَعَ إلَی السُّوق فاشتَری بالأربعَةِ الّتی بَقِیَت قَمیصا آخَرَ ، فلَبِسَهُ و حَمِدَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ و رَجَعَ إلی مَنزِلِهِ ، فإذا الجارِیَةُ قاعِدَةٌ علَی الطَّریقِ تبکی ، فقالَ لَها رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما لَکِ لا تَأتِینَ أهلَکِ ؟ قالَت : یا رَسولَ اللّهِ ، إنّی قد أبطأتُ علَیهِم أخافُ أن یَضرِبونی ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مُرِّی بَینَ یَدَیَّ و دُلِّینی علی أهلِکِ ، فجاءَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حتّی وَقَفَ علی بابِ دارِهِم ، ثُمّ قالَ : السَّلامُ علَیکُم یا أهلَ الدّارِ ، فلَم یُجیبوهُ ، فأعادَ السَّلامَ فلَم یُجیبوهُ ، فأعادَ السَّلامَ فقالوا : و علیکَ السَّلامُ یا رسولَ اللّهِ و رحمَةُ اللّهِ و بَرَکاتُهُ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : ما لَکُم تَرَکتُم إجابَتی فی أوّلِ السّلامِ و الثّانی ؟ قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، سَمِعنا سَلامَکَ فأحبَبنا أن تَستَکثِرَ مِنهُ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ هذهِ الجارِیَةَ أبطأت علَیکُم فلا تُؤْذوها ، فقالوا :یا رسولَ اللّهِ، هی حُرَّةٌ لِمَمشاکَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الحَمدُ للّهِ ، ما رأیتُ اثنَی عَشَرَ دِرهَما أعظَمَ برَکَةً مِن هذهِ : کَسا اللّهُ بها عارِیَینِ ، و أعتَقَ بها نَسمَةً . (5)

3773

برخوردار از خویی والا

قرآن:

«و راستی که تو را خویی والاست».

حدیث:

امام علی علیه السلام : ......... هیچ گاه دو کار برایش پیش نیامد، مگر اینکه [رسول خدا صلی الله علیه و آله ]دشوارترین آن دو را برگزید.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از زمانی که خداوند عزّ و جلّ او را برانگیخت، در حال تکیه دادن غذا نخورد و خوش نداشت که مانند پادشاهان باشد. امّا ما نمی توانیم این کار را بکنیم.

امام صادق علیه السلام :مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد. دید جامه آن حضرت کهنه و فرسوده است. پس دوازده درهم به ایشان تقدیم کرد. حضرت فرمود : ای علی! این درهم ها را بگیر و با آنها برایم لباسی بخر تا بپوشم. علی علیه السلام می فرماید : من به بازار رفتم و پیراهنی به دوازده درهم خریدم و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردم. حضرت به آن نگاهی کرد و فرمود : ای علی! اگر پیراهن دیگری باشد بیشتر دوست دارم. فکر می کنی صاحبش آن را پس بگیرد؟ عرض کردم : نمی دانم. فرمود : برو ببین. من نزد فروشنده پیراهن رفتم و گفتم : رسول خدا صلی الله علیه و آله این را نمی پسندد و پیراهن دیگری می خواهد. بنا بر این، این را از ما پس بگیر. فروشنده درهم ها را به من برگرداند و من آنها را خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردم. حضرت همراه علی علیه السلام به بازار آمد تا پیراهنی بخرد. در بین راه کنیزکی را دید که کناری نشسته است و می گرید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : چه شده است؟ دخترک گفت : ای رسول خدا ! خانواده ام به من چهار درهم دادند تا برایشان چیزی بخرم اما این درهم ها گم شده اند و من جرأت نمی کنم پیش آنها برگردم. رسول خدا صلی الله علیه و آله چهار درهم به او داد و فرمود : پیش خانواده ات برگرد. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به بازار رفت و پیراهنی به چهار درهم خریداری کرد و آن را پوشید و خداوند عزّ و جلّ را سپاس گفت و از بازار بیرون آمد. مردی را دید که برهنه است و می گوید : هر که مرا بپوشاند، خداوند از جامه های بهشت بر او بپوشاند. رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهنی را که خریده بود در آورد و به آن سائل پوشاند. سپس به بازار برگشت و با چهار درهم باقیمانده پیراهن دیگری خرید و آن را پوشید و خدا را سپاس گفت و به سوی خانه اش برگشت. ناگاه دید که همان کنیزک سر راه نشسته است و می گرید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : چرا پیش خانواده ات نمی روی؟ عرض کرد : ای رسول خدا صلی الله علیه و آله من دیر کرده ام و می ترسم مرا بزنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : جلو بیفت و راه خانه تان را به من نشان بده، رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت تا به در خانه آنها رسید و ایستاد و فرمود : سلام بر شما ای اهل خانه! اما جوابی نیامد، حضرت دوباره سلام داد باز هم جواب ندادند. پیامبر بار دیگر سلام داد؛ این بار اهل خانه جواب دادند : سلام و رحمت و برکات خدا بر شما ای رسول خدا! حضرت به آنان فرمود : چرا بار اول و دوم جواب سلام مرا ندادید؟ عرض کردند : ای رسول خدا! سلام شما را شنیدیم ولی دوست داشتیم آن را زیاد بگویید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : این کنیزک در آمدن به خانه دیر کرده است، او را اذیّت نکنید. عرض کردند : ای رسول خدا! او را به میمنت قدوم شما آزاد کردیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت : خدا را سپاس، با برکت تر از این دوازده درهم ندیده بودم. خداوند با آنها دو برهنه پوشانید و یک انسان را آزاد کرد.

ص :83


1- القلم : 4 .
2- مکارم الأخلاق : 1 / 61 / 55 .
3- الکافی : 6 / 272 / 8 .
4- فی بحار الأنوار : 16 / 214 / 1 «یریدُ ثوبا دونه».
5- الخصال : 490 / 69.

ص :84

المناقب لابن شهرآشوب :کان النّبیّ صلی الله علیه و آله قبل المبعث موصوفا بعشرین خصلة من خصال الأنبیاء ، لو انفرد واحد بأحدها لدلّ علی جلاله ، فکیف من اجتمعت فیه ؟! کان نبیّا أمینا ، صادقا ، حاذقا ، أصیلاً ، نبیلاً ، مکینا ، فصیحا ، نصیحا ، عاقلاً ، فاضلاً ، عابدا ، زاهدا ، سخیّا ، کمیّا ، قانعا ، متواضعا ، حلیما ، رحیما ، غیورا ، صبورا ، موافقا ، مرافقا ، لم یخالط منجِّما و لا کاهنا و لا عیّافا . (1)

المناقب لابن شهر آشوب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیش از آنکه مبعوث شود، بیست خصلت از خصلت های پیامبران را دارا بود که اگر فردی یکی از آنها را داشته باشد، دلیل بر عظمت اوست، چه رسد به کسی که همه آنها را دارا باشد! آن حضرت پیامبری امین، راستگو، ماهر، با اصالت، شریف، والا مقام، سخنور، خردمند، با فضیلت، عبادت پیشه، بی اعتنا به دنیا، سخاوتمند، دلیر و جنگاور، قانع، فروتن، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار و نرمخو بود و با هیچ منجّم و کاهن و پیشگویی درنیامیخت.

ص :85


1- المناقب لابن شهرآشوب : 1 / 123.

الطبقات الکبری عن أنسٍ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أحسَنَ النّاسِ خُلقا . (1)

الطبقات الکبری عن عائشة_ لَمّا سُئلَت عن خُلقِ النّبیِّ صلی الله علیه و آله فی بَیتِهِ _: کانَ أحسَنَ النّاسِ خُلقا ، لَم یَکُن فاحِشا و لا مُتَفَحِّشا ، و لا صَخّابا فی الأسواقِ ، و لا یَجزی بالسَّیّئَةِ مِثلَها ، و لکنْ یَعفو و یَصفَحُ . (2)

الطبقات الکبری عن کعبِ الأحبارِ_ لَمّا سُئلَ عن نَعتِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فی التَّوراةِ _: نَجِدُهُ محمّدَ بنَ عبدِ اللّهِ ......... لَیس بفَحّاشٍ و لا بصَخّابٍ فی الأسواق، و لا یُکافِئُ بالسَّیّئَةِ ، و لکن یَعفو و یَغفِرُ . (3)

الطبقات الکبری_ به نقل از انس _: رسول خدا صلی الله علیه و آله نیک خوترین مردمان بود.

الطبقات الکبری_ به نقل از عایشه ، در پاسخ به این سؤال که اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله در محیط خانه چگونه بود؟ _خوش خوترین مردمان بود، نه دشنام می داد و نه بد زبانی می کرد و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه می انداخت و نه بدی را به بدی جبران می کرد، بلکه می بخشید و گذشت می کرد.

الطبقات الکبری_ به نقل از کعب الأحبار در پاسخ به سؤال از اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله در تورات _: او را چنین می یابیم : محمّد پسر عبد اللّه ......... نه بد زبان است و نه در کوچه و بازار هیاهو به راه می اندازد و بدی را با بدی پاسخ نمی دهد، بلکه می بخشد و گذشت می کند.

ص :86


1- الطبقات الکبری : 1 / 364.
2- الطبقات الکبری : 1 / 365.
3- الطبقات الکبری : 1 / 360.

الطبقات الکبری عن کعبِ الأحبارِ :إنّا نَجِدُ فی التَّوراةِ : محمّدٌ النَّبیُّ المُختارُ لافَظٌّ و لا غَلیظٌ، و لا صَخّابٌ فی الأسواقِ، و لا یَجزی السَّیّئةَ السَّیّئةَ ، و لکنْ یَعفو و یغفِرُ . (1)

الطبقات الکبری عن الحسن :إنّ رَهطا مِن أصحابِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله اجتَمَعوا فقالوا : لَو أرسَلنا إلی اُمَّهاتِ المُؤمنینَ فسَألناهُنَّ عَمّا نَحَلوا علَیهِ _ یَعنی النَّبیَّ صلی الله علیه و آله _ مِن العَمَلِ لَعَلَّنا أن نَقتَدیَ بهِ ، فأرسَلوا إلی هذهِ ثُمّ هذهِ ، فجاءَ الرّسولُ بأمرٍ واحِدٍ : إنّکُم تَسألونَ عن خُلقِ نَبیِّکُم صلی الله علیه و آله و خُلقُهُ القرآنُ ، و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَبِیتُ یُصَلّی و یَنامُ ، و یَصومُ و یُفطِرُ ، و یأتی أهلَهُ . (2)

الغارات عن إبراهیم بن محمّدٍ_ مِن وُلدِ علیٍّ علیه السلام _: کانَ علیٌّ علیه السلام إذا نَعَتَ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله قالَ : هو خاتَمُ النَّبیّینَ ، أجوَدُ النّاسِ کَفّا، و أجرَأُ النّاسِ صَدرا ، و أصدَقُ النّاسِ لَهجَةً و أوفَی النّاسِ ذِمَّةً ، و ألیَنُهُم عَریکَةً ، و أکرَمُهُم عِشرَةً . (مَن رَآهُ بَدیهَةً هابَهُ ، و مَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أحَبَّهُ ، یَقولُ ناعِتُهُ : لَم أرَ قَبلَهُ و لا بَعدَهُ مِثلَهُ) . (3)

الطبقات الکبری_ به نقل از کعب الأحبار_: ما در تورات چنین می خوانیم : محمّد پیامبرِ برگزیده، نه تند خوست و نه خشن و نه اهل جار و جنجال. در کوچه و بازار، بدی را با بدی جواب نمی دهد، بلکه می بخشد و گذشت می کند.

الطبقات الکبری_ به نقل از حسن _: گروهی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله جمع شدند و گفتند : چه خوب است کسی را پیشِ همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله بفرستیم و از نحوه رفتار آن حضرت در خانه اش سؤال کنیم تا بلکه ایشان را سرمشق خود قرار دهیم. آنان کسی را پیش یکایک همسران پیامبر فرستادند و آن فرستاده [از همه آنان] یک پاسخ آورد: شما از اخلاق پیامبرتان می پرسید. اخلاق او [همان دستورات ]قرآن است. رسول خدا شب ها را نماز می خواند و می خوابد و روزه می گیرد و روزه می گشاید و با همسر خود همبستر می شود.

الغارات_ به نقل از ابراهیم بن محمّد یکی از نوادگان علی علیه السلام _: علی علیه السلام هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله را وصف می کرد، می فرمود : او خاتم پیامبران است. بخشنده ترین مردم بود و دلیرترین و راست گوترین و پایبندترین آنان به عهد و پیمان. از همه نرم خوتر بود و رفتارش بزرگوارانه تر. هر کس بدون سابقه قبلی او را می دید، هیبتش او را می گرفت و هر که با وی معاشرت می کرد و او را می شناخت دوستدارش می شد. هر که می خواست آن حضرت را وصف کند، می گفت : نظیر او را در گذشته و حال ندیده ام.

ص :87


1- الطبقات الکبری : 1 / 360.
2- الطبقات الکبری : 1 / 364 .
3- الغارات : 1 / 167 .

الطبقات الکبری عن عائشة :ما خُیِّرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی أمرَینِ إلاّ أخَذَ أیسَرَهُما ما لَم یَکُن إثما ، فإن کانَ إثما کانَ أبعَدَ النّاسِ مِنهُ (1) . (2)

الطبقات الکبری عن محمّد بنِ الحَنَفیّةِ :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یَکادُ یَقولُ لشیءٍ : لا ، فإذا هُو سُئلَ فأرادَ أن یَفعَلَ ، قالَ : نَعَم ، و إذا لَم یُرِدْ أن یَفعَلَ سَکَتَ ، فکانَ قد عُرِفَ ذلکَ مِنهُ . (3)

الطبقات الکبری عن عائشة :کانَ صلی الله علیه و آله ألیَنَ النّاسِ ، و أکرَمَ النّاسِ ، و کانَ رجُلاً مِن رِجالِکُم إلاّ أنّهُ کانَ ضَحّاکا بَسّاما . (4)

المناقب لابن شهر آشوب :کانَ [ صلی الله علیه و آله ]لا یَقومُ و لا یَجلِسُ إلاّ علی ذِکرِ اللّهِ . (5)

الطبقات الکبری_ به نقل از عایشه _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه میان دو کار مخیّر می شد آن را که آسانتر بود انتخاب می کرد و این در صورتی بود که آن کار گناه نبود، امّا اگر گناه بود از همه مردم بیشتر از آن دوری می ورزید. (6)

الطبقات الکبری_ به نقل از محمّد بن حنفیّه _: رسول خدا صلی الله علیه و آله تقریباً هیچ گاه به چیزی «نه» نمی گفت. هرگاه از او چیزی خواسته می شد اگر می خواست آن را انجام دهد، می فرمود : آری و اگر نمی خواست انجامش دهد سکوت می کرد و در نتیجه، طرف می فهمید که حضرت به آن کار تمایلی ندارد.

الطبقات الکبری_ به نقل از عایشه _: رسول خدا صلی الله علیه و آله نرم خوترین و بزرگوارترین مردم بود. او هم مردی چون مردان شما بود، با این تفاوت که همواره خنده و تبسّم بر لب داشت.

المناقب لابن شهر آشوب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برنمی خاست و نمی نشست مگر با ذکر و یاد خدا.

ص :88


1- الطبقات الکبری : 1 / 366 .
2- هذا الخبر یُعارض الخبر الأوّل من الباب ظاهرا و یُمکن الجمع بینهما بهذا الوجه: أنَّ هذا الخبر ناظر للموارد التی لیس فیها ترجیحٌ شرعی للعملِ الشاق، و الخبرُ السابق ناظرٌ إلی المواردِ التی ورد فیها ترجیحٌ شرعی للعملِ الشاق .
3- الطبقات الکبری : 1 / 368.
4- الطبقات الکبری : 1 / 365.
5- المناقب لابن شهرآشوب : 1 / 147 .
6- این متن ظاهرا با متن حدیث اول این باب متعارض است و می توان میان آنها بدینسان جمع نمود که این متن مربوط به مواردی است که انتخاب کار دشوار از نظر شرعی ترجیحی نداشته و متن قبلی مربوط به مواردی است که انتخاب کار دشوار ترجیح داشته است .

الطبقات الکبری عن عبد اللّهِ بن الحارِثِ :ما رَأیتُ أحَدا أکثَرَ تَبَسُّما مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

الطبقات الکبری عن سَعیدٍ المَقبُریّ :کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله إذا عَمِلَ عَمَلاً أثبَتَهُ و لَم یُکوِّنْهُ ، یَعمَلُ بهِ مَرّةً و یَدَعُهُ مَرّةً . (2)

الطبقات الکبری عن عطاء بن یَسارٍ :إنّ جِبریلَ أتَی النَّبیَّ صلی الله علیه و آله و هُو بأعلی مَکّةَ یأکُلُ مُتَّکئا فقالَ لَهُ : یا محمّدُ، أکْلَ المُلوکِ ؟ ! فجَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

(4)

3774 - أمینٌ
3774 - امین

الکتاب :

مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أما و اللّهِ إنّی لَأمینٌ فی السَّماءِ و أمینٌ فی الأرضِ . (6)

الطبقات الکبری_ به نقل از عبد اللّه بن حارث _: هیچ کس را ندیدم که به اندازه رسول خدا صلی الله علیه و آله لبخند بر لب داشته باشد.

الطبقات الکبری_ به نقل از سعید مَقْبُری _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هر گاه کاری انجام می داد بر آن مداومت می ورزید و این طور نبود که آن را یک بار انجام دهد و یک بار انجام ندهد.

الطبقات الکبری_ به نقل از عطاء بن یسار _: جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله که در منطقه بالای شهر مکّه در حال تکیه دادن غذا می خورد، آمد و گفت : ای محمّد! غذا خوردن شاهانه؟! پس پیامبر صلی الله علیه و آله راست نشست.

3774

امین

قرآن:

«در آن جا [هم] مُطاع [و هم] امین است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! به خدا قسم که من در آسمان امین هستم و در زمین نیز امینم.

ص :89


1- الطبقات الکبری : 1 / 372.
2- الطبقات الکبری : 1 / 379.
3- الطبقات الکبری : 1 / 380.
4- (انظر) الخُلق : باب 1114 .
5- التکویر : 21 .
6- کنز العمّال : 32147 .

کشف الغمّة :مِن أسمائهِ [ صلی الله علیه و آله ] : الأمینُ ، و هُو مأخوذٌ مِن الأمانَةِ و أدائها و صِدقِ الوَعدِ ، و کانَتِ العَربُ تُسمّیهِ بذلکَ قبلَ مَبعَثِهِ ، لِما شاهَدوهُ مِن أمانَتِهِ ، و کلُّ مَن أمِنتَ مِنهُ الخُلفَ و الکَذِبَ فهُو أمینٌ ، و لهذا وُصِفَ بهِ جَبرئیلُ علیه السلام فقالَ : «مُطاعٍ ثَمَّ أمینٍ» . (1)

السیرة النبویّة لابن هشام عن ابن اسحاق :کانَت قُرَیشٌ تُسَمِّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَبلَ أن یَنزِلَ علَیهِ الوَحیُ : الأمینَ . (2)

السیرة النبویّة لابن هشام عن ابن اسحاق_ فی بِناءِ الکَعبَةِ قَبلَ البِعثةِ _: ثُمّ إنّ القَبائلَ مِن قُرَیشٍ جَمَعَتِ الحِجارَةَ لبِنائها، کُلُّ قَبیلَةٍ تَجمَعُ علی حِدَةٍ ، ثُمّ بَنَوها ، حتّی بَلَغَ البُنیانُ مَوضِعَ الرُّکنِ _ یَعنی الحَجَرَ الأسوَدَ _ فاختَصَموا فیهِ ، کلُّ قَبیلَةٍ تُریدُ أن تَرفَعَهُ إلی مَوضِعِهِ دُونَ الاُخری .........

ثُمّ إنّهُمُ اجتَمَعوا فی المَسجِدِ و تَشاوَروا و تَناصَفوا ، فزَعَمَ بَعضُ أهلِ الرِّوایَةِ : أنّ أبا اُمَیّةَ بنَ المُغیرَةِ بنِ عبدِ اللّهِ بنِ عُمرَ بنِ مَخزومٍ _ و کانَ عامَئذٍ أسَن قُرَیشٍ کُلِّها _ قالَ : یا مَعشَرَ قُرَیشٍ ، اجعَلوا بَینَکُم فیما تَختَلِفونَ فیه أوّلَ مَن یَدخُلُ من بابِ هذا المَسجِدِ یَقضی بَینَکُم فیهِ ، ففَعَلوا . فکانَ أوّلَ داخِلٍ علَیهِم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فلَمّا رأوهُ قالوا : هذا الأمینُ ، رَضِینا ، هذا محمّدٌ .

فلَمّا انتَهی إلَیهِم و أخبَروهُ الخَبَرَ ، قالَ صلی الله علیه و آله : هَلُمَّ إلَیَّ ثَوبا ، فاُتِیَ بهِ ، فأخَذَ الرُّکنَ فوَضَعَهُ فیهِ بِیَدِهِ ، ثُمّ قالَ : لِتَأخُذْ کُلُّ قَبیلَةٍ بناحِیَةٍ مِن الثَّوبِ ، ثُمّ ارفَعوهُ جَمیعا ، ففَعَلوا ، حتّی إذا بَلَغوا بهِ مَوضِعَهُ وَضَعَهُ هُو بِیَدِهِ ، ثُمّ بَنی علَیهِ . (3)

کشف الغمّه :یکی از نام های پیامبر صلی الله علیه و آله «امین» است که بر گرفته از امانت و امانتداری و خوش قولی است. پیش از آنکه پیامبر مبعوث شود عرب ها آن حضرت را امین می نامیدند؛ چون امانتداری او را دیده بودند. اصولاً هر کسی که از خُلف وعده و دروغگویی او ایمن باشی، چنین شخصی امین است. از همین رو، خداوند از جبرئیل علیه السلام با این صفت یاد کرده و فرموده است : «در آن جا [هم ]مطاع [و هم ]امین است».

السیرة النبویّة ، ابن هشام_ به نقل از ابن اسحاق _: پیش از آنکه به رسول خدا صلی الله علیه و آله وحی نازل شود، قریش به آن حضرت امین می گفتند.

السیرة النبویّة ، ابن هشام_ به نقل از ابن اسحاق ، آن جا که از موضوع ساختن کعبه پیش از بعثت سخن می گوید _: قبایل قریش برای ساختن کعبه سنگ جمع کردند و هر قبیله ای جداگانه جمع آوری می کرد. آنها پایه های کعبه را بالا بردند تا به جایگاه رکن _ یعنی حجر الاسود _ رسید. در این هنگام با یکدیگر بحثشان شد و هر قبیله ای می خواست او حجر الاسود را در محل خودش قرار دهد نه دیگری .........

آنها در مسجد جمع شدند و به مشورت پرداختند و هر یک دیگری را به انصاف دعوت کرد. بعضی از راویان گفته اند : ابو اُمیّة بن مغیرة بن عبد اللّه بن عمر بن مخزوم که در آن سال مسن ترین فرد قریش بود، گفت : ای گروه قریش! بیایید اولین کسی را که از در این مسجد وارد شد داور میان خود قرار دهید. قریش موافقت کردند. نخستین کسی که بر آنان وارد شد، رسول خدا علیه السلام بود. وقتی قریش او را دیدند گفتند : این مرد امین است، ما قبول داریم، او محمّد است.

چون پیامبر به آنها رسید، موضوع را به اطلاع ایشان رساندند. حضرت فرمود: پارچه ای برایم بیاورید. پارچه را آوردند. پیامبر حجر الاسود را برداشت و با دست خود روی پارچه گذاشت و سپس فرمود : هر قبیله ای گوشه ای از پارچه را بگیرد و همگی آن را بلند کنید. قریش این کار را کردند و وقتی به محل نصب رسید، پیامبر آن را با دست خود برداشت و در جایگاهش قرار داد و آنگاه روی آن را ساخت.

ص :90


1- کشف الغمّة : 1 / 11.
2- السیرة النبویّة لابن هشام : 1 / 210.
3- السیرة النبویّة لابن هشام : 1 / 209.

السیرة النبویّة لابن هشام:کانَت خَدیجَةُ بِنتُ خُوَیلدٍ امرأةً تاجِرَةً ذاتَ شَرَفٍ و مالٍ، تَستأجِرُ الرِّجالَ فی مالِها و تُضارِبُهُم إیّاهُ بشیءٍ تَجعَلُهُ لَهُم ، و کانَت قُرَیشٌ قَوما تُجّارا ، فلَمّا بَلَغَها عن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما بَلَغَها مِن صِدقِ حَدیثِهِ ، و عِظَمِ أمانَتِهِ ، و کَرَمِ أخلاقِهِ ، بَعَثَت إلَیهِ فعَرَضَت علَیهِ أن یَخرُجَ فی مالٍ لَها إلَی الشّامِ تاجِرا . (1)

السیرة النبویّه ، ابن هشام :خدیجه دختر خویلد، بانویی تاجر و بزرگ زاده و ثروتمند بود. مردم را برای تجارت با اموال خود استخدام می کرد و در قبال کارشان مقدار معینی از سود حاصل از تجارت را به ایشان می داد. قریش مردمی تاجر پیشه بودند. وقتی خبر راستگویی و امانتداری و خلق و خوهای پسندیده پیامبر به گوش خدیجه رسید، کسی را نزد آن حضرت فرستاد و پیشنهاد کرد با اموالی از او برای تجارت به شام رود.

ص :91


1- السیرة النبویّة لابن هشام : 1 / 199 .

الطبقات الکبری عن داوود بن الحُصَینِ_ فی صفَةِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: کانَ رجُلاً أفضَلَ قَومِهِ مُروءةً ، و أحسَنَهُم خُلقا ، و أکرَمَهُم مُخالَطَةً ، و أحسَنَهُم جِوارا ، و أعظَمَهُم حِلما و أمانَةً ، و أصدَقَهُم حَدیثا ، و أبعَدَهُم مِن الفُحشِ و الأذی ، و ما رُئیَ مُلاحِیا و لا مُمارِیا أحَدا، حتّی سَمّاهُ قَومُهُ الأمینَ ، لِما جَمعَ اللّهُ لَهُ مِن الاُمورِ الصّالِحَةِ فیهِ ، فلَقد کانَ الغالِبَ علَیهِ بمَکّةَ الأمینُ . (1)

3775 - صادِقٌ
3775 - راستگو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، إنّ الرائدَ لا یَکذِبُ أهلَهُ ، و لَو کُنتُ کاذِبا لَما کَذَبتُکُم ، و اللّهِ الّذی لا إله إلاّ هُو إنّی رَسولُ اللّهِ إلَیکُم حَقّا خاصَّةً ، و إلَی النّاسِ عامَّةً . و اللّهِ لَتَموتونَ کما تَنامونَ ، و لَتُبعَثونَ کما تَستَیقِظونَ ، و لَتُحاسَبونَ کما تَعمَلونَ، و لتُجزَونَ بالإحسانِ إحسانا و بالسُّوءِ سُوءا ، و إنّها الجَنَّةُ أبَدا و النّارُ أبَدا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أحسَنَ الحَدیثِ أصدَقُهُ . (3)

الطبقات الکبری_ به نقل از داوود بن حصین _: _ در اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله _ : او مردی بود که از همه قوم خود جوان مردتر، نیک خوتر، خوش برخوردتر، همسایه دارتر، بردبارتر، امانتدارتر، راستگوتر و از بد زبانی و آزار رسانی به دورتر بود. هرگز دیده نشد که با کسی کشمکش و مجادله کند. خداوند اخلاق و خصال پسندیده را در وجود آن حضرت جمع کرده بود تا جایی که قومش او را امین نامیدند و در مکّه غالبا با لقب امین از ایشان یاد می شد.

3775

راستگو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! بلدِ راه به کسان خود دروغ نمی گوید. و من اگر هم دروغگو بودم [دست کم] به شما دروغ نمی گفتم. به خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، من فرستاده به حق خدا به سوی شما خصوصا و به سوی همه مردم عموما هستم. به خدا قسم همان گونه که می خوابید، می میرید و همان گونه که بیدار می شوید، برانگیخته خواهید شد و مطابق کردارتان حسابرسی خواهید شد و در برابر نیکی، پاداش نیک خواهید یافت و در برابر بدی، کیفر بد خواهید چشید. بهشتِ جاویدان در کار است و دوزخِ همیشگی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا بهترین سخن، راست ترین آن است.

ص :92


1- الطبقات الکبری : 1 / 121.
2- بحار الأنوار : 18 / 197 / 30 .
3- الطبقات الکبری : 1 / 115 .

الطبقات الکبری عن ابن عباس :لَمّا اُنزِلَت : «و أنْذِرْ عَشیرَتَکَ الأقْرَبینَ» (1) صَعِدَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علَی الصَّفا فقالَ : یا مَعشَرَ قُریشٍ ، فقالَت قُرَیشٌ : محمّدٌ علَی الصَّفا یَهتِفُ ! فأقبَلوا و اجتَمَعوا فقالوا : ما لَکَ یا محمّدُ ؟ قالَ : أ رَأیتُکُم لَو أخبَرتُکُم أنّ خَیلاً بِسَفْحِ هذا الجَبَلِ أ کُنتُم تُصَدِّقونَنی ؟ قالوا : نَعَم، أنتَ عِندَنا غَیرُ مُتَّهَمٍ و ما جَرَّبْنا علَیکَ کِذبا قَطُّ ، قالَ : فإنّی نَذیرٌ لَکُم بینَ یَدَی عَذابٍ شَدیدٍ . یا بَنی عبدِ المُطَّلبِ یا بَنی عبدِ مَنافٍ یا بَنی زُهرَةَ _ حتّی عَدَّدَ الأفخاذَ مِن قُرَیشٍ _ إنّ اللّهَ أمَرَنی أن اُنذِرَ عَشیرَتیَ الأقرَبِینَ ، و إنّی لا أملِکُ لَکُم مِن الدُّنیا مَنفَعَةً و لا مِن الآخِرَةِ نَصیبا إلاّ أن تَقولوا : لا إلهَ إلاّ اللّهُ . قالَ : یقولُ أبو لَهَبٍ : تَبّا لَکَ سائرَ الیَومِ ! أ لِهذا جَمَعتَنا ؟! فأنزَلَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : «تَبَّتْ یَدا أبی لَهَبٍ و تَبَّ ......... » (2) السُّورة کلّها . (3)

المناقب لابن شهر آشوب عن ابن جریر :لَمّا کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله یَعرِضُ نَفسَهُ علَی القَبائلِ جاءَ إلی بَنی کِلابٍ فقالوا : نُبایِعُکَ علی أن یَکونَ لَنا الأمرُ بَعدَکَ ، فقالَ : الأمرُ للّهِ فإن شاءَ کانَ فیکُم أو فی غَیرِکُم ، فمَضَوا و لَم یُبایِعوهُ و قالُوا : لا نَضرِبُ لِحَربِکَ بأسیافِنا ثُمّ تُحَکِّمُ علَینا غَیرَنا ! (4)

الطبقات الکبری_ به نقل از ابن عباس _: چون آیه «و خویشان نزدیکت را هشدار ده» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله بالای کوه صفا رفت و بانگ زد : ای قریشیان! قریش گفتند : این محمّد است که از فراز صفا فریاد می زند. پس، همگی جمع شدند و آن جا رفتند و گفتند : چه شده است ای محمّد؟ فرمود : اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه گروهی سواره هستند حرف مرا باور می کنید؟ گفتند : آری، تو در میان ما متّهم و بد نام نیستی و هرگز دروغی از تو نشنیده ایم. فرمود : اینک، من شما را از عذابی سخت بیم می دهم. ای فرزندان عبد المطّلب! ای فرزندان عبد مناف! ای فرزندان زهره! _ به همین ترتیب همه خاندان ها و تیره های قریش را نام برد _ خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم و من نمی توانم هیچ گونه سودی در دنیا و بهره ای در آخرت برای شما تضمین کنم، مگر اینکه بگویید : لا اله الاّ اللّه [و ایمان بیاورید ]در این هنگام ابو لهب گفت : هلاکت باد تو را! برای همین ما را جمع کردی؟! در این هنگام خداوند تبارک و تعالی سوره «تبّت یدا ابی لهب و تبّ ......... » را نازل فرمود.

المناقب لابن شهر آشوب_ به نقل از ابن جریر _: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت خود را به قبایل عرضه می کرد، نزد بنی کلاب آمد. آنها گفتند : ما به این شرط با تو بیعت می کنیم که بعد از تو، کار [خلافت ]به ما منتقل شود. پیامبر فرمود : کار دست خدا است. اگر او خواست به شما خواهد رسید و اگر نخواست به دیگری وا گذار خواهد شد. بنی کلاب رفتند و بیعت نکردند و گفتند : ما در راه تو شمشیر نمی زنیم که بعدا دیگران را بر ما حکومت دهی!

ص :93


1- الشعراء : 214 .
2- المسد : 1 .
3- الطبقات الکبری : 1 / 200 .
4- المناقب لابن شهرآشوب : 1 / 257.

المناقب لابن شهر آشوب عن عامر بن الطُّفَیلِ_ للنَّبیِّ و قد أرادَ بهِ غِیلَةً _: یا محمّدُ ، ما لیَ إن أسلَمتُ ؟ فقالَ صلی الله علیه و آله : لکَ ما للإسلامِ ، و علَیکَ ما علَی الإسلامِ، فقالَ : أ لا تَجعَلُنی الوالیَ مِن بَعدِکَ ؟ قالَ : لَیسَ لَک ذلکَ و لا لِقَومِکَ، و لکنْ لکَ أعِنَّةُ الخَیلِ تَغزو فی سَبیلِ اللّهِ . (1)

(2)

3776 - أبغَضُ الخُلُقِ إلَیهِ الکِذبُ
3776 - منفورترین خصلت نزد پیامبرصلی الله علیه وآله دروغگویی بود

کنز العمّال عن عائشة :کانَ أبغَضَ الخُلقِ إلَیهِ الکِذبُ . (3)

کنز العمّال عن عائشة :کانَ إذا اطَّلَعَ علی أحَدٍ مِن أهلِ بَیتِهِ کَذَبَ کِذبَةً لَم یَزَلْ مُعرِضا عَنهُ حتّی یُحدِثَ تَوبَةً . (4)

المناقب لابن شهر آشوب_ به نقل از عامر بن طفیل _: همان کسی که خواست پیامبر را غافلگیر کرده و بکشد، به آن حضرت گفت : ای محمّد! اگر مسلمان شوم چه به من می رسد؟ حضرت فرمود : در سود و زیان اسلام شریک خواهی بود. گفت : مرا والی بعد از خودت قرار می دهی؟ فرمود : این سِمَت نه از آنِ تو خواهد بود نه از آن قوم و قبیله تو، امّا دهنه های اسب ها [فرماندهی سواران] را به تو می سپارم تا در راه خدا بجنگی.

3776

منفورترین خصلت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله دروغگویی بود

کنز العمّال_ به نقل از عایشه _: منفورترین اخلاق نزد پیامبر صلی الله علیه و آله دروغگویی بود.

کنز العمّال_ به نقل از عایشه _: پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه می فهمید یکی از اعضای خانواده اش دروغی گفته است، چندان از او اعراض می فرمود تا توبه کند .

ص :94


1- المناقب لابن شهرآشوب : 1 / 257.
2- (انظر) الشِّرک : باب 1974 .
3- کنز العمّال : 18379.
4- کنز العمّال : 18381.

الترغیب و الترهیب عن عائشة :ما کانَ مِن خُلقٍ أبغَضَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن الکِذبِ ، ما اطَّلَعَ علی أحَدٍ مِن ذاکَ بشیءٍ فیَخرُجُ مِن قَلبِهِ حتّی یَعلَمَ أنّهُ قد أحدَثَ تَوبَةً .

رواهُ أحمَدُ و البَزّارُ و اللّفظُ لَهُ ، و ابنُ حبّانَ فی صحیحهِ ، و لَفظُهُ قالَت :

ما کانَ مِن خُلقٍ أبغَضَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن الکِذبِ ، و لَقد کانَ الرّجُلُ یَکذِبُ عِندَهُ الکِذبَةَ ، فما یَزالُ فی نَفسِهِ حتّی یَعلَمَ أنّهُ قد أحدَثَ فیها تَوبَةً . و رواهُ الحاکمُ و قالَ : صحیحُ الإسنادِ ، و لَفظُهُ قالَت :

ما کانَ شیءٌ أبغَضَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن الکِذبِ ، و ما جَرَّبَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن أحَدٍ و إن قَلَّ ، فیَخرُجُ لَهُ مِن نفسِهِ حتّی یُجَدِّدَ لَهُ تَوبَةً . (1)

الطبقات الکبری عن عائشة :ما کانَ خُلقٌ أبغضَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن الکِذبِ ، و ما اطَّلَعَ مِنهُ علی شیءٍ عِندَ أحَدٍ مِن أصحابِهِ فیَبخَلُ لَهُ مِن نَفسِهِ حتّی یَعلَمَ أن أحدَثَ تَوبَةً . (2)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عایشه _: هیچ اخلاقی نزد رسول خدا منفورتر از دروغگویی نبود. هرگاه مطّلع می شد کسی دروغی گفته است، مهر او از دلش بیرون می رفت تا وقتی که می فهمید توبه کرده است.

این مطلب را احمد و بزّار با لفظ و تعبیر خود و ابن حبان نیز در صحیحش نقل کرده اند. عبارت او چنین است : عایشه گفت : هیچ خصلتی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله منفورتر از دروغگویی نبود. گاه فردی نزد آن حضرت دروغی می گفت و ایشان همچنان از او دلگیر بود تا آنکه متوجّه می شد از آن دروغ توبه کرده است. حاکم نیز این مطلب را روایت کرده و گفته است : سندش صحیح است. عبارت حاکم چنین است :

عایشه گفت : نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزی منفورتر از دروغ نبود و از هر کس دروغی، هر چند کوچک، می شنید، مِهرِ او را از دل خود بیرون می کرد، تا زمانی که آن فرد از آن توبه می کرد.

الطبقات الکبری_ به نقل از عایشه _: هیچ خصلتی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله منفورتر از دروغ نبود و هرگاه مطلع می شد یکی از اصحابش دروغی گفته است، به او بی اعتنایی می کرد تا آنکه می فهمید توبه کرده است.

ص :95


1- الترغیب و الترهیب : 3 / 597 / 31.
2- الطبقات الکبری : 1 / 378.

الطبقات الکبری عن عبد اللّهِ بنِ سَلامٍ :لَمّا قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَدینَةَ انجَفَلَ النّاسُ إلَیهِ ، و قِیلَ : قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : فجِئتُ فی النّاسِ لأنظُرَ إلَیهِ ، قالَ : فلَمّا رأیتُ وَجهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا وَجهُهُ لَیسَ بِوَجهِ کَذّابٍ . قالَ : فکانَ أوّلُ شیءٍ سَمِعتُهُ یَتَکَلّمُ بهِ أن قالَ : یا أیُّها الناسُ أفشُوا السَّلامَ ، و أطعِموا الطَّعامَ ، و صِلوا الأرحامَ ، و صَلُّوا و النّاسُ نِیامٌ ، و ادخُلوا الجَنَّةَ بسَلامٍ . (1)

(2)

3777 - عادِلٌ
3777 - دادگر

الکتاب :

فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ مِنْ کِتَابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لاَ حُجَّةَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ اللّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ یَهودیّا کانَ لَهُ علی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله دَنانیرُ فتَقاضاهُ ، فقالَ لَهُ : یا یَهودیُّ، ما عِندی ما اُعطیکَ ، فقالَ : فإنّی لا اُفارِقُکَ یا محمّدُ حتّی تَقضیَنی ، فقالَ : إذَنْ أجلِسَ مَعکَ ، فجَلَسَ مَعهُ حتّی صَلّی فی ذلکَ المَوضِعِ الظُّهرَ و العَصرَ و المَغرِبَ و العِشاءَ الآخِرَةَ و الغَداةَ ، و کانَ أصحابُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتهَدَّدونَهُ و یَتَواعَدونَهُ ، فنَظَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَیهِم فقالَ : ما الّذی تَصنَعونَ بهِ ؟! فقالوا : یا رسولَ اللّهِ، یَهودیٌّ یَحبِسُکَ ؟! فقال صلی الله علیه و آله : لَم یَبعَثْنی رَبّی عَزَّ و جلَّ بأن أظلِمَ مُعاهِدا و لا غَیرَهُ ، فلَمّا علا النّهارُ قالَ الیَهودیُّ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و أشهَدُ أنَّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ ، و شَطْرُ مالی فی سَبیلِ اللّهِ . أما و اللّهِ ما فَعَلتُ بِکَ الّذی فَعَلتُ إلاّ لأنظُرَ إلی نَعتِکَ فی التَّوراةِ ، فإنّی قَرأتُ نَعتَکَ فی التَّوراةِ : محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ مَولِدُهُ بمَکّةَ و مُهاجَرُهُ بطَیبَةَ ، و لَیسَ بِفَظٍّ و لا غَلیظٍ و لا سَخّابٍ ، و لا مُتَزیِّنٍ (و لا صَخّابٍ ، و لا مُتَرَیِّنٍ) بالفُحشِ و لا قَولِ الخَناءِ ، و أنا أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و أنّکَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و هذا مالی ، فاحکُمْ فیهِ بِما أنزَلَ اللّهُ . و کان الیَهودیُّ کَثیرَ المالِ ، ثُمّ قالَ (4) علیه السلام : کانَ فِراشُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَباءةً ، و کانَت مِرفَقَتُهُ أدَمَ حَشْوُها لِیفٌ ، فثُنِیَت لَهُ ذاتَ لَیلَةٍ ، فلَمّا أصبَحَ قالَ : لَقد مَنَعَنی الفِراشُ اللّیلَةَ الصَّلاةَ ، فأمَرَ علیه السلام أن یُجعَلَ بِطاقٍ واحِدٍ . (5)

الطبقات الکبری_ به نقل از عبد اللّه بن سلام _: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، مردم برای دیدن آن حضرت می شتافتند و کسی می گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد. من هم با مردم رفتم تا ایشان را ببینم. وقتی چهره رسول خدا را دیدم متوجّه شدم که چهره او چهره یک فرد دروغگو نیست. عبد اللّه بن سلام می گوید : نخستین سخنی که از پیامبر شنیدم این بود که می فرمود : ای مردم! به یکدیگر سلام گویید و مردم را اطعام کنید و صله رحم به جا آورید و شب هنگام که مردم خفته اند، نماز بگزارید تا به سلامت وارد بهشت شوید.

3777

دادگر

قرآن:

«بنا بر این، به دعوت پرداز و همان گونه که مأموری ایستادگی کن و هوس های آنان را پیروی مکن و بگو : به هر کتابی که خدا نازل کرده است ایمان آوردم و مأمور شدم که میان شما به عدالت رفتار کنم. خدا پروردگار ما و پروردگار شماست. اعمال ما از آنِ ما و اعمال شما از آنِ شماست. میان ما و شما خصومتی نیست. خدا میان ما را جمع می کند و فرجام به سوی اوست».

حدیث:

امام علی علیه السلام :یک نفر یهودی از رسول خدا صلی الله علیه و آله چند دینار طلبکار بود و آنها را مطالبه کرد. حضرت فرمود : ای مرد یهودی! فعلاً چیزی ندارم که به تو بدهم. او گفت : ای محمّد! رهایت نمی کنم تا طلبم را بپردازی. رسول خدا فرمود : پس، من هم با تو می نشینم. حضرت در کنار او آن قدر نشست که در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را خواند. اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله آن مرد را تهدید می کردند. پیامبر به آنان نگاه کرد و فرمود : با او چه می کنید؟! عرض کردند : ای رسول خدا! یک نفر یهودی شما را نگه دارد؟! فرمود : پروردگارم عزّ و جلّ مرا مبعوث نکرده است که به معاهد و غیر معاهد ستم کنم. چون روز بالا آمد مرد یهودی گفت : گواهی می دهم که هیچ خدایی جز اللّه نیست و گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده اوست. و نصف مالم را در راه خدا دادم. به خدا قسم این کار را با تو نکردم، مگر برای اینکه اوصافی را که از تو در تورات آمده است امتحان کنم. من اوصاف تو را در تورات چنین خوانده ام : محمّد بن عبد اللّه زادگاهش مکّه است و هجرتگاهش طَیْبَه. نه تند خوست و نه خشن و نه داد و بیداد راه می اندازد و نه زبانش را به فحش و ناسزا می آلاید. اکنون من گواهی می دهم که هیچ خدایی جز اللّه نیست و تو رسول خدا هستی و اینک اموال من در اختیار شماست و هر گونه که خداوند دستور داده درباره آن حکم فرما. آن مرد یهودی مال و ثروت زیادی داشت. امام علی علیه السلام سپس فرمود : بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله یک عبا بود و بالش او پوستی پر شده از الیاف درخت خرما. یک شب آن را برای پیامبر دولا کردم. صبح که شد پیامبر فرمود : این بستر، دیشب مرا از نماز باز داشت. آنگاه حضرت علیه السلام دستور داد آن را یک لا کردند.

ص :96


1- الطبقات الکبری : 1 / 235.
2- (انظر) الکذب : باب 3405 ، 3411 .
3- الشوری : 15 .
4- فی المصدر : «ثمّ قال علیّ علیه السلام » (کما فی هامش بحار الأنوار) .
5- بحار الأنوار : 16 / 216 / 5 .

ص :97

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُقَسِّمُ لَحَظاتِهِ بَینَ أصحابِهِ، یَنظُرُ إلی ذا و یَنظُرُ إلی ذا بالسَّوِیَّةِ . (1)

(2)

3778 - شُجاعٌ
3778 - شجاع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَقد رأیتُنی یَومَ بَدرٍ و نحنُ نَلوذُ بالنَّبیِّ صلی الله علیه و آله و هُو أقرَبُنا إلَی العَدُوِّ ، و کانَ مِن أشَدِّ النّاسِ یَومَئذٍ بأسا . (3)

عنه علیه السلام :کُنّا إذا احمَرَّ البأسُ و لَقِیَ القَومُ القَومَ اتّقَینا برسولِ اللّهِ، فما یَکونُ أحَدٌ أقرَبَ إلَی العَدُوِّ مِنهُ . (4)

عنه علیه السلام :کُنّا إذا حَمِیَ البأسُ و لَقِیَ القَومُ اتَّقَینا برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فما یکونُ مِنّا أحَد أقرَبَ إلَی العَدُوِّ مِنهُ . (5)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله نگاه های خود را میان اصحابش تقسیم می کرد و به این و آن یکسان می نگریست.

3778

شجاع

امام علی علیه السلام :در جنگ بدر ما به پیامبر صلی الله علیه و آله پناه می بردیم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزدیکتر بود و در آن روز از همه ما شجاعت بیشتری نشان داد.

امام علی علیه السلام :وقتی جنگ شدّت می گرفت و دو سپاه به جان هم می افتادند، ما خود را در پناه رسول خدا قرار می دادیم و هیچ کس به دشمن نزدیکتر از آن حضرت نبود.

امام علی علیه السلام :وقتی آتش جنگ شعله ور می شد و دو سپاه درگیر می شدند، ما خود را در نزدیکی رسول خدا قرار می دادیم؛ زیرا هیچ یک از ما به دشمن نزدیکتر از پیامبر نبود.

ص :98


1- الکافی : 8/268/393.
2- (انظر) الخوارج : باب 1009 حدیث 4817 و 4818 .
3- مکارم الأخلاق : 1 / 53 / 25.
4- مکارم الأخلاق : 1 / 53 / 26.
5- کنز العمّال : 35463.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا نَزَلَت : «لا تُکَلَّفُ إلاّ نَفْسَکَ» (1) کانَ أشجَعَ النّاسِ مَن لاذَ برسولِ اللّهِ علَیهِ و آلهِ السَّلامُ . (2)

کنز العمّال عن البَراء بن عازِبٍ :کنّا إذا احمَرَّ البأسُ نَتَّقی برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و إنّ الشُّجاعَ لَلّذی یُحاذی بهِ . (3)

صحیح مسلم عن أنسٍ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أحسَنَ النّاسِ ، و کانَ أجوَدَ النّاسِ ، و کانَ أشجَعَ النّاسِ ، و لَقد فَزِعَ أهلُ المَدینَةِ ذاتَ لَیلَةٍ ، فانطَلقَ ناسٌ قِبَلَ الصَّوتِ ، فتَلَقّاهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله راجِعا _ و قَد سَبَقَهُم إلَی الصَّوتِ _ و هُو علی فَرَسٍ لأبی طَلحَةَ عُرْیٍ ، فی عُنُقِهِ السَّیفُ و هو یقولُ : لم تُراعُوا ، لَم تُراعُوا . (4)

3779 - رَحیمٌ
3779 - مهربان

الکتاب :

لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ» . (5)

امام صادق علیه السلام :چون آیه «تنها مسئول وظیفه خود هستی» نازل شد، شجاعترین مردم کسی به حساب می آمد که در پناه رسول خدا _ علیه و آله السلام _ با [دشمن ]می جنگید.

کنز العمّال_ به نقل از بَراء بن عازب _: هرگاه جنگ بالا می گرفت، ما خود را در پناه رسول خدا قرار می دادیم و شجاع کسی بود که جرأت می کرد با او همردیف شود .

صحیح مسلم_ به نقل از انس _: رسول خدا صلی الله علیه و آله زیباترین و بخشنده ترین و شجاعترین مردم بود. شبی مردم مدینه صدایی شنیدند و دچار وحشت شدند. عده ای از مردم به طرف صدا حرکت کردند. پیامبر که جلوتر از آنها به طرف صدا رفته بود وقتی سوار بر اسب برهنه ابو طلحه و شمشیر به دوش برمی گشت، آن عده را دید و فرمود : نترسید، نترسید.

3779

مهربان

قرآن:

«قطعا برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید. به [هدایت ]شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است».

ص :99


1- النساء : 84 .
2- بحار الأنوار : 16 / 340 / 31 .
3- کنز العمّال : 35347.
4- صحیح مسلم : 4 / 1802 / 48.
5- التوبة : 128 .

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» . (1)

3780 - حَلیمٌ
3780 - بردبار

مکارم الأخلاق عن أنسٍ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا فَقَدَ الرّجُلَ مِن إخوانِهِ ثَلاثَةَ أیّامٍ سألَ عَنهُ ؛ فإن کانَ غائبا دَعا لَهُ ، و إن کانَ شاهِدا زارَهُ، و إن کانَ مَریضا عادَهُ . (2)

(3)

حَلیمٌ

الترغیب و الترهیب عن أنسٍ :کُنتُ أمشی مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و علَیهِ بُردٌ نَجرانیٌّ غَلیظُ الحاشِیَةِ ، فأدرَکَهُ أعرابیٌّ فجَذَبَهُ بِردائهِ جَذبَةً شَدیدَةً، فنَظَرتُ إلی صَفحَةِ عُنُقِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و قَد أثّرَ بها حاشِیَةُ الرِّداءِ مِن شِدَّةِ جَذبَتِهِ . ثُمّ قالَ : یا محمّدُ، مُرْ لی من مالِ اللّهِ الّذی عِندَکَ، فالتَفَتَ إلَیهِ فضَحِکَ ثُمّ أمَرَ لَهُ بعَطاءٍ . (4)

«پس، به [برکت] رحمت الهی، با آنان نرمخو (پر مهر) شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها ]با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی، بر خدا توکّل کن؛ زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد».

حدیث:

مکارم الأخلاق_ به نقل از انس _: اخلاق رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین بود که هرگاه یکی از اصحاب خود را سه روز نمی دید، جویای حالش می شد. اگر به مسافرت رفته بود برایش دعا می کرد و اگر در شهر بود به دیدنش می رفت و اگر بیمار بود، از او عیادت می کرد.

3780

بردبار

الترغیب و الترهیب_ به نقل از انس _: من با رسول خدا صلی الله علیه و آله راه می رفتم و حضرت بُردی نجرانی با حاشیه ای زبر و درشت بر تن داشت. عربی بادیه نشین از راه رسید و ردای ایشان را محکم کشید. من به گردن پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه کردم دیدم حاشیه رداء، از شدّت کشیدن، روی گردن حضرت ردّ انداخته است. آن بادیه نشین سپس گفت : ای محمّد! دستور بده از مال خدا که نزد توست به من بدهند. پیامبر صلی الله علیه و آله به طرف او برگشت و خنده ای کرد و سپس دستور داد به او چیزی عطا کنند.

ص :100


1- آل عمران : 159 .
2- مکارم الأخلاق : 1 / 55 / 34 .
3- (انظر) عنوان : 181 «الرَّحم» ، 182 «الرحمة» . الوالِد و الولَد : باب 4133 .
4- الترغیب و الترهیب : 3 / 418 / 20.

3781 - حَیِیٌّ
3781 - با حیا

کنز العمّال عن أبی سعیدٍ الخُدریِّ :کانَ صلی الله علیه و آله أشَدَّ حَیاءً مِن العَذراءِ فی خِدرِها . (1)

الطبقات الکبری عن أبی سعیدٍ الخُدریِّ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أشَدَّ حَیاءً مِن العَذراءِ فی خِدرِها ، و کانَ إذا کَرِهَ شیئا عَرَفناه فی وَجهِهِ . (2)

مکارم الأخلاق عن أبی سعیدٍ الخُدریِّ :کانَ رسولُ اللّهِ حَیِیّا لا یُسألُ شیئا إلاّ أعطاهُ . (3)

(4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی أوحی إلَیَّ أن تَواضَعوا ؛ حتّی لا یَفخَرَ أحَدٌ علی أحَدٍ ، و لا یَبغیَ أحَدٌ علی أحَدٍ . (5)

3781

با حیا

کنز العمّال_ به نقل از ابو سعید خدری _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با حیاتر از دختران پرده نشین بود.

الطبقات الکبری_ به نقل از ابو سعید خدری _: رسول خدا صلی الله علیه و آله از یک دختر پرده نشین با حیاتر بود و هرگاه از چیزی خوشش نمی آمد از چهره او می فهمیدیم.

مکارم الأخلاق_ به نقل از ابو سعید خدری _: رسول خدا صلی الله علیه و آله چندان با شرم و حیا بود که هیچ چیز از او خواسته نمی شد مگر اینکه آن را عطا می کرد.

3782 - مُتَواضِعٌ
3782 - فروتن

3782

فروتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال به من وحی فرمود که فروتن باشید، تا هیچ کس به دیگری فخر نفروشد و کسی به کسی تعدّی نکند.

ص :101


1- کنز العمّال : 17817 .
2- الطبقات الکبری : 1 / 368 .
3- مکارم الأخلاق : 1 / 50 / 15 .
4- (انظر) صحیح مسلم : 4 / 1809 باب 16 .
5- کنز العمّال : 5722 .

عنه صلی الله علیه و آله :لَقد هَبَطَ عَلیَّ مَلَکٌ مِن السّماءِ ما هَبَطَ علی نَبیٍّ قَبلی و لا یَهبِطُ علی أحَدٍ بَعدی و هُو إسرافیلُ و عِندی جِبریلُ ، فقالَ : السّلامُ علَیکَ یا محمّدُ . ثُمّ قالَ : أنا رسولُ ربِّکَ إلَیکَ أمَرَنی أن اُخَیِّرَکَ إن شِئتَ نَبیّا عَبدا ، و إن شِئتَ نَبیّا مَلِکا . فنَظَرتُ إلی جِبریلَ فأومی جِبریلُ إلَیَّ أن تَواضَعْ ، فقُلتُ : نَبیّا عَبدا . (1)

الطبقات الکبری_ عن یحیی بن أبی کثیر _: قال رَسول اللّه صلی الله علیه و آله : آکُلُ کما یأکُلُ العَبدُ ، و أجلِسُ کما یَجلِسُ العَبدُ ؛ فإنّما أنا عَبدٌ . و کانَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله یَجلِسُ مُحتَفِزا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَمسٌ لا أدَعَهُنَّ حتَّی المَماتِ : الأکلُ علَی الحَضیضِ مَع العَبیدِ ، و رُکوبیَ الحِمارَ مُؤْکَفا ، و حَلبیَ العَنزَ بِیَدی ، و لُبسُ الصُّوفِ ، و التَّسلیمُ علَی الصِّبیانِ ؛ لِتَکونَ سُنّةً مِن بَعدی . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و لَقَد أتاهُ جَبرئیلُ علیه السلام بمَفاتیحِ خَزائنِ الأرضِ ثَلاثَ مَرّاتٍ یُخَیِّرُهُ مِن غَیرِ أن یَنقُصَهُ اللّهُ تبارکَ و تعالی مِمّا أعَدَّ اللّهُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ شیئا ، فیَختارُ التَّواضُعَ لِربِّهِ جلَ و عَزَّ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل نزد من بود که فرشته ای از آسمان بر من فرود آمد. این فرشته که بر هیچ پیامبری پیش از من فرود نیامده و بعد از من نیز بر احدی فرود نخواهد آمد، اسرافیل بود. او گفت : سلام بر تو ای محمّد! سپس گفت: من فرستاده پروردگارت به سوی تو هستم. به من فرمان داده است تو را مخیّر سازم که اگر خواهی پیامبری و بندگی را برگزین و اگر خواهی پیامبری و پادشاهی را. من به جبرئیل نگاه کردم، او به من اشاره کرد که فروتنی کن. پس من گفتم: پیامبری و بندگی را انتخاب کردم.

الطبقات الکبری_ به نقل از یحیی بن أبی کثیر _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من همان گونه غذا می خورم که عبد می خورد و همان طور می نشینم که عبد می نشیند؛ زیرا من در حقیقت عبد و بنده هستم.

پیامبر صلی الله علیه و آله همواره دو زانو می نشست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج کار است که تا زنده هستم رهایشان نمی کنم : غذا خوردن روی زمین با بندگان، سوار شدن بر الاغ برهنه، دوشیدن بز با دست خودم، پوشیدن لباس پشمینه و سلام کردن به کودکان، تا این کارها بعد از من سنّت شود.

امام باقر علیه السلام :جبرئیل علیه السلام کلیدهای گنجینه های زمین را سه بار نزد پیامبر آورد و او را در انتخاب آنها آزاد گذاشت، بدون آنکه خدای تبارک و تعالی از آنچه در روز قیامت برایش آماده کرده است، چیزی بکاهد. اما هر بار پیامبر فروتنی در برابر خداوند عزّ و جلّ را برگزید.

ص :102


1- کنز العمّال : 32027 .
2- الطبقات الکبری : 1 / 371 .
3- الأمالی للصدوق : 130 / 117 .
4- الکافی: 8/130/100.

عنه علیه السلام :کانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله یأکُلُ أکلَ العَبدِ ، و یَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ ، و کانَ یأکُلُ علَی الحَضیضِ ، و یَنامُ علَی الحَضیضِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ المَساکینَ کانوا یَبِیتونَ فی المَسجِدِ علی عَهدِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فأفطَرَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله مَع المَساکینِ الّذینَ فی المَسجِدِ ذاتَ لَیلَةٍ عِندَ المِنبَرِ فی بُرمَةٍ فأکَلَ مِنها ثَلاثونَ رجُلاً ، ثُمّ رُدَّتْ إلی أزواجِهِ شِبعَهُنَّ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ جَبرئیلَ علیه السلام أتی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فخَیَّرَهُ، و أشارَ علَیهِ بالتَّواضُعِ ، و کانَ لَهُ ناصِحا ، فکانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یأکُلُ إکلَةَ العَبدِ ؛ و یَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ تَواضُعا للّهِ تبارکَ و تعالی . (3)

عنه علیه السلام :مَرَّتِ امرَأةٌ بَذِیَّةٌ برسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو یأکُلُ و هو جالِسٌ علَی الحَضیضِ ، فقالَت : یا محمّدُ ، و اللّهِ إنّکَ لَتأکُلُ أکل العَبدِ ، و تَجلِسُ جُلوسَهُ ! فقالَ لَها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : وَیحَکِ! و أیُّ عَبدٍ أعبَدُ مِنّی ؟! قالَت : فناوِلْنی لُقمَةً مِن طَعامِکَ ، فناوَلَها ، فقالَت : لا و اللّهِ إلاّ الّتی فی فِیکَ ! فأخرَجَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله اللُّقمَةَ مِن فَمِهِ فناوَلَها فَأکَلَتها . (4)

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند عبد غذا می خورد و مانند عبد می نشست و روی زمین چیز می خورد و روی زمین می خوابید.

امام باقر علیه السلام :در روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله مستمندان شب ها را در مسجد می خوابیدند. یک شب پیامبر با مستمندانی که در مسجد بودند، نزدیک منبر در قابلمه ای افطار کرد. سی مرد از غذای آن قابلمه خوردند و سپس آن قابلمه به همسران رسول خدا برگردانده شد و آنها را هم سیر کرد.

امام صادق علیه السلام :جبرئیل علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و او را [میان قبول پادشاهی و خزاین دنیا و ترک آن ]مخیّر کرد و از روی خیرخواهی به آن حضرت اشاره کرد که برای خدای متعال فروتنی کند [و دنیا را رد کند]. پس، رسول خدا برای فروتنی در برابر خدای تبارک و تعالی، چون بردگان غذا می خورد و مانند بردگان [روی زمین ]می نشست.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله روی زمین نشسته بود و غذا می خورد. زن تند زبانی از کنار آن حضرت رد شد و گفت : ای محمّد! به خدا قسم که تو مانند بندگان غذا می خوری و مانند بندگان می نشینی. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : وای بر تو! کدام بنده، بنده تر از من است؟ زن گفت : لقمه ای از غذایت به من بده. رسول خدا لقمه ای به او داد. زن گفت : نه به خدا، باید لقمه ای را که در دهانت هست به من بدهی. پیامبر صلی الله علیه و آله لقمه را از دهانش درآورد و به او داد و زن آن را خورد.

ص :103


1- المحاسن : 2 / 244 / 1759.
2- قرب الإسناد : 148 / 536 .
3- الکافی : 8 / 131 / 101.
4- المحاسن : 2 / 245 / 1760.

الطبقات الکبری عن أنسِ بنِ مالکٍ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقعُدُ علَی الأرضِ ، و یأکُلُ علَی الأرضِ ، و یُجِیبُ دَعوَةَ المَملوکِ ، و یقولُ : لو دُعِیتُ إلی ذِراعٍ لَأجَبتُ ، و لو اُهدِیَ إلَیّ کُراعٌ لَقَبِلتُ ، و کانَ یَعقِلُ شاتَهُ . (1)

مکارم الأخلاق عن أنسِ بنِ مالکٍ :کانَت لِرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله شَربَةٌ یُفطِرُ علَیها و شَربَةٌ للسَّحَرِ ، و ربّما کانَت واحِدَةً ......... فهَیّأتُها لَهُ صلی الله علیه و آله ذاتَ لَیلَةٍ فاحتَبسَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله فَظَنَنتُ أنّ بَعضَ أصحابِهِ دَعاهُ ، فشَرِبتُها حِینَ احتبَسَ ، فجاءَ صلی الله علیه و آله بعدَ العِشاءِ بساعَةٍ فسَألتُ بعضَ مَن کانَ مَعهُ: هَل کانَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله أفطَرَ فی مَکانٍ أو دَعاهُ أحَدٌ ؟ فقالَ : لا ، فبِتُّ بلَیلَةٍ لا یَعلَمُها إلاّ اللّهُ غَمَّ أن یَطلُبَها مِنّی النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و لا یَجِدَها فیَبِیتَ جائعا ، فأصبَحَ صائما و ما سألَنی عَنها و لا ذَکرَها حتّی السّاعةِ . (2)

الطبقات الکبری_ به نقل از انس بن مالک _: رسول خدا صلی الله علیه و آله روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد و دعوت بنده زرخرید را می پذیرفت و می فرمود : اگر به [خوردن گوشتِ ]یک سردست دعوت شوم می پذیرم و اگر پاچه ای برای من هدیه آورند، قبول می کنم. و گوسفند خود را شخصا می بست.

مکارم الأخلاق_ به نقل از انس بن مالک _: رسول خدا صلی الله علیه و آله با یک نوشیدنی افطار می کرد و با نوشیدنی دیگری سحری می خورد و گاهی اوقات هم [در هر دو وعده ]یک نوشیدنی بود ......... شبی برای آن حضرت نوشیدنی تهیه کردم، اما پیامبر صلی الله علیه و آله نیامد. من خیال کردم یکی از اصحاب ایشان را دعوت کرده است. لذا خودم نوشیدنی را خوردم. ساعتی بعد از عشا پیامبر آمد. من از فردی که همراه حضرت بود پرسیدم آیا پیامبر صلی الله علیه و آله در جایی افطار کرده یا کسی ایشان را دعوت نموده است؟ گفت : نه. من آن شب را از فکر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله نوشیدنی را از من بخواهد و نوشیدنی نباشد و گرسنه بخوابد، با چنان غم و اندوهی به سر بردم که فقط خدا از آن خبر دارد. اما صبح پیامبر در حالی که روزه داشت بیدار شد و درباره آن نوشیدنی از من سؤالی نکرد و تاکنون نیز از آن سخنی به میان نیاورده است.

ص :104


1- الطبقات الکبری : 1 / 371.
2- مکارم الأخلاق : 1 / 78 / 122 .

صحیح مسلم عن أنسِ بنِ مالکٍ :خَدَمتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَشرَ سِنینَ ، و اللّهِ ، ما قالَ لی اُفّا قطُّ ، و لا قالَ لی لشَیءٍ : لِمَ فَعَلتَ کذا ؟! و هلاّ فَعَلتَ کذا ؟! (1)

صحیح مسلم عن أنسِ بنِ مالکٍ :لَمّا قَدِمَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَدینَةَ أخذَ أبو طَلحَةَ بِیَدی ، فانطَلَقَ بی إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّ أنَسا غُلامٌ کیّسٌ فلْیَخدِمْکَ . قالَ : فخَدَمتُهُ فی السَّفَرِ و الحَضَرِ ، و اللّهِ ما قالَ لی لشیءٍ صَنَعتُهُ : لِمَ صَنَعتَ هذا هکذا ؟! و لا لشیءٍ لم أصنَعْهُ : لِمَ لَم تَصنَعْ هذا هکذا ؟! (2)

الطبقات الکبری عن حمزةِ بنِ عبد اللّهِ بنِ عُتبَةَ :کانَت فی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله خِصالٌ لَیسَت فی الجَبّارینَ ، کانَ لا یَدعوهُ أحمَرُ و لا أسوَدُ مِن النّاسِ إلاّ أجابَهُ ، و کانَ رُبَّما وَجَدَ تَمرَة مُلقاةً فیأخُذُها فیُهوی بها إلی فِیهِ و إنّهُ لَیَخشی أن تَکونَ مِن الصَّدَقَةِ ، و کانَ یَرکَبُ الحِمارَ عُریا لَیس علَیهِ شیءٌ . (3)

صحیح مسلم_ به نقل از انس بن مالک _: من ده سال رسول خدا صلی الله علیه و آله را خدمت کردم. به خدا قسم که هرگز به من «افّ» نگفت و هیچ گاه درباره چیزی به من نفرمود: چرا چنین کردی؟ و چرا چنین نکردی؟

صحیح مسلم_ به نقل از انس بن مالک _: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، ابو طلحه دست مرا گرفت و به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله برد و عرض کرد : ای رسول خدا! انس بچّه زرنگی است، اجازه بدهید خدمتکار شما باشد. انس می گوید : من در سفر و حَضَر رسول خدا صلی الله علیه و آله را خدمت می کردم. به خدا قسم که هیچ گاه درباره کاری که انجام می دادم نفرمود، چرا این کار را کردی؟ و اگر کاری را انجام نداده بودم هیچ گاه نفرمود : چرا این کار را نکردی؟

الطبقات الکبری_ به نقل از حمزة بن عبد اللّه بن عتبه _: در پیامبر صلی الله علیه و آله خصلت هایی وجود داشت که در پادشاهان نبود : هر انسانی از سفید و سیاه ایشان را دعوت می کرد، دعوتش را می پذیرفت. گاه خرمایی را روی زمین می دید و آن را برمی داشت و با اینکه می ترسید از خرماهای صدقه باشد، به دهان می گذاشت، و بر الاغ برهنه بدون پالان سوار می شد.

ص :105


1- صحیح مسلم : 4 / 1804 / 52.
2- صحیح مسلم : 4 / 1804 / 52.
3- الطبقات الکبری : 1 / 370.

المناقب لابن شهر آشوب :کانَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله ......... یُجالِسُ الفُقَراءَ ، و یُؤاکِلُ المَساکینَ . (1)

الطبقات الکبری عن یزیدِ بنِ عبد اللّهِ بنِ قسیطٍ :کانَ أهلُ الصُّفَّةِ ناسا مِن أصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا مَنازِلَ لَهُم ، فکانوا یَنامونَ علی عَهدِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی المَسجِدِ و یَظَلُّونَ فیهِ ما لَهُم مَأویً غَیرُهُ ، فکانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدعوهُم إلَیهِ باللَّیلِ إذا تَعَشّی فیُفَرِّقُهُم علی أصحابهِ ، و تَتَعشّی طائفةٌ مِنهُم مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، حتّی جاءَ اللّهُ تعالی بالغِنی . (2)

مکارم الأخلاق عن أبی ذرٍّ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَجلِسُ بَینَ ظَهْرانَی أصحابِهِ ، فیَجیءُ الغَریبُ فلا یَدری أیُّهُم هُو حتّی یَسألَ ، فطَلَبْنا إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله أن یَجعَلَ مَجلِسا یَعرِفُهُ الغَریبُ إذا أتاهُ ، فَبنَینا لَهُ دُکّانا مِن طِینٍ ، و کانَ یَجلِسُ علَیهِ و نَجلِس بجانِبَیهِ . (3)

المناقب لابن شهر آشوب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با تهیدستان می نشست و با مستمندان غذا می خورد.

الطبقات الکبری_ به نقل از یزید بن عبد اللّه بن قسیط _: اصحاب صُفّه، گروهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند که خانه نداشتند و به روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد می خوابیدند و روزها هم در سایه آن پناه می گرفتند و جایی جز مسجد نداشتند. پیامبر شب ها به هنگام غذا خوردن آنان را فرا می خواند و گروهی را میان اصحاب خود تقسیم می کرد که با آنها غذا بخورند و گروهی هم با خود پیامبر غذا می خوردند، تا اینکه خدای متعال به آنان ثروتی عنایت فرمود.

مکارم الأخلاق_ به نقل از ابوذر _: رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان اصحاب خود می نشست به طوری که وقتی غریبه ای وارد می شد تا نمی پرسید، متوجّه نمی شد کدام یک از آنها رسول خدا صلی الله علیه و آله است. لذا ما از آن حضرت خواهش کردیم در جایی بنشیند که اگر غریبه ای وارد شد، ایشان را بشناسد. بدین منظور سکّویی از گِل درست کردیم و حضرت روی آن می نشست و ما هم در دو طرف ایشان می نشستیم.

ص :106


1- المناقب لابن شهرآشوب : 1 / 145 و 46.
2- الطبقات الکبری : 1 / 255 .
3- مکارم الأخلاق: 1 / 48 / 8 .

مکارم الأخلاق عن ابنِ مسعودٍ :أتَی النَّبیَّ صلی الله علیه و آله رجُلٌ یُکَلِّمُهُ فأرعَدَ ، فقالَ : هَوِّنْ علَیکَ فلَستُ بمَلِکٍ ! (1)

سنن ابن ماجة عن ابنِ مسعودٍ :أتی النَّبیَّ صلی الله علیه و آله رجُلٌ فکَلَّمَهُ، فجَعَلَ تَرعُدُ فَرائصُهُ ، فقالَ لَهُ : هَوِّن علَیکَ فإنّی لَستُ بمَلِکٍ ، إنّما أنا ابنُ امرأةٍ تأکُلُ القَدیدَ . (2)

3783 - مُتَوَکِّلٌ
3783 - توکّل کننده

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :نَزَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غَزوَةِ ذاتِ الرِّقاعِ تَحتَ شَجَرَةٍ علی شَفیرِ وادٍ ، فأقبَلَ سَیلٌ فحالَ بَینَهُ و بَینَ أصحابِهِ فرآهُ رجُلٌ مِن المُشرِکینَ و المُسلِمونَ قِیامٌ علی شَفیرِ الوادی یَنتَظِرونَ مَتی یَنقَطِعُ السَّیلُ ، فقالَ رجُلٌ مِن المُشرِکینَ لقَومِهِ : أنا أقتُلُ محمّدا ، فجاءَ و شَدَّ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بالسَّیفِ ، ثُمّ قالَ : مَن یُنْجِیکَ مِنّی یا محمّدُ ؟! فقالَ : رَبِّی و رَبُّکَ ، فنَسَفَه جَبرئیلُ علیه السلام عن فَرَسِهِ فسَقَطَ علی ظَهرِهِ ، فقامَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أخذَ السَّیفَ و جَلَسَ علی صَدرِهِ و قالَ : مَن یُنْجِیکَ مِنّی یا غورثُ ؟! فقالَ : جُودُکَ و کَرمُکَ یا محمّدُ ، فتَرَکَهُ فقامَ و هُو یقولُ : و اللّهِ، لَأنتَ خَیرٌ مِنّی و أکرَمُ . (3)

مکارم الأخلاق_ به نقل از ابن مسعود _: مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و با ترس و لرز شروع به صحبت با آن حضرت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : آرام باش، من که پادشاه نیستم!

سنن ابن ماجة_ به نقل از ابن مسعود _: مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و در حالی که بدنش می لرزید، با آن حضرت به صحبت پرداخت. پیامبر فرمود : آرام باش، من که پادشاه نیستم. من فرزند زنی هستم که گوشت خشکیده نمک سود می خورد.

3783

توکّل کننده

امام صادق علیه السلام :در جنگ ذات الرقاع، رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار درّه ای زیر درختی توقف کرد. در همین هنگام سیلی آمد و میان آن حضرت و یارانش فاصله انداخت.

مردی از مشرکان متوجه شد که یاران پیامبر از او دور افتاده و منتظر بند آمدن سیل هستند، به همرزمان خود گفت : من محمّد را می کشم. و آمد و به روی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شمشیر کشید و گفت : ای محمّد! کیست که تو را از دست من نجات دهد؟ پیامبر فرمود : آنکه پروردگار من و توست. در این هنگام جبرئیل آن مرد را از اسبش پرت کرد و او به پشت روی زمین افتاد. رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست و شمشیر را برداشته روی سینه او نشست و فرمود : ای غورث! کیست که تو را از دست من نجات دهد؟ عرض کرد : بخشندگی و آقایی تو ای محمّد! پیامبر او را رها کرد. مرد از جا برخاست، در حالی که می گفت : به خدا قسم که تو از من بهتر و بزرگوارتری .

ص :107


1- مکارم الأخلاق : 1 / 48 / 7 .
2- سنن ابن ماجة : 2 / 1101 / 3312 .
3- الکافی : 8 / 127 / 97 .

صحیح مسلم عن جابر بنِ عبد اللّه :غَزَونا معَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله غَزوَةً قِبَلَ نَجدٍ ، فأدرَکْنا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی وادٍ کَثیرِ العَضاهِ (1) ، فنَزَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَحتَ شَجَرَةٍ فعَلَّقَ سَیفَهُ بغُصنٍ مِن أغصانِها . قالَ : و تَفَرَّقَ النّاسُ فی الوادی یَستَظِلُّونَ بالشَّجَرِ . قالَ : فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ رجُلاً أتانی و أنا نائمٌ ، فأخَذَ السَّیفَ فاستَیقَظتُ و هو قائمٌ علی رأسی ، فلَم أشعُرْ إلاّ و السَّیفُ صَلْتا فی یَدِهِ ، فقالَ لی : مَن یَمنَعُکَ مِنّی ؟! قالَ : قُلتُ : اللّهُ . ثُمّ قالَ فی الثّانِیَةِ : مَن یَمنَعُکَ مِنّی ؟! قالَ : قُلتُ : اللّهُ، فشامَ السَّیفَ فها هُو ذا جالِسٌ . ثُمّ لَم یَعرِضْ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

صحیح مسلم_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: با رسول خدا صلی الله علیه و آله برای شرکت در جنگی به طرف نجد حرکت کردیم. پیامبر در یک وادی پر از درختان خاردار به ما رسید و زیر درختی پیاده شد و شمشیرش را به یکی از شاخه های آن آویخت. مسلمانان برای پناه گرفتن در سایه درختان در وادی پراکنده شدند. جابر می گوید : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : من خوابیده بودم که مردی آمد و شمشیر را برداشت. از خواب بیدار شدم دیدم او بالای سرم ایستاده است. همین قدر فهمیدم که شمشیر در دست های او می درخشد. آن مرد به من گفت : کیست که تو را از دست برهاند؟ گفتم : خدا. دوباره گفت : کیست که تو را از دست من برهاند؟ من گفتم : خدا. آن مرد شمشیر را غلاف کرد و نشست و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم متعرّض او نشد.

ص :108


1- العضاه : کلّ شجر عظیم له شوک (النهایة : 3 / 255) .
2- صحیح مسلم : 4 / 1786 / 13 .

3784 - صابِرٌ
3784 - شکیبا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما اُوذِیَ أحَدٌ مِثلَ ما اُوذِیتُ فی اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما اُوذِیَ أحَدٌ ما اُوذِیتُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَقد اُوذِیتُ فی اللّهِ و ما یُؤذی أحَدٌ ، و اُخِفْتُ [فی ]اللّهِ و ما یُخافُ أحَدٌ ، و لَقد أتَت علَیَّ ثَلاثونَ مِن یَومٍ و لَیلَةٍ و ما لی و لبِلالٍ طَعامٌ یأکُلُهُ ذو کَبِدٍ إلاّ شیءٌ یُوارِیهِ إبطُ بلالٍ . (3)

الطبقات الکبری عن إسماعیل بنِ عیّاشٍ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أصبَرَ النّاسِ علی أوزارِ النّاسِ . (4)

کنز العمّال عن طارِقِ المُحارِبیِّ :رَأیتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِسُوقِ ذی المَجازِ ، فمَرَّ و علَیهِ جُبَّةٌ لَهُ حَمراءُ و هُو یُنادی بأعلی صَوتِهِ : یا أیُّها النّاسُ ، قُولوا : لا إلهَ إلاّ اللّهُ تُفلِحوا ، و رَجُلٌ یَتبَعُهُ بالحِجارَةِ و قد أدمی کَعبَیهِ و عُرقُوبَیهِ (5) و هُو یقولُ : یا أیُّها النّاسُ ، لا تُطیعوهُ فإنّهُ کَذّابٌ !

قلتُ : مَن هذا ؟ قالوا : غُلامٌ مِن بَنی عَبدِ المُطَّلبِ ، قلتُ : فمَن هذا یَتبَعُهُ یَرمیهِ ؟ قالوا : هذا عَمُّهُ عَبدُ العُزّی _ و هُو أبو لَهَبٍ _ . (6)

3784

شکیبا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس به اندازه ای که من در راه خدا آزار دیده ام، آزار ندیده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس به اندازه من آزار و اذیّت ندیده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس به اندازه من در راه خدا آزار ندیده و هیچ کس به اندازه من در راه خدا ترسانده و تهدید نشده است. سی شبانه روز بر من گذشت و من و بلال [حبشی ]غذایی که موجود زنده ای می خورد، برای خوردن نداشتیم، مگر آن مقداری که اگر زیر بغل بلال می گذاشتی ناپدید می شد.

الطبقات الکبری_ به نقل از اسماعیل بن عیاش _: رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر گناهان (خطاهای) مردم از همه شکیباتر بود.

کنز العمّال_ به نقل از طارق محاربی _: رسول خدا صلی الله علیه و آله را در بازار ذو المجاز دیدم که جبّه ای قرمز رنگ پوشیده بود و می رفت و با صدای بلند می گفت : ای مردم! بگویید : هیچ خدایی جز اللّه نیست تا رستگار شوید. مردی از پی او سنگ می انداخت و قوزک ها و پشت پاشنه های پای حضرت را خونی کرده بود و می گفت : ای مردم! به حرفش گوش ندهید، او دروغگوست.

پرسیدم : این کیست؟ گفتند : جوانی است از طایفه عبد المطّلب. پرسیدم : این مرد که در پی او می رود و سنگ می زند کیست؟ گفتند : او عمویش عبد العزّی _ همان ابو لهب _ است.

ص :109


1- کنز العمّال : 5818.
2- کنز العمّال : 5817.
3- کنز العمّال : 16678.
4- الطبقات الکبری : 1 / 378 .
5- العرقوب: عصب موثق خلف الکعبین (المصباح المنیر : 405) .
6- کنز العمّال : 35538 .

کنز العمّال عن مُنیب :رَأیتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی الجاهِلیَّةِ و هُو یقولُ : یا أیُّها النّاسُ ، قولوا : لا إلهَ إلاّ اللّهُ تُفلِحوا ، فمِنهُم مَن تَفَلَ فی وَجهِهِ ، و مِنهُم مَن حَثا علَیهِ التُّرابَ ، و مِنهُم مَن سَبَّهُ ، فأقبَلَت جارِیَةٌ بِعُسٍّ مِن ماءٍ فغَسَلَ وَجهَهُ و یَدَیهِ و قالَ : یا بُنَیَّةُ ، اصبِری و لا تَحزَنی علی أبیکِ غَلَبَةً و لا ذُلاًّ.

فقلتُ : مَن هذهِ ؟ فقالوا : زَینَبُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هِیَ جارِیَةٌ وَصِیفَةٌ . (1)

الترغیب و الترهیب عن ابن مسعودٍ :کأنّی أنظُرُ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَحکی نَبیّا مِن الأنبیاءِ ضَربَهُ قَومُهُ فأدمَوهُ ، و هُو یَمسَحُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ و یَقولُ : اللّهُمَّ اغفِرْ لِقَومی فإنّهُم لا یَعلَمونَ . (2)

کنز العمّال_ به نقل از منیب _: در جاهلیّت، رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که می فرمود : ای مردم! بگویید هیچ خدایی جز اللّه نیست تا رستگار شوید. اما بعضی به صورت او آب دهان می انداختند و بعضی رویش خاک می پاشیدند و بعضی دشنامش می دادند. در این هنگام، دخترکی قدح آبی آورد و پیامبر صورت و دست های خود را شست و فرمود : دخترکم، صبور باش و برای مغلوبیّت و خواری پدرت اندوهگین مباش.

من پرسیدم : این دخترک کیست؟ گفتند : زینب دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و او دخترکی نوجوان بود.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابن مسعود _: انگار رسول خدا صلی الله علیه و آله را می بینم که داستان پیامبری از پیامبران را به نمایش می گذارد که قومش او را زدند و خونین کردند و او خون از چهره اش پاک می کرد و می گفت : بار خدایا! قوم مرا بیامرز ؛ زیرا که آنان نادانند.

ص :110


1- کنز العمّال : 35541 .
2- الترغیب و الترهیب : 3 / 419 / 21 .

3785 - زاهِدٌ
3785 - بی اعتنا به دنیا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد قیلَ لَهُ : لوِ اتَّخَذتَ فِراشا ، و هُو علی حَصیرٍ قد أثَّرَ فی جَنبَیهِ _: ما لِی و لِلدُّنیا ؟! ما مَثَلی و مَثَلُ الدُّنیا إلاّ کَراکِبٍ سارَ فی یَومٍ صائفٍ فاستَظَلَّ تَحتَ شَجَرَةٍ ساعَةً مِن نَهارٍ ثُمّ راحَ و تَرَکَها . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم یُورِّثْ دِینارا و لا دِرهَما و لا عَبدا و لا وَلیدَةً و لا شاةً و لا بَعیرا ، و لقد قُبِضَ صلی الله علیه و آله و إنّ دِرعَهُ مَرهونَةٌ عِند یَهودیٍّ مِن یَهودِ المَدینَةِ بعِشرینَ صاعا مِن شَعیرٍ استَسلَفَها نَفَقَةً لأهلِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما کانَ شَیءٌ أحَبَّ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن أن یَظَلَّ (یَصِلَ) جائعا خائفا فی اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :ماتَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و علَیهِ دَینٌ . (4)

الترغیب و الترهیب عن عُمر :دَخَلتُ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو علی حَصیرٍ، قالَ : فجَلَستُ ، فإذا علَیهِ إزارُهُ ، و لَیس علَیهِ غَیرُهُ ، و إذا الحَصیرُ قد أثَّرَ فی جَنبِهِ ، و إذا أنا بِقَبضَةٍ مِن شَعیرٍ نَحوِ الصّاعِ ، و قَرَظٌ فی ناحِیَةٍ فی الغُرفَةِ ، و إذا إهابٌ مُعَلَّقٌ ، فابتَدَرَت عَینای ، فقالَ : ما یُبکیکَ یا بنَ الخَطّابِ ؟ فقالَ : یا نَبیَّ اللّهِ ، و ما لیَ لا أبکی و هذا الحَصیرُ قد أثَّرَ فی جَنبِکَ و هذهِ خِزانَتُکَ لا أری فیها إلاّ ما أری ، و ذاکَ کِسری و قَیصرُ فی الثِّمارِ و الأنهارِ ، و أنتَ نَبیُّ اللّهِ و صَفوَتُهُ ، و هذهِ خِزانَتُکَ ؟! قالَ : یا بنَ الخطّابِ ، أ ما تَرضی أن تَکونَ لَنا الآخِرَةُ و لَهُمُ الدُّنیا ؟ ! (5)

3785

بی اعتنا به دنیا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روی بوریایی دراز کشیده و آن بوریا بر پهلوی حضرت ردّ انداخته بود. به ایشان عرض کردند :کاش بستری تهیه کنید! حضرت فرمود : مرا چه به دنیا؟! حکایت من و دنیا حکایت سواره ای است که در یک روز گرم تابستانی به راهی رود و ساعتی از روز را زیر سایه درختی بیارمد و سپس حرکت کند و برود.

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله نه دیناری به ارث گذاشت و نه درهمی و نه بنده ای و نه کنیزی و نه گوسفندی و نه شتری. زمانی که درگذشت زره او در گرو یکی از یهودیان مدینه بود که در قبال قرض کردن بیست صاع جو برای خرجی خانواده اش، آن را نزد وی به گرو گذاشته بود.

امام صادق علیه السلام :هیچ چیز نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوبتر از این نبود که در راه خدا گرسنه و ترسان باشد.

امام صادق علیه السلام : ......... رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی از دنیا رفت که بدهکار بود.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عمر _: خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم. آن حضرت روی حصیری نشسته بود. من هم نشستم، دیدم جز یک ازار چیز دیگری بر تن ندارد و حصیر بر پهلویش ردّ انداخته است. در گوشه ای از اتاق مشتی جو به اندازه یک صاع و مقداری برگ درخت سلم [برای دباغی کردن پوست] به چشم می خورد و یک پوست دباغی نشده ای هم آویزان بود. اشک از چشمانم سرازیر شد. رسول خدا فرمود : چرا گریه می کنی، پسر خطاب؟ عرض کردم : ای پیامبر خدا! چرا گریه نکنم وقتی می بینم که این حصیر بر پهلوی شما ردّ انداخته و این هم خزانه شماست که می بینم، در حالی که کسرا و قیصر در باغ های پر از میوه و جویبار زندگی می کنند. اما شما که پیامبر و برگزیده خدا هستی، این وضع خزانه تان می باشد؟! پیامبر فرمود : ای پسر خطاب! آیا نمی پسندی که آخرت از آنِ ما باشد و دنیا از آنِ ایشان؟!

ص :111


1- مکارم الأخلاق : 1 / 64 / 65 .
2- قرب الإسناد: 91/304.
3- الکافی : 8/129/99.
4- الکافی : 5 / 93 / 2 .
5- الترغیب و الترهیب : 4 / 199 / 120 .

الترغیب و الترهیب عن عمر :استَأذَنتُ علی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فدَخَلتُ علَیهِ فی مَشرُبَةٍ (1) و إنّهُ لَمُضطَجِعٌ علی خَصَفَةٍ إنّ بَعضَهُ لَعلَی التُّرابِ ، و تَحتَ رأسِهِ وِسادَةٌ مَحشُوَّةٌ لِیفا ، و إنّ فَوقَ رأسِهِ لاَءهابا عَطِنا ، و فی ناحِیَةِ المَشرُبَةِ قَرَظٌ ، فسَلَّمتُ علَیهِ فجَلَستُ ، فقلتُ : أنتَ نَبیُّ اللّهِ و صَفوَتُه و کِسری و قَیصرُ علی سُرُرِ الذَّهَبِ و فُرُشِ الدِّیباجِ و الحَریرِ ؟ ! فقالَ : اُولئکَ عُجِّلَت لَهُم طَیِّباتُهُم و هِیَ وَشیکَةُ الانقِطاعِ ، و إنّا قَومٌ اُخِّرَت لنا طَیِّباتُنا فی آخِرَتِنا . (2)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عمر _: از رسول خدا صلی الله علیه و آله اجازه ورود خواستم و در غرفه ای بر ایشان وارد شدم. حضرت روی بوریایی از برگ درخت خرما دراز کشیده و قسمتی از بدنش روی خاک بود. زیر سرش بالشی پر شده از الیاف خرما قرار داشت و بالای سر ایشان پوستی خیسانده شده در مایع دباغی که بوی بدی از آن به مشام می رسید، آویزان بود و در گوشه غرفه مقداری برگ درخت سلم قرار داشت. من به پیامبر سلام کردم و نشستم و گفتم : شما پیامبر و برگزیده خدا باشی و کسرا و قیصر بر تخت های طلا و فرش های دیبا و حریر بنشینند؟! فرمود : آنان کسانی هستند که نعمت های زودگذر در همین دنیا به ایشان داده شده و ما مردمی هستیم که نعمت هایمان در آخرت به ما داده می شود.

ص :112


1- المَشْرُبة _ بالضم و الفتح _ : الغُرفة. (النهایة : 2 / 455) .
2- الترغیب و الترهیب : 4 / 200 / 120.

بحار الأنوار :و فی خَبَرٍ آخَرَ : فلَمّا جَلَسَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله قد أثَّرَ الحَصیرُ فی جَنبِهِ فقالَ عُمرُ : أمّا أنا فأشهَدُ أنّکَ رَسولُ اللّهِ و لَأنتَ أکرَمُ علَی اللّهِ مِن قَیصرَ و کِسری ، و هُما فیما هُما فیهِ مِن الدُّنیا و أنتَ علَی الحَصیرِ قد أثَّرَ فی جَنبِکَ ، فقالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : أ ما تَرضی أن یَکونَ لَهُمُ الدُّنیا و لَنا الآخِرَةُ ؟! (1)

الترغیب و الترهیب عن عائشة :دخَلَ أبو بَکرٍ و عُمرُ علَیهِ ......... فقالَ صلی الله علیه و آله : لا تَقولا هذا ، فإنّ فِراشَ کِسری و قَیصرَ فی النّارِ ، و إنّ فِراشِی و سَریری هذا عاقِبَتُهُ إلَی الجَنَّةِ . (2)

الطبقات الکبری عن جُندَبِ بنِ سُفیان :أصابَتِ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله أشاءةُ نَخلَةٍ فأدمَت إصبَعَهُ فقالَ : ما هِی إلاّ إصبَعٌ دَمِیَتْ و فی سبیلِ اللّهِ ما لَقِیَتْ . قالَ : فحُمِلَ فوُضِع علی سَریرٍ لَهُ مَرْمولٍ بِشُرُطٍ ، و وُضِعَ تَحتَ رأسِهِ مِرفَقَةٌ مِن أدَمٍ مَحشُوَّةٌ بلِیفٍ ، فدَخَلَ علَیهِ عُمرُ و قَد أثَّرَ الشَّریطُ بجَنبِهِ فبکی عُمرُ ، فقالَ : ما یُبکیکَ ؟ قالَ : یا رسولَ اللّهِ، ذَکَرتُ کِسری و قَیصرَ یَجلِسونَ علی سُرُرِ الذَّهَبِ و یَلبَسونَ السُّندُسَ و الإستَبرَقَ ، أو قالَ : الحَریرَ و الإستَبرَقَ ، فقالَ : أ ما تَرضَونَ أن تَکونَ لَکُمُ الآخِرَةُ و لَهُمُ الدُّنیا ؟! (3)

بحار الأنوار :در خبری دیگر آمده است : چون پیامبر صلی الله علیه و آله نشست، حصیر بر پهلوی حضرت ردّ انداخته بود. عمر گفت : البته من گواهی می دهم که تو رسول خدا هستی و نزد خدا بیش از قیصر و خسرو گرامی و محترم می باشی، اما آن دو از چنان دنیایی برخوردارند و شما روی حصیری می خوابی که بر پهلویت ردّ انداخته است؟! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : آیا راضی نیستی که دنیا برای آنان باشد و آخرت از آنِ ما؟!

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عایشه _: ابو بکر و عمر بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند ......... رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : این حرف را نزنید؛ زیرا بستر کسرا و قیصر در آتش است، اما این بستر و تخت من فرجامش به سوی بهشت است.

الطبقات الکبری_ به نقل از جندب بن سفیان _: شاخه خرما بُنی به پیامبر اصابت نمود و انگشت ایشان را خونین کرد. حضرت فرمود : چیزی نیست، انگشتی خونی شده و این در راه خدا اهمیتی ندارد. جندب می گوید : پیامبر را به خانه بردند و روی تختش که رویه اش از برگ و لیف درخت خرما بافته شده بود بستری کردند و زیر سر ایشان بالشی پوستی که از لیف خرما پر شده بود، قرار دادند. عمر به حضور پیامبر آمد و دید حصیر بر پهلوی رسول خدا ردّ انداخته است. گریه اش گرفت. پیامبر فرمود : چرا گریه می کنی؟ عرض کرد : ای رسول خدا! کسرا و قیصر را به یاد آوردم که بر تخت های زرّین می نشینند و جامه های سندس و استبرق _ یا گفت : حریر و استبرق _ می پوشند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا راضی نیستید که برای شما آخرت باشد و برای آنان دنیا؟!

ص :113


1- بحار الأنوار : 16 / 257 / 37 .
2- الترغیب و الترهیب : 4 / 201 / 121.
3- الطبقات الکبری : 1 / 466 .

مکارمِ الأخلاقِ :جاءَهُ صلی الله علیه و آله ابنُ خولی بإناءٍ فیهِ عَسَلٌ و لَبَنٌ ، فأبی أن یَشرَبَهُ ، فقالَ : شَربَتانِ فی شَربَةٍ ، و إناءانِ فی إناءٍ واحِدٍ ؟! فأبی أن یَشرَبَهُ ، ثُمّ قالَ : ما اُحَرِّمُهُ ، و لکنّی أکرَهُ الفَخرَ و الحِسابَ بِفُضولِ الدُّنیا غَدا ، و اُحِبُّ التَّواضُعَ ، فإنّ مَن تواضَعَ للّهِ رَفَعَهُ اللّهُ . (1)

الطبقات الکبری عن یَزید بنِ قُسیطٍ :إنّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله اُتِیَ بسَویقٍ مِن سَویقِ اللَّوزِ ، فلَمّا خِیفَ لَهُ قالَ : ما ذا ؟ قالوا : سَویقُ اللَّوزِ ، قالَ : أخِّروهُ عَنّی ، هذا شَرابُ المُترَفِینَ . (2)

مکارم الأخلاق :ابن خولی، ظرفی از شیر و عسل برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله از خوردن آن امتناع ورزید و فرمود : دو نوشیدنی در یک وعده و دو ظرف در یک ظرف؟! حضرت آن را نخورد و فرمود: من [خوردن] این را حرام نمی دانم، اما خوش ندارم که فخر بفروشم و فردا[ی قیامت] به خاطر چیزهای زیادی دنیا حسابرسی شوم. من فروتنی را دوست دارم؛ زیرا هر که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را رفعت می بخشد.

الطبقات الکبری_ به نقل از یزید بن قُسیط _: مقداری شربت بادام برای پیامبر صلی الله علیه و آله آوردند و آن را در برابر ایشان نهادند. حضرت فرمود : این چیست؟ عرض کردند : شربت بادام. حضرت فرمود : آن را از جلو من بردارید. این نوشیدنی ناز پروردگان (اشراف) است.

ص :114


1- مکارم الأخلاق : 1 / 79 / 124 .
2- الطبقات الکبری : 1 / 395.

الطبقات الکبری عن أبی صخرٍ :اُتیَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله بسَویقِ لَوزٍ ، فقالَ لَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أخِّروهُ، هذا شَرابُ المُترَفِینَ . (1)

الترغیب و الترهیب عن عَمرو بنِ الحارثِ :ما تَرَکَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عِندَ مَوتِهِ دِرهَما و لا دِینارا و لا عَبدا و لا أمَةً و لا شیئا ، إلاّ بَغلَتَهُ البَیضاءَ الّتی کانَ یَرکَبُها و سِلاحَهُ ، و أرضا جَعَلَها لابنِ السَّبیلِ صَدَقَةً . (2)

(3)

3786 - تَقدیمُهُ نَفسَهُ صلی الله علیه وآله وأهلَ بَیتهِ فِی البَلاءِ
3786 - سپر بلا کردن خود و خانواده اش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی مُعاویَةَ _: کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا احمَرَّ البأسُ و أحجَمَ النّاسُ قَدَّمَ أهلَ بَیتِهِ ، فَوَقی بِهِم أصحابَهُ حَرَّ السُّیوفِ و الأسِنَّةِ ، فقُتِلَ عُبَیدَةُ بنُ الحارِثِ یَومَ بَدرٍ ، و قُتِلَ حَمزَةُ یَومَ اُحُدٍ ، و قُتِلَ جَعفرٌ یَومَ مُؤتَةَ . (4)

(5)

الطبقات الکبری_ به نقل از ابو صخر _: برای پیامبر صلی الله علیه و آله شربت بادام آوردند. حضرت فرمود : آن را ببرید، این نوشیدنی ناز پروردگان است.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عمرو بن حارث _: رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از دنیا رفت نه درهمی از خود باقی گذاشت و نه دیناری و نه بنده ای و نه کنیزی و نه هیچ چیز دیگری، به جز استر سفیدش که بر آن سوار می شد و جنگ افزارش و زمینی که آن را برای در راه ماندگان صدقه قرار داد.

3786

سپر بلا کردن خود و خانواده اش

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت : هرگاه جنگ بالا می گرفت و مردم از ترس وا پس می رفتند، رسول خدا صلی الله علیه و آله اعضای خاندانش را پیش می انداخت و به وسیله آنها، یاران خود را از سوزش شمشیرها و نیزه ها حفظ می کرد. از همین رو بود که عبیدة بن حارث در جنگ بدر کشته شد و حمزه در جنگ احد و جعفر در جنگ موته .

ص :115


1- الطبقات الکبری : 1 / 395.
2- الترغیب و الترهیب : 4 / 204 / 132 .
3- (انظر) الدنیا : باب 1232 .
4- نهج البلاغة : الکتاب 9 .
5- (انظر) خصائص خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله : باب 3778 . عنوان : 54 «المباهلة» .

3787 - إیثارُهُ النّاسَ عَلی نَفسِهِ صلی الله علیه وآله وأهلِ بَیتِهِ
3787 - مقدم داشتن مردم بر خود و خانواده اش

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لمحمّدِ بنِ مُسلمٍ _: یا محمّدُ، لَعلَّکَ تَری أنّهُ [یَعنی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]شَبِعَ مِن خُبزِ البُرِّ ثَلاثةَ أیّامٍ مُتَوالِیَةٍ مِن أن بَعَثَهُ اللّهُ إلی أن قَبَضَهُ ؟! لا و اللّهِ ، ما شَبِعَ مِن خُبزِ البُرِّ ثَلاثةَ أیّامٍ مُتَوالِیَةٍ مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ إلی أن قَبَضَهُ .

أما إنّی لا أقولُ : إنّهُ کانَ لا یَجِدُ ، لَقد کانَ یُجیزُ الرّجُلَ الواحِدَ بالمِائةِ مِن الإبلِ ، فلو أرادَ أن یأکُلَ لَأکَلَ . (1)

الترغیب و الترهیب عن ابنِ عبّاسٍ :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَبِیتُ اللَّیالیَ المُتَتابِعَةَ و أهلَهُ طاوِیا لا یَجِدونَ عَشاءً ، و إنّما کانَ أکثَرُ خُبزِهِمُ الشَّعیرَ . (2)

الطبقات الکبری عن ابنِ عبّاسٍ :و اللّهِ لَقد کانَ یَأتی علی آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله اللَّیالی ما یَجِدونَ فیها عَشاءً . (3)

الترغیب و الترهیب عن عائشة :ما شَبِع رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثَلاثَةً مُتَوالِیَةً ، و لو شِئنا لَشَبِعنا ، و لکنَّهُ کانَ یُؤثِرُ علی نَفسِهِ . (4)

3787

مقدم داشتن مردم بر خود و خانواده اش

امام باقر علیه السلام_ به محمّد بن مسلم _فرمود : ای محمّد! آیا فکر می کنی رسول خدا صلی الله علیه و آله ، از زمانی که خداوند او را برانگیخت تا وقتی جانش را گرفت، سه روز پیاپی از نان گندم سیر خورد؟! نه به خدا قسم! آن حضرت از زمانی که خداوند او را برانگیخت تا وقتی جانش را گرفت، هیچ گاه سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد.

هان! من نمی گویم که چیزی پیدا نمی کرد [تا بخورد]. آن حضرت گاهی اوقات به یک نفر صد شتر جایزه می داد. بنا بر این، اگر می خواست بخورد، می توانست.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابن عبّاس _: رسول خدا صلی الله علیه و آله شب های پیاپی با خانواده اش گرسنه می خوابیدند و شامی برای خوردن نمی یافتند. بیشترین غذای آنها نان جو بود.

الطبقات الکبری_ به نقل از ابن عبّاس _: به خدا قسم که شب ها بر خاندان محمّد صلی الله علیه و آله می گذشت و شامی برای خوردن نمی یافتند.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عائشة _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه سه روز پیاپی سیر غذا نخورد. اگر می خواستیم می توانستیم سیر شویم، اما آن حضرت ایثار می کرد.

ص :116


1- الکافی : 8 / 130 / 100 .
2- الترغیب و الترهیب : 4 / 187 / 82.
3- الطبقات الکبری : 1 / 402.
4- الترغیب و الترهیب : 4 / 188 / 86 .

المحجّة البیضاء عن عائشة :ما شَبِعَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثَلاثَةَ أیّامٍ مُتَوالِیَةٍ حتّی فارَقَ الدُّنیا ، و لو شِئنا لشَبِعنا ، و لکِنّا کُنّا نُؤثِرُ علی أنفُسِنا . (1)

الترغیب و الترهیب عن عائشة :ما شَبِعَ آلُ محمّدٍ مِن خُبزِ الشَّعیرِ یَومَینِ مُتَتابِعَینِ حتّی قُبِضَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

الطبقات الکبری عن عائشة :ما شَبِعَ آلُ محمّدٍ غَداءً و عَشاءً مِن خُبزِ الشَّعیرِ ثلاثَةَ أیّامٍ مُتَتابِعاتٍ حتّی لَحِقَ باللّهِ . (3)

الترغیب و الترهیب عن أنسِ بنِ مالکٍ :إنّ فاطمَةَ علیها السلام ناوَلَتِ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله کِسرَةً مِن خُبزِ شَعیرٍ ، فقالَ لها : هذا أوّلُ طَعامٍ أکَلَهُ أبوکِ مُنذُ ثَلاثَةِ أیّامٍ . (4)

الترغیب و الترهیب عن الحسن :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُواسی النّاسَ بنَفسِهِ حتّی جَعَلَ یُرَقِّعُ إزارَهُ بالأدَمِ ، و ما جَمَعَ بین غَداءٍ و عَشاءٍ ثَلاثَةَ أیّامٍ وَلاءً حتّی لَحِقَ باللّهِ عَزَّ و جلَّ . (5)

المحجّة البیضاء_ به نقل از عائشة _: رسول خدا صلی الله علیه و آله تا لحظه ای که از دنیا رفت هیچ گاه سه روز پیاپی سیر غذا نخورد. البته اگر می خواستیم می توانستیم سیر شویم، اما دیگران را بر خود مقدّم می داشتیم.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عائشة _: تا زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده بود، خاندان محمّد هیچ گاه دو روز پیاپی از نان جو سیر نخوردند.

الطبقات الکبری_ به نقل از عائشة _: تا زمانی که رسول خدا زنده بود، خانواده محمّد هیچ گاه سه روز پیاپی صبحانه و شام را از نان جو سیر نخوردند.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از انس بن مالک _: فاطمه علیه السلام تکّه ای نان جو به پیامبر صلی الله علیه و آله داد. حضرت به او فرمود : این اولین غذایی است که پدرت بعد از سه روز می خورد.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از حسن _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از اموال خود به مردم کمک می کرد تا جایی که [بر اثر تنگ دست شدن ]ازار خود را با پوست وصله می کرد. تا زمانی که زنده بود هیچ گاه نشد که سه روز متوالی هم صبحانه بخورد و هم شام.

ص :117


1- المحجّة البیضاء : 6 / 79 .
2- الترغیب و الترهیب : 4 / 187 / 83.
3- الطبقات الکبری : 1 / 401.
4- الترغیب و الترهیب : 4 / 188 / 87.
5- الترغیب و الترهیب : 4 / 192 / 100.

(1)

3788 - عَدَمُ غَضَبِهِ لِنَفسِهِ صلی الله علیه وآله
3788 - خشمگین نشدن برای خویش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصفِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: ما انتَصَرَ لنَفسِهِ مِن مَظلِمَةٍ حتّی تُنتَهَکَ مَحارِمُ اللّهِ ، فیَکونَ حینئذٍ غَضَبُهُ للّهِ تبارکَ و تعالی . (2)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :سَألتُ خالی هِندَ بنَ أبی هالَةَ (3) التَّمیمیَّ _ و کانَ وَصّافا _ عن حِلیَةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... فقال : ......... لا تُغضِبُهُ الدُّنیا و ما کانَ لَها ، فإذا تُعُوطِیَ الحَقُّ لَم یَعرِفْهُ أحَدٌ ، و لَم یَقُمْ لغَضَبِهِ شیءٌ حتّی یَنتَصِرَ لَهُ ، لا یَغضَبُ لنَفسِهِ و لا یَنتَصِرُ لَها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِنهَزَمَ النّاسُ یَومَ اُحُدٍ عن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فغَضِبَ غَضَبا شَدیدا ، و کانَ إذا غَضِبَ انحَدَرَ عَن جَبینَیهِ مِثلُ اللُّؤلؤِ مِن العَرَقِ . (5)

3788

خشمگین نشدن برای خویش

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : برای ستمی که بر خودش می رفت انتقام نمی گرفت مگر آنگاه که حرمت های خداوند هتک می شد. در این هنگام برای خدای تبارک و تعالی خشم می گرفت.

امام حسن علیه السلام :از دایی خود، هند بن ابی هاله (6) تمیمی _ که وصف کننده بود _ درباره اوصاف رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم، گفت : ......... دنیا و امور مربوط به آن او را به خشم نمی آورد و هرگاه حق مورد بی حرمتی قرار می گرفت ملاحظه احدی را نمی کرد و هیچ چیز جلو خشم او را نمی گرفت تا اینکه انتقام حق را می گرفت. هرگز به خاطر خودش خشمگین نمی شد و از کسی انتقام نمی گرفت.

امام صادق علیه السلام :در جنگ اُحُد مسلمانان از اطراف رسول خدا صلی الله علیه و آله پراکنده شدند. پیامبر به شدّت خشمگین شد.

آن حضرت وقتی به خشم می آمد، قطرات عرق مانند دانه های مروارید از پیشانیش می چکید.

ص :118


1- (انظر) الإیثار : باب 3 .
2- مکارم الأخلاق : 1 / 61 / 55 .
3- هو هند بن أبی هالة التمیمیّ ، ربیب رسول اللّه ، اُمّه خدیجة اُمّ المؤمنین رضی اللّه عنها ، شهد بدرا، و قیل: بل شهد اُحدا، و کان وصّافا لحِلْیة رسول اللّه صلی الله علیه و آله و شمائله و أوصافه. (کما فی هامش بحار الأنوار : 16 / 148) .
4- الطبقات الکبری : 1 / 422 ، 423 .
5- الکافی : 8 / 110 / 90 .
6- هند فرزند حضرت خدیجه علیها السلام از ابی هاله بود که نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رشد یافت و در جنگ بدر و به قولی در جنگ احد شرکت کرد. وی در بیان اوصاف جسمی و اخلاقی و اعمال و رفتار پیامبر بسیار مهارت داشت.

صحیح مسلم عن عائشة :ما ضَرَبَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله شیئا قَطُّ بِیَدِهِ ، و لا امرأةً و لا خادِما إلاّ أن یُجاهِدَ فی سَبیلِ اللّهِ ، و ما نِیلَ مِنهُ شیءٌ قَطُّ فیَنتَقِمُ مِن صاحِبِهِ ، إلاّ أن یُنتَهَکَ شیءٌ مِن مَحارِمِ اللّهِ فیَنتَقِمَ للّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

الطبقات الکبری عن عائشة :ما انتَقَمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لنَفسِهِ إلاّ أن تُنتَهَکَ حُرمَةُ اللّهِ فیَنتَقِمَ للّهِ . (2)

بحار الأنوار عن عائشة :کانَ رَسولُ اللّهِ إذا ذَکرَ خَدیجَةَ لَم یَسأمْ مِن ثَناءٍ علَیها و استِغفارٍ لَها ، فذَکرَها ذاتَ یَومٍ فحَمَلَتنی الغَیرَةُ فقلتُ : لَقد عَوَّضَکَ اللّهُ مِن کبیرَةِ السِّنِّ ! فرأیتُ رَسولَ اللّهِ غَضِبَ غَضَبا شَدیدا ، فَسَقَطتُ فی یَدِی (3) ، فقلتُ : اللّهُمّ إنّکَ إن أذهَبتَ بغَضَبِ رَسولِکَ صلی الله علیه و آله لَم أعُدْ بذِکرِها بِسُوءٍ ما بَقِیتُ .

فلَمّا رأی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما لَقِیتُ قالَ : کیفَ قُلتِ ؟! و اللّهِ لَقَد آمَنَت بی إذ کَفر النّاسُ ، و آوَتنی إذ رَفَضَنی النّاسُ ، و صَدَّقَتنی إذ کَذَّبَنیَ النّاسُ ، و رُزِقَت مِنّی (4) حیثُ حُرِمتُموهُ .

فغَدا و راحَ علَیَّ بها شَهرا . (5)

صحیح مسلم_ به نقل از عائشة _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه نه چیزی را با دست خود زد و نه زنی را و نه خدمتکاری را مگر هنگامی که در راه خدا می جنگید. هرگز به خاطر امور شخصی از کسی انتقامجویی نکرد، مگر در مواردی که محارم الهی هتک می شد که در این صورت به خاطر خداوند عزّ و جلّ انتقام می گرفت.

الطبقات الکبری_ به نقل از عائشة _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز به خاطر خودش انتقام نگرفت، مگر آنگاه که به خدا بی حرمتی می شد، در این صورت برای خدا انتقام می گرفت.

بحار الأنوار_ به نقل از عایشه _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه از خدیجه یاد می کرد از تعریف و تمجید او و طلب مغفرت برای وی خسته نمی شد. یک روز از او یاد کرد و من حسودی کردم و گفتم : خداوند عوض آن پیر زن را به تو داده است! عایشه می گوید : دیدم رسول خدا بشدّت خشمگین شد. من از گفته خود پشیمان شدم و گفتم : خدایا! اگر خشم رسولت را برطرف سازی، دیگر تا زنده هستم از خدیجه به بدی یاد نخواهم کرد.

می گوید: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله حالت مرا دید، فرمود : چگونه این حرف را زدی؟! به خدا قسم خدیجه زمانی به من ایمان آورد که همه مردم به من کافر بودند. زمانی که همه مردم مرا از خود می راندند او مرا پناه داد، زمانی که همه مردم مرا تکذیب می کردند او مرا تصدیق کرد و زمانی که شما از فرزند محروم بودید، خداوند از من به او فرزند روزی کرد. عایشه می گوید : پیامبر تا یک ماه شب و روز از خدیجه برایم تعریف می کرد [یا این جملات را برایم تکرار می کرد].

ص :119


1- صحیح مسلم : 4 / 1814 / 79 .
2- الطبقات الکبری : 1 / 366 .
3- سُقِطَ فی یَده : نَدِمَ و تحیّر (المعجم الوسیط : 1 / 435) .
4- فی المصدر: و رزقت منّی الولد. (کما فی هامش بحار الأنوار).
5- بحار الأنوار : 16 / 12 / 12 .

3789 - إجهادُ نَفسِهِ صلی الله علیه وآله فِی العِبادَةِ
3789 - به رنج افکندن خود در عبادت

الکتاب :

طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ القُرْآنَ لِتَشْقَی» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَمّا نَزَلَ علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله «یا أیُّها المُزَّمِّلُ* قُمِ اللَّیلَ إلاّ قَلیلاً» (2) قامَ اللَّیلَ کلَّهُ حتّی تَوَرَّمَت قَدَماهُ ، فجَعَلَ یَرفَعُ رِجلاً و یَضَعُ رِجلاً ، فهَبَطَ علَیهِ جِبریلُ فقالَ : «طه» یَعنی الأرضَ بِقدَمَیکَ یا محمّدُ «ما أنزَلْنا عَلَیْکَ القُرْآنَ لِتَشْقی» ،و أنزَلَ «فاقْرأوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرْآنِ» (3) . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عِند عائشةَ لَیلَتَها ، فقالَت : یا رَسولَ اللّهِ، لِمَ تُتعِبُ نَفسَکَ و قد غَفَرَ اللّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ و ما تأخَّرَ ؟ فقالَ : یا عائشةُ ، ألا أکونُ عَبدا شَکورا ؟! (5)

3789

به رنج افکندن خود در عبادت

قرآن:

«طا. ها. ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتی».

حدیث:

امام علی علیه السلام :وقتی آیه «ای جامه به خویشتن فرو پیچیده، به پا خیز شب را مگر اندکی» بر پیامبر نازل شد، آن حضرت تمام شب را به عبادت می پرداخت تا جایی که پاهایش ورم کرد به طوری که [موقع نماز خواندن ]یک پایش را بلند می کرد و یکی را روی زمین می گذاشت. پس جبرئیل بر آن حضرت فرود آمد و گفت : «طه» یعنی هر دو پایت را به زمین بگذار ای محمّد «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به رنج افتی» و نیز این آیه را نازل کرد : «پس، آنچه از قرآن میسّر است تلاوت کنید».

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در شب نوبتی عایشه، نزد او بود. به پیامبر عرض کرد : ای رسول خدا! چرا خودت را به رنج می اندازی، حال آنکه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟ حضرت فرمود : ای عایشه! آیا بنده ای سپاسگزار نباشم؟!

ص :120


1- طه : 1 و 2 .
2- المزَّمِّل : 1 و 2 .
3- المزَّمِّل : 20 .
4- الدّرالمنصور: 5/549 .
5- الکافی : 2 / 95 / 6 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی بَیتِ اُمِّ سَلَمَةَ فی لَیلَتِها ، ففَقَدَتهُ مِن الفِراشِ ، فدَخَلَها فی ذلکَ ما یَدخُلُ النِّساءَ ، فقامَت تَطلُبُهُ فی جَوانِبِ البَیتِ حتَّی انتَهَت إلَیهِ و هُو فی جانِبٍ مِن البَیتِ قائمٌ رافِعٌ یَدَیهِ یَبکی و هُو یقولُ : «اللّهُمَّ لا تَنزِعْ مِنِّی صالِحَ ما أعطَیتَنی أبَدا ......... اللّهُمَّ و لا تَکِلْنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَدا» .

قالَ : فانصَرَفَت اُمُّ سَلَمَةَ تَبکی حتّی انصَرَفَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِبُکائها ، فقالَ لَها : ما یُبکیکِ یا اُمَّ سَلَمَةَ ؟ فقالَت : بأبی أنتَ و اُمّی یا رَسولَ اللّهِ ، و لِمَ لا أبکی و أنتَ بالمَکانِ الّذی أنتَ بهِ مِن اللّهِ ، قد غَفَرَ اللّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ و ما تأخَّرَ ......... ؟ ! فقالَ : یا اُمَّ سَلَمَةَ، و ما یُؤمِنُنی ؟ و إنّما وَکَلَ اللّهُ یُونُسَ بنَ مَتّی إلی نَفسِهِ طَرفَةَ عَینٍ و کانَ مِنهُ ما کانَ . (1)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب نوبتی امّ سلمه در خانه او بود. امّ سلمه متوجه شد که پیامبر صلی الله علیه و آله در بستر نیست و از این بابت، بنا به خصلت زنان، دچار شکّ و بد دلی شد. لذا برخاست و در اطراف خانه به جستجوی حضرت پرداخت، ناگاه دید که پیامبر در گوشه ای از اتاق ایستاده و دست هایش را به طرف آسمان برداشته است و گریه می کند و می گوید : «بار خدایا! خوبی هایی را که ارزانیم داشته ای هرگز از من باز مگیر ......... بار خدایا! هرگز مرا چشم بر هم زدنی به خودم وا مگذار.

امام صادق علیه السلام فرمود : امّ سلمه برگشت و شروع به گریستن کرد تا جایی که از شنیدن صدای گریه او رسول خدا برگشت و به او فرمود : ای امّ سلمه! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد : پدر و مادرم فدایت باد، ای رسول خدا! چرا گریه نکنم، شما با آن مقامی که نزد خدا داری و خداوند همه گناهان قبل و بعد تو را آمرزیده است [این گونه ای] ......... ؟ پیامبر فرمود : ای امّ سلمه! چه چیز مرا در امان می دارد؟ خداوند یونس بن متّی را یک چشم برهم زدن به خودش وا گذاشت و در نتیجه، آن شد که شد.

ص :121


1- بحار الأنوار : 16 / 217 / 6 ، و راجع ج 14 / 384 _ 387 .

الأمالی للطوسی عن بکرِ بنِ عبد اللّهِ :إنّ عُمرَ بنَ الخطّابِ دَخَلَ علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و هُو مَوقوذٌ _ أو قالَ : مَحمومٌ _ فقالَ لَهُ عُمرُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما أشَدَّ وَعکَکَ ؟ فقالَ : ما مَنَعَنی ذلکَ أن قَرَأتُ اللَّیلَةَ ثَلاثینَ سُورَةً فیهِنَّ السَّبعُ الطِّوالُ ، فقالَ عُمرُ : یا رَسولَ اللّهِ ، غَفَرَ اللّهُ لکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ و ما تَأخَّرَ و أنتَ تَجهَدُ هذا الاجتِهادَ ؟ فقالَ : یا عُمرُ ، أ فَلا أکونُ عَبدا شَکورا ؟ ! (1)

بحار الأنوار عن طاووس الفَقیه :رَأیتُ فی الحِجرِ زینَ العابِدینَ علیه السلام یُصَلّی و یَدعو : عُبَیدُکَ بِبابِکَ ، أسیرُکَ بفِنائکَ ، مِسکینُکَ بفِنائکَ ، سائلُکَ بفِنائکَ ، یَشکو إلَیکَ ما لا یَخفی علَیکَ . و فی خَبرٍ : لا تَرُدَّنی عن بابِکَ .

و أتَت فاطمةُ بِنتُ علیِّ بنِ أبی طالبٍ إلی جابِرِ بنِ عبدِ اللّهِ فقالَت لَهُ : یا صاحِبَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، إنّ لَنا علَیکُم حُقوقا ، و مِن حَقِّنا علَیکُم أن إذا رأیتُم أحَدَنا یُهلِکُ نَفسَهُ اجتِهادا أن تُذَکِّروهُ اللّهَ ، و تَدعوهُ إلَی البُقیا علی نَفسِهِ ، و هذا علیُّ بنُ الحسینِ بَقیَّة أبیهِ الحسینِ قدِ انخَرَمَ أنفُهُ ، و نَقِبَت جَبهَتُهُ و رُکبَتاهُ و راحَتاهُ ، أذابَ نفسَهُ فی العِبادَةِ !

فأتی جابرٌ إلی بابِهِ و استأذَنَ ، فلَمّا دَخَلَ علَیهِ وَجَدَهُ فی مِحرابِهِ قد أنضَتهُ (2) العِبادَةُ ، فنَهَضَ علیٌّ فسألَهُ عن حالِهِ سُؤالاً حَفِیّا ، ثمّ أجلَسَهُ بجَنبِهِ ، ثُمّ أقبَلَ جابرٌ یقولُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ، أ ما عَلِمتَ أنّ اللّهَ إنّما خَلَقَ الجَنّةَ لَکُم و لِمَن أحَبَّکُم ، و خَلَقَ النّارَ لِمَن أبغَضَکُم و عاداکُم ، فما هذا الجَهدُ الّذی کَلَّفتَهُ نفسَکَ ؟ ! فقالَ لَهُ علیُّ بنُ الحسینِ : یا صاحِبَ رسولِ اللّهِ ، أ ما عَلِمتَ أنّ جَدّی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قد غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تأخَّرَ ، فلَم یَدَعِ الاجتِهادَ لَهُ ، و تَعَبَّدَ _ بأبی هُو و اُمّی _ حتَّی انتَفَخَ السّاقُ وَ ورِمَ القَدَمُ ، و قیلَ لَهُ : أ تَفعَلُ هذا و قد غَفَرَ اللّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ و ما تأخَّرَ ؟! قالَ : أ فلا أکونُ عَبدا شَکورا ؟!

فلَمّا نَظَرَ إلَیهِ جابِرٌ و لَیسَ یُغنی فیهِ قَولٌ ، قالَ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، البُقیا علی نَفسِکَ ؛ فإنّکَ مِن اُسرَةٍ بِهِم یُستَدفَعُ البَلاءُ ، و بِهِم تُستَکشَفُ اللَأواءُ ، و بِهِم تُستَمسَکُ السَّماءُ ، فقالَ : یا جابِرُ ، لا أزالُ علی مِنهاجِ أبوَیَّ مُؤتَسِیا بِهِما حتّی ألقاهُما . فأقبَلَ جابِرٌ علی مَن حَضَرَ فقالَ لَهُم : ما رُئیَ مِن أولادِ الأنبیاءِ مِثلُ علیِّ بنِ الحسینِ ، إلاّ یُوسُفَ بنَ یَعقوبَ ، و اللّهِ لَذُرِّیَّةُ علیِّ بنِ الحسینِ أفضَلُ مِن ذرِّیَّةِ یُوسُفَ . (3)

الأمالی للطوسی_ به نقل از بکر بن عبد اللّه _: عمر بن خطاب بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد. دید آن حضرت سخت بیمار _ یا گفت : تبدار _ است . عمر گفت : ای رسول خدا! چقدر ناخوش احوال هستید؟ پیامبر فرمود : با این حال، دیشب سی سوره از جمله سبع طوال (4) را قرائت کردم. عمر عرض کرد : ای رسول خدا! با آنکه خداوند گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است، این چنین خود را به زحمت می اندازی؟! حضرت فرمود : ای عمر! آیا بنده ای سپاسگزار نباشم؟!

بحار الأنوار_ به نقل از طاووس فقیه _: در حِجر، امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که نماز می خواند و دعا می کند و می گوید : بنده ات در درگاه توست، اسیرت در آستان توست، بینوایت در آستان توست، گدایت در آستان توست، از چیزی به تو شکوه می کند که بر تو پوشیده نیست. و در خبری آمده است : مرا از درگاه خود مران.

فاطمه، دختر علی بن ابی طالب، نزد جابر بن عبد اللّه رفت و گفت : ای صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله ! ما به گردن شما حقّ و حقوقی داریم و یکی از حقوق ما به گردن شما این است که اگر دیدید یکی از ما از شدّت عبادت خودش را از بین می برد، خدا را به یاد او آورید و از وی بخواهید که به جانش رحم کند. اینک علی بن الحسین، این یادگار پدرش حسین، بینی اش [از کثرت سجده ]مجروح شده و پیشانی و زانوها و کف دست هایش سوراخ گشته است. او خودش را در عبادت ذوب کرده است.

جابر به در خانه امام زین العابدین علیه السلام آمد و اجازه ورود خواست و چون وارد شد، دید آن حضرت در محرابش می باشد و عبادت او را فرسوده است. علی بن الحسین برخاست و با بزرگواری حال او را پرسید و سپس جابر را در کنار خود نشانید. جابر رو به حضرت کرد و گفت : یا بن رسول اللّه ! مگر نمی دانی که خداوند بهشت را در حقیقت برای شما و دوستداران شما خلق کرده و دوزخ را برای دشمنان و مخالفان شما آفریده است؟ پس، این چه رنج و مشقّتی است که به خودتان می دهید؟ علی بن الحسین به او فرمود: ای صحابی رسول خدا! مگر نمی دانی که جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله با آنکه خداوند گناهان گذشته و آینده او را بخشیده بود، از سخت کوشی در عبادت خدا باز نایستاد و _ پدر و مادرم فدایش باد _ چندان عبادت کرد که ساق و کف پاهایش ورم کرد و وقتی به ایشان گفته شد : با آنکه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است، باز اینچنین عبادت می کنی؟! فرمود : آیا بنده ای سپاسگزار نباشم؟!

جابر که دید هیچ حرفی در آن حضرت اثر نمی گذارد، عرض کرد : یا بن رسول اللّه ! به جان خودت رحم کن؛ زیرا شما از خاندانی هستی که مردم با واسطه قرار دادن آنان به درگاه الهی از خداوند می خواهند بلا را دفع کند و رنج و محنت ها را برطرف سازد و آسمان را [از خراب شدن بر سر آنها ]نگه دارد. حضرت فرمود : ای جابر! من همچنان به روش پدرانم ادامه خواهم داد و به آنان اقتدا خواهم کرد تا آنکه به دیدارشان بشتابم. در این هنگام جابر رو به حضّار کرد و گفت : در میان فرزندان پیامبران کسی مانند علی بن الحسین دیده نشده است، مگر یوسف بن یعقوب. به خدا قسم که فرزندان و ذرّیّه علی بن الحسین برتر از فرزندان و ذرّیّه یوسف هستند.

ص :122


1- الأمالی للطوسی : 403 / 903 .
2- أنضی الدابّة : هَزَلها و أتعبها، و الثوب : أبلاه (المعجم الوسیط :2/929) .
3- بحار الأنوار : 46 / 78 / 75 .
4- سبع طوال یا هفت سوره بلند و طولانی عبارتند از : بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و توبه _ م .

ص :123

3790 - اِتِّهامُهُ صلی الله علیه وآله مِن قِبَلِ الأعداءِ
3790 - متهم شدن از سوی دشمنان

الکتاب :

وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ * إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ لاَ یَهْدِیهِمُ اللّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» . (1)

ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ» . (2)

فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَ لاَ مَجْنُونٍ * أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ * قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ * أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلاَمُهُمْ بِهذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ * أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لاَ یُؤْمِنُونَ * فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ» . (3)

3790

متهم شدن صلی الله علیه و آله از سوی دشمنان

قرآن:

«و نیک می دانیم که آنان می گویند : جز این نیست که بشری به او می آموزد. [نه، چنین نیست؛ زیرا ]زبان کسی که [این ]نسبت را به او می دهند غیر عربی است و این [قرآن] به زبان عربی روشن است. در حقیقت کسانی که به آیات خدا ایمان ندارند، خدا آنان را هدایت نمی کند و برایشان عذابی دردناک است».

«پس، از او روی برتافتند و گفتند : تعلیم یافته ای دیوانه است».

«پس، اندرز ده که تو به لطف پروردگارت نه کاهنی و نه دیوانه. یا می گویند : شاعری است که انتظار مرگش را می بریم [و چشم به راهِ بَدِ زمانه بر اوییم]. بگو : منتظر باشید که من نیز با شما از منتظرانم. آیا پندارهایشان، آنان را به این [موضع گیری] وا می دارد یا [نه] آنها مردمی سرکشند؟ یا می گویند : آن را بر بافته است؟ [نه ]بلکه باور ندارند. پس اگر راست می گویند، سخنی مثل آن بیاورند».

ص :124


1- النحل : 103 و 104 .
2- الدخان : 14 .
3- الطور : 29 _ 34 .

إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ * وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلاً مَا تُؤْمِنُونَ * وَ لاَ بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلاً مَا تَذَکَّرُونَ * تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ العَالَمِینَ * وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ» . (1)

وَ قَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ * لَوْ مَا تَأْتِینَا بِالْمَلاَئِکَةِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ * مَا نُنَزِّلُ الْمَلاَئِکَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَا کَانُوا إِذا مُنْظَرِینَ» . (2)

وَ یَقُولُونَ أَ ئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ * بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ» . (3)

وَ إِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هذَا سِحْرٌ مُبِینٌ» . (4)

اِقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ القَمَرُ * وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» . (5)

ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ* فَقَالَ إِنْ هذَا إِلاَّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ» . (6)

«[قرآن] قطعا گفتار فرستاده ای بزرگوار است. و آن گفتار شاعری نیست [که ]کمتر [به آن] ایمان دارید. و نه گفتار کاهنی کمتر پند می گیرید. [پیام ]فرود آمده ای است از جانب پروردگار جهانیان. و اگر [او ]پاره ای گفته ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت می گرفتیم. سپس رگ قلبش را پاره می کردیم. و هیچ یک از شما مانع از [عذاب] او نمی شد».

«و گفتند : ای کسی که قرآن بر او نازل شده است! به یقین تو دیوانه ای. اگر راست می گویی چرا فرشته ها را پیش ما نمی آوری؟ فرشتگان را جز به حقّ فرو نمی فرستیم و در آن هنگام دیگر مهلت نیابند».

«و گویند : آیا ما برای شاعری دیوانه، دست از خدایانمان برداریم؟ ولی نه! او حقیقت را آورده و فرستادگان را تصدیق کرده است».

«و هنگامی که عیسی پسر مریم گفت : ای فرزندان اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است بشارتگرم. پس وقتی برای آنان دلایل روشن آورد، گفتند : این سحری آشکار است».

«قیامت نزدیک شد و ماه شکافته شد و هرگاه نشانه ای ببینند روی بگردانند و گویند : سِحری مستمر است».

«آنگاه پشت گردانید و تکبّر ورزید. و گفت : این [قرآن ]جز سِحری که [به برخی ]آموخته اند، نیست».

ص :125


1- الحاقّة : 40 _ 47.
2- الحِجر : 6 _ 8 .
3- الصافّات : 36 و 37 .
4- الصفّ : 6 .
5- القمر : 1 و 2 .
6- المدّثّر : 23 و 24 .

«کَذلِکَ مَا أَتَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» . (1)

التّفسیر :

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی تفسیر قوله تعالی : «و لَقَدْ نَعْلَمُ أ نَّهُم یَقولونَ إنّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» : «افتراء آخر منهم علَی النّبیّ صلی الله علیه و آله و هو قولهم : «إنّما یُعلِّمُهُ بَشَرٌ» و هو _ کما یلوّح إلیه سیاق اعتراضهم و ما ورد فی الجواب عنه _ أنّه کان هناک رجل أعجمیّ غیر فصیح فی منطقه عنده شیء من معارف الأدیان و أحادیث النبوّة ربّما لاقاه النبیّ صلی الله علیه و آله ، فاتّهموه بأنّه یأخذ ما یدّعیه وحیا منه و الرجل هو الذی یعلّمه ، و هو الذی حکاه اللّه تعالی من قولهم : «إنّما یُعَلّمُهُ بَشَرٌ» و فی القول إیجاز ، و تقدیره : إنّما یعلّمه بشر و ینسب ما تعلّمه منه إلَی اللّه افتراءً علیه ، و هو ظاهر . و من المعلوم أنّ الجواب عنه بمجرّد أنّ لسان الرجل أعجمیّ و القرآن عربیّ مبین لا یحسم مادّة الشبهة من أصلها ، لجواز أن یلقی إلیه المطالب بلسانه الأعجمیّ ثمّ یسبکها هو صلی الله علیه و آله ببلاغة منطقه فی قالب العربیّة الفصیحة ، بل هذا هو الأسبق إلَی الذهن من قولهم : «إنّما یُعلِّمُهُ بَشَرٌ» حیث عبّروا عن ذلک بالتعلیم دون التلقین و الإملاء ، و التعلیم أقرب إلَی المعانی منه إلَی الألفاظ .

و بذلک یظهر أنّ قوله : «لِسانُ الّذی یُلْحِدونَ إلَیهِ _ إلی قوله _ مُبینٌ» لیس وحده جوابا عن شبهتهم ، بل ما یتلوه من الکلام إلی تمام آیتین من تمام الجواب .

و ملخّص الجواب مأخوذ من جمیع الآیات الثلاث أنّ ما اتّهمتموه به أنّ بشرا یعلّمه ثمّ هو ینسبه إلَی اللّه افتراءً إن أردتم أنّه یعلّمه القرآن بلفظه بالتلقین علیه و أنّ القرآن کلامه لا کلام اللّه ، فجوابه أنّ هذا الرجل لسانه أعجمیّ و هذا القرآن عربیّ مبین .

و إن أردتم أنّ الرجل یعلّمه معانی القرآن _ و اللفظ لا محالة للنبیّ صلی الله علیه و آله _ و هو ینسبه إلَی اللّه افتراءً علیه ، فالجواب عنه أنّ الذی یتضمّنه القرآن معارف حقّة لا یرتاب ذو لبّ فیها و تضطرّ العقول إلی قبولها قد هدَی اللّه النبیّ إلیها ، فهو مؤمن بآیات اللّه ؛ إذ لو لم یکن مؤمنا لم یهده اللّه و اللّه لا یهدی من لا یؤمن بآیاته ، و إذ کان مؤمنا بآیات اللّه فهو لا یفتری علَی اللّه الکذب ؛ فإنّه لا یفتری علیه إلاّ من لا یؤمن بآیاته ، فلیس هذا القرآن بمفتری ، و لا مأخوذا من بشر و منسوبا إلَی اللّه سبحانه کذبا .

فقوله : «لِسانُ الّذی یُلْحِدونَ إلَیهِ أعْجَمیٌّ و هذا لِسانٌ عَرَبیٌّ مُبینٌ» جواب عن أوّل شقَّی الشبهة ؛ و هو أن یکون القرآن بلفظه مأخوذا من بشر علی نحو التلقین . و المعنی : أنّ لسان الرجل الذی یُلحدون _ أی یمیلون _ إلیه و ینوونه بقولهم : «إنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» أعجمیّ أی غیر فصیح بیّن ، و هذا القرآن المتلوّ علیکم لسان عربیّ مبین ، و کیف یُتصوّر صدور بیان عربیّ بلیغ من رجل أعجمیّ اللسان ؟ و قوله : «إنّ الّذِینَ لا یُؤمنونَ ......... » إلی آخر الآیتَین جواب عن ثانی شقّی الشبهة؛ و هو أن یتعلّم منه المعانی ثمّ ینسبها إلَی اللّه افتراءً .

و المعنی : أنّ الذین لا یؤمنون بآیات اللّه و یکفرون بها لا یهدیهم اللّه إلیه و إلی معارفه الحقّة الظاهرة و لهم عذاب ألیم ، و النبیّ صلی الله علیه و آله مؤمن بآیات اللّه لأنّه مهدیّ بهدایة اللّه ، و إنّما یفتری الکذب و ینسبه إلَی اللّه الذین لا یؤمنون بآیات اللّه و اُولئک هم الکاذبون المستمرّون علَی الکذب ، و أمّا مِثل النبیّ صلی الله علیه و آله المؤمن بآیات اللّه فإنّه لا یفتری الکذب و لا یکذب ، فالآیتان کنایتان عن أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله مهدیّ بهدایة اللّه مؤمن بآیاته ، و مثله لا یفتری و لا یکذب .

و المفسّرون قطعوا الآیتین عن الآیة الاُولی ، و جعلوا الآیة الاُولی هی الجواب الکامل عن الشبهة ، و قد عرفت أنّها لا تفی بتمام الجواب .

ثمّ حملوا قوله : «و هذا لِسانٌ عَرَبیٌّ مُبینٌ» علَی التحدّی بإعجاز القرآن فی بلاغته . و أنت تعلم أن لا خبر فی لفظ الآیة عن أنّ القرآن معجز فی بلاغته و لا أثر عن التحدّی ، و نهایة ما فیه أنّه عربیّ مبین لا وجه لأن یفصح عنه و یلفظه أعجمیّ .

ثمّ حملوا الآیتین التالیتین علی تهدید اُولئک الکفرة بآیات اللّه الرامین لرسوله صلی الله علیه و آله بالافتراء ، و وعیدهم بالعذاب الألیم، و قلب الافتراء و الکذب إلیهم بأنّهم أولی بالافتراء و الکذب بما أ نّهم لا یؤمنون بآیات اللّه فإنّ اللّه لم یهدهم .

ثمّ تکلّموا بالبناء علیه فی مفردات الآیتین بما یزید فی الابتعاد عن حقّ المعنی .

و قد عرفت أنّ ذلک یؤدّی إلی عدم کفایة الجواب فی حسم الإشکال من أصله» . (2)

و قال فی مبحث إعجاز القرآن فی تحدّیه بمن اُنزل علیه ما نصّه : «و قد تحدّی بالنبیّ الاُمّی الذی جاء بالقرآن المعجز فی لفظه و معناه ، و لم یتعلّم عند معلّم و لم یتربّ عند مربٍّ ، بقوله تعالی :

«قُلْ لَو شاءَ اللّهُ ما تَلَوْتُهُ علَیْکُم و لا أدْراکُم بهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُم عُمُرا مِنْ قَبْلِهِ أ فلا تَعْقِلونَ» (3) ، فقد کان صلی الله علیه و آله بینهم و هو أحدهم لا یتسامی فی فضل و لا ینطق بعلم حتّی لم یأت بشیء من شعر أو نثر نحوا من أربعین سنة و هو ثلثا عمره لا یحوز تقدّما و لا یرد عظیمة من عظائم المعالی ثمّ أتی بما أتی به دفعة ، فأتی بما عجزت عنه فُحولهم و کلّت دونه ألسنة بلغائهم ، ثمّ بثّه فی أقطار الأرض فلم یجترئ علی معارضته مُعارِض من عالم أو فاضل أو ذی لبّ و فطانة .

و غایة ما أخذوه علیه : أنّه سافر إلَی الشام للتجارة فتعلّم هذه القصص ممّن هناک من الرهبان . و لم یکن أسفاره إلَی الشام إلاّ مع عمّه أبی طالب قبل بلوغه ، و إلاّ مع میسرة مولی خدیجة و سنّه یومئذٍ خمسة و عشرون ، و هو مع من یلازمه فی لیله و نهاره . و لو فرض محالاً ذلک فما هذه المعارف و العلوم ؟ و من أین هذه الحکم و الحقائق ؟ و ممّن هذه البلاغة فی البیان الذی خضعت له الرقاب و کلّت دونه الألسن الفصاح ؟

و ما أخذوه علیه أنّه کان یقف علی قین بمکّة من أهل الروم کان یعمل السیوف و یبیعها ، فأنزل اللّه سبحانه : «و لَقَدْ نَعْلَمُ أ نَّهُمْ یَقولونَ إنّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الّذِی یُلْحِدونَ إلَیهِ أعْجَمیٌّ و هذا لِسانٌ عَرَبیٌّ مُبینٌ» . (4)

و ما قالوا علیه أنّه یتعلّم بعض ما یتعلّم من سلمان الفارسیّ و هو من علماء الفرس عالم بالمذاهب و الأدیان ، مع أنّ سلمان إنّما آمن به فی المدینة ، و قد نزل أکثر القرآن بمکّة و فیها من جمیع المعارف الکلّیّة و القصص ما نزلت منها بمدینة بل أزید ، فما الذی زاده إیمان سلمان و صحابته ؟

علی أنّ من قرأ العهدَین و تأمّل ما فیهما ثمّ رجع إلی ما قصّه القرآن من تواریخ الأنبیاء السالفین و اُممهم رأی أنّ التاریخ غیر التاریخ و القصّة غیر القصّة ، ففیهما عثرات و خطایا لأنبیاء اللّه الصالحین تنبو الفطرة و تتنفّر من أن تنسبها إلَی المتعارف من صلحاء الناس و عقلائهم ، و القرآن یبرّئهم منها ، و فیها اُمور اُخری لا یتعلّق بها معرفة حقیقیّة و لا فضیلة خلقیّة ، و لم یذکر القرآن منها إلاّ ما ینفع الناس فی معارفهم و أخلاقهم و ترکَ الباقی و هو الأکثر» . (5)

«بدین سان بر کسانی که پیش از آنها بودند، هیچ پیامبری نیامد جز اینکه گفتند : ساحری یا دیوانه ای است».

تفسیر :

مرحوم علاّمه طباطبایی در تفسیر این آیه می گوید :

آیه «و لقد نعلم انّهم یقولون انّما یعلّمه بشر» افترای دیگری است از طرف مشرکان به پیامبر صلی الله علیه و آله . آنها می گفتند : «جز این نیست که او را بشری تعلیم می دهد». چنان که از سیاق اعتراض آنان و جوابی که به آنها داده شده است برمی آید، مردی غیر عرب و بی بهره از فصاحت در گفتار وجود داشته است که درباره ادیان و موضوع پیامبری و سرگذشت انبیا اطلاعاتی داشته و گاهی اوقات پیامبر صلی الله علیه و آله با او دیدار می کرده است. بنا بر این، پیامبر را متّهم کردند که آنچه را ادّعا می کند وحی است از آن مرد می گیرد و همین مرد است که او را تعلیم می دهد. و او همان کسی است که خدای متعال به نقل از مشرکان می فرماید : «جز این نیست که او را بشری تعلیم می دهد». تقدیر این جمله موجز و خلاصه شده چنین است : جز این نیست که او را بشری تعلیم می دهد و او مطالبی را که از وی تعلیم می گیرد به دروغ به خدا نسبت می دهد.

پیداست که صرف این جواب که زبان آن مرد غیر عربی است در حالی که زبان قرآن عربی روشن (فصیح) می باشد، نمی تواند شبهه مشرکان را از بیخ و بن برکند؛ زیرا می توان گفت که آن مرد مطالب را با همان زبان غیر عربی خود به پیامبر تعلیم می داده و سپس پیامبر با بلاغتی که داشته آن مطالب را در قالب عربی فصیح می ریخته است. این نکته ای است که از جمله «جز این نیست که او را بشری تعلیم می دهد» پیش از هر مطلب دیگری به ذهن می رسد؛ چرا که آنان تعبیر «تعلیم» را آورده اند نه «تلقین» و املا و القا کردن را ؛ و واژه «تعلیم» با معانی مناسب تر است تا با الفاظ و واژگان.

بدین ترتیب معلوم می شود که جمله «لسان الذی یلحدون الیه ......... مبین» به تنهایی جواب شبهه آنان نیست، بلکه دنباله آن تا پایان آیه دوم، جواب کامل شبهه می باشد. خلاصه جواب، که از مجموع سه آیه گرفته می شود، این است که تهمتی که شما به او می زنید و می گویید یک نفر انسان مطالب قرآن را به پیامبر تعلیم می دهد و سپس او به دروغ آنها را به خدا نسبت می دهد، اگر منظورتان این است که آن مرد الفاظ و عبارات قرآن را به او تلقین و آموزش می دهد و قرآن کلام آن مرد است نه کلام خدا؛ جوابش این است که آن مرد زبانش غیر عربی است در حالی که این قرآن عربی روشن (فصیح) است. و اگر مقصودتان این است که آن مرد معانی قرآن را به پیامبر تعلیم می دهد _ و الفاظ و عبارات از خود پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد _ و او به دروغ آنها را به خدا نسبت می دهد، جوابش این است که آنچه در قرآن آمده، معارف حقّه ای است که هیچ خردمندی در حقانیّت آنها شک نمی کند و خردها ناچار آنها را می پذیرند و خداوند پیامبر را به آنها هدایت کرده است. بنا بر این، او به آیات خدا ایمان دارد؛ زیرا اگر ایمان نداشت خداوند او را هدایت نمی کرد و خدا کسی را که به آیاتش ایمان نداشته باشد، هدایت نمی فرماید. و چون پیامبر به آیات خدا ایمان دارد، بنا بر این به خداوند دروغ نمی بندد؛ چه آنکه فقط کسی به خدا دروغ می بندد که به آیات او ایمان ندارد. پس، این قرآن نه دروغ و افتراست و نه از بشری گرفته شده و به دروغ به خدا نسبت داده شده است.

بنا بر این، جمله «لسان الذی یلحدون الیه اعجمی و هذا لسان عربی مبین» پاسخ قسمت اول شبهه است که قرآن با الفاظ و عباراتش از طریق تلقین از یک بشر گرفته شده است.

و معنای آیه این است که زبان آن مردی که مورد نظر مشرکان است و می گویند : «انّما یعلّمه بشر» اعجمی، یعنی نا شیوا و مبهم است، در حالی که این قرآنی که بر شما تلاوت می شود به زبانی عربی روشن می باشد. و چگونه ممکن است یک زبان و بیان عربی بلیغ و شیوا از یک مرد غیر عربی زبان صادر شود؟

جمله «انّ الذین لا یؤمنون ......... » تا آخر دو آیه، پاسخ بخش دوم شبهه می باشد، یعنی اینکه پیامبر معانی را از آن مرد فرا می گیرد و سپس به دروغ آنها را به خدا نسبت می دهد.

معنای آیات این است : کسانی که به آیات خدا ایمان ندارند و به آنها کافرند، خداوند آنها را به قرآن و معارف آشکار آن، هدایت نمی کند و عذابی دردناک در انتظارشان می باشد. و پیامبر به آیات خدا ایمان دارد؛ چون رهیافته به هدایت و راهنمایی خدا می باشد. تنها کسانی دروغ می بافند و آن را به خدا نسبت می دهند که به آیات خدا ایمان ندارند و اینان همان دروغ گویانی هستند که دائما دروغ می گویند. اما شخصی چون پیامبر صلی الله علیه و آله که به آیات خدا مؤمن است دروغ نمی بافد و دروغ نمی گوید. بنا بر این، دو آیه مذکور کنایه از این هستند که پیامبر صلی الله علیه و آله هدایت شده به هدایت خداست و به آیات او ایمان دارد و چنین کسی افترا نمی بندد و دروغ نمی گوید.

مفسّران دو آیه یاد شده را از آیه اول جدا کرده اند و همان آیه نخست را جواب کامل شبهه دانسته اند، در حالی که گفتیم این آیه پاسخگوی کامل شبهه مشرکان نمی باشد.

مفسّران سپس جمله «و هذا لسان عربی مبین» را حمل بر تحدّی به اعجاز بلاغی قرآن کرده اند، در حالی که شما می دانید در لفظ آیه نه خبری از این است که قرآن به لحاظ بلاغت معجزه است و نه اثری از تحدّی به چشم می خورد. تنها چیزی که در آن هست این است که قرآن به زبان عربی آشکار (فصیح) می باشد و امکان ندارد یک نفر غیر عرب آن را با این فصاحت بیان کند.

مفسّران دو آیه بعد را حمل بر تهدید آن کسانی کرده اند که به آیات خدا کافرند و به پیامبر تهمتِ دروغ بستن به خدا می زنند و آنان را به عذابی دردناک وعده می دهد و افترا بستن و دروغگویی را به خود آنان بر می گرداند و می فرماید که اینان به افترا زدن و دروغگویی سزاوارترند؛ چرا که به آیات خدا ایمان ندارند. بنا بر این خدا هدایتشان نکرده است.

مفسّران بر اساس این برداشت خود، مفردات و واژه های دو آیه را طوری معنا کرده اند که باعث دورتر شدن هر چه بیشتر از حقیقت معنا می شود.

و ما گفتیم که این گونه تفسیر از آیات مورد بحث، منجر به نا کافی بودن جواب برای ریشه کن کردن اشکال می شود.

مرحوم علاّمه طباطبایی در مبحث اثبات معجزه بودن قرآن، از طریق تحدّی، به کسی که قرآن بر او نازل شده است، می نویسد : قرآن به پیامبرِ مکتب نرفته تحدّی کرده است، آن درس نا خوانده ای که قرآن را، که در لفظ و معنا معجزه است، آورد بدون آنکه نزد معلّم و مربّی ای تعلیم و تربیت یافته باشد و می فرمود : «بگو : اگر خدا می خواست من این قرآن را بر شما نمی خواندم و شما را از آن آگاه نمی ساخت. من پیش از [آوردن ]آن روزگاری را در میان شما به سر برده ام. آیا فکر نمی کنید؟» پیامبر صلی الله علیه و آله مدّت چهل سال، یعنی دو سوّم عمر خود را، در میان مردم به سر برد، بدون آنکه برتری محسوسی از نظر اطلاعات بر دیگران داشته باشد یا از علم و دانشی سخن به میان آورده باشد و حتی کمترین شعر یا نثری از ایشان شنیده نشد. اما ناگهان کلمات و حقایقی آورد که افراد برجسته آنان از آوردن چنان مطالبی عاجز ماندند و زبان سخنورانشان در برابر آن لال شد. و چیزی نگذشت که پیامبر آن مطالب را در همه جا منتشر ساخت و هیچ دانشمند و فرزانه و خردمند و هوشمندی جرأت عرض اندام در برابر آنها را به خود نداد.

بالاترین ایرادی که به پیامبر گرفتند این بود که : او برای تجارت به شام رفت و این داستان ها و سرگذشت ها را از راهبان آن سرزمین فرا گرفت. در حالی که پیامبر یک مرتبه پیش از سن بلوغ با عموی خود ابو طالب به شام سفر کرد و یک بار هم با میسره، غلام خدیجه، که در آن وقت حضرت بیست و پنج سال داشت و در این سفر نیز شب و روز با همسفران خود بود و از آنها جدا نشد. به فرض محال هم که چنین باشد [و پیامبر در این سفرهای خود داستان های قرآن را از راهبان شامی فرا گرفته باشد ]این معارف و علوم و این حکمت ها و حقایق را از کجا آورده؟ و این بلاغت در بیان و سخن را، که گردن ها در برابر آن فرود آمده و زبان های فصیح و سخنور در مقابلش لال شده است، از چه کسی گرفته شده است؟

ایراد دیگری که به پیامبر گرفتند این است که گفتند آن حضرت پیش آهنگری در مکّه که اهل روم بود و شمشیر می ساخت و می فروخت، رفت و آمد می کرده است و خداوند سبحان در همین باره این آیه را فرو فرستاد : « و ما می دانیم که می گویند : جز این نیست که آن را بشری تعلیم می دهد. [حال آنکه] زبان کسی که [این کار را] به او نسبت می دهند غیر عربی است و این قرآن به زبان عربی روشن است».

تهمت دیگری که به پیامبر زدند این بود که وی پاره ای مطالب خود را از سلمان فارسی فرا می گیرد؛ زیرا سلمان از دانشمندان ایران بود و نسبت به مذاهب و ادیان آگاهی داشت. در حالی که سلمان در مدینه به پیامبر ایمان آورد و بیشتر قرآن در مکّه نازل شد و کلیه معارف و اخباری که در سوره های مدنی وجود دارد و بلکه بیشتر از آن، در سوره های مکّی نیز هست. بنا بر این، سلمان و دیگر اصحاب چه مطلب تازه ای را آوردند؟!

وانگهی، کسی که عهدین (تورات و انجیل) را مطالعه و در آنها دقّت کند و سپس به آنچه از سرگذشت پیامبران گذشته و امّت های آنان که قرآن بازگو کرده است مراجعه نماید، خواهد دید که میان سرگذشت های پیامبران و داستان های تورات و انجیل با آنچه در این زمینه در قرآن آمده است تفاوت بسیاری وجود دارد؛ زیرا در کتب عهدین گناهان و لغزش هایی به پیامبران پاک و درستکار خدا نسبت داده شده است که فطرت هیچ انسانی اجازه نمی دهد آنها را حتی به افراد پاک و خردمند معمولی نسبت دهد [چه رسد به پیامبران و فرستادگان الهی]، اما قرآن آن مردان الهی را از این نسبت ها مبرّا دانسته است. به علاوه تورات و انجیل، درباره آنان مطالب دیگری را آورده اند که هیچ گونه معرفت حقیقی و فضیلت اخلاقی در پی ندارند، در صورتی که قرآن از سر گذشت پیامبران تنها نکاتی را بازگو کرده که در راه معرفت و اخلاق مردم سودمندند و بقیه آنها را که حجم بیشتری هم دارد، رها کرده است.

ص :126


1- الذاریات : 52 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 12 / 347 .
3- یونس : 16 .
4- النحل : 103 .
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 1 / 63 .

ص :127

ص :128

ص :129

ص :130

ص :131

ص :132

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أقَبلَ أبو جَهلٍ بنُ هِشامٍ وَ معَهُ قَومٌ مِن قُریشٍ فدَخَلوا علی أبی طالِبٍ فقالوا : إنّ ابنَ أخیکَ قد آذانا و آذی آلِهَتَنا ، فادْعُهُ و مُرْهُ فلْیَکُفَّ عن آلِهَتِنا و نَکُفَّ عن إلهِهِ . قالَ : فبَعَثَ أبو طالبٍ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فدَعاهُ ، فلَمّا دَخَلَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله لَم یَرَ فی البَیتِ إلاّ مُشرِکا ، فقالَ : السّلامُ علی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی ، ثُمّ جَلَسَ ، فخَبَّرَهُ أبو طالبٍ بما جاؤوا لَهُ ، فقالَ : أ وَ هَل لَهُم فی کَلِمَةٍ خَیرٌ لَهُم مِن هذا یَسُودونَ بها العَرَبَ و یَطَؤونَ أعناقَهُم ؟ فقالَ أبو جَهلٍ : نَعَم، و ما هذهِ الکَلِمَةُ ؟ فقال : تَقولونَ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ . قالَ : فوَضَعوا أصابِعَهُم فی آذانِهِم ، و خَرَجوا هِرابا و هُم یَقولونَ : ما سَمِعنا بهذا فی المِلَّةِ الآخِرَةِ إنْ هذا إلاّ اختِلاقٌ ، فأنزَلَ اللّهُ فی قَولِهِم : «ص و القُرآنِ ذِی الذِّکْرِ* _ إلی قولهِ _ إلاّ اخْتِلاقٌ» (1) . (2)

امام باقر علیه السلام :ابو جهل بن هشام به همراه عده ای از قریش پیش ابو طالب رفتند و گفتند : برادرزاده تو ما و خدایانمان را می آزارد. او را بخواه و به او بگو از خدایان ما دست بردارد تا ما هم کاری به خدای او نداشته باشیم. ابو طالب در پی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و او را فرا خواند. وقتی داخل شد دید در اتاق به غیر از مشرکان کسی نیست. لذا فرمود : سلام بر کسی که از راه راست پیروی کند. آنگاه نشست. ابو طالب به آن حضرت اطلاع داد که این افراد به چه منظوری پیش او آمده اند. پیامبر فرمود : آیا اینان حاضرند کلمه ای بگویند که برایشان بهتر از این پیشنهاد آنهاست و به وسیله آن سالار عرب ها شوند و گردن هایشان را خاضع کنند؟ ابو جهل گفت : آری، آن کلمه چیست؟ پیامبر فرمود: بگویید : هیچ خدایی جز اللّه نیست. امام باقر فرمود : آنان دست هایشان را در گوش های خود کردند و سراسیمه بیرون رفتند و می گفتند : ما در آیین اخیر (عیسوی) هم چنین چیزی نشنیده ایم. این دروغ بافی است. این جا بود که خداوند درباره سخن ایشان این آیه را نازل فرمود : «ص. و القرآن ذی الذکر _ تا جمله _ الا اختلاق».

ص :133


1- ص : 1 _ 7 .
2- الکافی : 2 / 649 / 5 .

تفسیرِ القُمّی : «و عَجِبوا أنْ جاءَهُم مُنْذِرٌ مِنْهُم» (1) قال : نَزَلَت بمَکّةَ ، لَمّا أظهَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الدَّعوَةَ بمَکّةَ اجتَمَعَت قُرَیشٌ إلی أبی طالِبٍ فقالوا : یا أبا طالِبٍ ، إنّ ابنَ أخیکَ قد سَفّهَ أحلامَنا ، و سَبَّ آلِهَتَنا و أفسَدَ شَبابَنا ، و فَرَّقَ جَماعَتَنا ، فإن کانَ الّذی یَحمِلُهُ علی ذلکَ العُدمُ جَمَعْنا لَهُ مالاً حتّی یکونَ أغنی رجُلٍ فی قُرَیشٍ و نُمَلِّکَهُ علَینا . فأخبَرَ أبو طالِبٍ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بذلکَ ، فقالَ : لَو وَضَعوا الشَّمسَ فی یَمینی و القَمَرَ فی یَساری ما أرَدتُهُ ، و لکنْ یُعطونی کَلِمَةً یَملِکونَ بها العَرَبَ ، و تَدینُ لَهُم بها العَجَمُ ، و یکونونَ مُلوکا فی الجَنَّةِ ، فقالَ لَهُم أبو طالبٍ ذلکَ ، فقالوا : نَعَم و عَشرَ کَلِماتٍ ، فقالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَشهَدون أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و أنّی رَسولُ اللّهِ ، فقالوا : نَدَعُ ثلاثَ مِائةٍ و سِتِّینَ إلها و نَعبُدُ إلها واحِدا ؟ ! فأنزَلَ اللّهُ سبحانَهُ : «و عَجِبوا أنْ جاءَهُم مُنْذِرٌ مِنْهُم و قالَ الکافِرونَ هذا ساحِرٌ کَذّابٌ _ إلی قولهِ _ إلاّ اختِلاقٌ» أی تَخلیطٌ . (2)

تفسیر القمّی :آیه «و عجبوا أن جاءهم منذر منهم» در مکّه نازل شد. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت خود را در مکّه آشکار ساخت، قریش نزد ابو طالب رفتند و گفتند. ای ابو طالب! برادرزاده تو، ما را نابخرد می خواند و به خدایانمان بد می گوید و جوانانمان را فاسد و گمراه می سازد و اتّحاد ما را از هم می پاشد. اگر ناداری او را وا می دارد که چنین سخنانی را مطرح کند، ما حاضریم برایش پولی جمع کنیم به طوری که ثروتمندترین مرد قریش شود و او را فرمانروای خود قرار می دهیم. ابو طالب این سخن قریش را به اطلاع پیامبر صلی الله علیه و آله رسانید، ایشان فرمود : اگر خورشید را در دست راست من بگذارند و ماه را در دست چپم، چنین چیزی را نمی خواهم، بلکه یک کلمه به من بدهند تا به وسیله آن بر عرب ها پادشاهی کنند و غیر عرب ها در برابرشان سر فرود آورند و شهریاران بهشت باشند. ابو طالب این سخن را به اطلاع قریش رسانید. آنها گفتند : حاضریم ده کلمه به او بگوییم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود : گواهی دهید که هیچ خدایی جز اللّه نیست و من فرستاده خدا هستم. آنان گفتند : ما سیصد و شصت خدا را بگذاریم و یک خدا را بپرستیم؟! در این هنگام خداوند سبحان این آیه را فرو فرستاد : «و عجبوا أن جاءهم منذر و قال الکفّار هذا ساحر کذّاب _ تا آیه _ الا اختلاق»، اختلاق به معنای دروغ بافی است.

ص :134


1- ص : 1 _ 7 .
2- تفسیرِ القُمّی : 2 / 228 .

قصصِ الأنبیاءِ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یَکُفُّ عن عَیبِ آلهَةِ المُشرِکینَ ، و یَقرأ علَیهِمُ القرآنَ ، و کانَ الولیدُ بنُ المُغیرَةِ مِن حُکّامِ العَرَبِ یَتَحاکَمونَ إلَیهِ فی الاُمورِ ، و کانَ لَهُ عَبیدٌ عَشرَةٌ عِندَ کلِّ عَبدٍ ألفُ دِینارٍ یَتَّجِرُ بِها ، و مَلَکَ القِنطارَ ، و کانَ عَمَّ أبی جَهلٍ ، فقالوا لَهُ : یا عَبدَ شَمسٍ ، ما هذا الّذی یَقولُ محمّد ؟ أ سِحرٌ ، أم کِهانَةٌ ، أم خُطَبٌ ؟ فقالَ : دَعُونی أسمَعْ کلامَهُ ، فدَنا مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو جالِسٌ فی الحِجرِ فقالَ : یا محمّدُ ، أنشِدْنی شِعرَکَ ، فقالَ : ما هو بشِعرٍ و لکنَّهُ کلامُ اللّهِ الّذی بَعَثَ أنبیاءهُ و رُسُلَهُ ، فقالَ : اُتْلُ ، فقَرأَ : بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ ، فلَمّا سَمِعَ الرَّحمنَ استَهزأَ مِنهُ و قالَ : تَدعُو إلی رجُلٍ بالیَمامَةِ باسم الرَّحمنِ ؟! قالَ : لا و لکنّی أدعُو إلَی اللّهِ و هُو الرّحمنُ الرَّحیمُ ، ثُمّ افتَتَحَ «حم السَّجدَة» ، فلَمّا بَلَغَ إلی قَولِهِ : «فإنْ أعْرَضُوا فَقُلْ أنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ و ثَمُودَ» (1) و سَمِعَهُ ، اقشَعرَّ جِلدُهُ و قامَت کُلُّ شَعرَةٍ فی بدَنِهِ ، و قامَ و مَشی إلی بَیتِهِ و لَم یَرجِعْ إلی قُرَیشٍ ، فقالوا : صَبأَ أبو عَبدِ شَمسٍ إلی دِینِ محمّدٍ ! فاغتَمَّت قُرَیشٌ و غَدا علَیهِ أبو جَهلٍ فقالَ : فضَحتَنا یا عَمُّ ! قالَ : یا بنَ أخی ، ما ذاکَ و إنّی علی دِینِ قَومی ، و لکنّی سَمِعتُ کلاما صَعبا تَقشَعِرُّ مِنهُ الجُلودُ ، قالَ أ فشِعرٌ هُو ؟ قالَ : ما هُو بشِعرٍ . قالَ : فخُطَبٌ ؟ قالَ : لا ، إنّ الخُطَبَ کلامٌ مُتَّصِلٌ ، و هذا کلامٌ مَنثورٌ لا یُشبِهُ بَعضُهُ بَعضا ، لَه طَلاوَةٌ . قالَ : فکِهانَةٌ هُو ؟ قالَ : لا ، قالَ : فما هُو ؟ قالَ : دَعْنی اُفکِّرْ فیهِ . فلَمّا کانَ مِن الغَدِ قالوا : یا عَبدَ شَمسٍ ، ما تَقولُ ؟ قالَ : قُولوا : هُو سِحرٌ ؛ فإنّهُ آخِذٌ بقُلوبِ النّاسِ ! فأنزَلَ اللّهُ تعالی فیهِ : «ذَرْنی و مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدا * و جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُودا * و بَنینَ شُهُودا_ إلی قولهِ _ علَیها تِسْعَةَ عَشَرَ» . (2)

و فی حدیثِ حمّادِ بنِ زیدٍ عن أیُّوبَ عن عِکرِمَةَ قالَ : جاءَ الولیدُ بنُ المُغیرَةِ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : اِقرَأْ علَیَّ ، فقالَ : «إنَّ اللّهَ یَأمُرُ بالعَدْلِ و الإحْسانِ و إیْتاءِ ذِی القُرْبَی و یَنْهَی عَنِ الفَحْشاءِ و المُنْکَرِ و البَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (3) ، فقالَ : أعِدْ ، فأعادَ ، فقالَ : و اللّهِ، إنّ لَهُ لَحَلاوَةً و طَلاوَةً (4) ، و إنَّ أعلاهُ لَمُثمِرٌ ، و إنّ أسفَلَهُ لَمُغدِقٌ ، و ما هذا بقَولِ بَشَرٍ . (5)

قصص الانبیاء :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از خرده گیری بر خدایان مشرکان باز نمی ایستاد و قرآن را بر آنان می خواند. ولید بن مغیره از داوران عرب بود و عرب ها برای داوری در کارهای خود به او مراجعه می کردند. او ده غلام داشت که به هر غلامی هزار دینار داده بود تا برایش تجارت کنند. او ثروت زیادی داشت و عموی ابو جهل بود. مشرکان به او گفتند : ای عبد شمس! این چه حرف هایی است که محمّد می گوید؟ شعر است یا پیشگویی یا خطابه؟ او گفت : مهلتی دهید تا سخنان او را بشنوم. پس نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله که در حِجْر نشسته بود رفت و گفت : ای محمّد! شعرت را برایم بخوان. پیامبر فرمود : اینها شعر نیست، بلکه سخن خداوندی است که پیامبران و رسولان خود را می فرستد. ولید گفت : تلاوت کن. پیامبر چنین خواند : بسم اللّه الرحمن الرحیم. ولید چون کلمه «رحمان» را شنید با تمسخر گفت : تو به سوی مردی در یمامه به نام «رحمان» دعوت می کنی! پیامبر فرمود : نه، بلکه به سوی خدا دعوت می کنم و اوست رحمان و رحیم. سپس سوره حم سجده را از آغاز شروع به تلاوت کرد تا رسید به آیه «فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقةً مثل صاعقة عاد و ثمود». ولید با شنیدن آن پوست بدنش به لرزه افتاد و مو بر بدنش راست شد و برخاست و به خانه اش رفت و نزد قریش برنگشت. قریش غمگین شدند. صبح روز بعد، ابو جهل پیش او رفت و گفت : رسوایمان کردی، عمو جان! ولید گفت : ای پسر برادرم! طوری نشده است. من همچنان بر دین و آیین قوم خود هستم. اما سخن دشواری شنیدم که پوست انسان از شنیدن آن به لرزه می افتد. ابو جهل گفت: سخنانش شعر است؟ ولید گفت : شعر نیست. پرسید : خطابه است؟ گفت : نه، خطابه سخنی پیوسته است اما سخنان او نثری است که اجزای آن به یکدیگر شباهت ندارند و از زیبایی خاصی برخوردار است. پرسید : پس پیشگویی و کهانت است؟ گفت : نه. پرسید : پس چیست؟ ولید گفت : اجازه بده درباره آن بیندیشم. فردا که شد، گفتند : ای عبد شمس! چه می گویی؟ گفت: بگویید : این سحر و جادوست؛ زیرا دل های مردم را تصرّف می کند. پس خدای متعال این آیه را درباره او فرو فرستاد : «ذرنی و من خلقت وحیداً. و جعلت له مالاً ممدوداً. و بنین شهوداً _ تا آیه _ علیها تسعة عشر». (6) در حدیث حمّاد بن زید از ایّوب از عکرمه آمده است که ولید بن مغیره نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت : برایم بخوان. پیامبر گفت : «انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظکم لعلّکم تذکّرون ؛ خداوند به عدالت و احسان و بخشش به خویشان فرمان می دهد و از بدی و زشتی و ظلم باز می دارد، شما را پند می دهد، شاید پند گیرید». ولید گفت : تکرارش کن. حضرت دوباره خواند. ولید گفت : به خدا قسم که از حلاوت و زیبایی خاصّی برخوردار است، بالایش پر ثمر است و پایینش پر نعمت و این سخن بشر نیست.

ص :135


1- فصّلت : 13 .
2- المدّثّر : 11 _ 30 .
3- النحل : 90 .
4- الطلاوة _ مثلّثة _ : الحُسن و البَهجة و القبول . (القاموس المحیط : 4 / 357).
5- قصص الأنبیاء : 319 / 397 و ح398.
6- مرا با آنکه تنها آفریده ام، تنها گذار. و دارایی بسیار به او بخشیدم. و پسرانی آماده [به خدمت دادم ]. باز هم طمع دارد که بیفزایم. ولی نه، زیرا او دشمن آیات ما بود. به زودی او را به بالا رفتنی از گردنه عذاب وادار می کنیم. آری، اندیشید و سنجید . کشته بادا چگونه سنجید؟ آری، کشته بادا چگونه سنجید! آنگاه نظر انداخت. سپس رو ترش نمود و چهره درهم کشید. آنگاه پشت گردانید و تکبر ورزید. و گفت: این [قرآن ] جز سحری که آموخته اند نیست. این غیر از سخن بشر نیست. زودا که او را به سقر درآورم. و تو چه دانی که آن سقر چیست؟ نه باقی می گذارد و نه رها می کند. پوست ها را سیاه می کند و بر آن نوزده نگهبان است.

ص :136

بحار الأنوار عن ابنِ عبّاسٍ :إنّ الولیدَ بنَ المُغیرَةِ أتی قُرَیشا فقالَ : إنّ النّاسِ یَجتَمِعونَ غَدا بالمَوسِمِ و قد فَشا أمرُ هذا الرّجُلِ فی النّاسِ و هُم یَسألونَکُم عَنهُ ، فما تَقولونَ ؟ فقالَ أبو جَهلٍ : أقولُ : إنّهُ مَجنونٌ ، و قالَ أبو لَهَبٍ : أقولُ : إنّهُ شاعِرٌ ، و قالَ عُقبَةُ بنُ أبی مُعیَطٍ : أقولُ : إنّهُ کاهِنٌ ، فقالَ الولیدُ : بَل أقولُ : هُو ساحِرٌ ، یُفَرِّقُ بَینَ الرّجُلِ و المَرأةِ و بَینَ الرّجُلِ و أخیه و أبیهِ ! فأنزَلَ اللّهُ تعالی : «ن و القَلَمِ ......... » (1) الآیة ، و قولَهُ : «وَ ما هُو بقَولِ شاعِرٍ ......... » (2) الآیة . (3)

بحار الأنوار_ به نقل از ابن عبّاس _: ولید بن مغیره نزد قریش رفت و گفت : مردم، فردا در موسم جمع می شوند و موضوع این مرد هم در همه جا پیچیده است و آنها درباره او از شما سؤال خواهند کرد. چه خواهید گفت؟ ابو جهل گفت : من می گویم : او جن زده است. ابو لهب گفت : من می گویم : او کاهن است. ولید گفت : اما من خواهم گفت : او جادوگر است، میان زن و شوهر و برادر و برادر و پسر و پدر جدایی می افکند. پس خداوند فرو فرستاد : «ن. و القلم ......... » و «ما هو بقول شاعر ......... ».

ص :137


1- القلم : 1 .
2- الحاقّة : 41 .
3- بحار الأنوار : 18 / 198 / 31.

بحار الأنوار عن المناقب لابن شهر آشوب :لَمّا قالَت قریشٌ : إنّهُ ساحِرٌ عَلِمنا أنّهُ قد أراهُم ما لَم یَقدِروا علی مِثلِهِ ، و قالوا : هذا مَجنونٌ ؛ لِما هَجمَ مِنهُ علی شیءٍ لَم یُفکِّرْ فی عاقِبَتِهِ مِنهُم ، و قالوا : هُو کاهِنٌ ؛ لأنّهُ أنبَأ بالغائباتِ ، و قالوا : مُعَلَّمٌ ؛ لأنّهُ قَد أنبأهُم بِما یَکتُمونَهُ مِن أسرارِهِم ، فثَبَتَ صِدقُهُ مِن حَیثُ قَصَدوا تَکذیبَهُ . (1)

بحث فی تعداد أزواج النَّبیّ صلی الله علیه و آله :

قال العلاّمة الطباطبائیّ فی المیزان :

و ممّا اعترضوا علیه تعدّد زوجات النبیّ صلی الله علیه و آله ، قالوا : إنّ تعدّد الزوجات لا یخلو فی نفسه عن الشره و الانقیاد لداعی الشهوة ، و هو صلی الله علیه و آله لم یقنع بما شرعه لاُمّته من الأربع حتّی تعدّی إلَی التِّسع من النسوة . و المسألة ترتبط بآیات متفرّقة کثیرة فی القرآن ، و البحث من کلّ جهة من جهاتها یجب أن یستوفی عند الکلام علَی الآیة المربوطة بها ؛ و لذلک أخّرنا تفصیل القول إلی محالّه المناسبة له ، و إنّما نشیر ههنا إلی ذلک إشارة إجمالیّة ، فنقول :

من الواجب أن یلفت نظر هذا المعترض المستشکل إلی أنّ قصّة تعدّد زوجات النبیّ صلی الله علیه و آله لیست علی هذه السذاجة (أنّه صلی الله علیه و آله بالغ فی حبّ النساء حتّی أنهی عدّة أزواجه إلی تسع نسوة ) بل کان اختیاره لمن اختارها منهنّ علی نهج خاصّ فی مدی حیاته ؛ فهو صلی الله علیه و آله کان تزوّج _ أوّل ما تزوّج _ بخدیجة رضی اللّه عنها ، و عاش معها مقتصرا علیها نیّفا و عشرین سنة و هی ثلثا عمره الشریف بعد الازدواج ، منها ثلاث عشرة سنة بعد نبوّته قبل الهجرة من مکّة . ثمّ هاجر إلَی المدینة و شرع فی نشر الدعوة و إعلاء کلمة الدین ، و تزوّج بعدها من النساء منهنّ البکر و منهنّ الثیّب ، و منهنّ الشابّة و منهنّ العجوز و المکتهلة ، و کان علی ذلک ما یقرب من عشرة سنین ، ثمّ حرّم علیه النساء بعد ذلک إلاّ من هی فی حبالة نکاحه . و من المعلوم أنّ هذا الفعال علی هذه الخصوصیّات لا یقبل التوجیه بمجرّد حبّ النساء و الولوع بهنّ و الوله بالقرب منهنّ ؛ فأوّل هذه السیرة و آخرها یناقضان ذلک .

علی أنّا لا نشکّ _ بحسب ما نشاهده من العادة الجاریة _ أنّ المتولّع بالنساء المغرم بحبّهنّ و الخلاء بهنّ و الصبوة إلیهنّ مجذوب إلَی الزینة ، عشیق للجمال ، مفتون بالغنج و الدلال ، حنین إلَی الشباب و نضارة السنّ و طراوة الخلقة ، و هذه الخواصّ أیضا لا تنطبق علی سیرته صلی الله علیه و آله ؛ فإنّه بنی بالثیّب بعد البکر و بالعجوز بعد الفتاة الشابّة ، فقد بنی باُمّ سَلَمة و هی مُسنّة ، و بنی بزینب بنت جحش و سنّها یومئذٍ یربو علی خمسین بعد ما تزوّج بمثل عائشة و اُمّ حبیبة ......... و هکذا .

و قد خَیّر صلی الله علیه و آله نساءه بین التمتیع و السَّراح الجمیل _ و هو الطلاق _ إن کنّ یُرِدن الدنیا و زینتها ، و بین الزهد فی الدنیا و ترک التزیین و التجمّل إن کنّ یُرِدن اللّه و رسوله و الدار الآخرة ، علی ما یشهد به قوله تعالی فی القصّة : «یا أیُّها النَّبیُّ قُلْ لأزْواجِکَ إنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الحَیاةَ الدُّنیا و زِینَتَها فتَعالَیْنَ اُمَتِّعْکُنَّ و اُسَرِّحْکُنَّ سَراحا جَمیلاً * و إنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللّهَ و رَسُولَهُ و الدّارَ الآخِرَةَ فإنّ اللّهَ أعَدَّ للمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أجْرا عَظیما» . (2) و هذا المعنی أیضا _ کما تری _ لا ینطبق علی حال رجل مغرم بجمال النّساء صابٍ إلی وصالهنّ .

فلا یبقی حینئذٍ للباحث المتعمّق _ إذا أنصف _ إلاّ أن یوجّه کثرة ازدواجه صلی الله علیه و آله فیما بین أوّل أمره و آخر أمره بعوامل اُخر غیر عامل الشره و الشبق و التلهّی .

فقد تزوّج صلی الله علیه و آله ببعض هؤلاء الأزواج اکتسابا للقوّة و ازدیادا للعضد و العشیرة ، و ببعض هؤلاء استمالةً للقلوب و توقّیا من بعض الشرور ، و ببعض هؤلاء لیقوم علی أمرها بالإنفاق و إدارة المعاش ، و لیکون سنّة جاریة بین المؤمنین فی حفظ الأرامل و العجائز من المسکنة و الضیعة . و ببعضها لتثبیت حکم مشروع و إجرائه عملاً لکسر السنن المنحطّة و البدع الباطلة الجاریة بین الناس ، کما فی تزوّجه بزینب بنت جحش و قد کانت زوجة لزید بن حارثة ثمّ طلّقها زید ، و قد کان زید هذا یدعَی ابن رسول اللّه علی نحو التبنّی ، و کانت زوجة المدعوّ ابنا عندهم کزوجة الابن الصُّلبیّ لا یتزوّج بها الأب ، فتزوّج بها النبیّ صلی الله علیه و آله و نزل فیها الآیات.

و کان صلی الله علیه و آله تزوّج لأوّل مرّة بعد وفاة خدیجة بسَودة بنت زمعة و قد توفّی عنها زوجها بعد الرجوع من هجرة الحبشة الثانیة ، و کانت سودة هذه مؤمنة مهاجرة ، و لو رجعت إلی أهلها وهم یومئذٍ کفّار لفتنوها کما فتنوا غیرها من المؤمنین و المؤمنات بالزجر و القتل و الإکراه علَی الکفر .

و تزوّج بزینب بنت خُزَیمة بعد قتل زوجها عبد اللّه بن جحش فی اُحد ، و کانت من السیّدات الفُضلَیات فی الجاهلیّة تدعی اُمّ المساکین ؛ لکثرة برّها للفقراء و المساکین و عطوفتها بهم ، فصان بازدواجها ماء وجهها .

و تزوّج باُمّ سَلَمة و اسمها هند ، و کانت من قبلُ زوجة عبد اللّه أبی سلمة ابن عمّة النبیّ و أخیه من الرّضاعة أوّل من هاجر إلَی الحبشة ، و کانت زاهدة فاضلة ذات دِین و رأی ، فلمّا توفّی عنها زوجها کانت مُسنّة ذات أیتام فتزوّج بها النبیّ صلی الله علیه و آله .

و تزوّج بصفیّة بنت حُییّ بن أخطَب سیّد بنی النَّظیر ، قتل زوجها یوم خیبر و قتل أبوها مع بنی القُرَیظة ، و کانت فی سَبی خیبر فاصطفاها و أعتقها و تزوّج بها ، فوقاها بذلک من الذلّ و وصل سببه ببنی إسرائیل .

و تزوّج بجویریة و اسمها بَرّة بنت الحارث سیّد بنی المُصطَلق ، بعد وقعة بنی المُصطَلق و قد کان المسلمون أسَروا منهم مائتی بیت بالنساء و الذراری ، فتزوّج صلی الله علیه و آله بها ، فقال المسلمون : هؤلاء أصهار رسول اللّه لا ینبغی أسرهم ، و أعتقوهم جمیعا ، فأسلم بنو المصطلق بذلک ، و لحقوا عن آخرهم بالمسلمین و کانوا جمّا غفیرا ، و أثّر ذلک أثرا حسنا فی سائر العرب .

و تزوّج بمیمونة و اسمها بَرّة بنت الحارث الهلالیّة ، و هی التی وهبت نفسها للنبیّ صلی الله علیه و آله بعد وفاة زوجها الثانی أبی رهم بن عبد العُزّی ، فاستنکحها النبیّ صلی الله علیه و آله و تزوّج بها و قد نزل فیها القرآن .

و تزوّج باُمّ حبیبة و اسمها رَملَة بنت أبی سفیان ، و کانت زوجة عبید اللّه بن جحش و هاجر معها إلَی الحبشة الهجرة الثانیة فتنصّر عبید اللّه هناک و ثبتت هی علَی الإسلام ، و أبوها أبو سفیان یجمع الجموع علَی الإسلام یومئذٍ ، فتزوّج بها النبیّ صلی الله علیه و آله و أحصنها .

و تزوّج بحفصة بنت عمر و قد قُتل زوجها خنیس بن حذاقة ببدر و بقیت أرملة .

و تزوّج بعائشة بنت أبی بکر و هی بکر .

فالتأمّل فی هذه الخصوصیّات _ مع ما تقدّم فی صدر الکلام من جُمل سیرته فی أوّل أمره و آخره و ما سار به من الزهد و ترک الزینة و ندبه نساءه إلی ذلک _ لا یبقی للمتأمّل موضع شکّ فی أنّ ازدواجه صلی الله علیه و آله بمن تزوّج بها من النساء لم یکن علی حدّ غیره من عامّة الناس .

أضف إلی ذلک جُمل صنائعه صلی الله علیه و آله فی النساء ، و إحیاء ما کانت قرون الجاهلیّة و أعصار الهمجیّة أماتت من حقوقهنّ فی الحیاة ، و أخسرته من وزنهنّ فی المجتمع الإنسانیّ ؛ حتّی روی أنّ آخر ما تکلّم به صلی الله علیه و آله هو توصیتهنّ لجامعة الرجال ، قال صلی الله علیه و آله : الصَّلاة الصَّلاةَ ، و ما مَلَکَت أیمانُکُم لا تُکَلِّفوهُم ما لا یُطیقونَ ، اللّهَ اللّهَ فی النِّساءِ فإنّهُنَّ عوانٌ فی أیدیکُم ......... الحدیث .

و کانت سیرته صلی الله علیه و آله فی العدل بین نسائه و حسن معاشرتهنّ و رعایة جانبهنّ ممّا یختصّ به صلی الله علیه و آله _ علی ما سیأتی شذرة منه فی الکلام علی سیرته فی مستقبل المباحث إن شاء اللّه _ و کان حکم الزیادة علَی الأربع کصوم الوصال من مختصّاته التی مُنعت عنها الاُمّة ، و هذه الخصال و ظهورها علَی الناس هی التی منعت أعداءه من الاعتراض علیه بذلک مع تربّصهم الدوائر به . (3)

بحار الأنوار_ به نقل از مناقب ابن شهر آشوب _: از اینکه قریش گفتند : او جادوگر است می فهمیم که پیامبر چیزهایی به آنان نشان داده که آنان نظیر آن را نتوانستند انجام دهند. و اینکه گفتند : دیوانه است، به خاطر آن بود که آن حضرت کارهایی می کرد و به عاقبت کار خود از دست آنان نمی اندیشید. و اینکه گفتند : کاهن است، بدان سبب بود که آنان را از امور غیبی خبر می داد و اینکه گفتند : او تعلیم یافته است، بدان سبب بود که ایشان را از اسرار نهفته شان آگاه می ساخت. بنا بر این، با همان چیزهایی که قریش قصد داشتند دروغگویی پیامبر را اثبات کنند،راستگویی و صدق دعوی او ثابت می شود.

بحثی درباره تعداد همسران پیامبر صلی الله علیه و آله :

مرحوم علاّمه طباطبایی در المیزان می نویسد :

از جمله ایراداتی که به پیامبر صلی الله علیه و آله گرفته اند موضوع تعدد همسران آن حضرت است. گفته اند : چند همسر داشتن به خودی خود به معنای سیری ناپذیری شهوی و تسلیم در برابر غریزه شهوت است و پیامبر صلی الله علیه و آله به قانون چهار همسری هم که برای امّتش قرار داده بسنده نکرد و نُه زن اختیار کرد. این موضوع به آیات پراکنده و فراوانی در قرآن مربوط می شود و بحث همه جانبه از این موضوع باید در هنگام سخن از آیه مربوط به آن صورت گیرد و از این رو گفتار مفصل در این باره را به جاهای مناسب آن حواله می دهیم و در این جا فقط اشاره ای اجمالی به آن می کنیم.

لازم است توجّه این اعتراض کننده خرده گیر را به این نکته جلب کنیم که داستان تعدّد زوجات پیامبر صلی الله علیه و آله به این سادگی ها هم نیست که بگوییم آن حضرت چنان دلباخته و شیفته زن بود که تعداد زنان خود را به نُه عدد رساند. بلکه انتخاب آنان از سوی پیامبر در طول حیاتش به شیوه خاصّی بوده است؛ زیرا آن حضرت برای اوّلین بار با خدیجه _ رضی اللّه عنها _ ازدواج کرد و بیست و اندی سال یعنی دو سوم عمر شریف بعد از ازدواج خود را به آن بانو بسنده کرد، که سیزده سال آن به بعد از نبوّتش و پیش از آنکه از مکّه هجرت کند مربوط می شود. آن حضرت سپس به مدینه مهاجرت کرد و به تبلیغ رسالت و اِعلای کلمه دین پرداخت و بعد از آن با زنان چندی ازدواج نمود که برخی از آنها باکره بودند و برخی بیوه، برخی جوان بودند و برخی پیر و برخی میان سال. نزدیک به ده سال به این روش ادامه داد و پس از آن، به استثنای زنانی که در عقد ازدواج ایشان بودند، ازدواج با هر زن دیگری بر او حرام شد. پیداست که این اقدام با این ویژگی ها، به صرف موضوع زن دوستی و عشق به زنان و علاقه به ارتباط با زنان توجیه پذیر نیست؛ زیرا شروع و پایان این شیوه این ادعا را نقض می کند.

وانگهی، معمولاً کسی که آزمند زنان است و شیفته عشق ورزی و خلوت و هوسرانی با آنها می باشد، مجذوب زیور و عاشق زیبایی و مفتون ناز و کرشمه و شیدای جوانی و کم سن و سالی و طراوت و شادابی جسمانی [زنان ]هم هست. و این خصوصیات نیز با شیوه پیامبر انطباق ندارد؛ زیرا بعد از باکره با بیوه ازدواج می کند و بعد از دختر جوان با پیر زن. مثلاً بعد از ازدواج با کسی چون عایشه و امّ حبیبه، با زن مسنّی مانند اُمّ سلمه و زینب دختر حجش که در آن هنگام بیش از پنجاه سال داشت، ازدواج می کند ......... و به همین ترتیب.

آن حضرت همسران خود را مخیّر کرد که اگر طالب دنیا و زر و زیور آن هستند حاضر است مَهر آنان را بپردازد و طلاق بگیرند و چنانچه خواهان خدا و رسول او و سرای آخرت هستند، باید به دنیا و زر و زیور آن و تجمّلات دنیوی پشت کنند. گواه این مطلب سخن خدای متعال است که می فرماید : «ای پیامبر! به همسرانت بگو : اگر خواهان زندگی دنیا و زینت آنید، بیایید تا مَهرتان را بدهم و [خوش و] خرّم رهایتان کنم. و اگر خواستار خدا و فرستاده وی و سرای آخرتید، پس به راستی که خدا برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی آماده گردانیده است». این امر نیز _ همچنان که ملاحظه می کنید _ با شرایط روحی و وضعیّت یک مرد دلباخته زیبایی زنان و شیدای وصال آنان تطابق ندارد.

بنا بر این، برای پژوهشگر ژرف کاو _ اگر انصاف ورزد _ راهی جز این باقی نمی ماند که کثرت ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله از ابتدای کارش تا انتهای آن را با عوامل دیگری غیر از عامل آزمندی شهوی و شهوت پرستی و هوسرانی توجیه کند.

واقعیت آن است که هدف پیامبر صلی الله علیه و آله از ازدواج با برخی همسرانش کسب قدرت و زیاد کردن پشتیبان و عشیره بود و با بعضی دیگر جلب قلوب و جلوگیری از پاره ای شرارت ها و گزندها و با برخی دیگر به عهده گرفتن سرپرستی و تأمین هزینه زندگیشان و نیز به این منظور تا روش آن بزرگوار سنّت و شیوه ای شود در میان مردان مؤمن برای حفظ و نجات زنان بیوه و سالخورده از تنگدستی و فساد.

بالاخره هدف از بعضی دیگر از ازدواج های پیامبر تثبیت یک حکم شرعی و اجرای عملی آن به منظور شکستن سنت های منحطّ و بدعت های نادرست رایج در میان مردم بوده است؛ مانند ازدواج با زینب بنت جحش. او قبلاً همسر زید بن حارثه بود و زید طلاقش داد. زید فرزند خوانده رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و طبق رسم های جاهلی، همسرِ فرزند خوانده نیز به منزله همسر فرزند اصلی به شمار می رفت که پدر نمی توانست با او ازدواج کند. اما پیامبر با زینب ازدواج کرد و در این باره آیاتی نازل شد.

اولین ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از وفات خدیجه، با سوده، دختر زمعه صورت گرفت. شوهر او بعد از مراجعت از هجرت دوم به حبشه، درگذشت. سوده بانویی مؤمن و در زمره مهاجران به حبشه بود و اگر در آن روز به نزد خانواده اش که کافر بودند بر می گشت، او را نیز همچون سایر مردان و زنان مؤمن مورد آزار و شکنجه و قتل و واداشتن به کفر قرار می دادند.

ازدواج دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله با زینب دختر خزیمه بود که بعد از کشته شدن شوهرش عبد اللّه بن جحش در جنگ اُحُد صورت پذیرفت. زینب از بانوان با فضیلت عصر جاهلیت بود و او را به دلیل رسیدگی فراوان به تهیدستان و مستمندان و مهربانی و دلسوزی نسبت به آنان، امّ المساکین (مادر مستمندان) می گفتند. رسول خدا از طریق ازدواج با او آبرویش را حفظ کرد.

دیگر ازدواج پیامبر با اُمّ سلمه بود که هند نام داشت. او قبلاً همسر عبد اللّه پدر سلمه، پسر عمّه و برادر رضاعی پیامبر و از گروه نخستین مهاجران به حبشه، بود. اُمّ سلمه بانویی زاهد و فاضل و متدیّن و فهمیده بود. زمانی که شوهرش از دنیا رفت، امّ سلمه زنی مسنّ و دارای چند فرزند یتیم بود. پیامبر با زنی با این شرایط ازدواج کرد.

ازدواج دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله با صفیّه دختر حُییّ بن اَخطب، مهتر بنی نضیر بود. شوهر او در جنگ خیبر به قتل رسید و پدرش در جنگ بنی قریظه . صفیّه در جنگ خیبر به اسارت در آمد و پیامبر او را برای خودش برداشت و آزادش کرد و به ازدواج خویش در آورد و با این کار هم او را از خواری اسارت رهانید و هم با بنی اسرائیل پیوند سببی برقرار ساخت.

دیگر ازدواج پیامبر با جویریه بود که بعد از جنگ بنی مصطلق صورت گرفت. نام او برّه دختر حارث، سالار بنی مصطلق، بود. مسلمانان در جنگ بنی مصطلق دویست خانواده را با زنان و کنیزان به اسارت گرفتند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله با جویریه ازدواج کرد مسلمانان گفتند: اینها (بنی مصطلق) خویشان سببی رسول خدا هستند و نباید اسیرشان کرد، لذا همه را آزاد کردند و بدین ترتیب بنی مصطلق مسلمان شدند و همگی که شمار فراوانی را تشکیل می دادند، به مسلمانان پیوستند و این کار در دیگر عرب ها تأثیر مثبتی گذاشت.

ازدواج دیگر پیامبر با میمونه بود که برّه نام داشت و دختر حارث هلالی بود. میمونه بعد از درگذشت شوهر دومش، ابو رهم بن عبد العزّی، خودش را به پیامبر هبه کرد و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به عقد ازدواج خود در آورد که در این باره آیاتی از قرآن نازل شد.

دیگر ازدواج آن بزرگوار با اُمّ حبیبه صورت گرفت که اسمش رمله و دختر ابو سفیان بود. او به همراه شوهر خود عبید اللّه بن جحش در مهاجرت دوم به حبشه رفت و عبید اللّه در آن جا نصرانی شد، اما ام حبیبه بر اسلام پایدار ماند. در آن زمان پدر او ابو سفیان بر ضد اسلام نیرو بسیج می کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله با ام حبیبه ازدواج کرد و او را از بی سرپرستی و بی پناهی نجات داد.

دیگر ازدواج پیامبر با حفصه دختر عمر صورت گرفت. شوهرش خنیس بن حذاقة در جنگ بدر به قتل رسیده و حفصه بیوه شده بود.

بالاخره، ازدواج آن حضرت با عایشه دختر ابو بکر است که دوشیزه بود.

تأمل و دقّت در این ویژگی ها و در نظر گرفتن آنچه در آغاز بحث پیرامون سیره و روش پیامبر در ابتدا و پایان کارش و زهد و بی اعتنایی ایشان به زر و زیور دنیا و دعوت همسران خود به این امر گفتیم، برای انسان جای شک باقی نمی گذارد که ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با همسرانش نظیر ازدواج های معمولی عامّه مردم نبوده، بلکه انگیزه های خاصّی داشته است.

افزون بر این، باید به این نکته نیز توجه داشت که پیامبر صلی الله علیه و آله چه خدمات ارزنده ای به جامعه زنان کرد و حقوق آنان را که دوران جاهلیت و اعصار توحش و بربریت از بین برده بود، احیا نمود و بار دیگر به زن، در جامعه انسانی قدر و قیمت بخشید، تا جایی که روایت شده است آخرین سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش زنان به جامعه مردان بوده است؛ چرا که فرمود : مراقب نماز باشید، مراقب نماز باشید و با بردگان خود مهربان باشید و بیش از توانشان از آنها کار نکشید، از خدا بترسید و رعایت حال زنان را بنمایید؛ زیرا که آنان اسیر و زیر دست شما هستند ......... همچنان که به خواست خدا در مباحث آینده در بحث از سیره پیامبر اشاره خواهیم کرد، رفتار عادلانه آن حضرت و خوشرفتاری ایشان با همسرانش و رعایت جانب آنان، اختصاص به شخص پیامبر دارد و حکم داشتن بیش از چهار همسر، همچون روزه وصال، از احکام مختص آن حضرت می باشد و برای امّت ممنوع شده است. همین خصلت ها و شهرت داشتن آنها در میان مردم مانع از آن شده بود که دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله در این باره بر ایشان خرده گیری کنند، در صورتی که برای ضربه زدن به آن حضرت همواره مترصد بهانه و فرصت بودند.

ص :138


1- بحار الأنوار : 16 / 175 / 19.
2- الأحزاب : 28 و 29 .
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 4 / 195 .

ص :139

ص :140

ص :141

ص :142

ص :143

ص :144

ص :145

ص :146

503 - النّجوم

503 - اخترشناسی

اشاره

(1)

ص :147


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 58 / 217 باب 10 «علم النّجوم و العمل به» وسائل الشیعة : 12 / 101 باب 24 «عدم جواز تعلّم النّجوم». وسائل الشیعة : 8 / 268 باب 14 «تحریم العمل بعلم النّجوم».

3791 - عِلمُ النُّجومِ
3791 - اخترشناسی و منجّمی

الکتاب :

فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ» . (1)

فَلاَ أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ» . (2)

التّفسیر:

قولُه تعالی : «فنَظَرَ نَظْرَةً فی النُّجومِ * فَقالَ إنّی سَقیمٌ» لا شکّ أنّ ظاهر الآیتَین أنّ إخباره علیه السلام بأنّه سقیم مرتبط بنظرته فی النجوم و مبنیّ علیه ، و نظرته فی النجوم إمّا لتشخیص الساعة و خصوص الوقت کمن به حُمّی ذات نوبة یُعیّن وقتها بطلوع کوکب أو غروبها أو وضع خاصّ من النجوم ، و إمّا للوقوف علَی الحوادث المستقبلة التی کان المنجّمون یرَون أنّ الأوضاع الفلکیّة تدلّ علیها ، و قد کان الصابئون مبالِغین فیها و کان فی عهده علیه السلام منهم جمّ غفیر . فعلَی الوجه الأوّل لمّا أراد أهل المدینة أن یخرجوا کافّة إلی عید لهم ، نظر إلَی النجوم و أخبرهم أنّه سقیم ستعتریه العلّة فلا یقدر علَی الخروج معهم .

و علَی الوجه الثانی نظر علیه السلام حینذاک إلَی النجوم نظرة المنجّمین ، فأخبرهم أنّها تدلّ علی أنّه سیسقم فلیس فی وسعه الخروج معهم .

و أوّل الوجهَین أنسب لحاله علیه السلام و هو فی إخلاص التوحید بحیث لا یری لغیره تعالی تأثیرا ، و لا دلیل لنا قویّا یدلّ علی أنّه علیه السلام لم یکن به فی تلک الأیّام سقم أصلاً ، و قد أخبر القرآن بإخباره بأنّه سقیم ، و ذکر سبحانه قبیل ذلک أنّه جاء ربّه بقلب سلیم ، فلا یجوز علیه کذب و لا لغو من القول .

و لهم فی الآیتَین وجوه اُخر أوجهها أنّ نظرته فی النجوم و إخباره بالسقم من المعاریض فی الکلام ، و المعاریض أن یقول الرجل شیئا یقصد به غیره و یفهم منه غیر ما یقصده ، فلعلّه نظر علیه السلام فی النجوم نظر الموحِّد فی صنعه تعالی یستدلّ به علیه تعالی و علی وحدانیّته وهم یحسبون أنّه ینظر إلیها نظر المنجّم فیها لیستدلّ بها علَی الحوادث ، ثمّ قال : إنّی سقیم ، یرید أنّه سیعتریه سقم ، فإنّ الإنسان لا یخلو فی حیاته من سقم ما و مرض ما، کما قال: «و إذا مَرِضْتُ فهُو یَشْفینِ» (3) ، وهم یحسبون أنّه یخبر عن سقمه یوم یخرجون فیه لعید لهم ، و المرجّح عنده لجمیع ذلک ما کان یهتمّ به من الرواغ إلی أصنامهم و کسرها.

لکنّ هذا الوجه مبنیّ علی أنّه کان صحیحا غیر سقیم یومئذٍ ، و قد سمعت أن لا دلیل یدلّ علیه . علی أنّ المعاریض غیر جائزة علَی الأنبیاء ؛ لارتفاع الوثوق بذلک عن قولهم . (4)

3791

اختر شناسی و منجّمی

قرآن:

«پس، نظری به ستارگان افکند. و گفت : من ناخوش هستم».

«سوگند به جایگاه های ستارگان».

تفسیر :

آیات «پس، نظری به ستارگان افکند. و گفت : من ناخوش هستم» : شکی نیست که ظاهر این دو آیه گویای آن است که خبر دادن ابراهیم از ناخوش بودن خود با نگاهش به ستارگان ارتباط دارد و بر اساس آن چنین حرفی زده است و نگاه کردن او به ستارگان یا برای تشخیص ساعت و خصوص وقت بوده، مانند کسی که دچار تب نوبه است و زمان شروع تب را با طلوع یا غروب ستاره ای یا وضع خاصی از ستارگان تعیین می کند و یا برای اطلاع یافتن از رخدادهای آینده بوده است که به اعتقاد منجّمان اوضاع فلکی نشانگر آنها می باشد. صابئی مذهبان به این مسأله بسیار معتقد بودند و در عهد ابراهیم علیه السلام شمار فراوانی از آنان به سر می بردند.

بنا به وجه اول، معنای آیه این است که وقتی مردم شهر خواستند همگی برای برگزاری مراسم عید و جشن خود بیرون روند، ابراهیم علیه السلام به ستارگان نگاه کرد و به اطلاعشان رساند که وی ناخوش است و به زودی بیماری به سراغش خواهد آمد و از این رو نمی تواند با آنان به بیرون شهر بیاید.

بنابه وجه دوم، معنایش این است که آن حضرت نگاهی منجّمانه به ستارگان انداخت و به مردم گفت که اوضاع ستارگان حاکی از آن است که وی به زودی مریض خواهد شد و بنا بر این نمی تواند با آنها شهر را ترک کند.

وجه اول با وضع ابراهیم علیه السلام مناسب تر به نظر می رسد؛ چرا که آن بزرگوار از چنان توحید خالصانه ای برخوردار بود که جز خدای متعال موجود دیگری را مؤثّر نمی دید. از طرف دیگر، دلیل محکمی هم وجود ندارد که نشان دهد ابراهیم علیه السلام در آن روزها اصلاً ناخوش نبوده است. بلکه بر عکس، قرآن می گوید که ابراهیم از بیمار بودن خود خبر داده است، از طرفی هم اندکی قبل از این آیه، خدای سبحان او را دارای قلبی سلیم و پاک معرفی می کند و کسی که دارای قلب سلیم باشد نه رواست که دروغ بگوید و نه سخن لغو و بیهوده به زبان آورد.

مفسّران درباره این دو آیه وجوه دیگری ذکر کرده اند که موجّه ترین آنها این است که نگاه کردن ابراهیم علیه السلام به ستارگان و خبر دادنش از بیماری خود، از باب به اصطلاح معاریض کلام (سخنان دو پهلو و سر بسته) است. به این معنا که انسان جمله ای را بگوید و قصدش از آن چیز دیگری باشد و مردم از آن جمله معنایی جز آنچه مورد نظر گوینده است، بفهمند. پس، شاید نظر کردن آن حضرت به ستارگان از باب نظر کردن شخص موحّد و یکتا پرست در آفرینش خدای متعال بوده است تا از این طریق به وجود خداوند متعال و وحدانیت او استدلال کند. ولی مردم خیال کردند که نگاه کردن او به ستارگان نگریستنی منجّمانه برای راه بردن به حوادث آینده است. آنگاه فرمود : من ناخوش هستم. مرادش این است که به زودی ناخوشی به سراغش خواهد آمد؛ چرا که انسان در طول حیات خود از ابتلا به فلان ناخوشی و بیماری در امان نمی باشد. چنان که خود آن بزرگوار فرموده است : «و هرگاه بیمار شوم او مرا شفا می بخشد» چیزی که هست مردم خیال کردند منظور او این است که در همان روز برگزاری جشن و عید آنها بیمار خواهد شد. اما آنچه برای ابراهیم در درجه اول اهمیت داشت، هدفی بود که در سر می پروراند و آن رفتن به بتخانه و شکستن بت ها بود.

اما این وجه که گفتیم بهترین وجه ارائه شده از سوی مفسّران می باشد، مبنی بر این است که بگوییم آن حضرت در آن روز سالم بوده است، حال آنکه ما گفتیم دلیلی بر این مطلب وجود ندارد. وانگهی به کنایه و دو پهلو سخن گفتن نیز برای پیامبران روا نیست چون در این صورت اعتماد مردم به گفته های آنان از بین می رود.

ص :148


1- الصافّات : 88 و 89.
2- الواقعة : 75.
3- الشعراء : 80 .
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 17 / 148.

ص :149

وسائل الشیعة عن زیدِ بنِ خالدِ الجُهنیّ :صَلّی بِنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَلاةَ الصُّبحِ فی الحُدَیبیَةِ فی أثَرِ سَماءةٍ کانَت مِن اللَّیلِ فَلَمّا انصرَفَ النّاسُ قالَ : هل تَدرونَ ما ذا قالَ رَبُّکُم؟ قالوا : اللّهُ و رَسولُهُ أعلَمُ . قالَ : إنّ رَبَّکُم یقولُ : مِن عِبادی مُؤمِنٌ بی و کافِرٌ بالکواکِبِ ، و کافِرٌ بی و مُؤمِنٌ بالکواکِبِ ، فمَن قالَ : مُطِرنا بفَضلِ اللّهِ و رَحمَتِهِ فذلکَ مُؤمِنٌ بی و کافِرٌ بالکواکِبِ ، و مَن قالَ :مُطِرنا بِنَوءِ کذا و کذا فذلِکَ کافِرٌ بی و مُؤمِنٌ بالکواکِبِ (1) . (2)

وسائل الشیعه_ به نقل از زید بن خالد جهنی _: وقتی مسلمانان بعد از گزاردن نماز صبح با رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیبیّه و در پی بارانی که آن شب بارید، برگشتند حضرت فرمود : آیا می دانید پروردگارتان چه فرمود؟ عرض کردند : خدا و رسول او بهتر می دانند. فرمود : پروردگارتان می فرماید : بعضی از بندگانم به من ایمان دارند و به ستارگان کافرند (اعتقادی ندارند) و برخی به من کافرند و به کواکب ایمان دارند. پس، هر که گوید : بارانِ ما به سبب فضل و رحمت خدا بود، او به من مؤمن است و به کواکب کافر و هر که گوید : بارانِ ما به سبب طلوع و غروب فلان و بهمان ستاره بود او به من کافر است و به ستارگان مؤمن. (3)

ص :150


1- وسائل الشیعة : 8 / 272 / 10.
2- قال الشیخ الحرّ العاملیّ بعد ذکره للحدیث : قالَ الشَّهیدُ : هذا مَحمول علَی اعتقاد مَدخلیّتها فی التّأثیر ، و النَّوءُ : سُقوط کوکب فی المغرب و طلوع رقیبه فی المشرق .
3- شیخ حرّ عاملی پس از ذکر این حدیث می گوید : شهید گوید : این روایت را باید بر مؤثر دانستن ستارگان حمل کرد.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اقتَبَسَ عِلما من عِلمِ النُّجومِ مِن حَمَلَةِ القرآنِ ازدادَ بهِ إیمانا و یَقینا ، ثُمّ تَلا : «إنّ فی اخْتِلافِ اللَّیلِ و النَّهارِ وَ ما خَلق اللّه فِی السّمواتِ وَ الاَرض لِلآیات لِقوم یَتّقون» (1) . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ رجُلٌ یَستَخدِمُ عِلمَ النُّجومِ : إن سِرتَ فی هذا الوَقتِ خَشِیتُ أن لا تَظفِرَ بمُرادِکَ _: أ تَزعُمُ أنّکَ تَهدی إلَی السّاعَةِ الّتی مَن سارَ فیها صُرِفَ عنهُ السُّوءُ ، و تُخَوِّفُ مِن السّاعَةِ الّتی مَن سارَ فیها حاقَ بهِ الضُّرُّ ؟ ! فمَن صَدَّقَکَ بهذا فَقد کَذَّبَ القرآنَ ، و استَغنی عَنِ الاستِعانَةِ باللّهِ فی نَیلِ المَحبوبِ ، و دَفعِ المَکروهِ .........

ثُمّ أقبَلَ علیه السلام علَی النّاسِ فقالَ : أیُّها النّاسُ ، إیّاکُم و تَعَلُّمَ النُّجومِ إلاّ ما یُهتَدی بهِ فی بَرٍّ أو بَحرٍ ، فإنّها تَدعو إلَی الکِهانَةِ ، و المُنَجِّمُ کالکاهِنِ ، و الکاهِنُ کالسّاحِرِ ، و السّاحِرُ کالکافِرِ ، و الکافِرُ فی النّارِ ، سِیروا علَی اسمِ اللّهِ . (3)

امام علی علیه السلام :هر قرآن دانی، اگر شمّه ای از دانش نجوم بداند، بر ایمان و یقین او افزوده می شود. حضرت سپس این آیه را تلاوت کرد : «همانا در گردش شب و روز و آنچه خدا در آسمان ها و زمین آفریده است ، نشانه هایی برای پرهیزکاران است . ».

امام علی علیه السلام_ آنگاه که مردی اختربین به ایشان عرض کرد : اگر در این زمان [برای جنگ با خوارج ]بروی می ترسم به مراد خود نرسی _فرمود : آیا خیال می کنی تو می توانی ساعتی را نشان دهی که هر کس در آن ساعت سفر کند بلا و بدی از او دور شود و از ساعتی برحذر داری که هر کس در آن ساعت سفر کند ضرر و زیان او را در برمی گیرد؟! آن کس که سخنان تو را تصدیق کند، قرآن را تکذیب کرده است و برای رسیدن به مطلوب و دفع امور ناخوشایند، از کمک گرفتن از خدا بی نیازی نشان داده است .........

حضرت سپس رو به مردم کرد و فرمود : ای مردم! از آموختن اختر شناسی بپرهیزید مگر آن مقداری که در بیابان یا دریا وسیله راهیابی می شود؛ زیرا اختر شناسی به کهانت و پیشگویی می انجامد و اخترگو مانند کاهن است، و کاهن چون ساحِر و ساحر همانند کافر و کافر در آتش است؛ [اینک] به نام خدا حرکت کنید.

ص :151


1- یونس : 6 .
2- بحار الأنوار : 58 / 254 / 41.
3- نهج البلاغة : الخطبة 79.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عمّا اشتَهَرَ بینَ النّاسِ مِن حُرمَةِ النَّظَرِ فی النُّجومِ و عن ضَررِهِ بالدِّینِ _: لَیس کما یَقولونَ ، لا تَضُرُّ بدِینِکَ. إنّکُم تَنظُرونَ فی شَیءٍ مِنها کثیرُهُ لا یُدرَکُ ، و قَلیلُهُ لا یُنتَفَعُ بهِ . (1)

امام صادق علیه السلام_ وقتی به ایشان عرض شد : در بین مردم چنین شهرت دارد که پرداختن به علم نجوم حرام است و به دین انسان آسیب می رساند _فرمود : چنان نیست که می گویند، به دینت آسیبی نمی رساند. شما به موضوعی می پردازید که زیادِ آن دست نیافتنی است و اندکِ آن هم کارآیی ندارد. (2)

ص :152


1- الکافی : 8 / 195 / 233. أقول : قال الشیخ الأنصاریّ فی کتاب «المکاسب» فی مبحث التّنجیم : یجوز الإخبار بحدوث الأحکام عند الاتّصالات و الحرکات المذکورة ؛ بأن یحکم بوجود کذا فی المستقبل عند الوضع المعیّن من القرب و البعد و المقابلة و الاقتران بین الکوکبَین إذا کان علی و جه الظنّ ......... بل الظاهر حینئذٍ جواز الإخبار علی وجه القطع إذا استند إلی تجربة قطعیّة ؛ إذ لا حرج علی من حکم قطعا بالمطر فی هذه اللیلة نظرا إلی ما جرّبه من نزول کلبه عن السطح إلی داخل البیت مثلاً ، کما حکی أنّه اتّفق ذلک لمروّج هذا العلم بل محییه نصیر الملّة و الدین حیث نزل فی بعض أسفاره علی طحّان له طاحونه خارج البلد ، فلمّا دخل منزله صعد السطح لحرارة الهواء فقال له صاحب المنزل : انزل و نَم فی البیت تحفّظا من المطر ، فنظر المحقّق إلَی الأوضاع الفلکیّة فلم یرَ شیئا فیما هو مظنّة للتأثیر فی المطر، قال صاحب المنزل : إنّ لی کلبا ینزل فی کلّ لیلة یحسّ المطر فیها إلَی البیت ، فلم یقبل منه المحقّق ذلک و بات فوق السطح فجاءه المطر فی اللیل و تعجّب المحقّق . (المکاسب : 25) .
2- 1 . در مبحث تنجیم کتاب مکاسب اثر شیخ مرتضی انصاری آمده است : پیشگویی کردن از روی اوضاع کواکب و حرکات آنها اشکال ندارد، به این معنا که کسی، با مشاهده وضع معینی در ستارگان مانند نزدیکی و دوری و مقابله و اقتران میان دو ستاره، به صورت گمان و تخمین حکم به وقوع فلان حادثه در آینده بکند ......... و بلکه، علی الظاهر، پیشگویی کردن به صورت قطع و جزم نیز اشکالی ندارد، در صورتی که آن پیشگویی مبتنی بر تجربه ای قطعی باشد. مثلاً اشکالی ندارد که فردی با توجه به این تجربه که هرگاه سگش شب هنگام از پشت بام به داخل خانه پناه برده در آن شب باران آمده است، با قطع و یقین بگوید که امشب باران می بارد. چنان که نقل می شود که این مطلب برای مروّج و بلکه احیاگر علم نجوم خواجه نصیر طوسی اتفاق افتاده است. او در یکی از سفرهای خود نزد آسیابانی که در خارج شهر آسیابی داشت اتراق کرد. وقتی وارد منزل آسیابان شد، به خاطر گرمای هوا، تصمیم گرفت شب را پشت بام بگذارند. صاحب منزل به او گفت : بیا پایین و داخل اتاق بخواب تا از باران محفوظ بمانی. محقق به اوضاع فلکی نگاهی کرد اما نشانه ای که حاکی از بارش باران باشد مشاهده نکرد. صاحب منزل گفت : من سگی دارم که شب هایی که حسّ می کند باران خواهد آمد به داخل اتاق می رود. محقق حرف او را قبول نکرد و شب را پشت بام خوابید اما نیمه شب باران گرفت و محقّق دچار تعجّب شد. مکاسب ص 25.

عنه علیه السلام_ لَمّا سألَهُ زِندیقٌ عن عِلمِ النُّجومِ _: هُو عِلمٌ قَلَّت مَنافِعُهُ و کَثُرَت مَضَرّاتُهُ ؛ لأنّهُ لا یُدفَعُ بهِ المَقدورُ و لا یُتَّقی بهِ المَحذورُ ، إن أخبَرَ المُنَجِّمُ بالبَلاءِ لَم یُنجِهِ التَّحَرُّزُ مِن القَضاءِ ، و إن أخبَرَ هُو بخَیرٍ لَم یَستَطِعْ تَعجیلَهُ ، و إن حَدَثَ بهِ سُوءٌ لَم یُمکِنْهُ صَرفُهُ ، و المُنَجِّمُ یَضادُّ اللّهَ فی عِلمِهِ بزَعمِهِ أنّهُ یَرُدُّ قَضاءَ اللّهِ عَن خَلقِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی دعاءِ الاستِخارَةِ بعدَ الفَراغِ من صَلاتِها _: اللّهُمّ إنّکَ خَلَقتَ أقواما یَلجَؤونَ إلی مَطالِعِ النُّجوم لأوقاتِ حَرَکاتِهِم و سُکونِهِم و تَصَرُّفِهِم و عَقدِهِم ، و خَلَقتَنی أبرَأُ إلَیکَ مِن اللَّجَأ إلَیها و مِن طَلَبِ الاختِیاراتِ بِها ، و أتَیَقَّنُ أنّکَ لَم تُطلِعْ أحَدا علی غَیبِکَ فی مَواقِعِها ، و لَم تُسَهِّلْ لَهُ السَّبیلَ إلی تَحصیلِ أفاعیلِها .

و إنّکَ قادِرٌ علی نَقلِها فی مَداراتِها فی مَسیرِها علَی السُّعودِ العامّةِ و الخاصّةِ إلَی النُّحوسِ ، و مِن النُّحوسِ الشّامِلَةِ و المُفرَدَةِ إلَی السُّعودِ، لأنّکَ تَمحو ما تَشاءُ و تُثبِت و عِندَکَ اُمُّ الکِتابِ . (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال زندیقی از اختر شناسی _فرمود : آن علمی است که منافعش اندک و مضرّاتش بسیار است؛ زیرا آنچه مقدّر باشد به وسیله این علم دفع نمی شود و جلو بلا را به کمک آن نمی توان گرفت. اگر منجّم از بلا خبر دهد محافظت و مراقبت از خود ، او را از قضای الهی نجات نمی دهد و اگر از خیر و خوبیی خبر دهد، نمی تواند به آن شتاب بخشد و اگر بدیی برایش پیش آید، نمی تواند آن را برگرداند. منجّم با علم خدا می ستیزد و به خیال خودش قضای خدا را از خلق او برمی گرداند.

امام صادق علیه السلام_ در دعای بعد از نماز استخاره _گفت : بار خدایا! تو مردمانی را آفریده ای که برای تعیین زمان حرکات و سکنات خود و فعالیت ها و عقود خویش به طلوع و غروب ستارگان پناه می برند و مرا آفریدی و من به جای پناه بردن به اوضاع کواکب و تعیین زمان انتخاب کارها از طریق آنها، به تو پناه می آورم و یقین دارم که تو هیچ کس را بر مواقع و جایگاه های ستارگان که در غیب توست آگاه نکرده ای و راه رسیدن به تأثیرات آنها را برایش هموار نساخته ای.

تو می توانی ستارگان را در مدارهایشان از مسیر سعدِ عام و خاص، به نحوست منتقل سازی و از نحوست فراگیر و موردی به سعد بودن برگردانی؛ زیرا که تو آنچه را بخواهی محو می گردانی و آنچه را بخواهی ثبت می کنی و امّ الکتاب در نزد تو می باشد.

ص :153


1- بحار الأنوار : 58 / 223 / 3.
2- بحار الأنوار : 58 / 229 / 12.

عنه علیه السلام :المُنَجِّمُ کالکاهِنِ ، و الکاهِنُ کالسّاحِرِ ، و السّاحِرُ کالکافِرِ ، و الکافِرُ فی النّارِ . (1)

بیان :

ما یدلّ علی تحریم التنجیم یختصّ بما إذا اعتقد المنجّم تأثیر الحرکات فی الکائنات، و لا مؤثّر فی الوجود إلاّ اللّه سبحانه ، و أمّا إذا اعتقد ربط الحرکات بالحوادث من قبیل ربط الکاشف و المکشوف فلا دلیل علی حرمته ، بل قال الشیخ الأنصاریّ رضوان اللّه تعالی علیه : الظاهر أنّ هذا الاعتقاد لم یقل أحد بکونه کفرا ......... فراجع تمام کلامه فی التنجیم فی المکاسب المحرّمة .

بحار الأنوار عن محمّد بنِ یحیی الخثعمیّ :سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عنِ النُّجومِ ، حَقٌّ هِی ؟ قالَ لی : نَعَم ، فقلتُ لَهُ : و فی الأرضِ مَن یَعلَمُها ؟ قالَ : نَعَم، و فی الأرضِ مَن یَعلَمُها . (2)

امام صادق علیه السلام :اختربین همچون کاهن است و کاهن مانند ساحر و ساحر به منزله کافر و کافر در آتش است.

توضیح :

در این جا لازم است توضیح دهیم که روایات دالّ بر تحریم علم نجوم، اختصاص به موردی دارد که منجّم، به تأثیر حرکات کواکب در موجودات و عالم هستی اعتقاد داشته باشد، در حالی که تنها مؤثّر در عالم هستی خدای سبحان است. امّا اگر معتقد باشد که ارتباط حرکات کواکب با حوادث و رخدادها از نوع ارتباط کاشف و مکشوف است، در این صورت دلیلی بر حرمت علم نجوم وجود ندارد. حتی شیخ انصاری _ رضوان اللّه تعالی علیه _ می گوید : علی الظاهر، هیچ کس قائل به کفر بودن این اعتقاد نیست .........

برای ملاحظه سخنان کامل شیخ درباره علم نجوم، به کتاب مکاسب محرّمه او مراجعه کنید.

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن یحیی خثعمی _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم : آیا علم نجوم حقیقت دارد؟ حضرت فرمود : آری. او می گوید : عرض کردم : آیا در روی زمین کسی هست که علم نجوم بداند؟ فرمود : آری، در روی زمین کسانی هستند که علم نجوم بدانند.

ص :154


1- بحار الأنوار : 58 / 226 / 7.
2- بحار الأنوار : 58 / 249 / 30.

بحار الأنوار عن یونسِ بنِ عبد الرّحمن بإسناده :قلتُ لأبی عبدِ اللّه علیه السلام : جُعلتُ فِداکَ، أخبِرنی عن عِلمِ النُّجومِ ما هوَ؟ فَقالَ : هُو عِلمٌ مِن عِلمِ الأنبیاءِ . فقلتُ : کانَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام یَعلَمُهُ ؟ فقالَ : کانَ أعلَمَ النّاسِ بهِ . (1)

الکافی عن علیّ بن أسباط عمّن رواه عن الإمام الصّادق علیه السلام :کانَ بَینی و بَینَ رجُلٍ قِسمَةُ أرضٍ ، و کانَ الرّجُلُ صاحِبَ نُجومٍ ، و کانَ یَتَوخّی ساعَةَ السُّعودِ ؛ فیَخرُجُ فیها و أخرُجُ أنا فی ساعَةِ النُّحوسِ ، فاقتَسَمنا فخَرَجَ لی خَیرُ القِسمَینِ ، فضَرَبَ الرّجُلُ یدَهُ الیُمنی علَی الیُسری ثُمّ قالَ : ما رأیتُ کالیَومِ قَطُّ ! قلتُ : وَیلَ الآخَرِ! و ما ذاکَ ؟ قالَ : إنّی صاحِبُ نُجومٍ أخرَجتُکَ فی ساعَةِ النُّحوسِ و خَرَجتُ أنا فی ساعَةِ السُّعودِ ، ثُمّ قَسَمنا فخَرَجَ لکَ خَیرُ القِسمَینِ .

فقلتُ : أ لا اُحَدِّثُکَ بحَدیثٍ حَدَّثَنی به أبی ؟ قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن سَرَّهُ أن یَدفَعَ اللّهُ عنهُ نَحسَ یَومِهِ فَلْیَفتَتِحْ یَومَهُ بصَدَقَةٍ یُذهِبِ اللّهُ بها عنهُ نَحسَ یَومِهِ ، و مَن أحَبَّ أن یُذهِبَ اللّهُ عنهُ نَحسَ لَیلَتِه فَلْیَفتَتِحْ لَیلَتَهُ بصَدَقَةٍ یَدفَعِ اللّهُ عنهُ نَحسَ لَیلَتِهِ .

فقُلتُ : و إنّی افتَتَحتُ خُروجی بصَدَقَةٍ ، فهذا خَیرٌ لکَ مِن عِلمِ النُّجومِ . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از یونس بن عبد الرحمن _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم فدایت شوم علم نجوم را برای من بیان کنید حضرت فرمود : آن علمی از علوم پیامبران است. عرض کردم : آیا علی بن ابی طالب علیه السلام آن را می دانست؟ حضرت فرمود : او عالمترین مردم به این علم بود.

الکافی_ به نقل از علی بن اسباط _: امام صادق علیه السلام فرمود : زمینی میان من و مردی مشترک بود و می خواستیم آن را تقسیم کنیم. آن مرد اختربین بود و منتظر بود در یک ساعت سعد بیرون برود و من در یک ساعت نحس بیرون روم. ما رفتیم و برای زمین قرعه زدیم و بهترین قسمت آن به نام من افتاد. آن مرد دست راست خود را به دست چپش زد و گفت : هرگز چنین روزی ندیده بودم. من گفتم : وای کس دیگر، مگر چه شده است؟ گفت : من اختربین هستم و شما را در یک ساعت نحس بیرون آوردم و خودم در ساعتی سعد بیرون آمدم و زمین را تقسیم کردیم، اما بهترین قطعه زمین به نام شما درآمد.

من گفتم : آیا می خواهی برایت حدیثی که پدرم آن را برایم گفت، بگویم؟ پدرم فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که دوست دارد خداوند نحوست روزش را از او برطرف سازد، روز خود را با صدقه آغاز کند، خداوند بدان وسیله نحوست آن روز را از او می برد. و هر که دوست دارد خداوند نحوست شبش را از او برطرف سازد، شب خود را با صدقه آغاز کند، خداوند بدان وسیله نحوست آن شب را از او دفع می کند.

سپس گفتم : من هم وقتی بیرون آمدم اوّل صدقه دادم. پس، این کار برای تو بهتر از اختر بینی است.

ص :155


1- بحار الأنوار : 58 / 235 / 15.
2- الکافی : 4 / 6 / 9.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فیما جَری بینَهُ و بینَ هارونَ _: و لو لا أنّ النُّجومَ صَحیحَةٌ ما مَدَحَها اللّهُ عَزَّ و جلَّ ، و الأنبیاءُ علیهم السلام کانُوا عالِمینَ بِها، و قد قالَ اللّهُ تعالی فی حَقِّ إبراهیمَ خَلیلِ الرّحمنِ علیه السلام : «و کذلکَ نُرِی إبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ و الأرضِ و لِیَکونَ مِنَ المُوقِنینَ» (1) ، و قالَ فی مَوضِعٍ آخَرَ : «فنَظَرَ نَظْرَةً فی النُّجومِ فَقالَ إنّی سَقیمٌ» ، فلَو لَم یَکُن عالِما بعِلمِ النُّجومِ ما نَظَرَ فیها و ما قالَ : إنّی سَقیمٌ . و إدریسُ علیه السلام کانَ أعلَمَ أهلِ زَمانِهِ بالنُّجومِ ، و اللّهُ تعالی قد أقسَمَ بمَواقِعِ النُّجومِ و إنّهُ لَقسَمٌ لَو تَعلَمونَ عَظیمٌ . (2)

امام کاظم علیه السلام_ در گفتگویی که میان ایشان و هارون گذشت _فرمود : اگر [علم ]نجوم صحّت نداشت خداوند عزّ و جلّ ستاره ها را ستایش نمی کرد. پیامبران علیه السلام علم نجوم می دانستند. خدای متعال درباره ابراهیم خلیل الرحمان علیه السلام می فرماید : «و این چنین ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم، تا از یقین کنندگان باشد» . و در جایی دیگر می فرماید : «پس نگاهی به ستارگان افکند و آنگاه گفت : من ناخوش هستم» . اگر آن بزرگوار از دانش نجوم اطلاعی نداشت، به ستارگان نمی نگریست و نمی فرمود : من ناخوش هستم. ادریس علیه السلام نیز داناترین مردم روزگار خود به علم نجوم بود. خداوند متعال هم به جایگاه های ستارگان سوگند یاد کرده و این سوگند _ اگر می دانستید _ براستی سوگندی بزرگ است.

ص :156


1- الأنعام : 75 .
2- بحار الأنوار : 58 / 252 / 36.

تعلیق

یتبیّن بالتأمّل فی نصوص هذه الأحادیث أنّ المقصود من علم النجوم المحرّم تعلّمه لیس العلم بمفهومه المعاصر ، بل المقصود هو تعلّم النجوم الأحکامی الّذی یبحث عن تأثیر النجوم فی مصیر الإنسان و التنبؤ بحوادث المستقبل عن طریق المطالعة فی سیر الکواکب علی أنّها هی المؤثّرات ، کما أن النّظر فی الطالع أیضاً بهذا الهدف مذموم أیضاً حسب ما فی الروایة التالیة:

کتاب من لا یحضره الفقیه عن عبد الملکِ بنِ أعیَنٍ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّی قدِ ابتُلِیتُ بهذا العِلمِ ، فاُریدُ الحاجَةَ ؛ فإذا نَظَرتُ إلَی الطّالِعِ و رأیتُ الطّالِعَ الشَّرَّ جَلَستُ و لَم أذهَبْ فیها ، و إذا رأیتُ الطّالِعَ الخَیرَ ذَهَبتُ فی الحاجَةِ ، فقالَ لی : تَقضی ؟ قلتُ : نَعَم ، قالَ : أحرِقْ کُتُبَکَ . (1)

بیان

همان طور که با تأمّل در احادیث گذشته معلوم می شود ، مقصود از علم نجومی که آموختن آن تحریم شده است ، دانش ستاره شناسی به مفهوم امروزی آن نیست؛ بلکه مقصود ، آشنایی با نقش ستارگان در سرنوشت انسان و پیش بینی حوادث آینده از طریق مطالعه در سیر کواکب یا عقیده به مؤثّر بودن ستارگان در سرنوشت انسان است ، همان طور که طالع بینی بدین منظور نیز نکوهیده است ، چنان که در این روایت آمده است :

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از عبد الملک بن اعین _: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم : من گرفتار این علم شده ام. لذا هرگاه می خواهم کاری انجام دهم به طالع می نگرم. اگر طالع بد باشد می نشینم و دنبال انجام آن کار نمی روم و اگر طالع نیک باشد دنبال آن کار می روم. حضرت به من فرمود : به خواسته ات هم می رسی؟ عرض کردم : آری. فرمود : کتاب هایت را بسوزان.

ص :157


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2 / 267 / 2402.

ص :158

504 - النّجوی

504 - درگوشی سخن گفتن

اشاره

(1)

ص :159


1- انظر: الرؤیا : باب 1408.

3792 - النَّجوی
3792 - در گوشی سخن گفتن

الکتاب :

أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَاهُمْ وَ أَنَّ اللّهَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا کانُوا ثَلاثَةً فلا یَتَناجی اثنانِ دُونَ الثّالِثِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کُنتُم ثَلاثَةً فلا یَتَناجی رجُلانِ دُونَ الآخَرِ حتّی یَختَلِطوا بالنّاسِ ؛ فإنّ ذلکَ یَحزُنُهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الکِتمانُ مِلاکُ النَّجوی . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ النَّجوی ما کانَ علَی الدِّینِ و التُّقی ، و أسفَرَ عنِ اتِّباعِ الهُدی و مُخالَفَةِ الهَوی . (6)

3792

در گوشی سخن گفتن

قرآن:

«آیا ندانسته اند که خدا راز آنان و نجوای ایشان را می داند و خدا دانای رازهای نهانی است؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه سه نفر با هم باشند، دو نفر آنها نباید با یکدیگر در گوشی صحبت کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه سه نفر با هم بودید، دو نفرتان با یکدیگر در گوشی سخن نگویند تا زمانی که به میان جمع مردم در آیید؛ زیرا این کار باعث ناراحتی آن دیگری می شود.

امام علی علیه السلام :پنهان کاری، دلیل [اصلی ]در گوشی سخن گفتن است.

امام علی علیه السلام :برترین راز گویی (سخن در گوشی) آن است که بر پایه دین و پرهیزگاری و ثمره اش پیروی از راه راست و مخالفت با هوای نفس باشد.

ص :160


1- التوبة : 78.
2- (انظر) : الإسراء : 47 ، طه 62 ، الأنبیاء : 3 ، المجادلة : 7 ، 10 ، 12 ، 13 ، النساء : 114 ، الزخرف : 80.
3- کنز العمّال : 24766.
4- کنز العمّال : 24767.
5- غرر الحکم : 355.
6- غرر الحکم : 3301.

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فی المُناجاةِ إلاّ لرجُلَینِ : عالِمٍ ناطِقٍ ، أو مُستَمِعٍ واعٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ القَومُ ثَلاثَةً فلا یَتَناجی مِنهُمُ اثنانِ دُونَ صاحِبِهِما ؛ فإنّ ذلکَ (مِ_)مّا یَحزُنُهُ و یُؤذیهِ . (2)

امام علی علیه السلام :نجوا کردن خوب نیست، مگر با دو کس : عالم گویا، یا شنونده پذیرا (حرف شنو).

امام صادق علیه السلام :هرگاه جمع سه نفره ای بود، نباید دو نفرشان جدا از دوستشان با هم در گوشی صحبت کنند؛ زیرا این کار مایه ناراحتی و آزار او می شود.

ص :161


1- غرر الحکم : 10835.
2- الکافی : 2 / 660 / 1.

ص :162

505 - المناجاة

505 - مناجات

اشاره

(1)

(2)

ص :163


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 13 / 323 باب 11 «ما ناجی به موسی علیه السلام ربَّه». بحار الأنوار : 94 / 89 باب 32 «أدعیة المناجاة».
2- انظر: الأدب : باب 59.

3793 - المُناجاةُ
3793 - مناجات

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فی المُناجاةِ سَبَبُ النَّجاةِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَزِمَ الخَلوَةَ برَبِّهِ فَقد حَصَلَ فی الحِمَی الأمنَعِ و العَیشِ الأمتَعِ . و اعلَمْ أنّهُ لا یُنالُ ما عِندَ اللّهِ إلاّ بنَفسٍ جاهِدَةٍ و عَینٍ شاهِدَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :و ما بَرِحَ للّهِ _ عَزَّتْ آلاؤهُ _ فی البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ ، و فی أزمانِ الفَتَراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم ، و کَلَّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهِم ، فاستَصبَحوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فی الأبصارِ و الأسماعِ و الأفئدَةِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: اللّهُمّ احمِلْنا فی سُفُنِ نَجاتِکَ ، و مَتِّعْنا بلَذیذِ مُناجاتِکَ ، و أورِدْنا حِیاضَ حُبِّکَ، و أذِقْنا حَلاوَةَ وُدِّکَ و قُربِکَ . (4)

3793

مناجات

امام علی علیه السلام :در مناجات [با خدا] سبب نجات [نهفته ]است.

امام علی علیه السلام :هرکه با خدای خود خلوت گزیند به دژی استوارتر و عیشی خوش تر دست یافته است و بدان که آنچه نزد خداوند است به دست نیاید، مگر با نَفْسی کوشا [در عبادت] و دیده ای بینا.

امام علی علیه السلام :خدای را _ که نعمت هایش عزیز و ارجمند باد _ همواره در هر برهه ای و در هر دوره فترتی (فاصله میان برانگیخته شدن دو پیامبر) بندگانی است که در اندیشه هایشان با آنان در راز و نیاز و در کنه خردهایشان با ایشان دمساز است . از این رو آنان به نور بیداری در چشم ها و گوش ها و دل ها، چراغ هدایت را برافروختند .

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : بار خدایا! ما را در کشتی های نجات خود بنشان و از لذّت مناجاتت بهره مند گردان و بر آبگیرهای محبّتت وارد گردان و شیرینی دوستی و قرب خود را به ما بچشان.

ص :164


1- تنبیه الخواطر : 2/154.
2- تنبیه الخواطر : 2 / 154.
3- نهج البلاغة : الخطبة 222.
4- بحار الأنوار : 94 / 147 / 21.

عنه علیه السلام_ أیضا _: فَبِکَ إلی لَذیذِ مُناجاتِکَ وَصَلوا ، و مِنکَ أقصی مَقاصِدِهِم حَصَّلوا . (1)

عنه علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی یَومِ عَرفَةَ _: و زَیِّنْ لیَ التَّفرُّدَ بمُناجاتِکَ باللَّیلِ و النَّهارِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ تعالی إلی داوودَ علیه السلام : بِی فافرَحْ ، و بذِکری فتَلَذَّذْ ، و بمُناجاتی فتَنَعَّمْ . (3)

(4)

3794 - فَضلُ المُناجاةِ فی ظُلَمِ اللَّیلِ
3794 - فضیلت مناجات در تاریکی های شب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ جلّ جلالُهُ أوحی إلَی الدُّنیا : أتعِبی مَن خَدَمَکِ و اخدُمی مَن رَفَضَکِ ، و إنّ العَبدَ إذا تَخَلّی بسَیِّدِهِ فی جَوفِ هذا اللَّیلِ المُظلِمِ و ناجاهُ أثبَتَ اللّهُ النُّورَ فی قَلبِهِ ، فإذا قالَ : یا رَبِّ ! ناداهُ الجَلیلُ جلّ جلالُهُ : لَبَّیکَ عَبدی سَلْنی اُعطِکَ ، و تَوَکَّلْ علَیَّ أکفِکَ .

ثُمّ یَقولُ جلّ جلالُهُ للمَلائکَةِ : مَلائکَتی ، انظُروا إلی عَبدی قَد تَخَلّی بِی فی جَوفِ هذا اللَّیلِ المُظلِمِ ، و البَطّالونَ لاهُونَ ، و الغافِلونَ یَنامونَ ، اشهَدوا أنّی قَد غَفَرتُ لَهُ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : به واسطه تو، به لذّت مناجات با تو رسیدند و از لطف تو، به عالیترین مقاصدشان دست یافتند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعایش در روز عرفه _گفت : و خلوت راز و نیاز با خودت در شب و روز را در نظر من آراسته گردان.

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود : به من شاد باش و از یادِ من لذّت ببر و از نعمت مناجات با من برخوردار شو.

3794

فضیلت مناجات در تاریکی های شب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند _ جلّ جلاله _ به دنیا وحی فرمود : آن را که خدمت تو کند به رنج افکن و آن کس را که تو را دور افکند خدمت کن. و بنده هرگاه در دل شبِ تار با خواجه خویش خلوت گزیند و با او به راز و نیاز پردازد، خداوند روشنایی را در دل او استوار گرداند، به طوری که هرگاه بگوید : ای آقای من! آن ربّ جلیل _ جلّ جلاله _ ندایش دهد : لبّیک، بنده من! از من بخواه تا عطایت کنم و به من توکّل کن تا کار سازیت کنم.

آنگاه خداوند _ جلّ جلاله _ به فرشتگان گوید: ای فرشتگان من! بنگرید به این بنده من که در دل شبِ تار با من خلوت کرده است، در حالی که هرزگان به کارهای بیهوده سرگرمند و غافلان خفته اند. گواه باشید که من او را آمرزیدم.

ص :165


1- بحار الأنوار : 94 / 147 / 21.
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 47 .
3- قصص الأنبیاء : 199 / 254.
4- (انظر) المراقبة : باب 1546.
5- مشکاة الأنوار : 450 / 1509 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَعَرَّضْ للرَّحمَةِ و عَفوِ اللّهِ بحُسنِ المُراجَعَةِ ، و استَعِنْ علی حُسنِ المُراجَعَةِ بخالِصِ الدُّعاءِ و المُناجاةِ فی الظُّلَمِ . (1)

3795 - مُناجاةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام
3795 - مناجات امام علی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: إلهی، کأنّی بنَفسی قَد اُضجِعَت فی حُفرَتِها ، و انصَرَفَ عنها المُشَیِّعونَ مِن جِیرَتِها ، و بَکَی الغَریبُ علَیها لِغُربَتِها . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إلهی ، صَلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و ارحَمْنی إذا انقَطَعَ مِن الدُّنیا أثَری ، و امتَحی مِن المَخلوقینَ ذِکری ، و صِرتُ فی المَنسِیِّینَ کَمَن قَد نُسِیَ .

إلهی، کَبِرَت سِنِّی ، و رَقَّ جِلدی ، و دَق عَظمی، و نالَ الدَّهرُ مِنِّی ، و اقتَرَبَ أجَلی ، و نَفِدَت أیّامی ، و ذَهَبَت شَهَواتی ، و بَقِیَت تَبِعاتی .........

إلهی ، أقَمتُ علی قَنطَرَةٍ مِن قَناطِرِ الأخطارِ ، مَبلُوّا بالأعمالِ و الاعتِبارِ ، فأنا الهالِکُ إن لَم تُعِنْ علَینا بتَخفیفِ الأثقالِ .........

إلهی ، سَمِعَ العابِدونَ بجَزیلِ ثَوابِکَ فخَشَعوا ، و سَمِعَ الزّاهِدونَ بسَعَةِ رَحمَتِکَ فقَنَعوا ، و سَمِعَ المُوَلُّونَ عَنِ القَصدِ بجُودِکَ فرَجَعوا ، و سَمِعَ المُجرِمونَ بسَعَةِ غُفرانِکَ فطَمِعوا ، و سَمِعَ المُؤمِنونَ بکَرَمِ عَفوِکَ و فَضلِ عَوارِفِکَ فرَغِبوا .........

إلهی ، إن أخطَأتُ طَریقَ النَّظَرِ لِنَفسی بِما فیهِ کَرامَتُها ، فَقد أصَبتُ طَریقَ الفَزَعِ إلَیکَ بِما فیهِ سَلامَتُها .........

إلهی ، کیفَ تَفرَحُ بصُحبَةِ الدُّنیا صُدورُنا ؟! و کیفَ تَلتَئمُ فی غَمَراتِها اُمورُنا ؟! و کیفَ یَخلُصُ لَنا فیها سُرورُنا ؟! و کیفَ یَملِکُنا باللَّهوِ و اللَّعِبِ غُرورُنا ، و قَد دَعَتنا باقتِرابِ الآجالِ قُبورُنا ؟! .........

إلهی ، لَیس تُشبِهُ مَسألَتی مَسألَة السّائلینَ ؛ لأنّ السّائلَ إذا مُنِعَ امتَنَعَ عَنِ السُّؤالِ ، و أنا لا غَناءَ بِی عَمّا سَألتُکَ علی کُلِّ حالٍ .........

إلهی ، أدعوکَ دُعاءَ مُلِحٍّ لا یَمَلُّ دُعاءَ مَولاهُ ، و أتَضَرَّعُ إلَیکَ تَضَرُّعَ مَن قَد أقَرَّ علی نَفسِهِ بالحُجَّةِ فی دَعواهُ .........

ثُمّ أقبَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام علی نَفسِهِ یُعاتِبُها ، و یَقولُ : أیُّها المُناجی رَبَّهُ بأنواعِ الکلامِ ، و الطّالِبُ مِنهُ مَسکَنا فی دارِ السَّلامِ ، و المُسَوِّفُ بالتَّوبَةِ عاما بَعدَ عامٍ ، ما أراکَ مُنصِفا لِنَفسِکَ مِن بَینِ الأنامِ ، فلَو رافَعتَ نَومَکَ یا غافِلاً بالقِیامِ ، و قَطَعتَ یَومَکَ بالصِّیامِ ، و اقتَصَرتَ علَی القَلیلِ مِن لَعقِ الطَّعامِ ، و أحیَیتَ مُجتَهِدا لَیلَکَ بالقِیامِ ، کُنتَ أحری أن تَنالَ أشرَفَ المَقامِ . (3)

امام باقر علیه السلام :با بازگشت (توبه) نیکو، خویشتن را در معرض رحمت و بخشایش خداوند قرار ده و برای بازگشت نیکو (راستین) از دعای خالصانه و مناجات شبانه مدد خواه .

3795

مناجات امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام_ در مناجات خود _گفت : خدایا! گویا می بینم که پیکر مرا در گورش نهاده اند و تشییع کنندگان از کنار آن برگشته اند و غریب بر غربت آن پیکر می گرید.

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : الهی! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و آنگاه که اثری از من در دنیا نمانَد و یادم از ذهن مردمان پاک شود و همچون از یاد شدگان دیگر به فراموشی سپرده شوم، به من رحم کن.

الهی! سنّم زیاد شده و پوستم نازک گشته و استخوانم سست شده است و روزگار از من به آنچه خواسته رسیده است و مرگم نزدیک شده و ایّامم به سر آمده و شهواتم از بین رفته و پیامدهای آنها برایم باقی مانده است .........

الهی! من خسته و مانده از بارهای گران اعمال و عبرت ها ، بر روی پلی از پل های خطر ایستاده ام و اگر با سبک کردن بارهایمان ما را کمک نکنی، من نابود خواهم شد.

الهی! عابدان آوازه پاداش های فراوان تو را شنیدند و راه خشوع در پیش گرفتند، زهد پیشگان [صیت ]رحمت گسترده تو را شنودند و قناعت پیشه کردند، کج روان و روی گردانانِ از راهِ راست آوازه جود و بخشش تو را شنیدند و [به راه ]برگشتند، گنهکاران صیت آمرزش بی کران تو را شنودند و امیدوار شدند، مؤمنان آوازه عفو کریمانه، و بخشش های فزاینده تو را شنیدند و راغب شدند .........

الهی! اگر راهِ رسیدگی به نفْس خویش را، که کرامت او در آن است، خطا رفتم، [در عوض ]راه پناه آوردن به تو را که مایه به سلامت رستن نفْس است، پیدا کردم .........

الهی! چگونه سینه های ما به همصحبتی با دنیا شاد شود و چگونه کارهای ما در گرداب های دنیا سامان یابد و چگونه شادی ما در دنیا خالص و نامیخته با غم باشد و چگونه فریفتگی و غفلتِ ما، ما را به لهو و لعب مشغول دارد، در حالی که با نزدیک شدن اجل ها ، گورهایمان ما را فرا می خوانند؟! .........

الهی! خواهش من چون خواهش گدایان نیست؛ زیرا که گدا هر گاه به او چیزی داده نشود دیگر دست از خواهش و سؤال بر می دارد، امّا من در هیچ حال بی نیاز از دراز کردن دست خواهش و نیاز به سوی تو نیستم .........

الهی! تو را می خوانم همچون کسی که با اصرار خواجه اش را می خواند و خسته نمی شود و به درگاه تو زاری می کنم، همچون زاری کسی که در دعوای خویش با حجت و دلیل بر ضدّ خویش اعتراف می کند .........

امیر المؤمنین علیه السلام سپس به نفْس خود خطاب می کند و آن را مورد عتاب قرار می دهد و می فرماید : ای مناجات کننده ای که با سخنان گونه گون با پروردگارش مناجات می کند و از او در سرای سلامت [بهشت ]منزلی می طلبد و کار توبه را از سالی به سال دیگر حوالت می دهد! تو را در میان مردم نسبت به خود با انصاف نمی بینم؛ ای بی خبر! اگر خوابت را با شب زنده داری برطرف می ساختی و روزت را با روزه داری سپری می کردی و از خوراک به قوت لا یموت بسنده می کردی و شب هایت را به جدّ و جهد در عبادت می گذراندی، در آن صورت شایستگی آن را داشتی که به بالاترین مقامات دست یابی.

ص :166


1- تحف العقول : 285 و 286.
2- الدعوات : 180 / 497.
3- بحار الأنوار : 94 / 99 / 14.

ص :167

عنه علیه السلام_ أیضا _: اللّهُمّ ، إنّی أسألُکَ الأمانَ الأمانَ یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ و لا بَنونَ إلاّ مَن أتَی اللّهَ بقَلبٍ سَلیمٍ . (1)

تنبیه الخواطر عن عُروَة بن الزُّبَیرِ :کُنّا جُلوسا فی مَسجِدِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فتَذاکَرْنا أحوالَ أهلِ بَدرٍ و بَیعَةِ الرِّضوانِ ، فقالَ أبو الدَّرداءِ : یا قَومُ ، أ لا اُخبِرُکُم بأقَلِّ القَومِ مالاً ، و أکثَرِهِم وَرَعا ، و أشَدِّهِمُ اجتِهادا فی العِبادَةِ ؟ قالوا : مَن هُو ؟ قالَ : علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام .

قالَ : فَوَ اللّهِ إن کانَ فی جَماعَةِ ذلکَ المَجلِسِ إلاّ مُعرِضٌ عَنهُ بوَجهِهِ ، ثُمَّ انتَدَبَ لَهُ رجُلٌ مِن الأنصارِ یُقالُ لَهُ : عُوَیمِرُ، فقالَ : لَقَد تَکَلَّمتَ بکَلِمَةٍ ما وافَقَکَ علَیها أحَدٌ مُنذُ أتَیتَ بِها .

فقالَ أبو الدَّرداءِ : یا قَومُ ، إنّی قائلٌ ما رَأیتُ و لْیَقُلْ کُلُّ واحِدٍ مِنکُم ما رأی ، رَأیتُ و شاهَدتُ علیَّ بنَ أبی طالبٍ بِسُوَیحاتِ بَنی النَّجّارِ و قَدِ اعتَزلَ عَن مُوالیهِ و اختَفی مِمَّن یَلیهِ و قَدِ استَتَرَ ببُعَیلاتِ النَّخلِ فافتَقَدتُهُ و بَعُدَ علَیَّ مَکانُهُ فقلتُ : لَحِقَ بمَنزِلِهِ ، فإذا بِصَوتِ حَزینٍ و نَغمَةِ شَجِیٍّ و هُو یَقولُ : إلهی، کَم مِن مُوبِقَةٍ حَلُمتَ عَن مُقابَلَتِها بنِعمَتِکَ ، و کَم مِن جَریرَةٍ تَکَرَّمتَ عَن کَشفِها بکَرَمِکَ ! إلهی ، إن طالَ فی عِصیانِکَ عُمری و عَظُم فی الصُّحُفِ ذَنبی فما أنا مُؤمِّلٌ غَیرَ غُفرانِکَ ، و لا أنا راجٍ غَیرَ رِضوانِکَ . فشَغَلَنی الصَّوتُ و اقتَفَیتُ الأثَرَ فإذا هُو علیُّ بنُ أبی طالبٍ بِعَینِهِ ، فاستَتَرتُ لِأسمَعَ کلامَهُ و أخمَلتُ الحَرَکَةَ فرَکَعَ رَکعاتٍ فی جَوفِ اللَّیلِ الغابِرِ ، ثُمّ فَرَغَ إلَی الدُّعاءِ و التَّضَرُّعِ و البُکاءِ و البَثِّ و الشَّکوی ، فکانَ مِمّا ناجی بهِ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أن قالَ : اللّهُمّ إنّی اُفَکِّرُ فی عَفوکَ فتَهونُ علَیَّ خَطیئتی ، ثُمّ أذکُرُ العَظیمَ مِن أخذِکَ فتَعظُمُ علَیَّ بلِیَّتی . ثُمّ قالَ : آهِ إن قَرأتُ فی الصُّحُفِ سَیِّئةً أنا ناسِیها و أنتَ مُحصیها فتَقولُ : خُذُوهُ ! فیا لَهُ مِن مَأخوذٍ لا تُنْجیهِ عَشیرَتُهُ ، و لا تَنفَعُهُ قَبیلَتُهُ ، تَرحَمُهُ المَلَأُ إذا أذِنَ فیهِ بالنِّداءِ !

ثُمّ قالَ : آهِ مِن نارٍ تُنضِجُ الأکبادَ و الکُلی ، آهِ مِن نارٍ نَزّاعَةٍ للشَّوی ، آهِ مِن غَمرَةٍ فی مُلهَباتِ لَظی . ثُمّ أمعَنَ فی البُکاءِ فلَم أسمَعْ لَهُ حِسّا و لا حَرَکةً ، فقُلتُ : غَلَبَ علَیهِ النَّومُ لِطُولِ السَّهَرِ ، اُوقِظُهُ لِصَلاةِ الفَجرِ .

قالَ أبو الدَّرداءِ : فأتَیتُهُ فإذا هُو کالخَشَبَةِ المُلقاةِ ، فحَرَّکتُهُ فلَم یَتَحَرَّکْ و زَوَیتُهُ فلَم یَنزَوِ ، فقُلتُ : إنّا للّهِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ، ماتَ و اللّهِ علیُّ بنُ أبی طالبٍ ! فأتَیتُ مَنزِلَهُ مُبادِرا أنعاهُ إلَیهِم ، فقالَت فاطِمَةُ : یا أبا الدَّرداءِ ، ما کانَ مِن شأنِهِ و قِصَّتِهِ ؟ فأخبَرتُها الخَبَرَ ، فقالَت : هِی و اللّهِ یا أبا الدَّرداءِ الغَشیَةُ الّتی تأخُذُهُ مِن خَشیَةِ اللّهِ تعالی ، ثُمّ أتَوهُ بِماءٍ فنَضَحوهُ علی وَجهِهِ فأفاقَ و نَظَرَ إلَیَّ و أنا أبکی ، فقالَ : ما بُکاؤکَ یا أبا الدَّرداءِ ؟ فقُلتُ : مِمّا أراهُ تُنزِلُهُ بنَفسِکَ ، فقالَ : یا أبا الدَّرداءِ ، فکَیفَ لَو رأیتَنی و قَد دُعِیَ بِی إلَی الحِسابِ ، و أیقَنَ أهلُ الجَرائمِ بالعَذابِ ، و احتَوشَتنی مَلائکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ و زَبانِیَةٌ فِظاظٌ ، و اُوقِفتُ بَینَ یَدَیِ الجَبّارِ ، و قد أسلَمَنی الأحِبّاءُ و رَحِمَنی أهلُ الدُّنیا لَکُنتَ أشدَّ رَحمَةً لی بَینَ یَدَی مَن لا یَخفی علَیهِ خافِیَةٌ . قالَ أبو الدَّرداءِ : فوَ اللّهِ ما رَأیتُ ذلکَ لِأحَدٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت : بار خدایا! از تو امان می طلبم، امان، در آن روزی که نه مال و ثروتی به کار می آید و نه فرزندان، مگر کسی که دلی سالم و پاک به سوی خدا بیاورد.

تنبیه الخواطر_ به نقل از عروة بن زبیر _: در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم و از احوال اهل بدر و بیعت رضوان یاد می کردیم. ابو درداء گفت : ای جماعت! دوست دارید از کم مال و ثروت ترین مردم و پارساترین و سخت کوش ترین آنان در عبادت به شما خبر دهم؟ گفتند : او کیست؟ گفت : علی بن ابی طالب علیه السلام .

عروه می گوید : به خدا قسم همه کسانی که در آن جمع بودند روی خود را از ابو درداء برگرداندند. سپس مردی از انصار، به نام عویمر، در مخالفت با سخن او گفت : تو حرفی زدی که هیچ کس درباره آن با تو موافق نیست!

ابو درداء گفت : ای جماعت! من آنچه دیده ام نقل می کنم و هر یک از شما نیز آنچه دیده است بازگو کند. من دیدم و شاهد بودم که علی بن ابی طالب در میدانگاه های محلّه بنی نجّار بود و از موالی خود کناره گرفت و از نظر کسانی که پشت سرش بودند ناپدید شد و در میان نخلچه ها خود را پنهان کرد و من او را گم کردم و با خود گفتم : به خانه اش رفته است. اما ناگاه آوازی حزین و نغمه ای اندوهناک شنیدم که می گوید : الهی! چه بسیار گناهان مهلکی که با نعمت خود از کیفر دادن آنها بردباری ورزیدی و چه بسیار جرایمی که با بزرگواری خود از برملا کردن آنها چشم پوشیدی. الهی! گر چه عمری را در نافرمانی تو گذراندم و گر چه گناهانم در نامه اعمال من بسیار گشته است، اما جز به آمرزش تو امید نبسته ام و رجایم جز به خشنودی تو نیست. آن صدا توجه مرا به خود جلب کرد و در پی آن رفتم. ناگاه دیدم که خود علی بن ابی طالب است. خودم را پنهان کردم و کوچکترین تکانی نخوردم تا صدایش را بشنوم. دیدم در آن دل شب که ساعات آخر خود را می گذراند، چند رکعت نماز خواند و سپس به دعا و زاری و گریه و راز و نیاز پرداخت و از جمله سخنانی که در راز و نیازش با خداوند عز و جل گفت، این بود : بار خدایا! وقتی به گذشت تو می اندیشم گناهم در نظرم ناچیز می آید و آنگاه که به شدّت بازخواست تو فکر می کنم مصیبت خود را بزرگ می بینم. سپس گفت : آه که اگر در کار نامه ها گناهی را بخوانی که من از یادش برده ام و تو آن را ثبت کرده ای، پس بگویی : او را بگیرید. ای وای بر این دستگیر شده که نه عشیره اش توانند نجاتش دهند و نه قبیله اش به حال او سودی رسانند و آنگاه که درباره او ندا آید، خلایق به حالش ترحّم کنند.

سپس گفت : آه از آتشی که جگرها و گُرده ها را می پزد؛ آه از آتشی که شوق بریان کردن دارد؛ آه از شعله های انبوه دوزخ. او سپس بسیار گریست و من دیگر هیچ حسّ و حرکتی از وی نشنیدم. با خودم گفتم : از بسیاری شب زنده داری، خواب بر او غلبه کرد؛ بروم او را برای نماز صبح بیدار کنم. وقتی نزدیکش رفتم دیدم مانند چوب خشکی افتاده است. تکانش دادم اما حرکتی نکرد، خواستم دست و پای او را جمع کنم اما جمع نشدند. گفتم : انا للّه و انا الیه راجعون؛ به خدا قسم که علی بن ابی طالب مُرده است. زود خودم را به منزلش رساندم تا خبر مرگ او را به خانواده اش بدهم. فاطمه گفت : ای ابو درداء! حال و روز و ماجرایش چگونه بود؟ من داستان را به او گفتم. فاطمه گفت : به خدا قسم ای ابو درداء! اینکه تو می گویی حالت غشوه ای است که از ترس خدای متعال او را می گیرد. سپس مقداری آب آوردند و به صورت علی علیه السلام پاشیدند و او به هوش آمد و به من که می گریستم نگاه کرد و گفت : گریه ات برای چیست، ای ابو درداء؟ گفتم : برای این وضعی که می بینم به سر خودت آورده ای. گفت : ای ابو درداء! پس، چه حالی خواهی داشت اگر آنگاه مرا ببینی که برای حسابرسی فرایم خوانده اند و گنهکاران به عذاب یقین کرده اند و فرشتگان خشن و سختگیر و دوزخبانان بی رحم مرا در میان گرفته اند و مرا در برابر خدای جبّار نگه داشته اند و دوستان مرا تنها گذاشته اند و همه مردم به حال من دلسوزی می کنند. آنگاه دل تو برای من که در برابر کسی ایستاده ام که هیچ نهفته ای بر او پوشیده نیست، بیشتر خواهد سوخت. ابو درداء می گوید : به خدا قسم که من چنین حالتی برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله ندیدم.

ص :168


1- بحار الأنوار : 94 / 109 / 15.
2- تنبیه الخواطر : 2 / 156.

ص :169

ص :170

ص :171

3796 - مُناجاةُ الإمامِ الحُسینِ علیه السلام
3796 - مناجات امام حسین علیه السلام

بحار الأنوار عن عُیونِ المحاسنِ :إنّهُ علیه السلام سایَرَ أنسَ بنَ مالِکٍ فأتی قَبرَ خَدیجَةَ فبَکی ، ثُمّ قالَ : اِذهَبْ عَنّی . قالَ أنسٌ : فاستَخفَیتُ عَنهُ، فلَمّا طالَ وُقوفُهُ فی الصَّلاةِ سَمِعتُهُ قائلاً :

یا رَبِّ یا رَبِّ أنتَ مَولاهُ

فارحَمْ عُبَیدا إلَیکَ مَلْجاهُ

یا ذا المَعالی علَیکَ مُعتَمَدی

طُوبی لِمَن کُنتَ أنتَ مَولاهُ

طُوبی لمَن کانَ خادِما أرِقا

یَشکو إلی ذی الجَلالِ بَلْواهُ

و ما بهِ عِلَّةٌ و لا سَقَمٌ

أکثَرَ مِن حُبِّهِ لِمَولاهُ

إذا اشتَکی بَثَّهُ و غُصَّتَهُ

أجابَهُ اللّهُ ثُمَّ لَبّاهُ

إذا ابتَلی بالظَّلامِ مُبتَهِلاً

أکرَمَهُ اللّهُ ثُمَّ أدْناهُ

فنُودِیَ :

لَبَّیکَ عَبدی و أنتَ فی کَنَفی

و کلُّ ما قُلتَ قَد عَلِمناهُ

صَوتُکَ تَشتاقُهُ مَلائکَتی

فحَسبُکَ الصَّوتُ قَد سَمِعناهُ

دُعاکَ عِندی یَجولُ فی حُجُب

فحَسبُکَ السِّترُ قَد سَفَرناهُ

لَو هَبَّتِ الرِّیحُ مِن جَوانِبِهِ

خَرَّ صَریعا لِما تَغَشّاهُ

سَلْنی بِلا رَغبَةٍ و لا رَهَبٍ

و لا حِسابٍ، إنّی أنا اللّهُ (1)

3796

مناجات امام حسین علیه السلام

بحار الأنوار_ به نقل از عیون المحاسن _: امام حسین علیه السلام با انس بن مالک بر سر آرامگاه خدیجه آمد و شروع به گریستن کرد و آنگاه فرمود : تو از این جا برو. اَنَس می گوید : من خودم را از چشم ایشان پنهان کردم و آن بزرگوار به نمازی طولانی ایستاد و شنیدم که می گوید :

پروردگارا! پروردگارا! مولی تویی

پس رحم کن بر بنده کوچکی که پناهش تویی

ای و الاخصال، تکیه گاهم تویی

خوشا آن کسی که مولایش تویی

خوشا کسی که خدمتکاری بیدار باشد

و گرفتاری خویش به آن پر شکوه باز گوید

و هیچ درد و بیماری او

بالاتر از درد عشقش به مولایش نباشد

هرگاه از رنج و اندوه خویش شکوه کند

خداوند پاسخش دهد و به دعوت او لبّیک گوید

هرگاه در دل تاریکی ها دعا و زاری کند

خداوند گرامیش دارد و او را نزدیک خود گرداند

پس، ندا آمد :

لبّیک بنده من! تو در پناه منی

و آنچه گفتی ما دانستیم

فرشتگانم مشتاق شنیدن آوای تویند

تو را آواز بس که، آن را شنیدیم

دعای تو در میان حجابها می چرخد

تو را پرده دیگر بس ما آن را برانداختیم

اگر باد از گوشه های آن بوزد

از آنچه او را فرا می پوشاند غش کنان به زمین می افتد

از من بخواه بی بیم و امید

و بی حساب که این منم، خدا

ص :172


1- بحار الأنوار : 44 / 193 / 5.

3797 - مُناجاةُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام
3797 - مناجات امام زین العابدین علیه السلام

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن مُناجاةٍ لَهُ تُعرَفُ بالصُّغری _: اللّهُمّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و اجعَلْنا مِن الّذینَ شَرِبوا بکأسِ الصَّفاءِ ، فأورَثَهُمُ الصَّبرَ علی طُولِ البَلاءِ ، فَقَرَّت أعیُنُهُم بما وَجَدوا منَ العِینِ ، حتّی تَوَلَّهَت قُلوبُهُم فی المَلَکوتِ ، و جالَت بَینَ سَرائرِ حُجُبِ الجَبَروتِ ، و مالَت أرواحُهُم إلی ظِلِّ بَردِ المُشتاقینَ ، فی رِیاضِ الرّاحَةِ ، و مَعدِنِ العِزِّ ، و عَرَصاتِ المُخَلَّدینَ . (1)

3797

مناجات امام زین العابدین علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام_ در بخشی از مناجات کوچکتر خود _گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که از جام صفا نوشیدند و آن، بر بلاهای طولانی شکیبایشان کرد و از چشمه ای که یافتند دیدگانشان روشن و دل هایشان خرّم شد، تا آنکه دل هایشان در ملکوت از خود بی خود گشت و از میان پرده های جبروت گذشت و جان هایشان در سایه خنکای مشتاقان، در باغ های آسایش و معدن عزّت و عرصه های جاودان آن آرمید.

ص :173


1- بحار الأنوار : 94 / 127 / 19.

عنه علیه السلام_ و هُو مُتَعَلِّقٌ بأستارِ الکَعبَةِ _: نامَتِ العُیونُ ، و عَلَتِ النُّجومُ ، و أنتَ المَلِکُ الحَیُّ القَیُّومُ ، غَلَّقَتِ المُلوکُ أبوابَها، و أقامَت علَیها حُرّاسَها ، و بابُکَ مَفتوحٌ للسّائلینَ ، جِئتُکَ لِتَنظُرَ إلَیَّ برَحمَتِکَ یا أرحمَ الرّاحِمینَ . ثُمّ أنشَأ یقولُ :

امَن یُجیبُ دُعا المُضطَرِّ فی الظُّلَمِ

یا کاشِفَ الضُّرِّ و البَلوی مَع السَّقَمِ

قد نامَ وَفدُکَ حَولَ البَیتِ قاطِبَةً

و أنتَ وَحدَکَ یا قَیّومُ لَم تَنَمِ

أدْعوکَ ربِّ دُعاءً قَد أمَرتَ بهِ

فارحَمْ بُکائی بحقِّ البَیتِ و الحَرَمِ

إنْ کانَ عَفوُکَ لا یَرجوهُ ذُو سَرَفٍ

فمَن یَجودُ علَی العاصینَ بالنِّعَمِ؟! (1)

امام زین العابدین علیه السلام_ در حالی که به پرده های کعبه در آویخته بود _گفت : چشم ها خفته اند و ستارگان برآمده اند و تو پادشاه زنده قیّومی. پادشاهان، درهای [کاخ های ]خود را بسته اند و بر آنها نگهبانان گماشته اند، اما دَرِ [بارگاه] تو به روی سائلان باز است و من آمده ام تا با [نگاه ]مِهر و رحمت خود، ای مهربانترین مهربانان، به من بنگری. حضرت سپس شروع به خواندن این ابیات کرد :

ای آنکه دعای بیچاره را در دل تاریکی ها اجابت می کنی

ای بر طرف کننده هر گزند و بلا و بیماری

همه میهمانان تو پیرامون کعبه خفته اند

و تنها تویی، ای قیّوم! که نخفته ای

پروردگارا! تو را به دعایی می خوانم که بدان فرمان داده ای،

به حرمت این خانه و حرم بر گریه من رحمت آر.

اگر گنهکار به عفو تو امید نداشته باشد،

پس چه کسی بر گنهکاران جود و بخشش کند. (2)

ص :174


1- بحار الأنوار : 46 / 80 / 75 . هذه الأبیات أنشدها الإمام زین العابدین علیه السلام و لم ینشئها ، إذ إنّ البیت الأوّل و الثانی و الرابع منها عین ما ورد من شعر منازل الذی فلج نصفُه و شلّ بسبب دعاء أبیه علیه عند البیت الحرام ، و لمّا تضرّع منازل إلی أبیه بالعفو عنه و أقنعه بإتیان البیت الحرام لیستغفر له و نفرت به الناقة فی الطریق و هلک ، جاء منازل إلَی البیت مستغیثا و مستجیرا، فکان من قوله فی جوف اللیل : یا من یجیب دعا المضطرّ فی الحرمِ یا کاشف الضرّ و البلوی مع السَّقَم قد نام وفدک حول البیت و انتبهوا یدعو و عینک یا قیّوم لم تَنَم هب لی بجودک فضل العفو عن جرمی یا من أشار إلیه الخلق فی الحرم إن کان عفوک لا یلقاه ذو سرف فمن یجود علَی العاصین بالنِّعَمِ ؟ ! فسمعه الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام و أغاثه و علّمه الدعاء المعروف بدعاء المشلول. و قد ذکر الحدیث کلّه و الشعر و الدعاء العلاّمة المجلسیّ؛ فی بحار الأنوار؛ ج46 ص 80 .
2- این ابیات را امام زین العابدین علیه السلام نسروده، بلکه آنها را خوانده است. چون بیت اول و دوم و چهارم این ابیات عیناً در شعر منازل آمده است. منازل کسی بود که به سبب نفرین پدرش در کعبه، نصف بدنش فلج شد، ولی او با زاری و التماس از پدرش خواهش کرد او را ببخشد و وی را متقاعد ساخت تا به خانه خدا برود و برایش آمرزش بطلبد. پدر پذیرفت و به طرف کعبه حرکت کرد امّا در بین راه شتر رم کرد و او بر زمین افتاد و مرد. منازل به کعبه آمد و به درگاه خدا استغاثه و زاری و لا به کرد و از جمله سخنانی که در دل شب می گفت : این بود : ای کسی که دعای بیچاره را در حرم اجابت می کند ای برطرف کننده هر گونه گزند و بلا و بیماری میهمانان تو پیرامون خانه (کعبه) خفتند و بیدار شدند تو را می خوانند و دیدگان تو، ای قیّوم! نخفته است با جود و بخشش خود عفو از گناهم را ارزانیم دار ای کسی که خلایق در حرم بدو اشاره می کنند اگر عفو تو به گنهکاران نرسد، پس چه کسی بر نافرمانان جود و بخشش کند. امام امیر المؤمنین علیه السلام صدای ناله های منازل را شنید و کمکش کرد و دعای معروف به «دعای مشلول» را به او تعلیم داد. تمام این حدیث و ابیات و دعا را علامه مجلسی در جلد 46 صفحه 80 ذکر کرده است.

عنه علیه السلام_ کانَ یَدعو بهذا الدُّعاءِ _: إلهی، و عِزَّتِکَ و جَلالِکَ و عَظَمَتِکَ ، لَو أنّی مُنذُ بَدَعتَ فِطرَتی _ مِن أوّلِ الدَّهرِ _ عَبَدتُکَ دَوامَ خُلودِ رُبوبِیَّتِکَ بکُلِّ شَعرَةٍ فی کُلِّ طَرفَةِ عَینٍ سَرمَدَ الأبَدِ بحَمدِ الخَلائقِ و شُکرِهِم أجمَعینَ ، لَکُنتُ مُقَصِّرا فی بُلوغِ أداءِ شُکرِ أخفی نِعمَةٍ مِن نِعمَتِکَ علَیَّ .

و لَو أنّی کَرَبتُ مَعادِنَ حَدیدِ الدُّنیا بأنیابی ، و حَرَثتُ أرضَها بأشفارِ عَینی ، و بَکَیتُ مِن خَشیَتِکَ مِثلَ بُحورِ السَّماواتِ و الأرَضینَ دَما و صَدیدا ، لَکانَ ذلکَ قَلیلاً فی کَثیرِ ما یَجِبُ مِن حَقِّکَ علَیَّ . (1)

عنه علیه السلام :إلهَنا و سَیِّدَنا و مَولانا، لَو بَکَینا حتّی تَسقُطَ أشفارُنا ، و انتَحَبنا حتّی یَنقَطِعَ أصواتُنا ، و قُمنا حتّی تَیبَسَ أقدامُنا ، و رَکَعنا حتّی تَنخَلِعَ أوصالُنا ، و سَجَدنا حتّی تَتَفَقَّأَ أحداقُنا ، و أکَلنا تُرابَ الأرضِ طُولَ أعمارِنا ، و ذَکَرناکَ حتّی تَکِلَّ ألسِنَتُنا ، ما استَوجَبنا بذلکَ مَحوَ سَیِّئةٍ مِن سَیِّئاتِنا . (2)

امام زین العابدین علیه السلام_ بارها در این دعا _می خواند : الهی، به عزّت و جلال و بزرگیت سوگند که اگر از همان آغاز روزگار که فطرت مرا سرشتی تا زمانی که ربوبیّت جاودان تو برجاست، با هر تار مو و در هر لحظه با سپاس و ستایش همه خلایق تا ابد الآباد تو را می پرستیدم، باز از عهده شکر کمترین نعمت تو به من بر نمی آمدم و اگر همه معدن های آهن دنیا را با دندان هایم بکاوم و زمین های آن را با مژگان چشمم شیار کنم و از ترس تو مانند دریاها و آسمان ها خون و چرکابه بگریم، این همه در برابر حقوق فراوانی که تو بر گردنم داری اندک است.

امام زین العابدین علیه السلام :ای معبود و سرور و مولای ما: اگر چندان بگرییم که مژگانمان بیفتد و چندان زار زنیم که صداهایمان بریده شود و چندان به نماز ایستیم که پاهایمان بخشکد و چندان رکوع کنیم که بندهای بدنمان بگسلد و چندان سجده کنیم که تخم چشم هایمان از کاسه بیفتد و در سراسر عمر خود خاک زمین را بخوریم و چندان نام تو گوییم که زبان هایمان از کار بیفتد، با این همه مستوجب آن نیستیم که گناهی از گناهان ما پاک شود.

ص :175


1- بحار الأنوار : 94 / 90 / 2 .
2- بحار الأنوار : 94 / 138 / 21.

عنه علیه السلام :یا إلهی، لَو بَکَیتُ إلَیکَ حتّی تَسقُطَ أشفارُ عَینَیَّ ، و انتَحَبتُ حتّی یَنقَطِعَ صَوتی ، و قُمتُ لکَ حتّی تَتنَشِرَ قَدَمای ، و رَکَعتُ لکَ حتّی یَنخَلِعَ صُلبی ، و سَجَدتُ لَکَ حتّی تَتَفَقَّأَ حَدَقَتای ، و أکَلتُ تُرابَ الأرضِ طُولَ عُمری ، و شَرِبتُ ماءَ الرَّمادِ آخِرَ دَهری ، و ذَکَرتُکَ فی خِلالِ ذلکَ حتّی یَکِلَّ لِسانی ، ثُمّ لَم أرفَعْ طَرفی إلی آفاقِ السَّماءِ استِحیاءً مِنکَ ، ما استَوجَبتُ بذلکَ مَحوَ سَیِّئةٍ واحِدَةٍ مِن سَیِّئاتی ، و إن کُنتَ تَغفِرُ لی حِینَ أستَوجِبُ مَغفِرَتَکَ ، و تَعفو عَنّی حِینَ أستَحِقُّ عَفوَکَ ، فإنّ ذلکَ غَیرُ واجِبٍ لی باستِحقاقٍ . (1)

عنه علیه السلام :یا راحِمَ رَنَّةِ العَلیلِ ، و یا عالِمَ ما تَحتَ خَفِیِّ الأنینِ ، اجعَلْنی مِن السّالِمین فی حِصنِکَ الّذی لا تَرومُهُ الأعداءُ . (2)

امام زین العابدین علیه السلام :معبودا! اگر به درگاه تو چندان بگریم که پلک های دو چشم من بیفتد و چندان زار زنم که صدایم بریده شود و چندان در برابر تو بایستم که پاهایم ورم کند و چندان برایت رکوع کنم که استخوان پشتم از هم بگسلد و چندان برایت سجده کنم که تخم چشمانم از کاسه برون افتد و در همه عمرم خاک زمین را بخورم و تا پایان زندگانیم آب تیره بنوشم و در این میان چندان به یاد تو گویا باشم که زبانم از کار بیفتد و آنگاه از شرم تو گوشه چشمم را به اطراف آسمان نیندازم، با این همه سزاوار آن نباشم که گناهی از گناهان من پاک شود. و اگر مستوجب آمرزش تو شوم و تو مرا بیامرزی و مستحق بخشش تو شوم و تو مرا ببخشایی، این آمرزش و بخشایش از روی استحقاق من لازم نگشته است.

امام زین العابدین علیه السلام :ای آنکه به ناله دردمند رحم می کنی و ای آنکه به آنچه در دل نالان نهفته است دانایی! مرا از کسانی قرار ده که در حصار تو سالم به سر می برند و دشمنان را به آن حصار دَسترسی نیست.

ص :176


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 16 .
2- بحار الأنوار : 94 / 121 / 19.

فتح الأبواب عن حَمّادِ بنِ حَبیبِ العَطّار الکوفیّ :خَرَجنا حُجّاجا فرَحَلنا مِن زُبالَةَ لَیلاً ، فاستَقبَلَنا رِیحٌ سَوداءُ مُظلِمَةٌ ، فتَقَطَّعَتِ القافِلَةُ فتهْتُ فی تِلکَ الصَّحاری و البَراری فانتَهَیتُ إلی وادٍ قَفرٍ ، فلَمّا أن جَنَّنی اللَّیلُ آوَیتُ إلی شَجَرَةٍ عادِیَّةٍ ، فلَمّا أنِ اختَلَطَ الظَّلامُ إذا أنا بشابٍّ قد أقبَلَ ، علَیهِ أطمارٌ بِیضٌ ، تَفوحُ مِنهُ رائحَةُ المِسکِ ، فقُلتُ فی نَفسی : هذا وَلیٌّ مِن أولیاءِ اللّهِ مَتی ما أحَسَّ بحَرَکَتی خَشِیتُ نِفارَهُ و أن أمنَعَهُ عَن کَثیرٍ مِمّا یُریدُ فِعالَهُ ، فأخفَیتُ نَفسی ما استَطَعتُ ، فدَنا إلَی المَوضِعِ فتَهَیّأَ للصَّلاةِ ، ثُمّ وَثَبَ قائما و هُو یقولُ : یا مَن أحارَ (1) کُلَّ شیءٍ مَلَکوتا ، و قَهَرَ کُلَّ شیءٍ جَبَروتا ، أ[وْ]لِجْ قَلبی فَرَحَ الإقبالِ علَیکَ ، و ألحِقْنی بمَیدانِ المُطیعینَ لَکَ .

قالَ : ثُمّ دَخَلَ فی الصَّلاةِ ، فلَمّا أن رأیتُهُ قَد هَدَأت أعضاؤهُ و سَکَنَت حَرَکاتُهُ ، قُمتُ إلَی المَوضِعِ الّذی تَهَیّأ مِنهُ للصَّلاةِ فإذا بعَینٍ تَفیضُ بماءٍ أبیَضَ ، فتَهَیّأتُ للصَّلاةِ ثُمّ قُمتُ خَلفَهُ ، فإذا أنا بمِحرابٍ کأنّهُ مُثِّلَ فی ذلکَ المَوقِفِ ! فرَأیتُهُ کُلَّما مَرَّ بآیَةٍ فیها ذِکرُ الوَعدِ و الوَعیدِ یُرَدِّدُها بأشجانِ الحَنینِ ، فلَمّا أن تَقَشَّعَ الظَّلامُ وَثَبَ قائما و هُو یقولُ : یا مَن قَصَدَهُ الطّالِبونَ فأصابُوهُ مُرشِدا ، و أمَّهُ الخائفونَ فوَجَدوهُ مُتَفَضِّلاً ، و لَجأ إلَیهِ العابِدونَ فوَجَدوهُ نَوّالاً .

فخِفتُ أن یَفوتَنی شَخصُهُ ، و أن یَخفی علَیَّ أثَرُهُ ، فتَعَلَّقتُ بهِ ، فقُلتُ لَهُ : بالّذی أسقَطَ عنکَ مَلالَ التَّعَبِ ، و مَنَحَکَ شِدَّةَ شَوقِ لَذیذِ الرَّعَبِ (2) ، إلاّ ألحَقْتَنی مِنکَ جَناحَ رَحمَةٍ ، و کَنَفَ (3) رِقَّةٍ ! فإنّی ضالٌّ ، و بِعَینی کُلُّ ما صَنَعتَ ، و باُذُنی کُلُّ ما نَطَقتَ ، فقالَ : لَو صَدَقَ تَوَکُّلُکَ ما کُنتَ ضالاًّ ، و لکنِ اتَّبِعْنی واقْفُ أثَری ، فلَمّا أن صارَ تَحتَ الشَّجَرَةِ أخَذَ بِیَدی فتُخُیِّلَ إلَیّ أنّ الأرضَ تُمَدُّ مِن تَحتِ قَدَمَیَّ ، فلَمّا انفَجَرَ عَمودُ الصُّبحِ قالَ لی : أبشِرْ فهذهِ مَکّةُ . قالَ : فسَمِعتُ الصَّیحَةَ و رَأیتُ المَحَجَّةَ ، فقُلتُ : بالّذی تَرجوهُ یَومَ الآزِفَةِ و یَومَ الفاقَةِ ، مَن أنتَ ؟ فقالَ لی : أمّا إذا أقسَمتَ علَیَّ فأنا علیُّ بنُ الحسینِ بنِ علیِّ بنِ أبی طالبٍ، صلَواتُ اللّهِ علَیهِم . (4)

فتح الأبواب_ به نقل از حمّاد بن حبیب عطّار کوفی _: ما به قصد حج بیرون رفتیم و شبانه از زُباله (5) کوچ کردیم. در راه باد سیاه و تاریکی وزیدن گرفت که بر اثر آن کاروان از هم پاشید و من در آن صحراها و بیابان ها سرگردان شدم و رفتم تا به وادی ای خشک و بی آب و علف رسیدم. چون شب فرا رسید به درختی کهنسال پناه بردم. همین که تاریکی همه جا را فرا گرفت، ناگاه جوانی را دیدم که می آید. جامه های سفیدی بر تن داشت و بوی مشک از او در فضا پراکنده می شد. با خودم گفتم : این جوان از اولیاء اللّه است. اگر حس کند من این جا هستم ممکن است برمد و باعث شوم که از انجام بسیاری از کارهایش که می خواهد انجام دهد منصرف شود. لذا تا جایی که توانستم خودم را پنهان کردم. او نزدیک شد و خود را برای نماز آماده کرد و آنگاه از جا برجست و ایستاد و چنین گفت : ای آنکه ملکوتش همه را به حیرت افکنده و جبروتش هر چیزی را مقهور خود کرده است! شادمانی و لذّت روی کردن به خود را در دلم وارد کن و مرا به میدان فرمانبردارانت در آر.

او سپس به نماز ایستاد و وقتی دیدم اعضای بدن و حرکاتش کاملاً آرام گرفت، به طرف محلّی که در آن جا برای نماز آماده شد، رفتم، ناگاه چشمم به چشمه ای افتاد که از آن آبی سفید می جوشید. من هم خودم را برای نماز آماده کردم و سپس پشت سر او ایستادم. یکدفعه محرابی دیدم که گویی در آن جا برای او ساخته شده بود! دیدم به هر آیه ای که در آن وعده و وعید داده شده است، می گذرد آن را با ناله های سوزناک تکرار می کند. چون تاریکی شب برطرف شد، برپا خاست و گفت : ای کسی که جویندگان قصد او می کنند و با راهنمایی او بدو می رسند و بیمناکان به درگاهش روی می آورند و از فضل و بخشش او بهره مند می شوند و عابدان به او پناه می برند و پر داد و دهشش می یابند.

من ترسیدم که او را از دست بدهم و نشانش را گم کنم. لذا به او چسبیدم و گفتم : تو را به آن کسی که رنج خستگی را از تو زدود و چنین شوق و اشتیاقی به تو بخشید، سوگندت می دهم که مرا در زیر بال رحمت و سایه مهر خود در آوری؛ زیرا که من گم شده ام و من دیدم که چه کردی و شنیدم که چه گفتی. او گفت : اگر براستی توکّل داشتی هیچ گاه گم نمی شدی. حالا پی من را بگیر و دنبالم بیا. وقتی زیر آن درخت رسید دستم را گرفت. به نظرم رسید که زمین زیر پایم حرکت می کند. سپیده صبح که سرزد، به من گفت : بشارت باد تو را. این مکّه است. حمّاد می گوید : من هیاهو را شنیدم و جاده را دیدم. به او گفتم : تو را به آن کسی که در رستاخیز و روز تهیدستی امیدت به اوست، سوگندت می دهم که بگو کیستی؟ گفت : حال که سوگندم دادی، من علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب هستم ، صلوات اللّه علیهم .

ص :177


1- فی المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 142 «حازَ» .
2- فی المناقب لابن شهرآشوب : «الرّهب» .
3- الکَنَف : الجانب و الناحیة ، و کنف اللّه : کَلاءته و حِرزه و حفظه . (لسان العرب : 9 / 308).
4- فتح الأبواب : 246.
5- زباله : نام جایی است در راه مکّه (مجمع البحرین).

ص :178

بحار الأنوار عن طاووسِ الفَقیهِ:رَأیتُهُ [أی الإمامَ زینَ العابدینَ علیه السلام ] و هُو یَطوفُ مِن العِشاءِ إلَی السَّحَرِ و یَتَعبَّدُ ، فلَمّا لَم یَرَ أحَدا رَمَقَ السَّماءَ بِطَرْفِهِ ، و قالَ : إلهی، غارَت نُجومُ سَماواتِکَ ، و هَجَعَت عُیونُ أنامِکَ ، و أبوابُکَ مُفَتَّحاتٌ للسّائلینَ ، جِئتُکَ لِتَغفِرَ لی و تَرحَمَنی و تُرِیَنی وَجهَ جَدِّی محمّدٍ صلی الله علیه و آله فی عَرَصاتِ القِیامَةِ . ثُمّ بَکی و قالَ : و عِزَّتِکَ و جَلالِکَ، ما أرَدتُ بمَعصیَتی مُخالَفَتَکَ ، و ما عَصَیتُکَ إذ عَصَیتُکَ و أنا بِکَ شاکٌّ ، و لا بِنَکالِکَ جاهِلٌ ، و لا لِعُقوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ ، و لکنْ سَوَّلَت لِی نَفسی و أعانَنی علی ذلکَ سِترُک المُرخی بهِ علَیَّ ، فالآنَ مِن عَذابِکَ مَن یَستَنقِذُنی ؟! و بِحَبلِ مَن أعتَصِمُ إن قَطَعتَ حَبلَکَ عَنّی ؟! فوا سَوأتاهُ غَدا مِن الوُقوفِ بَینَ یَدَیکَ، إذا قِیلَ لِلمُخِفِّینَ : جُوزوا ، و لِلمُثقَلینَ : حُطّوا ، أ مَعَ المُخِفِّینَ أجوزُ ، أم مَعَ المُثقَلینَ أحُطُّ ؟! وَ یلی! کُلَّما طالَ عُمری کَثُرَت خَطایای و لَم أتُبْ ، أ ما آنَ لی أن أستَحیِیَ مِن ربِّی ؟ ! ثُمّ بکی و أنشَأ یقولُ :

أتُحرِقُنی بالنّارِ یا غایةَ المُنی؟!

فأینَ رجائی؟! ثُمّ أینَ مَحبّتی؟!

أتَیتُ بأعمالٍ قِباحٍ زَرِیّةٍ

و ما فی الوری خَلقٌ جَنی کجِنایَتی!

ثُمّ بکی و قالَ : سُبحانَکَ تُعصی کأنّکَ لا تَری ، و تَحلُمُ کأنّکَ لَم تُعْصَ ، تَتَوَدَّدُ إلی خَلقِکَ بحُسنِ الصَّنیعِ کأنَّ بِکَ الحاجَةَ إلَیهِم ، و أنتَ یا سیِّدی الغَنِیُّ عَنهُم ، ثُمّ خَرَّ إلَی الأرضِ ساجِدا .

قالَ : فدَنَوتُ مِنهُ و شُلتُ بِرأسِهِ و وَضَعتُهُ علی رُکبَتی و بَکیتُ حتّی جَرَت دُموعی علی خَدِّهِ ، فاستَوی جالِسا و قالَ : مَنِ الّذی أشغَلَنی عَن ذِکرِ ربِّی ؟! فقلتُ : أنا طاووسٌ یا بنَ رَسولِ اللّهِ، ما هذا الجَزَعُ و الفَزَعُ ، و نَحنُ یَلزَمُنا أن نَفعَلَ مِثلَ هذا و نَحنُ عاصُونَ جانُونَ ؟! أبُوکَ الحُسینُ بنُ علیٍّ ، و اُمُّکَ فاطِمَةُ الزَّهراءُ ، و جَدُّکَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله !

قالَ : فالتَفَتَ إلَیَّ و قالَ : هَیهاتَ هَیهاتَ یا طاووسُ ، دَعْ عَنّی حَدیثَ أبی و اُمِّی و جَدِّی ، خَلَقَ اللّهُ الجَنَّةَ لِمَن أطاعَهُ و أحسَنَ و لَو کانَ عَبدا حَبَشیّا ، و خَلَقَ النّارَ لِمَن عَصاهُ و لَو کانَ ولَدا قُرَشیّا ، أ ما سَمِعتَ قولَهُ تعالی : «فإذا نُفِخَ فی الصُّورِ فلا أنْسابَ بَیْنَهُم یَوْمَئِذٍ و لا یَتَساءلونَ» (1) و اللّهِ ، لا یَنفَعُکَ غَدا إلاّ تَقدِمَةٌ تُقَدِّمُها مِن عَمَلٍ صالِحٍ . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از طاووس فقیه _: [امام زین العابدین] را دیدم که از هنگام نماز عشاء تا سحر مشغول طواف و عبادت بود و وقتی دید دیگر کسی آنجا نیست، نگاهی به آسمان انداخت و گفت : الهی! ستارگان آسمان های تو غروب کرده اند و چشمان آفریدگانت خفته اند و درهای [رحمت ]تو به روی سائلان گشوده است. آمده ام تا مرا بیامرزی و به من رحم کنی و رخسار جدّم محمّد صلی الله علیه و آله را در عرصه های قیامت به من نشان دهی. حضرت سپس گریست و گفت : به عزّت و جلالت سوگند که قصدم از گناه کردن، مخالفت با تو نبود و آنگاه که نا فرمانیت کردم، درباره تو شک نداشتم و از کیفر و عذاب تو بی خبر نبودم و نخواستم خود را در معرض عقوبت تو قرار دهم، بلکه نفْس من گناهان را در نظرم آراست و پرده پوشی تو هم در این راه به کمکم آمد. اینک، کیست که مرا از عذاب تو برهاند؟ اگر ریسمان تو از دستم جدا شود، به ریسمان چه کسی چنگ زنم؟ ای وای از فردا که در برابر تو بایستم. آنگاه که به سبکباران گفته شود : بگذرید و به گران باران گفته شود : بایستید ، آیا با سبکباران خواهم گذشت؟ یا با گران باران خواهم ایستاد؟ وای بر من! هرچه بر عمرم افزوده شد، گناهانم فزونتر گشت و توبه نکردم. آیا وقت آن نرسیده است که از پروردگارم شرم کنم؟ حضرت سپس گریست و شروع به خواندن این ابیات کرد :

ای غایت آرزوها! آیا مرا به آتش می سوزانی؟

پس امید من و محبّت من [به تو] چه می شود؟

من اعمال زشت و پستی آورده ام،

در میان مردمان، گنهکاری چون من یافت نمی شود.

دوباره گریست و گفت : سبحانک! چنان از تو نافرمانی می شود که انگار دیده نمی شوی و چنان بردباری نشان می دهی که گویی نافرمانی نمی شوی. با نیکوکاری به بندگانت، اظهار دوستی و محبّت می کنی چندان که گویی تو به آنان نیاز داری، در حالی که تو، ای آقای من! از آنان بی نیازی. حضرت سپس به سجده افتاد.

طاووس می گوید : به حضرت نزدیک شدم و سرش را بلند کردم و روی زانوهایم گذاشتم و چندان گریستم که اشک هایم روی گونه اش سرازیر شد. حضرت برخاست و نشست و فرمود : این کیست که مرا از یاد پروردگارم باز داشته است؟ عرض کردم : یا بن رسول اللّه ! من طاووس هستم. این جزع و فزع برای چیست؟ ما گنهکاران و نافرمانان باید چنین کارهایی بکنیم، نه شما که پدرت حسین بن علی، مادرت فاطمه زهراء و جدّت رسول خدا صلی الله علیه و آله است!

حضرت رو به من کرد و فرمود : هیهات، هیهات، ای طاووس! سخن از پدر و مادر و جدّم برای من مگو. خداوند بهشت را برای کسی آفریده که اطاعتش کند و کار نیک انجام دهد، هر چند غلامی حبشی باشد و دوزخ را برای کسی خلق کرده که او را نافرمانی کند، هر چند آقا زاده ای قرشی باشد. مگر نشنیده ای که خدای متعال می فرماید : «آنگاه که در صور دمیده شود آن روز میانشان نسبت خویشاوندی نباشد و از حال یکدیگر نپرسند» به خدا قسم که فردای قیامت هیچ چیز به کار تو نیاید، مگر کار شایسته ای که پیشاپیش می فرستی.

ص :179


1- المؤمنون : 101 .
2- بحار الأنوار : 46 / 81 / 75.

ص :180

بحار الأنوار عن طاووسِ الیَمانیِ :رَأیتُ رجُلاً یُصَلّی فی المَسجِدِ الحَرامِ تَحتَ المِیزابِ یَدعو و یَبکی فی دُعائهِ ، فجِئتُهُ حِینَ فَرَغَ مِن الصَّلاةِ ، فإذا هُو علیُّ بنُ الحُسینِ علیه السلام ، فقُلتُ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ، رَأیتُکَ علی حالَةِ کذا ، و لکَ ثَلاثَةٌ أرجو أن تُؤمِنَکَ مِن الخَوفِ ، أحَدُها : أنّکَ ابنُ رَسولِ اللّهِ ، و الثّانی : شَفاعَةُ جَدِّکَ ، و الثّالِثُ : رَحمَةُ اللّهِ ، فقالَ : یا طاووسُ ، أمّا أنّی ابنُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فلا یُؤمِنُنی ، و قد سَمِعتُ اللّهَ تعالی یقولُ : «فَلا أنْسابَ بَیْنَهُم یَومَئِذٍ و لا یَتَساءلونَ» ، و أمّا شَفاعَةُ جَدِّی فلا تُؤمِنُنی ؛ لأنَّ اللّهَ تعالی یَقولُ : «و لا یَشْفَعُونَ إلاّ لِمَنِ ارْتَضی» (1) ، و أمّا رَحمَةُ اللّهِ فإنّ اللّهَ تعالی یقولُ : إنّها قَریبَةٌ مِن المُحسِنینَ ، و لا أعلَمُ أنّی مُحسِنٌ . (2)

بحار الأنوار_ به نقل از طاووس یمانی _: مردی را دیدم که در مسجد الحرام، زیر ناودان، نماز می خواند و دعا می کرد و در حال دعا می گریست. وقتی نمازش تمام شد، پیش او رفتم دیدم علی بن الحسین علیه السلام است. عرض کردم : یا بن رسول اللّه ! تو را به چنان حال دیدم، در صورتی که شما سه امتیاز دارید که به نظر من با وجود آنها دیگر جای ترس [از عذاب الهی ]نیست: اول اینکه شما فرزند رسول خدا هستی. دوّم : شفاعت جدّت و سوّم : رحمت خدا. فرمود : ای طاووس! امّا اینکه من فرزند رسول خدا هستم، این مرا در امان نمی دارد؛ زیرا خدای متعال می فرماید : «آن روز میانشان نسبت خویشاوندی نباشد و از حال یکدیگر نپرسند» و اما شفاعت جدّم، این نیز مرا ایمن نمی گرداند؛ چون خدای متعال می فرماید : «و شفاعت نکنند مگر برای کسی که خدا رضایت دهد» و اما رحمت خدا، خدای متعال می فرماید : «و آن به نیکوکاران نزدیک است» و من نمی دانم که نیکوکار هستم یا نه.

ص :181


1- الأنبیاء : 28 .
2- بحار الأنوار : 46 / 101 / 89.

الأمالی للصدوق عن طاووسِ الیَمانیِ :مَرَرتُ بالحِجرِ فإذا أنا بشَخصٍ راکِعٍ و ساجِدٍ، فتأمَّلتُهُ فإذا هُو علیُّ بنُ الحُسینِ علیه السلام ......... فجَعَلتُ أرقُبُهُ حتّی فَرَغَ من صَلاتِهِ ، و رَفَعَ باطِنَ کَفَّیهِ إلَی السَّماءِ و جَعَلَ یَقولُ : سَیِّدی سَیِّدی ، هذهِ یَدای قد مَدَدتُهُما إلَیکَ بالذُّنوبِ مَملوءةً ، و عَینای بالرَّجاءِ مَمدودَةً . (1)

الأمالی للصدوق_ به نقل از طاووس یمانی _: از حِجر عبور می کردم که دیدم شخصی در حال رکوع و سجود است. دقّت کردم دیدم علی بن الحسین علیه السلام است ......... ایستادم به نگاه کردن، تا آنکه نمازش را تمام کرد و کف دست هایش را به طرف آسمان بالا برد و گفت : آقای من! آقای من! این دو دست پر از گناه را به سوی تو کشیده ام و چشم امید به تو دوخته ام.

ص :182


1- الأمالی للصدوق : 288 / 321 ، انظر تمام الخبر.

506 - النّجاة

506 - رهایی

اشاره

(1)

(2)

ص :183


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 5 باب 41 «المُنجِیات و المُهلِکات».
2- انظر: عنوان 425 «الفلاح» ، 533 «الهلاک». عفو اللّه سبحانه : باب 2723 ، العمل : باب 2907 ، الریاء : باب 1415.

3798 - المُنجِیاتُ
3798 - عوامل نجات بخش

الکتاب :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ العَظِیمُ * وَ أُخْرَی تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ» . (1)

وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وَصیَّتِهِ لعلیٍّ علیه السلام _: یا علیُّ ، ثَلاثٌ دَرَجاتٌ ، و ثَلاثٌ کَفّاراتٌ ، و ثَلاثٌ مُهلِکاتٌ ، و ثَلاثٌ مُنجِیاتٌ: ......... أمّا المُنجِیاتُ : فخَوفُ اللّهِ فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ ، و القَصدُ فی الغِنی و الفَقرِ ، و کَلِمَةُ العَدلِ فی الرِّضا و السُّخطِ . (4)

3798

عوامل نجات بخش

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با دارایی ها و جان هایتان جهاد کنید، که این، اگر بدانید، برای شما بهتر است. تا گناهانتان را بر شما ببخشاید و شما را در باغ هایی که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است و [در] سراهایی خوش، در بهشت هایی همیشگی در آورد. این است کامیابی بزرگ. و [رحمتی ]دیگر که آن را دوست دارید : یاری و پیروزی نزدیک از جانب خداست و مؤمنان را [بدان] بشارت ده».

«و کسانی را که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند، نجات دادیم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! سه چیز، درجه است و سه چیز کفّاره و سه چیز هلاکت بار و سه چیز نجات بخش : ......... و آن نجات بخش ها عبارتند از : ترس از خدا در آشکار و نهان، میانه روی در توانگری و تهیدستی و حق گویی در خشم و خشنودی.

ص :184


1- الصفّ : 10 _ 13.
2- فصّلت : 18.
3- (انظر) مریم : 72 ، الزمر : 61 ، النمل : 53 ، یونس : 103 ، الأنبیاء : 88.
4- مکارم الأخلاق: 2/325/2656.

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مُنجِیاتٌ : العَدلُ فی الرِّضا و الغَضَبِ ، و القَصدُ فی الغِنی و الفَقرِ ، و مَخافَةُ اللّهِ فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ . (1)

المحاسن :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : ثَلاثٌ مُنجِیاتٌ و ثَلاثٌ مُهلِکاتٌ. قالوا: یا رسولَ اللّهِ ، ما المُنجِیاتُ ؟ قالَ صلی الله علیه و آله : خَوفُ اللّهِ فی السِّرِّ کأنَّکَ تَراهُ ، فإن لَم تَکُن تَراهُ فإنَّهُ یَراکَ ، و العَدلُ فی الرِّضا و الغَضَبِ ، و القَصدُ فی الغِنی و الفَقرِ . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :نَجا المُخِفُّونَ ، و هَلَکَ المُثقَلُونَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مُنجِیاتٌ : تَکُفُّ لِسانَکَ ، و تَبکی علی خَطیئتِکَ ، و تَلزَمُ بَیتَکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کَم مِن عاقِلٍ عَقَلَ عَنِ اللّهِ أمرَهُ و هُو حَقیرٌ عِندَ النّاسِ دَمیمُ المَنظَرِ یَنجو غَدا ! و کَم مِن ظَریفِ اللِّسانِ جَمیلِ المَنظَرِ عَظیمِ الشّأنِ هالِکٌ غَدا فی یَومِ القِیامَةِ ! (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً (عَبدا) سَمِع حُکما فَوَعی ، و دُعِیَ إلی رَشادٍ فَدَنا ، و أخَذَ بِحُجزَةِ هادٍ فَنَجا . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز نجات بخش است : رعایت عدالت در حال خشم و خشنودی، میانه روی در توانگری و تهیدستی و ترس از خدا در نهان و آشکار.

المحاسن :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : سه چیز عامل نجات است و سه چیز عامل هلاکت. عرض کردند : ای رسول خدا! عوامل نجات کدام است؟ فرمود : ترس از خداوند در نهان به نحوی که گویی او را می بینی؛ زیرا اگر تو او را نمی بینی او قطعاً تو را می بیند و مراعات عدالت (حقیقت) در حال خشنودی و خشم و میانه روی در توانگری و تهیدستی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سبکباران نجات یافتند و گران باران به هلاکت افتادند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز نجات بخش است : زبانت را نگه داری، بر گناهت بگریی و در خانه ات بنشینی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بسی خردمند که وظیفه خویش را از خدا فرا می گیرد، اما در نظر مردم حقیر است و از زیبایی ظاهری بی بهره و فردا[ی قیامت ]نجات می یابد و چه بسیار آدم های خوش صحبتِ زیبارویِ بلند مرتبه که فردای قیامت به هلاکت در می افتند.

امام علی علیه السلام :رحمت خدا بر آن انسانی (بنده ای) که سخن حکیمانه ای شنید و آن را به گوش گرفت و به راه راست خوانده شد و بدان نزدیک گشت و کمربند راهنمایی را گرفت و نجات یافت.

ص :185


1- کنز العمّال : 43867.
2- المحاسن : 1 / 62 / 3.
3- بحار الأنوار : 77 / 55 / 3.
4- الخصال : 85 / 13.
5- کنز العمّال : 5940.
6- نهج البلاغة: الخطبة76.

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنهِ الحسَنِ علیه السلام _: و اعلَمْ یا بُنَیَّ أنّ أحَدا لَم یُنبِئْ عنِ اللّهِ سبحانَهُ کما أنبأ عَنهُ الرَّسولُ صلی الله علیه و آله فارضَ بهِ رائدا ، و إلَی النَّجاةِ قائدا . (1)

عنه علیه السلام :و ما بَرِحَ للّهِ _ عَزَّت آلاؤهُ _ فی البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ ، و فی أزمانِ الفَتَراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم ......... بمَنزِلَةِ الأدِلَّةِ فی الفَلَواتِ (القُلوبِ) ، مَن أخَذَ القَصدَ حَمِدوا إلَیهِ طَریقَهُ ، و بَشَّروهُ بالنَّجاةِ ، و مَن أخَذَ یَمینا و شِمالاً ذَمُّوا إلَیهِ الطَّریقَ ، و حَذَّروهُ مِنَ الهَلَکَةِ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ، شُقُّوا أمواجَ الفِتَنِ بسُفُنِ النَّجاةِ . (3)

عنه علیه السلام :اِلزَموا الحَقَّ تَلزَمْکُمُ النَّجاةُ . (4)

عنه علیه السلام :النَّجاةُ مَعَ الإیمانِ . (5)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ فیهِنَّ النَّجاةُ : لُزومُ الحَقِّ ، و تَجَنُّبُ الباطِلِ ، و رُکوبُ الجِدِّ . (6)

امام علی علیه السلام_ در وصیت به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه السلام _نوشت : بدان ای فرزندم که هیچ کس چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از خدای سبحان خبر نداده است. پس او را به عنوان پیشرو و پیشوای خود به سوی نجات بپذیر.

امام علی علیه السلام :خداوند را _ که نعمت هایش ارجمند و بی شمار است _ همواره در هر برهه ای و در هر دوره ای از فترت (فاصله میان ظهور دو پیامبر) بندگانی بوده که در درون اندیشه هایشان با ایشان راز می گفته است ......... اینان به منزله راهنمایان در بیابان (قلب ها) هستند. آنکه راه راست را بپیماید او را در پیمودن آن راه می ستایند و به نجات و رستگاری بشارتش می دهند و آنکه به راست و چپ کج شود راهی را که در پیش گرفته است نکوهش می کنند و او را از هلاکت برحذر می دارند.

امام علی علیه السلام :ای مردم! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات بشکافید.

امام علی علیه السلام :با حق باشید تا نجات با شما باشد.

امام علی علیه السلام :نجات و رهایی با ایمان همراه است.

امام علی علیه السلام :نجات و رستگاری در سه چیز است : پایبندی به حقّ، دوری از باطل و سوار شدن بر مَرکب جدّیت.

ص :186


1- نهج البلاغة: الکتاب 31.
2- نهج البلاغة : الخطبة 222.
3- نهج البلاغة: الخطبة5.
4- غرر الحکم : 2485.
5- غرر الحکم : 891.
6- غرر الحکم : 4661.

عنه علیه السلام_ فی التَّزهیدِ فی الدُّنیا _: و ذلکَ زَمانٌ لا یَنجو فیهِ إلاّ کُلُّ مُؤمِنٍ نُومَةٍ ، إن شَهِدَ لَم یُعرَفْ ، و إن غابَ لم یُفتَقَدْ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدی . (1)

عنه علیه السلام :النّاسُ ثَلاثَةٌ : فعالِمٌ ربّانیٌّ ، و مُتَعَلِّمٌ علی سَبیلِ نَجاةٍ ، و هَمَجٌ رَعاعٌ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الإسلامِ _: فجَعَلَهُ أمنا لِمَن عَلِقَهُ ، و سِلما لِمَن دَخَلَهُ (عَقَلَهُ) ......... و نَجاةً لِمَن صَدَّقَ . (3)

عنه علیه السلام :علَیکُم بکِتابِ اللّهِ ؛ فإنَّهُ الحَبلُ المَتینُ ، و النُّورُ المُبینُ ، و الشِّفاءُ النّافِعُ ، و الرِّیُّ النّاقِعُ ، و العِصمَةُ لِلمُتَمَسِّکِ ، و النَّجاةُ لِلمُتَعَلِّقِ . (4)

عنه علیه السلام :اِجعَلِ الدِّینَ کَهفَکَ ، و العَدلَ سَیفَکَ ؛ تَنْجُ مِن کُلِّ سُوءٍ ، و تَظفَرْ علی کُلِّ عَدُوٍّ . (5)

عنه علیه السلام :إن کُنتُم لِلنَّجاةِ طالِبینَ فارفُضوا الغَفلَةَ و اللَّهوَ ، و الزَموا الاجتِهادَ و الجِدَّ . (6)

امام علی علیه السلام_ در ترغیبِ بی اعتنایی به دنیا _فرمود : زمانی فرا می رسد که هیچ کس در آن زمان نجات نمی یابد، مگر مؤمن گمنام و بی نام و نشانی که اگر [در جمعی ]حاضر باشد کسی او را نمی شناسد و اگر [از جمعی ]غایب باشد کسی به جستجویش برنمی آید. اینان چراغ های هدایتند.

امام علی علیه السلام :مردم سه دسته اند : عالم ربّانی، علم جویی که در راه نجات و رستگاری است و فرو مایگانی که این سو و آن سو می روند .

امام علی علیه السلام :در وصف اسلام _ فرمود : خداوند آن را برای کسی که بدان چنگ در زند مایه امن و امان ، برای کسی که بدان در آید (فرا گیرد) مایه سلامت و برای کسی که تصدیقش کند موجب نجات قرار داد.

امام علی علیه السلام :به کتاب خدا چنگ زنید که ریسمانی محکم است و نوری روشنگر و شفا بخشی سودمند و آبی تشنگی زدا و برای آن که بدان چنگ زند، مایه مصونیت از خطاست و برای آن که بدان بیاویزد موجب رهایی است.

امام علی علیه السلام :دین را پناهگاه خود گردان و عدالت را شمشیر خویش، تا از هر بدی برهی و بر هر دشمنی چیره آیی.

امام علی علیه السلام :اگر خواهان نجات هستید، غفلت و سرگرمی را دور افکنید و به کوشش و جدّیت چنگ زنید.

ص :187


1- نهج البلاغة : الخطبة 103.
2- نهج البلاغة : الحکمة 147.
3- نهج البلاغة : الخطبة 106.
4- نهج البلاغة : الخطبة 156.
5- غرر الحکم : 2433.
6- غرر الحکم : 3741.

عنه علیه السلام :النَّجاةُ مَع الصَّدقِ . (1)

عنه علیه السلام :قد نَجا مَن وَحُدَ . (2)

عنه علیه السلام :خُذْ ما یَبقی لَکَ مِمّا لا تَبقی لَهُ ، و تَیسَّرْ لِسَفَرِکَ ، و شِمْ (3) بَرقَ النَّجاةِ ، و ارحَلْ مَطایا التَّشمیرِ . (4)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :دَخَلتُ علی أمیرِ المؤمِنینَ علیه السلام و هُو یَجُودُ بنَفسِهِ لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ ، فجَزِعتُ لِذلکَ ، فقالَ لی : أ تَجزَعُ ؟ فقُلتُ : و کیفَ لا أجزَعُ و أنا أراکَ علی حالِکَ هذهِ ؟ !

فقالَ علیه السلام : أ لا اُعَلِّمُکَ خِصالاً أربَعَ إن أنتَ حَفِظتَهُنَّ نِلتَ بهِنَّ النَّجاةَ ، و إن أنتَ ضَیَّعتَهُنَّ فاتَکَ الدّارانِ ؟ یا بُنَیَّ ، لا غِنی أکبَرُ مِن العَقلِ ، و لا فَقرَ مِثلُ الجَهلِ ، و لا وَحشَةَ أشَدُّ مِن العُجبِ ، و لا عَیشَ ألَذُّ مِن حُسنِ الخُلقِ . (5)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :دَخَلتُ علی رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله و عِندَهُ اُبَیُّ بنُ کَعبٍ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَرحَبا بکَ یا أبا عبدِ اللّهِ یا زَینَ السَّماواتِ و الأرضِ ، فقالَ لَهُ اُبَیٌّ : و کیفَ یکونُ یا رسولَ اللّهِ زَینَ السّماواتِ و الأرضِ أحَدٌ غَیرُکَ ؟ ! فقالَ لَهُ : یا اُبیُّ ، و الّذی بَعَثَنی بالحَقِّ نَبیّا إنّ الحُسینَ بنَ علیٍّ فی السَّماءِ أکبَرُ مِنهُ فی الأرضِ ؛ فإنَّهُ مَکتوبٌ عَن یَمینِ العَرشِ : مِصباح هادٍ و سَفینَةُ نَجاةٍ . (6)

امام علی علیه السلام :رَستن با راستی است.

امام علی علیه السلام :هر که تنهایی گزیند، رهایی یابد .

امام علی علیه السلام :از آنچه که تو برایش باقی نمی مانی [یعنی دنیا ]چیزی را که برایت باقی می ماند [یعنی کار خیر و ثواب ]برگیر و برای سفر خویش آماده شو و چشم به آذرخش رهایی بدوز و جهاز بر پشت اشتران چالاک ببند.

امام حسن علیه السلام :نزد امیر المؤمنین علیه السلام رفتم . دیدم ، بر اثر ضربت ابن ملجم در حال جان دادن است. بیتابی کردم. به من فرمود : چرا بیتابی می کنی؟ عرض کردم : با این حالی که از شما مشاهده می کنم چگونه بیتابی نکنم؟!

فرمود : نمی خواهی چهار خصلت به تو بیاموزم که اگر آنها را مراعات کنی به نجات دست یابی و اگر فرو گذاری هر دو سرای را از دست دهی؟ فرزندم، هیچ ثروتی بزرگتر از خرد نیست و هیچ فقری چون نادانی نیست و هیچ تنهایی و وحشتی بدتر از خودپسندی نیست و هیچ عیشی خوشتر از خوش خویی نیست.

امام حسین علیه السلام :بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم اُبیّ بن کعب هم آنجا بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خوش آمدی ای ابا عبد اللّه ! ای زیور آسمان ها و زمین. اُبیّ به ایشان عرض کرد : ای رسول خدا! چگونه ممکن است کسی جز شما زیور آسمان ها و زمین باشد؟ پیامبر به او فرمود : اُبیّ، سوگند به آنکه مرا به حق به پیامبری برانگیخت، حسین بن علی در آسمان بزرگتر و با عظمت تر از زمین است؛ زیرا در سمت راست عرش نوشته شده است: او چراغ هدایت و کشتی نجات است.

ص :188


1- غرر الحکم : 799.
2- غرر الحکم : 6630.
3- الشَیْم : النظر إلی البرق (النهایة : 2 / 521) .
4- نهج البلاغة : الخطبة 223.
5- بحار الأنوار : 78 / 111 / 6.
6- کمال الدین: 265/11.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ثَلاثٌ مُنجِیاتٌ لِلمؤمِنِ : کَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ و اغتِیابِهِم ، و إشغالُهُ نَفسَهُ بما یَنفَعُهُ لآخِرَتِهِ و دُنیاهُ ، و طُولُ البُکاءِ علی خَطیئَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ أنجاکُم مِن عَذابِ اللّهِ أشَدُّکُم خَشیَةً للّهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُنجیاتُ : إطعامُ الطَّعامِ ، و إفشاءُ السَّلامِ ، و الصَّلاةُ باللَّیلِ و النّاسُ نِیامٌ . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام :سه چیز نجات دهنده مؤمن است : نگه داشتن زبانش از مردم و از غیبت کردن آنها، مشغول شدن به آنچه برای آخرت و دنیایش سودمند است و بسیار گریستن بر گناهانش.

امام زین العابدین علیه السلام :رهیده ترین شما از عذاب خدا، ترسانترین شما از خداست.

امام صادق علیه السلام :عوامل نجات بخش عبارتند از : اطعام کردن، سلام گفتن به همگان و نماز خواندن در شب هنگامی که مردم خفته اند.

ص :189


1- بحار الأنوار: 78/140/30.
2- الکافی : 8 / 69 / 24.
3- المحاسن : 2 / 141 / 1365.
4- (انظر) الریاء : باب 1415. عنوان 552 «التقوی».

3799 - مَن لا یَنجو
3800 - صُعوبَةُ النَّجاةِ وسُهولَتُها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَن یُدرِکَ النَّجاةَ مَن لَم یَعمَلْ بالحَقِّ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لا دِینَ لَهُ لا نَجاةَ لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُنجِهِ الصَّبرُ أهلَکَهُ الجَزَعُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّی لَأرجُو النَّجاةَ لهذِهِ الاُمَّةِ لِمَن عَرَفَ حَقَّنا مِنهُم ؛إلاّ لِأحَدِ ثَلاثَةٍ : صاحِبِ سُلطانٍ جائرٍ ، و صاحِبِ هَویً ، و الفاسِقِ المُعلِنِ . (4)

3799 - آنان که نجات نمی یابند
3800 - دشواری و آسانی نجات

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا صَعِدَت رُوحُ المؤمنِ إلَی السَّماءِ تَعَجَّبَتِ المَلائکةُ و قالَت : عَجَبا ! کیفَ نَجا مِن دارٍ فَسَدَ فیها خِیارُنا ؟! (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لَمّا سَمِعَ قَولَ الحسَنِ البَصریِّ : لَیسَ العَجَبُ مِمَّن هَلَک کیفَ هَلَکَ ، و إنّما العَجَبُ مِمَّن نَجا کیفَ نَجا _: أنا أقولُ : لَیسَ العَجَبُ مِمَّن نَجا کیفَ نَجا ، و أمّا العَجَبُ مِمَّن هَلَکَ کیفَ هَلَکَ مَع سَعَةِ رَحمَةِ اللّهِ ؟! (6)

3799

آنان که نجات نمی یابند

امام علی علیه السلام :کسی که به حق عمل نکند، هرگز نجات نمی یابد .

امام علی علیه السلام :کسی که دین ندارد، هیچ راه نجاتی ندارد .

امام علی علیه السلام :هرکه را شکیبایی نرهاند، نا شکیبی نابود کند.

امام صادق علیه السلام :من برای کسانی از این امّت که حقّ (مقام) ما را بشناسند امید رَستن دارم، مگر برای سه نفر : دولتمردِ ستمگر، کسی که پیرو هوای نفْس خود است و کسی که آشکارا گناه می کند.

3800

دشواری و آسانی نجات

امام علی علیه السلام :آنگاه که روح مؤمن به آسمان بالا رود، فرشتگان تعجّب کنند و گویند : شگفتا! چگونه از سرایی که نیکانِ ما در آن تباه شدند، نجات یافت؟!

امام زین العابدین علیه السلام_ چون شنید که حسن بصری می گوید : اگر کسی هلاک شود جای تعجّب ندارد که چرا هلاک شده است، بلکه اگر کسی نجات یابد تعجّب دارد که چگونه نجات یافته است _فرمود : اما من می گویم : اگر کسی نجات یابد جای تعجّب ندارد که چگونه نجات یافته است، بلکه اگر کسی هلاک شود جای تعجّب دارد که با وجود رحمت گسترده خداوند چگونه به هلاکت در افتاده است!؟

ص :190


1- غرر الحکم : 7430.
2- غرر الحکم : 8761.
3- نهج البلاغة : الحکمة 189.
4- الخصال : 119 / 107.
5- غرر الحکم : 4091.
6- بحار الأنوار : 78 / 153 / 17.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنتُم و اللّهِ نُورٌ فی ظُلُماتِ الأرضِ. و اللّهِ إنَّ أهلَ السَّماءِ لَیَنظُرونَ إلَیکُم فی ظُلُماتِ الأرضِ ، کما تَنظُرونَ أنتُم إلَی الکَوکَبِ الدُّرِّیِّ فی السَّماءِ ، و إنَّ بَعضَهُم لَیَقولُ لِبَعضٍ : یا فلانُ ، عَجَبا لفُلانٍ کیفَ أصابَ هذا الأمرَ ؟! و هُو قَولُ أبی علیه السلام : و اللّهِ ما أعجَبُ مِمَّن هَلَکَ کیفَ هَلَکَ ، و لکنْ أعجَبُ مِمَّن نَجا کیفَ نَجا ! (1)

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند که شما در تاریکی های زمین می درخشید. به خدا قسم که اهل آسمان در تاریکی های زمین شما را می بینند، همان گونه که شما ستارگان درخشان را در آسمان می بینید. اهل آسمان به یکدیگر می گویند : فلانی! شگفتا، چگونه فلان شخص به این مقام رسیده است؟! و این فرموده پدر من است : به خدا قسم از اینکه کسی هلاک شود تعجّب نمی کنم که چرا هلاک شد، بلکه اگر کسی نجات یابد تعجّب می کنم که چگونه نجات یافته است!

ص :191


1- الکافی : 8 / 275 / 415.

ص :192

507 - النّحو

507 - علم نحو یا دستور زبان

اشاره

(1)

(2)

ص :193


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 10 / 283«علم النّحو».
2- انظر: عنوان 48 «البلاغة» ، 420 «الفصاحة».

3801 - عِلمُ النَّحوِ
3801 - علم نحو

کنز العمّال عن أبی الأسوَدِ الدُّؤلیِ (1) :کنز العمّال عن أبی الأسوَدِ الدُّؤلیِ (2) : دَخَلتُ علی علیِّ بنِ أبی طالبٍ فرَأیتُهُ مُطرِقا مُتَفَکِّرا ، فقُلتُ : فِیمَ تُفکِّرُ یا أمیرَ المؤمِنینَ ؟ قالَ : إنّی سَمِعتُ بِبَلَدِکُم هذا لَحنا فأرَدتُ أن أصنَعَ کِتابا فی اُصولِ العَرَبیَّةِ ، فقلتُ : إذا فَعَلتَ هذا أحیَیتَنا و بَقِیَت فِینا هذهِ اللُّغَةُ .

ثُمّ أتَیتُهُ بعدَ ثَلاثٍ فألقی إلَیَّ صَحیفَةً فیها : بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، الکلامُ کُلُّهُ اسمٌ و فِعلٌ و حَرفٌ : فالاسمُ ما أنبأ عنِ المُسَمّی ، و الفِعلُ ما أنبأ عن حَرَکةِ المُسَمّی ، و الحَرفُ ما أنبأ عن مَعنیً لَیسَ باسمٍ و لا فِعلٍ . ثُمّ قالَ لی : تَتَبَّعْهُ و زِدْ فیهِ ما وقَعَ لکَ ، و اعلَمْ یا أبا الأسوَدِ أنَّ الأشیاءَ ثَلاثَةٌ : ظاهِرٌ ، و مُضمَرٌ ، و شیءٌ لَیس بظاهِرٍ و لا مُضمَرٍ ، و إنّما یَتَفاضَلُ العُلَماءُ فی مَعرِفَةِ ما لَیسَ بظاهِرٍ و لا مُضمَرٍ .

قالَ أبو الأسوَدِ : فجَمَعتُ عَنهُ أشیاءَ و عَرَضتُها علَیهِ ، فکانَ مِن ذلکَ حُروفُ النَّصبِ فذَکَرتُ مِنها : إنَّ ، و أنَّ ، و لَیتَ ، و لَعلَّ ، و کأنَّ ، و لَم أذکُرْ لکنَّ ، فقالَ لی : لِمَ تَرَکتَها ؟ فقلتُ : لَم أحسَبْها مِنها ، فقالَ : بلی هِی مِنها ، فزادَ لی فیها . (3)

3801

علم نحو

کنز العمّال_ به نقل از ابو الاسود دُؤَلی (4) _: خدمت علی بن ابی طالب رسیدم. دیدم سرش را پایین انداخته و در حال تفکّر است. عرض کردم : به چه می اندیشید ای امیر المؤمنین؟ فرمود: در شهر شما شنیدم کسی قرآن را اشتباه می خواند. لذا تصمیم گرفتم درباره اصول و مبانی زبان عربی، نوشته ای تهیه کنم . عرض کردم: اگر این کار را بکنید ما را زنده کرده اید و این زبان را در میان ما ماندگار ساخته اید.

سه روز بعد که خدمت رسیدم، نوشته ای به من داد که در آن آمده بود : بسم اللّه الرحمن الرحیم. زبان به طور کلّی از سه عنصر تشکیل شده است : اسم و فعل و حرف. اسم آن است که از مسمّی خبر می دهد و فعل آن چیزی است که از حرکت (کار) مسمّی خبر می دهد و حرف آن چیزی است که از معنایی خبر می دهد که نه اسم است نه فعل.

سپس به من فرمود : تو این مطلب را دنبال کن و چیزهایی که به نظرت می رسد بر آن بیفزای و بدان ای ابو الاسود که اشیاء سه گونه اند: آشکار و پنهان و چیزی که نه آشکار است و نه پنهان، و میان علما درباره شناخت آنچه که نه آشکار است و نه پنهان اختلاف است.

ابو الاسود گوید: من مطالبی را گرد آوردم و به عرض آن حضرت رساندم. از آن جمله حروف ناصبه بود که اینها را اسم بردم : اِنّ، اَنّ، لَیْتَ، لعلّ و کأنَّ. اما لکنّ را نام نبردم. امام به من فرمود : چرا آن را کنار گذاشته ای؟ عرض کردم : آن را از حروف ناصبه به شمار نیاورده ام. فرمود : چرا، آن هم جزء این حروف است. و حضرت آن را بر آنها حروف افزود.

ص :194


1- هو ظالم بن عمرو ،: المعروف بأبی الأسود الدُّؤلی أحد الوجوه البارزة و الصحابة المشهورین للإمام أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام أسلم علی عهد رسول اللّه صلی الله علیه و آله لکنه لم یحظ برؤیته و هو من المتحقّقین بمحبّة علیّ و محبة ولده . ر . ک : الطبقات الکبری : 7 / 99، تاریخ دمشق : 25 / 195 و ص 184 و188، موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب : 12 / 13 .
2- هو ظالم بن عمرو ،: المعروف بأبی الأسود الدُّؤلی أحد الوجوه البارزة و الصحابة المشهورین للإمام أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام أسلم علی عهد رسول اللّه صلی الله علیه و آله لکنه لم یحظ برؤیته و هو من المتحقّقین بمحبّة علیّ و محبة ولده . ر . ک : الطبقات الکبری : 7 / 99، تاریخ دمشق : 25 / 195 و ص 184 و188، موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب : 12 / 13 .
3- کنز العمّال : 29456.
4- ظالم بن عمرو، معروف به ابو الأسود دُئلی، از چهره های برجسته و صحابیان بلند آوازه مولا علی علیه السلام است . او در روزگار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اسلام آورد، امّا توفیق دیدار ایشان را نیافت . وی از شیفتگان علی علیه السلام و دوستدار راستین فرزندان اوست .

کنز العمّال عن صَعصَعة بن صُوحان :جاءَ أعرابیٌّ إلی علیِّ بنِ أبی طالبٍ فقالَ : یا أمیرَ المؤمِنینَ ، کیفَ تَقرأُ هذا الحَرفَ «لا یَأکُلُهُ إلاّ الخاطُونَ»؟ کلٌّ و اللّهِ یَخطو ! فتَبَسَّمَ علِیٌّ و قالَ : «لا یأکُلُهُ [إلاّ ]الخاطِئونَ» . قالَ : صَدَقتَ یا أمیرَ المؤمِنینَ، ما کانَ لِیُسلِمَ عَبدَهُ ، ثُمّ التَفَتَ علیٌّ إلی أبی الأسوَدِ الدُّؤلیِّ فقالَ : إنّ الأعاجِمَ قد دَخَلَت فی الدِّینِ کافَّةً ، فضَعْ للنّاسِ شَیئا یَستَدِلّونَ بهِ علی صَلاح ألسِنَتِهِم ، فرَسَمَ لَهُ الرَّفعَ و النَّصبَ و الخَفضَ . (1)

کنز العمّال_ به نقل از صعصعة بن صوحان _: عربی بادیه نشین خدمت علی بن ابی طالب آمد و عرض کرد : یا امیر المؤمنین! این کلمه را چگونه می خوانی : «لا یأکله الاّ الخاطون» (آن [چرکابه دوزخ ]را جز گام زنندگان نمی خورند)؟ زیرا به خدا قسم که همگان قدم می زنند و راه می روند! علی علیه السلام تبسّمی کرد و فرمود : «لا یأکله الا الخاطئون» (آن را جز گنهکاران نمی خورند). بادیه نشین عرض کرد : درست فرمودی ای امیر مؤمنان! براستی که خداوند بنده خود را وا نمی گذارد. علی علیه السلام سپس رو به ابو الاسود دؤلی کرد و فرمود: غیر عربها تماماً به دین [اسلام ]در آمده اند. بنا بر این، چیزی برای مردم وضع کن تا به واسطه آن صحیح صحبت کنند. حضرت

سپس برای ابو الاسود علائم رفع و نصب و جرّ را رسم کرد.

ص :195


1- کنز العمّال : 29457.

3802 - إعرابُ الأعمالِ
3802 - اِعراب دادن اعمال!

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الرّجُلَ الأعجَمیَّ مِن اُمَّتی لَیَقرأُ القرآنَ بعَجَمیَّةٍ ، فتَرفَعُهُ المَلائکَةُ علی عَرَبیَّةٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّکُم إلی إعرابِ الأعمالِ، أحوَجُ مِنکُم إلی إعرابِ الأقوالِ . (2)

عنه علیه السلام_ لِرجُلٍ ذَکَرَ أنَّ بِلالاً جَعَلَ یَلحَنُ فی کلامِهِ ، و آخَرُ یَضحَکُ مِنهُ _: یا عبدَ اللّهِ ، إنّما یُرادُ بإعرابِ الکَلامِ تَقویمُهُ لِتَقویمِ الأعمالِ و تَهذیبِها، ما یَنفَعُ فلانا إعرابُهُ و تَقویمُ کلامِهِ إذا کانَت أفعالُهُ مَلحونَةً أقبَحَ لَحنٍ ؟! و ما ذا یَضُرُّ بِلالاً لَحنُهُ فی کلامِهِ إذا کانَت أفعالُهُ مُقَوَّمَةً أحسَنَ تَقویمٍ مُهَذَّبَةً أحسَنَ تَهذیبٍ ؟! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَجِدُ الرّجُلَ لا یُخطِئُ بلامٍ و لا واوٍ خَطیبا مِصْقَعا (4) و لَقَلبُهُ أشَد ظُلمَةً مِن اللَّیلِ المُظلِمِ ، و تَجِدُ الرّجُلَ لا یَستَطیعُ یُعَبِّرُ عَمّا فی قَلبِهِ بِلسانِهِ و قَلبُهُ یَزهَرُ کما یَزهَرُ المِصباحُ . (5)

3802

اِعراب دادن اعمال!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا مرد غیر عرب از امّت من قرآن را با زبانی عجمی (غیر عربی یا عربی شکسته بسته و بدون مراعات اعراب و تجوید و محسّنات قرائت) می خواند و فرشتگان آن را به زبان عربی [به پیشگاه خدا ]بالا می برند.

امام علی علیه السلام :شما به اِعراب دادن رفتارها نیازمندترید تا به اِعراب دادن گفتارها (6) .

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به مردی که گفت : [روزی ]بلال صحبت می کرد و در کلامش لَحن و اشتباه بود و مردی به او می خندید _فرمود : ای بنده خدا! مقصود از اِعراب کلام، درست و صحیح ساختن آن است برای درست و پیراسته کردن اعمال. چه سود که فلان کس سخنانش با اعراب و درست باشد، اما اَعمالش دچار زشت ترین خطاها باشد؟ و بلال را چه زیان که در گفتارش، خطا باشد، اما اعمالش کاملاً درست و پیراسته؟!

امام صادق علیه السلام :گاهی اوقات مردی را می بینی که خطیبی زبردست و سخنور است و در یک لام یا واو خطا نمی کند، اما دلش از شب تار سیاهتر است و گاهی اوقات مردی را می بینی که نمی تواند حرف دلش را به زبان بیاورد، لیکن دلش مانند چراغ می درخشد.

ص :196


1- الکافی : 2 / 619 / 1.
2- غرر الحکم : 3828.
3- تنبیه الخواطر : 2 / 102.
4- مِصقَع : البلیغ الماهر فی خطبته (النهایة : 3 / 42) .
5- الکافی : 2 / 422 / 1.
6- اِعراب در لغت به معنای آشکار ساختن است و در اصطلاح به معنای ظاهر کردن حرکات و سکنات کلمات. مراد حضرت این است که اهتمام ورزیدن به کارهای خیر و آشکار ساختن آنها و تصحیح و درست کردن اعمال و کردارها بیشتر مورد نیاز شماست تا اهتمام به فصاحت و بلاغت کلام و درست و بی اشتباه سخن گفتن _ م .

3803 - ذَمُّ الانهِماکِ فی طَلَبِ النَّحوِ
3803 - نکوهش غرق شدن در تحصیل علم نحو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ انهمَکَ فی طَلَبِ النَّحوِ سُلِبَ الخُشوعَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ انهمَکَ فی طَلَبِ العَرَبیَّةِ سُلِبَ الخُشوعَ . (2)

(3)

بیان :

سَنَدُ هذین الحدیثین ضعیف و الظاهر أنّ المراد منهما _ علی تقدیر صحتهما _ هذا المبالغة فی طلبه و الغفلة عن الهدف من تعلمه و هو فهم الشریعة المقدّسة .

3803

نکوهش غرق شدن در تحصیل علم نحو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در تحصیل علم نحو غرق شود، خشوع (فروتنی) از او سلب گردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در تحصیل زبان عربی مستغرق شود، خشوع و فروتنی از او سلب گردد.

توضیح :

سندهای این دو حدیث ، ضعیف است و ظاهرا مقصود از آن ها، پرداختن بیش از حد به علوم ادبی و فراموشی هدف اصلی تعلّم آن، یعنی فهم دین دانست .

ص :197


1- بحار الأنوار : 1 / 218 / 37.
2- کنز العمّال : 7922.
3- (انظر) البلاغة : باب 393.

ص :198

508 - النّدم

508 - پشیمانی

اشاره

(1)

ص :199


1- انظر: عنوان 115 «الحسرة» ، 142 «الخسران» ، 384 «الغَبن»، التوبة : باب 465. الاعتذار : باب 2533 ، 2535 ، العلم : باب 2849.

3804 - ما یُؤمِنُ مِنَ النَّدامَةِ
3804 - ایمن دارنده از پشیمانی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ المَرءَ علی ما قَدَّمَ قادِمٌ ، و علی ما خَلَّفَ نادِمٌ . (1)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ التَّفریطِ النَّدامَةُ ، و ثَمَرَةُ الحَزمِ السَّلامَةُ . (2)

3804

ایمن دارنده از پشیمانی

امام علی علیه السلام :اندیشیدن پیش از پرداختن به کار، [آدمی را] از پشیمانی ایمن می گرداند.

امام علی علیه السلام :کسی که کمتر اعتماد کند، به سلامت ماند؛ کسی که زیاد اعتماد کند پشیمان شود.

امام صادق علیه السلام :در هر کاری، پیش از آنکه بدان مبادرت ورزی و بعد پشیمان شوی، درنگ کن تا راه ورود و خروج آن را بشناسی (بدانی از کجا آغازش کنی و چگونه به پایانش رسانی).

3805 - ما یورِثُ النَّدامَةَ
3805 - آنچه پشیمانی به بار می آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّدبیرُ قَبلَ العَمَلِ یُؤمِنُ النَّدَمَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أقَلَّ الاستِرسالَ سَلِمَ ، مَن أکثَرَ الاستِرسالَ نَدِمَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قِفْ عِند کُلِّ أمرٍ حتّی تَعرِفَ مَدخَلَهُ مِن مَخرَجِهِ، قَبلَ أن تَقَعَ فیهِ فتَندَمَ . (5)

(6)

3805

آنچه پشیمانی به بار می آورد

امام علی علیه السلام :انسان به آنچه [برای آخرتش ]پیش فرستاده است می رسد و بر آنچه از خود بر جای گذاشته باشد پشیمان می گردد.

امام علی علیه السلام :ثمره تفریط پشیمانی است، و ثمره استوار اندیشی سلامت.

ص :200


1- غرر الحکم : 3506.
2- نهج البلاغة : الحکمة 181.
3- غرر الحکم : 1417.
4- غرر الحکم : 7774 و 7775.
5- تحف العقول : 304.
6- (انظر) الحزم : باب 818.

عنه علیه السلام :إنّ مَعصیَةَ النّاصِحِ الشَّفیقِ العالِمِ المُجَرَّبِ تُورِثُ الحَسرَةَ ، و تُعقِبُ النَّدامَةَ . (1)

عنه علیه السلام :أشَدُّ النّاسِ نَدامَةً و أکثَرُهُم مَلامَةً : العَجِلُ النَّزِقُ الّذی لا یُدرِکُهُ عَقلُهُ إلاّ بَعدَ فَوتِ أمرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :ألا و إنَّ شَرائعَ الدِّینِ واحِدَةٌ ، و سُبُلَهُ قاصِدَةٌ ، مَن أخَذَ بها لَحِقَ و غَنِمَ ، و مَن وَقَفَ عَنها ضَلَّ و نَدِمَ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابٍ لَهُ إلی مُعاویَةَ _: اِحذَرْ یَوما یَغتَبِطُ فیهِ مَن أحمَدَ عاقِبَةَ عَمَلِهِ ، و یَندَمُ مَن أمکَنَ الشَّیطانَ مِن قِیادِهِ فلَم یُجاذِبْهُ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المأخُوذِینَ علَی الغِرَّةِ عِندَ المَوتِ _: و یَتَذکَّرُ أموالاً جَمَعَها ، أغمَضَ فی مَطالِبِها ......... فهُو یَعَضُّ یَدَهُ نَدامَةً علی ما أصحَرَ لَهُ عِندَ المَوتِ مِن أمرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :نَسألُ اللّهَ سبحانَهُ أن یَجعَلَنا و إیّاکُم مِمّن لا تُبطِرُهُ نِعمَةٌ ، و لا تُقَصِّر (تَقتَصِروا) بهِ عن طاعَةِ رَبِّهِ غایَةٌ ، و لا تَحِلُّ بهِ بَعدَ المَوتِ نَدامَةٌ و لا کآبَةٌ . (6)

امام علی علیه السلام :مخالفت کردن با مشاورِ دلسوز فهمیده کار آزموده، حسرت به بار می آورد و پشیمانی در پی دارد.

امام علی علیه السلام :سخت ترین پشیمانی و بیشترین سرزنش دامنگیر کسی می شود که شتابکار و بی فکر است و وقتی کار از کار گذشت تازه به سر عقل می آید.

امام علی علیه السلام :بدانید که شرایع دین یکی است و راه هایش راست است. هر که این راه ها را در پیش گیرد، به مقصد برسد و سود برد و هر که از آنها باز ماند، گمراه و پشیمان شود.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : بترس از روزی که هر کس فرجام کار خویش را پسندیده یابد، نکو حال باشد و هر کس زمام اختیار خویش را به دست شیطان سپارد و با وی نستیزد، به پشیمانی گرفتار آید.

امام علی علیه السلام_ در وصف غافلگیر شدگان مرگ _فرمود : به یاد می آورد اموالی را که گرد آورده و در به دست آوردن آنها چشمش را بر هم نهاده [و از هر راهی فراهم آورده است] ......... او از آنچه که هنگام مرگ برایش آشکار گشته است، انگشت ندامت به دندان می گزد.

امام علی علیه السلام :از خداوند سبحان مسألت داریم که ما و شما را در زمره کسانی قرار دهد که هیچ نعمتی آنان را سرمست نمی سازد و هیچ هدفی از طاعت پروردگار بازشان نمی دارد و بعد از مرگ گرفتار پشیمانی و اندوه نمی شوند.

ص :201


1- نهج البلاغة: الخطبة35.
2- غرر الحکم : 3308.
3- نهج البلاغة : الخطبة 120.
4- نهج البلاغة: الکتاب48.
5- نهج البلاغة : الخطبة 109.
6- نهج البلاغة: الخطبة64.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَرغَبْ فی المَعروفِ ابتُلِیَ بالنَّدامَةِ . (1)

عنه علیه السلام :ثَلاثَةٌ تُعقِبُ النَّدامَةَ : المُباهاةُ ، و المُفاخَرَةُ ، و المُعازَّةُ . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن یَزرَعْ خَیرا یَحصِدْ غِبطَةً ، و مَن یَزرَعْ شَرّا یَحصِدْ نَدامَةً . (3)

(4)

3806 - نَدامَةُ القِیامَةِ
3806 - پشیمانی قیامت

الکتاب :

وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِی الْأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاَ یُظْلَمُونَ» . (5)

(6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا بنَ مَسعودٍ ، أکثِرْ مِن الصّالِحاتِ و البِرِّ ؛ فإنَّ المُحسِنَ و المُسِیءَ یَندَمانِ ، یَقولُ المُحسِنُ : یا لَیتَنی ازدَدتُ مِن الحَسَناتِ ! و یَقولُ المُسیءُ : قَصَّرتُ ، و تَصدیقُ ذلکَ قولُهُ تعالی : «وَ لا أُقْسِمُ بالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» (7) . (8)

امام صادق علیه السلام :کسی که به نیکی راغب نباشد به پشیمانی گرفتار آید.

امام صادق علیه السلام :سه چیز پشیمانی در پی دارد : به خود بالیدن، فخر فروشی، و چیره جویی بر دیگران.

امام عسکری علیه السلام :هرکه خوبی بکارد شادمانی بدرود و هرکه تخم بدی بیفشاند، پشیمانی درو کند.

3806

پشیمانی قیامت

قرآن:

«و اگر برای هر کسی که ستم کرده است، آنچه در زمین است می بود قطعاً آن را برای (خلاصی) باز خرید خود می داد. و چون عذاب را ببینند پشیمانی خود را پنهان دارند و میان ایشان به عدالت داوری شود و بر ایشان ستم نرود».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسر مسعود! کارهای شایسته و اعمال خیر، بسیار به جای آر؛ زیرا نیکوکار و بدکار هر دو پشیمان می شوند. نیکوکار می گوید : ای کاش نیکی های بیشتری انجام می دادم! و بدکار می گوید : کوتاهی کردم. شاهد صدق این مطلب سخن خدای متعال است که می فرماید : «سوگند می خورم به نفس ملامتگر».

ص :202


1- تحف العقول : 319.
2- تحف العقول : 320.
3- بحار الأنوار : 78/373/19.
4- (انظر) الغضب : باب 3027.
5- یونس : 54.
6- (انظر) سبأ : 33.
7- القیامة : 2 .
8- مکارم الأخلاق : 2 / 353 / 2660.

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن أحَدٍ یَموتُ إلاّ نَدِمَ ، إن کانَ مُحسِنا نَدِمَ أن لا یکونَ ازدادَ ، و إن کانَ مُسیئا نَدِمَ أن لا یکونَ نَزَعَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :شَرُّ النَّدامَةِ نَدامَةُ یَومِ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِندَ مُعایَنَةِ أهوالِ القِیامَةِ تَکثُرُ مِن المُفَرِّطینَ النَّدامَةُ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس نیست که بمیرد مگر این که گرفتار پشیمانی می شود. اگر نیکوکار باشد از اینکه بیشتر کار نیک انجام نداده است پشیمان می شود و اگر بدکار باشد از اینکه دست از بدکاری بر نداشته است پشیمان می گردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین پشیمانی، پشیمانی روز رستاخیز است.

امام علی علیه السلام :با مشاهده هول و هراس های قیامت، پشیمانی کوتاهی کنندگان [در عمل ]زیاد می شود.

ص :203


1- کنز العمّال : 42716.
2- الأمالی للصدوق : 577 / 788 .
3- غرر الحکم : 6220.

ص :204

509 - النّذر

509 - نَذر

اشاره

(1)

ص :205


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 213 باب 4 «أحکام الیمین و النَّذر و العهد». وسائل الشیعة : 16/182 «کتاب النَّذر و العهد». کنز العمّال : 16 / 733 «کتاب النَّذر». سنن أبی داوود : 3/231 «النّهی عن النَّذر».

3807 - النَّذرُ
3807 - نذر

الکتاب :

إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرَا فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» . (1)

وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللّهَ یَعْلَمُهُ وَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ» . (2)

یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْمَا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرَا» . (3)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «یُوفُونَ بالنَّذْرِ» _: مَرِضَ الحَسنُ و الحُسینُ و هُما صَبیّانِ صَغیرانِ ، فعادَهُما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و مَعهُ رجُلانِ ، فقالَ أحَدُهُما : یا أبا الحَسَنِ، لو نَذَرتَ فی ابنَیکَ نَذرا إن عافاهُما اللّهُ ، فقالَ : أصومُ ثَلاثَةَ أیّامٍ شُکرا للّهِ عَزَّ و جلَّ ، و کذلکَ قالَت فاطمَةُ ، و کذلکَ قالَت جارِیَتُهُم فِضَّةُ ، فألبَسَهُما اللّه عافِیَةً فأصبَحوا صِیاما . (4)

3807

نذر

قرآن:

«آنگاه که زن عمران گفت : پروردگارا! آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد [از مشاغل دنیا و وقف خدمت تو ]باشد. پس، از من بپذیر که تو شنوای دانایی».

«و هر نفقه ای را که انفاق، یا هر نذری را که عهد کرده اید، قطعاً خداوند آن را می داند و برای ستمکاران هیچ یاوری نیست».

«به نذر خود وفا می کنند و از روزی که گزند آن فراگیر است، می ترسند».

حدیث:

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «به نذر خود وفا می کنند» _فرمود : حسن و حسین علیهما السلام در خردسالی بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه دو نفر دیگر به عیادت آنان رفت. یکی از آن دو مرد گفت : ای ابا الحسن! کاش برای این دو طفل خود نذری می کردی تا خداوند شفایشان دهد. علی علیه السلام فرمود : برای سپاسگزاری از خداوند عزّ و جلّ سه روز روزه می گیرم. فاطمه علیها السلام و کنیز آنها فضّه نیز همین حرف را زدند. پس، خداوند بر آن دو لباس عافیت پوشاند و آنان روزه گرفتند.

ص :206


1- آل عمران : 35.
2- البقرة : 270.
3- الإنسان : 7.
4- وسائل الشیعة : 16 / 190 / 5.

المیزان فی تفسیر القرآن عن ابن عبّاسٍ :إنَّ الحَسنَ و الحُسینَ مَرِضا فعادَهُما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی ناسٍ مَعهُ ، فقالوا : یا أبا الحَسَنِ لَو نَذَرتَ علی وُلدِکَ (وَلَدَیکَ ظ) ، فَنَذَرَ علیٌّ و فاطِمَةُ و فِضّةُ جارِیَةٌ لَهُما إن بَرءا مِمّا بِهما أن یَصوموا ثَلاثةَ أیّامٍ ، فشُفَیا و ما مَعَهُم شیءٌ ، فاستَقرَضَ علیٌّ مِن شَمعونَ الخَیبَریِّ الیَهودیِّ ثَلاثَ أصوعٍ مِن شَعیرٍ ، فطَحَنَت فاطِمَةُ صاعا و اختَبَزَت خَمسَةَ أقراصٍ علی عَدَدِهِم ، فوَضَعوها بینَ أیدیهِم لِیُفطِروا فوَقَفَ علَیهِم سائلٌ و قالَ : السَّلامُ علَیکُم أهلَ بَیتِ محمّدٍ ، مِسکینٌ مِن مَساکِینِ المُسلِمینَ، أطعِمونی أطعَمَکُمُ اللّهُ مِن مَوائدِ الجَنَّةِ ، فآثَرُوهُ و باتُوا لَم یَذوقوا إلاّ الماءَ و أصبَحوا صِیاما ، فلَمّا أمسَوا و وَضَعوا الطَّعامَ بینَ أیدیهِم وَقَفَ علَیهِم یَتیمٌ فآثَرُوهُ ، و وَقَفَ علَیهِم أسیرٌ فی الثّالِثَةِ ففَعَلوا مِثلَ ذلکَ.

فلَمّا أصبَحوا أخَذَ علیٌّ بیدِ الحَسَنِ و الحُسینِ و أقبَلوا إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فلَمّا أبصَرَهُم و هُم یَرتَعِشونَ کالفِراخِ من شِدَّةِ الجُوعِ قالَ : ما أشَدَّ ما یَسُوؤنی ما أری بِکُم ! فانطَلَقَ مَعَهُم فرأی فاطِمَةَ فی مِحرابِها قدِ التَصَقَ ظَهرُها بِبَطنِها (بَطنُها بظَهرِها ظ) و غارَت عَیناها فساءهُ ذلکَ ، فنَزَلَ جَبرئیلُ و قالَ : خُذها یا محمّدُ هَنَّاکَ اللّهُ فی أهلِ بَیتِکَ، فأقرَأهُ السُّورَةَ . (1)

المیزان فی تفسیر القرآن_ به نقل از ابن عبّاس _: حسن و حسین بیمار شدند و رسول خدا صلی الله علیه و آله با عدّه ای از مردم به عیادت آنها رفتند. آن عدّه گفتند : ای ابا الحسن! کاش برای [بهبودی ]فرزندانت نذری می کردی. علی و فاطمه و فضّه، کنیز آنها، نذر کردند که اگر آن دو از بیماریشان شفا یابند سه روز روزه بگیرند. حسن و حسین علیهما السلام بهبود یافتند، اما آنها چیزی در بساط نداشتند. لذا علی علیه السلام از یک نفر یهودی اهل خیبر، به نام شمعون، سه صاع جو قرض گرفت. فاطمه علیها السلام یک صاع آن را آرد کرد و پنج قرص نان، به تعداد اعضای خانواده، پخت و در برابر آنها نهاد تا افطار کنند. در این هنگام سائلی بر در خانه ایستاد و گفت : سلام بر شما ای اهل بیت محمّد! مسکینی مسلمان هستم، مرا غذایی دهید. خداوند شما را از غذاهای بهشت سیر گرداند. همگی غذای خود را به او دادند و آن شب را با نوشیدن مقداری آب به سر بردند. روز بعد نیز روزه گرفتند. چون وقت افطار رسید و غذا (نان) را در برابر خود نهادند، یتیمی از راه رسید. این بار نیز همگی غذای خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و باز آنها همین کار را کردند.

صبح روز بعد [روز چهارم] علی علیه السلام دست حسن و حسین را گرفت و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتند. چشم پیامبر به آنها افتاد و دید از شدّت گرسنگی مانند جوجه به خود می لرزند. فرمود : چه سخت است بر من این حالتی را که در شما می بینم! پیامبر با آنها [به طرف خانه علی علیه السلام ] به راه افتاد و دید فاطمه در محراب است و شکمش به پشتش چسبیده و چشمانش گود افتاده است. حضرت از مشاهده این وضع ناراحت شد. در این هنگام جبرئیل فرود آمد و گفت : بگیر ای محمّد! خداوند درباره خانواده ات به تو تهنیت گفته است. سپس سوره هل أتی را برای او قرائت کرد.

ص :207


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 20 / 132.

3808 - کَراهَةُ الإیجابِ عَلَی النَّفسِ
3808 - کراهت واجب کردن چیزی برخود

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:لا تُوجِبْ علی نَفسِکَ الحُقوقَ، و اصبِرْ علَی النَّوائبِ . (1)

وسائل الشیعة عن إسحاق بنِ عمّار :قلتُ لأبی عبد اللّهِ علیه السلام : إنّی جَعَلتُ علی نفسی شُکرا للّه رَکعتین اُصَلّیهما فی السَّفَرِ و الحَضَرِ ، أ فَاُصَلّیهِما فی السَّفَرِ بالنَّهارِ؟ فقالَ : نَعَم . _ ثُمَّ قالَ : إنّی لَأکرَهُ الإیجابَ ؛ أن یُوجِبَ الرّجُلُ علی نَفسِهِ . قُلتُ : إنّی لَم أجعَلْهُما للّهِ علَیَّ ، إنّما جَعَلتُ ذلکَ علی نَفسی اُصَلِّیهما شُکرا للّهِ و لَم اُوجِبْهُما علی نَفسی ، أ فأدَعُهُما إذا شِئتُ ؟ قالَ : نَعَم . (2)

3808

کراهت واجب کردن چیزی برخود

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام :بر خودت حقّی را واجب مگردان و در برابر سختی ها صبور باش.

وسائل الشیعه_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : _ برای سپاسگزاری از خداوند، خود را متعهد کردم که در سفر و حضر دو رکعت نماز بخوانم، آیا می توانم آن دو رکعت را در سفر به هنگام روز بخوانم؟ حضرت فرمود : آری. سپس فرمود : من خوش ندارم که کسی چیزی را بر خود واجب گرداند. عرض کردم : من آن دو رکعت را برای خدا به گردن خود قرار نداده ام، بلکه خودم، خود را متعهد کردم که برای سپاسگزاری از خدا دو رکعت نماز بخوانم و آن را بر خویش واجب نگردانیده ام. در این صورت اگر بخواهم، می توانم نخوانم؟ فرمود : آری.

ص :208


1- الکافی : 4 / 33 / 3.
2- وسائل الشیعة : 16 / 189 / 1.

(1)

3809 - ما وَرَدَ فی أنَّ النَّذرَ لا یَرُدُّ شَیئاً
3809 - روایاتی که می گوید نذر قضا و قدر را دفع نمی کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فیما نَهی أصحابَهُ عَنِ النَّذرِ _: إنّهُ لا یَرُدُّ شیئا ، و إنّما یُستَخرَجُ بهِ مِن الشَّحیحِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: النَّذرُ لا یُقَدِّمُ شیئا و لا یُؤَخِّرُهُ ، و إنّما یُستَخرَجُ بهِ مِن البَخیلِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: لا تَنذِروا ؛ فإنَّ النَّذرَ لا یُغنی مِن القَدَرِ شیئا ، و إنّما یُستَخرَجُ بهِ مِن البَخیلِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: إنّهُ لا یَأتی بخَیرٍ ، و إنّما یُستَخرَجُ بهِ مِن البَخیلِ . (5)

تبیین :

قال المازریّ : یحتمل أن یکون سبب النهی عن النذر کون الناذر یصیر ملتزما له ، فیأتی به تکلّفا بغیر نشاط . و قال القاضی عیاض : و یحتمل أنّ النهی لکونه قد یظنّ بعض الجهلة أنّ النذر یردّ القدر و یمنع من حصول المقدَّر ، فنهی عنه خوفا من جاهل یعتقد ذلک . (6)

أقول : لا مانع من أن یکون النذر _ مثل الصدقة و الدعاء _ یردّ القضاء ، و قد مرّ فی أبواب الدعاء أنّه یردّ القضاء و قد اُبرم إبراما . و الأحادیث المذکورة فی الباب _ مضافا إلی ضعف أسانیدها _ ظاهرها ینافی ظاهر الکتاب و ما رواه الفریقان فی نذر الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام للحَسنَین ، فیجب طرحها ، أو حملها نفی التأثیر الحتمی للنذر ، أو علی موارد خاصّة .

3809

روایاتی که می گوید نذر قضا و قدر را دفع نمی کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در جایی که اصحاب خود را از نذر کردن نهی کرد _فرمود : نذر چیزی [از قضا و قدر ]را بر نمی گرداند، بلکه در حقیقت به وسیله نذر چیزی از شخص بخیل بیرون کشیده می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در همین زمینه _فرمود : نذر چیزی را پس و پیش نمی کند، بلکه در حقیقت به واسطه نذر چیزی از انسان بخیل بیرون کشیده می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در همین باره _فرمود : نذر نکنید؛ زیرا در برابر تقدیر کاری از نذر ساخته نیست، بلکه در حقیقت به واسطه نذر چیزی از چنگ شخص بخیل بیرون کشیده می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در همین زمینه _فرمود : نذر سودی به بار نمی آورد، بلکه در حقیقت به وسیله نذر از انسان بخیل چیزی بیرون کشیده می شود.

توضیح:

مازری می گوید : ممکن است علّت نهی از نذر کردن این باشد که شخص نذر کننده به انجام نذر خود ملتزم و متعهّد می شود و در نتیجه آن را از روی کراهت و بدون نشاط به جا می آورد. قاضی عیاض می گوید : احتمال دارد علّت نهی آن باشد که ممکن است برخی افراد نادان گمان کنند که نذر آنچه را مقدّر شده است دفع می کند و مانع تحقّق امور مقدّر می شود. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله از ترس اینکه مبادا اشخاص نادان چنین باوری پیدا کنند، از نذر کردن نهی فرمود.

مولّف گوید : هیچ مانعی وجود ندارد که گفته شود نذر _ همچون صدقه و دعا _ قضای الهی را بر می گرداند. در ابواب مربوط به دعا گفتیم که حتی قضای مُبرم الهی نیز قابل دفع است. احادیثی هم که در این باب گفته شد _ علاوه بر ضعیف بودن سند آنها _ ظاهرشان با ظاهر قرآن کریم و روایتی که شیعه و سنّی درباره نذر امیر المؤمنین علیه السلام برای شفای بیماری حسنین علیهما السلام آورده اند، منافات دارد. بنا بر این، باید این احادیث را کنار گذاشت و به آنها اعتنایی نکرد، یا آنها را به مردود شمردن اثر بخشی یقینی نذر ، و یا به مواردی خاص حمل کرد.

ص :209


1- (انظر) وسائل الشیعة : 16 / 189 باب 6.
2- صحیح مسلم : 3 / 1261 / 2.
3- صحیح مسلم : 3 / 1261 / 3.
4- صحیح مسلم : 3 / 1261 / 5.
5- صحیح مسلم : 3 / 1261 / 4.
6- صحیح مسلم : 3 / 1261 /هامش رقم 1.

ص :210

510 - النّصیحة

510 - نصیحت و خیرخواهی

اشاره

(1)

(2)

ص :211


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 65 باب 43 «النَّصیحة للمسلمین». وسائل الشیعة : 11 / 594 _ 597 باب 35 ، 36 «نصیحة المؤمن». مستدرک الوسائل : 12 / 431 باب 36 «تحریم ترک نصیحة المؤمن». کنز العمّال : 3 / 412 _ 791.
2- انظر: عنوان 547 «الموعظة» ، 282 «الشوری»، الأمانة : باب 304 ، الأخ : باب 54.

3810 - النَّصیحَةُ
3810 - نصیحت و خیرخواهی

الکتاب :

أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَ أَنْصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» . (1)

أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : أحَبُّ ما تَعَبَّدَ لی بهِ عَبدی ، النُّصحُ لی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لا یَهتَمَّ بأمرِ المُسلِمینَ فلَیسَ مِنهُم ، و مَن لَم یُصبِحْ و یُمسِ ناصِحا للّهِ و لرَسولِهِ و لکِتابِهِ و لإمامِهِ و لعامَّةِ المسلِمینَ فلَیسَ مِنهُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ أمشاهُم فی أرضِهِ بالنَّصیحَة لِخَلقِهِ . (6)

3810

نصیحت و خیرخواهی

قرآن:

«پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و اندرزتان می دهم و چیزهایی از خدا می دانم که شما نمی دانید».

«پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و من برای شما خیرخواهی امین هستم».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: محبوبترین چیزی که بنده ام به وسیله آن مرا عبادت می کند، خیرخواهی (خلوص) برای من است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _هرکه به کار مسلمانان اهتمام نورزد، از آنان نیست و هرکه صبح و شام خیرخواه خدا و رسول او و کتاب و امامش و توده مسلمانان نباشد، از آنان نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با منزلت ترین مردم نزد خداوند در روز قیامت، کسی است که در راه خیرخواهی برای خلق او بیش از دیگران قدم بر دارد.

ص :212


1- الأعراف : 62.
2- الأعراف : 68.
3- (انظر) الأعراف : 79 ، 93 ، التوبة : 91.
4- الترغیب و الترهیب : 2 / 577 / 16.
5- الترغیب و الترهیب : 2 / 577 / 17.
6- الکافی : 2 / 208 / 5.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن یَضمَن لی خَمسا أضمَن لَهُ الجَنَّةَ : النَّصیحَةُ للّهِ عَزَّ و جلَّ ، و النَّصیحَةُ لرَسولِهِ ، و النَّصیحَةُ لکِتابِ اللّهِ ، و النَّصیحَةُ لدِینِ اللّهِ ، و النَّصیحَةُ لجَماعَةِ المُسلِمینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنسَکُ النّاسِ نُسُکا أنصَحُهُم جَیبا (2) ، و أسلَمُهُم قَلبا لجَمیعِ المُسلِمینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِیَنصَحِ الرّجُلُ مِنکُم أخاهُ کنَصیحَتِهِ لنَفسِهِ . (4)

صحیح مسلم عن تمیمِ الداریّ :أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله قالَ : الدِّینُ النَّصیحَةُ ، قُلنا : لِمَن ؟ قالَ : للّهِ ، و لکِتابِهِ ، و لرَسولِهِ ، و لأئمَّةِ المُسلِمینَ ، و عامَّتِهِم . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أخلَصَ المَوَدَّةَ مَن لَم یَنصَحْ . (6)

عنه علیه السلام :امحَضْ أخاکَ النَّصیحَةَ ، حَسَنةً کانَت أو قَبیحَةً . (7)

عنه علیه السلام :ابذُلْ لصَدیقِکَ نُصحَکَ ، و لمَعارِفِک مَعونَتَکَ ، و لکافَّةِ النّاسِ بِشرَکَ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه کسی پنج چیز را به من تضمین می دهد تا من بهشت را برای او ضمانت کنم؟ : خیرخواهی برای خداوند عزّ و جلّ، خیرخواهی برای رسول او، خیرخواهی برای کتاب خدا، خیرخواهی برای دین خدا و خیرخواهی برای جامعه مسلمانان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عابدترین مردم، بی غَلّ و غش ترین و پاکدل ترین آنها نسبت به همه مسلمانان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما همان گونه که خیرخواه خویش است، باید خیرخواه برادرش نیز باشد.

صحیح مسلم_ به نقل از تمیم الداری _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دین، نصیحت و خیرخواهی است. عرض کردیم : نصیحت و خیرخواهی برای چه کسی؟ فرمود : برای خدا، برای کتاب او، برای پیامبر او، برای پیشوایان مسلمانان و برای توده آنها.

امام علی علیه السلام :کسی که خیرخواهی نکند، دوستی را خالص نگردانیده است.

امام علی علیه السلام :برادرت را خالصانه نصیحت (راهنمایی) کن، خواه آن نصیحت خوشایند باشد یا ناخوشایند.

امام علی علیه السلام :خیرخواهی (یکرنگی) خود را نثار دوستت کن و کمک و یاریت را نثار آشنایانت و خوش رویی ات را نثار همه مردم.

ص :213


1- مشکاة الأنوار : 533 / 1786 .
2- ناصِحُ الجَیب : یعنی بذلک قلبُه و صَدرُه ، أی أمین (لسان العرب : 1 / 288) .
3- الکافی : 2 / 163 / 2.
4- الکافی : 2 / 208 / 4.
5- صحیح مسلم : 1 / 74 / 95 .
6- غرر الحکم : 9580.
7- نهج البلاغة : الکتاب 31.
8- غرر الحکم : 2466.

عنه علیه السلام :النُّصحُ یُثمِرُ المَحَبَّةَ . (1)

عنه علیه السلام :النَّصیحَةُ تُثمِرُ الوُدَّ . (2)

عنه علیه السلام :النَّصیحَةُ مِن أخلاقِ الکِرامِ . (3)

عنه علیه السلام :المؤمِنُ غَریزَتُهُ النُّصحُ . (4)

عنه علیه السلام :أ یُّها النّاسُ ، إنّ لی علَیکُم حَقّا و لَکُم علَیَّ حَقٌّ ، فأمّا حَقُّکُم علَیَّ فالنَّصیحَةُ لَکُم ......... و أمّا حَقِّی علَیکُم فالوَفاءُ بالبَیعَةِ ، و النَّصیحَةُ فی المَشهَدِ و المَغیبِ . (5)

عنه علیه السلام :لیسَ عَلَی الإمامِ إلاّ ما حُمِّلَ من أمرِ ربِّهِ : الإبلاغُ فی المَوعِظَةِ ، و الاجتِهادُ فی النَّصیحَةِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن واجِبِ حُقوقِ اللّهِ علی عِبادِهِ النَّصیحَةُ بمَبلَغِ جُهدِهِم، و التَّعاونُ علی إقامَةِ الحَقِّ بَینَهُم . (7)

عنه علیه السلام_ فی الصّالِحینَ مِن أصحابِهِ _: أنتُمُ الأنصارُ علَی الحَقِّ ، و الإخوانُ فی الدِّینِ ......... فأعِینُونی بمُناصَحَةٍ خَلِیّةٍ (جَلِیّةٍ) مِن الغِشِّ . (8)

امام علی علیه السلام :خیرخواهی (یکرنگی)، محبّت به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :خیرخواهی (یکرنگی)، دوستی به بار می نشاند.

امام علی علیه السلام :خیرخواهی (یکرنگی) از خصلت های بزرگواران است.

امام علی علیه السلام :مؤمن، غریزه اش خیرخواهی (یکرنگی) است.

امام علی علیه السلام :ای مردم! شما را بر من حقّی است و مرا نیز بر شما حقی است. حقّ شما بر من این است که خیر خواهتان باشم ......... و حقّ من بر شما این است که به بیعت خود وفادار و در حضور و غیاب خیرخواه (و یک رنگ) باشید .

امام علی علیه السلام :امام وظیفه ای جز آنچه پروردگارش به دوش او نهاده است، ندارد : جدّیت در موعظه [مردم] و کوشش در خیرخواهی (راهنمایی) .

امام علی علیه السلام :از جمله حقوق واجب خداوند بر مردم این است که با تمام توان خود خیرخواهی کنند و در راه برپا داشتن حق میان خود، همکاری نمایند.

امام علی علیه السلام_ درباره یاران شایسته و درستکار خود _فرمود : شمایید یاوران حق و برادران دینی ......... پس با خیرخواهی و ارشادِ به دور از غلّ و غش، مرا یاری دهید.

ص :214


1- غرر الحکم : 614.
2- غرر الحکم : 844.
3- غرر الحکم : 1298.
4- غرر الحکم : 1305 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 34.
6- نهج البلاغة : الخطبة 105.
7- نهج البلاغة : الخطبة 216.
8- نهج البلاغة : الخطبة 118.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ عَلِیّا علیه السلام کانَ عَبدا ناصِحا للّهِ عَزَّ و جلَّ فَنَصَحَهُ، و أحَبَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فأحَبَّهُ . (1)

عنه علیه السلام :یَجِبُ لِلمؤمنِ علَی المؤمنِ النَّصیحَةُ لَهُ فی المَشهَدِ و المَغیبِ . (2)

عنه علیه السلام :علَیکُم بالنُّصحِ للّهِ فی خَلقِهِ ، فلَن تَلقاهُ بعَمَلٍ أفضَلَ مِنهُ . (3)

عنه علیه السلام :المؤمنُ أخو المؤمنِ یَحِقُّ علَیهِ نَصیحَتُهُ . (4)

3811 - حَقُّ النّاصِحِ وَالمُستَنصِحِ
3811 - حق نصیحت کننده و نصیحت خواه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُناصِحُکَ مُشفِقٌ علَیکَ ، مُحسِنٌ إلَیکَ ، ناظِرٌ فی عَواقِبِکَ ، مُستَدرِکٌ فَوارِطَکَ ، ففی طاعَتِهِ رَشادُکَ ، و فی مُخالَفَتِهِ فَسادُکَ . (5)

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام بنده ای خیرخواه برای خداوند عزّ و جلّ بود و خداوند هم خیرخواه او شد و خداوند عزّ و جلّ را دوست می داشت و خدا هم دوستدار او گردید.

امام صادق علیه السلام :بر مؤمن واجب است که در حضور و غیاب مؤمن خیرخواه او باشد.

امام صادق علیه السلام :برای خدا خیرخواه خلق او باشید ؛ زیرا هرگز خداوند را با عملی بهتر از این کار ملاقات نخواهی کرد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن برادر مؤمن است، حق دارد او را نصیحت کند.

3811

حق نصیحت کننده و نصیحت خواه

امام علی علیه السلام :کسی که تو را نصیحت (راهنمایی) می کند: دلسوز توست، به تو خوبی می کند، به عواقب کار تو می اندیشد، و کاستی هایت را جبران می نماید. بنا بر این، اطاعت از او موجب هدایت توست و مخالفت با او مایه تباهی و زیانت.

ص :215


1- الکافی: 8/146/123.
2- الکافی : 2/208/2.
3- الکافی : 2 / 208 / 6.
4- المؤمن : 42 / 96 .
5- غرر الحکم : 9839.

عنه علیه السلام_ من کِتابٍ لَهُ إلی أهلِ البَصرَةِ _: مَع أنّی عارِفٌ لذِی الطّاعَةِ مِنکُم فَضلَهُ ، و لذِی النّصیحَةِ حَقَّهُ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :حَقُّ المُستَنصِحِ أن تُؤدِّیَ إلَیهِ النَّصیحَةَ ، و لیَکُنْ مَذهَبُکَ الرّحمَةَ لَهُ و الرِّفقَ بهِ ، و حَقُّ النّاصِحِ أن تُلِینَ لَهُ جَناحَکَ و تُصغِیَ إلَیهِ بسَمعِکَ ، فإن أتَی الصَّوابَ حَمِدتَ اللّه عَزَّ و جلَّ ، و إن لَم یُوافِقْ رَحِمتَهُ ، و لَم تَتَّهِمْهُ و عَلِمتَ أنّهُ أخطأ ، و لَم تُؤاخِذْهُ بذلکَ إلاّ أن یکونَ مَستَحِقّا لِلتُّهمَةِ فلا تَعبَأ بشیءٍ مِن أمرِهِ علی حالٍ . (2)

3812 - عَلامَةُ النّاصِحِ
3812 - نشانه شخص خیرخواه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا علامَةُ النّاصِحِ فأربَعةٌ : یَقضی بالحَقِّ ، و یُعطی الحَقَّ مِن نَفسِهِ ، و یَرضی للنّاسِ ما یَرضاهُ لنَفسِهِ ، و لا یَعتدی علی أحَدٍ . (3)

الإمامُ علیٌ علیه السلام :حَسبُ المَرءِ ......... مِن نُصحِهِ نَهیُهُ عَمّا لا یَرضاهُ لنَفسِهِ . (4)

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به مردم بصره _نوشت : من ارزش آن کس از شما را که در راه فرمانبرداری گام بردارد و حق آن کس را که خیرخواه است می شناسم.

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ کسی که از تو نصیحت (مشورت) می خواهد این است که او را نصیحت کنی و این کار را با مهربانی و ملایمت انجام دهی. و حقّ کسی که نصیحت می کند (مشورت می دهد) این است که در برابرش فروتن و ملایم باشی و به سخنش گوش بسپاری. اگر سخنی به صواب گفت خداوند عزّ و جلّ را سپاس گویی و اگر نادرست گفت، با او مهربان باشی و [به داشتن سوء نیّت ]متّهمش نگردانی با این که می دانی خطا می کند بدان مؤاخذه اش نکنی، مگر اینکه در خور اتهام و بدگمانی باشد، در این صورت به هیچ وجه به سخنان او اعتنا مکن.

3812

نشانه شخص خیرخواه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه شخص خیرخواه چهار چیز است : به حق قضاوت می کند و از خود به دیگران حق می دهد، برای مردم همان می پسندد که برای خود می پسندد و به [حقّ ]هیچ کس دست درازی نمی کند.

امام علی علیه السلام :در خیرخواهی انسان همین بس که [دیگران را ]از آنچه برای خود نمی پسندد نهی کند.

ص :216


1- نهج البلاغة: الکتاب29.
2- الخصال : 570 / 1.
3- تحف العقول : 20.
4- کشف الغمّة : 3 / 137، 138.

عنه علیه السلام :لاَ یَنصَحُ اللَّئیمُ أحَدا إلاّ عن رَغبَةٍ أو رَهبَةٍ ، فإذا زالَتِ الرَّغبَةُ و الرَّهبَةُ عادَ إلی جَوهَرِهِ . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّما نَصَحَ غیرُ النّاصِحِ و غَشَّ المُستَنصَحُ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابهِ للأشتَرِ _: و لا تَعجَلَنَّ إلی تَصدیقِ ساعٍ ، فإنَّ السّاعیَ غاشٌّ و إن تَشَبَّهَ بالنّاصِحینَ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :کَثرَةُ النُّصحِ یَدعو إلَی التُّهمَةِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّصیحَةُ مِن الحاسِدِ مُحالٌ . (5)

3813 - أنصَحُ النّاسِ
3813 - خیرخواه ترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ أنصَحَ النّاسِ أنصَحُهُم لِنَفسِهِ ، و أطوَعُهُم لِرَبِّهِ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ أنصَحَ النّاسِ لِنَفسِهِ أطوَعُهُم لِرَبِّهِ ، و إنّ أغَشَّهُم لِنفسِهِ أعصاهُم لِرَبِّهِ . (7)

امام علی علیه السلام :انسان فرومایه هیچ کس را نصیحت (راهنمایی) نمی کند، مگر از روی طمع یا ترس. و هرگاه طمع و ترس او از بین برود به ماهیّت خودش بر می گردد.

امام علی علیه السلام :گاهی اوقات شخصی که خیرخواه (مشاور) نیست، خیرخواهی (راهنمایی) می کند و [بر عکس] کسی که از او نصیحت (مشورت) خواسته می شود خیانت روا می دارد.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به مالک اشتر _نوشت : سخن بد گوی را زود باور مکن؛ زیرا کسی که بدگویی می کند دغلکار است، هرچند چهره خیر خواهان را به خود گیرد.

امام زین العابدین علیه السلام :نصیحت زیاد باعث بدبینی و تهمت می شود.

امام صادق علیه السلام :خیرخواهی (ارشاد) از حسود محال است.

3813

خیر خواه ترین مردم

امام علی علیه السلام :خیر خواه ترین مردم کسی است که نسبت به خودش خیر خواه تر و در برابر پروردگارش مطیع تر باشد.

امام علی علیه السلام :خیر خواه ترین مردم به خود، فرمانبردارترین آنان از پروردگار خویش است و خیانت کارترین آنان به خود، کسی است که در برابر پروردگارش نا فرمان تر باشد.

ص :217


1- غرر الحکم : 10910.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- نهج البلاغة: الکتاب53.
4- الدرّة الباهرة : 26.
5- بحار الأنوار : 78 / 194 / 9.
6- غرر الحکم : 3515.
7- نهج البلاغة : الخطبة 86.

عنه علیه السلام :إنّ أنصَحَکُم لنَفسِهِ أطوَعُکُم لِرَبِّهِ ، و إنّ أغَشَّکُم لِنَفسِهِ أعصاکُم لِرَبِّهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن نَصَحَ نَفسَهُ کانَ جَدیرا بِنُصحِ غَیرِهِ ، مَن غَشَّ نَفسَهُ کانَ أغَشَّ لِغَیرِهِ . (2)

عنه علیه السلام :نَحنُ أفصَحُ، و أنصَحُ، و أصبَحُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما ناصَحَ اللّهَ عَبدٌ مُسلِمٌ فی نَفسِهِ ، فأعطَی الحَقَّ مِنها و أخَذَ الحَقَّ لَها ، إلاّ اُعطِیَ خَصلَتَینِ : رِزقا مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ یَقنَعُ بهِ و رِضیً عنِ اللّهِ یُنجیهِ . (4)

3814 - مَن لا یَنتَفِعُ بِالنَّصیحَةِ
3814 - کسانی که نصیحت بردار نیستند

الکتاب :

وَ لاَ یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کَانَ اللّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کیفَ یَنتَفِعُ بالنَّصیحَةِ مَن یَلتَذُّ بالفَضیحَةِ ؟ ! (6)

(7)

امام علی علیه السلام :خیر خواه ترین شما نسبت به خودش کسی است که از همه بیشتر مطیع پروردگارش باشد و خیانت کارترین شما با خودش کسی است که از همه بیشتر نافرمانی پروردگارش کند.

امام علی علیه السلام :کسی که خیرخواه خویشتن باشد، شایستگی خیرخواه بودن نسبت به دیگران را دارد و کسی که به خودش خیانت ورزد با دیگران خیانت کارتر است.

امام علی علیه السلام :ما (اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله ) شیوا سخن تر، خیر خواه تر و خوب روتریم.

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده مسلمانی برای خدا خیرخواه نفس خود نشد و حقّ را از نفس خویش و برای آن نگرفت مگر اینکه دو نعمت به او داده شد : رزقی از جانب خداوند عزّ و جلّ که او را کفایت کند و خشنودی و رضایتی از خدا که وی را نجات بخشد.

3814

کسانی که نصیحت بردار نیستند

قرآن:

«و اگر بخواهم شما را اندرز دهم، در صورتی که خدا بخواهد شما را گمراه کند، اندرز من شما را سودی نمی بخشد. او پروردگار شماست و به سوی او بازگردانیده می شوید».

حدیث:

امام علی علیه السلام :چگونه از نصیحت سود برد کسی که از فضیحت لذّت می برد؟

ص :218


1- الأمالی للمفید : 206 / 38.
2- غرر الحکم : 9043 ، 9044.
3- نهج البلاغة : الحکمة 120.
4- الخصال : 46 / 47.
5- هود : 34.
6- غرر الحکم : 7008.
7- (انظر) الموعظة : باب 4077.

3815 - قَبولُ النَّصیحَةِ
3815 - پذیرش نصیحت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِتّعِظوا بمَواعِظِ اللّهِ ، و اقبَلوا نَصیحَةَ اللّهِ ......... و اعلَموا أنّ هذا القرآنَ هُو النّاصِحُ الّذی لا یَغُشُّ ......... و استَنصِحوهُ علی أنفُسِکُم ، و اتَّهِموا علَیهِ آراءکُم ، و استَغِشُّوا فیهِ أهواءکُم . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنّهُ مَنِ استَنصَحَ اللّهَ وُفِّقَ . (2)

عنه علیه السلام :تَمَسَّکْ بحَبلِ القرآنِ و استَنصِحْهُ . (3)

عنه علیه السلام :اِسمَعوا النَّصیحَةَ مِمَّن أهداها إلَیکُم ، و اعقِلوها علی أنفُسِکُم . (4)

عنه علیه السلام :أشفَقُ النّاسِ علَیکَ أعوَنُهُم لکَ علی صَلاحِ نَفسِکَ ، و أنصَحُهُم لکَ فی دِینِکَ . (5)

عنه علیه السلام :طُوبی لمَن أطاعَ ناصِحا یَهدیهِ ، و تَجَنَّبَ غاوِیا یُردیهِ . (6)

3815

پذیرش نصیحت

امام علی علیه السلام :از موعظه های خداوند پند بگیرید و نصیحت خدا را بپذیرید ......... و بدانید که این قرآن نصیحت کننده و مشاوری است که خیانت روا نمی دارد ......... در برابر نفْس هایتان از آن راهنمایی بخواهید، و افکاری را که برخلاف قرآن دارید متّهم سازید [نه قرآن را] و خواهش های مخالف آن را که در وجود شماست خیانتکار بدانید.

امام علی علیه السلام :ای مردم! کسی که از خدا خیرخواهی (ارشاد) طلبد کامیاب می شود.

امام علی علیه السلام :به ریسمان قرآن چنگ درزن و از آن راهنمایی و نصیحت بخواه.

امام علی علیه السلام :نصیحت (ارشاد) را از کسی که آن را به شما هدیه می کند بشنوید و آن را با جان و دل بپذیرید.

امام علی علیه السلام :دلسوزترین مردم نسبت به تو کسی است که در راه اصلاح نَفْست به تو بیشتر یاری رساند و تو را در دینت بیشتر نصیحت (راهنمایی) کند.

امام علی علیه السلام :خوشا کسی که از نصیحت کننده اش اطاعت نماید و از گمراهی که وی را به هلاکت می افکند دوری کند.

ص :219


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- نهج البلاغة : الخطبة 147.
3- نهج البلاغة: الکتاب69.
4- غرر الحکم : 2494.
5- غرر الحکم : 3373.
6- غرر الحکم : 5944.

عنه علیه السلام :قد نُصِحتُم فانتَصِحوا ، و بُصِّرتُم فأبصِروا ، و اُرشِدتُم فاستَرشِدوا . (1)

عنه علیه السلام :لِیکُنْ أحَبَّ النّاسِ إلَیکَ المُشفِقُ النّاصِحُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن خالَفَ النُّصحَ هَلَکَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن عَصی نَصیحَهُ نَصَرَ ضِدَّهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن نَصَحَکَ فَقد أنجَدکَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن قَبِلَ النَّصیحَةَ أمِنَ مِن الفَضیحَةِ . (6)

عنه علیه السلام :مِن أکبَرِ التَّوفیقِ الأخذُ بالنَّصیحَةِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن أمَرَکَ بإصلاحِ نَفسِکَ فهُو أحَقُّ مَن تُطیعُهُ . (8)

عنه علیه السلام :مَن أقبَلَ علَی النَّصیحِ أعرَضَ عنِ القَبیحِ ، مَنِ استَغَشَّ النَّصیحَ غَشِیَهُ القَبیحُ . (9)

عنه علیه السلام :مَن أعرَضَ عَن نَصیحَةِ النّاصِح اُحرِقَ بِمَکیدَةِ الکاشِحِ . (10)

امام علی علیه السلام :بی گمان شما نصیحت شده اید، پس نصیحت را بپذیرید و به شما بینش داده شده است، پس بینا باشید و ارشاد شده اید پس راه راست را در پیش گیرید.

امام علی علیه السلام :باید محبوبترین مردم نزد تو، شخص دلسوز خیرخواه باشد.

امام علی علیه السلام :هرکه از نصیحت و راهنمایی سر پیچد، هلاک گردد.

امام علی علیه السلام :هر که از مشاور [دلسوز ]خود نافرمانی کند، دشمن خود را کمک کرده است.

امام علی علیه السلام :کسی که تو را نصیحت و راهنمایی می کند، بی گمان تو را کمک کرده است.

امام علی علیه السلام :کسی که نصیحت بپذیرد، از رسوایی در امان ماند.

امام علی علیه السلام :یکی از بزرگترین توفیق ها، به گوش گرفتن نصیحت است.

امام علی علیه السلام :کسی که تو را به خودسازی فرمان دهد، سزاوارترین کسی است که اطاعتش می کنی.

امام علی علیه السلام :کسی که به نصیحت کننده (مشاور دلسوز) رو کند از زشتی روی گرداند؛ کسی که نصیحت کننده (مشاور) را مغرض شمارد زشتی ، او را فرو پوشاند.

امام علی علیه السلام :کسی که از نصیحت نصیحتگر (مشاور صادق) روی گرداند در آتش نیرنگ دشمنی که به ظاهر دَم از دوستی می زند بسوزد.

ص :220


1- غرر الحکم : 6683.
2- غرر الحکم : 7386.
3- غرر الحکم: 7743.
4- غرر الحکم: 8355.
5- غرر الحکم: 7767.
6- غرر الحکم: 8344.
7- غرر الحکم: 9305.
8- غرر الحکم: 8566.
9- غرر الحکم: 8683 و 8684.
10- غرر الحکم: 8697.

عنه علیه السلام :مَرارَةُ النُّصحِ أنفَعُ مِن حلاوَةِ الغِشِّ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَرُدَّنَّ علَی النَّصیحِ ، و لا تَستَغِشَّنَّ المُشیرَ . (2)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ فی قَومٍ لَیسوا بناصِحینَ و لا یُحِبُّونَ النّاصِحینَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِتَّبِعْ مَن یُبکیکَ و هُو لکَ ناصِحٌ ، و لا تَتَّبِعْ مَن یُضحِکُکُ و هُو لکَ غاشٌّ . (4)

امام علی علیه السلام :تلخی نصیحت (راهنمایی مشفقانه) سودمندتر از شیرینی غلّ و غش است .

امام علی علیه السلام :نصایح نصیحت کننده را رد مکن و به کسی که تو را راهنمایی می کند گمان غرض ورزی و خیانت مبر.

امام علی علیه السلام :در مردمی که نه خود نصیحت کننده هستند و نه نصیحت کنندگان را دوست دارند خیری نیست.

امام باقر علیه السلام :از کسی که تو را می گریاند اما خیرخواه توست پیروی کن و از کسی که تو را می خنداند اما با تو رو راست نیست پیروی مکن.

ص :221


1- غرر الحکم: 9799.
2- غرر الحکم: 10279.
3- غرر الحکم: 10884.
4- المحاسن : 2 / 440 / 2526.

ص :222

511 - الإنصاف

511 - انصاف

اشاره

(1)

(2)

ص :223


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 24 باب 35 «الإنصاف و العدل».
2- انظر: عنوان 338 «العدل».

3816 - الإنصافُ
3816 - انصاف

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإنصافُ أفضَلُ الفَضائلِ . (1)

عنه علیه السلام :نِظامُ الدِّینِ خَصلَتانِ : إنصافُکَ مِن نَفسِکَ ، و مُواساةُ إخوانِکَ . (2)

عنه علیه السلام :الإنصافُ أفضَلُ الشِّیَمِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ أعظَمَ المَثوبَةِ مَثوبَهُ الإنصافِ . (4)

عنه علیه السلام :الإنصافُ زَینُ الإمرَةِ . (5)

عنه علیه السلام :الإنصافُ یَستَدیمُ المَحَبَّةَ . (6)

عنه علیه السلام :الإنصافُ یُؤلِّفُ القُلوبَ . (7)

عنه علیه السلام :الإنصافُ یَرفَعُ الخِلافَ ، و یُوجِبُ الایتِلافَ . (8)

عنه علیه السلام :الإنصافُ شِیمَةُ الأشرافِ . (9)

3816

انصاف

امام علی علیه السلام :انصاف، برترین فضایل است.

امام علی علیه السلام :نظام و رشته دین دو خصلت است : انصاف داشتن و همدردی و کمک نسبت به برادران.

امام علی علیه السلام :انصاف داشتن، برترین خصلت هاست.

امام علی علیه السلام :بزرگترین ثواب، ثواب انصاف است.

امام علی علیه السلام :انصاف، زیور زمامداری است.

امام علی علیه السلام :انصاف داشتن محبّت و دوستی را دوام می بخشد.

امام علی علیه السلام :انصاف دل ها را الفت می بخشد.

امام علی علیه السلام :انصاف، اختلافات را از بین می برد و موجب الفت و همبستگی می شود.

امام علی علیه السلام :انصاف، خصلت بزرگان است.

ص :224


1- غرر الحکم : 805.
2- غرر الحکم : 9983.
3- غرر الحکم : 971.
4- غرر الحکم : 3387.
5- غرر الحکم : 923.
6- غرر الحکم : 1076.
7- غرر الحکم: 1130 ، و فی الطبعة المعتمدة «یألف» و الصحیح ما أثبتناه کما فی طبعة طهران .
8- غرر الحکم : 1702.
9- غرر الحکم : 570.

عنه علیه السلام :الإنصافُ راحَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :تاجُ الرّجُلِ عَفافُهُ ، و زَینُهُ إنصافُهُ . (2)

عنه علیه السلام :بالنَّصفَةِ تَدومُ الوُصلَةُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن مَنَعَ الإنصافَ سَلَبَهُ اللّهُ الإمکانَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ إنصافُهُ تَشاهَدَتِ النُّفوسُ بتَعدیلِهِ . (5)

عنه علیه السلام :بالنَّصفَةِ یَکثُرُ المُواصِلونَ . (6)

عنه علیه السلام :المُنصِفُ کثیرُ الأولیاءِ و الأوِدّاءِ. (7)

عنه علیه السلام :المُنصِفُ کریمٌ ، الظّالِمُ لَئیمٌ . (8)

عنه علیه السلام :قَلَّما یُنصِفُ اللِّسانُ فی نَشرِ قَبیحٍ أو إحسانٍ . (9)

عنه علیه السلام :زَکاةُ القُدرَةِ الإنصافُ . (10)

عنه علیه السلام :عامِلْ سائرَ النّاسِ بالإنصافِ ، و عامِلِ المؤمِنینَ بالإیثارِ . (11)

امام علی علیه السلام :انصاف، مایه آسایش است.

امام علی علیه السلام :تاج مرد، عزّت نفْس اوست و زیورش انصاف او .

امام علی علیه السلام :با رعایت انصاف است که پیوندها دوام می یابد.

امام علی علیه السلام :کسی که انصاف (عدالت) به خرج ندهد، خداوند قدرت را از او بگیرد.

امام علی علیه السلام :هر که انصافش زیاد باشد، انسانها به عادل بودن او گواهی دهند.

امام علی علیه السلام :انصاف داشتن، باعث افزایش دوستان می گردد.

امام علی علیه السلام :آدم منصف، دوستان و دوستداران زیادی دارد.

امام علی علیه السلام :شخص با انصاف بزرگوار است؛ شخص ستمگر و حق کش فرومایه است.

امام علی علیه السلام :کمتر پیش می آید که زبان در نشر دادن زشتی یا نیکی [کسی ]انصاف به خرج دهد.

امام علی علیه السلام :زکاتِ قدرت، انصاف است.

امام علی علیه السلام :با دیگر مردم به انصاف رفتار کن و با مؤمنان به ایثار.

ص :225


1- غرر الحکم : 16.
2- غرر الحکم : 4495.
3- غرر الحکم : 4190.
4- غرر الحکم : 8394.
5- غرر الحکم : 8408.
6- نهج البلاغة : الحکمة 224.
7- غرر الحکم : 2116.
8- غرر الحکم : 54.
9- غرر الحکم : 6724.
10- غرر الحکم : 5448.
11- غرر الحکم : 6342.

3817 - العَدلُ وَالإنصافُ
3817 - عدالت و انصاف

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المؤمِنُ یُنصِفُ مَن لا یُنصِفُهُ . (1)

عنه علیه السلام :أعدَلُ النّاسِ مَن أنصَفَ مَن ظَلَمَهُ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن فَضلِ الرّجُلِ أن یُنصِفَ مِن نَفسِهِ ، و یُحسِنَ إلی مَن أساءَ إلَیهِ . (3)

3817

عدالت و انصاف

امام علی علیه السلام :از عدالت است که در قضاوت انصاف به خرج دهی و از ظلم و حق کشی دوری کنی.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «همانا خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد» _فرمود : عدل، انصاف دادن است و احسان، دست بخشش گشودن.

امام باقر علیه السلام :هیچ عدالتی چون انصاف نیست.

3818 - الحَثُّ عَلی إنصافِ مَن لا یُنصِفُ
3818 - تشویق به رعایت انصاف با کسی که انصاف ندارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مِن العَدلِ أن تُنصِفَ فی الحُکمِ و تَجتَنِبَ الظُّلمَ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی «إنَّ اللّهَ یَأمُرُ بالعَدْلِ و الإحْسانِ» (5) _: العَدلُ : الإنصافُ ، و الإحسانُ : التَّفَضُّلُ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا عَدلَ کالإنصافِ . (7)

(8)

3818

تشویق به رعایت انصاف با کسی که انصاف ندارد

امام علی علیه السلام :مؤمن [حتّی] با کسی که نسبت به او انصاف به خرج نمی دهد، با انصاف عمل می کند.

امام علی علیه السلام :عادلترین مردم کسی است که در حقّ ستم کننده اش با انصاف عمل کند.

امام علی علیه السلام :از فضیلت مرد است که از خود انصاف به خرج دهد و به کسی که به او بدی کرده است خوبی کند.

ص :226


1- غرر الحکم : 1410.
2- غرر الحکم : 3186.
3- غرر الحکم : 3481.
4- غرر الحکم : 3441.
5- النحل : 90 .
6- نهج البلاغة : الحکمة 231.
7- بحار الأنوار : 78 / 165 / 1.
8- (انظر) العدل : باب 2507.

عنه علیه السلام :أجوَرُ السِّیرَةِ أن تَنتَصِفَ مِن النّاسِ و لا تُعامِلَهُم بهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ مِن الإنصافِ مُطالَبَةُ الإخوانِ بالإنصافِ . (2)

(3)

3819 - الاِنتِصافُ مِنَ النَّفسِ
3819 - دادخواهی از خود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ لا تُطیقُها هذهِ الاُمَّةُ : المُواساةُ لِلأخِ فی مالِهِ ، و إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِهِ ، و ذِکرُ اللّهِ علی کلِّ حالٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتهِ لابنِ مَسعودٍ _: یا بنَ مَسعودٍ، أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ ، و انصَحِ الاُمَّةَ و ارحَمْهُم ، فإذا کُنتَ کذلکَ و غَضِبَ اللّهُ علی أهلِ بَلدَةٍ أنتَ فیها و أرادَ أن یُنزِلَ علَیهِمُ العَذابَ نَظَرَ إلَیکَ فرَحِمَهُم بِکَ ، یقولُ اللّهُ تعالی : «و ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ القُری بِظُلْمٍ و أهْلُها مُصْلِحونَ» . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن واسَی الفَقیرَ ، و أنصَفَ النّاس مِن نَفسِهِ ، فذلکَ المؤمِنُ حَقّا . (6)

امام علی علیه السلام :ظالمانه ترین روش آن است که از مردم انصاف بخواهی، اما خودت با آنان به انصاف رفتار نکنی.

امام صادق علیه السلام :مطالبه کردن انصاف از برادران، از انصاف به دور است.

3819

دادخواهی از خود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که این امّت آنها را بر نمی تابد : سهیم کردن برادر [دینی] در مال خود، انصاف به خرج دادن با مردم، و همیشه به یاد خدا بودن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابن مسعود _: ای پسر مسعود! از جانب خود به مردم حق بده و با انصاف باش و نسبت به آنان خیرخواه و مهربان باش؛ زیرا اگر چنین بودی و خداوند بر مردم آبادی ای که تو در آن به سر می بری خشم گرفت و خواست بر آنان عذاب فرو فرستد، به تو نگاه می کند و به خاطر تو به آن مردم رحم می کند. خدای متعال می فرماید : «و پروردگار تو [هرگز ]بر آن نبوده است که شهرهایی را که مردمش اصلاحگرند، به ستمی هلاک کند».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به تهیدست کمک مالی کند و نسبت به مردم، از خود انصاف به خرج دهد چنین کسی مؤمن حقیقی است.

ص :227


1- غرر الحکم : 3171.
2- الأمالی للطوسی : 280 / 537.
3- (انظر) المکافأة : باب 3448.
4- بحار الأنوار : 75 / 27 / 11.
5- مکارم الأخلاق : 2 / 360 / 2660 .
6- الخصال : 47 / 48.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غایَةُ الإنصافِ أن یُنصِفَ المَرءُ نفسَهُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الإیمانِ إنصافُ الرّجُلِ مِن نَفسِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أنصَفُ النّاسِ مَن أنصَفَ مِن نَفسِهِ مِن غَیرِ حاکِمٍ علَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :الإنصافُ مِن النَّفسِ کالعَدلِ فی الإمرَةِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّکَ إن أنصَفتَ مِن نَفسِکَ أزلَفَکَ اللّهُ . (5)

عنه علیه السلام :ألا إنّهُ مَن یُنصِفُ النّاسَ مِن نَفسِهِ لَم یَزِدْهُ اللّهُ إلاّ عِزّا . (6)

عنه علیه السلام :حَسْبُ المَرءِ ......... من عَقلِهِ إنصافُهُ مِن نَفسِهِ ......... و مِن إنصافِهِ قَبولُهُ الحَقَّ إذا بانَ لَهُ . (7)

عنه علیه السلام :أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ و أهلِکَ و خاصَّتِکَ و مَن لکَ فیهِ هَویً ، و اعدِلْ فی العَدُوِّ و الصَّدیقِ . (8)

امام علی علیه السلام :اوج انصاف این است که انسان [از ]خودش واخواهی کند.

امام علی علیه السلام :برترین ایمان این است که آدمی از خودش دادخواهی کند (حق دیگران را از خودش بستاند).

امام علی علیه السلام :دادگرترین و با انصافترین مردم کسی است که بی آنکه پای داوری در میان باشد از خودش دادخواهی کند.

امام علی علیه السلام :دادخواهی از خود همانند دادگری در زمامداری است.

امام علی علیه السلام :تو اگر از خودت دادخواهی کنی (با دیگران انصاف به خرج دهی) خداوند تو را [به خودش ]نزدیک گرداند.

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس نسبت به مردم از خود انصاف به خرج دهد، خداوند جز بر عزّت او نمی افزاید.

امام علی علیه السلام :در خردمندی انسان همین بس که از خود دادخواهی کند و انصاف به خرج دهد ......... و در انصافداری او همین بس که هرگاه حقیقت برایش روشن شد آن را بپذیرد.

امام علی علیه السلام :دادِ مردم را از خودت و خانواده ات و نزدیکانت و کسانی که به آنها گرایش و علاقه داری، بستان و با دوست و دشمن به عدالت رفتار کن.

ص :228


1- غرر الحکم : 6367.
2- غرر الحکم : 3439.
3- غرر الحکم : 3345.
4- غرر الحکم : 1951.
5- غرر الحکم : 3803.
6- الکافی : 2 / 144 / 4.
7- کشف الغمّة : 3 / 137، 138.
8- غرر الحکم : 2403.

عنه علیه السلام :أنصِفْ مِن نَفسِکَ قَبلَ أن یُنتَصَفَ مِنکَ ؛ فإنَّ ذلکَ أجَلُّ لقَدرِکَ ، و أجدَرُ برِضا رَبِّکَ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی عُمّالِهِ _: فأنصِفوا النّاسَ مِن أنفُسِکُم ، و اصبِروا لِحَوائجِهِم ؛ فإنَّکُم خُزّانُ الرَّعِیَّةِ ، و وُکَلاءُ الاُمَّةِ ، و سُفَراءُ الأئمَّةِ . (2)

عنه علیه السلام_ من کِتابهِ للأشتَرِ _: و شُحَّ بنَفسِکَ عَمّا لا یَحِلُّ لکَ ؛ فإنّ الشُّحَّ بالنَّفسِ (الأنفُسِ) الإنصافُ مِنها فیما أحَبَّت أو کَرِهَت .........

أنصِفِ اللّهَ و أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ و مِن خاصَّةِ أهلِکَ و مَن لکَ فیهِ هَویً مِن رَعیّتِکَ ، فإنَّکَ إلاّ تَفعَلْ تَظلِمْ ! .........

و تَفَقَّدْ اُمورَ مَن لا یَصِلُ إلَیکَ مِنهُم مِمّن تَقتَحِمُهُ العُیونُ ، و تَحقِرُهُ الرِّجالُ ، ففَرِّغْ لاُولئکَ ثِقَتَکَ مِن أهلِ الخَشیَةِ و التَّواضُعِ، فلیَرفَعْ إلَیکَ اُمورَهُم ، ثُمّ اعمَلْ فیهِم بالإعذارِ إلَی اللّهِ یَومَ تَلقاهُ ؛ فإنَّ هؤلاءِ مِن بَینَ الرَّعِیَّةِ أحوَجُ إلَی الإنصافِ مِن غَیرِهِم ، و کُلٌّ فأعذِر إلَی اللّهِ فی تأدِیَةِ حَقِّهِ إلَیهِ . (3)

امام علی علیه السلام :پیش از آنکه از تو دادخواهی کنند تو خود از خویشتن دادخواهی کن؛ زیرا این کار منزلت تو را بالاتر می برد و پروردگارت را بیشتر خشنود می کند.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به کارگزاران خود _نوشت : با مردم به انصاف رفتار کنید و در راه رفع نیازها و مشکلاتشان صبور باشید؛ زیرا شما خزانه داران مردم و کار پردازان امّت و نمایندگان پیشوایان هستید.

امام علی علیه السلام_ در فرمان خود به مالک اشتر _نوشت : آنچه را که برای تو حلال نیست از نفْس خویش دریغ دار؛ زیرا دریغ داشتن از نفْس، واداشتن او به پیمودن راه انصاف است در آنچه دوست می دارد یا نمی پسندد .........

حقّ خدا و مردم را از خودت و خویشان و نزدیکانت و هر رعیتی که مورد توجه و علاقه توست، بستان؛ زیرا اگر چنین نکنی ستم کرده ای! .........

به کار کسانی از آنان که دستشان به تو نمی رسد _ همانان که به چشم نمی آیند و مردم آنان را کوچک و حقیر می شمارند _ رسیدگی کن و برای این کار فردی را که مورد اعتماد تو و خدا ترس و متواضع است بگمار تا مشکلات آنان را به گوش تو برساند. آنگاه درباره آنان بدان گونه عمل کن که روزی که به دیدار پروردگار می روی عذرت پذیرفته باشد؛ زیرا این گروه از مردم به انصاف و دادگری محتاجتر از دیگرانند. پس با گزاردن حقّ هر یک از اینان در پیشگاه خدا عذر و حجّتی داشته باش.

ص :229


1- غرر الحکم : 2456.
2- نهج البلاغة : الکتاب 51.
3- نهج البلاغة : الکتاب 53 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ للّهِ جَنَّةً لا یَدخُلُها إلاّ ثَلاثَةٌ ، أحَدُهُم مَن حَکَم فی نَفسِهِ بالحَقِّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ رُضِیَ بهِ حَکَما لِغَیرِهِ . (2)

(3)

3820 - مَن لا یَنتَصِفُ
3820 - کسانی که داد خود نمی ستانند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَلاثَةٌ لا یَنتَصِفونَ مِن ثَلاثَةٍ أبَدا : العاقِلُ مِن الأحمَقِ ، و البَرُّ مِن الفاجِرِ ، و الکَریمُ مِن اللَّئیمِ . (4)

عنه علیه السلام :لا یَنتَصِفُ البَرُّ مِن الفاجِرِ ، لا یَنتَصِفُ عالِمٌ مِن جاهِلٍ . (5)

امام باقر علیه السلام :خداوند را بهشتی است که جز سه گروه کسی وارد آن نشود : یکی از آنها کسی است که درباره خودش به حقّ داوری کند (به کسی که حق با اوست حق بدهد) .

امام صادق علیه السلام :هرکه داد مردم را از خود بستاند (از جانب خود به آنان حق دهد) داوری او درباره دیگران مورد قبول واقع شود.

3820

کسانی که داد خود نمی ستانند

امام علی علیه السلام :سه گروهند که هرگز از سه گروه داد خود نمی ستانند : خردمند از نابخرد، نیکوکار از نابکار و بزرگوار از فرومایه.

امام علی علیه السلام :نیکوکار از نابکار داد خود نمی ستاند؛ هیچ شخص دانا و فهمیده ای از نادان داد خود را نمی گیرد.

ص :230


1- الکافی : 2/148/19.
2- بحار الأنوار : 75 / 25 / 4.
3- (انظر) الذِّکر : باب 1346 حدیث 6665 ، 6666. القضاء بین النّاس: باب 3313.
4- غرر الحکم : 4674.
5- غرر الحکم : 10732 و 10733.

512 - النّظر

512 - نگاه کردن

اشاره

(1)

ص :231


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 31 باب 33 «من یَحلّ النّظر إلیه و من لا یَحلّ». بحار الأنوار : 104 / 43 باب 35 «النّظر إلَی امرأة یرید تزویجها».

3821 - العَینُ رائِدُ القَلبِ
3821 - چشم، بَلَد دل است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُیونُ طلائعُ القُلوبِ . (1)

عنه علیه السلام :العَینُ بَریدُ القَلبِ . (2)

عنه علیه السلام :اللَّحظُ رائدُ الفِتَنِ . (3)

عنه علیه السلام :العَینُ رائدُ الفِتَنِ . (4)

عنه علیه السلام :العَینُ جاسُوسُ القَلبِ و بَریدُ العَقلِ . (5)

عنه علیه السلام :لَحظُ الإنسانِ رائدُ قَلبِهِ . (6)

عنه علیه السلام :القَلبُ مُصحَفُ (7) البَصَرِ . (8)

3821

چشم، بَلَد (9) دل است

امام علی علیه السلام :چشم ها، پیشقراولان دل هایند.

امام علی علیه السلام :نگاه ، قاصد دل است.

امام علی علیه السلام :چشم ، بَلَد فتنه ها (گناهان) است.

امام علی علیه السلام :چشم، جلودار فتنه ها (گناهان) است.

امام علی علیه السلام :چشم، جاسوس دل و قاصد خرد است.

امام علی علیه السلام :نگاه انسان، بَلَد دل اوست.

امام علی علیه السلام :دل، کتابِ دیده است.

3822 - العُیونُ مَصائِدُ الشَّیطانِ
3822 - چشم ها، دام های شیطانند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و فُضولَ النَّظَرِ ؛ فإنَّه یَبذُرُ الهوی ، و یُوَلِّدُ الغَفلَةَ . (10)

3822

چشم ها، دام های شیطانند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نگاه های زیادی بپرهیزید؛ زیرا که آن تخم هوس می پراکند و غفلت می زاید.

ص :232


1- غرر الحکم : 405.
2- غرر الحکم : 368.
3- غرر الحکم : 1047.
4- غرر الحکم : 366.
5- بحار الأنوار : 104 / 41 / 52.
6- غرر الحکم : 7626.
7- أی ما یتناوله البصر یُحفظ فی القلب کأنّه یُکتب فیه . (کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح) .
8- نهج البلاغة: الحکمة 409.
9- بلد، ترجمه رائد است، یعنی کسی که کاروانیان او را پیشاپیش می فرستند، تا محل اتراق و منزلگاه مناسبی را برایشان پیدا کند، نیز : جاسوس، پیغام آور .
10- بحار الأنوار : 72 / 199 / 29.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العُیونُ مَصائدُ الشَّیطانِ . (1)

عنه علیه السلام :لَیسَ فی البَدَنِ شیءٌ أقَلَّ شُکرا مِن العَینِ ، فلا تُعطوها سُؤلَها فتَشغَلَکُم عَن ذِکرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (2)

عنه علیه السلام :عَمَی البَصَرِ خَیرٌ مِن کَثیرٍ مِن النَّظَرِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا أبصَرَتِ العَینُ الشَّهوَةَ عَمِیَ القَلبُ عنِ العاقِبَةِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یا بنَ جُندَبٍ ، إنّ عیسَی بنَ مَریمَ علیه السلام قالَ لأصحابِهِ: ......... إیّاکُم و النّظرَةَ ؛ فإنّها تَزرَعُ فی القَلبِ الشَّهوَةَ و کَفی بها لِصاحِبِها فِتنَةً ، طُوبی لمَن جَعَلَ بَصَرَهُ فی قَلبهِ و لَم یَجعَل بَصَرَهُ فی عَینِهِ . (5)

عیسی علیه السلام :إیّاکُم و النَّظَرَ إلَی المَحذوراتِ ؛ فإنّها بَذرُ الشَّهَواتِ و نَباتُ الفِسقِ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :چشم ها، دام های شیطانند.

امام علی علیه السلام :در بدن عضوی کم سپاس تر از چشم نیست. پس، خواهش آن را برآورده نسازید که شما را از یاد خداوند عزّ و جلّ باز می دارد.

امام علی علیه السلام :کوری چشم بهتر از بسیاری نگاه هاست.

امام علی علیه السلام :اگر چشم، شهوت بین شود، [دیده ]دل از عاقبت بینی کور گردد.

امام صادق علیه السلام :ای پسر جندب! عیسی بن مریم به یاران خود گفت : ......... از نگاه کردن بپرهیزید؛ زیرا که آن بذرِ شهوت در دل می کارد و این خود برای به فتنه و گناه انداختن نگاه کننده کافی است. خوشا کسی که بینایی خود را در دل خویش قرار داد نه در چشم خود.

عیسی علیه السلام :از نگاه کردن به آنچه منع شده است بپرهیزید؛ زیرا که آن بذرِ شهوت ها و نهال گناه است.

ص :233


1- غرر الحکم: 950.
2- الخصال : 629 / 10.
3- تحف العقول : 95.
4- غرر الحکم : 4063.
5- تحف العقول : 305.
6- بحار الأنوار : 104 / 42 / 52.
7- (انظر) الشیطان : باب 2005. الدنیا : باب 1232 حدیث 6067.

3823 - مَن أطلَقَ ناظِرَهُ
3823 - کسی که عنان نگاه خود را رها کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أطلَقَ ناظِرَهُ أتعَبَ حاضِرَهُ ، مَن تَتابَعَت لَحَظاتُهُ دامَت حَسَراتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أطلَقَ طَرفَهُ کثُرَ أسَفُهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أطلَقَ طَرفَهُ جَلَبَ حَتفَهُ . (3)

عنه علیه السلام :کَم مِن نَظرَةٍ جَلَبَت حَسرَةً ! (4)

عنه علیه السلام :رُبَّ صَبابَةٍ غُرِسَت مِن لَحظَةٍ . (5)

عنه علیه السلام :کَم مِن صَبابَةٍ اکتُسِبَت مِن لَحظَةٍ ! (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَم مِن نَظرَةٍ أورَثَت حَسرَةً طَویلَةً ! (7)

3823

کسی که عنان نگاه خود را رها کند

امام علی علیه السلام :کسی که [عنانِ] چشم خود را رها کند، زندگی اش را به زحمت اندازد؛ کسی که نگاه هایش پیاپی باشد حسرت هایش بپاید.

امام علی علیه السلام :هر که [عنان] چشم خود را رها کند، افسوسش بسیار شود.

امام علی علیه السلام :هرکه چشم خود را رها کند، مرگ خود را فرا خواند.

امام علی علیه السلام :بسی نگاه که حسرتی به بار آورده است!

امام علی علیه السلام :بسی نهالِ هوس که از نیم نگاهی کاشته شده است!

امام علی علیه السلام :بسی هوس که از نگاهی گذرا حاصل آمده است!

امام صادق علیه السلام :بسی نگاه که حسرتی طولانی به بار آورده است!

3824 - مَن غَضَّ طَرفَهُ
3824 - کسی که چشم خود را پایین اندازد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :غُضُّوا أبصارَکُم تَرَونَ العَجائبَ . (8)

3824

کسی که چشم خود را پایین اندازد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چشمان خود را [از حرام ]فرو بندید تا شگفتی ها را بینید.

ص :234


1- بحار الأنوار : 104 / 38 / 33.
2- تحف العقول : 97 .
3- غرر الحکم : 9124.
4- بحار الأنوار : 71 / 293 / 63 .
5- غرر الحکم : 5314.
6- غرر الحکم : 6939.
7- الکافی : 5 / 559 / 12.
8- بحار الأنوار : 104 / 41 / 52.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن غَضَّ طَرفَهُ أراحَ قَلبَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن غَضَّ طَرفَهُ قَلَّ أسَفُهُ و أمِنَ تَلَفَهُ . (2)

عنه علیه السلام :نِعمَ صارِفُ الشَّهَواتِ غَضُّ الأبصارِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن عَفّت أطرافُهُ حَسُنَت أوصافُهُ . (4)

(5)

3825 - ذَمُّ اللَّهوِ مِنَ النَّظرِ
3825 - نکوهش نگاه های بیهوده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ قَولٍ لَیسَ للّهِ فیهِ ذِکرٌ فلَغوٌ ، و کلُّ صَمتٍ لَیسَ فیهِ فِکرٌ فسَهوٌ ، و کلُّ نَظَرٍ لَیسَ فیهِ اعتِبارٌ فلَهوٌ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ المؤمِنَ إذا نَظَرَ اعتَبرَ ، و إذا سَکَتَ تَفَکَّرَ ، و إذا تَکَلَّمَ ذَکَرَ ......... و المُنافِقُ إذا نَظَرَ لَها ، و إذا سَکَتَ سَها ، و إذا تَکَلَّمَ لَغا . (7)

امام علی علیه السلام :کسی که چشم خود را پایین اندازد، دلش را آسوده گرداند.

امام علی علیه السلام :هرکه چشم خود را پایین اندازد، کمتر افسوس خورد و از نابودی در امان ماند.

امام علی علیه السلام :فروهشتن چشم ها چه نیکو بازدارنده ای است از خواهش های نفسانی.

امام علی علیه السلام :هرکه نگاه هایش پاک باشد، ویژگی هایش نیکو شود.

3825

نکوهش نگاه های بیهوده

امام علی علیه السلام :هر سخنی که در آن یاد خدا نباشد لغو است، و هر سکوتی که با اندیشیدن همراه نباشد سهو است، و هر نگاهی که در آن پند آموزی نباشد لهو است.

امام علی علیه السلام :مؤمن هرگاه بنگرد عبرت گیرد، و هرگاه خاموش باشد بیندیشد، و هرگاه سخن گوید یاد خدا کند ......... و منافق هرگاه بنگرد نگاهش بیهوده است، و هرگاه خاموش باشد در سهو و غفلت است، و هرگاه سخن گوید لغو و باطل به زبان آورد.

ص :235


1- غرر الحکم : 9122.
2- غرر الحکم : 9125.
3- غرر الحکم : 9924.
4- غرر الحکم : 9050.
5- (انظر) النظر : باب 3831. الحرب : باب 769 حدیث 3650.
6- بحار الأنوار : 78 / 92 / 101.
7- تحف العقول : 212.

یحیی علیه السلام :المَوتُ أحَبُّ إلَیَّ مِن نَظرَةٍ لِغَیرِ واجِبٍ . (1)

3826 - مَن یَکونُ النَّظرُ إلَیهِ عِبادَةً
3826 - کسی که نگاه کردن به او عبادت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :النَّظَرُ إلَی العالِمِ عِبادَةٌ ، و النَّظَرُ إلَی الإمامِ المُقسِطِ عِبادَةٌ ، و النَّظَرُ إلَی الوالِدَینِ بِرأفَةٍ و رَحمَةٍ عِبادَةٌ ، و النَّظَرُ إلَی الأخِ تَوَدُّهُ فی اللّهِ عَزَّ و جلَّ عِبادَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :النَّظَرُ فی ثَلاثَةِ أشیاءَ عِبادَةٌ : النَّظَرُ فی وَجهِ الوالِدَینِ ، و فی المُصحَفِ ، و فی البَحرِ . (3)

(4)

3826

کسی که نگاه کردن به او عبادت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه کردن به عالِم عبادت است، نگاه کردن به پیشوای دادگر عبادت است، نگاه کردن مهر آمیز به پدر و مادر عبادت است و نگاه کردن به برادری که به خاطر خدا دوستش داری عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگریستن در سه چیز عبادت است : نگاه کردن در روی پدر و مادر، و در قرآن، و در دریا. (5)

3827 - الحَثُّ عَلی غَضِّ البَصَرِ
3827 - تشویق به فروهشتن چشم

الکتاب :

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ * وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُن وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا» . (6)

یحیی علیه السلام :مُردن نزد من خوشتر از نگاهی است که ضروری نباشد.

3827

تشویق به فروهشتن چشم

قرآن:

«به مردان با ایمان بگو : دیدگان خود را فرو نهند و شرمگاه هایشان را نگه دارند که این برای آنان پاکیزه تر است و خداوند به آنچه انجام می دهند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو : دیدگان خود را [از هر نا محرمی ]فرو بندند و شرمگاه هایشان را نگه دارند و زیورهای خود را جز آنچه پیداست آشکار نگردانند».

ص :236


1- بحار الأنوار : 104 / 42 / 52.
2- بحار الأنوار : 74 / 73 / 59.
3- صحیفة الإمام الرِّضا : 90 / 19 .
4- (انظر) العلم : باب 2798.
5- بحر به معنای دانشمند پر علم، و مرد بخشنده و دست و دل باز نیز آمده است .
6- النور : 30 و 31.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ عُضوٍ مِن ابنِ آدمَ حَظٌّ مِن الزِّنا : العَینُ زِناها النَّظَرُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :استَقبَلَ شابٌّ من الأنصارِ امرَأةً بالمَدینَةِ _ و کانَ النِّساءُ یَتَقَنَّعنَ خَلفَ آذانِهِنَّ _ فنَظَرَ إلَیها و هِیَ مُقبِلَةٌ ، فلَمّا جازَت نَظَرَ إلَیها و دَخَلَ فی زُقاقٍ قد سَمّاهُ ببَنی فُلانٍ، فجَعَلَ یَنظُرُ خَلفَها ، و اعتَرَضَ وَجهَهُ عَظمٌ فی الحائطِ أو زُجاجَةً فشَقَّ وَجهَهُ ، فلَمّا مَضَتِ المَرأةُ نَظَرَ فإذا الدِّماءُ تَسیلُ علی صَدرِهِ و ثَوبِهِ ، فقالَ : و اللّهِ لآتِیَنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و لاُخبِرَنَّهُ . قالَ : فأتاهُ ، فلَمّا رآهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لَهُ : ما هذا ؟ فأخبَرَهُ ، فهَبَطَ جَبرئیلُ علیه السلام بهذهِ الآیةِ : «قُلْ لِلمُؤمِنینَ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ ......... » . (2)

عنه علیه السلام :لَعَنَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله رجُلاً یَنظُرُ إلی فَرجِ امرأةٍ لا تَحِلُّ لَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «قُل لِلمُؤمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أبصارِهِم ......... » _: کُلُّ آیَةٍ فی القرآنِ فی ذِکرِ الفُروجِ فهِیَ مِن الزِّنا إلاّ هذهِ الآیةَ ؛ فإنّها مِن النَّظَرِ ، فلا یَحِلُّ لِرَجُلٍ مؤمِنٍ أن یَنظُرَ إلی فَرجِ أخیهِ ، و لا یَحِلُّ لِلمَرأةِ أن تَنظُرَ إلی فَرجِ اُختِها . (4)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هر عضوی از اعضای آدمیزاد بهره ای از زناست، زنای چشم هم چشم چرانی است.

امام باقر علیه السلام :جوانی انصاری در کوچه های مدینه به زنی برخورد _ در آن ایّام زن ها مقنعه خود را پشت گوش هایشان می بستند _ جوان به آن زن که از رو به رو می آمد خیره شد. وقتی زن از او گذشت آن جوان بازگشت و در حالی که به پشت سر نگاه می کرد وارد کوچه ای _ که امام از آن به نام کوچه بنی فلان نام برد _ شد و صورتش به استخوانی یا شیشه ای که در دیوار بود خورد و شکاف برداشت. وقتی زن از او دور شد، جوان دید خون به سینه و لباسش می ریزد. گفت : به خدا قسم، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می روم و جریان را به عرض ایشان می رسانم. امام فرمود : آن جوان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دید، فرمود : این چه وضعی است؟ جوان موضوع را به اطلاع پیامبر رسانید. در این هنگام جبرئیل علیه السلام این آیه را فرود آورد : «به مردان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو نهند ......... ».

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را که به عورت زن نا محرم نگاه کند لعنت فرمود.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «به مردان با ایمان بگو که دیدگان خود را فرو نهند ......... » _فرمود : هر آیه ای در قرآن که در آن صحبت از [حفظ] عورت ها شده، مقصود حفظ آنها از زناست، مگر این آیه که مقصود حفظ آنها از نگاه است. بنا بر این، بر هیچ مرد با ایمانی روا نیست که به عورت برادر خود نگاه کند و بر هیچ زنی نیز حلال نیست که به عورت خواهر خود بنگرد.

ص :237


1- جامع الأخبار : 408 / 1129.
2- الکافی : 5 / 521 / 5.
3- الکافی : 5 / 559 / 14.
4- تفسیر القمّیّ: 2/101.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «یا أبَتِ استَأْجِرْهُ إنَّ خَیْرَ مَنِ استَأجَرْتَ القَوِیُّ الأمِینُ» (1) _: قالَ لَها شُعَیبٌ علیه السلام : یا بُنَیّةُ، هذا قَوِیٌّ قد عَرَفتیهِ بِرَفعِ الصَّخرَةِ ، الأمینُ مِن أینَ عَرَفتیهِ ؟ قالَت : یا أبَتِ، إنّی مَشَیتُ قُدّامَهُ ، فقالَ : امشِی مِن خَلفی فإن ضَلَلتُ فأرشِدینی إلَی الطَّریقِ؛ فإنّا قَومٌ لا نَنظُرُ فی أدبارِ النِّساءِ . (2)

بحار الأنوار_ فی نَقلٍ _: فقالَ لَها شُعَیبٌ علیه السلام : أمّا قُوَّتُهُ فَقَد عَرَفتِهِ بسَقی الدَّلوِ وَحدَهُ ، فبِمَ عَرَفتِ أمانَتَهُ ؟ فقالَت : إنّهُ قالَ لی : تأخَّری عَنِّی و دُلِّینی علَی الطَّریقِ؛ فأنا مِن قَومٍ لا یَنظُرونَ فی أدبارِ النِّساءِ ، عَرَفتُ أنّهُ لَیس مِن القَومِ الّذین یَنظُرونَ فی أعجازِ النِّساءِ ، فهذهِ أمانَتُهُ . (3)

امام کاظم علیه السلام_ درباره آیه «ای پدر! او (موسی) را اجیر کن؛ زیرا بهترین کسی که اجیر کنی شخصی است که نیرومند و امین باشد» _فرمود : شعیب علیه السلام به دخترش فرمود : دخترکم، نیرومند بودن او را از برداشتن تخته سنگ فهمیدی، اما از کجا دانستی که امین است؟ دختر شعیب گفت : پدر جان! من پیشاپیش او به راه افتادم، اما او گفت : دنبال من بیا و هر جا که راه را اشتباه رفتم مرا راهنمایی کن؛ زیرا ما قومی هستیم که به پشت زنان نگاه نمی کنیم.

بحار الأنوار_ در نقلی دیگر آمده است _: شعیب به دخترش فرمود : نیرومند بودن او را از آن جا دانستی که به تنهایی دلو آب را از چاه بالا کشید، امین بودن او را از کجا فهمیدی؟ دخترش گفت : او به من گفت : دنبال من بیا و راه را نشانم بده؛ زیرا ما از قومی هستیم که به پشت زنان نگاه نمی کنند. از اینجا دانستم که او از آن جماعتی نیست که به سرین زنان چشم می دوزند و این نشانه امانت و درستکاری اوست.

ص :238


1- القصص : 26 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 19 / 4974.
3- بحار الأنوار : 13 / 29 / 2.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ مِمّا کَتَبَ فی جَوابِ مَسائلِ محمّدِ بنِ سِنانٍ _: و حُرِّمَ النَّظَرُ إلی شُعورِ النِّساءِ المَحجوباتِ بالأزواجِ و إلی غَیرِهِنَّ مِن النِّساءِ ؛ لِما فیهِ مِن تَهییجِ الرِّجالِ ، و ما یَدعو التَّهییجُ إلَیهِ مِن الفَسادِ و الدُّخولِ فیما لا یَحِلُّ و لا یَجمُلُ ، و کذلکَ ما أشبَهَ الشُّعورَ ، إلاّ الّذی قالَ اللّهُ تعالی : «و القَ_واعِدُ مِ_ن النِّس_اءِ ال_لاتی لا یَ_رجُونَ نِکاحا ......... » (1) ......... فلا بأسَ بالنَّظَرِ إلی شُعورِ مِثلِهِنَّ . (2)

(3)

3828 - خائِنَةُ الأعیُنِ
3828 - نگاه های دزدانه

الکتاب :

یَعْلَمُ خَائِنَةَ اْلأَعْیُنِ (4) وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ» . (5)

الحدیث :

تفسیر نور الثقلین :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لأصحابِهِ یَومَ فَتحِ مَکّةَ _ و قد جاءَ عُثمانُ بعبدِ اللّهِ بنِ سَعدِ بنِ أبی سَرحٍ یَستأمِنُهُ مِنهُ و کانَ صلی الله علیه و آله قَبلَ ذلکَ أهدَرَ دَمَهُ و أمَرَ بقَتلِهِ ، فلَمّا رأی عُثمانَ استَحیی مِن رَدِّهِ و سَکَتَ طویلاً لیَقتُلَهُ بَعضُ المؤمِنینَ ، ثُمّ أمِنَهُ بعدَ تَرَدُّدِ المَسألَةِ مِن عُثمانَ _ : أ ما کانَ مِنکُم رجُلٌ رَشیدٌ یَقومُ إلی هذا فیَقتُلُهُ ؟! فقالَ لَهُ عَبّادُ بنُ بشرٍ : یا رَسولَ اللّهِ، إنّ عَینی ما زالَت فی عَینِکَ انتِظارا أن تُومئَ فأقتُلَهُ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : إنّ الأنبیاءَ لا یَکونُ لَهُم خائنَةُ أعیُنٍ . (6)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به یکی از پرسش های محمّد بن سنان _فرمود : نگاه کردن به موی زنان شوهردار و دیگر زنان به این علّت حرام شده است که باعث تحریک مردها می شود و این تحریک به فساد و ارتکاب اعمال حرام و ناشایست می انجامد. همچنین است چیزهایی که [به لحاظ تحریک کنندگی] مانند مو باشد. مگر در مواردی که خدای متعال فرموده است «و القواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا ......... ؛ و زنان از کار افتاده ای که امید به ازدواج ندارند ......... » ......... نگاه کردن به موهای این گونه زنان اشکالی ندارد.

3828

نگاه های دزدانه

قرآن:

«خدا نگاه های دزدانه و آنچه را که دل ها نهان می دارند، می داند».

حدیث :

تفسیر نور الثقلین :در روز فتح مکّه عثمان، عبد اللّه بن سعد بن ابی سرح را که قبلا رسول خدا صلی الله علیه و آله او را مهدور الدم دانسته و فرمان قتلش را صادر کرده بود، خدمت آن حضرت آورد تا از ایشان برای او امان بگیرد. پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی عثمان را دید از اینکه خواهش او را رد کند شرم کرد و مدتی خاموش ماند تا یکی از مؤمنان آن مرد را بکشد. اما چون خواهش مکرر عثمان را دید [و کسی هم اقدام به قتل عبد اللّه نکرد] او را امان داد و به یاران خود فرمود : آیا در میان شما جوانمردی نبود که برخیزد و او را بکشد؟! عَبّاد بن بشر عرض کرد : ای رسول خدا! من پیوسته به چشمان شما می نگریستم و منتظر اشاره شما بودم تا او را بکشم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : پیامبران نگاه دزدانه (زیر چشمی) نمی کنند.

ص :239


1- النور : 60 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2 / 97 / 1.
3- (انظر) الزِّنا : باب 1602. الصلاة : باب 2261 حدیث 10656. الحجاب : باب 699 حدیث 3415.
4- خائنة الأعین : صفة للنظرة ، أی یعلم النظرة المُستَرَقَة إلی ما لا یحلّ (مجمع البحرین : 1 / 563).
5- المؤمن : 19.
6- تفسیر نور الثقلین : 4 / 517 / 35.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَسَمَ أرزاقَهُم ، و أحصی آثارَهُم و أعمالَهُم ، و عَدَدَ أنفُسِهِم ، و خائنَةَ أعیُنِهِم ، و ما تُخفی صُدورُهُم مِن الضَّمیرِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولهِ تعالی: «یَعْلُمُ خائنةَ الأعیُنِ» _: أ لَم تَرَ إلَی الرّجُلِ یَنظُرُ إلَی الشَّیءِ و کأنّهُ لا یَنظُرُ إلَیهِ؟!فذلکَ خائنَةُ الأعیُنِ . (2)

امام علی علیه السلام :[خداوند] روزی های مردم را تقسیم فرموده و اثرها و کردارها و شمار نَفَس ها و نگاه های دزدانه چشم ها و آنچه را که سینه ها نهان می دارند، می داند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «یعلم خائنة الاعین» _فرمود : دیده ای که گاه انسان به چیزی طوری می نگرد که انگار به آن نگاه نمی کند؟! این همان نگاه های دزدانه است .

ص :240


1- نهج البلاغة : الخطبة 90.
2- معانی الأخبار : 147 / 1 .

3829 - مَوارِدُ جَوازِ النَّظَرِ إلَی النِّساءِ
3829 - موارد جواز نگاه کردن به زنان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا حُرمَةَ لنِساءِ أهلِ الذِّمَّةِ أن یُنظَرَ إلی شُعورِهِنَّ و أیدِیهِنَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا بأسَ بالنَّظَرِ إلی رُؤوسِ أهلِ التِّهامَةِ ، و الأعرابِ ، و أهلِ السَّوادِ ، و العُلوجِ ؛ لأنّهُم إذا نُهوا لا یَنتهَونَ .

و المَجنونَةُ و المَغلوبَةُ علی عَقلِها ، و لا بأسَ بالنَّظَرِ إلی شَعرِها و جَسَدِها ما لَم یَتَعمَّدْ ذلکَ . (2)

(3)

3829

موارد جواز نگاه کردن به زنان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه کردن به موها و دست های زنان اهل ذمّه حرام نیست.

امام صادق علیه السلام :نگاه کردن به موهای زنان تهامه و بادیه نشینان و روستاییان و کافران اشکالی ندارد؛ چون اینان اگر نهی شوند دست نمی کشند.

و نگاه کردن به مو و بدن زن دیوانه و زن کم عقل، در صورتی که عمدی نباشد، مانعی ندارد.

3830 - مَن مَلَأَ عَینَهُ مِن حَرامٍ
3830 - کسی که چشمش را از حرام پرکند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَلأَ عَینَهُ مِن حَرامٍ مَلأَ اللّهُ عَینَهُ یَومَ القِیامَةِ مِن النّارِ ، إلاّ أن یَتوبَ و یَرجِعَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ علَی امرأةٍ ذاتِ بَعلٍ مَلأت عَینَها مِن غَیر زَوجِها أو غَیرِ ذِی مَحرَمٍ مِنها . (5)

3830

کسی که چشمش را از حرام پر کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که چشم خود را از حرام پر کند، خداوند در روز قیامت چشم او را از آتش پر گرداند مگر اینکه توبه کند و از عمل خود دست بردارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خداوند عزّ و جلّ سخت است بر زن شوهرداری که چشم خود را از غیر شوهر خود یا از کسی که محرم او نیست پر کند.

ص :241


1- الکافی : 5 / 524 / 1.
2- الکافی : 5 / 524 / 1.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 14 / 145 _ 147 باب 109 ، 110، و ص149 باب 112 ، 113. بحار الأنوار : 104 / 43 باب 35.
4- بحار الأنوار : 76 / 334 / 1.
5- ثواب الأعمال : 338/1.

3831 - غَضُّ البَصَرِ وحَلاوَةُ العِبادَةِ
3831 - فروهشتن چشم و شیرینی عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلِمٍ یَنظُرُ امرأةً أوّلَ رَمقَةٍ ثُمّ یَغُضُّ بَصَرَهُ إلاّ أحدَثَ اللّهُ تعالی لَهُ عِبادَةً یَجِدُ حَلاوَتَها فی قَلبِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :النَّظَرُ سَهمٌ مَسمومٌ مِن سِهامِ إبلیسَ ، فمَن تَرَکَها خَوفا مِن اللّهِ أعطاهُ اللّهُ إیمانا یَجِدُ حَلاوَتَهُ فی قَلبِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و هُو یُحَدِّثُ عن رَبِّهِ _: النَّظرَةُ سَهمٌ مَسمومٌ مِن سِهامِ إبلیسَ ، مَن تَرَکَها مِن مَخافَتی أبدَلتُهُ إیمانا یَجِدُ حَلاوَتَهُ فی قَلبِهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبلیسَ مَسمومٌ ، مَن تَرَکَها للّهِ عَزَّ و جلَّ لا لغَیرِهِ أعقَبَهُ اللّهُ إیمانا یَجِدُ طَعمَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن نَظَرَ إلَی امرأةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ إلَی السَّماءِ أو غَمّضَ بَصَرَهُ لَم یَرتَدَّ إلَیهِ بَصَرُهُ ، حتّی یُزَوِّجَهُ اللّهُ مِن الحُورِ العِینِ . (5)

3831

فروهشتن چشم و شیرینی عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مرد مسلمانی نیست که نگاهش به زنی بیفتد و چشم خود را پایین اندازد مگر اینکه خدای متعال به او توفیق عبادتی دهد که شیرینی آن را در دل خویش بیابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه کردن، یکی از تیرهای زهر آلود ابلیس است. پس، هرکه از ترس خدا چشم خود را [از نا محرم] فرو بندد خداوند به او ایمانی عطا فرماید که حلاوت آن را در دلش بیابد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ از قول پروردگار خود _فرمود : نگاه کردن، تیری از تیرهای زهرآلود ابلیس است. هر که از ترس من آن را ترک کند در عوضش ایمانی به او دهم که حلاوت آن را در دل خویش بیابد.

امام صادق علیه السلام :نگاه کردن، تیری از تیرهای زهرآلود ابلیس است. هرکه برای خداوند عزّ و جلّ و نه برای غیر او، چشم خود را فرو بندد خداوند در پی آن ایمانی به او ارزانی دارد که مزه اش را بچشد.

امام صادق علیه السلام :هرکه نگاهش به زنی بیفتد و چشم خود را به طرف آسمان کند یا آن را بر هم نهد، هنوز چشم برهم نزده خداوند از حور العین به ازدواج او در آورد.

ص :242


1- کنز العمّال : 13059.
2- بحار الأنوار : 104 / 38 / 34.
3- الترغیب و الترهیب : 3 / 34 / 1.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 18 / 4969.
5- مکارم الأخلاق : 1 / 505 / 1747.

(1)

3832 - النَّظرَةُ الاُولی خَطَأٌ وَالثّانِیَةُ عَمدٌ
3832 - نگاه اول ناخواسته است ونگاه دوم عمدی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لعَلیٍّ علیه السلام _: یا علیُّ، لکَ أوّلُ نَظرَةٍ ، و الثّانِیَةُ علَیکَ و لا لَکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا علیُّ، إنّ لکَ کَنزا فی الجَنَّةِ ، و إنّکَ ذُو قَرنَیها ، فلا تُتبِعِ النَّظرَةَ النَّظرَةَ ، فإنّما لکَ الاُولی ، و لَیسَت لکَ الآخِرَةُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکَ و النَّظرَةَ بعدَ النَّظرَةِ ؛ فإنَّ الاُولی لکَ و الثّانِیَةَ علَیکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :النَّظرَةُ الاُولی خَطأٌ ، و الثّانِیَةُ عَمدٌ ، و الثّالِثَةُ تُدَمِّرُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُتبِعِ النَّظرَةَ النَّظرَةَ ، لکَ الاُولی و علَیکَ الآخِرَةُ . (6)

کنز العمّال عن جَریر :سَألتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن نَظرَةِ الفُجاءةِ ، فأمَرَنی أن أصرِفَ بَصَری . (7)

3832

نگاه اول ناخواسته است و نگاه دوم عمدی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! نگاه اول از آنِ تو و نگاه دوم به زیان توست نه به سود تو.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! برای تو در بهشت گنجی است و تو دو سر آن را به دست داری . پس، نگاه اول را با نگاه دیگر ادامه نده؛ زیرا نگاه اول از آنِ توست ولی نگاه دوم حقّ تو نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نگاهِ بعد از نگاه بپرهیز؛ زیرا نگاه اول از آنِ توست و نگاه دوم به زیان توست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه اول ناخواسته است، نگاه دوم عمدی است و نگاه سوم ویران می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگاه اول را با نگاه دوم دنبال مکن؛ زیرا اولین نگاه از آنِ توست و دوّمی به زیان تو .

کنز العمّال_ به نقل از جریر _: از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره نگاه ناگهانی سؤال کردم. به من امر کرد که [در چنین موردی زود ]چشمم را برگردانم.

ص :243


1- (انظر) البکاء : باب 383 حدیث 1970.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 19 / 4971.
3- الترغیب و الترهیب : 3 / 35 / 6.
4- کنز العمّال : 13072.
5- کنز العمّال : 13073.
6- کنز العمّال : 13639.
7- کنز العمّال : 13641.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَکُم أوّلُ نَظرَةٍ إلَی المرأةِ ، فلا تُتبِعوها بِنَظرَةٍ اُخری و احذَروا الفِتنَةَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّظرَةُ بعدَ النَّظرَةِ تَزرَعُ فی القَلبِ الشَّهوَةَ ، و کفی بها لِصاحِبِها فِتنَةً . (2)

عنه علیه السلام :أوّلُ النَّظرَةِ لکَ ، و الثّانِیَةُ علَیکَ و لا لَکَ ، و الثّالِثَةُ فیها الهَلاکُ . (3)

3833 - مَن رَأی امرَأةً تُعجِبُهُ
3833 - هر که زن زیبایی را ببیند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أیُّها النّاسُ ، إنّما النَّظرَةُ مِن الشَّیطانِ ، فمَن وَجَدَ مِن ذلکَ شیئا فلْیَأْتِ أهلَهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا رأی أحَدُکُمُ امرأةً تُعجِبُهُ فلْیَأْتِ أهلَهُ ؛ فإنَّ عِندَ أهلهِ مِثلَ ما رأی ، و لا یَجعَلَنَّ لِلشَّیطانِ إلی قَلبِه سَبیلاً ، و لیَصرِفْ بَصَرَهُ عَنها ، فإن لَم تَکُنْ لَهُ زَوجَةٌ فَلْیُصَلِّ رَکعَتَینِ و یَحمَدِ اللّهَ کثیرا ، و یُصَلّی علَی النَّبیِّ و آلِهِ ، ثُمّ لیَسألِ اللّهَ مِن فَضلِهِ فإنّهُ یُبیحُ لَهُ برأفتِهِ ما یُغنیهِ . (5)

امام علی علیه السلام :اولین نگاه شما به زن حقّ شماست، اما آن را با نگاهی دیگر دنبال نکنید و از فتنه برحذر باشید.

امام صادق علیه السلام :نگاهِ بعد از نگاه، بذر شهوت در دل می کارد و این خود برای به فتنه کشاندن صاحبش کافی است.

امام صادق علیه السلام :نگاه اول از آنِ توست، نگاه دوم به زیان توست نه به سود تو و نگاه سوم مایه هلاکت است.

3833

هر که زن زیبایی را ببیند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! بدانید که نگاه [به نا محرم] از شیطان است. هرکه بر اثر نگاه، تحریک شد با همسرش همبستر شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه فردی از شما زنی را دید و از او خوشش آمد، برود و با همسر خود همبستر شود؛ زیرا نظیر آنچه دیده است در همسر خود او نیز هست. شیطان را به دل خود راه ندهد و چشم خود را از آن زن برگرداند. اگر زن ندارد دو رکعت نماز بخواند و بسیار حمد خدا گوید و بر پیامبر و آل او صلوات فرستد و آنگاه از خداوند مسألت کند که از فضل خویش عطایش فرماید. خداوند از روی مهر و رأفت خود نیاز او را برطرف خواهد ساخت.

ص :244


1- الخصال : 632 / 10.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 18 / 4970.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3 / 474 / 4658.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 19 / 4975.
5- بحار الأنوار : 10 / 115 / 1.

نهج البلاغة :و روی أنّ علیّا علیه السلام _ لَمّا کانَ جالِسا فی أصحابِهِ فمَرَّت بهِمُ امرأةٌ جَمیلَةٌ ، فرَمَقَها القَومُ بأبصارِهِم ، فقال : إنَّ أبصارَ هذهِ الفُحولِ طَوامِحُ (1) ، و إنّ ذلکَ سَببُ هَبابِها (2) ، فإذا نَظَرَ أحَدُکُم إلَی امرأةٍ تُعجِبُهُ فلْیُلامِسْ (فلْیَلمِسْ) أهلَهُ ، فإنّما هِیَ امرأةٌ کامرأتهِ . فقالَ رجُلٌ مِن الخَوارجِ : «قاتَلَهُ اللّهُ کافِرا ما أفقَهَهُ!» فوَثَبَ القَومُ لِیَقتُلوهُ ، فقالَ علیه السلام :

رُوَیدا إنّما هُو سَبٌّ بسَبٍّ أو عَفوٌ عن ذَنبٍ . (3)

3834 - ما یُستَعانُ بِهِ عَلی غَضِّ البَصَرِ
3834 - آنچه به فروهشتن چشم کمک می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ الرّاغبینَ فی اللّه سبحانَهُ بعدَ ذِکرِ أصنافِ أهلِ الدُّنیا _: و بَقِیَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِکرُ المَرجِعِ ، و أراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ ، فهُم بَینَ شَریدٍ نادٍّ ، و خائفٍ مُقموعٍ ، و ساکِتٍ مَکعومٍ ، و داعٍ مُخلِصٍ ، و ثَکلانَ مُوجَعٍ . (4)

نهج البلاغة :آنگاه که امام علی علیه السلام در میان اصحاب خود نشسته بود و زن زیبایی از کنارشان عبور کرد و یارانش چشم به او دوختند، فرمود : دیدگانِ این نرینگان حریصانه می نگرد و این نگریستن باعث برانگیختن آنان می شود. پس، هرگاه یکی از شما زنی را دید که نظر وی را به خود جلب کرد، با همسر خویش همبستر شود؛ زیرا آن زن نیز زنی همانند زن خود اوست.

مردی از خوارج گفت : خدا این کافر را بکشد، چقدر داناست . یاران حضرت از جا جستند که او را بکشند. امام فرمود : آرام باشید؛ سزای دشنام، دشنام است، یا بخشایش گناه .

3834

آنچه به فروهشتن چشم کمک می کند

امام علی علیه السلام_ بعد از برشمردن طبقات مردم دنیا، در وصف مشتاقان خدا پرداخت _فرمود : [پنجم ]مردانی چند باقی می مانند که یاد روز بازگشت (رستاخیز) دیدگانشان را [از دیدن حرام و لذّت های این جهانی ]فرو می پوشاند و ترس از روز محشر اشک هایشان را جاری می سازد. پس، برخی از آنان از مردم گریزان و رمیده اند و برخی مقهور و ترسان و برخی خاموش و دهان بسته و برخی از روی اخلاص به دعا نشسته و برخی اندوهگین و دردمندند.

ص :245


1- طَمَح بصری إلیه : أی امتدّ و علا (لسان العرب : 2 / 534) .
2- الهِبَة : هیاج الفحل، و هَبْهَیا : هاج و نَبّ للسفاد، و قیل: الهَبْهَة : صوته عند السفاد (لسان العرب : 1 / 778) .
3- نهج البلاغة : الحکمة 420.
4- نهج البلاغة : الخطبة32.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: غَضُّوا أبصارَهُم عَمّا حَرَّمَ اللّهُ علَیهِم ، و وَقَفوا أسماعَهُم علَی العِلمِ النّافِعِ لَهُم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما اعتَصَمَ أحَدٌ بمِثلِ ما اعتَصَمَ بِغَضِّ البَصَرِ ؛ فإنّ البَصَرَ لا یَغُضُّ عَن مَحارِمِ اللّهِ إلاّ و قد سَبَقَ إلی قَلبِهِ مُشاهَدَةُ العَظَمَةِ و الجَلالِ .

و سُئلَ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام : بما یُستَعانُ علی غُمضِ البَصَرِ ؟ فقالَ : بالخُمودِ تَحتَ سُلطانِ المُطَّلِعِ علی سِترِکَ . (2)

3835 - ما یَجلُو البَصَرَ
3835 - آنچه نور چشم را زیاد می کند

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ یَزدنَ فی قوةِ البصرِ الکحلُ بالإثمَدِ و النَظَرُ إلی الخُضرةِ و النَظر إلی الوَجهِ (3) الحَسنِ .

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : دیدگان خود را از آنچه خداوند بر آنان حرام فرموده فرو بسته اند و گوشهای خویش را وقف دانشی کرده اند که به حال آنان سودمند است.

امام صادق علیه السلام :هیچ کس با چیزی چون فروهشتن چشم [از نا محرم و گناه ]خود را حفظ نکرد؛ زیرا چشمْ خود را از نگاه به حرام های خدا باز نمی دارد مگر اینکه قبلاً عظمت و جلال خداوند را در دل خویش مشاهده کند.

از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام سؤال شد : برای فروهشتن چشم [از گناه ]از چه وسیله ای می توان کمک گرفت؟ فرمود : با آرام گرفتن ، به همراه در نظر داشت قدرت خداوندی که بر نهانی های تو آگاه است.

3835

آنچه نور چشم را زیاد می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز نور چشم را زیاد می کند: سرمه کشیدن، نگاه کردن به سبزه و نگاه کردن به روی زیبا .

ص :246


1- نهج البلاغة : الخطبة 193.
2- بحار الأنوار : 104 / 41 / 52.
3- کنز العمّال : 28314 .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :ثَلاثَةٌ یَجلُونَ البَصَرَ : النَّظَرُ إلَی الخُضرَةِ ، و النَّظَرُ إلَی الماءِ الجاری ، و النَّظَرُ إلَی الوَجهِ الحَسَنِ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :سه چیز نور چشم را زیاد می کند : نگاه کردن به سبزه، نگاه کردن به آب روان، و نگاه کردن به روی زیبا.

ص :247


1- المحاسن : 2 / 461 / 2596.
2- (انظر) الذِّکر : باب 1344. القلب : باب 3355 ، 3356.

ص :248

513 - المناظرة

513 - مناظره

اشاره

(1)

(2)

ص :249


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 9 / 255 _ 344 و ج 10 «احتجاجات الرّسول و الأئمّة علیهم السلام ». المحجّة البیضاء : 1 / 98 «سبب إقبال الخلق علَی المُناظَرة». المحجّة البیضاء : 1 / 99 «شروط المُناظَرة و آدابها». المحجّة البیضاء : 1 / 102 «آفات المُناظَرة».
2- انظر: عنوان 65 «الجِدال» ، 99 «الحُجّة» ، 144 «الخصومة» ، 487 «المِراء».

3836 - المُناظَرَةُ

3836 - مناظره

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ لِکُمَیلٍ _: یا کُمَیلُ ، فی کُلِّ صِنفٍ قَومٌ أرفَعُ مِن قَومٍ ، فإیّاکَ و مُناظَرَةَ الخَسیسِ مِنهُم ، و إن أسمَعوکَ فاحتَمِلْ و کُن مِن الّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ تعالی بقولِهِ : «و إذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاما» (1) . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و داودَ و سُلَیْمانَ إذْ یَحْکُمانِ فِی الحَرْثِ» (3) _: لَم یَحکُما ، إنّما کانا یَتَناظَرانِ «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ» (4) . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولِهِ تعالی : «و اضْرِبْ لَهُم مَثَلاً أصْحابَ القَرْیَةِ إذْ جاءَها المُرْسَلونَ * إذ أرْسَلْنا إلَیهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذّبُوهُما فعَزَّزْنا بِثالِثٍ فقالُوا إنّا إلَیْکُم مُرْسَلونَ» (6) _: بَعَثَ اللّهُ رجُلَینِ إلی أهلِ مَدینَةِ أنطاکیَة فجاءهُم بما لا یَعرِفونَ ، فغَلَظوا علَیهِما فأخَذوهُما و حَبَسوهُما فی بَیتِ الأصنامِ ، فبَعَثَ اللّهُ الثّالِثَ فدَخَلَ المَدینَةَ فقالَ : أرشِدونی إلی بابِ المَلِکِ ، قالَ : فلَمّا وَقَفَ علی بابِ المَلِکِ قالَ : أنا رجُلٌ کُنتُ أتَعَبَّدُ فی فَلاةٍ من الأرضِ و قد أحبَبتُ أن أعبُدَ إلهَ المَلِکِ. فأبلَغوا کلامَهُ المَلِکَ ، فقالَ : أدخِلوهُ إلی بَیتِ الآلِهَةِ ، فأدخَلوهُ فمَکثَ سَنَةً مَع صاحِبَیهِ ، فقالَ : بهذا یُنقَلُ قَومٌ مِن دِینٍ إلی دِینٍ بالحِذقِ (بالحَرفِ) أ فَلا رَفَقتُما؟! ثُمَّ قالَ لَهُما : لا تُقِرّانِ بمَعرِفَتی، ثُمّ اُدخِلَ علَی المَلِکِ : فقالَ لَهُ المَلِکُ : بَلَغَنی أنّکَ کُنتَ تَعبُدُ إلهی فلَم أزَلْ و أنتَ أخی فاسألْنی حاجَتَکَ ! قالَ : ما لی حاجَةٌ أیُّها المَلِکُ ، و لکنْ رأیتُ رجُلَینِ فی بَیتِ الآلِهَةِ فما بالُهُما ؟ قالَ المَلِکُ : هذانِ رجُلانِ أتَیانی بِبُطلانِ دِینی و یَدعوانی إلی إلهٍ سَماویٍّ ، فقالَ : أیُّها المَلِکُ، فمُناظَرَةٌ جَمیلَةٌ ! فإن یَکُنِ الحَقُّ لَهُما اتَّبَعناهُما ، و إن یکُنِ الحَقُّ لَنا دَخَلا مَعَنا فی دِینِنا ، فکانَ لَهُما ما لَنا و عَلَیهِما ما عَلَینا . قالَ : فبَعَثَ المَلِکُ إلَیهِما ، فلَمّا دَخَلا إلَیهِ قالَ لَهُما صاحِبُهُما : ما الّذی جِئتُما بهِ ؟ قالا : جِئنا نَدعو إلی عِبادَةِ اللّهِ الّذی خَلَقَ السَّماواتِ و الأرضَ و یَخلُقُ فی الأرحامِ ما یَشاءُ و یُصَوِّرُ کیفَ یَشاءُ و أنبَتَ الأشجارَ و الأثمارَ و أنزَلَ القَطْرَ مِن السَّماءِ .

قالَ : فقالَ لَهُما : ء إلهُکُما هذا الّذی تَدعُوانِ إلَیهِ و إلی عِبادَتِهِ إن جِئنا بأعمیً یَقدِرُ أن یَرُدَّهُ صَحیحا ؟ قالا : إن سَألْناهُ أن یَفعَلَ فَعَلَ إن شاءَ . قالَ: أیُّها المَلِکُ، علَیَّ بأعمی لَم یُبصِرْ قَطُّ . قالَ فاُتیَ بِهِ، فقالَ لَهُما : اُدعُوا إلهَکُما أن یَرُدَّ بَصَرَ هذا، فقاما وَ صَلَّیا رَکعتَینِ فإذا عَیناهُ مَفتوحَتانِ و هُو یَنظُرُ إلَی السّماءِ ؛ فقالَ : أیُّها المَلِکُ، علَیَّ بأعمیً آخَرَ . قالَ : فاُتِیَ بِهِ ،قالَ : فسَجَدَ سَجدَةً ثمّ رَفَعَ رأسَهُ فإذا الأعمی الآخَرُ بَصیرٌ ، فقالَ : أیُّها المَلِکُ، حُجَّةٌ بِحُجَّةٍ ، علَیَّ بِمُقعَدٍ ، فاُتیَ بِهِ فقالَ لَهُما مِثلَ ذلکَ ، فصَلَّیا و دَعَوا اللّهَ فإذا المُقعَدُ قد اُطلِقَت رِجلاهُ و قامَ یَمشی، فقالَ : أیُّها المَلِکُ، علَیَّ بمُقعَدٍ آخَرَ . فاُتِیَ بِهِ فصَنَعَ بهِ کما صَنعَ أوَّلَ مَرّةٍ فانطَلَقَ المُقعَدُ ، فقالَ : أیُّها المَلِکُ، قد اُوتِینا بحُجَّتَینِ و أتَینا بمِثلِهِ ، و لکنْ بَقِیَ شیءٌ واحِدٌ فإن هُما فَعَلاهُ دَخَلتُ مَعَهُما فی دِینِهِما .

ثُمّ قالَ : أیُّها المَلِکُ، بلَغَنی أنّهُ کانَ للملِکِ ابنٌ واحِدٌ و ماتَ فإن أحیاهُ إلهُهما دَخَلتُ مَعهُما فی دِینِهِما ، فقالَ لَهُ الملِکُ : و أنا أیضا مَعکَ . ثُمّ قالَ لَهُما : قد بَقِیَت هذهِ الخَصلَةُ الواحِدَةُ، قد ماتَ ابنُ المَلِکِ فادعُوا إلهَکُما فیُحیِیهِ . قالَ: فخَرّا إلَی الأرضِ ساجِدَینِ للّهِ و أطالا السُّجودَ ثُمّ رَفَعا رأسَیهِما و قالا للمَلِکِ : ابعَثْ إلی قَبرِ ابنِکَ تَجِدْهُ قد قامَ مِن قَبرِهِ إن شاءَ اللّهُ .

قالَ : فخَرَجَ النّاسُ یَنظُرونَ فوَجَدوهُ قد خَرَجَ مِن قَبرِهِ یَنفِضُ رأسَهُ مِن التُّرابِ ، قالَ : فاُتِیَ بهِ المَلِکَ فَعرَفَ أنّهُ ابنُهُ ، فقالَ لَهُ : ما حالُکَ یا بُنَیَّ ؟ قالَ : کُنتُ مَیِّتا فرَأیتُ رجُلَینِ مِن بَینِ یَدَی ربِّی السّاعَةَ ساجِدَینِ یَسألانِهِ أن یُحییَنی فأحیانی . قالَ : تَعرِفُهُما إذا رأیتَهُما ؟ قالَ: نَعَم ، قالَ : فاُخرِجَ النّاسُ جُملَةً إلَی الصّحراءِ فکانَ یَمُرُّ علَیهِ رجُلٌ رجُلٌ فیَقولُ لَهُ أبوهُ : اُنظُرْ، فیَقولُ : لا ، لا ، ثُمّ مَرُّوا علَیهِ بأحَدِهِما بعدَ جَمعٍ کَثیرٍ ، فقالَ : هذا أحَدُهُما ، و أشارَ بیَدِهِ إلَیهِ . ثُمّ مَرُّوا أیضا بقَومٍ کَثیرینَ حتّی رأی صاحِبَهُ الآخَرَ فقالَ : و هذا الآخَرُ . قالَ : فقالَ النَّبیُّ صاحِبُ الرَّجُلَینِ : أمّا أنا فَقد آمَنتُ بِإلهِکُما و عَلِمتُ أنّ ما جِئتُما بهِ هُو الحَقُّ . قالَ : فقالَ المَلِکُ : و أنا أیضا آمَنتُ بإلهِکُما ذلکَ ، و آمَنَ أهلُ مَملَکَتِهِ کلُّهُم . (7)

3836

مناظره

امام علی علیه السلام_ در سفارش به کمیل _فرمود : ای کمیل! در میان هر طبقه ای از مردم، گروهی هستند که از دیگران برتر و ارجمندترند. پس، از بحث و مناظره کردن با گروه های پست و دون پایه آنها پرهیز کن و اگر سخن ناخوشایندی به تو گفتند، بردباری کن و از کسانی باش که خداوند متعال در وصف ایشان فرموده است : «و هرگاه نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ می دهند».

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و داود و سلیمان را [یاد کن ]هنگامی که درباره آن کشتزار داوری می کردند» _فرمود : آنها داوری نکردند، بلکه بحث و مناظره می کردند «پس آن را به سلیمان فهماندیم».

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «و برای آنان مَثَل بزن داستان مردم آن شهری را که رسولان بدان جا آمدند. آنگاه که دو تن سوی آنان فرستادیم ولی آن دو را دروغزن خواندند تا با فرستاده سوّمین آنان را تأیید کردیم. پس رسولان گفتند : ما به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم» _فرمود : خداوند دو مرد به سوی مردم شهر انطاکیه فرستاد و آنان برای مردم چیزهایی (سخنانی) آوردند که برایشان ناآشنا و بیگانه بود. لذا بر آن دو خشم گرفتند و آنها را دستگیر و در بتکده زندانی کردند. خداوند رسول دیگری فرستاد و او وارد شهر شد و گفت : مرا به کاخ پادشاه راهنمایی کنید. وقتی بر درگاه پادشاه ایستاد، گفت : من مردی هستم که روزگار خود را در بیابانی به عبادت می گذراندم، اما علاقه مند شدم که خدای پادشاه را بپرستم. سخن او را به گوش پادشاه رساندند. شاه گفت : او را به خانه خدایان (بتکده) ببرید. آن مرد را به آن جا بردند. او یک سال با دو یار خود در آن جا ماند و به آن دو گفت : با مهارت و هوشیاری است که می توان مردی را از دینی به دین دیگر درآورد. چرا از راه مدارا وارد نشدید! سپس به آنان گفت : چنان وانمود کنید که مرا نمی شناسید. آنگاه او را به حضور پادشاه بردند. پادشاه به او گفت : شنیده ام که تو خدای مرا می پرستیدی. از این پس تو برادر من هستی، حالا بگو چه می خواهی؟ مرد گفت : پادشاها، من حاجتی ندارم، اما در معبد خدایان دو مرد دیدم. آنها چه کرده اند؟ پادشاه گفت : این دو مرد نزد من آمده اند و می گویند دین من باطل است و مرا به سوی خدایی آسمانی دعوت می کنند. مرد گفت : پادشاها، مناظره ای نیکو (منطقی) ترتیب دهید، تا اگر حق با آن دو بود ما پیرو آنان شویم و اگر حق با ما بود آنها به دین و آیین ما درآیند. پادشاه در پی آن دو نفر فرستاد. چون بر او وارد شدند. دوست آن دو به ایشان گفت : شما برای چه آمده اید؟ گفتند : آمده ایم تا به عبادت و پرستش خداوندی دعوت کنیم که آسمان ها و زمین را آفریده و آنچه بخواهد در زهدان ها می آفریند و آن را به دلخواه خود شکل می دهد و درختان و میوه ها را می رویاند و از آسمان باران می فرستد.

او به آن دو گفت : آیا این خدای شما که به او و عبادتش دعوت می کنید، اگر نابینایی را بیاوریم می تواند بینایش گرداند؟ گفتند : اگر از او تقاضا کنیم این کار را بکند و او بخواهد البته چنین می کند. آن مرد گفت: پادشاها! شخص نابینایی را که هیچگاه بینایی نداشته است، برایم بیاورید. چنین شخصی را آوردند. به آن دو گفت : از خدایتان بخواهید بینایی این مرد را به او برگرداند. آن دو برخاستند و دو رکعت نماز خواندند، ناگهان هر دو چشم آن نابینا باز شد و به آسمان می نگریست. آن مرد گفت : پادشاها! نابینای دیگری بیاورید. دیگری را آوردند. خود آن مرد سجده ای کرد و سپس سر از سجده برداشت. ناگهان آن نابینا، بینا شد. آن مرد گفت : پادشاها! این هم حجتی از ما بود در برابر حجت آنان. اکنون تختی برایم بیاورید. برایش آوردند. و او از آن دو تقاضایی کرد. آن دو نماز خواندند و به درگاه خدا دعا کردند، ناگهان دو پایه تخت بلند شد و تخت شروع به راه رفتن کرد. مرد گفت : پادشاها! تختی دیگر برایم بیاورید. برایش آوردند. آن مرد مانند بار اول سجده ای کرد و تخت به راه افتاد. گفت : ای پادشاه! آنان، دو حجت آوردند و ما نیز به مانند حجت آنان ارائه دادیم. اینک یک کار دیگر باقی مانده است، اگر اینها آن را انجام دادند من به دین آنها در می آیم.

سپس گفت : پادشاها، شنیده ام که سلطان تنها یک پسر داشته که مرده است. حالا اگر خدای این دو مرد او را زنده گردانید من به دین آنها گردن می نهم. پادشاه گفت : من نیز با تو به دین آنها در می آیم. آنگاه به آن دو گفت : همین یک کار باقی مانده است. پسر پادشاه مرده و شما از خدایتان بخواهید تا او را زنده گرداند. آن دو در برابر خدا به خاک سجده افتادند و سجده ای طولانی به جای آوردند و آنگاه سر برداشتند و به پادشاه گفتند : نزد قبر فرزندت بفرست، خواهی دید که به خواست خدا پسرت از گور خویش برخاسته است. مردم به گورستان رفتند و نگاه می کردند. دیدند که پسر پادشاه از قبرش بیرون آمده است و گرد و خاک سر خود را می تکاند. او را نزد پادشاه آوردند، دید که فرزند خود اوست. پادشاه پرسید : حالت چگونه است فرزندم؟ گفت : من مرده بودم و هم اکنون دیدم که دو مرد در پیشگاه پروردگارم به سجده افتاده اند و از او می خواهند مرا زنده گرداند و خدا هم مرا زنده کرد. پادشاه گفت : اگر آن دو نفر را ببینی می شناسی؟ گفت : آری. پادشاه دستور داد همه مردم به صحرا روند. مردها یکی یکی از برابر آن پسر عبور می کردند و پدرش به او می گفت : خوب نگاه کن. پسر پادشاه نگاه می کرد و می گفت : این نیست، این نیست. بعد از آنکه شمار زیادی از مقابل او گذشتند یکی از آن دو نفر را از برابرش عبور دادند. پسر پادشاه با دست خود به او اشاره کرد و گفت : این یکی از آنهاست. بار دیگر عدّه زیادی را از مقابلش گذراندند تا آنکه آن دیگری را دید و گفت : این، آن دوّمی است. در این هنگام، آن پیامبر که یار آن دو رسول بود گفت : اینک من به خدای شما دو تن ایمان آوردم و دانستم که آنچه آورده اید حقّ است. پادشاه نیز گفت : من هم به خدای شما دو نفر ایمان آوردم و مردم کشور او نیز همگی ایمان آوردند.

ص :250


1- الفرقان : 63 .
2- بشارة المصطفی : 26.
3- الأنبیاء : 78 .
4- الأنبیاء : 79 .
5- المحاسن : 1 / 432 / 1001.
6- یس : 13 و 14 .
7- تفسیر القمّیّ : 2 / 212.

ص :251

ص :252

ص :253

الکافی عن الاُسَیدِیّ و محمّدِ بنِ مُبَشِّرٍ :أنّ عبدَ اللّهِ بنَ نافِعِ الأزرَقِ کانَ یقولُ : لَو أنّی عَلِمتُ أنّ بَینَ قُطرَیها أحَدا تُبلِغُنی إلَیهِ المَطایا یَخصِمُنی أنّ علِیّا قَتَلَ أهلَ النَّهرَوانِ و هُو لَهُم غَیرُ ظالِمِ لَرَحَلتُ إلَیهِ ! فقیلَ لَهُ : و لا وُلدُهُ ؟ فقالَ : أ فی وُلدِهِ عالِمٌ ؟ فقیلَ لَهُ : هذا أوّلُ جَهلِکَ ! و هُم یَخلُونَ مِن عالِمٍ ؟! قالَ : فمَن عالِمُهُمُ الیَومَ ؟ قیلَ : محمّدُ بنُ علیِّ بنِ الحسینِ بنِ علیٍّ علیهم السلام .

قالَ : فرَحَلَ إلَیهِ فی صَنادِیدِ أصحابِهِ ، حتّی أتَی المَدینَةَ فاستَأذَنَ علی أبی جعفرٍ علیه السلام ، فقیلَ لَهُ : هذا عبدُ اللّهِ بنُ نافِعٍ ، فقالَ : و ما یَصنَعُ بی و هُو یَبرأُ مِنّی و مِن أبی طَرَفَیِ النَّهارِ ؟! فقالَ لَهُ أبو بَصیرٍ الکوفیُّ : جُعِلتُ فِداکَ، إنّ هذا یَزعُمُ أنّهُ لَو عَلِمَ أنّ بَینَ قُطرَیها أحَدا تُبلِغُهُ المَطایا إلَیهِ یَخصِمُهُ أنّ علِیّا علیه السلام قَتلَ أهلَ النَّهرَوانِ و هُو لَهُم غَیرُ ظالِمٍ لَرَحَلَ إلَیهِ، فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : أ تَراهُ جاءنی مُناظِرا ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : یا غُلامُ، اخرُج فحُطَّ رَحلَهُ و قُلْ لَهُ : إذا کانَ الغَدُ فأتِنا . قالَ : فلَمّا أصبَحَ عبدُ اللّهِ بنُ نافِعٍ غَدا فی صَنادِیدِ (1) أصحابِهِ و بَعَثَ أبو جعفرٍ علیه السلام إلی جَمیعِ أبناءِ المُهاجِرینَ و الأنصارِ فجَمَعَهُم ثُمّ خَرَجَ إلَی النّاس فی ثَوبَینِ مُمَغَّرَینِ (2) و أقبَلَ علَی النّاس کأنّهُ فِلقَةُ قَمَرٍ ، فقالَ :

الحَمدُ للّهِ مُحَیِّثِ الحَیثِ (3) و مُکَیِّفِ الکَیفِ و مُؤیِّنِ الأینِ (4) الحَمدُ للّهِ الّذی «لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ و لا نَوْمٌ لَهُ ما فی السَّماواتِ و ما فِی الأرْضِ ......... » (5) إلی آخرِ الآیةِ ، و أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ (وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ) ، و أشهَدُ أنّ مُحمّدا صلی الله علیه و آله عَبدُهُ و رَسولُهُ اجتَباهُ و هَداهُ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ ، الحَمدُ للّهِ الّذی أکَرَمَنا بِنُبُوَّتِهِ و اختَصَّنا بوَلایَتِهِ . یا مَعشَرَ أبناءِ المُهاجِرینَ و الأنصارِ مَن کانَت عِندَهُ مَنقَبَةٌ فی علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام فلْیَقُمْ و لْیَتَحَدَّثْ.

قالَ : فقامَ النّاسُ فسَرَدوا (6) تِلکَ المَناقِبَ _ فقالَ عبدُ اللّهِ : أنا أروی لهذهِ المَناقِبِ مِن هؤلاءِ، و إنّما أحدَثَ علیٌّ الکُفرَ بعدَ تَحکیمِهِ الحَکمَینِ _ حتَّی انتَهَوا فی المَناقِبِ إلی حدیثِ خَیبَرَ «لاَُعطِیَنَّ الرّایَةَ غَدا رجُلاً یُحِبُّ اللّهَ و رَسولَهُ و یُحِبُّهُ اللّهُ و رَسولُهُ کَرّارا غیرَ فَرّارٍ ، لا یَرجِعُ حتّی یَفتَحَ اللّهُ علی یَدَیهِ»، فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : ما تَقولُ فی هذا الحدیثِ ؟ ! فقالَ : هُو حَقٌّ لا شَکَّ فیهِ و لکنْ أحدَثَ الکُفرَ بَعدُ.

فقالَ لهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : ثکَلَتکَ اُمُّکَ! أخبِرْنی عنِ اللّه عَزَّ و جلَّ أحَبَّ علیَّ بنَ أبی طالبٍ یَومَ أحَبَّهُ و هُو یَعلَمُ أنّهُ یَقتُلُ أهلَ النَّهرَوانِ أم لَم یَعلَمْ ؟ قالَ ابنُ نافِعٍ : أعِدْ علَیَّ ، فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : أخبِرْنی عَن اللّهِ جلَّ ذِکرُهُ أحَبَّ علَیَّ بنَ أبی طالبٍ یَومَ أحَبَّهُ و هُو یَعلَمُ أنّهُ یَقتُلُ أهلَ النَّهرَوانِ أم لَم یَعلَمْ ؟ قالَ : إن قُلتَ : لا ، کَفَرتَ. قالَ : فقالَ : قد عَلِمَ ، قالَ : فأحَبَّهُ اللّهُ علی أن یَعمَلَ بطاعَتِهِ أو علی أن یَعمَلَ بمَعصیَتِهِ ؟ فقالَ : علی أن یَعمَلَ بطاعَتِهِ ، فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : فَقُمْ مَخصوما ، فقامَ و هُو یقولُ : حتّی یَتَبیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الأبیَضُ مِن الخَیطِ الأسوَدِ مِن الفَجرِ ، اللّهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتهُ . (7)

الکافی_ به نقل از اسیدی و محمّد بن مبشّر _: عبد اللّه بن نافع ازرق می گفت : اگر از شرق تا غرب عالم کسی را می یافتم تا با من بحث کند که علی نهروانیان را به حقّ کشت و در حقّ آنان ستم نکرد، بر مرکب خویش می نشستم و پیش او می رفتم. به او گفتند : اگر فرزند علی باشد چه؟ گفت : مگر در میان فرزندان او عالِمی هست؟ گفتند : این اولین نشانه نادانی توست، مگر می شود در میان آنان عالم وجود نداشته باشد؟! گفت : در حال حاضر، عالم آنها کیست؟ گفتند : محمّد بن علی بن الحسین بن علی علیهم السلام .

عبد اللّه با بزرگان از یاران خود به قصد دیدار با امام باقر علیه السلام به راه افتاد و وارد مدینه شد و از حضرت باقر اجازه شرفیابی خواست. به حضرت عرض کردند : عبد اللّه بن نافع آمده و اجازه شرفیابی می خواهد. حضرت فرمود : او که شب و روز از من و پدرم بیزاری می جوید، با من چه کار دارد؟ ابو بصیر کوفی عرض کرد : فدایت شوم، این مرد گفته است اگر از شرق تا غرب عالم کسی را بیابد که با او بحث کند علی نهروانیان را به حق کشت و در حق آنان ستم نکرده حاضر است برای بحث پیش او برود. امام باقر علیه السلام فرمود : فکر می کنی برای مناظره پیش من آمده است؟ ابو بصیر عرض کرد : آری. حضرت فرمود : ای غلام! برو و بار و بُنه او را پایین بیاور و به وی بگو : فردا که شد نزد ما بیا. صبح روز بعد، عبد اللّه بن نافع با بزرگان اصحابش آمد و امام باقر علیه السلام در پی کلّیه فرزندان مهاجران و انصار فرستاد و همه را جمع کرد و آنگاه در حالی که دو جامه گُلی رنگ پوشیده بود و چون ماه پاره ای می درخشید به میان مردم آمد و رو به آنان کرد و فرمود : سپاس و ستایش خداوندی را که مکان و کیفیت و زمان را آفرید. سپاس و ستایش خداوندی را که «او را چُرت و خواب فرا نمی گیرد و آنچه در آسمان ها و زمین است از آنِ اوست ......... » و گواهی می دهم که هیچ خدایی جز اللّه نیست [یگانه است و بی انباز] و گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده خداست و او را برگزید و به راهی راست رهنمونش ساخت . سپاس و ستایش خداوندی را که با نبوّت خویش ما را کرامت بخشید و ولایتش را ویژه ما گردانید. ای گروه فرزندان مهاجران و انصار! هر یک از شما منقبتی از علی بن ابی طالب علیه السلام می داند برخیزد و بگوید.

مردم برخاستند و یکایک آن مناقب را بازگو کردند. عبد اللّه گفت : من خود این مناقب را از قول اینان روایت می کنم اما علی بعد از وا گذاردن حکمیت به دو حَکَم کافر شد. حضّار همچنان مناقب علی علیه السلام را برشمردند تا به حدیث خیبر رسیدند که پیامبر فرمود : «فردا این پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و رسولِ او را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند، مهاجمی نا گریزنده است و بر نمی گردد تا خداوند به دست او فتح را نصیب فرماید». امام باقر علیه السلام به او فرمود : درباره این حدیث چه می گویی؟ عبد اللّه گفت : حقیقت دارد و تردیدی در آن نیست اما علی بعداً کافر شد.

امام باقر علیه السلام به او فرمود : مادرت به عزایت بنشیند، به من بگو که در آن روزی که خداوند عزّ و جلّ علی بن ابی طالب را دوست می داشت می دانست که او نهروانیان را خواهد کشت یا نمی دانست؟ ابن نافع گفت : دوباره بپرس. امام باقر علیه السلام فرمود : به من بگو که در آن روزی که خداوند عزّ و جلّ علی بن ابی طالب را دوست می داشت، می دانست که او نهروانیان را خواهد کشت یا نمی دانست؟ ابن نافع گفت : اگر بگویم : نه. کافر شده ام. لذا گفت : می دانست. حضرت فرمود : در این صورت آیا خدا او را دوست داشت برای اینکه به طاعتش عمل کند یا برای اینکه به معصیت و نافرمانی او؟ گفت : برای اینکه به طاعت و فرمان او عمل کند. حضرت باقر فرمود : پس برخیز که شکست خوردی. ابن نافع برخاست در حالی که می گفت : «تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود». خدا بهتر می داند که رسالت خود را کجا قرار دهد.

ص :254


1- الصِّنْدید : السیّد الشجاع (مجمع البحرین : 2 / 1053) .
2- قال الفیروزآبادیّ : المَغْرَة _ و یحرّک _ : طین أحمر ، و المُمَغَّر _ کمُعظَّم _ : المصبوغ بها . (القاموس المحیط : 2 / 135) .
3- الحَیثُ : المکان (مجمع البحرین : 1 / 478) .
4- أی موجد الدهر و الزمان فإنّ الأین یکون بمعنی الزمان ، یقال: آنَ أینُک أی حانَ حَینُک ، ذکره الجوهریّ . و یحتمل أن یکون بمعنَی المکان لها تأکیدا للأوّل ، أو بأن یکون حیث للزمان ، قال ابن هشام : قال الأخفش : و قد ترِد حیث للزمان ، و یحتمل أن یکون حیث تعلیلیّة ؛ أی هو علّة العلل و جاعل العلل عللاً . ( کما فی هامش المصدر ).
5- البقرة : 255 .
6- سَرَدَ : فلان یسرد الحدیث سردا إذا کان جیّد السیاق له. (الصحاح : 2 / 487) .
7- الکافی : 8 / 349 / 548.

ص :255

ص :256

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ الطَّیّارُ عَن کَراهَةِ مُناظَرَةِ النّاسِ _: أمّا کَلامُ مِثلِکَ فلا یُکرَهُ ، مَن إذا طارَ یُحسِنُ أن یَقَعَ ، و إن وَقَعَ یُحسِنُ أن یَطیرَ ، فمَن کانَ هکذا لا نَکرَهُهُ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به طیّار که پرسید آیا مناظره کردن با مردم ناخوشایند است؟ _فرمود : صحبت های امثال تو ناخوشایند نیست. کسی که هرگاه به پرواز درآید به خوبی فرود آید و هرگاه بنشیند به خوبی به پرواز درآید. کسی که چنین قدرتی داشته باشد ما مناظره کردن های او را ناخوش نداریم.

ص :257


1- بحار الأنوار : 2 / 136 / 39.

عنه علیه السلام_ لَمّا قالَ لَهُ عبدُ الأعلی : إنّ النّاسَ یَعیبونَ علَیَّ بالکلامِ ، و أنا اُکلِّمُ النّاسَ _: أمّا مِثلُکَ مَن یَقَعُ ثُمّ یَطیرُ فنَعَم ، و أمّا مَن یَقَعُ ثُمّ لا یَطیرُ فلا . (1)

معانی الأخبار عن حَمزةٍ و محمّدٍ ابنی حُمرانَ :اجتَمَعنا عِندَ أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فی جَماعَةٍ مِن أجِلَّةِ موالِیهِ ، و فینا حُمرانُ بنُ أعیَنٍ ، فخُضنا فی المُناظَرَةِ و حُمرانُ ساکِتٌ ، فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : ما لَکَ لا تَتَکَلَّمُ یا حُمرانُ ؟ فقالَ : یا سَیِّدی آلَیتُ علی نَفسی أنّی لا أتَکَلَّمُ فی مَجلِسٍ تَکونُ فیهِ ، فقالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : إنّی قد أذِنتُ لکَ فی الکَلامِ فَتَکَلّمْ . (2)

بحار الأنوار عن أبی جعفر الأحول عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :ما فَعَلَ ابنُ الطَّیَّارِ ؟ فقلتُ : تُوُفِّی ، فقالَ : رَحِمَهُ اللّهُ ، أدخَلَ اللّهُ علَیهِ الرَّحمَة و النَّضرَةَ ؛ فإنّهُ کانَ یُخاصِمُ عنّا أهلَ البَیتِ . (3)

امام صادق صلی الله علیه و آله_ وقتی عبد الاعلی عرض کرد : من با مردم بحث و مناظره می کنم، ولی مردم این کار را بر من خُرده می گیرند _فرمود : مناظره کردن برای کسی چون تو که می نشیند و سپس پرواز می کند (در مناظره و بحث فرود و فراز دارد) خوب است، اما برای کسی که می نشیند و دیگر به پرواز در نمی آید خوب نیست.

معانی الأخبار_ به نقل از حمزه و محمّد پسران حمران _: با جماعتی از دوستان جلیل القدر امام صادق علیه السلام خدمت آن حضرت جمع شدیم. حمران بن اعین نیز در میان ما بود. ما غرق در بحث و مناظره شدیم و حمران ساکت بود و چیزی نمی گفت. حضرت به او فرمود : چرا تو سخن نمی گویی، حمران؟ عرض کرد : سرورم! با خود عهد کرده ام که در مجلسی که شما هستید سخنی نگویم. حضرت فرمود : من به تو اجازه دادم صحبت کنی، حالا سخن بگو.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو جعفر احول _: امام صادق علیه السلام فرمود: از ابن طیّار چه خبر؟ عرض کردم : از دنیا رفت. حضرت فرمود : خداوند رحمتش کند. خداوند رحمت و خرّمی به او برساند؛ چرا که وی از ما اهل بیت دفاع می کرد.

ص :258


1- بحار الأنوار : 2 / 136 / 38.
2- معانی الأخبار : 212/1.
3- بحار الأنوار : 2 / 136 / 41.

3837 - جَوابُ الإمامِ لِمَن دَعاهُ إلَی المُناظَرَةِ

3837 - پاسخ امام به کسی که ایشان را به مناظره دعوت کرد

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لرجُلٍ قالَ لَهُ : اجلِسْ حتّی نَتَناظَرَ فی الدِّینِ _: یا هذا أنا بَصیرٌ بدِینی مَکشوفٌ علَیَّ هُدای ، فإن کُنتَ جاهِلاً بدِینِکَ فاذهَبْ و اطلُبْهُ ، ما لی و لِلمُماراةِ ؟! و إنَّ الشَّیطانَ لَیُوَسوِسُ لِلرّجُلِ و یُناجیهِ و یقولُ : ناظِرِ النّاسَ فی الدِّینِ کیلا یَظُنّوا بکَ العَجزَ و الجَهلَ ! (1)

3837

پاسخ امام به کسی که ایشان را به مناظره دعوت کرد

امام حسین علیه السلام_ به مردی که گفت : بنشین تا با یکدیگر درباره دین مناظره کنیم _فرمود : ای مرد! من به دین خود آگاهم و راه راست برایم معلوم و روشن است. اگر تو نسبت به دینت آگاهی نداری برو و آن را تحصیل کن، مرا چه به بحث و مجادله؟ همانا شیطان آدمی را وسوسه می کند و در گوش او می خواند و می گوید : درباره دین با مردم مناظره کن تا فکر نکنند که تو آدم ناتوان و نادانی هستی!

ص :259


1- بحار الأنوار : 2 / 135 / 32.

ص :260

514 - النّظافة

514 - پاکیزگی

اشاره

(1)

ص :261


1- انظر: عنوان 76 «الجَمال» ، 211 «الزّینة» ، 322 «الطّهارة». 328 «الظُّفر» ،النّوم : باب 3919.

3838 - الحَثُّ عَلَی النَّظافَةِ
3838 - تشویق به پاکیزگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ طَیِّبٌ یُحِبُّ الطَّیِّبَ، نَظیفٌ یُحِبُّ النَّظافَةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :طَهِّروا هذهِ الأجسادَ طَهَّرَکُمُ اللّهُ ؛ فإنّهُ لَیسَ عَبدٌ یَبیتُ طاهِرا إلاّ باتَ مَعَهُ مَلَکٌ فی شِعارِهِ ، و لا یَتَقَلَّبُ ساعَةً مِن اللّیلِ إلاّ قالَ : اللّهُمّ اغفِرْ لعَبدِکَ فإنّهُ باتَ طاهِرا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :بِئسَ العَبدُ القاذُورَةُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :هَلَکَ المُتَقذَّرونَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا أبصَرَ رجُلاً شَعثا شَعرُ رأسِهِ ، وَسخَةً ثِیابُهُ ، سَیّئةً حالُهُ _: مِن الدِّینِ المُتعَةُ و إظهارُ النِّعمَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُؤْوُا التُّرابَ خَلفَ البابِ ؛ فإنّهُ مَأوَی الشَّیطانِ . (6)

3838

تشویق به پاکیزگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند پاک است و شخص پاک را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این بدن ها را پاکیزه سازید، [تا ]خداوند [جان] شما را پاکیزه گرداند؛ زیرا هیچ بنده ای نیست که شب با بدنی پاکیزه بخوابد مگر اینکه فرشته ای در میان جامه او با وی می خوابد و هیچ ساعتی از شب از این پهلو به آن پهلو نمی چرخد مگر اینکه آن فرشته گوید : خدایا! بنده ات را بیامرز؛ زیرا که با بدنی پاکیزه خوابیده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بد است بنده کثیف و لا قید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردمان کثیف و پلشت به هلاکت در افتند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی مردی را دید که موهایی ژولیده و جامه ای چرکین و سر و وضعی نا مرتّب داشت _فرمود : استفاده از نعمت های خدا و آشکار ساختن نعمت جزو دین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خاکروبه را پشت در [حیاط ]جمع نکنید؛ زیرا که لانه شیطان می شود.

ص :262


1- سنن الترمذی : 5 / 112 / 2799.
2- کنز العمّال : 26003.
3- الکافی : 6 / 439 / 6.
4- کنز العمّال : 7422.
5- الکافی : 6 / 439 / 5.
6- وسائل الشیعة : 3 / 572 / 3.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُبَیِّتوا القُمامَةَ فی بُیوتِکُم و أخرِجوها نَهارا ؛ فإنّها مَقعَدُ الشَّیطانِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :بَیتُ الشَّیاطینِ مِن بُیوتِکُم بَیتُ العَنکَبوتِ . (2)

سنن أبی داوود عن جابرِ بنِ عبد اللّهِ :أتانا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فرأی رجُلاً شَعِثا قد تَفَرَّقَ شَعرُهُ ، فقالَ : أ ما کانَ یَجِدُ هذا ما یُسَکِّنُ بهِ شَعرَهُ ؟ ! و رأی رجُلاً آخَرَ (و) علَیهِ ثیابٌ وسِخَةٌ فقالَ : أ ما کانَ هذا یَجِدُ ماءً یَغسِلُ بهِ ثَوبَهُ ؟ ! (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَنَظّفوا بالماءِ مِن النَّتنِ الرِّیحِ الّذی یُتأذّی بِهِ ، تَعَهَّدوا أنفُسَکُم ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُبغِضُ مِن عِبادِهِ القاذُورَةَ الّذی یَتأنَّفُ بهِ مَن جَلَسَ إلَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :نَظِّفوا بُیوتَکُم مِن حَوکِ العَنکَبوتِ ؛ فإنَّ تَرکَهُ فی البَیتِ یُورِثُ الفَقرَ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کَنسُ البُیوتِ یَنفی الفَقرَ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زباله را شب در خانه های خود نگه ندارید و آن را در روز به بیرون از خانه منتقل کنید؛ زیرا زباله جایگاه شیطان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خانه های عنکبوتی که در اتاق های شماست لانه شیاطین است.

سنن أبی داوود_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد ما آمد و چشمش به مردی افتاد که موهایش ژولیده و درهم بود. فرمود : آیا این مرد چیزی پیدا نکرده که با آن موهای خود را مرتب کند؟! و مرد دیگری را دید که لباس هایی چرکین به تن داشت، فرمود : آیا این مرد آبی پیدا نکرده که با آن لباسش را بشوید؟!

امام علی علیه السلام :خودتان را با آب از بوی نا مطبوعی که مایه آزار دیگران است پاکیزه سازید، به [سر و وضع ]خودتان برسید؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ از بندگان پلشت و کثیف خود، که هر کس با او می نشیند از وی بیزار می شود، نفرت دارد.

امام علی علیه السلام :اتاق های خود را از تار عنکبوت تمیز کنید؛ زیرا باقی گذاشتن آن در خانه فقر می آورد.

امام باقر علیه السلام :جارو کردن اتاق ها فقر را از بین می برد.

ص :263


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 5 / 4968.
2- الکافی : 6 / 532 / 11.
3- سنن أبی داوود : 4 / 51 / 4062.
4- الخصال : 620 / 10.
5- وسائل الشیعة : 3 / 575 / 2 .
6- وسائل الشیعة : 3 / 571 / 2.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :غَسلُ الإناءِ و کَسحُ الفِناءِ، مَجلَبَةٌ للرِّزقِ . (1)

3839 - الإسلامُ وَالنَّظافَةُ

3839 - اسلام و پاکیزگی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَنَظَّفوا بکُلِّ ما استَطَعتُم ؛ فإنَّ اللّهَ تعالی بَنَی الإسلامَ علَی النَّظافَةِ ، و لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ إلاّ کُلُّ نَظیفٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الإسلامَ نَظیفٌ فتَنَظَّفوا ؛ فإنَّهُ لا یَدخُلُ الجَنَّةَ إلاّ نَظیفٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ یُحِبُّ النّاسِکَ النَّظیفَ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مِن أخلاقِ الأنبیاءِ التَّنَظُّفُ . (5)

3839

اسلام و پاکیزگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خودتان را با هر وسیله ای که می توانید پاکیزه کنید؛ زیرا که خداوند متعال اسلام را بر پایه پاکیزگی بنا کرده است و هرگز به بهشت نرود مگر کسی که پاکیزه باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا اسلام پاکیزه است. پس شما هم پاکیزه باشید؛ زیرا جز شخص پاکیزه کسی به بهشت نمی رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، عبادت کننده پاکیزه را دوست دارد.

امام رضا علیه السلام :پاکیزگی از اخلاق پیامبران است.

3840 - الحَثُّ عَلی نَظافَةِ اللِّباسِ
3840 - تشویق به پاکیزگی لباس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ اتَّخَذَ ثَوبا فلْیُنَظِّفْهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عائشةُ ! اغسِلی هذَین الثَّوبَینِ ، أ ما عَلِمتِ أنَّ الثَّوبَ یُسَبِّحُ ، فإذا اتَّسَخَ انقَطَعَ تَسبیحُهُ ؟! (7)

امام صادق علیه السلام :شستن ظرف و جارو زدن جلو در منزل، باعث جلب روزی می شود.

3840

تشویق به پاکیزگی لباس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه جامه ای می پوشد، باید آن را پاکیزه نگه دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای عایشه! این دو لباس را بشوی؛ مگر نمی دانی که لباس تسبیح [خدا ]می گوید و هرگاه کثیف شود از تسبیح باز می ایستد؟!

ص :264


1- الخصال : 54 / 73.
2- کنز العمّال : 26002.
3- کنز العمّال : 26007.
4- کنز العمّال : 26000.
5- بحار الأنوار : 78 / 335 / 4.
6- الکافی : 6 / 441 / 3.
7- کنز العمّال : 26009.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النَّظیفُ مِن الثِّیابِ یُذهِبُ الهَمَّ و الحُزنَ ، و هُو طَهورٌ للصَّلاةِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :لباس تمیز غم و اندوه را می برد و موجب پاکیزگی نماز است.

ص :265


1- الکافی : 6 / 444 / 14.
2- (انظر) النعمة : باب 3853 حدیث 20496. وسائل الشیعة : 3 / 346 باب 6.

ص :266

515 - النّظم

515 - نظم

اشاره

(1)

ص :267


1- انظر: الإمامة العامّة: باب 141 ، الدِّین : باب 1300.

3841 - النَّظمُ
3841 - نظم

تنبیه الخواطر عن النُّعمان بن بَشیرٍ :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُسَوِّی صُفوفَنا حتّی کأنّما یُسَوِّی بِها القِداحَ حتّی رأی أنّا قد غَفَلنا عَنهُ ، ثُمّ خَرَجَ یَوما فَقامَ حتّی کادَ أن یُکَبِّرَ فَرأی رجُلاً بادِیا صَدرُهُ ، فقالَ : عِبادَ اللّهِ ، لَتُسَوُّونَ صُفوفَکُم أو لَیُخالِفَنَّ اللّهُ بَینَ وُجوهِکُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصیَّتهِ لِلحَسَنِ و الحُسینِ علیهما السلام لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعنَهُ اللّهُ _: اُوصِیکُما و جَمیعَ وُلدی و أهلی و مَن بَلَغَهُ کِتابی ، بتَقوَی اللّهِ و نَظمِ أمرِکُم . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ القرآنِ _: ألا إنّ فیهِ عِلمَ ما یَأتی ، و الحَدیثَ عنِ الماضی ، و دَواءَ دائکُم ، و نَظمَ ما بَینَکُم . (3)

(4)

3841

نظم

تنبیه الخواطر_ به نقل از نعمان بن بشیر _: رسول خدا صلی الله علیه و آله صفوف [نماز] ما را طوری منظم می کرد که گویی تیرها را [در تیردان ]مرتب می کند تا آنکه دید ما از او غافل شده ایم. سپس روزی [برای نماز ]بیرون آمد و خواست تکبیرة الاحرام بگوید که دید مردی سینه اش را جلو آورده است. فرمود : ای بندگان خدا! صفوف خود را منظم کنید و گرنه خداوند شما را از هم روگردان می کند [و دچار اختلاف می شوید].

امام علی علیه السلام_ در وصیت به امام حسن و امام حسین علیهما السلام پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم لعنه اللّه _نوشت : شما و همه فرزندان و کسانم و هر که را نوشته ام به او رسد، به تقوای خدا و نظم داشتن در کارتان سفارش می کنم.

امام علی علیه السلام_ در وصف قرآن _فرمود : بدانید که در آن علم آینده و سخن از گذشته و دوای درد شما و باعث نظم و سامان دهی شما هست.

ص :268


1- تنبیه الخواطر : 2 / 267.
2- نهج البلاغة : الکتاب 47.
3- نهج البلاغة : الخطبة 158.
4- (انظر) المراقبة : باب 1546 .

516 - النّعمة

516 - نعمت

اشاره

(1)

(2)

ص :269


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 339 باب 121 «کُفران النِّعَم».
2- انظر: البلاء : باب 418 ، الشُّکر للّه سبحانه : باب 2041 ، 2047. الحسد : باب 849 ، المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 681. الدّنیا : باب 1270 ، الرّزق : باب 1502.

3842 - نِعَمُ اللَّهِ لا تُحصی
3842 - نعمت های بی شمار خداوند

الکتاب :

وَ آتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الاْءِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» . (1)

وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الذی لا یَبلُغُ مِدحَتَهُ القائلونَ ، و لا یُحصِی نَعماءَهُ العادُّونَ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ لِکُمیلٍ _: یا کُمَیلُ ، إنّهُ لا تَخلو مِن نِعمَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ عِندَکَ و عافِیَتِهِ ، فلا تَخْلُ مِن تَحمیدِهِ و تَمجیدِهِ و تَسبیحِهِ و تَقدیسِهِ و شُکرِهِ و ذِکرِهِ علی کلِّ حالٍ . (4)

عنه علیه السلام :لم تَخْلُ مِن لُطفِهِ مَطْرِفَ عَینٍ ، فی نِعمَةٍ یُحدِثُها لَکَ ، أو سَیِّئةٍ یَستُرُها علَیکَ ، أو بَلِیَّةٍ یَصرِفُها عنکَ . (5)

3842

نعمت های بی شمار خداوند

قرآن:

«و هر آنچه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید، نمی توانید آن را به شمار در آورید. همانا انسان ستم پیشه ناسپاس است».

«و اگر نعمت خدا را شماره کنید، نمی توانید که آن را به شمار در آورید. همانا خداوند آمرزنده مهربان است.

حدیث:

امام علی علیه السلام :سپاس خداوندی را که سخنوران در ستودنش در مانند و شمارندگان ، شمردن نعمت هایش را ندانند.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به کمیل _فرمود : ای کمیل! تو هیچ گاه از نعمت و عافیت خداوند عزّ و جلّ بی بهره نیستی. پس در هیچ حال از ستایش و تمجید و تسبیح و تقدیس و شکر و یاد او دست برندار.

امام علی علیه السلام :در نعمتی که برای تو پدید آورده، یا گناهی که از تو فرو پوشانده، یا بلایی که از تو دور ساخته، چشم بر هم زدنی از لطف او بی بهره نبوده ای.

ص :270


1- إبراهیم : 34.
2- النحل : 18.
3- نهج البلاغة : الخطبة 1.
4- بشارة المصطفی : 28 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 223.

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِ غیرَ مَقنوطٍ مِن رَحمَتِهِ ، و لا مَخلُوٍّ مِن نِعمَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی بَیانِ قُدرَةِ اللّهِ _: سبحانَکَ ما أعظَمَ شأنَکَ ! ......... و ما أسبَغَ نِعَمَکَ فی الدُّنیا ، و ما أصغَرَها فی نِعَمِ الآخِرَةِ ! (2)

عنه علیه السلام :لَو فَکَّروا فی عَظیمِ القُدرَةِ ، و جَسیمِ النِّعمَةِ ، لَرَجَعوا إلَی الطَّریقِ ، و خافُوا عَذابَ الحَریقِ ، و لکنَّ القُلوبَ عَلیلَةٌ ، و البَصائرَ مَدخولَةٌ ! (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ کانَ إذا قَرأَ هذهِ الآیةَ: «و إنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها» یقول _: سبحانَ مَن لَم یَجعَل فی أحَدٍ مِن مَعرِفَةِ نِعَمِهِ إلاّ المَعرِفَةَ بالتّقصیرِ عَن مَعرِفَتِها ، کما لَم یَجعَلْ فی أحَدٍ مِن مَعرِفَةِ إدراکِهِ أکثَرَ مِن العِلمِ أنَّهُ لا یُدرِکُهُ ، فشَکَرَ جَلّ و عَزّ مَعرِفَةَ العارِفینَ بالتَّقصیرِ عَن مَعرِفَةِ شُکرِهِ فجَعَلَ مَعرِفَتَهُم بالتَّقصیرِ شُکرا ، کما علِمَ عِلمَ العالِمینَ أنَّهُم لا یُدرِکونَهُ فجَعَلَهُ إیمانا ، عِلما مِنهُ أنّهُ قَد (4) وَسِعَ العِبادَ فلا یَتَجاوزُ ذلکَ ؛ فإنَّ شیئا مِن خَلقِهِ لا یَبلُغُ مَدی عِبادَتِهِ ، و کیفَ یَبلُغُ مَدی عِبادَتهِ مَن لا مَدیً لَهُ و لا کَیفَ ؟! تَعالیَ اللّهُ عن ذلکَ عُلُوّا کَبیرا . (5)

امام علی علیه السلام :ستایش ، خداوند را در حالی که نه از رحمتش نومیدیم و نه از نعمتش خالی .

امام علی علیه السلام_ در بیان قدرت خداوند _فرمود : منزّهی تو، چه بزرگ است مقام و منزلت تو! ......... و چه بسیار است نعمت های تو در دنیا و چه کوچک است این نعمت ها در برابر نعمت های آخرت!

امام علی علیه السلام :اگر درباره قدرت عظیم و نعمت های بزرگ و بی شمار خداوند می اندیشیدند، بی گمان به راه [راست ]بر می گشتند و از عذاب سوزان می ترسیدند، اما دل ها بیمار و دیدگان معیوبند!

امام زین العابدین علیه السلام_ هرگاه آیه «و اِنْ تعدّوا نعمة اللّه لا تحصوها» را می خواند _می فرمود : منزّه است خدایی که به هیچ کس توان شناخت نعمت هایش را نداد مگر همین اندازه که بدانند از شناخت نعمت های او ناتوانند، همچنان که به هیچ کس قدرت بر شناخت خویش را نداد، مگر همین اندازه که بدانند از ادراک او ناتوانند. پس خداوند عزّ و جلّ آگاهی عارفان را از این نکته که از شناخت (به جا آوردن) شکر او قاصرند، مورد قدردانی قرار داد و همان آگاهیشان از تقصیر را به منزله سپاسگزاری ایشان گرفت. همچنان که علم عالمان را از این نکته که او را در نمی یابند، دانست و همان را [به منزله ]ایمان قرار داد؛ زیرا می دانست که اندازه توان بندگان همین است و از آن فراتر نتوانند رفت. هیچ یک از خلقش، به نهایت عبادتش دست نیابند. چگونه به نهایتِ عبادتِ کسی دست یابند که او را نهایت و چگونگی نیست؟! خداوند بسی برتر از این حرف هاست.

ص :271


1- نهج البلاغة: الخطبة45.
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.
3- نهج البلاغة : الخطبة 185.
4- فی تحف العقول : ص 283 «قدْرُ وُسْعِ».
5- الکافی: 8/394/592.

3843 - النِّعَمُ الظّاهِرَةُ وَالباطِنَةُ
3843 - نعمت های آشکار و نهان

الکتاب :

أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لاَ هُدیً وَ لاَ کِتَابٍ مُنِیرٍ» . (1)

الحدیث :

مجمع البیان عن ابنِ عبّاسٍ :سَألتُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله عن قَولهِ تعالی : «ظاهِرَةً و باطِنَةً» فقالَ : یا بنَ عبّاسٍ ، أمّا ما ظَهَرَ فالإسلامُ ، و ما سَوَّی اللّهُ مِن خَلقِکَ ، و ما أفاضَ علَیکَ مِن الرِّزقِ . و أمّا ما بَطَنَ فسَتَرَ مَساوئَ عَمَلِکَ و لَم یَفضَحْکَ بهِ ، یا ابنَ عبّاسٍ، إنّ اللّهَ تعالی یَقولُ : ثلاثَةٌ جَعَلتُهُنَّ لِلمُؤمن و لَم تَکُن لَهُ : صَلاةُ المُؤمِنینَ علَیهِ مِن بَعدِ انقِطاعِ عَمَلِهِ ، و جَعَلتُ لَهُ ثُلثَ مالِهِ اُکَفِّرُ بهِ عنهُ خَطایاهُ ، و الثّالِثُ : سَتَرتُ مَساوِئَ عمَلِهِ و لَم أفضَحْهُ بشَیءٍ مِنهُ و لَو أبدَیتُها علَیهِ لَنبَذَهُ أهلُهُ فمَن سِواهُم .........

و قالَ الباقرُ علیه السلام : النِّعمَةُ الظّاهِرَةُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و ما جاءَ بهِ النَّبیُّ مِن مَعرِفَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و تَوحیدِهِ ، و أمّا النِّعمَةُ الباطِنَةُ فوَلایَتُنا أهلَ البَیتِ و عَقدُ مَوَدَّتِنا.

قال الطبرسی قدس سره : و لا تَنافیَ بینَ هذهِ الأقوالِ، و کلُّها نِعَمُ اللّهِ ، و یَجوزُ حَملُ الآیةِ علَی الجَمیعِ . (2)

3843

نعمت های آشکار و نهان

قرآن:

«آیا ندانسته اید که خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است مسخّر شما ساخته و نعمت های آشکار و نهان خود را بر شما تمام کرده است؟ و برخی از مردم درباره خدا بی [آنکه] دانش و رهنمود و کتابی روشن [داشته باشند] به مجادله بر می خیزند».

حدیث:

مجمع البیان_ به نقل از ابن عباس _: از پیامبر صلی الله علیه و آله این سخن خداوند متعال را که فرمود : «ظاهرة و باطنة» پرسیدم، فرمود : ای پسر عباس! نعمت های آشکار، اسلام است و آفرینش نیکو و کاملی که برای تو قرار داده و روزی سرشاری که به تو بخشیده است. و نعمت های نهان، پوشاندن اعمال بد تو و رسوا نساختن تو به وسیله آنهاست. ای پسر عباس! خدای متعال می فرماید : سه چیز است که من برای مؤمن قرار دادم در حالی که او را در آنها اختیاری نیست. اول دعای مؤمنان برای او بعد از تمام شدن دوران عملش [پس از مرگ]. دوم، اختیار یک سوم مالش را به دست او دادم تا به وسیله آن گناهان او را پاک کنم ، و سوم : کردارهای زشت او را پوشاندم و به وسیله آنها رسوایش نساختم. در صورتی که اگر اعمال زشت او را آشکار می کردم خانواده اش او را دور می انداختند چه رسد به دیگران .........

حضرت باقر علیه السلام نیز فرمود : نعمت آشکار عبارت است از وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و شناخت خداوند عزّ و جلّ و توحید او که آن حضرت آورده است. و نعمت پنهان و باطنی، ولایت ما اهل بیت است و دل دادن به محبّت ما.

شیخ طَبرِسی قدس سره پس از نقل این اقوال می گوید: [باید دانست که] میان این گفته ها منافاتی نیست؛ چرا که همه اینها نعمت های خداست و می توان همه آنها را مصداق آیه شریفه دانست.

ص :272


1- لقمان : 20.
2- مجمع البیان : 8 / 501.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ أیضا _: أمّا الظّاهِرَةُ فما سَوّی مِن خَلقِکَ ، و أمّا الباطِنَةُ فما سَتَرَ مِن عَورَتِکَ ، و لَو أبداها لَقَلاکَ أهلُکَ فمَن سِواهُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: أمّا الظّاهِرَةُ فالإسلامُ، و ما حَسَّنَ مِن خَلقِکَ ، و ما أسبَغَ علَیکَ مِن الرِّزقِ ، و أمّا الباطِنَةُ یا ابنَ عبّاسٍ فما سَتَرَ علَیکَ مِن عُیوبِکَ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در همین باره _فرمود : [ای پسر عباس!] نعمت ظاهری، آفرینش هماهنگ و موزون توست و نعمت باطنی، پوشاندن معایب و زشتی های توست که اگر آنها را آشکار می ساخت، خانواده ات هم از تو متنفّر و گریزان می شدند چه رسد به دیگران.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در همین باره به ابن عباس _فرمود : نعمت آشکار همان اسلام است و آفرینش نیکو و هماهنگ تو و روزی فراوانی که به تو عطا کرده است و نعمت نهانی، ای پسر عباس! پوشاندن عیب های توست.

ص :273


1- الدرّ المنثور : 6 / 525.
2- کنز العمّال : 3024 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذِکرِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: فهُو أمینُکَ المَأمونُ ، و شَهیدُکَ یَومَ الدِّینِ ، و بَعیثُکَ نِعمَةً ، و رَسولُکَ بالحَقِّ رَحمَةً . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: فَما أعظَمَ مِنَّةَ اللّهِ عِندَنا حِینَ أنعَمَ علَینا بهِ سَلَفا نَتَّبِعُهُ ، و قائدا نَطَأُ عَقِبَهُ ! (2)

عنه علیه السلام :کَفی بالقَناعَةِ مُلکا ، و بحُسنِ الخُلقِ نَعیما . (3)

عنه علیه السلام :إنّ مِن النِّعمَةِ تَعَذُّرَ المَعاصی . (4)

عنه علیه السلام :إنّ للّهِ تعالی فی السَّرّاءِ نِعمَةَ الإفضالِ ، و فی الضَّرّاءِ نِعمَةَ التَّطهیرِ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ أیضا _: النِّعمَةُ الظّاهِرَةُ الإمامُ الظّاهِرُ ، و الباطِنَةُ الإمامُ الغائبُ . (6)

(7)

3844 - أوَّلُ النِّعَمِ وأعظَمُها
3844 - نخستین و بزرگترین نعمت ها

الأمالی :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لِعلیٍّ علیه السلام _ : قُل ما أوَّلُ نِعمَةٍ بلاکَ (8) اللّهُ عَزَّ و جلَّ و أنعَمَ علَیکَ بِها ؟ قالَ : أن خَلَقَنی جَلّ ثَناؤهُ و لَم أکُ شیئا مَذکورا ، قالَ : صَدَقتَ . (9)

امام علی علیه السلام_ درباره پیامبر صلی الله علیه و آله _گفت : او امین و مورد اطمینان توست و گواه تو در روز جزا و نعمتی است که به عنوان پیامبر برانگیخته ای و رحمتی است که به حق او را فرستاده ای.

امام علی علیه السلام_ درباره پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : چه بزرگ است منّت خدا بر ما از اینکه نعمت وجود چنین پیغمبری را عطایمان کرده که پیشرو ماست و ما پیرو او هستیم و رهبری است که پا جای پای او می گذاریم!

امام علی علیه السلام :[آدمی را] مُلک قناعت و نعمتِ خوی نیکْ بس است.

امام علی علیه السلام :امکان گناه نیافتن، خود نعمتی است.

امام علی علیه السلام :نعمتِ خدای متعال در زمان گشایش و خوشی، فضل و احسان است و در زمان سختی ها، پاکسازی و تطهیر [از گناهان].

امام کاظم علیه السلام_ نیز در همین باره _فرمود : نعمت آشکار وجود امام آشکار است و نعمت نهان، وجود امام غایب است.

3844

نخستین و بزرگترین نعمت ها

الأمالی للطوسی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ به علی علیه السلام _ فرمود : بگو ببینم نخستین نعمتی که خداوند عزّ و جلّ تو را به آن آزمود و با آن تو را نواخت، چیست؟ عرض کرد : اینکه خداوند _ جلّ ثناؤه _ مرا از هیچ آفرید. فرمود : درست گفتی.

ص :274


1- نهج البلاغة : الخطبة 106.
2- نهج البلاغة : الخطبة 160.
3- نهج البلاغة : الحکمة 229.
4- غرر الحکم : 3395.
5- غرر الحکم : 3529.
6- کمال الدین : 368 / 6.
7- (انظر) البلاء : باب 409 _ 412.
8- البَلاءَ : الإنعام (لسان العرب : 14 / 84) .
9- الأمالی للطوسی : 492 / 1077 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ مِن النِّعَمِ سَعَةَ المالِ ، و أفضَلُ مِن سَعَةِ المالِ صِحَّةُ البَدَنِ ، و أفضَلُ مِن صِحَّةِ البَدَنِ تَقوَی القَلبِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ قَدِ امتَنَّ علی جَماعَةِ هذهِ الاُمَّةِ فیما عَقَدَ بَینَهُم مِن حَبلِ هذهِ الاُلفَةِ الّتی یَنتَقِلونَ فی ظِلِّها ، وَ یأوُونَ إلی کَنَفِها، بنِعمَةٍ لا یَعرِفُ أحَدٌ مِن المَخلوقینَ لَها قِیمَةً؛ لأنَّها أرجَحُ مِن کُلِّ ثَمَنٍ ، و أجَلُّ مِن کُلِّ خَطَرٍ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا نِعمَةَ کالعافِیَةِ ، و لا عافِیَةَ کمُساعَدَةِ التَّوفیقِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ علی عَبدٍ أجَلَّ مِن أن لا یَکونَ فی قَلبِهِ مَع اللّهِ عَزَّ و جلَّ غَیرُهُ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :یکی از نعمت ها گشایش مالی است و برتر از گشایش مالی، تندرستی است و برتر از تندرستی پرهیزگاری دل است.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان بر این امت منّت نهاد و رشته الفتی را که در سایه آن زندگی کنند و در پناه آن محفوظ مانند، میانشان ایجاد کرد و این نعمتی است که هیچ یک از مخلوقات نمی تواند قیمتی برای آن معیّن کند؛ زیرا از هر بهایی سنگین تر و از هر مهمّی مهم تر است.

امام باقر علیه السلام :هیچ نعمتی چون عافیت نیست و هیچ عافیتی چون توفیق داشتن نیست .

امام صادق علیه السلام :خداوند به هیچ بنده ای نعمتی بزرگتر و ارزنده تر از این نداده است که در دل او با خداوند عزّ و جلّ غیر خدا نباشد.

ص :275


1- شرح نهج البلاغة: 19 / 337.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.
3- تحف العقول : 286.
4- تنبیه الخواطر : 2 / 108.
5- (انظر) النعمة : باب 3854.

3845 - الحَثُّ عَلی ذِکرِ نِعَمِ اللَّهِ
3845 - ترغیب به یادآوریِ نعمت های خدا

الکتاب :

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ» . (1)

وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتَابِ وَ الْحِکْمَةِ» . (2)

وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا» . (3)

أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَّبِّکُمْ عَلَی رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (4)

و اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَ بَوَّأَکُمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِها قُصُورَا وَ تَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیُوتَا فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللّهِ وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» . (5)

(6)

3845

ترغیب به یادآوریِ نعمت های خدا

قرآن:

«ای مردم! نعمت خدا را بر خود یاد کنید. آیا غیر از خدا آفریدگاری هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ خدایی جز او نیست. پس چگونه [از حق ]انحراف می یابید؟»

«و نعمت خدا بر خود و آنچه را از کتاب و حکمت بر شما نازل کرده است، به یاد آورید».

«و یاد آورید نعمت خدا را بر خود، آنگاه که با یکدیگر دشمن بودید و او میان دل های شما الفت انداخت و به لطف او برادران هم شدید».

«آیا تعجّب کردید که بر مردی از خودتان، پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را هشدار دهد؟ و به خاطر آورید زمانی را که خداوند شما را پس از قوم نوح، جانشینان [آنان ]قرار داد و در خلقت، بر قوّت شما افزود. پس نعمت های خدا را به یاد آورید باشد که رستگار شوید».

«و به یاد آورید هنگامی را که شما را پس از قوم عاد، جانشینان [آنان] گردانید و در زمین به شما جای [مناسب ]داد. در دشت های آن [برای خود ]کاخ هایی اختیار می کردید و از کوه ها خانه هایی [زمستانی ]می تراشیدید. پس نعمت های خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد برمدارید».

ص :276


1- فاطر : 3.
2- البقرة : 231.
3- آل عمران : 103.
4- الأعراف : 69.
5- الأعراف : 74.
6- (انظر) المائدة : 7 ، 11 ، 20 ، إبراهیم : 6 ، الأحزاب : 9 ، البقرة : 40 ، 47 ، 122.

3846 - مَن أنعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم
3846 - کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولهِ تعالی : «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأیّامِ اللّهِ» (1) _: بنِعَمِ اللّهِ و آلائهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: أیّامُ اللّهِ نَعماؤهُ و بَلاؤهُ، و هو مَثُلاتُهُ سُبحانَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ ، و واتَرَ إلَیهِم أنبیاءَهُ ، لِیَستأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ ، و یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قوله تعالی : «وَ ذَکرِّهُم بأیّام اللّه » _: بِآلائهِ ، یَعنی نِعَمَهُ . (5)

مَن أنعَمَ اللّهُ عَلَیهِم

الکتاب :

الْحَمْدُ للّهِِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ * إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ * اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «و ایّام خدا را به آنان یادآوری کن» _فرمود : یعنی نعمت ها و الطاف او را.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره همین آیه _فرمود : ایّام اللّه ، نعمت های اوست و بلایِ او، همان کیفرهای خداوند سبحان است .

امام علی علیه السلام :پس، فرستادگان خود را در میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی به سوی ایشان فرستاد. تا از آنان بخواهند عهد و پیمان الهی را که در فطرت ایشان است ادا کنند و نعمت فراموش شده فطرت او را به یادشان آورند.

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : یعنی الطاف و نعمت های خداوند.

3846

کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است

قرآن:

«ستایش خدایی را که پروردگار جهانیان. بخشنده و مهربان. و خداوند روز جزاست. تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم. ما را به راه راست هدایت فرما. راه آنان که نعمتشان داده ای، نه کسانی که بر آنان غضب شده است. و نه [راه] گمراهان».

ص :277


1- إبراهیم : 5 .
2- الدرّ المنثور : 5 / 6.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 12 / 19.
4- نهج البلاغة: الخطبة 1.
5- تفسیر العیّاشی : 2 / 222 / 2.
6- سورة الفاتحة.

«أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرَائِیلَ مِمَّن هَدَیْنَا وَ اجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدا وَ بُکِیّا» . (1)

وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقا» . (2)

وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمِ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا أُولئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جاءَ رجُلٌ مِن الأنصارِ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، ما أستَطیعُ فِراقَکَ ، و إنّی لَأدخُلُ مَنزِلی فأذکُرُکَ فأترُکُ ضَیعَتی ، و اُقبِلُ حتّی أنظُرَ إلَیکَ حُبّا لکَ ، فذَکَرتُ إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ و اُدخِلتَ الجَنّةَ فرُفِعتَ فی أعلی عِلِّیِّینَ ، فکَیفَ لی بِکَ یا نَبیَّ اللّهِ ؟ فنَزَلَت : «و مَن یُطِعِ اللّهَ و الرَّسُولَ ......... » فدَعا النَّبیُّ صلی الله علیه و آله الرّجُلَ فَقَرأها علَیهِ و بَشَّرَهُ بذلکَ . (4)

«آن ها پیامبرانی بودند که خداوند بر ایشان نعمت ارزانی داشت. از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح [بر کشتی] سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که [آنان را] هدایت نمودیم و برگزیدیم. [و ]هرگاه آیات خدای رحمان برایشان خوانده می شد. سجده کنان و گریان به خاک می افتادند».

«و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی خواهند بود که خدا به ایشان نعمت ارزانی داشته است [یعنی ]با پیامبران و راستان و گواهان و درستکاران و آنان چه نیکو همدمانند».

«و کسانی که به خدا و پیامبران وی ایمان آورده اند، آنان همان صدّیقانند و پیش پروردگارشان گواه خواهند بود. و ایشان راست اجر و نورشان. و کسانی که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب کرده اند آنان همدمان آتشند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :مردی از انصار خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! من تحملّ دوری شما را ندارم. هرگاه به منزلم می روم به یاد شما می افتم و خانه ام را ترک می کنم و می آیم تا شما را ببینم چون شما را دوست دارم. اما به این فکر هستم که چون روز قیامت شود و شما به بهشت روی و به عالیترین درجه بهشت برده شوی، من چگونه به شما دسترسی پیدا کنم، ای پیامبر خدا؟ در این هنگام آیه «و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره نعمت داده شدگانی چون پیامبران و . . . خواهند بود ......... » نازل شد. پیامبر صلی الله علیه و آله آن مرد را صدا زد و به عنوان خبر خوش، آن آیه را برای او خواند.

ص :278


1- مریم : 58.
2- النساء : 69.
3- الحدید : 19.
4- الأمالی للطوسی : 621 / 1280.

بحار الأنوار عن سلیمانِ الدیلمی :کنتُ عندَ أبی عَبدِ اللّه علیه السلام إذ دَخَلَ علَیهِ أبو بَصیرٍ و قَد أخَذَهُ النَّفَسُ فَلَمّا أن أخَذَ مجلِسَهُ قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : یا أبا محمّدٍ ؛ ما هذهِ النَّفَسُ العالِی ؟! قال : جُعِلتُ فِداکَ یا بنَ رسولِ اللّهِ کَبِرَت سِنِّی ، و دَقَّ عَظمی ، و اقتَرَبَ أجَلی ، و لَستُ أدری ما أرِدُ علَیهِ مِن أمرِ آخِرَتی .

فقالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : یا أبا محمّدٍ، و إنّکَ لَتَقولُ هذا ؟! فقالَ : و کَیفَ لا أقولُ هذا ؟! فذَکرَ کلاما ، ثُمّ قالَ : یا أبا محمّدٍ، لَقد ذَکرَ(کَ) اللّهُ فی کِتابِهِ المُبینِ : «اُولئکَ مَعَ الّذِینَ أنْعَمَ اللّهُ علَیْهِم مِنَ النَّبیِّینَ ......... » فرَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی الآیةِ «النَّبیِّینَ» ، و نَحنُ فی هذا المَوضِعِ «الصِّدِّیقینَ و الشُّهَداءِ»، و أنتُمُ الصّالِحونَ، فتَسَمُّوا بالصَّلاحِ کما سَمّاکُمُ اللّهُ یا أبا محمّدٍ . (1)

(2)

بحار الأنوار_ به نقل از سلیمان دیلمی _: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که ابو بصیر وارد شد در حالی که نفَسش گرفت. وقتی در مکانی نشست حضرت خطاب به او فرمود : ای ابا محمّد! این نفَسِ بلند برای چیست؟! عرض کرد : فدایت شوم یا بن رسول اللّه ، سنّم زیاد شده و استخوان هایم سست گردیده و اجلم نزدیک گشته است و نمی دانم در آخرت چه وضعی خواهم داشت؟

امام صادق علیه السلام فرمود : ای ابا محمّد! تو چنین سخنی می گویی؟! عرض کرد : چگونه نگویم؟! حضرت سخنی گفت و سپس فرمود : ای ابا محمّد! خداوند در کتاب مبین خود تو را یاد کرده است، آنجا که می فرماید : «آنان با کسانی هستند که خداوند به ایشان نعمت داده است [یعنی ]با پیامبران ......... ». در این آیه [مقصود از ]پیامبران، رسول خداست و ما صدّیقان و گواهانیم و شما همان درستکاران. پس، ای ابا محمّد! خودتان را اهل صلاح و درستکاری بدانید، همچنان که خداوند شما را [با این وصف ]نام برده است.

ص :279


1- بحار الأنوار : 24 / 32 / 7.
2- (انظر) المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام ) : باب 690. الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2098. بحار الأنوار : 24 / 30 باب 26.

3847 - الغَفلَةُ عَنِ النِّعَمِ
3847 - غفلت از نعمت ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نِعمَتانِ مَفتونٌ فیهِما کَثیرٌ مِن النّاسِ : الفَراغُ و الصِّحَّةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الصِّحَّةُ و الفَراغُ نِعمَتانِ مَکفُورَتانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :نِعمَتانِ مَکفورَتانِ : الأمنُ و العافِیَةُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کانَ فی النِّعمَةِ جَهِلَ قَدرَ البَلِیَّةِ . (4)

عنه علیه السلام :إنّما یُعرَفُ قَدرُ النِّعَمِ بمُقاساةِ ضِدِّها . (5)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :تُجهَلُ النِّعَمُ ما أقامَت ، فإذا وَلَّت عُرِفَت . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَم مِن مُنعَمٍ علَیهِ و هُو لا یَعلَمُ ! (7)

3847

غفلت از نعمت ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو نعمت است که بسیاری از مردم در آنها آزموده می شوند [یا به سبب آنها به گمراهی و فساد می افتند] : فراغت و تندرستی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تندرستی و فراغت دو نعمتی هستند که ناسپاسی می شوند (کسی قدر آنها را نمی داند).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو نعمت است که نادیده گرفته می شود : امنیّت و سلامت.

امام علی علیه السلام :کسی که در نعمت باشد، قدر گرفتاری را نمی داند.

امام علی علیه السلام :قدر نعمت ها در قیاس با ضدّ آنها شناخته می شود. (8)

امام حسن علیه السلام :نعمت ها تا هستند نا شناخته اند و همین که رفتند [قدرشان ]شناخته می شوند.

امام صادق علیه السلام :بسا کسی که نعمتی به او ارزانی شده است و خودش نمی داند.

ص :280


1- الخصال : 35 / 7.
2- بحار الأنوار : 77 / 168 / 4 .
3- بحار الأنوار : 81 / 170 / 1.
4- بحار الأنوار : 78 / 12 / 70.
5- غرر الحکم : 3879.
6- بحار الأنوار : 78 / 115 / 12 .
7- الخصال : 223 / 51.
8- و به قول شیخ اجلّ، سعدی : قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید .

3848 - إحسانُ مُجاوَرَةِ النِّعَمِ
3848 - خوش همسایگی با نعمت ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحسِنوا مُجاوَرَةَ النِّعَمِ ؛ لا تُمِلُّوها و لا تُنَفِّروها ؛ فإنّها قَلّما نَفَرَت مِن قَومٍ فعادَت إلَیهِم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحسِنوا صُحبَةَ النِّعَمِ قَبلَ فِراقِها ؛ فإنّها تَزولُ و تَشهَدُ علی صاحِبِها بما عَمِلَ فیها . (2)

عنه علیه السلام :اِحذَروا نِفارَ النِّعَمِ ؛ فما کلُّ شارِدٍ بمَردُودٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أحسِنوا جِوارَ النِّعَمِ ، و احذَروا أن تَنتَقِلَ عَنکُم إلی غَیرِکُم ، أما إنّها لَم تَنتَقِلْ عَن أحَدٍ قَطُّ فکادَت أن تَرجِعَ إلَیهِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :أحسِنوا جِوارَ النِّعَمِ ؛ فإنّها وَحشِیَّةٌ ما نَأَت (5) عَن قَومٍ فعادَت إلَیهِم . (6)

الإمامُ الهادی علیه السلام :ألقُوا النِّعَمَ بحُسن مُجاوَرَتِها ؛ و التَمِسوا الزِّیادَةَ فیها بالشُّکرِ علَیها ، و اعلَموا أنّ النَّفسَ أقبَلُ شیءٍ لِما اُعطِیَت ، و أمنَعُ شَیءٍ لِما مُنِعَت . (7)

3848

خوش همسایگی با نعمت ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همسایه خوبی برای نعمت ها باشید، آنها را آزرده و فراری نکنید؛ زیرا به ندرت پیش می آید که نعمتی از مردمی بگریزد و باز به میان آنان برگردد.

امام علی علیه السلام :برای نعمت ها، پیش از آنکه از شما جدا شوند، همدمی نیکو باشید؛ زیرا نعمت ها می روند و به نحوه رفتاری که همدمشان با آنها کرده است گواهی می دهند.

امام علی علیه السلام :مواظب باشید که نعمت ها نَرَمند؛ زیرا هر گریخته ای باز نمی گردد.

امام صادق علیه السلام :حق همسایگی نعمت ها را نیکو به جا آورید و مواظب باشید که از شما به دیگری منتقل نشوند. بدانید که اگر نعمت از جوار کسی رخت بربندد، کمتر پیش می آید که دوباره به سوی او باز گردد.

امام رضا علیه السلام :با نعمت ها خوش همسایگی کنید؛ زیرا که نعمت ها رمنده اند و اگر از مردمی برمند دیگر به سوی آنان باز نمی گردند.

امام هادی علیه السلام :برای نعمت ها همسایه خوبی باشید و با سپاسگزاری و قدردانی از آنها، بر نعمت های خویش بیفزایید و بدانید که نفْس ، آنچه را به او داده می شود به راحتی می پذیرد و در برابر آنچه از آن باز داشته می شود، به شدت مقاومت می کند.

ص :281


1- کنز الفوائد: 2 / 162 .
2- علل الشرائع: 464/12.
3- نهج البلاغة : الحکمة 246.
4- الأمالی للطوسیّ : 246 / 431.
5- النأی : البُعد، المفارقة. (لسان العرب : 15 / 300).
6- بحار الأنوار : 78 / 341 / 41.
7- أعلام الدین : 312.

3849 - ما یوجِبُ بَقاءَ النِّعَمِ
3849 - عوامل پایندگی نعمت ها

الکتاب :

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ القُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» . (1)

وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الاْءِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ» . (2)

ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ للّهِ عِبادا اختَصَّهُم بالنِّعَمِ ، یُقِرُّها فیهِم ما بَذَلوها للنّاسِ ، فإذا مَنَعوها حَوَّلَها مِنهُم إلی غَیرِهِم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أخَذَ بالتَّقوی عَزَبَت عنهُ الشَّدائدُ بَعدَ دُنُوِّها ......... و هَطَلَت علَیهِ الکَرامَةُ بَعدَ قُحُوطِها ، و تَحَدَّبَت (5) علَیهِ الرَّحمَةُ بعدَ نُفورِها ، و تَفَجَّرَت علَیهِ النِّعَمُ بَعدَ نُضُوبِها (6) ، و وَبَلَت علَیهِ البَرَکَةُ بَعدَ إرذاذِها (7) . (8)

3849

عوامل پایندگی نعمت ها

قرآن:

«و اگر مردم آبادی ها ایمان آورده بودند و پرهیزگاری می کردند، هر آینه برکاتی از آسمان و زمین بر ایشان می گشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به کیفر دستاوردشان آنان را فرو گرفتیم».

«و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است عمل می کردند، قطعاً از فراز سرشان (برکات آسمانی) و از زیر پاهایشان (برکات زمینی) برخوردار می شدند. از میان آنان گروهی راه راست را می پیمایند و بسیاری از ایشان بد رفتار می کنند».

«این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتی را که به قومی ارزانی داشته باشد تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند و خدا شنوای داناست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند بندگانی دارد که نعمت ها را در اختیار آنان نهاده است. تا زمانی که این نعمت ها را به مردم بذل و بخشش کنند، آنها را در میانشان نگه می دارد و هرگاه دریغ ورزند نعمت ها را از آنان به دیگران منتقل می کند.

امام علی علیه السلام :هرکه پرهیزگاری پیش گیرد، سختی هایی که به او نزدیک شده اند از وی دور گردند ......... و باران کرامتی که بند آمده است بر او فرو ریزد و رحمت گریخته از او به سوی وی باز گردد و چشمه خشکیده نعمت ها برایش جوشان شود و باران برکت که نم نم بر او می بارد به قطراتی درشت و فراوان تبدیل شود.

ص :282


1- الأعراف : 96.
2- المائدة : 66.
3- الأنفال : 53.
4- بحار الأنوار : 75 / 353 / 62.
5- حَدِبَ علیه : إذا عطف (مجمع البحرین : 1 / 369) .
6- نضب الماء نضوبا: إذا ذهب فی الأرض ، و فی المحکم : غار و بَعُد . نَضَب الخِصْب : قلّ أو انقطع (لسان العرب : 1 / 762 و 763) .
7- الوابل : المطر الشدید، و قد و بلت السماء ، الرَّذاذُ : المطر الضعیف ، یقال: أرَذّتِ السماء (الصحاح : 5 / 1840 و ج 2 / 565) .
8- نهج البلاغة : الخطبة 198 .

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الإسلامِ _: فیهِ مَرابیعُ النِّعَمِ (1) ، و مَصابیحُ الظُّلَمِ ، لا تُفتَحُ الخَیراتُ إلاّ بمَفاتیحِهِ ، و لا تُکشَفُ الظُّلُماتُ إلاّ بمَصابیحِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أحسَنُ النّاسِ حالاً فی النِّعَمِ مَنِ استَدامَ حاضِرَها بالشُّکرِ ، و ارتَجَعَ فائتَها بالصَّبرِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا وصَلَت إلَیکُم أطرافُ النِّعَمِ فلا تُنَفِّروا أقصاها بقِلَّةِ الشُّکرِ . (4)

امام علی علیه السلام_ در وصف اسلام _فرمود : در آن مرتع های بهاری نعمت هاست و چراغ های زداینده ظلمتها. دَرِ خوبی ها جز با کلیدهای آن گشوده نشود و تاریکی ها جز با چراغ های آن کنار نرود.

امام علی علیه السلام :نیکو حال ترین مردم نسبت به نعمت ها کسی است که نعمت های موجودش را با شکرگزاری پایدار سازد و نعمت های از دست رفته را با شکیبایی بازگرداند.

امام علی علیه السلام :هرگاه طلیعه نعمت ها به شما رسید، دنباله آنها را، با ناسپاسی، از خود رم ندهید.

ص :283


1- المِرباع : المکان ینبت نبته فی أوّل الربیع. (تاج العروس : 11 / 135) .
2- نهج البلاغة : الخطبة 152.
3- غرر الحکم : 3282.
4- نهج البلاغة : الحکمة 13 .

عنه علیه السلام :مَن بَسَطَ یدَهُ بالإنعامِ حَصَّنَ نِعمَتَهُ مِن الانصِرامِ . (1)

عنه علیه السلام :نِعَمُ اللّهِ علَی العَبدِ مَجلَبَةٌ لِحَوائجِ النّاسِ إلَیهِ ، فمَن قامَ للّهِ فیها بما یَجِبُ عَرَّضَها لِلدَّوامِ و البَقاءِ ، و مَن لَم یَقُمْ فیها بِما یَجِبُ عَرَّضَها لِلزَّوالِ و الفَناءِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَت نِعَمُ اللّهِ علَیهِ کَثُرَت حَوائجُ النّاسِ إلَیهِ ، فمَن قامَ للّهِ فیها بما یَجِبُ فیها عَرَّضَها لِلدَّوامِ و البَقاءِ ، و مَن لَم یَقُمْ فیها بما یَجِبُ عَرَّضَها لِلزَّوالِ و الفَناءِ . (3)

عنه علیه السلام :یا أیُّها النّاسُ ، إنّ للّهِ فی کُلِّ نِعمَةٍ حَقّا ، فمَن أدّاهُ زادَهُ ، و مَن قَصَّرَ عَنهُ خاطَرَ بزَوالِ النِّعمَةِ و تَعَجُّلِ العُقوبَةِ ، فلْیَراکُمُ اللّهُ مِن النِّعمَةِ وَجِلِینَ کما یَراکُم مِن الذُّنوبِ فَرِقِینَ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ مِن حَقِّ مَن عَظُمَ جَلالُ اللّهِ سبحانَهُ فی نَفسِهِ ، و جَلَّ مَوضِعُهُ مِن قَلبِهِ ، أن یَصغُرَ عِندَهُ _ لعِظَمِ ذلکَ _ کُلُّ ما سِواهُ ، و إنّ أحَقَّ مَن کانَ کذلکَ لَمَن عَظُمَت نِعمَة اللّهِ علَیهِ ، و لَطُفَ إحسانُهُ إلَیهِ ؛ فإنّهُ لَم تَعظُمْ نِعمَةُ اللّهِ علی أحَدٍ إلاّ ازدادَ حَقُّ اللّهِ علَیهِ عِظَما . (5)

امام علی علیه السلام :هر که دستش را به احسان بگشاید، نعمت خود را از زوال یافتن نگه دارد.

امام علی علیه السلام :نعمت های خدا به بنده، باعث جلب نیازهای مردم به سوی اوست. پس هرکه به خاطر خدا وظیفه ای را که نسبت به این نعمت ها دارد به جای آورَد، آنها را در معرض دوام و پایندگی قرار داده است و هرکه به وظیفه خود در این زمینه عمل نکند، آن نعمت ها را در معرض زوال و نابودی نهاده است.

امام علی علیه السلام :هرکه از نعمت های خدا بیشتر بهره مند باشد، نیازهای مردم به او زیاد شود. پس، هر کس برای رضای خدا وظیفه خود را در قبال نعمت ها به جا آورد، آنها را در معرض دوام و پایندگی قرار دهد و هرکه به وظیفه خود در این باره عمل نکند، آن نعمت ها را در معرض زوال و نابودی نهاده است.

امام علی علیه السلام :ای مردم! خدا را در هر نعمتی حقّی است، هر که آن حقّ را بگزارد، خداوند بر نعمت او بیفزاید و هرکه از ادای آن حق فرو گذاری کند، نعمت را در خطر زوال قرار داده و به فرا رسیدن کیفر شتاب بخشیده است. پس، باید که خداوند شما را از نعمت ها نگران ببیند همان گونه که از گناهان ترسانتان می بیند.

امام علی علیه السلام :کسی که خداوند سبحان در جان او پر شکوه و جلال است و جایگاه بلند و با عظمتی در دل او دارد، شایسته است که هر چیزی جز خدا _ به خاطر بزرگی او _ در نظرش کوچک باشد و سزاوارترین شخص برای این حالت کسی است که خداوند نعمت بزرگی به او داده و مشمول لطف و احسان وی قرار گرفته است؛ زیرا نعمت بزرگ و بسیار خداوند به کسی داده نشد، مگر اینکه بر بزرگی حق خدا بر او نیز [به همان نسبت ]افزوده گشت.

ص :284


1- غرر الحکم : 8659.
2- مطالب السؤول : 57.
3- نهج البلاغة : الحکمة 372.
4- بحار الأنوار : 78 / 43 / 36.
5- نهج البلاغة : الخطبة 216.

عنه علیه السلام :رُبَّ کَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً ، و جَلَبَت نِقمَةً . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابهِ للأشتَرِ حِینَ وَلاّهُ مِصرَ _: إیّاکَ و الدِّماءَ و سَفکَها بغَیرِ حِلِّها ؛ فإنَّهُ لَیس شیءٌ أدنی لِنِقمَةٍ ، و لا أعظَمَ لِتَبِعَةٍ ، و لا أحری بِزَوالِ نِعمَةٍ ، و انقِطاعِ مُدَّةٍ ؛ مِن سَفکِ الدِّماءِ بغَیرِ حَقِّها . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و لَیسَ شَیءٌ أدعی إلی تَغییرِ نِعمَةِ اللّهِ و تَعجیلِ نِقمَتِهِ من إقامَةٍ علی ظُلمٍ ؛ فإنَّ اللّهَ سَمیعٌ دَعوَةَ المُضطهَدینَ (المَظلومینَ) ، و هُو لِلظّالِمینَ بالمِرصادِ . (3)

عنه علیه السلام :ما أنعَمَ اللّهُ علی عَبدٍ نِعمَةً فظَلَمَ فیها ، إلاّ کانَ حَقیقا أن یُزیلَها عَنهُ . (4)

عنه علیه السلام :و ایمُ اللّهِ ، ما کانَ قَومٌ قَطُّ فی غَضِّ نِعمَةٍ مِن عَیشٍ فزالَ عَنهُم إلاّ بِذُنوب اجتَرَحوها ؛ لأنَّ اللّهَ لَیسَ بِظَلاّمٍ لِلعَبیدِ . و لَو أنّ النّاسَ حِینَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ ، و تَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ ، فَزِعوا إلی رَبِّهِم بصِدقٍ مِن نِیّاتِهِم ، و وَلَهٍ مِن قُلوبِهِم ، لَرَدَّ علَیهِم کُلَّ شارِدٍ ، و أصلَحَ لَهُم کُلَّ فاسِدٍ . (5)

امام علی علیه السلام :بسا سخنی که نعمتی را از کف ربوده و گرفتاری و عذاب پیش آورده است.

امام علی علیه السلام_ در حکم استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : زنهار که خونی را به ناحق بریزی؛ زیرا هیچ چیز به اندازه خونریزی ناروا خشم و انتقام الهی را نزدیک نمی کند و بد فرجام نیست و نعمت را زائل نمی کند؛ و رشته زندگی را قطع نمی نماید.

امام علی علیه السلام_ در همان حکم _نوشت : برای تغییر دادن نعمت خدا و شتاب بخشیدن به خشم و عذاب او هیچ چیز مؤثّرتر از پافشاری در ستمگری نیست؛ زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و همواره در کمین ستمکاران است.

امام علی علیه السلام :خداوند به هیچ بنده ای نعمتی نداد که او در حق آن نعمت ستم روا داشت، مگر اینکه سزاوار آن گشت که خداوند نعمت را از او زائل کند .

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند، هرگز قومی در زندگیِ مرفّه و پر نعمتی نبوده اند و آن نعمت و رفاه از آنان زائل نشده است مگر به سبب گناهانی که مرتکب شده اند؛ چرا که خداوند به بندگانش ستم نمی کند. اگر مردم به هنگامی که بلاها و سختی ها بر آنان فرود می آید و نعمت ها از دستشان می رود، با نیّت های راست و درست و دل های مشتاق به پروردگارشان پناه می برند و استغاثه می کردند ، هر گریخته ای را به آنان باز می گرداند و هر تباهی و فسادی را برایشان اصلاح می نمود.

ص :285


1- نهج البلاغة : الحکمة 381 .
2- نهج البلاغة: الکتاب53.
3- نهج البلاغة : الکتاب 53.
4- غرر الحکم : 9710.
5- نهج البلاغة : الخطبة 178.

عنه علیه السلام :إنّ لِلطّاعَةِ أعلاما واضِحَةً ......... مَن نَکَبَ عَنها جارَ عنِ الحَقِّ ، و خَبَطَ فی التِّیهِ ، و غَیَّرَ اللّهُ نِعمَتَهُ ، و أحَلَّ بهِ نِقمَتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ سبحانَهُ إزالَةَ نِعمَةٍ عَن عَبدٍ کانَ أوّلَ ما یُغَیِّرُ عنهُ عَقلُهُ ، و أشَدُّ شَیءٍ علَیهِ فَقدُهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَدومُ النِّعَمُ إلاّ بعدَ ثَلاثٍ (إلاّ بثَلاثٍ) : مَعرِفَةٌ بما یَلزَمُ للّهِ سبحانَهُ فیها ، و أداءُ شُکرِها ، و التَّعَبُ فیها . (3)

عنه علیه السلام :مَن عَظُمَت نِعمَةُ اللّهِ علَیهِ اشتَدَّت مَؤونَةُ النّاسِ علَیهِ ، فاستَدیموا النِّعمَةَ باحتِمالِ المَؤونَةِ و لا تُعَرِّضوها لِلزَّوالِ ، فقَلَّ مَن زالَتَ عَنهُ النِّعمَةُ فکادَت أن تَعودَ إلَیهِ . (4)

امام علی علیه السلام :برای طاعت [از خدا ]نشانه هایی آشکار وجود دارد ......... هر کس که از آنها بیرون شود از راه حق بیرون رود و به سرگردانی گرفتار آید و خداوند نعمت خویش را تغییر دهد و عذاب و خشم خود را بر او فرو آورد.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند سبحان بخواهد نعمتی را از بنده ای بگیرد، اولین چیزی که از او تغییر می دهد خِرد اوست و سخت ترین چیز برایش این است که خِردش را از دست دهد.

امام صادق علیه السلام :نعمت ها نپایند مگر بعد از سه کار : شناخت جایگاه شایسته خداوند در نعمت ها، گزاردن شکر آنها، و رنج و زحمت کشیدن برای آنها.

امام صادق علیه السلام :هر که نعمت خدا به او زیاد شود، بار زحمت و هزینه مردم بر دوش او سنگین تر شود؛ بنا بر این، با به دوش کشیدن بار زحمت و هزینه مردم نعمت [خود] را پایدار سازید و آن را در معرض زوال قرار ندهید؛ زیرا به ندرت پیش می آید که نعمتی از کسی زوال یابد و دوباره به او باز گردد.

ص :286


1- نهج البلاغة: الکتاب30.
2- غرر الحکم : 4125.
3- تحف العقول : 318.
4- الکافی : 4 / 37 / 1.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَنِ اقتَصَدَ و قَنَعَ بَقِیَت علَیهِ النِّعمَةُ، و مَن بَذَّرَ و أسرَفَ زالَت عنهُ النِّعمَةُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :اِستِعمالُ العَدلِ و الإحسانِ مُؤْذِنٌ بِدَوامِ النِّعمَةِ . (2)

(3)

3850 - الاستِعانَةُ بِنِعَمِ اللَّهِ عَلی مَعاصیهِ
3850 - نافرمانی خدا با کمک نعمت های او

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ تبارکَ و تعالی : یا ابنَ آدمَ، ما تُنصِفُنی ! أتَحَبَّبُ إلَیکَ بالنِّعَمِ و تَتَمَقَّتُ إلَیَّ بالمَعاصی ، خَیری علَیکَ مُنزَلٌ و شَرُّکَ إلَیَّ صاعِدٌ ! (4)

بحار الأنوار :فی زَبورِ داوودَ علیه السلام : یقولُ اللّهُ تعالی : یا ابنَ آدمَ، تَسألُنی و أمنَعُکَ لِعلمی بما یَنفَعُکَ، ثُمَّ تُلِحُّ علَیَّ بالمَسألَةِ فاُعطیکَ ما سَألتَ، فتَستَعینُ بهِ علی مَعصیَتی ! (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقلُّ ما یَلزَمُکُم للّهِ ألا تَستَعینوا بنِعَمهِ علی مَعاصیهِ . (6)

امام کاظم علیه السلام :کسی که صرفه جو و قانع باشد، نعمت برایش می ماند و کسی که ریخت و پاش و اسراف کند نعمت از او زوال می یاید.

امام رضا علیه السلام :به کار بستن عدالت و نیکوکاری، خبر از دوام نعمت می دهد.

3850

نافرمانی خدا با کمک نعمت های او

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی می فرماید : ای پسر آدم! با من به انصاف رفتار نمی کنی! من با نعمت ها به تو اظهار محبّت می کنم و تو با گناهان با من دشمنی می ورزی. خوبی من بر تو فرود می آید و بدی تو به سوی من فراز می آید.

بحار الأنوار :در زبور داوود علیه السلام آمده است : خدای متعال می فرماید : ای پسر آدم! تو از من چیزی می خواهی و من آن را به تو نمی دهم؛ چون می دانم چه چیز به سود توست. اما تو با اصرار از من می خواهی و من خواسته ات را به تو می دهم و آنگاه از آن در راه نافرمانی من کمک می گیری!

امام علی علیه السلام :کمترین وظیفه شما در قبال خداوند این است که از نعمت های او در راه معصیتش کمک نگیرید.

ص :287


1- بحار الأنوار : 78 / 327 / 4.
2- عیون أخبار الرِّضا : 2 / 24 / 52.
3- (انظر) الذنب : باب 1383. النّبوّة العامّة: باب 3713 حدیث 19580 . وسائل الشیعة : 11 / 549 باب 14.
4- بحار الأنوار : 77 / 19 / 2.
5- بحار الأنوار : 73 / 365 / 98.
6- نهج البلاغة : الحکمة 330.

عنه علیه السلام_ لکُمیلٍ _: ها إنّ هاهُنا لَعِلما جَمّا (و أشارَ إلی صَدرهِ) لَو أصَبتُ لَهُ حمَلَةً ! بلی أصَبتُ لَقِنا غَیرَ مَأمونٍ علَیهِ ، مُستَعمِلاً آلةَ الدِّین للدّنیا ، و مُستَظهِرا بنِعَمِ اللّهِ علی عِبادِهِ ، و بحُجَجهِ علی أولیائهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن أرَدتَ أن یُختَمَ بخَیرٍ عَمَلُکَ حَتّی تُقبَضَ و أنتَ فی أفضَلِ الأعمالِ، فعَظِّمْ للّهِ حَقَّهُ أن لا تَبذُلَ نَعماءهُ فی مَعاصیهِ . (2)

(3)

3851 - مَن لَم یَرَ النِّعمَةَ إلّا فی مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ
3851 - کسی که نعمت را فقط در خورد و خوراک می بیند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَرَ للّهِ عَزَّ و جلَّ علَیهِ نِعمَةً إلاّ فی مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ أو مَلبَسٍ ، فقد قَصُرَ عَملُهُ و دنا عَذابُهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَعرِفْ للّهِِ (5) علَیهِ نِعمَةً إلا فی مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ قَصُرَ عَمَلُه و دَنا عَذابُهُ . (6)

امام علی علیه السلام_ خطاب به کمیل _فرمود : هان! در این جا (اشاره به سینه خود فرمود) دانش فراوانی است، ای کاش برای آنها فرا گیرندگانی می یافتم! البته تیز هوشانی یافته ام، اما اینان امانتدار و مورد اعتماد نیستند، دین را وسیله دنیا می کنند، با نعمت های خدا بر بندگان او برتری می جویند و با حجّت های او بر دوستانش.

امام صادق علیه السلام :اگر می خواهی عملت ختم به خیر شود و وقتی می میری با بهترین اعمال بمیری، حق و حرمت خدای را پاس دار و نعمت های او را در راه معاصیش به کار مبر.

3851

کسی که نعمت را فقط در خورد و خوراک می بیند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که نعمت خداوند عزّ و جلّ را فقط در خوراک یا نوشیدنی یا پوشاک ببیند، بی گمان عملش کوتاه و عذابش نزدیک باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه نعمت خدا بر خود را فقط در خوراک یا نوشیدنی ببیند، عملش کم شود و عذابش نزدیک گردد.

ص :288


1- نهج البلاغة : الحکمة 147.
2- عیون أخبار الرِّضا : 2 / 4 / 8.
3- (انظر) الشکر للّه سبحانه : باب 2041.
4- الکافی : 2 / 316 / 5.
5- فی المصدر «اللّه » و الصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار: 70 / 317 / 25.
6- الزهد للحسین بن سعید : 47 / 125.

(1)

3852 - تَتابُعُ النِّعَمِ وَالاستِدراجُ
3852 - نعمت های پیاپی و مهلت دهی خداوند

الکتاب :

وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْما وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و التَّنعُّمَ ؛ فإنَّ عِبادَ اللّهِ لَیسوا بالمُتَنعِّمینَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا بنَ آدمَ ، إذا رَأیتَ ربَّکَ سبحانَهُ یُتابِعُ علَیکَ نِعمَهُ و أنتَ تَعصیهِ فاحذَرْهُ . (4)

عنه علیه السلام :کَم مِن مُبتَلیً بالنَّعماءِ ! (5)

عنه علیه السلام :کَم مِن مُستَدرَجٍ بالإحسانِ إلَیهِ ، و مَغرورٍ بالسَّترِ علَیهِ ، و مَفتونٍ بحُسنِ القَولِ فیهِ ! و ما ابتَلَی اللّهُ أحدا بمِثلِ الإملاءِ لَهُ . (6)

3852

نعمت های پیاپی و مهلت دهی خداوند

قرآن:

«البته نباید کسانی که کافر شده اند تصور کنند این که به ایشان مهلت می دهیم برای آنان خوب است. ما فقط به ایشان مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و [آنگاه ]عذابی خفّت آور خواهند داشت».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از ناز پروردگی بپرهیزید؛ زیرا که بندگان خدا ناز پرورده نیستند.

امام علی علیه السلام :ای فرزند آدم! هرگاه دیدی که گناه می کنی و با این حال پروردگار پاک نعمت هایش را پیاپی به تو ارزانی می دارد، از او برحذر باش.

امام علی علیه السلام :بسا کسی که نعمت برای او [مایه ]بلا و گرفتاری است.

امام علی علیه السلام :بسا کسی که به سبب احسان [خداوند] به او، کم کم به عذاب نزدیک شده است و بسا کسی که به سبب پرده پوشی خداوند بر او، مغرور گشته است و بسا کسی که به سبب ستایش مردمان از او، فریب خورده است و خداوند هیچ کس را به چیزی مانند مهلت دادن به او نیازموده است.

ص :289


1- (انظر) الحساب : باب 839.
2- آل عمران : 178.
3- کنز العمّال : 6111 ، 6308.
4- نهج البلاغة : الحکمة 25 .
5- غرر الحکم : 6951.
6- نهج البلاغة : الحکمة 116.

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ، لِیَرَکُمُ اللّهُ مِن النِّعمَةِ وَجِلِینَ کما یَراکُم مِن النِّقمَةِ فَرِقِینَ ؛ إنّهُ مَن وُسِّعَ علَیهِ فی ذاتِ یَدِهِ فلَم یَرَ ذلکَ استِدراجا فَقد أمِنَ مَخُوفا ، و مَن ضُیِّقَ علَیهِ فی ذاتِ یَدِهِ فلَم یَرَ ذلکَ اختِبارا فَقد ضَیَّعَ مَأمولاً . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّ مُنعَمٍ علَیهِ فی نفسِهِ مُستَدرَجٌ بالإحسانِ إلَیهِ ، و رُبَّ مُبتَلیً عِند النّاسِ مَصنوعٌ لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :رُبَّ مُنعَمٍ علَیهِ مُستَدرَجٌ بالنُّعمی ، و رُبَّ مُبتَلیً مَصنوعٌ لَهُ بالبَلوی . (3)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ أهلِ الدُّنیا _: سَلَکَت بهِمُ الدُّنیا طَریقَ العَمی ، و أخَذَت بأبصارِهِم عن مَنارِ الهُدی ، فَتاهُوا فی حَیرَتِها ، و غَرِقوا فی نِعمَتِها ، و اتَّخَذوها رَبّا . (4)

عنه علیه السلام :اتَّقُوا سَکَراتِ النِّعمَةِ ، و احذَروا بَوائقَ النِّقمَةِ . (5)

امام علی علیه السلام :ای مردم! همان گونه که خداوند شما را از سختی و عذاب ترسان می بیند باید از نعمت نیز هراسان ببیند؛ زیرا هر که دَرِ نعمت به رویش گشوده شود و آن را مهلت خداوندی نداند از پیشامدی ترسناک خود را ایمن پنداشته است و هر کس به تنگدستی گرفتار آید و آن را آزمایشی [الهی] نداند، پاداشی را که در انتظار اوست از دست داده است.

امام علی علیه السلام :بسا کسی که به او نعمت داده شده و به سبب این احسان تدریجاً به عذاب نزدیک می شود و ای بسا کسی که به نظر مردم بلا زده است اما در واقع [با این بلا ]به او احسان می شود.

امام علی علیه السلام :بسا نعمت داده ای که به تدریج به خشم خدا نزدیکتر می شود و بسا بلا زده ای که با آن بلا به او خوبی می شود.

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا طلبان _فرمود : دنیا آنان را به کوره راه می برد و دیدگانشان را از دیدن نشانه های هدایت فرو پوشانیده است. از این رو، در حیرتکده دنیا سرگشته اند و در نعمت های آن غرقه و دنیا را خداوندگار خویش گرفته اند.

امام علی علیه السلام :از سرمستی های نعمت بترسید و از سختی های خشم و انتقام [خدا ]حذر کنید.

ص :290


1- نهج البلاغة : الحکمة 358.
2- بحار الأنوار : 77 / 408 / 38.
3- نهج البلاغة : الحکمة 273 .
4- نهج البلاغة: الکتاب31.
5- نهج البلاغة : الخطبة 151.

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ المَلاحِمِ _: ذاکَ حَیثُ تَسکُرونَ مِن غَیرِ شَرابٍ ، بَل مِن النِّعمَةِ و النَّعیمِ . (1)

عنه علیه السلام :نَسألُ اللّهَ سبحانَهُ أن یَجعَلَنا و إیّاکُم مِمَّن لا تُبطِرُهُ نِعمَةٌ ، و لا تُقَصِّرُ (تَقتَصِروا) بهِ عَن طاعَةِ ربِّهِ غایَةٌ ، و لا تَحُلُّ بِه بَعدَ المَوتِ نَدامَةٌ و لا کآبَةٌ . (2)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :الاستِدراجُ مِن اللّهِ سبحانَهُ لِعَبدِهِ أن یُسبِغَ علَیهِ النِّعَمَ و یَسلُبَهُ الشُّکرَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کَم مِن مَغرورٍ بما قَد أنعَمَ اللّهُ علَیهِ ، و کَم مِن مُستَدرَجٍ بِسَترِ اللّهِ علَیهِ ، و کَم مِن مَفتونٍ بثَناءِ النّاسِ علَیهِ ! (4)

عنه علیه السلام_ لمّا قالَ لَهُ قائلٌ : سَألتُ اللّهَ أن یَرزُقَنی مالاً و ولدا و دارا فرَزَقَنی ، و قد خِفتُ أن یکونَ ذلکَ استِدراجا _: أما و اللّهِ مَعَ الحَمدِ فلا . (5)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ» (6) _: هُو العَبدُ یُذنِب الذّنبَ ، فتُجَدَّدُ لَهُ النِّعمَةُ مَعهُ ، تُلهیهِ تِلکَ النِّعمَةُ عنِ الاستِغفارِ مِن ذلکَ الذَّنبِ . (7)

امام علی علیه السلام_ در سخن از پیشامدهای ناگوار _فرمود : در آن زمان، نه از شراب، که از نعمت و خوشگذرانی سرمست می شوید.

امام علی علیه السلام :از خداوند سبحان مسألت می کنیم که ما و شما را از کسانی قرار دهد که هیچ نعمتی آنان را سرمست نمی کند و هیچ هدفی از طاعت پروردگار بازشان نمی دارد و پس از مرگ، گرفتار پشیمانی و اندوه نمی شوند.

امام حسین علیه السلام :استدراج و مهلت دهی خداوند سبحان به بنده اش این است که به او نعمت های فراوان دهد و توفیق شکرگزاری را از وی بگیرد.

امام صادق علیه السلام :بسا افرادی که به سبب نعمتی که خدا به آنها داده است دچار غرور و غفلت شده اند و بسا کسانی که بر اثر پرده پوشی خدا کم کم به عذاب خدا نزدیک گشته اند و بسا کسانی که به مدح و ثنای مردم فریفته شده اند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به فردی که عرض کرد : از خداوند مسألت کردم که به من مال و فرزند و خانه ای روزی کند و روزیم فرمود و اینک می ترسم که اینها از باب استدراج و مهلت دهی باشد _فرمود : به خدا سوگند که اگر با حمد و سپاس همراه باشد، چنین نخواهد بود.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «سنستدرجهم من حیث لا یعلمون» _فرمود : استدراج این است که بنده گناه کند و با این حال خداوند باز به او نعمت دهد، تا آن نعمت او را از استغفار از آن گناه باز دارد.

ص :291


1- نهج البلاغة : الخطبة 187.
2- نهج البلاغة: الخطبة 64.
3- بحار الأنوار : 78 / 117 / 7.
4- الکافی : 2 / 452 / 4.
5- الکافی : 2 / 97 / 17.
6- الأعراف : 182 .
7- الکافی : 2 / 452 / 3.

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ الاستِدراجِ _: هُو العَبدُ یُذنِبُ الذَّنبَ ، فیُملی لَهُ و یُجَدَّدُ لَهُ عِندَها النِّعَمُ ، فتُلهیهِ عنِ الاستِغفارِ مِن الذُّنوبِ ، فهُو مُستَدرَجٌ مِن حَیثُ لا یَعلَمُ . (1)

الأمالی للمفید عن زیدِ الشحّام :سَمِعتُ أبا عبدِ اللّه جَعفرَ بنَ محمّدٍ علیه السلام یقولُ : اِحذَروا سَطَواتِ اللّهِ باللَّیلِ و النَّهارِ ، فقُلتُ : و ما سَطَواتُ اللّهِ ؟ فقالَ : أخْذُهُ علَی المَعاصی . (2)

(3)

3853 - التَّحَدُّثُ بِنِعمَةِ اللَّهِ
3853 - بازگو کردن نعمت های خدا

الکتاب :

وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ أن یَری أثَرَ نِعمَتِهِ علی عَبدِهِ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای استدراج _فرمود : معنایش این است که بنده گناه کند و خداوند به او مهلت دهد و با وجود گناه باز به او نعمت دهد تا این نعمت او را از طلب آمرزش برای آن گناه باز دارد. چنین شخصی بی آن که بفهمد تدریجاً به خشم و عذاب خدا نزدیک شده است.

الأمالی للمفید_ به نقل از زید شحّام _: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود : شبانه روز از یورش های خدا برحذر باشید. عرض کردم : یورش های خدا چیست؟ فرمود : کیفر دادن بر گناهان.

3853

بازگو کردن نعمت های خدا

قرآن:

«و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوی».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند دوست دارد که اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند.

ص :292


1- الکافی : 2 / 452 / 2.
2- الأمالی للمفید: 184/8.
3- (انظر) عنوان 496 «الإملاء».
4- الضحی : 11.
5- سنن الترمذی : 5 / 124 / 2819.

سنن أبی داوود عن أبی الأحوَصِ عن أبیهِ :أتَیتُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله فی ثَوبٍ دُونٍ ، فقالَ : أ لکَ مالٌ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : مِن أیِّ المالِ ؟ قالَ : قد آتانیَ اللّهُ مِن الإبِلِ و الغَنَمِ و الخَیلِ و الرَّقیقِ . قالَ : فإذا آتاکَ اللّهُ مالاً فلیُرَ أثَرُ نِعمَةِ اللّهِ علَیکَ و کَرامَتُهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ من کِتابهِ إلَی الحارِثِ الهَمْدانیِّ _: و استَصلِحْ کلَّ نِعمَةٍ أنعَمَها اللّهُ علَیکَ ، و لا تُضَیِّعَنَّ نِعمَةً مِن نِعَمِ اللّهِ عِندَکَ ، و لْیُرَ علَیکَ أثَرُ ما أنعَمَ اللّهُ بهِ علَیکَ . (2)

الکافی :قال علیٌّ علیه السلام _ فی احتِجاجِهِ علی عاصِمِ بنِ زِیادٍ حِینَ لَبِسَ العَباءَ و تَرَکَ المُلاءَ ، و شَکاهُ أخوهُ الرَّبیعُ بنُ زِیادٍ إلی أمیرِ المؤمِنینَ علیه السلام أنّهُ قد غَمَّ أهلَهُ و أحزَنَ وُلدَهُ بذلکَ _ : علَیَّ بِعاصِمِ بنِ زِیادٍ ، فجِیءَ بهِ ، فلَمّا رآهُ عَبَسَ فی وَجهِهِ ، فقالَ لَهُ : أ ما استَحیَیتَ مِن أهلِکَ ؟ أ ما رَحِمتَ وُلدَک ؟! أ تَرَی اللّهَ أحَلَّ لکَ الطَّیِّباتِ و هُو یَکرَهُ أخذَکَ مِنها ، أنتَ أهوَنُ علَی اللّهِ مِن ذلکَ ، أ وَ لَیس اللّهُ یقولُ : «و الأرْضَ وَضَعَها لِلأنامِ * فِیها فاکِهَةٌ و النَّخْلُ ذاتُ الأکْمامِ» أ وَ لَیس (اللّهُ) یقولُ : «مَرَجَ البَحْرَینِ یَلتَقیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ _ إلی قَولهِ _ یَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤلؤُ و المَرْجانُ» (3) فبِاللّهِ لاَبتِذالُ نِعَمِ اللّهِ بالفِعالِ أحَبُّ إلَیهِ مِن ابتِذالِها بالمَقالِ ، و قد قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» . فقالَ عاصِمٌ : یا أمیرَ المؤمِنینَ ، فعلی ما اقتَصَرتَ فی مَطعَمِکَ علَی الجُشوبَةِ و فی مَلبَسِکَ علَی الخُشونَةِ ؟! فقالَ : وَیحَکَ ! إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فَرَضَ علی أئمَّةِ العَدلِ أن یُقَدِّروا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاس ، کَیلا یَتَبیَّغَ (4) بالفَقیرِ فَقرُهُ ، فألقی عاصِمُ ابنُ زِیادٍ العَباءَ و لَبِسَ المُلاءَ . (5)

سنن أبی داوود_ به نقل از ابو الاحوص به نقل از پدرش _: با جامه ای پست و ارزان قیمت خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم. حضرت فرمود : آیا مال و ثروتی داری؟ عرض کرد : آری. فرمود : چه مالی داری؟ عرض کرد : خداوند شتر و گوسفند و گاو و بَرده به من داده است. فرمود : پس اگر خداوند به تو ثروتی داده است، باید نشانه نعمت و کرامتی که ارزانیت داشته است در تو دیده شود.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به حارث هَمْدانی _نوشت : از هر نعمتی که خداوند به تو داده است درست استفاده کن و هیچ یک از نعمت هایی را که خدا نزد تو دارد تباه مگردان و لازم است آثار نعمتی که خداوند عطایت فرموده در وجود تو مشاهده شود.

الکافی :امام علی علیه السلام _ آنگاه که ربیع بن زیاد از برادر خود، عاصم، به امیر المؤمنین علیه السلام شکایت کرد که پشمینه پوشیده و از پوشیدن لباس های نرم و لطیف خودداری می کند و از دنیا دوری گزیده و با این کار، همسر خود را ناراحت و فرزندانش را اندوهگین کرده است _ فرمود : عاصم بن زیاد را نزد من آورید. او را خدمت حضرت آوردند. چون امام او را دید چهره درهم کشید و فرمود : تو از همسرت خجالت نکشیدی؟ تو به فرزندانت رحم نکردی؟! آیا خیال می کنی که خداوند چیزهای خوب و پاکیزه را بر تو حلال کرده و با این حال دوست ندارد تو از آنها استفاده کنی؟ تو در نزد خدا کوچکتر از آنی که بخواهد با تو چنین کند! مگر نه اینکه خداوند می فرماید : «و زمین را برای استفاده مردمان قرار داد که در آن میوه و نخل ها با خوشه های غلافدار است». و مگر نه اینکه می فرماید : «دو دریا را [به گونه ای ]روان کرد که با هم برخورد کنند. میان آن دو حدّ فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند _ تا آیه _ از هر دو دریا مروارید و مرجان بر آید». پس، به خدا سوگند که بهره برداری عملی از نعمت های خدا نزد او محبوبتر از به زبان آوردن آنهاست. خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «و نعمت پروردگارت را بازگو کن» . عاصم عرض کرد : ای امیر المؤمنین! پس چرا خود شما به خوراک گلو آزار و به جامه درشت اکتفا کرده ای؟ حضرت فرمود : وای بر تو! خداوند عزّ و جلّ بر پیشوایان عدالت، واجب ساخته است که خود را با مردم فقیر برابر دارند تا فقر و ناداری، فقیر را آزرده و برآشفته نگرداند. پس عاصم بن زیاد پشمینه را کنار انداخت و جامه نرم پوشید.

ص :293


1- سنن أبی داوود : 4 / 51 / 4063.
2- نهج البلاغة : الکتاب 69.
3- الرحمن : 10 و 11 و 19 _ 22.
4- التبیّغ : الهیجان و الغَلَبة . و فی بعض النسخ : یبیّغ بالفقیر. (کما فی هامش المصدر).
5- الکافی : 1 / 410 / 3.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ، و یُحِبُّ أن یَری أثَرَ النِّعمَةِ علی عَبدِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابهِ إلی مُعاویَةَ _: أ لا تَری _ غیرَ مُخبِرٍ لَکَ ، و لکنْ بنِعمَةِ اللّهِ اُحَدِّثُ _ أنّ قَوما استُشهِدوا فی سَبیلِ اللّهِ تعالی مِن المُهاجِرینَ و الأنصارِ ، و لِکُلٍّ فَضلٌ ، حتّی إذا استُشهِدَ شَهیدُنا قِیلَ : سَیِّدُ الشُّهَداءِ؟! (2)

امام علی علیه السلام :خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد و دوست دارد اثر نعمت را در بنده اش ببیند.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از نامه خود به معاویه _نوشت : اینکه می خواهم بگویم نه برای خبر دادن به تو، که به قصد بازگو کردن نعمت خداست : نمی بینی که گروهی از مهاجران و انصار در راه خدای متعال شهید شدند و هر یک از آنان هم برای خود فضیلت و مقامی دارد، اما چون شهید ما خاندان (حضرت حمزه) به شهادت رسید او را «سیّد الشهداء» لقب دادند؟!

ص :294


1- الکافی : 6 / 438 / 1.
2- نهج البلاغة : الکتاب 28.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی _: «و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فحَدِّثْ» أمرَهُ أن یُحَدِّثَ بما أنعَمَ اللّهُ بهِ علَیهِ فی دِینِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أنعَمَ اللّهُ علی عَبدِهِ بنِعمَةٍ فظَهَرَت علَیهِ سُمِّیَ حَبیبَ اللّهِ مُحَدِّثا بنِعمَةِ اللّهِ ، و إذا أنعَمَ اللّهُ علی عَبدٍ بِنِعمَةٍ فلَم تَظهَرْ علَیهِ سُمِّیَ بَغیضَ اللّهِ مُکَذِّبا بنِعمَةِ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّی لَأکرَهُ لِلرّجُلِ أن یَکونَ علَیهِ نِعمَةٌ مِن اللّهِ فلا یُظهِرُها . (3)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ الجَمالَ و التَّجمیلَ ، و یُبغِضُ البُؤسَ و التَّباؤسَ ، فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ إذا أنعَمَ علی عَبدٍ نِعمَةً أحَبَّ أن یَری علَیهِ أثَرَها . قیلَ : و کیفَ ذلکَ ؟ قالَ : یُنَظِّفُ ثَوبَهُ ، و یُطَیِّبُ رِیحَهُ ، و یُجَصِّصُ دارَهُ ، و یَکنُسُ أفنِیَتَهُ ، حتّی إنّ السِّراجَ قَبلَ مَغیبِ الشَّمسِ یَنفی الفَقرَ و یَزیدُ فی الرِّزقِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فحَدِّثْ» _: الّذی أنعَمَ علَیکَ بما فَضَّلَکَ ، و أعطاکَ و أحسَنَ إلَیکَ . فحَدَّثَ بدِینِهِ و ما أعطاهُ اللّهُ و ما أنعَمَ بهِ علَیهِ . (5)

امام حسین علیه السلام_ درباره آیه «و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن» _فرمود : خداوند او (پیامبر صلی الله علیه و آله ) را فرمود تا نعمت هایی را که در دینش به او عطا فرمود، بازگو کند.

امام صادق علیه السلام :هرگاه خداوند به بنده خود نعمتی عطا کند و آن نعمت در وجود او به چشم خورد، او حبیب خدا و بازگو کننده نعمت خدا نامیده می شود. و هرگاه خداوند به بنده ای نعمتی دهد و آن نعمت در وجودش نمایان نباشد، وی دشمن خدا و تکذیب کننده نعمت او خوانده می شود.

امام صادق علیه السلام :من خوش ندارم که کسی نعمتی از خدا داشته باشد و آن را اظهار نکند.

امام صادق علیه السلام :خداوند زیبایی و خود آرایی را دوست دارد و از بینوایی و بینوا نمایی نفرت دارد؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ هرگاه به بنده ای نعمتی عطا کند دوست دارد اثر آن را در او ببیند. عرض شد : از چه طریق؟ فرمود : جامه تمیز بپوشد، بوی خوش به کار برد، خانه اش را گچکاری کند، جلو در منزلش را بروبد و حتی روشن کردن چراغ پیش از غروب آفتاب فقر را می برد و روزی را زیاد می کند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن» _فرمود : [یعنی ]آن کسی که با برتری بخشیدن تو و عطا کردن به تو و احسان نمودن در حق تو، به تو نعمت داده است. او (پیامبر صلی الله علیه و آله ) دین خدا و آنچه را که بدو عطا فرمود و نعمت هایی را که به وی ارزانی داشت [برای مردم ]بازگو کرد.

ص :295


1- بحار الأنوار : 78 / 118 / 11.
2- الکافی : 6 / 438 / 2.
3- الکافی : 6 / 439 / 9.
4- الأمالی للطوسیّ : 275 / 526 .
5- الکافی : 2 / 94 / 5.

مجمع البیان_ أیضا _: مَعناهُ اذکُرْ نِعمَةَ اللّهِ و أظهِرْها و حَدِّثْ بها ، و فی الحدیثِ : «مَن لَم یَشکُرِ النّاسَ لَم یَشکُرِ اللّهَ ، و مَن لَم یَشکُرِ القَلیلَ لَم یَشکُرِ الکَثیرَ ، و التَّحَدُّثُ بنِعمَةِ اللّهِ شُکرٌ و تَرکُهُ کُفرٌ» ......... قالَ الصّادقُ علیه السلام : مَعناهُ فحَدِّثْ بما أعطاکَ اللّهُ و فَضَّلَکَ و رَزَقَکَ و أحسَنَ إلَیکَ و هَداکَ . (1)

الکافی عن هارونِ بنِ مسلم عن برید بن معاویة :قال أبو عبد اللّه علیه السلام لِعُبَیدِ بنِ زِیادٍ: إظهارُ النّعمَةِ أحَبُّ إلَی اللّهِ مِن صِیانَتِها، فإیّاکَ أن تَتَزَیَّنَ إلاّ فی أحسَنِ زِیِّ قَومِکَ ، قالَ: فما رُئیَ عُبَیدٌ إلاّ فی أحسَنِ زِیِّ قَومِهِ حتّی ماتَ . (2)

3854 - تَمامُ النِّعمَةِ
3854 - تمامیّت و کمال نعمت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أمسی و أصبحَ و عِندَهُ ثَلاثٌ فقد تَمَّت علَیهِ النِّعمَةُ فی الدُّنیا : مَن أصبَحَ و أمسی مُعافیً فی بَدَنِهِ ، آمِنا فی سَرْبِهِ ، عِندَهُ قُوتُ یَومِهِ ، فإن کانَت عِندَه الرّابِعَةُ فَقد تَمَّت علَیهِ النِّعمَةُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ ؛ و هُو الإیمانُ . (3)

مجمع البیان :معنای آن «و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن» این است که نعمت خدا را یاد کن و آن را آشکار ساز و برای مردم بازگو نما. در حدیث آمده است : «کسی که از مردم تشکّر نکند از خدا تشکّر نکرده است و کسی که از کم تشکّر نکند از زیاد هم تشکّر نمی کند و بازگو کردن نعمت خدا خود تشکّر است و بازگو نکردن آن ناسپاسی است» ......... حضرت صادق علیه السلام فرمود : معنای آیه این است که آنچه را خداوند به تو عطا فرموده و برتری ای که به تو بخشیده و آنچه را که به تو روزی کرده و احسانی که به تو نموده و هدایتی را که ارزانیت داشته است [برای مردم] بازگو کن.

الکافی_ به نقل از هارون بن مسلم از برید بن معاویه _: امام صادق علیه السلام به عبید بن زیاد فرمود : آشکار کردن نعمت، در نزد خداوند محبوبتر از مخفی نگه داشتن آن است. پس، زنهار جز در زیباترین شکل و شمایل مردمان [جامعه ]خود بیرون میا. برید بن معاویه می گوید : از آن پس عبید، تا زمانی که از دنیا رفت، جز در زیباترین شکل مردم جامعه خود دیده نشد.

3854

تمامیّت و کمال نعمت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که شب و روز خود را سپری کند و از سه چیز برخوردار باشد نعمت دنیا بر او تمام شده است : کسی که بام و شامش را در تندرستی و آسودگی خاطر گذراند و خوراک روز خود را داشته باشد و اگر چهارمین نعمت را هم داشته باشد، نعمت دنیا و آخرت را کامل دارد و آن نعمت ایمان است.

ص :296


1- مجمع البیان : 10 / 768.
2- الکافی : 6 / 440 / 15.
3- تحف العقول : 36 .

سنن الترمذی :قالَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله _ لرجُلٍ یَدعو و یَسألُ اللّهَ تَمامَ النِّعمَةِ _ : أیُّ شَیءٍ تَمامُ النِّعمَةِ ؟ قالَ : دَعوَةٌ دَعَوتُ بها أرجو بها الخَیرَ . قالَ : فإنَّ مِن تَمامِ النِّعمَةِ دُخولَ الجَنَّةِ و الفَوزَ مِن النّارِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن کمالِ النِّعَمِ وُفورُ العَقلِ . (2)

عنه علیه السلام :کُلُّ نَعیمٍ دُونَ الجَنَّةِ فهُو مَحقُورٌ ، و کلُّ بَلاءٍ دُونَ النّارِ عافیَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :بالتَّواضُعِ تَتِمُّ النِّعمَةُ . (4)

عنه علیه السلام :استَتِمُّوا نِعمَةَ اللّهِ علَیکُم بالصَّبرِ علی طاعةِ اللّهِ ، و المُحافَظَةِ علی ما استَحفَظَکُم مِن کِتابِهِ . (5)

عنه علیه السلام :استَتِمُّوا نِعمَ اللّهِ علَیکُم بالصَّبرِ علی طاعَتِهِ ، و المُجانَبَةِ لِمَعصیَتِهِ . (6)

سنن الترمذی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ خطاب به مردی که دعا می کرد و از خداوند تمامیّت نعمت را می طلبید _ فرمود : تمامیّت نعمت چیست؟ عرض کرد : دعایی که بدان خدا را بخوانم و امید خیر از آن داشته باشم. حضرت فرمود : تمامیت نعمت، رفتن به بهشت و رستن از آتش است.

امام علی علیه السلام :از کمال نعمت، فراوانی خِرد است.

امام علی علیه السلام :هر نعمتی جز بهشت، حقیر است و هر بلایی جز آتش عافیت است.

امام علی علیه السلام :با فروتنی، نعمت کامل می شود.

امام علی علیه السلام :با شکیبایی بر طاعت خدا و محافظت بر آنچه که پاسداری آن را از کتاب خدا از شما خواسته است، کامل شدن نعمت های خدا را برای خود بجویید.

امام علی علیه السلام :با شکیبایی بر طاعت خدا و دوری از معصیت او، نعمت هایش را بر خویش کامل سازید.

ص :297


1- سنن الترمذی : 5 / 541 / 3527 .
2- غرر الحکم : 9300.
3- نهج البلاغة : الحکمة 387.
4- نهج البلاغة : الحکمة 224.
5- نهج البلاغة : الخطبة 173.
6- نهج البلاغة : الخطبة 188.

عنه علیه السلام :أحمَدُهُ استِتماما لنِعمَتِهِ ، و استِسلاما لِعزَّتِهِ ، و استِعصاما مِن مَعصیَتِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّعیمُ فی الدُّنیا الأمنُ و صِحَّةُ الجِسمِ ، و تَمامُ النِّعمَةِ فی الآخِرَةِ دُخولُ الجَنَّةِ ، و ما تَمَّتِ النِّعمَةُ علی عَبدٍ قَطُّ لَم یَدخُلِ الجَنَّةَ . (2)

3855 - کُفرانُ النِّعَمِ
3855 - کفران نعمت ها

الکتاب :

وَ إِذَا مَسَّ الإنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدا أَوْ قَائِما فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنَا إِلَی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» . (3)

(4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِضربْ بطَرفِکَ حیث شِئتَ مِن النّاسِ ، فهَل تُبصِرُ (تَنظُرُ) إلاّ فَقیرا یُکابِدُ فَقرا ، أو غَنیّا بَدَّلَ نِعمَةَ اللّهِ کُفرا ، أو بَخیلاً اتَّخَذَ البُخلَ بِحَقِّ اللّهِ وَفْرا ؟! (5)

امام علی علیه السلام :خدا را سپاس و ستایش می گویم؛ چون طالب تمامیّت نعمت اویم و گردن نهاده عزّت اویم و پناه جوی از معصیت اویم .

امام صادق علیه السلام :نعمت دنیا، امنیّت و تندرستی است و کمال نعمت آخرت، وارد شدن به بهشت است و بنده ای که به بهشت نرود هرگز نعمت بر او تمام نشده است.

3855

کفران نعمت ها

قرآن:

«و چون انسان را آسیبی رسد ما را، به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده، می خواند و هرگاه گرفتاریش را برطرف کنیم چنان می رود که گویی ما را برای گرفتاری ای که به او رسیده نخوانده است. این گونه کار اسرافکاران برایشان تزیین شده است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :در هر کجا که خواهی به مردم نظری بیفکن، آیا جز فقیری می بینی که از فقر رنج می برد، یا توانگری که بر اثر ناسپاسی، نعمت های خدا را از خود زائل می کند، یا بخیلی که برای افزودن بر مالش از پرداختن حق خدا بخل می ورزد؟!

ص :298


1- نهج البلاغة: الخطبة2.
2- معانی الأخبار : 408 / 87 .
3- یونس : 12.
4- (انظر) هود : 9 ، 10 ، یونس : 21 ، 23 ، إبراهیم : 28 ، 34، النحل : 53 _ 55، 71، 83 ، 112 ، الإسراء : 67 ، 69، الکهف : 32 ، 45 ، الحجّ : 66 ، العنکبوت : 65 _ 67، الروم : 33 ، 34 ، 51 ، لقمان : 31، 32 ، سبأ : 15 ، 19، الزمر : 3 ، 8 ، فصّلت : 49 _ 51 ، الشوری : 48، الدهر : 3 ، عبس : 17، 23 ، العادیات : 6.
5- نهج البلاغة : الخطبة 129.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی: «فَقالُوا ربَّنا باعِدْ بَیْنَ أسْفارِنا وَ ظَلَموا أنْفُسَهُم ......... » (1) _: هؤلاءِ قَومٌ کانَ لَهُم قُریً مُتَّصِلَةٌ یَنظُرُ بَعضُهُم إلی بَعضٍ ، و أنهارٌ جارِیَةٌ ، و أموالٌ ظاهِرَةٌ ، فکَفَروا بأنعُمِ اللّهِ و غَیَّروا ما بأنفُسِهِم ، فأرسَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَیهِم سَیلَ العَرِمِ فغَرَّقَ قُراهُم و أخرَبَ دِیارَهُم و أذهَبَ بأموالِهِم و أبدَلَهُم مَکانَ جَنّاتِهِم جَنَّتَینِ ذَواتَی اُکُلٍ خَمْطٍ و أثْلٍ و شَیءٍ مِن سِدرٍ قَلیلٍ ، ثُمّ قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «ذلکَ جَزَیْناهُم بِما کَفَروا و هُل نُجازِی إلاّ الکَفُورَ» (2) . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ قَوما کانوا (4) فی بَنی إسرائیلَ یُؤتی لَهُم مِن طَعامِهِم حتّی جَعَلوا مِنهُ تَماثیلَ بِمُدُنٍ کانَت فی بلادِهِم یَستَنجونَ بها ، فلَم یَزَلِ اللّهُ بهِم حتّی اضطُرُّوا إلَی التَّماثیلِ ، یَتبَعونَها و یأکُلونَ مِنها ، و هُو قولُ اللّهِ : «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً ......... فَکَفَرَتْ بِأنْعُمِ اللّهِ فأذاقَها اللّهُ لِب_اسَ ال_جُ_وعِ و ال_خَ_وْفِ بِم_ا کانُ_وا یَصْنَعونَ» (5) . (6)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و گفتند : پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله زیاد قرار ده و بر خویشتن ستم کردند ......... » _فرمود : اینان قومی بودند که آبادی های به هم پیوسته داشتند _ به طوری که از این آبادی آن آبادی را می دیدند _ و نهرهای روان و اموال فراوان داشتند، اما نعمت های خدا را ناسپاسی کردند و اخلاق و رفتارشان عوض شد. پس، خداوند عزّ و جلّ سیلابِ [سدّ] عرم را به سوی آنان فرستاد و آبادی هایشان را زیر آب فرو برد و خانه هایشان را ویران کرد و اموال و دارایی هایشان را از بین برد و باغ های آنان را به دو باغ که میوه هایی تلخ و شوره گز و نوعی از کُنار تُنُک داشت تبدیل کرد. آنگاه خدای متعال فرمود : «این را به سزای آنکه کفران و ناسپاسی کردند به آنان دادیم. و مگر ما جز ناسپاس را کیفر می دهیم؟»

امام صادق علیه السلام :در میان بنی اسرائیل، گروهی بودند که چندان به آنان خوراک و طعام روزی شد که با آن در شهرهای خود تندیس ها ساختند و از آنها یاری می طلبیدند. پس خداوند بر آنان تنگ گرفت، به طوری که ناچار به آن تندیس ها روی آورده و به سراغشان می رفتند و آنها را می خوردند. و این است سخن خداوند که می فرماید : «خداوند آبادی ای را مَثَل زد که امن و امان بود ......... اما نعمت های خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به سبب اعمالی که می کردند، طعم گرسنگی و ترس را به [مردم ]آن چشاند».

ص :299


1- سبأ : 19 .
2- سبأ : 17 .
3- الکافی : 8 / 395 / 596.
4- فی المصدر «کان»، و التصحیح من بحار الأنوار: 80 / 207 .
5- النحل : 112 .
6- تفسیر العیّاشیّ : 2 / 273 / 78.

الکافی عن أحمد بن محمّد بنِ أبی نَصرٍ :ذَکَرتُ للرِّضا علیه السلام شیئا فَقالَ : اصبِرْ ؛ فإنّی أرجو أن یَصنَعَ اللّهُ لکَ إن شاءَ اللّهُ .

ثُمّ قالَ : فوَ اللّهِ ما أخَّرَ اللّهُ عنِ المُؤمنِ مِن هذهِ الدُّنیا خَیرٌ لَهُ مِمّا عَجَّلَ لَهُ فیها . ثُمّ صَغَّرَ الدُّنیا و قالَ : أیُّ شیءٍ هِیَ ؟! ثُمّ قالَ : إنّ صاحِبَ النِّعمَةِ علی خَطَرٍ ؛ إنّهُ یَجِبُ علَیهِ حُقوقُ اللّهِ فیها . و اللّهِ، إنّهُ لَتَکونُ علَیَّ النِّعَمُ مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ فما أزالُ مِنها علی وَجَلٍ _ وَ حَرَّکَ یَدَهُ _ حتّی أخرُجَ مِن الحُقوقِ الّتی تَجِبُ للّهِ علَیَّ فیها .

فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ، أنتَ فی قَدرِکَ تَخافُ هذا ؟! قالَ : نَعَم، فأحمَدُ ربِّی علی ما مَنَّ بهِ علَیَّ . (1)

(2)

الکافی_ به نقل از احمد بن محمّد بن ابی نصر _: مطلبی را به عرض امام رضا علیه السلام رساندم. حضرت فرمود : شکیبا باش؛ زیرا امیدوارم که خداوند، برایت کارسازی کند ان شاء اللّه . سپس فرمود : به خدا سوگند، آنچه خداوند از این دنیا برای مؤمن به آخرت اندازد، برایش بهتر از چیزی است که در همین دنیا به او دهد. حضرت سپس دنیا را تحقیر نمود و فرمود : دنیا چه ارزشی دارد؟! آنگاه فرمود : شخصِ برخوردار از نعمت در معرض خطر است؛ زیرا خداوند در آن نعمت حقوقی را بر او واجب گردانیده است. به خدا قسم، گاهی اوقات خداوند عزّ و جلّ به من نعمت هایی می دهد و من پیوسته نسبت به آنها بیمناک و نگران هستم _ و دستش را تکان داد _ تا اینکه از حقوقی که خداوند در این نعمت ها به گردن من دارد بیرون آیم.

من عرض کردم : فدایت شوم، شما با چنین مقام و منزلتی که دارید، این چنین می ترسید؟! فرمود : آری، و پروردگارم را در برابر نعمتی که به من ارزانی داشته است می ستایم.

ص :300


1- الکافی : 3 / 502 / 19.
2- (انظر) الإحسان : باب 875. وسائل الشیعة: 11/248 باب 44 و ص 539 باب 8 .

517 - النّفس

517 - نَفْس

اشاره

نَفْس (1)

(2)

ص :301


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 62 باب 45 «مراتب النّفس». بحار الأنوار : 71 / 358 باب 88 «مَن ملک نفسه عند الرغبة و الرهبة». بحار الأنوار : 61 / 245 باب 46 «قوَی النّفس و مشاعرها من الحواسّ الظاهرة و الباطنة».
2- انظر: عنوان 199 «الروح» ، 444 «القلب» ، 346 «معرفة النفس»، 535 «الهوی» ، 204 «التزکیة» ، 194 «المراقبة». الحساب : باب 831 ، 836 ، الخسران : باب 1019 ، الشرّ : باب 1960 ، المُداهنة : باب 1281. الذِّکر: باب 1344، السیاسة: باب 1917، الصَّدیق: باب 2171، 2172، الطبّ: باب 2373 ، الطهارة : باب 2391. العجز: باب 2493، العداوة: باب 2521، العقل: باب 2748، العَیب: باب 2965 _ 2969 . الغشّ : باب 3022. الغنی : باب 3067 ، الأمثال : باب 3580 ، الشَّجاعة : باب 1944.

3856 - النَّفسُ
3856 - نَفْس

الکتاب :

وَنَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ النَّفسَ لَجَوهَرَةٌ ثَمینَةٌ ؛ مَن صانَها رفَعَها ، و مَنِ ابتَذَلَها وَضَعَها . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ علی وَجهِ الأرضِ أکرَمُ علَی اللّهِ سبحانَهُ مِن النَّفسِ المُطیعَةِ لِأمرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :العِلمُ قائدٌ، و العَملٌ سائقٌ، و النَّفسُ حَرونٌ (4) . (5)

عنه علیه السلام :النُّفوسُ طَلِقَةٌ ، لکنَّ أیدِی العُقولِ تُمسِکُ أعِنَّتَها عنِ النُّحوسِ . (6)

عنه علیه السلام :اللّهُمّ داحِیَ المَدحُوّاتِ ، و داعِم المَسمُوکات ، و جابِلَ القُلوبِ علی فِطرَتِها : شَقِیِّها و سَعیدِها . (7)

3856

نَفْس

قرآن:

«سوگند به نَفْس و آن کس که آن را درست کرد. سپس پلید کاری و پرهیزگاریش را به آن الهام کرد».

حدیث :

امام علی علیه السلام :همانا نَفْس گوهری گران بها است، هر که آن را نگه داشت بلند مرتبه اش گردانید و هرکه از آن نگهداری نکرد پست و خوارش ساخت.

امام علی علیه السلام :در روی زمین چیزی نزد خداوند سبحان گرامیتر از نفْسی که مطیعِ فرمان او باشد، وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :علم از جلو می کشد و عمل از پشت سر می راند و نفْس [مرکبی ]سرکش است.

امام علی علیه السلام :نَفْس ها افسار گسیخته اند، امّا دست های خردها عنان آنها را گرفته نمی گذارند به بدبختی و هلاکت افکنند.

امام علی علیه السلام :بار خدایا! ای گستراننده زمین ها و بر پا دارنده آسمان ها و آفریننده دل هایی که بدبختی و خوشبختی هر یک را با آن سرشته ای.

ص :302


1- الشمس : 7 و 8 .
2- غرر الحکم : 3494 .
3- غرر الحکم : 7530.
4- الفَرَسُ الحَرون : الذی لا ینقاد، و إذا اشتدّ به الجری وقف (مجمع البحرین : 1 / 395) .
5- تحف العقول : 208.
6- غرر الحکم : 2048.
7- نهج البلاغة: الخطبة72.

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قوله : «فألْهَمَها فُجُورَها و تَقْواها» _: بَیَّنَ لَها ما تأتی و ما تَترُکُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ «و نَفْسٍ و مَا سَوّاها» _: خَلَقَها و صَوَّرَها ، و قولهُ : «فألهَمَها فُجُورَها و تَقْواها» أی عَرَّفَها و ألهَمَها ، ثُمّ خَیَّرَها فاختارَت . (2)

بحار الأنوار :قالَ الإمام الصادق علیه السلام _ فی قوله : «وَنَفْسٍ وَ ما سَوّاها» _ : المؤمنُ المَستورُ و هُوَ علَی الحَقِّ ، و قوله : «فَألْهَمَها فُجورَها و تَقواها» قالَ : مَعرِفةُ الحَقِّ مِن الباطِلِ . (3)

کلام حول تَجرُّدُ النَّفسِ:

قال العلاّمة الطباطبائیّ رضوان اللّه علیه بعد تفسیر قوله تعالی : «و لا تَقولوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ أمْواتٌ بَل أحْیاءٌ» (4) : و یتبیّن بالتَّدبّر فی الآیة و سائر الآیات الّتی ذکرناها حقیقة اُخری أوسع من ذلک ، و هی تجرّد النفس ؛ بمعنی کونها أمرا وراء البدن و حکمها غیر حکم البدن و سائر الترکیبات الجسمیّة ، لها نحوُ اتّحاد بالبدن تدبّرها بالشعور و الإرادة و سائر الصفات الإدراکیّة . و التدبّر فی الآیات السابقة الذکر یجلّی هذا المعنی ؛ فإنّها تفید أنّ الإنسان بشخصه لیس بالبدن ، لا یموت بموت البدن ، و لا یفنی بفنائه و انحلال ترکیبه و تبدّد أجزائه ، و أنّه یبقی بعد فناء البدن فی عیش هنیء دائم و نعیم مقیم ، أو فی شقاء لازم و عذاب ألیم ، و أنّ سعادته فی هذه العیشة و شقاءه فیها مرتبطة بسنخ ملکاته و أعماله ، لا بالجهات الجسمانیّة و الأحکام الاجتماعیّة .

فهذه معانٍ تعطیها هذه الآیة الشریفة ، و واضح أنّها أحکام تغایر الأحکام الجسمانیّة ، و تتنافی و الخواصّ المادّیة الدنیویّة من جمیع جهاتها ، فالنفس الإنسانیّة غیر البدن .

و ممّا یدلّ علیه من الآیات قوله تعالی : «اللّه یَتَوفَّی الأنْفُسَ حِینَ مَوْتِها و الّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الّتی قَضَی علَیْها المَوْتَ و یُرْسِلُ الاُخْری» (5) ، و التَّوفّی و الاستیفاء هو أخذ الحقّ بتمامه و کماله ، و ما تشتمل علیه الآیة _ من الأخذ و الإمساک و الإرسال _ ظاهر فی المغایرة بین النفس و البدن . و من الآیات قوله تعالی : «و قالُوا أ إذا ضَلَلْنا فی الأرْضِ أ إنّا لَفِی خَلْقٍ جَدیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرونَ * قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ المَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إلی رَبِّکُم تُرْجَعُونَ» (6) ، ذکر سبحانه شبهة من شبهات الکفّار المنکرین للمعاد ، و هو أنّا بعد الموت و انحلال ترکیب أبداننا تتفرّق أعضاؤنا ، و تبدّد أجزاؤنا ، و تتبدّل صورنا فنضلّ فی الأرض ، و یفقدنا حواسّ المدرکین ، فکیف یمکن أن نقع ثانیا فی خلق جدید ؟ و هذا استبعاد محض ، و قد لقّن تعالی علی رسوله : الجواب عنه ، بقوله : «قُلْ یَتَوَفّاکُم مَلَکُ المَوتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُم ......... » الآیة ، و حاصل الجواب : أنّ هناک ملکا موکّلاً بکم هو یتوفّاکم و یأخذکم ، و لا یدعکم تضلّوا و أنتم فی قبضته و حفاظته، و ما تضلّ فی الأرض إنّما هو أبدانکم لا نفوسکم التی هی المدلول علیها بلفظ «کم» فإنّه یتوفّاکم .

و من الآیات قوله تعالی : «و نَفَخَ فیهِ مِن رُوحِهِ ......... » الآیة (7) ، ذکره فی خلق الإنسان ثمّ قال تعالی : «یَسْألونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أمْرِ رَبِّی» (8) فأفاد أنّ الرّوح من سنخ أمره ، ثمّ عرّف الأمر فی قوله تعالی : «إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیْئا أن یَقولَ لَهُ کُنْ فَیَکونُ * فَسُبْحانَ الّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ» (9) فأفاد أنّ الروح من الملکوت ، و أنّها کلمة «کُن» . ثمّ عرّف الأمر بتوصیفه بوصف آخر بقوله : «وَ ما أمْرُنا إلاّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بالبَصَرِ» (10) ، و التعبیر بقوله : «کَلَمْحٍ بِالبَصَرِ» یعطی أنّ الأمر الذی هو کلمة «کُن» موجود دفعیّ الوجود غیر تدریجیّه ، فهو یوجد من غیر اشتراط وجوده و تقییده بزمان أو مکان ، و من هنا یتبیّن أنّ الأمر _ و منه الروح

_ شیء غیر جسمانیّ و لا مادّیّ ، فإنّ الموجودات المادّیّة الجسمانیّة من أحکامها العامّة أنّها تدریجیّة الوجود ، مقیّدة بالزمان و المکان ، فالروح التی للإنسان لیس بمادّیّة جسمانیّة ، و إن کان لها تعلّق بها .

و هناک آیات تکشف عن کیفیّة هذا التعلّق ، فقد قال تعالی : «مِنْها خَلَقْناکُمْ» (11) ، و قال تعالی : «خَلَقَ الإنْسانَ مِن صَلْصالٍ کالفَخّارِ» (12) ، و قال تعالی : «و بَدَأ خَلْقَ الإنسانِ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِن ماءٍ مَهینٍ» (13) ، ثمّ قال سبحانه و تعالی : «و لَقَد خَلَقْنا الإنْسانَ من سُلالَةٍ من طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فی قَرارٍ مَکینٍ * ثُمَّ خَلَقْنا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فخَلَقْنا العَلَقَة مُضْغَةً فَخَلَقْنا المُضْغَةَ عِظاما فَکَسَوْنا العِظامَ لَحْما ثُمَّ أنْشأناهُ خَلْقا آخَرَ فَتَبارَکَ اللّهُ أحْسَنُ الخالِقینَ» (14) ، فأفاد أنّ الإنسان لم یکن إلاّ جسما طبیعیّا یتوارد علیه صور مختلفة متبدّلة ، ثمّ أنشأ اللّه هذا الذی هو جسم جامد خامد خلقا آخر ذا شعور و إرادة ، یفعل أفعالاً من الشعور و الإرادة و الفکر و التصرّف فی الأکوان و التدبیر فی اُمور العالم بالنقل و التبدیل و التحویل، إلی غیر ذلک ممّا لا یصدر عن الأجسام و الجسمانیّات ، فلا هی جسمانیّة ، و لا موضوعها الفاعل لها .

فالنفس بالنسبة إلَی الجسم الذی ینتهی أمره إلی إنشائها _ و هو البدن الذی تنشأ منه النفس _ بمنزلة الثمرة من الشجرة و الضوء من الدهن بوجه بعید ، و بهذا یتّضح کیفیّة تعلّقها بالبدن ابتداعا ، ثمّ بالموت تنقطع العُلقة و تبطل المُسکة ، فهی فی أوّل وجودها عین البدن ، ثمّ تمتاز بالإنشاء منه ، ثمّ تستقلّ عنه بالکلّیّة ، فهذا ما تفیده الآیات الشریفة المذکورة بظهورها . و هناک آیات کثیرة تفید هذه الحقیقة بالإیماء و التلویح ، یعثر علیها المتدبّر البصیر ، و اللّه الهادی . (15)

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «فألهمها فجورها و تقواها ؛ پس پلید کاری و پرهیزکاری اش را به آن الهام کرد» _فرمودند : آنچه را که نفْس باید انجام دهد یا ترک گوید برای او روشن ساخت.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و نفْس و ما سوّاها» _فرمود : یعنی آن را آفرید و بدان شکل داد و جمله «فألهمها فجورها و تقواها» یعنی خوبی و بدی را به نفْس شناساند و الهام کرد. آنگاه نفْس را [میان گزینش هر یک از این دو ]مخیّر نمود و او صاحب اختیار شد.

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام _ در بیان آیه «و نفْس و ما سوّاها» _ فرمود : مؤمنِ مستوری که بر حق باشد . همچنین در بیان آیه «فألهمها فجورها و تقواها» فرمود: مقصود شناخت حق از باطل است.

سخنی پیرامون تجرّد نفس :

علاّمه طباطبایی _ رضوان اللّه علیه _ بعد از تفسیر آیه «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل اللّه اموات بل احیاء ؛ و کسانی را که در راه خدا کشته می شوند، مرده نخوانید، بلکه زنده اند» ، می گوید : با تدبّر در این آیه و دیگر آیاتی که ذکر کردیم حقیقت دیگری وسیعتر از این روشن می شود و آن تجرّد نفْس است. به این معنا که نفْس ، حقیقتی فراتر از بدن است و احکام آن با احکام بدن و دیگر ترکیبات جسمی فرق می کند و به نحوی با بدن اتحاد دارد و به وسیله شعور و اراده و دیگر خصوصیات ادراکی، آن را اداره می کند و تدبّر در آیات پیش گفته این حقیقت را آشکار می سازد؛ زیرا این آیات حاکی از آنند که شخصیت انسان به بدن نیست و با مرگِ آن نمی میرد و با از بین رفتن بدن و به هم خوردن ترکیبش و پراکنده شدن اجزای آن، نابود نمی شود. بلکه پس از نابود شدن بدن باقی می ماند و در یک زندگی خوش همیشگی و نعمت ماندگار به سر می برد و یا بالعکس در شقاوتی همیشگی و عذابی دردناک زندگی می کند. و این خوشبختی یا بدبختی به نوع ملکات نفسانی و اعمال او در این جهان بستگی دارد نه به جهات جسمانی و ویژگی ها و احکام اجتماعی.

اینها حقایقی است که این آیه شریفه به دست می دهد و پیداست که اینها از هر جهت با احکام جسمانی و خواص و ویژگی های مادّی دنیوی مغایرت و منافات دارد. بنا بر این، نفْس انسان غیر از بدن اوست.

از جمله آیات دیگری که بر این حقیقت دلالت دارد این آیات است :

1 _ «خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز می ستاند و [نیز ]روحی را که در [موقع ]خوابش نمرده است [قبض می کند] ؛ پس آن را که مرگ را بر او واجب نکرده، نگاه می دارد و آن دیگر [ روح ها] را تا هنگامی معیّن باز می فرستد». توفّی و استیفا به معنای گرفتن حق به طور کامل و تمام است. تعبیراتی چون گرفتن و نگه داشتن و فرستادن که در این آیه آمده، آشکارا حاکی از مغایرت روح و بدن است.

2 _ «و گفتند: آیا وقتی در [دل] زمین گم شدیم آیا [باز ]در خلقت جدیدی خواهیم بود؟ بگو: فرشته مرگی که بر شما گمارده شده، جانتان را می ستاند. آنگاه به سوی پروردگارتان باز گردانیده می شوید». خداوند در این آیه یکی از شبهات کفّار منکر معاد را ذکر می کند و آن این است که وقتی ما مُردیم و ترکیب بدن ما به هم خورد و اعضای بدن پراکنده و اجزای آن متلاشی شد و از صورت انسان به صورت دیگری تبدیل گشتیم و در زمین ناپدید شدیم و دیگر کسی از ما چیزی حسّ و ادراک نکرد، چگونه ممکن است دوباره از نو آفریده شویم؟ البته این شبهه صرفاً یک استبعاد است و خداوند پاسخ آن را به پیامبر خود چنین تعلیم می دهد : «بگو: فرشته مرگ که بر شما گمارده شده، جانتان را می ستاند» . خلاصه پاسخ خداوند این است که : فرشته ای بر شما گماشته شده که جانتان را می ستاند و شما را می گیرد و شما در چنگ او هستید و از شما نگهداری می کند و نمی گذارد گم و ناپدید شوید و آنچه در دل زمین محو و ناپدید می شود بدن های شماست نه نفوس و جان های شما که لفظ «کُمْ = شما» در «یتوفاکم» بر آن دلالت دارد.

3 _ «و نفخ فیه من روحه ......... ». خداوند این آیه را درباره خلقت انسان ذکر کرده و سپس فرموده است : «از تو درباره روح می پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است». در این آیه روح را از سنخ و نوع امر خود معرفی می کند و سپس در جای دیگر امر را معرفی کرده می فرماید : «چون به چیزی اراده فرماید، کارش این است که می گوید: باش ؛ پس بی درنگ موجود می شود. پس پاک است آن کسی که ملکوت همه چیز در دست اوست». در این جا می فرماید که روح از عالم ملکوت و همان کلمه «کُنْ» وجودی است. در جای دیگر اَمر را چنین وصف می فرماید : «فرمان ما جز یک بار نیست [آن هم] چون چشم به هم زدنی». تعبیر «کلمح البصر = مانند یک چشم برهم زدن» می رساند که اَمر یا همان کلمه «کُنْ» موجودی است که یکباره به وجود می آید، نه بتدریج. بنا بر این، هنگام وجود یافتن احتیاج به شرایط و قیودی مانند زمان و مکان ندارد. از این جا روشن می شود که «امر» _ که روح هم از آن جمله است _ موجودی غیر جسمانی و غیر مادّی است. چون یکی از قوانین حاکم بر موجودات مادی و جسمانی این است که تدریجاً هستی می یابند و مقیّد به زمان و مکان می باشند. بنا بر این، روح انسانی مادی و جسمانی نیست، هر چند به نحوی از انحا به پیکر مادی و جسمانی تعلّق دارد.

آیاتی وجود دارد که از کیفیت این تعلّق پرده بر می دارد، مانند آیه «شما را از خاک آفریدیم» و آیه «انسان را از گل خشکیده ای سفال مانند آفرید». و آیه «و بدأ خلق الانسان من طین. ثمّ جعل نسله من سلالة من ماء مهین؛ و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد سپس نسل او را از چکیده آبی پست مقرر فرمود». و آیه «و به یقین انسان را از عصاره ای از گل آفریدیم. سپس او را به صورت علقه درآوردیم. پس آن علقه را مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوان هایی ساختیم. بعد استخوان ها را با گوشتی پوشانیدیم. آنگاه آفرینشی دیگر را پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است». این آیات نشان می دهد که انسان در ابتدا یک جسم طبیعی است که صورت ها و شکل های گوناگون یکی پس از دیگری به او دست می دهد و سپس خداوند این جسم جامد خاموش را به موجودی دارای شعور و اراده تبدیل می کند که کارهایی مانند شعور و اراده و اندیشیدن و دخل و تصرّف در پدیده ها و تدبیر امور عالم، از قبیل جابجایی و تبدیل و تغییر ......... و دیگر افعالی که از اجسام و پدیده های جسمانی سر نمی زند، انجام می دهد. بنا بر این، نه این کارها (اراده و تفکّر و.. .) جسمانی است و نه فاعل آنها از قبیل جسمانیات می باشد.

بنا بر این، نفْس نسبت به جسمی که منشأ پیدایش آن است _ یعنی همان بدن که نفْس از آن نشأت می گیرد _ به منزله میوه نسبت به درخت یا روشنایی نسبت به نفت است [البته با یک مقایسه دور و بعید]. بدین ترتیب، چگونگی ارتباط و تعلّق نفْس با بدن در ابتدای وجود روشن می شود، اما با مردن، این علاقه و ارتباط قطع می شود و تماسک و پیوستگی از بین می رود. خلاصه اینکه نفْس در ابتدای پیدایش خود عینِ بدن است و سپس با به وجود آمدن، از بدن متمایز می شود و سرانجام به کلّی از آن جدا و مستقل می شود. این مطلبی است که آیات شریفه یاد شده در آن ظهور دارند. آیات فراوان دیگری هم وجود دارد که با اشاره و تلویح این حقیقت را می رسانند و شخص متدبّر با بصیرت به آن پی می برد.

ص :303


1- مجمع البیان : 10 / 755.
2- تفسیر القمّیّ : 2 / 424.
3- بحار الأنوار : 24 / 72 / 6.
4- البقرة : 154.
5- الزمر : 42.
6- السجدة : 10 و 11.
7- السجدة : 9.
8- الإسراء : 85.
9- یس : 82 و 83 .
10- القمر : 50 .
11- طه : 55.
12- الرحمن : 14.
13- السجدة : 7 و 8.
14- المؤمنون : 12 _ 14.
15- المیزان فی تفسیر القرآن : 1 / 350.

ص :304

ص :305

ص :306

ص :307

ص :308

3857 - شَبابُ النَّفسِ عِندَ الکِبَرِ
3857 - آدمی پیر چو شد نفْس جوان می گردد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نَفسُ ابنِ آدَمَ شابَّةٌ و لَو التَقَت تَرقُوَتاهُ مِن الکِبَرِ ، إلاّ مَنِ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ لِلتَّقوی، و قَلیلٌ ما هُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الشَّیخُ شابٌّ فی طَلَبِ الدُّنیا و إنِ التَفّت تَرقُوَتاهُ مِن الکِبَرِ ، إلاّ الّذینَ اتَّقَوا و قَلیلٌ ما هُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :قَلبُ الشَّیخِ شابٌّ فی حُبِّ اثنتَینِ : فی حُبِّ الحَیاةِ ، و کَثرَةِ المالِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَهرَمُ ابنُ آدَمَ و یَشِبُّ منهُ اثنَتانِ : الحِرصُ علَی المالِ ، و الحِرصُ علَی العُمرِ . (4)

3857

آدمی پیر چو شد نفْس جوان می گردد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نفْس آدمیزاد همواره جوان است حتی زمانی که استخوانهای ترقوه او از شدّت پیری سر به هم آورند، مگر کسی که خداوند دل او را با پرهیزگاری خالص کرده باشد و اینان اندکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیرِ سالخورده، در طلب دنیا همچنان جوان است، هرچند استخوانهای ترقوه اش از کهن سالی سر به هم آورده باشند، مگر کسانی که پرهیزگار باشند و اینان اندک شمارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل شخص پیر در دوستی دو چیز همواره جوان است : در عشق به زندگی و داشتن ثروت زیاد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمیزاده پیر می شود و دو چیز در او جوان می گردد : حرص به ثروت و حرص به زندگی.

3858 - النَّفسُ الأمّارَةُ
3858 - نفْس امّاره

الکتاب :

وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (5)

3858

نفْس امّاره

قرآن:

«و من نفْس خود را تبرئه نمی کنم؛ چرا که نفس همواره به بدی فرمان می دهد، مگر آن جا که پروردگارم رحم کند. همانا پروردگار من آمرزنده مهربان است».

ص :309


1- کنز العمّال : 5671.
2- تنبیه الخواطر : 1 / 278.
3- سنن ابن ماجة : 2 / 1415 / 4233.
4- سنن ابن ماجة : 2 / 1415 / 4234.
5- یوسف : 53.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النَّفسُ الأمّارةُ المُسَوِّلَةُ تَتَملَّقُ تَمَلُّقَ المُنافِقِ ، و تَتَصَنَّعُ بشِیمَةِ الصَّدیقِ المُوافِق ، حتّی إذا خَدَعَت و تَمَکَّنَت تسَلَّطَت تَسَلُّطَ العَدُوِّ ، و تَحَکَّمَت تَحَکُّمَ العُتُوِّ ، فأورَدَت مَوارِدَ السُّوءِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ النَّفسَ لَأمّارَةٌ بالسُّوءِ و الفَحشاءِ ، فمَنِ ائتَمَنَها خانَتهُ ، و مَنِ استَنامَ إلَیها أهَلَکَتهُ ، و مَن رَضِیَ عَنها أورَدَتهُ شَرَّ المَوارِدِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ هذهِ النَّفسَ لَأمّارةٌ بالسُّوءِ ، فمَن أهمَلَها جَمَحَت به إلَی المَآثمِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ نَفسَکَ لَخَدُوعٌ ؛ إن تَثِقْ بها یَقتَدْکَ الشَّیطانُ إلَی ارتِکابِ المَحارِمِ . (4)

عنه علیه السلام :کُن أوثَقَ ما تَکونُ بنَفسِکَ ، أحذَرَ ما تَکونُ مِن خِداعِها . (5)

نهج البلاغة :قالَ الإمام علیٌّ علیه السلام _ و قَد مَرَّ بقَتلَی الخَوارِجِ یَومَ النَّهرَوانِ _ : بُؤسا لَکُم ، لَقَد ضَرَّکُم مَن غَرَّکُم ، فقیلَ لَهُ : مَن غَرَّهُم یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ فقالَ : الشَّیطانُ المُضِلُّ ، و الأنفُسُ الأمّارَةُ بالسُّوءِ ، غَرَّتهُم بالأمانِیِّ ، و فَسَحَت لَهُم بالمَعاصی ، و وَعَدَتهُم الإظهارَ ، فاقتَحَمَت بهِمُ النّارَ . (6)

حدیث:

امام علی علیه السلام :نفْسِ بد فرمانِ ظاهر آرا، همچون منافق چاپلوسی می کند و خود را چون دوستی سازگار و دلسوز جلوه می دهد و همین که فریب داد و [بر انسان] دست یافت، چون دشمن مسلّط می شود و با خودخواهی و قلدری فرمان می راند و [شخص را ]به جایگاه های بدی و هلاکت می کشاند.

امام علی علیه السلام :نفْس همواره به بدی و زشت کاری فرمان می دهد. پس هرکه به نفْس خویش اعتماد کند نفْس به او خیانت می ورزد و هرکه به آن دل خوش کند نفْس او را به هلاکت می افکند و هرکه از آن خشنود شود، نفْس او را به جایگاه های بد درآورد .

امام علی علیه السلام :براستی که این نفْس همواره به بدی فرمان می دهد. بنا بر این، هر کس عنان آن را رها کند [همچون مرکبی سرکش ]او را به تاخت به سوی گناهان می برد.

امام علی علیه السلام :همانا نفْس تو بسیار فریبکار است. اگر به آن اعتماد کنی، شیطان تو را به سمت ارتکاب حرام ها می کشاند.

امام علی علیه السلام :زمانی که به نفْس خود بیشترین اعتماد را داری، از فریب او بیشتر برحذر باش.

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام _ پس از پایان جنگ نهروان بر کشتگان خوارج گذشت _ فرمود : بدا به حال شما! آن کس که فریبتان داد به شما زیان رساند. پرسیدند : ای امیر المؤمنین! چه کسی آنان را فریفت؟ فرمود : شیطان گمراه کننده و نفْس های بد فرمان که آنان را با آرزوهای خام فریب دادند و ایشان را به میدان فراخ گناهان و نا فرمانی ها کشانیدند و نوید پیروزی به آنان دادند و در نتیجه، آنان در آتش فرو افکندند.

ص :310


1- غرر الحکم : 2106.
2- غرر الحکم : 3491.
3- غرر الحکم : 3489.
4- غرر الحکم : 3490.
5- غرر الحکم : 7170.
6- نهج البلاغة : الحکمة 323.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما مِن مَعصیَةِ اللّهِ شَیءٌ إلاّ یَأتی فی شَهوَةٍ ، فرَحِمَ اللّهُ امرأً نَزَعَ عن شَهوَتِهِ ، و قَمَعَ هَوی نَفسِهِ ؛ فإنّ هذهِ النَّفسَ أبعَدُ شَیءٍ مَنزِعا ، و إنّها لا تَزالُ تَنزِعُ إلی مَعصیَةٍ فی هَویً . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: أمَرَهُ بتَقوَی اللّهِ و إیثارِ طاعَتِهِ ......... و أمَرَهُ أن یَکسِرَ نفسَهُ مِن الشَّهَواتِ ، و یَزَعَها عِندَ الجَمَحاتِ (2) ، فإنَّ النَّفسَ أمّارَةٌ بالسُّوءِ إلاّ ما رَحِمَ اللّهُ ......... فاملِکْ هَواکَ ، و شُحَّ بنَفسِکَ عَمّا لا یَحِلُّ لکَ ، فإنّ الشُّحَّ بالنَّفسِ (الأنفُسِ) الإنصافُ مِنها فیما أحَبَّت أو کَرِهَت . (3)

عنه علیه السلام_ مِن کتابهِ إلی معاویَةَ _: إنّ نفسَک قد أولَجَتکَ شَرّا ، و أقحَمَتکَ غَیّا ، و أورَدَتکَ المَهالِکَ ، و أوعَرَت علَیکَ المَسالِکَ . (4)

امام علی علیه السلام :هیچ معصیتی از معاصی خداوند نیست مگر اینکه با شهوتی همراه است. پس، رحمت خدا بر انسانی که از شهوات خویش باز ایستد و هوای نفْس خود را سرکوب کند؛ زیرا که این نفْس به سختی از شهوات باز می ایستد و همواره به نافرمانیِ برخاسته از هوس، گرایش دارد.

امام علی علیه السلام_ در حکم استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : [امیر المؤمنین علی ]او (مالک) را به پروای از خدا و برگزیدن راه طاعت او فرمان می دهد ......... و از او می خواهد که خواهش های نفْس خویش را درهم شکند و مهار آن را هنگام سرکشی محکم گیرد؛ زیرا که نفْس همواره، به بدی فرمان می دهد، مگر آنکه خداوند رحم کند ......... پس بر هوا و هوس خویش مسلّط باش و آنچه را که حرام است از نفْس خود دریغ دار؛ زیرا که دریغ داشتن از نفْس، دادخواهی از اوست در آنچه که دوست دارد یا ناخوش می دارد.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از نامه خود به معاویه _نوشت : به راستی که نفْس تو، تو را به شرّ و بدی وادار ساخته و در گمراهی فرو برده و در مهلکه ها در انداخته و راه ها[ی درستی و رستگاری ]را بر تو صعب العبور ساخته است.

ص :311


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- الجَموحُ : الرجل یرکب هواه فلا یمکن ردّه (تاج العروس : 4 / 29) .
3- نهج البلاغة : الکتاب 53.
4- نهج البلاغة : الکتاب 30 . یُولِج : یُدخل، یتقحّم : یرمی بنفسه، الغَیّ : الضلال و الانهماک فی الباطل ، وَعِر : غلیظ حَزْن ، صعب الوصول و المنال (النهایة : 5 / 224 و ج 4 / 18، و ج 3 / 397 و ج 5 / 206) .

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: إلهی ، إلیکَ أشکو نَفسا بالسُّوءِ أمّارَةً ، و إلَی الخَطیئةِ مُبادِرَةً ، و بمَعاصیکَ مُولَعَةً ، ......... کثیرَةَ العِلَلِ ، طَویلَةَ الأمَلِ ، إن مَسَّها الشَّرُّ تَجزَعْ ، و إن مَسَّها الخَیرُ تَمنَعْ ، مَیّالَةً إلَی اللَّعبِ و اللَّهوِ ، مَملُوّةً بالغَفلَةِ و السَّهوِ ، تُسرِعُ بی إلَی الحَوبَةِ ، و تُسَوِّفُنی بالتَّوبَةِ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و أوهِن قُوَّتَنا عَمّا یُسخِطُکَ علَینا ، و لا تُخَلِّ فی ذلکَ بینَ نُفوسِنا و اختِیارِها ؛ فإنَّها مُختارَةٌ لِلباطِلِ إلاّ ما وَفَّقتَ ، أمّارَةٌ بِالسُّوءِ إلاّ ما رَحِمتَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا فَرَغتَ مِن صَلاتِکَ فقُل : اللّهُمّ ......... أسألُکَ أن تَعصِمَنی مِن مَعاصیکَ ، و لا تَکِلْنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَدا ما أحیَیتَنی، لا أقَلَّ مِن ذلکَ و لا أکثَرَ ، إنّ النَّفسَ لَأمّارَةٌ بالسُّوءِ إلاّ ما رَحِمتَ یا أرحَمَ الرّاحمینَ . (3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : الهی، به تو شکایت می کنم از نفسی که همواره به بدی فرمان می دهد و به سوی گناه می شتابد و به معاصی تو آزمند است ......... پر عذر و بهانه است و آرزوی دراز دارد، اگر به او گزندی رسد بیتابی می کند و اگر خیر و برکتی رسدش بخل می ورزد، شیفته بازی و سرگرمی است، آکنده از غفلت و بی خبری است، مرا به سوی گناه می شتاباند و در کار توبه، به من وعده امروز و فردا می دهد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : نیروی ما را در آنچه تو را بر ما خشمگین می سازد سست گردان و در این مسیر نفْس های ما را به اختیار خودشان وا مگذار؛ زیرا که نفْس ها همواره راه باطل را بر می گزینند، مگر آن جا که توفیق تو یار گردد، و همواره به بدی فرمان می دهند مگر اینکه تو رحم کنی.

امام صادق علیه السلام :پس از آنکه نمازت را تمام کردی بگو : بار خدایا! ......... از تو می خواهم که مرا از نا فرمانیت حفظ کنی و تا زنده ام، هرگز کمتر و بیشتر از چشم برهم زدنی، مرا به خودم وا مگذاری؛ زیرا که نفْس همواره به بدی فرمان می دهد مگر اینکه تو رحم کنی، ای مهربانترین مهربانان!

ص :312


1- بحار الأنوار : 94 / 143.
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 9 .
3- الکافی : 3 / 345 / 26.

(1)

3859 - النَّفسُ اللَّوّامَةُ
3859 - نفْسِ ملامتگر (وجدان بیدار)

الکتاب :

وَ لاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتهِ لابنِ مَسعودٍ _: یا بنَ مَسعودٍ ، أکثِرْ مِن الصّالِحاتِ و البِرِّ ؛ فإنّ المُحسِنَ و المُسِیءَ یَندَمانِ ، یَقولُ المُحسِنُ : یا لَیتَنی ازدَدتُ مِن الحَسَناتِ ! و یقولُ المُسِیءُ : قَصَّرتُ ، و تَصدیقُ ذلکَ قَولُهُ تعالی : «و لا اُقْسِمُ بالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ» . (3)

الدرّ المنثور عن ابنِ عبّاسٍ_ فی قولهِ تعالی : «بالنَّفسِ اللَّوّامَةِ» _: الّتی تَلومُ علَی الخَیرِ و الشَّرِّ ، تَقولُ : لَو فَعلتَ کذا و کذا ! (4)

3859

نفْسِ ملامتگر (وجدان بیدار)

قرآن:

«و سوگند به نفس ملامتگر».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش خود به ابن مسعود _فرمود : ای پسر مسعود! کارهای شایسته و نیک بسیار به جای آر؛ زیرا نیکوکار و بدکار هر دو پشیمان می شوند. نیکوکار می گوید : کاش خوبی های بیشتری انجام می دادم و بدکار می گوید : کوتاهی کردم. مؤید این مطلب، سخن خدای متعال است که می فرماید : «و سوگند به نفس ملامتگر».

الدرّ المنثور :ابن عبّاس _ درباره آیه «بالنّفس اللوّامة» _ گفت : یعنی نفْسی که نسبت به خوبی و بدی ملامت می کند و می گوید : کاش چنین و چنان می کردم.

ص :313


1- (انظر) الأدب : باب 63 حدیث 374. الأمثال : 3580.
2- القیامة : 2.
3- مکارم الأخلاق : 2 / 353 / 2660.
4- الدرّ المنثور : 8 / 343.

الدرّ المنثور عن ابنِ عبّاسٍ_ أیضا _: تَندَمُ علی ما فاتَ و تَلومُ علَیهِ . (1)

التّفسیر:

فی قوله : «و لا اُقْسِمُ بالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ» إقسام ثانٍ علی ما یقتضیه السّیاق و مشاکلة اللفظ ، فلا یُعبأ بما قیل : إنّه نفی الإقسام و لیس بقسم ، و المراد اُقسم بیوم القیامة و لا اُقسم بالنفس اللوّامة .

و المراد بالنفس اللوّامة نفس المؤمن التی تلومه فی الدنیا علَی المعصیة و التثاقل فی الطاعة ، و تنفعه یوم القیامة .

و قیل : المراد به النفس الإنسانیّة أعمّ من المؤمنة الصالحة و الکافرة الفاجرة ، فإنّها تلوم الإنسان یوم القیامة ؛ أمّا الکافرة فإنّها تلومه علی کفره و فجوره ، و أمّا المؤمنة فإنّها تلومه علی قلّة الطاعة و عدم الاستکثار من الخیر .

و قیل : المراد نفس الکافر الذی تلومه یوم القیامة علی ما قدّمت من کفر و معصیة ، قال تعالی : «و أسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأوُا العَذابَ» . (2)

و لکلّ من الأقوال وجه . (3)

الدرّ المنثور :ابن عباس _ در همین باره _ می گوید : نفْسی که بر آنچه از دست رفته افسوس می خورد و برای آن ملامت می کند.

تفسیر :

جمله «و لا اقسم بالنفس اللوّامه (= سوگند به نفس ملامتگر) » به اقتضای سیاق و از نظر همانندی لفظی که با جمله قبل دارد، سوگند دوم است. بنا بر این نباید به گفته برخی اعتنا کرد که گفته اند : جمله دوم نفی سوگند است و سوگند نمی باشد و مراد این است که به روز قیامت سوگند می خورم و به نفْس ملامتگر سوگند نمی خورم.

مراد از نفْس لوّامه، نفْس مؤمن است که در دنیا او را بر معصیت و کندی در طاعت خدا سرزنش می کند و در روز قیامت سودش می رساند.

بعضی گفته اند که مراد از آن، مطلقِ نفْس انسانی است، چه نفْسِ مؤمن و درستکار و چه نفْسِ کافر گنهکار؛ زیرا نفْس به طور کلی انسان را در روز قیامت ملامت می کند. نفْس کافر، صاحب خود را به خاطر کفر و گناهانش سرزنش می کند و نفْسِ مؤمن ، شخص مؤمن را به خاطر کم طاعتی و انجام ندادن کارهای نیکِ بیشتر، ملامت می کند.

بعضی هم گفته اند که مراد از نفْس لوّامه، نفْس انسان کافر است که در روز قیامت او را به خاطر کفر و معصیتی که در دنیا کرده است ملامت می کند. همچنان که خدای متعال فرموده است : «وقتی عذاب را دیدند، ندامت خود را پنهان می دارند». البته هر یک از این اقوال برای خود وجهی دارد.

ص :314


1- الدرّ المنثور : 8 / 343.
2- یونس : 54.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 20 / 103.

3860 - نَفسُکَ مَطِیَّتُکَ
3860 - نفْس آدمی به منزله مرکبی برای اوست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ نَفسَکَ مَطِیَّتُکَ ؛ إن أجهَدتَها قَتَلتَها ، و إن رَفَقتَ بها أبقَیتَها . (1)

عنه علیه السلام :إنّ النَّفسَ حَمِضةٌ و الاُذنَ مَجّاجَةٌ ، فلا تَجُبَّ فَهْمَکَ بالإلحاحِ علی قَلبِکَ فإنَّ لکُلِّ عُضوٍ مِن البَدَنِ استِراحَةً . (2)

(3)

3860

نفْس آدمی به منزله مرکبی برای اوست

امام علی علیه السلام :همانا نفْس تو مَرکب توست ؛ اگر آن را به مشقّت اندازی نابودش می کنی و اگر با آن مدارا کنی زنده اش نگه می داری.

امام علی علیه السلام :نَفْس، بد عُنق است و گوش، حرف نا شنو. پس، با فشار آوردن بر دلت، [توانایی ]فهم خود را از بین مَبَر ؛ زیرا هر عضوی از بدن نیاز به استراحت دارد.

3861 - تَعلیمُ النَّفسِ وتَأدیبُها وتَهذیبُها
3861 - تعلیم نفْس و تربیت وتهذیب آن

الکتاب :

وَنَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» . (4)

3861

تعلیم نفْس و تربیت و تهذیب آن

قرآن:

«سوگند به نَفْس و آن کس که آن را درست کرد. سپس پلید کاری و پرهیزگاریش را به آن الهام کرد. هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد و هر که آلوده اش ساخت، قطعاً در باخت».

ص :315


1- غرر الحکم : 3643.
2- غرر الحکم : 3603.
3- (انظر) الرّفق : باب 1534. العبادة : باب 2462.
4- الشمس : 7 _ 10.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن نَصَبَ نَفسَهُ للنّاسِ إماما فلیَبدأ بتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ ، و لیَکُن تأدیبُهُ بسِیرَتِهِ قَبلَ تأدیبِهِ بلِسانِهِ ، و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤدِّبُها أحَقُّ بالإجلالِ من مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤدِّبِهِم . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، تَولّوا مِن أنفسِکُم تأدیبَها ، و اعدِلوا بِها عَن ضَراوَةِ عاداتِها . (2)

عنه علیه السلام :الاشتِغالُ بتَهذیبِ النَّفسِ أصلَحُ . (3)

عنه علیه السلام :خَیرُ النُّفوسِ أزکاها . (4)

عنه علیه السلام :ذروَةُ الغایاتِ لا یَنالُها إلاّ ذَوُو التَّهذیبِ و المُجاهَداتِ . (5)

عنه علیه السلام :سیاسَةُ النَّفسِ أفضَلُ سیاسَةٍ . (6)

عنه علیه السلام :کلَّما ازدادَ عِلمُ الرّجُلِ زادَت عِنایَتُهُ بنَفسِهِ ، و بَذَلَ فی ریاضَتِها و صَلاحِها جُهدَهُ . (7)

عنه علیه السلام :المَرءُ حیثُ وَضَعَ نفسَهُ بریاضَتِه و طاعَتِهِ؛ فإن نَزَّهَها تَنَزَّهَت، و إن دَنَّسَها تَدَنَّسَت . (8)

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که خود را در مقام پیشوایی مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و پیش از آنکه به زبانش تربیت کند، با رفتار خود تربیت نماید و کسی که آموزگار و مربّی خود باشد بیشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن که آموزگار و مربی دیگران است.

امام علی علیه السلام :ای مردم! به تربیت نفس های خود بپردازید و آن را از آزمندی به عادت هایش باز دارید.

امام علی علیه السلام :پرداختن به تهذیب نفْس سازنده تر است.

امام علی علیه السلام :بهترین نَفْس ها، پاکترین آنهاست.

امام علی علیه السلام :به اوج اهداف نرسند مگر کسانی که در راه تهذیب نفْس خود تلاش ها می کنند.

امام علی علیه السلام :سیاست کردن (تربیت) نفْس برترین سیاست است.

امام علی علیه السلام :هر چه دانش مرد زیادتر شود اهتمام او به نفْسش بیشتر شود و توان خود را در راه تربیت و اصلاح آن به کار گیرد.

امام علی علیه السلام :موقعیت نفْس آدمی به ریاضت و طاعتی است که در پیش می گیرد. پس، اگر نفْس خود را پاک گرداند، نفْس او پاک می گردد و اگر آن را آلوده گرداند، آلوده می شود.

ص :316


1- نهج البلاغة: الحکمة73.
2- نهج البلاغة : الحکمة 359.
3- غرر الحکم : 1319.
4- غرر الحکم : 4980.
5- غرر الحکم : 5190.
6- غرر الحکم : 5589.
7- غرر الحکم : 7204.
8- غرر الحکم : 1905.

عنه علیه السلام :الرّجُلُ حیثُ اختارَ لنَفسِهِ ؛ إن صانَها ارتَفَعَت ، و إنِ ابتَذَلَها اتَّضَعَت . (1)

عنه علیه السلام :قُلوبُ العِبادِ الطّاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ اللّهِ سبحانَهُ ، فمَن طَهَّرَ قَلبَهُ نَظَرَ إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :النَّزاهَةُ مِن شِیَمِ النُّفوسِ الطّاهِرَةِ . (3)

عنه علیه السلام :اشتِغالُکَ بِمَعایِبِ نَفسِکَ یَکفیکَ العارَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :احمِلْ نفسَکَ لنفسِکَ، فإن لَم تَفعَلْ لَم یَحمِلْکَ غَیرُکَ . (5)

امام علی علیه السلام :آدمی جایگاه خودش را خودش بر می گزیند. اگر نفس خود را [از آلودگی و پستی ]نگه دارد، بلند مرتبه می شود و اگر آن را نگه ندارد پست می گردد.

امام علی علیه السلام :دل های پاکِ بندگان، نظرگاه خدای سبحان است. پس هر که دل خویش را پاک گرداند خداوند به آن نظر افکند.

امام علی علیه السلام :پاکی، از خصلت های جان های پاک است.

امام علی علیه السلام :پرداختن تو، به معایب نَفْست، ننگ را از تو دور می سازد.

امام صادق علیه السلام :خودت بار خودت را بر دوش کش که اگر چنین نکنی دیگری بار تو را برنمی دارد.

ص :317


1- غرر الحکم : 1906.
2- غرر الحکم : 6777.
3- غرر الحکم : 1434.
4- غرر الحکم : 1483.
5- الکافی : 2 / 454 / 5.

کلام فی تهذیب النفس:

قال العلاّمة الطباطبائی : «اعلم أنّ إصلاح أخلاق النفس و مَلَکاتها فی جانبَی العلم و العمل ، و اکتساب الأخلاق الفاضلة، و إزالة الأخلاق الرذیلة ، إنّما هو بتکرار الأعمال الصالحة المناسبة لها و مزاولتها ، و المداومة علیها ، حتّی تثبت فی النفس من الموارد الجزئیّة علومٌ جزئیّة و تتراکم و تنتقش فی النفس انتقاشا متعذّر الزوال أو متعسّرها ، مثلاً : إذا أراد الإنسان إزالة صفة الجبن و اقتناء مَلَکة الشجاعة کان علیه أن یکرّر الورود فی الشدائد و المهاول التی تزلزل القلوب و تقلقل الأحشاء . و کلّما ورد فی مورد منها و شاهد أنّه کان یمکنه الورود فیه و أدرک لذّة الإقدام و شناعة الفرار و التحذّر، انتقشت نفسه بذلک انتقاشا بعد انتقاش حتّی تثبت فیها ملکة الشجاعة . و حصول هذه الملکة العلمیّة و إن لم یکن فی نفسه بالاختیار لکنّه بالمقدّمات الموصلة إلیه _ کما عرفت _ اختیاریّ کسبیّ .

إذا عرفت ما ذکرناه علمت أنّ الطریق إلی تهذیب الأخلاق و اکتساب الفاضلة منها أحد مسلکَین :

المسلک الأوّل : تهذیبها بالغایات الصالحة الدنیویّة ، و العلوم و الآراء المحمودة عند الناس ، کما یقال : إنّ العفّة و قناعة الإنسان بما عنده و الکفّ عمّا عند الناس توجب العزّة و العظمة فی أعین الناس و الجاه عند العامّة ، و إنّ الشره یوجب الخصاصة و الفقر ، و إنّ الطمع یوجب ذلّة النفس المنیعة ، و إنّ العلم یوجب إقبال العامّة و العزّة و الوجاهة و الاُنس عند الخاصّة ، و إنّ العلم بصرٌ یتّقی به الإنسان کلّ مکروه ، و یدرک کلّ محبوب ، و إنّ الجهل عمی ، و إنّ العلم یحفظک و أنت تحفظ المال ، و إنّ الشجاعة ثبات یمنع النفس عن التلوّن و الحمد من الناس علی أیّ تقدیر سواءٌ غلب الإنسان أو غلب علیه بخلاف الجبن و التهوّر ، و إنّ العدالة راحة النفس عن الهمم المؤذیة ، و هی الحیاة بعد الموت ببقاء الاسم و حسن الذِّکر و جمیل الثناء و المحبّة فی القلوب .

ص :318

و هذا هو المسلک المعهود الذی رتّب علیه علم الأخلاق ، و المأثور من بحث الأقدمین من یونان و غیرهم فیه .

و لم یستعمل القرآن هذا المسلک الذی بناؤه علَی انتخاب الممدوح عند عامّة الناس عن المذموم عندهم ، و الأخذ بما یستحسنه الاجتماع و ترک ما یستقبحه ، نعم ربّما جری علیه کلامه تعالی فیما یرجع بالحقیقة إلی ثواب اُخرویّ أو عقاب اُخرویّ کقوله تعالی : «و حَیْثُ ما کُنْتُم فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لئلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَیْکُم حُجَّةٌ» (1) ، دعا سبحانه إلَی العزم و الثبات ، و علّله بقوله : «لئلاّ یَکونَ» و کقوله تعالی : «و لا تَنازَعُوا فَتفْشَلوا و تَذْهَبَ رِیحُکُمْ و اصْبِروا» (2) ، دعا سبحانه إلَی الصبر و علّله بأنّ ترکه و إیجاد النزاع یوجب الفشل و ذهاب الریح و جرأة العدوّ ، و قوله تعالی : «و لَمَنْ صَبَرَ و غَفَرَ إنّ ذلکَ لَمِنْ عَزْمِ الاُمورِ» (3) دعا إلَی الصبر و العفو ، و علّله بالعزم و الإعظام . المسلک الثانی : الغایات الاُخرویّة ، و قد کثر ذکرها فی کلامه تعالی ، کقوله سبحانه : «إنّ اللّهَ اشْتَری مِنَ المُؤمِنینَ أنْفُسَهُمْ و أمْوالَهُمْ بأنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ» (4) ، و قوله تعالی : «إنّما یُوَفّی الصّابِرونَ أجْرَهُمْ بغَیرِ حِسابٍ» (5) ، و قوله تعالی : «إنّ الظّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ ألیمٌ» (6) ، و قوله تعالی : «اللّهُ وَلِیُّ الّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظّلُماتِ إلَی النُّورِ و الذِینَ کَفَروا أوْلیاؤهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إلَی الظُّلُماتِ» (7) ، و أمثالها کثیرة علَی اختلاف فنونها .

ص :319


1- البقرة : 150.
2- الأنفال : 46.
3- الشوری : 43.
4- التوبة : 111.
5- الزمر : 10 .
6- إبراهیم : 22.
7- البقرة : 257.

و یلحق بهذا القسم نوع آخر من الآیات ، کقوله تعالی : «ما أصابَ مِن مُصیبَةٍ فی الأرْضِ و لا فی أنْفُسِکُم إلاّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أنْ نَبْرَأها إنّ ذلکَ علَی اللّهِ یَسیرٌ» (1) ؛ فإنّ الآیة دعت إلی ترک الأسی و الفرح بأنّ الذی أصابکم ما کان لیخطئکم و ما أخطأکم ما کان لیصیبکم، لاستناد الحوادث إلی قضاء مقضیّ و قدر مقدّر ، فالأسی و الفرح لغوٌ لا ینبغی صدوره من مؤمن یؤمن باللّه الذی بیده أزمّة الاُمور ، کما یشیر إلیه قوله تعالی : «ما أصابَ مِن مُصیبَةٍ إلاّ بِإذْنِ اللّهِ و مَن یُؤمِنْ باللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ» (2) ؛ فهذا القسم من الآیات أیضا نظیر القسم السابق الذی یتسبّب فیه إلی إصلاح الأخلاق بالغایات الشریفة الاُخرویّة ، و هی کمالات حقیقیّة غیر ظنّیّة یتسبّب فیه إلی إصلاح الأخلاق بالمبادئ السابقة الحقیقیّة ، من القدر و القضاء و التخلّق بأخلاق اللّه و التذکّر بأسماء اللّه الحسنی و صفاته العلیا و نحو ذلک.

فان قلت : التسبّب بمثل القضاء و القدر یوجب بطلان أحکام هذه النشأة الاختیاریّة ، و فی ذلک بطلان الأخلاق الفاضلة ، و اختلال نظام هذه النشأة الطبیعیّة ، فإنّه لو جاز الاستناد فی إصلاح صفة الصبر و الثبات و ترک الفرح و الأسی _ کما استفید من الآیة السابقة _ إلی کون الحوادث مکتوبة فی لوح محفوظ و مقضیّة بقضاء محتوم ، أمکن الاستناد إلی ذلک فی ترک طلب الرزق ، و کسب کلّ کمال مطلوب ، و الاتّقاء عن کلّ رذیلة خلقیّة و غیر ذلک ، فیجوز حینئذٍ أن نقعد عن طلب الرزق و الدفاع عن الحقّ و نحو ذلک بأنّ الذی سیقع منه مقضیّ مکتوب ، و کذا یجوز أن نترک السعی فی کسب کلّ کمال و ترک کلّ نقص بالاستناد إلی حتم القضاء و حقیقة الکتاب ، و فی ذلک بطلان کلّ کمال .

ص :320


1- الحدید : 22 .
2- التغابن : 11 .

قلت : قد ذکرنا فی البحث عن القضاء ما یتّضح به الجواب عن هذا الإشکال ، فقد ذکرنا ثَمّ أنّ الأفعال الإنسانیّة من أجزاء علل الحوادث ، و من المعلوم أنّ المعالیل و المسبَّبات یتوقّف وجودها علی وجود أسبابها و أجزاء أسبابها ، فقول القائل : إنّ الشبع إمّا مقضیّ الوجود و إمّا مقضیّ العدم ، و علی کلّ حال فلا تأثیر للأکل ، غلط فاحش ؛ فإنّ الشبع فرض تحقّقه فی الخارج لا یستقیم إلاّ بعد فرض تحقّق الأکل الاختیاریّ الذی هو أحد أجزاء علله ، فمن الخطاء أن یفرض الإنسان معلولاً من المعالیل ، ثمّ یحکم بإلغاء علله أو شیء من أجزاء علله .

فغیر جایز أن یبطل الإنسان حکم الاختیار الذی علیه مدار حیاته الدنیویّة ، و إلیه تنتسب سعادته و شقاؤه ، و هو أحد أجزاء علل الحوادث التی تلحق وجوده من أفعاله أو الأحوال و الملکات الحاصلة من أفعاله ، غیر أنّه کما لا یجوز له إخراج إرادته و اختیاره من زمرة العلل ، و إبطال حکمه فی التأثیر ، کذلک لا یجوز له أن یحکم بکون اختیاره سببا وحیدا و علّة تامّة إلیه تستند الحوادث ، من غیر أن یشارکه شیء آخر من أجزاء العالم و العلل الموجودة فیه التی فی رأسها الإرادة الإلهیّة ؛ فإنّه یتفرّع علیه کثیر من الصفات المذمومة کالعُجب و الکبر و البخل و الفرح و الأسی و الغمّ ......... و نحو ذلک.

یقول الجاهل : أنا الذی فعلت کذا و ترکت کذا، فیعجب بنفسه أو یستکبر علی غیره أو یبخل بماله ، و هو جاهل بأنّ بقیّة الأسباب الخارجة عن اختیاره الناقص _ و هی اُلوف و اُلوف _ لو لم یمهد له الأمر لم یسدّ اختیاره شیئا ، و لا أغنی عن شیء . یقول الجاهل : لو أنّی فعلت کذا لما تضرّرت بکذا ، أو لما فات عنّی کذا ، و هو جاهل بأنّ هذا الفوت أو الموت یستند عدمه _ أعنی الربح أو العافیة ، أو الحیاة _ إلی اُلوف و اُلوف من العلل یکفی فی انعدامها _ أعنی فی تحقّق الفوت أو الموت _ انعدام واحد منها ، و إن کان اختیاره موجودا . علی أنّ نفس اختیار الإنسان مستند إلی علل کثیرة خارجة عن اختیار الإنسان ، فالاختیار لا یکون بالاختیار .

فإذا عرفت ما ذکرنا _ و هو حقیقة قرآنیّة یعطیها التعلیم الإلهیّ کما مرّ _ ثمّ تدبّرت فی الآیات الشریفة التی فی المورد ، وجدت أنّ القرآن یستند إلَی القضاء المحتوم و الکتاب المحفوظ فی إصلاح بعض الأخلاق دون بعض .

ص :321

فما کان من الأفعال أو الأحوال و الملکات یوجب استنادُها إلَی القضاء و القدر إبطالَ حکم الاختیار فإنّ القرآن لا یستند إلیه ، بل یدفعه کلّ الدفع ، کقوله تعالی : «و إذا فَعَلوا فاحِشَةً قالوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللّهُ أمَرَنا بِها قُلْ إنَّ اللّهَ لا یَأمُرُ بالفَحْشاءِ أ تَقُولُونَ علَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» . (1) و ما کان منها یوجب سلبُ استنادها إلی القضاء إثباتَ استقلال اختیار الإنسان فی التأثیر ، و کونه سببا تامّا غیر محتاج فی التأثیر، و مستغنیا عن غیره ، فإنّه یثبت استناده إلَی القضاء و یهدی الإنسان إلی مستقیم الصراط الذی لا یخطئ بسالکه ، حتّی ینتفی عنه رذائل الصفات التی تتبعه ، کإسناد الحوادث إلَی القضاء کی لا یفرح الإنسان بما وجده جهلاً ، و لا یحزن بما فقده جهلاً ، کما فی قوله تعالی : «و آتُوهُمْ مِن مالِ اللّهِ الّذِی آتاکُم» (2) ، فإنّه یدعو إلَی الجود بإسناد المال إلی إیتاء اللّه تعالی ، و کما فی قوله تعالی : «و مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنفِقونَ» (3) ، فإنّه یندب إلَی الإنفاق بالاستناد إلی أنّه من رزق اللّه تعالی ، و کما فی قوله تعالی : «فلَعَلّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ علی آثارِهِمْ إنْ لَمْ یُؤْمِنوا بِهذا الحَدیثِ أسَفا * إنّا جَعَلْنا ما علَی الأرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أیُّهُمْ أحْسَنُ عَمَلاً» (4) ، نهی رسوله صلی الله علیه و آله عن الحزن و الغمّ استنادا إلی أنّ کفرهم لیس غلبة منهم علَی اللّه سبحانه ، بل ما علَی الأرض من شیء اُمور مجعولة علیها للابتلاء و الامتحان ، إلی غیر ذلک . و هذا المسلک _ أعنی الطریقة الثانیة فی إصلاح الأخلاق _ طریقة الأنبیاء ، و منه شیء کثیر فی القرآن ، و فیما ینقل إلینا من الکتب السماویّة .

و هاهنا مسلک ثالث مخصوص بالقرآن الکریم لا یوجد فی شیء ممّا نقل إلینا من الکتب السماویّة ، و تعالیم الأنبیاء الماضین سلام اللّه علیهم أجمعین ، و لا فی المعارف المأثورة من الحکماء الإلهیّین ، و هو تربیة الإنسان وصفا و علما باستعمال علوم و معارف لا یبقی معها موضوع الرذائل ، و بعبارة اُخری : إزالة الأوصاف الرذیلة بالرفع لا بالدفع .

ص :322


1- الأعراف : 28 .
2- النور : 33.
3- البقرة : 3.
4- الکهف : 6 و 7.

و ذلک کما أنّ کلّ فعل یراد به غیر اللّه سبحانه فالغایة المطلوبة منه إمّا عزّة فی المطلوب یطمع فیها ، أو قوّة یخاف منها و یحذر عنها ، لکنّ اللّه سبحانه یقول : «إنّ العِزَّةَ للّهِِ جَمیعا» (1) ، و یقول : «إنّ القُوَّةَ للّهِِ جَمیعا» . (2) و التحقّق بهذا العلم الحقّ لا یبقی موضوعا لریاء ، و لا سمعة ، و لا خوف من غیر اللّه ، و لا رجاء لغیره ، و لا رکون إلی غیره ، فهاتان القضیّتان إذا صارتا معلومتین للإنسان تغسلان کلّ ذمیمة _ وصفا أو فعلاً _ عن الإنسان و تحلّیان نفسه بحلیة ما یقابلها من الصفات الکریمة الإلهیّة من التقوی باللّه ، و التعزّز باللّه و غیرهما من مناعة و کبریاء و استغناء و هیبة إلهیّة ربّانیّة .

و أیضا قد تکرّر فی کلامه تعالی أنّ المُلک للّه ، و أنّ له مُلک السماوات و الأرض ، و أنّ له ما فی السماوات و الأرض ، و قد مرّ بیانه مرارا ، و حقیقة هذا الملک _ کما هو ظاهر _ لا تبقی لشیء من الموجودات استقلالاً دونه ، و استغناءً عنه بوجه من الوجوه ، فلا شیء إلاّ و هو سبحانه المالک لذاته و لکلّ ما لذاته، و إیمان الإنسان بهذا الملک و تحقّقه به یوجب سقوط جمیع الأشیاء ذاتا و وصفا و فعلاً عنده عن درجة الاستقلال ، فهذا الإنسان لا یمکنه أن یرید غیر وجهه تعالی ، و لا أن یخضع لشیء ، أو یخاف أو یرجو شیئا ، أو یلتذّ أو یبتهج بشیء ، أو یرکن إلی شیء ، أو یتوکّل علی شیء ، أو یسلّم لشیء ، أو یفوّض إلی شیء ، غیر وجهه تعالی . و بالجملة : لا یرید و لا یطلب شیئا إلاّ وجهه الحقّ الباقی بعد فناء کلّ شیء ، و لا یعرض إعراضا و لا یهرب إلاّ عن الباطل الذی هو غیره الذی لا یری لوجوده وقعا و لا یعبأ به قبال الحقّ الذی هو وجود باریه جلّ شأنه .

ص :323


1- یونس : 65.
2- البقرة : 165.

و کذلک قوله تعالی : «اللّهُ لا إلهَ إلاّ هُوَ لَهُ الأسْماءُ الحُسْنی» (1) ، و قوله : «ذلکُمُ اللّه ربُّکُمْ لا إلهَ إلاّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ» (2) ، و قوله : «الّذِی أحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ» (3) ، و قوله : «وَ عَنَتِ الوُجُوهُ لِلْحَیِّ القَیُّومِ» (4) ، و قوله : «کُلٌّ لَهُ قانِتونَ» (5) ، و قولهُ: «و قَضَی رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدوا إلاّ إیّاهُ» (6) ، و قولهُ : «أ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أنّهُ علی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (7) و قولهُ : «ألا إنّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ» (8) ، و قولهُ : «و أنّ إلی رَبِّکَ المُنْتَهی» . (9) و من هذا الباب الآیات التی نحن فیها و هی قوله تعالی : «و بَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الّذینَ إذا أصابَتْهُم مُصیبَةٌ قالُوا إنّا للّهِِ و إنّا إلَیهِ راجِعُونَ ......... » (10) إلی آخرها ، فإنّ هذه الآیات و أمثالها مشتملة علی معارف خاصّة إلهیّة ذات نتائج خاصّة حقیقیّة لا تشابه تربیتها نوع التربیة التی یقصدها حکیم أخلاقیّ فی فنّه ، و لا نوع التربیة التی سنّها الأنبیاء فی شرائعهم ؛ فإنّ المسلک الأوّل کما عرفت مبنیّ علَی العقائد العامّة الاجتماعیّة فی الحسن و القبح ، و المسلک الثانی مبنیّ علَی العقائد العامّة الدینیّة فی التکالیف العبودیّة و مجازاتها ، و هذا المسلک الثالث مبنیّ علَی التوحید الخالص الکامل الذی یختصّ به الإسلام علی مشرّعه و آله أفضل الصلاة ، هذا .

فإن تعجب فعجبٌ قول بعض المستشرقین من علماء الغرب فی تاریخه الذی یبحث فیه عن تمدّن الإسلام، و حاصله : أنّ الذی یجب للباحث أن یعتنی به هو البحث عن شؤون المدنیّة التی بسطتها الدعوة الدینیّة الإسلامیّة بین الناس من متّبعیها ، و المزایا و الخصائص التی خلّفها و ورّثها فیهم من تقدّم الحضارة و تعالی المدنیّة ، و أمّا المعارف الدینیّة التی یشتمل علیها الإسلام فهی موادّ أخلاقیّة یشترک فیها جمیع النبوّات ، و یدعو إلیها جمیع الأنبیاء ، هذا .

ص :324


1- طه : 8.
2- الأنعام : 102.
3- السجدة : 7.
4- طه : 111.
5- البقرة : 116.
6- الإسراء : 23.
7- فصّلت : 53.
8- فصّلت : 54.
9- النجم : 42.
10- البقرة : 155 و 156 .

و أنت بالإحاطة بما قدّمناه من البیان تعرف سقوط نظره و خبط رأیه ؛ فإنّ النتیجة فرع لمقدّمتها ، و الآثار الخارجیّة المترتّبة علَی التربیة إنّما هی موالید و نتائج لنوع العلوم و المعارف التی تلقّاها المتعلّم المتربّی ، و لیسا سواءً قول یدعو إلی حقّ نازل و کمال متوسّط و قول یدعو إلی محض الحقّ و أقصَی الکمال ، و هذا حال هذا المسلک الثالث ، فأوّل المسالک یدعو إلَی الحقّ الاجتماعیّ ، و ثانیها یدعو إلَی الحقّ الواقعیّ و الکمال الحقیقیّ الذی فیه سعادة الإنسان فی حیاته الآخرة ، و ثالثها یدعو إلَی الحقّ الذی هو اللّه ، و یبنی تربیته علی أنّ اللّه سبحانه واحدٌ لا شریک له ، و ینتج العبودیّة المحضة ، و کم بین المسالک من فرق ! و قد أهدی هذا المسلک إلَی الاجتماع الإنسانی جمّا غفیرا من العباد الصالحین ، و العلماء الربّانیّین ، و الأولیاء المقرّبین رجالاً و نساءً ، و کفی بذلک شرفا للدِّین .

علی أنّ هذا المسلک ربّما یفترق عن المسلکَین الآخرَین بحسب النتائج ؛ فإنّ بناءه علَی الحبّ العبودیّ ، و إیثار جانب الربّ علی جانب العبد ، و من المعلوم أنّ الحبّ و الوله و التیم ربّما یدلّ الإنسان المحبّ علی اُمور لا یستصوبه العقل الاجتماعیّ الذی هو ملاک الأخلاق الاجتماعیّة ، أو الفهم العامّ العادیّ الذی هو أساس التکالیف العامّة الدینیّة ، فللعقل أحکام ، و للحبّ أحکام ». (1)

ص :325


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 1 / 354.

سخنی درباره تهذیب نفس :

مرحوم علاّمه طباطبایی می فرماید : «اصلاح اخلاق و ملکات نفْس در دو بُعد علم و عمل و کسب اخلاق فاضله و از بین بردن رذایل اخلاقی، تنها از طریق تکرار و تمرین کارهای شایسته مناسب با صفات اخلاقی و مداومت بر آنها ممکن است؛ زیرا بر اثر تکرار عمل در هر مورد صُوَر علمی خاصی در روح انسان رسوخ پیدا می کند و بر اثر تراکم این صُوَر چنان در نفْس آدمی نقش می بندد که از بین رفتن آنها غیر ممکن یا دشوار می شود. مثلاً اگر یک فرد ترسو بخواهد این صفت را از خود دور سازد و ملکه شجاعت را کسب کند، باید بارها و بارها خود را در شداید و صحنه های هولناکی که دل ها را می لرزاند، بیندازد. هر دفعه که قدم به یکی از این صحنه ها بگذارد و مشاهده کند که می تواند دست به چنین کارهایی بزند و لذّت شجاعت و زشتی فرار و پرهیز را درک کند، آثار شجاعت و دلیری ، پیاپی در صفحه جان او نقش می بندد و به صورت ملکه شجاعت در می آید. پدید آمدن این ملکه علمی گر چه به خودی خود اختیاری نیست ولی مقدّمات تحصیل آن اختیاری و اکتسابی است.

از آنچه گفتیم معلوم می شود که راه رسیدن به تهذیب اخلاق و کسب فضایل اخلاقی یکی از این دو راه می باشد :

راه اول : عبارت است از مهذّب ساختن اخلاق و صفات به واسطه توجّه به منافع خوب دنیوی و ارزش ها و عقاید پسندیده در میان مردم. مثل اینکه گفته شود : عزّت نفْس و قناعت کردن انسان به آنچه دارد و چشم طمع نداشتن به آنچه مردم دارند، انسان را سربلند و در نظر مردم بزرگ می سازد و بر عکس، حرص، موجب فقر و تنگدستی می شود. طمع، انسان را ذلیل و خوار می کند و علم و دانش، موجب رویکرد عامه مردم می شود و باعث عزّت و آبرومندی و محبوبیّت نزد خواص می گردد. علم مانند چشم تیز بینی است که به کمک آن می توان هر امر زشت و ناخوشایندی را دید و به هر امر دلخواه و پسندیده ای دست یافت، ولی جهل و نادانی، کوری است. علم نگاهبان انسان است، ولی مال را انسان باید نگهبانی کند. شجاعت آدمی را از تلوّن و دو دلی رهایی می بخشد و شخص شجاع چه پیروز شود و چه شکست خورد، مورد ستایش مردم قرار می گیرد، برخلاف ترس یا تهوّر. عدالت، وجدان انسان را از غم های آزارنده رهایی می بخشد و سبب می شود که نام انسان بعد از مرگ باقی بماند و از او به نیکی یاد شود و محبّتش در دل ها جای گیرد.

ص :326

این همان راه معروف و متداولی است که علم اخلاق بر پایه آن استوار شده و از دانشمندان یونان باستان و دیگران به ارث مانده است.

قرآن کریم این روش را که بنای آن بر پایه انتخاب آنچه مردم می پسندند و ترک آنچه در نظر آنان نکوهیده است و در پیش گرفتن آنچه جامعه می پسندد و فرو گذاشتن آنچه جامعه زشت می شمارد، به کار نبرده است. البته مواردی در قرآن وجود دارد که با آنکه فرجام یک عمل در حقیقت پاداشی اخروی یا عقابی اخروی است، اما ملاحظات اجتماعی را هم در نظر گرفته است. مثلاً درباره قبله می فرماید : «هر کجا باشید روی خود را به جانب کعبه بگردانید تا مردم را بر شما حجّت (انتقادی) نباشد». خداوند سبحان در این آیه مسلمانان را به عزم و پایداری فرا می خواند و در بیان علّت آن می فرماید : «تا مردم را بر شما حجّتی (انتقادی) نباشد» نیز در جای دیگر می فرماید : «با یکدیگر نزاع نکنید که سست می شوید و شوکت و اقتدار شما از بین می رود و شکیبایی ورزید».

خداوند سبحان در این آیه مردم را به شکیبایی دعوت می کند و در بیان علّت آن می فرماید که از دست دادن شکیبایی و اقدام به کشمکش و منازعه موجب ضعف و از بین رفتن شکوه و اقتدار شما و جسور شدن دشمن می شود. همچنین می فرماید : «هر که صبر کند و در گذرد، مسلّماً این [خویشتنداری، حاکی] از اراده قوی در کارهاست». در این آیه، دعوت به صبر و گذشت می کند و علّت آن را اهمیت و عظمت آن ذکر می کند.

راه دوم : از طریق توجه دادن به اهداف اخروی است که در قرآن کریم فراوان آمده است، مانند آیه «در حقیقت خدا از مؤمنان جان ها و مال هایشان را به بهای اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است» و مانند آیه «بی تردید، شکیبایان مزد خود را بی حساب و به تمام خواهند یافت» و مانند آیه «برای ستمکاران عذابی پر درد خواهد بود» و مانند آیه «خداوند سرور کسانی است که ایمان آورده اند. آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی به در می برد و کسانی که کفر ورزیدند، سرورانشان، طاغوت هستند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکی ها به در می برند». امثال این آیات که با تعبیرات مختلفی آمده اند، در قرآن فراوان است.

ص :327

آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که در شمار این نوع آیات هستند، مانند آیه «هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفْس های شما [به شما] نرسد مگر اینکه پیش از اینکه آن را پدید آوریم، در کتابی است. این کار بر خدا آسان است». این آیه مردم را به تأسّف نخوردن برای آنچه از دست می رود یا خوشحالی نکردن برای آنچه به دست می آید فرا می خواند و علّت آن را چنین توضیح می دهد که آنچه به شما رسیده نمی توانسته نرسد و آنچه به شما نرسیده امکان نداشته است برسد. چون حوادث و پیشامدها مستند به قضا و قدر الهی است و از این رو غم خوردن و شاد شدن، بی مورد می باشد و نباید از کسی که به خدا ایمان دارد و زمام همه امور را به دست او می داند، سرزند. چنانکه در جایی دیگر به این مطلب اشاره کرده می فرماید : «هیچ گرفتاری و مصیبتی جز به اذن خدا واقع نمی شود و هر کس به خدا ایمان بیاورد، دلِ او را هدایت می کند». این دسته از آیات نیز همانند آیات قبل برای اصلاح اخلاق به اهداف بلند اخروی که کمالاتی حقیقی و نه پنداری و خیالی هستند، متوسّل می شود و اساس اصلاحات اخلاقی را کمالات حقیقی برخاسته از قضا و قدر و متخلّق شدن به اخلاق الهی و توجّه به اسمای حُسنی و صفات عالی خداوند، قرار می دهد.

ممکن است بگویید : متوسّل شدن به قضا و قدر موجب بطلان احکام و قوانینِ این حیاتِ اختیاری می شود و این خود باعث از بین رفتن فضایل اخلاقی و مختل شدن نظام این زندگی طبیعی می گردد؛ زیرا اگر برای اصلاح صفت صبر و ثبات و رها کردن غم و شادی به این متوسّل شویم که کلیه حوادث و پیشامدها در یک لوح محفوظ نوشته شده و خواه ناخواه صورت می گیرد _ چنان که از آیه پیش گفته نیز همین معنا استفاده می شود _ برای دست شستن از طلب روزی و کسب کمالات مطلوب و پرهیز از رذایل اخلاقی و غیره نیز می توان به همین نکته استناد کرد، که در این صورت افراد می توانند دست از طلب روزی و دفاع از حق و امثال این کارها بردارند و دستاویزشان این باشد که آنچه انجام می دهند مقدّر و مکتوب است. همچنین هر کسی می تواند از کوشش در راه کسب کمالات و از بین بردن نقایص خود دست بکشد و عذرش این باشد که همه چیز مقدّر و مکتوب است و خواه ناخواه تحقّق می پذیرد. پیداست که این امور باعث می شود که کمالات از بین بروند.

پاسخ : با توضیحاتی که در بحث قضا و قدر دادیم، پاسخ این اشکال روشن می شود؛ زیرا در آن جا گفتیم که افعال و رفتارهای انسان یکی از اجزای تشکیل دهنده علل حوادث است و پیداست که پیدایش معلول ها و مسبّبات متوقّف بر پیدایش اسباب آنها و اجزای تشکیل دهنده این علل و اسباب می باشد. بنا بر این، اگر کسی بگوید : سیر شدن انسان یا مقدّر شده است یا نه و در هر دو صورت غذا خوردن شخص تأثیری ندارد، اشتباهی آشکار است؛ زیرا فرض تحققّ سیری در عالَم خارج، زمانی درست است که فرض غذا خوردن اختیاری که یکی از اجزای تشکیل دهنده علّت سیری است تحقّق پیدا کند. بنا بر این، اشتباه است که انسان وجود یک معلول را فرض کند و علل آن یا یکی از اجزای علل آن را نادیده بگیرد.

ص :328

با توجه به آنچه گفتیم، درست نیست که انسان موضوع اختیار را که مدار زندگی دنیوی و منشأ شقاوت و سعادت انسان می باشد و یکی از اجزای تشکیل دهنده علل حوادث و رخدادهایی است که برای انسان رخ می دهد، یعنی افعال او یا احوال و ملکات حاصله از افعال او، نادیده بگیرد. منتها همان گونه که نباید اراده و اختیار بشر را از زمره علل و اسباب بیرون برد، همان گونه هم نباید اختیار و اراده او را یگانه سبب و علّت تامّه حوادث و رخدادها به شمار آورد و هیچ یک از اجزای عالم هستی و علل و اسباب موجود در آن را که در رأس آنها اراده الهی قرار دارد، در بروز حوادث دخالت نداد؛ زیرا این عقیده منشأ بسیاری از صفات ناپسند و نکوهیده، مانند خودپسندی و تکبّر و بخل و شادی و تأسّف و اندوه و امثال اینها می شود.

آدم نادان و بی خبر می گوید : من بودم که چنین کردم و چنان نکردم. و همین باعث می شود که به خود مغرور گردد یا بر دیگری برتری طلبی کند یا به مال و ثروت خود بخل ورزد. این بی خبر نمی داند که اگر هزاران هزار علل و عوامل دیگر که خارج از حیطه اختیار ناقص او می باشند، دست به دست هم نمی دادند و زمینه انجام کار را برای او فراهم نمی آوردند، از اراده ناقص وی هیچ کاری بر نمی آمد. آدم بی خبر و نادان می گوید : اگر من چنین کرده بودم فلان زیان را نمی دیدم یا بهمان کار را از دست نمی دادم. در حالی که نمی داند که آن زیان مالی یا جانی، فقدانش _ یعنی سود یا سلامتی یا زندگی _ به هزاران هزار عاملی بر می گردد که برای از بین رفتن آنها، تنها کافی است یکی از آن علل و عوامل از بین برود، هر چند اختیار و اراده او موجود و در کار باشد. وانگهی، خود اختیار انسان مستند به علل و عوامل فراوانی بیرون از اختیار انسان است. بنا بر این، خود اختیار، اختیاری نیست.

با توجه به آنچه گفتیم _ که البته خود یک حقیقت قرآنی است و از آموزش های الهی به دست می آید _ و با تدبّر در آیات شریفه ای که در این زمینه وجود دارد، معلوم می شود که قرآن برای اصلاح پاره ای از اخلاق و صفات _ و نه همه آنها _ به قضا و قدر و کتاب محفوظ تکیه می کند.

قرآن افعال یا صفات و ملکاتی را که استناد آنها به قضا و قدر، باعث بطلان موضوعِ اختیار و اراده می شود، نه تنها به این امور نسبت نمی دهد، بلکه بشدّت آن را رد می کند. مثلاً می فرماید : «هنگامی که کار زشتی انجام می دهند می گویند : ما پدران خود را بر همین روش یافته ایم و خدا ما را به آن دستور داده است. بگو : خداوند به کار زشت دستور نمی دهد. آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟!» و اعمال و صفات و ملکاتی را که اسناد ندادن آنها به قضای الهی موجب استقلال اختیار انسان در تأثیر است و او را از غیرِ خود بی نیاز معرفی می کند، قرآن آنها را به قضای الهی مستند می کند و انسان را به راه راستی که پوینده اش را گم و سرگشته نمی سازد هدایت می فرماید تا صفات رذیله ای را که از این گونه تصوّرات باطل سرچشمه می گیرد از او دور سازد. مثلاً حوادث و پیشامدها را به قضای الهی نسبت می دهد تا انسان از روی نادانی برای آنچه به دست می آورد خوشحال نشود و برای آنچه از دست می دهد غمگین نگردد. مثلاً می فرماید : «از مال خدا که به شما عطا فرموده است به آنان بدهید». قرآن در این جا به استناد اینکه مال را خداوند به شما داده است، مردم را به جود و بخشش فرا می خواند و در جای دیگر می فرماید : «و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند». در این آیه نیز مردم را به استناد اینکه رزق و روزی را خدا می دهد، به انفاق دعوت می کند. نیز در جای دیگر می فرماید : «شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیری [کار]شان تباه کنی. در حقیقت، ما آنچه را که بر زمین است زیوری برای آنان قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکو کارترند». در این آیه خداوند پیامبر خود را از غم و اندوه خوردن نهی می کند و می فرماید کفر آنها به معنای غلبه یافتن بر خدای سبحان نیست، بلکه هر چه در روی زمین وجود دارد به منظور امتحان و آزمایش مردم قرار داده شده است. این روش _ یعنی راه دوم در اصلاح اخلاق _ روش پیامبران است و در قرآن کریم و سایر کتب آسمانی که برای ما نقل می شود، نمونه های فراوانی از آن دیده می شود.

در این جا راه سومی هم وجود دارد که مخصوص قرآن کریم است و چیزی از آن نه در کتاب هایِ آسمانی نقل شده برای ما و آموزش های پیامبران گذشته _ سلام اللّه علیهم اجمعین _ به چشم می خورد و نه در معارف و دانش های رسیده از حکمای الهی. آن راه این است که انسان را از طریق به کار گرفتن یک سلسله علوم و معارف، چنان از نظر اخلاقی و آگاهی بار می آورد که با وجود آن جایی برای رذایل اخلاقی باقی نمی ماند. به عبارت دیگر : ریشه رذایل اخلاقی را می سوزاند، نه اینکه در صدد معالجه و مبارزه با آنها برآید.

ص :329

برای مثال، هر عملی که برای غیر خدای سبحان انجام شود یا برای این است که در آن مطلوبْ عزّت و شوکتی است و آن کار برای دستیابی به آن عزّت و شوکت انجام می گیرد و یا برای ترس و پرهیز از قدرتی است که در آن وجود دارد، اما خداوند سبحان می فرماید : «همانا عزّت همه از آن خداست» و نیز می فرماید : «قدرت و نیرو تماماً از آنِ خداست». با تحقق یافتن این علم و آگاهی حقیقی در وجود انسان، دیگر موضوعی برای ریاکاری و شهرت طلبی و ترس از غیر خدا و امید و چشمداشت به غیر او و اعتماد و گراییدن به جز خداوند باقی نمی ماند. وقتی این دو قضیه (یعنی اینکه هرچه عزّت و قدرت هست تماماً از آنِ خدا است) برای انسان معلوم و دانسته شود، هر گونه اخلاق یا کردار نکوهیده ای را از وجود او می شوید و در مقابل، جان او را به صفات ارزنده الهی، مانند ترس از خدا و عزّت نفْس و مناعت طبع و استغنا و بزرگ مشی و هیبت الهی و ربّانی آراسته می گرداند.

همچنین بارها در قرآن مجید آمده است که مُلک و پادشاهی از آن خداست و پادشاهی آسمان ها و زمین متعلّق به اوست و آنچه در آسمان ها و زمین است تعلّق به خداوند دارد. ما درباره مفهوم مالکیت و پادشاهی خداوند بارها توضیح داده ایم و حقیقت آن _ چنان که پیداست _ برای هیچ یک از موجودات کمترین استقلالی در برابر خداوند و کوچکترین استغنایی از او باقی نمی گذارد و هیچ چیز نیست، مگر اینکه خداوند سبحان، مالک حقیقی ذات او و ذاتیّاتش می باشد. ایمان داشتن انسان به این حقیقت و تحقق بخشیدن آن در جان خود باعث می شود که تمام موجودات در نظر او از درجه استقلال، چه استقلال ذاتی یا وصفی و یا فعلی، سقوط کنند. چنین انسانی با چنین اعتقاد و باوری نمی تواند هدفی غیر از خدای متعال داشته باشد یا در برابر موجودی جز خدا خضوع کند یا بیم و امیدش به کسی جز خداوند باشد یا از غیر خدا لذّت برد یا به غیر او تکیه کند یا به کسی جز او توکّل نماید یا در برابر کسی جز او تسلیم شود یا کارهای خود را به غیر او وا گذار کند. خلاصه اینکه جز حق نمی خواهد و جز ذات حق طالب چیزی نیست؛ همان ذاتی که باقی است و ماسوای او همه فانی هستند. او تنها از باطل، یعنی هر آنچه جز خداست و وجود حقیقی ندارد و در مقابل ذات حق _ جلّ شأنه _ ارزش و اعتباری ندارد، روی گردان و گریزان است.

و نیز از همین قبیل است آیات شریفه «خداوندی که جز او هیچ خدایی نیست و نام های نیکو به او اختصاص دارد» و «این است اللّه ، پروردگار شما. معبودی جز او نیست، آفریدگار هر چیزی است» و «خدایی که هر چیزی را نیکو آفرید». و «چهره ها برای آن [خدای] زنده پاینده خضوع می کنند» و «همگی در برابر او خاضعند» و «پروردگار تو فرمان داده که جز او را نپرستید» و «آیا کافی نیست که پروردگار تو، خود، شاهد هر چیزی است؟» و «آگاه باش که مسلّماً او به هر چیزی احاطه دارد» و «و پایان [کار] به سوی پروردگار توست».

ص :330

و باز از همین باب است آیات مورد بحث ما، یعنی آیه «و مژده ده شکیبایان را؛ همانان که چون مصیبتی به ایشان رسد گویند : ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم ......... »؛ زیرا این آیات و امثال اینها شامل یک سلسله معارف خاصّه الهی است که دارای نتایج حقیقی خاصی است که جنبه تربیتی آنها نه با نوع تربیت مورد نظر حکمای اخلاق شباهت دارد و نه با نوع تربیتی که انبیا در شرایع خود آورده اند؛ زیرا همچنان که دانستید، راه اول مبتنی بر عقاید عمومی اجتماعی در زمینه حُسن و قبح افعال است و راه دوم مبتنی بر عقاید عامّه دینی در زمینه تکالیف عبادی و ایمان به ثواب و جزا. اما این راه و روش سوم مبتنی بر توحید ناب و کاملی است که اختصاص به اسلام دارد. درود و برترین درود بر پایه گذار این آیین باد.

جای تعجّب است که یکی از خاور شناسان غربی در تاریخ خود که در آن پیرامون تمدّن اسلام بحث می کند، می گوید : نکته ای که پژوهشگر باید به آن توجّه کند این است که باید به بحث و تحقیق درباره شؤون تمدّنی که اسلام در میان پیروان خود گسترانید و مزایا و خصایصی که در میان آنان به جا گذارد یعنی پیشرفت فرهنگ و تعالی تمدّن و مدنیّت بپردازد. چون از نظر معارف دینی، اسلام چیزی بر موادّ اخلاقی سایر ادیان الهی نیفزوده است؛ زیرا این معارف همان موادّ و اصول اخلاقی ای هستند که میان همه ادیان مشترکند و کلیه پیامبران به آنها دعوت می کنند.

با توجه به توضیحاتی که دادیم بی پایه بودن نظر این خاور شناس و نادرستی اندیشه او روشن می شود؛ چرا که نتیجه همواره فرع و تابع مقدّمات است و آثار بیرونی ناشی از تربیت، در واقع زاییده و برآیند نوع علوم و معارفی هستند که شخصِ تحت تعلیم و تربیت فرا می گیرد. فرق است میان مکتبی که به مرحله پایین یک حقیقت دعوت می کند و مکتبی که به مرحله میانی یک کمال فرا می خواند و مکتبی که به حقیقت محض و اوج کمال دعوت می نماید. راه و روش سوم تربیتی، همان مکتب سوم است؛ زیرا مسلک اول به حقِ اجتماعی فرا می خواند و مسلک دوم به حق واقعی و کمال حقیقی که موجب سعادت انسان در زندگی اخروی اوست فرا می خواند و مسلک سوم به حق مطلق و محض یعنی همان خدا دعوت می کند و تعلیم و تربیت خود را بر این پایه قرار می دهد که خداوند سبحان یگانه است و شریکی ندارد و نتیجه این اعتقاد، عبودیت محض و بندگی خالص برای خداست و پیداست که میان این سه مسلک و طریقه، تفاوت بسیار است.

مسلک سوم شمار انبوهی از بندگان صالح و علمای الهی و ربّانی و اولیای مقربّ درگاه الهی _ از مرد و زن _ را به جامعه تقدیم کرده است و این خود افتخار بزرگی برای آیین اسلام است.

وانگهی نتایج برآمده از این مسلک با نتایج حاصله از دو مسلک دیگر گاه فرق می کند؛ چرا که بنای مسلک سوم بر محبّت و عشق به خدا و مقدّم داشتن جانب خدا بر جانب بنده است. پیداست که محبّت و شیدایی و بنده عشق شدن، گاه انسان عاشق و دلداده را به کارهایی وا می دارد که خرد اجتماعی، که پایه اخلاق اجتماعی است و یا فهم عمومی عادی، که شالوده تکالیف عمومی دینی می باشد، آنها را تصویب و تأیید نمی کند. چه، آنکه خرد را احکامی است و عشق را احکامی [دیگر] ».

ص :331

3862 - أنفَعُ التَّحقیقِ
3862 - سودمندترین تحقیق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :استِدراکُ فَسادِ النَّفسِ مِن أنفَعِ التَّحقیقِ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ استَدرَکَ فَوارِطَهُ أصلَحَ . (2)

3862

جبران کردن تباهی نَفْس

امام علی علیه السلام :جبران کردن تباهیِ نفْس، از جمله سودمندترین درست کردن است.

امام علی علیه السلام :هرکه از دست رفته هایش را جبران کند [کار خویشتن را] اصلاح گرداند.

ص :332


1- غرر الحکم : 1480.
2- غرر الحکم : 7809.

عنه علیه السلام :المُستَدرِکُ علی شَفا صَلاحٍ . (1)

عنه علیه السلام :حُسنُ الاستِدراکِ عُنوانُ الصَّلاحِ . (2)

عنه علیه السلام :ما أبعَدَ الاستِدراکَ مِن الفَوتِ! (3)

عنه علیه السلام :تَدارَکْ فی آخِرِ عُمرِکَ ما أضَعتَهُ فی أوَّلِهِ ؛ تَسعَدْ بمُنقَلَبِکَ . (4)

3863 - سَبَبُ صَلاحِ النَّفسِ
3863 - عوامل خودسازی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَبَبُ صلاحِ النَّفسِ العُزوفُ عنِ الدُّنیا . (5)

عنه علیه السلام :اِملِکوا أنفُسَکُم بدَوامِ جِهادِها . (6)

عنه علیه السلام :صَلاحُ النَّفسِ مُجاهَدَةُ الهَوی . (7)

عنه علیه السلام :لا تَترُکِ الاجتِهادَ فی إصلاحِ نَفسِکَ ، فإنّهُ لا یُعینُکَ إلاّ الجِدُّ . (8)

عنه علیه السلام :أعوَنُ شَیءٍ علی صَلاحِ النَّفسِ القَناعَةُ . (9)

عنه علیه السلام :کیفَ یَستَطیعُ صَلاحَ نَفسِهِ مَن لا یَقنَعُ بالقَلیلِ ؟ ! (10)

امام علی علیه السلام :جبران کننده، در آستانه صلاح (سازندگی) قرار دارد.

امام علی علیه السلام :درست [به موقع] جبران کردن [خطاها و گناهان] سر لوحه صلاح [سازندگی ]است.

امام علی علیه السلام :چه دور است جبران کردن چیزهای از دست رفته.

امام علی علیه السلام :آنچه را در اوایل عمر خود از دست داده ای در اواخر عمرت جبران کن تا در آخرتت سعادتمند گردی.

3863

عوامل خودسازی

امام علی علیه السلام :سبب صلاح نفْس، دوری کردن از دنیاست.

امام علی علیه السلام :از طریق جهادِ پیگیر با نفْس هایتان بر آنها مسلّط شوید.

امام علی علیه السلام :خودسازی [در گرو] مبارزه با هوای نفْس است.

امام علی علیه السلام :از کوشش در راه خودسازی دست برمدار ؛ زیرا در این راه چیزی جز جدّیت ، تو را کمک نمی کند.

امام علی علیه السلام :کمک کننده ترین عامل در راه خودسازی، قناعت است.

امام علی علیه السلام :چگونه می تواند خودسازی کند کسی که به اندک قانع نیست؟!

ص :333


1- غرر الحکم : 1218.
2- غرر الحکم : 4867.
3- غرر الحکم : 9488.
4- غرر الحکم : 4572.
5- غرر الحکم : 5528.
6- غرر الحکم : 2489.
7- غرر الحکم : 5805.
8- غرر الحکم : 10365.
9- غرر الحکم : 3191.
10- غرر الحکم : 6979.

عنه علیه السلام :إذا رَغِبتَ فی صَلاحِ نَفسِکَ فعلَیکَ بالاقتِصادِ و القُنوعِ و التَّقلُّلِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا صَعُبَت علَیکَ نَفسُکَ فاصعُبْ لَها تَذِلَّ لکَ ، و خادِعْ نفسَکَ عن نفسِکَ تَنْقَدْ لَکَ . (2)

عنه علیه السلام :فَسادُ الأخلاقِ بمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ، و صلاحُ الأخلاقِ بمُنافَسَ_ةِ العُقَلاءِ ، و الخَلقُ أشکالٌ فکُلٌّ یَعمَلُ علی شاکِلَتِه . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکُم ......... و طَهورُ دَنَسِ أنفُسِکُم . (4)

عنه علیه السلام_ مِن وَصیَّتِهِ لِشُریحِ بنِ هانی ، لَمّا جَعَلَهُ علی مُقَدِّمتِهِ إلَی الشّامِ _: اعلَمْ أنّکَ إن لَم تَردَعْ (تَرتَدِعْ) نَفسَکَ عن کَثیرٍ مِمّا تُحِبُّ _ مَخافَةَ مَکروهٍ _ سَمَت بِکَ الأهواءُ إلی کَثیرٍ مِن الضَّرَرِ ، فکُن لنَفسِکَ مانِعا رادِعا (5) ، و لنَزوَتِکَ عندَ الحَفیظَةِ واقِما قامِعا (6) . (7)

امام علی علیه السلام :اگر خواهان خودسازی هستی، باید صرفه جویی و قناعت و کم خواهی را پیشه کنی.

امام علی علیه السلام :هرگاه نفْس تو در برابرت سرکشی کرد، تو نیز در برابر او سرکشی کن، تا رام تو شود و نفْس خود را درباره خودت فریب بده، تا فرمانبردار تو شود.

امام علی علیه السلام :همنشینی با نابخردان اخلاق را تباه می سازد و همچشمی با خردمندان اخلاق را می سازد و خلایق گونه گونند و هر کس بر حسب طینت (ساختار روانی و بدنی) خود عمل می کند.

امام علی علیه السلام :تقوای الهی داروی درد دل های شماست ......... و پاک کننده آلودگی جان هایتان.

امام علی علیه السلام_ در وصیت به شریح بن هانی هنگامی که او را به سرداری سپاهِ عازم شام گماشت _نوشت : بدان که اگر از افتادن در ورطه امور ناخوشایند پروا نداشته باشی و نفْس خود را از بسیاری امور دل خواهش باز نداری هوس ها تو را به سوی زیان های فراوانی خواهد کشاند. پس، در برابر نفْس خود عاملی بازدارنده باش و هنگام خشم، جلوی برآشفتگی خود را بگیر و آن را درهم شکن.

ص :334


1- غرر الحکم : 4172.
2- غرر الحکم : 4107.
3- بحار الأنوار: 78 / 82 / 78.
4- نهج البلاغة : الخطبة 198.
5- فی نهج السعادة : 2 / 116 ، أنّه ......... دعا زیاد بن النضر، و شریح بن هانی ......... ثمّ أوصی زیادا و قال : ......... اعلم أنّک إن لم تَزَعْ نفسک عن کثیر ممّا تحبّ مخافة مکروهه سمت بک الأهواء إلی کثیر من الضرّ، فکن لنفسک مانعا وازعا من البغی و الظلم و العدوان.
6- سَمَا : ارتفع و علا، نَزَوتَ علی الشیء : إذا وثبتَ علیه، الحفیظة : الغضب (النهایة : 2 / 405 و ج 5 / 44 و ج 1 / 408) . و قَمَهُ : ردّه، قهره . قمعته : قهرته و أذللته (الصحاح : 5 / 2053 و ج 3 / 1272) .
7- نهج البلاغة : الکتاب 56 .

عنه علیه السلام :سَبَبُ صَلاحِ النَّفسِ الوَرَعُ . (1)

عنه علیه السلام :أقبِلْ علی نَفسِکَ بالإدبارِ عَنها . (2)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لمَن أرادَ صَلاحَ نفسِهِ و إحرازَ دِینِهِ أن یَجتَنِبَ مُخالَطَةَ أبناءِ الدُّنیا . (3)

عنه علیه السلام :أرجَی النّاسِ صَلاحا مَن إذا وَقَفَ علی مَساویهِ سارَعَ إلَی التَّحَوُّلِ عَنها . (4)

عنه علیه السلام :مَن ذَمَّ نفسَهُ أصلَحَها ، مَن مَدَحَ نَفسَهُ ذَبَحَها . (5)

عنه علیه السلام :دَواءُ النَّفسِ الصَّومُ عنِ الهَوی، و الحِمیَةُ عن لَذّاتِ الدُّنیا . (6)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلهِ و ادرَأْ عنّی بلُطفِکَ ، و اغذُنی بنِعمَتِکَ ، و أصلِحْنی بکَرَمِکَ ، و داوِنی بصُنعِکَ . (7)

امام علی علیه السلام :سبب خودسازی، پارسایی است.

امام علی علیه السلام :با پشت کردن به نفس [امّاره ]خود به [نفس فاضله و ناطقه انسانیِ ]خویشتن روی کن.

امام علی علیه السلام :کسی که خواهان خودسازی و نگهداری دین خود است، باید از آمیختن با دنیا پرستان دوری کند.

امام علی علیه السلام :امیدوارترین مردم به اصلاح نفْس کسی است که هرگاه بر بدی های خود آگاه شود، در برطرف ساختن آنها شتاب ورزد.

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خود را نکوهش کند آن را اصلاح گردانَد و هر که نفس خویشتن را بستاید آن را بکُشد.

امام علی علیه السلام :داروی نفْس، خویشتن داری از هوس است و پرهیز کردن از لذّت های دنیا.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا_گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل او درود فرست و به لطف خود [هر گونه پیشامد بدی را ]از من دور گردان و با نعمت خویش مرا تغذیه فرما و با بزرگواریت مرا اصلاح گردان و با احسانت درمانم فرما.

ص :335


1- غرر الحکم : 5547.
2- غرر الحکم : 2434.
3- غرر الحکم : 10951.
4- غرر الحکم : 3344.
5- غرر الحکم : 9103 و 9104.
6- غرر الحکم : 5153.
7- الصحیفة السجّادیّة: الدعاء 20 .

(1)

3864 - الاستِعانَةُ بِالحَقِّ عَلَی النَّفسِ
3864 - یاری جستن از حق در مبارزه با نفْس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عنِ الطَّریقِ إلی مَعرِفَةِ الحَقِّ _: مَعرِفَةُ النَّفسِ ......... [إلی أن قیلَ لَهُ : ]فکیفَ الطَّریقُ إلی ذلکَ ؟ قالَ : الاستِعانَةُ بالحَقِّ علَی النَّفسِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِ الواصِلِ الحَمدِ بالنِّعَمِ و النِّعَمِ بالشُّکرِ ، نَحمَدُهُ علی آلائهِ ، کما نَحمَدُهُ علی بَلائهِ ، و نَستَعینُهُ علی هذهِ النُّفوسِ البِطاءِ عَمّا اُمِرَت بهِ ، السِّراعِ إلی ما نُهِیَت عنهُ . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهُ المُستَعانُ علی نَفسی و أنفُسِکُم . (4)

3864

یاری جستن از حق در مبارزه با نفْس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که راه شناخت حق چیست؟ _فرمود : شناخت نفْس ......... پرسید : راه رسیدن به معرفت نفْس چیست؟ فرمود : کمک جستن از حق در برابر نفْس .

امام علی علیه السلام :ستایش مخصوص خداوندی است که ستایش را به نعمت ها و نعمت ها را به شکر پیوند می دهد . او را بر نعمت هایش می ستاییم، همان گونه که بر بلایش ستایش می کنیم و از او یاری می جوییم در برابر این نفْس هایی که در انجام آنچه بدان فرمان داده شده اند، بسی کُندی می ورزند و به سوی آنچه از آن نهی شده اند می شتابند.

امام علی علیه السلام :و از خداوند در برابر نفْس خودم و شما یاری می طلبم.

ص :336


1- (انظر) عنوان 194 «المراقبة» ، 201 «الریاضة». الذِّکر : باب 1344. الورع : باب 3997. التقوی : باب 4098 ، 4101. الحساب : باب 836.
2- بحار الأنوار : 70 / 72 / 23.
3- نهج البلاغة : الخطبة 114.
4- نهج البلاغة : الخطبة 133.

عنه علیه السلام :أقولُ ما تَسمَعونَ ، و اللّهُ المُستَعانُ علی نَفسی و أنفُسِکُم ، و هو حَسبُنا و نِعمَ الوَکیلُ . (1)

3865 - مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ
3865 - آن که نفْس خود را تهذیب نکند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یُهَذِّبْ نفسَهُ لَم یَنتَفِعْ بالعَقلِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَتَدارَکْ نفسَهُ بإصلاحِها أعضَلَ داؤهُ ، و أعیا شِفاؤهُ ، و عَدِمَ الطَّبیبَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُهَذِّبْ نفسَهُ فضَحَهُ سُوءُ العادَةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَسُسْ نَفسَهُ أضاعَها . (5)

عنه علیه السلام :أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عَن إصلاحِ نَفسِهِ . (6)

عنه علیه السلام :أعجَزُ النّاسِ مَن قَدَرَ علی أن یُزیلَ النَّقصَ عن نَفسِهِ و لَم یَفعَلْ . (7)

عنه علیه السلام :مَن أصلَحَ نفسَهُ ملَکَها ، مَن أهمَل نَفسَهُ أهلَکَها . (8)

امام علی علیه السلام :من گفتم آنچه را که شنیدید و از خداوند برای خود و شما یاری می طلبم و او ما را بس است و بهترین حمایتگر است.

3865

آن که نفْس خود را تهذیب نکند

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خود را تهذیب نکند، از خرد بهره مند نشود.

امام علی علیه السلام :هر که با اصلاح نفْس خود [خطاها و کاستی های] آن را جبران نکند، درد و بیماریش سخت شود و درمان او دشوار گردد و درمانگری نیابد.

امام علی علیه السلام :هر که خود را مهذّب نسازد، عادت های زشت او را رسوا کند.

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خود را تربیت نکند، آن را تباه گرداند.

امام علی علیه السلام :نا توانترین مردم کسی است که از اصلاح خودش ناتوان باشد.

امام علی علیه السلام :نا توانترین مردم کسی است که بتواند عیب و کاستی خودش را برطرف سازد و این کار را نکند.

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خود را اصلاح کند، بر آن مسلّط شود و هر که نفْس خویش را به حال خود رها سازد او را هلاک گرداند.

ص :337


1- نهج البلاغة : الخطبة 183.
2- غرر الحکم : 8972.
3- غرر الحکم : 9025.
4- غرر الحکم : 9170.
5- غرر الحکم : 8193.
6- غرر الحکم : 3189.
7- غرر الحکم : 3177.
8- غرر الحکم : 7781 و 7782.

عنه علیه السلام :مَن لَم یَتَعاهَدِ النَّقصَ مِن نفسِهِ غَلَبَ علَیهِ الهَوی ، و مَن کانَ فی نَقصٍ فالمَوتُ خَیرٌ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أهمَلَ نَفسَهُ أفسَدَ أمرَهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن سامَحَ نفسَهُ فِیما یُحِبُّ أتعَبَتهُ (3) فیما یَکرَهُ . (4)

عنه علیه السلام :کیفَ یُصلِحُ غیرَهُ مَن لا یُصلِحُ نفسَهُ ؟! (5)

عنه علیه السلام :کیفَ یَهدی غیرَهُ مَن یُضِلُّ نفسَهُ ؟! (6)

عنه علیه السلام :کیفَ یَنصَحُ غیرَهُ مَن یَغُشُّ نفسَهُ ؟! (7)

عنه علیه السلام :کیفَ یَعدِلُ فی غیرِهِ مَن یَظلِمُ نفسَهُ ؟! (8)

عنه علیه السلام :لا تَطلُبَنَّ طاعَةَ غیرِکَ و طاعَة نفسِکَ علَیکَ مُمتَنِعَةٌ . (9)

امام علی علیه السلام :هر که به نقص خود رسیدگی نکند، هوا و هوس بر او چیره گردد و هر که نقص داشته باشد، مرگ برایش بهتر است.

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خود را وا گذارد، کارش را تباه گرداند.

امام علی علیه السلام :هر که در آنچه دوست دارد بر نفْس خود آسان گیرد، در آنچه دوست ندارد نفْسش او را به رنج و زحمت اندازد.

امام علی علیه السلام :کسی که خودش را اصلاح نمی کند، چگونه دیگری را اصلاح می کند؟!

امام علی علیه السلام :چگونه دیگری را راهنمایی کند، کسی که خودش را گمراه می سازد؟!

امام علی علیه السلام :چگونه خیرخواه دیگری باشد، کسی که به خودش خیانت و دغلی می کند؟!

امام علی علیه السلام :چگونه درباره دیگری عدالت ورزد، کسی که به خودش ستم می کند؟!

امام علی علیه السلام :وقتی نفْس خودت را نمی توانی مطیع خود گردانی، هرگز از دیگران انتظار اطاعت نداشته باش.

ص :338


1- الأمالی للصدوق : 478 / 644 .
2- غرر الحکم : 8554.
3- فی الطبعة المعتمدة «أتعبه» و ما أثبتناه من طبعة النجف و طهران.
4- غرر الحکم: 8782.
5- غرر الحکم: 6995.
6- غرر الحکم: 6997.
7- غرر الحکم: 6999.
8- غرر الحکم: 6996.
9- غرر الحکم : 10326.

3866 - تَرخیصُ النَّفس فی مُطاوَعَةِ الهَوی
3866 - رخصت دادن به نفْس در پیروی از هوس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کَرُمَت علَیهِ نَفسُهُ لَم یُهِنْها بالمَعصیَةِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن کَرُمَت علَیهِ نَفسُهُ هانَت علَیهِ شَهوَتُهُ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَرُمَت نَفسُهُ صَغُرَتِ الدُّنیا فی عَینِهِ . (3)

3866

رخصت دادن به نفْس در پیروی از هوس

امام علی علیه السلام :به نفْس هایتان رخصت ندهید که این رخصت دادنها شما را به راه های ستمکاران می برد و [با نفْس ]مماشات نکنید که مماشات کردن [با آن] شما را به معصیت می کشاند.

امام علی علیه السلام :به نفْس خود در پیروی از هوس و برگزیدن لذّت های دنیا رخصت مده که دین تو خراب می شود و درست نمی شود و نَفْست زیان می بیند و سود نمی برد.

3867 - آثارُ کَرامَةِ النَّفسِ
3867 - آثار کرامت نفْس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُرَخِّصوا لأنفُسِکُم فتَذهَبَ بکُمُ الرُّخَصُ مَذاهِبَ الظَّلَمَةِ ، و لا تُداهِنوا فیَهجُمَ بکُمُ الإدهانُ علَی المَعصیَةِ . (4)

عنه علیه السلام :لا تُرَخِّصْ لِنفسِکَ فی مُطاوَعَةِ الهَوی و إیثارِ لَذّاتِ الدُّنیا ؛ فیَفسُدَ دِینُکَ و لا یَصلُحَ ، و تَخسَرَ نفسُکَ و لا تَربَحَ . (5)

3867

آثار کرامت نفْس

امام علی علیه السلام :هر که برای نفْس (شخصیت) خود احترام قائل باشد، آن را با معصیت خوار نمی گرداند.

امام علی علیه السلام :هر که برای خود احترام قائل باشد خواهش های نفسانیش در نظرش بی ارزش باشد.

امام علی علیه السلام :هر که کرامت نفْس داشته باشد، دنیا در چشمش خُرد و ناچیز آید.

ص :339


1- غرر الحکم : 8730.
2- غرر الحکم : 8771.
3- غرر الحکم : 9130.
4- نهج البلاغة : الخطبة 86 .
5- غرر الحکم : 10400.

عنه علیه السلام :مَن کَرُمَت نَفسُهُ قَلَّ شِقاقُهُ و خِلافُهُ . (1)

عنه علیه السلام :النَّفسُ الکَریمَةُ لا تُؤثِّرُ فیها النَّکَباتُ . (2)

عنه علیه السلام :النَّفسُ الشَّریفَةُ لا تَثقُلُ علَیها المَؤوناتُ . (3)

3868 - آفَةُ النَّفسِ
3868 - آفتِ نفْس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفَةُ النَّفسِ الوَلَهُ بالدُّنیا . (4)

عنه علیه السلام :رأسُ الآفاتِ الوَلَهُ باللَّذّاتِ . (5)

عنه علیه السلام :خِدمَةُ الجَسَدِ إعطاؤهُ ما یَستَدعیهِ مِن المَلاذِّ و الشَّهَواتِ و المُقتَنَیاتِ، و فی ذلکَ هَلاکُ النَّفسِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَدَعِ النَّفسَ و هَواها ؛ فإنَّ هَواها (فی) رَداها ، و تَرکُ النَّفسِ و ما تَهوی أذاها ، و کَفُّ النَّفسِ عمّا تَهوی دَواها . (7)

امام علی علیه السلام :هر که کرامت نفْس داشته باشد، کمتر مخالفت و ناسازگاری کند.

امام علی علیه السلام :سختی ها و مصائب، در نفْسِ گرانمایه تأثیر نمی گذارد.

امام علی علیه السلام :هزینه ها، بر نفْسِ شریف سنگینی نمی کند.

3868

آفتِ نفْس

امام علی علیه السلام :آفتِ نفْس، شیفتگی به دنیاست.

امام علی علیه السلام :سرآمد آفت ها، شیفتگی به لذّت هاست.

امام علی علیه السلام :خدمتِ تَن کردن به این است که لذت ها و خواهش ها و خوشی هایی را که می طلبد برایش برآورده سازی و این خود موجب هلاکت نفْس است.

امام صادق علیه السلام :نفْس را با هوا و هوس هایش رها مکن که هوای نفْس موجب هلاکت آن می گردد و وا گذاشتن نفْس با هوا و هوسش مایه درد و رنج آن است و باز داشتن نفْس از هوا و هوسش باعث درمان آن می باشد.

ص :340


1- غرر الحکم : 9051.
2- غرر الحکم : 1555.
3- غرر الحکم : 1556.
4- غرر الحکم : 3926.
5- غرر الحکم : 5244.
6- غرر الحکم : 5097.
7- الکافی : 2 / 336 / 4.

518 - النّفاق

518 - نفاق

اشاره

نفاق

(1)

(2)

ص :341


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 172 باب 103 «النِّفاق». بحار الأنوار : 75 / 202 باب 63 «ذو اللِّسانَین و ذو الوجهَین». کنز العمّال : 1 / 367 «صفات المنافقین». کنز العمّال : 3 / 567 ، 838 «ذو الوجهَین ، ذو اللِّسانَین».
2- انظر: الإمامة الخاصّة: باب 192 ، الخشوع : باب 1026 ، الذِّکر : باب 1344. الإسلام : باب 1864 ، الأمثال : باب 3555.

3869 - النِّفاقُ
3869 - نفاق

فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقا فِی قُلُوبِهِمْ إِلَی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللّهَ مَا وَعَدُوهُ وَ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ» . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ النِّفاقَ یَبدو لُمظَةً سَوداءَ ، فکُلّما ازدادَ النِّفاقُ عِظَما ازدادَ ذلکَ السَّوادُ ، فإذا استَکمَلَ النِّفاقُ اسوَدَّ القَلبُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النِّفاقُ یُفسِدُ الإیمانَ . (3)

عنه علیه السلام :النِّفاقُ أخو الشِّرکِ . (4)

عنه علیه السلام :النِّفاقُ تَوأمُ الکُفرِ . (5)

(6)

3869

نفاق

قرآن:

«در نتیجه، به سزای آنکه با خدا خلف وعده کردند و از آن روی که دروغ می گفتند، در دل هایشان _ تا روزی که او را دیداری کنند _ پیامدهای نفاق را باقی گذاشت».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نفاق ابتدا به صورت نقطه ای سیاه [بر دل ]ظاهر می شود و هرچه نفاق بیشتر شود آن نقطه بزرگتر می گردد و چون نفاق به مرحله کمال رسید، دل به کلّی سیاه می شود.

امام علی علیه السلام :نفاق، ایمان را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :نفاق، برادر شرک است.

امام علی علیه السلام :نفاق، همزاد کفر است.

3870 - النِّفاقُ شَینُ الأخلاقِ
3870 - نفاق، ننگ اخلاق است

3870

النِّفاقُ شَینُ الأخلاقِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النِّفاقُ شَینُ الأخلاقِ . (7)

3870

نفاق، ننگ اخلاق است

امام علی علیه السلام :نفاق، ننگِ اخلاق است .

ص :342


1- التوبة : 77.
2- کنز العمّال : 1734.
3- غرر الحکم : 741.
4- غرر الحکم : 483.
5- غرر الحکم : 739.
6- (انظر) الذنب : باب 1382.
7- غرر الحکم: 735.

عنه علیه السلام :ما أقبَحَ بالإنسانِ ظاهِرا مُوافِقا، و باطِنا مُنافِقا ! (1)

عنه علیه السلام :ما أقبَحَ بالإنسانِ أن یکونَ ذا وَجهَینِ ! (2)

عنه علیه السلام :الخِیانَةُ رأسُ النِّفاقِ . (3)

(4)

3871 - عِلَّةُ النِّفاقِ
3871 - علّت نفاق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِفاقُ المَرءِ مِن ذُلٍّ یَجِدُهُ فی نفسِهِ . (5)

عنه علیه السلام :النِّفاقُ مِن أثافِی الذُّلِّ . (6)

عنه علیه السلام :الکِذبُ یُؤدّی إلَی النِّفاقِ . (7)

(8)

3871

علّت نفاق

امام علی علیه السلام :نفاق انسان، از ذلّتی است که در خود حسّ می کند.

امام علی علیه السلام :نفاق از دیگپایه های زبونی است.

امام علی علیه السلام :دروغ به نفاق می انجامد.

3872 - صِفَةُ المُنافِقِ
3872 - ویژگی منافق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُنافِقُ مَن إذا وَعَدَ أخلَفَ ، و إذا فَعَلَ أفشی (9) ، و إذا قالَ کَذَبَ ، و إذا ائتُمِنَ خانَ ، و إذا رُزِقَ طاشَ ، و إذا مُنِعَ عاشَ . (10)

امام علی علیه السلام :چه زشت است که انسان ظاهری موافق داشته باشد و باطنی منافق!

امام علی علیه السلام :چه زشت است برای انسان که دو رو باشد!

امام علی علیه السلام :خیانت، اوج نفاق است.

3872

ویژگی منافق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منافق کسی است که هرگاه وعده دهد خلف وعده کند، هرگاه کاری کند آن را فاش سازد (در بوق دَمَد)، هرگاه سخن بگوید دروغ گوید، هرگاه امانتی به او سپارند خیانت ورزد، هرگاه روزی داده شود سبکسری کند و هرگاه روزی داده نشود (تنگ دست گردد) به غلّ و غش روی آورد.

ص :343


1- غرر الحکم : 9559.
2- غرر الحکم : 9663.
3- غرر الحکم : 969.
4- (انظر) الریاء : باب 1410 ، 1411.
5- غرر الحکم : 9988.
6- غرر الحکم : 1196.
7- غرر الحکم : 1181.
8- (انظر) الکذب : باب 3406. الکِبر : باب 3383.
9- فی المصدر : أساء . (کما فی هامش بحار الأنوار).
10- بحار الأنوار : 72 / 207 / 8.

عنه صلی الله علیه و آله :المُنافِقُ یَملِکُ عَینَیهِ یَبکی کما یَشاءُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :بُکاءُ المؤمنِ مِن قَلبِهِ ، و بُکاءُ المُنافِقِ مِن هامَتِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ مُنافِقی اُمَّتی قُرّاؤها . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُنافِقُ لنَفسِهِ مُداهِنٌ ، و علَی النّاسِ طاعِنٌ . (4)

عنه علیه السلام :المُنافِقُ قَولُهُ جَمیلٌ ، و فِعلُهُ الدّاءُ الدَّخیلُ . (5)

عنه علیه السلام :المُنافِقُ لِسانُهُ یَسُرُّ ، و قَلبُهُ یَضُرُّ . (6)

عنه علیه السلام :المُنافِقُ وَقِحٌ غَبیٌّ ، مُتَمَلِّقٌ شَقیٌّ . (7)

عنه علیه السلام :المُنافِقُ مَکُورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ . (8)

عنه علیه السلام :المُنافِقُ إذا نَظَرَ لَها ، و إذا سَکَتَ سَها ، و إذا تَکَلَّمَ لَغا ، و إذا استَغنی طَغا ، و إذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا ، فهُو قَریبُ السُّخطِ بَعیدُ الرِّضا ، یُسخِطُهُ علَی اللّهِ الیَسیرُ ، و لا یُرضیهِ الکثیرُ ، یَنوی کثیرا مِن الشَّرِّ و یَعمَلُ بطائفَةٍ مِنهُ ، و یَتَلَهَّفُ علی ما فاتَهُ مِن الشَّرِّ کیفَ لَم یَعمَلْ بهِ ! (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منافق، چشمانش در اختیار اوست، هر گونه بخواهد گریه می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گریه مؤمن از دل اوست و گریه منافق از سَرَش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشتر منافقان امّت من، قاریان آن هستند.

امام علی علیه السلام :منافق نسبت به خودش مسامحه روا می دارد و از مردم خرده گیری می کند.

امام علی علیه السلام :منافق گفتارش زیبا و کردارش بیماریِ درونی است.

امام علی علیه السلام :منافق زبانش خوشحال می کند و دلش زیان می رساند.

امام علی علیه السلام :منافق بی حیایی کودن و چاپلوسی بدبخت است.

امام علی علیه السلام :منافق، نیرنگ باز و زیان رسان و بدگمان است .

امام علی علیه السلام :منافق هرگاه نگاه می کند برای سرگرمی است، هرگاه سکوت می کند همراه غفلت است، وقتی سخن می گوید بیهوده گویی می کند، هرگاه بی نیاز شود طغیان می کند، وقتی گرفتاری به او رسد داد و فریاد راه می اندازد، زود ناراحت می شود و دیر خشنود می گردد، از اندکِ خدا ناخشنود می شود و بسیارش هم او را خشنود نمی سازد، شرّ بسیار در سر می پروراند و مقداری از آنها را به کار می بندد و افسوس می خورد که چرا فلان کار بد را انجام نداده است.

ص :344


1- کنز العمّال : 854.
2- کنز العمّال : 850.
3- کنز العمّال : 28972.
4- غرر الحکم : 2008.
5- غرر الحکم : 1578.
6- غرر الحکم : 1576.
7- غرر الحکم : 1853.
8- غرر الحکم : 1289.
9- تحف العقول : 212.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :المُنافِقُ یَنهی و لا یَنتَهی ، و یأمُرُ بما لا یأتی ، إذا قامَ فی الصَّلاةِ اعتَرَضَ ، و إذا رَکَعَ رَبَضَ ، و إذا سَجَدَ نَقَرَ ، و إذا جَلَسَ شَغَرَ ، یُمسی و هَمُّهُ الطَّعامُ و هُو مُفطِرٌ ، و یُصبِحُ و هَمُّهُ النَّومُ و لَم یَسهَرْ ، إن حَدَّثَکَ کَذبَکَ ، و إن وَعَدَکَ أخلَفَکَ ، و إنِ ائتَمَنتَهُ خانَکَ ، و إن خالَفتَهُ اغتابَکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُنافِقُ لا یَرغَبُ فیما قد سَعِدَ بهِ المؤمنونَ ، و السَّعیدُ یَتَّعِظُ بِمَوعِظَةِ التَّقوی و إن کانَ یُرادُ بالمَوعِظَةِ غَیرُهُ . (2)

3873 - عَلائِمُ النِّفاقِ
3873 - نشانه های نفاق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :آیَةُ المُنافِقِ ثَلاثٌ : إذا حَدَّثَ کَذَبَ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ، و إذا ائتُمِنَ خانَ . (3)

امام زین العابدین علیه السلام :منافق نهی می کند و خود نهی نمی پذیرد، به آنچه دستور می دهد خودش عمل نمی کند، چون به نماز ایستد به چپ و راست می نگرد، چون رکوع کند خود را به زمین اندازد، چون سجده کند [مانند پرندگان] منقار به زمین زند و چون بنشیند نیم خیز نشیند (4) ، چون شب شود با اینکه روزه نداشته است همه اش به فکر خوردن غذاست و در روز با آنکه شب زنده داری نکرده است، همّ و غمش خفتن است. اگر سخنی (حدیثی) به تو گوید، دروغ گوید و اگر به تو و عده ای دهد، خلف وعده کند و اگر به او اعتماد کنی و امانتی سپاری به تو خیانت کند و اگر با او مخالفت کنی، پشت سرت بدگویی کند.

امام صادق علیه السلام :منافق به آنچه مایه سعادت مؤمنان است رغبتی ندارد، و سعادتمند از اندرز به تقوا پند می گیرد هر چند مخاطب آن اندرز کس دیگری باشد.

3873

نشانه های نفاق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه منافق سه چیز است، هر گاه سخن گوید دروغ گوید، هرگاه وعده دهد وفا نکند و هرگاه به او اعتماد شود خیانت کند.

ص :345


1- الأمالی للصدوق : 582 / 802 .
2- الکافی : 8 / 151 / 132.
3- الترغیب و الترهیب : 4 / 9 / 13.
4- احتمالاً این حرکات ناشی از عجله و اهمیت ندادن به نماز و واجبات است .

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ فهُو مُنافِقٌ ، و إن کانَت فیهِ واحِدَةٌ مِنهُنَّ کانَت فیهِ خَصلَةٌ مِن النِّفاقِ حتّی یَدَعَها : مَن إذا حَدَّثَ کَذَبَ ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ ، و إذا عاهَدَ غَدَرَ ، و إذا خاصَمَ فَجَرَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ کانَ مُنافِقا و إن صامَ و صلّی و زَعَمَ أنّهُ مُسلِمٌ : مَن إذا ائتُمِنَ خانَ ، و إذا حَدَّثَ کَذَبَ ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ ، إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ قالَ فی کِتابهِ : «إنّ اللّهَ لا یُحِبُّ الخائِنینَ» (2) و قالَ : «أنّ لَعْنَةَ اللّهِ علَیهِ إنْ کانَ مِن الکاذِبینَ» (3) ، و فی قولهِ عَزَّ و جلَّ : «و اذْکُرْ فی الکِتابِ إسْماعِیلَ إنّهُ کانَ صادِقَ الوَعْدِ و کانَ رَسُولاً نَبِیّا» (4) . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لِلُمنافِقِ ثَلاثُ عَلاماتٍ : إذا حَدَّثَ کَذَبَ ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ ، و إذا ائتُمِنَ خانَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :لِلمُنافِقینَ عَلاماتٌ یُعرَفونَ بِها : تَحِیَّتُهُم لَعنَةٌ ، و طَعامُهُم نُهمَةٌ ، و غَنیمَتُهُم غُلولٌ ، لا یَقرَبونَ المَساجِدَ إلاّ هُجرا ، و لا یَأتونَ الصَّلاةَ إلاّ دُبُرا ، مُستَکبِرینَ لا یَألَفونَ و لا یُؤلَفونَ ، خُشُبٌ باللَّیلِ سُخُبٌ بالنَّهارِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار خصلت است که در هر که باشند منافق است و اگر یکی از آنها در او باشد یک خصلت نفاق در او وجود دارد تا اینکه آن را رها کند : کسی که هرگاه سخن گوید دروغ گوید و هرگاه وعده دهد خُلفِ وعده کند و هرگاه پیمان بندد پیمان شکنی کند و هرگاه ستیزه کند از حق تجاوز نماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه خصلت است که در هر که باشند منافق است، هرچند اهل روزه و نماز باشد و خودش را مسلمان بداند : کسی که هرگاه به او اعتماد شود خیانت ورزد و هرگاه سخن گوید دروغ گوید و هرگاه وعده دهد خُلفِ وعده کند. خداوند عزّ و جلّ در کتاب خود فرمود : «براستی که خدا خیانتکاران را دوست ندارد» و فرمود : «لعنت خدا بر او اگر از دروغگویان باشد» و در آنجا که فرمود : «و در این کتاب از اسماعیل یاد کن که او راست وعده و فرستاده ای پیامبر بود».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای منافق سه نشانه است : هرگاه سخن گوید دروغ گوید، هرگاه وعده دهد خُلفِ وعده کند و هر گاه به او اعتماد شود خیانت ورزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منافقان را نشانه هایی است که با آنها شناخته می شوند : درودشان لعنت است، پرخور و شکم باره اند، به غنائم دستبرد می زنند، به مساجد نزدیک نمی شوند مگر با اکراه و ریاکاری، نماز را آخر وقت می خوانند، خود برتر بینند، به طوری که با کسی انس و الفت نمی گیرند و کسی هم با آنان الفت نمی گیرد، شب مانند چوب خشک می افتند (شب زنده داری نمی کنند) و روز صدای خود را به جرّ و بحث بلند می کنند.

ص :346


1- الخصال : 254 / 129 .
2- الأنفال : 58 .
3- النور : 7 .
4- مریم : 54 .
5- الکافی : 2 / 290 / 8.
6- قرب الإسناد : 28 / 92.
7- کنز العمّال : 862.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لِلمُنافِقِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یُخالِفُ لِسانُهُ قَلبَهُ ، و قَلبُهُ فِعلَهُ ، و عَلانیَتُهُ سَریرَتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :أربَعٌ مِن عَلاماتِ النِّفاقِ : قَساوَةُ القَلبِ ، و جُمودُ العَینِ ، و الإصرارُ علَی الذَّنبِ ، و الحِرصُ علَی الدُّنیا . (2)

3874 - خَصائِصُ المُنافِقینَ
3874 - ویژگی های منافقان

الکتاب :

إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ إِذَا قَامُوا إِلَی الصَّلاَةِ قَامُوا کُسَالَی یُرَاؤُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاً * مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لاَ إِلَی هؤُلاءِ وَ لاَ إِلَی هؤُلاَءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً» . (3)

(4)

امام صادق علیه السلام :منافق سه نشانه دارد : زبان او با دلش ناسازگار است و دلش با کردارش و ظاهرش با باطنش.

امام صادق علیه السلام :چهار چیز از نشانه های نفاق است : سخت دلی، خشکیدگی چشم، مداومت بر گناه، و آزمندی به دنیا .

3874

ویژگی های منافقان

قرآن:

«منافقان با خدا نیرنگ می کنند و حال آنکه او با آنان نیرنگ می کند. و چون به نماز ایستند با کسالت و تنبلی برخیزند. با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند. میانِ آن [دو گروه] دو دلند، نه با اینانند و نه با آنان. و هر که را خدا گمراه کند، هرگز راهی برای [نجات ]او نخواهی یافت».

ص :347


1- الخصال : 121 / 113.
2- الاختصاص : 228.
3- النساء : 142 و 143 .
4- (انظر) البقرة : 8 ، 20 ، آل عمران : 167 ، 168 ، النساء : 61 ، 138 ، 145، العنکبوت : 10 ، 11، محمّد : 30 ، المجادلة : 14 ، 16.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن خالَفَت سَریرَتُهُ عَلانِیَتَهُ فهُو مُنافِقٌ کائنا مَن کانَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما زادَ خُشوعُ الجَسَدِ علی ما فی القَلبِ فهُو عِندَنا نِفاقٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی خُطبَةٍ یَصِفُ فیها المُنافِقینَ _: اُحَذِّرُکُم أهلَ النِّفاقِ ؛ فإنَّهُمُ الضّالُّونَ المُضِلُّونَ ، و الزّالُّونَ المُزِلُّونَ ، یَتلَوَّنونَ ألوانا ، و یَفتَنُّونَ افتِنانا ، و یَعمِدونَکُم بکُلِّ عِمادٍ ، و یَرصُدونَکُم (یَسُدُّونَکُم) بکُلِّ مِرصادٍ .

قُلوبُهُم دَوِیَّةٌ، و صِفاحُهُم نَقیَّةٌ، یَمشونَ الخَفاءَ، و یَدِبُّونَ الضَّرّاءَ ، وَصفُهُم دَواءٌ ، و قَولُهُم شِفاءٌ ، و فِعلُهُمُ الدّاءُ العَیاءُ ، حَسَدَةُ الرَّخاءِ ، و مُؤکِّدو (مُولِّد و) البَلاءِ ، و مُقَنِّطو الرَّجاءِ ، لَهُم بکلِّ طَریقٍ صَریعٌ ، و إلی کُلِّ قَلبٍ شَفیعٌ ، و لکُلِّ شَجوٍ دُموعٌ .

یَتَقارَضُونَ الثَّناءَ ، و یَتَراقَبونَ الجَزاءَ ، إن سَألوا (ساقوا) ألحَفوا ، و إن عَذَلوا کَشَفوا ، و إن حَکَموا أسرَفوا . قد أعَدُّوا لکُلِّ حقٍّ باطِلاً ، و لکُلِّ قائمٍ مائلاً ، و لکلِّ حیٍّ قاتِلاً ، و لکلِّ بابٍ مِفتاحا ، و لکلِّ لَیلٍ مِصباحا ، یَتَوَصَّلونَ إلَی الطَّمَعِ بالیَأسِ لِیُقیموا بهِ أسواقَهُم ، و یُنفِقوا بهِ أعلاقَهُم ، یَقولونَ فیُشَبِّهونَ ، و یَصِفونَ فیُمَوِّهونَ ، قد هَوَّنوا الطَّریقَ (الدِّینَ) ، و أضلَعوا المَضیقَ ، فَهُم لُمَةُ الشَّیطانِ ، و حُمَةُ النِّیرانِ : «اُولئکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ ألا إنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الخاسِرونَ» (3) . (4)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که باطنش با ظاهرش ناسازگار باشد، همو منافق است، هر که می خواهد باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چنانچه خشوع بدن بر خشوع دل بچربد این در نظر ما نفاق است.

امام علی علیه السلام_ در خطبه ای در بیان اوصاف منافقان _فرمود : شما را از منافقان برحذر می دارم؛ زیرا که آنان مردمانی گمراه و گمراه کننده اند ، خود لغزیده اند و دیگران را می لغزانند، به رنگ های گوناگون و حالات مختلف در می آیند، با هر وسیله و از هر طریقی قصد [فریب و گمراهی ]شما می کنند و در هر کمینگاهی به کمین شما می نشینند.

دل هایشان بیمار است و ظاهرشان آراسته و تمیز، مخفیانه عمل می کنند و چون خزنده ای زهرناک آهسته می خزند و بی خبر زهر خود را می ریزند، شرح و بیانشان دارو و گفتارشان شفاست، اما کردارشان درد بی درمان است. به رفاه و آسایش مردم حسادت می ورزند و به آتش بلا و گرفتاری [مردمان] دامن می زنند و نومید می کنند، در هر راهی به خاک هلاکت افکنده ای، و برای نفوذ در هر دلی وسیله ای و برای هر غم و اندوهی اشک هایی [دروغین ]دارند، مدح و ستایش به هم قرض می دهند و از یکدیگر انتظار پاداش (ستایش متقابل) دارند، اگر چیزی بخواهند پافشاری می کنند و اگر سرزنش کنند پرده دری می نمایند و اگر حکم کنند زیاده روی می ورزند، در مقابلِ هر حقّی باطلی در چنته دارند و در برابر هر راستی کژی و برای هر زنده ای قاتلی و برای هر دری کلیدی و برای هر شبی چراغی. چشم نداشتن و بی نیازی را دستاویز طمع قرار می دهند تا از این راه بازار خود را داغ کنند و کالاهایشان را رونق بخشند. می گویند و ایجاد شبهه می کنند، وصف می کنند و حقیقت را وارونه جلوه می دهند، راه [ورود به مسیر باطل ]را آسان می کنند و تنگه [آن را ]کج و دشوار رو می سازند [تا افراد به راحتی قدم به راه باطل گذارند و در پیچ و خمهای آن سرگردان شوند و بیرون شدن از آن برایشان ناممکن یا دشوار شود]. اینان دار و دسته شیطانند و زبانه های انبوه آتش «آنان حزب شیطانند و بدانید که حزب شیطان همان زیان کارانند».

ص :348


1- بحار الأنوار : 72 / 207 / 8.
2- الکافی : 2 / 396 / 6.
3- المجادلة : 19 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 194 .

عنه علیه السلام :بالکِذبِ یَتَزیَّنُ أهلُ النِّفاقِ . (1)

عنه علیه السلام :عادَةُ المُنافِقینَ تَهزیعُ الأخلاقِ . (2)

عنه علیه السلام :عِلمُ المُنافِقِ فی لِسانِهِ ، عِلمُ المُؤمِن فی عَمَلِهِ . (3)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ ، کَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ . (4)

عنه علیه السلام :وَرَعُ المُنافِقِ لا یَظهَرُ إلاّ علی لِسانِهِ . (5)

امام علی علیه السلام :منافقان با دروغ، خود را آراسته جلوه می دهند.

امام علی علیه السلام :عادت منافقان، تغییر دادن خُلق و خوی است (هر لحظه به رنگی در می آیند).

امام علی علیه السلام :دانش منافق، در زبان اوست. دانش مؤمن در کردار اوست.

امام علی علیه السلام :موافقتِ زیاد [نشانه] نفاق است؛ مخالفتِ زیاد [نشانه] دشمنی است.

امام علی علیه السلام :پارسایی منافق، جز در زبان او نمودار نمی شود.

ص :349


1- غرر الحکم : 4222.
2- غرر الحکم : 6244.
3- غرر الحکم : 6288 و 6289.
4- غرر الحکم : 7083 و 7084.
5- غرر الحکم : 10130.

عنه علیه السلام :لا تَلتَمِسِ الدُّنیا بعَمَلِ الآخِرَةِ ، و لا تُؤْثِرِ العاجِلَةَ علَی الآجِلَةِ ؛ فإنَّ ذلکَ شِیمَةُ المُنافِقینَ و سَجیَّةُ المارِقینَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ لسانَ المُؤمنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ ، و إنّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ . (2)

عنه علیه السلام :لو ضَرَبتُ خَیشومَ المُؤمِنِ بسَیفی هذا علی أن یُبغِضَنی ما أبغَضَنی ، و لو صَبَبتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها علَی المُنافِقِ علی أن یُحِبَّنی ما أحَبَّنی ، و ذلکَ أنّهُ قُضِیَ فانقَضی علی لِسانِ النَّبیِّ الاُمِّیِّ صلی الله علیه و آله ، أنّهُ قالَ : یا علیُّ، لا یُبغِضُکَ مُؤمِنٌ ، و لا یُحِبُّکَ مُنافِقٌ . (3)

3875 - أظهَرُ النّاسِ نِفاقاً
3875 - آشکارترین منافق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أظهَرُ النّاسِ نِفاقا مَن أمَرَ بالطّاعَةِ و لَم یَعمَلْ بها، و نَهی عنِ المَعصیَةِ و لَم یَنتَهِ عنها . (4)

عنه علیه السلام :أشَدُّ النّاسِ نِفاقا مَن أمَرَ بالطّاعَةِ و لَم یَعمَلْ بها ، و نَهی عَنِ المَعصیَةِ و لم یَنتَهِ عنها . (5)

امام علی علیه السلام :کار آخرت را وسیله رسیدن به دنیا مکن و این جهان زودگذر را بر آخرت برمگزین؛ زیرا این کار خصلتِ منافقان و خویِ از دین بیرون شدگان است.

امام علی علیه السلام :زبان مؤمن پشت دل اوست و دل منافق پشت زبان او.

امام علی علیه السلام :اگر با این شمشیرم بُن بینی مؤمن را بزنم تا با من دشمنی ورزد هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را به پای منافق بریزم تا مرا دوست داشته باشد، هیچ گاه مرا دوست نخواهد داشت و این از آن روست که قلم قضا بر این امر رقم خورده و این قضای الهی بر زبان پیامبر امّی صلی الله علیه و آله گذشته است که فرمود : ای علی! هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمی کند و هیچ منافقی تو را دوست نمی دارد .

3875

آشکارترین منافق

امام علی علیه السلام :آشکارترین منافق کسی است که به طاعت [خدا ]فرا خواند و خودش بدان عمل نکند و از معصیت باز دارد و خودش از آن باز نایستد.

امام علی علیه السلام :بدترین منافق کسی است که به طاعت [خدا] امر کند و خودش بدان عمل نکند و از معصیت باز دارد و خودش از آن باز نایستد.

ص :350


1- غرر الحکم : 10405.
2- نهج البلاغة : الخطبة 176.
3- نهج البلاغة: الحکمة45.
4- غرر الحکم : 3214.
5- غرر الحکم : 3309.

3876 - التَّحذیرُ مِنَ المُنافِقِ المِنطیقِ
3876 - پرهیز از منافق زبان باز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی لا أتَخَوَّفُ علی اُمَّتی مُؤمِنا و لا مُشرِکا ، أمّا المُؤمنُ فیَحجُرُهُ إیمانُهُ ، و أمّا المُشرِکُ فیَقمَعُهُ کُفرُهُ ، و لکن أتَخَوَّفُ علَیکُم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ ؛ یَقولُ ما تَعرِفونَ ، و یَعمَلُ ما تُنکِرونَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أخوَفَ ما أخافُ علَیکُم بَعدی کلُّ مُنافِقٍ عَلیمِ اللِّسانِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و لَقد قالَ لی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّی لا أخافُ علی اُمَّتی مُؤمِنا و لا مُشرِکا ، أمّا المُؤمنُ فیَمنَعُهُ اللّهُ بإیمانِهِ ، و أمّا المُشرِکُ فیَقمَعُهُ اللّهُ بشِرکِهِ، و لکنّی أخافُ علَیکُم کُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ ، عالِمِ اللِّسانِ ، یقولُ ما تَعرِفونَ ، و یَفعَلُ ما تُنکِرونَ . (3)

(4)

3876

پرهیز از منافق زبان باز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای امّت خود از مؤمن و مشرک نمی ترسم؛ زیرا مؤمن را ایمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامی ]می شود و مشرک را نیز همان کفرش سرکوب می کند. اما ترس من برای شما از منافق زبان بازی است که حرف هایی می زند که شما بدان اعتقاد دارید و کارهایی می کند که شما به آنها اعتقاد ندارید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین ترس من برای شما پس از خودم، از منافقان زبان باز است.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : من برای امّتم نه از مؤمن می ترسم و نه از مشرک؛ زیرا مؤمن را خداوند به واسطه ایمانش جلوگیری می کند و مشرک را خداوند به سبب شرکش از پای در می آورد. امّا ترس من برای شما از منافق زبان بازی است که مطابق اعتقادات شما سخن می گوید و برخلاف آنچه معتقدید عمل می کند.

3877 - دَعائِمُ النِّفاقِ
3877 - پایه های نفاق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النِّفاقُ علی أربَعِ دَعائمَ : علَی الهَوی ، و الهُوَینا (5) ، و الحَفیظَةِ ، و الطَّمَعِ .

فالهَوی علی أربَعِ شُعَبٍ: علَی البَغی، و العُدوانِ، و الشَّهوَةِ، و الطُّغیان، فمَن بَغی کَثُرَت غَوائلُهُ و تَخَلّی مِنهُ و قَصَّرَ علَیهِ (6) ، و مَنِ اعتَدی لَم یُؤمَنْ بَوائقُهُ و لَم یَسلَمْ قَلبُهُ، و لم یَملِکْ نَفسَهُ عَنِ الشَّهواتِ و مَن لم یَعدِلْ نفسَهُ فی الشَّهَواتِ خاضَ فی الخَبیثاتِ ، و مَن طَغی ضَلَّ علی عَمَدٍ (7) بلا حُجّةٍ.

و الهُوَینا علی أربَعِ شُعَبٍ : علَی الغِرَّةِ ، و الأمَلِ، و الهَیبَةِ ، و المُماطَلَةِ ؛ و ذلکَ بأنَّ الهَیبَةَ تَرُدُّ عنِ الحقِّ ، و المُماطَلَةَ تُفَرِّطُ فی العَمَلِ حتّی یَقدَمَ علَیهِ الأجَلُ ، و لَو لا الأمَلُ عَلِمَ الإنسانُ حَسَبَ ما هُو فیهِ (8) ، و لو عَلِمَ حَسَبَ ما هُو فیهِ ماتَ خُفاتا مِن الهَولِ و الوَجَلِ ، و الغِرَّةُ تُقَصَّرُ بالمَرءِ عَن العَمَلِ .

و الحَفیظَةُ علی أربَعِ شُعَبٍ : علَی الکِبرِ و الفَخرِ و الحَمیَّةِ (9) و العَصبیَّةِ ؛ فمَنِ استَکبَرَ أدبَرَ عنِ الحَقِّ ، و مَن فَخَرَ فجَرَ ، و مَن حَمِیَ أصَرَّ علَی الذُّنوبِ ، و مَن أخَذَتهُ العَصَبیَّةُ جارَ ، فبِئسَ الأمرُ أمرٌ بینَ إدبارٍ و فُجورٍ و إصرارٍ و جَورٍ علَی الصِّراطِ.

و الطَّمَعُ علی أربَعِ شُعَبٍ : الفَرَحُ ، و المَرَحُ ، و اللَّجاجَةُ ، و التَّکاثُرُ ؛ فالفَرَحُ مَکروهٌ عِندَ اللّهِ ، و المَرَحُ خبلاء ، و اللَّجاجَةُ بَلاءٌ لِمَن اضطَرَّتهُ إلی حَملِ الآثامِ ، و التَّکاثُرُ لَهوٌ و لَعِبٌ و شُغلٌ و استِبدالُ الّذی هُو أدنی بالّذی هُو خَیرٌ .

فذلکَ النِّفاقُ و دَعائمُهُ و شُعَبُهُ . (10)

3877

پایه های نفاق

امام علی علیه السلام :نفاق بر چهار پایه استوار است : بر هوس و سهل انگاری [در امر دین] و خشم و طمع.

هوس، خود، بر چهار شاخه است : ستم و تجاوز و شهوت و سرکشی. هر که ستم کند گرفتاری هایش زیاد شود و تنها ماند و از کمک به او خودداری شود. هر که تجاوز کند کسی از شرارتها و بدی هایش در امان نباشد و دلش سالم نماند و در برابر خواهش های نفسانی خود دار نباشد. هر که شهوات خود را تعدیل نکند در پلیدی ها فرو رود. و هر که سرکشی کند، خود را از روی عمد و بدون دلیل گمراه نماید.

سهل انگاری نیز بر چهار شاخه است : مغرور شدن [به رحمت حق] و آرزو و ترس و تعلّل ورزیدن. و این از آن روست که ترس، از حق باز می دارد و تعلّل ورزیدن موجب کوتاهی کردن در عمل می شود تا آنکه اجل در رسد و اگر آرزو نبود، انسان حساب کار خود را می دانست و اگر از حساب کار خود آگاه می شد از ترس و وحشت در جا می مرد و مغرور شدن، کوتاهی در عمل می آورد.

و خشم بر چهار شاخه است : خود برتربینی، فخر فروشی، حمیّت و عصبیّت. هر که خود برتر بین باشد، به حق پشت کند. هر که فخر فروشی کند، از صراط راستی منحرف شود و به گناه درافتد. هر که حمیّت ورزد، بر گناهان اصرار ورزد و هر که عصبیّت داشته باشد، از حق منحرف شود و به باطل گراید. پس، چه بد خصلتی است خصلتی که نتیجه اش پشت کردن به حق ، گناه، اصرار بر گناه و انحراف از راه راست باشد.

و طمع نیز بر چهار شاخه است : شادمانی و سرمستی، و خیره سری و فزون خواهی. شادمانی کردن ، نزد خداوند خوشایند نیست و سرمستی، شوریده عقلی است و خیره سری بلایی است که آدمی را به کشیدن بار گناهان وا می دارد و فزون خواهی، سرگرمی و بازی و گرفتاری و جایگزین کردن چیز پست تر (دنیا) به جای چیز بهتر (آخرت) است.

این است نفاق و پایه ها و شاخه های آن.

ص :351


1- کنز العمّال : 29046.
2- الترغیب و الترهیب : 1 / 127 / 18.
3- نهج البلاغة : الکتاب 27.
4- (انظر) الاُمّة : باب 135 ، 136.
5- الهُوَینا : کان یمشی الهوینا ؛ تصغیر الهُونی ، تأنیث الأهوَن ، و هو من الهَون : الرفق و اللین و التثبّت (النهایة : 5 / 284) ، و المراد هنا: التهاون فی أمر الدِّین و ترک الاهتمام فیه ، و الحفیظة : الغضب و الحمیّة . (کما فی هامش المصدر).
6- فی بعض النسخ «و نصر علیه» (کما فی هامش المصدر).
7- فی بعض النسخ «علی عمل» (کما فی هامش المصدر).
8- حَسَبتُه : إذا عَدَدتُه . خَفَتَ خُفاتا : أی مات فَجأةً (الصحاح : 1 / 109 و 110 و ص 248) .
9- قال الراغب : عبّر عن القوّة الغضبیّة إذا ثارت و کثرت بالحمیّة فقیل : حمیتُ علی فلان أی غضبت علیه ، قال تعالی : «حَمیّةَ الجاهلیّةِ» المفردات للراغب : 259 . و العَصَبَة : الأقارب من جهة الأب، و العصبیّة: و التعصّب المحاماة و المدافعة (النهایة : 3/245 و 246).
10- الکافی : 2 / 393.

ص :352

(1)

3878 - ذَمُّ ذِی اللِّسانَینِ
3878 - نکوهش شخصِ دو زبان

الکافی :قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی لعیسَی بن مَریمَ علیه السلام : یا عیسی ، لِیَکُن لِسانُکَ فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ لِسانا واحِدا ، و کذلکَ قَلبُکَ ، إنّی اُحَذِّرُکَ نَفسَکَ ، و کفی بِی خَبیرا ، لا یَصلُحُ لِسانانِ فی فَمٍ واحِدٍ ، و لا سَیفانِ فی غِمدٍ واحِدٍ ، و لا قَلبانِ فی صَدرٍ واحِدٍ ، و کذلکَ الأذهانُ . (2)

3878

نکوهش شخصِ دو زبان

الکافی :خداوند تبارک و تعالی به عیسی بن مریم علیه السلام فرمود : ای عیسی! زبانت در آشکار و نهان یکی باشد و همچنین دلت. من تو را از نفْست برحذر می دارم و بدان که من از هر چیزی بخوبی آگاهم. دو زبان در یک دهان نشاید و دو شمشیر در یک نیام نگنجد و دو دل در یک سینه جای نگیرد و ذهن ها نیز چنین اند.

ص :353


1- (انظر) الکذب : باب 3413.
2- الکافی : 2 / 343 / 3.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا یَنظُرُ اللّهُ إلَیهِم یَومَ القِیامَةِ و لا یُزَکِّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ : ......... و رجُلٌ استَقبَلَکَ بِوُدِّ صَدرِهِ فیُواری (و قَلبُهُ) مُمتَلئٌ غِشّا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَدَحَ أخاهُ المُؤمِنَ فی وَجهِهِ و اغتابَهُ مِن وَرائهِ فَقدِ انقَطَعَ ما بَینَهُما مِن العِصمَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تَجِدونَ شَرَّ النّاسِ ذا الوَجهَینِ؛ الّذی یأتی هؤلاءِ بوَجهٍ ، و هؤلاءِ بوَجهٍ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ یکونُ ذا وَجهَینِ و ذا لِسانَینِ ، یُطری أخاهُ شاهِدا و یأکُلُهُ غائبا ، إن اُعطِیَ حَسَدَهُ ، و إنِ ابتُلِی خَذَلَهُ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه نفرند که خداوند در روز قیامت به آنها نمی نگرد و پاکشان نمی شمارد و عذابی دردناک در انتظارشان می باشد : ......... و مردی که پیش روی تو اظهار دوستی می کند و پشت سرت دلش آکنده از غلّ و غشّ است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برادر مؤمن خود را پیش رویش بستاید و پشت سرش از او بدگویی کند، پیوند حرمت میان آنها بریده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین مردم را افراد دو رو می یابید؛ کسی که پیش این عدّه با چهره ای می آید و پیش آن عدّه با چهره ای دیگر.

امام باقر علیه السلام :چه بد بنده ای است، بنده ای که دو رو و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را بستاید و در غیابش از وی بد گوید. اگر نعمتی به او عطا شود، بر وی حسادت ورزد و اگر گرفتار آید او را تنها گذارد.

ص :354


1- تفسیر العیّاشیّ : 1 / 179 / 69.
2- الأمالی للصدوق : 677 / 920 .
3- الترغیب و الترهیب : 3 / 602 / 1.
4- الأمالی للصدوق : 417 / 551 .

عنه علیه السلام :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ هُمَزَةٌ لُمَزَةٌ ، یُقبِلُ بِوَجهٍ و یُدبِرُ بآخَرَ . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لهِشامٍ _: یا هِشامُ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ یکونُ ذا وَجهَینِ و ذا لِسانَینِ ، یُطری أخاهُ إذا شاهَدَهُ ، و یأکُلُهُ إذا غابَ عَنهُ ، إن اُعطِیَ حَسَدَهُ ، و إنِ ابتُلِیَ خَذَلَهُ . (2)

(3)

3879 - صِفَةُ حَشرِ المُنافِقینَ وعاقِبتُهُم
3879 - نحوه محشور شدن منافقان و فرجام آنها

الکتاب :

یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ» . (4)

وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ» . (5)

امام باقر علیه السلام :چه بد بنده ای است بنده بد گوی عیب جوی، پیش روی انسان به گونه ای است و پشت سر به گونه ای دیگر.

امام کاظم علیه السلام_ در سفارش خود به هشام _فرمود : ای هشام! چه بد بنده ای است آن بنده ای که دو رو و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را بستاید و در غیابش از وی بد گوید، اگر نعمتی به او داده شود بر وی حسد ورزد و اگر گرفتار آید تنهایش گذارد.

3879

نحوه محشور شدن منافقان و فرجام آنها

قرآن:

«آن روزی که مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند، می گویند : ما را مهلت دهید تا از نورتان [اندکی ]برگیریم. گفته می شود : باز پس گردید و نور درخواست کنید. آنگاه میان ایشان دیواری زده می شود که آن را دروازه ای است : درونش رحمت است و بیرونش روی به عذاب دارد».

«خدا به مردان و زنان منافق و کافران آتش جهنّم را وعده داده است. در آن جاودانه اند. آن آتش برای ایشان کافی است و خدا لعنتشان کرده و برای آنان عذابی پایدار است».

ص :355


1- بحار الأنوار : 75 / 203 / 2.
2- تحف العقول : 395.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 8 / 581 باب 143.
4- الحدید : 13.
5- التوبة : 68.

«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرا» . (1)

3880 - ما لا یَجتَمِعُ فِی المُنافِقینَ مِنَ الخِصالِ
3880 - خصلت هایی که در وجود منافقان جمع نمی شوند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَجیءُ یَومَ القِیامَةِ ذو الوَجهَینِ دالِعا لِسانَهُ فی قَفاهُ ، و آخَرُ مِن قُدّامِهِ ، یَلتَهِبانِ نارا حتّی یُلهِبا جَسَدَهُ ، ثُمّ یُقالُ لَهُ : هذا الّذی کانَ فی الدُّنیا ذا وَجهَینِ و ذا لِسانَینِ ، یُعرَفُ بذلکَ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ذو الوَجهَینِ فی الدُّنیا یأتی یَومَ القِیامَةِ و لَهُ وَجهانِ مِن نارٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ ذا لِسانَینِ جَعَلَ اللّهُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ لِسانَینِ مِن نارٍ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَقِیَ النّاسَ بِوَجهٍ و عابَهُم بوَجهٍ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و لَهُ لِسانانِ مِن نارٍ . (5)

ما لا یَجتَمِعُ فِی المُنافِقینَ مِنَ الخِصالِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خَصلَتانِ لا یَکونانِ فی مُنافِقٍ : حُسنُ سَمتٍ ، و لا فِقهٌ فی الدِّینِ . (6)

«آری، منافقان در فروترین طبقات دوزخند و هرگز برای آنان یاوری نخواهی یافت».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت انسان دو چهره در حالی می آید که یک زبان از پس گردنش آویزان است و یک زبان از جلو و در آنها آتشی افروخته است که به [تمام ]بدنش زبانه می کشد. سپس به او گفته می شود : این کسی است که در دنیا دو رو و دو زبان بود. او بدین گونه در روز قیامت شناخته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در دنیا دو چهره باشد، روز قیامت با دو چهره از آتش محشور می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دو زبان باشد، خداوند در روز قیامت برای او دو زبان آتشین قرار دهد.

امام صادق علیه السلام :هر که با مردم با چهره ای رو به رو شود و با چهره ای دیگر از آنها عیب گویی کند، روز قیامت با دو زبان از آتش [به محشر ]می آید.

3880

خصلت هایی که در وجود منافقان جمع نمی شوند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو خصلت است که در هیچ منافقی وجود ندارد : نیکویی روش و رفتار، و فهم در دین.

ص :356


1- النساء : 145.
2- الخصال : 38 / 16.
3- الترغیب و الترهیب : 3 / 603 / 3.
4- الترغیب و الترهیب : 3 / 604 / 5.
5- الأمالی للصدوق : 418 / 552 .
6- کنز العمّال : 776.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَصلَتانِ لا یَجتَمِعان فی المُنافِقِ : سَمتٌ حَسَنٌ ، و فِقهٌ فی سُنَّةٍ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَجمَعُ اللّهُ لِمُنافِقٍ و لا فاسِقٍ حُسنَ السَّمتِ و الفِقهَ و حُسنَ الخُلقِ أبدا . (2)

معانی الأخبار عن عبد اللّهِ بنِ سِنان :کنّا جُلوسا عندَ أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ، إذ قالَ لَهُ رَجلٌ : أ تَخافُ علَیَّ أن أکونَ مُنافِقا ؟ فقال له : إذا خَلَوتَ فی بَیتِکَ نَهارا أو لَیلاً أ لَیس تُصَلِّی ؟ فقالَ : بلی . قالَ : فلِمَن تُصَلِّی ؟ فقالَ : للّهِ عَزَّ و جلَّ . قالَ : فکَیفَ تَکونُ مُنافِقا و أنتَ تُصَلِّی للّهِ عَزَّ و جلَّ لا لِغَیرِهِ ؟ ! (3)

3881 - ما یَذهَبُ بِالنِّفاقِ
3881 - عوامل از بین برنده نفاق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّلاةُ علَیَّ و علی أهلِ بَیتی تَذهَبُ بالنِّفاقِ . (4)

امام صادق علیه السلام :دو خصلت است که در منافق فراهم نمی آیند : راه و رسم نیکو و فهم در سنّت.

امام صادق علیه السلام :خداوند هرگز خوش راه و رسمی و دین فهمی و خوش خویی را در وجود منافق و فاسق جمع نمی کند.

معانی الأخبار_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: ما نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودیم که مردی به ایشان عرض کرد: آیا بیم آن هست که من منافق باشم؟ امام در پاسخ وی فرمود: وقتی روز یا شب در خانه ات تنها هستی آیا نماز می خوانی؟ عرض کرد : آری. فرمود : برای چه کسی نماز می خوانی؟ عرض کرد : برای خداوند عزّ و جلّ . فرمود : چگونه منافق باشی وقتی برای خداوند عزّ و جلّ ، و نه غیر او، نماز می خوانی ؟

3881

عوامل از بین برنده نفاق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صلوات فرستادن بر من و اهل بیتم نفاق را از بین می برد.

ص :357


1- تحف العقول : 367.
2- تحف العقول : 370.
3- معانی الأخبار : 142 / 1.
4- الکافی : 2 / 492 / 8.

عنه صلی الله علیه و آله :ارفَعوا أصواتَکُم بالصَّلاةِ علَیَّ ؛ فإنّها تَذهَبُ بالنِّفاقِ . (1)

کلام حول النِّفاق فی صدر الإسلام:

قال العلاّمة الطباطبائی : «یهتمّ القرآن بأمر المنافقین اهتماما بالغا ، و یکرّ علیهم کرّة عنیفة بذکر مساوی أخلاقهم و أکاذیبهم و خدائعهم و دسائسهم و الفتن التی أقاموها علَی النبیّ صلی الله علیه و آله و علَی المسلمین ، و قد تکرّر ذکرهم فی السور القرآنیّة کسورة البقرة و آل عمران و النساء و المائدة و الأنفال و التوبة و العنکبوت و الأحزاب و الفتح و الحدید و الحشر و المنافقون و التحریم .

و قد أوعدهم اللّه فی کلامه أشدّ الوعید؛ ففی الدنیا بالطبع علی قلوبهم ، و جعل الغشاوة علی سمعهم و علی أبصارهم ، و إذهاب نورهم و ترکهم فی ظلمات لا یبصرون ، و فی الآخرة بجعلهم فی الدرک الأسفل من النار .

و لیس ذلک إلاّ لشدّه المصائب التی أصابت الإسلام و المسلمین من کیدهم و مکرهم و أنواع دسائسهم ، فلم ینل المشرکون و الیهود و النصاری من دین اللّه ما نالوه ، و ناهیک فیهم قوله تعالی لنبیّه صلی الله علیه و آله یشیر إلیهم : «هُمُ العَدُوُّ فاحْذَرهُم» . (2) و قد ظهر آثار دسائسهم و مکائدهم أوائل ما هاجر النبیّ صلی الله علیه و آله إلَی المدینة ، فورد ذکرهم فی سورة البقرة و قد نزلت _ علی ما قیل _ علی رأس ستّة أشهر من الهجرة ، ثمّ فی السور الاُخرَی النازلة بعد بالإشارة إلی اُمور من دسائسهم و فنون من مکائدهم ، کانسلالهم من الجند الإسلامیّ یوم اُحد وهم ثلثهم تقریبا ، و عقدهم الحلف مع الیهود ، و استنهاضهم علَی المسلمین ، و بنائهم مسجد الضِّرار ، و إشاعتهم حدیث الإفک ، و إثارتهم الفتنة فی قصّة السِّقایة و قصّة العَقَبة ، إلی غیر ذلک ممّا تشیر إلیه الآیات ؛ حتّی بلغ أمرهم فی الإفساد و تقلیب الاُمور علَی النبیّ صلی الله علیه و آله إلی حیث هدّدهم اللّه بمثل قوله : «لَئنْ لَمْ یَنْتَهِ المُنافِقونَ و الَّذِینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ و المُرْجِفونَ فی المَدینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إلاّ قَلیلاً * مَلْعُونِینَ أیْنَما ثُقِفُوا اُخِذوا و قُتِّلوا تَقْتیلاً» . (3)

و قد استفاضت الأخبار و تکاثرت فی أنّ عبد اللّه بن اُبیّ بن سَلول و أصحابه من المنافقین ، وهم الذین کانوا یقلّبون الاُمور علَی النبیّ صلی الله علیه و آله و یتربّصون به الدوائر ، و کانوا معروفین عند المؤمنین یقربون من ثلث القوم ، وهم الذین خذلوا المؤمنین یوم اُحد فانمازوا منهم و رجعوا إلَی المدینة قائلین : لو نعلم قتالاً لاتّبعناکم ! وهم عبد اللّه بن اُبیّ و أصحابه .

و من هنا ذکر بعضهم أنّ حرکة النفاق بدأت بدخول الإسلام المدینة و استمرّت إلی قرب وفاة النبیّ صلی الله علیه و آله .

هذا ما ذکره جمع منهم ، لکنّ التدبّر فی حوادث زمن النبیّ صلی الله علیه و آله و الإمعان فی الفتن الواقعة بعد الرحلة و الاعتناء بطبیعة الاجتماع الفعّالة یقضی علیه بالنظر :

أمّا أوّلاً : فلا دلیل مقنعا علی عدم تسرّب النفاق فی متّبعی النبیّ صلی الله علیه و آله المؤمنین بمکّة قبل الهجرة . و قول القائل : إنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و المسلمین بمکّة قبل الهجرة لم یکونوا من القوّة و نفوذ الأمر و سعة الطَّول بحیث یهابهم الناس و یتّقوهم أو یرجوا منهم خیرا حتّی یُظهروا لهم الإیمان ظاهرا و یتقرّبوا منهم بالإسلام ، وهم مضطهَدون مُفتَّنون مَعذَّبون بأیدی صنادید قریش و مشرکی مکّة المعادین لهم المعاندین للحقّ ، بخلاف حال النبیّ صلی الله علیه و آله بالمدینة بعد الهجرة فإنّه صلی الله علیه و آله هاجر إلیها و قد کسب أنصارا من الأوس و الخزرج و استوثق من أقویاء رجالهم أن یدفعوا عنه کما یدفعون عن أنفسهم و أهلیهم ، و قد دخل الإسلام فی بیوت عامّتهم فکان مستظهرا بهم علَی العدّة القلیلة الذین لم یؤمنوا به و بقوا علی شرکهم ، و لم یکن یسعهم أن یعلنوا مخالفتهم و یظهروا شرکهم فتوقّوا الشرّ بإظهار الإسلام ، فآمنوا به ظاهرا وهم علی کفرهم باطنا ، فدسّوا الدسائس و مکروا ما مکروا . غیر تامّ ؛ فما القدرةُ و القوّة المخالفة المهیبة و رجاء الخیر بالفعل و الاستدرار المعجّل علّةٌ منحصرة للنفاق حتّی یحکم بانتفاء النفاق لانتفائها ، فکثیرا ما نجد فی المجتمعات رجالاً یتّبعون کلّ داع و یتجمّعون إلی کلّ ناعق ، و لا یعبؤون بمخالفة القوَی المخالفة القاهرة الطاحنة ، و یعیشون علی خطر مصرّین علی ذلک؛ رجاء أن یُوفّقوا یوما لإجراء مرامهم و یتحکّموا علَی الناس باستقلالهم بإدارة رحَی المجتمع و العلوّ فی الأرض . و قد کان النبیّ صلی الله علیه و آله یذکر فی دعوته لقومه أن لو آمنوا به و اتّبعوه کانوا ملوک الأرض .

فمن الجائز عقلاً أن یکون بعض من آمن به یتّبعه فی ظاهر دینه طمعا فی البلوغ بذلک إلی اُمنیّته ، و هی التقدّم و الرئاسة و الاستعلاء . و الأثر المترتّب علی هذا النوع من النفاق لیس هو تقلیب الاُمور و تربّص الدوائر علَی الإسلام و المسلمین و إفساد المجتمع الدینیّ ، بل تقویته بما أمکن و تفدیته بالمال و الجاه لینتظم بذلک الاُمور و یتهیّأ لاستفادته منه و استدراره لنفع شخصه .

نعم ، یمکر مثل هذا المنافق بالمخالفة و المضادّة فیما إذا لاح من الدِّین مثلاً ما یخالف اُمنیّة تقدّمه و تسلّطه ؛ إرجاعا للأمر إلی سبیل ینتهی إلی غرضه الفاسد .

و أیضا من الممکن أن یکون بعض المسلمین یرتاب فی دینه فیرتدّ و یکتم ارتداده ، کما مرّت الإشارة إلیه فی قوله تعالی : «ذلکَ بأنَّهُم آمَنوا ثُمَّ کَفَروا ......... » (4) الآیة ، و کما یظهر من لحن مثل قوله تعالی : «یا أیُّها الّذِینَ آمَنوا مَن یَرْتَدَّ مِنْکُم عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یأتِی اللّهُ بِقَوْمٍ» . (5)

و أیضا الذین آمنوا من مشرکی مکّة یوم الفتح لا یؤمن أکثرهم أن لا یؤمنوا إیمان صدق و إخلاص، و من البدیهیّ عند من تدبّر فی حوادث سنی الدعوة أنّ کفّار مکّة و ما والاها _ و خاصّة صنادید قریش _ ما کانوا لیؤمنوا بالنبیّ صلی الله علیه و آله لولا سواد جنود غشیتهم و بریق سیوف مسلّطة فوق رؤوسهم یوم الفتح ، و کیف یمکن مع ذلک القضاء بأنّه حدث فی قلوبهم _ و الظرف هذا الظرف _ نور الإیمان و فی نفوسهم الإخلاص و الیقین فآمنوا باللّه طوعا عن آخرهم و لم یدبّ فیهم دبیب النفاق أصلاً ؟!

و أمّا ثانیا : فلأنّ استمرار النفاق إلی قرب رحلة النبیّ صلی الله علیه و آله و انقطاعه عند ذلک ممنوع . نعم ، انقطع الخبر عن المنافقین بالرحلة و انعقاد الخلافة و انمحی أثرهم ، فلم یظهر منهم ما کان یظهر من الآثار المضادّة و المکائد و الدسائس المشؤومة .

فهل کان ذلک لأنّ المنافقین وفّقوا للإسلام و أخلصوا الإیمان عن آخرهم برحلة النبیّ صلی الله علیه و آله و تأثّرت قلوبهم من موته ما لم یتأثّر بحیاته ؟ أو أنّهم صالحوا أولیاء الحکومة الإسلامیّة علی ترک المزاحمة بأن یسمح لهم ما فیه اُمنیّتهم مصالحة سرّیّة بعد الرحلة أو قبلها ؟ أو أنّه وقع هناک تصالح اتّفاقیّ بینهم و بین المسلمین فوردوا جمیعا فی مشرعة سواء فارتفع التصاکّ و التصادم ؟

و لعل التدبّر الکافی فی حوادث آخر عهد النبیّ صلی الله علیه و آله و الفتن الواقعة بعد رحلته یهدی إلَی الحصول علی جواب شافٍ لهذه الأسئلة .

و الذی أوردناه فی هذا الفصل إشارة إجمالیّة إلی سبیل البحث» . (6)

و قال قدس سره فی تفسیر قوله تعالی : «و لِیَقُولَ الّذِینَ فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ» (7) : ذنابة لما تقدّم من الکلام فی النفاق : ذکر بعضهم أنّ قوله تعالی : «و لِیَقُولَ الّذِین فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ ......... » الآیة _ بناءً علی أنّ السورة بتمامها مکّیّة ، و أنّ النفاق إنّما حدث بالمدینة _ إخبار عمّا سیحدث من المغیّبات بعد الهجرة . انتهی .

أمّا کون السورة بتمامها مکّیّة فهو المتعیّن من طریق النقل ، و قد ادّعی علیه إجماع المفسّرین ، و ما نقل عن مقاتل أنّ قوله : «و ما جَعَلْنا أصْحابَ النَّارِ إلاّ مَلائکةً ......... » (8) الآیة مَدَنِیَّةٌ ، لم یثبت من طریق النقل . و علی فرض الثبوت هو قول نظریّ مبنیّ علی حدوث النفاق بالمدینة و الآیة تخبر عنه .

و أمّا حدیث حدوث النفاق بالمدینة فقد أصرّ علیه بعضهم محتجّا علیه بأنّ النبیّ صلی الله علیه و آله و المسلمین لم یکونوا قبل الهجرة من القوّة و نفوذ الأمر و سعة الطَّول بحیث یهابهم الناس أو یرجی منهم خیر حتّی یتّقوهم و یظهروا لهم الإیمان و یلحقوا بجمعهم مع إبطان الکفر، و هذا بخلاف حالهم بالمدینة بعد الهجرة .

و الحجّة غیر تامّة کما أشرنا إلیه فی تفسیر سورة المنافقون فی کلام حول النفاق ؛ فإنّ علل النفاق لیست تنحصر فی المخافة و الاتّقاء أو الاستدرار من خیر معجّل ، فمن علله الطمع و لو فی نفع مؤجّل ، و منها العصبیّة و الحمیّة ، و منها استقرار العادة ، و منها غیر ذلک .

و لا دلیل علَی انتفاء جمیع هذه العلل عن جمیع من آمن بالنبیّ صلی الله علیه و آله بمکّة قبل الهجرة ، و قد نقل عن بعضهم أنّه آمن ثمّ رجع أو آمن عن ریب ثمّ صلح .

علی أنّه تعالی یقول : «و مِنَ النّاسِ مَن یَقُولُ آمَنّا باللّهِ فإذا اُوذِیَ فی اللّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النّاسِ کَعَذابِ اللّهِ و لَئنْ جاءَ نَصْرٌ مِن رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إنّا کُنّا مَعَکُمْ أ وَ لَیْسَ اللّهُ بِأعْلَمَ بِما فی صُدُورِ العالَمِینَ * و لَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الّذِینَ آمَنُوا و لَیعلَمَنَّ المُنافِقینَ» . (9) و الآیتان فی سورة مکّیّة و هی سورة العنکبوت، و هما ناطقتان بوجود النفاق فیها ، و مع الغضّ عن کون السورة مکّیّة فاشتمال الآیة علی حدیث الإیذاء فی اللّه و الفتنة أصدق شاهد علی نزول الآیتین بمکّة ، فلم یکن بالمدینة إیذاء فی اللّه و فتنة ، و اشتمال الآیة علی قوله : «و لَئن جاءَ نَصْرٌ مِن رَبِّکَ ......... » إلخ لا یدلّ علَی النزول بالمدینة ، فللنصر مصادیق اُخری غیر الفتح المعجّل .

و احتمال أن یکون المراد بالفتنة ما وقعت بمکّة بعد الهجرة غیر ضائر ؛ فإنّ هؤلاء المفتونین بمکّة بعد الهجرة إنّما کانوا من الذین آمنوا بالنبیّ صلی الله علیه و آله قبل الهجرة و إن اُوذوا بعدها . و علی مثل ذلک ینبغی أن یحمل قوله تعالی : «و مِنَ النّاسِ مَن یَعْبُدُ اللّهَ علی حَرْفٍ فإن أصابَهُ خَیرٌ اطمَأنَّ بِهِ و إنْ أصابَتْهُ فِتنَةٌ انْقَلبَ علی وَجْهِهِ» (10) إن کان المراد بالفتنة العذاب و إن کانت السورة مدنیّة» . (11)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با صدای بلند بر من صلوات بفرستید که آن نفاق را از بین می برد.

گفتاری پیرامون نفاق در صدر اسلام

علاّمه طباطبایی می فرماید: «قرآن کریم به موضوع منافقان اهتمام بلیغی نشان داده و با یاد کردن از رذایل اخلاقی آنها و دروغ پردازی ها و نیرنگ ها و دسیسه هایشان و فتنه ها و توطئه هایی که بر ضد پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان به راه انداختند به شدّت بر آنان می تازد. در سوره های قرآن، همانند سوره بقره و آل عمران و نساء و مائده و انفال و توبه و عنکبوت و احزاب و فتح و حدید و حشر و منافقون و تحریم، بارها از منافقان سخن به میان آورده است.

خداوند در کلام خود سخت ترین تهدیدها را به آنان کرده است، مانند مهر زدن بر دل هایشان، کشیدن پرده بر گوشها و دیدگانشان، از بین بردن نور آنها و رها کردنشان در تاریکی هایی که هیچ چیز و هیچ راهی را نمی بینند ؛ اینها وعده هایی است که در همین جهان به آنها داده است و اما و عده ای که برای آخرت به آنها داده این است که منافقان در پایین ترین طبقه دوزخ جای خواهند گرفت.

این همه نیست مگر به خاطر مصیبت های سختی که، بر اثر مکر و نیرنگ و انواع دسیسه ها و توطئه های منافقان، به اسلام و مسلمانان رسید. کاری که آنها با دین خدا کردند نه مشرکان کردند و نه یهود و نصارا. درباره آنها همین نکته بس که خدای متعال به پیامبر خود می فرماید : «آنانند دشمن [واقعی ]پس از ایشان برحذر باش»

آثار دسیسه ها و توطئه های منافقان، در همان اوایل هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه، نمایان شد. در سوره بقره که به قولی در آغاز ماه ششم هجرت نازل شده، از منافقان سخن به میان آمده و سپس در سوره هایی که بعدا نازل گردید از این گروه یاد شده و به پاره ای دسیسه ها و توطئه های ایشان اشاره گردیده است؛ مانند کنار کشیدن خود از سپاه اسلام در روز اُحُد، که تقریبا یک سوم مسلمانان را تشکیل می دادند، پیمان بستن با یهود، تحریک کردن آنها بر ضدّ مسلمانان، ساختن مسجد ضِرار، ساختن و شایع کردن ماجرای اِفک، فتنه انگیزی در ماجرای آب دادن و ماجرای عقبه و ......... امثال اینها که آیات شریفه به آنها اشاره می کند. کار فساد انگیزی منافقان و شرارت هایشان بر ضدّ پیامبر صلی الله علیه و آله به آن جا رسید که خداوند آنان را تهدید کرده فرمود : «اگر منافقان و کسانی که در دل هایشان مرض است و شایعه افکنان در مدینه [از کارشان ]باز نایستند، تو را بر آنان سخت مسلّط می گردانیم، تا جز [مدّتی] اندک در همسایگی تو نپایند. از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و به سختی کشته خواهند شد».

اخبار فراوانی در دست است حاکی از اینکه عبد اللّه بن اُبَیّ بن سلول و دار و دسته منافق او، همانان که بر ضدّ پیامبر صلی الله علیه و آله غائله آفرینی می کردند و منتظر پیشامدهای بد برای آن حضرت بودند و مؤمنان آنها را می شناختند، نزدیک به یک سوم مسلمانان را تشکیل می دادند و همانان بودند که در روز اُحد مؤمنان را تنها گذاشتند و از آنها جدا شدند و به مدینه بازگشتند و گفتند : اگر جنگیدن می دانستیم، بی گمان از شما پیروی می کردیم. اینان همان عبد اللّه بن اُبَی و دار و دسته او بودند.

از همین جاست که بعضی گفته اند جریان نفاق با ورود اسلام به مدینه آغاز شد و تا نزدیکی های رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه یافت.

این، نظر گروهی از مفسّران است، اما تأمّل در رخدادهای زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و دقّت در فتنه هایی که پس از رحلت به وقوع پیوست و توجّه به طبیعت فعّال و مؤثّر اجتماع، سست بودن این نظر را نشان می دهد، چون :

اولاً : دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که ثابت کند نفاق و دورویی در وجود برخی کسانی که پیش از هجرت در مکّه به پیامبر ایمان آوردند وجود نداشته است. ممکن است کسی بگوید که پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان پیش از هجرت، در مکّه از چنان قدرت و نفوذ و اقتداری برخوردار نبوده اند که مردم از آنان بترسند و از سر ترس یا به امید رسیدن به مال و مقامی، به ظاهر دَم از ایمان بزنند و اسلام را دستاویزی برای نزدیک کردن خود به مسلمانان قرار دهند. چرا که در آن زمان مسلمانان خود تحت فشار و ستم بودند و به دست سران قریش و مشرکان مکّه، که دشمن مسلمانان و مخالف حقّ بودند، آزار و شکنجه می شدند. برخلاف وضعیتی که پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از هجرت به مدینه داشت؛ زیرا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد، یاران و هوا دارانی از قبیله اوس و خزرج به دست آورده بود و از شخصیت های نیرومند و متنفّذ آنها قول گرفته بود که همان گونه که از خود و خانواده هایشان دفاع می کنند از او نیز دفاع نمایند. اسلام به عموم خانه های مدینه وارد شده بود و لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله می توانست با پشتیبانی و حمایت آنان بر تعداد اندکی که ایمان نیاورده و بر شرک خود باقی بودند، مسلّط شود. این عدّه قلیل که نمی توانستند آشکارا با مسلمانان مخالفت کنند و شرک خود را نمایان سازند با اظهار اسلام خود را از گزند و آسیب حفظ کردند، لذا به ظاهر ایمان آوردند. اما در باطن همچنان کافر بودند و دست به دسیسه و توطئه و نیرنگ بر ضدّ مسلمانان می زدند. این سخن تا حدّی درست است اما کامل نیست؛ زیرا ترس از قدرت و نیروی مخالف و امید دست یافتن به مال و مقام بالفعل، تنها علّت نفاق نیست تا بگوییم اگر اینها نباشد نفاق هم نخواهد بود؛ چه، بسیاری اوقات در جوامع شاهد آن هستیم که عدّه ای از هر دعوتگری پیروی می کنند و بر گرد هر ندایی جمع می شوند و به مخالفت نیروهای مخالف مسلّط سرکوبگر آن دعوت هم اعتنایی نمی کنند و با هر خطری زندگی می کنند و به راه خود ادامه می دهند به امید اینکه روزی موفّق شوند مرام خود را پیاده کنند و مستقلاً بر مردم حاکمیت یابند و اداره جامعه را شخصا به عهده گیرند و بر دیگران سیادت کنند. و می دانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام دعوت قوم خود به اسلام یادآور می شد که اگر ایمان بیاورند و از او پیروی کنند بر زمین پادشاهی خواهند کرد.

بنا بر این، عقلاً رواست که برخی از کسانی که به پیامبر ایمان آوردند، در ظاهر دین آن حضرت از او پیروی کنند به امید اینکه از این طریق به آرزوی خود یعنی پیشوایی و ریاست و حاکمیت دست یابند. بدیهی است که آثار ناشی از این گونه نفاق، حادثه آفرینی و دسیسه چینی بر ضدّ اسلام و مسلمانان و ضربه زدن به جامعه دینی نیست، بلکه لازمه اش این است که حتی الامکان اسلام را تقویت کنند و در راه دفاع از آن از مال و مقام خود بگذرند تا بدین وسیله کارها رو به راه شود و زمینه ای برای بهره گیری آنان از اسلام و در آوردن آن در خدمت منافع شخصی شان فراهم آید .........

البته چنین منافقانی، چنانچه علائم و نشانه هایی از دین بیابند که مثلاً با هدف و آرمان ریاست طلبی و سلطه جویی شان ناسازگار باشد، مکّارانه با آن مخالفت و ضدّیت خواهند کرد تا قضیه را در مسیری بیندازند که آنان را به هدف پلیدشان برساند.

همچنین این امکان وجود دارد که برخی مسلمانان در دین خود شک و تردید کنند و از دین خویش برگردند، اما این ارتداد خود را مخفی نگه دارند. چنان که خداوند متعال می فرماید : «این بدان سبب است که آنان ایمان آوردند اما سپس کافر شدند ......... ». همچنین این امر از لحن آیه ای مانند «ای کسانی که ایمان آورده اید! هر که از شما از دینش برگردد زود باشد که خداوند مردمی را بیاورد که آنها را دوست می دارد . . .» پیداست.

همچنین آن دسته از مشرکان مکّه که در روز فتح این شهر ایمان آوردند، ایمان اکثر آنها از روی صداقت و اخلاص نبود. کسی که در حوادث سال های دعوت دقّت کند، برایش روشن می شود که اگر انبوه سپاهیان مسلمان و درخشش شمشیرهای آنان بر فراز سر کفّار در روز فتح مکّه نبود، بی گمان کفّار مکّه و اطراف آن _ به ویژه سران و اشراف قریش _ به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان نمی آوردند. با این حال چگونه می توان حکم کرد که در دل های این عدّه نور ایمان و در جان هایشان اخلاص و یقین پدید آمد و همگی داوطلبانه و با رضایت خاطر به خدا ایمان آوردند و خزنده نفاق هرگز در جان آنان نخزید؟

ثانیا : این سخن که جریان نفاق تا نزدیکی های رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه یافت و بعد از درگذشت آن حضرت قطع شد، صحّت ندارد. بله، با رحلت پیامبر و تشکیل خلافت، خبر دادن از منافقان قطع شد و اثر آنها محو گردید و آثار و نشانه های مخالفت و توطئه ها و دسیسه چینی های شوم و پلید که قبلاً خودنمایی می کرد، دیگر بروز نکرد.

اما آیا این امر به خاطر آن بود که با رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، منافقان توفیق اسلام آوردن یافتند و همگی مخلصانه ایمان آوردند و دل های آنان که از زندگی پیامبر متأثّر نشده بود، از مرگ آن حضرت متأثّر گردید؟ یا علّتش این بود که منافقان بعد از رحلت پیامبر یا پیش از آن، با سران حکومت اسلامی پنهانی توافق کرده بودند که از مزاحمت دست بردارند و اولیای حکومت نیز در مقابل به آنان اجازه دهند تا به آرزو و آرمان خود برسند؟ یا اینکه به طور اتفاقی و تصادفی میان منافقان و مسلمانان آشتی و سازشی پیش آمد و همگی در یک مسیر قرار گرفتند و اصطکاک و برخورد از میان رفت؟

تأمّل و دقّت کافی در رخدادهای آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله و فتنه هایی که پس از رحلت ایشان به وقوع پیوست، شاید ما را در رسیدن به پاسخی قانع کننده برای این پرسش ها راهنمایی کند.

آنچه در این فصل آوردیم اشاره ای اجمالی بود به راه و روش تحقیق در این موضوع».

همچنین ایشان در تفسیر آیه «و لیقول الذین فی قلوبهم مرض ......... ؛ و تا کسانی که در دل هاشان بیماری است، بگویند مراد خدا از این مثال چیست؟» می نویسد : «دنباله بحثی که پیرامون نفاق گذشت» :

بعضی از مفسّران گفته اند که آیه «و لیقول الذین فی قلوبهم مرض ......... »، با توجه به اینکه تمام سوره در مکّه نازل شده و پدیده نفاق در مدینه به وجود آمده، در واقع پیشگویی کردن از حوادثی است که بعد از هجرت رخ خواهد داد.

البته این مطلب که سوره مورد بحث تماما در مکّه نازل شده از نظر روایات قطعی است و در این باره ادّعای اجماع از سوی مفسّران شده است و این که از مقاتل نقل کرده اند که آیه «و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکة ......... » در مدینه نازل شده، از طریق نقل ثابت نشده و به فرض هم که ثابت باشد، یک نظر شخصی است و بر این پایه استوار است که پدیده نفاق در مدینه پیدا شده و این آیه از آن خبر می دهد.

و اما این مطلب که جریان نفاق در مدینه پیدا شده است، بعضی از مفسّران بر آن اصرار ورزیده و چنین دلیل آورده اند که پیامبر و مسلمانان پیش از هجرت آن قدر نیرومند و با نفوذ و مقتدر نبودند که مردم از قدرت آنان حساب ببرند یا انتظار داشته باشند از قِبَل ایشان به منافعی دست یابند تا در نتیجه، به ظاهر دَم از ایمان بزنند و به جمع مسلمانان بپیوندند و در باطن بر کفر خویش باقی باشند. برخلاف وضعیتی که مسلمانان بعد از هجرت در مدینه داشتند.

لیکن این استدلال، همان گونه که در تفسیر سوره منافقون در گفتاری پیرامون نفاق اشاره کردیم، کامل و همه جانبه نیست؛ زیرا علّت و انگیزه نفاق، منحصر در ترس و پرهیز داشتن یا انتظار رسیدن به منافع آینده و کنونی نمی باشد، بلکه علل و انگیزه های گوناگونی می تواند داشته باشد ؛ از جمله انتظار رسیدن به سود و منفعتی در آینده، یا عصبیّت و غرور، یا رسوخ یک عادت در وجود شخص به طوری که دست برداشتن از آن برایش دشوار باشد، و امثال این عوامل.

و هیچ دلیلی در دست نیست که نشان دهد هیچ یک از این علل و انگیزه ها در هیچ یک از کسانی که پیش از هجرت در مکّه به پیامبر ایمان آوردند وجود نداشته است؛ بلکه درباره یکی از آنان نقل شده که ایمان آورد و سپس از ایمانش برگشت یا با شکّ و تردید ایمان آورد، اما بعدا شکّ و تردیدش از بین رفت.

وانگهی، خدای متعال می فرماید : «و از میان مردم کسانی هستند که می گویند : به خدا ایمان آورده ایم. و چون در راه خدا آزار کشند، شکنجه مردم را مانند عذاب خدا قرار می دهند و اگر از جانب پروردگارت پیروزی رسد حتما خواهند گفت : ما با شما بودیم. آیا خدا به آنچه در دل های جهانیان است داناتر نیست؟ و قطعا خدا کسانی را که ایمان آورده اند می شناسد و یقینا منافقان را نیز می شناسد».

این دو آیه در یک سوره مکّی، یعنی سوره عنکبوت، قرار دارند و هر دو از وجود نفاق در مکّه سخن می گویند. صرف نظر از مکّی بودن این سوره، اصولاً مشتمل بودن این آیه بر موضوع آزار و شکنجه در راه خدا خود بهترین دلیل است بر اینکه این دو آیه در مکّه نازل شده اند؛ چرا که در مدینه از مسأله آزار و اذیّت و شکنجه مسلمانان در راه خدا خبری نبود. آمدن جمله «و اگر نصرتی از جانب پروردگارت برسد ......... » در آیه پیش گفته نیز دلیل بر نزول آن در مدینه نمی باشد؛ زیرا نصرت و پیروزی، غیر از فتح فوری و نقد، مصادیق دیگری نیز دارد.

این احتمال هم که ممکن است مراد از فتنه واقعه ای باشد که بعد از هجرت در مکّه رخ داده، به نظر ما لطمه ای نمی زند؛ زیرا این کسانی که بعد از هجرت، در مکّه آزار و شکنجه دیدند در حقیقت از همان کسانی بودند که قبل از هجرت ایمان آوردند هرچند بعد از آن مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند.

آیه «و من الناس من یعبد اللّه علی حرف فاِن أصابه خیر اطمأنّ به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه ؛ و از مردمان کسی است که خدا را تنها به یک حال می پرستد. پس اگر خیری به او برسد، بدان اطمینان یابد و چون بلایی بدو رسد روی برتابد» را نیز باید، در صورتی که مراد از فتنه، عذاب و شکنجه و سوره نیز مدنی باشد، چنین توجیه کرد.

ص :358


1- الکافی : 2 / 493 / 13.
2- المنافقون : 4 .
3- الأحزاب : 60 و 61 .
4- المنافقون : 3 .
5- المائدة : 54.
6- المیزان فی تفسیر القرآن : 19 / 287.
7- المدّثّر : 31.
8- المدّثّر : 31.
9- العنکبوت : 10 و 11.
10- الحجّ : 11.
11- المیزان فی تفسیر القرآن : 20 / 90.

ص :359

ص :360

ص :361

ص :362

ص :363

ص :364

ص :365

ص :366

ص :367

ص :368

519 - الإنفاق

519 - انفاق

اشاره

(1)

ص :369


1- انظر : عنوان 227 «السخاء» ، 293 «الصدقة» ، 499 «المال» ، 203 «الزکاة». الحجّ : باب 708 ، الحسرة : باب 859 ، العلم : باب 2808. الغنی : باب 3070 ، الأمثال : باب 3566 ، 3567.

3882 - الإنفاقُ
3882 - انفاق

الکتاب :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَ لاَ خُلَّةٌ وَ لاَ شَفَاعَةٌ وَ الْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» . (1)

آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أرضُ القِیامَةِ نارٌ ما خَلا ظِلَّ المُؤمِنِ ؛ فإنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعطی دِرهَما فی سَبیلِ اللّهِ کَتَبَ اللّهُ لَهُ سبعَمِائةِ حَسَنَةٍ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ إنفاقَ هذا المالِ فی طاعَةِ اللّهِ أعظَمُ نِعمَةٍ ، و إنّ إنفاقَهُ فی مَعاصِیهِ أعظَمُ مِحنَةٍ . (6)

3882

انفاق

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزی کرده ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی است و نه دوستی و نه وساطتی. و کافران خود ستمکارانند».

«به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشین کرده است انفاق کنید؛ زیرا کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق کنند پاداش بزرگی خواهند داشت».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرزمین قیامت سراسر (گرما) آتش است، مگر سایه مؤمن؛ زیرا که صدقه اش بر او سایه می افکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که یک درهم در راه خدا بدهد، خداوند برایش هفتصد ثواب می نویسد.

امام علی علیه السلام :به راستی که هزینه کردن این مال در راه طاعت خدا بزرگترین نعمت است و خرج کردن آن در راه معاصی او بزرگترین محنت (رنج).

ص :370


1- البقرة : 254.
2- الحدید : 7.
3- (انظر) البقرة : 261 _ 265 ، الإنسان : 8.
4- الکافی : 4 / 3 / 6 ، ثواب الأعمال : 169 / 9.
5- الأمالی للطوسیّ : 183 / 306.
6- غرر الحکم : 3392.

عنه علیه السلام :طُوبی لِمَن أنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ و أمسَکَ الفَضلَ مِن کلامِهِ . (1)

عنه علیه السلام :طُوبی لِمَن ذَلَّ فی نَفسِهِ ، و طابَ کَسبُهُ ، و صَلُحَت سَریرَتُهُ (سِیرَتُهُ) ، و حَسُنت خَلیقَتُهُ ، و أنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، و أمسَکَ الفَضلَ من لِسانِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّکُم إلی إنفاقِ ما اکتَسَبتُم أحوَجُ مِنکُم إلَی اکتِسابِ ما تَجمَعونَ . (3)

عنه علیه السلام :إنّکُم إلی إجراءِ ما أعطَیتُم أشَدُّ حاجَةً مِن السّائلِ إلی ما أخَذَ مِنکُم . (4)

عنه علیه السلام :إنّکُم أغبَطُ بما بَذَلتُم مِن الرّاغِبِ إلَیکُم فیما وَصَلَهُ مِنکُم . (5)

عنه علیه السلام :الصَّدَقَةُ تُنْمی عِندَ اللّهِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا تُعطی العَطیَّةَ تَلتَمِسُ أکثَرَ مِنها . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَلعونٌ مَلعونٌ مَن وَهَبَ اللّهُ لَه مالاً فلَم یَتَصَدَّقْ مِنهُ بشیءٍ . (8)

امام علی علیه السلام :خوشا کسی که زیادی مال خویش را انفاق کند و جلوی زیاده گویی خود را بگیرد.

امام علی علیه السلام :خوشا آنکه خود را خوار انگاشت و درآمدی (عملی) پاک و نهادی سالم و شایسته و اخلاقی نیکو یافت و زیادی مال و ثروتش را انفاق کرد و زبانش را از زیاده گویی نگه داشت.

امام علی علیه السلام :شما به انفاق کردن آنچه به دست آورده اید محتاجترید تا به دست آوردن آنچه گرد می آورید.

امام علی علیه السلام :راستی که شما به دادن [یا : پاداشِ ]آنچه عطا می کنید نیازمندترید تا نیاز فقیر به آنچه از شما می گیرد.

امام علی علیه السلام :سودی که شما از آنچه بخشیده اید می برید بیشتر از سودِ کسی است که با خواهش از شما چیزی به او می رسد.

امام علی علیه السلام :صدقه، نزد خداوند بارور می شود.

امام باقر علیه السلام :چیزی عطا مکن برای اینکه در قبال آن مقدار بیشتری طلب کنی.

امام صادق علیه السلام :ملعون است، ملعون کسی که خداوند مالی به او ببخشد و او از آن مال صدقه ای ندهد.

ص :371


1- بحار الأنوار : 96 / 117 / 9.
2- نهج البلاغة : الحکمة 123.
3- غرر الحکم : 3827.
4- غرر الحکم : 3833.
5- غرر الحکم : 3834.
6- بشارة المصطفی : 25 ، تحف العقول : 172.
7- بحار الأنوار : 96 / 144 / 13.
8- بحار الأنوار : 96 / 133 / 67.

کلام فی الزکاة و سائر الصَّدقة:

قال العلاّمة الطباطبائی : «الأبحاث الاجتماعیّة و الاقتصادیّة و سائر الأبحاث المرتبطة بها جعلت الیوم حاجة المجتمع _ من حیث إنّه مجتمع _ إلی مال یختصّ به و یُصرف لرفع حوائجه العامّة، فی صفّ البدیهیّات التی لا یشکّ فیها شاکّ و لا یداخلها ریب، فکثیر من المسائل الاجتماعیّة و الاقتصادیّة _ و منها هذه المسألة _ کانت فی الأعصار السالفة ممّا یغفل عنها عامّة الناس و لا یشعرون بها إلاّ شعورا فطریّا إجمالیّا، و هی الیوم من الأبجدیّات التی یعرفها العامّة و الخاصّة .

غیر أنّ الإسلام _ بحسب ما بیّن من نفسیّة الاجتماع و هویّته ، و شرّع من الأحکام المالیّة الراجعة إلیها ، و الأنظمة و القوانین التی رتّبها فی أطرافها و متونها _ له الید العلیا فی ذلک .

فقد بیّن القرآن الکریم أنّ الاجتماع یصیغ من عناصر الأفراد المجتمعین صیغة جدیدة ، فیکوِّن منهم هویّة جدیدة حیّة هی المجتمع، و له من الوجود و العمر و الحیاة و الموت و الشعور و الإرادة و الضعف و القوّة و التکلیف و الإحسان و الإساءة و السعادة و الشقاوة أمثال أو نظائر ما للإنسان الفرد ، و قد نزلت فی بیان ذلک کلّه آیات کثیرة قرآنیّة کرّرنا الإشارة إلیها فی خلال الأبحاث السابقة .

و قد عزلت الشریعة الإسلامیّة سهما من منافع الأموال و فوائدها للمجتمع کالصدقة الواجبة التی هی الزکاة و کالخمس من الغنیمة و نحوها ، و لم یأت فی ذلک ببدع ؛ فإنّ القوانین و الشرائع السابقة علیها کشریعة حمورابی و قوانین الروم القدیم یوجد فیها أشیاء من ذلک ، بل سائر السنن القومیّة فی أیّ عصر و بین أیّة طائفة دارت لا یخلو عن اعتبار جهة مالیّة لمجتمعها ، فالمجتمع کیفما کان یحسّ بالحاجة المالیّة فی سبیل قیامه و رشده .

غیر أنّ الشریعة الإسلامیّة تمتاز فی ذلک من سائر السنن و الشرائع باُمور یجب إمعان النظر فیها للحصول علی غرضها الحقیقیّ و نظرها المصیب فی تشریعها ، و هی :

أوّلاً : أنّها اقتصرت فی وضع هذا النوع من الجهات المالیّة علی کینونة الملک و حدوثه موجودا و لم یتعدّ ذلک . و بعبارة اُخری : إذا حدثت مالیّة فی ظرف من الظروف کغلّة حاصلة عن زراعة أو ربح عائد من تجارة أو نحو ذلک بادرت فوضعت سهما منها ملکا للمجتمع و بقیّة السهام ملکا لمن له رأس المال أو العمل مثلاً ، و لیس علیه إلاّ أن یردّ مال المجتمع و هو السهم إلیه .

بل ربّما کان المستفاد من أمثال قوله تعالی : «خَلَقَ لَکُم ما فی الأرضِ جَمیعا» (1) و قوله : «و لا تُؤْتوا السُّفَهاءَ أمْوالَکُمُ الّتی جَعَلَ اللّهُ لَکُم قِیاما» (2) ، أنّ الثروة الحادثة عند حدوثها للمجتمع بأجمعها، ثمّ اختصّ سهم منها للفرد الذی نسمّیه المالک أو العامل ، و بقی سهم _ أعنی سهم الزکاة أو سهم الخمس _ فی ملک المجتمع کما کان ، فالمالک الفرد مالک فی طول مالک و هو المجتمع ، و قد تقدّم بعض البحث عن ذلک فی تفسیر الآیتین .

و بالجملة : فالذی وضعته الشریعة من الحقوق المالیّة کالزکاة و الخمس مثلاً إنّما وضعته فی الثروة الحادثة عند حدوثها ، فشرّکت المجتمع مع الفرد من رأس ، ثمّ الفرد فی حرّیّة من ماله المختصّ به یضعه حیث یشاء من أغراضه المشروعة من غیر أن یعترضه فی ذلک معترض ، إلاّ أن یدهم المجتمع من المخاطر العامّة ما یجب معه صرف شیء من رؤوس الأموال فی سبیل حفظ حیاته ، کعدوّ هاجم یرید أن یُهلک الحرث و النسل ، و المخمصة العامّة التی لا تبقی و لا تذر .

و أمّا الوجوه المالیّة المتعلّقة بالنفوس أو الضیاع و العقار أو الأموال التجاریّة عند حصول شرائط أو فی أحوال خاصّة کالعُشر المأخوذ فی الثغور و نحو ذلک ؛ فإنّ الإسلام لا یری ذلک بل یعدّه نوعا من الغصب و ظلما یوجب تحدیدا فی حرّیّة المالک فی ملکه.

ففی الحقیقة لا یأخذ المجتمع من الفرد إلاّ مال نفسه الذی یتعلّق بالغنیمة و الفائدة عند أوّل حدوثه و یشارک الفرد فی ملکه علی نحو یبیّنه الفقه الإسلامیّ مشروحا ، و أمّا إذا انعقد الملک و استقرّ لمالکه فلا اعتراض لمعترض علی مالک فی حال أو عند شرط ، یوجب قصور یده و زوال حرّیّته .

و ثانیا : أنّ الإسلام یعتبر حال الأفراد فی الأموال الخاصّة بالمجتمع ، کما یعتبر حال المجتمع بل الغلبة فیما یظهر من نظره لحالهم علی حاله ، فإنّه یجعل السهام فی الزکاة ثمانیة لا یختص بسبیل اللّه منها إلاّ سهم واحد و باقی السهام للأفراد کالفقراء و المساکین و العاملین و المؤلّفة قلوبهم و غیرهم ، و فی الخمس ستّة لم یجعل للّه سبحانه إلاّ سهم واحد و الباقی للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل .

و ذلک أنّ الفرد هو العنصر الوحید لتکوّن المجتمع ، و رفع اختلاف الطبقات الذی هو من اُصول برنامج الإسلام ، و إلقاء التعادل و التوازن بین قوَی المجتمع المختلفة ، و تثبیت الاعتدال فی مسیره بأرکانه و أجزائه ، لا یتمّ إلاّ بإصلاح حال الأجزاء _ أعنی الأفراد _ و تقریب أحوالهم بعضهم من بعض .

و أمّا قصر مال المجتمع فی صرفه فی إیجاد الشوکة العامّة و التزیینات المشترکة و رفع القصور المشیّدة العالیة و الأبنیة الرفیعة الفاخرة ، و تخلیة القویّ و الضعیف أو الغنیّ و الفقیر علی حالهما _ لا یزیدان کلّ یوم إلاّ ابتعادا _ فلتدلّ التجربة الطویلة القطعیّة أنّه لا یدفع غائلاً و لا یغنی طائلاً .

و ثالثا : أنّ للفرد من المسلمین أن یصرف ما علیه من الحقّ المالیّ الواجب کالزکاة مثلاً فی بعض أرباب السهام کالفقیر و المسکین من دون أن یؤدّیه إلی ولیّ الأمر أو عامله فی الجملة فیردّه هو إلی مستحقّیه ، و هذا نوع من الاحترام الاستقلالیّ الذی اعتبره الإسلام لأفراد مجتمعه نظیر إعطاء الذمّة الذی لکلّ فرد من المسلمین أن یقوم به لمن شاء من الکفّار المحاربین و لیس للمسلمین و لا لولیّ أمرهم أن ینقض ذلک .

نعم لولیّ الأمر _ إذا رأی فی مورد أنّ مصلحة الإسلام و المسلمین فی خلاف ذلک _ أن ینهی عن ذلک ، فیجب الکفّ عنه لوجوب طاعته» . (3)

گفتاری درباره زکات و دیگر صدقات

علاّمه طباطبایی می فرماید: «امروزه تحقیقات اجتماعی و اقتصادی و دیگر پژوهش های مربوط به این موضوع، نیاز جامعه به بودجه و مالی را که اختصاص به آن داشته باشد و در راه رفع نیازهای عمومی مصرف شود، به عنوان یک امر بدیهی تردید نا پذیر تلقی می کند؛ چه، بسیاری از مسائل اجتماعی و اقتصادی، از جمله همین مسأله (یعنی نیاز جامعه به یک بودجه عمومی و مختص هزینه های اجتماعی) در اعصار گذشته مورد غفلت عامّه مردم بوده و تنها دریافت و احساسی که از این مسائل داشتند صرفا یک دریافت فطری اجمالی بود. اما امروزه از مسائل الفبایی و پیش پا افتاده ای است که عام و خاص با آنها آشنایند.

اما اسلام، بر حسب دیدگاهی که نسبت به ماهیت و هویت جامعه دارد و قوانین مالی ای که در ارتباط با جامعه وضع کرده و سازمان ها و مقرراتی که در حاشیه و متن آنها تشکیل و ترتیب داده است، درباره این مسائل، گوی سبقت را ربوده است.

قرآن کریم بیان می دارد که تجمّع از تک تک افراد گرد آمده در یک جا ساختار جدیدی با یک هویت زنده به نام جامعه پدید می آورد و این پدیده، همچون یک فرد انسانی، دارای هستی و عمر و زندگی و مرگ و احساس و اراده و توانایی و ناتوانی و تکلیف و بدی کردن و خوبی کردن و خوشبختی و بدبختی و امثال اینها می باشد. درباره تمام این خصوصیّات آیات قرآنی فراوانی نازل شده است که ما بارها در ضمن بحث های گذشته به آنها اشاره کرده ایم.

شریعت اسلام، از درآمدها و سودهای مالی سهمی را برای جامعه کنار گذاشته است، مانند صدقه واجب یا همان زکات و مانند خمسِ غنیمت و امثال آن. قوانین اسلام در این زمینه تازه و بی سابقه نیست، بلکه در میان قوانین و مقرّرات پیش از اسلام، مانند قانون حمورابی و قوانین روم باستان، نیز چیزهایی در این باره یافت می شود. حتی دیگر مقرّرات قومی در هر عصری و در میان هر ملّت و طایفه ای هم تا حدّی برای جامعه خود جهات مالی در نظر می گرفته اند؛ زیرا جامعه به هر نحو و در هر مرحله ای که باشد احساس می کند برای بقا و رشد خود به مسائل مالی نیاز دارد. منتها شریعت اسلام از این لحاظ با دیگر قوانین و شرایع تفاوت هایی دارد که، برای رسیدن به هدف حقیقی و نظر صائب این شریعت در وضع قوانین و مقرّراتش، لازم است در این تفاوت ها توجّه شود. این تفاوت ها عبارتند از :

1 _ شریعت اسلام در وضع این گونه وجوه مالی، به شکلِ گرفتن مالکیت و پدید آمدن دارایی بسنده کرده و از آن فراتر نرفته است. به عبارت دیگر، هرگاه مالی در یک موقعیت و شرایط خاصی به وجود آید، مانند غلّه حاصل از زراعت یا سود عاید از تجارت یا امثال اینها، بی درنگ سهمی از آن را به جامعه اختصاص می دهد و بقیه سهام را مِلک کسی می داند که مثلاً صاحب سرمایه یا کار است و تنها حقّی که به گردن اوست این است که مالِ جامعه یا همان سهم را به جامعه مسترد دارد.

حتی شاید بتوان از آیه هایی مانند :«تمام آنچه را در زمین است برای شما آفرید» و «و اموال خود را، که خداوند آن را وسیله قوام زندگی شما قرار داده است در اختیار سفیهان مگذارید» استفاده کرد که ثروت و دارایی، در ابتدای زمانی که پدید می آید، تماما از آنِ جامعه است و سپس سهمی از آن به فردی که او را مالک یا صاحب کار می نامیم اختصاص پیدا می کند و سهمی هم _ یعنی سهم زکات یا سهم خمس _ کما کان در مالکیت جامعه باقی می ماند. بنا بر این، فرد مالک، مالکی است در طول یک مالک دیگر به نام جامعه [نه در عرض آن]. بخشی از این بحث در هنگام تفسیر دو آیه یاد شده، گذشت.

به طور کلّی، حقوق مالی ای را، چون زکات و خمس، که شریعت اسلام وضع کرده، در حقیقت در ثروتِ پدید آمده وضع کرده است و جامعه را با فرد کلاًّ شریک قرار داده و سپس به فرد این آزادی را داده که دارایی مخصوص خود را در راه اهداف مشروع خویش به دلخواه خرج کند و در این راه کسی مانع او نمی شود. مگر اینکه خطرات عمومی جامعه را تهدید کند که در این صورت باید مقداری از سرمایه ها را در راه حفظ حیات جامعه خرج کرد. مانند اینکه دشمنی حمله کند و بخواهد دست به تخریب و نسل کشی بزند، یا مانند خشکسالی و قحطی ای عمومی که موجودیت جامعه را تهدید می کند.

اما وجوه مالی ای که در شرایط یا حالات خاصی به افراد یا املاک و اراضی یا اموال تجاری تعلّق می گیرد، مانند گرفتن عُشر و باج در مرزها و امثال آن، اسلام اینها را به رسمیت نمی شناسد و بلکه نوعی غصب و ظلم به شمارشان می آورد که موجب محدود کردن آزادی مالک در اموال و دارایی هایش می شود.

پس، در حقیقت جامعه تنها چیزی را از شخص می گیرد که حق مالی خود اوست که به غنیمت و سود در همان ابتدای پیدایش آن مال تعلّق می گیرد و به گونه ای که در فقه اسلامی مشروحا بیان شده است، در ملکِ فرد، شریک او می شود. اما وقتی مالکیت قطعی شد و ملک در اختیار مالک قرار گرفت، هیچ کس نمی تواند به هیچ وجه و با هیچ شرطی که موجب کوتاه شدن دست مالک و از بین رفتن آزادی او شود، متعرض وی گردد.

2 _ اسلام در هزینه کردن اموال مخصوص جامعه نیز حال افراد را به همان اندازه حال جامعه مدّ نظر دارد و بلکه، آن گونه که از دیدگاه اسلام برمی آید، حال افراد را بر حال جامعه ترجیح می دهد؛ چرا که مثلاً همین زکات را به هشت سهم تقسیم می کند و تنها یک سهم از آنها را به «راه خدا» اختصاص می دهد و بقیّه سهام برای افراد، مانند تهیدستان و مستمندان و تحصیلداران زکات و تألیف قلوب و دیگران، می باشد. خمس را نیز به شش سهم تقسیم کرده و تنها یک سهم آن را برای خداوند در نظر گرفته و بقیّه را به پیامبر و خویشاوندان [او] و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان اختصاص داده است.

علّت این امر آن است که فرد تنها عنصر تشکیل دهنده جامعه است و رفع اختلافات طبقاتی که از اصول برنامه های اسلام می باشد و ایجاد تعادل و توازن میان نیروهای مختلف جامعه و تثبیت ارکان و اجزای اعتدال جامعه، جز با اصلاح وضعیت اجزاء _ یعنی همان افراد _ و نزدیک کردن شرایط زندگی آنها با یکدیگر صورت نمی پذیرد.

هزینه کردن اموال و داراییهای متعلّق به جامعه در راه ایجاد قدرت ملّی و تزیینات عمومی و برافراشتن کاخ های سر به فلک کشیده و ساختمان های بلند و با شکوه و رها کردن توانگر و ناتوان یا ثروتمند و تهیدست به حال خود _ که روز به روز از یکدیگر دورتر شوند و فاصله های طبقاتی بیشتر گردد _ کاری است که تجربه طولانی و قطعی نشان می دهد، نه گرفتاری و مشکلی را حلّ می کند و نه سودی در بردارد.

3 _ فرد مسلمان این اجازه را دارد که آن حقوق مالی واجب را که بر گردن اوست، مثل زکات، شخصا به یکی از صاحبان سهام مانند فقیر و مستمند بپردازد و لازم نیست آن را به ولیّ امر یا کارگزار او بدهد تا او آنها را به افراد ذیحقّ بپردازد و این خود نوعی احترام به استقلالی است که اسلام برای افراد جامعه خود قائل است. نمونه دیگرِ احترام نهادن به این استقلال فردی، موضوع پناه و امان دادن است که هر فردی از مسلمانان حقّ دارد به هر فردی از کفّار حربی که بخواهد زنهار و امان دهد و مسلمانان دیگر یا ولیّ امرِ آنان حقّ ندارد این زنهار را نادیده بگیرد، بلکه باید به آن احترام بگذارد.

البته ولیّ امر _ در صورتی که در مواردی این امان دهی را برخلاف مصلحت اسلام و مسلمانان ببیند _ حق دارد آن فرد مسلمان را از این کار باز دارد، و چون اطاعت از ولیّ امر واجب است، آن فرد باید از امان دادن دست بردارد».

ص :372


1- البقرة : 29 .
2- النساء : 5 .
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 9/386.

ص :373

ص :374

ص :375

ص :376

ص :377

(1)

3883 - مَن أنفَقَ فَلِنَفسِهِ
3883 - هر که انفاق کند به سود خود انفاق کرده است

الکتاب :

وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّکُم مُکَلِّمٌ ربَّهُ یَومَ القِیامَةِ لَیس بَینَهُ و بَینَهُ تَرجُمانٌ ، فیَنظُرُ أمامَهُ فلا یَجِدُ إلاّ ما قَدَّمَ ، و یَنظُرُ عن یَمینِهِ فلا یَجِدُ إلاّ ما قَدَّمَ ، ثُمّ یَنظُرُ عن یَسارِهِ فإذا هُو بالنّارِ ، فاتَّقوا النّارَ و لَو بِشِقِّ تَمرَةٍ ، فإن لَم یَجِدْ أحَدُکُم فبِکَلِمَةٍ طَیّبَةٍ . (3)

3883

هر که انفاق کند به سود خود انفاق کرده است

قرآن:

«و هر مالی که انفاق کنید، به سود خود شماست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما در روز قیامت با پروردگارش سخن می گوید و میان او و خدا هیچ ترجمانی نیست. پس، رو به روی خود را می نگرد و جز آنچه پیش فرستاده است چیزی نمی یابد، سمت راست خود را می نگرد جز آنچه پیش فرستاده چیزی نمی یابد. سپس سمت چپ خود را می نگرد ناگاه آتش را می بیند. بنا بر این، اگر شده با [صدقه دادن ]نصف خرمایی خود را از آتش برهانید و اگر کسی از شما همان را هم نیافت، با سخنی خوش و پسندیده این کار را بکند.

ص :378


1- (انظر) الإسراف : باب 1791.
2- البقرة : 272.
3- النوادر للراوندیّ : 86 / 10 .

الترغیب و الترهیب :_ قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لأصحابِهِ _: أیُّکُم مالُ وارِثهِ أحَبُّ إلَیهِ مِن مالِهِ ؟ قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، ما مِنّا أحدٌ إلاّ مالُهُ أحَبُّ إلَیهِ مِن مالِ وارِثِهِ.

قالَ : فإنَّ مالَهُ ما قَدَّمَ ، و مالَ وارِثِهِ ما أخَّرَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَیسَ لأحَدٍ مِن دُنیاهُ إلاّ ما أنفَقَهُ علی اُخراهُ . (2)

عنه علیه السلام :ما قَدَّمتَ مِن دُنیاکَ فلِنَفسِکَ ، و ما أخَّرتَ مِنها فلِلعَدُوِّ . (3)

عنه علیه السلام :إنّما لَکَ مِن مالِکَ ما قَدَّمتَهُ لاِخِرَتِکَ ، و ما أخَّرتَهُ فلِلوارِثِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنهِ الحسنِ علیه السلام _: إنّما لکَ مِن دُنیاکَ ما أصلَحتَ بهِ مَثواکَ ، فأنفِقْ فی حَقٍّ و لا تَکُن خازِنا لِغَیرِکَ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و اعلَمْ أنّ أمامَکَ طَریقا ذا مَسافَةٍ بَعیدَةٍ ، و مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ ، و أنّهُ لا غِنی بکَ فیهِ عن حُسنِ الارتِیادِ ، و قَدرِ (قَدِّرْ) بلاغِکَ مِن الزّادِ ، مَع خِفَّةِ الظَّهرِ ، فلا تَحمِلَنَّ علی ظَهرِکَ فَوقَ طاقَتِکَ ، فیَکون ثِقلُ ذلکَ وَبالاً علَیکَ ، و إذا وَجَدتَ مِن أهلِ الفاقَةِ من یَحمِلُ لکَ زادَکَ إلی یَومِ القِیامَةِ _ فیُوافِیکَ بهِ غَدا حَیثُ تَحتاجُ إلَیهِ _ فاغتَنِمْهُ و حَمِّلْهُ إیّاهُ ، و أکثِرْ مِن تَزویدِهِ و أنتَ قادِرٌ علَیهِ ، فلَعلَّکَ تَطلُبُهُ فلا تَجِدُهُ ، و اغتَنِمْ مَنِ استَقرَضَکَ فی حالِ غِناکَ ، لیَجعَلَ (یَحصَلَ) قَضاءهُ لکَ فی یَومِ عُسرَتِکَ . (6)

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود : کدام یک از شما مال وارثش را بیشتر از مال خود دوست دارد؟ اصحاب عرض کردند : ای رسول خدا! هیچ یک از ما نیست مگر اینکه مال خودش را بیشتر از مال و دارایی وارثش دوست دارد.

حضرت فرمود : مالِ هر کس همان است که [برای آخرت ]پیش می فرستد، و مال وارثش آن است که پس از خود بر جای می گذارد.

امام علی علیه السلام :هیچ کس را از دنیایش بهره ای نیست مگر آنچه را که برای آخرتش انفاق کند.

امام علی علیه السلام :آنچه از دنیایت [به سوی آخرت ]پیش فرستی از آن توست و آنچه از خود بر جای گذاری از آنِ دشمن است.

امام علی علیه السلام :در حقیقت از دارایی تو همان متعلّق به توست که برای آخرتت پیش فرستی و آنچه پس از خود بگذاری از آنِ وارث است.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : در حقیقت بهره تو از دنیایت همان است که با آن آخرتت را بسازی. پس در راه حق خرج کن و خزانه دار دیگران مباش.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به حضرت حسن علیه السلام _نوشت : بدان که تو راهی دور و دراز و پر مشقّت در پیش داری و در پیمودن این راه از عمل پسندیده و توشه ای چندان که تو را سبکبار به منزل رساند بی نیاز نیستی. پس بیش از توانت بر پشت خود بار مَنهِ که سنگینی آن تو را بیازارد و هرگاه نیازمندی یافتی که توشه تو را تا روز قیامت بر دوش کشد و فردا که به آن نیاز داری آن را به تو تحویل دهد، وجود او را غنیمت دان و بار خویش را بر دوش او نِه و تا جایی که می توانی او را بار کن؛ زیرا چه بسا که او را دگر باره بجویی و نیابی و نیز وجود کسی را که در روزگار توانگریت از تو وام خواست غنیمت بدان تا در روز تنگ دستیت [روز قیامت] آن را به تو پس دهد.

ص :379


1- الترغیب و الترهیب : 2 / 50 / 8.
2- غرر الحکم : 7516.
3- غرر الحکم : 9615.
4- غرر الحکم : 3904.
5- تحف العقول : 83.
6- نهج البلاغة : الکتاب 31.

عنه علیه السلام :إنّ العَبدَ إذا ماتَ قالَتِ المَلائکَةُ: ما قَدَّمَ ؟ و قالَ النّاسُ : ما أخَّرَ ؟ فقَدِّموا فَضلاً یَکُن لَکُم ، و لا تُؤَخِّروا کَلاًّ یَکُن علَیکُم . (1)

3884 - وَعدُ اللَّهِ بِالخَلَفِ فِی الإنفاقِ
3884 - خداوند وعده داده است که انفاق راعوض خواهد داد

الکتاب :

قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَة قَطُّ ، فأعطُوا و لا تَجبُنوا . (3)

امام علی علیه السلام :هرگاه آدمی بمیرد فرشتگان گویند : چه پیش فرستاد؟ و مردم گویند : چه باقی گذاشت؟ پس، چیزی برای خود پیش فرستید تا از آنِ شما باشد و همه را بعد از خود باقی مگذارید که وبال شما خواهد بود.

3884

خداوند وعده داده است که انفاق را عوض خواهد داد

قرآن:

«بگو : در حقیقت پروردگار من است که روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشایش می دهد یا بر او تنگ می گرداند و هر چه را انفاق کردید عوضش را او می دهد. و او بهترین روزی دهندگان است».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گاه مالی بر اثر صدقه دادن کم نشده است. پس عطا کنید و نترسید.

ص :380


1- بحار الأنوار : 96 / 115 / 3 .
2- سبأ : 39.
3- بحار الأنوار : 96 / 131 / 62.

عنه صلی الله علیه و آله :ما طَلَعَت شَمسٌ قَطُّ إلاّ بُعِثَ بجَنبَتَیها مَلَکانِ ، إنّهُما یُسمِعانِ أهلَ الأرضِ إلاّ الثّقلَینِ : یا أیُّها النّاسُ هَلِمُّوا إلی ربِّکُم، فإنَّ ما قَلَّ و کَفی خَیرٌ مِمّا کثُرَ و ألهی ، و لا غَرَبَت شَمسٌ قَطُّ إلاّ و بُعِثَ بجَنبَتَیها مَلَکانِ یُنادِیانِ : اللّهُمّ عَجِّلْ لِمُنفِقٍ خَلَفا ، و عَجِّلْ لِمُمسِکٍ تَلَفا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أیقَنَ بالخَلَفِ جادَ بالعَطیَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :رُبَّ سَلَفٍ عادَ خَلَفا . (3)

عنه علیه السلام :إذا قَدَّمتَ مالَکَ لآخِرَتِکَ و استَخلَفتَ اللّهَ سبحانَهُ علی مَن خَلَّفتَهُ مِن بَعدِکَ ، سَعِدتَ بما قَدَّمتَ ، و أحسَنَ اللّهُ لکَ الخِلافَةَ علی مَن خَلَّفتَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنفِقْ و أیقِنْ بالخَلَفِ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ الصَّدَقَةَ تَقضی الدَّینَ و تَخلُفُ بالبَرکَةِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز خورشید طلوع نکرد مگر اینکه در دو طرف آن دو فرشته گماشته شدند که با ندایی که ساکنان زمین، به جز جن و انس آن را می شنوند، آواز می دهند : ای مردم! به سوی پروردگار خود بیایید؛ زیرا که آنچه کم باشد و کفایت کننده بهتر است از آنچه بسیار باشد و غافل کننده. و هرگز خورشید غروب نکرد مگر اینکه در دو پهلوی آن دو فرشته آواز دهند : بار خدایا! انفاقگر را زود عوض ده و ممسک را زود بی چیز گردان.

امام علی علیه السلام :هر که به عوض یقین داشته باشد، داد و دهش کند.

امام علی علیه السلام :بسی پیش فرستاده شده ای که عوضش باز آید.

امام علی علیه السلام :هرگاه مال خود را برای آخرتت پیش فرستی و خدای سبحان را جانشین خویش بر بازماندگانت قرار دهی، خود به سبب آنچه پیش فرستاده ای خوشبخت گردی و خداوند هم درباره بازماندگانت، تو را نیکو جانشینی کند.

امام صادق علیه السلام :انفاق کن و به عوض یقین داشته باش.

امام صادق علیه السلام :صدقه دادن، بدهی را ادا می کند و برکت می آورد.

ص :381


1- الترغیب و الترهیب : 4 / 118 / 3.
2- نهج البلاغة : الحکمة 138.
3- غرر الحکم : 5299.
4- غرر الحکم : 4136.
5- بحار الأنوار : 96 / 130 / 57.
6- الکافی : 4 / 9 / 1.

عنه علیه السلام :[ یُنادی مَلَکانِ فی کُلِّ لَیلَةِ جُمُعَةٍ ] : اللّهُمّ أعطِ کُلَّ مُنفِقٍ خَلَفا و کُلَّ مُمسِکٍ تَلَفا . (1)

عنه علیه السلام :ما أحسَنَ عَبدٌ الصَّدَقَةَ إلاّ أحسَنَ اللّهُ الخِلافَةَ علی وُلدِهِ مِن بَعدِهِ . (2)

مکارم الأخلاق :رجلٌ من أصحابِ الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : قلتُ لأبی عبدِ اللّه علیه السلام : ......... قولُهُ تعالی : «و ما أنفَقْتُم من شیء فهو یخلفه ......... » فَأرانی اُنفِقُ و لا أری خَلَفا! قالَ : أ فَتَرَی اللّهَ أخلَفَ وَعدَهُ ؟! قلتُ : لا ، قالَ : فمِمَّ ؟ قُلتُ : لا أدری ، قالَ : لَو أنّ أحَدَکُمُ اکتَسَبَ المالَ مِن حِلِّهِ و أنفَقَهُ فی حَقِّهِ لَم یُنفِقْ دِرهَما إلاّ أخلَفَ اللّهُ علَیهِ . (3)

(4)

3885 - بَقاءُ ما اُنفِقَ وفَناءُ ما لَم یُنفَق
3885 - ماندگاریِ انفاق شده و نابودیِ انفاق نشده

الکتاب :

مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللّهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» . (5)

امام صادق علیه السلام :[در هر شب جمعه دو فرشته ندا می دهند] : بار خدایا! به هر انفاقگری عوض ده و هر ممسکی را بی چیز گردان.

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای کار صدقه دادن را به خوبی انجام نداد، مگر اینکه خداوند بعد از او جانشین خوبی برای وی بر فرزندانش شد.

مکارم الأخلاق :مردی از اصحاب امام صادق علیه السلام گفت به امام صادق علیه السلام عرض کردم [به استناد] آیه «و آنچه انفاق کنید عوضش را او می دهد ......... » انفاق می کنم اما عوضی نمی بینم. حضرت فرمود : آیا خیال می کنی خداوند خُلف وعده می کند؟ عرض کردم : نه. فرمود : پس علّت چیست؟ عرض کرد : نمی دانم. حضرت فرمود : اگر فردی از شما مال حلال به دست آورد و به حقّ انفاق کند، درهمی انفاق نکند مگر اینکه خداوند عوض آن را بدهد.

3885

ماندگاریِ انفاق شده و نابودیِ انفاق نشده

قرآن:

«آنچه پیش شماست تمام می شود و آنچه پیش خداست ماندنی است. و قطعا کسانی را که شکیبایی کردند به بهتر از آنچه عمل می کردند، پاداش خواهیم داد».

ص :382


1- بحار الأنوار : 96 / 117 / 10.
2- عدّة الداعی : 61.
3- مکارم الأخلاق : 2 / 21 / 2053.
4- (انظر) الزکاة : باب 1579.
5- النحل : 96.

3886 - أدَبُ الإنفاقِ
3886 - آداب انفاق کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُلُّ ما أبصَرتَهُ بعَینِکَ و استَخلاهُ قَلبُکَ فاجعَلْهُ للّهِ فذلکَ تِجارَةُ الآخِرَةِ ؛ لأنَّ اللّهَ یقولُ: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ و ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» . (1)

کنز العمّال عن عائشة :أنّهُم ذَبَحوا شاةً ، فقالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : ما بَقِیَ ؟ فقالَت : ما بَقِیَ مِنها إلاّ کَتِفُها ، قالَ [ صلی الله علیه و آله ]: بَقِیَ کلُّها غیرَ کَتِفِها . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَم یَذهَبْ مِن مالِکَ ما وَعَظَکَ . (3)

عنه علیه السلام :لَم یُرزَقِ المالَ مَن لَم یُنفِقهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ إعطاءَ هذا المالِ قِنیَةٌ ، و إنّ إمساکَهُ فِتنَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :جُودُوا بِما یَفنی تَعتاضُوا عَنهُ بِما یَبقی . (6)

أدَبُ الإنفاقِ

الکتاب :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الأَرْضِ وَ لاَ تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ» . (7)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چه را که با چشم خود دیدی و دلت آن را خواست، برای خدا قرار ده، که این است تجارت آخرت؛ زیرا خدای متعال می فرماید : «آنچه نزد شماست تمام می شود و آنچه نزد خداست ماندنی است».

کنز العمّال_ به نقل از عایشه _: گوسفندی را سر بریدند [و گوشت آن را انفاق کردند]. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : چیزی مانده است؟ عایشه عرض کرد : به جز دستش، چیزی باقی نمانده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : به جز دستش، همه آن باقی مانده است.

امام علی علیه السلام :آنچه از مال و داراییت [که از دست دهی و ]تو را پند (تجربتی) آموزد از دست نرفته است.

امام علی علیه السلام :کسی که مالی را انفاق نکند آن مال [در حقیقت ]به او روزی نشده است.

امام علی علیه السلام :راستی که بخشیدن این مال و دارایی، اندوخته ای [برای انسان ]است و نگاه داشتن آن [مایه] فتنه است.

امام علی علیه السلام :آنچه را از بین می رود ببخشید تا در عوض آنچه را ماندنی است به دست آورید.

3886

آداب انفاق کردن

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید و از آنچه برای شما از زمین برآورده ایم انفاق کنید و در پی ناپاک آن نروید که از آن انفاق نمایید، در حالی که آن را [اگر به خودتان می دادند] جز با چشم پوشی (بی میلی) نسبت به آن، نمی گرفتید و بدانید که خداوند بی نیاز ستوده است».

ص :383


1- مکارم الأخلاق : 2 / 357 / 2660 .
2- کنز العمّال : 16150.
3- نهج البلاغة : الحکمة 196.
4- غرر الحکم : 7544.
5- غرر الحکم : 3391.
6- غرر الحکم : 4732.
7- البقرة : 267.

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ» . (1)

الحدیث :

مجمع البیان عن أبی الطُّفَیلِ :اشتَری علیٌّ علیه السلام ثَوبا فأعجَبَهُ فتَصَدَّقَ بهِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أهلُ المَدینَةِ یأتُونَ بصَدَقَةِ الفِطرِ إلی مَسجِدِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و فیهِ عِذقٌ (3) یُسمَّی الجَعرودَ (4) ، و عِذقٌ یُسمّی معافارةَ ، کانا عَظیمٌ نَواهُما ، رقیقٌ لِحاهُما ، فی طَعمِها مَرارةٌ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله للخارِصِ : لا تَخرُصْ علَیهِم هذینِ اللّونَینِ لَعلَّهُم یَستَحیونَ لا یأتُونَ بهِما ، فأنزَلَ اللّهُ «یا أیُّها الّذِینَ آمَنُوا أنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَ_سَبْتُمْ _ إلی قولِهِ _ تُنْفِقُونَ» . (5)

الکافی_ و قَد قیلَ لِلإِمامِ الصّادقِ علیه السلام ، و کانَ یَتَصَدَّقُ بالسُّکَّرِ، أ تَتَصَدَّقُ بالسُّکّرِ؟! _: نَعَم، إنّهُ لَیس شَیءٌ أحَبَّ إلَیَّ مِنهُ ، فأنا اُحِبُّ أن أتَصَدَّقَ بأحَبِّ الأشیاءِ إلَیَّ . (6)

«هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید و از هرچه انفاق کنید قطعا خدا بدان آگاه است».

حدیث :

مجمع البیان_ به نقل از ابو الطفیل _: علی علیه السلام جامه ای خرید و از آن خوشش آمد، پس آن را صدقه داد.

امام صادق علیه السلام :مردم مدینه زکات فطر را به مسجد رسول خدا می آوردند. در میان آنها خوشه های خرمایی به نام جعرود (خرمای خشک ریز) و خوشه هایی به نام معافاره نیز وجود داشت. این دو نوع خرما هسته درشت و کم گوشت و اندکی تلخ مزه بودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به حزّار فرمود : این دو نوع خرما را برای آنان ارزیابی مکن تا بلکه خجالت بکشند و از اینها نیاورند. پس، خداوند این آیه را نازل فرمود : «ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید انفاق کنید ......... » .

الکافی :امام صادق علیه السلام شکَر صدقه می داد. به ایشان عرض شد : آیا شکَر صدقه می دهید؟ فرمود : آری، شکر را از هر چیز دیگری بیشتر دوست دارم و از این رو خوش دارم آنچه را بیشتر دوست دارم صدقه دهم.

ص :384


1- آل عمران : 92.
2- مجمع البیان : 2 / 792 .
3- العذق : عنقود التمر (مجمع البیان : 2 / 1184) .
4- الظاهر أنّه تصحیف ، و الصحیح «الجعرور»، و هو ضَربٌ من الدَّقلِ یَحملُ رُطَبا صِغارا لا خَیر فیه. (النهایة : 1 / 276).
5- تفسیر العیّاشیّ : 1 / 150 / 493.
6- الکافی : 4 / 61 / 3.

وسائل الشیعة :کانَ أبو الحسنِ الرِّضا علیه السلام إذا أکَلَ اُتِیَ بِصَحفَةٍ فتُوضَعُ بقُربِ مائدتِهِ ، فیَعمِدُ إلی أطیَبِ الطَّعامِ مِمّا یُؤتی بهِ فیَأخُذُ مِن کلِّ شیءٍ شیئا فیَضَعُ فی تِلکَ الصَّحفَةِ ثُمّ یأمُرُ بها المَساکینَ ، ثُمّ یَتلو هذهِ الآیةَ «فَلا اقْتَحَمَ العَقَبَةَ» (1) ثُمّ قالَ : عَلِمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ أنّهُ لَیسَ کُلُّ إنسانٍ یَقدِرُ علی عِتقِ رَقَبَةٍ فجَعَلَ لَهُمُ السَّبیلَ إلَی الجَنّةِ . (2)

(3)

3887 - مَن لَم یُنفِق فی طاعَةِ اللَّهِ یُنفِق فی مَعصِیَتِهِ
3887 - هر که در راه طاعت خدا خرج نکرد درراه معصیت او خرج خواهد کرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَنَعَ مالَهُ مِن الأخیارِ اختِیارا صَرَفَ اللّهُ مالَهُ إلَی الأشرارِ اضطِرارا . (4)

وسائل الشیعه :امام ابو الحسن الرضا علیه السلام هرگاه غذا می خورد، قدحی برایش می آوردند و کنار سفره اش می گذاشتند و حضرت از بهترین غذاهایی که برایش می آوردند مقداری برمی داشت و در آن قدح می گذاشت و سپس دستور می داد آن را به مستمندان بدهند و آنگاه این آیه را تلاوت می کرد : «نخواست به گردنه پا نهد». سپس فرمود : خداوند عزّ و جلّ می دانست که هر انسانی توانایی آزاد کردن بنده (فکّ رقبه) را ندارد، از این رو راه[های دیگری مانند اطعام هم برای ]رسیدن به بهشت برای آنان قرار داد.

3887

هر که در راه طاعت خدا خرج نکرد در راه معصیت او خرج خواهد کرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مال خود را به اختیار از نیکان دریغ کند، خداوند مالش را به اجبار نصیب بدان گرداند.

ص :385


1- البلد : 11 .
2- وسائل الشیعة : 6 / 329 / 1.
3- (انظر) الإیثار : باب 1 ، 2.
4- جامع الأخبار : 505 / 1395.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن عَبدٍ یَبخَلُ بنَفَقَةٍ یُنفِقُها فیما یُرضِی اللّهَ إلاّ ابتُلِیَ بأن یُنفِقَ أضعافَها فیما أسخَطَ اللّهَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِعلَمْ أنّهُ مَن لَم یُنفِقْ فی طاعَةِ اللّهِ ابتُلیَ بأن یُنفِقَ فی مَعصیَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و مَن لَم یَمشِ فی حاجَةِ وَلیِّ اللّهِ ابتُلِ_یَ بأن یَمشیَ فی حاجَ_ةِ عَ_دُوِّ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (2)

عنه علیه السلام :ما مِن عَبدٍ یَمنَعُ دِرهَما فی حَقِّهِ إلاّ أنفَقَ اثنَینِ فی غَیرِ حَقِّهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن مَنَعَ حَقّا للّهِ عَزَّ و جلَّ أنفَقَ فی باطلٍ مِثلَیهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إیّاکَ أن تَمنَعَ فی طاعَةِ اللّهِ ، فتُنفِقَ مِثلَیهِ فی مَعصیَةِ اللّهِ . (5)

3888 - فَضلُ إنفاقِ المُقتِرِ
3888 - فضیلت انفاق کردن تنگدست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ مِن حَقائقِ الإیمانِ: الإنفاقُ مِن الإقتارِ ، و إنصافُکَ النّاسَ مِن نَفسِکَ ، و بَذلُ العِلمِ لِلمُتَعلِّمِ . (6)

امام باقر علیه السلام :هیچ بنده ای نیست که از خرج کردن چیزی در راهی خدا پسندانه بخل ورزد، مگر اینکه به خرج کردن دو چندانِ آن در راهی خدا ناپسند گرفتار شود.

امام صادق علیه السلام :بدان که هر کس در راه طاعت خدا خرج نکند، به خرج کردن در راه معصیت خداوند عزّ و جلّ گرفتار شود و هر که در راه رفع نیاز دوست خدا قدم برندارد، به قدم برداشتن در راه رفع نیاز دشمن خداوند عزّ و جلّ گرفتار آید.

امام صادق علیه السلام :هیچ بنده ای نیست که از خرج کردن یک درهم در راهی که حقّ آن است دریغ ورزد مگر اینکه دو درهم به ناحق خرج کند.

امام صادق علیه السلام :هر که یک حق از خداوند عزّ و جلّ دریغ ورزد، دو چندان آن را در راه باطل خرج کند.

امام کاظم علیه السلام :از خرج کردن در راه طاعت خدا دریغ مکن که [لا جرم] دو چندان آن را در راه معصیت خدا خرج خواهی کرد.

3888

فضیلت انفاق کردن تنگ دست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز از حقیقت های ایمان است : انفاق کردن در حال تنگدستی، انصاف به خرج دادن با مردم و دانش بخشی به طالب دانش .

ص :386


1- بحار الأنوار : 78 / 173 / 12.
2- بحار الأنوار : 96 / 130 / 57.
3- الکافی : 3 / 504 / 7.
4- الکافی : 3 / 506 / 21.
5- تحف العقول : 408.
6- بحار الأنوار : 77 / 52 / 3.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنّ مِن أخلاقِ المُؤمنِ الإنفاقَ علی قَدرِ الإقتارِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثٌ مَن أتَی اللّهَ بواحِدَةٍ مِنهُنّ أوجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنّةَ : الإنفاقُ مِن إقتارٍ، و البِشرُ لجَمیعِ العالَمِ، و الإنصافُ مِن نَفسِهِ . (2)

(3)

3889 - التَّحذیرُ مِن کَنزِ المالِ
3889 - پرهیز از مال اندوزی

الکتاب :

وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاَ یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أوکی علی ذَهَبٍ أو فِضَّةٍ ، و لَم یُنفِقْهُ فی سَبیلِ اللّهِ، کانَ جَمرا یَومَ القِیامَةِ یُکوی بِهِ . (5)

امام زین العابدین علیه السلام :از خصلت های مؤمن، انفاق کردن به اندازه تنگدستی است.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هر کس یکی از آنها را به درگاه خداوند برد خدا بهشت را بر او واجب گرداند : انفاق در حال تنگدستی، خوشرویی با همه مردم و انصاف نشان دادن از خود.

3889

پرهیز از مال اندوزی

قرآن:

«و کسانی که زر و سیم را گنجینه می کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده. روزی که آن گنجینه ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانی و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ کنند [و گویند :] این است آنچه برای خود اندوختید، پس کیفر آنچه را می اندوختید بچشید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که زر یا سیمی بیندوزد و آن را در راه خدا خرج نکند، روز قیامت شراره ای می شود و او را با آن داغ می کنند.

ص :387


1- تحف العقول : 282.
2- الکافی : 2 / 103 / 2.
3- (انظر) الصَّدقة : باب 2199. الإیثار : باب 4.
4- التوبة : 34 و 35.
5- الترغیب و الترهیب : 2 / 56 / 18.

الترغیب و الترهیب :قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله _ لِبلالٍ و عِندَهُ صُبرٌ مِن تَمرٍ _ : ما هذا یا بِلالُ ؟ قالَ : اُعِدُّ ذلکَ لأضیافِکَ . قالَ : أ ما تَخشی أن یَکونَ لَکَ دُخانٌ فی نارِ جَهَنَّمَ ؟ ! أنفِقْ یا بِلالُ ، و لا تَخشَ مِن ذی العَرشِ إقلالاً . (1)

الترغیب و الترهیب عن أنسِ بنِ مالِکٍ :اُهدِیَت لِلنَّبیِّ صلی الله علیه و آله ثَلاثُ طَوائرَ ، فأطعَمَ خادِمَهُ طائرا ، فلَمّا کانَ مِن الغَدِ أتَتهُ بِها ، فقالَ لَها رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ لَم أنهَکِ أن تَرفَعی شَیئا لغَدٍ ؟! فإنَّ اللّهَ یَأتی برِزقِ غَدٍ . (2)

(3)

3890 - مَن لا تُقبَلُ نَفَقتُهُ
3890 - کسی که انفاقش پذیرفته نمی شود

الکتاب :

قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعا أَوْ کَرْها لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْما فَاسِقِینَ * وَ مَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسَالَی وَ لاَ یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کَارِهُونَ» . (4)

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به بلال حبشی آنگاه که مقداری خرما نزد او بود فرمود : این چیست ای بلال؟ عرض کرد : این را برای میهمانان شما فراهم می آورم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : آیا نمی ترسی که اینها به دودی در آتش دوزخ برایت تبدیل شود؟! انفاق کن ای بلال! و از خداوند صاحب عرش، ترسِ تنگدستی نداشته باش.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از انس بن مالک _: گوشت سه پرنده را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه آوردند. پیامبر یکی از آنها را به خادمه اش داد تا بخورد. فردای آن روز، خدمتکار آن پرنده را خدمت پیامبر آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : مگر به تو نگفته بودم که [هیچ گاه ]چیزی را برای فردا ذخیره نکن؟! زیرا خداوند روزی هر فردایی را می دهد.

3890

کسی که انفاقش پذیرفته نمی شود

قرآن:

«بگو : چه با رغبت و چه با بی میلی انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد ؛ چرا که شما گروهی فاسق بوده اید. و هیچ چیز مانع پذیرفته شدن انفاق های آنان نشد جز اینکه به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و جز با [حال ]کسالت نماز به جا نمی آورند و جز با کراهت انفاق نمی کنند».

ص :388


1- الترغیب و الترهیب : 2 / 51 / 9.
2- الترغیب و الترهیب : 2 / 56 / 19.
3- (انظر) المال : باب 3696 ، 3708.
4- التوبة : 53 و 54.

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قولهِ تعالی : «و لا تَیَمَّمُوا الخَبیثَ مِنْهُ تُنْفِقونَ» _: کانَ النّاسُ حینَ أسلَموا عِندَهُم مَکاسِبُ مِن الرِّبا و مِن أموالٍ خَبیثَةٍ ، فکانَ الرّجُلُ یَتعَمَّدُها مِن بَینِ مالِهِ فتَصَدّقَ بها ، فنهاهُمُ اللّهُ عَن ذلکَ، و إنّ الصَّدَقَةَ لا تَصلُحُ إلاّ مِن کَسبٍ طَیِّبٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو أنَّ النّاسَ أخَذوا ما أمَرَهُمُ اللّهُ بهِ فأنفَقوهُ فیما نَهاهُم عَنهُ ما قَبِلَهُ مِنهُم ، و لو أخَذوا ما نَهاهُمُ اللّهُ عَنهُ فأنفَقوهُ فیما أمَرَهُمُ اللّهُ بهِ ما قَبِلَهُ مِنهُم ؛ حتّی یأخُذوهُ مِن حَقٍّ و یُنفِقوهُ فی حَقٍّ . (2)

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «أنفِقوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُم» _: کانَ القَومُ قد کَسَبوا مَکاسِبَ سَوءٍ فی الجاهِلیَّةِ ، فلَمّا أسلَموا أرادُوا أن یُخرِجوها مِن أموالِهِم لیَتَصَدَّقوا بها ، فأبَی اللّهُ تبارکَ و تعالی إلاّ أن یُخرِجوا مِن أطیَبِ ما کَسَبوا . (3)

(4)

حدیث:

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «و لا تیمّموا الخبیث منه تنفقون ؛ و در پی ناپاک آن نروید که از آن انفاق کنید» _فرمود : مردم زمانی که اسلام آوردند درآمدهایی از ربا و اموال حرام در اختیار داشتند و افراد به سراغ این درآمدها در بین دارایی های خود می رفتند و آنها را صدقه می دادند، اما خداوند آنان را از این کار نهی فرمود؛ چرا که صدقه دادن جز از درآمد پاک و حلال درست نیست.

امام صادق علیه السلام :اگر مردم از راهی که خداوند به آنان فرمان داده است کسب درآمد کنند و آنها را در راهی که خداوند از آن بازشان داشته است انفاق کنند، آن را از ایشان نمی پذیرد و اگر از راهی که آنها را از آن نهی کرده است درآمد به دست آورند و آن درآمد را در راهی که خداوند بدان فرمانشان داده است به مصرف رسانند باز از آنان نمی پذیرد، مگر اینکه از راه حلال به دست آورند و در راه حلال انفاق کنند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «أنفقوا من طیّبات ما کسبتم ؛ از پاکی های آنچه به دست آورده اید، انفاق کنید» _فرمود : مردم در زمان جاهلیت درآمدهای ناروا به دست آورده بودند و بعد از آنکه اسلام آوردند تصمیم گرفتند آنها را از اموال خود خارج کنند و صدقه بدهند، اما خداوند تبارک و تعالی قبول نکرد مگر اینکه [صدقه را] از پاکترین درآمدهایشان بپردازند.

ص :389


1- تفسیر العیّاشیّ : 1 / 149 / 492.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2 / 57 / 1694.
3- الکافی : 4 / 48 / 10.
4- (انظر) الصَّدقة : باب 2210 ، 2212 ، العمل: باب 2902.

ص :390

520 - الأنفال

520 - انفال

اشاره

(1)

(2)

ص :391


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 96 / 204 باب 25 «الأنفال». وسائل الشیعة : 6 / 364 «أبواب الأنفال و ما یختصّ بالإمام». سنن أبی داوود : 3 / 77 _ 82 «فی النَّفل».
2- انظر: عنوان 154 «الخُمس» .

3891 - الأنفالُ
3891 - انفال

الکتاب :

یَسْألُونَکَ عَنِ الأَنْفَالِ قُلِ الأَنْفَالُ للّهِِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» . (1)

وَ مَا أَفَاءَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لاَ رِکَابٍ وَ لکِنَّ اللّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَ اللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * مَا أَفَاءَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَ یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ العِقَابِ» . (2)

التّفسیر:

الأنفال جمع نَفل _ بالفتح _ و هو الزیادة علَی الشیء ، و لذا یُطلق النفل و النافلة علَی التطوّع لزیادته علَی الفریضة . و تطلق الأنفال علی ما یسمّی فیئا أیضا ، و هی الأشیاء من الأموال التی لا مالک لها من الناس کرؤوس الجبال ، و بطون الأودیة ، و الدیار الخربة ، و القُرَی التی باد أهلها ، و ترکة من لا وارث له و غیر ذلک ؛ کأنّها زیادة علی ما ملکه الناس فلم یملکها أحد ، و هی للّه و لرسوله .

و تطلق علی غنائم الحرب کأنّها زیادة علی ما قُصد منها ؛ فإنّ المقصود بالحرب و الغزوة الظفر علَی الأعداء و استئصالهم ، فإذا غلبوا و ظفر بهم فقد حصل المقصود ، و الأموال التی غنمه المقاتلون و القوم الذین أسروهم زیادة علی أصل الغرض .........

و قد اختلف المفسّرون فی معنَی الآیة و موقعها اختلافا شدیدا من جهات : من جهة معنی قوله : «یَسْألونَکَ عنِ الأنْفالِ» و قد نسب إلی أهل البیت علیهم السلام و بعض آخر کعبد اللّه بن مسعود و سعد بن أبی وقّاص و طلحة بن مصرف أنّهم قرأوا : «یَسألونَکَ الأنْفالَ» فقیل : «عن» زائدة فی القراءة المشهورة ، و قیل : بل مقدّرة فی القراءة الشاذّة ، و قیل : إنّ المراد بالأنفال غنائم الحرب ، و قیل : غنائم غزوة بدر خاصّة بجعل اللام فی الأنفال للعهد ، و قیل : الفیء الذی للّه و الرسول و الإمام ، و قیل : إنّ الآیة منسوخة بآیة الخمس، و قیل : بل محکمة. و قد طالت المشاجرة بینهم کما یعلم بالرجوع إلی مطوّلات التفاسیر ، کتفسیرَی الرازیّ و الآلوسیّ و غیرهما . و الذی ینبغی أن یقال بالاستمداد من السیاق : أنّ الآیة بسیاقها تدلّ علی أنّه کان بین هؤلاء المشار إلیهم بقوله : «یَسْألونَکَ» تخاصم ، خاصم به بعضهم بعضا بأخذ کلٍّ جانبا من القول لا یرضی به خصمه . و التفریع الذی فی قوله : «فَاتَّقوا اللّهَ و أصْلِحوا ذاتَ بَینِکُم» یدلّ علی أنّ الخصومة کانت فی أمر الأنفال ، و لازم ذلک أن یکون السؤال الواقع منهم المحکیّ فی صدر الآیة إنّما وقع لقطع الخصومة ، کأنّهم تخاصموا فی أمر الأنفال ثمّ راجعوا رسول اللّه صلی الله علیه و آله یسألونه عن حکمها لتنقطع بما یجیبه الخصومة و ترتفع عمّا بینهم .

و هذا _ کما تری _ یؤیّد أوّلاً القراءة المشهورة : «یَسْألونَکَ عَنِ الأنْفالِ» فإنّ السؤال إذا تعدّی ب_«عن» کان بمعنَی استعلام الحکم و الخبر ، و أمّا إذا استعمل متعدّیا بنفسه کان بمعنَی الاستعطاف ، و لا یناسب المقام إلاّ المعنَی الأوّل .

و ثانیا : أنّ الأنفال بحسب المفهوم و إن کان یعمّ الغنیمة و الفیء جمیعا إلاّ أنّ مورد الآیة هی الأنفال بمعنی غنائم الحرب لا غنائم غزوة بدر خاصّة ؛ إذ لا وجه للتخصیص فإنّهم إذ تخاصموا فی غنائم بدر لم یتخاصموا فیها لأنّها غنائم بدر خاصّة ، بل لأنّها غنائم مأخوذة من أعداء الدین فی جهاد دینیّ ، و هو ظاهر .

و اختصاص الآیة بحسب موردها بغنیمة الحرب لا یوجب تخصیص الحکم الوارد فیها بالمورد ؛ فإنّ المورد لا یخصِّص ، فإطلاق حکم الآیة بالنسبة إلی کلّ ما یسمّی بالنفل فی محلّه ، و هی تدلّ علی أنّ الأنفال جمیعا للّه و لرسوله ، لا یشارک اللّه و رسوله فیها أحد من المؤمنین سواء فی ذلک الغنیمة و الفیء .

ثمّ الظاهر من قوله تعالی : «قُلِ الأنْفال للّهِِ و الرَّسُولِ» _ و ما یعظهم اللّه به بعد هذه الجملة و یحرّضهم علَی الإیمان _ هو أنّ اللّه سبحانه فصل الخصومة بتشریع ملکها لنفسه و لرسوله و نزعها من أیدیهم ، و هو یستدعی أن یکون تخاصمهم من جهة دعوی طائفة منهم أنّ الأنفال لها خاصّة دون غیرها ، أو أنّها تختصّ بشیء منها ، و إنکار الطائفة الاُخری ذلک ، ففصل اللّه سبحانه خصومتهم فیها بسلب ملکهم منها و إثبات ملک نفسه و رسوله ، و موعظتهم أن یکفّوا عن المخاصمة و المشاجرة . و أمّا قول من یقول : إنّ الغزاة یملکون ما أخذوه من الغنیمة بالإجماع فأحری به أن یورد فی الفقه دون التفسیر .

و بالجملة : فنزاعهم فی الأنفال یکشف عن سابق عهد لهم بأنّ الغنیمة لهم أو ما فی معناه، غیر أنّه کان حکما مجملاً اختلف فیه المتخاصمان و کلٌ یجرّ النار إلی قرصته، و الآیات الکریمة تؤیّد ذلک.

توضیحه : أنّ ارتباط الآیات فی السورة و التصریح بقصّة وقعة بدر فیها یکشف أنّ السورة بأجمعها نزلت حول وقعة بدر و بُعیدَها ؛ حتّی أنّ ابن عبّاس _ علی ما نقل عنه _ کان یسمّیها سورة بدر . و التی تتعرّض لأمر الغنیمة من آیاتها خمس آیات فی مواضع ثلاثة من السورة ، هی بحسب ترتیب السورة : قوله تعالی : «یَسْألونَکَ عَنِ الأنْفالِ قُلِ الأنْفالُ للّهِِ و الرَّسُولِ ......... » الآیة ، و قوله تعالی : «و اعْلَمُوا أنَّ ما غَنِمْتُم مِن شَیءٍ فأنّ للّهِِ خُمُسَهُ و لِلرَّسولِ و لِذِی القُرْبی و الیَتامی و المَساکِینِ و ابنِ السَّبیلِ إنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ باللّهِ وَ ما أنْزَلْنا علی عَبدِنا یَومَ الفُرْقانِ یَومَ التَقَی الجَمْعانِ و اللّهُ علی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» (3) ، و قوله تعالی : «ما کانَ لِنَبیٍّ أنْ یَکونَ لَهُ أسْرَی حَتّی یُثْخِنَ فی الأرضِ تُریدونَ عَرَضَ الدُّنیا و اللّهُ یُریدُ الآخِرَةَ و اللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ * لَولا کِتابٌ مِنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فیما أخَذْتُمْ عَذابٌ عَظیمٌ * فَکُلوا مِمّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَیِّبا و اتَّقوا اللّهَ إنّ اللّهَ غفورٌ رَحیمٌ» . (4) و سیاق الآیة الثانیة یفید أنّها نزلت بعد الآیة الاُولی و الآیات الأخیرة جمیعا ؛ لمکان قوله فیها : «إنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ باللّهِ و ما أنْزَلْنا علی عَبْدِنا یَومَ الفُرْقانِ یَومَ التَقَی الجَمْعانِ» فهی نازلة بعد الوقعة بزمان .

ثمّ الآیات الأخیرة تدلّ علی أنّهم کلّموا رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی أمر الأسری و سألوه أن لا یقتلهم و یأخذ الفدیة ، و فیها عتابهم علی ذلک ، ثمّ تجویز أن یأکلوا ممّا غنموا ، و کأنّهم فهموا من ذلک أنّهم یملکون الغنائم و الأنفال علی إبهام فی أمره : هل یملکه جمیع من حضر الوقعة أو بعضهم کالمقاتلین دون القاعدین مثلاً ؟ و هل یملکون ذلک بالسویّة فیقسّم بینهم کذلک ، أو یختلفون فیه بالزیادة و النقیصة کأن یکون سهم الفرسان منها أزید من المشاة ؟ أو نحو ذلک .

و کان ذلک سبب التخاصم بینهم ، فتشاجروا فی الأمر و رفعوا ذلک إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، فنزلت الآیة الاُولی : «قُلِ الأنْفالُ للّهِِ و الرَّسُولِ فاتَّقوا اللّهَ و أصْلِحوا ذاتَ بَینِکُم ......... » الآیة ، فخطّأتهم الآیة فیما زعموا أنّهم مالکو الأنفال بما استفادوا من قوله : «فَکُلوا مِمّا غَنِمْتُمْ ......... » الآیة ، و أقرّت ملک الأنفال للّه و الرسول و نهتهم عن التخاصم و التشاجر ، فلمّا انقطع بذلک تخاصمهم أرجعها النبیّ صلی الله علیه و آله إلیهم ، و قسّمها بینهم بالسویّة ، و عزل السهم لعدّة من أصحابه لم یحضروا الوقعة ، و لم یقدّم مقاتلاً علی قاعد ، و لا فارسا علی ماشٍ ، ثمّ نزلت الآیة الثانیة : «و اعْلَموا أنّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فانّ للّهِِ خُمُسَهُ ......... » الآیة بعد حین ، فأخرج النبیّ صلی الله علیه و آله ممّا ردّ إلیهم من السهام الخمس و بقی لهم الباقی . هذا ما یتحصّل من انضمام الآیات المربوطة بالأنفال بعضها ببعض . فقوله تعالی : «یَسْألونَکَ عَنِ الأنْفالِ» یفید _ بما ینضمّ إلیه من قرائن السیاق _ أنّهم سألوا النبیّ صلی الله علیه و آله عن حکم غنائم الحرب بعد ما زعموا أنّهم یملکون الغنیمة ، و اختلفوا فیمن یملکها ، أو فی کیفیّة ملکها و انقسامها بینهم ، أو فیهما معا ، و تخاصموا فی ذلک .

و قوله : «قُلِ الأنْفالُ للّهِِ و الرَّسُولِ» جواب عن مسألتهم ، و فیه بیان أنّهم لا یملکونها و إنّما هی أنفال یملکها اللّه و رسوله ، فیوضع حیثما أراد اللّه و رسوله ، و قد قطع ذلک أصل ما نشب بینهم من الاختلاف و التخاصم . و یظهر من هذا البیان أنّ الآیة غیر ناسخة لقوله تعالی: «فَکُلوا مِمّا غَنِمْتُمْ ......... » إلی آخر الآیة، و إنّما تبیّن معناها بالتفسیر ، و أنّ قوله : «کُلوا» لیس بکنایة عن ملکهم للغنیمة بحسب الأصل ، و إنّما المراد هو التصرّف فیها و التمتّع منها إلاّ أن یمتلکوا بقسمة النبیّ صلی الله علیه و آله إیّاها بینهم .

و یظهر أیضا أنّ قوله تعالی : «و اعْلَموا أنّ ما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فأنّ للّهِِ خُمُسَهُ و لِلرَّسُولِ و لِذی القُرْبی ......... » الآیة لیس بناسخ لقوله : «قُلِ الأنْفالُ للّهِِ و الرَّسُولِ ......... » الآیة ؛ فإنّ قوله : «و اعْلَموا أنّ ما غَنِمْتُمْ ......... » الآیة إنّما یؤثّر بالنسبة إلَی المجاهدین منعهم عن أکل تمام الغنیمة و التصرّف فیه ؛ إذ لم یکن لهم بعد نزول قوله : «الأنْفالُ للّهِِ و الرَّسُولِ» إلاّ ذلک . و أمّا قوله : «الأنْفالُ للّهِِ و الرَّسُولِ» فلا یفید إلاّ کون أصل ملکها للّه و الرسول من دون أن یتعرّض لکیفیّة التصرّف و جواز الأکل و التمتّع ، فلا یناقضه فی ذلک قوله : «و اعْلَموا أنّ ما غَنِمْتُمْ ......... » الآیة ، حتّی یکون بالنسبة إلیه ناسخا ، فیتحصّل من مجموع الآیات الثلاث : أنّ أصل الملک فی الغنیمة للّه و الرسول ، ثمّ یرجع أربعة أخماسها إلَی المجاهدین یأکلونها و یمتلکونها ، و یرجع خمس منها إلَی اللّه و الرسول و ذی القربی ، و غیرهم لهم التصرّف فیها و الاختصاص بها .

و یظهر بالتأمّل فی البیان السابق أیضا : أنّ فی التعبیر عن الغنائم بالأنفال _ و هو جمع نفل بمعنَی الزیادة _ إشارة إلی تعلیل الحکم بموضوعه الأعمّ ، کأنّه قیل : یسألونک عن الغنائم و هی زیادات لا مالک لها من بین الناس ، و إذا کان کذلک فأجبهم بحکم الزیادات و الأنفال ، و قل : الأنفال للّه و الرسول ، و لازم ذلک کون الغنیمة للّه و الرسول .

و بذلک ربّما تأیّد کون اللام فی لفظ الأنفال الأوّل للعهد ، و فی الثانی للجنس أو الاستغراق ، و تبیّن وجه الإظهار فی قوله : «قُلِ الأنْفالُ ......... » الآیة ؛ حیث لم یقل : قل هی للّه و الرسول . و یظهر بذلک أیضا : أنّ قوله : «قُلِ الأنْفالُ للّهِِ و الرَّسُولِ» حکم عامّ یشمل بعمومه الغنیمة و سائر الأموال الزائدة فی المجتمع نظیر الدیار الخالیة و القرَی البائدة و رؤوس الجبال و بطون الأودیة و قطائع الملوک و ترکة من لا وارث له ، أمّا الأنفال بمعنَی الغنائم فهی متعلّقة بالمقاتلین من المسلمین بعمل النبیّ صلی الله علیه و آله ، و بقی الباقی تحت ملک اللّه و رسوله .

هذا ما یفیده التأمّل فی کرائم الآیات ، و للمفسّرین فیها أقاویل مختلفة تعلم بالرجوع إلی مطوّلات التفاسیر ، لا جدوی فی نقلها و التعرّض للنقض و الإبرام فیها» . (5)

3891

انفال

قرآن:

«[ای پیامبر!] از تو درباره غنائم جنگی می پرسند. بگو : غنائم جنگی اختصاص به خدا و رسول دارد. پس از خدا پروا دارید و میان خود را اصلاح کنید و اگر ایمان دارید از خدا و رسول او اطاعت کنید».

«و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید [شما برای تصاحب آن ]اسب یا شتری بر آن نتاختید، بلکه خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره می گرداند و خدا بر هر کاری تواناست. آنچه خدا از [داراییِ ]ساکنان آن آبادی ها عاید پیامبرش گردانید، از آنِ خدا و از آنِ پیامبر او و متعلّق به خویشاوندان نزدیک [وی] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، تا میان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را رسول به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت باز ایستید و از خدا پروا بدارید که کیفر خدا سخت است».

تفسیر:

کلمه «انفال» جمع «نَفْل» است به معنای زیاده و افزون بر یک چیز. به همین دلیل به عبادت مستحبّی نیز نفل و نافله می گویند، چون افزون و زیاده بر فریضه است. به آنچه هم که اصطلاحا «فیئ» می گویند انفال نیز اطلاق می شود و مقصود از آن، اموال و اشیائی است که مالک ندارد، مانند قلّه کوه ها، بستر رودخانه ها، خانه های ویران شده، آبادی هایی که اهالی اش از بین رفته اند، دارایی کسی که وارث ندارد و امثال اینها. این اموال را از این جهت انفال نامیده اند که گویا زیاده بر اموالی است که مردم مالک هستند و لذا هیچ کس مالک این اموال نیست. این چیزها متعلّق به خداوند و رسول اوست. غنائم جنگی را نیز انفال می گویند؛ بدان جهت که گویا زیاده بر آن چیزهایی است که غالبا در جنگ ها مورد نظر است؛ چرا که مقصود و هدف اصلی از جنگ ها پیروز شدن بر دشمنان و ریشه کن کردن آنهاست و همین که پیروز شدند مقصود حاصل شده است و اموالی که جنگجویان به غنیمت، یا افرادی که به اسارت گیرند، چیزی اضافه بر اصل غرض و هدف از جنگ است.

مفسّران در معنای آیه و موقعیت آن، از چند جهت با یکدیگر اختلاف نظر شدیدی دارند. یکی از جهت معنای جمله «یسألونک عن الانفال». به اهل بیت علیهم السلام و عدّه ای دیگر مانند عبد اللّه بن مسعود و سعد بن ابی وقّاص و طلحة بن مصرف نسبت داده شده است که آنان این آیه را به صورت «یسألونک الانفال» قرائت کرده اند. با توجه به این مطلب، بعضی گفته اند کلمه «عن» که در قرائت مشهور آمده زاید است. بعضی دیگر گفته اند : بنابه قرائت غیر مشهور، این کلمه مقدّر است. عده ای گفته اند : مراد از انفال غنائم جنگی است. برخی گفته اند : مقصود، خصوص غنائم جنگ بدر است. این عدّه الف و لام را در کلمه «الانفال» برای عهد دانسته اند (یعنی انفال مورد نظر). بعضی گفته اند : مراد از آن همان فیئ است که اختصاص به خدا و رسول و امام دارد. بعضی گفته اند : اصلاً این آیه با آیه خمس نسخ شده است. بعضی گفته اند : نسخ نشده، بلکه همچنان به قوّت خود باقی است. با مراجعه به تفاسیر مفصّلی چون تفسیر رازی و آلوسی و دیگران می توان دریافت که چه بحث و مشاجره دراز دامنی میان مفسران در گرفته است.

اما آنچه با استمداد از سیاق آیه می توان گفت این است که سیاق آیه نشان می دهد میان اشخاصی که با جمله «یسألونک = از تو می پرسند» به آنان اشاره شده بحث و مشاجره بوده و هر کدام سخنی در این باره می گفته اند که دیگری قبول نداشته است. جمله «فاتقوا اللّه و اصلحوا ذات بینکم» نشان می دهد که این جرّ و بحث درباره موضوع انفال بوده است و از این نکته لازم می آید که سؤال این عدّه که در ابتدای آیه از قول آنان نقل شده در حقیقت برای این مطرح شده است تا به بحث و ستیز آنان پایان داده شود. گویا این اشخاص درباره انفال اختلاف نظر و جرّ و بحث داشته اند و لذا به رسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعه کرده اند تا حکم این مسأله را از آن حضرت جویا شوند و با پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله دعوا تمام شود و اختلاف نظر آنها برطرف گردد.

این سیاق _ همچنان که ملاحظه می کنید

_ اولاً : قرائت مشهور، یعنی «یسألونک عن الانفال» را تأیید می کند؛ چون وقتی ماده سؤال با حرف «عن» متعدی شود به معنای استعلام حکم و استخبار خبر است، اما اگر بدون حرف جرّ به صورت فعل متعدّی به کار رود به معنای درخواست عطیّه است و البته فقط معنای اول با مقام بحث سازگار است.

ثانیا : تأیید می کند که مفهوم انفال گر چه شامل غنیمت و فیئ هر دو می شود، اما در مورد این آیه به همان معنای غنائم جنگی است، آن هم نه خصوص غنائم جنگ بدر؛ زیرا دلیلی برای این تخصیص وجود ندارد. و اگر مشاجره کنندگان درباره غنائم جنگ بدر بحث داشتند، نه به این خاطر بوده که اینها غنائم جنگ بدر است بلکه بحث و دعوایشان بر سر غنائمی بوده که در یک جهاد و مبارزه دینی از دشمنان دین گرفته شده است. و این مطلب روشنی است.

علاوه بر این، اختصاص داشتن آیه، بر حسب مورد آن، به غنیمت جنگ موجب نمی شود که حکم بیان شده در آن آیه به همان مورد تخصیص داده شود؛ چرا که مورد و مصداق ، مخصِّص نمی باشد. بنا بر این، حکم بیان شده در این آیه اطلاق دارد و تمام چیزهایی را که به نام «نَفْل» خوانده می شوند در برمی گیرد. بنا بر این، این آیه دلالت دارد بر اینکه انفال تماما از آنِ خدا و رسول اوست و هیچ یک از مؤمنان در آنها با خدا و رسولش شریک نیستند، خواه غنیمت جنگی باشد، خواه فیئ.

از ظاهر آیه «بگو : انفال از آنِ خدا و رسول است» و از نصیحتی که خداوند بعد از این جمله به مشاجره کنندگان می کند و آنان را به ایمان ترغیب می نماید، پیداست که خداوند سبحان با بیان این قانون که انفال از آنِ او و پیامبرش می باشد و دست آنها را چیزی نمی گیرد، به کشمکش پایان داده است. همچنین ظاهر سخن خدای متعال چنین اقتضا می کند که نزاع این عدّه بر سر این بوده که عدّه ای از آنها مدّعی بوده اند که انفال اختصاص به آنها دارد و نه کسی دیگر و یا لااقلّ مقداری از آن را مخصوص خود می دانسته اند، ولی گروه دیگر این ادّعا را قبول نداشته اند. و خداوند سبحان هم با سلب مالکیت آنها نسبت به انفال و اختصاص دادن آن به خود و رسولش و نصیحت به آنان که از ستیزه و کشمکش دست بردارند، به دعوای ایشان خاتمه داده است. و اما این سخن که : به اجماع علما هر غنیمتی که سربازان و جنگجویان به دست آورند متعلّق به خود آنهاست، مطلبی است که جای بحث از آن علم فقه است نه تفسیر.

باری، کشمکش این عدّه درباره انفال نشان می دهد که آنان در این باره که غنیمت به ایشان تعلّق دارد یا چیزی به این معنا، پیشینه ذهنی داشته اند، منتها حکم این مسأله مجمل بوده به طوری که باعث اختلاف نظر دو طرف شده و هر طایفه ای آن را به نفع خود تفسیر می کرده است. آیات کریمه قرآن نیز این مطلب را تأیید می کند.

توضیح اینکه ارتباط آیات در این سوره و تصریح به ماجرای جنگ بدر روشن می سازد که این سوره تماما پیرامون جنگ بدر و حوادثِ اندک زمانی پس از آن نازل شده است، تا جایی که ابن عباس _ آن طور که از قول او نقل شده _ این سوره را سوره بدر می نامید. آیاتی از این سوره که به موضوع غنیمت می پردازد پنج آیه است که در سه جای سوره قرار دارد. این آیات، بر حسب ترتیب سوره، عبارتند از : «یسألونک عن الانفال قل الانفال للّه و الرسول ......... ؛ از تو درباره انفال می پرسند، بگو: انفال برای خدا و پیامبر و ......... است» تا آخر آیه و آیه «و اعلموا انّما غنمتم من شی ء فانّ للّه خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم آمنتم باللّه و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و اللّه علی کل شی ء قدیر ؛ و بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آنِ خویشاوندان [او]، یتیمان، بینوایان، و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی [حق از باطل] _ روزی که آن دو گروه با هم رو به رو شدند _ نازل کردیم، ایمان آورده اید و خدا بر هر چیزی تواناست». و آیه «ما کان لنبیّ اَن یکون له أسری حتّی یثخن فی الارض تریدون عرض الدنیا و اللّه یرید الآخرة و اللّه عزیز حکیم. لو لا کتاب من اللّه سبق لمسّکم فیما اخذتم عذاب عظیم. فکلوا مما غنمتم حلالاً طیّبا و اتقوا اللّه ان اللّه غفور رحیم ؛ هیچ پیامبری را سزاوار نیست که [به اخذ سربها از دشمنان ]اسیرانی بگیرد، تا در زمین به طور کامل از آنان کشتار کند. شما متاع دنیا می خواهید و خدا آخرت را می خواهد، و خدا شکست نا پذیر حکیم است. اگر از جانب خدا نوشته ای نبود، قطعا در آنچه گرفته اید، به شما عذابی بزرگ می رسید. پس، از آنچه به غنیمت برده اید، حلال و پاکیزه بخورید و از خدا پروا دارید که خدا آمرزنده مهربان است».

از سیاق آیه دوم استفاده می شود که این آیه بعد از آیه اول و تمام آیات بعدی نازل شده است؛ چون در این آیه می فرماید : «اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی [حقّ از باطل] _ روزی که آن دو گروه با هم رو به رو شدند _ نازل کردیم، ایمان آورده اید». از این معلوم می شود که این آیه مدتی بعد از جنگ بدر نازل شده است.

آیات اخیر هم نشان می دهد که آن عدّه درباره سرنوشت اسیران با رسول خدا صلی الله علیه و آله صحبت کردند و از ایشان درخواست کردند اسیران را نکشد و فدیه بگیرد. و در این آیات آن عدّه را برای این درخواست مورد عتاب قرار می دهد. و از اینکه به آنان اجازه می دهد از غنائم استفاده کنند گویا چنین برداشت کردند که غنائم و انفال مال آنهاست، منتها موضوع برایشان مبهم بود: آیا تمام کسانی که در جنگ حضور داشته اند مالک غنائم هستند یا فقط برخی از آنها مانند کسانی که جنگیده اند و کسانی که نجنگیده اند نصیبی نمی برند؟ و آیا غنائم به طور مساوی میان ایشان تقسیم می شود یا به صورت کم و زیاد، مثلاً سواره نظام بیشتر از پیاده نظام سهم می برند یا نه؟ و امثال اینها.

این ابهامات باعث بحث و کشمکش میان آنان شد و در این باره با یکدیگر به ستیزه برخاستند و موضوع را به رسول خدا صلی الله علیه و آله ارجاع دادند و در این هنگام آیه نخست نازل شد : «قل الانفال للّه و الرسول فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بینکم ......... ؛ بگو: انفال برای خدا و پیامبر است، پس از خدا پروا کنید و میان خود را اصلاح کنید». آیه این اشتباه برداشتِ آنان از آیه «فکلوا ممّا غنمتم ......... ؛ از آنچه به غنیمت گرفته اید بخورید» را، که بر اساس آن گمان کردند انفال متعلّق به ایشان است، گوشزد کرد و مالکیت انفال را به خدا و رسول اختصاص داد و آنان را از دعوا و مشاجره نهی فرمود. وقتی بدین وسیله مشاجره میان ایشان خاتمه یافت، پیامبر صلی الله علیه و آله غنائم را به آنان برگرداند و به طور مساوی میانشان تقسیم کرد و سهم عدّه ای از اصحابش را که در میدان جنگ حضور نداشتند، کنار گذاشت و میان کسانی که جنگیده بودند و کسانی که نجنگیده بودند و میان سواره و پیاده تفاوتی نگذاشت. سپس، بعد از مدّت زمانی کوتاه، آیه «و اعلموا انّما غنمتم من شی ء فانّ للّه خمسه ......... ؛ و بدانید آنچه را غنیمت گرفته اید، یک پنجم آن برای خداست» نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله از سهامی که به آنان داده بود پنج یک آن را پس گرفت و بقیه را به ایشان داد. این چیزی است که از ضمیمه کردن آیات مربوط به انفال به یکدیگر به دست می آید.

پس، از جمله «یسألونک عن الانفال ؛ از تو درباره انفال می پرسند» _ به ضمیمه قراینی که در سیاق کلام است _ استفاده می شود که مشاجره کنندگان ، درباره حکم غنائم جنگی از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کردند؛ چون این تصوّر برایشان پیش آمده بود که غنیمت مال آنهاست و میانشان بر سر این موضوع اختلاف پیش آمد که چه کسی مالک این غنائم است، یا نحوه مالکیت و تقسیم غنائم میان آنها چگونه است؟ و یا در هر دو مورد اختلاف داشتند و کارشان به جرّ و بحث کشید.

جمله «قل الانفال للّه و الرسول ؛ بگو: انفال برای خدا و پیامبر است» جواب پرسش آنهاست و در آن توضیح داده می شود که انفال ملک هیچ کدام آنها نیست و تعلّق به خدا و رسول او دارد و در هر موردی که خدا و رسول او بخواهند مصرف می شود. این پاسخ ریشه اختلاف و دعوایی را که در میان آنها رخنه کرده بود بر کند.

از این توضیح روشن می شود که این آیه ناسخ آیه «فکلوا ممّا غنمتم ......... ؛ از آنچه غنیمت گرفته اید بخورید» نمی باشد، بلکه مبیّن و مفسّر معنای آن است. و جمله «کلوا» کنایه از این نیست که آنان در اصل مالک غنیمت هستند. بلکه مقصود از آن تصرّف در غنیمت و بهره مند شدن از آن است و تنها زمانی مالک آن می شوند که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را میان ایشان تقسیم کند.

همچنین روشن می شود که آیه «و اعلموا انّما غنمتم من شی ء فانّ للّه خمسه و للرسول و لذی القربی ......... ؛ و بدانید آنچه را که غنیمت گرفته اید برای پیامبر و خویشاوندان [او ]است یک پنجم آن» ناسخِ آیه «قل الانفال للّه و الرسول ......... » نیست؛ زیرا آیه «و اعلموا انّما

غنمتم ......... » تأثیری که در مجاهدان دارد این است که آنها را از خوردن و تصرّف در تمام غنیمت باز دارد؛ چرا که بعد از نزول آیه «الانفال للّه و الرسول» چیزی جز همین برای آنان نبود . جمله «الانفال للّه و الرسول» هم غیر این را نمی رساند که مالکیت انفال در اصل از آنِ خدا و رسول است، بدون آنکه به نحوه تصرّف و جواز خوردن و بهره مند شدن از غنائم بپردازد. بنا بر این، با آیه «و اعلموا انّما غنمتم ......... » تناقض و منافاتی ندارد تا بگوییم آیه «و اعلموا انّما غنمتم ......... » ناسخ آن است. پس از مجموع آیات سه گانه به دست می آید که غنیمت در اصل تعلّق به خدا و رسول دارد و سپس چهار پنجم آن به مجاهدان وا گذار می شود تا مورد استفاده خود قرار دهند و یک پنجمش به خدا و پیامبر و خویشاوندان نزدیک آن حضرت و غیر آنان داده می شود تا در آن تصرّف کنند.

از تأمّل و دقّت در توضیحات گذشته این مطلب نیز روشن می شود که در تعبیر از غنائم به انفال _ که جمع نَفْل به معنای زیاده و اضافی است _ اشاره ای است به تعلیل حکم با موضوع اعمّ آن. گویی گفته شده است : از تو درباره غنائم می پرسند و آن چیزهای اضافی و زیاده ای است که کسی از مردم مالک آنها نیست و چون چنین است، در پاسخ آنان حکم مطلق زیادات و انفال را بیان کن و بگو : انفال [کلاًّ ]از آن خدا و رسول است و لازمه اش این است که غنیمت نیز از آنِ خدا و رسول باشد.

با این بیان، شاید این نکته هم تأیید شود که الف و لام در واژه «الانفالِ» اول، الف و لام عهد باشد و در «الانفالِ» دوم، الف و لام جنس یا استغراق و نیز روشن شود که کلمه الانفال را به صورت اسم ظاهر آورد و فرمود : «قل الانفال ......... » و نفرمود : «قل هی للّه و الرسول».

همچنین روشن می شود که جمله «قل الانفال للّه و الرسول» یک حکم عام و فراگیر است که هم شامل غنیمت می شود و هم سایر اموال زیادیِ در جامعه را در بر می گیرد، مانند خانه ها و مناطق خالی از سکنه و آبادی های ویران شده و قلّه های کوه ها و بستر کال ها و رودخانه ها و خالصه جات شاهان و دارایی مردگانی که وارث ندارند . از میان این همه، تنها انفال به معنای غنائم است که به جنگجویان مسلمان تعلّق دارد آن هم به اذن و دستور پیامبر و بقیّه در مالکیّت خدا و رسول او و تحت اختیار آنان می باشد.

اینها مطالبی است که از تأمّل در آیات کریمه پیش گفته به دست می آید. مفسّران درباره این آیات سخنان گوناگونی گفته اند که بازگو کردن و پرداختن به نقد و بررسی آنها در این جا فایده ای در بر ندارد و علاقه مندان می توانند برای اطلاع از این اقوال به تفاسیر مفصّل مراجعه کنند».

ص :392


1- الأنفال : 1.
2- الحشر : 6 و 7.
3- الأنفال : 41 .
4- الأنفال : 67 _ 69 .
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 9 / 5.

ص :393

ص :394

ص :395

ص :396

ص :397

ص :398

ص :399

ص :400

ص :401

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ الَفیءَ و الأنفالَ ما کانَ مِن أرضٍ لَم یَکُن فیها هِراقَةُ دَمٍ ، أو قَومٌ صالَحوا ، أو قَومٌ أعطَوا بأیدِیهِم ، و ما کانَ مِن أرضٍ خَرِبَةٍ ، أو بُطونِ الأودِیَةِ ، فهذا کُلُّهُ مِن الفَیءِ فهذا للّهِ و للرّسولِ ، فما کانَ للّهِ فهُو لرَسولِهِ یَضَعُهُ حَیثُ یَشاءُ ، و هو للإمامِ مِن بَعدِ الرَّسولِ . (1)

حدیث :

امام باقر علیه السلام :فیئ و انفال ، هر زمینی است که بدون خونریزی تصرّف شده باشد، یا [اموال] مردمی که [در وا گذاری آنها به مسلمانان با ایشان ]مصالحه کرده باشند، یا [آنچه] که مردم با دست خود تسلیم کنند و هر زمین ویرانه ای، یا بستر رودها. اینها هم جزء فیئ است و به خدا و پیامبر تعلّق دارد و هر آنچه از آن خدا باشد به رسول او تعلّق دارد و او هر گونه که بخواهد به مصرف می رساند و بعد از پیامبر به امام تعلّق دارد.

ص :402


1- تفسیر العیّاشیّ : 2 / 47 / 7.

عنه علیه السلام_ لَمَّا سُئلَ عنِ الأنفالِ _: مِنها المَعادِنُ ، و الآجامُ (1) ، و کلُّ أرضٍ لا رَبَّ لَها ، و کُلُّ أرضٍ بادَ أهلُها فهُو لَنا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الأنفالُ ما لَم یُوجَفْ (3) علَیهِ بخَیلٍ و لا رِکابٍ ، أو قَومٌ صالَحوا ، أو قَومٌ أعطَوا بأیدِیهِم ، و کُلُّ أرضٍ خَرِبَةٍ، و بُطونُ الأودِیَةِ ، فهُو لِرسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و هُو للإمامِ مِن بَعدِهِ یَضَعُهُ حَیثُ یَشاءُ . (4)

عنه علیه السلام :کُلُّ مالٍ لا مَولی لَهُ و لا وَرثَةَ لَهُ فهُو مِن أهلِ هذهِ الآیَةِ : «یَسْألونَکَ عَنِ الأنفالِ قُلِ الأنْفالُ للّهِ و لِلرَّسُولِ» . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ الأنفالِ _: ما کانَ مِن الأرَضِینَ بادَ أهلُها و فی غَیرِ ذلکَ الأنفالُ هُوَ لَنا .

و قالَ : سُورَةُ الأنفالِ فیها جَدْعُ الأنفِ .

و قالَ : «ما أفاءَ اللّهُ علی رَسُولِهِ مِن أهْل القُری» (6) «فما أوْجَفْتُمْ علَیهِ مِن خَیْلٍ و لا رِکابٍ و لکنَّ اللّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ علی مَن یَشاءُ» (7) قالَ : الفَیءُ ما کانَ مِن أموالٍ لَم یَکُن فیها هِراقَةُ دمٍ أو قَتلٌ ، و الأنفالُ مِثلُ ذلکَ هُو بمَنزِلَتِهِ . (8)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از انفال _فرمود : از جمله انفال است معادن و بیشه ها و جنگل ها و هر زمین بی صاحب و هر سرزمین و آبادی ای که اهالی آن از میان رفته باشند. اینها متعلّق به ما می باشد.

امام صادق علیه السلام :انفال آن چیزی است که [برای به دست آوردنش] اسب یا شتری نتاخته اند، یا [اموال ]مردمی که [در وا گذاری آنها به مسلمانان با ایشان] مصالحه کرده باشند یا [آنچه ]که مردمی با دست خود بپردازند و هر زمین ویرانه ای و بستر رودها. اینها از آنِ رسول خدا صلی الله علیه و آله است و پس از او به امام تعلّق دارد و او هر گونه که بخواهد به مصرف می رساند.

امام صادق علیه السلام :هر مال و ثروتی که صاحب و وارث ندارد، مصداق این آیه است : «از تو درباره انفال می پرسند؛ بگو : انفال از آنِ خدا و رسول است».

امام صادق علیه السلام_ نیز در پاسخ به سؤال از انفال _فرمود : هر زمین و آبادی ای که سکنه آن نابود شده باشند و جز اینها انفال است و تعلّق به ما دارد.

و فرمود : در سوره انفال بریدن بینی است [بینی دشمنان را به خاک می مالد و آنها را خوار و زبون می کند].

و فرمود : «آنچه خدا از [دارایی ]ساکنان آن قریه ها عاید پیامبرش گردانید»، «پس شما برای تصاحب آن اسب یا شتری بر آن نتاختید بلکه خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره می گرداند».

فرمود : فیئ، آن اموالی است که برای تصرّف آنها خونی ریخته نشده یا قتل و کشتاری رخ نداده باشد. انفال نیز مانند اینهاست و به منزله فیئ می باشد.

ص :403


1- الآجام جمع الأجَمَة : الشجر الکثیر الملتفّ (المعجم الوسیط : 1 / 7) .
2- تفسیر العیّاشیّ : 2 / 48 / 11.
3- الإیجاف : سرعة السیر . (کما فی هامش المصدر).
4- الکافی : 1 / 539 / 3.
5- تفسیر العیّاشیّ : 2 / 48 / 12.
6- الحشر : 7.
7- الحشر : 6.
8- وسائل الشیعة : 6 / 367 / 11.

ص :404

521 - النّافلة

521 - عبادت مستحبّی

اشاره

(1)

(2)

ص :405


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 3 / 31 _ 77 باب 13 _ 33 «النوافل». کنز العمّال : 7 / 769 ، 8 / 383 «صلاة النوافل».
2- انظر: عنوان 301 «صلاة اللّیل».

3892 - النّافِلَةُ
3892 - عبادت مستحبّی

وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاما مَحْمُودا» . (1)

3892

عبادت مستحبّی

قرآن:

«و پاسی از شب را زنده بدار [عبادت ]زیاده ای برای توست، امید که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برساند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی گمان دل ها را روی آوردن و روی گرداندنی است. پس هرگاه روی آوردند مستحبّات به جا آورید و هرگاه روی گرداندند به واجبات بپردازید.

الکافی_ به نقل از فضیل _: از حضرت باقر علیه السلام درباره آیه «کسانی که بر نمازهایشان محافظت می کنند» پرسیدم، فرمود : مقصود نمازهای واجب است. عرض کردم : «کسانی که به نمازهایشان مداومت می ورزند» یعنی چه؟ فرمود : مقصود نماز مستحبّی است.

3893 - تَقدیمُ الفَرائِضِ عَلَی النَّوافلِ
3893 - مقدّم داشتن واجبات بر مستحبّات

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدبارا ، فإذا أقبَلَت فتَنَفَّلوا ، و إذا أدبَرَت فعلَیکُم بالفَریضَةِ . (2)

الکافی عن الفُضَیل:سألتُ أبا جعفرٍ علیه السلام عن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «الّذینَ هُمْ علی صَلَواتِهِمْ یُحافِظونَ» (3) قالَ : هِی الفَریضَةُ . قلتُ : «الّذینَ هُمْ علی صَلاتِهِمْ دائِمونَ» (4) قالَ : هِیَ النّافِلَةُ . (5)

3893

تَقدیمُ الفَرائِضِ عَلَی النَّوافلِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا رُخصَةَ فی فَرضٍ ، و لا شِدَّةَ فی نافِلَةٍ . (6)

3893

مقدّم داشتن واجبات بر مستحبّات

امام علی علیه السلام :در هیچ فریضه ای کوتاهی نباید و در هیچ نافله ای سختگیری نشاید.

ص :406


1- الإسراء : 79.
2- الکافی : 3 / 454 / 16.
3- المؤمنون : 9 .
4- المعارج : 23 .
5- الکافی : 3 / 269 / 12.
6- بشارة المصطفی : 28.

عنه علیه السلام :إذا أضَرَّتِ النَّوافِلُ بالفَرائضِ فارْفُضوها . (1)

عنه علیه السلام :لا قُربَةَ بالنَّوافِلِ إذا أضَرَّت بالفَرائضِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هرگاه مستحبات به واجبات لطمه زنند، مستحبّات را کنار بگذارید.

امام علی علیه السلام :اگر مستحبّات باعث لطمه خوردن به واجبات شوند، مایه نزدیکی به خدا نگردند .

ص :407


1- نهج البلاغة : الحکمة 279 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 39.
3- (انظر) الفرائض : باب 3143.

ص :408

522 - النّمیمة

522 - سخنی چینی

اشاره

(1)

(2)

ص :409


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 263 باب 67 «النَّمیمة و السِّعایة». کنز العمّال : 3 / 654 ، 886 «النَّمیمة». وسائل الشیعة : 8 / 616 باب 164 «تحریم النَّمیمة و المحاکاة». کنز العمّال : 3 / 486 ، 815 «السِّعایة و الإضرار».
2- انظر: الصدیق : باب 2177 حدیث 10432.

3894 - السِّعایَةُ
3894 - سعایت کردن

کنز العمّال :رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إیّاکُم و قاتِلَ الثَّلاثَةِ ، فإنّهُ مِن شِرارِ خَلقِ اللّهِ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما قاتِلُ الثَّلاثَةِ ؟ قالَ : رجُلٌ سَلَّمَ أخاهُ إلی سُلطانِهِ فقَتَلَ نَفسَهُ ، و قَتَلَ أخاهُ ، و قَتَلَ سُلطانَهُ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَعی بأخیهِ إلی سُلطانٍ أحبَطَ اللّهُ تعالی عَمَلَهُ کُلَّهُ ، و إن وَصَلَ إلَیهِ مَکروهٌ أو أذیً جَعَلَهُ اللّهُ تعالی مَع هامانَ فی درَجَةٍ فی النّارِ . (2)

الاختصاص :الإمامُ علیٌّ علیه السلام _ لِرجُلٍ رَفَعَ إلَیهِ کِتابا فیهِ سِعایَةٌ _ : یا هذا ، إن کُنتَ صادِقا مَقَتناکَ ، و إن کُنتَ کاذِبا عاقَبناکَ ، و إن أحبَبتَ القیلَةَ أقَلناکَ . قالَ : بل تُقیلُنی یا أمیرَ المؤمنینَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :السّاعی کاذِبٌ لِمَن سَعی إلَیهِ ، ظالِمٌ لِمَن سَعی علَیهِ . (4)

3894

سعایت کردن

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : از کُشنده سه نفر بپرهیزید ؛ زیرا چنین کسی از بدترین خلق خداست. عرض شد : ای رسول خدا! کشنده سه نفر یعنی چه؟ فرمود : مردی که برادر خود را تسلیم سلطان وقت خود کند و با این کار هم خودش را به کشتن دهد، هم برادرش را و هم سلطان خود را.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از برادر خود نزد سلطانی سعایت کند، خداوند متعال همه اعمال او را بر باد دهد و اگر به شخصی که از او سعایت کرده است ناراحتی یا گزندی رسد خدای متعال سعایت کننده را با هامان در یک درجه از آتش قرار دهد.

الاختصاص :امام علی علیه السلام _ به مردی که نامه ای سعایت آمیز به ایشان داد _ فرمود : ای مرد! اگر راست گفته باشی [به سبب این کار زشت ]منفور ما خواهی شد و اگر دروغ گفته باشی تو را مجازات خواهیم کرد و اگر هم دوست داری تو را ببخشیم، می بخشیمت. عرض کرد : پس مرا ببخشید ای امیر المؤمنین!

امام علی علیه السلام :شخص سعایت کننده، نسبت به کسی که پیش او سعایت می کند دروغگوست و نسبت به کسی که از او سعایت می کند ستمگر.

ص :410


1- کنز العمّال : 8846.
2- کنز العمّال : 7545.
3- الاختصاص : 142.
4- غرر الحکم : 1833.

عنه علیه السلام :أکذِبِ السِّعایَةَ و النَّمیمَةَ ، باطِلَةً کانَت أو صَحیحَةً . (1)

عنه علیه السلام :شَرُّ النّاسِ مَن سَعی بالإخوانِ و نَسِیَ الإحسانَ . (2)

عنه علیه السلام :النَّمیمَةُ شِیمَةُ المارِقِ . (3)

عنه علیه السلام :أسوَأُ الصِّدقِ النَّمیمَةُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن سَعی بالنَّمیمَةِ حارَبَهُ القَریبُ و مَقَتَهُ البَعیدُ . (5)

عنه علیه السلام :بِئسَ السَّعیُ التَّفرِقَةُ بینَ الألِیفَینِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ عن آبائه علیهم السلام: قالَ [رسولُ اللّهِ] صلی الله علیه و آله : شَرُّ النّاسِ المُثَلِّثُ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما المُثَلِّثُ ؟ قالَ : الّذی یَسعی بأخیهِ إلَی السُّلطانِ فیُهلِکُ نَفسَهُ ، و یُهلِکُ أخاهُ ، و یُهلِکُ السُّلطانَ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :السّاعی قاتِلُ ثَلاثَةٍ : قاتِلُ نَفسِهِ ، و قاتِلُ مَن یَسعی بهِ ، و قاتِلُ مَن یَسعی إلَیهِ . (8)

امام علی علیه السلام :سعایت و سخن چینی را دروغ شمار، نادرست باشد یا درست.

امام علی علیه السلام :بدترین مردم کسی است که از برادران سعایت کند و احسان و خوبی [کردن خود] را از یاد برد.

امام علی علیه السلام :سخن چینی، خصلتِ شخص از دین برون شده است.

امام علی علیه السلام :بدترین راست، سخن چینی است.

امام علی علیه السلام :هر که سخن چینی کند، خویش با او بجنگد و بیگانه دشمنش دارد.

امام علی علیه السلام :بدترین تلاش، جدایی انداختن میان دو یار همدم است.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرانش _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بدترین مردم، شخص «مثلِّث» است. عرض شد : ای رسول خدا! مثلّث یعنی چه؟ فرمود: کسی که از برادر خود نزد سلطان سعایت و بدگویی کند و در نتیجه، هم خودش را به هلاکت افکند، هم برادرش را و هم آن سلطان را.

امام صادق علیه السلام :سعایت کننده، قاتل سه نفر است : قاتل خودش و قاتل کسی که از او سعایت می کند و قاتل کسی که پیش او سعایت می کند.

ص :411


1- غرر الحکم : 2442.
2- غرر الحکم : 5713.
3- غرر الحکم : 900.
4- غرر الحکم : 2939.
5- غرر الحکم : 8781.
6- غرر الحکم : 4412.
7- جامع الأحادیث للقمّی : 89 .
8- الخصال : 108 / 73.

3895 - التَّحذیرُ مِنَ النَّمیمَةِ
3895 - پرهیز از سخن چینی

الکتاب :

وَ لاَ تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهِینٍ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ» . (1)

مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْهَا وَ کَانَ اللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ مُقِیتا» . (2)

التّفسیر:

الحَلاّف کثیر الحَلف ، و لازم کثرة الحلف و الإقسام فی کلّ یسیر و خطیر و حقّ و باطل، أن لا یحترم الحالف شیئا ممّا یقسم به ، و إذا کان حلفه باللّه فهو لا یستشعر عظمة اللّه عزّ اسمه، و کفی به رذیلة .

و المَهین من المهانة بمعنَی الحقارة ، و المراد به حقارة الرأی ، و قیل : هو المکثار فی الشرّ ، و قیل : هو الکذّاب . و الهَمّاز مبالغة من الهمز ، و المراد به العیّاب و الطعّان ، و قیل : الطعّان بالعین و الإشارة ، و قیل : کثیر الاغتیاب .

و المَشّاء بنمیم ، النمیم : السعایة و الإفساد ، و المشّاء به هو نقّال الحدیث من قوم إلی قوم علی وجه الإفساد بینهم . (3)

و فی مجمع البیان فی تفسیر قوله تعالی : «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً» : قیل فیه أقوال ، أحدها : أنّ معناه من یصلح بین اثنین «یَکُنْ لَهُ نَصیبٌ مِنْها» أی یکن له أجر منها «و مَن یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئةً» أی یمشی بالنمیمة «یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنها» أی إثم منها ، عن الکلبیّ عن ابن عبّاس . (4)

3895

پرهیز از سخن چینی

قرآن:

«و از هر قسم خورنده فرومایه ای فرمان مبر، که عیب جوست و برای خبر چینی گام برمی دارد».

«هر کس شفاعت پسندیده کند، برای وی از آن نصیبی خواهد بود و هر کس شفاعت ناپسندی کند، برای او از آن [نیز ]سهمی خواهد بود و خدا همواره به هر چیزی تواناست».

تفسیر:

«حلاّف» به معنای کسی است که زیاد سوگند می خورد و لازمه زیاد سوگند خوردن و قسم یاد کردن برای هر چیز ساده و غیر ساده ای و هر درست و نادرستی این است که سوگند خورنده احترامی برای کسی یا آنچه به او سوگند می خورد قائل نباشد. و اگر هم به خدا سوگند یاد کند معلوم می شود که عظمت خداوند عزّ و جلّ را درک نمی کند و همین نقص و رذیلت برای او کافی است.

«مَهین» [در عربی] از مادّه «مهانت» به معنای حقارت و خواری است و مراد از آن حقارت اندیشه می باشد. بعضی گفته اند : مَهین به معنای کسی است که بسیار شرارت می کند. به قولی هم : به معنای کسی است که زیاد دروغ می گوید. «همّاز» صیغه مبالغه از مادّه «همز» است و به معنای کسی است که زیاد عیبجویی و بدگویی می کند. بعضی گفته اند : به معنای کسی است که یکسره با چشم و اشاره طعن می زند. به قولی هم به معنای کسی است که زیاد غیبت می کند.

«مشّاء» به معنای کسی است که، به قصد فتنه انگیزی و دو به هم زنی، سخن عدّه ای را برای عدّه ای دیگر بازگو کند (خبر کش). و «نمیم» به معنای سخن چینی و دو به هم زنی است.

در مجمع البیان در تفسیر آیه «من یشفع شفاعةً حسنة» آمده است : درباره معنای این جمله چند قول گفته شده است؛ اوّل : معنایش این است که هر کس میان دو نفر صلح و آشتی دهد «یکن له نصیب منها» یعنی اجری از این کار نصیب او می شود «و من یشفع شفاعة سیّئة» یعنی و هر که سخن چینی کند «یکن له کفل منها» یعنی از این کار گناهی نصیب او شود. این معنا را کلبی از ابن عباس نقل کرده است ......... .

ص :412


1- القلم : 10 و 11.
2- النساء : 85.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 19 / 371.
4- مجمع البیان : 3 / 129.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و النَّمیمَةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و العَضْهَ ؛ النَّمیمَةَ القالَةَ بینَ النّاسِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لأصحابِهِ _: أ لا اُنبِّئُکُم ما العَضْهُ (3) ؟ هِیَ النَّمیمَةُ القالَةُ بینَ النّاسِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سخن چینی بپرهیزید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از عَضْهَ بپرهیزید، [یعنی ]از سخن چینی و خبر کشی میان مردم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به اصحاب خود _فرمود : آیا به شما خبر ندهم که عَضْهَ چیست؟ آن، سخن چینی و خبر کشی میان مردم است.

ص :413


1- کنز العمّال : 8354.
2- کنز العمّال : 8348.
3- قال ابن الأثیر فی النهایة : فی حدیث البیعة «و لا یعضه بعضنا بعضا» أی لا یرمیه بالعضیهة ، و هی البُهتان و الکذب ، و قد عَضَهَه یَعْضَهُه عضها. و منه الحدیث «أ لا اُنبّئکم ما العضه ؟ هی النمیمة القالة بین الناس». هکذا یُروی فی کتب الحدیث ، و الذی جاء فیکتب الغریب : «أ لا اُنبّئکم ما العِضَة؟» بکسر العین و فتح الضاد. و فی حدیث آخر «إیّاکم و العضة» قال الخطابیّ ، قال الزمخشریّ : «أصلها العِضْهَة، فعلة من العضَه ، و هو البَهْت، فحذفت لامُه کما حُذفت من السنة و الشفة، و تُجمع علی عِضِین ، یقال : بینهم عِضَةٌ قبیحة من العَضِیهة». و منه الحدیث «أنّه لعن العاضِهَة ، و المُسْتَعْضِهة» قیل : هی الساحرة و المستسحرة ، و سُمّی السِّحر عَضْها لأنّه کذب و تخییل لا حقیقة له ......... ( النهایة : 3 / 254 ) .
4- صحیح مسلم : 4 / 2012 / 102 .

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَعضَهْ بَعضُکُم بَعضا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِحذَرِ الغِیبَةَ و النَّمیمَةَ ؛ فإنّ الغِیبَةَ تُفطِرُ ، و النَّمیمَةَ تُوجِبُ عَذابَ القَبرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :کادَتِ النَّمیمَةُ أن تَکونَ سِحرا . (3)

الإمامُ الجوادُ عن آبائه علیهم السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَمّا اُسرِیَ بِی رأیتُ امرأةً رأسُها رأسُ خِنزیرٍ ، و بَدَنُها بَدَنُ الحِمارِ ، و علَیها ألفُ ألفِ لَونٍ مِن العَذابِ ، فسُئلَ: ما کانَ عَمَلُها ؟ فقالَ : إنّها کانت نَمّامَةً کذّابَةً . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أتانیَ البارِحَةَ رجُلانِ ، فاکتَنَفانی ، فانطَلَقا بِی ، حتّی أتَیا علی رجُلٍ فی یَدِهِ کُلاّبٌ یُدخِلُهُ فی فیِّ رجُلٍ ، فیَشُقُّ شِدقَهُ ، حتّی یَبلُغَ لِحیَیهِ ، فیَعودُ فیأخُذُ فیهِ ، فقلتُ : مَن هذا ؟ قالَ : هُمُ الّذینَ یَسعَونَ بالنَّمیمَةِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای یکدیگر سخن چینی و خبر کشی نکنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از غیبت و سخن چینی حذر کنید؛ زیرا غیبت مُفطر است و سخن چینی موجب عذاب قبر می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چیزی نمانده که سخن چینی، جادوگری باشد .

امام جواد علیه السلام_ به نقل از پدرانش _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : شبی که مرا به معراج بردند زنی را دیدم که سرش سر خوک بود و بدنش بدن الاغ و گرفتار هزار هزار نوع عذاب بود. سؤال شد: او چه کرده بود؟ فرمود : او سخن چین و دروغ پرداز بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دیشب دو مرد نزد من آمدند و مرا بغل کردند و با خود بردند تا آنکه به مردی رسیدند که در دستش چنگکی بود و آن را در دهان مردی می کرد و دهانش را تا ته آرواره هایش می شکافت و این کار را مرتب انجام می داد، پرسیدم : این کیست؟ [یکی از آنها ]گفت : اینان کسانی هستند که سخن چینی می کنند.

ص :414


1- کنز العمّال : 8353.
2- بحار الأنوار : 77 / 67 / 6.
3- کنز العمّال : 8351.
4- بحار الأنوار : 75 / 264 / 7.
5- کنز العمّال : 8355.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الّذی یَرفَعُ الحَدیثَ هُو القَتّاتُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَدخُلُ الجَنّةَ نَمّامٌ ( و فی روایةٍ : قَتّاتٌ) . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ النَّمیمَةَ و الحِقدَ فی النّارِ لا یَجتَمِعانِ فی قَلبِ مُسلِمٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ......... لأصحابهِ: أ لا اُخبِرُکُم بشِرارِکُم ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : المَشّاؤونَ بالنَّمیمَةِ ، المُفَرِّقونَ بَینَ الأحِبَّةِ ، الباغُونَ لِلبُرَآءِ العَیبَ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و النَّمیمَةَ ؛ فإنّها تَزرَعُ الضَّغینَةَ و تُبَعِّدُ عنِ اللّهِ و النّاسِ . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و النَّمائمَ ؛ فإنّها تُورِث الضَّغائنَ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که سخن می برد، او همان خبر کش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ سخن چینی (هیچ خبر کشی) به بهشت نمی رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سخن چینی و کینه توزی در آتش اند و این دو در دل هیچ مسلمانی جمع نمی شوند.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمود : آیا شما را از بدترین افرادتان آگاه نکنم؟ عرض کردند : چرا ای رسول خدا، فرمود : کسانی که سخن چینی می کنند، آنان که میان دوستان جدایی می افکنند، کسانی که برای افراد پاک و بی گناه عیب می تراشند.

امام علی علیه السلام :از سخن چینی پرهیز، که آن تخم کینه می افشاند و از خدا و مردم دور می گرداند.

امام علی علیه السلام :از سخن چینی ها بپرهیزید که آنها کینه ها بر جای می گذارند.

ص :415


1- کنز العمّال : 8356.
2- الترغیب و الترهیب : 3 / 495 / 1.
3- الترغیب و الترهیب : 3 / 498 / 5.
4- الخصال : 182 / 249.
5- غرر الحکم : 2663.
6- بحار الأنوار : 71 / 293 / 63.

عنه علیه السلام :لا تَعجَلَنَّ إلی تَصدیقِ واشٍ و إن تَشَبَّهَ بالنّاصِحینَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکَ و النَّمیمَةَ ؛ فإنّها تَزرَعُ الشَّحناءَ فی قُلوبِ الرِّجال . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلَی النَّجاشِیِّ والِی الأهوازِ _: إیّاکَ و السُّعاةَ و أهلَ النِّمائمِ ، فلا یَلتَزِقَنَّ بکَ أحَدٌ مِنهُم ، و لا یَراکَ اللّهُ یَوما و لا لَیلَةً و أنتَ تَقبَلُ مِنهُم صَرفا و لا عَدلاً ، فیَسخَطَ اللّهُ علَیکَ و یَهتِکَ سِترَکَ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ مِن أکبَرِ السِّحرِ النَّمیمَةَ ؛ یُفَرَّقُ بها بَینَ المُتَحابَّینِ ، و یُجلَبُ العَداوَةُ علَی المُتَصافِیَینِ ، و یُسفَکُ بها الدِّماءُ ، و یُهدَمُ بها الدُّورُ ، و یُکشَفُ بها السُّتورُ ، و النَّمّامُ أشَرُّ مَن وَطئَ علَی الأرضِ بقَدَمٍ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :گفته های هیچ سخن چینی را زود باور مکن، اگر چه در لباس خیر خواهان باشد.

امام صادق علیه السلام :از سخن چینی بپرهیز، که آن در دل های مردان تخم کینه و دشمنی می افشاند.

امام صادق علیه السلام_ در نامه خود به نجاشی، فرماندار اهواز _نوشت : از سعایت کنندگان و سخن چینان بپرهیز و مواظب باش فردی از آنها تو را نلغزاند و مبادا خداوند روزی یا شبی تو را ببیند که از این جماعت اظهار نظری و دخالتی را بپذیری که در این صورت خداوند بر تو خشم می گیرد و پرده ات را می درد (رسوا و بی آبرویت می کند).

امام صادق علیه السلام :از بزرگترین جادو، سخن چینی است، [زیرا ]با سخن چینی میان دوستان جدایی افکنده می شود، یاران یکدل را با هم دشمن می کند، به واسطه آن خون ها ریخته می شود، خانه ها ویران می گردد و پرده ها دریده می شود. آدم سخن چین بدترین کسی است که روی زمین گام برمی دارد.

ص :416


1- غرر الحکم : 10327.
2- بحار الأنوار : 78 / 204 / 42.
3- بحار الأنوار : 77 / 190 / 11.
4- بحار الأنوار : 63 / 21 / 14.
5- (انظر) المعاد (صفة المحشر) : باب 2944 حدیث 14644.

523 - المناهی

523 - منهیّات

اشاره

(1)

(2)

ص :417


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 328 باب 67 «جوامعُ مَناهی النّبیّ صلی الله علیه و آله ».
2- انظر: عنوان 109 «الحرام» ، الاعتذار : باب 2534 ، 2535.

3896 - جَوامِعُ المَناهِی فِی القُرآنِ الکَریمِ
3896 - اصول منهیّات در قرآن کریم

الکتاب :

قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الاْءِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانا وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» . (1)

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ......... وَ لاَ تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنا قَلِیلاً إِنَّمَا عِنْدَ اللّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» . (2)

وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لاَ تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» . (3)

وَ إِذِ اسْتَسْقَی مُوسَی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللّهِ وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» . (4)

وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْض مُفْسِدِینَ» . (5)

3896

اصول منهیّات در قرآن کریم

قرآن:

«بگو : پروردگار من فقط زشت کاری ها را _ چه آشکارش باشد و چه پنهان _ و گناه و ستم ناحقّ را حرام گردانیده است و نیز اینکه چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر [حقانیّت] آن نازل نکرده و اینکه چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت دهید».

«در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد. به شما اندرز می دهد، باشد که پند گیرید ......... و پیمان خدا را به بهای ناچیزی مفروشید؛ زیرا آنچه نزد خداست _ اگر بدانید _ همان برای شما بهتر است».

«و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستان خویش به هلاکت میفکنید و نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می دارد».

«و هنگامی که موسی برای قوم خود در پی آب برآمد، گفتیم : با عصایت بر آن تخته سنگ بزن. پس، دوازده چشمه از آن جوشیدن گرفت [به گونه ای که ]هر قبیله ای آبشخور خود را می دانست. [و گفتیم :] از روزی خدا بخورید و بیاشامید، و[لی] در زمین سر به فساد برمدارید».

«و از ارزش اموال مردم مکاهید و در زمین سر به فساد بر مدارید».

ص :418


1- الأعراف : 33.
2- النحل : 90 _ 95.
3- البقرة : 195.
4- البقرة : 60.
5- الشعراء : 183.

وَ لاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفا وَ طَمَعا إِنَّ رَحْمَةَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» . (1)

قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَنْ لاَ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئا وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانا وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ مِنْ إِمْلاَقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ * وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسا إِلاَّ وُسْعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی وَ بِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ * وَ أَنَّ هذا صِرَاطِی مُسْتَقِیما فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» . (2)

(3)

3897 - مَناهِی النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله
3897 - منع شده های پیامبرصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَولَّی خُصومَةَ ظالِمٍ أو أعانَهُ علَیها ، نَزَلَ بهِ مَلَکُ المَوتِ بالبُشری بِلَعنَةِ اللّهِ و نارِ جَهنَّمَ خالِدا فیها و بِئس المَصیرُ . (4)

«و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است».

«بگو : بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است برای شما بخوانم : چیزی را با او شریک قرار مدهید و به پدر و مادر احسان کنید و فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید، ما شما و آنان را روزی می رسانیم و به کارهای زشت _ چه آشکارش و چه پوشیده اش _ نزدیک مشوید و نفسی را که خدا حرام گردانیده جز به حقّ مکشید. اینهاست که [خدا ]شما را به آن سفارش کرده است، باشد که بیندیشید. و به مال یتیم _ جز به نحو هر چه نیکوتر _ نزدیک مشوید تا به حدّ رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید. هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی کنیم. و چون [به داوری یا شهادت ]سخن گویید دادگری کنید، هر چند [درباره] خویشاوند [شما] باشد. و به پیمان خدا وفا کنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که پند گیرید. و این است راه راست من، پس ، از آن پیروی کنید و از راه های دیگر که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید. اینهاست که [خدا ]شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید».

3897

منع شده های پیامبر صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس وکالت دعوای ستمگری را به عهده گیرد، یا او را در دعوایش کمک کند، فرشته مرگ با مژده لعنت خدا و آتش دوزخ بر او فرود آید، آتشی که در آن جاویدان باشد و این چه بد سرنوشتی است.

ص :419


1- الأعراف : 56.
2- الأنعام : 151 _ 153.
3- (انظر) البقرة: 25 ، 197 ، المائدة : 16 ، 17 ، الأنفال : 36 ، التوبة : 37.
4- ثواب الأعمال: 331/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خَفَّ لسُلطانٍ جائرٍ فی حاجَةٍ کانَ قَرینَهُ فی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن دَلَّ سُلطانا علَی الجَورِ قُرِنَ مَع هامانَ ، و کانَ هُو و السُّلطانُ مِن أشَدِّ أهلِ النّارِ عَذابا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَظَّمَ صاحِبَ دُنیا و أحَبَّهُ لِطَمَعِ دُنیاهُ ، سَخِطَ اللّهُ علَیهِ و کانَ فی دَرَجَةٍ مَعَ قارونَ فی التّابوتِ الأسفَلِ مِن النّارِ . (3)

ثواب الأعمال عن ابن عبّاس_ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: مَن بَنی بُنیانا رِیاءً و سُمعَةً حَمَلَهُ یَومَ القِیامَةِ إلی سَبعِ أرَضِینَ ، ثُمّ یُطَوَّقُهُ نارا تُوقَدُ فی عُنُقِهِ ، ثُمّ یُرمی بهِ فی النّارِ ، فقُلنا : یا رسولَ اللّهِ ، کیفَ یَبنی رِیاءً و سُمعَةً ؟ قالَ : یَبنی فَضلاً علی ما یَکفیهِ أو یَبنی مُباهاةً . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن ظَلَمَ أجِیرا أجرَهُ أحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ و حَرَّمَ علَیهِ رِیحَ الجَنَّةِ ، و رِیحُها یُوجَدُ مِن مَسیرَةِ خَمسِمائةِ عامٍ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای زمامداری ستمگر، در نیازی کرنش کند، با او در آتش همدم باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس زمامداری را به جور و ستم راهنمایی کند، با هامان (وزیر فرعون) همدم شود و او و آن سلطان میان دوزخیان سخت ترین عذاب را دارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ثروتمندی را به طمع [مال و منالِ ]دنیای او احترام بگذارد و دوستش بدارد خداوند بر وی خشم گیرد و در طبقه پایین دوزخ با قارون در یک درجه باشد.

ثواب الأعمال_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس ساختمانی را به قصد خودنمایی و شهرت طلبی بسازد، روز قیامت [ناچارش کنند تا ]آن را تا هفت زمین بر دوش کِشد، آنگاه به طوقی آتشین در گردن او تبدیل شود و آنگاه وی را در آتش افکنند. عرض کردیم : ای رسول خدا! ساختن بنا برای خودنمایی و شهرت طلبی به چه نحو است؟ فرمود: ساختمانی بیش از آنچه کفایتش می کند بسازد، یا برای فخر فروشی بنا کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مزد کارگری را ندهد [یا کم دهد ]خداوند عمل او را باطل کند و بوی بهشت را که از فاصله پانصد سال راه به مشام می رسد، بر وی حرام گرداند.

ص :420


1- ثواب الأعمال : 331 / 1.
2- ثواب الأعمال: 331/1.
3- ثواب الأعمال : 331 / 1.
4- ثواب الأعمال : 331/1.
5- ثواب الأعمال : 331 / 1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خانَ جارَهُ شِبرا مِن الأرضِ طَوَّقَهُ اللّهُ تعالی یَومَ القِیامَةِ إلی سَبعِ أرَضِینَ نارا حتّی یُدخِلَهُ نارَ جَهنَّمَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ القرآنَ فلَم یَعمَلْ بهِ و آثرَ علَیهِ حُبَّ الدُّنیا و زِینَتَها ، استَوجَبَ سُخطَ اللّهِ تعالی و کانَ فی الدَّرَجَةِ مَع الیَهودِ و النَّصارَی الّذینَ یَنبِذونَ کِتابَ اللّهِ وَراءَ ظُهورِهِم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن نَکَحَ امرأةً حَراما فی دُبُرِها أو رجُلاً أو غُلاما حَشَرَهُ اللّهُ تعالی یَومَ القِیامَةِ أنتَنَ مِن الجِیفَةِ ، یَتَأذّی بهِ النّاسُ حتّی یَدخُلَ جَهَنَّمَ ، و لا یَقبَلُ اللّهُ مِنهُ صَرفا و لا عَدلاً ، و أحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ ، و یَدَعُهُ فی تابوتٍ (3) مَشدودا بمَسامِیرَ مِن حَدیدٍ و یُضرَبُ علَیهِ فی التّابوتٍ بصَفایِحَ حتّی یَتَشَبَّکَ فی تلکَ المَسامِیرِ ، فلَو وُضِعَ عِرقٌ مِن عُروقِهِ علی أربعِمِائةِ اُمَّةٍ (4) لَماتُوا جَمیعا ، و هُو مِن أشَدِّ النّاسِ عَذابا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به یک وجب از زمین همسایه خود خیانت (تجاوز) کند، خداوند متعال در روز قیامت آن را به صورت طوقی آتشین در گردنش افکند و تا هفت زمین بچرخاندش و سپس او را وارد آتش دوزخ کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس قرآن را بیاموزد و به آن عمل نکند و محبّت دنیا و زر و زیورش را بر آن ترجیح دهد، مستوجب خشم خدای متعال شود و هم درجه یهود و نصارایی باشد که کتاب خدا را پشت سر خود می اندازند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به حرام و از پشت با زنی نزدیکی نماید یا با مردی یا پسر بچه ای لواط کند، خداوند متعال در روز قیامت او را بد بوتر از مردار محشور گرداند، به طوری که مردم از بوی گند او به رنج افتند تا آنکه وارد جهنّم شود و خداوند از او هیچ فدیه و توبه ای نپذیرد و اعمال او را باطل گرداند و وی را در تابوتی محکم شده با میخ های آهنی می نهد و روی او در آن تابوت ورقه های آهنی می گذارد تا جایی که پیکرش در آن میخ ها فرو می رود. و اگر رگی از رگ های او در میان چهارصد امّت افکنده شود، همگی از بین بروند و عذابش از همه دوزخیان شدیدتر باشد.

ص :421


1- ثواب الأعمال : 331 / 1.
2- ثواب الأعمال : 332 / 1.
3- فی بعض النسخ «یدخل فی تابوت» . (کما فی هامش المصدر).
4- فی بعض النسخ «علی أربعمائة ألف لماتوا» . (کما فی هامش المصدر).
5- ثواب الأعمال : 332 / 1 ، و فی بعض النسخ «أشدّ أهل النار عذابا» . (کما فی هامش المصدر).

عنه صلی الله علیه و آله :مَن زَنی بامرأةٍ یَهودیَّةٍ أو نَصرانیَّةٍ أو مَجوسیَّةٍ أو مُسلِمَةٍ حُرَّةٍ أو أمَةٍ أو مَن کانَت مِن النّاسِ ، فَتَحَ اللّهُ علَیهِ فی قَبرِهِ ثَلاثَمِائةِ ألفِ بابٍ مِن النّارِ ، تَخرُجُ مِنها حَیّاتٌ و عَقارِبُ و شُهُبٌ مِن نارٍ ، فَهُو یَحتَرِقُ إلی یَومِ القِیامَةِ ، و یَتأذَّی النّاسُ مِن نَتنِ فَرجِهِ فیُعرَفُ بهِ إلی یَومِ القِیامَةِ حتّی یُؤمَرَ بهِ إلَی النّارِ ، فیَتأذّی بهِ أهلُ الجَمعِ مَع ما هُم فیهِ مِن شِدَّةِ العَذابِ ؛ لأنَّ اللّهَ حَرَّمَ المَحارِمَ ، و ما أحَدٌ أغیَرُ مِن اللّهِ تعالی ، و مِن غَیرَتِهِ أنّهُ حَرَّمَ الفَواحِشَ و حَدَّ الحُدودَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اطَّلَعَ فی بَیتِ جارِهِ فنَظَرَ إلی عَورَةِ رجُلٍ أو شَعرِ امرأةٍ أو شَیءٍ مِن جَسَدِها، کانَ حَقّا علَی اللّهِ أن یُدخِلَهُ النّارَ مَع المُنافِقینَ الّذینَ کانوا یَتَّبِعونَ عَوراتِ النّاسِ فی الدُّنیا ، و لا یَخرُجُ مِن الدُّنیا حتّی یَفضَحَهُ اللّهُ و یُبدیَ للنّاسِ عَورَتَهُ فی الآخِرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَخِطَ اللّهَ برِزقِهِ و بَثَّ شَکواهُ و لَم یَصبِرْ ، لَم تُرفَعْ لَهُ إلَی اللّهِ حَسَنَةٌ ، و لَقِی اللّهَ تعالی و هُو علَیهِ غَضبانُ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با زنی یهودی یا نصرانی یا مجوسی یا مسلمان، آزاد باشد یا کنیز، یا هر زن دیگری زنا کند، خداوند در گور او سیصد هزار دَر از آتش بگشاید و از آن درها مارها و عقرب ها و شراره های آتش بیرون آیند و او تا روز قیامت بسوزد و مردم از بوی گند عورتش متأذّی باشند و تا روز قیامت او را به واسطه آن بو بشناسند و آنگاه دستور آید که او را به دوزخ برند و دوزخیان با آنکه خود در عذابی سخت گرفتارند، از وجود او در رنج باشند. این همه برای آن است که خداوند حرام ها را قدغن کرده است و غیرتمندتر از خداوند متعال هم کسی نیست و از همین غیرت اوست که فحشا و کارهای زشت را حرام و حدود تعیین کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به خانه همسایه خود سرک کشد و به عورت مردی یا موی زنی یا قسمتی از بدن او نگاه کند، بر خداوند است که او را با منافقانی که در دنیا دنبال عیب های مردم هستند، به دوزخ درآورد و از دنیا نرود تا اینکه خداوند رسوایش سازد و در آخرت نیز زشتی های او را برای مردم آشکار گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از روزی خداوند نا خرسند باشد و زبان به شکایت بگشاید و شکیبایی نکند، هیچ کار نیکی از او به درگاه خداوند بالا نرود و خداوند متعال را در حالی دیدار کند که بر او خشمگین است.

ص :422


1- ثواب الأعمال : 332/1.
2- ثواب الأعمال : 332 / 1.
3- ثواب الأعمال: 332/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ظَلَمَ امرأةً مَهرَها فهُو عِندَ اللّهِ زانٍ ، و یقولُ اللّهُ لَهُ یومَ القِیامَةِ : عَبدی زَوَّجتُکَ أمَتی علی عَهدی فلَم تَفِ لی بالعَهدِ ، فیَتَولّی اللّهُ عَزَّ و جلَّ طَلبَ حَقِّها ، فَیَستَوعِبُ حَسَناتِهِ کلَّها فلا یَفی بحَقِّها فیُؤمَرُ بهِ إلَی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَجَعَ عَن شَهادَتِهِ و کَتَمَها أطعَمَهُ اللّهُ لَحمَهُ علی رؤوسِ الخَلائقِ ، و یَدخُلُ النّارَ و هُو یَلوکُ لِسانَهُ (2) . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَت لَهُ امرَأتانِ فلَم یَعدِلْ بَینَهُما فی القَسمِ مِن نَفسِهِ و مالِهِ ، جاءَ یومَ القِیامَةِ مَغلولاً مائلاً شِقُّهُ حتّی یَدخُلَ النّارَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ مُؤذِیا لِجارِهِ مِن غَیرِ حَقٍّ ، حَرَمَهُ اللّهُ رِیحَ الجَنّةِ و مَأواهُ النّارُ ، ألا و إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَسألُ الرّجُلَ عَن حَقِّ جارِهِ ، و مَن ضَیَّعَ حَقَّ جارِهِ فلَیسَ مِنّا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مَهریه زنی را ندهد، در پیش خدا زناکار محسوب می شود و خداوند در روز قیامت به او می فرماید : بنده من! کنیز خود را با عهد و پیمانم به همسری تو در آوردم و تو به عهد من وفا نکردی. پس، خداوند عزّ و جلّ خود مطالبه حقّ آن زن را به عهده می گیرد و تمام کارهای نیک آن مرد را می ستاند، اما باز حقّ همسرش را جبران نمی کند. پس دستور داده می شود آن مرد را در آتش افکنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از شهادت خود برگردد و آن را کتمان کند، خداوند [روز قیامت ]در حضور خلایق، گوشت او را به خوردش دهد و در حالی که زبان خود را می جود به دوزخ رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دو همسر داشته باشد و در تقسیم خودش و مالش میان آن دو به عدالت رفتار نکند، روز قیامت در حالی که دستانش بسته و نصف بدنش خمیده (افلیج) است آورده شود و به آتش درآید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس همسایه خود را به ناحقّ بیازارد، خداوند بوی بهشت را بر او حرام گرداند و جایگاهش آتش باشد. بدانید که خداوند عزّ و جلّ از آدمی درباره حقّ همسایه اش بازخواست می کند و هر کس حقّ همسایه خود را ضایع کند از ما نیست.

ص :423


1- ثواب الأعمال : 333 / 1.
2- لاک اللقمة : مضغها (مجمع البحرین : 3 / 1657) .
3- ثواب الأعمال: 333/1.
4- ثواب الأعمال : 333 / 1.
5- ثواب الأعمال : 333 / 1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أهانَ فَقیرا مُسلِما مِن أجلِ فَقرِهِ و استَخَفَّ بهِ فَقدِ استَخَفَّ بحَقِّ اللّهِ ، و لَم یَزَلْ فی مَقتِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و سَخَطِهِ حتّی یُرضِیَهُ ، و مَن أکرَمَ فَقیرا مُسلِما لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ و هُو یَضحَکُ إلَیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :و مَن عَرَضَت لَهُ دُنیا و آخِرَةٌ فاختارَ الدُّنیا علَی الآخِرَةِ لَقِیَ اللّهَ تعالی و لَیسَت لَهُ حَسَنَةٌ یَتَّقی بِها النّارَ ، و مَن أخَذَ الآخِرَةَ و تَرَکَ الدُّنیا لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ و هُو راضٍ عَنهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَدَرَ علَی امرَأةٍ أو جارِیَةٍ حَراما فتَرَکَها مَخافَةَ اللّهِ حَرَّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علَیهِ النّارَ ، و آمنَهُ اللّهُ تعالی مِن الفَزَعِ الأکبَرِ و أدخَلَهُ اللّهُ الجَنّةَ ، و إن أصابَها حَراما حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ الجَنّةَ و أدخَلَهُ النّارَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اکتَسَبَ مالاً حَراما لَم یَقبَلِ اللّهُ مِنهُ صَدَقَةً و لا عِتقا و لا حَجّا و لا اعتِمارا ، و کَتَبَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بِعَدَدِ أجرِ ذلکَ أوزارا ، و ما بَقِیَ مِنهُ بعدَ مَوتِهِ کانَ زادَهُ إلَی النّارِ ، و مَن قَدَرَ علَیها و تَرَکَها مَخافَةَ اللّهِ کانَ فی مَحَبَّةِ اللّهِ و رَحمَتِهِ و یُؤمَرُ بهِ إلَی الجَنّةِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مسلمانی تهیدست، به خاطر تهی دستیش، اهانت کند و او را خوار شمارد، هر آینه حقّ خدا را خوار شمرده و پیوسته خداوند عزّ و جلّ از او در خشم و ناخشنودی باشد تا آنگاه که آن تهیدست را راضی گرداند و هر کس مسلمان تهیدستی را احترام کند، روز قیامت خداوند را خندان دیدار کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس امری دنیایی و امری آخرتی برایش پیش آید و او دنیا را بر آخرت برگزیند، خدای متعال را در حالی دیدار کند که او را هیچ حسنه ای که از آتش محفوظش دارد، نباشد و هر کس آخرت را بگیرد و دنیا را وا گذارد، روز قیامت خداوند عزّ و جلّ را در حالی دیدار کند که از او راضی و خشنود است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بر زن یا کنیزی به حرام دست پیدا کند و از ترس خداوند او را رها کند، خداوند عزّ و جلّ آتش را بر وی حرام گرداند و از آن وحشت بزرگ (روز قیامت) در امانش دارد و او را به بهشت برد. اما اگر با وی مرتکب حرام شود، خداوند بهشت را بر او حرام گرداند و به دوزخش برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مال حرامی به دست آورد خداوند از او نه صدقه ای می پذیرد و نه آزاد کردن بنده ای و نه حجّی و نه عمره ای و خداوند عزّ و جلّ به اندازه اجر این کارها برایش گناه بنویسد و آنچه [از آن اموال حرام ]پس از مرگش باقی بماند ره توشه او به سوی آتش خواهد بود و هر کس بتواند مال حرامی به دست آورد و از ترس خدا از آن چشم بپوشد، مشمول محبّت و رحمت خدا باشد و دستور داده شود که او را به بهشت برند.

ص :424


1- ثواب الأعمال: 333/1.
2- ثواب الأعمال : 334 / 1.
3- ثواب الأعمال : 334 / 1.
4- ثواب الأعمال: 334/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن صافَحَ امرأةً حَراما جاءَ یَومَ القِیامَةِ مَغلولاً ، ثُمّ یُؤمَرُ بهِ إلَی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن فاکَهَ امرأةً لا یَملِکُها حُبِسَ بکلِّ کَلِمَةٍ کلَّمَها فی الدُّنیا ألفَ عامٍ (فی النّارِ) ، و المرأةُ إذا طاوَعَتِ الرّجُلَ فالتَزَمَها أو قَبَّلَها أو باشَرَها حَراما أو فاکَهَها و أصابَ مِنها فاحِشَةً فعَلَیها مِن الوِزرِ ما علَی الرّجُلِ ، فإن غَلَبَها علی نَفسِها کانَ علَی الرّجُلِ وِزرُهُ و وِزرُها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَشَّ مُسلما فی بَیعٍ أو شِراءٍ فلَیس مِنّا ، و یُحشَرُ مَع الیهودِ یَومَ القِیامَةِ ؛ لأنّهُ مَن غَشَّ النّاسَ فلَیسَ بمُسلمٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَنَعَ الماعُونَ (4) مِن جارِهِ إذا احتاجَ إلَیهِ مَنَعَهُ اللّهُ فَضلَهُ یَومَ القِیامَةِ و وَکَلَهُ إلی نَفسِهِ ، و مَن وَکَلَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی نَفسِهِ هَلَکَ و لا یَقبَلُ اللّهُ عَزَّ و جل عُذرا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با زن نا محرمی دست دهد، در روز قیامت بسته در غل و زنجیر بیاید و سپس دستور آید که او را به آتش برند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با زنی که محرم او نیست شوخی کند، به ازای هر کلمه ای که در دنیا به آن زن گفته است هزار سال [در آتش ]نگه داشته شود و هرگاه زن، مرد را به خود بپذیرد و در نتیجه، مرد به حرام به او نزدیک شود یا ببوسدش یا با وی نزدیکی کند و یا با او شوخی کند و مرتکب فحشایی شود همان گناهی که برای مرد است برای او نیز باشد و چنانچه زن راضی نباشد و مرد با زور به وی دست درازی کند گناه آن زن نیز بر مرد است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در خرید یا فروشی سر مسلمانی کلاه بگذارد از ما [مسلمانان ]نیست و روز قیامت با یهود محشور می شود؛ زیرا هر کس سر مردم کلاه بگذارد مسلمان نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از همسایه خود وسیله ای (6) را که بدان احتیاج دارد دریغ ورزد، خداوند نیز در روز قیامت فضل و بخشش خود را از وی دریغ دارد و او را به خودش وا گذارد و هر کس که خداوند او را به خود وا گذارد، هلاک شود و خداوند عزّ و جلّ هیچ عذری از وی نپذیرد.

ص :425


1- ثواب الأعمال : 334/1.
2- ثواب الأعمال: 334/1.
3- ثواب الأعمال : 334 / 1.
4- الماعون : اسم جامع لمنافع البیت، کالقدر و الدلو و الملح و الماء و السراج و الخُمرة و نحو ذلک ممّا جرت العادة بعاریته (مجمع البحرین : 3 / 1707) .
5- ثواب الأعمال: 334/1.
6- در متن حدیث ماعون آمده است که به معنای هر چیزی است که در آن منفعت و کارآیی باشد، یا هر وسیله ای که مردم از یکدیگر به عاریه می گیرند، مانند سطل و تیشه و دیگ و امثال اینها.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَت لَهُ امرأةٌ تُؤذیهِ لَم یَقبَلِ اللّهُ صَلاتَها و لا حَسَنَةً مِن عَمَلِها حتّی تُعینَهُ و تُرضِیَهُ ؛ و إن صامَتِ الدَّهرَ و قامَتِ اللَّیلَ و أعتَقَتِ الرِّقابَ و أنفَقَتِ الأموالَ فی سَبیلِ اللّهِ ، و کانَت أوّلَ مَن یَرِدُ النّارَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ ثُمّ قالَ _: و علَی الرَّجُلِ مِثلُ ذلکَ الوِزرِ و العَذابِ إذا کانَ لَها مُؤذیا ظالِما . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَطَمَ خَدَّ مُسلمٍ لَطمَةً بَدَّدَ اللّهُ عِظامَهُ یَومَ القِیامَةِ ثُمّ سَلَّطَ اللّهُ علَیهِ النّارَ ، و حُشِرَ مَغلولاً حتّی یَدخُلَ النّارَ . (3)

ثواب الأعمال عن ابن عبّاس عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن باتَ و فی قَلبِهِ غِشٌّ لأخیهِ المُسلِمِ باتَ فی سَخَطِ اللّهِ تعالی و أصبَحَ کذلکَ ، و هُو فی سَخَطِ اللّهِ حتّی یَتوبَ و یَرجِعَ ، و إن ماتَ کذلکَ ماتَ علی غَیرِ دِینِ الإسلامِ . ثُمّ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ألا و مَن غَشَّ مُسلِما فلَیس مِنّا _ قالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ _ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه زنی شوهرش را آزار دهد، اگر تمام عمرش را روزه بگیرد و شب ها به عبادت پردازد و بنده ها آزاد کند و مال ها در راه خدا انفاق نماید، خداوند هیچ نماز و کار نیکی را از او نپذیرد تا آنگاه که شوهرش را کمک و از خود راضی کند و گر نه آن زن نخستین کسی است که به دوزخ می رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ سپس _فرمود : مرد نیز اگر در حقّ همسر خود آزار و ستم روا دارد، چنین گناه و عذابی خواهد داشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به صورت مسلمانی سیلی زند، خداوند در روز قیامت استخوان های او را خرد کند و آنگاه آتش را بر وی مسلّط گرداند و دست بسته محشور شود تا به دوزخ رود.

ثواب الأعمال_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس شب را به سر برد و در دلش قصد خیانت و دغلی نسبت به برادر مسلمانش داشته باشد، آن شب را در خشم خدای متعال سپری کند و روزش را نیز به همین گونه در خشم و ناخشنودی خداوند به سر برد مگر اینکه توبه و بازگشت کند. و اگر در چنین حالتی بمیرد بر غیر آیین اسلام مرده است . رسول خدا صلی الله علیه و آله سپس سه بار فرمود: بدانید که هر کس با مسلمانی دغلکاری کند از ما نیست.

ص :426


1- ثواب الأعمال : 335/1.
2- ثواب الأعمال: 335/1.
3- ثواب الأعمال : 335 / 1.
4- ثواب الأعمال : 335 / 1.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّقَ سَوطا بینَ یَدَی سُلطانٍ جائرٍ جَعَلَهُ اللّهُ حَیَّةً طُولُها سِتّونَ ألفَ ذِراعٍ ، فتُسَلَّطُ علَیهِ فی نارِ جَهنَّمَ خالِدا فیها مُخَلَّدا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اغتابَ أخاهُ المُسلِمَ بَطَلَ صَومُهُ و انتَقَضَ وُضوؤهُ ، فإن ماتَ و هُو کذلکَ ماتَ و هُو مُستَحِلٌّ لِما حَرَّمَ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَشی فی نَمیمَةٍ بینَ اثنَینِ سَلَّطَ اللّهُ علَیهِ فی قَبرِهِ نارا تُحرِقُهُ إلی یَومِ القِیامَةِ، و إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ سَلَّطَ اللّهُ علَیهِ تِنِّینا أسوَدَ یَنهَشُ لَحمَهُ حتّی یَدخُلَ النّارَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کَظَمَ غَیظَهُ و عَفا عَن أخیهِ المُسلِمِ ، و حَلُمَ عَن أخیهِ المُسلِمِ أعطاهُ اللّهُ تعالی أجرَ شَهیدٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن بَغی علی فَقیرٍ أو تَطاوَلَ علَیهِ و استَحقَرَهُ ، حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مِثلَ الذَّرَّةِ فی صُورَةِ رجُلٍ حتّی یَدخُلَ النّارَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در حضور فرمانروایی ستمگر تازیانه ای بیاویزد، خداوند آن تازیانه را به صورت ماری به طول شصت هزار گز درآورد و آن را در آتش دوزخ برای همیشه بر وی مسلّط گرداند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از برادر مسلمان خود غیبت کند، روزه اش باطل شود و وضویش بشکند و اگر در آن حال بمیرد در حالی مرده است که حرام خدا را حلال شمرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که میان دو کس سخن چینی کند، خداوند آتشی را در قبرش بر او مسلّط کند که تا روز قیامت وی را بسوزاند و آنگاه که از گورش بیرون آید خداوند اژدهایی سیاه بر او مسلّط گرداند که پیوسته گوشت بدن او را بگزد تا وارد دوزخ شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خشم خود را فرو خورد و از برادر مسلمانش درگذرد و در برابر برادر مسلمان خود بردباری ورزد، خداوند متعال اجر شهید به او عطا فرماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به تهیدستی زور بگوید یا بر او گردنکشی و بزرگی کند و حقیرش شمارد، خداوند در روز قیامت او را به شکل آدمی به اندازه مورچه محشور نماید تا این که به دوزخ رود.

ص :427


1- ثواب الأعمال: 335/1.
2- ثواب الأعمال : 335 / 1.
3- ثواب الأعمال: 335/1.
4- ثواب الأعمال : 335 / 1.
5- ثواب الأعمال : 335 / 1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَدَّ عَن أخیهِ غِیبَةً سَمِعَها فی مَجلِسٍ رَدَّ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَنهُ ألفَ بابٍ مِن الشَّرِّ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ ، فإن لَم یَرُدَّ عَنهُ و أعجَبَهُ کانَ علَیهِ کَوِزرِ مَنِ اغتابَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَمی مُحصَنا أو مُحصَنَةً أحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ ، و جَلَدَهُ یَومَ القِیامَةِ سَبعونَ ألفَ مَلَکٍ مِن بَینِ یَدَیهِ و مِن خَلفِهِ ، و تَنهَشُ لَحمَهُ حَیّاتٌ و عَقارِبُ ، ثُمّ یُؤمَرُ بهِ إلَی النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن شَرِبَ الخَمرَ فی الدُّنیا سَقاهُ اللّهُ مِن سُمِّ الأفاعی (3) و مِن سُمِّ العَقارِبِ شَربَةً یَتَساقَطُ لَحمُ وَجهِهِ فی الإناءِ قَبلَ أن یَشرَبَها ، فإذا شَرِبَها تَفَسَّخَ لَحمُهُ و جِلدُهُ کالجِیفَةِ ، یَتأذّی بهِ أهلُ الجَمعِ حتّی یُؤمَرَ بهِ إلَی النّارِ ، و شارِبُها و عاصِرُها و مُعتَصِرُها فی النّارِ، و بایِعُها و مُبتاعُها و حامِلُها و المَحمولَةُ إلَیهِ و آکِلُ ثَمَنِها سَواءٌ فی عارِها و إثمِها . ألا و مَن سَقاها یَهودیّا أو نَصرانیّا أو صابیّا أو مَن کانَ مِن النّاسِ فعَلَیهِ کَوِزرِ مَن شَرِبَها . ألا و مَن باعَها أو اشتَراها لَغیرِهِ لَم یَقبَلِ اللّهُ تعالی مِنهُ صَلاةً و لا صِیاما و لا حَجّا و لا اعتِمارا حتّی یَتوبَ مِنها ، و إن ماتَ قَبلَ أن یَتوبَ کانَ حَقّا علَی اللّهِ تعالی أن یَسقِیَهُ بکُلِّ جُرعَةٍ شَرِبَ مِنها فی الدُّنیا شَربَةً مِن صَدیدِ جَهنّمَ . ألا و إنّ اللّهَ حَرَّمَ الخَمرَ بعَینِها و المُسکِرَ مِن کُلِّ شَرابٍ ، ألا و کُلُّ مُسکِرٍ حَرامٌ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و جلو آن را بگیرد، خداوند عزّ و جلّ هزار باب شرّ و بدی را در دنیا و آخرت از او بگرداند، امّا اگر مانع غیبت او نشود و از اینکه از او غیبت کنند خوشش بیاید برای او نیز گناهی همانند گناه غیبت کننده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مرد یا زن پاکدامنی تهمت زند، خداوند اعمال [نیک] او را باطل گرداند و روز قیامت هفتاد هزار فرشته از پیش رو و پشت سرش بر او تازیانه زنند و مارها و کژدم ها بدنش را بگزند و آنگاه امر شود او را به آتش برند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در این جهان شراب نوشد، خداوند [در آخرت ]جام شربتی از زهر افعی ها و کژدم ها به او دهد که پیش از نوشیدن آن، گوشت صورتش در آن جام ریزد و چون آن را بیاشامد گوشت و پوست بدن او چون لاشه ای گندیده از هم متلاشی شود و اهل محشر از [بوی گند ]او متأذی شوند تا اینکه امر شود او را به دوزخ برند و شراب خوار و شراب ساز و سفارش دهنده در آتش هستند و فروشنده و خریدار و باربر و تحویلدار و خورنده بهای آن در ننگ و گناه آن یکسان هستند. بدانید که هر کس به یهودی یا نصرانی یا صابئی و یا هر کس دیگری از مردم، شراب بنوشاند، گناهش همانند گناه کسی است که آن را بیاشامد. بدانید که هر کس برای دیگری شراب بفروشد یا بخرد خداوند متعال از او نه نمازی می پذیرد و نه روزه ای و نه حجّی و نه عمره ای مگر اینکه توبه کند و اگر پیش از توبه بمیرد، بر خدای متعال است که برای هر جرعه شرابی که در دنیا نوشیده است جرعه ای از چرکابه جهنم به او بنوشاند. بدانید که خداوند شراب را به طور خاصّ و هر نوشیدنی مست کننده دیگری را حرام کرده است. بدانید که هر آنچه سکر آور باشد حرام است.

ص :428


1- ثواب الأعمال: 335/1.
2- ثواب الأعمال : 335 / 1.
3- فی بعض النسخ «سمّ الأساوِد» و المراد الحیّات السُّود . (کما فی هامش المصدر).
4- ثواب الأعمال: 336/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أکَلَ الرِّبا مَلأَ اللّهُ بَطنَهُ مِن نارِ جَهنَّمَ بقَدرِ ما أکَلَ ، و إنِ اکتَسَبَ مِنهُ مالاً لا یَقبَلُ اللّهُ تعالی مِنهُ شیئا مِن عَمَلِهِ ، و لَم یَزَلْ فی لَعنَةِ اللّهِ و المَلائکةِ ما کانَ عِندَهُ مِنهُ قِیراطٌ واحِدٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خانَ أمانَةً فی الدُّنیا و لَم یَرُدَّها علی أربابِها ماتَ علی غَیرِ دِینِ الإسلامِ ، و لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ و هُو علَیهِ غَضبانُ ، فیُؤمَرُ بهِ إلَی النّارِ ، فیُهوی بهِ فی شَفیرِ جَهَنَّمَ أبدَ الآبِدینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن شَهِدَ شهادَةَ زُورٍ علی رجُلٍ مُسلِمٍ أو ذِمِّیٍّ أو مَن کانَ مِن النّاسِ عُلِّق بلِسانِهِ یَومَ القِیامَةِ ، و هُو مَع المُنافِقینَ فی الدَّرکِ الأسفَلِ مِن النّارِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ربا خورد خداوند به اندازه ربایی که خورده است شکم او را از آتش دوزخ پر کند و چنانچه از مال ربوی ثروتی به دست آورد خداوند متعال هیچ عمل نیکی را که از آن مال انجام دهد نخواهد پذیرفت و تا زمانی که قیراطی از آن مال نزد او باقی است همواره مورد لعنت خدا و فرشتگان باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در دنیا به امانتی خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند، بر غیر آیین اسلام خواهد مرد و خداوند عزّ و جلّ را در حالی دیدار کند که بر او خشمگین است و آنگاه امر شود او را به دوزخ برند و برای ابد الآباد در گوشه ای از جهنّم بیندازند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بر ضدّ فرد مسلمانی یا کافری ذمّی و یا هر کس دیگری از مردم، شهادت دروغ دهد، در روز قیامت به زبانش آویزان شود و با منافقان در طبقه زیرین دوزخ جای گیرد.

ص :429


1- ثواب الأعمال : 336 / 1.
2- ثواب الأعمال : 336 / 1.
3- ثواب الأعمال : 336 / 1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ لخادِمِهِ أو مَملوکِهِ و مَن کانَ مِن النّاسِ : لا لَبَّیکَ و لا سَعدَیکَ ! قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ یَومَ القِیامَةِ : لا لَبَّیکَ و لا سَعدَیکَ ، اتعَسْ (1) فی النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أضَرَّ بامرأةٍ حتّی تَفتَدیَ مِنهُ نَفسَها لَم یَرضَ اللّهُ تعالی لَهُ بِعُقوبَةٍ دُونَ النّارِ ؛ لأنَّ اللّهَ تعالی یَغضَبُ للمَرأةِ کَما یَغضَبُ للیَتیمِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَعی بأخِیهِ إلی سُلطانٍ _ لَم یَبْدُ لَهُ مِنهُ سُوءٌ و لا مَکروهٌ _ أحبَطَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ کُلَّ عَمَلٍ عَمِلَهُ ، فإن وَصَلَ إلَیهِ مِنهُ سُوءٌ أو مَکروهٌ أو أذی جَعَلَهُ اللّهُ فی طَبَقَةٍ مَع هامانَ فی جَهَنَّمَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرأَ القرآنَ یُریدُ بهِ السُّمعَةَ و التِماسَ شیءٍ ، لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَوم القِیامَةِ و وَجهُهُ عَظمٌ لَیس علَیهِ لَحمٌ ، و زَجَّ القرآنُ (5) فی قَفاهُ حتّی یَدخُلَ النّارَ ، و یَهوی فیها مَع مَن یَهوی . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به خدمتکار یا بنده خود و هر کس دیگری از مردم جواب ردّ دهد و او را از خود براند، خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت به او جواب ردّ دهد و از خود براند و در آتش سرنگونش کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس همسرش را چندان آزار و اذیّت دهد که او حاضر شود [با دادن مالی یا بخشیدن مهریه ]جان خود را از او بخرد و آزاد کند، خداوند متعال برای آن مرد به کیفری کمتر از آتش رضایت ندهد؛ زیرا خداوند متعال همچنان که برای [تجاوز به حقّ ]یتیم خشم می گیرد، برای [تجاوز به حقّ] زن نیز به خشم می آید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از برادر خود نزد سلطانی سعایت کند، چنانچه از آن سلطان به او ناراحتی یا گزندی نرسد، خداوند عزّ و جلّ همه اعمال [نیک ]آن سعایت کننده را بر باد دهد و چنانچه گزند یا ناراحتی و یا آزاری از سلطان به آن شخص برسد، خداوند آن سعایتگر را با هامان (وزیر فرعون) در یک طبقه از دوزخ جای دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس قرآن را به قصد شهرت طلبی یا خواستن چیزی قرائت کند، در روز قیامت خداوند عزّ و جلّ را با چهره ای از استخوان بدون گوشت دیدار کند و قرآن پیوسته بر پس گردن او زند تا اینکه به دوزخ درآید و همراه دوزخیان در آن سقوط کند.

ص :430


1- تعس : إذا عثر و انکبّ لوجهه ، و هو دعاء علیه بالهلاک (النهایة : 1 / 190) و فی بعض النسخ «انغمس» . (کما فی هامش المصدر) .
2- ثواب الأعمال: 336/1.
3- ثواب الأعمال : 336 / 1.
4- ثواب الأعمال : 337 / 1.
5- زَجَّهُ : طعنه (تاج العروس : 3 / 388) .
6- ثواب الأعمال: 337/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرأَ القرآنَ و لَم یَعمَل بهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أعمی ، فیَقولُ : «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أعْمی و قَدْ کُنْتُ بَصیرا* قالَ کذلکَ أتَتْکَ آیاتُنا فنَسِیتَها و کذلِکَ الیَوْمَ تُنْسی» (1) فُیؤمَرُ بهِ إلَی النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اشتَری خِیانَةً و هُو یَعلَمُ أنّها خِیانَةٌ ، فهُو کَمَن خانَها فی عارِها و إثمِها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قادَ بینَ رجُلٍ و امرأةٍ حَراما حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ الجَنَّةَ ، و مَأواهُ جَهَنَّمُ و ساءَت مَصیرا ، و لَم یَزَلْ فی سَخَطِ اللّهِ حتّی یَموتَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَشَّ أخاهُ المسلِمَ نَزَعَ اللّهُ مِنهُ برَکةَ رِزقِهِ ، و أفسَدَ علَیهِ مَعیشَتَهُ ، و وَکَلَهُ إلی نَفسِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اشتَری سَرِقَةً و هُو یَعلَمُ أنّها سَرِقَةٌ ، فهُو کَمَن سَرَقَها فی عارِها و إثمِها . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس قرآن را بخواند و به آن عمل نکند، خداوند در روز قیامت او را کور محشور فرماید. پس گوید : «پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی با آنکه بینا بودم؟ فرماید : همان طور که آیات ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردی، امروز همان گونه فراموش می شوی».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مال غصبی را، با اینکه بداند غصبی است بخرد، در [به دوش کشیدن ]ننگ و گناه آن همانند کسی است که آن را غصب کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مرد و زنی را از راه حرام به هم رساند، خداوند بهشت را بر او حرام گرداند و جایگاهش دوزخ است و این بد سرنوشتی است و تا زمانی که بمیرد همواره مورد خشم خداوند خواهد بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس سرِ برادر مسلمان خود کلاه بگذارد، خداوند برکت را از روزی او بگیرد و زندگی او را تباه و پریشان سازد و او را به خودش وا گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مال دزدی را با علم به اینکه دزدی است بخرد، در [به دوش کشیدن ]ننگ و گناه آن، همچون کسی است که آن را دزدیده است.

ص :431


1- طه : 125 و 126 .
2- ثواب الأعمال: 337/1.
3- ثواب الأعمال : 337 / 1.
4- ثواب الأعمال: 337/1.
5- ثواب الأعمال : 337 / 1.
6- ثواب الأعمال: 337/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن خانَ مُسلما فلَیس مِنّا و لَسنا مِنهُ فی الدُّنیا و الآخِرَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا و مَن سَمِعَ فاحِشَةً فأفشاها فهُو کَمَن أتاها ، و مَن سَمِعَ خَیرا فأفشاهُ فَهُو کمَن عَمِلَهُ . (2)

ثواب الأعمال عن ابن عبّاس_ قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: مَن وَصَفَ امرأةً لرجُلٍ و ذَکرَ جَمالَها لَهُ ، فافتُتِنَ بها الرّجُلُ فأصابَ مِنها فاحِشَةً ، لَم یَخرُجْ مِن الدُّنیا حتّی یَغضَبَ اللّهُ علَیهِ ، و مَن غَضِبَ اللّهُ علَیهِ غَضِبَت علَیهِ السّماواتُ السَّبعُ ، و الأرَضونَ السَّبعُ و کانَ علَیهِ مِن الوِزرِ مِثلُ الّذی أصابَها . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، فإن تابا و أصلَحا ؟ قالَ : یَتوبُ اللّهُ تعالی علَیهِما و لَم یَقبَلْ تَوبَةَ الّذی یَخطِبُها (3) بَعدَ الّذی وَصَفَها . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن مَلأَ عَینَیهِ من امرأةٍ حَراماً حَشاهُما اللّهُ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ بمَسامِیر مِن نارٍ ، و حَشاهُما نارا حتّی یَقضِیَ بینَ النّاسِ ، ثُمّ یُؤمَرُ بهِ إلَی النّارِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مسلمانی خیانت کند، نه او در دنیا و آخرت از ما [مسلمانان] است و نه ما از اوییم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان، هر کس کار زشتی را بشنود و آن را افشا سازد، همانند کسی است که آن را مرتکب شده است و هر کس عمل نیکی را بشنود و آن را در بین مردم شایع کند، همانند کسی است که آن را انجام داده است.

ثواب الأعمال_ به نقل از عبّاس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس زنی را برای مردی وصف کند و از زیبایی او برایش بگوید به طوری که با این توصیف، آن مرد شیفته آن زن گردد و نسبت به وی مرتکب فحشا شود، از دنیا نرود تا اینکه خداوند بر او خشم گیرد و هر که خدا بر او خشم گیرد، هفت آسمان و هفت زمین بر وی خشم گیرند و گناهش همانند گناه آن مردی باشد که با آن زن مرتکب فحشا شده است. عرض شد : ای رسول خدا! اگر هر دو توبه کنند و به صلاح درآیند چه؟ فرمود : خداوند توبه آن دو (مرد و زن فحشا کننده) را می پذیرد، اما توبه کسی را که با تعریف و توصیف خود آن زن را به گناه انداخته است نمی پذیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس چشمان خود را از زن نا محرمی پر کند، خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت دو چشم او را با میخ های آتشین پر سازد و آنها را پر از آتش کند [و همچنان باشد] تا زمانی که خداوند کار داوری میان مردم را به پایان رساند، آنگاه دستور داده شود او را به دوزخ برند.

ص :432


1- ثواب الأعمال : 337 / 1.
2- ثواب الأعمال : 337 / 1.
3- فی بعض النسخ «یخطیها» . (کما فی هامش المصدر).
4- ثواب الأعمال : 337 / 1.
5- ثواب الأعمال: 338/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أطعَمَ طَعاما رِیاءً و سُمعَةً أطعَمَهُ اللّهُ تعالی مِثلَهُ مِن صَدیدِ جَهَنّمَ ، و جَعَلَ ذلکَ الطَّعامَ نارا فی بَطنِهِ حتّی یَقضِیَ بینَ النّاسِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن فَجَرَ بامرأةٍ و لَها بَعلٌ ، تَفَجَّرَ مِن فَرجِهِما مِن صَدیدِ وادٍ مَسیرَةَ خَمسِمِائةِ عامٍ، یَتَأذّی بهِ أهلُ النّارِ مِن نَتنِ رِیحِهِما ، و کانا مِن أشَدِّ النّاسِ عَذابا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ علَی امرأةٍ ذاتِ بَعلٍ مَلَأت عَینَها مِن غَیرِ زَوجِها أو غَیرِ ذی مَحرَمٍ مِنها ، فإنّها إن فَعَلَت ذلکَ أحبَطَ اللّهُ کلَّ عَمَلٍ عَمِلَتهُ ، فإن أوطَأت فِراشَهُ غَیرَهُ کانَ حَقّا علَی اللّهِ تعالی أن یُحرِقَها بالنّارِ بَعدَ أن یُعَذِّبَها فی قَبرِها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما امرأةٍ اختَلَعَت (4) مِن زَوجِها لَم تَزَلْ فی لَعنَةِ اللّهِ و مَلائکَتِهِ و رُسُلِهِ و النّاسِ أجمَعینَ ؛ حتّی إذا نَزَلَ بِها مَلَک المَوتِ قالَ لَها : أبشِری بالنّارِ ! و إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ قیلَ لَها : ادخُلی النّارَ مَع الدّاخِلینَ . ألا و إنّ اللّهَ تعالی و رَسولَهُ بَریئانِ مِن المُختَلِعاتِ بِغَیرِ حَقٍّ ، ألا و إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ و رَسولَهُ بَریئانِ مِمَّن أضَرَّ بامرأةٍ حتّی تَختَلِعَ مِنهُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای خودنمایی و شهرت طلبی اطعام کند، خداوند متعال به اندازه آن طعام از چرکابه دوزخ به او بخوراند و آن طعام را در شکمش آتش گرداند، تا زمانی که میان مردم داوری کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با زن شوهرداری زنا کند، رودی از چرک و کثافتِ عورت آن دو به مسافت پانصد سال به راه افتد، به طوری که دوزخیان از بوی گند آنان به رنج افتند و عذاب آن دو از همه سخت تر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خداوند عزّ و جلّ سخت است بر آن زن شوهرداری که چشم خود را از غیر شوهرش یا مردی که بر او محرم نیست پُر کند؛ زیرا اگر چنین کند، خداوند همه اعمال [نیک ]او را باطل گرداند و اگر دیگری را به بستر شوهر خود راه دهد، خداوند متعال حق دارد او را پس از عذاب دادن در قبرش، به آتش بسوزاند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر زنی که [از روی هوا و هوس ]از شوهرش طلاق خُلع بگیرد، پیوسته مورد لعنت خدا و فرشتگان او و پیامبرانش و همه مردم باشد و زمانی که فرشته مرگ به سراغش آید به او گوید : مژده بادا تو را به آتش. و چون روز قیامت شود به او گفته شود : با دیگر دوزخیان به دوزخ رو. هان، خداوند متعال و رسول او از زنانی که به ناحقّ طلاق خُلع می گیرند بیزارند. هان، که خداوند عزّ و جلّ و رسول او از مردی که چندان بر همسر خود سخت گیرد که از او طلاق خُلع بخواهد، متنفّر و بیزارند.

ص :433


1- ثواب الأعمال : 338 / 1.
2- ثواب الأعمال: 338/1.
3- بحار الأنوار : 76 / 366 / 30.
4- فی بعض النسخ «اهزئت» . (کما فی هامش المصدر).
5- ثواب الأعمال : 338 / 1.

ثواب الأعمال عن ابن عبّاس عن رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أمَّ قَوما فلَم یَقتَصِدْ بهِم فی حُضورِهِ و قِراءتِهِ و رُکوعِهِ و سُجودِهِ و قُعودِهِ و قِیامِهِ ، رُدَّت علَیهِ صَلاتُهُ و لَم تُجاوِز تَراقِیَهُ ، و کانَت مَنزِلَتُهُ عندَ اللّهِ تعالی کمَنزِلَةِ إمامٍ جائرٍ مُعتَدٍ لَم یَصلُحْ لرَعِیَّتِهِ ، و لَم یَقُمْ فیهِم بأمرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . فقامَ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، بأبی أنتَ و اُمّی و ما مَنزِلَةُ إمامٍ جائرٍ مُعتَدٍ لَم یَصلُحْ لِرَعیَّتِهِ و لَم یَقُمْ فیهِم بأمرِ اللّهِ تعالی ؟ قالَ : هُو رابِعُ أربَعَةٍ مِن أشَدِّ النّاسِ عَذابا یَومَ القِیامَةِ : إبلیسُ، و فِرعَونُ، و قاتِلُ النَّفسِ ، و رابِعُهُم سُلطانٌ جائرٌ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ احتاجَ إلَیهِ أخوهُ المُسلم فی قَرضٍ فلَم یُقرِضْهُ ، حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ الجَنّةَ یَومَ یَجزی المُحسِنینَ . (2)

ثواب الأعمال_ به نقل از ابن عبّاس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر کس پیشنماز عدّه ای شود و در حاضر شدن [به مسجد در وقت نماز] و به جا آوردن قرائت و رکوع و سجود و قعود و قیام جانب اعتدال را نگه ندارد (رعایت حال نماز گزاران را نکند) نمازش به خود او باز می گردد و از استخوانهای ترقوه اش تجاوز نمی کند و منزلت او نزد خدای متعال همانند منزلت پیشوای ستمگر متجاوزی است که صلاحیت [رهبری ]رعیّت خود را ندارد و فرمان خدای متعال را در میان آنان بر پای ندارد. در این هنگام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام برخاست و عرض کرد : ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد، پیشوای ستمگر متجاوزی که صلاحیت رعیّت خود را ندارد و فرمان خدای متعال را در میان آنان برپا نمی کند، چه منزلتی دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : او چهارمینِ آن چهار تنی است که عذابشان در روز قیامت از همگان سخت تر است : [یعنی ]ابلیس و فرعون و کسی که خود کشی کند و چهارمین آنها فرمانروای ستمگر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادر مسلمانش به او نیازمند وامی شود و وامش ندهد، خداوند در آن روزی که نیکوکاران را پاداش می دهد، بهشت را بر وی حرام گرداند.

ص :434


1- ثواب الأعمال : 338 / 1 ، و فی هامشه : فی بعض النسخ «الأمیر الجائر».
2- ثواب الأعمال : 339 / 1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن صَبَرَ علی سُوءِ خُلقِ امرأتِهِ و احتَسَبَهُ أعطاهُ اللّهُ تعالی بکُلِّ یَومٍ و لَیلَةٍ یَصبِرُ علَیها مِن الثَّوابِ ما أعطی أیُّوبَ علیه السلام علی بَلائهِ ، و کانَ علَیها مِن الوِزرِ فی کُلِّ یَومٍ و لَیلَةٍ مِثلُ رَملِ عالِجٍ (1) ، فإنْ ماتَت قَبلَ أن تُعینَهُ و قَبلَ أن یَرضی عَنها حُشِرَت یَومَ القِیامَةِ مَنکوسَةً مَع المُنافِقینَ فی الدَّرکِ الأسفَلِ مِن النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَت لَهُ امرأةٌ لَم تُوافِقْهُ و لَم تَصبِرْ علی ما رَزَقَهُ اللّهُ تعالی و شَقَّت علَیهِ و حَمَّلَتهُ ما لَم یَقدِرْ علَیهِ لَم یَقبَلِ اللّهُ مِنها حَسَنَةً تَتَّقی بِها حَرَّ النّارِ ، و غَضِبَ اللّهُ علَیها ما دامَت کذلکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَولّی عَرافَةَ قَومٍ و لَم یَحسُنْ فیهِم ، حُبِسَ علی شَفیرِ جَهَنَّمَ بکُلِّ یَومٍ ألفَ سَنَةٍ ، و حُشِرَ و یَدُهُ مَغلولَةٌ إلی عُنُقِهِ ؛ فإن کانَ قامَ فیهِم بأمرِ اللّهِ تعالی أطلَقَهُ اللّه تعالی ، و إن کانَ ظالِما هَوی بهِ فی نارِ جَهَنَّمَ سَبعینَ خَریفا . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر مردی که بر بد اخلاقی همسر خود صبر کند و آن را با خدا حساب کند ، خداوند متعال به ازای هر روز و شبی که بر بد اخلاقی او صبر کرده است، همانند ثوابی که به ایّوب علیه السلام برای صبر در بلاها و گرفتاری هایش داده است، می دهد و برای آن زن در هر شب و روز به اندازه ریگ های یک ریگستان گناه باشد و اگر پیش از آنکه به مرد خود کمک و همراهی کند و قبل از آنکه شوهرش از او راضی شود بمیرد، روز قیامت در طبقه زیرین دوزخ با منافقان، واژگونه محشور شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس زنی داشته باشد که با او ناسازگاری کند و به آنچه خداوند متعال روزی مرد کرده است خشنود و قانع نباشد و بر شوهر خود سخت گیرد و آنچه را در توان او نیست بر وی تحمیل کند، خداوند از آن زن، کار نیکی که نگه دار او از آتش باشد، نپذیرد و تا زمانی که بر این خوی و خصلت است خداوند بر او خشمگین باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مسئولیت و مهتری مردمی را به عهده گیرد و با آنان به نیکی رفتار نکند، به ازای هر روزی [که بر آنان مهتری کرده ]هزار سال در لبه ای از دوزخ نگه داشته شود و با دست های زنجیر شده به گردنش، محشور گردد. پس اگر در میان آنان فرمان خدای متعال را برپا داشته باشد خداوند متعال او را آزاد کند و اگر ستم کرده باشد، خداوند او را در آتش دوزخ، که ژرفایش به مسافت هفتاد سال راه باشد، فرو اندازد .

ص :435


1- عالِج : موضع بالبادیة بها رَمْل . و رملُ عالج : ما تراکم من الرّمل و دخل بعضه فی بعض . (لسان العرب : 2 / 327).
2- ثواب الأعمال: 339/1.
3- ثواب الأعمال : 339 / 1.
4- ثواب الأعمال: 339/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن لَم یَحکُمْ بما أنزَلَ اللّهُ کانَ کَمَن شَهِدَ شَهادَةَ زُورٍ و یُقذَفُ بِه فی النّارِ (و) یُعَذَّبُ بعَذابِ شاهِدِ الزُّورِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ ذا وَجهَینِ و ذا لِسانَینِ، کانَ ذا وَجهَینِ و ذا لِسانَینِ یَومِ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن مَشی فی قَطیعَةٍ بینَ اثنَینِ کانَ علَیهِ مِن الوِزرِ بِقَدرِ ما لِمَن أصلَحَ بینَ اثنَینِ مِن الأجرِ ، مَکتوبٌ علَیهِ لَعنَةُ اللّهِ حتّی یَدخُلَ جَهَنّمَ فیُضاعَفَ لَهُ العَذابُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی کَرِهَ لَکُم أیَّتُها الاُمّةُ أربَعا و عِشرینَ خَصلَةً و نَهاکُم عَنها : کَرِهَ لَکُمُ العَبَثَ فی الصَّلاةِ ، وکَرِهَ المَنَّ فی الصَّدَقَةِ ......... الحدیث . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُؤْوُا مِندیلَ اللَّحمِ فی البَیتِ؛ فإنّهُ مَربِضُ الشَّیطانِ ، و لا تُؤْوُا التُّرابَ خَلفَ البابِ فإنّهُ مأوَی الشَّیطانِ ......... الحدیث . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بر طبق قانونی که خدا نازل کرده است حکم نکند، همانند کسی باشد که شهادت دروغ دهد و به سبب آن در آتش پرتاب شود و به اندازه عذاب همان شاهد دروغین، عذاب شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دو رو و دو زبان باشد، در روز قیامت نیز دو رو و دو زبان خواهد بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس در راه قطع رابطه میان دو نفر قدم بردارد، گناهش به اندازه ثواب همان کسی باشد که میان دو نفر آشتی می دهد. لعنت خدا بر او نوشته شود تا اینکه به دوزخ رود و عذابش دو چندان گردد ......... .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای امّت! خداوند تبارک و تعالی بیست و چهار کار را برای شما ناخوش می دارد و شما را از آنها نهی می کند : [او] بازی کردن در حال نماز و منّت نهادن در صدقه و ......... را برای شما ناخوش دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دستمال گوشت را در خانه نگه ندارید، که آغل شیطان است و خاک (خاکروبه) را پشت در نگه ندارید، زیرا که پناهگاه شیطان است ......... .

ص :436


1- ثواب الأعمال : 339 / 1.
2- ثواب الأعمال: 339/1.
3- ثواب الأعمال : 339 / 1.
4- بحار الأنوار : 76 / 337 / 2.
5- بحار الأنوار : 76 / 357 / 25.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنِ الأکلِ عَلَی الجَنابَةِ ، و قالَ : إنّهُ یُورِثُ الفَقرَ ، و نَهی عَن تَقلیمِ الأظفارِ بالأسنانِ ، و عَنِ السِّواکِ فی الحَمّامِ ......... الحدیث . (1)

عنه علیه السلام :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُسلَّمَ علی أربَعَةٍ : علَی السَّکرانِ فی سُکرِهِ ، و علی مَن یَعمَلُ التَّماثیلَ ، و علی مَن یَلعَبُ بالنَّردِ ، و علی مَن یَلعَبُ بالأربَعَةَ عَشَرَ ، و أنا أزِیدُکُمُ الخامِسَةَ : أنهاکُم أن تُسَلِّموا علی أصحابِ الشّطرَنجِ . (2)

بحار الأنوار :نَهی رسولُ اللّهِ عن سَبعٍ و أمَرَ بسَبعٍ : نَهانا أن نَتَخَتّمَ بالذَّهَبِ ، و عَنِ الشُّربِ فی آنِیَةِ الذَّهَبِ و الفِضَّةِ ، و قالَ : مَن شَرِبَ فیها فی الدُّنیا لَم یَشرَبْ فیها فی الآخِرَةِ ، و عن رُکوبِ المَیاثِرِ ، و عن لُبسِ القِسِیِّ ، و عَن لُبسِ الحَریرِ و الدِّیباجِ و الإستَبرَقِ . و أمَرَنا باتِّباعِ الجَنائزِ ، و عِیادَةِ المَریضِ ، و تَسمیتِ العاطِسِ ، و نُصرَةِ المَظلومِ ، و إفشاءِ السَّلامِ ، و إجابَةِ الدّاعی ، و إبرارِ القَسَم . _ قالَ الخلیلُ بنُ أحمَدَ : لَعلَّ الصَّوابَ إبرارُ المُقسِمِ _ . (3)

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله از چیز خوردن در حال جنابت نهی کرد و فرمود : این کار فقر می آورد. همچنین از چیدن ناخن ها با دندان و از مسواک زدن در حمام و ......... نهی فرمود.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله از سلام کردن به چهار نفر نهی فرمود : سلام کردن به آن که در حال مستی است ، به کسی که پیکر تراشی می کند، به کسی که نرد بازی می کند و به کسی که هفت پَر بازی می کند. من هم پنجمی را اضافه می کنم : شما را از سلام کردن به شطرنج بازان نهی می کنم.

بحار الأنوار :رسول خدا صلی الله علیه و آله از هفت کار نهی فرمود و به هفت کار فرمان داد : ما را از به دست کردن انگشتر طلا و از آشامیدن در ظرف های زرّین و سیمین نهی کرد و فرمود : هر که در دنیا در این ظرف ها بیاشامد در آخرت در آنها نخواهد آشامید. و نیز ما را از نشستن روی تشکچه ها[ی پر شده از پنبه یا پشم که روی زین و پالان حیوان می اندازند و سوار بر آن می شوند ]و از به خود بستن کمان و از پوشیدن ابریشم و دیبا و استبرق نهی فرمود و ما را به تشییع جنازه ها و عیادت از بیمار و رحمت خواستن برای کسی که عطسه می کند و یاری دادن ستمدیده و سلام کردن به همگان و پذیرفتن دعوت اشخاص و قبول کردن سوگند فرمان داد.

ص :437


1- بحار الأنوار : 76 / 328 / 1.
2- الخصال : 237 / 80.
3- بحار الأنوار : 76 / 340 / 9.

معانی الأخبار :نَهی [ صلی الله علیه و آله ] عَنِ المُحاقَلَةِ و المُزابَنَةِ .

فالمُحاقَلَةُ بَیعُ الزَّرعِ و هُو فی سُنبُلِهِ بالبُرِّ ، و هُو مأخُوذٌ مِن الحَقلِ ، و الحَقلُ هُو الّذی تُسَمِّیهِ أهلُ العِراقِ القَراحَ ، و یُقال فی مَثَلٍ : «لا تُنبِتُ البَقلَةَ إلاّ الحَقلَةُ» . و المُزابَنَةُ بَیعُ التَّمرِ فی رُؤوسِ النَّخلِ بالتَّمرِ . (1)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَنِ المُخابَرَةِ . (2)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَنِ المُخاضَرَةِ . (3)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَن بَیع التَّمرِ قَبل أن یَزهُوَ. (4)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَنِ المُنابَذَة و المُلامَسَةِ و بَیعِ الحَصاةِ . (5)

معانی الأخبار :رسول خدا صلی الله علیه و آله از فروختن غلّه پیش از دانه بستن در برابر گندم و از فروختن خرمای روی درخت در مقابل خرما نهی فرمود.

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از مخابره (6) نهی فرمود.

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از مخاضره (7) نهی فرمود.

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از فروختن خرما پیش از رنگ انداختن نهی فرمود. (8)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از منابذه و ملامسه و بیع با سنگریزه نهی فرمود. (9)

ص :438


1- معانی الأخبار : 278.
2- و هِیَ المُزارَعَةُ بالنِّصفِ و الثُّلثِ و الرُّبعِ و أقلَّ مِن ذلکَ و أکثَرَ ، و هُو الخُبرُ أیضا . و کانَ أبو عُبَیدٍ یقولُ : لهذا سُمِّیَ الأکّارُ الخَبیرَ ؛ لأنّهُ یَخبُرُ الأرضَ . و المُخابَرَةُ : المُواکَرَةُ ، و الخِبرَةُ : الفِعلُ ، و الخَبیرُ : الرّجُلُ ، و لهذا سُمِّیَ الأکّارَ لأنّهُ یُؤاکِرُ الأرضَ أی یَشُقُّها .معانی الاخبار: 8 .
3- و هُو أن تُباعَ الثِّمارُ قَبلَ أن یَبدوَ صَلاحُها و هِی خُضرٌ بَعدُ ، و یَدخُلُ فی المُخاضَرَةِ أیضا بَیعُ الرِّطابِ و البُقولِ و أشباهِهِما .معانی الأخبار : 8.
4- و زَهوُهُ أن یَحمَرَّ أو یَصفَرَّ ، و فی حدیثٍ آخَرَ نَهی عَن بَیعِهِ قَبلَ أن یُشَقِّحَ ، و یقالُ : یَشقَح ، و التَّشقیحُ هُو الزَّهوُ أیضا ، و هُو مَعنی قَولِهِ : «حتّی تأمَنَ العاهَةَ» و العاهَةُ الآفَةُ تُصیبُهُ .معانی الأخبار : 278.
5- ففی کُلِّ واحِدَةٍ مِنها قَولانِ : أمّا المُنابَذَةُ فیُقالُ : إنّها أن یَقولَ الرّجُلُ لصاحِبهِ : اِنبِذْ إلَیَّ الثَّوبَ أو غَیرَهُ مِن المَتاعِ ، أو أنبِذُهُ إلَیکَ و قد وَجَبَ البَیعُ بکذا و کذا . و یُقالُ : إنّما هُو أن یَقولَ الرّجُلُ : إذا نَبَذتَ الحَصاةَ فَقد وَجَبَ البَیعُ، و هُو مَعنی قَولِهِ : أنّهُ نَهی عَن بَیعِ الحَصاةِ . و المُلامَسَةُ أن تَقولَ : إذا لَمَستَ ثَوبِی أو لَمَستُ ثَوبَکَ فَقد وَجَبَ البَیعُ بکذا و کذا. و یقالُ : بل هُو أن یَلمِسَ المَتاعَ مِن وَراءِ الثَّوبِ و لا یَنظُرَ إلَیهِ فیَقَعَ البَیعُ علی ذلکَ ، و هذهِ بُیوعٌ کانَ أهلُ الجاهِلیَّةِ یَتَبایَعونَها فنَهی رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله عَنها لأنّها غَرَرٌ کُلُّها . معانی الأخبار : 278.
6- مخابره به معنای مزارعه یا وا گذاردن زمین به کسی برای کشاورزی در قبال دریافت یک دوم یا یک سوم یا یک چهارم و یا کمتر و بیشتر از محصول آن است.
7- مخاضره به معنای فروختن میوه های سبز نارس درخت است. فروختن خرمای نارس و بقولات و امثال این دو نیز مشمول حکم مخاضره است.
8- رنگ انداختن خرما وقتی است که قرمز یا زرد شود. در حدیثی دیگر آمده است که آن حضرت از فروختن خرما پیش از تشقیح آن نهی فرمود و تشقیح نیز به معنای رنگ انداختن است. و این است معنای سخن او که فرمود : «حتی تأمن العاهة (تا آنکه از آفت دیدن ایمن شود و دیگر آفتی آن را تهدید نکند، یعنی تا وقتی که رنگ بیندازد)».
9- درباره معنای هر یک از اینها دو قول است. به قولی، منابذه این است که مردی به دیگری بگوید : پارچه یا هر کالای دیگری را به طرف من بینداز، یا من به طرف تو می اندازم تا فلان و بهمان معامله تمام شود. به قولی دیگر، منابذه این است که مردی بگوید : هرگاه سنگ ریزه را انداختم، معامله تمام است. این همان معنای معامله با سنگریزه است که رسول خدا از آن نهی فرموده است. بیع ملامسه نیز به قولی معنایش این است که بگویی : هرگاه پارچه مرا لمس کردی (دست روی آن گذاشتی) یا من پارچه تو را لمس کردم فلان و بهمان معامله تمام است. به قول دیگر، معنایش این است که خریدار کالا را از پشت پارچه (ظرف کالا) دست بزند و آن را رؤیت نکند و با این کار معامله صورت گیرد. این نوع معاملات و شیوه خرید و فروش در جاهلیت مرسوم بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنها نهی فرمود چون تمام اینها غَرَر (فراهم کردن زمینه فریب خوردن) است.

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَنِ المَجْرِ . (1)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَنِ المَلاقِیحِ و المَضامِینِ. (2)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَن بَیعِ حَبَلِ الحَبَلَةِ. (3)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَن تَقصیصِ القُبورِ . (4)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از فروش مَجْر (5) نهی فرمود.

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از بیع ملاقیح و مضامین نهی فرمود . (6)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از فروختن حَبلِ حبله (7) نهی فرمود.

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از گچکاری کردن قبرها نهی فرمود.

ص :439


1- و هُو أن یُباعَ البَعیرُ أو غَیرُهُ بما فی بَطنِ النّاقَةِ، و یُقالُ مِنهُ : أمجَرْتُ فی البَیعِ إمْجارا .معانی الأخبار : 278.
2- فالمَلاقِیحُ ما فی البُطونِ و هِی الأجِنَّةُ ، و الواحِدَةُ مِنها «مَلقوحَةٌ» ، و أمّا المَضامِینُ فمِمّا فی أصلابِ الفُحولِ ، و کانوا یَبیعونَ الجَنینَ فی بَطنِ النّاقَةِ و ما یَضرِبُ الفَحلُ فی عامهِ أو فی أعوامٍ .معانی الأخبار : 278.
3- فمَعناهُ وَلدُ ذلکَ الجَنینِ الّذی فی بَطنِ النّاقَةِ ، و قالَ غَیرُهُ : هُو نَتاجُ النَّتاجِ و ذلکَ غَرَرٌ ......... .معانی الأخبار : 278.
4- و هُو التَّجصیصُ ، و ذلکَ أنَّ الجَصَّ یقالُ لَهُ : القَصَّةُ ، یقالُ مِنه : قَصَصتُ القُبورَ و البُیوتَ إذا جَصَّصتَها .معانی الأخبار : 279.
5- «مَجر» به معنای فروختن شتر یا غیر آن، با بچّه ای است که هنوز در شکم مادرش باشد .
6- ملاقیح جمع «ملقوحه» به معنای جنینِ حیوان است. مضامین به معنای منی حیوان نر است. در زمان جاهلیت شتر بچّه ای را که هنوز در شکم مادرش بود و منی حیوان نر را برای یک یا چند سال می فروختند.
7- حبلِ حبله به معنای فرزند جنینی است که در شکم ماده شتر می باشد. بعضی گفته اند : به معنای زاده زاده است. این نوع معامله نیز از نوع بیع غرر به شمار می آید.

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَن قیلٍ و قالٍ ، و کَثرَةِ السُّؤالِ ، و إضاعَةِ المالِ ، و نَهی عن عُقوقِ الاُمَّهاتِ و وَأدِ البَناتِ و مَنعِ (ال)_و هاتِ . (1)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَنِ التَّبقُّرِ فی الأهلِ و المالِ . (2)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله أن یُدَبِّحَ الرّجُلُ فی الصّلاةِ کما یُدَبِّحُ الحِمارُ . (3)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از قیل و قال و سؤال زیاد و تلف کردن مال و آزردن مادران و زنده به گور کردن دختران و نپرداختن حقوق واجب و گرفتن آنچه حق کسی نیست و نباید گرفت، منع فرمود. (4)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از تبقّر (گسترش) در اهل و عیال و مال و ثروت نهی فرمود. (5)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله نهی فرمود از اینکه مرد در هنگام نماز سر خود را مانند خر پایین بیندازد. (6)

ص :440


1- یقالُ : إنّ قولَهُ : «إضاعَةِ المالِ» یکونُ فی وجهَینِ : أمّا أحدُهُما _ و هُو الأصلُ _ فما اُنفِقَ فی مَعاصی اللّه ِ عَزَّ و جلَّ مِن قَلیلٍ أو کَثیرٍ ، و هُو السَّرَفُ الّذی عابَهُ اللّه ُ تعالی و نَهی عَنهُ ، و الوَجهُ الآخَرُ دَفعُ المالِ إلی ربِّهِ و لَیس لَهُ بمَوضِعٍ ، قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «و ابْتَلوا الیَتامی حَتّی إذا بَلَغُوا النِّکاحَ فإنْ آنَسْتُم مِنْهُم رُشْدا» و هُو العقلُ «فادْفَعُوا إلَیهِم أمْوالَهُم» (النساء : 6)، و قَد قیلَ : إنّ الرُّشدَ صَلاحٌ فی الدِّینِ و حِفظُ المالِ.
2- قالَ الأصمَعیُّ : أصلُ التَّبقُّرِ التّوَسُّعُ و التّفَتُّحُ ، و مِنهُ یقالُ : بَقَرتُ بَطنَهُ ، إنّما هُو شَقَقتُهُ و فَتَحتُهُ ، و سُمِّی أبو جعفرٍ علیه السلام «الباقِرَ» لأنّهُ بَقَرَ العِلمَ أی شَقَّهُ و فَتَحَهُ . معانی الأخبار : 280.
3- و معناهُ أن یُطأطِئَ الرّجُلُ رأسَهُ فی الرُّکوعِ حتّی یَکونَ أخفَضَ مِن ظَهرِهِ «و کانَ صلی الله علیه و آله إذا رَکَعَ لَم یُصَوِّبْ رأسَهُ و لَم یُقنِعْهُ»، معناهُ أنّهُ لَم یَرفَعْهُ حتّی یَکونَ أعلی مِن جَسَدِهِ ، و لکنْ بَینَ ذلکَ ، و الإقناعُ رَفعُ الرّأسِ و إشخاصُهُ ، قالَ اللّه ُ تعالی : «مُهْطِعِینَ مُقْنِعی رُؤوسِهِمْ» (إبراهیم: 43) و الّذی یُستَحَبُّ مِن هذا أن یَستَویَ ظَهرُ الرّجُلِ و رَأسُهُ فی الرُّکوعِ ؛ لأنَّ رسولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله کانَ إذا رَکعَ لَو صُبَّ علی ظَهرِهِ ماءٌ لاستَقَرَّ ، و قالَ الصّادقُ علیه السلام : لا صَلاةَ لِمَن لَم یُقِمْ صُلبَهُ فی رُکوعِهِ و سُجودِهِ . معانی الأخبار : 280.
4- گفته می شود : جمله «تلف کردن مال» دو وجه دارد. وجه اول _ که اصلی هم همین است _ یعنی هر مالی، کم یا زیاد، که در راه معاصی خداوند عزّ و جلّ به مصرف رسد. و این همان اسرافی است که خداوند متعال از آن انتقاد و نهی کرده است. وجه دوم یعنی پرداختن مال به صاحب آن در حالی که هنوز صلاحیت آن را ندارد. خداوند عزّ و جلّ می فرماید : «و یتیمان را بیازمایید تا وقتی به سنّ زناشویی برسند، پس اگر در ایشان رشدی یافتید» که مقصود همان عقل و رشد فکری است «اموالشان را به آنان ردّ کنید». بعضی گفته اند : مراد از رشد، صلاحیت دینی و نگهداری از مال است.
5- اصمعی می گوید : تبقّر در اصل به معنای گشایش و باز شدن است و از همین معناست جمله «بقرت بطنه» یعنی شکم او را شکافتم و باز کردم. امام پنجم علیه السلام را نیز «باقر» گفته اند چون علم را شکافت و از هم باز کرد و آن را توسعه داد.
6- معنایش این است که مرد در حال رکوع سر خود را چندان پایین بیاورد که از پشتش پایین تر قرار گیرد «پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه به رکوع می رفت نه سرش را فرو می انداخت و نه آن را بالا می گرفت» یعنی سرش را چندان بالا نمی گرفت که از بدنش بالاتر قرار گیرد بلکه حدّ وسط را رعایت می کرد. «اقناع» به معنای بالا آوردن سر است. خداوند متعال می فرماید : «مهطعین مقنعی رؤوسهم (شتابان سر برداشته)» . آنچه از این فرموده پیامبر به دست می آید، این است که مستحبّ است در حال رکوع پشت و سر مرد در یک سطح قرار گیرد؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه رکوع می کرد طوری خم می شد که اگر بر پشت آن حضرت آبی می ریختند در جای خود می ماند و به زمین نمی ریخت. حضرت صادق علیه السلام می فرماید : نماز کسی که در حال رکوع و سجود پشتش راست و صاف نباشد، نماز نیست.

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَنِ اختِناثِ الأسقِیَةِ. (1)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَنِ الجِدادِ باللَّیلِ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَعضِیَةَ فی مِیراثٍ . (3)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَن لُبسَتَینِ : اشتِمالِ الصَّمّاءِ ، و أن یَحتَبیَ الرّجُل بِثَوبٍ لَیسَ بَینَ فَرجِهِ و بَینَ السّماءِ شَیءٌ . (4)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از نوشیدن از سر مشک ها نهی فرمود. (5)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از چیدن خرما در شب نهی فرمود. (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تکّه تکّه کردن میراث جایز نیست. (7)

ص :441


1- و معنَی الاختِناثِ أن یَثنیَ أفواهَها ثُمّ یَشرَبَ مِنها . و أصلُ الاختِناثِ التّکسُّرُ ......... و معنَی الحدیثِ فی النَّهی عن اختِناثِ الأسقِیَةِ یُفَسَّرُ علی وَجهَینِ : أحَدُهُما : أنّهُ یُخافُ أن یکونَ فیهِ دابَّةٌ ، و الّذی دارَ علَیهِ معنَی الحدیثِ أنّهُ صلی الله علیه و آله نَهی عَن أن یُشرَبَ مِن أفواهِها .معانی الأخبار : 281.
2- یَعنی جِدادَ النَّخلِ ، و الجِدادُ الصِّرام ، و إنّما نَهی عَنهُ باللّیلِ لأنَّ المَساکینَ لا یَحضُرُونَهُ .معانی الأخبار : 281.
3- و مَعناهُ أن یَموتَ الرّجُلُ و یَدَعَ شیئا إن قُسِّمَ بَینَ وَرَثَتِهِ _ إذا أرادَ بَعضُهُم القِسمَةَ _ کانَ فی ذلکَ ضَرَرٌ علَیهِم ، أو علی بَعضِهِم ، یقولُ : فلا یُقَسَّمْ ذلکَ و تِلکَ التَّعضِیَةُ ، و هِیَ التّفریقُ ، و هِیَ مأخوذٌ من الإعضاءِ یُقالُ : عَضَّیتُ اللَّحمَ إذا فَرَّقتُهُ ، و قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «الّذِینَ جَعَلوا القُرْآنَ عِضِینَ»(الحِجر : 91) أی آمَنوا بِبَعضِهِ و کَفَروا بِبَعضِهِ ، و هذا مِن التَّعضِیَةِ أیضا أ نّهُم فَرَّقوهُ ، و الشّیءُ الّذی لا یَحتَمِلُ القِسمَةَ مِثلُ الحَبَّةِ مِن الجَوهَرِ لأنّها إن فُرِّقَت لَم یُنتَفَعْ بِها ، و کَذلکَ الحَمّامُ إذا قُسِّمَ ، و کذلکَ الطَّیلَسانُ مِن الثِّیابِ و ما أشبَهَ ذلکَ مِن الأشیاءِ . و هذا بابٌ جَسیمٌ مِن الحُکمِ یَدخُلُ فیهِ الحَدیثُ الآخَرُ «لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ فی الإسلامِ»، فإن أرادَ بَعضُ الوَرَثَةِ قِسمَةَ ذلکَ لَم یُجَبْ إلَیهِ ، و لکنّهُ یُباعُ ثُمّ یُقَسَّمُ ثَمنُهُ بَینَهُم . معانی الأخبار : 281.
4- قالَ الأصمَعِیُّ : اشتِمالُ الصَّمّاءِ عندَ العَرَبِ أن یَشتَمِلَ الرّجُلُ بثَوبِهِ فیُجَلِّلَ بهِ جَسَدَهُ کُلَّهُ و لا یَرفَعَ مِنهُ جانِبا فیُخرِجَ مِنهُ یَدَهُ ، و أمّا الفُقَهاءُ فإنّهُم یَقولونَ : هُو أن یَشتَمِلَ الرّجُلُ بِثَوبٍ واحِدٍ لَیس علَیهِ غَیرُهُ ، ثُمّ یَرفَعَهُ مِن أحَدِ جانِبَیهِ فیَضَعَهُ علی مَنکِبِهِ یَبدو مِنهُ فَرجُهُ ، و قالَ الصّادقُ علیه السلام : التِحافُ الصَّمّاءِ هُو أن یُدخِلَ الرّجُلُ رِداءَهُ تَحتَ إبطِهِ ثُمّ یَجعَلَ طَرَفَیهِ علی مَنکِبٍ واحِدٍ ، و هذا هُو التّأویلُ الصَّحیحُ دُونَ ما خالَفَهُ .معانی الأخبار : 281.
5- اختناث یعنی تا کردن دهانه مشک و نوشیدن از آن با همان حالت. ریشه اختناث شکسته شدن است و حدیث نهی از اختناث می تواند دو معنا داشته باشد : یک، بیم آن می رود که در مشک حیوانی باشد و دوم که معنای رایج حدیث است، نهی از نوشیدن از دهانه مشک می باشد .
6- علّت آنکه از این کار در شب نهی فرموده این است که در آن وقت مستمندان و تهیدستان حضور ندارند (نمی توانند آنچه را بر جای می ماند برای خود بردارند).
7- معنایش این است که مردی بمیرد و چیزی از خود باقی بگذارد که اگر _ بنا به خواست بعضی وارثان _ میان وَرَثه تقسیم شود موجب ضرر و زیان به همه یا برخی از آنها شود. می فرماید : نباید آن چیز را تقسیم و تکّه تکّه کرد. «تعضیه» به معنای تکّه تکّه کردن است. گفته می شود : عضّیتُ اللحم، یعنی گوشت را تکّه تکّه کردم. خداوند متعال می فرماید : «الذین جعلوا القرآن عِضین» یعنی به پاره ای از آن ایمان آوردند و به قسمتی دیگر از آن کفر ورزیدند. بنا بر این، ارثیه هایی که قابل قسمت نیستند مانند قطعات جواهر و یا حمّام و یا جامه های طیلسان و امثال این چیزها که در صورت تکّه تکّه شدن ارزش خود را از دست می دهند، چنانچه یکی از وارثان خواهان تقسیم آنها شود نباید به حرف او اعتنایی کرد، بلکه باید آن جنس فروخته و پولش میان آنان تقسیم شود و این حکمی گسترده است که حدیث «لا ضرر و لا ضرار فی الإسلام (زیان و زیان کاری در اسلام نیست)»، نیز بر آن دلالت دارد.

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عَن ذَبائحِ الجِنِّ . (1)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از دو نوع لباس پوشیدن نهی فرمود : یکی «اشتمال صمّاء» و دیگری اینکه مرد خودش را در یک جامه طوری بپیچد که میان عورتش و آسمان مانعی نباشد. (2)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از قربانی های جنّ نهی فرمود. (3)

ص :442


1- و ذَبائحُ الجِنِّ أن یَشتَریَ الدّارَ أو یَستَخرِجَ العَینَ أو ما أشبَهَ ذلکَ فیَذبَحَ لَهُ ذَبیحَةً لِلطِّیَرَةِ . قالَ أبو عُبَیدٍ : معناهُ أ نّهُم کانوا یَتَطیَّرونَ إلی هذا الفِعلِ مَخافَةَ إن لَم یَذبَحوا أو یُطعِموا أن یُصیبَهُم فیها شَیءٌ مِن الجِنِّ ، فأبطَلَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله هذا و نَهی عَنهُ . معانی الأخبار : 282.
2- در متن حدیث «یحتبی» آمده که مصدرش احتباء است و به معنای نوعی از نشستن است به این نحو که فرد روی سرین خود بنشیند و هر دو ساق پای خود را به سینه بچسباند و با دستار آنها را به پشت خود ببندد و یا با حلقه زدن دست های خود به دور ساق پاهایش آنها را نگه دارد. زانو در بغل گرفتن، چمباتمه زدن _ م . اصمعی می گوید : اشتمال صمّاء نزد عرب به این نحو است که جامه را بر خود بپیچد و تمام بدن خود را با آن بپوشاند و گوشه ای از آن را بالا نزند که دستش از آن قسمت خارج شود، اما فقها می گویند : اشتمال صمّاء به این معناست که تمام بدنش را در یک جامه بپیچد و جز همان پیراهن پوشش دیگری نداشته باشد. سپس یکی از گوشه های آن را بالا زند و روی شانه اش بیندازد، به طوری که از همان قسمت عورتش نمایان شود. امام صادق7 می فرماید : «التحاف صمّاء» آن است که مرد ردای خود را زیر بغلش قرار دهد و سپس دو گوشه آن را روی یک شانه اش بیندازد و این تأویل درست این اصطلاح است، نه معنای دیگر.
3- قربانی های جنّ این است که کسی خانه ای بخرد یا قنات و چشمه ای حفر کند و یا کارهایی از این قبیل انجام دهد و برای دفع شومی قربانی کند. ابو عبید می گوید : معنایش این است که آنها برای دفع شومی این کار را می کردند ؛ چون می ترسیدند که اگر قربانی نکنند یا اطعام ننمایند، جنّ به کار آنها آسیب برساند. پیامبر صلی الله علیه و آله این کار را نادرست خواند و از آن نهی فرمود.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یُورَدَنَّ ذو عاهَةٍ علی مُصِحٍّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُصِرُّوا الإبلَ و الغَنَمَ ، مَنِ اشتَری مُصَرّاةً فهُو بآخِرِ النَّظَرَینِ ؛ إن شاءَ رَدَّها و رَدَّ مَعَها صاعا مِن تَمرٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا خِلابَةَ . (3)

معانی الأخبار :نَهی صلی الله علیه و آله عنِ الإرفاءِ . و هِی کَثرَةُ التَّدَهُّنِ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و القُعودَ بالصُّعُداتِ ، إلاّ مَن أدّی حَقَّها . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس نباید حیوان آفت زده خود را به میان حیوانات سالم شخص دیگر وارد کند. (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیر را در پستان شتر و گوسفند جمع نکنید. هر که حیوانی را که شیر در پستان آن جمع شده است بخرد تصمیم نهایی با اوست. اگر خواست می تواند آن را به همراه یک صاع خرما [به فروشنده ]پس دهد . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خِلابه نباشد . (8)

معانی الأخبار :پیامبر صلی الله علیه و آله از تدهین کردن زیاد نهی فرمود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشستن در گذرگاه ها بپرهیزید مگر کسی که حقّ آنها را به جا آورد. (9)

ص :443


1- یَعنی الرّجُلَ یُصیبُ إبِلَهُ الجَرَبُ أوِ الدّاءُ .
2- المُصَرّاةُ یَعنی النّاقَةَ أو البَقَرَةَ أو الشّاةَ قد صُرِّیَ اللَّبَنُ فی ضَرعِها ؛ یَعنی حُبِسَ فیهِ و جُمِعَ و لَم یُحلَبْ أیّاما ، و أصلُ التَّصرِیَةِ حَبسُ الماءِ و جَمعُهُ ، یقالُ : مِنهُ صَرَیتُ الماءَ و صَرَّیتُهُ ، و یُقالُ : «ماءٌ صَری» مَقصُورا ، و یُقالُ : مِنهُ سُمِّیَتِ المُصَرّاةُ کأنّها مِیاهٌ اجتَمَعَت ، و فی حَدیثٍ آخَرَ : «مَنِ اشتَری مُحَفَّلَةً فرَدَّها فلْیَرُدَّ مَعَها صاعا» . و إنّما سُمِّیَت مُحَفَّلَةً لأنَّ اللَّبنَ حَفِلَ فی ضَرعِها و اجتَمَعَ ، و کلُّ شیءٍ کثَّرتَهُ فَقد حَفَّلتَهُ ، و مِنهُ قِیلَ : قد أحفَلَ القَومُ إذا اجتَمَعوا و کَثُروا ، و لهذا سُمِّیَ مَحفِلَ القَومِ ، و جَمعُ المَحفِلِ مَحافِلُ . معانی الأخبار : 282.
3- یَعنی الخداعةَ ، یُقالُ : خَلَبتُهُ أخلِبُهُ خِلابَةً إذا خَدَعتُهُ . معانی الأخبار : 282.
4- معانی الأخبار : 283.
5- الصُّعُداتُ الطُّرقُ ، و هُو مأخوذٌ مِن الصَّعیدِ ، و الصَّعیدُ التُّرابُ ، و جَمعُ الصَّعیدِ الصُّعُدُ ، ثُمّ الصُّعُداتُ جَمعُ الجَمعِ ، کما یقالُ : طَریقٌ و طُرُقٌ ثُمّ طُرُقاتٌ ، قالَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ «فتَیَمَّمُوا صَعیدا طَیِّبا» (النساء : 43) ، (المائدة : 6) فالتَّیَمُّمُ التَّعَمُّدُ للشّیءِ یقالُ مِنهُ : أمَمتُ (فی المصدر «أمت» و الصحیح ما أثبتناه کما فی بحار الأنوار : 75/466) فُلانا (فأنا) أؤمُّهُ أمّا و تَأمَّمتُهُ و تَیَمَّمتُهُ کُلُّهُ تَعَمَّدتُهُ و قَصَدتُ لَهُ ، و قد رُویَ عَنِ الصّادقِ علیه السلام أنّهُ قالَ : الصَّعیدُ المَوضِعُ المُرتَفِعُ ، و الطَّیِّبُ (المَوضِعُ) الّذی یَنحَدِرُ عَنهُ الماءُ .معانی الأخبار : 283.
6- یعنی کسی که شترهایش گَر، یا بیمار هستند نباید آنها را به میان شترها و چارپایان سالم شخص دیگر وارد کند .
7- مصرّاه به معنای ماده شتر یا ماده گاو و یا میشی است که چند روز آن را ندوشند تا شیر در پستانش جمع شود. «تصریه» در اصل به معنای گرفتن جلو آب و جمع کردن آن در یک جاست. در حدیثی دیگر آمده است : «هر کس حیوان محفّله ای را بخرد و بعد آن را پس دهد باید همراه آن یک صاع [خرما] نیز بدهد». حیوان را از آن رو محفّله گفته اند که شیر در پستان آن جمع می شود، «اَحْفَلَ القوم» یعنی مردم جمع شدند و تعدادشان زیاد شد. «محفل القوم» یعنی محل اجتماع و گرد آمدن مردم. جمع محفل، «محافل» است.
8- یعنی فریب و خدعه. گفته می شود : خلبتُه، اَخلبُه، خلابة، هنگامی که او را [با سخن ]فریفته باشی .
9- «صُعُدات» یعنی «راهها» و برگرفته از واژه «صعید» به معنای خاک است . و «صُعُد» جمع «صعید» و «صُعُدات» جمع الجمع آن است ، چنانکه گفته می شود «طریق»، «طُرق» و همچنین «طُرقات» . خداوند متعال می فرماید : «پس بر خاک پاک تیمم کنید»، بنا بر این تیمم یعنی آهنگ چیزی نمودن. و از همین باب گفته شده است: أممتُ فلانا، [فأنا] أؤمُّهُ أمّا و تأمَّمتُهُ و تَیمّمتُه» همه اینها به معنای اینست که قصد و آهنگ او کرده ام . و از امام صادق علیه السلام گزارش شده که فرمود: «صعید، جای بلند است و طیّب، جایی است که آب از آنجا سرازیر می شود» .

رسولُ اللّهِ :قالَ صلی الله علیه و آله : لا غِرارَ فی صَلاةٍ و لا تَسلیمَ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَناجَشوا و لا تَدابَروا . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در نماز و سلام کردن، غِرار نیست . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با یکدیگر مناجشه و تدابر نکنید . (4)

ص :444


1- الغِرارُ النُّقصانُ ، أمّا فی الصَّلاةِ ففی تَرکِ إتمامِ رُکُوعِها و سُجُودِها ، و نُقصانِ اللَّبثِ فی رَکعَةٍ عن اللَّبثِ فی الرَّکعَةِ الاُخری ، و مِنهُ قَولُ الصّادقِ علیه السلام : الصَّلاةُ مِیزانٌ ، مَن وفَی استَوفی ، و مِنهُ قَولُ النّبیِّ صلی الله علیه و آله : الصَّلاةُ مِکیالٌ فمَن وَفی وُفِیَ لَهُ ، فهذا الغِرارُ فی الصّلاةِ . و أمّا الغِرارُ فی التّسلیمِ فأنْ یقولَ الرّجُلُ : السّلامُ علَیکَ (أ) و یَرُدَّهُ فیقولَ : و علَیکَ ، و لا یقولَ و علَیکُمُ السّلامُ . و یُکرَهُ تَجاوُزُ الحَدِّ فی الرَّدِّ کما یُکرَهُ الغِرارُ ؛ و ذلکَ أنَّ الصّادقَ علیه السلام سَلَّمَ علی رجُلٍ فقالَ لَهُ الرّجُلُ : و علَیکُمُ السّلامُ و رحمَةُ اللّه ِ و بَرَکاتُهُ و مَغفِرَتُهُ و رِضوانُهُ ، فقالَ : لا تُجاوِزوا بِنا قَولَ المَلائکَةِ لأبِینا إبراهیمَ علیه السلام : «رَحْمَةُ اللّه ِ و بَرَکاتُهُ علَیْکُمْ أهْلَ البَیْتِ إنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ» (هود : 73) معانی الأخبار : 283.
2- مَعناهُ أن یَزیدَ الرّجُلُ الرّجُلَ فی ثَمَنِ السِّلعَةِ و هُو لا یُریدُ شِراءها ، و لکنْ لیَسمَعَهُ غَیرُهُ فیَزیدَ لِزیادَتِهِ ، و النّاجِشُ الخائنُ . و أمّا التّدابُرُ فالمُصارَمَةُ و الهِجرانُ ، مَأخوذٌ مِن أن یُولِّیَ الرّجُلُ صاحِبَهُ دُبُرَهُ و یُعرِضَ عَنهُ بوَجهِهِ .معانی الأخبار : 284.
3- غرار به معنای کاستی و نقصان است.نقصان در نماز به معنای به جا نیاوردن کامل رکوع و سجده و کوتاهتر بودن درنگ یک رکعت از درنگ در رکعت دیگر است. از همین معناست این فرموده امام صادق علیه السلام که : نماز ترازوست، هر کس کامل دهد کامل می گیرد و نیز به همین معناست فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله که : نماز پیمانه است، هر کس کامل به جا آورد [اجرش را نیز ]کامل دریافت می کند. این معنای غرار و نقصان در نماز است. اما غرار و نقصان در سلام این است که کسی بگوید : سلام علیکم و طرف مقابل در جوابش بگوید : و علیکم و نگوید : و علیکم السلام. گفتنی است همان گونه که نقصان و کاستی در جواب سلام مکروه است، تجاوز از حدّ نیز کراهت دارد. امام صادق علیه السلام به مردی سلام کرد و او جواب داد : و علیکم السلام و رحمة اللّه و برکاته و مغفرته و رضوانه. حضرت فرمود : در پاسخ دادن به سلام ما از آنچه فرشتگان به پدرمان ابراهیم علیه السلام گفتند فراتر نروید، آن جا که گفتند : «رحمة اللّه و برکاته علیکم اهل البیت انّه حمید مجید».
4- مناجشه، به این معناست که شخصی قصد خرید کالایی را از دیگری نداشته باشد، اما قیمت بالایی را برای خرید کالای او پیشنهاد کند تا دیگری بشنود و تحت تأثیر پیشنهاد او آن کالا را با قیمت بالا خریداری کند. ناجش به معنای خائن است. تدابر نیز به معنای گسستن و قهر کردن است و از پشت کردن به یکدیگر و روی گرداندن گرفته شده است.

ثواب الأعمال عن أبی هریرة و عبدِ اللّهِ بن عبّاسٍ :خَطَبَنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَبلَ وَفاتِهِ _ و هِیَ آخِرُ خُطبَةٍ خَطَبَها بالمَدینَةِ حتّی لَحِقَ باللّهِ عَزَّ و جلَّ _ فوَعَظَ بمَواعِظَ ذَرَفَت مِنها العُیونُ ، و وَجِلَت مِنها القُلوبُ ، و اقشَعَرَّت مِنها الجُلودُ ، و تَقَلقَلَت مِنها الأحشاءُ ، أمرَ بِلالاً فَنادی : الصّلاةَ جامِعَةً ، فاجتَمعَ النّاسُ ، و خَرجَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حتَّی ارتَقَی المِنبَرَ فقالَ : أیُّها النّاس ، اُدْنوا و وَسِّعوا لِمَن خَلفَکُم (قالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ) ، فدَنا النّاسُ و انضَمَّ بَعضُهُم إلی بَعضٍ ، فالتَفَتوا فلَم یَرَوا خَلفَهُم أحَدا ، ثُمّ قالَ :

یا أیُّها النّاسُ ، اُدْنُوا و وَسِّعوا لِمَن خَلفَکُم ، فقالَ رجُلٌ : یا رسولَ اللّهِ، لِمَن نُوَسِّعُ ؟ قالَ : للمَلائکَةِ ، فقالَ : إنّهُم إذا کانوا مَعَکُم لَم یَکونوا مِن بَینِ أیدیکُم و لا مِن خَلفِکُم و لکنْ یَکونونَ عَن أیمانِکُم و عَن شَمائلِکُم ، فقالَ رجُلٌ : یا رسولَ اللّهِ، لِمَ لا یَکونونَ مِن بَینِ أیدینا و لا مِن خَلفِنا ، أ مِن فَضلِنا علَیهِم أم فَضلِهِم علَینا ؟ قالَ : أنتُم أفضَلُ مِن المَلائکَةِ ، اِجلِسْ فجَلسَ الرّجُلُ فخَطَبَ رسولُ اللّهِ فقالَ :

الحَمدُ للّهِ نَحمَدُهُ و نَستَعینُهُ ، و نُؤمِنُ بهِ و نَتَوکَّلُ علَیهِ ، و نَشهَدُ أن لا إله إلاّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، و أنّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ ، و نَعوذُ باللّهِ مِن شُرورِ أنفُسِنا و مِن سَیّئاتِ أعمالِنا ، مَن یَهدِ اللّهُ فَلا مُضِلَّ لَهُ ، و مَن یُضلِلْ فلا هادِیَ لَهُ . أیُّها النّاسُ إنّهُ کائنٌ فی هذهِ الاُمّةِ ثَلاثونَ کَذّابا ، أوّلُ مَن یَکونُ مِنهُم صاحِبُ صَنعاءَ و صاحِبُ الیَمامَةِ . (1) یا أیُّها النّاسُ إنّهُ مَن لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ مُخلِصا لَم یَخلِطْ مَعَها غَیرَها دَخَلَ الجَنّةَ .

فقامَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، بأبی أنتَ و اُمّی ، کَیفَ یَقولُها مُخلِصا لا یَخلِطُ مَعَها غَیرَها ؟ فَسِّرْ لَنا هذا حتّی نَعرِفَهُ ، فقالَ : نَعَم ، حِرصا علَی الدُّنیا و جَمعا لَها مِن غَیرِ حِلِّها ، و رِضیً بِها ، و أقوامٌ یَقولونَ أقاوِیلَ الأخیارِ و یَعمَلونَ عَملَ الجَبابِرَةِ (و الفُجّارِ) ، فمَن لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ و لَیسَ فیهِ شیءٌ مِن هذهِ الخِصالِ و هُو یَقولُ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ فلَهُ الجَنّةُ ، فإنْ أخَذَ الدُّنیا و تَرَکَ الآخِرَةَ فلَهُ النّارُ . (2)

ثواب الأعمال_ به نقل از ابو هریره و عبد اللّه بن عباس _: رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از وفات خود در آخرین خطبه ای که در مدینه ایراد کرد و بعد از آن به خداوند عزّ و جلّ پیوست، اندرزهایی داد که به سبب آنها چشم ها گریان شد و دل ها تپید و بدن ها لرزید و جان ها بیتاب گردید. آن حضرت به بلال دستور سردادن ندای نماز جماعت را داد و مردم جمع شدند و رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون آمد و بر منبر رفت و سه بار فرمود : ای مردم! نزدیکتر آیید و جا برای پشت سری های خود باز کنید. مردم نزدیک شدند و به هم چسبیدند، اما چون برگشتند و پشت سر خود را نگاه کردند کسی را ندیدند. حضرت سپس فرمود :

ای مردم! نزدیکتر آیید و جا برای پشت سری های خود باز کنید. مردی عرض کرد : ای رسول خدا! برای چه کسی جا باز کنیم؟ فرمود : برای فرشتگان. آنگاه فرمود : آنان هرگاه با شما باشند، در جلو شما و یا پشت سرتان قرار نمی گیرند، بلکه در سمت راست و چپ شما جا می گیرند. مردی عرض کرد : ای رسول خدا! چرا در جلو و پشت سر ما قرار نمی گیرند؟ آیا به خاطر فضیلت و برتری ما بر آنهاست یا به خاطر فضیلت و برتری آنها بر ما؟ فرمود : شما از فرشتگان برترید، بنشین. آن مرد نشست؛ آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله به ایراد خطبه پرداخت و فرمود :

ستایش مخصوصِ خداوند است. او را می ستاییم و از او مدد می جوییم، به او ایمان داریم و به او توکّل می کنیم و گواهی می دهیم که معبودی جز خدا نیست، یگانه است و بی شریک . و گواهی می دهیم که محمّد بنده و فرستاده اوست و از بدی های نفْس هایمان و زشتی های اعمالمان به خدا پناه می بریم. هر که را خدا هدایت کند کسی نتواند گمراهش سازد و هر که را او گمراه کند هیچ کس نتواند هدایتش نماید. ای مردم! در میان این امّت سی دروغگو پدید خواهند آمد، نخستین آنها آن مرد صنعایی و آن مرد یمامی (3) است. ای مردم! هر کس با گواهی ای خالص و بی آمیغ به یگانگی خداوند عزّ و جلّ او را دیدار کند، به بهشت رود.

علی بن ابی طالب علیه السلام برخاست و عرض کرد : ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد، چگونه آن را خالص و نامیخته با چیزی دیگر بگوید؟ برایمان توضیح فرما تا بدانیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آری، حرص به دنیا و جمع کردن آن از غیر حلال و دل خوش کردن به دنیا. مردمانی هستند که سخنان نیکان را می گویند ولی مانند جبّاران ( گنهکاران) عمل می کنند. پس، هر که خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند و چیزی از این خصلت ها در او نباشد و گواهی دهد که هیچ خدایی جز اللّه نیست، بهشتی باشد، اما اگر دنیا را بچسبد و آخرت را وا گذارد دوزخی باشد.

ص :445


1- المراد بصاحب صنعاء الأسود بن کعب العنسیّ الذی یدّعی النبوّة ، و بصاحب الیمامة مسیلمة الکذّاب الذی قتله وحشیّ مولی جُبیر بن مطعم قاتل حمزة. (کما فی هامش المصدر).
2- ثواب الأعمال : 330 / 1 .
3- مقصود از مرد صنعایی اسود بن کعب عنسی است که ادّعای نبوّت کرد و منظور از مرد یمامی مسیلمه کذّاب است که به دست وحشی، غلام جبیر بن مطعم و قاتل حمزه علیه السلام ، کشته شد (نقل از پاورقی ثواب الأعمال).

ص :446

524 - النّور

524 - نور

اشاره

(1)

ص :447


1- انظر : الإمامة العامّة : باب 143 ، الجَنّة : باب 563 حدیث 2758 و باب 570 حدیث 2798 ، الأمثال : باب 3548. المعاد (صفة المحشر) : باب 2943 ، معرفة اللّه : باب 2595. الوضوء : باب 4040 ، الظلم : باب 2413 ، الملائکة : باب 3649.

3898 - نورُ النُّورِ
3898 - نورِ نور

الکتاب :

اللّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لاَ شَرْقِیَّةٍ وَ لاَ غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا نُورَ النُّورِ ، یا مُنَوِّرَ النُّورِ ، یا خالِقَ النُّورِ ، یا مُدَبِّرَ النّورِ ، یا مُقَدِّرَ النُّورِ ، یا نُورَ کُلِّ نُورٍ ، یا نُورا قَبلَ کُلِّ نُورٍ ، یا نُورا بَعدَ کُلِّ نُورٍ ، یا نُورا فَوقَ کُلِّ نُورٍ ، یا نُورا لَیسَ کمِثلِهِ نُورٌ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی علیِّ بنِ سُوَیدٍ و هُو علیه السلام فی الحَبسِ _: بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، الحَمدُ للّهِ العَلیِّ العَظیم الّذی بِعَظَمَتِهِ و نُورِهِ أبصَرَ قُلوبُ المُؤمنینَ ، و بعَظَمَتِهِ و نُورِهِ عاداهُ الجاهِلونَ ، و بعَظَمَتِهِ و نُورِهِ ابتَغی مَن فی السَّماواتِ و مَن فی الأرضِ إلَیهِ الوَسیلَةَ بالأعمالِ المُختَلِفَةِ و الأدیانِ المُتَضادَّةِ ، فمُصیبٌ و مُخطئٌ ، و ضالٌّ و مُهتَدٍ ، و سَمیعٌ و أصَمُّ ، و بَصیرٌ و أعمی حَیرانُ (3) ......... . (4)

3898

نورِ نور

قرآن:

«خدا نور آسمان ها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانی است که در آن چراغی و آن چراغ در شیشه ای است. آن شیشه گویی اختری درخشان است که از درخت خجسته زیتونی که نه شرقی است و نه غربی، افروخته می شود. نزدیک است روغنش _ هرچند آتشی بدان نرسیده باشد _ روشنی بخشد. روشنی بر روی روشنی است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت می کند، و این مثل ها را خدا برای مردم می زند و خدا به هر چیزی داناست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای نورِ نور، ای روشنایی بخش نور، ای آفریدگار نور، ای تدبیر کننده نور، ای تقدیر کننده نور، ای نورِ هر نور، ای نورِ پیش از هر نور، ای نورِ پس از هر نور، ای نورِ برتر از هر نور، ای نوری که مانندش نوری نیست!

امام کاظم علیه السلام_ در نامه ای از زندان به علی بن سوید _نوشت : بسم اللّه الرحمن الرحیم. ستایش خدای والا و بزرگی را که به سبب بزرگی و نور او دل های مؤمنان بینا شد و به واسطه بزرگی و نور او نادانان با او دشمنی کردند و به واسطه بزرگی و نور او آفریدگانی که در آسمان ها و زمین هستند با کارهای گوناگون و آیین ها و باورهای نا همگون وسیله تقرّب به او جستند. پس برخی راه صواب پیمودند و برخی به بیراهه افتادند، برخی گمراه شدند و برخی به راه راست رفتند، برخی شنوا شدند و برخی کر گشتند، برخی بینا شدند و برخی کور و سرگردان ماندند ......... .

ص :448


1- النور : 35.
2- بحار الأنوار : 94 / 390.
3- فی نقل بحار الأنوار : 78 / 328 / 6 «و حیران».
4- الکافی : 8 / 124 / 95.

3899 - نورُ الوَحیِ
3899 - نور وحی

الکتاب :

یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورا مُبِینا» . (1)

یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُبِینٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ هذا القرآنَ حَبلُ اللّهِ و النُّورُ المُبینُ . (3)

3899

نور وحی

قرآن:

«ای مردم! در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان برهانی آمده است و ما به سوی شما نوری تابناک فرو فرستاده ایم».

«ای اهل کتاب! پیامبر ما به سوی شما آمده است و بسیاری از آنچه را از کتاب [آسمانی خود ]پوشیده می داشتید برای شما بیان می کند و از بسیاری چشم می پوشد. قطعا برای شما از جانب خدا روشنایی و کتابی روشنگر آمده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به راستی که این قرآن ریسمان خدا و نور روشنگر است.

ص :449


1- النساء : 174.
2- المائدة : 15.
3- الترغیب و الترهیب : 2 / 354 / 25.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذِکرِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: و لَقد کانَ یُجاوِرُ فی کُلِّ سَنَةٍ بحِراءَ ، فأراهُ و لا یَراهُ غَیری ، و لَم یَجمَعْ بَیتٌ واحِدٌ یَومَئذٍ فی الإسلامِ غَیرَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و خَدیجَةَ و أنا ثالِثُهُما ، أری نُورَ الوَحیِ و الرِّسالَةِ ، و أشَمُّ رِیحَ النُّبُوّةِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی الدُّعاءِ للنَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: اللّهُمّ و أعْلِ علی بِناءِ البانینَ بِناءهُ ، و أکرِمْ لَدَیکَ مَنزِلَتَهُ، و أتمِمْ لَهُ نُورَهُ . (2)

عنه علیه السلام :تَعَلَّموا القرآنَ فإنَّهُ أحسَنُ الحَدیثِ ، و تَفَقَّهوا فیهِ فإنّهُ رَبیعُ القُلوبِ ، و استَشفوا بنُورِهِ فإنّهُ شِفاءُ الصُّدورِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ قد أوضَحَ لَکُم سَبیلَ الحَقِّ و أنارَ طُرُقَهُ ، فشِقوَةٌ لازِمَةٌ أو سَعادَةٌ دائمَةٌ . (4)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ الإیمانِ _: سَبیلٌ أبلَجُ المِنهاجِ ، أنوَرُ السِّراجِ . (5)

عنه علیه السلام :أشهَدُ أنّ مُحمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ، أرسلَهُ بالدِّینِ المَشهورِ ، و العِلمِ المَأثورِ ، و الکِتابِ المَسطورِ ، و النُّورِ السّاطِعِ ، و الضِّیاءِ اللاّمِعِ . (6)

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : هر سال در کوه حرا اقامت می گزید و من او را می دیدم و کسی جز من او را نمی دید. در آن روز اسلام در هیچ خانه ای نیامده بود، مگر خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه و من سومین آنها بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و رایحه نبوّت را می بوییدم.

امام علی علیه السلام_ در دعا برای پیامبر صلی الله علیه و آله _گفت : بار خدایا! بنای [دین] او را از بنای دیگر بانیان بلندتر گردان و منزلتش را نزد خویش گرامی دار و نورش را برای او کامل گردان.

امام علی علیه السلام :قرآن بیاموزید که بهترین سخن است و در آن دانا شوید که بهار دل هاست و از نور آن شفا جویید که شفای سینه هاست.

امام علی علیه السلام :خداوند جاده حقّ را برای شما آشکار ساخته و راه هایش را روشن نموده است. پس، [اینک دو راه بیش نیست] یا بدبختیِ همیشگی است و یا خوشبختیِ پاینده!

امام علی علیه السلام_ در وصف ایمان _فرمود : راه ایمان روشن ترین راه است و [چراغش ]پر نورترین چراغ.

امام علی علیه السلام :گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده خداست، او را با دینی شناخته شده و نشانه ای پدیدار و کتابی نبشته و نوری درخشان و پرتوی تابان فرستاد.

ص :450


1- نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- نهج البلاغة: الخطبة72.
3- نهج البلاغة : الخطبة 110.
4- نهج البلاغة : الخطبة 157.
5- نهج البلاغة : الخطبة 156.
6- نهج البلاغة : الخطبة 2.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنَّ هذا القرآنَ فِیهِ مَصابِیحُ النُّورِ . (1)

3900 - نورُ الإمامِ
3900 - نور امام

نهج البلاغة :الإمامُ علیٌّ علیه السلام _ فی ذِکرِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _ : حتّی أفضَت کَرامَةُ اللّهِ سُبحانَهُ و تعالی إلی محمّدٍ صلی الله علیه و آله ......... فهُو إمامُ مَنِ اتَّقی ، و بَصیرَةُ مَنِ اهتَدی ، سِراجٌ لَمَعَ ضَوؤهُ ، و شِهابٌ سَطَعَ نُورُهُ ، و زَندٌ بَرَقَ لَمعُهُ . (2) أیضا : حتّی أوری (3) قَبَسا لِقابِسٍ ، و أنارَ عَلَما لِحابِسٍ (4) . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا و إنَّ لکُلِّ مَأمومٍ إماما یَقتَدی بهِ و یَستَضیءُ بنُورِ عِلمِهِ . (6)

امام حسن علیه السلام :همانا در این قرآن چراغ های روشنایی است.

3900

نور امام

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام در یاد کرد از پیامبر صلی الله علیه و آله _ فرمود : تا آنکه کرامت خدای سبحان و متعال به محمّد صلی الله علیه و آله رسید ......... او پیشوای کسی است که از خدا پروا کند و مایه بصیرت و بینایی کسی است که راه راست جوید، چراغی است که پرتوش می درخشد و شهابی است که نورش می تابد و آتش زنه ای است که برق از آن می جهد.

نیز فرمود : تا آنکه برای جویای شعله آتش، شعله ای برافروخت و برای ره گم کرده سرگردان، آتشی [به نشانه راهنمایی ]روشن ساخت.

امام علی علیه السلام :هان! هر پیروی را پیشوایی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش پرتو می گیرد.

ص :451


1- بحار الأنوار : 78 / 112 / 6.
2- نهج البلاغة : الخطبة 94.
3- أوری : إذا استخرج ناره ، القبس _ بالتحریک _ : الشعلة من النار، و القابس : طالب النار و معنی الحدیث: أی أظهر نورا من الحقّ لطالبه (النهایة : 5 / 179 و ج 4 / 4) .
4- الحابس : من حبس ناقته و عقلها حَیرة منه ، لا یدری کیف یهتدی فیقف عن السیر . و أنار له علما : أی وضع له نارا فی رأس جبل لیستنقذه من حیرته . (کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح).
5- نهج البلاغة : الخطبة 106.
6- نهج البلاغة : الکتاب45.

عنه علیه السلام :إنّما مَثَلی بَینَکُم کمَثَلِ السِّراجِ فی الظُّلمَةِ ؛ یَستَضیءُ بهِ مَن وَلَجَها . (1)

(2)

3901 - نورُ البَصیرَةِ
3901 - نور بصیرت

الکتاب :

أَ وَ مَنْ کَانَ مَیْتا فَأَحْیَیْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» . (3)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانا وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ ذُو الفَضْلِ الْعَظِیمِ» . (4)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکثَرُ دُعائی و دُعاءِ الأنبیاء قَبلی بعَرفَةَ: لا إلهَ إلاّ اللّهُ وحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، لَهُ المُلکُ و لَهُ الحَمدُ ، یُحیی و یُمیتُ ، و هُو علی کُلِّ شیءٍ قَدیرٌ ، اللّهُمّ اجعَلْ فی سَمعی نُورا ، و فی بَصَری نُورا ، و فی قَلبی نُورا ، اللّهُمّ اشرَحْ لی صَدری ، و یَسِّرْ لی أمری ، و أعُوذُ بکَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ و تَشَتُّتِ الاُمورِ . (6)

امام علی علیه السلام :در حقیقت، حکایتِ [وجود ]من در میان شما، حکایتِ چراغ در تاریکی است که هر کس به تاریکی درآید از نور آن چراغ بهره می گیرد.

3901

نور بصیرت

قرآن:

«آیا کسی که مرده [دل] بود و زنده اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی در تاریکی هاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ این گونه کار کافران برایشان تزیین شده است».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا پروا دارید، برای شما [نیروی ]تشخیص [حقّ از باطل ]قرار می دهد و گناهانتان را از شما می زداید و شما را می آمرزد و خدا دارای بخشش بزرگ است».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و برای شما نوری قرار دهد که به وسیله آن راه سپرید و بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین دعای من و پیامبران پیش از من در عرفه این بوده و هست : معبودی جز خدا نیست، یگانه است و بی انباز. پادشاهی و ستایش یکسره از آنِ اوست، زنده می کند و می میراند و او بر هر چیزی تواناست. بار خدایا! در گوش من نوری قرار ده و در دیده ام نوری و در دلم نوری. بار خدایا! سینه ام را فراخ گردان و کارم را آسان ساز و از وسواس سینه ها و پراکندگی کارها به تو پناه می برم.

ص :452


1- نهج البلاغة : الخطبة 187.
2- (انظر) الإمامة العامّة : باب 143. الأمثال : باب 3549.
3- الأنعام : 122.
4- الأنفال : 29.
5- الحدید : 28.
6- الدرّ المنثور : 1 / 548.

عنه صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمّ اجعَلْ لی فی قَلبی نُورا ، و فی لِسانی نُورا ، و فی بَصَری نُورا ، و فی سَمعی نُورا ، و عن یَمینی نُورا ، و عن یَساری نُورا ، و مِن فَوقی نُورا ، و مِن تَحتی نُورا ، و مِن أمامی نُورا ، و مِن خَلفی نُورا ، و اجعَلْ لی فی نَفسی نُورا ، و أعظِمْ لی نُورا . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصفِ سالِکِ الطَّریقِ إلَی اللّهِ سبحانَهُ _: قَد أحیا عَقلَهُ ، و أماتَ نَفسَهُ ؛ حتّی دَقَّ جَلیلُهُ، و لَطُفَ غَلیظُهُ، و بَرَقَ لَهُ لامِعٌ کَثیرُ البَرقِ ، فأبانَ لَهُ الطَّریقَ ، و سَلَکَ بهِ السَّبیلَ ، و تَدافَعَتهُ الأبوابُ إلی بابِ السَّلامَةِ و دارِ الإقامَةِ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت : بار خدایا! برای من در دلم نوری قرار ده و در زبانم نوری و در دیده ام نوری و در گوشم نوری و در سمت راستم نوری و در سوی چپم نوری و بر فراز سرم نوری و در زیر پایم نوری و پیش رویم نوری و پشت سرم نوری و برایم در جانم نوری قرار ده و نور مرا بزرگ گردان.

امام علی علیه السلام_ در وصف رهرو راه خدای سبحان _فرمود : خردش را زنده کرد و نَفْسش را میراند، تا جایی که ستبری و درشتی پیکر او زار و نحیف شد و برقی پر نور برایش درخشید و راه را برای او هویدا نمود و در پرتو آن، راه پیمود و دروازه ها یکی پس از دیگری او را پیش راندند تا به دروازه سلامت و سرای ماندگاری رسید.

ص :453


1- الترغیب و الترهیب : 4 / 589 / 71.
2- نهج البلاغة : الخطبة 220.

عنه علیه السلام_ و هُو یَذکُرُ فَضائلَهُ بَعدَ وَقعَةِ النَّهرَوانِ _: فقُمتُ بالأمرِ حِینَ فَشِلوا ، و تَطَلَّعتُ حِینَ تَقَبَّعوا (1) ، و نَطَقتُ حِینَ تَعتَعوا (2) ، و مَضَیتُ بنُورِ اللّهِ حِینَ وَقَفوا . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ أیضا _: وَ هَبْ لی نُورا أمشی بهِ فی النّاسِ ، و أهتَدی بهِ فی الظُّلُماتِ ، و أستَضیءُ بهِ مِن الشَّکِّ و الشُّبُهاتِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَیسَ العِلمُ بالتَّعلُّمِ ، إنّما هُو نُورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللّهُ تبارکَ و تعالی أن یَهدِیَهُ (5) . (6)

عنه علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ لعبدِ اللّهِ ابنِ جُندَبٍ _: یا بنَ جُندَبٍ ، قالَ اللّهُ جَلّ و عَزَّ فی بعضِ ما أوحی : إنّما أقبَلُ الصَّلاةَ مِمَّن یَتَواضَعُ لعَظَمَتی ، و یَکُفُّ نَفسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِن أجلی ، و یَقطَعُ نَهارَهُ بذِکری ، و لا یَتَعَظَّمُ علی خَلقی ، و یُطعِمُ الجائعَ ، و یَکسو العارِیَ ، و یَرحَمُ المُصابَ ، و یُؤوِی (یُواسِی) الغَریبَ ، فذلکَ یُشرِقُ نُورُهُ مِثلَ الشَّمسِ ، أجعَلُ لَهُ فی الظُّلمَةِ نُورا ، و فی الجَهالَةِ حِلما ، أکلَؤهُ (7) بعِزَّتی ، و أستَحفِظُهُ مَلائکَتی ، یَدعونی فاُلَبِّیهِ ، و یَسألُنی فاُعطیهِ ، فمَثَلُ ذلکَ العَبدِ عِندی کمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ ، لا یَسبِقُ (8) أثمارُها ، و لا تَتَغَیّرُ عَن حالِها . (9)

امام علی علیه السلام_ در برشمردن فضایل خود ، بعد از جنگ نهروان _فرمود : زمانی که مسلمانان ناتوان بودند، من به یاری اسلام برخاستم و آنگاه که همه سر در لاک خود فرو داشتند من سر بر داشتم و آن زمان که همه الکن بودند، من به سخن آمدم و در آن وقت که همه متوقف بودند من با [مدد ]نور خدا پیش رفتم.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : و مرا نوری بخش تا با آن در میان مردم گام بردارم و به واسطه آن در تاریکی ها راه یابم و در پرتو آن از شکّ و شبهات به درآیم.

امام صادق علیه السلام :علمْ به آموختن نیست، بلکه آن، در حقیقت، نوری است که خداوند تبارک و تعالی در دل هر کس که خواهان هدایتش باشد، می نهد.

امام صادق علیه السلام_ در سفارش به عبد اللّه بن جندب _فرمود : ای پسر جندب! خداوند عزّ و جلّ در یکی از وحی های خود فرمود : «من نماز را از کسی می پذیرم که در برابر بزرگیِ من افتادگی کند و به خاطر من از خواهش های نفْس خویشتنداری ورزد و روز خود را با یاد من بگذراند و بر آفریدگان من بزرگی نفروشد و گرسنه را سیر کند و برهنه را بپوشاند و بر گرفتار و مصیبت زده رحم آورد و غریب را پناه دهد. چنین کسی نورش چون خورشید می تابد. برایش در تاریکی نوری قرار می دهم و در نابخردی، بردباری، با عزّت خود او را حمایت می کنم و فرشتگانم را به نگهبانی از او می گمارم. مرا می خواند و من جوابش را می دهم و از من می خواهد و عطایش می کنم. حکایت این بنده نزد من همچون حکایت باغ های فردوس است که نه میوه هایشان می خشکد و نه حالشان دگرگون می شود».

ص :454


1- قَبَعَ : تخلّف عن أصحابه ، و قَبَعَ القنفذُ إذا أدخل رأسه فی جلده (القاموس المحیط : 3 / 64) .
2- تَتَعتَعوا : هو من التَّعتَعَة فی الکَلام ؛ التردّد فیه من حصر أو عیّ، أی حین عجزوا عن القیام به و تردّدوا فیه (مجمع البحرین : 1 / 225 و 226) .
3- نهج البلاغة : الخطبة 37.
4- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 22 .
5- بحار الأنوار : 1 / 225 / 17 .
6- (انظر) العلم : باب 2829.
7- کلأ اللّه فلانا : حفظه و حرسه. (النهایة : 4 / 194).
8- فی نقل المحاسن : 1 / 79 / 44 «لا تیبس ثمارها».
9- تحف العقول : 306.

(1)

3902 - مَن نَوَّرَ اللَّهُ قَلبَهُ
3902 - کسی که خدا دلش را روشن می سازد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا أقبَلَ علَیهِ مُصعَبُ ابنُ عُمَیرٍ و علَیهِ إهابُ کَبشٍ _: اُنظُروا إلی رجُلٍ قَد نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ، و لَقد رَأیتُهُ و هُو بَینَ أبَوَیهِ یُغَذِّیانِهِ بأطیَبِ الأطعِمَةِ و ألیَنِ اللِّباسِ ، فدَعاهُ حُبُّ اللّهِ و رَسولِهِ إلی ما تَرَونَ . (2)

3902

کسی که خدا دلش را روشن می سازد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی که مصعب بن عمیر با پوست دباغی نشده قوچی که به تن کرده بود به سوی ایشان می آمد _فرمود : بنگرید به مردی که خداوند دلش را روشن ساخته است. من شاهد بودم که او پیش والدینش بود و آنها به او بهترین غذاها را می دادند و نرمترین لباس ها را بر او می پوشاندند، اما عشق و محبّت به خدا و رسولش، این مرد را بدین جا کشاند که می بینید.

ص :455


1- (انظر) المعرفة: باب 2546 ، 2547. العلم : باب 2842. الزهد : باب 1621 ، 1622. القلب : باب 3339.
2- تنبیه الخواطر : 1 / 154.

المحجّة البیضاء :قالَ حارِثةُ لرسول اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنا مُؤمنٌ حَقّا ، فقالَ : و ما حَقیقَةُ إیمانِکَ ؟ فقالَ : عَزَفَت نَفسی عَنِ الدُّنیا فاستَوی عِندی حَجَرُها و ذَهَبُها ، و کأنّی بالجَنّةِ و النّارِ ، و کأنّی بعَرشِ رَبّی بارِزا ، فقالَ صلی الله علیه و آله : فالزَمْ ، هذا عَبدٌ نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ بالإیمانِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله صَلّی بالنّاسِ الصُّبحَ ، فنَظَرَ إلی شابٍّ فی المَسجِدِ و هُو یَخفِقُ و یُهوی بِرأسِهِ ، مُصفَرّا لَونُهُ ، قد نَحُفَ جِسمُهُ و غارَت عَیناهُ فی رأسِهِ ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَیفَ أصبَحتَ یا فُلانُ ؟ قالَ : أصبَحتُ یا رسولَ اللّهِ مُوقِنا ، فعَجِبَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن قَولِهِ و قالَ : إنّ لِکُلِّ یَقینٍ حَقیقَةً، فما حَقیقَةُ یَقینِکَ ؟

فقالَ : إنّ یَقینی یا رسولَ اللّهِ هُو الّذی أحزَنَنی و أسهَرَ لَیلی و أظمأَ هَواجِری (2) ، فعَزَفَت نَفسی عَنِ الدُّنیا و ما فِیها ، حتّی کأنّی أنظُرُ إلی عَرشِ ربِّی و قَد نُصِبَ للحِسابِ ، و حُشِرَ الخَلائقُ لذلکَ و أنا فیهِم .........

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لأصحابِهِ : هذا عَبدٌ نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ بالإیمانِ . ثُمّ قالَ لَهُ : اِلزَمْ ما أنتَ علَیهِ .

فقالَ الشّابُّ : اُدْعُ اللّهَ لی یا رسولَ اللّهِ أن اُرزَقَ الشّهادَةَ مَعکَ ، فدَعا لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فلَم یَلبَثْ أن خَرجَ فی بَعضِ غَزَواتِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فاستُشهِدَ بَعدَ تِسعَةِ نَفَرٍ و کانَ هُو العاشِرَ . (3)

المحجّة البیضاء :حارثه به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : من مؤمن حقیقی هستم. حضرت فرمود : حقیقت ایمان تو چیست؟ عرض کرد : نفْس من چنان به دنیا بی اعتنا شده که سنگ و طلای آن در نظرم یکسان است و انگار بهشت و دوزخ را می بینم و گویی در برابر عرش پروردگارم ایستاده ام. حضرت فرمود : این حالت را نگه دار، این بنده ای است که خداوند دلش را به [نورِ ]ایمان روشن ساخته است.

امام صادق علیه السلام :روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را با مردم خواند. بعد از نماز چشمش به جوانی در مسجد افتاد که چرت می زد و سرش پایین می افتاد، رنگی زرد و بدنی نحیف و چشمانی گود افتاده داشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : چگونه ای ای فلان ؟ عرض کرد : ای رسول خدا! من به یقین رسیده ام. رسول خدا صلی الله علیه و آله از گفته او تعجّب کرد و فرمود : هر یقینی را حقیقتی است، حقیقت یقین تو چیست؟

عرض کرد : ای رسول خدا! همین یقین من است که اندوه به جانم افکنده و شبم را به شب زنده داری (عبادت) و روزهای گرمم را به تشنگی کشیدن (روزه داری) کشانده است و نفْس من به دنیا و آنچه در آن است بی رغبت گشته تا آن جا که گویی عرش پروردگارم را می بینم که برای رسیدگی به حساب برپا شده و مردم برای حساب گرد آمده اند و من نیز در میان آنها هستم .........

رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمود : این، بنده ای است که خداوند دلش را به [نور ]ایمان روشن ساخته است. سپس به او فرمود : بر این حال خود پایدار باش.

جوان عرض کرد : ای رسول خدا! دعا کن خداوند شهادت در رکاب شما را روزی من فرماید. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای او دعا کرد. مدّتی نگذشت که در جنگی همراه پیامبر بیرون رفت و بعد از نُه نفر به شهادت رسید و او دهمین شهید بود.

ص :456


1- المحجّة البیضاء : 7 / 351.
2- الهاجرة : اشتداد الحرّ نصف النهار ، و عزفت نفسی عن الدنیا: أی عافتها و کرهتها (النهایة : 5 / 246 و ج 3 / 230) .
3- الکافی : 2 / 53 / 2.

(1)

3903 - نورُ القَلبِ ونورُ الوَجهِ
3903 - نور دل و نور چهره

عیسی علیه السلام_ لِقَومِهِ و هُو یَعِظُهُم _: بحَقٍّ أقولُ لَکُم : طُوبی لِلّذینَ یَتَهَجَّدونَ مِن اللَّیلِ ، اُولئکَ الّذینَ یَرِثونَ النُّورَ الدائمَ مِن أجلِ أ نَّهُم قامُوا فی ظُلمَةِ اللَّیلِ . (2)

بحار الأنوار عن الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما تَرَکتُ صَلاةَ اللَّیلِ مُنذُ سَمِعتُ قَولَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله : صَلاةُ اللّیلِ نُورٌ ، فقالَ ابنُ الکَوّاءِ : و لا لَیلَةَ الهَریرِ ؟ قالَ : و لا لَیلَةَ الهَریرِ . (3)

3903

نور دل و نور چهره

عیسی علیه السلام_ در اندرز به قوم خود _فرمود : حقیقتی را به شما بگویم، خوشا آنان که شب را به عبادت گذرانند. اینان کسانی اند که روشنایی همیشگی را به دست می آورند؛ زیرا که در تاریکی شب برمی خیزند.

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : از زمانی که شنیدم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : نماز شب نور است، هرگز نماز شب را ترک نکردم. ابن کوّاء عرض کرد : حتی در لیلة الهریر (4) ؟ فرمود : حتی در لیلة الهریر .

ص :457


1- (انظر) الاُنس : باب 314 حدیث 1653.
2- تحف العقول : 510.
3- بحار الأنوار : 41 / 17 / 10.
4- سخت ترین شب نبرد سنگین صفّین .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکثِرْ صَمتَکَ یَتَوفَّرْ فِکرُکَ ، و یَستَنِرْ قَلبُکَ ، و یَسلَمِ النّاسُ مِن یَدَیکَ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن عِلَّةِ کَونِ المُتَهَجِّدینَ باللَّیلِ مِن أحسَنِ النّاسِ وَجها _: لأنَّهُم خَلَوا باللّهِ فکَساهُمُ اللّهُ مِن نُورِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :طَلَبتُ نُورَ القَلبِ فوَجَدتُهُ فی التَّفَکُّرِ و البُکاءِ ، و طَلَبتُ الجَوازَ علَی الصِّراطِ فوَجَدتُهُ فی الصَّدَقَةِ ، و طَلَبتُ نُورَ الوَجهِ فوَجَدتُهُ فی صَلاةِ اللَّیلِ . (3)

3904 - عَلی کُلِّ صَوابٍ نُورٌ
3904 - با هر امر درستی نوری است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّلاةُ نُورٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا رَمَیتَ الجِمارَ کانَ لَکَ نُورا یَومَ القِیامَةِ . (5)

امام علی علیه السلام :بسیار خموشی گزین تا اندیشه ات بارور شود و دلت روشنایی گیرد و مردم از دست تو در امان مانند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : چرا شب زنده داران نیکو روی ترین مردمان هستند؟ _فرمود : چون آنان با خدا خلوت کرده اند و خداوند از نور خود بر [قامت ]آنان پوشانده است.

امام صادق علیه السلام :روشنایی دل را جستم و آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم، و گذر از صراط را جستم و آن را در صدقه دادن یافتم، و نورانیت چهره را جستم و آن را در نماز شب یافتم.

3904

با هر امر درستی نوری است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز، نور و روشنایی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه رمی جمره کنی، آن [کار ]برای تو در روز قیامت روشنایی باشد.

ص :458


1- غرر الحکم : 3725.
2- علل الشرائع : 366 / 1.
3- مستدرک الوسائل : 12 / 173 / 13810.
4- الترغیب و الترهیب : 1 / 156 / 22.
5- الترغیب و الترهیب : 2 / 207 / 3.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن رَمی بسَهمٍ فی سَبیلِ اللّهِ کانَ لَهُ نُورا یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکَ بتِلاوَةِ القرآنِ ؛ فإنّهُ نُورٌ لَکَ فی الأرضِ ، و ذُخرٌ لکَ فی السّماءِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرأَ هذهِ الآیةَ عِندَ مَنامِهِ «قُلْ إنَّما أنا بَشَرٌ مِثْلُکُم یُوحَی إلَیَّ أ نَّما إلهُکُمْ إلهٌ واحِدٌ ......... » (3) إلی آخِرِها ، سَطَعَ لَهُ نُورٌ إلَی المَسجِدِ الحَرامِ ، حَشْوُ ذلکَ النُّورِ مَلائکَةٌ یَستَغفِرونَ لَهُ حتّی یُصبِحَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن شَهِدَ شَهادَةَ حَقٍّ لِیُحیِیَ بِها حَقَّ امرئٍ مُسلِمٍ أتی یَومَ القِیامَةِ و لِوَجهِهِ نُورٌ مَدَّ البَصَرِ ، یَعرِفُهُ الخَلایِقُ باسمِهِ و نَسَبِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أربَعٌ مَن کُنَّ فیهِ کانَ فی نُورِ اللّهِ الأعظَمِ : مَن کانَ عِصمَةُ أمرِهِ شَهادَةَ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و أنّی رسولُ اللّهِ ، و مَن إذا أصابَتهُ مُصیبَةٌ قالَ : إنّا للّهِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ ، و مَن إذا أصابَ خَیرا قالَ : الحَمدُ للّهِ رب العالَمینَ ، و مَن إذا أصابَ خَطیئةً قالَ : أستَغفِرُ اللّهَ و أتوبُ إلَیهِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه یک تیر در راه خدا بیندازد، آن تیر در روز قیامت برای او نوری باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تلاوت قرآن کن که آن در زمین برای تو نور است و در آسمان برایت اندوخته.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس هنگام خوابیدن آیه : «قل إنّما أنا بشر مثلکم یوحی إلیّ أنّما إلهکم إله واحد ......... » را تا آخرش بخواند، برایش نوری تا مسجد الحرام تابیدن گیرد که در میان آن نور فرشتگانی تا بامداد برای او استغفار کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس شهادت حقّی بدهد تا با آن حقّ مسلمانی را زنده کند، روز قیامت در حالی بیاید که چهره اش نورانی است و تا چشم کار می کند نورش می درخشد و خلایق او را به نام و نسب بشناسند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهار چیز است که در هر کس وجود داشته باشد، در نور اعظم خدا غوطه ور است : کسی که نگهبانِ کارش شهادت دادن به یگانگی خداوند و به اینکه من فرستاده خدا هستم باشد، و کسی که هرگاه مصیبتی به او رسد، گوید : ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم ، و کسی که هرگاه به خیر و نعمتی دست یابد، گوید : ستایش ویژه خدای جهانیان است، و کسی که هرگاه گناه و خطایی کند، گوید : از خدا آمرزش می خواهم و به سوی او باز می گردم .

ص :459


1- الترغیب و الترهیب : 2 / 281 / 18.
2- الترغیب و الترهیب : 2 / 349 / 10.
3- الکهف : 110.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1 / 470 / 1355.
5- بحار الأنوار : 104 / 311 / 9.
6- بحار الأنوار : 82 / 145 / 30.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ علی کُلِّ حَقٍّ حَقیقَةً ، و علی کُلِّ صَوابٍ نُورا . (1)

العالمُ علیه السلام :مَن شَهِدَ شَهادَةَ حَقٍّ لِیُخرِجَ بِها حَقّا لامرئٍ مُسلِمٍ أو لِیَحقِنَ بِها دَمَهُ ، أتی یَومَ القِیامَةِ و لوَجهِهِ نُورٌ مَدَّ البَصَرِ ، یَعرِفُهُ الخَلائقُ باسمِهِ و نَسَبِهِ . (2)

(3)

3905 - نورُ المُؤمِنینَ فِی القِیامَةِ
3905 - نور مؤمنان در قیامت

الکتاب :

یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ» . (4)

امام علی علیه السلام :با هر امر حقّی، حقیقتی است و با هر امر درستی، نوری.

امام کاظم علیه السلام :هر کس شهادت حقّی بدهد تا به وسیله آن حقّ مسلمانی را به او برساند یا از ریخته شدن خونش جلوگیری کند، روز قیامت در حالی می آید که نور چهره اش تا چشم کار می کند می درخشد و خلایق او را به نام و نَسَب می شناسند.

3905

نور مؤمنان در قیامت

قرآن:

«آن روز که مردان و زنان مؤمن را می بینی که نورشان پیشاپیش آنها و به جانب راستشان دوان است. [به آنان گویند : ]امروز مژدگانی شما باغ هایی است که از زیر [درختان] آن نهرها روان است؛ در آنها جاویدانید. این است همان کامیابی بزرگ. آن روز مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند گویند: ما را مهلت دهید تا از نورتان [اندکی ]برگیریم. گفته می شود : باز پس گردید و نوری درخواست کنید. آنگاه میان آنان دیواری زده می شود که دروازه ای دارد : باطنش رحمت است و ظاهرش روی به عذاب دارد».

ص :460


1- الکافی : 2 / 54 / 4.
2- بحار الأنوار : 104 / 311 / 12.
3- (انظر) الوضوء : باب 4040.
4- الحدید : 12 و 13.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ قالَ : اُحِبُّ أن اُحشَرَ یَومَ القِیامَةِ فی النُّورِ _: لا تَظلِمْ أحَدا تُحشَرْ یَومَ القِیامَةِ فی النُّورِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثُمّ یقولُ _ یَعنی الرَّبَّ تبارکَ و تعالی _ : اِرفَعوا رُؤوسَکُم ، فیَرفَعونَ رُؤوسَهُم فیُعطیهِم نُورَهُم علی قَدرِ أعمالِهِم ، فمِنهُم مَن یُعطی نُورَهُ مِثلَ الجَبَلِ العَظیمِ یَسعی بَینَ یَدَیهِ ، و مِنهُم مَن یُعطی نُورَهُ أصغَرَ مِن ذلکَ ، و مِنهُم مَن یُعطی مِثلَ النَّخلَةِ بِیَدِهِ ، و مِنهُم مَن یُعطی أصغَرَ مِن ذلکَ ، حتّی یَکونَ آخِرُهُم رجُلاً یُعطی نُورَهُ علی إبهامِ قَدَمَیهِ یُضیءُ مَرّةً و یَطفأ مَرّةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا دَخَلَ علی عِصابَةٍ مِن ضُعَفاءِ المُهاجِرینَ ، و إنَّ بَعضَهُم لَیَستَتِرُ ببِعضٍ مِن العُری ، و قارئٌ یَقرأُ علَیهِم _: أبشِروا یا مَعشَرَ صَعالِیکِ المُهاجِرینَ بالنُّورِ التّامِّ یَومَ القِیامَةِ ، تَدخُلونَ الجَنَّةَ قَبلَ أغنیاءِ النّاسِ بنِصفِ یَومٍ ، و ذاک خَمسُمِائةِ سَنَةٍ . (3)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که عرض کرد : من دوست دارم در روز قیامت با نور و روشنایی به محشر آیم _فرمود : به هیچ کس ظلم نکن تا روز قیامت در نور و روشنایی محشور شوی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنگاه او _ یعنی خداوند متعال _ می فرماید : سرهایتان را بالا گیرید. پس، آنان سرهایشان را بالا می گیرند و خداوند به اندازه اعمالشان به آنها نور می دهد؛ به یکی نوری می دهد به اندازه یک کوه بزرگ که پیشاپیش او می دود، به یکی نوری کوچکتر از آن داده می شود، به یکی نوری داده می شود که چون درخت خرمایی به دست می گیرد و به دیگری نوری کوچکتر از آن داده می شود. تا آنکه به آخرین نفر آنها نوری به اندازه شصت پاهایش داده می شود که گاه می درخشد و گاه خاموش می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که بر گروهی از مهاجران تهیدست وارد شد و آنها را دید که از برهنگی ، هر یک خود را در پناه دیگری قرار می دهد و قاری ای برای آنان قرآن می خواند _فرمود : مژده باد شما را ای مهاجران تهیدست به نور کامل در روز قیامت؛ شما یک نصف روز، که برابر با پانصد سال است، زودتر از مردمان توانگر به بهشت می روید.

ص :461


1- کنز العمّال : 44154.
2- الترغیب و الترهیب : 4 / 503 / 17.
3- سنن أبی داوود: 3 / 324 / 3666.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمّ و ما أجرَیتَ علی ألسِنَتِنا مِن نُورِ البَیانِ ، و إیضاحِ البُرهانِ ، فاجعَلْهُ نُورا لَنا فی قُبورِنا و مَبعَثِنا ، و مَحیانا و مَماتِنا ، و عِزّا لَنا لا ذُلاًّ علَینا ، و أمنا لَنا مِن مَحذورِ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «یَسْعی نُورُهُم بَینَ أیْدیهِم و أیْمانِهِم» _: إنَّما المُؤمِنونَ یَومَ القِیامَةِ نُورُهُم یَسعی بَینَ أیدیهِم و بأیمانِهِم حتّی یَنزِلوا مَنازِلَهُم مِن الجِنانِ . (2)

(3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خداوندا! آن نورِ بیان و روشنگریِ برهان را که بر زبان های ما روان ساختی، در گورهای ما و هنگام رستاخیزمان و در زندگی و مرگمان، برای ما روشنایی قرار ده و موجب عزّت ما نه ذلّتمان و مایه ایمنی ما از عذاب دنیا و آخرت بگردان.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «نورشان پیشاپیش آنها و به جانب راستشان دوان است» _فرمود : در روز قیامت، نور مؤمنان از پیش رو و از جانب راست آنها حرکت می کند تا آنکه در منزل های بهشتی خود جای می گیرند .

ص :462


1- بحار الأنوار : 94 / 126 / 19.
2- تفسیر القمّی : 2 / 106 .
3- (انظر) المعاد (صفة المحشر) : باب 2943.

525 - النّاس

525 - مردم

اشاره

(1)

(2)

ص :463


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 67 / 166 باب 9 «أصناف الناس فی الإیمان». بحار الأنوار : 70 / 8 باب 42 «أصناف الناس».
2- انظر: الحرّیّة : باب 785 ، الخیر : باب 1175 ، الشرّ : باب 1951. الدنیا : باب 1250 ، الفضیلة : باب 3168 ، التقوی : باب 4100. العِشرة : باب 2680 ، 2682 ، 2684 ، 2686. النبوّة العامّة : باب 3722.

3906 - النّاسُ
3906 - مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النّاسُ کصُوَرٍ فی الصَّحیفَةِ ؛ کُلَّما طُوِیَ بَعضُها نُشِرَ بَعضُها . (1)

عنه علیه السلام :النّاسُ کالشَّجَرِ ؛ شَرابُهُ واحِدٌ و ثَمَرُهُ مُختَلِفٌ . (2)

عنه علیه السلام :خَوضُ النّاسِ فی الشَّیءِ مُقدِّمَةُ الکائنِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثَةُ أشیاءَ یَحتاجُ النّاسُ طُرّا إلَیها : الأمنُ ، و العَدلُ ، و الخِصبُ . (4)

3906

مردم

امام علی علیه السلام :مردم مانند تصاویر روی طومار هستند که هرگاه قسمتی از آن طومار پیچیده شود قسمت دیگرش باز می گردد.

امام علی علیه السلام :مردم مانند درختان هستند که همگی از یک آب آبیاری می شوند اما میوه هایشان گوناگون است.

امام علی علیه السلام :فرو رفتن مردم در چیزی، مقدّمه پیدایش آن است.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند : امنیت و عدالت و رفاه.

3907 - النّاسُ مَعادِنُ
3907 - مردم، معادن اند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَجِدونَ النّاسَ مَعادِنَ ؛ فخِیارُهُم فی الجاهِلِیَّةِ خِیارُهُم فی الإسلامِ إذا فَقِهوا ، و تَجِدونَ مِن خَیرِ النّاسِ فی هذا الأمرِ أکرَهَهُم لَهُ قَبلَ أن یَقَع فیهِ ، و تَجِدونَ مِن شِرارِ النّاسِ ذا الوَجهَینِ . (5)

3907

مردم، معادن اند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم را [چون ]معدن ها می یابید. پس، کسانی که در جاهلیت بهترین مردم بوده اند در اسلام نیز بهترین آنها هستند، اگر دانا و فهمیده باشند. و از شمار بهترین مردم در این امر (اسلام) کسی را می یابید که پیش از درآمدن به آن، از همه مردم آن را نا خوشتر می داشته است . و دو رویان را از جمله بدترین مردم می یابید .

ص :464


1- غرر الحکم : 1882.
2- غرر الحکم : 2097.
3- غرر الحکم : 5067.
4- تحف العقول : 320.
5- صحیح مسلم : 4 / 1958 / 199 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النّاسُ مَعادِنُ کمَعادِنِ الذَّهَبِ و الفِضَّةِ ؛ فمَن کانَ لَهُ فی الجاهِلِیَّةِ أصلٌ فلَهُ فی الإسلامِ أصلٌ . (1)

عنه علیه السلام :علَیکُم بالأشکالِ مِن النّاسِ و الأوساطِ مِن النّاسِ ، فعِندَهُم تَجِدون مَعادِنَ الجَوهر . (2)

3908 - تَساوِی النّاسِ فِی الحُقوقِ
3908 - برابری مردم در حقوق

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :النّاسُ سَواءٌ کأسنانِ المُشطِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النّاسُ فی الحَقِّ سَواءٌ . (4)

عنه علیه السلام :النّاسُ إلی آدَمَ شَرعٌ سَواءٌ . (5)

شرح نهج البلاغة عن أبی إسحاقِ الهمْدانی :أنّ امرَأتَینِ أتَتا عَلیّا علیه السلام ، إحداهُما مِن العَرَبِ و الاُخری مِن المَوالی فَسألَتاه، فَدَفَعَ إلَیهِما دَراهِمَ و طَعاما بالسَّواء . فقالَت إحداهُما : إنّی امرأةٌ مِن العَرَبِ و هذهِ مِن العَجَمِ! فقالَ : إنّی و اللّهِ لا أجِدُ لِبَنی إسماعیلَ فی هذا الفَیءِ فَضلاً علی بَنی إسحاقَ . (6)

امام صادق علیه السلام :مردم معدن هایی چون معدن های طلا و نقره هستند. پس هر که در جاهلیت اصالت داشته است در اسلام نیز اصیل و ریشه دار است.

امام صادق علیه السلام :با همتایان [خود] از مردم و طبقات متوسط جامعه باشید؛ که معدن های گوهر را در میان اینان می یابید.

3908

برابری مردم در حقوق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم همانند دندانه های شانه یکسان اند.

امام علی علیه السلام :مردم در برابر حق یکسان اند.

امام علی علیه السلام :مردم تا آدم با یکدیگر یکسان و برابرند.

شرح نهج البلاغة_ به نقل از ابو اسحاق همدانی _: دو زن، یکی عرب و دیگری از موالی ، خدمت امام علی علیه السلام آمدند و از حضرت طلب کمک کردند . حضرت ، به یکسان مقداری درهم و خوراک (گندم) به آنها داد ؛ زن عرب گفت : من زنی عرب هستم و این زن، عجم است. حضرت فرمود : به خدا سوگند که من در این اموال برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق برتری نمی بینم.

ص :465


1- الکافی: 8/177/197.
2- الاُصول الستّة عشر : 57 .
3- کنز العمّال : 24822.
4- نهج السعادة : 2 / 97.
5- بحار الأنوار : 78 / 57 / 119.
6- شرح نهج البلاغة : 2 / 200.

الکافی عن محمّد بن جعفرٍ العقبی :خَطبَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام ......... ثمّ قالَ: أیُّها النّاسُ ، إنّ آدَمَ علیه السلام لَم یَلِدْ عَبدا و لا أمَةً و إنّ النّاسَ کُلَّهُم أحرارٌ ، و لکنَّ اللّهَ خَوَّلَ بَعضَکُم بَعضا ، فمَن کانَ لَهُ بَلاءٌ فصَبَرَ فی الخَیرِ فلا یَمُنَّ بهِ علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ . ألا و قَد حَضَرَ شَیءٌ و نَحنُ مُسَوُّونَ فیهِ بَینَ الأسوَدِ و الأحمَرِ .

فقالَ مَروانُ لطَلحَةَ و الزُّبَیرِ : ما أرادَ بهذا غیرَکُما !

قالَ : فأعطی کُلَّ واحِدٍ ثَلاثَةَ دَنانیرَ ، و أعطی رجُلاً مِن الأنصارِ ثَلاثَةَ دَنانیرَ ، و جاءَ بَعدُ غُلامٌ أسوَدُ فأعطاهُ ثَلاثَةَ دَنانیرَ، فقالَ الأنصاریُّ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، هذا غُلامٌ أعتَقتُهُ بالأمسِ تَجعَلُنی و إیّاهُ سَواءً ؟ ! فقالَ : إنّی نَظَرتُ فی کِتابِ اللّهِ فلَم أجِدْ لوُلدِ إسماعیلَ علی وُلدِ إسحاق فَضلاً . (1)

الکافی_ به نقل از محمّد بن جعفر عقبی _: امام علی علیه السلام در خطبه ای فرمود : ای مردم! آدم علیه السلام نه بنده ای به دنیا آورد و نه کنیزی، بلکه همه مردم آزادند. اما خداوند برخی از شما را به خدمت برخی دیگر درآورد. پس، هر که را بلا و آزمایشی رسد و به خوبی در آن پایداری کند، نباید به خاطر آن بر خداوند عزّ و جلّ منّت نهد. بدانید که مالی رسیده است و ما آن را میان سیاه و سفید به یکسان تقسیم خواهیم کرد.

مروان به طلحه و زبیر گفت : منظورش کسی جز شما دو نفر نیست! پس، امام علیه السلام به هر نفر سه دینار داد. به مردی از انصار سه دینار پرداخت. بعد از او غلام سیاهی آمد، حضرت به او نیز سه دینار داد. آن مرد انصاری گفت: ای امیر المؤمنین! این غلامی است که دیروز او را آزاد کردم، حالا من و او را یکسان قرار می دهی؟ امام علیه السلام فرمود : من در کتاب خدا نگریستم، و برای فرزندان اسماعیل برتری ای نسبت به فرزندان اسحاق نیافتم.

ص :466


1- الکافی : 8 / 69 / 26.

بحار الأنوار :رُویَ أنَّه [أی موسَی بنَ جعفرٍ علیهما السلام ]مَرَّ برجُلٍ مِن أهلِ السَّوادِ دَمیمِ المَنظَرِ ، فسَلَّمَ علَیهِ و نَزَلَ عِندَهُ و حادَثَهُ طَویلاً ، ثُمّ عَرَضَ علیه السلام علَیهِ نَفسَهُ فی القِیامِ بحاجَةٍ إن عَرَضَت لَهُ .

فقیلَ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ، أ تَنزِلُ إلی هذا ثُمّ تَسألُهُ عَن حَوائجِهِ ، و هُو إلَیکَ أحوَجُ ؟!

فقالَ علیه السلام : عَبدٌ مِن عَبیدِ اللّهِ، و أخٌ فی کِتابِ اللّهِ، و جارٌ فی بِلادِ اللّهِ، یَجمَعُنا و إیّاهُ خَیرُ الآباءِ آدَمُ علیه السلام و أفضَلُ الأدیانِ الإسلامُ ، و لَعَلَّ الدَّهرَ یَرُدُّ مِن حاجاتِنا إلَیهِ فیَرانا _ بَعدَ الزَّهوِ علَیهِ _ مُتَواضِعینَ بَینَ یَدَیهِ . (1)

الکافی عن عبد اللّهِ بن الصَّلتِ عَن رجُلٍ مِن أهلِ بَلخٍ :کُنتُ مَع الرِّضا علیه السلام فی سَفَرِهِ إلی خُراسانَ فدَعا یَوما بِمائدَةٍ لَهُ فجَمَعَ علَیها مَوالِیهِ مِن السُّودانِ و غَیرِهِم ، فقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، لَو عَزَلتَ لهؤلاءِ مائدَةً ! فقالَ : مَهْ ! إنَّ الرَّبَّ تبارکَ و تعالی واحِدٌ ، و الاُمُّ واحِدَةٌ ، و الأبُ واحِدٌ ، و الجَزاءُ بالأعمالِ . (2)

بحار الأنوار :روایت شده است که موسی بن جعفر علیه السلام به مرد زشت رویی از اهالی عراق برخورد. به او سلام کرد و در کنارش نشست و مدتی طولانی با وی گفتگو کرد و سپس اظهار داشت که چنانچه برای وی مشکلی و نیازی پیش آید حاضر است آن را برایش برطرف سازد.

شخصی به حضرت عرض کرد : یا بن رسول اللّه ! نزد این مرد می نشینی و سپس از نیازهایش می پرسی، در صورتی که او به شما نیازمندتر است [و باید خدمت شما بیاید و درخواست و تقاضا کند]؟!

حضرت فرمود : او بنده ای از بندگان خداست و به حکم کتاب خدا با ما برادر است و در سرزمین خدا به سر می برد. ما و او را بهترین پدران، یعنی آدم علیه السلام و برترین ادیان یعنی اسلام به هم پیوند داده است و شاید روزی زمانه ما را در کاری نیازمند او کند و آنگاه ما را ببیند که دیروز بر او بزرگی فروختیم و امروز در برابرش فروتنی می کنیم.

الکافی_ به نقل از عبد اللّه بن صلت _: مردی از اهالی بلخ گفت : من در سفرِ حضرت رضا علیه السلام به خراسان با ایشان بودم. روزی سفره غذایش را خواست و غلامان سیاه و غیر سیاه خود را دور آن سفره جمع کرد. من عرض کردم : فدایت شوم، کاش برای اینها سفره جداگانه ای می انداختی. حضرت فرمود : خاموش باش! خداوند تبارک و تعالی یکی است، مادر یکی است، پدر یکی است و پاداش به [نسبت ]اعمال است.

ص :467


1- بحار الأنوار : 78 / 325 / 30 .
2- الکافی : 8 / 230 / 296.

(1)

3909 - أصنافُ النّاسِ
3909 - گروه های مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا إنّ بَنی آدَمَ خُلِقوا علی طَبَقاتٍ : ألا و إنّ مِنهُمُ البَطیءَ الغَضَبِ السَّریعَ الفَیءِ ، و مِنهُم سَریعُ الغَضَبِ سَریعُ الفَیءِ ، فتِلکَ بتِلکَ ، ألا و إنّ مِنهُم سَریعَ الغَضَبِ بَطیءَ الفَیءِ ، ألا و خَیرُهُم بَطیءُ الغَضَبِ سَریعُ الفَیءِ . (2)

عیسی علیه السلام :یا عَبیدَ السُّوءِ، لا تَکونوا شَبیها بالحِداءِ الخاطِفَةِ (3) ، و لا بالثَّعالِبِ الخادِعَةِ ، و لا بالذِّئابِ الغادِرَةِ، و لا بالاُسدِ العاتِیَةِ، کما تَفعَلُ بالفَرائسِ کذلکَ تَفعَلونَ بالنّاسِ، فَریقا تَخطَفونَ، و فریقا تَخدَعونَ ، و فَریقا تَغدِرونَ بِهِم (4) . (5)

3909

گروه های مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! آدمیان سه گونه آفریده شده اند : بعضی از آنان دیر به خشم می آیند و زود فروکش می کنند. بعضی زود خشم می گیرند و زود هم خشمشان فرو می نشیند و برخی دیگر زود به خشم می آیند و دیر فروکش می کنند. بدانید که بهترین آنان کسانی اند که دیر خشم می گیرند و زود فروکش می کنند.

عیسی علیه السلام :ای بندگان بد ! مانند زغن های رباینده و روبهان مکّار و گرگهای خائن و شیرهای درنده و بی رحم نباشید که با مردم آن کنید که این درندگان با شکارهای خود می کنند ؛ گروهی را می ربایید و به گروهی نیرنگ می زنید و به گروهی خیانت می کنید.

ص :468


1- (انظر) التقوی : باب 4100. المال : باب 3707 ، 3708.
2- الترغیب و الترهیب : 3 / 448 / 10.
3- الحِدَأة : طائر من الجوارح ، ینقضّ علی الجرذان و الدواجن و الأطعمة و نحوها ، یقال : هو أخطف من الحِدَأة (المعجم الوسیط : 1 / 159) .
4- تحف العقول : 393.
5- (انظر) الصدیق : باب 2188.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ یَوما فی مَسجِدِ الکوفَةِ و عِندَهُ وُجوهُ النّاسِ _: أیُّها النّاسُ، إنّا قد أصبَحنا فی دَهرٍ عَنُودٍ ، و زَمنٍ شَدیدٍ ، یُعَدُّ فیهِ المُحسِنُ مُسیئا ، و یَزدادُ الظّالِمُ فیهِ عُتُوّا ، لا نَنتَفِعُ بِما عَلِمنا ، و لا نَسألُ عمّا جَهِلنا ، و لا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حتّی تَحِلَّ بنا .

و النّاسُ علی أربَعَةِ أصنافٍ :

مِنهُم مَن لا یَمنَعُهُ الفَسادُ فی الأرضِ إلاّ مَهانَةَ نَفسِهِ و کَلالَةَ حَدِّهِ و نَضیضَ وَفرِهِ .

و مِنهُم المُصلِتُ بسَیفِهِ ، المُعلِنُ بشَرِّهِ ، و المُجلِبُ بخَیلِهِ و رَجِلِهِ ، قَد أهلَکَ نَفسَهُ و أوبَقَ دِینَهُ لِحُطامٍ یَنتَهِزُهُ أو مِقنَبٍ (1) یَقودُهُ ، أو مِنبَرٍ یَفرَعُهُ (2) ، و لَبِئسَ المَتجَرُ أن تَرَی الدُّنیا لِنفسِکَ ثَمَنا و مِمّا لَکَ عِندَ اللّهِ عِوَضا .

و مِنهُم مَن یَطلُبُ الدُّنیا بعَمَلِ الآخِرَةِ و لا یَطلُبُ الآخِرَةَ بعَمَلِ الدُّنیا، قَد طامَنَ مِن شَخصِهِ، و قارَبَ مِن خَطوِهِ ، و شَمَّرَ مِن ثَوبِهِ ، و زَخرَفَ مِن نَفسِهِ للأمانَةِ ، و اتَّخَذَ سِرَّ اللّهِ تعالی ذَریعَةً إلَی المَعصیَةِ .

و مِنهُم مَن أقعَدَهُ عَن طَلَبِ المُلکِ ضُؤولَةُ نَفسِهِ ، و انقِطاعُ سَبَبِهِ ، فقَصَرَتهُ الحالُ علی حالِهِ ، فتَحَلّی باسمِ القَناعَةِ ، و تَزَیَّنَ بلِباسِ أهلِ الزَّهادَةِ، و لَیسَ مِن ذلکَ فی مَراحٍ و لا مَغدی . (3)

و بَقِیَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِکرُ المَرجِعِ، و أراقَ دُموعَهُم خَوفُ المَحشَرِ، فهُم بَینَ شَریدٍ ناءٍ، و خائفٍ مَقموعٍ ، و ساکِتٍ مَکعومٍ (4) ، و داعٍ مُخلِصٍ ، و ثَکلانَ مَوجَعٍ ، قَد أخمَلَتهُمُ التَّقیَّةُ ، و شَمِلَتهُمُ الذُّلّةُ فهُم فی بَحرٍ اُجاجٍ ، أفواهُهُم خامِرَةٌ و قُلوبُهُم قَرِحَةٌ ، قد وَعَظوا حتی مَلُّوا ، و قُهِروا حتّی ذَلُّوا ، و قُتِلوا حتّی قَلُّوا ، فلتَکُنِ الدُّنیا عِندَکُم أصغَرَ مِن حُثالَة القَرَظِ (5) ، و قُراضَةِ الجَلَمِ (6) ، و اتَّعِظوا بمَن کانَ قَبلَکُم قَبلَ أن یَتَّعِظَ بِکُم مَن بَعدَکُم . (7)

امام علی علیه السلام_ روزی در مسجد کوفه و در مقابل بزرگان و سرشناسان مردم _فرمود : ای مردم! ما در روزگاری کج رو و زمانه ای ناسپاس به سر می بریم، نیکوکار در آن بدکار شمرده می شود و ستمگر هر روز بر سرکشی و نخوتش می افزاید. از آنچه می دانیم بهره ای نمی بریم و آنچه را نمی دانیم نمی پرسیم و از هیچ بلایی تا بر ما فرود نیاید، نمی ترسیم.

و مردم چهار دسته اند : دسته اوّل کسانی هستند که آنچه آنان را از تبهکاری و فتنه و فساد در زمین باز می دارد ضعف درونی آنان و کندی شمشیرشان و کمی مال و ثروتشان است.

دسته دوم کسانی هستند که شمشیر از نیام بیرون کشیده و شرّ و بدی خویش را آشکار ساخته و سواره ها و پیاده های خود را فراخوان کرده اند. خود را برای فتنه و آشوب آماده ساخته و به خاطر به دست آوردن مال و منالی، یا سالاری بر دسته ای و یا نشستن بر کرسی و منبری، دینشان را زیر پا گذاشته اند و چه بد سودایی است که دنیا را بهای جان خود بدانی و آن را به جای آنچه نزد خداوند داری برگزینی.

دسته سوم کسانی هستند که با کار آخرت دنیا را می جویند و بر آن نیستند تا با کار دنیا، آخرت را به دست آورند. با فرو انداختن سرهایشان و برداشتن قدم های کوچک، خود را فروتن و با وقار نشان می دهند و با جمع کردن دامن هایشان، خویش را پاک جلوه می دهند و به امانتداری و درستکاری تظاهر می کنند و سرِّ (دین) خدا را وسیله ای برای ارتکاب گناهان قرار می دهند.

دسته چهارم کسانی هستند که ضعف و زبونی و نداشتن اسباب و امکانات، آنان را از طلب مقام و ریاست دور ساخته و از آن رو که کاری از ایشان برنمی آید، به حالی که دارند باقی مانده اند و نام آن را قناعت نهاده و خود را به لباس زهّاد درآورده اند، در حالی که شب و روز آرام و قرار ندارند و اهل زهد و قناعت نیستند.

و [از این گروهها که بگذریم] مردانی چند باقی می مانند که یادِ بازگشتگاه، دیدگانشان را [از لذّات این دنیا] فرو بسته و ترسِ صحرای محشر اشک هایشان را روان ساخته است: یکی ، از مردم گریخته، کُنج عزلت گزیده است، و دیگری ترسان و مقهور گشته، و یکی خاموش و لگام زده است، دیگری اندوهگین و دردمند است و به خاطر تقیّه (حفظ دین و جان) در گمنامی به سر می برند و خواری آنان را فرا گرفته است. چنان است که [گویی] در دریایی شور و تلخ فرو رفته اند، دهان هایشان بسته و دل هایشان مجروح است، از بس پند و اندرز داده اند خسته و دلگیر شده اند، چندان مقهور شده اند که [در میان مردم] خوار و بی قرب گشته اند و به قدری از ایشان کشته شده که شمارشان کاستی گرفته است. پس، باید که دنیا در دیده شما کوچکتر و پست تر از تفاله برگ درخت سَلَم (8) و ناچیزتر از ریزه های دم قیچی باشد، از حال پیشینیان خود پند گیرید پیش از آنکه آیندگان از حال و روز شما پند گیرند.

ص :469


1- المقنب : جماعة الخیل و الفرسان (النهایة : 4 / 111) .
2- فرعتُ الجبل : صعدته (الصحاح : 3 / 1257) .
3- المَرَاح : بالفتح، الموضع الذی یروح إلیه القوم أو یروحون منه، کالمَغْدَی، للموضع الذی یُغدی منه (النهایة : 2 / 273) .
4- قَمَعْتُه : قهرته و أذللته، الکِعامُ : شیء یجعل فی فم البعیر ، کَعَمت البعیر : إذا شددت به فمه فی هیاجه فهو مکعوم (الصحاح : 3 / 1272 و ج 5 / 2023) .
5- الحُثالة _ بالضمّ _ : ما یسقط من قشر الشعیر و الأرز و التمر و نحو ذلک . و القَرَظ : ورق السَّلم یُدبغ به الأدیم . (مجمع البحرین : 1 / 359 و ج 3 / 1467) .
6- الجَلَم : الذی یُجَزّ به الشَّعر و الصوف (النهایة : 1 / 290) .
7- بحار الأنوار : 78 / 4 / 54.
8- برای دباغی کردن پوست به کار می رود _ م .

ص :470

عنه علیه السلام :اِضرِبْ بطَرفِکَ حَیثُ شِئتَ مِن النّاسِ، فهَل تُبصِرُ إلاّ فَقیرا یُکابِدُ فَقرا ، أو غَنِیّا بَدَّلَ نِعمَةَ اللّهِ کُفرا ، أو بَخیلاً اتَّخَذَ البُخلَ بحَقِّ اللّهِ وَفرا ، أو مُتَمَرِّدا کأنّ باُذُنِهِ عَن سَمعِ المَواعِظِ وَ قرا ؟! أینَ خِیارُکُم و صُلَحاؤکُم ؟! و أینَ أحرارُکُم و سُمَحاؤکُم ؟! و أینَ المُتَورِّعونَ فی مَکاسِبِهِم ، و المُتَنَزِّهونَ فی مَذاهِبِهِم ؟! أ لَیسَ قَد ظَعَنوا جَمیعا عَن هذهِ الدُّنیا الدَّنِیَّةِ ، و العاجِلَةِ المُنَغِّصَةِ (1) ؟ ! .........

فإنّا للّهِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ ، ظَهَرَ الفَسادُ فَلا مُنکِرٌ مُغیِّرٌ ، و لا زاجِرٌ مُزدَجِرٌ ، أ فبِهذا تُریدونَ أن تُجاوِروا اللّهَ فی دارِ قُدسِهِ ، و تَکونوا أعَزَّ أولیائهِ عِندَهُ ؟! هَیهاتَ ! لا یُخدَعُ اللّهُ عَن جَنَّتِهِ ، و لا تُنالُ مَرضاتُهُ إلاّ بطاعَتِهِ ، لَعَنَ اللّهُ الآمِرینَ بالمَعروف التّارِکینَ لَهُ ، و النّاهِینَ عَنِ المُنکَرِ العامِلینَ بهِ . (2)

امام علی علیه السلام :به مردم اطراف خود نظری بیفکن، آیا جز فقیری که از فقر رنج می برد، یا توانگری که کفران نعمت خدا می کند، یا بخیلی که برای افزودن بر مال خویش حق خدا را نمی پردازد، یا سرکشی که گویی گوش او از شنیدن پند و اندرزها سنگین است، کس دیگری را می بینی؟! کجایند نیکان و شایستگان شما؟! کجایند آزادگان و بخشندگان شما؟! کجایند آنان که در کسب و کارشان پرهیزگار و در راه و رسمشان پاک و وارسته بودند ؟! آیا نه اینکه همگی از این دنیای پست و سرای زودگذرِ رنج آلود رخت بر بستند و کوچیدند؟! .........

پس، ما همه از آنِ خداییم و همگی به سوی او باز می گردیم. فساد و تبهکاری آشکار گردیده است؛ اما نه کسی در صدد انکار و تغییر آن بر می آید و نه کسی برای جلوگیری از آن اقدامی می کند. آیا با این روش می خواهید در سرای پاک خداوند، همجوار او شوید و عزیزترین دوستان او باشید؟ هیهات! بهشت خدا را با فریب نتوان از او گرفت و جز با اطاعت از خدا به خشنودی او نتوان رسید. لعنت خدا بر امر کنندگان به معروف که خود آنها را ترک می کنند و نهی کنندگان از منکر که خود آنها را انجام می دهند .

ص :471


1- فی بحار الأنوار : 103 / 108 / 8 «المنقضیة».
2- نهج البلاغة : الخطبة 129.

بحار الأنوار عن الإمامُ علیِّ علیه السلام :النّاسُ ثَلاثَةٌ : عالِمٌ رَبّانیٌّ ، و مُتَعَلِّمٌ علی سَبیلِ نَجاةٍ ، و هَمَجٌ رَعاعٌ ، أتباعُ کُلِّ ناعِقٍ ، یَمیلونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ ، لَم یَستَضیئوا بنُورِ العِلمِ ، و لَم یَلجؤوا إلی رُکنٍ وَثیقٍ .........

ثُمّ قالَ : آهِ آهِ ! إنّ هاهُنا عِلما جَمّا لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً _ و أشارَ بِیَدِهِ إلی صَدرِهِ _ ثُمّ قالَ : اللّهُمّ بَلی، قَد أصَبتُ لَقِنا غَیرَ مَأمونٍ علَیهِ ، یَستَعمِلُ آلَةَ الدِّینِ للدُّنیا ، یَستَظهِرُ بنِعَمِ اللّهِ علی عِبادِهِ و بحُجَجِهِ علی کِتابِهِ ، أو مُعانِدٌ لأهلِ الحَقِّ یَنقَدِحُ الشَّکُّ فی قَلبِهِ بأوَّلِ عارِضٍ مِن شُبهَةٍ ، لا ذا و لا ذاکَ ، بَل مَنهوما باللَّذّاتِ ، سَلِسَ القِیادِ للشَّهَواتِ ، مُغریً بجَمعِ الأموالِ و الادِّخارِ ، لَیس مِن الدِّینِ فی شَیءٍ ، أقرَبُ شَبَها بالبَهائمِ السّائمَةِ ، کَذلکَ یَموتُ العِلمُ بمَوتِ حامِلیهِ .

اللّهُمّ بلی ، لَن تَخلوَ الأرضُ مِن قائمٍ للّهِ بحُجَّةٍ لکَیلا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ علی عِبادِهِ ، اُولئکَ هُمُ الأقلُّونَ عَدَدا ، الأعظَمونَ عِندَ اللّهِ قَدرا . (1)

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : مردم سه دسته اند : دانشمندِ ربّانی، طالبِ علمِ در مسیر نجات و رستگاری، و نابخردان بی سر و پایی که در پی هر بانگی به راه می افتند و با هر بادی به سویی می گرایند، از نورِ دانش روشنایی نمی گیرند و به پایگاه استواری پناه نمی جویند .........

حضرت سپس اشاره به سینه خود کرد و فرمود : افسوس! افسوس! در اینجا دانش فراوانی نهفته است، کاش برای آن فرا گیرندگانی می یافتم. سپس فرمود : آری، البته افراد زیرک و تیزهوشی را می شناسم، اما مورد اطمینان نیستند؛ زیرا برخی از آنان دین را وسیله دنیا می سازند و با نعمت های خدا بر بندگان او و با حجّت های حق بر کتاب او برتری می جویند . برخی دیگر با اهل حقّ و حقیقت عناد می ورزند و با اوّلین شبهه ای که برایشان پیش آید، آتش شک و تردید در دلشان فروزان می شود و نه به این سو می روند و نه بدان سو، بلکه اسیر لذّت هایند و رام و فرمانبردار شهوتها، شیفته گردآوری مال و ثروت اندوزیند، از دین بهره ای ندارند، به حیوانات چرنده بیشتر می مانند [تا به انسان]، این چنین است که با مرگ دانشمندان دانش نیز می میرد.

آری، البته زمین از وجود کسانی که با دلیل و برهان [برای خدا به برپا داشتن دین او] به پا می خیزند تا حجّت های خدا بر بندگانش از بین نرود، هرگز خالی نمی ماند. اینان اندک شمارند ولی نزد خداوند ارجمندترینند.

ص :472


1- بحار الأنوار : 78 / 76 / 46.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الرِّجالُ ثَلاثَةٌ: عاقِلٌ، و أحمَقُ، و فاجِرٌ ؛ فالعاقِلُ الدِّینُ شَریعَتُهُ ، و الحِلمُ طَبیعَتُهُ ، و الرّأیُ سَجیَّتُهُ ، إن سُئلَ أجابَ ، و إن تَکَلَّمَ أصابَ ، و إن سَمِعَ وَعی ، و إن حَدَّثَ صَدَقَ ، و إنِ اطمَأنَّ إلَیهِ أحَدٌ وَفی .

و الأحمَقُ إنِ استُنبِهَ بجَمیلٍ غَفَلَ ، و إنِ استُنزِلَ عَن حَسَنٍ تَرَکَ ، و إن حُمِلَ علی جَهلٍ جَهِلَ ، و إن حَدَّثَ کَذَبَ . لا یَفقَهُ و إن فُقِّهَ لَم یَفقَهْ .

و الفاجِرُ إنِ ائتَمَنتَهُ خانَکَ ، و إن صاحَبتَهُ شانَکَ ، و إن وَثِقتَ بهِ لَم یَنصَحْکَ . (1)

عنه علیه السلام :النّاسُ فی الدُّنیا عامِلانِ : عامِلٌ عَمِلَ فی الدُّنیا لِلدُّنیا ، قَد شَغَلَتهُ دُنیاهُ عَن آخِرَتِهِ ، یَخشی علی مَن یَخلُفُهُ الفَقرَ و یأمَنُهُ علی نَفسِهِ ، فیُفنی عُمرَهُ فی مَنفَعَةِ غَیرِهِ ، و عامِلٌ عَمِلَ فی الدُّنیا لِما بَعدَها، فجاءَهُ الّذی لَهُ مِن الدُّنیا بغَیرِ عَمَلٍ فأحرَز الحَظَّینِ مَعا ، و مَلَکَ الدّارَینِ جَمیعا ، فأصبَحَ وَجیها عِندَ اللّهِ ، لا یَسألُ اللّهَ حاجَةً فیَمنَعُهُ . (2)

امام علی علیه السلام :مردم سه دسته اند : خردمند، احمق و نابکار . خردمند، دینْ راه زندگی اوست و بردباری سرشت او و اندیشیدن خصلت او. هرگاه از او بپرسند جواب دهد و هرگاه سخن گوید درست گوید و هرگاه بشنود، پذیرا شود و هرگاه نقل قول کند، راست گوید و هرگاه کسی به او اطمینان کند، وفاداری نشان دهد.

و احمق، که هرگاه او را به کار نیکی متوجّه کنند، غفلت می ورزد، هرگاه از او بخواهند از کار خوبی دست بردارد، آن را ترک می کند و اگر او را به نادانی وا دارند نادان می شود، اگر نقل قول کند نادرست گوید، خودش نمی فهمد و اگر هم به او بفهمانند درک نمی کند.

اما نابکار، اگر به او امانت سپاری، به تو خیانت می کند، اگر با او همنشینی کنی، مایه ننگ و بدنامی تو شود و اگر به او اعتماد کنی، نسبت به تو خیرخواهی و یکرنگی به خرج نمی دهد.

امام علی علیه السلام :مردم در دنیا دو گونه کار می کنند : یکی در دنیا برای دنیا کار می کند. چنین کسی را دنیایش از آخرتش باز داشته، برای بازماندگانش بیم فقر و ناداری دارد، اما از تهیدستی خویش آسوده خاطر است. چنین کسی عمر خویش را در راه سود رساندن به دیگران می گذراند. دیگری در دنیا برای بعد از دنیا کار می کند. چنین کسی را روزیِ مقدّر بی هیچ کوششی برسد. پس ، از هر دو جهان بهره برگیرد و هر دو سرای را با هم داشته باشد. چنین کسی در پیشگاه خداوند آبرومند است و هیچ حاجتی از خدا نخواهد که از برآوردن آن دریغ فرماید.

ص :473


1- بحار الأنوار : 70 / 9 / 6.
2- نهج البلاغة : الحکمة 269.

عنه علیه السلام :النّاسُ رجُلانِ : مُتَّبِعٌ شِرعَةً ، و مُبتَدِعٌ بِدعَةً لَیس مَعهُ مِن اللّهِ سبحانَهُ بُرهانُ سُنَّةٍ، و لا ضِیاءُ حُجَّةٍ . (1)

بحار الأنوار عن الإمامِ الحسنِ علیه السلام :الناسُ أربعةٌ : فمِنهُم مَن لَه خُلقٌ و لا خَلاقَ لَهُ ، و مِنهُم مَن لَهُ خَلاقٌ و لا خُلقَ لَهُ ، قَد ذَهَبَ الرّابِعُ و هُو الّذی لا خَلاقَ و لا خُلقَ لَهُ ، و ذلکَ شَرُّ النّاسِ ، و مِنهُم مَن لَهُ خُلقٌ و خَلاقٌ ، فذلِکَ خَیرُ النّاسِ . (2)

و فی خَبرٍ آخَرَ عَنهُ علیه السلام : النّاسُ أربَعَةٌ : فمِنهُم مَن لَه خَلاقٌ و لَیس لَهُ خُلقٌ ، و مِنهُم مَن لَهُ خُلقٌ و لَیس لَهُ خَلاقٌ ، و مِنهُم مَن لَیس لَهُ خُلقٌ و لا خَلاقٌ فذاکَ شَرُّ النّاسِ ، و مِنهُم لَهُ خُلقٌ و خَلاقٌ فذاکَ أفضَلُ النّاسِ. (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :النّاسُ فی زَمانِنا علی سِتِّ طَبَقاتٍ : أسَدٌ ، و ذِئبٌ ، و ثَعلبٌ ، و کَلبٌ ، و خِنزیرٌ ، و شاةٌ ؛ فأمّا الأسَدُ : فمُلوکُ الدُّنیا یُحِبُّ کلُّ واحِدٍ مِنهُم أن یَغلِبَ و لا یُغلَبَ . و أمّا الذِّئبُ : فتُجّارُکُم یَذُمُّو(نَ) إذا اشتَرَوا و یَمدَحو(نَ) إذا باعُوا. و أمّا الثَّعلبُ : فهؤلاءِ الّذینَ یأکُلونَ بأدیانِهِم و لا یَکونُ فی قُلوبِهِم ما یَصِفونَ بألسِنَتِهِم . و أمّا الکَلبُ : یَهِرُّ علَی النّاسِ بلِسانِهِ و یُکرِمُهُ النّاسُ مِن شَرِّ لِسانِهِ . و أمّا الخِنزیرُ : فهؤلاءِ المُخَنَّثونَ و أشباهُهُم لا یُدعَون إلی فاحِشَةٍ إلاّ أجابُوا . و أمّا الشّاةُ : فالمُؤمِنونَ ، الّذینَ تُجَزُّ شُعورُهُم و یُؤکَلُ لُحومُهُم و یُکسَرُ عَظمُهُم ، فکَیفَ تَصنَعُ الشّاةُ بَینَ أسَدٍ و ذِئبٍ و ثَعلبٍ و کَلبٍ و خِنزیرٍ ؟ ! (4)

امام علی علیه السلام :مردم دو دسته اند : یکی آنکه پیرو دین است، و دیگر کسی که بدعت گذار است، او را از جانب خداوند سبحان نه برهانی از سنّت است و نه روشناییِ حجّتی.

بحار الأنوار :امام حسن علیه السلام فرمود : مردم چهار دسته اند : دسته ای از آنان اخلاق دارند و بهره ای [از نیکی یا دینداری ]ندارند و دسته ای از نیکی و دینداری بهره مندند اما اخلاق ندارند و دسته چهارم که محکوم به نابودی اند کسانی هستند که نه بهره ای از خیر و صلاح دارند و نه اخلاق و اینان بدترین مردمند و دسته ای که هم اخلاق دارند و هم از خیر و صلاح بهره مندند، اینان بهترین مردمند.

در حدیثی دیگر از آن حضرت آمده است : مردم چهار گروهند : یکی از خیر و صلاح بهره مند است، اما اخلاق ندارد. یکی اخلاق دارد، اما از خیر و صلاح بهره ای ندارد. دیگری نه اخلاق دارد و نه از خیر و دینداری بهره مند است و این بدترین مردم است و چهارمی هم اخلاق دارد و هم از خیر و صلاح بهره مند است؛ این برترین مردم است.

امام زین العابدین علیه السلام :مردم در روزگار ما به شش گروه تقسیم می شوند : شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک و گوسفند. شیران همان شهریاران و زمام داران دنیایند که هر یک از آنها دوست دارد بر دیگری غلبه کند و مغلوب کسی واقع نشود. گرگ ها همان بازرگانان شما هستند که هرگاه می خواهند کالایی را بخرند از آن بدگویی می کنند و هرگاه می خواهند بفروشند از آن تعریف می کنند. روبهان همان کسانی هستند که از طریق دین خود می خورند و به آنچه می گویند در دل اعتقادی ندارند. سگ ها آن کسانی هستند که با زبان خود بر مردم پارس می کنند و مردم از شرّ زبانشان به آنان احترام می گذارند. خوکان همان مردهای مخنّث و امثال آنها هستند که وقتی از آنان دعوت به فحشایی شود اجابت می کنند، و گوسفندان همان مؤمنان هستند که پشمهایشان را می چینند و گوشتشان را می خورند و استخوانشان را می شکنند. از یک گوسفند در میان [گروهی] شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک چه کاری ساخته است؟!

ص :474


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- بحار الأنوار : 70 / 10 / 8.
3- کنز العمّال : 44401.
4- الخصال : 339 / 43.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النّاسُ علی أربَعَةِ أصنافٍ : جاهِلٌ مُتَردّی مُعانِقٌ لهَواهُ ، و عابِدٌ مُتَقَوّی کُلَّما ازدادَ عِبادَةً ازدادَ کِبرا ، و عالِمٌ یُریدُ أن یُوطَأَ عَقِباهُ و یُحِبُّ مَحمَدَةَ النّاسِ ، و عارِفٌ علی طَریقِ الحَقِّ یُحِبُّ القِیامَ بهِ فهُو عاجِزٌ أو مَغلوبٌ ، فهذا أمثَلُ أهلِ زَمانِکَ و أرجَحُهُم عَقلاً . (1)

امام صادق علیه السلام :مردم چهار دسته اند : [یکی ]نادانِ افتاده در ورطه هلاکت و هماغوش با هوس. [دیگری ]عابد متظاهر به تقوا و پرهیزگاری که هر چه بیشتر عبادت کند بر کبر و غرورش افزوده شود. [دیگر] عالمی که دوست دارد مردم پشت سرش راه روند و از او مدح و ستایش کنند. [چهارم ]دانای آشنا به حقّ که دوست دارد حقّ را برپا دارد، اما یا توانایی و قدرت ندارد یا مغلوب است. او بهترین فرد روزگار خود و خردمندترین مردم زمانه خویش است.

ص :475


1- الخصال : 262 / 139.

عنه علیه السلام :الرِّجالُ ثَلاثَةٌ : عاقِلٌ، و أحمَقُ ، و فاجِرٌ ؛ فالعاقِلُ إن کُلِّمَ أجابَ ، و إن نَطَقَ أصابَ ، و إن سَمِعَ وَعی . و الأحمَقُ إن تَکلَّمَ عَجِلَ ، و إن حَدَّثَ ذَهِلَ ، و إن حُمِلَ علَی القَبیحِ فَعَلَ . و الفاجِرُ إنِ ائتَمَنتَهُ خانَکَ ، و إن حَدَّثتَهُ شانَکَ . (1)

عنه علیه السلام :النّاسُ طَبَقاتٌ ثَلاثٌ: طَبَقةٌ مِنّا و نَحنُ مِنهُم ، و طَبَقةٌ یَتَزَیَّنونَ بِنا ، و طَبَقةٌ یَأکُلُ بَعضُهُم بَعضا بِنا . (2)

عنه علیه السلام :النّاسُ کُلُّهُم ثَلاثُ طَبَقاتٍ: سادَةٌ مُطاعُونَ ، و أکفاءُ مُتَکافُونَ ، واُناسٌ مُتَعادُونَ . (3)

عنه علیه السلام :النّاسُ ثَلاثَةٌ : جاهِلٌ یَأبی أن یَتَعَلَّمَ ، و عالِمٌ قَد شَفَّهُ عِلمُهُ ، و عاقِلٌ یَعمَلُ لدُنیاهُ و آخِرَتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :الرِّجالُ ثَلاثَةٌ: رجُلٌ بِمالِهِ، و رجُلٌ بِجاهِهِ ، و رجُلٌ بلِسانِهِ ، و هُو أفضَلُ الثَّلاثَةِ (5) . (6)

الکافی عنه علیه السلام_ لإسحاقَ بنِ غالِبٍ _: کَم تَری أهلَ هذهِ الآیَةِ : «إنْ اُعْطُوا مِنها رَضُوا و إنْ لَمْ یُعْطَوا مِنْها إذا هُمْ یَسخَطونَ» (7) ؟ قالَ : ثُمَّ قالَ : هُم أکثَرُ مِن ثُلُثَیِ النّاسِ . (8)

امام صادق علیه السلام :مردان سه دسته اند : خردمند، احمق و نابکار. خردمند، آنگاه که با او سخن گویند، پاسخ دهد و هر گاه سخن بگوید، درست بگوید و هرگاه بشنود پذیرا شود. و احمق، که برای سخن گفتن عجله دارد و هرگاه حدیث گوید (نقل قول کند) فراموش کند و اگر به کار زشتش وا دارند، آن را انجام دهد. و نابکار، اگر به او اعتماد کنی (امانتی بدو سپاری) به تو خیانت کند و اگر برای او سخنی بازگو کنی، باعث ننگ و عار تو شود.

امام صادق علیه السلام :مردم سه گروه اند : گروهی از مایند و ما از آنان هستیم، گروهی به واسطه ما خود را آراسته می کنند (با چسباندن خود به ما کسب آبرو می کنند) و گروهی هم به نام ما یکدیگر را می خورند.

امام صادق علیه السلام :مردم به طور کلّی سه دسته اند : مهترانی که فرمانبرداری می شوند، همگنان برابر و همردیف، و عدّه ای هم که با یکدیگر مقابله و دشمنی می ورزند.

امام صادق علیه السلام :مردم سه دسته اند : نادانی که از آموختن سر باز می زند، دانایی که علم و دانشش او را نزار کرده است، و خردمندی که برای دنیا و آخرتش کار می کند.

امام صادق علیه السلام :مردان سه دسته اند : یکی از مال و ثروت برخوردار است، یکی از جاه و مقام، و دیگری از زبان (سخنوری) و او برترین آنهاست.

الکافی :امام صادق علیه السلام به اسحاق بن غالب فرمود : فکر می کنی چه تعداد از مردم مصداق این آیه هستند : « اگر از آن [اموال ]به آنان داده شود خشنود می گردند و اگر از آن به ایشان داده نشود به ناگاه خشم می گیرند»؟ راوی می گوید : حضرت سپس خودش فرمود : اینان بیش از دو سوم مردم هستند.

ص :476


1- تحف العقول : 323.
2- مشکاة الأنوار : 128 / 299.
3- بحار الأنوار : 78 / 235 / 55.
4- تحف العقول : 324.
5- الخصال : 116 / 95.
6- (انظر) القلب : باب 3330.
7- التوبة : 58 .
8- الکافی : 2 / 412 / 4.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لهِشامِ بنِ الحَکَمِ و هُو یَعِظُهُ _: یا هِشامُ ، اِحذَرْ هذهِ الدُّنیا ، و احذَرْ أهلَها؛ فإنّ النّاسَ فیها علی أربَعَةِ أصنافٍ : رجُلٌ مُتَردّی مُعانِقٌ لهَواهُ ، و مُتَعلِّمٌ مُقرئٌ (مُتَقَرّئٌ) کُلّما ازدادَ عِلما ازدادَ کِبرا ، یَستَعلی بقِراءتِهِ و عِلمِهِ علی مَن هُو دُونَهُ ، و عابِدٌ جاهِلٌ یَستَصغِرُ مَن هُو دُونَهُ فی عِبادَتِهِ ، یُحِبُّ أن یُعَظَّمَ و یُوَقَّرَ ، و ذو بَصیرَةٍ عالِمٌ عارِفٌ بطَریقِ الحَقِّ یُحِبُّ القِیامَ بهِ فهُو عاجِزٌ أو مَغلوبٌ ، و لا یَقدِرُ علَی القِیامِ بما یَعرِفُ(_هُ) فهُو مَحزونٌ مَغمومٌ بذلکَ ، فهُو أمثَلُ أهلِ زَمانِهِ ، و أوجَهُهُم عَقلاً . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :النّاسُ ضَربانِ : بالِغٌ لا یَکتَفی ، و طالِبٌ لا یَجِدُ . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فی جوابِهِ عن سؤال بعضٍ عنِ اختِلافِ الشِّیعَةِ _: إنّما خاطَبَ اللّهُ العاقِلَ ، و النّاسُ فِیَّ علی طَبَقاتٍ : المُستَبصِرُ علی سَبیلِ نَجاةٍ ، مُتَمَسِّکٌ بالحَقِّ ، مُتَعَلِّقٌ بفَرعِ الأصلِ ، غَیرُ شاکٍّ و لا مُرتابٍ ، لا یَجِدُ عَنِّی مَلجأً.

و طَبَقةٌ لَم تَأخُذِ الحَقَّ مِن أهلِهِ ، فهُم کَراکِبِ البَحرِ ؛ یَموجُ عِندَ مَوجِهِ و یَسکُنُ عِندَ سُکونِهِ .

و طَبَقةٌ استَحوَذَ علَیهِمُ الشَّیطانُ ، شأنُهُمُ الرَّدُّ علی أهلِ الحَقِّ و دَفعُ الحَقِّ بالباطِلِ ، حَسَدا مِن عِندِ أنفُسِهِم .

فَدَعْ مَن ذَهَبَ یَمینا و شِمالاً ، فإنَّ الرّاعِیَ إذا أرادَ أن یَجمَعَ غَنَمَهُ جَمَعَها بأهوَنِ سَعیٍ ، و إیّاکَ و الإذاعَةَ و طَلَبَ الرِّئاسَةِ ، فإنّهُما یَدعُوانِ إلَی الهَلَکَةِ . (3)

امام کاظم علیه السلام_ در اندرز به هشام بن حکم _فرمود : ای هشام! از این دنیا و اهل آن برحذر باش؛ زیرا مردم در آن چهار دسته اند : یکی افتاده در ورطه هلاکت و هماغوش هوس. دیگری طالب دانش و قرآن خوان که هر چه دانشش فزاید کبر و غرورش بیش شود و قرآن دانیِ خود و دانشِ خویش را وسیله گردن فرازی و بزرگی نمودن بر فرو دستان خود سازد. سومی عابد نادانی که هر کس را در عبادت از او کمتر است کوچک شمارد و دوست دارد او را تعظیم و تکریم کنند و چهارمی بینشمندِ دانایِ آشنا به راه حقّ که دوست دارد حقّ را بر پای دارد، اما یا ناتوان است، یا مغلوب و نمی تواند آنچه را می فهمد و می داند به کار بندد و از این رو اندوهناک و غمزده است. او بهترین فرد روزگار خود و خردمندترین آنان است.

امام رضا علیه السلام :مردم دو گونه اند : رسنده ای که بسنده نمی کند و جوینده ای که نمی یابد.

امام عسکری علیه السلام_ در پاسخ به سؤال یکی از شیعیان درباره اختلاف شیعه _فرمود : مخاطب خداوند در حقیقت شخص خردمند است و مردم نسبت به من چند دسته اند : یکی با بینش و بصیرت است و در راه نجات قدم بر می دارد و به حقّ چنگ در می زند و به شاخه ریشه می آویزد، از شک و تردید به دور است و جز من کسی را پناهگاه نمی یابد.

دسته دوم، حقّ را از اهلش فرا نگرفته اند. اینان چون به دریا نشسته ای هستند که با موج دریا، موج برمی دارند و با آرام گرفتن آن آرام می گیرند.

دسته سوم، شیطان بر آنها استیلا دارد ، کارشان مخالفت با اهل حقّ و دفع حقّ با باطل است و این کارشان ناشی از حسادت درونی آنها می باشد.

پس، آن را که به راست و چپ می رود، به خود وا گذار؛ زیرا که اگر چوپان بخواهد گوسفندان خود را یک جا فراهم آورد با کمترین تلاشی آنها را گرد می آورد. و از فاش کردن اسرار و ریاست طلبی بپرهیز که این هر دو مایه نابودیند.

ص :477


1- بحار الأنوار : 78 / 316 / 1.
2- بحار الأنوار : 78 / 349 / 7.
3- تحف العقول : 486.

المعصومُ علیه السلام :إنَّ النّاسَ أربَعَةٌ : رجُلٌ یَعلَمُ و یَعلَمُ أنّهُ یَعلَمُ فذاکَ مُرشِدٌ عالِمٌ فاتَّبِعوهُ ، و رجُلٌ یَعلَمُ و لا یَعلَمُ أنّهُ یَعلَمُ فذاکَ غافِلٌ فأیقِظوهُ ، و رجُلٌ لا یَعلَمُ و یَعلَمُ أنّهُ لا یَعلَمُ فذاکَ جاهِلٌ فعَلِّموهُ ، و رجُلٌ لا یَعلَمُ و یَعلَمُ أنّهُ یَعلَمُ فذاکَ ضالٌّ فأرشِدوهُ . (1)

معصوم علیه السلام :مردم چهار دسته اند : یکی مردی است که می داند و می داند که می داند. چنین کسی راهنما و داناست، از او پیروی کنید. دیگری مردی است که می داند و نمی داند که می داند. چنین کسی غافل است، هشیارش کنید. سومی مردی است که نمی داند و می داند که نمی داند. چنین کسی نادان است، دانایش کنید و چهارمی مردی است که نمی داند و خیال می کند می داند. چنین کسی گمراه است، ارشادش کنید.

ص :478


1- بحار الأنوار : 1 / 195 / 15.

(1)

3910 - مَن لَیس مِن النّاسِ
3910 - آنکه از مردم نیست

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لرجُلٍ قالَ لَهُ: أ تَری هذا الخَلقَ کُلَّهُ مِن النّاسِ ؟ : اِلقَ مِنهُمُ التّارِکَ للسِّواکِ ، و المُتَرَبِّعَ فی مَوضِعِ الضِّیقِ ، و الدّاخِلَ فیما لا یَعنیهِ، و المُماریَ فیما لا عِلمَ لَهُ، و المُتَمَرِّضَ مِن غَیرِ عِلَّةٍ، و المُتَشَعِّثَ مِن غَیرِ مُصیبَةٍ، و المُخالِفَ علی أصحابِهِ فی الحَقِّ و قَدِ اتَّفَقوا علَیهِ، و المُفتَخِرَ یَفتَخِرُ بآبائهِ و هُو خِلْوٌ مِن صالِحِ أعمالِهِم، فهُو بمَنزِلَةِ الخَلَنجِ (2) یُقشَرُ لِحاءً عَن لِحاءٍ حتّی یُوصَلَ إلی جَوهَریَّتِهِ ، و هُو کما قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «إنْ هُمْ إلاّ کالأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ سَبیلاً» (3) . (4)

3910

آنکه از مردم نیست

امام صادق علیه السلام_ به مردی که عرض کرد : آیا این خلایق همه در شمار آدمیانند؟ _فرمود : از شمار آنان بیفکن کسی را که مسواک نمی زند، کسی که در جای تنگ چهار زانو می نشیند، کسی که به چیزهای بی ربط و بیهوده می پردازد، کسی که در موضوعاتی که نمی داند بحث و مجادله می کند، کسی که بی جهت خود را در بستر بیماری می اندازد، کسی که بدون مصیبتی سر و وضعش ژولیده و پریشان باشد، کسی که با یاران خود درباره حقیقتی که همه آنها بر آن همداستانند مخالفت کند، کسی که به مفاخر پدران خود ببالد اما از کارهای نیک و شایسته آنان بی بهره باشد، چنین کسی به خَلنگ (5) می ماند که پوسته های آن لایه لایه برداشته شود تا به مغزش برسد و نیز چنان است که خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «اینان نیستند مگر مانند چارپایان و بلکه اینان گمراهترند».

ص :479


1- (انظر) الزُّهد : باب 1613 حدیث 7698. الشیعة : باب 2126.
2- الخَلَنْج شجرٌ ، فارسی معرّب ، تتّخذ من خشبه الأوانی. (لسان العرب : 2 / 261).
3- الفرقان : 44 .
4- الخصال : 409 / 9.
5- گیاهی است بصورت درختچه یا علف که در نواحی گرم و معتدل می روید . (فرهنگ معین : 1 / 1437) .

3911 - فُضولُ الرِّجالِ
3911 - مردمان فضول

تهذیب الأحکام :اُتِیَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام و هُو بالبَصرَةِ برجُلٍ یُقامُ علَیهِ الحَدُّ ، قالَ : فلَمّا قَرُبوا و نَظَرَ فی وجُوهِهِم ، قالَ : فأقبَلَ جَماعَةٌ مِن النّاسِ فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : یا قَنبَرُ ، انظُرْ ما هذهِ الجَماعَةُ ؟ قالَ : رجُلٌ یُقامُ علَیهِ الحَدُّ .

قالَ : فلَمّا قَرُبوا و نَظَرَ فی وُجوهِهِم قالَ : لا مَرحَبا بوُجوهٍ لا تُری إلاّ فی کُلِّ سُوءٍ ، هؤلاءِ فُضولُ الرِّجالِ ، أمِطْهُم عَنّی یا قَنبَرُ . (1)

3911

مردمان فضول

تهذیب الأحکام :در بصره مردی را برای جاری کردن حدّ بر او نزد امیر المؤمنین علیه السلام آوردند. در این هنگام جماعتی از مردم به طرف آن حضرت به راه افتادند. امام فرمود : ای قنبر! ببین این جمعیت چیست؟ و فرمود : مردی است که حدّ بر او جاری می شود [و تماشا ندارد] .

چون آن عدّه نزدیک آمدند و حضرت به صورت آنان نگاه کرد، فرمود : ناخوش باد چهره هایی که جز در صحنه های بد و ناخوشایند دیده نمی شوند، اینان جماعتی فضول هستند. ای قنبر! آنان را از من دور کن.

3912 - أشباهُ الرِّجالِ
3912 - مردنماها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن خُطبَتِهِ و هُو یَستَنهِضُ بِها النّاسَ حِینَ وَرَدَ خَبرُ غَزوِ الأنبارِ مِن قِبَلِ جَیشِ مُعاوِیَةَ فلَم یَنهَضوا _: یا أشباهَ الرِّجالِ و لا رِجالَ ! حُلُومُ الأطفالِ ، و عُقُولُ رَبّاتِ الحِجالِ ، لَوَدِدتُ أنّی لَم أرَکُم و لَم أعرِفْکُم مَعرِفَةً _ و اللّهِ _ جَرَّت نَدَما، و أعقَبَت سَدَما، قاتَلَکُمُ اللّهُ ! لَقد مَلَأتُم قَلبی قَیحا ، و شَحَنتُم صَدری غَیظا ، و جَرَّعتُمونی نَغَبَ التَّهمامِ أنفاسا ، و أفسَدتُم علَیَّ رأیِی بالعِصیانِ و الخِذلانِ . (2)

3912

مرد نماها

امام علی علیه السلام_ آنگاه که خبر حمله سپاه معاویه به شهر انبار را شنید و در خطبه ای مردم را به جهاد فرا خواند، اما آنان از جای نجنبیدند _فرمود : ای مرد نمایان نامرد! اندیشه هایتان چون کودکان و خردهایتان به مانند خرد نوعروسان است. کاش شما را نمی دیدم و با شما آشنا نمی شدم، آشنایی ای که به خدا قسم، پشیمانی با خود آورد و غم و اندوه به بار نشاند. خدا شما را بکشد! دلم را آکنده از چرک و سینه ام را لبریز از خشم کردید و جرعه های غم و اندوه را پیاپی به من نوشاندید و با نافرمانی و دست شستن از کمک و یاری، رأی و تدبیر مرا تباه (بی اثر) ساختید.

ص :480


1- تهذیب الأحکام : 10 / 150 / 603.
2- نهج البلاغة: الخطبة27.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ مَن یَتَصدّی للحُکمِ بَینَ الاُمَّةِ و لَیس لذلکَ بأهلٍ _: ......... و رجُلٌ قَمَشَ جَهلاً ، مُوضِعٌ فی جُهّالِ الاُمَّةِ ، عادٍ (غادِرٌ) فی أغباشِ الفِتنَةِ ، عَمٍ بما فی عَقدِ الهُدنَةِ ، قد سمّاهُ أشباهُ النّاسِ عالِما و لَیس بهِ . (1)

3913 - أصنافُ النّاسِ فِی الإیمانِ
3913 - طبقات مردم به لحاظ ایمان

الکتاب :

الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرا وَ نِفَاقا و أَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ * وَ مِنَ الأَعْرَابِ مَنْ یَتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ مَغْرَما وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ الدَّوَائِرَ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * وَ مِنَ الأَعْرَابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ یَتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللّهِ وَ صَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلاَ إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . (2)

امام علی علیه السلام_ در وصف کسی که بر مسند داوری میان مردم می نشیند در حالی که شایستگی این کار را ندارد _فرمود : ......... و دیگر مردی است که انبوهی از جهل و نادانی را در خود فراهم آورده، در میان نادانان امّت می تازد، در تیرگی های فتنه و گمراهی می شتابد، در راه ایجاد صلح و آشتی میان مردم کور است، مردم نمایان او را دانشمند می نامند، در حالی که نادانی بیش نیست.

3913

طبقات مردم به لحاظ ایمان

قرآن:

«بادیه نشینان عرب، در کفر و نفاق [از دیگران ]سخت تر و به اینکه حدود آنچه را خدا بر فرستاده اش نازل کرده، ندانند، سزاوارترند و خدا دانای حکیم است. و برخی از آن بادیه نشینان کسانی هستند که آنچه را [در راه خدا] هزینه می کنند، خسارتی [برای خود ]می دانند و برای شما پیشامدهای بد انتظار می برند. پیشامد بد بر آنان باد و خدا شنوای داناست. و برخی [دیگر] از بادیه نشینان کسانی هستند که به خدا و روز واپسین ایمان دارند و آنچه را انفاق می کنند مایه تقرّب نزد خدا و دعاهای پیامبر می دانند. بدانید که این انفاق مایه تقرّب آنهاست. به زودی خدا ایشان را در جوار رحمت خویش درآورد، که خدا آمرزنده مهربان است».

ص :481


1- نهج البلاغة : الخطبة 17.
2- التوبة : 97 _ 99.

«وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ * فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ». (1)

ها أَنْتُمْ هؤُلاَءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْما غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن وُلِدَ فی الإسلامِ فهُو عَرَبیٌّ ، و مَن دَخَلَ فیهِ طَوعا أفضَلُ مِمَّن دَخَلَ فیهِ کَرها ، و المَولی هُو الّذی یُؤخَذُ أسِیرا مِن أرضِهِ و یُسلِمُ ، فذلکَ المَولی . (3)

الکافی عن هشام عن حمزةِ بنِ الطّیار :قالَ لی أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : النّاسُ علی سِتَّةِ أصنافٍ ، قالَ : قُلتُ : أ تَأذَنُ لِی أن أکتُبَها ؟ قالَ : نَعَم ، قلتُ : ما أکتُبُ ؟ قالَ : اکتُبْ : أهلُ الوَعیدِ مِن أهلِ الجَنَّةِ و أهلِ النّارِ (4) و اکتُبْ : «و آخَرُونَ اعْتَرَفوا بِذُنوبِهِمْ خَلَطوا عَمَلاً صالِحا و آخَرَ سَیِّئا» . (5) قالَ : قلتُ : مَن هؤلاءِ ؟ قالَ : وَحشِیٌّ مِنهُم (6) ، قالَ : و اکتُبْ : «و آخَرُونَ مُرجَوْنَ لأمْرِ اللّهِ إمّا یُعَذِّبُهُمْ و إمّا یَتُوبُ عَلَیهِم» . (7) قالَ : و اکتُبْ : «إلاّ المُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ و النِّساءِ و الوِلْدانِ لا یَسْتَطیعونَ حِیلَةً و لا یَهْتَدُون سَبیلاً» (8) لا یَستَطیعونَ حِیلَةً إلَی الکُفرِ ، و لا یَهتَدون سَبیلاً إلَی الإیمانِ ، «فاُولئکَ عَسَی اللّهُ أنْ یَعْفُوَ عَنْهُم» . (9) قالَ : و اکتُبْ : أصحابُ الأعرافِ . قالَ : قلتُ : و ما أصحابُ الأعرافِ ؟ قالَ : قَومٌ استَوَت حَسَناتُهُم و سَیِّئاتُهُم ، فإن أدخَلَهُمُ النّارَ فبِذُنوبِهِم ، و إن أدخَلَهُمُ الجَنَّةَ فبِرَحمَتِهِ . (10)

و أیضا فی خبرٍ آخَرَ : النّاسُ علی سِتِّ فِرَقٍ ، یَؤولُونَ (11) کُلُّهُم إلی ثَلاثِ فِرَقٍ : الإیمانُ و الکُفرُ و الضَّلالُ ؛ و هُم أهلُ الوَعدَینِ (12) الّذینَ وَعَدَهُمُ اللّهُ الجَنَّةَ و النّارَ: المُؤمنونَ، و الکافِرونَ، و المُستَضعَفونَ، و المُرجَونَ لأمرِ اللّهِ إمّا یُعَذِّبُهُم و إمّا یَتوبُ علَیهِم ، و المُعتَرِفونَ بذُنوبِهِم خَلَطوا عَملاً صالِحا و آخَرَ سَیّئا ، و أهلُ الأعرافِ . (13)

«و اگر آن را بر یکی از غیر عرب زبانان نازل می کردیم و پیامبر آن را برایشان می خواند، به آن ایمان نمی آوردند».

«شما همان مردمی هستید که برای انفاق در راه خدا فرا خوانده شده اید. پس برخی از شما بخل می ورزند و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده و [گرنه ]خدا بی نیاز است و شما نیازمندید. و اگر روی برتابید [خدا ]جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :هر که مسلمان متولّد شود او عرب است و هرکه داوطلبانه به اسلام در آید بهتر از کسی است که به ناچار مسلمان شود و مولی کسی است که از خاک خود به اسیری گرفته شود و مسلمان گردد. و چنین شخصی مولی است.

الکافی_ به نقل از هشام از حمزة بن طیّار _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : مردم شش دسته اند. عرض کردم : اجازه می دهید آن را بنویسم؟ فرمود : آری. عرض کردم : چه بنویسم؟ فرمود : بنویس : [یکی] اهل وعید از بهشتیان و دوزخیان (14) و بنویس : «و دیگرانی که به گناهان خویش اعتراف کردند و کردار خوب را با کردار بد بیامیختند». حمزه گوید : عرض کردم : اینها چه کسانی هستند؟ فرمود : وحشی (15) یکی از اینهاست. فرمود : و بنویس : «و دیگرانی که [کارشان ]موقوف به امر خداست : یا آنان را عذاب می کند و یا توبه ایشان را می پذیرد». فرمود : و بنویس: «مگر مردان و زنان و کودکان فرو دستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند» نه چاره ای به سوی کفر دارند و نه راهی به سوی ایمان پیدا می کنند «پس امید است که خدا از ایشان درگذرد». فرمود : و بنویس : اعرافیان. حمزه می گوید : عرض کردم : اعرافیان کیستند؟ فرمود : مردمی که کارهای نیک و بد آنها برابر است. پس، اگر خداوند آنها را به دوزخ برد، به سبب گناهانشان است و اگر به بهشتشان برد، از سر رحمت اوست.

در خبری دیگر آمده است : مردم شش گروهند که در مجموع به سه گروه بر می گردند : ایمان، کفر و گمراهی و ایشان اهل دو وعده هستند، آنان که خداوند به ایشان وعده بهشت و دوزخ داده است : مؤمنان، کافران، نا توانان، کسانی که کارشان به دست خداست یا عذابشان می کند و یا توبه آنان را می پذیرد، کسانی که به گناهان خود اعتراف کرده اند و کردار نیک را با کردار بد به هم آمیخته اند و اهل اعراف. (16)

ص :482


1- الشعراء : 198 و 199.
2- محمّد : 38.
3- معانی الاخبار: 404 / 74.
4- أی الوعد و الوعید ، اکتفی بأحدهما تغلیبا . و فی بعض النسخ «الوعد» و فی بعضها «الوعدَین» و هو أظهر ؛ أی الذین یتحقّق فیهم وعد الثواب و وعید العقاب . (کما فی هامش المصدر).
5- التوبة : 102.
6- وحشیّ بن حوب صحابیّ، و هو قاتل حمزة رضی الله عنه فی الجاهلیّة، و مسیلمة الکذّاب فی الإسلام . (القاموس المحیط : 2 / 292) .
7- التوبة : 106.
8- النساء : 98 .
9- النساء : 99.
10- الکافی : 2 / 381 / 1.
11- أآل الشیء یؤول : أی رجع و صار إلیه (النهایة : 1 / 80) .
12- النسخ هنا مختلفة کالسابق . (کما فی هامش المصدر).
13- الکافی : 2 / 381 / 2 . یعنی أنّ الناس ینقسمون أوّلاً إلی ثلاث فرق بحسب الإیمان و الکفر و الضلال ، ثمّ أهل الضلال ینقسمون إلی أربع ، فیصیر المجموع ستّ فرق. (کما فی هامش المصدر).
14- «اهل وعید» یعنی اهل وعد و وعید و از باب تغلیب به ذکر یکی بسنده فرموده است. در برخی نسخه ها کلمه «الوعد» و در برخی دیگر «الوعدین» آمده و این اظهر است. یعنی کسانی که وعده ثواب و تهدید به عقاب و کیفر درباره آنان تحقق می یابد (نقل از حاشیه کافی).
15- مقصود، وحشی بن حرب است که در زمان کفر خود حمزه سید الشهدا را به قتل رساند و در زمانی که مسلمان بود مسلیمه کذّاب را کشت.
16- یعنی مردم در یک تقسیم اوّلیه، بر حسب ایمان و کفر و گمراهی به سه دسته تقسیم می شوند و سپس گمراهان به چهار دسته تقسیم می گردند که مجموعاً شش دسته می شود ......... (نقل از حاشیه کافی).

ص :483

الإمامُ الصادقُ علیه السلام :النّاسُ علی سِتِّ فِرَقٍ : مُستَضَعَفٌ ، و مُؤلَّفٌ ، و مُرجَی ، و مُعتَرِفٌ بذَنبِهِ ، و ناصِبٌ ، و مُؤمنٌ . (1)

عنه علیه السلام :نَحنُ قُرَیشٌ ، و شِیعَتُنا العَرَبُ ، و عَدُوُّنا العَجَمُ . (2)

عنه علیه السلام :نَحنُ العَرَبُ ، و شِیعَتُنا المَوالی ، و سائرُ النّاسِ هَمَجٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَن دَخَلَ فی الإسلامِ رَغبَةً خَیرٌ مِمَّن دَخَلَ رَهبَةً ، و دَخَلَ المُنافِقونَ رَهبَةً ، و المَوالی دَخَلوا رَغبَةً . (4)

عنه علیه السلام :مَن وُلِدَ فی الإسلامِ فهُو عَرَبیٌّ ، و مَن دَخَلَ فیهِ بَعدَ ما کَبِرَ فهُو مُهاجِرٌ ، و مَن سُبِیَ و اُعتِقَ فهُو مَولی، و مَولَی القَوم مِن أنفُسِهِم . (5)

امام صادق علیه السلام :مردم به شش گروه تقسیم می شوند: مستضعف، و کسی که جزء مؤلّفة قلوبهم است، و کسی که کارش در دست خداست، و اعتراف کننده به گناهانش، و ناصبی و [ششم ]مؤمن.

امام صادق علیه السلام :ما قریش هستیم و شیعیان ما [در شمار ]عرب هستند و دشمن ما غیر عرب است.

امام صادق علیه السلام :ما عرب هستیم و شیعیان ما موالی هستند و بقیّه مردم «هَمَج» هستند.

امام صادق علیه السلام :آنکه با میل و رغبت به اسلام در آید بهتر از کسی است که از روی ترس اسلام را بپذیرد. منافقان از ترس مسلمان شدند و موالی با رغبت به اسلام گرویدند.

امام صادق علیه السلام :هر که مسلمان به دنیا آمده باشد او عرب است و هر کس بعد از آنکه بزرگ شد به اسلام در آمد او مهاجر است و هر کس اسیر و سپس آزاد شود، او مولی است و مولای هر قومی جزء آنان محسوب می شود.

ص :484


1- الخصال : 333 / 34.
2- معانی الأخبار : 404 / 71 .
3- بحار الأنوار : 67 / 181 / 21.
4- معانی الاخبار: 405 / 78.
5- معانی الاخبار: 239 / 3.

عنه علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَ_افِرِینَ یُجَ_اهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ» (1) _: المَوالی . (2)

عنه علیه السلام_ لیعقوبَ بنِ قَیسٍ _: یا بنَ قیسٍ، «و إنْ تَتَوَلَّوا یَسْتَبْدِلْ قَوْما غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونوا أمْثالَکُم» (3) عنی أبناءَ المَوالی المُعتَقِینَ . (4)

عنه علیه السلام :المُؤمنُ عَلَویٌّ لأنّهُ عَلا فی المَعرِفَةِ ، و المُؤمنُ هاشِمیٌّ لأنّهُ هَشَمَ الضَّلالَةَ ، و المُؤمنُ قُرَشیٌّ لأنّهُ أقَرَّ بالشَّیءِ المَأخوذِ عَنّا ، و المُؤمنُ عَجَمیٌّ لأنّهُ استَعجَمَ علَیهِ أبوابُ الشَّرِّ ، و المُؤمنُ عَرَبیٌّ لأنّ نَبیَّهُ صلی الله علیه و آله عَرَبیٌّ و کِتابَهُ المُنزَلُ بلِسانٍ عَرَبیٍّ مُبینٍ ، و المُؤمنُ نَبَطیٌّ لأنّهُ استَنبَطَ العِلمَ ، و المُؤمنُ مُهاجِریٌّ لأنّهُ هَجَرَ السَّیّئاتِ ، و المُؤمنُ أنصاریٌّ لأنّهُ نَصَرَ اللّهَ و رَسولَهُ و أهلَ بَیتِ رَسولِ اللّهِ ، و المُؤمنُ مُجاهِدٌ لأنّهُ یُجاهِدُ أعداءَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی دَولَةِ الباطِلِ بالتَّقیَّةِ ، و فی دَولَةِ الحَقِّ بالسَّیفِ . (5)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «به زودی خداوند مردمی را بیاورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست می دارند با مؤمنان ، فروتن [و] بر کافران سرفرازند . در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند» _فرمود : مقصود موالی است.

امام صادق علیه السلام_ به یعقوب بن قیس _فرمود : ای پسر قیس! «و اگر روی برتابید [خدا ]جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود» مقصودش فرزندانِ موالیِ آزاد شده است.

امام صادق علیه السلام :مؤمن، علوی است؛ چون در معرفت و شناخت به مقام عالی و بلندی رسیده است. مؤمن، هاشمی (در هم شکننده) است؛ چون گمراهی را درهم شکسته است. مؤمن ، قرشی است؛ چون به چیزی که از ما گرفته شده است اقرار دارد. مؤمن، عجم است؛ چون درهای شرّ و بدی به روی او بسته نشده است. مؤمن، عرب است؛ چون پیامبر او عرب است و کتاب او به زبان عربی روشن نازل شده است. مؤمن ، نبطی است؛ چون علم و دانش را استنباط کرده است. مؤمن ، مهاجر است؛ چون از گناهان و بدی ها هجرت و دوری کرده است. مؤمن ، انصاری است؛ چون خدا و رسول او و اهل بیت پیامبرش را نصرت داده است و مؤمن ، مجاهد است؛ چون با دشمنان خداوند عزّ و جلّ در دولت باطل از طریق تقیّه جهاد می کند و در دولت حق با شمشیر.

ص :485


1- المائدة : 54 .
2- تفسیر العیّاشی : 1 / 327 / 136.
3- محمّد : 38 .
4- بحار الأنوار : 67 / 174 / 5.
5- بحار الأنوار : 67 / 171 / 3.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :النّاسُ ثَلاثَةٌ : عَرَبیٌّ ، و مَولیً ، و عِلجٌ (1) ، فأمّا العَرَبُ فنَحنُ ، و أمّا المَولی فمَن والانا ، و أمّا العِلجُ فمَن تَبَرّأ مِنّا و ناصَبَنا . (2)

معانی الأخبار عن عمرِ بن سعید بن خُثیم عن أخیهِ معمّر عن الإمامِ الجوادِ علیه السلام :نَحنُ العَرَبُ ، و شِیعَتُنا مِنّا ، و سائرُ النّاسِ هَمَجٌ أو هَبَجٌ .

قالَ : قلتُ : ما الهَمَجُ ؟ قالَ : الذُّبابُ ، فقلتُ : و ما الهَبَجُ ؟ قالَ : البَقُّ . (3)

(4)

3914 - تَفسیرُ کَلِمَةِ «إمَّعةٍ»
3914 - تفسیر واژه «اِمَّعه»

تحف العقول عن [الإمامِ الکاظمِ] علیه السلام لِفَضلِ ابنِ یُونُسَ :أبلِغْ خَیرا ، و قُلْ خَیرا و لا تَکُن إمَّعَةً . قلتُ : و ما الإمَّعَةُ ؟ قالَ : لا تَقُلْ : أنا مَعَ النّاسِ ، و أنا کَواحِدٍ مِن النّاسِ . إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : یا أیُّها النّاسُ، إنّما هُما نَجدانِ : نَجدُ (5) خَیرٍ و نَجدُ شَرٍّ، فلا یَکُن نَجدُ الشَّرِّ أحَبَّ إلَیکُم مِن نَجدِ الخَیرِ . (6)

امام کاظم علیه السلام :مردم سه گونه اند: عرب، موالی و کافر. عرب، ما هستیم، موالی کسانی هستند که دوستدار و پیرو مایند و کافر کسی است که از ما بیزاری جوید و با ما دشمنی ورزد.

معانی الأخبار :عمر بن سعید بن خثیم از برادرش از امام جواد علیه السلام نقل می کند[که فرمود]: ما عرب هستیم و شیعیان ما از ما هستند و بقیه مردم هَمج یا هبج می باشند. عرض کردم : هَمَج چیست؟ فرمود : مگس. عرض کردم : هبج چیست؟ فرمود : پشه.

3914

تفسیر واژه «اِمَّعه»

تحف العقول :امام کاظم علیه السلام به فضل بن یونس فرمود : خیر برسان و خیر بگو و اِمَّعه نباش. عرض کردم : امّعه یعنی چه؟ فرمود : نگو : من با مردم هستم و من هم مثل یکی از مردم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای مردم! دو راه بیشتر وجود ندارد : راه خوب و راه بد. پس نباید راه بد نزد شما دوست داشتنی تر از راه خوب باشد.

ص :486


1- العِلْج : الرجل من کفّار العجم و غیرهم . (النهایة : 3 / 286).
2- معانی الأخبار : 403 / 70.
3- معانی الأخبار : 404 / 72.
4- (انظر) عنوان 411 «الفُرس».
5- النجد : الطریق الواضح المرتفع (القاموس المحیط : 1 / 340)، و قوله علیه السلام : «إنّما هما نجدان» فالظاهر إشارة إلی قوله فی سورة البلد: 10 «و هدَیناه النجدَین» . (کما فی هامش المصدر ).
6- تحف العقول : 413.

(1)

ص :487


1- (انظر) التقلید : باب 3361.

ص :488

526 - النّوم

526 - خواب

اشاره

(1)

(2)

ص :489


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 178 _ 221 «أبواب السَّهَر و النَّوم». کنز العمّال : 15 / 327 ، 492 ، 524 «فی النَّوم و آدابه».
2- انظر: عنوان 250 «السَّهَر» ، السُّکر : باب 1829.

3915 - النَّومُ
3915 - خواب

الکتاب :

وَ جَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتا (1) » . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النّومُ راحَةٌ مِن ألَمٍ ، و مُلائمُهُ المَوتُ . (3)

عنه علیه السلام :المُستَثقِلُ النّائمُ تُکذِّبُهُ أحلامُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّومُ راحَةٌ للجَسَدِ ، و النُّطقُ راحَةٌ للرُّوحِ ، و السُّکوتُ راحَةٌ للعَقلِ . (5)

عنه علیه السلام :خَمسَةٌ لا یَنامُونَ : الهامُّ بدَمٍ یَسفِکُهُ ، و ذو المالِ الکَثیرِ لا أمینَ لَهُ ، و القائلُ فی النّاسِ الزُّورَ و البُهتانَ عَن عَرَضٍ مِن الدُّنیا یَنالُهُ ، و المَأخُوذُ بالمال الکَثیرِ و لا مالَ لَهُ ، و المُحِبُّ حَبیبا یَتَوَقَّعُ فِراقَهُ . (6)

3915

خواب

قرآن:

«و خواب شما را [مایه] آسایش و استراحت (7) قرار دادیم ».

حدیث :

امام علی علیه السلام :خوابْ مایه آسودن از درد و رنج است و هم سنخ (برادر) آن مرگ است.

امام علی علیه السلام :کسی که با معده سنگین بخوابد، رؤیاهایش او را دروغزن معرّفی می کنند. (8)

امام صادق علیه السلام :خواب مایه آسایش تن است و سخن مایه آسایش جان و سکوت مایه آسایش خِرد.

امام صادق علیه السلام :پنج نفر خواب ندارند : کسی که در فکر ریختن خونی است، ثروتمندی که برای خود امانتداری پیدا نمی کند، کسی که برای رسیدن به مالی از دنیا به مردم دروغ و بهتان می بندد، کسی که بدهکاری زیاد دارد و دستش خالی است، و دوستداری که در آستانه جدا شدن از محبوب خویش است.

ص :490


1- السُّبات بالضمّ : أی النوم الثقیل ، و أصله الراحة، و معناه : جعلنا نومکم راحةً لأبدانکم (مجمع البحرین : 2 / 802) .
2- النبأ : 9.
3- غرر الحکم : 1461.
4- غرر الحکم : 1371.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 402 / 5865.
6- الخصال : 296 / 64.
7- سُبات : به معنای راحتی و آسایش است؛ زیرا خواب باعث آرامش و آسودگی قوای جسمانی از خستگی و رنجی می شود که هنگام بیداری بر اثر تصرّفات نفْس در بدن عارض می شود (المیزان : ج 20 ص162).
8- یعنی : خواب های دروغ و غیر واقعی می بیند و هرگاه آنها را برای دیگران نقل کند دروغ از کار در می آیند. پس گویا خواب هایش او را دروغگو می گردانند.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ النَّومَ سُلطانُ الدِّماغِ ، و هُو قِوامُ الجَسَدِ و قُوَّتُهُ . (1)

الإمامُ الهادی علیه السلام :السَّهَرُ ألَذُّ لِلمَنامِ . (2)

الخصال عن صالح یَرفَعُهُ :أربَعَةٌ القَلیلُ مِنها کَثیرٌ : النّارُ القَلیلُ مِنها کَثیرٌ ، و النَّومُ القَلیلُ مِنهُ کَثیرٌ ، و المَرَضُ القَلیلُ مِنهُ کَثیرٌ ، و العَداوَةُ القَلیلُ مِنها کَثیرٌ . (3)

3916 - النَّومُ وَالمَوتُ
3916 - خواب و مرگ

الکتاب :

اللّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الاُْخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمّیً إِنَّ فِی ذَلِکَ لاَیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :النَّومُ أخُو المَوتِ ، و لا یَموتُ أهلُ الجَنَّةِ . (5)

(6)

امام رضا علیه السلام :خواب، سلطان مغز است و مایه قوام و نیروی بدن.

امام هادی علیه السلام :شب زنده داری، خواب را لذت بخش تر می کند.

الخصال_ به نقل از صالح در حدیثی مرفوع _: چهار چیز است که اندک آنها هم بسیار است : آتش، اندکش بسیار است . خواب، اندکش هم بسیار است . بیماری، اندکش هم بسیار است و دشمنی، اندکش هم بسیار است.

3916

خواب و مرگ

قرآن:

«خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامی باز می ستاند و [نیز] روحی را که در [موقع ]خوابش نمرده است [قبض می کند] . پس آن نفسی را که مرگ را بر او واجب کرده است نگاه می دارد و آنهای دیگر را تا هنگامی معیّن باز پس می فرستد. قطعاً در این امر برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوابْ برادر مرگ است، و بهشتیان نمی میرند [و در بهشت نمی خوابند] .

ص :491


1- بحار الأنوار : 62 / 316.
2- أعلام الدین : 311.
3- الخصال : 238 / 84.
4- الزمر : 42.
5- کنز العمّال : 39321.
6- (انظر) : باب 3918.

3917 - التَّحذیرُ مِن کَثرَةِ النَّومِ
3917 - پرهیز از پُرخوابی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و کَثرَةَ النَّومِ ؛ فإنَّ کَثرَةَ النَّومِ یَدَعُ صاحِبَهُ فَقیرا یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَت اُمُّ سُلیمانَ بنِ داوودَ لسُلیمانَ علیه السلام : إیّاکَ و کَثرَةَ النَّومِ باللَّیلِ ؛ فإنَّ کَثرَةَ النَّومِ باللَّیلِ تَدَعُ الرّجُلَ فَقیرا یَومَ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن خافَ البَیاتَ قَلَّ نَومُهُ . (3)

عنه علیه السلام :ما أنقَضَ النَّومَ لعَزائمِ الیَومِ ! (4)

عنه علیه السلام :بِئسَ الغَریمُ النَّومُ ؛ یُفنی قَصیرَ العُمرِ ، و یُفَوِّتُ کَثیرَ الأجرِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ فی لَیلِهِ نَومُهُ فاتَهُ مِن العَمَلِ ما لا یَستَدرِکُهُ فی یَومِهِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ موسی علیه السلام : أیُّ عِبادِکَ أبغَضُ إلَیکَ ؟ قالَ : جِیفَةٌ باللَّیل ، بَطّالٌ بالنَّهارِ . (7)

3917

پرهیز از پُر خوابی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از پر خوابی بپرهیزید؛ زیرا پر خوابی صاحب خود را در روز قیامت تهیدست می گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مادرِ سلیمان بن داوود به سلیمان علیه السلام گفت : از زیاد خوابیدن در شب بپرهیز؛ زیرا پُر خوابی شب، انسان را در روز قیامت تهیدست می گذارد.

امام علی علیه السلام :هر که از شبیخون [مرگ ]بترسد، خوابش کم شود.

امام علی علیه السلام :چه بسیار خواب ها[ی شبانه ]که تصمیمات روز را برهم زده است.

امام علی علیه السلام :بد طلبکاری است خواب، عمر کوتاه را به فنا می دهد و پاداشی فراوان را از کف انسان می برد.

امام علی علیه السلام :هرکه خواب شبش زیاد باشد، کاری را از دست دهد که در روزش نتواند جبران کند.

امام باقر علیه السلام :موسی علیه السلام [به خداوند متعال ]عرض کرد : کدام بنده ات نزد تو منفورتر است؟ فرمود : مردارِ شب و بی کارِ روز.

ص :492


1- الاختصاص : 218.
2- الخصال : 28 / 99.
3- الأمالی للصدوق : 478 / 644 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 440 و الخطبة 241.
5- غرر الحکم : 4416.
6- غرر الحکم : 8827.
7- قصص الأنبیاء : 163 / 185.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی وصِیَّتِهِ لعبدِ اللّهِ ابنِ جُندَبٍ _: یا بنَ جُندَبٍ ، أقِلَّ النَّومَ باللَّیلِ و الکَلامَ بالنَّهارِ ، فما فی الجَسَدِ شَیءٌ أقَلَّ شُکرا مِن العَینِ و اللِّسانِ ؛ فإنَّ اُمَّ سُلیمانَ قالَت لسُلیمانَ علیه السلام : یا بُنیَّ إیّاکَ و النَّومَ ، فإنّهُ یُفقِرُکَ یَومَ یَحتاجُ النّاسُ إلی أعمالِهِم . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُبغِضُ کَثرَةَ النَّومِ ، و کَثرَةَ الفَراغِ . (2)

عنه علیه السلام :کَثرَةُ النَّومِ مَذهَبَةٌ للدِّینِ و الدُّنیا . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا تُعَوِّدْ عَینَیکَ کَثرَةَ النَّومِ ؛ فإنّها أقَلُّ شَیءٍ فی الجَسَدِ شُکرا . (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ جَلَّ و عَزَّ یُبغِضُ العَبدَ النَّوّامَ الفارِغَ . (5)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن أکثَرَ المَنامَ رأَی الأحلامَ . (6)

(7)

3918 - صُعودُ الأرواحِ عِندَ النَّومِ إلَی السَّماءِ
3918 - بالا رفتن ارواح به آسمان دروقت خواب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لعَلیٍّ علیه السلام _: یا علیُّ ، إن أرواحَ شِیعَتِکَ لَتَصعَدُ إلَی السَّماءِ فی رُقادِهِم و وَفاتِهِم ، فتَنظُرُ المَلائکةُ إلَیها کَما یَنظُرُ النّاسُ إلَی الهِلالِ ؛ شَوقا إلَیهِم و لِما یَرَونَ مِن مَنزِلَتِهِم عِندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (8)

امام صادق علیه السلام_ در سفارش به عبد اللّه بن جندب _فرمود : ای پسر جندب! شب کم بخواب و روز کم سخن بگو؛ زیرا در بدن آدمی عضوی کم سپاس تر از چشم و زبان نیست. مادر سلیمان به سلیمان علیه السلام گفت : فرزندم! از خواب بپرهیز؛ زیرا خواب [زیاد] ، تو را در آن روزی که مردم به اعمال خود نیازمندند، تهیدست می گرداند.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ از پر خوابی و بیکاریِ زیاد، نفرت دارد.

امام صادق علیه السلام :پر خوابی، باعث از دست رفتن دین و دنیاست.

امام کاظم علیه السلام :چشمانت را به پر خوابی عادت مده؛ زیرا چشم ها نا سپاس ترین عضو بدن هستند.

امام کاظم علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ، از بنده پر خوابِ بی کار نفرت دارد.

امام عسکری علیه السلام :هر که زیاد بخوابد، خواب های پریشان بیند.

3918

بالا رفتن ارواح به آسمان در وقت خواب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! ارواح شیعیان تو، چه در خواب و چه موقع مرگ، به آسمان بالا می رود و همان گونه که مردم به هلال ماه می نگرند، فرشتگان از شوقِ آنها و مشاهده منزلتشان نزد خداوند عزّ و جلّ ، به ایشان می نگرند.

ص :493


1- تحف العقول : 302.
2- الکافی : 5 / 84 / 3.
3- الکافی : 5 / 84 / 1.
4- تفسیر العیّاشیّ : 2 / 115 / 149 .
5- الکافی : 5 / 84 / 2.
6- الدرّة الباهرة : 43.
7- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 179 باب 38.
8- الأمالی للصدوق : 657 / 891 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَنامُ المُسلمُ و هُو جُنُبٌ ، و لا یَنامُ إلاّ علی طَهورٍ ، فإن لَم یَجِدِ الماءَ فلْیَتَیمَّمْ بالصَّعیدِ ؛ فإنَّ رُوحَ المُؤمنِ تَروحُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ فَیَلقاها و یُبارِکُ علَیها ، فإن کانَ أجَلُها قَد حَضَرَ جَعَلَها فی مَکنونِ رَحمَتِهِ ، و إن لَم یَکُن أجَلُها قَد حَضَرَ بَعَثَ بِها مَعَ اُمَنائهِ مِن مَلائکَتهِ فیَرُدُّوها فی جَسَدِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و اللّهِ، ما مِن عَبدٍ مِن شِیعَتِنا یَنامُ إلاّ أصعَدَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ رُوحَهُ إلَی السَّماءِ فیُبارِکُ علَیها ، فإن کانَ قَد أتی علَیها أجَلُها جَعَلَها فی کُنوزِ رَحمَتِهِ ، و فی رِیاضِ جَنَّةٍ ، و فی ظِلِّ عَرشِهِ ، و إن کانَ أجَلُها مُتَأخِّرا بَعَثَ بها مَعَ أمَنَتِهِ مِن المَلائکَةِ لِیَرُدّوها إلَی الجَسَدِ الّذی خَرَجَت مِنهُ لِتَسکُنَ فیهِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :مسلمان در حال جنابت نمی خوابد و جز با طهارت به خواب نمی رود؛ زیرا روح مؤمن به سوی خداوند عزّ و جلّ می رود و خدا آن را می پذیرد و برکتش می دهد و چنانچه اجلش رسیده باشد، آن را در پناه رحمت خود قرار می دهد و اگر هنوز اجلش نرسیده باشد، آن را به همراه فرشتگان امین خود می فرستد و آن را به کالبدش بر می گردانند.

امام باقر علیه السلام :به خدا سوگند، هیچ بنده ای از شیعیان ما نخوابد، مگر اینکه خداوند عزّ و جلّ روح او را به آسمان بالا برد و آن را برکت دهد. پس، اگر اجلش رسیده باشد، آن را در گنجینه های رحمت خود و در باغ های بهشت و در سایه عرش خویش قرار می دهد و اگر اجلش بعداً باشد، آن را همراه دسته ای از فرشتگان امین خود می فرستد تا به کالبدی که از آن بیرون آمده است برگردانند و در آن آرام گیرد.

ص :494


1- بحار الأنوار : 81 / 153 / 8 .
2- الکافی : 8 / 213 / 259.
3- (انظر) الروح : باب 1566.

3919 - آدابُ النَّومِ
3919 - آداب خوابیدن

1 _ النَّظافةُ:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَبیتَنَّ أحَدُکُم و یَدُهُ غَمرَةٌ ، فإن فَعَلَ فأصابَهُ لَمَمٌ لِلشَّیطانِ فلا یَلُومَنَّ إلاّ نَفسَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِغسِلوا صِبیانَکُم مِن الغَمرِ ؛ فإنّ الشّیطانَ یَشَمُّ الغَمرَ فیَفزَعُ الصَّبیُّ فی رُقادِهِ ، و یَتَأذّی بها الکاتِبانِ . (2)

(3)

2 _ الطَّهارةُ:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن نامَ علَی الوُضوءِ إن أدرَکَهُ المَوتُ فی لَیلِهِ فهُو عِندَ اللّهِ شَهیدٌ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَطَهَّرَ ثُمّ أوی إلی فِراشِهِ باتَ و فِراشُهُ کمَسجِدِهِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن تَطَهَّرَ ثُمّ أوی إلی فِراشِهِ ، باتَ و فِراشُهُ کمَسجِدِهِ ، فإن ذَکرَ أنّهُ علی غَیرِ وُضوءٍ فلْیَتَیمَّمْ مِن دِثارِهِ کائنا ما کانَ ، فإن فَعَلَ ذلکَ لَم یَزَلْ فی الصَّلاةِ و ذِکرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (6)

3919

آداب خوابیدن

1 _ پاکیزگی :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما با دست های چرب [از غذا ]نخوابد. پس اگر چنین کرد و گزندی از شیطان به او رسید کسی را جز خود سرزنش نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دست و صورت کودکان خود را از چربی های غذا و بوی گوشت بشویید؛ زیرا شیطان بوی چربی و گوشت را می بوید و کودک در خواب می ترسد و دو فرشته موکّل وی از آن بو اذیّت می شوند.

2 _ طهارت :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که با وضو بخوابد، اگر در آن شب مرگش در رسد نزد خداوند شهید به شمار می آید.

امام صادق علیه السلام :هر کس طهارت (وضو) بگیرد و سپس به بسترش رود، در آن شب بستر او چون مسجدش باشد.

امام صادق علیه السلام :هرکه طهارت بگیرد و سپس به بسترش رود، در آن شب بستر او به منزله مسجد اوست و اگر یادش آید که وضو ندارد، به همان لحاف خود، هرچه باشد، تیمم کند، که اگر چنین کرد پیوسته در نماز و ذکر خداوند عزّ و جلّ باشد.

ص :495


1- الأمالی للصدوق : 510 / 707 .
2- عیون أخبار الرِّضا : 2 / 69 / 320.
3- (انظر) عنوان 514 «النظافة».
4- بحار الأنوار : 76 / 183 / 7.
5- ثواب الأعمال : 35 / 1.
6- بحار الأنوار : 76 / 182 / 6.

الإمامُ الصّادقُ عن آبائه علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یوما لأصحابِهِ : أیُّکُم یَصومُ الدَّهرَ ؟ فقالَ سلمانُ _ رحمةُ اللّهِ علَیهِ _ : أنا یا رسولَ اللّهِ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فأیُّکُم یُحیی اللَّیلَ ؟ قالَ سلمانُ : أنا یا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : فأیُّکُم یَختِمُ القرآنَ فی کُلِّ یَومٍ ؟ فقالَ سلمانُ : أنا یا رسولَ اللّهِ ، فغَضِبَ بعضُ أصحابِهِ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، إنَّ سلمانَ رجُلٌ مِن الفُرسِ یُریدُ أن یَفتَخِرَ علَینا ! قلتَ : أیُّکُم یَصومُ الدَّهرَ ؟ قالَ : أنا ، و هُو أکثَرَ أیّامِهِ یأکُلُ ، و قلتَ : أیُّکُم یُحیی اللَّیلَ ؟ فقالَ : أنا ، و هُو أکثَرَ لَیلِهِ نائمٌ ، و قلتَ : أیُّکُم یَختِمُ القرآنَ فی کُلِّ یَومٍ ؟ فقالَ : أنا ، و هُو أکثرَ أیّامِهِ صامِتٌ !

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَهْ یا فُلانُ ، أنّی لکَ بمِثلِ لُقمانَ الحَکیمِ ، سَلْهُ فإنَّهُ یُنبِئُکَ ، فقالَ الرّجُلُ لسلمانَ : یا عبدَ اللّهِ ، أ لَیسَ زَعَمتَ أنّکَ تَصومُ الدَّهرَ ؟! فقالَ : نَعَم ، فقالَ : رأیتُکَ فی أکثَرِ نَهارِکَ تأکُلُ ! فقالَ : لَیسَ حَیثُ تَذهَبُ ، إنّی أصومُ الثّلاثَةَ فی الشَّهرِ . و قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «مَنْ جاءَ بالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أمْثالِها» (1) و أصِلُ شَعبانَ بشَهرِ رَمَضانَ فذلکَ صَومُ الدَّهرِ ، فقالَ : أ لَیسَ زَعَمتَ أنّکَ تُحیی اللَّیلَ ؟ فقالَ : نَعَم ، فقالَ : إنّکَ أکثَرُ لَیلِکَ نائمٌ ! فقالَ : لَیسَ حَیثُ تَذهَبُ ، و لکنّی سَمِعتُ حَبیبی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : مَن باتَ علی طُهرٍ فکأنَّما أحیا اللَّیلَ ، فأنا أبِیتُ علی طُهرٍ . فقالَ : أ لَیسَ زَعَمتَ أنّکَ تَختِمُ القرآنَ فی کُلِّ یَومٍ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : فأنتَ أکثَرُ أیّامِکَ صامِتٌ ! فقالَ : لَیسَ حَیثُ تَذهَبُ ، و لکنّی سَمِعتُ حَبیبی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ لِعَلیٍّ علیه السلام : یا أبا الحَسَنِ، مَثَلُکَ فی اُمَّتی مَثَلُ «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ» ، فمَن قَرَأها مَرّةً فَقَد قَرَأ ثُلُثَ القرآنِ ، و مَن قَرَأها مَرَّتَینِ فَقد قَرأَ ثُلُثَیِ القرآنِ ، و مَن قَرَأها ثَلاثا فَقد خَتَمَ القرآنَ ، فمَن أحَبَّکَ بلِسانِهِ فقد کَمُلَ لَهُ ثُلُثُ الإیمانِ ، و مَن أحَبَّکَ بلِسانِهِ و قَلبِهِ فَقد کَمُلَ لَهُ ثُلُثا الإیمانِ ، و مَن أحَبَّک بلِسانِهِ و قَلبِهِ و نَصَرَکَ بیَدِهِ فَقدِ استَکمَلَ الإیمانَ . و الّذی بَعَثَنی بالحَقِّ یا علیُّ لَو أحَبَّکَ أهلُ الأرضِ کمَحَبَّةِ أهلِ السّماءِ لَکَ ، لَما عُذِّبَ أحَدٌ بالنّارِ ، و أنا أقرأُ «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ» فی کُلِّ یَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، فقامَ فکأنّهُ قد اُلقِمَ حَجَرا . (2)

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلام _فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خطاب به اصحاب خود فرمود : کدام یک از شما همیشه روزه دار است؟ سلمان _ رحمة اللّه علیه _ عرض کرد: من ای رسول خدا. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کدام یک از شما تمام شب را شب زنده داری می کند؟ سلمان عرض کرد: من ای رسول خدا. پیامبر فرمود: کدام یک از شما هر روز قرآن را دوره می کند؟ سلمان عرض کرد: من ای رسول خدا در این هنگام یکی از اصحاب پیامبر عصبانی شد و گفت: ای رسول خدا! سلمان مردی ایرانی است و می خواهد برما فخر بفروشد. فرمودی: کدام یک از شما همیشه روزه دار است. گفت: من، در حالی که بیشتر اوقات روزه ندارد، فرمودی: کدام یک از شما تمام شب را شب زنده داری می کند. او گفت: من، در صورتی که بیشتر شب را در خواب است. فرمودی: کدام یک از شما هر روز قرآن را دوره می کند. او گفت: من، در صورتی که بیشتر روزها خاموش است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خاموش ای فلان! تو کجا و شخصی چون لقمان حکیم کجا؟ از خودش بپرس جوابت را می دهد. آن مرد به سلمان گفت: ای بنده خدا! آیا تو نگفتی که همیشه روزه داری؟ گفت: چرا. مرد گفت: اما من دیده ام که بیشتر روزها غذا می خوری؟ سلمان گفت: چنان نیست که تو فکر کردی. من در ماه سه روز روزه می گیرم و خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «هر که یک نیکی آورد او را ده چندان باشد»، همچنین شعبان را به ماه رمضان وصل می کنم و این است روزه همیشگی. مرد گفت: آیا تو نگفتی که تمام شب را شب زنده داری می کنی؟ سلمان گفت: چرا. مرد گفت: اما تو بیشتر شب را می خوابی. سلمان گفت: چنان نیست که تو می پنداری. من از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید: هر که شب را با طهارت بخوابد، چنان است که شب زنده داری کرده باشد و من هر شب را با طهارت به سر می برم. مرد گفت: آیا تو نگفتی که هر روز قرآن را ختم می کنی؟ سلمان گفت: چرا. مرد گفت: اما تو بیشتر اوقات روزت را خاموش هستی. سلمان گفت: چنان نیست که تو فکر می کنی. من از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که به علی علیه السلام می فرماید: ای ابا الحسن! حکایت تو در میان امت من حکایت «قل هو اللّه احد» است که هر کس یک بار آن را بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس دوبار آن را بخواند دو سوم قرآن را خوانده است و هر کس سه بار بخواندش، قرآن را ختم کرده است و هر کس به زبانش تو را دوست بدارد یک سوم ایمانش کامل است و هر کس به زبان و دلش تو را دوست بدارد دو سوم ایمانش کامل است و هر کس به زبان و دلش تو را دوست بدارد و با دستش یاریت کند، ایمان را کامل ساخته است. ای علی! سوگند به آنکه مرا به حق برانگیخت، اگر همان قدر که آسمانیان تو را دوست دارند، زمینیان نیز دوستت می داشتند، بی گمان احدی به آتش دوزخ عذاب نمی شد. من هر روز سه مرتبه «قل هو اللّه احد» را می خوانم. آن مرد دهانش بسته شد و برخاست.

ص :496


1- الأنعام : 160 .
2- معانی الأخبار : 234/1.

ص :497

(1)

3 _ عَرضُ النَّفسِ علَی الخَلاءِ:

الخصال :قالَ أمیرُ المؤمنین علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام للحَسَنِ ابنِه علیه السلام : یا بُنَیَّ ، أ لا اُعَلِّمُکَ أربَعَ خِصالٍ تَستَغنی بِها عَنِ الطِّبِّ ؟ فقالَ : بلی یا أمیرَ المؤمنینَ . قالَ : لا تَجلِسْ علَی الطَّعامِ إلاّ و أنتَ جائعٌ ، و لا تَقُمْ عَنِ الطَّعامِ إلاّ و أنتَ تَشتَهیهِ ، و جَوِّدِ المَضغَ ، و إذا نِمتَ فاعرِضْ نَفسَکَ علَی الخَلاءِ ، فإذا استَعمَلتَ هذا استَغنَیتَ عَنِ الطِّبِّ . (2)

4 _ المُحاسَبةُ:

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أوَیتَ إلی فِراشِکَ فانظُرْ ما سَلَکتَ فی بَطنِکَ و ما کَسَبتَ فی یَومِکَ ، و اذکُرْ أنّکَ مَیِّتٌ و أنَّ لکَ مَعادا . (3)

3 _ قضای حاجت کردن :

الخصال :امام علی علیه السلام به فرزند خود حضرت حسن علیه السلام فرمود : فرزندم! آیا چهار کار به تو نیاموزم که با به کار بستن آنها از طبابت بی نیاز شوی؟ عرض کرد: چرا، ای امیر المؤمنین. فرمود: بر سفره غذا منشین مگر وقتی که گرسنه باشی، هنوز اشتها داری از خوردن دست بکش، غذا را خوب بجو و هرگاه خواستی بخوابی قضای حاجت کن. اگر اینها را به کار بندی از طبابت بی نیاز خواهی شد.

4 _ رسیدگی به اعمال روز :

امام صادق علیه السلام :هرگاه به بسترت رفتی بیندیش که در آن روز چه غذایی روانه شکم خود کرده ای و چه به دست آورده ای و به یاد آر که خواهی مرد و معادی در پیش داری.

ص :498


1- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 181 باب 39 .
2- الخصال : 229 / 67.
3- بحار الأنوار : 76 / 190 / 21.

(1)

5 _ القِراءةُ و الدُّعاءُ عِندَ النَّومِ:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ» حِینَ یأخُذُ مَضجَعَهُ ، غَفَرَ اللّهُ عَزَّ و جَلَّ لَهُ ذُنوبَ خَمسینَ سَنَةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرأَ «ألْهاکُمُ التَّکاثُرُ» عِندَ مَنامِهِ وُقِیَ فِتنَةَ القَبرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا آوی أحَدُکُم إلی فِراشِهِ ......... لِیَقُلْ : اللّهُمّ إن أمسَکتَ نَفسی فی مَنامی فاغفِرْ لَها ، و إن أرسَلتَها فاحفَظْها بما تَحفَظُ بهِ عِبادَکَ الصّالِحینَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَرَأَ «قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ» حِینَ یأخُذُ مَضجَعَهُ ، وکَّلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ خَمسینَ ألفَ مَلَکٍ یَحرُسونَهُ لَیلَتَهُ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لَم یَقُلْ أحَدٌ قَطُّ إذا أرادَ أن یَنامَ : «إنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ و الأرْضَ أنْ تَزُولا وَ لَئنْ زَالَتا إنْ أمْسَکَهُما مِنْ أحَدٍ مِن بَعْدِهِ إنّهُ کانَ حَلِیما غَفُورا» (6) فیَسقُطُ علَیهِ البَیتُ . (7)

5 _ قرائت قرآن و دعا در موقع خواب :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس وقتی به بستر خود می رود سوره «قل هو اللّه احد» را بخواند، خداوند گناهان پنجاه سال او را بیامرزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس موقع خواب سوره «ألهاکم التکاثر» را بخواند از عذاب قبر محفوظ ماند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه فردی از شما به بسترش رفت ......... بگوید: «اللهم إن امسکت نفسی فی منامی فاغفر لها، و ان ارسلتها فاحفظها بما تحفظ به عبادک الصالحین؛ خداوندا! اگر جان مرا در خواب گرفتی، آن را بیامرز و اگر [به پیکرم ]بازگرداندی آن را چنانکه بندگان صالح خود را حفظ می کنی حفظ کن ».

امام علی علیه السلام :هر کس وقتی به بسترش می رود سوره «قل هو اللّه احد» را بخواند، خداوند عزّ و جلّ پنجاه هزار فرشته بر او بگمارد تا در آن شب از وی پاسداری کنند.

امام کاظم علیه السلام :هرگاه کسی در هنگام خواب آیه «انّ اللّه یمسک السماوات و الارض أن تزولا و لئن زالتا ان أمسکهما من احد من بعده انّه کان حلیماً غفوراً ؛ خداوند آسمان ها و زمین را از افتادن نگه می دارد و اگر بیفتند، غیر از خدا، هیچ کس آن ها را نگه نمی دارد. او بردبار با گذشت است» را بخواند هرگز خانه بر سرش خراب نشود.

ص :499


1- (انظر) الحساب : باب 832 _ 836.
2- الأمالی للصدوق : 64 / 27 .
3- بحار الأنوار : 76 / 196 / 12.
4- علل الشرائع : 589/34.
5- الخصال : 631 / 10.
6- فاطر : 41.
7- ثواب الأعمال : 183 / 1.

6 _ النَّومُ علَی القَفا أو علَی الیَمینِ:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النَّومُ علی أربَعَةِ أوجُهٍ : الأنبیاءُ علیهم السلام تَنامُ علی أقفِیَتِهِم مُستَلقِینَ و أعیُنُهُم لا تَنامُ مُتَوَقِّعَةً لِوَحیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و المُؤمنُ یَنامُ علی یَمینهِ مُستَقبِلَ القِبلَةِ ، و المُلوکُ و أبناؤها تَنامُ علی شَمائلها لِیَستَمرئوا ما یأکُلونَ ، و إبلیسُ و إخوانُهُ و کُلُّ مَجنونٍ و ذو عاهَةٍ یَنامُ علی وَجهِهِ مُنبَطِحا . (1)

عنه علیه السلام :لا یَنامُ الرّجُلُ علی وَجهِهِ ، و مَن رأیتُموهُ نائما علی وَجهِهِ فأنبِهوهُ و لا تَدَعوهُ . (2)

7 _ الدُّعاءُ عِندَ الانتِباهِ:

بحار الأنوار :إنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ إذا آوی إلی فِراشِهِ قالَ : «باسمِکَ اللّهُمّ أمُوتُ و أحیا» ، و إذا استَیقَظَ قالَ : «الحَمدُ للّهِ الّذی أحیانا بَعدَ ما أماتَنا و إلَیهِ النُّشورُ» . (3)

6 _ خوابیدن به پشت یا به دست راست :

امام علی علیه السلام :خوابیدن چهار صورت دارد: پیامبران علیهم السلام به پشت دراز می کشند و می خوابند، اما چشمانشان بیدار و منتظر وحی خداوند عزّ و جلّ است. مؤمن به دست راست و رو به قبله می خوابد. شاهان و شاه زادگان به دست چپ می خوابند، تا غذایی را که می خورند به هضم رسانند و ابلیس و برادران او و هر دیوانه و آفت زده ای دَمَر می خوابند.

امام علی علیه السلام :مرد نباید دمر بخوابد. اگر دیدید کسی دمر خوابیده است، بیدارش کنید و او را به آن حال نگذارید.

7 _ دعا در وقت بیدار شدن :

بحار الأنوار :پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه به بستر خود می رفت، می فرمود: «باسمک اللهم أموت و أحیا ؛ بار الها! به نام تو می میرم و زنده می شوم» و هرگاه بیدار می شد، می فرمود: «الحمد للّه الذی احیانا بعد ما أماتنا و الیه النشور ؛ ستایش خدایی راست که پس از آن که میراند، زنده کرد و به سوی اوست رستاخیز».

ص :500


1- الخصال : 263 / 140.
2- الخصال : 613 / 10.
3- بحار الأنوار : 76 / 218 / 25.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا انتَبَهَ أحَدُکُم مِن نَومِهِ فلْیَقُلْ : «لا إلهَ إلاّ اللّهُ الحَلیمُ الکَریمُ الحَیُّ القَیّومُ و هُو علی کُلِّ شیءٍ قَدیرٌ ، سُبحانَ رَبِّ النَّبِیِّینَ و إلهِ المُرسَلینَ، و[سُبحانَ ]رَبِّ السَّماواتِ السَّبعِ و ما فیهِنَّ و رَبِّ الأرَضِینَ السَّبعِ و ما فیهِنَّ و رَبِّ العَرشِ العَظیمِ ، و الحَمدُ للّهِ رَبِّ العالَمینَ» .

فإذا جَلَسَ مِن نَومهِ فلْیَقُلْ قَبلَ أن یَقومَ : «حَسبِیَ اللّهُ ، حَسبِیَ الرَّبُّ مِن العِبادِ ، حَسبِیَ الّذی هُو حَسبی مُنذُ کُنتُ ، حَسبیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ» .

و إذا قامَ أحَدُکُم مِن اللَّیلِ فلْیَنظُرْ إلی أکنافِ السَّماءِ و لْیَقرَأْ : «إنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ و الأرضِ وَ اخْتِلَ_افِ الَّیْلِ وَ النَّهَارِ لَأَیَ_اتٍ لِأولِی الْأَلْبَ_ابِ * الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَ_امًا وَ قُعُودًا وَ عَلَی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَ_اوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ_ذَا بَ_اطِلاً سُبْحَ_انَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * رَبَّنَآ إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ مَا لِلظَّ__الِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ * رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلاْءِیمَ_انِ أَنْ ءَامِنُوا بِرَبِّکُمْ فَ_آمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّ_ئاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ * رَبَّنَا وَ ءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَی رُسُلِکَ وَ لاَ تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَ_امَةِ إنّکَ لا تُخْلِفُ المِیعادَ» (1) . (2)

امام علی علیه السلام :هرگاه فردی از شما از خوابش بیدار شد، بگوید: «هیچ معبودی، جز خدای بردبار بزرگوار، زنده برپا دارنده نیست. و او بر هر چیزی تواناست. پاک است پروردگار پیامبران و معبود رسولان و [پاک است ]پروردگار آسمان های هفتگانه و هر آنچه در آنهاست و پروردگار زمین های هفتگانه و هر آنچه در آنهاست و پروردگار عرش با عظمت و ستایش برای خدای پروردگار جهانیان است».

و هرگاه از خواب بیدار شد و نشست، پیش از آنکه برخیزد، بگوید: «خدا مرا کافی است، پروردگار، مرا از بندگان کافی است، مرا کافی است کسی که مرا کافی است از زمانی که بوده ام. خدا مرا کافی است و چه خوب حمایتگری است».

و هرگاه یکی از شما نیمه شب بیدار شد، به اطراف آسمان بنگرد و این آیه را بخواند: «مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدنِ شب و روز ، برای خردمندان ، نشانه هایی است . همانان که خدا را ایستاده و نشسته ، و به پهلو آرمیده یاد می کنند ، و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [که] : پروردگارا! اینها را بیهوده نیافریده ای . منزّهی تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار . پروردگارا! هر که را تو در آتش درآوری ، یقینا رسوایش کرده ای و برای ستمکاران ، یاورانی نیست . پروردگارا! ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرا می خواند که : «به پروردگار خود ایمان آورید» . پس ایمان آوردیم . پروردگارا! گناهان ما را بیامرز و بدی های ما را بزدای و ما را در زمره نیکان بمیران . پروردگارا! آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده ای به ما عطا کن و ما را روز رستاخیز ، رسوا مکن ؛ زیرا تو خلف وعده نمی کنی».

ص :501


1- آل عمران : 190 _ 194 .
2- الخصال : 625 / 10.

(1)

ص :502


1- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 191 باب 44.

527 - النّیّة

527 - نیّت

اشاره

(1)

(2)

ص :503


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 185 باب 53 «النِّیّة و شرائطها». وسائل الشیعة : 1 / 33 باب 5 «وجوب النِّیّة فی العبادات». کنز العمّال : 3 / 419 ، 792 «النِّیّة». کنز العمّال : 4 / 458 «فی صدق النِّیّة».
2- انظر: عنوان 147 «الإخلاص» ، 176 «الریاء». جهنّم : باب 635 ، العبادة : باب 2457.

3920 - النِّیَّةُ
3920 - نیّت

الکتاب :

قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَی سَبِیلاً» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُحشَرُ النّاسُ علی نِیّاتِهِم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی لا یَنظُرُ إلی أجسامِکُم ، و لا إلی أحسابِکُم ، و لا إلی أموالِکُم ، و لکن یَنظُرُ إلی قُلوبِکُم ، فمَن کانَ لَهُ قَلبٌ صالِحٌ تَحَنَّنَ اللّهُ علَیهِ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :الأعمالُ ثِمارُ النِّیّاتِ . (4)

عنه علیه السلام :قَدرُ الرّجُلِ علی قَدرِ هِمَّتِهِ ، و عَمَلُهُ علی قَدرِ نِیَّتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :لا عَمَلَ لِمَن لا نِیَّةَ لَهُ . (6)

3920

نیّت

قرآن :

«بگو: هر کس بر حسب نیّت [و ساختار روانی و بدنی ]خود عمل می کند و پروردگار شما بهتر می داند چه کسی رهیافته تر است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم مطابق نیّت های خود محشور می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال نه به قیافه های شما نگاه می کند، نه به حسب و نسب شما و نه به دارایی هایتان، بلکه به دل های شما می نگرد. پس هر که دلی پاک و شایسته داشته باشد، خداوند بر او مهربانی و رحم می کند.

امام علی علیه السلام :کردارها، ثمره نیّت ها هستند.

امام علی علیه السلام :قدر هر کس به قدر همّت اوست و عملش به قدر نیّت او.

امام علی علیه السلام :کسی را که نیّت [درست ]نباشد، عمل نباشد.

ص :504


1- الإسراء : 84.
2- کنز العمّال : 7245.
3- کنز العمّال : 7258.
4- غرر الحکم : 292.
5- غرر الحکم : 6743.
6- غرر الحکم : 10771.

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنهِ الحَسَنِ علیه السلام _: و أجمَعتُ علَیهِ مِن أدَبِکَ أن یَکونَ ذلکَ و أنتَ مُقبِلُ العُمرِ ، و مُقتَبَلُ (1) الدَّهرِ ، ذو نِیَّةٍ سَلیمَةٍ ، و نَفسٍ صافِیَةٍ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لا عَمَلَ إلاّ بِنِیَّةٍ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما ضَعُفَ بَدَنٌ عمّا قَوِیَت علَیهِ النِّیَّةُ . (4)

الکافی عن الإمام الصّادق علیه السلام :إنّما خُلِّدَ أهلُ النّارِ فی النّارِ لأنّ نِیّاتِهِم کانَت فی الدُّنیا أن لَو خُلِّدوا فیها أن یَعصُوا اللّهَ أبدا ، و إنّما خُلِّدَ أهلُ الجَنّةِ فی الجَنّةِ لأنّ نِیّاتِهِم کانَت فی الدُّنیا أن لَو بَقُوا فیها أن یُطِیعوا اللّهَ أبَدا ، فبِالنِّیّاتِ خُلِّدَ هؤلاءِ و هؤلاءِ ، ثُمّ تَلا قولَهُ تعالی : «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ» قالَ : علی نِیَّتِهِ . (5)

وسائل الشیعة عن الإمام الصّادق علیه السلام :النِّیَّةُ أفضَلُ مِن العَمَلِ، ألا و إنّ النِّیَّةَ هِیَ العَمَلُ (6) _ ثُمّ تلا قَولَهُ تعالی : _ «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ علی شاکِلَتِهِ» یَعنی علی نِیَّتِهِ . (7)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : و بر آن شدم تا تو را این چنین ادب آموزم؛ زیرا که تو روی به زندگی داری و جوانی نو خاسته ای که نیّت و ذهنی سالم و روانی صاف و بی آلایش داری.

امام زین العابدین علیه السلام :عمل جز به نیّت نیست.

امام صادق علیه السلام :هیچ بدنی در انجام آنچه نیّتِ بر آن قوی باشد، ناتوان نیست.

الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود : دوزخیان در حقیقت بدان سبب در آتش جاویدان می شوند که نیّت آنها در دنیا این بوده که اگر در آن جاویدان باشند برای همیشه خدا را نافرمانی کنند و بهشتیان در حقیقت بدان سبب در بهشت جاویدان می مانند که نیّت آنها در دنیا این بوده که اگر در آن باقی بمانند برای ابد خدا را اطاعت کنند. پس جاودانگی هر دو گروه به سبب نیّت هاست. حضرت سپس آیه «بگو : هر کس فراخور خویش عمل می کند» را تلاوت کرد و فرمود: یعنی بر پایه نیّت خود.

وسائل الشیعة :امام صادق علیه السلام فرمود: نیّت برتر از عمل است. بدانید که نیّت همان عمل است (8) . سپس آیه «بگو : هر کس فراخور خود ، عمل می کند» را قرائت کرد، [و فرمود: ]یعنی بر پایه نیّت خود.

ص :505


1- قُبُلُ الزَّمانِ : أوّله (المعجم الوسیط : 2 / 712) .
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- الکافی : 2 / 84 / 1.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 400 / 5859.
5- الکافی: 2/85/5، إشارة إلی رسوخ الملَکات بحیث یبطل فی النفس استعداد ما یقابلها.(المیزان فی تفسیر القرآن:13/212).
6- قوله : «إنّ النیّة هی العمل» یشیر إلَی اتّحادهما اتّحاد العنوان و مُعَنونه . (المیزان فی تفسیر القرآن : 13 / 212).
7- وسائل الشیعة : 1 / 36 / 5.
8- این جمله حضرت که: نیّت همان عمل است، اشاره به اتحاد عنوان و معنونی آن دو دارد (المیزان فی تفسیر القرآن: 13/212).

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ یَحشُرُ النّاسَ علی نِیّاتِهِم یَومَ القِیامَةِ . (1)

تفسیر القمّی :_ فی قولِهِ تعالی : «قُلْ کُلٌّ یَعمَلُ علی شاکِلَتِهِ» _: علی نِیَّتِهِ «فَرَبُّکُم أعْلَمُ بمَنْ هُوَ أهْدی سَبیلاً» ، فإنّهُ حَدَّثَنی أبی عن جعفرِ ابنِ إبراهیمَ عن أبی الحسنِ الرِّضا علیه السلام قالَ : إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ أوقَفَ المُؤمنَ بَینَ یَدَیهِ فَیکونُ هُو الّذی یَتَولّی حِسابَهُ ، فَیعرِضُ علَیهِ عَمَلَهُ فَیَنظُرُ فی صَحیفَتِهِ ، فأوَّلُ ما یَری سَیّئاتِهِ فیَتَغیَّرُ لذلکَ لَونُهُ ، و تَرتَعِشُ فَرائصُهُ ، و تَفزَعُ نَفسُهُ ، ثُمّ یَری حَسَناتِهِ فتَقَرُّ عَینُهُ،و تُسَرُّ نَفسُهُ،و تَفرَحُ رُوحُهُ ، ثُمّ یَنظُرُ إلی ما أعطاهُ اللّهُ مِن الثَّوابِ فیَشتَدُّ فَرَحُهُ .

ثُمّ یقولُ اللّهُ للمَلائکةِ : هَلِمُّوا الصُّحُفَ الّتی فیها الأعمالُ الّتی لَم یَعمَلوها ! قالَ : فیَقرؤونَها ثُمّ یَقولونَ : و عِزَّتِکَ، إنّکَ لَتَعلَمُ أنّا لَم نَعمَلْ مِنها شَیئا ! فیقولُ : صَدَقتُم ، نَوَیتُموها فکَتَبناها لَکُم ، ثُمّ یُثابُونَ علَیها . (2)

امام صادق علیه السلام :خداوند در روز قیامت مردم را مطابق نیّت هایشان محشور می کند.

تفسیر القمّی_ درباره آیه «بگو : هر کس فراخور خویش عمل می کند» _: یعنی بر پایه نیّت خود. «پس خدای شما بهتر می داند که چه کسی رهیافته تر است». پدرم از جعفر بن ابراهیم از ابو الحسن الرضا علیه السلام برایم حدیث کرد که آن حضرت فرمود: چون روز قیامت شود، مؤمن در پیشگاه خداوند بایستد و کار حسابرسی او را خداوند خود به عهده گیرد و اعمالش را به او نشان دهد. مؤمن در کار نامه خود می نگرد و اولین چیزی که می بیند گناهان خود است. با مشاهده آنها رنگش بر می گردد و بدنش به لرزه می افتد و در جانش وحشت می نشیند. سپس خوبی هایش را می بیند و از مشاهده آنها چشمش روشن و جانش مسرور و روحش شاد می شود و آنگاه به ثوابی که خداوند ارزانیش فرموده می نگرد و شادیش افزون می شود.

سپس خداوند به فرشتگان می فرماید: کار نامه ای را بیاورید که در آن اعمال نا کرده آنهاست! حضرت فرمود: مؤمنان آن کار نامه را می خوانند و آنگاه می گویند: به عزّتت سوگند که تو خود می دانی ما هیچ یک از این کارها را انجام نداده ایم! خداوند فرماید: راست می گویید، اما شما نیّت انجام آنها را داشتید و ما آن کارها را برایتان نوشتیم. آنگاه پاداش آن اعمال به ایشان داده می شود.

ص :506


1- المحاسن : 1 / 409 / 929.
2- تفسیر القمّی : 2 / 26.

التّفسیر :

قوله تعالی : «قُلْ کلٌّ یَعْمَلُ علی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أهْدی سَبیلاً» المشاکلة _ علی ما فی «المفردات» _ من الشَّکل و هو تقیید الدّابّة ، و یسمّی ما یقیّد به شِکالاً بکسر الشّین . و الشّاکلة هی السّجیّة ؛ سمّی بها لتقییدها الإنسان أن یجری علی ما یناسبها و تقتضیه .

و فی «المجمع» : الشّاکلة الطریقة و المذهب ، یقال : هذا طریق ذو شواکل أی ینشعب منه طرق جماعة ، انتهی . و کأنّ تسمیتهما بها لما فیها من تقیید العابرین و المنتحلین بالتزامهما و عدم التخلّف عنهما . و قیل : الشّاکلة من الشَّکل بفتح الشّین بمعنَی المِثل ، و قیل : إنّها من الشِّکل بکسر الشّین بمعنَی الهیئة .

و کیف کان فالآیة الکریمة ترتّب عمل الإنسان علی شاکلته بمعنی أنّ العمل یناسبها و یوافقها ، فهی بالنسبة إلَی العمل کالرّوح الساریة فی البدن الّذی یمثّل بأعضائه و أعماله هیئات الروح المعنویّة . و قد تحقّق بالتجارب و البحث العلمیّ أنّ بین المَلَکات و الأحوال النفسانیّة و بین الأعمال رابطة خاصّة ، فلیس یتساوی عمل الشّجاع الباسل و الجبان إذا حضرا موقفا هائلاً ، و لا عمل الجواد الکریم و البخیل اللئیم فی موارد الإنفاق و هکذا ، و أنّ بین الصفات النفسانیّة و نوع ترکیب البنیة الإنسانیّة رابطة خاصّة ، فمن الأمزجة ما یسرع إلیه الغضب و حبّ الانتقام بالطّبع ، و منها ما تغلی و تفور فیه شهوة الطعام أو النکاح أو غیر ذلک بحیث تتوق نفسه بأدنی سبب یدعوه و یحرّکه ، و منها غیر ذلک ، فیختلف انعقاد الملَکات بحسب ما یناسب المورد سرعة و بط ءا .

و مع ذلک کلِّه فلیس یخرج دعوة المزاج المناسب لملَکة من الملکات أو عمل من الأعمال من حدّ الاقتضاء إلی حدّ العِلّیة التّامّة بحیث یخرج الفعل المخالف لمقتضَی الطبع عن الإمکان إلَی الاستحالة و یبطل الاختیار ، فالفعل باقٍ علی اختیاریّته و إن کان فی بعض الموارد صعبا غایة الصعوبة .

و کلامه سبحانه یؤیّد ما تقدّم علی ما یعطیه التدبّر ، فهو سبحانه القائل : «و البَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بإذْنِ رَبِّهِ و الّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إلاّ نَکِدا» (1) ، و انضمام الآیة إلَی الآیات الدالّة علی عموم الدعوة _ کقوله : «لاُِنذِرَکُم بهِ و مَنْ بَلَغَ» (2) _ یفید أنّ تأثیر البنَی الإنسانیّة فی الصّفات و الأعمال علی نحو الاقتضاء دون العلّیة التامّة کما هو ظاهر. کیف ، و هو تعالی یعدّ الدِّین فطریّا تهتف به الخلقة الّتی لا تبدیل لها و لا تغییر ، قال : «فأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفا فِطْرَةَ اللّهِ الّتی فَطَرَ النَّاسَ علَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ» (3) ، و قال : «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ» (4) و لا تجامع دعوة الفطرة إلَی الدّین الحقّ و السّنّة المعتدلة دعوة الخلقة إلَی الشّرّ و الفساد و الانحراف عن الاعتدال بنحو العِلّیة التامّة .

و قول القائل : إنّ السعادة و الشقاوة ذاتیّتان لا تتخلّفان عن ملزومهما کزوجیّة الأربعة و فردیّة الثّلاثة أو مقضیّتان بقضاء أزلیّ لازم ، و أنّ الدّعوة لإتمام الحجّة لا لإمکان التّغییر و رجاء التحوّل من حال إلی حال ، فالأمر مفروغ عنه ، قال تعالی : «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ و یَحْیی مَن حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ» . (5)

مدفوع : بأنّ صحّة إقامة الحجّة بعینها حجّة علی عدم کون سعادة السعید و شقاوة الشقیّ لازمة ضروریّة ؛ فإنّ السعادة و الشقاوة لو کانتا من لوازم الذوات لم تحتاجا فی لحوقهما إلی حجّة ، إذ لا حجّة فی الذاتیّات فتلغو الحجّة ، و کذا لو کانتا لازمتَین للذوات بقضاء لازم أزلیّ لا لاقتضاء ذاتیّ من الذّوات کانت الحجّة للنّاس علَی اللّه سبحانه ، فتلغو الحجّة منه تعالی ، فصحّة إقامة الحجّة من قبله سبحانه تکشف عن عدم ضروریّة شیء من السعادة و الشقاوة بالنظر إلی ذات الإنسان ، مع قطع النظر عن أعماله الحسنة و السیّئة و اعتقاداته الحقّة و الباطلة .

علی أنّ توسّل الإنسان بالفطرة إلی مقاصد الحیاة _ بمثل التعلیم و التربیة و الإنذار و التبشیر و الوعد و الوعید و الأمر و النهی و غیر ذلک _ أوضح دلیل علی أنّ الإنسان فی نفسه علی ملتقی خطَّین و منشعب طریقَین : السعادة و الشقاوة ، و فی إمکانه أن یختار أیّا منهما شاء و أن یسلک أیّا منهما أراد ، و لکلّ سعی جزاء یناسبه ، قال تعالی : «و أنْ لَیْسَ للإنْسانِ إلاّ ما سَعَی * و أنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری * ثُمَّ یُجْزاهُ الجَزاءَ الأوْفی» . (6)

فهذا نوع من الارتباط مستقرّ بین الأعمال و الملَکات و بین الذوات . و هناک نوع آخر من الارتباط مستقرّ بین الأعمال و الملکات و بین الأوضاع و الأحوال و العوامل الخارجة عن الذات الإنسانیّة المستقرّة فی ظرف الحیاة و جوّ العیش ، کالآداب و السُّنن و الرّسوم و العادات التقلیدیّة ؛ فإنّها تدعو الإنسان إلی ما یوافقها و تزجره عن مخالفتها ، و لا تلبث دون أن تصوّره صورة جدیدة ثانیة تنطبق أعماله علَی الأوضاع و الأحوال المحیطة به المجتمعة المؤتلفة فی ظرف حیاته .

و هذه الرابطة علی نحو الاقتضاء غالبا ، غیر أنّها ربّما یستقر استقرارا لا مطمع فی زوالها من جهة رسوخ الملَکات الرذیلة أو الفاضلة فی نفس الإنسان ، و فی کلامه تعالی ما یشیر إلی ذلک کقوله : «إنّ الّذِینَ کَفَروا سَواءٌ عَلَیهِمْ أ أنْذَرْتَهُم أمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤمِنونَ * خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلوبِهِمْ وَعَلی سَمْعِهِم و عَلی أبْصارِهِم غِشاوَةٌ» (7) إلی غیر ذلک .

و لا یضرّ ذلک صحّة إقامة الحجّة علیهم بالدعوة و الإنذار و التبشیر ، لأنّ امتناع تأثیر الدعوة فیهم مستند إلی سوء اختیارهم ، و الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار . فقد تبیّن بما قدّمناه _ علی طوله _ أنّ للإنسان شاکلة بعد شاکلة ؛ فشاکلة یهیّؤها نوع خلقته و خصوصیّة ترکیب بنیته ، و هی شخصیّة خلقیّة متحصّلة من تفاعل جهازاته البدنیّة بعضها مع بعض کالمزاج الّذی هو کیفیّة متوسّطة حاصلة من تفاعل الکیفیّات المتضادّة بعضها فی بعض ، و شاکلة اُخری ثانیة و هی شخصیّة خلقیّة متحصّلة من وجوه تأثیر العوامل الخارجیّة فی النفس الإنسانیّة علی ما فیها من الشاکلة الاُولی إن کانت .

و الإنسان علی أیّ شاکلة متحصّلة و علی أیّ نعت نفسانیّ و فعلیّة داخلیّة روحیّة کان ، فإنّ عمله یجری علیها و أفعاله تمثّلها و تحکیها ، کما أنّ المتکبّر المختال یلوح حاله فی تکلّمه و سکوته و قیامه و قعوده و حرکته و سکونه ، و الذلیل المسکین ظاهر الذلّة و المسکنة فی جمیع أعماله ، و کذا الشّجاع و الجبان و السخیّ و البخیل و الصبور و الوقور و العجول و هکذا ، و کیف لا ، و الفعل یمثّل فاعله ، و الظّاهر عنوان الباطن ، و الصّورة دلیل المعنی .

و کلامه سبحانه یصدّق ذلک و یبنی علیه حججه فی موارد کثیرة ، کقوله تعالی : «و ما یَسْتَوی الأعْمی و البَصیرُ * و لا الظُّلُماتُ و لا النُّورُ * و لا الظِّلُّ و لا الحَرورُ * و ما یَسْتَوی الأحْیاءُ و لا الأمْواتُ» (8) و قوله : «الخَبیثاتُ لِلخَبیثینَ و الخَبیثونَ لِلخَبیثاتِ و الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ و الطَّیِّبونَ لِلطَّیِّباتِ» (9) إلی غیر ذلک من الآیات الکثیرة . و قوله تعالی : «کُلٌّ یَعْمَلُ علی شاکِلَتِهِ» (10) محکم فی معناه علی أیّ معنیً حملنا الشاکلة ، غیر أنّ اتّصال الآیة بقوله : «و نُنَزِّلُ مِنَ القرآنِ ما هُو شِفاءٌ و رَحْمَةٌ لِلمُؤمنینَ و لا یَزیدُ الظّالِمینَ إلاّ خَسارا» (11) ، و وقوعها فی سیاق أنّ اللّه سبحانه یربح المؤمنین و یشفیهم بالقرآن الکریم و الدعوة الحقّة و یخسر به الظالمین لظلمهم ، یقرّب کون المراد بالشاکلة الشاکلة بالمعنَی الثّانی ؛ و هی الشخصیّة الخلقیّة الحاصلة للإنسان من مجموع غرائزه و العوامل الخارجیّة الفاعلة فیه .

کأنّه تعالی لمّا ذکر استفادة المؤمنین من کلامه الشفاء و الرحمة و حرمان الظالمین من ذلک و زیادتهم فی خسارهم ، اعترضه معترض فی هذه التّفرقة ، و أنّه لو سوّی بین الفریقین فی الشفاء و الرحمة کان ذلک أوفی لغرض الرسالة و أنفع لحال الدعوة ، فأمر رسوله صلی الله علیه و آله أن یجیبهم فی ذلک فقال : «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ علی شاکِلَتِهِ» ، أی أنّ أعمالکم تصدر علی طبق ما عندکم من الشاکلة و الفِعلیّة الموجودة ؛ فمن کانت عنده شاکلة عادلة سَهُل اهتداؤه إلی کلمة الحقّ و العمل الصالح و انتفع بالدعوة الحقّة ، و من کانت عنده شاکلة ظالمة صعب علیه التلبّس بالقول الحقّ و العمل الصّالح و لم یزد من استماع الدعوة الحقّة إلاّ خسارا ، و اللّه الّذی هو ربّکم العلیم بسرائرکم المدبّر لأمرکم أعلم بمن عنده شاکلة عادلة و هو أهدی سبیلاً و أقرب إلَی الانتفاع بکلمة الحقّ ، و الّذی علمه و أخبر به أنّ المؤمنین أهدی سبیلاً فیختصّ بهم الشّفاء و الرّحمة بالقرآن الّذی ینزله ، و لا یبقی للکافرین أهل الظّلم إلاّ مزید الخسار إلاّ أن ینتزعوا عن ظلمهم فینتفعوا به . و من هنا یظهر النکتة فی التعبیر بصیغة التفضیل فی قوله : «أهْدَی سَبیلاً» (12) و ذلک لما تقدّم أنّ الشاکلة غیر ملزمة فی الدعوة إلی ما یلائمها ، فالشّاکلة الظّالمة و إن کانت مضلّة داعیة إلَی العمل الطالح غیر أنّها لا تحتّم الضلال ، ففیها أثر من الهدی و إن کان ضعیفا ، و الشاکلة العادلة أهدی منها ، فافهم . (13)

تفسیر:

آیه «قل کلٌّ یعمل علی شاکلته فربّکم اعلم بمن هو اَهدی سبیلاً»، آن گونه که در مفردات راغب آمده است، مشاکله از مادّه شکل است به معنای بستن دست و پای چهارپایان، و به طنابی که با آن حیوان را می بندند «شِکال (بند)» می گویند و «شاکله» به معنای خوی و خصلت است و از این رو خوی و خصلت را شاکله نامیده اند که آدمی را محدود و مقیّد می سازد و او را وادار می سازد تا به مقتضای آن اخلاق رفتار کند.

در مجمع آمده است: شاکله به معنای طریقت و مذهب است. گفته می شود: هذا طریق ذو شواکل: یعنی این راهی است که چندین راه فرعی از آن جدا می شود . پایان سخن مجمع. گویا طریقه و مذهب را از این جهت شاکله خوانده اند که رهگذران و منسوبان به آن دو، خود را ملتزم به پیمودن آنها و منحرف نشدن از آنها می دانند. بعضی گفته اند: شاکله از شَکل _ به فتح شین _ است به معنای مِثل و مانند و بعضی هم گفته اند: از شِکل _ به کسر شین _ می باشد به معنای هیأت و ریخت.

در هر صورت، آیه کریمه، عمل انسان را مترتّب بر شاکله او می داند. به این معنا که عملْ متناسب و موافق با آن است؛ زیرا شاکله نسبت به عمل و کار همانند روح جاری و ساری در بدن است؛ بدنی که با اندام ها و کردارهای خود هیأت های معنوی روح را تجسّم می بخشد. آزمایش ها و تحقیقات علمی ثابت کرده است که میان ملکات و حالات روحی با اعمال آدمی رابطه خاصّی وجود دارد. مثلاً نحوه عمل و برخورد یک فرد شجاع با یک فرد ترسو در مواجهه با یک صحنه ترسناک یکسان نیست، یا نحوه عمل و رفتار یک شخص بخشنده با یک فرد خسیس و پست در موارد انفاق و خرج کردن همسان نمی باشد و به همین ترتیب. همچنین ثابت شده است که میان صفات نفسانی با نوع ساختار بدنی انسان رابطه خاصّی است. بعضی مزاج ها زود به خشم می آیند و طبعاً علاقه مند به انتقامگیری هستند، در برخی دیگر شهوت شکم یا شهوت جنسی یا غیر آن زود به جوش می آید و فوران می کند، به طوری که نفْس آنها با کمترین عاملی تحریک می شود، برخی مزاج های دیگر هم حالات دیگری دارند. بنا بر این، ملکات اخلاقی و صفات روحی بر حسب اختلاف مزاج ها، در برخی خیلی سریع شکل می گیرند و در برخی با کندی بروز می کنند.

با همه این احوال، انگیزه و عامل مزاج و ساختار بدنی که باعث پدید آمدن فلان ملکه اخلاقی یا بهمان عمل متناسب با آن می شود، فقط در حدّ اقتضاست و به مرحله علّیت تامّه نمی رسد، بدان گونه که فعلِ مخالفِ با مقتضای طبع و مزاج را از مرحله امکان در آورده، آن را محال و ناممکن سازد و در نتیجه، موضوع اختیار منتفی شود. بلکه فعل همچنان یک پدیده اختیاری است هر چند ممکن است در برخی موارد انجام آن برخلاف طبیعت و مزاج، کار بسیار دشواری باشد.

تأمّل و دقّت در کلام خدای سبحان، آنچه را گفتیم تأیید می کند؛ زیرا خداوند سبحان می فرماید: «و زمین پاک، گیاهش به اذن پروردگارش بر می آید، و آن زمینی که ناپاک (نامناسب) است، [گیاهش] جز اندک و بی فایده بر نمی آید». قرار دادن این آیه در کنار آیاتی که بر عمومیت دعوت پیامبر دلالت دارد _ مانند آیه «تا به وسیله آن شما و هر کسی را که [این پیام به او ]رسد هشدار دهم» _ می فهماند که تأثیر ساختار وجودی انسان در صفات و اعمال، به گونه اقتضاست نه به نحو علّیت تامّه.

چگونه چنین نباشد، حال آنکه خداوند متعال دین را یک پدیده فطری می خواند که آفرینش تغییر و تبدیل نا پذیر از آن خبر می دهد. خداوند می فرماید: «پس، روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است؛ آفرینش خداوند تغییر پذیر نیست. این است همان دین پایدار». نیز می فرماید: «سپس راه را بر او آسان گردانید». دعوت فطرت به دین حق و سنّت معتدل [از یک سو ]با دعوت سرشت و طبیعت انسان به سوی بدی و فساد و انحراف از اعتدال به نحو علّیت تامّه، با هم سازگار نیستند و با یکدیگر جمع نمی شوند.

و بعضی گفته اند: سعادت و شقاوت، درست مانند زوج بودن برای عدد چهار و فرد بودن برای عدد سه، دو امر ذاتی هستند و هرگز از ملزوم خود جدا نمی شوند و یا محکوم به حکم و قضای ازلی هستند و دعوت انبیا هم فقط برای اتمام حجّت است، نه برای ممکن ساختن تغییر و دگرگونی و به امید تحوّل از حالی به حال دیگر، چرا که خداوند می فرماید: «تا کسانی که هلاک می شوند از روی بیّنه هلاک شوند و کسانی که زنده می مانند از روی بیّنه و دلیل زنده بمانند».

جوابش این است که همان موضوع اتمام حجّت خود حجّت و دلیلی است بر اینکه سعادت شخص سعادتمند و بدبختی فرد بدبخت یک امر لازم و ضروری و تخلّف نا پذیر نمی باشد؛ زیرا اگر سعادت و شقاوت از لوازم ذاتی بودند، برای رساندن آنها به ذات نیازی به حجّت و برهان نداشتند؛ چرا که ذاتیّات حجّت بردار نیستند. بنا بر این حجّت [الهی] بی معنا و لغو می شود.

همچنین اگر سعادت و شقاوت بر طبق قضای حتمی و ازلی خداوند، لازمه ذوات باشند و نه به اقتضای ذاتی، این مردم بودند که بر خداوند سبحان حجّت داشتند و بنا بر این اتمام حجّت خداوند کاری لغو و بیهوده می شد. پس، درست بودن اقامه حجّت از سوی خداوند، خود نشان می دهد که سعادت و شقاوت به هیچ وجه لازمه ذات انسان نیست، بلکه ناشی از اعمال نیک و بد او و عقاید و باورهای درست و نادرست وی می باشد.

علاوه بر این، توسّل طبیعی و فطری انسان به ابزارهایی چون آموزش و پرورش و هشدار و بشارت و وعده و تهدید و امر و نهی و امثال اینها، برای رسیدن به مقاصد و اهداف زندگی، خود روشنترین دلیل است بر اینکه انسان در درون خود حسّ می کند که بر سر یک دو راهی قرار دارد: راه سعادت و راه شقاوت و حسّ می کند که می تواند هر راهی را که بخواهد انتخاب کند و بپیماید و برای هر کاری که انجام می دهد پاداش مناسب با آن را می یابد.

خدای متعال می فرماید: «و اینکه برای انسان جز [حاصل ]تلاش او نیست. و [نتیجه ]کوشش او به زودی دیده خواهد شد. سپس هر چه تمامتر وی را پاداش دهند».

این یک نوع ارتباط میان اعمال و صفات با ذات ها و درون هاست. نوع دیگری از ارتباط نیز هست که میان اعمال و صفات با اوضاع و احوال و عوامل بیرون از ذات انسان، یعنی محیط زندگی و فضای زیست او، وجود دارد ، مانند آداب و سنن و رسوم و عادت های دیرین؛ زیرا این عوامل نیز انسان را به سمت انجام کارهایی سازگار با آنها فرا می خوانند و او را از مخالفت و ناسازگاری با این عوامل باز می دارند و چیزی نمی گذرد که یک ریخت و ساختار جدید و ثانوی به انسان می بخشند، به طوری که اعمال و کردارهای او با اوضاع و احوال پیرامون او که در محیط زندگیش جمع شده اند منطبق می گردد.

این رابطه نیز غالباً در حدّ اقتضاست، منتها گاهی اوقات چنان ریشه دار و پا برجا می شوند که با توجّه به رسوخ ملکات و صفات رذیله یا فاضله در نفْسِ انسان، دیگر امیدی به برکندن آنها نمی ماند. در کلام خدای متعال هم اشاره ای به این نکته شده است. مثلاً می فرماید: «برای کسانی که کافر شده اند یکسان است که هشدارشان بدهی یا هشدارشان ندهی، ایمان نمی آورند. خداوند بر دل های آنان و بر شنوایی ایشان مُهر زده و بر دیدگانشان پرده ای است». و آیات دیگری از این قبیل.

البته باید توجّه داشت که این نکته به صحّت اقامه کردن حجّت بر مردم از طریق دعوت و انذار و تبشیر، لطمه ای نمی زند؛ چون تأثیر ننهادن دعوت در آنان برخاسته از انتخاب و گزینش بد و نادرست ایشان است و پیداست که امتناعِ از روی اختیار، منافاتی با اختیار و مختار بودن ندارد.

از این توضیحات مفصّل و طولانی روشن شد که انسان چند شاکله دارد. یک شاکله آدمی زاییده نوع خلقت و نحوه ساختار بدنی اوست و عبارت از یک شخصیت خلقتی است که از تأثیرگذاری دستگاه های بدن او در یکدیگر حاصل می شود، مانند مزاج که یک کیفیت میانه برآمده از تأثیرگذاری کیفیت های متضاد در یکدیگر می باشد. شاکله دیگر، که یک پدیده ثانوی است، عبارت از یک شخصیت خُلقی است که از تأثیر عوامل گوناگون خارجی در نفْسِ انسان، به علاوه شاکله نخست، شکل می گیرد.

انسان هر شاکله و ساختاری که داشته باشد و از هر صفتِ نفسانی و از هر فعل داخلی روحی که برخوردار باشد، عمل او بر طبق آن صورت می گیرد و کردارهایش نمایانگر آن شاکله می باشد. مثلاً انسانِ متکبّرِ پر نخوت، نحوه سخن گفتن و سکوت و نشستن و برخاستن و کلیه حرکات و سکناتش این حالت او را نشان می دهد. یا آدم ذلیل بیچاره، ذلّت و بیچارگی در تمام رفتارهایش پیداست، همچنین است آدم ترسو و شجاع و بخشنده و خسیس و صبور و با وقار و شتاب زده و ......... باید هم چنین باشد؛ چرا که فعل ، نمایانگر فاعل آن است و ظاهر، عنوان باطن و صورت، نشانگر معنا.

کلام خداوند سبحان نیز این مطلب را تأیید می کند و در موارد بسیاری حجّت ها و براهین خود را بر پایه آن بنا می نهد. مثلاً می فرماید: «کور و بینا یکسان نیستند. و نه تاریکی ها و روشنایی. و نه سایه و آفتاب و زندگان و مردگان یکسان نیستند». و می فرماید: «زنان ناپاک از آنِ مردان نا پاکند و مردان ناپاک از آنِ زنان ناپاک و زنان پاک از آنِ مردان پاکند و مردان پاک از آنِ زنان پاک». و آیات دیگری از این قبیل که شمار آنها فراوان است.

آیه «کلٌّ یعمل علی شاکلته» به هر معنایی از شاکله که حمل شود، معنایش محکم است. منتها ارتباط آن با آیه «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الاّ خساراً» و جای گرفتن آن در این سیاق که خداوند سبحان به وسیله قرآن کریم و دعوت حقِّ خود، به مؤمنان سود می رساند و آنان را شفا می بخشد و از همین راه به ستمگران، به سبب ستمشان، زیان وارد می آورد، این معنا را به ذهن نزدیک می سازد که مراد از شاکله، شاکله به معنای دوم است یعنی همان شخصیت خُلقی که از مجموع غرایز انسان و عوامل بیرونی مؤثّر در او، حاصل می شود و در وجود انسان شکل می گیرد.

گویی بعد از آنکه خداوند متعال فرمود که مؤمنان از کلام او شفا و رحمت می برند و کافران از این دو نعمت محروم می شوند و بر زیانشان افزوده می شود، کسی اعتراض کرده است که چرا باید میان بندگانش فرق بگذارد و اگر هر دو گروه را از طریق قرآن، شفا و رحمت می بخشید، غرض رسالت بهتر حاصل می شد و به حال دعوت سودمندتر بود. لذا خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله دستور می دهد که در پاسخ به این اعتراض [ذهنی ]آنان بگوید: «بگو: هر کس بر طبق شاکله خود عمل می کند». یعنی اعمال و رفتارهای شما بر طبق شاکله و فعلیّت و ساختاری که در وجود شما هست، سر می زند. پس، هر کس از شاکله درستی برخوردار باشد به راحتی به سوی عقاید حقّه و اعمال شایسته هدایت می شود و از دعوت حقّ بهره مند می شود، اما چنانچه کسی از شاکله ای نادرست و سرکش برخوردار باشد، پذیرفتن عقاید درست و به کار بستن کارهای نیک و شایسته برایش دشوار است و از شنیدن دعوت حقّ، جز زیان و خسارت بیشتر، چیزی حاصلش نمی شود. و خداوندی که پروردگار شماست و به درون های شما آگاه است و تدبیر کننده وجود شماست، بهتر می داند که چه کسی از شاکله ای درست برخوردار است و رهیافته تر می باشد و به بهره مند شدن از سخن حق نزدیکتر است و همچنین آن پیامبری که خداوند به او آموزش داده و آگاهش ساخته است که مؤمنان رهیافته ترند، به این مطلب آگاهتر می باشد. بنا بر این، شفا و رحمت قرآنی اختصاص به آنان دارد و برای کافران ستمگر چیزی جز زیانِ بیشتر باقی نمی ماند، مگر اینکه از ستم و حق کشی خود دست بردارند که در این صورت آنان نیز از شفا و رحمت قرآنی بهره مند می شوند.

از همین جا نکته ای که در تعبیر کردن با صفت برترین در جمله «أهدی سبیلاً» نهفته است معلوم می شود؛ نکته این است که همان طور که گفتیم، شاکله در دعوت انسان به صفات و رفتارهای متناسب با آن، نقش الزام آور و تخلّف نا پذیر ندارد. چه، شاکله نادرست، گر چه گمراه کننده است و به کارهای نادرست فرا می خواند، اما گمراهی را یک امر قطعی و حتمی نمی گرداند؛ زیرا در این شاکله نیز نشانی از هدایت هر چند ضعیف وجود دارد، اما شاکله درست رهیافته تر از شاکله نادرست است و زودتر جذب راه حق می شود، دقّت شود.

ص :507


1- الأعراف : 58.
2- الأنعام : 19.
3- الروم : 30.
4- عبس : 20.
5- الأنفال : 42 .
6- النجم : 39 _ 41.
7- البقرة : 6 و 7.
8- فاطر : 19 _ 22.
9- النور : 26.
10- الإسراء : 84 .
11- الإسراء : 82 .
12- الإسراء : 84 .
13- المیزان فی تفسیر القرآن : 13 / 189.

ص :508

ص :509

ص :510

ص :511

ص :512

ص :513

ص :514

ص :515

(1)

3921 - دَورُ النِّیَّةِ فِی العَمَلِ
3921 - نقش نیّت در عمل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أیُّها النّاسُ، إنّما الأعمالُ بالنِّیّاتِ ، و إنّما لِکُلِّ امرئٍ ما نَوی ، فمَن کانَت هِجرَتُهُ إلَی اللّهِ و رَسولِهِ فهِجرَتُهُ إلَی اللّهِ و رَسولِهِ ، و مَن کانَت هِجرَتُهُ إلی دُنیا یُصیبُها أوِ امرأةٍ یَتَزَوَّجُها فهِجرَتُهُ إلی ما هاجَرَ إلَیهِ . (2)

3921

نقش نیّت در عمل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! جز این نیست که اعمال به نیّت هاست و در حقیقت برای هر کس آن چیزی است که نیّت می کند. پس هرکه هجرتش برای خدا و رسول او باشد، به سوی خدا و رسول او هجرت کرده است و هرکه هجرتش برای رسیدن به چیزی از دنیا یا ازدواج کردن با زنی باشد، هجرتش به سوی همان چیزی است که به نیّت آن هجرت کرده است.

ص :516


1- (انظر) النفس : باب 3863 حدیث 20569.
2- کنز العمّال : 7272.

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا أغزی علِیّا علیه السلام فیِ سَرِیَّةٍ ، فقالَ رجُلٌ لأخٍ لَهُ : اُغْزُ بِنا فی سَرِیّةِ علِیٍّ لَعلَّنا نُصیبُ خادِما أو دابَّةً أو شَیئا نَتَبَلَّغُ بهِ _: إنّما الأعمالُ بالنِّیّاتِ ، و لکُلِّ امرئٍ ما نَوی ، فمَن غَزا ابتِغاءَ ما عِندَ اللّهِ فَقد وَقَعَ أجرُهُ علَی اللّهِ ، و مَن غَزا یُریدُ عَرَضَ الدُّنیا أو نَوی عِقالاً لَم یَکُن لَهُ إلاّ ما نَوی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن غَزا فی سَبیلِ اللّهِ و لَم یَنوِ إلاّ عِقالاً فلَهُ ما نَوی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما یَبعَثُ اللّهُ المُقتَتِلینَ علَی النِّیّاتِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی جَلَدِ رجُلٍ و نَشاطِهِ لَمّا قالَ أصحابُهُ فیهِ : لَو کانَ هذا فی سَبیلِ اللّهِ! _: إن کانَ خَرَجَ یَسعی علی وُلدِهِ صِغارا فهُو فی سَبیلِ اللّهِ، و إن کانَ خَرَجَ یَسعی علی أبوَینِ شَیخَینِ کَبیرَینِ فهُو فی سَبیلِ اللّهِ ، و إن کانَ خَرَجَ یَسعی علی نَفسِهِ یُعِفُّها فهُو فی سبیلِ اللّهِ ، و إن کانَ خَرَجَ یَسعی رِیاءً و مُفاخَرَةً فهُو فی سَبیلِ الشَّیطانِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که علی علیه السلام را با فرماندهی سپاهی روانه جنگ کرد و مردی به برادر خود گفت: با ما در سپاه علی به جنگ بیا شاید غلامی یا چهارپایی یا چیزی که به دردمان بخورد به دست بیاوریم _فرمود : جز این نیست که اعمال به نیّت هاست و برای هر کس همان چیزی است که نیّتش را دارد. پس هرکه برای تحصیل آنچه نزد خداست بجنگد، بی گمان اجرش با خداست و هر کس برای رسیدن به متاع دنیا یا به نیّت عقالی (زانو بند شتر) بجنگد ، او را [نصیب و پاداشی ]جز همان چه برایش جنگیده است، نباشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه در جهاد شرکت کند امّا نیّتی جز دست یافتن به عقالی (زانو بند شتر) نداشته باشد، برایش همان باشد که به نیّت آن جنگیده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز این نیست که خداوند جنگجویان را بر اساس نیّت هایشان بر می انگیزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که اصحاب ایشان با مشاهده نیرومندی و چابکی مردی عرض کردند: کاش این در راه خدا بود _فرمود : اگر برای تأمین کودکان خرد سال خود بیرون آمده باشد، او در راه خداست، اگر برای تأمین پدر و مادر پیر و فرتوتی بیرون آمده باشد در راه خداست، اگر برای تأمین خودش و برای اینکه نگذارد محتاج کسی شود بیرون آمده باشد، در راه خداست. اما اگر برای خودنمایی و فخر فروشی بیرون آمده باشد، در راه شیطان است.

ص :517


1- الأمالی للطوسیّ : 618 / 1274.
2- کنز العمّال : 10777.
3- کنز العمّال : 10778.
4- الترغیب و الترهیب : 3 / 63 / 10.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَقولُ الرّجُلُ : جاهَدتُ و لَم یُجاهِدْ، إنّما الجِهادُ اجتِنابُ المَحارِمِ و مُجاهَدَةُ العَدُوِّ ، و قَد یُقاتِلُ أقوامٌ فیُحسِنونَ القِتالَ و لا یُریدونَ إلاّ الذِّکرَ و الأجرَ ، و إنّ الرّجُلَ لَیُقاتِلُ بطَبعِهِ مِن الشَّجاعَةِ فیَحمی مَن یَعرِفُ و مَن لا یَعرِفُ ، و یَجبُنُ بطَبیعَتِهِ مِن الجُبنِ فیُسلِمُ أباهُ و اُمَّهُ إلَی العَدُوِّ ، و إنّما القَتلُ (1) حَتفٌ مِن الحُتوفِ ، و کُلُّ امرئٍ علی ما قاتَلَ علَیهِ ، و إنّ الکَلبَ لَیُقاتِلُ دُونَ أهلِهِ . (2)

3922 - ثَوابُ نِیَّةِ الخَیرِ
3922 - پاداش نیّت خوب

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی رَجعَتِهِ مِن غَزوَةِ تَبوکٍ _: إنّ أقواما خَلفَنا بالمَدینَةِ ما سَلَکنا شِعبا و لا وادِیا إلاّ وَ هُم مَعَنا ، حَبَسَهُمُ العُذرُ . (3)

امام علی علیه السلام :مرد می گوید: جهاد کردم، در صورتی که جهاد نکرده است. جهاد در حقیقت دوری کردن از حرام ها و مبارزه با دشمن است. عدّه ای می جنگند و خوب هم می جنگند، امّا هدفی جز نام آوری و مزد ندارند و [گاه ]مرد چون طبعاً شجاع است می جنگد و از آشنا و بیگانه دفاع می کند و [گاه] چون طبعاً ترسوست، نمی جنگد و پدر و مادرش را تسلیم دشمن می کند. کشته شدن در حقیقت یک نوع مرگ است و هر انسانی به انگیزه ای می جنگد. سگ هم برای دفاع از خانواده اش می جنگد.

3922

پاداش نیّت خوب

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در هنگام بازگشت از جنگ تبوک _فرمود : هستند افرادی در مدینه که با ما نیامدند، اما هیچ درّه و وادی ای را نپیمودیم مگر اینکه آنها هم با ما بودند، عذر (بیماری) آنها را [در مدینه] نگه داشت. (4)

ص :518


1- فی المصدر : «المثال» بدل «القتل»، و الصواب ما أثبتناه کما فی مستدرک الوسائل : 11 / 18 / 12315 نقلاً عن المصدر .
2- الغارات : 2 / 503 .
3- رَواهُ البُخاریُّ و أبو داوودَ ، و لَفظُهُ : إنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله قالَ : لَقد تَرَکتُم بالمَدینَةِ أقواما ما سِرتُم مَسِیرا و لا أنفَقتُم مِن نَفَقَةٍ و لا قَطَعتُم مِن وادٍ إلاّ و هُم مَعَکُم . قالُوا : یا رسولَ اللّه ِ : و کَیفَ یَکونونَ مَعَنا و هُم بالمَدینَةِ ؟ ! قالَ : حَبَسَهُمُ المَرَضُ . (الترغیب و الترهیب : 1 / 57 / 18).
4- این حدیث را بخاری و أبو داوود روایت کرده اند و عبارتش چنین است: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شما در مدینه افرادی را به جا گذاشتید که هیچ راهی را نرفتید و هیچ انفاقی نکردید و هیچ وادی ای را نپیمودید مگر اینکه آنان نیز با شما بودند. عرض کردند: ای رسول خدا! چگونه با ما بودند در حالی که در مدینه هستند؟ فرمود: بیماری ، آنها را نگه داشت (مانع آمدن آنها با شما شد).

کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَرَکنا فی المَدینَةِ أقواما لا نَقطَعُ وادِیا و لا نَصعَدُ صُعودا و لا نَهبِطُ هُبوطا إلاّ کانُوا مَعَنا . قالُوا : کَیفَ یَکونونَ مَعَنا و لَم یَشهَدوا ؟! قالَ : نِیّاتُهُم . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، هِمَّ بالحَسَنَةِ و إن لَم تَعمَلْها ، لِکَیلا تُکتَبَ مِن الغافِلینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أتی فِراشَهُ و هُو یَنوی أن یَقومَ یُصَلِّی مِن اللَّیلِ فغَلَبَتهُ عَیناهُ حتّی أصبَحَ کُتِبَ لَهُ ما نَوی ، و کانَ نَومُهُ صَدَقَةً علَیهِ مِن رَبِّهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :النِّیَّةُ الصّالِحَةُ أحَدُ العَمَلَینِ . (4)

عنه علیه السلام :إحسانُ النِّیَّةِ یُوجِبُ المَثُوبَةَ . (5)

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : افرادی را در مدینه باقی گذاشتیم که هیچ وادی ای را نپیمودیم و بر هیچ تپه ای بالا نرفتیم و در هیچ سراشیبی قدم نگذاشتیم، مگر اینکه آنان نیز با ما بودند. عرض کردند: چگونه با ما هستند، در حالی که حضور پیدا نکردند؟ فرمود: نیّت هایشان [با ماست] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! قصد کار نیک کن هر چند انجامش ندهی، تا از غافلان نوشته نشوی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به بستر خود رود و نیّتش این باشد که نماز شب بخواند، امّا خوابش ببرد تا صبح شود، آنچه در نیّتش بوده برای او نوشته شود و خوابش صدقه ای از جانب پروردگارش برای او باشد.

امام علی علیه السلام :نیّت خوب، خود یک عمل است.

امام علی علیه السلام :نیّت نیکو، موجب پاداش است.

ص :519


1- کنز العمّال : 7261.
2- مکارم الأخلاق : 2 / 378 / 2661.
3- الترغیب و الترهیب : 1 / 60 / 27.
4- غرر الحکم : 1624.
5- غرر الحکم : 1265.

نهج البلاغة عن الإمامِ علیٍّ علیه السلام_ لِرجُلٍ یَوَدُّ حُضورَ أخیهِ لیَشهَدَ نَصرَ اللّهِ علی أعدائهِ فی الجَمَلِ _: أ هَوی أخیکَ مَعَنا ؟ فقالَ : نَعَم ، قالَ : فَقد شَهِدَنا ، و لَقد شَهِدَنا فی عَسکَرِنا هذا أقوامٌ (قَومٌ) فی أصلابِ الرِّجالِ و أرحامِ النِّساءِ ، سَیَرعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ (1) ، و یَقوی بِهِمُ الإیمانُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن ماتَ مِنکُم علی فِراشِهِ و هُو علی مَعرِفَةِ حَقِّ ربِّهِ و حَقِّ رَسولِهِ و أهلِ بَیتِهِ ماتَ شَهیدا ، و وَقَعَ أجرُهُ علَی اللّهِ ، و استَوجَبَ ثَوابَ ما نَوی مِن صالِحِ عمَلِهِ ، و قامَتِ النِّیَّةُ مَقامَ إصلاتِهِ لِسَیفِهِ . (3)

شرح نهج البلاغة عن حَبّة العُرَنیّ :قَسّمَ علیٌّ علیه السلام بَیتَ مالِ البَصرَةِ علی أصحابِهِ خَمسَمِائةٍ خَمسَمِائةٍ ، و أخَذَ خَمسَمِائةِ دِرهَمٍ کَواحِدٍ مِنهُم ، فجاءَهُ إنسانٌ لَم یَحضُرِ الوَقعَةَ ، فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، کنتُ شاهِدا مَعکَ بقَلبی ، و إن غابَ عَنکَ جِسمی ، فأعطِنی مِن الفَیءِ شَیئا ! فدَفَع إلَیهِ الّذی أخَذَهُ لِنَفسِهِ و هُو خَمسُمِائةِ دِرهَمٍ ، و لَم یُصِبْ مِن الفَیءِ شَیئا . (4)

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام به مردی که دوست داشت برادرش نیز می بود تا پیروزی خدا بر دشمنانش را در جنگ جمل ببیند فرمود : آیا دل برادرت با ماست؟ عرض کرد: آری. حضرت فرمود: پس، او با ما بوده است. هر آینه در این سپاه ما افرادی حضور داشته اند که هنوز در پشت پدران و زهدان مادرانند. به زودی روزگار آنان را به جهان هستی آورد و با وجود آنها [جبهه] ایمان نیرو گیرد.

امام علی علیه السلام :هر یک از شما در بستر خویش بمیرد ، در حالی که به حقّ پروردگارش و به حقّ رسول او و اهل بیتش معرفت داشته باشد، شهید مرده است و مزدش با خداوند است و مستوجب پاداش عمل شایسته ای است که در نیّت داشته است و این نیّت به منزله شمشیر کشیدن او در راه خداست.

شرح نهج البلاغه_ به نقل از حبّه عُرَنی _: علی علیه السلام بیت المال بصره را تقسیم کرد و به هر نفر پانصد درهم داد و خودش نیز مانند بقیّه، پانصد درهم برداشت. در این هنگام شخصی که در جنگ حضور نداشت آمد و عرض کرد: ای امیر المؤمنین! گر چه جسمم از شما دور بود، اما دلم با شما بود. پس، از این غنیمت به من هم چیزی بده. حضرت همان پانصد درهمی را که برای خودش برداشته بود به او داد و از آن غنیمت به خودش چیزی نرسید.

ص :520


1- یرعف بهم الزمان : یجود علی غیر انتظار کما یجود الأنف بالرعاف. (کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح). و الرُعاف : خروج الدم من الأنف (المصباح المنیر : 230) .
2- نهج البلاغة : الخطبة 12.
3- نهج البلاغة : الخطبة 190.
4- شرح نهج البلاغة : 1 / 250.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ المُؤمنَ لَتَرِدُ علَیهِ الحاجَةُ لأخیهِ فلا تَکونُ عِندَهُ ، فیَهتَمُّ بها قَلبُهُ ، فیُدخِلُهُ اللّهُ تبارَکَ و تعالی بِهَمِّهِ الجَنّةَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ العَبدَ لَیَنوی مِن نَهارِهِ أن یُصَلِّیَ باللَّیلِ فتَغلِبُهُ عَینُهُ فیَنامُ ، فیُثبِتُ اللّهُ لَهُ صَلاتَهُ ، و یَکتُبُ نَفَسَهُ تَسبیحا ، و یَجعَلُ نَومَهُ علَیهِ صَدَقَةً . (2)

عنه علیه السلام :إنّ العَبدَ المُؤمنَ الفَقیرَ لَیَقولُ : یا رَبِّ ، ارزُقْنی حتّی أفعَلَ کذا و کذا مِن البِرِّ و وُجوهِ الخَیرِ ، فإذا عَلِمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ ذلکَ مِنهُ بصِدقِ نِیَّةٍ کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِن الأجرِ مِثلَ ما یَکتُبُ لَهُ لَو عَمِلَهُ ، إنَّ اللّهَ واسِعٌ کَریمٌ . (3)

بحار الأنوار_ فی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ _: فنَحنُ نُشهِدُ اللّهَ أنّا قَد شارَکْنا أولیاءکُم و أنصارَکُم المُتَقَدِّمینَ ، فی إراقَةِ دِماءِ النّاکِثینَ و القاسِطینَ و المارِقینَ ، و قَتَلَةِ أبی عبدِ اللّهِ سَیّدِ شَبابِ أهلِ الجَنّةِ یَومَ کَربلاءَ ، بالنِّیّاتِ و القُلوبِ و التّأسُّفِ علی فَوتِ تِلکَ المَواقِفِ الّتی حَضَروا لِنُصرَتِکُم . (4)

امام باقر علیه السلام :گاه پیش می آید که برادر مؤمن حاجتی از او می خواهد و او ندارد که حاجتش را برآورد، اما در دلش به آن اهتمام می ورزد، خدای تبارک و تعالی به سبب همین اهتمام او را به بهشت می برد.

امام صادق علیه السلام :آدمی در روز نیّت می کند که نماز شب بخواند، اما چشمانش بر او غلبه می کند و در نتیجه می خوابد. پس خداوند نمازش را برای او ثبت می کند و نفس کشیدن هایش را تسبیح می نویسد و خوابش را برای او صدقه قرار می دهد.

امام صادق علیه السلام :بنده مؤمن فقیر می گوید: ای پروردگار من! به من [مال و ثروت ]روزی کن تا فلان احسان و بهمان کار خیر را انجام دهم. پس، اگر خداوند عزّ و جلّ بداند که این سخن را از صدق نیّت می گوید، همان اجری را برای او می نویسد که اگر آن کارهای خیر را انجام می داد برایش می نوشت. خداوند گشاینده بخشنده است.

بحار الأنوار :در زیارت جامعه آمده است : خدا را گواه می گیریم که در ریختن خون ناکثین و قاسطین و مارقین و قاتلان ابا عبد اللّه ، آن سرور جوانان اهل بهشت، در کربلا، ما نیز با نیّت ها و دل هایمان و تأسّف خوردن برای از دست دادن آن صحنه هایی که یارانتان برای یاری شما حضور داشتند، در کنار دوستان و یاران وقت شما شرکت داشتیم.

ص :521


1- الکافی : 2 / 196 / 14.
2- علل الشرائع : 524 / 1.
3- الکافی : 2 / 85 / 3.
4- بحار الأنوار : 102 / 167 / 6.

الترغیب و الترهیب عن مَعْن بن یَزیدَ :کانَ أبی یَزیدُ أخرَجَ دَنانیرَ یَتَصَدَّقُ بها فوَضَعَها عِندَ رجُلٍ فی المَسجِدِ ، فجِئتُ فأخَذتُها فأتَیتُهُ بِها ، فقالَ : و اللّهِ، ما إیّاکَ أرَدتُ ، فخاصَمتُهُ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : لَکَ ما نَوَیتَ یا یَزیدُ ، و لَکَ ما أخَذتَ یا مَعْنُ . (1)

(2)

3923 - التَّوفیقُ عَلی قَدرِ النِّیَّةِ
3923 - توفیق به قدر نیّت است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علی قَدرِ النِّیَّةِ تَکونُ مِن اللّهِ العَطِیَّةُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَت نِیَّتُهُ أمَدَّهُ التَّوفیقُ . (4)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: و اعلَمْ أنّ الّذی بِیَدِهِ خَزائنُ السَّماواتِ و الأرضِ قد أذِنَ لَکَ فی الدُّعاءِ ، و تَکفَّلَ لَکَ بالإجابَةِ ......... فلا یُقَنِّطَنَّکَ إبطاءُ إجابَتِهِ ؛ فإنَّ العَطِیَّةَ علی قَدرِ النِّیَّةِ . (5)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از مَعْن بن یزید _: پدرم یزید چند دیناری کنار گذاشت تا صدقه بدهد و آنها را نزد مردی در مسجد گذاشت. من آمدم و آن دینارها را گرفتم و پیش پدرم بردم. پدرم گفت: به خدا قسم که تو مقصود من نبودی. ما اختلاف خود را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردیم. حضرت فرمود: ای یزید! تو طبق نیّتت پاداش داده می شوی و تو ای معن، آنچه گرفته ای از آنِ توست.

3923

توفیق به قدر نیّت است

امام علی علیه السلام :دهِش خداوند به هر کس، به اندازه نیّت اوست.

امام علی علیه السلام :هرکه نیّتش خوب باشد، توفیق یار او شود.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام _فرمود : بدان که همان کسی که گنجینه های آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا کردن داده و اجابت آن را به عهده گرفته است ......... پس کندی در اجابت هرگز تو را نومید نکند؛ زیرا که داد و دهِش [خداوند ]به اندازه نیّت [آدمی] است.

ص :522


1- الترغیب و الترهیب : 1 / 60 / 25.
2- (انظر) الثواب : باب 481. السنّة : باب 1896 . الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2094 . صلاة اللّیل : باب 2283. وسائل الشیعة : 1 / 35 باب 6 و ص 59 باب 18.
3- غرر الحکم : 6193.
4- غرر الحکم : 9186.
5- نهج البلاغة: الکتاب31.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إذا عَلِمَ اللّهُ تعالی حُسنَ نِیَّةٍ مِن أحَدٍ ، اکتَنَفَهُ بالعِصمَةِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما قَدَّرَ اللّهُ عَونَ العِبادِ علی قَدرِ نِیّاتِهِم ، فمَن صَحَّت نِیَّتُهُ تَمَّ عَونُ اللّهِ لَهُ ، و مَن قَصُرَت نِیَّتُهُ قَصُرَ عَنهُ العَونُ بقَدرِ الّذی قَصُرَ . (2)

(3)

3924 - نِیَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ
3924 - نیّت مؤمن بهتر از عمل اوست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نِیَّةُ المُؤمنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :نِیَّةُ المُؤمنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ ، و عَمَلُ المُنافِقِ خَیرٌ من نِیَّتِهِ ، و کُلٌّ یَعمَلُ علی نِیَّتِهِ، فإذا عَمِلَ المُؤمنُ عَمَلاً نارَ فی قَلبِهِ نُورٌ . (5)

امام باقر علیه السلام :هرگاه خداوند متعال در کسی حسن نیّتی ببیند، او را در پناه خود نگه دارد.

امام صادق علیه السلام :در حقیقت ، خداوند یاری خود به بندگان را به اندازه نیّت های آنان قرار داده است. پس هرکه نیّتش درست باشد، یاری خدا به او کامل رسد و هر که نیّتش کاستی داشته باشد، یاری خدا نیز به همان اندازه کاستی نیّت او، از وی کاسته شود.

3924

نیّت مؤمن بهتر از عمل اوست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیّت مؤمن، بهتر از عمل اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیّت مؤمن بهتر از عمل اوست و عمل منافق بهتر از نیّت اوست و هر کس مطابق نیّت خود عمل می کند. پس هرگاه مؤمن عملی انجام دهد، در دلش نوری تابیدن گیرد.

ص :523


1- . أعلام الدین : 301.
2- بحار الأنوار : 70 / 211 / 34.
3- (انظر) التوفیق : باب 4085.
4- کنز العمّال : 7236.
5- . کنز العمّال : 7237.

عنه صلی الله علیه و آله :نِیَّةُ المُؤمنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ ، و نِیَّةُ الفاجِرِ شَرٌّ مِن عَمَلِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :نِیَّةُ المُؤمنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ ، و نِیَّةُ الکافِرِ شَرٌّ مِن عَمَلِهِ، و کُلُّ عامِلٍ یَعمَلُ علی نِیَّتِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :نِیَّةُ المُؤمنِ أبلَغُ مِن عَمَلِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :نِیَّةُ المُؤمنِ أبلَغُ مِن عَمَلِهِ ، و کذلکَ الفاجِرُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :نِیَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ ، و إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لَیُعطی العَبدَ علی نِیَّتِهِ ما لا یُعطیهِ علی عَمَلِهِ ، و ذلکَ أنَّ النِّیَّةَ لا رِیاءَ فیها ، و العَمَلَ یُخالِطُهُ الرِّیاءُ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ المُؤمنِ _: لا یَبلُغُ بِنِیَّتِهِ إرادَتَهُ فی الخَیرِ ، یَنوی کَثیرا مِن الخَیرِ و یَعمَلُ بِطائفةٍ مِنهُ ، و یَتَلَهَّفُ علی ما فاتَهُ مِن الخَیرِ کَیفَ لَم یَعمَلْ بهِ . (6)

عنه علیه السلام :رُبَّ نِیَّةٍ أنفَعُ مِن عَمَلٍ . (7)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :نِیَّةُ المُؤمنِ أفضَلُ مِن عَمَلِهِ ؛ و ذلکَ لأنّهُ یَنوی مِن الخَیرِ ما لا یُدرِکُهُ ، و نِیَّةُ الکافِرِ شَرٌّ مِن عَمَلِهِ ؛ و ذلکَ لأنَّ الکافِرَ یَنوی الشَّرَّ و یأمَلُ مِن الشَّرِّ ما لا یُدرِکُهُ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیّت مؤمن، بهتر از عمل اوست و نیّت فاجر، بدتر از عمل اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیّت مؤمن، بهتر از عمل اوست و نیّت کافر، بدتر از عمل اوست و هر عمل کننده ای مطابق نیّت خود عمل می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیّت مؤمن، رساننده تر از عمل اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیّت مؤمن، رساننده تر از عمل اوست و همین طور فاجر (کافر).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیّت مؤمن، بهتر از عمل اوست. خداوند عزّ و جلّ به خاطر نیّت بنده به او آن می دهد که به خاطر عملش نمی دهد و علّتش این است که در نیّت ریا راه ندارد، امّا عمل [گاه] با ریا آمیخته می شود.

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمن _فرمود : به تمام کارهای خوبی که نیّت انجام آنها را دارد، نمی رسد، کارهای نیک بسیاری را در سر می پروراند، اما درباره بخشی از آنها توفیق عمل می یابد و برای آنچه از کَفَش رفته است افسوس می خورد که چرا انجام نداده است.

امام علی علیه السلام :بسا نیّتی که از عملی سودمندتر است.

امام باقر علیه السلام :نیّت مؤمن برتر از عمل اوست؛ چون گاه نیّت کارهای خیر می کند، اما موفق به انجام آنها نمی شود و نیّت کافر بدتر از عمل اوست؛ زیرا کافر نیّت بد در سر می پروراند و به انجام بدی هایی امید می بندد لیکن امکان به کار بستن آنها را نمی یابد.

ص :524


1- کنز العمّال : 7271.
2- الکافی : 2 / 84 / 2.
3- کنز العمّال : 7269.
4- الأمالی للطوسیّ : 454 / 1013.
5- کنز العمّال : 7270.
6- تحف العقول : 212.
7- غرر الحکم : 5297.
8- علل الشرائع : 524 / 2.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی الجَوابِ عَن عِلَّةِ فَضلِ نِیَّةِ المُؤمنِ علی عَملِهِ _: لأنَّ العَمَلَ رُبَّما کانَ رِیاءً لِلمَخلوقینَ، و النِّیَّةُ خالِصَةٌ لرَبِّ العالَمینَ، فیُعطی تَعالی علَی النِّیَّةِ ما لا یُعطی علَی العَمَلِ . (1)

بحار الأنوار عن العالِمِ علیه السلام_ فی تفسیرِ نِیَّةِ المُؤمنِ خَیرٌ _: إنّهُ رُبَّما انتَهَت بالإنسانِ حالَةٌ مِن مَرَضٍ أو خَوفٍ ، فتُفارِقُهُ الأعمالُ و مَعَهُ نِیَّتُهُ ، فلِذلکَ الوَقتِ نِیَّةُ المُؤمنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ .

و فی وَجهٍ آخَرَ أنّها لا یُفارِقُهُ عَقلُهُ أو نَفسُهُ ، و الأعمالُ قَد یُفارِقُهُ قَبلَ مُفارَقَةِ العَقلِ و النَّفسِ . (2)

بیان:

فی بحار الأنوار بعد ذکر وجوه فی تفسیر قوله علیه السلام : «نِیَّةُ المُؤمنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ» ما نصّه : و بعد ما أحطت خُبرا بما ذکرناه نذکر ما هو أقوی عندنا بعد الإعراض عن الفضول ، و هو الحقّ الحقیق بالقبول .

فاعلم أنّ الإشکالات النّاشئة من هذا الخبر إنّما هو لعدم تحقیق معنَی النّیّة ، و توهّم أنّها تَصوُّر الغرض و الغایة و إخطارها بالبال . و إذا حقّقتها _ کما أومأنا إلیه سابقا _ عرفت أنّ تصحیح النّیّة من أشقّ الأعمال و أحمزها ، و أنّها تابعة للحالة الّتی النّفس متّصفة بها . و کمال الأعمال و قبولها و فضلها منوط بها ، و لا یتیسّر تصحیحها إلاّ بإخراج حُبّ الدّنیا و فخرها و عزّها من القلب ، بریاضات شاقّة ، و تفکّرات صحیحة، و مجاهدات کثیرة ؛ فإنّ القلب سلطان البدن ، و کلّما استولی علیه یتبعه سائر الجوارح ، بل هو الحصن الّذی کلّ حُبّ استولی علیه و تصرّف فیه یستخدم سائر الجوارح و القوی ، و یحکم علیها ، و لا تستقرّ فیه محبّتان غالبتان ، کما قال اللّه عَزَّ و جلَّ : یا عیسی، لا یصلح لسانان فی فم واحد و لا قلبان فی صدر واحد ، و کذلک الأذهان (3) ، و قال سبحانه : «ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَینِ فی جَوْفِهِ» . (4)

فالدّنیا و الآخرة ضَرّتان لا یجتمع حبّهما فی قلب ، فمن استولی علی قلبه حبّ المال لا یذهب فکره و خیاله و قواه و جوارحه إلاّ إلیه ، و لا یعمل عملاً إلاّ و مقصوده الحقیقیّ فیه تحصیله ، و إن ادّعی غیرَه کان کاذبا ، و لذا یطلب الأعمال الّتی وعد فیها کثرة المال و لا یتوجّه إلَی الطّاعات الّتی وعد فیها قرب ذی الجلال ، و کذا من استولی علیه حبّ الجاه لیس مقصوده فی أعماله إلاّ ما یوجب حصوله ، و کذا سائر الأغراض الباطلة الدنیویّة ، فلا یخلص العمل للّه سبحانه و للآخرة إلاّ بإخراج حبّ هذه الاُمور من القلب ، و تصفیته عمّا یوجب البعد عن الحقّ .

فللنّاس فی نیّاتهم مراتب شتّی ، بل غیر متناهیة بحسب حالاتهم ؛ فمنها ما یوجب فساد العمل و بطلانه ، و منها ما یوجب صحّته ، و منها ما یوجب کماله ، و مراتب کماله أیضا کثیرة . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از علّت برتری نیّت مؤمن بر عمل او _فرمود : چون عمل گاه ممکن است برای ریا و خودنمایی به مخلوقین صورت گیرد، اما نیّت به طور خالص از آنِ پروردگار جهانیان است. بنا بر این، خدای متعال برای نیّت چیزی عطا می کند که برای عمل عطا نمی کند.

بحار الأنوار :امام کاظم علیه السلام در تفسیر معنای این سخن که نیّت مؤمن بهتر است فرمود : زیرا گاهی اوقات برای انسان حالاتی چون بیماری یا ترس پیش می آید و با آنکه نیّت انجام کاری را دارد نمی تواند انجامش دهد، در چنین وقتی است که نیّت مؤمن بهتر از عمل اوست.

در شکلی دیگر [از این حدیث] آمده است: چون عقل یا نفْس مؤمن از او جدا نمی شود، امّا اعمال گاهی اوقات، پیش از جدا شدن عقل و نفْس، از او جدا می شود (توانایی و امکان انجام عمل را از دست می دهد).

توضیح:

در بحار الأنوار بعد از ذکر اقوال و وجوهی در تفسیر جمله «نیّت مؤمن بهتر از عمل اوست» می گوید :

اکنون پس از بیان این مطالب و اقوال، آنچه را که به نظر ما قویتر و پذیرفتنی تر می رسد بیان می کنیم.

باید دانست که اشکالات ناشی از این خبر در حقیقت به خاطر تحقیق نکردن در معنای نیّت است و این توهّم که نیّت به معنای تصوّر هدف و گذراندن آن از ذهن است. امّا اگر، همچنان که قبلاً اشاره کردیم، در معنای آن تحقیق شود، معلوم می گردد که درست کردن نیّت از سخت ترین و دشوارترین کارهاست و تابع حالت نفسانی است و کمال اعمال و قبول و ارزش آنها وابسته به نیّت می باشد و اصلاح و راست گردانی نیّت جز با بیرون راندن حبّ دنیا و افتخارات و جاه و مقام دنیوی از دل، به واسطه ریاضت های سخت و اندیشه ورزی های درست و سالم و مجاهدات فراوان میسّر نمی شود ؛ چرا که دلْ سلطان بدن است و هرچه بر دل چیره شود سایر اعضا و جوارح بدن نیز از آن پیروی می کنند و بلکه دلْ دژی است که هر محبّتی بر آن تسلّط یابد و در آن دخل و تصرّف کند، دیگر اعضا و نیروهای انسان را نیز به خدمت خود می گیرد و بر آنها فرمان می راند و در یک دل دو محبّت جمع نمی شود، چنان که خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای عیسی! دو زبان در یک دهان نشاید و دو دل در یک سینه نگنجد و ذهن ها نیز چنین اند (در یک ذهن دو اندیشه ناسازگار جای نمی گیرد)، همچنین در کتاب خود می فرماید: «خدا در اندرون هیچ مردی دو دل قرار نداده است».

دنیا و آخرت دو هوویند که محبّت آنها در یک دل جمع نمی شود، مثلاً کسی که عشق به مال و ثروت بر دلش چیره شود، تمام فکر و ذکر و خیال و قوا و جوارح او در پی مال و ثروت خواهد بود و هر کاری انجام دهد، هدف نهایی و مقصود واقعی او از آن کار تحصیل مال است. و اگر جز این ادعا کند دروغ گفته است. از این رو، در عبادات و طاعاتش هم اعمالی را انتخاب می کند که بدان ها وعده مال فراوان داده شده است و به طاعاتی که در آنها وعده تقرّب به خداوند ذو الجلال داده شده است توجّهی نمی کند. همچنین کسی که عشق به جاه و مقام بر او مستولی شود، هر کاری که انجام دهد به قصد رسیدن به جاه و مقام انجام می دهد. سایر اغراض باطل و نادرست دنیوی نیز به همین گونه است. بنا بر این، تنها زمانی کار و عمل برای خداوند سبحان و آخرت خالص می شود که عشق و محبّت به این امور را از دل بیرون کنند و آن را از هر آنچه موجب دوری از حق می شود پاک و تصفیه نمایند.

بنا بر این، مردم به لحاظ نیّت هایشان مراتب گوناگون و بلکه بی شمار دارند. بعضی از آنها موجب فساد و بطلان عمل می شود، برخی موجب صحّت و درستی آن و برخی موجب کمال عمل، و کمال نیز خود مراتب فراوانی دارد.

ص :525


1- علل الشرائع : 524 / 1.
2- بحار الأنوار : 70 / 210 / 31.
3- راجع الکافی : 2 / 343 / 3.
4- الأحزاب : 4.
5- بحار الأنوار : 70 / 193.

ص :526

ص :527

3925 - الحَثُّ عَلَی النِّیَّةِ فی کُلِّ شَی ءٍ
3925 - ترغیب به داشتن نیّت در هر کاری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، لِیَکُن لَکَ فی کُلِّ شَیءٍ نِیَّةٌ صالِحَةٌ ، حتّی فی النَّومِ و الأکلِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و أمْضِ لکُلِّ یَومٍ عَمَلَهُ ؛ فإنّ لکُلِّ یَومٍ ما فیهِ ، و اجعَلْ لِنَفسِکَ فیما بَینَکَ و بَینَ اللّهِ أفضَلَ تِلکَ المَواقیتِ ، و أجزَلَ تِلکَ الأقسامِ ، و إن کانَت کُلُّها للّهِ إذا صَلُحَت فیها النِّیَّةُ ، و سَلِمَت مِنها الرَّعیَّةُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الاشتِیاقِ إلی طَلَبِ المَغفِرَةِ _: اللّهُمّ فَصَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و اجعَلْ هَمَساتِ قُلوبِنا ، و حَرَکاتِ أعضائنا ، و لَمَحاتِ أعیُنِنا ، و لَهَجاتِ ألسِنَتِنا ......... فی مُوجِباتِ ثَوابِکَ ، حتّی لا تَفوتَنا حَسَنَةٌ نَستَحِقُّ بها جَزاءکَ ، و لا تَبقی لَنا سَیّئةٌ نَستَوجِبُ بِها عِقابَکَ . (3)

3925

ترغیب به داشتن نیّت در هر کاری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! باید در هر کاری نیّتی پاک داشته باشی حتی در خوابیدن و خوردن.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : کار هر روز را همان روز به انجام رسان؛ زیرا که هر روزی را کاری است و بهترین وقت هر روز و بزرگترین بخشِ از آن را به رابطه میان خود و خداوند اختصاص ده، هر چند که اگر در همه اوقات نیّت پاک داشته باشی و مردم در امنیّت و سلامت باشند، آن اوقات تماماً از آنِ خداست.

امام زین العابدین علیه السلام_ در اشتیاق به آمرزش خواهی _گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست و رازهای دل ها و جنبش های اندام ها و چشم بر هم زدن های ما و سخنان زبان های ما را در آنچه موجب ثواب و پاداش تو گردد قرار ده تا کار نیکی که به سبب آن سزاوار پاداش تو می گردیم از دستمان نرود و کار بدی که به واسطه آن مستوجب کیفر تو شویم برایمان باقی نماند.

ص :528


1- مکارم الأخلاق : 2 / 370 / 2661.
2- نهج البلاغة : الکتاب 53.
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 9 .

عنه علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی مَکارِمِ الأخلاقِ _: و انْتَهِ بِنِیَّتی إلی أحسَنِ النِّیّاتِ ، و بعَمَلی إلی أحسَنِ الأعمالِ ، اللّهُمّ وَفِّرْ بِلُطفِکَ نِیَّتی . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا بُدَّ لِلعَبدِ مِن خالِصِ النِّیَّةِ فی کُلِّ حَرَکَةٍ و سُکونٍ ؛ لأنّهُ إذا لَم یَکُن هذا المَعنی یَکونُ غافِلاً . (2)

3926 - حُسنُ النِّیَّةِ
3926 - نکویی نیّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العَمَلِ النِّیَّةُ الصّادِقَةُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُسنُ النِّیَّةِ جَمالُ السَّرائرِ . (4)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الذَّخائرِ حُسنُ الضَّمائرِ . (5)

عنه علیه السلام :جَمیلُ النِّیَّةِ سَبَبٌ لِبُلوغِ الاُمنِیَّةِ . (6)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : نیّت مرا به نیکوترین نیّت ها و کردارم را به بهترین کردارها برسان. بار خدایا! به لطف خود نیّت مرا کامل گردان.

امام صادق علیه السلام :بنده باید در تمام حرکات و سکنات خود نیّت خالص [برای خدا ]داشته باشد؛ زیرا اگر این معنا در کار نباشد، در شمار غافلان است.

3926

نکویی نیّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عمل، نیّت صادق است.

امام علی علیه السلام :نکویی نیّت، زیبایی درون هاست.

امام علی علیه السلام :بهترین اندوخته ها، نیکویی درون هاست.

امام علی علیه السلام :نیّت نیکو، سبب رسیدن به آرمان و آرزوست.

ص :529


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
2- بحار الأنوار : 70 / 210 / 32.
3- کنز العمّال : 7238.
4- غرر الحکم : 4806.
5- غرر الحکم : 3254.
6- غرر الحکم : 4766.

عنه علیه السلام :وُصولُ المَرءِ إلی کُلِّ ما یَبتَغیهِ _ مِن طِیبِ عَیشِهِ ، و أمنِ سِربِهِ ، و سَعَةِ رِزقِهِ _ بِحُسنِ نِیَّتِهِ وَ سَعَةِ خُلقِهِ . (1)

عنه علیه السلام :عَوِّدْ نَفسَکَ حُسنَ النِّیَّةِ و جَمیلَ المَقصَدِ ؛ تُدرِکْ فی مَباغِیکَ النَّجاحَ . (2)

عنه علیه السلام :إحسانُ النِّیَّةِ یُوجِبُ المَثُوبَةَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن حَسُنَت نِیَّتُهُ کَثُرَت مَثُوبَتُهُ ، و طابَت عِیشَتُهُ ، و وَجَبَت مَوَدَّتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ یُحِبُّ أن تَکونَ نِیَّةُ الإنسانِ لِلنّاسِ جَمیلَةً ، کما یُحِبُّ أن تَکونَ نِیَّتُهُ فی طاعَتِهِ قَویَّةً غَیرَ مَدخولَةٍ . (5)

عنه علیه السلام :بِحُسنِ النِّیّاتِ تُنجَحُ المَطالِبُ . (6)

عنه علیه السلام :أقرَبُ النِّیّاتِ بالنَّجاحِ أعوَدُها بالصَّلاحِ . (7)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تعالی یُدخِلُ بِحُسنِ النِّیَّةِ و صالِحِ السَّریرَةِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ الجَنّةَ . (8)

عنه علیه السلام :حُسنُ النِّیَّةِ مِن سَلامَةِ الطَّوِیَّةِ . (9)

امام علی علیه السلام :آدمی با نیّت نیکو و اخلاق خوش به تمام آنچه در جستجوی آن است، از زندگی خوش و امنیّت محیط و فراخی روزی، دست می یابد.

امام علی علیه السلام :خویشتن را به داشتن نیّت نیکو و قصد زیبا عادت ده، تا در اهدافت کامیاب شوی.

امام علی علیه السلام :نیّت نیکو، موجب پاداش است.

امام علی علیه السلام :هر که نیّتش نیکو شود، پاداشش فراوان گردد و زندگیش خوش شود و دوستیش لازم آید.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان دوست دارد که نیّت انسان نسبت به مردم زیبا باشد، همچنان که دوست دارد نیّت او در اطاعت از وی نیز نیرومند و بی ریا باشد.

امام علی علیه السلام :با حُسن نیّت هاست که خواسته ها برآورده شود.

امام علی علیه السلام :نزدیکترین نیّت ها به موفقیّت، سازنده ترین آنهاست.

امام علی علیه السلام :خداوند متعال به سبب نیکویی نیّت و پاکی درون، هر یک از بندگانش را که بخواهد به بهشت می برد.

امام علی علیه السلام :نیکویی نیّت، برخاسته از سلامت درون است.

ص :530


1- غرر الحکم : 10141.
2- غرر الحکم : 6236.
3- غرر الحکم : 1265.
4- غرر الحکم : 9094.
5- غرر الحکم : 3703.
6- غرر الحکم : 4349.
7- غرر الحکم : 3289.
8- غرر الحکم : 3544.
9- غرر الحکم : 4817.

عنه علیه السلام :جَمیلُ المَقصَدِ یَدُلُّ علی طَهارَةِ المَولِدِ . (1)

عنه علیه السلام :اِستَعِنْ علَی العَدلِ بِحُسنِ النِّیَّةِ فی الرَّعِیَّةِ ، و قِلَّةِ الطَّمَعِ ، و کَثرَةِ الوَرَعِ . (2)

عنه علیه السلام :لا یَکمُلُ صالِحُ العَمَلِ إلاّ بِصالِحِ النِّیَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :صَلاحُ العَمَلِ بصَلاحِ النِّیَّةِ . (4)

عنه علیه السلام :و لَو أنّ النّاسَ حِینَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ و تَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ ، فَزِعوا إلی ربِّهِم بِصِدقٍ مِن نِیّاتِهِم و وَلَهٍ مِن قُلوبِهِم ، لَرَدَّ علَیهِم کُلَّ شارِدٍ ، و أصلَحَ لَهُم کُلَّ فاسِدٍ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَسُنَت نِیَّتُهُ زادَ اللّهُ فی رِزقِهِ . (6)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن حَدِّ العِبادَةِ التی إذا فَعَلَها فاعِلُها کانَ مُؤدِّیا _: حُسنُ النِّیَّةِ بالطّاعَةِ . (7)

عنه علیه السلام :صاحِبُ النِّیَّةِ الصّادِقَةِ صاحِبُ القَلبِ السَّلیمِ ؛ لأنَّ سَلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المَحذوراتِ بِتَخلیصِ النِّیَّةِ للّهِ فی الاُمورِ کُلِّها . (8)

امام علی علیه السلام :نیک اندیشی و خوش نیّتی، نشانگر پاک زادگی است.

امام علی علیه السلام :در راه عدالت ورزی از حُسن نیّت داشتن به رعیّت و کم کردن طمع و بسیاری پارسایی، کمک بگیر.

امام علی علیه السلام :عملِ درست، جز با نیّتِ درست کامل نمی شود.

امام علی علیه السلام :درستی عمل [منوط] به درستی نیّت است.

امام علی علیه السلام :اگر مردم به هنگامی که بلاها بر آنان فرود می آید و نعمت ها از ایشان زوال می پذیرد، با نیّت های درست و دل های مشتاق، به پروردگارشان پناه برند، بی گمان هر گریخته ای را به آنان باز گرداند و هر فسادی را برایشان به اصلاح آورد.

امام صادق علیه السلام :هر که نیّتش نیکو شود، خداوند بر روزیش بیفزاید.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از اندازه عبادتی که چون کسی انجام دهد وظیفه خود را انجام داده است _فرمود : حسن نیّت داشتن در طاعت.

امام صادق علیه السلام :کسی که نیّت صادق داشته باشد، دل سالم و پاک دارد؛ زیرا سالم داشتن دل از وسوسه های شیطانی به سبب خالص گردانیدن نیّت در همه کارها برای خداوند است.

ص :531


1- غرر الحکم: 4758.
2- غرر الحکم : 2408.
3- غرر الحکم : 10799.
4- غرر الحکم : 5792.
5- نهج البلاغة : الخطبة 178.
6- المحاسن : 1 / 406 / 922.
7- الکافی : 2 / 85 / 4.
8- بحار الأنوار : 70 / 210 / 32.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :کَما لا یَقومُ الجَسَدُ إلاّ بالنَّفسِ الحَیَّةِ ، فکذلِکَ لا یَقومُ الدِّین إلاّ بالنِّیَّةِ الصّادِقَةِ ، و لا تَثبُتُ النِّیَّةُ الصّادِقَةُ إلاّ بالعَقلِ . (1)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :مَن لَم یَرْضَ مِن أخیهِ بِحُسنِ النِّیَّةِ لم یَرْضَ مِنهُ بالعَطِیَّةِ . (2)

(3)

3927 - سوءُ النِّیَّةِ
3927 - بد نیّتی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سُوءُ النِّیَّةِ داءٌ دَفینٌ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و خُبثَ الطَّویَّةِ ، و إفسادَ النِّیَّةِ ، و رُکوبَ الدَّنیَّةِ ، و غُرورَ الاُمنِیَّةِ . (5)

عنه علیه السلام :رُبَّ عَمَلٍ أفسَدَتهُ النِّیَّةُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أساءَ النِّیَّةَ مُنِعَ الاُمنِیَّةَ . (7)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ عَقدُهُ سَرَّ فَقدُهُ (8) . (9)

امام کاظم علیه السلام :همچنان که بدن جز با نفْسِ زنده، بقایی ندارد، دین نیز جز با نیّت درست بر پا نمی ماند و نیّت درست هم جز با خرد، استوار نمی گردد.

امام جواد علیه السلام :هر که را حُسن نیّت برادرش راضی نکند، داد و دهش او نیز راضیش نکند.

3927

بد نیّتی

امام علی علیه السلام :بد نیّتی، دردی پنهان و نهفته است.

امام علی علیه السلام :از پلیدیِ درون، تباه کردن نیّت، سوار شدن بر مرکب پستی و فریبِ آرزو بپرهیز .

امام علی علیه السلام :بسا عملی که نیّت [بد] آن را تباه کند .

امام علی علیه السلام :هر که بد نیّت باشد، از آرزوهایش باز داشته شود .

امام علی علیه السلام :هر که بد نیّت (بد سگال) باشد، دست شدنش شادی آورد. (10)

ص :532


1- تحف العقول : 396.
2- أعلام الدین : 309.
3- (انظر) عنوان 229 «السریرة».
4- غرر الحکم : 5568.
5- غرر الحکم : 2729.
6- غرر الحکم : 5295.
7- غرر الحکم : 8311.
8- أی من ساءت نیّته یفرح الناس بفقده.
9- غرر الحکم : 8314.
10- یعنی مردم از مرگ او خوشحال شوند.

عنه علیه السلام :مَن ساءَ عَزمُهُ رَجَعَ علَیهِ سَهمُهُ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ساءَ مَقصَدُهُ ساءَ مَورِدُهُ . (2)

عنه علیه السلام :عِندَ فَسادِ النِّیَّةِ تَرتَفِعُ البَرَکَةُ . (3)

عنه علیه السلام :مِن الشَّقاءِ فَسادُ النِّیَّةِ . (4)

عنه علیه السلام :إذا فَسَدَتِ النِّیَّةُ وَقَعَتِ البَلِیَّةُ . (5)

عنه علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمّ اغفِرْ لی ما تَقَرَّبتُ بهِ إلَیکَ بلِسانی ثُمّ خالَفَهُ قَلبی . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ المُؤمنَ لَیَنوی الذَّنبَ فیُحرَمُ رِزقَهُ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :هر که بد آهنگ باشد، تیرش به خود او باز گردد.

امام علی علیه السلام :هر که مقصد بد داشته باشد، به بد جایی در آید.

امام علی علیه السلام :با فاسد شدن نیّت، برکت می رود.

امام علی علیه السلام :یکی از بد بختی ها، تباهی نیّت است.

امام علی علیه السلام :هر گاه نیّت فاسد شود، بلا و گرفتاری پیش آید.

امام علی علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! بر من ببخشای آنچه را که به زبان وسیله تقرّب به تو قرارش می دهم، امّا دلم برخلاف آن است.

امام صادق علیه السلام :به راستی که مؤمن نیّت گناه می کند و بدان سبب از روزی خود محروم می شود.

ص :533


1- غرر الحکم : 8315.
2- غرر الحکم : 8313.
3- غرر الحکم : 6228.
4- غرر الحکم : 9402.
5- غرر الحکم : 4021.
6- نهج البلاغة : الخطبة 78.
7- بحار الأنوار : 71 / 247 / 6 ، ثواب الأعمال : 288 / 1.
8- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 41 باب 7.

ص :534

حرف الهاء

اشاره

الهجرة (هجرت)

الهجران (قهر کردن)

الهدایة (هدایت)

الهَدیّ_ة (هدیه)

الهَ_رَم (پیری)

الهَ_لاک (نابودی)

الهِمَّ_ة (همّت)

الهَ_وی (هوس)

ص :535

ص :536

528 - الهجرة

528 - هجرت
اشاره

(1)

(2)

ص :537


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 18 / 410 باب 4 «الهجرة إلَی الحبشة». بحار الأنوار : 19 / 28 باب 6 «الهجرة و مَبادیها». بحار الأنوار : 73 / 384 باب 140 «الهجرة عن بلاد أهل المعاصی». بحار الأنوار : 100 / 97 باب 4 «وجوب الهجرة و أحکامها». کنز العمّال : 16 / 653 ، 661 «کتاب الهجرتَین». بحار الأنوار : 79 / 280 باب 106 «التعرُّب بعد الهجرة». وسائل الشیعة : 11 / 75 باب 36 «تحریم التعرُّب بعد الهجرة».
2- انظر: عنوان 10 «التاریخ».

3928 - الهِجرَةُ إلَی الحَبَشَةِ
3928 - هجرت به حبشه

الکتاب :

وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خَاشِعِینَ للّهِِ لاَ یَشْتَرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَنا قَلِیلاً أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ» . (1)

(2)

التّفسیر:

فی مجمع البیان فی تفسیر قوله تعالی : «و إنّ مِن أهْلِ الکِتابِ ......... » : اختلفوا فی نزولها ، فقیل : نزلت فی النجاشیّ ملک الحبشة و اسمه أصحَمَةُ و هو بالعربیّة عطیّة ؛ و ذلک أنّه لمّا مات نعاه جبرائیل لرسول اللّه فی الیوم الذی مات فیه ، فقال رسول اللّه : اخرُجوا فصَلُّوا علی أخٍ لَکُم ماتَ بغَیرِ أرضِکُم ، قالوا : و مَن ؟ قالَ : النَّجاشِیُّ. فخرج رسول اللّه إلَی البقیع و کُشِف له من المدینة إلی أرض الحبشة فأبصر سریر النجاشیّ و صلّی علیه ، فقال المنافقون : انظروا إلی هذا یصلّی علی عِلْج نصرانیّ حبشیّ لم یره قطّ و لیس علی دینه ! فأنزل اللّه هذه الآیة ، عن جابر بن عبد اللّه و ابن عبّاس و أنس و قتادة . (3) و فی تفسیر القمّیّ : قولُهُ : «لَتَجِدَنَّ أشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلّذِینَ آمَنوا الیَهودَ و الّذِینَ أشْرَکوا و لَتَجِدَنَّ أقْرَبَهُم مَوَدَّةً لِلّذِین آمَنوا الَّذینَ قالُوا إنّا نَصاری» (4) فإنّه کان سبب نزولها أنّه لمّا اشتدّت قریش فی أذی رسول اللّه صلی الله علیه و آله و أصحابه الذین آمنوا به بمکّة قبل الهجرة أمرهم رسول اللّه صلی الله علیه و آله أن یخرجوا إلَی الحبشة ، و أمر جعفرَ بن أبی طالب علیه السلام أن یخرج معهم ، فخرج جعفر و معه سبعون رجلاً من المسلمین حتّی رکبوا البحر ، فلمّا بلغ قریش خروجهم بعثوا عمرو بن العاص و عمارة بن الولید إلَی النجاشیّ لیردّوهم إلیهم ، و کان عمرو و عمارة متعادیَین ، فقالت قریش : کیف نبعث رجلَین متعادیَین ؟! فبرئت بنو مخزوم من جنایة عمارة و برئت بنو سهم من جنایة عمرو بن العاص ، فخرج عمارة و کان حسن الوجه شابّا مترفا فأخرج عمرو بن العاص أهله معه ، فلمّا رکبوا السفینة شربوا الخمر ، فقال عمارة لعمرو بن العاص ، قل لأهلک تقبّلنی ، فقال عمرو : أ یجوز هذا؟! سبحان اللّه ! فسکت عمارة ، فلمّا انتشی (5) عمرو و کان علی صدر السفینة ، دفعه عمارة و ألقاه فی البحر فتشبّث عمرو بصدر السفینة و أدرکوه فأخرجوه ، فوردوا علَی النجاشیّ و قد کانوا حملوا إلیه هدایا فقبلها منهم ، فقال عمرو بن العاص أیّها الملک ، إنّ قوما منّا خالفونا فی دیننا و سبّوا آلهتنا و صاروا إلیک فردّهم الینا . فبعث النجاشیّ إلی جعفر فجاؤوا به ، فقال : یا جعفر ، ما یقول هؤلاء ؟ فقال جعفر : أیّها الملک ، و ما یقولون ؟ قال : یسألون أن أردّکم الیهم . قال : أیّها الملک ، سلهم : أ عبید نحن لهم ؟ فقال عمرو ، لا بل أحرار کرام . قال : فسلهم أ لَهُم علینا دیون یطالبوننا بها ؟ قال : لا ، ما لنا علیکم دیون . قال : فلکم فی أعناقنا دماء تطالبوننا بها ؟ قال عمرو : لا ، قال : فما تریدون منّا ؟ آذیتمونا فخرجنا من بلادکم . فقال عمرو بن العاص : أیّها الملک ، خالَفونا فی دیننا و سبّوا آلهتنا و أفسدوا شبابنا و فرّقوا جماعتنا ، فرُدّهم إلینا لتجمع أمرنا ، فقال جعفر : نعم أیّها الملک، خالفناهم بأنّه بعث اللّه فینا نبیّا أمر بخلع الأنداد ، و ترک الاستقسام بالأزلام ، و أمرنا بالصلاة و الزکاة ، و حرّم الظلم و الجور و سفک الدماء بغیر حقّها و الزناء و الربا و المیتة و الدم ، و أمرنا بالعدل و الإحسان و إیتاء ذی القربی ، و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی. فقال النجاشیّ: بهذا بعث اللّه عیسَی بن مریم علیه السلام ، ثم قال النجاشیّ: یا جعفر ، هل تحفظ ممّا أنزل اللّه علی نبیّک شیئا ؟ قال : نعم ، فقرأ علیه سورة مریم ، فلمّا بلغ إلی قوله : «وَ هُزِّی إلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَیک رُطَبا جَنِیّا * فَکُلی و اشْرَبی و قَرِّی عَیْنا» (6) ، فلمّا سمع النجاشیّ بهذا بکی بکاءً شدیدا ، و قال : هذا و اللّه هو الحقّ . فقال عمرو بن العاص : أیّها الملک ، إنّ هذا مخالفنا فردّه إلینا ، فرفع النجاشیّ یده فضرب بها وجه عمرو ، ثمّ قال : اسکت ، و اللّه یا هذا لئن ذکرته بسوء لأفقدنّک نفسک . فقام عمرو بن العاص من عنده و الدّماء تسیل علی وجهه و هو یقول : إن کان هذا کما تقول أیّها الملک فإنّا لا نتعرّض له !

و کانت علی رأس النجاشیّ وصیفة له تذبّ عنه ، فنظرت الی عمارة بن الولید و کان فتیً جمیلاً فأحبّته ، فلمّا رجع عمرو بن العاص إلی منزله قال لعمارة : لو راسلت جاریة الملک ! فراسلها فأجابته ، فقال عمرو : قل لها تبعث إلیک من طِیب الملک شیئا ، فقال لها فبعثت إلیه ، فأخذ عمرو من ذلک الطِّیب ، و کان الذی فعل به عمارة فی قلبه حین ألقاه فی البحر ، فأدخل الطیب علَی النجاشیّ فقال : أیّها الملک ، إنّ حرمة الملک عندنا و طاعته علینا و ما یکرمنا إذا دخلنا بلاده و نأمن فیه أن لا نغشّه و لا نریبه ، و إنّ صاحبی هذا الّذی معی قد أرسل إلی حرمتک و خدعها و بعثت إلیه من طیبک . ثمّ وضع الطیب بین یدیه ، فغضب النجاشیّ و همّ بقتل عمارة ، ثمّ قال : لا یجوز قتله ؛ فإنّهم دخلوا بلادی فأمان لهم . فدعا النجاشی السحرة ، فقال لهم : اعملوا به شیئا أشدّ علیه من القتل ، فأخذوه و نفخوا فی إحلیله الزئبق فصار مع الوحش یغدو و یروح ، و کان لا یأنس بالناس . فبعثت قریش بعد ذلک فکمنوا له فی موضع حتّی ورد الماء مع الوحش ، فأخذوه فما زال یضطرب فی أیدیهم و یصیح حتّی مات .

و رجع عمرو إلی قریش فأخبرهم أنّ جعفر فی أرض الحبشة فی أکرم کرامة . فلم یزل بها حتّی هادن رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله قریشا و صالحهم و فتح خیبر ، فوافی بجمیع من معه . و ولد لجعفر بالحبشة من أسماء بنت عمیس عبدُ اللّه بن جعفر ، و ولد للنجاشیّ ابن فسمّاه محمدا ، و کانت اُم حبیب بنت أبی سفیان تحت عبد اللّه (7) ، فکتب رسول اللّه صلی الله علیه و آله إلَی النجاشیّ یخطب اُمّ حبیب ، فبعث إلیها النجاشیّ فخطبها لرسول اللّه صلی الله علیه و آله فأجابته ، فزوّجها منه و أصدقها أربعمائة دینار و ساقها عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، و بعث إلیها بثیاب و طیب کثیر و جهّزها و بعثها إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، و بعث إلیه بماریة القبطیّة اُمّ إبراهیم ، و بعث إلیه بثیاب و طیب و فرس ، و بعث ثلاثین رجلاً من القسّیسین ، فقال لهم : انظروا إلی کلامه و إلی مقعده و مشربه و مصلاّه . فلمّا وافوا المدینة دعاهم رسول اللّه صلی الله علیه و آله إلَی الإسلام و قرأ علیهم القرآن «إذْ قالَ اللّهُ یا عیسَی بنَ مَرْیَمَ اذکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ و علی والِدَتِکَ _ إلی قوله : _ فقالَ الَّذینَ کَفَروا مِنْهُم إنْ هذا إلاّ سِحْرٌ مُبینٌ» . (8) فلمّا سمعوا ذلک من رسول اللّه صلی الله علیه و آله بکوا و آمنوا و رجعوا إلَی النجاشیّ فأخبروه خبر رسول اللّه صلی الله علیه و آله و قرأوا علیه ما قرأ علیهم ، فبکَی النجاشیّ و بکَی القسّیسون ، و أسلم النجاشیّ و لم یظهر للحبشة إسلامه و خافهم علی نفسه . و خرج من بلاد الحبشة إلَی النبیّ صلی الله علیه و آله فلمّا عبر البحر توفّی فأنزل اللّه علی رسوله : «لَتَجِدَنَّ أشَدَّ النّاسِ عَداوَةً للّذینَ آمَنوا الیَهودَ _ إلی قوله : _ و ذلکَ جَزاءُ المُحْسِنینَ» . (9)

3928

هجرت به حبشه

قرآن:

«و البته از میان اهل کتاب کسانی هستند که به خدا و آن چه به سوی شما نازل شده و به آنچه به سوی خودشان نازل شده است ایمان دارند، در حالی که در برابر خدا خاشعند و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمی فروشند. اینانند که نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آری، خدا زود شمار است».

تفسیر:

در مجمع البیان در تفسیر آیه «و انّ من اهل الکتاب ......... » آمده است: مفسّران درباره شأن نزول این آیه اختلاف نظر دارند. بعضی گفته اند: درباره نجاشی پادشاه حبشه که نامش «اصحَمَه» است و در عربی به معنای «عطیّه» بود، نازل شده است. داستان از این قرار است که وقتی نجاشی مُرد، جبرئیل خبر مرگ او را در همان روزی که در گذشت به پیامبر خدا داد. رسول خدا فرمود: بیرون روید و بر یکی از برادرانتان که در سرزمینی دیگر مُرده است نماز گزارید . عرض کردند: چه کسی؟ فرمود: نجاشی. پس، رسول خدا به بقیع رفت و از مدینهْ سرزمین حبشه برایش نمودار شد و پیامبر تخت نجاشی را دید و بر او نماز خواند. منافقان گفتند: تماشایش کنید، بر کافری نصرانی و حبشی که هرگز او را ندیده و بر دین و آیین او نیست نماز می خواند. در این هنگام آیه مذکور نازل شد. این قول از جابر بن عبد اللّه و ابن عباس و اَنس و قتاده نقل شده است.

در تفسیر القمّی آمده است: آیه «لتجدّنّ اشدّ الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا و لتجدّنّ اقربهم مودّة للذین آمنوا الذین قالوا انّا نصاری»، سبب نزولش این بود که وقتی قریش کار آزار و اذیّت رسول خدا و کسانی را که پیش از هجرت، در مکّه، به آن حضرت ایمان آورده بودند، به اوج رساندند، رسول خدا صلی الله علیه و آله به مؤمنان دستور داد به حبشه بروند و به جعفر بن ابی طالب علیه السلام فرمود تا همراه آنان برود. جعفر با هفتاد نفر از مسلمانان مکّه را ترک کردند و از طریق دریا راهی حبشه شدند. چون قریش خبر هجرت مسلمانان را شنیدند، عمرو بن عاص و عمارة بن ولید را به نزد نجاشی فرستادند تا مسلمانان را به ایشان مسترد دارد. عمرو و عماره با هم دشمن بودند. لذا قریش گفتند: چگونه دو مردی را که دشمن همند با یکدیگر بفرستیم؟ این جا بود که بنی مخزوم از گناه عماره در گذشتند و بنی سهم از گناه عمرو بن عاص. عماره که مردی زیبا روی و ناز پرورده بود تنها به راه افتاد و عمرو بن عاص همسرش را نیز همراه خود کرد. وقتی سوار کشتی شدند، شروع به شرابخواری کردند و عماره به عمرو بن عاص گفت: به زنت بگو مرا ببوسد. عمرو گفت: سبحان اللّه ، چنین کاری رواست؟ عماره خاموش گشت و چون عمرو مست شد، او را که در سینه کشتی بود هُل داد و به دریا انداخت. عمرو به سینه کشتی چسبید و سرنشینان کشتی به دادش رسیدند و او را بالا کشیدند. آنها نزد نجاشی رفتند و هدایایی تقدیم او کردند و نجاشی آنها را پذیرفت. عمرو بن عاص گفت: پادشاها! گروهی از افراد ما که با دین ما به مخالفت برخاسته اند و خدایانمان را ناسزا می گویند به سرزمین شما آمده اند. آنان را به ما برگردانید. نجاشی عدّه ای را در پی جعفر فرستاد و او را آوردند. نجاشی به او گفت: ای جعفر! اینها چه می گویند؟ جعفر پاسخ داد: پادشاها! چه می گویند؟ نجاشی گفت: از من می خواهند که شما را به آنها برگردانم. جعفر گفت: ای پادشاه! از آنان بپرس، آیا ما بندگان و غلامان ایشان هستیم؟ عمرو گفت: نه، بلکه مردمانی آزاد و شریف هستید. جعفر گفت: از آنان بپرس آیا از ما طلبی دارند که مطالبه می کنند؟ عمرو گفت: از شما هیچ طلبی نداریم. جعفر گفت: آیا خونی به گردن ما دارید که مطالبه کنید؟ عمرو گفت: نه. جعفر گفت: پس، از ما چه می خواهید؟ شما ما را آزار و اذیّت کردید و ما هم سرزمین شما را ترک گفتیم. عمرو بن عاص گفت: پادشاها! اینان با دین ما به مخالفت برخاسته اند و خدایانمان را ناسزا گفته اند و جوانانمان را فاسد و گمراه کرده اند و اتّحاد ما را از هم پاشیده اند. پس ایشان را به ما برگردان تا بدین وسیله کار ما را به سامان آوری. جعفر گفت: آری، ای پادشاه، ما با آنان به مخالفت برخاستیم؛ چون خداوند در میان ما پیامبری برانگیخت که دستور داده است از شرک و بت پرستی دست برداریم و قرعه کشی با تیرهای قرعه را کنار بگذاریم، ما را به نماز و روزه دستور داده، ظلم و ستم و ریختن خون بی گناه و زنا و ربا و خوردن مردار و خون را حرام فرموده، به عدالت و نیکوکاری و رسیدگی به خویشاوندان فرمانمان داده است و از فحشا و زشت کاری و زورگویی و تجاوز نهی می کند. نجاشی گفت: خداوند، عیسی بن مریم علیه السلام را نیز با همین ها برانگیخت. سپس گفت: ای جعفر! آیا از آنچه خداوند بر پیامبرت فرو فرستاده است چیزی حفظ داری؟ جعفر گفت: آری و شروع به قرائت سوره مریم کرد و چون به آیه «و هزّی الیک بجزع النخلة تساقط علیک رطباً جنیّاً فکلی و اشربی و قرّی عیناً ؛ و تنه درخت خرما را به طرف خود بتکان تا بر تو خرمای تازه فرو بریزد و بخور و بنوش و دیده روشن دار» رسید، نجاشی از شنیدن آن به شدّت گریست و گفت: به خدا قسم که این کاملاً درست است. عمرو بن عاص گفت: پادشاها! این مرد مخالف ماست، او را به ما مسترد بدار. نجاشی دستش را بالا برد و به صورت عمرو زد و گفت: خاموش، به خدا قسم اگر از این مرد به بدی یاد کنی جانت را می گیرم. عمرو بن عاص که خون از چهره اش سرازیر بود برخاست و گفت: پادشاها! اگر چنین است که تو می گویی ما دیگر متعرّض او نمی شویم.

بالا سر نجاشی کنیزکی بود که از وی مراقبت می کرد. او چشمش به عمارة بن ولید که جوانی زیبا بود، افتاد و عاشقش شد. هنگامی که عمرو بن عاص به اقامتگاه خود برگشت به عماره گفت: بد نیست با آن کنیزک نامه ردّ و بدل کنی. عماره نامه ای به او نوشت و کنیزک هم در جواب نامه ای برای عماره فرستاد. عمرو به عماره گفت: به او بگو مقداری از عطر پادشاه را برایت بفرستد، عماره به آن کنیز گفت و او هم برایش فرستاد. عمرو که از کاری که عماره با او در کشتی کرده و وی را به دریا انداخته بود کینه در دل داشت، مقداری از آن عطر را برداشت و پیش نجاشی برد و گفت: ای پادشاه! زمانی که ما به سرزمین سلطان در آمدیم ما را گرامی داشتی و موجبات امنیّت و آسایش ما را فراهم آوردی، بنا بر این حفظ حرمت تو بر ما لازم و اطاعتت بر ما واجب است و از این رو نباید به تو خیانت کنیم، اما این دوست من که همراه من است به ناموس تو نامه نوشته و او را فریب داده است و وی مقداری از عطر تو را هم برایش فرستاده است. عمرو آنگاه عطر را مقابل نجاشی گذاشت. نجاشی عصبانی شد و تصمیم گرفت عماره را بکشد، اما بعد گفت: کشتن او روا نیست؛ زیرا آنها به کشور من وارد شده اند و در امان هستند. لذا جادوگران را احضار کرد و به آنان گفت با این مرد کاری بکنید که بدتر و سخت تر از کشتن باشد. جادوگران عماره را گرفتند و در مجرای ادرار او جیوه دمیدند. از آن به بعد، عماره به حیوانات وحشی پیوست و با آنها رفت و آمد می کرد و از انسان ها می رمید. قریش عدّه ای را فرستادند و آنها در آبگاهی کمین کردند تا اینکه عماره با حیوانات وحشی برای خوردن آب آمدند و آنها او را گرفتند. عماره پیوسته در دست آنها می لرزید و فریاد می کشید تا اینکه مُرد.

عمرو به جانب قریش برگشت و به آنها اطلاع داد که جعفر در کشور حبشه در کمال عزّت و احترام به سر می برد. او همچنان در حبشه بود تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله با قریش قرارداد آتش بس و صلح بست و خیبر را فتح کرد. در این زمان جعفر با تمام همراهان خود از حبشه مراجعت کرد. در همان حبشه بود که اسماء بنت عمیس، عبد اللّه بن جعفر را به دنیا آورد. برای نجاشی نیز فرزندی متولّد شد که نام او را محمّد گذاشت. اُمّ حبیب، دختر ابو سفیان، همسر عبد اللّه [بن جحش ]بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به نجاشی نوشت که امّ حبیب (10)

را [برای ایشان ]خواستگاری کند. نجاشی دنبال امّ حبیب فرستاد و از او برای پیامبر صلی الله علیه و آله خواستگاری کرد. امّ حبیب پذیرفت و نجاشی او را به عقد رسول خدا در آورد و چهار صد دینار مهر او کرد و آنها را از جانب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امّ حبیب پرداخت و چند دست لباس و مقدار زیادی عطر برایش فرستاد و ساز و برگ سفرش را آماده کرد و او را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد . همچنین ماریه قبطیه، امّ ابراهیم، را با مقداری جامه و عطر و چند اسب، برای پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد و سی کشیش را نیز راهی کرد و به آنان گفت: به سخنان او و طرز نشست و برخاست و نوشیدن و نماز خواندنش دقّت کنید. چون این عدّه به مدینه وارد شدند، رسول خدا آنها را به اسلام دعوت کرد و این آیه قرآن را برایشان تلاوت کرد: «و اذ قال اللّه یا عیسی بن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک _ تا جمله _ فقال الذین کفروا منهم ان هذا الا سحر مبین ؛ و هنگامی که خداوند به عیسی بن مریم گفت: نعمتم را بر تو و بر مادرت به یاد آر ......... پس کسانی از آنان که کافر شدند، گفتند: این جز جادویی آشکار نیست». کشیشها با شنیدن این آیه از رسول خدا صلی الله علیه و آله ، گریستند و ایمان آوردند و نزد نجاشی برگشته خبر رسول خدا را به او دادند و آیه ای را که حضرت برایشان خوانده بود برای نجاشی خواندند. نجاشی گریه کرد و کشیشان نیز گریستند. نجاشی اسلام آورد اما از ترس جان خود اسلام خود را در حبشه اظهار نکرد و از حبشه به قصد دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون آمد و چون از دریا گذشت، مرگش در رسید و مرد. پس، خداوند این آیه را بر رسول خود نازل فرمود: «لتجدنَّ اشدّ الناس عداوة للذین آمنوا الیهود ......... و ذلک جزاء المحسنین ؛ مسلّما یهودیان ......... را دشمن ترین مردم به مؤمنان خواهی یافت».

ص :538


1- آل عمران : 199.
2- (انظر) المائدة : 82 _ 85.
3- مجمع البیان : 2 / 916.
4- المائدة : 82 .
5- أی سَکِر. (کما فی هامش المصدر).
6- مریم : 25 و 26 .
7- و هی اُمّ حبیبة رملة بنت أبی سفیان ، هاجرت مع زوجها عبد اللّه ابن جحش إلی الحبشة ، ثمّ تنصّر عبد اللّه هنالک و مات علَی النصرانیّة و ثبتت اُمّ حبیبة علی دینها الإسلام ، ثمّ تزوّجها رسول اللّه صلی الله علیه و آله . (کما فی هامش المصدر).
8- المائدة : 110 .
9- تفسیر القمّی : 1 / 176.
10- امّ حبیبه دختر ابو سفیان بود و همراه شوهرش عبد اللّه بن جحش به حبشه مهاجرت کرد. عبد اللّه در حبشه نصرانی شد و با همین آیین در حبشه در گذشت. اما امّ حبیبه بر دین خود، اسلام، باقی ماند و رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به عقد ازدواج خود در آورد (اعلام النساء) به نقل از حاشیه تفسیر علی بن ابراهیم.

ص :539

ص :540

ص :541

ص :542

ص :543

ص :544

الطبقات الکبری عن الزّهریّ :لمّا کَثُرَ المسلِمونَ و ظَهَرَ الإیمانُ و تُحِدِّثَ به ثارَ ناسٌ کثیرٌ مِن المُشرِکینَ مِن کُفّارِ قُرَیشٍ بِمَن آمَنَ مِن قَبائلِهِم فعَذَّبوهُم و سَجَنوهُم و أرادوا فِتنَتَهُم عن دِینِهِم ، فقالَ لَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : تَفَرَّقوا فی الأرضِ ، فقالوا : أینَ نَذهَبُ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : ههُنا ، و أشارَ إلَی الحَبَشَةِ ، و کانَت أحَبَّ الأرضِ إلَیهِ أن یُهاجَرَ قِبَلَها ، فهاجَرَ ناسٌ ذَوو عَدَدٍ مِن المُسلِمینَ مِنهُم مَن هاجَرَ مَعهُ بأهلِهِ و مِنهُم مَن هاجَرَ بِنَفسِهِ ، حتّی قَدِموا أرضَ الحَبَشَةِ . (1)

الطبقات الکبری :لَمّا قَدِمَ أصحابُ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله مکّةَ مِن الهِجرَةِ الاُولی اشتَدَّ علَیهِم قَومُهُم وَسَطَت بِهِم عَشائرُهُم و لَقُوا مِنهُم أذیً شَدیدا ، فأذِنَ لَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی الخُروجِ إلی أرضِ الحَبَشَةِ مَرّةً ثانِیَةً ، فکانَت خَرجَتُهُم الآخِرَةُ أعظَمَهُما مَشَقَّةً و لَقُوا مِن قُرَیشٍ تَعنیفا شَدیدا و نالُوهم بالأذی ، و اشتَدَّ علَیهِم ما بَلَغَهُم عنِ النَّجاشیِّ مِن حُسنِ جِوارِهِ لَهُم ، فقالَ عُثمانُ بنُ عَفّانَ : یا رسولَ اللّهِ ، فهِجرَتُنا الاُولی و هذهِ الآخِرَةُ إلَی النَّجاشیِّ و لَستَ مَعَنا ؟ فقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنتُم مُهاجِرونَ إلَی اللّهِ و إلَیَّ ، لَکُم هاتانِ الهِجرَتانِ جَمیعا ، قالَ عُثمانُ : فحَسبُنا یا رسولَ اللّهِ ، و کانَ عِدّةُ من خَرَجَ فی هذهِ الهِجرَةِ من الرِّجالِ ثَلاثَةً و ثَمانینَ رجُلاً ، و مِن النِّساءِ إحدی عَشرَةَ امرأةً قُرَشیّةً ، و سَبعَ غَرائبَ ، فأقامَ المُهاجِرونَ بأرضِ الحَبَشَةِ عندَ النَّجاشیِّ بأحسَنِ جِوارٍ ، فلَمّا سَمِعوا بمُهاجَرِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی المَدینَةِ رَجَعَ مِنهُم ثَلاثَةٌ و ثَلاثونَ رجُلاً ، و مِن النِّساءِ ثَمانی نِسوَةٍ ، فماتَ مِنهُم رجُلان بمَکّةَ ، و حُبِسَ بمَکّةَ سَبعَةُ نَفَرٍ ، و شَهِدَ بَدرا مِنهُم أربَعةٌ و عِشرونَ رجُلاً . فلَمّا کانَ شَهرُ رَبیعِ الأوّل سَنَةَ سَبعٍ مِن هِجرَةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی المَدینَةِ کَتَبَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی النَّجاشیِّ کتابا یَدعوهُ فیهِ إلَی الإسلامِ ، و بَعَثَ بهِ مَع عَمرِو بنِ اُمیّةَ الضَّمریِّ . فلَمّا قُرئ علیهِ الکتابُ أسلَمَ و قالَ : لَو قَدَرتُ أن آتِیَهُ لَأتَیتُهُ ، و کَتَبَ إلَیهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُزَوِّجَهُ اُمَّ حَبیبةَ بنتِ أبی سُفیانَ بنِ حَربٍ ، و کانَت فیمَن هاجَرَ إلی أرضِ الحَبَشَةِ مَع زَوجِها عُبَیدِ اللّهِ بنِ جَحشٍ فتَنَصَّرَ هناکَ و ماتَ ، فزَوَّجَهُ النَّجاشیُّ إیّاها و أصدَقَ عَنهُ أربعَمِائةِ دینارٍ ، و کانَ الذی وَلِیَ تَزویجَها خالدُ بنُ سَعیدِ بنِ العاصِ ، و کتَبَ إلَیهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَبعَثَ إلَیهِ مَن بَقِیَ عِندَهُ مِن أصحابِهِ و یَحمِلَهُم ، ففَعَلَ و حَمَلَهُم فی سَفینَتَینِ مَع عَمرِو بنِ اُمیّةَ الضَّمریِّ ، فأرسَوا بِهِم إلی ساحِلِ بولا و هُو الجارُ ، ثُمّ تَکاروا الظَّهرَ حتّی قَدِموا المَدینَةَ فیَجدونَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِخَیبَرَ ، فشَخَصوا إلَیهِ فوَجَدوهُ قَد فَتَحَ خَیبَرَ ، فکلَّمَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المُسلِمینَ أن یُدخِلوهُم فی سُهمانِهِم ، ففَعَلوا . (2)

الطبقات الکبری_ به نقل از زهری _: چون مسلمانان زیاد شدند و ایمان آشکار شد و همه جا سخن از آن به میان آمد، عدّه زیادی از مشرکان و کفّار قریش بر کسانی از قبایل خود که ایمان آورده بودند هجوم آوردند و آنها را آزار و شکنجه دادند و به زندان افکندند و می خواستند ایشان را از دینشان برگردانند. پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: در سرزمین ها پراکنده شوید. عرض کردند: ای رسول خدا! کجا برویم؟ رسول خدا به طرف حبشه اشاره کرد و فرمود: به آن جا. پیامبر آن جا را برای هجرت اصحاب خود از همه جا بیشتر دوست می داشت. پس، شمار قابل ملاحظه ای از مسلمانان به حبشه مهاجرت کردند، برخی تنها و برخی به همراه خانواده خود حرکت کردند تا اینکه وارد سرزمین حبشه شدند.

الطبقات الکبری :چون اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله از مهاجرت نخست، به مکّه برگشتند، قوم ایشان بر آنان سخت گرفتند و عشایرشان بر آنها هجوم آوردند و مراجعت کنندگان از دست آنان آزارهای سختی دیدند، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان اجازه فرمود تا برای بار دوم به حبشه مهاجرت کنند. هجرت دوم ایشان به حبشه با مشقّت بیشتری همراه بود و از قریش خشونت زیادی دیدند. و چون به قریش خبر رسیده بود که نجاشی نسبت به مسلمانان خوشرفتاری می کند، بیشتر سختگیری می کردند. عثمان بن عفّان عرض کرد: ای رسول خدا! نه در مهاجرت نخست ما به حبشه و نه در این مهاجرت، شما همراه ما نیستی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شما به هر حال به سوی خدا و من هجرت می کنید و برای شما اجر این هر دو مهاجرت منظور خواهد شد. عثمان گفت: پس، همین برای ما بس است.

تعداد کسانی که در این هجرت حضور داشتند هشتاد و سه مرد و یازده زن قرشی و هفت بانوی غیر قرشی بود. مهاجران در حبشه به بهترین صورت در پناه نجاشی بودند و چون شنیدند رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت فرموده است، از میان ایشان سی و سه مرد و هشت زن برگشتند. دو تن از این مردان در مکّه در گذشتند و هفت نفر دیگر در همان جا زندانی شدند و بیست و چهار نفرشان در جنگ بدر شرکت کردند. چون ماه ربیع الاول سال هفتم هجرت فرا رسید پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه نامه ای برای نجاشی نوشت و او را به اسلام دعوت کرد و نامه را همراه عمرو بن امیّه ضمری برای او فرستاد. چون نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله برای نجاشی خوانده شد، اسلام آورد و گفت: اگر می توانستم به حضورش برسم، می آمدم. نیز پیامبر به نجاشی نوشته بود تا امّ حبیبه، دختر ابو سفیان بن حرب، را برای آن حضرت عقد کند. شوهر امّ حبیبه، عبد اللّه بن جحش ، در حبشه مسیحی شده و همان جا مرده بود. نجاشی این کار را انجام داد و چهار صد دینار مهر او کرد و پرداخت. کسی که عهده دار عقد گردید، خالد بن سعید بن عاص بود. پیامبر صلی الله علیه و آله همچنین برای نجاشی نوشته بود تا بقیه اصحاب را که آن جا مانده اند، روانه کند. نجاشی چنان کرد و آنان را با دو کشتی روانه ساخت و ایشان در ساحل بولا _ که همان ساحل جار (3) است _ پیاده شدند و از آن جا برای مدینه شترانی کرایه کردند و چون به مدینه رسیدند، متوجّه شدند که پیامبر صلی الله علیه و آله در خیبر است و آن جا رفتند. وقتی رسیدند دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله خیبر را فتح کرده است. پیامبر صلی الله علیه و آله با مسلمانان صحبت کرد که آنها را نیز در غنائم شریک سازند و مسلمانان هم پذیرفتند و این کار را کردند.

ص :545


1- الطبقات الکبری : 1 / 203.
2- الطبقات الکبری : 1 / 207.
3- شهری در ساحل دریای اُردن که فاصله آن با مدینه یک شبانه روز است (ر. ک : معجم البلدان: 2 / 92) .

ص :546

ص :547

3929 - الهِجرَةُ إلَی المَدینَةِ
3929 - هجرت به مدینه

الکتاب :

وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرا جَمِیلاً» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا هِجرَةَ بَعدَ الفَتحِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا هِجرَةَ بَعدَ فَتحِ مَکّةَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا هِجرَةَ بَعدَ الفَتحِ ، و لکِنْ إنَّما هُو الإیمانُ و النِّیَّةُ و الجِهادُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لا هِجرَةَ بَعدَ الفَتحِ ، و لکِنْ جِهادٌ و نِیَّةٌ ، و إذا استُنفِرتُم فانفِروا . (6)

بحار الأنوار :کانَت الهِجرَةُ سَنَةَ أربَعَ عَشرَةَ مِن المَبعَثِ، و هِیَ سَنَةُ أربَعٍ و ثَلاثینَ مِن مُلکِ کِسری پرویز ، سنةَ تِسعٍ لِهِرَقلَ (7) ، و أوّلُ هذهِ السَّنَةِ المُحرَّمُ . و کان رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُقیما بمَکّةَ لَم یَخرُجْ مِنها ، و قَد کانَ جَماعَةٌ خَرَجوا فی ذی الحجّةِ ، و قالَ محمّدُ بنُ کعبِ القُرَظیّ (8) : اجتَمَعَ قُرَیشٌ علی بابِهِ و قالوا : إنّ محمّدا یَزعُمُ أنّکم إن بایَعتُموهُ کُنتُم مُلوکَ العَرَبِ و العَجَمِ ، ثُمّ بُعِثتُم بَعدَ مَوتِکُم فجُعِلَ لَکُم جِنانٌ کجِنانِ الأرضِ ، و إن لَم تَفعَلوا کانَ لَکُم مِنهُ الذَّبحُ ثُمّ بُعِثتُم بَعدَ مَوتِکُم فجُعِلَت لَکُم نارٌ تُحرَقونَ بِها . فخَرَجَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فأخَذَ حَفنَةً (9) مِن تُرابٍ ، ثُمّ قالَ : نَعَم أنا أقولُ ذلکَ ، فنَثَرَ التُّرابَ علی رؤوسِهِم و هُو یَقرأ «یس _ إلی قولِهِ : _ و جَعَلْنا مِن بَیْنِ أیْدِیهِم سَدّا و مِنْ خَلْفِهِم سَدّا فأغْشَیْناهُمْ فَهُم لا یُبصِرونَ» (10) ، فلَم یَبقَ مِنهُم رجُلٌ وَضَعَ علی رأسِهِ التُّرابَ إلاّ قُتِلَ یَومَ بَدرٍ ، ثُمّ انصَرَفَ إلی حَیثُ أرادَ ، فأتاهُم آتٍ لَم یَکُن مَعَهُم فقالَ : ما تَنتَظِرونَ ههُنا ؟ قالوا : محمّدا ، قالَ : قَد و اللّهِ خَرَجَ محمّدٌ علَیکُم ثُمّ ما تَرَکَ مِنکُم رجُلاً إلاّ و قد وَضَعَ علی رأسِهِ التُّرابَ و انطلَقَ لِحاجَتِهِ ، فوَضَعَ کلُّ رجُلٍ مِنهُم یَدَهُ علی رأسِهِ فإذا علَیهِ التُّرابُ . ثُمّ جَعَلوا یَطَّلِعونَ فیَرَونَ علیّا علَی الفِراشِ مُتَّشِحا (11) بِبُردِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فیَقولونَ : إنّ هذا لَمحمّدٌ نائمٌ عَلَیهِ بُردُهُ ، فلَم یَبرَحوا کذلکَ حتّی أصبَحوا، فقامَ علیٌّ مِن الفِراشِ فقالوا : و اللّهِ لَقَد صَدَقَنا الّذی کانَ حَدَّثنا بهِ . (12)

3929

هجرت به مدینه

قرآن:

«و بر آنچه می گویند شکیبا باش و از آنان با دوری گزیدنی خوش، فاصله بگیر».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از فتح، دیگر هجرتی در کار نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از فتح مکّه، هجرتی نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از فتح، دیگر هجرتی در کار نیست، بلکه در حقیقت ایمان است و نیّت و جهاد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از فتح، هجرت نشاید، بلکه جهاد است و نیّت و هرگاه [به جهاد ]فرا خوانده شدید بسیج شوید.

بحار الأنوار :هجرت [پیامبر به مدینه] در سال چهاردهم بعثت صورت گرفت و این مصادف بود با سی و چهارمین سال سلطنت خسرو پرویز و نهمین سال فرمانروایی هِرَقْل (13) و اوّل این سال محرّم است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکّه بود و آنجا را ترک نکرده بود، اما عدّه ای از مسلمانان در ماه ذی حجّه بیرون رفته بودند. محمّد بن کعب قرظی (14) می گوید: قریش در خانه پیامبر جمع شدند و گفتند: محمّد می گوید که اگر شما با او بیعت کنید بر عرب و عجم فرمانروا خواهید شد و بعد از مرگ هم دوباره زنده می شوید و برای شما باغ هایی چون باغ های این جهان خواهد بود و اگر بیعت نکنید به دست او کشته خواهید شد و بعد از مرگ هم زنده خواهید شد و در آتش سوزان خواهید سوخت. در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله از منزل بیرون آمد و مشتی خاک برداشت و فرمود: آری، من این سخنان را می گویم. سپس مشت خاک را روی سر آنان پاشید و این آیات را تلاوت فرمود: «یس _ تا آنجا که فرمود _ و جعلنا من بین ایدیهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فاغشیناهم فهم لا یبصرون». تمام کسانی که از آن خاک روی سرشان ریخته شد در جنگ بدر کشته شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله سپس به راه افتاد و رفت. در این هنگام شخصی که با آن عدّه نبود، آمد و گفت: در اینجا منتظر که هستید؟ گفتند: محمّد. گفت: به خدا قسم که محمّد از کنار شما عبور کرد و بر سر همه شما خاک ریخت و در پی کار خود رفت. هر یک از آن عدّه دست خود را روی سرش گذاشت، دید خاکی است. امّا به درون خانه پیامبر صلی الله علیه و آله سرک کشیدند، دیدند علی در بستر است و قطیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله را روی خود کشیده است. گفتند: او محمّد است که خوابیده و قطیفه اش روی اوست. آنان همچنان بر در منزل پیامبر بودند تا اینکه صبح شد و علی از بستر برخاست. گفتند: به خدا قسم آن مرد به ما راست گفته بود.

ص :548


1- المزّمّل : 10.
2- (انظر) النساء : 97 ، 100 ، الأنفال : 72 _ 75 ، التوبة : 38 ، 39 ، النحل : 41، 42، 110، العنکبوت : 56 ، 60، محمّد : 13.
3- کنز العمّال : 46278.
4- کنز العمّال : 46251.
5- کنز العمّال : 46277.
6- کنز العمّال : 46250.
7- هِرَقْل : من ملوک الروم، و هو أوّل من ضرب الدنانیر ، و أوّل من أحدث البیعة (لسان العرب : 11 / 694) .
8- القُرَظیّ : بضم القاف و فتح الراء منسوب إلی قُریظة ، و الرجل هو محمّد بن کعب بن سلیم بن أسد أبو حمزة القرظیّ المدنیّ ، کان من فضلاء المدینة ، نزل الکوفة مدّة ، ولد سنة أربعین و توفّی بالمدینة سنة 120 ، و قیل : قبل ذلک ، یروی عن ابن عبّاس و ابن عمر و غیرهما (کما فی هامش المصدر).
9- الحفنة : مل ء الکفّین (کما فی هامش المصدر).
10- یس : 1 _ 9 .
11- التوشّح بالرداء : أن یدخل الثوب من تحت یده الیمنی فیلقیه علی منکبه الأیسر کما یفعل المُحرم . (لسان العرب : 2 / 633) .
12- بحار الأنوار : 19 / 38 / 6.
13- هِرَقْل یا هِرْقِل امپراتور روم بود و نخستین کسی بود که دینار ضرب کرد و نخستین کسی است که بیعت را باب کرد.
14- قُرَظی _ به ضم قاف و فتح راء _ منسوب به قرظه است. او همان محمّد بن کعب بن سلیم بن اسد، ابو حمزه قرظی مدنی است که از فضلای مدینه بود و مدتی در کوفه اقامت کرد. وی در سال چهلم هجری به دنیا آمد و در سال 120 در مدینه در گذشت. به قولی هم قبل از این تاریخ در گذشته است. وی از ابن عباس و ابن عمر و دیگران روایت می کند (به نقل از پاورقی بحار الأنوار) .

ص :549

بحار الأنوار :أوردَ الغزالیُّ فی کتابِ إحیاء العلوم أنّ لیلةَ باتَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام علی فِراشِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أوحَی اللّهُ تعالی إلی جَبرئیلَ و میکائیلَ أنّی آخَیتُ بَینَکُما و جَعَلتُ عُمرَ أحَدِکُما أطوَلَ مِن عُمرِ الآخَرِ ، فأیُّکُما یُؤثِرُ صاحِبَهُ بحَیاتِهِ ؟ فاختارَ کُلٌّ مِنهُما الحَیاةَ و أحَبّاها ، فأوحَی اللّهُ تعالی إلَیهِما : أ فَلا کُنتُما مِثلَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ ، آخَیتُ بَینَه و بَینَ محمّدٍ ، فباتَ علی فِراشِهِ یَفدیهِ بنَفسِهِ و یُؤثِرُهُ بالحَیاةِ ، اهبِطا إلَی الأرضِ فاحفَظاهُ مِن عَدُوِّهِ ، فکانَ جَبرئیلُ عِندَ رأسِهِ ، و مِیکائیلُ عِندَ رِجلَیهِ ، و جَبرئیلُ علیه السلام یُنادی : بَخٍّ بَخٍّ ، مَن مِثلُکَ یا بنَ أبی طالبٍ یُباهِی اللّهُ بِکَ المَلائکَةَ ؟! فأنزَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «و مِنَ النّاسِ مَن یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ و اللّهُ رؤوفٌ بالعِبادِ» (1) . (2)

بحار الأنوار :غزّالی در کتاب إحیاء العلوم آورده است : شبی که علی بن ابی طالب علیه السلام در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله خوابید خدای متعال به جبرئیل و میکائیل وحی فرمود که : من شما را برادر هم قرار دادم و عُمر یکی از شما را طولانی تر از دیگری کردم. کدام یک از شما حاضر است عمر طولانیتر از آنِ برادرش باشد؟ هر دوی آنها زندگی را برگزیدند و خواهان آن شدند. خداوند متعال به آنان وحی فرمود که: چرا مانند علی بن ابی طالب نبودید؟ من میان او و محمّد پیوند برادری برقرار ساختم و او در بستر محمّد خوابید و جانش را فدای او کرد و زندگی وی را بر زندگی خود ترجیح داد. حالا به سوی زمین روید و او را از گزند دشمنش نگه دارید. جبرئیل بالای سر علی علیه السلام قرار گرفت و میکائیل پایین پای او و جبرئیل آواز می داد که: بَه بَه! چه کسی مانند توست ای پسر ابی طالب؟! خداوند به تو بر فرشتگان می نازد! پس، خداوند عزّ و جلّ این آیه را فرو فرستاد: «و از مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی های خدا سودا می کند و خدا با بندگان مهربان است».

ص :550


1- البقرة : 207.
2- بحار الأنوار : 19 / 39 / 6.

بحار الأنوار عن عبدِ اللّهِ بنِ بُرَیدَةَ ، عن أبیهِ :إنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ لا یَتَطَیَّرُ ، و کانَ یَتفَأّلُ ، و کانَت قُرَیشٌ جَعَلَت مِائةً مِن الإبِلِ فیمَن یأخُذُ نَبیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله فیَرُدُّهُ علَیهِم حِینَ تَوَجَّهَ إلَی المَدینَةِ ، فرَکِبَ بُرَیدَةُ فی سَبعینَ راکِبا مِن أهلِ بَیتِهِ مِن بَنی سَهمٍ، فتَلَقّی نَبیَّ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقالَ نَبیُّ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن أنتَ ؟ قالَ : أنا بُرَیدَةُ ، فالتَفَتَ إلی أبی بَکرٍ فقالَ : یا أبا بَکرٍ، بَرُدَ أمرُنا و صَلُحَ ، ثُمّ قالَ : و مِمَّن أنتَ ؟ قالَ : مِن أسلَمَ ، قالَ صلی الله علیه و آله : سَلِمنا . قالَ : مِمَّن ؟ قالَ : مِن بَنی سَهمٍ ، قال : خَرَجَ سَهمُکَ ، فقالَ بُرَیدَةُ للنَّبیِّ صلی الله علیه و آله : مَن أنتَ ؟ فقالَ : أنا محمّدُ بنُ عبدِ اللّه رسولُ اللّهِ ، فقالَ بُرَیدَةُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ ، و أشهَدُ أنَّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ ، فأسلَمَ بُرَیدَةُ و أسلَمَ مَن کانَ مَعهُ جَمیعا ، فلَمّا أصبَحَ قالَ بُرَیدَةُ للنَّبیِّ صلی الله علیه و آله : لا تَدخُلِ المَدینَةَ إلاّ و مَعکَ لِواءٌ ، فحَلَّ عِمامَتَهُ ثُمّ شَدَّها فی رُمحٍ ، ثُمّ مَشی بَینَ یَدَیهِ فقالَ : یا نَبیَّ اللّهِ، تَنزِلُ علَیَّ ؟ فقالَ لَهُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : إنّ ناقَتی هذهِ مَأمورَةٌ ، قالَ بُرَیدَةُ : الحَمدُ للّهِ أسلَمَت بَنو سَهمٍ طائعینَ غَیرَ مُکرَهینَ (1)(2)

بحار الأنوار :عبد اللّه بن بُرَیده از پدرش نقل می کند که : پیامبر صلی الله علیه و آله فال بد نمی زد، امّا فال خوب می زد. زمانی که پیامبر رهسپار مدینه شد، قریش برای کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله را دستگیر کند و تحویل آنان دهد یکصد شتر جایزه تعیین کردند. [پدرم ]بُرَیده [بن حصیب اسلمی] با هفتاد سوار از خاندان خود از بنی سهم، به راه افتاد و پیامبر صلی الله علیه و آله را پیدا کرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: تو کیستی؟ گفت: من بُرَیده هستم. پیامبر رو به ابو بکر کرد و فرمود: ای ابو بکر! کار ما آسان و رو به راه شد. سپس فرمود: از کدام طایفه ای؟ [پدرم] گفت: از اسلم. پیامبر فرمود: به سلامت رستیم. فرمود: از کدام قبیله ای؟ گفت: از بنی سهم. فرمود: تیر (قرعه) تو بیرون آمد. بُرَیده به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: تو کیستی؟ فرمود: من محمّد بن عبد اللّه ، رسول خدا هستم. بریده گفت: گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست و گواهی می دهم که تو بنده و فرستاده او هستی. بریده و تمام همراهانش مسلمان شدند. صبح که شد بریده به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: به مدینه جز با در دست داشتن پرچم وارد نشوید. سپس دستار خود را باز کرد و آن را روی نیزه ای بست و پیشاپیش پیامبر به راه افتاد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! آیا بر من وارد می شوید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این ناقه من مأمور است. بریده گفت: ستایش خدا را که بنی سهم با رغبت و بدون اکراه مسلمان شدند. (3)

ص :551


1- قال فی الفائق : بَرُد أمرنا ، أی سَهُل ، من العیش البارد ؛ و هو الناعم السهل ، و قیل : ثبت ، من برد لی علیه حقّ . خرج سهمک : أی ظفرت ، و أصله أن یجیلوا السهام علی شیء ، فمن خرج سهمه حازه (کما فی هامش المصدر).
2- بحار الأنوار : 19 / 40 / 6.
3- در کتاب الفائق می گوید: بَرَدَ اَمْرُنا یعنی کار ما آسان شد. مأخوذ از «العیش البارد» است به معنای زندگی خوش و خرّم. بعضی گفته اند: به معنای محکم و ثابت شدن است، و «برد لی علیه حق» یعنی برای من بر گردن او حقّی ثابت شد. «خرج سهمک» یعنی پیروز و موفق شدی. در جاهلیت وقتی می خواستند درباره چیزی قرعه زنند، اسامی اشخاص را روی تیرها می نوشتند و آنها را به هم می زدند و از بین تیرها یکی را بیرون می آوردند و تیر به نام هر کس در می آمد آن چیز از آن او می شد.

کنز العمّال عن إیاسِ بنِ مالِکِ بنِ الأوسِ عن أبیهِ :لَمّا هاجَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أبو بکرٍ مَرُّوا بإبِلٍ لَنا فی الجُحفَةِ ، فقالَ النَّبیُّ : لمَن هذهِ الإبِلُ ؟ قالَ : لِرجُلٍ مِن أسلَمَ ، فالتَفَتَ إلی أبی بکرٍ فقالَ : سَلِمتُ إن شاءَ اللّهُ تعالی ! فقالَ : ما اسمُکَ ؟ فقالَ : مَسعودٌ ، فالتَفَتَ إلی أبی بَکرٍ ، فقالَ : سَعَدتُ إن شاءَ اللّهُ تعالی ، فأتاهُ أبی فحَمَلَهُ علی جَمَلٍ . (1)

کنز العمّال :ایاس بن مالک بن اوس از پدرش نقل می کند: زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابو بکر هجرت کردند در جحفه به رمه شتری از ما برخوردند، پیامبر فرمود: این شترها از کیست؟ پدرم گفت: از مردی اسلمی. پیامبر رو به ابو بکر کرد و فرمود: به خواست خدای بزرگ، به سلامت رَستم! پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: نامت چیست؟ عرض کرد: مسعود. باز پیامبر رو به ابو بکر کرد و فرمود: به خواست خدای بزرگ سعادتمند شدم . پس، پدرم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و ایشان را بر یک شتر نر سوار کرد.

ص :552


1- کنز العمّال: 46301.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَمّا خَرَجَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی المَدینَةِ فی الهِجرَةِ أمَرَنی أن اُقِیمَ بَعدَهُ حتّی اُؤدِّیَ وَدائعَ کانَت عِندَهُ للنّاسِ ، و إنَّما کانَ یُسمَّی الأمینَ ، فأقَمتُ ثَلاثا و کُنتُ أظهَرُ ، ما تَغَیَّبتُ یَوما واحِدا ، ثُمّ خَرَجتُ فجَعَلتُ أتبَعُ طَریقَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حتّی قَدِمتُ بَنی عَمرو بنِ عَوفٍ و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُقیمٌ ، فنَزَلتُ علی کَلثومَ بنِ الهِدمِ و هُنالِکَ مَنزِلُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (1)

3930 - عَدَمُ انقِطاعِ الهِجرَةِ
3930 - قطع نشدن هجرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاس، هاجِروا و تَمَسَّکوا بالإسلامِ ؛ فإنَّ الهِجرَةَ لا تَنقَطِعُ ما دامَ الجِهادُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَن تَنقَطِعَ الهِجرَةُ ما قُوتِلَ الکُفّارُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَنقَطِعُ الهِجرَةُ ما دامَ العَدُوُّ یُقاتِلُ . (4)

امام علی علیه السلام :هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله برای هجرت به مدینه بیرون رفت، به من دستور داد بعد از ایشان بمانم تا سپرده هایی را که مردم نزد ایشان داشتند برگردانم. آن حضرت را به نام «امین» می خواندند. من سه روز در مکّه ماندم و پیوسته خود را به مردم نشان می دادم، حتّی یک روز از انظار غایب نشدم. پس از سه روز، مکّه را ترک کردم و راهی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله رفته بود دنبال کردم تا اینکه بر بنی عمرو بن عوف وارد شدم و رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه رسیده بود. من به خانه کلثوم بن هِدم رفتم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن جا منزل گزیده بود.

3930

قطع نشدن هجرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! مهاجرت کنید و به اسلام چنگ در زنید؛ زیرا تا زمانی که جهاد باشد هجرت قطع نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که با کفّار جنگیده می شود، هجرت هرگز قطع نمی گردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که جنگ با دشمن وجود دارد، هجرت قطع نمی شود.

ص :553


1- کنز العمّال : 46324.
2- کنز العمّال : 46260.
3- کنز العمّال : 46248.
4- کنز العمّال : 46274.

عنه صلی الله علیه و آله :الهِجرَةُ هِجرَتانِ : إحداهُما أن تَهجُرَ السَّیّئاتِ ، و الاُخری أن تُهاجِرَ إلَی اللّهِ تعالی و رَسولِهِ ، و لا تَنقَطِعُ الهِجرَةُ ما تُقُبِّلَتِ التَّوبَةُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا اختَلفَ الأصحابُ فی انقِطاعِ الهِجرَةِ و عَدَمِها ، فسُئلَ عَن ذلِکَ _: لا تَنقَطِعُ الهِجرَةُ ما قُوتِلَ الکُفّارُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهِجرَةُ قائمَةٌ علی حَدِّها الأوَّلِ ، ما کانَ للّهِ فی أهلِ الأرضِ حاجَةٌ مِن مُستَسَرِّ الاُمَّةِ و مُعلَنِها، لا یَقَعُ اسمُ الهِجرَةِ علی أحَدٍ (إلاّ) بمَعرِفَةِ الحُجَّةِ فی الأرضِ ، فمَن عَرَفَها و أقَرَّ بها فهُو مُهاجِرٌ ، و لا یَقَعُ اسمُ الاستِضعافِ علی مَن بَلَغَتهُ الحُجَّةُ فسَمِعَتها اُذُنُهُ و وَعاها قَلبُهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن دَخَلَ فی الإسلامِ طَوعا فهُو مُهاجِرٌ . (4)

الإمام الصّادق علیه السلام :مَن وُلِدَ فی الإسلامِ فهُو عَرَبیٌّ ، و مَن دَخَلَ فیهِ بَعدَ ما کَبِرَ فهُو مُهاجِرٌ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هجرت دو گونه است: یک هجرت، دوری کردن از گناهان است و دیگری آن است که به سوی خدای متعال و رسول او هجرت کنی و تا زمانی که توبه پذیرفته می شود هجرت قطع نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که اصحاب درباره اینکه آیا هجرت قطع شده یا قطع نشده است اختلاف نظر پیدا کردند و در این باره از ایشان پرسیدند _فرمود : تا زمانی که با کفّار جنگ می شود هجرت قطع نمی شود.

امام علی علیه السلام :هجرت همچنان به قوّت اوّلیه خود باقی است. خداوند را نیازی به مردم روی زمین نیست، چه به آنان که ایمان خویش را پنهان دارند و چه به آنان که آشکارش سازند. نام هجرت بر کسی نهاده نمی شود، مگر به شناخت حجّت خدا در زمین. پس کسی که آن حجّت را بشناسد و بدان اقرار کند، مهاجر است و کسی که حجّت به او برسد و گوشش آن را بشنود و دلش پذیرایش گردد، مستضعف خوانده نمی شود.

امام باقر علیه السلام :هر که داوطلبانه به اسلام در آید، او مهاجر است.

امام صادق علیه السلام :هر که مسلمان متولد شود او عرب است و هر که بعد از آنکه بزرگ شد به اسلام در آید، او مهاجر است.

ص :554


1- کنز العمّال : 46262.
2- کنز العمّال : 46298.
3- نهج البلاغة : الخطبة 189.
4- الکافی : 8 / 148 / 126.
5- معانی الأخبار : 239 / 3.

مجمع البیان عن محمّد بن حَکیمٍ :وَجَّهَ زُرارَةُ بنُ أعیَنَ ابنَهُ عُبَیدا إلَی المَدینَةِ لیَستَخبِرَ لَهُ خَبَر أبی الحَسَنِ موسَی بنِ جعفرٍ علیه السلام و عبدِ اللّهِ ، فماتَ قَبلَ أن یَرجِعَ إلَیهِ عُبَیدٌ ابنُهُ .

قالَ محمّدُ بنُ أبی عُمَیرٍ : حدَّثَنی محمّدُ بنُ حَکیمٍ قالَ : ذَکَرتُ لأبی الحَسَنِ علیه السلام زُرارَةَ و تَوجیهَهُ عُبَیدا ابنَهُ إلَی المَدینَةِ، فقالَ : إنّی لَأرجو أن یَکونَ زُرارَةُ مِمَّن قالَ اللّهُ فیهِم : «وَ من یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهاجِرا إلَی اللّهِ وَ رَسوله ثُمّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ أجْرهُ عَلی اللّهِ» (1) . (2)

بیان :

یوجد بین أحادیث هذا الباب و أحادیث بدایة الباب السابق تعارض ظاهر، و قد ذکر الفقهاء وجهان للجمع بینها (3) هما :

1 _ المراد هو أن الهجرة بعد فتح مکّة لا یعادل الهجرة قبل الفتح بل الهجرة بعد الفتح أقل فضلاً و أجرا ، و علیه فنفی الهجرة یعنی نفی الکمال .

2 _ بعد فتح مکّة و إسلام قاطنی الجزیرة العربیة انتفت الهجرة إلی المدینة من الأساس، و الذی بقی هو الهجرة مع الإمام للجهاد، و الهجرة المعنویة من المعاصی إلی الطاعات .

و هذا الوجه أنسب مع أحادیث البابین، نظیر الحدیث الأخیر من الباب السابق و کثیر من أحادیث هذا الباب .

مجمع البیان :محمّد بن حکیم می گوید : زرارة بن اعین فرزند خود ، عبید را به مدینه فرستاد تا از ابو الحسن موسی بن جعفر علیه السلام و عبد اللّه برایش خبر بیاورد، اما پیش از آنکه عبید برگردد زراره در گذشت.

محمّد بن ابی عمیر می گوید: محمّد بن حکیم برایم نقل کرد و گفت: داستان زراره و فرستادن فرزندش عبید به مدینه را برای حضرت ابو الحسن علیه السلام نقل کردم. ایشان فرمود: امیدوارم زراره از کسانی باشد که خداوند در حق آنان فرموده است: «و هر کس [به قصد ]مهاجرت در راه خدا و پیامبر او از خانه اش به در آید ، سپس مرگش در رسد ، پاداش او قطعا بر خداست».

توضیح :

میان احادیث این باب و احادیث ابتدای باب قبل تعارض ظاهری به چشم می آید و از سوی فقیهان دو وجه برای حل این تعارض ارائه شده است : (4)

1) منظور آن است که هجرت پس از فتح مکه، در مقایسه با هجرت پیش از فتح مکه از فضیلت و پاداش کمتری برخوردار است و از این رو نفی آن به معنای نفی کمال آن است .

2) اساسا پس از فتح مکه و مسلمان شدن شبه جزیره عربستان، موضوع هجرت به مدینه منتفی می شود و تنها هجرت برای جهاد همراه امام و یا هجرت معنوی از گناهان به نیکی ها باقی می ماند .

ظاهرا وجه دوم با احادیث هر دو باب مانند چهارمین حدیث باب قبلی و بسیاری از احادیث این باب سازگارتر است .

ص :555


1- النساء : 100 .
2- مجمع البیان : 3 / 153.
3- راجع المبسوط : 2/4، منتهی المطلب : 2/899 ، جواهر الکلام : 21/36 .
4- ر. ک : المبسوط : 2/4، منتهی المطلب: 2/899 جواهر الکلام: 21/36 .

3931 - أفضَلُ الهِجرَةِ
3931 - برترین هجرت

الکتاب :

وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الهِجرَةِ أن تَهجُرَ ما کَرِهَ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الهِجرَةِ أن تَهجُرَ السُّوءَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لاُمّ أنَسٍ _: اهجُری المَعاصیَ ؛ فإنَّها أفضَلُ الهِجرَةِ . (4)

3931

برترین هجرت

قرآن:

«و از پلیدی دور شو».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین هجرت، آن است که از آنچه خدا خوش ندارد هجرت (دوری) کنی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین هجرت، آن است که از بدی هجرت (دوری) کنی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مادر اَنس _فرمود : از گناهان، هجرت (دوری) کن که این برترین هجرت است.

ص :556


1- المدّثّر : 5.
2- کنز العمّال : 46263.
3- کنز العمّال : 46264.
4- کنز العمّال : 3935.

عنه صلی الله علیه و آله :أشرَفُ الهِجرَةِ أن تَهجُرَ السَّیّئاتِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :المُهاجِرُ مَن هَجَرَ السُّوءَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المُهاجِرُ مَن هَجَرَ الخَطایا و الذُّنوبَ . (3)

کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن أفضَلِ الإیمانِ _: الهِجرَةُ ، قِیلَ : و ما الهِجرَةُ ؟ قالَ : أن تَهجُرَ السُّوءَ . قِیلَ : فأیُّ الهِجرَةِ أفضَلُ ؟ قالَ : الجِهادُ ......... . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الهِجرَةُ هِجرَتانِ : هِجرَةُ الحاضِرِ ، و هِجرَةُ البادِی ؛ فهِجرَةُ البادِی أن یُجیبَ إذا دُعِیَ و یُطِیعَ إذا اُمِرَ ، و هِجرَةُ الحاضِرِ أعظَمُها بَلِیَّةً و أفضَلُها أجرا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أقِمِ الصَّلاةَ ، و أدِّ الزَّکاةَ ، و اهجُرِ السُّوءَ ، و اسکُنْ مِن أرضِ قَومِکَ حَیثُ شِئتَ ؛ تَکُن مُهاجِرا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ الإسلامِ أن یَسلَمَ المُسلِمونَ مِن لِسانِکَ و یَدِکَ، و أفضَلُ الهِجرَةِ أن تَهجُرَ ما کَرِهَ ربُّکَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین هجرت، آن است که از گناهان، هجرت (دوری) کنی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مهاجر کسی است که از بدی هجرت کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مهاجر کسی است که از خطاها و گناهان دور شود.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ به این سؤال که کدام ایمان برتر است ؟ فرمود: هجرت. عرض شد: هجرت چیست؟ فرمود: اینکه از بدی ها دور شوی. عرض شد: پس کدام هجرت برتر است؟ فرمود: جهاد ......... .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هجرت دو گونه است : هجرت آبادی نشین و هجرت بیابان نشین ؛ هجرت بیابان نشین این است که هرگاه فرا خوانده شد اجابت کند و هرگاه فرمان داده شد اطاعت کند و هجرت آبادی نشین رنج و مشقّتش بیشتر و اجرش برتر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز بگزار و زکات بپرداز و از بدی دور شو و [آنگاه] در هر کجای سرزمین قوم خود که خواستی اقامت گزین، در این صورت تو مهاجر هستی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین اسلام، آن است که مسلمانان از زبان و دست تو در امان باشند و برترین هجرت، آن است که از آنچه پروردگارت خوش ندارد هجرت کنی.

ص :557


1- کنز العمّال : 65.
2- کنز العمّال : 46261.
3- کنز العمّال : 676.
4- کنز العمّال : 17.
5- کنز العمّال : 46265.
6- کنز العمّال : 46266.
7- کنز العمّال : 46265.

3932 - ما أفضَلُ مِن الهِجرَةِ
3932 - برتر از هجرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَمُقامُ أحَدِکُم فی الدُّنیا یَتَکلَّمُ بحَقٍّ یَرُدُّ بهِ باطِلاً ، أو یَنصُرُ بهِ حَقّا ، أفضَلُ مِن هِجرَةٍ مَعی . (1)

(2)

3932

برتر از هجرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ماندن هر یک از شما در دنیا برای اینکه سخن حقّی را بگوید تا بدان باطلی را دفع کند یا حقّی را یاری رساند، مقامش برتر از [مقام و ارزش] هجرت با من است.

3933 - الهِجرَةُ عَن بِلادِ أهلِ المَعاصی
3933 - هجرت کردن از سرزمین گنهکاران

الکتاب :

إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِیرا» . (3)

یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» . (4)

قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن فَرَّ بدِینِهِ مِن أرضٍ إلی أرضٍ و إن کانَ شِبرا مِن الأرضِ ، استَوجَبَ الجَنّةَ و کانَ رَفیقَ إبراهیمَ و محمّدٍ . (6)

3933

هجرت کردن از سرزمین گنهکاران

قرآن:

«کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده اند [وقتی ]فرشتگان جانشان را می گیرند، می گویند: در چه [وضعی] بودید؟ پاسخ می دهند: ما در زمین از مستضعفان بودیم. می گویند: مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟ پس، آنان جایگاهشان دوزخ است و دوزخ بد سرانجامی است».

«ای بندگان من که ایمان آورده اید! به راستی که زمین من پهناور است. پس [تنها ]مرا بپرستید».

«بگو: ای بندگان من که ایمان آورده اید! از پروردگارتان پروا بدارید. برای کسانی که در این دنیا خوبی کرده اند، نیکی خواهد بود. و زمین خدا فراخ است. بی تردید، شکیبایان پاداش خود را بی حساب و به تمام خواهند یافت».

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای دین خود از سرزمینی به سرزمینی دیگر، و لو به اندازه یک وجب زمین باشد، بگریزد، سزاوار بهشت باشد و همدم ابراهیم و محمّد است .

ص :558


1- کنز العمّال : 5589.
2- (انظر) الحقّ : باب 894.
3- النساء : 97.
4- العنکبوت : 56.
5- الزمر : 10.
6- مجمع البیان : 3 / 153.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «یا عِبادِیَ الّذِینَ آمَنُوا إنَّ اَرضی ......... » _: لا تُطِیعوا أهلَ الفِسقِ مِن المُلوکِ ، فإن خِفتُموهُم أن یَفتِنوکُم علی دِینِکُم فإنّ أرضِی واسِعَةٌ ، و هُو یقولُ : «فیمَ کُنْتُم قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفِینَ فی الأرْضِ» فقالَ : «أ لَمْ تَکُنْ أرْضُ اللّهِ واسِعَةً فتُهاجِروا فِیها» . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «یا عِبادیَ الّذِینَ آمَنوا إنَّ اَرضی ......... » _: إذا عُصِیَ اللّهُ فی أرضٍ أنتَ فیها فاخرُجْ مِنها إلی غَیرِها . (2)

التّفسیر:

قوله تعالی : «إنّ الَّذِینَ تَوَفّاهُمُ المَلائکةُ ظالِمِی أنْفُسِهِم» لفظ «تَوفّاهُم» صیغة ماض أو صیغة مستقبل ، و الأصل تتوفّاهم حذفت إحدَی التاءین من اللفظ تخفیفا ، نظیر قوله تعالی : «الّذِینَ تَتَوَفّاهُم المَلائکةُ ظالِمِی أنْفُسِهِم فألْقَوا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» . (3) و المراد بالظلم _ کما تؤیّده الآیة النظیرة _ هو ظلمهم لأنفسهم بالإعراض عن دین اللّه و ترک إقامة شعائره من جهة الوقوع فی بلاد الشرک و التوسّط بین الکافرین ؛ حیث لا وسیلة یتوسّل بها إلی تعلّم معارف الدین ، و القیام بما تندب إلیه من وظائف العبودیّة ، و هذا هو الذی یدلّ علیه السیاق فی قوله : «قالُوا فِیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فی الأرضِ ......... » إلی آخر الآیات الثلاث .

و قد فسّر اللّه سبحانه الظالمین _ إذا اُطلق _ فی قوله : «لَعْنَةُ اللّهِ علَی الظّالمینَ * الّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ و یَبْغُونَها عِوَجا» . (4) و محصّل الآیتین تفسیر الظلم بالإعراض عن دین اللّه و طلبه عوجا و محرّفا ، و ینطبق علی ما یظهر من الآیة التی نحن فیها . قوله تعالی : «قالُوا فِیمَ کُنْتُم» أی فی ما ذا کنتم من الدین ، و کلمة «مَ» هی ما الاستفهامیّة حذفت عنها الألف تخفیفا .

و فی الآیة دلالة فی الجملة علی ما تسمّیه الأخبار بسؤال القبر ، و هو سؤال الملائکة عن دین المیّت بعد حلول الموت ، کما یدلّ علیه أیضا قوله تعالی : «الّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائکَةُ ظالِمِی أنْفُسِهِم فألْقَوا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلی إنّ اللّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلونَ * فادْخُلوا أبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فیها فلَبِئْسَ مَثْوَی المُتَکبِّرِینَ * و قِیلَ لِلّذِینَ اتَّقَوا ما ذا أنْزَلَ رَبُّکُم قالُوا خَیْرا ......... » (5) الآیات . قوله تعالی : «قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فی الأرضِ قالوا أ لَمْ تَکُنْ أرْضُ اللّهِ واسِعَةً فتُهاجِروا فِیها» کان سؤال الملائکة «فیمَ کُنْتُم» سؤالاً عن الحال الذی کانوا یعیشون فیه من الدین ، و لم یکن هؤلاء المسؤولون علی حال یعتدّ به من جهة الدین ، فأجابوا بوضع السبب موضع المسبّب و هو أ نّهم کانوا یعیشون فی أرض لا یتمکّنون فیها من التلبّس بالدین ؛ لکون أهل الأرض مشرکین أقویاء فاستضعفوهم ، فحالوا بینهم و بین الأخذ بشرائع الدین و العمل بها . (6)

قوله تعالی : «یا عِبادِیَ الّذِینَ آمَنوا إنَّ أرْضِی واسِعَةً فإیّایَ فاعبُدونِ» توجیه للخطاب إلَی المؤمنین الذین وقعوا فی أرض الکفر لا یقدرون علَی التظاهر بالدین الحقّ و الاستنان بسنّته ، و یدلّ علی ذلک ذیل الآیة . و قوله : «إنّ أرْضِی واسِعَةٌ» الذی یظهر من السیاق أنّ المراد بالأرض هذه الأرض التی نعیش علیها ، و إضافتها إلی ضمیر التکلّم للإشارة إلی أنّ جمیع الأرض لا فرق عنده فی أن یعبد فی أیّ قطعة منها کانت . و وسعة الأرض کنایة عن أنّه إن امتنع فی ناحیة من نواحیها أخذ الدین الحقّ و العمل به فهناک نواحٍ غیرها لا یمتنع فیها ذلک ، فعبادته تعالی وحده لیست بممتنعة علی أیّ حال.

و قوله : «فإیّایَ فاعْبُدونِ» الفاء الاُولی للتفریع علی سعة الأرض ؛ أی إذا کان کذلک فاعبدونی وحدی ، و الفاء الثانیة فاء الجزاء للشرط المحذوف المدلول علیه بالکلام . و الظاهر أنّ تقدیم «إیّایَ» لإفادة الحصر ، فیکون قصر قلب ، و المعنی لا تعبدوا غیری بل اعبدونی ، و قوله : «فاعبُدونِ» قائم مقام الجزاء .

و محصّل المعنی : أنّ أرضی واسعة إن امتنع علیکم عبادتی فی ناحیة منها ، تسعکم لعبادتی اُخری منها فإذا کان کذلک فاعبدونی وحدی و لا تعبدوا غیری ، فإن لم یمکنکم عبادتی فی قطعة منها فهاجروا إلی غیرها و اعبدونی وحدی فیها . (7)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «ای بندگان من که ایمان آورده اید! به راستی که زمین من ......... » _فرمود : [یعنی] از زمام داران فاسق اطاعت نکنید و اگر بیم آن داشتید که شما را از دینتان به دَر برند [بدانید که ]زمین من فراخ است . و او می فرماید: «در چه وضعی بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعف بودیم» . پس فرماید: «مگر زمین خدا فراخ نبود تا در آن مهاجرت کنید».

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «ای بندگان من که ایمان آورده اید ! به راستی که زمین من ......... » _فرمود : هرگاه در سرزمینی که تو در آن به سر می بری خداوند نافرمانی شد، از آنجا به جای دیگر کوچ کن.

تفسیر:

آیه «ان الذین توفّاهم الملائکة ظالمی انفسهم»، واژه «توفّاهم» صیغه ماضی یا صیغه مضارع است و در اصل «تتوفّاهم» بوده که یکی از دو حرف تای آن به جهت تخفیف در کلام حذف شده است، مانند آیه «الّذین تتوفّاهم الملائکة ظالمی انفسهم فالقوا السلم ما کنّا نعمل من سوء». مراد از ظلم _ همان گونه که آیه مشابهش تأیید می کند _ ستم کردن آنان به خودشان به واسطه روی گرداندن از دین خدا و فرو گذاشتن شعائر الهی است به سبب قرار گرفتن در سرزمین شرک و واقع شدن در میان کافران و محیط کفر؛ چرا که در چنین محیطی امکاناتی برای آموختن معارف و تعالیم دین و پرداختن به وظایف و تکالیف عبادی فراهم نیست. سیاق آیات «قالوا فیم کنتم قالوا کنّا مستضعفین فی الارض ......... » تا آخر هر سه آیه، دلالت بر همین معنا دارد.

خداوند سبحان مفهوم ظالمین را _ هرگاه به طور مطلق در نظر گرفته شود _ در این آیه توضیح می دهد: «لعنة اللّه علی الظالمین. الّذین یصدّون عن سبیل اللّه و یبغونها عوجاً ؛ لعنت خدا بر ستمگران، کسانی را از راه خدا باز می دارند و آن را کج می خواهند».

حاصل این دو آیه این است که ظلم را به اعراض از دینِ خدا و جستجوی دینی تحریف شده تفسیر می کند و این معنا با مفهومی که از آیه مورد بحث ما پیداست انطباق دارد. جمله «قالوا فیمَ کنتم»: یعنی در چه دینی بودید. واژه «مَ» همان «ما»ی استفهامیه است که الف آن برای تخفیف، حذف شده است.

در این آیه، دلالتی اجمالی بر آن چیزی است که در لسان اخبار و احادیث از آن به نام سؤال قبر یاد شده است. یعنی پرسش فرشتگان از این شخص پس از مرگ او. این آیه هم بر همین معنا دلالت دارد: «الّذین تتوفّاهم الملائکة ظالمی انفسهم فالقوا السلم ما کنّا نعمل من سوء بلی انّ اللّه علیم بما کنتم تعملون. فادخلوا ابواب جهنّم خالدین فیها فلبئس مثوی المتکبّرین. و قیل للذین اتّقوا ما ذا انزل ربّکم قالوا خیراً ......... ؛ همانان که فرشتگان جانشان را می گیرند در حالی که بر خود ستمکار بوده اند. پس، از درِ تسلیم درمی آیند [و می گویند:] ما هیچ کار بدی نکردیم. آری، خدا به آنچه می کردید داناست. پس ، از درهای جهنم وارد شوید و در آن همیشه بمانید، و حقا که چه بد است جایگاه متکبران و به کسانی که تقوا پیشه کرده اند، گفته شود: پروردگارتان چه نازل کرد؟ می گویند: خیر ......... » .

جمله «قالوا کنّا مستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فیها»، این سؤال فرشتگان که: «فیم کنتم» سؤال از وضعیت دینی است که در زندگی داشته اند و چون از نظر دینی وضعیت در خور اعتنا و مطلوبی نداشته اند، در پاسخ به جای مسبب، سخن از سبب به میان می آورند و می گویند که در سرزمینی زندگی می کردند که نمی توانستند به دین چنگ زنند؛ زیرا مردم آن سرزمین مشرکانی نیرومند بودند و آنان را در ضعف نگه داشتند و نگذاشتند تا ایشان شرایع و احکام دین را بیاموزند و به آنها عمل کنند.

جمله «یا عبادی الذین آمنوا انّ ارضی واسعة فایّای فاعبدون ؛ ای بندگان مؤمن من! زمین من گسترده است پس تنها مرا بپرستید»، در این آیه، خداوند خطاب را متوجّه مؤمنانی فرموده است که در کافرستان قرار گرفته اند و نمی توانند آشکارا دم از دین حق بزنند و به احکام و قوانین آن عمل کنند. دلیل بر این نکته، دنباله آیه است. جمله «انّ ارضی واسعة»، از سیاق این جمله بر می آید که مراد از «ارض» همین کره زمینی است که در آن به سر می بریم و اضافه کردن آن به ضمیر متکلّم (ارضی) برای اشاره کردن به این مطلب است که تمام کره زمین از آنِ خداست و برای خدا فرقی نمی کند که در چه نقطه ای از آن عبادت شود. و فراخی زمین کنایه از این است که اگر در ناحیه ای از نواحی آن فراگرفتن دین حق و به کار بستن آن ممکن نشد، مناطق و نواحی دیگری هستند که این کار در آنها شدنی است. پس عبادت خدای یگانه به هر حال ، غیر ممکن و ناشدنی نیست.

جمله «فایّای فاعبدون»، حرف «فاء» در «فایّای» برای تفریع عبادت خدا بر وسعت و فراخی زمین است ؛ یعنی حال که زمین خداوند پهناور و فراخ است، پس تنها مرا بپرستید. «فای» دوم [فاعبدون] فای جزاست برای شرط محذوف که کلام بر آن دلالت دارد.

چنین پیداست که مقدّم داشتن «فایّای» برای افاده حصر است و بنا بر این، به اصطلاح قصر قلب می باشد و معنای جمله این است که : غیر مرا نپرستید، بلکه مرا عبادت کنید. جمله «فاعبدون» به جای جزا نشسته است.

خلاصه اینکه معنای آیه این است: زمین من فراخ و پهناور است و اگر پرستش من در منطقه و نقطه ای از آن برایتان غیر ممکن شد، مناطق دیگری وجود دارد که در آنها می توانید مرا عبادت کنید. حال که چنین است، پس تنها مرا بپرستید و جز مرا پرستش نکنید. پس اگر در بخشی از آن امکان عبادت و پرستش من برای شما نبود به بخش های دیگر آن کوچ و مهاجرت کنید و در آن جاها فقط مرا بپرستید.

ص :559


1- تفسیر القمّی : 2 / 151.
2- مجمع البیان : 8 / 455.
3- النحل : 28.
4- الأعراف : 44 ، 45 ، هود : 18 ، 19.
5- النحل : 28 _ 30.
6- المیزان فی تفسیر القرآن : 5 / 48.
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 16 / 144 .

ص :560

ص :561

ص :562

3934 - النَّهیُ عَنِ التَّعرُّبِ بَعدَ الهِجرَةِ
3934 - نهی از تعرّب بعد از هجرت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لعلیٍّ علیه السلام _: لا تَعَرُّبَ بَعدَ الهِجرَةِ . (1)

3934

نهی از تعرّب بعد از هجرت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود : بعد از هجرت، تعرّب [جایز ]نیست.

ص :563


1- وسائل الشیعة : 11 / 75 / 1.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَعَرُّبَ بَعدَ الهِجرَةِ ، و لا هِجرَةَ بَعدَ الفَتحِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی بَریءٌ مِن کُلِّ مُسلِمٍ نَزَلَ مَع مُشرِکٍ فی دارِ الحَربِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَقبَلُ اللّهُ مِن مُشرِکٍ أشرَکَ بَعدَ ما أسلَمَ عَمَلاً ؛ حتّی یُفارِقَ المُشرِکینَ إلَی المُسلِمینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَنزِلُ دارَ الحَربِ إلاّ فاسِقٌ بَرِئَت مِنهُ الذِّمَّةُ . (4)

کنز العمّال عن جَریر البَجَلیّ :بَعَثَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَرِیَّةً إلی خَثعَمَ ، فاعتَصَمَ ناسٌ مِنهُم بالسُّجودِ ، فأسرَعَ فیهِمُ القَتلُ ، فبَلَغَ ذلکَ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله فأمَرَ لَهُمُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله بنِصفِ العَقلِ ، و قالَ : أنا بَریءٌ مِن کُلِّ مُسلِمٍ مُقیمٍ بَینَ أظهُرِ المُشرِکینَ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ، و لِمَ ؟ قالَ : لا تَراءی ناراهُما . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما الغَریبُ الّذی یَکونُ فی دارِ الشِّرکِ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حَرَّمَ اللّهُ التَّعَرُّبَ بَعد الهِجرَةِ للرُّجوعِ عَنِ الدِّینِ و تَرکِ المُوازَرَةِ للأنبیاءِ و الحُجَجِ علیهم السلام ، و ما فی ذلِکَ مِن الفَسادِ و إبطالِ حَقِّ کُلِّ ذی حَقٍّ لِعِلَّةِ سُکنَی البَدوِ ؛ و لذلکَ لَو عَرَفَ الرّجُلُ الدِّینَ کامِلاً لَم یَجُزْ لَهُ مُساکَنَةُ أهلِ الجَهلِ، و الخَوفِ علَیهِ؛ لأنّهُ لا یُؤمَنُ أن یَقَعَ مِنهُ تَرکُ العِلمِ، و الدُّخولُ مَع أهلِ الجَهلِ و التَّمادِی فی ذلکَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از هجرت ، تعرّب [جایز ]نیست و بعد از فتح ، هجرتی در کار نمی باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از هر مسلمانی که در دار الحرب با مشرکی زندگی کند، بیزارم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هیچ عملی را از مشرکی که بعد از مسلمان شدن مشرک شده باشد نمی پذیرد، مگر اینکه از مشرکان جدا شود و به مسلمانان بپیوندد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دار الحرب اقامت نگزیند مگر فاسقی که دیگر در پناه اسلام نباشد.

کنز العمّال_ به نقل از جَریر بَجَلی _: رسول خدا صلی الله علیه و آله سپاهی به سوی خثعم گسیل داشت. عدّه ای از مردم آن [که مسلمان بودند ولی با مشرکان زندگی می کردند با مشاهده سپاه] به سجده پناه بردند، اما در میان آنان کشتار صورت گرفت. این خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید؛ پیامبر دستور داد نصف دیه آنان پرداخت شود و فرمود: من از هر مسلمانِ مقیم در میان مشرکان بیزارم. عرض کردند: چرا، ای رسول خدا؟ فرمود: مسلمان و مشرک نباید در یک جا با هم زندگی کنند.

امام صادق علیه السلام :غریب، در حقیقت، کسی است که در سرزمین شرک باشد.

امام رضا علیه السلام :خداوند تعرّب بعد از هجرت را حرام فرمود؛ چون باعث برگشتن از دین و دست شستن از یاری پیامبران و حجّتها[ی خدا] علیهم السلام و نیز تباهی و از بین بردن حقّ هر صاحب حقّی می شود، چون با بادیه نشینان همنشین می شود و همچنین اگر کسی دین را کاملاً شناخت، برای او جایز نیست در میان مردمان نادان و بی خبر [از دین و معارف آن] سکونت کند؛ چون بیم آن می رود که دست از علم بردارد و با نادانان در آید و در جهل غوطه ور شود.

ص :564


1- وسائل الشیعة : 11 / 77 / 7.
2- النوادر للرّاوندی : 147 / 202 .
3- کنز العمّال : 46253.
4- الجعفریّات : 82 .
5- کنز العمّال : 46296.
6- وسائل الشیعة : 11 / 76 / 5.
7- وسائل الشیعة : 11 / 75 / 2.

3935 - مَعنَی التَّعرُّبِ بَعدَ الهِجرَةِ
3935 - معنای تعرّب بعد از هجرت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی الخُطبَةِ القاصِعَةِ _: و اعلَموا أنّکُم صِرتُم بَعدَ الهِجرَةِ أعرابا ، و بَعدَ المُوالاةِ أحزابا ، ما تَتَعلَّقُون مِن الإسلامِ إلاّ باسمِهِ، و لا تَعرِفُونَ مِن الإیمانِ إلاّ رَسمَهُ ، تَقولونَ : النّارَ و لا العارَ ! کأنّکُم تُریدونَ أن تُکفِئوا الإسلامَ علی وَجهِهِ انتِهاکا لِحَریمِهِ ، و نَقضا لمِیثاقِهِ ......... . (1)

3935

معنای تعرّب بعد از هجرت (2)

امام علی علیه السلام_ در خطبه قاصعه _فرمود : بدانید که شما پس از هجرت، بادیه نشین شده اید و پس از دوستی و همبستگی، گروه گروه گشته اید و از اسلام تنها به نام آن چسبیده اید و از ایمان فقط ظاهرش را می شناسید. می گویید: [رفتن به] آتش آری، اما [پذیرفتن] ننگ نَه! گویی می خواهید اسلام را با دریدن پرده حرمتِ آن و شکستن عهد و پیمانش ......... وارونه کنید.

ص :565


1- نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- تعرّب بعد از هجرت در صدر اسلام نسبت به کسانی بوده است که از مکّه و دیگر آبادی های کفر نشین به مدینه و مرکز اسلام هجرت کرده بودند. برگشتن آنها یا مسلمانان دیگر به بلاد کفر را تعرّب بعد از هجرت می گفتند، که یکی از گناهان کبیره و به منزله ارتداد بود. ولی در سایر اعصار ائمّه علیهم السلام و در دوران غیبت ، تعرّب این است که مسلمانی در سرزمین کفر بوده و در آنجا از اظهار اسلام و آموختن احکام ممنوع و معذور باشد؛ اقامت او در چنین سرزمینی از گناهان کبیره است. برخی علما تعرّب را تعمیم داده و حتی شامل کسی دانسته اند که مشغول تحصیل علمی شود و سپس آن را ترک کند (نقل به از پاورقی اصول کافی: ج 3) _ م .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُتَعَرِّبُ بَعدَ الهِجرَةِ التّارِکُ لهذا الأمرِ بَعدَ مَعرِفَتِهِ . (1)

الأمالی للطوسی عن شریفِ بنِ سابقِ التفلیسی عن حمّاد السّمدریّ :قلتُ لأبی عبد اللّهِ علیه السلام : إنّی أدخُلُ بِلادَ الشِّرکِ ، و إنّ مَن عِندَنا یَقولُ : إن مِتَّ ثَمَّ حُشِرتَ مَعَهُم فقالَ لی : یا حَمّادُ ، إذا کُنتَ ثَمَّ تَذکُرُ أمرَنا و تَدعُو إلَیهِ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم . قالَ : فإذا کُنتَ فی هذهِ المُدُنِ مُدُنِ الإسلامِ تَذکُرُ أمرَنا و تَدعُو إلَیهِ ؟ قالَ : قُلتُ : لا . فقالَ لی : إنّکَ إن مِتَّ ثَمَّ حُشِرتَ اُمّةً وَحدَکَ و سَعی نُورُکَ بَینَ یَدَیکَ . (2)

امام صادق علیه السلام :متعرِّب بعد از هجرت، کسی است که بعد از شناختن این امر (ولایت اهل بیت) آن را رها کند.

الأمالی للطوسی_ به نقل از شریف بن سابق از حمّاد سمدری _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : من به سرزمین شرک مسافرت می کنم، اما کسی که پیش ماست می گوید: اگر در آن جا بمیری با مشرکان محشور می شوی [آیا این درست است]؟ حضرت فرمود : ای حمّاد! آیا وقتی در آنجا به سر می بری از قضیه (ولایت) ما سخن می گویی و به آن دعوت می کنی؟ عرض کردم: آری. حضرت فرمود: آیا وقتی در این شهرها، شهرهای اسلامی، به سر می بری از قضیه (ولایت) ما یاد می کنی و بدان فرا می خوانی؟ عرض کردم: خیر. حضرت فرمود: اگر در آن سرزمین بمیری خودت به تنهایی چونان یک امّت محشور خواهی شد و نور تو پیشا پیشت حرکت می کند.

ص :566


1- معانی الأخبار : 265 / 1 .
2- الأمالی للطوسیّ : 46 / 54.

529 - الهجران

529 - قهر کردن
اشاره

(1)

(2)

ص :567


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 184 باب 60 «الهِجران». کنز العمّال : 9 / 32 «محظورات الصُّحبة». وسائل الشیعة : 8/584 باب 144 «تحریم هجر المؤمن بغیر موجب».
2- انظر: عنوان 148 «الاختلاف» ، الأخ : باب 41 ، 42، عرض الأعمال : باب 2912 .

3936 - الهِجرانُ
3936 - قهر کردن

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :هَجرُ المُسلِمِ أخاهُ کَسَفکِ دَمِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن هَجَرَ أخاهُ سَنَةً فهُو کَسَفکِ دَمِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، إیّاکَ و هِجرانَ أخِیکَ ؛ فإنَّ العَمَلَ لا یُتَقَبَّلُ مِن الهِجرانِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الشَّیطانَ قَد یَئسَ أن یَعبُدَهُ المُصَلُّونَ فی جَزیرَةِ العَرَبِ ، و لکنْ فی التَّحریشِ بَینَهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :تُعرَضُ الأعمالُ یَومَ الاثنَین و الخَمیسِ ، فمِن مُستَغفِرٍ فیُغفَرُ لَهُ ، و مِن تائبٍ فیُتابُ علَیهِ ، و یُرَدُّ أهلُ الضَّغائنِ بضَغائنِهِم حتّی یَتُوبوا . (5)

3936

قهر کردن

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قهر کردن مسلمان با برادرش، مانند ریختن خون اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که یک سال از برادرش قهر کند، این کار مانند ریختن خون اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! از قهر کردن با برادرت بپرهیز؛ زیرا با وجود قهر بودن عمل پذیرفته نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان از اینکه نماز گزاران جزیرة العرب او را بپرستند مأیوس شده، اما در به جان هم انداختن آنان امیدوار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روزهای دو شنبه و پنج شنبه اعمال [به پیشگاه خداوند ]عرضه می شود؛ آمرزش خواه آمرزیده و توبه توبه گر پذیرفته می شود و [اعمال ]کینه ورزان با کینه هایشان برگردانده می شوند تا اینکه توبه کنند.

ص :568


1- کنز العمّال : 24789.
2- الترغیب و الترهیب : 3 / 457 / 10.
3- بحار الأنوار : 77 / 89 / 3.
4- الترغیب و الترهیب : 3 / 457 / 11.
5- الترغیب و الترهیب : 3 / 458 / 17 .

عنه صلی الله علیه و آله :یَطَّلِعُ اللّهُ إلی جَمیعِ خَلقِهِ لَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ، فیَغفِرُ لِجَمیعِ خَلقِهِ إلاّ لمُشرِکٍ أو مُشاحِنٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یَطَّلِعُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی خَلقِهِ لَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ فیَغفِرُ لِعِبادِهِ إلاّ اثنَینِ : مُشاحِنٍ ، و قاتِلِ نَفسٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکُم بالتَّواصُلِ و المُوافَقَةِ ، و إیّاکُم و المُقاطَعَةَ و المُهاجَرَةَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ الشَّیطانَ یُغری بَینَ المُؤمنینَ ما لَم یَرجِعْ أحَدُهُم عَن دِینِهِ ، فإذا فعَلوا ذلکَ استَلقی علی قَفاهُ و تَمَدَّدَ ، ثُمَّ قالَ : فُزتُ ، فرَحِمَ اللّهُ امرءا ألّفَ بَینَ وَلِیَّینِ لَنا ، یا مَعشَرَ المُؤمنینَ تَألّفُوا و تَعاطَفُوا . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَزالُ إبلیسُ فَرِحا ما اهتَجرَ المُسلِمانِ ، فإذا التَقَیا اصطَکَّت رُکبَتاهُ و تَخَلّعَت أوصالُهُ (5) ، و نادَی یا وَیلَهُ ، ما لَقِیَ مِن الثُّبُورِ ؟! (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند در شب نیمه ماه شعبان به تمام خلق خود [با رحمت ]می نگرد و همه خلایقش را می آمرزد، مگر مشرک یا دشمن کینه توز را.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ در شب نیمه ماه شعبان به خلق خود [با رحمت ]می نگرد و بندگانش را می آمرزد مگر دو نفر را: دشمن کینه توز و آدم کش.

امام علی علیه السلام :بر شما باد ایجاد ارتباط و آشتی با یکدیگر و زنهار از قطع رابطه و قهر کردن از یکدیگر.

امام باقر علیه السلام :شیطان همواره میان مؤمنان دشمنی می افکند و تا زمانی که یکی از آنان از دینش برنگردد [به کارش ادامه می دهد ]و همین که چنین کردند، به پشت دراز می کشد و به استراحت می پردازد و می گوید: موفّق شدم. پس، خداوند رحمت کند انسانی را که میان دو تن از دوستان ما الفت اندازد. ای جماعت مؤمنان! با یکدیگر الفت گیرید و با هم مهربان باشید.

امام صادق علیه السلام :تا زمانی که دو مسلمان با یکدیگر قهر باشند، ابلیس خوشحال است و هرگاه با هم دیدار (آشتی) کنند، زانوهایش به هم خورد و بندهایش از هم بگسلد و فریاد زند: ای وای بر من، هلاک شدم.

ص :569


1- الترغیب و الترهیب : 3 / 459 / 18.
2- الترغیب و الترهیب : 3 / 460 / 20.
3- غرر الحکم : 6152.
4- الکافی : 2 / 345 / 6.
5- اصطَکَّت رُکبتاه : اضطَرَبتا، و التخلّع : التفکّک، الوَصل : المِفصل ، أو مجتمع العظام (المعجم الوسیط : 1 / 519 و ص 250 و ج 2 / 1037) .
6- الکافی : 2 / 346 / 7.

الکافی عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :لا یَفتَرِقُ رجُلانِ علَی الهِجرانِ إلاّ استَوجَبَ أحَدُهُما البَراءةَ و اللَّعنَةَ ، و رُبَّما استَحقَّ ذلکَ کِلاهُما ، فقالَ لَهُ مُعَتّبٌ : جَعَلَنیَ اللّهُ فِداکَ ، هذا الظّالِمُ فما بالُ المَظلومِ ؟

قالَ : لأنّهُ لا یَدعو أخاهُ إلی صِلَتِهِ و لا یَتَغامَسُ (1) لَهُ عَن کَلامِهِ ، سَمِعتُ أبی یقولُ : إذا تَنازَعَ اثنانِ فَعازَّ أحَدُهُما الآخَرَ فلْیَرجِعِ المَظلومُ إلی صاحِبِهِ حتّی یَقولَ لِصاحِبِهِ : أی أخِی أنا الظّالِمُ ، حتّی یَقطَعَ الهِجرانَ بَینَهُ و بَینَ صاحِبِهِ ، فإنّ اللّهَ تبارَکَ و تعالی حَکَمٌ عَدلٌ یأخُذُ للمَظلومِ مِن الظّالِمِ . (2)

الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ گاه دو مرد با حالت قهر از یکدیگر جدا نشوند، مگر اینکه یکی از آن دو سزاوار بیزاری [خدا و رسولش از او ]و لعنت باشد و چه بسا که هر دوی آنها سزاوار این امر باشند. معتّب عرض کرد: خدا مرا فدایتان گرداند، ظالم، درست [که مستحق این کیفر است ]اما مظلوم چرا؟

حضرت فرمود: برای آنکه برادرش را به آشتی با خود دعوت نمی کند و از سخن او چشم نمی پوشد. شنیدم پدرم می فرمود: هرگاه دو نفر با هم ستیزه کردند و یکی از آن دو بر دیگری چیره آمد، باید آنکه در حقّ او ستم شده نزد آن دیگری برود و به او بگوید: ای برادر! ستمکار منم، تا قهر و جدایی میان او و رفیقش برطرف شود؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی داوری عادل است و حقّ ستمدیده را از ستمگر می ستاند.

ص :570


1- یتغامس» فی أکثر النسخ بالغین المعجمة ، و الظاهر أنّه بالمهملة کما فی بعضها ، و فی القاموس تعامس : تغافل. و تعامسَ علیّ: تعامی علیَّ ، و بالمعجمة : غمسه فی الماء ، و الغمیس: اللیل المظلم. (انظر القاموس المحیط : 2 / 233 و ص 235) .
2- الکافی : 2 / 344 / 1.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام عن آبائهِ علیهم السلام: فی أوَّلِ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ یُغَلُّ المَرَدَةُ مِن الشَّیاطینِ، و یُغفَرُ فی کُلِّ لَیلَةٍ سَبعینَ ألفا ، فإذا کانَ فی لَیلَةِ القَدرِ غَفَرَ اللّهُ بمِثلِ ما غَفَرَ فی رَجَبٍ و شَعبانَ و شَهرِ رَمَضانَ إلی ذلکَ الیَومِ إلاّ رجُلٌ بَینَهُ و بَینَ أخیهِ شَحناءُ ، فیَقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : أنظِروا هؤلاءِ حتّی یَصطَلِحوا . (1)

3937 - النَّهیُ عن هِجرَةِ الأخِ فَوقَ ثَلاثٍ
3937 - نهی از قهر بودن با برادر بیش از سه روز

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا هِجرَةَ فَوقَ ثَلاثٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا هِجرَةَ بَعدَ ثَلاثٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ للمُؤمنِ أن یَهجُرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثَةِ أیّامٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَقاطَعُوا ، و لا تَدابَرُوا ، و لا تَباغَضُوا ، و لا تَحاسَدُوا ، و کُونوا عِبادَ اللّهِ إخوانا ، و لا یَحِلُّ لمُسلِمٍ أن یَهجُرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثٍ . (5)

امام رضا علیه السلام_ به نقل از پدران بزرگوار خود _فرمود : در شب اول ماه رمضان شیطان های سرکش به غل و زنجیر بسته می شوند و در هر شبی هفتاد هزار نفر آمرزیده می شوند و در شب قدر خداوند به اندازه ای که در ماه رجب و شعبان و ماه رمضان تا آن هنگام (شب قدر) آمرزیده است، می آمرزد مگر مردی را که میان او و برادرش دشمنی و کینه ای باشد. پس خداوند عزّ و جلّ فرماید: اینان را بگذارید (مهلت دهید) تا زمانی که با هم آشتی کنند.

3937

نهی از قهر بودن با برادر بیش از سه روز

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قهر بیش از سه روز، روا نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از سه روز، قهر بودن جایز نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روا نیست که مؤمن بیش از سه روز با برادرش قهر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از یکدیگر نَبُرید و با هم قهر نکنید و با هم دشمنی مورزید و نسبت به یکدیگر حسادت نورزید و ای بندگان خدا، با هم، برادر باشید. بر هیچ مسلمانی روا نیست که بیش از سه روز با برادرش قهر کند.

ص :571


1- بحار الأنوار : 75 / 188 / 11.
2- الکافی : 2 / 344 / 2.
3- کنز العمّال : 24791.
4- کنز العمّال : 24793.
5- الترغیب و الترهیب : 3 / 454 / 1.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ لمُؤمنٍ أن یَهجُرَ مُؤمنا فَوقَ ثَلاثٍ ، فإن مَرَّت بهِ ثَلاثٌ فَلْیَلقَهُ (1) فلْیُسَلِّمْ علَیهِ ، فإن رَدَّ علَیهِ السَّلامَ فَقدِ اشتَرَکا فی الأجرِ ، و إن لَم یَرُدَّ علَیهِ فَقد باءَ بالإثمِ ، و خَرجَ المُسلِّمُ مِن الهِجرَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَحِلُّ الهِجرَةُ فَوقَ ثَلاثَةِ أیّامٍ ، فإنِ التَقَیا فسَلَّمَ أحَدُهُما فَرَدَّ الآخَرُ اشتَرَکا فی الأجرِ ، و إن لَم یَرُدَّ بَرِئَ هذا مِن الإثمِ ، و باءَ بهِ الآخَرُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَدابَرُوا، و لا تَقاطَعُوا، و کُونوا عِبادَ اللّهِ إخوانا ، هَجرُ المُؤمنَینِ ثَلاثا ، فإن تَکَلَّما و إلاّ أعرَضَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَنهُما حتّی یَتَکلَّما . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَتَهاجَرُ الرّجُلانِ قَد دَخَلا فی الإسلامِ إلاّ خَرَجَ أحَدُهُما مِنهُ؛ حتّی یَرجِعَ إلی ما خَرَجَ مِنهُ ، و رُجوعُهُ أن یأتِیَهُ فیُسَلِّمَ علَیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنّ رجُلَینِ دَخَلا فی الإسلام فاهتَجَرا لَکانَ أحَدُهُما خارِجا عنِ الإسلامِ حتّی یَرجِعَ ؛ یَعنی الظَّالِمَ مِنهُما . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هیچ مؤمنی روا نیست که بیش از سه روز، با مؤمنی قهر کند. بعد از سه روز، باید به دیدارش رود و به او سلام کند. اگر جواب سلامش را داد، هر دو در ثواب شریک هستند و اگر جواب سلامش را نداد گنهکار است و سلام کننده از حالت قهر در آمده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قهر کردن بیش از سه روز روا نیست. پس اگر با هم رو به رو شدند و یکی از آن دو سلام کرد و دیگری جواب سلامش را داد، هر دو در ثواب شریک هستند، ولی اگر جوابش را نداد، آن که سلام کرده از گناه مبرّاست و دیگری گنهکار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با یکدیگر قهر نکنید و از هم نَبُرید و با هم، ای بندگان خدا، برادر باشید. قهر کردن دو مؤمن سه روز است؛ اگر [پس از سه روز ]با هم صحبت نکردند خداوند عزّ و جلّ از آن دو روی گرداند تا زمانی که با هم صحبت کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گاه دو فردی که به اسلام در آمده اند از یکدیگر قهر نکنند، مگر اینکه یکی از آنان از اسلام خارج شود، تا آنکه به سوی آنچه از آن خارج شده است برگردد و بازگشت او به این است که نزد آن دیگری برود و به او سلام کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر دو مرد به اسلام درآیند و سپس از یکدیگر قهر کنند، یکی از آن دو از اسلام خارج شود تا آنکه برگردد؛ یعنی آنکه ظالم و مقصّر است.

ص :572


1- فی نسخة : فلقیه. (کما فی هامش المصدر).
2- الترغیب و الترهیب : 3 / 455 / 4.
3- الترغیب و الترهیب : 3 / 457 / 7.
4- الترغیب و الترهیب : 3 / 457 / 8.
5- الترغیب و الترهیب : 3 / 457 / 12.
6- الترغیب و الترهیب : 3 / 457 / 13.

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّما مُسلِمَینِ تَهاجَرا فمَکَثا ثَلاثا لا یَصطَلِحانِ إلاّ کانا خارِجَینِ مِن الإسلامِ ، و لَم یَکُن بَینَهُما وَلایَةٌ ، فأیُّهُما سَبَقَ إلی کلامِ أخیهِ کانَ السّابِقَ إلَی الجَنَّةِ یَومَ الحِسابِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ لمُسلِمٍ أن یَهجُرَ أخاهُ فَوقَ ثَلاثِ لَیالٍ ، یَلتَقیانِ فیُعرِضُ هذا و یُعرِضُ هذا ، و خَیرُهُما الّذی یَبدأ بالسَّلام . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ أن یَصطَرِما فَوقَ ثَلاثٍ ، فإنِ اصطَرَما فَوقَ ثلاثٍ لَم یَجتَمِعا فی الجَنّةِ أبَدا ، و أیُّهُما بَدأ صاحِبَهُ کُفِّرَت ذُنوبُهُ ، و إن هُو سَلَّمَ فلَم یَرُدَّ علَیهِ و لَم یَقبَلْ سَلامَهُ رَدَّ علَیهِ المَلَکُ ، وَ رَدَّ علی ذلکَ الشَّیطانُ . (3)

بحار الأنوار عن حمران عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام :ما مِن مُؤمنَینِ اهتَجَرا فَوق ثَلاثٍ إلاّ وَ بَرِئتُ مِنهُما فی الثّالِثَةِ ، فقیلَ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، هذا حالُ الظّالِمِ فما بالُ المَظلومِ ؟ فقالَ علیه السلام : ما بالُ المَظلومِ لا یَصیرُ إلَی الظّالِمِ فیَقولُ : أنا الظّالِمُ ، حتّی یَصطَلِحا ؟! (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر دو مسلمانی که با هم قهر کنند و سه روز به قهر خود ادامه دهند و آشتی نکنند، هر دو از اسلام بیرون روند و میان آنان هیچ پیوند دینی نباشد و هر کدام از آنان پیش از دیگری با برادرش حرف بزند، در روز حسابرسی جلوتر به بهشت رود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هیچ مسلمانی روا نیست بیش از سه شب با برادرش قهر کند و با هم رو به رو شوند و هر یک از دیگری روی برگرداند. بهترین آن دو نفر کسی است که ابتدا سلام کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[بر هیچ دو نفر مسلمانی ]روا نیست که بیش از سه [شب] با هم قطع رابطه کنند؛ زیرا اگر بیش از سه شب قطع رابطه کنند، هرگز با هم در بهشت جمع نمی شوند و هر کدام از آنها زودتر از دیگری رابطه اش را برقرار کند، گناهانش پاک می شود و اگر به او سلام کرد و او جوابش را نداد و سلامش را نپذیرفت، جواب او را فرشته بدهد و جواب آن دیگری را شیطان.

بحار الأنوار_ به نقل از حمران _: امام باقر علیه السلام فرمود : هیچ دو مؤمنی بیش از سه روز با یکدیگر قهر نکردند، مگر اینکه در روز سوم من از آن دو بیزار شدم. عرض شد: یا بن رسول اللّه ! آنکه ظالم و مقصّر است، درست [چون حقّش همین است ]اما مظلوم چرا؟ فرمود: چرا آن مظلوم پیش مقصّر نمی رود و نمی گوید: مقصّر منم، تا آشتی کنند؟

ص :573


1- الکافی : 2 / 345 / 5.
2- الترغیب و الترهیب : 3 / 455 / 2.
3- الترغیب و الترهیب : 3 / 456 / 6.
4- بحار الأنوار : 75 / 188 / 10.

ص :574

530 - الهدایة

530 - هدایت
اشاره

(1)

(2)

ص :575


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 1 باب 8 «ثواب الهِدایة و ذمّ الإضلال». بحار الأنوار: 5 / 162 باب 7 «الهِدایة و الإضلال و التوفیق و الخِذلان».
2- انظر: عنوان 41 «البصیرة» ، 314 «الضلالة» ، 524 «النور» ، 445 «التقلید». الأخ : باب 54 ، الأمثال :باب 3546 ، الحرب : باب 766. العلم : باب 2808 ، 2809 ، 2858 ، الهدیّة : باب 3952.

3938 - الهِدایَةُ الإلهِیَّةُ العامَّةُ
3938 - هدایت عامّه خداوند

الکتاب :

قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی» . (1)

اللّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» . (2)

التّفسیر:

قوله تعالی : «قالَ رَبُّنا الّذِی أعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» سیاق الآیة _ و هی واقعة فی جواب سؤال فرعون : «فمَنْ رَبُّکُما یا مُوسی» (3) _ یعطی أنّ «خَلْقَهُ» بمعنَی اسم المصدر ، و الضمیر للشیء ، فالمراد الوجود الخاصّ بالشیء .

و الهدایة إراءة الشیء الطریق الموصل إلی مطلوبه ، أو إیصاله إلی مطلوبه . و یعود المعنیان فی الحقیقة إلی معنیً واحد ، و هو نوع من إیصال الشیء إلی مطلوبه : إمّا بإیصاله إلیه نفسه أو إلی طریقه الموصل إلیه .

و قد اُطلق الهدایة من حیث المهدیّ و المهدیّ إلیه ، و لم یسبق فی الکلام إلاّ الشیء الذی اُعطی خلقه ، فالظاهر أنّ المراد هدایة کلّ شیء _ المذکور قبلاً _ إلی مطلوبه ، و مطلوبه هو الغایة التی یرتبط بها وجوده و ینتهی إلیها ، و المطلوب هو مطلوبه من جهة خلقه الذی اُعطیه ، و معنی هدایته له إلیها تسییره نحوها ، کلّ ذلک بمناسبة البعض للبعض .

فیؤول المعنی إلی إلقائه الرابطة بین کلّ شیء بما جهّز به فی وجوده من القوی و الآلات و بین آثاره التی تنتهی به إلی غایة وجوده ؛ فالجنین من الإنسان مثلاً _ و هو نطفة مصوّرة بصورته _ مجهّز فی نفسه بقویً و أعضاء تناسب من الأفعال و الآثار ما ینتهی به إلَی الإنسان الکامل فی نفسه و بدنه ، فقد اُعطیت النطفة الإنسانیّة _ بما لها من الاستعداد _ خَلْقها الذی یخصّها و هو الوجود الخاصّ بالإنسان ، ثمّ هُدیت و سُیّرت بما جُهّزت به من القوی و الأعضاء نحو مطلوبها ؛ و هو غایة الوجود الإنسانیّ و الکمال الأخیر الذی یختصّ به هذا النوع .

و من هنا یظهر معنی عطف قوله : «هَدی» علی قوله : «أعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ» ب_ «ثُمّ» و أنّ المراد التأخّر الرتبیّ ، فإنّ سیر الشیء و حرکته بعد وجوده رتبة ، و هذا التأخّر فی الموجودات الجسمانیّة تدریجیّ زمانیّ بنحو .

و ظهر أیضا أنّ المراد بالهدایة الهدایة العامّة الشاملة لکلّ شیء دون الهدایة الخاصّة بالإنسان ، و ذلک بتحلیل الهدایة الخاصّة و تعمیمها بإلقاء الخصوصیّات ؛ فإنّ حقیقة هدایة الإنسان بإراءته الطریق الموصل إلَی المطلوب ، و الطریق رابطة القاصد بمطلوبه ، فکلّ شیء جهّز بما یربطه بشیء و یحرّکه نحوه فقد هدی إلی ذلک الشیء ، فکلّ شیء مهدیّ نحو کماله بما جهّز به من تجهیز ، و اللّه سبحانه هو الهادی .

فنظام الفعل و الانفعال فی الأشیاء _ و إن شئت فقل : النظام الجزئیّ الخاص بکلّ شیء ، و النظام العامّ الجامع لجمیع الأنظمة الجزئیّة من حیث ارتباط أجزائها و انتقال الأشیاء من جزء منها إلی جزء _ مصداق هدایته تعالی ، و ذلک بعنایة اُخری مصداق لتدبیره . و معلوم أنّ التدبیر ینتهی إلَی الخلق بمعنی أنّ الذی ینتهی و ینتسب إلیه تدبیر الأشیاء هو الذی أوجد نفس الأشیاء فکلّ وجود أو صفة وجود ینتهی إلیه و یقوم به .

فقد تبیّن أنّ الکلام _ أعنی قوله : «الّذِی أعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» _ مشتمل علَی البرهان علی کونه تعالی ربّ کلّ شیء لا ربّ غیره ؛ فإنّ خلقه الأشیاء و إیجاده لها یستلزم ملکه لوجوداتها _ لقیامها به _ و ملک تدبیر أمرها . و عند هذا یظهر : أنّ الکلام علی نظمه الطبیعیّ ، و السیاق جارٍ علی مقتضَی المقام ؛ فإنّ المقام مقام الدعوة إلَی التوحید و طاعة الرسول ، و قد أتی فرعون بعد استماع کلمة الدعوة بما حاصله التغافل عن کونه تعالی ربّا له ، و حمل کلامهما علی دعوتهما له إلی ربّهما ، فسأل : من ربّکما ؟ فکان من الحریّ أن یجاب بأنّ ربّنا هو ربّ العالمین لیشملهما و إیّاه و غیرهم جمیعا ، فاُجیب بما هو أبلغ من ذلک فقیل : «ربُّنا الّذِی أعْطی کُلَّ شیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» ، فاُجیب بأنّه ربّ کلّ شیء ، و اُفید مع ذلک البرهان علی هذا المدّعی ، و لو قیل : ربّنا ربّ العالمین أفاد المدّعی فحسب دون البرهان ، فافهم ذلک .

و إنّما اُثبت فی الکلام الهدایة دون التدبیر مع کون موردهما متّحدا _ کما تقدّمت الإشارة إلیه _ لأنّ المقام مقام الدعوة و الهدایة ، و الهدایة العامّة أشدّ مناسبة له . (4)

3938

هدایت عامّه خداوند

قرآن:

«گفت: پروردگار ما آن کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داد، سپس هدایت کرد».

«خدا نور آسمان ها و زمین است».

تفسیر:

آیه «قال ربّنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثمّ هدی»، سیاق این آیه _ که در جواب این پرسش فرعون «پس پروردگار شما کیست ای موسی؟» آمده است _ می رساند که کلمه «خَلْقَه» به معنای اسم مصدر است و ضمیر آن به «شی ء» بر می گردد. بنا بر این، مقصود از آن وجود خاصّ هر شی ء است.

هدایت به معنای این است که راه هر چیزی را که او را به مقصودش می رساند به او نشان دهیم و یا به معنای رساندن آن شی ء به مطلوب و هدفش می باشد که البته هر دو معنا در حقیقت به معنای واحدی برمی گردند و آن عبارت است از نوعی رساندن شی ء به مطلوبش، حال یا با رساندن خود آن شی ء به مطلوب و هدفش یا قرار دادن آن در طریقی که او را به مطلوب می رساند.

در این آیه واژه هدایت، مطلق آمده و از هدایت شده و هدفی که به سوی آن راهنمایی می شود ذکری به میان نیامده است و در کلام چیزی که بتواند مفعول «هدی» واقع شود، جز کلمه «شی ء» نیست. بنا بر این، چنین پیداست که مراد، هدایت همه چیز _ همان چیز پیش گفته _ به مطلوب و هدفش می باشد و مطلوبِ آن هم همان غایت و هدفی است که وجودش با آن ارتباط دارد و به آن منتهی می شود و برای آن آفریده شده است و معنای هدایت آن به سوی آن غایت، حرکت دادنش به سوی آن می باشد. همه این برداشت ها از راه مناسبت اجزای این جمله و آیه با یکدیگر است.

پس، بازگشت معنای آیه به این می شود که خداوند میان هر پدیده ای، به سبب نیروها و ابزارهایی که در وجودش قرار داده، با آثار آن که آن را به غایت وجودش می رساند، رابطه برقرار کرده است. برای مثال، جنین انسان _ که یک نطفه شکل یافته در صورت انسان است _ در درون خود مجهّز به نیروها و ابزارهایی است متناسب با افعال و آثاری که جنین را در جان و جسم به کمال می رساند و به صورت انسانی کامل در می آورد. پس، به نطفه آدمی، با استعدادی که در آن قرار داده شده، خلقت خاص او، یعنی همان وجود خاص انسانی، داده شده است و سپس به وسیله قوا و ابزاری که در او نهاده شده، به سوی مطلوب و غایتش که همان غایت وجود انسانی و کمال نهایی مخصوص این نوع است، هدایت و حرکت داده شده است.

از این جاست که معنا و مفهوم عطف کلمه «هدی» بر جمله «اعطی کلّ شی ء خلقه» به وسیله کلمه «ثمّ» و اینکه مراد از آن تأخّر رتبی است معلوم می شود؛ زیرا سیر و حرکت شی ء در مرتبه بعد از وجود او قرار دارد و این تأخّر در موجودات جسمانی، به نحوی هم تأخّر تدریجی زمانی است.

همچنین روشن شد که مراد از هدایت، هدایت عامه است که همه اشیاء را در بر می گیرد، نه هدایت مخصوص به انسان ها و این از طریق تحلیل و شکافتن معنای هدایت خاصّ [انسان ها ]و تعمیم آن از طریق حذف خصوصیات به دست می آید؛ چرا که هدایت کردن انسان در حقیقت با نشان دادن راهِ رساننده به مطلوب به اوست و راهْ عبارت است از آنچه موجود هدف دار را به هدفش می رساند و ارتباط می دهد. بنا بر این، هر پدیده ای که مجهّز به تجهیزاتی باشد که او را به یک چیز ارتباط و به سمت آن حرکتش دهد، در حقیقت به سوی آن چیز هدایت شده است. پس، به این اعتبار هر پدیده ای با تجهیزات و امکاناتی که در اختیارش نهاده شده به سمت کمال خود هدایت شده و هدایت کننده خداوند سبحان است.

بنا بر این، نظام کنش و واکنشی که در اشیاء وجود دارد _ و یا بگویید: نظام جزئی مخصوص به هر موجودی و نظام عمومی و فراگیری که همه نظام های جزئی را، به لحاظ ارتباط اجزای آنها با یکدیگر و انتقال اشیاء از جزئی به جزء دیگر، در بر می گیرد _ مصداق هدایت خداوند متعال می باشد و این خود از نگاهی دیگر مصداق تدبیر اوست و ما می دانیم که تدبیر، به خلقت و آفرینش منتهی می شود. به این معنا که همان کسی که تدبیر موجودات منتهی و منسوب به اوست، هموست که موجودات را هستی بخشیده است. بنا بر این، هر وجودی یا هر صفتی که در وجود و هستی ای هست به او منتهی می شود و قائم به وجود اوست.

پس، روشن شد که کلام مورد بحث، یعنی آیه «الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی»، شامل برهان بر این مطلب است که پروردگارِ هر موجودی، خداوند متعال است و پروردگاری جز او وجود ندارد؛ زیرا خلقت موجودات و ایجاد آنها مستلزم این است که خداوند مالک وجود این اشیاء باشد _ چون موجودات قائم به او هستند _ و هم مالک تدبیر کار آنها.

این جاست که روشن می شود، آیه شریفه از یک نظم طبیعی برخوردار است و سیاق آن بر طبق مقتضای مقام پیش رفته است؛ چون مقام، مقام دعوت به توحید و اطاعت از فرستاده خداست. فرعون بعد از شنیدن سخنان دعوتگر موسی علیه السلام ، عکس العملی نشان داد که حاصل آن تغافل از این نکته بود که خدای متعال پروردگار او می باشد و سخن موسی و هارون را بر این حمل کرد که آن دو او را به سوی پروردگارشان می خوانند. لذا پرسید: پروردگار شما دو تن کیست؟ با چنین سؤالی جا داشت که جواب داده شود پروردگار ما همان پروردگار جهانیان است، تا ربوبیّت خداوند هم شامل خودشان و هم شامل فرعون و دیگران بشود. لیکن در پاسخ به فرعون جوابی بلیغ تر و رساتر از این داده شد؛ زیرا گفتند: «پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقت در خورش بداد و سپس هدایتش کرد». بنا بر این، علاوه بر اینکه جواب داده شد: پروردگار ما، پروردگار همه موجودات است، برهان بر این مدّعا را نیز افاده کرد. اما اگر گفته شده بود: پروردگار ما پروردگار جهانیان است فقط مدّعا را بیان می کرد و افاده برهان نمی کرد. دقّت شود.

در این آیه همچنان که ملاحظه می شود، تنها به اثباتِ هدایتِ موجودات پرداخته شده و از تدبیر آنها سخنی به میان نیامده است، در صورتی که _ همچنان که اشاره شد _ مورد هر دو عنوان یکی است. علّت این مطلب آن است که مقام، مقام دعوت و هدایت است و هدایت عمومی خداوند با چنین مقامی مناسبت بیشتری دارد.

ص :576


1- طه : 50.
2- النور : 35.
3- طه : 49 .
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 14 / 166.

ص :577

ص :578

ص :579

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها المَخلوقُ السَّوِیُّ ، و المُنشأُ المَرعِیُّ ، فی ظُلُماتِ الأرحامِ ......... ثُمّ اُخرِجتَ مَن مَقَرِّکَ إلی دارٍ لَم تَشهَدْها ، و لَم تَعرِفْ سُبُلَ مَنافِعِها ، فمَن هَداکَ لاجتِرارِ الغِذاءِ مِن ثَدیِ اُمِّکَ ، و عَرَّفَکَ عِندَ الحاجَةِ مَواضِعَ طَلَبِکَ و إرادَتِکَ ؟! (1)

حدیث:

امام علی علیه السلام :ای [انسانی] که موزون آفریده شده ای و در تاریکی های زهدانها نشو و نما یافته ای ......... آنگاه از قرارگاه خود به سوی سرایی بیرون آورده شدی که آن را ندیده بودی و راه های منافع آن را نمی شناختی! چه کسی تو را به بیرون کشیدنِ غذا از پستان مادرت راهنمایی کرد و راه های طلب و خواستن در موقع احتیاج را به تو شناساند؟

ص :580


1- نهج البلاغة : الخطبة 163.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئل عَن قولِهِ تعالی : «اللّهُ نُورُ السَّماواتِ و الأرضِ» _: هادٍ لأهلِ السَّماء ، و هادٍ لأهلِ الأرضِ . (1)

3939 - هِدایَةُ الإنسانِ الهِدایَةَ العامَّةَ
3939 - هدایت انسان هدایت عامّه است

الکتاب :

إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا و إِمَّا کَفُورا» . (2)

وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الذُّخرِ الهُدی . (4)

عنه علیه السلام :هُدَی اللّهِ أحسَنُ الهُدی . (5)

عنه علیه السلام :بالهُدی یَکثُرُ الاستِبصارُ . (6)

عنه علیه السلام :لِیَکُن شِعارُکَ الهُدی . (7)

عنه علیه السلام :و لَقَد بُصِّرتُم إن أبصَرتُم ، و اُسمِعتُم إن سَمِعتُم ، و هُدِیتُم إنِ اهتَدَیتُم . (8)

عنه علیه السلام :و اقتَدوا بهَدْیِ نَبِیِّکُم فإنَّهُ أفضَل الهَدیِ ، و استَنُّوا بسُنَّتِهِ فإنّها أهدَی السُّنَنِ . (9)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «خدا نور آسمان ها و زمین است» _فرمود : یعنی هدایتگر اهل آسمان و هدایتگر اهل زمین است.

3939

هدایت انسان هدایت عامّه است

قرآن:

«براستی که ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است و یا ناسپاس».

«و ما هر دو راه (خیر و شرّ) را به او نمودیم».

حدیث:

امام علی علیه السلام :بهترین ذخیره ، هدایت است.

امام علی علیه السلام :هدایت خداوند، نیکوترین هدایت است.

امام علی علیه السلام :با راهنمایی است که بینش زیاد می شود.

امام علی علیه السلام :باید شِعار (جامه زیرینِ) تو هدایت (پیمودن راه راست) باشد.

امام علی علیه السلام :شما بینا شده اید، اگر دیده بینا داشته باشید و شنونده شده اید، اگر گوش شنوا داشته باشید و راهنمایی شده اید، اگر هدایت پذیر باشید.

امام علی علیه السلام :به راه پیامبرتان اقتدا کنید که آن برترین راه است و از روش و سنّت او پیروی کنید که آن راهنماترین روش و سنّت است.

ص :581


1- بحار الأنوار: 4/15/1.
2- الإنسان : 3.
3- البلد : 10.
4- غرر الحکم : 2891.
5- غرر الحکم : 10010.
6- غرر الحکم : 4186.
7- غرر الحکم : 7388.
8- نهج البلاغة : الخطبة 20.
9- نهج البلاغة : الخطبة 110 .

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرءا (عَبدا) سَمِعَ حُکْما فوَعی، و دُعِیَ إلی رَشادٍ فَدَنا ، و أخَذَ بِحُجزَةِ هادٍ فنَجا . (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: فهُو إمامُ مَنِ اتَّقی ، و بَصیرَةُ مَنِ اهتَدی . (2)

عنه علیه السلام :بِنا اهتَدَیتُم فی الظَّلماءِ ، و تَسَنَّمتُم ذُروَةَ العَلیاءِ . (3)

عنه علیه السلام :فاعلَمْ أنّ أفضَلَ عِبادِ اللّهِ عِندَ اللّهِ إمامٌ عادِلٌ ، هُدِیَ و هَدی ، فأقامَ سُنَّةً مَعلومَةً ، و أماتَ بِدعَةً مَجهولَةً . (4)

عنه علیه السلام :عِبادَ اللّهِ ، إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ علی نَفسِهِ ، فاستَشعَرَ الحُزنَ و تَجَلبَبَ الخَوفَ ، فزَهَرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبِهِ ......... فخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمی و مُشارَکَةِ أهلِ الهَوی ، و صارَ مِن مَفاتِیحِ أبوابِ الهُدی ، و مَغالِیقِ أبوابِ الرَّدی . (5)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، لا تَستَوحِشوا فی طَریقِ الهُدی لقِلَّةِ أهلِهِ ؛ فإنَّ النّاسَ قدِ اجتَمَعوا علی مائدَةٍ شِبَعُها قَصیرٌ ، و جُوعُها طَویلٌ (6) . (7)

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند انسانی (بنده ای) را که سخن حکیمانه ای شنید و آن را پذیرا شد و به راه راست فرا خوانده شد و بدان نزدیک گشت و کمربندِ راهنمایی را گرفت و نجات یافت.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : او پیشوای کسی است که پرهیزگار باشد و بینایی کسی که هدایت جوید .

امام علی علیه السلام :به واسطه ما بود که در تاریکی ها راه راست را یافتید و بر ستیغ بلندی و سیادت فراز آمدید.

امام علی علیه السلام :بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او، پیشوای دادگری است که خود در راه راست باشد و به راه راست رهنمون شود، سنّت شناخته شده [از پیامبر ]را برپا دارد و بدعت ناشناخته را از میان بردارد.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از محبوبترین بندگان خدا در نزد او بنده ای است که خداوند او را در برابر نفْسش یاری کرد و از این رو اندوه را شِعار (جامه زیرین) خود ساخت و ترس [از خدا ]را ردای خویش و چراغ هدایت در دل او فروزان گشت. و بدین سبب از کور دلی و مشارکت با هوا پرستان (پیروان فرقه ها و کیشهای مختلف) رهایی یافت و [خود] از کلیدهای درهای هدایت و قفل های درهای هلاکت شد.

امام علی علیه السلام :ای مردم! در راه هدایت، به خاطر اندک بودن پویندگان آن، احساس تنهایی نکنید؛ زیرا مردم بر سر سفره ای گرد آمده اند که سیری آن کوتاه و گرسنگیش طولانی است.

ص :582


1- نهج البلاغة: الخطبة76.
2- نهج البلاغة : الخطبة 94.
3- نهج البلاغة: الخطبة4.
4- نهج البلاغة : الخطبة 164.
5- نهج البلاغة : الخطبة 87.
6- نهج البلاغة : الخطبة 201.
7- (انظر) الإیمان : باب 299.

عنه علیه السلام :اللّهُمّ إنّی أعوذُ بِکَ أن أفتَقِرَ فی غِناکَ ، أو أضِلَّ فی هُداکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ عَزَّ و جلَّ : «إنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ ......... » _: عَرَّفناهُ إمّا آخِذا و إمّا تارِکا . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: عَلَّمَهُ السَّبیلَ ، فإمّا آخِذٌ فهُو شاکِرٌ ، و إمّا تارِکٌ فهُو کافِرٌ . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ عَزَّ و جلَّ : «و هَدَیْناهُ النَّجْدَینِ» _: نَجدُ الخَیرِ و نَجدُ الشَّرِّ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قوله تعالی : «و اعْلَمُوا أنَّ اللّهَ یَحُولُ بَینَ المَرْءِ و قَلبِهِ» (5) _: یَحُولُ بَینَهُ و بَینَ أن یَعلَمَ أنّ الباطِلَ حَقٌّ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :بار خدایا! به تو پناه می برم از اینکه با وجود توانگریِ تو نیازمند بمانم، یا با وجود هدایتِ تو در گمراهی به سر برم.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «براستی که ما راه را به او نشان دادیم ......... » _فرمود : یعنی ما راه را به او شناساندیم؛ یا آن را در پیش می گیرد و یا رهایش می کند.

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : خداوند راه را به انسان شناساند. یا انسان آن را در پیش می گیرد که در این صورت سپاسگزار است و یا آن را رها می کند که در این صورت ناسپاس می باشد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و ما هر دو راه را به او نمودیم» _فرمود : یعنی راه خیر و راه شرّ را.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و بدانید که خداوند میان انسان و دل او حائل می شود» _فرمود : میان او و این که باطل را حقّ بداند مانع می شود.

ص :583


1- نهج البلاغة : الخطبة 215.
2- بحار الأنوار : 5 / 196 / 4.
3- بحار الأنوار : 5 / 302 / 8.
4- بحار الأنوار : 5 / 196 / 6.
5- الأنفال : 24 .
6- المحاسن : 1 / 370 / 805.
7- (انظر) الاُصول : باب 103. الحُجّة : باب 717. النفس : باب 3856.

3940 - الإحیاءُ بِالهِدایَةِ
3940 - زنده کردن از طریق هدایت

الکتاب :

وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعا» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ تعالی : «و مَنْ أَحیاها فَکَأنَّما أحیا النّاسَ جَمیعا» _: لم یَقتُلْها (2) ، أو أنجاها مِن غَرَقٍ أو حَرْقٍ ، أو أعظَمُ مِن ذلکَ کُلِّهِ یُخرِجُها مِن ضَلالَةٍ إلی هُدی . (3)

بحار الأنوار عن أبی بَصیرٍ عن أبی جعفرٍ علیه السلام ، قالَ :سألتُهُ عَن قولِهِ تعالی : «و مَنْ أحْیاها ......... » ؟ قالَ : مَنِ استَخرَجَها مِن الکُفرِ إلی الإیمانِ . (4)

الکافی عن فُضیل بن یسار :قلتُ لأبی جعفَرٍ علیه السلام : قَولُ اللّهِ عزَّ و جَلَّ فی کِتابِهِ : «و مَنْ أَحیاها فَکَأنَّما أحیا النّاسَ جَمیعا» ؟ قالَ : مِن حَرْقٍ أو غَرَقٍ ، قلتُ : فمَن أخرَجَها مِن ضَلالٍ إلی هُدی ؟ قالَ : ذاک تأوِیلُها الأعظَمُ . (5)

3940

زنده کردن از طریق هدایت

قرآن:

«و هر کس، کسی را زنده کند، چنان است که همه مردم را زنده کرده است».

حدیث:

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و هر کس، کسی را زنده کند، چنان است که همه مردم را زنده کرده است» _فرمود : یعنی او را نکشد (6) و یا از غرق شدن یا سوختن نجاتش دهد و یا از همه اینها بالاتر، او را از گمراهی به هدایت کشاند.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: از امام باقر علیه السلام درباره آیه «و هر کس ، کسی را زنده کند ......... » پرسیدم، فرمود: یعنی کسی که دیگری را از کفر به ایمان در آورد.

الکافی_ به نقل از فضیل بن یسار _: از امام باقر علیه السلام درباره آیه « و هر کس، کسی را زنده کند، چنان است که همه مردم را زنده کرده است » سؤال کردم، حضرت فرمود : یعنی از سوختن و غرق شدن نجات بخشد. عرض کردم: کسی که دیگری را از گمراهی به راه راست در آورد چه؟ فرمود: این مصداق بزرگتر (عالیتر) آیه است.

ص :584


1- المائدة : 32.
2- أی: لم یقتصّ منه و لم یقتلها بدل قتیله. (کما فی هامش المصدر).
3- بحار الأنوار : 2 / 21 / 60.
4- بحار الأنوار : 2 / 21 / 61.
5- الکافی : 2 / 211 / 2.
6- یعنی به قصاص کُشته خود، او را نکشد _ نقل از حاشیه بحار الأنوار.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئل عَنِ الآیَةِ _: مَن أخرَجَها مِن ضَلالٍ إلی هُدی فکأنّما أحیاها ، و مَن أخرَجَها مِن هُدیً إلی ضَلالٍ فَقد قَتَلَها . (1)

الکافی عن حمران :قلتُ لأبی عبدِ اللّه علیه السلام : أخبرنی عَن قَولِ اللّهِ عزَّ و جلَّ : «و مَنْ أَحیاها فَکَأنَّما أحیا النّاسَ جَمیعا» ، قالَ : مِن حَرْقٍ أو غَرَقٍ ، ثُمّ سَکتَ ، ثُمّ قالَ : تأوِیلُها الأعظَمُ أن دَعاها فاستَجابَت لَهُ . (2)

3941 - ثَوابُ الهِدایَةِ
3941 - ثواب هدایت کردن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام لَمّا بَعَثَهُ إلَی الیَمَنِ _: یا علیُّ ، لا تُقاتِلَنَّ أحَدا حتّی تَدعُوَهُ ، و ایمُ اللّهِ لَأن یَهدی اللّهُ علی یَدَیکَ رجُلاً خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت علَیهِ الشَّمسُ و غَرَبَت ، و لَکَ وَلاؤهُ یا علیُّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِمُعاذٍ _: یا مُعاذُ ، لَأن یَهدی اللّه علی یَدِکَ رجُلاً مِن أهلِ الشِّرکِ خَیرٌ لکَ مِن أن تَکونَ لَکَ حُمرُ النَّعَمِ . (4)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از همین آیه _فرمود : یعنی کسی که دیگری را از گمراهی به راه راست درآورد، مانند این است که او را زنده کرده است و کسی که دیگری را از راه راست به گمراهی کشاند، او را کشته است.

الکافی_ به نقل از حمران _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه « و هر کس، کسی را زنده کند، چنان است که همه مردم را زنده کرده است » سؤال کردم حضرت فرمود : یعنی او را از سوختن یا غرق شدن نجات دهد. حضرت سپس سکوت کرد و بعد فرمود: تأویل بزرگترِ آن، این است که کسی را [به راه راست] دعوت کند و او دعوتش را بپذیرد.

3941

ثواب هدایت کردن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که علی علیه السلام را به یمن فرستاد _فرمود : ای علی! هرگز با کسی جنگ مکن مگر اینکه قبلاً او را [به اسلام] دعوت کرده باشی که به خدا سوگند، اگر خداوند کسی را به دست تو هدایت کند برایت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب می کند ؛ و تو بر شخص هدایت شده ولایت داری ، ای علی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به معاذ _فرمود : ای معاذ! اگر خداوند مردی از مشرکان را به دست تو هدایت کند، برایت بهتر از آن است که اشتران سرخ مو داشته باشی.

ص :585


1- الکافی : 2 / 210 / 1.
2- الکافی : 2 / 211 / 3.
3- الکافی : 5 / 28 / 4.
4- کنز العمّال : 362.

عنه صلی الله علیه و آله :و اللّهِ ، لَأن یُهدی بِهُداکَ رجُلٌ واحِدٌ خَیرٌ لکَ مِن حُمرِ النَّعَمِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لرجُلٍ سألَهُ أن یُوصِیَهُ _: اُوصِیکَ أن لا تُشرِکَ باللّهِ شَیئا ......... و ادْعُ النّاسَ إلَی الإسلامِ ، و اعلَمْ أنّ لکَ بکُلِّ مَن أجابَکَ عِتقَ رَقَبَةٍ مِن وُلدِ یَعقوبَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن یَشفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً ، أو أمَرَ بمَعروفٍ ، أو نَهی عَن مُنکَرٍ ، أو دَلَّ علی خَیرٍ ، أو أشارَ بهِ ، فهُو شَریکٌ . و مَن أمَرَ بسُوءٍ ، أو دَلَّ علَیهِ ، أو أشارَ بهِ ، فهُو شَریکٌ . (3)

بحار الأنوار :رُویَ أنّ داوودَ علیه السلام خَرَجَ مُصحِرا مُنفَرِدا، فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : یا داوودُ ، مالِی أراکَ وَحدانِیّا ؟ فقالَ : إلهی اشتَدَّ الشَّوقُ مِنّی إلی لِقائکَ ، و حالَ بَینی و بَینَ خَلقِکَ ، فأوحَی اللّهُ إلَیهِ : اِرجِعْ إلَیهِم ؛ فإنّکَ إن تَأتِنی بِعَبدٍ آبِقٍ اُثْبِتْکَ فی اللَّوح حَمیدا . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا قسم، اگر حتی یک مرد به واسطه راهنمایی تو هدایت شود، برایت بهتر از اشتران سرخ موست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که خواهش کرد او را سفارشی کند _فرمود : به تو سفارش می کنم که چیزی را شریک خدا نگردانی ......... و مردم را به اسلام فراخوان و بدان که به ازای هر کس که دعوت تو را پاسخ دهد، ثواب آزاد کردن بنده ای از فرزندان یعقوب خواهی داشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای کاری نیک وساطت کند یا به کاری نیک فرمان دهد یا از کاری زشت باز دارد یا به کاری نیک راهنمایی کند و یا در هنگام مشورت آن را نشان دهد، چنین کسی [در انجام آن کار ]شریک است و هر که به کاری بد و زشت فرا خواند یا به آن راهنمایی کند و یا در هنگام مشورت آن را توصیه کند، او در آن کار شریک است.

بحار الأنوار :روایت شده است که داوود علیه السلام تنها به صحرا رفت. پس خداوند به او وحی فرمود: ای داوود! چه شده است که تو را تنها می بینم؟ عرض کرد: معبودا! شوق دیدار تو در جانم شدّت گرفته و میان من و خلق تو حائل گشته است. خداوند به او وحی فرمود: به میان آنان برگرد؛ زیرا اگر تو یک بنده گریز پا را نزد من بیاوری نام تو را در لوح، با صفت ستوده ثبت می کنم.

ص :586


1- کنز العمّال : 28713.
2- وسائل الشیعة : 11 / 448 / 5.
3- بحار الأنوار : 2 / 24 / 76.
4- بحار الأنوار : 14 / 40 / 26.

شرح نهج البلاغة :لَمّا مَلَکَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام الماءَ بصِفِّینَ ، ثُمّ سَمَحَ لأهلِ الشّامِ بالمُشارَکَةِ فیهِ و المُساهَمَةِ _ رَجاءَ أن یَعطِفوا إلَیهِ ، و استِمالَةً لقُلوبِهِم، و إظهارا للمَعدِلَةِ و حُسنِ السِّیرَةِ فیهِم _ مَکثَ أیّاما لا یُرسِلُ إلی مُعاویَةَ ، و لا یَأتیهِ مِن عِندِ مُعاویَةَ أحَدٌ ، و استَبطأَ أهلُ العِراقِ إذنَهُ لَهُم فی القِتالِ ، و قالوا : یا أمیرَ المؤمنینَ ، خَلَّفْنا ذَرارِینا و نِساءنا بالکوفَةِ و جِئنا إلی أطرافِ الشّامِ لِنَتَّخِذَها وَطَنا ؟! ائذَنْ لَنا فی القِتالِ ، فإنّ النّاسَ قَد قالُوا !

قالَ لَهُم علیه السلام : ما قالُوا ؟

فقالَ مِنهُم قائلٌ : إنّ النّاسَ یَظُنُّونَ أنّکَ تَکرَهُ الحَربَ کَراهِیَةً لِلمَوتِ ، و إنّ مِن النّاسِ مَن یَظُنُّ أنّکَ فی شَکٍّ مِن قِتالِ أهلِ الشّامِ !

فقالَ علیه السلام : و مَتی کُنتُ کارِها للحَربِ قَطُّ ؟! إنّ مِن العَجَبِ حُبّی لَها غُلاما و یَفَعا ، و کَراهِیَتی لَها شَیخا بَعدَ نَفادِ العُمرِ و قُربِ الوَقتِ ! و أمّا شَکِّی فی القَومِ فلَو شَکَکتُ فیهِم لَشَکَکتُ فی أهلِ البَصرَةِ ، و اللّهِ لَقد ضَرَبتُ هذا الأمرَ ظَهرا و بَطنا ، فَما وَجَدتُ یَسَعُنی إلاّ القِتالُ أو أن أعصِیَ اللّهَ و رَسولَهُ .

و لکنِّی أستَأْنی بالقَومِ ، عَسی أن یَهتَدوا أو تَهتَدیَ مِنهُم طائفَةٌ ؛ فإنّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لِی یَومَ خَیبَرَ : لَأن یَهدی اللّهُ بکَ رجُلاً واحِدا خَیرٌ لکَ مِمّا طَلَعَت علَیهِ الشَّمسُ . (1)

شرح نهج البلاغة :زمانی که امیر المؤمنین علیه السلام در صفین آب را در اختیار گرفت و به امید متمایل ساختن شامیان به خود و جلب دل های آنان و نشان دادن عدالت خود و خوشرفتاری با آنها، به شامیان اجازه داد تا از آب استفاده کنند، برای چند روز فرستاده ای پیش معاویه نفرستاد و از طرف معاویه نیز کسی نزد حضرت نیامد. عراقیان چون درنگ حضرت را در صدور فرمان جنگ مشاهده کردند، گفتند: ای امیر مؤمنان! ما زن و فرزند خود را در کوفه گذاشته ایم و به اطراف شام آمده ایم تا در این جا اقامت کنیم؟! به ما اجازه جنگ بده؛ چون مردم حرف هایی می زنند!

حضرت فرمود: چه می گویند؟ یکی از آنان گفت: مردم می گویند که تو از مرگ می ترسی و به همین دلیل خوش نداری جنگی واقع شود. بعضی هم می گویند که تو در [حقّانیت] جنگ با شامیان دچار شکّ و تردید شده ای!

امام علیه السلام فرمود: هیچ گاه نبوده که من از جنگ ترس داشته باشم! شگفتا! در کودکی و جوانی دوستدار جنگ باشم و در پیری که عمر به سر آمده و گاه رفتن نزدیک شده است، از آن گریزان و ترسان! اما اینکه می گویند من در [حقانیّت ]جنگ با این جماعت دچار شکّ و تردید شده ام، اگر بنا بود در اینان شکّ کنم درباره بصریان (جنگ جمل) شکّ می کردم. به خدا قسم که من این کار را زیر و رو کردم (درباره اش به دقّت اندیشیدم) و دیدم دو راه بیشتر ندارم: یا جنگ و یا اینکه از خدا و رسول او نافرمانی کنم.

اما من در جنگ با این جماعت تعلّل می ورزم به امید اینکه شاید همگی و یا دست کم گروهی از آنان به راه راست درآیند؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز خیبر به من فرمود: اگر خداوند به واسطه تو حتی یک مرد را هدایت کند، برایت بهتر است از هر آنچه خورشید بر آن بتابد.

ص :587


1- شرح نهج البلاغة : 4 / 13.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَتَکلَّمُ الرّجُلُ بکَلِمَةِ حَقٍّ یُؤخَذُ بها إلاّ کانَ لَهُ مِثلُ أجرِ مَن أخَذَ بها ، و لا یَتَکلَّمُ بکَلِمَةِ ضَلالٍ یُؤخَذُ بِها إلاّ کانَ علَیهِ مِثلُ وِزرِ مَن أخَذَ بِها . (1)

(2)

3942 - اختِصاصُ الهِدایَةِ بِاللَّهِ
3942 - هدایت کردن، ویژه خداوند است

الکتاب :

إِنَّکَ لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَ هُو أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» . (3)

امام صادق علیه السلام :هرگاه فردی سخن حقّی بگوید و کسی به آن عمل کند، برای او همانند پاداش کسی باشد که به آن عمل کرده است و هرگاه سخن گمراه کننده ای بگوید و کسی آن را به کار بندد، برایش همانند گناه کسی باشد که به آن عمل کرده است.

3942

هدایت کردن، ویژه خداوند است

قرآن:

«در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمی توانی راهنمایی کنی، بلکه خداست که هرکه را بخواهد راهنمایی می کند و او به هدایت پذیران داناتر است».

ص :588


1- بحار الأنوار : 2 / 19 / 52.
2- (انظر) السنّة : باب 1896. الخیر : باب 1186. العلم : باب 2809.
3- القصص : 56.

3943 - مَن یَهدیهِمُ اللَّهُ
3943 - کسانی که خداوند هدایتشان می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بُعِثتُ داعِیا و مُبَلِّغا و لَیسَ إلَیَّ مِن الهُدی شَیءٌ ، و خُلِقَ إبلیسُ مُزَیِّنا و لَیسَ إلَیهِ مِن الضَّلالَةِ شَیءٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جلّ جلالُهُ : عِبادِی، کُلُّکُم ضالٌّ إلاّ مَن هَدَیتُهُ ، و کَلُّکُم فَقیرٌ إلاّ مَن أغنَیتُهُ ، و کُلُّکُم مُذنِبٌ إلاّ مَن عَصَمتُهُ . (2)

(3)

مَن یَهدیهِمُ اللّهُ

الکتاب :

مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ إِلاَّ بِإذْنِ اللّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» . (4)

ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ» . (5)

وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِن اللّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ» . (6)

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من [فقط] برای دعوت و رساندن [پیام خدا] برانگیخته شده ام و در کار هدایت، هیچ اختیاری ندارم و ابلیس نیز برای آراستن [گناهان در نظر مردم ]آفریده شد و در کار گمراه کردن هیچ اختیاری ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند جلّ جلاله فرمود: ای بندگان من! همه شما گمراهید، مگر کسی که من هدایتش کنم و همه شما نیازمندید، مگر کسی که من توانگرش سازم و همه شما گنه کارید، مگر کسی که من او را از گناه نگه دارم.

3943

کسانی که خداوند هدایتشان می کند

قرآن:

«هیچ مصیبتی جز به اذن خدا نرسد و کسی که به خدا بگرود، دلش را به راه آورد و خدا[ست که] به هر چیزی داناست».

«این است کتابی که در [حقانیّت] آن هیچ تردیدی نیست [و ]مایه هدایت تقوا پیشگان است».

«و کسانی که کافر شده اند می گویند: چرا از جانب پروردگارش معجزه ای بر او نازل نشده است؟ بگو: در حقیقت خداست که هر که را بخواهد گمراه می کند و هر کس را [که به سوی او ]باز گردد، به سوی خود راهنمایی می کند».

ص :589


1- کنز العمّال : 546.
2- الأمالی للصدوق : 162 / 161 .
3- (انظر) المعرفة : باب 2553 ، 2554. القلب : باب 3333 _ 3357 .
4- التغابن : 11.
5- البقرة : 2.
6- الرعد : 27.

وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلَی عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (1)

وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اهتَدی بهُدَی اللّهِ أرشَدَهُ . (3)

عنه علیه السلام :هُدِیَ مَن أشعَرَ التَّقوی قَلبَهُ . (4)

عنه علیه السلام :هُدِیَ مَن تَجَلبَبَ جِلبابَ الدِّی_نِ . (5)

عنه علیه السلام :هُدِیَ مَنِ ادَّرَعَ لِباسَ الصَّبرِ و الیَقینِ . (6)

عنه علیه السلام :هُدِیَ مَن أخلَصَ إیمانَهُ . (7)

عنه علیه السلام :هُدِیَ مَن سَلَّمَ مَقادَتَهُ إلَی اللّهِ و رَسولِهِ و وَلِیِّ أمرِهِ . (8)

«و چگونه کفر می ورزید، با اینکه آیات خدا بر شما خوانده می شود و پیامبر او میان شماست؟ و هر کس به خدا تمسّک جوید، قطعاً به راهی راست هدایت شده است».

«و کسانی که برای ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را به آنان می نمایانیم و به راستی که خدا با نیکوکاران است».

حدیث:

امام علی علیه السلام :هرکه با راهنمایی خدا راه جوید، خداوند او را به راه درست رساند.

امام علی علیه السلام :هدایت شد آنکه تقوا را شعار دل خویش ساخت.

امام علی علیه السلام :هدایت شد آنکه ردای دین بر تن کرد.

امام علی علیه السلام :هدایت شد آنکه زره صبر و یقین پوشید.

امام علی علیه السلام :هدایت شد آنکه ایمانش را خالص گردانید.

امام علی علیه السلام :هدایت شد آنکه زمام خویش را به دست خدا و رسول او و ولیِّ امرش سپرد.

ص :590


1- آل عمران : 101.
2- العنکبوت : 69.
3- غرر الحکم : 8071.
4- غرر الحکم : 10011.
5- غرر الحکم : 10012.
6- غرر الحکم : 10013.
7- غرر الحکم : 10015.
8- غرر الحکم : 10016.

عنه علیه السلام :الاستِشارَةُ عَینُ الهِدایَةِ . (1)

عنه علیه السلام :لا هِدایَةَ کالذِّکرِ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ استَرشَدَ عَلِمَ ، مَن عَلِمَ اهتَدی ، مَنِ اهتَدی نَجا . (3)

عنه علیه السلام :و إنَّ لَکُم عَلَما ، فاهتَدُوا بعَلَمِکُ_م . (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ أهلِ الذِّکرِ _: فلَو مَثَّلتَهُم لِعَقلِکَ فی مَقاوِمِهِمُ المَحمودَةِ ، و مَجالِسِهِمُ المَشهودَةِ ......... لَرَأیتَ أعلامَ هُدیً ، و مَصابِیحَ دُجیً . (5)

عنه علیه السلام_ فی أصنافِ المُنکِرینَ لِلمُنکَرِ _: و مَن أنکَرَهُ بالسَّیفِ لِتَکونَ کَلِمَةُ اللّهِ هِی العُلیا و کَلِمَةُ الظّالِمینَ هِی السُّفلی ، فذلکَ الّذی أصابَ سَبیلَ الهُدی ، و قامَ علَی الطّریقِ ، و نَوَّرَ فی قَلبِهِ الیَقینُ . (6)

عنه علیه السلام :اللّهُمّ إنْ فَهَهتُ عَن مَسألَتی ، أو عَمِیتُ [عَمَهتُ ]عَن طَلِبَتی ، فدُلَّنی علی مَصالِحی ، و خُذْ بِقَلبی إلی مَراشِدی ، فلَیسَ ذلکَ بِنُکرٍ مِن هِدایاتِکَ ، و لا ببِدعٍ مِن کِفایاتِکَ . (7)

امام علی علیه السلام :مشورت، چشمه راهنمایی است.

امام علی علیه السلام :هیچ هدایتی چون یاد [خدا ]نیست.

امام علی علیه السلام :هرکه راهنمایی جُست، دانا گشت. هرکه دانا گشت، راه یافت و هر که راه یافت، رَهید.

امام علی علیه السلام :و برای شما نشانه ای [قرار داده شده ]است. پس با نشانه خود، راه یابید.

امام علی علیه السلام_ در وصف کسانی که به یاد خدا هستند _فرمود : اگر آنان را در آن مقامات پسندیده و حالاتی که مشهود [فرشتگان] است در ذهن خود مجسّم کنی ......... هر آینه نشانه های راهنمایی و چراغ های در تاریکی را خواهی دید.

امام علی علیه السلام_ درباره اصناف نهی کنندگان از منکر _فرمود : و آنکه با شمشیر به مقابله آن برخیزد تا کلمه خدا فراز آید و کلمه ستمکاران به زیر رود، او همان کسی است که راه راست را یافته و در طریق حق قرار گرفته و نور یقین در دلش تابیده است.

امام علی علیه السلام :خدایا! اگر ندانم که از تو چه خواهم یا در درخواست خویش سرگردان بمانم، تو مرا به آنچه صلاح من است راهنمایی کن و دلم را به سوی چیزهایی که خیر من در آنهاست متوجّه گردان؛ زیرا که این از راهنمایی های تو دور نیست و برآوردن چنین خواسته هایی برای تو تازگی ندارد.

ص :591


1- نهج البلاغة : الحکمة 211.
2- غرر الحکم : 10460.
3- غرر الحکم : (7672 _ 7735 _ 7736).
4- نهج البلاغة : الخطبة 176.
5- نهج البلاغة : الخطبة 222.
6- نهج البلاغة : الحکمة 373.
7- نهج البلاغة : الخطبة 227.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ اعتَصَمَ باللّهِ عَزَّ و جلَّ هُدِیَ . (1)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا نَکَتَ فی قَلبِهِ نُکتَةً بَیضاءَ ، فجالَ القَلبُ یَطلُبُ الحَقَّ ، ثُمّ هُو إلی أمرِکُم أسرَعُ مِن الطَّیرِ إلی وَکرِهِ . (2)

(3)

3944 - مَن لا یَهدیهِمُ اللَّهُ
3944 - کسانی که خدا هدایتشان نمی کند

الکتاب :

فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ» . (4)

یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لا

یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» . (5)

امام صادق علیه السلام :هر که به خداوند عزّ و جلّ تمسّک جوید، هدایت شود.

امام صادق علیه السلام :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد نقطه ای سفید در دل او پدید آورد و آنگاه دل در جستجوی حقّ برآید. سپس چنین کسی به سوی عقیده شما (تشیّع) شتابان تر آید تا پرنده به سوی آشیانه اش.

3944

کسانی که خدا هدایتشان نمی کند

قرآن:

«پس، اگر تو را اجابت نکردند، بدان که فقط هوس های خود را پیروی می کنند و کیست گمراهتر از آنکه بی راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند؟ بی تردید خدا مردم ستمکار را راهنمایی نمی کند».

«ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است ابلاغ کن و اگر نکنی پیام او را نرسانده ای و خدا تو را از [گزند] مردم نگه می دارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی کند».

ص :592


1- بحار الأنوار : 69 / 399 / 92.
2- بحار الأنوار : 5 / 204 / 33.
3- (انظر) الذکر : باب 1344. الهوی : باب 3983. التقوی : باب 4099. الشباب : باب 1928.
4- القصص : 50.
5- المائدة : 67.

سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» . (1)

وَ قَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ وَ قَدْ جَاءَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کَاذِبا فَعَلَیْهِ کِذْبُهُ وَ إِنْ یَکُ صَادِقا یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ» . (2)

أَلاَ للّهِِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللّهِ زُلْفَی إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَیفَ یَستَطیعُ الهُدی مَن یَغلِبُهُ الهَوی ؟! (4)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی مُعاویَةَ _: أمّا بَعدُ فَقد أتَتْنی مِنکَ مَوعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ ......... و کِتابُ امرئٍ لَیس لَهُ بَصَرٌ یَهدیهِ ، و لا قائدٌ یُرشِدُهُ ، قد دَعاهُ الهَوی فأجابَهُ ، و قادَهُ الضّلالُ فاتَّبَعَهُ . (5)

«برای آنان یکسان است: چه برایشان آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی، خدا هرگز آنان را نمی آمرزد. خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند».

«و مردی مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان می داشت، گفت: آیا مردی را می کشید که می گوید: پروردگار من خداست و مسلّماً برای شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکاری آورده و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان اوست و اگر راستگو باشد، برخی از آنچه به شما وعده می دهد به شما خواهد رسید؛ زیرا خدا کسی را که افراط کار و دروغزن باشد هدایت نمی کند».

«آگاه باشید، آیین پاک از آنِ خداست و کسانی که به جای او دوستانی برای خود گرفته اند [به این بهانه که: ] ما آنها را جز برای اینکه ما را هرچه بیشتر به خدا نزدیک گردانند نمی پرستیم، البته خدا میان آنان درباره آنچه بر سر آن اختلاف دارند، داوری خواهد کرد. در حقیقت، خدا آن کسی را که دروغ پرداز ناسپاس است هدایت نمی کند».

حدیث:

امام علی علیه السلام :کسی که هوس بر او چیره می آید، چگونه می تواند به راه راست درآید؟!

امام علی علیه السلام_ در بخشی از نامه خود به معاویه _نوشت : اما بعد، پندی شکسته بسته و ......... از تو به من رسید و نامه کسی که نه بصیرتی دارد تا راهنماییش کند و نه راهبری که او را به راه راست و درست کشاند، بلکه هوس او را فراخوانده و او به ندای آن پاسخ آری داده و گمراهی زمامش را می کشد و او دنبال آن می رود.

ص :593


1- المنافقون : 6.
2- غافر : 28.
3- الزمر : 3.
4- غرر الحکم : 7001.
5- نهج البلاغة : الکتاب 7.

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی سَهلِ بنِ حُنَیفٍ ، و هُو عامِلُهُ علَی المَدینَةِ ، فی قَومٍ مِن أهلِها لَحِقوا بمُعاویَةَ _: فکَفی لَهُم غَیّا ، و لکَ مِنهُم شافِیا ، فِرارُهُم مِن الهُدی و الحَقِّ ، و إیضاعُهُم (1) إلَی العَمی و الجَهلِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفاتِ الفُسّاقِ _: و آخَرُ قد تَسَمّی عالِما و لَیس بِهِ ، فاقتَبسَ جَهائلَ مِن جُهّالٍ ، و أضالِیلَ مِن ضُلاّلٍ ......... فالصُّورَةُ صُورَةُ إنسانٍ ، و القَلبُ قَلبُ حَیَوانٍ ، لا یَعرِفُ بابَ الهُدی فیَتَّبِعَهُ ، و لا بابَ العَمی فیَصُدَّ عَنهُ ، و ذلکَ مَیِّتُ الأحیاءِ . (3)

(4)

3945 - مَن یُضِلُّهُمُ اللَّهُ
3945 - کسانی که خداوند بی راهشان می گذارد

الکتاب :

یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الاْخِرَةِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاءُ» . (5)

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به سهل بن حنیف، کارگزار خود در مدینه، درباره گروهی از مردم مدینه که به معاویه پیوسته بودند _نوشت : گریختن آنان از راه راست و حقیقت و شتابیدنشان به سوی کوری و نادانی، خود، برای [اثبات ]گمراهی آنان کافی است و تو را نیز از [شرّ ]آنان خلاص کرد.

امام علی علیه السلام_ درباره صفات فاسقان _فرمود : و دیگری که خود را دانا می داند، اما دانا نیست؛ زیرا که از نادانان قدری نادانی و از گمراهان مشتی گمراهی فراهم آورده است ......... پس، صورتش صورت انسان است و دلش دل حیوان؛ نه راه راست را می شناسد تا آن را بپیماید و نه گمراهی را تا از آن دوری گزیند، او مرده زندگان است.

3945

کسانی که خداوند بی راهشان می گذارد

قرآن:

«خدا کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و آخرت با سخن استوار ثابت می گرداند و ستمگران را بی راه می گذارد و خدا هر چه بخواهد انجام می دهد».

ص :594


1- وَضَعَ البَعیرُ و غیرُهُ : أی أسرَعَ فی سَیرِهِ (الصحاح : 3 / 1300) .
2- نهج البلاغة: الکتاب70.
3- نهج البلاغة : الخطبة 87.
4- (انظر) الخالق : باب 1109. الذنب : باب 1382. القلب : باب 3340 _ 3349.
5- إبراهیم : 27.

«قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئا کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ الْکافِرِینَ» . (1)

وَ لَقَدْ جَاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جَاءَکُمْ بِهِ حَتَّی إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ» . (2)

إِنَّ اللّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ و أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللّهُ بِهذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثِیرا وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرا وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا و إنّهُ مَن لا یَنفَعُهُ الحَقُّ یَضرُّهُ الباطِلُ ، و مَن لا یَستَقیمُ بهِ الهُدی یَجُرُّ بهِ الضَّلالُ إلَی الرَّدی . (4)

الإمامُ باقر علیه السلام_ فی کِتابِهِ إلی سَعدِ الخَیر _: إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی الحَلیمُ العَلیمُ ، إنّما غَضَبُهُ علی مَن لَم یَقبَلْ مِنهُ رِضاهُ ، و إنّما یَمنَعُ مَن لَم یَقبَلْ مِنهُ عَطاهُ ، و إنّما یُضِلُّ مَن لَم یَقبَلْ مِنهُ هُداهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عَن قَولِهِ تعالی : «مَنْ یَهْدِ اللّهُ فهُو المُهْتَدِ و مَنْ یُضْلِل فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلیّا مُرْشِدا» (6) _: إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُضِلُّ الظّالِمینَ یَومَ القِیامَةِ عَن دارِ کَرامَتِهِ ، و یَهدی أهلَ الإیمانِ و العَمَلِ الصّالِحِ إلی جَنَّتِهِ ، کما قالَ عَزَّ و جلَّ : «و یُضِلُّ اللّهُ الظّالِمینَ و یَفعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ» . (7)

«می گویند: گمشان کردیم، بلکه پیشتر [هم ]ما چیزی را نمی خواندیم، این گونه خدا کافران را بی راه می گذارد».

«و به یقین، یوسف پیش از این، دلایل آشکار برای شما آورد و از آنچه برای شما آورد همواره در تردید بودید، تا وقتی که از دنیا رفت، گفتید: خدا بعد از او هرگز فرستاده ای را بر نخواهد انگیخت. این گونه خدا هر که را افراطگر شکّاک است بی راه می گذارد».

«خدای را از اینکه به پشه ای _ یا فروتر (فراتر) از آن _ مَثَل زند شرم نیاید. پس کسانی که ایمان آورده اند می دانند که آن [مَثَل ]از جانب پروردگارشان به جاست. ولی کسانی که به کفر گراییده اند می گویند: خدا از این مَثَل چه قصد داشته است؟ [خدا] بسیاری را با آن گمراه و بسیاری را با آن راهنمایی می کند، ولی جز فاسقان را با آن بی راه نمی گذارد».

حدیث:

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس حق به او سود نرساند، باطل زیانش رساند و هر که هدایت او را به راه راست نیاورد، گمراهی و انحراف او را به نابودی کشاند.

امام باقر علیه السلام_ در نامه خود به سعد الخیر _نوشت : خداوند تبارک و تعالی بردبار و داناست. در حقیقت بر کسی خشم می گیرد که خشنودی او را نپذیرد و از کسی دریغ می کند که عطای او را نپذیرد و کسی را بی راه می گذارد که هدایتش را نپذیرد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «هر که را خداوند هدایت کند، هدایت شده است و هر که را خدا گمراه کند، برایش یاریگر راهنما نخواهی یافت» _: خداوند تبارک و تعالی در روز قیامت ستمکاران را از [راه رسیدن به ]سرای کرامت خود منحرف می سازد و اهل ایمان و کار شایسته را به سوی بهشت خویش رهنمون می شود، چنان که خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «و خدا ستمکاران را گمراه می سازد و خدا آنچه بخواهد انجام می دهد».

ص :595


1- غافر : 74.
2- غافر : 34.
3- البقرة : 26.
4- نهج البلاغة : الخطبة 28.
5- الکافی : 8 / 52 / 16.
6- الکهف : 17 .
7- بحار الأنوار : 5 / 199 / 21.

(1)

3946 - أفضَلُ الهِدایَةِ
3946 - برترین هدایت

الکتاب :

إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرا کَبِیرا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القرآنُ أفضَلُ الهِدایَتَینِ . (3)

عنه علیه السلام :هُدَی اللّهِ أحسَنُ الهُدی . (4)

عنه علیه السلام :اِعلَموا أنَّ هذا القرآنَ هُو النّاصِحُ الّذی لا یَغُشُّ ، و الهادِی الّذی لا یُضِلُّ ، و المُحَدِّثُ الّذی لا یَکذِبُ . (5)

3946

برترین هدایت

قرآن:

«قطعاً این قرآن به آن [آیینی] که خود پایدارتر است راه می نماید و به آن مؤمنانی که کارهای شایسته می کنند، مژده می دهد که پاداشی بزرگ برایشان خواهد بود».

حدیث:

امام علی علیه السلام :قرآن، برترین دو هدایت است.

امام علی علیه السلام :هدایت خدا، بهترین هدایت است.

امام علی علیه السلام :بدانید که این قرآن همان مشاوری است که خیانت نمی کند و راهنمایی است که گمراه نمی گرداند و سخنگویی است که دروغ نمی گوید.

ص :596


1- (انظر) عنوان 535 «الهوی». الضلالة : باب 2346.
2- الإسراء : 9.
3- غرر الحکم : 1664.
4- غرر الحکم : 10010.
5- نهج البلاغة : الخطبة 176.

عنه علیه السلام :مَنِ انتَصَحَ للّهِ و اتَّخَذَ قَولَهُ دَلیلاً هَداهُ لِلَّتی هِیَ أقوَمُ ، و وَفَّقَهُ لِلرَّشادِ ، و سَدَّدَهُ و یَسَّرَهُ لِلحُسنی ......... . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنّهُ مَنِ استَنصَحَ اللّهَ وُفِّقَ ، و مَنِ اتّخَذَ قَولَهُ دَلیلاً هُدِیَ لِلَّتی هِیَ أقوَمُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :هرکه از خدا راهنمایی بخواهد و سخن او را راهنما قرار دهد، خداوند او را به آنچه درست تر است رهنمون شود و توفیق راه راست را به او عنایت فرماید و استوارش بدارد و او را برای [پاداش ]نیکوتر آماده کند.

امام علی علیه السلام :ای مردم! بدانید که هر که از خدا راهنمایی بخواهد کامیاب شود و هر که سخن او را راهنما گیرد به آنچه درست تر و استوارتر است رهنمون شود.

ص :597


1- بحار الأنوار : 77 / 368 / 34.
2- نهج البلاغة : الخطبة 147.
3- (انظر) عنوان 434 «القرآن».

ص :598

فهرست موضوعات عربی

501 - محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله5

3757 - مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله6

3758 - خاتَمُ النَّبِیِّینَ صلی الله علیه وآله9

3759 - شَهادَةُ اللَّهِ عَلی نُبُوَّتِهِ صلی الله علیه وآله11

3760 - شَهادَةُ العِلمِ17

3761 - شَهادَةُ شاهِدٍ مِنهُ23

3762 - شَهادَةُ الأنبِیاءِعلیهم السلام32

3763 - شهادَةُ عُلَماءِ أهلِ الکِتابِ40

3764 - مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله عَلی لِسانِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله41

3765 - مُحَمَّدٌصلی الله علیه وآله عَلی لِسانِ علیٍّ علیه السلام47

3766 - العالَمُ حینَ البِعثَةِ56

3767 - عالَمِیَّةُ رِسالَةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله60

3768 - مُراسَلاتُهُ صلی الله علیه وآله61

502 - خصائص خاتم النّبیّین صلی الله علیه وآله77

3769 - خَیرُ النّاسِ أُسرَةً78

3770 - یَتیمٌ79

3771 - فَقیرٌ80

3772 - اُمِّیٌّ82

3773 - عَلی خُلُقٍ عَظیمٍ83

3774 - أمینٌ89

3775 - صادِقٌ92

3776 - أبغَضُ الخُلُقِ إلَیهِ الکِذبُ94

3777 - عادِلٌ96

3778 - شُجاعٌ98

3779 - رَحیمٌ99

3780 - حَلیمٌ100

3781 - حَیِیٌّ101

3782 - مُتَواضِعٌ101

3783 - مُتَوَکِّلٌ107

3784 - صابِرٌ109

3785 - زاهِدٌ111

3786 - تَقدیمُهُ نَفسَهُ صلی الله علیه وآله وأهلَ بَیتهِ فِی البَلاءِ115

3787 - إیثارُهُ النّاسَ عَلی نَفسِهِ صلی الله علیه وآله وأهلِ بَیتِهِ116

3788 - عَدَمُ غَضَبِهِ لِنَفسِهِ صلی الله علیه وآله118

3789 - إجهادُ نَفسِهِ صلی الله علیه وآله فِی العِبادَةِ120

3790 - اِتِّهامُهُ صلی الله علیه وآله مِن قِبَلِ الأعداءِ124

503 - النّجوم147

3791 - عِلمُ النُّجومِ148

ص :599

504 - النّجوی159

3792 - النَّجوی160

505 - المناجاة163

3793 - المُناجاةُ164

3794 - فَضلُ المُناجاةِ فی ظُلَمِ اللَّیلِ165

3795 - مُناجاةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام166

3796 - مُناجاةُ الإمامِ الحُسینِ علیه السلام172

3797 - مُناجاةُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام173

506 - النّجاة183

3798 - المُنجِیاتُ184

3799 - مَن لا یَنجو190

3800 - صُعوبَةُ النَّجاةِ وسُهولَتُها190

507 - النّحو193

3801 - عِلمُ النَّحوِ194

3802 - إعرابُ الأعمالِ196

3803 - ذَمُّ الانهِماکِ فی طَلَبِ النَّحوِ197

508 - النّدم199

3804 - ما یُؤمِنُ مِنَ النَّدامَةِ200

3805 - ما یورِثُ النَّدامَةَ200

3806 - نَدامَةُ القِیامَةِ202

509 - النّذر205

3807 - النَّذرُ206

3808 - کَراهَةُ الإیجابِ عَلَی النَّفسِ208

3809 - ما وَرَدَ فی أنَّ النَّذرَ لا یَرُدُّ شَیئاً209

510 - النّصیحة211

3810 - النَّصیحَةُ212

3811 - حَقُّ النّاصِحِ وَالمُستَنصِحِ215

3812 - عَلامَةُ النّاصِحِ216

3813 - أنصَحُ النّاسِ217

3814 - مَن لا یَنتَفِعُ بِالنَّصیحَةِ218

3815 - قَبولُ النَّصیحَةِ219

511 - الإنصاف223

3816 - الإنصافُ224

3817 - العَدلُ وَالإنصافُ226

3818 - الحَثُّ عَلی إنصافِ مَن لا یُنصِفُ226

3819 - الاِنتِصافُ مِنَ النَّفسِ227

3820 - مَن لا یَنتَصِفُ230

512 - النّظر231

3821 - العَینُ رائِدُ القَلبِ232

3822 - العُیونُ مَصائِدُ الشَّیطانِ232

3823 - مَن أطلَقَ ناظِرَهُ234

3824 - مَن غَضَّ طَرفَهُ234

3825 - ذَمُّ اللَّهوِ مِنَ النَّظرِ235

3826 - مَن یَکونُ النَّظرُ إلَیهِ عِبادَةً236

3827 - الحَثُّ عَلی غَضِّ البَصَرِ236

3828 - خائِنَةُ الأعیُنِ239

ص :600

3829 - مَوارِدُ جَوازِ النَّظَرِ إلَی النِّساءِ241

3830 - مَن مَلَأَ عَینَهُ مِن حَرامٍ241

3831 - غَضُّ البَصَرِ وحَلاوَةُ العِبادَةِ242

3832 - النَّظرَةُ الاُولی خَطَأٌ وَالثّانِیَةُ عَمدٌ243

3833 - مَن رَأی امرَأةً تُعجِبُهُ244

3834 - ما یُستَعانُ بِهِ عَلی غَضِّ البَصَرِ245

3835 - ما یَجلُو البَصَرَ246

513 - المناظرة249

3836 - المُناظَرَةُ250

3837 - جَوابُ الإمامِ لِمَن دَعاهُ إلَی المُناظَرَةِ259

514 - النّظافة261

3838 - الحَثُّ عَلَی النَّظافَةِ262

3839 - الإسلامُ وَالنَّظافَةُ264

3840 - الحَثُّ عَلی نَظافَةِ اللِّباسِ264

515 - النّظم267

3841 - النَّظمُ268

516 - النّعمة269

3842 - نِعَمُ اللَّهِ لا تُحصی270

3843 - النِّعَمُ الظّاهِرَةُ وَالباطِنَةُ272

3844 - أوَّلُ النِّعَمِ وأعظَمُها274

3845 - الحَثُّ عَلی ذِکرِ نِعَمِ اللَّهِ276

3846 - مَن أنعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم277

3847 - الغَفلَةُ عَنِ النِّعَمِ280

3848 - إحسانُ مُجاوَرَةِ النِّعَمِ281

3849 - ما یوجِبُ بَقاءَ النِّعَمِ282

3850 - الاستِعانَةُ بِنِعَمِ اللَّهِ عَلی مَعاصیهِ287

3851 - مَن لَم یَرَ النِّعمَةَ إلّا فی مَطعَمٍ أو مَشرَبٍ288

3852 - تَتابُعُ النِّعَمِ وَالاستِدراجُ289

3853 - التَّحَدُّثُ بِنِعمَةِ اللَّهِ292

3854 - تَمامُ النِّعمَةِ296

3855 - کُفرانُ النِّعَمِ298

517 - النّفس301

3856 - النَّفسُ302

3857 - شَبابُ النَّفسِ عِندَ الکِبَرِ309

3858 - النَّفسُ الأمّارَةُ309

3859 - النَّفسُ اللَّوّامَةُ313

3860 - نَفسُکَ مَطِیَّتُکَ315

3861 - تَعلیمُ النَّفسِ وتَأدیبُها وتَهذیبُها315

3862 - أنفَعُ التَّحقیقِ332

3863 - سَبَبُ صَلاحِ النَّفسِ333

3864 - الاستِعانَةُ بِالحَقِّ عَلَی النَّفسِ336

3865 - مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ337

3866 - تَرخیصُ النَّفس فی مُطاوَعَةِ الهَوی339

3867 - آثارُ کَرامَةِ النَّفسِ339

3868 - آفَةُ النَّفسِ340

518 - النّفاق341

3869 - النِّفاقُ342

3870 - النِّفاقُ شَینُ الأخلاقِ342

ص :601

3871 - عِلَّةُ النِّفاقِ343

3872 - صِفَةُ المُنافِقِ343

3873 - عَلائِمُ النِّفاقِ345

3874 - خَصائِصُ المُنافِقینَ347

3875 - أظهَرُ النّاسِ نِفاقاً350

3876 - التَّحذیرُ مِنَ المُنافِقِ المِنطیقِ351

3877 - دَعائِمُ النِّفاقِ351

3878 - ذَمُّ ذِی اللِّسانَینِ353

3879 - صِفَةُ حَشرِ المُنافِقینَ وعاقِبتُهُم355

3880 - ما لا یَجتَمِعُ فِی المُنافِقینَ مِنَ الخِصالِ356

3881 - ما یَذهَبُ بِالنِّفاقِ357

519 - الإنفاق369

3882 - الإنفاقُ370

3883 - مَن أنفَقَ فَلِنَفسِهِ378

3884 - وَعدُ اللَّهِ بِالخَلَفِ فِی الإنفاقِ380

3885 - بَقاءُ ما اُنفِقَ وفَناءُ ما لَم یُنفَق382

3886 - أدَبُ الإنفاقِ383

3887 - مَن لَم یُنفِق فی طاعَةِ اللَّهِ یُنفِق فی مَعصِیَتِهِ385

3888 - فَضلُ إنفاقِ المُقتِرِ386

3889 - التَّحذیرُ مِن کَنزِ المالِ387

3890 - مَن لا تُقبَلُ نَفَقتُهُ388

520 - الأنفال391

3891 - الأنفالُ392

521 - النّافلة405

3892 - النّافِلَةُ406

3893 - تَقدیمُ الفَرائِضِ عَلَی النَّوافلِ406

522 - النّمیمة409

3894 - السِّعایَةُ410

3895 - التَّحذیرُ مِنَ النَّمیمَةِ412

523 - المناهی417

3896 - جَوامِعُ المَناهِی فِی القُرآنِ الکَریمِ418

3897 - مَناهِی النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله419

524 - النّور447

3898 - نورُ النُّورِ448

3899 - نورُ الوَحیِ449

3900 - نورُ الإمامِ451

3901 - نورُ البَصیرَةِ452

3902 - مَن نَوَّرَ اللَّهُ قَلبَهُ455

3903 - نورُ القَلبِ ونورُ الوَجهِ457

3904 - عَلی کُلِّ صَوابٍ نُورٌ458

3905 - نورُ المُؤمِنینَ فِی القِیامَةِ460

525 - النّاس463

3906 - النّاسُ464

3907 - النّاسُ مَعادِنُ464

3908 - تَساوِی النّاسِ فِی الحُقوقِ465

3909 - أصنافُ النّاسِ468

3910 - مَن لَیس مِن النّاسِ479

3911 - فُضولُ الرِّجالِ480

3912 - أشباهُ الرِّجالِ480

3913 - أصنافُ النّاسِ فِی الإیمانِ481

ص :602

3914 - تَفسیرُ کَلِمَةِ «إمَّعةٍ»486

526 - النّوم489

3915 - النَّومُ490

3916 - النَّومُ وَالمَوتُ491

3917 - التَّحذیرُ مِن کَثرَةِ النَّومِ492

3918 - صُعودُ الأرواحِ عِندَ النَّومِ إلَی السَّماءِ493

3919 - آدابُ النَّومِ495

527 - النّیّة503

3920 - النِّیَّةُ504

3921 - دَورُ النِّیَّةِ فِی العَمَلِ516

3922 - ثَوابُ نِیَّةِ الخَیرِ518

3923 - التَّوفیقُ عَلی قَدرِ النِّیَّةِ522

3924 - نِیَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ523

3925 - الحَثُّ عَلَی النِّیَّةِ فی کُلِّ شَی ءٍ528

3926 - حُسنُ النِّیَّةِ529

3927 - سوءُ النِّیَّةِ532

حرف الهاء535

528 - الهجرة537

3928 - الهِجرَةُ إلَی الحَبَشَةِ538

3929 - الهِجرَةُ إلَی المَدینَةِ548

3930 - عَدَمُ انقِطاعِ الهِجرَةِ553

3931 - أفضَلُ الهِجرَةِ556

3932 - ما أفضَلُ مِن الهِجرَةِ558

3933 - الهِجرَةُ عَن بِلادِ أهلِ المَعاصی558

3934 - النَّهیُ عَنِ التَّعرُّبِ بَعدَ الهِجرَةِ563

3935 - مَعنَی التَّعرُّبِ بَعدَ الهِجرَةِ565

529 - الهجران567

3936 - الهِجرانُ568

3937 - النَّهیُ عن هِجرَةِ الأخِ فَوقَ ثَلاثٍ571

530 - الهدایة575

3938 - الهِدایَةُ الإلهِیَّةُ العامَّةُ576

3939 - هِدایَةُ الإنسانِ الهِدایَةَ العامَّةَ581

3940 - الإحیاءُ بِالهِدایَةِ584

3941 - ثَوابُ الهِدایَةِ585

3942 - اختِصاصُ الهِدایَةِ بِاللَّهِ588

3943 - مَن یَهدیهِمُ اللَّهُ589

3944 - مَن لا یَهدیهِمُ اللَّهُ592

3945 - مَن یُضِلُّهُمُ اللَّهُ594

3946 - أفضَلُ الهِدایَةِ596

ص :603

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

503 - اخترشناسی147

3791 - اخترشناسی و منجّمی148

511 - انصاف223

3816 - انصاف224

3817 - عدالت و انصاف226

3818 - تشویق به رعایت انصاف با کسی که انصاف ندارد226

3819 - دادخواهی از خود227

3820 - کسانی که داد خود نمی ستانند230

519 - انفاق369

3882 - انفاق370

3883 - هر که انفاق کند به سود خود انفاق کرده است378

3884 - خداوند وعده داده است که انفاق راعوض خواهد داد380

3885 - ماندگاریِ انفاق شده و نابودیِ انفاق نشده382

3886 - آداب انفاق کردن383

3887 - هر که در راه طاعت خدا خرج نکرد درراه معصیت او خرج خواهد کرد385

3888 - فضیلت انفاق کردن تنگدست386

3889 - پرهیز از مال اندوزی387

3890 - کسی که انفاقش پذیرفته نمی شود388

520 - انفال391

3891 - انفال392

514 - پاکیزگی261

3838 - تشویق به پاکیزگی262

3839 - اسلام و پاکیزگی264

3840 - تشویق به پاکیزگی لباس264

508 - پشیمانی199

3804 - ایمن دارنده از پشیمانی200

3805 - آنچه پشیمانی به بار می آورد200

3806 - پشیمانی قیامت202

526 - خواب489

3915 - خواب490

3916 - خواب و مرگ491

3917 - پرهیز از پُرخوابی492

3918 - بالا رفتن ارواح به آسمان دروقت خواب493

3919 - آداب خوابیدن495

504 - درگوشی سخن گفتن159

3792 - در گوشی سخن گفتن160

ص :604

506 - رهایی183

3798 - عوامل نجات بخش184

3799 - آنان که نجات نمی یابند190

3800 - دشواری و آسانی نجات190

522 - سخنی چینی409

3894 - سعایت کردن410

3895 - پرهیز از سخن چینی412

521 - عبادت مستحبّی405

3892 - عبادت مستحبّی406

3893 - مقدّم داشتن واجبات بر مستحبّات406

507 - علم نحو یا دستور زبان193

3801 - علم نحو194

3802 - اِعراب دادن اعمال!196

3803 - نکوهش غرق شدن در تحصیل علم نحو197

529 - قهر کردن567

3936 - قهر کردن568

3937 - نهی از قهر بودن با برادر بیش از سه روز571

501 - محمّد، پیامبر خداصلی الله علیه وآله5

3757 - محمّد، رسول خداصلی الله علیه وآله6

3758 - خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله9

3759 - گواهی دادن خداوند به نبوّت رسول خداصلی الله علیه وآله11

3760 - گواهی دادن دانش و معرفت17

3761 - گواهی دادن یک گواه خودی23

3762 - گواهی دادن پیامبران علیهم السلام32

3763 - گواهی دادن علمای اهل کتاب40

3764 - محمّدصلی الله علیه وآله از زبان محمّد41

3765 - محمّدصلی الله علیه وآله از زبان علی علیه السلام47

3766 - جهان، هنگام بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله56

3767 - جهانی بودن رسالت محمّد صلی الله علیه وآله60

3768 - نامه های پیامبرصلی الله علیه وآله61

525 - مردم463

3906 - مردم464

3907 - مردم، معادن اند464

3908 - برابری مردم در حقوق465

3909 - گروه های مردم468

3910 - آنکه از مردم نیست479

3911 - مردمان فضول480

3912 - مردنماها480

3913 - طبقات مردم به لحاظ ایمان481

3914 - تفسیر واژه «اِمَّعه»486

505 - مناجات163

3793 - مناجات164

3794 - فضیلت مناجات در تاریکی های شب165

3795 - مناجات امام علی علیه السلام166

3796 - مناجات امام حسین علیه السلام172

3797 - مناجات امام زین العابدین علیه السلام173

513 - مناظره249

3836 - مناظره250

3837 - پاسخ امام به کسی که ایشان را به مناظره دعوت کرد259

523 - منهیّات417

3896 - اصول منهیّات در قرآن کریم418

3897 - منع شده های پیامبرصلی الله علیه وآله419

ص :605

509 - نَذر205

3807 - نذر206

3808 - کراهت واجب کردن چیزی برخود208

3809 - روایاتی که می گوید نذر قضا و قدر را دفع نمی کند209

510 - نصیحت و خیرخواهی211

3810 - نصیحت و خیرخواهی212

3811 - حق نصیحت کننده و نصیحت خواه215

3812 - نشانه شخص خیرخواه216

3813 - خیرخواه ترین مردم217

3814 - کسانی که نصیحت بردار نیستند218

3815 - پذیرش نصیحت219

515 - نظم267

3841 - نظم268

516 - نعمت269

3842 - نعمت های بی شمار خداوند270

3843 - نعمت های آشکار و نهان272

3844 - نخستین و بزرگترین نعمت ها274

3845 - ترغیب به یادآوریِ نعمت های خدا276

3846 - کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است277

3847 - غفلت از نعمت ها280

3848 - خوش همسایگی با نعمت ها281

3849 - عوامل پایندگی نعمت ها282

3850 - نافرمانی خدا با کمک نعمت های او287

3851 - کسی که نعمت را فقط در خورد و خوراک می بیند288

3852 - نعمت های پیاپی و مهلت دهی خداوند289

3853 - بازگو کردن نعمت های خدا292

3854 - تمامیّت و کمال نعمت296

3855 - کفران نعمت ها298

518 - نفاق341

3869 - نفاق342

3870 - نفاق، ننگ اخلاق است342

3871 - علّت نفاق343

3872 - ویژگی منافق343

3873 - نشانه های نفاق345

3874 - ویژگی های منافقان347

3875 - آشکارترین منافق350

3876 - پرهیز از منافق زبان باز351

3877 - پایه های نفاق351

3878 - نکوهش شخصِ دو زبان353

3879 - نحوه محشور شدن منافقان و فرجام آنها355

3880 - خصلت هایی که در وجود منافقان جمع نمی شوند356

3881 - عوامل از بین برنده نفاق357

517 - نَفْس301

3856 - نَفْس302

3857 - آدمی پیر چو شد نفْس جوان می گردد309

3858 - نفْس امّاره309

3859 - نفْسِ ملامتگر (وجدان بیدار)313

3860 - نفْس آدمی به منزله مرکبی برای اوست315

3861 - تعلیم نفْس و تربیت وتهذیب آن315

3862 - سودمندترین تحقیق332

3863 - عوامل خودسازی333

ص :606

3864 - یاری جستن از حق در مبارزه با نفْس336

3865 - آن که نفْس خود را تهذیب نکند337

3866 - رخصت دادن به نفْس در پیروی از هوس339

3867 - آثار کرامت نفْس339

3868 - آفتِ نفْس340

512 - نگاه کردن231

3821 - چشم، بَلَد دل است232

3822 - چشم ها، دام های شیطانند232

3823 - کسی که عنان نگاه خود را رها کند234

3824 - کسی که چشم خود را پایین اندازد234

3825 - نکوهش نگاه های بیهوده235

3826 - کسی که نگاه کردن به او عبادت است236

3827 - تشویق به فروهشتن چشم236

3828 - نگاه های دزدانه239

3829 - موارد جواز نگاه کردن به زنان241

3830 - کسی که چشمش را از حرام پرکند241

3831 - فروهشتن چشم و شیرینی عبادت242

3832 - نگاه اول ناخواسته است ونگاه دوم عمدی243

3833 - هر که زن زیبایی را ببیند244

3834 - آنچه به فروهشتن چشم کمک می کند245

3835 - آنچه نور چشم را زیاد می کند246

524 - نور447

3898 - نورِ نور448

3899 - نور وحی449

3900 - نور امام451

3901 - نور بصیرت452

3902 - کسی که خدا دلش را روشن می سازد455

3903 - نور دل و نور چهره457

3904 - با هر امر درستی نوری است458

3905 - نور مؤمنان در قیامت460

527 - نیّت503

3920 - نیّت504

3921 - نقش نیّت در عمل516

3922 - پاداش نیّت خوب518

3923 - توفیق به قدر نیّت است522

3924 - نیّت مؤمن بهتر از عمل اوست523

3925 - ترغیب به داشتن نیّت در هر کاری528

3926 - نکویی نیّت529

3927 - بد نیّتی532

502 - ویژگی های خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله77

3769 - دودمان پیامبرصلی الله علیه وآله78

3770 - یتیم79

3771 - فقیر80

3772 - درس ناخوانده82

3773 - برخوردار از خویی والا83

3774 - امین89

3775 - راستگو92

3776 - منفورترین خصلت نزد پیامبرصلی الله علیه وآله دروغگویی بود94

3777 - دادگر96

3778 - شجاع98

3779 - مهربان99

3780 - بردبار100

3781 - با حیا101

ص :607

3782 - فروتن101

3783 - توکّل کننده107

3784 - شکیبا109

3785 - بی اعتنا به دنیا111

3786 - سپر بلا کردن خود و خانواده اش115

3787 - مقدم داشتن مردم بر خود و خانواده اش116

3788 - خشمگین نشدن برای خویش118

3789 - به رنج افکندن خود در عبادت120

3790 - متهم شدن از سوی دشمنان124

528 - هجرت537

3928 - هجرت به حبشه538

3929 - هجرت به مدینه548

3930 - قطع نشدن هجرت553

3931 - برترین هجرت556

3932 - برتر از هجرت558

3933 - هجرت کردن از سرزمین گنهکاران558

3934 - نهی از تعرّب بعد از هجرت563

3935 - معنای تعرّب بعد از هجرت565

530 - هدایت575

3938 - هدایت عامّه خداوند576

3939 - هدایت انسان هدایت عامّه است581

3940 - زنده کردن از طریق هدایت584

3941 - ثواب هدایت کردن585

3942 - هدایت کردن، ویژه خداوند است588

3943 - کسانی که خداوند هدایتشان می کند589

3944 - کسانی که خدا هدایتشان نمی کند592

3945 - کسانی که خداوند بی راهشان می گذارد594

3946 - برترین هدایت596

ص :608

جلد 13

اشاره

ص :1

ص :2

ص :3

ص :4

531 - الهَدیّة

531 - هدیه

اشاره

(1)

(2)

ص :5


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 44 باب 38 «الهدیّة». بحار الأنوار : 103 / 188 باب 3 «الهبة». کنز العمّال : 5 / 817 «الهدیّة». وسائل الشیعة : 12 / 212 باب 88 «استحباب الإهداء ......... ».
2- انظر: عنوان 457 «الکَرَم» ، العیب : باب 2971 ، العید : باب 2961. العقل : باب 2769 حدیث 13659.

3947 - دَورُ الهَدِیَّةِ فِی المَحَبَّةِ
3947 - نقش هدیه در ایجاد محبّت و دوستی

الکتاب :

وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَهادَوا تَحابُّوا ، تَهادُوا فإنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائنِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :تَهادَوا ؛ فإنَّ الهَدِیَّةَ تَسِلُّ السَّخائمَ ، و تُجلی ضَغائنَ العَداوَةِ وَ الأحقادِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الهَدِیَّةُ تُذهِبُ الضَّغائنَ مِنَ الصُّدورِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الهَدِیَّةُ تُورِثُ المَوَدَّةَ ، و تَجدُرُ (5) الاُخُوَّةَ ، و تُذهِبُ الضَّغینَةَ ، تَهادُوا تَحابُّوا . (6)

3947

نقش هدیه در ایجاد محبّت و دوستی

قرآن:

«و [اینک] من هدیه ای برایشان می فرستم و می نگرم که فرستادگان [من] با چه چیز باز می گردند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به یکدیگر هدیه دهید، تا نسبت به همدیگر با محبت شوید. به یکدیگر هدیه دهید؛ زیرا هدیه کینه ها را می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای یکدیگر هدیه ببرید؛ زیرا هدیه بد خواهی ها را [از دل ها ]بیرون می کشد و کینه های دشمنی و نفرت ها را برطرف می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هدیه دادن، کینه ها را از سینه ها می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هدیه دادن محبّت می آورد و برادری را نگه می دارد و کینه و دشمنی را می برد. برای یکدیگر هدیه ببرید تا دوستدار هم شوید.

ص :6


1- النمل : 35.
2- . الکافی : 5/144/14.
3- الکافی : 5/143/7.
4- عیون أخبار الرضا : 2/74/343.
5- جَدَرَه یَجْدُرُه : حَوَّطه، و الضغینة : الحقد(لسان العرب : 4/121 و ج 13/255) .
6- بحار الأنوار : 77/166/2.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَأن اُهدِی لأخِی المُسلِمِ هَدِیَّةً تَنفَعُهُ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن أتَصَدَّقَ بمِثلِها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَهادَوا تَحابُّوا ؛ فإنّ الهَدِیَّةَ تَذهَبُ بِالضَّغائنِ . (2)

3948 - حُرمَةُ هَدایا العُمّالِ
3948 - حرام بودن هدیه دادن به کارگزاران حکومتی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الهَدِیَّةُ إلَی الإمامِ غُلولٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :هَدایا العُمّالِ غُلولٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :هَدایا العُمّالِ حَرامٌ کُلُّها . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن شَفَعَ لأخیهِ شَفاعَةً فأهدی لَهُ هَدِیَّةً علَیها فقَبِلَها مِنهُ ، فَقد أتی بابا عَظیما مِن أبوابِ الرِّبا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، إنَّ القَومَ سَیُفْتَنونَ بِاموالِهِم ، و یَمُنُّونَ بدِینِهِم علی ربِّهِم ، و یَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ ، و یَأمَنُونَ سَطوَتَهُ ، و یَستَحِلُّونَ حَرامَهُ بِالشُّبُهاتِ الکاذِبَةِ ، و الأهواءِ السّاهِیَةِ ، فیَستَحِلُّونَ الخَمرَ بِالنَّبیذِ ، و السُّحتَ بِالهَدِیَّةِ ، و الرِّبا بِالبَیعِ . (7)

امام علی علیه السلام :اگر به برادر مسلمان خود هدیه ای دهم که به کارش آید، خوشتر است نزد من از اینکه همانند آن هدیه صدقه دهم.

امام صادق علیه السلام :هدیه ردّ و بدل کنید تا به همدیگر با محبّت شوید؛ زیرا هدیه کینه ها را از بین می برد.

3948

حرام بودن هدیه دادن به کارگزاران حکومتی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هدیه دادن به زمامدار [گونه ای ]غلول (8) است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هدایایی که به کارگزاران پیشکش می شود، خیانت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هدایایی که به کارگزاران داده می شود، همگی حرام است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برای برادر خود وساطتی بکند و او به خاطر آن وساطت برایش هدیه ای ببرد و او آن هدیه را بپذیرد، هر آینه به دَرِ بزرگی از درهای ربا وارد شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! بزودی مسلمانان به اموالشان مفتون خواهند شد و به خاطر دین (دینداری) شان بر خدا منّت نهند و آرزوی رحمت او را کنند و از خشم او آسوده خاطر باشند و با شب ای دروغین و هوس های غفلت زا حرام او را حلال شمارند. پس، شراب را به نام نبیذ حلال می کنند و رشوه را به نام هدیه و ربا را به نام خرید و فروش.

ص :7


1- . الکافی : 5/144/12.
2- بحار الأنوار : 75/44/1.
3- . کنز العمّال : 15062.
4- کنز العمّال : 15067.
5- . کنز العمّال : 15068.
6- کنز العمّال : 15070.
7- نهج البلاغة : الخطبة 156.
8- غُلول به معنای خیانت در غنایم و سرقت پنهانی و به اصطلاح ، کِش رفتن از آن است _ م .

صحیح البخاری :استَعمَلَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله رجُلاً مِن بَنی أسَدٍ یُقال لَهُ ابنُ الاُتبِیّةِ علی صَدَقَةٍ، فلَمّا قَدِمَ قالَ: هذا لَکُم و هذا اُهدِیَ لِی، فقامَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله عَلَی المِنبَرِ ......... فحَمِدَ اللّهَ و أثنی علَیهِ ثُمّ قالَ: ما بالُ العامِلِ نَبعَثُهُ، فَیأتی فَیقولُ : هذا لَکَ و هذا لِی ؟! فهَلاّ جَلَسَ فی بَیتِ أبِیهِ و اُمِّهِ فیَنظُرَ أ یُهدی لَهُ أم لا ؟ وَ الّذی نَفسی بِیَدِهِ لا یَأتی بشیءٍ إلاّ جاءَ بهِ یَومَ القِیامَةِ یَحمِلُهُ علی رَقَبَتِهِ ، إن کانَ بَعیرا لَهُ رُغاءٌ أو بَقَرَةً لَها خُوارٌ أو شاةً تَیعَرُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و هُو یَتَبَرَّأُ مِنَ الظُّلمِ _: و أعجَبُ مِن ذلکَ طارِقٌ طَرَقَنا بمَلفوفَةٍ فی وِعائها ، و مَعجونَةٍ شَنِئتُها ، کأنَّما عُجِنَت بِرِیقِ حَیَّةٍ أو قَیئِها! فقلتُ : أ صِلَةٌ أم زَکاةٌ أم صَدَقَةٌ ؟ فذلکَ مُحَرَّمٌ عَلَینا أهلَ البَیتِ ! فقالَ : لا ذا و لا ذاکَ ، و لکِنَّها هَدِیَّةٌ ، فقلتُ : هَبِلَتکَ الهَبُولُ ! أ عَن دِینِ اللّهِ أتَیتَنی لِتَخدَعَنی ؟ أ مُختَبِطٌ أنتَ أم ذو جِنَّةٍ ، أم تَهجُرُ ؟! و اللّهِ لَو اُعطِیتُ الأقالِیمَ السَّبعَةَ بما تَحتَ أفلاکِها ، علی أن أعصِیَ اللّهَ فی نَملَةٍ أسلُبُها جُلبَ شَعیرَةٍ ما فَعَلتُهُ ......... . (2)

صحیح البخاری :پیامبر صلی الله علیه و آله مردی از بنی اسد به نام ابن اُتبیّه (3) را مأمور جمع آوری زکات کرد.چون اموال زکات را آورد، عرض کرد: این برای شماست و این هم به خود من هدیه شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله بر منبر ایستاد ......... و پس از حمد و ثنای خداوند، فرمود: چه شده است که کارگزار را می فرستیم و وقتی می آید می گوید: این از آنِ توست و این از آنِ من؟! چرا در خانه پدر و مادرش نمی نشیند تا ببیند آیا باز هم برای او هدیه می آورند یا نه؟! سوگند به آنکه جان من در دست اوست [آن کارگزار ]هیچ چیز بر ندارد مگر اینکه روز قیامت آن را بر دوش خود همی کشد، اگر چه اشتری خروشان، یا گاوی نعره زن، یا گوسفندی بَعْ بَعْ کن باشد.

امام علی علیه السلام_ آنجا که از ستمْ بیزاری می جست _فرمود: و شگفت تر از این، قصّه آن شخصی است که شبانگاهی دَرِ خانه ما را کوبید و در دستش ظرف سر پوشیده [پر از حلوایی لذیذ ]بود، چنان از آن مشمئز شدم که گویی با آب دهان یا استفراغ ماری تهیه شده بود. به او گفتم: آیا این صله است، یا زکات، یا صدقه؟ زیرا که اینها بر ما خاندان حرام است! گفت: نه این است و نه آن، بلکه هدیه است. گفتم: زن فرزند مرده (مادرت) بر تو بگرید! آیا از طریق دین خدا وارد شده ای تا مرا بفریبی؟ ابله شده ای، یا دیوانه، و یا هذیان می گویی؟! سوگند به خدا که اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر افلاک آنهاست به من دهند تا با بیرون کشیدن یک پوست جو از دهان مورچه ای خدا را نافرمانی کنم، هرگز نخواهم کرد ......... .

ص :8


1- صحیح البخاری : 6/2624/6753.
2- نهج البلاغة : الخطبة 224.
3- در الترغیب و الترهیب (ج 1 ص 564 ح 9) از این شخص به نام: ابن اللُتبیّه (به ضمّ لام و سکون تاء و کسر باء و تشدید یاء) نام برده شده که منسوب به تیره ای است به نام بنی لُتْب. _ م .

عنه علیه السلام :أیُّما والٍ احتَجَبَ عَن حَوائجِ النّاسِ احتَجَبَ اللّهُ یومَ القِیامَةِ عن حَوائجِهِ ، و إن أخَذَ هَدِیَّةً کانَ غُلولاً ، و إن أخَذَ رِشوَةً فهُو مُشرِکٌ . (1)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «أکَّالُونَ للسُّحتِ» (2) _: هُوَ الرّجُلُ یَقضی لأخِیهِ الحاجَةَ ثُمّ یَقبَلُ هَدِیَّتَهُ . (3)

شرح نهج البلاغة عن نصر بن مزاحم :جاء علیٌّ علیه السلام حَتّی مَرَّ بالأنبار فَاستَقبَلَهُ ......... دَهاقینها .. ثمّ جاؤوا یَشتدّونَ معه و بَینَ یَدَیهِ و مَعَهُم بَراذِینُ، فقال علیه السلام : ما هذهِ الدَّوابُّ الّتی مَعَکُم ؟! و ما أرَدتُم بهذا الّذی صَنَعتُم ؟!

قالوا : أمّا هذا الّذی صَنَعنا فهُو خُلقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بهِ الاُمَراءَ ، و أمّا هذهِ البَراذِینُ فهَدِیَّةٌ لکَ ، و قَد صَنَعنا لِلمُسلِمینَ طَعاما وَ هیّأنا لِدَوابِّکُم عَلَفا کَثیرا .

فقالَ علیه السلام : أمّا هذا الّذی زَعَمتُم أنّهُ فِیکُم خُلقٌ تُعَظِّمونَ بهِ الاُمَراءَ ، فوَ اللّهِ ما یَنفَعُ ذلکَ الاُمَراءَ ، و إنَّکُم لَتَشُقُّونَ بهِ علی أنفُسِکُم و أبدانِکُم ، فلا تَعُودوا لَهُ .

و أمّا دَوابُّکُم هذهِ فإن أحبَبتُم أن آخُذَها مِنکُم ، و أحسِبَها لَکُم مِن خَراجِکُم ، أخَذناها مِنکُم .

و أمّا طَعامُکُمُ الّذی صَنَعتُم لَنا ، فإنّا نَکرَهُ أن نأکُلَ مِن أموالِکُم إلاّ بِثَمَنٍ .

قالوا : یا أمیرَ المؤمنینَ ، نَحنُ نُقَوِّمُهُ ثُمّ نَقبَلُ ثَمَنَهُ ؟ قالَ : إذاً لا تُقَوِّمونَهُ قِیمَتَهُ، نحنُ نَکتَفی بما هُو دُونَهُ .

قالوا : یا أمیرَ المؤمنینَ ، فإنّ لَنا مِن العَرَبِ مَوالیَ و مَعارِفَ ، أ تَمنَعُنا أن نُهدی لَهُم أو تَمنَعُهُم أن یَقبَلوا مِنّا ؟ !

فقالَ : کُلُّ العَرَبِ لَکُم مَوالٍ ، و لَیس یَنبَغی لأحَدٍ مِنَ المُسلِمینَ أن یَقبَلَ هَدِیَّتَکُم ، و إن غَصَبَکُم أحَدٌ فأعلِمونا.

قالوا : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّا نُحِبُّ أن تَقبَلَ هَدِیَّتَنا و کَرامَتَنا ، قالَ : ویحَکُم! فنَحنُ أغنی مِنکُم . و تَرَکَهُم و سارَ . (4)

امام علی علیه السلام :هر حکمرانی که به مردم امکان و اجازه ندهد تا مشکلات و نیازهای خود را به گوش او برسانند، در روز قیامت خداوند نگذارد نیازهایش را به گوش او برساند و اگر[حکمرانی ]هدیه ای بپذیرد آن خیانت باشد و اگر رشوه بگیرد مشرک است.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «بسیار مال حرام می خورند» _فرمود : مقصود کسی است که مشکل برادر خود را برطرف کند و آنگاه هدیه او را بپذیرد.

شرح نهج البلاغة_ به نقل از نصر بن مزاحم _: امام علی علیه السلام هنگامی که در مسیر شام از انبار گذشت، زمین داران انبار به دیدار آن حضرت رفتند و در حالی که با خود تعدادی اسب تاتاری داشتند، در رکاب ایشان شروع به دویدن کردند . حضرت فرمود : این ستورانی که با خود دارید برای چیست؟ و مقصودتان از این کاری که کردید چه بود؟

عرض کردند: این کاری که کردیم ، رسمی است که امیران خود را با آن تعظیم و احترام می کنیم و این اسب ها را نیز برای شما هدیه آورده ایم و برای مسلمانان نیز غذا تهیه کرده ایم و برای چهار پایانتان هم علوفه فراوانی آماده ساخته ایم.

حضرت فرمود: امّا اینکه گفتید این رسم شماست که با آن امیران خود را تعظیم و احترام می کنید، [بدانید که] به خدا سوگند این رفتار به امیران شما سودی نمی رساند و شما نیز با این کار جسم و جان خویش را به رنج می اندازید. پس دیگر این کار را تکرار نکنید.

و اما این ستوران شما، اگر دوست دارید آنها را از شما بپذیرم و به حساب خراجتان بگذارم آنها را از شما می گیرم.

و اما غذایی که برای ما تهیّه کرده اید، ما خوش نداریم که از اموال شما چیزی بخوریم مگر در قبال پرداخت بهایش.

عرض کردند: ای امیر مؤمنان! ما آن را قیمت می گذاریم و سپس بهایش را می گیریم.

حضرت فرمود: در این صورت شما قیمت واقعی آن را نمی گویید، بنا بر این، ما به همان آذوقه ای که خود داریم بسنده می کنیم.

عرض کردند: ای امیر مؤمنان! ما در میان عرب ها دوستان و آشنایانی داریم؛ آیا ما را از اینکه به آنان هم هدیه دهیم یا آنان را از اینکه از ما هدیه بپذیرند منع می فرمایی؟!

حضرت فرمود : همه عرب ها دوستان شما هستند و هیچ مسلمانی نباید هدیه شما را بپذیرد و چنانچه کسی از شما به زور گرفت به ما اطلاع دهید.

عرض کردند: ای امیر مؤمنان! ما دوست داریم که شما هدیه و بخشش ما را بپذیرید.حضرت فرمود: وای بر شما! ما از شما بی نیازتریم. پس آنان را ترک کرد و به راه خود ادامه داد.

ص :9


1- بحار الأنوار : 75/345/42.
2- المائدة : 42 .
3- جامع الأخبار : 439/1234 .
4- شرح نهج البلاغة : 3/203 و ص 204.

ص :10

(1)

3949 - النَّهیُ عَن قَبولِ هَدِیَّةِ المُشرِکِ
3949 - نهی از پذیرفتن هدیه مشرک

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّا لا نَقبَلُ هَدِیَةَ مُشرِکٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّا لا نَقبَلُ زَبْدَ (3) المُشرِکینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی أکرَهُ زَبْدَ المُشرِکینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا جاءَ إلَیهِ مُلاعِبُ الأسِنَّةِ بهَدِیَّةٍ ، فعَرَضَ علَیهِ النَّبیُّ الإسلامَ فأبی أن یُسلِمَ _: فإنّی لا أقبَلُ هَدِیَّةَ مُشرِکٍ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ لرَجُلٍ أهدی لَهُ فَرَسا قَبلَ أن یُسلِمَ _: إنّی أکرَهُ زَبدَ المُشرِکینَ . (7)

کنز العمّال عن عیاض بن حَمار المجاشعی :أنّهُ أهدی إلی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله هَدِیَّةً أو ناقةً، فقال : أسلَمتَ ؟ قالَ : لا ، قالَ : فإنّی نُهِیتُ عَن زَبْدِ المُشرِکینَ . (8)

3949

نهی از پذیرفتن هدیه مشرک

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما هدیه هیچ مشرکی را نمی پذیریم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما پیشکش مشرکان را نمی پذیریم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من عطای مشرکان را خوش ندارم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به [جنگاوری به نام ]ملاعب اَسنّه (نیزه باز) که هدیه ای برای رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد و پیامبر صلی الله علیه و آله پذیرش اسلام را به او پیشنهاد کرد اما وی از مسلمان شدن امتناع ورزید _فرمود : من هم هدیه مشرکی را نمی پذیرم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که پیش از مسلمان شدن اسبی را برای ایشان هدیه آورد _فرمود : من عطای مشرکان را خوش ندارم.

کنز العمّال_ به نقل از عیاض بن حمار مجاشعی _: وقتی برای حضرت هدیه ای یا شتری آورد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : مسلمان شده ای؟ عرض کرد: نه. پیامبر فرمود: من از پذیرفتن عطای مشرکان نهی شده ام.

ص :11


1- (انظر) التعظیم : باب 2707. عنوان 189 «الرشوة».
2- کنز العمّال : 14475، 14479.
3- الزَّبْد بسکون الباء : الرِّفد و العطاء . (النهایة : 2/293).
4- کنز العمّال : 15104.
5- کنز العمّال : 15105.
6- کنز العمّال : 14485.
7- کنز العمّال : 14487.
8- کنز العمّال : 14486.

کنز العمّال عن حَکیم بن حِزامٍ :خَرَجتُ إلَی الیَمَنِ فابتَعتُ حِلَّةَ ذی یَزَنَ ، فأهدَیتُها إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فی المُدَّةِ الّتی کانَت بَینَهُ و بَینَ قُرَیشٍ ، فقالَ : لا أقبَلُ هَدِیَّةَ مُشرِکٍ ، فرَدَّها ، فبِعتُها فاشتَراها فَلَبِسَها ......... . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَهی عَن زَبْدِ المُشرِکینَ ؛ یُریدُ هَدایا أهلِ الحَربِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ عِیاضٌ رجُلاً عَظیمَ الخَطَرِ و کانَ قاضِیا لأهلِ عُکاظَ فی الجاهِلِیَّةِ ، فکانَ عِیاضٌ إذا دَخَلَ مَکّةَ ألقی عَنهُ ثِیابَ الذُّنُوبِ و الرَّجاسَةِ ، و أخَذَ ثِیابَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِطُهرِها ، فلَبِسَها و طافَ بِالبَیتِ ثُمّ یَرُدُّها علَیهِ إذا فَرَغَ مِن طَوافِهِ .

فلَمّا أن ظَهَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أتاهُ عِیاضٌ بهَدِیَّةٍ فأبی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقبَلَها ، و قالَ : یا عِیاضُ ، لَو أسلَمتَ لَقَبِلتُ هَدِیَّتَکَ ؛ إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أبی لِی زَبْدَ المُشرِکینَ . ثُمّ إنّ عِیاضا بَعدَ ذلکَ أسلَمَ و حَسُنَ إسلامُهُ فأهدی إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله هَدِیَّةً فقَبِلَها مِنهُ . (3)

کنز العمّال_ به نقل از حکیم بن حزام _: به یمن مسافرت کردم و جامه ای ذویَزَنی خریدم و آن را در زمانی که رابطه میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و قریش تیره بود به ایشان هدیه کردم. پیامبر فرمود: من هدیه هیچ مشرکی را نمی پذیرم و ردّش کرد. من آن جامه را فروختم و پیامبر آن را خرید و پوشید ......... .

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله از پذیرفتن عطای مشرکان نهی فرمود؛ منظورش هدایای حربیان بود.

امام صادق علیه السلام :عیاض در زمان جاهلیت ، آدم مهم و پر منزلتی بود و برای اهل عُکاظ (بازار معروف و موسمی دوره جاهلیت) داوری می کرد. او هر وقت وارد مکّه می شد، جامه های گناه آلود و پلید خود را از تنش در می آورد و جامه های رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خاطر اینکه پاک بود، می گرفت و آنها را می پوشید و کعبه را طواف می کرد و چون طوافش تمام می شد به پیامبر صلی الله علیه و آله بر می گرداند.

پس از آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله قدرت یافت، عیاض هدیه ای برای حضرت آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله از پذیرفتن آن سر باز زد و فرمود: ای عیاض! اگر مسلمان شوی هدیه ات را می پذیرم.خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد که من عطای مشرکان را بپذیرم. بعدها عیاض اسلام آورد و مسلمانی نیک و راستین شد و هدیه ای به رسول خدا صلی الله علیه و آله تقدیم کرد و پیامبر آن را از او پذیرفت.

ص :12


1- کنز العمّال : 14473.
2- الجعفریّات : 82 .
3- الکافی : 5/142/3.

الکافی عن إبراهیم الکَرخِیّ :سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ الرّجُلِ تَکونُ لَهُ الضَّیعَةُ الکَبیرَةُ ، فإذا کانَ یَومُ المِهرَجانِ أو النَّیروزِ أهدَوا إلَیهِ الشَّیءَ لَیسَ هُو علَیهِم، یَتَقَرَّبونَ بذلکَ إلَیهِ ، فقالَ : أ لَیسَ هُم مُصَلِّینَ ؟ قلتُ : بلی ، قالَ : فلْیَقبَلْ هَدِیَّتَهُم و لْیُکافِهِم ؛ فإنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : لَو اُهدِیَ إلَیَّ کُراعٌ لَقَبِلتُ و کانَ ذلکَ مِن الدِّینِ ، و لَو أنَّ کافِرا أو مُنافِقا أهدی إلَیَّ وَسْقا ما قَبِلتُ و کانَ ذلکَ مِن الدِّینِ ، أبَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ لِی زَبْدَ المُشرِکینَ و المُنافِقینَ و طَعامَهُم . (1)

3950 - الحَثُّ عَلی قَبولِ الهَدِیَّةِ
3950 - تشویق به پذیرفتن هدیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو اُهدِیَ إلَیَّ کُراعٌ (2) لَقَبِلتُ_هُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو دُعِیتُ إلی کُراعٍ لأجَبتُ ، و لَو اُهدِیَ إلَیّ کُراعٌ لَقَبِلتُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو اُهدِیَ إلَیّ کُراعٌ لَقَبِلتُ ، و لَو دُعِیتُ إلی ذِراعٍ لَأجَبتُ . (5)

الکافی_ به نقل از ابراهیم کرخی _: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: مردی مالک آبادی بزرگی است و چون روز [جشن ]مهرگان یا نوروز می شود برزگران او هدایایی به او تقدیم می کنند که البته مکلّف به این کار نیستند، بلکه می خواهند با این کار خودشان را به او نزدیک کنند [این هدایا چه حکمی دارد؟] حضرت فرمود: مگر نه اینکه آنان (کشاورزان) نماز گزارند؟ عرض کردم:چرا. فرمود: پس هدیه آنان را بپذیرد و متقابلاً به آنان هدیه ای بدهد؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر [مسلمانی ]حتی پاچه گوسفندی برایم هدیه بیاورد، می پذیرم و این کار جزء دین است و اگر کافری یا منافقی یک بار شتر هم به من هدیه دهد نمی پذیرم و این جزء دین است. خداوند عزّ و جلّ برای من رضا نداده است که عطای مشرکان و منافقان و خوراک آنان را بپذیرم.

3950

تشویق به پذیرفتن هدیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر پاچه گاو یا گوسفندی هم به من هدیه دهند، آن را می پذیرم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر به خوردن پاچه گاو یا گوسفندی هم دعوت شوم، قبول می کنم و اگر پاچه ای به من هدیه دهند، آن را می پذیرم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر پاچه ای هم به من هدیه شود، می پذیرم و اگر به خوردن سردست [گوسفندی] هم دعوت شوم، قبول می کنم.

ص :13


1- الکافی : 5/141/2.
2- الکُراع : هو مادون الرُّکبة من الساق (النهایة : 4/165) .
3- الکافی : 5/143/9.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/299/4070.
5- بحار الأنوار : 77/54/3.

عنه صلی الله علیه و آله :مِن تَکرِمَةِ الرّجُلِ لأخیهِ المُسلمِ أن یَقبَلَ تُحفَتَهُ ، و یُتحِفَهُ بما عِندَهُ ، و لا یَتَکَلّفَ لَهُ شیئا . (1)

کنز العمّال :عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لِعائشةَ لَمّا أهدَت إلَیها امرأةٌ مِسکینَةٌ هَدِیَّةً فلَم تَقبَلْها رَحمَةً لَها _ : أ لاَ قَبِلتیها مِنها و کافَیتیها مِنها؟! فلا تَری أنَّکِ حَقَّرتیها ! یا عائشةُ ، تَواضَعی فإنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتواضِعینَ و یُبغِضُ المُستَکبِرینَ . (2)

سنن أبی داوود :إنّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله کانَ یَقبَلُ الهَدِیَّةَ و یُثیبُ علَیها . (3)

(4)

3951 - وُجوهُ الهَدِیَّةِ
3951 - انواع هدیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الهَدِیَّةُ علی ثَلاثَةِ أوجُهٍ : هَدِیَّةُ مُکافاةٍ ، و هَدِیَّةُ مُصانَعَةٍ ، و هَدِیَّةٌ للّهِ عَزَّ و جلَّ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از احترام مرد به برادرش این است که پیشکش او را بپذیرد و از همان چیزی که نزد خود دارد به او پیشکشی دهد و برای پیشکش دادن چیزی به او، خود را به تکلّف و زحمت نیندازد.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زن مستمندی هدیه ای برای عایشه آورد، اما عایشه از روی ترحّم و دلسوزی آن را قبول نکرد. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: چرا آن را قبول نکردی و متقابلاً هدیه ای به او ندادی که فکر نکند او را تحقیر کرده ای؟ ای عایشه! فروتن باش؛ زیرا خداوند فروتنان را دوست می دارد و از افراد متکبّر نفرت دارد.

سنن أبی داوود :پیامبر صلی الله علیه و آله هدیه را می پذیرفت و در برابر آن پاداش می داد.

3951

انواع هدیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هدیه بر سه گونه است: هدیه جبرانی، هدیه رشوه ای و تملّق آمیز ، و هدیه به خاطر خداوند عزّ و جلّ.

ص :14


1- الکافی : 5/143/8.
2- کنز العمّال : 14482.
3- سنن أبی داوود : 3/290/3536.
4- (انظر) الکرم : باب 3422.
5- الکافی : 5/141/1.

3952 - أفضَلُ الهَدِیَّةِ
3952 - بهترین هدیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أفضَلَ الهَدِیَّةِ أو أفضَلَ العَطِیَّةِ ، الکَلِمَةُ مِن کلامِ الحِکمَةِ یَسمَعُها العَبدُ ثُمّ یَتَعَلَّمُها ، ثُمّ یُعَلِّمُها ......... . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أهدی المَرءُ المُسلمُ علی أخیهِ هَدِیَّةً أفضَلَ مِن کَلِمَةِ حِکمَةٍ ؛ یَزیدُهُ اللّهُ بها هُدی ، وَ یَرُدُّه عن رَدی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أهدی مُسِلمٌ لأخیهِ هَدِیَّةً أفضَلَ مِن کَلِمَةِ حِکمَةٍ ؛ یَزیدُهُ اللّهُ تعالی بها هُدی ، أو یَرُدُّهُ بها عن رَدی . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :نِعمَ العَطِیَّةُ و نِعمَ الهَدِیَّةُ کَلِمَةُ حِکمَةٍ تَسمَعُها . (4)

بحار الأنوار عن البرقیّ عن أبیه فی حدیث مرفوع عن النبیّ صلی الله علیه و آله :جاءَ جَبرئیلُ علیه السلام للنَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أرسَلَنی إلَیکَ بهَدِیَّةٍ لَم یُعطِها أحَدا قَبلَکَ ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قلتُ : و ما هِی ؟ قالَ : الصَّبرُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هُو ؟ قال : الرِّضا و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قال : الزُّهدُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قال : الإخلاصُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قال : الیَقینُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قالَ جَبرئیلُ : إنّ مَدرَجَةَ ذلکَ التَّوکُّلُ علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، فقلتُ : و ما التَّوکُّلُ علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ؟ فقالَ : العِلمُ بأنَّ المَخلوقَ لا یَضُرُّ و لا یَنفَعُ و لا یُعطی و لا یَمنَعُ ، و استِعمالُ الیَأسِ مِن الخَلقِ ......... . (5)

3952

بهترین هدیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین هدیه یا بهترین عطا ، سخن حکیمانه ای است که آدمی آن را بشنود و ابتدا خود آن را یاد بگیرد و سپس [به دیگران] یاد دهد ......... .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین هدیه ای که انسان مسلمان به برادر خود می دهد، سخن حکیمانه ای است که خداوند به سبب آن بر هدایت او بیفزاید و از هلاکت بازش دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین هدیه ای که مسلمانی به برادر خود دهد، سخن حکیمانه ای است که خداوند متعال به واسطه آن بر هدایت او بیفزاید یا وی را از هلاکت و تباهی نگه دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوب عطیّه و نیکو هدیّه ای است، سخن حکیمانه ای که آن را می شنوی .

بحار الأنوار_ به نقل از برقی از پدرش در حدیثی مرفوع _: جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیّه ای سوی تو فرستاده است که قبل از تو آن را به هیچ کس نداده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گفتم: آن چیست؟ جبرئیل گفت: شکیبایی و بهتر از آن. گفتم: آن دیگر چیست؟ گفت: خشنودی و بهتر از آن. گفتم: آن چیست؟ گفت: زهد و بهتر از آن. گفتم: آن چیست؟ گفت: اخلاص و بهتر از آن. گفتم: آن چیست؟ گفت: یقین و بهتر از آن. گفتم: آن چیست؟ جبرئیل گفت: پلکان آن توکّل بر خداوند عزّ و جلّ است. گفتم: توکّل بر خداوند عزّ و جلّ چیست؟ گفت: دانستن این نکته که مخلوق نه زیانی می زند نه سودی می رساند نه چیزی می دهد و نه جلو چیزی را می گیرد و چشم امید بر کندن از مردم است ......... .

ص :15


1- کنز العمّال : 28891.
2- بحار الأنوار : 2/25/88.
3- کنز العمّال : 28892.
4- تنبیه الخواطر : 2/212.
5- بحار الأنوار : 77/20/4.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعمَ الهَدِیَّةُ المَوعِظَةُ . (1)

(2)

3953 - العائِدُ فی هِبَتِهِ
3953 - پس گرفتن بخشش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العائدُ فِی هِبَتِهِ کالعائدِ فی قَیئهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعُمَرَ بنِ الخَطّابِ لمّا أرادَ أن یشتَریَ فَرَسا کان قَد تَصَدّقَ بِها فی سَبیلِ اللّه ظَنّا مِنهُ أنّه سَوفَ یحصَلُ عَلَیهِ بأدنی مِن قیمَتِهِ الواقعیّة _: لا تَشتَرِهِ و لا تَعُدْ فی صَدَقَتِکَ و إن أعطاکَهُ بدِرهَمٍ ؛ فإنّ العائدَ فی صَدَقَتِهِ کالعائدِ فی قَیئهِ . (4)

امام علی علیه السلام :خوب هدیّه ای است اندرز .

3953

پس گرفتن بخشش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که بخشش خود را پس بگیرد، مانند کسی است که استفراغش را بخورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به عمر بن خطّاب که اسبی را به یکی از جنگجویان مسلمان بخشیده بود تا با آن در راه خدا جهاد کند و چون فکر می کرد با قیمت ارزانی به او خواهد فروخت می خواست دوباره آن را از او بخرد _فرمود : آن را نخر و به صدقه ای که داده ای برنگرد، اگر چه آن را به یک درهم به تو بدهد؛ زیرا کسی که صدقه خود را پس بگیرد، مانند کسی است که استفراغش را بخورد.

ص :16


1- . غرر الحکم : 9884.
2- (انظر) العَیب : باب 2971.
3- کنز العمّال : 46164.
4- صحیح البخاری : 2/542/1419.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَصَدَّقَ بصَدَقَةٍ ثُمّ رُدَّت فلا یَبِعْها و لا یَأکُلْها ؛ لأنّهُ لا شَریکَ لَهُ فی شیءٍ مِمّا جَعَلَ لَهُ ، إنّما هِی بمَنزِلَةِ العَتاقَةِ لا یَصلُحُ لَهُ رَدُّها بَعدَ ما یُعتِقُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی الرّجُلِ یَخرُجُ بِالصَّدَقَةِ لِیُعطِیَها السّائلَ فیَجِدَهُ قد ذَهَبَ _: فلْیُعطِها غَیرَهُ ، و لا یَرُدَّها فی مالِهِ . (2)

(3)

3954 - أدَبُ الهَدیَّةِ
3954 - آداب هدیه دادن

إنّ تقدیم الهدایا إلی الاماکن المبارکة و البقاع الشریفه لأجل صرفها فی الأمور الخیریّة و الثّقافیّة و الأهداف النّبلیة، إنّما هی محمودة لو کان القیِّمون یُنشؤونَ المصالح العامّة المختلفة و یقدّمون الأهمّ علی المهمّ، و فی غیر هذه الصّورة فذلک مذموم، و الرّوایات التّالیة تتناول القسم المذموم :

امام صادق علیه السلام :هر کس صدقه ای داد و سپس آن صدقه [به خودش ]برگردانده شد، آن را نه بفروشد و نه خودش استفاده کند؛ زیرا خداوند در هر چیزی که برای او قرار داده شود (مختص او باشد) شریکی ندارد . آن صدقه در حقیقت به منزله بنده آزاد شده ای است که بعد از اینکه او را آزاد کرد دیگر درست نیست آن را برگرداند.

امام صادق علیه السلام_ درباره مردی که صدقه ای می آورد تا به سائل بدهد، اما وقتی دَم در می آید می بیند او رفته است _فرمود : باید آن را به سائل دیگری بدهد و به مالش برنگرداند.

3954

آداب هدیه دادن

امام علی علیه السلام :از کسی که از تو عیادت نمی کند، عیادت کن و به کسی که به تو هدیه نمی دهد، هدیه بده.

3955

3955 - الهَدِیَّةُ إلَی الأمکِنَةِ المُبارَکَةِ
3955 - هدیه کردن به اماکن متبرّکه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عُد مَن لا یَعودُکَ ، و أهدِ إلی مَن لا یُهدی إلَیکَ . (4)

(5)

هدیه کردن به اماکن متبرکه برای صرف کردن آن در جهت اهداف فرهنگی و ارزشی ، در صورتی که متولیان آن شایستگی لازم را داشته باشند و اولویت ها را در مصرف آن لحاظ کنند نیکو، و در غیر این صورت مذموم است. روایات ذیل ناظر به موارد نکوهیده است.

ص :17


1- بحار الأنوار : 103/188/4.
2- بحار الأنوار : 103/189/5.
3- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 337 _ 341 باب 5 _ 9.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/300/4076.
5- (انظر) الإحسان : باب 868 ، الخیر : باب 1180 . الخُلق : باب 1114 ، خصائص خاتم النبیّین : باب 3773 . المکافاة : باب 3449 ، الرَّحِم : باب 1454 . الإنصاف : باب 3818.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَو کانَ لِی وادِیانِ یَسیلانِ ذَهَبا و فِضَّةً ما أهدَیتُ إلَی الکَعبَةِ شَیئا ؛ لأنّهُ یَصیرُ إلَی الحَجَبَةِ دُونَ المَساکینِ . (1)

علل الشرائع عن یاسین :سَمِعتُ أبا جعفرٍ علیه السلام یقولُ : إنّ قَوما أقبَلوا مِن مِصرَ فماتَ رجُلٌ فأوصی إلی رجُلٍ بِالفِ دِرهَمٍ لِلکَعبَةِ ، فلَمّا قَدِمَ مَکّةَ سألَ عَن ذلکَ فدَلُّوهُ علی بَنی شَیبَةَ فأتاهُم فأخبَرَهُمُ الخَبرَ ، فقالوا : قَد بَرئتْ ذِمَّتُکَ ادفَعْها إلَینا ، فقامَ الرّجُلُ فسَألَ النّاسَ فدَلُّوهُ علی أبی جعفرٍ محمّدِ بنِ علیٍّ علیهما السلام ، قالَ أبو جعفرٍ محمّدُ بنُ علیٍّ علیهما السلام : فأتانی فسَألَنی فقُلتُ لَهُ : إنّ الکَعبَةَ غَنِیَّةٌ عَن هذا ، انظُرْ إلی مَن أمَّ هذا البَیتَ و قُطِعَ ، أو ذَهَبَت نَفَقَتُهُ ، أو ضَلَّت راحِلَتُهُ ، أو عَجَزَ أن یَرجِعَ إلی أهلِهِ ، فادفَعْها إلی هؤلاءِ الّذینَ سَمَّیتُ لَکَ .

قالَ : فأتَی الرّجُلُ بَنی شَیبَةَ فأخبَرَهُم بقَولِ أبی جعفرٍ علیه السلام ، فقالوا : هذا ضالٌّ مُبتَدِعٌ لَیس یُؤخَذُ عَنهُ و لا عِلمَ لَهُ ، و نَحنُ نَسألُکَ بحَقِّ هذا البَیتِ و بحَقِّ کذا و کذا لَما أبلَغتَهُ عَنّا هذا الکَلامَ !

قالَ : فأتَیتُ أبا جعفرٍ علیه السلام فقُلتُ لَهُ : لَقِیتُ بَنی شَیبَةَ فأخبَرتُهُم فزَعَموا أنّکَ کذا و کذا و أنّکَ لا عِلمَ لکَ ، ثُمّ سَألُونی باللّهِ العَظیمِ لَما اُبلِغُکَ ما قالوا . قالَ : و أنا أسألُکَ بما سَألُوکَ لَما أتَیتَهُم فقُلتَ لَهُم : إنّ مِن عِلمی لَو وُلِّیتُ شَیئا مِن اُمورِ المُسلمینَ لَقَطَعتُ أیدیهِم ثُمّ عَلَّقتُها فی أستارِ الکَعبَةِ ، ثُمّ أقَمتُهُم علَی المِصطَبَةِ ، ثُمّ أمَرتُ مُنادِیا یُنادی: ألا إنّ هؤلاءِ سُرّاقُ اللّهِ فاعرِفوهُم . (2)

امام علی علیه السلام :اگر حتّی دو رودخانه جاری از زر و سیم داشته باشم، کمترین چیزی به کعبه هدیه نمی کنم؛ چون نصیب حاجبان (پرده داران و متولیان کعبه) می شود نه مستمندان.

علل الشرائع_ به نقل از یاسین _: از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود: گروهی از مصر آمدند و در این بین یکی از آنها درگذشت؛ اما پیش از آنکه بمیرد به مردی وصیت کرد از اموال او هزار درهم به کعبه تقدیم کند. چون آن مرد وارد مکّه شد، در این باره که آن مبلغ را به چه کسی باید بدهد پرس و جو کرد. بنی شیبه را به او معرفی کردند. آن مرد نزد بنی شیبه رفت و موضوع را به آنان گفت. بنی شیبه گفتند: تو وظیفه ات را انجام داده ای؛ درهم ها را به ما بده. امّا مرد برخاست و [دوباره ]از مردم جویا شد. [این بار، مردم ]او را به ابو جعفر محمّد بن علی علیهما السلام راهنمایی کردند. شنیدم حضرت باقر علیه السلام فرمود: آن مرد نزد من آمد و تکلیف آن درهم ها را از من پرسید. من به او گفتم: کعبه از این چیزها بی نیاز است. ببین چه کسی به زیارت این خانه آمده و در راه مانده است، یا خرجی اش تمام شده، یا شترش را گم کرده، یا چیزی ندارد که نزد خانواده اش برگردد، آن درهم ها را به اینهایی که برایت اسم بردم بده.

آن مرد نزد بنی شیبه برگشت و گفته ابو جعفر علیه السلام را به اطلاع ایشان رساند. بنی شیبه گفتند: او آدم گمراه و بدعتگذاری است و اطلاعی ندارد و نباید به حرف هایش گوش داد، و تو را به حقّ این خانه و به حقّ چه و چه سوگند می دهیم که این حرف ما را به اطلاع او برسانی.

آن مرد می گوید: نزد ابو جعفر علیه السلام برگشتم و گفتم: من به دیدار بنی شیبه رفتم و گفته شما را به اطلاع ایشان رساندم، اما آنها گفتند که شما چنین و چنان هستید و چیزی بلد نیستید و سپس مرا به خدای بزرگ سوگند دادند که آنچه را گفتند به شما برسانم. حضرت باقر علیه السلام فرمود: من نیز تو را به همان چیزی که آنان سوگند دادند سوگند می دهم که پیش آنها بروی و بگویی: من همین قدر می دانم که اگر زمام امری از امور مسلمانان را به دست گیرم دست های آنان (بنی شیبه) را قطع خواهم کرد و به پرده های کعبه خواهم آویخت و آنگاه خودشان را روی سکّو می ایستانم و سپس دستور می دهم جارچی جار زند که: هان! اینان دزدان [اموال ]خدایند، آنها را بشناسید.

ص :18


1- علل الشرائع : 408/1.
2- علل الشرائع : 409/3.

(1)

ص :19


1- (انظر) بحار الأنوار : 99 / 66 باب 6. علل الشرائع : 408 باب 147.

ص :20

532 - الهَرَم

532 - پیری

اشاره

(1)

ص :21


1- انظر : عنوان 256 «الشّباب» ، 284 «الشَّیب».

3956 - الهََرمُ
3956 - پیری و فرتوتی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مثلُ ابنِ آدَمَ و إلی جَنبِهِ تِسعٌ و تِسعونَ مَنِیَّةً ، إن أخطَأتهُ المَنایا وَقَعَ فی الهَرَمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ طُولِ الحَیاةِ السَّقَمُ و الهَرَمُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی التَّذکیرِ بِضُروبِ النِّعَمِ _: و قَدَّرَ لَکُم أعمارا سَتَرَها عَنکُم ، وَ خلَّفَ لَکُم عِبَرا مِن آثارِ الماضِینَ قَبلَکُم ، مِن مُستَمتَعِ خَلاقِهِم ، و مُستَفسَحِ خَناقِهِم (3) ، أرهَقَتهُمُ المَنایا دُونَ الآمالِ ، و شَذَّ بِهِم عَنها تَخَرُّمُ الآجالِ (4) ، لَم یَمهَدوا فی سَلامَةِ الأبدانِ ، و لَم یَعتَبِروا فی اُنُفِ (5) الأوانِ ، فهَل یَنتَظِرُ أهلُ بَضاضَةِ الشَّبابِ إلاّ حَوانِیَ الهَرَمِ ؟ و أهلُ غَضارَةِ الصِّحَّةِ إلاّ نَوازِلَ السَّقَمِ ؟ (6)

3956

پیری و فرتوتی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمیزاد راست ایستاده است و نود و نه عامل مرگ در کنارش صف کشیده اند. اگر این عوامل مرگ به او اصابت نکنند به پیری و فرتوتی می رسد.

امام علی علیه السلام :حاصل زندگی دراز، بیماری و پیری است.

امام علی علیه السلام_ در باب یادآوریِ انواع نعمت ها _فرمود : و برای شما عمرهایی مقدّر فرموده که [مدّت ]آنها را از شما پوشیده داشته و از آثار پیشینیانتان، عبرت هایی برای شما به جا نهاده است؛ از بهره ها و لذّت هایی که بردند و از عمری که پیش از چنگ انداختن مرگ در گلوی آنها، نصیبشان گردید. پیش از رسیدن به آرزوها مرگ ها به سراغشان شتافتند و سیلاب بنیان برافکن اجل ها آنان را از آرزوهایشان جدا ساخت. در وقت سلامت بدن ها توشه ای برای خود فراهم نکردند و در اوان زندگانی خویش پند و عبرت نگرفتند. آیا آنان که در شادابی جوانی هستند جز خمیدگی پیری را انتظار می کشند؟ و آنان که از خرّمی تندرستی بهره مندند جز رنج های بیماری را چشم دارند؟

ص :22


1- تنبیه الخواطر : 1/272.
2- غرر الحکم : 4623.
3- الخِلاق : الحُظّ و النصیب من الخیر و الشرّ . و الخِناق : الحَبل الذی یُخنق به (لسان العرب : 10/92 و ج 3/494) .
4- تخرّمَهم الدّهرُ : اقتطعَهم و استأصلهم (لسان العرب : 13/172) .
5- أنفُ کلّ شیء: أوّله (لسان العرب : 9/13) .
6- نهج البلاغة : الخطبة 83.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الجَنَّةِ _: دَرَجاتٌ مُتَفاضِلاتٌ ، و مَنازِلُ مُتَفاوِتاتٌ ، لا یَنقَطِعُ نَعیمُها ، و لا یَظعَنُ مُقیمُها ، و لا یَهرَمُ خالِدُها . (1)

3957 - مایَشِبُّ فی الإنسانِ عِندَ هَرَمِهِ
3957 - آنچه در هنگام پیری انسان جوان می شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهَمُّ نِصفُ الهَرَمِ . (2)

عنه علیه السلام :الهَمُّ أحَدُ الهَرَمَینِ . (3)

امام علی علیه السلام_ در وصف بهشت _فرمود : بهشت را درجاتی است یکی برتر از دیگری و منزل هایی است یکی متفاوت با دیگری؛ نعمت هایش پایان نمی پذیرد و اقامت کننده در آن کوچ نمی کند و جاویدانِ در آن پیر نمی شود.

3957

آنچه در هنگام پیری انسان جوان می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی پیر می شود و دو چیز در او جوان می گردد: آزمندی و آرزو.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمیزاده پیر می شود و دو چیز در وجود او جوان می گردد: آزمندی به مال، و آزمندی به زندگی.

3958 - موجِباتُ الهَرَمِ
3958 - آنچه موجب پیری و فرتوتی می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَهرَمُ ابنُ آدَمَ و تَشِبُّ مِنهُ اثنَتانِ : الحِرصُ و الأمَلُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یَهرَمُ ابنُ آدَمَ و یَشِبُّ مِنهُ اثنانِ : الحِرصُ علَی المالِ ، و الحِرصُ علَی العُمرِ . (5)

(6)

3958

آنچه موجب پیری و فرتوتی می شود

امام علی علیه السلام :اندوه ، نیمی از پیری است.

امام علی علیه السلام :اندوه، یکی از دو پیری است.

ص :23


1- . نهج البلاغة : الخطبة 85.
2- نهج البلاغة : الحکمة 143.
3- غرر الحکم : 1634.
4- تحف العقول : 56.
5- . الخصال : 73/112.
6- (انظر) الشَّیب : باب 2119 حدیث 10069.

عنه علیه السلام :الهَمُّ یُذِیبُ الجَسَدَ . (1)

عنه علیه السلام_ فی الخُطبَةِ الشِّقشِقیَّةِ _: و طَفِقتُ أرتَئی بَینَ أن أصُولَ بِیَدٍ جَذّاءَ ، أو أصبِرَ علی طِخیَةٍ عَمیاءَ ، یَهرَمُ فیها الکَبیرُ ، و یَشِیبُ فیها الصَّغیرُ ، وَ یکدَحُ فیها مُؤمنٌ حتّی یَلقی رَبَّهُ ! ......... . (2)

عنه علیه السلام :فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ ، و واتَرَ إلَیهِم أنبیاءَهُ ، لِیَستأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ ......... و یُرُوهُم آیاتِ المَقدِرَةِ : مِن سَقفٍ فَوقَهُم مَرفوعٍ ، و مِهادٍ تَحتَهُم مَوضوعٍ ، و مَعایِشَ تُحیِیهِم ، و آجالٍ تُفنیهِم ، و أوصابٍ (3) تُهرِمُهُم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أربَعَةٌ تُهرِمُ قَبلَ أوانِ الهَرَمِ: أکلُ القَدیدِ ، و القُعودُ علَی النَّداوَةِ ، و الصُّعودُ فی الدَّرَجِ ، و مُجامَعَةُ العَجوزِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :اندوه، بدن را آب می کند.

امام علی علیه السلام_ در خطبه شقشقیه _فرمود: و با خود اندیشیدم که آیا با دستی بریده (بی یار و یاور) حمله کنم یا آنکه در برابر این تیرگی کور [و گمراه کننده پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله ] شکیبا بمانم؛ تیرگی ای که بزرگسال در آن پیر می شود و خرد سال مویش سپید می گردد و مؤمن در آن چندان رنج می برد تا به دیدار پروردگارش بشتابد!

امام علی علیه السلام :آنگاه فرستادگان خود را در میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی سوی ایشان فرستاد، تا از آنان بخواهند پیمان الهی را که در فطرتشان است به جای آورند، ......... و نشانه های قدرت خدا را به ایشان نشان دهند: از آسمانی که بر فراز سرشان بر افراشته شده است، تا زمینی که زیر پاهایشان نهاده شده و نعمت هایی که زنده نگاهشان می دارد و مرگ هایی که نابودشان می کند و گرفتاری ها و بیماری هایی که پیرشان می گرداند.

امام صادق علیه السلام :چهار چیز است که پیری زودرس می آورد: خوردن گوشت نمک سود، نشستن روی زمین نمناک، بالا رفتن از پلکان، و نزدیکی کردن با پیر زنان.

ص :24


1- غرر الحکم : 1039.
2- نهج البلاغة : الخطبة 3.
3- الوَصَبُ : دَوامُ الوجع و لزومه ، و قد یطلق الوصب علی التعب (النهایة : 5/190) .
4- نهج البلاغة : الخطبة 1.
5- تحف العقول : 317.
6- (انظر) عنوان 112 «الحزن».

533 - الهَلاک

533 - نابودی

اشاره

(1)

(2)

ص :25


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 5 باب 41 «المُنجِیات و المُهلِکات».
2- انظر: عنوان 425 «الفلاح» ، 506 «النجاة» ، 314 «الضلالة».

3959 - ما یوجِبُ الهَلاکَ
3959 - عوامل نابودکننده

الکتاب :

وَ مَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی حَتَّی یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاًَ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَ مَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَی إِلاَّ وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَ» . (1)

أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَیْهِمْ مِدْرَارَا وَ جَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنَا آخَرِینَ» . (2)

ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیْنَاهُمْ وَ مَنْ نَشَاءُ وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ» . (3)

قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ» . (4)

فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لاَتَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلاَّ سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلاَغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ» . (5)

3959

عوامل نابود کننده

قرآن:

«و پروردگار تو [هرگز] نابود کننده آبادی ها نبوده است، تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبری برانگیزد که آیات ما را برایشان بخواند و ما آبادی ها را تا مردمشان ستمگر نبودند، نابود کننده نبوده ایم».

«آیا ندیده اند که پیش از آنان چه بسیار امّت ها را نابود کردیم؟ [امّت هایی که] در زمین به آنان امکاناتی دادیم که برای شما آن امکانات را فراهم نکرده ایم و [باران های] آسمان را پی در پی برای آنان فرو فرستادیم و رودها از زیر [شهرهای ]ایشان روان ساختیم. پس، ایشان را به [سزای] گناهانشان نابود کردیم و پس از آنان نسل های دیگری پدید آوردیم».

«سپس، وعده [خود] به آنان را راست گردانیدیم و آنها و هر که را خواستیم نجات دادیم و افراط کاران را به نابودی کشاندیم».

«بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا ناگهان یا آشکارا به شما برسد، آیا جز گروه ستمکاران [کسی ]نابود خواهد شد؟».

«پس، همان گونه که پیامبرانِ نستوه صبر کردند، صبر کن و برای آنان شتابزدگی به خرج مده. روزی که آنچه را وعده داده می شوند بنگرند، گویی که آنان جز ساعتی از روز را [در دنیا ]نمانده اند. [این] بلاغی است. پس، آیا جز مردم نافرمان نابود خواهند شد؟».

ص :26


1- القصص : 59.
2- الأنعام : 6 .
3- الأنبیاء : 9.
4- الأنعام : 47 .
5- الأحقاف : 35.

(1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا المُهلِکاتُ : فشُحٌّ مُطاعٌ ، و هَوَیً مُتَّبَعٌ ، و إعجابُ المَرءِ بنَفسِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ أهلَکا مَن کانَ قَبلَکُم ، و هُما مُهلِکاکُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :هَلاکُ اُمّتی فی ثَلاثٍ : فی العَصَبیَّةِ ، و القَدَریَّةِ ، و الرِّوایَةِ مِن غَیرِ ثَبتٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أظُنُّکُم سَمِعتُم أنّ أبا عُبَیدةَ قَدِمَ بشَیءٍ مِن البَحرَینِ ، فأبشِروا و أمِّلُوا ما یَسُرُّکُم ، فوَ اللّهِ ما الفَقرَ أخشی علَیکُم ، و لکِن أخشی علَیکُم أن تُبسَطَ علَیکُمُ الدُّنیا کما بُسِطَت علی مَن کانَ قَبلَکُم ، فتُنافِسوها کما تَنافَسوها ، فتُهلِکَکُم کما أهلَکَتهُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ صَلاحَ أوَّلِ هذهِ الاُمَّةِ بِالزُّهدِ و الیَقینِ ، و هَلاکُ آخِرِها بِالشُّحِّ و الأمَلِ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عوامل نابود کننده عبارتند از: فرمانبری از بخل، پیروی از هوس و خودپسندی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به راستی که درهم و دینار پیشینیان شما را نابود کرد و همین دو نابود کننده شماست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نابودی امّت من در سه چیز است: در عصبیّت (تعصبات قبیله ای و قومی) و مذهب قَدَری، و روایت های بی اساس و غیر معتبر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گمان می کنم که شنیده اید ابو عبیده چیزی از بحرین آورده است. بشارت بر شما و به آینده خوشی که در انتظار شماست امیدوار باشید؛ زیرا به خدا سوگند که من از فقر بر شما نمی ترسم، بلکه ترس من برای شما از این است که دنیا همچنان که به روی پیشینیان شما باز شد به روی شما نیز باز شود و همچون آنان بر سر آن به رقابت برخیزید و در نتیجه، دنیا شما را نیز همانند آنان به نابودی افکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این امّت در آغاز به سبب زهد و یقین درست شد و در پایان به واسطه بخل و آرزو نابود می شود.

ص :27


1- (انظر) یونس : 13 ، الحجّ : 45 ، الأنفال : 54، الکهف : 59 ، الشعراء : 139 ، الدخان : 37 ، إبراهیم : 13.
2- الترغیب و الترهیب : 1/86/10.
3- الکافی : 2/316/6.
4- کنز العمّال : 43952.
5- کنز العمّال : 6161.
6- الخصال : 79/128.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا سَمِعتُمُ الرّجُلَ یقولُ : هَلَکَ النّاسُ ! فهُو أهلَکُهُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَلاثٌ مُهلِکاتٌ : طاعَةُ النِّساءِ ، و طاعَةُ الغَضَبِ ، و طاعَةُ الشَّهوَةِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ المُبتَدَعاتِ المُشَبَّهاتِ هُنَّ المُهلِکاتُ إلاّ ما حَفِظَ اللّهُ مِنها . (3)

عنه علیه السلام :دَعِ الحَسَدَ و الکِذبَ و الحِقدَ ؛ فإنَّهُنَّ ثَلاثَةٌ تَشینُ الدِّینَ و تُهلِکُ الرّجُلَ . (4)

عنه علیه السلام :لا یَزالُ النّاسُ بخَیرٍ ما تَفاوَتُوا ، فإذا استَوَوا هَلَکُوا . (5)

عنه علیه السلام :خِدمَةُ الجَسَدِ إعطاؤه ما یَستَدعیهِ مِن المَلاذِّ و الشَّهَواتِ و المُقتَنَیاتِ، و فی ذلکَ هَلاکُ النَّفسِ . (6)

عنه علیه السلام :العَجزُ یُثمِرُ الهَلَکَةَ . (7)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تُوجِفَ بکَ مَطایا الطَّمَعِ فَتُورِدَکَ مَناهِلَ الهَلَکَةِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه شنیدید کسی می گوید: مردم همه در هلاکتند خودش از همه بیشتر در هلاکت است.

امام علی علیه السلام :سه چیز نابود کننده اند: فرمانبری از زنان، فرمانبری از خشم، و فرمانبری از شهوت.

امام علی علیه السلام :همانا بدعت های شبهه ناک نابود کننده اند، مگر اینکه خداوند [انسان را] از آنها حفظ کند.

امام علی علیه السلام :حسادت و دروغ و کینه را رها کن که این سه، دین [انسان] را لکّه دار می کنند و آدمی را به نابودی می کشانند.

امام علی علیه السلام :مردم تا زمانی که متفاوت باشند، همواره در خیر و خوبی هستند و همین که یکسان شدند نابود شوند.

امام علی علیه السلام :خدمت تن به این است که آنچه از خوشی ها و خواهش ها و مال و منال می خواهد به او بدهی و این مایه نابودی جان است.

امام علی علیه السلام :ناتوانی، نابودی به بار می نشاند.

امام علی علیه السلام :بپرهیز از آنکه مرکب های طمع تو را به شتاب برانند و در آبشخورهای هلاکت فرود آورند.

ص :28


1- الترغیب و الترهیب : 3/611/3.
2- غرر الحکم : 4665.
3- نهج البلاغة : الخطبة 169.
4- غرر الحکم : 5137.
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/53/204.
6- غرر الحکم : 5097.
7- غرر الحکم : 712.
8- نهج البلاغة : الکتاب 31.

عنه علیه السلام :إنّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بطُولِ آمالِهِم و تَغَیُّبِ آجالِهِم ......... . (1)

عنه علیه السلام :إنّما هَلَکَ مَن هَلَکَ مِمَّن کانَ قَبلَکُم بِرُکوبِهِمُ المَعاصی ، و لَم یَنهَهُم الرَّبّانِیّونَ و الأحبارُ ......... . (2)

عنه علیه السلام :إنّما أهلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم أنَّهُم مَنَعوا النّاسَ الحَقَّ فاشتَرَوهُ ، و أخَذُوهُم بِالباطِلِ فاقتَدَوهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّهُ لا یَنبَغی أن یَکونَ الوالی علَی الفُروجِ و الدِّماءِ و المَغانِمِ و الأحکامِ و إمامَةِ المُسلمینَ البَخیلُ ......... و لا المُعَطِّلُ للسُّنَّةِ فیُهلِکَ الاُمَّةَ . (4)

عنه علیه السلام :اُنظُروا أهلَ بَیتِ نَبِیِّکُم فالْزَمُوا سَمتَهُم، و اتَّبِعوا أثَرَهُم، فلَن یُخرِجوکُم مِن هُدیً ، و لَن یُعِیدوکُم فی رَدیً، فإن لَبَدوا فالبَدوا، و إن نَهَضُوا فانهَضُوا، و لا تَسبِقوهُم فتَضِلُّوا ، و لا تَتَأخَّروا عَنهُم فتَهلِکُوا . (5)

عنه علیه السلام :ضَلالُ الدَّلیلِ هَلاکُ المُستَدِلِّ . (6)

امام علی علیه السلام :پیشینیان شما، در حقیقت، به سبب درازی آرزوها و از یاد بردن اجل هایشان به هلاکت در افتادند.

امام علی علیه السلام :پیشینیان شما که نابود شدند در حقیقت بدان سبب به هلاکت در افتادند که مرتکب گناهان می شدند و علما و احبار آنان را نهی نمی کردند ......... .

امام علی علیه السلام :گذشتگان شما را در حقیقت کسانی نابود کردند که مردم را از حقّ باز داشتند و آنان هم به ناچار آن را [با رشوه ]خریدند و مردم را به باطل کشاندند و آنان هم [لا جرم]از آن پیروی کردند.

امام علی علیه السلام :شایسته نیست کسی که حاکم بر ناموس و خون و غنائم و احکام مسلمانان و متصدّی رهبری مسلمانان است، بخیل باشد ......... و یا کسی باشد که به سنّت [پیامبر ]عمل نکند و در نتیجه امّت را به نابودی کشاند.

امام علی علیه السلام :به خانواده پیامبر خود بنگرید و راه آنان را در پیش گیرید و در پی ایشان حرکت کنید؛ زیرا هرگز شما را از راه راست به در نمی برند و هرگز به نابودیتان نکشانند. اگر آنان نشستند، شما نیز بنشینید و اگر برخاستند، شما هم برخیزید و از آنان پیشی نگیرید که گم خواهید شد و عقب هم نمانید که به نابودی خواهید افتاد.

امام علی علیه السلام :گمراهیِ راهنما، مایه نابودی راه جوست.

ص :29


1- نهج البلاغة : الخطبة 147.
2- تاریخ دمشق : 42/502 .
3- . نهج البلاغة : الکتاب 79.
4- نهج البلاغة : الخطبة 131.
5- نهج البلاغة : الخطبة 97.
6- . غرر الحکم : 5900.

عنه علیه السلام :أهلَکُ شَیءٍ استِدامَةُ الضَّلالِ . (1)

عنه علیه السلام :هَلَکَ مَن لَم یَعرِفْ قَدرَهُ . (2)

عنه علیه السلام :هَلَکَ امرؤٌ لَم یَعرِفْ قَدرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :هَلَکَ مَن لَم یُحرِزْ أمرَهُ . (4)

عنه علیه السلام :هَلَکَ مَن أضَلَّهُ الهَوی ، و استَقادَهُ الشَّیطانُ إلی سَبیلِ العَمی . (5)

عنه علیه السلام :هَلَکَ مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ و وَثِقَ بما تَسُوِّلُهُ لَهُ . (6)

عنه علیه السلام :هَلَکَ مَن باعَ الیَقینَ بِالشَّکِّ ، و الحَقَّ بِالباطِلِ ، و الآجِلَ بِالعاجِلِ . (7)

عنه علیه السلام :هَلَکَ مَنِ استَنامَ (استَأمَنَ) إلَی الدُّنیا و (أ)مهَرَها دِینَهُ ، فهُو حَیثُما مالَت مالَ إلَیها ؛ قَدِ اتَّخَذَها هَمَّهُ و مَعبودَهُ . (8)

عنه علیه السلام :هَلَکَ مَنِ ادَّعی ، و خابَ مَنِ افتَری . (9)

عنه علیه السلام :هَلَکَ خُزّانُ الأموالِ و هُم أحیاءٌ ، و العُلَماءُ باقُون ما بَقِیَ الدَّهرُ . (10)

امام علی علیه السلام :ادامه یافتن گمراهی مُهلک ترین چیز است.

امام علی علیه السلام :نابود شد، کسی که قدر و اندازه خود را ندانست.

امام علی علیه السلام :انسانی که قدر و اندازه خود را نشناسد، نابود شود.

امام علی علیه السلام :نابود شد کسی که کار خود را سامان نداد.

امام علی علیه السلام :نابود شد کسی که هوس گمراهش کرد و شیطان او را به بیراهه کشاند.

امام علی علیه السلام :نابود شد کسی که از خود راضی گشت و به وسوسه های فریبنده نفْسِ خویش اعتماد کرد.

امام علی علیه السلام :نابود شد کسی که یقین را به شکّ فروخت و حق را به باطل و آخرت را به دنیا.

امام علی علیه السلام :نابود شد کسی که به دنیا آرام گرفت و دین خویش را مهریه آن کرد و در نتیجه، به هر طرف که دنیا برگشت، او نیز سوی آن برگشت؛ و دنیا را آرمان و معبود خود گرفت.

امام علی علیه السلام :نابود شد کسی که [به ناحقّ ]ادّعا کرد و ناکام شد کسی که دروغ بست.

امام علی علیه السلام :مال اندوزان با آنکه زنده اند، هلاک شده اند، و دانشمندان تا روزگار برجاست، برجایند.

ص :30


1- غرر الحکم : 3287.
2- غرر الحکم : 10020.
3- نهج البلاغة : الحکمة 149.
4- غرر الحکم : 10021.
5- غرر الحکم : 10026.
6- غرر الحکم : 10027.
7- غرر الحکم : 10030.
8- غرر الحکم : 10033.
9- نهج البلاغة : الخطبة 16.
10- نهج البلاغة : الحکمة 147.

عنه علیه السلام :هَلَکَ فِیَّ رجُلانِ : مُحِبٌّ غالٍ ، و مُبغِضٌ قالٍ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أبدی صَفحَتَهُ لِلحَقِّ هَلَکَ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ استَبَدَّ برَأیهِ هَلَکَ . (3)

عنه علیه السلام :مَنِ استَسلَمَ لهَلَکَةِ الدُّنیا و الآخِرَةِ هَلَکَ فیهِما . (4)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ الخَراجَ بغَیرِ عِمارَةٍ أخرَبَ البِلادَ ، و أهلَکَ العِبادَ ، و لَم یَستَقِم أمرُهُ إلاّ قَلیلاً . (5)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُنُجِهِ الصَّبرُ أهلَکَهُ الجَزَعُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن شَغَلَ نَفسَهُ بغَیرِ نَفسِهِ تَحَیَّرَ فی الظُّلُماتِ ، و ارتَبَکَ فی الهَلَکاتِ ......... . (7)

عنه علیه السلام :لا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللّهِ سبحانَهُ علی قَدرِ عَقلِکَ فتَکونَ مِن الهالِکینَ . (8)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ بَعَثَ رَسولاً هادِیا بکِتابٍ ناطِقٍ ، و أمرٍ قائمٍ ، لا یَهلِکُ عَنهُ إلاّ هالِکٌ . (9)

امام علی علیه السلام :در [راه] من دو گروه هلاک شوند: دوست افراطی و دشمن کینه توز.

امام علی علیه السلام :هر که در برابر حق قد علم کند، نابود شود.

امام علی علیه السلام :هر که خود رأی باشد، نابود شود.

امام علی علیه السلام :هر که به هلاکت دنیا و آخرت تن در دهد، در هر دو جهان هلاک شود.

امام علی علیه السلام :هر که خراج را بدون آبادانی بطلبد، شهرها را ویران کند و بندگانِ [خدا ]را به نابودی کشد و حکومتش جز اندکی نپاید.

امام علی علیه السلام :هرکه شکیبایی او را نرهاند، بیتابی نابودش کند.

امام علی علیه السلام :هر که نفْس خویش را سرگرم غیر خود کند، در تاریکی ها سرگردان ماند و در هلاکت ها فرو رود ......... .

امام علی علیه السلام :عظمت خداوند پاک را با عقل خویش اندازه مگیر، که در زمره هلاک شدگان خواهی شد.

امام علی علیه السلام :خداوند پیامبری هدایتگر با کتابی گویا و فرمانی برپا فرستاد که به واسطه آن به هلاکت نیفتد، مگر کسی که [ذاتاً] هلاک شدنی است.

ص :31


1- نهج البلاغة : الحکمة 117.
2- نهج البلاغة : الحکمة 188 و الخطبة 16.
3- نهج البلاغة : الحکمة 161.
4- نهج البلاغة : الحکمة 31.
5- . نهج البلاغة : الکتاب 53.
6- نهج البلاغة : الحکمة 189.
7- نهج البلاغة : الخطبة 157.
8- نهج البلاغة : الخطبة 91.
9- نهج البلاغة : الخطبة 169.

عنه علیه السلام :لَقد حَمَلتُکُم علَی الطَّریقِ الواضِحِ الّتی لا یَهِلکُ علَیها إلاّ هالِکٌ . (1)

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ المَلاحِمِ _: و لا تَقتَحِموا ما استَقبَلتُم مِن فَورِ نارِ الفِتنَةِ ، و أمِیطُوا عَن سَنَنِها ، و خَلُّوا قَصدَ السَّبیلِ لَها ، فَقد _ لَعَمری _ یَهلِکُ فیلَهَبِها المُؤمنُ ، و یَسلَمُ فیها غَیرُ المُسلمِ . (2)

الإمامُ الحسَنُ علیه السلام :هَلاکُ النّاسِ فی ثَلاثٍ : الکِبرُ و الحِرصُ و الحَسَدُ ؛ فالکِبرُ هَلاکُ الدِّینِ و بهِ لُعِنَ إبلیسُ ، و الحِرصُ عَدُوُّ النَّفسِ و بهِ اُخرِجَ آدَمُ مِن الجَنَّةِ ، و الحَسَدُ رائدُ السُّوءِ و مِنهُ قَتَلَ قابِیلُ هابِیلَ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :هَلَکَ مَن لَیس لَهُ حَکیمٌ یُرشِدُهُ ، و ذَلَّ مَن لَیس لَهُ سَفیهٌ یَعضِدُهُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَصلَتَینِ (5) مُهلِکَتَینِ : تُفتی النّاسَ برَأیِکَ ، أو تَدینُ بِما لا تَعلَمُ . (6)

امام علی علیه السلام :من شما را به راه روشنی کشاندم که در آن به هلاکت نیفتد، مگر کسی که [طبعاً] هلاک شدنی است.

امام علی علیه السلام_ در بیان پیشامدهای آینده _فرمود: خود را بی باکانه در میان شعله های فروزان آتش فتنه ای که با آن رو به رو می شوید، میندازید و از سر راهِ آن کنار روید و میان راه را برایش باز بگذارید؛ زیرا به جان خودم سوگند که در زبانه آتشِ آن فتنه، مؤمن نابود می شود و نامسلمان در آن به سلامت می ماند.

امام حسن علیه السلام :نابودی مردم در سه چیز است: تکبّر و حرص و حسادت؛ زیرا تکبّر ، باعث نابودی دین است و ابلیس به سبب همین خصلت لعنت شد، آزمندی دشمن جان است و به واسطه همین خویْ آدم از بهشت رانده شد، و حسادت، راهنمای به سوی بدی و نابکاری است و بر اثر همین حسادت بود که قابیل، هابیل را کشت.

امام زین العابدین علیه السلام :کسی که برای خود حکیمی نداشته باشد تا راهنمایی اش کند، به نابودی در افتد و کسی که نابخردی نداشته باشد تا از او پشتیبانی کند، به ضعف و خواری درافتد.

امام صادق علیه السلام :دو کار ، هلاکت بار است: به رأی خود برای مردم فتوا دهی، یا ندانسته از چیزی (عقیده ای) پیروی کنی.

ص :32


1- نهج البلاغة : الخطبة 119.
2- نهج البلاغة : الخطبة 187.
3- بحار الأنوار : 78/111/6.
4- بحار الأنوار : 78/159/10.
5- مفعول به لفعل محذوف تقدیره «احذر» .
6- تحف العقول : 369.

عنه علیه السلام_ لعبدِ الرّحمنِ بنِ الحَجّاجِ _: إیّاکَ و خَصلَتَینِ ففِیهِما هَلَکَ مَن هَلَکَ : إیّاکَ أن تُفتیَ النّاسَ برَأیِکَ ، أو تَدینَ بِما لا تَعلَمُ . (1)

عنه علیه السلام_ لِمُفضَّلِ بنِ مزیدٍ _: أنهاکَ عَن خَصلَتَینِ فیهِما هَلَکَ الرِّجالُ : أن تَدینَ اللّهَ بِالباطِلِ ، و تُفتیَ النّاسَ بما لا تَعلَمُ . (2)

عنه علیه السلام :یُهلِکُ اللّهُ سِتّا بِسِتٍّ : الاُمَراءَ بِالجَورِ ، و العَربَ بِالعَصَبیَّةِ ، و الدَّهاقِینَ بِالکِبرِ ، و التُّجّارَ بِالخِیانَةِ ، و أهلَ الرُّستاقِ بِالجَهلِ ، و الفُقَهاءَ بِالحَسَدِ . (3)

بحار الأنوار :الإمام الصّادق علیه السلام _ فی وصیَّتِهِ لعبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ _ : یا بنَ جُندَبٍ، یَهلِکُ المُتَّکِلُ علی عَمَلِهِ ، و لا یَنجو المُجتَرئُ علَی الذُّنوبِ الواثِقُ برَحمَةِ اللّهِ .

قالَ : قلتُ : فمَن یَنجو ؟ قالَ : الّذینَ هُم بَینَ الرَّجاءِ و الخَوفِ ، کأنَّ قُلوبَهُم فی مِخلَبِ طائرٍ شَوقا إلَی الثَّواب و خَوفا مِن العَذابِ . (4)

امام صادق علیه السلام_ به عبد الرحمان بن حجّاج _فرمود: از دو کار بپرهیز که هر کس هلاک شده با این دو کار به هلاکت رسیده است: بپرهیز از اینکه با رأی خود برای مردم فتوا دهی یا ندانسته از چیزی پیروی کنی.

امام صادق علیه السلام_ به مفضّل بن مزید _فرمود : تو را از دو کار نهی می کنم که بر اثر آنها مردان به هلاکت در افتادند: اینکه خدا را به باطلْ اطاعت کنی، و ندانسته برای مردم فتوا دهی.

امام صادق علیه السلام :خداوند شش گروه را به سبب شش خصلت نابود می کند: فرمانروایان را به سبب ستمگری، عرب ها را به سبب تعصّب، ملاّکان را به سبب کبر، بازرگانان را به سبب خیانت، روستاییان را به سبب نادانی و فقیهان را به سبب حسادت.

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام در سفارش به عبد اللّه بن جندب فرمود: ای پسر جندب! آنکه به عمل [خوبِ]خویش تکیه کند، هلاک شود و آنکه در گناهان بی باک شود و به رحمت خدا امیدوار باشد، نجات نیابد.

عرض کردم: پس چه کسی نجات می یابد؟ فرمود: آنان که در بیم و امید به سر می برند، از شوق بهشت و ترس از عذاب ، گویی دل هایشان در چنگال پرنده ای است.

ص :33


1- الخصال : 52/66.
2- الخصال : 52/65.
3- بحار الأنوار : 78/207/67.
4- بحار الأنوار : 78/280/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما عَذَّبَ اللّهُ اُمّةً إلاّ عِندَ استِهانَتِهِم بِحُقوقِ فُقَراءِ إخوانِهِم . (1)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن تَکلَّمَ فی اللّهِ هَلَکَ ، و مَن طَلَبَ الرِّئاسَةَ هَلَکَ، و مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَکَ . (2)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ : نَکثُ الصَّفقَةِ ، وَ ترکُ السُّنَّةِ ، و فِراقُ الجَماعَةِ . (3)

(4)

3960 - حُرمَةُ إلقاءِ النَّفسِ فِی التَّهلُکةِ
3960 - حرمت به نابودی افکندن خود

الکتاب :

وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لاَ تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: و اعلَمْ یا بُنَیَّ ......... أنّکَ طَریدُ المَوتِ الّذی لا یَنجو مِنهُ هارِبُهُ ......... فکُنْ مِنهُ علی حَذَرِ أن یُدرِکَکَ و أنتَ علی حالٍ سَیِّئَةٍ ، قَد کُنتَ تُحَدِّثُ نَفسَکَ مِنها بِالتَّوبَةِ ، فیَحُولَ بَینَکَ و بَینَ ذلکَ ، فإذا أنتَ قَد أهلَکتَ نَفسَکَ . (6)

امام صادق علیه السلام :خداوند هیچ امّتی را عذاب نکرد، مگر آنگاه که به حقوق برادران تهی دست خود بی اعتنایی کردند.

امام کاظم علیه السلام :هر که درباره [ذات ]خدا سخن گوید نابود شود، هر که ریاست طلب باشد نابود شود و هرکه خودپسندی به او راه یابد نابود شود.

امام کاظم علیه السلام :سه چیز مُهلک است: پیمان شکنی، رها کردن سنّت [پیامبر] و جدا شدن از جماعت [مسلمانان].

3960

حرمت به نابودی افکندن خود

قرآن:

«و در راه خدا انفاق کنید و خویشتن را با دستان خود به نابودی نیفکنید و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن علیه السلام _فرمود : بدان ای فرزندم که ......... تو تحت تعقیب مرگی هستی که هیچ گریزنده ای را از چنگ آن رهایی نیست ......... پس، مواظب باش مرگ در حالی به سراغت نیاید که در حال و هوای گناه باشی و به خود وعده توبه از آن می دهی، اما مرگ میان تو و این وعده ات فاصله اندازد و آنگاه دریابی که خودت را به نابودی افکنده ای.

ص :34


1- بحار الأنوار : 78/281/1.
2- . تحف العقول : 409.
3- بحار الأنوار : 2/266/25.
4- (انظر) العُجب : باب 2476. الرئاسة : باب 1398. الرحمة : باب 1459. المال : باب 3696.
5- . البقرة : 195.
6- نهج البلاغة : الکتاب 31.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَو أنّ رجُلاً أنفَقَ ما فی یَدَیهِ فی سَبیلٍ مِن سَبیلِ اللّهِ ما کانَ أحسَنَ و لا وُفِّقَ ، أ لَیس یقولُ اللّهُ تعالی : «و لا تُلْقُوا بأیْدِیکُم إلَی التَّهْلُکَةِ و أحْسِنُوا إنّ اللّهَ یُحِبُّ المُحْسِنینَ» یَعنی المُقتَصِدینَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لِلمأمونِ لَمّا أجبَرَهُ علی قَبولِ ولایَةِ العَهدِ و قالَ لَهُ : إنّکَ تَتَلقّانی أبَدا بما أکرَهُهُ و قد أمِنتَ سَطوَتی ، فباللّهِ اُقسِمُ لَئن قَبِلتَ ولایَةَ العَهدِ و إلاّ أجبَرتُکَ علی ذلکَ ، فإن فَعَلتَ و إلاّ ضَرَبتُ عُنُقَکَ _: قد نَهانیَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ أن اُلقِیَ بِیَدی إلَی التَّهلُکَةِ ، فإن کانَ الأمرُ علی هذا فافعَلْ ما بَدا لکَ ، و أنا أقبَلُ ذلکَ علی أنّی لا اُوَلِّی أحَدا و لا أعزِلُ أحَدا ......... . (2)

عنه علیه السلام_ لِلرَّیّانِ بنِ الصَّلتِ و قد سَألَهُ عن قَبولِهِ ولایَةَ العَهدِ مَع إظهارِهِ الزُّهدَ فی الدُّنیا _: قَد عَلِمَ اللّهُ کَراهَتی لذلکَ ، فلَمّا خُیِّرتُ بَینَ قَبولِ ذلکَ و بَینَ القَتلِ ، اختَرتُ القَبولَ علَی القَتلِ ......... . (3)

امام صادق علیه السلام :اگر مردی دار و ندار خود را در راهی از راه های خدا انفاق کند، کار درست و به جایی نکرده است. مگر نه اینکه خداوند متعال می فرماید: «خویشتن را با دستان خود به نابودی نکشانید و نیکوکاری کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد» یعنی میانه روان را.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به مأمون که حضرتش را به پذیرفتن ولایتعهدی مجبور کرد و به ایشان گفت: تو همواره با من برخوردهایی می کنی که من خوش ندارم و خودت را از خشم من ایمن می دانی. به خدا سوگند که اگر ولایتعهدی را نپذیری، تو را به پذیرفتن آن مجبور می کنم و اگر باز هم نپذیری، گردنت را می زنم _فرمود : خداوند عزّ و جلّ مرا نهی فرموده است از اینکه با دست خود خویشتن را نابود کنم. حال که چنین است هر کاری که به نظرت می رسد، بکن و من ولایتعهدی را می پذیرم، به شرط اینکه هیچ کس را عزل و نصب نکنم ......... .

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به ریّان فرزند صلت که پرسید: چرا با وجود آنکه اظهار بی رغبتی به دنیا می کنی ولایتعهدی را پذیرفتی؟ _فرمود: خدا می داند که من این کار را ناخوش داشتم، اما وقتی میان پذیرفتن ولایتعهدی و کشته شدن مخیّر شدم، پذیرفتن آن را بر کشته شدن ترجیح دادم ......... .

ص :35


1- . الکافی : 4/53/7.
2- بحار الأنوار : 49/130/3 .
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/139/2.

عنه علیه السلام_ عِندَ ما قَبِلَ الولایَةَ _: اللّهُمّ إنّکَ قَد نَهَیتَنی عَن الإلقاءِ بِیَدی إلَی التَّهلُکَةِ ، و قد اُکرِهتُ و اضطُرِرتُ ، کما أشرَفتُ مِن قِبَلِ عبدِ اللّهِ المأمونِ علَی القَتلِ مِنّی مَتی لَم أقبَلْ ولایَةَ عَهدِهِ ، و قد اُکرِهتُ و اضطُرِرتُ کما اضطُرَّ یُوسفُ و دانیالُ علیهما السلام إذ قَبِلَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُما الولایَةَ مِن طاغِیَةِ زمانِهِ . (1)

الدرّ المنثور عن أسلَم أبی عِمرانَ :کُنّا بِالقُسطَنطینیّةِ و علی أهلِ مِصرَ عُقبَةُ بنُ عامرٍ و علی أهلِ الشّامِ فضالَةُ ابنُ عُبیدٍ ، فخَرَجَ صَفٌّ عَظیمٌ مِن الرُّومِ فصَفَفنا لَهُم فحَمَلَ رجُلٌ مِن المُسلمینَ علی صَفِّ الرُّومِ حتّی دَخَلَ فیهِم ، فصاحَ النّاسُ و قالوا : سُبحانَ اللّهِ، یُلقِی بِیَدَیهِ إلَی التَّهلُکَةِ ! فقامَ أبو أیُّوبَ صاحِبُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا أیُّها النّاسُ، إنّکُم تَتَأوّلُونَ هذهِ الآیَةَ هذا التَّأویلَ ، و إنّما نَزَلَت هذهِ الآیَةُ فِینا مَعشَرَ الأنصارِ ؛ إنّا لَمّا أعَزَّ اللّهُ دِینَهُ و کَثُرَ ناصِروهُ قالَ بَعضُنا لبَعضٍ سِرّا دُونَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ أموالَنا قَد ضاعَت و إنّ اللّهَ قَد أعَزَّ الإسلامَ و کَثُرَ ناصِروهُ ، فلَو أقَمنا فی أموالِنا فأصلَحنا ما ضاعَ فیها ! فأنزَلَ اللّهُ علی نَبیِّهِ یَرُدُّ علَینا ما قُلنا : «و أنْفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ و لا تُلْقُوا بأیْدِیکُم إلَی التَّهلُکَةِ» فکانَتِ التَّهلُکَةُ الإقامَةَ فی الأموالِ و إصلاحَها و تَرْکَنا الغَزوَ . (2)

امام رضا علیه السلام_ هنگامی که ولایتعهدی را پذیرفت _گفت : بار خدایا! تو مرا از اینکه با دست خود خویشتن را به نابودی اندازم نهی فرمودی، ولی مجبور و ناچار شدم، چه اینکه اگر ولایتعهدی او را نمی پذیرفتم از جانب عبد اللّه مأمون در آستانه کشته شدن قرار می گرفتم. من نیز همانند یوسف و دانیال علیهما السلام مجبور و ناچار شدم؛ زیرا هر یک از آن دو نیز [از روی اجبار] از جانب طاغوت زمان خود عهده دار ولایت شدند.

الدرّ المنثور_ به نقل از اسلم ابو عمران _: ما در قسطنطنیه بودیم و فرمانده سپاه مصر، عقبة بن عامر بود و سردار لشکر شام فضالة بن عبید. صف بزرگی از سپاه روم بیرون آمد و ما در برابر آنان صف آرایی کردیم. در این هنگام یکی از سربازان مسلمان بر سپاه روم تاخت و خود را به دل آنان زد. مسلمانان فریاد زدند و گفتند: سبحان اللّه ، به دست خود خویشتن را به نابودی می دهد! ابو ایّوب، صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله ، برخاست و گفت: ای مردم! شما این آیه را چنین تأویل می کنید، در حالی که این آیه درباره ما جماعت انصار نازل شد؛ زیرا هنگامی که خداوند دین خود را قدرت بخشید و یاورانش زیاد شدند، عدّه ای از ما پنهان از رسول خدا صلی الله علیه و آله به عدّه ای دیگر گفتند: اموال و دارایی های ما از بین رفت و حالا که خداوند ، اسلام را قدرت بخشیده و یاورانش فزونی گرفته اند، بهتر است به اموال و املاک خود بپردازیم و آنچه را از بین رفته است آباد و جبران کنیم. در این هنگام خداوند در پاسخ به آنچه ما گفته بودیم، این آیه را بر پیامبرش نازل فرمود: «و در راه خدا انفاق کنید و خویشتن را با دست های خود به نابودی نیفکنید». بنا بر این، مقصود از این نابودی همان پرداختن ما به اموال و به کار انداختن آنها و فرو گذاشتن جنگ و جهاد از سوی ما بوده است.

ص :36


1- عیون أخبار الرِّضا : 1/19/1.
2- الدرّ المنثور : 1/500.

ص :37

ص :38

534 - الهِمَّة

534 - همّت

اشاره

(1)

ص :39


1- انظر : الدعاء : باب 1208 ، الدنیا : باب 1249.

3961 - عُلُوُّ الهِمَّةِ
3961 - بلند همّتی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ مَعالِیَ الاُمورِ و أشرافَها ، و یَکرَهُ سَفسافَها . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَیرُ الهِمَمِ أعلاها . (2)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الشِّیَمِ شَرَفُ الهِمَمِ . (3)

عنه علیه السلام :الشَّرَفُ بِالهِمَمِ العالِیَةِ لا بِالرِّمَمِ البالِیَةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن رَقِیَ دَرَجاتِ الهِمَمِ عَظَّمَتهُ الاُمَمُ . (5)

عنه علیه السلام :کُن بَعیدَ الهِمَمِ إذا طَلَبتَ . (6)

عنه علیه السلام :أضیَقُ النّاسِ حالاً مَن کَثُرَت شَهوَتُهُ ، و کَبُرَت هِمَّتُهُ ، و زادَت مَؤونَتُهُ ، و قَلَّت مَعونَتُهُ . (7)

عنه علیه السلام :أتعَبُ النّاسِ قَلبا مَن عَلَت هِمَّتُهُ ، و کَثُرَت مُروءتُهُ ، و قَلَّت مَقدُرَتُهُ . (8)

3961

بلند همّتی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال کارهای والا و شریف را دوست دارد و کارهای پست و حقیر را خوش ندارد.

امام علی علیه السلام :بهترین همّت ها بلندترین آنهاست.

امام علی علیه السلام :نیکوترین خصلت ها ارجمندی همّت هاست.

امام علی علیه السلام :شرافت به همّت های والاست نه به استخوان های پوسیده (مردگانی که به آنها می بالید).

امام علی علیه السلام :هرکه بر نردبان همّت ها بالا رود، ملّت ها او را بزرگ دارند.

امام علی علیه السلام :هرگاه در طلب چیزی بر می آیی، بلند همّت باش.

امام علی علیه السلام :آن کس از همه بیشتر در مضیقه و تنگ حالی است که خواهش های او بسیار باشد و خواست و آرمانش بزرگ و خرجی اش زیاد، و کمک [خرج] او اندک.

امام علی علیه السلام :دل (جان) آن کس بیشتر از همه در رنج است که همّتش بلند باشد، و مردانگی اش بسیار و توانایی اش اندک.

ص :40


1- کنز العمّال : 43021.
2- غرر الحکم : 4977.
3- غرر الحکم : 2982.
4- غرر الحکم : 1991.
5- غرر الحکم : 8526.
6- غرر الحکم : 7161.
7- غرر الحکم : 3235.
8- غرر الحکم : 3212.

عنه علیه السلام :تَوَسَّطْ فی الهِمَّةِ تَسلَمْ مِمَّن یَتَّبِعُ عَثَراتِکَ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: و اجعَلنا مِن الّذینَ أسرَعَت أرواحُهُم فی العُلی ، و خَطَت هِمَمُهُم فی عِزِّ الوَری ، فلَم تَزَلْ قُلوبُهُم والِهَةً طائرَةً حتّی أناخُوا فی رِیاضِ النَّعیمِ ......... . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا شَرَفَ کبُعدِ الهِمَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :بکی أبو ذرٍّ رَحِمَهُ اللّهُ مِن خَشیَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ حتّی اشتَکی بَصَرَهُ ، فقیلَ لَهُ : یا أبا ذرٍّ، لَو دَعَوتَ اللّهَ أن یَشفیَ بَصَرَکَ ! فقالَ : إنّی عَنهُ لَمَشغولٌ ، و ما هُو مِن أکبَرِ هَمِّی . قالوا : و ما یَشغَلُکَ عَنهُ ؟ قالَ : العَظیمَتانِ : الجَنَّةُ و النّارُ . (4)

3962 - دَورُ الهِمَّةِ فِی الشَّرَفِ
3962 - نقش همّت در شرافت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَرءُ بِهِمَّتِهِ لا بِقُنیَتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :قَدرُ الرّجُلِ علی قَدرِ هِمَّتِهِ . (6)

امام علی علیه السلام :در همّت میانه رو باش، تا از کسی که دنبال پیدا کردن لغزش های توست، ایمن بمانی.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : و ما را از کسانی قرار ده که جان هایشان را به [رسیدن به] علوّ و بلندی شتاباندی و همّت های آنان را از جُستن عزّت در میان مردم فرود آوردی و از این رو دل هایشان همواره سرگشته و پرّان بود تا اینکه سرانجام در باغ های پر نعمت بهشت فرود آمدند.

امام باقر علیه السلام :هیچ شرافتی (افتخاری) چون بلند همّتی نیست.

امام باقر علیه السلام :ابوذر رحمه الله از خوف خداوند عزّ و جلّ چندان گریست که به چشم درد مبتلا شد. به او گفته شد: ای ابوذر! خوب است دعا کنی خداوند چشمانت را شفا بخشد. ابوذر گفت: من از این کار غافلم و اهمیت چندانی هم به آن نمی دهم. گفتند: چه چیز تو را از آن غافل ساخته است؟ گفت: دو امر بزرگ: بهشت و دوزخ.

3962

نقش همّت در شرافت

امام علی علیه السلام :[ارزش] انسان به همّت اوست، نه به ثروتش.

امام علی علیه السلام :ارزش مرد، به اندازه همّت اوست.

ص :41


1- بحار الأنوار : 78/9/64.
2- الصحیفة السجّادیّة الجامعة : الدعاء 200 .
3- بحار الأنوار : 78/165/1.
4- . الخصال : 40/25.
5- غرر الحکم : 2167.
6- . نهج البلاغة : الحکمة 47.

عنه علیه السلام :مَن شَرُفَت هِمَّتُهُ عَظُمَت قِیمَتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :ما رَفَعَ امرأً کَهِمَّتِهِ ، و لا وَضَعَهُ کَشَهوَتِهِ . (2)

3963 - مایَنبَغی الاهِتمامُ بِهِ
3963 - آنچه سزاوار اهتمام است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، أقبِلوا علی ما کُلِّفتُموهُ مِن إصلاحِ آخِرَتِکُم ......... و اصرِفُوا هِمَّتَکُم بِالتَّقَرُّبِ إلی طاعَتِهِ . (3)

الکافی :فیما ناجَی اللّهُ تعالی بهِ موسی علیه السلام : کَیفَ لا یَکونُ هَمُّکَ فیما عِندی و إلَیَّ تَرجِعُ لا مَحالَةَ؟! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِجعَلْ هَمَّکَ لآخِرَتِکَ ، و حُزنَکَ علی نَفسِکَ ، فکَم مِن حَزینٍ وَفَدَ بهِ حُزنُهُ علی سُرورِ الأبَدِ ! و کَم مِن مَهمومٍ أدرَکَ أمَلَهُ ! (5)

عنه علیه السلام :اِجعَلْ کُلَّ هَمِّکَ و سَعیِکَ لِلخَلاصِ مِن مَحَلِّ الشَّقاءِ و العِقابِ، و النَّجاةِ مِن مَقامِ البَلاءِ و العَذابِ . (6)

امام علی علیه السلام :هرکه همّتش والا باشد، ارزشش عظیم شود.

امام علی علیه السلام :انسان را چیزی به مانند همّت او بلند نگردانید و او را چیزی چون شهوتش پست نساخت.

3963

آنچه سزاوار اهتمام است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! به آباد کردن آخرت خویش که بدان مکلّفید روی آورید ......... و همّت خود را مصروف نزدیک شدن به طاعت او کنید.

الکافی:از جمله نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام این بود: چگونه همّت تو متوجّه آنچه نزد من است نباشد، در حالی که ناچار به سوی من بر می گردی!

امام علی علیه السلام :اهتمام خود را مصروف آخرتت گردان و اندوهت را مصروف خودت؛ زیرا چه بسیار اندوهگینی که اندوهش او را به شادی جاویدان رساند و چه بسیار با همّ و غمی که به آرزویش دست یافت!

امام علی علیه السلام :تمام همّت و کوشش خود را برای رهایی از جایگاه بدبختی و کیفر، و نجات از سرای بلا و عذاب قرار ده.

ص :42


1- غرر الحکم : 8320.
2- غرر الحکم : 9707.
3- بحار الأنوار : 77/182/10.
4- الکافی : 8/45/8.
5- غرر الحکم : 2453.
6- غرر الحکم : 2438.

عنه علیه السلام :اِجعَل هَمَّکَ و جِدَّکَ لآخِرَتِکَ . (1)

عنه علیه السلام :ما المَغرورُ الّذی ظَفِرَ مِن الدُّنیا بأعلی هِمَّتِهِ کالآخَرِ الّذی ظَفِرَ مِن الآخِرَةِ بِأدنی سُهمَتِهِ. (2)

عنه علیه السلام : ......... و لیَکُنْ هَمُّکَ لِما بَعدَ المَوتِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَکُنْ هَمُّهُ ما عِندَ اللّهِ سبحانَهُ لَم یُدرِکْ مُناهُ . (4)

(5)

3964 - مَن یَبلُغُ کُنهَ هِمَّتِهِ
3964 - کسانی که به اوج همّت و خواست خود می رسند

الکتاب :

وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» . (6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أسهَرَ عَینَ فِکرَتِهِ بَلغَ کُنهَ هِمَّتِهِ . (7)

عنه علیه السلام :مَن بَذَلَ جُهدَ طاقَتِهِ بَلَغَ کُنهَ إرادَتِهِ . (8)

امام علی علیه السلام :همّت و تلاش خود را به آخرتت اختصاص ده.

امام علی علیه السلام :آن فریب خورده ای که از دنیا به بالاترین خواست خویش رسد، همچون کسی نیست که از آخرت به کمترین بهره اش دست یابد.

امام علی علیه السلام : ......... و باید همّ و غم تو برای جهان پس از مرگ باشد.

امام علی علیه السلام :هر که همّ و غمش برای آنچه نزد خداوند سبحان است نباشد، به آرزوهای خود نرسد.

3964

کسانی که به اوج همّت و خواست خود می رسند

قرآن:

«و کسانی که برای ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که چشم اندیشه اش را شب ها بیدار نگه دارد، به اوج همّت و خواست خود برسد.

امام علی علیه السلام :هر که نهایت توان خود را به کار گیرد، به نهایت خواست خود دست یابد.

ص :43


1- غرر الحکم : 2288.
2- نهج البلاغة : الحکمة 370 .
3- غرر الحکم : 3586.
4- غرر الحکم : 8970.
5- (انظر) الآخرة : باب 29.
6- العنکبوت : 69.
7- غرر الحکم : 8784.
8- غرر الحکم : 8785.

عنه علیه السلام :مَن کانَتِ الآخِرَةُ هِمَّتَهُ بَلَغَ مِن الخَیرِ غایَةَ اُمنِیَّتِهِ . (1)

3965 - أعلَی الهِمَمِ
3965 - عالیترین همّت ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشرَفُ الهِمَمِ رِعایَةُ الذِّمامِ . (2)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الهِمَمِ إنجازُ الوَعدِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: أسألُکَ مِن الشَّهادَةِ أقسَطَها ، و مِن العِبادَةِ أنشَطَها ......... و مِن الهِمَمِ أعلاها . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: فَقدِ انقَطَعَت إلَیکَ هِمَّتی ، و انصَرَفَت نَحوَکَ رَغبَتی ، فأنتَ لا غَیرُکَ مُرادی ، و لَکَ لا لِسواکَ سَهَری و سُهادی . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: وَ هَبْ لِی جِسما رُوحانِیّا ، و قَلبا سَماوِیّا ، و هِمَّةً مُتّصِلَةً بکَ ، و یَقینا صادِقا فی حُبِّکَ . (6)

امام علی علیه السلام :هرکه آخرت همّ و غم او باشد، در خیر و خوبی به اوج خواست خود برسد.

3965

عالیترین همّت ها

امام علی علیه السلام :والاترین همّت ها پایبندی به پیمان (حق و حرمت دیگران) است.

امام علی علیه السلام :بهترین همّت ها، وفا کردن به وعده است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : [بار خدایا! ]از گواهی و شهادت، عادلانه ترین آن را از تو مسألت دارم و از عبادت ، با نشاط ترین آن را ......... و از همّت ، عالیترین آن را.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : همّتم به تمامی متوجّه توست و رغبتم به توست، تو مراد من هستی نه غیر تو و شب زنده داری و بی خوابی کشیدن های من برای توست نه برای جز تو.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : مرا پیکری روحانی بخش و دلی آسمانی و همّتی پیوسته به تو و یقینی صادق در محبّت به تو.

ص :44


1- غرر الحکم : 8902.
2- غرر الحکم : 3305.
3- غرر الحکم : 3328 .
4- الصحیفة السجّادیّة الجامعة : الدعاء 199 .
5- بحار الأنوار : 94/148/21.
6- الصحیفة السجّادیّة الجامعة : الدعاء 199 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: یا مَن آنَسَ العارِفینَ بطُولِ (بطِیبِ) مُناجاتِهِ ، و ألبَسَ الخائفینَ ثَوبَ مُوالاتِهِ ، مَتی فَرِحَ مَن قَصَدَت سِواکَ هِمَّتُهُ ؟! و مَتی استَراحَ مَن أرادَت غَیرَکَ عَزیمَتُهُ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: فَقد ساقَنی إلَیکَ أمَلی ، و علَیکَ یا واجِدی عَکَفَت هِمَّتی ، و فیما عِندَکَ انبَسَطَت رغبَتی . (2)

3966 - ثَمَراتُ عُلُوِّ الهِمَّةِ
3966 - نتایج بلند همّتی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِلمُ و الأناةُ تَوأمانِ یُنتِجُهُما عُلُوُّ الهِمَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :الکَرَمُ نَتیجَةُ عُلُوِّ الهِمَّةِ . (4)

عنه علیه السلام :أبعَدُ الهِمَمِ أقرَبُها مِن الکَرَمِ . (5)

عنه علیه السلام :الفِعلُ الجَمیلُ یُنبئُ عَن عُلُوِّ الهِمَّةِ . (6)

عنه علیه السلام :الکَفُّ عمّا فی أیدی النّاسِ عِفَّةٌ و کِبَرُ هِمَّةٍ . (7)

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : ای کسی که عارفان را به طول [یا به عِطر ]مناجاتش مأنوس کرد و جامه ولایت و دوستی اش را بر قامت ترسندگان پوشاند! کی شاد شود کسی که همّتش متوجّه جز تو باشد و چه وقت بیاساید کسی که عزم و اراده اش جز تو را خواهد!

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : آرزویم مرا به سوی تو رانْد و همّتم، ای معبود بی نیاز و توانای من، وقف تو شد و رغبتم به آنچه نزد توست، بسیار گردید.

3966

نتایج بلند همّتی

امام علی علیه السلام :بردباری و وقار دو همزادند که از بلندی همّت زاده می شوند.

امام علی علیه السلام :کَرَم داشتن، زاییده بلندی همّت است.

امام علی علیه السلام :عالیترین همّت ها، نزدیکترین آنها به کَرَم است.

امام علی علیه السلام :کردار زیبا، از بلندی همّت خبر می دهد.

امام علی علیه السلام :طمع نداشتن به آنچه در دست مردم است، [نشانِ ]عزّت نفْس و بزرگی همّت است.

ص :45


1- الصحیفة السجّادیّة الجامعة : الدعاء 199 .
2- بحار الأنوار : 98/89/2.
3- نهج البلاغة : الحکمة 460.
4- غرر الحکم : 1477.
5- غرر الحکم : 2962.
6- غرر الحکم : 1388.
7- غرر الحکم : 1387.

عنه علیه السلام :مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومُ القَناعَةِ . (1)

عنه علیه السلام :مِن شَرَفِ الهِمَّةِ بَذلُ الإحسانِ . (2)

عنه علیه السلام :بقَدرِ الهِمَمِ تَکونُ الهُمومُ . (3)

عنه علیه السلام :هُمومُ الرّجُلِ علی قَدرِ هِمَّتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :علی قَدرِ الهِمَّةِ تَکونُ الحَمِیَّةُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَبُرَت هِمَّتُهُ کَبُرَ اهتِمامُهُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن کَبُرَت هِمَّتُهَ عَزَّ مَرامُهُ . (7)

عنه علیه السلام :شَجاعَةُ الرّجُلِ علی قَدرِ هِمَّتِهِ . (8)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اِستَجلِبْ عِزَّ الیأسِ بِبُعدِ الهِمَّةِ . (9)

3967 - هِمَّةُ الأکیاسِ
3967 - همّت زیرکان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الطّاعَةُ هِمَّةُ الأکیاسِ ، المَعصِیَةُ هِمَّةُ الأرجاسِ . (10)

عنه علیه السلام :المؤمنُ الدُّنیا مِضمارُهُ ، و العَمَلُ هِمَّتُهُ ، و المَوتُ تُحفَتُهُ ، و الجَنَّةُ سُبقَتُهُ . الکافِرُ الدُّنیا جَنَّتُهُ ، و العاجِلَةُ هِمَّتُهُ ، و المَوتُ شَقاوَتُهُ ، و النّارُ غایَتُهُ . (11)

امام علی علیه السلام :پایبندی به قناعت، از والایی همّت است.

امام علی علیه السلام :احسان کردن، از والایی همّت است.

امام علی علیه السلام :اندوه ها به اندازه همّت ها و خواسته هاست.

امام علی علیه السلام :اندوه های مرد به اندازه همّت اوست.

امام علی علیه السلام :حمیّت (عار داشتن از زشتی ها) به اندازه همّت است.

امام علی علیه السلام :هر که همّتش بزرگ باشد، همّ و غمش بزرگ است.

امام علی علیه السلام :هر که همّتش بزرگ باشد، مقصودش عالی (کمیاب) است.

امام علی علیه السلام :شجاعت مرد، به اندازه همّت اوست.

امام باقر علیه السلام :عزّتِ طمع نداشتن را با بلندی همّت به دست آر.

3967

همّت زیرکان

امام علی علیه السلام :فرمانبری [از خداوند ]همّت زیرکان است. نافرمانی [از خدا ]همّت پلیدان است.

امام علی علیه السلام :دنیا، میدان تمرین و مسابقه مؤمن است و عمل، همّ و غم او و مرگ، ارمغانی برای او و بهشت، جایزه او؛ دنیا بهشت کافر است و لذّت های گذرا ، دغدغه و همّت او و مرگ مایه بدبختی او و آتش دوزخ فرجام او.

ص :46


1- غرر الحکم : 9435.
2- غرر الحکم : 9280.
3- غرر الحکم : 4277.
4- غرر الحکم : 10059.
5- غرر الحکم : 1674.
6- غرر الحکم : 7850.
7- غرر الحکم : 8406.
8- غرر الحکم : 5763.
9- بحار الأنوار:78/164/1.
10- غرر الحکم : 616 و 617.
11- غرر الحکم : 1945 و 1946.

عنه علیه السلام :مَن صَحّت مَعرِفَتُهُ انصَرَفَت عَنِ العالَمِ الفانی نَفسُهُ و هِمَّتُهُ . (1)

عنه علیه السلام :إن سَمَت هِمَّتُکَ لإصلاحِ النّاسِ فابدأْ بنَفسِکَ ، فإنّ تَعاطِیَکَ صَلاحَ غَیرِکَ و أنتَ فاسِدٌ أکبَرُ العَیبِ . (2)

عنه علیه السلام :ما المَغبوطُ إلاّ مَن کانَت هِمَّتُهُ نَفسَهُ ، لا یُغِبُّها عَن مُحاسَبَتِها و مُطالَبَتِها و مُجاهَدَتِها . (3)

عنه علیه السلام :رَغبَةُ العاقِلِ فی الحِکمَةِ ، و هِمَّةُ الجاهِلِ فی الحَماقَةِ . (4)

عنه علیه السلام :اقصُرْ هِمَّتَکَ علی ما یَلزَمُکَ ، و لا تَخُضْ فیما لا یَعنیکَ . (5)

عنه علیه السلام :طُوبی لِمَن قَصَرَ هِمَّتَهُ علی ما یَعنیهِ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :هرکه معرفتش درست باشد، جان او و همّت او از این جهانِ فانی روی برتابد.

امام علی علیه السلام :اگر همّت والایِ اصلاح مردم را در سر داری، از خودت آغاز کن؛ زیرا پرداختن تو به اصلاح دیگران، در حالی که خود فاسد باشی بزرگترین عیب است.

امام علی علیه السلام :سعادتمند نباشد، مگر کسی که همّتش [اصلاح ]خودش باشد، پیوسته از آن حساب بکَشد و مطالبه کند و با آن بستیزد.

امام علی علیه السلام :رغبت خردمند، به حکمت است و همّتِ نادان اندر کار حماقت.

امام علی علیه السلام :همّت خویش را مصروف چیزی گردان که برایت لازم است و در آنچه به کارَت نمی آید فرو مرو.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که همّت خود را منحصر به چیزی کرد که به کارش می آید.

ص :47


1- غرر الحکم : 9142.
2- غرر الحکم : 3749.
3- غرر الحکم : 9685.
4- غرر الحکم : 5420.
5- غرر الحکم : 2303.
6- غرر الحکم : 5945.
7- (انظر) عنوان 467 «الکِیاسة».

3968 - قِصَرُ الهِمَّةِ
3968 - کوتَه همّتی

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ نَزَلَ علی رجُلٍ بِالطّائفِ قَبلَ الإسلامِ فأکرَمَهُ ، فلَمّا أن بَعثَ اللّهُ محمّدا صلی الله علیه و آله إلَی النّاسِ قیلَ للرّجُلِ : أ تَدری مَنِ الّذی أرسَلَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَی النّاسِ ؟ قالَ : لا ، قالوا لَهُ : هُو محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ یَتیمُ أبی طالبٍ، و هُو الّذی کانَ نَزَلَ بکَ بِالطّائفِ یَومَ کذا و کذا فأکرَمتَهُ . قالَ : فقَدِمَ الرّجُلُ علی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فسَلَّمَ علَیهِ و أسلَمَ ، ثُمّ قالَ لَهُ : أ تَعرفنی یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : و مَن أنتَ ؟ قالَ : أنا رَبُّ المَنزِلِ الّذی نَزَلتَ بهِ بِالطّائفِ فی الجاهِلیَّةِ یَومَ کذا و کذا فأکرَمتُکَ ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَرحَبا بِکَ سَلْ حاجَتَکَ ، فقالَ : أسألُکَ مِائتَی شاةٍ بِرُعاتِها ، فأمَرَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بما سألَ ، ثُمّ قالَ لأصحابِهِ : ما کانَ علی هذا الرّجُلِ أن یَسألَنی سُؤالَ عَجوزِ بَنی إسرائیلَ لِمُوسی علیه السلام ؟! ، فقالوا : و ما سألَت عَجوزُ بَنی إسرائیلَ لمُوسی ؟ فقالَ : إنّ اللّهَ عَزَّ ذِکرُهُ أوحی إلی موسی أن اِحمِلْ عِظامَ یُوسُفَ مِن مِصرَ قَبلَ أن تَخرُجَ مِنها إلَی الأرضِ المُقدَّسَةِ بِالشّامِ، فسَألَ موسی عَن قَبرِ یُوسُفَ علیه السلام ، فجاءهُ شَیخٌ فقالَ : إن کانَ أحَدٌ یَعرِفُ قَبرَهُ ففُلانَةٌ ، فأرسَلَ موسی علیه السلام إلَیها ، فلَمّا جاءتهُ قالَ : تَعلَمینَ مَوضِعَ قَبرِ یُوسُفَ علیه السلام ؟ قالَت : نَعَم ، قالَ : فدُلِّینی علَیهِ و لَکِ ما سَألتِ ، قالَ (1) : لا أدُلُّکَ علَیهِ إلاّ بحُکمی ، قالَ : فلَکِ الجَنَّةُ ، قالَت : لا إلاّ بحُکمی علَیکَ ، فأوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی موسی: لا یَکبُرْ علَیکَ أن تَجعَلَ لَها حُکمَها ، فقالَ لها موسی : فلَکِ حُکمُکِ ، قالَت : فإنّ حُکمی أن أکُونَ مَعکَ فی دَرَجَتِکَ الّتی تَکونُ فیها یَومَ القِیامَةِ فی الجَنَّةِ . فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما کانَ علی هذا لَو سَألَنی ما سألَت عَجوزُ بَنی إسرائیلَ ؟ ! (2)

3968

کوتَه همّتی

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از [ظهور ]اسلام، در طائف بر مردی وارد شد و آن مرد از حضرت با احترام پذیرایی کرد. پس از آنکه خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را به سوی مردم فرستاد، به آن مرد گفته شد: آیا می دانی آن کسی که خداوند عزّ و جلّ به سوی مردم فرستاده است، کیست؟ گفت: نه. گفتند: او محمّد بن عبد اللّه ، یتیم ابو طالب و همان کسی است که در فلان و بهمان روز در طائف میهمان تو شد و تو او را گرامی داشتی. پس، آن مرد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و سلام کرد و مسلمان شد. آنگاه عرض کرد: ای رسول خدا! آیا مرا می شناسید؟ حضرت فرمود: تو کیستی؟ عرض کرد: من صاحب همان منزلی هستم که شما در جاهلیت در فلان و بهمان روز وقتی به طائف آمدید وارد آن شدید و من با احترام از شما پذیرایی کردم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: خوش آمدی. حاجتت را بخواه. عرض کرد: دویست گوسفند با چوپانان آنها به من عطا فرمایید. حضرت دستور داد به او دادند. سپس به اصحاب خود فرمود: چه می شد اگر این مرد از من همان چیزی را بخواهد که پیر زن بنی اسرائیلی از موسی علیه السلام خواست؟! اصحاب عرض کردند: مگر پیر زن بنی اسرائیلی از موسی چه خواست؟ فرمود: خداوند عزّ و جلّ به موسی وحی فرمود که پیش از آنکه مصر را به قصد سرزمین مقدّس در شام ترک گویی، استخوان های یوسف را با خود ببر. موسی از قبر یوسف جویا شد. پیر مردی آمد و گفت: اگر کسی جای قبر او را بلد باشد آن کس فلان پیر زن است. موسی علیه السلام در پی او فرستاد. وقتی پیر زن آمد، موسی به او فرمود: تو جای قبر یوسف را می دانی؟ عرض کرد: آری. موسی فرمود: پس، آن را به من نشان بده، هر چه بخواهی به تو می دهم. پیر زن گفت: آن را نشانت نمی دهم، مگر اینکه هر چه من بگویم ، همان را به من بدهی. موسی فرمود: بهشت از آنِ تو باشد. پیر زن گفت: نه، من تعیین می کنم. خداوند عزّ و جلّ به موسی وحی فرمود که نگران نباش، بگذار او تعیین کند. موسی به او فرمود: تعیین با تو. عرض کرد: می خواهم روز قیامت در بهشت با تو هم درجه باشم.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این مرد همّت آن را نداشت تا از من همان چیزی را بخواهد که آن پیر زن بنی اسرائیلی خواست!

ص :48


1- کذا فی المصدر و الصحیح «قالت».
2- الکافی : 8/155/144.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَم بَینَ مَسألَةِ الأعرابیِّ و عَجوزِ بَنی إسرائیلَ ! إنّ موسی لَمّا اُمِرَ أن یَقطَعَ البَحرَ فانتَهی إلَیهِ صُرِفَت وُجوهُ الدَّوابِّ فرَجَعَت ، فقالَ موسی : ما لِی یا ربِّ ؟! قالَ : إنّکَ عِندَ قَبرِ یُوسُفَ ، فاحمِلْ عِظامَهُ مَعکَ و قَدِ استَوی القَبرُ بالأرضِ . فجَعَلَ موسی لا یَدری أینَ هُو ، فسألَ موسی : هَل یَدری أحَدٌ مِنکُم أینَ هُو ؟ فقالوا : إن کانَ أحَدٌ یَعلَمُ أینَ هُو فعَجوزُ بَنی فُلانٍ تَعلَمُ أینَ هُو ، فأرسَلَ إلَیها الرّسولَ قالَت : ما لَکُم ؟ قالوا : انطَلِقی إلی موسی ، فلَمّا أتَتهُ قالَ لَها : تَعلَمینَ أینَ قَبرُ یُوسُفَ ؟ قالَت : نَعَم ، قالَ: فَدُلِّینا علَیهِ ، قالَت : لا و اللّهِ حتّی تُعطِیَنی ما أسألُکَ ! قالَ لَها : لکِ ذلکَ ، قالَت : فإنّی أسألُکَ أن أکونَ مَعکَ فی الدَّرَجَةِ الّتی تَکونُ فیها فی الجَنّةِ ، قالَ : سَلی الجَنّةَ ، قالَت : لا و اللّهِ لا أرضی إلاّ أن أکونَ مَعکَ ! فجَعلَ موسی یُرادُّها ، فأوحَی اللّهُ إلَیهِ أن أعطِها ذلکَ فإنّهُ لا یَنقُصُکَ شیئا ، فأعطاها وَ دَلَّتهُ علَی القَبرِ ، فأخرَجوا العِظامَ و جاوَزوا البَحرَ . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چقدر فاصله است میان خواسته این اعرابی و خواسته آن پیر زن بنی اسرائیل! زمانی که موسی مأمور شد از دریا عبور کند و به کنار دریا رسید، مرکب های آنان صورت خود را بر گرداندند و به عقب برگشتند. موسی گفت: خدایا! چه شده است؟ خداوند فرمود: تو در نزدیکی قبر یوسف هستی. پس استخوانهای او را با خودت ببر.اما چون قبر با خاک یکسان شده بود، موسی جای آن را پیدا نمی کرد. لذا پرسید: آیا کسی از شما جای قبر را می داند؟ عرض کردند: اگر کسی باشد که جای آن را بلد باشد، آن کس پیر زن بنی فلان است. او می داند کجاست. موسی دنبال او فرستاد. او به فرستادگان موسی علیه السلام گفت: چه می خواهید؟ گفتند: نزد موسی بیا. وقتی به حضور موسی آمد، به او فرمود: تو می دانی قبر یوسف کجاست؟ گفت: آری. فرمود: پس آن را به ما نشان بده. پیر زن گفت: نه به خدا، مگر اینکه آنچه را از تو بخواهم به من بدهی! موسی به او فرمود: می دهم. پیر زن گفت:از تو می خواهم که در بهشت با تو در همان درجه ای باشم که تو هستی. موسی فرمود: بهشت را بخواه [کافی است]. گفت: نه به خدا، راضی نمی شوم، مگر اینکه با تو باشم! موسی سعی کرد او را از خواسته اش منصرف کند، اما خداوند به موسی وحی فرمود که آنچه می خواهد به او بده؛ زیرا این از تو چیزی کم نمی کند. پس، موسی خواسته پیر زن را قبول کرد و پیر زن قبر را نشان موسی داد. پس استخوان ها را در آوردند و از دریا گذشتند.

ص :49


1- کنز العمّال : 32412.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن صَغُرَت هِمَّتُهُ بَطَلَت فَضیلَتُهُ . (1)

امام علی علیه السلام :هر که همّتش حقیر باشد، فضیلتش از بین برود.

ص :50


1- غرر الحکم : 8019.

عنه علیه السلام :مَن دَنَت هِمَّتُهُ فلا تَصحَبْهُ . (1)

عنه علیه السلام :مِن صِغَرِ الهِمَّةِ حَسَدُ الصَّدیقِ علَی النِّعمَةِ . (2)

عنه علیه السلام :لا مُروَّةَ لِمَن لا هِمَّةَ لَهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا هِمَّةَ لِمَهینٍ . (4)

عنه علیه السلام :الأمانِیُّ هِمَّةُ الرِّجالِ . (5)

عنه علیه السلام :نَعوذُ باللّهِ مِن المَطامِعِ الدَّنِیَّةِ ، و الهِمَمِ الغَیرِ المَرضِیَّةِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثٌ یَحجُزنَ المرءَ عَن طَلَبِ المَعالی : قِصَرُ الهِمَّةِ ، و قِلَّةُ الحِیلَةِ، و ضَعفُ الرّأیِ . (7)

(8)

3969 - مَن کانَت هِمَّتُهُ بَطنَهُ
3969 - هر که همّتش شکمش باشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَت هِمَّتُهُ أکلَهُ ، کانَت قِیمَتُهُ ما أکَلَهُ . (9)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کانَت هِمَّتُهُ ما یَدخُلُ بَطنَهُ ، کانَت قِیمَتُهُ ما یَخرُجُ مِنهُ . (10)

امام علی علیه السلام :با کسی که همّت پَست دارد، همنشینی مکن.

امام علی علیه السلام :رشک بردن بر نعمت دوست، از دون همّتی است.

امام علی علیه السلام :کسی که همّت ندارد، انسانیّت ندارد.

امام علی علیه السلام :آدم حقیر، همّت ندارد.

امام علی علیه السلام :[رسیدن به] آرمان ها، همّت مردان است.

امام علی علیه السلام :به خدا پناه می بریم از مطامع پست و همّت ها و خواسته های ناپسند.

امام صادق علیه السلام :سه چیز انسان را از رفتن در پی مقامات عالیه و اهداف بلند باز می دارد: کوتاهی همّت، چاره اندیش نبودن، و سستی اندیشه.

3969

هر که همّتش شکمش باشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه همّتش خوراکش باشد، ارزشش به اندازه همان چیزی است که می خورد.

امام علی علیه السلام :هر که همّتش چیزی باشد که وارد شکمش می شود، ارزش او به اندازه همان چیزی است که از شکمش خارج می شود.

ص :51


1- غرر الحکم : 9086.
2- غرر الحکم : 9256.
3- غرر الحکم : 10778.
4- بحار الأنوار : 78/10/67.
5- غرر الحکم : 946.
6- غرر الحکم : 9974.
7- تحف العقول : 318.
8- (انظر) الدعاء : باب 1208.
9- تنبیه الخواطر : 1/48.
10- غرر الحکم : 8830.

عنه علیه السلام :أمقَتُ العِبادِ إلَی اللّهِ سبحانَهُ مَن کانَ هِمَّتُهُ بَطنَهُ و فَرجَهُ . (1)

عنه علیه السلام :ما أبعَدَ الخَیرَ مِمَّن هِمَّتُهُ بَطنُهُ و فَرجُهُ ! (2)

(3)

3970 - مَن کانَت هِمَّتُهُ الدُّنیا
3970 - کسی که همّتش دنیا باشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ : قَلبٌ مَشغولٌ بِالدُّنیا ، و قَلبٌ مَشغولٌ بِالعُقبی ، و قَلبٌ مَشغولٌ بِالمَولی . أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالدُّنیا فَلَهُ الشِّدَّةُ و البَلاءُ ، و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالعُقبی فلَهُ الدَّرَجاتُ العُلی ، و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالمَولی فلَهُ الدُّنیا و العُقبی و المَولی . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کانَتِ الدُّنیا هِمَّتَهُ ، اشْتَدَّت حَسرَتُهُ عِند فِراقِها . (5)

عنه علیه السلام :مَن کانَتِ الدُّنیا هَمَّهُ ، طالَ یَومَ القِیامَةِ شَقاؤهُ و غَمُّهُ . (6)

امام علی علیه السلام :مبغوض ترین بندگان نزد خداوند سبحان، کسی است که همّ و غم او شکم و شرمگاهش باشد.

امام علی علیه السلام :چه دور است خیر و خوبی از کسی که همّ و غمش شکم و شرمگاه اوست.

3970

کسی که همّتش دنیا باشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل سه گونه است: دلِ گرفتار دنیا، دلِ گرفتار عُقبی و دلِ گرفتار مولی. دلی که گرفتار دنیا باشد، سختی و رنج نصیب اوست و دلی که گرفتار عقبی باشد، درجات بلند نصیبش شود و دلی که گرفتار مولی باشد، هم دنیا دارد و هم عقبی را و هم مولی را.

امام علی علیه السلام :هر که دنیا همّ و غم او باشد، در هنگام جدا شدن از آن سخت حسرت خورد.

امام علی علیه السلام :کسی که همّ و غمش دنیا باشد، در روز قیامت شقاوت و اندوهش به درازا کشد.

ص :52


1- غرر الحکم : 3294.
2- غرر الحکم : 9642.
3- (انظر) الأکل : باب 107.
4- المواعظ العددیّة : 146.
5- بحار الأنوار : 77/376/1.
6- غرر الحکم : 9110.

عنه علیه السلام :لَم یُفِدْ مَن کانَ هِمَّتُهُ الدُّنیا عِوَضا ، و لَم یَقضِ مُفتَرَضا . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَکُن هَمُّهُ ما عِندَ اللّهِ سبحانَهُ لَم یُدرِکْ مُناهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :کسی که همّتش دنیا باشد، عوضی به دست نیاورد و فریضه ای را ادا نکند.

امام علی علیه السلام :هر که همّتش آنچه نزد خدای سبحان است نباشد، به آرزوهایش نرسد.

ص :53


1- غرر الحکم : 7542.
2- غرر الحکم : 8970.
3- (انظر) الدنیا : باب 1249.

ص :54

535 - الهَوی

535 - هوس

اشاره

(1)

(2)

ص :55


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 73 باب 46 «ترک الشهوات و الأهواء». بحار الأنوار : 71 / 358 باب 88 «مَن ملَک نفسه عند الرغبة». وسائل الشیعة : 11 / 220 باب 32 «وجوب إیثار رضا اللّه علی هوَی النفس». المحجّة البیضاء : 5 / 87 «کتاب ریاضة النفس».
2- انظر: عنوان 83 «الجهاد الأکبر» ، 346 «معرفة النّفس» ، 517 «النفس» ، 404 «الفتنة» ، 444 «القلب» ، 360 «العفّة». الحکمة : باب 923 _ 926 ، الحرام : باب 812، الإخلاص : باب 1051 ،الرأی :باب 1427، رضوان اللّه : باب 1527. العبادة : باب 2465 ، العادة : باب 2951 ، العداوة : باب 2521 ، العفّة : باب 2713 ، العقل : باب 2748 ، 2772 ، 2778. المال : باب 3692 ، القلب : باب 3337 ، المراقبة : باب 1546.

3971 - خَطَرُ الهَوی
3971 - خطر هوی و هوس

الکتاب :

بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَ مَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ» . (1)

أَ فَمَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما سُمِّیَ الهَوی لأنّهُ یَهوی بصاحِبِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اِستَعیذوا باللّهِ مِن الرَّغَبِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ إبلیسَ قالَ : أهلَکتُهُم بِالذُّنوبِ فأهلَکونی بالاستِغفارِ، فلَمّا رأیتُ ذلکَ أهلَکتُهُم بالأهواءِ فهُم یَحسَبونَ أنّهُم مُهتَدونَ فلا یَستَغفِرونَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :کُفَّ أذاکَ عَن نَفسِکَ و لا تُتابِعْ هَواها فی مَعصیَةِ اللّهِ ؛ إذَن تُخاصِمَکَ یَومَ القِیامَةِ فَیلعَنَ بَعضُکَ بَعضا ، إلاّ أن یَغفِرَ اللّهُ تعالی و یَستُرَ برَحمَتِهِ . (6)

3971

خطر هوی و هوس

قرآن:

«نه، [این چنین نیست] بلکه کسانی که ستم کرده اند، بدون هیچ گونه دانشی، هوس های خود را پیروی کرده اند. پس آن کس را که خدا گمراه کرده، چه کسی هدایت می کند؟ و برای آنان یاورانی نخواهد بود».

«آیا کسی که بر حجّتی از جانب پروردگار خویش است، چون کسی است که بدی کردارش برای او زیبا جلوه داده شده و هوس های خود را پیروی کرده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هوی را بدان سبب هوی نامیده اند که صاحب خود را فرو می افکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از هوی و هوس به خدا پناه برید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ابلیس گفت: من آنان را با گناهان به هلاکت افکندم و آنان مرا با استغفار هلاک کردند. پس، چون چنین دیدم، آنان را به واسطه هواها (فرقه ها و عقاید گوناگون) به هلاکت انداختم؛ زیرا [در این صورت ]خیال می کنند رهیافته اند و از این رو دیگر استغفار نمی کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آزار خود را از نَفْسَت باز دار و در معصیت خدا از هوس های آن پیروی مکن؛زیرا در این صورت، روز قیامت نفْس تو با تو به مخاصمه برمی خیزد و یکدیگر را لعن و نفرین می کنید، مگر اینکه خداوند متعال به رحمت خود بیامرزد و پرده پوشی کند.

ص :56


1- الروم : 29.
2- محمّد : 14.
3- سنن الدارمی : 1/115/401.
4- کنز العمّال: 6160.
5- الترغیب و الترهیب : 1/87/13.
6- المحجّة البیضاء: 5/115.

عنه صلی الله علیه و آله :بِئسَ العَبدُ عَبدٌ لَهُ هَوًی یُضِلُّهُ، و نَفسٌ تُذِلُّهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهَوی اُسُّ المِحَنِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ طاعَةَ النّفسِ و مُتابَعَةَ أهوِیَتِها اُسُّ کُلِّ مِحنَةٍ و رَأسُ کُلِّ غَوایَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :الهَوی مَطِیَّةُ الفِتنَةِ . (4)

عنه علیه السلام :إنّما بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ أهواءٌ تُتَّبَعُ ، و أحکامٌ تُبتَدَعُ ......... . (5)

عنه علیه السلام :الهَوی هُوِیٌّ إلی أسفَلِ سافِلینَ . (6)

عنه علیه السلام :الهوی أعظَمُ العَدُوَّینِ . (7)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أغلَبِ السَّلاطِینِ و أقواها قالَ _: الهَوی . (8)

عنه علیه السلام :الهَوی قَرینٌ مُهلِکٌ . (9)

عنه علیه السلام :الهَوی صَبوَةٌ . (10)

عنه علیه السلام :الهَوی یُردی . (11)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بد بنده ای است، آن بنده که او را هوسی گمراه کننده و نفسی خوار کننده باشد .

امام علی علیه السلام :هوس، شالوده محنت هاست.

امام علی علیه السلام :فرمانبری از نفْس و پیروی از هوس های آن، شالوده هر رنج و سرچشمه هر گمراهی است.

امام علی علیه السلام :هوس، مرکب فتنه است.

امام علی علیه السلام :در حقیقت نقطه آغاز فتنه ها هوس هایی است که پیروی می شود و احکامی است که بدعت نهاده می شود ......... .

امام علی علیه السلام :هوس، فرو افتادن در پست ترین پستی هاست.

امام علی علیه السلام :هوس، بزرگترینِ دو دشمن است.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که: چیره ترین و نیرومندترین سلاطین کیست؟ _فرمود: هوس.

امام علی علیه السلام :هوس، همدمی مُهلک است.

امام علی علیه السلام :هوس، جهالت جوانی است.

امام علی علیه السلام :هوس، به نابودی می افکند.

ص :57


1- النوادر للراوندیّ : 145/198 .
2- غرر الحکم : 1048.
3- غرر الحکم : 3486.
4- غرر الحکم : 1098.
5- نهج البلاغة : الخطبة 50.
6- غرر الحکم : 1326.
7- غرر الحکم : 1678.
8- بحار الأنوار : 70/76/6.
9- غرر الحکم : 957.
10- غرر الحکم : 142.
11- غرر الحکم : 28.

عنه علیه السلام :آفَةُ العَقلِ الهَوی . (1)

عنه علیه السلام :أهلَکُ شَیءٍ الهَوی . (2)

3972 - خَطَرُ الشَّهَواتِ
3972 - خطر شهوت ها

الکتاب :

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَونَ غَیَّا» . (3)

وَ اللّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلاًَ عَظِیمَا» . (4)

الحدیث :

الکافی :فیما وَعَظَ اللّهُ تعالی بهِ عیسی علیه السلام : یا عیسی، لا تَستَیقِظَنَّ عاصِیا و لا تَستَنبِهَنَّ لاهِیا ، و افطِمْ نَفسَکَ عَنِ الشَّهَواتِ المُوبِقاتِ ، و کُلُّ شَهوَةٍ تُباعِدُکَ مِنّی فاهجُرْها . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّهَواتُ سُمومٌ قاتِلاتٌ . (6)

عنه علیه السلام :الشَّهَواتُ مَصائدُ الشَّیطانِ . (7)

عنه علیه السلام :الشَّهوَةُ أحَدُ المُغوِیَینِ . (8)

امام علی علیه السلام :آفتِ خرد، هوس است.

امام علی علیه السلام :مهلک ترین چیز، هوس است.

3972

خطر شهوت ها

قرآن:

«آنگاه، پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساختند و از شهوت ها پیروی کردند و به زودی گمراهی را خواهند دید».

«و خدا می خواهد تا بر شما ببخشاید و کسانی که از شهوت ها پیروی می کنند، می خواهند شما دستخوش انحرافی بزرگ شوید».

حدیث :

الکافی :از جمله اندرزهای خداوند متعال به عیسی علیه السلام این بود: ای عیسی! در حال بیداری گناه مکن و در گاه هشیاری غافل مباش و [کودک ]نفْس خود را [از شیر] شهوت های هلاکت بار بازگیر و از هر شهوتی که تو را از من دور می کند، دور شو.

امام علی علیه السلام :شهوت ها، زهرهایی کُشنده اند.

امام علی علیه السلام :شهوت ها، دامهای شیطان است.

امام علی علیه السلام :شهوت یکی از دو گمراه کننده است.

ص :58


1- غرر الحکم : 3925.
2- غرر الحکم : 2853.
3- مریم : 59.
4- النساء : 27.
5- الکافی : 8/136/103.
6- غرر الحکم : 876.
7- غرر الحکم : 2121.
8- غرر الحکم : 1661.

عنه علیه السلام :اِهجُروا الشَّهَواتِ ؛ فإنَّها تَقودُکُم إلی رُکوبِ الذُّنوبِ و التَّهَجُّمِ علَی السَّیّئاتِ . (1)

عنه علیه السلام :الشَّهَواتُ آفاتٌ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَسَرَّعَ إلَی الشَّهَواتِ تَسَرَّعَت (3) إلَیهِ الآفاتُ . (4)

عنه علیه السلام :اِمنَعْ نَفسَکَ مِن الشَّهَوات تَسلَمْ مِن الآفاتِ . (5)

عنه علیه السلام :لا تُسرِفْ فی شَهوَتِکَ و غَضَبِکَ فیُزرِیا بِکَ . (6)

عنه علیه السلام :حَلاوَةُ الشَّهوَةِ یُنَغِّصُها عارُ الفَضیحَةِ . (7)

عنه علیه السلام :اِعلَموا أنّهُ ما مِن طاعَةِ اللّهِ شیءٌ إلاّ یَأتی فی کَرْهٍ ، و ما مِن مَعصیَةِ اللّهِ شیءٌ إلاّ یَأتی فی شَهوَةٍ . (8)

عنه علیه السلام :إنّ الجَنّةَ حُفَّت بِالمَکارِهِ ، و إنّ النّارَ حُفَّت (حُجِبَت) بِالشَّهَواتِ . (9)

امام علی علیه السلام :شهوت ها را ترک گویید؛ زیرا که شهوت ها شما را به سوی ارتکاب گناهان و هجوم آوردن به سوی بدی ها می کشانند.

امام علی علیه السلام :شهوت ها آفت اند.

امام علی علیه السلام :هر که به سوی شهوت ها بشتابد، آسیب ها به سویش بشتابند.

امام علی علیه السلام :نفْس خود را از شهوت ها باز دار تا از آسیب ها سالم مانی.

امام علی علیه السلام :در شهوت و خشم خود از حدّ تجاوز مکن، که تو را بد نام می کنند.

امام علی علیه السلام :شیرینی شهوت را، ننگ رسوایی تلخ می کند.

امام علی علیه السلام :بدانید که هیچ طاعتی از طاعت های خداوند نیست مگر اینکه به جا آوردنش ناخوشایند است و هیچ معصیتی از معاصی او نیست جز اینکه به جا آوردنش خوشایند و با شهوت همراه است.

امام علی علیه السلام :بهشت به امور ناخوشایند در پیچیده شده است و دوزخ به شهوت ها.

ص :59


1- غرر الحکم : 2505.
2- غرر الحکم : 49.
3- فی الطبعة المعتمدة «تسرّع» ، و الأصحّ ما أثبتناه کما فی طبعة النجف و طهران و بیروت.
4- غرر الحکم : 8589.
5- غرر الحکم : 2440.
6- غرر الحکم : 10212.
7- غرر الحکم : 4885.
8- نهج البلاغة : الخطبة 176.
9- نهج البلاغة : الخطبة 176.

3973 - خَطَرُ اللَّذّاتِ
3973 - خطر لذّت ها

الکتاب :

أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاًَ» . (1)

أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ و أَضَلَّهُ اللّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ» . (2)

3973

خطر لذّت ها

امام علی علیه السلام :لذّت ها، تباه کننده اند.

امام علی علیه السلام :لذّت، باعث غفلت [از یاد خدا و آخرت ]است.

امام علی علیه السلام :رأس آفت ها، شیفتگی به لذّت هاست.

امام علی علیه السلام :کمتر پیش می آید که کسی آزمند لذّت ها شود و به واسطه آنها نابود نشود.

امام علی علیه السلام :به اندازه هر لذّتی، اندوهی است.

امام علی علیه السلام :بسا لذّتی که در آن مرگ است.

امام علی علیه السلام :هر که از معصیت های خدا لذّت بَرَد، خداوند او را خوار گرداند.

3974 - الهَوی إلهٌ مَعبودٌ
3974 - هوس ، الهه ای است پرستیده

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللَّذّاتُ مُفسِداتٌ . (3)

عنه علیه السلام :اللَّذّةُ تُلهی . (4)

عنه علیه السلام :رأسُ الآفاتِ الوَلَهُ بِاللَّذّاتِ . (5)

عنه علیه السلام :قَلَّ مَن غَرِیَ بِاللَّذّاتِ إلاّ کانَ بِها هَلاکُهُ . (6)

عنه علیه السلام :بقَدرِ اللَّذّةِ یَکونُ التَّغصیصُ . (7)

عنه علیه السلام :رُبَّ لَذَّةٍ فیها الحِمامُ . (8)

عنه علیه السلام :مَن تَلَذَّذَ بِمَعاصی اللّهِ أورَثَهُ اللّهُ ذُلاًّ . (9)

3974

هوس ، الهه ای است پرستیده

قرآن:

«آیا آن کس که هوای خود را معبود خویش گرفته است دیدی؟ آیا [می توانی] ضامن او باشی؟».

«پس، آیا دیدی کسی را که هوای خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟».

ص :60


1- الفرقان : 43.
2- الجاثیة : 23.
3- غرر الحکم : 50.
4- غرر الحکم : 27.
5- غرر الحکم : 5244.
6- غرر الحکم : 6813.
7- غرر الحکم : 4254.
8- غرر الحکم : 5323.
9- غرر الحکم : 8823.

3975 - الهَوی یَدعو إلَی العَمی
3975 - هوس، به کور دلی فرا می خواند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما تَحَت ظِلِّ السَّماءِ مِن إلهٍ یُعبَدُ مِن دُونِ اللّهِ أعظَمَ عِندَ اللّهِ مِن هَویً مُتَّبَعٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الهَوی إلهٌ مَعبودٌ ، العَقلُ صَدِیقٌ مَحمودٌ . (2)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ عَبدُ شَهوَتِهِ . (3)

(4)

الهَوی یَدعو إلَی العَمی

الکتاب :

یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّه إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکُم بمُجانَبَةِ الهَوی ؛ فإنّ الهَوی یَدعو إلَی العَمی، و هُوَ الضَّلال فی الآخِرَةِ و الدُّنیا . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در زیر این آسمان ، هیچ معبودی که به جای خداوند پرستیده شود، نزد خدا منفورتر از هوای نفْس نیست.

امام علی علیه السلام :هوس، الهه ای پرستیده است و خرد دوستی پسندیده.

امام علی علیه السلام :نادان، بنده شهوت خویش است.

3975

هوس، به کور دلی فرا می خواند

قرآن:

«ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (جانشین) قرار دادیم. پس میان مردم به حق داوری کن و از هوس پیروی مکن، که تو را از راه خدا منحرف می سازد. [و ]کسانی که از راه خدا منحرف می شوند، به سزای آنکه روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت خواهند داشت».

حدیث :

امام علی علیه السلام :شما را به دوری گزیدن از هوس سفارش می کنم؛ زیرا هوس به کوردلی فرا می خواند و آن [باعث ]گمراهی در آخرت و دنیاست.

ص :61


1- الدرّ المنثور : 6/261.
2- غرر الحکم : 2217 ، 2218.
3- غرر الحکم : 449.
4- (انظر) الدنیا : باب 1245 ، 1246.
5- ص : 26.
6- دعائم الإسلام : 2/350 .

عنه علیه السلام :الهَوی شَریکُ العَمی . (1)

عنه علیه السلام :إنّکَ إن أطَعتَ هواکَ أصَمَّکَ و أعماکَ ، و أفسَدَ مُنقَلَبَکَ و أرداکَ . (2)

عنه علیه السلام :إنّکُم إن أمَّرتُم علَیکُمُ الهَوی أصَمَّکُم و أعماکُم و أرداکُم . (3)

عنه علیه السلام :مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ أعماهُ ، و أصَمَّهُ ، و أذَلَّهُ ، و أضَلَّهُ . (4)

عنه علیه السلام :عِبادَ اللّهِ، إنّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ علی نَفسِهِ ......... قد خَلَعَ سَرابِیلَ الشَّهَواتِ ، و تَخَلّی مِن الهُمومِ إلاّ هَمّا واحِدا انفَردَ بهِ ، فخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمی و مُشارَکَةِ أهل الهَوی . (5)

(6)

3976 - أوَّلُ الهَوی وآخِرُهُ
3976 - آغاز و فرجام هوس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکُم و تَمَکُّنَ الهَوی مِنکُم ؛ فإنَّ أوَّلَهُ فِتنَةٌ و آخِرَهُ مِحنَةٌ . (7)

امام علی علیه السلام :هوس، شریک کوردلی است.

امام علی علیه السلام :اگر از هوس خود پیروی کنی تو را کر و کوردل می کند و آخرتت را تباه می گرداند و تو را به نابودی می افکند.

امام علی علیه السلام :اگر هوس را بر خود فرمانروا کنید، شما را کر و کور باطن می سازد و نابودتان می گرداند.

امام علی علیه السلام :هر که از هوس خود پیروی کند، هوس او را کوردل و کر باطن و خوار و گمراه می سازد.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از محبوبترین بندگان خدا نزد او بنده ای است که خداوند او را در برابر نَفْسش یاری کرده است ......... جامه های شهوت ها را برکَنده و [جانش ]از هر خواسته ای تهی گشته، مگر یک خواسته، که خود را وقف آن کرده است. بدین سبب از کوری [باطنی] و مشارکت با هوسرانان بیرون آمده است.

3976

آغاز و فرجام هوس

امام علی علیه السلام :مبادا هوس بر شما چیره آید؛ زیرا که آغاز آن ، فتنه (گمراهی) است و فرجامش رنج.

ص :62


1- نهج البلاغة : الکتاب 31.
2- غرر الحکم : 3807.
3- غرر الحکم : 3849.
4- غرر الحکم : 9168.
5- نهج البلاغة : الخطبة 87.
6- (انظر) المحبّة : باب 662. الضلالة : باب 2346.
7- غرر الحکم : 2745.

عنه علیه السلام :أوَّلُ الشَّهوَةِ طَرَبٌ ، و آخِرُها عَطَبٌ . (1)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و غَلَبَةَ الشَّهَواتِ علی قُلوبِکُم ؛ فإنَّ بِدایَتَها مَلَکَةٌ ، و نِهایَتَها هَلَکَةٌ . (2)

3977 - قَرینُ الشَّهوةِ مَریضُ النَّفسِ
3977 - شهوت پرست ، بیمارْ دل است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الشَّهَواتُ تَستَرِقُّ الجَهولَ . (3)

امام علی علیه السلام :آغاز شهوت، سرمستی است و فرجامش نابودی.

امام علی علیه السلام :زنهار از چیره آمدن شهوت ها بر دل هایتان؛ زیرا که آغاز آنها بندگی است و انجامشان نابودی.

3977

شهوت پرست ، بیمارْ دل است

امام علی علیه السلام :کسی که شهوت پرست باشد، جانش بیمار دل و ناقص عقل است.

امام علی علیه السلام :کسی که شهوت خود را با ترک آن درمان نکند، پیوسته بیمار باشد.

امام علی علیه السلام :شهوت ها، بیماری هایی کشنده اند و بهترین داروی آنها، پایداری در برابر آنهاست.

امام علی علیه السلام :فرمانبری از شهوت بدترین درد است.

3978 - التَّحذیرُ مِن رِقِّ الشَّهوَة
3978 - پرهیز از بندگی شهوت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَرینُ الشَّهوَةِ مَریضُ النّفسِ ، مَعلولُ العَقلِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُداوِ شَهوَتَهُ بِالتَّرکِ لم یَزَلْ عَلیلاً . (5)

عنه علیه السلام :الشَّهَواتُ أعلالٌ قاتِلاتٌ ، و أفضَلُ دَوائها اقتِناءُ الصَّبرِ عَنها . (6)

عنه علیه السلام :الانقِیادُ لِلشَّهوَةِ أدوَأُ الدّاءِ . (7)

(8)

3978

پرهیز از بندگی شهوت

امام علی علیه السلام :شهوت ها، نادان را به بندگی می کشند.

ص :63


1- غرر الحکم : 3133.
2- غرر الحکم : 2746.
3- غرر الحکم : 922.
4- غرر الحکم : 6790.
5- غرر الحکم : 8999.
6- غرر الحکم : 1789.
7- غرر الحکم : 1458.
8- (انظر) القلب : باب 3348.

عنه علیه السلام :عَبدُ الشَّهوَةِ أذَلُّ مِن عَبدِ الرِّقِّ . (1)

عنه علیه السلام :أزری بنَفسِهِ مَن مَلَکَتهُ الشَّهوَةُ ، و استَعبَدَتهُ المَطامِعُ . (2)

عنه علیه السلام :عَبدُ الشَّهوَةِ أسیرٌ لا یَنفَکُّ أسرُهُ . (3)

عنه علیه السلام :کَم مِن عَقلٍ أسیرٍ تَحتَ هَوی أمیرٍ ! (4)

(5)

3979 - التَّحذیرُ مِنَ الشَّهوَةِ الخَفِیَّةِ
3979 - پرهیز از شهوت های نهانی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِحذَروا الشَّهوَةَ الخَفِیَّةَ ؛ العالِمُ یُحِبُّ أن یُجلَسَ إلَیهِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهُمّ اغفِرْ لی رَمَزاتِ الألحاظِ ، و سَقَطاتِ الألفاظِ ، و شَهَواتِ الجَنانِ ، و هَفَواتِ اللِّسانِ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :بنده شهوت، خوارتر از بنده زرخرید است.

امام علی علیه السلام :هر که شهوت اختیاردارش باشد و طمع ها به بندگی اش کشند، خود را بد نام کرده است.

امام علی علیه السلام :بنده شهوت، اسیری است که از اسارت رها نمی شود.

امام علی علیه السلام :بسا خردی که اسیر هوسی فرمانرواست!

3979

پرهیز از شهوت های نهانی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از شهوت نهانی بپرهیزید؛ [مانند اینکه ]دانشمند دوست داشته باشد در مجلس او بنشینند (او جلوس کند و مردم به حضورش رسند).

امام علی علیه السلام :بار خدایا! اشاره های نیم نگاه ها، و بیهوده گویی ها، و شهوت های دل، و لغزش های زبان مرا بر من ببخشای.

ص :64


1- غرر الحکم : 6298.
2- غرر الحکم : 3176.
3- غرر الحکم : 6300.
4- نهج البلاغة : الحکمة 211.
5- (انظر) الحرّیّة : باب 788.
6- کنز العمّال : 28965.
7- نهج البلاغة : الخطبة 78.
8- (انظر) الشِّرک : باب 1977. النظر : باب 3828.

3980 - مُتابَعَةُ الهَوی
3980 - پیروی از هوس

الکتاب :

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ * وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رُبَّ شَهوَةِ ساعَةٍ تُورِثُ حُزنا طَویلاً . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أطاعَ نَفسَهُ فی شَهَواتِها فَقد أعانَها علی هُلْکِها . (4)

عنه علیه السلام :مَن أطاعَ هَواهُ باعَ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و طاعَةَ الهوی ؛ فإنّهُ یَقودُ إلی کُلِّ مِحنَةٍ . (6)

3980

پیروی از هوس

قرآن:

«و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم برای آنان بخوان، که از آن عاری گشت و آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد. و اگر می خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات ]بالا می بردیم، اما او به زمین (دنیا) گرایید و از هوس خود پیروی کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است که اگر بر او حمله ور شوی زبان از کام برآوَرَد و اگر رهایش کنی [باز هم] زبان از کام برآورد. این، مَثَل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس، این داستان را حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه بسیار شهوتی که ساعتی بیش نپاید، اما اندوهی طولانی در پی آرَد.

امام علی علیه السلام :هر که در شهوت هایش از نفْس خود فرمان بَرد، آن را در هلاکتش کمک کرده است.

امام علی علیه السلام :هر که از هوس خود فرمان بَرد، آخرت خویش را به دنیایش فروخته است.

امام علی علیه السلام :پروا کن از فرمانبری هوس؛ زیرا این کار تو را به سوی هر رنج و محنتی می کشاند.

ص :65


1- الأعراف : 175 ، 176.
2- (انظر) الکهف : 28 ، طه : 16 ، محمّد : 16 ، الروم : 29 ، ص : 26 ، القمر : 3.
3- بحار الأنوار : 77/82/3.
4- غرر الحکم : 8794.
5- غرر الحکم : 8354.
6- غرر الحکم : 2671.

عنه علیه السلام :اِقمَعوا هذهِ النُّفوسَ ؛ فإنّها طُلَعَةٌ إن تُطِیعُوها تَزِغْ بِکُم إلی شَرِّ غایَةٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِحذَروا أهواءکُم کما تَحذَرونَ أعداءکُم ، فلَیسَ شَیءٌ أعدی لِلرِّجالِ مِن اتِّباعِ أهوائهِم ، و حَصائدِ ألسِنَتِهِم . (2)

الکافی عن عبد الرحمنِ بن الحجّاج :قالَ أبو الحَسَنِ علیه السلام اِتَّقِ المُرتَقَی السَّهلَ إذا کانَ مُنحَدَرُهُ وَعْرا .

قالَ : و کانَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام یقولُ : لا تَدَعِ النَّفسَ و هَواها ؛ فإنّ هَواها (فی) رَداها ، و تَرکُ النَّفسِ و ما تَهوی أذاها ، و کَفُّ النَّفسِ عَمّا تَهوی دَواها . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إیّاکَ و المُرتَقَی الصَّعبَ إذا کانَ مُنحَدَرُهُ وَعْرا ، و إیّاکَ أن تُتبِعَ النّفسَ هَواها فإنّ فی هَواها رَداها . (4)

(5)

3981 - مُخالَفَةُ الهَوی
3981 - مخالفت با هوایِ نفْس

الکتاب :

وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی» . (6)

امام علی علیه السلام :این نفْس ها را سرکوب کنید؛ زیرا که نفْس ها گرایش شدید به شهوت های خود دارند، اگر از آنها اطاعت کنید، شما را به سوی بدترین فرجام منحرف می کنند.

امام صادق علیه السلام :همان گونه که از دشمنان خود حذر می کنید، از هوس هایتان حذر کنید؛ زیرا برای مردان دشمنی بدتر از پیروی از هوس هایشان و محصولات زبان هایشان (سخنان بیهوده و یاوه) نیست.

الکافی_ به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج _: امام کاظم علیه السلام به من فرمود: از بلندی ای که بالا رفتن از آن آسان و پایین آمدنش دشوار است، بپرهیز.

و حضرت صادق علیه السلام می فرمود: نفْس را با هوسش وا مگذار؛ زیرا هوای نفْس باعث هلاکت آن است و رها کردن نفْس با آنچه هوس می کند، برای آن مایه درد و رنج است و بازداشتن نفْس از آنچه هوس می کند درمان آن می باشد.

امام رضا علیه السلام :زنهار از بلندی ای که بالا رفتن از آن دشوار و پایین آمدنش سخت و وحشتناک است و از پیروی هوایِ نفْس بپرهیز؛ زیرا در هوایِ نفْس نابودیِ نفْس نهفته است.

3981

مخالفت با هوایِ نفْس

قرآن:

«و اما کسی که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفْس خود را از هوس بازداشت، پس، جایگاه او همان بهشت است».

ص :66


1- غرر الحکم : 2559.
2- الکافی : 2/335/1.
3- الکافی : 2/336/4 .
4- مشکاة الأنوار : 455/1524 .
5- (انظر) الاُمّة : باب 135.
6- النازعات : 40 ، 41.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طُوبی لِمَن تَرَکَ شَهوَةً حاضِرَةً لِمَوعُودٍ لَم یَرَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُخالَفَةُ الهَوی شِفاءُ العَقلِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن خالَفَ هواهُ أطاعَ العِلمَ . (3)

عنه علیه السلام :حِفظُ العَقلِ بِمُخالَفَةِ الهَوی و العُزوفِ عَنِ الدُّنیا . (4)

عنه علیه السلام :رأسُ الدِّینِ مُخالَفَةُ الهَوی . (5)

عنه علیه السلام :مِلاکُ الدِّین مُخالَفَةُ الهَوی . (6)

عنه علیه السلام :رأسُ العَقلِ مُجاهَدَةُ الهَوی . (7)

عنه علیه السلام :خالِفِ الهَوی تَسلَمْ . (8)

عنه علیه السلام :خالِفْ نَفسَکَ تَستَقِمْ . (9)

عنه علیه السلام :اِستَرشِدِ العَقلَ و خالِفِ الهَوی تَنجَحْ . (10)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال کسی که شهوت نقد را به خاطر و عده ای (بهشتی) که آن را ندیده است رها کند.

امام علی علیه السلام :مخالفتِ با هوس، شفایِ خرد است.

امام علی علیه السلام :هر که با هوس خود مخالفت کند، از دانش فرمان بُرده است.

امام علی علیه السلام :نگهداری از خرد، در گرو مخالفت با هوس و روی برتافتن از دنیاست.

امام علی علیه السلام :مخالفت با هوس، رأس دین است.

امام علی علیه السلام :اساس دین، مخالفت با هوای نفْس است.

امام علی علیه السلام :مبارزه با هوس، رأس خرد است.

امام علی علیه السلام :با هوس مخالفت کن، تا به سلامت مانی.

امام علی علیه السلام :با نفْس خود مخالفت کن، تا در راه راست قرار گیری.

امام علی علیه السلام :از خرد راهنمایی بخواه و با هوس مخالفت کن تا کامیاب شوی.

ص :67


1- بحار الأنوار : 77/153/119.
2- غرر الحکم : 9791.
3- غرر الحکم : 8179.
4- غرر الحکم : 4921.
5- غرر الحکم : 5257.
6- غرر الحکم : 9722.
7- غرر الحکم : 5263.
8- غرر الحکم : 5061.
9- غرر الحکم : 5090.
10- غرر الحکم : 2310.

عنه علیه السلام :رَدْعُ النَّفسِ عَنِ الهوی الجِهادُ الأکبَرُ . (1)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرأً نَزَعَ عَن شَهوَتِهِ ، و قَمَعَ هَوی نَفسِهِ ؛ فإنّ هذهِ النَّفسَ أبعَدُ شیءٍ مَنزَعا ، و إنّها لا تَزالُ تَنزِعُ إلی مَعصِیَةٍ فی هَوی . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ أخٍ لَهُ فی اللّهِ _: ......... و کانَ إذا بَدَهَهُ أمرانِ یَنظُرُ أیُّهُما أقرَبُ إلَی الهَوی فیُخالِفُهُ . (3)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن أماتَ شَهوَتَهُ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: ......... مَیِّتَةً شَهوَتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ أفضَلَ النّاسِ عِندَ اللّهِ مَن أحیا عَقلَهُ ، و أماتَ شَهوَتَهُ ، و أتعَبَ نَفسَهُ لصَلاحِ آخِرَتِهِ . (6)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ السّالِکَ الطَّریقَ إلَی اللّهِ سبحانَهُ _: قد أحیا عَقلَهُ و أماتَ نَفسَهُ ، حتّی دَقَّ جَلیلُهُ و لَطُفَ غَلیظُهُ . (7)

امام علی علیه السلام :بازداشتن نفْس از هوس، جهاد اکبر است.

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند کسی را که از شهوت خود باز ایستد و هوای نفْسش را سرکوب کند؛ زیرا که این نفْس خیلی دیر [از شهوت و نافرمانی] باز می ایستد و همواره مشتاق نافرمانی و هوس است.

امام علی علیه السلام_ در وصف برادری دینی که داشت _فرمود : ......... و هرگاه ناگهان در برابر دو عمل قرار می گرفت، نگاه می کرد کدام یک به هوای نفْس نزدیکتر است، با همان مخالفت می کرد.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که شهوت خود را بمیراند.

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود: شهوت در وجود او مرده است.

امام علی علیه السلام :برترین مردم در پیشگاه خداوند، کسی است که خردش را زنده کند و شهوت خود را بمیراند و برای آباد کردن آخرتش نفْس خود را به رنج افکند.

امام علی علیه السلام_ در وصف رهرو راه خداوند سبحان _فرمود : خرد خویش را زنده کرده و نَفْسش را میرانده است، چندان که پیکر درشت و ستبر او زار و نزار گشته است.

ص :68


1- غرر الحکم : 5393.
2- نهج البلاغة : الخطبة 176.
3- نهج البلاغة : الحکمة 289.
4- غرر الحکم : 1194.
5- نهج البلاغة : الخطبة 193.
6- غرر الحکم : 3579.
7- نهج البلاغة : الخطبة 220.

عنه علیه السلام :کَیفَ یَصِلُ إلی حَقیقَةِ الزُّهدِ مَن لَم یُمِتْ شَهوَتَهُ ؟! (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و اجعَلْنا مِنَ الّذین غَلَّقوا بابَ الشَّهوَةِ مِن قُلوبِهِم ، و استَنْقَذوا مِن الغَفلَةِ أنفُسَهُم ، و استَعذَبوا مَرارَةَ العَیشِ ، و استَلانُوا البَسطَ ، و ظَفَروا بِحَبلِ النَّجاةِ و عُروَةِ السَّلامَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: اللّهُمّ لکَ قَلبی و لِسانی ، و بِکَ نَجاتی و أمانی ، و أنتَ العالِمُ بِسِرِّی و إعلانی ، فأمِتْ قَلبی عَنِ البَغضاءِ ، و أصمِتْ لِسانی عَنِ الفَحشاءِ ، و أخلِصْ سَریرَتی عَن علائقِ الأهواءِ ، و اکفِنی بأمانِکَ عَن عَوائقِ الضَّرّاءِ ، و اجعَلْ سِرِّی مَعقودا علی مُراقَبَتِکَ ، و إعلانی مُوافِقا لطاعَتِکَ ، و هَبْ لی جِسما رُوحانیّا ، و قَلبا سَماویّا ، و هِمَّةً مُتَّصِلَةً بِکَ . (3)

تحف العقول :قیلَ لَه [ الإمامُ الصّادقُ] علیه السلام : أینَ طَریقُ الرّاحَةِ ؟ فقالَ علیه السلام : فی خِلافِ الهَوی . قیلَ : فمَتی یَجِدُ عَبدٌ الرّاحَةَ ؟ فقالَ علیه السلام : عِندَ أوَّلِ یَومٍ یَصیرُ فی الجَنَّةِ . (4)

امام علی علیه السلام :چگونه به حقیقت زهد رسد، کسی که شهوت خود را نمیرانده است؟!

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که دَرِ شهوت را به روی دل هایشان بستند و خود را از غفلت رهانیدند و تلخی زندگی را به کام خود شیرین کردند و زمین را بستر نرم خود گرفتند و به ریسمان نجات و دستگیره سلامت دست یازیدند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : خدایا! دل و زبانم از آنِ توست و رهایی و امانم به دست توست و تویی دانا به نهان و آشکار من. پس دشمنی و کینه را در دلم بمیران و زبانم را از زشت گویی خاموش گردان و نهادم را از تعلّقات هوس ها بپیرای و مرا با امان خود از گزندها و ناملایمات نگه دار و درون مرا بر مراقبت از خودت بگمار و بیرونم را با فرمانبری از خودت سازگار نما و مرا پیکری روحانی و دلی آسمانی و همّتی پیوسته به خودت عطا فرما.

تحف العقول :به امام صادق علیه السلام گفته شد : راه آسایش در چیست؟ حضرت فرمود: در مخالفت با هوس. عرض شد: پس، آدمی کی به آسایش دست می یابد؟ فرمود: در نخستین روزی که به بهشت می رود.

ص :69


1- غرر الحکم : 7000.
2- بحار الأنوار : 94/126/19.
3- بحار الأنوار : 94/156/22.
4- تحف العقول : 370.

3982 - مُقاتَلَةُ الهَوی
3982 - جنگیدن با هوایِ نَفْس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضادُّوا الشَّهوَةَ مُضادَّةَ الضِّدِّ ضِدَّهُ ، و حارِبوها مُحارَبَةَ العَدُوِّ العَدُوَّ . (1)

عنه علیه السلام :غالِبِ الهَوی مُغالَبَةَ الخَصمِ خَصمَهُ ، و حارِبْهُ مُحارَبَةَ العَدُوِّ عَدُوَّهُ . (2)

عنه علیه السلام :حَقٌّ علَی العاقِلِ أن یَقهَرَ هَواهُ قَبلَ ضِدِّهِ . (3)

عنه علیه السلام :غالِبوا أنفُسَکُم علی تَرکِ العاداتِ تَغلِبوها ، و جاهِدوا أهواءکُم تَملِکُوها . (4)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرأً ......... کابَرَ هَواهُ (5) ، و کَذّبَ مُناهُ . (6)

3982

جنگیدن با هوایِ نَفْس

امام علی علیه السلام :با شهوت مخالفت کنید، همچون مخالفت دو مخالف با هم و با آن بجنگید، همانند جنگیدن دو دشمن با یکدیگر.

امام علی علیه السلام :بر هوس چنان چیره جویی کن که حریف برای چیره آمدن بر طرف مقابلش می کند و با آن چنان بجنگ، که دشمن با دشمن خود می جنگد.

امام علی علیه السلام :خردمند وظیفه دارد که هوس خود را پیش از دشمن خود، مقهور سازد.

امام علی علیه السلام :با نفس های خود بر سر ترک عادت ها بستیزید تا بر آنها چیره آیید و با هوس های خود مبارزه کنید، تا بر آنها تسلّط یابید.

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند کسی را که ......... بر هوسش چیره آید و آرزوی خویش را دروغ شمرَد.

ص :70


1- غرر الحکم : 5934.
2- غرر الحکم : 6421.
3- غرر الحکم : 4939.
4- غرر الحکم : 6418.
5- کابر هواه : غالبه (کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح).
6- نهج البلاغة : الخطبة 76.

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرأً غالَبَ الهَوی ، و أفلَتَ مِن حَبائلِ الدُّنیا . (1)

عنه علیه السلام :اِغلِبوا أهواءکُم و حارِبوها ؛ (2) فإنّها إن تُقَیِّدْکُم تُورِدْکُم مِن الهَلَکَةِ أبعَدَ غایَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :غالِبِ الشَّهوَةَ قَبلَ قُوَّةِ ضَراوَتِها ؛ فإنّها إن قَوِیَت مَلَکَتْکَ و استَقادَتْکَ (4) و لَم تَقدِرْ علی مُقاوَمَتِها . (5)

(6)

3983 - الرُّشدُ فی خِلافِ الشَّهوَةِ
3983 - هدایت در گرو مخالفت با شهوت است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقبِلْ علی نَفسِکَ بالإدبارِ عَنها . (7)

عنه علیه السلام :خِدمَةُ النَّفسِ صِیانَتُها عَنِ اللَّذّاتِ و المُقتَنَیاتِ ، و رِیاضَتُها بِالعُلومِ و الحِکَمِ ، و اجتِهادُها بِالعِباداتِ و الطّاعاتِ ، و فی ذلکَ نَجاةُ النَّفسِ . (8)

امام علی علیه السلام :خدا رحمت کند کسی را که با هوس خود گلاویز شود و از دام های دنیا بگریزد.

امام علی علیه السلام :بر هوس های خود چیره آیید و با آنها بجنگید؛ زیرا اگر شما را به بند کشند به بدترین مهلکه تان می اندازند.

امام علی علیه السلام :بر شهوت خود، پیش از آنکه وَلَع آن قدرت گیرد، چیره شو؛ زیرا اگر قدرت گیرد، بر تو مسلّط شود و تو را به دنبال خود کشد و تو توان ایستادگی در برابرش را نداری .

3983

هدایت در گرو مخالفت با شهوت است

امام علی علیه السلام :با پشت کردن به نفْس خود، به آن روی آور.

امام علی علیه السلام :خدمت کردن به نفْس با نگهداشتن آن از لذّت هاست و پروردن آن با دانش ها و حکمت ها و کار کشیدن از آن به عبادت ها و طاعت هاست و این کارها باعث نجات نفْس است.

ص :71


1- غرر الحکم : 5212.
2- فی الطبعة المعتمدة «هاربوها» ، و الصحیح ما أثبتناه کما فی طبعة النجف و طهران و بیروت.
3- غرر الحکم : 2560.
4- فی الطبعة المعتمدة «و استفادتک» ، و الصحیح ما أثبتناه کما فی طبعة النجف و طهران و بیروت.
5- غرر الحکم : 6444.
6- (انظر) عنوان 83 «الجهاد الأکبر».
7- غرر الحکم : 2434.
8- غرر الحکم : 5098.

عنه علیه السلام :مَن لَم یُعطِ نَفسَهُ شَهوَتَها أصابَ رُشدَهُ . (1)

عنه علیه السلام :الرُّشدُ فی خِلافِ الشَّهوَةِ . (2)

عنه علیه السلام :فی خِلافِ النَّفسِ رُشدُها . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا مَرَّ بکَ (4) أمرانِ لا تَدری أیُّهُما خَیرٌ و أصوَبُ ، فانظُرْ أیُّهُما أقرَبُ إلی هواکَ فخالِفْهُ ؛ فإنَّ کَثیرَ الصَّوابِ فی مُخالَفَةِ هَواکَ . (5)

3984 - غَلَبَةُ الهَوی عَلَی العَقلِ
3984 - چیرگی هوس بر خرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَرامٌ علی کُلِّ قَلبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالشَّهَواتِ أن یَسکُنَهُ الوَرَعُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :حَرامٌ علی کُلِّ قَلبٍ عزّی (7) بِالشَّهَواتِ أن یَجُولَ فی مَلَکوتِ السَّماواتِ . (8)

امام علی علیه السلام :هر که شهوت خود را برآورده نسازد، به هدایت خود دست یافته است.

امام علی علیه السلام :هدایت، در مخالفت با شهوت است.

امام علی علیه السلام :هدایت نفْس، در مخالفت کردن با آن است.

امام کاظم علیه السلام :هرگاه دو کار برایت پیش آمد که ندانستی کدام یک بهتر و درست تر است، بنگر که کدام یک از آنها به هوس تو نزدیکتر است، با همان مخالفت کن؛ زیرا درست های بسیاری در مخالفت کردن با هوای نَفْست نهفته است.

3984

چیرگی هوس بر خرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هر دلی که شیفته شهوت ها باشد، حرام است که پارسایی در آن منزل کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هر دلی که به شهوت ها آرام گرفته باشد، حرام است که در ملکوت آسمان ها گردش کند.

ص :72


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/391/5834.
2- بحار الأنوار : 78/53/87.
3- . بحار الأنوار : 77/239/1.
4- فی بعض النسخ «و إذا خرّبک أمران» و خرّبه أمر : أی نزل به و أهمّه . (کما فی هامش المصدر).
5- تحف العقول : 398.
6- . تنبیه الخواطر : 2/122.
7- کذا فی المصدر، و لعلّ الصواب «غَرِیَ» من غَرِیَ بالشیء : اُولِعَ به .
8- تنبیه الخواطر : 2/122.

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : وَ عِزَّتی و جَلالی ......... لا یُؤثِرُ عَبدٌ هَواهُ علی هَوایَ إلاّ شَتَّتُّ علَیهِ أمرَهُ ، و لَبَّستُ علَیهِ دُنیاهُ ، و شَغَلتُ قَلبَهُ بها ، و لَم اُؤْتِهِ مِنها إلاّ ما قَدَّرتُ لَهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَوِیَ هَواهُ ضَعُفَ عَزمُهُ . (2)

عنه علیه السلام :غَلَبَةُ الهَوی تُفسِدُ الدِّینَ و العَقلَ . (3)

عنه علیه السلام :سَبَبُ الشَّرِّ غَلَبَةُ الشَّهوَةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ استَقادَهُ (5) هَواهُ استَحوَذَ علَیهِ الشَّیطانُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَت علَیهِ شَهوَتُهُ لَم تَسلَمْ نَفسُهُ . (7)

عنه علیه السلام :النّاجُونَ مِن النّارِ قَلیلٌ ؛ لِغَلَبةِ الهَوی و الضَّلالِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند ......... هیچ بنده ای پسند خود را بر پسند من مقدّم ندارد، مگر اینکه کار او را پریشان سازم و دنیایش را بر وی نا بسامان کنم و دلش را به آن مشغول گردانم و از دنیا به او ندهم، مگر همانچه برایش مقدّر کرده ام.

امام علی علیه السلام :هر که هوای نفْسش نیرومند شود، اراده اش سست گردد.

امام علی علیه السلام :چیرگی هوس، دین و خرد را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :علّت شرّ و بدی، چیرگی خواهش های نفسانی است.

امام علی علیه السلام :هر که زمام خود را به دست هوس سپارد، شیطان بر او مسلّط گردد.

امام علی علیه السلام :هر که شهوتش بر او چیره آید، نَفْسش سالم نماند.

امام علی علیه السلام :رستگانِ از آتش اندکند؛ چون هوس و گمراهی غلبه دارد.

ص :73


1- الکافی : 2/335/2.
2- غرر الحکم : 7959.
3- غرر الحکم : 6414.
4- غرر الحکم : 5533.
5- فی الطبعة المعتمدة «استفاده» و ما أثبتناه من طبعة طهران و بیروت.
6- غرر الحکم : 9197.
7- غرر الحکم : 8140.
8- غرر الحکم : 1720.

عنه علیه السلام :حَرامٌ علی کُلِّ عَقلٍ مَغلولٍ بِالشَّهوَةِ أن یَنتَفِعَ بِالحِکمَةِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن غَلَبَ هَواهُ عَقلَهُ افتَضَحَ . (2)

عنه علیه السلام :ظَفِرَ الهَوی بِمَن انقادَ لِشَهوَتِهِ . (3)

عنه علیه السلام :غَلَبَةُ الشَّهوَةِ تُبطِلُ العِصمَةَ ، و تُورِدُ الهُلْکَ . (4)

عنه علیه السلام :ضِرامُ الشَّهوَةِ تَبعَثُ علی تَلَفِ المُهجَةِ . (5)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و تَحَکُّمَ الشَّهَواتِ علَیکُم ؛ فإنّ عاجِلَها ذَمیمٌ و آجِلَها وَ خیمٌ . (6)

عنه علیه السلام :لا یُفِسدُ التّقوی إلاّ غَلَبَةُ الشَّهوَةِ . (7)

عنه علیه السلام :أشقَی النّاسِ مَن غَلَبَهُ هَواهُ ؛ فَمَلَکَتهُ دُنیاهُ و أفسَدَ اُخراهُ . (8)

عنه علیه السلام_ فی بِعثَةِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: بَعَثَهُ و النّاسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَةٍ ، و حاطِبونَ (خابِطونَ) فی فِتنَةٍ ، قَدِ استَهوَتهُمُ (9) الأهواءُ . (10)

امام علی علیه السلام :بر هر خردی که بسته به زنجیر شهوت باشد، حرام است که از حکمت بهره مند شود.

امام علی علیه السلام :هر که هوس او بر خردش چیره آید، رسوا شود.

امام علی علیه السلام :هوس بر کسی که فرمانبر شهوت خویش باشد، پیروز شود.

امام علی علیه السلام :چیره آمدن شهوت، مصونیت از گناه را از بین می برد و به هلاکت می افکند.

امام علی علیه السلام :برافروخته شدن شهوت، باعث تلف شدن جان می شود.

امام علی علیه السلام :از حاکم شدن شهوت ها بر خودتان بپرهیزید؛ زیرا حال آنها در دنیا نکوهیده است و در آخرت وخیم.

امام علی علیه السلام :پرهیزگاری را چیزی جز چیره آمدن شهوت تباه نمی سازد.

امام علی علیه السلام :بد بخت ترین مردم کسی است که هوسش بر او چیره آید و در نتیجه دنیایش بر او مسلّط شود و آخرت خود را تباه سازد.

امام علی علیه السلام_ درباره بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : خداوند در روزگاری او را برانگیخت که مردم گمراه و سرگردان بودند و در فتنه و فساد دست و پا می زدند. هوس ها (فرقه ها و عقاید گونه گون) آنان را دلباخته خود کرده، از راه به درشان برده بود.

ص :74


1- غرر الحکم : 4902.
2- غرر الحکم : 8358.
3- غرر الحکم : 6050.
4- غرر الحکم : 6412.
5- غرر الحکم : 5899.
6- غرر الحکم : 2741.
7- غرر الحکم : 10606.
8- غرر الحکم : 3237.
9- استهوته : ذهبت بهواه و عقله (لسان العرب : 15 / 373) .
10- نهج البلاغة : الخطبة 95.

(1)

3985 - غَلَبَةُ العَقلِ عَلَی الهَوی
3985 - چیرگی خرد بر هوس

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الحِلُم غِطاءٌ ساتِرٌ ، و العَقلُ حُسامٌ قاطِعٌ ، فاستُرْ خَلَلَ خُلقِکَ بِحِلمِکَ ، و قاتِلْ هَواکَ بِعَقلِکَ . (2)

عنه علیه السلام :فازَ مَن غَلَبَ هَواهُ و مَلَکَ دَواعِیَ نَفسِهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ نَیلَ الدَّرَجاتِ العُلی فلْیَغلِبِ الهَوی . (4)

عنه علیه السلام :لَن یَستَکمِلَ العَبدُ حَقیقَةَ الإیمانِ حتّی یُؤثِرَ دِینَهُ علی شَهوَتِهِ ، و لَن یَهلِکَ حتّی یُؤثِرَ شَهوَتَهُ علی دِینِهِ . (5)

عنه علیه السلام :فاحذَروا _ عِبادَ اللّهِ _ حَذَرَ الغالِبِ لنَفسِهِ ، المانِعِ لشَهوَتِهِ ، النّاظِرِ بعَقلِهِ . (6)

عنه علیه السلام :و لکِن هَیهاتَ أن یَغلِبَنی هَوایَ و یَقودَنی جَشَعی إلی تَخَیُّرِ الأطعِمَةِ . (7)

3985

چیرگی خرد بر هوس

امام علی علیه السلام :بردباری، پرده ای پوشان است و خرد، شمشیری برّان. پس عیب های خود را با بردباری بپوشان و با خردِ خود با هَوَست بجنگ.

امام علی علیه السلام :رستگار شد آنکه بر هوسش چیره گشت و انگیزه های نفسانی خود را مهار کرد.

امام علی علیه السلام :هر که دوستدار رسیدن به درجات بلند است، باید بر هوس خویش چیره آید.

امام علی علیه السلام :بنده هرگز حقیقت ایمان را کامل نگرداند، مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد و هرگز به هلاکت نیفتد، مگر آنگاه که شهوت خود را بر دینش برگزیند.

امام علی علیه السلام :پس، برحذر باشید، _ ای بندگان خدا _ همچون حذر کردن کسی که بر نفْس خویش چیره است و شهوت خود را جلوگیر است و با دیده خردش می نگرد.

امام علی علیه السلام :ولی هیهات که هوا و هوسِ من بر من چیره آید و حرص شدید مرا به برگزیدن غذاهای لذیذ بکشاند.

ص :75


1- (انظر) الإنسان : باب 317 حدیث 1663.
2- . نهج البلاغة : الحکمة 424.
3- غرر الحکم : 6541.
4- . غرر الحکم : 8907.
5- بحار الأنوار : 78/81/67.
6- . نهج البلاغة : الخطبة 161.
7- نهج البلاغة : الکتاب 45.

عنه علیه السلام :عِبادَ اللّهِ، إنّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ علی نَفسِهِ ......... فهُو مِن مَعادِنِ دِینِهِ ، و أوتادِ أرضِهِ ، قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ ، فکانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفیَ الهَوی عَن نَفسِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَوَقَّ مُجازَفَةَ الهَوی بدَلالَةِ العَقلِ ، وَ قِفْ عِندَ غَلَبَةِ الهَوی باستِرشادِ العِلمِ . (2)

(3)

3986 - أقوَی النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ
3986 - قویترین مردم کسی است که بر هوس خود پیروز شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشجَعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الشَّدیدَ لَیسَ مَن غَلَبَ النّاسَ ، و لکِنَّ الشَّدیدَ مَن غَلَبَ علی نَفسِهِ . (5)

تنبیه الخواطر :قیلَ : مَرَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بقَومٍ فیهِم رجُلٌ یَرفَعُ حَجَرا یُقالُ لَهُ : حَجَرُ الأشِدّاءِ ، و هُم یَعجَبونَ مِنهُ ، فقالَ : أ فَلا اُخبِرُکُم بما هُو أشَدُّ مِنهُ ؟ رجُلٌ سَبَّهُ رجُلٌ فحَلُمَ عَنهُ فغَلَبَ نَفسَهُ، و غَلَبَ شَیطانَهُ و شَیطانَ صاحِبِهِ . (6)

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از محبوبترین بندگان خداوند در پیشگاه او کسی است که خدا او را در برابر نفْسش یاری رساند ......... او از معدن های دین خدا و پایه های استوار زمین است، خویشتن را ملزم به پیروی از عدالت کرده و نخستین گام عدل او، زدودن هوا و هوس از نفْس خود است.

امام باقر علیه السلام :با راهنمایی عقل، خودت را از خطر هوس نگه دار و به گاه چیرگی هوای نفْس با ره جویی از دانش ایستادگی کن.

3986

قویترین مردم کسی است که بر هوس خود پیروز شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شجاعترین مردم، کسی است که بر هوس خود چیره آید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پهلوان کسی نیست که بر مردم چیره شود، بلکه پهلوان کسی است که بر نفْس خود چیره شود.

تنبیه الخواطر :گفته شده است پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به عدّه ای برخورد که در میان آنان مردی در حال بلند کردن سنگی به نام سنگ پهلوانان بود و مردم از [نیروی ]او تعجّب می کردند حضرت فرمود : آیا به شما بگویم پهلوانتر از این مرد کیست؟ مردی که دیگری او را دشنام دهد و او بردباری ورزد و بر نفْس خود چیره آید و بر شیطان خود و شیطان او غلبه کند.

ص :76


1- . نهج البلاغة : الخطبة 87.
2- بحار الأنوار : 78/163/1.
3- (انظر) الإنسان : باب 317 حدیث 1663.
4- . معانی الأخبار : 195/1.
5- تنبیه الخواطر : 2/10.
6- تنبیه الخواطر : 2/10.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَوِیَ علی نَفسِهِ تَناهی فی القُوَّةِ . (1)

عنه علیه السلام :أغلَبُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ بعِلمِهِ . (2)

سُلیمانُ علیه السلام :إنّ الغالِبَ لِهَواهُ أشَدُّ مِن الّذی یَفتَحُ المَدینَةَ وَحدَهُ . (3)

(4)

3987 - مایُضعِفُ الشَّهوَةَ
3987 - آنچه شهوت را ناتوان می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلَّما قَوِیَتِ الحِکمَةُ ضَعُفَتِ الشَّهوَةُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کَمُلَ عَقلُهُ استَهانَ بِالشَّهَواتِ . (6)

عنه علیه السلام :إذا کَثُرَتِ المَقدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهوَةُ . (7)

امام علی علیه السلام :هر که بر نفْس خود زور شود، به اوج زورمندی رسیده است.

امام علی علیه السلام :زورمندترین مردم، کسی است که با دانش خود بر هوای نفْسش زور شود.

سلیمان علیه السلام :کسی که بر هوس خود پیروز شود، نیرومندتر از کسی است که به تنهایی شهری را فتح کند.

3987

آنچه شهوت را ناتوان می کند

امام علی علیه السلام :هر چه حکمت (خرد) قویتر گردد، شهوت ناتوانتر می شود.

امام علی علیه السلام :کسی که خردش کامل باشد، شهوت ها را خوار شمارد.

امام علی علیه السلام :هرگاه توانایی [در رسیدن به چیزی] زیاد شود، شهوت [به آن ]کاستی گیرد.

ص :77


1- غرر الحکم : 8223.
2- غرر الحکم : 3181.
3- تنبیه الخواطر : 1/60.
4- (انظر) الغضب : باب 3029.
5- غرر الحکم : 7205 .
6- غرر الحکم : 8226.
7- نهج البلاغة : الحکمة 245 ، بحار الأنوار : 72/68/28.

عنه علیه السلام :إذا کَمُلَ العَقلُ نَقَصَتِ الشَّهوَةُ . (1)

عنه علیه السلام :العِفَّةُ تُضعِفُ الشَّهوَةَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن کَرُمَت علَیهِ نَفسُهُ هانَت علَیهِ شَهَواتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :فاتَّقوا اللّهَ _ عِبادَ اللّهِ _ تَقِیَّةَ ذِی لُبٍّ ، شَغَلَ التَّفَکُّرُ قَلبَهُ ......... ، و ظَلَفَ الزُّهدُ شَهَواتِهِ (4) . (5)

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّ الدّارَ الباقِیَةَ لَهِیَ عَنِ اللَّذّاتِ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ اشتاقَ إلَی الجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ . (7)

عنه علیه السلام :اُذکُرْ مَع کُلِّ لَذَّةٍ زَوالَها ، و معَ کُلِّ نِعمَةٍ انتِقالَها ، و مَع کُلِّ بَلِیَّةٍ کَشفَها ؛ فإنّ ذلکَ أبقی للنِّعمَةِ، و أنفی لِلشَّهوَةِ، و أذهَبُ لِلبَطَرِ، و أقرَبُ إلَی الفَرَجِ ، و أجدَرُ بکَشفِ الغُمَّةِ و دَرْکِ المَأمولِ . (8)

الکافی :إنّ موسی علیه السلام ناجاهُ اللّه تبارکَ و تعالی فقال له ......... : اُذکُرْ أنّکَ ساکِنُ القَبرِ ؛ فَلْیَمنَعکَ ذلکَ مِن الشَّهَواتِ . (9)

امام علی علیه السلام :هرگاه خرد کمال پذیرد، شهوت کاستی گیرد.

امام علی علیه السلام :خویشتنداری، شهوت را ناتوان می کند.

امام علی علیه السلام :هر که خویشتن را ارج نهد، شهوت هایش در نظر او بی ارج گردند.

امام علی علیه السلام :پس، از خدا پروا کنید، _ ای بندگان خدا _ همچون پروای خردمندی که اندیشیدن [درباره مبدأ و معاد] دل او را مشغول ساخته ......... ، و بی رغبتی به دنیا جلو شهوت هایش را گرفته است.

امام علی علیه السلام :هر کس به سرای ماندگار عشق ورزد ، لذّت ها را از یاد ببرد.

امام علی علیه السلام :هر که مشتاق بهشت باشد، از شهوت ها چشم پوشَد.

امام علی علیه السلام :با هر لذّتی به سر آمدن آن را به یاد آر و با هر نعمتی از کف رفتن آن را و با هر گرفتاری و بلایی برطرف شدن آن را؛ زیرا این یادآوری، در پایندگی نعمت و زدودن شهوت و از بین بردن گردنکشی مؤثّرتر است و به گشایش نزدیکتر و در برطرف ساختن غم و اندوه و رسیدن به آرزو سزاوارتر.

الکافی :خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود : به خاطر بسپار که تو قبر نشین خواهی شد ، که این یادآوری تو را از شهوت ها باز می دارد.

ص :78


1- غرر الحکم : 4054.
2- . غرر الحکم : 2148.
3- نهج البلاغة : الحکمة 449.
4- ظَلَفَ الزُهدُ شَهَوَاتِه : أی کَفَّها و مَنَعَهَا . (النهایة : 3/159).
5- نهج البلاغة : الخطبة 83.
6- . غرر الحکم : 8593.
7- نهج البلاغة : الحکمة 31.
8- . غرر الحکم : 2449.
9- الکافی : 8/42 و ص 46/8 .

(1)

3988 - مایُقَوِّی العَقلَ
3988 - آنچه خرد را تقویت می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الوَرَعِ تَجَنُّبُ الشَّهَواتِ . (2)

3988

آنچه خرد را تقویت می کند

امام علی علیه السلام :با سرکوب کردن نفْس در برابر آن ایستادگی کن، تا پیروز شوی.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به شریح بن هانی هنگامی که او را سالار سپاه اعزامی خود به سوی شام کرد _فرمود: بدان که اگر از ترسِ مواجه شدن با امری ناخوشایند، نفْس خود را از بسیاری از آنچه دوست می دارد باز نداری، هوس ها تو را به سوی زیان های بسیاری می کشانند. پس جلوی نفْس خود را بگیر و آن را باز دار.

امام علی علیه السلام :نَفْسَت را از خودت باز دار، تا فرمانبردار تو شود.

امام علی علیه السلام :چگونه از شهوت باز ایستد کسی که نگهداری [لطف خداوند] او را یاری نکرده باشد؟!

3989 - أفضَلُ الطّاعاتِ تَرکُ الشَّهَواتِ
3989 - برترین طاعت ها ترک شهوت هاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قاوِمِ الشَّهوَةَ بِالقَمعِ لَها تَظفَرْ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ لِشُریحِ بنِ هانئٍ لَمّا جَعَلَهُ علی مُقَدِّمَتِهِ إلَی الشّامِ _: اعلَمْ أنّکَ إن لَم تَردَعْ (تَرتَدِعْ) نَفسَکَ عَن کَثیرٍ مِمّا تُحِبُّ مَخافَةَ مَکروهٍ ، سَمَت بِکَ الأهواءُ إلی کَثیرٍ مِن الضَّرَرِ ، فکُنْ لِنَفسِکَ مانِعا رادِعا ......... . (4)

عنه علیه السلام :خادِعْ نَفسَکَ عَن نَفسِکَ تَنقَدْ لَکَ . (5)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَصبِرُ عَنِ الشَّهوَةِ مَن لَم تُعِنْهُ العِصمَةُ ؟ ! (6)

(7)

3989

برترین طاعت ها ترک شهوت هاست

امام علی علیه السلام :برترین پارسایی، دوری کردن از شهوت هاست.

ص :79


1- (انظر) الموت : باب 3671 ، 3672.
2- غرر الحکم: 3134.
3- غرر الحکم : 6803.
4- نهج البلاغة : الکتاب 56.
5- غرر الحکم : 4107.
6- غرر الحکم : 6992.
7- (انظر) العقل : باب 2767 _ 2773.

عنه علیه السلام :رأسُ التَّقوی تَرکُ الشَّهوَةِ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الطّاعاتِ العُزوفُ عَنِ اللَّذّاتِ . (2)

عنه علیه السلام :تَرکُ الشَّهَواتِ أفضَلُ عِبادَةٍ ، و أجمَلُ عادَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :طَهِّروا أنفُسَکُم مِن دَنَسِ الشَّهَواتِ ، تُدرِکوا رَفیعَ الدَّرَجاتِ . (4)

عنه علیه السلام :خَیرُ النّاسِ مَن طَهَّرَ مِن الشَّهَواتِ نَفسَهُ ، و قمَعَ غَضَبَهُ ، و أرضی رَبَّهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن مَلَکَ نَفسَهُ إذا غَضِبَ ، و إذا رَغِبَ ، و إذا رَهِبَ ، و إذا اشتَهی ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ علَی النّارِ . (6)

3990 - مَن غَلَبَ شَهوَتَهَ ظَهرَ عَقلُهُ
3990 - هر که بر شهوت خود غلبه کند خردش آشکار شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن غَلَبَ عِلمُهُ هَواهُ فهُو عِلمٌ نافِعٌ ، و مَن جَعَلَ شَهوَتَهُ تَحتَ قَدَمَیهِ فَرَّ الشَّیطانُ مِن ظِلِّهِ . (7)

امام علی علیه السلام :ترک شهوت، رأس پرهیزگاری است.

امام علی علیه السلام :برترین طاعت ها، دوری کردن از لذّت هاست.

امام علی علیه السلام :ترک شهوت ها، برترین عبادت و زیباترین عادت است.

امام علی علیه السلام :جان های خود را از آلودگی شهوت ها پاک سازید، تا به درجات بلند دست یابید.

امام علی علیه السلام :بهترین مردم کسی است که جان خود را از شهوت ها پاک گرداند و خشم خویش را سرکوب کند و پروردگارش را خشنود سازد.

امام صادق علیه السلام :هر کس، وقتی خشم می گیرد، یا به چیزی رغبت پیدا می کند، یا می ترسد و یا هوس چیزی را می کند خویشتنداری ورزد، خداوند پیکر او را بر آتش حرام گرداند.

3990

هر که بر شهوت خود غلبه کند خردش آشکار شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس علمش بر هوای نفْسش چیره آید، این علم سودمند است و هر که شهوت خود را زیر پایش نهد، شیطان از سایه او بگریزد.

ص :80


1- غرر الحکم: 5236.
2- غرر الحکم: 3135.
3- غرر الحکم: 4527.
4- غرر الحکم : 6020.
5- غرر الحکم : 5026.
6- بحار الأنوار : 78/243/42.
7- بحار الأنوار : 70/71/21 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن غَلَبَ شَهوَتَهُ ظَهَرَ عَقلُهُ . (1)

عنه علیه السلام :اُنصُرِ العَقلَ علَی الهوی تَملِکِ النُّهی . (2)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَملِکْ شَهوَتَهُ لَم یَملِکْ عَقلَهُ . (3)

عنه علیه السلام :اِغلِبِ الشَّهوَةَ تَکمُلْ لَکَ الحِکمَةُ . (4)

عنه علیه السلام :لا عَقلَ مَع شَهوَةٍ . (5)

عنه علیه السلام :لا تَسکُنُ الحِکمَةُ قَلبا مَع شَهوَةٍ . (6)

عنه علیه السلام :لا تَجتَمِعُ الشَّهوَةُ و الحِکمَةُ . (7)

(8)

3991 - مَن غَلَبَ شَهوَتَهَ مَلَکَ نَفسَهُ
3991 - چیره بر شهوت اختیاردار نفْس خود است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضابِطُ نَفسِهِ عَن دَواعِی اللَّذّاتِ مالِکٌ ، و مُهمِلُها هالِکٌ . (9)

امام علی علیه السلام :هر که بر شهوت خود غالب آید، خردش آشکار گردد.

امام علی علیه السلام :خرد را در برابر هوس یاری کن تا اختیاردار عقل شوی.

امام علی علیه السلام :کسی که اختیاردار شهوت خود نباشد، اختیاردار خرد خود نخواهد بود.

امام علی علیه السلام :بر شهوت چیره شو، تا حکمت برایت کامل شود.

امام علی علیه السلام :با [بودن] شهوت، عقلی [در کار] نیست.

امام علی علیه السلام :در هیچ دلی حکمت با شهوت، همنشین نمی شود.

امام علی علیه السلام :شهوت و حکمت، با هم جمع نمی شوند.

3991

چیره بر شهوت اختیاردار نفْس خود است

امام علی علیه السلام :نگاهدارنده نفْس خود از فراخوانی های لذایذ، مالک [نفس ]است و رها کننده آن به حال خود، هلاک شونده .

ص :81


1- غرر الحکم : 7953.
2- غرر الحکم : 5849.
3- غرر الحکم : 8995.
4- غرر الحکم : 2272.
5- غرر الحکم : 10526.
6- غرر الحکم : 10915.
7- غرر الحکم : 10573.
8- (انظر) النبوّة العامّة : باب 3713.
9- غرر الحکم : 5930.

عنه علیه السلام :غَلَبَةُ الشَّهوَةِ أعظَمُ هُلکٍ ، و مِلکُها أشرَفُ مِلکٍ . (1)

عنه علیه السلام :أعظَمُ مِلکٍ مِلکُ النَّفسِ . (2)

عنه علیه السلام :أجَلُّ الاُمَراءِ مَن لَم یَکُنِ الهَوی علَیهِ أمیرا . (3)

عنه علیه السلام :مَن مَلَکَ نَفسَهُ علا أمرُهُ ، مَن مَلَکَتهُ نَفسُهُ ذَلَّ قَدرُهُ . (4)

عنه علیه السلام :طُوبی لِمَن غَلَبَ نَفسَهُ و لَم تَغلِبْهُ ، و مَلَکَ هَواهُ و لَم یَملِکْهُ . (5)

عنه علیه السلام :بمِلکِ الشَّهوَةِ التَّنَزُّهُ عَن کُلِّ عابٍ . (6)

3992 - مَن غَلَبَ هَواهُ أتَتهُ الدُّنیا راغِمَةً
3992 - هر که بر هوس خود چیره شود دنیا ناگزیر و ذلیلانه سوی او آید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : و عِزَّتی و جَلالی ......... لا یُؤثِرُ عَبدٌ هَوایَ علی هَواهُ إلاّ استَحفَظتُهُ مَلائکَتی ، و کَفَّلتُ السَّماواتِ و الأرَضِینَ (الأرضَ) رِزقَهُ ، و کُنتُ لَهُ مِن وراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ ، و أتَتهُ الدُّنیا و هِیَ راغِمَةٌ . (7)

امام علی علیه السلام :چیرگی شهوت بزرگترین هلاکت است و در اختیار گرفتن آن، ارجمندترین مالکیت است.

امام علی علیه السلام :بزرگترین مالکیت، مالکیت بر نفْس است.

امام علی علیه السلام :ارجمندترین امیران، کسی است که هوس بر او امیر نباشد.

امام علی علیه السلام :هر که مالک نفْس خود شود، کارش بالا گیرد. هر که نفْسش مالک او گردد، قدر و منزلتش پست شود.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که بر نفْس خود غلبه کند و نفْسش بر او غالب نشود و مالک هوس خود باشد و هوسش مالک او نباشد.

امام علی علیه السلام :پیراستگی از هر عیبی، با تسلّط بر شهوت حاصل می شود.

3992

هر که بر هوس خود چیره شود دنیا ناگزیر و ذلیلانه سوی او آید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: سوگند به عزّت و جلالم ......... که هیچ بنده ای دلخواه مرا بر دلخواه خودش ترجیح ندهد مگر اینکه فرشتگانم را به نگهبانی از او بگمارم و آسمان ها و زمین ها را ضامن روزی او گردانم و در پس تجارت هر تاجری به فکر او باشم و دنیا به رغم میل خود [ذلیلانه ]سوی او آید.

ص :82


1- غرر الحکم : 6411.
2- غرر الحکم : 2966.
3- غرر الحکم : 3202.
4- غرر الحکم : 7870 و 7871.
5- غرر الحکم : 5952.
6- غرر الحکم : 4354.
7- الکافی : 2/335/2.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یقولُ : و عِزَّتی و جَلالی و عُلُوِّی و بَهائی و جَمالی و ارتِفاعِ مَکانی ، لا یؤثِرُ عَبدٌ هَوایَ علی هوی نَفسِهِ إلاّ أثبَتُّ أجَلَهُ عِندَ بَصَرِهِ ، و ضَمَّنتُ السَّماءَ و الأرضَ رِزقَهُ ، و کُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی یقولُ : و عِزَّتی ......... لا یُؤثِرُ عَبدٌ هَوایَ علی هَواهُ إلاّ جَعَلتُ هَمَّهُ فی الآخِرَةِ و غِناهُ فی قَلبِهِ، و ضَمَّنتُ السَّماواتِ و الأرضَ رِزقَهُ ، و أتَتهُ الدُّنیا و هِیَ راغِمَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :رَدُّ الشَّهوَةِ أقضی لَها ، و قَضاؤها أشَدُّ لَها . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ اللّه عَزَّ و جلَّ : و عِزّتی و جَلالی و عَظَمَتی و بَهائی و عُلُوِّ ارتِفاعی ، لا یُؤثِرُ عَبدٌ مُؤمنٌ هَوایَ علی هَواهُ فی شیءٍ مِن أمرِ الدُّنیا إلاّ جَعَلتُ غِناهُ فی نَفسِهِ ، و هِمَّتَهُ فی آخِرَتِهِ ، و ضَمَّنتُ السَّماواتِ و الأرضَ رِزقَهُ ، و کُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال می فرماید : به عزّت و جلال و علوّ و شکوه و بلندی مقام خودم سوگند، که هیچ بنده ای خواستِ مرا بر خواستِ خودش ترجیح ندهد، مگر این که اجل او را در جلو چشمش نگه دارم و آسمان و زمین را ضامن روزیش کنم و از پس تجارت هر تاجری هوای او را داشته باشم .

امام علی علیه السلام :خداوند متعال می فرماید: سوگند به عزّتم ......... که هیچ بنده ای دلخواه مرا بر دلخواه خودش برنگزیند، مگر اینکه همّ و غم او را متوجّه آخرت کنم و دلش را توانگر گردانم و آسمان ها و زمین را ضامن روزی او سازم و دنیا به رغم میل خود [ذلیلانه] سوی او آید.

امام علی علیه السلام :بازداشتن شهوت، برای برآوردنش مناسب تر است و برآوردنش آن را نیرومندتر می کند.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: به عزّت و جلال و عظمت و شکوه و بلندی جایگاهم سوگند که هیچ بنده مؤمنی در چیزی از امور دنیا خواست مرا بر خواست خودش مقدّم ندارد، مگر اینکه به او غنای نفْس بخشم و همّ و غمش را مصروف آخرت سازم و آسمان ها و زمین را ضامن روزی او قرار دهم و از پس تجارت هر تاجری هوای او را داشته باشم.

ص :83


1- کنز العمّال : 1161.
2- نهج السعادة : 3/128.
3- غرر الحکم : 5390.
4- الکافی : 2/137/2.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ مِن مَواعِظِهِ لِهشامِ بنِ الحَکَمِ _: یا هِشامُ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : و عِزّتی و جَلالی ......... لا یُؤثِرُ عَبدٌ هَوایَ علی هَواهُ إلاّ جَعَلتُ الغِنی فی نَفسِهِ ، و هَمَّهُ فی آخِرَتِهِ ، و کَفَفتُ (علَیهِ) ضَیعَتَهُ ، و ضَمَّنتُ السَّماواتِ و الأرضَ رِزقَهُ ، و کُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام_ در پندهای خویش به هشام بن حکم _فرمود: ای هشام! خداوند عزّ و جلّ می فرماید: سوگند به عزّت و جلالم ......... که هیچ بنده ای خواست مرا بر خواست خود برنگزیند، مگر اینکه به او غنای نفْس بخشم و همّ و غمش را متوجّه آخرت گردانم و کار و زندگی او را رو به راه کنم و آسمان ها و زمین را ضامن روزیش قرار دهم و از پس تجارت هر تاجری هوای او را داشته باشم.

ص :84


1- بحار الأنوار : 78/310/1.
2- (انظر) التجارة : باب 453. الدنیا : باب 1225.

حرف الواو

الإرث (ارث)

الوَرَع (پارسایی)

الوَزارة (و زارت)

المِیزان (ترازو)

الوَسوَسة (وسوسه)

الوصیة (سفارش)

الوصیّة لما بعد الموت (وصیّت برای پس از مرگ)

التَّواضُع (فروتنی)

الوُضوء (وضو)

الوَطَن (میهن)

الوَع_د (وعده)

المَوعظة (اندرز)

التَّوفیق (توفیق)

الوَف_اء (وفاداری)

الوَق_ار (وقار)

ص :85

الوَق_ف (وقف)

التَّقوی (تقوا)

التَّقیّة (تقیّه)

التَّوکُّل (توکّل)

الوالِد و الوَلد (پدر و فرزند)

الولایة علی النّاس (حکومت بر مردم)

أولیاء اللّه (دوستان خدا)

ص :86

536 - الإرث

536 - ارث

اشاره

(1)

ص :87


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 326 «أبواب المیراث». وسائل الشیعة : 17 / 373 «کتاب الفرائض و المواریث». کنز العمّال : 11 / 3 _ 82 «کتاب الفرائض». کنز العمّال : 5 / 625 «إرث الأنبیاء».

3993 - الإرثُ
3993 - ارث

الکتاب :

یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَ إِنْ کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعَا فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیمَا حَکِیمَا» . (1)

(2)

الحدیث :

مجمع البیان :عن جابِرِ بنِ عبدِ اللّهِ أنّه قال : مَرِضتُ فعادَنی رسولُ اللّهِ و أبو بکرٍ و هُما یَمشِیانِ ، فاُغمِیَ علَیَّ فدَعا بماءٍ فتَوضّأ ثُمّ صَبَّهَ علَیَّ فأفَقتُ ، فقُلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، کیفَ أصنَعُ فی مالِی ؟ فسَکَتَ رسولُ اللّهِ فنَزَلَت آیةُ المَوارِیثِ فِیَّ .

و قیلَ : نَزَلَت فی عبدِ الرّحمنِ أخی حَسّانَ الشّاعرِ؛ و ذلکَ أنّهُ ماتَ و تَرَکَ امرأةً و خَمسَةَ إخوانٍ ، فجاءَتِ الوَرَثَةُ فأخَذوا مالَهُ و لم یُعطُوا امرأتَهُ شَیئا ، فشَکَت ذلکَ إلی رسولِ اللّهِ فأنزَلَ اللّهُ آیةَ المَوارِیثِ ، عَن السُّدِّیِّ .

و قیلَ : کانَتِ المَوارِیثُ للأولادِ و کانَتِ الوَصیَّةُ للوالِدَینِ و الأقرَبِینَ ، فنَسَخَ اللّهُ ذلکَ و أنزَلَ آیَةَ المَوارِیثِ ، فقالَ رسولُ اللّهِ : إنَّ اللّهَ لَم یَرضَ بِمَلَکٍ مُقَرَّبٍ و لا نَبیٍّ مُرسَلٍ حتّی تَولَّی قَسْمَ التَّرِکاتِ و أعطی کُلَّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ ، عن ابنِ عبّاسٍ . (3)

3993

ارث

قرآن:

«خدا به شما درباره فرزندانتان سفارش می کند: سهم پسر مانند سهم دو دختر است. و اگر [همه وارثان ]دختر [و] از دو تن بیشتر بودند سهم آنان دو سوم ما ترک است و اگر [دختری که ارث می برد ]یکی باشد نیمی از میراث از آنِ اوست و برای هر یک از پدر و مادر وی (متوفّی) یک ششم از ما ترک است. این در صورتی است که [متوفّی] فرزندی داشته باشد، ولی اگر فرزندی نداشته باشد و [تنها ]پدر و مادرش از او ارث برند، برای مادرش یک سوم است [و بقیه را پدر می برد] و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم می برد، [البته همه اینها] پس از انجام وصیتی است که او بدان سفارش کرده یا دَینی [که باید استثنا شود]. شما نمی دانید پدران و فرزندانتان کدام یک برای شما سودمندترند. [این ]فریضه ای است از جانب خدا؛ زیرا خداوند دانای حکیم است».

حدیث :

مجمع البیان:از جابر بن عبد اللّه نقل شده است که: من بیمار شدم و رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابو بکر پای پیاده به عیادت من آمدند. در این هنگام من از هوش رفتم. پیامبر مقداری آب خواست و وضو گرفت و مقداری از آن را روی من پاشید و من به هوش آمدم. عرض کردم: ای رسول خدا! با اموال خود چه کنم؟ رسول خدا خاموش ماند و در این زمان آیه مواریث درباره من نازل شد.

بعضی گفته اند: این آیه درباره عبد الرحمان، برادر حسّان شاعر، نازل شده است و علّتش آن بود که وی درگذشت و یک همسر و پنج برادر از خود باقی گذاشت. وارثان آمدند و اموال او را برای خود برداشتند و به همسرش چیزی ندادند. زن عبد الرحمان از این موضوع به رسول خدا شکایت کرد. در این هنگام خداوند آیه مواریث را فرو فرستاد. این قول از سدّی روایت شده است.

بعضی هم گفته اند: میراث به فرزندان [متوفّی ]تعلّق داشت و وصیّت مخصوص پدر و مادر و خویشاوندان بود (چنانچه متوفّی می خواست چیزی از اموال او به والدین و خویشاوندانش برسد، می بایست وصیّت کند)، اما خداوند این قانون را لغو کرد و آیه مواریث را فرو فرستاد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند راضی نشد که کار تعیین ارث را به فرشته ای مقرّب یا پیامبری مرسل وا گذارد، بلکه موضوع تقسیم اموال میّت را خود به عهده گرفت و حقّ هر حقداری را به او داد. این قول از ابن عباس نقل شده است.

ص :88


1- النساء : 11.
2- (انظر) النساء : 7 _ 12 ، 32 ، 33 ، 127 ، 176 ، مریم : 6 ، النمل : 16 ، الفجر : 19.
3- مجمع البیان : 3/23.

علل الشرائع عن هِشام بن سالِمٍ :إنَّ ابنَ أبی العَوجاءِ قالَ للأحوَلِ : ما بالُ المَرأةِ الضَّعیفَةِ لَها سَهمٌ واحِدٌ و لِلرّجُلِ القَوِیِّ المُوسِرِ سَهمانِ ؟ قالَ : فذَکَرتُ ذلکَ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام فقالَ أن لَیسَ لَها عاقِلَةٌ و لا نَفَقَةٌ و لا جِهادٌ _ و عَدَّ أشیاءَ غَیرَ هذا _ و هذا علَی الرِّجالِ ؛ فلِذلکَ جُعِلَ لَهُ سَهمانِ و لَها سَهمٌ . (1)

علل الشرائع_ به نقل از هشام بن سالم _: ابن ابی العوجاء به [محمّد بن نعمانِ] اَحول گفت: این زن ضعیف و بیچاره چه تقصیری کرده است که دارای یک سهم [از ارث ]باشد، اما مرد توانمند مالدار دو سهم داشته باشد؟ احول می گوید: من این سخن را برای حضرت صادق علیه السلام باز گفتم. امام فرمود: به خاطر اینکه زن نه موظّف به پرداخت دیه ای [در مورد عاقله ]است و نه نفقه ای بر او واجب است و نه جهادی _ حضرت چند مورد دیگر را برشمرد _ و این وظایف همه به عهده مرد است. به این دلیل برای مرد دو سهم و برای زن یک سهم در نظر گرفته شده است.

ص :89


1- علل الشرائع : 570/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن عِلَّةِ إعطاءِ الذَّکَرِ مِثلَ حَظِّ الاُنثَیَینِ _: إنّ المرأةَ لَیسَ علَیها جِهادٌ و لا نَفَقَةٌ و لا مَعقُلَةٌ (1) ، و إنّما ذلکَ علَی الرِّجالِ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: لِما جُعِلَ لَها مِن الصَّداقِ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ أیضا _: عِلَّةُ إعطاءِ النِّساءِ نِصفَ ما یُعطَی الرِّجالُ مِن المِیراثِ لأنَّ المرأةَ إذا تَزَوَّجَت أخَذَت و الرّجُلُ یُعطی ، فلِذلکَ وُفِّرَ علَی الرِّجالِ . و عِلَّةٌ اُخری فی إعطاءِ الذَّکَرِ مِثلَی ما یُعطَی الاُنثی ، لِأنَّ الاُنثی فی عِیالِ الذَّکَرِ إنِ احتاجَت ، و علَیهِ أن یَعُولَها و علَیهِ نَفَقَتُها ، و لَیسَ علَی المَرأةِ أن تَعُولَ الرَّجُلَ ، و لا یُؤخَذُ بنَفَقَتِهِ إنِ احتاجَ ، فوَفَّرَ اللّهُ تعالی علَی الرِّجالِ لِذلکَ ، و ذلکَ قَولُ اللّهِ عزّ و جلّ : «الرِّجالُ قَوّامُونَ علَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ علی بَعْضٍ و بِما أنفَقوا مِن أمْوالِهِم» (4) . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که چرا سهم الارث مرد دو برابر زن است _فرمود : چون بر زن نه جهادی واجب است نه نفقه ای [برای تأمین هزینه زندگی] و نه پرداخت دیه ای [در مورد عاقله] بلکه اینها به عهده مردان گذاشته شده است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به همین پرسش _فرمود : به خاطر مهریه ای که خداوند برای زن مقرّر فرموده است.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به همین پرسش _فرمود : علت اینکه از میراث به زنان نصف سهم مردها داده می شود این است که زن چون ازدواج کند، می گیرد ولی مرد دهنده است. به همین جهت بر سهم مردها افزوده شده است و علت دیگر اینکه سهم مرد دو برابر سهم زن می باشد، این است که زن اگر احتیاج پیدا کند تحت کفالت مرد است و مرد مکلّف است امور معاش او را تأمین کند و نفقه اش را بپردازد، اما زن نه مکلّف است معاش مرد را تأمین کند و نه وظیفه دارد در صورتی که مرد محتاج شود نفقه او را بپردازد. به این دلایل است که خداوند متعال بر سهم مردها افزوده است و این سخن خداوند عزّ و جلّ است که می فرماید: «مردان قیّم زنان هستند، بدان سبب که خداوند بعضی از آنان (انسان ها) را بر برخی دیگر برتری داده و [نیز ]بدان سبب است که [مردان] از اموال خود هزینه می کنند».

ص :90


1- العاقلة : الدِّیة (النهایة : 3/287) . أی لا تصیر عاقلة فی دیة الخطأ. (کما فی هامش المصدر).
2- الکافی : 7/85/3.
3- علل الشرائع : 570/2.
4- النساء : 34 .
5- عیون أخبار الرضا : 2/98/1.

الإمام العسکریِّ علیه السلام_ أیضا _: إنّ المَرأةَ لَیس علَیها جِهادٌ و لا نَفَقَةٌ ، و لا علَیها مَعقُلَةٌ ، إنّما ذلکَ علَی الرِّجالِ .

فقلتُ فی نَفسی : قَد کانَ قیلَ لی : إنّ ابنَ أبی العَوجاءِ سألَ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عَن هذهِ المَسألَةِ فأجابَهُ بهذا الجَوابِ ، فأقبَلَ أبو محمّدٍ علیه السلام علَیَّ فقالَ : نَعَم، هذهِ المَسألَةُ مَسألَةُ ابنِ أبی العَوجاءِ ! و الجَوابُ مِنّا واحِدٌ ! (1)

بحث علمیّ فی فصول:

1 _ ظهور الإرث:

کأنّ الإرث _ أعنی تملّک بعض الأحیاء المالَ الذی ترکه المیّت _ من أقدم السُّنن الدائرة فی المجتمع الإنسانیّ . و قد خرج عن وسع ما بأیدینا من تواریخ الاُمم و الملل الحصول علی مبدأ حصوله ، و من طبیعة الأمر أیضا ذلک ، فإنّا نعلم بِالتأمّل فی طبیعة الإنسان الاجتماعیّة أنّ المال _ و خاصّة لو کان ممّا لا ید علیه _ یحنّ إلیه الإنسان و یتوق إلیه نفسه لصرفه فی حوائجه و حیازته ، و خاصّة فیما لا مانع عنه من دؤوبه الأوّلیّة القدیمة . و الإنسان فی ما کوّنه من مجتمعه همجیّا أو مدنیّا لا یستغنی عن اعتبار القرب و الولایة (المنتجَین للأقربیّة و الأولویّة) بین أفراد المجتمع الاعتبار الذی علیه المدار فی تشکّل البیت و البطن و العشیرة و القبیلة و نحو ذلک ، فلا مناص فی المجتمع من کون بعض الأفراد أولی ببعض ، کالولد بوالدَیه ، و الرَّحم برحمه ، و الصدیق بصدیقه ، و المولی بعبده ، و أحد الزوجَین بالآخر ، و الرئیس بمرؤوسه حتَّی القویّ بِالضعیف ، و إن اختلفت المجتمعات فی تشخیص ذلک اختلافا شدیدا یکاد لا تناله ید الضبط .

و لازم هذَین الأمرَین کون الإرث دائرا بینهم من أقدم العهود الاجتماعیّة .

امام عسکری علیه السلام_ در پاسخ به همین سؤال _فرمود : چون زن نه جهادی بر عهده اوست، نه نفقه ای و نه دیه ای [در مورد عاقله ]بلکه این وظایف به عهده مردها گذاشته شده است.

[راوی می گوید:] در دلم گفتم: به من گفته شده بود که ابن ابی العوجاء همین سؤال را از حضرت صادق علیه السلام کرد و ایشان نیز همین جواب را به او داد. ابو محمّد علیه السلام رو به من کرد و فرمود: بله، این سؤال سؤال ابن ابی العوجاء است و پاسخ همه ما یکی است!

بحثی علمی در چند فصل:

1 _ پیدایش ارث:

به نظر می رسد که ارث _ یعنی قرار گرفتن ما ترک میّت در مالکیت برخی افراد زنده _ یکی از کهن ترین سنّت ها و قوانین متداول، در جامعه انسانی بوده است. البته تواریخ اقوام و مللی که در اختیار ما هستند ما را در دست یافتن به منشأ پیدایش آن یاری نمی رسانند. طبیعت امر و ماهیّت قضیه نیز اقتضای همین امر را دارد؛ زیرا با تأمّل و دقّت در طبیعت اجتماعی انسان، معلوم می شود که در وجود انسان شوق و علاقه خاصی به مال و ثروت، بویژه اگر مالی بدون صاحب و مالک باشد، برای صرف آنها در راه تأمین نیازهایش وجود دارد و تصرّف آن، مخصوصا اگر مانعی برایش وجود نداشته باشد، از عادات ابتدایی و باستانی بشر بوده است. از طرف دیگر، انسان در جامعه ای که تشکیل می دهد، وحشی یا متمدّن، هیچ گاه از وضع و اعتبار قرابت و انتساب میان افراد جامعه _ که خود به اولویت و تقدّم منجرّ می شود _ بی نیاز نیست؛ اعتباری که محور تشکّل خانواده، تیره، ایل، قبیله و امثال اینها را تشکیل می دهد. بنا بر این، در هر جامعه ای، ناگزیر برخی افراد نسبت به برخی دیگر اولویت و نزدیکی پیدا می کنند، مانند فرزند به پدر و مادر، خویشاوند به خویشاوندش، دوست به دوستش، خواجه به بنده اش، یکی از زوجین نسبت به دیگری، رئیس به مرئوس و حتی نیرومند به ناتوان. گو اینکه جوامع گوناگون بشری در تشخیص این رابطه ها و اولویّت ها با یکدیگر اختلاف نظر شدیدی دارند چندان که رسیدگی به همه موارد آنها از دسترس خارج است.

لازمه این دو امر آن است که ارث از کهن ترین دوران اجتماعی در میان بشر متداول بوده باشد.

ص :91


1- الکافی : 7/85/2.

2 _ تحوّل الإرث تدریجیّا:

لم تزل هذه السنّة کسائر السُّنن الجاریة فی المجتمعات الإنسانیّة تتحوّل من حال إلی حال و تلعب به ید التطوّر و التکامل منذ أوّل ظهورها ، غیر أنّ الاُمم الهمجیّة لمّا لم تستقرّ علی حال منتظم تعسّر الحصول فی تواریخهم علی تحوّله المنتظم حصولاً یفید وثوقا به . و القدر المتیقّن من أمرهم أنّهم کانوا یحرمون النساء و الضعفاء الإرث و إنّما کان یختصّ بالأقویاء، و لیس إلاّ لأنّهم کانوا یعاملون مع النساء و الضعفاء من العبید و الصغار معاملة الحیوان المسخّر و السلع و الأمتعة التی لیس لها إلاّ أن ینتفع بها الإنسان ، دون أن تنتفع هی بالإنسان و ما فی یده ، أو تستفید من الحقوق الاجتماعیّة التی لا تتجاوز النوع الإنسانیّ .

و مع ذلک کان یختلف مصداق القویّ فی هذا الباب برهة بعد برهة ، فتارةً مصداقه رئیس الطائفة أو العشیرة ، و تارةً رئیس البیت ، و تارة اُخری أشجع القوم و أشدّهم بأسا ، و کان ذلک یوجب طبعا تغیّر سنّة الإرث تغیّرا جوهریّا .

و لکون هذه السنن الجاریة لا تضمن ما تقترحه الفطرة الإنسانیّة من السعادة المقترحة کان یسرع إلیها التغیّر و التبدّل ، حتّی إنّ الملل المتمدّنة التی کان یحکم بینهم القوانین أو ما یجری مجراها من السنن المعتادة المِلّیّة کان شأنهم ذلک کالروم و الیونان ، و ما عمّر قانون من قوانین الإرث الدائرة بین الاُمم حتَّی الیوم مثل ما عمّرت سنّة الإرث الإسلامیّة ؛ فقد حکمت فی الاُمم الإسلامیّة منذ أوّل ظهورها إلَی الیوم ما یقرب من أربعة عشر قرنا .

2 _ تحوّل تدریجی ارث :

این قانون نیز همانند دیگر قوانین و مقرّرات رایج در جوامع بشری، از همان آغاز پیدایش خود همواره دستخوش تحوّل و بازیچه دست تطوّر و تکامل بوده است، منتها از آنجا که اقوام و ملل نیمه وحشی از یک وضع ثابت و منظمی برخوردار نبوده اند، لذا دستیابی اطمینان بخش از طریق تواریخ آنها به تغییرات و تحولات منظم و سازمان یافته ای که در این مورد پیش آمده دشوار است. اما قدر مسلّم آن است که این جوامع، زنان و افراد ناتوان و بیچاره را از ارث محروم می کرده اند و ارث اختصاص به زورمندان آنها داشته است و علّت این امر فقط آن بوده است که این اقوام و ملل با زنان و افراد ناتوان جامعه از قبیل بردگان و کودکان معامله حیوان و کالا و متاع می کرده اند که فقط برای این به وجود آمده اند که انسان ها از آنها استفاده کنند، نه اینکه آنها از انسان و آنچه دارد بهره مند شوند، یا از حقوق اجتماعی مخصوص نوع انسان برخوردار گردند.

با این حال، مصداق قوی و زورمند در این زمینه در ادوار مختلف فرق می کرده است. گاهی مصداق آن رئیس طائفه یا ایل بوده است و گاهی رئیس خانواده و گاهی دیگری ، مثل شجاعترین و جنگاورترین فرد آنان. این تغییر مصداقی طبعا باعث می شده است که تغییرات ماهوی و اساسی در قانون ارث به وجود آید.

از آنجا که این قوانین متداول، خواسته فطری انسان، یعنی سعادت و خوشبختی او را تأمین نمی کردند، خیلی زود دستخوش تغییر و تبدیل می شدند. حتی اقوام و ملل متمدّنی چون رومی ها و یونانیان نیز که قوانین و سنن ملّی در میان آنان حکمفرما بوده، چنین وضعی داشتند. هیچ قانونی از قوانین ارثی رایج در میان ملّت ها حتی امروزه، به اندازه قانون ارث اسلامی عمر نکرده است؛ چرا که این قانون از آغاز پیدایش آن تاکنون نزدیک به چهارده قرن است که در میان ملل اسلامی حکمفرماست.

ص :92

ص :93

3 _ الوراثة بین الاُمم المتمدّنة:

من خواصّ الروم أنّهم کانوا یرَون للبیت فی نفسه استقلالاً مدنیّا یفصله عن المجتمع العامّ ، و یصونه عن نفوذ الحکومة العامّة فی جلّ ما یرتبط بأفراده من الحقوق الاجتماعیّة ، فکان یستقلّ فی الأمر و النهی و الجزاء و السیاسة و نحو ذلک .

و کان ربّ البیت هو معبودا لأهله من زوجة و أولاد و عبید ؛ و کان هو المالک من بینهم و لا یملک دونه أحد ما دام أحدَ أفراد البیت ؛ و کان هو الولیّ علیهم القیّم بأمرهم باختیاره المطلق النافذ فیهم ؛ و کان هو یعبد ربّ البیت السابق من أسلافه . و إذا کان هناک مال یرثه البیت _ کما إذا مات بعض الأبناء فیما ملکه بإذن ربّ البیت اکتسابا ، أو بعض البنات فیما ملکته بالازدواج صَداقا و أذِن لها ربّ البیت أو بعض الأقارب _ فإنّما کان یرثه ربّ البیت ؛ لأنّه مقتضی ربوبیّته و ملکه المطلق للبیت و أهله .

و إذا مات ربّ البیت فإنّما کان یرثه أحد أبنائه أو إخوانه ممّن فی وسعه ذلک و ورثه الأبناء ، فإن انفصلوا و أسّسوا بیوتا جدیدة کانوا أربابها ، و إن بقوا فی بیتهم القدیم کان نسبتهم إلَی الربّ الجدید (أخیهم مثلاً) هی النسبة السابقة إلی أبیهم ؛ من الورود تحت قیمومته و ولایته المطلقة.

و کذا کان یرثه الأدعیاء ؛ لأنّ الادّعاء و التبنّی کان دائرا عندهم کما بین العرب فی الجاهلیّة .

و أمّا النساء کالزوجة و البنت و الاُمّ فلم یکنّ یرثن؛ لئلاّ ینتقل مال البیت بانتقالهنّ إلی بیوت اُخری بالازدواج ، فإنّهم ما کانوا یرون جواز انتقال الثروة من بیت إلی آخر ، و هذا هو الذی ربّما ذکره بعضهم فقال : إنّهم کانوا یقولون بِالمِلکیّة الاشتراکیّة الاجتماعیّة دون الانفرادیّة الفردیّة . و أظنّ أنّ مأخذه شیء آخر غیر المِلک الاشتراکیّ ؛ فإنّ الأقوام الهمجیّة المتوحّشة أیضا من أقدم الأزمنة کانوا یمتنعون من مشارکة غیرهم من الطوائف البدویّة فیما حازوه من المراعی و الأراضی الخصبة و حمَوه لأنفسهم ، و کانوا یحاربون علیه و یدفعون عن محمیّاتهم . و هذا نوع من المِلک العامّ الاجتماعیّ الذی مالکه هیئة المجتمع الإنسانیّ دون أفراده ، و هو مع ذلک لا ینفی أن یملک کلّ فرد من المجتمع شیئا من هذا الملک العامّ اختصاصا .

و هذا ملک صحیح الاعتبار ، غیر أنّهم ما کانوا یحسنون تعدیل أمره و الاستدرار منه ، و قد احترمه الإسلام کما ذکرناه فیما تقدّم ، قال تعالی : «خَلَقَ لَکُمْ ما فی الأرْضِ جَمیعا» (1) ، فالمجتمع الإنسانیّ _ و هو المجتمع الإسلامیّ و من هو تحت ذمّته _ هو المالک لثروة الأرض بهذا المعنی ، ثمّ المجتمع الإسلامیّ هو المالک لما فی یده من الثروة ، و لذلک لا یرَی الإسلام إرث الکافر من المسلم . و لهذا النظر آثار و نماذج فی بعض الملل الحاضرة ؛ حیث لا یرون جواز تملّک الأجانب شیئا من الأراضی و الأموال غیر المنقولة من أوطانهم و نحو ذلک .

و لمّا کان البیت فی الروم القدیم ذا استقلال و تمام فی نفسه کان قد استقرّ فیه هذه العادة القدیمة المستقرّة فی الطوائف و الممالک المستقلّة .

و کان قد أنتج استقرار هذه العادّة أو السنّة فی بیوت الروم _ مع سنّتهم فی التزویج من منع الازدواج بِالمحارم _ أنّ القرابة انقسمت عندهم قسمَین ، أحدهما: القرابة الطبیعیّة ، و هی الاشتراک فی الدم ، و کان لازمها منع الازدواج فی المحارم و جوازه فی غیرهم . و الثانی : القرابة الرسمیّة ، و هی القانونیّة ، و لازمها الإرث و عدمه و النفقة و الولایة و غیر ذلک ، فکان الأبناء أقرباء ذوی قرابة طبیعیّة و رسمیّة معا بِالنسبة إلی ربّ البیت و رئیسه و فیما بینهم أنفسهم ، و کانت النساء جمیعا ذوات قرابة طبیعیّة لا رسمیّة ؛ فکانت المرأة لا ترث والدها و لا ولدها و لا أخاها و لا بعلها و لا غیرهم . هذه سنّة الروم القدیم .

و أمّا الیونان فکان وضعهم القدیم فی تشکّل البیوت قریبا من وضع الروم القدیم ، و کان المیراث فیهم یرثه أرشد الأولاد الذکور ، و یُحرم النساء جمیعا من زوجة و بنت و اُخت ، و یُحرم صغار الأولاد و غیرهم ، غیر أنّهم کالرومیّین ربّما کانوا یحتالون لإیراث الصغار من أبنائهم و من أحبّوها و أشفقوا علیها من زوجاتهم و بناتهم و أخواتهم بحیل متفرّقة تسهّل الطریق لإمتاعهنّ بشیء من المیراث قلیل أو کثیر بوصیّة أو نحوها ، و سیجیء الکلام فی أمر الوصیّة .

و أمّا الهند و مصر و الصین فکان أمر المیراث _ فی حرمان النساء منه مطلقا ، و حرمان ضعفاء الأولاد أو بقاؤهم تحت الولایة و القیمومة _ قریبا ممّا تقدّم من سنّة الروم و الیونان .

و أمّا الفارس فإنّهم کانوا یرون نکاح المحارم و تعدّد الزوجات ، کما تقدّم ، و یرون التبنّی . و کانت أحبّ النساء إلَی الزوج ربّما قامت مقام الابن بالادّعاء و ترث کما یرث الابن و الدعیّ بِالسویّة ، و کانت تحرم بقیّة الزوجات . و البنت المزوّجة لا ترث حذرا من انتقال المال إلی خارج البیت ، و التی لم تزوّج بعد ترث نصف سهم الابن ؛ فکانت الزوجات غیر الکبیرة و البنت المزوّجة محرومات ، و کانت الزوجة الکبیرة و الابن و الدعیّ و البنت غیر المزوّجة بعد مرزوقین .

و أمّا العرب فقد کانوا یحرمون النساء مطلقا و الصغار من البنین ، و یمتّعون أرشد الأولاد ممّن یرکب الفرس و یدفع عن الحرمة ، فإن لم یکن فالعصبة .

هذا حال الدنیا یوم نزلت آیات الإرث ، ذکرها و تعرّض لها کثیر من تواریخ آداب الملل و رسومهم و الرحلات و کتب الحقوق و أمثالها ، من أراد الاطّلاع علی تفاصیل القول أمکنه أن یراجعها .

و قد تلخّص من جمیع ما مرّ أنّ السنّة کانت قد استقرّت فی الدنیا یومئذ علی حرمان النساء بعنوان أنّهنّ زوجة أو اُمّ أو بنت أو اُخت إلاّ بعناوین اُخری مختلفة ، و علی حرمان الصغار و الأیتام إلاّ فی بعض الموارد تحت عنوان الولایة و القیمومة الدائمة غیر المنقطعة .

3 _ ارث در میان اقوام و ملل متمدّن :

یکی از ویژگی های رومی ها این بود که برای نهاد خانواده استقلال مدنی خاصی قائل بودند؛ استقلالی که آن را از جامعه عمومی جدا و متمایز می ساخت و از مداخله و اعمال نفوذ حکومت در بیشتر حقوق اجتماعی اعضای خانواده جلوگیری می کرد و خانواده در امر و نهی و کیفر و مدیریت و امثال اینها استقلال عمل داشت.

پدر خانه یا رئیس خانواده، مورد پرستش اعضای آن از قبیل زن و فرزندان و غلامان بود و تا زمانی که یکی از افراد خانواده به شمار می رفت تنها او بود که حق مالکیت داشت و نه دیگر اعضا. او با اختیارات مطلق و نفوذی که در میان اعضای خانواده داشت، قیّم و سرپرست آنها بود. او نیز به نوبه خود خدایگان خانه یا رئیس قبلی خانواده را که از اسلافش بودند، می پرستید.

اگر بنا بود مالی به خانواده به ارث رسد _ مثلاً هرگاه یکی از فرزندان می مرد تمام مالی را که با اجازه رئیس خانه کسب کرده بود، یا مثلاً آنچه را که دختر به عنوان مهریه با اجازه رئیس منزل یا یکی دیگر از نزدیکان مالک می شد _ همه اینها را رئیس خانه به ارث می برد؛ زیرا خدایگان بودن و مالکیّت مطلقش نسبت به خانه و اعضای آن، اقتضای چنین امری را داشت.

و هرگاه خود رئیس خانواده می مرد، یکی از پسران او یا برادرانش که در خور ریاست بود، وارث او می شد و فرزندان دیگر اگر به تشکیل خانه و خانواده دیگری دست می زدند و از خانواده پدری خود جدا می شدند، خود رئیس آن خانه می شدند و اگر در خانه قدیمی خویش باقی می ماندند همان نسبتی را که با پدر خود داشتند و تحت ریاست و قیمومت مطلق او بودند، با رئیس جدید خانواده [مثلاً برادرشان ]پیدا می کردند.

پسر خوانده ها نیز از او ارث می بردند؛ زیرا در میان رومیان نیز همانند عرب جاهلیت پسر خواندگی معمول بود.

اما زنان، مانند همسر و دختر و مادر ارث نمی بردند، تا مبادا با منتقل شدن آنها به خانواده ای دیگر اموال خانواده را نیز به آنجا منتقل کنند؛ چرا که رومیان انتقال اموال را از یک خانواده به خانواده دیگر مجاز نمی دانستند. شاید همین نکته باعث شده است که نویسنده ای بگوید: رومیان قدیم معتقد به مالکیت اشتراکی اجتماعی بوده اند و به مالکیت فردی شخصی اعتقاد نداشته اند، اما به گمان من مأخذ این گوینده چیز دیگری غیر از مالکیت اشتراکی بوده است؛ زیرا اقوام وحشی نیز از دیر باز از مشارکت دیگر طوایف بدوی در مراتع و اراضی حاصلخیزی که به تصرّف خود در می آوردند جلوگیری می کرده اند و آن را به قُرُق خود در می آورده اند و در این راه می جنگیدند و از قُرُقگاه های خویش دفاع می کردند و این خود یک نوع مالکیت اجتماعی است که مالک آن اجتماع انسانی است نه افراد آن، با این حال، این مالکیت دسته جمعی مانع از آن نمی شد که هر فردی از افراد جامعه مقداری از این ملک عمومی را به طور خصوصی مالک شود.

این مالکیت، مالکیت صحیحی است، منتها آنان از پس تعدیل و بهره برداری از آن به خوبی برنمی آمدند. اسلام نیز همچنان که قبلاً گفتیم، به این نوع مالکیت احترام گذاشته است. خداوند متعال می فرماید: «تمام آنچه را در زمین است برای شما آفرید». بنا بر این، جامعه بشری _ یعنی جامعه اسلامی و کسانی که تحت ذمّه و حمایت آن هستند _ به این معنا مالک ثروتهای زمین هستند و جامعه اسلامی مالک ثروتی است که در اختیار دارد. به همین دلیل است که از نظر اسلام کافر از مسلمان ارث نمی برد. نمونه ها و نشانه هایی از این دیدگاه در میان برخی ملّت های معاصر نیز به چشم می خورد؛ مثلاً برای بیگانگان حق مالکیت اراضی و اموال غیر منقول کشور خود را قائل نیستند. و نمونه های دیگری از این قبیل.

از آنجا که در روم باستان، نهاد خانواده از استقلال و تمامیّت برخوردار بود، این عادت دیرینه که در میان طوایف و ممالک مستقل وجود داشت، در میان خانواده رومی نیز جای خود را باز کرد.

استقرار این عادت یا سنّت در میان خانواده های رومی، به ضمیمه سنّت دیگر آنها، یعنی ممنوعیت ازدواج با محارم، به این نتیجه انجامید که خویشاوندی و قرابت در میان آنها به دو گونه تقسیم شد: یکی خویشاوندی طبیعی یعنی اشتراک در خون که لازمه اش جلوگیری از ازدواج با محارم و جواز ازدواج با غیر محارم بود. دوم خویشاوندی رسمی یا همان قانونی که ارث و نفقه و ولایت و سرپرستی به همراه داشت. پسران از هر دو نوع خویشاوندی برخوردار بودند. یعنی با خدایگان و رئیس خانه و نسبت به یکدیگر هم خویشاوندی طبیعی داشتند و هم خویشاوندی رسمی و قانونی، اما زنان دارای خویشاوندی طبیعی بودند نه قانونی. به این دلیل نه از پدر خود ارث می بردند نه از فرزند نه از برادر نه از شوهر و نه از جز اینها. این بود سنّت و قانون حاکم بر روم باستان.

در یونان باستان نیز وضع نهاد خانواده نزدیک به وضعیت نهاد خانواده در روم باستان بود. ارث را فقط پسر ارشد می برد و زنان به طور کلی _ چه همسر و چه دختر و چه خواهر _ و نیز فرزندان خرد سال از ارث محروم بودند، منتها گاهی اوقات، همچون رومی ها، برای ارث بردن فرزندان خرد سال یا همسران و دختران و خواهران خود که مورد علاقه و محبت آنها بودند دست به حیله های گوناگونی می زدند تا به وسیله وصیت یا امثال آن، راه را برای بهره مند ساختن کم و بیش ایشان از ارث هموار کنند. درباره موضوع وصیت بعدا سخن خواهیم گفت.

در کشورهای هند و مصر و چین نیز موضوع محرومیت زنان از ارث و نیز محروم ماندن فرزندان ناتوان از ارث یا باقی ماندنشان در تحت قیمومت و سرپرستی، نزدیک به وضعیت حاکم بر روم و یونان بوده است.

در میان ایرانیان، همچنان که سابقا گفتیم، ازدواج با محارم و چند همسری مجاز بوده و فرزند خواندگی متداول بوده است. گاهی اوقات سوگلی مرد، به عنوان فرزند خواندگی، جای پسر را می گرفت و درست مانند پسر و پسر خوانده ارث می برد و بقیه همسران آن مرد از ارث محروم می شدند. دختری هم که ازدواج کرده بود از ترس اینکه به وسیله او اموال خانه به بیرون از آن منتقل شود، از ارث محروم بود اما دختری که هنوز شوهر نکرده بود به اندازه نصف سهم پسر ارث می برد. بنا بر این، غیر از بانوی خانه، بقیه همسران مرد و نیز دختر شوهر کرده از ارث محروم بودند، اما بانوی خانه و پسر و پسر خوانده و دختری که هنوز ازدواج نکرده بود ارث می بردند.

عرب ها نیز زنان را به طور کلی و پسران خرد سال را از ارث محروم می کردند و پسر ارشد را که سوارکار بود و از حریم دفاع می کرد بهره مند می ساختند و چنانچه چنین پسری نداشتند، ارث به نزدیکان [مرد ]می رسید.

این بود وضعیت دنیا در زمانی که آیات ارث نازل شد؛ وضعیتی که بسیاری از تواریخ مربوط به آداب و رسوم ملل و سفرنامه ها و کتاب های حقوقی و امثال اینها، آن را بازگو کرده اند و کسانی که خواهان آگاهی یافتن از جزئیات این موضوع هستند می توانند به این کتب مراجعه کنند. از مجموع آنچه گذشت این نتیجه به دست می آید که قانون حاکم بر دنیای آن روزگار بر پایه محرومیت زنان _ به عنوان همسر یا مادر یا دختر و یا خواهر _ بوده است، مگر در مواردی که تحت عناوین متفاوت دیگری این محرومیت از بین می رفت؛ همچنین بر محور محرومیت کودکان و یتیمان می چرخیده است مگر در برخی موارد که تحت عنوان سرپرستی و قیمومت دائمی قرار می گرفتند.

ص :94


1- البقرة : 29.

ص :95

ص :96

ص :97

ص :98

ص :99

4 _ ما ذا صنع الإسلام و الظرف هذا الظرف؟

قد تقدّم مرارا أنّ الإسلام یری أنّ الأساس الحقّ للأحکام و القوانین الإنسانیّة هو الفطرة التی فُطر الناس علیها و لا تبدیل لخلق اللّه ، و قد بُنی الإرث علی أساس الرَّحم التی هی من الفطرة و الخلقة الثابتة . و قد ألغی إرث الأدعیاء ، حیث یقول تعالی : «و ما جَعَلَ أدْعِیاءکُمْ أبْناءکُم ذلکُم قَوْلُکُم بِأفواهِکُمْ و اللّهُ یَقولُ الحَقَّ و هُوَ یَهْدِی السَّبیلَ * ادعُوهُمْ لاِبائهِمْ هُوَ أقْسَطُ عِنْدَ اللّهِ فإنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءهُمْ فإخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ و مَوالِیکُم» . (1)

ثمّ أخرج الوصیّة من تحت عنوان الإرث و أفردها عنوانا مستقلاًّ یعطی به و یؤخذ ، و إن کانوا یسمّون التملّک من جهة الإیصاء إرثا . و لیس ذلک مجرّد اختلاف فی التسمیة ؛ فإنّ لکلّ من الوصیّة و الإرث مِلاکا آخر و أصلاً فطریّا مستقلاًّ ، فملاک الإرث هو الرَّحم و لا نفوذ لإرادة المتوفّی فیها أصلاً ، و مِلاک الوصیّة نفوذ إرادة المتوفّی بعد وفاته (و إن شئت قل : حینما یوصی) فیما یملکه فی حیاته و احترام مشیّته ، فلو اُدخلت الوصیّة فی الإرث لم یکن ذلک إلاّ مجرّد تسمیة .

و أمّا ما کان یسمّیها الناس کالروم القدیم مثلاً إرثا فلم یکن لاعتبارهم فی سنّة الإرث أحد الأمرَین : إمّا الرحم و إمّا احترام إرادة المیّت ، بل حقیقة الأمر أنّهم کانوا یبنون الإرث علَی احترام الإرادة و هی إرادة المیّت بقاءَ المال الموروث فی البیت الذی کان فیه تحت ید رئیس البیت و ربّه ، أو إرادته انتقاله بعد الموت إلی من یحبّه المیّت و یشفق علیه ، فکان الإرث علی أیّ حال یبتنی علَی احترام الإرادة .

و لو کان مبتنیا علی أصل الرحم و اشتراک الدم لَرُزق من المال کثیر من المحرومین منه ، و حُرم کثیر من المرزوقین .

ثمّ إنّه بعد ذلک عمد إلَی الإرث ، و عنده فی ذلک أصلان جوهریّان :

أصل الرَّحم ، و هو العنصر المشترک بین الإنسان و أقربائه لا یختلف فیه الذکور و الإناث و الکبار و الصغار حتَّی الأجنّة فی بطون اُمّهاتهم و إن کان مختلف الأثر فی التقدّم و التأخّر، و منع البعض للبعض من جهة قوّته و ضعفه بِالقرب من الإنسان و البعد منه و انتفاء الوسائط و تحقّقها قلیلاً أو کثیرا کالولد و الأخ و العمّ . و هذا الأصل یقضی باستحقاق أصل الإرث مع حفظ الطبقات المتقدّمة و المتأخّرة .

و أصل اختلاف الذکر و الاُنثی فی نحو وجود القرائح الناشئة عن الاختلاف فی تجهیزهما بِالتعقّل و الإحساسات ؛ فالرجل بحسب طبعه إنسان التعقّل ، کما أنّ المرأة مظهر العواطف و الإحساسات اللطیفة الرقیقة . و هذا الفرق مؤثّر فی حیاتیهما التأثیر البارز فی تدبیر المال المملوک و صرفه فی الحوائج . و هذا الأصل هو الموجب للاختلاف فی السهام فی الرجل و المرأة و إن وقعا فی طبقة واحدة کالابن و البنت ، و الأخ و الاُخت فی الجملة ، علی ما سنبیّنه .

و استنتج من الأصل الأوّل ترتّب الطبقات بحسب القرب و البعد من المیّت لفقدان الوسائط و قلّتها و کثرتها ؛ فالطبقة الاُولی هی التی تتقرّب من المیّت بلا واسطة ، و هی الابن و البنت و الأب و الاُمّ ، و الثانیة الأخ و الاُخت و الجدّ و الجدّة و هی تتقرّب من المیّت بواسطة و هی الأب أو الاُمّ أو هما معا ، و الثالثة العمّ و العمّة و الخال و الخالة ، و هی تتقرّب إلَی المیّت بواسطَتین و هما أب المیّت أو اُمّه و جدّه أو جدّته ، و علی هذا القیاس . و الأولاد فی کلّ طبقة یقومون مقام آبائهم و یمنعون الطبقة اللاحقة ، و روعی حال الزوجین لاختلاط دمائهما بِالزواج مع جمیع الطبقات ؛ فلا یمنعهما طبقة و لا یمنعان طبقة .

ثمّ استنتج من الأصل الثانی اختلاف الذکر و الاُنثی فی غیر الاُمّ و الکَلالة المتقرّبة بالاُمّ بأنّ للذکر مثل حظّ الاُنثیین .

و السِّهام الستّة المفروضة فی الإسلام (النصف و الثلثان و الثلث و الربع و السدس و الثمن) و إن اختلفت ، و کذا المال الذی ینتهی إلی أحد الورّاث و إن تخلّف عن فریضته غالبا بِالردّ أو النقص الوارد ، و کذا الأب و الاُمّ و کلالة الاُمّ و إن تخلّفت فرائضهم عن قاعدة «لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الاُنثَیَینِ» _ و لذلک یعسر البحث الکلّیّ الجامع فی باب الإرث _ إلاّ أنّ الجمیع بحسب اعتبار النوع فی تخلیف السابق للاّحق یرجع إلَی استخلاف أحد الزوجین للآخر ، و استخلاف الطبقة المولّدة وهم الآباء و الاُمّهات للطبقة المتولّدة وهم الأولاد ، و الفریضة الإسلامیّة فی کلّ من القبیلَین _ أعنی الأزواج و الأولاد _ للذکر مثل حظّ الاُنثیین . و ینتج هذا النظر الکلّیّ أنّ الإسلام یرَی اقتسام الثروة الموجودة فی الدنیا بِالثلث و الثلثین ؛ فللاُنثی ثلث و للذکر ثلثان ، هذا من حیث التملّک ، لکنّه لا یری نظیر هذا الرأی فی الصرف للحاجة ؛ فإنّه یری نفقة الزوجة علَی الزوج و یأمر بِالعدل المقتضی للتساوی فی المصرف ، و یعطی للمرأة استقلال الإرادة و العمل فیما تملکه من المال لا مداخلة للرجل فیه . و هذه الجهات الثلاث تنتج أنّ للمرأة أن تتصرّف فی ثلثَی ثروة الدنیا (الثلث الذی تملکها و نصف الثلثین اللذین یملکهما الرجل) و لیس فی قبال تصرّف الرجل إلاّ الثلث .

4 _ در چنین شرایطی، اسلام چه کرد؟

پیش از این بارها گفته ایم که اسلام معتقد است شالوده حقیقی و درست احکام و قوانین انسانی، همان فطرتی است که خداوند مردم را بر آن سرشته و آفریده است و آفرینش خدا هم دستخوش تغییر و تبدیل نمی شود. ارث را نیز بر بنیاد خویشاوندی (رَحِم) قرار داده که این خود نیز یک امر فطری و تغییر نا پذیر می باشد. و بر همین مبنا، ارث بری فرزند خوانده ها را لغو فرموده است، آن جا که خداوند متعال می فرماید: «و پسر خواندگانتان را پسر [واقعی ]شما قرار نداده است. این، گفتار شما به زبان شماست، ولی خدا حقیقت را می گوید و او[ست که ]به راه درست راهنمایی می کند. آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این نزد خدا عادلانه تر است و اگر پدرانشان را نمی شناسید، برادران دینی و موالی شمایند. اسلام وصیت را از زیر عنوان ارث خارج کرده و برای آن عنوان جداگانه ای باز کرده که به واسطه آن بده بستان می شود. گو اینکه مردم تملّک از طریق وصیت را نیز ارث می نامیدند و البته این تفاوت صرفا یک اختلاف در نامگذاری نیست؛ زیرا هر یک از وصیت و ارث برای خود ملاک و ریشه فطری مستقل و جداگانه ای دارند. ملاک ارث بردن خویشاوندی است و اراده و خواست متوفّی کمترین دخالتی در آن ندارد، اما ملاک وصیّت، نفوذ اراده و خواست متوفّی بعد از فوت او] یا هنگام وصیت [در چیزی است که در زندگی خود مالک آن است و احترام نهادن به خواست او می باشد. بنا بر این، اگر وصیت در ارث داخل شود این فقط یک نامگذاری است.

اما آنچه را که مردمانی چون رومیان قدیم، ارث می نامیدند، بر اساس خویشاوندی یا احترام نهادن به اراده میّت نبود، بلکه واقعیت آن است که آنان ارث را بر پایه احترام به اراده قرار می دادند؛ یا اراده میّت به باقی ماندن اموال موروث در خانه ای که تحت نفوذ و استیلای رئیس و پدر آن خانه بود، یا اراده او به انتقال اموال بعد از مرگ به کسی که او دوستش می داشت و مورد علاقه اش بود. در هر حال، ارث بر مبنای احترام به اراده ]میّت [بوده است و اگر بر پایه خویشاوندی و همخونی استوار بود، بی گمان بسیاری از محرومین از ارث، به ارث می رسیدند و خیلی از کسانی که ارث می بردند، از آن محروم می شدند.

برگردیم به موضوع ارث در اسلام. اسلام در این زمینه بر دو اصل اساسی و جوهری تکیه کرده است:

اوّل: اصل خویشاوندی و همخونی که عنصر مشترک میان انسان و خویشاوندان اوست و زن و مرد و بزرگ و کوچک نمی شناسد و حتی جنین داخل رحم نیز از این جهت با دیگران فرقی ندارد، گر چه در تقدّم و تأخّر با یکدیگر تفاوت داشته باشند و وجود بعضی به سبب نزدیکی به میّت مانع ارث بردن دیگری باشد، یا وجود وسایط یا عدم آنها دخالت بکند؛ مانند فرزند و برادر و عمو. این اصل می گوید که همه کس _ با حفظ تقدّم و تأخّر طبقه ای _ استحقاق ارث دارد.

دوم: اصل اختلاف مرد و زن در نحوه وجود قرایح و استعدادهایی که برخاسته از اختلاف در تجهیز هر یک به تعقّل و احساسات است؛ مرد به حسب طبیعت خود موجودی تعقّلی است و زن مظهر عواطف و احساسات لطیف می باشد و این تفاوت در زندگانی اجتماعی و اقتصادی و امور مالی آنها و صرف آن برای احتیاجات زندگی، تأثیر آشکاری دارد و همین اصل است که موجب می شود زن و مرد، گر چه در یک طبقه ارثی باشند _ مانند پسر و دختر یا خواهر و برادر _ سهم الارث متفاوت داشته باشند.

از اصل اوّل نتیجه گرفته می شود که طبقه بندی وارثان، بر حسب دوری و نزدیکی و نیز بودن یا نبودن واسطه و کم یا زیاد بودن این واسطه ها، می باشد؛ زیرا طبقه اول کسانی هستند که بدون واسطه با میّت نزدیکی و بستگی دارند و عبارتند از: پسر و دختر و پدر و مادر. طبقه دوم عبارتند از: برادر و خواهر و پدر بزرگ و مادر بزرگ که با یک واسطه، یعنی پدر یا مادر یا هر دو، با میّت خویشی دارند. طبقه سوم عبارتند از: عمو و عمّه و دایی و خاله، که اینان با دو واسطه یعنی پدر یا مادر میّت و پدر بزرگ یا مادر بزرگش، به میّت مربوط می شوند و به همین قیاس بقیه خویشاوندان میّت طبقه بندی می شوند. در هر طبقه ای فرزندان جای پدران خود را می گیرند و مانع طبقه بعد از ارث می شوند. در این میان، حال زن و شوهر مراعات بیشتری شده است ؛ چون به سبب ازدواج، با تمام طبقات آمیختگی خونی پیدا می کنند. بنا بر این، هیچ طبقه ای مانع ارث بری آنها نمی شود و بالعکس آنها نیز مانع طبقه ای نمی شوند. از اصل دوم نیز نتیجه گرفته می شود که بجز در مورد مادر و کلاله مادری، جنس زن و مرد اختلاف در سهام دارند و مرد دو برابر زن ارث می برد.

سه ام ششگانه ارث در اسلام (نصف، دو سوم، یک سوم، یک چهارم، یک ششم و یک هشتم) اگر چه با یکدیگر اختلاف دارند و نیز مالی که به یکی از وارثان می رسد هرچند از سهم معیّن او به سبب ردّ یا نقص، کم و زیاد می شود و همچنین پدر و مادر و کلاله مادری گر چه از قاعده «مرد به اندازه دو زن سهم می برد» مستثنا هستند _ و به همین دلیل بحث کلّی و جامع در باب ارث دشوار می باشد _ لیکن در همه اینها از لحاظ جانشین کردن به دو قسم برمی گردد: 1 _ جانشینی هر یک از همسران از یکدیگر. 2 _ جانشینی طبقه زاییده شده یعنی فرزندان به جای طبقه زاینده یعنی پدران و مادران. و سهم مفروض از نظر اسلام در هر یک از این دو نوع، یعنی همسران و فرزندان، همان قاعده «مرد به اندازه دو زن سهم دارد» می باشد. از این دید کلّی این نتیجه به دست می آید که اسلام معتقد است تقسیم ثروت موجود در جهان به نسبت یک سوم و دو سوم می باشد. زنان یک سوم دارند و مردها دو سوم. این به لحاظ تملّک است، اما به لحاظ هزینه کردن ثروت، چنین دیدگاهی را ندارد؛ زیرا اسلام هزینه و نفقه زن را به عهده شوهر گذاشته و او را مأمور به رعایت عدالت کرده است که این خود مستلزم رعایت تساوی و برابری در مصرف می باشد. از طرفی به زن نسبت به دارایی خود استقلال اراده و عمل داده است و مرد حق دخالت در اموال همسر خود را ندارد. نتیجه این جهات سه گانه این است که زن در دو سوم ثروت دنیا دخل و تصرّف داشته باشد (یک سومی که خودش مالک می شود و نصف دو سومی که مرد مالک می گردد) و مرد تنها در یک سوم آن تصرّف کند.

ص :100


1- الأحزاب : 4 ، 5.

ص :101

ص :102

ص :103

ص :104

5 _ عَلامَ استقرّ حال النساء و الیتامی فی الإسلام؟

أمّا الیتامی فهم یرثون کالرجال الأقویاء ، و یربّون و ینمّی أموالهم تحت ولایة الأولیاء کالأب و الجدّ أو عامّة المؤمنین أو الحکومة الإسلامیّة ، حتّی إذا بلغوا النکاح و اُونس منهم الرشد دُفعت إلیهم أموالهم و استوَوا علی مستوَی الحیاة المستقلّة ، و هذا أعدل السنن المتصوّرة فی حقّهم .

و أمّا النساء فإنّهنّ _ بحسب النظر العامّ _ یملکن ثلث ثروة الدنیا و یتصرّفن فی ثلثَیها بما تقدّم من البیان ، و هنّ حرّات مستقلاّت فیما یملکن لا یدخلن تحت قیمومة دائمة و لا موقّتة ، و لا جناح علَی الرجال فیما فعلن فی أنفسهنّ بِالمعروف.

5 _ وضع زنان و یتیمان در اسلام بر چه پایه ای است؟

یتیمان نیز همانند مردان نیرومند ارث می برند و خودشان و سهم الارث آنها تحت سرپرستی و نگهداری اولیایی، چون پدر و پدر بزرگ یا جامعه مؤمنین یا حکومت اسلامی رشد و نمو می کنند تا اینکه وقتی به سن ازدواج رسیدند و رشد عقلی لازم در آنان به وجود آمد، اموالشان به خودشان برگردانده می شود و برای خود زندگی مستقلّی تشکیل می دهند. این بهترین روش و قانونی است که در مورد یتیمان می توان تصوّر کرد.

زنان نیز طبق آن نظریّه عمومی که توضیح دادیم، مالک یک سوم ثروت جهان هستند و در دو سوم آن، به همان بیانی که توضیح دادیم، دخل و تصرّف می کنند. در آنچه از اموال و دارایی که دارند آزاد و مستقل هستند و تحت قیمومت دائم یا موقّت کسی هم در نمی آیند و به هر کار پسندیده ای که دست بزنند آزادند و شوهرانشان حق دخالت و جلوگیری ندارند.

ص :105

6 _ قوانین الإرث الحدیثة:

هذه القوانین و السنن و إن خالفت قانون الإرث الإسلامیّ کمّا و کیفا _ علی ما سیمرّ بک إجمالها _ غیر أنّها استظهرت فی ظهورها و استقرارها بِالسنّة الإسلامیّة فی الإرث ، فکم بین موقف الإسلام عند تشریع إرث النساء فی الدنیا و بین موقفهنّ من الفرق ؟!

فقد کان الإسلام یظهر أمرا ما کانت الدنیا تعرفه و لا قرعت أسماع الناس بمثله ، و لا ذکرته أخلاف عن أسلافهم الماضین و آبائهم الأوّلین ، و أمّا هذه القوانین فإنّها اُبدیت و کلّف بها اُمم حینما کانت استقرّت سنّة الإسلام فی الإرث بین الاُمم الإسلامیّة فی معظم المعمورة بین مئات الملایین من الناس ، توارثها الأخلاف من أسلافهم فی أکثر من عشرة قرون . و من البدیهیّات فی أبحاث النفس أنّ وقوع أمر من الاُمور فی الخارج ثمّ ثبوتها و استقرارها نِعم العون فی وقوع ما یشابهها . و کلّ سنّة سابقة من السنن الإجتماعیّة مادّة فکریّة للسنن اللاحقة المجانسة ، بل الاُولی هی المادّة المتحوّلة إلَی الثانیة ، فلیس لباحث اجتماعیّ أن ینکر استظهار القوانین الجدیدة فی الإرث بما تقدّمها من الإرث الإسلامیّ و تحوّله إلیها تحوّلاً عادلاً أو جائرا .

فمن أغرب الکلام ما ربّما یقال _ قاتل اللّه عصبیّة الجاهلیّة الاُولی _ : إنّ القوانین الحدیثة إنّما استفادت فی موادّها من قانون الروم القدیمة ! و أنت قد عرفت ما کانت علیه سنّة الروم القدیمة فی الإرث ، و ما قدّمته السنّة الإسلامیّة إلَی المجتمع البشریّ ، و أنّ السنّة الإسلامیّة متوسّطة فی الظهور و الجریان العملیّ بین القوانین الرومیّة القدیمة و بین القوانین الغربیّة الحدیثة ، و کانت متعرّفة متعمّقة فی مجتمع الملایین و مئات الملایین من النفوس الإنسانیّة قرونا متوالیة متطاولة ، و من المحال أن تبقی سدیً و علی جانب من التأثیر فی أفکار هؤلاء المقنّنین .

و أغرب منه أنّ هؤلاء القائلین یذکرون أنّ الإرث الإسلامی مأخوذ من الإرث الرومیّ القدیم!

و بِالجملة : فالقوانین الحدیثة الدائرة بین الملل الغربیّة و إن اختلفت فی بعض الخصوصیّات ، غیر أنّها کالمُطبِقة علی تساوی الرجال و النساء فی سهم الإرث ، فالبنات و البنون سواء ، و الاُمّهات و الآباء سواء فی السهام ......... و هکذا .

و قد رتّبت الطبقات فی قانون فرنسا علی هذا النحو : (1) البنون و البنات (2) الآباء و الاُمّهات و الإخوة و الأخوات (3) الأجداد و الجدّات (4) الأعمام و العمّات و الأخوال و الخالات . و قد أخرجوا علقة الزوجیّة من هذه الطبقات ، و بنَوها علی أساس المحبّة و العلقة القلبیّة . و لا یهمّنا التعرّض لتفاصیل ذلک و تفاصیل الحال فی سائر الطبقات ، من أرادها فلیرجع إلی محلّها .

و الذی یهمّنا هو التأمّل فی نتیجة هذه السنّة الجاریة ، و هی اشتراک المرأة مع الرجل فی ثروة الدنیا الموجودة بحسب النظر العامّ الذی تقدّم ، غیر أنّهم جعلوا الزوجة تحت قیمومة الزوج لا حقّ لها فی تصرّف مالیّ فی شیء من أموالها الموروثة إلاّ بإذن زوجها، و عاد بذلک المال منصّفا بین الرجل و المرأة ملکا ، و تحت ولایة الرجل تدبیرا و إدارةً ! و هناک جمعیّات منتهضة یبذلون مساعیهم لإعطاء النساء الاستقلال و إخراجهنّ من تحت قیمومة الرجال فی أموالهنّ ، و لو وفّقوا لما یریدون کانت الرجال و النساء متساویَین من حیث المِلک و من حیث ولایة التدبیر و التصرّف .

6 _ قوانین جدید ارث :

این قوانین و احکام اگر چه در کمّ و کیف با قانون ارث اسلامی متفاوتند _ که اجمالاً بدان اشاره خواهد شد _ لیکن پشتوانه پیدایش و استقرار آنها قانون ارث اسلامی است؛ زیرا از زمانی که اسلام قانون ارث زنان را در دنیا وضع کرد تا زمانی که این قوانین وضع شدند فاصله بسیار زیادی است.

اسلام زمانی این مسأله را مطرح کرد که جهان با آن آشنا نبود و نظیر آن به گوش مردم دنیا نخورده بود و مردمان از گذشتگان و نیاکان خویش چنین چیزهایی به یاد نداشتند. ولی قوانین امروزِ ملل موقعی پا به عرصه وجود گذاشت و مردم به رعایت آنها مکلّف شدند که بیش از ده قرن بود که قانون ارث اسلامی در میان صدها میلیون مردم مسلمان در بیشتر نقاط جهان استقرار یافته بود و نسل اندر نسل از یکدیگر آن را به ارث می بردند. در دانش روان شناسی این نکته از بدیهیّات است که وقوع یک پدیده در خارج و سپس استقرار و ثبوت آن بهترین کمک برای وقوع امثال آن است و هر سنّتی از سنّت های اجتماعی، پایه فکری برای آیین ها و سنّت های بعدی نظیر آن می باشد و بلکه سنّت امروز در واقع تکامل یافته سنّت دیروز است. بنا بر این، هیچ پژوهشگر اجتماعی نمی تواند انکار کند که قوانین ارث جهان امروز از قوانین ارث اسلامی مایه گرفته و صورت تحول یافته ای _ درست یا نادرست _ از آن قوانین می باشد.

یکی از عجیب ترین سخنان _ خدا بکشد این تعصب های جاهلیت اولی را _ این است که گاهی اوقات گفته می شود: قوانین جدید ]ارث [ماده خود را از قانون روم باستان گرفته است. در صورتی که ما قبلاً گفتیم قانون روم قدیم در زمینه ارث چه و چگونه بوده است و توضیح دادیم که اسلام در زمینه ارث چه قوانینی تقدیم جامعه بشری کرده است و این قوانین اسلامی به لحاظ زمان پیدایش و جریان علمی حدّ فاصل میان قوانین روم قدیم و قوانین جدید غرب بوده و در میان میلیون ها و صدها میلیون نفر از مردم جهان شناخته شده و ریشه دار بوده است و نسل به نسل در میان آنان می چرخیده و دست به دست می شده است. بنا بر این، محال است در افکار این قانون گذاران تأثیری نگذاشته باشد.

شگفت آورتر از این سخن، این گفته آنان است که می گویند قوانین ارث اسلامی از قوانین ارث روم باستان گرفته شده است!

باری، قوانین جدید ارث متداول میان ملل غرب _ اگر چه در پاره ای خصوصیات با هم متفاوتند _ تقریبا همگی قائل به برابری سهم الارث مردان و زنان هستند. دخترها با پسرها و مادرها با پدرها به طور یکسان از ارث سهم می برند ......... .

در قانون فرانسه طبقات ارث بدین شرح است: 1 _ پسران و دختران 2 _ پدران و مادران و برادران و خواهران 3 _ پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها 4 _ عموها و عمه ها و دایی ها و خاله ها. آنان رابطه همسری را از این طبقات خارج ساخته و آن را بر پایه محبّت و علاقه قلبی قرار داده اند. جزئیات این مطلب و جزئیات مربوط به سایر طبقات به بحث ما مربوط نمی شود و علاقه مندان می توانند به منابع مربوط مراجعه کنند.

آن چه به بحث ما مربوط می شود و برای ما اهمیّت دارد، تأمّل در نتیجه این قانون رایج می باشد، یعنی شرکت مرد و زن در ثروت موجود دنیا، بر اساس همان نظر کلّی ای که قبلاً توضیح دادیم، غربی ها زوجه را تحت قیمومت شوهر قرار داده اند که در اموالی که از طریق ارث به او می رسد جز با اجازه شوهر خود حقّ هیچ گونه دخل و تصرّفی را ندارد و بدین ترتیب، مال به لحاظ ملکیّت میان زن و شوهر نصف می شود، اما تدبیر و خرج آنها تماماً در اختیار مرد است! هم اکنون در غرب جمعیت هایی هستند که تلاش می کنند به زنان در زمینه اموالشان استقلال ببخشند و آنها را از تحت قیمومت مرد خارج سازند و چنانچه در رسیدن به خواسته های خود موفق شوند، آنگاه مردان و زنان در حقّ مالکیّت و تدبیر و تصرّف اموال متعلّق به خود، مساوی و برابر خواهند شد.

ص :106

ص :107

ص :108

7 _ مقایسة هذه السنن بعضها إلی بعض:

و نحن بعد ما قدّمنا خلاصة السنن الجاریة بین الاُمم الماضیة و قرونها الخالیة إلَی الباحث الناقد ، نُحیل إلیه قیاس بعضها إلَی البعض و القضاء علی کلٍّ منها بِالتمام و النقص و نفعه للمجتمع الإنسانیّ و ضرره من حیث وقوعه فی صراط السعادة ، ثمّ قیاس ما سنّه شارع الإسلام إلیها و القضاء بما یجب أن یقضی به .

و الفرق الجوهریّ بین السنّة الإسلامیّة و السنن غیرها فی الغایة و الغرض ، فغرض الإسلام أن تنال الدنیا صلاحها ، و غرض غیره أن تنال ما تشتهیها . و علی هذین الأصلین یتفرّع ما یتفرّع من الفروع ، قال تعالی : «وَ عَسی أن تَکْرَهُوا شَیْئا و هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ و عَسی أنْ تُحِبُّوا شَیْئا و هُوَ شَرٌّ لَکُمْ و اللّهُ یَعْلَمُ و أنْتُم لا تَعْلَمونَ» (1) ، و قال تعالی : «و عاشِروهُنَّ بالمَعْروفِ فإنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فعَسی أن تَکْرَهُوا شَیئا و یَجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیْرا کثیرا» . (2)

7 _ مقایسه ای میان این قوانین:

اینک که خلاصه ای از قوانین متداول در میان اقوام و ملل گذشته را تقدیم خوانندگان نکته سنج کردیم، کار مقایسه میان این قوانین و قضاوت درباره ناقص یا کامل بودن و سودمندی یا زیانمندی آنها به حال جامعه انسانی را و تأمین خوشبختی برای افراد جامعه را و نیز مقایسه میان آنها با قوانین شرع مقدّس اسلام را به خود او وا می گذاریم تا آن طور که باید و شاید قضاوت کند.

تفاوت اساسی میان قوانین اسلامی با سایر قوانین، تفاوت در هدف و غرض آنهاست. هدف اسلام آن است که دنیا به آنچه مصلحت آن است دست یابد و هدف غیر اسلام آن است که مردم به امیال و خواهش هایشان برسند و همه فروع و نتایج از این دو اصل سرچشمه می گیرد. خداوند متعال می فرماید: «و بسا چیزی را خوش نمی دارید در حالی که آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می دارید ولی آن برای شما بد است و خدا می داند و شما نمی دانید». و در جای دیگر می فرماید: «و با آنها (زنان خود) به شایستگی رفتار کنید و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزی را خوش نمی دارید ولی خدا در آن مصلحت فراوان قرار داده است».

ص :109


1- البقرة : 216.
2- النساء : 19.

8 _ الوصیّة:

قد تقدّم أنّ الإسلام أخرج الوصیّة من تحت الوراثة و أفردها عنوانا مستقلاًّ ؛ لما فیها من المِلاک المستقلّ و هو احترام إرادة المالک بِالنسبة إلی ما یملکه فی حیاته . و قد کانت الوصیّة بین الاُمم المتقدّمة من طرق الاحتیال لدفع الموصی مالَه أو بعض ماله إلی غیر من تحکم السنّة الجاریة بإرثه کالأب و رئیس البیت ؛ و لذلک کانوا لا یزالون یضعون من القوانین ما یحدّها و یسدّ بنحوٍ هذا الطریق المؤدّی إلی إبطال حکم الإرث ، و لا یزال یجری الأمر فی تحدیدها هذا المجری حتَّی الیوم .

و قد حدّها الإسلام بنفوذها إلی ثلث المال، فهی غیر نافذة فی الزائد علیه . و قد تبعته فی ذلک بعض القوانین الحدیثة کقانون فرنسا ، غیر أنّ النظرین مختلفان ، و لذلک کان الإسلام یحثّ علیها و القوانین تردع عنها أو هی ساکتة .

و الذی یفیده التدبّر فی آیات الوصیّة و الصدقات و الزکاة و الخمس و مطلق الإنفاق : أنّ فی هذه التشریعات تسهیل طریق أن یوضع ما یقرب من نصف رَقَبة الأموال و الثلثان من منافعها للخیرات و المبرّات و حوائج طبقة الفقراء و المساکین ؛ لتقرب بذلک الطبقات المختلفة فی المجتمع ، و یرتفع الفواصل البعیدة من بینهم ، و تقام به أصلاب المساکین ، مع ما فی القوانین الموضوعة بِالنسبة إلی کیفیّة تصرّف المُثرین فی ثروتهم من تقریب طبقتهم من طبقة المساکین ، و لتفصیل هذا البحث محلّ آخر سیمرّ بک إن شاء اللّه تعالی . (1)

8 _ وصیّت :

قبلاً گفتیم که اسلام وصیّت را از تحت عنوان وراثت خارج ساخته و _ به خاطر ملاک مستقلّی که در آن هست یعنی همان احترام نهادن به اراده و خواست مالک نسبت به آنچه در زندگی خود به تملّک در می آورد _ برای آن عنوان مستقل و جداگانه ای باز کرده است. در میان اقوام و ملل گذشته، وصیّت، از جمله حیله هایی بود که وصیّت کننده از طریق آن تمام یا قسمتی از مال خود را به کسی که طبق قوانین جاری و حاکم ارث نمی برد، منتقل می کرد. لذا برای محدود کردن امر وصیّت و جلوگیری از این روشِ ارث برانداز، پیوسته قوانینی وضع می کردند و تاکنون نیز در راه محدود ساختن آن قوانینی وضع می کنند.

اسلام وصیّت را به یک سوم اموال و دارایی ها محدود کرده است و از این رو در بیش از ثلث دارایی، وصیّت نافذ نیست. برخی از قوانین جدید، مانند قانون فرانسه، در این زمینه از اسلام تبعیت کرده اند، منتها دو دیدگاه با هم فرق می کند. به همین دلیل اسلام به وصیّت در اموال ترغیب می کرده ولی قوانین امروز یا در این باره ساکتند و یا از آن جلوگیری می کنند.

آنچه از تأمل و دقّت در آیات مربوط به وصیّت و صدقات و زکات و خمس و مطلق انفاق برمی آید، این است که این قوانین راه را برای خرج کردن تقریباً نیمی از عین اموال و دو سوم از منافع آنها در راه خیرات و مبرّات و رفع نیازهای طبقه فقیر و مستمند سهل و همواره می کند، تا از این طریق طبقات گوناگون جامعه به هم نزدیک شوند و فاصله ها و شکاف های عمیق طبقاتی از بین برود و مستمندان کمر راست کنند. وانگهی قوانینی که در رابطه با نحوه دخل و تصرّف ثروتمندان در ثروتشان وضع شده است نیز در نزدیک ساختن طبقات ثروتمند به طبقات فقیر و تهیدست مؤثّر می باشد. تفصیل این بحث جای دیگری دارد که به خواست خداوند متعال به زودی به آن خواهیم پرداخت.

ص :110


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/222.

ص :111

3994 - مَوانِعُ الإرثِ
3994 - موانع ارث

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القاتِلُ لا یَرِثُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ لِلقاتِلَ مِن المِیراثِ شَیءٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا مِیراثَ لِلقاتِلِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَتَلَ قَتیلاً فإنّهُ لا یَرِثُ و إن لَم یَکُن لَهُ وارِثٌ غَیرُهُ ، و إن کانَ وَلَدَهُ أو والِدَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَرِثُ قاتِلٌ مِن دِیَةِ مَن قَتَلَ . (5)

3994

موانع ارث

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاتل، ارث نمی برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از میراث، چیزی به قاتل نمی رسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میراثی برای قاتل نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس دیگری را بکشد، ارث نمی برد، اگر چه مقتول جز قاتل وارثی نداشته باشد و اگر چه فرزند او یا پدرش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاتل از دیه کسی که کشته است، ارث نمی برد.

ص :112


1- کنز العمّال : 30422.
2- کنز العمّال : 30423.
3- الکافی : 7/141/5.
4- کنز العمّال : 30432.
5- کنز العمّال : 30435.

عنه صلی الله علیه و آله :وَلَدُ زِنا لا یَرِثُ و لا یُوَرِّثُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عاهَرَ بأمَةِ قَومٍ أو زَنی بامرأةٍ حُرَّةٍ فالوَلَدُ وَلَدُ زِنا ؛ لا یَرِثُ و لا یُوَرِّثُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَتَوارَثُ رجُلانِ قَتَلَ أحَدُهُما صاحِبَهُ . (3)

عنه علیه السلام :المُسلِمُ یَحجُبُ الکافِرَ و یَرِثُهُ ، و الکافِرُ لا یَحجُبُ المُؤمنَ و لا یَرِثُهُ . (4)

(5)

3995 - إرثُ الأنبِیاءِ
3995 - میراث پیامبران

الکتاب :

وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَ قالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ» . (6)

وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرَائِی وَ کَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرَا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیَّا * یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّا» . (7)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ النَّبیَّ لا یُوَرِّثُ ، و إنّما مِیراثُهُ فی فُقَراءِ المُسلمینَ و المَساکینِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنا زاده نه ارث می برد و نه کسی از او ارث می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با کنیز قومی مرتکب فحشا شود یا با زن آزاد زنا کند، فرزندی که به دنیا می آید زنا زاده است و نه ارث می برد و نه کسی از او ارث می برد.

امام صادق علیه السلام :دو مرد که یکی دیگری را بکشد، از هم ارث نمی برند.

امام صادق علیه السلام :فرد مسلمان مانع ]ارث بردن] کافر می شود و از او (کافر) ارث می برد ؛ ولی کافر نه مانع [ارث بردن ]مؤمن می شود و نه از او ارث می برد.

3995

میراث پیامبران

قرآن:

«و سلیمان از داوود ارث برد و گفت: ای مردم! ما زبان پرندگان را تعلیم یافته ایم و از هر چیزی به ما داده شده است. راستی که این همان امتیاز آشکار است».

«و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولیّی (جانشینی) به من ببخش که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز ]ارث برد و او را، ای پروردگار من، پسندیده گردان».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پیامبر ارث نمی گذارد بلکه میراث او برای مسلمانان فقیر و مستمند است(!).

ص :113


1- کنز العمّال : 30447.
2- کنز العمّال : 30446.
3- الکافی : 7/140/1.
4- الکافی : 7/143/5.
5- (انظر) وسائل الشیعة : 17 / 374 ، 413 «أبواب موانع الإرث». کنز العمّال : 11 / 15 ، 72 «فی موانع الإرث».
6- النمل : 16.
7- مریم : 5 ، 6.
8- کنز العمّال : 30454.

عنه صلی الله علیه و آله :لا نُوَرِّثُ ، ما تَرَکنا صَدَقَةٌ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :جاءَت فاطِمَةُ علیها السلام إلی أبی بکرٍ تَطلُبُ مِیراثَها ، و جاءَ العَبّاسُ بنُ عبدِ المُطَّلبِ یَطلُبُ مِیراثَهُ ، و جاءَ مَعَهُما علیٌّ علیه السلام .

فقالَ أبو بکرٍ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا نُوَرِّثُ ، ما تَرَکناهُ صَدَقَةٌ ، (و ما) کانَ النَّبیُّ یَعولُ ، فقالَ علیٌّ : «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داودَ» ، و قالَ زکریّا : «یَرِثُنی و یَرِثُ مِن آلِ یَعقوبَ» .

قالَ أبو بکرٍ : هُو هکذا ، و أنتَ و اللّهِ تَعلَمُ مِثلَ ما أعلَمُ .

فقالَ علیٌّ : هذا کِتابُ اللّهِ یَنطِقُ . فسَکَتُوا و انصَرَفوا . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما ارث نمی گذاریم، آنچه [از خود] بر جای گذاریم صدقه است(!).

امام باقر علیه السلام :فاطمه علیها السلام و عباس بن عبد المطّلب برای مطالبه میراث خود نزد ابو بکر آمدند و علی علیه السلام نیز همراه آن دو رفت.

ابو بکر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما ارث نمی گذاریم؛ آنچه بر جای گذاریم صدقه است. [ابو بکر گفت:] و خرجی کسانی که نانخور پیامبر بوده اند به عهده من است. علی فرمود: «و سلیمان از داوود ارث برد». و زکریا گفت که : «از من ارث بَرَد و از خاندان یعقوب [نیز ]ارث بَرَد».

ابو بکر گفت: مطلب همین است و به خدا قسم که تو نیز آنچه را من می دانم می دانی.

علی فرمود: این کتاب خداست که [به صراحت در مورد ارث گذاشتن پیامبران ]سخن می گوید. آنان (علی و فاطمه و عباس) دیگر چیزی نگفتند و رفتند.

ص :114


1- کنز العمّال : 30458.
2- کنز العمّال : 14101.
3- (انظر) الغدیر فی الکتاب و السنّة : 7 / 260 _ 262.

537 - الوَرَع

537 - پارسایی

اشاره

(1)

(2)

ص :115


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 296 باب 57 «الورع و اجتناب الشُّبُهات». کنز العمّال : 3 / 426 ، 797 «الورَع». کنز العمّال : 3 / 436 «الورَع المذموم». کنز العمّال : 3 / 799 «رخص الورَع».
2- انظر: عنوان 257 «الشّبهة» ، 552 «التقوی». الطمع : باب 2386 ، العفّة: باب 2711 ، 2716 ، 2714. العمل : باب 2902 ، الشُّکر للّه سبحانه : باب 2050.

3996 - الوَرَعُ
3996 - پارسایی

بحار الأنوار :فی حَدیثِ المِعراجِ : یا أحمدُ ، علَیکَ بِالوَرَعِ ؛ فإنّ الوَرَعَ رأسُ الدِّینِ و وسَطُ الدِّینِ و آخِرُ الدِّینِ ......... إنّ الوَرَعَ کالشُّنوفِ بَینَ الحُلِیِّ و الخُبزِ بَینَ الطَّعامِ ، إنَّ الوَرَعَ رأسُ الإیمانِ و عِمادُ الدِّینِ ، إنّ الوَرَعَ مَثَلُهُ کمَثَلِ السَّفینَةِ ؛ کما أنَّ فی البَحرِ لا یَنجو إلاّ مَن کانَ فیها کذلکَ لا یَنجو الزّاهِدونَ إلاّ بِالوَرَعِ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لکلِّ شَیءٍ اُسٌّ ، و اُسُّ الإیمانِ الوَرَعُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الوَرَعُ سَیّدُ العَمَلِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مِلاکُ الدِّینِ الوَرَعُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :رأسُ الدِّینِ الوَرَعُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ دینِکُمُ الوَرَعُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ دِینِکُمُ الوَرَعُ . (7)

3996

پارسایی

بحار الأنوار :در حدیث معراج آمده است: ای احمد! بر تو باد پارسایی؛ زیرا که پارسایی، سر دین و وسطِ دین و آخرِ دین است ......... پارسایی همچون گوشواره در میان زیورها و نان در بین دیگر خوراکی هاست؛ پارسایی سر ایمان و تکیه گاه دین است. پارسایی، حکایتش حکایت کشتی است: همچنان که در دریا تنها کسی نجات می یابد که در کشتی باشد، زهد پیشگان نیز جز با پارسایی رهایی نمی یابند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی بنیادی دارد و بنیاد ایمان پارسایی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پارسایی، سَروَر عمل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پایه دین، پارسایی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پارسایی، رأس دین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین دین شما پارسایی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین دین شما، پارسایی است.

ص :116


1- بحار الأنوار : 77/26/6.
2- کنز العمّال : 7284.
3- کنز العمّال : 7299.
4- کنز العمّال : 7300.
5- کنز العمّال : 7281.
6- کنز العمّال : 7280.
7- بحار الأنوار : 70/304/18.

عنه صلی الله علیه و آله :اِنتَهَی الإیمانُ إلَی الوَرعِ ، مَن قَنَعَ بما رَزَقَهُ اللّهُ دَخَلَ الجَنَّةَ ، و مَن أرادَ الجَنَّةَ لا شَکَّ فلا یَخافُ فی اللّهِ لَومَةَ لائمٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَرَعُ الرّجُلِ علی قَدرِ دِینِهِ . (2)

عنه علیه السلام :خَیرُ اُمورِ الدِّینِ الوَرَعُ . (3)

عنه علیه السلام :لا مَعقِلَ أحرَزُ مِن الوَرَعِ . (4)

عنه علیه السلام :لا مَعقِلَ أحسَنُ مِن الوَرَعِ . (5)

عنه علیه السلام :الوَرَعُ جُنَّةٌ . (6)

عنه علیه السلام :العَمَلَ العَمَلَ ، ثُمَّ النِّهایَةَ النِّهایَةَ ، و الاستِقامَةَ الاستِقامَةَ ، ثُمّ الصَّبرَ الصَّبرَ ، و الوَرَعَ الوَرَعَ ! (7)

عنه علیه السلام :علَیکَ بِالوَرَعِ ؛ فإنّهُ خَیرُ صِیانَةٍ . (8)

عنه علیه السلام :علَیکَ بِالوَرَعِ ؛ فإنّهُ عَونُ الدِّینِ و شِیمَةُ المُخلِصینَ . (9)

عنه علیه السلام :علَیکَ بِالوَرَعِ ، و إیّاکَ و غُرورَ الطَّمَعِ ؛ فإنّهُ وَخِیمُ المَرتَعِ . (10)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان، به پارسایی ختم شده است؛ هر که به آنچه خداوند روزیش کرده است قانع باشد به بهشت رود و هر کس بهشت را که در آن شکّی نیست، بخواهد، در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسد.

امام علی علیه السلام :پارساییِ مرد به اندازه دین (دینداری) اوست.

امام علی علیه السلام :بهترین [امر از] امور دین، پارسایی است.

امام علی علیه السلام :هیچ دژی تسخیر نا پذیرتر از پارسایی نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ سنگری بهتر از پارسایی نیست.

امام علی علیه السلام :پارسایی، یک حفاظ است.

امام علی علیه السلام :کارِ [نیکو] کنید کار ، و عاقبت را بنگرید عاقبت را، و پایداری ورزید پایداری ، و شکیبایی کنید شکیبایی ، و پارسایی در پیش گیرید پارسایی.

امام علی علیه السلام :پارسایی کن؛ زیرا که آن بهترین عامل مصونیّت [از گناه] است.

امام علی علیه السلام :پارسایی داشته باش؛ زیرا که آن یاور دین است و خصلت مخلصان.

امام علی علیه السلام :پارسایی کن و از فریب طمع بپرهیز؛ زیرا که چراگاه طمع، آلوده است.

ص :117


1- کنز العمّال : 7275.
2- غرر الحکم : 10067.
3- غرر الحکم : 4972.
4- بحار الأنوار : 70/305/24.
5- نهج البلاغة : الحکمة 371.
6- نهج البلاغة : الحکمة 4.
7- نهج البلاغة : الخطبة 176.
8- غرر الحکم : 6108.
9- غرر الحکم : 6133.
10- غرر الحکم : 6143.

عنه علیه السلام :مَن أحَبَّنا فلْیَعمَلْ بعَمَلِنا و لْیَستَعِنْ بِالوَرَعِ؛ فإنّهُ أفضَلُ ما یُستَعانُ بهِ فی أمرِ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :الوَرَعُ خَیرُ قَرینٍ . (2)

عنه علیه السلام :الوَرَعُ أفضَلُ لِباسٍ . (3)

عنه علیه السلام :وَرَعٌ یُعِزُّ خَیرٌ مِن طَمَعٍ یُذِلُّ . (4)

عنه علیه السلام :آفَةُ الوَرَعِ قِلَّةُ القَناعَةِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ أشَدَ العِبادَةِ الوَرَعُ . (6)

عنه علیه السلام_ لِخَیثمَةَ ، لَمّا دَخَلَ علَیهِ لِیُوَدِّعَهُ _: أبلِغْ مُوالِینا السَّلامَ عَنّا ، و أوصِهِم بتَقوَی اللّهِ العَظیمِ ، و أعلِمْهُم یا خَیثمَةُ أنّا لا نُغنی عَنهُم مِن اللّهِ شَیئا إلاّ بعَمَلٍ ، و لَن یَنالوا وَلایَتَنا إلاّ بوَرَعٍ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :علَیکُم بِالوَرَعِ ؛ فإنّهُ الدِّینُ الّذی نُلازِمُهُ ، و نَدینُ اللّهَ بِهِ ، و نُریدُهُ مِمَّن یُوالِینا . (8)

امام علی علیه السلام :هر که ما را دوست دارد باید به کردار ما رفتار کند و از پارسایی مدد گیرد؛ زیرا که پارسایی، بهترین مدد در کار دنیا و آخرت است.

امام علی علیه السلام :پارسایی، بهترین همدم است.

امام علی علیه السلام :پارسایی، بهترین جامه است.

امام علی علیه السلام :ورعی که عزّت آورد بهتر از طمعی است که خوار گرداند.

امام علی علیه السلام :آفت پارسایی، اندک بودن قناعت است.

امام باقر علیه السلام :سخت ترین عبادت، پارسایی است.

امام باقر علیه السلام_ به خیثمه که برای خداحافظی خدمت حضرت آمده بود _فرمود : از طرف ما به دوستانمان سلام برسان و آنان را به پروا داشتن از خدای بزرگ سفارش کن . ای خیثمه ! به آنان اعلام کن که ما در پیشگاه خداوند برای آنان هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم، مگر اینکه عمل کنند ، و به ولایت و دوستی ما نرسند، مگر با پارسایی.

امام صادق علیه السلام :بر شما باد پارسایی؛ زیرا پارسایی همان دینی است که ما از آن پیروی می کنیم و خدا را با آن بندگی و اطاعت می نماییم و [پایبندی به] آن را از دوستداران خود می خواهیم.

ص :118


1- بحار الأنوار : 70/306/30.
2- غرر الحکم : 493.
3- غرر الحکم : 476.
4- غرر الحکم : 10079.
5- غرر الحکم : 3935.
6- الکافی : 2/77/5.
7- بحار الأنوار : 70/309/38.
8- الأمالی للطوسی : 281/544.

عنه علیه السلام :علَیکُم بِالوَرَعِ ؛ فإنّهُ لا یُنالُ ما عِندَ اللّهِ إلاّ بِالوَرَعِ . (1)

عنه علیه السلام :لَیسَ مِنّا _ و لا کَرامَةَ _ مَن کانِ فِی مِصرٍ فیهِ مِائةُ ألفٍ أو یَزیدونَ ، و کانَ فی ذلکَ المِصرِ أحَدٌ أورَعَ مِنهُ . (2)

(3)

3997 - ثَمَرَةُ الوَرَعِ
3997 - ثمره پارسایی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ الوَرَعِ صَلاحُ النَّفسِ و الدِّینِ . (4)

عنه علیه السلام :مَعَ الوَرَعِ یُثمِرُ العَمَلُ . (5)

عنه علیه السلام :الوَرَعُ یحجِزُ عَنِ ارْتِکابِ المَحارِمِ . (6)

عنه علیه السلام :الوَرَعُ أساسُ التَّقوی . (7)

عنه علیه السلام :بِالوَرَعِ یَکونُ التَّنَزُّهُ مِن الدَّنایا . (8)

عنه علیه السلام :وَرَعُ المَرءِ یُنَزِّهُهُ عَن کُلِّ دَنِیَّةٍ . (9)

عنه علیه السلام :الوَرَعُ یُصلِحُ الدِّینَ ، و یَصُونُ النَّفسَ ، و یَزِینُ المُروءَةَ . (10)

امام صادق علیه السلام :پارسایی ورزید؛ زیرا به آنچه نزد خداوند است، جز با پارسایی نتوان رسید.

امام صادق علیه السلام :از ما نیست _ و ارزشی ندارد _ کسی که در شهری صد هزار نفری یا بیشتر زندگی کند و در آن شهر، شخصی پارساتر از او وجود داشته باشد.

3997

ثمره پارسایی

امام علی علیه السلام :ثمره پارسایی، درست شدن نفْس و دین است.

امام علی علیه السلام :با پارسایی است که عمل به بار می نشیند.

امام علی علیه السلام :پارسایی، مانع ارتکاب حرام ها می شود.

امام علی علیه السلام :پارسایی، بنیاد تقواست.

امام علی علیه السلام :با پارسایی است که دوری از پستی ها حاصل می شود.

امام علی علیه السلام :پارساییِ انسان، او را از هر گونه پستی دور می کند.

امام علی علیه السلام :پارسایی، دین را درست می کند و نفْس را مصون می دارد و مردانگی را می آراید.

ص :119


1- الکافی : 2/76/3.
2- الکافی : 2/78/10.
3- (انظر) القلب : باب 3351 حدیث 17147 ، الشیعة: باب 2122، الإیمان: باب 284 ، الطمع : باب 2386.
4- غرر الحکم : 4636.
5- غرر الحکم : 9739.
6- غرر الحکم : 1436.
7- غرر الحکم : 1107.
8- غرر الحکم : 4280.
9- غرر الحکم : 10081.
10- غرر الحکم : 1867.

عنه علیه السلام :لا یَزکو العِلمُ بغَیرِ وَرَعٍ . (1)

عنه علیه السلام :سَبَبُ صَلاحِ الدِّینِ الوَرَعُ . (2)

عنه علیه السلام :سَبَبُ صَلاحِ النَّفسِ الوَرَعُ . (3)

عنه علیه السلام :الوَرَعُ مِصباحُ نَجاحٍ . (4)

عنه علیه السلام :مَن زادَ وَرَعُهُ نَقَصَ إثمُهُ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ و صُونوا دِینَکُم بِالوَرَعِ . (6)

3998 - دَورُ الوَرَعِ فِی العِبادَةِ
3998 - نقش پارسایی در عبادت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو صَلَّیتُم حتّی تَکُونوا کالأوتارِ ، و صُمتُم حتّی تَکُونوا کالحَنایا (7) ، لَم یَقبَلِ اللّهُ مِنکُم إلاّ بوَرَعٍ . (8)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا خَیرَ فی نُسُکٍ لا وَرَعَ فیهِ . (9)

امام علی علیه السلام :علم (معرفت) بدون پارسایی پاک نمی شود (رشد نمی کند).

امام علی علیه السلام :سبب درست شدن دین، پارسایی است.

امام علی علیه السلام :سبب خودسازی ، پارسایی است.

امام علی علیه السلام :پارسایی، چراغ رستگاری است.

امام علی علیه السلام :هر که پارسایی او افزون شود، گناهش کاستی گیرد.

امام صادق علیه السلام :از خدا پروا کنید و دین خود را با پارسایی نگه دارید.

3998

نقش پارسایی در عبادت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر چندان نماز خوانید که مانند چلّه های کمان [لاغر] شوید و چندان روزه گیرید که همچون کمان ها [خمیده ]گردید (10) خداوند از شما نپذیرد مگر با پارسایی [همراه باشد].

امام علی علیه السلام :در عبادتی که با پارسایی همراه نباشد، خیری نیست.

ص :120


1- غرر الحکم : 10689.
2- غرر الحکم : 5512.
3- غرر الحکم : 5547.
4- غرر الحکم : 750.
5- غرر الحکم : 8331.
6- الکافی : 2/76/2.
7- فی روایات العامّة : «لو صمتم حتّی تکونوا کالأوتار ، و صلّیتم حتّی تکونوا کالحنایا» و هو أنسب ، منه رحمه اللّه (کما فی هامش بحار الأنوار).
8- بحار الأنوار : 84/258/56.
9- المحاسن : 1/65/9.
10- در روایات اهل سنّت آمده است: «اگر چندان روزه گیرید که مانند کمان ها [خمیده ]شوید و چندان نماز خوانید که همچون چلّه های کمان گردید» و این [به لحاظ تشبیه ]مناسب تر است (نقل از حاشیه بحار الأنوار).

عنه علیه السلام :أفسَدَ دِینَهُ مَن تَعَرّی عَنِ الوَرَعِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :الوَرَعُ نِظامُ العِبادَةِ ، فإذا انقَطَعَ ذَهَبَتِ الدِّیانَةُ ؛ کما إذا انقَطَعَ السِّلکُ أتبَعَهُ النِّظامُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَنفَعُ اجتِهادٌ لا وَرَعَ فی_هِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لِعَمرِو بنِ سعیدٍ _: اُوصیکَ بتَقوَی اللّهِ و الوَرَعِ و الاجتِهادِ ، و اعلَم أنّهُ لا یَنفَعُ اجتِهادٌ لا وَرَعَ فیهِ . (4)

(5)

3999 - تَفسیرُ الوَرَعِ
4999 - تفسیر پارسایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الوَرَعُ سَیِّدُ العَمَلِ ، مَن لَم یَکُن لَهُ وَرَعٌ یَرُدُّهُ عَن مَعصیَةِ اللّهِ تعالی إذا خَلا بها لَم یَعبَأِ اللّهُ بسائرِ عَمَلِهِ ، فذلکَ مَخافَةُ اللّهِ فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ ، و الاقتِصادُ فی الفَقرِ و الغِنی، و العَدلُ عِندَ الرِّضا و السُّخطِ. (6)

امام علی علیه السلام :کسی که از پارسایی برهنه شد، دین خود را تباه کرد.

امام زین العابدین علیه السلام :پارسایی، رشته عبادت است، اگر این رشته پاره شود دینداری از بین می رود، همچنان که اگر نخِ [مهره و تسبیح و گردنبند و امثال آن] پاره گردد رشته از هم می پاشد.

امام صادق علیه السلام :کوششِ در عبادت اگر با پارسایی همراه نباشد، سودبخش نیست.

امام صادق علیه السلام_ به عمرو بن سعید _فرمود : تو را به تقوای الهی و پارسایی و کوشش [در عبادت] سفارش می کنم و بدان که کوششی که در آن پارسایی نباشد، سودی نمی دهد.

3999

تفسیر پارسایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پارسایی سرور اعمال است؛ هر کس پارسایی نداشته باشد که هرگاه در خلوت با نافرمانی خدا رو به رو شود او را از ارتکاب آن باز دارد، خداوند به دیگر اعمال او توجّهی نکند؛ زیرا که پارسایی، ترس از خداست در نهان و آشکار و میانه روی در تهیدستی و توانگری و مراعات عدالت در خشنودی و خشم.

ص :121


1- غرر الحکم : 3137.
2- تنبیه الخواطر : 2/88.
3- الکافی : 2/77/4.
4- بحار الأنوار : 70/296/1.
5- (انظر) العبادة : باب 2453.
6- کنز العمّال : 7299.

عنه صلی الله علیه و آله :الوَرِعُ الّذی یَقِفُ عِندَ الشُّبهَةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الآخِذُ بِالشُّبُهاتِ یَستَحِلُّ الخَمرَ بِالنَّبیذِ ، و السُّحتَ بِالهَدیَّةِ ، و البَخسَ (2) بِالزَّکاةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الحَلالُ بَیِّنٌ ، و الحَرامُ بَیِّنٌ ، و بَینَهُما اُمورٌ مُشتَبِهاتٌ ، لا یَعلَمُها کَثیرٌ مِن النّاسِ ، فمَنِ اتَّقَی الشُّبُهاتِ استَبرَأ لِعِرضِهِ و دِینِهِ ، و مَن وَقَعَ فی الشُّبُهاتِ وَقَعَ فی الحَرامِ ، کَراعٍ یَرعی حَولَ الحِمی یُوشِکُ أن یُواقِعَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اِجعَلوا بَینَکُم و بَینَ الحَرامِ سِترا مِن الحَلالِ ، مَن فَعلَ ذلکَ استَبرَأ لِعِرضِهِ و دِینِهِ ، و مَن أرتَعَ فیهِ کانَ کالمُرتِعِ إلی جَنبِ الحِمی یُوشِکُ أن یَقَعَ فیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الحَلالُ بَیِّنٌ ، و الحَرامُ بَیِّنٌ ، فدَعْ ما یُریبُکَ إلی ما لا یُریبُکَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :دَع ما یُریبُکَ إلی ما لا یُریبُکَ ؛ فإنّکَ لَن تَجِدَ فَقدَ شَیءٍ تَرَکتَهُ للّهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پارسا کسی است که به هنگام پیش آمدن شبهه درنگ کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به شبهات عمل می کند ، شراب را به نام نبیذ ، و رشوه را به نام هدیه و باج را به نام زکات، حلال می شمارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حلال روشن است و حرام نیز روشن است و میان آن دو اموری هستند شبهه ناک که بسیاری از مردم [حُکم ]آنها را نمی دانند. پس هر که از شبهات بپرهیزد، آبرو و دین خود را حفظ کرده و هر که در شبهات وارد شود به حرام درافتد، مانند چوپانی که در اطراف قرقگاه می چراند و نزدیک است که وارد آن شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میان خود و حرام پرده ای از حلال بکشید. هر که چنین کند، آبرو و دین خود را نگه دارد و هرکه در آن بچراند مانند کسی است که [دام های خود را ]در کنار قرقگاه بچراند و نزدیک است که وارد آن شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حلال روشن است و حرام نیز روشن. پس آنچه را که شک داری، رها کن و به آنچه شک نداری چنگ در زن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه را در آن شک داری رها کن و به آنچه شک نداری چنگ زن ؛ زیرا فقدان چیزی را که برای خداوند رهایش کرده ای هرگز احساس نخواهی کرد.

ص :122


1- کنز العمّال : 7289.
2- البَخْس : نقصان الحقّ ، و لا تبخسوا الناسَ : أی لا تظلموهم (تاج العروس : 8/198) .
3- کنز العمّال : 7276.
4- کنز العمّال : 7291.
5- کنز العمّال : 7274.
6- کنز العمّال : 7292.
7- کنز العمّال : 7297.

عنه صلی الله علیه و آله_ لِأبی رِفاعَةَ _: إنّکَ لَن تَدَعَ شَیئا للّهِ إلاّ أبدَلَکَ اللّهُ خَیرا مِنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :دَعْ ما یُریبُکَ إلی ما لا یُریبُکَ ؛ فإنَّ الصِّدقَ طُمَأنِینَةٌ ، و إنَّ الکِذبَ رِیبَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :دَعْ ما یُریبُکَ إلی ما لا یُریبُکَ ؛ فإنَّ الخَیرَ طُمأنِینَةٌ ، و الشَّرَّ رِیبَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :البِرُّ ما سَکَنَت إلَیهِ النَّفسُ ، و اطمَأنَّ إلَیهِ القَلبُ ، و الإثمُ ما لَم تَسکُن إلَیهِ النَّفسُ ، و لَم یَطمَئنَّ إلَیهِ القَلبُ ، و إن أفتاکَ المُفتُونَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ البِرَّ ما اسَتَقَرَّ فی الصَّدرِ ، و اطمَأنَّ إلَیهِ القَلبُ ، و الشَّکَّ ما لَم یَستَقِرَّ فی الصَّدرِ ، و لَم یَطمَئنَّ إلَیهِ القَلبُ ، فدَعْ ما یُرِیبُکَ إلی ما لا یُرِیبُکَ ، و إن أفتاکَ المُفتُونَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :تُفتیکَ نَفسُکَ ، ضَعْ یَدَکَ علی صَدرِکَ، فإنّهُ یَسکُنُ لِلحَلالِ، و یَضطَرِبُ مِن الحَرامِ ، دَعْ ما یُریبُکَ إلی ما لا یُریبُکَ ، و إن أفتاکَ المُفتُونَ ، إنَ المؤمنَ یَذَرُ الصَّغیرَ مَخافَةَ أن یَقعَ فی الکَبیرِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به ابو رفاعه _فرمود: هرگز چیزی را به خاطر خدا رها نکنی ، مگر اینکه خداوند بهتر از آن به تو عوض دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه تو را به شک می اندازد، رها کن و به آنچه تو را به شک نمی اندازد چنگ زن؛ زیرا که راست مایه آرامشِ [روان ]است و دروغ باعث پریشانی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه را که در آن شک داری، رها کن و به آنچه در آن شک نداری، چنگ درزن؛ زیرا خوبی مایه آرامش است و بدی باعث پریشانی و ناراحتی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طاعت و نیکی آن است که جان بدان قرار گیرد و دل به آن آرام یابد و گناه آن چیزی است که جان بدان قرار نگیرد و دل به آن آرام نیابد، هر چند فتوا دهندگان [خلاف آن] به تو فتوا دهند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :طاعت، آن چیزی است که در سینه قرار گیرد و دل به آن آرام یابد و شک، آن چیزی است که در سینه قرار نگیرد و دل بدان آرام نیابد. پس آنچه را موجب شک (اضطراب و بی قراری) تو می شود به آنچه تو را به شک (اضطراب و ناآرامی) نمی اندازد، وا گذار، هرچند فتوا دهندگان [خلاف آن] به تو فتوا دهند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نفْس (وجدان) تو خود به تو فتوا می دهد، دستت را روی سینه ات بگذار، در برابر حلال آرام می گیرد و از حرام مضطرب و بی قرار می شود. آنچه تو را به شک (اضطراب) می اندازد، رها کن و به آنچه تو را به شک (اضطراب) نمی اندازد چنگ زن،هر چند فتوا دهندگان [خلاف آن را] به تو فتوا دهند. مؤمن از ترس آنکه به مشکل بزرگتری نیفتد [مشکل ]کوچک را رها می کند.

ص :123


1- کنز العمّال : 8795.
2- سنن الترمذی : 4/668/2518.
3- کنز العمّال : 7308 و راجع صحیح ابن حبّان : 2/ 498.
4- مسند ابن حنبل : 4/223/17757.
5- کنز العمّال : 7304.
6- کنز العمّال : 7306.

عنه صلی الله علیه و آله :یا وابِصَةُ ، استَفتِ قَلبَکَ ، استَفتِ نَفسَکَ ، البِرُّ ما اطمَأنَّ إلَیهِ القَلبُ و اطمَأنَّت إلَیهِ النَّفسُ ، و الإثمُ ما حاکَ فی النَّفسِ و تَرَدَّدَ فی الصَّدرِ ، و إن أفتاکَ النّاسُ و أفتَوکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الإثمُ حَوّازُ (2) القَلبِ ، و ما مِن نَظرَةٍ إلاّ و لِلشَّیطانِ فیها مَطمَعٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أنکَرَ قَلبُکَ فَدَعْهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَرَعُ اجتِنابٌ . (5)

عنه علیه السلام :أصلُ الوَرَعِ تَجَنُّبُ الآثامِ ، و التَّنزُّهُ عنِ الحَرامِ . (6)

عنه علیه السلام :إنّما الوَرَعُ التَّحَرّی فی المَکاسِبِ ، و الکَفُّ عنِ المَطالِبِ . (7)

عنه علیه السلام :إنّما الوَرَعُ التَّطَهُّرُ عنِ المَعاصی . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای وابصه! از دلت فتوا بخواه، از[وجدان ]خود فتوا بخواه. طاعت آن چیزی است که دل به آن آرام گیرد و جان بدان آرامش و قرار یابد و گناه آن چیزی است که در جان آرام نگیرد و در سینه بی تابی کند، هرچند مردم [جواز آن را] به تو حکم کنند و فتوا دهند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناه دل را می آزارد و هیچ نگاهی نیست، مگر اینکه شیطان به آن چشم طمع می دوزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه را که دلت انکار کرد و نپسندید، رهایش کن.

امام علی علیه السلام :پارسایی [همان] دوری کردن است.

امام علی علیه السلام :ریشه پارسایی، دوری کردن از گناهان و پرهیز از حرام است.

امام علی علیه السلام :پارسایی، در حقیقت طلب درآمدهای حلال و خویشتنداری از دست دراز کردن و نیاز خواهی است.

امام علی علیه السلام :پارسایی، در حقیقت پاکی جستن از گناهان است.

ص :124


1- کنز العمّال : 7312.
2- حَوّاز القلوب : أی یجوز القلب و یغلب علیه حتّی یرکب ما لا یُحبّ (لسان العرب : 5/343) .
3- کنز العمّال : 7320 .
4- کنز العمّال : 7286.
5- غرر الحکم : 86.
6- غرر الحکم : 3097.
7- غرر الحکم : 3888.
8- غرر الحکم : 3871.

عنه علیه السلام :قُرِنَ الوَرَعُ بِالتُّقی . (1)

عنه علیه السلام :الوَرَعُ الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ . (2)

(3)

4000 - الوَرِعُ
4000 - پارسا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جُلَساءُ اللّهِ غَدا أهلُ الوَرَعِ و الزُّهدِ فی الدُّنیا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :رَکعَتانِ مِن رجُلٍ وَرِعٍ أفضَلُ مِن ألفِ رَکعَةٍ مِن مُخَلِّطٍ (5) . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّلاةُ خَلفَ رجُلٍ وَرِعٍ مَقبولَةٌ ، و الهَدیَّةُ إلی رجُلٍ وَرِعٍ مَقبولَةٌ ، و الجُلوسُ مَعَ رجُلٍ وَرِعٍ مِن العِبادَةِ ، و المُذاکَرَةُ مَعهُ صَدَقَةٌ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : یا موسی ، إنّهُ لَن یَلقانی عَبدٌ فی حاضِرِ القِیامَةِ إلاّ فَتَّشتُهُ عَمّا فی یَدَیهِ ، إلاّ مَن کانَ مِن الوَرِعینَ ؛ فإنّی أستَحییهِم و اُجِلُّهُم و اُکرِمُهُم و اُدخِلُهُم الجَنَّةَ بغَیرِ حِسابٍ . (8)

امام علی علیه السلام :پارسایی، با تقوا قرین شده است.

امام علی علیه السلام :پارسایی، درنگ کردن به هنگام رو به رو شدن با شبهه است.

4000

پارسا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همنشینان خداوند در فردا[ی قیامت ]پارسایان و بی رغبتانِ به دنیایند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو رکعت نمازِ مرد پارسا، برتر از هزار رکعت نماز کسی است که حلال و حرام را به هم آمیزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نمازی که پشت سر مردی پارسا خوانده شود، [در درگاه حق ]پذیرفته است و هدیه ای که به مردی پارسا داده شود، [در درگاه خداوند ]پذیرفته است و نشستن با مردی پارسا، از عبادت است و گفتگو کردن با او، صدقه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود: ای موسی! هیچ بنده ای در صحرای قیامت مرا دیدار نکند، مگر اینکه به آنچه در دست دارد (دستاورد او) رسیدگی دقیق کنم مگر کسی که از پارسایان باشد؛ زیرا من از آنان حیا می کنم و ایشان را بزرگ و گرامی می دارم و بدون حسابرسی به بهشتشان می برم.

ص :125


1- غرر الحکم : 6720.
2- غرر الحکم : 2161.
3- (انظر) الشبهة : باب 1936. التقوی : باب 4110.
4- کنز العمّال : 7279.
5- التخلیط فی الأمر : هو الإفساد فیه (الصحاح : 3/1124)، أی فکما یحصل الفساد بین الأضداد فکذلک یفسد دین من یجمع الحلال مع الشبهات . (کما فی هامش المصدر).
6- کنز العمّال : 7282.
7- کنز العمّال : 7283.
8- کنز العمّال : 7322.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَرِعُ مَن نَزُهَت نفسُهُ ، و شَرُفَت خِلالُهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن الوَرِعِ مِن النّاسِ _: الّذی یَتَوَرَّعُ عَن مَحارِمِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: الّذی یَتَوَرَّعُ عَن مَحارِمِ اللّهِ ، و یَجتَنِبُ هؤلاءِ ، و إذا لَم یَتَّقِ الشُّبُهاتِ وَقَعَ فی الحَرامِ و هُو لا یَعرِفُهُ . (3)

4001 - أورَعُ النّاسِ
4001 - پارساترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کُفَّ عَن مَحارِمِ اللّهِ تَکُن أورَعَ النّاسِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا وَرَعَ کالکَفِّ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا وَرَعَ کالوُقُوفِ عِندَ الشُّبهَةِ . (6)

امام علی علیه السلام :پارسا کسی است که جانش پاکیزه باشد و خصلت هایش والا.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از مرد پارسا _فرمود: کسی که از حرام های خداوند عزّ و جلّ پرهیز کند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به همین پرسش _فرمود: پارسا کسی است که از حرام های خدا پرهیز و دوری می کند و اگر از شبهات [نیز ]پرهیز نکند، ندانسته به حرام افتد.

4001

پارساترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از حرام های خدا باز ایست، تا پارساترین مردم باشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ ورعی چون خویشتنداری [از گناه ]نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ پارسایی ای چون باز ایستادن به هنگام شبهه نیست.

ص :126


1- . غرر الحکم : 1712.
2- الکافی : 2/77/8.
3- . بحار الأنوار: 70/303/15.
4- بحار الأنوار : 69/368/4.
5- . معانی الأخبار : 335/1.
6- نهج البلاغة : الحکمة 113.

عنه علیه السلام :أورَعُ النّاسِ أنزَهُهُم عَنِ المَطالِبِ . (1)

عنه علیه السلام :أکیَسُکُم أورَعُکُم . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ اللّه عَزَّ و جلَّ : یا بنَ آدَمَ ، اِجتَنِبْ ما حَرَّمتُ علَیکَ تَکُنْ مِن أورَعِ النّاسِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن أورَعِ النّاسِ _: الّذی یَتَورَّعُ عَن مَحارِمِ اللّهِ . (4)

عنه علیه السلام :لا وَرَعَ أنفَعُ مِن تَجَنُّبِ مَحارِمِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و الکَفِّ عَن أذَی المُؤمنینَ و اغتِیابِهِم . (5)

عنه علیه السلام :أورَعُ النّاسِ مَن وَقَفَ عِندَ الشُّبهَةِ . (6)

امام علی علیه السلام :پارساترین مردم دورترین آنها از خواهش ها و نیاز خواهی است.

امام علی علیه السلام :زیرکترین شما، پارساترین شماست.

امام باقر علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای فرزند آدم! از آنچه بر تو حرام کرده ام دوری کن، تا از پارساترین مردم باشی.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از پارساترین مردم _فرمود: آنکه از حرام های خداوند دوری کند.

امام صادق علیه السلام :هیچ ورعی سودمندتر از دوری کردن از حرام های خداوند عزّ و جلّ و خویشتنداری از آزارِ مؤمنان و غیبت کردن از آنها نیست.

امام صادق علیه السلام :پارساترین مردم کسی است که به هنگام شبهه درنگ کند.

ص :127


1- غرر الحکم : 3368.
2- غرر الحکم : 2839.
3- الکافی : 2/77/7.
4- بحار الأنوار : 70/308/38.
5- الاختصاص : 227.
6- بحار الأنوار : 70/305/25.

ص :128

538 - الوَزارة

538 - وزارت

اشاره

(1)

ص :129


1- انظر : عنوان 252 «السیاسة» ، 20 «الإمارة». 493 «المُلک» ، 556 «الولایة علی النّاس».

4002 - الوَزیرُ
4002 - وزیر

الکتاب :

وَ اجْعَلْ لِی وَزِیرَا مِنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی * وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی» . (1)

وَ لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتابَ وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیرَا» . (2)

التّفسیر:

قوله : «و اجْعَلْ لِی وَزِیرا مِنْ أهْلی هَارُونَ أخِی» سؤال له آخر ، و هو رابع الأسئلة و آخرها . و الوزیر فعیل من الوِزر بِالکسر فالسکون بمعنَی الحمل الثقیل ؛ سمّی الوزیر وزیرا لأنّه یحمل ثقل حمل الملک ، و قیل : من الوَزَر بفتحتین بمعنی الجبل الذی یُلتجأ إلیه ؛ سمّی به لأنّ الملک یلتجئ إلیه فی آرائه و أحکامه . و بِالجملة : هو یسأل ربّه أن یجعل له وزیرا من أهله و یبیّنه أنّه هارون أخی ، و إنّما یسأل ذلک لأنّ الأمر کثیر الجوانب متباعد الأطراف لا یسع موسی أن یقوم به وحده ، بل یحتاج إلی وزیر یشارکه فی ذلک فیقوم ببعض الأمر ، فیخفّف عنه فیما یقوم به هذا الوزیر ، و یکون مؤیّدا لموسی فیما یقوم به موسی ، و هذا معنی قوله _ و هو بمنزلة التفسیر لجعله وزیرا _ «اُشْدُدْ بِهِ أزْرِی و أشْرِکْهُ فی أمْرِی» .

فمعنی قوله : «و أشرِکْهُ فی أمْری» سؤال الإشراک فی أمر کان یخصّه ؛ و هو تبلیغ ما بلغه من ربّه بادی مرّة ، فهو الذی یخصّه و لا یشارکه فیه أحد سواه ، و لا له أن یستنیب فیه غیره ، و أمّا تبلیغ الدین أو شیء من أجزائه بعد بلوغه بتوسّط النبیّ فلیس ممّا یختصّ بِالنبیّ ، بل هو وظیفة کلّ من آمن به ممّن یعلم شیئا من الدین ، و علَی العالِم أن یبلّغ الجاهل ، و علَی الشاهد أن یبلّغ الغائب ، و لا معنی لسؤال إشراک أخیه معه فی أمر لا یخصّه بل یعمّه و أخاه و کلّ من آمن به من الإرشاد و التعلیم و البیان و التبلیغ ، فتبیّن أنّ معنی إشراکه فی أمره أن یقوم بتبلیغ بعض ما یوحی إلیه من ربّه عنه و سائر ما یختصّ به من عند اللّه کافتراض الطاعة و حجّیة الکلمة . و أمّا الإشراک فی النبوّة خاصّة _ بمعنی تلقّی الوحی من اللّه سبحانه _ فلم یکن موسی یخاف علی نفسه التفرّد فی ذلک، حتّی یسأل الشریک ، و إنّما کان یخاف التفرّد فی التبلیغ و إدارة الاُمور فی إنجاء بنی إسرائیل و ما یلحق بذلک ، و قد نقل ذلک عن موسی نفسه فی قوله : «و أخِی هارُونُ هُوَ أفصَحُ مِنّی لِسانا فأرسِلْهُ مَعِی رِدْءا یُصَدِّقُنی» . (3)

علی أنّه صحّ من طرق الفریقَین أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله دعا بهذا الدعاء بألفاظه فی حقّ علیّ علیه السلام و لم یکن نبیّا . (4)

4002

وزیر

قرآن:

«و برای من وزیری از کسانم قرار ده، هارون برادرم را. پشتم را به او محکم گردان. و او را شریک کارم قرار ده».

«و به یقین [ما] به موسی کتاب [آسمانی] عطا کردیم و برادرش هارون را همراه او وزیر گردانیدیم».

تفسیر:

جمله: «و برای من وزیری از کسانم قرار ده، هارون برادرم را»، خواهش دیگری است از جانب موسی و این چهارمین و آخرین خواهش او می باشد. کلمه «وزیر» بر وزن «فعیل» از ماده «وِزْر» است به معنای بار سنگین و وزیر را از این جهت وزیر گفته اند، که سنگینی بار حکومت و پادشاه را به دوش می کشد. بعضی گفته اند: از «وَزَر» به معنای کوه است که بدان پناه می برند و به وزیر از آن جهت وزیر گفته اند که پادشاه در آرا و احکام خود به او پناه می برد.

باری، موسی از پروردگارش تقاضا می کند یکی از بستگان او را وزیر و دستیار وی قرار دهد و برای این کار برادر خود هارون را پیشنهاد می کند. علّت آنکه موسی چنین تقاضایی کرد، این بود که مسئولیت چند جانبه و پر دامنه ای به او وا گذار شده بود و موسی به تنهایی از پس آن بر نمی آمد، بلکه نیاز به وزیری داشت که در این کار با او مشارکت کند و بخشی از کار را او انجام دهد و بدین ترتیب مقداری از این بار را از دوش خود بردارد و در کارهایی هم که خود موسی انجام می دهد یاریش دهد. این است معنای جمله موسی که: «به واسطه او پشتم را محکم گردان و او را در کارم شریک ساز» که این جمله در واقع به منزله تفسیر و توضیح وزیر قرار دادن هارون است.

پس معنای جمله «و او را در کار من شریک گردان» تقاضای شرکت دادن هارون در امری است که مخصوص به او باشد و آن عبارت از این است که هارون در اصل دعوت دین و از همان روز اوّلِ دعوت، شریک کار موسی باشد. پس این شرکت اختصاص به هارون دارد و هیچ کس جز او شریکش نمی باشد و موسی نیز نمی تواند در این امر کس دیگری جز هارون را نایب و جانشین خود کند. ولی تبلیغ دین یا بخشی از اجزای آن بعد از تمامیّت دعوت به واسطه پیامبر، اختصاص به پیامبر ندارد، بلکه وظیفه هر کسی است که به آن دین ایمان آورده باشد و اطلاعات و شناختی از آن داشته باشد. چنین عالمی وظیفه دارد دین و معارف آن را به کسانی که از آن اطلاعی ندارند آموزش دهد و شاهدان باید آن را به غایبان ابلاغ کنند و معنا ندارد که موسی از خداوند تقاضا کند برادرش را با او در کاری شریک گرداند که نه به او اختصاص دارد و نه به برادرش، بلکه هر کسی که به آن دین ایمان بیاورد موظف به ارشاد و تبلیغ و تعلیم و توضیح آن دین می باشد. بنا بر این، روشن شد که معنای شرکت دادن هارون در کار موسی، این است که هارون برخی از آنچه را خداوند به موسی وحی می کند و دیگر چیزهایی را که از جانب خداوند به او اختصاص دارد (مانند وجوب اطاعت و حجیّت گفتار) از جانب موسی تبلیغ کند.

و اما شرکت دادن هارون در خصوص نبوّت، یعنی دریافت وحی از خداوند سبحان، چیزی نبوده که موسی از تنها بودن در این امر بیم و نگرانی داشته باشد و در نتیجه از خداوند تقاضای شریک و دستیار کند، بلکه آنچه موسی را نگران و بیمناک کرده بود، دست تنها بودن او در کار رساندن پیام الهی و تبلیغ دین و اداره کردن کارها برای رهایی بخشیدن بنی اسرائیل و دیگر پیامدهای آن بود. این مطلب از زبان خود موسی نقل شده است آنجا که می فرماید: «و برادرم هارون از من زبان آورتر است، پس او را با من به دستیاری گسیل دار تا مرا تصدیق کند».

علاوه بر این، روایات صحیحی از طریق شیعه و سنّی وارد شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله همین دعا را درباره علی علیه السلام کرد، با اینکه علی علیه السلام پیامبر نبود.

ص :130


1- طه : 29 _ 32.
2- الفرقان : 35.
3- القصص : 34.
4- المیزان فی تفسیر القرآن : 14/146.

ص :131

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام _: إنّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، و تَری ما أری ، إلاّ أنّکَ لَستَ بنَبیٍّ ، و لکنَّکَ لَوَزیرٌ ، و إنّکَ لَعلی خَیرٍ (1) . (2)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود: آنچه من می شنوم تو نیز می شنوی و آنچه من می بینم تو هم می بینی، جز اینکه تو پیغمبر نیستی. بلکه وزیر هستی و تو در خیر و صلاح هستی.

ص :132


1- نهج البلاغة : الخطبة 192 .
2- (انظر) الإمامة الخاصّة: باب 177 ، 189.

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن أحَدٍ مِن النّاسِ أعظَمَ أجرا مِن وَزیرٍ صالِحٍ مَعَ الإمامِ ، یأمُرُهُ بِذاتِ اللّهِ فیُطیعُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن وَلِیَ مِنکُم عَمَلاً فأرادَ اللّهُ بهِ خَیرا جَعَلَ لَهُ وَزیرا صالِحا ؛ إن نَسِیَ ذَکّرَهُ ، و إن ذَکرَ أعانَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بالأمیرِ خَیرا جَعَلَ لَهُ وَزیرَ صِدقٍ ؛ إن نَسِیَ ذَکَّرَهُ ، و إن ذَکَرَ أعانَهُ . و إذا أرادَ (اللّهُ) بهِ غَیرَ ذلکَ جَعَلَ لَهُ وَزیرَ سَوءٍ ؛ إن نَسِیَ لَم یُذَکِّرْهُ ، و إن ذَکَرَ لَم یُعِنْهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما بَعَثَ اللّهُ مِن نَبیٍّ و لا کانَ بَعدَهُ مِن خَلیفَةٍ إلاّ لَهُ بِطانَتانِ : بِطانَةٌ تأمُرُهُ بِالمَعروفِ و تَنهاهُ عنِ المُنکَرِ ، و بِطانَةٌ لا تَألُوهُ خَبالاً ، فمَن وُقِیَ شَرَّها فَقَد وُقِیَ . (4)

بحار الأنوار عن عبدِ اللّهِ بنِ عبّاس :سمعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنّ أوّلَ ما کَلَّمَنی بهِ [أی اللّهَ عَزَّ و جلَّ فی لَیلَةِ الإسراءِ] أن قالَ : یا محمّدُ ، انظُرْ تَحتَکَ ، فنَظَرتُ إلَی الحُجُبِ قدِ انخَرقَت ، و إلی أبوابِ السّماءِ قد فُتِحَت ، و نَظَرتُ إلی علیٍّ و هو رافِعٌ رأسَهُ إلَیَّ فکَلَّمَنی و کَلَّمتُهُ و کلَّمَنی ربّی عَزَّ و جلَّ . فقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، بِمَ کَلَّمَکَ ربُّکَ ؟ قالَ : قالَ لی : یا محمّدُ ، إنّی جَعَلتُ علِیّا وَصِیَّکَ و وَزیرَکَ و خَلیفَتَکَ مِن بَعدِکَ ، فأعلِمْهُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اجر هیچ یک از مردم بزرگتر از اجر وزیری شایسته برای زمامدار نیست که او را درباره خداوند [و اطاعت از فرامین او ]سفارش کند و وی به توصیه هایش عمل نماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما که عهده دار کاری شود و خداوند خیر او را بخواهد، برایش وزیر پاک و شایسته ای قرار می دهد، که هرگاه فراموش کرد به او یادآوری کند و هرگاه یادش بود، کمکش رساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی فرمانروایی را بخواهد، وزیری راستین و شایسته برای او قرار دهد، که هرگاه فراموش کرد به او یادآوری کند و هرگاه به یادش بود او را یاری رساند. ولی هرگاه خداوند غیر آن را برای او بخواهد، وزیر بدی نصیبش کند که هرگاه فراموش کرد به او یادآوری نکند و اگر هم به یادش بود یاریش نرساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند هیچ پیامبری مبعوث نکرد و آن پیامبر پس از خود جانشینی نداشت، مگر اینکه اطرافیانش دو دسته بودند: دسته ای که او را به کارهای نیک توصیه می کردند و از بدی باز می داشتند و دسته ای که از هیچ نابکاری در حقّ او کوتاهی نمی کردند. پس، هرکه از شرّ این دسته حفظ شد براستی که محفوظ مانده است.

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن عباس _: شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمود : نخستین چیزی که [خداوند عزّ و جلّ در شب معراج ]به من فرمود ، این بود که گفت: ای محمّد! پایین پای خود را نگاه کن. پس، پرده ها را دیدم که از هم دریده و درهای آسمان را دیدم که گشوده شدند و علی را دیدم که سر خود را به سوی من بالا گرفته است. پس با هم سخن گفتیم و پروردگارم عزّ و جلّ با من سخن گفت. عرض کردم: ای رسول خدا! پروردگارت به تو چه سخنی گفت؟ پیامبر فرمود: به من فرمود: ای محمّد! من علی را وصیّ و وزیر و جانشین تو پس از تو قرار دادم. این را به آگاهی او برسان.

ص :133


1- کنز العمّال : 14933.
2- کنز العمّال : 14630.
3- سنن أبی داوود : 3/132/2932.
4- الترغیب و الترهیب : 3/220/3.
5- بحار الأنوار : 16/318/7.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العِلمُ یَزیدُ العاقِلَ عَقلاً ، و یُورِثُ مُتَعلِّمَهُ صِفاتِ حَمدٍ ، فیَجعَلُ الحَلیمَ أمیرا ، و ذا المَشورَةِ وَزیرا . (1)

عنه علیه السلام :مَن خانَهُ وَزیرُهُ فَسَدَ تَدبیرُهُ . (2)

عنه علیه السلام :وُزَراءُ السَّوءِ أعوانُ الظَّلَمَةِ ، و إخوانُ الأثَمَةِ . (3)

عنه علیه السلام :اِحذَروا الدُّنیا إذا أماتَ النّاسُ الصَّلاةَ ......... و کانَ الحِلمُ ضَعفا ، و الظُّلم فَخرا ، و الاُمَراءُ فَجَرَةً ، و الوُزَراءُ کَذَبَةً . (4)

بحار الأنوار عن ابن إسحاق :کانَت خَدیجَةُ وَزیرَةَ صِدقٍ علَی الإسلامِ ، و کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَسکُنُ إلَیها . (5)

امام علی علیه السلام :دانش، خردمند را خرد می افزاید و به فراگیرنده خود صفاتی پسندیده می بخشد. پس خرد ورز را به امیری می رساند و صاحب اندیشه را به وزیری.

امام علی علیه السلام :هرکه وزیرش به او خیانت کند، تدبیرش تباه شود.

امام علی علیه السلام :وزیران نا باب، یاران ستمگرانند و برادران گنهکاران.

امام علی علیه السلام :هرگاه مردم نماز را بمیرانند ......... و بردباری، ناتوانی به شمار آید و ستم کردن، افتخار باشد و امیران نابکار گردند و وزیران دروغگو، [در چنین زمانی ]از دنیا حذر کنید.

بحار الأنوار_ به نقل از ابن اسحاق _: خدیجه دستیاری راستین برای اسلام بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله به وجود او آرامش می یافت.

ص :134


1- . بحار الأنوار : 78/6/57.
2- غرر الحکم : 8054.
3- . غرر الحکم : 10121.
4- بحار الأنوار : 78/22/86.
5- . بحار الأنوار : 16/11/12.

4003 - شَرُّ الوُزَراءِ
4003 - بدترین وزیران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نِعمَ وَزیرُ الإیمانِ العِلمُ ، و نِعمَ وَزیرُ العِلمِ الحِلمُ ، و نِعمَ وَزیرُ الحِلمِ الرِّفقُ ، و نِعمَ وَزیرُ الرِّفقِ اللِّینُ . (1)

4003

بدترین وزیران

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : بدترین وزیر تو، کسی است که پیش از تو وزیرِ بدکاران و همدست آنان در گناهان بوده است. بنا بر این، نباید چنین کسانی دستیار و مشاور تو باشند ؛ زیرا که اینان یاور گنهکاران و برادر بیدادگرانند. تو می توانی به جای آنان کسانی را از بهترین مردم برگزینی که در اندیشه و نفوذ همانند آنان باشند، اما بار گران گناهان و کردارهای ناروای ایشان را به دوش نداشته باشند، از کسانی باشند که نه ستمگری را در ستمش یاری کرده اند و نه گنهکاری را بر گناهش. اینان برای تو کم زحمت ترند و تو را بهتر کمک می رسانند و نسبت به تو متمایلتر و انس و الفتشان به غیر تو کمتر است. پس، اینان را خاصگان خلوت خویش و همدمان مجالس خود قرار ده و آنگاه برگزیده ترین و مقرّبترین آنان در پیشگاه تو، کسی باشد که بیشتر از هر چیز سخن تلخ حقّ بر زبان راند و در آن کارهایت که خداوند برای دوستانش نمی پسندد، هر اندازه هم مطابق میل و خواست تو باشد، کمتر یاریت رساند.

4004 - وُزَراءُ الأخلاقِ
4004 - وزیران و دستیاران اخلاق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: إنّ شَرَّ وُزَرائکَ مَن کانَ للأشرارِ قَبلَکَ وَزیرا ، و مَن شَرِکَهُم فی الآثامِ فلا یَکونَنَّ لکَ بِطانَةً ؛ فإنّهُم أعوانُ الأثَمَةِ (أئمّةٍ) ، و إخوانُ الظَّلمَةِ ، و أنتَ واجِدٌ مِنهُم خَیرَ الخَلَفِ مِمَّن لَهُ مِثلُ آرائهِم و نَفاذِهِم ، و لَیسَ علَیهِ مِثلُ آصارِهِم و أوزارِهِم و آثامِهِم ، مِمَّن لَم یُعاوِنْ ظالِما علی ظُلمِهِ ، و لا آثِما علی إثمِهِ ، اُولئکَ أخَفُّ علَیکَ مَؤونَةً ، و أحسَنُ لَکَ مَعونَةً ، و أحنی علَیکَ عَطفا ، و أقَلُّ لغَیرِکَ إلفا ، فاتَّخِذْ اُولئکَ خاصّةً لخَلَواتِکَ و حَفَلاتِکَ ، ثُمّ لیَکُنْ آثَرُهُم عِندَکَ أقوَلَهُم بِمُرِّ الحَقِّ لَکَ ، و أقلَّهُم مُساعَدَةً فیما یَکونُ مِنکَ مِمّا کَرِهَ اللّهُ لأولیائهِ ، واقِعا ذلکَ مِن هَواکَ حَیثُ وَقَعَ . (2)

4004

وزیران و دستیاران اخلاق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه خوب دستیاری است دانش برای ایمان، و چه نیکو وزیری است خرد ورزی برای دانش، و چه خوب وزیری است، مدارا برای خرد ورزی، و چه نیکو دستیاری است نرمی و ملایمت برای مدارا.

ص :135


1- قرب الإسناد : 68/217 .
2- نهج البلاغة : الکتاب 53.

عنه صلی الله علیه و آله :نِعمَ وَزیرُ العِلمِ الرّأیُ الحَسَنُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ خَلَقَ العَقلَ و هُو أوَّلُ خَلقٍ مِن الرُّوحانِیّینَ ......... ثُمَّ جَعَلَ لِلعَقلِ خَمسَةً و سَبعینَ جُندا ......... فکانَ مِمّا أعطَی العَقلَ مِن الخَمسَةِ و السَّبعینَ الجُندِ : الخَیرُ وَ هُو وَزیرُ العَقلِ ، و جَعَلَ ضِدَّهُ الشَّرَّ و هُو وَزیرُ الجَهلِ ، و الإیمانُ و ضِدُّهُ الکُفرُ ، و التَّصدیقُ و ضِدُّهُ الجُحودُ ، و الرَّجاءُ و ضِدُّهُ القُنوطُ ......... . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه خوب وزیری است، رأی نیکو برای دانش .

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ عقل را آفرید و آن نخستین مخلوق روحانی بود ......... سپس برای عقل هفتاد و پنج سرباز قرار داد ......... از میان آن هفتاد و پنج سربازی که برای عقل قرار داد، یکی خوبی است که وزیر عقل است و در مقابل آن بدی را قرار داد که آن وزیر جهل است و دیگر ایمان است که دشمن آن کفر می باشد و دیگری تصدیق است که در مقابلش انکار قرار دارد و دیگری امید است که در برابرش نومیدی می باشد ......... .

ص :136


1- سنن الدارمی : 1/98/318.
2- الکافی : 1/21/14.

539 - المِیزان

539 - ترازو

اشاره

(1)

(2)

ص :137


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 7 / 242 باب 10 «المیزان». کنز العمّال : 14 / 380 ، 644 «المیزان».
2- انظر: التجارة : باب 440 ، المال : باب 3700 ، الخُلق : باب 1113.

4005 - مَوازینُ الأعمالِ
4005 - ترازوی [سنجش ] اعمال

الکتاب :

وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ» . (1)

وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلاَ تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئَا وَ إِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ کَفَی بِنَا حَاسِبِینَ» . (2)

(3)

التّفسیر:

قوله تعالی : «و الوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فأُولئکَ هُمُ المُفْلِحونَ ......... » إلی آخر الآیَتین . الآیتان تخبران عن الوزن ، و هو توزین الأعمال أو الناس العاملین من حیث عملهم ، و الدلیل علیه قوله تعالی : «و نَضَعُ المَوازینَ القِسْطَ لِیَوْمِ القِیامَةِ _ إلی أن قالَ _ و کَفی بِنا حاسِبینَ» ، حیث دلّ علی أنّ هذا الوزن من شُعب حساب الأعمال ، و أوضح منه قوله : «یَوْمَئذٍ یَصْدُرُ النّاسُ أشْتاتا لِیُرَوا أعْمالَهُم * فَمَن یَعْمَلْ مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیْرا یَرَهُ * و مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّا یَرَهُ» (4) ، حیث ذکر العمل و أضاف الثقل إلیه خیرا و شرّا . و بِالجملة : الوزن إنّما هو للعمل دون عامله ، فالآیة تثبت للعمل وزنا سواء کان خیرا أو شرّا ، غیر أنّ قوله تعالی : «أُولئکَ الّذِینَ کَفَروا بِآیاتِ رَبِّهِم و لِقائهِ فَحَبِطَتْ أعْمالُهُم فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ القِیامَةِ وَزنا» (5) یدلّ علی أنّ الأعمال فی صور الحَبط _ و قد تقدّم الکلام فیه فی الجزء الثانی من هذا الکتاب (6) _ لا وزن لها أصلاً ، و یبقی للوزن أعمال من لم تحبط أعماله ، فما لم یحبط من الأعمال الحسنة و السیّئة ، له وزن یوزن به .

لکن الآیات فی عین أنّها تعتبر للحسنات و السیّئات ثقلاً إنّما تعتبر فیها الثقل الإضافیّ و ترتّب القضاء الفصل علیه ؛ بمعنی أنّ ظاهرها أنّ الحسنات توجب ثقل المیزان و السیّئات خفّة المیزان ، لا أن توزن الحسنات فیؤخذ ما لها من الثقل ثمّ السیّئات و یؤخذ ما لها من الثقل ثمّ یقایس الثقلان فأیّهما کان أکثر کان القضاء له ، فإن کان الثقل للحسنة کان القضاء بِالجنّة و إن کان للسیّئة کان القضاء بِالنار ، و لازم ذلک صحّة فرض أن یتعادل الثقلان کما فی الموازین الدائرة بیننا من ذی الکفّتین و القبّان و غیرهما .

لا ، بل ظاهر الآیات أنّ الحسنة تظهر ثقلاً فی المیزان و السیّئة خفّة فیه ، کما هو ظاهر قوله : «فمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فاُولئکَ هُمُ المُفْلِحونَ * و مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فاُولئکَ الّذِینَ خَسِروا أنفُسَهُمْ بِما کانُوا بآیاتِنا یَظْلِمونَ» ، و نظیره قوله تعالی : «فمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فأُولئکَ هُمُ المُفْلِحونَ * و مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فاُولئکَ الّذِینَ خَسِروا أنفُسَهُم فی جَهَنَّمَ خالِدونَ» (7) ، و قوله تعالی : «فأمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ * فَهُوَ فی عِیشَةٍ راضِیَةٍ * و أمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ * فأُمُّهُ هاوِیَةٌ * و ما أدْراکَ ما هِیَهْ * نارٌ حامِیَةٌ» (8) ، فالآیات _ کما تری _ تثبت الثقل فی جانب الحسنات دائما و الخفّة فی جانب السیّئات دائما .

و من هناک یتأیّد فی النظر أنّ هناک أمرا آخر تقایس به الأعمال و الثقل له ، فما کان منها حسنة انطبق علیه و وزن به و هو ثقل المیزان ، و ما کان منها سیّئة لم ینطبق علیه و لم یوزن به و هو خفّة المیزان ، کما نشاهده فیما عندنا من الموازین ؛ فإنّ فیها مقیاسا _ و هو الواحد من الثقل کالمثقال _ یوضع فی إحدی الکفّتین ، ثمّ یوضع المتاع فی الکفّة الاُخری ، فإن عادل المثقال وزنا بوجه علی ما یدلّ علیه المیزان أخذ به و إلاّ فهو الترک لا محالة . و المثقال فی الحقیقة هو المیزان الذی یوزن به ، و أمّا القبّان و ذو الکفّتین و نظائرهما فهی مقدّمة لما یبیّنه المثقال من حال المتاع الموزون به ثقلاً و خفّةً ، کما أنّ واحد الطول _ و هو الذراع أو المتر مثلاً _ میزان یوزن به الأطوال فإن انطبق الطول علَی الواحد المقیاس فهو و إلاّ ترک .

ففی الأعمال واحد مقیاس توزن به ، فللصلاة مثلاً میزان توزن به ، و هی الصلاة التامّة التی هی حقّ الصلاة ، و للزکاة و الإنفاق نظیر ذلک ، و للکلام و القول حقّ القول الذی لا یشتمل علی باطل ......... و هکذا ، کما یشیر إلیه قوله تعالی : «یا أیُّها الّذِینَ آمَنوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» . (9) فالأقرب بِالنظر إلی هذا البیان أن یکون المراد بقوله : «و الوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الحَقُّ» أنّ الوزن الذی یوزن به الأعمال یومئذٍ إنّما هو الحقّ ؛ فبقدر اشتمال العمل علَی الحقّ یکون اعتباره و قیمته ، و الحسنات مشتملة علَی الحقّ فلها ثقل ، کما أنّ السیّئات لیست إلاّ باطلة فلا ثقل لها ، فاللّه سبحانه یزن الأعمال یومئذٍ بِالحقّ ؛ فما اشتمل علیه العمل من الحقّ فهو وزنه و ثقله . (10)

4005

ترازوی [سنجش] اعمال

قرآن:

«و در آن روز وزن، حقّ است. پس هر کس ترازوهای [عمل] او سنگین باشد، آنان رستگارانند. و هر کس ترازوهای [اعمال] وی سبک باشد، پس آنانند که به خود زیان زده اند، چرا که به آیات ما ستم می کردند».

«و ترازوهای عدالت را در روز رستاخیز می نهیم، پس هیچ کس [در] چیزی ستم نمی بیند و اگر [عملْ ]هموزن دانه خردلی باشد، آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم».

تفسیر:

«و الوزن یومئذٍ الحقّ فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون ......... » تا آخر دو آیه. این دو آیه از سنجیدن خبر می دهد، و آن یا وزن کردن اعمال است یا سنجیدنِ خودِ مردم از جهت عملشان، دلیل بر این مطلب این سخن خداوند متعال است : «و نضع الموازین القسط لیوم القیامة ......... و کفی بنا حاسبین». این آیه دلالت بر این دارد که این وزن کردن و سنجیدن از جمله انواع حسابرسی اعمال است. روشنتر از این آیه این آیات است: «در آن روز، مردم پراکنده برآیند تا کارهایشان به آنان نشان داده شود. پس هرکه هموزن ذره ای نیکی کند آن را خواهد دید و هرکه هموزن ذرّه ای بدی کند آن را خواهد دید». در این آیات عمل را، اعم از خوب و بد، ذکر کرده و وزن و سنگینی به آن نسبت داده است.

باری، وزن کردن در واقع مربوط به عمل می شود نه کسی که عمل را انجام داده است؛ زیرا آیه شریفه می فرماید که عمل، چه خوب و چه بد، وزن دارد، منتها آیه «آنان کسانی هستند که آیات پروردگارشان و لقای او را منکر شدند، پس اعمالشان باطل شد و از این رو در روز قیامت برای آنان وزن و سنجشی به پا نمی داریم» دلالت می کند که اعمال باطل شده _ درباره حبط و بطلان اعمال در جلد دوم همین کتاب (المیزان فی تفسیر القرآن) صحبت شد _ اصلاً وزنی ندارند و تنها اعمال کسانی که کردارهایشان باطل و تباه نشده است، وزن و سنجیده می شود؛ زیرا هر عملی که باطل نشده باشد، اعم از اعمال خوب و بد، وزن دارند و به وسیله آن وزن، سنجیده می شوند.

امّا این آیات در عین حالی که برای کارهای نیک و بد، هر دو، وزن و سنگینی قائل است، در حقیقت در آنها سنگینی اضافی در نظر می گیرد که داوری نهایی بر اساس آن صورت می گیرد. به این معنا که، ظاهر آیات حاکی است که کارهای نیک باعث سنگینی ترازوی اعمال می شود و گناهان موجب سبکی آن، نه اینکه هر یک از نیکی ها و بدی ها وزن شوند و سنگینی آنها معلوم گردد و سپس این وزن و سنگینی با هم سنجیده شوند و وزن و سنگینی هر کدام که بر دیگری چربید، مطابق همان حکم شود، اگر حسنات سنگین تر بود حکم بهشت صادر شود و اگر گناهان سنگین تر بود حکم آتش دوزخ. لازمه چنین توزینی این است که بتوان فرض کرد دو کفّه ترازوی اعمال ، ممکن است با هم برابر شوند، درست مانند ابزار توزینی که میان ما آدم ها رایج است از قبیل ترازو و قپان و امثال اینها.

امّا مطلب این گونه نیست، بلکه ظاهر آیات حاکی از این است که عمل نیک باعث سنگین شدن ترازو می شود و عمل بد موجب سبک شدن آن. چنان که ظاهر این آیه گویای همین نکته است: «پس، هر که ترازوهایش سنگین باشد، آنان همان رستگارانند و هر کس ترازوهایش سبک باشد، آنان کسانی هستند که به خود زیان زده اند بدان سبب که به آیات ما ستم می کردند». نیز این آیه که می فرماید: «پس، هر که ترازوهایش سنگین باشد آنان همان رستگارانند و هر کس ترازوهایش سبک باشد آنان کسانی هستند که به خود زیان زدند، در دوزخ جاویدانند». باز می فرماید: «و اما کسی که ترازوهایش سنگین باشد، او در زندگی رضایت بخشی است و اما کسی که ترازوهایش سبک باشد، جایگاه او هاویه است. و تو چه دانی که هاویه چیست. آتشی است سوزنده». همان گونه که ملاحظه می کنید، این آیات همواره سنگینی را برای کفّه حسنات و کارهای نیک ثابت می کند و سبکی را برای کفّه گناهان و بدی ها.

از این جاست که این فکر تأیید و تقویت می شود که برای سنجش اعمال و سنگینی و وزن آنها مقیاس دیگری وجود دارد، به طوری که اگر اعمالی نیک باشند با آن منطبق و سنجیده می شوند و آن مقیاس، همان سنگینی ترازوست و اگر اعمالی بد باشند با آن منطبق و سنجیده نمی شوند و آن همان سبکی ترازوست. درست مانند میزان ها و مقیاس هایی که خود ما داریم؛ زیرا در این ابزار سنجش نیز مقیاس هایی داریم، مثلاً مثقال که واحد اندازه گیری وزن و سنگینی است، در یکی از دو کفّه گذاشته می شود و در کفه دیگر کالا و جنس را می گذارند. اگر وزن کالا با آن واحد برابر بود که هیچ و گر نه به ناچار آن را کنار می گذاریم. در این جا مثقال در حقیقت همان میزانی است که کالا و جنس با آن وزن می شود و خود ترازو و قپان و امثال اینها مقدمه و ابزار کاری است که مثقال یا همان واحد وزن مقدار سنگینی و سبکی کالا را معلوم می کند. همچنین است واحد اندازه گیری _ یعنی گز یا متر و یا امثال آن _ که میزانی است برای اندازه گیری طول اشیا. اگر طول اشیا بر واحد مقیاس منطبق شد، که پذیرفته است و گرنه پذیرفته نمی شود.

بنا بر این، در اعمال نیز واحدِ مقیاسی وجود دارد که با آن سنجیده می شوند. مثلاً برای نماز میزانی است که نماز با آن سنجیده می شود و آن میزان همان نماز حقیقی و کامل است. همچنین است برای زکات و انفاق و نیز برای گفتار و سخن که میزان سخن، کلامی است که کاملاً حق باشد و هیچ باطلی در آن وجود نداشته باشد ......... و به همین ترتیب، چنان که در این آیه بدان اشاره دارد: «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خداوند چنان که حق و سزاوار است، بترسید».

پس، با توجّه به این بیانی که ارائه کردیم، نزدیک تر به واقع آن است که مراد از آیه «و الوزن یومئذٍ الحقّ» این باشد که آن میزانی که در روز قیامت اعمال با آن وزن و سنجیده می شود، در حقیقت همان حق باشد. یعنی به هر نسبتی که عمل مشتمل بر حق باشد به همان نسبت ارزش و اعتبار دارد و چون اعمال نیک مشتمل بر حق می باشند، بنا بر این دارای سنگینی هستند و بر عکس، گناهان و اعمال بد چون مشتمل بر حق نیستند و باطل محض می باشند، بنا بر این سنگینی هم ندارند. پس، خداوند سبحان در روز قیامت اعمال را با میزان حق می سنجد و به هر اندازه که عمل مشتمل بر حق باشد به همان اندازه وزن و سنگینی دارد.

ص :138


1- الأعراف : 8 ، 9.
2- الأنبیاء : 47.
3- (انظر) الکهف : 105 ، المؤمنون : 102 ، 103، القارعة : 6 _ 11.
4- الزلزلة : 6 _ 8.
5- الکهف : 105.
6- عنوان 96 «الحبط» .
7- المؤمنون : 102 ، 103.
8- القارعة : 6 _ 11.
9- آل عمران : 102.
10- المیزان فی تفسیر القرآن : 8/10 ، انظر تمام کلامه رضوان اللّه تعالی علیه.

ص :139

ص :140

ص :141

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وَصیَّتِهِ لابنِ مَسعودٍ _: یا بنَ مَسعودٍ ، اِحذَرْ یَوما تُنشَرُ فیهِ الصَّحائفُ و تَظهَرُ فیهِ الفَضائحُ؛فإنَ اللّهَ تعالی یقولُ : «و نَضَعُ المَوازینَ القِسْطَ لِیَوْمِ القِیامَةِ» . (1)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش خود به ابن مسعود _فرمود : ای پسر مسعود! بترس از روزی که در آن نامه ها[ی اعمال ]گشوده می شود و رسوایی ها آشکار می گردد؛ زیرا که خداوند متعال می فرماید: «و روز قیامت ترازوهای عدل را می نهیم».

ص :142


1- بحار الأنوار : 77/109/1.

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قَولِ اللّهِ لآدمَ یومَ القِیامَةِ _: قُمْ عِندَ المِیزانِ فانظُرْ ما یُرفَعُ إلَیکَ مِن أعمالِهِم ، فمَن رَجَحَ مِنهُم خَیرُهُ علی شَرِّهِ مِثقالَ ذَرَّةٍ فلَهُ الجَنّةُ ؛ حتّی تَعلَمَ أنّی لا اُدخِلُ النارَ مِنهُم إلاّ ظالِما . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یُجاءُ بِالعَبدِ یَومَ القِیامَةِ فتُوضَعُ حَسَناتُهُ فی کِفَّةٍ و سَیّئاتُهُ فی کِفَّةٍ فتَرجَحُ السَّیّئاتُ ، فتَجیءُ بِطاقَةٌ فتَقَعُ فی کِفَّةِ الحَسَناتِ فتَرجَحُ بِها ، فیَقولُ : یا ربِّ ، ما هذهِ البِطاقَةُ ؟ فما مِن عَمَلٍ عَمِلتُهُ فی لَیلی أو نَهاری إلاّ و قَدِ استُقبِلتُ بهِ ! قالَ : هذا ما قِیلَ فِیکَ و أنتَ مِنهُ بَریءٌ ، فَینجو بذلکَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، و أنّ محمّدا صلی الله علیه و آله عَبدُهُ و رَسولُهُ ، شَهادَتَینِ تُصعِدانِ القَولَ ، و تَرفَعانِ العَملَ ، لا یَخِفُّ مِیزانٌ تُوضَعانِ فیهِ ، و لا یَثقُلُ مِیزانٌ تُرفَعانِ عَنهُ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت خداوند به آدم می فرماید: نزد ترازو بایست و به آنچه از اعمال آنها به سوی تو بالا می آید بنگر، پس هر یک از آنها خوبی هایش به وزن ذرّه ای بر بدی هایش بچربد، بهشت از آنِ او خواهد بود، تا بدانی که من هیچ کدام آنان را به ناحق و از روی ستم به دوزخ نمی برم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت بنده را می آورند و کارهای خوبش را در یک کفّه ترازو می نهند و گناهانش را در کفّه دیگر و در این هنگام کفّه گناهانش سنگینی می کند. پس برگه ای آورده و در کفّه حسنات او گذاشته می شود و در نتیجه، این کفّه سنگین تر می شود. عرض می کند: پروردگارا! این برگه چیست؟ من هیچ عملی در شب یا روز نکرده بودم مگر اینکه با آن مواجه شدم! می فرماید: این، چیزهایی است که درباره تو گفته شده است ولی تو از آنها مبرّا هستی. و بدین گونه، نجات پیدا می کند.

امام علی علیه السلام :و گواهی می دهیم که معبودی جز خدای یگانه و بی انباز نیست و گواهی می دهیم که محمّد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست، دو گواهی ای که گفتار و کردار را [به پیشگاه حق ]بالا می برند و هیچ ترازویی که این دو شهادت در آن نهاده شود، سبک نمی گردد و هیچ ترازویی که این دو از آن برداشته شود، سنگین نمی شود.

ص :143


1- کنز العمّال : 39768.
2- کنز العمّال : 39024.
3- نهج البلاغة : الخطبة 114.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ ثَقَّلَ الخَیرَ علی أهلِ الدُّنیا کثِقْلِهِ فی مَوازِینِهِم یَومَ القِیامَةِ ، و إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ خَفَّفَ الشَّرَّ علی أهلِ الدُّنیا کخِفَّتِهِ فی مَوازِینِهِم یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الخَیرَ ثَقُلَ علی أهلِ الدُّنیا علی قَدرِ ثِقلِهِ فی مَوازینهِم یَومَ القِیامَةِ ، و إنّ الشَّرَّ خَفَّ علی أهلِ الدُّنیا علی قَدرِ خِفَّتِهِ فی مَوازینِهِم . (2)

الإمامُ الصادق علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تعالی : «وَ نَضَعُ المَوازینَ القِسْطَ ......... » _: هُمُ الأنبِیاءُ و الأوصِیاءُ علیهم السلام . (3)

الاحتجاج :من سؤالِ الزِّندیق الذی سألَ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عن مسائلَ کثیرةٍ أن قالَ : ......... أ وَ لیسَ تُوزَنُ الأعمالُ؟ قالَ علیه السلام : لا ، إنّ الأعمالَ لَیسَت بأجسامٍ ، و إنّما هِی صِفَةُ ما عَمِلوا ، و إنّما یَحتاجُ إلی وَزنِ الشّیءِ مَن جَهِلَ عَدَدَ الأشیاءِ و لا یَعرِفُ ثِقلَها و خِفَّتَها ، و إنّ اللّهَ لا یَخفی علَیهِ شیءٌ .

قالَ : فما معنَی المِیزانِ ؟ قالَ علیه السلام : العَدلُ .

قالَ : فما مَعناهُ فی کِتابِهِ : «فَمَنْ ثَقُلَت مَوازِینُهُ» ؟ قالَ علیه السلام : فمَن رَجَحَ عَمَلُهُ . (4)

امام باقر علیه السلام :خداوند کار نیک را بر مردم دنیا سنگین ساخته است، چنان که در ترازوهای روز قیامت آنان سنگین است و خداوند عزّ و جلّ بدی را بر مردم دنیا سبک ساخته است، چنان که در ترازوهای روز قیامت ایشان سبک است.

امام باقر علیه السلام :انجامِ کار خوب بر مردم دنیا سنگین شده است ، به اندازه سنگینی آن در ترازوهای روز قیامت ایشان و انجامِ کار بد بر مردم دنیا سبک گردیده است، به اندازه سبکی آن در ترازوهایشان.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای آیه «و در روز قیامت ترازوهای عدل را می نهیم و هیچ کس [در] چیزی ستم نمی بیند» _فرمود: مقصود از این ترازوها پیامبران و اوصیا[ی آنها ]هستند (5) .

الاحتجاج:زندیقی از امام صادق علیه السلام سؤالهایی پرسید و از جمله اینکه آیا اعمال وزن نمی شوند؟ حضرت فرمود : نه، اعمال جسم نیستند، بلکه در حقیقت صفتِ کاری است که مردم انجام می دهند. وانگهی کسی محتاج وزن کردن چیزی است که شمار اشیا و سنگینی و سبکی آنها را نداند،ولی برای خداوند هیچ چیز پوشیده نیست.

زندیق گفت: پس معنای میزان چیست؟ حضرت فرمود: عدل.

زندیق گفت: پس، اینکه در کتاب خود گفته است: «و کسی که ترازوهایش سنگین باشد» به چه معناست؟ حضرت فرمود: یعنی کسی که عملش بچربد (6) .

ص :144


1- الکافی : 2/143/10.
2- بحار الأنوار : 71/ 215/ 13.
3- بحار الأنوار : 7/249/6. قال العلاّمة الطباطبائیّ : معنَی الحدیث ظاهر بما قدّمناه، فإنّ المقیاس هو حقّ العمل و الاعتقاد ، و هو الذی عندهم علیهم السلام . (المیزان فی تفسیر القرآن : 8/17).
4- الاحتجاج : 2/212 و247/223. قال العلاّمة الطباطبائیّ : و فی الروایة تأیید ما قدّمناه فی تفسیر الوزن ، و من ألطف ما فیها قوله علیه السلام : «و إنّما هی صفة ما عملوا» یشیر علیه السلام إلی أن لیس المراد بالأعمال فی هذه الأبواب هو الحرکات الطبیعیّة الصادرة عن الإنسان لاشتراکها بین الطاعة و المعصیة ، بل الصفات الطارئة علیها التی تعتبر لها بالنظر إلَی السّنن و القوانین الإجتماعیّة أو الدینیّة مثل الحرکات الخاصّة التی تسمّی وقاعا بالنظر إلی طبیعة نفسها ثمّ تسمّی نکاحا إذا وافقت السنّة الاجتماعیّة أو الإذن الشرعیّ ، و تسمّی زنا إذا لم توافق ذلک ، و طبیعة الحرکات الصادرة واحدة . و قد استدلّ علیه السلام لما ذکره من طریقین : أحدهما : أنّ الأعمال صفات لا وزن لها ، و الثانی : أنّ اللّه سبحانه لا یحتاج إلی توزین الأشیاء لعدم اتّصافه بالجهل تعالی شأنه . (المیزان فی تفسیر القرآن : 8/16).
5- با توجّه به توضیحاتی که دادیم، معنای این حدیث روشن است؛ زیرا مقیاس همان عمل و اعتقاد حق است و چنین عمل و اعتقادی هم نزد پیامبران و اوصیای آنها می باشد (المیزان فی تفسیر القرآن : ج 8 ص 17) .
6- مرحوم علاّمه طباطبایی گوید: در این روایت تأییدی است بر آنچه در تفسیر «وزن» گفتیم. یکی از لطیف ترین نکاتی که در این روایت وجود دارد، این فرموده امام است که: «اعمال در حقیقت صفتِ کاری است که مردم انجام می دهند». امام علیه السلام در این جمله اشاره می فرماید که مراد از اعمال در این موارد، حرکات طبیعی ای که از انسان سر می زند نیست؛ زیرا این حرکات در طاعت و گناه، هر دو، صورت می گیرد. بلکه مراد از اعمال صفاتی هستند که بر کردارها عارض می شوند و سنن و قوانین دینی یا اجتماعی آنها را برای اعمال معتبر می داند. مثلاً در حالت جماع حرکاتی صورت می گیرد که اگر مطابق با سنّت اجتماعی یا اجازه شرعی باشد، نکاح نامیده می شوند و اگر مطابق با اینها نباشند، زنا به شمار می آید، در صورتی که طبیعت و ماهیت حرکاتی که سر می زند در هر دو حالت یکی است. امام علیه السلام برای فرمایش خود از دو راه استدلال کرده است: اول اینکه اعمال صفت هستند و وزن ندارند. دوم اینکه، خداوند متعال احتیاج به وزن کردن اشیا ندارد؛ چون متّصف به صفت جهل نمی باشد (المیزان فی تفسیر القرآن : 8/16).

(1)

4006 - مَن لا تُنصَبُ لَهُمُ المَوازینُ
4006 - کسانی که برایشان ترازو[ی اعمال ] برپا نمی شود

الکتاب :

أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنَا» . (2)

4006

کسانی که برایشان ترازو[ی اعمال] برپا نمی شود

قرآن:

«آنان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان کفر ورزیدند، پس اعمالشان باطل و بیهوده گشت، پس در روز قیامت برای اینان وزنی برپا نمی کنیم».

ص :145


1- (انظر) الغِیبة : باب 3086 حدیث 15612.
2- الکهف : 105.

الحدیث :

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ بعد أن ذکَرَ قولَه تَعالی : «وَ نَضَعُ المَوازینَ القِسْطَ لِیَوْمِ القِیامَةِ فلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئا» _: اعلَموا عِبادَ اللّهِ أنّ أهلَ الشِّرکِ لا تُنصَبُ لَهُمُ المَوازِینُ، و لا تُنشَرُ لَهُمُ الدَّواوِینُ ، و إنّما تُنشَرُ الدَّواوِینُ لأهلِ الإسلامِ . (1)

(2)

حدیث :

امام زین العابدین علیه السلام_ بعد از ذکر قول خداوند: «و روز قیامت ترازوهای عدل را می نهیم و هیچ کس در هیچ چیز، ستمی نمی بیند» _فرمود : بندگان خدا! بدانید که برای مشرکان ترازویی برپا نشود و کار نامه ای گشوده نگردد، بلکه نامه اعمال در حقیقت برای مسلمانان (خدا باوران) باز می شود.

ص :146


1- الأمالی للصدوق : 595/822 .
2- (انظر) عنوان 96 «الحبط». الحساب : باب 844 ، 845.

540 - الوَسوَسة

540 - وسوسه

اشاره

(1)

(2)

ص :147


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 123 باب 100 «الوسوسة و حدیث النفس». بحار الأنوار : 95 / 136 باب 98 «الدعاء لدفع وساوس الشیطان». کنز العمّال : 1 / 244 ، 398 «فی الشیطان و وسوسته». المحجّة البیضاء : 5 / 47 «معنَی الوسوسة و سبب غلبتها».
2- انظر: عنوان 277 «الشکّ» ، 268 «الشیطان» ، الریاء : باب 1421.

4007 - الوَسوَسَةُ فِی العَقائِدِ
4007 - وسوسه در عقاید

الکتاب :

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» . (1)

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الجِنَّةِ وَ النَّاسِ» . (2)

(3)

الحدیث :

کنز العمّال عن ابن مسعودٍ :سألنا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عنِ الرّجُلِ یَجِدُ الشّیءَ لَو خَرَّ مِن السّماءِ فتَخطَفُهُ الطَّیرُ کانَ أحَبَّ إلَیهِ مِن أن یَتَکلَّمَ بهِ ، قالَ : ذاکَ مَحضُ الإیمانِ ، أو صَریحُ الإیمانِ . (4)

کنز العمّال عن الزهریّ :إنّ اُناسا من أصحابِ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله أتَوا رسولَ اللّهِ فَقالوا لرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله: أ رأیتَ شیئا نَجِدُها فی صُدورِنا وَسوَسَةَ الشَّیطانِ ، لَأن یَقعَ أحَدُنا مِن الثُّرَیّا أحَبُّ إلَیهِ مِن أن یَتَکلَّمَ بِها ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ قَد وَجَدتُم ذلکَ ؟ قالوا : نَعَم ، قالَ : ذلکَ صَریحُ الإیمانِ . إنَّ الشَّیطانَ یُریدُ العَبدَ فیما دُونَ ذلکَ ، فإذا عُصِمَ العَبدُ مِنهُ وقَعَ فیما هُنالِکَ . (5)

4007

وسوسه در عقاید

قرآن:

«و ما انسان را آفریدیم و آنچه را نفْس او بدان وسوسه می کند می دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم».

«بگو: پناه می برم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبود مردم، از بدی وسوسه گر خنّاس، که در سینه های مردم وسوسه می کند، از جنّ و انس».

حدیث :

کنز العمّال_ به نقل از ابن مسعود _: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سؤال کردیم که گاهی اوقات چیزهایی از ذهن انسان می گذرد که اگر از آسمان سقوط کند و در وسط آسمان پرنده او را برباید برایش خوشتر است تا اینکه آن خطورات ذهنی را به زبانش آورد حضرت فرمود : این ایمان محض است، یا ایمان ناب است.

کنز العمّال_ به نقل از زهری _: عدّه ای از اصحاب خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند و عرض کردند : [گاهی اوقات ]در سینه های خود وسوسه شیطان می یابیم که اگر هر یک از ما از ستاره ثریّا سقوط کند، برایش خوشتر از آن است که آن وسوسه ذهنی را به زبان آورد. حضرت فرمود: آیا براستی چنین احساسی (ترس از اظهار آن) می یابید؟ عرض کردند: آری. حضرت فرمود: این ایمان ناب است. شیطان در بالاتر از این چیزها قصد [منحرف ساختن] بنده می کند و هرگاه بنده از [خطر] او مصون ماند، با این گونه وسوسه ها به سراغ او می آید.

ص :148


1- ق : 16.
2- الناس : 1 _ 6.
3- (انظر) الأعراف : 20 ، طه: 120.
4- کنز العمّال : 1709.
5- کنز العمّال : 1715.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکَةِ _: و لَم تَطمَعْ فیهِمُ الوَساوِسُ فَتقتَرِعَ بِرَینِها علی فِکرِهِم . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد کَتبَ إلی رجُلٍ یَشکو إلَیهِ لَمَما یَخطِرُ علی بالِهِ _: إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ إن شاءَ ثَبّتَکَ فلا یَجعَلُ لإبلیسَ علَیکَ طَریقا ، قد شَکا قَومٌ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله لَمَما یَعرِضُ لَهُم لَأن تَهوی بِهِمُ الرِّیحُ (2) أو یُقَطَّعوا أحَبُّ إلَیهِم مِن أن یَتَکلَّموا بهِ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ تَجِدونَ ذلکَ ؟ قالوا : نَعَم ، فقالَ : و الّذی نَفسی بِیَدِهِ إنَّ ذلکَ لَصَریحُ الإیمانِ ، فإذا وَجَدتُموهُ فقُولوا : آمَنّا باللّهِ و رسولِهِ و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ . (3)

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود: و وسوسه ها در آنان طمع نکرده است تا در نتیجه، چرک ها و آلودگی هایش را بر اندیشه های آنان بکوبد.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به مردی که به ایشان نامه نوشته و در آن از وسوسه هایی که به ذهنش خطور می کند شکایت کرده بود _نوشت : اگر خداوند عزّ و جلّ بخواهد، تو را ثبات [عقیده ]می بخشد و راه نفوذ شیطان را در تو می بندد. به پیامبر صلی الله علیه و آله نیز عدّه ای از وسوسه های ذهنی خود شکایت کردند، وسوسه هایی که دوست داشتند باد آنان را به جاهای دور دست پرتاب کند و یا قطعه قطعه شوند اما آنها را به زبان نیاورند. اما رسول خدا صلی الله علیه و آله به ایشان فرمود: سوگند به آنکه جانم در دست اوست، این همان ایمان ناب است. هرگاه با این وسوسه ها رو به رو شدید بگویید: آمنّا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه .

ص :149


1- نهج البلاغة : الخطبة 91.
2- هَوَی : أی هلک، و أصله أن یسقط من جبل، و قوله تعالی : «أو تهوی به الریح» أی عصفت به حتی هوت به فی المطارح البعیدة (مجمع البحرین : 3/1889) .
3- الکافی : 2/425/4.

عنه علیه السلام :إنَّ رجُلاً أتی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ إنّنی نافِقتُ ، فقال : و اللّهِ، ما نافَقتَ و لو نافَقتَ ما أتَیتَنی تُعلِمُنی، ما الّذی رابَکَ ؟ أظُنُّ العَدُوَّ الحاضِرَ (1) أتاکَ فقالَ لَکَ : مَن خَلَقَکَ ؟ فقُلتَ : اللّهُ خَلَقَنی ، فقالَ لَکَ : مَن خَلَقَ اللّهَ؟ قالَ : إی و الّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ لَکانَ کَذا .

فقالَ : إنّ الشَّیطانَ أتاکُم مِن قِبَلِ الأعمالِ فلَم یَقوَ علَیکُم ، فأتاکُم مِن هذا الوَجهِ لِکَی یَستَزِلَّکُم ، فإذا کانَ کذلکَ فلْیَذکُرْ أحَدُکُم اللّهَ وَحدَهُ . (2)

الکافی عن ابن أبی عمیرٍ عن محمّد بن مسلم عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :جاءَ رجُلٌ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، هَلَکتُ ! فقالَ لَهُ صلی الله علیه و آله : أتاکَ الخَبیثُ فقالَ لَکَ : مَن خَلَقَکَ ؟ فقُلتَ : اللّهُ ، فقالَ لَکَ : اللّهُ مَن خَلَقَهُ ؟ فقالَ : إی و الّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ لَکانَ کَذا ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ذاکَ و اللّهِ مَحضُ الإیمانِ .

قالَ ابنُ أبی عُمَیرٍ : فحَدَّثتُ بذلکَ عَبدَ الرّحمنِ بنَ الحَجّاجِ فقالَ : حَدَّثَنی أبی عن أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام أنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله إنّما عَنی بقولِهِ : «هذا و اللّهِ مَحضُ الإیمانِ» خَوفَهُ أن یَکونَ قَد هَلَکَ حَیثُ عَرَضَ لَهُ ذلکَ فی قَلبِهِ . (3)

امام باقر علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : من دچار نفاق شده ام . حضرت فرمود : به خدا سوگند ، تو منافق نشده ای. اگر منافق بودی نزد من نمی آمدی، تا مرا از آن آگاه کنی. چه چیز تو را به تردید افکنده است؟ گمان می کنم آن دشمن حاضر [در همه جا، یعنی شیطان] به سراغت آمده و به تو گفته است: چه کسی تو را آفریده است؟ و تو گفته ای: خدا مرا خلق کرده است و او به تو گفته است: چه کسی خدا را آفریده است؟ مرد عرض کرد: آری، سوگند به آنکه تو را به حق برانگیخت، همین گونه است.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شیطان از طریق اعمال و کردارهایتان نزد شما آمد و نتوانست بر شما چیره شود. حالا از این راه [یعنی راه عقاید ]به سراغتان آمده است تا شما را بلغزاند. هرگاه چنین چیزی برای یکی از شما پیش آمد، خدا را به یگانگی یاد کند.

الکافی_ به نقل از ابن ابی عمیر از محمّد بن مسلم _: امام صادق علیه السلام فرمود : مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! هلاک شدم. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: آن خبیث (شیطان) به سراغ تو آمد و گفت: چه کسی تو را آفریده است؟ و تو گفتی: خدا و او گفت: خدا را چه کسی آفریده است؟ مرد عرض کرد: آری، سوگند به آنکه تو را به حق برانگیخت، مطلب همین گونه است [که می فرمایید]. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به خدا سوگند که این ایمان محض است.

ابن ابی عمیر می گوید: من این حدیث را برای عبد الرحمان بن حجّاج گفتم. او گفت: پدرم از حضرت صادق علیه السلام برایم حدیث کرد که فرمود: مقصود رسول خدا صلی الله علیه و آله از اینکه فرمود: «به خدا سوگند که این ایمان محض است» همان ترس او از این است که نکند با خطور آن افکار در ذهنش، به هلاکت افتاده باشد.

ص :150


1- فی بعض النسخ : «الخاطر» . (کما فی هامش المصدر).
2- الکافی : 2/425/5.
3- الکافی : 2/425/3.

(1)

4008 - التَّحذیرُ مِنَ الوَسوَسَةِ فِی الوُضوءِ وَالصَّلاةِ
4008 - پرهیز از وسواس در وضو و نماز

الکافی :عن عبدِ اللّهِ بن سنان : ذکرتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام رجُلاً مُبتَلیً بِالوُضوءِ و الصَّلاةِ ، و قلتُ : هو رجُلٌ عاقِلٌ ، فقالَ أبو عبدِ اللّه علیه السلام : و أیُّ عَقلٍ لَهُ و هُو یُطیعُ الشَّیطانَ ؟ !

فقلتُ لَهُ : و کیفَ یُطیعُ الشَّیطانَ ؟ فقالَ : سَلهُ هذا الّذی یَأتِیهِ مِن أیِّ شَیءٍ هُو؟ فإنّهُ یَقولُ لَک: مِن عَمَلِ الشَّیطانِ. (2)

الکافی عن زرارة و أبی بصیر :قلنا لَه (3) : الرَّجُلُ یشُکّ کثیرا فی صلاتِهِ حتّی لا یدری کم صلّی و لا ما بَقِیَ علَیهِ قالَ : یُعیدُ ، قُلنا لَهُ : فإنّهُ یَکثُرُ علَیهِ ذلکَ کُلّما عادَ شَکَّ ؟ قالَ : یَمضی فی شَکِّهِ .

ثُمّ قالَ : لا تُعَوِّدوا الخَبیثَ مِن أنفُسِکُم بِنَقضِ الصَّلاةِ فتُطمِعوهُ ؛ فإنَّ الشَّیطانَ خَبیثٌ یَعتادُ لِما عُوِّدَ ، فلْیَمضِ أحَدُکُم فی الوَهمِ ، و لا یُکثِرَنَّ نَقضَ الصَّلاةِ ، فإنّهُ إذا فَعَلَ ذلکَ مَرّاتٍ لَم یَعُدْ إلَیهِ الشَّکُّ .

قالَ زُرارَةُ : ثُمّ قالَ : إنّما یُریدُ الخَبیثُ أن یُطاعَ ، فإذا عُصِیَ لَم یَعُدْ إلی أحَدِکُم . (4)

4008

پرهیز از وسواس در وضو و نماز

الکافی_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: از مردی نزد امام صادق علیه السلام یاد کردم که در وضو و نمازش گرفتار وسواس است و گفتم که او مردی عاقل است . حضرت فرمود : چه عقلی دارد که فرمانبری شیطان می کند؟ عرض کردم: چگونه فرمانبری شیطان می کند؟ فرمود: از او بپرس وسوسه ای که به وی دست می دهد از چیست؟ قطعاً به تو خواهد گفت: کار شیطان است.

الکافی_ به نقل از زراره و ابو بصیر _: به امام صادق علیه السلام گفتیم: مردی در تعداد رکعات نمازش زیاد شکّ می کند به طوری که اصلاً نمی داند چند رکعت خوانده و چند رکعت باقی مانده است. حضرت فرمود : باید نمازش را اعاده کند. عرض کردیم: زیاد شکّ می کند، به طوری که هرچه هم اعاده کند باز شک می کند. فرمود: به شکّ خود اعتنایی نکند [و به نمازش ادامه دهد].

سپس فرمود: با شکستن نماز، شیطان پلید را به خودتان عادت ندهید که با این کار او را به طمع می اندازید [که هر لحظه به سر وقت شما بیاید و وسوسه تان کند]؛ زیرا شیطانْ خبیث است و بدانچه عادتش دهند، عادت می کند. پس، هر یک از شما [که کثیر الشکّ باشد] به شکّ خود اعتنا نکند و نمازش را زیاد نشکند؛ چون اگر چند مرتبه به شکّ خود اعتنا نکرد، دیگر دچار شکّ نخواهد شد.

زراره می گوید: حضرت سپس فرمود: شیطان پلید می خواهد مطاع باشد، لذا اگر نافرمانی شود دیگر به سراغ کسی از شما نمی آید.

ص :151


1- (انظر) معرفة اللّه : باب 2588 ، 2608.
2- الکافی : 1/12/10.
3- هکذا جاء الحدیث فی المصدر مضمرا .
4- الکافی : 3/358/2.

4009 - عِلاجُ الوَسواسِ
4009 - علاج وسواس

الکتاب :

وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیَاطِینِ * وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ» . (1)

وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانَا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» . (2)

4009

علاج وسواس

قرآن:

«و بگو: پروردگارا! از وسوسه های شیاطین به تو پناه می برم. و پروردگارا! به تو پناه می برم از اینکه [شیطان ها]نزد من حاضر شوند».

«و هرکه از یاد [خدای] رحمان روی گرداند، شیطانی را بر او می گماریم که قرین او باشد».

ص :152


1- المؤمنون : 97 و 98 .
2- الزخرف : 36.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لِلوَسواسِ خَطما کخَطمِ الطّائرِ ، فإذا غَفَلَ ابنُ آدَمَ وَضَعَ ذلکَ المِنقارَ فی اُذُنِ القَلبِ یُوَسوِسُ ، فإنِ ابنُ آدمَ ذَکَرَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ نَکَصَ و خَنَسَ ، فذلکَ سُمِّیَ الوَسواسَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ إبلیسَ لَهُ خُرطُومٌ کخُرطُومِ الکَلبِ واضِعُهُ علی قَلبِ ابنِ آدمَ یُذَکِّرُهُ الشَّهَواتِ و اللَّذّاتِ ، و یأتِیهِ بِالأمانیّ ، و یَأتِیهِ بِالوَسوَسَةِ علی قَلبِهِ لیُشَکِّکَهُ فی ربِّهِ ، فإذا قالَ العَبدُ : «أعوذُ باللّهِ السَّمیعِ العَلیمِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ و أعوذُ باللّهِ أن یَحضُرونِ إنّ اللّهَ هُوَ السَّمیعُ العَلیمُ» خَنَسَ الخُرطُومُ عَنِ القَلبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن وَجَدَ مِن هذا الوَسواسِ فلْیَقُلْ : آمَنتُ باللّهِ و رَسولِهِ ثلاثا ، فإنّ ذلکَ یَذهَبُ عَنهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :صَومُ ثَلاثَةِ أیّامٍ مِن کُلِّ شَهرٍ _ أربَعاءُ بَینَ خَمیسَینِ _ و صَومُ شَعبانَ یَذهَبُ بوَسواسِ الصَّدرِ ، و بَلابِلِ القَلبِ . (4)

عنه علیه السلام :صِیامُ شَهرِ الصَّبرِ و ثَلاثَةِ أیّامٍ فی کُلِّ شَهرٍ یُذهِبنَ بِبَلابِلِ الصَّدرِ . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وسواس، منقاری چون منقار پرنده دارد و هرگاه آدمی دچار غفلت شود، آن منقار را در گوش دل او می گذارد و وسوسه می کند. در این هنگام اگر آدمی خداوند عزّ و جلّ را یاد کند، وسواس منصرف می شود و کنار می رود. به همین دلیل شیطان را وسواس گفته اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان پوزه ای مانند پوزه سگ دارد که آن را بر روی دل آدمی می گذارد و شهوت ها و لذّت ها را به او یادآوری می کند و آرزوها را به سراغش می آورد و در دلش وسوسه می کند، تا او را درباره پروردگارش به شکّ اندازد، در این هنگام اگر آدمی بگوید: «اعوذ باللّه السمیع العلیم من الشیطان الرجیم و اعوذ باللّه اَن یحضرون ان اللّه هو السمیع العلیم» پوزه اش را از روی دل کنار می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از این وسوسه چیزی در خود دید، سه مرتبه بگوید: «به خدا و پیامبرش ایمان آوردم»، وسوسه اش از بین می رود.

امام علی علیه السلام :روزه گرفتن در سه روز از هر ماه _ پنجشنبه اول و آخر ماه و چهار شنبه وسط آن و روزه ماه شعبان _ وسواس سینه و پریشانی های دل را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :روزه داریِ ماه رمضان و سه روز از هر ماه، وسوسه های سینه را از بین می برد.

ص :153


1- کنز العمّال : 1267.
2- کنز العمّال : 1266.
3- کنز العمّال : 1245.
4- الخصال : 612/10.
5- بحار الأنوار : 97/100/24.

عنه علیه السلام :ذِکرُنا أهلَ البَیتِ شِفاءٌ مِن الوَعکِ و الأسقامِ و وَسواسِ الرّیبِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد سُئلَ عَنِ الوَسوَسَةِ و إن کَثُرَت _: لا شیءَ فیها ، تقولُ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ . (2)

عنه علیه السلام :أتی النبیَّ صلی الله علیه و آله رجلٌ فقالَ : لقد لَقیتُ مِن وسوَسَةِ صدری شِدَّةً و أنا رجلٌ مُعیلٌ مَدینٌ مَحُوجٌ فقالَ لهُ : کرِّرْ هذهِ الکلِماتِ «تَوَکّلتُ علَی الحَیِّ الذی لا یَموتُ ، و الحَمدُ للّهِ الّذی لَم یَتَّخِذْ صاحِبَةً و لا وَلَدا ، و لَم یَکُن لَهُ شَریکٌ فی المُلکِ ، و لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ مِن الذُّلِّ و کَبِّرْهُ تَکبیرا» فلَم یَلبَثِ الرّجُلُ أن عادَ إلَیهِ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، أذهَبَ اللّهُ عَنّی وَسوَسَةَ صَدری ، و قَضی دَینی و وَسَّعَ رِزقی . (3)

الکافی :عن ابنِ أبی عمیر عن جمیل بنِ درّاجٍ عن الإمام الصّادقِ علیه السلام : قلتُ لهُ : إنَّه یقَعُ فی قلبی أمرٌ عظیمٌ ، فقالَ : قلْ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ . قالَ جَمیلٌ : فکُلَّما وَقَعَ فی قَلبی شَیءٌ قلتُ : لا إلهَ إلاّ اللّهُ فیَذهَبُ عَنّی . (4)

امام علی علیه السلام :یاد ما اهل بیت، شفابخش هر ناخوشی و بیماری و وسوسه تردید آور است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از وسوسه زیاد _فرمود: اشکالی ندارد. می گویی: «لا اله الاّ اللّه ».

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : در دلم وسوسه شدیدی افتاده در حالی که من مردی عیالوار و بدهکار و نیازمند هستم. حضرت فرمود : این جملات را تکرار کن: «توکّلت علی الحیّ الذی لا یموت و الحمد للّه الذی لم یتّخذ صاحبة و لا ولداً و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولیّ من الذلّ و کبّره تکبیراً ؛ توکّل می کنم بر زنده ای که نمی میرد و ستایش برای خداوندی است که همراهی و فرزندی اختیار نکرده است و در جهانداری انبازی ندارد و از سر ذلت یاری نگرفته است و او را بسیار بزرگ بشمار». دیری نگذشت که آن مرد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشت و عرض کرد: ای رسول خدا! خداوند وسوسه سینه ام را از بین برد و بدهی مرا ادا کرد و روزیم را وسعت بخشید.

الکافی_ به نقل از ابن ابی عمیر از جمیل بن درّاج _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : در قلبم وسوسه افتاده است. حضرت به او فرمود : بگو: «لا اله الاّ اللّه ». جمیل می گوید: هر وقت در دلم چیزی [از وسوسه ها و تشکیکات ذهنی ]می افتاد، می گفتم: «لا اله الاّ اللّه ». آن چیز از دلم بیرون می رفت.

ص :154


1- بحار الأنوار : 81/203/5.
2- . الکافی : 2/424/1.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/338/986.
4- الکافی : 2/424/2.

(1)

4010 - تَجاوُزُ اللَّهِ عَنِ الوَسوَسَةِ
4010 - گذشت خداوند از وسوسه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَجاوَزَ اللّهُ لاُمَّتی عَمّا حَدَّثَت بهِ أنفُسَها ما لَم تَنطِقْ بهِ أو تَعمَلْ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :وُضِعَ عن اُمَّتی تِسعُ خِصالٍ : الخَطأُ ، و النِّسیانُ ، و ما لا یَعلَمونَ ، و ما لا یُطیقونَ ، و ما اضطُرُّوا إلَیهِ ، و ما استُکرِهوا علَیهِ ، و الطِّیَرَةُ ، و الوَسوَسَةُ فی التَّفکُّرِ فی الخَلقِ ، و الحَسَدُ ما لَم یَظهَرْ بِلسانٍ أو یَدٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ قَلبٍ وَسواسٌ ، فإذا فَتَقَ الوَسواسُ حِجابَ القَلبِ نَطَقَ بهِ اللِّسانُ و اُخِذَ بهِ العَبدُ ، و إذا لَم یَفتُقِ القَلبَ و لَم یَنطِقْ بهِ اللِّسانُ فلا حَرَجَ . (4)

بحار الأنوارعن فقهِ الرِّضا علیه السلام : أروی أنّهُ سُئلَ العالِمُ علیه السلام عَن حَدیثِ النَّفسِ ، فقالَ : مَن یُطیقُ ألاَّ تُحَدِّثَ نَفسُهُ ؟! .........

و نَروی [عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] أنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی عَفا لاُمَّتی عَن وَساوِسِ الصَّدرِ .

و نرَوی عنهُ [ صلی الله علیه و آله ] أنَّ اللّهَ تَجاَوَزَ لاُمَّتی عَمّا تُحَدِّثُ بهِ أنفُسُها إلاّ ما کانَ یُعقَدُ علَیهِ . (5)

4010

گذشت خداوند از وسوسه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از وسوسه ها و تشکیکات ذهنی امّت من تا زمانی که آنها را به زبان یا به مرحله عمل نیاورده باشند، گذشت کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مجازات نه چیز از امّت من برداشته شده است: خطا، فراموشی، آنچه ندانند، آنچه نتوانند، آنچه بدان مضطرّ شوند، آنچه به زور به آن وا داشته شوند، فال بد زدن، وسوسه در تفکر در آفرینش و رشک بردن در صورتی که به زبان یا دست آشکار نشود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر دلی وسواس دارد. پس هرگاه این وسواس پرده دل را بِدَرَد و به زبان آورده شود، بنده به سبب آن مؤاخذه گردد، اما اگر پرده دل را ندرد و زبان به آن گویا نشود، گناهی صورت نگرفته است.

بحار الأنوار_ به نقل از فقه الرضا علیه السلام _: روایت می کنم که از امام کاظم علیه السلام درباره حدیث نفْس (افکار و اندیشه هایی که در ذهن انسان می گذرد) سؤال شد. فرمود: کیست که نفْس او دچار افکار و اندیشه نشود؟! .........

و [از رسول خدا صلی الله علیه و آله ] روایت می کنیم که : خداوند تبارک و تعالی از وسوسه های سینه امّت من گذشته است.

و [از همان حضرت] روایت می کنیم که : خداوند از حدیث نفْس های امّت من می گذرد، مگر آنچه به صورت اعتقاد در آید.

ص :155


1- (انظر) الذکر: باب 1344، الشیطان: باب 2002، الوسوسة: باب 4008.
2- تنبیه الخواطر : 2/120.
3- الکافی : 2/463/2.
4- کنز العمّال : 1268.
5- بحار الأنوار: 72/127/13.

(1)

ص :156


1- (انظر) التکلیف : باب 3452.

541 - الوصیة

541 - سفارش

اشاره

(1)

(2)

ص :157


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 77 ، 78.
2- انظر: عنوان 547 «الموعظة».

4011 - وَصایا اللَّهِ لِلإنسانِ
4011 - سفارش های خدا به انسان

الکتاب :

شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحا وَ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ» . (1)

وَ للّهِِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللّهَ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ للّهِِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ وَ کَانَ اللّهُ غَنِیّا حَمِیدا» . (2)

وَ وَصَّیْنَا الإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنا وَ إِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» . (3)

وَ وَصَّیْنَا الإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنا عَلَی وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ» . (4)

4011

سفارش های خدا به انسان

قرآن:

«از [احکامِ] دین آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد، برای شما تشریع نمود و آنچه را به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم که: دین را بر پا دارید و در آن تفرقه اندازی مکنید. بر مشرکان آنچه ایشان را به سوی آن فرا می خوانی، گران می آید. خدا هر که را بخواهد، به سوی خود بر می گزیند و هرکه را که از در توبه درآید به سوی خود راه می نماید».

«و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آنِ خداست. و ما به کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [نیز] به شما سفارش کردیم که از خدا پروا کنید. و اگر کفر ورزید [چه باک؟ که ]آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آنِ خداست و خدا بی نیاز ستوده [صفات ]است».

«و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند و اگر آنها با تو در کوشند تا چیزی را که بدان علم نداری با من شریک گردانی، از ایشان اطاعت مکن. سرانجامتان به سوی من است و شما را از [حقیقت ]آنچه انجام می دادید با خبر خواهم کرد».

«و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش به او باردار شد، سستی بر روی سستی و از شیر بازگرفتنش در دو سال است [آری، به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه ]به سوی من است».

ص :158


1- الشوری : 13.
2- النساء : 131.
3- العنکبوت : 8.
4- لقمان : 14.

«وَ وَصَّیْنَا الإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانا» . (1)

قُلْ تَعَالَوا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْ_ئا وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَ_انًا وَ لاَ تَقْتُلُوا أَوْلَ_ادَکُم مِّنْ إِمْلَ_اقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» . (2)

وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسا إِلاَّ وُسْعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی وَ بِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» . (3)

وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیما فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» . (4)

(5)

4012 - وَصایا اللَّهِ لِموسی علیه السلام
4012 - سفارش های خداوند به موسی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ اللّهُ تبارکَ و تعالی لِموسی علیه السلام : یا موسی ، اِحفَظْ وصِیَّتی لکَ بأربَعَةِ أشیاءَ : أوَّلُهُنّ : ما دُمتَ لا تَری ذُنوبَکَ تُغفَرُ فلا تَشتَغِلْ بِعُیوبِ غَیرِکَ ، و الثّانِیَةُ : ما دُمتَ لا تَری کُنُوزی قد نَفِدَت فلا تَغتَمَّ بسَبَبِ رِزقِکَ ، و الثّالِثَةُ : ما دُمتَ لا تَرَی زَوالَ مُلکی فلا تَرْجُ أحَدا غَیری ، و الرّابِعَةُ : ما دُمتَ لا تَرَی الشَّیطانَ مَیِّتا فلا تأمَنْ مَکرَهُ . (6)

«و انسان را به نیکی کردن به پدر و مادرش سفارش کردیم».

«بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است، برای شما بخوانم: چیزی را با او شریک قرار ندهید . و به پدر و مادر ، احسان کنید . و فرزندان خود را از بیم تنگدستی نکشید . ما آنها را و شما را روزی می دهیم . و به کارهای زشت ، چه علنی آن و چه پوشیده[اش ]نزدیک نشوید . و نَفْسی را که خدا حرام گردانیده ، جز به حق نکشید . اینهاست که [خدا ]شما را به [انجام دادن] آن سفارش کرده است. باشد که بیندیشید».

«و به مال یتیم جز به نحوی هرچه نیکوتر نزدیک مشوید، تا به حدّ رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید. هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی کنیم. و چون [به داوری یا شهادت] سخن گویید دادگری کنید، هرچند [درباره ]خویشاوند [شما ]باشد. و به پیمان خدا وفا کنید. اینهاست که [خدا] شما را بدان سفارش کرده است، باشد که پند گیرید».

«این است راه راست من. پس ، از آن پیروی کنید. و از راه ها[ی دیگر] که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید. اینهاست که [خدا ]شما را به آن سفارش کرده است. باشد که به تقوا گرایید».

4012

سفارش های خداوند به موسی علیه السلام

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی به موسی علیه السلام فرمود: ای موسی! سفارش من به تو درباره چهار چیز را به گوش گیر: اوّل اینکه تا زمانی که نمی دانی گناهانت آمرزیده شده است به عیب های دیگران مپرداز. دوم: تا زمانی که نمی دانی گنجینه های من تمام شده است، غم روزیت را مخور. سوم: تا زمانی که به سر آمدن مُلک و پادشاهی مرا ندیدی به هیچ کس جز من امید مبند و چهارم: تا زمانی که شیطان را مُرده ندیدی از مکر و فریب او آسوده خاطر مباش.

ص :159


1- الأحقاف : 15.
2- الأنعام : 151.
3- الأنعام : 152.
4- الأنعام : 153.
5- (انظر) التقوی : باب 4094. بحار الأنوار : 77 / 1 باب 1 و ص 18 باب 2.
6- الخصال : 217/41.

تحف العقول :فی مُناجاةِ اللّه عزّ و جلّ لِمُوسَی بْنِ عِمرانَ علیه السلام : یا مُوسی اجْعَلْ لِسانَکَ مِنْ وَراءِ قَلْبِکَ تَسْلَمْ، و أَکْثِرْ ذِکْرِی بِاللّیل وَ النَّهارِ تَغْنَمْ، و لا تَتَّبِع الخَطَایا فَتَنْدَم، فَإنّ الخَطَایا مَوْعِدُهَا النّارُ . (1)

(2)

4013 - وَصایا اللَّهِ لِعیسی علیه السلام
4013 - سفارش های خداوند به عیسی علیه السلام

الکتاب :

وَ جَعَلَنِی مُبارَکا أَیْنَ مَا کُنْتُ وَ أَوْصَانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ مَا دُمْتُ حَیّا * وَ بَرّا بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارا شَقِیّا» . (3)

الحدیث :

تحف العقول :فی مُناجاةِ اللّهِ تعالی لعیسی علیه السلام : یا عیسی ، اُوصِیکَ وَصِیَّةَ المُتَحَنِّنِ علَیکَ بِالرَّحمَةِ حتّی حَقَّت لَکَ مِنّی الوَلایَةُ بتَحَرِّیکَ مِنّی المَسَرَّةَ ، فبُورِکتَ کَبیرا و بُورِکتَ صَغیرا حیثُ ما کُنتَ ، أشهَدُ أنّکَ عَبدی مِن أمَتِی ، تَقَرّبْ إلَیَّ بِالنَّوافِلِ و تَوَکَّلْ علَیَّ أکفِکَ ، و لا تَوَلَّ غَیری فأخذُلَکَ ......... . (4)

تحف العقول:خداوند متعال فرمود : ای موسی! زبانت را پشت دلت قرار ده تا سالم بمانی و شب و روز مرا فراوان یاد کن تا بهره ببری و از خطاها و گناهان پیروی مکن که پشیمان می شوی؛ چرا که وعده گاه گناهان دوزخ است .

4013

سفارش های خداوند به عیسی علیه السلام

قرآن:

«و هر جا که باشم مرا با برکت قرار داده و تا زنده ام به نماز و زکات سفارشم کرده است. و مرا نسبت به مادرم [فرمانبردار و ]نیکوکار گردانیده و زور گو و نافرمان قرارم نداده است».

حدیث :

تحف العقول:در نجواهای خداوند متعال با عیسی علیه السلام است که: ای عیسی! چونان شخص دلسوز و مهربان، تو را به مهربانی سفارش می کنم تا با طلب مسرّت و خشنودی من، سزاوار دوستی من شوی. تو در بزرگسالی و در خُردسالی ، هر جا بودی برکت داده شدی. گواهی می دهم که تو بنده من و زاده کنیز من هستی، با نافله ها به من نزدیک شو و به من توکّل کن تا تو را کفایت کنم و غیر مرا به ولایت و دوستی برمگزین که تو را تنها گذارم ......... .

ص :160


1- تحف العقول : 493 .
2- (انظر) بحار الأنوار : 77 / 31. تحف العقول : 490 ، 496.
3- مریم : 31 و 32.
4- تحف العقول : 496 ، 499.

(1)

4014 - وَصایا الخِضرِ لِموسی علیهما السلام
4014 - سفارش های خضر به موسی علیهما السلام

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ أخی موسی علیه السلام : یا رَبِّ ، أرِنی الّذی کُنتَ أرَیتَنی فی السَّفینَةِ ، فأوحی اللّهُ إلَیهِ : یا مُوسی ، إنّکَ سَتَراهُ ، فلَم یَلبَثْ إلاّ یَسیرا حتّی أتاهُ الخضرُ ، و هُو فَتیً طَیِّبُ الرِّیحِ و حَسَنُ الثِّیابِ ، فقالَ : السّلامُ علَیکَ و رَحمَةُ اللّهِ یا موسَی بنَ عِمرانَ ! إنَّ ربَّکَ یُقرِئُکَ السَّلامَ و رَحمَةَ اللّهِ . قالَ موسی : هُو السَّلامُ و مِنهُ السَّلامُ و إلَیهِ السَّلامُ ، و الحَمدُ للّهِ رَبِّ العالَمینَ الّذی لا اُحصی نِعَمَهُ و لا أقدِرُ علی أداءِ شُکرِهِ إلاّ بِمَعونَتِهِ . ثُمّ قالَ موسی : اُریدُ أن تُوصِیَنی بوَصِیَّةٍ یَنفَعُنی اللّهُ بها بَعدُ .

قالَ الخضرُ : یا طالِبَ العِلمِ ، إنّ القائلَ أقَلُّ مَلالَةً مِن المُستَمِعِ فلا تُمِلَّ جُلَساءکَ إذا حَدَّثتَهُم ، و اعلَمْ أنّ قَلبَکَ وِعاءٌ فانظُرْ ما ذا تَحشو بهِ وِعاءکَ ، فاعزُبْ عَنِ الدُّنیا و انبِذْها وَراءکَ ؛ فإنّها لَیسَت لَکَ بِدارٍ ، و لا لَکَ فیها مَحَلُّ قَرارٍ ، و إنّها جُعِلَت بُلغَةً لِلعِبادِ لِیَتَزَوّدوا مِنها لِلمَعادِ .

و یا موسی ، وَطِّنْ نَفسَکَ علَی الصَّبرِ تَلقَ الحِلمَ ، و أشعِرْ قَلبَکَ التّقوی تَنَلِ العِلمَ ، وَ رُضْ نَفسَکَ علَی الصَّبرِ تَخلُص مِن الإثمِ .

یا موسی ، تَفَرَّغْ للعِلمِ إن کُنتَ تُریدُهُ ؛ فإنّ العِلمَ لِمَن تَفَرَّغَ ، و لا تَکُونَنَّ مِکثارا بِالنُّطقِ مِهذارا (2) ؛ فإنَّ کَثرَةَ النُّطقِ تَشینُ العُلَماءَ ، و تُبدی مَساوِیَ السُّخَفاءِ ، و لکنْ علَیکَ بالاقتِصادِ ؛ فإنَّ ذلکَ مِن التّوفیقِ و السَّدادِ ، و أعرِضْ عنِ الجُهّالِ و باطِلِهِم ، و احلُمْ عنِ السُّفَهاءِ ؛ فإنَّ ذلکَ فِعلُ الحُکَماءِ و زَینُ العُلَماءِ ، إذا شَتمَکَ الجاهِلُ فاسکُتْ عَنهُ حِلما و حَنانَةً و حَرِما (3) ، فإنّ ما بَقِیَ مِن جَهلِهِ علَیکَ و شَتمِهِ إیّاکَ أعظَمُ و أکبَرُ .

یا بنَ عِمرانَ ، و لا تَری أنّکَ اُوتِیتَ مِن العِلمِ إلاّ قَلیلاً ، فإنّ الاندِلاثَ و التَّعَسُّفَ مِن الاقتِحامِ و التَّکلُّفِ .

یا بنَ عِمرانَ ، لا تَفتَحَنَّ بابا لا تَدری ما غَلقُهُ ، و لا تُغلِقَنَّ بابا لا تَدری ما فَتحُهُ .

یا بنَ عِمرانَ ، مَن لا یَنتَهی مِن الدُّنیا نَهمَتُهُ (4) و لا یَنقَضی مِنها رَغبَتُهُ کَیفَ یَکونُ عابِدا ؟! و مَن یُحَقِّرْ حالَهُ و یَتَّهِمُ اللّهَ فیما قَضی کَیفَ یَکونُ زاهِدا ؟! هَل یَکُفُّ عَنِ الشَّهَواتِ مَن غَلَبَ علَیهِ هَواهُ ؟! أو یَنفَعُهُ طَلَبُ العِلمِ و الجَهلُ قَد حَواهُ ؟! لأنّ سَفرَهُ إلی آخِرَتِهِ و هُو مُقبِلٌ علی دُنیاهُ .

و یا موسی ، تَعَلَّمْ ما تَعَلَّمتَهُ لِتَعمَلَ بهِ ، و لا تَتَعَلَّمْهُ لِتُحَدِّثَ بهِ ، فیَکونَ علَیکَ بُورُهُ و یَکونَ لِغَیرِکَ نُورُهُ .

و یا بنَ عِمرانَ ، اِجعَلِ الزُّهدَ و التَّقوی لِباسَکَ ، و العِلمَ و الذِّکرَ کَلامَکَ ، و أکثِرْ مِنَ الحَسَناتِ ، فإنّکَ مُصیبٌ السَّیّئاتِ ، و زَعزِعْ بِالخَوفِ قَلبَکَ ، فإنّ ذلکَ یُرضی ربَّکَ ، و اعمَلْ خَیرا ، فإنّکَ لا بُدَّ عامِلُ سَوءٍ، قَد وُعِظتَ إنْ حَفِظتَ . فتَوَلّی الخضرُ و بَقِیَ موسی حَزینا مَکروبا یَبکی . (5)

4014

سفارش های خضر به موسی علیهما السلام

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برادرم موسی علیه السلام گفت: پروردگارا! آن کسی را که در کشتی به من نشان دادی،نشانم بده. خداوند به او وحی فرمود که: ای موسی! بزودی او را خواهی دید. دیری نگذشت که خضر به صورت جوانی خوشبو و خوش پوش نزد او آمد و گفت: سلام و رحمت خدا بر تو، ای موسی بن عمران! پروردگارت سلام و رحمت خدا را به تو می رساند. موسی گفت: اوست سلام و از اوست سلام و به سوی اوست سلام و سپاس و ستایش خداوند پروردگار جهانیان راست که نعمت هایش را نتوانم شمرد و از عهده شکر او برنیایم، مگر به کمک و یاری او. موسی سپس گفت: می خواهم به من سفارشی کنی که خداوند به واسطه آن مرا سود بخشد!

خضر گفت: ای جویای علم! گوینده از شنونده کمتر خسته می شود. پس هر گاه با هم مجلسیان خود سخن می گویی، آنان را خسته مگردان. و بدان که دل تو یک ظرف است؛ پس بنگر که ظرف خود را از چه پُر می کنی. از دنیا روی گردان و آن را پشت سر خود بینداز؛ زیرا که دنیا سرای تو نیست و در آنجا برای تو محلّ قرار و آسایشی وجود ندارد و دنیا وسیله گذرانی برای بندگان قرار داده شده است تا از آن برای بازگشتگاه خویش توشه برگیرند.

ای موسی! خودت را به شکیبایی وادار تا به بردباری برسی و پرهیزگاری را با دلت آشنا ساز تا به دانش و معرفت دست یابی و نفْس خود را به صبر ریاضت ده تا از گناه بِرَهی.

ای موسی! اگر خواهان علم و معرفت هستی خودت را وقف آن کن؛ زیرا علم و معرفت برای کسی است که خود را وقف [آن ]کند! پُر گو و یاوه گو مباش؛ زیرا که پرگویی باعث عیب و ننگ دانشمندان می شود و بدی های نادانان را آشکار می سازد، بلکه بر تو باد میانه روی؛ زیرا که آن، از توفیق و یاری [الهی ]است؛ از مردمان نادان و باطل گرا دوری کن و در برابر سبک سران بردبار باش؛ زیرا که این، کارِ خردمندان و زیور دانایان است.هرگاه نادان دشنامت داد، از روی بردباری و دلسوزی و احترام (استوار اندیشی)، در برابرش خاموش بمان؛ زیرا آنچه از رفتار جاهلانه او با تو و دشنام گویی اش به تو [برای او ]باقی مانده، بیشتر و بزرگتر است.

ای پسر عمران! جز این مبین که از دانش تنها اندکی به تو داده شده است؛ که بی گدار به آب زدن و پا از گلیم خود درازتر کردن، نتیجه بی باکی و تکلّف است.

ای پسر عمران! هرگز دری را که نمی دانی چگونه بسته می شود، باز مکن و هیچ گاه دری را که نمی دانی چگونه باز می شود، مبند.

ای پسر عمران! کسی که از دنیا سیر نمی شود و رغبت او به دنیا تمام نمی شود چگونه عابد باشد؟! و کسی که به وضع خود راضی نیست و خدا را در قضا (قدرش) متّهم می سازد،چگونه زاهد باشد؟! آیا کسی که هوس بر او چیره است از خواهش ها باز می ایستد؟!یا کسی که نادانی او را در میان گرفته است طلب دانش سودش می بخشد؟! زیرا سفرش به سوی آخرت است و با این حال به دنیا رو کرده است.

ای موسی! آنچه آموختی برای این بیاموز که به کارش بندی و بدین قصد میاموزش تا برای دیگران بازگو کنی که در این صورت هلاکتش برای تو خواهد بود و روشنایی اش برای دیگری.

ای پسر عمران! زهد و پرهیزگاری را جامه خویش گردان و دانش و ذکر را گفتارت ، کارهای نیک بسیار کن؛ زیرا تو، مرتکب گناهان خواهی شد ، دلت را با ترس [از خدا ]بی قرار گردان؛ زیرا که این کار پروردگارت را خشنود می سازد . و خوبی بکن؛ زیرا که تو به ناچار کار بد می کنی. اکنون تو موعظه شدی اگر به یاد بسپاری . پس خضر بازگشت و رفت و موسی غمگنانه و اندوهگین گریست.

ص :161


1- (انظر) بحار الأنوار : 14 / 283 باب 21.
2- مهذار : أی کثیر الکلام . (النهایة : 5/256).
3- کذا فی المصدر ، و الظاهر أنّ الصحیح «حَزما».
4- النَّهْمَة : بلوغ الهِمّة فی الشیء. (النهایة : 5/138).
5- کنز العمّال : 44176.

ص :162

ص :163

الخضرُ علیه السلام_ لِموسی علیه السلام إذ قالَ لَهُ : أوصِنی _: اِلزَمْ ما لا یَضُرُّکَ مَعهُ شیءٌ کما لا یَنفَعُکَ مِن غَیرِهِ شَیءٌ ، و إیّاکَ و اللَّجاجَةَ و المَشیَ إلی غَیرِ حاجَةٍ ، و الضِّحکَ فی غَیرِ تَعَجُّبٍ . یا بنَ عِمرانَ ، لا تُعَیِّرَنَّ أحَدا بخَطیئَةٍ و ابکِ علی خَطیئتِکَ . (1)

عنه علیه السلام_ لموسی علیه السلام و هو آخِرُ وَصیَّتِهِ _: لا تُعَیِّرَنَّ أحَدا بذَنبٍ ، و إنَّ أحَبَّ الاُمُورِ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ثَلاثَةٌ : القَصدُ فی الجِدَةِ (2) ، و العَفوُ فی المَقدِرَةِ ، و الرِّفقُ بعِبادِ اللّهِ ، و ما رَفَقَ أحَدٌ بأحَدٍ فی الدُّنیا إلاّ رَفَقَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ یَومَ القِیامَةِ ، و رأسُ الحِکمَةِ مَخافَةُ اللّهِ تبارکَ و تعالی . (3)

خضر علیه السلام_ آنگاه که موسی علیه السلام به او گفت: مرا سفارشی کن _فرمود: به چیزی چنگ در زن که با وجود آن، چیزی به تو زیان نزند و بی آن، هیچ چیز به تو سود نرساند. از خیره سری، و رفتن در پی چیزی که بدان نیاز نداری، و از خنده بی سبب دوری کن. ای پسر عمران! هیچ کس را به خاطر خطا سرزنش مکن و بر گناه خویش گریه کن .

خضر علیه السلام_ در آخرین سفارش خود به موسی علیه السلام _فرمود : زنهار، هیچ کس را به گناهی سرزنش مکن و [بدان که ]محبوبترین چیزها نزد خداوند عزّ و جلّ سه کار است: میانه روی به گاه رفاه و آسایش، گذشت در عین داشتن قدرت [بر انتقام] و مدارا با بندگان خدا. هیچ کس در دنیا با کسی مدارا نکرد، مگر اینکه خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت با او مدارا کند. و ترس از خدای تبارک و تعالی رأس حکمت است.

ص :164


1- قصص الأنبیاء : 157/171.
2- الجِدَة : الغِنی و کثرة المال و الاستطاعة (مجمع البحرین : 5/1909 «وجد») .
3- الخصال : 111/83.

(1)

4015 - وَصایا اللَّهِ جَلَّ جَلالُه لِمُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله
4015 - سفارش های خداوند به محمّدصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لأبی أیُّوبَ خالدِ بنِ زیدٍ إذ قالَ لَهُ : أوصِنی و أقلِلْ لَعلِّی أن أحفَظَ _: اُوصِیکَ بخَمسٍ : بِالیَأسِ عَمّا فی أیدی النّاسِ فإنّهُ الغِنی ، و إیّاکَ و الطَّمَعَ فإنّهُ الفَقرُ الحاضِرُ ، و صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ ، و إیّاکَ و ما تَعتَذِرُ مِنهُ ، و أحِبَّ لأخیکَ ما تُحِبُّ لنَفسِکَ . (2)

4015

سفارش های خداوند به محمّد صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پروردگارم مرا به نُه کار سفارش فرمود: مرا سفارش فرمود به اخلاص داشتن در نهان و آشکار و رعایت عدالت در خشنودی و خشم و میانه روی در ناداری و دارایی و گذشت از کسی که به من ستم کرده و عطا کردن به کسی که از من دریغ داشته و پیوند با کسی که از من بریده است و اینکه خاموشیم [توأم با]تفکّر و گفتارم ذکر [خدا] و نگاهم درس گرفتن باشد.

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله در شب معراج از پروردگارش پرسید و عرض کرد: ای پروردگار من!کدام اعمال برتر است؟ خداوند عزّ و جلّ فرمود: هیچ چیز نزد من برتر از توکّل کردن بر من و خشنود بودن به آنچه قسمتش کرده ام، نیست.

4016 - وَصایا رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
4016 - سفارش های رسول خداصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوصانی ربِّی بتِسعٍ : أوصانی بالإخلاصِ فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ ، و العَدلِ فی الرِّضا و الغَضَبِ ، و القَصدِ فی الفَقرِ و الغِنی ، و أن أعفُوَ عمَّن ظَلَمَنی ، و اُعطِیَ مَن حَرَمَنی ، و أصِلَ مَن قَطَعَنی ، و أن یَکونَ صَمتی فِکرا ، و مَنطِقی ذِکرا ، و نَظَری عِبَرا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله سألَ ربَّهُ لَیلَةَ المِعراجِ فقالَ : یا ربِّ ، أیُّ الأعمالِ أفضَلُ ؟ فقالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : لَیس شَیءٌ أفضَلَ عِندی مِنَ التَّوَکُّلِ علَیَّ ، و الرِّضی بما قَسَمتُ . (4)

4016

سفارش های رسول خدا صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که ابو ایّوب خالد بن زید به ایشان عرض کرد: مرا سفارشی کوتاه بفرمایید، تا بلکه آن را حفظ کنم _فرمود: تو را به پنج چیز سفارش می کنم: چشم امید برکندن از آنچه در دست مردم است؛ زیرا که این [عین] توانگری است و پرهیز از طمع که طمع، فقر حاضر است و نمازت را مانند کسی بخوان که آخرین نماز زندگیش را می خواند و از کاری که موجب عذر خواهیت شود دوری کن و برای برادرت همان چیزی را دوست بدار که برای خودت دوست داری.

ص :165


1- (انظر) النبوّة الخاصّة : باب 3737.
2- الأمالی للطوسی : 508/1111.
3- تحف العقول : 36.
4- إرشاد القلوب : 199 ، انظر تمام الکلام فی حدیث المعراج فی بحار الأنوار : 77/21 _ 31.

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : أوصِنی و أوجِزْ _: علَیکَ بِالیَأسِ مِمّا فی أیدی النّاسِ ، و إیّاکَ و الطَّمَعَ فإنّهُ الفَقرُ الحاضِرُ ، و صَلِّ صَلاتَکَ و أنتَ مُوَدِّعٌ ، و إیّاکَ و ما یُعتَذَرُ مِنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لاُِمّ أنسٍ _: اُهجُری المَعاصیَ فإنّها أفضَلُ الهِجرَةِ ، و حافِظی علَی الفَرائضِ فإنّها أفضَلُ الجِهادِ ، و أکثِری مِن ذِکرِ اللّهِ ، فإنّکِ لا تَأتِینَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ بشیءٍ غَدا أحَبَّ إلَی اللّهِ مِن کَثرَةِ ذِکرِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ مِن أهلِ الیَمَنِ _: اُوصِیکَ أن لا تُشرِکَ باللّهِ شَیئا و إن قُطِّعتَ أو حُرِّقتَ بِالنّارِ ، و لا تَعُقَّنَّ والِدَیکَ ، و إن أرادَکَ أن تَخرُجَ مِن دُنیاکَ فاخرُجْ ، و لا تَسُبَّ النّاسَ ، و إذا لَقِیتَ أخاکَ فَالقَهُ بِبِشرٍ حَسَنٍ ، و صُبَّ لَهُ مِن فَضلِ دَلوِکَ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که عرض کرد: مرا سفارشی مختصر فرما _فرمود: از آنچه مردم دارند چشم برکن و از طمع بپرهیز که آن فقر نقد است و نمازت را چنان بخوان که گویی آخرین نماز عمر توست و از کاری که باعث عذرخواهی تو شود دوری کن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مادر اَنس _فرمود: از گناهان دوری کن که این برترین هجرت است و فرایض را پاس دار که این برترین جهاد است و یاد خدا بسیار کن؛ زیرا فردای قیامت برای خدا چیزی نمی بری که نزد خدا محبوبتر از بسیاری یاد او باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی از اهل یمن _فرمود: به تو سفارش می کنم که چیزی را شریک خدا نگردانی اگر چه قطعه قطعه ، یا به آتش سوزانده شوی و پدر و مادرت را نافرمانی و با آنان بدرفتاری مکن و [حتی] اگر از تو خواست که از دنیایت خارج شوی، بشو و مردم را دشنام مگو و هرگاه با برادرت رو به رو شدی با خوشرویی برخورد کن و از زیادی [آب ]دلو خود برای او بریز.

ص :166


1- کنز العمّال : 44156.
2- کنز العمّال : 3935.
3- کنز العمّال : 44361.

تحف العقول :عنه صلی الله علیه و آله _ لَمّا قالَ لَهُ رَجُلٌ: أوصِنی _ : اِحفَظْ لِسانَکَ . ثُمّ قالَ لَهُ : یا رسولَ اللّهِ ، أوصِنی ! قالَ صلی الله علیه و آله : اِحفَظْ لِسانَکَ . ثُمّ قالَ : یا رسولَ اللّهِ، أوصِنی ! فقالَ : وَیحَکَ وَ هَل یَکُبُّ النّاسَ علی مَناخِرِهِم فی النّارِ إلاّ حَصائدُ ألسِنَتِهِم ؟! (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لسعید بن یزید _اُوصِیکَ أن تَستَحیِیَ مِن اللّهِ تعالی کما تَستَحیِی مِن الرّجُلِ الصّالِحِ مِن قَومِکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِمُعاذٍ لَمّا استَوصاهُ _: اُعبُدِ اللّهَ کأنّکَ تَراهُ ، و اعدُدْ نَفسَکَ فی المَوتی ، و اذکُرِ اللّهَ عِندَ کُلِّ حَجَرٍ و عِندَ کُلِّ شَجَرٍ ، و إذا عَمِلتَ سَیّئةً فاعمَلْ بجَنبِها حَسَنةً ؛ السِّرّ بِالسِّرِّ ، و العَلانِیَة بِالعَلانِیَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِمُعاذٍ ، و قد أخَذَ بیَدِهِ فمَشی قَلیلاً _: یا مُعاذُ ، اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ ، و صِدقِ الحَدیثِ ، و وَفاءِ العَهدِ ، و أداءِ الأمانَةِ ، و تَرکِ الخِیانَةِ ، و رَحمِ الیَتیمِ ، و حِفظِ الجِوارِ ، و کَظمِ الغَیظِ ، و لِینِ الکلامِ ، و بَذلِ السَّلامِ ، و لُزومِ الإمامِ . (4)

تحف العقول :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردی که عرض کرد: مرا سفارشی فرما فرمود: زبانت را نگه دار. آن مرد دوباره عرض کرد: ای رسول خدا! مرا سفارشی فرما. حضرت فرمود: زبانت را نگه دار. بار دیگر عرض کرد: ای رسول خدا! مرا سفارشی فرما. پیامبر فرمود: وای بر تو! مگر مردم را چیزی جز محصولات زبانشان در آتش سرنگون می کند؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به سعید بن یزید _فرمود : به تو سفارش می کنم که از خداوند متعال شرم کنی،همچنان که از مرد پاک و شایسته قوم خود شرم می کنی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به معاذ که از آن حضرت تقاضای سفارشی کرد _فرمود: خدا را چنان عبادت کن که انگار او را می بینی و خودت را از مردگان بشمار و نزد هر سنگ و درختی خدا را یادآور شو و هرگاه گناهی کردی، در کنار آن کار نیکی انجام ده؛ [نیکی ]پنهانی در برابر [گناه ]پنهانی و [نیکی] آشکار در قبال [گناه] آشکار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به معاذ وقتی که دست او را گرفت و اندکی رفت _فرمود: ای معاذ! تو را سفارش می کنم به پروا داشتن از خداوند و راستگویی و وفای به عهد و پیمان و برگرداندن امانت [به صاحبش] و ترک خیانت و مهربانی به یتیم و رعایت حقّ همسایگی و فرو خوردن خشم و با نرمی و ملایمت سخن گفتن و سلام کردن و پیروی از امام.

ص :167


1- تحف العقول : 56 .
2- کنز العمّال : 5770.
3- الترغیب و الترهیب : 4/106/39.
4- الترغیب و الترهیب : 4/107/39.

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام _: یا علیُّ ، أنهاکَ عَن ثَلاثِ خِصالٍ عِظامٍ : الحَسَدِ و الحِرصِ و الکِذبِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا ، و أوَّلُها _: یا علیُّ ، ثَلاثٌ مَن لَقِیَ اللّهَ بهِنَّ فهُو مِن أفضَلِ النّاسِ ......... . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :_ أیضا و أوَّلُها _یا علیُّ اُوصِیکَ بوَصیَّةٍ فاحفَظْها، فلا تَزالُ بِخَیرٍ ما حَفِظتَ وَصیَّتی ......... . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا علیُّ ، إنّ مِنَ الیَقینِ أنْ لا تُرضیَ أحَدا بسَخَطِ اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا ، حِینَ بَعَثَهُ إلَی الیَمَنِ _: یا علیُّ ، اُوصِیکَ بِالدُّعاءِ فإنّهُ مَع الإجابَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا علیُّ ، إنّ لِلمُؤمنِ ثَلاثَ عَلاماتٍ : الصِّیامُ و الصَّلاةُ و الزَّکاةُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، اُعبُدِ اللّهَ کأنَّکَ تَراهُ ، فإن کُنتَ لا تَراهُ فإنّهُ یَراکَ ، و اعلَمْ أنَّ أوَّلَ عِبادَةِ اللّهِ المَعرِفَةُ بهِ ، فهُوَ الأوَّلُ قَبلَ کلِّ شیءٍ فلا شیءَ قَبلَهُ ، و الفَردُ فلا ثانِیَ لَهُ ، و الباقِی لا إلی غایَةٍ ، فاطِرُ السَّماواتِ و الأرضِ و ما فیهِما و ما بَینَهُما مِن شیءٍ و هُو اللّهُ اللَّطیفُ الخَبیرُ و هُو علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ ، ثُمّ الإیمانُ بِی و الإقرارُ بأنَّ اللّهَ تعالی أرسَلَنی إلی کافَّةِ النّاسِ بَشیرا و نَذیرا و داعِیا إلَی اللّهِ بإذنِهِ ، و سِراجا مُنیرا ، ثُمّ حُبُّ أهلِ بَیتیَ الّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طهَّرَهُم تَطهیرا .

و اعلَمْ _ یا أبا ذرٍّ _ إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ أهلَ بَیتی فی اُمَّتی کَسَفینَةِ نُوحٍ مَن رَکِبَها نَجا و مَن رَغِبَ عنها غَرِقَ ، و مِثَلَ بابِ حِطَّةٍ (7) فی بَنی إسرائیلَ؛ مَن دَخَلَها کانَ آمِنا . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود: ای علی! تو را از سه خصلت نهی می کنم: حسادت و حرص و دروغ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارشی به علی علیه السلام که آغازش چنین است _فرمود : ای علی! سه چیز است که هر کس خدا را با آن سه دیدار کند، از برترین مردم است ......... .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارشی به علی علیه السلام که آغازش چنین است _فرمود : ای علی! به تو سفارشی می کنم، آن را به گوش گیر؛ زیرا تا زمانی که سفارش مرا به گوش گیری در خیر و خوبی خواهی بود ......... .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : ای علی! از نشانه های یقین این است که هیچ کس را با به خشم آوردن خدا خشنود نکنی ......... .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام هنگامی که وی را به یمن فرستاد _فرمود: ای علی! تو را سفارش می کنم به دعا؛ زیرا که دعا با اجابت همراه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود: ای علی! مؤمن سه نشانه دارد: [پایبندی به ]روزه و نماز و زکات.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! خدا را چنان عبادت کن که گویی او را می بینی؛ زیرا اگر تو او را نمی بینی، قطعا او تو را می بیند و بدان که قدم اول عبادت خداوند، معرفت اوست. او اوّل و پیش از هر چیزی است، پس چیزی مقدّم بر او نیست. یکتا و یگانه است و دومی ندارد، باقی است بدون نهایت، آفریننده آسمان ها و زمین است و آنچه در آنها و آنچه در میان آنهاست و اوست خداوند لطیف و آگاه و او بر هر چیزی تواناست. پس از این [مرحله ]ایمان به من قرار دارد و اقرار به اینکه خداوند متعال مرا به سوی همه مردم فرستاده است تا به اذن او بشارت دهم و اعلام خطر کنم و به سوی خدا فرا خوانم و چراغی درخشان باشم. سپس، دوست داشتن اهل بیت من است؛ همانان که خداوند، پلیدی را از ایشان دور ساخته و کاملاً پاک و پاکیزه شان ساخته است. ای ابوذر! بدان که خداوند عزّ و جلّ اهل بیت مرا در میان امّتم چونان کشتی نوح قرار داده است که هر کس بر آن نشست، رهایی یافت و هر کس از سوار شدن آن سر باز زد، غرق شد و [نیز ]مانند باب [حطّه ] (9) در میان بنی اسرائیل که هر کس وارد آن شد در امن و امان قرار گرفت.

ص :168


1- بحار الأنوار : 77/44/1.
2- بحار الأنوار : 77/45/2.
3- بحار الأنوار : 77/46/3 .
4- تحف العقول : 6.
5- بحار الأنوار : 77/69/9.
6- تحف العقول : 10.
7- باب حطة: هی باب من دخله من بنی إسرائیل أرضیة المغفرة الإلهیة مهیّئة له (راجع: بصائر الدرجات ص 297 و البقرة : 58 ) .
8- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
9- باب حطّه، دروازه ای بوده که دخول به آن، زمینه آمرزش الهی را برای بنی اسرائیل فراهم می آورده است (ر. ک: بصائر الدرجات : ص 317 و سوره بقره آیه : 58).

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، اِحفَظْ ما اُوصِیکَ بهِ تَکُن سَعیدا فی الدُّنیا و الآخِرَةِ . (1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! سفارش هایی که به تو می کنم به گوش گیر تا در دنیا و آخرت سعادتمند باشی.

ص :169


1- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، نِعمَتانِ مَغبونٌ فیهِما کَثیرٌ مِن النّاسِ : الصِّحَّةُ و الفَراغُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، اِغتَنِمْ خَمسا قَبلَ خَمسٍ : شَبابَکَ قَبلَ هَرَمِکَ ، و صِحَّتَکَ قَبلَ سَقَمِکَ ، و غِناکَ قَبلَ فَقرِکَ، و فَراغَکَ قَبلَ شُغلِکَ، و حَیاتَکَ قَبلَ مَوتِکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، إیّاکَ و التَّسویفَ بأمَلِکَ، فإنَّکَ بِیَومِکَ و لَستَ بما بَعدَهُ، فإن یَکُن غَدٌ لَکَ فکُن فی الغَدِ کما کُنتَ فی الیَومِ ، و إن لَم یَکُن غَدا لَم تَندَمْ علی ما فَرَّطتَ فی الیَومِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، کَم مِن مُستَقبِلٍ یَوما لا یَستَکمِلُهُ ، و مُنتَظِرٍ غَدا لا یَبلُغُهُ ! (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، لَو نَظَرتَ إلَی الأجَلِ و مَسیرِهِ لَأبغَضتَ الأملَ و غُرورَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، کُن کأنّکَ فی الدُّنیا غَریبٌ ، أو کعابِرِ سَبیلٍ، و عُدَّ نَفسَکَ مِن أصحابِ القُبورِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! دو نعمت است که بسیاری از مردم در آنها مغبون می شوند: تندرستی و فراغت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار: جوانیت را پیش از پیریت و تندرستیت را پیش از بیماریت و توانگریت را پیش از تهی دستیت و آسودگیت را پیش از گرفتاریت و زندگیت را پیش از مردنت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! زنهار که به سبب آرزویت کار امروز را به فردا فکنی؛ زیرا تو با امروز خود به سر می بری نه با فردایت، اگر فردایی برایت بود در آن فردا نیز چنان باش که در امروز بوده ای و اگر فردایی در کار نبود پشیمان نشوی که در کار امروزت کوتاهی کرده ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! چه بسیار کسانی که روزی را آغاز می کنند و آن را به پایان نمی برند و منتظر فردایی هستند و به آن نمی رسند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! اگر به اجل و حرکت و مسیر آن بنگری، بی گمان آرزو و فریب آن را دشمن خواهی داشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! چنان باش که گویی در دنیا غریبی، یا رهگذری، و خود را از خفتگان در گورها به شمار آر.

ص :170


1- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
2- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
3- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
4- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
5- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
6- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، إذا أصبَحتَ فلا تُحَدِّثْ نَفسَکَ بِالمَساءِ ، و إذا أمسَیتَ فلا تُحَدِّثْ نَفسَکَ بِالصَّباحِ ، و خُذ مِن صِحَّتِکَ قَبلَ سَقَمِکَ ، و مِن حَیاتِکَ قَبلَ مَوتِکَ فإنَّکَ لا تَدری ما اسمُکَ غَدا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذرٍّ ، إیّاکَ أن تُدرِکَکَ الصَّرعَةُ عِندَ العَثرَةِ ، فلا تُقالَ العَثرَةُ و لا تُمَکَّنَ مِنَ الرَّجعَةِ ، و لا یَحمَدَکَ مَن خَلَّفتَ بما تَرَکتَ ، و لا یَعذُرَکَ مَن تَقدِمُ علَیهِ بما اشتَغَلتَ بهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اللّهَ اللّهَ فی جِیرانِکُم ؛ فإنّهُم وَصِیَّةُ نَبیِّکُم، ما زالَ یُوصِی بهِم حَتّی ظَنَنّا أنّهُ سیُوَرِّثُهُم (3) . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رَجُلاً أتَی النَّبیَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ لَهُ: یا رَسولَ اللّهِ أوصِنی، فَقال لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَهل أنتَ مُستَوصٍ إن أنا أوصَیتُکَ ؟ _ حتّی قالَ لَهُ ذلکَ ثَلاثا ، و فی کُلِّها یَقولُ لَهُ الرّجُلُ : نَعَم یا رسولَ اللّهِ _ فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فإنّی اُوصِیکَ إذا أنتَ هَمَمتَ بأمرٍ فتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ ، فإن یَکُ رُشدا فأمضِهْ ، و إن یَکُ غَیّا فانْتَهِ عَنهُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! چون صبح خود را آغاز کردی، به خویشتن وعده شب مده و هرگاه شبَت را آغازیدی، وعده صبح به خود مده و از دوران تندرستیت پیش از آنکه بیمار شوی بهره برگیر و از زندگیت پیش از آنکه بمیری؛ زیرا که تو نمی دانی فردا چه نامی خواهی داشت [مُرده یا زنده].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! بپرهیز از آنکه هنگام لغزیدن به سر در آیی؛ زیرا که لغزش بخشوده نمی شود و امکان بازگشت برای تو نیست و بازماندگان تو برای آنچه باقی گذاشته ای تو را نمی ستایند و کسی که پیش او می روی [خداوند ]به بهانه گرفتاری هایت تو را معذور نمی دارد.

امام علی علیه السلام :از خدا بترسید و حقوق همسایگانتان را رعایت کنید؛ زیرا که این سفارش پیامبر شماست. آن حضرت درباره همسایگان پیوسته سفارش می فرمود، تا جایی که گمان کردیم بزودی همسایگان را میراث بر یکدیگر قرار خواهد داد.

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! مرا سفارش فرما. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر تو را سفارش کنم آیا به گوش می گیری؟ حضرت سه بار این جمله را به او فرمود و هر بار آن مرد عرض می کرد: آری ای رسول خدا. پس، رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: به تو سفارش می کنم که هرگاه خواستی کاری انجام دهی، به عاقبت آن بیندیشی، اگر رستگاری بود آن را انجام بده و اگر گمراهی بود رهایش کن.

ص :171


1- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
2- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
3- نهج البلاغة : الکتاب 47 .
4- (انظر) الوصیّة لما بعد الموت: باب 4028.
5- الکافی : 8/150/130.

کنز العمّال عن أبی ذرٍّ:أوصانی خَلیلی صلی الله علیه و آله أن أنظُرَ إلی مَن هُو أسفَلُ مِنِّی و لا أنظُرَ إلی مَن هُو فَوقی ، و أن اُحِبَّ المَساکِینَ و أن أدنُوَ مِنهم ، و أن أصِلَ رَحِمی و إن قَطَعُونی و جَفَونی ، و أن أقولَ الحَقَّ و إن کان مُرّا ، و أن لا أخافَ فی اللّهِ لَومَةَ لائمٍ ، و أن لا أسألَ أحَدا شیئا ، و أن أستَکثِرَ مِن لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّهِ ، فإنّها مِن کَنزِ الجَنَّةِ . (1)

الخصال عن أبی ذرٍّ :أوصانی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بسَبعٍ : أوصانی أن أنظُرَ إلی مَن هو دُونی و لا أنظُرَ إلی مَن هو فَوقی ، و أوصانی بِحُبِّ المَساکینِ و الدُّنُوِّ مِنهُم ، و أوصانی أن أقولَ الحَقَّ و إن کانَ مُرّا ، و أوصانی أن أصِلَ رَحِمی و إن أدبَرَتْ ، و أوصانی أن لا أخافَ فی اللّهِ لومَةَ لائمٍ ، و أوصانی أنْ أستَکثِرَ مِن قَولِ : لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ باللّهِ (العلیِّ العظیمِ) ؛ فإنّها مِن کُنوزِ الجَنَّةِ . (2)

کنز العمّال_ به نقل از ابوذر _: محبوبم (رسول خدا) صلی الله علیه و آله به من سفارش فرمود که به پایین تر از خود بنگرم و به بالاتر از خویش منگرم و مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم و صله ارحام به جای آورم، هرچند آنان از من بِبُرند و به من بی مهری ورزند (از من دوری کنند) و حق را بگویم گر چه تلخ باشد و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسم و از هیچ کس چیزی نخواهم و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه را زیاد بگویم؛ زیرا که آن از گنج های بهشت است.

الخصال_ به نقل از ابوذر _: رسول خدا صلی الله علیه و آله هفت سفارش به من فرمود: مرا سفارش کرد که به پایین تر از خودم بنگرم و به کسی که بالاتر از من است ننگرم، مرا به دوست داشتن مستمندان و نزدیک شدن به آنان سفارش فرمود، مرا سفارش فرمود که حقیقت را بگویم، اگر چه تلخ باشد،مرا سفارش فرمود که با خویشاوندانم پیوند برقرار کنم هرچند آنان پشت کنند،سفارشم فرمود که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسم، مرا سفارش فرمود که ذکر لا حول و لا قوّة الاّ باللّه [العلیّ العظیم] را زیاد بگویم؛ زیرا که آن از گنجهای بهشت است.

ص :172


1- کنز العمّال : 44319.
2- الخصال : 345/12.

مکارم الأخلاق عن أبی ذرٍّ :دَخَلتُ ذاتَ یَومٍ فی صَدرِ نَهارِهِ علی رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله فی مَسجِدهِ ......... فقُلتُ : یا رسولَ اللّهِ _ بأبی أنتَ و اُمّی _ أوصِنی بِوَصِیَّةٍ یَنفَعُنی اللّهُ بها ، فقالَ : نَعَم و أکْرِمْ بِکَ یا أبا ذرٍّ ، إنّکَ مِنّا أهلَ البَیتِ ، و إنّی مُوصیکَ بوَصیَّةٍ فاحفَظْها فإنّها جامِعَةٌ لِطُرُقِ الخَیرِ و سُبُلِهِ ، فإنّکَ إن حَفِظتَها کانَ لکَ بها کِفلانِ ......... . (1)

الدعوات عن أسود بن أصرم :قلتُ : یا رسولَ اللّهِ أوصِنی ، فقالَ : أ تَملِکُ یَدَکَ ؟ [قال : ]قلتُ : نَعَم ، قالَ : فتَملِکُ لِسانَکَ ؟ قلتُ : نَعَم، قالَ صلی الله علیه و آله : فلا تَبسُطْ یَدَکَ إلاّ إلی خَیرٍ ، و لا تَقُلْ بلِسانِکَ إلاّ مَعروفا . (2)

کنز العمّال عن ضِرغامة بن عُلَیبَةَ بنِ حَرمَلَةَ :حدَّثَنی أبی عن أبیهِ قالَ : أتَیتُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله فی رَکبٍ من الحَیِّ ......... فلَمّا أرَدتُ الرُّجوعَ قلتُ : أوصِنی یا رسولَ اللّهِ ! قالَ : اِتَّقِ اللّهَ ، و إذا کُنتَ فی مَجلِسٍ فَقُمتَ عَنهُ فسَمِعتَهُم یَقولونَ ما یُعجِبُکَ فأْتِهِ ، و إذا سَمِعتَهُم یَقولونَ ما تَکرَهُ فلا تَأْتِهِ . (3)

مکارم الأخلاق_ به نقل از ابوذر _: روزی اول روز در مسجد خدمت رسول اللّه صلی الله علیه و آله رسیدم و گفتم: یا رسول اللّه ! پدر و مادرم به فدای شما مرا سفارشی کنید که خداوند بدان مرا نفع برساند . حضرت فرمود : باشد، با کمال میل ای ابوذر، تو از ما خاندان هستی. من تو را سفارش می کنم، پس تو نیز آن را به گوش گیر؛ زیرا که همه راه های خیر و خوبی را در بردارد، اگر آن را به گوش گیری به سبب آن دو بهره می بری.

الدعوات_ به نقل از اسود بن اصرم _: به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم : مرا سفارش نما، حضرت فرمود : آیا اختیار دست خود را داری؟ عرض کردم: آری. فرمود: آیا اختیار زبانت را هم داری؟ عرض کردم: آری. فرمود: پس، دست خود را جز به کار خیر مگشای و با زبانت جز خیر مگوی.

کنز العمّال_ به نقل از ضرغامة بن علیبة بن حرمله _: پدرم از پدرش نقل کرد که: همراه کاروانی از طایفه [خود ]خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و چون خواستم برگردم عرض کردم: ای رسول خدا! به من سفارشی بفرمایید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از خدا بترس و هرگاه در جمعی نشسته بودی و از آن جا برخاستی و شنیدی که سخنان خوشایندی می گویند، دوباره به آن مجلس بیا و اگر شنیدی که سخنان ناخوشایند می گویند، دیگر به آنجا قدم مگذار.

ص :173


1- مکارم الأخلاق : 2/363 _ 364/2661 .
2- الدعوات : 98/231.
3- کنز العمّال : 44152.

الترغیب و الترهیب عن مُعاذ_ أنّه قالَ _: یا رسولَ اللّه أوصنی، قال : اُعبُدِ اللّهَ کأنّکَ تَراهُ ، و اعدُدْ نَفسَکَ فی المَوتی ، و إن شِئتَ أنبأتُکَ بما هُو أملَکُ بِکَ مِن هذا کُلِّهِ ! _ قالَ: هذا، و أشارَ بیَدِهِ إلی لِسانِهِ _ . (1)

بحار الأنوار :روی أنّ رجلاً استوصی رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقال: لا تَغضَبْ قَطُّ ، فإنّ فیهِ مُنازَعَةَ ربِّکَ ، فقالَ : زِدْنی ، قالَ : إیّاکَ و ما یُعتَذَرُ مِنهُ فإنَّ فیهِ الشِّرکَ الخَفیَّ ، فقالَ : زِدْنی ، فقالَ : صَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ فإنّ فیها الوُصلَةَ و القُربی ، فقالَ : زِدْنی ، فقالَ علیه السلام : اِستَحیِ مِن اللّهِ استِحیاءکَ مِن صالِحی جِیرانِکَ فإنّ فیها زِیادَةَ الیَقینِ ، و قد أجمَعَ اللّهُ تعالی ما یَتَواصی بهِ المُتَواصُونَ مِن الأوَّلِینَ و الآخِرینَ فی خَصلَةٍ واحِدَةٍ و هی التَّقوی ، قالَ اللّهُ جلَّ و عَزَّ : «و لَقَدْ وَصَّیْنا الّذِینَ اُوتُوا الکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ و إیّاکُمْ أنِ اتَّقُوا اللّهَ» (2) و فیهِ جِماعُ کلِّ عِبادَةٍ صالِحَةٍ ، وَصَلَ مَن وَصَلَ إلَی الدَّرَجاتِ العُلی و الرُّتبَةِ القُصوی ، و بهِ عاشَ مَن عاشَ مَع اللّهِ بِالحَیاةِ الطَّیّبَةِ و الاُنسِ الدائمِ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «إنَّ المُتَّقینَ فی جَنّاتٍ و نَهَرٍ * فی مَقْعَدٍ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» (3) . (4)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از معاذ _: به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم : مرا سفارش و نصیحت کنید . حضرت فرمود : خدا را چنان عبادت کن که گویی او را می بینی و خودت را از زمره مردگان بشمار و اگر خواهی تو را از چیزی آگاه کنم که از همه اینها بیشتر تو را نگه می دارد. حضرت با دستش به زبان خود اشاره کرد و فرمود: این.

بحار الأنوار:مردی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سفارشی خواست حضرت فرمود : هرگز خشم مگیر؛ زیرا که در خشم کشمکش با پروردگارت نهفته است. عرض کرد: سفارشی دیگر فرمایید. فرمود: هرگز کاری که از آن عذر بخواهی، مکن؛ زیرا که در آن شرکِ ناپیداست. عرض کرد: باز هم بفرمایید. فرمود: نمازت را مانند کسی بخوان که گویی آخرین نماز عمرش را می خواند؛ زیرا در این نوع نماز خواندن پیوند و نزدیکی [به خدا]است. عرض کرد: باز هم بفرمایید. فرمود: از خداوند چنان حیا کن که از همسایگان صالح خود حیا می کنی؛ زیرا که در این امر زیادت یقین است و خداوند متعال آنچه را اوّلین و آخرینِ سفارش کنندگان بدان سفارش می کنند در یک خصلت جمع کرده و آن تقواست.خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «و هر آینه کسانی را که پیش از شما کتاب [آسمانی ]داده شده اند و شما را، سفارش کردیم که از خدا بترسید». تقوا مجمع هر عبادت شایسته ای است و هر که به درجات بالا و مرتبه بلند رسید به واسطه تقوا رسید و هر که با زندگی پاک و پاکیزه و انس همیشگی با خدا زیست به وسیله تقوا زیست. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «همانا تقوا پیشگان در میان باغ ها و نهرها، در قرارگاه صدق، نزد پادشاهی توانایند».

ص :174


1- الترغیب و الترهیب : 3/532/30.
2- النساء : 131 .
3- القمر : 54 و 55 .
4- بحار الأنوار : 78/200/28.

مکارم الأخلاق عن أبی سعیدٍ :جاءَ رَجُلٌ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أوصِنی ! قالَ : علَیکَ بتَقوَی اللّهِ ؛ فإنَّها جِماعُ کلِّ خَیرٍ ، و علَیکَ بِالجِهادِ فی سبیلِ اللّهِ ؛ فإنّها رَهبانِیَّةُ المُسلِمینَ ، و علَیکَ بذِکرِ اللّهِ و تِلاوَتِ کِتابِهِ ؛ فإنَّهُ نُورٌ لَکَ فی الأرضِ و ذِکرٌ لَکَ فی السَّماءِ ، و اخزُنْ لِسانَکَ إلاّ مِن خَیرٍ ؛ فإنَّکَ بذلکَ تَغلِبُ الشَّیطانَ . (1)

(2)

4017 - وَصایا الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام
4017 - سفارش های امام علی علیه السلام

أ _ وَصایاهُ لابنهِ الحَسَنِ علیه السلام :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ _ أی بُنَیَّ _ و لُزُومِ أمرِهِ ، و عِمارَةِ قَلبِکَ بذِکرِهِ ، و الاعتِصامِ بحَبلِهِ ، و أیُّ سَبَبٍ أوثَقُ مِن سَبَبٍ بَینَکَ و بَینَ اللّهِ إن أنتَ أخَذتَ بهِ ؟!

أحْیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ ، و أمِتْهُ بِالزَّهادَةِ ، و قَوِّهِ بِالیَقینِ ، و نَوِّرْهُ بِالحِکمَةِ ، و ذَلِّلْهُ بذِکرِ المَوتِ ، و قَرِّرْهُ بِالفَناءِ ، و بَصِّرْهُ فَجائعَ الدُّنیا .........

و اعلَمْ یا بُنَیَّ أنّ أحَبَّ ما أنتَ آخِذٌ بهِ إلَیَّ مِن وَصِیَّتی تَقوَی اللّهِ و الاقتِصارُ علی ما فَرَضَهُ اللّهُ علَیکَ ، و الأخذُ بما مَضی علَیهِ الأوَّلونَ مِن آبائکَ ، و الصّالِحونَ مِن أهلِ بَیتِکَ . (3)

مکارم الأخلاق_ به نقل از ابو سعید _: مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ! مرا سفارش فرما . حضرت فرمود: بر تو باد تقوا داشتن از خدا؛ زیرا که آن در بردارنده همه خوبی هاست، و بر تو باد جهاد در راه خدا؛ زیرا که آن رهبانیّت مسلمانان است، و بر تو باد یاد خدا و تلاوت کتاب او؛ زیرا که این کار برای تو در زمین نور است و در آسمان نام، و زبانت را جز از خیر و خوبی نگه دار؛ زیرا که با این کار بر شیطان چیره می آیی.

4017

سفارش های امام علی علیه السلام

الف _ سفارش های آن حضرت به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام

امام علی علیه السلام :ای فرزندم! تو را سفارش می کنم به پروای از خدا و پیروی از فرمان او و آباد کردن دلت با یاد او و چنگ زدن به ریسمان او، و کدام رشته محکمتر از رشته ای است که میان تو و او باشد اگر بدان چنگ زنی؟

دلت را با اندرز زنده بدار و با بی رغبتی به دنیا بمیرانش و به وسیله یقین نیرویش بخش و با حکمت روشنش گردان و با یاد مرگ زبونش ساز و به فنا و نیستی معترفش گردان و به رنج ها و گرفتاری های دنیا بینایش کن.

فرزندم! بدان که بهترین سفارشی که از من به کار بندی، تقوا داشتن از خداست و بسنده کردن به آنچه خداوند بر تو واجب گردانیده و به کار بستن آنچه نیاکان تو و نیکان خاندانت بر آن بوده اند.

ص :175


1- الترغیب و الترهیب : 3/532/29.
2- (انظر) بحار الأنوار : 22 / 455 باب 1 ، و ج 77 / 110 باب 6 ، .
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.

(1)

ب _ وصایاهُ لابنهِ الحُسَینِ علیه السلام :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا بُنَیَّ اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ فی الغِنی و الفَقرِ ، و کَلِمَةِ الحَقِّ فی الرِّضی و الغَضَبِ ، و القَصدِ فی الغِنی و الفَقرِ ، و بِالعَدلِ علَی الصَّدیقِ و العَدُوِّ ، و بِالعَمَلِ فی النَّشاطِ و الکَسَلِ ، و الرِّضی عَنِ اللّهِ فی الشِّدَّةِ و الرَّخاءِ . (2)

(3)

ب _ سفارشهای آن حضرت به فرزند بزرگوارش حسین علیه السلام

امام علی علیه السلام :فرزندم! تو را سفارش می کنم به تقوا داشتن از خدا در دارایی و ناداری و حق گویی در خشنودی و خشم و میانه روی در توانگری و تهیدستی و دادگری با دوست و دشمن و کار و عمل در سرزندگی و بی حوصلگی و خشنودی از خدا در سختی و آسایش.

ص :176


1- (انظر) بحار الأنوار : 77 / 196 باب 8. تحف العقول : 68.
2- . تحف العقول : 88.
3- (انظر) بحار الأنوار : 77 / 236 باب 9.

ج _ وصایاهُ للحَسَنِ و الحُسَینِ علیهما السلام:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکُما بتَقوَی اللّهِ ، و ألاّ تَبغِیا الدُّنیا و إن بَغَتکُما ، و لا تَأسَفا علی شَیءٍ مِنها زُوِیَ عَنکُما ، و قُولا بِالحَقِّ ، و اعمَلا للأجْرِ (لِلآخِرَةِ) ، و کُونا لِلظّالِمِ خَصما و لِلمَظلومِ عَونا .

اُوصِیکُما ، و جَمیعَ وُلْدی و أهلی ، و مَن بَلَغَهُ کِتابی ، بتَقوَی اللّهِ و نَظمِ أمرِکُم . (1)

د _ وصایاهُ للمُسلمینَ:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکُم بذِکرِ المَوتِ و إقلالِ الغَفلَةِ عَنهُ ، و کَیفَ غَفلَتُکُم عَمّا لَیسَ یُغفِلُکُم ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بِالرَّفضِ لهذهِ الدُّنیا التّارِکَةِ لَکُم و إن لَم تُحِبُّوا تَرکَها . (3)

عنه علیه السلام_ إنّهُ کانَ إذا حَضَرَ الحَربَ یُوصِی المُسلِمینَ بکَلِماتٍ ، مِنها _: تَعاهَدُوا الصَّلاةَ ، و حافِظوا علَیها ، و استَکثِروا مِنها . (4)

عنه علیه السلام_ لِرجُلٍ استَوصاهُ _: لا تُحَدِّثْ نَفسَکَ بفَقرٍ ، و لا بِطُولِ عُمرٍ . (5)

ج _ سفارشهای آن حضرت به حسن و حسین علیهما السلام

امام علی علیه السلام :شما دو تن را به تقوای خدا سفارش می کنم و اینکه در پی دنیا نباشید، گر چه دنیا در پی شما باشد و برای چیزی از دنیا که از شما گرفته شود افسوس مخورید و همواره حقیقت را بگویید و برای پاداش (برای آخرت) کار کنید و دشمن ستم پیشه باشید و یار ستمدیده.

شما دو تن و همه فرزندانم و خانواده ام و هر کس را که این نامه من به او رسد، به پروا داری از خدا و داشتن نظم و انضباط در کارهایتان سفارش می کنم.

د _ سفارشهای آن حضرت به مسلمانان

امام علی علیه السلام :شما را به یاد مرگ بودن و کمتر غافل شدن از آن سفارش می کنم . چگونه از چیزی غفلت می کنید که از شما غافل نیست؟

امام علی علیه السلام :شما را به رها کردن این دنیا سفارش می کنم؛ دنیایی که شما را رها می کند، هرچند رها کردنش را دوست نداشته باشید.

امام علی علیه السلام_ هرگاه در جنگ حاضر می شد به مسلمانان سفارش هایی می کرد، از جمله _می فرمود: نماز را پاس دارید و بر آن مواظبت کنید و بسیار نماز بگزارید.

امام علی علیه السلام_ به مردی که از آن حضرت تقاضای نصیحتی کرد _فرمود: نه فقر را به خودت تلقین کن و نه عمر دراز را.

ص :177


1- نهج البلاغة : الکتاب 47.
2- . نهج البلاغة : الخطبة 188.
3- نهج البلاغة : الخطبة 99.
4- . الکافی : 5/36/1.
5- بحار الأنوار : 78/77/48.

عنه علیه السلام_ أیضا _: اُوصِیکَ أن لا یَکونَنَّ لِعَمَلِ الخَیرِ عِندَکَ غایَةٌ فی الکَثرَةِ ، و لا لِعَمَلِ الإثمِ عِندَکَ غایَةٌ فی القِلَّةِ . (1)

عنه علیه السلام_ کَتبَ إلی بعضِ أصحابِهِ _: اُوصِیکَ و نَفسی بتَقوی مَن لا تَحِلُّ مَعصِیَتُهُ ، و لا یُرجی غَیرُهُ ، و لا الغِنی إلاّ بهِ . (2)

(3)

4018 - وَصایاهُ عِندَ الوَفاةِ
4018 - سفارش های آن حضرت به هنگام وفات

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَصِیَّتی لَکُم : أن لا تُشرِکوا باللّهِ شَیئا ، و محمّدٌ صلی الله علیه و آله فلا تُضَیِّعوا سُنَّتَهُ ، أقِیموا هذَینِ العَمودَینِ ، و أوقِدوا هذَینِ المِصباحَینِ ، و خَلاکُم ذَمٌّ ! (4)

عنه علیه السلام :اُوصِیکَ یا بُنَیَّ بِالصَّلاةِ عِندَ وَقتِها ، و الزَّکاةِ فی أهلِها عِندَ مَحَلِّها ، و الصَّمتِ عِندَ الشُّبهَةِ ، و أنهاکَ عَنِ التَّسَرُّعِ بِالقَولِ و الفِعلِ ، و الْزَمِ الصَّمتَ تَسلَمْ . (5)

امام علی علیه السلام_ به مردی که از ایشان اندرزی طلبید _فرمود: به تو سفارش می کنم که هرگز برای کار خوب حدّ اکثری قائل مشوی و برای کار گناه حدّ اقلّی در نظر نگیری.

امام علی علیه السلام_ به یکی از یاران خود _نوشت : تو را و خودم را به تقوا از آن کسی سفارش می کنم که نافرمانی او روا نیست و امیدی جز او نباشد و بی نیازی ای جز به وسیله او نشاید.

4018

سفارش های آن حضرت به هنگام وفات

امام علی علیه السلام :سفارش من به شما این است که چیزی را شریک خداوند نسازید و سنّت محمّد صلی الله علیه و آله را تباه نگردانید. این دو ستون را برپا دارید و این دو چراغ را برافروزید، دیگر نکوهشی متوجّه شما نخواهد شد!

امام علی علیه السلام :فرزندم! به تو سفارش می کنم که نماز را در وقتش بخوانی، و زکات را به موقع به اهلش برسانی، و هنگام شبهه خاموش مانی، و تو را از شتابزدگی در گفتار و کردار باز می دارم، و خاموشی گزین تا به سلامت مانی.

ص :178


1- . تحف العقول : 211.
2- الکافی : 2/136/23.
3- (انظر) التقوی : باب 4095. الإسلام : باب 1857. الموعظة : باب 4062.
4- . نهج البلاغة : الکتاب 23.
5- وسائل الشیعة : 18/123/42.

عنه علیه السلام :اُوصِی المُؤمِنینَ بشَهادَةِ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، و أنّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ .........

ثُمّ إنّی اُوصِیکَ یا حسَنُ و جَمیعَ وُلْدی و أهلِ بَیتی و مَن بَلَغَهُ کِتابی مِن المُؤمِنینَ بِتَقوَی اللّهِ ربِّکُم و لا تَموتُنَّ إلاّ و أنتُم مُسلِمونَ ، و اعتَصِموا بحَبلِ اللّهِ جَمیعا و لا تَفَرَّقوا ؛ فإنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : «صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامَّةِ الصَّلاةِ و الصَّومِ ، و إنّ المُبِیرَةَ _ و هِیَ الحالِقَةُ لِلدِّینِ _ فَسادُ ذاتِ البَینِ» و لا قُوّةَ إلاّ باللّهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ ، و إقامِ الصَّلاةِ ......... و اُوصِیکَ بمَغفِرَةِ الذَّنبِ ، و کَظمِ الغَیظِ ، و صِلَةِ الرَّحِمِ ، و الحِلمِ عِندَ الجاهِلِ ، و التَّفَقُّهِ فی الدِّینِ ، و التَّثَبُّتِ فی الأمرِ ، و التّعهُّدِ لِلقُرآنِ ، و حُسنِ الجِوارِ ، و الأمرِ بِالمَعروفِ ، و النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ ، و اجتِنابِ الفَواحِشِ کُلِّها فی کُلِّ ما عُصِیَ اللّهُ فیهِ . (2)

امام علی علیه السلام :مؤمنان را به گواهی دادن به اینکه هیچ خدایی جز خداوند یگانه بی شریک نیست و محمّد بنده و فرستاده اوست، سفارش می کنم .........

و سپس، ای حسن! تو و همه فرزندانم و خاندانم و همه مؤمنانی را که این نامه من به آنها می رسد، سفارش می کنم به اینکه از پروردگارتان، خدا، پروا کنید و جز در حال مسلمانی نمیرید و همگی به ریسمان خداوند چنگ زنید و پراکنده نشوید؛ زیرا من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید: «با یکدیگر در صلح و آشتی به سر بردن، برتر از همه نماز و روزه هاست و عامل هلاکت و براندازی دین همانا اختلاف و دشمنی با یکدیگر است» و لا قوّة الاّ باللّه .

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود: تو را سفارش می کنم به تقوای الهی و برپا داشتن نماز ......... تو را سفارش می کنم به گذشت از گناه و خطا[ی مردم ]و فرو خوردن خشم و صله رحم و بردباری در برابر نادان و آگاه شدن در دین و درنگ و تأمل در کارها و یاد کرد و مواظبت بر قرآن و حُسن همسایگی و امر به معروف و نهی از منکر و دوری کردن از همه زشتی ها در هر کاری که نافرمانی خدا باشد.

ص :179


1- تحف العقول : 197.
2- تحف العقول : 222 .

(1)

4019 - وَصایا الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام
4019 - سفارش های امام زین العابدین علیه السلام

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ و قد ضَمَّ ابنَهُ الباقِرَ علیه السلام إلی صَدرِهِ لَمّا حَضرَهُ المَوتُ _: یا بُنَیَّ اُوصِیکَ بما أوصانی بهِ أبی علیه السلام حِینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ ، و بِما ذَکرَ أنّ أباهُ أوصاهُ بهِ ، قالَ : یا بُنَیَّ ، إیّاکَ و ظُلمَ مَن لا یَجِدُ علَیکَ ناصِرا إلاّ اللّهَ . (2)

عنه علیه السلام :خَفِ اللّهَ تعالی لِقُدرَتِهِ علَیکَ ، و استَحیِ مِنهُ لِقُربِهِ مِنکَ .

لا تُعادِیَنَّ أحَدا و إن ظَنَنتَ أنّهُ لا یَضُرُّکَ ، و لا تَزهَدَنَّ فی صَداقَةِ أحَدٍ و إن ظَنَنتَ أنّهُ لا یَنفَعُکَ ؛ فإنّکَ لا تَدری مَتی تَرجو صَدیقَکَ ، و لا تَدری مَتی تَخافُ عَدُوَّکَ ، و لا یَعتَذِرْ إلَیکَ أحَدٌ إلاّ قَبِلتَ عُذرَهُ . و إن عَلِمتَ أنّهُ کاذِبٌ ، وَ لْیَقِلَّ عَیبُ النّاسِ علی لِسانِکَ . (3)

(4)

4019

سفارش های امام زین العابدین علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام_ در هنگام رحلتش و آن گاه که فرزندش باقر علیه السلام را در آغوش کشید _فرمود: فرزندم! تو را به همان چیزی سفارش می کنم که پدرم هنگام وفاتش به من سفارش کرد و فرمود که پدرش نیز او را به آن سفارش کرده است. فرمود : ای فرزندم! بپرهیز از ستم کردن بر کسی که در برابر تو یاوری جز خداوند نمی یابد.

امام زین العابدین علیه السلام :به سبب قدرتی که خدا بر تو دارد از او بترس و به دلیل نزدیکیش به تو از او شرم کن.

هرگز با کسی دشمنی مکن، هرچند گمان بری که به تو زیانی نمی زند و به دوستی هیچ کس بی رغبتی نشان مده ، هرچند خیال کنی که به حال تو سودمند نیست؛ زیرا تو نمی دانی که چه وقت به دوستت امیدوار (محتاج) می شوی و نمی دانی کی از دشمنت بیمناک می شوی. هر کس از تو پوزش خواست عذر او را بپذیر، هر چند بدانی که دروغ می گوید. و باید عیب مردم بر زبان تو کمتر رانده شود .

ص :180


1- (انظر) النجاة: باب 3798 حدیث 20133. بحار الأنوار : 78 / 98 باب 18.
2- الکافی : 2/331/5.
3- الدرّة الباهرة : 26.
4- (انظر) الموعظة : باب 4065. بحار الأنوار : 78 / 128 باب 21.

4020 - وصایا الإمامِ الباقِرِعلیه السلام
4020 - سفارش های امام باقرعلیه السلام

الإمام الباقر علیه السلام_ لجابِرِ بنِ یَزیدَ الجُعفیِّ (1) _: اُوصِیکَ بخَمسٍ : إن ظُلِمتَ فلا تَظلِمْ ، و إن خانُوکَ فلا تَخُنْ ، و إن کُذِّبتَ فلا تَغضَبْ ، و إن مُدِحتَ فلا تَفرَحْ ، و إن ذُمِمتَ فلا تَجزَعْ ، و فَکِّرْ فیما قیلَ فیکَ ، فإن عَرَفتَ مِن نَفسِکَ ما قیلَ فیکَ فسُقوطُکَ مِن عَینِ اللّهِ جلَّ و عَزَّ عِندَ غَضَبِکَ مِن الحَقِّ أعظَمُ علَیکَ مُصیبَةً مِمّا خِفتَ مِن سُقوطِکَ مِن أعیُنِ النّاسِ ، و إن کُنتَ علی خِلافِ ما قِیلَ فِیکَ فثَوابٌ اکتَسَبتَهُ مِن غَیرِ أنْ یَتعَبَ بَدَنُکَ .

و اعلَمْ بأنّکَ لا تَکونُ لَنا وَلیّا حتّی لَوِ اجتَمعَ علَیکَ أهلُ مِصرِکَ و قالوا : إنّکَ رجُلُ سَوءٍ لَم یَحزُنْکَ ذلکَ ، و لو قالوا : إنّکَ رجُلٌ صالِحٌ لَم یَسُرَّکَ ذلکَ ، و لکنِ اعرِضْ نَفسَکَ علی کِتابِ اللّهِ ؛ فإن کُنتَ سالِکا سَبیلَهُ ، زاهِدا فی تَزهیدِهِ ، راغِبا فی تَرغیبِهِ ، خائفا مِن تَخویفِهِ ، فاثبُتْ و أبشِرْ ؛ فإنّهُ لا یَضُرُّکَ ما قِیلَ فِیکَ ، و إن کُنتَ مُبائنا لِلقُرآنِ فماذا الّذی یَغُرُّکَ مِن نَفسِکَ ؟! إنّ المُؤمنَ مَعنِیٌّ بمُجاهَدَةِ نَفسِهِ لیَغلِبَها علی هَواها ، فمَرّةً یُقیمُ أوَدَها (2) و یُخالِفُ هَواها فی مَحَبَّةِ اللّهِ ، و مَرّةً تَصرَعُهُ نَفسُهُ فَیَتَّبِعُ هَواها فیَنعَشُهُ اللّهُ فیَنتَعِشُ (3) ، و یُقیلُ اللّهُ عَثرَتَهُ فیَتَذَکَّرُ ، و یَفزَعُ إلَی التَّوبَةِ و المَخافَةِ فیَزدادُ بَصیرَةً و مَعرِفَةً لِما زِیدَ فیهِ مِن الخَوفِ ، و ذلکَ بأنّ اللّهَ یَقولُ : «إنّ الّذِینَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُمْ طائفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فإذا هُمْ مُبْصِرونَ» . (4)

یا جابِرُ ، استَکثِرْ لنَفسِکَ مِن اللّهِ قَلیلَ الرِّزقِ تَخَلُّصا إلَی الشُّکرِ ، و استَقلِلْ مِن نَفسِکَ کَثیرَ الطّاعَةِ للّهِ إزراءً علَی النَّفسِ (5) و تَعَرُّضا للعَفوِ ، و ادفَعْ عَن نَفسِکَ حاضِرَ الشَّرِّ بحاضِرِ العِلمِ ، و استَعمِلْ حاضِرَ العِلمِ بخالِصِ العَمَلِ ، و تَحَرَّزْ فی خالِصِ العَمَلِ مِن عَظیمِ الغَفلَةِ بِشِدَّةِ التَّیقُّظِ ، و استَجلِبْ شِدَّةِ التَّیقُّظِ بصِدقِ الخَوفِ ، و احذَرْ خَفِیَّ التَّزَیُّنِ (6) بحاضِرِ الحَیاةِ ، و تَوَقَّ مُجازَفَةَ (7) الهَوی بدَلالَةِ العَقلِ ، و قِفْ عِندَ غَلَبَةِ الهَوی باستِرشادِ العِلمِ ، و استَبقِ خالِصَ الأعمالِ لِیَومِ الجَزاءِ . (8)

4020

سفارش های امام باقر علیه السلام

امام باقر علیه السلام_ به جابر بن یزید جعفی (9) _فرمود: تو را به پنج چیز سفارش می کنم: اگر به تو ستم کردند تو ستم مکن، اگر به تو خیانت کردند تو خیانت مکن، اگر تو را تکذیب کردند عصبانی نشو، اگر ستایشت کردند شاد مشو و اگر نکوهشت کردند دلگیر مشو، بلکه به آنچه درباره تو گفته شد بیندیش، اگر دیدی آنچه درباره تو گفته شده در تو هست،بدان که افتادن تو از چشم خداوند عزّ و جلّ بر اثر خشمگین شدنت از حقیقت، مصیبتش برای تو بزرگتر از مصیبتی است که می ترسی از چشم مردم بیفتی. اما اگر خلاف آن چیزی باشی که درباره ات گفته شده، این خود ثوابی است که، بدون به رنج و زحمت افکندن جسم خود، به دست آورده ای.

و بدان که تو دوست ما نخواهی بود، مگر آنگاه که اگر همه همشهریانت بر ضدّ تو همصدا شوند و بگویند: تو مرد بدی هستی، مایه اندوه تو نشود و اگر همه گویند: تو مرد خوبی هستی، این سخن تو را شاد نسازد. بلکه خودت را با آنچه در کتاب خداست بسنج، اگر دیدی پوینده راه آن هستی، از آنچه پرهیز داده است می پرهیزی، به آنچه ترغیب کرده است راغبی و از آنچه ترسانده است می ترسی، پس استوار و شاد باش؛ زیرا آنچه درباره تو گفته شده است، به تو زیانی نمی رساند. اما اگر دیدی از قرآن جدایی، دیگر چرا باید خودت را بفریبی؟! به راستی که مؤمن همواره در کار مبارزه با نفْس خویش است، تا بر هوا و هوس آن چیره آید؛ یک بار او نفْسِ خود را از کجی و انحراف به راستی می آورد و به خاطر محبّت به خدا، با هوای نفْس مخالفت می ورزد و یک بار هم نفْسش او را بر زمین می افکند و در نتیجه، پیرو هوس آن می گردد. اما خداوند دستش را می گیرد و بلند می شود و خداوند لغزش او را می بخشد و مؤمن به خود می آید و به توبه و ترس از خدا پناه می برد و بر اثر افزایش ترسش [از خدا] بر بینش و معرفت او افزوده گردد. دلیلش هم این است که خداوند می فرماید: «در حقیقت، کسانی که تقوا دارند، چون وسوسه ای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را ]به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند».

ای جابر! همان روزیِ اندک خدا را برای خود بسیار شمار، تا از عهده شکرش به درآیی و طاعت بسیار خود از خدا را کم بشمار تا از این راه بر نفْس خرده گیری (آن را زبون سازی) و خود را در معرض عفو و گذشت [خداوند] قرار دهی. شرّ موجود را به وسیله دانش و معرفت موجود، از خودت دور گردان و دانش موجود را به وسیله عمل خالص، به کار بند و در عمل خالصی که انجام می دهی خودت را با بیداری و هوشیاری تمام، از غفلت بزرگ نگه دار و بیداری کامل را با ترس صادقانه [از خدا ]به دست آر و از خود آرایی های (آلودگی های) نهانی به این زندگی [دنیا ]حذر کن و با راهنمایی خرد، خودت را از خطر هوس نگه دار و هنگام غالب آمدن هوس، با ارشاد خواهی از دانش ، درنگ کن و اعمال خالص را برای روز پاداش نگه دار.

ص :181


1- الجُعفیّ _ زنة الکرسیّ _: نسبة إلی جُعف بن سعد العشیرة بن مِذحج أبی حیّ بالیمن . و هو جابر بن یزید بن الحرث بن عبد یغوت الجُعفیّ من أصحاب الباقر و الصادق علیهما السلام و خدم الإمام أبا جعفر علیه السلام سنین متوالیة، مات رحمه اللّه فی أیّام الصادق علیه السلام سنة ثمان و عشرین و مائة. (کما فی هامش المصدر).
2- الأوَد _ محرّکة _ : العِوَج (النهایة : 1/79) .
3- نعشه اللّه : رفعه، أقامه تُنعش الضعیف : تقوّیه و تقیمه (مجمع البحرین : 3/1802) .
4- الأعراف : 200 . و الطائف: هو ما کان کالخیال و الشیء یُلمّ بک (لسان العرب : 9/225) .
5- أزری علی النفس : عابها و عابتها. و یحتمل أن یکون: إزدراء _ من باب الافتعال _ ای احتقارا و استخفافا . (هامش المصدر) (راجع النهایة : 2/302) .
6- و فی بعض النسخ «خفیّ الرَّین» أی الدَّنَس. (کما فی هامش المصدر).
7- جَازَف : باع الشیء لا یعلم کیله أو وزنه، و جازف بنفسه : خاطر بها، و جازف فی کلامه : أرسله إرسالاً علی غیر رویّة (المعجم الوسیط : 1/121) .
8- تحف العقول : 284.
9- جعفی _ بر وزن کرسی _ منسوب به جعف بن سعد العشیرة بن مذحج بزرگِ تیره ای در یمن است. او جابر بن یزید بن حرث بن عبد یغوت جعفی از اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام است. چند سال متوالی در خدمت امام باقر علیه السلام بود و سال 128، در دوران امام صادق علیه السلام از دنیا رفت _ خدایش رحمت کناد (به نقل از حاشیه تحف العقول).

ص :182

مستطرفات السرائر :عن حمران بنِ أعین : دخلتُ علی أبی جعفر علیه السلام فقُلتُ : أوصِنی . فقالَ : اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ ، و إیّاکَ و المِزاحَ فإنّهُ یُذهِبُ هَیبَةَ الرّجُلِ و ماءَ وَجهِهِ، و علَیکَ بِالدُّعاءِ لإخوانِکَ بظَهرِ الغَیبِ فإنّهُ یَهیلُ الرِّزقَ _ یَقولُها ثَلاثا _ . (1)

4021 - وصایا الإمامِ الصّادِقِ علیه السلام
4021 - سفارش های امام صادق علیه السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِرجُلٍ استَوصاهُ _: اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ ، و الوَرَعِ و الاجتِهادِ ، و اعلَمْ أنّهُ لا یَنفَعُ اجتِهادٌ لا وَرَعَ فیهِ . (2)

مستطرفات السرائر_ به نقل از حمران بن اعین _: خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و از آن حضرت اندرزی خواستم حضرت فرمود : تو را به تقوای خدا سفارش می کنم و [نیز] از شوخی بپرهیز؛ زیرا شوخی هیبت مرد و آبروی او را می برد و [نیز]در غیاب برادرانت برای آنان دعا کن ؛ زیرا که این کار روزی را سرازیر می کند. حضرت این جمله را سه بار فرمود .

4021

سفارش های امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام_ به مردی که تقاضای سفارش کرد _فرمود: تو را به تقوای الهی و پارسایی و سخت کوشی [در عبادت ]سفارش می کنم و بدان که سخت کوشی در عبادت اگر با پارسایی همراه نباشد، سود نمی بخشد.

ص :183


1- مستطرفات السرائر : 144/13.
2- الأمالی للمفید:194/25.

عنه علیه السلام :أفضَلُ الوَصایا و ألزَمُها أن لا تَنسی ربَّکَ و أن تَذکُرَهُ دائما، و لا تَعصِیَهُ، و تَعبُدَهُ قاعِدا و قائما . (1)

کشف الغمّة :عن الإمام الصّادق علیه السلام _ لابنِهِ موسی علیه السلام _ : یا بُنَیَّ ، اقبَلْ وَصِیَّتی و احفَظْ مَقالَتی ؛ فإنّکَ إن حَفِظتَها تَعِشْ سَعیدا و تَمُتْ حَمیدا . یا بُنَیَّ ، مَن قَنَعَ بِما قُسِمَ لَهُ استَغنی ، و مَن مَدَّ عَینَیهِ إلی ما فی یَدِ غَیرِهِ ماتَ فَقیرا ، و مَن لَم یَرْضَ بِما قَسَمَ اللّهُ لَهُ اتَّهَمَ اللّهَ فی قَضائهِ ، و مَنِ اسْتَصغَرَ زَلَّةَ غَیرِهِ استَعظَمَ زَلَّةَ نَفسِهِ ، و مَنِ استَصغَرَ زَلَّةَ نَفسِهِ استَعظَمَ زَلَّةَ غَیرِهِ .

یا بُنَیَّ ، مَن کَشَفَ عن حِجابِ غَیرِهِ تَکَشَّفَت عَوراتُ بَیتِهِ ، و مَن سَلَّ سَیفَ البَغیِ قُتِلَ بهِ ، و مَنِ احتَفَرَ لأخیهِ بِئرا سَقَطَ فیها ، و مَن داخَلَ السُّفَهاءَ حُقِّرَ ، و مَن خالَطَ العُلَماءَ وُقِّرَ ، و مَن دَخلَ مَداخِلَ السَّوءِ اتُّهِمَ .

یا بُنَیّ ، إیّاکَ أن تَزری بِالرِّجالِ فیُزری بِکَ ، و إیّاکَ و الدُّخولَ فیما لا یَعنیکَ فتَزِلَّ (فَتُذَلَّ) . (2)

یا بُنَیَّ ، قُلِ الحَقَّ لَکَ و علَیکَ تُستَشارُ مِن بَینِ أقرانِکَ .

یا بُنَیَّ ، کُنْ لِکِتابِ اللّهِ تالِیا ، و للإسلامِ فاشِیا ، و بِالمَعروفِ آمِرا ، و عَنِ المُنکَرِ ناهِیا ، و لِمَن قَطَعَکَ واصِلاً ، و لِمَن سَکتَ عَنکَ مُبتَدِئا ، و لِمَن سَألَکَ مُعطِیا ، و إیّاکَ و النَّمیمَةَ فإنّها تَزرَعُ الشّحناءَ فی قُلوبِ الرِّجالِ ، و إیّاکَ و التَّعَرُّضَ لِعُیوبِ النّاسِ ، فمَنزِلَةُ المُتَعَرِّضِ لِعُیوبِ النّاسِ کمَنزِلَةِ الهَدَفِ .

یا بُنَیَّ ، إذا طَلَبتَ الجُودَ فعلَیکَ بمَعادِنِهِ ، فإنّ لِلجُودِ مَعادِنَ، و لِلمَعادِنِ اُصولاً، و لِلاُصولِ فُروعا، و للفُروعِ ثَمَرا ، و لا یَطیبُ ثَمَرٌ إلاّ بفَرعٍ ، و لا فَرعٌ إلاّ بأصلٍ ، و لا أصلٌ ثابتٌ إلاّ بمَعدِنٍ طَیِّبٍ .

یا بُنَیَّ ، إذا زُرتَ فَزُرِ الأخیارَ ، و لا تَزُرِ الفُجّارَ؛ فإنّهُم صَخرَةٌ لا یَتَفجَّرُ ماؤها ، و شَجَرَةٌ لا یَخضَرُّ وَرَقُها ، و أرضٌ لا تَظهَرُ عُشبُها . قالَ علیُّ بنُ موسی علیه السلام : فما تَرَکَ أبی هذهِ الوَصِیَّةَ إلی أن تُوفِّیَ . (3)

امام صادق علیه السلام :برترین و لازمترین سفارش ها این است که پروردگارت را فراموش نکنی و همواره به یادش باشی و نا فرمانیش ننمایی و نشسته و ایستاده [و در هر حال] او را بپرستی .

کشف الغمّة :امام صادق علیه السلام به فرزند خود حضرت کاظم علیه السلام _ فرمود : فرزندم! سفارش مرا بپذیر و سخنم را به گوش گیر؛ زیرا که اگر آن را به گوش گیری خوشبخت می زیی و خوش نام و نیک فرجام می میری. فرزندم! هر که به آنچه خداوند قسمت او کرده است خرسند باشد، بی نیاز گردد و هر که به آنچه در دست دیگری است چشم داشته باشد، نیازمند بمیرد و هر که به آنچه خداوند قسمتش کرده است راضی نباشد، خداوند را در قضای او متّهم کرده باشد و هرکه لغزش دیگری را کوچک بیند، لغزش خویش را بزرگ بیند و هر که لغزش خود را کوچک شمارد، لغزش دیگری را بزرگ بشمارد.

فرزندم! هر که پرده دیگری را کنار زند، زشتی های خانه خودش آشکار شود و هر که شمشیرِ ستم برکشد، خود به آن شمشیر کشته شود و هر که برای برادرش چاهی کند، خود در آن چاه افتد و هر که با نابخردان بنشیند، کوچک شود و هر که با دانایان آمیزش کند،احترام یابد و هر که به جاهای بد نام آمد و شد کند، متّهم گردد.

فرزندم! از تحقیر کردن مردم (بزرگان) بپرهیز که تحقیر می شوی و به کارهای بیهوده و نا مربوط مپرداز که می لغزی (خوار می شوی).

فرزندم! حقیقت را، به سود و زیان خود، بگو تا از میان همتایانت با تو مشورت شود.

فرزندم! پیرو (تلاوت کننده) کتاب خدا باش و مبلّغ اسلام و امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر و پیوند زننده با کسی که از تو بریده است و آغازگرِ آشتی با کسی که از تو قهر کرده است و عطا کننده به کسی که از تو چیزی می خواهد. از سخن چینی بپرهیز که آن تخم کینه را در دل های مردان می افشاند و از پرداختن به عیوب مردم دوری کن؛ زیرا کسی که به عیب های مردم می پردازد، به منزله هدف است.

فرزندم! هرگاه جویای بخشش شدی به معادن آن مراجعه کن؛ زیرا که جود و بخشش را معدن هاست و معدن ها را ریشه هاست و ریشه ها را شاخه هاست و شاخه ها را میوه باشد و هیچ میوه ای نرسد، مگر با شاخه و هیچ شاخه ای نباشد، مگر با ریشه و هیچ ریشه استواری نباشد، مگر با معدنی پاک و پاکیزه.

فرزندم! هرگاه دیدار می کنی، با نیکان دیدار کن و به دیدن بدکاران مرو؛ زیرا اینان تخته سنگی هستند که چشمه ای از آن نمی جوشد و درختی هستند که برگ هایش سبز نمی شود و زمینی هستند که گیاهش نمی روید. علی بن موسی [الرضا] علیه السلام فرمود: پدرم تا زنده بود این سفارش را فرو نگذاشت.

ص :184


1- . بحار الأنوار: 78/200/27.
2- ما بین الهلالین نقلناه من بحار الأنوار : 78/204/42.
3- کشف الغمّة : 2/396.

ص :185

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ و قد کَتَبَ بهذهِ الرِّسالَةِ إلی أصحابِهِ و أمَرَهُم بمُدارَسَتِها و النَّظَرِ فیها و تَعاهُدِها و العَمَلِ بها ، فکانُوا یَضَعُونَها فی مَساجِدِ بُیوتِهِم ، فإذا فَرَغوا مِن الصَّلاةِ نَظَروا فیها _: بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، أمّا بَعدُ فاسألوا ربَّکُمُ العافِیَةَ ، و علَیکُم بِالدَّعَةِ (1) و الوَقارِ و السَّکِینَةِ ، و علَیکُم بِالحَیاءِ و التَّنَزُّهِ عمّا تَنَزَّهَ عنهُ الصّالِحونَ قَبلَکُم ، و علَیکُم بمُجامَلَةِ (2) أهلِ الباطِلِ ، تَحَمَّلوا الضَّیمَ مِنهُم ، و إیّاکُم و مُماظَّتَهُم ، دِینوا فیما بَینَکُم و بَینَهُم _ إذا أنتُم جالَستُموهُم و خالَطتُموهُم و نازَعتُموهُم الکلامَ ، فإنّهُ لا بُدَّ لَکُم مِن مُجالَسَتِهِم و مُخالَطَتِهِم و مُنازَعَتِهِمُ الکلامَ _ بِالتَّقیَّةِ الّتی أمَرَکُمُ اللّه أن تأخُذوا بِها فیما بَینَکُم و بَینَهُم ، فإذا ابتُلِیتُم بذلکَ مِنهُم فإنَّهُم سَیُؤذُونَکُم و تَعرِفونَ فی وجوهِهِمُ المُنکَرَ ، و لَو لا أنَّ اللّهَ تعالی یَدفَعُهُم عَنکُم لَسَطَوا (3) بِکُم ، و ما فی صُدُورِهِم مِن العَداوَةِ و البَغضاءِ أکثَرُ مِمّا یُبدُونَ لَکُم . مَجالِسُکُم و مَجالِسُهُم واحِدَةٌ ، و أرواحُکُم و أرواحُهُم مُختَلِفَةٌ لا تَأتَلِفُ ، لا تُحِبُّونَهُم أبَدا و لا یُحِبُّونَکُم ، غَیرَ أنّ اللّهَ تعالی أکرَمَکُم بِالحَقِّ و بَصَّرَکُموهُ و لَم یَجعَلْهُم مِن أهلِهِ فتُجامِلونَهُم و تَصبِرونَ علَیهِم و لا مُجامَلَةَ لَهُم و لا صَبرَ لَهُم علی شیءٍ (4) ، و حِیَلُهُم وَسواسُ بَعضِهِم إلی بَعضٍ ؛ فإنَّ أعداءَ اللّهِ إنِ استَطاعُوا صَدُّوکُم عَنِ الحَقِّ ، فیَعصِمُکُم اللّهُ مِن ذلکَ ......... . (5)

امام صادق علیه السلام_ در نامه ای به اصحاب خود که به آنان دستور داد آن را همواره بخوانند و در آن دقّت کنند و مضامینش را به کار بندند و آنان نیز نامه را در بعد از نماز آن را مطالعه می کردند _نوشت : _ به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد، از پروردگارتان عافیت و سلامت بطلبید و سنگین و با وقار و آرام و با شرم و حیا باشید و از آنچه خوبان پیش از شما دوری می کردند، دوری کنید و با اهل باطل خوشرفتار باشید و ستم آنان را تحمّل کنید و از کشمکش زیاد با ایشان بپرهیزید و از آنجا که از همنشینی و معاشرت و بحث و منازعه با آنان چاره ای ندارید، پس هرگاه با ایشان همنشینی و آمیزش کردید و میانتان بحث و ستیز درگرفت، تقیّه را ، که خداوند شما را به رعایت آن فرمان داده است، مراعات کنید؛ زیرا اگر به[شرّ] آنان گرفتار شوید، شما را آزار خواهند داد و بدخواهی و کینه توزی را در چهره آنان خواهید دید و اگر نه این بود که خداوند شرّ آنها را از شما دور می کند، بی گمان بر شما سخت یورش می آوردند. دشمنی و کینه ای که از شما در سینه هایشان دارند بیش از آن مقداری است که نشان می دهند. محیط زندگی شما و آنها یکی است، اما جان های شما و آنان گونه گون است و با هم انس و الفت نمی گیرند، شما هرگز دوستدار آنان نخواهید شد و آنان نیز هرگز شما را دوست نخواهند داشت، جز اینکه خداوند متعال شما را با [پذیرش دین ]حق گرامی داشته و بدان بینایتان کرده است، لیکن آنان را از اهل حق قرار نداده است. به همین دلیل است که شما با ایشان خوشرفتاری می کنید و در برابر آنان صبورید، اما آنان از خوشرفتاری [با شما ]به دورند و در برابر هیچ چیز صبر و تحمّل ندارند،بلکه نقشه ها و حیله گری های خود را به یکدیگر القا می کنند ؛ زیرا که دشمنان خدا،چنانچه بتوانند، شما را از حقّ و حقیقت باز می دارند. پس خداوند شما را از این نقشه ها و گزندها حفظ می کند ......... .

ص :186


1- وَ دُعَ و دَاعَة و دَعَةً : أی سکن و ترفّه (النهایة : 5/166) .
2- المجاملة : المعاملة بالجمیل . و الضّیم : الظلم . و ما ظظت الرجل مماظّة : شاردته و نازعته (الصحاح : 4/1662 ، و ج 5/1973 و ج 3/1180) . و قوله «بالتقیة» متعلّق بدینوا، و ما بینهما معترض. (کما فی هامش المصدر).
3- سطابه یسطوا سطوا : قهره و أذلّه (المصباح المنیر : 276) .
4- قال العلاّمة المجلسی رحمه الله: اعلم أنّه یظهر من بعض النسخ المصحّحة أنّه قد اختلّ نظم هذا الحدیث و ترتیبه بسبب تقدیم بعض الورقات و تأخیر بعضها. و فیها قوله : «لا صبر لهم علی شیء» متّصل بقوله فیما بعد : «من اُمورکم» هکذا : «و لا صبر لهم علی شیء من اُمورکم تدفعون أنتم السیّئة» إلی آخر ما سیأتی، و هو الصواب (مرآة العقول : 25/7) .
5- الکافی : 8/2/1 ، انظر تمام الرسالة.

عنه علیه السلام :اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ ؛ فإنَّ اللّهَ قد ضَمِنَ لمَنِ اتَّقاهُ أن یُحَوِّلَهُ عمّا یَکرَهُ إلی ما یُحِبُّ ، و یَرزُقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ . (1)

امام صادق علیه السلام :تو را به تقوای خدا سفارش می کنم؛ زیرا خداوند ضمانت کرده است که هر کس از او پروا کند، وی را از وضعی که خوش ندارد به وضعی که خوش دارد درآورد و از جایی که گمان نمی برد روزیش دهد.

ص :187


1- الکافی : 8/49/9.

الأمالی للطوسی :عن یَحیی بنِ العَلاءِ و إسحاق بن عمّارٍ عَن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : ما وَدَّعَنا قَطُّ إلاّ أوصانا بخَصلَتَینِ : علَیکُم بصِدقِ الحَدیثِ و أداءِ الأمانَةِ إلَی البَرِّ و الفاجِرِ ؛ فإنّهُما مِفتاحُ الرِّزقِ . (1)

تحف العقول :عن سُفیان الثَّوریِّ : دَخَلتُ علَی الصّادق علیه السلام فقُلتُ لَهُ : أوصِنی بوَصیَّةٍ أحفَظُها مِن بَعدِکَ ، قالَ علیه السلام : و تَحفَظُ یا سُفیانُ ؟ قلتُ : أجَلْ یا بنَ بِنتِ رسولِ اللّهِ . قالَ علیه السلام : یا سُفیانُ، لا مُرُوّةَ لِکَذوبٍ ، و لا راحَةَ لِحَسودٍ ، و لا إخاءَ لِمُلوکٍ ، و لا خُلَّةَ لِمُختالٍ ، و لا سُؤدَدَ (2) لِسَیِّئِ الخُلقِ .

ثُمّ أمسَکَ علیه السلام فقُلتُ : یا بنَ بِنتِ رسولِ اللّهِ ، زِدْنی ! فقالَ علیه السلام : یا سُفیانُ ، ثِقْ بِاللّهِ تَکُن عارِفا ، و ارْضَ بِما قَسَمَهُ لَکَ تَکُن غَنِیّا ، صاحِبْ بمِثلِ ما یُصاحِبونَکَ بهِ تَزدَدْ إیمانا ، و لا تُصاحِبِ الفاجِرَ فیُعَلِّمَکَ مِن فُجورِهِ ، و شاوِرْ فی أمرِکَ الّذینَ یَخشَونَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ .

ثُمّ أمسَکَ علیه السلام فقُلتُ : یا بنَ بِنتِ رسولِ اللّهِ ، زِدْنی ! فقالَ علیه السلام : یا سُفیانُ ، من أرادَ عِزّا بِلا سُلطانٍ و کَثرَةً بِلا إخوانٍ و هَیبَةً بِلا مالٍ فلْیَنتَقِلْ مِن ذُلِّ مَعاصی اللّهِ إلی عِزِّ طاعَتِهِ .

ثُمّ أمسَکَ علیه السلام فقُلتُ : یا بنَ بِنتِ رسولِ اللّهِ ، زِدْنی ! فقالَ علیه السلام : یا سُفیانُ ، أدَّبَنی أبی علیه السلام بثَلاثٍ و نَهانی عَن ثَلاثٍ : فأمّا اللَّواتی أدَّبَنی بهِنَّ فإنّهُ قالَ لی : یا بُنَیَّ ، مَن یَصحَبْ صاحِبَ السَّوءِ لا یَسلَمْ ، و مَن لا یُقَیِّدْ ألفاظَهُ یَندَمْ ، و مَن یَدخُلْ مَداخِلَ السَّوءِ یُتَّهَمْ . قلتُ : یا بنَ بِنتِ رسولِ اللّهِ ، فما الثّلاثُ اللَّواتی نَهاکَ عَنهُنَّ ؟ قالَ علیه السلام : نَهانی أن اُصاحِبَ حاسِدَ نِعمَةٍ ، و شامِتا بمُصیبَةٍ ، أو حامِلَ نَمیمَةٍ . (3)

الأمالی للطوسی_ به نقل از یحیی بن علاء و اسحاق بن عمّار _: حضرت صادق علیه السلام هیچ گاه با ما خداحافظی نمی کرد مگر اینکه به دو کار سفارشمان می فرمود: بر شما باد راستگویی و بازگرداندن امانت به نکو کار و تبهکار؛ زیرا که این دو خصلت کلید روزی هستند.

تحف العقول_ به نقل از سفیان ثوری _: خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: به من سفارشی (پندی) فرمایید تا بعد از شما آن را به کار بندم. حضرت فرمود: به گوش می گیری، ای سفیان! عرض کردم: آری، ای پسر دخت رسول خدا. فرمود: ای سفیان! دروغگو را مردانگی نیست و حسود را آسایش و شاهان را برادری و مغرور و متکبر را دوستی و بد اخلاق را سروری.

حضرت علیه السلام سپس دم فرو بست. من گفتم: ای پسر دخت رسول خدا! بیشتر بفرما . حضرت فرمود: ای سفیان! به خدا اعتماد کن، تا عارف باشی و به آنچه قسمت تو کرده است خرسند باش، تا توانگر باشی؛ چنان رفاقت کن که با تو رفاقت می کنند، تا بر ایمانت بیفزایی و با بدکار همنشینی مکن، که تو را بدکاری آموزد و در کارهایت با کسانی مشورت کن که از خداوند عزّ و جلّ می ترسند.

سپس دوباره دم فرو بست. گفتم: ای پسر دخت رسول خدا! بیشتر بفرما. فرمود: ای سفیان! هر که عزّت خواهد بی آنکه پادشاهی داشته باشد و قدرت خواهد بی آنکه برادرانی (دوستانی) داشته باشد و هیبت و شکوه خواهد بی آنکه مال و ثروت داشته باشد، باید از خواری معاصی خداوند به عزّت طاعت او درآید.

باز دم بر بست. عرض کردم: ای پسر دخت رسول خدا! باز هم بفرما. فرمود: ای سفیان! پدرم سه نکته ادب به من آموخت و از سه چیز مرا نهی فرمود . امّا آن سه نکته ادب که به من آموخت این بود که به من فرمود: فرزندم! هر که با یار بد نشیند، به سلامت نماند و هر که گفتارش را در بند نکشد، پشیمان گردد و هر که به جاهای بد نام آمد و شد کند، مورد بدگمانی و اتهام قرار گیرد. عرض کردم: ای پسر دخت رسول خدا! آن سه چیز که تو را از آنها نهی کرد چیست؟ فرمود: مرا از همنشینی با کسی که بر نعمت [دیگران] حسادت می ورزد و از گرفتاری و مصیبت [دیگران ]شاد می شود و یا کسی که سخن چین است نهی فرمود.

ص :188


1- الأمالی للطوسیّ : 676/1429.
2- السودد و السؤدد : الشرف و المجد (لسان العرب : 3/228) .
3- تحف العقول : 376.

تحف العقول :قَالَ الصّادِقُ علیه السلام _ لِلمُفَضَّلِ _ : اُوصِیکَ بسِتِّ خِصالٍ تُبلِّغُهُنَّ شِیعَتی . [قالَ المفضَّلُ : ]قلتُ : و ما هُنَّ یا سَیّدی ؟ قالَ علیه السلام : أداءُ الأمانَةِ إلی مَنِ ائتَمنَکَ ، و أنْ تَرضی لأخِیکَ ما تَرضی لنفسِکَ ، و اعلَمْ أنّ للاُمورِ أواخرَ فاحذَرِ العَواقِبَ ، و أنّ للاُمورِ بَغَتاتٍ فکُن علی حَذَرٍ ، و إیّاکَ و مُرتَقی جَبَلٍ سَهلٍ إذا کانَ المُنحَدَرُ وَعْرا ، و لا تَعِدَنَّ أخاکَ وَعْدا لَیسَ فی یَدِکَ وَفاؤهُ . (1)

تحف العقول:امام صادق علیه السلام به مفضّل فرمود : شش سفارش به تو می کنم که آنها را به شیعیانم برسانی. عرض کرد: آن سفارش ها چیست، سرورم؟ فرمود: برگرداندن امانت به کسی که به تو امانت سپرده است، و اینکه برای برادرت همان پسندی که برای خود می پسندی، و بدان که هر کاری را پایانی است، پس از فرجام کارها برحذر باش و هر کاری ممکن است ناگهانی پیش آید پس، همواره به هوش باش، و از بالا رفتن بر کوهی که صعود به آن آسان و پایین آمدن از آن دشوار است، بپرهیز، و هرگز به برادرت و عده ای نده که وفای به آن در اختیار تو نیست .

ص :189


1- تحف العقول : 367.

(1)

4022 - وَصایا الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام
4022 - سفارش های امام کاظم علیه السلام

تُحَفِ العقولِ:قالَ لَهُ رجُلٌ أوصِنی ، قالَ علیه السلام : و تَقبَلُ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : تَوسَّدِ الصَّبرَ ، و اعتَنِقِ الفَقرَ ، و ارفُضِ الشَّهَواتِ ، و خالِفِ الهَوی ، و اعلَمْ أنّکَ لَن تَخلُوَ مِن عَینِ اللّهِ ، فانظُرْ کَیفَ تَکونُ . (2)

4022

سفارش های امام کاظم علیه السلام

الکافی_ به نقل از علی بن سوید _: از امام کاظم علیه السلام سفارش خواستم، فرمود : تو را به تقوای خدا سفارش می کنم. سپس سکوت کرد. من از تنگ دستیم به آن حضرت شکوِه کردم و گفتم: به خدا قسم لباس بر تن نداشتم به طوری که فلانی دو جامه ای را که بر تن خود داشت درآورد و به من پوشاند! حضرت فرمود: روزه بگیر و صدقه بده! عرض کردم: از همان اندک کمکی که برادرانم به من می کنند صدقه بدهم؟ فرمود: آنچه را که خداوند به تو روزی کرده است صدقه بده، هر چند خودت بدان محتاج باشی.

4023 - وَصایا الإمامِ الجَوادِ علیه السلام
4023 - سفارش های امام جوادعلیه السلام

الکافی عن علیّ بن سویدٍ عن الإمامِ الکاظمِ علیه السلام ، قالَ :قلتُ لهُ : أوصِنی، فقالَ : آمُرُکَ بتَقوَی اللّهِ ، ثُمّ سَکَتَ . فشَکَوتُ إلَیهِ قِلَّةَ ذاتِ یَدی ، و قُلتُ : و اللّهِ ، لَقَد عَرَیتُ حتّی بَلغَ مِن عُریَتی أنّ أبا فُلانٍ نَزَعَ ثَوبَینِ کانا علَیهِ و کَسانِیهِما ! فقالَ : صُمْ و تَصَدَّقْ ! قلتُ : أتَصَدَّقُ مِمّا وَصَلَنی بهِ إخوانی و إن کانَ قَلیلاً ؟ قالَ : تَصَدَّقْ بما رَزَقَکَ اللّهُ و لَو آثَرتَ علی نَفسِکَ . (3)

(4)

4023

سفارش های امام جواد علیه السلام

تحف العقول :مردی به امام جواد علیه السلام عرض کرد: مرا سفارش فرما. حضرت فرمود: می پذیری؟ عرض کرد: آری. فرمود: شکیبایی را بالش خود ساز و فقر را در آغوش گیر و شهوت ها را به دور انداز و با هوس بستیز و بدان که تو از چشم خدا پنهان نیستی. پس، بنگر که چگونه ای.

ص :190


1- (انظر) العلم : باب 2829. الوصیّة لما بعد الموت : باب 4028. بحار الأنوار : 78 / 190 باب 23.
2- تحف العقول : 455.
3- الکافی : 4/18/2.
4- (انظر) الموعظة : باب 4068. بحار الأنوار : 78 / 296 باب 25.

أبو جعفر علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی سَعدِ الخَیرِ _: بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، أمّا بَعدُ ، فإنّی اُوصِیکَ بِتَقوَی اللّهِ ؛ فإنَّ فیها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ و الغَنیمَةَ فی المُنقَلَبِ . إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَقِی بِالتَّقوی عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ (1) ، و یُجَلّی بِالتَّقوی عَنهُ عَماهُ و جَهلَهُ ، و بِالتَّقوی نَجا نُوحٌ و مَن مَعهُ فی السَّفینَةِ و صالِحٌ و مَن مَعهُ مِن الصّاعِقَةِ ، و بِالتَّقوی فازَ الصّابِرونَ و نَجَت تِلکَ العُصَبُ (2) مِن المَهالِکِ. و لَهُم إخوانٌ علی تِلکَ الطّریقَةِ یَلتَمِسون تِلکَ الفَضیلَةَ ، نَبَذوا طُغیانَهُم مِن الإیرادِ بِالشَّهَواتِ لِما بَلَغَهُم فی الکِتابِ مِن المَثُلاتِ ، حَمِدوا رَبَّهُم علی ما رَزَقَهُم و هُو أهلُ الحَمدِ ، و ذَمُّوا أنفُسَهُم علی ما فَرَّطوا و هُم أهلُ الذَّمِّ ، و عَلِموا أنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی الحَلیمُ العَلیمُ ، إنّما غَضَبُهُ علی مَن لَم یَقبَلْ مِنهُ رِضاهُ ، و إنّما یَمنَعُ مَن لَم یَقبَلْ مِنهُ عَطاهُ ، و إنّما یُضِلُّ مَن لَم یَقبَلْ مِنهُ هُداهُ .

ثُمّ أمکَنَ أهلَ السَّیّئاتِ مِنَ التَّوبَةِ بِتَبدیلِ الحَسَناتِ ، دَعا عِبادَهُ فی الکِتابِ إلی ذلکَ بصَوتٍ رَفیعٍ لَم یَنقَطِعْ و لَم یَمنَعْ دُعاءَ عِبادِهِ ، فلَعَنَ اللّهُ الّذینَ یَکتُمونَ ما أنزَلَ اللّهُ .

و کَتَبَ علی نَفسِهِ الرَّحمَةَ فسَبَقَت قَبلَ الغَضَبِ فتَمَّتْ صِدقا و عَدلاً ، فلَیس یَبتَدئُ العِبادَ بِالغَضَبِ قَبلَ أن یُغضِبوهُ ؛ و ذلکَ مِن عِلمِ الیَقینِ و عِلمِ التَّقوی . و کُلُّ اُمَّةٍ قَد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الکِتابِ حِینَ نَبَذُوهُ و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حِینَ تَوَلَّوهُ ، و کانَ مِن نَبذِهِمُ الکِتابَ أن أقامُوا حُروفَهُ و حَرَّفوا حُدودَهُ فهُم یَروونَهُ و لا یَرعَونَهُ ، و الجُهّالُ یُعجِبُهُم حِفظُهُم لِلرِّوایَةِ و العُلَماءُ یَحزُنُهُم تَرکُهُم للرِّعایَةِ . و کانَ مِن نَبذِهِمُ الکِتابَ أن وَلَّوهُ الّذینَ لا یَعلَمونَ (3) ، فأورَدُوهُمُ الهَوی و أصدَرُوهُم إلَی الرَّدی و غَیَّروا عُرَی الدِّینِ ، ثُمَّ وَرَّثوهُ فی السَّفَهِ و الصِّبا (4) ، فالاُمَّةُ یَصدُرونَ عَن أمرِ النّاسِ بَعدَ أمرِ اللّهِ تبارکَ و تعالی و علَیهِ یَرِدونَ ، فبِئسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً وَلایَةُ النّاسِ بَعدَ وَلایَةِ اللّهِ (5) ، و ثَوابُ النّاسِ بَعدَ ثَوابِ اللّهِ ، و رضا النّاسِ بَعدَ رِضا اللّهِ ، فأصبَحَتِ الاُمّةُ کذلکَ و فیهِمُ المُجتَهِدونَ فی العِبادَةِ علی تِلکَ الضّلالَةِ ، مُعجَبونَ مَفتونونَ ، فعِبادَتُهُم فِتنَةٌ لَهُم و لِمَنِ اقتَدی بهِم .

و قَد کانَ فی الرُّسلِ ذِکْری للعابِدینَ ؛ إنّ نَبیّا مِن الأنبیاءِ کانَ یَستَکمِلُ الطّاعَةَ (6) ، ثُمّ یَعصی اللّهَ تبارکَ و تعالی فی البابِ الواحِدِ فخَرَجَ بهِ مِن الجَنَّةِ (7) و یُنبَذُ بهِ فی بَطنِ الحُوتِ ، ثُمّ لا یُنجیهِ إلاّ الاعتِرافُ و التَّوبَةُ . فاعرِفْ أشباهَ الأحبارِ و الرُّهبانِ الّذینَ سارُوا بکِتمانِ الکِتابِ و تَحریفِهِ فما رَبِحَت تِجارَتُهُم و ما کانُوا مُهتَدینَ ، ثُمّ اعرِفْ أشباهَهُم مِن هذهِ الاُمَّةِ الّذینَ أقامُوا حُروفَ الکِتابِ و حَرَّفوا حُدودَهُ (8) فهُم مَعَ السّادَةِ و الکَبَرَةِ (9) ، فإذا تَفَرَّقَت قادَةُ الأهواءِ کانُوا مَعَ أکثَرِهِم دُنیا و ذلکَ مَبلَغُهُم مِن العِلمِ . (10) لا یَزالونَ کذلکَ فی طَبَعٍ و طَمَعٍ ، لا یَزالُ یُسمَعُ صَوتُ إبلیسَ علَی ألسِنَتِهِم بِباطِلٍ کَثیرٍ ، یَصبِرُ مِنهُم العُلَماءُ علَی الأذی و التَّعنیفِ ، و یَعِیبونَ علَی العُلَماءِ بِالتَّکلیفِ . (11) و العُلَماءُ فی أنفُسِهِم خانَةٌ إن کَتَموا النَّصیحَةَ ، إن رَأوا تائها ضالاًّ لا یَهدونَهُ أو مَیِّتا لا یُحیُونَهُ ، فبِئسَ ما یَصنَعونَ ! لأنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أخَذَ علَیهِمُ المِیثاقَ فی الکِتابِ أن یَأمُروا بِالمَعروفِ و بما اُمِروا بهِ ، و أن یَنهَوا عَمّا نُهُوا عَنهُ ، و أن یَتَعاوَنوا علَی البِرِّ و التَّقوی و لا یَتَعاوَنوا علَی الإثمِ و العُدوانِ ، فالعُلَماءُ مِن الجُهّالِ فی جَهدٍ و جِهادٍ ؛ إن وَعَظَت قالوا : طَغَت ، و إنْ عَلِموا الحَقَّ (12) الّذی تَرَکوا قالوا : خالَفَت ، و إنِ اعْتَزَلوهُم قالوا : فارَقَت ، و إن قالوا : هاتُوا بُرهانَکُم علی ما تُحَدِّثونَ قالوا : نافَقَت ، و إن أطاعُوهُم قالوا : عَصَیتِ (13) اللّهَ عَزَّ و جلَّ ! فهَلَکَ جُهّالٌ فیما لا یَعلَمونَ ، اُمِّیُّونَ فیما یَتلُونَ ، یُصَدِّقونَ بِالکِتابِ عِندَ التَّعریفِ (14) و یُکَذِّبونَ بهِ عِندَ التَّحریفِ ، فلا یُنکَرونَ . اُولئکَ أشباهُ الأحبارِ و الرُّهبانِ : قادَةٌ فی الهَوی ، سادَةٌ فی الرَّدی .

و آخَرُونَ مِنهُم جُلوسٌ بَینَ الضَّلالَةِ و الهُدی ، لا یَعرِفونَ إحدی الطّائفَتَینِ مِن الاُخری ، یَقولونَ ما کانَ النّاسُ یَعرِفونَ هذا و لا یَدرُونَ ! ما هُو ، و صَدَقوا ! تَرَکَهُم رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علَی البَیضاءِ (15) لَیلُها مِن نَهارِها، لَم یُظهِرْ فیهِم بِدعَةً و لَم یُبَدِّلْ فیهِم سُنَّةً ، لا خِلافَ عِندَهُم و لا اختِلافَ ، فلَمّا غَشِیَ النّاسَ ظُلمَةُ خَطایاهُم صارُوا إمامَینِ : داعٍ إلَی اللّهِ تبارکَ و تعالی و داعٍ إلَی النّارِ ، فعِندَ ذلکَ نَطقَ الشَّیطانُ فعَلا صَوتُهُ علی لِسانِ أولیائهِ ، و کَثُرَ خَیلُهُ و رَجِلُهُ (16) ، و شارَکَ فی المالِ و الوَلَدِ مَن أشرَکَهُ فعَمِلَ بِالبِدعَةِ و تَرکَ الکِتابَ و السُّنَّةَ ، و نَطقَ أولیاءُ اللّهِ بِالحُجَّةِ و أخَذوا بِالکِتابِ و الحِکمَةِ ، فتَفَرَّقَ مِن ذلکَ الیَومِ أهلُ الحَقِّ و أهلُ الباطِلِ ، و تَخاذَلَ (17) و تَهادَنَ أهلُ الهُدی ، و تَعاوَنَ أهلُ الضَّلالَةِ؛ حَتّی کانَتِ الجَماعَةُ مَع فُلانٍ و أشباهِهِ ، فاعرِفْ هذا الصِّنفَ .

و صِنفٌ آخَرُ فأبصِرْهُم رَأیَ العَینِ نُجَباءَ (18) و الزَمْهُم حتّی تَرِدَ أهلَکَ ؛ فإنَّ الخاسِرینَ الّذینَ خَسِروا أنفُسَهُم و أهلِیهِم یَومَ القِیامَةِ ، ألا ذلکَ هُو الخُسرانُ المُبینُ .

«قالَ الشیخُ الکُلینیُّ قدس سره: إلی هاهُنا روایةُ الحسینِ ، و فی روایةِ محمّدِ بن یحیی زِیادَةُ» :

لَهُم عِلمٌ بِالطَّریقِ ، فإن کانَ دُونَهُم بَلاءٌ فلا تَنظُرْ إلَیهِم ، فإن کانَ دُونَهُم (19) عَسفٌ مِن أهلِ العَسفِ و خَسفٌ (20) ، و دُونَهُم بَلایا تَنقَضی ، ثُمَّ تَصیرُ إلی رَخاءٍ . ثُمّ اعلَمْ أنّ إخوانَ الثِّقَةِ ذَخائرُ بَعضُهُم لبَعضٍ ، و لَو لا أن تَذهَبَ بِکَ الظُّنونُ عَنّی (21) لَجَلَّیتُ لَکَ عَن أشیاءَ مِن الحَقِّ غَطَّیتُها ، و لَنَشَرتُ لَکَ أشیاءَ مِن الحَقِّ کَتَمتُها و لکنِّی أتَّقیکَ و أستَبقیکَ ، و لَیس الحَلیمُ الّذی لا یَتَّقی أحَدا فی مَکانِ التَّقوی ، و الحِلمُ لِباسُ العالِمِ فلا تَعرَیَنَّ مِنهُ ، و السَّلامُ . (22)

ابو جعفر علیه السلام_ در نامه ای به سعد الخیر _نوشت : به نام خداوند بخشنده مهربان، اما بعد، تو را به تقوای خدا سفارش می کنم؛ زیرا که تقوا [آدمی را] از نابودی به سلامت می دارد و در بازگشتگاه (آخرت) سود می بخشد. خداوند عزّ و جلّ به وسیله تقوا آدمی را از چیزهایی که از دسترس عقل او به دور است نگه می دارد و با تقوا کوری و نادانی او را بر طرف می سازد. به برکت تقوا بود که نوح و کسانی که با او در کشتی بودند نجات یافتند و نیز صالح و کسانی که با او بودند از صاعقه رستند و به واسطه تقوا بود که صابران پیروز شدند و آن گروه از مهلکه ها نجات یافتند و اینان را برادرانی است پوینده همان راه و روش و جویای همان فضیلت و منش . اینان با شنیدن کیفرها و مجازات هایی که بر سر گذشتگان آمده و در کتاب خدا بازگو شده است، طغیانشان را که همانا وارد شدن در شهوت ها بود ، به دور افکندند. پروردگارشان را بر آنچه روزیشان کرده است حمد و سپاس گفتند که اوست شایسته حمد. و خویشتن را به سبب کوتاهی هایشان نکوهش کردند که خود سزاوار نکوهشند و دانستند که خداوند تبارک و تعالی بردبار و داناست، و در حقیقت خشم او بر کسی است که در صدد جلب خشنودی او نباشد و تنها از کسی دریغ می کند که عطای او را نپذیرد و فقط کسی را بیراه می گذارد که هدایت او را نخواسته باشد.

آنگاه خداوند به گنهکاران فرصت توبه داد تا بدی های خود را به خوبی تبدیل کنند. در قرآن با صدایی بلند و پیوسته، بندگانش را به توبه فرا خواند و جلو دعای بندگانش را نگرفت. پس خدا لعنت کند کسانی را که آنچه را خداوند نازل فرموده کتمان می کنند.

او رحمت و مهر را بر خویشتن لازم ساخت و از این رو رحمت او بر خشمش پیشی گرفت و به راستی و عدالت، سرانجام گرفت. بنا بر این، تا بندگان او را به خشم نیاورند او بی مقدّمه بر بندگان خشم نمی گیرد و این [بینش ]برخاسته از علم ناشی از یقین و دانش حاصل از تقواست. خداوند علم و معرفت به کتاب [آسمانی ]را زمانی از هر امّتی گرفت که آنان خود آن را به دور افکندند و زمانی دشمنشان را بر آنان فرمانروا کرد که آنان خود تن به فرمانروایی او دادند. از نمونه های دور افکندن کتابشان این بود که حروف و کلمات آن را رعایت کردند، اما حدود و احکامش را تحریف کردند. از این رو تنها به نقل و روایت آن می پردازند و از فهم و عمل به آن به دورند و البته نادانان از اینکه روایت را حفظ دارند خوشحالند، اما دانایان از اینکه به مفاهیم آن عمل نمی کنند اندوهناکند. یکی دیگر از نمونه های دور افکندن کتابشان این بود که متولّیان آن را کسانی قرار دادند که [از آن هیچ ]نمی دانند. از این رو، این متولّیان آنان را به آبشخور هوس درآوردند و به سوی نابودی و هلاکتشان کشاندند و دستگیره های دین را تغییر دادند و آنگاه آن (دین) را برای مشتی سفیه و کودک به میراث نهادند و اینک امّت به جای گرفتن دستورهای خود از خداوند تبارک و تعالی، دستورهایشان را از مردم می گیرند و چه جایگزینی بدی کرده اند ستمگران که ولایت و دوستی مردم را به جای ولایت و دوستی خداوند گزیده اند و پاداش مردم را به جای پاداش خداوند و رضایت مردم را به جای رضایت خدا. امّت به چنین وضعی افتاده و عبادت پیشگان آنان نیز در همین گمراهی به سر می برند و مغرور و فریفته شده اند. عبادتشان مایه فتنه و گمراهی ایشان و پیروانشان گشته است، در حالی که در فرستادگان [الهی] پند و عبرتی برای عبادت پیشگان می باشد. پیامبری از پیامبران در طاعت و فرمانبری [از خداوند] به کمال می رسید (23) اما خداوند تبارک و تعالی را در یک مورد نافرمانی می کرد و به سبب همان یک نافرمانی از بهشت [دنیا ] (24) بیرون می رود و در شکم ماهی افکنده می شود و جز اعتراف به خطا و روی کردن به توبه چیزی نجاتش نمی دهد. پس، احبار و رهبان نماها را بشناس؛ همانان که [حقایق ]کتاب [آسمانی خود] را کتمان کردند و دست به تحریف آن زدند، اما این سوداگری آنان سودی به بار نیاورد و مردمانی رهیافته نبودند. امثال اینان را در میان این امّت نیز بشناس؛ همانان که حروف و کلمات کتاب خدا را چسبیدند و حدود (مفاهیم و احکام) آن را باژگونه کردند (25) ؛ زیرا که اینان همدست سران و سردمدارانند (26) و آنگاه که پیشوایان هوا و هوس پراکنده شوند [و هر یک برای خود دم از استقلال زند ]آنان به طرف کسی روند که از دنیای بیشتری برخوردار است (27) و این منتهای دانش ایشان می باشد. بر دل های اینان مهر خورده و طمع بر آن چیره گشته است، همواره از زبان هایشان صدای ابلیس به گوش می رسد و به باطل فراوان سخن می گویند، علما[ی راستین] بر آزار رسانی ها و درشتی های ایشان شکیبایی می ورزند و از اینکه علما آنان را به تکلیف (در نظر گرفتن حق) دعوت می کنند، بر ایشان خرده می گیرند، در حالی که علما[ی راستین] اگر ارشاد و نصیحت نکنند، اگر سرگشته گمراهی را ببینند و هدایتش نکنند یا مرده ای را ببینند و حیاتش نبخشند خیانت کارند و چه بد می کنند [اگر چنین کنند]؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی در قرآن از آنان پیمان گرفته است که به نیکی ها و آنچه بدان فرمان داده شده اند، فرمان دهند و از آنچه از آن نهی شده اند نهی کنند و در راه طاعت و پرهیزگاری یکدیگر را یاری رسانند و در طریق گناه و تجاوز به هم کمک نرسانند. این است که علما از دست مردمان نادان در رنج و مشقّتند. اگر موعظه کنند، نادانان گویند: یاغی شده اند و اگر حق و حقیقت را تعلیم دهند، گویند: راه مخالفت در پیش گرفته اند و اگر از آنان دوری کنند، گویند: [از جماعت مسلمانان] جدا شده اند و اگر بگویند: برای گفته های خود دلیل بیاورید،گویند: منافق شده اند؛ و اگر از آنها پیروی کنند، گویند: از خداوند عزّ و جلّ نافرمانی می کنند. پس جاهلانی در آنچه نمی دانند و بی سوادانی نسبت به آنچه [از کتاب خدا ]می خوانند، به هلاکت افتادند . الفاظ و ظاهر قرآن را به گاه شناساندن تصدیق کنند، امّا با تحریفِ مفاهیم آن، [در واقع] آن را تکذیب می کنند و کسی به آنان اعتراض نمی کند. اینان احبار و رهبان نماهایند، پیشرو هوسند و سردمدار هلاکت. گروه دیگری هم هستند که میان گمراهی و هدایت نشسته و سرگردانند، این دو طایفه (احبار و رهبان نماها و علمای راستین) را از هم تشخیص نمی دهند. می گویند که مردم [در روزگار پیامبر صلی الله علیه و آله ]با چنین وضعی (اختلاف میان امّت) مواجه نبودند و آن را نمی شناختند.راست هم می گویند [زیرا ]زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را ترک کرد [و به جوار حق پیوست ]آیینی روشن و آشکار برایشان باقی گذاشت که روز و شب آن (ظاهر و باطن یا حق و باطل آن) مشخص بود. نه بدعتی در میانشان نمودار شد و نه سنّتی [از سنّت های پیامبر صلی الله علیه و آله ] در بین آنان دستخوش تغییر و تبدیل شد و نه ناسازگاری و اختلافی در بین آنها به چشم می خورْد. اما آنگاه که تاریکیِ خطاهای امّت، آنان را فرو پوشاند،به دو دسته با دو پیشوا تقسیم شدند، پیشوایی که به [راه ]خداوند متعال فرا می خواند و پیشوایی که به سوی آتش دعوت می کرد. در این جا بود که شیطان زبان گشود و صدای خود را از زبان دوستان و پیروانش بلند کرد و سپاه سواره و پیاده او زیاد شد و شریک اموال و فرزندان کسانی شد که او را شریک خود کردند. پس، بدعت ها به کار بسته و کتاب و سنّت رها شد. اما اولیا و دوستان خدا زبان به حجّت آوری گشودند و به کتاب [خدا ]و حکمت و خرد چنگ زدند. از آن روز پیروان حق و پیروان باطل از هم جدا شدند و اهل هدایت یکدیگر را تنها گذاشتند و به کمک هم نشتافتند، ولی اهل گمراهی و ضلالت تعاون و همکاری کردند، تا آنکه جماعتْ طرفِ فلان و امثال او را گرفت. پس این دسته [از گمراهان] را بشناس. دسته دیگر را هم که همان جماعت نجیب و شریف هستند با دیده بصیرت بشناس و پیرو آنان باش و از ایشان جدا مشو تا به اهل خود [در آخرت یعنی انبیا و ائمّه و مؤمنان ]بپیوندی؛ زیرا که در حقیقت بازندگان کسانی هستند که خود و اهل خود را در روز قیامت درباختند و به راستی که این همان باخت آشکار است. (28)

این دسته (اهل حقّ) راه را می شناسند. پس اگر آنان را در رنج و گرفتاری دیدی به آن نگاه مکن [و این مقهوریّت و مظلومیّت ایشان را دلیل بر ناحق بودن آنها مگیر]؛ زیرا گر چه ممکن است گرفتار ستم و بی حرمتی ستمگران باشند و در انواع بلا و گرفتاری به سر برند، امّا [دیر یا زود ]همه اینها تمام می شود و به آسایش و خوشی تبدیل می گردد. و بدان که برادران مورد اعتماد، ذخیره ای برای یکدیگرند. اگر بیم آن نبود که دستخوش گمان ها[ی باطل و نادرست ]نسبت به من شوی و تو را از کف بدهم، هر آینه حقایقی را برایت آشکار می کردم که پوشیده می دارم و معارفی را به تو نشان می دادم که کتمانشان می کنم. اما من درباره تو بیم دارم (تقیّه می کنم) و خواهان حفظ تو هستم و بردبار و دوراندیش نیست کسی که در جای تقیّه از کسی تقیّه نکند و بردباری و دوراندیشی جامه دانشمند است. پس هرگز از آن برهنه مشو. و السلام.

ص :191


1- عزب : غاب (لسان العرب : 1/596) ، و فی بعض النسخ «نفی بالتقوی عن العبد ما عزب عنه عقله» . (کما فی هامش المصدر).
2- العُصْبَة : الجماعة من الرجال نحو العشرة ، و قیل : من العشرة إلی الأربعین ، و الجمعُ عُصَب (مجمع البحرین : 2/1221 و1222) .
3- أی جعلوا ولیّ الکتاب و القیّم علیه و الحاکم به الذین لا یعلمونه، و جعلوهم رؤساء علی أنفسهم یتّبعونهم فی الفتاوی و غیرها. (کما فی هامش المصدر).
4- أی جعلوه میراثا یرثه کلّ سفیه جاهل أو صبیّ غیر عاقل . و قوله : «بعد أمر اللّه » أی صدوره أو الاطّلاع علیه أو ترکه، و الورود و الصدور کنایتان عن الإتیان للسؤال و الأخذ و الرجوع بالقبول . (کما فی هامش المصدر).
5- «ولایة الناس» هو المخصوص بالذمّ.(کما فی هامش المصدر).
6- أشار به إلی یونس علیه السلام . و المراد بعصیانه غضبه علی قومه و هربه منهم بغیر إذن ربّه ، روی أنّه لمّا وعد قومه بالعذاب خرج من بینهم قبل أن یأمره اللّه تعالی . و اعلم أنّ العصیان هنا ترک الأفضل و الأولی ؛ و ذلک لأنّه لم یکن هناک أمر من اللّه تعالی حتّی عصاه بترک الإتیان به ، أو نهی منه حتّی خالفه بارتکابه، فإطلاق لفظ العصیان مجاز عن ترک الأولی و الأفضل ، و ذلک بالنسبة إلی درجات کمالهم بمنزلة العصیان . (کما فی هامش المصدر).
7- إطلاق الجنّة علی الدنیا لعلّ بالإضافة إلی بطن الحوت . کما قاله الفیض رحمه اللّه . (کما فی هامش المصدر).
8- إنّما شبّه هؤلاء العباد و علماء العوامّ المفتونین بالحطام بالأحبار و الرهبان لشرائهم الدنیا بالآخرة ، بکتمانهم العلم و تحریفهم الکلم عن مواضعها و أکلهم أموال الناس بالباطل و صدّهم عن سبیل اللّه ، کما أنّهم کانوا کذلک علی ما وصفهم اللّه فی القرآن فی عدّة مواضع . و المراد بالسادة و الکثرة: السلاطین و الحکّام و أعوانهم الظلمة . (کما فی هامش المصدر).
9- فی بعض النسخ «و الکثرة» . (کما فی هامش المصدر).
10- إشارة إلَی الآیة 31 من سورة النجم . و الطَّبَع _ بالتحریک _ : الرَّین ، و_ بالسکون _ : الخَتم (لسان العرب : 8/232 و 233) .
11- «منهم» أی من أشباه الأحبار و الرهبان، «العلماء» یعنی العلماء باللّه الربّانیّین ، «بالتکلیف» یعنی تکلیفهم بالحقّ . (کما فی هامش المصدر).
12- فی بعض النسخ «عملوا الحقّ» . (کما فی هامش المصدر).
13- کذا فی المصدر ، و الظاهر أنّ الصواب «عَصَت».
14- فی بعض النسخ «عند التحریف» . (کما فی هامش المصدر).
15- وصف الشریعة بکونها بیضاء تنبیها علی کرمها و فضلها (مجمع البحرین : 1/208) .
16- الخیل : الفرسان ، و الرَّجِل : جمع راجل ؛ خلاف الفارس (الصحاح : 4/1691 و ص 1705) ؛ أی أعوانه القویّة و الضعیفة . (کما فی هامش المصدر).
17- الخَذل : ترک الإعانة و النصرة (لسان العرب : 11/202) . و فی بعض النسخ «تخادن» من الخِدن و هو الصدیق . و تهادن من المهادنة بمعنَی المصالحة ، و فی بعض النسخ «تهاون» أی عن نصرة الحقّ ، و هذا أنسب بالتخاذل ، کما أنّ التهادن أنسب بالتخادن . (کما فی هامش المصدر).
18- بالنون و الجیم و الباء الموحدة ، و فی بعض النسخ «تحیا» من الحیاة . (کما فی هامش المصدر).
19- فی بعض النسخ «إلیه فإن دونهم» و هو الصواب ؛ أی فلا ینظرون إلَی البلاء لأنّه ینقضی و لا یبقی. (کما فی هامش المصدر).
20- العسف : الجور (النهایة : 3/236 و ج 2/31) . و الخسف : النقصان و الهوان . و قوله : «ینقضی» جزاء الشرط. (کما فی هامش المصدر).
21- أی یصیر ظنّک السیّء بی سببا لانحرافک عنّی و عدم إصغائک إلیَّ بعد ذلک . (کما فی هامش المصدر).
22- الکافی : 8/52 _ 55.
23- اشاره به حضرت یونس علیه السلام است و مراد از نافرمانی او، خشم گرفتن آن حضرت بر قوم خود و گریختن از آنها بی اجازه پروردگارش می باشد. منقول است که چون یونس علیه السلام به قوم خود وعده عذاب داد، پیش از آنکه خداوند به او فرمان خروج دهد، از میان قوم خود خارج شد. باید دانست که مراد از عصیان و نافرمانی در اینجا ترک عمل افضل و اولی است؛ چرا که در این جا هنوز از جانب خداوند فرمانی نرسیده بود تا در نتیجه، یونس با ترک آن نافرمانی کرده باشد، یا نهیی در کار نبود تا در نتیجه با ارتکاب آن، مخالفت پروردگار کرده باشد. بنا بر این، اطلاق لفظ نافرمانی مجاز و به معنای ترک اولی می باشد و این کار در قیاس با درجات کمال پیامبران به منزله نافرمانی محسوب می شود (به نقل از پانوشت الکافی).
24- اطلاق بهشت بر دنیا _ چنان که فیض رحمه اللّه می فرماید _ شاید در مقایسه با شکم ماهی باشد (به نقل از حاشیه کافی).
25- امام علیه السلام از آن رو این بندگان و علمای عوام فریفته زرق و برق دنیا را به احبار و رهبان تشبیه فرموده است که با کتمان علم و حقیقت و تحریف سخنان خداوند و به ناحق خوردن اموال مردم و بازداشتن آنان از راه خدا، آخرت را به دنیا فروخته اند، چنان که احبار و رهبان چنین بودند و خداوند در چند جای قرآن از آنان بدین گونه یاد کرده است.
26- مراد از سران و سردمداران: پادشاهان و زمام داران و اعوان و انصار ستمگر آنان می باشد.
27- اشاره است به آیه 31 از سوره نجم.
28- شیخ کلینی قدس سره گوید: روایت حسین در همین جا به پایان می رسد؛ امّا در روایت محمّد بن یحیی، نامه حضرت ادامه دارد . بنا بر این ، آنچه از این به بعد در متن آورده شده ، طبق روایت محمد بن یحیی است .

ص :192

ص :193

ص :194

ص :195

ص :196

ص :197

(1)

4024 - وَصایا الإمامِ العَسکَرِیِّ علیه السلام
4024 - سفارش های امام عسکری علیه السلام

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ لشِیعَتِهِ _: اُوصِیکُم بتَقوی اللّهِ ، و الوَرَعِ فی دِینِکُم ، و الاجتِهادِ للّهِ ، و صِدقِ الحَدیثِ ، و أداءِ الأمانَةِ إلی مَنِ ائتَمَنَکُم مِن بَرٍّ أو فاجِرٍ ، و طُولِ السُّجودِ ، و حُسنِ الجِوارِ ، فبِهذا جاءَ محمّدٌ صلی الله علیه و آله ، صَلُّوا فی عَشائرِهِم و اشهَدوا جَنائزَهُم ، و عُودُوا مَرضاهُم ، و أدُّوا حُقوقَهُم ؛ فإنَّ الرّجُلَ مِنکُم إذا وَرِعَ فی دِینِهِ، و صَدَقَ فی حَدیثِهِ ، و أدَّی الأمانَةَ ، و حَسَّنَ خُلقَهُ مَع النّاسِ ، قیلَ : هذا شِیعیٌّ ، فیَسُرُّنی ذلکَ . اتَّقُوا اللّهَ و کُونوا زَینا و لا تَکُونوا شَینا ، جُرُّوا إلَینا کُلَّ مَوَدَّةٍ ، و ادفَعوا عَنّا کُلَّ قَبیحٍ ؛ فإنّهُ ما قِیلَ فِینا مِن حَسَنٍ فنَحنُ أهلُهُ ، و ما قِیلَ فِینا مِن سُوءٍ فما نَحنُ کذلکَ . لَنا حَقٌ فی کِتابِ اللّهِ ، و قَرابَةٌ مِن رسولِ اللّهِ ، و تَطهیرٌ مِن اللّهِ لا یَدَّعِیهِ أحَدٌ غَیرُنا إلاّ کَذّابٌ . أکثِروا ذِکرَ اللّه و ذِکرَ المَوتِ و تِلاوَتَ القرآنِ و الصَّلاةَ علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ؛ فإنّ الصَّلاةَ علی رسولِ اللّهِ عَشرُ حَسَناتٍ . اِحفَظوا ما وَصَّیتُکُم بهِ ، و أستَودِعُکُمُ اللّهَ ، و أقرأُ علَیکُمُ السّلامَ . (2)

4024

سفارش های امام عسکری علیه السلام

امام عسکری علیه السلام_ به شیعیان خود _فرمود : شما را سفارش می کنم به تقوای خدا و پارسایی در دینتان و سعی و کوشش برای خدا و راستگویی و بازگرداندن امانت به هر که به شما امانتی سپرده است ، و طول دادن سجده و خوش همسایگی؛ زیرا که محمّد صلی الله علیه و آله برای اینها آمده است. در جمع آنان (اهل سنّت) نماز بخوانید و در تشییع جنازه هایشان حاضر شوید و از بیمارانشان عیادت کنید و حقوقشان را ادا کنید؛ زیرا هر یک از شما وقتی در دین خود پارسا باشد و راست گوید و امانتدار باشد و اخلاقش را با مردم خوب کند، گفته خواهد شد: این شیعه است و این مرا خوشحال می کند. از خدا بترسید و مایه آراستگی و آبرومندی [ما ]باشید، نه باعث عیب و ننگ. دوستی ها را به سوی ما جلب کنید و هر گونه زشتی را از ما دور سازید؛ زیرا هر خوبی ای که درباره ما گفته شود، ما اهل آن هستیم و هر عیب و بدی ای درباره ما گفته شود، ما چنان نیستیم. برای ما در کتاب خدا حقّی است و با رسول خدا خویشی و قرابتی و خداوند ما را پاک شمرده است و هر کس جز ما چنین ادعایی کند دروغگوست. خدا را بسیار یاد کنید و همیشه به یاد مرگ باشید و قرآن زیاد بخوانید و بر پیامبر صلی الله علیه و آله فراوان صلوات فرستید؛ زیرا صلوات فرستادن بر رسول خدا ده حسنه دارد؛ آنچه را به شما سفارش کردم به گوش گیرید. شما را به خدا می سپارم و بر شما درود می فرستم.

ص :198


1- (انظر) بحار الأنوار : 78 / 358 باب 27.
2- تحف العقول : 487.

(1)

ص :199


1- (انظر) بحار الأنوار : 78 / 370 باب 29.

ص :200

542 - الوصیّة لما بعد الموت

542 - وصیّت برای پس از مرگ

اشاره

(1)

ص :201


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 16 / 612 «کتاب الوصیّة». بحار الأنوار : 103 / 193 باب 1 «فضل الوصیّة و آدابها». وسائل الشیعة : 2 / 657 باب 29 ، 30 «الوصیّة». وسائل الشیعة : 13 / 351 «کتاب الوصایا».

4025 - الوَصِیَّةُ
4025 - وصیّت

الکتاب :

کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَ الأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّا عَلَی الْمُتَّقِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الوَصِیَّةُ حَقٌّ علی کُلِّ مُسلمٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المَحرومُ مَن حُرِمَ الوَصیَّةَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما حَقُّ امرئٍ مُسلمٍ لَهُ شَیءٌ یُریدُ أن یُوصِیَ فیهِ یَبِیتُ لَیلَتَینِ إلاّ وَصیَّتُهُ مَکتوبَةٌ عِندَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما یَنبَغی لامرئٍ مُسلمٍ أن یَبِیتَ لَیلَةً إلاّ و وَصیَّتُهُ تَحتَ رأسِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ علی وَصیَّةٍ ماتَ علی سَبیلٍ و سُنَّةٍ ، و ماتَ علی تُقیً و شَهادَةٍ ، و ماتَ مَغفورا لَهُ . (6)

4025

وصیّت

قرآن:

«بر شما مقرّر شده است که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی بر جای گذارد، برای پدر و مادر و خویشاوندان [خود ]به طور پسندیده وصیت کند. [این کار ]حقّی است برای پرهیزگاران».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وصیّت کردن وظیفه هر مسلمانی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :محروم [از رحمت خدا ]کسی است که از وصیّت کردن محروم شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مسلمانی که مالی دارد و می خواهد در آن وصیّت کند، حق ندارد دو شب را سپری کند مگر اینکه وصیّتش نوشته شده نزد او باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر هیچ مسلمانی سزاوار نیست که شبی را سپری کند، مگر اینکه وصیّتش زیر سرش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس با وصیّتی بمیرد، بر راه و سنّت [پیامبر صلی الله علیه و آله ]و بر پرهیزگاری و شهادت ، مرده و آمرزیده گشته است.

ص :202


1- البقرة : 180.
2- وسائل الشیعة : 13/352/6.
3- کنز العمّال : 46051.
4- کنز العمّال : 46052.
5- بحار الأنوار : 103/194/3.
6- کنز العمّال : 46050.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أعطاکُم ثُلُثَ أموالِکُم عِندَ وَفاتِکُم زِیادَةً فی أعمالِکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی تَصَدَّقَ علَیکُم عِندَ وَفاتِکُم بِثُلُثِ أموالِکُم ؛ زِیادَةً لَکُم فی أعمالِکُم . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن لَم یُوصِ عِندَ مَوتِهِ لِذَوی قَرابَتِهِ مِمَّن لا یَرِثُهُ فَقد خَتَمَ عَمَلَهُ بمَعصِیَةٍ . (3)

(4)

4026 - أدَبُ الوَصِیَّةِ
4026 - روش وصیّت کردن

الکتاب :

وَ وَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلها وَاحِدا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ، برای افزونی [ثواب ]اعمال شما، [اجازه انفاق و تصرّف در ]یک سوم اموالتان را هنگام وفات به شما عطا فرموده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال یک سوم اموال شما را هنگام وفاتتان به شما تفضّل کرده است، تا بدین وسیله بر [ثواب ]اعمال شما بیفزاید.

امام باقر علیه السلام :هر کس هنگام مرگ خود برای خویشاوندانش که از او ارث نمی برند وصیّت نکند عمل خود را به معصیتی ختم کرده است.

4026

روش وصیّت کردن

قرآن:

«و ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین ]وصیّت کردند [و هر دو در وصیّت خود چنین گفتند] : ای پسران من! خداوند برای شما این دین را برگزید، پس البته نباید جز مسلمان بمیرید. آیا وقتی که یعقوب را مرگ فرا رسید، حاضر بودید؟ هنگامی که به پسران خود گفت: پس از من چه را خواهید پرستید؟ گفتند: معبود تو و معبود پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، معبودی یگانه را می پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم».

ص :203


1- کنز العمّال : 46055.
2- کنز العمّال : 46064.
3- تهذیب الأحکام : 9/174/708.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 354 باب 4.
5- البقرة : 132 و 133.

الحدیث :

فلاح السائل عن الحسن بن إبراهیم بن عبد اللّه عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام عَن آبائهِ علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن لَم یُحسِنِ الوَصیَّةَ عِندَ مَوتِهِ کانَ نَقصا فی عَقلِهِ و مُرُوَّتِهِ. قالوا : یا رسولَ اللّهِ، و کَیفَ الوَصیَّةُ ؟ قالَ : إذا حَضَرَتهُ الوَفاةُ و اجتَمَعَ النّاسُ إلَیهِ قالَ : اللّهُمّ فاطِرَ السَّماواتِ و الأرضِ عالِمَ الغَیبِ و الشَّهادَةِ الرَّحمنُ الرَّحیمُ ، إنّی أعهَدُ إلَیکَ فی دارِ الدُّنیا أنّی أشهَدَ أن لا إلهَ إلاّ أنتَ وَحدَکَ لا شَریکَ لَکَ ، و أنّ محمّدا صلی الله علیه و آله عَبدُکَ و رَسولُکَ ، و أنّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها ، و أنَّکَ تَبعَثُ مَن فی القُبورِ ، و أنّ الحِسابَ حَقٌّ ، و أنّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، و ما وَعَدَ اللّهُ فیها مِن النَّعیمِ من المَأکَلِ و المَشرَبِ و النِّکاحِ حَقٌّ ، و أنّ النّارَ حَقٌّ ، و أنّ الإیمانَ حَقٌّ ، و أنّ الدِّینَ کما وَصَفتَ ، و أنّ الإسلامَ کما شَرَعتَ ، و أنّ القَولَ کما قُلتَ ، و أنّ القرآنَ کما أنزَلتَ ، و أنّکَ أنتَ اللّهُ الحَقُّ المُبینُ . و أنّی أعهَدُ إلَیکَ فی دارِ الدُّنیا أنّی رَضِیتُ بِکَ رَبّا ، و بالإسلام دِینا ، و بمحمّدٍ صلی الله علیه و آله نَبیّا ، و بعَلیٍّ إماما ، و بِالقرآنِ کِتابا ، و أنّ أهلَ بَیتِ نَبیِّکَ علَیهِ و علَیهِمُ السّلامُ أئمَّتی . اللّهُمّ أنتَ ثِقَتی عِندَ شِدَّتی ، و رَجائی عِندَ کُربَتی ، و عُدَّتی عِندَ الاُمورِ الّتی تَنزِلُ بِی ، و أنتَ وَلِیِّی فی نِعمَتی ، و إلهی و إلهُ آبائی ، صَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و لا تَکِلْنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَدا ، و آنِسْ فی قَبری وَحشَتی ، و اجعَلْ لِی عِندَکَ عَهدا یَومَ ألقاکَ مَنشورا .

فهذا عَهدُ المَیِّتِ یَومَ یُوصِی بحاجَتِهِ ، و الوَصیَّةُ حَقٌ علی کُلِّ مُسلمٍ .

قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : و تَصدیقُ هذا فی سُورَةِ مَریمَ قولُ اللّهِ تبارکَ و تعالی : «لا یَمْلِکونَ الشَّفاعَةَ إلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا» (1) و هذا هُو العَهدُ .

و قالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله لعلیٍّ علیه السلام : تَعَلَّمْها أنتَ و عَلِّمْها أهلَ بَیتِکَ و شِیعَتَکَ . قالَ : و قالَ علیه السلام : عَلَّمَنِیها جَبرئیلُ . (2)

حدیث :

فلاح السائل_ به نقل از حسن بن ابراهیم بن عبد اللّه _: امام صادق علیه السلام به نقل از نیاکان خود علیهم السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس هنگام فوت خود وصیّت نکند،این کار نقصی در عقل و مروّت اوست. عرض کردند: ای رسول خدا! وصیّت چگونه است؟ فرمود: چون کسی زمان مرگش فرا رسد و مردم (کسان و خویشان او) پیرامونش جمع شدند، بگوید: ای خدای آفریننده آسمان ها و زمین، دانای نهان و آشکار، بخشنده مهربان! من در این سرای دنیا در پیشگاه تو اعتراف می کنم و گواهی می دهم هیچ خدایی جز تو نیست، یگانه و بی شریکی، و محمّد بنده و فرستاده توست و قیامت آمدنی است و شکّی در آن نیست و تو خفتگان گورها را بر می انگیزی و حساب راست است و بهشت راست است و نعمت های بهشتی، از خوردنی و نوشیدنی و زناشویی که خداوند به آنها وعده داده، راست است و دوزخ راست است و ایمان راست است و دین چنان است که تو وصف کرده ای و اسلام همان گونه است که تو تشریع فرموده ای و سخن همان است که تو گفته ای و قرآن چنان است که تو نازل کرده ای و تو همان خداوند حقیقی و آشکار هستی. من در این سرای دنیا نزد تو اعتراف می کنم که تو را به عنوان پروردگار پذیرفته ام و اسلام را به عنوان دین و محمّد صلی الله علیه و آله را به پیامبری و علی را به امامت و قرآن را به عنوان کتاب آسمانی خود و اینکه اهل بیت پیامبر تو _ علیه و علیهم السّلام _ امامان من هستند. بار خدایا! در هنگام سختیم تویی تکیه گاه من و به هنگام غم و اندوهم تویی امید من و به گاه گرفتاری هایی که به من هجوم می آورد، تویی نیروی ذخیره من و تویی ولیّ نعمت من و خدای من و خدای پدران من . بر محمّد و آل او درود فرست و هرگز چشم بر هم زدنی مرا به خودم وا مگذار و در تنهایی قبر ، تو مونس من باش و در آن روز که با تو دیدار می کنم از خودت به من پیمانی دِه.

و این پیمان میّت است در روزی که وصیّت می کند، و وصیّت حقّی است بر ذمّه هر مسلمانی.

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤیّد این وصیّت، این سخن خدای تبارک و تعالی در سوره مریم است که می فرماید: «اختیار شفاعت ندارند مگر کسی که از جانب [خدای ]رحمان پیمانی گرفته است» و این همان پیمان است.

پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: این وصیّت را بیاموز و آن را به خاندان و شیعیانت نیز تعلیم دِه.و حضرت فرمود: این را جبرئیل به من تعلیم داد.

ص :204


1- مریم : 87 .
2- فلاح السائل : 144/4.

ص :205

(1)

4027 - النَّهیُ عَنِ الإضرارِ وَالحَیفِ فِی الوَصِیَّةِ
4027 - نهی از ضرر زدن و ظلم و حق کشی در وصیّت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإضرارُ فی الوَصیَّةِ مِن الکَبائرِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما اُبِالی أضرَرتُ بوُلْدی ، أو سَرَقتُهُم ذلکَ المالَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أوصی و لَم یَحِفْ و لَم یُضارَّ کانَ کَمَن تَصَدَّقَ بهِ فی حَیاتِهِ . (4)

عنه علیه السلام :الحَیفُ فی الوَصیَّةِ مِن الکَبائرِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قَضی أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام فی رجُلٍ تُوُفِّیَ و أوصی بمالِهِ کُلِّهِ أو أکثَرِهِ ، فقالَ لَهُ : الوَصیَّةُ تُرَدُّ إلَی المَعروفِ غَیرِ المُنکَرِ ، فمَن ظَلَمَ نَفسَهُ و أتی فی وَصیَّتِهِ المُنکَرَ و الحَیفَ فإنّها تُرَدُّ إلَی المَعروفِ ، و یُترَکُ لأهلِ المِیراثِ مِیراثُهُم . (6)

4027

نهی از ضرر زدن و ظلم و حق کشی در وصیّت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ضرر زدن [به وارث ]در وصیّت، از گناهان کبیره است.

امام علی علیه السلام :از نظر من تفاوتی ندارد که [در وصیّت، ]فرزندانم را متضرّر کنم، یا آن مال را از آنان بدزدم.

امام علی علیه السلام :هر کس وصیّت کند و [در وصیّت خود] ستم نکند و [به وارث ]زیان وارد نیاورد، مانند کسی است که آن [مال مورد وصیّت ]را در زمان حیات خود صدقه داده باشد.

امام علی علیه السلام :ستم و حق کشی در وصیّت، از گناهان کبیره است.

امام باقر علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام درباره مردی که مرده و نسبت به همه مال خود یا بیشتر آن وصیّت کرده بود این گونه قضاوت فرمود که وصیّت، به مقدار معروف (یک سوم که در شرع آمده است) برگردانده شود. پس هر که به خود ستم کند و در وصیّتش مرتکب خلاف و ظلم گردد، آن وصیّت به معروف برگردانده می شود و میراث وارثان به آنان وا گذار می گردد.

ص :206


1- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 353 باب 3.
2- کنز العمّال : 46069.
3- وسائل الشیعة : 13/356/1.
4- الکافی : 7/62/18.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/184/5420.
6- وسائل الشیعة : 13/358/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أوصی بِالثُّلُثِ فَقَد أضَرَّ بِالوَرَثَةِ ، و الوَصیَّةُ بِالخُمسِ و الرُّبعِ أفضَلُ مِن الوَصیَّةِ بِالثُّلُثِ ، و مَن أوصی بِالثُّلُثِ فلَم یَترُکْ . (1)

(2)

4028 - کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ
4028 - وصیّ خود باش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ استَوصاهُ _: هَیِّئْ جِهازَکَ ، و أصلِحْ زادَکَ ، و کُنْ وَصِیَّ نَفسِکَ ؛ فإنّهُ لَیسَ مِن اللّهِ عِوَضٌ ، و لا لِقَولِ اللّهِ خُلفٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا بنَ آدمَ ، کُنْ وَصِیَّ نَفسِکَ فی مالِکَ ، و اعمَلْ فیهِ ما تُؤثِرُ أن یُعمَلَ فیهِ مِن بَعدِکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِرجُلٍ استَوصاهُ _: أعِدَّ جِهازَکَ ، و قَدِّمْ زادَکَ ، و کُنْ وَصِیَّ نَفسِکَ ، لا تَقُلْ لغَیرِکَ یَبعَثُ إلَیکَ بما یُصلِحُکَ . (5)

امام صادق علیه السلام :هر که به یک سوم [داراییش ]وصیّت کند به وارثان ضرر زده است و وصیّت کردن به یک پنجم و یک چهارم، از وصیّت کردن به یک سوم افضل است. کسی که به یک سوم وصیّت کند، چیزی [از مورد مأذون و مجاز] را باقی نگذاشته است.

4028

وصیّ خود باش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که از آن حضرت تقاضای سفارشی کرد _فرمود: بار و بُنه ات را آماده ساز و زاد و توشه ات را درست کن و وصیّ خودت باش؛ زیرا هیچ چیز جای [ثواب] خدا را نمی گیرد و سخن و وعده خداوند خلاف نمی شود.

امام علی علیه السلام :ای پسر آدم! وصیّ خودت در مال و دارایی خویش باش و با آن چنان کن که ترجیح می دهی پس از تو با آن چنان شود.

امام صادق علیه السلام_ به مردی که از ایشان سفارشی خواست _فرمود: بار و بنه ات را آماده ساز و توشه ات را پیشاپیش بفرست و خود وصیّ خودت باش. به دیگری نگو که آنچه را به کارِ تو می آید [بعدا] برایت بفرستد.

ص :207


1- الکافی : 7/11/5.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 356 باب 5 و ص 358 باب 8.
3- کنز العمّال : 44164.
4- نهج البلاغة : الحکمة 254.
5- بحار الأنوار: 78/270/111.

ص :208

543 - التَّواضُع

543 - فروتنی

اشاره

(1)

(2)

ص :209


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 117 باب 51 «التّواضع». کنز العمّال : 3 / 110 ، 701 «التّواضع». بحار الأنوار : 41 / 54 باب 105 «تواضع أمیر المؤمنین علیه السلام ».
2- انظر: عنوان 452 «الکِبر» ، 408 «الفخر». العلم : باب 2825 ، النبوّة العامّة : باب 3782.

4029 - التَّواضُعُ
4029 - فروتنی

الکتاب :

یَا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا حَسَبَ إلاّ بِتَواضُعٍ . (2)

تنبیه الخواطر :عنه صلی الله علیه و آله : مالی لا أری علَیکُم حَلاوَةَ العِبادَةِ ؟! قالوا : و ما حَلاوَةُ العِبادَةِ ؟ قالَ : التَّواضُعُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا حَسَبَ کالتَّواضُعِ . (4)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ زِینَةُ الحَسَبِ . (5)

عنه علیه السلام :زِینَةُ الشَّریفِ التَّواضُعُ . (6)

4029

فروتنی

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما از دینش برگردد بزودی خدا قومی را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنها [نیز] او را دوست دارند، در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر کافران گردن کش، در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ سرزنشگری نمی ترسند. این فضل خداست که آن را به هر که خواهد ارزانی می دارد و خدا گشایشگر داناست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شرافت خانوادگی، جز به فروتنی نیست.

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه شده است که حلاوت عبادت را در شما نمی بینم؟! عرض کردند: حلاوت عبادت چیست؟ فرمود: فروتنی.

امام علی علیه السلام :هیچ شرافت خانوادگی ای چون فروتنی نیست.

امام علی علیه السلام :فروتنی، زیور شرافت خانوادگی است.

امام علی علیه السلام :زیور انسان شریف (بزرگ زاده) فروتنی است.

ص :210


1- المائدة : 54.
2- . بحار الأنوار : 77/168/6.
3- تنبیه الخواطر : 1/201.
4- . نهج البلاغة : الحکمة 113.
5- بحار الأنوار : 78/80/65.
6- . بحار الأنوار : 75/120/11.

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ زَکاةُ الشَّرَفِ . (1)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ أفضَلُ الشَّرَفَینِ . (2)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ یَنشُرُ الفَضیلَةَ . (3)

عنه علیه السلام :علَیکَ بِالتَّواضُعِ ؛ فإنّهُ مِن أعظَمِ العِبادَةِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی العِبرَةِ بِالماضِینَ _: و لکنَّهُ سُبحانَهُ کَرَّهَ إلَیهِمُ التَّکابُرَ ، و رَضِیَ لَهُمُ التَّواضُعَ ، فألصَقوا بالأرضِ خُدودَهُم ، و عَفَّروا فی التُّرابِ وُجوهَهُم ، و خَفَضوا أجنِحَتَهُم لِلمُؤمِنینَ . (5)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ ، و مَشیُهُمُ التَّواضُعُ . (6)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکَةِ _: جَعَلَهُمُ اللّهُ فیما هُنالِکَ أهلَ الأمانَةِ علی وَحیِهِ ، و حَمَّلَهُم إلَی المُرسَلینَ وَدائعَ أمرِهِ و نَهیِهِ ......... و أشعَرَ قُلوبَهُم تَواضُعَ إخباتِ السَّکِینَةِ . (7)

عنه علیه السلام_ فی بَیانِ فَلسفَةِ العِباداتِ _: و لِما فی ذلکَ مِن تَعفیرِ عِتاقِ الوُجوهِ بِالتُّرابِ تَواضُعا ، و التِصاقِ کَرائمِ الجَوارِحِ بالأرضِ تَصاغُرا ، و لُحوقِ البُطونِ بِالمُتونِ مِن الصِّیامِ تَذَلُّلاً . (8)

امام علی علیه السلام :فروتنی، زکات شرافت (بزرگ زادگی) است.

امام علی علیه السلام :فروتنی، برترین شرافت (نجیب زادگی) است.

امام علی علیه السلام :فروتنی، باعث بر سر زبان افتادن فضایل [انسان متواضع در میان مردم ]می شود.

امام علی علیه السلام :بر تو باد فروتنی ؛ زیرا که آن از بزرگترین عبادت هاست.

امام علی علیه السلام_ درباره درس آموختن از گذشتگان _فرمود: اما خداوند سبحان بزرگی فروختن را ناخوشایند ایشان قرار داد و فروتنی را برایشان پسندید، پس گونه های خود را بر زمین نهادند و چهره های خویش را بر خاک مالیدند و بال های [فروتنی ]خود را برای مؤمنان گستردند.

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود: پوشاکشان میانه روانه است و راه رفتن و رفتارشان فروتنانه.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود: خداوند آنها را در جای خود امین وحی خویش گردانید و حاملان امانت های امر و نهی خود به سوی فرستادگانش قرار داد ......... و تواضع ، آرامش و سکونت را پوششی برای دلهایشان ساخت.

امام علی علیه السلام_ درباره حکمت عبادات _فرمود: چون نماز باعث می شود که چهره های شریف و بزرگوار فروتنانه بر خاک مالیده شوند و اعضا و اندام های ارجمند (هفت موضع سجده) از روی ذلّت به زمین چسبند. و روزه سبب می شود که شکم ها برای اظهار خضوع و ذلّت به پشت ها برسند.

ص :211


1- غرر الحکم : 939.
2- غرر الحکم : 1643.
3- غرر الحکم : 522.
4- بحار الأنوار : 75/119/5.
5- نهج البلاغة : الخطبة 192.
6- نهج البلاغة : الخطبة 193.
7- نهج البلاغة : الخطبة 91.
8- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ الحَجِّ _: و جَعلَهُ سُبحانَهُ عَلامَةً لتَواضُعِهِم لِعَظَمَتِهِ ، و إذعانِهِم لِعِزَّتِهِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لا حَسَبَ لقُرَشِیٍّ و لا لِعَرَبیٍّ إلاّ بِتَواضُعٍ . (2)

بحار الأنوار عن أبی النَّصرِ :سَألتُ عبدَ اللّهِ بنَ محمّدِ بنِ خالدٍ عَن محمّدِ بنِ مُسلمٍ فقالَ : کانَ رجُلاً شَریفا مُوسِرا ، فقالَ لَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام : تَواضَعْ یا مُحمّدُ ، فلَمّا انصَرَفَ إلَی الکوفَةِ أخَذَ قَوصَرَةً مِن تَمرٍ مَع المِیزانِ ، و جَلَسَ علی بابِ مَسجِدِ الجامِعِ و صارَ یُنادی علَیهِ، فأتاهُ قَومُهُ فقالوا لَهُ : فَضَحتَنا ! فقالَ : إنّ مَولای أمَرَنی بأمرٍ فلَن اُخالِفَهُ ، و لَن أبرَحَ حتّی أفرَغَ مِن بَیعِ ما فی هذهِ القَوصَرةِ . فقالَ لَهُ قَومُهُ : إذا أبَیتَ إلاّ أن تَشتَغِلَ بِبَیعٍ و شِراءٍ فاقعُدْ فی الطَّحّانِینَ ، فهَیّأَ رَحیً و جَمَلاً و جَعلَ یَطحَنُ . (3)

امام علی علیه السلام_ درباره حج _فرمود: خداوند سبحان کعبه و زیارت آن را نشانه ای برای فروتنی مردم در برابر عظمت خویش و اذعان آنان به عزّت خود قرار داد.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ شرافتی برای مرد قرشی یا عرب جز با فروتنی نیست.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو نصر _: از عبد اللّه بن محمّد بن خالد درباره محمّد بن مسلم سؤال کردم. گفت: او مردی محترم و ثروتمند بود. حضرت باقر علیه السلام به وی فرمود: فروتن باش ای محمّد! و او چون به کوفه برگشت زنبیلی از خرما با ترازویی برداشت و جلو در مسجد جامع نشست و شروع به داد کشیدن و فروختن خرما کرد. خویشانش آمدند و گفتند: تو آبروی ما را بردی. محمّد گفت: سرورم مرا فرمانی داده است و من هرگز از فرمانش سرپیچی نخواهم کرد و تا همه خرماهای این زنبیل را نفروشم، این جا را ترک نمی کنم. خویشانش گفتند: حالا که حاضر نیستی دست از خرید و فروش برداری پس لااقل به کار آسیابانی بپرداز. محمّد آسیابی و شتری خرید و به کار آسیابانی پرداخت.

ص :212


1- نهج البلاغة : الخطبة 1.
2- الخصال : 18/62.
3- بحار الأنوار : 75/121/13.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :التَّواضُعُ نِعمَةٌ لا یُحسَدُ علَیها . (1)

بحار الأنوار :عنه علیه السلام : أعرَفُ النّاسِ بحُقوقِ إخوانِهِ و أشَدُّهُم قَضاءً لَها أعظَمُهُم عِندَ اللّهِ شَأنا ، و مَن تَواضَعَ فی الدُّنیا لإخوانِهِ فهُو عِندَ اللّهِ مِن الصِّدِّیقینَ ، و مِن شِیعَةِ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام حَقّا . و لَقَد وَرَدَ علی أمیرِ المؤمِنینَ أخَوانِ لَهُ مُؤمنانِ : أبٌ و ابنٌ ، فقامَ إلَیهِما و أکرَمَهُما و أجلَسَهُما فی صَدرِ مَجلِسهِ و جَلَسَ بَینَ یَدَیهِما ، ثُمّ أمَرَ بطَعامٍ فاُحضِرَ فأکَلا مِنهُ ، ثُمّ جاءَ قَنبَرُ بِطَستٍ و إبریقَ خَشَبٍ و مِندیلٍ لِیُیْبِسَ . و جاءَ لِیَصُبَّ علی یدِ الرّجُلِ ، فوَثَبَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام و أخَذَ الإبریقَ لِیَصُبَّ علی یدِ الرّجُلِ ، فتَمَرَّغَ الرّجُلُ فی التُّرابِ و قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، اللّهُ یَرانی و أنتَ تَصُبُّ علی یَدِی ! قالَ : اقعُدْ و اغسِلْ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَراکَ و أخوکَ الّذی لا یَتَمَیَّزُ مِنکَ و لا یَتَفَضَّلُ علَیکَ یَخدِمُکَ ، یُریدُ بذلکَ فی خِدمَتِهِ فی الجَنَّةِ مِثلَ عَشرَةِ أضعافِ عَدَدِ أهلِ الدُّنیا ، و علی حَسبِ ذلکَ فی مَمالیکِهِ فیها .

فقَعَدَ الرّجُلُ ، فقالَ لَهُ علیٌّ علیه السلام : أقسَمتُ علَیکَ بعِظَمِ حَقِّی الّذی عَرَفتَهُ و بَجَّلتَهُ و تَواضُعِکَ للّهِ ؛ حتّی جازاکَ عَنهُ بأن نَدَبَنی لِما شَرَّفَکَ بهِ مِن خِدمَتی لَکَ ، لَما غَسَلتَ مُطمَئنّا کَما کُنتَ تَغسِلُ لَو کانَ الصّابُّ علَیکَ قَنبَرَ ، ففَعَلَ الرّجُلُ ذلکَ ، فلَمّا فَرَغَ ناوَلَ الإبریقَ محمّدَ بنَ الحَنَفیَّةِ و قالَ : یا بُنیَّ لَو کانَ هذا الابنُ حَضَرَنی دُونَ أبیهِ لَصَبَبتُ علی یَدِهِ ، و لکنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یأبی أن یُسوِّی بَینَ ابنٍ و أبیهِ إذا جَمَعَهُما مَکانٌ ، لکنْ قَد صَبَّ الأبُ علَی الأبِ فلْیَصُبَّ الابنُ علَی الابنِ ، فصَبَّ محمّدُ بنُ الحَنفِیَّةِ علَی الابنِ . ثُمَّ قالَ الحَسَنُ بنُ علیِّ العسکریُّ علیه السلام : فمَنِ اتَّبَعَ علیّا علیه السلام علی ذلکَ فهُو الشِّیعیُّ حَقّا . (2)

امام عسکری علیه السلام :فروتنی، نعمتی است که به آن حسادت نمی شود.

بحار الأنوار :امام عسکری علیه السلام فرمود: کسی که به حقوق برادران خود آشناتر باشد و در گزاردن آن حقوق تلاش بیشتری کند، منزلتش نزد خداوند بزرگتر از دیگران است و هر که در دنیا برای برادران خود فروتنی کند، در پیشگاه خداوند از صدّیقان است و از شیعیان راستین علی بن ابی طالب باشد. پدر و پسری از برادرانِ ایمانی امیر المؤمنین علیه السلام خدمت ایشان رسیدند. حضرت برایشان بلند شد و با احترام آن دو را در بالای مجلس نشاند و خود مقابل آنها نشست. سپس دستور داد غذایی آوردند و آن دو غذا خورند، پس از غذا قنبر،آفتابه و لگنی چوبی و حوله ای برای خشک کردن دست هایشان آورد و جلو آمد که روی دست مرد آب بریزد. امیر المؤمنین علیه السلام از جا جَست و آفتابه را گرفت تا به دست مرد آب بریزد، اما مرد خودش را به خاک افکند و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! خدا مرا در حالی ببیند که شما روی دست من آب می ریزید؟! حضرت فرمود: بنشین و بشوی؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ تو را می بیند که برادرت که بر تو امتیاز و فضیلتی ندارد خدمتت می کند و قصدش از این خدمت آن است که خداوند در بهشت ده برابر جمعیّت دنیا عطایش فرماید.

مرد نشست و علی علیه السلام به او فرمود: تو را به بزرگی حقّ من که تو آن را شناختی و حرمتش را به جا آوردی و برای خدا فروتنی کردی _ تا جایی که خداوند در قبال آن ، این پاداش را به تو داد که مرا مأمور خدمت به تو کرد و این افتخار را نصیب تو نمود _ سوگند می دهم که وقتی دستانت را می شویم کاملاً آسوده باشی، همان گونه که اگر قنبر به دستت آب می ریخت. مرد اطاعت کرد. وقتی حضرت دست او را شست، آفتابه را به محمّد بن حنفیّه داد و فرمود: فرزندم! اگر این پسر بدون پدرش بر من وارد می شد، خودم دستش را می شستم، اما خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد که وقتی پدر و پسری در یک جا جمع باشند میان آنها برابری نهد. بلکه پدر روی دست پدر آب می ریزد و باید پسر روی دست پسر آب بریزد. محمّد بن حنفیّه بر دست پسر آن مرد آب ریخت.

امام حسن عسکری علیه السلام سپس فرمود: کسی که در این زمینه از علی علیه السلام پیروی کند، شیعه حقیقی است.

ص :213


1- تحف العقول : 489.
2- بحار الأنوار : 75/117/1.

ص :214

4030 - حَدُّ التَّواضُعِ
4030 - تعریف فروتنی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَسبُ المَرءِ ......... مِن تَواضُعِهِ مَعرِفَتُهُ بقَدرِهِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :التَّواضُعُ الرِّضا بِالمَجلِسِ دُونَ شَرَفِهِ ، و أن تُسَلِّمَ علی مَن لَقِیتَ ، و أن تَترُکَ المِراءَ و إن کُنتَ مُحِقّا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :رأسُ الخَیرِ التَّواضُعُ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ التَّواضُعِ _: هُو أن تَرضی مِن المَجلِسِ بدُونِ شَرَفِکَ ، و أن تُسَلِّمَ علی مَن لَقِیتَ ، و أن تَترُکَ المِراءَ و إن کُنتَ مُحِقّا . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :التَّواضُعُ أن تُعطِیَ النّاسَ ما تُحِبُّ أن تُعطاهُ . (5)

عنه علیه السلام_ لَمّا سألَهُ ابنُ الجَهمِ : ما حَدُّ التَّواضُعِ الّذی إذا فَعَلَهُ العَبدُ کانَ مُتَواضِعا ؟ _: التَّواضُعُ دَرَجاتٌ : مِنها أن یَعرِفَ المَرءُ قَدرَ نَفسِهِ فیُنزِلَها مَنزِلَتَها بقَلبٍ سَلیمٍ ، لا یُحِبُّ أن یأتیَ إلی أحَدٍ إلاّ مِثلَ ما یُؤتی إلَیهِ ؛ إن رأی سَیّئةً دَرأها بِالحسَنَةِ ، کاظِمُ الغَیظِ ، عافٍ عَنِ النّاسِ ، و اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ . (6)

4030

تعریف فروتنی

امام علی علیه السلام :انسان را از فروتنی همین بس که اندازه خود را بشناسد.

امام باقر علیه السلام :فروتنی این است که به نشستن در پایین مجلس رضایت دهی و به هر که برخوردی، سلام کنی و مجادله را رها کنی، اگر چه حق با تو باشد.

امام صادق علیه السلام :رأس خوبی ها فروتنی است .

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از فروتنی _فرمود: فروتنی این است که از مجلس به نشستن در جایی پایین تر از مقام و موقعیّت خود رضایت دهی، به هر که برخوردی سلام کنی و مجادله را رها کنی، اگر چه حق با تو باشد.

امام رضا علیه السلام :فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار شود.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به ابن جهم که از ایشان پرسید: حدّ و مرز تواضع که هرگاه بنده آن را به کار بندد فروتن است، چیست؟ _فرمود: فروتنی درجاتی دارد: یکی از آنها این است که انسان اندازه خود را بشناسد و با طیب خاطر خود را در آن جایگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار کند که انتظار دارد با او رفتار کنند، اگر بدی دید آن را با خوبی جواب دهد، خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

ص :215


1- بحار الأنوار : 78/80/66.
2- . تحف العقول : 296.
3- بحار الأنوار : 75/123/20.
4- بحار الأنوار : 78/277/113.
5- الکافی : 2/124/13.
6- الکافی : 2/124/13.

(1)

4031 - مَن تَواضَعَ عَن رِفعَةٍ
4031 - بزرگی که فروتنی کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أفضَلَ النّاسِ عَبدا مَن تَواضَعَ عَن رِفعَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ لُبسَ ثَوبِ جَمالٍ و هُو یَقدِرُ علَیهِ تَواضُعا کَساهُ اللّهُ حُلَّةَ الکَرامَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ زِینَةً للّهِ ، و وَضَعَ ثِیابا حَسَنَةً تَواضُعا للّهِ و ابتِغاءَ وَجهِهِ ، کانَ حَقّا علَی اللّهِ أن یَکسُوَهُ مِن عَبقَرِیِّ الجَنَّةِ فی تِخاتِ الیاقُوتِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّواضُعُ مَعَ الرِّفعَةِ کالعَفوِ مع القُدرَةِ . (5)

4031

بزرگی که فروتنی کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترینِ مردم در بندگی [خدا ]کسی است که در عین بزرگی فروتنی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که بتواند لباس زیبا بپوشد اما از سر فروتنی این کار را نکند، خداوند جامه کرامت بر او بپوشاند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خاطر خدا از زیوری استفاده نکند و برای فروتنی در برابر خداوند و طلب رضای او از پوشیدن جامه ای زیبا خودداری ورزد، بر خداست که از جامه های فاخر بهشتی که در جامه دان های یاقوتی نگهداری می شود بر او بپوشاند.

امام علی علیه السلام :فروتنی با وجود رفعتِ مقام، همچون عفو و گذشت است با وجود برخورداری از قدرت.

ص :216


1- (انظر) التواضع : باب 4034.
2- بحار الأنوار : 77/179/10.
3- بحار الأنوار : 71/425/68.
4- کنز العمّال : 5749.
5- غرر الحکم : 1952.

4032 - أدَبُ التَّواضُعِ
4032 - آداب فروتنی

أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ» . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طُوبی لِمَن تَواضَعَ للّهِ فی غَیرِ مَنقَصَةٍ ، و أذَلَّ نَفسَهُ فی غَیرِ مَسکَنَةٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طُوبی لِمَن شَغلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النّاسِ ، و تَواضَعَ مِن غَیرِ مَنقَصَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :الجُوعُ خَیرٌ مِن الخُضوعِ . (4)

4033

مَن تَواضَعَ لِغَنِیٍّ لِغِناهُ

بحار الأنوار :رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن أتی ذا مَیسَرَةٍ فتَخَشَّعَ لَهُ طَلَبَ ما فی یَدَیهِ ، ذَهبَ ثُلُثا دِینِهِ .

_ ثُمّ قالَ _ : و لا تَعجَلْ ، و لَیسَ یَکونُ الرّجُلُ یَنالُ مِن الرّجُلِ المُرفِقِ فیُجِلُّهُ و یُوَقِّرُهُ فَقَد یَجِبُ ذلکَ لَهُ علَیهِ ، و لکنْ تَراهُ أنّهُ یُریدُ بِتَخَشُّعِهِ ما عِندَ اللّهِ ، أو یُریدُ أن یَختِلَهُ عَمّا فی یَدَیهِ . (5)

4032

آداب فروتنی

قرآن:

«در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر کافران بزرگ منش».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال کسی که برای خداوند متعال فروتنی کند، بی آنکه او را نقص و کاستی باشد و خود را ذلیل گرداند بی آنکه او را خواری و مسکنت باشد.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که عیب هایش او را از پرداختن به عیب های مردم باز دارد و بی آنکه او را نقص و کاستی باشد فروتنی کند.

امام علی علیه السلام :گرسنگی کشیدن بهتر از اظهار ذلّت و خضوع است.

4033 - مَن تَواضَعَ لِغَنِیٍّ لِغِناهُ
4033 - هر که به خاطر توانگریِ توانگر در برابر او فروتنی کند

4033

هر که به خاطر توانگریِ توانگر در برابر او فروتنی کند

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که نزد توانگری رود و از سرِ چشمداشت به آنچه او دارد در برابرش کُرنش کند، دو سوم دینش از بین می رود.

سپس فرمود: سراسیمه نشو؛ چنین نیست که هر کس از شخص ثروتمندی به چیزی برسد و بدین سبب او را احترام و تجلیل کند، لزوما دو سوم دینش از بین می رود. بلکه ببین که آیا قصدش از این احترام پاداش الهی است یا می خواهد او را فریب دهد و آنچه را دارد از دستش در آوَرَد.

ص :217


1- المائدة : 54.
2- . تنبیه الخواطر : 2/66.
3- بحار الأنوار : 75/119/4.
4- . غرر الحکم : 1447.
5- بحار الأنوار : 73/169/5.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أتی غَنِیّا فتَواضَعَ لَهُ لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دِینِهِ . (1)

عنه علیه السلام :ما أحسَنَ تَواضُعَ الأغنیاءِ لِلفُقَراءِ طَلَبا لِما عِندَ اللّهِ ، و أحسَنُ مِنهُ تِیهُ الفُقَراءِ علَی الأغنِیاءِ اتِّکالاً علَی اللّهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أتَی غَنِیّا فتَضَعضَعَ لَهُ لِشیءٍ یُصیبُهُ مِنهُ ذَهَبَ ثُلُثا دِینِهِ . (3)

عنه علیه السلام :أیّما مُؤمنٍ خَضَعَ لِصاحِبِ سُلطانٍ أو مَن یُخالِفُهُ علی دِینِهِ طلَبا لِما فی یَدَیهِ أخمَلَهُ اللّهُ و مَقَتَهُ علَیهِ و وَکَلَهُ إلَیهِ ، فإن هُو غَلَبَ علی شیءٍ مِن دُنیاهُ و صارَ فی یَدِهِ مِنهُ شیءٌ نَزَعَ اللّهُ البَرَکَةَ مِنهُ ، و لَم یُؤجِرْهُ علی شَیءٍ یُنفِقُهُ فی حَجٍّ و لا عُمرةٍ و لا عِتْقٍ . (4)

(5)

4034 - عَلاماتُ التَّواضُعِ
4034 - نشانه های فروتنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ مِن التَّواضُعِ للّهِ الرِّضا بِالدُّونِ مِن شَرَفِ المَجالِسِ . (6)

امام علی علیه السلام :هر که نزد توانگری رود و به خاطر توانگریش در برابر او کرنش کند، دو سوم دینش از بین برود.

امام علی علیه السلام :چه نیکوست فروتنی توانگران در برابر تهیدستان به قصد رسیدن به اجر خداوند ، و نیکوتر از آن بی اعتنایی و سرفرازی درویشان است در برابر توانگران از سر اعتماد به خداوند.

امام صادق علیه السلام :هر که نزد شخص توانگری رود و برای اینکه از او چیزی به وی برسد در برابرش کرنش کند، دو سوم دینش از بین برود.

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی که در برابر دولتمردی یا در برابر کسی که مخالف دین اوست ، به قصد رسیدن به چیزی از آنچه او دارد کرنش کند، خداوند او را پست گرداند و بر او غضب کند و وی را به خودش وا گذارد و اگر به چیزی از دنیای آن کس برسد و چیزی از او به دست آورد، خداوند برکت را از آن بگیرد و اگر از آنچه به دست آورده است در راه حج یا عمره و یا آزاد کردن بنده خرج کند، پاداشی به او ندهد.

4034

نشانه های فروتنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های فروتنی برای خدا، رضایت دادن به [نشستن در ]پایین پای مجالس است.

ص :218


1- . نهج البلاغة : الحکمة 228.
2- نهج البلاغة : الحکمة 406.
3- بحار الأنوار : 77/43/13.
4- . ثواب الأعمال : 294/1.
5- (انظر) الدنیا : باب 1253.
6- کنز العمّال : 5724.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَلاثٌ هُنَّ رأسُ التَّواضُعِ : أن یَبدأَ بِالسَّلامِ مَن لَقِیَهُ ، و یَرضی بِالدُّونِ مِن شَرَفِ المَجلِسِ ، و یَکرَهَ الرِّیاءَ و السُّمعَةَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام عن آبائهِ علیهم السلام: إنّ مِن التَّواضُعِ أن یَرضی الرّجُلُ بِالمَجلِسِ دُونَ المَجلِسِ ، و أن یُسَلِّمَ علی مَن یَلقی ، و أن یَترُکَ المِراءَ و إن کانَ مُحِقّا ، و لا یُحِبَّ أن یُحمَدَ علَی التَّقوی . (2)

عنه علیه السلام :مِن التَّواضُعِ أن تُسَلِّمَ علی مَن لَقِیتَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن التَّواضُعِ أن یَجلِسَ الرّجُلُ دُونَ شَرَفِهِ . (4)

عنه علیه السلام :أفطَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَشِیَّةَ خَمیسٍ فی مَسجِدِ قُبا ، فقالَ : هَل مِن شَرابٍ ؟ فأتاهُ أوسُ بنُ خَولِیّ الأنصاریُّ بِعُسٍّ مَخیضٍ بعَسَلٍ ، فلَمّا وَضَعَهُ علی فیهِ نَحّاهُ ، ثُمّ قالَ : شَرابانِ یُکتَفی بأحَدِهِما مِن صاحِبِهِ ، لا أشرَبُهُ و لا اُحَرِّمُهُ و لکنْ أتَواضَعُ للّهِ . (5)

امام علی علیه السلام :سه چیز است که آنها رأس فروتنیند: اینکه انسان به هر که می رسد سلام کند، به پایین پای مجلس رضایت دهد، و خودنمایی و شهرت طلبی را خوش نداشته باشد.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدران بزرگوار خویش علیهم السلام _فرمود: از فروتنی است که انسان به پایین مجلس رضایت دهد، به هر که برمی خورد سلام کند، مجادله را رها کند اگر چه حق با او باشد و دوست نداشته باشد که او را به پرهیزگاری بستایند.

امام صادق علیه السلام :از فروتنی است که به هر کس برخوردی، سلام کنی.

امام صادق علیه السلام :از فروتنی است که آدمی در جایی از مجلس بنشیند که پایین تر از مقام و منزلت او باشد.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله پنجشنبه شبی برای افطار در مسجد قُبا بود. فرمود: آیا نوشیدنی ای هست؟ اوس بن خولی انصاری قدحی نوشیدنی آمیخته به عسل خدمت حضرت آورد. چون پیامبر آن را به دهان گذاشت (چشید)، از نوشیدن خودداری کرد و فرمود: اینها دو نوشیدنی است که با یکی از آنها از دیگری بی نیازی حاصل می شود. من این را نمی آشامم، ولی تحریم هم نمی کنم بلکه برای خدا فروتنی می کنم.

ص :219


1- . کنز العمّال : 8506.
2- بحار الأنوار : 75/118/3.
3- . بحار الأنوار : 75/120/9.
4- الکافی : 2/123/9.
5- الکافی : 2/122/3.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مِن التَّواضُعِ السَّلامُ علی کُلِّ مَن تَمُرُّ بهِ ، و الجُلوسُ دُونَ شَرَفِ المَجلِسِ . (1)

4035 - ثَمَرَةُ التَّواضُعِ
4035 - ثمره فروتنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَواضَعوا حتّی لا یَبغیَ أحَدٌ علی أحَدٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی أوحی إلَیَّ أن تَواضَعوا حتّی لا یَفخَرَ أحَدٌ علی أحَدٍ، و لا یَبغیَ أحَدٌ علی أحَدٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمَرَةُ التَّواضُعِ المَحَبّةُ ، ثَمَرَةُ الکِبرِ المَسَبَّةُ . (4)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ یُکسِبُکَ السَّلامَةَ . (5)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ یَکسوکَ المَهابَةَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَواضَعَ قَلبُهُ للّهِ لَم یَسأَمْ بَدَنُهُ مِن طاعَةِ اللّهِ . (7)

امام عسکری علیه السلام :از فروتنی است که بر هر کس بگذری، بر او سلام کنی و در پایین پای مجلس بنشینی.

4035

ثمره فروتنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فروتن باشید، تا هیچ کس به دیگری زورگویی و تجاوز نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال به من وحی فرمود که فروتن باشید، تا هیچ کس بر دیگری فخر نفروشد و احدی به دیگری زورگویی و تجاوز نکند.

امام علی علیه السلام :ثمره فروتنی دوستی است، ثمره تکبر ناسزا [شنیدن ]است.

امام علی علیه السلام :فروتنی، به تو سلامت می بخشد.

امام علی علیه السلام :فروتنی جامه ابهّت بر قامت تو می پوشاند.

امام علی علیه السلام :هر که دلش برای خدا کرنش کند، بدنش از طاعت خدا خسته نمی شود.

ص :220


1- بحار الأنوار : 78/372/9.
2- تنبیه الخواطر : 2/120.
3- کنز العمّال : 5722.
4- غرر الحکم : 4613 ، 4614 .
5- بحار الأنوار : 75/120/11 .
6- بحار الأنوار : 77/287/1.
7- بحار الأنوار : 78/90/95.

عنه علیه السلام :بِخَفضِ الجَناحِ تَنتَظِمُ الاُمورُ . (1)

عنه علیه السلام :بِالتَّواضُعِ تَتِمُّ النِّعمَةُ . (2)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ یَنشُرُ الفَضیلَةَ ، التَّکبُّرُ یُظهِرُ الرَّذیلَةَ . (3)

عنه علیه السلام :اِتَّخِذوا التَّواضُعَ مَسلَحَةً بَینَکُم و بَینَ عَدُوِّکُم إبلیسَ و جُنودِهِ ؛ فإنّ لَهُ مِن کُلِّ اُمّةٍ جُنودا و أعوانا . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ لُقمانَ قالَ لابنِهِ : تَواضَعْ لِلحَقِّ تَکُن أعقَلَ النّاسِ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ الزَّرعَ یَنبُتُ فی السَّهلِ و لا یَنبُتُ فی الصَّفا ؛ فکذلکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ ، و لا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکبِّرِ الجَبّارِ ؛ لأنّ اللّهَ جَعلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ ، و جَعَلَ التَّکبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ . (6)

4036 - التَّواضُعُ وَالرِّفعَةُ
4036 - فروتنی و رفعت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ التَّواضُعَ یَزیدُ صاحِبَهُ رِفعَةً ، فتَواضَعُوا یَرفَعْکُمُ اللّهُ . (7)

امام علی علیه السلام :با فروتنی، کارها سامان می یابد.

امام علی علیه السلام :با فروتنی، نعمت کامل می شود.

امام علی علیه السلام :فروتنی فضیلت را منتشر می سازد و تکبّر رذیلت را آشکار می گرداند.

امام علی علیه السلام :فروتنی را انبار مهمّات (8) میان خود و دشمنتان، ابلیس و لشکریان او ، قرار دهید؛ زیرا که او در میان هر امّتی برای خود لشکر و یارانی دارد.

امام کاظم علیه السلام :لقمان به فرزند خود فرمود: در برابر حق خاضع باش تا خردمندترین مردم باشی.

امام کاظم علیه السلام :همانا زراعت در دشت می روید و روی تخته سنگ برآمده نمی روید. حکمت نیز چنین است، در دل شخص فروتن آباد می شود و در دل انسان متکبّر و گردن فراز آباد نمی شود؛ زیرا خداوند فروتنی را ابزار خرد قرار داده است و تکبّر را ابزار نابخردی.

4036

فروتنی و رفعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا فروتنی، بر بلندی و رفعت صاحب خود می افزاید. پس فروتن باشید، تا خداوند شما را رفعت بخشد.

ص :221


1- . غرر الحکم : 4302.
2- نهج البلاغة : الحکمة 224.
3- غرر الحکم : 522 ، 523.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 192.
5- تحف العقول : 386.
6- . بحار الأنوار : 78/312/1.
7- الکافی : 2/121/1.
8- در متن حدیث «مسلحه» آمده است که به معنای قورخانه و انبار مهمّات، برج دیده بانی و مراقبت نیروهای مسلّح است.

عنه صلی الله علیه و آله :التَّواضُعُ لا یَزیدُ العَبدَ إلاّ رِفعَةً، فتَواضَعُوا یَرفَعْکُمُ اللّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما تَواضَعَ أحَدٌ إلاّ رَفَعَهُ اللّهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَواضَعَ للّهِ رَفَعَهُ اللّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن یَتَواضَعْ للّهِ دَرَجَةً یَرفَعْهُ اللّهُ دَرَجَةً ؛ حتّی یَجعَلَهُ فی عِلِّیِّینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَواضَعَ العَبدُ رَفَعَهُ اللّهُ إلَی السَّماءِ السّابِعَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثَةٌ لا یَزیدُ اللّهُ بهِنَّ إلاّ خَیرا : التَّواضُعُ لا یَزیدُ اللّهُ بهِ إلاّ ارتِفاعا ، و ذِلُّ النَّفسِ لا یَزیدُ اللّهُ بهِ إلاّ عِزّا ، و التَّعَفُّفُ لا یَزیدُ اللّهُ بهِ إلاّ غِنیً . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، و اللّهِ لَو أنّ المُتَواضِعَ فی قَعرِ بِئرٍ لَبَعَثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَیهِ رِیحا یَرفَعُهُ فَوقَ الأخیارِ فی دَولَةِ الأشرارِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن آدَمیٍّ إلاّ و فی رَأسِهِ حَکَمَةٌ (8) بِیَدِ مَلَکٍ ، فإذا تَواضَعَ قِیلَ للمَلَکِ : ارفَعْ حَکَمَتَهُ ، و إذا تَکبَّرَ قِیلَ للمَلَکِ : ضَعْ حَکَمَتَهُ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فروتنی جز بر رفعت و بلندی آدمی نمی افزاید. پس فروتنی کنید تا خداوند شما را رفعت بخشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس فروتنی نکرد، مگر اینکه خداوند او را بالا برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را بالا برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای خدا یک درجه پایین بیاید، خداوند او را یک درجه بالا برد تا جایی که او را در علّیین جای دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بنده فروتنی کند، خداوند او را به آسمان هفتم بالا برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که خداوند به واسطه آنها جز خوبی نمی افزاید: فروتنی، که خداوند به واسطه آن جز بر رفعت نمی افزاید و ذلّت و خواری نفْس، که خداوند به سبب آن جز بر عزّت نمی افزاید و مناعت طبع ، که خداوند به سبب آن جز بر بی نیازی نمی افزاید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! به خدا قسم که اگر شخص فروتن در قعر چاهی باشد، خداوند عزّ و جلّ بادی می فرستد تا او را در دولت بدکاران، در رأس نیکان قرار دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ انسانی نیست مگر این که در سر او دهنه ای است که در دست فرشته ای قرار دارد. هرگاه فروتنی کند، به آن فرشته گفته می شود : دهنه اش را بالا بَر و هرگاه بزرگی فروشد، به فرشته گفته شود : دهنه اش را پایین کش .

ص :222


1- . کنز العمّال : 5719.
2- بحار الأنوار : 75/120/7.
3- . کنز العمّال : 5730.
4- کنز العمّال : 5721.
5- . کنز العمّال : 5720.
6- بحار الأنوار : 75/123/22.
7- بحار الأنوار : 77/53/3.
8- الحَکَمَة : حدیدة فی اللجام تکون علی أنف الفرس و حَنَکه تمنعه عن مخالفة راکبِه [و معنی الحدیث : ]أی تمنع من هی فی رأسه کما تمنع الحَکَمَة الدابّة (لسان العرب : 12/144) .
9- کنز العمّال : 5729.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَواضَعَ للّهِ رَفَعَهُ اللّهُ ، فهُو فی نَفسِهِ ضَعیفٌ و فی أعیُنِ النّاسِ عَظیمٌ ، و مَن تَکبَّرَ وَضَعَهُ اللّهُ ، فهُو فی أعیُنِ النّاسِ صَغیرٌ و فی نَفسِهِ کَبیرٌ ؛ حتّی لَهُو أهوَنُ علَیهِم مِن کَلبٍ أو خِنْزیرٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما مِن أحَدٍ مِن وُلدِ آدَمَ إلاّ و ناصِیَتُهُ بِیَدِ مَلَکٍ ، فإن تَکَبَّرَ جَذَبَهُ بناصِیَتِهِ إلَی الأرضِ و قالَ لَهُ : تَواضَعْ وَضَعَکَ اللّهُ ! و إن تَواضَعَ جَذَبَهُ بناصِیَتِهِ ثُمَّ قالَ لَهُ : ارفَعْ رأسَکَ رَفَعَکَ اللّهُ ، و لا وَضَعَکَ _ بتَواضُعِکَ _ اللّهُ . (2)

عنه علیه السلام :اِتَّضِعْ تَرتَفِعْ . (3)

عنه علیه السلام :إذا تَفَقَّهَ الرَّفیعُ تَواضَعَ . (4)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ یَرفَعُ ، التَّکبُّرُ یَضَعُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را بالا برد. پس او در نظر خودش ناچیز باشد و در چشم مردم بزرگ . و هر که بزرگی فروشد، خداوند او را پست گرداند. پس او در چشم مردم کوچک باشد و در نظر خودش بزرگ ؛ در نظر مردم حتی از سگ و خوک هم پست تر باشد .

امام علی علیه السلام :هیچ یک از فرزندان آدم نیست مگر اینکه ناصیه اش (موی جلو سرش) در دست فرشته ای است. اگر کبر ورزد ناصیه اش را به طرف پایین می کشد و به او می گوید: پست شو، خدا تو را پست گرداند، و اگر فروتنی کند ناصیه اش را [به طرف بالا ]می کشد و به او می گوید: سرت را بالا بگیر ، خداوند سر بلندت گرداند و تو را پست نسازد که برای خدا خاکساری کردی.

امام علی علیه السلام :خاکساری کن، تا بالا روی.

امام علی علیه السلام :انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانایی رسد، فروتن شود.

امام علی علیه السلام :فروتنی رفعت می بخشد و تکبّر پست می گرداند.

ص :223


1- کنز العمّال : 5737.
2- بحار الأنوار : 75/120/11.
3- غرر الحکم : 2250.
4- غرر الحکم : 4048.
5- غرر الحکم : 11.

عنه علیه السلام :ما تَواضَعَ إلاّ رَفیعٌ . (1)

عنه علیه السلام :العاقِلُ یَضَعُ نَفسَهُ فیَرتَفِعُ ، الجاهِلُ یَرفَعُ نَفسَهُ فَیَتَّضِعُ . (2)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ یَرفَعُ الوَضیعَ ، التَّکبُّرُ یَضَعُ الرَّفیعَ . (3)

عنه علیه السلام :أعظَمُ النّاسِ رِفعَةً مَن وَضَعَ نَفسَهُ ، أکثَرُ النّاسِ ضَعَةً مَن تَعاظَمَ فی نَفسِهِ . (4)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ سُلَّمُ الشَّرَفِ ، التَّکبُّرُ اُسُّ التَّلَفِ . (5)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ مِن مَصائدِ الشَّرَفِ . (6)

عنه علیه السلام :ألِنْ کَنَفَکَ و تَواضَعْ للّهِ یَرفَعْکَ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ فی السَّماءِ ملَکَینِ مُوَکَّلَینِ بِالعِبادِ ، فمَن تَواضَعَ للّهِ رَفَعاهُ ، و مَن تَکَبَّرَ وَضعاهُ . (8)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ اللّهَ لَم یَرفَعِ المُتَواضِعینَ بقَدرِ تَواضُعِهِم ، و لکنْ رَفَعَهُم بِقَدرِ عَظَمَتِهِ و مَجدِهِ . (9)

امام علی علیه السلام :فروتنی نکرد، مگر انسان بلند مرتبه.

امام علی علیه السلام :خردمند خود را پست می کند و در نتیجه بلند مرتبه می شود؛ نادان خودش را بالا می برد و در نتیجه پست می گردد.

امام علی علیه السلام :فروتنی، انسان فرو پایه را بلند مرتبه می گرداند. تکبّر، شخص بلند مرتبه را پست می کند.

امام علی علیه السلام :بلند پایه ترین مردم کسی است که خودش را پایین آورد. فرو پایه ترین مردم کسی است که خودش را بزرگ پندارد.

امام علی علیه السلام :فروتنی، نردبان بزرگی است. تکبّر، شالوده نابودی است.

امام علی علیه السلام :فروتنی، از ابزارهای شکار بلند مرتبگی است.

امام علی علیه السلام :خاکسار باش و برای خدا فروتنی کن، تا تو را بالا برد.

امام صادق علیه السلام :در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده اند ، پس هر که برای خدا فروتنی کند، او را بالا برند و هر که تکبّر ورزد، او را پست گردانند.

امام کاظم علیه السلام :خداوند فروتنان را به اندازه فروتنی شان بالا نمی برد، بلکه آنان را به اندازه عظمت و بزرگی خود رفعت می بخشد.

ص :224


1- غرر الحکم : 9468.
2- غرر الحکم : 677 و 678.
3- غرر الحکم: 310و311.
4- غرر الحکم : 3179 و 3180.
5- غرر الحکم : 1051 و 1052.
6- غرر الحکم : 1505.
7- غرر الحکم : 2361.
8- الکافی : 2/122/ 2.
9- تحف العقول : 399.

(1)

4037 - ما یُستَعانُ بِهِ عَلَی التَّواضُعِ
4037 - آنچه در راه رسیدن به فروتنی کمک می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یُستَعانُ ......... علَی التَّواضُعِ إلاّ بسَلامَةِ الصَّدرِ . (2)

عنه علیه السلام :التَّواضُعُ ثَمَرَةُ العِلمِ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَنبَغی لِمَن عَرَفَ عَظَمَةَ اللّهِ أن یَتَعَظَّمَ ؛ فإنّ رِفعَةَ الّذینَ یَعلَمونَ ما عَظَمَتُهُ أن یَتَواضَعُوا لَهُ . (4)

(5)

4037

آنچه در راه رسیدن به فروتنی کمک می کند

امام علی علیه السلام : ......... برای رسیدن به فروتنی جز از سلامت صدر (دل پاک) کمک نتوان گرفت.

امام علی علیه السلام :فروتنی، ثمره دانایی است.

امام علی علیه السلام :سزاوار نیست کسی که بزرگی خدا را می شناسد خود را بزرگ شمارد؛ زیرا رفعت کسانی که عظمت خدا را می شناسند در این است که در برابر او فروتن باشند.

ص :225


1- (انظر) الکبر : باب 3382.
2- بحار الأنوار : 78/7/59.
3- غرر الحکم : 301.
4- نهج البلاغة : الخطبة 147.
5- (انظر) الکِبْر : باب 3384 ، 3385 ، 3386.

ص :226

544 - الوُضوء

544 - وضو

اشاره

(1)

(2)

ص :227


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 1 / 256 _ 345 «أبواب الوضوء». وسائل الشیعة : 1 / 174 _ 211 «نواقض الوضوء». بحار الأنوار : 80 / 212 _ 375 «أبواب الوضوء». کنز العمّال : 9 / 280 _ 343 «فی الوضوء».
2- انظر: عنوان 322 «الطهارة» ، النوم : باب 3919.

4038 - الوُضوءُ
4038 - وضو

الکتاب :

یَا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ ......... مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الوُضوءُ نِصفُ الإیمانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لعلیٍّ علیه السلام _: یا علیُّ ، ثَلاثٌ دَرَجاتٌ ، و ثَلاثٌ کفّاراتٌ ، و ثَلاثٌ مُهلِکاتٌ ، و ثَلاثٌ مُنجِیاتٌ،فأمّا الدَّرَجاتُ فإسباغُ الوُضوءِ فی السَّبَراتِ (3) ، و انتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ ، و المَشیُ بِاللَّیلِ و النَّهارِ إلَی الجَماعاتِ ......... . (4)

4038

وضو

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه برای نماز برخاستید صورت ها و دست هایتان را تا آرنج ها بشویید و سرهایتان و پاهایتان را تا برآمدگی روی پا مسح کنید ......... خدا نمی خواهد شما در رنج افتید، بلکه می خواهد که شما را پاکیزه سازد و نعمتش را بر شما تمام کند. باشد که سپاس گزارید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وضو، نصف ایمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به علی علیه السلام _فرمود: ای علی! سه چیز درجه است و سه چیز کفّاره، سه چیز مُهلک است و سه چیز نجات بخش. آن سه که درجه است: یکی خوب و کامل وضو گرفتن در هوای بسیار سرد است و [دوم ]انتظار کشیدن برای نماز بعد از نماز. و [سوم] شرکت کردن در نمازهای جماعت در شبانه روز ......... .

ص :228


1- المائدة : 6.
2- بحار الأنوار : 80/238/12.
3- السَّبَرات : جمع سَبرة: الغداة الباردة، و قیل : ما بین السَحَر إلی الصباح (لسان العرب : 4/341) . و فی بعض نسخ المصدر «الشَّتوات». (کما فی هامش المصدر).
4- بحار الأنوار : 77/52/3.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أسبَغَ الوُضوءَ فی البَردِ الشَّدیدِ کانَ لَهُ مِن الأجرِ کِفلانِ ، و مَن أسبَغَ الوُضوءَ فی الحَرِّ الشَّدیدِ کانَ لَهُ أجرُ کِفلٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أسبَغَ الوُضوءَ فی البَردِ الشَّدیدِ کانَ لَهُ مِن الأجرِ کِفلانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إسباغُ الوُضوءِ فی المَکارِهِ ، و إعمالُ الأقدامِ إلَی المَساجِدِ ، و انتِظارُ الصَّلاةِ بَعدَ الصَّلاةِ ، یَغسِلُ الخَطایا غَسلاً . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَوَضَّأَ الرّجُلُ المُسلِمُ خَرَجَتْ خَطایاهُ مِن سَمعِهِ و بَصَرِهِ و یَدَیهِ و رِجلَیهِ ، فإن قَعَدَ قَعَدَ مَغفورا لَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَوَضّأَ العَبدُ تَحاطُّ عَنهُ ذُنوبُهُ کما تَحاطُّ وَرَقُ هذهِ الشَّجَرَةِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الطُّهرُ نِصفُ الإیمانِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أحسَنَ الطَّهورَ ثُمّ مَشی إلَی المَسجِدِ ، فهُو فی صَلاةٍ ما لَم یُحدِثْ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در سرمای شدید خوب وضو بگیرد، دو سهم اجر دارد و هر که در گرمای سخت، کامل وضو بگیرد یک سهم اجر دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در سرمای شدید، وضو را کامل به جا آورد، او را دو بهره از اجر باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کامل به جا آوردن وضو در موقعیت های سخت و به حرکت انداختن گام ها به سوی مساجد و انتظار کشیدن برای نماز بعد از نماز، گناهان را یکسره می شوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه مرد مسلمان وضو بگیرد، گناهان او از گوش و چشم و دستان و پاهایش بیرون می روند. و چون بنشیند در حال آمرزیدگی نشسته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه بنده وضو گیرد، گناهانش همچون برگ های این درخت فرو می ریزد.

امام علی علیه السلام :طهارت، نصف ایمان است.

امام علی علیه السلام :هر که درست طهارت بگیرد و سپس به مسجد برود، تا زمانی که حَدَثی از او سر نزده، همواره در حال نماز [محسوب ]می شود.

ص :229


1- کنز العمّال : 26059.
2- کنز العمّال : 26039.
3- کنز العمّال : 26027.
4- کنز العمّال : 26031 .
5- کنز العمّال : 26030.
6- بحار الأنوار : 80/237/11.
7- بحار الأنوار : 80/237/11.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الوُضوءُ فَریضَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :لا صَلاةَ إلاّ بِطَهورٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الوُضوءُ شَطرُ الإیمانِ. (3)

(4)

4039 - عِلَّةُ الوُضوءِ
4039 - حکمت وضو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَحشُرُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ اُمَّتی یَومَ القِیامَةِ بَینَ الاُمَمِ غُرّا مُحَجَّلِینَ مِن آثارِ الوُضوءِ . (5)

امام باقر علیه السلام :وضو، فریضه است.

امام باقر علیه السلام :نماز جز با طهارت درست نیست.

امام صادق علیه السلام :وضو، جزء بزرگ [یا نصف ]ایمان است.

4039

حکمت وضو

امام باقر علیه السلام :وضو در حقیقت حدّی از حدود خداست تا اینکه خداوند بداند چه کسی از او فرمان می برد و چه کسی نا فرمانیش می کند.

امام رضا علیه السلام_ درباره حکمت وضو _فرمود: برای اینکه بنده وقتی برای مناجات با خداوند جبّار در برابر او می ایستد، پاک باشد، فرمان او را اطاعت کرده باشد و از آلودگی ها و نجاست پاکیزه باشد، به علاوه اینکه وضو باعث از بین رفتن حالت کسالت و زدودن خواب آلودگی و پاک ساختن دل برای ایستادن در حضور خداوند جبّار است.

4040 - آثارُ الوُضوءِ
4040 - آثار وضو

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما الوُضوءُ حَدٌّ مِن حُدودِ اللّهِ ؛ لِیَعلَمَ اللّهُ مَن یُطیعُهُ و مَن یَعصیهِ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی عِلَّةِ الوُضوءِ _: لأنّهُ یَکونُ العَبدُ طاهِرا إذا قامَ بَینَ یَدَیِ الجَبّارِ عِندَ مُناجاتِهِ إیّاهُ ، مُطیعا لَهُ فیما أمَرَهُ ، نَقِیّا مِن الأدناسِ و النَّجاسَةِ ، مَع ما فیهِ مِن ذَهابِ الکَسَلِ و طَردِ النُّعاسِ ، و تَزکِیَةِ الفُؤادِ لِلقِیامِ بَینَ یَدَیِ الجَبّارِ . (7)

4040

آثار وضو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ امّت مرا در روز قیامت، بر اثر وضو، با چهره های زیبا و دست و پای سفید محشور می کند.

ص :230


1- وسائل الشیعة : 1/256/2.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/58/129.
3- الکافی : 3/72/8.
4- (انظر) الطهارة : باب 2389.
5- بحار الأنوار : 80/237/11.
6- علل الشرائع : 279/1.
7- علل الشرائع : 257/9.

عنه صلی الله علیه و آله :تَرِدُونَ علَیَّ غُرّا مُحَجَّلِینَ مِن آثارِ الوُضوءِ ، لَیسَت لأحَدٍ غَیرِکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ : کَیفَ تَعرِفُ اُمَّتَکَ مِن بَینِ الاُمَمِ فیما بَینَ نُوحٍ إلی اُمَّتِکَ _: هُم غُرٌّ مُحَجَّلُونَ مِن أثَرِ الوُضوءِ ، لَیسَ لأحَدٍ کذلکَ غَیرِهِم ، و أعرِفُهُم أنّهُم یُؤتَونَ کُتُبَهُم بأیمانِهِم . (2)

الإمامُ الهادی علیه السلام :لَمّا کَلَّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ موسَی بنَ عِمرانَ علیه السلام ......... قالَ : إلهی ، فما جَزاءُ مَن أتَمَّ الوُضوءَ مِن خَشیَتِکَ ؟ قالَ : أبعَثُهُ یَومَ القِیامَةِ و لَهُ نُورٌ بَینَ عَینَیهِ یَتَلألأُ . (3)

(4)

4041 - الجَفاءُ
4041 - بی مِهری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ تعالی : مَن أحدَثَ و لَم یَتَوَضّأْ فَقَد جَفانی ، و مَن أحدَثَ و تَوَضّأَ و لَم یُصَلِّ رَکعَتَینِ فَقَد جَفانی ، و مَن أحدَثَ و تَوَضّأَ و صلّی رَکعَتَینِ و دَعانی و لَم اُجِبْهُ فیما سَألَنی مِن اُمُورِ دِینِهِ و دُنیاهُ فَقَد جَفَوتُهُ ؛ و لَستُ بِرَبٍّ جافٍ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[روز قیامت] بر اثر وضو، با پیشانی و دست و پای سفید بر من وارد می شوید و هیچ کس جز شما این خصوصیّت را نخواهد داشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که تو چگونه امّت خود را از میان امّت های نوح تا امّت خودت، باز می شناسی ؟ _فرمود: آنان بر اثر وضو پیشانی و دست و پایشان سپید است، هیچ کس جز آنان چنین خصوصیّتی را ندارند. همچنین آنها را از این می شناسم که کار نامه شان به دست راستشان داده می شود.

امام هادی علیه السلام :زمانی که خداوند عزّ و جلّ با موسی بن عمران علیه السلام سخن گفت ......... موسی عرض کرد: خدایا! پاداش کسی که از خشیت تو وضو را کامل به جا آورد چیست؟ خداوند فرمود: روز قیامت او را در حالی مبعوث می کنم که در پیشانیش نوری می درخشد.

4041

بی مِهری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال می فرماید: هر کس حَدَثی از او سر زند و وضو نگیرد به من بی مهری کرده است و هر کس حدثی از او سر زند و وضو بگیرد و دو رکعت نماز به جا نیاورد به من بی مهری کرده است و هر کس حدثی از او سر زند و وضو بگیرد و دو رکعت نماز بگزارد و مرا بخواند و من آنچه را از امور دین و دنیایش از من خواسته است برآورده نکنم، بی گمان به او بی مهری کرده ام و البته من خداوندگار بی مهری نیستم.

ص :231


1- صحیح مسلم : 1/218/38 .
2- الترغیب و الترهیب : 1/151/6.
3- الأمالی للصدوق : 277/307 .
4- (انظر) النور : باب 3904 ، 3905.
5- بحار الأنوار : 80/308/18.

4042 - فَضلُ کَثرَةِ الوُضوءِ
4042 - فضیلت دائم الوضو بودن

الکتاب :

وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذیً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» . (1)

لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکثِرْ مِن الطَّهورِ یَزِدِ اللّهُ فی عُمرِکَ ، و إنِ استَطَعتَ أن تَکونَ بِاللَّیلِ و النَّهارِ علی طَهارَةٍ فافعَلْ ؛ فإنَّکَ تَکونُ إذا مُتَّ علَی الطَّهارَةِ شَهیدا . (3)

4042

فضیلت دائم الوضو بودن

قرآن:

«از تو درباره حیض می پرسند. بگو: آن مایه رنج است. پس در ایّام حیض از زنان دوری گزینید و به آنها نزدیک نشوید تا پاک شوند و چون پاک شدند از آنجا که خدا شما را فرمان داده است با ایشان نزدیکی کنید. هر آینه خدا توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد».

«جز پاکان، دست بر آن نزنند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فراوان وضو بگیر تا خداوند عمر تو را زیاد گرداند. اگر توانستی شب و روز با طهارت باشی این کار را بکن ؛ زیرا اگر در حال طهارت بمیری، شهید خواهی بود.

ص :232


1- البقرة : 222.
2- الواقعة : 79.
3- الأمالی للمفید : 60/5.

عنه صلی الله علیه و آله :إنِ استَطَعتَ أن لا تَزالَ علَی الوُضوءِ ؛ فإنّهُ مَن أتاهُ المَوتُ و هُو علی وُضوءٍ اُعطِیَ الشَّهادَةَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنِ استَطَعتَ أن تَکونَ أبَدا علی وُضوءٍ فافعَلْ ؛ فإنّ مَلَکَ المَوتِ إذا قَبَضَ رُوحَ العَبدِ و هُو علی وُضوءٍ کُتِبَ لَهُ شَهادَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الطّاهِرُ النّائمُ کالصّائمِ القائمِ . (3)

(4)

4043 - تَجدیدُ الوُضوءِ
4043 - تجدید وضو

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَوَضّأ علی طُهرٍ کُتِبَ لَهُ عَشرُ حَسَناتٍ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن جَدَّدَ وُضوءَهُ لِغَیرِ حَدَثٍ جَدَّدَ اللّهُ تَوبَتَهُ مِن غَیرِ استِغفارٍ . (6)

عنه علیه السلام :الوُضوءُ علَی الوُضوءِ نُورٌ علی نُورٍ . (7)

(8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر می توانی، همواره با وضو باش؛ زیرا هر که مرگش در رسد و وضو داشته باشد شهادت نصیبش شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر می توانی دائم الوضو باشی چنین باش؛ زیرا ملک الموت هرگاه جان بنده را بگیرد و او وضو داشته باشد، برایش شهادت نوشته شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که با طهارت بخوابد، همانند روزه دارِ شب زنده دار است.

4043

تجدید وضو

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که با طهارت باشد و [روی آن] وضو سازد، ده ثواب برایش نوشته شود.

امام صادق علیه السلام :هر که بدون سرزدن حَدَثی از او، تجدید وضو کند، خداوند توبه او را، بی آنکه استغفار کند، تجدید گرداند.

امام صادق علیه السلام :وضو روی وضو، روشنایی روی روشنایی است.

ص :233


1- کنز العمّال : 26066.
2- کنز العمّال : 26065.
3- کنز العمّال : 25999.
4- (انظر) النوم : باب 3919.
5- کنز العمّال : 26042.
6- وسائل الشیعة : 1/264/7.
7- وسائل الشیعة : 1/265/8 ، عوالی اللآلی : 1/23/2.
8- (انظر) وسائل الشیعة : 1 / 263 باب 8.

4044 - وُضوءُ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله
4044 - وضوی رسول خدا

الکافی عن زرارة :قالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : أ لاَ أحکی لَکُم وُضوءَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ فقُلنا : بلی ، فدَعا بقَعْبٍ فیهِ شَیءٌ مِن ماءٍ ثُمّ وَضَعَهُ بَینَ یَدَیهِ ، ثُمّ حَسَرَ عن ذِراعَیهِ ، ثُمّ غَمَسَ فیهِ کَفَّهُ الیُمنی ، ثُمّ قالَ : هکذا إذا کانتِ الکَفُّ طاهِرَةً ، ثُمّ غَرَفَ فمَلأَها ماءً فوَضَعَها علی جَبینِهِ ، ثُمّ قالَ : «بسمِ اللّهِ» و سَدَلَهُ علی أطرافِ لِحیَتِهِ ، ثُمّ أمَرَّ یَدَهُ علی وَجهِهِ و ظاهِرِ جَبینِهِ مَرّةً واحِدَةً ، ثُمّ غَمَسَ یَدَهُ الیُسری فغَرَفَ بها مِلْأَها ، ثُمّ وَضَعَهُ علی مِرفَقِهِ الیُمنی ، و أمَرَّ کَفَّهُ علی ساعِدِهِ حتّی جَرَی الماءُ علی أطرافِ أصابِعِهِ ، ثُمّ غَرَفَ بیَمینِهِ مِلْأَها فوَضَعَهُ علی مِرفَقِهِ الیُسری ، و أمَرَّ کَفَّهُ علی ساعِدِهِ حتّی جَرَی الماءُ علی أطرافِ أصابِعِهِ ، و مَسَحَ مُقَدَّمَ رأسِهِ و ظَهرَ قَدَمَیهِ بِبِلَّةِ یَسارِهِ وَ بقیَّةِ بِلَّةِ یُمناهُ (1) .

4044

وضوی رسول خدا صلی الله علیه و آله

الکافی_ به نقل از زراره _: امام باقر علیه السلام فرمود: آیا وضوی رسول خدا صلی الله علیه و آله را برای شما نمایش ندهم؟ عرض کردیم: چرا. حضرت قدحی که در آن مقداری آب باشد، خواست و آن را مقابل خود گذاشت. سپس آستین هایش را بالا زد و آنگاه مشت راست خود را در آن فرو برد و فرمود: به این صورت به شرط آنکه دست پاک باشد. سپس مشت خود را پر از آب کرد و دستش را روی پیشانی خود گذاشت و گفت: «بسم اللّه ». و آن را به اطراف محاسنش رها کرد و آنگاه دست خود را یک بار به صورت و بالای پیشانیش کشید. بعد دست چپ خود را فرو برد و مشتی پر آب برداشت و روی آرنج راست خود ریخت و کف دست خود را روی ساعد دستش کشید، به طوری که آب بر نوک انگشتانش جاری شد. آنگاه با دست راست خود مشتی آب برداشت و آن را روی آرنج چپ خود ریخت و کف دست خود را روی ساعد دستش کشید به طوری که آب از نوک انگشتان او جاری شد و جلو سر و روی دو پای خود را با رطوبت دست چپ و باقیمانده رطوبت دست راست خویش مسح کرد.

ص :234


1- الکافی : 3/25/4.

545 - الوَطَن

545 - میهن

اشاره

(1)

(2)

ص :235


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 60 / 201 باب 36 «الممدوح من البلدان و المذموم منها». بحار الأنوار : 75 / 392 باب 86 «الدخول فی بلاد المخالفین».
2- انظر: عنوان 47 «البلد».

4045 - حُبُّ الوَطَنِ
4045 - میهن دوستی

رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله_ و هُو علی ناقَتِهِ واقِفٌ بِالحَزوَرَةِ یقولُ لِمَکَّةَ _: و اللّهِ ، إنّکِ لَخَیرُ أرضِ اللّهِ ، و أحَبُّ أرضِ اللّهِ إلَی اللّهِ ، و لَو لا اُخرِجتُ مِنکِ ما خَرَجتُ . (1)

تنبیه الخواطر:قَدِمَ أبانُ بنُ سَعیدٍ علی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا أبانُ ، کَیفَ تَرَکتَ أهلَ مَکّةَ ؟ فقالَ : تَرَکتُهُم و قَد جِیدُوا (2) ، و تَرَکتُ الإذْخِرَ و قَد أعذَقَ ، و تَرَکتُ الثُّمامَ و قد خاصَ ، فاغرَورَقَت عَینا رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و صَحبِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَمُرَتِ البُلدانُ بِحُبِّ الأوطانِ . (4)

عنه علیه السلام :مِن کَرَمِ المَرءِ بُکاؤهُ علی ما مَضی مِن زَمانِهِ ، و حَنینُهُ إلی أوطانِهِ ، و حِفظُهُ قَدیمَ إخوانِهِ . (5)

4045

میهن دوستی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در حالی که سوار بر ناقه خود در حزوره ایستاده بود خطاب به مکّه _فرمود: به خدا که تو بهترین زمین خدا هستی و محبوبترین زمین خدا نزد خدایی و اگر مرا از تو بیرون نمی کردند، من به پای خود بیرون نمی رفتم.

تنبیه الخواطر:ابان بن سعید بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد، حضرت فرمود: ای ابان! وقتی که آمدی مکّیان چگونه بودند؟ عرض کرد: وقتی آمدم باران زیادی بر آنان باریده بود و بوته های علف مکّه و برگ علف های یَزْبن (6) سبز شده بود. [با شنیدن این سخنان ]چشمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و اصحاب ایشان پر از اشک شد .

امام علی علیه السلام :کشورها با میهن دوستی آباد شده اند.

امام علی علیه السلام :از بزرگواری انسان است، گریستن او بر زمان سپری شده اش و علاقه او به میهنش و نگهداشتن دوستان دیرینه اش.

ص :236


1- الدرّ المنثور : 1/300.
2- جِیدوا : مُطِروا مطرا جَوْدا جَوْدا. (لسان العرب : 3/137).
3- تنبیه الخواطر : 1/38.
4- بحار الأنوار : 78/45/50.
5- بحار الأنوار : 74/264/3.
6- گیاهی خاردار که آن را برای ایجاد مانع پیرامون خیمه استفاده می کنند.

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ الأمواتِ _: لا یَستَأنِسونَ بالأوطانِ، و لا یَتواصَلُونَ تَواصُلَ الجِیرانِ . (1)

سفینة البحار :رُویَ: حُبُّ الوَطَنِ مِن الإیمانِ . (2)

ثغر المملکة الإسلامیّة:

قال العلاّمة الطباطبائیّ رضوان اللّه تعالی علیه فی تبیین ثغر المملکة الإسلامیّة ما نصّه :

ثغر المملکة الإسلامیّة هو الاعتقاد ، دون الحدود الطبیعیّة أو الاصطلاحیّة :

ألغَی الإسلام أصل الانشعاب القومیّ من أن یؤثّر فی تکوّن المجتمع أثره ذاک الانشعاب الذی عامله الأصلیّ البدویّة و العیش بعیشة القبائل و البُطون ، أو اختلاف منطقة الحیاة و الوطن الأرضیّ . و هذان _ أعنی البدویّة ، و اختلاف مناطق الأرض فی طبائعها الثانویّة من حرارة و برودة و جَدب و خِصب و غیرهما _ هما العاملان الأصلیّان لانشعاب النوع الإنسانیّ شعوبا و قبائل و اختلاف ألسنتهم و ألوانهم علی ما بیّن فی محلّه.

ثمّ صارا عاملَین لحیازة کلّ قوم قطعةً من قطعات الأرض علی حسب مساعیهم فی الحیاة و بأسهم و شدّتهم ، و تخصیصها بأنفسهم و تسمیتها وطنا یألفونه و یذبّون عنه بکلّ مساعیهم .

و هذا ، و إن کان أمرا ساقهم إلی ذلک الحوائج الطبیعیّة التی یدفعهم الفطرة إلی رفعها ، غیر أنّ فیه خاصّة تنافی ما یستدعیه أصل الفطرة الإنسانیّة من حیاة النوع فی مجتمع واحد ؛ فإنّ من الضروریّ أنّ الطبیعة تدعو إلی اجتماع القوَی المتشتّتة و تألّفها و تقوّیها بِالتراکم و التوحّد ؛ لتنال ما تطلبه من غایتها الصالحة بوجه أتمّ و أصلح ، و هذا أمر مشهود من حال المادّة الأصلیّة حتّی تصیر عنصرا ثمّ ......... ثمّ نباتا ثمّ حیوانا ثمّ إنسانا .

و الانشعابات بحسب الأوطان تسوق الاُمّة إلی توحّد فی مجتمعهم یفصله عن المجتمعات الوطنیّة الاُخری ، فیصیر واحدا منفصل الروح و الجسم عن الآحاد الوطنیّة الاُخری ، فتنعزل الإنسانیّة عن التوحّد و التجمّع و تبتلی من التفرّق و التشتّت بما کانت تفرّ منه ، و یأخذ الواحد الحدیث یعامل سائر الآحاد الحدیثة (أعنی الآحاد الاجتماعیّة) بما یعامل به الإنسان سائر الأشیاء الکونیّة من استخدام و استثمار و غیر ذلک ، و التجریب الممتدّ بامتداد الأعصار منذ أوّل الدنیا إلی یومنا هذا یشهد بذلک ، و ما نقلناه من الآیات فی مطاوی الأبحاث السابقة یکفی فی استفادة ذلک من القرآن الکریم .

و هذا هو السبب فی أن ألغَی الإسلام هذه الانشعابات و التشتّتات و التمیّزات ، و بنَی الاجتماع علَی العقیدة دون الجنسیّة و القومیّة و الوطن و نحو ذلک ؛ حتّی فی مثل الزوجیّة و القرابة فی الاستمتاع و المیراث ؛ فإنّ المدار فیهما علَی الاشتراک فی التوحید لا المنزل و الوطن مثلاً .

و من أحسن الشواهد علی هذا ما نراه عند البحث عن شرائع هذا الدین أنّه لم یهمل أمره فی حال من الأحوال ، فعلی المجتمع الإسلامیّ عند أوج عظمته و اهتزاز لواء غلبته أن یقیموا الدین و لا یتفرّقوا فیه ، و علیه عند الاضطهاد و المغلوبیّة ما یستطیعه من إحیاء الدین و إعلاء کلمته ......... و علی هذا القیاس ؛ حتّی أنّ المسلم الواحد علیه أن یأخذ به و یعمل منه ما یستطیعه و لو کان بعقد القلب فی الاعتقادیّات و الإشارة فی الأعمال المفروضة علیه .

و من هنا یظهر أنّ المجتمع الإسلامیّ قد جُعل جعلاً یمکنه أن یعیش فی جمیع الأحوال و علی کلّ التقادیر من حاکمیّة و محکومیّة و غالبیّة و مغلوبیّة و تقدّم و تأخّر و ظهور و خفاء و قوّة و ضعف . و یدلّ علیه من القرآن آیات التقیّة بِالخصوص ، قال تعالی : «مَنْ کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیْمانِهِ إلاّ مَنْ اُکْرِهَ و قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بالإیمانِ» (3) و قوله : «إلاّ أنْ تَتَّقوا مِنْهُمْ تُقاةً» (4) و قوله : «فاتَّقُوا اللّهَ ما اسْتَطَعْتُم» (5) و قوله : «یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ و لا تَمُوتُنَّ إلاّ و أنْتُم مُسْلِمُونَ» (6) . (7)

امام علی علیه السلام_ در وصف مردگان _فرمود : با وطن ها انس نمی گیرند و مانند همسایگان با یکدیگر رفت و آمد نمی کنند.

سفینة البحار:روایت شده است که: دوست داشتن وطن از ایمان است.

مرز کشور اسلامی:

علامه طباطبایی _ رضوان اللّه تعالی علیه _ در توضیح مرز کشور اسلامی چنین می گوید:

مرز کشور اسلامی عقیده است نه مرزهای جغرافیایی و قراردادی.

اسلام، تشکیل اجتماع بر اساس انشعاب قومی را ملغی کرده است؛ انشعابی که عامل اصلی آن یا بدویّت و زندگی قبیله ای و طایفه ای است و یا اختلاف محیط زیست و مکان جغرافیایی و این دو عامل _ یعنی بدویّت و اختلاف مناطق جغرافیایی در گرمی و سردی و خشکی و حاصلخیزی و دیگر چیزها _ عامل اصلی انشعاب نوع انسان به طایفه ها و قبایل و زبان ها و رنگ های مختلف شده که این مطلب در جای خود ثابت شده است.

سپس این دو عامل موجب آن شده که هر دسته ای از انسان ها به میزان کوشش و تلاشی که از خود در زندگی نشان داده اند، قطعه ای از مناطق زمین را به خود اختصاص دهند و نام آن را میهن گذارند و با آن انس گیرند و با تمام توان خود از آن دفاع کنند.

این جریان گر چه مولود نیازهای طبیعی است ، که فطرت انسانی حکم به برطرف ساختن آنها می کند، لیکن در عین حال از خصوصیّتی برخوردار است که با اقتضای اصل فطرت انسان، یعنی زندگی نوع انسان در یک جامعه، منافات دارد؛ زیرا پیداست که طبیعت انسان به اجتماع نیروهای پراکنده و به هم پیوستگی و تقویت آنها از طریق گرد هم آمدن و متّحد شدن، فرا می خواند تا با این وحدت و همکاری به طور کاملتر به نتیجه و هدف شایسته خود برسند، و این همان سیری است که در ماده اصلی نیز برای تبدیل شدن به عنصر و سپس ......... و آنگاه نبات و بعد حیوان و سرانجام انسان مشاهده می شود.

انشعابات ارضی و میهنی نیز ملّت را به یکپارچگی در جامعه خود می کشاند، اما یکپارچگی ای که آن را از دیگر اجتماعات میهنی جدا می سازد و بنا بر این، به صورت پیکر زنده ای جدا از دیگر پیکرهای زنده دیگر در می آید و در نتیجه، انسانیت از یکپارچگی و وحدت به دور می افتد و به همان پراکندگی و تشتّتی گرفتار می شود که از آن می گریخته است و هر واحد جدید و نو خاسته با دیگر واحدهای جدید [یعنی آحاد اجتماعی ]همان رفتاری را می کند که انسان با دیگر پدیده های هستی می کند، یعنی بهره کشی و استثمار و غیره. تجربه ممتد تاریخی از آغاز پیدایش دنیا تا امروز گواه بر این مطلب است و از آیاتی که در ضمن بحث های گذشته آوردیم نیز همین مطلب استفاده می شود.

این است علّتی که باعث شده است اسلام این انشعابات و پراکندگی ها و تمایزها را ملغی کند و جامعه را بر اساس عقیده و نه نژاد و ملیّت و وطن و امثال این معیارها، بنا نهد؛ حتی در اموری مانند زناشویی و خویشاوندی نیز ملاک در بهره برداری جنسی و یا ارث را اشتراک در عقیده توحید قرار داده است نه اشتراک در مانند منزل و وطن .

بهترین شاهد مطلب این است که ما در بررسی های خود می بینیم شریعت اسلام در هیچ موردی موضوع عقیده و ایمان را نادیده نگرفته و جامعه اسلامی را موظّف کرده که آنگاه که در اوج عظمت خود است و پرچم پیروزی آن در اهتزاز می باشد، دین را بر پا دارد و دستخوش اختلاف و پراکندگی دینی نشود و زمانی هم که مغلوب و مقهور می باشد در حدّ توان سعی کند دین را زنده نگه دارد و در راه اعلای کلمه و ......... بکوشد. حتّی هر فرد مسلمان وظیفه دارد در هر حالی تا آنجا که قدرت دارد به دین چنگ زند و آن را به کار بندد اگر چه به این ترتیب باشد که در اعتقادات، با توجّه قلبی و در اعمال واجب با اشاره بوده باشد.

از این جا معلوم می شود که جامعه اسلامی به گونه ای قرار داده شده است که در هر حال و در هر صورتی می تواند به حیات خود ادامه دهد، حاکم باشد یا محکوم، غالب باشد یا مغلوب، پیشرفته یا عقب مانده، نمایان باشد یا مخفی، قدرتمند باشد یا ضعیف و ناتوان. قرآن، بویژه در آیاتی که به موضوع تقیّه می پردازد، نشانگر این مطلب است. خداوند متعال می فرماید: «هر که، بعد از ایمان آوردنش، به خدا کفر ورزد [عذابی سخت خواهد داشت ]مگر آن کس که مجبور شده ولی قلبش به ایمان اطمینان دارد» و می فرماید: «مگر اینکه از آنان به نوعی تقیّه کنید» و می فرماید: «تا جایی که می توانید از خدا بترسید» و می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا آن گونه که سزاوار ترسیدن از اوست، بترسید و نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید».

ص :237


1- نهج البلاغة : الخطبة 226.
2- سفینة البحار : 8/525.
3- النحل : 106.
4- آل عمران : 28.
5- التغابن : 16.
6- آل عمران : 102.
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/125.

ص :238

ص :239

ص :240

4046 - الدِّفاعُ عَنِ الوَطَنِ
4046 - دفاع از میهن

الکتاب :

وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ» . (1)

لاَ یَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُبغِضُ رجُلاً یُدخَلُ علَیهِ فی بَیتِهِ و لا یُقاتِلُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و هُو یَستَنهِضُ النّاسَ حِینَ وَرَدَ خَبَرُ غَزوِ الأنبارِ بجَیشِ مُعاویَةَ، فلَم یَنهَضوا _: ألاَ و إنّی قَد دَعَوتُکُم إلی قِتالِ (حَربِ) هؤلاءِ القَومِ لَیلاً و نَهارا،و سِرّا و إعلانا،و قُلتُ لَکُم : اغزُوهُم قَبلَ أنْ یَغزوکُم ، فوَ اللّهِ ما غُزِیَ قَومٌ قَطُّ فی عُقرِ دارِهِم إلاّ ذَلُّوا ، فتَواکَلتُم و تَخاذَلتُم حتّی شُنَّت علَیکُمُ الغاراتُ، و مُلِکَت علَیکُمُ الأوطانُ . (5)

4046

دفاع از میهن

قرآن:

«و آن هنگام که از شما پیمان گرفتیم که خون هم مریزید و یکدیگر را از دیارتان بیرون نکنید، سپس شما به پیمان گردن نهادید و خود بر آن گواه هستید».

«خدا شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با آنان که با شما در دین نجنگیده اند و از سرزمینتان بیرونتان نرانده اند، باز نمی دارد. خدا کسانی را که به عدالت رفتار می کنند دوست دارد. در حقیقت خدا از دوستی ورزیدن با کسانی که با شما در دین جنگیده اند و از سرزمین خود بیرونتان رانده اند یا در بیرون راندنتان همدستی کرده اند شما را باز می دارد و هر که با آنها دوستی ورزد از ستمکاران خواهد بود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ نفرت دارد از مردی که در خانه اش بر او حمله کنند و او نجنگد.

امام علی علیه السلام_ هنگامی که خبر حمله سپاه معاویه به شهر انبار را شنید و مردم را به قیام فرا خواند اما آنها جنبشی از خود نشان ندادند _فرمود: بدانید که من شب و روز و در نهان و آشکار شما را به جنگ با این جماعت فرا خواندم و به شما گفتم: پیش از آنکه با شما بجنگند با آنان بجنگید ؛ زیرا به خدا قسم که هیچ قومی هرگز در عمق خاکشان مورد حمله قرار نگرفتند مگر اینکه خوار و مغلوب شدند. اما شما کار جنگ را به یکدیگر حواله دادید و دست از یاری هم شستید، تا جایی که مورد حملات پیاپی واقع شدید و وطن های شما از تصرّفتان خارج شد.

ص :241


1- البقرة : 84.
2- الممتحنة : 8 ، 9.
3- (انظر) آل عمران : 195.
4- عیون أخبار الرِّضا : 2/28/24.
5- نهج البلاغة : الخطبة 27.

عنه علیه السلام_ بَعدَ غارَةِ الضَّحّاکِ بنِ قَیسٍ صاحِبِ مُعاویَةَ علَی الحاجِّ بَعدَ قِصَّةِ الحکَمَینِ، و هُو یَستَنهِضُ أصحابَهُ لِما حَدَثَ فی الأطرافِ _: أیَّ دارٍ بَعدَ دارِکُم تَمنَعونَ ؟! و مَعَ أیِّ إمامٍ بَعدی تُقاتِلونَ ؟! (1)

4047 - الغُربَةُ وَالوَطَنُ
4047 - غربت و وطن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغِنی فی الغُربَةِ وَطَنٌ ، و الفَقرُ فی الوَطنِ غُربَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ فی الغُربَةِ عارٌ ، إنّما العارُ فی الوَطنِ الافتِقارُ . (3)

امام علی علیه السلام_ بعد از هجوم ضحّاک بن قیس، سردار معاویه، به حاجیان پس از ماجرای حکمیت و برای تشویق اصحاب خود به مقابله با حوادثی که در گوشه و کنار می گذشت _فرمود : کدام خانه را بعد از خانه خود پاسداری خواهید کرد و با کدام پیشوا و امیری بعد از من به جهاد خواهید رفت؟

4047

غربت و وطن

امام علی علیه السلام :توانگری در غربت، در وطن بودن است و ناداری در وطن، غربت.

امام علی علیه السلام :در غریب بودن ننگی نیست، بلکه نیازمندی و ناداری است که در وطن هم ننگ است .

ص :242


1- نهج البلاغة : الخطبة 29.
2- نهج البلاغة : الحکمة 56.
3- غرر الحکم : 7517 .

عنه علیه السلام :العَقلُ فی الغُربَةِ قُربَةٌ ، الحُمقُ فی الوَطنِ غُربَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :مِن ضِیقِ العَطَنِ لُزومُ الوَطَنِ . (2)

عنه علیه السلام :لَیسَ بَلَدٌ بأحَقَّ بِکَ مِن بَلدٍ ، خَیرُ البِلادِ ما حَمَلَکَ . (3)

4048 - شَرُّ الأوطانِ
4048 - بدترین وطن ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا خَیرَ فی ......... الوَطَنِ إلاّ مَع الأمنِ و السُّرورِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :شَرُّ الأوطانِ ما لَم یَأمَنْ فیهِ القُطّانُ . (5)

عنه علیه السلام :لا خَیرَ ......... فی الوَطَنِ إلاّ معَ الأمنِ و المَسَرَّةِ . (6)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ العَرَبِ قَبلَ البِعثَةِ _: إنّ اللّهَ بَعَثَ محمّدا صلی الله علیه و آله نَذیرا للعالَمِینَ ، و أمِینا علَی التَّنزیلِ ، و أنتُم مَعشَرَ العَرَبِ علی شَرِّ دِینٍ ، و فی شَرِّ دارٍ . (7)

امام علی علیه السلام :خردمندی در غربتْ آشنایی است. نابخردی در وطنْ غربت است.

امام علی علیه السلام :چسبیدن به زادگاه از کوته همّتی است.

امام علی علیه السلام :هیچ شهری برای تو مناسبت تر از شهر دیگر نیست، بهترین شهرها آن است که تو را پذیرا باشد (زندگی تو را تأمین کند و در آن رفاه و آسایش داشته باشی).

4048

بدترین وطن ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خیری نیست در ......... وطن مگر با امنیّت و شادمانی.

امام علی علیه السلام :بدترین وطن ها، وطنی است که ساکنانش امنیّت و آسایش نداشته باشند.

امام علی علیه السلام :خیری نیست ......... در وطن، مگر با امنیّت و خوشی.

امام علی علیه السلام_ در وصف وضعیّت عرب ها پیش از بعثت _فرمود : خداوند محمّد صلی الله علیه و آله را هشدار دهنده به جهانیان و امین بر وحی فرستاد و شما جماعت عرب بدترین دین و آیین را داشتید و در بدترین سرای و سرزمین به سر می بردید.

ص :243


1- غرر الحکم : 1291 و 1292.
2- غرر الحکم : 9276.
3- نهج البلاغة : الحکمة 442 .
4- بحار الأنوار : 77/58/3.
5- غرر الحکم : 5712 .
6- الاختصاص : 243 ، 244.
7- نهج البلاغة : الخطبة 26 .

عنه علیه السلام_ فی ذَمِّ أهلِ البَصرَةِ بَعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ _: بلادُکُم أنتَنُ بِلادِ اللّهِ تُربَةً : أقرَبُها مِنَ الماءِ ، و أبعَدُها مِن السَّماءِ ، و بها تِسعَةُ أعشارِ الشَّرِّ . (1)

امام علی علیه السلام_ در نکوهش بصریان بعد از جنگ جمل _فرمود : در میان سرزمین های خدا سرزمین شما بد بوترین خاک را دارد. نزدیکترین سرزمین ها به آب است و دورترین آنها از آسمان و نُه دهمِ شرّ و بدی، در سرزمین شماست.

ص :244


1- نهج البلاغة : الخطبة 13 .

546 - الوَعد

546 - وعده

اشاره

(1)

(2)

ص :245


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 347 ، 771 «صِدق الوعد». بحار الأنوار : 5 / 331 باب 18 «الوعد و الوعید». وسائل الشیعة : 8 / 515 باب 109 «استحباب الصِّدق فی الوعد».
2- انظر: عنوان : 373 «العهد» ، 549 «الوفاء».

4049 - وَعدُ اللَّهِ حَقٌّ
4049 - وعده خدا حقّ است

الکتاب :

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَ لاَ یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لاَ یُوقِنُونَ» . (1)

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَإمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ» . (2)

رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ» . (3)

وَ لَوْ أَنَّ قُرْآنَا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی بَلْ للّهِِ الْأَمْرُ جَمِیعَا أَ فَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشَاءُ اللّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعَا وَ لاَیَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیبَا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّی یَأْتِیَ وَعْدُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن وَعَدَهُ اللّهُ علی عَمَلٍ ثَوابا فهُو مُنجِزُهُ لَهُ ، و مَن أوعَدَهُ علی عَمَلٍ عِقابا فهُو فِیهِ بِالخِیارِ . (5)

4049

وعده خدا حق است

قرآن:

«پس، شکیبا باش که وعده خدا راست است و مبادا کسانی که یقین ندارند تو را به شتابزدگی وا دارند».

«پس، شکیبا باش که وعده خدا راست است، یا برخی از آن چیزها را که به آنان وعده می دهیم به تو نشان می دهیم، یا تو را بمیرانیم و آنها به نزد ما باز گردانیده شوند».

«ای پروردگار ما! تو مردم را در روزی که در آن شکّی نیست جمع خواهی کرد، براستی که خدا خلف وعده نمی کند».

«اگر قرآنی بود که کوه ها با آن روان می شدند یا زمین بدان قطعه قطعه می گردید یا مردگان بدان به سخن در می آمدند [باز هم در آنان اثر نمی کرد ]نه چنین است، بلکه همه امور بستگی به خدا دارد. آیا کسانی که ایمان آورده اند، ندانسته اند که اگر خدا می خواست، قطعا تمام مردم را به راه می آورد؟ و کسانی که کافر شده اند پیوسته به [سزای ]آنچه کرده اند مصیبت کوبنده ای به آنان می رسد یا نزدیک خانه هایشان فرود می آید، تا وعده خدا فرا رسد. آری، خدا وعده خود را خلاف نمی کند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به هر کس وعده پاداش در برابر کاری دهد، حتما آن وعده را به کار می بندد و هر کس را در برابر کاری وعده کیفر دهد در [عملی کردن، یا عملی نکردن ]آن وعده آزاد است.

ص :246


1- الروم : 60.
2- غافر : 77.
3- آل عمران : 9.
4- الرعد : 31.
5- التوحید : 406/3.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفِیضُوا فی ذِکرِ اللّهِ فإنّهُ أحسَنُ الذِّکرِ ، و ارغَبوا فیما وَعَدَ المُتَّقینَ فإنَّ وَعدَهُ أصدَقُ الوَعدِ . (1)

عنه علیه السلام :عِبادَ اللّهِ ، إنّهُ لَیس لِما وَعَدَ اللّهُ مِن الخَیرِ مَترَکٌ ، و لا فیما نَهی عَنهُ مِن الشَّرِّ مَرغَبٌ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ اللّهِ سبحانَهُ _: الّذی صَدَقَ فی مِیعادِهِ ، و ارتَفَعَ عن ظُلمِ عِبادِهِ ، و قامَ بِالقِسطِ فی خَلقِهِ . (3)

(4)

4050 - العِدَةُ دَینٌ
4050 - وعده، دَین است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :العِدَةُ دَینٌ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :العِدَةُ دَینٌ ، وَیلٌ لِمَن وَعَدَ ثُمّ أخلَفَ ، وَیلٌ لمَن وَعَدَ ثُمّ أخلَفَ ، وَیلٌ لِمَن وَعَدَ ثُمّ أخلَفَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :عِدَةُ المُؤمنِ دَینٌ ، و عِدَةُ المُؤمنِ کالأخذِ بِالیَدِ . (7)

امام علی علیه السلام :خدا را فراوان یاد کنید ، که یاد خدا بهترین یاد است، و به آنچه خداوند به پرهیزگاران وعده داده است روی آورید؛ زیرا که وعده خدا راست ترین وعده است.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! آن خیر و خوبی که خداوند وعده داده است، جای آن ندارد که کسی آن را فرو گذارد و آن شرّ و عذابی که خداوند از آن بر حذر داشته است جای خواستن ندارد.

امام علی علیه السلام_ در توصیف خداوند سبحان _فرمود : آنکه در وعده اش راست گوست و از ستم کردن بر بندگانش مبرّاست و در میان آفریدگانش به عدالت رفتار کرده است.

4050

وعده، دَین است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وعده، دَین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وعده، دَین است؛ وای بر کسی که وعده دهد و خُلف وعده کند، وای بر کسی که وعده دهد و خلف وعده کند، وای بر کسی که وعده دهد و خلف وعده کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وعده مؤمن، دَین است [به گردن او]، وعده مؤمن مانند گرفتن با دست (قطعی) است.

ص :247


1- نهج البلاغة : الخطبة 110.
2- نهج البلاغة : الخطبة 157.
3- نهج البلاغة : الخطبة 185.
4- (انظر) عنوان 96 «الحبط».
5- کنز العمّال : 6866.
6- کنز العمّال : 6865.
7- کنز العمّال : 6870.

عنه صلی الله علیه و آله :عِدَةُ المُؤمنِ أخذٌ بِالیَدِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الواعِدُ بِالعِدَةِ مِثلُ الدَّینِ أو أشَدُّ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :وَأْیُ (3) المُؤمنِ حَقٌّ واجِبٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ العِدَةَ عَطیَّةٌ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما باتَ لِرجُلٍ عِندی مَوعِدٌ قَطُّ فباتَ یَتمَلمَلُ علی فِراشِهِ لِیَغدوَ بِالظَّفَرِ بحاجَتِهِ ، أشَدَّ مِن تَمَلمُلی علی فِراشی حِرصا علَی الخُروجِ إلَیهِ مِن دَینِ عِدَتِهِ ، و خَوفا مِن عائقٍ یُوجِبُ الخُلفَ ؛ فإنّ خُلفَ الوَعدِ لَیسَ مِن أخلاقِ الکِرامِ . (6)

عنه علیه السلام :وَعدُ الکَریمِ نَقدٌ و تَعجیلٌ ، وَعدُ اللَّئیمِ تَسویفٌ و تَعلیلٌ . (7)

عنه علیه السلام :المَنعُ الجَمیلُ أحسَنُ مِن الوَعدِ الطَّویلِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وعده مؤمن، نقد (قطعی) است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :و عده ای که داده می شود، مانند دَین، یا مهمتر از آن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وعده مؤمن، یک حقّ واجب [به گردن او ]است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وعده، یک عطیّه و دهِش است.

امام علی علیه السلام :بی قراری شبانه مردی در بسترش که به او و عده ای داده ام، تا صبح شود و به مرادش برسد بیشتر از بی قراری من در بسترم نیست که جوش می زنم صبح شود و از دَین و عده ای که به او داده ام بیرون آیم و از ترس اینکه مبادا مانعی باعث خُلف وعده شود؛ زیرا که خلف وعده از خصلت های کریمان نیست.

امام علی علیه السلام :وعده شخص بزرگوار، نقد و فوری است. وعده شخص فرومایه با سر دواندن و بهانه تراشی همراه است.

امام علی علیه السلام :جواب کردن کسی با روی خوش، نیکوتر از وعده دیر انجام است.

ص :248


1- بحار الأنوار : 75/96/18.
2- کنز العمّال : 6876.
3- الوأی : الوعد . (النهایة : 5/144) .
4- کنز العمّال : 6872.
5- کنز العمّال : 6868.
6- غرر الحکم : 9692.
7- غرر الحکم : 10063 و 10064.
8- غرر الحکم : 2183.

عنه علیه السلام :اُذکُرْ وَعدَکَ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّا أهلُ بَیتٍ نَری ما وَعَدْنا علَینا دَینا کَما صَنَعَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (2)

4051 - الوَعدُ أحَدُ الرِّقَّینِ
4051 - وعده، یکی از دو بندگی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المَسؤولُ حُرٌّ حتّی یَعِدَ . (3)

عنه علیه السلام :الوَعدُ أحَدُ الرِّقَّینِ ، إنجازُ الوَعدِ أحَدُ العِتقَینِ . (4)

عنه علیه السلام :الوَعدُ مَرَضٌ ، و البُرءُ إنجازُهُ . (5)

الترغیب و الترهیبعن عبدِ اللّهِ بنِ أبی الحَمساءِ : بایَعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِبَیعٍ قَبلَ أن یُبعَثَ ، فَبَقِیَت لَهُ بَقیَّةٌ و وَعَدتُهُ أن آتِیَهُ بها فی مَکانِهِ ، فنَسِیتُ ، ثُمّ ذَکَرتُ بَعدَ ثَلاثٍ فَجِئتُ فإذا هُو مَکانَهُ . فقالَ : یافَتی، لَقَد شَقَقتَ علَیَّ ، أنا هاهُنا مُنذُ ثَلاثٍ أنتَظِرُکَ! (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله واعَدَ رجُلاً إلَی الصَّخرَةِ فقالَ : أنا لکَ هاهُنا حتّی تَأتیَ . قالَ : فاشتَدَّتِ الشَّمسُ علَیهِ ، فقالَ لَهُ أصحابُهُ : یا رسولَ اللّهِ، لو أنّکَ تَحَوَّلتَ إلَی الظِّلِّ ! قالَ : وَعَدتُهُ إلی هاهُنا و إن لَم یَجِئْ کانَ مِنهُ المَحشَرُ . (7)

امام علی علیه السلام :وعده خود را [همواره ]به یاد داشته باش.

امام رضا علیه السلام :ما خاندانی هستیم که وعده خود را دَینی بر گردن خویش می بینیم، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین کرد.

4051

وعده، یکی از دو بندگی است

امام علی علیه السلام :کسی که از او چیزی خواسته می شود، آزاد است تا آن هنگام که وعده دهد.

امام علی علیه السلام :وعده یک نوع بندگی است. انجام دادن وعده یک نوع آزادی [از قید بندگی ]است.

امام علی علیه السلام :وعده دادن، بیماری است و بهبودی از این بیماری به انجام دادن وعده است.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از عبد اللّه بن ابی الحمساء _: پیش از آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله مبعوث شود با او معامله ای کردم و مقداری از آنچه می خواستم به ایشان بدهم باقی ماند و من وعده دادم که آن باقیمانده را در همان جا که هست برایش ببرم. اما و عده ای را که داده بودم فراموش کردم. بعد از گذشت سه روز به یادم آمد . آمدم دیدم پیامبر صلی الله علیه و آله در همان جاست . فرمود: ای جوان! مرا به زحمت انداختی، سه روز است که من در این جا منتظر تو هستم!

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله با مردی در کنار صخره وعده گذاشت و فرمود: من در این جا منتظر تو می مانم تا بیایی. آفتاب داغی بر آن حضرت می تابید. اصحاب عرض کردند: ای رسول خدا! خوب است به سایه بروید. حضرت فرمود: من در این جا با او وعده گذاشته ام و اگر نیاید تا قیامت در همین جا می ایستم.

ص :249


1- غرر الحکم : 2249.
2- بحار الأنوار : 75/97/20.
3- نهج البلاغة : الحکمة 336.
4- غرر الحکم : 1646 و 1647.
5- غرر الحکم : 1134.
6- الترغیب و الترهیب : 4/9/12.
7- مکارم الأخلاق : 1/64/63.

بحار الأنوار عن الجعفریِّ عن الإمامِ الرِّضا علیه السلام :تَدری لِمَ سُمِّیَ إسماعیلُ صادِقَ الوَعدِ ؟ قلتُ : لا أدری ، قالَ : وَعَدَ رجُلاً فجَلَسَ لَهُ حَولاً یَنتَظِرُهُ (1) . (2)

(3)

4052 - ما لا یَنبَغی مِنَ الوَعدِ
4052 - وعده هایی که شایسته نیست داده شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَعِدَنَّ عِدَةً لا تَثِقُ مِن نَفسِکَ بإنجازِها . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَعِدَنَّ أخاکَ وَعدا لَیسَ فی یَدِکَ وَفاؤُهُ . (5)

بحار الأنوار_ به نقل از جعفری _: امام رضا علیه السلام به من فرمود : می دانی چرا اسماعیل [بن حزقیل] را صادق الوعد گفتند؟ عرض کردم: نمی دانم. حضرت فرمود: به مردی و عده ای داد و [برای وفای به وعده خود ]یک سال منتظر او بود. (6)

4052

وعده هایی که شایسته نیست داده شود

امام علی علیه السلام :هرگز و عده ای نده که نسبت به انجام آن از خود مطمئن نیستی.

امام صادق علیه السلام :هرگز به برادرت و عده ای نده که انجام آن به دست تو نیست.

ص :250


1- بحار الأنوار : 75/94/10.
2- بیان : الظاهر أنّ وعده کان بنحو بحیث یستلزم حضوره فی المحلّ المتّفق علیه مع عدم منافاته للقیام باعماله الضروریة و الواجبات .
3- (انظر) النبوّة الخاصّة : باب 3738.
4- غرر الحکم : 10297.
5- بحار الأنوار : 78/250/94.
6- توضیح : ظاهرا وعده آن حضرت به گونه ای بوده که حضور وی در مکان موعود برای وفای به عهد و پیمان خود ضرورت داشته و منافی با کارهای ضروری و واجب نبوده است .

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : عِدْنی _: کَیفَ أعِدُکَ و أنا لِما لا أرجو أرجی مِنّی لِما أرجو ؟! (1)

(2)

4053 - ذَمُّ خُلفِ الوَعدِ
4053 - نکوهش خُلف وعده

الکتاب :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتَا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عِدَةُ المُؤمنِ نَذرٌ لا کَفّارَةَ لَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا وَعَدَ الرّجُلُ أخاهُ ، و مِن نِیَّتِهِ أن یَفِیَ لَهُ فلَم یَفِ و لَم یَجِئْ لِلمِیعادِ ، فلا إثمَ علَیهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیس الخُلفُ أن یَعِد الرّجُلُ و مِن نِیَّتِهِ أن یَفیَ، و لکنَّ الخُلفَ أن یَعِدَ الرّجُلُ و مِن نِیَّتِهِ أن لا یَفِیَ . (6)

امام کاظم علیه السلام_ به مردی که عرض کرد به من وعده (قول) بده _فرمود : چگونه به تو وعده (قول) دهم، در حالی که به آنچه امید ندارم امیدوارترم از آنچه بدان امیدوارم؟!

4053

نکوهش خُلف وعده

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خداوند بسیار مبغوض است که چیزی بگویید و به آن عمل نکنید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وعده مؤمن نذری است که کفّاره ای برایش [متصوّر ]نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه انسان به برادرش و عده ای دهد و نیّتش آن باشد که بدان وفا کند اما وفا نکند و وعده را به جا نیاورد، گناهی بر او نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خُلف وعده این نیست که آدمی و عده ای دهد و نیّتش این باشد که بدان وفا کند، بلکه خُلف وعده آن است که انسان و عده ای دهد و قصد انجام آن را نداشته باشد.

ص :251


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/165/3610.
2- (انظر) الرجاء : باب 1452.
3- الصفّ : 2 ، 3.
4- بحار الأنوار : 75/96/17.
5- کنز العمّال : 6869.
6- کنز العمّال : 6871.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و إیّاکَ و المَنَّ علی رَعِیَّتِکَ بإحسانِکَ ، أو التَّزَیُّدِ فیما کانَ مِن فِعلِکَ ، أو أن تَعِدَهُم فتُتبِعَ مَوعِدَکَ بخُلفِکَ ؛ فإنّ المَنَّ یُبطِلُ الإحسانَ ، و التَّزَیُّدَ یَذهَبُ بِنُورِ الحَقِّ ، و الخُلفَ یُوجِبُ المَقتَ عِندَ اللّهِ و النّاسِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «کَبُرَ مَقْتا عِندَ اللّهِ أنْ تَقُولوا ما لا تَفْعَلُونَ» . (1)

عنه علیه السلام :کانَ لی فیما مَضی أخٌ فی اللّهِ ......... و کانَ یَقولُ ما یَفعَلُ ، و لا یَقولُ ما لا یَفعَلُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عِدَةُ المُؤمنِ أخاهُ نَذرٌ لا کَفّارَةَ لَهُ ، فمَن أخلَفَ فبِخُلفِ اللّهِ بَدأَ ، و لِمَقتِهِ تَعَرَّضَ ، و ذلکَ قَولُهُ : «یا أیُّها الّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولونَ ما لا تَفْعَلُونَ» . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا وَعَدتُمُ الصِّغارَ فأوفُوا لَهُم ؛ فإنَّهُم یَرَونَ أنّکُم أنتُمُ الّذینَ تَرزُقونَهُم ، و إنّ اللّهَ لا یَغضَبُ بشَیءٍ کغَضَبِهِ لِلنِّساءِ و الصِّبیانِ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت: مبادا به خاطر خدماتت، بر رعیّت خود منّت گذاری یا کارهای خود را بیش از آنچه هست جلوه دهی یا به مردم وعده دهی و به وعده ات عمل نکنی؛ زیرا منّت نهادن، احسان را بی اجر می کند و بزرگ جلوه دادن کارهایی که می کنی، نور حق (حقیقت) را می برد و به کار نبستن وعده، باعث خشم خدا و مردم می شود. خداوند متعال می فرماید: «نزد خداوند بسیار مبغوض است که چیزی بگویید و به آن عمل نکنید».

امام علی علیه السلام :در گذشته برادری دینی داشتم ......... چیزی می گفت که بدان عمل می کرد و آنچه را که بدان عمل نمی کرد نمی گفت.

امام صادق علیه السلام :وعده مؤمن نذری است که کفّاره ای برایش [متصوّر] نیست؛ زیرا هر که خُلف وعده کند، قبل از هر چیز با خدا خُلف وعده کرده و خود را در معرض خشم و دشمنی او قرار داده است و این سخن خداوند متعال است آنجا که می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟».

امام کاظم علیه السلام :هرگاه به کودکان و عده ای دادید به آن عمل کنید؛ زیرا آنها فکر می کنند این شما هستید که به آنها روزی می دهید و خداوند به اندازه ای که برای زنان و کودکان خشم می گیرد، برای هیچ چیز به خشم نمی آید.

ص :252


1- نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- نهج البلاغة : الحکمة 289.
3- الکافی : 2/363/1.
4- بحار الأنوار : 104/73/23.
5- (انظر) الأخ : باب 51 ، الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2653 ، النفاق : باب 3873.

547 - المَوعظة

547 - اندرز

اشاره

(1)

(2)

ص :253


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 77 / 1 «أبواب المواعظ و الحِکم». بحار الأنوار : 77 / 1 باب 1 و ص18 باب 2 «مواعظ اللّه سبحانه». بحار الأنوار : 14 / 283 باب 21 «مواعظ اللّه سبحانه لعیسی علیه السلام ». کنز العمّال: 15/768 _ 954 ، 16/3 ، 262 «کتاب المواعظ و الحکم». بحار الأنوار : 71 / 314 باب 80 «التفکّر و الاعتبار و الاتّعاظ بالعِبَر». کنز العمّال : 16 / 21 ، 98 ، 251 ، 260 «الترهیبات الثُّنائیّات _ إلی _ العُشاریّ». کنز العمّال : 16 / 228 _ 246 «الترغیبات الثُّنائیّ _ إلی _ الثُّمانیّ».
2- انظر: عنوان 332 «العِبرة» ، 393 «الغفلة» ، 424 «الفکر» ، 541 «الوصیّة»، 246 «الاستماع». العِبرة : باب 2468 ، الدِّین : باب 1327.

4054 - دَورُ المَوعِظَةِ فی حَیاةِ القَلبِ
4054 - نقش پند و اندرز در حیات دل

یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» . (1)

4054

نقش پند و اندرز در حیات دل

قرآن:

«ای مردم! برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی آمد و شفایی برای آنچه [از بیماری ها ]در سینه ها دارید و راهنمایی و رحمتی برای مؤمنان».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در مقام اندرز به فرزند خود _فرمود : دلت را با اندرز زنده بدار.

امام علی علیه السلام :اندرزها زندگی بخش دل هاست.

امام علی علیه السلام :اندرزها صیقل بخش جان ها و جلا دهنده دل هاست.

امام علی علیه السلام :با اندرزهاست که پرده غفلت کنار می رود.

امام علی علیه السلام :میوه اندرز، بیداری و توجّه است.

4055 - طَلَبُ المَوعِظَةِ
4055 - اندرزخواهی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ لابنِهِ و هُو یَعِظُهُ _: أحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ . (2)

عنه علیه السلام :المَواعِظُ حَیاةُ القُلوبِ . (3)

عنه علیه السلام :المَواعِظُ صَقالُ النُّفوسِ ، و جَلاءُ القُلوبِ . (4)

عنه علیه السلام :بِالمَواعِظِ تَنجَلی الغَفلَةُ . (5)

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ الوَعظِ الانتِباهُ . (6)

(7)

4055

طَلَبُ المَوعِظَةِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ طَلَبَ مِنهُ المَوعِظَةَ _: إذا کُنتَ فی صَلاتِکَ فصَلِّ صَلاةَ مُودِّعٍ ، و إیّاکَ و ما یُعتَذَرُ مِنهُ ، و اجمَعِ الیَأسَ مِمّا فی أیدی النّاسِ . (8)

4055

اندرز خواهی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که از آن حضرت پندی خواست _فرمود : هرگاه نماز می خوانی چونان کسی بخوان که آخرین نماز اوست و با دنیا و زندگی وداع می کند، و از کاری که موجب عذرخواهی تو از آن شود بپرهیز، و از آنچه در دست مردم است چشم طمع برگیر.

ص :254


1- یونس : 57.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- غرر الحکم : 321.
4- غرر الحکم : 1354.
5- غرر الحکم : 4191.
6- غرر الحکم : 4588.
7- (انظر) القلب : باب 3352.
8- کنز العمّال : 44155.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نِعمَ الهَدیَّةُ المَوعِظَةُ . (1)

عنه علیه السلام_ لِعُمرَ إذ قالَ لَهُ : عِظْنی _: لا تَجعَلْ یَقینَکَ شَکّا ، و لا عِلمَکَ جَهلاً، و لا ظَنَّکَ حَقّا ، و اعلَمْ أنّهُ لَیس لَکَ مِن الدُّنیا إلاّ ما أعطَیتَ فأمضَیتَ ، و قَسَّمتَ فسَوَّیتَ ، و لَبِستَ فأبلَیتَ . (2)

عنه علیه السلام_ و قَد قِیلَ لَهُ : عِظْنا و أوجِزْ _: الدُّنیا حَلالُها حِسابٌ ، و حَرامُها عِقابٌ ، و أنّی لَکُم بِالرَّوحِ و لَمّا تَأسَّوا بسُنَّةِ نَبیِّکُم ؟! تَطلُبونَ ما یُطغیکُم ، و لا تَرضَونَ ما یَکْفیکُم ! (3)

(4)

4056 - أنواعُ الوُعّاظِ
4056 - انواع اندرزدهنده ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بِالمَوتِ واعِظا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فکَفی واعِظا بمَوتی عایَنتُموهُ_م ، حُمِل_وا إل_ی قُبورِهِ_م غَ_یرَ راکِبینَ . (6)

امام علی علیه السلام :خوب هدیه ای است اندرز.

امام علی علیه السلام_ آنگاه که عمَر از ایشان خواست تا اندرزش دهد _فرمود : یقین خود را به شک و دانشت را به جهل تبدیل مگردان و گمانت را حقّ مدان و بدان که از دنیا تنها آن چیزی بهره توست که عطا کنی و بگذری، و تقسیم کنی و برابری روا داری، و بپوشی و فرسوده اش سازی.

امام علی علیه السلام_ وقتی که شخصی به ایشان عرض کرد: ما را پندی کوتاه ده _فرمود : دنیا حلالش حساب دارد و حرامش کیفر. کجا آسایش و راحتی برای شما باشد، در حالی که هنوز به روش پیامبرتان تأسّی نکرده اید؟! چیزی می جویید که شما را به سرکشی وا می دارد و به آنچه شما را بسنده می کند راضی نیستید!

4056

انواع اندرز دهنده ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین واعظ، مرگ است.

امام علی علیه السلام :بهترین واعظ، مردگانی هستند که می بینید پیاده به سوی گورهایشان برده می شوند.

ص :255


1- غرر الحکم : 9884.
2- کنز العمّال : 44232.
3- الکافی : 2/459/23.
4- (انظر) النبوّة الخاصّة : باب 3748 ، حدیث 19773.
5- تحف العقول : 35.
6- نهج البلاغة : الخطبة 188 .

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَن وَعَظَتهُ التَّجارِبُ . (1)

عنه علیه السلام :خَیرُ ما جَرَّبتَ ما وَعَظَکَ . (2)

عنه علیه السلام :فی کُلِّ نَظَرٍ عِبرَةٌ ، فی کُلِّ تَجرِبَةٍ مَوعِظَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :کَفی عِظَةً لِذَوی الألبابِ ما جَرَّبوا . (4)

عنه علیه السلام :مِنِ اتَّعَظَ بِالعِبَرِ ارتَدَعَ . (5)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا وعَظَهُ بِالعِبَرِ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ الغایةَ القِیامَةُ ، و کَفی بذلکَ واعِظا لِمَن عَقَلَ ، و مُعتَبَرا لِمَن جَهِلَ . (7)

عنه علیه السلام :فاتَّعِظوا عِبادَ اللّهِ بِالعِبَرِ النَّوافِعِ ، و اعتَبِروا بالآیِ السَّواطِعِ ،و ازدَجِروا بِالنُّذُرِ البَوالِغِ ، و انتَفِعوا بِالذِّکرِ و المَواعِظِ ، فکأنْ قد عَلِقَتکُم مَخالِبُ المَنِیَّةِ ، و انقَطَعَت عَنکُم عَلائقُ الاُمنِیَّةِ ، و دَهَمَتکُم مُفظَعاتُ الاُمورِ . (8)

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که تجربه ها او را پند دهند.

امام علی علیه السلام :بهترین تجربه آن است که تو را پند دهد.

امام علی علیه السلام :در هر نگاهی عبرتی است و در هر تجربه ای پندی.

امام علی علیه السلام :برای خردمندان، تجربه های آنان پندی است کافی.

امام علی علیه السلام :هر که از عبرت ها پند گیرد، خویشتنداری کند.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، او را با عبرت ها پند دهد.

امام علی علیه السلام :مقصد [نهایی] قیامت است و این برای کسی که دانا باشد، بهترین واعظ است و برای کسی که نادان و بی خبر است، بهترین مایه عبرت.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از عبرت های سودمند پند گیرید و از نشانه های درخشان عبرت آموزید و با هشدارهای رسا باز ایستید و از یادآوری و اندرزها بهره مند شوید؛ زیرا که گویی چنگال های مرگ به شما درآویخته و رشته های آرزو از شما بریده شده و پیشامدهای وحشتناک بر شما هجوم آورده است.

ص :256


1- تحف العقول : 85.
2- تحف العقول : 80.
3- غرر الحکم : 6459 و 6460.
4- غرر الحکم : 7059.
5- غرر الحکم : 8306.
6- غرر الحکم : 4032.
7- غرر الحکم : 3630.
8- بحار الأنوار : 77/430/44.

عنه علیه السلام :مَن فَهِمَ مَواعِظَ الزَّمانِ لَم یَسکُنْ إلی حُسنِ الظَّنِّ بالأیّامِ . (1)

عنه علیه السلام :لَم یَعقِلْ مَواعِظَ الزَّمانِ مَن سَکَنَ إلی حُسنِ الظَّنِّ بالأیّامِ . (2)

عنه علیه السلام :لَم یَذهَبْ مِن مالِکَ ما وَعَظَکَ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الدُّنیا _: إنَّ الدُّنیا دارُ مَوعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها ......... ذَکَّرَتهُمُ الدُّنیا فتَذَکَّروا ، و حَدَّثَتهُم فصَدَّقوا ، و وَعَظَتهُم فاتَّعَظوا . (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الإسلامِ _: و تَبصِرَةً لِمَن عَزَمَ ، و عِبرَةً لِمَن اتَّعَظَ . (5)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :خُذْ مَوعِظَتَکَ مِن الدَّهرِ و أهلِهِ ؛ فإنّ الدَّهرَ طَویلَةٌ قَصیرَةٌ ، فاعمَلْ کأنَّکَ تَری ثَوابَ عَمَلِکَ لِتَکُن أطمَعَ فی ذلکَ . (6)

(7)

امام علی علیه السلام :هر که پندهای زمانه را بفهمد، به روزگار خوش بین نباشد.

امام علی علیه السلام :کسی که به روزگار خوش بین و دلخوش باشد، پندهای زمانه را نفهمیده است.

امام علی علیه السلام :از مال تو آنچه تو را پند دهد از کف نرفته است.

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : همانا دنیا سرای پند است برای کسی که از آن پند گیرد ......... دنیا به آنان یادآوری کرد و ایشان یادآور شدند، آنان را [از رویدادها و سرگذشت ها ]خبر داد و ایشان تصدیق کردند، آنان را پند داد و ایشان پندش را پذیرفتند.

امام علی علیه السلام_ در توصیف اسلام _فرمود : و سبب بصیرت است برای کسی که بخواهد، و مایه عبرت است برای کسی که پند گیرد.

امام کاظم علیه السلام :پند و اندرز خود را از روزگار و مردم آن بگیر؛ زیرا که روزگار هم دراز است و هم کوتاه. پس، چنان عمل کن که گویی پاداش عملت را می بینی تا به این پاداش امیدوارتر باشی.

ص :257


1- غرر الحکم : 8938.
2- غرر الحکم : 7549.
3- نهج البلاغة : الحکمة 196.
4- نهج البلاغة : الحکمة 131.
5- نهج البلاغة : الخطبة 106.
6- بحار الأنوار : 78/306/1.
7- (انظر) العِبرة : باب 2468.

4057 - فی کُلِّ شَی ءٍ مَوعِظَةٌ
4057 - در هر چیزی پندی است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبلَغُ العِظاتِ النَّظَرُ إلی مَصارِعِ الأمواتِ و الاعتِبارُ بمَصائرِ الآباءِ و الاُمَّهاتِ . (1)

عنه علیه السلام :أبلَغُ العِظاتِ الاعتِبارُ بِمَصارِعِ الأمواتِ . (2)

عنه علیه السلام :أبلَغُ ناصِحٍ لَکَ الدُّنیا لَوِ انتَصَحتَ بِما تُریکَ مِن تَغایُرِ الحالاتِ ، و تُؤذِنُکَ بهِ مِن البَینِ و الشَّتاتِ . (3)

4057

در هر چیزی پندی است

امام علی علیه السلام :براستی که در هر چیزی برای خردمندان و پند آموزان، پند و عبرتی است.

امام علی علیه السلام :انسان زیرک، از هر چیزی پندی می آموزد.

امام علی علیه السلام :هر که اندیشه ای داشته باشد، برای او در هر چیزی عبرتی است.

امام کاظم علیه السلام_ در نامه خود به هارون الرشید که از آن حضرت پند و موعظه خواسته بود _نوشت: هیچ چیزی نیست که چشم تو آن را ببیند مگر اینکه در آن پند و موعظتی است.

4058 - أبلَغُ المَواعِظِ
4058 - رساترین پند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ فی کُلِّ شَیءٍ مَوعِظَةً و عِبرَةً لذَوی اللُّبِّ و الاعتِبارِ . (4)

عنه علیه السلام :لِلکَیِّسِ فی کُلِّ شَیءٍ اتِّعاظٌ . (5)

عنه علیه السلام :مَن کانَت لَهُ فِکرَةٌ فَلَهُ فی کُلِّ شَیءٍ عِبرَةٌ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی کِتابِهِ إلی هارونَ الرَّشیدِ ، لَمّا طَلَبَ مِنهُ المَوعِظَةَ _: ما مِن شَیءٍ تَراهُ عَینُکَ إلاّ و فیهِ مَوعِظَةٌ . (7)

4058

رساترین پند

امام علی علیه السلام :رساترین پندها نگریستن به آرامگاه مردگان و درس گرفتن از سرنوشت پدران و مادران است.

امام علی علیه السلام :رساترین پندها عبرت گرفتن از آرامگاه های مردگان است.

امام علی علیه السلام :گویاترین پند گو برای تو دنیاست، اگر از دگرگونی احوالی که به تو نشان می دهد و از جدایی ها و پراکندگی هایی که به تو خبر می دهد، پند گیری.

ص :258


1- غرر الحکم : 3361.
2- غرر الحکم : 3123.
3- غرر الحکم : 3362.
4- غرر الحکم : 3460.
5- غرر الحکم : 7338.
6- غرر الحکم : 9236.
7- بحار الأنوار : 71/324/14.

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ لَم یَعِظْ أحَدا بمِثلِ هذا القرآنِ . (1)

عنه علیه السلام :لا واعِظَ أبلَغُ مِن النُّصحِ . (2)

عنه علیه السلام_ قَبلَ شَهادَتِهِ _: لِیَعِظْکُم هُدُوِّی ، و خُفوتُ إطراقی ، و سُکونُ أطرافی ؛ فإنّهُ أوعَظُ لِلمُعتَبِرینَ مِن المَنطِقِ البَلیغِ و القَولِ المَسموعِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أصدَقُ القَولِ ، و أبلَغُ المَوعِظَةِ ، و أحسَنُ القَصصِ : کِتابُ اللّهِ . (4)

4059 - مَواعِظُ اللَّهِ
4059 - اندرزهای خداوند

الکتاب :

وَ لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاًَ مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» . (5)

(6)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فاتَّقُوا اللّهَ الّذی نَفَعَکُم بمَوعِظَتِهِ ، وَ وعَظَکُم برِسالَتِهِ ، و امتَنَّ علَیکُم بنِعمَتِهِ ، فَعَبِّدوا أنفُسَکُم لعِبادَتِهِ ، و اخرُجوا إلَیهِ مِن حَقِّ طاعَتِهِ . (7)

امام علی علیه السلام :خداوند پاک هیچ کس را به چیزی چون این قرآن اندرز نداده است.

امام علی علیه السلام :هیچ واعظی تأثیر گذارتر از خیرخواهی نیست.

امام علی علیه السلام_ پیش از شهادت _فرمود : بی حرکت افتادن من و برهم بودن چشمانم و آرام گرفتن اندام هایم، باید شما را پند دهد؛ زیرا که اینها برای عبرت آموزان از هر گفتار بلیغ و از هر سخن پذیرفتنی، پند آموزترند.

امام صادق علیه السلام :راست ترین سخن و رساترین پند و بهترین حکایت، کتاب خداست.

4059

اندرزهای خداوند

قرآن:

«و هر آینه برای شما آیاتی روشنگر و داستان هایی از کسانی که پیش از شما بوده اند و نیز اندرزی برای پرهیزگاران فرو فرستادیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :پس، پروا کنید از خدایی که با اندرزِ خود شما را سود بخشید و با پیام خویش شما را اندرز داد و با نعمتش بر شما منّت نهاد. پس، جان های خود را به عبادت و بندگی او در آورید و حقّ طاعت او را بگزارید.

ص :259


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- غرر الحکم : 10622.
3- نهج البلاغة : الخطبة 149.
4- الأمالی للصدوق : 576/788 .
5- النور : 34.
6- (انظر) البقرة : 66 ، 275 ، آل عمران : 138 ، المائدة : 46، الأعراف : 145، هود : 120، یونس : 57.
7- نهج البلاغة : الخطبة 198.

عنه علیه السلام :اِنتَفِعوا بِبَیانِ اللّهِ ، و اتَّعِظوا بمَواعِظِ اللّهِ ، و اقبَلوا نَصیحَةَ اللّهِ . (1)

(2)

4060 - مَواعِظُ عیسی علیه السلام
4060 - اندرزهای عیسی علیه السلام

الکتاب :

مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدَا مَا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ» . (3)

الحدیث :

عیسی علیه السلام :طُوبی لِلمُتَراحِمینَ ، اُولئکَ هُمُ المَرحومونَ یَومَ القِیامَةِ . (4)

عنه علیه السلام :طُوبی لِلمُصلِحینَ بَینَ النّاسِ ، اُولئکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القِیامَةِ . (5)

عنه علیه السلام :طُوبی لِلمُطَهَّرَةِ قُلوبُهُم ، اُولئکَ یَزُورونَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ . (6)

امام علی علیه السلام :از بیان خداوند بهره مند شوید و از اندرزهای خدا پند گیرید و نصیحت خدا را بپذیرید.

4060

اندرزهای عیسی علیه السلام

قرآن:

«من به آنان جز آنچه تو فرمانم داده بودی نگفتم [اینکه ]خدا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید و من تا زمانی که در میانشان بودم برایشان گواه بودم و چون مرا میراندی، تو خود نگهبان عقیده شان گشتی و تو بر هر چیزی گواهی».

حدیث :

عیسی علیه السلام :خوشا به حال رحم کنندگان به یکدیگر! آنانند که در روز قیامت مورد رحمت قرار می گیرند.

عیسی علیه السلام :خوشا آنان که میان مردم صلح و آشتی برقرار می سازند! آنانند که در روز قیامت مقرّبند.

عیسی علیه السلام :خوشا آنان که دلهایشان پاک است! آنانند که در روز قیامت خدا را دیدار می کنند.

ص :260


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- (انظر) الوصیّة: باب 4011 ، 4012 ، 4013 ، 4015 .
3- المائدة : 117.
4- تحف العقول : 501.
5- تحف العقول : 501.
6- تحف العقول : 501.

عنه علیه السلام :طُوبی لِلمُتَواضِعینَ فی الدُّنیا، اُولئکَ یَرِثُونَ مَنابِرَ المُلکِ یَومَ القِیامَةِ . (1)

عنه علیه السلام :یا عَبیدَ السُّوءِ ، تَلُومونَ النّاسَ علَی الظَّنِّ و لا تَلُومونَ أنفُسَکُم علَی الیَقینِ ؟! (2)

عنه علیه السلام :یا عَبیدَ الدُّنیا ، تَحلِقونَ رُؤوسَکُم ، و تُقَصِّرونَ قُمُصَکُم ، و تُنَکِّسونَ رُؤوسَکُم ، و لا تَنزِعونَ الغِلَّ (3) مِن قُلوبِکُم ؟! (4)

عنه علیه السلام :یا عَبیدَ الدُّنیا ، مَثَلُکُم کمَثَلِ القُبورِ المُشَیَّدةِ ؛ یُعجِبُ النّاظِرَ ظَهرُها ، و داخِلُها عِظامُ المَوتی ، مَملُوءةً خَطایا . (5)

عنه علیه السلام :یا عَبیدَ الدُّنیا ، إنّما مَثَلُکُم کمَثَلِ السِّراجِ؛ یُضِیءُ لِلنّاسِ و یُحرِقُ نَفسَهُ ! (6)

عنه علیه السلام :یا بَنی إسرائیلَ ، زاحِموا العُلَماءَ فی مَجالِسِهِم و لَو حَبْوا علَی الرُّکَبِ (7) ؛ فإنّ اللّهَ یُحیی القُلوبَ المَیتَةَ بنُورِ الحِکمَةِ کما یُحیی الأرضَ المَیتَةَ بِوابِلِ المَطرِ . (8)

عیسی علیه السلام :خوشا به حال فروتنانِ در دنیا! آنانند که در روز قیامت تختهای پادشاهی را به ارث می برند.

عیسی علیه السلام :ای بندگان بد! مردم را بر اساس گمان سرزنش می کنید و خود را با آنکه یقین [به بدی خویش ]دارید سرزنش نمی کنید؟!

عیسی علیه السلام :ای بندگان دنیا! سرهایتان را می تراشید و پیراهن های کوتاه می پوشید و سر به زیر می افکنید، اما کینه و ناخالصی را از دل هایتان نمی زدایید؟!

عیسی علیه السلام :ای بندگان دنیا! حکایت شما حکایت گورهای آراسته است که بیرونشان بیننده را خوش می آید و درونشان استخوان های مردگان است؛ و آکنده از خطاها و گناهان.

عیسی علیه السلام :ای بندگان دنیا! حکایت شما در حقیقت حکایت چراغ است که به مردم نور می دهد، اما خودش را می سوزاند.

عیسی علیه السلام :ای بنی اسرائیل! حتّی اگر شده با سینه خیز رفتن، خود را به مجالس علما و دانشمندان برسانید؛ زیرا که خداوند دل های مرده را با نور حکمت زنده می کند، همان گونه که زمینِ مرده را با باران تند زنده می گرداند.

ص :261


1- تحف العقول : 501.
2- تحف العقول : 501.
3- الغلّ : الحقد و الشحناء (النهایة : 3/381) .
4- تحف العقول : 501.
5- تحف العقول : 501.
6- تحف العقول : 501.
7- حبا الصبیّ علی إسته : إذا زحَفَ (الصحاح : 6/2307) .
8- تحف العقول : 501.

عنه علیه السلام :یا بَنی إسرائیلَ ، قِلَّةُ المَنطِقِ حُکمٌ عَظیمٌ ، فعلَیکُم بِالصَّمتِ فإنّهُ دَعَةٌ (1) حَسَنَةٌ ، و قِلَّةُ وِزْرٍ ، و خِفَّةٌ مِن الذُّنوبِ ، فحَصِّنوا بابَ العِلمِ فإنّ بابَهُ الصَّبرُ ، و إنّ اللّهَ یُبغِضُ الضَّحّاکَ مِن غَیرِ عَجَبٍ ، و المَشّاءَ إلی غَیرِ أدَبٍ (2) ، و یُحِبُّ الوالِیَ الّذی یکونُ کالرّاعی لا یَغفُلُ عَن رَعیَّتِهِ ، فاستَحیُوا اللّهَ فی سَرائرِکُم کما تَستَحیَونَ النّاسَ فی عَلانِیَتِکُم ، و اعلَموا أنّ کَلِمَةَ الحِکمَةِ ضالَّةُ المُؤمنِ ، فعلَیکُم بِها قَبلَ أن تُرفَعَ ، و رَفعُها أن تَذهَبَ رُواتُها . (3)

عنه علیه السلام :یا صاحِبَ العِلمِ، عَظِّمِ العُلَماءَ لِعِلمِهِم و دَعْ مُنازَعَتَهُم ، و صَغِّرِ الجُهّالَ لِجَهلِهِم و لا تَطرُدْهُم ، و لکن قَرِّبْهُم و عَلِّمْهُم . (4)

عنه علیه السلام :یا صاحِبَ العِلمِ ، اِعلَمْ أنّ کُلَّ نِعمَةٍ عَجَزتَ عَن شُکرِها بمَنزِلَةِ سَیّئَةٍ تُؤاخَذُ علَیها . (5)

عیسی علیه السلام :ای بنی اسرائیل! کم گویی حکمت بزرگی است. پس خاموشی گزینید که آن آرامشی نیکو و مایه کم شدن وزر و بال و سبکباری از گناهان است. باب دانش را محکم سازید؛ زیرا که باب آن شکیبایی است. همانا خداوند کسی را که بیجا می خندد و بیهوده می گردد دشمن دارد و زمامداری را که چون چوپان از رعیّت خویش غافل نیست دوست می دارد. پس در نهان از خدا شرم کنید، همچنان که آشکارا از مردم شرم می دارید و بدانید که سخن حکیمانه گمشده مؤمن است. پس، پیش از آنکه از میان برود، آن را دریابید، و از بین رفتن آن به رفتن گویندگان آن است .

عیسی علیه السلام :ای دانشور! دانشمندان را به خاطر دانشی که دارند بزرگ دار و ستیزه کردن با آنان را رها کن و نادانان را به سبب نادانیشان حقیر شمار، اما از خودت مران، بلکه آنان را به خود نزدیک گردان و علمشان بیاموز.

عیسی علیه السلام :ای دانشور! بدان که هر نعمتی که از عهده شکرش برنیایی، چونان گناهی است که از آن بازخواست می شوی.

ص :262


1- الدعة : الخفض و السعة فی العیش (القاموس المحیط : 3/92) .
2- کذا فی المصدر ، و فی بحار الأنوار : 14/305 «إلی غیرِ أرب».
3- تحف العقول : 502.
4- تحف العقول : 502.
5- تحف العقول : 502.

عنه علیه السلام :یا صاحِبَ العِلمِ ، اِعلَمْ أنّ کُلَّ مَعصِیَةٍ عَجَزتَ عَن تَوبَتِها بمَنزِلَةِ عُقوبَةٍ تُعاقَبُ بِها . (1)

عنه علیه السلام :یا صاحِبَ العِلمِ ، کُرَبٌ لا تَدری مَتی تَغشاکَ ، فاستَعِدَّ لَها قَبلَ أن تَفجأکَ . (2)

تحف العقول :عیسی علیه السلام _ لأصحابِهِ _ : أ رَأیتُم لَو أنّ أحَدا مَرَّ بأخیهِ فرَأی ثَوبَهُ قَدِ انکَشفَ عَن عَورَتِهِ ، أ کانَ کاشِفا عَنها أم یَرُدَّ علی ما انکَشَفَ مِنها ؟ قالوا : بَل یَرُدُّ علی ما انکشَفَ مِنها . قالَ : کلاّ، بَل تَکشِفونَ عَنها ! فعَرَفوا أنّهُ مَثَلٌ ضَربَهُ لَهُم ، فقالوا : یا رُوحَ اللّهِ ، و کیفَ ذاکَ ؟ قالَ : ذاکَ الرّجُلُ مِنکُم یِطَّلِعُ علَی العَورَةِ مِن أخیهِ فلا یَستُرُها . (3)

عیسی علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم اُعلِّمُکُم لِتَعلَموا و لا اُعلِّمُکُم لِتُعجَبوا بأنفُسِکُم : إنّکُم لَن تَنالوا ما تُریدونَ إلاّ بِتَرکِ ما تَشتَهونَ ، و لَن تَظفَروا بما تأملونَ إلاّ بِالصَّبرِ علی ما تَکرَهونَ . (4)

عیسی علیه السلام :ای دانشور! بدان که هر گناهی که از پس توبه اش برنیایی به منزله کیفری است که با آن مجازات می شوی.

عیسی علیه السلام :ای دانشور! رنج و گرفتاری هایی در پیش است که نمی دانی کی تو را فرا می گیرند. پس پیش از آنکه ناگهان بر تو در رسند خود را برای آنها آماده کن.

تحف العقول :عیسی علیه السلام _ به یاران خود _ فرمود : بگویید ببینم اگر یکی از شما به برادر خود بگذرد و ببیند جامه اش از روی شرمگاهش کنار رفته است، آیا آن را بیشتر کنار می زند یا می پوشاندش؟ عرض کردند: آن را می پوشاند. فرمود: نه، بلکه عریانترش می کنید! یارانش دانستند که برایشان مَثَلی زده است. پس عرض کردند: ای روح اللّه ! منظور چیست؟ فرمود: منظور این است که یکی از شماها عیب برادرش را می بیند و آن را نمی پوشاند.

عیسی علیه السلام :حقیقتا به شما می گویم ، من به شما علم می آموزم تا دانا شوید، علمتان نمی آموزم که خودپسند شوید. شما هرگز به آنچه خواهید نرسید، مگر با ترک هوس های خود و به آنچه آرزو دارید دست نیابید، مگر با شکیبایی بر آنچه ناخوش دارید.

ص :263


1- تحف العقول : 502.
2- تحف العقول : 502.
3- تحف العقول : 502.
4- تحف العقول : 502.

عنه علیه السلام :إیّاکُم و النَّظرَةَ ؛ فإنّها تَزرَعُ فی القُلوبِ الشَّهوَةَ ، و کَفی بِها لِصاحِبِها فِتنَةً . (1)

عنه علیه السلام :طوبی لِمَن جَعَلَ بَصَرَهُ فی قَلبهِ ، و لَم یَجعَلْ قَلبَهُ فی نَظَرِ عَینِهِ ، لا تَنظُروا فی عُیوبِ النّاسِ کالأربابِ ، و انظُروا فی عُیوبِهِم کهَیئَةِ عَبیدِ النّاسِ ، إنّما النّاسُ رجُلانِ : مُبتلیً و مُعافیً ، فارحَموا المُبتلی ، و احمَدوا اللّهَ علَی العافِیَةِ . (2)

عنه علیه السلام :یا بَنی إسرائیلَ، أ مَا تَستَحیونَ مِن اللّهِ ؟ ! إنّ أحَدَکُم لا یَسُوغُ لَهُ شَرابُهُ حتّی یُصَفِّیَهِ مِن القَذی (3) ، و لا یُبالِی أن یَبلُغَ أمثالَ الفِیَلَةِ مِن الحَرامِ ! أ لَم تَسمَعوا أنّهُ قِیلَ لَکُم فی التَّوراةِ : صِلُوا أرحامَکُم ، و کافِئوا أرْحامَکُم ؟! و أنا أقولُ لَکُم : صِلوا مَن قَطَعَکُم ، و اعطَوا مَن مَنَعَکُم ، و أحسِنوا إلی مَن أساءَ إلَیکُم ، و سَلِّموا علی مَن سَبَّکُم ، و أنصِفوا مَن خاصَمَکُم ، و اعفُوا عَمَّن ظَلَمَکُم ، کما أنّکُم تُحِبّونَ أن یُعفی عَن إساءتِکُم فاعتَبِروا بعَفوِ اللّهِ عَنکُم . أ لاَ تَرَونَ أنّ شَمسَهُ أشرَقَت علَی الأبرارِ و الفُجّارِ مِنکُم ، و أنّ مَطرَهُ یَنزِلُ علَی الصّالِحینَ و الخاطِئینَ مِنکُم ؟!فإن کُنتُم لا تُحِبّونَ إلاّ مَن أحَبَّکُم و لا تُحسِنونَ إلاّ إلی مَن أحسَنَ إلَیکُم و لا تُکافِئونَ إلاّ مَن أعطاکُم فما فَضلُکُم إذا علی غَیرِکُم ؟! و قَد یَصنَعُ هذا السُّفَهاءُ الّذینَ لَیسَت عِندَهُم فُضُولٌ و لا لَهُم أحلامٌ ، و لکنْ إن أرَدتُم أن تَکونوا أحِبّاءَ اللّهِ و أصفِیاءَ اللّهِ فأحسِنوا إلی مَن أساءَ إلَیکُم ، و اعفُوا عَمَّن ظَلَمَکُم ، و سَلِّموا علی مَن أعرَضَ عَنکُم،اسمَعوا قَولی،و احفَظوا وَصِیَّتی، و ارعَوا عَهدی کَیما تَکُونوا عُلَماءَ فُقَهاءَ . (4)

عیسی علیه السلام :از نگاه [بد] بپرهیزید که آن بذر شهوت در دل ها می افشاند و همین برای به گناه افکندن نگاه کننده بس است.

عیسی علیه السلام :خوشا کسی که دیده خود را در دلش قرار دهد و دلش را در نگاه دیده اش جای ندهد. به عیب های مردم چونان اربابان منگرید، بلکه به عیب های آنان با حالت غلامان بنگرید. مردم در حقیقت دو دسته اند: بلا زده و گرفتار، و بی بلا و آسوده از گرفتاری. پس به بلا زده رحم کنید و بر عافیت، خدا را سپاس گویید.

عیسی علیه السلام :ای بنی اسرائیل! از خدا شرم نمی کنید؟! هر یک از شما نوشیدنی خود را گوارا نمی یابد، مگر آنگاه که خاشاک از آن برگیرد، اما از اینکه لقمه حرامی به اندازه ماده فیلی ببلعد باکی ندارد! مگر نشنیده اید که در تورات به شما گفته شده است: صله ارحام کنید و به خویشاوندانتان پاداش دهید؟ و من به شما می گویم: با کسی که از شما بریده است، پیوند برقرار کنید و به کسی که از شما دریغ کرده است عطا کنید و به آنکه به شما بدی کرده است، خوبی کنید و به کسی که شما را دشنام می دهد، سلام گویید و با کسی که با شما خصومت می ورزد، انصاف ورزید و از کسی که به شما ستم کرده است درگذرید، چنان که دوست دارید از بد کرداری شما درگذرند، از گذشت خداوند نسبت به خودتان عبرت گیرید. آیا نمی بینید که آفتابِ خداوند بر نیک و بد شما می تابد و بارانش بر نیکوکار و گنهکار شما می بارد؟ اگر شما جز دوستدار خود را دوست نداشته باشید و جز به آنکه به شما نیکی کرده است، نیکی نکنید و جز به آنکه به شما عطا کرده است عطا نکنید، پس چه فضیلتی بر دیگران دارید؟ نابخردان نیز، که نه فضیلتی دارند و نه خرد و درایتی، این کارها را می کنند. اما اگر می خواهید دوستان و برگزیدگان خدا باشید، به کسی که بر شما بدی کرده است خوبی کنید و از کسی که به شما ستم کرده است درگذرید و به کسی که از شما روی گردانده است، سلام کنید؛ گفته مرا بشنوید و سفارشم را به گوش سپارید و توصیه ام را به کار بندید، تا دانایانی فهمیده باشید.

ص :264


1- تحف العقول : 502.
2- تحف العقول : 502.
3- القذی : و هو ما یقع فی العین و الماء و الشراب من تراب أو تبق أو وسخ أو غیر ذلک (النهایة : 4/30) .
4- تحف العقول : 503.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ قُلوبَکُم بِحَیثُ تَکونُ کُنوزُکُم ، و لِذلکَ النّاسُ یُحِبّونَ أموالَهُم و تَتُوقُ (1) إلَیها أنفُسُهُم ، فضَعوا کُنوزَکُم فی السَّماءِ حیثُ لا یَأکُلُها السُّوسُ ، و لا یَنالُها اللُّصوصُ . (2)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم :إنّ العَبدَ لا یَقدِرُ علی أن یَخدِمَ رَبَّینِ ، و لا مَحالَةَ أنّهُ یُؤثِرُ أحدَهُما علَی الآخَرِ و إن جَهِدَ ، کذلکَ لا یَجتَمِعُ لَکُم حُبُّ اللّهِ و حُبُّ الدُّنیا . (3)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان ، دل های شما در آنجاست که گنج های شماست و از همین روست که مردم اموال خود را دوست دارند و جانهایشان مشتاق آنهاست. پس، گنج هایتان را در آسمان نهید، آنجا که نه بید و موریانه آنها را می خورد و نه دزدان بدان دسترسی دارند.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، بنده هر اندازه هم بکوشد، نمی تواند دو خواجه را خدمت کند و ناگزیر یکی از آنها را بر دیگری بر می گزیند. چنین است که خدا دوستی و دنیا دوستی در شما جمع نمی شود.

ص :265


1- تاقت نفسی إلی الشیء : أی اشتاقت (الصحاح : 4/1453) .
2- تحف العقول : 503.
3- تحف العقول : 503.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ شَرَّ النّاسِ لَرجُلٌ عالِمٌ آثَرَ دُنیاهُ علی عِلمِهِ ، فأحَبَّها و طَلَبَها و جَهِدَ علَیها ؛ حتّی لَوِ استَطاع أن یَجعَلَ النّاسَ فی حَیرَةٍ لَفَعَلَ ، و ما ذا یُغنی عَنِ الأعمی سَعَةُ نُورِ الشَّمسِ و هُو لا یُبصِرُها ؟! کذلکَ لا یُغنی عَنِ العالِمِ عِلمُهُ إذ هُو لَم یَعمَلْ بهِ . ما أکثَرَ ثِمارَ الشَّجَرِ و لَیسَ کُلُّها یَنفَعُ و یُؤکَلُ ! و ما أکثَرَ العُلَماءَ و لَیسَ کُلُّهُم یَنتَفِعُ بما عَلِمَ ! و ما أوسَعَ الأرضَ و لَیسَ کُلُّها تُسکَنُ ! و ما أکثَرَ المُتَکلِّمِینَ و لَیسَ کُلُّ کَلامِهِم یُصَدَّقُ ! فاحتَفِظوا مِن العُلَماءِ الکَذَبَةِ الّذینَ علَیهِم ثِیابُ الصُّوفِ ، مُنَکِّسی رُؤوسِهِم إلَی الأرضِ، یُزَوِّرونَ (1) بهِ الخَطایا ، یَرمُقونَ مِن تَحتِ حَواجِبِهِم کما تَرمُقُ الذِّئابُ ، و قَولُهُم یُخالِفُ فِعلَهُم ، و هَل یُجتَنی مِن العَوسَجِ العِنَبُ ؟! و مِنَ الحَنظَلِ التِّینُ ؟! و کذلکَ لا یُؤَثِّرُ قَولُ العالِمِ الکاذِبِ إلاّ زُورا ، و لَیس کُلُّ مَن یَقولُ یَصدُقُ . (2)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، بدترین مردم، مرد دانشمندی است که دنیایش را بر دانش خود برگزیند و دوستدار دنیا شود و در پی آن برآید و برای تحصیل آن بکوشد و حتی اگر بتواند مردم را به سرگردانی و گمراهی کشاند، این کار را می کند. گستردگی نور خورشید،برای نابینایی که آن را نمی بیند چه حاصلی دارد؟! همچنین دانش هر عالمی که به آن عمل نکند به او سودی نمی بخشد. چه بسیار است میوه های درختان، اما همه آنها مفید و خوردنی نیستند و چه بسیارند دانشمندان، اما همه آنها از آنچه می دانند بهره نمی برند! و چه پهناور است زمین، اما همه جای آن قابل سکونت نیست! و چه بسیارند سخن گویان، اما همه سخنان آنان مورد تصدیق نباشد! پس، خود را از [شرّ ]دانشمندان دروغین نگه دارید، همانان که پشمینه می پوشند و برای درست جلوه دادن خطاها و گناهانشان سرهای خود را به زیر می افکنند و چون گرگ ها از زیر ابروان خویش (زیر چشمی) می نگرند و گفتارشان با کردارشان مخالف است. آیا می شود از خاربن، انگور چید؟!و از بوته حنظل، انجیر؟! همچنین گفته دانشمند دروغگو ثمری جز ناحق ندارد و چنین نیست که هر کس سخنی بگوید راست گوید.

ص :266


1- التّزویر : تزیینُ الکذب ، و _ أیضا _ : إصْلاحُ الشّیء . (لسان العرب : 4/337).
2- تحف العقول : 503.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الزَّرعَ یَنبُتُ فی السَّهلِ و لا یَنبُتُ فی الصَّفا ، و کذلک الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ و لا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکبِّرِ الجَبّارِ . أ لَم تَعلَموا أنّهُ مَن شَمَخَ برَأسِهِ (1) إلَی السَّقفِ شَجَّهُ ، و مَن خَفَضَ برَأسِهِ عَنهُ استَظَلَّ تَحتَهُ و أکنَّهُ ؟! و کذلکَ مَن لَم یَتَواضَعْ للّهِ خَفَضَهُ ، و مَن تَواضَعَ للّهِ رَفَعَهُ ، إنّهُ لَیسَ علی کُلِّ حالٍ یَصلُحُ العَسَلُ فی الزِّقاقِ ، و کذلکَ القُلوبُ لَیسَ علی کُلِّ حالٍ تَعمُرُ الحِکمَةُ فیها . إنّ الزِّقَّ ما لَم یَنخَرِقْ أو یَقحَلْ أو یَتفُلْ فسَوفَ یَکونُ لِلعَسَلِ وِعاءً ، و کذلکَ القُلوبُ ما لَم تَخرِقْها الشَّهَواتُ و یُدَنِّسْها الطَّمَعُ و یُقَسِّها النَّعیمُ فسَوفَ تَکونُ أوعِیَةً للحِکمَةِ . (2)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الحَریقَ لَیَقَعُ فی البَیتِ الواحِدِ فلا یَزالُ یَنتَقِلُ مِن بَیتٍ إلی بَیتٍ حتّی تَحتَرِقَ بُیوتٌ کَثیرَةٌ ، إلاّ أن یُستَدرَکَ البَیتُ الأوَّلُ فیُهدَمَ مِن قَواعِدهِ فلا تَجِدَ فیهِ النّارُ مَعمَلاً ، و کذلکَ الظّالِمُ الأوَّلُ لَو یُؤخَذُ علی یَدَیهِ لَم یُوجَدْ مِن بَعدِهِ إمامٌ ظالِمٌ فیَأتَمُّونَ (3) بهِ ، کما لَو لَم تَجِدِ النّارُ فی البَیتِ الأوَّلِ خَشَبا و ألواحا لَم تُحرِقْ شَیئا . (4)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، زراعت در دشت می روید و روی سنگ سخت و برآمده نمی روید. حکمت نیز در دل شخص فروتن بالنده می شود و در دل انسان متکبر گردن کش بالندگی نمی یابد. مگر نمی دانید که هر کس سر خود را بر سقف ساید، سرش بشکند و هر کس سرش را از سقف فروتر گیرد، در زیر آن سایه گیرد و سقف او را پناه دهد. همچنین کسی که برای خدا فروتنی نکند، خداوند پست و زبونش گرداند و هر که برای خدا افتادگی کند، خداوند او را بالا برد. چنین نیست که عسل برای هر خیکی مناسب باشد. دل ها نیز چنین اند، هر دلی حکمت پرور نیست. خیک تا زمانی که ندریده یا نخشکیده و یا نگندیده باشد، می تواند ظرفی [مناسب ]برای عسل باشد، دل ها نیز چنین اند؛ تا زمانی که شهوات آنها را از هم ندریده و طمع، آلوده شان نساخته و خوشی و نعمت سختشان نکرده باشد، می توانند ظرفی [مناسب ]برای حکمت باشند.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، [گاه ]آتش در یک خانه می افتد و پیوسته از خانه ای به خانه ای دیگر سرایت می کند تا جایی که خانه های بسیاری را می سوزاند مگر اینکه در همان خانه نخست جلو آتش را بگیرند و آن را از بن ویران کنند تا آتش از کار بیفتد. بدین سان است ستمگر . نخست، اگر دست او را بگیرند، بعد از او پیشوای ستمگری پیدا نشود که دیگران به او تأسّی جویند. همچنان که اگر آتش در خانه نخست چوب و تخته ای نمی یافت، چیزی را نمی سوزاند.

ص :267


1- شمخ : علا و ارتفع (لسان العرب : 3/30) .
2- تحف العقول : 504.
3- کذا فی الکتاب ، و فی نسخة «فیؤتمّ به» و هو الأصحّ . (کما فی هامش بحار الأنوار : 14/308).
4- تحف العقول : 504.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : مَن نَظَرَ إلَی الحَیَّةِ تَؤُمُّ أخاهُ لِتَلدَغَهُ و لَم یُحَذِّرْهُ حتّی قَتَلَتْهُ فلا یَأمَنْ أن یَکونَ قَد شَرِکَ فی دَمِهِ ،و کذلکَ مَن نَظَرَ إلی أخیهِ یَعمَلُ الخَطیئةَ و لَم یُحَذِّرْهُ عاقِبَتَها حتّی أحاطَت بهِ فلا یأمَنْ أن یَکونَ قَد شَرِکَ فی إثمِهِ. و مَن قَدَرَ علی أن یُغَیِّرَ الظّالِمَ ثُمّ لَم یُغَیِّرْهُ فهُو کفاعِلِهِ ، و کَیفَ یَهابُ الظّالِمُ و قَد أمِنَ بَینَ أظهُرِکُم لا یُنهی و لا یُغَیَّرُ علَیهِ و لا یُؤخَذُ علی یَدَیهِ ؟! فمِن أینَ یُقصِرُ الظّالِمونَ أم کَیفَ لا یَغتَرُّونَ ؟ ! فحَسِبَ أن یَقولَ أحَدُکُم : لا أظلِمُ و مَن شاءَ فلْیَظلِمْ ، و یَرَی الظُّلمَ فلا یُغَیِّرُهُ ! فلَو کانَ الأمرُ علی ما تَقولونَ لَم تُعاقَبوا مَع الظّالِمینَ الّذینَ لَم تَعمَلوا بأعمالِهِم حِینَ تَنزِلُ بِهِمُ العَثرَةُ فی الدُّنیا . (1)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، هر کس ماری را ببیند که به طرف برادرش می رود تا او را نیش زند و برادر خود را برحذر ندارد و مار او را بکشد، نباید خودش را از شرکت در خون او مبرّا بداند. همچنین هر که ببیند برادرش گناه می کند و او را از عاقبت آن برحذر ندارد تا گناه او را فرا گیرد، از شرکت در گناه وی مبرّا نیست، هر کس بتواند جلو ستمگر را بگیرد و نگیرد، همچون کسی است که مرتکب ظلم شده باشد؛ چگونه ستمگر بهراسد با اینکه در میان شما امنیت دارد و بازش ندارند و جلوی او را نگیرند و دستش را کوتاه نسازند؟! با چنین حالی چگونه ستمگران [از ستمگری خود ]کوتاه آیند و چگونه مغرور نگردند؟! آیا کافی است که فردی از شما بگوید: من خود ستم نمی کنم و هر که خواهد، گو ستم کند ، و ستم را ببیند و جلوی آن را نگیرد؟! اگر چنین باشد که شما می گویید، پس چرا وقتی در دنیا بر ستمگران کیفر و بلا می رسد شما نیز به همراه آنان مجازات می شوید در حالی که مانند آنها ستم نکرده اید؟

ص :268


1- تحف العقول : 504.

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا عَبیدَ السَّوءِ ! کَیفَ تَرجُونَ أن یؤمِنَکُمُ اللّهُ مِن فَزَعِ یَومِ القِیامَةِ و أنتُم تَخافُونَ النّاسَ فی طاعَةِ اللّهِ ، و تُطیعونَهُم فی مَعصیَتِهِ ، و تَفُونَ لَهُم بِالعُهودِ النّاقِضَةِ لِعَهدِهِ ؟! بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : لا یُؤمِنُ اللّهُ مِن فَزَعِ ذلکَ الیَومِ مَنِ اتّخَذَ العِبادَ أربابا مِن دُونِهِ . (1)

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا عَبیدَ السَّوءِ ، مِن أجلِ دُنیا دَنِیَّةٍ و شَهوَةٍ رَدِیَّةٍ تُفَرِّطونَ فی مُلکِ الجَنَّةِ ، و تَنسَونَ هَولَ یَومِ القِیامَةِ ! (2)

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا عَبیدَ الدّنیا ! مِن أجلِ نِعمَةٍ زائلَةٍ و حَیاةٍ مُنقَطِعَةٍ تَفِرُّونَ مِن اللّهِ و تَکرَهونَ لِقاءهُ ؟! فکَیفَ یُحِبُّ اللّهُ لِقاءکُم و أنتُم تَکرَهونَ لِقاءهُ ؟! فإنّما یُحِبُّ اللّهُ لِقاءَ مَن یُحِبُّ لِقاءهُ ، و یَکرَهُ لِقاءَ مَن یَکرَهُ لِقاءهُ ، و کَیفَ تَزعُمون أنَّکُم أولیاءُ اللّهِ مِن دُونِ النّاسِ و أنتُم تَفِرُّونَ مِن المَوتِ و تَعتَصِمونَ بِالدُّنیا ؟ فماذا یُغنی عَنِ المَیِّتِ طِیبُ رِیحِ حَنوطِهِ و بَیاضُ أکفانِهِ و کُلَّ ذلکَ یَکونُ فی التُّرابِ ؟!کذلکَ لا یُغنی عَنکُم بَهجَةُ دُنیاکُمُ الّتی زُیِّنَت لَکُم ، و کُلُّ ذلکَ إلی سَلَبٍ و زَوالٍ . ما ذا یُغنی عَنکُم نَقاءُ أجسادِکُم و صَفاءُ ألوانِکُم و إلَی المَوتِ تَصیرونَ ، و فی التُّرابِ تُنسَونَ ، و فی ظُلمَةِ القَبرِ تُغمَرونَ ؟! (3)

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای بندگان بد! چگونه امید دارید که خداوند شما را از هراس روز قیامت ایمن گرداند در حالی که در راه طاعت خدا از مردم می ترسید و در معصیت او از آنان فرمان می برید و با آنان پیمان های مخالف با پیمان خدا می بندید و بدان ها وفا می کنید؟! به حق بگویمتان، خداوند کسی را که بندگان را به جای او به خدایگانی بگیرد، از هراس آن روز ایمن نمی گرداند.

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای بندگان بد! به خاطر دنیایی پست و شهوتی بی ارزش در به دست آوردن مُلکِ بهشت کوتاهی می کنید و هراس روز قیامت را از یاد می برید!

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای دنیا پرستان! به خاطر نعمتی به سر آمدنی و زندگی تمام شدنی از خدا می گریزید و دیدار او را ناخوش می دارید؟! وقتی شما ملاقات او را خوش ندارید، چگونه او خواهان دیدار شما باشد؟! خداوند در حقیقت خواستار دیدار کسی است که خواستار دیدار او باشد و دیدار با کسی را ناخوش دارد که ملاقات او را خوش ندارد. چگونه می پندارید دوستان خدایید و نه مردم، حال آنکه از مرگ می گریزید و به دنیا می چسبید؟ مرده را چه سود که حنوطش خوشبو و کفنش سفید باشد، در حالی که همه اینها در زیر خاک است. همچنین زرق و برق دنیا که در چشم شما جلوه گری می کند، اما همه اش رو به نیستی و زوال است، شما را سودی نمی بخشد. وقتی به سوی مرگ می روید و در دلِ خاک به دست فراموشی سپرده می شوید و در تاریکی گور فرو می روید، پاکیزگی پیکرها و روشنی و زیبایی رنگ هایتان به چه کارتان می آید؟!

ص :269


1- تحف العقول : 505.
2- تحف العقول : 505.
3- تحف العقول : 505.

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا عَبیدَ الدُّنیا ! تَحمِلونَ السِّراجَ فی ضَوءِ الشَّمسِ و ضَوؤها کانَ یَکفیکُم ، و تَدَعونَ أن تَستَضیئوا بِها فی الظُّلَمِ و مِن أجلِ ذلکَ سُخِّرَت لَکُم ! کذلکَ استَضأتُم بِنُورِ العِلمِ لأمرِ الدُّنیا و قَد کُفِیتُموهُ ، و تَرَکتُم أن تَستَضیئوا بهِ لأمرِ الآخِرَةِ و مِن أجلِ ذلکَ اُعطِیتُموهُ ، تَقولونَ : إنّ الآخِرَةَ حَقٌّ، و أنتُم تُمَهِّدونَ الدُّنیا ! و تَقولونَ : إنّ المَوتَ حَقٌّ، و أنتُم تَفِرُّونَ مِنهُ ! و تَقولونَ : إنّ اللّهَ یَسمَعُ و یَری، و لا تَخافُونَ إحصاءهُ علَیکُم ! و کَیفَ یُصَدِّقُکُم مَن سَمِعَکُم ؟! فإنَّ مَن کَذَبَ مِن غَیرِ عِلمٍ أعذَرُ مِمَّن کَذَبَ علی عِلمٍ ، و إن کانَ لا عُذرَ فی شیءٍ مِن الکِذبِ . (1)

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای دنیا پرستان! در نور خورشید چراغ برمی دارید با اینکه روشنایی خورشید شما را بس است، و در تاریکی ها چراغ برنمی افروزید، در حالی که برای همین در اختیار شما گذاشته شده است! همچنین از نور دانش برای کار دنیا استفاده می کنید، حال آنکه دنیا برای شما ضمانت شده است و از نور دانش برای امر آخرت بهره نمی گیرید، در صورتی که آن برای همین به شما داده شده است. می گویید: آخرت راست است، اما دنیا را آماده می کنید! می گویید: مرگ حقّ است، اما از آن می گریزید! می گویید: خداوند می شنود و می بیند، لیکن از اینکه اعمال شما را شماره می کند نمی ترسید! چگونه کسی حرفهای شما را بشنود و باور کند؟! زیرا آنکه ندانسته دروغ گوید، معذورتر از کسی است که دانسته دروغ گوید گو اینکه در هیچ دروغی عذری پذیرفته نیست.

ص :270


1- تحف العقول : 506.

عنه علیه السلام :بحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الدّابَّةَ إذا لَم تُرتَکَبْ و لَم تُمتَهَنْ (1) و تُستَعمَلْ لَتَصعُبُ و یَتَغیَّرُ خُلقُها ، و کذلکَ القُلوبُ إذا لَم تُرفَقْ بذِکرِ المَوتِ و تُتعِبْها دُؤوبُ العِبادَةِ (2) تَقسو و تَغلُظُ . (3)

عنه علیه السلام :ما ذا یُغنی عَنِ البَیتِ المُظلِمِ أن یُوضَعَ السِّراجُ فَوقَ ظَهرِهِ و جَوفُهُ وَحشٌ مُظلِمٌ ؟! کذلکَ لا یُغنی عَنکُم أن یَکونَ نُورُ العِلمِ بأفواهِکُم و أجوافُکُم مِنهُ وَحشَةٌ مُعَطّلَةٌ ! فأسْرِعوا إلی بُیوتِکُم المُظلِمَةِ فأنِیروا فیها ، کذلکَ فأسرِعوا إلی قُلوبِکُمُ القاسِیَةِ بِالحِکمَةِ قَبلَ أن تَرِینَ علَیها الخَطایا (4) فتَکونَ أقسی مِن الحِجارَةِ . (5)

عنه علیه السلام :کَیفَ یُطیقُ حَملَ الأثقالِ مَن لا یَستَعینُ علی حَملِها ؟! أم کَیفَ تُحَطُّ أوزارُ مَن لا یَستَغفِرُ اللّهَ مِنها ؟! أم کَیفَ تَنقی ثِیابُ مَن لا یَغسِلُها ؟! و کَیفَ یَبرأُ مِن الخَطایا مَن لا یُکفِّرُها ؟! (6) أم کَیفَ یَنجو مِن غَرَقِ البَحرِ مَن یَعبُرُ بِغَیرِ سَفینَةٍ ؟! و کَیفَ یَنجُو مِن فِتَنِ الدُّنیا مَن لَم یُداوِها بِالجِدِّ و الاجتِهادِ ؟! و کَیفَ یَبلُغُ مَن یُسافِرُ بغَیرِ دَلیلٍ ؟! و کَیفَ یَصیرُ إلَی الجَنَّةِ مَن لا یُبصِرُ مَعالِمَ الدِّینِ ؟! و کَیفَ یَنالُ مَرضاةَ اللّهِ مَن لا یُطیعُهُ ؟! و کَیفَ یُبصِرُ عَیبَ وَجهِهِ مَن لا یَنظُرُ فی المِرآةِ ؟! و کَیفَ یَستَکمِلُ حُبَّ خَلیلِهِ مَن لا یَبذُلُ لَهُ بَعضَ ما عِندَهُ؟! و کَیفَ یَستَکمِلُ حُبَّ رَبِّهِ مَن لا یُقرِضُهُ بَعضَ ما رَزقَهُ ؟! (7)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، راستی که اگر از ستور سواری نگیرند و بار نکشند و خوارش نکنند، سرکش و کج خلق می شود؛ دل ها نیز چنین اند، هرگاه با یادآوری مرگ نرم نشوند و رنج مداومت بر عبادت را نکشند سخت و خشن می شوند.

عیسی علیه السلام :خانه تاریک را چه سود که بر بامش چراغ افروزند و درونش وحشتناک و تاریک باشد؟! همچنین شما را چه حاصل که نور دانش در دهان هایتان باشد، امّا درون هایتان از آن تهی و بی بهره! پس، بشتابید و در اندرون خانه های تاریک خود چراغ افروزید، به همین سان بشتابید و دل های سخت خویش را با حکمت نرم سازید پیش از آنکه گناهان بر آنها چیره آید و از سنگ سخت تر شوند.

عیسی علیه السلام :چگونه بارهای سنگین را حمل تواند کرد کسی که در حمل آن کمک نمی گیرد؟!یا چگونه گناهان کسی بریزد که برای آنها از خداوند آمرزش نمی طلبد؟! یا چگونه پاکیزه شود جامه های چرکین کسی که آنها را نمی شوید؟! و چگونه از گناهان پاک شود کسی که آنها را پاک نمی سازد؟! یا چگونه از غرق شدن در دریا نجات یابد کسی که بی کشتی به دریا رود؟! و چگونه از فتنه های دنیا برَهَد کسی که با سعی و کوشش آن را علاج نکند؟! و چگونه به مقصد رسد کسی که بی راهنما سفر می کند؟! و چگونه به بهشت رود کسی که نشانه های دین را نمی بیند و نمی شناسد؟! و چگونه به خشنودی خداوند دست یابد کسی که او را فرمان نمی برد؟! و چگونه عیب چهره خود را بیند کسی که در آینه ننگرد؟! و چگونه دوستیِ با رفیق خود را کامل گرداند کسی که مقداری از آنچه را دارد به او نبخشد؟! و چگونه دوستی با پروردگار خود را کامل سازد کسی که قسمتی از آنچه را روزیش ساخته است بدو وام ندهد؟!

ص :271


1- کلّ ما عُلی فقد رُکب و ارتُکب . امتهنه : استعمله للمهنة (لسان العرب : 1/428 و ج 13/425 .
2- دأب : جدّ و تعب (لسان العرب : 1/368) .
3- تحف العقول : 506.
4- ران علی قلوبهم : أی غلب علی قلوبهم کسب الذنوب (مجمع البحرین : 2 / 761) .
5- تحف العقول : 506.
6- تُکفِّر الخطیئة : أی تمحوها و تسترها (لسان العرب : 5/149) .
7- تحف العقول : 506.

عنه علیه السلام :بحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّهُ کما لا یَنقُصُ البَحرَ أن تَغرَقَ فیهِ السَّفینَةُ و لا یَضُرُّهُ ذلکَ شیئا ، کذلکَ لا تَنقُصونَ اللّهَ بِمَعاصِیکُم شیئا و لا تَضُرُّونَهُ ، بَل أنفسَکُم تَضُرُّونَ و إیّاها تَنقُصونَ . و کما لا تَنقُصُ نورُ الشَّمسِ کَثرَةُ مَن یَتَقَلَّبُ فیها بَل بهِ یَعیشُ و یَحیی ، کذلکَ لا یَنقُصُ اللّهَ کثَرَةُ ما یُعطیکُم و یَرزُقُکُم ، بَل برِزقِهِ تَعیشُونَ و بهِ تَحیَونَ ، یَزیدُ مَن شَکرَهُ إنّهُ شاکِرٌ عَلِیمٌ . (1)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، همان گونه که از غرق شدن کشتی در دریا چیزی از دریا کاسته نمی شود و این کار بدان هیچ زیانی نمی زند، همچنین شما با گناهان و نا فرمانی های خود چیزی از خدا کم نمی کنید و زیانی به او نمی رسانید، بلکه به خودتان ضرر می زنید و از [قدر و قیمت ]خود می کاهید و همچنان که هر کس هر چه در زیر آفتاب رفت و آمد کند از نور آفتاب نکاهد، بلکه خودش به واسطه آن شاداب و سرزنده شود،همچنین خداوند هر چه به شما عطا کند و روزی دهد چیزی از او کم نمی شود، بلکه این شمایید که با روزی او زندگی می کنید و زنده می مانید و هر که شکر او بگزارد بر [نعمت و روزی ]وی بیفزاید که خداوند قدر شناسِ داناست.

ص :272


1- تحف العقول : 507.

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا اُجرَاءَ السَّوءِ ! الأجرَ تَستَوفُونَ ، و الرِّزقَ تَأکُلونَ ، و الکِسوَةَ تَلبَسونَ ، و المَنازِلَ تَبنُونَ ، و عَمَلَ مَنِ استَأجَرَکُم تُفسِدونَ ! یُوشِکَ رَبُّ هذا العَمَلِ أن یُطالِبَکُم فیَنظُرَ فی عَمَلِهِ الّذی أفسَدتُم فیُنزِلَ بِکُم ما یُخزِیکُم ، و یأمُرَ برِقابِکُم فتُجَذَّ مِن اُصولِها (1) ، و یأمُرَ بأیدِیکُم فتُقطَعَ مِن مَفاصِلِها ، ثُمَّ یأمُرَ بِجُثَثِکُم فتُجَرَّ علی بُطونِها ، حتّی تُوضَعَ علی قَوارِعِ الطَّریقِ ؛ حتّی تَکونوا عِظَةً لِلمُتَّقینَ و نَکالاً لِلظّالِمینَ . (2)

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا عُلَماءَ السَّوءِ ! لا تُحَدِّثوا أنفُسَکُم أنّ آجالَکُم تَستأخِرُ مِن أجلِ أنّ المَوتَ لَم یَنزِلْ بِکُم ، فکأنَّهُ قد حَلَّ بِکُم فأظعَنَکُم، فمِنَ الآنَ فاجعَلوا الدَّعوَةَ فی آذانِکُم ، و مِن الآنَ فنُوحُوا علی أنفُسِکُم ، و مِن الآنَ فابکُوا علی خَطایاکُم ، و مِن الآنَ فتَجَهَّزوا و خُذوا اُهبَتَکُم (3) ، و بادِروا التَّوبَةَ إلی ربِّکُم . (4)

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای مزد بگیران بد! مزد را تمام می گیرید و روزی می خورید و جامه می پوشید و خانه ها می سازید و کار کسی را که شما را اجیر کرده است، تباه می سازید؟نزدیک است که صاحب کار از شما بازخواست کند و در کار خود، که تباهش کرده اید، بنگرد و بلایی به سرتان آورد که رسوایتان سازد و فرمان دهد گردنهایتان از بیخ کنده شود و دستور دهد دست هایتان از بندهایشان جدا گردد و آنگاه امر کند تا پیکرهایتان را روی شکم بکشند و در سر راه اندازند تا عبرتی برای پرهیزگاران و تهدیدی برای ستمکاران باشید.

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای علمای بد! از این که مرگ هنوز به سراغ شما نیامده است به خود نگویید که اجل هایتان به این زودی ها نخواهد رسید؛ زیرا که گویی مرگ [چندی است]بر شما فرود آمده و شما را کوچانده است. پس، از هم اکنون دعوت [مرگ] را آویزه گوشتان کنید و از هم اینک برای خود ماتم گیرید و از هم اکنون بر خطاها و گناهان خویش بگریید و از هم اینک بار بربندید و ساز و برگ سفر فراهم آورید و به توبه کردن به درگاه پروردگارتان بشتابید.

ص :273


1- الجَذّ : القطع (النهایة : 1/250) .
2- تحف العقول : 507.
3- الاُهْبة : العدّة (القاموس المحیط : 1/37) .
4- تحف العقول : 507.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّهُ کما یَنظُرُ المَریضُ إلی طَیِّبِ الطَّعامِ فلا یَلتَذُّهُ مَع ما یَجِدُهُ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ ، کذلکَ صاحِبُ الدُّنیا لا یَلتَذُّ بِالعِبادَةِ و لا یَجِدُ حَلاوَتَها مَع ما یَجِدُ مِن حُبِّ المالِ ، و کما یَلتَذُّ المَریضُ نَعتَ الطَّبیبِ العالِمِ بما یَرجو فیهِ مِن الشِّفاءِ فإذا ذَکرَ مَرارَةَ الدَّواءِ و طَعمَهُ کدَّرَ علَیهِ الشِّفاءَ ، کذلکَ أهلُ الدُّنیا یَلتَذّونَ بِبَهجَتِها و أنواعِ ما فیها ، فإذا ذَکَروا فَجأةَ المَوتِ کَدَّرَها علَیهِم و أفسَدَها . (1)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ کُلَّ النّاسِ یُبصِرُ النُّجومَ و لکنْ لا یَهتَدی بِها إلاّ مَن یَعرِفُ مَجارِیَها و مَنازِلَها ، و کذلکَ تَدرُسونَ الحِکمَةَ و لکنْ لا یَهتَدی لَها مِنکُم إلاّ مَن عَمِلَ بِها . وَیلَکُم یا عَبیدَ الدُّنیا! نَقُّوا القَمحَ و طَیِّبُوهُ ، و أدِقُّوا طَحنَهُ تَجِدوا طَعمَهُ [وَ] (2) یَهْنِئکُم أکلُهُ ، کذلکَ فأخلِصوا الإیمانَ تَجِدوا حَلاوَتَهُ و یَنفَعْکُم غِبُّهُ (3) . (4)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : لَو وَجَدتُم سِراجا یَتَوَقَّدُ بِالقَطِرانِ فی لَیلَةٍ مُظلِمَةٍ لاَستَضَأتُم بهِ لَم یَمنَعْکُم مِنهُ رِیحُ قَطِرانِهِ ، کذلکَ یَنبَغی لَکُم أن تأخُذوا الحِکمَةَ مِمّن وَجَدتُموها مَعهُ و لا یَمنَعَکُم مِنهُ سُوءُ رَغبَتِهِ فیها . (5)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، همچنان که شخص بیمار خوراک خوب و لذیذ را می بیند، امّا از درد شدیدی که دارد از آن غذا لذّتی نمی برد، همچنین دنیادار با وجود عشق به مال و ثروت از عبادت لذّت نمی برد و شیرینی آن را نمی چشد و همچنان که بیمار از توضیحات و نسخه پزشک که در آن امید شفا دارد لذّت می برد، امّا چون تلخی دارو را به یاد می آورد شفا در نظرش تیره و تار می گردد، همچنین دنیا پرستان از زرق و برق دنیا و انواع نعمت هایی که در آن است لذّت می برند، امّا همین که فرود آمدن ناگهانی مرگ را به یاد می آورند، آن لذّت را بر آنها تیره و تباه می سازد.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، همه مردم به ستارگان می نگرند اما تنها کسی به وسیله آنها راهیابی می کند که مسیرها و منازل آنها را بشناسد. همچنین شما همه حکمت می آموزید،لیکن از میان شما تنها آن کس بدان راه یابد که به کارش بندد. وای بر شما دنیا پرستان! گندم را پاک و پاکیزه کنید و خوب آردش کنید تا مزه آن را بفهمید و خوردنش بر شما گوارا شود، همچنین ایمان را خالص گردانید تا شیرینی آن را احساس کنید و فرجامش به شما سود بخشد.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، اگر چراغی را بیابید که در شبی تاریک با قطران می سوزد بی گمان از نورش استفاده می کنید و بوی قطرانش شما را از این کار باز نمی دارد،همچنین سزاوار است حکمت و دانش را از هر کس یافتید فرا گیرید و بی رغبتی او به آن مانع شما از آن نشود.

ص :274


1- تحف العقول : 507.
2- ما بین المعقوفین سقط من المصدر ، و أضفناه من بحار الأنوار: 14/310.
3- الغبّ : عاقبة الشیء (مجمع البحرین : 2/1303) .
4- تحف العقول : 507.
5- تحف العقول : 508.

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا عَبیدَ الدُّنیا ! لا کَحُکَماءَ تَعقِلونَ ، و لا کَحُلَماءَ تَفقَهونَ ، و لا کَعُلَماءَ تَعلَمونَ ، و لا کَعَبیدٍ أتقِیاءٍ ، و لا کأحرارٍ کِرامٍ ، تُوشِکُ الدُّنیا أن تَقتَلِعَکُم من اُصولِکُم فتَقلبَکُم علی وُجوهِکُم ، ثُمّ تَکُبَّکُم علی مَناخِرِکُم ، ثُمّ تأخُذَ خَطایاکُم بِنَواصِیکُم و یَدفَعَکُم العِلمُ مِن خَلفِکُم حتّی یُسَلِّماکُم إلَی المَلِکِ الدَّیّانِ عُراةً فُرادی ، فیَجزِیَکُم بِسُوءِ أعمالِکُم . (1)

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا عَبیدَ الدُّنیا ! أ لَیسَ بِالعِلمِ اُعطیتُمُ السُّلطانَ علی جَمیعِ الخَلائقِ ، فنَبَذتُموهُ فلَم تَعمَلوا بهِ ، و أقبلتُم علَی الدُّنیا فبها تَحکُمونَ ، و لَها تُمَهِّدونَ ، و إیّاها تُؤثِرون و تَعمُرونَ ؟ ! فحَتّی مَتی أنتُم لِلدُّنیا ، لَیسَ للّهِ فیکُم نَصیبٌ ؟ ! (2)

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای بندگان دنیا! نه چون حکیمان خرد می ورزید و نه چونان استوار اندیشان می فهمید و نه مانند دانایان می دانید و نه چون بندگانِ ترسان [از خواجه] هستید و نه مانند آزادگانِ بزرگوار و آقایید. نزدیک است که دنیا شما را از بیخ و بُن برکَند و به رو درافکند، آنگاه بینی شما را به خاک مالد و سپس گناهانتان ناصیه هایتان را بگیرند و علم از پشتِ سر ، شما را براند، تا در حالی که برهنه و تنها هستید به پادشاه کیفر دهنده تسلیمتان کنند و او سزای اعمال بدتان را بدهد.

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای دنیا پرستان! مگر نه این است که به واسطه علم و معرفت، بر همه خلایق فرمانروایی داده شده اید، اما شما آن را به دور افکندید و به کارش نبستید و به دنیا روی آوردید و از این رو دنیایی قضاوت می کنید و برای دنیا آماده می شوید و آن را برمی گزینید و آباد می کنید. تا کی دنیایی هستید و خدا را در شما نصیبی نیست؟!

ص :275


1- تحف العقول : 508.
2- تحف العقول : 508.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : لا تُدرِکونَ شَرَفَ الآخِرَةِ إلاّ بِتَرکِ ما تُحِبُّونَ ، فلا تَنتَظِروا بِالتَّوبَةِ غَدا ؛ فإنّ دُونَ غَدٍ یَوما و لَیلَةً ، قَضاءُ اللّهِ فیهِما یَغدو و یَروحُ . (1)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ صِغارَ الخَطایا و مُحَقَّراتِها لَمِن مَکائدِ إبلیسَ ، یُحَقِّرُها لَکُم و یُصَغِّرُها فی أعیُنِکُم ، فتَجتَمِعُ فتَکثُرُ و تُحیطُ بِکُم . (2)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ المِدحَةَ بِالکِذبِ و التَّزکِیَةَ فی الدِّینِ لَمِن رأسِ الشُّرورِ المَعلومَةِ ، و إنّ حُبَّ الدُّنیا لَرأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : لَیسَ شَیء أبلَغَ فی شَرَفِ الآخِرَةِ و أعوَنَ علی حَوادِثِ الدُّنیا مِن الصَّلاةِ الدائمَةِ ، و لَیس شَیءٌ أقرَبَ إلَی الرَّحمنِ مِنها ، فدُومُوا علَیها ، و استَکْثِروا مِنها ، و کُلُّ عَملٍ صالِحٍ یُقَرِّبُ إلَی اللّهِ فالصَّلاةُ أقرَبُ إلَیهِ و آثَرُ عِندَهُ . (4)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ کُلَّ عَمَلِ المَظلومِ الّذی لَم یَنتَصِرْ بِقَولٍ و لا فِعلٍ و لا حِقدٍ هُو فی مَلَکوتِ السَّماءِ عَظیمٌ ، أیُّکُم رأی نُورا اسمُهُ ظُلمَةٌ أو ظُلمَةً اسمُها نُورٌ ؟! کذلکَ لا یَجتَمِعُ لِلعَبدِ أنْ یَکونَ مُؤمِنا کافِرا ، و لا مُؤثِرا لِلدُّنیا راغِبا فی الآخِرَةِ . و هَل زارِعُ شَعیرٍ یَحصِدُ قَمحا ؟ أو زارِعُ قَمحٍ یَحصِدُ شَعیرا ؟! کذلکَ یَحصِدُ کُلُّ عَبدٍ فی الآخِرَةِ ما زَرَعَ ، و یُجزی بما عَمِلَ . (5)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، به شرف آخرت نرسید، مگر با رها کردن آنچه دوست دارید.پس در انتظار توبه فردا مباشید؛ زیرا تا فردا [فقط] یک روز و شب است و قضای خداوند در این شب و روز رفت و آمد می کند.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، گناهان خُرد و کوچک انگاشته از دام های شیطان است که آنها را در نظر شما کوچک و خُرد جلوه می دهد تا روی هم جمع شوند و فزونی یابند و شما را در میان گیرند.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، ستایش دروغین و خود ستایی دینی از رئوس بدی های شناخته شده است و دنیا دوستی رأس همه گناهان است.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، هیچ چیز مانند نماز همیشگی، رساننده تر به افتخار آخرت و کمک کننده تر در برابر حوادث دنیا نیست و هیچ چیز مانند آن به خدای مهربان نزدیک نمی کند. پس بر آن مداومت ورزید و بر آن بیفزایید. هر کار نیک و شایسته ای به خدا نزدیک می کند، لیکن نماز به خداوند نزدیکتر و نزد او برگزیده تر است.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، هر کار ستمدیده ای که با گفتار و کردار و کینه ورزی [از ستمی که در حقّش رفته است] انتقام نگیرد در ملکوت آسمان ، بزرگ است. کدام یک از شما نوری را دیده که نامش تاریکی باشد یا ظلمتی را که نامش نور باشد؟ همچنین بنده نمی تواند هم مؤمن باشد و هم کافر، هم دنیا را برگزیند و هم آخرت را بخواهد. آیا جو کار، گندم می دِرود؟ یا گندم کار، جو درو می کند؟ همچنین هر بنده ای در آخرت آن دِرَوَد که کاشته است و متناسب با کردار خویش جزا گیرد.

ص :276


1- تحف العقول : 508.
2- تحف العقول : 508.
3- تحف العقول : 508.
4- تحف العقول : 508.
5- تحف العقول : 508.

عنه علیه السلام :بحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الناسَ فی الحِکمَةِ رجُلانِ : فَرجُلٌ أتقَنَها بقَولِهِ و ضَیَّعَها بسُوءِ فِعلِهِ ، و رجُلٌ أتقَنَها بقَولِهِ و صَدَّقَها بفِعلِهِ ، و شَتّانَ بَینَهُما ! فطُوبی لِلعُلَماءِ بِالفِعلِ ، و وَیلٌ لِلعُلَماءِ بِالقَولِ . (1)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : مَن لا یُنَقِّی مِن زَرعِهِ الحَشیشَ یَکثُرُ فیهِ حتّی یَغمُرَهُ فیُفسِدَهُ ، و کذلکَ مَن لا یُخرِجُ مِن قَلبِهِ حُبَّ الدُّنیا یَغمُرُهُ حتّی لا یَجِدَ لِحُبِّ الآخِرَةِ طَعما . وَیلَکُم یا عَبیدَ الدُّنیا ! اتَّخِذوا مَساجِدَ ربِّکُم سُجونا لأجسادِکُم ، و اجعَلوا قُلوبَکُم بُیوتا لِلتَّقوی ، و لا تَجعلوا قُلوبَکُم مَأویً لِلشَّهَواتِ . (2)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، مردم در حکمت و دانش دو دسته اند: یکی آن را نیکو و استوار به زبان آورد و با بد کرداری خود تباهش سازد و دیگری آن را نیکو و استوار به زبان آورد و با کردار خود تصدیقش کند و میان این دو تفاوت زیادی است! پس خوشا عالمان با عمل و بدا به حال عالمان در گفتار.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، هر که زراعتش را از علف های هرز وجین نکند، علف ها زیاد شود تا جایی که زراعتش را فرا گیرد و تباهش گرداند. همچنین کسی که دنیا دوستی را از دل خود بیرون نکند، دلش را فرا گیرد تا جایی که مزه آخرت دوستی را احساس نکند. وای بر شما ای دنیا بندگان! مسجدهای خدا را زندان تن خود کنید و دل هایتان را سرایی برای پرهیزگاری سازید و دل های خود را جایگاه شهوت ها نکنید.

ص :277


1- تحف العقول : 509 .
2- تحف العقول : 509.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ أجزَعَکُم علَی البَلاءِ لأَشَدُّکُم حُبّا للدُّنیا ، و إنّ أصبَرَکُم علَی البَلاءِ لَأزهَدُکُم فی الدُّنیا . (1)

عنه علیه السلام :وَیلَکُم یا عُلَماءَ السَّوءِ ! أ لَم تَکونوا أمواتا فأحیاکُم فلَمّا أحیاکُم مِتُّم ؟! (2) وَیلَکُم، أ لَم تَکونوا اُمِّیّینَ فَعَلَّمَکُم فلَمّا عَلَّمَکُم نَسِیتُم ؟! (3) وَیلَکُم، أ لَم تَکونوا جُفاةً فَفَقَّهَکُمُ اللّهُ فلَمّا فَقَّهَکُم جَهِلتُم ؟! (4) وَیلَکُم، أ لَم تَکونوا ضُلاّلاً فَهَداکُم فلَمّا هَداکُم ضَلَلتُم ؟! (5) وَیلَکُم، أ لَم تَکونوا عُمیا فبَصَّرَکُم فلَمّا بَصَّرکُم عَمِیتُم ؟! (6) وَیلَکُم ، أ لَم تَکونوا صُمّا فأسمَعَکُم فلَمّا أسمَعَکُم صَمَمتُم؟! وَیلَکُم ، أ لَم تَکونوا بُکما (7) فأنطَقَکُم فلَمّا أنطَقَکُم بَکِمتُم ؟! (8) وَیلَکُم ، أ لَم تَستَفتِحوا فلَمّا فُتِحَ لَکُم نَکَصتُم علی أعقابِکُم ؟! وَیلَکُم ، أ لَم تَکونوا أذِلَّةً فأعَزَّکُم فلَمّا عَزَزتُم قَهَرتُم و اعتَدَیتُم و عَصَیتُم ؟! وَیلَکُم ، أ لَم تَکونوا مُستَضعَفِینَ فی الأرضِ تَخافُونَ أن یَتَخَطَّفَکُمُ (9) النّاسُ فنَصَرَکُم و أیَّدَکُم فلَمّا نَصَرَکُمُ استَکبَرتُم و تَجَبَّرتُم ؟! فیا وَیلَکُم مِن ذُلِّ یَومِ القِیامَةِ ، کَیفَ یُهِینُکُم و یُصَغِّرُکُم ؟! و یا وَیلَکُم یا عُلَماءَ السَّوءِ ! إنَّکُم لَتَعمَلونَ عَمَلَ المُلحِدینَ ، و تأمُلونَ أمَلَ الوارِثینِ ، و تَطمَئنّونَ بِطُمَأنِینَةِ الآمِنینَ ، و لَیس أمرُ اللّهِ علی ما تَتَمَنَّونَ و تَتَخَیَّرونَ ، بَل لِلمَوتِ تَتَوالَدُونَ ، و لِلخَرابِ تَبنُونَ و تَعمُرونَ ، و لِلوارِثینَ تُمَهِّدونَ . (10)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، بی تاب ترین شما در برابر بلا و گرفتاری، دنیا دوست ترین شماست و شکیباترین شما بر بلا و گرفتاری، بی رغبت ترین شما به دنیاست.

عیسی علیه السلام :وای بر شما ای علمای بد! آیا مرده نبودید و او شما را زنده کرد و چون زنده تان کرد باز مردید (11) ؟ وای بر شما! آیا بی سواد نبودید و شما را با سواد کرد و چون با سوادتان کرد فراموش کردید (12) ؟ وای بر شما! نا فرهیخته نبودید و خدا شما را فهمیده کرد و چون فهمتان آموخت باز نادان شدید (13) ؟! وای بر شما! آیا گمراه نبودید و شما را راهنمایی کرد و چون راه را به شما نشان داد، دوباره گمراه شدید؟! وای بر شما! آیا کور نبودید و شما را بینا ساخت و چون بینایتان کرد دگر باره کور شدید (14) ؟! وای بر شما! آیا کر نبودید و شما را شنوا ساخت و چون شنوایتان کرد دوباره کر شدید؟! وای بر شما! آیا گنگ نبودید و شما را گویا کرد و چون گویاتان نمود باز گنگ شدید (15) ؟! وای بر شما! آیا پیروزی نخواستید و چون پیروزتان کرد به عقب برگشتید؟! وای بر شما! آیا خوار و ناتوان نبودید و چون شما را عزّت و قدرت بخشید، زور گفتید و تجاوز کردید و سر به عصیان برداشتید؟! وای بر شما! آیا در روی زمین مستضعف نبودید چندان که می ترسیدید مردم شما را غارت کنند و [خدا ]شما را یاری داد و کمکتان کرد و چون شما را یاری کرد تکبّر و گردنکشی پیشه ساختید؟! پس وای بر شما از خواری روز قیامت که چگونه خوار و زبونتان کند؟! وای بر شما ای علمای بد! کردار ملحدان می کنید و آرزوی وارثان (بهشت) دارید و چون ایمن بودگانِ [از عذاب و کیفر خدا ]آسوده خاطر به سر می برید. کار خدا چنان نیست که شما آرزو می کنید و برمی گزینید، بلکه برای مردن زاد و ولد می کنید و برای ویران شدن می سازید و آباد می کنید ، و برای وارثان فراهم می آورید.

ص :278


1- تحف العقول : 509.
2- بخوضکم فی الدنیا و الشهوات ، و ترککم الإقبال علَی الآخرة، فکنتم خلقتم للآخرة و نعیمها و البقاء فیها فأعرضتم عنها و أقبلتم إلَی الدنیا، فصرتم میّتین بل أشدّ خیبة منهم ؛ لأنّکم فی الآخرة معذّبون و عن نعیمها محرومون . (کما فی هامش بحار الأنوار : 14/312).
3- حیث إنّکم لم تعملوا بما تعلمون فکأنّکم نسیتم ذلک . (کما فی هامش بحار الأنوار : 14/312).
4- بترککم العمل بفقهکم . (کما فی هامش بحار الأنوار : 14/312).
5- الهدایة هنا بمعنَی إراءة الطریق ، أی هُدیتم السبل ، فمشیتم علی غیره فضللتم . (کما فی هامش بحار الأنوار : 14/312).
6- أی بصّرکم فلم تبصروا و لم تنفعکم البصائر ، حیث إنّکم عملتم عمل من لا یبصر شیئا . (کما فی هامش بحار الأنوار : 14/312).
7- الأبکم : الذیی خلق أخرس لا یتکلّم (النهایة : 1/150) .
8- حیث إنّکم ترکتم القول فیما أنطقکم له . (کما فی هامش بحار الأنوار: 14/312).
9- الخَطْفُ : استلاب الشیء و أخذه بسرعة (النهایة : 2/49) .
10- تحف العقول : 509.
11- با فرو رفتن در دنیا و خواهش های نفسانی، و رها کردن کار برای آخرت؛ زیرا شما برای آخرت و نعمت هایش و جاودانگی در آن آفریده شده اید اما از آنها روی گرداندید و به دنیا روی آوردید. پس، از این رو به مردگانی تبدیل شدید و بلکه بدتر از آنان؛ چرا که در آخرت عذاب خواهید شد و از نعمت های آن محروم خواهید ماند (به نقل از حاشیه بحار الأنوار: ج 14 ص 312).
12- زیرا به آنچه می دانید عمل نکردید، پس بدان ماند که علم و دانش خود را از یاد برده اید (به نقل از حاشیه بحار الأنوار: ج 14 ص 312).
13- به واسطه عمل نکردن به علم و دانش خود (به نقل از حاشیه بحار الأنوار: ج 14 ص 312).
14- یعنی عوامل بینایی و بصیرت را در اختیار شما نهاد امّا بصیرت نپذیرفتید و بصیرت ها شما را سودی نبخشید؛ چرا که همان اعمال را انجام می دهید که شخص بی بصیرت و بینش انجام می دهد (به نقل از حاشیه بحار الأنوار : ج 14 ص 312).
15- زیرا از گفتن آنچه خداوند زبان شما را بدان گویا کرده بود (حقیقت و معرفت) خودداری کردید (به نقل از حاشیه بحار الأنوار : ج 14 ص 312).

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم :إنّ موسی علیه السلام کانَ یأمُرُکُم أن [لا تَحلِفوا باللّهِ کاذِبینَ ، و أنا أقولُ:] (1) لا تَحلِفوا باللّهِ صادِقینَ و لا کاذِبینَ ، و لکنْ قُولوا: لا ، و نَعَم . (2)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، موسی علیه السلام به شما فرمان می داد که به خدا سوگند دروغ مخورید و من می گویم: به خدا نه سوگند راست بخورید و نه سوگند دروغ، بلکه فقط نه و آری بگویید.

ص :279


1- ما بین المعقوفین أضفناه من بحار الأنوار : 14/313 و لا یوجد فی المصدر ، و لعلّه سقط من قلم الناسخ.
2- تحف العقول : 509 .

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : ما ذا یُغنی عن الجَسَدِ إذا کانَ ظاهِرُهُ صَحیحا و باطِنُهُ فاسِدا ؟ و ما تُغنی عَنکُم أجسادُکُم إذا أعجَبَتکُم و قد فَسَدَت قُلوبُکُم ؟! و ما یُغنی عَنکُم أن تُنَقُّوا جُلودَکُم و قُلوبُکُم دَنِسَةٌ ؟! (1)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : لا تَکُونوا کالمُنخُلِ یُخرِجُ الدَّقیقَ الطَّیِّبَ و یُمسِکُ النُّخالَةَ ، کذلکَ أنتُم تُخرِجونَ الحِکمَةَ مِن أفواهِکُم و یَبقَی الغِلُّ فی صُدورِکُم! (2)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : اِبدَؤوا بِالشَّرِّ فاترُکوهُ ، ثُمّ اطلُبوا الخَیرَ یَنفَعْکُم ، فإنَّکُم إذا جَمَعتُمُ الخَیرَ مَع الشَّرِّ لَم یَنفَعْکُم الخَیرُ . (3)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ الّذی یَخوضُ النَّهرَ لا بُدَّ أن یُصیبَ ثَوبَهُ الماءُ و إن جَهِدَ أن لا یُصیبَهُ ،کذلکَ مَن یُحِبُّ الدُّنیا لا یَنجُو مِن الخَطایا . (4)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، تن را چه سود که برونش درست باشد و درونش تباه؟! و شما را چه سود که پیکرتان خوشایند شما باشد و دل هایتان تباه؟! و شما را به چه کار آید که پوست بدنتان را پاکیزه کنید و دل هایتان آلوده باشد؟!

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان: مانند غربال نباشید که آرد خوب و نرم را بیرون می دهد و نخاله را نگه می دارد. همچنین شما از دهان های خود حکمت را بیرون می دهید و کینه در سینه هایتان می ماند.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، نخست بدی را از خود دور کنید و سپس خوبی را بجویید تا سودتان بخشد؛ زیرا اگر نیکی را با بدی جمع کنید، نیکی به شما سود نبخشد.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، هر که به رودخانه قدم گذارد هر اندازه هم بکوشد که جامه اش تر نشود، بناچار تر شود. همچنین کسی که دنیا را دوست داشته باشد از خطاها و گناهان نمی رهد.

ص :280


1- تحف العقول : 510.
2- تحف العقول : 510.
3- تحف العقول : 510.
4- تحف العقول : 510.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : طُوبی لِلّذینَ یَتَهَجَّدونَ مِن اللَّیلِ ، اُولئکَ الّذین یَرِثونَ النُّورَ الدّائمَ ؛ مِن أجلِ أنّهُم قامُوا فی ظُلمَةِ اللَّیلِ علی أرجُلِهِم فی مَساجِدِهِم یَتَضَرَّعونَ إلی ربِّهِم رَجاءَ أن یُنَجِّیَهُم فی الشِّدَّةِ غَدا . (1)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الدُّنیا خُلِقَت مَزرَعةً تَزرَعُ فیها العِبادُ الحُلوَ و المُرَّ و الشَّرَّ و الخَیرَ ، و الخَیرُ لَهُ مَغَبَّةٌ (2) نافِعَةٌ یَومَ الحِسابِ ، و الشَّرُّ لَهُ عَناءٌ و شَقاءٌ یَومَ الحَصادِ . (3)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الحَکیمَ یَعتَبِرُ بِالجاهِلِ ، و الجاهِلَ یَعتَبِرُ بِهَواهُ ، اُوصِیکُم أن تَختِموا علی أفواهِکُم بِالصَّمتِ حتّی لا یَخرُجَ مِنها ما لا یَحِلُّ لَکُم . (4)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم: إنَّکُم لا تُدرِکونَ ما تَأمَلونَ إلاّ بِالصَّبرِ علی ما تَکرَهونَ ، و لا تَبتَغونَ ما تُریدونَ إلاّ بِتَرکِ ما تَشتَهونَ . (5)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، خوشا آنان که پاسی از شب را به عبادت می گذرانند! اینانند وارثان روشنایی همیشگی؛ زیرا که در تاریکی شب در سجده گاهشان روی پاهای خود ایستاده اند و به درگاه پروردگارشان زاری می کنند، به امید اینکه آنان را از سختی فردا[ی قیامت ]برهاند.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، دنیا کشتزاری است که مردم در آن شیرین و تلخ و بد و خوب می کارند و خوبی در روز حساب فرجامی سودمند دارد و بدی در روز درو ، رنج و بدبختی دارد.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، خردمند از نادان عبرت می گیرد و نادان از هوس خود. به شما سفارش می کنم که بر دهان های خویش مُهر خموشی زنید تا آنچه برای شما روا نیست از آنها بیرون نیاید.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، شما به آنچه آرزو دارید نرسید، مگر با شکیبایی بر آنچه ناخوش دارید و به آنچه می خواهید دست نیابید، جز با دست شستن از آنچه دلخواه شماست.

ص :281


1- تحف العقول : 510.
2- المغبّة : عاقبة الشیء . (مجمع البحرین : 2 / 1303) .
3- تحف العقول : 510.
4- تحف العقول : 511.
5- تحف العقول : 511.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : یا عَبیدَ الدُّنیا ، کَیفَ یُدرِکُ الآخِرَةَ مَن لا تَنقُصُ شَهوَتُهُ مِن الدُّنیا و لا تَنقَطِعُ مِنها رَغبَتُهُ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : یا عَبیدَ الدُّنیا ، ما الدُّنیا تُحِبُّونَ ، و لا الآخِرَةَ تَرجُونَ ، لَو کُنتُم تُحِبُّونَ الدُّنیا أکرَمتُم العَمَلَ الّذی بهِ أدرَکتُموها ، و لَو کُنتُم تُریدونَ الآخِرَةَ عَمِلتُم عَمَلَ مَن یَرجُوها . (2)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : یا عَبیدَ الدُّنیا ، إنّ أحَدَکُم یُبغِضُ صاحِبَهُ علَی الظَّنِّ ، و لا یُبغِضُ نَفسَهُ علَی الیَقینِ . بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ أحَدَکُم لَیَغضَبُ إذا ذُکِرَ لَهُ بَعضُ عُیوبِهِ و هِی حَقٌّ ، و یَفرَحُ إذا مُدِحَ بما لَیسَ فیهِ . (3)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ أرواحَ الشَّیاطینِ ما عَمَّرَت فی شَیءٍ ما عَمَّرت فی قُلوبِکُم ، فإنّما أعطاکُمُ اللّهُ الدُّنیا لِتَعمَلوا فیها للآخِرَةِ و لَم یُعطِکُموها لِتَشغَلَکُم عَنِ الآخِرَةِ ، و إنّما بَسَطَها لَکُم لِتَعلَموا أنّهُ أعانَکُم بِها علَی العِبادَةِ و لَم یُعِنْکُم بها علَی الخَطایا ، و إنّما أمَرَکُم فیها بطاعَتِهِ و لم یَأمُرْکُم فیها بِمَعصیَتِهِ ، و إنّما أعانَکُم بِها علَی الحلالِ و لَم یُحِلَّ لَکُم بِها الحَرامَ ، و إنّما وَسَّعها لَکُم لِتَواصَلوا فیها و لَم یُوسِّعْها لَکُم لِتَقاطَعوا فِیها . (4)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، ای دنیا پرستان، چگونه به آخرت رسد کسی که از میل خود به دنیا نکاهد و دل از آن برنکَند؟!

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، ای دنیا پرستان، نه دنیا را دوست دارید و نه به آخرت امید بسته اید. اگر دنیا را دوست می داشتید، آن کاری را که به واسطه آن به دنیا رسیده اید گرامی می داشتید و اگر آخرت را می خواستید، کردار کسی را داشتید که بدان امید بسته است.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، ای بندگان دنیا، هر یک از شما دیگری را به صرف گمان دشمن می دارد، ولی با وجود یقین [به بدی خویش ]از خود نفرت به دل نمی گیرد. به حق بگویمتان: هر یک از شما هرگاه عیبی از او گفته شود گر چه حقیقت داشته باشد، عصبانی می شود و هرگاه ستایش بی جا از او کنند، شاد می شود.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، راستی که ارواح شیاطین در هیچ چیز به اندازه ماندن در دل های شما عمر نکرده اند. خداوند در حقیقت دنیا را به شما داده است تا در آن برای آخرت کار کنید ، آن را به شما نداده است تا شما را از آخرت باز دارد. آن را برای شما گسترده است فقط برای اینکه بدانید به واسطه آن بر عبادت یاریتان کرده، نه اینکه برای خطا و گناه آن را یار شما ساخته است. شما را در دنیا به طاعت خود فرمان داده و در آن به نا فرمانی خویش فرمانتان نداده است. شما را به وسیله دنیا بر حلال کمک رسانده و حرام را در آن بر شما حلال نکرده است. آن را بر شما وسعت بخشیده، تا در آن به یکدیگر رسیدگی کنید و پیوند برقرار سازید و برایتان وسعت نبخشیده است که در آن از یکدیگر بِبُرید.

ص :282


1- تحف العقول : 511.
2- تحف العقول : 511.
3- تحف العقول : 511.
4- تحف العقول : 511.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الأجرَ مَحروصٌ علَیهِ ، و لا یُدرِکُهُ إلاّ مَن عَمِلَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الشَّجَرَةَ لا تَکمُلُ إلاّ بثَمَرَةٍ طَیّبَةٍ ، کذلکَ لا یَکمُلُ الدِّینُ إلاّ بِالتَّحَرُّجِ عَنِ المَحارِمِ . (2)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الزَّرعَ لا یَصلُحُ إلاّ بِالماءِ و التُّرابِ ، کذلکَ الإیمانُ لا یَصلُحُ إلاّ بِالعِلمِ و العَمَلِ . (3)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الماءَ یُطفِئُ النّارَ ، کذلکَ الحِلمُ یُطفِئُ الغَضَبَ . (4)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : لا یَجتَمِعُ الماءُ و النّارُ فی إناءٍ واحِدٍ ، کذلکَ لا یَجتَمِعُ الفِقهُ و العَمی (5) فی قَلبٍ واحِدٍ . (6)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، همه طالب مزدند، امّا تنها کسی به مزد رسد که برای آن کار کند.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، درخت کامل نباشد، مگر با میوه خوب و لذیذ، همچنین دینداری کامل نشود، مگر با دوری کردن از حرام ها.

عیسی علیه السلام :به ح_ق بگویمت_ان، زراع_ت حاصلی ندهد، مگر با آب و خاک . همچنین ایمان حاصلی ندهد، مگر با علم و عمل.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، آب آتش را خاموش می کند. همچنین بردباری خشم را فرو می نشاند.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، آب و آتش در یک ظرف با هم جمع نمی شوند. همچنین فهم و کوردلی در یک دل فراهم نمی آیند.

ص :283


1- تحف العقول : 511.
2- تحف العقول : 511.
3- تحف العقول : 512.
4- تحف العقول : 512.
5- فی نسخة : و العیّ . (کما فی هامش بحار الأنوار : 14/316).
6- تحف العقول : 512.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّهُ لا یَکونُ مَطَرٌ بِغَیرِ سَحابٍ ، کذلکَ لا یَکونُ عَمَلٌ فی مَرضاةِ الرَّبِّ إلاّ بِقَلبٍ نَقِیٍّ . (1)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنّ الشَّمسَ نُورُ کُلِّ شیءٍ ، و إنّ الحِکمَةَ نُورُ کُلِّ قَلبٍ ، و التَّقوی رأسُ کُلِّ حِکمَةٍ ، و الحَقُّ بابُ کُلِّ خَیرٍ ، و رَحمَةُ اللّهِ بابُ کُلِّ حَقٍّ ، و مَفاتیحُ ذلکَ الدُّعاءُ و التَّضَرُّعُ و العَمَلُ ، و کَیفَ یُفتَحُ بابٌ بِغَیرِ مِفتاحٍ ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ الرّجُلَ الحَکیمَ لا یَغرِسُ شَجَرَةً إلاّ شَجَرَةً یَرضاها ، و لا یَحمِلُ علی خَیلِهِ إلاّ فَرَسا یَرضاهُ ، کذلکَ المؤمنُ العالِمُ لا یَعمَلُ إلاّ عَمَلاً یَرضاهُ رَبُّهُ . (3)

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : إنَّ الصِّقالَةَ تُصلِحُ السَّیفَ و تَجلُوهُ ، کذلکَ الحِکمَةُ لِلقَلبِ تَصقُلُهُ و تَجلُوهُ ، و هِی فی قَلبِ الحَکیمِ مِثلُ الماءِ فی الأرضِ المَیتَةِ تُحیی قَلبَهُ کما یُحیی الماءُ الأرضَ المَیتَةَ ، و هِی فی قَلبِ الحَکیمِ مِثلُ النُّورِ فی الظُّلمَةِ یَمشی بها فی النّاسِ . (4)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، هیچ بارانی بی ابر نمی شود. همچنین کردار خدا پسند جز با دل پاک عملی نیست.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان ، خورشید روشنی بخش هر چیزی است و حکمت و دانش روشنایی هر دلی است و پرهیزگاری سر هر حکمت است و حق و حقیقت دَرِ هر خوبی است و رحمت خدا دَرِ هر حقّ و حقیقتی است و کلیدهای آن دعا و زاری و عمل است،و در بدون کلید، چگونه باز شود؟!

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، مرد حکیم هیچ درختی نکارد مگر آن درختی را که می پسندد،و بر مادیانش نجهاند مگر اسبی را که می پسندد؛ همچنین مؤمنِ عالم هیچ کاری نکند مگر آنچه را که پروردگارش می پسندد.

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، صیقل دادن، شمشیر را سالم کند و آن را جلا بخشد؛ این چنین است حکمت برای دل، آن را صیقل می دهد و جلا می بخشد . حکمت در دل حکیم به مانند آب در زمین مرده است و همچنان که آب زمین مرده را زنده می کند، حکمت دل او را زنده می سازد . حکمت در دل حکیم چونان نور است در تاریکی که به وسیله آن در میان مردم راه رود.

ص :284


1- تحف العقول : 512.
2- تحف العقول : 512.
3- تحف العقول : 512.
4- تحف العقول : 512.

عنه علیه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَکُم: إنّ نَقلَ الحِجارَةِ مِن رُؤوسِ الجِبالِ أفضَلُ مِن أن تُحَدِّثَ مَن لا یَعقِلُ عَنکَ حَدیثَکَ ، کمَثَلِ الّذی یَنقَعُ الحِجارَةَ لِتَلِینَ ، و کمَثَلِ الّذی یَصنَعُ الطَّعامَ لأهلِ القُبورِ ! طُوبی لِمَن حَبَسَ الفَضلَ مِن قَولِهِ الّذی یَخافُ علَیهِ المَقتَ مِن رَبِّهِ ، و لا یُحَدِّثُ حَدیثا إلاّ یَفهَمُ ، و لا یَغبِطُ امرءا فی قَولِهِ حتّی یَستَبینَ لَهُ فِعلُهُ . طُوبی لِمَن تَعَلَّمَ مِن العُلَماءِ ما جَهِلَ ، و عَلَّمَ الجاهِلَ مِمّا عَلِمَ . طُوبی لِمَن عَظَّمَ العُلَماءَ لِعِلمِهِم و تَرَکَ مُنازَعَتُهم ، و صَغَّرَ الجُهّالَ لِجَهلِهِم و لا یَطرُدُهُم و لکنْ یُقَرِّبُهُم و یُعَلِّمُهُم . (1)

تحف العقولعن عیسی علیه السلام : بِحَقٍّ أقولُ لَکُم : یا مَعشَرَ الحَواریِّینَ ، إنّکُمُ الیَومَ فی النّاسِ کالأحیاءِ مِن المَوْتی فلا تَمُوتوا بمَوتِ الأحْیاءِ .

و قالَ علیه السلام : یَقولُ اللّهُ تبارکَ و تعالی : یَحزَنُ عَبدِی المؤمنُ أن أصرِفَ عَنهُ الدُّنیا ، و ذلکَ أحَبُّ ما یَکونُ إلَیَّ و أقرَبُ ما یَکونُ مِنّی، و یَفرَحُ أن اُوَسِّعَ علَیهِ فی الدُّنیا ، و ذلَکَ أبغَضُ ما یَکونُ إلَیَّ و أبعَدُ ما یَکونُ مِنّی . (2)

عیسی علیه السلام :به حق بگویمتان، به دوش کشیدن سنگ ها از قلّه کوه ها بهتر است تا اینکه سخن خود را به کسی گویی که آن را نمی فهمد. چنین کاری حکایت کسی است که سنگ را در آب نهد تا نرم شود و مانند حکایت کسی است که برای خفتگان گورها غذا درست کند.خوشا به حال کسی که از زیاده گویی هایی که می ترسد پروردگارش را به خشم آورد زبان در کام کشد، و نفهمیده سخنی نگوید و به گفتار کسی رشک نبرد تا اینکه کردار او برایش روشن شود. خوشا به حال کسی که آنچه را نمی داند از دانایان بیاموزد و آنچه را می داند به نادانان تعلیم دهد! خوشا به حال کسی که علما را به خاطر علمشان احترام نهد و از ستیزه با ایشان دست بردارد و نادانان را به سبب نادانیشان خُرد شمارد، اما آنان را طرد نکند بلکه به خود نزدیک کند و علمشان بیاموزد.

تحف العقول :عیسی علیه السلام فرمود : به حق بگویمتان: ای جماعت حواریان! امروزه شما در میان مردم چونان زندگان در میان مرده هایید. پس همین گونه بمانید و چون آنان نمیرید.

نیز ایشان علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی می فرماید: بنده مؤمن من از اینکه دنیا را از او بگردانم غمگین می شود و این حال او نزد من محبوبترین است و در این حال از هر زمان دیگری به من نزدیکتر می باشد و از اینکه دنیا را بر او وسعت دهم شاد می شود و این حال او در نزد من منفورترین است و در این حال از هر زمان دیگری از من دورتر می باشد.

ص :285


1- تحف العقول : 512.
2- تحف العقول : 513.

(1)

4061 - مَواعِظُ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله
4061 - اندرزهای پیامبرصلی الله علیه وآله

الکتاب :

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنَی وَ فُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما لِی أری حُبَّ الدُّنیا قَد غَلَبَ علی کَثیرٍ مِن النّاسِ ؛ حتّی کأنَّ المَوتَ فی هذهِ الدُّنیا علی غَیرِهِم کُتِبَ ! ......... أ مَا یَتَّعِظُ آخِرُهُم بأوَّلِهِم ؟! لَقد جَهِلوا و نَسُوا کُلَّ مَوعِظَةٍ فی کِتابِ اللّهِ ، و أمِنوا شَرَّ کُلِّ عاقِبَةِ سُوءٍ ! (3)

عنه صلی الله علیه و آله :کُنْ فی الدُّنیا کأنَّکَ غَریبٌ أو عابِرُ سَبیلٍ ، و اعدُدْ نَفسَکَ فی المَوتی ، و إذا أصبَحتَ فلا تُحَدِّثْ نَفسَکَ بِالمَساءِ ، و إذا أمسَیتَ فلا تُحَدِّثْ نَفسَکَ بِالصَّباحِ ، و خُذْ مِن صِحَّتِکَ لسَقَمِکَ ، و مِن شَبابِکَ لهَرَمِکَ ، و مِن حَیاتِکَ لوَفاتِکَ، فإنّکَ لا تَدری ما اسمُکَ غَدا . (4)

4061

اندرزهای پیامبر صلی الله علیه و آله

قرآن:

«بگو: من به شما فقط یک اندرز می دهم که: دو دو و به تنهایی برای خدا به پا خیزید، سپس بیندیشید که رفیق شما هیچ گونه دیوانگی ندارد. او شما را از عذاب سختی که در پیش است جز هشدار دهنده ای [بیش ]نیست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه شده است که می بینم دنیا دوستی بر بسیاری از مردم چیره آمده است تا جایی که گویی مرگ در این دنیا برای غیر آنان رقم خورده است! ......... آیا به جای ماندگانشان از رفتگانشان پند نمی گیرند؟! اینان نمی دانند و همه اندرزهای کتاب خدا را از یاد برده اند و از شرّ هر فرجام بدی آسوده خاطرند!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دنیا چنان باش که گویی غریبه ای یا رهگذری هستی، و خودت را در شمار مردگان آر، و چون صبح خویش را آغاز کردی وعده شب به خود مده، و چون شب کردی وعده صبح به خویشتن مده، و از دوران تندرستی ات برای هنگام بیماریت [بهره ]برگیر، و از جوانی ات برای پیری ات، و از زندگی ات برای مرگت؛ زیرا که نمی دانی فردا چه نام خواهی گرفت [مُرده یا زنده ، دوزخی یا بهشتی].

ص :286


1- (انظر) بحار الأنوار : 14 / 283 باب 21.
2- سبأ : 46.
3- بحار الأنوار : 77/125/32.
4- أعلام الدین : 339.

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، کأنّ المَوتَ فِیها علی غَیرِنا کُتِبَ ، و کأنّ الحَقَّ فِیها علی غَیرِنا وَجَبَ ، و کأنَّ الّذی یُشَیَّعُ مِن الأمواتِ سَفْرٌ عَمّا قَلیلٍ إلَینا راجِعونَ ، بُیوتُهُم أجداثُهُم ، و نأکُلُ تُراثَهُم کأنّا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم ، قَد أمِنّا کُلَّ جائحَةٍ و نَسِینا کُلَّ مَوعِظَةٍ ! طُوبی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ النّاسِ ، و أنفَقَ مِن مالٍ اکْتَسَبَهُ مِن حَلالٍ مِن غَیرِ مَعصیَةٍ، و رَحِمَ أهلَ الذُّلِّ و المَسکَنَةِ ، و خالَطَ أهلَ الفِقهِ و الحِکمَةِ ، و اتّبَعَ السُّنَّةَ و لَم یَعْدُها إلی بِدعَةٍ ، فأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ ، و أمسَکَ الفضَلَ مِن قَولِهِ . طُوبی لِمَن حَسُنَت سَریرَتُهُ و طَهُرَت خَلیقَتُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَیَقَّظُوا بِالعِبَرِ ، و تأهَّبُوا لِلسَّفَرِ ، و تَقَنَّعُوا بِالیَسیرِ ، و تأهَّبُوا لِلمَسیرِ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! گویی مرگ در این دنیا برای غیر ما رقم خورده و انگار حقّ در آن بر غیر ما واجب گشته است و گویی مردگانی که تشییع می شوند مسافرانی هستند که بزودی به سوی ما برمی گردند، خانه های آنها گورهایشان است و میراث آنان را چنان می خوریم که گویی پس از آنها جاودانه ایم. از هر بلای سخت و بنیاد کنی خود را ایمن می پنداریم و هر اندرزی را از یاد برده ایم. خوشا کسی که عیب خودش او را از پرداختن به عیوب مردم بازدارد و از مالی که از راه حلال و غیر معصیت به دست آورده است، خرج کند و بر بینوایان و مستمندان رحم آورد و با مردمان فهمیده و خردمند بیامیزد و از سنّت پیروی کند و آن را به بدعت نکشاند و زیادی مالش را انفاق نماید و زیاده گویی زبانش را نگه دارد. خوشا کسی که نهادش نیکو و سرشتش پاک باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با عبرت ها بیدار شوید و برای سفر آماده گردید و به اندک قناعت ورزید و برای حرکت حاضر باشید.

ص :287


1- کنز العمّال : 44175.
2- تنبیه الخواطر : 2/120.

(1)

4062 - مَواعِظُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام
4062 - اندرزهای امام علی علیه السلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَموا أیُّها النّاسُ إنّکُم سَیّارَةٌ قَد حَدا بِکُمُ الحادِی (2) ، وحَدا لِخَرابِ الدُّنیا حادی ، و ناداکُم لِلمَوت مُنادی ، فلا تَغُرَّنَّکُم الحَیاةُ الدُّنیا و لا یَغُرَّنَّکُم باللّهِ الغَرورُ . (3)

عنه علیه السلام :کُونُوا قَوما صِیحَ بِهِم فانتَبَهوا و انتَهَوا ، فما بَینَکُم و بَینَ الجَنَّةِ و النّارِ سِوَی المَوتِ ، و إنّ غایَةً تَنقُصُها اللَّحظَةُ و تَهدِمُها السّاعَةُ لَجَدیرَةٌ بِقِصَرِ المُدَّةِ ، و إنَّ غائبا یَحدُوهُ الجَدیدانِ لَحَرِیٌّ بِسُرعَةِ الأوبَةِ . (4)

عنه علیه السلام :المُدَّةُ و إن طالَت قَصیرَةٌ ، و الماضِی لِلمُقیمِ عِبرَةٌ ، و المَیَّتُ لِلحَیِّ عِظَةٌ ، و لَیسَ لِأمسِ إن مَضی عَودَةٌ ، و لا المَرءُ مِن غَدٍ علی ثِقَةٍ ، الأوّلُ للأوسَطِ رائدٌ ، و الأوسَطُ للآخِرِ قائدٌ ، و کلٌّ لِکُلٍّ مُفارِقٌ . (5)

4062

اندرزهای امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام :بدانید ای مردم که شما کاروانی هستید که راهنما شما را به پیش می راند و ساربان برای ویرانی دنیا آواز حُدی می خواند و جارچی شما را برای مرگ صدا می زند. پس زندگی دنیا فریبتان ندهد و فریبنده (شیطان) شما را درباره خدا نفریبد.

امام علی علیه السلام :[چونان] مردمی باشید که بر سرشان فریاد زده شد و بیدار شدند و [از گناه ]باز ایستادند؛ زیرا که میان شما و بهشت و دوزخ جز مرگ فاصله ای نیست. و عمری که هر لحظه، آن را می کاهد و هر ساعت [شب و روز یا ساعت مرگ ]نابودش می سازد، شایسته است که کوتاه مدّت باشد. و غایب و سفر رفته ای که شب و روز او را می رانند، سزاست که بزودی باز گردد.

امام علی علیه السلام :مدّت عمر هر اندازه هم دراز باشد، باز کوتاه است و آنکه رفته برای آنکه مانده عبرت است و مرده برای زنده مایه پند. دیروزی که گذشت دیگر باز نمی گردد و آدمی به هیچ فردایی اطمینان ندارد. اولی راهنمای وسطی است و وسطی پیشرو آخری و همه از هم جدا می شوند.

ص :288


1- (انظر) الوصیّة: باب 4016. بحار الأنوار: 77/44 _ 195.
2- فی المصدر «الهادی» و الصحیح ما أثبتناه .
3- بحار الأنوار : 77/374/36
4- بحار الأنوار : 78/70/31.
5- الأمالی للصدوق : 170/169 .

عنه علیه السلام :المُدَّةُ و إن طالَت قَصیرَةٌ ، و الماضِی لِلمُقیمِ عِبرَةٌ ، و المَیِّتُ لِلحَیِّ عِظَةٌ و لَیس لأمسِ (1) عَودَةٌ ، و لا أنتَ مِن غَدٍ علی ثِقَةٍ ، و کُلٌّ لِکُلٍّ مُفارِقٌ و بهِ لاحِقٌ ، فاستَعِدّوا لِیَومٍ لا یَنفَعُ فیهِ مالٌ و لا بَنونَ إلاّ مَن أتَی اللّهَ بقَلبٍ سَلیمٍ . (2)

عنه علیه السلام :أ لَستُم فی مَنازِلِ مَن کانَ أطوَلَ مِنکُم أعمارا و آثارا ، و أعَدَّ مِنکُم عَدیدا ، و أکثَفَ جُنودا ، و أشَدَّ مِنکُم عُتودا ؟! تَعَبَّدُوا الدُّنیا أیَّ تَعَبُّدٍ، و آثَرُوها أیَّ إیثارٍ، ثُمّ ظَعَنوا عَنها بِالصَّغارِ . (3)

عنه علیه السلام :أینَ مَن عَسکَرَ العَساکِرَ، و دَسکَرَ الدَّساکِرَ ، و رَکِبَ المَنابِرَ ؟! أینَ مَن بَنَی الدُّورَ ، و شَرَّفَ القُصوَرَ ، و جَمهَرَ الاُلُوفَ ؟! قَد تَداوَلَتهُم أیّامُها ، و ابتَلَعَتهُم أعوامُها ، فَصارُوا أمواتا ، و فی القُبورِ رُفاتا ، قَد یَئسوا ما خَلَّفوا ، و وَقَفوا علی ما أسلَفوا ، ثُمّ رُدُّوا إلَی اللّهِ مَولاهُمُ الحَقِّ ألاَ لَهُ الحُکمُ و هُو أسرَعُ الحاسِبینَ . (4)

امام علی علیه السلام :مدّت زندگانی هر اندازه هم دراز باشد، باز کوتاه است و آنکه رفته برای آنکه مانده عبرت است و مرده برای زنده مایه پند و دیروز را بازگشتی نیست و به هیچ فردایی هم اطمینان نداری و هر یک از دیگری جدا می شود و به او می پیوندد. پس برای روزی آماده شوید که در آن روز نه ثروتی به کار می آید و نه فرزندانی مگر کسی که با دلی پاک و سالم سوی خدا رود.

امام علی علیه السلام :آیا شما در همان منزل های کسانی نیستید که عمری درازتر از شما داشتند و آثاری پاینده تر و آمادگی بیشتر و سپاهیانی انبوهتر و اقتداری بیشتر؟! دنیا را پرستیدند چه پرستیدنی و آن را برگزیدند چه برگزیدنی، اما سرانجام با خواری از آن کوچیدند.

امام علی علیه السلام :کجایند کسانی که لشکرها فراهم آوردند و کاخ ها ساختند و بر تخت ها نشستند؟! کجایند کسانی که خانه ها بنا نهادند و کاخ ها برافراشتند و هزاران [لشکر]فراهم آوردند؟ روزهای دنیا آنان را دست به دست کرد و سال هایش آنان را فرو بلعید.پس به مردگانی تبدیل شدند و در گورها درهم شکسته و ریز ریز شدند، از آنچه بر جای نهادند نومید گشتند و به آنچه پیش فرستادند آگاه شدند. آنگاه به سوی خداوند، مولای حقیقی خود، بازگردانده شدند. بدانید که حکم از آنِ خداست و او سریع ترین حسابرسان است.

ص :289


1- فی المصدر «الأمس» و الصحیح ما أثبتناه .
2- بحار الأنوار : 78/69/24.
3- بحار الأنوار : 78/16/73.
4- بحار الأنوار : 77/374/36.

عنه علیه السلام_ إنّهُ قَلّما اعتَدَلَ بهِ المِنبَرُ إلاّ قالَ أمامَ خُطبَتِهِ _: أیُّها النّاسُ، اتَّقوا اللّهَ فما خُلِقَ امرؤٌ عَبَثا فیَلهُو و لا تُرِکَ سُدیً فیَلغُو ، و ما دُنیاهُ الّتی تَحَسَّنَت لَهُ تُخلِفُ مِن الآخِرَةِ الّتی قَبَّحَها سُوءُ المَنظَرِ عِندَهُ ، و ما المَغرورُ الّذی ظَفِرَ مِن الدُّنیا بأعلی هِمَّتِهِ کالآخَرِ الّذی ظَفِرَ مِن الآخِرَةِ بأدنی سُهمَتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :کأنَّ الّذی نَسمَعُ مِن الأمواتِ سَفْرٌ عَمّا قَلیلٍ إلَینا راجِعونَ ، نُنزِلُهُم أجداثَهُم و نأکُلُ تُراثَهُم کأنّا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم ، قَد نَسِینا کُلَّ واعِظَةٍ ، و رُمِینا بِکُلِّ جائحَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :فأفِقْ أیُّها المُستَمتِعُ مِن سُکرِکَ ، و انتَبِهْ مِن غَفلَتِکَ ، و قَصِّرْ مِن عَجَلَتِکَ ، و تَفَکَّرْ فِیما جاءَ عن اللّهِ تبارکَ و تعالی فیما لا خَلَفَ فیهِ و لا مَحیصَ عنهُ و لا بُدَّ مِنهُ ، ثمّ ضَعْ فَخرَکَ و دَعْ کِبرَکَ و أحضِرْ ذِهنَکَ ، و اذکُرْ قَبرَکَ و مَنزِلَکَ ؛ فإنّ علَیهِ مَمرَّکَ و إلَیهِ مَصیرُکَ . . . فلْیَنفَعْکَ النَّظَرُ فیما وُعِظتَ بِه ، وَ عِ ما سَمِعتَ و وُعِدتَ . (3)

امام علی علیه السلام_ که کمتر پیش می آمد بر منبر رود و پیش از خطبه اش چنین نگوید _[می]فرمود : ای مردم! از خدا بترسید؛ زیرا هیچ انسانی بیهوده آفریده نشده است، تا در نتیجه عمر خویش را به لهو و سرگرمی گذراند و به حال خود رها نشده است، تا هر کاری بیهوده ای که می خواهد انجام دهد. این جهان که خود را در چشم آدمی زیبا جلوه گر کرده است، جای آخرت را که انسان با بَد نِگَری آن را زشت می بیند نخواهد گرفت. فریفته دنیا هرچند در این جهان به بالاترین پیروزی رسد، همچون کسی نیست که از آخرت کمترین نصیبی برده باشد.

امام علی علیه السلام :گویی آنچه از رفتن مردگان می شنویم [آن است که] مسافرانی هستند که بزودی نزد ما باز می گردند، آنان را در گورهایشان می نهیم و میراثشان را می خوریم به طوری که انگار پس از آنها جاودانه ایم. هر پند دهنده ای را از یاد برده ایم، در حالی که آماج هر بلای بنیاد افکنی هستیم.

امام علی علیه السلام :پس، ای شنونده! از مستی خود به هوش آی و از خواب غفلتت بیدار شو و از شتابت [در پی دنیا ]بکاه و در آنچه از جانب خدای تبارک و تعالی آمده است و قطعی می باشد و گریز و گزیری از آن نیست اندیشه کن و آنگاه خود ستایی هایت را کنار گذار و کبر و غرورت را رها کن و ذهنت را آماده ساز و گور و بارانداز خویش را به یاد آر؛ زیرا که گذرگاهت گور است و فرجامت آن جاست ......... پس، باید که اندیشیدن در آنچه بدان اندرز داده شده ای تو را سود بخشد و آنچه را که به گوش تو خوانده و به تو وعده داده شده است به خاطر سپار.

ص :290


1- تنبیه الخواطر : 1/79.
2- بحار الأنوار : 77/395/14
3- بحار الأنوار : 77/408/38.

عنه علیه السلام :عِبادَ اللّهِ، اللّهَ اللّهَ فی أعَزِّ الأنفُسِ علَیکُم و أحَبِّها إلَیکُم ؛ فإنَّ اللّهَ قَد أوضَحَ لَکُم سَبیلَ الحَقِّ و أنارَ طُرُقَهُ ، فشِقوَةٌ لازِمَةٌ ، أو سَعادَةٌ دائمَةٌ . (1)

عنه علیه السلام_ لِرجُلٍ سَألَهُ أن یَعِظَهُ _: لا تَکُن مِمَّن یَرجو الآخِرَةَ بِغَیرِ العَمَلِ ، و یُرَجِّی التَّوبَةَ بِطُولِ الأمَلِ ، یقولُ فی الدُّنیا بقَولِ الزّاهِدینَ ، و یَعمَلُ فیها بعَمَلِ الرّاغِبینَ ، إن اُعطِیَ مِنها لَم یَشبَعْ ، و إن مُنِعَ مِنها لَم یَقنَعْ . (2)

عنه علیه السلام :یا مَن یُسَلَّمُ إلَی الدُّودِ و یُهدی إلَیهِ ، اعتَبِرْ بما تَسمَعُ و تَری ، و قُل لِعَینَیکَ تَجفو لَذَّةَ الکَری ، و تَفیضُ مِنَ الدُّموعِ بَعدَ الدُّموعِ تَتری ، بَیتُکَ القَبرُ بَیتُ الأهوال و البِلی ، و غایَتُکَ المَوتُ یا قَلیلَ الحَیاءِ ! اسمَعْ یا ذا الغَفلَةِ و التَّصریفِ ، مِن ذَوی الوَعظِ و التَّعریفِ . (3)

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از خدا بترسید و مراقب عزیزترین جان ها و محبوبترین آنها نزد خود باشید؛ زیرا که خداوند راه حق را برای شما آشکار ساخته و راه هایش را روشن گردانیده است. از آن پس، یا بدبختیِ همیشگی [در انتظار شما] است و یا خوشبختی دائمی.

امام علی علیه السلام_ به مردی که از ایشان اندرزی خواست _فرمود : چونان کسی مباش که بی عمل به آخرت امید بسته است و به سبب آرزوی دراز، توبه را پس می اندازد . در دنیا، سخنِ دنیا گریزان را می گوید و کردار دنیاخواهان را انجام می دهد. اگر از دنیا [هر چه ]به او داده شود ، سیر نمی گردد و اگر به او داده نشود، قانع نمی شود.

امام علی علیه السلام :ای کسی که به دست کرم ها سپرده می شوی و به سوی آنها راه برده می شوی، از آنچه می شنوی و می بینی پند گیر. به دو چشم خود بگو از لذّت خواب دوری کند و پیاپی اشک ریزد، خانه گورِ تو خانه هراس ها و پوسیدگی است و فرجام تو مرگ است . ای بی حیا، ای بی خبر و دستخوش دگرگونی ها! سخن پند گویان و معرفت آموزان را بنیوش.

ص :291


1- نهج البلاغة : الخطبة 157.
2- نهج البلاغة : الحکمة 150.
3- الأمالی للطوسی : 653/1353 .

عنه علیه السلام :أتلُو علَیکُمُ الحِکمَةَ فتُعرِضُونَ عَنها ، و أعِظُکُم بِالمَوعِظَةِ البالِغَةِ فتَتَفرَّقونَ عَنها، کأنّکُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ ، فَرَّت مِن قَسْوَرَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :اللّهَ اللّهَ عبادَ اللّهِ قَبلَ جُفوفِ الأقلامِ ، و تَصَرُّمِ الأیّامِ ، و لُزومِ الآثامِ ، و قَبلَ الدَّعوَةِ بِالحَسرَةِ . (2)

(3)

4063 - مَواعِظُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام
4063 - اندرزهای امام حسن علیه السلام

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنّهُ مَن نَصَحَ للّهِ و أَخَذَ قَولَهُ دَلیلاً هُدِیَ لِلّتی هِیَ أقوَمُ ، و وَفَّقَهُ اللّهُ لِلرَّشادِ ، و سَدَّدَهُ لِلحُسنی ؛ فإنَّ جارَ اللّهِ آمِنٌ مَحفوظٌ . (4)

عنه علیه السلام :اِعلَموا أنَّ اللّهَ لَم یَخلُقْکُم عَبَثا ، و لَیس بِتارِکِکُم سُدیً ، کَتبَ آجالَکُم ، و قَسَمَ بَینَکُم مَعایِشَکُم ؛ لِیَعرِفَ کُلُّ ذی لُبٍّ مَنزِلَتَهُ ، و أنَّ ما قُدِّرَ لَهُ أصابَهُ ، و ما صُرِفَ عَنهُ فلَن یُصیبَهُ . (5)

امام علی علیه السلام :من بر گوش شما اندرزهایی حکیمانه می خوانم و شما از آنها روی برمی تابید، و شما را پند رسا می دهم و شما از آن می گریزید، بسان گورخران رمنده ای که از شیری می گریزند. (6)

امام علی علیه السلام :خدا را [در نظر گیرید ]خدا را ای بندگان خدا، پیش از آنکه قلم ها از کار باز ایستد و روزها[ی عمر] به سر آید و گناهان جا گیر شود، و پیش از دعوت به حسرت و دریغ.

4063

اندرزهای امام حسن علیه السلام

امام حسن علیه السلام :ای مردم! هر که برای خدا خالص شود و گفتار او را راهنمای خود گیرد، به راهی (آیینی) که استوارتر است رهنمون گردد و خداوند به هدایت و رستگاری توفیقش دهد و در کار نیک کمکش رساند؛ زیرا که همسایه (پناهنده) خدا در امان و محفوظ است.

امام حسن علیه السلام :بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده و به خود رهایتان نکرده است. مدّت عمر شما را رقم زده و روزی هایتان را میان شما قسمت کرده است، تا هر خردمندی جایگاه خود را بشناسد و بداند که آنچه برایش مقدّر شده است به او می رسد و آنچه برایش مقدّر نشده، هرگز به او نخواهد رسید.

ص :292


1- الإرشاد : 1/278 .
2- دستور معالم الحکم : 78 .
3- (انظر) السُّوق : باب 1920. الوصیّة : باب 4017. بحار الأنوار : 77 / 376 باب 15.
4- بحار الأنوار : 78/104/3.
5- تحف العقول : 232.
6- اشاره به آیه 50 ، سوره مدّثّر .

(1)

4064 - مَواعِظُ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام
4064 - اندرزهای امام حسین علیه السلام

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ فی مَسیرِهِ إلی کَربلاءَ _: إنّ هذهِ الدُّنیا قَد تَغَیَّرَت و تَنَکَّرَت ، و أدبَرَ مَعروفُها ، فلَم یَبقَ مِنها إلاّ صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الإناءِ ، و خَسیسُ عَیشٍ کالمَرعی الوَبیلِ . (2) أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ ، و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ ، لِیَرغَبِ المُؤمنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّا ، فإنّی لا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً ، و لا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما . (3)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ ، واُحَذِّرُکُم أیّامَهُ ، و أرفَعُ لَکُم أعلامَهُ ، فکأنَّ المَخُوفَ قَد أفِدَ بِمَهولِ وُرودِهِ ، و نَکیرِ حُلولِهِ ، و بَشعِ مَذاقِهِ . (4)

عنه علیه السلام_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : أنا رجُلٌ عاصٍ و لا أصبِرُ عَنِ المَعصِیَةِ ، فَعِظْنی بِمَوعِظَةٍ _: اِفعَلْ خَمسَةَ أشیاءَ و أذنِبْ ما شِئتَ ، فأوَّلُ ذلکَ : لا تَأکُلْ رِزقَ اللّهِ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الثّانِی : اُخرُجْ مِن وَلایَةِ اللّهِ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الثّالِثُ : اُطلُبْ مَوضِعا لا یَراکَ اللّهُ و أذْنِبْ ما شِئتَ ، و الرّابِعُ : إذا جاءَ مَلَکُ المَوتِ لِیَقبِضَ رُوحَکَ فادْفَعْهُ عَن نَفسِکَ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الخامِسُ : إذا أدخَلَکَ مالِکٌ فی النّارٍ فلا تَدخُلْ فی النّارِ و أذنِبْ ما شِئتَ ! (5)

4064

اندرزهای امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام_ در مسیر خود به کربلا _فرمود : براستی که این دنیا دیگرگونه شده و چهره عوض کرده و خوبی هایش پشت کرده و رفته است و از آن جز ته مانده ای همچون ته مانده آبی در ظرفی و اندک عیشی همانند چراگاهی آفت زده باقی نمانده است. آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟ براستی که مؤمن باید به [مرگ و ]دیدار خدا روی آورد. پس من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نمی بینم.

امام حسین علیه السلام :شما را به تقوای خدا سفارش می کنم و از روزهای او بر حذرتان می دارم و پرچم ها و نشانه هایش را برایتان برمی افرازم. گویا آنچه ترسناک است با ورودی هولناک و مَقدَمی ناآشنا و مزه ای تلخ در رسیده است.

امام حسین علیه السلام_ به مردی که عرض کرد: من مردی نا فرمانم و در برابر معصیت شکیبایی ندارم، پس مرا اندرزی فرما _فرمود : پنج کار بکن و آنگاه هر چه خواستی گناه کن. اوّل اینکه روزی خدا را نخور و هر چه خواهی گناه کن. دوم اینکه از قلمرو خدا بیرون شو و هرچه خواهی گناه کن. سوم اینکه به جایی برو که خدا تو را نبیند و هرچه خواهی گناه کن. چهارم اینکه هرگاه ملک الموت برای گرفتن جان تو آمد، او را از خودت دور گردان و هرچه خواهی گناه کن. و پنجم اینکه هرگاه مالک (مأمورِ دوزخ) تو را به آتش برد، داخل آن نشو، و [آنگاه ]هرچه خواهی گناه کن!

ص :293


1- (انظر) بحار الأنوار : 78 / 101 باب 19.
2- الصُّبابة _ بالضمّ _ : بقیّة الماء و اللبن ، و الوبیل : المرعی الوخیم (القاموس المحیط : 1/91 و ج 4/63) .
3- تحف العقول : 245.
4- بحار الأنوار : 78/120/3.
5- بحار الأنوار : 78/126/7.

(1)

4065 - مَواعِظُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام
4065 - اندرزهای امام زین العابدین علیه السلام

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ کانَ یَعِظُ النّاسَ و یُزَهِّدُهُم فی الدُّنیا و یُرَغِّبُهُم فی أعمالِ الآخِرَةِ بهذا الکلامِ فی کُلِّ جُمُعَةٍ فی مَسجِدِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله _: أیُّها النّاسُ ، اتَّقُوا اللّهَ ، و اعلَموا أنّکُم إلَیهِ تُرجَعونَ ، فتَجِدُ کُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت فی هذهِ الدُّنیا . (2)

عنه علیه السلام :اعلَمْ _ وَیحَکَ یا بنَ آدمَ _ أنّ قَسوَةَ البِطنَةِ و فَترَةَ المَیلَةِ و سُکرَ الشِّبعِ و غِرَّةَ المُلکِ مِمّا یُثَبِّطُ و یُبطِئُ عَنِ العَمَلِ ، و یُنسی الذِّکرَ ، و یُلهی عنِ اقْتِرابِ الأجَلِ ؛ حتّی کأنّ المُبتَلی بِحُبِّ الدُّنیا بهِ خَبَلٌ مِن سُکرِ الشَّرابِ . (3)

4065

اندرزهای امام زین العابدین علیه السلام

امام زین العابدین علیه السلام_ که هر جمعه در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله با این جملات مردم را اندرز می داد و به دل برکندن از دنیا و رغبت به آخرت فرا می خواند _می فرمود : ای مردم! از خدا بترسید و بدانید که شما به سوی او باز می گردید و هر کس هر کاری را که در این دنیا کرده است، می یابد.

امام زین العابدین علیه السلام :وای بر تو ای آدمیزاد! بدان که پُری شکم و سستی میل و رغبت [به آخرت] و مستیِ سیری و شکوهِ قدرت از عواملی است که از عمل باز می دارد و کُند می گرداند و یاد [خدا] را از خاطر می برد و از نزدیک بودن اجل غافل می کند، تا جایی که گرفتارِ دوستی دنیا، گویی از مستیِ میْ دیوانه است.

ص :294


1- (انظر) بحار الأنوار : 78 / 116 باب 20.
2- الأمالی للصدوق : 593/822 .
3- بحار الأنوار : 78/129/1.

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ لمحمّدِ بنِ مُسلِمِ الزّهریِّ _: انظرْ أیَّ رجُلٍ تَکونُ غَدا إذا وَقَفتَ بَینَ یَدیِ اللّهِ فسَألَکَ عن نِعَمِهِ علَیکَ کَیفَ رَعَیتَها ، و عَن حُجَجِهِ علَیکَ کیفَ قَضَیتَها ، و لا تَحسَبَنَّ اللّهَ قابِلاً مِنکَ بِالتَّعذیرِ ، و لا راضِیَا مِنکَ بِالتَّقصیرِ ، هَیهاتَ هَیهاتَ لَیسَ کذلکَ . (1)

عنه علیه السلام :کَفانا اللّهُ و إیّاکُم کَیدَ الظّالِمینَ ، و بَغیَ الحاسِدینَ ، و بَطشَ الجَبّارینَ . أیُّها المؤمِنونَ، لا یَفتِنَنَّکُمُ الطَّواغِیتُ و أتباعُهُم مِن أهلِ الرَّغبَةِ فی الدُّنیا ، المائلونَ إلَیها . (2)

عنه علیه السلام_ أنّه کانَ إذا تَلا هذهِ الآیَةَ: «یا أیُّها الّذِینَ آمَنوا اتَّقُوا اللّهَ و کُونوا مَعَ الصّادِقینَ» (3) یَقولُ _: اللّهُمّ، ارفَعْنی فی أعلی دَرَجاتِ هذهِ النُّدبَةِ ، و أعِنِّی بِعَزمِ الإرادَةِ ، و هَبْنی حُسنَ المُستَعقَبِ مِن نَفسی ، و خُذْنی مِنها حتّی تَتَجَرَّدَ خَواطِرُ الدُّنیا عَن قَلبی مِن بَردِ خَشیَتی مِنکَ . (4)

امام زین العابدین علیه السلام_ در بخشی از نامه اش به محمّد بن مسلم زهری _نوشت: بنگر فردای قیامت که در پیشگاه خداوند بایستی، چگونه مردی خواهی بود؟ آنگاه که از تو بپرسد نعمت هایش را چگونه پاس داشتی و با حجّت هایش بر تو، چه کردی. و هرگز گمان مبر که خدا از تو عذری می پذیرد و به تقصیرهای تو رضایت خواهد داد؛ هیهات، هیهات، چنین نیست.

امام زین العابدین علیه السلام :خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و گزند حسودان و خشم گردنکشان نگه دارد. ای مؤمنان! طاغوتیان و پیروان دنیاخواه و دنیا گرای آنان شما را نفریبند.

امام زین العابدین علیه السلام_ هرگاه این آیه را تلاوت می کرد: «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و با راستگویان باشید» _می فرمود : بار خدایا! مرا در بالاترین درجات این دعوت قرار ده و به نیروی اراده کمکم فرما و توفیقم ده تا از نفْس خود به خوبی بازخواست کنم و مرا از نفْسم بگیر تا اینکه بر اثر خنکای خشیت از تو، خطورات دنیوی از قلبم بیرون رود.

ص :295


1- . بحار الأنوار : 78/132/2.
2- تحف العقول : 252.
3- . التوبة : 119 .
4- بحار الأنوار : 78/153/18.

(1)

4066 - مَواعِظُ الإمامِ الباقِرِ علیه السلام
4066 - اندرزهای امام باقرعلیه السلام

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لِجَماعَةٍ من الشِّیعَةِ حَضَرُوهُ ذاتَ یَومٍ فوَعَظَهُم و حَذَّرَهُم و هُم ساهُونَ لاهُونَ ، فأغاظَهُ ذلکَ فأطرَقَ مَلِیّا ، ثُمّ رَفَعَ رأسَهُ إلَیهِم فقالَ _: إنّ کَلامِی لَو وَقَعَ طَرَفٌ مِنهُ فی قَلبِ أحَدِکُم لَصارَ مَیِّتا ! ألاَ یا أشباحا بلا أرواحٍ ، و ذُبابا بلا مِصباحٍ ، کأنَّکُم خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ ، و أصنامٌ مَریدَةٌ ......... یا ذَوی الهَیئَةِ المُعجِبَةِ ، و الهِیمِ المُعطَنَةِ ! مالِی أری أجسامَکُم عامِرَةً و قلوبَکُم دامِرَةً ؟! (2)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنَّکُم فی هذهِ الدّارِ أغراضٌ تَنتَضِلُ فِیکُمُ المَنایا ، لَن یَستَقبِلَ أحَدٌ مِنکُم یَوما جَدیدا مِن عُمرِهِ إلاّ بانقِضاءِ آخَرَ مِن أجَلِهِ . (3)

(4)

4066

اندرزهای امام باقر علیه السلام

امام باقر علیه السلام_ در روزی که جمعی از شیعیان در حضور ایشان بودند و آن حضرت آنان را پند می داد و بر حذرشان می داشت، اما آنان بی توجّه و سرگرم خود بودند تا جایی که این وضع حضرت را به خشم آورد و پس از این که لختی سر به زیر افکند و سپس به طرف آنان سر بلند کرد _فرمود : براستی که اگر ذرّه ای از این سخنان من در دل یکی از شما اثر می کرد، بی گمان می مُرد! هان، ای تنواره های بی جان و مگس های بی چراغ! به الوارهایی وا داشته بر دیوار و مجسمه هایی افراشته می مانید ......... ای که هیکل های خوشایند دارید و به اشترانی می مانید که در استراحتگاه خود خسبیده اند! چه شده است که پیکرهای شما را آباد می بینم و دل هایتان را ویران؟!

امام باقر علیه السلام :ای مردم! شما در این سرای دنیا آماج تیرهای مرگ هستید و هیچ یک از شما هرگز روز تازه ای از عمر خود را در پیش نگیرد، مگر با سپری شدن یک روز دیگر از عمرش.

ص :296


1- (انظر) بحار الأنوار : 78 / 128 باب 21.
2- تحف العقول : 291.
3- بحار الأنوار : 78/179/59.
4- (انظر) الوصیّة: باب 4020. بحار الأنوار : 78 / 162 باب 22.

4067 - مَواعِظُ الإمامِ الصّادِقِ علیه السلام
4067 - اندرزهای امام صادق علیه السلام

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِرجُلٍ سَألَهُ أن یَعِظَهُ _: إن کانَ اللّهُ تبارکَ و تعالی قَد تَکفَّلَ بِالرِّزقِ فاهتِمامُکَ لِما ذا؟! و إن کانَ الرِّزقُ مَقسوما فالحِرصُ لِما ذا ؟! و إن کانَ الحِسابُ حَقّا فالجَمعُ لِما ذا ؟! (1)

عنه علیه السلام :اِسمَعوا مِنّی کَلاما هُو خَیرٌ لَکُم مِن الدُّهمِ المُوقَفَةِ : لا یَتَکَلَّمْ أحَدُکُم بِما لا یَعنیهِ ، وَ لْیَدَعْ کَثیرا مِن الکَلامِ فیما یَعنیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ لِجابِرٍ ، لَمّا سَألَهُ أن یَعِظَهُ _: یا جابِرُ ، اِجعَلِ الدُّنیا مالاً أصَبتَهُ فی مَنامِکَ ثُمّ انتَبَهتَ و لَیسَ مَعَکَ مِنهُ شَیءٌ ، هَل هُو إلاّ ثَوبٌ تَلبَسُهُ فتُبلِیهِ أو طَعامٌ یَعودُ بَعدُ إلی ما تَعلَمُ ؟! فالعَجَبُ لِقَومٍ حُبِسَ أوَّلُهُم عَن آخِرِهِم ، ثُمّ نُودِیَ فِیهِم بِالرَّحیلِ و هُم فی غَفلَةٍ یَلعَبونَ ! (3)

(4)

4067

اندرزهای امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام_ به مردی که تقاضای پندی کرد _فرمود : اگر خداوند تبارک و تعالی روزی [رساندن ]را به عهده گرفته است، پس غم روزی خوردن تو از بهر چیست؟! و اگر روزی قسمت شده است ، پس حرص چه معنا دارد؟! و اگر حسابرسی راست است، پس گرد آوردن [مال و ثروت ]چیست؟!

امام صادق علیه السلام :سخنی از من بشنوید که آن برای شما بهتر از اسبان خاکستری رنگ است که دست و پاهایشان خطوط سیاه دارد: هیچ یک از شما سخن بیهوده نگوید و از پُر گفتن سخنان مفید هم خودداری ورزد.

امام صادق علیه السلام_ به جابر که از ایشان اندرزی خواست _فرمود : ای جابر! دنیا را [چونان ]مالی بدان که در عالم خواب به دست می آوری و چون بیدار می شوی چیزی از آن نیست . آیا نصیب تو از دنیا چیزی جز همان جامه ای است که می پوشی و کهنه اش می کنی، یا همان خوراکی است که[می خوری و سپس] به آن تبدیل می شود که خود می دانی؟! پس، شگفت از مردمی است که اوّلین های آنان از آخرین هایشان گرفته شده اند (از میان آنان رفته اند) و آنگاه در میان ایشان بانگ رحیل سر داده شده است، لیکن همچنان بی خبر، سرگرم بازی اند.

ص :297


1- بحار الأنوار : 78/190/1.
2- . الأمالی للطوسی: 225/391.
3- تنبیه الخواطر : 2/30.
4- (انظر) الوصیّة : باب 4021. بحار الأنوار : 78 / 190 باب 23 ، و ص279 باب 24.

4068 - مَواعِظُ الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام
4068 - اندرزهای امام کاظم علیه السلام

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لِهشامِ بنِ الحَکَمِ _: یا هِشامُ ، إنّ اللّه تَبارکَ و تعالی بَشَّرَ أهلَ العَقلِ و الفَهمِ فی کِتابِهِ فقالَ : «فبَشِّرْ عِبادِ * الّذِینَ یَستَمِعونَ القَولَ فیَتَّبِعونَ أحْسَنَهُ اُولئکَ الّذینَ هَداهُمُ اللّهُ و اُولئکَ هُمْ اُولوا الألْبابِ» (1) . (2)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ اللّه تبارکَ و تعالی أکمَلَ للنّاسِ الحُجَجَ بِالعُقولِ ،و نَصَرَ النَّبِیِّینَ بِالبَیانِ ، و دَلَّهُم علی رُبوبیَّتِهِ بالأدِلَّةِ ، فقالَ : «و إلهُکُمْ إلهٌ واحِدٌ ، لا إلهَ إلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ * إنّ فی خَلْقِ السَّماواتِ و الأرْضِ و اخْتِلافِ اللَّیْلِ و النَّهارِ و الفُلْکِ الّتی تَجْری فی البَحْرِ بما یَنْفَعُ النّاسَ و ما أنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماءٍ فأحْیا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها و بَثَّ فِیها مِن کُلِّ دابَّةٍ و تَصْریفِ الرِّیاحِ و السَّحابِ المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ و الأرْضِ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلونَ» (3) . (4)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، قد جَعَلَ اللّهُ ذلکَ دَلیلاً علی مَعرِفَتِهِ بأنَّ لَهُم مُدَبِّرا ، فقالَ : «و سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ و النَّهارَ و الشَّمْسَ و القَمَرَ و النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بأمْرِهِ إنَّ فی ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلونَ» (5) ، و قالَ : «هُوَ الّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغوا أشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخا و مِنْکُمْ مَن یُتَوفَّی مِن قَبْلُ و لِتَبْلُغوا أجَلاً مُسَمَّیً و لَعَلَّکُم تَعْقِلونَ» (6) ، و قالَ : إنّ فی اخْتِلافِ اللَّیْلِ و النَّهارِ و ما أنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن رِزْقٍ فأحْیا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها و تَصْریفِ الرِّیاحِ (و السَّحابِ المُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ و الأرضِ) لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلونَ (7) ، و قالَ : «یُحْیِی الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُم تَعْقِلونَ» (8) ، و قالَ : «و جَنّاتٌ مِنْ أعْنابٍ و زَرْعٌ و نَخیلٌ صِنْوانٌ و غَیْرُ صِنْوانٍ یُسْقی بِماءٍ واحِدٍ و نُفَضِّلُ بَعْضَها علی بَعْضٍ فِی الاُکُلِ إنّ فی ذلکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلونَ» (9) ، و قالَ : «و مِنْ آیاتِهِ یُریکُمُ البَرْقَ خَوْفا و طَمَعا و یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فیُحْیِی بهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوتِها إنّ فِی ذلکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلونَ» (10) ، و قالَ : «قُلْ تَعالَوا أتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَیْکُم ألاّ تُشْرِکوا بهِ شَیْئا و بالوالِدَیْنِ إحْسانا و لا تَقْتُلوا أوْلادَکُمْ مِن إمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ و إیّاهُمْ و لا تَقْرَبوا الفَواحِشَ ما ظَهرَ مِنها و مَا بَطَنَ و لا تَقْتُلوا النَّفْسَ الّتی حَرَّمَ اللّهُ إلاّ بِالحَقِّ ذلِکُم وَصّاکُمْ بهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ» (11) ، و قالَ : «هَلْ لَکُمْ مِن ما مَلَکَتْ أیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ فأنْتُمْ فیهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أنْفُسَکُمْ کذلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلونَ» (12) . (13)

4068

اندرزهای امام کاظم علیه السلام

امام کاظم علیه السلام_ به هشام بن حَکَم _فرمود : ای هشام! خداوند تبارک و تعالی مردمان خردمند و فهمیده را در کتاب خود بشارت داده و فرموده است: «پس، بندگان مرا بشارت ده. همانان که سخن را می شنوند و بهترین آن را پیروی می کنند. اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و اینان همان خردمندانند».

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند تبارک و تعالی به وسیله خردها حجّت ها را بر مردم تمام کرد و پیامبران را به وسیله بیان یاری رساند و آنها را با دلیل ها به ربوبیّت خویش رهنمون شد و فرمود: «و معبود شما معبودی یگانه است، معبودی نیست مگر او که بخشنده و مهربان است.همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و گردش شب و روز و کشتیهایی که در دریا روانند با آنچه به مردم سود می رساند و [نیز ]آبی که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین مرده را زنده گردانیده و در آن از هر گونه جنبنده ای پراکنده ساخته و [نیز در] جابجا کردن بادها و ابر رام شده ای که میان آسمان و زمین است، برای گروهی که خرد می ورزند، نشانه هایی وجود دارد».

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند اینها را راهنمایی برای شناخت خود قرار داده است، تا دریابند که آنان را مدبّری است و فرمود: «و شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام گردانید و ستارگان به فرمان او رام شده اند. مسلّما در این [پدیده ها] برای مردمی که تعقّل می کنند نشانه ای است» و فرمود: «او کسی است که شما را از خاکی بیافرید و سپس از نطفه ای و آنگاه از لخته خونی و زان پس شما را [به صورت ]کودکی بیرون می آورد تا به کمال قوّت خود برسید و تا سالمند شوید و برخی از شما [این سیر را نمی پوید و ]مرگ پیش رَس می یابد و تا [سرانجام] به مدّتی که مقرّر است برسید و امید که تعقّل ورزید» و فرمود:همانا در گردش شب و روز در آنچه از روزی که خدا از آسمان فرو فرستاد و بدان وسیله زمین مرده را حیات بخشید و در جا به جا کردن بادها (ابر رام شده ای که میان آسمان و زمین است) قطعا نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند (14) و فرمود: «زمین را پس از مردنش زنده می کند. ما این نشانه ها را برای شما توضیح می دهیم شاید که بیندیشید» و فرمود: «و باغ هایی از انگور و کشتزارها و درختان خرما، چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه، که با یک آب سیراب می گردند و [با این همه ]برخی از آنها را بر برخی دیگر برتری می دهیم. بی گمان در این [پدیده ها نیز]برای مردمی که تعقّل می کنند نشانه هایی است» و فرمود: «و از نشانه های او [این است که ]آذرخش را برای شما بیم آور و امید بخش می نمایاند و از آسمان به تدریج آبی فرو می فرستد که به وسیله آن زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. در این [امر] برای مردمی که تعقّل می کنند، قطعا نشانه هایی است» و فرمود: «بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم: چیزی را با او شریک قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید. ما شما و آنان را روزی می رسانیم و به کارهای زشت _ چه علنی آن و چه پوشیده اش _ نزدیک نشوید و نفْسی را که خدا محترم شمرده است، جز به حقّ نکشید. اینهاست که خدا شما را به آن سفارش کرده است، باشد که بیندیشید» و فرمود: «آیا در آنچه به شما روزی کرده ایم شریکانی از بردگانتان دارید که در آن [مال با هم] مساوی باشید و همان طور که شما از یکدیگر بیم دارید، از آنها بیم داشته باشید؟ این گونه آیات خود را برای مردمی که می اندیشند به تفصیل بیان می کنیم».

ص :298


1- الزمر : 17 و 18 .
2- الکافی : 1/13/12.
3- البقرة : 163 و 164 .
4- الکافی : 1/13/12.
5- النحل : 12 .
6- غافر : 67 .
7- المضمون مأخوذ من الآیة الخامسة من سورة الجاثیة لا لفظها.
8- الحدید : 17 .
9- الرعد : 4 .
10- الروم : 24 .
11- الأنعام : 151 .
12- الروم : 28 .
13- الکافی : 1/13/12.
14- این قسمت مضمون آیه پنجم سوره جاثیه است نه عین عبارت آن.

ص :299

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، ثُمّ وعَظَ أهلَ العَقلِ و رَغَّبَهُم فی الآخِرَةِ فقالَ : «و مَا الحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ لَعِبٌ و لَهْوٌ و لَلدّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِلّذِینَ یَتَّقُونَ أ فلا تَعْقِلونَ» (1) . (2)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ، ثُمّ خَوَّفَ الّذینَ لا یَعقِلونَ عِقابَهُ فقالَ تعالی : «ثُمَّ دَمَّرْنا الآخَرِینَ * و إنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ علَیْهِم مُصْبِحِینَ * و بِاللَّیْلِ أ فَلا تَعقِلونَ» (3) ، و قالَ : «إنّا مُنْزِلونَ علی أهْلِ هذهِ القَرْیَةِ رِجْزا مِن السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقونَ * و لَقَد تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلونَ» (4) . (5)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند سپس خردمندان را اندرز داده و به آخرت ترغیبشان کرده است و فرموده: «و زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست و قطعا سرای بازپسین برای کسانی که پرهیزگاری می کنند بهتر است؛ آیا نمی اندیشید؟».

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! آنگاه کسانی را که در کیفر او نمی اندیشند بیم داده و فرموده است: «سپس دیگران را نابود کردیم. و در حقیقت، شما بر آنان صبحگاهان و شامگاهان می گذرید! آیا به فکر فرو نمی روید؟» و فرمود: «ما بر مردم این شهر به [سزای ]فسقی که می کردند عذابی از آسمان فرو خواهیم فرستاد و از آن [شهر سوخته ]برای مردمی که می اندیشند نشانه ای روشن باقی گذاشتیم».

ص :300


1- الأنعام : 32 .
2- الکافی : 1/14/12.
3- الصّافّات : 136 _ 138 .
4- العنکبوت : 34 و 35 .
5- الکافی : 1/14/12.

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ العَقلَ معَ العِلمِ فقالَ : «و تِلْکَ الأمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ و مَا یَعْقِلُها إلاّ العالِمُونَ» (1) ، یا هِشام، ثُمّ ذَمَّ الّذینَ لا یَعقِلونَ فقالَ : «و إذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما أنْزَلَ اللّهُ قالوا بَلْ نَتَّبِعُ ما ألْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أ وَ لَوْ کانَ آباؤهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئا و لا یَهْتَدونَ» (2) ، و قالَ: «و مَثَلُ الّذِینَ کَفَروا کمَثَلِ الّذِی یَنْعِقُ بما لا یَسْمَعُ إلاّ دُعاءً و نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلونَ» (3) ، و قالَ : «و مِنْهُمْ مَن یَسْتَمِعونَ إلَیْکَ أ فَأنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ و لَوْ کانُوا لا یَعقِلُونَ» (4) ، و قالَ : «أمْ تَحْسَبُ أنَّ أکْثَرَهُمْ یَسْمَعونَ أوْ یَعْقِلونَ إنْ هُمْ إلاّ کالأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ سَبیلاً» (5) ، و قالَ : «لا یُقاتِلونَکُمْ جَمیعا إلاّ فی قُرَیً مُحَصَّنَةٍ أو مِن وَراءِ جُدُرٍ بأسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمیعا و قُلُوبُهُمْ شَتّی ذلِکَ بأنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلونَ» (6) ، و قالَ : «و تَنْسَوْنَ أنفُسَکُمْ و أنْتُمْ تَتْلُونَ الکِتابَ أ فَلا تَعْقِلونَ» (7) . (8)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خرد با دانایی همراه است. خداوند می فرماید: «و این مَثَل ها را ما برای مردم می زنیم، و[لی ]درباره آنها نمی اندیشند مگر دانایان». ای هشام! خداوند سپس کسانی را که خرد خود را به کار نمی گیرند نکوهش کرده می فرماید: «و هرگاه به آنان گفته شود: از آنچه خداوند نازل کرده است پیروی کنید؛ گویند: بلکه از آن چیزی پیروی می کنیم که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتیم. آیا هرچند پدرانشان چیزی را درک نمی کردند و به راه درست نمی رفته اند؟» و می فرماید: «و مَثَل [دعوت کننده ]کافران مانند مَثَل کسی است که حیوانی را که جز صدا و ندایی [مبهم، چیزی ]نمی شنود، بانگ می زند. [آری] کرند، لالند، کورند و تعقّل نمی ورزند» و می فرماید: «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش فرا می دهند. آیا تو کران را _ هر چند درنیابند _ شنوا خواهی کرد؟» و می فرماید: «یا گمان داری که بیشترشان می شنوند یا می اندیشند؟ آنان جز مانند ستوران نیستند، بلکه گمراهترند» و می فرماید: «آنان به صورت دسته جمعی، جز در قریه هایی که دارای استحکامات است، یا از پشت دیوارها با شما نخواهند جنگید. جنگشان میان خودشان سخت است. ایشان را متّحد می پنداری و[لی ]دل هایشان پراکنده است؛ زیرا آنان مردمانی هستند که نمی اندیشند» و می فرماید: «و خود را فراموش می کنید در حالی که کتاب را می خوانید، آیا نمی اندیشید؟».

ص :301


1- العنکبوت : 43 .
2- البقرة : 170 .
3- البقرة : 171 .
4- یونس : 42 .
5- الفرقان : 44 .
6- الحشر : 14 .
7- البقرة : 44 .
8- الکافی : 1/14/12.

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، ثُمّ ذَمَّ اللّهُ الکَثرَةَ فقالَ : «و إن تُطِعْ أکْثَرَ مَن فِی الأرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ» ، و قالَ : «وَ لَئِنْ سَألْتَهُمْ مَنْ خَلقَ السَّماواتِ و الأرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الحَمْدُ للّهِ بَلْ أکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ» (1) ، و قالَ : «و لَئِنْ سَألْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فأحْیا بهِ الأرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِها لَیَقُوُلُنَّ اللّهُ قُلِ الحَمْدُ للّهِ بَلْ أکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلونَ» (2) . (3)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، ثُمّ مَدَحَ القِلَّةَ فقالَ : «و قَلیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ» (4) ، و قالَ : «و قَلِیلٌ ما هُمْ» (5) ، و قالَ : «و قالَ رَجُلٌ مُؤْمنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ» (6) ، و قالَ : «و مَنْ آمَنَ و ما آمَنَ مَعَهُ إلاّ قَلِیلٌ» (7) ، و قالَ : «و لکِنَّ أکْثَرَهُم لا یَعْلَمُونَ» (8) ، و قالَ : «و أکْثَرُهُم لا یَعْقِلُونَ» (9) ، و قالَ: «و أکْثَرُهُمْ لا یَشْعُرُونَ». (10)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند اکثریت را نکوهش کرده، می فرماید: «و اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند فرمان بری تو را از راه خدا منحرف می کنند» و می فرماید: «اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است، قطعا خواهند گفت: خدا. بگو: ستایش مخصوص خداوند است. اما بیشتر آنان نمی دانند» و می فرماید: «و اگر از ایشان بپرسی که چه کسی از آسمان آبی فرو فرستاد و به وسیله آن زمین را بعد از مرگش زنده گردانید، قطعا می گویند: خدا. بگو: ستایش مخصوص خداوند است، اما بیشتر آنان تعقّل نمی کنند».

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند اقلیت را ستوده و فرموده است: «و اندکی از بندگان من سپاس گزارند» و نیز فرموده است: «و اینها (مؤمنان نیک کردار) بس اندکند» و فرموده است: «و مردی مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت، گفت: آیا مردی را می کشید که می گوید: پروردگار من خداست؟» و فرموده است: «و کسانی که ایمان آوردند و با او (نوح)جز عدّه اندکی ایمان نیاورده بودند» و فرموده است: «اما بیشتر آنان نمی دانند» و فرموده است: «و بیشتر آنان نمی اندیشند» و فرموده است: «و بیشتر آنان شعور ندارند».

ص :302


1- لقمان : 25 .
2- العنکبوت : 63 .
3- الکافی : 1/15/12.
4- سبأ : 13 .
5- ص : 24 .
6- غافر : 28 .
7- هود : 40 .
8- الأنعام : 37 .
9- المائدة : 103 .
10- الکافی : 1/15/12.

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، ثُمّ ذَکَرَ اُولی الألبابِ بأحسَنِ الذِّکرِ ، و حَلاّهُم بأحسَنِ الحِلیَةِ ، فقالَ : «یُؤْتِی الحِکْمَةَ مَن یَشاءُ و مَن یُؤْتَ الحِکْمَةَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرا کَثیرا وَ ما یَذَّکَّرُ إلاّ اُولو الألْبابِ» (1) ، و قالَ : «و الرّاسِخُونَ فی العِلْمِ یَقولونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا و ما یَذَّکَّرُ إلاّ اُولو الألْبابِ» (2) ، و قالَ : «إنّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ و الأرْضِ و اخْتِلافِ اللَّیلِ و النَّهارِ لاَیاتٍ لاُِولی الألْبابِ» (3) ، و قالَ : «أ فمَنْ یَعْلَمُ أنَّما اُنْزِلَ إلَیْکَ مِن رَبِّکَ الحَقُّ کَمَنْ هُوَ أعْمی إنَّما یَتَذَکَّرُ اُولو الألْبابِ» (4) ، و قالَ : «أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِدا و قائِما یَحْذَرُ الآخِرَةَ و یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوی الّذِینَ یَعْلَمُونَ و الّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إنَّما یَتَذَکَّرُ اُولو الألْبابِ» (5) ، و قالَ : «کِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّروا آیاتِهِ و لِیَتَذَکَّرَ اُولو الألْبابِ» (6) ، و قالَ : «و لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الهُدی و أوْرَثْنا بَنی إسْرائیلَ الکِتابَ * هُدَیً و ذِکْری لاُولی الألْبابِ» . (7) و قالَ: «وَ ذَکِّرْ فإنَ الذِّکْری تَنْفَعُ المُؤمِنینَ» (8) . (9)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند از خردمندان به نیکوترین شکل یاد کرده و آنان را به زیباترین زیور آراسته است . می فرماید: «حکمت را به هر که خواهد می دهد و به هر کس حکمت داده شود، خیر بسیار داده شده است و پند نگیرند مگر خردمندان» و می فرماید:«و ریشه دارانِ در دانش و معرفت می گویند: ما بدان ایمان آوردیم. همگی [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکّر نمی شود» و می فرماید: «مسلّما در آفرینش آسمان ها و زمین و گردش شب و روز نشانه هایی برای خردمندان است و می فرماید: «آیا کسی که می داند آنچه از سوی پروردگارت به تو نازل شده حقّ است، مانند کسی است که کور می باشد؟ در حقیقت خردمندان متذکّر می شوند» و می فرماید: «یا آن کسی که در طول شب در سجده و قیام اطاعت [خدا ]می کند و از آخرت می ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد؟ بگو: آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندانند که پند پذیرند» و می فرماید: «کتابی مبارک است که آن را بر تو نازل کردیم، تا در آیاتش بیندیشند و خردمندان از آن پند گیرند» و فرموده است: «قطعا به موسی هدایت دادیم و برای بنی اسرائیل کتاب به ارث گذاشتیم. هدایت و یادآوری است برای خردمندان». و فرموده است : «و یادآوری کن؛ زیرا که یاد آوری مؤمنان را سود می بخشد».

ص :303


1- البقرة : 269 .
2- آل عمران : 7 .
3- آل عمران : 190 .
4- الرعد : 19 .
5- الزمر : 9 .
6- ص : 29 .
7- غافر : 53 و 54 .
8- الذاریات : 55 .
9- الکافی : 1/15/12.

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ اللّه تعالی یَقولُ فی کِتابِهِ : «إنّ فِی ذلکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ» (1) یَعنی : عَقلٌ ، و قالَ : «و لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الحِکْمَةَ» (2) ، قالَ : الفَهمَ و العَقلَ . (3)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ، إنَّ لُقمانَ قالَ لابنِهِ : تَواضَعْ لِلحَقِّ تَکُن أعقَلَ النّاس ، و إنّ الکَیِّسَ لَدَی الحَقِّ یَسیرٌ . یا بُنَیَّ إنّ الدُّنیا بَحرٌ عَمیقٌ ، قَد غَرِقَ فیها (فیهِ) عالَمٌ کثیرٌ ، فلْتَکُن سفَینَتُکَ فیها تَقوَی اللّهِ ، و حَشْوُها الإیمانُ (4) و شِراعُها التَّوَکُّلُ ، و قَیِّمُها العَقلُ ، و دَلیلُها العِلمُ ، و سُکّانُها الصَّبرُ . (5)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ لِکلِّ شیءٍ دَلیلاً و دَلیلُ العَقلِ التَّفَکُّرُ ، و دَلیلُ التَّفَکُّرِ الصَّمتُ ، و لِکُلِّ شیءٍ مَطِیَّةٌ و مَطِیَّةُ (6) العَقلِ التَّواضُعُ ، و کَفی بکَ جَهلاً أن تَرکَبَ ما نُهِیتَ عَنهُ . (7)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند متعال در کتاب خود می فرماید: «هر آینه در این پندی است برای کسی که وی را دل است»، یعنی: عقل و می فرماید: «و ما به لقمان حکمت دادیم» فرمود: یعنی فهم و عقل.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! لقمان به فرزند خود گفت: در برابر حق فروتن باش تا خردمندترین مردم باشی، و زیرک در عین رعایت حق اندک است. ای فرزندم! دنیا دریایی ژرف است که خلق بسیاری در آن غرق گشته اند. پس باید که کشتی تو در این دریا تقوای الهی باشد و محموله اش ایمان و بادبانش توکّل و ناخدایش خرد و راهنمایش (قطب نمایش) دانش و لنگرش شکیبایی.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! هر چیزی را راهنمایی است و راهنمای عقل اندیشیدن است و راهنمای اندیشیدن خاموشی، و برای هر چیزی مرکبی است و مرکب خِرد فروتنی است، و در نادانی تو همین بس که مرتکب کاری شوی که از آن نهی شده ای.

ص :304


1- ق : 37 .
2- لقمان : 12 .
3- الکافی : 1/16/12.
4- حشا الوِسادَة و نحوها: ملأها بالقطن و نحوه، شراع السفینة: قَلْعُها، القیّم: السیّد ، سائق الأمر (المعجم الوسیط : 1/177 و ص 479 و ج2/768) .
5- الکافی : 1/16/12.
6- المطیّة : الناقة التی یرک_ب مطاها أی ظه_رها (النهایة : 4 / 340) ، و مطیّة العق_ل التواضع أی التذلّل و الانقیاد . (کما فی هامش المصدر).
7- الکافی : 1/16/12.

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، ما بَعَثَ اللّهُ أنبیاءَهُ و رُسُلَهُ إلی عِبادِهِ إلاّ لِیَعقِلوا عَنِ اللّهِ ، فأحسَنُهُمُ استِجابَةً أحسَنُهُم مَعرِفَةً ، و أعلَمُهُم بأمرِ اللّهِ أحسَنُهُم عَقلاً ، و أکمَلُهُم عَقلاً أرفَعُهُم دَرَجَةً فی الدُّنیا و الآخِرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ، إنّ للّهِ علَی النّاسِ حُجَّتَینِ : حُجَّةٌ ظاهِرَةٌ و حُجَّةٌ باطِنَةٌ ، فأمّا الظّاهِرَةُ فالرُّسُلُ و الأنبیاءُ و الأئمّةُ علیهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فالعُقولُ . (2)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ العاقِلَ الّذی لا یَشغَلُ الحَلالُ شُکرَهُ ، و لا یَغلِبُ الحَرامُ صَبرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، مَن سَلَّطَ ثَلاثا علی ثَلاثٍ فکأنّما أعانَ علی هَدمِ عَقلِهِ : مَن أظلَمَ نُورَ تَفَکُّرِهِ بطُولِ أمَلِهِ ، و مَحا طَرائفَ حِکمَتِهِ بفُضولِ کَلامِهِ (4) ، و أطفَأَ نُورَ عِبرَتِهِ بشَهَواتِ نَفسِهِ ، فکأنّما أعانَ هَواهُ علی هَدمِ عَقلِهِ ، و مَن هَدَمَ عَقلَهُ أفسَدَ علَیهِ دِینَهُ و دُنیاهُ . (5)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند پیامبران و رسولان خود را به سوی بندگانش نفرستاد، مگر برای اینکه از خدا فرا بگیرند. بنا بر این، هر که این دعوت را بهتر پذیرا باشد معرفتش بهتر باشد، و هر که خردمندتر است، به امر خدا داناتر باشد و هر که خردش کاملتر باشد، مقامش در دنیا و آخرت بالاتر است.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند را بر مردم دو حجّت است: حجّت آشکار و حجّت نهان. حجّت آشکار، رسولان و پیامبران و امامان علیهم السلام هستند و حجّت نهان خردهایند.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خردمند کسی است که حلال، او را از شکرش باز ندارد و حرام ، عنان صبر از دست او نرباید.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! هر که سه چیز را بر سه چیز مسلّط گرداند، چنان است که بر نابودی خرد خود کمک کرده باشد: هر که روشنایی اندیشه خود را با آرزوی درازش به تیرگی کشاند و طُرفه های حکمتش را با زیاده گوییهایش نابود کند (6) و پرتو عبرت آموزی خود را با شهوت های نفْسش خاموش سازد، چنان است که هوس خود را در راه ویرانی خردش کمک کرده باشد و هر که خردش را ویران کند، دین و دنیای خود را تباه ساخته است.

ص :305


1- الکافی : 1/16/12.
2- الکافی : 1/16/12.
3- الکافی : 1/16/12.
4- و السبب فی ذلک أنّ بطول الأمل یقبل إلَی الدنیا و لذّاتها فیشغل عن التفکّر ، أو یجعل مقتضی طول الأمل ماحیا لمقتضی فکره الصائب . و الطریف : الأمر الجدید المستغرب الذی فیه نفاسة، و محو الطرائف بالفضول إمّا لأنّه إذا اشتغل بالفضول شغل عن الحکمة فی زمان التکلّم بالفضول ، أو لأنّه لمّا سمع الناس منه الفضول لم یعبؤوا بحکمته ، أو لأنّه إذا اشتغل به محا اللّه عن قلبه الحکمة . (کما فی هامش المصدر).
5- الکافی : 1/17/12.
6- علّت این مطلب آن است که به سبب آرزوی دراز، به دنیا و لذّت های آن روی می آورد و در نتیجه از تفکّر باز می ماند، یا اینکه آنچه را که اقتضای آرزوی دراز است عامل محو و نابودی چیزی قرار می دهد که مقتضای اندیشه درست اوست. نابود کردن طُرفه های حکمت با زیاده گویی هایش نیز یا به این سبب است که اگر به زیاده گویی بپردازد در همان زمان از حکمت باز می ماند و یا به این سبب که وقتی مردم از او زیاده گویی بشنوند به سخنان حکیمانه اش نیز گوش نمی دهند و توجّهی نمی کنند و یا به این سبب که هرگاه به زیاده گویی بپردازد، خداوند حکمت را از دل او پاک می کند (به نقل از پانوشت الکافی).

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، کَیفَ یَزکُو (1) عِندَ اللّهِ عَمَلُکَ و أنتَ قَد شَغَلتَ قَلبَکَ عَن أمرِ رَبِّکَ ، و أطَعتَ هَواکَ علی غَلَبَةِ عَقلِکَ . (2)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، الصَّبرُ علَی الوَحدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ العَقلِ ، فمَن عَقَلَ عَنِ اللّهِ (3) اعتَزلَ أهلَ الدُّنیا و الرّاغِبینَ فیها ، و رَغِبَ فیما عِندَ اللّهِ ، و کانَ اللّهُ اُنسَهُ فی الوَحشَةِ ، و صاحِبَهُ فی الوَحدَةِ ، و غِناهُ فی العَیلَةِ (4) ، و مُعِزَّهُ مِن غَیرِ عَشیرَةٍ . (5)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! چگونه کردارت نزد خدا پاک و بالنده باشد، در حالی که دلت را از فرمان پروردگارت باز داشته ای و از هوس خود در راه چیره آمدن [آن] بر خردت فرمان می بری.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! صبر بر تنهایی نشانه نیرومندی خرد است. کسی که خدایی بیندیشد (6) از اهل دنیا و دنیا طلبان کناره گیرد و به آنچه نزد خداست روی آورد و خداوند انیس وحشت او باشد و یار تنهایی و خلوت او و مایه بی نیازی او در نیازمندی (7) و عزّت و قدرت بخش او بی آنکه ایل و طایفه ای داشته باشد.

ص :306


1- الزکاة مصدر زکا : إذا نما ، لأنها تستجلب البرکة فی المال ، و إمّا مصدر زکا : إذا طهر لأنها تطهّر المال من الخبث . (مجمع البحرین : 2/777) .
2- الکافی : 1/17/12.
3- أی : حصل له معرفة ذاته و صفاته و أحکامه و شرائعه ، أو أعطاه اللّه العقل أو علم الاُمور بعلم ینتهی إلَی اللّه بأن یأخذه عن أنبیائه و حججه علیهم السلام إمّا بلا واسطة أو بواسطة ؛ أو بلغ عقله إلی درجة یفیض اللّه علومه علیه بغیر تعلیم بشر. (کما فی هامش المصدر).
4- أی : مغنیه ؛ أو کما أنّ أهل الدنیا غناهم بالمال هو غناه باللّه و قربه و مناجاته (کما فی هامش المصدر). و العیلة : الفقر . و العشیرة : القبیلة (المصباح المنیر : 440 و ص 411) .
5- الکافی : 1/17/12.
6- یعنی شناخت ذات و صفات خداوند و احکام و شرایع او برایش حاصل شود، یا به این معناست که خداوند به او خرد عطا فرماید، یا امور را به گونه ای شناسد که این شناخت او به خداوند منتهی شود به این معنا که آن علم و شناخت را، با واسطه یا بی واسطه، از پیامبران و حجّت های الهی فرا گیرد، و یا عقل و خرد او به درجه ای رسد که خداوند علومش را بدون آنکه بشری تعلیمش دهد بر وی افاضه فرماید (به نقل از پانوشت الکافی).
7- یعنی خداوند او را بی نیاز می سازد، یا به این معناست که همان گونه که دنیا پرستان غنا و توانگریشان به مال و ثروت است، غنا و توانگری او به خدا و تقرّب به او و مناجات با حق می باشد (به نقل از پانوشت الکافی).

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، نُصِبَ الحَقُّ لِطاعَةِ اللّهِ (1) و لا نَجاةَ إلاّ بِالطّاعَةِ ، و الطّاعَةُ بِالعِلمِ ، و العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ ، و التَّعَلُّمُ بِالعَقلِ یُعتَقَدُ (2) ، و لا عِلمَ إلاّ مِن عالِمٍ ربّانیٍّ ، و مَعرِفَةُ العِلمِ بِالعَقلِ . (3)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، قَلیلُ العَمَلِ مِن العالِمِ مَقبولٌ مُضاعَفٌ ، و کَثیرُ العَمَلِ مِن أهلِ الهَوی و الجَهلِ مَردودٌ . (4)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ العاقِلَ رَضِیَ بِالدُّونِ مِن الدُّنیا مَعَ الحِکمَةِ ، و لَم یَرضَ بِالدُّونِ مِن الحِکمَةِ مَعَ الدُّنیا ، فلِذلکَ رَبِحَت تِجارَتُهُم . (5)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! حق (حقیقت) برای فرمانبرداری از خدا نصب شده است و نجات میسّر نشود مگر به فرمانبرداری، و فرمانبرداری با علم و معرفت و علم با آموختن به دست آید، و آموختن با خرد استواری پذیرد، و علم جز از دانشمند الهی به دست نیاید، و شناخت علم با خرد حاصل آید.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! کردار اندک از عالِم چند برابر [محسوب و ]پذیرفته شود و کردار زیاد از هواپرستان و نادانان پذیرفته نگردد.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خردمند در صورت برخورداری از حکمت، به هیچِ دنیا هم راضی است و بدون حکمت، به داشتن همه دنیا هم خشنود نمی شود. از همین روست که تجارتشان سودآور گشته است.

ص :307


1- «نصب» إمّا مصدر أو فعل مجهول ، و قراءته علَی المعلوم بحذف الفاعل أو المفعول کما توهّم بعید ، إنّما نصب اللّه الحقّ و الدین بإرسال الرسل و إنزال الکتب لیطاع فی أوامره و نواهیه. (کما فی هامش المصدر).
2- أی یشدّ و یستحکم ، و فی بعض النسخ «یعتقل». (کما فی هامش المصدر).
3- الکافی : 1/17/12 .
4- الکافی : 1/17/12.
5- الکافی : 1/17/12 .

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنَّ العُقَلاءَ تَرَکوا فُضولَ الدُّنیا فکَیفَ الذُّنوبُ ، و تَرکُ الدُّنیا مِن الفَضلِ ، و تَرکُ الذُّنوبِ مِن الفَرضِ . (1)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ العاقِلَ نَظَرَ إلَی الدُّنیا و إلی أهلِها فعَلِمَ أنّها لا تُنالُ إلاّ بِالمَشَقَّةِ ، و نَظَرَ إلَی الآخِرَةِ فعَلِمَ أنّها لا تُنالُ إلاّ بِالمَشَقَّةِ ، فطَلَبَ بِالمَشَقَّةِ أبقاهُما . (2)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ العُقَلاءَ زَهِدوا فی الدُّنیا و رَغِبوا فی الآخِرَةِ ؛ لأنَّهُم عَلِموا أنّ الدُّنیا طالِبَةٌ مَطلوبَةٌ (3) و الآخِرَةَ طالِبَةٌ و مَطلوبَةٌ ، فمَن طَلَبَ الآخِرَةَ طَلَبَتهُ الدُّنیا حتّی یَستَوفِیَ مِنها رِزقَهُ ، و مَن طَلَبَ الدُّنیا طَلَبَتهُ الآخِرَةُ فیَأتیهِ المَوتُ فیُفسِدُ علَیهِ دُنیاهُ و آخِرَتَهُ . (4)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خردمندان، زیادیِ دنیا را هم وا گذاشتند چه رسد به گناهان، در حالی که رها کردن دنیا فضیلت است و رها کردن گناه فریضه.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خردمند به دنیا و دنیا پرستان نگریست و دریافت که دنیا جز با رنج و مشقّت به دست نمی آید و به آخرت نگاه کرد و پی برد که آن نیز جز با رنج و زحمت به کف نمی آید. پس با رنج و مشقّت آن را طلبید که پاینده تر است.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خردمندان به دنیا بی رغبتند و به آخرت مشتاق؛ زیرا می دانند که دنیا طالب است و مطلوب (5) و آخرت نیز طالب است و مطلوب؛ زیرا هر که آخرت را طلب کند، دنیا در طلب او برآید تا او روزی خود را از آن به تمام و کمال دریافت دارد و هر که دنیا را طلب کند، آخرت در طلب او برآید و مرگ به سراغش آید و دنیا و آخرتش را بر او تباه گرداند.

ص :308


1- الکافی : 1/17/12 .
2- الکافی : 1/18/12 .
3- طالبیّة الدّنیا عبارة عن إیصالها الرزق المقدّر إلی من هو فیها لیکونوا فیها إلَی الأجل المقرّر ، و مطلوبیّتها عبارة عن سعی أبنائها لها لیکونوا علی أحسن أحوالها ، و طالبیّة الآخرة عبارة عن بلوغ الأجل و حلول الموت لمن هو فی الدنیا لیکونوا فیها، و مطلوبیّتها عبارة عن سعی أبنائها لها لیکونوا علی أحسن أحوالها ؛ و لا یخفی أنّ الدنیا طالبة بالمعنی المذکور لأنّ الرزق فیها مقدّر مضمون یصل إلی الإنسان لا محالة ، طلبه أولا «و ما من دابّة فی الأرض إلاّ علَی اللّه رزقها» و أنّ الآخرة طالبة أیضا لأنّ الأجل مقدّر کالرزق مکتوب «قل لن ینفعکم الفرار إن فررتم من الموت أو القتل و إذا لا تُمتّعون إلاّ قلیلاً» . (کما فی هامش المصدر).
4- الکافی : 1/18/12.
5- طالب بودن دنیا به این معناست که دنیا روزی مقدّر کسانی را که در آن به سر می برند به آنها می رساند تا زمانی که اجل مقرّر آنان فرا رسد و مطلوب بودن آن عبارت از سعی و کوشش دنیاخواهان در جهت تحصیل دنیا و فراهم آوردن بهترین زندگی برای خود می باشد. طالب بودن آخرت عبارت از رسیدن اجل و مرگ مردم دنیا و سوق دادن آنها به جهان آخرت است و مطلوب بودن آن عبارت از کوشش و تلاش آخرت طلبان برای دستیابی به نعمت آخرت است تا در آن جهان از بهترین حال و روز برخوردار باشند. طالب بودن دنیا به معنایی که گفته شد، بر کسی پوشیده نیست؛ چرا که روزی اهل دنیا برای همگان مقدّر و تضمین شده و لا جرم به انسان می رسد، چه انسان آن را بخواهد یا نخواهد «و هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست مگر اینکه روزی آن به عهده خداست». آخرت نیز طالب است؛ چرا که اجل نیز همانند روزی مقدّر و قطعی است «بگو: اگر از مرگ یا کشته شدن بگریزید، هرگز این گریز برای شما سودی نمی بخشد، و در آن صورت جز اندکی برخوردار نخواهید شد» (به نقل از پاورقی الکافی).

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، مَن أرادَ الغِنی بلا مالٍ ، و راحَةَ القَلبِ مِن الحَسَدِ ، و السَّلامَةَ فی الدِّینِ ؛ فلْیَتَضَرَّعْ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی مَسألَتِهِ بأن یُکَمِّلَ عَقلَهُ ، فمَن عَقَلَ قَنَعَ بما یَکفیهِ ، و مَن قَنَعَ بما یَکفیهِ استَغنی ، و مَن لَم یَقنَعْ بما یَکفیهِ لَم یُدرِکِ الغِنی أبدا . (1)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ اللّهَ حَکی عَن قَومٍ صالِحینَ أنَّهُم قالوا : «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إنَّکَ أنْتَ الوَهَّابُ» (2) حینَ عَلِموا أنّ القُلوبَ تَزیغُ و تَعودُ إلی عَماها وَ رَداها . إنّه لَم یَخَفِ اللّهَ مَن لَم یَعقِلْ عَنِ اللّهِ ، و مَن لَم یَعقِلْ عَنِ اللّهِ لَم یَعقِدْ قَلبَهُ علی مَعرِفَةٍ ثابِتَةٍ یُبصِرُها و یَجِدُ حَقیقَتَها فی قَلبِهِ ، و لا یَکونُ أحَدٌ کذلکَ إلاّ مَن کانَ قولُهُ لِفِعلِهِ مُصَدِّقا ، و سِرُّهُ لِعَلانِیَتِهِ مُوافِقا ؛ لأنّ اللّهَ تبارکَ اسمُهُ لَم یَدُلَّ علَی الباطِنِ الخَفِیِّ مِن العَقلِ إلاّ بِظاهِرٍ مِنهُ و ناطِقٍ عَنهُ . (3)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یَقولُ : ما عُبِدَ اللّهُ بشَیءٍ أفضَلَ مِن العَقلِ ، و ما تَمَّ عَقلُ امرئٍ حتّی یَکونَ فیهِ خِصالٌ شَتّی : الکُفرُ و الشَّرُّ مِنهُ مَأمُونانِ ، و الرُّشدُ و الخَیرُ مِنهُ مَأمُولانِ، و فَضلُ مالِهِ مَبذولٌ ، و فَضلُ قَولِهِ مَکفوفٌ ، و نَصیبُهُ مِن الدُّنیا القُوتُ ، لا یَشبَعُ مِن العِلمِ دَهرَهُ ، الذُّلُّ أحَبُّ إلَیهِ مَع اللّهِ مِن العِزِّ مَع غَیرِهِ، و التَّواضُعُ أحَبُّ إلَیهِ مِن الشَّرَفِ ، یَستَکثِرُ قَلیلَ المَعروفِ مِن غَیرهِ، و یَستَقِلُّ کَثیرَ المَعروفِ مِن نَفسهِ ، و یَرَی النّاسَ کُلَّهُم خَیرا مِنهُ ، و أنَّهُ شَرُّهُم فی نَفسِهِ ، و هُو تَمامُ الأمرِ (4) . (5)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! هر که توانگریِ بدون دارایی خواهد، و آسایش دل از حسد، و سلامت دین، باید به درگاه خدا زاری کند و از او بخواهد که خردش را کامل گرداند؛ زیرا هرکه عاقل باشد، به آنچه او را بسنده کند قناعت ورزد و هر که به آنچه بسنده اش کند قانع باشد، بی نیاز گردد و هر که بدانچه بسنده اش می کند قانع نباشد، هرگز به بی نیازی نرسد.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خداوند از زبان مردمی نیک کردار بازگو کرده است که آنان گفتند:«ای پروردگار ما! دل های ما را بعد از آنکه هدایتمان کردی منحرف مگردان و ما را از نزد خودت رحمتی ببخش، که تویی بسیار بخشنده»؛ زیرا دانستند که دل ها منحرف می شوند و به [دوران] کوری و گمراهی خویش برمی گردند. هر که [معرفتش را ]از خدا فرا نگیرد، از خدا نخواهد ترسید و هر که خدایی نیندیشد، دلش بر شناختی استوار گره نخورد، شناختی که آن را ببیند و حقیقت آن را در دلش بیابد و هیچ کس چنین نباشد مگر کسی که گفتارش با کردارش بخواند و نهانش با آشکارش بسازد؛ زیرا خداوند خجسته نام، به درون نا پیدای خرد [هر فرد ]رهنمون نشد مگر به واسطه آنچه از آن نمودار است و گویای آن.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود: خداوند به چیزی بهتر از عقل پرستش نشده است، و خرد انسان کامل نباشد تا اینکه در او چند خصلت گوناگون باشد: کفر و بدی از وی نتراود، به هدایت و خوبی او امید برود، زیادی مالش را ببخشد، از زیاده گویی بپرهیزد، بهره اش از دنیا همان خوراک روزانه اش باشد، تا عمر دارد از دانش سیر نشود، خواریِ با خدا نزد او خوشتر باشد از عزّت با غیر او، افتادگی نزد وی محبوبتر از بلندی و شرافت باشد، احسان اندک دیگران را زیاد شمارد و احسان زیاد خود را اندک داند، همه مردم را بهتر از خود بیند و خودش را از همه آنها بدتر شمارد و این تمامِ مطلب است (6) .

ص :309


1- الکافی : 1/18/12.
2- آل عمران : 8 .
3- الکافی : 1/18/12.
4- أی : کلّ أمر من اُمور الدین یتمّ به ، أو کأنّه جمیع اُمور الدین مبالغةً . (کما فی هامش المصدر).
5- الکافی : 1/18/12.
6- یعنی هر امری از امور دین با این تمام و کامل می شود، یا گویی با داشتن آن به همه امور دین رسیده شده است. شاید هم مقصود این باشد که تمامیت و کمال عقل با این امور تحقّق می یابد (به نقل از پاورقی الکافی).

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ العاقِلَ لا یَکذِبُ و إن کانَ فِیهِ هَواهُ . (1)

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، لا دِینَ لمَن لا مُرُوَّةَ لَهُ ، و لا مُرُوَّةَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ (2) ، و إنَّ أعظَمَ النّاسِ قَدرا الّذی لا یَرَی الدُّنیا لِنَفسِهِ خَطَرا (3) أمَا إنّ أبدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنٌ إلاّ الجَنَّةَ (4) فلا تَبِیعُوها بغَیرِها . (5)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خردمند دروغ نمی گوید، هرچند دل خواهش در آن باشد.

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! دین ندارد کسی که جوانمردی ندارد و جوانمردی ندارد کسی که خرد ندارد (6) و با ارزشترین مردم کسی است که دنیا برای او ارزش و منزلتی نداشته باشد. بدانید که پیکرهای شما بهایی جز بهشت ندارد (7) ، پس آنها را به بهایی غیر از بهشت نفروشید.

ص :310


1- الکافی : 1/19/12.
2- و ذلک لأنّ من لا عقل له لا یکون عارفا بما یلیق به و یحسن، و ما لا یلیق به و لا یحسن ، فقد یترک اللائق و یجیء بما لا یلیق، و من یکون کذلک لا یکون ذا دین . و المروّة الإنسانیّة و کمال الرجولیّة و هی الصفة الجامعة لمکارم الأخلاق و محاسن الآداب . (کما فی هامش المصدر).
3- الخطر : و خَطَرُ الرجل : قدره و منزلته (الصحاح : 2/648) السَّبق الذی یُتَراهن علیه .
4- أی : ما یلیق أن یکون ثمنا لها إلاّ الجنّة، شبّه علیه السلام استعمال البدن فی المکتسبات الباقیة ببیعها بها؛ و ذلک لأنّ الأبدان فی التناقص یوما فیوما لتوجّه النفس منها إلی عالم آخر ؛ فإن کانت النفس سعیدة کانت غایة سعیه فی هذه الدنیا و انقطاع حیاته البدنیّة إلَی اللّه سبحانه و إلی نعیم الجنّة لکونه علی منهج الهدایة و الاستقامة، فکأنّه باع بدنه بثمن الجنّة معاملةً مع اللّه تعالی، و لهذا خلقه اللّه عَزَّ و جلَّ. و إن کانت شقیّة کانت غایة سعیه و انقطاع أجله و عمره إلی مقارنة الشیطان و عذاب النیران لکونه علی طریق الضلالة، فکأنّه باع بدنه بثمن الشهوات الفانیة و اللذّات الحیوانیّة التی ستصیر نیرانات محرقة مؤلمة ، و هی الیوم کامنة مستورة عن حواسّ أهل الدنیا و ستبرز یوم القیامة «و بُرِّزَتِ الجَحیمُ لِمَن یَری» معاملة مع الشیطان و خسر هناک المبطلون . (کما فی هامش المصدر).
5- الکافی : 1/19/12.
6- علّتش این است که کسی که خرد نداشته باشد نمی داند چه اموری شایسته و زیبنده اوست و چه چیزهایی شایسته و زیبنده او نیست و لذا کارهای شایسته خود را ترک می کند و آنچه را در خور او نیست به جا می آورد و کسی که چنین باشد از دین بی بهره است. مروّت، به معنای انسانیّت و کمال مردانگی است و این صفت در بردارنده خوی های والا و آداب نیکو می باشد (به نقل از پانوشت الکافی).
7- یعنی هیچ چیز جز بهشت شایسته آن نیست که بهای بدن آدمی باشد. امام علیه السلام به کار گرفتن بدن در دستاوردهای ماندگار و جاویدان را به فروختن آن به بهشت تشبیه فرموده است، علّتش این است که بدن ها، به دلیل توجّه نفْس آنها به جهانِ دیگر، روز به روز در حال کاهش و فرسایش است. اگر نفْس یک نفْس سعادتمند باشد، غایت سعی او در این دنیا و انقطاع حیات بدنیش، خداوند سبحان و نعمت بهشت است؛ زیرا در راه هدایت و راست قدم بر می دارد. بنا بر این، گویی در یک معامله با خداوند متعال، بدن خود را به بهای بهشت فروخته است و برای همین خداوند او را آفریده است. و اگر نفْس، شقاوتمند باشد فرجام تلاش او و به سر آمدن اجل و عمرش قرین شدن با شیطان و عذاب آتش است؛ چون در طریق گمراهی قدم برمی دارد. بنا بر این، گویی بدن خود را در معامله ای با شیطان، به بهای شهوت های فناپذیر و لذّت های حیوانی فروخته است، شهوت ها و لذّت هایی که بزودی به آتش های سوزان و دردناکی تبدیل می شوند که امروز از دسترس حواس مردم دنیا پنهان و پوشیده اند و فردای قیامت بروز می کنند «و دوزخ برای هر که بیند آشکار گردد» و این جاست که باطل گرایان زیان کنند (به نقل از پانوشت الکافی).

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام کانَ یَقولُ : إنَّ مِن عَلامَةِ العاقِلِ أن یَکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : یُجِیبُ إذا سُئلَ ، و یَنطِقُ إذا عَجَزَ القَومُ عَنِ الکَلامِ ، و یَشیرُ بِالرّأیِ الّذی یَکونُ فیهِ صَلاحُ أهلِهِ ، فمَن لَم یَکُن فیهِ مِن هذهِ الخِصالِ الثَّلاثِ شیءٌ فهُو أحمَقُ .

إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام قالَ : لا یَجلِسُ فی صَدرِ المَجلِسِ إلاّ رجُلٌ فیهِ هذهِ الخِصالُ الثَّلاثُ أو واحِدَةٌ مِنهُنَّ ، فمَن لَم یَکُن فیهِ شَیءٌ مِنهُنَّ فجَلَسَ فهُوَ أحمَقُ . (1)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود: از نشانه های خردمند این است که در او سه خصلت باشد: هرگاه از او پرسش شود پاسخ گوید، و چون مردم از سخن درمانند او سخن گوید، و نظری ارائه دهد که خیر و صلاح اهل مجلس در آن باشد. کسی که چیزی از این سه خصلت در او نباشد، احمق است.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: در صدر مجلس نباید نشیند مگر مردی که این سه خصلت یا یکی از آنها را داشته باشد و کسی که چیزی از این خصلت ها در او نباشد و در صدر نشیند، احمق است.

ص :311


1- الکافی : 1/19/12.

عنه علیه السلام :قالَ الحَسَنُ بنُ علیٍّ علیهما السلام: إذا طَلَبتُم الحَوائجَ فاطلُبوها مِن أهلِها . قِیلَ : یا ابنَ رسولِ اللّهِ، و مَن أهلُها ؟ قالَ : الّذینَ قَصَّ اللّهُ (نَصَّ اللّه ) فی کِتابِهِ و ذَکرَهُم ، فقالَ : «إنَّما یَتَذَکَّرُ اُولو الألْبابِ» قالَ : هُم اُولو العُقولِ . (1)

عنه علیه السلام :قالَ علیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام: مُجالَسَةُ (2) الصّالِحینَ داعِیَةٌ إلَی الصَّلاحِ ، و آدابُ العُلَماءِ زِیادَةٌ فی العَقلِ ، و طاعَةُ وُلاةِ العَدلِ تَمامُ العِزِّ ، و استِثمارُ المالِ تَمامُ المُرُوَّةِ (3) و إرشادُ المُستَشیرِ قَضاءٌ لِحَقِّ النِّعمَةِ ، و کَفُّ الأذی مِن کَمالِ العَقلِ ، و فیهِ راحَةُ البَدَنِ عاجِلاً و آجِلاً . (4)

امام کاظم علیه السلام :حسن بن علی علیهما السلام فرمود: هرگاه حاجتی خواستید آن را از اهلش بخواهید.عرض شد: یا بن رسول اللّه ! اهلش چه کسانی هستند؟ فرمود: همانان که خداوند در کتاب خود بیان کرده و از ایشان یاد نموده و فرموده است: «تنها اولو الالباب یادآور شوند».فرمود: منظور، خردمندانند.

امام کاظم علیه السلام :علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: همنشینی (5) با صالحان باعث صلاح و پاکی می شود و آداب دانشمندان خرد را می افزاید و فرمانبری از حکمرانان عادل مایه کمال عزّت و اقتدار است و بهره برداری از دارایی، کمال انسانیّت و مردانگی است (6) و ارشاد کردن مشورت خواه، ادای حقّ نعمت است و خودداری از آزار رسانی نشانه کمال عقل و مایه آسایش تن در دنیا و آخرت است.

ص :312


1- الکافی : 1/19/12.
2- فی کلامه علیه السلام ترغیب إلی المعاشرة مع الناس و المؤانسة بهم و استفادة کلّ فضیلة من أهلها ؛ و زجر عن الاعتزال و الانقطاع اللذین هما منبت النفاق و مغرس الوسواس و الحرمان عن المشرب الأتمّ المحمّدیّ صلی الله علیه و آله و المقام المحمود ، و الموجب لترک کثیر من الفضائل و الخیرات و فوت السنن الشرعیّة و آداب الجمعة و الجماعات و انسداد أبواب مکارم الأخلاق . (کما فی هامش المصدر).
3- أی : استنماؤه بالتجارة و المکاسب دلیل تمام الإنسانیّة و موجب له أیضا لأنّه لا یحتاج إلی غیره و یتمکّن من أن یأتی بما یلیق به . (کما فی هامش المصدر).
4- الکافی : 1/20/12.
5- این سخن امام علیه السلام ترغیبی است به معاشرت با مردم و انس گرفتن با آنها و بهره مند شدن از فضایل اهل فضیلت و نیز نهی و بازداشتی است از گوشه گیری و دوری از مردم که دو عامل پیدایش نفاق و وسواس و محرومیت از مشرب کامل محمّدی صلی الله علیه و آله و مقام پسندیده و موجب ترک بسیاری از فضایل و خوبی ها و از دست دادن سنّت های شرعی و آداب جمعه و جماعات و بسته شدن ابواب مکارم اخلاق و خصلت های والای انسانی هستند (به نقل از پانوشت الکافی).
6- یعنی رشد و توسعه دادن سرمایه از طریق تجارت و کسب و کار نشانه کمال انسانیت و نیز موجب آن است؛ زیرا در این صورت انسان به دیگران نیازمند نمی شود و به علاوه امکان انجام کارهایی را که در خور و شایسته اوست پیدا می کند (به نقل از پانوشت الکافی).

عنه علیه السلام :یا هِشامُ ، إنّ العاقِلَ لا یُحَدِّثُ مَن یَخافُ تَکذیبَهُ ، و لا یَسألُ مَن یَخافُ مَنعَهُ ، و لا یَعِدُ ما لا یَقدِرُ علَیهِ ، و لا یَرجو ما یُعَنَّفُ برَجائهِ (1) ، و لا یُقدِمُ علی ما یَخافُ فَوتَهُ بِالعَجزِ عَنهُ (2) . (3)

4069 - مَواعِظُ الإمامِ الرِّضا علیه السلام
4069 - اندرزهای امام رضاعلیه السلام

الإمامُ الرضا علیه السلام :مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبِحَ ، و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ ، و مَن خافَ أمِنَ ، و مَنِ اعتَبرَ أبصَرَ ، و مَن أبصَرَ فَهِمَ ، و مَن فَهِمَ عَلِمَ ، و صَدیقُ الجاهِلِ فی تَعَبٍ ، و أفضَلُ المالِ ما وُقِیَ بهِ العِرضُ ، و أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ . (4)

قصص الأنبیاء عن محمّدِ بنِ عبیدة :دخلتُ علی الرضا علیه السلام ......... فَوَعَظَنا ثمَّ قالَ : إنّ العابِدَ مِن بَنی إسرائیلَ لَم یَکُن عابِدا حتّی یَصمُتَ عَشرَ سِنینَ ، فإذا صَمَتَ عَشرَ سِنینَ کانَ عابِدا . ثُمّ قالَ : قالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : کُنْ خَیرا لا شَرَّ مَعهُ ، کُنْ وَرَقا لا شَوکَ مَعهُ . (5)

امام کاظم علیه السلام :ای هشام! خردمند به کسی که می ترسد دروغ گویش خواند، سخنی (حدیث و خبری) نمی گوید و از کسی که بیم مضایقه اش را دارد، چیزی نمی خواهد و به چیزی که نمی تواند، وعده نمی دهد و بدانچه از امید بستن به آن سرزنش شود، امید نمی بندد (6) و به کاری که بترسد در آن درماند، اقدام نمی کند.

4069

اندرزهای امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام :هر که به حساب نفْس خود رسیدگی کند، سود بَرَد و هر که از آن غفلت ورزد، زیان بیند و هر که [از خدا و عذاب قیامت ]ترسد، ایمن باشد و هر که عبرت گیرد، بینا شود و هر که بینا شود، فهمیده گردد و هر که فهمیده شود، دانا گردد و دوستِ شخص نادان در رنج است و بهترین مال و دارایی آن است که باعث حفظ آبرو شود و برترین خِرَد خود شناسی است.

قصص الأنبیاء_ به نقل از محمّد بن عبیده _: خدمت امام رضا علیه السلام وارد شدیم، حضرت ما را موعظه کرد و فرمود : عابد بنی اسرائیل عابد نمی شد تا اینکه [ابتدا] دَه سال خاموشی اختیار می کرد و هرگاه دَه سال دم فرو می بست، آنگاه عابد می شد. سپس فرمود: حضرت باقر علیه السلام فرمود: خیر بی آزار باش و گل بی خار.

ص :313


1- أی العاقل لا یرجو فوق ما یستحقّه . (کما فی هامش المصدر).
2- أی لا یفعل فعلاً قبل أوانه مبادرا إلیه . و فی بعض النسخ «و لا یتقدّم» . (کما فی هامش المصدر).
3- الکافی : 1/20/12 .
4- بحار الأنوار : 78/352/9.
5- قصص الأنبیاء : 160/176.
6- یعنی خردمند به آنچه فراتر از صلاحیت و سزامندی اوست امید نمی بندند (به نقل از پاورقی الکافی).

(1)

4070 - مَواعِظُ الإمامِ الجَوادِ علیه السلام
4070 - اندرزهای امام جوادعلیه السلام

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :المؤمنُ یَحتاجُ إلی تَوفیقٍ مِن اللّهِ ، و واعِظٍ مِن نَفسِهِ ، و قَبولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ . (2)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَصنَعُ (یَضیعُ) مَنِ اللّهُ کافِلُهُ ؟! و کَیفَ یَهرَبُ مَنِ اللّهُ طالِبُهُ ؟! مَنِ انقَطَعَ إلی غَیرِ اللّهِ وَکلَهُ اللّهُ إلَیهِ و مَن عَمِلَ بِغَیرِ عِلمٍ (علی غَیرِ عِلمٍ) ما أفسَدَ أکثَرُ مِمّا یُصلِحُهُ . القَصدُ إلَی اللّهِ تعالی بِالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارِحِ بالأعمالِ. مَن أطاعَ هَواهُ أعطی عَدُوَّهُ مُناهُ. مَن هَجَرَ المُداراةَ قارَبَهُ المَکروهُ . مَن لَم یَعرِفِ المَوارِدَ أعیَتهُ المَصادِرُ . مَنِ انقادَ إلَی الطُّمأنینَةِ قَبلَ الخُبَرةِ فَقَد عَرَّضَ نَفسَهُ لِلهَلَکَةِ و لِلعاقِبَةِ المُتعِبَةِ . مَن عَتَبَ مِن غَیرِ ارتیابٍ اُعتِبَ مِن غَیرِ استِعتابٍ . راکِبُ الشَّهَواتِ لا یُستَقال لَهُ عَثرَةٌ . الثِّقَةُ باللّهِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ [و ]سُلَّمٌ إلی [کلِّ] (3) عالٍ . إیّاکَ و مُصاحَبَةَ الشِّرِّیرِ ؛ فإنّهُ کالسَّیفِ المَسلولِ یَحسُنُ مَنظَرُهُ و یَقبُحُ أثَرُهُ . اِتَّئدْ تُصِبْ أو تَکَدْ. (4) إذا نَزَلَ القَضاءُ ضاقَ الفَضاءُ . کَفی بِالمَرءِ خِیانَةً أن یَکونَ أمِینا لِلخَوَنَةِ . (عِزُّ) المُؤمنِ غِناهُ عَنِ الخَلقِ . نِعمَةٌ لا تُشکَرُ کَسَیِّئةٍ لا تُغفَرُ . لا یَضُرُّکَ سُخطُ مَن رِضاهُ الجَورُ . مَن لَم یَرضَ مِن أخیهِ بِحُسنِ النِّیَّةِ لَم یَرْضَ بِالعَطیَّةِ . (5)

4070

اندرزهای امام جواد علیه السلام

امام جواد علیه السلام :مؤمن به توفیق خدا و داشتن پند گویی درونی و خوی نصیحت پذیری از کسی که او را نصیحت می کند، نیاز دارد.

امام جواد علیه السلام :چگونه درمانَد کسی که خداوند کفیل اوست؟! و چگونه بگریزد کسی که خداوند جوینده (در تعقیب) اوست؟! هر که به غیر خدا روی آورد، خداوند به همو وا گذاردش، و هر که ندانسته (بدون علم و آگاهی) دست به کاری زند، آنچه خراب می کند بیشتر از آن چیزی است که درست می کند. با دل ها آهنگ خداوند متعال کردن رساننده تر به مقصود است تا با به رنج افکندن جوارح به وسیله عمل. هر که از هوس خود فرمان برد، دشمن خود را به آرزویش برساند. هر که از مدارا کردن فاصله گیرد، ناخوشایندی به او نزدیک شود. هر که راه های ورود [به کارها] را نداند، راه های خروج او را به زحمت اندازد. هر که پیش از آزمودنْ تن به اعتماد سپارد، خویشتن را در معرض نابودی و فرجام رنج آور قرار دهد. هرکه بی جهت [از کسی ]گله و سرزنش کند، خود به خود هم [از او ]راضی شود. سوار بر مرکب شهوات چون به سر درآید [خدا ]بلندش نکند. اعتماد به خدا بهای هر گران و ارزشمندی است [ و ]نردبانی برای بالا رفتن به سوی [ هر ]بلندی است.از همنشینی با شخص پلید و شرور بپرهیز؛ زیرا که چنین شخصی مانند شمشیر برکشیده از نیام است که خوش نما و بد زخم است. [در کارهایت] با تأنّی عمل کن تا به مقصود برسی یا بدان نزدیک شوی. هرگاه قضا[ی الهی ]فرود آید، فضا [بر انسان] تنگ شود. در خیانت کاری انسان همین بس که امینِ خیانتکاران باشد. عزّت مؤمن در بی نیازی او از خلق است. نعمتی که شکر آن گزارده نشود، مانند گناهی است که آمرزیده نشود. خشم کسی که ستم او را خشنود می سازد به تو زیانی نرساند. کسی که حسن نیّت برادرش او را راضی نکند، داد و دهش او نیز وی را راضی نگرداند.

ص :314


1- (انظر) بحار الأنوار : 78 / 334 باب 26.
2- تحف العقول : 457.
3- ما بین المعاقیف أثبتناه من طبعة النجف.
4- اِتَّأَدَ فی أمرِه: أی تثبَّتَ . و التوأد : الرزانة و التأنّی (المعجم الوسیط : 2/1006) . و کِدْت أفعل : قاربت الفعل (لسان العرب : 3/384) .
5- الدرّة الباهرة : 39.

(1)

4071 - مَواعِظُ الإمامِ الهادی علیه السلام
4071 - اندرزهای امام هادی علیه السلام

الإمامُ الهادی علیه السلام :إنَّ اللّهَ جَعَلَ الدُّنیا دارَ بَلوی ، و الآخِرَةَ دارَ عُقبی ، و جَعَلَ بَلوَی الدُّنیا لِثَوابِ الآخِرَةِ سَبَبا ، و ثَوابَ الآخِرَةِ مِن بَلوَی الدُّنیا عِوَضا . (2)

4071

اندرزهای امام هادی علیه السلام

امام هادی علیه السلام :خداوند دنیا را سرای آزمایش قرار داده است و آخرت را سرای فرجام ؛ آزمایش و بلای دنیا را وسیله پاداش آخرت کرده است و پاداش آخرت را عوض بلا و آزمایش های دنیا.

ص :315


1- (انظر) بحار الأنوار : 78 / 358 باب 27.
2- تحف العقول : 483 .

عنه علیه السلام :اُذکُرْ مَصرَعَکَ بَینَ یدَیْ أهلِکَ، و لا طَبیبَ یَمنَعُکَ ، و لا حَبیبَ یَنفَعُکَ . (1)

عنه علیه السلام :اُذکُرْ حَسَراتِ التَّفریطِ تَأخُذْ بِتَقدیمِ الحَزمِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ و رَأیَهُ فاجمَعْ لَهُ طاعَتَکَ . (3)

(4)

4072 - مَواعِظُ الإمامِ العَسکَرِیِّ علیه السلام
4072 - اندرزهای امام عسکری علیه السلام

الإمامُ العسکری علیه السلام :إنّ لِلسَّخاءِ مِقدارا فان زادَ علیه فهو سَرَفٌ، و لِلحَزمِ مِقدارا فان زادَ علیه فهو جُبنٌ، و للاِقتصادِ مِقدارا فان زادَ علیه فهو بُخلٌ، و للشَّجاعَةِ مِقدارا فان زادَ علیه فهو تهورٌ. (5)

عنه علیه السلام :حُسنُ الصُّورةِ جَمالٌ ظاهِرٌ، وَ حُسنُ العَقلِ جَمالٌ باطِنٌ . (6)

امام هادی علیه السلام :به یاد آور زمانی را که در جمع خانواده خود به حال مرگ افتاده ای و نه طبیبی می تواند مانع رفتن تو شود و نه دوستی می تواند کاری برایت بکند.

امام هادی علیه السلام :حسرت های کوتاهی کردن [در کارها و اعمال ]را به یاد آور، تا احتیاط و دوراندیشی در پیش گیری.

امام هادی علیه السلام :هر که دوستی و رأی خود را یکجا در اختیار تو گذاشت، تو نیز اطاعت خود را یکجا در اختیار او گذار.

4072

اندرزهای امام عسکری علیه السلام

امام عسکری علیه السلام :همانا بخشندگی را اندازه ای است که اگر از آن فراتر رود اسراف است و دوراندیشی را اندازه ای است که چون از آن تجاوز شود بزدلی است و صرفه جویی را حدّی است که اگر از آن فراتر رود بخل است و شجاعت را نیز اندازه ای است که فراتر از آن تهوّر و بی باکی است.

امام عسکری علیه السلام :نِکویی صورت ، زیبایی ظاهر است و نکویی خرد ، زیبایی درون.

ص :316


1- أعلام الدین : 311.
2- أعلام الدین : 311.
3- تحف العقول : 483.
4- (انظر) بحار الأنوار : 78 / 365 باب 28 ، و ص 370 باب 29 «مواعظ أبی محمّد العسکریّ علیه السلام » ، و ص 380 باب 30 «مواعظ القائم علیه السلام ».
5- الدرّة الباهرة : 43.
6- الدرّة الباهرة : 43.

عنه علیه السلام :جُعِلَتِ الخَبائِثُ فی بیتٍ، و الکذبُ مَفاتیحُها. (1)

عنه علیه السلام :لا یَعرفُ النِّعمَةَ إلاّ الشاکرُ، و لا یَشکُرُ النِّعمَةَ إلاّ العارِفُ . (2)

عنه علیه السلام :لا تُمارِ فَیَذهبُ بَهاءُکَ، و لا تُمازِح فَیُجتَرأُ علیک. (3)

عنه علیه السلام :مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ عَلی کُلِّ مَن تَمُرُّ به، و الجُلوسُ دون شَرَفِ المَجلِسِ . (4)

4073 - مَن أصغی إلی ناطِقٍ عَبَدَهُ
4073 - هر که به گوینده ای گوش سپارد او را پرستیده است

الکتاب :

اُدْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» . (5)

امام عسکری علیه السلام :همه پلیدی ها در خانه ای نهاده شد و کلید آن دروغ است.

امام عسکری علیه السلام :[قدر] نعمت را نشناسد مگر سپاسگزار و شکر نعمت نگزارد مگر آن که [قدر] نعمت را شناسد.

امام عسکری علیه السلام :مجادله مکن که احترامت از بین می رود و شوخی مکن که بر تو گستاخ می شوند.

امام عسکری علیه السلام :از فروتنی است که بر هر کس بگذری، بر او سلام کنی و در پایین پای مجلس بنشینی .

4073

هر که به گوینده ای گوش سپارد او را پرستیده است

امام صادق علیه السلام :هر که به گوینده ای گوش سپارد، در حقیقت او را پرستیده است. پس، اگر گوینده از خدا بگوید، شنونده خدا را پرستیده است و اگر از شیطان بگوید، شیطان را پرستیده باشد.

4074 - آدابُ المَوعِظَةِ
4074 - آداب اندرز دادن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أصغی إلی ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ ، فإن کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَد عَبَدَ اللّهَ ، و إن کانَ النّاطِقُ عَن إبلیسَ فَقَد عَبَدَ إبلیسَ . (6)

(7)

4074

آداب اندرز دادن

قرآن:

«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به آن [شیوه ای] که نیکوتر است مجادله نمای. در حقیقت، پروردگار تو به [حال] کسی که از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال] راه یافتگان [نیز] داناتر است».

ص :317


1- أعلام الدین : 313.
2- أعلام الدین : 313.
3- تحف العقول : 486.
4- تحف العقول : 487.
5- النحل : 125.
6- بحار الأنوار : 72/264/1.
7- (انظر) عنوان 445 «لید». العبادة : باب 2458. الاستماع : باب 1886.

4075 - الواعِظُ النَّفسیُّ
4075 - واعظ درونی

سنن أبی داوود عن جابر بن سَمُرَة :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یُطیلُ المَوعِظَةَ یَومَ الجُمُعَةِ ، إنّما هُنَّ کَلِماتٌ یَسیراتٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :نُصحُکَ بَینَ المَلَأِ تَقْریعٌ . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّا فَقَد زانَهُ ، و مَن وَعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَد شانَهُ . (3)

(4)

الواعِظُ النَّفسیُّ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اجعَلْ مِن نَفسِکَ علی نَفسِکَ رَقیبا . (5)

عنه علیه السلام :مَن کانَ لَهُ فی نَفسِهِ واعِظٌ کانَ علَیهِ مِن اللّهِ حافِظٌ . (6)

عنه علیه السلام :مَن کانَ لَهُ مِن نَفسِهِ یَقَظَةٌ کانَ علَیهِ مِن اللّهِ حَفَظَةٌ . (7)

حدیث :

سنن أبی داوود_ به نقل از جابر بن سمره _: رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جمعه موعظه خود را به درازا نمی کشاند، بلکه چند جمله کوتاه بود.

امام علی علیه السلام :نصیحت کردنت در میان جمع، سرکوفت است.

امام عسکری علیه السلام :هر که برادر خود را پنهانی اندرز دهد، او را آراسته است و هر که در برابر دیگران موعظه اش کند، او را لکّه دار کرده است.

4075

واعظ درونی

امام علی علیه السلام :از خودت مراقبی برای خود قرار ده.

امام علی علیه السلام :هر که واعظی درونی داشته باشد، او را از جانب خداوند نگهبانی است.

امام علی علیه السلام :هر که بیدار باشی درونی داشته باشد، از جانب خداوند بر او نگهبانانی باشد.

ص :318


1- سنن أبی داوود : 1/289/1107.
2- غرر الحکم : 9968.
3- تحف العقول : 489.
4- (انظر) الموعظة : باب 4080. التبلیغ : باب 398.
5- غرر الحکم : 2429.
6- بحار الأنوار : 78/67/11.
7- غرر الحکم : 8747.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ کانَ یقولُ _: ابنَ آدَمَ ، لا تَزالُ بِخَیرٍ ما کانَ لکَ واعِظٌ مِن نَفسِکَ ، و ما کانَتِ المُحاسَبَةُ مِن هَمِّکَ ، و ما کانَ الخَوفُ لَکَ شِعارا ، و الحُزنُ لَکَ دِثارا . ابنَ آدمَ ، إنّکَ مَیِّتٌ وَ مبعوثٌ و مَوقوفٌ بَینَ یَدَیِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و مَسؤولٌ فأعِدَّ جَوابا . (1)

(2)

4076 - مَن لَم یَکُن لَهُ واعِظٌ مِن نَفسِهِ
4076 - هر که را واعظی درونی نباشد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألاَ و إنّهُ مَن لَم یَکُن لَهُ مِن نَفسِهِ واعِظٌ لَم یَکُن لَهُ مِن اللّهِ حافِظٌ . (3)

عنه علیه السلام :اِعلَموا أنّهُ مَن لَم یُعَنْ علی نَفسِهِ حتّی یَکونَ لَهُ مِنها واعِظٌ و زاجِرٌ ، لَم یَکُن لَهُ مِن غَیرِها لا زاجِرٌ و لا واعِظٌ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن لَم یَجعَلِ اللّهُ لَهُ مِن نفسِهِ واعِظا ، فإنَّ مَواعِظَ النّاسِ لَن تُغنیَ عَنهُ شیئا . (5)

امام زین العابدین علیه السلام_ بارها _می فرمود: ای فرزند آدم! تا زمانی که واعظی درونی داری و به محاسبه نفْس اهتمام می ورزی و ترسْ جامه زیرین تو باشد و اندوهْ بالاپوشَت ، پیوسته در خیر و صلاح خواهی بود. ای فرزند آدم! تو می میری و برانگیخته می شوی؛ و نیز در برابر خداوند عزّ و جلّ نگه داشته می شوی و بازخواست می شوی؛ پس جوابی آماده کن.

4076

هر که را واعظی درونی نباشد

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس واعظی درونی نداشته باشد، از جانب خداوند برای او نگهبانی نباشد.

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس [از جانب خداوند] کمک نشود تا واعظ و بازدارنده ای درونی داشته باشد، نهی و اندرز دیگری در او اثر نکند.

امام باقر علیه السلام :کسی که خداوند برای او واعظی درونی قرار ندهد، موعظه های مردم هرگز در او سودمند نمی افتد.

ص :319


1- الأمالی للطوسی: 115/176.
2- (انظر) الموعظة : باب 4070 حدیث 8. عنوان 194 «المراقبة».
3- بحار الأنوار : 41/133/45.
4- نهج البلاغة: الخطبة90.
5- تحف العقول : 294.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لَم یَکُن لَهُ واعِظٌ مِن قَلبِهِ ، و زاجِرٌ مِن نَفسِهِ ، و لَم یَکُن لَهُ قَرینٌ مُرشِدٌ ، استَمکَنَ عَدُوُّهُ مِن عُنُقِهِ . (1)

4077 - مَن لا یَنتَفِعُ بِالمَوعِظَةِ
4077 - کسی که از اندرز سود نمی برد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لَم یَکُن أملَکَ شیءٍ بهِ عَقلُهُ لَم یَنتَفِعْ بِمَوعِظَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :مَن عَدِمَ الفَهمَ عَنِ اللّهِ سبحانَهُ لَم یَنتَفِعْ بِمَوعِظَةِ واعِظٍ . (3)

عنه علیه السلام :الجاهِلُ لا یَرتَدِعُ ، و بِالمَواعِظِ لا یَنتَفِعُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَعتَبِرْ بِغِیَرِ الدُّنیا و صُروفِها لَم تَنجَعْ فیهِ المَواعِظُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُعِنْهُ اللّهُ علی نَفسِهِ لَم یَنتَفِعْ بِمَوعِظَةِ واعِظٍ . (6)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَنفَعْهُ اللّهُ بِالبَلاءِ و التَّجارِبِ لَم یَنتَفِعْ بشَیءٍ مِن العِظَةِ ، و أتاهُ التَّقصیرُ مِن أمامِهِ؛ حتّی یَعرِفَ ما أنکَرَ ، و یُنکِرَ ما عَرَفَ . (7)

امام صادق علیه السلام :هر که واعظی قلبی و بازدارنده ای درونی و همدمی ارشاد کننده نداشته باشد، دشمنش بر گردن او سوار شود.

4077

کسی که از اندرز سود نمی برد

امام علی علیه السلام :هر که فرمانرواترین چیز بر او خردش نباشد، از هیچ اندرزی سود نبرد.

امام علی علیه السلام :هر که فهمی از سوی خدای سبحان نداشته باشد، موعظه هیچ واعظی سودش ندهد.

امام علی علیه السلام :نادان باز نمی ایستد (هیچ نهی و بازداشتی در او اثر نمی کند) و پند و اندرزها سودش نمی دهد.

امام علی علیه السلام :آنکه از دگرگونی ها و حوادث دنیا عبرت نمی گیرد، اندرزها در او کارگر نیفتد.

امام علی علیه السلام :کسی که خدا او را بر نفْسش کمک نکند، از پند هیچ پند گویی سود نبرد.

امام علی علیه السلام :کسی که خداوند با آزمایش ها و تجربه ها سودش ندهد، از هیچ موعظه ای بهره نگیرد و پیوسته با نقصان و کاستی رو به رو شود تا جایی که آنچه را انکار می کرده است [به رسمیت ]می شناسد و آنچه را می شناخته است انکار می کند ......... .

ص :320


1- الأمالی للصدوق : 526/711 .
2- غرر الحکم : 8992.
3- غرر الحکم : 8945.
4- غرر الحکم : 1729.
5- غرر الحکم : 9011.
6- غرر الحکم : 9010.
7- نهج البلاغة : الخطبة 176.

عنه علیه السلام :بَینَکُم و بَینَ المَوعِظَةِ حِجابٌ مِن الغِرَّةِ . (1)

عنه علیه السلام :بَینَکُم و بَینَ المَوعِظَةِ حِجابٌ مِن الغَفلَةِ و الغِرَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :لَم یَعقِلْ مَواعِظَ الزَّمانِ مَن سَکَنَ إلی حُسنِ الظَّنِّ بالأیّامِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: و لا تَکُونَنَّ مِمَّن لا تَنفَعُهُ العِظَةُ إلاّ إذا بالَغتَ فی إیلامِهِ ؛ فإنّ العاقِلَ یَتَّعِظُ بالآدابِ ، و البَهائمَ (و الجاهِلَ) لا تَتَّعِظُ إلاّ بِالضَّربِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی ذَمِّ أصحابِهِ _: أتلُو علَیکُم الحِکَمَ فتَنفِرونَ مِنها ، و أعِظُکُم بِالمَوعِظَةِ البالِغَةِ فتَتفَرَّقونَ عَنها ، و أحُثُّکُم علی جِهادِ أهلِ البَغیِ فما آتِی علی آخِرِ قَولی حتّی أراکُم مُتَفَرِّقینَ أیادِیَ سَبا (5) تَرجِعونَ إلی مَجالِسِکُم ، و تَتَخادَعونَ عَن مَواعِظِکُم . (6)

امام علی علیه السلام :میان شما و اندرز پرده ای از بی خبری آویخته است.

امام علی علیه السلام :میان شما و موعظه پرده ای از غفلت و بی خبری است.

امام علی علیه السلام :کسی که به روزگار خوش بین باشد، پندهای زمانه را نفهمیده است.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : و هرگز از کسانی مباش که اندرز در آنان کارگر نمی افتد، مگر اینکه در ملامت آنان زیاده کوشی؛ زیرا خردمند به آداب پند پذیرد و حیوانات (نادان) جز با زدن به راه نیایند.

امام علی علیه السلام_ در نکوهش یاران خود _فرمود : بر شما حکمت ها می خوانم و شما از آنها می رمید، شما را اندرز رسا می دهم و شما از آن دوری می کنید، شما را به جهاد با زور گویان یاغی برمی انگیزم، اما هنوز سخنم به پایان نرسیده، می بینم که هر سو پراکنده می شوید همانند پراکنده شدن فرزندان سبا (7) و به محافل خود باز می گردید و اندرزهایم را پشت گوش می اندازید.

ص :321


1- نهج البلاغة : الحکمة 282.
2- غرر الحکم : 4450.
3- غرر الحکم : 7549.
4- نهج البلاغة : الکتاب 31.
5- الکلام من الامثلة السائرة بین العرب. قالوا انّ سبأ هو أبو عرب الیمن کان له عشرة أولاد جعل منهم ستة یمینا له و أربعة شمالاً تشبیها لهم بالیدین، ثم تفرق اولئک الأولاد أشدّ التفرق .
6- نهج البلاغة : الخطبة 97.
7- سبا، از نیاکان اعراب یمن، ده فرزند داشته که شش نفر آن ها در سمت راست و چهار نفر دیگر در سمت چپش می ایستاده اند، شبیه دستان یک انسان. آنان از همدیگر به بدترین وجه جدا شدند [که ضرب المثلی شدند].

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ أهلِ الدُّنیا _: قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، و أماتَتِ الدُّنیا قَلبَهُ ......... لا یَنزَجِرُ مِن اللّهِ بزاجِرٍ ، و لا یَتَّعِظُ مِنهُ بواعِظٍ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَکونَنَّ مِمَّن لا یَنتَفِعُ من العِظَةِ إلاّ بما لَزِمَهُ ؛ فإنّ العاقِلَ یَنتَفِعُ بالأدَبِ و البَهائمَ لا تَتَّعِظُ إلاّ بِالضَّربِ . (2)

(3)

4078 - الواعِظُ غَیرُ المُتَّعِظِ
4078 - پند گویِ پندناپذیر

الکتاب :

یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی عیسَی بنِ مَریمَ : عِظْ نفسَکَ بحِکمَتی ، فإنِ انتَفَعتَ فَعِظِ النّاسَ ، و إلاّ فاستَحیِ مِنّی . (5)

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا پرست _فرمود : شهوت ها عقل او را متلاشی کرده و دنیا دلش را میرانده است ......... نه نهی و بازداشت های خدا او را باز می دارد و نه اندرزهایش او را سود می دهد.

امام علی علیه السلام :هرگز از کسانی مباش که از اندرز سود نمی برند، مگر اینکه بدان ملزم شوند؛ زیرا خردمند از ادب (نصیحت) سود بَرَد و حیوانات جز به ضرب تازیانه به راه نیایند.

4078

پند گویِ پند ناپذیر

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی می گویید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و نکنید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به عیسی بن مریم چنین وحی فرمود: با حکمت من خودت را اندرز ده، اگر از آن سود بردی آنگاه مردم را نیز اندرز ده و گر نه از من شرم کن.

ص :322


1- نهج البلاغة : الخطبة 109.
2- تحف العقول : 83.
3- (انظر) النصیحة : باب 3814. الحکمة : باب 925. السَّفه : باب 1821 حدیث 8830
4- الصفّ : 2 ، 3.
5- کنز العمّال : 43156 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن ......... یُبالِغُ فی المَوعِظَةِ و لا یَتَّعِظُ ، فهُو بِالقَولِ مُدِلٌّ و مِن العَمَلِ مُقِلٌّ ، یُنافِسُ فیما یَفنی ، و یُسامِحُ فیما یَبقی ، یَرَی الغُنمَ مَغرَما ، و الغُرمَ مَغنَما . (1)

عنه علیه السلام :رُبَّ زاجِرٍ غَیرُ مُزدَجِرٍ ، رُبَّ واعِظٍ غَیرُ مُرتَدِعٍ . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی مُعاویَةَ _: أمّا بَعدُ، فَقَد أتَتنی مِنکَ مَوعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ ، و رِسالَةٌ مُحَبَّرَةٌ ، نَمَّقتَها بِضَلالِکَ ، و أمضَیتَها بِسُوءِ رَأیِکَ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی حِکمَةِ آلِ داوودَ : یا بنَ آدَمَ، کَیفَ تَتَکَلَّمُ بِالهُدی و أنتَ لا تُفیقُ عَنِ الرَّدی؟! (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ العالِمَ إذا لم یَعمَلْ بعِلمِهِ زَلَّت مَوعِظَتُهُ عنِ القُلوبِ کَما یَزِلُّ المَطَرُ عنِ الصَّفا . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :از آن دسته مباش که ......... در پند دادن می کوشند و خود پند نمی پذیرند، پُر می گویند و کم عمل می کنند، برای آنچه فانی می شود سخت می کوشند و در آنچه ماندگار است، سهل انگارند، سود را زیان می بینند و زیان را سود می شمارند.

امام علی علیه السلام :بسا بازدارنده ای که خود باز نمی ایستد و بسا پند گویی که خود پند نمی پذیرد.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به معاویه _نوشت: اما بعد، اندرزی وصله پینه شده و نامه ای آرایش شده [با تکلّف و تصنّع] از تو به من رسید که آن را با گمراهی خود آراسته ای و از روی بد سگالی [به من ]فرستاده ای.

امام باقر علیه السلام :در حکمت آل داوود آمده است: ای فرزند آدم! چگونه از هدایت سخن می گویی، حال آنکه خودت از هلاکت به خود نمی آیی؟!

امام صادق علیه السلام :عالم هرگاه به علم خود عمل نکند، پند او از دل ها فرو غلتَد، آن گونه که باران از روی تخته سنگ فرو می غلتد.

ص :323


1- نهج البلاغة : الحکمة 150.
2- غرر الحکم : 5360 _ 5361.
3- نهج البلاغة : الکتاب 7.
4- الأمالی للطوسی : 203/346.
5- منیة المرید : 146 و 181.
6- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر: باب 2653.

4079 - الحَثُّ عَلَی الاستِضاءَةِ مِنَ الواعِظِ المُتَّعِظِ
4079 - ترغیب به پرتو گرفتن از پندگویِ پند نیوش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ الوَعظَ الّذی لا یَمُجُّهُ سَمعٌ ، و لا یَعدِلُهُ نَفعٌ ، ما سَکَتَ عَنهُ لِسانُ القَولِ وَ نطَقَ بهِ لِسانُ الفِعلِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کُونُوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ ألسِنَتِکُم ، لِیَرَوا مِنکُمُ الوَرعَ و الاجتِهادَ و الصَّلاةَ و الخَیرَ ، فإنَّ ذلکَ داعِیَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :کُونُوا دُعاةً إلی أنفُسِکُم بغَیرِ ألسِنَتِکُم ، و کُونُوا زَینا و لا تَکُونوا شَینا . (3)

4079

ترغیب به پرتو گرفتن از پند گویِ پند نیوش

امام علی علیه السلام :ای مردم! از شعله چراغ پند گویِ پند نیوش روشنی برگیرید، و از زلال چشمه ای آب بردارید که آبش از گل و لای صاف است.

امام علی علیه السلام :از شعله [وجود ]پند گویِ پند نیوش روشنایی برگیرید، و نصیحت خیرخواه بیدار را بپذیرید و آنچه را به شما می آموزد به کار بندید.

4080 - الدَّعوَةُ بِغَیرِ اللِّسانِ
4080 - دعوت عملی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، اِستَصبِحوا مِن شُعلَةِ مِصباحِ واعِظٍ مُتَّعِظٍ ، و امتاحُوا مِن صَفوِ عَینٍ قَد رُوِّقَت مِن الکَدَرِ . (4)

عنه علیه السلام :اِستَصبِحوا مِن شُعلَةِ واعِظٍ مُتَّعِظٍ ، و اقبَلوا نَصیحَةَ ناصِحٍ مُتَیَقِّظٍ ، وَ قِفُوا عِندَ ما أفادَکُم مِن التَّعلیمِ . (5)

(6)

4080

دعوت عملی

امام علی علیه السلام :اندرزی که هیچ گوشی آن را دور نمی اندازد و هیچ سودی با آن برابری نمی کند، آن اندرزی است که زبانِ گفتار از آن خاموش شود و زبانِ کردار بدان گویا گردد.

امام صادق علیه السلام :مردم را به غیر زبان خود دعوت کنید، تا پارسایی و کوشایی در عبادت و نماز و خوبی را از شما ببینند؛ زیرا اینها خود دعوت کننده است.

امام صادق علیه السلام :مردم را با غیر زبان هایتان به خودتان دعوت کنید ، و زینت باشید و ننگ نباشید.

ص :324


1- غرر الحکم : 3538.
2- الکافی : 2/78/14.
3- الکافی : 2/77/9.
4- نهج البلاغة : الخطبة 105.
5- غرر الحکم : 2545.
6- (انظر) العلم : باب 2822.

عنه علیه السلام :أی مُفَضَّلُ ، قُلْ لِشِیعَتِنا : کُونُوا دُعاةً إلَینا بِالکَفِّ عَن مَحارِمِ اللّهِ و اجتِنابِ مَعاصِیهِ ، و اتِّباعِ رِضوانِهِ ؛ فإنّهُم إذا کانُوا کذلکَ کانَ النّاسُ إلَینا مُسارِعینَ . (1)

(2)

4081 - مایَنبَغِی الاتِّعاظُ بِهِ
4081 - شایسته های پند گرفتن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :السَّعیدُ مَن وُعِظَ بغَیرِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و اتَّعِظوا بِمَن کانَ قَبلَکُم قَبلَ أن یَتَّعِظَ بِکُم مَن بَعدَکُم . (4)

عنه علیه السلام :فاعتَبِروا بما أصابَ الاُمَمَ المُستَکبِرینَ مِن قَبلِکُم مِن بَأسِ اللّهِ و صَولاتِهِ ، و وَقائعهِ و مَثُلاتِهِ ، و اتَّعِظوا بِمَثاوِی خُدودِهِم و مَصارِعِ جُنوبِهِم . (5)

عنه علیه السلام :و اتَّعِظوا فیها [أی فی الدُّنیا ]بالّذینَ قالُوا : «مَنْ أشَدُّ مِنّا قُوَّةً» (6) حُمِلوا إلی قُبورِهِم فلا یُدْعَونَ رُکبانا ، اُنزِلوا الأجْداثَ فلا یُدعَونَ ضِیفانا . (7)

امام صادق علیه السلام :ای مفضّل! به شیعیان ما بگو: با خویشتنداری از حرام های خدا و دوری کردن از معاصی او و پیمودن راه خشنودی او، دعوتگر [مردم] به سوی ما باشند؛ زیرا که اگر آنها چنین بودند، مردم خود به سوی ما می شتافتند.

4081

شایسته های پند گرفتن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سعادتمند کسی است که از دیگری پند گیرد.

امام علی علیه السلام :از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آنکه آیندگان از شما پند گیرند.

امام علی علیه السلام :از عذاب خدا و سختگیری های او و خواری و کیفرهای او که بر سر امّت های گردن کشِ پیش از شما آمده است عبرت گیرید و از جای فرود گونه هایشان و از قرارگاه پهلوهایشان پند آموزید.

امام علی علیه السلام :در این دنیا، از کسانی که ندای «نیرومندتر از ما چه کسی است؟» سر می دادند پند گیرید که [سوار بر دوش ها] به سوی گورها برده شدند، اما سواره خوانده نمی شدند و بر گورها وارد شدند، لیکن میهمان نام نداشتند.

ص :325


1- مستدرک الوسائل : 12/206/13893.
2- (انظر) الأدب : باب 59. النفس: باب 3861.
3- الأمالی للصدوق : 576/788 .
4- نهج البلاغة : الخطبة 32.
5- . نهج البلاغة : الخطبة 192.
6- فصّلت : 15 .
7- نهج البلاغة : الخطبة 111.

عنه علیه السلام :مَن لَم یَتَّعِظْ بِالنّاسِ وَعَظَ اللّهُ النّاسَ بهِ . (1)

عنه علیه السلام :اِتَّعِظْ بغَیرِکَ ، و لا تَکُن مُتَّعَظا بِکَ . (2)

عنه علیه السلام :فِطنَةُ الفَهمِ لِلمَواعِظِ مِمّا یَدعو النَّفسَ إلَی الحَذَرِ مِن الخَطأِ . (3)

عنه علیه السلام :العاقِلُ مَنِ اتَّعَظَ بغَیرِهِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن وَعَظَکَ أحسَنَ إلَیکَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن وَعظَکَ فلا تُوحِشْهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :بَینا موسَی بنُ عِمرانَ علیه السلام یَعِظُ أصحابَهُ إذْ قامَ رجُلٌ فشَقَّ قَمیصَهُ، فأوحی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلَیهِ : یا موسی ، قُل لَهُ : لا تَشُقَّ قَمیصَکَ، و لکنِ اشرَحْ لی عَن قَلبِکَ . (7)

عنه علیه السلام :السَّعیدُ یَتَّعِظُ بمَوعِظَةِ التَّقوی و إن کانَ یُرادُ بِالمَوعِظَةِ غَیرُهُ . (8)

امام علی علیه السلام :هر که از مردم پند نگیرد، خداوند او را مایه پند مردم قرار دهد.

امام علی علیه السلام :از دیگری پند بگیر و مایه پند و عبرت دیگری مباش.

امام علی علیه السلام :هوش و توانایی فهمیدن اندرزها از عواملی است که آدمی را به پرهیز از خطا فرا می خواند.

امام علی علیه السلام :خردمند کسی است که از دیگران پند گیرد.

امام علی علیه السلام :کسی که تو را اندرز دهد، به تو خوبی کرده است.

امام علی علیه السلام :کسی را که به تو اندرز می دهد، از خود مَران.

امام صادق علیه السلام :در حالی که موسی بن عمران یاران خود را اندرز می داد ناگاه مردی برخاست و پیراهن خود را درید. خداوند عزّ و جلّ به او وحی فرمود که: ای موسی! به او بگو: پیراهنت را از هم نَدَر، بلکه دلت را برای من بگشای.

امام صادق علیه السلام :انسان سعادتمند، اندرزِ به تقوا را آویزه گوش خود می کند، هرچند مخاطب آن اندرز کسی دیگر باشد.

ص :326


1- غرر الحکم : 8931.
2- کنز الفوائد : 1/279.
3- تحف العقول : 96 .
4- غرر الحکم : 1284.
5- غرر الحکم : 7924.
6- غرر الحکم : 7828.
7- الکافی : 8/129/98.
8- الکافی : 8/151/132.

548 - التَّوفیق

548 - توفیق

اشاره

(1)

(2)

ص :327


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 5 / 162 باب 7 «الهدایة و الإضلال و التوفیق و الخِذلان».
2- انظر: عنوان : 530 «الهدایة» ، 314 «الضلالة» ، 62 «الجبر» ، 233 «السعادة» ، 273 «الشقاوة». الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 602 ، النیّة : باب 3923 ، الامتحان : باب 3586.

4082 - التَّوفیقُ
4082 - توفیق

الکتاب :

قَالَ یَا قَوْمِ أَ رأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقا حَسَنا وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلَی مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الاْءِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّوفیقُ عِنایَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ رَحمَةٌ . (3)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ مِن جَذَباتِ الرَّبِّ . (4)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ عِنایَةُ الرَّحمنِ . (5)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ أوَّلُ النِّعمَةِ . (6)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ قائدُ الصَّلاحِ . (7)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ أشرَفُ الحَظَّینِ . (8)

4082

توفیق

قرآن:

«گفت: ای قوم من! بیندیشید، اگر از جانب پروردگارم دلیلی روشن داشته باشم و او از سوی خود روزی نیکویی به من داده باشد [آیا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمی خواهم در آنچه شما را از آن باز می دارم مخالفت کنم[و خود مرتکب آن شوم]. من قصدی جز اصلاح [مردم] در حد توان خود ندارم و توفیق من جز به [یاری] خدا نیست. بر او توکّل کرده ام و به سوی او باز می گردم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :توفیق، عنایت [الهی ]است.

امام علی علیه السلام :توفیق، رحمت [الهی ]است.

امام علی علیه السلام :توفیق، از کشش های پروردگار است.

امام علی علیه السلام :توفیق، عنایت خداوند رحمان است.

امام علی علیه السلام :توفیق، نخستین نعمت است.

امام علی علیه السلام :توفیق، کشاننده به سوی پاکی و صلاح است.

امام علی علیه السلام :توفیق، با ارزشترین دو نصیب است.

ص :328


1- هود : 88.
2- غرر الحکم : 73.
3- غرر الحکم : 162.
4- غرر الحکم : 539.
5- غرر الحکم : 952.
6- غرر الحکم : 545.
7- غرر الحکم : 295.
8- غرر الحکم : 1642.

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ رأسُ النَّجاحِ . (1)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ رأسُ السَّعادَةِ . (2)

عنه علیه السلام :بِالتَّوفیقِ تَکونُ السَّعادَةُ . (3)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ مِفتاحُ الرِّفقِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أمَدَّهُ التَّوفیقُ أحسَنَ العَمَلَ . (5)

عنه علیه السلام :مَن لَم یُمِدَّهُ التَّوفیقُ لَم یُنِبْ إلَی الحَقِّ . (6)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَتَمَتَّعُ بِالعِبادَةِ مَن لَم یُعِنْهُ التَّوفیقُ ؟! (7)

عنه علیه السلام :لا یَنفَعُ اجتِهادٌ بغَیرِ تَوفیقٍ . (8)

عنه علیه السلام :خَیرُ الاجتِهادِ ما قارَنَهُ التَّوفیقُ . (9)

عنه علیه السلام :لا یَنفَعُ عِلمٌ بغَیرِ تَوفیقٍ . (10)

عنه علیه السلام :لا نِعمَةَ أفضَلُ مِن التَّوفیقِ . (11)

عنه علیه السلام :لا قائدَ کالتَّوفیقِ . (12)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سُبحانَهُ قد جَعَلَ لِلخَیرِ أهلاً ، و لِلحَقِّ دَعائمَ ، و لِلطّاعَةِ عِصَما ، و إنّ لَکُم عِندَ کُلِّ طاعَةٍ عَونا مِن اللّهِ سُبحانَهُ ، یَقولُ علَی الألسِنَةِ و یُثَبِّتُ الأفئدَةَ ، فیهِ کِفاءٌ لِمُکتَفٍ و شِفاءٌ لِمُشتَفٍ . (13)

امام علی علیه السلام :توفیق، رأس کامیابی است.

امام علی علیه السلام :توفیق، اساس خوشبختی است.

امام علی علیه السلام :با توفیق، سعادت باشد.

امام علی علیه السلام :توفیق، کلید نرمش (مدارا) است.

امام علی علیه السلام :هر که توفیق یارَش شود، عمل نیکو انجام دهد.

امام علی علیه السلام :هر که توفیق مَدَدش نکند، به حق رو نیاورد.

امام علی علیه السلام :چگونه از عبادت بهره مند شود کسی که توفیق یاریش نکرده است!

امام علی علیه السلام :هیچ کوششی بدون توفیق سود نمی بخشد.

امام علی علیه السلام :بهترین کوشش، آن است که با توفیق قرین شود.

امام علی علیه السلام :هیچ دانشی بی توفیق سود نبخشد.

امام علی علیه السلام :هیچ نعمتی برتر از توفیق نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ رهبری چون توفیق نیست.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان برای خوبی اهلی قرار داده و برای حق تکیه گاه هایی و برای طاعت نگه دارنده هایی و برای شما در هر طاعتی از جانب خداوند سبحان مَدَدی است که زبان ها را گویا و دل ها را استوار می سازد و همین خود برای کفایت خواه کفایت کننده ای است و برای شفا جو، شفایی.

ص :329


1- غرر الحکم : 942.
2- غرر الحکم : 858.
3- غرر الحکم : 4196.
4- غرر الحکم : 273.
5- غرر الحکم : 8470.
6- غرر الحکم : 9246.
7- غرر الحکم : 7005.
8- غرر الحکم : 10802.
9- غرر الحکم : 5008.
10- غرر الحکم : 10680.
11- غرر الحکم : 10637.
12- نهج البلاغة : الحکمة 113.
13- نهج البلاغة : الخطبة 214 .

عنه علیه السلام :عِبادَ اللّهِ ، سَلُوا اللّهَ الیَقینَ ؛ فإنَّ الیَقینَ رأسُ الدِّینِ ......... و ارغَبوا إلَیهِ فی التَّوفیقِ ؛ فإنّهُ اُسٌّ وَثیقٌ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ إذا أرادَ بعَبدٍ خَیرا وَفَّقَهُ لإنفاذِ أجَلِهِ فی أحسَنِ عَمَلِهِ ، و رَزَقَهُ مُبادَرَةَ مَهَلِهِ فی طاعَتِهِ قَبلَ الفَوتِ . (2)

عنه علیه السلام :ما أمَرَ اللّهُ سُبحانَهُ بشیءٍ إلاّ و أعانَ علَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :نَحمَدُهُ علی ما وَفَّقَ لَهُ مِن الطّاعَةِ ، و ذادَ عَنهُ مِن المَعصِیَةِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحسَنِ علیه السلام فی الاجتِنابِ عنِ الشُّبُهاتِ _: و ابدَأْ قَبلَ نَظَرِکَ فی ذلکَ بالاستِعانَةِ بإلهِکَ ، و الرَّغبَةِ إلَیهِ فی تَوفیقِکَ ، و تَرکِ کُلِّ شائبَةٍ أولَجَتکَ (5) فی شُبهَةٍ ، أو أسلَمَتکَ إلی ضَلالَةٍ . (6)

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از خداوند یقین مسألت کنید؛ زیرا یقین رأس دین است ......... و از او توفیق طلب کنید؛ زیرا که توفیق بنیادی استوار است.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد به او توفیق می دهد تا عمرش را در بهترین کارهایش سپری کند و شتافتن در طاعت او، پیش از فرا رسیدن مرگ را روزیش گرداند .

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان به هیچ چیزی فرمان نداد، مگر اینکه در آن کار [بنده را ]کمک کرد.

امام علی علیه السلام :خداوند را برای توفیقی که به انجام طاعت و ترک معصیت داده است می ستاییم.

امام علی علیه السلام_ در سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام در اجتناب از شبهات _فرمود : و پیش از آنکه در این باره بیندیشی، نخست از خدای خود استعانت خواه و از او توفیق بطلب و هر شائبه ای را که به شبهه ات اندازد یا به گمراهیت کشاند، رها کن.

ص :330


1- تحف العقول : 150.
2- غرر الحکم : 3587.
3- غرر الحکم : 9572.
4- نهج البلاغة : الخطبة 194.
5- الشائبة : الشیء الغریب یختلط بغیره، و الدنس و القذر و نحوهما . أولجه : أدخله (المعجم الوسیط : 1/499 و ج 2 1055) .
6- نهج البلاغة : الکتاب 31.

عنه علیه السلام_ فی خِتامِ کِتابِهِ للأشتَرِ _: و أنا أسألُ اللّهَ بسَعَةِ رَحمَتِهِ ، و عَظیمِ قُدرَتِهِ علی إعطاءِ کُلِّ رَغبَةٍ ، أن یُوَفِّقَنی و إیّاکَ لِما فیهِ رِضاهُ مِن الإقامَةِ علَی العُذرِ الواضِحِ إلَیهِ و إلی خَلقِهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی خِتامِ کِتابِهِ إلی قُثَمَ بنِ العبّاسِ _: وفَّقَنا اللّهُ و إیّاکُم لِمَحابِّهِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دُعائهِ فی مَکارِمِ الأخلاقِ _: اللّهُمّ و أنطِقْنی بِالهُدی ، و ألهِمْنی التَّقوی ، و وفِّقْنی لِلّتی هِی أزکی ، و استَعمِلْنی بما هُو أرضی . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ و الإمامُ الباقرُ علیهما السلام_ کانا یَدعُوانِ بهِ فی کُلِّ یَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و وفِّقْنی فیهِ لِلَیلَةِ القَدرِ علی أفضَلِ حالٍ تُحِبُّ أن یَکونَ عَلَیها أحَدٌ مِن أولیائکَ و أرضاها لَکَ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا نِعمَةَ کالعافِیَةِ ، و لا عافِیَةِ کَمُساعَدَةِ التَّوفیقِ . (5)

امام علی علیه السلام_ در پایان فرمان خود به مالک اشتر _نوشت : خداوند را به گستردگی رحمتش و قدرت بی منتهایش بر برآوردن هر خواهشی سوگند می دهم و از او مسألت می کنم، مرا و تو را در آنچه مورد رضایت اوست توفیق دهد تا هم نزد او و هم نزد خلقش عذرمان روشن باشد.

امام علی علیه السلام_ در پایان نامه خود به قُثم بن عباس _نوشت: خداوند ما و شما را در انجام آن چیزهایی که دوست دارد، توفیق عطا فرماید.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _: بار خدایا! زبانم را به هدایت گویا کن و به من تقوا الهام فرما و به آن کار که پاکتر و بالنده تر است توفیقم ده و در راهی که [نزد تو ]پسندیده تر است به کارم گیر.

امام زین العابدین و امام باقر علیهما السلام_ در هر روز ماه رمضان با این دعا _می گفتند: بار خدایا! بر محمّد و آل او درود فرست و مرا توفیق ده تا در شب قدر بهترین حالتی را که دوست داری هر یک از دوستان تو داشته باشند و بیش از هر حالی مورد رضایت توست، داشته باشم.

امام باقر علیه السلام :نعمتی چون عافیت نیست، و عافیتی چون یاریِ توفیق.

ص :331


1- . نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- نهج البلاغة : الکتاب 67.
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
4- الإقبال : 1/204.
5- تحف العقول : 286.

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن «لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ» _: مَعناهُ لا حَولَ لَنا عَن مَعصِیَةِ اللّهِ إلاّ بِعَونِ اللّهِ ، و لا قُوَّةَ لَنا علی طاعَةِ اللّهِ إلاّ بِتَوفیقِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما عَلِمَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنّ جَبرئیلَ مِن قِبَلِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ إلاّ بِالتَّوفیقِ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ أیُّوبَ النَّبیَّ علیه السلام قالَ: یا ربِّ ، ما سَألتُکَ شَیئا مِن الدُّنیا قَطُّ ، و داخَلَنی (و داخَلَهُ) شَیءٌ ، فأقبَلَت إلَیهِ سَحابَةٌ حتّی نادَتهُ : یا أیُّوبُ ، مَن وَفَّقَکَ لِذلکَ ؟ قالَ : أنتَ یا رَبِّ . (3)

بحار الأنوار :إنَّ رَجُلاً سَألَ العالِمَ علیه السلام فقالَ : أ لَیسَ أنا مُستَطیعٌ لِما کُلِّفتُ ؟ فقالَ لهُ : ما الاستِطاعَةُ عِندَکَ ؟ قالَ : القُوَّةُ علَی العَمَلِ . قالَ لَهُ علیه السلام : قَد اُعطِیتَ القُوَّةَ إن اُعطِیتَ المَعُونَةَ . قالَ لَهُ الرّجُلُ : فَما المَعُونَةُ ؟ قالَ : التَّوفیقُ . قالَ : فلِمَ إعطاءُ التَّوفیقِ ؟ قالَ : لَو کُنتَ مُوَفَّقا کُنتَ عامِلاً ، و قَد یَکونُ الکافِرُ أقوی مِنکَ و لا یُعطی التَّوفیقَ فلا یَکونُ عامِلاً .

ثُمّ قالَ علیه السلام : أخبِرْنی عَنکَ ؛ مَن خَلَقَ فِیکَ القُوَّةَ ؟ قالَ الرّجُلُ : اللّهُ تبارکَ و تعالی . قالَ العالِمُ : هَل تَستَطیعُ بتِلکَ القُوَّةِ دَفعَ الضُّرِّ عَن نَفسِکَ و أخذَ النَّفعِ إلَیها بغَیرِ العَونِ مِن اللّهِ تبارکَ و تعالی ؟ قالَ : لا ، قالَ : فلِمَ تَنتَحِلُ ما لا تَقدِرُ علَیهِ ؟ ! ثُمّ قالَ : أینَ أنتَ عَن قَولِ العَبدِ الصّالِحِ: «و ما تَوْفِیقِی إلاّ بِاللّهِ» (4) ؟! (5)

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای جمله «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه » _فرمود : معنایش این است که ما حول و قدرت روی گرداندن از معصیت خدا نداریم، مگر به یاری خدا، و قوّت و توانایی بر طاعت خدا نداریم، مگر با توفیق خداوند عزّ و جلّ.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله جز با توفیق [خداوند ]ندانست که جبرئیل از جانب خداوند عزّ و جلّ آمده است.

امام کاظم علیه السلام :ایّوب پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: پروردگارا! من هرگز چیزی دنیوی از تو نخواستم _ و حالت عجب و غرور به او دست داد _ در این هنگام قطعه ای ابر به طرف او آمد و ندایش داد که: ای ایّوب! چه کسی توفیق این کار را به تو داد؟ [ایّوب خطاب به خداوند ]عرض کرد: تو ای پروردگار من.

بحار الأنوار:مردی از امام کاظم علیه السلام پرسید: آیا نه این است که من نسبت به آنچه مکلّف شده ام استطاعت دارم؟ حضرت فرمود : از نظر تو استطاعت چیست؟ عرض کرد: توانایی بر کار. فرمود: البته به تو توانایی داده شده اگر مَدَد داده شده باشی. مرد عرض کرد: مدد چیست؟ فرمود: توفیق. عرض کرد: توفیق دادن برای چه؟ فرمود: اگر توفیق داده شده باشی عمل می کنی [و گر نه ]ممکن است کافر از تو قویتر و تواناتر باشد، اما چون توفیق به او داده نمی شود عمل نمی کند.

پس حضرت فرمود: به من بگو: چه کسی توانایی را در تو آفریده است؟ مرد عرض کرد: خداوند تبارک و تعالی. عالم علیه السلام سپس فرمود: آیا بدون کمک خداوند تبارک و تعالی، تو می توانی با این نیرو و توانایی نسبت به خودت دفع ضرر و جلب منفعت کنی؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: پس، چرا چیزی را که در توان و اختیار تو نیست به خودت نسبت می دهی؟ سپس فرمود: به یاد آر گفته آن عبد صالح را که گفت: «و توفیق من جز به [کمک] خدا نیست».

ص :332


1- التوحید : 242/3.
2- التوحید : 242/2.
3- الزهد للحسین بن سعید : 69/183.
4- هود : 88 .
5- بحار الأنوار : 5/42/68.

(1)

4083 - التَّوفیقُ وَالخِذلانُ
4083 - توفیق و واگذاری

الکتاب :

إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ المَعاصِی یَستَولی بِها الخِذلانُ علی صاحِبِها حتّی تُوقِعَهُ بما هُوَ أعظَمُ مِنها . (3)

4083

توفیق و وا گذاری

قرآن:

«اگر خدا شما را یاری کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر وا گذاردتان چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد کرد؟ و مؤمنان باید فقط به خدا توکّل کنند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به وسیله گناهان، خذلان بر گنهکار مستولی می شود تا جایی که او را در گناهانِ بزرگتر می اندازد.

ص :333


1- (انظر) السعادة : باب 1801. الامتحان : باب 3589.
2- آل عمران : 160.
3- تنبیه الخواطر : 2/102.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّوفیقُ و الخِذلانُ یَتَجاذَبانِ النَّفسَ ، فأیُّهُما غَلَبَ کانَت فی حَیِّزِهِ . (1)

عنه علیه السلام :التَّوفیقُ مُمِدُّ العَقلِ ، الخِذلانُ مُمِدُّ الجَهلِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «و مَا تَوْفِیقی إلاّ بِاللّهِ» و قَولِهِ: «إنْ یَنْصُرْکُمُ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ و إنْ یَخْذُلْکُم فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» _: إذا فَعَلَ العَبدُ ما أمرَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ مِن الطّاعَةِ کانَ فِعلُهُ وَفْقا لأمرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و سُمِّیَ العَبدُ بهِ مُوَفَّقا ، و إذا أرادَ العَبدُ أن یَدخُلَ فی شیءٍ مِن مَعاصِی اللّهِ فَحالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی بَینَهُ و بَینَ تِلکَ المَعصِیَةِ فتَرَکَها کانَ تَرکُهُ لَها بِتَوفیقِ اللّهِ تعالی ذِکرُهُ ، و مَتی خَلّی بَینَهُ و بَینَ تِلکَ المَعصِیَةِ فلَم یَحُلْ بَینَهُ و بَینَها حتّی یَرتَکِبَها فَقَد خَذَلَهُ و لَم یَنصُرْهُ و لَم یُوَفِّقْهُ . (3)

امام علی علیه السلام :توفیق و وا گذاری ، هر یک نفْس را به طرف خود می کشد و هر کدام چیره شد، نفْس در جانب او قرار می گیرد.

امام علی علیه السلام :توفیق، مددکار خرد است و خذلان (یاری نرساندن خدا) مددکار نادانی.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «توفیق من جز به [یاری] خدا نیست» و آیه «اگر خدا شما را یاری کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر وا گذاردتان چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد کرد؟ و مؤمنان باید فقط به خدا توکّل کنند» _فرمود : هرگاه بنده طاعتی را که خداوند عزّ و جلّ بدان فرمان داده است انجام دهد، عمل او موافق فرمان خداوند عزّ و جلّ می باشد و بدین سبب بنده را موفّق نامیده اند و هرگاه بنده بخواهد در موردی نافرمانی خداوند کند و خدای تبارک و تعالی میان او و آن معصیت حایل شود و در نتیجه بنده آن را مرتکب نشود این ترک گناه او به توفیق خداوند تبارک و تعالی بوده است. اما هرگاه جلو او را از آن معصیت نگیرد و به حال خود رهایش کند تا مرتکب آن گناه شود، خداوند او را وا گذارده و یاریش نرسانده و توفیقش نداده است.

ص :334


1- . غرر الحکم : 1781.
2- غرر الحکم : 718 و 719.
3- . التوحید : 242/1.

4084 - ما هُوَ مِنَ التَّوفیقِ
4084 - آنچه از توفیق به شمار می آید

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کَما أنَّ الجِسمَ و الظِّلَّ لا یَفتَرِقانِ ، کذلکَ الدِّینُ و التَّوفیقُ لا یَفتَرِقانِ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ؛ إنّهُ مَنِ استَنصَحَ اللّهَ وُفِّقَ ، و مَنِ اتَّخَذَ قولَهُ دَلیلاً هُدِیَ لِلّتی هِی أقوَمُ ؛ فإنَّ جارَ اللّهِ آمِنٌ ، و عَدُوَّهُ خائفٌ . (2)

عنه علیه السلام :مَنِ استَنصَحَ اللّهَ حازَ التَّوفیقَ . (3)

عنه علیه السلام :مَن کانَ لَهُ مِن نَفسِهِ یَقَظَةٌ کانَ علَیهِ مِن اللّهِ حَفَظَةٌ . (4)

4084

آنچه از توفیق به شمار می آید

امام علی علیه السلام :حفظ تجربه از توفیق [الهی ]است.

امام علی علیه السلام :درنگ کردن هنگام حیرت، یکی از توفیقات است.

امام علی علیه السلام :امکان گناه نیافتن، یکی از نعمت هاست.

4085 - ما یوجِبُ التَّوفیقَ
4085 - آنچه موجب توفیق می شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن التَّوفیقِ حِفظُ التَّجرِبَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مِن التَّوفیقِ الوُقوفُ عِندَ الحَیرَةِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن النِّعمَةِ تَعَذُّرَ المَعاصِی . (7)

4085

آنچه موجب توفیق می شود

امام علی علیه السلام :همان گونه که جسم و سایه از هم جدا نمی شوند، دینداری و توفیق نیز از یکدیگر جدا نمی شوند.

امام علی علیه السلام :ای مردم! هر که خدا را مرشد و خیرخواه خود بگیرد، توفیق یابد و هر که گفتار او را راهنمای خویش قرار دهد، به راه و آیینی که استوارتر است رهنمون شود؛ زیرا که پناهنده خدا در امان است و دشمن او در هراس.

امام علی علیه السلام :هر که خدا را مرشد و خیرخواه خود بگیرد، به توفیق دست یابد.

امام علی علیه السلام :هر که بیدار باشی درونی داشته باشد، از جانب خداوند بر او نگهبانانی باشد.

ص :335


1- غرر الحکم : 7218.
2- نهج البلاغة : الخطبة 147.
3- غرر الحکم : 8477.
4- غرر الحکم : 8747.
5- نهج البلاغة : الحکمة 211.
6- تحف العقول : 83.
7- غرر الحکم : 3395.

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی عُثمانَ بنِ حُنَیفٍ، مُخاطِبا لِلدُّنیا _: هَیهاتَ ! مَن وَطِئَ دَحضَکِ زَلِقَ ، و مَن رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ،و مَنِ ازْوَرَّ عَن حَبائلِکِ وُفِّقَ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در بخشی از نامه خود به عثمان بن حنیف، خطاب به دنیا _نوشت : هیهات! هر که در لغزشگاه تو گام نهاد لغزید و آنکه به قسمت های ژرف تو آمد غرق شد و هر که از بندهای دامَت کناره گرفت، توفیق (رستگاری) یافت.

ص :336


1- نهج البلاغة : الکتاب 45.
2- (انظر) الجهاد (الإجتهاد فی طاعة اللّه ) : باب 602. السعادة : باب 1800. الشقاوة : باب 2036. النیّة : باب 3923.

549 - الوَفاء

549 - وفاداری

اشاره

(1)

(2)

ص :337


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 91 باب 47 «لزوم الوفاء بالوعد». کنز العمّال : 3 / 436 «وفاء العهد». بحار الأنوار : 71 / 260 باب 74 «الوفاء بما جعل للّه علی نفسه».
2- انظر: عنوان 373 «العهد» ، 546 «الوعد». العدل : باب 2511 ، الغدر : باب 2992. الذَّنْب : باب 1388 حدیث 6861 ، النفاق : باب 3873. الجنّة : باب 560 حدیث 2733.

4086 - الوَفاءُ
4086 - وفاداری

الکتاب :

یَا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الأنْعَامِ إِلاَّ مَا یُتْلَی عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ» . (1)

وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً» . (2)

وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عَاهَدُوا» . (3)

التّفسیر:

یدلّ الکتاب کما تری من ظاهر قوله تعالی : «أوْفُوا بالعُقُودِ» علَی الأمر بِالوفاء بِالعقود ، و هو بظاهره عامّ یشمل کلّ ما یصدق علیه العقد عرفا ممّا یلائم الوفاء . و العقد هو کلّ فعل أو قول یمثّل معنَی العقد اللغویّ ، و هو نوع ربط شیء بشیء آخر بحیث یلزمه و لا ینفکّ عنه ، کعقد البیع الذی هو ربط المبیع بِالمشتری ملکا بحیث کان له أن یتصرّف فیه ما شاء ، و لیس للبائع بعد العقد ملک و لا تصرّف ، و کعقد النکاح الذی یربط المرأة بِالرجل بحیث له أن یتمتّع منها تمتّع النکاح ، و لیس للمرأة أن تمتّع غیره من نفسها ، و کالعهد الذی یمکّن فیه العاهد المعهود له من نفسه فیما عهده و لیس له أن ینقضه .

و قد أکّد القرآن فی الوفاء بِالعقد و العهد بجمیع معانیه و فی جمیع معانیه و فی جمیع مصادیقه ، و شدّد فیه کلّ التشدید ، و ذمّ الناقضین للمواثیق ذمّا بِالغا ، و أوعدهم إیعادا عنیفا ، و مدح الموفین بعهدهم إذا عاهدوا فی آیات کثیرة لا حاجة إلی نقلها .

و قد أرسلت الآیات القول فیه إرسالاً یدلّ علی أنّ ذلک ممّا یناله الناس بعقولهم الفطریّة ، و هو کذلک ؛ و لیس ذلک إلاّ لأنّ العهد و الوفاء به ممّا لا غنی للإنسان فی حیاته عنه أبدا ، و الفرد و المجتمع فی ذلک سیّان ، و إنّا لو تأمّلنا الحیاة الاجتماعیّة التی للإنسان وجدنا جمیع المزایا التی نستفید منها و جمیع الحقوق الحیویّة الاجتماعیّة التی نطمئنّ إلیها مبنیّة علی أساس العقد الاجتماعیّ العامّ و العقود و العهود الفرعیّة التی تترتّب علیه ، فلا نملّک من أنفسنا للمجتمعِین شیئا و لا نملک منهم شیئا إلاّ عن عقد عملیّ و إن لم نأت بقول ؛ فإنّما القول لحاجة البیان ، و لو صحّ للإنسان أن ینقض ما عقده و عهد به اختیارا لتمکّنه منه بقوّة أو سلطة أو بطش أو لعذر یعتذر به کان أوّل ما انتقض بنقضه هو العدل الاجتماعیّ ، و هو الرکن الذی یلوذ به و یأوی إلیه الإنسان من إسارة الاستخدام و الاستثمار .

و لذلک أکّد اللّه سبحانه فی حفظ العهد و الوفاء به ، قال تعالی : «و أوْفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهْدَ کانَ مَسْؤولاً» (4) و الآیة تشمل العهد الفردیّ الذی یعاهد به الفرد الفرد ، مثل غالب الآیات المادحة للوفاء بِالعهد و الذامّة لنقضه ، کما تشمل العهد الاجتماعیّ الدائر بین قوم و قوم و اُمّة و اُمّة ، بل الوفاء به فی نظر الدین أهمّ منه بِالعهد الفردیّ ؛ لأنّ العدل عنده أتمّ و البلیّة فی نقضه أعمّ . و لذلک أتَی الکتاب العزیز فی أدقّ موارده و أهونها نقضا بِالمنع عن النقض بأصرح القول و أوضح البیان ، قال تعالی : «بَراءةٌ مِنَ اللّهِ و رَسُولِهِ إلَی الّذِینَ عاهَدتُم مِنَ المُشْرِکینَ * فَسِیحوا فِی الأرضِ أرْبَعَةَ أشْهُرٍ و اعْلَمُوا أنَّکُم غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ و أنَّ اللّهَ مُخْزِی الکافِرینَ * و أذانٌ مِنَ اللّهِ و رَسُولِهِ إلَی النّاسِ یَومَ الحَجِّ الأکْبَرِ أنَّ اللّهَ بَریءٌ مِنَ المُشرِکِینَ و رَسُولُهُ فإنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ و إنْ تَوَلَّیْتُمْ فاعْلَمُوا أنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ و بَشِّرِ الّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ ألیمٍ * إلاّ الّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ المُشْرِکینَ ثُمَّ لَم یَنْقُصُوکُمْ شَیْئا و لَمْ یُظاهِروا علَیْکُمْ أحَدا فأتِمُّوا إلَیْهِم عَهْدَهُم إلی مُدَّتِهِم إنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقینَ * فإذا انسَلَخَ الأشْهُرُ الحُرُمُ فاقْتُلوا المُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ و خُذُوهُمْ و احْصُرُوهُمْ و اقْعُدوا لَهُم کُلَّ مَرْصَدٍ» . (5) و الآیات کما یدلّ سیاقها نزلت بعد فتح مکّة و قد أذلّ اللّه رقاب المشرکین و أفنی قوّتهم و أذهب شوکتهم ، و هی تعزم علَی المسلمین أن یطهّروا الأرض التی ملکوها و ظهروا علیها من قذارة الشرک ، و تهدر دماء المشرکین من دون أیّ قید و شرط إلاّ أن یؤمنوا ، و مع ذلک تستثنی قوما من المشرکین بینهم و بین المسلمین عهد عدم التعرّض ، و لا تجیز للمسلمین أن یمسّوهم بسوء حینما استضعفوا و استذلّوا ،فلا مانع من ناحیتهم یمنع و لا دافع یدفع ، کلّ ذلک احتراما للعهد و مراعاةً لجانب التقوی .

نعم ، علی ناقض العهد بعد عقده أن ینقض العهد الذی نقضه و یتلقّی هباءً باطلاً ، اعتداءً علیه بمثل ما اعتدی به ، قال تعالی : «کَیْفَ یَکونُ لِلمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللّهِ و عِنْدَ رَسُولِهِ إلاّ الّذِینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ المَسْجِدِ الحَرامِ فَما اسْتَقاموا لَکُمْ فاسْتَقیموا لَهُمْ إنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقِینَ * _ إلی أن قالَ _ لا یَرْقُبُونَ فی مُؤمِنٍ إلاًّ و لا ذِمَّةً و اُولئکَ هُمُ المُعْتَدونَ * فإنْ تابُوا و أقامُوا الصَّلاةَ و آتَوُا الزَّکاةَ فإخْوانُکُمْ فی الدِّینِ و نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمونَ * و إنْ نَکَثوا أیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنوا فی دِینِکُمْ فقاتِلوا أئمَّةَ الکُفْرِ إنَّهُمْ لا أیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ» (6) ، و قال تعالی : «فمَنِ اعْتَدی علَیْکُمْ فاعْتَدوا علَیْهِ بمِثْلِ ما اعْتَدی علَیْکُم و اتَّقُوا اللّهَ» (7) ، و قال تعالی : «و لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أنْ صَدُّوکُمْ عَنِ المَسْجِدِ الحَرامِ أنْ تَعْتَدوا و تَعاوَنُوا علَی البِرِّ و التَّقْوی و لا تَعاوَنوا علَی الإثْمِ و العُدْوانِ و اتَّقُوا اللّهَ» . (8)

و جملة الأمر : أنّ الإسلام یری حرمة العهد و وجوب الوفاء به علَی الإطلاق ، سواء انتفع به العاهد أو تضرّر بعد ما أوثق المیثاق ؛ فإنّ رعایة جانب العدل الاجتماعیّ ألزم و أوجب من رعایة أیّ نفع خاصّ أو شخصیّ ، إلاّ أن ینقض أحد المتعاهدَین عهده فللمتعاهد الآخر نقضه بمثل ما نقضه و الاعتداء علیه بمثل ما اعتدی علیه ؛ فإنّ فی ذلک خروجا عن رقّیّة الاستخدام و الاستعلاء المذمومة التی ما نهض ناهض الدین إلاّ لإماطتها.

و لَعَمری إنّ ذلک أحد التعالیم العالیة التی أتی بها دین الإسلام لهدایة الناس إلی رعایة الفطرة الإنسانیّة فی حکمها ، و التحفّظ علَی العدل الاجتماعیّ الذی لا ینتظم سلک الاجتماع الإنسانیّ إلاّ علی أساسه و إماطة مظلمة الاستخدام و الاستثمار ، و قد صرّح به الکتاب العزیز و سار به النبیّ صلی الله علیه و آله فی سیرته الشریفة . و لو لا أنّ البحث بحث قرآنیّ لذکرنا لک طرفا من قصصه علیه أفضل الصلاة و السلام فی ذلک ، و علیک بِالرجوع إلَی الکتب المؤلّفة فی سیرته و تاریخ حیاته .

و إذا قایست بین ما جرت علیه سنّة الإسلام من احترام العهد و ما جرت علیه سنن الاُمم المتمدّنة و غیر المتمدّنة _ و لا سیّما ما نسمعه و نشاهده کلّ یوم من معاملة الاُمم القویّة مع الضعیفة فی معاهداتهم و معاقداتهم و حفظها لها ما درّت لهم أو استوجبته مصالح دولتهم ، و نقضها بما یسمّی عذرا _ وجدت الفرق بین السُّنّتین فی رعایة الحقّ و خدمة الحقیقة .

و من الحریّ بِالدین ذاک و بسننهم ذلک ؛ فإنّما هناک منطقان : منطق یقول : إنّ الحقّ تجب رعایته کیفما کان و فی رعایته منافع المجتمع ، و منطق یقول : إنّ منافع الاُمّة تجب رعایتها بأیّ وسیلة اتّفقت و إن دحضت الحقّ . و أوّل المنطقین منطق الدین ، و ثانیهما منطق جمیع السنن الاجتماعیّة الهمجیّة أو المتمدّنة من السنن الاستبدادیّة والدیموقراطیّة و الشیوعیّة و غیرها .

و قد عرفت مع ذلک أنّ الإسلام فی عزیمته فی ذلک لا یقتصر علَی العهد المصطلح ، بل یُعمّم حکمه إلی کلّ ما بنی علیه بناء و یوصی برعایته ، و لهذا البحث أذیال ستعثر علیها فی مستقبل الکلام إن شاء اللّه تعالی . (9)

4086

وفاداری

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! به قراردادها وفا کنید. برای شما [گوشت] چارپایان حلال گردیده، جز آنچه [حکمش ]بر شما خوانده می شود، در حالی که نباید شکار را در حال احرام حلال بشمرید. خدا هرچه بخواهد فرمان می دهد».

«و به مال یتیم _ جز به بهترین وجه _ نزدیک مشوید تا به رشد خود برسد و به پیمان وفا کنید زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد».

«و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفا دارند».

تفسیر:

به طوری که از ظاهر آیه «اوفوا بالعقود» ملاحظه می کنید، قرآن دلالت بر امر به وفای به قراردادها می کند و ظاهر این امر عامّ است و همه چیزهایی را که عرفا عنوان قرارداد بر آن صادق و با وفا سازگار است شامل می شود. «عقد» عبارت از هر فعل یا قولی است که نمایانگر معنای لغوی عقد (پیوند زدن _ گره زدن) باشد و آن نوعی ارتباط و پیوند میان دو چیز است، به طوری که ملازم هم باشند و از یکدیگر جدا نشوند. مانند عقد بیع که کالای مورد معامله را طوری به خریدار ارتباط می دهد که می تواند به دلخواه خود در آن دخل و تصرّف کند و فروشنده، بعد از عقد، حقّ هیچ گونه ملکیت و تصرّفی در آن ندارد و یا مانند عقد ازدواج که زن را به مرد به گونه ای ربط و پیوند می دهد که مرد حق دارد از زن بهره برداری زناشویی کند، و زن حق ندارد غیر او را از خودش بهره مند سازد و یا مانند عهد و پیمان که در آن عهد کننده ، کسی را که با او عهد بسته شده است، در مواردی که عهد بسته، بر خود مسلّط می کند و حق ندارد آن عهد را بشکند.

قرآن در آیات بسیاری که نیاز به بازگو کردن آنها نیست، درباره وفای به عهد همه جانبه و در همه معانی آن و همه مصادیقش، تأکید و بسیار سختگیری کرده است و پیمان شکنان را به شدّت نکوهش نموده و تهدیدهای سختی کرده است و در مقابل کسانی را که به عهد و پیمان های خود وفادار و پایبندند، ستوده است.

آیات قرآن، درباره وفای بدون قید و شرط به عهد و عقود سخن گفته است و این نشان می دهد که این موضوع از جمله اموری است که مردم با عقل فطری خود به آن می رسند و همین طور هم هست. علّتش هم این است که عهد و وفای به عهد از اموری است که آدمی هرگز در زندگی خود از آن بی نیاز نیست و از این لحاظ فرد و جامعه یکسانند. ما اگر در زندگی اجتماعی انسان تأمّل و دقت کنیم، متوجّه خواهیم شد که همه مزایایی که ما از آنها بهره مند می شویم و کلّیه حقوق زندگی اجتماعی که به آنها تکیه می کنیم بر پایه قرارداد عام اجتماعی و قراردادها و پیمان های فرعی مترتّب بر آن قرارداد عام استوارند؛ زیرا ما هیچ چیز از خودمان را به تملیک افراد جامعه در نمی آوریم و مالک هیچ چیزِ متعلّق به آنها نمی شویم، مگر بر اساس یک عقد و قرارداد عملی هرچند به زبان نیاوریم . زیرا گفتار در جایی لازم است که موضوع مبهم باشد و احتیاج به توضیح و بیان داشته باشد. اگر جایز باشد که انسان قرارداد یا عهدی را که بسته است، به دلیل برخورداری از زور و قدرت و یا هر عذر و بهانه ای، از روی اختیار نقض کند، اولین چیزی که با این نقض او شکسته خواهد شد، عدالت اجتماعی است، یعنی همان رکنی که انسان برای رهایی از اسارت بیگاری و بهره کشی بدان پناه می برد.

به همین دلیل است که خداوند سبحان به مواظبت بر عهد و پیمان و پایبندی بدان تأکید کرده است. خداوند متعال می فرماید: «و به عهد و پیمان وفا کنید، که از عهد و پیمان بازخواست خواهد شد». این آیه، همانند غالبِ آیاتِ ستاینده پیمانداری و نکوهنده پیمان شکنی، هم شامل عهد و پیمان فردی می شود که افراد با یکدیگر می بندند و هم شامل پیمان ها و قراردادهای اجتماعی می شود که گروهی با گروهی و ملّتی با ملّت دیگر می بندد و بلکه پایبندی به عهد و پیمان های اجتماعی، از نظر دین، مهمتر از وفاداری به پیمان های فردی است؛ زیرا با پایبندی به پیمان های اجتماعی، عدالت فراگیرتر و با نقض آنها گرفتاریها و مشکلات عمومی تر خواهد بود.

از همین رو، قرآن عزیز، در حسّاسترین مواردی که شکستن پیمان بسیار آسان و بی اهمّیت بوده است، با صریحترین گفتار و روشنترین بیان، از نقض عهد منع کرده و فرموده است: « [این آیات ]اعلام بیزاری (عدم تعهّد) است از طرف خدا و پیامبرش نسبت به آن مشرکانی که با ایشان پیمان بسته اید. پس [ای مشرکان! ]چهار ماه [دیگر با امنیّت کامل ]در زمین بگردید و بدانید که شما نمی توانید خدا را به ستوه آورید و این خداست که رسوا کننده کافران است. و [این آیات ]اعلامی است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر که خدا و پیامبرش در برابر مشرکان تعهّدی ندارند [با این حال] اگر [از کفر ]توبه کنید آن برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید، پس بدانید که شما خدا را درمانده نخواهید کرد و کسانی را که کفر ورزیدند از عذابی دردناک خبر ده. مگر آن مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید و چیزی از [تعهّدات خود نسبت به] شما فروگذار نکرده و کسی را بر ضدّ شما پشتیبانی ننموده اند. پس پیمان ایشان را تا [پایان] مدّتشان تمام کنید؛ چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد و وقتی که ماه های حرام سپری شد، مشرکان را هر کجا یافتید، بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید».

این آیات، به طوری که سیاق آنها دلالت دارد، بعد از فتح نازل شده است، یعنی زمانی که خداوند مشرکان را به ذلّت افکند و قدرت و شوکت آنان را از بین برد و این آیات مسلمانان را وا می دارد تا سرزمینی را که تصرّف کرده اند و بر آن چیره گشته اند از لوث شرک پاک سازند و ریختن خون مشرکان را بدون هیچ قید و شرطی _ مگر در صورتی که ایمان بیاورند _ حلال می شمارد. با این حال مشرکانی را که میان آنها و مسلمانان پیمان عدم تعرّض بوده، استثنا می کند و به مسلمانان اجازه نمی دهد که اکنون که این عدّه به ضعف و زبونی افتاده اند، آسیبی به ایشان برسانند. این در حالی بود که هیچ مانع و رادعی بر سر راه مسلمانان نبود که عهد آنان را بشکنند. همه اینها به منظور احترام نهادن به عهد و پیمان و مراعات جانب تقواست.

آری،تنها در صورتی که کسی پیمان شکنی کرده باشد، می شود پیمانی را که او شکسته است، شکست و آن پیمان را باطل و ملغی تلقّی کرد تا بدین وسیله مقابله به مثل شود. خداوند متعال می فرماید: «چگونه مشرکان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدی تواند بود مگر با کسانی که کنار مسجد الحرام پیمان بسته اید؟ پس تا با شما [بر سر عهد ]پایدارند، با آنان پایدار باشید ؛ زیرا خدا پرهیزگاران را دوست دارد _ تا آنجا که فرمود : _ درباره هیچ مؤمنی مراعات خویشاوندی و پیمانی را نمی کنند و ایشان همان تجاوز کارانند. پس اگر توبه کنند و نماز برپا دارند و زکات دهند، در این صورت برادران دینی شما می باشند و ما آیات [خود ]را برای گروهی که می دانند به تفصیل بیان می کنیم. و اگر سوگندهای خود را پس از پیمانِ خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید؛ چرا که آنان را هیچ پیمانی نیست، باشد که [از پیمان شکنی] باز ایستند». در جایی دیگر می فرماید: «پس هر کس بر ضدّ شما تجاوز کرد شما هم به همان اندازه ای که او تجاوز کرده است بر او تجاوز برید و از خدا بپرهیزید». نیز می فرماید: «و البته نباید کینه توزی گروهی که شما را از مسجد الحرام باز داشتند، شما را به تعدّی وا دارد ، و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدّی دستیار هم نشوید و از خدا پروا کنید».

خلاصه سخن آنکه اسلام، بعد از آنکه عهد و پیمانی بسته شد، رعایت حرمت آن و وجوب پایبندی بدان را مطلقا لازم می داند، خواه آن کسی که پیمان بسته است از پیمان متضرّر شود یا بهره مند گردد؛ زیرا رعایت جانب عدالت اجتماعی لازمتر و واجب تر از رعایت هر گونه منافع خصوصی یا شخصی است مگر اینکه یکی از طرفین معاهده عهد خود را بشکند که در این صورت طرف دیگر نیز می تواند، از باب مقابله به مثل و در پاسخ به تعدّی و تجاوز او، پیمان را نادیده بگیرد؛ چون این کار باعث می شود که انسان از بند استخدام و برتری جویی مذمومی که دین اصولاً برای از میان برداشتن آن آمده است، رها شود.

به جانم سوگند، این یکی از تعالیم والا و ارزشمندی است که دین اسلام به منظور هدایت مردم به سمت رعایت حکم فطرت انسانی و حفظ عدالت اجتماعی که نظم و انتظام جامعه انسانی جز بر پایه آن استوار نمی ماند و از بین بردن ستمِ استخدام و استثمار، آورده است و قرآن عزیز بدان تصریح فرموده و سیره شریف پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز همین بوده است و اگر نبود که بحث ما یک بحث قرآنی است، نمونه هایی از داستان های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در این زمینه ذکر می کردیم. در این باره می توانید به کتاب هایی که پیرامون سیره پیامبر و تاریخ زندگی آن حضرت نوشته شده است، مراجعه کنید.

با مقایسه میان شیوه اسلام و روش ملل متمدّن و غیر متمدّن درباره احترام به عهد و پیمان در می یابید که بین این دو شیوه در رعایت حقّ و خدمت به حقیقت فرق زیادی است، بویژه آنکه هر روز می بینیم و می شنویم که ملّت های نیرومند در معاهدات و پیمان های خود با ملّت های ضعیف چگونه رفتار می کنند، تا زمانی که برای آنها سود و منفعتی داشته باشد یا مصالح دولت و کشورشان ایجاب کند، پیمان ها را مراعات می کنند و در غیر این صورت با کمترین بهانه ای آن را می شکنند.

باید هم دین چنین روشی داشته باشد و آنان چنان روشی؛ زیرا در این جا دو منطق وجود دارد: یک منطق می گوید: هر طور شده باید حق را رعایت کرد و مراعات آن منافع جامعه را حفظ می کند و منطق دیگری می گوید: به هر وسیله ای که شده باید مصالح و منافع ملّت را حفظ کرد و لو با زیر پا گذاشتن حق. منطق اوّل منطق دین است و منطق دوم منطق کلیه مرام های اجتماعی، نیمه وحشی یا متمدّن، از مرامهای استبدادی گرفته تا دموکراتیک یا کمونیستی و جز اینها.

با این حال، همچنان که می دانید اسلام در تصمیم خود در این زمینه، به عهد و پیمان اصطلاحی بسنده نکرده است، بلکه حکم اسلام شامل هر چیزی است که مبنا و زیر بنای یک عمل و کار باشد و به رعایت همه اینها سفارش کرده است. این بحث دنباله هایی دارد که به خواست خدا، در گفتارهای آینده از آن آگاه خواهید شد.

ص :338


1- المائدة : 1.
2- الإسراء : 34.
3- البقرة : 177.
4- الإسراء : 34.
5- التوبة : 1 _ 5.
6- التوبة : 7 _ 12.
7- البقرة : 194.
8- المائدة : 2.
9- المیزان فی تفسیر القرآن : 5/158 _ 161.

ص :339

ص :340

ص :341

ص :342

ص :343

ص :344

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقرَبُکُم غَدا مِنّی فی المَوقِفِ أصدَقُکُم لِلحَدیثِ ، و أدَّاکُم لِلأمانَةِ ، و أوفاکُم بِالعَهدِ ، و أحسَنُکُم خُلقا ، و أقرَبُکُم مِن النّاسِ . (1)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیکترین شما به من در موقف فردای قیامت، راست گوترین شما و امانتدارترینتان و پایبندترین شما به عهد و پیمان و خوش خوترین شما و نزدیکترین شما به مردم است.

ص :345


1- بحار الأنوار : 75/94/12.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ یُؤمِنُ باللّهِ و الیَومِ الآخِرِ فَلْیَفِ إذا وَعَدَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أشرَفُ الخَلائقِ الوَفاءُ . (2)

عنه علیه السلام :الوَفاءُ کَیلٌ . (3)

عنه علیه السلام :الوَفاءُ حِصنُ السُّؤدَدِ . (4)

عنه علیه السلام :الوَفاءُ حِفظُ الذِّمامِ . (5)

عنه علیه السلام :الوَفاءُ حِلیَةُ العَقلِ و عُنوانُ النُّبلِ . (6)

عنه علیه السلام :الوَفاءُ عُنوانُ وُفُورِ الدِّینِ ، و قُوَّةِ الأمانَةِ . (7)

عنه علیه السلام :الوَفاءُ تَوأمُ الأمانَةِ ، و زَینُ الاُخُوَّةِ . (8)

عنه علیه السلام :نِعمَ قَرینُ الأمانَةِ الوَفاءُ . (9)

عنه علیه السلام :نِعمَ قَرینُ الصِّدقِ الوَفاءُ . (10)

عنه علیه السلام :الوَفاءُ تَوأمُ الصِّدقِ . (11)

عنه علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، إنّ الوَفاءَ تَوأمُ الصِّدقِ ، و لا أعلَمُ جُنَّةً أوقی مِنهُ ، و ما یَغدِرُ مَن عَلِمَ کَیفَ المَرجِعُ ، و لَقد أصبَحنا فی زَمانٍ قَدِ اتَّخَذَ أکثَرُ أهلِهِ الغَدرَ کَیْسا ، و نَسَبَهُم أهلُ الجَهلِ فیهِ إلی حُسنِ الحِیلَةِ . (12)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید هرگاه وعده می دهد [بدان ]وفا کند.

امام علی علیه السلام :عالیترین خوی ها، وفاداری [به عهد و پیمان ها ]است.

امام علی علیه السلام :وفاداری، پیمانه است.

امام علی علیه السلام :وفاداری، دژ (نگه دارنده) سَروَری است.

امام علی علیه السلام :وفاداری، نگهداشتن پیمان ها (حق و حرمت مردم) است.

امام علی علیه السلام :وفاداری، زیور خرد است و نشان شرافت.

امام علی علیه السلام :وفاداری، نشان دینداری زیاد و امانتداری قوی است.

امام علی علیه السلام :وفاداری، همزاد امانتداری است و زیور برادری.

امام علی علیه السلام :چه نیکو همدمی است وفاداری برای امانت.

امام علی علیه السلام :چه خوب همدمی است وفاداری برای صداقت.

امام علی علیه السلام :وفاداری، همزاد صداقت است.

امام علی علیه السلام :ای مردم! وفاداری با صداقت همزاد است و من حفاظی نگهدارنده تر از آن نمی شناسم و کسی که بداند بازگشتگاه چگونه است پیمان شکنی نمی کند! و اکنون ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم آن عهد شکنی را زیرکی می شمارند و نادانان این کار آنان را به زیرکی نسبت می دهند.

ص :346


1- بحار الأنوار : 77/149/77.
2- غرر الحکم : 2859.
3- بحار الأنوار : 75/94/9.
4- غرر الحکم : 1044.
5- غرر الحکم : 2132.
6- غرر الحکم : 1601.
7- غرر الحکم : 1430.
8- غرر الحکم : 1865.
9- غرر الحکم : 9933.
10- غرر الحکم : 9931.
11- غرر الحکم : 271.
12- نهج البلاغة : الخطبة 41.

عنه علیه السلام :الکَرَمُ فَضلٌ ، الوَفاءُ نُبلٌ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الأمانَةِ الوَفاءُ بِالعَهدِ . (2)

عنه علیه السلام :أفضلُ الصِّدقِ الوَفاءُ بِالعُهودِ . (3)

عنه علیه السلام :أحسَنُ الصِّدقِ الوَفاءُ بِالعَهدِ . (4)

عنه علیه السلام :أصلُ الدِّینِ أداءُ الأمانَةِ و الوَفاءُ بِالعُهُودِ . (5)

عنه علیه السلام :بِحُسنِ الوَفاءِ یُعرَفُ الأبرارُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أحسَنَ الوَفاءَ استَحَقَّ الاصطِفاءَ . (7)

عنه علیه السلام :لا تَعتَمِدْ علی مَوَدَّةِ مَن لا یُوفی بعَهدِهِ . (8)

عنه علیه السلام :إنجازُ الوَعدِ مِن دَلائلِ المَجدِ . (9)

عنه علیه السلام :مَن وَفی بعَهدِهِ أعرَبَ عَن کَرَمِهِ . (10)

امام علی علیه السلام :کَرَم داشتن فضیلت است و وفاداری شرافت.

امام علی علیه السلام :برترین امانتداری، پایبندی به عهد است.

امام علی علیه السلام :بالاترین صداقت، وفای به پیمان هاست.

امام علی علیه السلام :بهترین صداقت، وفای به عهد است.

امام علی علیه السلام :ریشه دین، امانتداری و پایبندی به پیمان هاست.

امام علی علیه السلام :با خوش وفایی است که نیکان شناخته می شوند.

امام علی علیه السلام :هر که خوش وعده باشد، شایسته گزینش [برای دوستی] است.

امام علی علیه السلام :به دوستی کسی که به عهد خود وفادار نیست، اعتماد مکن.

امام علی علیه السلام :انجام دادن وعده، از نشانه های بزرگواری است.

امام علی علیه السلام :کسی که به پیمان خود وفا کند، بزرگواری خود را نشان داده است.

ص :347


1- غرر الحکم: 13.
2- غرر الحکم: 3018.
3- غرر الحکم: 3020.
4- غرر الحکم: 3327.
5- غرر الحکم: 1762.
6- غرر الحکم: 4331.
7- غرر الحکم: 8690.
8- غرر الحکم : 10260.
9- غرر الحکم: 2193.
10- غرر الحکم: 8281.

عنه علیه السلام :أوفُوا بعَهدِ مَن عاهَدتُم . (1)

عنه علیه السلام :مِن أفضَلِ الإسلامِ الوَفاءُ بِالذِّمامِ . (2)

عنه علیه السلام :مِن دَلائلِ الإیمانِ الوَفاءُ بِالعَهدِ . (3)

عنه علیه السلام_ إنّهُ کانَ یَدعو _: اللّهُمّ اغفِرْ لِی ما وَأیتُ مِن نَفسی ، و لَم تَجِدْ لَهُ وَفاءً عِندی . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن جَمیعِ شَرایعِ الدِّینِ _: قَولُ الحَقِّ ، و الحُکمُ بِالعَدلِ، و الوَفاءُ بِالعَهدِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثَةٌ لا عُذرَ لأحَدٍ فیها : أداءُ الأمانَةِ إلَی البَرِّ و الفاجِرِ ، و الوَفاءُ بِالعَهدِ لِلبَرِّ و الفاجِرِ ، و بِرُّ الوالِدَینِ بَرَّینِ کانا أو فاجِرَینِ . (6)

4087 - أقَلُّ النّاسِ وَفاءً
4087 - بی وفاترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقلُّ النّاسِ وَفاءً المُلوکُ . (7)

امام علی علیه السلام :به پیمانی که با کسی می بندید، وفادار باشید.

امام علی علیه السلام :از برترین [احکام] اسلام وفاداری به تعهّدهاست.

امام علی علیه السلام :یکی از نشانه های ایمان، وفای به عهد است.

امام علی علیه السلام_ پیوسته در دعا _می گفت: بار خدایا! بیامرز درباره آنچه از جانب خود وعده کردم و تو درباره آن وعده از من وفایی ندیدی.

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : چکیده شرایع دین چیست؟ _فرمود : حق گویی، داوری عادلانه، و وفای به عهد.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هیچ کس در آنها معذور نیست: برگرداندن امانت به نیک و بد، وفای به عهد با نیک و بد ، و خوشرفتاری با پدر و مادر، خوب باشند یا بد.

4087

بی وفاترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی وفاترین مردم، شاهان هستند.

ص :348


1- بحار الأنوار : 75/94/11.
2- . غرر الحکم : 9432.
3- غرر الحکم : 9414.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 78.
5- الخصال : 113/90.
6- . الخصال : 123/118.
7- بحار الأنوار : 77/112/2.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الخائنُ لا وَفاءَ لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :لا وَفاءَ لِمَلُولٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَمسٌ هُنَّ کما أقولُ : لَیسَت لِبَخیلٍ راحَةٌ ، و لا لِحَسودٍ لَذَّةٌ ، و لا لِمُلوکٍ وَفاءٌ ، و لا لِکَذّابٍ مُرُوَّةٌ ، و لا یَسُودُ سَفیهٌ . (3)

امام علی علیه السلام :خیانتکار را وفاداری نیست.

امام علی علیه السلام :انسان به تنگ آمده را وفاداری نیست.

امام صادق علیه السلام :پنج چیز چنانند که من می گویم: نه بخیل را آسایش است و نه حسود را خوشی و نه شاهان را وفاداری و نه دروغگو را انسانیت و نه نابخرد را سروری.

ص :349


1- غرر الحکم : 888.
2- مائة کلمة للجاحظ : 41/25.
3- بحار الأنوار : 78/194/10.

ص :350

550 - الوَقار

550 - وقار

اشاره

(1)

ص :351


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 337 باب 82 «السَّکِینة و الوَقار و غضّ الصّوت». کنز العمّال : 3 / 252 «السَّکِینة و الوَقار».

4088 - الوَقارُ
4088 - وقار

الکتاب :

وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَما» . (1)

وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَمِیرِ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :علَیکُم بِالسَّکِینَةِ و الوَقارِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیس البِرُّ فی حُسنِ اللِّباسِ و الزِّیِّ ، و لکنَّ البِرَّ فی السَّکِینَةِ و الوَقارِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَقارُ حِلیَةُ العَقلِ . (5)

عنه علیه السلام :السَّکِینَةُ عُنوانُ العَقلِ ، الوَقارُ بُرهانُ النُّبلِ . (6)

عنه علیه السلام :لِتَکُن شِیمَتُکَ الوَقارَ ، فمَن کَثُرَ خُرقُهُ استُرذِلَ . (7)

4088

وقار

قرآن:

«و بندگان خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین به نرمی گام برمی دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ می دهند».

«و در راه رفتن خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز، که بدترین بانگ ها بانگ خران است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد آرامش و وقار.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکی و صلاح به نیکویی لباس و هیأت نیست، بلکه نیکی و صلاح به آرامش و وقار است.

امام علی علیه السلام :وقار، زیور خرد است.

امام علی علیه السلام :آرامش نشان خرد است. وقار دلیل شرافت است.

امام علی علیه السلام :باید که خصلت تو وقار باشد زیرا هر که تندی و درشتی او زیاد باشد، پست و زبون شمرده شود.

ص :352


1- الفرقان : 63.
2- لقمان : 19.
3- کنز العمّال : 6402.
4- کنز العمّال : 6401.
5- غرر الحکم : 270.
6- غرر الحکم : 785 و 786.
7- غرر الحکم : 7397.

عنه علیه السلام :جَمالُ الرّجُلِ الوَقارُ . (1)

عنه علیه السلام :ملازَمَةُ الوَقارِ تُؤمِنُ دَناءةَ الطَّی_شِ. (2)

عنه علیه السلام :وَقارُ الحِلمِ زِینَةُ العِلمِ . (3)

عنه علیه السلام :وَقارُ الشَّیبِ نُورٌ و زِینَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :وَقارُ الرّجُلِ یَزینُهُ ، و خُرقُهُ یَشینُهُ . (5)

عنه علیه السلام :کُن فی المَلَأِ وَقُوراً ، و فی الخَلَأِ ذَکُورا . (6)

عنه علیه السلام :کُن فی الشَّدائدِ صَبُوراً ، و فی الزَّلازِلِ وَقُوراً . (7)

عنه علیه السلام_ فی وصِیَّتِهِ لمَن یَستَعمِلُهُ علَی الصَّدَقاتِ _: ثُمّ امضِ إلَیهِم بِالسَّکِینَةِ و الوَقارِ ، حتّی تَقومَ بَینَهُم فتُسَلِّمَ علَیهِم ، و لا تُخدِجْ (8) بِالتَّحیَّةِ لَهُم . (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن أجمَلِ خِصالِ المَرءِ _: وَقارٌ بلا مَهابَةٍ ، و سَماحٌ بلا طَلَبِ مُکافاةٍ ، و تَشاغُلٌ بغَیرِ مَتاعِ الدُّنیا . (10)

امام علی علیه السلام :زیبایی مرد، وقار است.

امام علی علیه السلام :همیشه با وقار بودن [انسان را ]از پستی سبکسری ایمن می دارد.

امام علی علیه السلام :متانتِ بردباری، زیور دانش است.

امام علی علیه السلام :وقارِ پیری، روشنایی و زیور است.

امام علی علیه السلام :وقار مرد او را می آراید و تندی و سبکسریِ او عیبناکش می کند.

امام علی علیه السلام :در میان جمع با وقار باش و در خلوت به یاد خدا.

امام علی علیه السلام :در سختی ها شکیبا باش و در تکان ها با وقار و استوار.

امام علی علیه السلام_ در سفارش خود به کسی که او را مأمور جمع آوری زکات می کرد _فرمود : سپس با آرامش و وقار به سوی آنان رهسپار شو و وقتی به میان آنان وارد شدی، بر ایشان سلام کن و در تحیّت و درود فرستادن بر آنان بخل به خرج مده.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از زیباترین خصلت های انسان _فرمود : وقارِ بی هیبت، و بخشش بدون چشمداشت به پاداش، و سرگرم شدن به غیر متاع دنیا.

ص :353


1- غرر الحکم : 4744.
2- غرر الحکم : 9800.
3- غرر الحکم : 10073.
4- غرر الحکم : 10076.
5- غرر الحکم : 10068.
6- غرر الحکم : 7145.
7- غرر الحکم : 7147.
8- أخدجت الشتوة : قلّ مطرها (المعجم الوسیط : 1/219)، و المراد من قوله : «لا تخدج ......... » لا تبخل بها علیهم. (کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح).
9- نهج البلاغة : الکتاب 25.
10- بحار الأنوار : 71/337/1.

(1)

4089 - اتِّصافُ المُؤمِنِ بِالسّکینةِ و الوَقارِ
4089 - وقار داشتن مؤمن

الکتاب :

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَ للّهِِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ کَانَ اللّهُ عَلِیما حَکِیما» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحسَنُ زِینَةِ الرّجُلِ السَّکِینَةُ مَع الإیمانِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُؤمنُ وَقورٌ عِندَ الهَزاهِزِ ، ثَبُوتٌ عِندَ المَکارِهِ ، صَبُورٌ عِندَ البَلاءِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُتَّقینَ _: فی الزَّلازِلِ وَقُورٌ ، و فی المَکارِهِ صَبُورٌ ، و فی الرَّخاءِ شَکُورٌ . (5)

4089

وقار داشتن مؤمن

قرآن:

«اوست آن کس که در دل های مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند و سپاهیان آسمان ها و زمین از آنِ خداست و خدا همواره دانای سنجیده کار است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکوترین زیور مرد، آرامش توأم با ایمان است.

امام علی علیه السلام :مؤمن در تکان ها با وقار است و در ناملایمات استوار و در گرفتاری شکیبا.

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : در فتنه های تکان دهنده با وقار و پابرجایند و در ناملایمات شکیبا و در وقت رفاه سپاسگزار.

ص :354


1- (انظر) عنوان 284 «الشیب».
2- . الفتح : 4.
3- الأمالی للصدوق : 577/788 .
4- بحار الأنوار : 78/27/94.
5- . نهج البلاغة : الخطبة 193.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَنبَغی للمُؤمنِ أن یَکونَ فیهِ ثَمانی خِصالٍ : وَقورا عِندَ الهَزاهِزِ (1) ، صَبورا عِندَ البَلاءِ ، شَکورا عِندَ الرَّخاءِ ، قانِعا بما رَزَقَهُ اللّهُ، لا یَظلِمُ الأعداءَ، و لا یَتَحامَلُ للأصدِقاءِ، بَدَنُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ و النّاسُ مِنهُ فی راحَةٍ . (2)

(3)

4090 - موجِباتُ الوَقارِ
4090 - عوامل وقار

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :سَببُ الوَقارِ الحِلمُ . (4)

عنه علیه السلام :الوَقارُ یُنجِدُ الحِلمَ . (5)

عنه علیه السلام :بِالصَّمتِ یَکثُرُ الوَقارُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَوَقَّرَ وَقُرَ . (7)

عنه علیه السلام :غایَةُ العِلمِ السَّکِینَةُ و الحِلمُ . (8)

عنه علیه السلام :لا یُستَعانُ ......... علَی الوَقارِ إلاّ بِالمَهابَةِ . (9)

عنه علیه السلام :بِالوَقارِ تَکثُرُ الهَیبَةُ . (10)

امام صادق علیه السلام :مؤمن باید هشت خصلت داشته باشد: در تکان ها با وقار و پابرجا باشد، در گرفتاری شکیبا و در خوشی و آسایش سپاسگزار، به آنچه خداوند روزیش فرموده خرسند باشد، به دشمنان ستم نکند، و برای دوستان با تکلّف کاری را انجام ندهد، (11) بدنش از او در رنج و زحمت باشد و مردم از او در آسایش.

4090

عوامل وقار

امام علی علیه السلام :سبب وقار، بردباری است.

امام علی علیه السلام :وقار به بردباری کمک می کند.

امام علی علیه السلام :با سکوت، وقار زیاد می شود.

امام علی علیه السلام :هر که با وقار باشد احترام شود.

امام علی علیه السلام :غایت دانش، آرامش و بردباری است.

امام علی علیه السلام :برای وقار جز از هیبت . . . کمک گرفته نشود.

امام علی علیه السلام :به سبب وقار، هیبت [آدمی ]زیاد می شود.

ص :355


1- الهزاهز : الفتن یهتزّ فیها الناس . (لسان العرب : 5/424).
2- الکافی : 2/47/1.
3- (انظر) العزّة : باب 2663.
4- غرر الحکم : 5534.
5- غرر الحکم : 300.
6- غرر الحکم : 4182.
7- غرر الحکم : 7666.
8- غرر الحکم : 6380.
9- بحار الأنوار : 78/7/59.
10- غرر الحکم : 4184.
11- در حدیث دیگری در صفات مؤمن آمده است: «أن لا یتحامل علی الأصدقاء» یعنی «زحمت خود را به دوش دوستان نمی اندازد» (ر. ک : مجمع البحرین واژه «حمل») .

4091 - ما یَتشَعَّبُ مِنَ الرَّزانَةِ
4091 - آنچه از متانت منشعب می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی جَوابِ شَمعونَ بنِ لاوی بنِ یهودا مِن حَواریِّی عیسی علیه السلام عمّا یَتَشَعَّبُ مِن الرَّزانَةِ (1) _: أمّا الرَّزانَةُ فیَتشَعَّبُ مِنها اللُّطفُ و الحَزمُ،و أداءُ الأمانَةِ، و تَرکُ الخِیانَةِ ، و صِدقُ اللِّسانِ ، و تَحصینُ الفَرجِ ، و استِصلاحُ المالِ ، و الاستِعدادُ لِلعَدُوِّ ، و النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ، و تَرکُ السَّفَهِ ، فهذا ما أصابَ العاقِلُ بِالرَّزانَةِ، فطُوبی لِمَن تَوَقَّرَ و لِمَن لَم تَکُن لَهُ خِفَّةٌ و لا جاهِلیَّةٌ و عَفا و صَفَحَ . (2)

4091

آنچه از متانت منشعب می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به پرسش شمعون بن لاوی ، از نوادگان یهودا، حواریِ عیسی علیه السلام درباره آنچه از متانت نشأت می گیرد _فرمود: آنچه از متانت برخیزد: مهربانی است و دوراندیشی و امانتداری و ترک خیانت و راستگویی و حفظ شرمگاه و آباد کردن مال و ثروت و آمادگی در برابر دشمن و نهی از منکر و ترک سبکسری. اینها صفاتی است که بر اثر متانت به خردمند رسد. پس خوشا به حال کسی که با وقار باشد و سبکی و نادانی در او نباشد و ببخشد و گذشت کند.

ص :356


1- الرَّزانة : الوقار ، رَزُن الرجل : فهو رزین ، أی وقور (الصحاح : 5/2123) .
2- تحف العقول : 17.

551 - الوَقف

551 - وقف

اشاره

(1)

(2)

ص :357


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 181 «أبواب الوقوف و الصَّدقات و الهِبات». وسائل الشیعة : 13 / 292 «کتاب الوقوف و الصَّدقات». کنز العمّال : 16 / 634 «کتاب الوقف».
2- انظر: عنوان 293 «الصَّدقة» ، 519 «الإنفاق» ، 499 «المال».

4092 - الوَقفُ
4092 - وقف

الکتاب :

فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَ اتَّقَی * وَ صَدَّقَ بِالحُسْنَی * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن أرضٍ مِن ثَمغٍ _: اِحبِسْ أصلَها و سَبِّلْ ثَمَرَتَها . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ بما یُعمَلُ فی أموالِهِ ، کَتَبَها بَعدَ مُنصَرَفِهِ مِن صِفِّینَ _: هذا ما أمرَ بهِ عبدُ اللّهِ علیُّ بنُ أبی طالبٍ أمیرُ المؤمنینَ فی مالِهِ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ لِیُولِجَهُ بهِ الجَنَّةَ و یُعطِیَهُ بهِ الأمَنَةَ ......... فإنّهُ یَقومُ بذلکَ الحَسَنُ بنُ علیٍّ یأکُلُ منهُ بِالمَعروفِ و یُنفِقُ مِنهُ بِالمَعروفِ ، فإن حَدَثَ بحَسَنٍ حَدَثٌ و حُسَینٌ حَیٌّ قامَ بالأمرِ بَعدَهُ و أصدَرَهُ مَصدَرَهُ . و إنّ لابنَی فاطِمَةَ مِن صَدَقَةِ علیٍّ مِثلَ الّذی لبَنی علیٍّ ، و إنّی إنّما جَعَلتُ القِیامَ بذلکَ إلَی ابنَی فاطِمَةَ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ ، و قُربَةً إلی رسولِ اللّهِ ، و تَکریما لِحُرمَتِهِ ، و تَشریفا لِوُصلَتِهِ .

و یَشتَرطُ علَی الّذی یَجعَلُهُ إلَیهِ أن یَترُکَ المالَ علی اُصولِهِ ، و یُنفِقَ مِن ثَمرِهِ حَیثُ اُمِرَ بهِ و هُدِیَ لَهُ ، و ألاّ یَبیعَ مِن أولادِ (3) نَخیلِ هذهِ القُری وَدِیَّةً حتّی تُشکِلَ أرضُها غِراسا . (4)

قال السَّیّد رضی اللّه عنه : قوله علیه السلام فی هذه الوصیّة : « ألاّ یَبیعَ مِن نَخلِها وَدِیَّةً» الوَدِیَّةُ «الفَسِیلَةُ» و جمعها وَدِیٌّ ، و قوله علیه السلام : «حتّی تُشکِلَ أرضُها غِراسا» هو من أفصح الکلام، و المراد به أنّ الأرض یکثر فیها غراس النّخل حتّی یراها النّاظر علی غیر تلک الصّفة الّتی عرفها بها ، فیشکل علیه أمرها و یحسبها غیرَها .

4092

وقف

قرآن:

«امّا آنکه [حقّ خدا را] داد و پروا داشت و پاداش نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال درباره زمینی از ثَمْغ (5) _ :اصل آن را وقف کن و میوه (حاصل) آن را [برای کسانی که وقف آنها کرده ای ] وا بگذار.

امام علی علیه السلام_ در وصیّت نامه ای که در پی بازگشت از صفین درباره نحوه عمل با اموالش نگاشت _نوشت : این نوشته ای است که در آن بنده خدا علی بن ابی طالب، امیر مؤمنان، برای طلب خشنودی خدا نسبت به نحوه عمل با دارایی اش دستور داده است تا بدین وسیله خداوند او را به بهشت در آورد و به خاطر آن، امان عطایش فرماید ......... حسن بن علی به این کار بپردازد و از آن دارایی به نحو شایسته ای مصرف کند و به نحو شایسته ای از آن انفاق نماید. و اگر برای حسن حادثه ای رخ داد و حسین زنده بود، پس از او حسین به این فرمان جامه عمل بپوشد و کار او را انجام دهد. و نصیب دو فرزند فاطمه از دارایی علی، همانند نصیب دیگر فرزندان علی است. و علّت آنکه انجام این وصیّت را به عهده دو فرزند فاطمه گذاشتم، جلب خشنودی خدا و تقرّب به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و گرامیداشت حرمت و بزرگداشت پیوندم با اوست.

و بر کسی که این مال را به او می سپارد شرط می کند که اصل مال را نگه دارد و درآمد آن را در راه هایی که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمایی شده است، به مصرف برساند و نهال های درختان خرما را که از نخلستان این آبادی ها می روید نفروشد تا زمین نخلستان به گونه ای بارور گردد که گویی زمینی دیگر است. (6)

ص :358


1- اللیل : 5 _ 7 .
2- کنز العمّال : 46150.
3- فی بحار الأنوار: 103/184 «و أن لا یبیع من نخیل هذه القری».
4- نهج البلاغة : الکتاب 24.
5- در لسان العرب آمده است: ثَمْغ ملکی بوده از عمر بن خطّاب در مدینه که آن را وقف کرد _ م.
6- سید رضی رحمه الله گوید: این جمله حضرت در این وصیت که: «الاّ یبیع من نخلها وَدیّه (نهال خرمایی از درختان این آبادی ها را نفروشد)»، کلمه «ودیّه» به معنای نهال خرماست و جمع آن «وَدِّی» می باشد و جمله «حتی تشکل ارضها غراسا» از شیواترین و فصیح ترین جملات است و مقصود این است که در آن آبادی درختان خرما چنان بروید و زیاد شود که وقتی کسی آن را می بیند، با آنچه قبلاً دیده بود متفاوت باشد به طوری که تشخیص آن برای او مشکل شود و خیال کند این زمین غیر از آن زمینی است که قبلاً دیده است .

الکامل للمبرّد :حَدَّثَنا أبو مُحلّمٍ محمّدُ بنُ هِشامٍ فی إسنادٍ ذَکرَهُ ، آخِرُهُ أبو نَیزَرٍ _ و کانَ أبو نَیزَرٍ مِن أبناءِ بَعضِ مُلوکِ الأعاجِمِ _ قالَ : وَ صَحَّ عِندی بَعدُ أنّهُ مِن وُلِد النَّجاشیِّ _ یعنی أبا نَیزَرٍ _ فرَغِبَ فی الإسلامِ صَغیرا ، فأتی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فأسلَمَ و کانَ مَعهُ فی بُیوتِهِ ، فلَمّا تُوُفِّیَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله صارَ مَعَ فاطِمَةَ و وُلدِها علیهم السلام .

قالَ أبو نَیزَرٍ : جاءنی علیُّ بنُ أبی طالبٍ أمیرُ المؤمنینَ و أنا أقومُ بِالضَّیعَتَینِ عَینِ أبی نَیزَرٍ و البُغَیبِغةِ ......... ثُمّ أخَذَ المِعوَلَ و انحَدَرَ فی العَینِ ، فجَعَلَ یَضرِبُ و أبطأ علَیهِ الماءُ ، فخَرَجَ و قَد تَفَضَّجَ جَبینُهُ علیه السلام عَرَقا ، فانتَکَفَ العَرَقَ عَن جَبینِهِ ثُمّ أخَذَ المِعوَلَ و عادَ إلَی العَینِ ، فأقبَلَ یَضرِبُ فیها و جَعَلَ یُهَمهِمُ ، فانثالَت کأنّها عُنُقُ جَزورٍ، فخَرَجَ مُسرِعا فقالَ :

اُشهِدُ اللّهَ أنّها صَدَقَةٌ ، علَیَّ بدَواةٍ و صَحیفَةٍ ، قالَ : فعَجَّلتُ بهِما إلَیهِ فکَتَبَ :

«بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ ، هذا ما تَصَدَّقَ بهِ عبدُ اللّهِ علیٌّ أمیرُ المؤمنینَ ، تَصَدَّقَ بِالضَّیعَتَینِ المَعروفَتَینِ بِعَینِ أبی نَیزَرٍ و البُغَیْبِغَةِ علی فُقَراءِ أهلِ المَدینَةِ و ابنِ السَّبیلِ ، لِیَقیَ اللّهُ بِهِما وَجهَهُ حَرَّ النّارِ یَومَ القِیامَةِ ، لا تُباعا و لا تُوهَبا حتّی یَرِثَهُما اللّهُ و هُو خَیرُ الوارِثینَ ، إلاّ أن یَحتاجَ إلَیهِما الحَسَنُ أو الحُسَینُ فهُما طِلْقٌ لَهُما ، و لَیسَ لأحَدٍ غَیرِهِما» .

قالَ محمّدُ بنُ هِشامٍ : فرَکِبَ الحُسَینَ علیه السلام دَینٌ ، فحَمَلَ إلَیهِ مُعاویَةُ بِعَینِ أبی نَیزَرٍ مِأتَی ألفِ دِینارٍ فأبی أن یَبیعَ ، و قالَ : إنّما تَصَدَّقَ بِها أبی لِیَقِیَ اللّهُ بِها وَجهَهُ حَرَّ النّارِ ، و لَستُ بائعَها بشَیءٍ . (1)

الکامل للمبرّد :ابو محلّم محمّد بن هشام برایم حدیثی نقل کرد که سلسله سند آن را ذکر نمود و در آخرش ابو نَیزَر قرار داشت و او یکی از شاه زادگان عجم بود، و بعدا برایم معلوم شد که از فرزندان نجاشی بوده است و در خردسالی به اسلام متمایل شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و مسلمان شد و در خانه های آن حضرت با ایشان به سر برد و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله در گذشت، پیش فاطمه علیها السلام و فرزندان او رفت.

ابو نیزر می گوید: من اداره دو مزرعه، یکی عین ابی نیزر و دیگری بغیبغه را به عهده داشتم. علی بن ابی طالب علیه السلام امیر المؤمنین نزد من آمد و ......... سپس کلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به کندن زمین کرد، اما مدتی گذشت و به آب نرسید. حضرت در حالی که از پیشانیش عرق می چکید بیرون آمد و عرق پیشانی خود را پاک کرد و دوباره کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به کندن کرد و زمزمه می کرد. ناگهان آب مانند گردن شتر بیرون زد و علی به سرعت بالا آمد و فرمود:

خدا را گواه می گیرم که این صدقه است. دوات و کاغذی برایم بیاور. ابو نیزر می گوید: من به سرعت دوات و کاغذ حاضر کردم و علی علیه السلام نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدین وسیله بنده خدا علی امیر مؤمنان دو مزرعه معروف به چشمه ابی نیزر و بغیبغه را برای تهیدستان مدینه و در راه ماندگان صدقه قرار داد تا به واسطه این دو [صدقه ]خداوند در روز قیامت چهره او را از گرمای آتش نگه دارد؛ نه فروختنی هستند و نه بخشیدنی تا اینکه خداوند آنها را به ارث برد و او بهترین وارثان است. مگر اینکه حسن و حسین به آنها احتیاج پیدا کنند که در این صورت در اختیار آنان می باشد و جز این دو، برای کس دیگری نمی باشد».

محمّد بن هشام می گوید: حسین علیه السلام قرضی داشت و معاویه دویست هزار دینار برای او فرستاد تا چشمه ابی نیزر را به او بفروشد، اما حسین از فروختن آن امتناع ورزید و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسیله خداوند چهره او را از گرمای آتش نگه دارد و من آن را به هیچ قیمتی نمی فروشم.

ص :359


1- الکامل للمبرّد : 3/1127 .

ص :360

الإمامُ الباقرُ عن آبائه علیهم السلام: إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ برَجُلٍ یَغرِسُ غَرسا فی حائطٍ لَهُ ......... ، فقالَ : أ لا أدُلُّکَ علی غَرسٍ أثبَتَ أصلاً و أسرَعَ إیناعا و أطیَبَ ثَمَرا و أنقی ؟ قالَ : بلی فِداکَ أبی و اُمّی یا رسولَ اللّهِ .

فقال : إذا أصبَحتَ و أمسَیتَ فقُلْ : «سُبحانَ اللّهِ و الحَمدُ للّهِ و لا إلهَ إلاّ اللّهُ و اللّهُ أکبَرُ» فإنّ لکَ بذلکَ إن قُلتَهُ بکُلِّ تَسبیحَةٍ عَشرَ شَجَراتٍ فی الجَنَّةِ من أنواعِ الفاکِهَةِ ، و هُنَّ مِن الباقِیاتِ الصّالِحاتِ .

فقالَ الرّجُلُ : اُشهِدُکَ یا رسولَ اللّهِ أنَّ حائطی هذا صَدَقَةٌ مَقبوضَةٌ علی فُقَراءِ المُسلمینَ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، فأنزَلَ اللّهُ تبارکَ و تعالی : «فأمّا مَنْ أعْطی و اتَّقی * و صَدَّقَ بِالحُسْنی * فسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسْری» . (1)

امام باقر علیه السلام_ به نقل از پدرانش علیهم السلام _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مردی که در باغ خود مشغول کاشتن نهالی بود برخورد کرد، به او فرمود : آیا تو را به نهالی راهنمایی نکنم که ریشه اش محکمتر باشد و زودتر به بار نشیند و میوه اش خوش مزه تر و پاکیزه تر باشد؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا.

فرمود : هرگاه صبح و شب خود را آغاز کردی بگو : «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر»؛ زیرا اگر این جمله را بگویی برای هر تسبیحی ده درخت از میوه های گوناگون در بهشت خواهی داشت و اینان از باقیات الصالحات هستند.

مرد عرض کرد: ای رسول خدا! شاهد باش که من این باغم را وقف مسلمانان تهیدست اهل صُفّه کردم. در این هنگام خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود: «و امّا کسی که عطا کرد و تقوا داشت و[پاداش ]نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت».

ص :361


1- بحار الأنوار : 103/182/4.

عنه علیه السلام :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله خَرَجَ فی جَیشٍ فأدرَکَتهُ القائلَةُ و هُو ما یَلی الیَنبُعَ ، فاشتَدَّ علَیهِ حَرُّ النَّهارِ فانتَهَوا إلی سَمُرَةٍ فعَلَّقوا أسلِحَتَهُم علَیها و فَتَحَ اللّهُ علَیهِم ، فقَسَّمَ رسولُ اللّهِ مَوضِعَ السُّمَرَةِ لِعلیٍّ فی نَصیبِهِ . قالَ : فاشتَری إلَیها بَعدَ ذلکَ ، فأمَرَ مَملوکِیهِ أن یَفجُروا لَها عَینا ، فخَرَجَ لَها مِثلُ عَینِ الجَزُورِ ، فجاءَ البَشیرُ یَسعی إلی علیٍّ یُخبِرُهُ بالّذی کانَ ، فجَعَلَها علیٌّ صَدَقَةً فکَتَبها :

«صَدَقَةٌ للّهِ تعالی یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ و تَسوَدُّ وُجوهٌ ، لِیَصرِفَ اللّهُ بها وَجهی عَنِ النّارِ ، صَدَقَةٌ بَتَّةٌ بَتْلَةٌ فی سَبیلِ اللّهِ تعالی ، لِلقَریبِ و البَعیةِ (1) ، فی السِّلمِ و الحَربِ ، و الیَتامی و المَساکِینِ و فی الرِّقابِ» . (2)

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله با سپاهی بیرون رفت ، نیمروز به نزدیک ینبع رسید. گرمای شدید ظهر آن حضرت را می آزرد. پس به درخت مغیلانی رسیدند و سلاحهای خود را به آن آویختند. خداوند[در این جنگ ]فتح و پیروزی نصیب آنان فرمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله محلّ آن درخت را سهم علی [از غنایم] قرار داد.

علی علیه السلام بعدا مقدار دیگری از آن را زمین خریداری کرد و به سهم خود افزود و به غلامانش دستور داد برای آن اراضی چاه آبی حفر کردند و آب مانند گردن شتر فوران کرد. یک نفر به طرف علی دوید و این خبر را به آن حضرت مژده داد. علی علیه السلام آن را صدقه قرار داد و چنین نوشت:

«این صدقه ای است برای خداوند متعال به خاطر روزی که در آن عدّه ای رو سپید و عدّه ای رو سیاه می شوند، تا خداوند به واسطه آن [صدقه ]چهره مرا از آتش دور گرداند؛صدقه ای است قطعی و مسلّم در راه خداوند متعال برای خویش و بیگانه، در زمان صلح و جنگ و برای یتیمان و مستمندان و آزادی بردگان».

ص :362


1- الظاهر : «للقریب و البعید».
2- کنز العمّال : 46158.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قَسَّمَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الفَیءَ فأصابَ علِیّا أرضٌ ، فاحتَفَرَ فیها عَینا فخَرَجَ مِنها ماءٌ یَنبَعُ فی السَّماءِ کهَیئَةِ عُنُقِ البَعیرِ فسَمّاها عَینَ یَنبُعَ ، فجاءَ البَشیرُ لِیُبَشِّرَهُ فقالَ : بَشِّرِ الوارِثَ ! هِیَ صَدَقَةٌ بَتّا بَتْلاً فی حَجیجِ بَیتِ اللّهِ و عابِرِ سَبیلِهِ لا تُباعُ و لا تُوهَبُ و لا تُورَثُ ، فمَن باعَها أو وَهَبَها فعلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ و المَلائکَةِ و النّاسِ أجمَعینَ ، لا یَقبَلُ اللّهُ مِنهُ صَرْفا و لا عَدْلاً . (1)

عوالی اللآلیعن جابرٍ : لَم یَکُن مِن الصَّحابَةِ ذو مَقدُرَةٍ إلاّ وَقَفَ وَقفا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله غنایم را تقسیم کرد و یک قطعه زمین به علی رسید. علی دستور داد در آن زمین چشمه ای حفر کنند و چشمه به آب رسید و مانند گردن شتر از آن آب به آسمان فوران کرد، لذا حضرت آن را «عین ینبع (چشمه جوشان)» نامید. کسی آمد که به آن حضرت مژده دهد. حضرت فرمود: وارث را بشارت ده! این صدقه ای است قطعی و مسلّم برای حاجیان خانه خدا و مسافران راه آن. نه فروختنی است نه بخشیدنی و نه ارث بردنی. پس هرکه آن را بفروشد یا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همه بر او باد و خداوند از او هیچ توبه و فدیه ای نپذیرد.

عوالی اللآلی_ به نقل از جابر _: هیچ توانگری از صحابه نبود، مگر اینکه چیزی وقف کرد.

ص :363


1- تهذیب الأحکام : 9/148/609.
2- عوالی اللآلی : 3/261/5 .
3- (انظر) الموت : باب 3691.

ص :364

552 - التَّقوی

552 - تقوا

اشاره

(1)

(2)

ص :365


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 257 باب 56 «الطاعة و التّقوی و الورع». کنز العمّال : 3 / 89 ، 697 «التّقوی».
2- انظر: عنوان 537 «الورع» ، الموت : باب 3675 ، البرکة : باب 356. الخوف : باب 1151 ، المعاد (صفة المحشر) : باب 2943.

4093 - التَّقوی
4093 - تقوا

الکتاب :

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» . (1)

ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ ......... أُولئِکَ عَلَی هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (2)

وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» . (3)

أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلَی رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (4)

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن رُزِقَ تُقیً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ . (6)

4093

تقوا

قرآن:

«و اگر مردم آبادی ها ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم، ولی تکذیب کردند. پس به [کیفر ]دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم».

«این است کتابی که در [حقانیّت] آن هیچ تردیدی نیست و برای پرهیزگاران هدایت است ......... آنان برخوردار از هدایتی از سوی پروردگار خویشند و آنان همان رستگارانند».

«و یقینا خدا شما را در [جنگ] بدر _ با آنکه ناتوان بودید _ یاری کرد. پس، از خدا پروا کنید، باشد که سپاسگزاری نمایید».

«آیا تعجّب کردید که بر مردی از خودتان، پندی از جانب پروردگارتان برای شما آمده تا شما را بیم دهد و تا شما پرهیزگاری کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید؟».

«این ماهِ حرام در برابر آن ماه حرام است و [هتک ]حرمت ها قصاص دارد. پس هر کس بر شما تعدّی کرد، همان گونه که بر شما تعدّی کرده، بر او تعدّی کنید و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با پروا پیشگان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که تقوا روزیش شود، خیر دنیا و آخرت روزیش شده است.

ص :366


1- الأعراف : 96.
2- البقرة : 2 و 5.
3- آل عمران : 123.
4- الأعراف : 63.
5- البقرة : 194.
6- کنز العمّال : 5641.

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصِیَّتِهِ لأبی ذرٍّ _: علَیکَ بتَقوَی اللّهِ ؛ فإنّهُ رَأسُ الأمرِ کُلِّهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التُّقی رئیسُ الأخلاقِ . (2)

عنه علیه السلام :علَیکَ بِالتُّقی ؛ فإنَّهُ خُلقُ الأنبیاءِ . (3)

عنه علیه السلام :التَّقوی أقوی أساسٍ ، الصَّبرُ أقوی لِباسٍ . (4)

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن أفضَلِ الأعمالِ _: التَّقوی . (5)

عنه علیه السلام :لا یَهلِکُ علَی التَّقوی سِنخُ أصلٍ ، و لا یَظمَأُ علَیها زَرعُ قَومٍ . (6)

عنه علیه السلام :التَّقوی لا عِوَضَ عَنه و لا خَلَفَ فیه (7) . (8)

عنه علیه السلام :إنّ التَّقوی أفضَلُ کَنزٍ ، و أحرَزُ حِرزٍ ، و أعَزُّ عِزٍّ ، فیهِ نَجاةُ کُلِّ هارِبٍ ، و دَرکُ کُلِّ طالِبٍ ، و ظَفَرُ کُلِّ غالِبٍ . (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش خود به ابوذر _فرمود : تقوای خدا پیشه کن؛ زیرا آن رأس همه کارهاست.

امام علی علیه السلام :تقوا، رئیس خوی هاست.

امام علی علیه السلام :تقوا داشته باش که آن خوی پیامبران است.

امام علی علیه السلام :تقوا، محکم ترین شالوده است. صبر محکم ترین جامه است.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : برترین اعمال چیست؟ _فرمود : تقوا.

امام علی علیه السلام :بنیاد محکمی که بر روی تقواست، هرگز تباه نشود و کِشته قومی که ریشه در تقوا دارد، هرگز بی آب نماند .

امام علی علیه السلام :تقوا، هیچ عوض و جایگزینی ندارد.

امام علی علیه السلام :براستی که تقوا بهترین گنج و محکمترین پناهگاه و عزیزترین عزّت و اقتدار است، نجات هر گریزنده ای [از هلاکت و دوزخ ]و امید هر جوینده ای و پیروزی هر چیره جویی در تقواست.

ص :367


1- بحار الأنوار : 70/289/21.
2- نهج البلاغة : الحکمة 410.
3- غرر الحکم : 6086.
4- غرر الحکم : 822 ، 823.
5- بحار الأنوار : 70/288/16.
6- نهج البلاغة : الخطبة 16.
7- کذا فی المصدر و الصحیح : « ......... عنها ......... فیها».
8- غرر الحکم : 2154.
9- بحار الأنوار : 77/374/36.

عنه علیه السلام :التَّقوی غایَةٌ لا یَهلِکُ مَنِ اتَّبَعَها، و لا یَندَمُ مَن عَمِلَ بِها ؛ لأنّ بِالتَّقوی فازَ الفائزونَ ، و بِالمَعصِیَةِ خَسِرَ الخاسِرونَ . (1)

عنه علیه السلام :اِتَّقِ اللّهَ بَعضَ التُّقی و إن قَلَّ ، و اجعَلْ بَینَکَ و بَینَ اللّهِ سِترا و إن رَقَّ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ مَن فارَقَ التَّقوی اُغرِیَ بِاللَّذّاتِ و الشَّهَواتِ ، و وَقَعَ فی تِیهِ السَّیّئاتِ ، و لَزِمَهُ کَبیرُ التَّبِعاتِ . (3)

عنه علیه السلام :أ یَسُرُّکَ أن تَکونَ مِن حِزبِ اللّهِ الغالِبینَ ؟ اِتَّقِ اللّهَ سبحانَهُ و أحسِنْ فی کُلِّ اُمورِکَ ؛ فإنّ اللّهَ مَع الّذینَ اتَّقَوا و الّذینَ هُم مُحسِنونَ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لِسَعدِ الخَیرِ _: اُوصِیکَ بِتَقوَی اللّهِ ؛ فإنّ فیها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ ، و الغَنیمَةَ فی المُنقَلَبِ. (5)

(6)

امام علی علیه السلام :تقوا، هدفی است که هر کس آن را دنبال کند به هلاکت نیفتد و هر که به کارَش بندد پشیمان نشود؛ زیرا با تقواست که رستگاران رستند و با معصیت است که زیانکاران زیان کردند.

امام علی علیه السلام :از خداوند بترس گر چه اندکی، و میان خود و خدا پرده ای [از شرم ]بیفکن هرچند نازک باشد.

امام علی علیه السلام :هر که از تقوا جدا شود، شیفته لذّت ها و شهوات گردد و در بیابانِ سرگردان کننده گناهان بیفتد و پیامدهای ناگوار سختْ دامنگیرش شود.

امام علی علیه السلام :آیا خوش داری که از حزبِ ظفرمند خداوند باشی؟ از خداوند سبحان پروا داشته باش و در همه کارهایت نیکو عمل کن؛ زیرا خداوند با تقوا پیشگان است و کسانی که نیکو کارند.

امام باقر علیه السلام_ به سعد الخیر _فرمود : تو را به تقوای خدا سفارش می کنم؛ زیرا که آن باعث رستن از نابودی و سود بردن در بازگشتگاه (آخرت) است.

ص :368


1- کنز العمّال : 44216.
2- نهج البلاغة : الحکمة 242.
3- غرر الحکم : 3625.
4- غرر الحکم : 2828.
5- الکافی : 8/52/16.
6- (انظر) القلب : باب 3348. الموت : باب 3675. النفس : باب 3857.

4094 - وَصِیَّةُ اللَّهِ بِالتَّقوی
4094 - سفارش خداوند به تقوا

وَ للّهِِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللّهَ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإنَّ للّهِِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ کَانَ اللّهُ غَنِیّا حَمِیدا» . (1)

4094

سفارش خداوند به تقوا

قرآن:

«و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آنِ خداست و ما به کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [نیز ]به شما سفارش کردیم که از خدا پروا کنید و اگر کفر ورزید [چه باک؟ که ]آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آنِ خداست و خدا بی نیاز ستوده [صفات ]است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :و [خداوند] شما را به تقوا سفارش فرمود و آن را نهایت خشنودی خود و خواسته خویش از آفریدگانش قرار داد. پس بترسید از خدایی که زیر نظر او هستید و ناصیه های (2) شما در دست اوست.

امام علی علیه السلام :تقوا نهایت خشنودی خداوند از بندگان خود و [نهایت ]خواسته او از آفریدگانش می باشد.

4095 - وَصیّة الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام بِالتَّقوی
4095 - سفارش های امام علی علیه السلام به تقوا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أوصاکُم بِالتَّقوی ، و جَعَلَها مُنَتهی رِضاهُ و حاجَتِهِ مِن خَلقِهِ، فاتَّقُوا اللّهَ الّذی أنتُم بعَینِهِ ، و نَواصِیکُم بِیَدِهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ التَّقوی مُنتَهی رِضَی اللّهِ مِن عِبادِهِ و حاجَتِهِ مِن خَلقِهِ . (4)

(5)

4095

وَصیَّة الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام بِالتَّقوی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اُوصِیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوَی اللّهِ ؛ فإنّها خَیرُ ما تَواصَی العِبادُ بهِ ، و خَیرُ عَواقِبِ الاُمورِ عِندَ اللّهِ . (6)

4095

سفارش های امام علی علیه السلام به تقوا

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به تقوای خدا سفارش می کنم؛ زیرا این بهترین سفارشی است که بندگان به یکدیگر می کنند و در پیشگاه خداوند بهترین پایانِ امور است.

ص :369


1- النساء : 131.
2- ناصیه ، موی جلوی سر را گویند و کنایه از اختیار تام داشتن است .
3- نهج البلاغة : الخطبة 183.
4- غرر الحکم : 3620.
5- (انظر) الوصیّة: باب 4011 ، 4013 ، 4015.
6- نهج البلاغة : الخطبة 173.

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوَی اللّهِ الّذی ضَرَبَ الأمثالَ ، و وَقَّتَ لَکُمُ الآجالَ . (1)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوَی اللّهِ الّتی هِی الزّادُ و بِها المَعاذُ ، زادٌ مُبلِغٌ ، و مَعاذٌ مُنجِحٌ . (2)

عنه علیه السلام :اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ _ أی بُنَیَّ _ و لُزومِ أمرِهِ ، و عِمارَةِ قَلبِکَ بذِکرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوَی اللّهِ الّذی ألبَسَکُمُ الرِّیاشَ ، و أسبَغَ علَیکُمُ المَعاشَ . (4)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوَی اللّهِ ، واُحَذِّرُکُم أهلَ النِّفاقِ . (5)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوَی اللّهِ ، فإنَّها الزِّمامُ و القِوامُ، فتَمَسَّکوا بوَثائقِها، و اعتَصِموا بحَقائقها. (6)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم عِبادَ اللّهِ بتَقوَی اللّهِ ، و اُحَذِّرُکُمُ الدُّنیا . (7)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ ؛ فإنّها غِبطَةُ الطّالِبِ الرّاجی ، و ثِقَةُ الهارِبِ اللاّجِی ، و استَشعِروا التَّقوی شِعارا باطِنا . (8)

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به پروا داشتن از خدا سفارش می کنم، همان خدایی که [برای روی آوردن شما به تقوا ]مَثَل ها زده و مدّت عمر شما را مشخّص کرده است.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به تقوای خدا سفارش می کنم که آن توشه است و پناهگاه، توشه ای است رساننده [به سرمنزل مقصود ]و پناهگاهی رهاننده [از آتش دوزخ].

امام علی علیه السلام :فرزندم! تو را به تقوای خدا و پیروی از فرمان او و آباد کردن دلت به یاد او، سفارش می کنم.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به تقوا از خدایی سفارش می کنم که لباس آراسته بر تن شما پوشانده و اسباب معاش شما را فراهم ساخته است.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به تقوای خدا سفارش می کنم، و از منافقان بر حذرتان می دارم.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به تقوای خدا سفارش می کنم؛ زیرا که تقوا مهار است و تکیه گاه. پس بندهای محکم آن را بچسبید و به حقایق آن چنگ در زنید.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! شما را به تقوای خدا سفارش می کنم و از دنیا بر حذرتان می دارم.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدا سفارش می کنم؛ زیرا که آن آرمان هر جوینده امیدواری است و مورد اعتماد هر فراری پناه جویی، تقوا را جامه زیرین خود کنید.

ص :370


1- نهج البلاغة : الخطبة 83.
2- . نهج البلاغة : الخطبة 114.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 182.
5- نهج البلاغة : الخطبة 194.
6- نهج البلاغة : الخطبة 195.
7- نهج البلاغة : الخطبة 196.
8- الکافی : 8/17/3.

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ الّذی ابتَدَأ خَلقَکُم ، و إلَیهِ یَکونُ مَعادُکُم ، و بهِ نَجاحُ طَلِبَتِکُم ، و إلَیهِ مُنتَهی رَغبَتِکُم ، و نَحوَهُ قَصدُ سَبیلِکُم . (1)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم أیُّها النّاسُ بتَقوَی اللّهِ ، و کَثرَةِ حَمدِهِ علی آلائهِ إلَیکُم . (2)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ الّذی أعذَرَ بما أنذَرَ ، و احتَجَّ بما نَهَجَ . (3)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ ؛ فإنّها حَقُّ اللّهِ علَیکُم ، و المُوجِبَةُ علَی اللّهِ حَقَّکُم ، و أن تَستَعینوا علَیها باللّهِ ، و تَستَعینوا بها علَی اللّهِ ......... ألا فَصُونُوها و تَصَوَّنوا بِها . (4)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ ؛ فإنّها غِبطَةٌ لِلطّالِبِ الرّاجِی ، و ثِقَةٌ لِلهارِبِ اللاّجِی . (5)

عنه علیه السلام_ فیما کَتبَ إلی بَعضِ أصحابِهِ _: اُوصِیکَ و نَفسی بِتَقوی مَن لا یَحِلُّ لَکَ مَعصِیَتُهُ ، و لا یُرجی غَیرُهُ ، و لا الغِنی إلاّ إلَیهِ ، فإنَّ مَنِ اتَّقَی اللّهَ عَزَّ و قَوِیَ و شَبِعَ و رَوِیَ و رَفَعَ عَقلَهُ عَن أهلِ الدُّنیا ، فبَدَنُهُ مَع أهلِ الدُّنیا و قَلبُهُ و عَقلُهُ مُعایِنُ الآخِرَةِ ، فأطفَأَ بضَوءِ قَلبِهِ ما أبصَرَت عَیناهُ مِن حُبِّ الدُّنیا . (6)

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدایی سفارش می کنم که آفرینش شما را بیاغازید و بازگشت شما نیز به سوی اوست و به واسطه او به مطلوب خود می رسید و نهایت آرزویتان هموست و به سوی او رهسپارید.

امام علی علیه السلام :ای مردم! شما را به تقوای خدا و حمد فراوان او بر نعمت هایی که به شما داده است سفارش می کنم.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدایی سفارش می کنم که با هشدارهایش جای عذر و بهانه باقی نگذاشته و با نشان دادن راه، حجّت را تمام کرده است.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدا سفارش می کنم؛ زیرا که آن حقّ خداست بر گردن شما و[نیز ]موجب حقّ شما بر خدا می شود و به شما سفارش می کنم که در راه تقوا، از خدا کمک بخواهید و برای نزدیکی به خدا از آن یاری طلبید ......... هان! تقوا را حفظ کنید و خویشتن را[نیز ]به وسیله آن محفوظ بدارید.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدا سفارش می کنم که مایه نکو حالیِ جوینده امیدوار است و اطمینان بخش فراریِ پناهنده.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به یکی از اصحاب خود _نوشت : تو را و خودم را به تقوای کسی سفارش می کنم که نافرمانی او بر تو روا نیست و به غیر او امیدی برده نشود و بی نیازی جز سوی او نیست؛ زیرا کسی که از خدا پروا کند، عزیز و نیرومند و سیر و سیراب شود و خردش از مردم دنیا فراتر رود و در نتیجه، جسمش با مردم دنیا باشد و دل و خردش بینای آخرت و با نور دلِ خود، آنچه را دیدگان او از محبّت و دوستی دنیا بیند، خاموش گرداند.

ص :371


1- نهج البلاغة : الخطبة 198.
2- نهج البلاغة : الخطبة 188.
3- نهج البلاغة : الخطبة 83.
4- نهج البلاغة : الخطبة 191 .
5- بحار الأنوار : 78/39/16 .
6- تنبیه الخواطر: 2/195 .

(1)

4096 - التَّقوی أشرَفُ المَلابِسِ
4096 - تقوا، فاخرترین جامه هاست

الکتاب :

یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشا وَ لِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» . (2)

الحدیث :

بحار الأنوار :فیما ناجَی اللّهُ تعالی بهِ موسی علیه السلام : کُن خَلَقَ الثِّیابِ جَدیدَ القَلبِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَوبُ التُّقی أشرَفُ المَلابِسِ . (4)

4096

تقوا، فاخرترین جامه هاست

قرآن:

«ای فرزندان آدم! در حقیقت ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که عورت های شما را پوشیده می دارد و [نیز] زینتی [فرو فرستادیم] و بهترین جامه، تقواست. این از نشانه های [قدرت] خداست، باشد که متذکّر شوند».

حدیث :

بحار الأنوار :در نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام آمده است: کهنه پوش و نو دل باش.

امام علی علیه السلام :جامه تقوا، فاخرترین جامه هاست.

ص :372


1- (انظر) الوصیّة : باب 4017.
2- الأعراف : 26.
3- بحار الأنوار : 77/31/7.
4- غرر الحکم : 4686.

عنه علیه السلام :مَن تَسربَلَ أثوابَ التُّقی لم یَبْلُ سِربالُهُ . (1)

عنه علیه السلام :اِستَشعِروا التَّقوی شِعارا (2) باطِنا . (3)

عنه علیه السلام :مَن أشعَرَ التَّقوی قَلبَهُ بَرَّزَ مَهَلُهُ ، و فازَ عَمَلُهُ ، فاهتَبِلوا هَبَلَها (4) ، و اعمَلوا لِلجَنَّةِ عَمَلَها . (5)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بتَقوَی اللّهِ ......... و أشعِروها قُلوبَکُم ، و ارحَضوا بِها ذُنوبَکُم ......... ألا فَصُونوها و تَصَوَّنُوا بِها . (6)

عنه علیه السلام :إنّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ أولیائهِ ، و هُو لِباسُ التَّقوی ، و دِرعُ اللّهِ الحَصِینَةُ ، و جُنَّتُهُ الوَثِیقَةُ . (7)

عنه علیه السلام :مَن تَعَرَّی مِن لِباسِ التَّقوی لَم یَستَتِرْ بشَیءٍ مِن اللِّباسِ . (8)

امام علی علیه السلام :هر که جامه های تقوا را پیراهن خود کند، پیراهنش کهنه نشود.

امام علی علیه السلام :تقوا را جامه زیرین و درونی خود سازید.

امام علی علیه السلام :هر که تقوا را جامه زیرین دلِ خود سازد، در خیر و نیکویی گوی سبقت را [از همگنان ]برباید و کارَش قرین موفقیت شود. پس، بهره ها و خوبی های تقوا را بجویید و برای بهشت، کاری درخورِ آن کنید.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدا سفارش می کنم ......... آن را شعار دل های خود کنید و گناهانتان را با آن بشویید ......... هان! تقوا را حفظ کنید و خود را [نیز] به وسیله آن محفوظ بدارید.

امام علی علیه السلام :جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را برای دوستان ویژه خود گشوده است. جهاد جامه تقواست و زره محکم خداوند و سپر مطمئن او.

امام علی علیه السلام :هر که از جامه تقوا برهنه شود هیچ جامه ای او را نمی پوشاند.

ص :373


1- غرر الحکم : 9019.
2- الشِّعار: الثوب الذی یلی الجسد لأنه یلی شَعْرَه (النهایة : 2/480) .
3- بحار الأنوار : 78/39/16.
4- اهتبل الصید : بغاه و تکسَّبه (لسان العرب : 11/687) .
5- نهج البلاغة : الخطبة 132.
6- نهج البلاغة : الخطبة 191.
7- نهج البلاغة : الخطبة 27.
8- تحف العقول : 88.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی تَفسیرِ الآیَةِ _: فأمّا اللِّباسُ فالثِّیابُ الّتی یَلبَسونَ، و أمّا الرِّیاشُ فالمَتاعُ و المالُ ، و أمّا لِباسُ التَّقوی فالعَفافُ ؛ لأنّ العَفیفَ لا تَبدو لَه عَورَةٌ و إن کانَ عارِیا مِن الثِّیابِ ، و الفاجِرُ بادِی العَورَةِ و إن کانَ کاسِیا مِن الثِّیابِ ، یَقولُ : «و لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ» یقولُ : العَفافُ خَیرٌ . (1)

(2)

4097 - التَّقوی حِصنٌ حَصینٌ
4097 - تقوا، دژی است تسخیرناشدنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ اتَّقَی اللّهَ عاشَ قَوِیّا ، و سارَ فی بِلادِ عَدُوِّهِ آمِنا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّقوی حِصنٌ حَصینٌ لِمَن لَجَأَ إلَیهِ . (4)

عنه علیه السلام :التَّقوی حِصنُ المُؤمنِ . (5)

عنه علیه السلام :التَّقوی حِرزٌ لِمَن عَمِلَ بِها . (6)

عنه علیه السلام :التَّقوی أوفَقُ حِصنٍ ، و أوقی حِرزٍ . (7)

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر آیه پیش گفته _فرمود : «لباس» همان جامه هایی است که می پوشند و «ریاش» کالا و دارایی است و لباسِ تقوا، عفاف و پاکدامنی است؛ زیرا شخص پاکدامن، اگر چه برهنه از لباس باشد، عیبی از او آشکار نمی شود و آلوده دامن، هرچند پوشیده از لباس باشد، عیب هایش آشکار است. می فرماید: «و لباس التقوی ذلک خیر»، می فرماید: خویشتنداری و پاکدامنی بهتر است.

4097

تقوا، دژی است تسخیر ناشدنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از خدا پروا دارد، نیرومند بزید و در سرزمین دشمنش آسوده بگردد.

امام علی علیه السلام :تقوا، برای کسی که بدان پناه برد، دژی تسخیر ناشدنی است.

امام علی علیه السلام :تقوا، دژ مؤمن است.

امام علی علیه السلام :تقوا، پناهگاهی نفوذ نا پذیر است برای کسی که آن را به کار گیرد.

امام علی علیه السلام :تقوا، مستحکم ترین دژ و نگه دارنده ترین پناهگاه است.

ص :374


1- تفسیر القمّی : 1/226.
2- (انظر) التقوی : باب 4097.
3- بحار الأنوار : 70/283/5 .
4- غرر الحکم : 1558.
5- غرر الحکم : 1046.
6- غرر الحکم : 1128.
7- غرر الحکم : 1330.

عنه علیه السلام :أمنَعُ حُصونِ الدِّینِ التَّقوی . (1)

عنه علیه السلام :اِلْجَؤوا إلَی التَّقوی ؛ فإنّها (2) جُنَّةٌ مَنیعَةٌ ، مَن لَجَأَ إلَیها حَصَّنَتهُ ، و مَنِ اعتَصَمَ بِها عَصَمَتهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا مَعقِلَ أحسَنُ مِن الوَرَعِ . (4)

عنه علیه السلام :فاعتَصِموا بتَقوَی اللّهِ ؛ فإنّ لَها حَبلاً وَثِیقا عُروَتُهُ ، و مَعقِلاً مَنِیعا ذُروَتُهُ . (5)

عنه علیه السلام :اِعلَموا عِبادَ اللّهِ أنّ التَّقوی دارُ حِصنٍ عَزیزٍ ، و الفُجورَ دارُ حِصنٍ ذَلیلٍ ؛ لا یَمنَعُ أهلَهُ ، و لا یُحرِزُ مَن لَجَأَ إلَیهِ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ التَّقوی فی الیَومِ الحِرزُ و الجُنَّةُ ، و فی غَدٍ الطّریقُ إلَی الجَنَّةِ ، مَسلَکُها واضِحٌ و سالِکُها رابِحٌ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ اتّقَی اللّهَ وَقاهُ . (8)

(9)

امام علی علیه السلام :نفوذ نا پذیرترین دژهای دین تقواست.

امام علی علیه السلام :به تقوا پناه برید؛ زیرا که تقوا حفاظی استوار است. هر کس بدان پناه برد، او را حفظ کند و هر که به آن چنگ زند، او را نگه دارد.

امام علی علیه السلام :هیچ پناهگاهی بهتر از پارسایی نیست.

امام علی علیه السلام :به تقوای خدا پناه برید؛ زیرا تقوا ریسمانی دارد با دستگیره ای محکم و پناهگاهی است با بلندای تسخیر نا پذیر.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! بدانید که تقوا قلعه ای مستحکم است ، و بی تقوایی قلعه ای سست که ساکنان خود را حفظ نمی کند و هر که را بدان پناه برد حراست نمی کند.

امام علی علیه السلام :همانا تقوا امروز پناهگاه است و حفاظ و فردا راهی است به سوی بهشت، جاده اش روشن است و ره پویش برنده.

امام صادق علیه السلام :هر که از خدا پروا کند خداوند او را حفظ نماید.

ص :375


1- غرر الحکم : 2952.
2- فی الطبعه المعتمدة«فإنّه»و الصحیح ما أثبتناه کما فی طبعة النجف.
3- غرر الحکم : 2553.
4- نهج البلاغة : الحکمة 371.
5- نهج البلاغة : الخطبة 190.
6- نهج البلاغة : الخطبة 157.
7- نهج البلاغة : الخطبة 191.
8- بحار الأنوار : 78/199/24.
9- (انظر) الإسلام : باب 1851.

4098 - التَّقوی مِفتاحُ الصَّلاحِ
4098 - تقوا، کلید صلاح و پاکی است

الکتاب :

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ» . (1)

ذلِکَ أَمْرُ اللّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْرا» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّقوی مِفتاحُ الصَّلاحِ . (3)

عنه علیه السلام :ما أصلَحَ الدِّینَ کالتَّقوی . (4)

عنه علیه السلام :إنّ تَقوَی اللّهِ عِمارَةُ الدِّینِ و عِمادُ الیَقینِ ، و إنّها لَمِفتاحُ صَلاحٍ و مِصباحُ نَجاحٍ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ تَقوَی اللّهِ مِفتاحُ سَدادٍ ، و ذَخیرَةُ مَعادٍ ، و عِتقٌ مِن کُلِّ مَلَکَةٍ ، و نَجاةٌ مِن کُلِّ هَلَکَةٍ ، بِها یَنجَحُ الطّالِبُ ، و یَنجو الهارِبُ ، و تُنال الرَّغائبُ . (6)

عنه علیه السلام :سَبَبُ صَلاحِ الإیمانِ التَّقوی . (7)

4098

تقوا، کلید صلاح و پاکی است

قرآن:

«در حقیقت، کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه ای از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند».

«این است فرمان خدا که آن را به سوی شما فرستاده است و هر کس از خدا پروا کند، بدی هایش را از او بزداید و پاداشش را بزرگ گرداند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :تقوا، کلید صلاح است.

امام علی علیه السلام :چیزی مانند تقوا، دین (دینداری) را درست نکرد.

امام علی علیه السلام :پروای از خدا مایه آبادی دین [شخص] و تکیه گاه یقین است و آن کلید صلاح و چراغ نجات است.

امام علی علیه السلام :تقوای خدا کلید پاکی و درستی و اندوخته ای برای بازگشتگاه و باعث آزادی از هر بندگی و رهایی از هر نابودی است. به وسیله تقواست که جوینده به مطلوبش می رسد و گریزانِ [از عذاب و کیفر الهی ]رهایی می یابد و به خواست ها رسیده می شود.

امام علی علیه السلام :سبب درستی ایمان، تقواست.

ص :376


1- الأعراف : 201.
2- الطلاق : 5.
3- غرر الحکم : 941.
4- غرر الحکم : 9474.
5- غرر الحکم : 3623.
6- نهج البلاغة : الخطبة 230.
7- غرر الحکم : 5514.

عنه علیه السلام :إنّ تَقوَی اللّهِ حَمَت أولیاءَ اللّهِ مَحارِمَهُ ، و ألزَمَت قُلوبَهُم مَخافَتَهُ ، حتّی أسهَرَت لَیالِیَهُم ، و أظمَأت هَواجِرَهُم ، فأخَذوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ ، و الرِّیَّ بِالظَّمأِ، و استَقربوا الأجَلَ فبادَروا العَمَلَ . (1)

عنه علیه السلام :ذِمَّتی بما أقولُ رَهینَةٌ و أنا بِهِ زَعیمٌ : إنَّ مَن صَرَّحَت لَهُ العِبَرُ عمّا بَینَ یَدَیهِ من المَثُلاتِ حَجَزَتهُ التَّقوی عَن تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ ......... ألا و إنَّ الخَطایا خَیلٌ شُمُسٌ حُمِلَ علَیها أهلُها و خُلِعَت لُجُمُها فَتَقَحَّمَت بِهِم فی النّارِ ، ألا و إنّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ علَیها أهلُها و اُعْطُوا أزِمَّتَها فأورَدَتهُمُ الجَنَّةَ . (2)

عنه علیه السلام :ألا و بِالتَّقوی تُقطَعُ حُمَةُ (3) الخَطایا، و بِالیَقینِ تُدرَکُ الغایَةُ القُصوی . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن قَولِهِ تعالی : «إن الّذِینَ اتَّقَوا إذا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ» _: هُو الذَّنبُ یَهِمُّ بهِ العَبدُ فیَتَذَکَّرُ، فیَدَعُهُ . (5)

امام علی علیه السلام :تقوای خدا، دوستان خدا را از ارتکاب حرام هایش نگه داشت و ترس از او را قرین دل هایشان ساخت، تا بدان جا که شب ها بیدارشان نگه داشت و در روزهای گرم به تحمّل تشنگی (روزه داری) وا داشت و رنج را بر آسایش و تشنگی را بر سیرابی ترجیح دادند و اجل را نزدیک دیدند و به کار و عمل شتافتند.

امام علی علیه السلام :گردنم به آنچه می گویم گرو باشد و درستی آن را ضمانت می کنم که: هر کس با دیده عبرت بین به کیفرهایی که بر سر پیشینیان آمده است بنگرد، تقوا او را از فرو رفتن در شبهات باز می دارد ......... بدانید که گناهان همچون اسبان چموش سرکشی هستند که گنهکاران بر آنها سوارند و لگام هایشان رها گشته. چنین اسبانی سواران خود را در آتش فرو اندازند. بدانید که تقوا همچون مرکب هایی رام هستند که پرهیزگاران بر آنها سوارند و افسارهای آنها را گرفته اند. چنین مرکب هایی سواران خود را به بهشت می برند.

امام علی علیه السلام :بدانید که با [وجود ]تقواست که نیش [زهرآلود ]گناهان کنده می شود و با [وجود ]یقین است که به هدف نهایی می توان رسید.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «در حقیقت ، کسانی که [از خدا ]پروا دارند ، چون وسوسه ای از شیطان بدیشان رسد» _فرمود : مقصود گناه است که کسی قصد انجام آن را می کند، اما خدا را به یاد می آورد، و آن را رها می کند.

ص :377


1- نهج البلاغة : الخطبة 114.
2- نهج البلاغة : الخطبة 16.
3- الحمة : یطلق علی إبرة العقرب للمجاورة لأنّ السمّ یخرج (النهایة : 1/446)، و المراد هنا سطوة الخطایا علَی النفس . (کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح).
4- نهج البلاغة : الخطبة 157.
5- بحار الأنوار : 70/287/13.

عنه علیه السلام_ و قد سُئلَ عنِ الطّائفِ فی الآیَةِ _: هُو السَّیِّئُ یَهِمُّ العَبدُ بهِ ، ثُمّ یَذکُرُ اللّهَ فیُبصِرُ و یَقصُ_رُ . (1)

(2)

4099 - التَّقوی مِفتاحُ الهِدایَةِ
4099 - تقوا، کلید هدایت است

الکتاب :

ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ» . (3)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانا وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» . (4)

(5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن غَرَسَ أشجارَ التُّقی جَنی ثِمارَ الهُدی . (6)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای «طائف» در آیه یاد شده _فرمود : مقصود گناه و بدی است که آدمی قصد انجام آن را می کند، اما خدا را به یاد می آورد و چشمش باز می شود و از آن صرف نظر می کند.

4099

تقوا، کلید هدایت است

قرآن:

«این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقوا پیشگان است».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از خدا پروا دارید، برای شما [نیروی] تشخیص [حق از باطل ]قرار می دهد و گناهانتان را از شما می زداید و شما را می آمرزد و خدا دارای بخشش بزرگ است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که درختان تقوا بکارد، میوه های هدایت بچیند.

ص :378


1- بحار الأنوار : 70/287/14.
2- (انظر) النفس : باب 3863. الذِّکر : باب 1344. القلب : باب 3333 ، 3348 ، 3357.
3- البقرة : 2.
4- الأنفال : 29.
5- (انظر) البقرة: 66 ، آل عمران: 138 ، المائدة: 46 ، یونس: 6.
6- بحار الأنوار : 78/90/95.

عنه علیه السلام :لِلمُتَّقی هُدیً فی رَشادٍ ، و تَحَرُّجٌ عَن فَسادٍ ، و حِرصٌ فی إصلاحِ مَعادٍ . (1)

عنه علیه السلام :أینَ العُقولُ المُستَصبِحَةُ بمَصابِیحِ الهُدی ، و الأبصارُ اللاّمِحَةُ إلی مَنارِ التَّقوی ؟! (2)

(3)

4100 - التَّقوی مِفتاحُ الکَرامَةِ
4100 - تقوا، کلید کرامت است

الکتاب :

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَی وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ ربَّکُم واحِدٌ ، و إنّ أباکُم واحِدٌ ، و دِینُکُم واحِدٌ ، و نَبیُّکُم واحِدٌ ، و لا فَضلَ لِعَرَبیٍّ علی عَجَمیٍّ ، و لا عَجَمیٍّ علی عَرَبیٍّ ، و لا أحمَرَ علی أسوَدَ ، و لا أسوَدَ علی أحمَرَ ، إلاّ بِالتَّقوی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا دَخَلَ البَیتَ عامَ الفَتحِ و مَعهُ الفَضلُ بنُ عبّاسٍ و اُسامَةُ بنُ زَیدٍ ، ثُمّ خَرَجَ فأخَذَ بحَلْقَةِ البابِ _: الحَمدُ للّهِ الّذی صَدَقَ عَبدَهُ ، و أنجَزَ وَعدَهُ، و غَلَبَ الأحزابَ وَحدَهُ، إنّ اللّهَ أذهَبَ نَخوَةَ العَرَبِ و تَکَبُّرَها بآبائها ، و کُلُّکُم مِن آدَمَ و آدَمُ مِن تُرابٍ ، و أکرَمُکُم عِندَ اللّهِ أتقاکُم . (6)

امام علی علیه السلام :شخص با تقوا در راه رستگاری قدم برمی دارد و از فساد دوری می کند و در کار ساختن معاد حریص است.

امام علی علیه السلام :کجایند خردهای پرتو گرفته از چراغ های هدایت و دیدگان دوخته شده به مناره های تقوا!

4100

تقوا، کلید کرامت است

قرآن:

«ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و ملّت ملّت و قبیله قبیله تان گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بی تردید، خدا دانای آگاه است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا پروردگار شما یکی است و پدر شما یکی و دین شما یکی و پیامبرتان یکی. هیچ عربی را بر هیچ عجمی برتری نیست و هیچ عجمی را بر هیچ عربی و هیچ گندم گونی را بر هیچ سیاهی و هیچ سیاهی را بر هیچ گندم گونی، مگر به تقوا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که در سال فتح مکّه همراه فضل بن عباس و اسامة بن زید داخل خانه خدا شد و سپس بیرون آمد و دستگیره در را گرفت _فرمود : ستایش خداوندی را که بنده اش را تصدیق کرد و وعده اش را به انجام رساند و به تنهایی بر همه احزاب چیره گشت. خداوند نخوت عرب و نازیدن آنها به پدرانشان را از بین برد. همه شما از آدم هستید و آدم از خاک و ارجمندترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست.

ص :379


1- غرر الحکم : 7357.
2- نهج البلاغة : الخطبة 144.
3- (انظر) الهدایة : باب 3943.
4- الحجرات : 13.
5- کنز العمّال : 5655.
6- بحار الأنوار : 70/287/10.

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها الناسُ، إنّ العَرَبیَّةَ لَیسَت بِأبٍ والِدٍ ، و إنّما هُو لِسانٌ ناطِقٌ ، فمَن تَکَلَّمَ بهِ فهُو عَرَبیٌّ ، ألا إنَّکُم وُلدُ آدَمَ و آدَمُ مِن تُرابٍ ، و أکرَمُکُم عِندَ اللّهِ أتقاکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کَرَمُ الدُّنیا الغِنی ، و کَرَمُ الآخِرَةِ التَّقوی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :شَرَفُ الدُّنیا الغِنی ، و شَرَفُ الآخِرَةِ التَّقوی . (3)

الترغیب و الترهیب عن جابرِ بنِ عبد اللّهِ :خطبنا رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ......... خُطبَةَ الوَداعِ _ : یا أیُّها النّاسُ ، إنَّ ربَّکُم واحِدٌ ، و إنَّ أباکُم واحِدٌ ، ألا لا فَضلَ لِعَرَبیٍّ علی عَجَمیٍّ ، و لا لعَجَمیٍّ علی عَرَبیٍّ ، و لا لأحمَرَ علی أسوَدَ ، و لا لأسوَدَ علی أحمَرَ ، إلاّ بِالتَّقوی ، إنّ أکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أتقاکُم .

ألا هَل بَلَّغتُ ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : فلْیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائبَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! عرب بودن به پدر و نژاد عرب داشتن نیست، بلکه عربی یک زبان است و هر کس بدان سخن گوید عرب است. بدانید که شما همه فرزند آدم هستید و آدم از مشتی خاک آفریده شده است و گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ارجمندیِ دنیا توانگری است و ارجمندیِ آخرت پرهیزگاری.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شرافت دنیا به توانگری است و شرافت آخرت به تقوا.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از جابر بن عبد اللّه _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خطبه وداع فرمود : ای مردم! پروردگار شما یکی است و پدر شما یکی. بدانید که هیچ عربی را بر هیچ عجمی برتری نیست و هیچ عجمی را بر هیچ عربی و هیچ سفیدی را بر هیچ سیاهی و هیچ سیاهی را بر هیچ سفیدی، مگر به تقوا. ارجمندترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. هان! آیا [پیامم را ]رساندم؟ همه گفتند: آری، ای رسول خدا. فرمود: پس، حاضران به [گوش] غایبان برسانند.

ص :380


1- بحار الأنوار : 70/288/17.
2- کنز العمّال : 5649.
3- کنز العمّال : 5650.
4- الترغیب و الترهیب : 3/612/9.

الاختصاص :بَلَغَنا أنّ سَلمانَ الفارِسیَّ دَخَلَ مَجلِسَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ فعَظَّمُوهُ و قَدَّمُوهُ و صَدَّرُوهُ إجلالاً لِحَقِّهِ و إعْظاما لِشَیبَتِهِ و اختِصاصِهِ بِالمُصطفی و آلهِ ، فدَخَلَ عُمرُ فنَظَرَ إلَیهِ فقالَ : مَن هذا العَجَمیُّ المُتَصَدِّرُ فیما بَینَ العَرَبِ ؟ ! فصَعِدَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المِنبَرَ فخَطَبَ فقالَ : إنّ النّاسَ مِن عَهدِ آدَمَ إلی یَومِنا هذا مِثلُ أسنانِ المُشطِ ، لا فَضلَ لِلعَرَبیِّ علَی العَجَمیِّ و لا للأحمَرِ علَی الأسوَدِ إلاّ بِالتَّقوی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّقوی ظاهِرهُ شَرَفُ الدُّنیا ، و باطِنهُ شَرَفُ الآخِرَةِ . (2)

عنه علیه السلام :لا کَرمَ أعَزُّ مِن التَّقوی . (3)

عنه علیه السلام :مِفتاحُ الکَرَمِ التَّقوی . (4)

الاختصاص :شنیده ایم که روزی سلمان فارسی وارد مجلس رسول خدا صلی الله علیه و آله شد و مردم او را به سبب حقّی که داشت و به احترام موی سپیدش و منزلت خاصی که نزد پیامبر و خاندان او داشت، احترام نهادند و او را بالای مجلس نشاندند. عمر وارد مسجد شد و چشمش به سلمان افتاد. گفت: این مرد عجم کیست که در میان عرب ها صدر نشین شده است؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله منبر رفت و خطبه ای ایراد کرد و فرمود: مردم از روزگار آدم تا به امروز همچون دندانه های شانه هستند. عرب را بر عجم برتری نیست و سفید را بر سیاه، مگر به تقوا.

امام علی علیه السلام :تقوا، ظاهرش شرافت دنیاست و باطنش شرافت آخرت.

امام علی علیه السلام :هیچ کرامتی عزیزتر از تقوا نیست.

امام علی علیه السلام :کلید ارجمندی، تقواست.

ص :381


1- الاختصاص : 341 .
2- غرر الحکم : 1990.
3- بحار الأنوار : 70/288/16.
4- بحار الأنوار : 78/9/65.

عنه علیه السلام :مَن أخَذَ بِالتَّقوی ......... هَطَلَت علَیهِ الکَرامَةُ بَعدَ قُحوطِها ، و تحَدَّبَت علَیهِ الرَّحمَةُ بَعدَ نُفورِها ، و تَفَجَّرَت علَیهِ النِّعَمُ بَعدَ نُضوبِها ، و وَبَلَتْ علَیهِ البَرکَةُ بَعدَ إرذاذِها . (1)

عنه علیه السلام :لا تَضَعوا مَن رَفَعَتهُ التَّقوی ، و لا تَرفَعوا مَن رَفَعَتهُ الدُّنیا . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لا حَسَبَ لِقُرَشیٍّ و لا عَرَبیٍّ إلاّ بِتَواضُعٍ ، و لا کرَمَ إلاّ بِتَقوی . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الحَسَبُ الفِعالُ ، و الشَّرَفُ المالُ ، و الکَرَمُ التَّقوی . (4)

عنه علیه السلام :ما نَقَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَبدا مِن ذُلِّ المَعاصی إلی عِزِّ التَّقوی إلاّ أغناهُ مِن غَیرِ مالٍ ، و أعَزَّهُ مِن غَیرِ عَشیرَةٍ ، و آنَسَهُ مِن غَیرِ بَشَرٍ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :هرکه تقوا پیشه کند ......... باران بند آمده کرامت دوباره بر او فرو ریزد و رحمت گریخته به سوی او بازگردد و چشمه فروکش کرده نعمت ها دگر باره برایش جوشان شود و بارشِ کاستی گرفته برکت دوباره بر او سرازیر شود.

امام علی علیه السلام :کسی را که تقوا والا مقامش ساخته، پست و حقیر مشمارید و کسی که دنیا او را بالا برده است، والا مقام ندانید.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ افتخاری برای فرد قرشی و یا عرب نیست، مگر به فروتنی و هیچ کرامتی نیست مگر به تقوا.

امام صادق علیه السلام :افتخار به اعمال است، و شرف و بزرگی به مال، و کرامت و ارجمندی به تقوا.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ بنده ای را از ذلّت گناهان به عزّت تقوا منتقل نکرد، مگر اینکه او را بدون مال توانگر ساخت و بی ایل و عشیره قدرتمند نمود و بی آنکه کسی با او باشد، او را از تنهایی به در آورد.

ص :382


1- نهج البلاغة : الخطبة 198.
2- نهج البلاغة : الخطبة 191.
3- بحار الأنوار : 70/288/19.
4- معانی الأخبار : 405/76.
5- . بحار الأنوار : 70/282/1.
6- (انظر) الإیمان : باب 301 ، المعرفة : باب 2545، الفضیلة : باب 3168 . الکرم : باب 3424 ، الفخر : باب 3127 . الناس : باب 3908.

4101 - التَّقوی دَواءُ القُلوبِ
4101 - تقوا، داروی دل هاست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّقوی آکَدُ سَبَبٍ بَینَکَ و بینَ اللّهِ إن أخَذتَ بهِ ، و جُنَّةٌ مِن عَذابٍ ألِیمٍ . (1)

4101

تقوا، داروی دل هاست

امام علی علیه السلام :همانا تقوای خدا داروی درد قلب های شماست و بینا کننده کوری دلهایتان و شفابخش بیماری جسمهایتان و برطرف کننده تباهی سینه هایتان و پاک کننده آلودگی جان هایتان و روشنی بخش ضعف چشم هایتان و فرو نشاننده ترس و اضطراب دل هایتان و زداینده سیاهی ظُلمتتان.

امام علی علیه السلام :بیماری ها را با تقوا درمان کنید و پیش از فرا رسیدن مرگ به تقوا گرایید.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوا داشتن از خدا سفارش می کنم ......... با تقوا خواب [شب ]خود را به بیداری رسانید و روزتان را با آن سپری کنید و آن را شعار دل هایتان سازید و گناهان خود را با آن بشویید و بیماری هایتان را با آن درمان کنید و پیش از فرا رسیدن مرگ به تقوا گرایید.

4102 - التَّقوی العُروَةُ الوُثقی
4102 - تقوا، محکم ترین دستگیره

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ دَاءِ قُلوبِکُم ، و بَصَرُ عَمی أفئدتِکُم ، و شِفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم ، و صَلاحُ فَسادِ صُدورِکُم، و طَهورُ دَنَسِ أنفُسِکُم، و جَلاءُ عَشا أبصارِکُم، و أمنُ فَزَعِ جَأشِکُم، و ضِیاءُ سَوادِ ظُلمَتِکُم . (2)

عنه علیه السلام :داوُوا بِالتَّقوَی الأسقامَ ، و بادِروا بِها الحِمامَ . (3)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بِتَقوَی اللّهِ ......... أیقِظوا بها نَومَکُم ، و اقطَعوا بِها یَومَکُم ، و أشعِروها قُلوبَکُم ، و ارحَضوا بِها ذُنوبَکُم ، و داوُوا بِها الأسقامَ ، و بادِروا بها الحِمامَ . (4)

(5)

4102

تقوا، محکم ترین دستگیره

امام علی علیه السلام :تقوا را اگر چنگ زنی محکمترین رشته میان تو و خداست و محافظی است در برابر عذاب دردناک.

ص :383


1- غرر الحکم : 2079.
2- نهج البلاغة : الخطبة 198.
3- غرر الحکم : 5154.
4- نهج البلاغة : الخطبة 191.
5- (انظر) القلب : باب 3350 ، القرآن : باب 3240 ، الدواء : باب 1294.

عنه علیه السلام :إنّ لِتَقوَی اللّهِ حَبلاً وَثیقا عُروَتُهُ، و مَعقِلاً مَنیعا ذِروَتُهُ . (1)

عنه علیه السلام: فی صِفاتِ المُتَّقینَ : إنّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ علی نَفسِهِ ......... قد أبصَرَ طَریقَهُ ، و سَلَکَ سَبیلَهُ ، و عَرَفَ مَنارَهُ ، و قَطَعَ غِمارَهُ، و استَمسَکَ مِن العُری بأوثَقِها، و مِن الحِبالِ بأمتَنِها . (2)

(3)

4103 - دَورُ التَّقوی فی قَبولِ الأعمالِ
4103 - نقش تقوا در پذیرش اعمال

الکتاب :

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لأبی ذرٍّ _: یا أبا ذرٍّ ، کُن لِلعَمَلِ بِالتَّقوی أشَدَّ اهتِماما مِنکَ بِالعَمَلِ . (5)

امام علی علیه السلام :تقوای خدا، ریسمانی دارد که دستگیره اش بسیار محکم است و پناهگاهی دارد که بلندایش تسخیر نا پذیر است.

امام علی علیه السلام_ درباره صفات تقوا پیشگان _فرمود : یکی از محبوب ترین بندگان خدا در نزد او بنده ای است که خداوند او را در برابر نفْسش یاری رسانده است ......... راه خود را دیده، و آن را پیموده و نشانه راهیابی خویش را شناخته و سختی ها و خطرات آن را درنوردیده و به محکمترین حلقه ها و استوارترین ریسمان ها، چنگ زده است.

4103

نقش تقوا در پذیرش اعمال

قرآن:

«و داستان دو پسر آدم را به حق برایشان بخوان، هنگامی که [هر یک از آن دو ]قربانی ای تقدیم کردند، پس ، از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. [قابیل] گفت: حتماً تو را خواهم کشت. [هابیل ]گفت: خدا فقط از تقوا پیشگان می پذیرد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش خود به ابوذر _فرمود : ای ابوذر! برای [همراهی ]عملِ با تقوا بیشتر اهتمام داشته باش، تا به [نفْس ]عمل.

ص :384


1- غرر الحکم : 3619.
2- نهج البلاغة : الخطبة 87.
3- (انظر) عنوان 93 «المحبّة (الحبّ فی اللّه )» ، 94 «المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام )» ، الأسباب : باب 1719 ، الإیمان : باب 282.
4- المائدة : 27.
5- کنز العمّال : 8501.

عنه صلی الله علیه و آله :کُن بِالعَمَلِ بِالتَّقوی أشَدَّ اهتِماما مِنکَ بِالعَمَلِ بغَیرِهِ ؛ فإنّهُ لا یَقِلُّ عَملٌ بِالتَّقوی ، و کَیفَ یَقِلُّ عَملٌ یُتَقَبَّلُ ؟! لِقَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «إنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقِینَ» . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُونوا بِقَبولِ العَمَلِ أشَدَّ اهتِماما مِنکُم بِالعَمَلِ ؛ فإنّهُ لَن یَقِلَّ عَمَلٌ مَع التَّقوی ، و کَیفَ یَقِلُّ عَمَلٌ تُقُبِّلَ ؟! (2)

عنه علیه السلام :لا یَقِلُّ عَمَلٌ مَع تَقوی ، و کَیفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّلُ ؟! (3)

عنه علیه السلام :صِفَتانِ لا یَقبَلُ اللّهُ سبحانَهُ الأعمالَ إلاّ بِهِما : التُّقی و الإخلاصُ . (4)

الکافی عن أبی حمزة :کنتُ عندَ علیِّ بنِ الحسین علیه السلام ، فجاءَهُ رجُلٌ فقالَ لهُ : یا أبا محمّدٍ ، إنّی مُبتَلیً بِالنِّساءِ ، فأزنی یَوما و أصُوم یَوما ، فیَکونُ ذا کفّارَةً لِذا ؟ : إنّهُ لَیس شیءٌ أحَبَّ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن أن یُطاعَ و لا یُعصی ، فلا تَزْنِ و لا تَصُمْ.

فاجتَذَبَهُ أبو جعفرٍ علیه السلام إلَیهِ فأخَذَ بِیَدِهِ فقالَ : یا أبا زَنَّةَ (5) ، تَعمَلُ عَمَلَ أهلِ النَّارِ و تَرجو أن تَدخُلَ الجَنَّةَ ؟! (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به عملِ با تقوا بیشتر اهتمام داشته باش، تا به عملِ بدون تقوا؛ زیرا هیچ عملی که با تقوا توأم باشد اندک نیست، چگونه اندک باشد عملی که پذیرفته می شود! چون خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «جز این نیست که خداوند از تقوا پیشگان می پذیرد».

امام علی علیه السلام :به پذیرفته شدن عمل بیشتر اهتمام ورزید، تا به خود عمل؛ زیرا عملی که با تقوا همراه باشد، هرگز کم نیست، چگونه کم باشد عملی که پذیرفته می شود؟!

امام علی علیه السلام :هیچ عملی با تقوا اندک نیست، چگونه اندک باشد چیزی که پذیرفته می شود!

امام علی علیه السلام :دو صفت است که خداوند سبحان اعمال را جز با وجود آنها نمی پذیرد: تقوا و اخلاص.

الکافی_ به نقل از ابو حمزه _: نزد امام زین العابدین علیه السلام بودم که مردی آمد و به حضرت گفت : ای ابا محمّد! من زن باره هستم، از همین رو یک روز زنا می کنم و یک روز روزه می گیرم. آیا این می تواند کفّاره آن باشد؟ حضرت فرمود : هیچ چیز نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از این نیست که اطاعت شود و نافرمانی نشود. پس، نه زنا کن و نه [برای کفّاره] روزه بگیر. سپس ابو جعفر (امام باقر) علیه السلام آن مرد را به طرف خود کشید و دستش را گرفت و فرمود: ای مسخره (7) ! کار دوزخیان را می کنی و امید داری به بهشت روی؟!

ص :385


1- بحار الأنوار : 70/286/8.
2- . کنز العمّال : 8496.
3- الکافی : 2/75/5.
4- . غرر الحکم : 5887.
5- أبو زنّة : کنیة للقرد . (المعجم الوسیط : 1/403) .
6- الکافی : 5/541/5.
7- در متن حدیث ابو زَنَّه آمده است که کنیه میمون است و در فارسی به بوزینه ترجمه شده است.

بحار الأنوار :المعصومُ علیه السلام : جِدُّوا و اجتَهِدوا ، و إن لَم تَعمَلوا فلا تَعصُوا ؛ فإنَّ مَن یَبنی و لا یَهدِمُ یَرتَفِعُ بِناؤهُ و إن کانَ یَسیرا ، و إنَّ مَن یَبنی و یَهدِمُ یوُشِکُ أن لا یَرتَفِعَ بِناؤهُ . (1)

(2)

4104 - مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً
4104 - هرکه از خدا پروا کند، خداوند برای او راه نجاتی قرار دهد

الکتاب :

وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ» . (3)

وَ اللاَّئِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاَثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئِی لَمْ یَحِضْنَ وَأُولاَتُ الأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرا» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَو أنّ السَّماواتِ و الأرضَ کانَتا رَتقا علی عَبدٍ ثُمّ اتَّقَی اللّهَ ، لَجَعَلَ اللّهُ لَهُ مِنهُما فَرَجا و مَخرَجا . (5)

بحار الأنوار :معصوم علیه السلام فرمود : بکوشید و کوشا باشید و اگر عمل نمی کنید [دست کم ]نافرمانی نکنید؛ زیرا کسی که می سازد و ویران نمی کند، بنایش بالا می رود اگر چه اندکی؛ اما کسی که می سازد و ویران می کند، بنایش هیچ گاه بالا نمی رود.

4104

هرکه از خدا پروا کند، خداوند برای او راه نجاتی قرار دهد

قرآن:

«و هرکه از خدا پروا کند خداوند برای او راه بیرون شدنی قرار می دهد و از جایی که حسابش را نمی کند به او روزی می رساند».

«و آن زنان شما که از خون دیدن [ماهانه ]نومیدند، اگر شکّ دارید [که خون می بینند یا نه ]عدّه آنان سه ماه است و آنان (دخترانی) که [هنوز ]خون ندیده اند [نیز عدّه شان سه ماه است] و زنان آبستن مدّتشان این است که وضع حمل کنند و هر کس از خدا پروا دارد [خدا] برای او در کارش تسهیلی فراهم سازد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر آسمان ها و زمین در برابر بنده ای سر به هم آورند و آن بنده تقوای خدا پیشه کند، حتماً خداوند از میان آن دو، شکاف و راه خروجی برایش قرار خواهد داد.

ص :386


1- بحار الأنوار : 70/286 /8.
2- (انظر) العمل : باب 2901 _ 2903.
3- الطلاق : 2 و 3 .
4- الطلاق : 4.
5- بحار الأنوار : 70/285/8.

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا قَرأَ : «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» _: مِن شُبُهاتِ الدُّنیا ، و مِن غَمَراتِ المَوتِ ، و شَدائدِ یَومِ القِیامَةِ . (1)

کنز العمّال عنه صلی الله علیه و آله :یا أیُّها النّاسُ ، اتَّخِذوا التَّقوی تِجارَةً یَأتِکُمُ الرِّزقُ بلا بِضاعَةٍ و لا تِجارَةٍ ، ثُمّ قَرأ «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا و یَرْزُقْهُ مِن حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» . (2)

رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله :ما تَرَکَ أحَدٌ مِنکُم للّهِ شَیئا إلاّ آتاهُ اللّهُ مِمّا هُو خَیرٌ لَهُ مِنهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ ، و لا تَهاوَنَ بهِ و أخَذَهُ مِن حَیثُ لا یَعلَمُ إلاّ آتاهُ اللّهُ مِمّا هُو أشَدُّ علَیهِ مِنهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ . (3)

بحار الأنوار :روی عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنّه قال : خَصلَةٌ من لَزِمَها أطاعَتهُ الدُّنیا و الآخِرَةُ ، و رَبِحَ الفَوزَ بِالجَنَّةِ . قیلَ : و ما هِیَ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : التَّقوی ، مَن أرادَ أن یَکونَ أعَزَّ النّاسِ فلْیَتَّقِ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ، ثُمَّ تَلا : «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * و یَرْزُقْهُ مِن حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ چون آیه «و هرکه از خدا بترسد [خداوند ]برای او راه خروجی قرار می دهد» را خواند _فرمود : [یعنی راه خروج ]از شبهات دنیا و از سختی های مرگ و دشواری های روز قیامت.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : ای مردم! تقوا را تجارت شمارید، تا بدون هیچ سرمایه و سودایی به شما روزی رسد. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و هرکه از خدا پروا کند [خدا] برای او راه خروجی قرار دهد و از جایی که گمان نمی برد روزیش رساند».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ یک از شما به خاطر خدا چیزی را رها نکند، مگر اینکه خداوند بهتر از آن را از جایی که گمانش را هم نمی برد، نصیبش فرماید و [هیچ یک از شما ]به خداوند بی اعتنایی نکند و ندانسته چیزی را نگیرد، مگر اینکه خداوند بدتر از آن را از جایی که فکرش را هم نمی کند، بهره او گرداند.

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یک خصلت است که هر کس پایبند آن باشد دنیا و آخرت به فرمانش در آیند و به بهشت دست یابد. عرض شد: آن چیست ای رسول خدا؟ فرمود: تقوا. هرکه می خواهد با عزّت ترین مردم باشد، باید از خدا پروا کند. حضرت سپس این آیه را تلاوت کرد: «و هرکه از خدا پروا کند خداوند برای او برونشوی قرار دهد و از جایی که گمان نمی بَرَد روزیش رسانَد».

ص :387


1- . مجمع البیان : 10/460.
2- کنز العمّال : 5666.
3- . کنز العمّال : 8499.
4- بحار الأنوار : 70/285/7.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لأبی ذرٍّ لمّا اُخرِجَ إلَی الرَّبَذَةِ _: یا أبا ذرٍّ ، إنّکَ غَضِبتَ للّهِ ، فارْجُ مَن غَضِبتَ لَهُ ......... و لَو أنّ السَّماواتِ و الأرَضِینَ کانَتا علی عَبدٍ رَتقا ، ثُمّ اتَّقَی اللّهَ لَجَعَلَ اللّهُ لَهُ مِنهُما مَخرَجا ! لا یُؤنِسَنَّکَ إلاّ الحَقُّ ، و لا یُوحِشَنَّکَ إلاّ الباطِلُ . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ اتَّقی اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ لَهُ مِن کُلِّ هَمٍّ فَرَجا ، و مِن کُلِّ ضِیقٍ مَخرَجا . (2)

عنه علیه السلام :مَن أخَذَ بِالتَّقوی عَزَبَت (3) عنهُ الشَّدائدُ بَعدَ دُنُوِّها ، و احلَولَت لَهُ الاُمورُ بَعدَ مَرارَتِها ، و انفَرَجَت عَنهُ الأمواجُ بَعدَ تَراکُمِها ، و أسهَلَت لَهُ الصِّعابُ بَعدَ إنصابِها (4) . (5)

عنه علیه السلام :اِعلَموا أنّهُ «مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» مِن الفِتَنِ ، و نُورا مِن الظُّلَمِ ، و یُخَلِّدْهُ فیما اشتَهَت نَفسُهُ ، و یُنزِلْهُ مَنزِلَ الکَرامَةِ عِندَهُ ، و فی دارٍ اصطَنَعَها لِنَفسِهِ ، ظِلُّها عَرشُهُ ، و نُورُها بَهجَتُهُ ، و زُوّارُها مَلائکَتُهُ ، و رُفَقاؤها رُسُلُهُ . (6)

امام علی علیه السلام_ به ابوذر هنگام تبعیدش به ربذه _فرمود : ای ابوذر! تو برای خدا خشم گرفتی. بنا بر این به همان کسی که برای او خشم گرفتی امیدوار باش ......... و اگر آسمانها و زمین ها به روی بنده ای بسته شوند و آن بنده تقوای خدا پیشه کند، خداوند از میان آنها راه خروجی برایش قرار دهد! چیزی جز حقّ با تو مأنوس نشود، و چیزی جز باطل تو را نهراساند.

امام علی علیه السلام :هرکه از خداوند سبحان پروا کند، خداوند او را از هر غمی برهاند و از هر تنگنایی برون برد.

امام علی علیه السلام :هرکه به تقوا چنگ زند، سختی هایی که به او نزدیک شده اند از وی دور شوند و کارها بعد از تلخ شدن بر او شیرین گردند و موج هایی که در برابرش متراکم شده اند، کنار روند و دشواری هایی که او را به رنج افکنده اند، آسان شوند.

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس از خدا پروا کند خداوند برایش راه خروجی از فتنه ها و نوری در تاریکی ها قرار دهد و او را در آنچه خواسته است (بهشت) جاودانه گرداند و در منزل کرامت خود و در سرایی که برای خودش برگزیده است، جای دهد؛ منزل و سرایی که سقف آن عرش خداست و نورش جمال و بهجت او و زائرانش فرشتگان او و ساکنانش پیامبران او.

ص :388


1- . نهج البلاغة : الخطبة 130.
2- غرر الحکم : 8847.
3- عَزَب یَعزُب : إذا أبعد (النهایة : 3/227) .
4- النَصَبُ : التعب (لسان العرب : 1/758) .
5- نهج البلاغة : الخطبة 198.
6- نهج البلاغة : الخطبة 183.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی سَعدِ الخَیرِ _: إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَقِی بِالتَّقوی عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ ، و یُجَلِّی بِالتَّقوی عَنهُ عَماهُ و جَهلَهُ ، و بِالتَّقوی نَجا نُوحٌ و مَن مَعهُ فی السَّفینَةِ ، و صالِحٌ و مَن مَعهُ مِن الصّاعِقَةِ ، و بِالتَّقوی فازَ الصّابِرونَ ، و نَجَتْ تِلکَ العُصَبُ مِن المَهالِکِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ اعتَصمَ باللّهِ بتَقواهُ عَصَمَهُ اللّهُ ، و مَن أقبَلَ اللّهُ علیهِ و عَصَمَهُ لَم یُبالِ لَو سَقَطَتِ السَّماءُ علَی الأرضِ ، و إنْ نَزلَتْ نازِلَةٌ علی أهلِ الأرضِ فشَمِلَهُم بَلِیَّةٌ کانَ فی حِرزِ اللّهِ بِالتَّقوی مِن کُلِّ بَلِیَّةٍ ، أ لَیسَ اللّهُ تعالی یَقولُ : «إنّ المُتَّقِینَ فی مَقامٍ أمِینٍ» (2) ؟! (3)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن یُحَوِّلَهُ عمّا یَکرَهُ إلی ما یُحِبُّ ، و یَرزُقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ . (4)

(5)

امام باقر علیه السلام_ در نامه خود به سعد الخیر _نوشت : خداوند عزّ و جلّ به واسطه تقوا آنچه را که عقل بنده به آن نمی رسد، از وی دور می گرداند و به وسیله تقوا کوری و نادانی او را برطرف می سازد. به کمک تقوا بود که نوح و کسانی که با او در کشتی بودند نجات یافتند و صالح و پیروانش از صاعقه رستند و با تقواست که شکیبایان کامیاب شدند و آن گروه ها از مهلکه ها رهایی یافتند.

امام صادق علیه السلام :هر که با تقوا داشتن از خدا به او پناه برد، خداوند او را نگه دارد و هر کس که خداوند به او رو کند و نگه دارش باشد، وی را از افتادن آسمان بر زمین باکی نباشد و اگر بر اهل زمین بلایی فرود آید و همگان را در بر گیرد، او به سبب تقوا از هر بلایی در امان ماند، مگر نه اینکه خداوند متعال می فرماید: «براستی که پرهیزگاران در جایگاهی امن هستند»!

امام صادق علیه السلام :خداوند برای کسی که از او پروا دارد ضمانت کرده است که هر ناخوشایندی را برای او به آنچه خوشایندش می باشد تغییر دهد و از جایی که گمانش را هم نمی برد روزیش رساند.

ص :389


1- الکافی : 8/52/16.
2- . الدخان : 51 .
3- بحار الأنوار: 70/285/8.
4- . بحار الأنوار: 70/285/8.
5- (انظر) الدنیا : باب 1267 ، الرزق : باب 1490.

4105 - المُتَّقونَ
4105 - تقوا پیشگان

الکتاب :

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُتَّقونَ سادَةٌ ، و الفُقَهاءُ قادَةٌ ، و الجُلوسُ إلَیهِم عِبادَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :المُتَّقونَ سادَةٌ ، العُلَماءُ و الفُقَهاءُ قادَةٌ ، اُخِذَ علَیهِم أداءُ مَواثِیقِ العِلمِ ، و الجُلوسُ إلَیهِم بَرَکَةٌ ، و النَّظَرُ إلَیهِم نُورٌ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِعلَموا عِبادَ اللّهِ أنّ المُتَّقینَ ذَهَبوا بعاجِلِ الدُّنیا و آجِلِ الآخِرَةِ ، فشارَکُوا أهلَ الدُّنیا فی دُنیاهُم ، و لَم یُشارِکوا أهلَ الدُّنیا فی آخِرَتِهِم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :العُلَماءُ اُمَناءُ ، و الأتقیاءُ حُصونٌ ، و العُمّالُ سادَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :القِیامَةُ عُرسُ المُتَّقینَ . (6)

(7)

4105

تقوا پیشگان

قرآن:

«همانا، تقوا پیشگان در میان باغ ها و نهرها در قرارگاه صدق، نزد پادشاهی توانایند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تقوا پیشگان مهترند و فقیهان رهبرند و همنشینی با آنان عبادت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تقوا پیشگان مهترند و علما و فقها رهبرند. از آنان پیمان گرفته شده است که تعهّدات [خود به ]علم را به جای آورند و نشستن در محضر آنان مایه برکت است و نگریستن به آنها روشنایی.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! بدانید که پرهیزگاران هم دنیا را بردند و هم آخرت را؛ با اهل دنیا در [استفاده از نعمت های ]دنیای آنان شریکند، ولی اهل دنیا در [سعادت] آخرت آنان با ایشان شریک نیستند.

امام صادق علیه السلام :علما، امانتدارند و پرهیزگاران، دژ و کارگزاران مهتر.

امام صادق علیه السلام :قیامت، عروسی تقوا پیشگان است.

ص :390


1- القمر : 54 ، 55.
2- الأمالی للطوسیّ : 225/392.
3- کنز العمّال : 5653.
4- نهج البلاغة : الکتاب 27.
5- بحار الأنوار : 70/287/11.
6- بحار الأنوار : 70/288/18.
7- (انظر) المعاد (صفة المحشر) : باب 2943.

4106 - خَصائِصُ المُتَّقینَ
4106 - ویژگی های تقواپیشگان

الکتاب :

وَ الَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُوْلئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» . (1)

لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَی الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ» . (2)

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ * آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ * کَانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ * وَ بِالأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ * وَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» . (3)

وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی» . (4)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ للّهِِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» . (5)

(6)

4106

ویژگی های تقوا پیشگان

قرآن:

«و آن کس که راستی آورْد و آن را باور نمود، آنان همان پرهیزگارانند».

«نیکوکاری (طاعت) آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب بگردانید، بلکه نیکی (طاعت) آن است که کسی به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان آوَرَد و مال [خود ]را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن ]بندگان بدهد و نماز را برپای دارد و زکات بدهد و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند. آنانند کسانی که راست گفته اند و آنان همان پرهیزگارانند».

«پرهیزگاران در باغ ها و چشمه سارانند. آنچه را پروردگارشان عطا فرموده می گیرند؛ زیرا که آنها پیش از این نیکوکار بودند و از شب اندکی را می غنودند و در سحرگاهان طلب آمرزش می کردند و در اموالشان برای سائل و محروم حقّی [معیّن] بود».

«و گذشت کردن شما به تقوا نزدیکتر است».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! برای خدا به داد برخیزید و به عدالت شهادت دهید و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید، عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است. و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است».

ص :391


1- الزمر : 33.
2- البقرة : 177.
3- الذاریات : 15 _ 19.
4- البقرة : 237.
5- المائدة : 8.
6- (انظر) البقرة : 2 _ 5 ، آل عمران : 133 _ 136.

الحدیث :

نهج البلاغة :رُویَ أنّ صاحِبا لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام یقالُ لَهُ هَمّامٌ کانَ رجُلاً عابِدا ، فقالَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمِنینَ ، صِفْ لِیَ المُتَّقینَ ، حتّی کأنّی أنظُرُ إلَیهِم ، فتَثاقَلَ علیه السلام عن جَوابِهِ ، ثُمّ قالَ : یا هَمّامُ ، اتَّقِ اللّهَ و أحسِنْ ! فإنَّ اللّهَ مَع الّذینَ اتَّقَوا و الّذینَ هُم مُحسِنونَ .

فلَم یَقنَعْ هَمّامٌ بهذا القَولِ حتّی عَزمَ علَیهِ ، فحَمِدَ اللّهَ و أثنی علَیهِ و صلّی علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله ثُمّ قالَ علیه السلام : أمّا بَعدُ، فإنّ اللّهَ سبحانَهُ و تعالی خَلَقَ الخَلقَ حِینَ خَلَقَهُم غَنِیّا عَن طاعَتِهِم ، آمِنا مِن مَعصِیَتِهِم ؛ لأنّهُ لا تَضُرُّهُ مَعصِیَةُ مَن عَصاهُ ، و لا تَنفَعُهُ طاعَةُ مَن أطاعَهُ ، فقَسَمَ بَینَهُم مَعایِشَهُم ، و وَضَعَهُم مِن الدُّنیا مَواضِعَهُم .

فالمُتَّقونَ فیها هُم أهلُ الفَضائلِ : مَنطِقُهُمُ الصَّوابُ ، و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ ، و مَشیُهُمُ التَّواضُعُ ، غَضُّوا أبصارَهُم عَمّا حَرَّمَ اللّهُ علَیهِم ، و وَقَفوا أسماعَهُم علَی العِلمِ النّافِعِ لَهُم ، نُزِّلَت أنفُسُهُم مِنهُم فی البَلاءِ کالّتی نُزِّلَت فی الرَّخاءِ ، و لَو لا الأجَلُ الّذی کَتَبَ اللّهُ علَیهم لَم تَستَقِرَّ أرواحُهُم فی أجسادِهِم طَرفَةَ عَینٍ ؛ شَوقا إلَی الثَّوابِ ، و خَوفا مِن العِقابِ .

عَظُمَ الخالِقُ فی أنفُسِهِم فصَغُرَ ما دُونَهُ فی أعیُنِهِم ، فَهُم و الجَنَّةُ کَمَن قَد رَآها فَهُم فِیها مُنَعَّمونَ ، و هُم و النّارُ کَمَن قَد رآها فَهُم فِیها مُعَذَّبونَ . قُلوبُهُم مَحزونَةٌ ، و شُرورُهُم مَأمونَةٌ ، و أجسادُهُم نَحیفَةٌ ، و حاجاتُهُم خَفیفَةٌ ، و أنفُسُهُم عَفیفَةٌ ، صَبَروا أیّاما قَصیرَةً أعقَبَتهُم راحَةً طَویلَةً ، تِجارَةٌ مُربِحَةٌ یَسَّرَها لَهُم رَبُّهم . أرادَتهُمُ الدُّنیا فلَم یُریدوها ، و أسَرَتهُم فَفَدَوا أنفُسَهُم مِنها .

أمّا اللّیلُ فَصافُّونَ أقدامَهُم ، تالِینَ لأِجزاءِ القُرآنِ ، یُرَتِّلونَها تَرتیلاً ، یُحَزِّنونَ بهِ أنفُسَهُم ، و یَستَثیرونَ بهِ دَواءَ دائهِم ، فإذا مَرُّوا بآیَةٍ فیها تَشویقٌ رَکَنوا إلَیها طَمَعا ، و تَطَلَّعَت نُفوسُهُم إلَیها شَوقا ، و ظَنُّوا أنّها نُصْبَ أعیُنِهِم ، و إذا مَرُّوا بآیَةٍ فیها تَخویفٌ أصغَوا إلَیها مَسامِعَ قُلوبِهِم ، و ظَنُّوا أنّ زَفیرَ جَهَنَّمَ و شَهیقَها فی اُصولِ آذانِهِم، فَهُم حانُونَ علی أوساطِهِم (1) ، مُفتَرِشُونَ لِجِباهِهِم و أکُفِّهِم و رُکَبِهِم و أطرافِ أقدامِهِم ، یَطلُبونَ إلَی اللّهِ تعالی فی فَکاکِ رِقابِهِم .

و أمّا النَّهارُ فحُلَماءُ عُلَماءُ ، أبرارٌ أتقیاءُ ، قَد بَراهُمُ الخَوفُ بَرْیَ القِداحِ ، یَنظُرُ إلَیهِمُ النّاظِرُ فیَحسَبُهُم مَرضی ، و ما بِالقومِ مِن مَرَضٍ ، و یقولُ : قَد خُولِطوا ! و لَقَد خالَطَهُم أمرٌ عَظیمٌ ! لا یَرضَونَ مِن أعمالِهِمُ القَلیلَ ، و لا یَستَکثِرونَ الکثیرَ ، فَهُم لأنفُسِهِم مُتَّهِمونَ، و من أعمالِهِم مُشفِقونَ. إذا زُکِّیَ أحَدٌ مِنهُم خافَ مِمّا یقالُ لَهُ ، فیَقولُ : أنا أعلَمُ بِنَفسی مِن غَیری ، و رَبّی أعلَمُ بی مِنّی بِنَفسی ! اللّهُمّ لا تُؤاخِذْنی بِما یَقولونَ ، و اجعَلْنی أفضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ ، و اغفِرْ لی ما لا یَعلَمونَ .

فمِن عَلامَةِ أحَدِهِم أنّکَ تَری لَهُ قُوَّةً فی دِینٍ ، و حَزما فی لِینٍ ، و إیمانا فی یَقینٍ ، و حِرصا فی عِلمٍ ، و عِلما فی حِلمٍ ، و قَصدا فی غِنی ، و خُشوعا فی عِبادَةٍ ، و تَجَمُّلاً فی فاقَةٍ ، و صَبرا فی شِدَّةٍ ، و طَلَبا فی حَلالٍ ، و نَشاطا فی هُدیً ، و تَحَرُّجا عَن طَمَعٍ . یَعمَلُ الأعمالَ الصّالِحَةَ و هُو علی وَجَلٍ ، یُمسی وَ هَمُّهُ الشُّکرُ ، و یُصبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکرُ ، یَبِیتُ حَذِرا ، و یُصبِحُ فَرِحا ؛ حَذِرا لِما حُذِّرَ مِن الغَفلَةِ ، و فَرِحا بما أصابَ مِن الفَضلِ و الرَّحمَةِ .

إن اِستَصعَبَت علَیهِ نَفسُهُ فیما تَکرَهُ لَم یُعْطِها سُؤلَها فیما تُحِبُّ . قُرَّةُ عَینِهِ فِیما لا یَزولُ ، و زَهادَتُهُ فِیما لا یَبقی ، یَمزُجُ الحِلمَ بِالعِلمِ و القَولَ بِالعَمَلِ . تَراهُ قَریبا أمَلُهُ ، قَلیلاً زَلَلُهُ ، خاشِعا قَلبُهُ ، قانِعَةً نَفسُهُ ، مَنزورا أکلُهُ ، سَهلاً أمرُهُ ، حَریزا دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهوَتُهُ ، مَکظوما غَیظُهُ ، الخَیرُ مِنهُ مَأمولٌ ، و الشَّرُّ مِنهُ مَأمونٌ .

إن کانَ فی الغافِلینَ کُتِبَ فی الذّاکِرینَ و إن کانَ فی الذّاکِرینَ ، لَم یُکتَبْ مِن الغافِلینَ ، یَعفُو عَمَّن ظَلَمَهُ ، و یُعطی مَن حَرَمَهُ ، و یَصِلُ مَن قَطَعَهُ ، بَعیدا فُحشُهُ ، لَیِّنا قَولُهُ ، غائبا مُنکَرُهُ ، حاضِرا مَعروفُهُ ، مُقبِلاً خَیرُهُ ، مُدبِرا شَرُّهُ .

فی الزَّلازلِ وَقورٌ ، و فی المَکارِهِ صَبورٌ ، و فی الرَّخاءِ شَکورٌ، لا یَحیفُ علی مَن یُبغِضُ، و لا یَأثَمُ فِیمَن یُحِبُّ . یَعتَرِفُ بِالحَقِّ قَبلَ أن یُشهَدَ علَیهِ ، لا یُضِیعُ ما استُحفِظَ ، و لا یَنسی ما ذُکِّرَ ، و لا یُنابِزُ بالألقابِ ، و لا یُضارُّ بِالجارِ ، و لا یَشمَتُ بِالمَصائبِ، و لا یَدخُلُ فی الباطِلِ ، و لا یَخرُجُ مِن الحَقِّ .

إن صَمَتَ لَم یَغُمَّهُ صَمتُهُ ، و إن ضَحِکَ لَم یَعْلُ صَوتُهُ ، و إن بُغِیَ علَیهِ صَبَرَ حتّی یَکونَ اللّهُ هُو الّذی یَنتَقِمُ لَهُ . نَفسُهُ مِنهُ فی عَناءٍ و النّاسُ مِنهُ فی راحَةٍ، أتعَبَ نفسَهُ لآخِرَتِهِ ، و أراحَ النّاسَ مِن نَفسِهِ . بُعدُهُ عَمَّن تَباعَدَ عَنهُ زُهدٌ و نَزاهَةٌ ، و دُنُوُّهُ مِمَّن دَنا مِنهُ لِینٌ و رَحمَةٌ . لَیسَ تَباعُدُهُ بِکِبرٍ و عَظَمَةٍ ، و لا دُنُوُّهُ بِمَکرٍ و خَدیعَةٍ .

قالَ : فصَعِقَ هَمّامٌ صَعقَةً کانَت نَفسُهُ فیها . فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : أما و اللّهِ لَقد کُنتُ أخافُها علَیهِ ، ثُمّ قالَ : هکذا تَصنَعُ المَواعِظُ البالِغَةُ بأهلِها .

فقالَ لَهُ قائلٌ : فما بالُکَ یا أمیرَ المؤمنینَ ؟! فقالَ علیه السلام : وَیحَکَ ! إنّ لِکُلِّ أجَلٍ وَقتا لا یَعدُوهُ و سَبَبا لا یَتَجاوَزُهُ ، فمَهلاً لا تَعُدْ لِمِثلِها ، فإنَّما نَفَثَ الشَّیطانُ علی لِسانِکَ . (2)

حدیث :

نهج البلاغة :روایت شده است که یکی از یاران امیر مؤمنان علیه السلام به نام همّام، که مردی عابد بود، به حضرت عرض کرد : ای امیر مؤمنان! پرهیزگاران را چنان برایم وصف کن که گویی [در برابرم ایستاده اند و ]آنان را می بینم. حضرت در پاسخ دادن به او کندی به خرج داد و سپس فرمود: ای همّام! تقوای خدا داشته باش و نیکویی کن؛ زیرا «خداوند با کسانی است که تقوا داشته باشند و کسانی که نیکو کارند». همّام به این جمله بسنده نکرد و به حضرت اصرار نمود. پس امام علیه السلام حمد و ثنای الهی به جای آورد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد و آنگاه فرمود:

اما بعد، خداوند پاک و بزرگ آنگاه که خلق را آفرید از طاعت آنان بی نیاز بود و از نا فرمانیشان ایمن؛ زیرا نه نافرمانی کسی که او را نافرمانی کند زیانی به وی رساند و نه طاعت کسی که طاعتش برد، سودی به او رساند. آنگاه روزی و معاش آنان را میانشان تقسیم کرد و هر کس را در این دنیا در جایگاه خودش قرار داد.

پس، پرهیزگاران در این دنیا فضایلی دارند: گفتارشان با راستی و درستی توأم است و پوشاکشان با میانه روی و راه رفتنشان با تواضع. از چیزهایی که خداوند بر آنان حرام کرده است، چشم پوشیده اند و گوش های خود را وقف دانشی کرده اند که برایشان سودمند است. در بلا و گرفتاری همان گونه اند که در خوشی و آسایش و اگر نبود مهلت و اجلی که خداوند برایشان رقم زده است، از شوق به پاداش و ترس از کیفر، لحظه ای جان هایشان در پیکرهایشان قرار نمی گرفت.

آفریدگار در جان های آنان بزرگ است و از این رو هر چه جز اوست در چشم هایشان خرد و حقیر می باشد. بهشت را آن چنان باور دارند که گویی آن را می بینند و هم اکنون از نعمت هایش برخوردارند و دوزخ را چنان باور دارند که انگار آن را مشاهده می کنند و هم اینک در آن معذّبند. دل هایشان اندوهگین است و شرّشان به کسی نمی رسد. پیکرهایشان نزار است و نیازهایشان اندک و جان هایشان عفیف. این چند روزه کوتاه [دنیا] را با شکیبایی به سر می برند و به دنبال آن، آسایش جاودانی به دست می آورند و این سودای سود آوری است که پروردگارشان برای آنان فراهم ساخته است. دنیا آنان را خواست، اما آنان دنیا را نخواستند و دنیا آنان را اسیر کرد اما جان خود را از او خریدند و خلاصش کردند.

شب هنگام برپا می خیزند و آیات قرآن را شمرده و با تأمّل تلاوت می کنند و به وسیله آن جان هایشان را اندوهناک می سازند و داروی درد خود را در آن می جویند. پس، هرگاه به آیه ای تشویق آمیز می رسند، به آن امید می بندند و با اشتیاق به آن می نگرند و گویی پاداشی که از آن خبر می دهد در مقابل دیدگان آنهاست و هرگاه به آیه ای تهدیدآمیز بر

می خورند، گوش دل خویش را به آن می سپارند و چنان می پندارند که خروش دم و بازدم دوزخ در بیخ گوش های آنان است. قامت خویش را [در مقابل حق] خم می کنند، پیشانی و کف دستها و زانوان و سر انگشتانشان را بر زمین می نهند و از خداوند متعال آزادی خویش [از دوزخ ]را می طلبند.

و به هنگام روز بردبارانی دانا و نیکوکارانی پرهیزگارند. ترس از خدا آنان را مانند تیرهای تراش خورده لاغر کرده است. هر که آنان را ببیند، خیال می کند بیمارند در حالی که هیچ بیماری ندارند. می گویند: اینان دیوانه اند! [اما نیستند ]بلکه در درونشان هنگامه ای بزرگ برپاست! به اعمال اندک خود رضایت نمی دهند، و اعمال بسیار خود را هم زیاد نمی شمارند. پس خود را متّهم [به قصور و تقصیر] می کنند و از کردارهایشان هراسانند. هرگاه از یکی از آنان ستایش شود، از آنچه درباره اش گفته می شود، می ترسد و می گوید: من خود را بهتر از هر کس می شناسم و پروردگارم مرا بهتر از خودم می شناسد. خداوندا! آنچه می گویند بر من مگیر و مرا برتر از آنچه آنان گمان می کنند بگردان و آنچه را از [بدی های] من نمی دانند بر من ببخشای.

از نشانه های یکی از آنان این است که در دین نیرومند است و نرمش و ملایمت را با قاطعیت در آمیخته است. ایمانی توأم با یقین دارد، به علم و معرفت حریص است، علم را با بردباری توأم کرده است، در زمان توانگری مقتصد است، در عبادت خشوع دارد، در تنگدستی آراسته و با عزّت نفْس است، در سختی ها شکیباست، در طلبِ حلال است، در پیمودن راه راست با نشاط است و از طمع و حرص به دور می باشد، در حالی که اعمال نیک انجام می دهد ترسان و نگران است، روز را با اهتمام به شکر [حق] به شب می رساند، و شب را در حالی به صبح می رساند که همّ و غمش یاد خداست، شب را با ترس و حذر می گذراند و روز را با شادی و خوشحالی ؛ ترس و حذر از غفلتی که از آن برحذر داشته شده است و شادی و خوشحالی به خاطر فضل و رحمتی که به او رسیده است.

اگر نفْسش در آنچه وی دوست ندارد سرکشی و نافرمانی کند، او نیز شهوت های نفْس خود را بر آورده نمی سازد، شادی و دل خوشی او به چیزی است که زوال نمی پذیرد (آخرت) و بی رغبتی او به چیزی است که باقی و پایدار نمی ماند (دنیا) بردباری را با دانش و گفتار را با کردار آمیخته است. او را می بینی که آرزویش کوتاه و لغزشش اندک و دلش خاشع و نَفْسش قانع و خوراکش کم و کارش آسان و دینش محفوظ و شهوتش مرده و خشمش فرو خورده است، به خیرش امید می رود و شرّش به کسی نمی رسد.

اگر میان مردم غافل باشد از یاد آوران [یاد خدا ]نوشته می شود و اگر میان یاد کنندگان باشد از غافلان قلمداد نشود. از کسی که به او ستم کرده است، گذشت می کند و به کسی که از او مضایقه کرده است عطا می کند و با آنکه از او بریده است، پیوند برقرار می سازد، از زشت گویی بدور است و گفتارش نرم و ملایم، کار ناپسند از او دیده نمی شود و کار پسندیده اش حاضر و آماده است، خیرش روی آورنده است و شرّش روی گرداننده.

در حوادث تکان دهنده با وقار و پابرجاست و در نا خوشایندی ها شکیبا و هنگام نعمت و آسایش سپاسگزار. به کسی که دشمنش دارد ستم نمی کند و به خاطر کسی که دوستش دارد مرتکب گناه نمی شود، به حق و حقیقت، پیش از آنکه بر آن گواه آورند، اعتراف می کند. آنچه را به او سپرده شود ضایع نمی سازد و آنچه را به یادش آورند فراموش نمی کند و نام و لقب های زشت روی کسی نمی گذارد و به همسایه خود زیانی نمی رساند و از گرفتاری ها و مصیبت های دیگران شاد نمی شود. در راه باطل گام نمی گذارد و از طریق حق و حقیقت خارج نمی شود.

اگر خاموش نشیند، آن خاموشی او را اندوهگین نمی سازد و اگر بخندد، صدای خنده اش را بلند نمی کند. اگر بر او ستم شود، صبر می کند تا خداوند انتقام او را بگیرد. نَفْسش از دست او در رنج و مشقّت است و مردم از او در آسایش و راحتند. خود را به خاطر آخرتش به زحمت می اندازد و مردم را از خویش در آسایش می دارد. اگر از کسی دوری می کند، دوری کردنش از روی زهد و دوری از دنیاست و اگر به کسی نزدیک می شود، نزدیک شدنش از سر مهربانی و دلسوزی است؛ نه دوری گزیدنش به سبب تکبّر و بزرگ منشی است و نه نزدیک شدنش برای مکر و فریب. راوی می گوید: در این هنگام همّام از هوش رفت و جان داد.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: هان! به خدا سوگند که من نگران چنین پیشامدی برای او بودم. سپس فرمود: اندرزهای رسا این چنین در اهلش تأثیر می کند!

یکی از حاضران گفت: پس، خودت چه ای امیر مؤمنان [چرا در خودت چنین تأثیری نمی کند]؟!

حضرت فرمود: وای بر تو! هر مرگی زمانی دارد که از آن فراتر نمی رود و سببی دارد که از آن تجاوز نمی کند. پس، آرام باش و دیگر چنین سخنی را که شیطان به زبانت جاری ساخت، تکرار مکن.

ص :392


1- حَنَیَت ظهری و حَنَیْتُ العُوَد : عَطَفتُه (الصحاح : 6/2321) .
2- نهج البلاغة : الخطبة 193.

ص :393

ص :394

ص :395

ص :396

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ أهلَ التَّقوی هُمُ الأغنِیاءُ ، أغناهُمُ القَلیلُ مِن الدُّنیا ، فمَؤونَتُهُم یَسیرَةٌ ، إن نَسِیتَ الخَیرَ ذَکَّروکَ ، و إن عَمِلتَ بهِ أعانُوکَ ، أخَّرُوا شَهَواتِهِم و لَذّاتِهِم خَلفَهُم ، و قَدَّمُوا طاعَةَ رَبِّهِم أمامَهُم ، و نَظَروا إلی سَبیلِ الخَیرِ و إلی وَلایَةِ أحِبّاءِ اللّهِ فأحَبُّوهُم ، و تَولَّوهُم و اتَّبَعُوهُم . (1)

عنه علیه السلام :إنّ أهلَ التَّقوی أیسَرُ أهلِ الدُّنیا مَؤونَةً ، و أکثَرُهُم لکَ مَعونَةً ، تَذکُرُ فیُعِینونَکَ ، و إن نَسِیتَ ذَکَّروکَ ، قَوّالُونَ بأمرِ اللّهِ ، قَوّامُونَ علی أمرِ اللّهِ ، قَطَعوا مَحَبَّتَهُم بمَحَبَّةِ رَبِّهِم ، و وَحَّشوا الدُّنیا لِطاعَةِ مَلیکِهِم ، و نَظَروا إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ و إلی مَحَبَّتِهِ بِقُلوبِهِم ، و عَلِموا أنّ ذلکَ هُو المَنظورُ إلَیهِ ، لِعَظیمِ شَأنِهِ . (2)

امام باقر علیه السلام :به راستی که توانگران واقعی همان پرهیزگارانند، اندکِ دنیا آنان را بی نیاز کرده و کم خرج و بی زحمت هستند. اگر خیر و خوبی را فراموش کنی، به یادت می آورند، اگر به آن عمل کنی کمکت می کنند. شهوت ها و لذّت های خود را پشت سرشان انداخته اند و طاعت پروردگارشان را پیش روی خود نهاده اند و به راه خیر و به دوستی دوستان خدا چشم دوخته اند و آنان را دوست می دارند و آنان را ولیّ و سرپرست خود کرده اند و از ایشان پیروی می کنند.

امام باقر علیه السلام :تقوا پیشگان کم خرج و زحمت ترین مردم دنیا و کمک کارترین آنان به تو هستند. به یاد داشته باشی، یاریت می دهند، فراموش کنی، به یادت می آورند، پیوسته گوینده امر خدایند و همواره برپا دارنده آن . برای دوستی خدا، از هر دوستی و محبتی دل کنده اند و به خاطر طاعت پادشاه خویش از دنیا گریخته اند و از صمیم دل به خداوند عزّ و جلّ و دوستی و محبّت او رو کرده اند و دانسته اند تنها به همو باید چشم داشت که شأن و مرتبی عظیم دارد.

ص :397


1- بحار الأنوار : 78/166/2.
2- . الکافی : 2/133/16.

عنه علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام یقولُ : إنّ لِأهلِ التَّقوی عَلاماتٍ یُعرَفونَ بِها: صِدقُ الحَدیثِ، و أداءُ الأمانَةِ ، و الوَفاءُ بِالعَهدِ ......... و قِلَّةُ المُؤاتاةِ لِلنِّساءِ ، و بَذلُ المَعروفِ ، و حُسنُ الخُلقِ ، و سَعَةُ الحِلمِ ، و اتِّباعُ العِلمِ فیما یُقَرِّبُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

عنه علیه السلام :لِلمُتَّقی ثَلاثُ عَلاماتٍ : إخلاصُ العَمَلِ ، و قِصَرُ الأمَلِ ، و اغتِنامُ المَهَلِ . (2)

(3)

4107 - ما یورِثُ التَّقوی
4107 - آنچه تقوا می آورد

الکتاب :

وَ أَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیما فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» . (4)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» . (5)

(6)

امام باقر علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود: تقوا پیشگان نشانه هایی دارند که با آنها شناخته می شوند: راستگویی، امانتداری، وفای به عهد ......... کم آمیختن با زنان، احسان کردن بی دریغ، خوش خویی، بردباری زیاد و پیروی از علمی که به خداوند عزّ و جلّ نزدیک می کند.

امام باقر علیه السلام :پرهیزگار را سه نشانه است: اخلاصِ عمل، کوتاهیِ آرزو و بهره گرفتن از فرصت ها.

4107

آنچه تقوا می آورد

قرآن:

«این است راه راست من. پس از آن پیروی کنید و از راه ها[ی دیگر] که شما را از راه وی پراکنده می سازد پیروی مکنید. اینهاست که [خدا ]شما را بدان سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه بر شما مقرّر شده است، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودند، مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری کنید».

ص :398


1- الخصال : 483/56.
2- غرر الحکم : 7370.
3- (انظر) الدِین : باب 1323. الإیمان : باب 296 _ 301.
4- الأنعام : 153.
5- البقرة : 183.
6- (انظر) البقرة: 63 ، الأعراف: 63.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَبلُغُ العَبدُ أن یَکونَ مِن المُتَّقینَ حتّی یَدَعَ ما لا بَأسَ بهِ حَذَرا لِما بهِ بَأسٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ المُتَّقینَ الّذینَ یَتَّقونَ اللّهَ مِن الشّیءِ الّذی لا یُتَّقی مِنهُ خَوفا مِن الدُّخولِ فی الشُّبهَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصِیَّتِهِ لأبی ذرٍّ _: یا أبا ذرٍّ، لا یکونُ الرّجُلُ مِن المُتَّقینَ حتّی یُحاسِبَ نَفسَهُ أشَدَّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریکِ لِشَریکِهِ ، فیَعلَمَ مِن أینَ مَطعَمُهُ ، و مِن أینَ مَشرَبُهُ ، و مِن أینَ مَلبَسُهُ ؟ أ مِن حِلٍّ ذلکَ ، أم مِن حَرامٍ ؟ (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکُلِّ شیءٍ مَعدِنٌ ، و مَعدِنُ التَّقوی قُلوبُ العارِفینَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّقوی ثَمَرَةُ الدِّینِ ، و أمارَةُ الیَقینِ . (5)

عنه علیه السلام_ إنّهُ کانَ یَدعو کَثیرا _: أصبَحتُ عَبدا مَملوکا ظالِما لِنَفسی ، لَکَ الحُجَّةُ علَیَّ و لا حُجَّةَ لِی ، و لا أستَطیعُ أن آخُذَ إلاّ ما أعطَیتَنی ، و لا أتَّقِی إلاّ ما وَقَیتَنی . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده به مرتبه پرهیزگاران نرسد مگر آنگاه که آنچه را بلا مانع است به خاطر ترس از افتادن در آنچه اشکال دارد، رها کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پرهیزگاران کسانی هستند که از ترس افتادن در شبهه، از آنچه جای پرهیز ندارد پرهیز کنند و از خدا پروا نمایند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش خود به ابوذر _فرمود : ای ابوذر! آدمی از پرهیزگاران نباشد، مگر آنگاه که حسابرسی او از نفْسش سخت تر از حساب کشیدن شریک از شریکش باشد و بداند که از کجا می خورد، از کجا می آشامد و از کجا می پوشد، آیا اینها از راه حلال است یا از حرام؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی معدنی دارد و معدن تقوا، دل های خداشناسان است.

امام علی علیه السلام :تقوا، ثمره دین است و نشانه یقین.

امام علی علیه السلام_ در این دعا که آن را بسیار می خواند _می گفت : [خدایا!] من بنده ای زرخرید و ستمکار بر خویش هستم، تو بر من حجّت و برهان داری و مرا بر تو هیچ حجّتی نیست و چیزی را نتوانم به دست آورد، مگر آنچه را که تو به من دهی و از چیزی نتوانم پرهیز کرد و خود را نگه نتوانم داشت، مگر اینکه تو مرا نگه داری.

ص :399


1- کنز العمّال : 5642.
2- تنبیه الخواطر : 2/62.
3- کنز العمّال : 8501.
4- کنز العمّال : 5638.
5- غرر الحکم : 1714.
6- نهج البلاغة : الخطبة 215.

(1)

4108 - ما یَمنَعُ التَّقوی
4108 - آنچه مانع تقوا می شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَرامٌ علی کُلِّ قَلبٍ مُتَوَلِّهٍ بِالدُّنیا أن تَسکُنَهُ التَّقوی . (2)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ، ما أری عَبدا یَتَّقی تَقویً تَنفَعُهُ حتّی یَخزِنَ لِسانَهُ . (3)

عنه علیه السلام :لا یَستَطیعُ أن یَتَّقِیَ اللّهَ مَن خاصَمَ . (4)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :مَن لَم یَتَّقِ وُجوهَ النّاسِ لَم یَتَّقِ اللّهَ . (5)

(6)

4108

آنچه مانع تقوا می شود

امام علی علیه السلام :جای گرفتن تقوا در دلی که شیفته دنیا باشد، حرام باشد.

امام علی علیه السلام :به خدا قسم هیچ بنده ای را ندیده ام که تقوایش سودمند باشد، مگر اینکه زبانش را نگه دارد.

امام علی علیه السلام :کسی که ستیز می کند، نمی تواند از خدا پروا داشته باشد.

امام عسکری علیه السلام :هر که از چهره های مردم پروا نکند، از خداوند پروا نمی کند.

ص :400


1- (انظر) عنوان 201 «الریاضة» ، 257 «هة». العصمة : باب 2704. الإیمان : باب 292. الزهد : باب 1618.
2- غرر الحکم : 4904 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 176.
4- نهج البلاغة : الحکمة 298.
5- بحار الأنوار : 78/377/3.
6- (انظر) الحکمة: باب 924 ، الإیمان : باب 291 . الطمع : باب 2386 ، الهوی : باب 3984 . الزهد : باب 1619.

4109 - حَقُّ التَّقوی
4109 - حقّ تقوا

الکتاب :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «اِتَّقُوا اللّهَ حقَّ تُقاتِهِ» : أن یُطاعَ فلا یُعصی ، و أن یُذکَرَ فلا یُنسی . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ، و اسعَوا فی مَرضاتِهِ ، و احذَروا ما حَذَّرَکُم مِن ألِیمِ عَذابِهِ . (3)

عنه علیه السلام :اُوصِیکُم بِتَقوَی اللّهِ ؛ فإنّها حَقُّ اللّهِ علَیکُم ......... لَم تَبرَحْ عارِضَةً نَفسَها علَی الاُمَمِ الماضِینَ مِنکُم و الغابِرینَ ، لِحاجَتِهِم إلَیها غَدا ، إذا أعادَ اللّهُ ما أبدی ، و أخَذَ ما أعطی ، و سألَ عَمّا أسدی ، فما أقلَّ مَن قَبِلَها و حَمَلَها حَقَّ حَملِها ! اُولئکَ الأقَلُّون عَدَدا . (4)

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ تَقِیَّةَ مَن شَمَّرَ تَجریدا ، و جَدَّ تَشمیرا ، و کَمَّشَ فی مَهَلٍ ، و بادَرَ عَن وَجَلٍ ، و نَظَرَ فی کَرَّةِ المَوئلِ ، و عاقِبَةِ المَصدَرِ ، و مَغَبَّةِ المَرجِعِ . (5)

4109

حقّ تقوا

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا آن گونه که حقِّ پروا کردن از اوست ، پروا کنید و زینهار ، جز مسلمان نمیرید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خدا چنان که سزاوار است پروا کنید، بدین گونه که اطاعت شود و نافرمانی نشود و پیوسته یاد شود و هیچ گاه فراموش نگردد.

امام علی علیه السلام :از خداوند چنان که سزاوار است پروا کنید و در خشنودی او بکوشید و از عذاب درد آورش که شما را برحذر داشته است، حذر کنید.

امام علی علیه السلام :شما را به تقوای خدا سفارش می کنم؛ زیرا که آن حقّ خداست بر شما ......... تقوا همواره خود را بر امّت های گذشته و آینده عرضه کرده و می کند؛ زیرا مردم در فردای قیامت که خداوند آنچه را آغاز کرده است باز می گرداند و آنچه را داده است می گیرد و از آنچه عطا فرموده است بازخواست می کند، به تقوا نیازمندند. و چه اندکند کسانی که تقوا را پذیرفته و چنان که بایسته و سزاست به کارش بسته باشند! اینان اندک شمارند.

امام علی علیه السلام :از خداوند پروا کنید، همانند خدا پروایی کسی که از همه وابستگی ها رسته و دامن همّت به میان بسته و در سر فرصت شتافته و با هراس سبقت جسته و درباره بازگشت به قرارگاه و فرجام کار و عاقبت بازگشتگاه، اندیشیده است.

ص :401


1- آل عمران : 102.
2- الدرّ المنثور : 2/282.
3- غرر الحکم : 2521.
4- نهج البلاغة : الخطبة 191.
5- نهج البلاغة : الحکمة 210.

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ تَقِیَّةَ ذِی لُبٍّ شَغَلَ التَّفکُّرُ قَلبَهُ ، و أنصَبَ الخَوفُ بَدَنَهُ ، و أسهَرَ التَّهَجُّدُ غِرارَ نَومِهِ ، و أظمَأَ الرَّجاءُ هَواجِرَ یَومِهِ ، و ظَلَفَ الزُّهدُ شَهَواتِهِ . (1)

عنه علیه السلام :اتَّقُوا اللّهَ تَقِیَّةَ مَن سَمِعَ فخَشَعَ ، و اقتَرَفَ فاعتَرَفَ ، و وَجِلَ فعَمِلَ ، و حاذَرَ فبادَرَ ، و أیقَنَ فأحسَنَ ، و عُبِّرَ فاعتَبَرَ . (2)

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ تَقِیَّةَ مَن أیقَنَ فأحسَنَ ، و عُبِّرَ فاعتَبَرَ ، و حُذِّرَ فازدَجَرَ ، و بُصِّرَ فاستَبصَرَ ، و خافَ العِقابَ و عَمِلَ لِیَومِ الحِسابِ . (3)

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ تَقِیَّةَ مَن شَغَلَ بِالفِکرِ قَلبَهُ ، و أوجَفَ الذِّکرَ بلِسانِهِ ، و قَدَّمَ الخَوفَ لأمانِهِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تعالی : «اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» _: یُطاعُ فلا یُعصی ، و یُذکَرُ فلا یُنسی ، و یُشکَرُ فلا یُکفَرُ . (5)

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از خدا پروا کنید، پروا داری تیزهوشی که اندیشیدن دل، او را مشغول ساخته و ترس [از خدا و عذاب ]پیکرش را رنجور داشته و عبادت شبانه خواب اندکش را گرفته و امید [به خدا و پاداش] او را در روزهای داغ، به تحمّل تشنگی (روزه داری) وا داشته و بی توجّهی به دنیا از شهوت هایش باز داشته است.

امام علی علیه السلام :از خدا پروا کنید، همانند خدا پروایی کسی که [حقّ را] شنید و خشوع کرد،مرتکب [حرام و گناه ]شد و اعتراف (توبه) کرد، ترسید و کار [نیکو] کرد. حذر کرد و[به سوی پاداش] شتافت، یقین کرد و کار نیک به جای آورد و پند داده شد و پند گرفت.

امام علی علیه السلام :از خدا بترسید همچون خدا ترسی کسی که یقین کرد و نیکی به جا آورد و پند داده شد و پند گرفت و بر حذر داشته شد و حذر کرد و بینایش کردند و بینا شد و از کیفر ترسید و برای روز حساب کار کرد.

امام علی علیه السلام :از خدا پروا کنید، مانند خدا پروایی کسی که دلش را به تفکّر مشغول داشت و زبانش را به ذکر (یاد خدا) جنباند و ترس را برای ایمنی خود پیش فرستاد (در دنیا از عذاب آخرت ترسید و از گناه باز ایستاد تا در آخرت از ترس و عذاب ایمن بماند).

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «از خدا آن گونه که حقّ پروا کردن از اوست ، پروا کنید» _فرمود : [حقّ تقوا از خدا این است] که اطاعت شود و نافرمانی نشود و پیوسته یاد شود و هرگز فراموش نگردد و سپاسگزاری شود و ناسپاسی نشود.

ص :402


1- نهج البلاغة : الخطبة 83..
2- نهج البلاغة : الخطبة 83.
3- غرر الحکم : 6598.
4- غرر الحکم : 6600.
5- بحار الأنوار : 70/291/31.

بحار الأنوار عن أبی بَصیرٍ:سَألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ: «اتَّقُوا اللّهَ حَقَ تُقاتِهِ» قالَ: مَنسوخَةٌ . قلتُ : و ما نَسَخَتها ؟ قالَ: قَولُ اللّهِ: «اتَّقُوا اللّهَ ما اسْتَطَعْتُم» (1) . (2)

4110 - تَفسیرُ التَّقوی
4110 - تفسیر تقوا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَمامُ التَّقوی أن تَتَعلَّمَ ما جَهِلتَ و تَعمَلَ بِما عَلِمتَ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّقوی اجتِنابٌ . (4)

عنه علیه السلام :بِالتَّقوی قُرِنَتِ العِصمَةُ . (5)

عنه علیه السلام :التَّقوی أن یَتَّقِیَ المَرءُ کُلَّ ما یُؤثِمُهُ . (6)

عنه علیه السلام :المُتَّقی مَنِ اتَّقی الذُّنوبَ . (7)

عنه علیه السلام :رَأسُ التَّقوی تَرکُ الشَّهوَةِ . (8)

عنه علیه السلام :مَن مَلَکَ شَهوَتَهُ کانَ تَقِیّا . (9)

بحار الأنوار_ به نقل از ابو بصیر _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «اتقوا اللّه حقّ تقاته» پرسیدم، فرمود: این آیه منسوخ شده است. عرض کردم: ناسخ آن چیست؟ فرمود: آیه «اتّقوا اللّه ما استطعتم».

4110

تفسیر تقوا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه تقوا این است که آنچه را نمی دانی بیاموزی و آنچه را می دانی به کار بندی.

امام علی علیه السلام :تقوا، اجتناب [از معصیت خدا ]است.

امام علی علیه السلام :عصمت (مصونیّت از گناه) به تقوا بسته شده است.

امام علی علیه السلام :تقوا این است که انسان از هر آنچه او را به گناه می کشاند، پرهیز کند.

امام علی علیه السلام :با تقوا کسی است که از گناهان بپرهیزد.

امام علی علیه السلام :اساس تقوا، ترک شهوت است.

امام علی علیه السلام :هر که بر شهوت خود مسلّط باشد، با تقواست.

ص :403


1- التغابن : 16 .
2- بحار الأنوار : 70/287/12.
3- تنبیه الخواطر : 2/120.
4- غرر الحکم : 188.
5- غرر الحکم : 4316.
6- غرر الحکم : 2162.
7- غرر الحکم : 1871.
8- غرر الحکم : 5236.
9- غرر الحکم : 8284.

عنه علیه السلام :عِندَ حُضورِ الشَّهَواتِ و اللَّذّاتِ یَتَبیَّنُ وَرَعُ الأتقِیاءِ . (1)

عنه علیه السلام :مِلاکُ التُّقی رَفضُ الدُّنیا . (2)

عنه علیه السلام :التَّقوی سِنخُ الإیمانِ . (3)

عنه علیه السلام :أواخِرُ مَصادِرِ التَّوَقّی أوائلُ مَوارِدِ الحَذَرِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن تَفسیرِ التَّقوی _: أن لا یَفقِدَکَ اللّهُ حَیثُ أمَرَکَ ، و لا یَراکَ حَیثُ نَهاکَ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَغُرَّنَّکَ بُکاؤهُم ، إنّما التَّقوی فی القَلبِ . (6)

(7)

أبحاث حول التّقوی و درجاتها :

1 _ القانون و الأخلاق الکریمة و التوحید:

لا یسعد القانون إلاّ بإیمان تحفظه الأخلاق الکریمة ، و الأخلاق الکریمة لا تتمّ إلاّ بِالتوحید ، فالتوحید هو الأصل الذی علیه تنمو شجرة السعادة الإنسانیّة و تتفرّع بالأخلاق الکریمة ، و هذه الفروع هی التی تثمر ثمراتها الطیّبة فی المجتمع ، قال تعالی : «أ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أصْلُها ثابِتٌ و فَرْعُها فی السَّماءِ * تُؤْتی اُکُلَها کُلَّ حِینٍ بإذْنِ رَبِّها و یَضْرِبُ اللّهُ الأمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ * و مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأرْضِ ما لَها مِن قَرارٍ» . (8)

فجعل الإیمان باللّه کشجرة لها أصل و هو التوحید لا محالة ، و اُکل تؤتیه کلّ حین بإذن ربّها و هو العمل الصالح ، و فرع و هو الخلق الکریم کالتقوی و العفّة و المعرفة و الشجاعة و العدالة و الرحمة و نظائرها.

و قال تعالی : «إلَیهِ یَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ و العَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ» (9) ، فجعل سعادة الصعود إلَی اللّه _ و هو القرب منه تعالی _ للکلم الطیّب و هو الاعتقاد الحقّ ، و جعل العمل الذی یصلح له و یناسبه هو الذی یرفعه و یمدّه فی صعوده . بیان ذلک : إنّ من المعلوم أن الإنسان لا یتمّ له کماله النوعیّ و لا یسعد فی حیاته _ التی لا بغیة له أعظم من إسعادها _ إلاّ باجتماع من أفراد یتعاونون علی أعمال الحیاة علی ما فیها من الکثرة و التنوّع ، و لیس یقوَی الواحد من الإنسان علَی الإتیان بها جمیعا .

و هذا هو الذی أحوج الإنسان الاجتماعیّ الی أن یتسنّن بسنن و قوانین یحفظ بها حقوق الأفراد عن الضیعة و الفساد ؛ حتّی یعمل کلّ منهم ما فی وسعه العمل به ، ثمّ یبادلوا أعمالهم فینال کلّ من النتائج المعدّة ما یعادل عمله و یقدره وزنه الاجتماعیّ من غیر أن یَظلم القویّ المقتدر أو یُظلم الضعیف العاجز .

و من المسلّم أن هذه السنن و القوانین لا تثبت مؤثّرة إلاّ بسنن و قوانین اُخری جزائیّة تهدّد المتخلّفین عن السنن و القوانین المتعدّین علی حقوق ذوی الحقوق ، و تخوّفهم بِالسیّئة قبال السیّئة ، و باُخری تشوّقهم و ترغّبهم فی عمل الخیرات ، و تضمن إجراء الجمیع القوّة الحاکمة التی تحکم فیهم و تتسیطر علیهم بِالعدل و الصدق .

و إنما تتحقّق هذه الاُمنیة إذا کانت القوّة المجریة للقوانین عالمة بِالجرم و قویّة علَی المجرم ، و أمّا إذا جهلت و وقع الإجرام علی جهل منها أو غفلة _ و کم له من وجود _ فلا مانع یمنع من تحقّقه ، و القوانین لا أیدی لها تبطش بها ، و کذا إذا ضعفت الحکومة بفقد القوَی اللازمة أو مساهلة فی السیاسة و العمل فظهر علیها المجرم أو کان المجرم أشدّ قوّة ضاعت القوانین و فشت التخلّفات و التعدّیات علی حقوق الناس . و الإنسان _ کما مرّ مرارا فی المباحث السابقة من هذا الکتاب _ مستخدم بِالطبع یجرّ النفع إلی نفسه و لو أضرّ غیره .

و یشتدّ هذا البلوی إذا تمرکزت هذه القوة فی القوّة المجریة أو من یتولّی أزمّة جمیع الاُمور ، فاستضعف الناس و سلب منهم القدرة علی ردّه إلَی العدل و تقویمه بِالحقّ ، فصار ذا قوّة و شوکة لا یقاوم فی قوّته و لا یعارض فی إرادته .

و التواریخ المحفوظة مملوءة من قصص الجبابرة و الطواغیت و تحکّماتهم الجائرة علَی الناس، و هو ذا نصب أعیننا فی أکثر أقطار الأرض.

فالقوانین و السنن و إن کانت عادلة فی حدود مفاهیمها ، و أحکام الجزاء و إن کانت بِالغة فی شدّتها ، لا تجری علی رسلها فی المجتمع و لا تسدّ باب الخلاف و طریق التخلّف إلاّ بأخلاق فاضلة إنسانیّة تقطع دابر الظلم و الفساد ، کملکة اتّباع الحقّ و احترام الإنسانیّة و العدالة و الکرامة و الحیاة و نشر الرحمة و نظائرها .

و لا یغرّنّک ما تشاهده من القوّة و الشوکة فی الاُمم الراقیة و الانتظام و العدل الظاهر فیما بینهم و لم یوضع قوانینهم علی اُسس أخلاقیّة حیث لا ضامن لإجرائها فإنّهم اُمم یفکّرون فکرة اجتماعیّة لا یری الفرد منهم إلاّ نفع الاُمّة و خیرها و لا یدفع إلاّ ما یضرّ اُمّته ، و لا همّ لاُمّته إلاّ استرقاق سائر الاُمم الضعیفة و استدرارهم ، و استعمار بلادهم ، و استباحة نفوسهم و أعراضهم و أموالهم ، فلم یورثهم هذا التقدّم و الرقیّ إلاّ نقل ما کان یحمله الجبابرة الماضون علَی الأفراد إلَی المجتمعات ، فقامت الاُمّة الیوم مقام الفرد بالأمس ، و هجرت الألفاظ معانیها إلی أضدادها ، تطلق الحرّیّة و الشرافة و العدالة و الفضیلة و لا یراد بها إلاّ الرقّیّة و الخسّة و الظلم و الرذیلة .

و بِالجملة : السنن و القوانین لا تأمن التخلّف و الضیعة إلاّ إذا تأسّست علی أخلاق کریمة إنسانیّة و استظهرت بها .

ثمّ الأخلاق لا تفی بإسعاد المجتمع و لا تسوق الإنسان الی صلاح العمل إلاّ إذا اعتمدت علَی التوحید و هو الإیمان بأنّ للعالم _ و منه الإنسان _ إلها واحدا سرمدیّا لا یعزب عن علمه شیء ، و لا یغلب فی قدرته عن أحد ، خلق الأشیاء علی أکمل نظام لا لحاجة منه إلیها ، و سیعیدهم إلیه فیحاسبهم فیجزی المحسن بإحسانه و یعاقب المسیء بإساءته ، ثمّ یخلّدون منعّمین أو معذّبین .

و من المعلوم أنّ الأخلاق إذا اعتمدت علی هذه العقیدة لم یبق للإنسان همّ إلاّ مراقبة رضاه تعالی فی أعماله ، و کان التقوی رادعا داخلیّا له عن ارتکاب الجرم . و لو لا ارتضاع الأخلاق من ثدی هذه العقیدة _ عقیدة التوحید _ لم یبق للإنسان غایة فی أعماله الحیویّة إلاّ التمتّع بمتاع الدنیا الفانیة و التلذّذ بلذائذ الحیاة المادّیّة . و أقصی ما یمکنه أن یعدل به معاشه فیحفظ به القوانین الاجتماعیّة الحیویّة أن یفکّر فی نفسه ، أنّ من الواجب علیه أن یلتزم القوانین الدائرة حفظا للمجتمع من التلاشی و للاجتماع من الفساد ، و أنّ من اللازم علیه أن یحرم نفسه من بعض مشتهیاته لیحتفظ به المجتمع فینال بذلک البعض الباقی ، و یثنی علیه الناس و یمدحوه ما دام حیّا أو یکتب اسمه فی أوراق التاریخ بخطوط ذهبیّة .

أمّا ثناء الناس و تقدیرهم العمل فإنّما یجری فی اُمور هامّة علموا بها ، أمّا الجزئیّات و ما لم یعلموا بها کالأعمال السرّیّة فلا وقاء یقیها ، و أمّا الذکر الجاری و الاسم السامی _ و یؤثر غالبا فیما فیه تفدیة و تضحیة من الاُمور کالقتل فی سبیل الوطن و بذل المال و الوقت فی ترفیع مبانی الدولة و نحو ذلک _ فلیس ممّن یبتغیه و یذعن به ، ثمّ لا یذعن بما وراء الحیاة الدنیا إلاّ اعتقادا خرافیّا إذ لا إنسان _ علی هذا _ بعد الموت و الفوت حتّی یعود إلیه شیء من النفع بثناء أو حسن ذکر . و أیّ عاقل یشتری تمتّع غیره بحرمان نفسه من غیر أیّ فائدة عائدة ، أو یقدّم الحیاة لغیره باختیار الموت لنفسه و لیس عنده بعد الموت إلاّ البطلان ، و الاعتقاد الخرافیّ یزول بأدنی تنبّه و التفات ؟!

فقد تبیّن أنّ شیئا من هذه الاُمور لیس من شأنه أن یقوم مقام التوحید ، و لا أن یخلفه فی صدّ الإنسان عن المعصیة و نقض السنن و القوانین ، و خاصّة إذا کان العمل ممّا من طبعه أن لا یظهر للناس ، و خاصّة إذا کان من طبعه أن لو ظهر ظهر علی خلاف ما هو علیه لأسباب تقتضی ذلک ، کالتعفّف الذی یزعم أنّه کان شرها و بغیا کما تقدّم من حدیث مراودة امرأة العزیز یوسف علیه السلام ، و قد کان أمره یدور بین خیانة العزیز فی امرأته و بین اتّهام المرأة إیّاه عند العزیز بقصدها بِالسوء ، فلم یمنعه علیه السلام _ و لا کان من الحریّ أن یمنعه _ شیء إلاّ العلم بمقام ربّه .

امام علی علیه السلام :هنگام فرا رسیدن شهوت ها و لذّت هاست که پارسایی تقوا پیشگان معلوم می شود.

امام علی علیه السلام :شالوده تقوا، رها کردن دنیاست.

امام علی علیه السلام :تقوا، بنیاد ایمان است.

امام علی علیه السلام :پایان خروجی های تقوا، ابتدای ورودی های حذر است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای تقوا _فرمود : تقوا این است که خداوند تو را در جایی که فرمانت داده است غایب نبیند و در آنجا که نهیت کرده است، حاضر نیابد.

امام صادق علیه السلام :هرگز گریه آنان تو را نفریبد، که تقوا در دل جای دارد.

بحثهایی پیرامون تقوا و مراتب آن :

1 _ قانون و خوی های والا و توحید :

هیچ قانونی کارآیی نخواهد داشت، مگر به وسیله ایمان، که آن ایمان هم به وسیله خلق و خوی های والا حفظ شود و آن اخلاقیات هم به واسطه توحید ضمانت اجرایی پیدا کند. بنا بر این، توحید همان ریشه ای است که درخت سعادت آدمی را رشد می دهد و شاخ و برگ اخلاقیات والا را بر آن می رویاند و این شاخه هایند که میوه های پاک و پاکیزه خود را در جامعه به بار می آورند. خداوند متعال می فرماید: «آیا ندیدی که خدا چگونه مَثَل زده؛ سخنی پاک مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟ میوه اش را هر دَم به اذن پروردگارش می دهد. و خدا مَثَل ها را برای مردم می زند شاید که آنان پند گیرند و مَثَل یک سخن ناپاک مانند یک درخت ناپاک است که از روی زمین کنده شده و قراری ندارد».

خداوند، ایمان به خدا را به درختی ریشه دار تشبیه کرده و مقصود از این درخت قطعاً توحید است و فرموده که این درخت میوه ها دارد که هر دَم به اذن پروردگارش به بار می نشاند و میوه درخت توحید همان عمل صالح و کار شایسته است و نیز شاخه هایی دارد که عبارتند از اخلاقیات والایی چون پرهیزگاری و خویشتنداری و شناخت و شجاعت و دادگری و مهربانی و امثال اینها.

در جایی دیگر می فرماید: «سخن پاک به سوی او بالا می رود و کار شایسته آن را بالا می برد». خداوند در این آیه، سعادتِ بالا رفتن به سوی خداوند را _ که همان تقرّب به اوست _ به سخن پاک اختصاص داده که همان اعتقاد حقّ و درست است و عملی را که شایسته و مناسب با آن اعتقاد باشد، بالا برنده آن اعتقاد و کمکِ آن در صعود قرار داده است. توضیح اینکه همه می دانیم که انسان به کمالِ نوعیِ خود دست نمی یابد و در زندگیش به سعادت _ یعنی همان چیزی که بزرگترینِ هدف زندگی او را تشکیل می دهد _ نمی رسد، مگر از طریق اجتماع افرادی که در کارهای فراوان و متنوع زندگی با یکدیگر همکاری کنند؛ زیرا یک انسان به تنهایی از عهده انجام همه این کارها بر نمی آید.

این همان عاملی است که انسان، این موجود اجتماعی، را نیازمند آن کرده است که قوانین و مقرّراتی وضع کند تا بدین وسیله جلوی پایمال شدن و از بین رفتن حقوق افراد را بگیرد و هر فردی از افراد اجتماع به قدر توان خود کار کند و سپس کارها و نتایج کار خود را مبادله کنند و هر یک به قدر ارزشِ عمل خود از نتیجه عمل دیگران برخوردار شود، بدون آنکه شخص نیرومند و مقتدرْ ستم کند یا حقّ افراد ضعیف و ناتوان پایمال شود و مورد ستم قرار گیرند.

مسلّم است که این قوانین و مقرّرات زمانی کارآیی دارند که هم پای قوانین و مقرّرات کیفری در میان باشد تا متخلّفان از قوانین و مقرّرات حقوقی و تجاوزگران به حقوق مردم را تهدید کند و بدی های آنان را به بدی کیفر دهد و هم قوانین و مقرّرات دیگری وجود داشته باشد که آنان را به کارهای نیک تشویق و ترغیب نماید و نیز نیروی حاکمه ای لازم است تا با حاکمیت عادلانه و درست بر مردم، ضامن اجرای این قوانین باشد.

این آرزو وقتی تحقق پیدا می کند که قوّه مجریه قوانین، هم جرم را بشناسد و هم بر مجرم تسلّط داشته باشد، ولی اگر جرم را نشناسد و بر اثر بی اطلاعی یا غفلت او جرم صورت گیرد _ که چنین مواردی البته بسیار است _ در این صورت هیچ چیز مانع تحقّق جرم نخواهد شد و قوانین هم به خودی خود قدرت و دستی ندارند که از وقوع جرم جلوگیری کنند. همچنین اگر قوّه مجریه بر اثر فقدان قوای لازم یا سهل انگاری در سیاست و عمل، ناتوان باشد و در نتیجه، افراد مجرم بر آن استیلا یابند یا مجرم قدرتش بیشتر از نیروی اجرایی باشد، قوانین پایمال می شود و تخلّف و تعدّی به حقوق مردم شایع می شود و انسان هم _ همان گونه که در مباحث گذشته بارها گفته ایم _ طبعاً سود جوست و می خواهد منافع را به طرف خود بکشاند، هرچند با این کار به دیگران زیان وارد آورد.

این مصیبت وقتی بزرگتر می شود که این توانایی بر تخلّف در خود قوّه مجریه متمرکز شود و یا در وجود شخصی که زمامدار کارهاست جمع گردد. در این صورت، مردم را به ضعف و زبونی می کشاند و این قدرت را از آنان سلب می کند که او را به جاده عدالت برگردانند و به راه حق بازش آورند. در چنین وضعی، قوّه مجریه یا شخص حاکم، خودکامه گشته و هیچ قدرتی یارای مقاومت در برابر او را نخواهد داشت و خواستْ خواست او خواهد بود. تاریخ بشر آکنده از داستان های ستمگران و سرکشان و زور گویی های بیرحمانه آنان بر مردم است و در حال حاضر نیز در بیشتر نقاط جهان عیناً شاهد چنین وضعی هستیم. بنا بر این، قوانین و مقرّرات اجتماعی هر اندازه هم مفاهیم عادلانه داشته باشند و احکام کیفری هر قدر هم سختگیرانه باشند، به خودی خود در جامعه اجرا نمی شوند و جلوی تخلّف را نمی گیرند، مگر با اخلاق فاضله انسانی که ریشه ظلم و فساد را برکند؛ مانند ملکه و خصلت پیروی از حق و احترام نهادن به انسانیت و عدالت و کرامت و زندگی و اشاعه رحم و مهربانی و امثال اینها.

نباید از مشاهده قدرت و شوکت ملّت های مترقّی و نظم و عدالتی که در میان آنها مشاهده می شود، ولی قوانین خود را بر شالوده های اخلاقی بنا نکرده اند، فریب خورد ؛ چرا که این امور ضمانت اجرایی ندارند، چه آنان مردمی هستند که اندیشه اجتماعی دارند و هر فرد آنان جز به نفع و خیر ملّت خود و دور کردن ضرر و زیان از آن نمی اندیشد. ملّت های آنان جز بَرده کردن دیگر ملّت های ضعیف و استثمار آنها و استعمار کشورهایشان و مباح دانستن جان و مال و ناموس آنها هدفی ندارند و این پیشرفت و ترقّی تنها چیزی که برای آنان به ارث گذاشته، این است که آن ستم ها و زور گویی هایی که جباران و ستمگران گذشته بر افراد تحمیل می کردند، اینان بر جوامع روا می دارند. بنا بر این، ملّتِ امروز، جای فردِ دیروز را گرفته است، و کلمات از معانی اصلی خود دور افتاده اند و مفاهیمی ضدّ آنها را به خود گرفته اند. دَم از آزادی و شرافت و عدالت و فضیلت زده می شود، اما منظور بردگی و پستی و ستم و رذالت است.

باری، قوانین و مقرّرات تنها زمانی از تخلّف و پایمال شدن در امان می مانند، که بر شالوده اخلاقیات والای انسانی بنا شوند و پشتوانه آنها این خلق و خوی ها باشد.

همین اخلاقیات هم زمانی می تواند سعادت جامعه را تأمین کند و انسان را به سوی اعمال شایسته و درست بکشاند که متّکی بر توحید باشند، یعنی ایمان داشتن به اینکه جهان _ و از جمله انسان _ خدایی یگانه و ابدی و ازلی دارد که هیچ چیز از حیطه دانش او بیرون نیست و احدی بر قدرت او چیره نمی آید و همه اشیاء را بر کاملترین نظام آفریده است، بی آنکه بدان ها نیازی داشته باشد و به زودی همه را به سوی خود باز می گرداند و به حساب اعمالشان رسیدگی می کند و نیکوکار را به خاطر کار نیکش پاداش می دهد و بدکار را به سزای بد کرداریش به کیفر می رساند و آنان را یا در بهشت و نعمت و یا در دوزخ و عذاب جاودانه می سازد.

پیداست که وقتی اخلاق بر چنین باوری متّکی باشد، برای آدمی همّ و غمی جز این باقی نمی ماند که سعی کند با اعمال و رفتار خود رضایت خداوند را به دست آورد و تقوا و خدا پروایی مانعی درونی است که او را از ارتکاب جرم باز می دارد. اگر طفلِ اخلاق از پستان چنین عقیده ای _ عقیده توحید _ شیر ننوشد، بی گمان برای انسان در کارهای زندگیش هدفی جز بهره مند شدن از متاع این دنیای فانی و لذّت بردن از لذایذ زندگی مادّی باقی نمی ماند و نهایت چیزی که بتواند به وسیله آن زندگی خود را تعدیل بخشد و قوانین زندگی اجتماعی خود را حفظ کند، این فکر اوست که برای جلوگیری از متلاشی شدن جامعه و فساد اجتماع باید به قوانین جاری در میان خود پایبند باشد و باید خود را از پاره ای خواست هایش محروم سازد تا بدین وسیله جامعه را حفظ کند و از این طریق به دیگر خواسته های خود برسد و در زمان حیاتش مردم از او تعریف و تمجید کنند یا بعد از مرگش نام او را با خطوط زرّین در اوراق تاریخ بنگارند.

البته تعریف و تمجید مردم از کار انسان تا حدودی مشوّق هست، امّا این مطلب تنها در امور مهمّی رخ می دهد که مردم از آنها مطلع می شوند امّا در کارهای جزئی یا اموری که مردم خبردار نمی شوند، مانند کارهای سرّی و مخفیانه، چیزی مانع این کارها نمی شود. و امّا موضوع زنده ماندن یاد و آوازه بلند و نام نیک _ که غالباً در مواردی مؤثّر است که پای فداکاری و جانبازی در میان باشد، مانند کشته شدن در راه وطن و بذل مال و صرف وقت در راه ترقّی کشور و تقویت مبانی حکومت و امثال اینها _ چیزی نیست که از کسی سر بزند که هم به اینها اعتقاد داشته باشد و هم اعتقاد به حیات اخروی را یک باور خرافی بداند؛ زیرا بر اساس چنین اعتقادی، بعد از مردن و رفتن انسان از این دنیا، دیگر او وجود ندارد تا از تعریف و تمجید مردم یا نام نیک، سودی به او برسد. کدام انسان عاقل است که خودش را محروم کند تا دیگران بهره برند، یا خود را به کشتن دهد تا دیگران زندگی کنند، در صورتی که از نظر او بعد از مرگ چیزی جز بطلان و نابودی وجود ندارد و اعتقاد خرافی هم با کمترین توجّه و التفات پایه هایش سست می شود و در هم فرو می ریزد.

پس، روشن شد که هیچ یک از این عوامل و انگیزه ها نمی تواند جای توحید را بگیرد و در بازداشتن انسان از گناه و زیر پا گذاشتن قوانین و مقرّرات جایگزین آن شود، بویژه اگر عمل از مواردی باشد که طبعاً علنی نمی گردد و مخصوصاً آن عملی که اگر فاش شود، به دلایلی که اقتضای آن را دارد، بر خلاف آنچه بوده است فاش می شود. مانند ماجرای همسر عزیز مصر با یوسف علیه السلام که قبلاً گفتیم. یوسف بر سر دو راهی قرار داشت: خیانت به عزیز مصر درباره همسرش و متّهم شدن او از سوی زلیخا در نزد همسرش به اینکه نسبت به وی قصد بد داشته است و تنها چیزی که حضرت یوسف علیه السلام را از ارتکاب گناه و خیانت بازداشت _ و جز آن هیچ عامل دیگری بر سر راهش وجود نداشت _ علم و معرفت به مقام پروردگارش بود.

ص :404


1- غرر الحکم : 6224.
2- . غرر الحکم : 9721.
3- تحف العقول : 217.
4- . غرر الحکم : 1812 .
5- بحار الأنوار : 70/285/8.
6- . بحار الأنوار : 70/286/9.
7- (انظر) التقوی : باب 4107. الورع : باب 3999.
8- إبراهیم : 24 _ 26.
9- فاطر : 10.

ص :405

ص :406

ص :407

ص :408

ص :409

ص :410

ص :411

2 _ یحصل التَّقوی الدِّینیّ بأحد اُمور ثلاثة:

و إن شئت فقل : إنّه سبحانه یُعبَد بأحد طرق ثلاثة : الخوف و الرجاء و الحبّ ، قال تعالی : «وَ فی الآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ و مَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ و رِضْوانٌ و ما الحَیاةُ الدُّنْیا إلاّ مَتاعُ الغُرورِ» (1) ، فعلَی المؤمن أن یتنبّه لحقیقة الدنیا و هی أنّها متاع الغرور کسراب بقِیعة یحسبه الظمآن ماء حتّی إذا جاءه لم یجده شیئا ، فعلیه أن لا یجعلها غایة لأعماله فی الحیاة ، و أن یعلم أنّ له وراءها دارا و هی الدار الآخرة فیها ینال غایة أعماله ، و هی عذاب شدید للسیئات یجب أن یخافه و یخاف اللّه فیه ، و مغفرة من اللّه قبال أعماله الصالحة یجب أن یرجوها و یرجو اللّه فیها ، و رضوان من اللّه یجب أن یقدّمه لرضی نفسه . و طباع الناس مختلفة فی إیثار هذه الطرق الثلاثة و اختیارها ، فبعضهم و هو الغالب یغلب علی نفسه الخوف ، و کلّما فکّر فیما أوعد اللّه الظالمین و الذین ارتکبوا المعاصی و الذنوب من أنواع العذاب الذی أعدّ لهم زاد فی نفسه خوفا و لفرائصه ارتعادا ، و یساق بذلک إلی عبادته تعالی خوفا من عذابه .

و بعضهم یغلب علی نفسه الرجاء ، و کلّما فکّر فیما وعده اللّه الذین آمنوا و عملوا الصالحات من النعمة و الکرامة و حسن العاقبة زاد رجاء و بِالغ فی التقوی و التزام الأعمال الصالحات طمعا فی المغفرة و الجنّة .

و طائفة ثالثة وهم العلماء باللّه لا یعبدون اللّه خوفا من عقابه و لا طمعا فی ثوابه ، و إنّما یعبدونه لأنّه أهل للعبادة ؛ و ذلک لأنّهم عرفوه بما یلیق به من الأسماء الحسنی و الصفات العلیا ، فعلموا أنّه ربّهم الذی یملکهم و إرادتهم و رضاهم و کلّ شیء غیرهم ، و یدبّر الأمر وحده ، و لیسوا إلاّ عباد اللّه فحسب ، و لیس للعبد إلاّ أن یعبد ربّه و یقدّم مرضاته و إرادته علی مرضاته و إرادته ، فهم یعبدون اللّه و لا یریدون فی شیء من أعمالهم فعلاً أو ترکا إلاّ وجهه ، و لا یلتفتون فیها إلی عقاب یخوّفهم ، و لا إلی ثواب یرجّیهم ، و إن خافوا عذابه و رجوا رحمته ، و إلی هذا یشیر قوله علیه السلام : «ما عَبَدتُکَ خَوفا مِن نارِکَ و لا رَغبَةً فی جَنَّتِکَ ، بَل وَجَدتُکَ أهلاً للعِبادَةِ فعَبَدتُکَ» .

و هؤلاء لمّا خصّوا رغباتهم المختلفة بابتغاء مرضاة ربّهم و محضوا أعمالهم فی طلب غایة هو ربّهم تظهر فی قلوبهم المحبّة الإلهیّة ؛ و ذلک أنّهم یعرفون ربّهم بما عرّفهم به نفسه ، و قد سمّی نفسه بأحسن الأسماء و وصف ذاته بکلّ صفة جمیلة ، و من خاصّة النفس الإنسانیّة أن تنجذب إلَی الجمیل فکیف بِالجمیل علَی الإطلاق ؟! و قال تعالی : «ذلِکُمُ اللّهُ ربُّکُمْ لا إلهَ إلاّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فاعْبُدُوهُ» (2) ثمّ قال : «الّذِی أحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» (3) فأفاد أنّ الخلقة تدور مدار الحسن ، و أنّهما متلازمان متصادقان . ثمّ ذکر سبحانه فی آیات کثیرة أنّ ما خلقه من شیء آیة تدلّ علیه و أنّ فی السماوات و الأرض لآیات لاُولی الألباب ، فلیس فی الوجود ما لا یدلّ علیه تعالی و لا یحکی شیئا من جماله و جلاله . فالأشیاء من جهة أنواع خلقها و حسنها تدلّ علی جماله الذی لا یتناهی، و یحمده و یثنی علی حسنه الذی لا یفنی ، و من جهة ما فیها من أنواع النقص و الحاجة تدلّ علی غناه المطلق و تسبّح و تنزّه ساحة القدس و الکبریاء ، کما قال تعالی : «و إنْ مِن شَیْءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» . (4)

فهؤلاء یسلکون فی معرفة الأشیاء من طریق هداهم إلیه ربّهم و عرّفها لهم ، و هو أنّها آیات له و علامات لصفات جماله و جلاله ، و لیس لها من النفسیّة و الأصالة و الاستقلال إلاّ أنّها کمرائی تجلّی بحسنها ما وراءها من الحسن غیر المتناهی ، و بفقرها و حاجتها ما أحاط بها من الغنَی المطلق ، و بذلّتها و استکانتها ما فوقها من العزّة و الکبریاء . و لا یلبث الناظر إلَی الکون بهذه النظرة دون أن تنجذب نفسه إلی ساحة العزّة و العظمة ، و یغشی قلبه من المحبّة الإلهیّة ما ینسیه نفسه و کلّ شیء ، و یمحو رسم الأهواء و الأمیال النفسانیّة عن باطنه ، و یبدّل فؤاده قلبا سلیما لیس فیه إلاّ اللّه عزّ اسمه ، قال تعالی : «و الّذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبّا للّهِِ» . (5)

و لذلک یری أهل هذا الطریق أنّ الطریقَین الآخرَین أعنی طریق العبادة خوفا و طریق العبادة طمعا لا یخلوان من شرک ، فإنّ الذی یعبده تعالی خوفا من عذابه یتوسّل به تعالی إلی دفع العذاب عن نفسه ، کما أنّ من یعبده طمعا فی ثوابه یتوسّل به تعالی إلَی الفوز بِالنعمة و الکرامة ، و لو أمکنه الوصول إلی ما یبتغیه من غیر أن یعبده لم یعبده و لا حام حول معرفته ، و قد تقدّمت الروایة عن الصادق علیه السلام : «هَلِ الدِّینُ إلاّ الحُبُّ» و قوله علیه السلام فی حدیث : «و إنّی أعبُدُهُ حُبّا لَهُ و هذا مَقامٌ مَکنونٌ لا یَمَسُّهُ إلاّ المُطَهَّرونَ ......... » الحدیث . و إنّما کان أهل الحبّ مطهَّرین لتنزّههم عن الأهواء النفسانیّة و الألواث المادّیّة ، فلا یتمّ الإخلاص فی العبادة إلاّ من طریق الحبّ .

2 _ تقوای دینی به وسیله یکی از این سه امر دست می دهد:

می توانید بگویید که خداوند سبحان با یکی از این سه راه عبادت می شود: ترس، امید و محبّت. خداوند متعال می فرماید: «در آخرت عذابی سخت است و مغفرت و خشنودی خدا و زندگی دنیا کالای فریبنده ای بیش نیست». بنا بر این، شخص با ایمان باید نسبت به ماهیت دنیا توجّه داشته باشد و بداند که دنیا متاع فریبنده است، به سرابی در بیابان می ماند که انسان تشنه کام آن را آب می پندارد، اما چون نزدیکش می رود چیزی نمی یابد. او نباید دنیا را هدف کارهای زندگی خود قرار دهد و باید بداند که در پس این دنیا سرایی است که سرای واپسین می باشد و در آنجا به نتیجه اعمال خود می رسد و این نتیجه، یا عذابی سخت است که در ازای کارهای زشت می باشد و یا مغفرت خداوند است که در قبال اعمال و کردارهای نیک و شایسته می باشد و بر اوست که از آن عذاب بترسد و به آن مغفرت امیدوار باشد. و علاوه بر این خشنودی خداوند نیز هست که باید انسان خشنودی او را بر خشنودی خودش مقدّم بدارد. البته مردم در ترجیح و انتخاب هر یک از این سه راه متفاوتند. بعضی، که اکثریت را هم تشکیل می دهند، ترس بر آنها چیره است و هرچه بیشتر در وعده های عذاب خداوند به ستمکاران و نافرمانان و گنهکاران می اندیشند، بر ترس درونی آنها افزوده تر می شود و بدن هایشان بیشتر به لرزه می افتد و بدین ترتیب، از ترس عذاب خداوند به سمت عبادت او کشیده می شوند.

بر بعضی دیگر حسّ طمع و امید غلبه دارد و هرچه بیشتر به وعده های الهی و ثواب و درجاتی که خداوند برای بندگان صالح خود آماده کرده می اندیشند امید و طمعشان بیشتر می شود و به طمع مغفرت و رحمت خداوند، در تقوا بیشتر می کوشند و به اعمال صالح پایبندی بیشتری نشان می دهند.

دسته سوم که همان خدا شناسانند و عارف به مقام الهی هستند، خداوند را نه از ترس کیفر عبادت می کنند و نه به طمع پاداش، بلکه او را می پرستند چون شایسته عبادت و پرستش است. چون خدا را دارای اسمای حُسنی و صفات برینی که شایسته شأن اوست شناخته اند و دانسته اند که خداوند پروردگار و مالک سود ایشان و اراده و رضای ایشان و مالک هر چیز دیگری غیر ایشان است و تنها اوست مدبّر امور و آنان بندگان خدا بیش نیستند، همین و بس. و بنده وظیفه ای ندارد جز اینکه خداوندگارش را بندگی کند و خشنودی و خواست او را بر خشنودی و خواست خود مقدّم دارد. از این روست که خدا را بندگی می کنند و هر عملی را که انجام می دهند یا ترک می کنند جز رضایت او را نمی طلبند، نه توجهی به عذاب دارند که از ترس آن عبادت کنند، و نه التفات به پاداشی که از سر امید و طمع بدان پرستش کنند، گر چه از عذاب او می ترسند و به رحمتش امید دارند. این سخن امیر المؤمنین علیه السلام نیز اشاره به همین مطلب دارد آنجا که می فرماید: «من تو را از ترس آتشت و به طمع بهشتت عبادت نمی کنم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم و از این رو به عبادتت پرداختم».

این عدّه از آنجایی که تمام خواسته ها و تمایلات گوناگون خود را متوجّه جلب خشنودی پروردگارشان کرده اند و اعمال خود را یکسره وقف طلب هدفی، که همان پروردگارشان باشد، ساخته اند، محبّت الهی در دل هایشان ظهور می کند؛ چون اینان خدا را به همان نحوی شناخته اند که او خود به آنان شناسانده است. و خودش را به نیکوترین اسماء نامیده و ذاتش را به هر صفت زیبایی وصف کرده است و انسان یکی از ویژگی هایش این است که مجذوب زیبایی می شود، چه رسد به زیبای مطلق! می فرماید: «این است خداوند، پروردگار شما، هیچ خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است، پس او را بپرستید» و می فرماید: «خدایی که خلقت هر چیزی را نیکو قرار داد». می فرماید که آفرینش بر مدار حُسن و زیبایی می چرخد و این دو (آفرینش و زیبایی) به هم پیوسته اند و هر یک مصداق دیگری است. در آیات فراوانی یادآور می شود که هر چه آفریده است، نشانه ای است بر وجود او و در آسمان ها و زمین برای هوشمندان نشانه هایی وجود دارد. بنا بر این، در عالم هستی چیزی نیست که بر خداوند متعال دلالت نداشته باشد و حکایت از جمال و جلال او نکند.

پس، اشیاء و موجودات به لحاظ انواع آفرینش و زیبایی و حُسنی که دارند، نشانگر جمال بیکران او هستند و او را بر حُسن فنا نا پذیرش حمد و ثنا می گویند و به لحاظ انواع نقص و نیازی که در آنها وجود دارد، نشانگر غنای مطلق او هستند و ساحت قدس و کبریا را تسبیح و تنزیه می کنند، همچنان که می فرماید: «و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را تسبیح و ستایش می کند».

پس، این دسته از مردم در شناخت موجودات از همان راهی می روند که پروردگارشان به آنان نشان داده و آنها را به ایشان شناسانده است و آن راه این است که موجودات نشانه های او هستند و علاماتی از صفات جمال و جلال حق می باشند و موجودات خودی و اصالت و استقلالی ندارند و تنها به منزله آینه هایی هستند که با حسن و زیبایی خود حُسن و زیبایی بیکران ماورای خود را متجلّی می سازند و با فقر و نیازمندیشان، غنای مطلقی را که احاطه شان کرده است نشان می دهند و با خواری و مسکنتی که دارند عزّت و کبریای ما فوق را بیان می کنند. کسی که با این دید به هستی نگاه کند، دیری نمی پاید که جانش مجذوب ساحت عزّت و عظمت می شود و دلش از عشق و محبّت الهی لبریز می گردد، به طوری که خودش و همه چیز را از یاد می برد و نقش خواهش ها و امیال نفسانی را از درون خود پاک می سازد و دل خود را به قلبی سلیم و پاک که در آن جز خداوند نیست تبدیل می کند. خداوند متعال می فرماید: «و کسانی که ایمان آوردند خدا را سخت تر دوست می دارند».

به همین دلیل است که پویندگان این راه (محبّت)، دو راه دیگر، یعنی راه عبادت از ترس و راه عبادت از سر امید و طمع را خالی از شرک نمی بینند؛ زیرا کسی که خدا را از ترس می پرستد، در حقیقت برای دور کردن عذاب از خود به او متوسّل می شود، همچنان که آنکه به طمع ثواب و پاداش خداوند عبادتش می کند، در واقع او را وسیله ای برای رسیدن به نعمت و کرامت قرار می دهد و اگر می توانست بدون عبادت خداوند به هدف خود برسد، خدا را نمی پرستید و گِرد شناخت او نمی گشت. قبلاً از حضرت صادق علیه السلام نقل کردیم که فرمود: «آیا دین جز محبّت است» و در حدیثی دیگر می فرماید: «من خداوند را از روی عشق و محبّت به او عبادت می کنم و این مقام نهفته ای است که جز دست پاکان به آن نرسد ......... ». علّت آنکه اهل حُبّ و عشق به خدا را پاکان خوانده و دانسته، این است که آنان از هواهای نفسانی و آلایش های مادّی به دورند. بنا بر این، اخلاص در عبادت جز از طریق محبّت کامل نمی شود.

ص :412


1- الحدید : 20.
2- الأنعام : 102.
3- السجدة : 7.
4- الإسراء : 44.
5- البقرة : 165.

ص :413

ص :414

ص :415

ص :416

3 _ کیف یورث الحبّ الإخلاص؟

عبادته تعالی خوفا من العذاب تبعث الإنسان الَی التُّروک و هو الزهد فی الدنیا للنجاة فی الآخرة ، فالزاهد من شأنه أن یتجنّب المحرّمات أو ما فی معنَی الحرام أعنی ترک الواجبات . و عبادته تعالی طمعا فی الثواب تبعث إلَی الأفعال و هو العبادة فی الدنیا بِالعمل الصالح لنیل نعم الآخرة و الجنّة ، فالعابد من شأنه أن یلتزم الواجبات أو ما فی معنَی الواجب و هو ترک الحرام ، و الطریقان معا إنّما یدعوان إلَی الإخلاص للدِّین لا لربّ الدِّین .

و أمّا محبّة اللّه سبحانه فإنّها تطهّر القلب من التعلّق بغیره تعالی من زخارف الدنیا و زینتها، من ولد أو زوج أو مال أو جاه حتَّی النفس و ما لها من حظوظ و آمال ، و تقصر القلب فی التعلّق به تعالی و بما ینسب إلیه من دِین أو نبیّ أو ولیّ و سائر ما یرجع إلیه تعالی بوجه ؛ فإنّ حبّ الشیء حبّ لآثاره .

فهذا الإنسان یحبّ من الأعمال ما یحبّه اللّه ، و یبغض منها ما یبغضه اللّه ، و یرضَی برضا اللّه و لرضاه ، و یغضب بغضب اللّه و لغضبه ، و هو النور الذی یضیء له طریق العمل ، قال تعالی : «أ وَ مَنْ کانَ مَیْتا فأحْیَیْناهُ و جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشی بهِ فی النّاسِ» . (1) و الروح الذی یشیر إلیه بِالخیرات و الأعمال الصالحات ، قال تعالی: «و أیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ» (2) و هذا هو السرّ فی أنّه لا یقع منه إلاّ الجمیل و الخیر و یتجنّب کلّ مکروه و شرّ .

و أمّا الموجودات الکونیّة و الحوادث الواقعة فإنّه لا یقع بصره علی شیء منها خطیر أو حقیر ، کثیر أو یسیر إلاّ أحبّه و استحسنه ؛ لأنّه لا یری منها إلاّ أنّها آیات محضة تجلی له ما وراءها من الجمال المطلق و الحسن الذی لا یتناهَی العاری من کلّ شین و مکروه .

و لذلک کان هذا الإنسان محبورا بنعمة ربّه بسرور لا غمّ معه ، و لذّة و ابتهاج لا أ لم و لا حزن معه ، و أمن لا خوف معه ، فإنّ هذه العوارض السوء إنّما تطرأ عن إدراک للسوء و ترقّب للشرّ و المکروه . و من کان لا یری إلاّ الخیر و الجمیل و لا یجد إلاّ ما یجری علی وفق إرادته و رضاه، فلا سبیل للغمّ و الحزن و الخوف و کلّ ما یسوء الإنسان و یؤذیه إلیه ، بل ینال من السرور و الابتهاج و الأمن ما لا یقدّره و لا یحیط به إلاّ اللّه سبحانه . و هذا أمر لیس فی وسع النفوس العادیّة أن تتعقّله و تکتنهه إلاّ بنوع من التصوّر الناقص .

و إلیه یشیر أمثال قوله تعالی : «ألا إنّ أوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ علَیْهِمْ و لا هُمْ یَحْزَنونَ * الّذِینَ آمَنُوا و کانُوا یَتَّقُونَ» (3) ، و قوله : «الّذِینَ آمَنُوا و لَمْ یَلْبِسوا إیمانَهُم بِظُلْمٍ أُولئکَ لَهُمُ الأمْنُ و هُمْ مُهْتَدونَ» . (4) و هؤلاء هم المقرّبون الفائزون بقربه تعالی ؛ إذ لا یحول بینهم و بین ربّهم شیء ممّا یقع علیه الحسّ أو یتعلّق به الوهم أو تهواه النفس أو یلبسه الشیطان ؛ فإنّ کلّ ما یتراءی لهم لیس إلاّ آیة کاشفة عن الحقّ المتعال لا حجابا ساترا ، فیفیض علیهم ربّهم علم الیقین ، و یکشف لهم عمّا عنده من الحقائق المستورة عن هذه الأعین المادّیّة العمیّة بعد ما یرفع الستر فیما بینه و بینهم ، کما یشیر إلیه قوله تعالی : «کلاّ إنَّ کِتابَ الأبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ * و ما أدْراکَ ما عِلِّیُّونَ * کِتابٌ مَرْقُومٌ * یَشْهَدُهُ المُقَرَّبُونَ» (5) ، و قوله تعالی : «کَلاّ لَو تَعْلَمُون عِلْمَ الیَقینِ * لَتَرَوُنَّ الجَحیمَ» . (6) و قد تقدّم کلام فی هذا المعنی فی ذیل قوله تعالی : «یا أ یُّها الّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُم أنْفُسَکُم» (7) فی الجزء السادس من الکتاب .

و بِالجملة : هؤلاء فی الحقیقة هم المتوکّلون علَی اللّه ، المفوّضون إلیه ، الراضون بقضائه ، المسلّمون لأمره ؛ إذ لا یرون إلاّ خیرا و لا یشاهدون إلاّ جمیلاً ، فیستقرّ فی نفوسهم من الملکات الشریفة و الأخلاق الکریمة ما یلائم هذا التوحید ، فهم مخلصون للّه فی أخلاقهم کما کانوا مخلصین له فی أعمالهم ، هذا معنی إخلاص العبد دینه للّه ، قال تعالی : «هُو الحَیُّ لا إلهَ إلاّ هُوَ فادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ» . (8)

3 _ چگونه محبّت اخلاص می آورد؟

عبادتِ خداوند متعال از ترسِ عذاب، انسان را به ترک کارهایی وا می دارد، یعنی به زهد و بی رغبتی به دنیا برای نجات در آخرت. پس، زاهد کارش این است که از محرّمات یا کارهایی که در حکم حرام است، یعنی ترک واجبات، دوری کند. عبادت خداوند به طمع ثواب، انسان را به عمل وا می دارد، یعنی عبادت کردن در دنیا با کارهای نیک برای دست یافتن به نعمت های آخرت و بهشت. پس، عابد کارش این است که به واجبات یا کارهایی که در حکمِ واجب می باشد، یعنی ترک حرام، می پردازد. این هر دو راه در حقیقت شخص را به اخلاص برای دین می کشانند، نه اخلاص برای خداوند دین.

اما محبّت خداوند سبحان، دل را از تعلّق به غیر خدا، یعنی زخارف و زیورهای دنیا، مانند فرزند و همسر و مال و ثروت و مقام و حتی از خود و لذّت ها و آرزوهای نفسانی پاک می سازد و دل را منحصراً متعلّق به خدا و هر آنچه منسوب به اوست، از قبیل دین و پیامبر و ولیّ امر و همه چیزهایی که به نحوی از انحا به خداوند مربوط می شود، می سازد؛ چرا که دوست داشتن هر چیزی، دوست داشتن آثار آن را نیز در پی دارد.

پس، چنین انسانی از میان کارها، آن کاری را دوست دارد که خداوند دوستش بدارد و آن کارهایی را دشمن دارد که خدا دشمنش بدارد و با خشنودی خدا و برای خشنودی او خشنود می شود و برای خشم خدا و به خاطر خشم او خشم می گیرد. این محبّت نوری است که راه عمل را برای او روشن می سازد. خداوند متعال می فرماید: «یا کسی که مرده بود و ما زنده اش کردیم و برایش نوری قرار دادیم تا به واسطه آن میان مردم راه رود؟» و این محبّت، همان روحی است که او را به نیکی ها و کارهای شایسته رهنمون می شود. خداوند می فرماید: «و آنان را با روحی از خود تأیید کرد» و این است راز آنکه از چنین شخصی جز زیبایی و نیکی سر نمی زند و از هر امر ناخوشایند و زشتی دوری می کند. به هیچ موجودی از موجودات عالم و به هیچ حادثه ای که در عالم رخ می دهد، از مهم یا غیر مهم و زیاد یا کم، نمی نگرد مگر اینکه آن را دوست می دارد و زیبایش می بیند؛ زیرا آنها را نشانه های محضی می بیند که جمال مطلق و زیبایی بیکران خالی از هر زشتی و ناخوشایندی را که در ماورای آنهاست جلوه گر می سازند.

به همین دلیل، چنین انسانی از نعمت پروردگار خود شادمان محض است که غمی با آن آمیخته نیست و غرق در لذّت و ابتهاجی است که درد و اندوهی بدان راه ندارد و در امن و امانی است که خوف و هراسی در آن یافت نمی شود؛ چون این عوارض سوء وقتی عارض می شوند که انسان بدی و سوئی را درک بکند و شرّ و مکروهی را ببیند و کسی که جز خوبی و زیبایی نمی بیند و حوادث را جز به مراد دل و بر وفق رضای خویش نمی یابد، غم و اندوه و ترس و هر آنچه انسان را بد و ناخوشایند می آید و او را آزار می دهد، در چنین کسی راه ندارد. بلکه چنان سرور و ابتهاج و آرامشی به او دست می دهد که جز خداوند سبحان کسی از اندازه آن خبر ندارد و این مرحله ای است که نفوس عادی توان درک و رسیدن به کُنه آن را ندارند و تنها با نوعی تصوّر ناقص می توانند آن را ادراک کنند.

آیاتی مانند «بدانید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند. همانان که ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده اند» و «کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، آنان ایمن اند و ایشان راه یافتگانند» اشاره به همین معنا دارد.

و اینان همان مقرّبانی هستند که به قرب خداوند متعال دست یافته اند؛ زیرا هیچ یک از محسوسات یا موهومات یا هوس های نفسانی یا تلبیسات شیطانی، میان آنان و پروردگارشان مانع و حایل نمی شود. چون آنچه می بینند و به نظرشان می آید، نشانه ای است آشکار کننده حق تعالی نه پرده ای پوشان. به همین دلیل، خداوند علم الیقین را بر ایشان اضافه می کند و با کنار زدن پرده میان خود و آنان، حقایقی را که نزد اوست و از دید این چشم های کور مادّی پوشیده می باشد برایشان مکشوف می سازد. خداوند در اشاره به همین معنا می فرماید: «نه چنین است، در حقیقت، کتاب نیکان در علّیین است. و تو چه دانی که علّیین چیست؟ کتابی است نوشته شده. مقرّبان آن را مشاهده می کنند». و می فرماید: «هرگز چنین نیست، اگر علم الیقین داشتید! به یقین دوزخ را می بینید». درباره این موضوع در جلد ششم کتاب در ذیل آیه «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم» توضیحاتی دادیم.

کوتاه سخن آنکه این طایفه در حقیقت همان کسانی هستند که به خدا توکّل کرده اند و کارهای خود را به او وا گذار ساخته اند و به قضای او خشنودند و در برابر فرمان او سر تسلیم فرود آورده اند؛ زیرا جز خوبی نمی بینند و جز زیبایی مشاهده نمی کنند و همین معنا باعث می شود، تا ملکات فاضله و اخلاقیات والای متناسب با این عقیده توحیدی در جان هایشان ریشه دواند و در نتیجه، همان طور که در اعمال خود برای خدا اخلاص دارند، در اخلاق نیز برای او اخلاص داشته باشند و این است معنای اخلاص دین برای خدا. می فرماید: «اوست زنده، هیچ خدایی جز او نیست، پس، او را در حالی که دین را برایش خالص و بی آلایش گردانیده اید بخوانید».

ص :417


1- الأنعام : 122.
2- المجادلة : 22.
3- یونس : 62 ، 63.
4- الأنعام : 82.
5- المطفّفین : 18 _ 21.
6- التکاثر : 5 ، 6.
7- المائدة : 105.
8- غافر : 65.

ص :418

ص :419

ص :420

4 _ و أمّا إخلاصه تعالی عبدَه له :

فهو ما یجده العبد فی نفسه من الإخلاص له منسوبا إلیه تعالی ؛ فإنّ العبد لا یملک من نفسه شیئا إلاّ باللّه ، و اللّه سبحانه هو المالک لما ملّکه إیّاه ، فإخلاصه دینه _ و إن شئت فقل : إخلاصه نفسه للّه _ هو إخلاصه تعالی إیّاه لنفسه .

نعم ههنا شیء و هو أنّ اللّه سبحانه خلق بعض عباده هؤلاء علَی استقامة الفطرة و اعتدال الخلقة ، فنشؤوا من بادئ الأمر بأذهان وقّادة و إدراکات صحیحة و نفوس طاهرة و قلوب سلیمة، فنالوا بمجرّد صفاء الفطرة و سلامة النفس من نعمة الإخلاص ما ناله غیرهم بالاجتهاد و الکسب بل أعلی و أرقی ؛ لطهارة داخلهم من التلوّث بألواث الموانع و المزاحمات . و الظاهر أنّ هؤلاء هم المخلَصون _ بِالفتح _ للّه فی عرف القرآن .

و هؤلاء هم الأنبیاء و الأئمّة، و قد نصّ القرآن بأنّ اللّه اجتباهم أی جمعهم لنفسه و أخلصه_م لحضرت_ه ، ق_ال تعال_ی : «و اجْتَبَیْناهُمْ و هَدَیْناهُمْ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (1) ، و ق_الَ : «هُ_وَ اجْتَباکُ_م و ما جَعَلَ علَیْکُمْ فی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» . (2)

و آتاهم اللّه سبحانه من العلم ما هو ملکة تعصمهم من اقتراف الذنوب و ارتکاب المعاصی ، و تمتنع معه صدور شیء منها عنهم صغیرة أو کبیرة. و بهذا یمتاز العصمة من العدالة ؛ فإنّهما معا تمنعان من صدور المعصیة ، لکن العصمة یمتنع معها الصدور بخلاف العدالة .

و قد تقدّم آنفا أنّ من خاصّة هؤلاء القوم أنّهم یعلمون من ربّهم ما لا یعلمه غیرهم ، و اللّه سبحانه یصدّق ذلک بقوله : «سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یَصِفُونَ * إلاّ عِبادَ اللّهِ المُخْلَصینَ» (3) ، و أنّ المحبّة الإلهیّة تبعثهم علی أن لا یریدوا إلاّ ما یریده اللّه و ینصرفوا عن المعاصی ، و اللّه سبحانه یقرّر ذلک بما حکاه عن إبلیس فی غیر مورد من کلامه کقوله : «قالَ فَبِعزَّتِکَ لاُغْوِیَنَّهُمْ أجْمَعِینَ * إلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ» . (4) و من الدلیل علی أنّ العصمة من قبیل العلم قوله تعالی خطابا لنبیّه صلی الله علیه و آله : «و لَولا فَضْلُ اللّهِ علَیکَ و رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائفةٌ مِنهُمْ أنْ یُضِلُّوکَ و ما یُضِلُّونَ إلاّ أنفُسَهُمْ و ما یَضُرُّونَکَ مِن شَیءٍ و أنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الکِتابَ و الحِکْمَةَ و عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ و کانَ فَضْلُ اللّهِ علَیْکَ عَظیما» . (5) و قد فصّلنا الکلام فی معنَی الآیة فی تفسیر سورة النساء .

و قوله تعالی حکایة عن یوسف علیه السلام : «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أحَبَّ إلَیَّ مِمّا یَدْعُونَنی إلَیْهِ و إنْ لا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أصْبُ إلَیْهِنَّ و أکُنْ مِنَ الجاهِلینَ» . (6) و قد أوضحنا وجه دلالة الآیة علی ذلک . و یظهر من ذلک أوّلاً : أنّ هذا العلم یخالف سائر العلوم فی أنّ أثره العملیّ و هو صَرف الإنسان عمّا لا ینبغی إلی ما ینبغی قطعیّ غیر متخلّف دائما ، بخلاف سائر العلوم فإنّ الصرف فیها أکثریّ غیر دائم ، قال تعالی : «و جَحَدوا بها و اسْتَیْقَنَتْها أنفُسُهُمْ» (7) ، و قال : «أ فرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إلهَهُ هَواهُ و أضَلَّهُ اللّهُ علی عِلْمٍ» (8) ، و قال : «فمَا اخْتَلَفُوا إلاّ مِن بَعْدِ ما جاءَهُمُ العِلْمُ بَغْیا بَیْنَهُم» . (9)

و یدلّ علی ذلک أیضا قوله تعالی : «سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یَصِفُونَ إلاّ عِبادَ اللّهِ المُخْلَصینَ» ، و ذلک أنّ هؤلاء المخلَصین من الأنبیاء و الأئمّة علیهم السلام قد بیّنوا لنا جمل المعارف المتعلّقة بأسمائه تعالی و صفاته من طریق السمع ، و قد حصلنا العلم به من طریق البرهان أیضا ، و الآیة مع ذلک تنزّهه تعالی عمّا نصفه به دون ما یصفه به اُولئک المخلصون ، فلیس إلاّ أنّ العلم غیر العلم و إن کان متعلّق العلمین واحدا من وجه .

و ثانیا : أنّ هذا العلم أعنی ملَکة العصمة لا یغیّر الطبیعة الإنسانیّة المختارة فی أفعالها الإرادیّة و لا یخرجها إلی ساحة الإجبار و الاضطرار ، کیف ؟ و العلم من مبادئ الاختیار ، و مجرّد قوّة العلم لا یوجب إلاّ قوّة الإرادة ، کطالب السلامة إذا أیقن بکون مائعٍ ما سمّا قاتلاً من حینه فإنّه یمتنع باختیاره من شربه قطعا ، و إنما یضطرّ الفاعل و یجبر إذا أخرج من یجبره أحد طرفَی الفعل و الترک من الإمکان إلَی الامتناع .

و یشهد علی ذلک قوله : «و اجْتَبَیْناهُمْ و هَدَیْناهُمْ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ * ذلکَ هُدَی اللّهِ یَهْدِی بهِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و لَوْ أشْرَکوا لَحَبِطَ عَنهُم ما کانُوا یَعمَلونَ» . (10) تفید الآیة أنّهم فی إمکانهم أن یشرکوا باللّه و إن کان الاجتباء و الهدی الإلهیّ مانعا من ذلک ، و قوله : «یا أ یُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنزِلَ إلَیکَ مِن رَبِّکَ و إنْ لَمْ تَفْعَلْ فما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» (11) إلی غیر ذلک من الآیات .

فالإنسان المعصوم إنّما ینصرف عن المعصیة بنفسه و عن اختیاره و إرادته ، و نسبة الصرف إلی عصمته تعالی کنسبة انصراف غیر المعصوم عن المعصیة إلی توفیقه تعالی .

و لا ینافی ذلک أیضا ما یشیر إلیه کلامه تعالی و یصرّح به الأخبار أنّ ذلک من الأنبیاء و الأئمّة بتسدید من روح القدس ؛ فإنّ النسبة إلی روح القدس کنسبة تسدید المؤمن إلی روح الإیمان ، و نسبة الضلال و الغوایة إلَی الشیطان و تسویله ؛ فإنّ شیئا من ذلک لا یخرج الفعل عن کونه فعلاً صادرا عن فاعله مستندا إلَی اختیاره و إرادته ، فافهم ذلک .

نعم هناک قوم زعموا أنّ اللّه سبحانه إنّما یصرف الإنسان عن المعصیة لا من طریق اختیاره و إرادته ، بل من طریق منازعة الأسباب و مغالبتها بخلق إرادة أو إرسال ملک یقاوم إرادة الإنسان فیمنعها عن التأثیر أو یغیّر مجراها و یحرّفها إلی غیر ما من طبع الإنسان أن یقصده ، کما یمنع الإنسان القویّ الضعیف عمّا یریده من الفعل بحسب طبعه .

و بعض هؤلاء و إن کانوا من المجبّرة لکنّ الأصل المشترک الذی یبتنی علیه نظرهم هذا و أشباهه أنّهم یرون أنّ حاجة الأشیاء إلَی البارئ الحقّ سبحانه إنّما هی فی حدوثها ، و أمّا فی بقائها بعد ما وجدت فلا حاجة لها إلیه ، فهو سبحانه سبب فی عرض الأسباب ، إلاّ أنّه لمّا کان أقدر و أقوی من کلّ شیء کان له أن یتصرّف فی الأشیاء حال البقاء أیّ تصرّف شاء ، من منع أو إطلاق و إحیاء أو إماتة و معافاة أو تمریض و توسعة أو تقتیر إلی غیر ذلک بِالقهر .

فإذا أراد اللّه سبحانه أن یصرف عبدا عن شرّ مثلاً أرسل إلیه ملکا ینازعه فی مقتضی طبعه و یغیّر مجری إرادته مثلاً عن الشرّ إلَی الخیر ، أو أراد أن یضلّ عبدا لاستحقاقه ذلک سلّط علیه إبلیس فحوّله من الخیر إلَی الشرّ ، و إن کان ذلک لا بمقدار یوجب الإجبار و الاضطرار .

و هذا مدفوع بما نشاهده من أنفسنا فی أعمال الخیر و الشرّ مشاهدة عیان أنّه لیس هناک سبب آخر یغایرنا و ینازعنا فیغلب علینا غیر أنفسنا التی تعمل أعمالها عن شعور بها و إرادة مترتّبة علیه قائمین بها ، فالذی یثبته السمع و العقل وراء نفوسنا من الأسباب کالملک و الشیطان سبب طولیّ لا عرضیّ ، و هو ظاهر .

مضافا إلی أنّ المعارف القرآنیّة من التوحید و ما یرجع إلیه یدفع هذا القول من أصله ، و قد تقدّم شطر وافر من ذلک فی تضاعیف الأبحاث السالفة . (12)

4 _ امّا این که خداوند بنده اش را برای خودش خالص می کند:

به این معناست که بنده اخلاص درونی خود را منسوب به خدا می داند؛ چرا که بنده هر چه در خود می بیند، از آنِ خدا می داند و او را مالک همه وجود خود می شمارد و هر چه خدا به ملکیت او در آورده است، مالک حقیقی اش خداست. بنا بر این، اگر بنده دین خود _ یا بگویید: خودش _ را برای خدا خالص کرده، در حقیقت این خداوند است که او را برای خود خالص کرده است.

یک نکته در این جا هست و آن اینکه خداوند سبحان بعضی از بندگان خود را با فطرتی مستقیم و خلقتی معتدل ایجاد کرده است. به همین دلیل، این عدّه از همان ابتدا با اذهانی تیز و دریافت هایی درست و جان هایی پاک و دل هایی سالم نشو و نما یافته اند و به صرف صفای فطرت و سلامت نفْس به نعمت اخلاص رسیده اند، در صورتی که دیگران با کوشش و زحمت بدان می رسند و حتی اخلاصی که آنان دارند، عالی تر و والاتر است؛ زیرا درون هایشان از آلودگی به آلاینده های موانع و مزاحمات، پاک بوده است و ظاهراً همینانند که در عرف قرآن به نام مخلَصان خدا از آنها یاد شده است.

اینان همان پیامبران و امامان معصوم هستند و قرآن کریم تصریح کرده است که خدا این عدّه را انتخاب نموده یعنی برای خود گرد آورده و برای حضرت خویش خالصشان ساخته است. می فرماید: «و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایی کردیم». نیز می فرماید: «اوست که شما را برگزید و در دین بر شما سختی قرار نداده است».

خداوند به این عدّه چنان علم و معرفتی ارزانی داشته است که آنان را از ارتکاب گناهان و انجام نا فرمانی ها نگه می دارد و با وجود آن صدور هر گناه و معصیتی، اعم از کوچک و بزرگ ناممکن می شود. فرق عصمت و ملکه عدالت همین است؛ زیرا هر دوی آنها از صدور گناه و معصیت مانع می شوند، اما با وجود عصمت در شخصْ صدور معصیت ناممکن می شود، برخلاف ملکه عدالت که این امر را ناممکن نمی سازد.

قبلاً گفتیم که از ویژگی های این عدّه این است که از پروردگار خود شناخت هایی دارند که دیگران فاقد آن هستند. خداوند سبحان این معنا را تأیید می کند و می فرماید: «خدا منزّه است از آنچه در وصف می آورند. به استثنای [توصیف ]بندگان مخلص خدا».

همچنین گفتیم که محبّت الهی باعث می شود این عدّه فقط چیزی را بخواهند که خداوند آن را می خواهد و از معاصی روی گردان شوند. خداوند این مطلب را نیز در چند جای کلام خود به نقل قول از ابلیس بیان فرموده است، مانند آیه: «گفت: به عزّتت سوگند که همه آنها را گمراه می کنم، مگر خالص شدگان تو را».

از جمله دلایلی که نشان می دهد عصمت از زمره علم است، آیه ای است که خطاب به پیامبرش صلی الله علیه و آله می فرماید: «و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طایفه ای از ایشان آهنگِ آن داشتند که تو را از راه به دَر کنند، و[لی ]جز خودشان را گمراه نمی سازند و هیچ گونه زیانی به تو نمی رسانند. و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ است». ما در تفسیر سوره نساء پیرامون معنای این آیه به تفصیل سخن گفته ایم. نیز آیه ای است که از زبان یوسف می فرماید: «گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشتر است از آنچه مرا به آن می خوانند و اگر نیرنگ آنان را از من باز نگردانی، به سوی آنان خواهم گرایید و از نادانان خواهم بود». از این مطلب که عصمت از قبیل علم و معرفت است، چند نکته روشن می شود. اول: اختلاف و تفاوت این علم با سایر علوم و معرفت ها در این است که تأثیر عملی آن، یعنی بازداری انسان از ناشایست و وا داشتنش به آنچه شایسته است، یک تأثیر قطعی تخلّف نا پذیر همیشگی است، برخلاف سایر علوم و معارف که این تأثیر آنها اکثری و غیر دائمی است. خداوند متعال می فرماید: «و با آنکه دل هایشان بدان یقین داشت [از روی ظلم و تکبّر] آن را انکار کردند». در جای دیگر می فرماید: «آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داد و با آنکه می دانست خدا او را گمراه ساخت» و می فرماید: «و جز بعد از آنکه علم برایشان [حاصل] آمد، آن هم از روی رشک و رقابت میان خودشان، دستخوش اختلاف نشدند».

آیه شریفه «منزّه است خدا از آنچه وصف می کنند، مگر [توصیف] بندگان خالص شده خدا» نیز دلالت بر همین معنا دارد؛ زیرا با اینکه این خالص شدگان، یعنی همان پیامبران و امامان علیهم السلام معارف مربوط به اسما و صفات خداوند متعال را برای ما بیان داشته اند و خود ما نیز از طریق برهان به این معارف علم حاصل کرده ایم ، لیکن آیه شریفه خداوند را از توصیفاتی که ما در حقّ او می کنیم منزّه دانسته، ولی توصیف این مخلَصان را درست می شمارد و این نیست مگر به خاطر اینکه علم و معرفت ایشان غیر از علم و معرفت ماست هر چند از جهتی متعلّق هر دو علم یکی است.

نکته دوم : این علم و معرفت، یعنی ملکه عصمت، طبیعت انسان را که همان مختار بودن در افعال ارادی اوست تغییر نمی دهد و او را به میدان اجبار و اضطرار و ناچاری نمی کشاند. چگونه می تواند چنین اثری داشته باشد، در حالی که علم و معرفت خود یکی از مبانی اختیار است و صرف نیروی علم و معرفت برانگیزاننده چیزی جز اراده نمی شود؟ مثلاً کسی که خواهان سلامت است وقتی یقین کند که فلان مایع، سمّی است که بلافاصله می کشد، قطعاً با اختیار خود از نوشیدن آن خودداری می کند. فاعلِ یک فعل در صورتی مضطرّ و مجبور می شود که عامل جبر و اضطرار یکی از طرفین فعل و ترک را از حالت امکان به حالت امتناع بکشاند.

گواه این مطلب این آیه شریفه است: «و آنان را برگزیدیم و به راهی راست راهنمایی کردیم». این هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت می کند و اگر آنان شرک ورزیده بودند، قطعاً آنچه انجام می دادند از دستشان می رفت». این آیه می رساند که آنان (انبیا) می توانسته اند به خدا شرک ورزند گو اینکه گزینش و هدایت الهی مانع آنان از این امر بوده است. گواه دیگر بر آنچه گفتیم آیه: «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر چنین نکنی رسالت او را نرسانده ای» و آیات دیگری از این قبیل است.

پس، انسانِ معصوم به اختیار و اراده خود از گناه و معصیت باز می ایستد و نسبت دادن باز ایستادن آنها از گناه به عصمت و نگهداری خداوند مانند نسبت دادن باز ایستادن افراد غیر معصوم به توفیق خداوند است.

این مطلب همچنین با اشارات قرآنی و تصریحات اخبار به این نکته که عصمت پیامبران و امامان به تسدید و استوار کردن روح القدس است، منافات ندارد؛ زیرا نسبت دادن به روح القدس عینا مانند نسبت دادن تسدید مؤمن به روح ایمان است و نسبت دادن گمراهی و ضلالت به شیطان و وسوسه های شیطانی است. هیچ یک از این نسبت ها باعث نمی شود، که فعل از حالت یک فعل سر زده از فاعل با اراده و اختیار خارج گردد. دقت شود.

بله، عدّه ای هستند که می گویند خداوند سبحان انسان را از معصیت منصرف می کند، اما نه از راه سلب اراده و اختیار او، بلکه از طریق ستیزه کردن با اسباب و عوامل و چیره آمدن بر آنها این کار را می کند. مثلاً با آفریدن اراده ای یا فرستادن فرشته ای به مقابله با اراده شخص می پردازد و مانع تأثیر اراده او می شود یا مسیر آن را تغییر می دهد و آن را به سمت هدفی مخالف با آنچه قصد کرده است بر می گرداند، همچنان که یک انسان قوی مانع از آن می شود که شخص ضعیف کاری را که بر حسب طبع خود می خواهد، انجام دهد.

گر چه برخی از این گروه از جبریه بوده اند، اما آن اصلی که میان همه پیروان این نظریه مشترک است و این نظریه و همانند آن مبتنی بر آن می باشد، این است که به عقیده این گروه نیاز موجودات به آفریدگار ، تنها در پیدایش است و بعد از آنکه موجود شدند برای بقای خود احتیاجی به او ندارند؛ زیرا خداوند سبحان نیز سببی است در عرض و در کنار دیگر اسباب با این تفاوت که چون از هر چیزی تواناتر و نیرومندتر است، می تواند در حال بقای موجودات نیز هر تصرّفی که بخواهد بکند؛ جلوگیری کند یا آزاد بگذارد، زنده سازد یا بمیراند، عافیت بخشد یا بیمار گرداند، به روزی وسعت بخشد، یا تنگ دست سازد و امثال این کارها.

مثلاً اگر بخواهد بنده ای را از شرّ و بدی بدور دارد، فرشته ای را می فرستد که با او در مقتضای طبعش می ستیزد و مسیر اراده او را از جهت شرّ به جهت خیر تغییر می دهد. یا اگر بخواهد بنده ای را به خاطر آنکه سزاوار گمراهی است گمراه سازد، ابلیس را بر او مسلّط می گرداند و ابلیس او را از خوبی به بدی متوجه می کند، هر چند این تصرّفات به اندازه ای نیست که موجب اجبار و اضطرار شود.

امّا مشاهدات وجدانی ما این نظر را ردّ می کند. چه، ما در اعمال خیر و شرّی که انجام می دهیم، به وضوح مشاهده می کنیم که هیچ سببی که مغایر با ما باشد و با ما به ستیر و کشمکش برخیزد و بر ما چیره شود، وجود ندارد و تنها چیزی که وجود دارد ، نفْس ماست که از روی آگاهی و اراده ای که بر شعور و آگاهی مترتّب است و این هر دو عنصر (آگاهی و اراده) به نفْس تکیه دارند، اعمال خود را انجام می دهد. و اسباب و عواملی، چون فرشته و شیطان، را که دلیل نقلی و عقلی برای ما ثابت می کنند که در بیرون از دایره نفْس ما می باشند، اسباب طولی هستند نه عرضی.

وانگهی، معارف توحیدی قرآن و معارفی که بازگشت آنها به توحید است، این نظر را از بیخ رد می کند، که در لا به لای مباحث گذشته مطالب فراوانی در این باره آورده شده است.

ص :421


1- الأنعام : 87.
2- الحجّ : 78.
3- الصافّات : 159 ، 160.
4- ص : 82 ، 83.
5- النساء : 113.
6- یوسف : 33.
7- النمل : 14.
8- الجاثیة : 23.
9- الجاثیة : 17.
10- الأنعام : 87 ، 88.
11- المائدة : 67.
12- المیزان فی تفسیر القرآن : 11/155 _ 164.

ص :422

ص :423

ص :424

ص :425

ص :426

ص :427

4111 - جِماعُ التَّقوی
4111 - عصاره تقوا

الکتاب :

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جِماعُ التَّقوی فی قَولِهِ تَعالی : «إنّ اللّهَ یأمُرُ بالعَدْلِ و الإحْسانِ» . (2)

4111

عصاره تقوا

قرآن:

«در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد؛ به شما اندرز می دهد باشد که پند گیرید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عصاره تقوا در آیه «خداوند به عدالت و احسان فرمان می دهد» است.

ص :428


1- النحل : 90.
2- روضة الواعظین : 479 .

مجمع البیانِ :قالَ عبدُ اللّهِ بنُ مسعودٍ : هذهِ الآیَةُ أجمَعُ آیَةٍ فی کِتابِ اللّهِ لِلخَیرِ و الشَّرِّ ......... و جاءَتِ الرّوایةُ أنّ عُثمانَ بنَ مَظعونٍ قالَ : کُنتُ أسلَمتُ استِحیاءً مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِکَثرَةِ ما کانَ یَعرِضُ علَیَّ الإسلامَ ، و لَمّا یَقَرَّ الإسلامُ فی قَلبی ، فکُنتُ ذاتَ یَومٍ عِندَهُ حالَ تأمُّلِهِ فشَخَصَ بَصَرَهُ نَحوَ السّماءِ کأنّهُ یَستَفهِمُ شَیئا ، فلَمّا سُرِّیَ عَنهُ سَألتُهُ عَن حالِهِ فقالَ : نَعَم ، بَینا أنا اُحَدِّثُکَ إذ رأیتُ جَبرئیلَ فی الهَواءِ فأتانی بهذهِ الآیَةِ «إنّ اللّهَ یَأمُرُ بالعَدْلِ و الإحْسانِ» . و قَرأها علَیَّ إلی آخِرِها ، فقَرَّ الإسلامُ فی قَلبی ، و أتَیتُ عمَّهُ أبا طالِبٍ فأخبَرتُهُ فقالَ : یا آلَ قُریشٍ، اتَّبِعوا محمّدا صلی الله علیه و آله تَرشُدوا ؛ فإنّهُ لا یَأمُرُکُم إلاّ بمَکارِمِ الأخلاقِ ......... .

و عَن عِکرِمَةَ قالَ : إنّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله قَرأ هذهِ الآیةَ علَی الولیدِ بن المُغیرَةِ فقالَ : یا بنَ أخی أعِدْ ، فأعادَ ، فقالَ : إنّ لَهُ لَحَلاوَةً ، و إنّ علَیهِ لَطَلاوَةً ، و إنّ أعلاهُ لَمُثمِرٌ ، و إنّ أسفَلَهُ لَمُغدِقٌ ، و ما هُو قَولُ البَشَرِ . (1)

مجمع البیان:عبد اللّه بن مسعود گفت: این آیه جامعترین آیه کتاب خدا درباره خوبی و بدی است ......... در روایت آمده است که عثمان بن مظعون گفت: از بس رسول خدا صلی الله علیه و آله پذیرش اسلام را به من پیشنهاد می کرد، من از خجالت، اسلام آوردم. اما اسلام هنوز در دلم جا نگرفته بود. روزی در حالی که رسول خدا غرق تأمّل بود در خدمت ایشان بودم که ناگاه چشم به طرف آسمان دوخت به طوری که گویی می خواهد چیزی را بفهمد. وقتی به خود آمد، درباره آن حالت از ایشان سؤال کردم . فرمود: آری، وقتی داشتم با تو صحبت می کردم، ناگاه جبرئیل را در هوا دیدم و این آیه را برایم آورد: «ان اللّه یأمر بالعدل و الإحسان». حضرت آیه را تا آخر برایم خواند. این جا بود که اسلام در دلم استوار شد، و نزد عموی او، ابو طالب، رفتم و موضوع را به او گفتم. ابو طالب گفت: ای خاندان قریش! از محمّد صلی الله علیه و آله پیروی کنید تا رستگار شوید؛ چون او، شما را جز به خصلتهای والای انسانی فرمان نمی دهد .........

از عکرمه نقل شده است که: پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را برای ولید بن مغیره خواند. ولید گفت: برادر زاده! تکرار کن. رسول خدا آیه را دوباره خواند. ولید گفت: این سخن حلاوتی دارد و از زیبایی خاصی برخوردار است بالایش پر از میوه است و پایینش خرّم و پر نعمت و این سخن بشر نیست.

ص :429


1- مجمع البیان : 6/587.

(1)

4112 - أتقَی النّاسِ
4112 - باتقواترین مردم

الکتاب :

وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاما» . (2)

4112

با تقواترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با تقواترین مردم، کسی است که حقیقت را به سود و زیان خود بگوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به واجبات خدا عمل کن، تا با تقواترین مردم باشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ه_رک_ه دوس_ت دارد با تقواترین مردم باشد، باید به خدا توکل کند.

4113 - إمامُ المُتَّقینَ
4113 - پیشوای پرهیزگاران

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أتقَی النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فیما لَهُ و علَیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اِعمَلْ بفَرائضِ اللّهِ تَکُن أتقَی النّاسِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن یَکونَ أتقَی النّاسِ فلْیَتَوکَّلْ علَی اللّهِ . (5)

(6)

4113

پیشوای پرهیزگاران

قرآن:

«و کسانی که می گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنی چشمان [ما ]باشد و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان».

ص :430


1- (انظر) العدل : باب 2507. الشریعة : باب 1965. الإسلام : باب 1857.
2- الفرقان : 74.
3- . الأمالی للصدوق : 72/41 .
4- بحار الأنوار : 71/196/4.
5- . معانی الأخبار : 196/2.
6- (انظر) الورع : باب 4001.

4114 - العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ
4114 - فرجام نیک از آن پرهیزگاران است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِعلیٍّ علیه السلام _: مَرحَبا بسَیِّد المُسلمینَ ، و إمامِ المُتقَّینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَمّا عُرِجَ بِی إلَی السَّماءِ ......... فأوحی إلَیَّ _ أو أمَرَنی _ فی علیٍّ بثَلاثِ خِصالٍ : إنّهُ سَیّدُ المُسلمینَ ، و إمامُ المُتَّقینَ ، و قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صِفَةِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: إمامُ مَنِ اتّقی ، و بَصَرُ مَنِ اهتَدی . (3)

العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ

الکتاب :

وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْهَا لاَ نَسْأَلُکَ رِزْقا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی» . (4)

تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّا فِی الأرْضِ وَ لاَ فَسَادا وَ العَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» . (5)

تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَ لاَ قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ» . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : خوش آمدی ای سرور مسلمانان و پیشوای پرهیزگاران.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنگاه که به آسمان برده شدم ......... خداوند سه خصلت را درباره علی به من وحی _ یا امر _ کرد: او سرور مسلمانان و پیشوای پرهیزگاران و جلودارِ رو سفیدان [روز قیامت ]است.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : پیشوایِ کسی است که تقوا پیشه کند و دیده کسی است که ره جوید.

4114

فرجام نیک از آن پرهیزگاران است

قرآن:

«و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش. ما از تو جویای روزی نیستیم، ما به تو روزی می دهیم و فرجام [نیک] برای پرهیزگاری است».

«آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند و فرجام [نیک] از آنِ پرهیزگاران است».

«این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می کنیم. پیش از این نه تو آن را می دانستی و نه قوم تو. پس شکیبا باش که فرجام [نیک] از آنِ تقوا پیشگان است».

ص :431


1- تاریخ دمشق : 42/370 .
2- تاریخ دمشق : 42/303/8835 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 116.
4- طه : 132.
5- القصص : 83.
6- هود : 49.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إن أتاکُمُ اللّهُ بعافِیَةٍ فاقبَلوا ، و إنِ ابْتُلِیتُم فاصبِروا ؛ فإنَّ العاقِبَةَ لِلمُتَّقینَ . (1)

عنه علیه السلام_ فی العِظَةِ بِالتَّقوی _: «و سِیقَ الّذِینَ اتَّقَوا رَبَّهُمْ إلَی الجَنَّةِ زُمَرا» (2) قَد اُمِنَ العَذابُ ، و انقَطعَ العِتابُ ، و زُحزِحوا عَنِ النّارِ ، و اطمَأنَّتْ بِهِمُ الدّارُ ، و رَضُوا المَثوی و القَرارَ ، الّذینَ کانَت أعمالُهُم فی الدُّنیا زاکِیَةً ، و أعیُنُهُم باکِیَةً ، و کانَ لَیلُهُم فی دُنیاهُم نَهارا ، تَخَشُّعا و استِغفارا ، و کانَ نَهارُهُم لَیلاً ، تَوَحُّشا و انقِطاعا ، فجَعَلَ اللّهُ لَهُمُ الجَنَّةَ مَآبا ، و الجَزاءَ ثَوابا ، و کانُوا أحَقَّ بِها و أهلَها فی مُلکٍ دائمٍ ، و نَعیمٍ قائمٍ . (3)

کلام فی المرابطة فی المجتمع الإسلامی :

قال العلاّمة الطّباطبائیّ رضوان اللّه علیه فی الفصل الخامس عشر من کلام له فی المُرابطة فی المجتمع الإسلامیّ ما نَصّه :

حدیث :

امام علی علیه السلام :اگر خداوند عافیتی به شما بخشید آن را بپذیرید، و اگر دچار بلا و گرفتاری شدید شکیبایی ورزید؛ زیرا عاقبت [نیک] از آنِ تقوا پیشگان است.

امام علی علیه السلام_ در اندرز دادن به تقوا _فرمود : «آن کسانی که از پروردگارشان پروا کردند گروه گروه به سوی بهشت رانده می شوند»، در حالی که از عذاب آسوده و از سرزنش رها گشته و از آتش دور شده اند و در سرای [بهشت ]آرام گرفته اند و به جایگاه و قرارگاه خود خشنودند. آنان که اعمال و کردارشان در دنیا پاک است و چشمانشان گریان و شبِ دنیایشان به خاطر خشوع و استغفار کردن روز است و روزشان به سبب تنهایی و بریدن [از مردم] شب. خداوند بهشت را بازگشتگاه آنان و ثواب را پاداش ایشان قرار داد و آنان به بهشت سزاوارترند و اهل آن هستند و در مُلکی جاویدان و نعمتی پایدار به سر می برند.

سخنی پیرامون روابط اجتماعی در اسلام :

علاّمه طباطبایی _ رضوان اللّه علیه _ در فصل پانزدهم از گفتارش درباره روابط اجتماعی در جامعه اسلامی، چنین می نویسد:

ص :432


1- نهج البلاغة : الخطبة 98.
2- الزمر : 73 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 190.

الدِّین الحقّ هو الغالب علَی الدنیا بالآخرة:

العاقبة للتقوی ؛ فإنّ النوع الإنسانیّ بِالفطرة المودوعة فیه تطلب سعادته الحقیقیّة ، و هو استواؤه علی عرش حیاته الروحیّة و الجسمیّة معا ، حیاة اجتماعیّة بإعطاء نفسه حظّه من السلوک الدنیویّ و الاُخرویّ ، و قد عرفت أنّ هذا هو الإسلام و دین التوحید .

و أمّا الانحرافات الواقعة فی سیر الإنسانیّة نحو غایته و فی ارتقائه إلی أوج کماله فإنّما هو من جهة الخطأ فی التطبیق لا من جهة بطلان حکم الفطرة . و الغایة التی یعقبها الصنع و الإیجاد لا بدّ أن تقع یوما معجّلاً أو علی مهل ، قال تعالی : «فأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفا فِطْرَةَ اللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ علَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلکَ الدِّینُ القَیِّمُ و لکنّ أکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمونَ» یُریدُ أنّهم لا یعلمون ذلک علما تفصیلیّا و إن علمَته فطرتهم إجمالاً، «إلی أن قال»: «لِیَکْفُ_روا بِم_ا آتَیْناهُ_مْ فتَمَتَّع_وا فَسَ_وْفَ تَعْلَمُونَ» « إلی أن قال » : «ظَهَرَ الفَسادُ فی البَرِّ و البَحْرِ بِما کَسَبَتْ أیْدِی النّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الّذی عَمِلوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعونَ» (1) و قال تعالی : «فَسَوْفَ یَأتی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ و یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ علَی المُؤمِنینَ أعِزَّةٍ علَی الکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ و لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» (2) ، و قال تعالی : «و لَقَدْ کَتَبْنا فی الزَّبورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أنّ الأرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحونَ» (3) ، و قال تعالی : «و العاقِبَةُ لِلتَّقوی» (4) ، فهذه و أمثالها آیات تخبرنا أنّ الإسلام سیظهر ظهوره التامّ فیحکم علی الدنیا قاطبة .

و لا تُصغ إلی قول من یقول : إنّ الإسلام و إن ظهر ظهورا ما و کانت أیّامه حلقة من سلسلة التاریخ فأثّرت أثرها العامّ فی الحلقات التالیة و اعتمدت علیها المدنیّة الحاضرة شاعرة بها أو غیر شاعرة، لکن ظهوره التامّ أعنی حکومة ما فی فرضیّة الدین بجمیع موادّها و صورها و غایاتها ممّا لا یقبله طبع النوع الإنسانیّ و لن یقبله أبدا ، و لم یقع علیه بهذه الصفة تجربة حتّی یوثق بصحّة وقوعه خارجا و حکومته علَی النوع تامّة .

و ذلک أنّک عرفت أنّ الإسلام بِالمعنَی الذی نبحث فیه غایة النوع الإنسانیّ و کماله الذی هو بغریزته متوجّه إلیه شعر به تفصیلاً أ و لم یشعر ، و التجارب القطعیّة الحاصلة فی أنواع المکوّنات یدلّ علی أنّها متوجّهة إلی غایات مناسبة لوجوداتها یسوقها إلیها نظام الخلقة ، و الإنسان غیر مستثنیً من هذه الکلّیّة .

علی أنّ شیئا من السنن و الطرائق الدائرة فی الدنیا الجاریة بین المجتمعات الإنسانیّة لم یَتّکِ فی حدوثه و بقائه و حکومته علی سبق تجربة قاطعة ؛ فهذه شرائع نوح و إبراهیم و موسی و عیسی ظهرت حینما ظهرت ثمّ جرت بین الناس ، و کذا ما أتی به برهما و بوذا و مانی و غیرهم ، و تلک سنن المدنیّة المادّیة کالدیموقراطیّة و الکمونیسم و غیرهما ، کلّ ذلک جری فی المجتمعات الإنسانیّة المختلفة بجریاناتها المختلفة من غیر سبق تجربة .

و إنّما تحتاج السنن الاجتماعیّة فی ظهورها و رسوخها فی المجتمع إلی عزائم قاطعة و همم عالیة من نفوس قویّة لا یأخذها فی سبیل البلوغ إلی مآربها عیّ و لا نصب ، و لا تذعن بأنّ الدهر قد لا یسمح بِالمراد و المسعی قد یخیب . و لا فرق فی ذلک بین الغایات و المآرب الرحمانیّة و الشیطانیّة . (5)

دین حقّ ، سرانجام جهان را فرا می گیرد:

عاقبت از آنِ تقوا و پرهیزگاری است؛ زیرا نوع انسانی به موجب فطرتی که در او به ودیعه سپرده شده است، در پی تحصیل سعادت حقیقی خویشتن است و سعادت واقعی او در این است که زندگی جسم و جان او هر دو تأمین شود و از دنیا و آخرتش، هر دو، بهره مند گردد و دانستیم که این همان اسلام و آیین توحید است.

و اما انحرافاتی که در حرکت انسان به سوی هدفش و صعود او به اوج کمالش پیش می آید این در حقیقت ناشی از خطا و اشتباه در تطبیق است، نه اینکه حکم فطرت باطل باشد و هدفی که دستگاه آفرینش دنبال می کند دیر یا زود به ناچار تحقّق پیدا خواهد کرد. خداوند متعال می فرماید: «پس روی خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییر پذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی دانند». مقصود خداوند از ذیل آیه این است که مردم این مطلب را به تفصیل نمی دانند، گر چه فطرت آنان اجمالاً از آن آگاه است. این آیات ادامه پیدا می کند، تا آنجا که می فرماید: «بگذار تا به آنچه بدان ها عطا کرده ایم کفران ورزند، پس برخوردار شوید، زودا که خواهید دانست ......... به سبب آنچه دست های مردم فراهم کرده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا سزای بعضی از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند». در جای دیگر می فرماید: «به زودی خداوند مردمی را بیاورد که آنان را دوست دارد و آنان او را دوست می دارند، در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر کافران قدرتمند، در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ سرزنشگری نمی هراسند»، نیز می فرماید: «و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد» و می فرماید: «و فرجامِ [نیک] از آنِ پرهیزگاری است». این آیات و نظایر آن به ما خبر می دهند که اسلام به زودی بر تمام جهان پیروز خواهد شد و بر سراسر عالم حکمروا خواهد گشت.

نباید به این گفته بعضی گوش داد که می گویند: گر چه اسلام خودی نشان داد و دوران آن حلقه ای از زنجیره تاریخ بود و تأثیر کلّی خود را در حلقه های بعد گذاشت و تمدّن کنونی، دانسته یا ندانسته، متّکی بر همان تمدّنی شد که اسلام آورد، اما ظهور کامل و تام آن یعنی حاکمیت یافتن دین با تمام موادّ و صُوَر و اهداف آن، چیزی است که طبیعت نوع انسان آن را نمی پذیرد و هرگز نخواهد پذیرفت و در این باره تجربه ای هم به وقوع نپیوسته است تا این ادعا را ثابت کند که دین با تمام ابعادش می تواند در خارج تحقق پیدا کند و بر نوع انسان حاکمیت یابد.

این حرف باطل و بی اساس است؛ زیرا اسلام به معنایی که ما از آن بحث و گفت و گو می کنیم، عبارت از همان هدف نهایی است که اصولاً نوع انسان به سمت آن در حرکت است و کمالی است که آدمی به موجب غرایز خود، دانسته یا ندانسته، به سویش رهسپار می باشد و تجربه های قطعی که در انواع مختلف موجودات به عمل آمده، این نتیجه را به دست می دهد که اصولاً نظام آفرینش هر نوعی از انواع موجودات را به سوی هدف و کمالی که متناسب با اوست سوق می دهد و انسان هم از این قانونِ فراگیر و عمومی بر کنار نیست.

علاوه بر این، بسیاری از قوانین و آیین هایی که در دنیا به ظهور پیوسته و امروزه در میان جوامع بشری رواج دارد، در پیدایش و بقا و حاکمیت یافتن خود متّکی بر یک تجربه قطعی قبلی نبوده است. برای مثال، همین شریعت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی، بدون هیچ تجربه قبلی ظهور کردند و در میان مردم رایج شدند. همین طور آیین هایی که بَرَهْما و بُودا و مانی و دیگران آوردند و نیز مسلک های مادّی امروزی، مانند دموکراسی و کمونیسم و غیره. همه اینها بدون اینکه یک سابقه تجربی داشته باشند در میان جوامع مختلف بشری ظهور کرده و به گونه های مختلف و متفاوت جریان پیدا کرده اند.

تنها چیزی که برای پیدایش و ریشه دار شدن یک سنّت اجتماعی لازم است، همان عزم و اراده قاطع و همّت بلند مردان نیرومندی است که در راه رسیدن به آرمان های خود هیچ رنج و خستگی به خود راه نمی دهند و هرگز زیر بار این باور نمی روند که روزگار گاهی انسان را کامیاب نمی کند و سعی و کوشش به جایی نمی رسد و در این میان هم تفاوتی میان اهداف و آرمان های رحمانی و اغراض و مقاصد شیطانی وجود ندارد.

ص :433


1- الروم : 30 _ 41.
2- المائدة : 54.
3- الأنبیاء : 105.
4- طه : 132.
5- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/131.

ص :434

ص :435

(1)

ص :436


1- (انظر) الخاتمة : باب 1003، 1004. بحار الأنوار : 70 / 293 / 36 ، 37 .

553 - التَّقیّة

553 - تقیّه

اشاره

(1)

(2)

ص :437


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 75 / 393 باب 87 «التّقیّة و المُداراة». وسائل الشیعة : 11 / 459 _ 498 باب 24 _ 36 «التّقیّة».
2- انظر: عنوان 228 «السرّ» ، 161 «المُداراة» ، 455 «الکِتمان».

4115 - التَّقِیَّةُ
4115 - تقیّه

الکتاب :

لاَ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِی شَیْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ» . (1)

مَنْ کَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاْءِیمَانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» . (2)

وَ قَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّهُ وَ قَدْ جَاءَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کَاذِبا فَعَلَیْهِ کِذْبُهُ وَ إِنْ یَکُ صَادِقا یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحَبَّنا بقَلبِهِ و أبغَضَنا بلِسانِهِ فهُو فی الجَنَّةِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :خالِطُوهُم بِالبَرّانِیَّةِ ، و خالِفوهُم بِالجَوّانِیَّةِ ، إذا کانَتِ الإمرَةُ صِبیانِیَّةً . (5)

4115

تقیّه

قرآن:

«نباید مؤمنان، کافران را به جای مؤمنان، به دوستی برگزینند. پس هر که چنین کند او را با خدا رابطه ای نیست، مگر اینکه از آنها بیمناک باشید و خدا شما را از خودش می ترساند و بازگشت به سوی اوست».

«کسی که بعد از ایمان آوردنش، به خدا کفر ورزد [عذابی سخت خواهد داشت] مگر آن کس که مجبور شده و[لی ]قلبش به ایمان اطمینان دارد. لیکن هر که سینه اش به کفر گشاده گردد، خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود».

«و مردی مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان می داشت گفت: آیا مردی را می کشید که می گوید: پروردگار من خداست؟ و مسلّما برای شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکاری آورده، و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان اوست، و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می دهد به شما خواهد رسید؛ چرا که خدا کسی را که افراط کار دروغزن باشد هدایت نمی کند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که ما را در دلش دوست بدارد و به زبانش دشمن، او در بهشت است.

امام باقر علیه السلام :هرگاه حکومت باطل و جاهلانه بود با آنان (غیر خودی ها) در ظاهر آمیزش کنید و در باطن مخالفشان باشید.

ص :438


1- آل عمران : 28.
2- النحل : 106.
3- غافر : 28.
4- غرر الحکم : 8173.
5- الکافی : 2/220/20.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :التَّقیَّة تُرسُ اللّهِ بَینَهُ و بَینَ خَلقِهِ . (1)

عنه علیه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ و صُونُوا دِینَکُم بِالوَرَعِ ، و قَوُّوهُ بِالتَّقیَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :اتَّقُوا علی دِینِکُم فاحجِبُوهُ بِالتَّقیَّةِ ؛ فإنّهُ لا إیمانَ لِمَن لا تَقیَّةَ لَهُ ، إنّما أنتُم فی النّاسِ کالنَّحلِ فی الطَّیرِ ؛ لَو أنَّ الطَّیرَ تَعلَمُ ما فی أجوافِ النَّحلِ ما بَقِیَ مِنها شیءٌ إلاّ أکَلَتهُ . (3)

الکافی عن هشام الکندی عنه علیه السلام :و اللّهِ، ما عُبِدَ اللّهُ بشیءٍ أحَبَّ إلَیهِ مِن الخَب ءِ ، قلتُ : و ما الخَب ءُ ؟ قال : التَّقیَّةُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «و یَدْرَؤونَ بالحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» (5) _: الحَسَنَةُ التَّقیَّةُ، و الإذاعَةُ السَّیّئةُ . (6)

تفسیر العیّاشی¨ عن جابر عنه علیه السلام : «أجْعَلْ بَیْنَکُمْ و بَیْنَهُمْ رَدْما» (7) قالَ : التّقیَّةُ، «فمَا اسْطاعُوا أنْ یَظْهَرُوهُ و ما اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْبا» (8) قالَ : هُو التَّقیَّةُ . (9)

امام صادق علیه السلام :تقیّه، سپر خدا میان او و آفریدگانش می باشد.

امام صادق علیه السلام :تقوای خدا داشته باشید و دین خود را با پارسایی حفظ کنید و آن را با تقیّه تقویت نمایید.

امام صادق علیه السلام :نگران دین خود باشید و آن را با تقیّه پوشیده نگه دارید؛ زیرا کسی که تقیّه ندارد ایمان ندارد. شما در میان مردم مانند زنبوران عسل در میان پرندگان هستید. اگر پرندگان بدانند که درون زنبور عسل چیست، همه آنها را می خورند و چیزی باقی نمی گذارند.

الکافی_ به نقل از هشام کندی _: امام صادق علیه السلام فرمود : به خدا سوگند که خداوند به چیزی که نزد او محبوبتر از «خب ء» باشد عبادت نشده است. عرض کردم: خب ء چیست؟ فرمود: تقیّه.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و با نیکی، بدی را دفع می کنند» _فرمود : نیکی همان تقیّه است و بدی فاش کردن [امر حق].

تفسیر العیّاشی_ به نقل از جابر _: امام صادق علیه السلام فرمود : [آیه] «تا میان شما و آنان سدّی بسازم» : یعنی تقیّه. [و درباره آیه ]«نه توانستند از آن بالا روند و نه توانستند در آن سوراخی ایجاد کنند» فرمود: مصداق آن تقیّه است.

ص :439


1- الکافی : 2/220/19.
2- الأمالی للمفید : 100/2.
3- الکافی : 2/218/5.
4- الکافی : 2/219/11.
5- الرعد : 22 .
6- المحاسن:1/400/900.
7- الکهف : 95 .
8- الکهف : 97 .
9- . تفسیر العیّاشی : 2/351/85.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُؤمنُ مُجاهِدٌ ؛ لأنّهُ یُجاهِدُ أعداءَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی دَولَةِ الباطِلِ بِالتَّقیَّةِ ، و فی دَولَةِ الحَقِّ بِالسَّیفِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی وصیّتهِ لأبی جعفرٍ محمّدِ بنِ النُّعمانِ الأحوَلِ _: یا ابنَ النُّعمانِ، إذا کانَت دَولَةُ الظُّلمِ فامْشِ و استَقبِلْ مَن تَتَّقیهِ بِالتَّحِیَّةِ ، فإنّ المُتَعَرِّضَ لِلدَّولَةِ قاتِلُ نَفسِهِ و مُوبِقُها ، إنّ اللّهَ یَقولُ : «و لا تُلْقُوا بِأیْدِیکُمْ إلَی التَّهْلُکَةِ» (2) . (3)

قرب الإسناد عن بکرِ بنِ محمّدٍ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :إنّ التَّقِیَّةَ تُرسُ المُؤمنِ، و لا إیمانَ لِمَن لا تَقِیَّةَ لَهُ ، فقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ، أ رَأیتَ قولَ اللّهِ تبارکَ و تعالی: «إلاّ مَنْ اُکْرِهَ و قَلْبُهُ مُطْمَئنٌّ بالإیمانِ» ؟ قالَ: و هَلِ التَّقیَّةُ إلاّ هذا ؟! (4)

تفسیر العیّاشی عن المُفضّل :سألتُ الصّادقَ علیه السلام عن قَولِهِ تعالی : «أجْعَلْ بَیْنَکُمْ و بَیْنَهُمْ رَدْما» قالَ : التَّقیَّةُ، «فَما اسْطاعُوا أنْ یَظْهَرُوهُ و ما اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْبا» قالَ : ما استَطاعوا لَهُ نَقبا : إذا عَمِلَ بِالتَّقیَّةِ لَم یَقدِروا فی ذلکَ علی حِیلَةٍ ، و هُو الحِصنُ الحَصینُ ، و صارَ بَینَکَ و بَینَ أعداءِ اللّهِ سَدّا لا یَستَطیعونَ لَهُ نَقبا . قالَ : و سَألتُهُ عَن قَولِهِ : «فإذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکّاءَ» (5) قالَ : رَفْعُ التَّقیَّةِ عِندَ الکَشفِ فیَنتَقِمُ مِن أعداءِ اللّهِ . (6)

امام صادق علیه السلام :مؤمن همیشه مجاهد است؛ چون در دولت باطل از طریق تقیّه با دشمنان خدا می جنگد و در دولت حقّ به وسیله شمشیر.

امام صادق علیه السلام_ در سفارش خود به محمّد بن نعمان _فرمود : ای پسر نعمان! هرگاه دولت ظلم روی کار بود، راه برو و با کسی که از او تقیّه می کنی با سلام و تحیّت برخورد کن ؛ زیرا کسی که متعرّض [این ]دولت شود قاتل و هلاک کننده خود باشد. خداوند می فرماید: «و خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید».

قرب الإسناد_ به نقل از بکر بن محمّد _: امام صادق علیه السلام فرمود: تقیّه، سپر مؤمن است و هر که تقیّه ندارد ایمان ندارد. عرض کردم: فدایت شوم، درباره آیه «مگر کسی که مجبور شود و دلش به ایمان اطمینان داشته باشد» چه می گویید؟ فرمود: تقیّه جز این است؟!

تفسیر العیّاشی_ به نقل از مفضّل _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه «تا میان شما و آنان سدّی بسازم» سؤال کردم. حضرت فرمود : [یکی از مصداق هایش] تقیّه است. [نیز درباره آیه] «پس نه توانستند از آن بالا روند و نه توانستند در آن سوراخی ایجاد کنند»، فرمود: نتوانستند در آن سوراخی ایجاد کنند. هرگاه به تقیّه عمل شود هیچ کاری با آن نمی توانند بکنند و تقیّه دژ استوار است و سدّی میان تو و دشمنان خداست که نمی توانند در آن شکافی ایجاد کنند.

از آن حضرت درباره آیه: «و هرگاه وعده پروردگارم برسد آن را زیر و زبر کند» پرسیدم، فرمود: منظور بر طرف شدن تقیّه است، به هنگام آشکار شدن [امر حق]، در این هنگام از دشمنان خدا انتقام می گیرد.

ص :440


1- علل الشرائع : 467/22.
2- . البقرة : 195 .
3- بحار الأنوار : 78/288/2.
4- . قرب الإسناد : 35/114.
5- الکهف : 98 .
6- تفسیر العیّاشی : 2/351/86.

4116 - ما یَجوزُ فیهِ التَّقِیَّةُ
4116 - مواردی که تقیّه در آنها جایز است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و اللّهِ ، لَو نادَیتُ فی عَسکری هذا بِالحَقِّ الذی أنزَلَ اللّهُ علی نَبیِّهِ و أظهَرتُهُ و دَعَوتُ إلَیهِ و شَرَحتُهُ و فَسَّرتُهُ علی ما سَمِعتُ مِن نَبیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما بَقِیَ فیهِ إلاّ أقَلُّهُ و أذَلُّهُ و أرذَلُهُ ، و لاستَوحَشوا مِنهُ ، و لَتفَرَّقوا عنّی ، و لو لا ما عَهِدَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَیَّ و سَمِعتُهُ مِنهُ و تَقَدَّمَ إلَیَّ فیهِ لَفَعَلتُ و لکنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَد قالَ : کُلُّ ما اضطُرَّ إلَیهِ العَبدُ فَقَد أحَلَّهُ اللّهُ لَهُ و أباحَهُ إیّاهُ . (1)

4116

مواردی که تقیّه در آنها جایز است

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند اگر آن حقیقتی را که خداوند بر پیامبرش نازل فرمود، در میان این لشکرم فریاد می زدم، و آن را بر اساس آنچه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیده ام هویدا می ساختم و به آن دعوت می کردم و شرح و تفسیرش می نمودم، در این سپاه جز کمترین و ضعیف ترین و پست ترین آن کسی باقی نمی ماند و همه از آن می رمیدند و از گرد من پراکنده می شدند. اگر نبود سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله به من و آنچه از او شنیدم و درباره آن به من فرمان داد، هر آینه این کار را می کردم. لیکن رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر چیزی را که آدمی بدان ناچار شود خداوند آن را برای او حلال و مباح ساخته است.

ص :441


1- بحار الأنوار : 75/413/64.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :التَّقیَّةُ فی کُلِّ ضَرورَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :التَّقیَّةُ فی کُلِّ شیءٍ یُضطَرُّ إلَیهِ ابنُ آدَمَ فَقَد أحَلَّهُ اللّهُ لَهُ . (2)

عنه علیه السلام :التَّقیَّةُ فی کُلِّ ضَرورَةٍ، و صاحِبُها أعلَمُ بِها حِینَ تَنزِلُ بهِ . (3)

(4)

4117 - النَّهیُ عَن تَجاوُزِ مَواضعِ التَّقِیَّةِ
4117 - نهی از پا فراتر نهادن از موارد تقیّه

عوالی اللآلی :رُویَ أنّ مسیلمةَ الکَذّابَ أخَذَ رجُلَینِ مِن المُسلمینَ فقالَ لأحَدِهِما : ما تَقولُ فِی محمّدٍ ؟ فقالَ : رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، قالَ : فما تقولُ فِیَّ ؟ قالَ : أنتَ أیضا ، فخَلاّهُ ، و قالَ للآخَرِ : ما تَقولُ فی محمّدٍ ؟ فقالَ : رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، قالَ : فما تقولُ فِیَّ ؟ قالَ: أنا أصَمُّ ، فأعادَ علَیهِ ثَلاثا فأعادَ جَوابَهُ الأوَّلَ فَقَتَلَهُ ، فبَلَغَ ذلکَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : أمّا الأوَّلُ فَقَد أخَذَ بِرُخصَةِ اللّهِ ، و أمّا الثّانی فَقَد صَدَعَ بِالحَقِّ فهَنیئا لَهُ (5) . (6)

امام باقر علیه السلام :تقیّه در موردی است که ضرورت ایجاب کند.

امام باقر علیه السلام :تقیّه در هر چیزی است که آدمی به آن ناچار شود؛ زیرا خداوند در این حالت آن را برای او حلال کرده است.

امام باقر علیه السلام :تقیّه در هر موردی است که ضرورت پیش آید و تقیّه کننده خود بهتر می داند که در چه وقت باید تقیّه کند.

4117

نهی از پا فراتر نهادن از موارد تقیّه

عوالی اللآلی :روایت شده است که مسیلمه کذّاب دو مرد مسلمان را دستگیر کرد. به یکی از آن دو گفت: درباره محمّد چه می گویی؟ گفت: او رسول خداست. گفت: نظرت درباره من چیست؟ گفت: تو نیز فرستاده خدایی. مسیلمه او را آزاد کرد. به دیگری گفت: درباره محمّد چه می گویی؟ گفت: او رسول خداست. گفت: نظرت درباره من چیست؟ گفت: گوشم سنگین است . مسیلمه سه بار سؤال خود را پرسید و آن مرد مسلمان هر بار همان جواب را داد. مسیلمه او را به قتل رسانید. این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، فرمود:آن اوّلی به رخصت (اجازه) خداوند عمل کرد و دومی حق را آشکار ساخت، پس گوارایش باد.

ص :442


1- بحار الأنوار : 75/399/33.
2- الکافی : 2/220/18.
3- الکافی : 2/219/13.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 11 / 467 باب 25.
5- عوالی اللآلی : 2/104/288 .
6- (انظر) وسائل الشیعة: 11 / 478 / 9، 10 و ص 479/ 12، 13 و ص 481 / 21.

وسائل الشیعة عن مِیثَمَ النَّهرَوانیِّ :دَعانی أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام و قالَ : کَیفَ أنتَ یا مِیثمُ إذا دعاکَ دَعِیُّ بَنی اُمیَّةَ عُبیدُ اللّهِ بنُ زیادٍ إلَی البَراءَةِ مِنّی ؟ فقلتُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أنا و اللّهِ لا أبرأُ مِنکَ . قالَ : إذن و اللّهِ یَقتُلَکَ و یَصلِبَکَ ، قلتُ : أصبِرُ فَذاکَ فی اللّهِ قَلیلٌ ، فقالَ : یا مِیثَمُ ، إذَنْ تَکونَ مَعی فی دَرَجَتی . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی سَعدِ الخَیرِ _: و لَو لا أن تَذهَبَ بِکَ الظُّنونُ عنِّی لَجَلَّیتُ لَک عَن أشیاءَ مِن الحَقِّ غَطَّیتُها ، و لَنَشرتُ لَک أشیاءَ من الحَقِّ کَتَمتُها ، و لکنِّی أتَّقیکَ و أستَبقِیکَ ، و لَیسَ الحَلیمُ الّذی لا یَتَّقی أحَدا فی مَکانِ التَّقوی ، و الحِلمُ لِباسُ العالِمِ فلا تَعرَیَنَّ مِنهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لِلتَّقیَّةِ مَواضِعُ ، مَن أزالَها عَن مَواضِعِها لَم تَستَقِمْ لَهُ، و تَفسیرُ ما یُتَّقی مِثلُ (أنْ یَکونَ) قَومُ سَوءٍ ظاهِرُ حُکمِهِم و فِعلِهِم علی غَیرِ حُکمِ الحَقِّ و فِعلِهِ ، فکُلُّ شیءٍ یَعمَلُ المؤمنُ بَینَهُم لِمَکانِ التّقیَّةِ مِمّا لا یُؤدّی إلَی الفَسادِ فی الدِّینِ فإنّهُ جائزٌ . (3)

وسائل الشیعة_ به نقل از میثم نهروانی _: امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام مرا صدا زد و فرمود: چگونه خواهی بود آنگاه که آن بی اصل و نسبِ بنی امیّه، عبید اللّه بن زیاد، تو را به بیزاری جستن از من وا دارد؟ عرض کردم: ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند که هرگز از شما بیزاری نمی جویم. فرمود: به خدا قسم که در این صورت تو را می کشند و به دار می آویزند. عرض کردم: صبر می کنم، و این در راه خدا چیزی نیست. فرمود: ای میثم! در این صورت با من در یک درجه خواهی بود.

امام باقر علیه السلام_ در نامه خود به سعد الخیر _نوشت: اگر بیم آن نمی رفت که درباره من دستخوش گمان ها[ی واهی ]شوی هر آینه حقایقی را برایت آشکار می ساختم که پوشیده می دارم، و چیزهایی از حقیقت را برایت فاش می ساختم که کتمان می دارم. لیکن من برای تو تقیّه می کنم و خواهان بقای تو هستم و خردمند و بردبار نیست کسی که در جایی که باید بترسد و تقیّه کند، از کسی تقیّه نکند و بردباری جامه دانش است. پس هرگز خود را از آن برهنه مساز.

امام صادق علیه السلام :تقیّه جایگاه هایی دارد. هر که آنها را از جایگاهشان دور کند برای او استوار نمانند و توضیح مورد تقیّه مثل این است که مردمی بدکار ظاهرِ حکم و کردارشان برخلاف حکم و کردار حقّ باشد. در چنین وضعی هر عملی که مؤمن در میان این مردم از روی تقیّه انجام دهد به شرط آنکه به تباهی دین نینجامد جایز است.

ص :443


1- وسائل الشیعة : 11/477/7 ، راجع مستدرک الوسائل : 12/258.
2- الکافی : 8/55/16.
3- الکافی : 2/168/1.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا جَفا جَماعَةً مِن الشِّیعَةِ و حَجَبَهُم فسَألوهُ عَن ذلکَ قالَ _: لِدَعواکُم أنَّکُم شِیعَةُ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام و أنتُم فی أکثَرِ أعمالِکُم مُخالِفونَ ، و مُقَصِّرونَ فی کَثیرٍ مِن الفَرائضِ ، و تَتَهاوَنُونَ بعَظیمِ حُقوقِ إخوانِکُم فی اللّهِ، و تَتَّقونَ حَیثُ لا تَجِبُ التَّقیَّةُ ، و تَترُکونَ التَّقیَّةَ حَیثُ لا بُدَّ مِن التَّقیَّةِ . (1)

4118 - ما لا یَجوزُ فیهِ التَّقِیَّةُ
4118 - مواردی که تقیّه جایز نیست

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ لَمّا سَألَهُ زُرارَةُ عنِ التَّقیَّةِ فی مَسحِ الخُفَّینِ _: ثَلاثَةٌ لا أتَّقی فیهِنَّ أحَدا : شُربُ المُسکِرِ ، و مَسحُ الخُفَّینِ ، و مُتعَةُ الحَجِّ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما جُعِلَتِ التَّقیَّةُ لِیُحقَنَ بِها الدَّمُ ، فإذا بَلَغَتِ التَّقیَّةُ الدّمَ فلا تَقیَّةَ . و ایمُ اللّهِ ، لَو دُعِیتُم لِتَنصُرونا لَقُلتُم: لا نَفعَلُ ، إنّما نَتَّقی ، و لَکانَتِ التَّقیَّةُ أحَبَّ إلَیکُم مِن آبائکُم و اُمَّهاتِکُم ، و لَو قَد قامَ القائمُ ما احتاجَ إلی مُساءلَتِکُم عَن ذلکَ ، و لَأقامَ فی کَثیرٍ مِنکُم مِن أهلِ النِّفاقِ حَدَّ اللّهِ . (3)

امام رضا علیه السلام_ در بیان علّت نپذیرفتن عدّه ای از شیعیان که به قصد دیدار ایشان آمدند، امّا امام از آنان دوری کرد و ایشان را به حضور نپذیرفت _فرمود : چون شما مدّعی هستید که شیعه امیر المؤمنین علیه السلام هستید، در صورتی که بسیاری از اعمال شما خلاف این ادّعاست و در بسیاری از فرایض کوتاهی می ورزید و نسبت به رعایت حقوق بزرگ برادران دینی خود سستی نشان می دهید و در جایی که تقیّه لازم نیست تقیّه می کنید و در جایی که باید تقیّه شود، تقیّه نمی کنید.

4118

مواردی که تقیّه جایز نیست

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام_ در پاسخ به سؤال زراره از تقیّه کردن نسبت به مسح کردن بر روی کفش _: سه چیز است که من در آنها از کسی تقیّه نمی کنم: شراب خوردن، مسح کردن روی کفش و متعه حجّ.

امام صادق علیه السلام :تقیّه در حقیقت برای جلوگیری از ریختن خون ها قرار داده شده است. پس هر گاه تقیّه منجر به ریخته شدن خون شود، دیگر تقیّه نباشد. به خدا سوگند که اگر شما را دعوت کنند که ما را یاری دهید قطعاً خواهید گفت ما این کار را نمی کنیم بلکه تقیّه می کنیم و تقیّه را از پدر و مادرتان دوست تر خواهید داشت و زمانی که قائم قیام کند، نیازی ندارد که در این باره از شما سؤال کند و درباره بسیاری از منافقان شما حدّ خدا را جاری خواهد ساخت.

ص :444


1- وسائل الشیعة : 11/470/9.
2- الکافی : 3/32/2.
3- وسائل الشیعة : 11/483/2.

(1)

ص :445


1- (انظر) التقیّة : باب: 4117 حدیث 8، 22489. الإمامة العامّة : باب 173 ، 174. البدعة : باب 338. وسائل الشیعة : 11 / 483 باب 31.

ص :446

554 - التَّوکُّل

554 - توکّل

اشاره

(1)

(2)

ص :447


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 98 باب 63 «التّوکّل و التفویض». کنز العمّال : 3 / 100 ، 703 «التّوکّل».
2- انظر: عنوان 191 «الرضا بالقضاء» ، 426 «التفویض» . 244 «التسلیم» ، 431 «القَدَر»، 442 «القضاء و القدر» ، 282 «مشیئة اللّه ». الظنّ : باب 2444 ، 2445 ، الدّنیا : باب 1272 . الغزوة : باب 3005 ، الیقین : باب 4195.

4119 - التَّوَکُّلُ
4119 - توکّل

الکتاب :

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» . (1)

وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لاَ یَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ کَفَی بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرا» . (2)

وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإیمانُ لَهُ أرکانٌ أربعَةٌ : التَّوکُّلُ علَی اللّهِ ، و تَفویضُ الأمرِ إلَی اللّهِ ، و الرِّضا بِقَضاء اللّهِ ، و التِّسلیمُ لأمرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (4)

عنه علیه السلام :التَّوکُّلُ خَیرُ عِمادٍ . (5)

عنه علیه السلام :التَّوکُّلُ بِضاعَةٌ . (6)

4119

توکّل

قرآن:

«پس به [برکت] رحمت الهی، با آنان نرمخو (پر مهر) شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها ]با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکّل کن زیرا خدا توکّل کنندگان را دوست می دارد».

«و بر آن زنده که نمی میرد توکّل کن و به ستایش او تسبیح گوی و همین بس که او به گناهان بندگانش آگاه است».

«و بر [خدای] عزیز مهربان توکّل کن».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ایمان چهار رکن دارد: توکّل بر خدا، وا گذاری کار به خدا، راضی بودن به قضای خدا و تسلیم بودن در برابر فرمان خداوند عزّ و جلّ.

امام علی علیه السلام :توکّل، بهترین تکیه گاه است.

امام علی علیه السلام :توکّل، سرمایه است.

ص :448


1- آل عمران : 159.
2- الفرقان : 58.
3- الشعراء : 217.
4- الکافی : 2/47/2.
5- غرر الحکم : 492.
6- غرر الحکم : 249.

عنه علیه السلام :التَّوکُّلُ حِصنُ الحِکمَةِ . (1)

عنه علیه السلام :التَّوکُّلُ علَی اللّهِ نَجاةٌ مِن کُلِّ سُوءٍ ، و حِرزٌ مِن کُلِّ عَدُوٍّ . (2)

عنه علیه السلام :صَلاحُ العِبادَةِ التَّوکُّلُ . (3)

عنه علیه السلام :فی التَّوکُّلِ حَقیقَةُ الإیقانِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الإیمانُ أربعَةُ أرکانٍ : التَّوکُّلُ علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و الرِّضا بقَضائهِ ، و التَّسلیمُ لأمرِ اللّهِ ، و التَّفویضُ إلَی اللّهِ . (5)

(6)

4120 - تَفسیرُ التَّوَکُّلِ
4120 - تفسیر توکّل

الکتاب :

إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . (7)

وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ» . (8)

امام علی علیه السلام :توکّل، دژ حکمت است.

امام علی علیه السلام :توکّل بر خداوند، مایه نجات از هر بدی و محفوظ ماندن از هر دشمنی است.

امام علی علیه السلام :درستی عبادت [به ]توکّل است.

امام علی علیه السلام :حقیقت یقین، در توکّل است.

امام رضا علیه السلام :ایمان چهار رکن است: توکّل کردن بر خداوند عزّ و جلّ، راضی بودن به قضای او، تسلیم در برابر فرمان خدا و وا گذاری کارها به خدا.

4120

تفسیر توکّل

قرآن:

«اگر خدا شما را یاری کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر دست از یاری شما بردارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد کرد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند».

«و اگر خدا به تو زیانی برساند، کسی جز او بر طرف کننده آن نیست و اگر خیری به تو رساند، پس او بر هر چیزی تواناست».

ص :449


1- غرر الحکم : 544.
2- بحار الأنوار : 78/79/56.
3- غرر الحکم : 5802.
4- غرر الحکم : 6484.
5- قرب الإسناد : 354/1268.
6- (انظر) الإیمان : باب 281. التقوی : باب 4112.
7- آل عمران : 160
8- الأنعام : 17.

«وَ لاَ تَدْعُ مِنْ دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنْفَعُکَ وَ لاَ یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذَا مِنَ الظَّالِمِینَ * وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ». (1)

قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

جَبرئیلُ علیه السلام_ لَمّا سألَهُ النّبیُّ صلی الله علیه و آله عنِ التَّوکُّلِ علَی اللّهِ _: العِلمُ بأنّ المَخلوقَ لا یَضُرُّ و لا یَنفَعُ ، و لا یُعطی و لا یَمنَعُ ، و استِعمالُ الیَأسِ مِن الخَلقِ ، فإذا کانَ العَبدُ کذلکَ لَم یَعمَلْ لأحَدٍ سِوَی اللّهِ ، و لَم یَرْجُ و لَم یَخَفْ سِوَی اللّهِ ، و لَم یَطمَعْ فی أحَدٍ سِوَی اللّهِ ، فهذا هُو التَّوکُّلُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّوکُّلُ التَّبَرِّی مِن الحَولِ و القُوَّةِ ، و انتِظارُ ما یَأتی بِهِ القَدَرُ . (5)

«و به جای خدا، چیزی را که سود و زیانی به تو نمی رساند، مخوان؛ که اگر چنین کنی در آن صورت قطعاً از جمله ستمکارانی و اگر خدا به تو زیانی برساند، آن را برطرف کننده ای جز او نیست و اگر برای تو خیری بخواهد، بخشش او را ردّ کننده ای نیست. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می رساند و او آمرزنده مهربان است».

«بگو: جز آنچه خدا برای ما مقرّر داشته هرگز به ما نمی رسد. او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند».

حدیث :

جبرئیل علیه السلام_ در پاسخ به سؤال پیامبر صلی الله علیه و آله از او درباره توکّل بر خداوند متعال _فرمود : دانستن این مطلب که مخلوق نه زیانی می زند و نه سودی می رساند، نه می دهد و نه جلوگیری می کند، و چشم امید برکندن از خلق. هرگاه بنده چنین باشد، دیگر برای احدی جز خداوند کار نمی کند و امید و بیمش از کسی جز خداوند نیست و چشم طمع به هیچ کس جز خدا ندارد. این است توکّل.

امام علی علیه السلام :توکّل، مبرّا شدن از نیرو و توانایی [خود] و چشم به راه مقدّرات بودن است.

ص :450


1- یونس : 106 ، 107.
2- التوبة : 51.
3- (انظر) فاطر : 2 ، 10، الزمر : 38، الشوری : 10 ، الفتح : 11 ، التغابن : 13 ، الجنّ : 22 ، الأنعام : 80 ، الأحزاب : 17.
4- معانی الأخبار : 261/1 ، انظر تمام الحدیث فی بحار الأنوار : 77/20/4.
5- غرر الحکم : 1916.

عنه علیه السلام :حَسبُکَ مِن تَوکُّلِکَ أن لا تَری لِرِزقِکَ مُجرِیا إلاّ اللّهَ سُبحانَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن حَدِّ التّوکُّلِ _: أن لا تَخافَ مَعَ اللّهِ شَیئا . (2)

عنه علیه السلام :مِن التَّوَکُّلِ أن لا تَخافَ مَع اللّهِ غَیرَهُ . (3)

عنه علیه السلام :أدنی حَدِّ التَّوَکُّلِ أن لا تُسابِقَ مَقدورَکَ بِالهِمَّةِ ، و لا تُطالِعَ مَقسومَکَ ، و لا تَستَشرِفَ مَعدومَکَ ، فتَنقُضَ بأحَدِهِما عَقدَ إیمانِکَ و أنتَ لا تَشعُرُ . (4)

الکافی عن أبی بَصیرٍ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :لَیسَ شَیءٌ إلاّ و لَهُ حَدٌّ. قلتُ : جُعِلتُ فِداکَ، فما حَدُّ التَّوَکُّلِ ؟ قالَ : الیَقینُ . قلتُ : فما حَدُّ الیَقینِ ؟ قالَ : ألاّ تَخافَ مَعَ اللّهِ شَیئا . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن حَدِّ التّوکُّلِ _: أن لا تَخافَ مَع اللّهِ أحَدا . (6)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أن لا تَخافَ أحَدا إلاّ اللّهَ . (7)

امام علی علیه السلام :از توکّلت تو را همین بس که برای خود روزی رسانی جز خداوند سبحان نبینی.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حدّ توکّل _فرمود : اینکه با [وجود] خدا از چیزی نترسی.

امام صادق علیه السلام :از [نشانه] توکّل این است که با وجود خدا از غیر او نترسی.

امام صادق علیه السلام :کمترین مرتبه توکّل این است که سعی نکنی بر آنچه برایت مقدّر شده پیشی بگیری [و آن را پیش از وقتْ طلبی] و به سوی آنچه [از روزی که ]قسمت توست نشتابی و به آنچه به تو نمی رسد چشم ندوزی، تا در نتیجه، با یکی از این کارها، ندانسته، رشته ایمان خود را از هم بگسلی.

الکافی_ به نقل از ابو بصیر _امام صادق علیه السلام فرمود : هیچ چیز نیست، مگر اینکه حدّی دارد. عرض کردم: فدایت شوم، حدّ توکل چیست؟ فرمود: یقین. عرض کردم: حدّ یقین چیست؟ فرمود: اینکه از چیزی جز خدا نترسی.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حدّ توکّل _فرمود : اینکه با خدا از احدی بیم نداشته باشی.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از حدّ توکّل _فرمود : این که از احدی جز خدا نترسی.

ص :451


1- غرر الحکم : 4895.
2- بحار الأنوار : 71/156/74.
3- بحار الأنوار : 71/158/75.
4- بحار الأنوار : 71 / 147 / 42.
5- الکافی : 2/57/1.
6- عیون أخبار الرضا: 2/50/192.
7- بحار الأنوار : 78/338/24.

کلام فی التَّوکّل:

و حقیقة الأمر أنّ مضیّ الإرادة و الظفر بِالمراد فی نشأة المادّة یحتاج إلی أسباب طبیعیّة و اُخری روحیّة . و الإنسان إذا أراد الورود فی أمر یهمّه و هیّأ من الأسباب الطبیعیّة ما یحتاج إلیه لم یَحُل بینه و بین ما یبتغیه إلاّ اختلال الأسباب الروحیّة ، کوهن الإرادة و الخوف و الحزن و الطیش و الشره و السفه و سوء الظنّ و غیر ذلک ، و هی اُمور هامّة عامّة . و إذا توکّل علَی اللّه سبحانه _ و فیه اتّصال بسبب غیر مغلوب البتّة و هو السبب الذی فوق کلّ سبب _ قویت إرادته قوّة لا یغلبها شیء من الأسباب الروحیّة المضادّة المنافیة ، فکان نیلاً و سعادة . (1)

(2)

گفتاری درباره توکّل:

حقیقت امر آن است که تحقّق بخشیدن اراده و دست یافتن به مقصود در این زندگی مادی، نیاز به اسباب و عواملی مادی و معنوی دارد. انسان هرگاه بخواهد دست به کاری زند و هدفی را تحقّق بخشد و [آنگاه که ]تمام اسباب و عوامل طبیعی لازم برای این امر را فراهم آورد و دیگر مانعی برای رسیدن او به مطلوبش وجود نداشته باشد مگر پیش آمدن عوامل روحی و معنوی، مانند سستی اراده، ترس، اندوه، بی صبری، حرص، سبکسری، بدگمانی و امثال اینها که امور مهم و فراگیری هم هستند و در این صورت [اگر ]بر خداوند توکّل کند و با این کار خود را با یک سببِ شکست نا پذیر که فراتر و بالا دست هر سببی است پیوند دهد، اراده اش چنان نیرومند می شود که مغلوب هیچ عامل و سبب دیگری نمی گردد و در نتیجه به هدف خود دست می یابد و کامیاب می شود.

ص :452


1- و فی التوکّل علَی اللّه جهة اُخری یلحقه أثرا بخوارق العادة کما هو ظاهر قوله : «و مَن یَتَوَکَّلْ علَی اللّه ِ فَهُوَ حَسْبُهُ إنّ اللّه َ بالِغُ أمْرِهِ» (الطلاق : 3) . و قد تقدّم شطر من البحث المتعلّق بالمقام فی الکلام علَی الإعجاز . المیزان فی تفسیر القرآن : 4/65 و راجع ج 1/58 _ 88 .
2- (انظر) الخوف : باب 1154 ، الیقین : باب 4189 . الصبر : باب 2142 ، الرِّضا بالقضاء : باب 1516. الشِّرک : باب 1977 ، الدعاء : باب 1209.

4121 - المُتَوَکِّلونَ
4121 - توکّل کنندگان

الکتاب :

الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانا وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ » . (1)

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقَامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیَاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاَ تُنْظِرُونِ» . (2)

إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (3)

قَالَ یَا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقا حَسَنا وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَی مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الاْءِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ» . (4)

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفا تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ * الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» . (5)

4121

توکّل کنندگان

قرآن:

«همان کسانی که مردم به ایشان گفتند: مردمان برای [جنگ با] شما گرد آمده اند، پس، از آنان بترسید. و[لی این سخن ]بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است».

«و خبر نوح را بر آنان بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر ماندن من [در میان شما ]و اندرز دادن من به آیات خدا بر شما گران آمده است [بدانید که من] بر خدا توکّل کرده ام. پس، در کارتان با شریکان خود همداستان شوید، تا کارتان بر شما ملتبس ننماید. سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید».

«در حقیقت، من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توکّل کردم. هیچ جنبنده ای نیست، مگر اینکه او مهار هستی اش را در دست دارد. به راستی پروردگار من بر راه راست است».

«گفت: ای قوم من! بیندیشید، اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم و او از سوی خود روزیِ نیکویی به من داده باشد [آیا باز هم از پرستش او دست بردارم؟] من نمی خواهم در آنچه شما را از آن باز می دارم، با شما مخالفت کنم [و خود مرتکب آن شوم]. من قصدی جز اصلاح، تا آنجا که بتوانم، ندارم و توفیق من جز به [یاری] خدا نیست. بر او توکّل کرده ام و سپس به سوی او باز می گردم».

«و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، قطعاً آنان را در غرفه هایی از بهشت جای می دهیم که از زیر آنها جوی ها روان است، جاودان در آنجا خواهند بود. چه نیکوست پاداش عمل کنندگان، همان کسانی که شکیبایی ورزیده و بر پروردگارشان توکّل کرده اند».

ص :453


1- آل عمران : 173.
2- یونس : 71.
3- هود : 56.
4- هود : 88.
5- العنکبوت : 58 ، 59.

(1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَبعونَ ألفا مِن اُمَّتی یَدخُلونَ الجَنَّةَ بغَیرِ حِسابٍ: هُمُ الّذینَ لا یَکتَوُونَ، و لا یَکوُونَ ، و لا یَستَرقُونَ ، و لا یَتَطَیَّرُونَ ، و علی ربِّهِم یَتَوَکَّلونَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ اکتَوی أو استَرقی ، فَقَد بَرِئَ مِن التَّوکُّلِ (3) . (4)

بحار الأنوار عن ابن شهر آشوب :أمرَ نَمرودُ بجَمعِ الحَطَبِ فی سَوادِ الکُوفَةِ عِند نَهرِ کُوثا مِن قَریَةِ قطنانا و أوقَدَ النّارَ ، فعَجَزوا عَن رَمی إبراهیمَ ، فعَمِلَ لَهُم إبلیسُ المَنجَنیقَ فرُمِیَ بهِ ، فتَلقّاهُ جَبرئیلُ فی الهَواءِ فقالَ : هَل لَکَ مِن حاجَةٍ ؟ فقالَ : أمّا إلَیکَ فَلا ! حَسبیَ اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ ، فاستَقبَلَهُ مِیکائیلُ فقالَ : إن أرَدتَ أخمَدتُ النّارَ ، فإنَّ خَزائنَ الأمطارِ و المِیاهِ بِیَدی ؟ فقالَ : لا اُریدُ ! و أتاهُ مَلَکُ الرِّیحِ فقالَ : لَو شِئتَ طَیَّرتُ النّارَ ! قالَ : لا اُریدُ ! فقالَ جَبرئیلُ : فاسألِ اللّهَ ، فقالَ : حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالِی . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هفتاد هزار نفر از امّت من بی حساب وارد بهشت می شوند. آنان کسانی هستند که خود را داغ نمی نهند و دیگران را نیز داغ نمی نهند و تعویذ و رُقیه نمی بندند و فال بد نمی زنند و به پروردگارشان توکّل می کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خود را داغ نهد یا تعویذ ببندد، از توکّل بی بهره است. (6)

بحار الأنوار_ به نقل از ابن شهر آشوب _: نمرود دستور داد در اطراف کوفه، نزدیک رود «کُوثا» از آبادی قطنانا، هیزم جمع کردند و آتش افروخت. اما [مأموران او] نتوانستند ابراهیم را در آتش بیندازند. ابلیس برای آنان منجنیق ساخت و به وسیله آن ابراهیم به طرف آتش پرتاب شد . جبرئیل خود را به ابراهیم، که در میان هوا بود، رساند و گفت: آیا حاجتی داری؟ ابراهیم فرمود: به تو نه! خداوند مرا بس است و او نیکو حمایتگری است. میکائیل پیش او آمد و گفت: اگر بخواهی آتش را خاموش می کنم؛ زیرا خزانه های باران ها و آب ها در اختیار من است؟ ابراهیم فرمود: نمی خواهم!

فرشته باد نزد او آمد و گفت: اگر بخواهی آتش را به هوا می برم! ابراهیم فرمود: نمی خواهم! جبرئیل گفت: پس، از خدا بخواه. ابراهیم گفت: او خود حال مرا می داند و نیازی به سؤال نیست.

ص :454


1- (انظر) یونس : 84 ، 85 ، یوسف : 67 ، إبراهیم : 11 ، 12، الشعراء : 14 ، 615 ، 62. (انظر) النبوّة الخاصّة : باب 3730.
2- کنز العمّال : 5683.
3- سنن ابن ماجة : 2/1154/3489.
4- فی الزمن القدیم کان الناس _ و خصوصا العرب _ یعالجون مرضاهم بالکیّ اذا یئسوا من الدواء، و کانوا یربطون الرُّقی التی یبتدعوها من انفسهم علی أعناق و أیدی الأفراد لئلا یصیبهم داء، و هذا الحدیث یری أن الاتکال و الاعتماد علی کلا الأمرین المذکورین بالکلیة منافٍ للتوکل .
5- بحار الأنوار : 71/155/70.
6- در گذشته های دور و بویژه در میان اعراب، به گاه ناامید شدن از روش های معمول درمان، بر زخم ها، داغ می نهادند و یا برای پیشگیری، اوراد و اذکاری خود ساخته را بر گردن و دست افراد می آویختند که این حدیث ظاهرا هر دو را منافی با توکّل بر خداوند توانا می داند .

تفسیر القمّی :فالتَقی مَعهُ جَبرئیلُ فی الهَواءِ وَ قَد وُضِعَ فی المَنجَنیقِ ، فقالَ : یا إبراهیمُ ، هَل لَکَ إلَیَّ مِن حاجَةٍ ؟ فقالَ إبراهیمُ علیه السلام : أمّا إلَیکَ فَلا ، و أمّا إلی رَبِّ العالَمِینَ فنَعَم ، فدَفَعَ إلَیهِ خاتَما علَیهِ مَکْتوبٌ : «لا إلهَ إلاّ اللّهُ محمّدٌ رسولُ اللّهِ ، ألجَأتُ ظَهری إلَی اللّهِ ، أسنَدتُ أمری إلی (قُوَّةِ) اللّهِ ، و فَوَّضتُ أمری إلَی اللّهِ» فأوحَی اللّهُ إلَی النّارِ: کُونِی بَردا ......... و سَلاماً علی إباهیمَ . (1)

تفسیر القمّی :وقتی ابراهیم را با منجنیق پرتاب کردند، جبرئیل در میان هوا خود را به او رساند و گفت: ای ابراهیم! آیا از من خواسته ای داری؟ ابراهیم علیه السلام گفت: از تو، نه، اما از پروردگار عالمیان چرا. پس جبرئیل انگشتری به او داد که در آن نوشته شده بود: «لا إله إلاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، ألجأت ظهری إلی اللّه ، أسندت أمری إلی [قوّة] اللّه و فوّضت أمری إلی اللّه ؛ هیچ خدایی جز خدا نیست، محمّد فرستاده خداست، پشت و پناهم را خدا قرار دادم، کارم را به [قوّت] خدا متّکی ساختم، و امر خود را به خدا وا گذاشتم». پس خداوند به آتش وحی فرمود که سرد ......... و بی آسیب شو.

ص :455


1- تفسیر القمّی : 2/73.

4122 - مایورِثُ التَّوَکُّلَ
4122 - آنچه باعث توکّل می شود

الکتاب :

إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلاَ وَ اللّهُ وَلِیُّهُمَا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّوکُّلُ مِن قُوَّةِ الیَقینِ . (3)

عنه علیه السلام :بِحُسنِ التَّوکُّلِ یُستَدَلُّ علی حُسنِ الإیقانِ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ حُسنَ التَّوکُّلِ لَمِن صِدقِ الإیقانِ . (5)

عنه علیه السلام :فی التَّوکُّلِ حَقیقَةُ الإیقانِ . (6)

عنه علیه السلام :أقوَی النّاسِ إیمانا أکثَرُهُم تَوَکُّلاً علَی اللّهِ سبحانَهُ . (7)

عنه علیه السلام :مَن وَثِقَ باللّهِ تَوَکَّلَ علَیهِ . (8)

عنه علیه السلام :حُسنُ تَوکُّلِ العَبدِ علَی اللّهِ علی قَدرِ ثِقَتِهِ بهِ . (9)

4122

آنچه باعث توکّل می شود

قرآن:

«آن هنگام که دو گروه از شما بر آن شدند که سستی ورزند با آنکه خدا یاورشان بود. و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :توکّل [ناشی] از نیرومندی یقین است.

امام علی علیه السلام :از توکّل راستین به یقین راستین پی برده می شود.

امام علی علیه السلام :توکّل راستین، بی گمان [ناشی ]از راستی یقین است.

امام علی علیه السلام :حقیقت یقین، در توکّل است.

امام علی علیه السلام :قویترین مردم در ایمان، با توکّل ترین آنها به خداوند سبحان است.

امام علی علیه السلام :آنکه به خدا اطمینان دارد، به او توکّل کند.

امام علی علیه السلام :نیکویی توکّل بنده به خدا، به اندازه اطمینانش به اوست.

ص :456


1- آل عمران : 122.
2- (انظر) المائدة 11 ، 23 ، التوبة 52.
3- غرر الحکم : 699.
4- غرر الحکم : 4286.
5- غرر الحکم : 3380.
6- غرر الحکم : 6484.
7- غرر الحکم : 3150.
8- غرر الحکم : 8069.
9- غرر الحکم : 4832.

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِمَن رَضِیَ بقَضاءِ اللّهِ سبحانَهُ أن یَتَوکَّلَ علَیهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثِقْ باللّهِ تَکُن مُؤمِنا . (2)

(3)

4123 - ثَمَرَةُ التَّوَکُّلِ
4123 - نتیجه توکّل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یَکونَ أقوَی النّاسِ فلْیَتَوکَّلْ علَی اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أحَبَّ أن یَکونَ أقوَی النّاسِ فلْیَتَوکَّلْ علَی اللّهِ تعالی . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنّ رجُلاً تَوَکَّلَ علَی اللّهِ بصِدقِ النِّیَّةِ لاحتاجَت إلَیهِ الاُمورُ مِمَّن دُونَهُ (6) ، فکَیفَ یَحتاجُ هُو و مَولاهُ الغَنیُّ الحَمیدُ ؟! (7)

عنه صلی الله علیه و آله :الطِّیَرَةُ شِرکٌ ، و ما مِنّا إلاّ ! و لکنَّ اللّهَ یُذهِبُهُ بِالتَّوکُّلِ . (8)

امام علی علیه السلام :سزاوار است کسی که به قضای خدا رضایت داده به او توکّل کند.

امام صادق علیه السلام :به خدا اعتماد کن، تا مؤمن باشی.

4123

نتیجه توکّل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خوش دارد قویترین مردم باشد، باید به خدا توکّل کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه دوست دارد نیرومندترین مردم باشد، باید به خدا توکّل کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مردی با نیّت درست به خدا توکّل کند، احتیاج کارهای دیگران به او بیفتد؛ زیرا چگونه او [به دیگران ]احتیاج پیدا کند در حالی که مولایش بی نیاز و ستوده است؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فال بد زدن [نوعی ]شرک است و هیچ فردی از ما نیست مگر [اینکه به نحوی دستخوش فال بد زدن می شود،] اما خداوند، با توکّل کردن [او]، آن را از بین می برد.

ص :457


1- غرر الحکم : 10936.
2- بحار الأنوار : 71/135/15.
3- (انظر) التوکّل : باب 4120. الیقین : باب 4189 ، 4195.
4- کنز العمّال : 5686.
5- جامع الأخبار : 321/904.
6- فی روضة الواعظین : «لاحتاجت إلیه الاُمراءُ فمن دونهم» .
7- مستدرک الوسائل : 11/217/12786، روضة الواعظین : 467 و فیه «قیل : لو أنّ رجلاً ......... » .
8- سنن ابن ماجة : 2/1170/3538.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوکُّلُ علَی اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن کانَ مُتَوکِّلاً لَم یَعدِمِ الإعانَةَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَوَکَّلَ علَی اللّهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ ، و تَسهَّلَت علَیهِ الأسبابُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَوکَّلَ علَی اللّهِ أضاءَت لَهُ الشُّبُهاتُ . (4)

عنه علیه السلام :لَیسَ لِمُتَوَکِّلٍ عَناءٌ . (5)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَتَخَلَّصُ مِن عَناءِ الحِرصِ مَن لَم یَصدُقْ تَوکُّلُهُ ؟! (6)

عنه علیه السلام :الاتِّکالُ علَی القَضاءِ أروَحُ . (7)

عنه علیه السلام :یا أیُّها النّاسُ، تَوَکَّلوا علَی اللّهِ وثِقُوا بهِ ؛ فإنّهُ یَکفی مِمَّن سِواهُ . (8)

عنه علیه السلام :الثِّقَةُ باللّهِ حِصنٌ لا یَتَحَصَّنُ فیهِ إلاّ مُؤمنٌ أمِینٌ . (9)

امام علی علیه السلام :منشأ قوّت قلب، توکّل به خداست.

امام علی علیه السلام :کسی که اهل توکّل باشد کمک [خداوند] را از دست نمی دهد.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا توکّل کند، دشواری ها برای او آسان شود و اسباب برایش فراهم گردد.

امام علی علیه السلام :هرکه به خدا توکّل کند، [تاریکی] شبهات برایش روشن شود.

امام علی علیه السلام :برای هیچ توکّل کننده ای رنجی نیست .

امام علی علیه السلام :چگونه از رنج آزمندی برهد کسی که توکّلش درست و راستین نیست؟!

امام علی علیه السلام :توکّل کردن به قضا[ی خداوند ]آسایش بخش تر است.

امام علی علیه السلام :ای مردم! به خدا توکّل و اعتماد کنید؛ زیرا که او [انسان را] از ماسوای خود بی نیاز می کند.

امام علی علیه السلام :اعتماد به خدا، دژی است که کسی جز مؤمن امین در آن پناه نگیرد.

ص :458


1- غرر الحکم : 3082.
2- غرر الحکم : 8128.
3- غرر الحکم : 9028.
4- غرر الحکم : 8985.
5- غرر الحکم : 7451.
6- غرر الحکم : 7007.
7- غرر الحکم : 1318.
8- کنز العمّال : 8513.
9- بحار الأنوار : 78/79/56.

عنه علیه السلام :الثِّقَةُ باللّهِ أقوی أمَلٍ . (1)

عنه علیه السلام :مَن وَثِقَ باللّهِ أراهُ السُّرورَ ، و مَن تَوَکَّلَ علَیهِ کَفاهُ الاُمورَ . (2)

عنه علیه السلام :مَن وَثِقَ باللّهِ صانَ یَقینَهُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن تَوَکَّلَ علَی اللّهِ لا یُغلَبْ ، و مَنِ اعتَصمَ باللّهِ لا یُهزَمْ . (4)

عنه علیه السلام :الغِنی و العِزُّ یَجُولانِ فی قَلبِ المُؤمنِ ، فإذا وَصَلا إلی مَکانٍ فیهِ التَّوکُّلُ أقطَناهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن هذا الّذی سَألَ اللّهَ فلَم یُعطِهِ ؟! أو تَوکَّلَ علَیهِ فلَم یَکفِهِ ؟! أو وَثِقَ بهِ فلَم یُنجِهِ ؟ ! (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الغِنی و العِزَّ یَجُولانِ ، فإذا ظَفِرا بمَوضِعِ التَّوکُّلِ أوطَنا . (7)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :الثِّقَةُ باللّهِ تعالی ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ ، و سُلَّمٌ إلی کُلِّ عالٍ . (8)

امام علی علیه السلام :اعتماد به خدا، محکم ترین امید است.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا اعتماد کند، خداوند شادمانی نشانش دهد و هر که به او توکّل کند، خداوند کارهایش را کفایت کند.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا اعتماد کند، یقینش را حفظ کرده است.

امام باقر علیه السلام :آنکه به خدا توکّل کند، مغلوب نشود و آنکه به خدا توسّل جوید، شکست نخورد.

امام باقر علیه السلام :توانگری و عزّت در دل مؤمن می گردند و هرگاه به نقطه ای که در آن توکّل است رسیدند، آنجا اقامت می گزینند.

امام باقر علیه السلام :کیست که از خدا خواسته باشد و خدا به او نداده باشد؟! یا بر خدا توکّل کرده باشد و او کفایتش ننموده باشد؟! یا به او اعتماد کرده باشد و خدا نجاتش نداده باشد؟!

امام صادق علیه السلام :بی نیازی و عزّت در گردش اند و چون به جایگاه توکّل می رسند، در آنجا سکنا می گزینند.

امام جواد علیه السلام :اعتمادِ به خداوند متعال، بهای هر چیز گرانی است و نردبان رسیدن به هر بلندایی.

ص :459


1- . غرر الحکم : 605.
2- جامع الأخبار : 322/905.
3- غرر الحکم : 8264.
4- . جامع الأخبار : 322/907.
5- بحار الأنوار : 78/186/17.
6- بحار الأنوار : 78/183/8.
7- . الکافی : 2/65/3.
8- بحار الأنوار : 78/ 364/ 5.

لُقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هُو یَعِظُهُ _: یا بُنَیَّ ، ثِقْ باللّهِ عَزَّ و جلَّ ثُمّ سَلْ فی النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ وَثِقَ باللّهِ فلَم یُنجِهِ ؟! یا بُنَیَّ ، تَوَکَّلْ علَی اللّهِ ثُمّ سَلْ فی النّاسِ : مَن ذا الّذی تَوَکَّلَ علَی اللّهِ فلَم یَکفِهِ ؟! (1)

(2)

4124 - التَّوَکُّلُ وکِفایَةُ الاُمورِ
4124 - توکّل و کارسازی امور

الکتاب :

وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا» . (3)

وَ یَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللّهُ یَکْتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ وَ کَفَی بِاللّهِ وَکِیلاً» . (4)

وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِأعْدَائِکُمْ وَ کَفَی بِاللّهِ وَلِیّا وَ کَفَی بِاللّهِ نَصِیرا» . (5)

لقمان_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم! به خداوند عزّ و جلّ اعتماد کن و آنگاه در میان مردم پرس و جو کن [ببین ]آیا کسی هست که به خدا اعتماد کرده باشد و خداوند او را نجات نداده باشد؟! فرزندم! به خدا توکّل کن و سپس در میان مردم پرسش کن که: کیست که به خدا توکّل کرده و خداوند کفایتش نکرده باشد؟!

4124

توکّل و کارسازی امور

قرآن:

«و از جایی که گمان نمی برد روزی او را می رساند و هر کس به خدا توکّل کند، او برای وی بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستی خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است».

«و می گویند: فرمانبرداریم، ولی چون از نزد تو می روند، جمعی از آنان شبانه جز آنچه تو می گویی تدبیر می کنند. پس، از ایشان روی برتاب و به خدا توکّل کن و خدا بس کارساز است».

«و خدا به [حال] دشمنان شما داناتر است. کافی است که خدا سرپرست [شما] باشد و کافی است که خدا یاور [شما ]باشد».

ص :460


1- بحار الأنوار : 71/156/73.
2- (انظر) الغنی : باب 3068. الشیطان : باب 1999. أولیاء اللّه : باب 4171 حدیث22803.
3- الطلاق : 3.
4- النساء : 81.
5- النساء : 45.

«وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعا مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ * یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» . (1)

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَوَکَّلَ علَی اللّهِ کَفاهُ مُؤنَتَهُ و رَزَقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنّ النّاسَ کُلَّهُم أخَذوا بهذهِ الآیَةِ لَکَفَتهُم : «وَ مَن یَتَوکَّلْ علَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إنَّ اللّهَ بالِغُ أمْرِهِ» . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنَّکُم تَتَوکَّلونَ علَی اللّهِ حَقَّ تَوَکُّلِهِ لَرَزقَکُم کما یَرزُقُ الطَّیرَ ، تَغدو خِماصا و تَرُوحُ بِطانا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَوَکَّلَ و قَنَعَ و رَضِیَ کُفِیَ المَطلَبَ . (7)

«و اگر بخواهند تو را بفریبند، [یاری] خدا برای تو بس است. همو بود که تو را با یاری خود و مؤمنان نیرومند گردانید و میان دل هایشان الفت انداخت، که اگر آنچه در روی زمین است همه را خرج می کردی نمی توانستی میان دل هایشان الفت برقرار سازی، ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت، چرا که او توانای حکیم است. ای پیامبر! خدا و مؤمنان پیروت، تو را بس است».

«پس، اگر روی بر تافتند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست، بر او توکّل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خدا توکّل کند، خداوند هزینه او را کارسازی کند و از جایی که گمان نمی برد به او روزی رساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر همه مردم به این آیه عمل می کردند ، آنان را بسنده بود: «و هر که به خدا توکّل کند ، همو او برای وی بس است، همانا خدا به انجام رساننده فرمان خود است».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر شما، چنان که باید، به خدا توکّل کنید، خداوند همان گونه که پرنده را روزی می دهد؛ با شکم خالی می رود و با شکم پر بر می گردد، شما را نیز روزی می دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که توکّل کند، و قانع و راضی باشد، خواسته هایش کارسازی شود.

ص :461


1- الأنفال : 62 _ 64.
2- التوبة : 129.
3- (انظر) التوبة : 59.
4- کنز العمّال : 5693.
5- بحار الأنوار : 77/87/3.
6- کنز العمّال : 5684.
7- بحار الأنوار : 71/154/66.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِمُنَجِّمٍ أشارَ علَیهِ بعَدَمِ السَّیرِ فی ساعَةِ عَزمِهِ الخُروجَ من الکُوفَةِ إلَی الحَروریّةِ ، فسارَ و ظَفِرَ بِهِم فقالَ _: أما إنّهُ ما کانَ لمحمّدٍ صلی الله علیه و آله مُنَجِّمٌ ، و لا لَنا مِن بَعدِهِ ، حتّی فَتَحَ اللّهُ علَینا بِلادَ کِسری و قَیصَرَ . أیُّها النّاسُ، تَوَکَّلوا علَی اللّهِ وثِقُوا بهِ فإنّهُ یَکفی مِمَّن سِواهُ . (1)

عنه علیه السلام :التَّوَکُّلُ کِفایَةٌ . (2)

عنه علیه السلام :التَّوَکُّلُ کِفایَةٌ شَریفَةٌ لِمَنِ اعتَمَدَ علَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :تَوَکَّلْ علَی اللّهِ سبحانَهُ ، فإنَّهُ قَد تَکفَّلَ بکِفایَةِ المُتَوَکِّلینَ علَیهِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی الدُّعاءِ _: اللّهُمّ إنّکَ آنَسُ الآنِسِینَ(المُؤانِسِینَ)لأولیائکَ،و أحضَرُهُم بِالکِفایَةِ لِلمُتَوَکِّلینَ علَیکَ ......... . (5)

الکافی عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام :مَن اُعطی ثلاثا لم یُمنع ثلاثا ......... : مَن اُعطِیَ التَّوَکُّلَ اُعطِیَ الکِفایَةَ . ثُمّ قالَ : أ تَلَوتَ کِتابَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ «و مَن یَتَوکَّلْ علَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» ؟ ! (6)

امام علی علیه السلام_ که تصمیم گرفته بود از کوفه به قصد [جنگ ]حروریه (خوارج) بیرون رود و با توصیه منجّمی رو به رو شد که در این ساعت حرکت نکند، پس از آن که [با بی اعتنایی به توصیه منجّم] رفت و بر خوارج پیروز گشت _فرمود : بدانید که محمّد صلی الله علیه و آله منجّمی نداشت و بعد از او ما نیز نخواهیم داشت، اما خداوند سرزمین کسرا و قیصر را به روی ما گشود. ای مردم! بر خدا توکّل کنید و به او اعتماد نمایید؛ زیرا او از همه چیز بی نیاز می سازد.

امام علی علیه السلام :توکّل بر خدا، کارساز همه امور است.

امام علی علیه السلام :توکّل بر خدا، کارساز ارزنده ای است برای کسی که به آن تکیه کند.

امام علی علیه السلام :به خداوند سبحان توکّل کن؛ زیرا که او کارسازی توکّل کنندگانِ به خود را ضمانت کرده است.

امام علی علیه السلام_ در دعا _گفت: خداوندا! تو برای دوستان خود دل آرامترین انیسانی و آماده ترین آنها برای کارسازی امور توکّل کنندگان بر خود می باشی ......... .

الکافی :امام صادق علیه السلام فرمود : هر کس به او سه چیز عطا شود از سه چیز محروم نمی ماند : ......... به هر که توکّل داده شود، بسندگی داده شود. سپس فرمود: آیا کتاب خداوند عزّ و جلّ را تلاوت کرده ای: «و هر که به خدا توکّل کند او برای وی بس است»؟

ص :462


1- شرح نهج البلاغة : 2/270.
2- غرر الحکم : 72.
3- غرر الحکم : 1559.
4- غرر الحکم : 4504.
5- نهج البلاغة : الخطبة 227.
6- الکافی : 2/65/6.

(1)

4125 - أدَبُ التَّوَکُّلِ
4125 - آداب توکّل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : أعقِلُها (أی الدّابة) و أتَوَکَّلُ ، أو اُطلِقُها و أتَوَکَّلُ ؟ _: اِعقِلْها و تَوَکَّلْ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : اُرسِلُ و أتَوَکَّلُ _: قَیِّدْها و تَوَکَّلْ . (3)

مستدرک الوسائل :رأی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ قَوما لا یَزرَعُونَ ، قالَ : ما أنتُم ؟ قالوا: نَحنُ المُتَوَکِّلونَ ، قالَ : لا ، بَل أنتُمُ المُتَّکِلونَ . (4)

عوالی اللآلی :لَمّا نَزَلَ قَولُهُ تعالی : «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا * و یَرْزُقْهُ مِن حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» (5) انقَطَعَ رِجالٌ مِن الصَّحابَةِ فی بُیوتِهِم و اشتَغَلوا بِالعِبادَةِ وُثوقا بما ضَمِنَ اللّهُ لَهُم ، فَعَلِمَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله بذلکَ فعابَ ما فَعَلوهُ ، و قالَ : إنّی لاَُبغِضُ الرّجُلَ فاغِرا فاهُ إلی ربِّهِ، یقولُ : «اللّهُمّ ارزُقْنی» و یَترُکُ الطَّلَبَ . (6)

4125

آداب توکّل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که به ایشان عرض کرد: زانوی اشترم را ببندم و به خدا توکل کنم یا رهایش بگذارم و توکل کنم؟ _فرمود : با توکّل زانوی اشتر را ببند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که عرض کرد: اشترم را رها می گذارم و توکّل می کنم _فرمود : او را ببند و توکّل کن.

مستدرک الوسائل:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عدّه ای را دید کشاورزی نمی کنند . به آنها فرمود : شما چه کاره اید؟ عرض کردند: ما توکّل کنندگانیم. فرمود: نه، شما سر بار [دیگران] هستید.

عوالی اللآلی :چون آیه «و هرکه از خدا پروا کند خداوند برای او راه خروجی قرار می دهد و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد» نازل شد، عدّه ای از صحابه در خانه های خود نشستند و به عبادت پرداختند؛ چون مطمئن شدند که خداوند روزی ایشان را تضمین کرده است. پیامبر صلی الله علیه و آله از این جریان با خبر شد و بر کار آنان خرده گرفت و فرمود : من نفرت دارم از مردی که کار و کسب را رها سازد و دهان خود را به سوی پروردگارش باز کند و بگوید: «خدایا! روزیم ده».

ص :463


1- (انظر) الرزق : باب 1490 ، التقوی : باب 4104.
2- سنن الترمذی : 4/668/2517.
3- کنز العمّال : 5698.
4- مستدرک الوسائل : 11/217/12789.
5- الطلاق : 2 و 3 .
6- عوالی اللآلی : 2/108/296 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لابنِهِ محمّدِ بنِ الحَنَفیَّةِ لَمّا أعطاهُ الرّایَةَ یَومَ الجَمَلِ _: تَزولُ الجِبالُ و لا تَزُلْ ، عَضَّ علی ناجِذِکَ ، أعِرِ اللّهَ جُمجُمَتَکَ ، تِدْ فی الأرضِ قَدَمَکَ ، اِرْمِ بِبَصَرِکَ أقصَی القَومِ ، و غُضَّ بَصَرَکَ ، و اعلَمْ أنَّ النَّصرَ مِن عِندِ اللّهِ سبحانَهُ . (1)

مستدرک الوسائل :إنّه [أمیرَ المؤمنین علیه السلام ]مَرَّ یَوما علی قَومٍ أصِحّاءَ جالِسینَ فی زاویةِ المَسجِدِ فقال علیه السلام : مَن أنتُم ؟ قالوا : نحنُ المُتَوَکِّلونَ . قالَ علیه السلام : لا ، بَل أنتُمُ المُتَأکِّلَةُ ، فإن کُنتُم مُتَوَکِّلینَ فما بَلَغَ بِکُم تَوَکُّلُکُم ؟ قالوا : إذا وَجَدنا أکَلنا ، و إذا فَقَدنا صَبَرنا . قالَ علیه السلام : هکَذا تَفعَلُ الکِلابُ عِندَنا ! قالوا : فما نَفعَلُ ؟ قالَ: کما نَفعَلُ ، قالوا : کَیفَ تَفعَلُ ؟ قالَ علیه السلام : إذا وَجَدنا بَذَلنا ، و إذا فَقَدنا شَکَرنا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ فإنّهُ أعوَنُ لَک علی دِینِکَ، و اعقِلْ راحِلَتَکَ و تَوَکَّلْ . (3)

امام علی علیه السلام_ زمانی که در جنگ جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد بن حنفیه داد _فرمود : کوه ها از جای خود می جنبند اما تو نَجُنب، دندان هایت را بر هم بفشار و کاسه سرت را به خداوند عاریت دِه، پای خود را در زمین میخکوب کن، نگاهت را به انتهای سپاه دشمن بدوز و دیده ات را [از برق شمشیرها و نیزه ها ]فرو بند و بدان که پیروزی از جانب خداوند سبحان است.

مستدرک الوسائل :امام علی علیه السلام به عدّه ای که با اینکه سالم و تندرست بودند در گوشه مسجد نشسته بودند فرمود : شما کیستید؟ عرض کردند: ما توکّل کنندگانیم. حضرت فرمود: نه، بلکه شما سر بار دیگرانید. اگر براستی توکّل کننده هستید، توکّلتان شما را به کجا رسانده است؟ عرض کردند: اگر چیزی بیابیم می خوریم و اگر هم نیابیم صبر می کنیم. حضرت فرمود: سگ های ما نیز همین کار را می کنند! عرض کردند: پس چه کنیم؟ فرمود: همان کاری که ما می کنیم. عرض کردند: شما چه می کنی؟ فرمود: اگر چیزی بیابیم می بخشیم و اگر نیابیم شکر می گوییم.

امام صادق علیه السلام :به دست آوردن روزی حلال را رها مکن؛ زیرا روزی حلالْ تو را در دینت بیشتر کمک می کند، زانوی اشترت را ببند و آنگاه توکّل کن.

ص :464


1- نهج البلاغة : الخطبة 11.
2- مستدرک الوسائل : 11/220/12798.
3- الأمالی للطوسیّ : 193/326.

عنه علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی: «و علَی اللّهِ فلْیَتَوکَّلِ المُؤمِنونَ» _: الزّارِعونَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ قَوما مِن أصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا نَزَلَت : «و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا و یَرْزُقْهُ مِن حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» أغلَقوا الأبوابَ و أقبَلوا علَی العِبادَةِ و قالوا : قد کُفِینا ، فبَلَغَ ذلکَ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله فأرسَلَ إلَیهِم فقالَ : ما حَمَلَکُم علی ما صَنَعتُم؟ قالوا : یا رسولَ اللّهِ ! تُکُفِّلَ لَنا بأرزاقِنا فأقبَلنا علَی العِبادَةِ ، فقالَ : إنّهُ مَن فَعَلَ ذلکَ لَم یُستَجَبْ لَهُ، علَیکُم بِالطَّلَبِ. (2)

(3)

4126 - الاِنقِطاعُ إلَی اللَّهِ
4126 - روی آوردن به خدا

الکتاب :

وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلیَْهِ تَبْتِیلاً * رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً» . (4)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند» _فرمود : [مراد از مؤمنان ]کشاورزانند.

امام صادق علیه السلام :وقتی آیه «و هرکه از خدا پروا کند خداوند برای او راه خروجی قرار می دهد و از جایی که گمان نمی برد روزیش می دهد» نازل شد، عدّه ای از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله درها را به روی خود بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: [روزی ]ما را ضمانت کردند. این خبر به گوش پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. حضرت در پی آنان فرستاد و فرمود: چه چیز شما را وا داشت که چنین بکنید؟ عرض کردند: ای رسول خدا! روزی ما تضمین شده ، از این رو به عبادت روی آورده ایم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بدانید که هر کس چنین کند، دعایش مستجاب نمی شود. دنبال کسب و کار بروید.

4126

روی آوردن به خدا

قرآن:

«و نام پروردگار خود را یاد کن و تنها به او بپرداز. پروردگار خاور و باختر، خدایی جز او نیست، پس او را کارساز خویش اختیار کن».

ص :465


1- تفسیر العیّاشی : 2/222/ 6.
2- الکافی : 5/84/5.
3- (انظر) الرزق : باب 1481.
4- المزّمّل : 8 ، 9.

«وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ هُوَ مَوْلاَکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ» . (1)

وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلَی عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (2)

إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ * وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لاَ أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ» . (3)

قُلْ أَ غَیْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لاَ یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» . (4)

فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَی إِلَیْکَ وَ ضَائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْلاَ أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ» . (5)

(6)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ انقَطَعَ إلَی اللّهِ کَفاهُ اللّهُ کُلَّ مَؤونَةٍ ، و مَنِ انقَطَعَ إلَی الدُّنیا وَکَلَهُ اللّهُ إلَیها . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصِیَّةٍ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: و ألْجِئْ نَفسَکَ فی اُمورِکَ کُلِّها إلی إلهِکَ ؛ فإنّکَ تُلجِئُها إلی کَهفٍ حَریزٍ ، و مانِعٍ عَزیزٍ . (8)

«و به پناه خدا روید، او مولای شماست؛ چه نیکو مولایی و چه نیکو یاوری».

«و چگونه کفر می ورزید با اینکه آیات خدا بر شما خوانده می شود و پیامبر او میان شماست؟ و هر کس به خدا تمسّک جوید، قطعاً به راه راست هدایت شده است».

«بی تردید، ولیّ من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شایستگان است. و کسانی را که به جای او می خوانید، نمی توانند شما را یاری کنند و نه خویشتن را یاری دهند».

«بگو: آیا غیر از خداوند آفریننده آسمان ها و زمین سرپرستی برگزینم؟ و اوست که خوراک می دهد و خوراک داده نمی شود. بگو: من مأمورم که نخستین کسی باشم که اسلام آورده است و [به من فرمان داده شده که:] هرگز از مشرکان مباش».

«و مبادا تو برخی از آنچه را که به سویت وحی می شود، ترک گویی و سینه ات بدان تنگ گردد که می گویند: چرا گنجی بر او فرستاده نشده یا فرشته ای با او نیامده است؟ تو فقط هشدار دهنده ای و خدا بر هر چیزی نگهبان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به خدا رو کند، خداوند هر زحمتی را از دوش او بردارد و هرکه به دنیا رو کند، خداوند او را به آن وا گذارد.

امام علی علیه السلام_ در سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : در همه کارهایت خود را در پناه خدای خویش در آور؛ زیرا با این کار، خویشتن را در پناهگاهی نفوذ نا پذیر و در پسِ مانعی استوار در آورده ای.

ص :466


1- الحجّ : 78.
2- آل عمران : 101.
3- الأعراف : 196 ، 197.
4- الأنعام : 14.
5- هود : 12.
6- (انظر) النمل : 62 ، فاطر : 10 ، الزمر : 62 ، 63.
7- بحار الأنوار : 77/178/10.
8- نهج البلاغة : الکتاب 31.

بحار الأنوار :فی المُناجاةِ الشَّعبانِیَّةِ لأمیرِ المؤمنینَ و الأئمّةِ مِن وُلدِهِ علیهم السلام فی شَهرِ شَعبانَ : إلهی ، هَبْ لِی کَمالَ الانقِطاعِ إلَیکَ ، و أنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إلَیکَ . (1)

(2)

4127 - الاِنقِطاعُ إلی غَیرِ اللَّهِ
4127 - روی آوردن به غیر خدا

الکتاب :

لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْءٍ إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَی الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَ مَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلاَلٍ * قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللّهُ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لاَ یَمْلِکُونَ لِأنْفُسِهِمْ نَفْعا وَ لا ضَرّا» . (3)

مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الاْخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ» . (4)

(5)

بحار الأنوار :در مناجات شعبانیه امیر المؤمنین و امامانِ از نسل او که در ماه شعبان می خواندند، آمده است: معبودا! کمال رویکرد به خودت را ارزانیم دار و دیدگان دل های ما را با نور نگاهشان به خودت روشنایی بخش.

4127

روی آوردن به غیر خدا

قرآن:

«دعوت حق برای اوست و کسانی که جز او می خوانند هیچ جوابی به آنان نمی دهند، مگر مانند کسی که دو دستش را به سوی آب بگشاید تا [آب ]به دهانش برسد، در حالی که به [دهان ]او نخواهد رسید و دعای کافران جز بر هدر نباشد. بگو: پروردگار آسمان ها و زمین کیست؟ بگو: خدا. بگو: پس، آیا جز او سرپرستانی گرفته اید که اختیار سود و زیان خود را ندارند؟».

«هر که می پندارد که خدا او (پیامبرش) را در دنیا و آخرت هرگز یاری نخواهد کرد [بگو] تا طنابی به سوی سقف کشد [و خود را حلق آویز کند ]سپس [آن را ]بِبُرَد. آنگاه بنگرد که آیا نیرنگش چیزی را که مایه خشم او شده از میان خواهد برد؟».

ص :467


1- بحار الأنوار : 94/99/13.
2- (انظر) العصمة : باب 2704. أولیاء اللّه : باب 4171 حدیث 22814.
3- الرعد : 14 ، 16.
4- الحجّ : 15.
5- (انظر) النحل : 73 ، الإسراء : 2 ، 56 ، الکهف : 26 ، الحجّ : 12 ، السجدة : 4.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی داوودَ : ......... ما مِن عَبدٍ یَعتَصِمُ بمَخلوقٍ دُونی أعرِفُ ذلکَ مِن نِیَّتِهِ إلاّ قَطَعتُ أسبابَ السَّماواتِ بَینَ یَدَیهِ ، و أرسَختُ الهَوی مِن تَحتِ قَدَمَیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ما مِن مَخلوقٍ یَعتَصِمُ بمَخلوقٍ دُونی إلاّ قَطَعتُ أبوابَ السَّماواتِ و الأرضِ دُونَهُ ، فإن دَعانی لَم اُجِبْهُ ، و إن سَألَنی لَم اُعطِهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ما مِن مَخلوقٍ یَعتَصِمُ دُونی إلاّ قَطَعتُ أسبابَ السَّماواتِ و أسبابَ الأرضِ مِن دُونهِ ، فإن سَألَنی لَم اُعطِهِ و إن دَعانی لَم اُجِبْهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ انقَطَعَ إلَی الدُّنیا وَکَلَهُ اللّهُ إلَیها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَتَّکِلْ إلی غَیرِ اللّهِ فیَکِلَکَ اللّهُ إلَیهِ . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به داوود علیه السلام وحی فرمود: ......... هر بنده ای، به جای من، به مخلوقی پناه برد و من این را از نیّت او بدانم، دست او را از اسباب آسمان قطع کنم و هوا را از زیر پایش فرو کشم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: هیچ مخلوقی نیست که به جای من، به مخلوقی چنگ زند مگر اینکه درهای آسمان ها و زمین را به روی او ببندم . پس، چون مرا بخواند جوابش ندهم و چون از من بخواهد، به او عطا نکنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: هیچ مخلوقی نیست که به غیر من پناه برد، مگر اینکه دستش را از اسباب و ریسمان های آسمان ها و زمین کوتاه کنم. پس اگر از من بخواهد عطایش نکنم و اگر مرا بخواند جوابش ندهم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به دنیا رو کند، خداوند او را به آن وا گذارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به کسی غیر از خدا تکیه نکن، که خداوند تو را به همو وا می گذارد.

ص :468


1- کنز العمّال : 5690.
2- کنز العمّال : 8512 .
3- الأمالی للطوسیّ : 585/1210.
4- کنز العمّال : 5693.
5- مستدرک الوسائل : 11/217/12790.

بحار الأنوار عن محمّد بن عَجلانَ :أصابَتنی فاقَةٌ شَدیدَةٌ و إضاقَةٌ و لا صَدیقَ لِمَضیقٍ ، و لَزِمَنی دَینٌ ثَقیلٌ و غَریمٌ یُلِحُّ باقتِضائهِ ، فتَوَجَّهتُ نَحوَ دارِ الحَسَنِ بنِ زَیدٍ و هُو یَومئذٍ أمیرُ المَدینَةِ لِمَعرِفَةٍ کانَت بَینی و بَینَهُ ، و شَعَرَ بذلکَ مِن حالی محمّدُ بنُ عبدِ اللّهِ بنِ علیِّ بنِ الحُسَینِ و کانَت بَینی و بَینَهُ قَدیمُ مَعرِفَةٍ . فلَقِیَنی فی الطَّریقِ فأخَذَ بِیَدی و قالَ لی : قَد بَلَغَنی ما أنتَ بِسَبیلِهِ ، فمَن تُؤَمِّلُ لِکَشفِ ما نَزَلَ بِکَ؟ قلتُ: الحسنَ بنَ زیدٍ، فقالَ: إذا لا تُقضی حاجَتُکَ، و لا تُسعَفُ بطَلِبَتِکَ ، فعلَیکَ بمَن یَقدِرُ علی ذلکَ و هُو أجوَدُ الأجوَدِینَ ، فالْتَمِسْ ما تُؤَمِّلُهُ مِن قِبَلِهِ ، فإنّی سَمِعتُ ابنَ عمِّی جعفرَ بنَ محمّدٍ یُحَدِّثُ، عَن أبیهِ، عَن جَدِّهِ ، عَن أبیهِ الحُسَینِ بنِ علیٍّ ، عن أبیهِ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیهم السلام عنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله قالَ :

أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی بَعضِ أنبیائهِ فی بَعضِ وَحیِهِ إلَیهِ : و عِزَّتی و جَلالی ، لَأقطَعَنَّ أمَلَ کُلِّ مُؤمِّلٍ غَیری بالإیاسِ ، و لأکسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فی النّارِ ، و لاُبعِدَنَّهُ مَن فَرَجی و فَضلی ، أ یُؤَمِّلُ عَبدی فی الشَّدائدِ غَیری و الشَّدائدُ بِیَدی ؟! أ وَ یَرجو سِوایَ و أنا الغَنیُّ الجَوادُ ؟! بِیَدی مَفاتیحُ الأبوابِ و هِی مُغلَقَةٌ ، و بابی مَفتوحٌ لِمَن دَعانی. أ لَم یَعلَمْ أنّهُ ما أوهَنَتهُ نائبَةٌ لَم یَملِکْ کَشفَها عَنهُ غَیری ؟! فما لِی أراهُ بأمَلِهِ مُعرِضا عَنّی ، قد أعطَیتُهُ بِجُودی و کَرَمی ما لَم یَسألْنی فأعرَضَ عَنّی و لَم یَسألْنی ، و سألَ فی نائبَتِهِ غَیری و أنا اللّهُ أبتَدی بِالعَطیَّةِ قَبلَ المَسألَةِ ، أ فاُسألُ فلا اُجیبُ ؟! کلاّ ، أ وَ لَیسَ الجُودُ و الکَرمُ لِی؟! أ وَ لَیسَ الدُّنیا و الآخِرَةُ بِیَدی؟! فلَو أنّ أهلَ سَبعِ سَماواتٍ و أرَضینَ سَألُونی جَمیعا فأعطَیتُ کُلَّ واحِدٍ مِنهُم مَسألَتَهُ ما نَقَصَ ذلکَ مِن مُلکی مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ ، و کَیفَ یَنقُصُ مُلکٌ أنا قَیِّمُهُ ؟! فَیابُؤسا لِمَن عَصانی و لَم یُراقِبْنی !

فقلتُ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، أعِدْ علَیَّ هذا الحَدیثَ ، فأعادَهُ ثَلاثا ، فقلتُ : لا و اللّهِ لا سَألتُ أحَدا بَعدَ هذا حاجَةً ، فما لَبِثتُ أن جاءنیَ اللّهُ برِزقٍ و فَضلٍ مِن عِندِهِ . (1)

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد بن عجلان _: به فقر و تنگدستی سختی افتادم و دوستی که در دوران پریشان حالی دستم را بگیرد نداشتم، وام سنگینی به گردن داشتم و طلبکاری که در مطالبه آن پافشاری می کرد. ناچار به سوی خانه حسن بن زید که در آن زمان فرماندار مدینه بود و با هم آشنایی داشتیم، رهسپار شدم. محمّد بن عبد اللّه بن علی بن حسین که آشنایی دیرینی با هم داشتیم و از حال و روز من خبر داشت، در بین راه به من برخورد کرد و دستم را گرفت و گفت: از وضع تو اطلاع یافته ام . حالا برای رفع گرفتاری هایت به چه کسی امید داری؟ گفتم: حسن بن زید. گفت: در این صورت بدان که حاجتت برآورده نمی شود و به خواسته ات نمی رسی. به کسی رو کن که توان این کار را دارد و بخشنده ترین بخشندگان است و خواسته ات را از او بخواه؛ زیرا من از پسر عمویم جعفر بن محمّد شنیدم که از پدرش،از جدّش، از پدرش حسین بن علی، از پدرش علی بن ابی طالب علیه السلام ، از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث کرد و فرمود:

خداوند عزّ و جلّ در یکی از وحی های خود به یکی از پیامبرانش فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، که امید هر کس را که به غیر من امید بندد به یأس بدل می کنم و در دوزخ جامه ذلّت بر او می پوشانم و از گشایش و فضل خود دورش می گردانم. آیا بنده من در شداید و گرفتاری ها به غیر من امید [گشایش ]می بندد، حال آنکه شداید و گرفتاری ها به دست من است؟ آیا به غیر من چشم امید می دوزد، حال آنکه توانگر بخشنده منم و کلیدهای درهای بسته در دست من است و درِ من به روی هر کس که مرا بخواند باز است؟ مگر نمی داند که هر گرفتاری و مشکلی به او برسد، جز من کسی توانایی برطرف کردن آن را ندارد! پس، چه شده است که می بینم روی امید از من برگردانده است در حالی که از سر جود و کرم خود آنچه را هم از من مسألت نکرد به او دادم و حالا از من روی گردانده و از من نمی خواهد و در گرفتاریش دست خواهش به سوی غیر من دراز می کند، در حالی که منِ خدا که پیش از خواهش عطا می کنم، اگر از من خواهش شود جواب نمی دهم؟ هرگز، مگر نه اینکه بخشش و کرم از آنِ من است، مگر نه اینکه دنیا و آخرت در دست من است؟ اگر اهل هفت آسمان و زمین، همگی، از من بخواهند و خواست همه آنان را برآورم، این همه به اندازه بال پشه ای از ملک من نمی کاهد. چگونه کاسته شود ملکی که من سرپرست آن هستم؟ پس بیچاره کسی که از من نافرمانی کند و مرا نپاید.

من به او گفتم: ای زاده رسول خدا! این حدیث را برایم دوباره بگو. او سه بار آن را تکرار کرد. من گفتم: به خدا قسم که از این پس از هیچ کس حاجتی نخواهم. دیری نگذشت که خداوند از نزد خود مرا روزی و بخششی عطا فرمود.

ص :469


1- بحار الأنوار : 71/154/67.

ص :470

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :مَنِ انقَطَعَ إلی غَیرِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إلَیهِ . (1)

(2)

4128 - دَرَجاتُ التَّوَکُّلِ
4128 - درجات توکّل

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تعالی : «و مَن یَتَوَکَّلْ علَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» _: التَّوَکُّلُ علَی اللّهِ دَرَجاتٌ ؛ مِنها أن تَتَوکَّلَ علَی اللّهِ فی اُمورِکَ کُلِّها ، فما فَعلَ بِکَ کُنتَ عَنهُ راضِیا ، تَعلَمُ أنّهُ لا یَألُوکَ خَیرا و فَضلاً ، و تَعلَمُ أنّ الحُکمَ فی ذلکَ لَهُ ، فتَوکَّلْ علَی اللّهِ بِتَفویضِ ذلکَ إلَیهِ ، و ثِقْ بهِ فِیها و فی غَیرِها . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :التَّوکُّلُ دَرَجاتٌ ؛ مِنها أن تَثِقَ بهِ فی أمرِکَ کُلِّهِ فیما فَعَلَ بِکَ ، فما فَعَلَ بِکَ کُنتَ راضِیا ، و تَعلَمُ أنّهُ لَم یَألُکَ خَیرا و نَظَرا ، و تَعلَمُ أنّ الحُکمَ فی ذلکَ لَهُ ، فتَتَوکَّلُ علَیهِ بِتَفویضِ ذلکَ إلَیهِ . و مِن ذلکَ الإیمانُ بِغُیوبِ اللّهِ الّتی لَم یُحِطْ عِلمُکَ بِها ، فوَکَلتَ عِلمَها إلَیهِ و إلی اُمَنائهِ علَیها ، و وَثِقتَ بهِ فِیها و فی غَیرِها . (4)

امام جواد علیه السلام :هر که به غیر خدا رو کند، خداوند او را به همان وا گذارد.

4128

درجات توکّل

امام کاظم علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «و هرکه به خدا توکّل کند او برای وی بس است»_فرمود : توکّل کردن به خداوند درجاتی دارد: یکی از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکّل کنی و هر چه با تو کرد از او راضی و خشنود باشی و بدانی که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلی کوتاهی نمی کند و بدانی که در این باره حکم، حکم اوست، پس با وا گذاری کارهایت به خدا بر او توکّل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.

امام رضا علیه السلام :توکّل درجاتی دارد: یکی از آنها این است که در همه کارهایت در آنچه با تو کند به او اعتماد کنی و به آنچه با تو کند خشنود باشی و بدانی که او از هیچ خیر و نظر لطفی درباره تو کوتاهی نمی کند و بدانی که در این باره حکم، حکم اوست . پس با وا گذاری این امور به خدا بر او توکّل کن. یکی دیگر از درجات توکّل، این است که به غیب های خدا که در علم تو نگنجد ایمان داشته باشی و علم آنها را به او و به اُمنای او بر آن ها وا گذاری و در این غیب ها و جز آنها به او اعتماد کنی.

ص :471


1- الدرّة الباهرة : 39.
2- (انظر) بحار الأنوار : 71 / 130 / 7.
3- الکافی : 2/65/5.
4- تحف العقول : 443.

(1)

4129 - الثِّقَةُ بِالنَّفسِ
4129 - اطمینان به خود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الثِّقَةُ بِالنَّفسِ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکَ و الثِّقَةَ بنَفسِکَ ؛ فإنَّ ذلکَ مِن أکبَرِ مَصائدِ الشَّیطانِ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ أبغَضَ الخَلائقِ إلَی اللّهِ رجُلانِ : رجُلٌ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ ، فهُو جائرٌ عَن قَصدِ السَّبیلِ ......... و رجُلٌ قَمَشَ جَهلاً مُوضِعٌ فی جُهّالِ الاُمَّةِ ......... . (4)

عنه علیه السلام :إنّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَی اللّهِ تعالی لَعَبدا وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ ، جائرا عَن قَصدِ السَّبیلِ ، سائرا بغَیرِ دَلیلٍ ، إن دُعِیَ إلی حَرثِ الدُّنیا عَمِلَ ، و إن دُعِیَ إلی حَرثِ الآخِرَةِ کَسِلَ . (5)

(6)

4129

اطمینان به خود

امام علی علیه السلام :اطمینان به خود، از مطمئن ترین فرصت ها برای شیطان است.

امام علی علیه السلام :از اطمینان به خودت بپرهیز؛ زیرا که آن از بزرگترین دام های شیطان است.

امام علی علیه السلام :منفورترین خلایق نزد خداوند دو نفرند: کسی که خداوند او را به خودش وا گذارد، که در نتیجه از راه راست منحرف شود ......... و کسی که مشتی جهالت و نادانی از هر سو فراهم آورده و در میان نادانان امّت تاخت و تاز می کند.

امام علی علیه السلام :یکی از منفورترین مردم نزد خداوند متعال، بنده ای است که خدا او را به خودش وا گذاشته، از راه راست به در رفته و بی رهنما حرکت می کند. اگر به آباد کردن دنیا فرا خوانده شود، می کوشد و اگر به آباد ساختن آخرت دعوت شود، تنبلی می ورزد.

ص :472


1- (انظر) الإیمان : باب 278.
2- غرر الحکم : 1466.
3- غرر الحکم : 2678.
4- نهج البلاغة : الخطبة 17.
5- نهج البلاغة : الخطبة 103.
6- (انظر) عنوان 333 «العُجب». الغرور : باب 2998. خصائص خاتم النبیّین : باب 3789. العمل : باب 2907 ، 2908.

555 - الوالِد والوَلد

555 - پدر و فرزند

اشاره

(1)

(2)

ص :473


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 74 / 22 باب 2 «بِرّ الوالِدَین و الأولاد». بحار الأنوار : 104 / 77 _ 106 «أبواب الأولاد و أحکامهم». وسائل الشیعة : 15 / 204 باب 92 «وجوب بِرّ الوالِدَین». کنز العمّال : 16 / 417 ، 583 «فی بِرّ الأولاد و حقوقهم». کنز العمّال : 16 / 461 ، 577 «فی بِرّ الوالِدَین».
2- انظر: الأدب : باب 67 ، 68 ، القضاء بین النّاس : باب 3322 ، النظر : باب 3826.

4130 - المیلادُ
4130 - تولّد

وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ» . (1)

4130

تولّد

قرآن:

«سوگند به پدری [چنان] و آنچه به دنیا آورد».

حدیث :

امام زین العابدین علیه السلام :بزرگترین روز برای آدمیزاد، روزی است که از مادرش متولّد می شود.

امام صادق علیه السلام :بزرگترین روز برای انسان، روزی است که متولّد می شود و کوچک ترین روز برای او روزی است که می میرد.

امام رضا علیه السلام :وحشتناکترین زمان برای این مخلوق سه جاست: روزی که متولّد می شود و از شکم مادرش بیرون می آید و دنیا را می بیند، روزی که می میرد و آخرت و اهل آن را می بیند و روزی که برانگیخته می شود و احکامی (قوانینی) را می بیند که در سرای دنیا ندیده است.

4131 - فَضلُ الوَلدِ
4131 - ارزش فرزند

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أکبَرُ ما یَکونُ ابنُ آدَمَ الیَومَ الّذی یَلِدُ مِن اُمِّهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أکبَرُ ما یَکونُ الإنسانُ یَومَ یُولَدُ ، و أصغَرُ ما یَکونُ یَومَ یَموتُ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ أوحَشَ ما یَکونُ هذا الخَلقُ فی ثَلاثَةِ مَواطِنَ : یَومَ یُولَدُ و یَخرُجُ مِن بَطنِ اُمِّهِ فیَرَی الدُّنیا ، و یَومَ یَموتُ فیَرَی الآخِرَةَ و أهلَها ، و یَومَ یُبعَثُ فیَری أحکاما لَم یَرَها فی دارِ الدُّنیا . (4)

4131

فَضلُ الوَلدِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لِکُلِّ شَجَرَةٍ ثَمَرَةً ، و ثَمَرَةُ القَلبِ الوَلَدُ . (5)

4131

ارزش فرزند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر درختی میوه ای دارد و میوه دل فرزند است.

ص :474


1- البلد : 3.
2- الاختصاص : 342.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/194/595.
4- الخصال : 107/71.
5- کنز العمّال : 45415.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَقْدُ الوَلَدِ مُحرِقُ الکَبِدِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مِن سَعادَةِ الرّجُلِ أن یَکونَ لَهُ وُلْدٌ یَستَعینُ بِهِم . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مِن سَعادَةِ الرّجُلِ أن یَکونَ لَهُ الوَلَدُ یَعرِفُ فیهِ شِبهَهُ : خَلقَهُ ، و خُلقَهُ ، و شَمائلَهُ . (3)

الکافی :الإمام الصّادق علیه السلام : إنَّ فُلانا _ رجُلٌ سَمّاهُ _ قالَ : إنّی کُنتُ زاهِدا فی الوَلَدِ حتّی وَقَفتُ بِعَرَفَةَ ، فإذا إلی جانِبی غُلامٌ شابٌّ یَدعو و یَبکی و یَقولُ : یا ربِّ والِدَیَّ والِدَیَّ ، فَرَغَّبَنی فی الوَلَدِ حِینَ سَمِعتُ ذلکَ . (4)

(5)

4132 - فِتنَةُ الوَلَدِ
4132 - فتنه فرزند

الکتاب :

وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ» . (6)

امام علی علیه السلام :از دست دادن فرزند، جگر سوز است.

امام زین العابدین علیه السلام :یکی از خوش بختی های مرد این است که فرزندانی داشته باشد که کمک کار و یاورش باشند.

امام باقر علیه السلام :از خوشبختی مرد این است که قیافه و اخلاق و رفتار فرزندش شبیه خود او باشد.

الکافی :امام صادق علیه السلام نام مردی را برد و فرمود : گفت: من علاقه ای به داشتن فرزند نداشتم تا اینکه روزی در عرفه جوانی را در کنار خود دیدم که دعا می کرد و می گریست و می گفت: خدایا! پدر و مادرم، پدر و مادرم. از آن موقع که این را شنیدم به داشتن فرزند علاقه مند شدم.

4132

فتنه فرزند

قرآن:

«و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله ]آزمایش هستند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است».

ص :475


1- غرر الحکم : 6542.
2- الکافی : 6/2/2.
3- الکافی : 6/4/2.
4- الکافی : 6/3/5.
5- (انظر) وسائل الشیعة : 15 / 94 باب 1.
6- الأنفال : 28.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» . (1)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلاَدِکُمْ عَدُوَّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ * إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أولادُنا أکبادُنا، صُغَراؤهُم اُمَراؤنا ، و کُبَراؤهُم أعداؤنا ، فإن عاشُوا فتَنُونا ، و إن ماتُوا أحزَنُونا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الوَلَدُ مَجبَنَةٌ مَبخَلَةٌ مَحزَنَةٌ . (4)

بحار الأنوار عن عبدِ اللّهِ بنِ بُرَیدةَ :سَمِعتُ أبی یَقولُ : کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَخطُبُ علَی المِنبَرِ فجاءَ الحَسَنُ و الحُسَینُ و علَیهِما قَمیصانِ أحمَرانِ یَمشِیانِ و یَعثُرانِ ، فنَزَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن المِنبَرِ فحَمَلَهُما و وَضَعَهُما بَینَ یَدَیهِ ، ثُمّ قالَ : «إنَّما أمْوالُکُم وَ أوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ» . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَجعَلَنَّ أکثَرَ شُغُلِکَ بأهلِکَ و وَلَدِکَ ؛ فإن یَکُن أهلُکَ و وَلَدُکَ أولیاءَ اللّهِ ، فإنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أولیاءهُ ، و إن یَکُونوا أعداءَ اللّهِ فما هَمُّکَ و شُغُلُکَ بأعداءِ اللّهِ ؟! (6)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگردانند و هر کس چنین کند آنان خود زیان کارانند».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! در حقیقت برخی از همسران و فرزندان شما دشمن شمایند، از آنان برحذر باشید و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید، به راستی خدا آمرزنده مهربان است. اموال شما و فرزندانتان صرفاً [وسیله ]آزمایشی [برای شما ]هستند، و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندان ما جگر گوشه های ما هستند، خرد سالانشان فرمانروایان ما هستند و بزرگترهایشان دشمنان ما، اگر زنده باشند بلای جان ما هستند و اگر بمیرند، باعث غم و اندوه ما می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندان، ترسو کننده و بخل و اندوه آورند.

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن بریده _: از پدرم شنیدم که می گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله روی منبر مشغول ایراد خطبه بود که حسن و حسین در حالی که پیراهن قرمز رنگ پوشیده بودند و راه می رفتند و به زمین می خوردند، آمدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله از منبر پایین آمد و آنها را برداشت و در کنار خود نشاند و سپس فرمود: «در حقیقت اموال و اولاد شما مایه آزمایش هستند».

امام علی علیه السلام :بیشتر اوقات خود را صرف زن و فرزند خویش مکن ؛ زیرا اگر آنان دوست خدا باشند، خداوند دوستانش را وا نمی گذارد و اگر دشمن خدا باشند، چرا باید همّ و غمت رسیدگی به دشمنان خدا باشد؟

ص :476


1- المنافقون : 9.
2- . التغابن : 14 ، 15.
3- جامع الأخبار : 283/755.
4- بحار الأنوار:104/97/60.
5- . بحار الأنوار:43/284/50.
6- نهج البلاغة : الحکمة 352.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَسیحِ علیه السلام _: و لَم تَکُن لَهُ زَوجَةٌ تَفتِنُهُ ، و لا وَلَدٌ یَحزُنُهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الوَلَدُ فِتنَةٌ . (2)

(3)

4133 - حُبُّ الوَلَدِ
4133 - دوست داشتن فرزند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أحِبُّوا الصِّبیانَ و ارحَموهُم . (4)

کنز العمّال :عنه صلی الله علیه و آله _ لَمّا خَرَجَ علی عُثمانَ ابنِ مَظعونٍ و مَعَهُ صَبِیٌّ لَهُ صَغیرٌ یَلثِمُهُ _ : ابنُکَ هذا ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : أ تُحِبُّهُ یا عُثمانُ ؟

قالَ : إی و اللّهِ یا رسولَ اللّهِ إنّی اُحِبُّهُ ! قالَ : أ فلا أزیدُکَ لَهُ حُبّا ؟ قالَ : بلی فِداکَ أبی و اُمّی ! قالَ : إنّهُ مَن یُرضی صَبِیّا لَهُ صَغیرا مِن نَسلِهِ حتّی یَرضی ، تَرَضّاهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ حتّی یَرضی . (5)

امام علی علیه السلام_ در وصف حضرت عیسی علیه السلام _فرمود : نه همسری داشت که مفتونش سازد و نه فرزندی که باعث غم و اندوه او گردد.

امام صادق علیه السلام :فرزند مایه آزمایش است.

4133

دوست داشتن فرزند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سوی عثمان بن مظعون رفت و دید که او پسر بچه همراه خود را می بوسد، فرمود: این بچه تو است؟ عرض کرد: آری. فرمود: دوستش داری، عثمان؟ عرض کرد: آری به خدا، ای رسول خدا، او را دوست دارم! فرمود: آیا بر محبّتت نیفزایم؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فدایت. فرمود: هر کس کودک خردسالی از نسل خود را خوشحال کند، خداوند در روز قیامت او را خوشحال گرداند.

ص :477


1- نهج البلاغة : الخطبة 160.
2- الکافی : 6/50/9.
3- (انظر) الفتنة : باب 3103.
4- الکافی : 6/49/3.
5- کنز العمّال : 45958.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن قَبَّلَ وَلدَهُ کَتَبَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ حَسَنَةً ، و مَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ ، و مَن عَلَّمَهُ القرآنَ دُعِیَ بالأبَوَینِ فیُکسَیانِ حُلَّتَینِ یُضیءُ مِن نُورِهِما وُجُوهُ أهلِ الجَنَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی رجُلٍ قالَ : ما قَبَّلتُ صَبِیّا قَطُّ ، فلَمّا ولَّی قالَ _: هذا رجُلٌ عِندی أنّهُ مِن أهلِ النّارِ . (2)

مکارم الأخلاق :عنه صلی الله علیه و آله _ لَمّا قبّلَ الحَسَنَ و الحُسَینَ علیهما السلام فقالَ الأقرَعُ بنُ حابسٍ : إنّ لِی عَشرَةً مِن الأولادِ ما قَبَّلتُ واحِدا مِنهُم ! _ : ما علَیَّ إن نَزَعَ اللّهُ الرَّحمَةَ مِنکَ؟! _ أو کَلِمَةً نَحوَها _ . (3)

بحار الأنوار :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُقَبِّلُ الحَسَنَ و الحُسَینَ فقالَ عُیَینَةُ _ و فی روایَةِ غَیرِهِ : الأقرَعُ بنُ حابِسٍ _ : إنّ لِی عَشرَةً ما قَبَّلتُ واحِدا مِنهُم قَطُّ ! فقالَ علیه السلام : مَن لا یَرحَمْ لا یُرحَمْ . و فی روایَةِ حَفصٍ الفَرّاءِ : فغَضِبَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله حتَّی التَمَعَ لَونُهُ و قالَ لِلرّجُلِ : إن کانَ اللّهُ قَد نَزَعَ الرَّحمَةَ مِن قَلبِکَ فما أصنَعُ بِکَ ؟! مَن لَم یَرحَمْ صَغیرَنا و لَم یُعَزِّزْ کَبیرَنا فلَیسَ مِنّا . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که فرزند خود را ببوسد، خداوند عزّ و جلّ برای او یک ثواب می نویسد و هر که فرزندش را شاد کند، خداوند در روز قیامت او را شاد می سازد و هر که به او قرآن بیاموزد [در روز قیامت ]پدر و مادرش فرا خوانده می شوند و دو جامه بر آنان پوشانده می شود که از درخشش آن صورت بهشتیان می درخشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره مردی که گفت: من هرگز کودکی را نبوسیده ام. وقتی که رفت _فرمود : این مرد در نظر من از دوزخیان است.

مکارم الأخلاق :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وقتی که حسن و حسین علیهما السلام را بوسید. اقرع بن حابس گفت: من ده فرزند دارم و تاکنون یکی از آنها را هم نبوسیده ام. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : به من چه ربطی دارد اگر خداوند رحم و مهربانی را از تو گرفته باشد؟! _ یا جمله ای مانند این فرمود _ .

بحار الأنوار :رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین را می بوسید . عیینه _ و در روایت دیگری: اقرع بن حابس _ گفت: من ده فرزند دارم و هرگز یکی از آنان را نبوسیده ام. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که مهر نورزد، با او مهر ورزی نشود . و در روایت حفصِ فرّاء آمده است: رسول خدا چنان خشم گرفت که رنگش برگشت و به آن مرد فرمود: اگر خداوند رحم و مهربانی را از دل تو کنده است، من با تو چه کنم؟! کسی که با خردسالان ما مهربان نباشد و به بزرگ سالانمان احترام نگذارد، از ما نیست.

ص :478


1- الکافی : 6/49/1.
2- الکافی : 6/50/7.
3- مکارم الأخلاق : 1/474/1625.
4- بحار الأنوار : 43/282/49.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ موسَی بنُ عِمرانَ علیه السلام : یا ربِّ؛ أیُّ الأعمال أفضَلُ عِندَکَ ؟ فقالَ : حُبُّ الأطفالِ ؛ فإنَّ فِطرَتَهُم علی تَوحیدی ، فإن اُمِتُّهُم اُدخِلْهُم برَحمَتی جَنَّتی . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لَیَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ . (2)

(3)

4134 - التَّصابی لِلصَّبِیِّ
4134 - کودکی کردن با کودکان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ عِندَهُ صَبِیٌّ فلْیَتَصابَ لَهُ . (4)

امام صادق علیه السلام :موسی بن عمران علیه السلام گفت: پروردگارا! کدام عمل نزد تو برتر است؟ فرمود: دوست داشتن کودکان؛ زیرا سرشت آنان بر توحید من است و اگر آنها را بمیرانم، به رحمت خود به بهشتشان می برم.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ به انسان، برای محبت شدید او به فرزندش، رحم می کند.

4134

کودکی کردن با کودکان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس کودکی دارد، باید با او کودکانه رفتار کند.

ص :479


1- بحار الأنوار : 104/105/103.
2- الکافی : 6/50/5.
3- (انظر) الخالق : باب 1082. وسائل الشیعة : 15 / 201 باب 88 ص و ص 202 باب 89.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/483/4707.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ لَهُ صَبِیٌّ فلْیَتَصابَ لَهُ . (1)

بحار الأنوار عن جابِر :دَخَلتُ علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و الحَسَنُ و الحُسَینُ علیهما السلام علی ظَهرِهِ و هُو یَجثو لَهُما و یَقولُ : نِعمَ الجَمَلُ جَمَلُکُما ، و نِعمَ العِدلانِ أنتُما . (2)

بحار الأنوار عن عُمر بن الخطّابِ :رأیتُ الحسَنَ و الحُسَینَ علی عاتِقَی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فقُلتُ : نِعمَ الفَرَسُ لَکُما ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : و نِعمَ الفارِسانِ هُما . (3)

بحار الأنوار عن أبی هُرَیرَةَ :سَمِعَ اُذُنایَ هاتانِ و بصُرَ عَینایَ هاتانِ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و هُو آخِذٌ بیَدَیهِ جَمیعا بکَتِفَیِ الحَسَنِ و الحُسَینِ ، و قَدَماهُما علی قَدَمِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و یَقولُ : «تَرَقَّ عَینَ بَقَّة» قالَ : فَرَقِیَ الغُلامُ حتّی وَضَعَ قَدَمَیهِ علی صَدرِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثُمّ قالَ لَهُ : اِفتَحْ فاکَ ، ثُمّ قَبَّلَهُ ثُمّ قالَ : اللّهُمّ أحِبَّهُ فإنّی اُحِبُّهُ (4) . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس کودکی دارد، باید با او کودکی کند.

بحار الأنوار_ به نقل از جابر _: بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدم. دیدم که حسن و حسین علیهما السلام بر پشت آن حضرت سوارند و پیامبر برای آنان زانو زده و خم شده است و می فرماید: چه شتر خوبی دارید و چه بار خوبی هستید شما!

بحار الأنوار_ به نقل از عمر بن خطّاب _: حسن و حسین را سوار بر دوش رسول خدا صلی الله علیه و آله دیدم. گفتم: چه اسب خوبی دارید شما. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: و چه سواران خوبی هستند آنها.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو هریره _: با این دو گوش خود شنیدم و با این دو چشم خود دیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله با هر دو دست خود شانه های حسن و حسین را گرفته بود و پاهایشان روی پای رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و آن حضرت می فرمود: «چشم کوچولو ، بالا برو» . طفل بالا رفت تا پاهایش را روی سینه رسول خدا صلی الله علیه و آله گذاشت. حضرت فرمود: دهانت را باز کن و آن را بوسید و فرمود: خدایا! او را دوست بدار که من دوستش دارم. (6)

ص :480


1- کنز العمّال : 45413.
2- بحار الأنوار : 43/285/50.
3- بحار الأنوار : 43/285/50.
4- بحار الأنوار : 43/286/51.
5- الضعیف المتقارب الخطو من ضعفه ، و عین بقّة : کنایة عن صغر العین (النهایة : 1/378)» . قالَ الجَزَریُّ : فیهِ أنّهُ علَیهِ الصَّلاةُ و السَّلامُ کانَ یُرَقِّصُ الحَسَنَ أو الحُسَینَ و یَقولُ : حُزُقَّة حُزُقَّة تَرَقَّ عَینَ بَقَّة ، فتَرَقَّی الغُلامُ حتّی وَضَعَ قَدَمَیهِ علی صَدرِهِ .
6- علاّمه مجلسی رحمه الله در ذیل این حدیث می گوید: در کتاب ابن بیّع و ابن مهدی و زمخشری آمده است که فرمود: حُزُقّه، حُزُقّه، ترقّ عین بقّه (حُزُقّه: به معنای کسی است که کوچولوست و قدم های کوچک بر می دارد. عین بقّه: چشم کوچولو. «ترقَّ»: بالا برو.)، خدایا! من این را دوست دارم . تو هم او و کسی را که دوستش بدارد دوست دار ......... . جزری می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن یا حسین را می رقصاند و می فرمود: حزُقّه حزقّه ترق عین بقّه، و طفل بالا رفت تا جایی که پایش را روی سینه ایشان گذاشت.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن کانَ لَهُ وَلَدٌ صَبا . (1)

4135 - الوَلَدُ الصّالِحُ
4135 - فرزند شایسته

الکتاب :

هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ» . (2)

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ» . (3)

وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاما» . (4)

(5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ الوَلدَ الصّالِحَ رَیحانَةٌ مِن رَیاحِینِ الجَنَّةِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الوَلَدُ الصّالِحُ رَیحانَةٌ مِن اللّهِ ، قَسَمَها بَینَ عِبادِهِ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن سَعادَةِ الرّجُلِ الوَلَدُ الصّالِحُ . (8)

امام علی علیه السلام :هر که بچّه ای دارد بچّگی کند.

4135

فرزند شایسته

قرآن:

«آنجا [بود که] زکریّا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! از جانب خود فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی».

«ای پروردگار من! مرا [فرزندی] از شایستگان بخش».

«و کسانی که می گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنیِ چشمان باشد، و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزند صالح، دسته گلی از گل های بهشت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزند شایسته، دسته گلی است از جانب خداوند که میان بندگانش قسمت می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خوشبختی مرد، داشتن فرزند شایسته است.

ص :481


1- الکافی : 6/50/4.
2- آل عمران : 38.
3- الصافّات : 100.
4- الفرقان : 74.
5- (انظر) مریم 5 ، الأنبیاء : 90.
6- الکافی : 6/3/10.
7- الکافی : 6/2/1.
8- بحار الأنوار : 104/98/67.

عنه صلی الله علیه و آله :مَرَّ عیسَی بنُ مَریمَ علیه السلام بِقَبرٍ یُعَذَّبُ صاحِبُهُ ، ثُمّ مَرَّ بهِ مِن قابِلٍ فإذا هُو لَیسَ یُعَذَّبُ ، فقالَ : یا رَبِّ ،مَرَرتُ بهذا القَبرِ عامَ أوَّلَ و هُو یُعَذَّبُ ، و مَرَرتُ بهِ العامَ و هُو لَیسَ یُعَذَّبُ ! فأوحَی اللّهُ جلَّ جلالُهُ إلَیهِ : یا رُوحَ اللّهِ ، قَد أدرَکَ لَهُ وَلَدٌ صالِحٌ فأصلَحَ طَریقا و آوی یَتیما ، فغَفَرتُ لَهُ بِما عَمِلَ ابنُهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَلَدُ الصّالِحُ أجمَلُ الذِّکرَینِ . (2)

عنه علیه السلام :ما سَألتُ ربِّی أولادا نُضْرَ الوَجهِ ، و لا سَألتُهُ وَلَدا حسَنَ القامَةِ ، و لکنْ سَألتُ ربِّی أولادا مُطِیعِینَ للّهِ وَجِلِینَ مِنهُ ؛ حتّی إذا نَظَرتُ إلَیهِ و هُو مُطیعٌ للّهِ قَرَّت عَینی . (3)

بحار الأنوار :الإمام الصّادق علیه السلام : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مِیراثُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن عَبدِهِ المؤمنِ وَلَدٌ یَعبُدُهُ مِن بَعدِهِ . ثُمّ تَلا أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام آیةَ زَکرِیّا : «هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ وَلِیّا * یَرِثُنِی و یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» (4) . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیسی بن مریم بر گوری گذشت که صاحب آن عذاب می کشید. سال بعد نیز بر همان گور گذشت و دید دیگر عذاب نمی شود. عرض کرد: پروردگارا! پارسال از این گور عبور کردم و صاحبش عذاب می شد و امسال که از آن می گذرم دیگر عذاب نمی کشد؟ خداوند، جلّ جلاله، به او وحی فرمود : ای روح اللّه ! فرزند صالحی از او بزرگ شد و راهی را درست کرد و یتیمی را سرپرستی نمود و من او را برای آنچه این فرزندش انجام داد آمرزیدم.

امام علی علیه السلام :فرزند صالح، زیباترین یادگار نیک است.

امام علی علیه السلام :من از پروردگار خود ، نه فرزندانی زیبا رو خواستم و نه فرزندی خوش قد و قامت، بلکه از پروردگارم فرزندانی خواستم که فرمانبردار خدا باشند و از او بترسند تا وقتی به او نگاه کردم و دیدم از خداوند فرمان می برد شاد شوم.

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: میراث خداوند عزّ و جلّ از بنده مؤمنش فرزندی است که پس از مرگ او، خدا را عبادت کند . حضرت صادق علیه السلام سپس آیه زکریّا را تلاوت کرد: «از جانب خود به من ولیّی (جانشینی) ببخش که از من ارث برد و از خاندان یعقوب [نیز ]ارث برد».

ص :482


1- وسائل الشیعة : 11/560/2.
2- غرر الحکم : 1665.
3- بحار الأنوار : 104/98/66.
4- مریم : 5 و 6 .
5- بحار الأنوار : 104/101/85.

الإمامُ الصادقُ علیه السلام :مِیراثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المؤمنِ وَلَدٌ صالِحٌ یَستَغفِرُ لَهُ . (1)

(2)

4136 - وَلَدُ السَّوءِ
4136 - فرزند ناشایست

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَلَدُ السَّوءِ یَهدِمُ الشَّرَفَ ، و یَشینُ السَّلَفَ . (3)

عنه علیه السلام :وَلَدُ السَّوءِ یَعُرُّ السَّلَفَ ، و یُفسِدُ الخَلَفَ . (4)

عنه علیه السلام :أشَدُّ المَصائبِ سُوءُ الخَلَفِ . (5)

عنه علیه السلام :شَرُّ الأولادِ العاقُّ . (6)

الکتاب :

وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنْثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَی مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلاَ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» . (7)

امام صادق علیه السلام :میراث خدا از بنده مؤمنش، فرزند صالحی است که برای او آمرزش بطلبد.

4136

فرزند ناشایست

امام علی علیه السلام :فرزند ناشایست ، شرافت را از بین می برد و نیاکان را بد نام می کند.

امام علی علیه السلام :فرزند ناشایست، نیاکان را لکّه دار می سازد و بازماندگان را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :بدترینِ مصیبت ها، فرزندِ نا خلف است.

امام علی علیه السلام :بدترینِ فرزندان، فرزندِ نا خلف است.

4137 - النَّهیُ عَن کُرهِ البَناتِ
4137 - نهی از دوست نداشتن دختران

4137

نهی از دوست نداشتن دختران

قرآن:

«و هرگاه یکی از آنان را به [زاده شدن] دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد، در حالی که خشم (اندوه) خود را فرو می خورد. از بدیِ آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله [خود ]روی می پوشاند، آیا او را با خواری نگاه دارد، یا در خاک پنهانش کند؟ وه چه بد داوری می کنند».

ص :483


1- مکارم الأخلاق : 1/471/1610.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 15 / 97 باب 2.
3- غرر الحکم : 10065.
4- غرر الحکم : 10066.
5- غرر الحکم : 2963.
6- غرر الحکم : 5688.
7- النحل : 58 ، 59.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَکرَهوا البَناتَ ؛ فإنَّهُنَّ المُؤنِساتُ الغالِیاتُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن کانَت لَهُ ابنَةٌ فأدَّبَها و أحسَنَ أدَبَها ، و عَلَّمَها فأحسَنَ تَعلیمَها ، فأوسَعَ علَیها مِن نِعَمِ اللّهِ الّتی أسبَغَ علَیهِ کانَت لَهُ مَنَعَةً و سِترا مِن النّارِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :البَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ المُجَهَّزاتُ المُبارَکاتُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن وُلِدَت لَهُ ابنَةٌ فلَم یُؤذِها و لَم یُهِنْها و لَم یُؤثِرْ وُلدَهُ علَیها _ یَعنی الذُّکورَ _ أدخَلَهُ اللّهُ بِها الجَنَّةَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ المُخَدَّراتُ ، مَن کانَت عِندَهُ واحِدَةٌ جَعَلَها اللّهُ سِترا لَهُ مِن النّارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی علَی الإناثِ أرأفُ مِنهُ علَی الذُّکورِ ، و ما مِن رجُلٍ یُدخِلُ فَرحَةً علَی امرأةٍ بَینَهُ و بَینَها حُرمَةٌ ، إلاّ فَرَّحَهُ اللّهُ تعالی یَومَ القِیامَةِ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دختران را بد ندانید؛ زیرا آنها مونس های گرانبهایی هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه دختری داشته باشد و او را نیکو تربیت کند و به خوبی آموزش دهد و از نعمت هایی که خداوند ارزانیش کرده او را به وفور بهره مند سازد، آن دختر برای وی بازدارنده ای در برابر آتش دوزخ خواهد بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این دخترانند که دلسوز و مددکار و با برکتند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که برایش دختر به دنیا آید و او را اذیّت نکند و حقیرش نشمارد و فرزندان _ یعنی پسران _ خود را بر او ترجیح ندهد، خداوند به واسطه آن دختر او را به بهشت می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه خوب فرزندانی هستند دخترانِ با حیا. هر کس یکی از آنها را داشته باشد، خداوند آن دختر را برای او مانعی در برابر آتش دوزخ قرار می دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی به زنان مهربانتر از مردان است. هیچ مردی نیست که زنی از محارم خود را خوشحال سازد، مگر اینکه خداوند متعال در روز قیامت او را شادمان گرداند.

ص :484


1- کنز العمّال : 45374.
2- کنز العمّال : 45391.
3- کنز العمّال : 45399.
4- کنز العمّال : 45400.
5- مکارم الأخلاق : 1/472/1613.
6- الکافی : 6/6/7.

الکافی :اُتِیَ رجُلٌ و هُو عِندَ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فاُخبِرَ بمَولودٍ أصابَهُ فتَغَیَّرَ وَجهُ الرّجُلِ ، فقالَ لَهُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : مالَکَ ؟ فقالَ : خَیرٌ ، فقالَ: قُلْ، قالَ: خَرَجتُ و المَرأةُ تَمخَضُ فاُخبِرتُ أنّها وَلَدَت جارِیَةً ، فقالَ لَهُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : الأرضُ تُقِلُّها ، و السَّماءُ تُظِلُّها ، و اللّهُ یَرزُقُها ، و هِی رَیحانَةٌ تَشَمُّها . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا بُشِّرَ بِجارِیَةٍ قالَ : رَیحانَةٌ و رِزقُها علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (2)

الکافی :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ لِرجُلٍ رآهُ مُتَسَخِّطا مِن جارِیَةٍ وُلِدَت لَهُ _ : أ رأیتَ لَو أنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أوحی إلَیکَ أنْ أختارَ لَکَ أو تَختارَ لِنَفسِکَ، ما کُنتَ تَقولُ ؟ قالَ : کُنتُ أقولُ : یا رَبِّ تَختارُ لی، قالَ : فإنّ اللّهَ قَدِ اختارَ لَکَ . (3)

الإمامُ الصادقُ علیه السلام_ للِجارُودِ بنِ المُنذِرِ _: بَلَغَنی أنّهُ وُلِدَ لکَ ابنَةٌ، فتَسخَطها ؟ و ما علَیکَ مِنها ! رَیحانَةٌ تَشَمُّها و قَد کُفِیتَ رِزقَها ، و(قَد) کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أبا بَناتٍ . (4)

الکافی :مردی در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بود که خبر به دنیا آمدن فرزندش را به او دادند. رنگش دگرگون شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو را چه شد؟ عرض کرد: خیر است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بگو. عرض کرد: وقتی از خانه بیرون آمدم همسرم درد زایمان داشت و حالا برایم خبر آوردند که دختر زاییده است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سنگینی اش بر روی زمین است و سایه بانش آسمان و روزی دهنده اش خدا و او یک دسته گل است که تو او را می بویی.

امام علی علیه السلام :هرگاه به رسول خدا صلی الله علیه و آله مژده می دادند که برایش دختری به دنیا آمده است، می فرمود: دسته گل است و روزیش را خداوند عزّ و جلّ می دهد.

الکافی :امام صادق علیه السلام به مردی که از به دنیا آمدن دختری برای خود ناراحت بود فرمود : به من بگو، آیا اگر خداوند تبارک و تعالی به تو وحی می کرد که: «من برایت انتخاب کنم یا خودت انتخاب می کنی» چه می گفتی؟ عرض کرد: می گفتم: پروردگارا! تو برایم انتخاب کن. حضرت فرمود: حالا هم خدا برای تو انتخاب کرده است.

امام صادق علیه السلام_ به جارود بن منذر _فرمود : شنیده ام از اینکه دختری برایت زاده شده است ناراحتی! از او به تو زیانی نمی رسد، گل خوشبویی است که می بویی و روزیش هم تضمین شده است، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دارای چند دختر بود!

ص :485


1- الکافی : 6/5/6.
2- بحار الأنوار : 104/97/62.
3- الکافی : 6/6/11.
4- الکافی : 6/6/9.

عنه علیه السلام :البَناتُ حَسَناتٌ و البَنُونَ نِعَمٌ ، و الحَسَناتُ یُثابُ علَیها و النِّعَمُ مَسؤولٌ عَنها . (1)

عنه علیه السلام :البَنونَ نَعیمٌ و البَناتُ حَسَناتٌ ، و اللّهُ یَسألُ عَنِ النَّعیمِ و یُثیبُ علَی الحَسَناتِ . (2)

الکافی عن إبراهیمَ الکَرخیِّ عَن ثِقَةٍ حَدَّثَهُ مِن أصحابِنا:تَزَوَّجتُ بِالمَدینَةِ فقالَ لی أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : کَیفَ رأیتَ ؟ قلتُ : ما رأی رجُلٌ مِن خَیرٍ فی امرأةٍ إلاّ و قَد رأیتُهُ فِیها ، و لکنْ خانَتنِی ! فقالَ : و ما هُو ؟ قلتُ : وَلَدَت جارِیَةً . قالَ : لَعَلَّکَ کَرِهتَها ، إنّ اللّه عَزَّ و جلَّ یَقولُ : «آباؤکُمْ و أبْناؤکُمْ لا تَدْرُونَ أیُّهُم أقرَبُ لَکُمْ نَفْعا» (3) . (4)

4138 - الحَثُّ عَلَی العَدلِ بَینَ الأولادِ
4138 - تشویق به رعایت عدالت میان فرزندان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا اللّهَ و اعدِلوا فی أولادِکُم . (5)

امام صادق علیه السلام :دختران حَسَنه هستند و پسران نعمت، برای حسنات پاداش داده می شود و از نعمت ها بازخواست می گردد.

امام صادق علیه السلام :پسران نعمتند و دختران حسنه، و خداوند از نعمت ها بازخواست می کند و برای حسنات پاداش می دهد.

الکافی_ به نقل از ابراهیم کرخی از یکی از اصحاب موثّق ما _: من در مدینه ازدواج کردم. حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: چگونه دیدی؟ عرض کردم: هر خیر و خوبی ای که هر مردی در زن می بیند، من هم در او دیدم، لیکن به من خیانت کرد! فرمود: چه خیانتی؟ عرض کردم: دختر زایید. فرمود: به نظر می رسد که از دختر خوشت نمی آید. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «شما نمی دانید پدران و پسرانتان کدام یک برای شما سودمندترند».

4138

تشویق به رعایت عدالت میان فرزندان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید.

ص :486


1- بحار الأنوار : 78/206/59.
2- الکافی : 6/7/12 .
3- النساء : 11 .
4- الکافی : 6/4/1.
5- کنز العمّال : 45349.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ لَهُم علَیکَ مِن الحَقِّ أن تَعدِلَ بَینَهُم ، کما أنَّ لکَ علَیهِم مِن الحَقِّ أن یَبَرُّوکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِعدِلوا بَینَ أولادِکُم فی النُّحْلِ (2) ، کما تُحِبُّونَ أن یَعدِلوا بَینَکُم فی البِرِّ و اللُّطفِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اِتَّقُوا اللّهَ و اعدِلوا بَینَ أولادِکُم کما تُحِبُّونَ أن یَبَرُّوکُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اِعدِلوا بَینَ أولادِکُم کما تُحِبُّونَ أن یَعدِلوا بَینَکُم فی البِرِّ و اللّطفِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ساوُوا بَینَ أولادِکُم فی العَطِیَّةِ ، فلَو کُنتُ مُفَضِّلاً أحَدا لَفَضَّلتُ النِّساءَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ أن تَعدِلوا بَینَ أولادِکُم حتّی فی القُبَلِ . (7)

کنز العمّال عن النُّعمان بن بَشیرٍ :أعطانی أبی عَطیَّةً ، فقالَت اُمِّی عَمرَةُ بِنتُ رَواحَةَ : لا أرضی حتّی تُشهِدَ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله ، فأتَی النَّبیَّ فقالَ : إنّی أعطَیتُ ابنی مِن عَمرَةَ عَطِیَّةً فأمَرَتنی أن اُشهِدَکَ ، فقالَ : أعطَیتَ کُلَّ وُلدِکَ مِثلَ هذا ؟ قالَ : لا ، قالَ : فاتَّقُوا اللّهَ و اعدِلوا بَینَ أولادِکُم ، لا أشهَدُ علی جَورٍ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حق آنان (فرزندانت) بر تو این است که میانشان به عدالت رفتار کنی، چنان که حق تو بر آنان این است که از تو اطاعت کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میان فرزندان خود در عطا و بخشش به عدالت رفتار کنید، همچنان که دوست دارید آنان نیز، در احترام و محبت، میان شما عادلانه عمل کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، همچنان که شما نیز دوست دارید آنان اطاعت و احترامتان کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :میان فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، همان گونه که شما خود نیز دوست دارید آنان در احترام و محبّت [نسبت به شما ]عدالت به خرج دهند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در عطا کردن چیزی به فرزندان خود میان آنها برابری نهید. اگر قرار بود من یکی را برتری دهم، زنان را برتری می دادم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال دوست دارد که میان فرزندان خود یکسان عمل کنید، حتی در بوسیدن آنها.

کنز العمّال_ به نقل از نعمان بن بشیر _: پدرم به من چیزی بخشید. مادرم، عَمره دختر رواحه، گفت: راضی نمی شوم مگر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله را بر این کار گواه بگیری. پدرم خدمت پیامبر رفت و عرض کرد: من به فرزندِ همسرم عمره پاداشی داده ام و مادرش به من امر کرده است که شما را گواه بگیرم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به همه فرزندانت چنین پاداشی داده ای؟ عرض کرد: نه. فرمود: از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید. من بر بی عدالتی گواه نمی شوم.

ص :487


1- کنز العمّال : 45358.
2- النُّحْل : العطیّة و الهبة ابتداءً من غیر عِوَض و لا استحقاق. (النهایة : 5/29).
3- کنز العمّال : 45347.
4- کنز العمّال : 45348.
5- بحار الأنوار : 104/92/16.
6- کنز العمّال : 45346.
7- کنز العمّال : 45350.
8- کنز العمّال : 45957.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبصَرَ رسولُ اللّهِ رجُلاً لَهُ وَلَدانِ فقَبَّلَ أحَدَهُما و تَرَکَ الآخَرَ ، فقالَ صلی الله علیه و آله : فَهَلاّ واسَیتَ بَینَهُما ؟ ! (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :و اللّهِ، إنّی لاَُصانِعُ بَعضَ وُلْدی و اُجلِسُهُ علی فَخِذی ، و اُکثِرُ لَهُ المَحَبَّةَ ، و اُکثِرُ لَهُ الشُّکرَ ، و إنَّ الحَقَّ لِغَیرِهِ مِن وُلدی ، و لکنْ مُحافَظَةً علَیهِ مِنهُ و مِن غَیرِهِ ، لِئلاّ یَصنَعوا بهِ ما فَعَلَ بِیُوسُفَ و إخوَتِهِ (2) . (3)

(4)

4139 - الحَثُّ عَلَی الإحسانِ إلَی الوالِدَینِ
4139 - تشویق به نیکی کردن به پدر و مادر

الکتاب :

وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً کَرِیما * وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرا» . (5)

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که دو فرزند داشت و یکی را بوسید و دیگری را نبوسید. فرمود: چرا میان آن دو برابری نگذاشتی؟!

امام باقر علیه السلام :به خدا قسم که من گاه با یکی از فرزندانم مماشات می کنم و او را روی زانویم می نشانم و خیلی محبّتش می کنم و قدردانی زیادی از او به عمل می آورم، در صورتی که حق با فرزند دیگرم می باشد. اما این کارها را برای آن می کنم که این یکی را از گزند او و دیگر فرزندانم نگه دارم، تا مبادا با او همان کاری را بکنند که برادران یوسف با او کردند.

4139

تشویق به نیکی کردن به پدر و مادر

قرآن:

«و پروردگار تو مقرّر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالمندی رسیدند، به آنها [حتی ]افّ مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها به شایستگی سخن گوی و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا! آن دو را رحمت کن، چنان که مرا در خُردی پروردند».

ص :488


1- بحار الأنوار : 74/84/94.
2- کذا فی المصدر و الصحیح «بیوسفَ إخوتُهُ».
3- تفسیر العیّاشیّ : 2/166/2.
4- (انظر) القضاء بین النّاس : باب 3322. وسائل الشیعة : 13 / 343 باب 11.
5- الإسراء : 23 و 24.

(1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن حقِّ الوالِدَینِ علی وَلَدِهِما_: هُما جَنَّتُکَ و نارُکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یُمَدَّ لَهُ فی عُمُرِهِ و یُزادَ فی رِزقِهِ فلْیَبَرَّ والِدَیهِ ، و لْیَصِلْ رَحِمَهُ . (3)

الترغیب و الترهیب :عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ و قد سَألَهُ ابنُ مَسعودٍ عَن أحَبِّ الأعمالِ إلَی اللّهِ تعالی _ : الصَّلاةُ علی وَقتِها . قلتُ : ثُمّ أیٌّ ؟ قالَ : بِرُّ الوالِدَینِ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : جِئتُ اُبایِعُکَ علَی الهِجرَةِ ، و تَرَکتُ أبَوَیَّ یَبکِیانِ _: اِرجِعْ إلَیهِما ، فأضحِکْهُما کما أبکَیتَهُما . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از حق پدر و مادر بر فرزندانشان _فرمود : آن دو ، بهشت و دوزخ تو هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خوش دارد عمرش دراز و روزیش زیاد شود، به پدر و مادرش نیکی کند و صله رحم به جا آورد.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابن مسعود _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ به سؤال [من] از محبوبترین کارها نزد خداوند متعال فرمود : نمازِ به وقت. عرض کردم: سپس چه؟ فرمود: نیکی به پدر و مادر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که نزد ایشان آمد و عرض کرد: آمده ام تا با شما بر هجرت دست بیعت دهم؛ اما وقتی می آمدم پدر و مادرم گریه می کردند _فرمود : نزد آنان برگرد و آنها را خوشحال و خندان ساز همان گونه که [با آمدنت ]گریانشان کردی.

ص :489


1- (انظر) البقرة : 83، مریم : 14، 32 ، لقمان : 14 ، الأحقاف : 15.
2- الترغیب و الترهیب : 3/316/10.
3- الترغیب و الترهیب : 3/317/16.
4- الترغیب و الترهیب : 3/314/1.
5- الترغیب و الترهیب : 3/315/5.

عنه صلی الله علیه و آله :منَ بَرَّ والِدَیهِ طُوبی لَهُ ، زادَ اللّهُ فی عُمرِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا أتَتهُ اُختٌ لَهُ مِن الرَّضاعَةِ ، ثُمّ جاءَ أخُوها فلَم یَصنَعْ بهِ ما صَنَعَ بها ، فقیلَ : صَنَعتَ باُختِهِ ما لَم تَصنَعْ بهِ و هُو رجُلٌ ! _: لأنّها کانَت أبَرَّ بأبِیها مِنهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رِضا اللّهِ فی رِضا الوالِدِ ، و سَخَطُ اللّهِ فی سَخَطِ الوالِدِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِرُّ الوالِدَینِ مِن أکرَمِ الطِّباعِ . (4)

عنه علیه السلام :بِرُّ الوالِدَینِ أکبَرُ فَریضَةٍ . (5)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ کانَ مِن دُعائهِ لأبَوَیهِ _: اللّهُمّ اجعَلْنی أهابُهُما هَیبَةَ السُّلطانِ العَسُوفِ ، و أبَرُّهُما بِرَّ الاُمِّ الرَّؤوفِ ، و اجعَلْ طاعَتی لِوالِدَیَّ و بِرِّی بهِما أقَرَّ لِعَینَیَّ مِن رَقدَةِ الوَسنان ، و أثلَجَ لِصَدری مِن شِربَةِ الظَّمآنِ ؛ حتّی اُوثِرَ علی هَوایَ هَواهُما . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به پدر و مادرش نیکی کند، خوشا به حالش، خداوند عمرش را زیاد کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی خواهر رضاعی ایشان نزد آن حضرت آمد و ایشان نسبت به او احترام زیادی قائل شد. و چون برادر او آمد رفتاری را که با خواهرش کرد با او نکرد در جواب این سؤال : رفتاری را که با خواهرش کردید، با او که یک مرد است نکردید؟ _فرمود : چون خواهرش بیشتر از او به پدرش نیکی می کرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشنودی خدا در خشنودی پدر است و ناخشنودی خدا در ناخشنودی پدر.

امام علی علیه السلام :نیکی به پدر و مادر، از ارجمندترین خصلت هاست.

امام علی علیه السلام :نیکی به پدر و مادر، بزرگترین وظیفه است.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا برای والدین خود _گفت : بار خدایا! مرا چنان گردان که از پدر و مادرم بترسم، مانند ترسیدن از سلطان بی رحم و با آنان مثل یک مادر مهربان خوشرفتار باشم و فرمانبرداری و نیکو کاریم به آنان را برای دیدگانم لذّت بخش تر از خوابی قرار ده که شخص بسیار خسته خواب گرفته از آن می برد و برای سینه ام گواراتر از نوشیدن آبی که تشنه کام می نوشد، تا خواسته آنان را بر خواسته خود برگزینم.

ص :490


1- الترغیب و الترهیب : 3/ 317/17.
2- بحار الأنوار : 74/82/85.
3- الترغیب و الترهیب : 3/322/30.
4- بحار الأنوار : 77/212/1.
5- . غرر الحکم : 4423.
6- الصحیفة السجّادیّة: الدعاء 24 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «و بالوالِدَیْنِ إحْسانا» _: الإحسانُ أن تُحسِنَ صُحبَتَهُما ، و أن لا تُکَلِّفَهُما أن یَسألاکَ شَیئا مِمّا یَحتاجانِ إلَیهِ و إن کانا مُستَغنِیَینِ . (1)

عنه علیه السلام :بَرُّوا آباءکُم یَبَرَّکُم أبناؤکُم . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ......... أمَرَ بِالشُّکرِ لَهُ و لِلوالِدَین ، فمَن لَم یَشکُرْ والِدَیهِ لَم یَشکُرِ اللّهَ . (3)

4140 - الحَثُّ عَلی بِرِّ الوالِدَینِ وإن کانا فاجِرَینِ
4140 - ترغیب به نیکی به پدر و مادر و اطاعت از آنان هرچند بد باشند

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ثَلاثٌ لَم یَجعَلِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لأحَدٍ فیهِنَّ رُخصَةً : أداءُ الأمانَةِ إلَی البَرِّ و الفاجِرِ ، و الوَفاءُ بِالعَهدِ للبَرِّ و الفاجِرِ ، و بِرُّ الوالِدَینِ بَرَّینِ کانا أو فاجِرَینِ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :بِرُّ الوالِدَینِ واجِبٌ ، فإن کانا مُشرِکَینِ فلا تُطِعْهُما و لا غَیرَهُما فی المَعصیَةِ ؛ فإنّهُ لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَةِ الخالِقِ . (5)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و به پدر و مادر نیکی کنید» _فرمود : نیکی کردن، این است که با آنان خوشرفتاری کنی و اجازه ندهی که مجبور شوند آنچه را نیاز دارند اظهار کنند و از تو بخواهند، اگر چه بی نیاز باشند [بلکه پیش از آنکه مجبور به اظهار نیاز خود شوند آن را برطرف ساز].

امام صادق علیه السلام :با پدرانتان خوش رفتار باشید، تا فرزندانتان با شما خوشرفتاری کنند.

امام رضا علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ ......... به سپاسگزاری از خود و پدر و مادر فرمان داده است. پس هر که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، از خداوند سپاسگزاری نکرده است.

4140

ترغیب به نیکی به پدر و مادر و اطاعت از آنان هرچند بد باشند

امام باقر علیه السلام :سه چیز است که خداوند عزّ و جلّ درباره هیچ یک از آنها اجازه مخالفت نداده است: برگرداندن امانت به صاحبش نیک باشد یا بد، وفای به عهد با نیک و بد ، و نیکی به (اطاعت از) پدر و مادر، نیک باشند یا بد.

امام صادق علیه السلام :نیکی به (اطاعت از) پدر و مادر واجب است، اما اگر مشرک بودند، در کار معصیت، از آنان و از هیچ کس دیگری اطاعت نکن؛ زیرا در معصیت خالق، از هیچ مخلوقی اطاعت نباید کرد.

ص :491


1- الکافی : 2/157/1.
2- بحار الأنوار : 74/65/31.
3- الخصال : 156/196.
4- بحار الأنوار: 74/56/15.
5- الخصال : 608/9.

عنه علیه السلام_ لِرجُلٍ کانَ أبَواهُ مِن المُخالِفینَ _: بَرَّهُما کما تَبَرُّ المُسلمَینِ مِمّن یَتَولاّنا . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :بِرُّ الوالِدَینِ واجِبٌ و إن کانا مُشرِکَینِ، و لا طاعَةَ لَهُما فی مَعصِیَةِ الخالِقِ . (2)

4141 - الحَثُّ عَلی بِرِّ الوالِدَینِ بَعدَ مَوتِهِما
4141 - ترغیب به نیکی کردن به پدر و مادر بعد از مرگ آنان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَیّدُ الأبرارِ یَومَ القِیامَةِ رجُلٌ بَرَّ والِدَیهِ بَعدَ مَوتِهِما . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لِرجُلٍ _: و والِدَیکَ فأطِعْهُما و بَرَّهُما حَیَّینِ کانا أو مَیِّتَینِ ، و إن أمَراکَ أن تَخرُجَ مِن أهلِکَ و مالِکَ فافعَلْ ؛ فإنّ ذلکَ مِن الإیمانِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن بِرِّ الوالِدَینِ بَعدَ مَوتِهِما _: نَعَم ، الصَّلاةُ عَلَیهِما ، و الاستِغفارُ لَهُما ، و إنفاذُ عَهدِهِما مِن بَعدِهِما ، و صِلَةُ الرَّحِمِ الّتی لا تُوصَلُ إلاّ بِهِما ، و إکرامُ صَدیقِهِما . (5)

امام صادق علیه السلام_ به مردی که پدرش از مخالفان [شیعه] بود _فرمود : با آنان خوشرفتاری کن، همان گونه که با مسلمانان دوستدار ما خوشرفتاری می کنی.

امام رضا علیه السلام :نیکی به (اطاعت از) پدر و مادر واجب است اگر چه مشرک باشند، ولی در معصیت خالق از آنان نباید اطاعت کرد.

4141

ترغیب به نیکی کردن به پدر و مادر بعد از مرگ آنان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سَرورِ نیکوکاران در روز قیامت، مردی است که بعد از درگذشت پدر و مادر خود به آنان نیکی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به مردی _فرمود : پدر و مادرت را فرمان بَر و به آنان، زنده باشند یا مرده، نیکی کن و [حتی ]اگر دستور دادند خانواده و دارایی ات را رها کنی، این کار را بکن؛ زیرا که این جزئی از ایمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از نیکی کردن به پدر و مادر بعد از فوت آنان _فرمود : آری، دعا کردن برای آنها، آمرزش خواستن برایشان و اجرا کردن وصیت هایشان بعد از مرگ آنها وصله رحم کردن با خویشان آنها، و احترام گذاشتن به دوستان آنان.

ص :492


1- . بحار الأنوار : 74/56/14.
2- بحار الأنوار : 74/72/55.
3- . بحار الأنوار: 74/86/100.
4- الکافی : 2/158/2.
5- الترغیب و الترهیب : 3/323/32.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ العَبدَ لَیکونُ بارّا بِوالِدَیهِ فی حیاتِهِما ، ثُمّ یَموتانِ فلا یَقضی عَنهُما دُیونَهُما و لا یَستَغفِرُ لَهُما فیَکتُبُهُ اللّهُ عاقّا . و إنّهُ لَیکونُ عاقّا لَهُما فی حیاتِهِما غَیرَ بارٍّ بِهِما ، فإذا ماتا قَضی دَینَهُما و استَغفَرَ لَهُما فیَکتُبُهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بارّا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما یَمنَعُ الرّجُلَ مِنکُم أن یَبَرَّ والِدَیهِ حَیَّینِ أو مَیِّتَینِ : یُصَلِّی عَنهُما ، و یَتَصَدَّقُ عَنهُما ، و یَحِجُّ عَنهُما ، و یَصومُ عَنهُما ، فیکونُ الّذی صَنَعَ لَهُما ، و لَهُ مِثلُ ذلکَ ، فَیَزیدُهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ ببِرِّهِ و صِلَتِهِ خَیرا کَثیرا ؟! (2)

4142 - الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ
4142 - بهشت، زیر پای مادران است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ یُریدُ الجِهادَ و اُمُّهُ تَری مَنْعَهُ _: عِندَ اُمِّکَ قَرَّ ، و إنَّ لَکَ مِن الأجرِ عِندَها مِثلَ ما لَکَ فی الجِهادِ . (4)

امام باقر علیه السلام :یک وقت هست که بنده در زمان حیات پدر و مادر خود نسبت به آنان نیکوکار است، اما وقتی می میرند نه بدهی آنان را می پردازد و نه برایشان طلب آمرزش می کند،در این صورت خداوند او را نافرمان قلمداد می کند و یک وقت هم هست که بنده در زمان حیات پدر و مادر خود نا خلف و نافرمان است و به آنان نیکی نمی کند، اما وقتی مردند بدهی های آنها را می پردازد و برای ایشان آمرزش می طلبد. لذا خداوند عزّ و جلّ او را نیکو کار می نویسد.

امام صادق علیه السلام :چه مانعی دارد که یکی از شما به پدر و مادرش، زنده باشند یا مرده، نیکی کند.از طرف آنها نماز بخواند، از جانب آنها صدقه بدهد، از طرف آنها حج بگزارد و از طرف آنها روزه بگیرد، تا ثوابش هم به آنها برسد و هم به همان اندازه برای خودش ثواب منظور شود و خداوند عزّ و جلّ به واسطه نیکوکاری و صله او خیر و برکت فراوانی برایش بیفزاید؟

4142

بهشت، زیر پای مادران است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت ، زیر پای مادران است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که می خواست در جهاد شرکت کند اما مادرش مانع او می شد _فرمود : پیش مادرت بمان، با بودن در نزد او، همان اجری را داری که با شرکت در جهاد به دست می آوری.

ص :493


1- الکافی : 2/163/21.
2- الکافی : 2/159/7.
3- کنز العمّال : 45439.
4- کنز العمّال : 14569.

کنز العمّال عن عمر بن الخطّابِ:کُنّا مَع رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی جَبَلٍ فأشرَفنا علی وادٍ ، فرَأیتُ شابّا یَرعی غَنَما لَهُ أعجَبَنی شَبابُهُ ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، و أیُّ شابٍّ لَو کانَ شَبابُهُ فی سَبیلِ اللّهِ ؟ فقالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : یا عُمَرُ ، فلَعَلَّهُ فی بَعضِ سَبیلِ اللّهِ و أنتَ لا تَعلَمُ . ثُمّ دَعاهُ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا شابُّ ، هَل لَکَ مَن تَعُولُ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : مَن ؟ قال : اُمِّی ، فقالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : الْزَمْها فإنّ عِندَ رِجلَیها الجَنَّةَ . (1)

الترغیب و الترهیب عن معاویة بن جاهمة :إنّ جاهِمَة جاءَ إلی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ أرَدتُ أن أغزُوَ ، و قَد جِئتُ أستَشیرَک ، فقالَ : هَل لَکَ مِن اُمٍّ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : فالْزَمْها ؛ فإنّ الجَنَّةَ عِندَ رِجلِها . (2)

کنز العمّال_ به نقل از عمر بن خطّاب _: ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله روی کوهی بودیم و بر درّه ای مشرِف شدیم. جوانی را _ که از جوانیش مرا خوش آمد _ دیدم که گوسفندانش را می چرانید . عرض کردم: ای رسول خدا! عجب جوانی است، کاش جوانی او در راه خدا صرف می شد! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای عمر! شاید در راهی از راه های خدا باشد و تو ندانی. پیامبر صلی الله علیه و آله آن جوان را صدا زد و فرمود: ای جوان! آیا کسی هست که تو خرجی او را بدهی؟ عرض کرد: آری. فرمود: چه کسی؟عرض کرد: مادرم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: او را داشته باش (در خدمتش باش)؛ زیرا بهشت پیش پاهای اوست.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از معاویة بن جاهمه _: جاهمه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد اجازه جهاد خواست . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : آیا مادری داری؟ عرض کرد: آری. فرمود: پس، در خدمتش باش؛ زیرا بهشت پیش پای اوست. (3)

ص :494


1- کنز العمّال : 11760.
2- [ قال صاحب الترغیب و الترهیب :] رواه ابن ماجة و النَّسائیّ و اللّفظُ له و الحاکم ، و قال : صحیح الإسناد . و رَواه الطَّبرانیّ بإسناد جیّد ، و لفظه قال : أتَیتُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله أستَشیرُهُ فی الجِهادِ ، فقالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : أ لَکَ والِدانِ ؟ قلتُ : نَعَم ، قالَ : اِلزَمْهُما ؛ فإنَّ الجَنَّةَ تَحتَ أرجُلِهِما . (الترغیب و الترهیب : 3/316/11 ، 12) .
3- این حدیث را ابن ماجه و نسائی با لفظ خود و حاکم روایت کرده اند و حاکم گفته است: سندش درست است. طبرانی آن را با سلسله سندی نیکو این گونه روایت کرده : آن مرد گفت: خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم تا درباره شرکت در جهاد از ایشان نظر خواهی کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا پدر و مادرت زنده اند؟ عرض کردم: آری. فرمود: پیش آنان بمان ؛ زیرا بهشت زیر پاهای آن دو است.

کنز العمّال عن عائشة :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : بَینا أنا فی الجَنَّةِ إذ سَمِعتُ قارئا ، فقُلتُ : مَن هذا ؟ قالوا : حارِثَةُ بنُ النُّعمانِ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کذلکَ البِرُّ ، کذلکَ البِرُّ ، و کانَ أبَرَّ النّاسِ باُمِّهِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدین علیه السلام :جاءَ رَجلٌ إلی النبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ما مِن عَمَلٍ قَبیحٍ إلاّ قَد عَمِلتُهُ ، فهَل لِی مِن تَوبَةٍ ؟ فقالَ لهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فهَل مِن والِدَیکَ أحَدٌ حَیٌّ ؟ قالَ : أبی ، قالَ : فاذهَبْ فَبَرَّهُ . قالَ : فلَمّا ولّی ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَو کانَت اُمُّهُ! (2)

عنه علیه السلام :أمّا حَقُّ اُمِّکَ فأن تَعلَمَ أنّها حَمَلَتکَ حَیثُ لا یَحتَمِلُ أحَدٌ أحَدا، و أعطَتکَ مِن ثَمَرَةِ قَلبِها ما لا یُعطی أحَدٌ أحَدا ، و وَقَتکَ بجَمیعِ جَوارِحِها ، و لَم تُبالِ أن تَجوعَ و تُطعِمَکَ ، و تَعطَشَ و تَسقیَکَ ، و تَعری و تَکسوَکَ ، و تَضحی و تُظِلَّکَ ، وَ تهجُرَ النَّومَ لأجلِکَ ، و وَقَتکَ الحَرَّ و البَردَ ، لِتَکونَ لَها ، فإنّکَ لا تُطیقُ شُکرَها إلاّ بِعَونِ اللّهِ و تَوفیقِهِ . (3)

کنز العمّال_ به نقل از عایشه _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : در بهشت بودم که ناگاه صدای قاری ای را شنیدم. پرسیدم: این کیست؟ گفتند:حارثة بن نعمان. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این است نتیجه نیکی، این است نتیجه نیکی، او نیکو کارترین مردم نسبت به مادرش بود.

امام زین العابدین علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد به ایشان عرض کرد: هیچ کار زشتی نیست که نکرده باشم. آیا راه توبه و بازگشت برایم وجود دارد؟ حضرت فرمود : آیا از پدر و مادرت کسی زنده هست؟ عرض کردم: پدرم. فرمود: برو و به او نیکی کن. وقتی آن مرد رفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کاش مادرش می بود!

امام زین العابدین علیه السلام :و امّا حقّ مادرت بر تو ، این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس دیگری را حمل نمی کند و از میوه دلش، آن به تو داد که احدی به دیگری نمی دهد و تو را با تمام اعضایش حفظ کرد و اهمیتی نمی داد که خود گرسنه باشد، اما تو سیر باشی و خود تشنه باشد، اما تو را سیراب کند و خود برهنه باشد، اما تو را بپوشاند و خود در زیر آفتاب باشد، اما تو را سایه افکند و به خاطر تو خواب را بر خود حرام سازد و از گرما و سرما نگاهت دارد، تا تو را داشته باشد و از دست ندهد. بنا بر این، تو جز با کمک و توفیق الهی، از پس قدردانی او بر نمی آیی.

ص :495


1- کنز العمّال : 45937.
2- بحار الأنوار : 74/82/88.
3- بحار الأنوار : 74/6/1.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قالَ موسَی بنُ عِمرانَ : یا رَبِّ ، أوصِنی . قالَ : اُوصِیکَ بِی ، قالَ : فقالَ : رَبِّ أوْصِنی . قال : اُوصِیکَ بِی _ ثَلاثا _ قالَ : یا رَبِّ ، أوصِنی . قالَ : اُوصِیکَ باُمِّکَ ، قالَ : یا رَبِّ ، أوصِنی . قالَ : اُوصِیکَ باُمِّکَ ، قالَ : یا رَبِّ ، أوصِنی . قالَ : اُوصِیکَ بأبِیکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :جاءَ رجُلٌ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، مَن أبَرُّ ؟ قالَ : اُمَّکَ ، قالَ : ثُمّ مَن ؟ قالَ : اُمَّکَ ، قالَ : ثُمَّ مَن ؟ قالَ : اُمَّکَ ، قالَ : ثُمّ مَن ؟ قالَ : أباکَ . (2)

بصائر الدرجات عن إبراهیم بن مهزمٍ :خَرَجتُ مِن عِندِ أبی عبدِ اللّهِ علیه السلام لَیلَةً مُمسِیا فأتَیتُ مَنزِلی بِالمَدینَةِ و کانَت اُمِّی مَعی ، فوَقَعَ بَینی و بَینَها کَلامٌ فأغلَظتُ لَها .

فلَمّا أن کانَ مِن الغَدِ صَلَّیتُ الغَداةَ و أتَیتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام ، فلَمّا دَخَلتُ علَیهِ فقالَ لی مُبتَدئا : یا أبا مهزمٍ ، مالَکَ و لِلوالِدَةِ أغلَظتَ فی کلامِها البارِحَةَ ؟! أ ما عَلِمتَ أنّ بَطنَها مَنزِلٌ قَد سَکَنتَهُ ، و أنّ حِجرَها مَهدٌ قَد غَمَزتَهُ ، و ثَدیَها وِعاءٌ قد شَرِبتَهُ ؟ ! قالَ : قلتُ : بلی ، قالَ : فلا تَغلُظْ لَها . (3)

امام باقر علیه السلام :موسی بن عمران عرض کرد: پروردگار من! مرا سفارشی فرما. فرمود: تو را درباره خودم سفارش می کنم. عرض کرد: پروردگارا! مرا سفارشی فرما. فرمود: تو را درباره خودم سفارش می کنم . این جمله را سه بار فرمود. عرض کرد: پروردگارا! مرا سفارشی فرما. فرمود : تو را درباره مادرت سفارش می کنم. عرض کرد: پروردگارا! مرا سفارشی فرما. فرمود: تو را درباره مادرت سفارش می کنم. عرض کرد: پروردگارا! مرا سفارشی فرما. فرمود: تو را درباره پدرت سفارش می کنم.

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد: سپس به چه کسی؟ فرمود: به پدرت.

بصائر الدرجات_ به نقل از ابراهیم بن مهزم _: شبی دیر وقت از حضور امام صادق علیه السلام به منزل خود در مدینه رفتم. مادرم با من زندگی می کرد. میان من و او بگو مگویی شد و من نسبت به او تندی کردم.

صبح که شد نماز را خواندم و خدمت حضرت صادق علیه السلام رفتم. چون وارد شدم بی مقدّمه به من فرمود: ای ابا مهزم! چرا دیشب به مادرت درشت گویی کردی؟! مگر نمی دانی که شکم او منزلی بود که در آن آرام گرفته بودی و دامنش گهواره ای بود که در آن می غنودی و پستانش ظرفی بود که از آن می نوشیدی؟! عرض کردم: چرا. فرمود: پس با او درشتی مکن.

ص :496


1- مشکاة الأنوار : 281/848 .
2- الکافی : 2/159/9.
3- بصائر الدرجات : 243/3.

4143 - إیذاءُ الوالِدَینِ
4143 - آزردن پدر و مادر

الکتاب :

وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً کَرِیما» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مِن الکَبائرِ شَتمُ الرّجُلِ والِدَیهِ ، یسبُّ الرّجُلُ أبا الرّجُلِ فیسبُّ أباهُ ، و یسبُّ اُمَّهُ فیسبُّ اُمَّهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ أبی نَظَرَ إلی رجُلٍ و مَعَهُ ابنُهُ یَمشی و الابنُ مُتَّکِئٌ علی ذِراعِ الأبِ ، قالَ : فما کَلَّمَهُ أبی علیه السلام مَقتا لَهُ حتّی فارَقَ الدُّنیا . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ» _: هُو أدنَی الأذی حَرَّمَ اللّهُ فما فَوقَهُ . (4)

4143

آزردن پدر و مادر

قرآن:

«و پروردگارت مقرّر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر احسان کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالمندی رسیدند، به آنها [حتی ]افّ مگو و به آنان پرخاش مکن و با ایشان به شایستگی سخن گوی».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از گناهان کبیره است که انسان پدر و مادر خود را دشنام دهد، [به این صورت که ]انسان پدر کسی را دشنام دهد و او هم متقابلاً پدر وی را دشنام دهد، یا مادر کسی را دشنام دهد و در نتیجه آن شخص هم مادر وی را دشنام گوید.

امام باقر علیه السلام :پدرم مردی را دید که با پسرش راه می رفت و پسر به دست پدرش تکیه داده بود. پدرم علیه السلام از آن پسر چندان ناراحت شد، که تا زنده بود با او سخن نگفت.

امام باقر علیه السلام_ در تفسیر آیه «و به آن دو اُفّ مگو» _فرمود : این کمترین آزردن است که خداوند آن را و هرچه را بالاتر از آن است حرام کرد.

ص :497


1- . الإسراء : 23.
2- کنز العمّال : 45455.
3- . الکافی : 2/349/8.
4- بحار الأنوار : 74/78/76.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «إمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الکِبرَ ......... » _: إن أضجَراکَ فلا تَقُلْ لَهُما : اُفٍّ ، و لا تَنهَرْهُما إن ضَرَباکَ . (1)

عنه علیه السلام :أدنَی العُقوقِ : «اُفٍّ» ، و لَو عَلِمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ شَیئا أهوَنَ مِنهُ لَنَهی عَنهُ . (2)

عنه علیه السلام :لَو عَلِمَ اللّهُ شَیئا أدنی مِن «اُفٍّ» لَنَهی عَنهُ ، و هُو مِن أدنَی العُقوقِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» (4) _: لا تَملَأْ عَینَیکَ من النَّظَرِ إلَیهِما إلاّ بِرَحمَةٍ و رِقَّةٍ ، و لا تَرفَعْ صَوتَکَ فَوقَ أصواتِهِما ، و لا یَدَکَ فَوقَ أیدیهِما ، و لا تَقَدَّمْ قُدّامَهُما . (5)

عنه علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «و قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیما» _: إن ضَرَباک فَقُلْ لَهُما : غَفَرَ اللّهُ لَکُما . (6)

عنه علیه السلام_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : إنّ والِدی تَصَدَّقَ علَیَّ بدارٍ ثُمّ بَدا لَهُ أن یَرجِعَ فیها ......... _: بِئسَ ما صَنَعَ والِدُکَ ، فإن أنتَ خاصَمتَهُ فلا تَرفَعْ علَیهِ صَوتَکَ ، و إن رَفَعَ صَوتَهُ فاخفِضْ أنتَ صَوتَکَ . (7)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «در کنار تو به سالمندی رسیدند ......... » _فرمود : اگر تو را دلتنگ و آزرده ساختند، به آنان اُفّ مگو و اگر تو را زدند با آنها پرخاش مکن.

امام صادق علیه السلام :کمترین بی احترامی به پدر و مادر، «افّ» گفتن است و اگر خداوند عزّ و جلّ چیزی کمتر از آن سراغ داشت، بی گمان از آن نهی می کرد.

امام صادق علیه السلام :اگر خداوند چیزی کمتر از «اُفّ» گفتن سراغ داشت، حتماً از آن نهی می فرمود. اُفّ گفتن کمترین مرتبه بی احترامی نسبت به والدین است.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و از روی مهربانی، در برابر آنان خوار و فروتن باش» _فرمود : نگاهت را جز از سر مهر و دلسوزی به آنان خیره مکن و صدایت را از صدای آنها بلندتر مگردان و رو دست آنها نیز بلند نشو و از آنها جلو نَیُفت.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و به آن دو به شایستگی سخن بگو» _فرمود : اگر تو را کتک زدند، بگو: خدا شما را بیامرزد.

امام صادق علیه السلام_ به مردی که عرض کرد: پدرم به من خانه ای بخشیده و حالا از تصمیمش برگشته می خواهد آن را پس بگیرد ......... _فرمود : پدرت بد کاری کرده است. اما اگر با او بگو مگو کردی، صدایت را روی او بلند نکن و اگر او صدایش را بلند کرد، تو صدایت را پایین بیاور.

ص :498


1- الکافی : 2/158/1.
2- الکافی : 2/348/1.
3- الکافی : 2/349/7.
4- الإسراء : 24 .
5- الکافی : 2/158/1.
6- الکافی : 2/158/1.
7- وسائل الشیعة : 18/224/2.

4144 - عُقوقُ الوالِدَینِ
4144 - نافرمانی پدر و مادر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :_ مِن کِتابٍ لَهُ إلی أهلِ الیَمَنِ _: إنّ أکبَرَ الکبائرِ عندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ : الإشراکُ باللّهِ ، و قَتلُ النَّفسِ المُؤمنَةِ بغَیرِ الحَقِّ ، و الفِرارُ فی سَبیلِ اللّهِ یَومَ الزَّحفِ ، و عُقوقُ الوالِدَینِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یُقالُ لِلعاقِّ : اِعمَلْ ما شِئتَ فإنّی لا أغفِرُ لَکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِثنَتانِ یُعَجِّلُهُما اللّهُ فی الدُّنیا : البَغیُ و عُقوقُ الوالِدَینِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عُقوقُ الوالِدَینِ مِن الکَبائرِ ؛ لأنَّ اللّهَ تعالی جَعَلَ العاقَّ عَصِیّا شَقِیّا . (4)

عنه علیه السلام :الذُّنوبُ الّتی تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ . (5)

4144

نافرمانی پدر و مادر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در نامه ای به اهل یمن _فرمود : بزرگترین گناهان کبیره نزد خداوند در روز قیامت: شرک ورزیدن به خداست و به ناحق کشتن انسان مؤمن و فرار از میدان جنگ در راه خدا و نافرمانی از پدر و مادر.

پیامبر خدا علیه السلام :به فرزند نافرمان گفته می شود: هر کار [عبادی ]که می خواهی بکن که من تو را نمی آمرزم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو کار است که خداوند در همین دنیا کیفرش را می دهد: تعدّی کردن و نافرمانی والدین.

امام صادق علیه السلام :نافرمانی والدین از گناهان کبیره است؛ زیرا خداوند متعال فرزند نافرمان را عصیانگر بدبخت قرار داده است.

امام صادق علیه السلام :[از جمله] گناهانی که فضا را تیره و تار می سازد نافرمانی پدر و مادر است.

ص :499


1- الترغیب و الترهیب : 3/327/4.
2- بحار الأنوار : 74/80/82.
3- . کنز العمّال : 45458.
4- علل الشرائع : 479/2.
5- بحار الأنوار : 74/74/61 .

عنه علیه السلام :أیُّما رجُلٍ دَعا علی وَلَدِهِ أورَثَهُ الفَقرَ . (1)

(2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حَرَّم اللّهُ عُقوقَ الوالِدَینِ لِما فیهِ مِن الخُروجِ مِن التَّوفیقِ لِطاعَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ، و التَّوقیرِ لِلوالِدَینِ و تَجَنُّبِ کُفرِ النِّعمَةِ ، و إبطالِ الشُّکرِ ، و ما یَدعو مِن ذلکَ إلی قِلَّةِ النَّسلِ و انقِطاعِهِ، لِما فی العُقوقِ مِن قِلَّةِ تَوقیرِ الوالِدَینِ و العِرفانِ بِحَقِّهِما ، و قَطعِ الأرحامِ ، و الزُّهدِ مِن الوالِدَینِ فی الوَلَدِ ، و تَرکِ التَّربیَةِ بعِلَّةِ تَرکِ الوَلَدِ بِرَّهُما . (3)

نزهة الناظر عن یحیی بن عبد الحمید الحمانی :سَمِعتُ أبَا الحسن علیه السلام یَقولُ لِرَجلٍ ذمَّ إلَیه وَلَدا له، فقالَ لَه: العقوق ثَکَلُ مَن لَم یُثکَل . (4)

الإمامُ الهادی علیه السلام :العُقوقُ یُعقِبُ القِلَّةَ ، و یُؤَدّی إلَی الذِّلَّةِ . (5)

امام صادق علیه السلام :هر مردی که فرزند خود را نفرین کند، مبتلا به فقر می شود.

امام رضا علیه السلام :خداوند نافرمانی پدر و مادر را از این جهت حرام فرموده است که موجب از دست دادن توفیق طاعت خداوند عزّ و جلّ و بی احترامی به پدر و مادر و ناسپاسی نعمت و نا شکری و کم شدن نسل و قطع شدن آن می شود ؛ زیرا نافرمانی والدین سبب می گردد که به پدر و مادر احترام گذاشته نشود، حقّ و حقوق آنها شناخته نشود، پیوندهای خویشاوندی قطع گردد، پدر و مادر به داشتن فرزند بی رغبت شوند و به علّت نیکی نکردن و فرمان نبردنِ فرزند از پدر و مادر، آنان نیز کار تربیت او را رها سازند.

نزهة الناظر :یحیی بن عبد الحمید حمانی می گوید: شنیدم که امام هادی علیه السلام به مردی که فرزندش را نزد او نکوهش می کرد، فرمود: عاق کردن، از دست دادن فرزندی است که نمُرده است .

امام هادی علیه السلام :نافرمانی والدین، تنگدستی می آورد و به ذلّت می کشاند.

ص :500


1- بحار الأنوار : 104/99/77.
2- (انظر) الدعاء : باب 1212.
3- بحار الأنوار : 74/74/66.
4- . نزهة الناظر : 140/14 .
5- بحار الأنوار : 74/84/95.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :جُرأةُ الوَلَدِ علی والِدِهِ فی صِغَرِهِ تَدعو إلَی العُقوقِ فی کِبَرِهِ . (1)

(2)

4145 - مِن العُقوقِ
4145 - از جمله نافرمانی پدر و مادر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن حَقِّ الوالِدِ علی وَلدِهِ _: لا یُسَمِّیهِ باسمِهِ ، و لا یَمشی بَینَ یَدَیهِ ، و لا یَجلِسُ قَبلَهُ ، و لا یَستَسِبُّ لَهُ . (3)

امام عسکری علیه السلام :گستاخی فرزند بر پدرش در خردسالی، به نافرمانی او در بزرگسالی می انجامد.

4145

از جمله نافرمانی پدر و مادر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که پدر و مادر خود را اندوهگین کند، آنان را عاقّ کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بالاتر از هر بی احترامی به پدر و مادر بی احترامی ای هست، تا اینکه شخص یکی از والدین خود را بکشد و چون چنین کرد دیگر بی احترامی ای بالاتر از آن نیست.

امام صادق علیه السلام :و از جمله نافرمانی از والدین آن است که انسان به آنان خیره نگاه کند.

امام صادق علیه السلام :هرکه به پدر و مادر خود که به او ستم کرده اند کینه توزانه نگاه کند، خداوند هیچ نمازی از او نپذیرد.

4146 - حَقُّ الوالِدِ عَلَی الوَلَدِ
4146 - حقّ پدر بر فرزند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أحزَنَ والِدَیهِ فَقَد عَقَّهُما . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فَوقَ کُلِّ عُقوقٍ عُقوقا حتّی یَقتُلَ الرّجُلُ أحَدَ والِدَیهِ ، فإذا فَعَلَ ذلکَ فلَیسَ فَوقَهُ عُقوقٌ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مِن العُقوقِ أن یَنظُرَ الرّجُلُ إلی والِدَیهِ فیُحِدَّ النَّظَرَ إلَیهِما . (6)

عنه علیه السلام :مَن نَظَرَ إلی أبَویهِ نَظَرَ ماقِتٍ و هُما ظالِمانِ لَهُ ، لَم یَقبَلِ اللّهُ لَهُ صَلاةً . (7)

4146

حقّ پدر بر فرزند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از حقّ پدر بر فرزندش _فرمود : او را به اسم صدا نزند، جلوتر از او راه نرود، پیش از او ننشیند و برایش دشنام نخرد.

ص :501


1- تحف العقول : 489.
2- (انظر) الذَّنْب : باب 1388. وسائل الشیعة : 15 / 216 باب 104.
3- الکافی : 2/159/5.
4- کنز العمّال : 45537.
5- الکافی : 2/348/4.
6- الکافی : 2/349/7.
7- بحار الأنوار : 74/61/26.

عنه صلی الله علیه و آله :مِن حَقِّ الوالِدِ علی وَلَدِهِ أن یَخشَعَ لَهُ عِندَ الغَضَبِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ لِلوَلَدِ علَی الوالِدِ حَقّا ، و إنَّ لِلوالِدِ علَی الوَلَدِ حَقّا ؛ فحَقُّ الوالِدِ علَی الوَلَدِ أن یُطیعَهُ فی کُلِّ شیءٍ إلاّ فی مَعصیَةِ اللّهِ سبحانَهُ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :أمّا حَقُّ أبیکَ فأن تَعلَمَ أنّهُ أصلُکَ و أنّهُ لَولاهُ لَم تَکُن ، فَمهما رَأیتَ فی نَفسِکَ مِمّا یُعجِبُکَ فاعلَمْ أنّ أباکَ أصلُ النِّعمَةِ علَیکَ فیهِ ، فاحمَدِ اللّهَ و اشکُرْهُ علی قَدرِ ذلکَ ، و لا قُوَّة إلاّ باللّهِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَجِبُ لِلوالِدَینِ علَی الوَلَدِ ثَلاثَةُ أشیاءَ : شُکرُهُما علی کُلِّ حالٍ ، و طاعَتُهُما فیما یَأمُرانِهِ و یَنهَیانِهِ عَنهُ فی غَیرِ مَعصیَةِ اللّهِ ، و نَصیحَتُهُما فی السِّرِّ و العَلانِیَةِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله حقوق پدر بر فرزندش، این است که در هنگام خشمِ پدر، در برابرش خشوع کند.

امام علی علیه السلام :فرزند را بر پدر حقّی است و پدر را بر فرزند حقّی. حقّ پدر بر فرزند این است که بجز در معصیت خدا، در هر امری از او اطاعت کند.

امام زین العابدین علیه السلام :اما حقّ پدرت این است که بدانی اصل و ریشه تو اوست ؛ زیرا اگر او نبود تو هم نبودی، پس هر خصلت خوشایندی که در خود دیدی بدان که ریشه آن نعمت در وجود تو، پدرت می باشد. بنا بر این، خدا را بستای و برای آن نعمت از پدرت سپاسگزار باش ، و نیرویی جز نیروی خدا نیست .

امام صادق علیه السلام :پدر و مادر را بر فرزند سه حق است: در همه حال شکرگزار آنان باشد، در هر چه به او امر و نهی می کنند، بجز در معصیت خدا، اطاعتشان کند و در نهان و آشکار خیر خواه آنان باشد.

ص :502


1- کنز العمّال : 45512.
2- نهج البلاغة : الحکمة 399.
3- بحار الأنوار : 74/6/1.
4- تحف العقول : 322.

4147 - اعتِبارُ الوَلَدِ ومالِهِ لِأبیهِ
4147 - فرزند و دارایی او از آنِ پدر اوست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ جاءَ إلَیهِ یُخاصِمُهُ _: أنتَ و مالُکَ لأبیکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : إنّ أبی یُریدُ أن یَستَبیحَ مالی _: أنتَ و مالُکَ لأبیکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : إنّ أبی غَصَبنی مالی _: أنتَ و مالُکَ لأبیکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ قالَ لَهُ : إنّ لی مالاً و عِیالاً و إنَّ لأبی مالاً و عِیالاً و هُو یُریدُ أن یَأخُذَ مالی _: أنتَ و مالُکَ لأبیکَ . (4)

الکافی عن الحسینِ بنِ أبی العلاءِ :قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام ما یَحِلُّ للرّجُلِ مِن مالِ وَلَدِهِ؟ قالَ : قُوتُهُ بغَیرِ سَرَفٍ إذا اضطُرَّ إلَیهِ . فقلتُ لَهُ : فقَولُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله للرّجُلِ الّذی أتاهُ فقَدَّمَ أباهُ فقالَ لَهُ : «أنتَ و مالُکَ لأبیکَ» ؟

فقال : إنّما جاءَ بأبیهِ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : یا رسولَ اللّهِ، هذا أبی و قد ظَلَمَنی مِیراثی مِن اُمِّی، فأخبرَهُ الأبُ أنّهُ قَد أنفَقَهُ علَیهِ و علی نَفسِهِ ، فقالَ : «أنتَ و مالُکَ لأبیکَ» و لَم یَکُن عِندَ الرّجُلِ شیءٌ، أ فکانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَحبِسُ الأبَ لِلابنِ؟! (5)

4147

فرزند و دارایی او از آنِ پدر اوست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که از پدر خود نزد آن حضرت به شکایت آمده بود _فرمود : تو و دارایی ات از آنِ پدرت هستید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که به ایشان عرض کرد: پدرم می خواهد مال مرا از آنِ خود کند _فرمود : تو و مال تو از آنِ پدرت هستید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که به ایشان عرض کرد: پدرم دارایی مرا غصب کرده است _فرمود : خودت و دارایی ات از آنِ پدرت هستید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که به ایشان عرض کرد: من برای خود مال و عیالی دارم و پدرم نیز برای خودش مال و عیالی دارد و حالا می خواهد اموال مرا بگیرد _فرمود : هم خودت و هم اموالت از آنِ پدرت هستید.

الکافی_ به نقل از حسین بن ابی علاء _به امام صادق علیه السلام عرض کردم : چه مقدار از مال فرزند برای پدر حلال است؟ حضرت فرمود : هرگاه ناچار شود، می تواند به اندازه خوراک روزانه خود، به شرطی که در حدّ اسراف نباشد، بردارد. عرض کردم: پس، فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله چیست که وقتی شخصی پدر خود را پیش آن حضرت [به دادخواهی ]آورد، پیامبر فرمود: «خودت و دارایی ات از آنِ پدرت هستید»؟

امام علیه السلام فرمود: او پدر خود را پیش پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و گفت: ای رسول خدا! این پدر من حقّ مرا از ارثیه مادرم نمی دهد و پدرش به رسول خدا عرض کرد: آن را خرج او و خودش کرده است. در این جا بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «تو و دارایی ات از آنِ پدرت هستید»، و آن مرد چیزی نداشت [که به پسرش بدهد چون همه را خرج او و خودش کرده بود]. آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله باید پدر را به دلیل اعتراض فرزند بازداشت می کرد؟!

ص :503


1- کنز العمّال : 45932.
2- کنز العمّال : 45933.
3- کنز العمّال : 45941.
4- کنز العمّال : 45942.
5- الکافی : 5/136/6.

4148 - حَقُّ الوَلَدِ عَلَی الوالِدِ
4148 - حقّ فرزند بر پدر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَقُّ الوَلَدِ علی والِدِهِ أن یُعَلِّمَهُ الکِتابَةَ ، و السِّباحَةَ ، و الرِّمایَةَ ، و أن لا یَرزُقَهُ إلاّ طَیِّبا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :حَقُّ الوَلدِ علی والِدِهِ أن یُحَسِّنَ اسمَهُ ، و یُزَوِّجَهُ إذا أدرَکَ ، و یُعَلِّمَهُ الکِتابَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن حَقِّ الوَلَدِ علی والِدِهِ ثَلاثَةٌ : یُحَسِّنُ اسمَهُ ، و یُعَلِّمُهُ الکِتابَةَ ، و یُزَوِّجُهُ إذا بَلَغَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عن حَقِّ الوَلَدِ _: تُحَسِّنُ اسمَهُ و أدَبَهُ ، و تَضَعُهُ مَوضِعا حَسَنا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :حَقُّ الوَلَدِ علَی الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اسمَهُ ، و یُحَسِّنَ أدَبَهُ . (5)

4148

حقّ فرزند بر پدر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ فرزند بر پدرش این است که او را سواد و شنا و تیراندازی بیاموزد و جز روزی حلال خوراک او نکند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ فرزند بر پدرش این است که نام نیکو برایش انتخاب کند، هر وقت بالغ شد، او را همسر دهد، و بدو قرآن بیاموزد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله حقوق فرزند بر پدرش سه چیز است: برایش نام خوب انتخاب کند، سواد به او بیاموزد و هر گاه به سن بلوغ رسید، او را همسر دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از حقّ فرزند _فرمود : نام نیکو بر او بگذاری و خوب تربیتش کنی و شغل و حرفه خوبی به او بیاموزی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ فرزند بر پدر این است که نام خوبی برایش انتخاب کند، و او را نیکو تربیت کند.

ص :504


1- کنز العمّال : 45340.
2- کنز العمّال : 45191.
3- مکارم الأخلاق : 1/474/1627.
4- بحار الأنوار : 74/85/99.
5- کنز العمّال : 45192.

عنه صلی الله علیه و آله :حَقُّ الوَلَدِ علی والِدِهِ أنْ یُحَسِّنَ اسمَهُ ، و یُحَسِّنَ مَوضِعَهُ ، و یُحَسِّنَ أدَبَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن بَلَغَ وَلدُهُ النِّکاحَ و عِندَهُ ما یُنکِحُهُ فلَم یُنکِحْهُ ثُمّ أحدَثَ حَدَثا فالإثمُ علَیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ وَلَدَهُ علی بِرِّهِ ، و هُو أن یَعفُوَ عَن سَیّئتِهِ ، و یَدعُوَ لَهُ فیما بَینَهُ و بَینَ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :رَحِمَ اللّهُ والِدا أعانَ وَلَدَهُ علی بِرِّهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَقُّ الوَلَدِ علَی الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اسمَهُ ، و یُحَسِّنَ أدَبَهُ ، و یُعَلِّمَهُ القرآنَ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَجِبُ للوَلَدِ علی والِدِهِ ثَلاثُ خِصالٍ : اختِیارُهُ لِوالِدَتِهِ ، و تَحسینُ اسمِهِ ، و المُبالَغَةُ فی تَأدیبِهِ . (6)

عنه علیه السلام :بِرُّ الرّجُلِ بوَلَدِهِ ، بِرُّهُ بوالِدَیهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ فرزند بر پدرش این است که نام خوب بر او بنهد و حرفه خوبی به او بیاموزد و خوب تربیتش کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که فرزندش به سنّ ازدواج برسد و توانایی مالی داشته باشد که او را همسر دهد و ندهد و از آن فرزند خطایی سر زند، گناهش به گردن اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا رحمت کند کسی را که فرزندش را بر نیکی کردن به خود یاری رساند، بدین گونه که از گناه و خطای او در گذرد و به درگاه خدا برایش دعا کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدا رحمت کند پدری را که فرزندش را بر نیکی کردن به خود کمک کند.

امام علی علیه السلام :حقّ فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او گذارد، او را نیکو تربیت کند و بدو قرآن آموزد.

امام صادق علیه السلام :فرزند سه حق بر گردن پدرش دارد: مادر خوبی برایش انتخاب کند، نام نیکویی بر او بگذارد و در تربیت او بکوشد.

امام صادق علیه السلام :نیکی کردن مرد به فرزندش، نیکی کردن اوست به پدر و مادرش.

ص :505


1- کنز العمّال : 45193.
2- کنز العمّال : 45337.
3- بحار الأنوار : 104/98/70.
4- کنز العمّال : 45417.
5- نهج البلاغة : الحکمة 399.
6- بحار الأنوار : 78/236/67.
7- مکارم الأخلاق : 1/475/1633.

بحار الأنوار عنِ الإمامِ الصّادق علیه السلام_ لِرجُلٍ سَألَهُ : مَن أبَرُّ ؟ _: والِدَیکَ ، قالَ : قَد مَضَیا ، قالَ : بَرَّ وُلدَکَ . (1)

4149 - تَربِیَةُ الوَلَدِ
4149 - تربیت فرزند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أکرِموا أولادَکُم و أحسِنوا آدابَهُ_م . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أدِّبوا أولادَکُم علی ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبیِّکُم ، و حُبِّ أهلِ بَیتِهِ ، و قِراءةِ القرآنِ . (3)

کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما نَحَلَ والِدٌ وَلدَهُ أفضَلَ مِن أدَبٍ حَسَنٍ . (4)

«و فی خبر» عنه صلی الله علیه و آله :کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما نَحَلَ والِدٌ وَلدَهُ أفضَلَ مِن أدَبٍ حَسَنٍ . (5)

«و فی خبر» عنه صلی الله علیه و آله : ما وَرَّثَ والِدٌ ولدَهُ أفضَلَ مِن أدَبٍ . (6)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَلِّموا بَنیکُم الرَّمیَ ؛ فإنّهُ نِکایَةُ العَدُوِّ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :عَلِّموا أولادَکُم السِّباحَةَ و الرِّمایَةَ . (8)

بحار الأنوار :امام صادق علیه السلام به مردی که عرض کرد: به که نیکی کنم؟ فرمود : به پدر و مادرت، عرض کرد: آنها از دنیا رفته اند. فرمود: به فرزندت نیکی کن.

4149

تربیت فرزند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به فرزندان خود احترام بگذارید و آنها را نیکو تربیت کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندان خود را بر سه خصلت تربیت کنید: دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت او و خواندن قرآن.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هیچ پدری به فرزند خود چیزی بهتر از تربیت نیکو نبخشید.

و در خبری دیگر از آن حضرت آمده است: هیچ پدری ارثی با ارزش تر از ادب برای فرزند خود به جای نگذاشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پسران خود را تیراندازی بیاموزید؛ زیرا موجب پیروزی یافتن بر دشمن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به کودکان خود شنا و تیراندازی یاد دهید.

ص :506


1- بحار الأنوار : 104/98/69.
2- کنز العمّال : 45410.
3- کنز العمّال : 45409.
4- کنز العمّال : 45411.
5- کنز العمّال : 45411.
6- کنز العمّال : 45435.
7- کنز العمّال : 45341.
8- وسائل الشیعة : 12/247/13.

عنه صلی الله علیه و آله :مُرُوا أولادَکُم بِالصَّلاةِ و هُم أبناءُ سَبعِ سِنینَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الوَلَدُ سَیّدٌ سَبعَ سِنینَ ، و خادِمٌ سَبعَ سِنینَ، و وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ، فإن رضِیتَ مُکانَفَتَهُ لإحدی و عِشرینَ ، و إلاّ فاضرِبْ علی کَتِفِهِ ، قد أعذَرتَ إلَی اللّهِ فیهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُرُوا أولادَکُم بطَلَبِ العِلمِ . (3)

عنه علیه السلام :عَلِّموا صِبیانَکُم مِن عِلمنا ما یَنفَعُهُم اللّهُ بهِ؛ لا تَغلِبُ علَیهم المُرْجِئةُ بِرَأیِها . (4)

عنه علیه السلام :عَلِّموا صِبیانَکُمُ الصَّلاةَ، و خُذوهُم بها إذا بَلَغوا الحُلمَ . (5)

الإمام الباقر علیه السلام :إنّا نأمرُ صِبیانَنا بِالصَّلاةِ إذا کانوا بَنی خَمسِ سِنینَ ، فَمُروا صِبیانَکُم بِالصّلاةِ إذا کانوا بَنی سَبعِ سِنینَ ، و نَحنُ نأمُرُ صِبیانَنا بِالصَّومِ إذا کانوا بَنی سَبعِ سِنینَ بما أطاقُوا مِن صِیامِ الیَومِ فإن کانَ إلی نِصفِ النَّهارِ و أکثَرَ مِن ذلکَ أو أقلَّ فإذا غَلَبَهُمُ العَطَشُ و الغَرَثُ أفطَروا ؛ حتّی یَتَعوَّدوا الصَّومَ و یُطیقُوهُ ؛ فمُروا صِبیانَکُم إذا کانوا بنی تِسعِ سِنینَ بِالصوم ما استطاعوا مِن صِیامٍ الیوم ، فإذا غَلَبَهُم العَطَشُ أفطَروا . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کودکان خود را در هفت سالگی به نماز خواندن وا دارید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزند هفت سال سرور است، هفت سال نوکر و هفت سال وزیر و دستیار. اگر در بیست و یک سالگی از کمک کار بودن او راضی بودی که خوب و گر نه بر شانه او بزن (به حال خود رهایش کن) که تو درباره او نزد خداوند معذوری.

امام علی علیه السلام :فرزندان خود را به آموختن دانش وا دارید.

امام علی علیه السلام :از دانش ما به کودکان خود چیزی بیاموزید که خداوند به واسطه آن سودشان بخشد ؛ [فرقه ]مرجئه با آرای خود بر آنان چیره نشوند.

امام علی علیه السلام :به کودکان خود نماز یاد دهید و چون به سنّ بلوغ رسیدند، بر آن مؤاخذه شان کنید.

امام باقر علیه السلام :ما کودکان خود را وقتی پنج ساله شدند به خواندن نماز امر می کنیم و شما کودکانتان را وقتی هفت ساله شدند، به خواندن نماز وا دارید. ما کودکانمان را وقتی به سن هفت سالگی رسیدند امر می کنیم تا هر مقدار از روز را که می توانند روزه بگیرند نصف روز یا کمتر و یا بیشتر، و هر گاه تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد افطار کنند، تا بدین ترتیب به روزه گرفتن عادت کنند و توان آن را بیابند و شما نیز وقتی کودکانتان نُه ساله شدند به آنان دستور دهید تا هر مقدار از روز را که می توانند روزه بگیرند و هرگاه تشنگی بر آنان غلبه کرد روزه شان را باز کنند .

ص :507


1- کنز العمّال : 45324 .
2- کنز العمّال : 45338.
3- کنز العمّال : 45953.
4- وسائل الشیعة : 15/197/5.
5- غرر الحکم : 6305.
6- الکافی : 3/409/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الغُلامُ یَلعَبُ سَبعَ سِنینَ ، و یَتَعَلَّمُ الکِتابَ سَبعَ سِنینَ ، و یَتَعَلَّمُ الحَلالَ و الحَرامَ سَبعَ سِنینَ . (1)

عنه علیه السلام :بادِروا أحداثَکُم بِالحَدیثِ قَبلَ أن تَسبِقَکُم إلَیهِمُ المُرْجِئةُ . (2)

عنه علیه السلام :إنّا نأمُرُ صِبیانَنا بِالصِّیامِ إذا کانوا بَنی سَبعِ سِنینَ بما أطاقُوا مِن صِیامِ الیَومِ . (3)

(4)

4150 - عُقوقُ الوَلَدِ
4150 - بی احترامی به فرزند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَلزَمُ الوالِدَینِ مِن عُقوقِ الوَلَدِ ما یَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما مِن العُقوقِ . (5)

امام صادق علیه السلام :پسر باید هفت سال بازی کند، هفت سال سواد بیاموزد و هفت سال حلال و حرام را یاد بگیرد.

امام صادق علیه السلام :نوجوانان خود را، پیش از آنکه [فرقه ]مرجئه به سراغشان روند، حدیث بیاموزید.

امام صادق علیه السلام :ما کودکان خود را وقتی هفت ساله شدند، امر می کنیم تا هر مقدار از روز را که می توانند روزه بگیرند.

4150

بی احترامی به فرزند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همان گونه که فرزند نباید به والدین خود بی احترامی کند، والدین نیز نباید به او بی احترامی کنند.

ص :508


1- وسائل الشیعة : 12/247/12.
2- وسائل الشیعة : 12/247/14.
3- الکافی : 4/124/1.
4- (انظر) عنوان 295 «الصغر» ، 256 «الشباب». الأدب : باب 67 ، 68. العلم : باب 2872. العقل : باب 2779 حدیث 13749. المحجّة البیضاء : 5/124 «بیان الطریقة فی ریاضة الصبیان».
5- بحار الأنوار : 104/93/22.

عنه صلی الله علیه و آله :یَلزَمُ الوالِدَینِ مِن العُقوقِ لِوَلَدِهما _ إذا کانَ الوَلَدُ صالِحا _ ما یَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یَلزَمُ الوالِدَ مِن الحُقوقِ لِوَلَدِهِ ما یَلزَمُ الوَلَدَ مِن الحُقوقِ لوالِدِهِ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همچنان که فرزند نباید به والدین خود بی احترامی کند، پدر و مادر نیز نباید به فرزند خود _ اگر صالح باشد _ بی حرمتی روا دارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همچنان که پدر بر فرزند حقوقی دارد، فرزند را نیز بر پدر حقوقی است.

ص :509


1- بحار الأنوار : 74/70/45.
2- کنز العمّال : 45344 .

ص :510

556 - الولایة علی النّاس

556 - حکومت بر مردم

اشاره

(1)

(2)

ص :511


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 12 / 135 باب 45 «تحریم الولایة من قِبل الجائر». بحار الأنوار : 78 / 271 _ 277 «کتاب الصادق علیه السلام إلی والی الأهواز». بحار الأنوار : 77 / 126 «وصایا النّبیّ صلی الله علیه و آله لمعاذ بن جبل لمّا بعثه إلَی الیمن». کنز العمّال : 5 / 584 «کتاب الخلافة مع الإمارة».
2- انظر: عنوان 23 «الإمامة» ، 78 «الجند» 167 «الدولة» ، 252 «السیاسة». 493 «المُلک» ، 538 «الوزارة» ، 20 «الإمارة» ، 443 «القضاء بین النّاس». الحقّ : باب 908 ، الإمامة : باب 165 ، الفساد : باب 3155. الامتحان : باب 3586 حدیث 18660 ، 18662. الکسب : باب 3427 ، الظنّ : باب 2438. العهد : باب 2918 حدیث 14538.

4151 - أُولو الأمرِ
4151 - اولو الامر

الکتاب :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً» . (1)

مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلَّی فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظا» . (2)

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی حدیثٍ طویلٍ _: و أجری فِعلَ بَعضَ الأشیاءِ علی أیدی مَنِ اصطَفی مِن اُمَنائهِ ، و کانَ فِعلُهُم فِعلَهُ و أمرُهُم أمرَهُ ، کما قالَ اللّه تعالی : «مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أطاعَ اللّهَ» . (4)

4151

اولو الامر

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز فرمان برید. پس، هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و پیامبر او عرضه بدارید، این بهتر و نیک فرجامتر است».

«هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان برده است و هر کس روی گردان شود ما تو را برایشان نگهبان نفرستاده ایم».

«ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در یک روایت طولانی _فرمود : کار برخی امور را به دست امنای برگزیده خود جاری ساخت.بنا بر این، کار آنها کار اوست و فرمانشان فرمان او، چنان که خداوند متعال فرمود: «و هر که از پیامبر فرمان برَد، در حقیقت از خدا فرمان برده است».

ص :512


1- النساء : 59.
2- النساء : 80.
3- المائدة : 55.
4- الاحتجاج : 1/593/137 .

تفسیر المیزان عن ابنِ عبّاسٍ_ فی قَولِهِ تعالی: «إنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ و رَسُولُهُ و الَّذِینَ آمَنُوا ......... » _: نَزَلَت فی علیٍّ علیه السلام (1) . (2)

کمال الدین عن جابرٍ الجُعفیِّ :سمعتُ جابرَ بنَ عبدِ اللّهِ الأنصاریّ یقول : لَمّا أنزَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علی نَبیِّهِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله : «أطِیعُوا اللّهَ و أطِیعُوا الرَّسُولَ و اُولی الأمْرِ مِنْکُم» قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، عَرَفْنا اللّهَ و رَسولَهُ ، فمَن اُولو الأمرِ الّذینَ قَرَنَ اللّهُ طاعَتَهُم بطاعَتِکَ ؟

فقالَ علیه السلام : هُم خُلَفائی یا جابِرُ ، و أئمَّةُ المُسلِمینَ مِن بَعدی ، أوَّلُهُم علیُّ بنُ أبی طالِبٍ ، ثُمَّ الحَسَنُ ، و الحُسَینُ ، ثُمّ علیُّ بنُ الحُسَینِ ، ثُمّ محمّدُ بنُ علیٍّ المَعروفُ فی التَّوراةِ بِالباقِرِ ، و سَتُدرِکُهُ یا جابِرُ فإذا لَقِیتَهُ فأقرِئْهُ مِنّی السَّلامَ ، ثُمّ الصّادقُ جعفرُ بنُ محمّدٍ ، ثُمّ موسَی بنُ جعفرٍ ، ثُمّ علیُّ بنُ موسی ، ثمُّ محمَّدُ بنُ علیٍّ ، ثُمّ علیُّ بنُ محمّدٍ ، ثُمّ الحَسَنُ بنُ علیٍّ ، ثُمّ سَمِیِّی و کَنِیِّی حُجَّةُ اللّهِ فی أرضِهِ و بَقِیَّتُهُ فی عِبادِهِ ابنُ الحَسَنِ بنِ علیٍّ ، ذاکَ الّذی یَفتَحُ اللّهُ تعالی ذکرُهُ علی یَدَیهِ مَشارِقَ الأرضِ و مَغارِبَها ، ذاکَ الَّذی یَغیبُ عَن شِیعَتِهِ و أولیائهِ غَیبَةً لا یَثبُتُ فیها علَی القَولِ بإمامَتِهِ إلاّ مَنِ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ للإیمانِ .

قالَ جابِرٌ : فقلتُ له: یا رسولَ اللّهِ ، فَهل یَقَعُ لِشیعَتِهِ الانتِفاعُ بهِ فی غَیبَتِهِ ؟ فقالَ علیه السلام : إی و الّذی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّةِ ، إنَّهُم یَستَضِیؤونَ بِنورِهِ و یَنتَفِعونَ بوَلایَتِهِ فی غَیبَتِهِ کانتِفاعِ النّاسِ بِالشّمسِ و إن تَجَلَّلَها سَحابٌ . یا جابِرُ ، هذا مِن مَکنونِ سَرِّ اللّهِ و مَخزونِ عِلمِهِ فاکتُمهُ إلاّ عَن أهلِهِ . (3)

تفسیر المیزان_ به نقل از ابن عباس درباره آیه «ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند ......... » _: این آیه درباره علی علیه السلام نازل شد.

کمال الدین_ به نقل از جابر جعفی _: شنیدم جابر بن عبد اللّه انصاری می گفت: چون خداوند عزّ و جلّ آیه «خدا را اطاعت کنید و از پیامبر و اولیای امر خود نیز فرمان برید» را بر پیامبر خود محمّد صلی الله علیه و آله نازل کرد، عرض کردم: ای رسول خدا! خدا و رسول او برای ما معلوم است، اما اولیای امر که خداوند اطاعت از آنان را به اطاعت خود بسته است، چه کسانی هستند؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جابر! آنان همان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان بعد از من هستند.اولین آنها علی بن ابی طالب است، سپس حسن، بعد حسین، بعد علی بن حسین، بعد محمّد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو ای جابر او را درک خواهی کرد و هر گاه دیدارش کردی سلام مرا به او برسان. پس از او جعفر بن محمّد صادق است، سپس موسی بن جعفر، بعد علی بن موسی، آنگاه محمّد بن علی، بعد علی بن محمّد، بعد حسن بن علی و سپس همنام و هم کنیه من، حجّت خدا در زمین او و باقی مانده او در میان بندگانش، فرزند حسن بن علی . او کسی است که خداوندِ بلند نام به دست وی شرق و غرب عالم را فتح می کند؛ همان کسی که از شیعیان و دوستان خود غایب می شود، چنان غیبتی که بر عقیده به امامت او پا برجا نمانَد مگر کسی که خداوند دلش را به ایمان آزموده باشد.

جابر گفت: عرض کردم: ای رسول خدا! آیا در زمان غیبت او، شیعیان از وجودش بهره مند می شوند؟ فرمود: آری، به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت، آنان در زمان غیبت او از وجودش بهره مند می شوند و از نور ولایتش روشنی می گیرند همان گونه که مردم از خورشید پشت ابر بهره مند می شوند. ای جابر! این مطلب از رازهای نهفته خداوند و دانشِ پوشیده اوست. پس تو نیز آن را، جز از اهلش، پوشیده بدار.

ص :513


1- المیزان فی تفسیر القرآن: 6/22 ، و راجع ص 5 _ 25.
2- (انظر) الإمامة الخاصّة : باب 180.
3- کمال الدین : 253/3 .

قال العلاّمة الطباطبائیّ رضوان اللّه تعالی علیه فی الفصل الثانی عشر من کلام له فی المرابطة فی المجتمع الإسلامیّ ، ما نصّه :

من الذی یتقلّد ولایة المجتمع فی الإسلام؟ و ما سیرته؟

کان ولایة أمر المجتمع الإسلامیّ إلی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، و افتراض طاعته صلی الله علیه و آله علَی الناس و اتّباعه صریح القرآن الکریم ، قال تعالی : «و أطِیعوا اللّهَ و أطِیعوا الرَّسُولَ» (1) ، و قال تعالی : «لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بما أراکَ اللّهُ» (2) ، و قالَ تعالی : «النَّبِیُّ أوْلی بالمُؤمِنینَ مِنْ أنْفُسِهِم» (3) ، و قالَ تعالی : «قُلْ إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» (4) إلی غیر ذلک من الآیات الکثیرة التی یتضمّن کلّ منها بعض شؤون ولایته العامّة فی المجتمع الإسلامیّ أو جمیعها . و الوجه الوافی لغرض الباحث فی هذا الباب أن یطالع سیرته صلی الله علیه و آله و یمتلئ منه نظرا ، ثمّ یعود إلی مجموع ما نزلت من الآیات فی الأخلاق و القوانین المشرّعة فی الأحکام العبادیّة و المعاملات و السیاسات و سائر المرابطات و المعاشرات ؛ فإنّ هذا الدلیل المتّخَذ بنحو الانتزاع من ذوق التنزیل الإلهیّ له من اللسان الکافی و البیان الوافی ما لا یوجد فی الجملة و الجملَتین من الکلام البتّة . و ههنا نکتة اُخری یجب علَی الباحث الاعتناء بأمرها ، و هو أنّ عامّة الآیات _ المتضمّنة لإقامة العبادات و القیام بأمر الجهاد و إجراء الحدود و القصاص و غیر ذلک _ توجّه خطاباتها إلی عامّة المؤمنین دون النبیّ صلی الله علیه و آله خاصّة ، کقوله تعالی : «و أقِیموا الصَّلاةَ» (5) ، و قوله : «و أنْفِقوا فی سَبیلِ اللّهِ» (6) ، و قوله : «کُتِبَ علَیْکُمُ الصِّیامُ» (7) و قوله : «و لْتَکُن مِنْکُم اُمَّةٌ یَدْعُونَ إلَی الخَیْرِ و یَأمُرونَ بالمَعْروفِ و یَنْهَونَ عَنِ المُنْکَرِ» (8) و قوله : «و جاهِدوا فِی سَبیلِهِ» (9) و قوله : «و جاهِدوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ» (10) و قوله : «الزّانِیَةُ و الزّانِی فاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما» (11) ، و قوله : «و السّارِقُ و السّارِقَةُ فاقْطَعُوا أیْدِیَهُما» (12) ، و قوله : «و لَکُمْ فِی القِصاصِ حَیاةٌ» (13) ، و قوله : «و أقِیمُوا الشَّهادَةَ للّهِِ» (14) ، و قوله : «و اعْتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعا و لا تَفَرَّقوا» (15) ، و قوله : «أنْ أقِیموا الدِّینَ و لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ» (16) ، و قوله : «و ما مُحَمَّدٌ إلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أ فإنْ ماتَ أو قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أعْقابِکُمْ وَ من یَنقَلِبْ عَلی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیئا و سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرینَ» (17) إلی غیر ذلک من الآیات الکثیرة.

و یستفاد من الجمیع أنّ الدِّین صبغة اجتماعیّة حمله اللّه علَی الناس و لا یرضی لعباده الکفر ، و لم یُرِد إقامته إلاّ منهم بأجمعهم ؛ فالمجتمع _ المتکوّن منهم _ أمره إلیهم من غیر مزیّة فی ذلک لبعضهم و لا اختصاص منه ببعضهم ، و النبیّ و من دونه فی ذلک سواء ، قال تعالی : «أنّی لا اُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُم مِن ذَکَرٍ أو اُنْثی بَعْضُکُم مِنْ بَعْضٍ» (18) ، فإطلاق الآیة تدلّ علی أنّ التأثیر الطبیعیّ الذی لأجزاء المجتمع الإسلامیّ فی مجتمعهم مراعی عند اللّه سبحانه تشریعا کما راعاه تکوینا و أنّه تعالی لا یضیعه ، و قال تعالی : «إنَّ الأرْضَ للّهِ یُورِثُها مَن یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ و العاقِبَةُ للمُتَّقینَ» . (19) نعم ، لرسول اللّه صلی الله علیه و آله الدعوة و الهدایة و التربیة ، قال تعالی : «یَتْلُو عَلَیْهِم آیاتِهِ و یُزَکِّیهِم و یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ و الحِکْمَةَ» (20) ، فهو صلی الله علیه و آله المتعیّن من عند اللّه للقیام علی شأن الاُمّة و ولایة اُمورهم فی الدنیا و الآخرة و للإمامة لهم ما دام حیّا .

لکنّ الذی یجب أن لا یغفل عنه الباحث أنّ هذه الطریقة غیر طریقة السلطة الملوکیّة التی تجعل مال اللّه فیئا لصاحب العرش ، و عباد اللّه أرقّاء له یفعل بهم ما یشاء و یحکم فیهم ما یرید ، و لیست هی من الطرق الاجتماعیّة التی وضعت علی أساس التمتّع المادّیّ من الدیموقراطیّة و غیرها ؛ فإنّ بینها و بین الإسلام فروقا بیّنة مانعة من التشابه و التماثل .

و من أعظمها أنّ هذه المجتمعات لمّا بُنیت علی أساس التمتّع المادّیّ نفخت فی قالبها روح الاستخدام و الاستثمار ، و هو الاستکبار الإنسانیّ الذی یجعل کلّ شیء تحت إرادة الإنسان و عمله حتَّی الإنسان بِالنسبة إلَی الإنسان ، و یبیح له طریق الوصول إلیه و التسلّط علی ما یهواه و یأمله منه لنفسه . و هذا بعینه هو الاستبداد الملوکیّ فی الأعصار السالفة ، و قد ظهرت فی زیّ الاجتماع المدنیّ علی ما هو نصب أعیننا الیوم من مظالم الملل القویّة و إجحافاتهم و تحکّماتهم بِالنسبة إلَی الاُمم الضعیفة ، و علی ما هو فی ذکرنا من أعمالهم المضبوطة فی التواریخ .

فقد کان الواحد من الفراعنة و القیاصرة و الأکاسرة یُجری فی ضعفاء عهده بتحکّمه و لعبه کلّ ما یریده و یهواه ، و یعتذر _ لو اعتذر _ أنّ ذلک من شؤون السلطنة و لصلاح المملکة و تحکیم أساس الدولة ، و یعتقد أنّ ذلک حقّ نبوغه و سیادته ، و یستدلّ علیه بسیفه . کذلک إذا تعمّقتَ فی المرابطات السیاسیّة الدائرة بین أقویاء الاُمم و ضعفائهم الیوم وجدت أنّ التاریخ و حوادثه کرّت علینا و لن تزال تکرّ ، غیر أنّها أبدلت الشکل السابق الفردیّ بِالشکل الحاضر الاجتماعیّ ، و الروح هی الروح و الهوی هو الهوی . و أمّا الإسلام فطریقته بریئة من هذه الأهواء ، و دلیله السیرة النبویّة فی فتوحاته و عهوده .

و منها : أنّ أقسام الاجتماعات _ علی ما هو مشهود و مضبوط فی تاریخ هذا النوع _ لا تخلو عن وجود تفاضل بین أفرادها مؤدٍّ إلَی الفساد ؛ فإنّ اختلاف الطبقات بِالثروة أو الجاه و المقام المؤدّی بالأخرة إلی بروز الفساد فی المجتمع من لوازمها ، لکنّ المجتمع الإسلامیّ مجتمع متشابه الأجزاء لا تقدّم فیها للبعض علَی البعض ، و لا تفاضل و لا تفاخر و لا کرامة ، و إنّما التفاوت الذی تستدعیه القریحة الإنسانیّة و لا تسکت عنه إنّما هو فی التقوی و أمره إلَی اللّه سبحانه لا إلَی الناس ، قال تعالی : «یا أیُّها النّاسُ إنّا خَلَقْناکُم مِنْ ذَکَرٍ و اُنْثَی و جَعَلْناکُمْ شُعُوبا و قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إنّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أتْقاکُمْ» (21) ، و قالَ تعالی : «فاسْتَبِقوا الخَیْراتِ» (22) ؛ فالحاکم و المحکوم و الأمیر و المأمور و الرئیس و المرؤوس و الحرّ و العبد و الرجل و المرأة و الغنیّ و الفقیر و الصغیر و الکبیر فی الإسلام فی موقف سواء ، من حیث جریان القانون الدینیّ فی حقّهم ، و من حیث انتفاء فواصل الطبقات بینهم فی الشؤون الاجتماعیّة ، علی ما تدلّ علیه السیرة النبویّة علی سائرها السلام و التحیّة .

و منها : أنّ القوّة المجریة فی الإسلام لیست هی طائفة متمیّزة فی المجتمع بل تعمّ جمیع أفراد المجتمع ، فعلی کلّ فرد أن یدعو إلَی الخیر و یأمر بِالمعروف و ینهی عن المنکر ، و هناک فروق اُخر لا یخفی علَی الباحث المتتبّع .

هذا کلّه فی حیاة النبیّ صلی الله علیه و آله ، و أمّا بعده فالجمهور من المسلمین علی أنّ انتخاب الخلیفة الحاکم فی المجتمع إلَی المسلمین ، و الشیعة من المسلمین علی أنّ الخلیفة منصوص من جانب اللّه و رسوله ، وهم اثنا عشر إماما علَی التفصیل المودوع فی کتب الکلام .

و لکن علی أیّ حال ، أمر الحکومة الإسلامیّة بعد النبیّ صلی الله علیه و آله و بعد غیبة الإمام _ کما فی زماننا الحاضر _ إلَی المسلمین من غیر إشکال . و الذی یمکن أن یستفاد من الکتاب فی ذلک أنّ علیهم تعیین الحکّام فی المجتمع علی سیرة رسول اللّه صلی الله علیه و آله ؛ و هی سنّة الإمامة دون الملوکیّة و الإمبراطوریّة ، و السیر فیهم بحفاظة الأحکام من غیر تغییر ، و التولّی بِالشور فی غیر الأحکام من حوادث الوقت و المحلّ کما تقدّم . و الدلیل علی ذلک کلّه جمیع ما تقدّم من الآیات فی ولایة النبیّ صلی الله علیه و آله مضافة إلی قوله تعالی : «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (23) . (24)

مرحوم علاّمه طباطبایی _ رضوان اللّه تعالی علیه _ در فصل پانزدهم از گفتاری که پیرامون روابط اجتماعی در جامعه اسلامی دارد، می نویسد:

چه کسی عهده دار اداره جامعه در اسلام است و روش او چگونه است؟

اینکه زمام امر جامعه اسلامی به دست پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سپرده شده و اطاعت و پیروی از او بر مردم واجب و لازم می باشد، مطلبی است که قرآن کریم بدان تصریح دارد. خداوند متعال می فرماید: «و از خدا اطاعت کنید و از پیامبر فرمان برید» و می فرماید: «تا میان مردم بر اساس آنچه خدا به تو نمایانده است حکم کنی» و می فرماید: «پیامبر به مؤمنان سزاوارتر از خودشان است» و می فرماید: «بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد» و دیگر آیات فراوانی که هر یک از آنها متضمّن برخی یا همه شؤون ولایت و حاکمیت عمومی [پیامبر ]بر جامعه اسلامی می باشد.

مطلبی که می تواند هدف پژوهشگر را در این زمینه به نحو کافی برآورده سازد این است که سیره پیامبر صلی الله علیه و آله را کاملاً مطالعه کند و آنگاه مجموع آیاتی را که در باب اخلاق و قوانین عبادی و معاملات و سیاست جامعه و دیگر روابط و شؤون اجتماعی نازل شده است، از نظر بگذراند؛ زیرا مطالعه و بررسی مجموع اینهاست که می تواند ما را به مقصود رسانده و موضوع ولایت و حاکمیت پیامبر را برای ما روشن سازد و گرنه با یکی دو جمله نمی توان به مقصود دست یافت. نکته دیگری که پژوهشگر باید به آن توجّه کند، این است که عموم آیاتی که متضمّن لزوم برپا داشتن عبادات و پرداختن به امر جهاد و اجرای حدود و قصاص و امثال اینها می باشند، روی سخنشان عامّه مؤمنان است نه فقط پیامبر صلی الله علیه و آله . مانند آیات: «و نماز را برپا دارید»، «و در راه خدا انفاق کنید»، «روزه بر شما واجب شد»، «و باید از میان شما گروهی باشند که به خیر و خوبی فرا خوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند»، «و در راه او جهاد کنید»، «و در راه خدا چنان که سزاوار است جهاد کنید»، «هر یک از زن زناکار و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید»، «و دست مرد دزد و زن دزد را قطع کنید»، «در قصاص برای شما حیات است»، «و برای خدا شهادت را به پا دارید»، «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید»، «و اینکه دین را به پا دارید و در آن پراکنده نشوید»، «و محمّد نیست مگر پیامبری که پیش از او نیز پیامبرانی بوده اند. پس آیا اگر بمیرد یا کشته شود، عقب گرد می کنید؟ و هر که عقب گرد کند هرگز زیانی به خدا نمی زند و زودا که خداوند سپاسگزاران را پاداش دهد» و دیگر آیات بسیاری از این قبیل.

از مجموع اینها استفاده می شود که دین یک روش اجتماعی است و خداوند آن را بر عهده مردم گذاشته و راضی به کفر بندگانش نمی باشد و برپا داشتن دین را از همه آنها خواسته است؛ زیرا اجتماع، که از مجموع افراد تشکیل شده، اداره آن به عهده خود آنهاست و هیچ فردی در این زمینه بر دیگری مزیت و تقدّم ندارد و از این لحاظ، پیامبر نیز با دیگران یکسان است. خداوند می فرماید: «من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را، از مرد یا زن،که همه از یکدیگرید، تباه نمی کنم». اطلاق این آیه دلالت بر آن دارد که خداوند همان گونه که تأثیر طبیعی اجزای جامعه اسلامی در جامعه شان را، در عالم تکوین، مراعات کرده، به لحاظ تشریع نیز این تأثیر را نادیده نگرفته و آن را ضایع نمی کند. خداوند می فرماید: «زمین از آنِ خداست، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می دهد و فرجام [نیک ]برای پرهیزگاران است».

آری، رسول خدا صلی الله علیه و آله از امتیاز دعوت و هدایت و تربیت برخوردار می باشد، خداوند می فرماید: «آیات او را بر آنان می خواند و آنان را پاکیزه می سازد و کتاب و حکمت تعلیمشان می دهد». به همین دلیل، برای پرداختن به امور و اداره کارهای دنیوی و اخروی آنها و پیشوایی و رهبری آنان، رسول خدا صلی الله علیه و آله از جانب خداوند تعیین شده است.

مطلبی که در این جا نباید از نظر پژوهشگر پوشیده بماند این است که این روش غیر از روش حکومت پادشاهی است که مال خدا را غنیمتی برای پادشاه و بندگان خدا را غلامان و بردگان او می داند که هرکار بخواهد با آنان بکند و به دلخواه خود بر ایشان فرمان راند.همچنین با مکاتب اجتماعی مانند دموکراسی و غیره که بر شالوده بهره مندی مادّی نهاده شده است، فرق دارد؛ زیرا میان این مکتب ها و روش ها با اسلام تفاوت های آشکاری است که مانع از هر گونه تشابه و همانندی میان آنها می شود.

یکی از بزرگترین این تفاوت ها این است که چون این جوامع بر پایه بهره مندی مادّی بنا شده، ناچار روح بهره کشی و استثمار در کالبد آنها دمیده شده است و این همان استکبار انسانی است که هر چیزی حتی انسان های دیگر را تحت سیطره و اراده انسان و عمل او قرار می دهد و هر راهی را که به این مقصد برساند و به تأمین هواهای نفسانی و آمال و آرزوهای او منجر شود، تجویز می کند و این درست همان استبداد سلطنتی در اعصار گذشته است که امروز در لباس جامعه مدنی ظاهر شده و امروزه ما شاهد ظلم ها و زور گویی ها و تجاوزات ملل قوی بر ملّت های ضعیف هستیم و در گذشته نیز همین گونه بوده است.

در گذشته یک نفر به نام فرعون یا قیصر و یا کسرا، همه چیز مردم ضعیف و بیچاره را تحت اختیار خود می گرفت و هرچه می خواست بر آنان تحمیل می کرد و اگر هم می خواست اعمال خود را توجیه کند و عذری بیاورد، عذر و بهانه اش این بود که این کارها لازمه سلطنت و به صلاح کشور و باعث تحکیم پایه های حکومت است و معتقد بود که اصولاً این گونه اعمال و سیاست ها حق نبوغ و سیادت اوست و دلیلش هم شمشیر او بود. همچنین اگر در روابط سیاسی میان ملّت های نیرومند و ملّت های ناتوان امروزی نیز دقّت کنیم، در می یابیم که تاریخ و حوادث آن تکرار شده و همواره هم تکرار می شود، منتها از شکل فردی گذشته خود به شکل اجتماعی کنونی تغییر یافته است. اما روحْ همان روح و هوسْ همان هوس است. لیکن روش اسلام از این هوا و هوسها مبرّاست و دلیل این مطلب هم سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله در فتوحات و پیمان هایش می باشد.

یکی دیگر از این تفاوت ها این است که تا آنجا که تاریخ نشان می دهد هیچ اجتماعی خالی از اختلافات طبقاتی، که منجر به فساد می شود، نبوده است؛ زیرا اختلاف و نا همگونی طبقات اجتماعی در ثروت و مقام و موقعیت که سرانجام به بروز فساد در جامعه می انجامد، از لوازم این اجتماعات است. اما جامعه اسلامی جامعه ای است که اجزای آن همانند یکدیگرند و هیچ یک بر دیگری برتری و مزیّت و افتخاری ندارد و تنها تفاوت و ملاک برتری که قریحه انسانی به آن گویاست، در تقواست و کار تقوا هم به خداوند سبحان مربوط می شود، نه به مردم. خداوند متعال می فرماید: «ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را دسته دسته و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. در حقیقت ، ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست». و می فرماید: «در خوبی ها بر یکدیگر پیشی گیرید». بنا بر این، در جامعه اسلامی فرمانده و فرمانبر، امیر و مأمور، رئیس و مرئوس، آزاد و بنده، زن و مرد، دارا و نادار و بزرگ و کوچک همگی در برابر قانون دینی و اجرای آن درباره آنها یکسانند و در شؤون اجتماعی فاصله طبقاتی نیست و دلیل این مطلب هم سیره پیامبر اکرم است که بر پوینده آن سلام و درود باد.

یکی دیگر از این تفاوت ها این است که: قوّه مجریه، از نظر اسلام یک دسته و گروه خاص و متمایز اجتماعی نیست، بلکه همه افراد جامعه را در بر می گیرد؛ زیرا هر فرد جامعه موظّف است که به خوبی ها فرا خواند و امر به معروف و نهی از منکر کند. علاوه بر اینها،تفاوت های دیگری نیز وجود دارد که بر پژوهنده کنجکاو و پی جو پوشیده نیست.

همه اینها مربوط به زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله بود. اما بعد از پیامبر، جمهور مسلمانان بر این باور رفتند که انتخاب خلیفه برای حکومتِ بر جامعه ، به عهده مسلمانان می باشد. اما شیعه معتقد بود که خلیفه از جانب خدا و رسول او مشخص شده و آنها دوازده امامند. تفصیل این مطلب در کتب کلامی آمده است.

در هر صورت، این نکته جای بحث و اشکال ندارد که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و بعد از غیبت امام _ چنان که در زمان ما چنین است _ امر حکومت اسلامی به دست خود مسلمانان است و آنچه می توان از کتاب خدا در این باره استفاده کرد این است که مسلمانان موظّفند حکمرانان جامعه را با در نظر گرفتن روش رسول خدا صلی الله علیه و آله ، که همان روش امامت و رهبری است، نه نظام پادشاهی و امپراتوری، تعیین کنند و باید بکوشند تا احکام الهی دستخوش تغییر نشود و نسبت به تصمیم گیری درباره حوادث زمان و مکان با مشورت و رایزنی عمل کنند. دلیل بر این مطلب، علاوه بر آیاتی که قبلاً درباره ولایت و حاکمیت پیامبر صلی الله علیه و آله ذکر شده این آیه است که می فرماید: «قطعاً برای شما در [منش ]رسول خدا سرمشق نیکویی است».

ص :514


1- التغابن : 12.
2- النساء : 105.
3- الأحزاب : 6.
4- آل عمران : 31.
5- النساء : 77.
6- البقرة : 195.
7- البقرة : 183.
8- آل عمران : 104.
9- المائدة : 35.
10- الحجّ : 78.
11- النور : 2.
12- المائدة : 38.
13- البقرة : 179.
14- الطلاق : 2.
15- آل عمران : 103.
16- الشوری : 13.
17- آل عمران : 144.
18- آل عمران : 195.
19- الأعراف : 128.
20- الجمعة : 2.
21- الحجرات : 13.
22- البقرة : 148.
23- الأحزاب : 21.
24- المیزان فی تفسیر القرآن : 4/121.

ص :515

ص :516

ص :517

ص :518

ص :519

ص :520

ص :521

(1)

4152 - ما یوجِبُ تَسَلُّطَ وُلاةِ السَّوءِ
4152 - عوامل روی کار آمدن زمامداران نابکار

الکتاب :

لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ» . (2)

4152

عوامل روی کار آمدن زمام داران نابکار

قرآن:

«برای او فرشتگانی است که او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پی در پی پاسداری می کنند. در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و هرگاه خدا برای قومی آسیبی بخواهد، هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود».

ص :522


1- (انظر) الإمامة العامّة : باب : 145 ، 154، 162.
2- الرعد : 11.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَما تَکُونوا یُوَلّی علَیکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : إذا عَصانی مِن خَلقی مَن یَعرِفُنی سَلَّطتُ علَیهِ مِن خَلقی مَن لا یَعرِفُنی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ و هُو یُوَبِّخُ أصحابَهُ _: أما و الّذی نَفسی بِیَدِهِ لَیَظهَرَنَّ هؤلاءِ القَومُ علَیکُم ، لَیس لأنّهُم أولی بِالحَقِّ مِنکُم ، و لکنْ لإسراعِهِم إلی باطِلِ صاحِبِهِم (باطِلِهِم) ، و إبطائکُم عَن حَقِّی . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی کتابه إلی سعد الخیر _: و کُلُّ اُمَّةٍ قَد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الکِتابِ حِینَ نَبَذُوهُ ، و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حِینَ تَولَّوهُ . (4)

(5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گونه شما باشید، همان گونه بر شما حکومت می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: هرگاه از خلق من کسی که مرا می شناسد نا فرمانیم کند، از میان خلق خود کسی را که مرا نمی شناسد بر او مسلّط گردانم.

امام علی علیه السلام_ در توبیخ اصحاب خود _فرمود : هان! سوگند به آنکه جانم در دست اوست، این جماعت بی گمان بر شما چیره خواهند شد، نه به خاطر اینکه آنان از شما برحقّ ترند، بلکه بدان سبب که آنان در حمایت از باطل امیر خود می شتابند و شما در حمایت از حق من کندی می کنید.

امام باقر علیه السلام_ در نامه اش به سعد الخیر _نوشت : هر امّتی، هرگاه کتاب [آسمانی خود] را پشت سر انداختند، خداوند علم آن را از آنان گرفت و دشمنشان را زمانی بر آنان مسلّط ساخت که خودشان به ولایت او تن دادند.

ص :523


1- کنز العمّال : 14972.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/404/5871.
3- نهج البلاغة : الخطبة 97.
4- الکافی : 8/53/16 ، راجع تمام الحدیث فی الوصیّة.
5- (انظر) الفساد : باب 3152. الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2648. الذَّنْب : باب 1383 _ 1386.

4153 - وُلاةُ العَدلِ
4153 - زمامداران دادگر

الکتاب :

تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوّا فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَادا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن وَلِیَ شَیئا مِن اُمورِ اُمَّتی فحَسُنَت سَریرَتُهُ لَهُم رَزَقَهُ اللّهُ تعالی الهَیبَةَ فی قُلوبِهِم ، و مَن بَسَطَ کَفَّهُ لَهُم بِالمَعروفِ رُزِقَ المَحَبَّةَ مِنهُم ، و مَن کَفَّ عَن أموالِهِم وَفَّرَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مالَهُ ، و مَن أخَذَ لِلمَظلومِ مِن الظّالِمِ کانَ مَعی فی الجَنَّةِ مُصاحِبا ، و مَن کَثُرَ عَفوُهُ مُدَّ فی عُمرِهِ ، و مَن عَمَّ عَدلُهُ نُصِرَ علی عَدُوِّهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ ......... » _: نَزَلَت هذهِ الآیَةُ فی أهلِ العَدلِ و التَّواضُعِ مِن الوُلاةِ ، و أهلِ القُدرَةِ مِن سائرِ النّاسِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَوَلّی أمرا مِن اُمورِ النّاسِ فعَدَلَ و فَتَحَ بابَهُ و رَفَعَ شَرَّهُ و نَظَرَ فی اُمورِ النّاسِ ، کانَ حَقّا علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ أن یُؤمِنَ رَوعَتَهُ یَومَ القِیامَةِ و یُدخِلَهُ الجَنَّةَ . (4)

4153

زمام داران دادگر

قرآن:

«آن سرای واپسین را برای کسانی قرار می دهیم که خواهان برتری و تباهی در زمین نیستند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس عهده دار کاری از امور امّت من شود و نسبت به آنان حسن نیّت به خرج دهد، خداوند متعال هیبت در دل های آنان را روزی او فرماید و هر کس دست احسان خود را به روی آنان بگشاید، محبّت و دوستی ایشان را روزیش گرداند و هر کس از دست درازی به اموال آنان خویشتنداری کند، خداوند عزّ و جلّ دارایی او را زیاد کند و هر کس داد ستمدیده را از ستمگر بستاند، همنشین من در بهشت باشد و هر کس عفو و گذشتش زیاد باشد، عمرش دراز گردد و هر که عدالتش فراگیر باشد، در برابر دشمنش یاری گردد.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «آن سرای واپسین را ......... » _فرمود : این آیه درباره زمام داران دادگر و فروتن و دیگر قدرتمندان نازل شده است.

امام صادق علیه السلام :هر کس زمام امری از امور مردم را به دست گیرد و عدالت پیشه کند و درِ خانه خود را به روی مردم بگشاید و شرّ نرساند و به امور مردم رسیدگی کند، بر خداوند عزّ و جلّ است که در روز قیامت او را از ترس و هراس ایمن گرداند و به بهشتش بَرَد.

ص :524


1- القصص : 83.
2- بحار الأنوار : 75/359/74.
3- کنز العمّال : 36538.
4- بحار الأنوار : 75/340/18.

(1)

4154 - وُلاةُ الجَورِ
4154 - زمامداران ستمگر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن وَلِیَ مِن أمرِ المُسلِمینَ شیئا فغَشَّهُم فهُو فی النّارِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وُلاةُ الجَورِ شِرارُ الاُمَّةِ ، و أضدادُ الأئمَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :سَبُعٌ أکُولٌ حَطُومٌ خَیرٌ مِن والٍ ظَلُومٍ غَشُومٍ . (4)

عنه علیه السلام :شَرُّ الوُلاةِ مَن یَخافُهُ البَریءُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن جارَت وِلایَتُهُ زالَت دَولَتُهُ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ الزُّهدَ فی وِلایَةِ الظالِمِ بِقَدرِ الرَّغبَةِ فی وِلایَةِ العادِلِ . (7)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی أهلِ مِصرَ _: آسَی (8) أن یَلِیَ أمرَ هذهِ الاُمَّةِ سُفَهاؤها و فُجّارُها ، فیَتَّخِذوا مالَ اللّهِ دُوَلاً ، و عِبادَهُ خَوَلاً ، و الصّالِحینَ حَربا ، و الفاسِقینَ حِزبا . (9)

4154

زمام داران ستمگر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که زمام کاری از کارهای مسلمانان را به دست گیرد و به آنان خیانت ورزد، او در آتش است.

امام علی علیه السلام :زمام داران ستمگر، اشرار امّت و دشمنان ائمه اند.

امام علی علیه السلام :جانور درنده پرخور بی رحم، بهتر از حکمران ستمگر دژخیم است.

امام علی علیه السلام :بدترین حکمرانان، کسی است که بی گناه از او بترسد.

امام علی علیه السلام :هر که حکومتش ستمکارانه باشد، دولتش به سر آید.

امام علی علیه السلام :بی رغبتی به حکومت ستمگر، به اندازه رغبت به حکومت دادگر است.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به مردم مصر _نوشت : اندوه من این است که بی خردان و نابکاران کار این امّت را به دست گیرند و مال خدا را میان خویش دست به دست گردانند و بندگان او را بردگان خویش پندارند و نیکوکاران را دشمنان و بد کرداران را دار و دسته خود گیرند.

ص :525


1- (انظر) العدل : باب 2503.
2- الترغیب و الترهیب : 3/176/40.
3- غرر الحکم : 10122.
4- غرر الحکم : 5626.
5- غرر الحکم : 5687.
6- غرر الحکم : 8365.
7- غرر الحکم : 3448.
8- آسی : أی أحزن ، فهو آسٍ : أی حزین (مجمع البحرین : 1/49) .
9- نهج البلاغة : الکتاب 62.

(1)

4155 - شِرکَةُ الوُلاةِ فی ظُلمِ عُمّالِهِم
4155 - شریک بودن زمامداران در ستم کارگزارانشان

شرح نهج البلاغة عن ابنِ عبّاسٍ :شَهِدتُ عِتابَ عُثمانَ لِعلیٍّ علیه السلام یَوما ، فقالَ لَهُ فی بَعضِ ما قالَهُ : نَشَدتُکَ اللّهَ أن تَفتَحَ للفُرقَةِ بابا ! .........

فقالَ علیٌّ علیه السلام : أمّا الفُرقَةُ فمَعاذَ اللّهِ أن أفتَحَ لَها بابا ، و اُسَهِّلَ إلَیها سَبیلاً ، و لکنِّی أنهاکَ عَمّا یَنهاکَ اللّهُ و رَسولُهُ عَنهُ ......... أ لاَ تَنهی سُفَهاءَ بَنی اُمیَّةَ عَن أعراضِ المُسلِمینَ و أبشارِهِم و أموالِهِم ؟ و اللّهِ ، لَو ظَلَمَ عامِلٌ مِن عُمّالِکَ حَیثُ تَغرُبُ الشّمسُ لَکانَ إثمُهُ مُشتَرَکا بَینَهُ و بَینَکَ . ......... فقالَ عُثمانُ : لَکَ العُتبی ، و أفعَلُ و أعزِلُ مِن عُمّالی کُلَّ مَن تَکرَهُهُ و یَکرَهُهُ المُسلِمونَ . ثُمَّ افتَرَقا ، فصَدَّهُ مَروانُ بنُ الحَکَمِ عَن ذلکَ ، و قالَ : یَجتَرِئُ علَیکَ النّاسُ ، فلا تَعزِلْ أحَدا مِنهُم ! (2)

4155

شریک بودن زمام داران در ستم کارگزارانشان

شرح نهج البلاغة_ به نقل از ابن عبّاس _: روزی شاهد گلایه عثمان از علی علیه السلام بودم، از جمله سخنانی که به او گفت این بود که: تو را به خدا قسم می دهم مبادا باب تفرقه ای بگشایی ......... !

علی علیه السلام فرمود: پناه به خدا که من برای تفرقه بابی بگشایم و یا برای آن راهی هموار کنم. اما تو را از چیزی نهی می کنم که خدا و رسولِ او از آن نهیَت می کنند ......... چرا دست نابخردان بنی امیّه را از ناموس و جان و مال مسلمانان کوتاه نمی کنی؟ به خدا سوگند، اگر یکی از کارگزاران تو در غرب عالم ستم کند، تو در گناه او شریکی! ......... عثمان گفت: رضایتت را به دست می آورم. این کار را می کنم و هر یک از کارگزارانم را که تو و مسلمانان از او ناراحت هستید، برکنار می سازم. سپس از هم جدا شدند. اما مروان بن حکم، عثمان را از این کار منع کرد و گفت: مردم بر تو دلیر می شوند . بنا بر این، هیچ یک از کارگزارانت را برکنار مکن!

ص :526


1- (انظر) عنوان 20 «الإمارة». القضاء بین النّاس : باب 3309. الظلم : باب 2412.
2- شرح نهج البلاغة : 9/15.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و لَیس یَخرُجُ الوالی مِن حَقیقَةِ ما ألزَمَهُ اللّهُ مِن ذلکَ ، إلاّ بِالاهتِمامِ و الاستِعانَةِ باللّهِ ، و تَوطِینِ نَفسِهِ علی لُزومِ الحَقِّ و الصَّبرِ علَیهِ فیما خَفَّ علَیهِ أو ثَقُلَ . (1)

4156 - ما یَجِبُ عَلَی الوالی فی نَفسِهِ
4156 - وظایف شخصی حکمران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: إنّما یُستَدَلُّ علَی الصّالِحینَ بِما یُجری اللّهُ لَهُم علی ألسُنِ عِبادِهِ ، فلْیَکُن أحَبَّ الذَّخائرِ إلَیکَ ذَخیرَةُ العَمَلِ الصّالِحِ ، فاملِکْ هَواکَ ، و شُحَّ بِنَفسِکَ عَمّا لا یَحِلُّ لَکَ ؛ فإنَّ الشُّحَّ بِالنَّفسِ الإنصافُ مِنها فیما أحَبَّت أو کَرِهَت . (2)

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : و حکمران از عهده انجام آنچه خداوند بر دوش او نهاده است بر نیاید، مگر با کوشش و مدد جستن از خدا و آماده ساختن خود برای پیروی از حق و تحمّل آن ، خواه بر او سبک آید یا سنگین.

4156

وظایف شخصی حکمران

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : در حقیقت، مردمان نیکوکار و شایسته از طریق سخنانی شناخته می شوند که خداوند درباره آنان بر زبان بندگان خویش جاری می سازد. بنا بر این، باید دوست داشتنی ترین اندوخته ها نزد تو، کردار نیک و شایسته باشد. پس، بر هوس خویش مسلّط باش و آنچه را که برایت حلال نیست از نفْست دریغ دار؛ زیرا دریغ داشتن از نفْس، وادار کردن او به پیمودن راه انصاف است در آنچه خوش دارد یا خوش ندارد.

ص :527


1- . نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- نهج البلاغة : الکتاب 53.

عنه علیه السلام_ أیضا _: و إذا أحدَثَ لَکَ ما أنتَ فیهِ مِن سُلطانِکَ اُبَّهَةً أو مَخِیلَةً (1) ، فانظُرْ إلی عِظَمِ مُلکِ اللّهِ فَوقَکَ ، و قُدرَتِهِ مِنکَ علی ما لا تَقدِرُ علَیهِ مِن نَفسِکَ ؛ فإنّ ذلکَ یُطامِنُ إلَیکَ مِن طِماحِکَ (2) ، و یَکُفُّ عَنکَ مِن غَربِکَ (3) ، و یَفیءُ إلَیکَ بما عَزُبَ عَنکَ مِن عَقلِکَ . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: إیّاکَ و مُساماةَ اللّهِ فی عَظَمَتِهِ ، و التَّشَبُّهَ بهِ فی جَبَروتِهِ ؛ فإنّ اللّهَ یُذِلُّ کُلَّ جَبّارٍ ، و یُهینُ کُلَّ مُختالٍ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أنصِفِ اللّهَ و أنصِفِ النّاسَ مِن نَفِسکَ ، و مِن خاصَّةِ أهلِکَ ، و مَن لَکَ فیهِ هَویً مِن رَعِیَّتِکَ ؛ فإنَّکَ إلاّ تَفعَلْ تَظلِمْ . (6)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و إیّاکَ و الإعْجابَ بِنَفسِکَ ، و الثِّقَةَ بما یُعجِبُکَ مِنها ، و حُبَّ الإطراءِ ؛ فإنّ ذلکَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ فی نَفسِهِ لِیَمحَقَ ما یَکونُ مِن إحسانِ المُحسِنینَ . (7)

امام علی علیه السلام_ در همان فرمان _نوشت : و اگر قدرت و حکومتی که داری در تو روحیه بزرگی یا خودبینی پدید آورد، به عظمتِ سلطنتِ خداوند بالا دست خود بنگر و به توانایی او بر تو، در چیزهایی که خودت بر آن قادر نیستی، توجّه کن؛ زیرا این کار سرکشی تو را درد هم می شکند و تو را از تندی باز می دارد و عقل از دست رفته تو را به تو باز می گرداند.

امام علی علیه السلام_ در همان فرمان _نوشت : مبادا به رقابت با عظمت خدا برخیزی و در جبروت و شکوهش با او همانندی جویی؛ زیرا که خداوند هر جبّاری را به ذلّت می کشاند و هر متکبری را خوار می گرداند.

امام علی علیه السلام_ در همان فرمان _نوشت : داد خدا و مردم را از خودت و کسان نزدیکت و از رعایایی که مورد علاقه تو هستند بگیر؛ زیرا اگر چنین نکنی ستم کرده ای.

امام علی علیه السلام_ در همان فرمان _نوشت : زنهار از خود پسندی و تکیه کردن به آنچه خودپسندی می آورد و زنهار از اینکه شیفته ستایش مردم از خود باشی؛ زیرا این خصیصه از مطمئن ترین فرصت های شیطان است، تا نیکی نیکوکاران را بر باد دهد.

ص :528


1- المَخِیلة : الکِبْر (لسان العرب : 11/228) .
2- الطِّماح _ ککتاب _ : النشوز و الجماح (القاموس المحیط : 1/238) .
3- الغَرْب : الحدّة (القاموس المحیط : 1/109) .
4- نهج البلاغة : الکتاب 53.
5- . نهج البلاغة : الکتاب 53.
6- نهج البلاغة : الکتاب 53.
7- نهج البلاغة : الکتاب 53.

عنه علیه السلام_ أیضا _: و الواجِبُ علَیکَ أنْ تَتَذَکَّرَ ما مَضی لِمَن تَقَدَّمَکَ مِن حُکومَةٍ عادِلَةٍ ، أو سُنَّةٍ فاضِلَةٍ ، أو اُثِرَ عَن نَبیِّنا صلی الله علیه و آله ، أو فَریضَةٍ فی کِتابِ اللّهِ ، فتَقتَدیَ بِما شاهَدتَ مِمّا عَمِلنا بهِ فِیها ، و تَجتَهِدَ لِنَفسِکَ فی اتِّباعِ ما عَهِدتُ إلَیکَ فی عَهدی هذا . (1)

عنه علیه السلام :مَنِ اختالَ فی وِلایَتِهِ أبانَ عَن حَماقَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَکَبَّرَ فی وِلایَتِهِ کَثُرَ عِند عَزلِهِ ذِلَّتُهُ . (3)

عنه علیه السلام :اِستِکانَةُ الرّجُلِ فی العَزلِ بِقَدرِ شَرِّهِ فی الوِلایَةِ . (4)

(5)

4157 - أهَمُّ مایَجِبُ عَلَی الوالی فی وِلایَتِهِ
4157 - مهمترین وظایف حکمران در حکومتش

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: إیّاکَ و الدِّماءَ و سَفکَها بغَیرِ حِلِّها ؛ فإنّهُ لَیسَ شَیءٌ أدنی لِنِقمَةٍ ، و لا أعظَمَ لِتَبِعَةٍ ، و لا أحری بِزَوالِ نِعمَةٍ ، و انقِطاعِ مُدَّةٍ ، مِن سَفکِ الدِّماءِ بِغَیرِ حَقِّها ......... . (6)

امام علی علیه السلام_ در همان فرمان _نوشت : و بر تو واجب است که از عدل و داد فرمانروایان و از سنّت های نیکویی که پیش از فرمانروایی تو بوده، یا از خبری که از پیامبر ما صلی الله علیه و آله رسیده، یا از فریضه ای که از کتاب خدا برپا داشته اند، یاد کنی، و آنگاه به آنچه ما انجام داده ایم و تو شاهد بوده ای اقتدا کنی و در پیروی از آنچه در این فرمانم به تو سفارش کرده ام، کوشش به خرج دهی.

امام علی علیه السلام :هرکه در حکومتش غرور و نخوت پیش گیرد، از حماقت خویش پرده برداشته است.

امام علی علیه السلام :هر که در حکومت خود تکبّر پیشه کند، ذلّتش به هنگام بر کناری بسیار باشد.

امام علی علیه السلام :خواری کشیدن انسان هنگام عزلش [از مسئولیت]، به اندازه بدی و شرارتی است که در زمان حکومتش داشته است.

4157

مهمترین وظایف حکمران در حکومتش

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : زنهار از ریختن به ناحق خون ها؛ زیرا هیچ چیز به اندازه ریختن به ناحق خون ها خشم [خدا و مردم ]را بر نمی انگیزد و بد فرجامتر از آن نیست و در زوالِ نعمت و قطع رشته زندگی مؤثّرتر از آن نمی باشد ......... .

ص :529


1- . نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- غرر الحکم : 8718.
3- . غرر الحکم : 8717.
4- غرر الحکم : 1898.
5- (انظر) المراقبة : باب 1546. وسائل الشیعة : 12 / 150 باب 49.
6- نهج البلاغة : الکتاب 53.

عنه علیه السلام_ مِن عَهدٍ لَهُ إلی محمّدِ بنِ أبی بکرٍ حِینَ قَلَّدَهُ مِصرَ _: و آسِ بَینَهُم فی اللَّحظَةِ و النَّظرَةِ ؛ حتّی لا یَطمَعَ العُظَماءُ فی حَیفِکَ لَهُم ، و لا یَیأسَ الضُّعَفاءُ مِن عَدلِکَ علَیهِم . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أحِبَّ لِعامَّةِ رَعِیَّتِکَ ما تُحِبُّ لِنَفسِکَ و أهلِ بَیتِکَ ، و اکرَهْ لَهُم ما تَکرَهُ لِنَفسِکَ و أهلِ بَیتِکَ ؛ فإنّ ذلکَ أوجَبُ لِلحُجَّةِ و أصلَحُ لِلرَّعِیَّةِ . (2)

الإمامُ الصّادق علیه السلام :قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لِعُمرَ بنِ الخَطّابِ : ثَلاثٌ إن حَفِظتَهُنَّ و عَمِلتَ بِهِنَّ کَفَتکَ ما سِواهُنَّ ، و إن تَرَکتَهُنَّ لَم یَنفَعْکَ شیءٌ سِواهُنَّ . قالَ : و ما هُنَّ یا أبا الحَسَنِ ؟ قالَ : إقامَةُ الحُدودِ علَی القَریبِ و البَعیدِ ، و الحُکمُ بکِتابِ اللّهِ فی الرِّضا و السُّخطِ ، و القَسْمُ بِالعَدلِ بَینَ الأحمَرِ و الأسوَدِ . فقالَ لَهُ عُمَر : لَعَمری لَقَد أوجَزتَ و أبلَغتَ . (3)

امام علی علیه السلام_ در فرمان خود به محمّد بن ابی بکر هنگامی که او را به حکومت مصر گماشت _نوشت : در نگاه و توجّه به آنها جانب برابری را نگه دار ، تا قدرتمندان به این طمع نیفتند که به جانبداری از آنان دست به ستم بگشایی و نا توانان از عدل و داد تو در برابر آنان (قدرتمندان) نومید نشوند.

امام علی علیه السلام_ در همان فرمان _نوشت : آنچه برای خود و خانواده ات دوست داری، برای توده ملّت خود نیز دوست بدار و آنچه برای خود و خانواده ات نمی پسندی برای آنان نیز مپسند؛ زیرا که این کار حجّت را تمامتر می کند، و در اصلاح ملّت مؤثّرتر است.

امام صادق علیه السلام :امام علی علیه السلام به عمر بن خطّاب فرمود : سه چیز است که اگر آنها را به خاطر سپاری و به کار بندی به چیز دیگری نیاز نخواهی داشت و اگر آنها را فرو گذاری، هیچ چیز دیگری سودت نبخشد. عمر گفت: آنها چیست ای ابا الحسن؟ فرمود: جاری ساختن حدود و کیفرها درباره خویش و بیگانه، حکم کردن بر اساس کتاب خدا در حال خشنودی و خشم و تقسیم عادلانه [بیت المال] میان سرخ و سفید. عمر گفت: به جانم سوگند که کوتاه و رسا گفتی.

ص :530


1- . نهج البلاغة : الکتاب 27.
2- بحار الأنوار : 75/27/12.
3- تهذیب الأحکام : 6/227/547.

عنه علیه السلام :ثَلاثَةٌ تَجِبُ علی السُّلطانِ لِلخاصَّةِ و العامَّةِ : مُکافأةُ المُحسِنِ بالإحسانِ لِیَزدادُوا رَغبَةً فیهِ ، و تَغَمُّدُ ذُنوبِ المُسیءِ لِیَتُوبَ و یَرجِعَ عَن غَیِّهِ (عَتبِهِ) ، و تَألُّفُهُم جَمیعا بالإحسانِ و الإنصافِ . (1)

عنه علیه السلام :لَیسَ یُحَبُّ لِلمُلوکِ أن یُفَرِّطوا فی ثَلاثٍ : فی حِفظِ الثُّغورِ ، و تَفَقُّدِ المَظالِمِ ، و اختِیارِ الصّالِحینَ لأعمالِهِم . (2)

4158 - وُجوبُ الرَّحمَةِ وَالرِّفقِ عَلَی الوالی
4158 - حکمران باید مهربان و نرمخو باشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اللّهُمّ مَن وَلِیَ مِن أمرِ اُمَّتی شیئا فَشَقَّ علَیهِم فاشقُقْ علَیهِ ، و مَن وَلِیَ مِن أمرِ اُمَّتی شیئا فرَفَقَ بِهِم فارفُقْ بهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن وَلِیَ أحَدا مِن النّاسِ اُتِیَ بهِ یَومَ القِیامَةِ حتّی یُوقَفَ علی جِسرِ جَهَنَّمَ ؛ فإن کانَ مُحسِنا نَجا ، و إن کانَ مُسِیئا انخَرَقَ بِهِ الجِسرُ ......... . (4)

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که بر زمامدار واجب است درباره خواص و عوام رعایت کند: پاداش نیکوکار را به نیکی دادن تا رغبت مردم به کارهای نیک افزون شود، پوشاندن گناهان بدکار تا توبه کند و از گمراهی و انحراف خود برگردد و ایجاد الفت میان همه آنان از طریق احسان و رعایت انصاف و داد.

امام صادق علیه السلام :برای حکمرانان پسندیده نیست که در سه کار کوتاهی ورزند: حفظ مرزها، رسیدگی به مظالم و حقوق پایمال شده مردم و انتخاب افراد شایسته برای کارهای خود.

4158

حکمران باید مهربان و نرمخو باشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدایا! هر کس زمام امری از امور امّت مرا عهده دار شد و بر آنان سخت گرفت،تو نیز بر او سخت بگیر و هر کس امری از امور امّت مرا به عهده گرفت و با آنان نرمخویی کرد، تو نیز با او نرمی کن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس بر یکی از افراد جامعه فرمانروا شود، روز قیامت آورده شود و روی پل جهنم نگه داشته شود، اگر خوشرفتاری کرده باشد نجات یابد و اگر بدرفتاری کرده باشد پل شکافته شود و او به دوزخ سقوط کند ......... .

ص :531


1- تحف العقول : 319.
2- تحف العقول : 319.
3- صحیح مسلم : 3/1458/19 .
4- کنز العمّال : 14300.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و أشعِرْ قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّةِ ، و المَحَبَّة لَهُم ، و اللُّطفَ بِهِم ، و لا تَکونَنَّ علَیهِم سَبُعا ضارِیا تَغتَنِمُ أکلَهُم ؛ فإنَّهُم صِنفانِ : إمّا أخٌ لَکَ فی الدِّینِ ، أو نَظیرٌ لَکَ فی الخَلقِ ، یَفرُطُ مِنهُمُ الزَّلَلُ ، و تَعرِضُ لَهُمُ العِلَلُ ، و یُؤتی علی أیدیهِم فی العَمدِ و الخَطأِ ، فأعطِهِم مِن عَفوِکَ و صَفحِکَ مِثلَ الّذی تُحِبُّ و تَرضی أن یُعطِیَکَ اللّهُ مِن عَفوِهِ و صَفحِهِ ، فإنَّکَ فَوقَهُم ، وَ والِی الأمرِ علَیکَ فَوقَکَ ، و اللّهُ فَوقَ مَن وَلاّکَ ! (1)

(2)

4159 - وُجوبُ تَحصیلِ رِضا العامَّةِ عَلَی الوالی
4159 - حکمران وظیفه دارد رضایت توده مردم را فراهم آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و لْیَکُن أحَبَّ الاُمورِ إلَیکَ أوسَطُها فی الحَقِّ ، و أعَمُّها فی العَدِل ، و أجمَعُها لرِضا الرَّعِیَّةِ ؛ فإنَّ سُخطَ العامَّةِ یُجحِفُ برِضا الخاصَّةِ ، و إنَّ سُخطَ الخاصَّةِ یُغتَفَرُ مَع رِضا العامَّةَ . و لَیسَ أحَدٌ مِن الرَّعِیَّةِ أثقَلَ علَی الوالِی مَؤونَةً فی الرَّخاء ، و أقَلَّ مَعونَةً لَهُ فی البَلاءِ ، و أکرَهَ للإنصافِ ، و أسألَ بالإلحافِ ، و أقَلَّ شُکرا عِندَ الإعطاءِ ، و أبَطأ عُذرا عِندَ المَنعِ ، و أضعَفَ صَبرا عِندَ مُلِمّاتِ الدَّهرِ ، مِن أهلِ الخاصَّةِ . و إنّما عِمادُ الدِّینِ و جِماعُ المُسلمینَ و العُدَّةُ للأعداءِ : العامَّةُ مِن الاُمَّةِ ، فلْیَکُنْ صِغوُکَ لَهُم ، و مَیلُکَ مَعهُم . (3)

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : دل خود را آکنده از مهر و محبّت و لطف نسبت به مردم گردان و مبادا برای آنان چون جانور درنده ای باشی که خوردنشان را غنیمت دانی؛ زیرا که مردم دو دسته اند: یا برادر دینی تو هستند و یا همنوع تو. در معرض لغزش و خطا قرار دارند و گاه از روی عمد یا خطا دست به گناه و تجاوز می آلایند. پس همان گونه که خود دوست داری خداوند نسبت به تو بخشش و گذشت کند، تو نیز نسبت به آنان بخشش و گذشت داشته باش؛ زیرا تو بالا دست آنها هستی و فرمانروای بر تو بالا دست تو می باشد و خداوند بالا دست کسی است که تو را به امارت گماشته است!

4159

حکمران وظیفه دارد رضایت توده مردم را فراهم آورد

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : باید میانه روی در حقّ و گستراندن عدالت و عمل به آنچه بیش از هر چیز رضایت ملّت را فراهم می آورد، محبوبترین کارها در نزد تو باشد؛ زیرا نارضایی توده مردم رضایت خواصّ را بی اثر می سازد و نارضایتی خواص، با رضایت توده مردم، بخشوده می شود. و هیچ یک از افراد ملّت همچون طبقه خواصّ نیست؛ زیرا این طبقه به هنگام آسایش بار سنگین تری بر دوش حکمران هستند و در گرفتاری ها و مشکلات، کمتر به او کمک می کنند، دادگری را ناخوش می دارند، خواسته ها و توقّعات بیشتری دارند، اگر به آنها چیزی داده شود، کمتر قدردانی می کنند و اگر دریغ شود دیرتر عذر می پذیرند و در پیشامدهای ناگوار روزگار ن اشکیباترند. ستون دین و جامعه مسلمانان و نیروی همیشه آماده در برابر دشمنان، در حقیقت همان توده ملت است. پس باید گرایش تو به آنان باشد.

ص :532


1- نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- (انظر) عنوان 161 «المُداراة» ، 193 «الرِّفق».
3- نهج البلاغة: الکتاب53.

4160 - ما یَجِبُ عَلَی الوالی فی استِعمالِ العُمّالِ
4160 - آنچه باید حکمران در استخدام کارگزاران رعایت کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ استَعمَلَ رجُلاً مِن عِصابَةٍ ، و فِیهِم مَن هُو أرضی للّهِ مِنهُ ، فَقَد خانَ اللّهَ و رَسولَهُ و المُؤمنینَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کَتبَ للأشتَرِ لمَّا وَلاّهُ مِصرَ _: ثُمّ انظُرْ فی اُمورِ عُمّالِکَ ، فاستَعمِلْهُمُ اختِبارا ، و لا تُوَلِّهِم مُحاباةً و أثَرَةً ؛ فإنَّهُما جِماعٌ مِن شُعَبِ الجَورِ و الخِیانَةِ . و تَوَخَّ مِنهُم أهلَ التَّجرِبَةِ و الحَیاءِ مِن أهلِ البُیوتاتِ الصّالِحَةِ ، و القَدَمِ فی الإسلامِ المُتَقَدِّمَةِ . (2)

4160

آنچه باید حکمران در استخدام کارگزاران رعایت کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مردی را از میان گروهی به کار گمارد و بین آنها خدا پسندتر از او باشد، به خدا و رسول او و مؤمنان خیانت کرده است.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : دیگر آنکه در کارهای کارگزارانت اندیشه و تأمل کن و پس از آزمودنِ آنها، ایشان را به کار گمار و به صرف جانبداری یا علاقه به کسی او را عهده دار کاری مکن؛ زیرا این دو، کانون انواع ستم و خیانت است. کارگزاران خود را از میان افراد با تجربه و آبرومند از خاندان های نیک و خوش نام و پیشگام در اسلام انتخاب کن.

ص :533


1- . الترغیب و الترهیب: 3/179/1.
2- نهج البلاغة : الکتاب 53.

4161 - مَن لا یَنبَغی عَلَی الوالی استِعمالُهُ
4161 - آنکه حکمران نباید به کارش گمارد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّا و اللّهِ لا نُوَلِّی علی هذا العَمَلِ أحَدا سَألَهُ ، و لا أحَدا حَرَصَ علَیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لَن (لا) نَستَعمِلَ علی عَمَلِنا مَن أرادَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لِعَبدِ الرَّحمنِ بنِ سَمُرَةَ _: یا عبدَ الرَّحمنِ بنَ سَمُرَةَ ، لا تَسألِ الإمارَةَ ؛ فإنَّکَ إذا اُعطِیتَها عَن مَسألَةٍ وُکِلتَ فیها إلی نَفسِکَ ، و إنْ اُعطِیتَها عَن غَیرِ مَسألَةٍ اُعِنتَ علَیها . (3)

سنن أبی داوود عن أبی موسی :اِنطَلَقتُ مَع رجُلَینِ إلی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله فتَشَّهَدَ أحَدُهُما ، ثُمَّ قالَ : جِئنا لِتَستَعینَ بِنا علی عَمَلِکَ ، و قالَ الآخَرُ مِثلَ قَولِ صاحِبِهِ . فقالَ : إنَّ أخوَنَکُم عِندَنا مَن طَلَبَهُ ......... فلَم یَستَعِنْ بِهِما علی شیءٍ حتّی ماتَ . (4)

(5)

4161

آنکه حکمران نباید به کارش گمارد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا سوگند ما کسی را که متقاضی این مقام یا بر آن حریص باشد، به این کار نمی گماریم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما هرگز کسی را که قصدش [مقام خواهی ]کار ما باشد، بر آن کار نمی گماریم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به عبد الرحمان بن سمره _فرمود : ای عبد الرحمان بن سمره! متقاضی مقام مشو؛ زیرا اگر با تقاضای تو این منصب به تو سپرده شود در اداره آن تنها می مانی و اگر بدون تقاضا به تو وا گذار شود، در اداره آن یاری می شوی.

سنن أبی داوود_ به نقل از ابو موسی _: من با دو نفر خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتیم. یکی از آنها پس از شهادتین گفت: ما آمده ایم تا در کارهایت از ما کمک بگیری [و منصبی به ما وا گذاری]. دومی نیز همان سخن را گفت . در اینجا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خیانت کارترین شما از نظر ما کسی است که متقاضی این مقام شود ......... و تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بود در هیچ زمینه ای از آن دو مرد همکاری نخواست.

ص :534


1- . صحیح مسلم: 3/1456/14.
2- صحیح مسلم : 3/1457/15.
3- سنن أبی داوود : 3/130/2929.
4- سنن أبی داوود : 3/130/2930.
5- (انظر) القضاء بین النّاس : باب 3310.

4162 - مَن رُفِعَ بِلا کِفایَةٍ
4162 - هرکه بی لیاقت بالا برده شود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: إنّ لِلوالی خاصَّةً و بِطانَةً ، فِیهِمُ استِئثارٌ و تَطاوُلٌ ، و قِلَّةُ إنصافٍ فی مُعامَلَةٍ ، فاحسِمْ مادَّةَ اُولئکَ بِقَطعِ أسبابِ تِلکَ الأحوالِ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: لِیَکُن أبعَدَ رَعِیَّتِکَ مِنکَ ، و أشْنأهُم عِندَکَ ، أطلَبُهُم لِمَعائبِ النّاسِ . (2)

4162

هرکه بی لیاقت بالا برده شود

امام علی علیه السلام :هر که را بدون کفایت بالا بردند، بدون گناه به زیر کشند.

امام علی علیه السلام :هر کس با کفایت است، سزاوار ولایت باشد.

4163 - مَن یَجِبُ عَلَی الوالی حَسمُ مادَّتِهِ
4163 - آنکه زمامدار باید ریشه اش را قطع کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن رُفِعَ بلا کِفایَةٍ وُضِعَ بلا جِنایَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحسَنَ الکِفایَةَ استَحَقَّ الوِلایَةَ . (4)

4163

آنکه زمامدار باید ریشه اش را قطع کند

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : حکمران دارای خواصّ و نزدیکانی است که از روحیه انحصار طلبی و دست درازی و بی انصافی در معامله [و رفتار با مردم ]برخوردارند، پس با قطع عواملِ این امور، ریشه این گونه افراد را برکن.

امام علی علیه السلام_ در همان فرمان _نوشت : باید دورترین افراد ملّت از تو و منفورترین آنها نزد تو، کسانی باشند که بیشتر از مردم عیبجویی می کنند.

4164 - وُجوبُ تَفَقُّدِ الوالی لِلعُمّالِ
4164 - لزوم رسیدگی حکمران به کارهای کارگزاران

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: ثُمّ تَفَقَّدْ أعمالَهُم ، و ابعَثِ العُیونَ (5) مِن أهلِ الصِّدقِ و الوَفاءِ علَیهِم ، فإنَّ تَعاهُدَکَ فی السِّرِّ لاُمورِهِم حَدوَةٌ لَهُم (6) علی استِعمالِ الأمانَةِ ، و الرِّفقِ بِالرَّعِیَّةِ .

و تَحَفَّظْ مِن الأعوانِ ، فإن أحَدٌ مِنهُم بَسَطَ یَدَهُ إلی خِیانَةٍ اجتَمَعَت بِها علَیهِ عِندَکَ أخبارُ عُیونِکَ ، اکتَفَیتَ بذلکَ شاهِدا ، فبَسَطتَ علَیهِ العُقوبَةَ فی بَدَنِهِ ، و أخَذتَهُ بما أصابَ مِن عَمَلِهِ ، ثُمّ نَصَبتَهُ بمَقامِ المَذَلَّةِ ، و وَسَمتَهُ بِالخِیانَةِ ، و قَلَّدتَهُ عارَ التُّهَمَةِ . (7)

4164

لزوم رسیدگی حکمران به کارهای کارگزاران

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : به کارهای آنان (کارگزاران) رسیدگی کن و از میان افراد با صداقت و وفادار مراقبانی بر آنها بگمار؛ زیرا مراقبتِ نهانی تو در کارهای ایشان، آنان را به رعایت امانت و خوشرفتاری با مردم وا می دارد و با دقّت مراقب دستیاران خویش باش و اگر یکی از آنان دست به خیانت گشود و گزارش های همه مراقبانت آن را تأیید کرد، همان گزارش ها را شاهد بگیر و بی درنگ او را کیفر جسمانی ده و از ثروتی که از طریق مقامش به دست آورده بازخواست کن و او را به خواری بکشان و داغِ خیانت بر پیشانیش بنشان و حلقه ننگ تهمت به گردنش بیاویز.

ص :535


1- نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- . نهج البلاغة : الکتاب 53.
3- غرر الحکم : 8613.
4- . غرر الحکم : 8692.
5- العَین : الذی یُبعَث لیتیجسّس الخبر (لسان العرب : 13/301) .
6- تحدونی : تبعثنی و تسوقنی، و هو من حَدْو الإبل فإنّه من أکبر الأشیاء علی سوقها (النهایة : 1/355) .
7- نهج البلاغة : الکتاب 53.

(1)

4165 - النَّهیُ عَنِ اتِّخاذِ الحاجِبِ
4165 - نهی از گماشتن حاجب

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی قُثَمَ بنِ العَبّاسِ ، و هُو عامِلُهُ علی مَکّةَ _: و لا یَکُن لَکَ إلَی النّاسِ سَفیرٌ إلاّ لِسانَکَ ، و لا حاجِبٌ إلاّ وَجهَکَ ، و لا تَحجُبَنَّ ذا حاجَةٍ عَن لِقائکَ بِها ؛ فإنّها إن ذِیدَت عَن أبوابِکَ فی أوَّلِ وِرْدِها لَم تُحمَدْ فیما بَعدُ علی قَضائها . (2)

4165

نهی از گماشتن حاجب

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به قثم بن عباس، کارگزار حضرت در مکّه _نوشت : سفیر میان تو و مردم کسی جز زبانت نباشد و حاجبی جز چهره ات. هیچ حاجتمندی را از دیدار با خود باز ندار؛ زیرا اگر در همان ابتدا که برای مطرح کردن حاجت و مشکل خود پیش تو می آید از درگاه تو رانده شد، هر چند بعداً مشکل او را برطرف سازی دیگر مورد ستایش و تقدیر قرار نخواهی گرفت.

ص :536


1- (انظر) عنوان 70 «التجسّس».
2- نهج البلاغة : الکتاب 67.

عنه علیه السلام_ من کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: فلا تُطَوِّلَنَّ احتِجابَکَ عَن رَعِیَّتِکَ ، فإنَّ احتِجابَ الوُلاةِ عَن الرَّعِیَّةِ شُعبَةٌ مِن الضِّیقِ ، و قِلَّةُ عِلمٍ بالاُمورِ ، و الاحتِجابُ مِنهُم یَقطَعُ عَنهُم عِلمَ ما احتَجَبوا دُونَهُ ، فیَصغُرُ عِندَهُمُ الکَبیرُ ، و یَعظُمُ الصَّغیرُ ، و یَقبُحُ الحَسَنُ ، و یَحسُنُ القَبیحُ ، و یُشابُ الحَقُّ بِالباطِلِ ......... . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: و اجعَل لِذَوی الحاجاتِ مِنکَ قِسما تُفَرِّغُ لَهُم فیهِ شَخصَکَ ، و تَجلِسُ لَهُم مَجلِسا عامّا ، فتَتَواضَعُ فیهِ للّهِ الّذی خَلَقَکَ ، و تُقعِدَ عَنهُم جُندَکَ و أعوانَکَ مِن أحراسِکَ و شُرَطِکَ ، حتّی یُکَلِّمَکَ مُتَکلِّمُهُم غَیرَ مُتَتَعتِعٍ ؛ فإنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ فی غَیرِ مَوطِنٍ : لَن تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لا یُؤخَذُ لِلضَّعیفِ فِیها حَقُّهُ مِن القَوِیِّ غَیرَ مُتَتَعتِعٍ .

ثُمّ احتَمِلِ الخُرقَ مِنهُم و العِیَّ ، و نَحِّ عَنهُمُ الضِّیقَ و الأنَفَ ......... . (2)

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : مبادا که خویشتن را زیاده از حدّ از مردم پنهان نگه داری؛ زیرا روی نهان داشتن حکمرانان از توده مردم، نوعی تنگ حوصلگی و سبب کم اطلاعی از امور است، و حکمران اگر از مردم روی نهان کند، باعث می شود که مردم از حقایق پشت پرده آگاه نشوند و از این رو کارهای بزرگ و مهم در نظر آنان کوچک و بی اهمیت می آید و کارهای کوچک، بزرگ. زیبا زشت جلوه می کند و زشت زیبا و حق و باطل در هم آمیخته می شود ......... .

امام علی علیه السلام_ در همان فرمان _نوشت : و مقداری از وقت خود را به نیازمندان خود اختصاص ده و با آنان در یک مجلس عمومی بنشین و شخصاً به مشکلاتشان رسیدگی کن و در آن مجلس برای خداوندی که تو را آفریده است فروتنی نما و سربازان و یارانت را که از پاسداران و نگهبانان تو هستند از آنان دور بدار تا هر که می خواهد سخن بگوید بدون لکنت زبان و ترس و واهمه مطالبش را بگوید ؛ چرا که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها شنیدم که می فرمود: ملّتی که در آن حقّ ناتوان بدون ترس و واهمه از قدرتمندان گرفته نشود هرگز روی رستگاری را نمی بیند. همچنین درشتی و درماندگی و ناتوانی آنان را در سخن گفتن تحمل کن و کم حوصلگی و تکبّر را از خود دور گردان ......... .

ص :537


1- . نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- نهج البلاغة : الکتاب 53.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن تَولّی أمرا مِن اُمورِ النّاسِ ، فعَدَلَ ، و فَتَحَ بابَهُ ، و رَفَعَ سِترَهُ ، و نَظَرَ فی اُمورِ النّاسِ ، کانَ حَقّا علَی اللّهِ أن یُؤمِنَ رَوعَتَهُ یَومَ القِیامَةِ و یُدخِلَهُ الجَنَّةَ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّما مُؤمنٍ کانَ بَینَهُ و بَینَ مُؤمنٍ حِجابٌ ، ضَرَبَ اللّهُ بَینَهُ و بَینَ الجَنَّةِ سَبعینَ ألفَ سُورٍ ، ما بَینَ السُّورِ إلَی السُّور مَسِیرَةُ ألفِ عامٍ . (2)

(3)

4166 - وُجوبُ تَفَقُّدِ أمرِ الخَراجِ
4166 - لزوم رسیدگی به کار خراج

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و تَفَقَّدْ أمرَ الخَراجِ بِما یُصلِحُ أهلَهُ؛ فإنَّ فی صَلاحِهِ و صَلاحِهِم صَلاحا لِمَن سِواهُم ، و لا صَلاحَ لِمَن سِواهُم إلاّ بِهِم ؛ لأنَّ النّاسَ کُلَّهُم عِیالٌ علَی الخَراجِ و أهلِهِ .

و لْیَکُن نَظَرُکَ فی عِمارَةِ الأرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِکَ فی استِجلابِ الخَراجِ ؛ لأنَّ ذلکَ لا یُدرَکُ إلاّ بِالعِمارَةِ ، و مَن طَلَبَ الخَراجَ بغَیرِ عِمارَةٍ أخرَبَ البِلادَ ، و أهلَکَ العِبادَ ، و لَم یَستَقِمْ أمرُهُ إلاّ قَلیلاً ......... و إنّما یُؤتی خَرابُ الأرضِ مِن إعوازِ (4) أهلِها ، و إنّما یُعْوِزُ أهلُها لإشرافِ أنفُسِ الوُلاةِ علَی الجَمعِ ، و سُوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاءِ ، و قِلَّةِ انتِفاعِهِم بِالعِبَرِ . (5)

امام صادق علیه السلام :هر که عهده دار امری از امور مردم شود و عدالت پیشه کند و دَرِ خود را [به روی مردم ]باز گذارد و پرده اش را کنار زند و به کارهای مردم رسیدگی نماید، بر خداست که در روز قیامت او را از ترس و هراس ایمن گرداند و به بهشتش برد.

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی که میان او و مؤمنی دیگر حجابی باشد، خداوند میان او و بهشت هفتاد هزار دیوار بزند که فاصله میان هر دیوار [به اندازه] هزار سال راه باشد.

4166

لزوم رسیدگی به کار خراج

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : و در کار خراج به گونه ای که باعث اصلاح خراج گزاران باشد رسیدگی کن؛ زیرا اصلاح امر خراج و خراج گزاران باعث اصلاح دیگران می شود و امور دیگران جز با سامان یافتن امور خراج گزاران سامان نمی گیرد؛ زیرا همه مردم جیره خوار خراج و خراج گزارانند.

باید به آبادانی زمین بیشتر بیندیشی تا به گرفتن خراج؛ چرا که خراج جز با وجود آبادانی به دست نمی آید و هر کس خراج را بدون آبادانی بطلبد، کشور را به ویرانی و بندگان را به نابودی کشاند و فرمانرواییش جز اندکی نپاید ......... . ویرانی هر سرزمینی در حقیقت ناشی از فقر و تنگدستی مردم آن است و مردم نیز زمانی به فقر و تنگدستی دچار می شوند که حکمرانان دل به مال اندوزی سپارند و به پایداری حکومت خود بد بین شوند و از عبرت ها کمتر پند گیرند.

ص :538


1- . تنبیه الخواطر : 2/165.
2- تنبیه الخواطر : 2/163.
3- (انظر) عنوان 132 «الحاجة».
4- الإعواز : الفقر (مجمع البحرین : 2/1293) .
5- نهج البلاغة : الکتاب 53.

4167 - نَهیُ الوُلاةِ عَنِ الجودِ بِفَی ءِ المُسلِمینَ
4167 - نهی شدن حکمرانان از بخشش اموال مسلمانان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جُودُ الوُلاةِ بِفَیءِ المُسلمینَ جَورٌ و خَتْرٌ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی مَصقلَةَ بنِ هُبَیرَةَ الشَّیبانیِّ ، و هُو عامِلُهُ علی أردَشیرَ خُرَّةَ _: بَلَغَنی عَنکَ أمرٌ إن کُنتَ فَعَلتَهُ فَقَد أسخَطتَ إلهَکَ ، و عَصَیتَ إمامَکَ : أنَّکَ تَقسِمُ فَیءَ المُسلِمینَ الّذی حازَتهُ رِماحُهُم و خُیولُهُم ، و اُرِیقَت علَیهِ دِماؤهُم، فِیمَنِ اعتامَکَ (2) مِن أعرابِ قَومِکَ .

فَوالّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرأ النَّسَمَةَ ، لَئن کانَ ذلکَ حَقّا لَتَجِدَنَّ لَکَ علَیَّ هَوانا ، وَ لَتَخِفَّنَّ عِندی مِیزانا ، فلا تَستَهِنْ بحَقِّ ربِّکَ ، و لا تُصلِحْ دُنیاکَ بِمَحقِ دِینِکَ ، فتَکونَ مِن الأخسَرینَ أعمالاً .

ألاَ و إنّ حَقَّ مَن قِبَلَکَ و قِبَلَنا مِن المُسلِمینَ فی قِسمَةِ هذا الفَیءِ سَواءٌ : یَرِدونَ عِندی علَیهِ ، و یَصدُرونَ عَنهُ . (3)

4167

نهی شدن حکمرانان از بخشش اموال مسلمانان

امام علی علیه السلام :بخشش کردن حکمرانان از اموال عمومی مسلمانان، ستم و خیانت است.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به مصقلة بن هبیره شیبانی، کارگزار حضرت در اردشیر خُرّه _نوشت : درباره تو گزارشی به من رسیده است که اگر براستی چنین کاری کرده باشی، خشم خدایت را برانگیخته ای و از امام خود نافرمانی کرده ای. [شنیده ام ]تو اموال عمومی مسلمانان را که با نیروی نیزه ها و اسبان خود به دست آورده اند و خون هایشان بر سر آن ریخته شده است، میان اعراب طایفه ات، که دور تو را گرفته اند ، تقسیم کرده ای. سوگند به آن خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر چنین چیزی درست باشد، بی گمان خودت را نزد من خوار و خفیف کرده ای و از ارزش خود پیش من کاسته ای. پس، حق پروردگارت را خوار و سبک مشمار و دنیای خود را با نابود کردن دینت آباد مگردان که در این صورت از شمار زیان کارترینان خواهی بود.

بدان که مسلمانانی که نزد تو هستند و مسلمانانی که این جا پیش ما می باشند، در این اموال عمومی سهمی یکسان دارند. همه آنان برای گرفتن سهم خود از بیت المال پیش من می آیند و همگی با سهم یکسان از پیش من می روند.

ص :539


1- . غرر الحکم : 4725.
2- اعتام الشیء : إذا اختاره؛ وعیمة الشیء: خیاره (النهایة : 3/331) .
3- نهج البلاغة : الکتاب 43.

(1)

4168 - عَلَی الوالی قَضاءُ دَینِ المُعسِرِ
4168 - پرداخت بدهی تنگدست به عهده حکمران است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن غَریمٍ ذَهَبَ بِغَریمِهِ إلی والٍ مِن وُلاةِ المُسلِمینَ ، و استَبانَ لِلوالِی عُسرَتُهُ إلاّ بَرئَ هذا المُعسِرُ مِن دَینِهِ ، و صارَ دَینُهُ علی والِی المُسلِمینَ فِیما فی یَدَیهِ مِن أموالِ المُسلِمینِ . (2)

الإمام الصادق صلی الله علیه و آله :مَن کانَ لَهُ علی رجُلٍ مالٌ أخَذَهُ و لَم یُنفِقهُ فی إسرافٍ أو فی مَعصیَةٍ ، فعَسُرَ علَیهِ أن یَقضِیَهُ ، فعلی مَن لَهُ المالُ أن یَنظُرَهُ حتّی یَرزُقَهُ اللّهُ فیَقْضِیَهُ، و إنْ کانَ الإمامُ العادِلُ قائما فعَلَیهِ أن یَقضِیَ عَنهُ دَینَهُ ؛ لِقَولِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن تَرَکَ مالاً فلِوَرَثَتِهِ ، و مَن تَرَکَ دَینا أو ضَیاعا فعلَی الإمامِ ما ضَمِنَهُ الرَّسولُ (3) . (4)

4168

پرداخت بدهی تنگ دست به عهده حکمران است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ طلبکاری نیست که بدهکار خود را نزد حکمرانی از حکمرانان مسلمانان ببرد و تنگدستیِ بدهکار بر حکمران معلوم شود، مگر آنکه بدهکاری از دوش این بدهکار برداشته شده ، به گردن حکمران افتد و او باید آن را از اموال مسلمانان که در اختیار دارد بپردازد.

امام صادق صلی الله علیه و آله :اگر کسی از مردی مالی طلبکار باشد و بدهکار آن مال را در اسراف یا در معصیت خرج نکرده باشد و بازپرداخت آن برایش دشوار باشد، طلبکار باید او را مهلت دهد تا خداوند گشایشی در کارش پدید آورد و بتواند قرضش را ادا کند و اگر امام عادل بر سر کار بود، باید بدهی او را بپردازد؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس مالی از خود بر جای گذارد، آن مال از آنِ وارثان اوست و هر کس بدهی یا نانخوری به جای گذارد، امام باید آنچه را پیامبر ضمانت کرده و به عهده گرفته است، بپردازد.

ص :540


1- (انظر) المال : باب 3708 ، 3709.
2- . تفسیر القمّی : 1/94.
3- هکذا فی نسختین من تفسیر القمّیّ ، و فی تفسیر نور الثقلین نقلاً عن تفسیر القمّیّ « ......... فعلَی الوالی و علَی الإمام ما ضمنه الرسول».
4- تفسیر القمّی : 1/94.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَن طَلبَ هذا الرِّزقَ مِن حِلِّهِ لِیَعودَ بهِ علی نَفسِهِ و عِیالِهِ ، کانَ کالمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللّهِ ، فإن غُلِبَ علَیهِ فلْیَستَدِنْ علَی اللّهِ و علی رَسولِهِ صلی الله علیه و آله ما یَقوتُ بهِ عِیالَهُ ، فإن ماتَ و لَم یَقضِهِ کانَ علَی الإمامِ قَضاؤهُ ، فإن لَم یَقضِهِ کانَ علَیهِ وِزرُهُ . (1)

(2)

4169 - ما یَنبَغی لِلوالی مُباشَرَتُهُ
4169 - کارهایی که حکمران باید شخصاً انجام دهد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: ثُمّ اُمورٌ مِن اُمورِکَ لا بُدَّ لکَ مِن مُباشَرَتِها : مِنها إجابَةُ عُمّالِکَ بما یَعیا (3) عَنهُ کُتّابُکَ ، و مِنها إصدارُ حاجاتِ النّاسِ یَومَ وُرودِها علَیکَ بما تَحرَجُ (4) بهِ صُدورُ أعوانِکَ . و أمضِ لِکُلِّ یَومٍ عَمَلَهُ ؛ فإنَّ لِکُلِّ یَومٍ ما فیهِ . (5)

امام کاظم علیه السلام :هر کس این روزی را از راه حلال بطلبد تا آن را خرج خود و خانواده اش کند، مانند مجاهدِ در راه خداست. پس، اگر در پیکارِ زندگی مغلوب شد، به ضمانت خدا و رسول او، وام بگیرد و خوراک خانواده اش را تأمین کند و اگر پیش از آنکه بدهی خود را بپردازد از دنیا برود، امام (حاکم مسلمانان) موظّف است آن را پرداخت کند و اگر پرداخت نکند، گناهش به گردن اوست.

4169

کارهایی که حکمران باید شخصاً انجام دهد

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : در بین کارهای تو کارهایی هست که باید شخصاً انجام دهی. از آن جمله است پاسخ دادن به [نامه های] کارگزارانت در مواردی که دبیرانت درمی مانند. دیگری ، انجام درخواست های مردم در همان روزی که به تو می رسد و دستیارانت فرصت و حوصله انجام همه آن را ندارند و کار هر روز را در همان روز به انجام رسان؛ زیرا هر روزی را کاری است.

ص :541


1- وسائل الشیعة : 13/91/2.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 13 / 90 باب 9. مستدرک الوسائل : 13 / 397 باب 9.
3- عَیا عنه یَعیا عِیّا : عجز عنه (المصباح المنیر : 441) .
4- حَرَج صَدرُه : ضاق فلم ینشرح لخیر (لسان العرب : 2/233) . و الأعوان تضیق صدورهم بتعجیل الحاجات ، و یحبّون المماطلة فی قضائها ؛ استجلابا للمنفعة ، أو إظهارا للجبروت . (کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح).
5- نهج البلاغة : الکتاب 53.

4170 - وُجوبُ اهِتمامِ الوالی بِالمُستَضعَفینَ
4170 - وجوب توجّه حکمران به مستضعفان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ _: ......... ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فی الطَّبَقَةِ السُّفلی مِنَ الّذینَ لا حِیلَةَ لَهُم ، مِن المَساکینِ و المُحتاجِینَ و أهلِ البُؤْسی و الزَّمنی ، فإنَّ فی هذهِ الطَّبَقَةِ قانِعا و مُعتَرّا ، و احفَظْ للّهِ ما استَحفَظَکَ مِن حَقِّهِ فیِهم، و اجعَلْ لَهُم قِسْما مِن بَیتِ مالِکَ .........

و تَفَقَّدْ اُمورَ مَن لا یَصِلُ إلَیکَ مِنهُم مِمَّن تَقتَحِمُهُ العُیونُ ، و تَحقِرُهُ الرِّجالُ ، ففَرِّغْ لاُولئکَ ثِقَتَکَ مِن أهلِ الخَشیَةِ و التَّواضُعِ ، فلْیَرفَعْ إلَیکَ اُمورَهُم ، ثُمّ اعمَلْ فیهِم بالإعذارِ إلَی اللّهِ یَومَ تَلقاهُ ؛ فإنَّ هؤلاءِ مِن بَینِ الرَّعِیَّةِ أحوَجُ إلَی الإنصافِ مِن غَیرِهِم ، و کلٌّ فأعذِرْ إلَی اللّهِ فی تَأدِیَةِ حَقِّهِ إلَیهِ . (1)

4170

وجوب توجّه حکمران به مستضعفان

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : ......... دیگر آنکه درباره طبقه پایین، از کسانی که راه چاره ای ندارند و نیازمندان و بینوایان و رنجوران، خدا را در نظر گیر؛ زیرا در میان این طبقه تهی دستانی وجود دارند که دست نیاز سوی این و آن دراز می کنند و عدّه ای هم روی گدایی ندارند. بنا بر این، حقّ آنان را که خداوند ادای آن را از تو خواسته است ادا کن و از بیت المال برای آنان هم سهمی در نظر گیر .........

و به کار کسانی از آنان که به تو دسترسی ندارند و چشم ها آنان را خرد و بزرگان آنها را حقیر می شمارند، رسیدگی کن و برای این کار از افراد خدا ترس و فروتن مورد اعتماد خود کسانی را مأمور رسیدگی به امور ایشان کن تا احوال آنها را به تو گزارش دهند و آنگاه درباره آنان آن گونه عمل کن که روزی که خدا را دیدار می کنی عذرت را بپذیرد؛ زیرا این گروه از مردم به دادگری نیازمندتر از دیگران هستند. پس در ادای حقّ هر یک از اینان، در پیشگاه خدا عذر و حجّتی داشته باش.

ص :542


1- نهج البلاغة : الکتاب 53.

ص :543

ص :544

557 - أولیاء اللَّه

557 - دوستان خدا

اشاره

(1)

(2)

ص :545


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 69 / 254 باب 37 «صفات خیار العِباد و أولیاء اللّه ......... ».
2- انظر: عنوان 435 «المُقرّبون» ، 92 «المحبّة (حبّ اللّه )». العزلة : باب 2672 ، الکلام : باب 3472 ، الخشوع : باب 1025.

4171 - خَصائِصُ أولیاءِ اللَّهِ
4171 - ویژگی های دوستان خدا

الکتاب :

أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِهِ تعالی: «ألاَ إنَّ أوْلیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِم و لا هُمْ یَحْزَنُونَ» _: هُمُ الّذینَ یَتَحابُّونَ فی اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ عَن أولِیاءِ اللّهِ _: الّذینَ إذا رُؤوا ذُکِرَ اللّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ عن جَبرئیلَ علیه السلام _: قالَ اللّهُ تعالی: مَن أهانَ لی وَلِیّا فَقَد بارَزَنی بِالمُحارَبَةِ . (4)

4171

ویژگی های دوستان خدا

قرآن:

«آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند. همانان که ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده اند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از آیه «بدانید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند» _فرمود : آنان کسانی هستند که در راه خدا به یکدیگر محبّت می ورزند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از دوستان خدا _فرمود : کسانی که هرگاه دیده شوند خدا به یاد آورده شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به نقل از جبرئیل _فرمود : خداوند متعال می فرماید: هرکه دوست مرا خوار سازد، به مبارزه با من برخاسته است.

ص :546


1- یونس : 62 ، 63 .
2- الدرّ المنثور : 4/373 .
3- الدرّ المنثور : 4/370 .
4- بحار الأنوار : 70/16/8 .

عنه صلی الله علیه و آله :إذا استُحِقَّت وَلایَةُ اللّهِ و السَّعادَةُ جاءَ الأجَلُ بَینَ العَینَینِ و ذَهَبَ الأمَلُ وراءَ الظَّهرِ ، و إذا استُحِقَّت وَلایَةُ الشَّیطانِ و الشَّقاوَةُ جاءَ الأمَلُ بَینَ العَینَینِ و ذَهَبَ الأجَلُ وراءَ الظَّهرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثَلاثُ خِصالٍ مِن صِفَةِ أولیاءِ اللّهِ: الثِّقَةُ باللّهِ فی کلِّ شیءٍ ، و الغِنی بهِ عَن کلِّ شیءٍ ، و الافتِقارُ إلَیه فی کلِّ شیءٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ أولیاءَ اللّهِ لَأکثَرُ النّاسِ لَهُ ذِکرا ، و أدوَمُهُم لَهُ شُکرا ، و أعظَمُهُم علی بَلائهِ صَبرا . (3)

عنه علیه السلام :إنّ أولیاءَ اللّهِ تعالی کُلُّ مُستَقرِبٍ أجَلَهُ ، مُکَذِّبٍ أملَهُ ، کَثیرٍ عَمَلُهُ ، قَلیلٍ زَلَلُهُ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی ......... أخفی وَلِیَّهُ فی عِبادِهِ ، فلا تَستَصغِرَنَّ عَبدا مِن عَبیدِ اللّهِ ؛ فرُبَّما یَکونُ وَلِیَّهُ و أنتَ لا تَعلَمُ . (5)

عنه علیه السلام :إنّما سُمِّیَتِ الشُّبهَةُ شُبهَةً لأنّها تُشبِهُ الحَقَّ ، فأمّا أولیاءُ اللّهِ فضِیاؤهُم فیها الیَقینُ ، و دَلیلُهُم سَمْتُ الهُدی ، و أمّا أعداءُ اللّهِ فدُعاؤهُم فیها الضَّلالُ ، و دَلیلُهُمُ العَمی . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه دوستی خدا و سعادت سزاوار [کسی ]شود، مرگ پیش چشم او بیاید و آرزو پشت سرش رود و هرگاه دوستی شیطان و شقاوت سزاوار [کسی] شود،آرزو جلو چشم او بیاید و مرگ پشت سرش قرار گیرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه خصلت از صفات اولیای خداست: اعتماد کردن به خدا در هر کاری و بی نیاز شدن به واسطه او از هر چیزی و نیازمندی به او در هر چیزی.

امام علی علیه السلام :دوستان خدا بیش از همه مردم به یاد او هستند و در شکرگزاری از او مداومت بیشتری نشان می دهند و بر بلای او شکیباترند.

امام علی علیه السلام :دوستان خداوند متعال هر آن کسی است که مرگ خود را نزدیک بیند و آرزویش را دروغ شمارد و بسیار عمل کند و کمتر بلغزد.

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی ......... دوست خود را در میان بندگانش پنهان نگه داشته است. بنا بر این هیچ یک از بندگان خدا را حقیر مشمارید؛ زیرا ممکن است که او دوست خدا باشد و تو ندانی.

امام علی علیه السلام :شبهه را از آن رو شبهه نامیده اند که شبیه حقّ است. اما دوستان خداوند، روشنایی آنها در [ظلمت ]شبهات، یقین است و راهنمایشان، راه راست ولی دشمنان خدا، دعوتگر آنان در شبهات، گمراهی است و راهنمایشان کوری.

ص :547


1- الکافی : 3/258/27.
2- بحار الأنوار : 103/20/2.
3- غرر الحکم : 3571.
4- غرر الحکم : 3552.
5- الخصال : 209/31.
6- نهج البلاغة : الخطبة 38.

عنه علیه السلام :لَو رَخَّصَ اللّهُ فی الکِبرِ لأحَدٍ مِن عِبادِهِ لَرَخَّصَ فیهِ لِخاصَّةِ أنبیائهِ و أولیائهِ ، و لکنَّهُ سبحانَهُ کَرَّهَ إلَیهِمُ التَّکابُرَ، و رَضِیَ لَهُم التَّواضُعَ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ أولیائهِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ الدُّنیا _: لَم یَصْفِهَا اللّهُُ تعالی لأولیائهِ ، و لَم یَضِنَّ بها علی أعدائهِ . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: لَم یَرْضَها ثَوابا لأولیائهِ، و لا عِقابا لأعدائهِ . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _: مَهبِطُ وَحیِ اللّهِ ، و مَتجَرُ أولیاءِ اللّهِ ، اکتَسَبوا فیها الرّحمَةَ ، و رَبِحوا فیها الجَنَّةَ . (5)

امام علی علیه السلام :اگر بنا بود خداوند به فردی از بندگان خود رخصت کِبر و بزرگ منشی دهد، بی گمان این رخصت را به پیامبران و دوستان خاصّ خود می داد، اما خداوند سبحان تکبّر را در نظرشان ناپسند ساخت و برایشان فروتنی پسندید.

امام علی علیه السلام :همانا جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای دوستان خاصّ خود گشوده است.

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : خداوند بزرگ آن را برای دوستان خود صاف و گوارا نساخته و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزیده است.

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : خداوند راضی نشده که دنیا را پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد.

امام علی علیه السلام_ در وصف دنیا _فرمود : فرودگاه وحی خداست و بازار سوداگری دوستان خدا، که در آن رحمت به دست می آورند و بهشت را سود می برند.

ص :548


1- . نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- نهج البلاغة : الخطبة 27.
3- . نهج البلاغة : الخطبة 113.
4- نهج البلاغة : الحکمة 415.
5- نهج البلاغة : الحکمة 131.

عنه علیه السلام :إنّ تَقوَی اللّهِ حَمَتْ أولیاءَ اللّهِ مَحارِمَهُ ، و ألْزَمَت قُلوبَهُم مَخافَتَهُ . (1)

عنه علیه السلام :اللّهُمّ إنّکَ آنَسُ الآنِسینَ (لمُؤانِسینَ) لأولیائکَ ، و أحضَرُهُم بِالکِفایَةِ لِلمُتَوکِّلینَ علَیکَ ، تُشاهِدُهُم فی سَرائرِهِم ، و تَطَّلِعُ علَیهِم فی ضَمائرهِم ، و تَعلَمُ مَبلَغَ بَصائرِهِم ؛ فأسرارُهُم لکَ مَکشوفَةٌ ، و قُلوبُهُم إلَیکَ مَلهوفَةٌ ، إن أوحَشَتهُمُ الغُربَةُ آنَسَهُم ذِکرُکَ ، و إن صُبَّتْ علَیهِمُ المَصائبُ لَجؤوا إلَی الاستِجارَةِ (الاسْتِخارَةِ) بِکَ ؛ عِلما بأنّ أزِمَّةَ الاُمورِ بِیَدِکَ ، و مَصادِرَها عَن قَضائکَ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وصفِ أولیاء اللّه _: هُم قَومٌ أخلَصوا للّهِ تعالی فی عِبادَتِهِ ، و نَظَروا إلی باطِنِ الدُّنیا حِینَ نَظَرَ النّاسُ إلی ظاهِرِها، فعَرَفوا آجِلَها حِینَ غُرَّ النّاسُ سِواهُم بعاجِلِها ، فتَرَکوا مِنها ما عَلِموا أنّهُ سَیَترُکُهُم ، و أماتُوا مِنها ما عَلِموا أنّهُ سیُمیتُهُم . (3)

امام علی علیه السلام :تقوای الهی، دوستان خدا را از حرام های او بازداشت و ترس از او را با دل هایشان پیوند داد.

امام علی علیه السلام :بار خدایا! تو برای دوستان خود انیس ترین انیسانی و برای کارسازی کردن امور توکّل کنندگانِ بر خود آماده ترین کسانی. نهانی هایشان را می بینی و بر ضمایر و اندیشه هایشان آگاهی و اندازه بصیرت هایشان را می دانی. بنا بر این، رازهایشان برای تو آشکار و دل هایشان به سوی تو مشتاق است. اگر غربت و تنهایی آنان را به وحشت اندازد، یاد تو مونس آنان شود و اگر مصیبت ها بر آنان فرو ریزد، به پناه جویی از تو متوسّل می شوند؛ زیرا می دانند که سررشته کارها در دست توست و منشأ آنها قضا و فرمان توست.

امام علی علیه السلام_ در وصف اولیای خداوند _فرمود : آنان مردمی هستند که در عبادت خداوند متعال اخلاص می ورزند و زمانی که مردم ظاهر دنیا را می بینند، آنان باطن دنیا را مشاهده می کنند و از این رو، آینده آن را شناختند در حالی که دیگر مردم فریفته امروز آنند. پس، از دنیا آنچه را که می دانند بزودی آنان را ترک خواهد گفت ، ترک کردند و آنچه را که می دانند به زودی آنان را می میراند میراندند.

ص :549


1- نهج البلاغة : الخطبة 114.
2- نهج البلاغة : الخطبة 227.
3- بحار الأنوار : 69/319/35.

عنه علیه السلام :إنّ أولیاءَ اللّهِ هُمُ الذینَ نَظَروا إلی باطِنِ الدُّنیا إذا نَظَرَ النّاسُ إلی ظاهِرِها ، و اشتَغَلوا بآجِلِها إذا اشتَغَلَ النّاسُ بعاجِلِها ، فأماتُوا مِنها ما خَشَوا أن یُمیتَهُم ، و تَرَکوا مِنها ما عَلِموا أنّهُ سَیَترُکُهُم ، وَ رأوا استِکثارَ غَیرِهِم مِنها استِقلالاً ، وَ دَرکَهُم لَها فَوتا ، أعداءُ ما سالَمَ النّاسُ ، و سِلمُ ما عادَی النّاسُ ! بِهِم عُلِمَ الکِتابُ و بِهِ عَلِموا ، و بِهِم قامَ الکِتابُ و بهِ قاموا ، لا یَرَونَ مَرجُوّا فَوقَ ما یَرجُونَ ، و لا مَخُوفا فَوقَ ما یَخافونَ . (1)

عیسی علیه السلام_ فی وصفِ أولیاءِ اللّهِ _: الّذینَ نَظَروا إلی باطِنِ الدُّنیا حِینَ نَظَرَ النّاسُ إلی ظاهِرِها (2) ، و الّذینَ نَظَروا إلی آجِلِ الدُّنیا حِینَ نَظَرَ النّاسُ إلی عاجِلِها ، و أماتُوا مِنها ما یَخشَون أن یُمیتَهُم ، و تَرَکوا ما عَلِموا أنْ سَیَترُکُهُم ، فصارَ اسْتِکثارُهُم مِنها استِقلالاً ، و ذِکرُهُم إیّاها فَواتا ، و فَرَحُهُم بما أصابُوا مِنها حُزنا ......... یُحِبُّونَ اللّهَ تعالی و یَستَضیؤونَ بِنُورِهِ ، و یُضیؤونَ بهِ ، لَهُم خَبَرٌ عَجیبٌ ، و عِندَهُمُ الخَبَرُ العَجیبُ ، بِهِم قامَ الکِتابُ و بهِ قامُوا ، و بِهِم نَطَقَ الکِتابُ و بهِ نَطَقوا ، و بِهِم عُلِمَ الکِتابُ و بهِ عَلِموا ، لَیسُوا یَرَونَ نائلاً مَع ما نالوا ، و لا أمانِیَّ دُونَ ما یَرجُونَ ، و لا خَوفا دُونَ ما یَحْذَرونَ . (3)

امام علی علیه السلام :دوستان خدا همان کسانی هستند که باطن دنیا را می نگرند در حالی که دیگر مردم به ظاهرش چشم دارند، و به آینده و فرجام دنیا مشغولند در حالی که سایر مردم به نقد و امروز آن سرگرمند. آنچه را از دنیا که می ترسند آنان را نابود کند، نابود می کنند و آنچه را از دنیا که می دانند بزودی آنان را ترک خواهد گفت، ترک می کنند و آنچه را که دیگران از دنیا زیاد و با ارزش می شمارند اندک و حقیرش می بینند و رسیدن خود به آنها را از دست دادن [سعادت و رستگاری خویش] می شمارند. دشمن چیزی هستند که مردم [دنیا طلب] با آن در صلح و سازشند و دوستدار چیزی هستند که مردم با آن دشمنی می ورزند! کتاب [خدا] به وجود آنان شناخته و دانسته می شود و آنان به آن دانا و عارفند، کتاب به آنان استوار است و آنان به کتاب استوارند، بالاتر از چیزی که بدان امید بسته اند امیدی نمی شناسند و ترسناکتر از چیزی که از آن می ترسند، چیزی را مایه ترس نمی دانند.

عیسی علیه السلام_ در توصیف اولیای الهی _فرمود : کسانی که به باطن دنیا می نگرند ، در حالی که مردم به ظاهر آن چشم دوخته اند و کسانی که فراسوی دنیا می نگرند، در حالی که مردم به اکنونِ آن چشم دوخته اند و لذا آنچه را از دنیا که بیم دارند [فضیلت های ]آنان را بمیراند می میرانند و آنچه را که می دانند به زودی آنها را ترک خواهند گفت ترک می کنند. از این رو، هر بهره فراوانی هم که از آن [برای آخرتشان ]برگیرند کم می شمارند. و به یاد دنیا بودن را برای خود خسارت می بینند. و شادی خود از رسیدن به چیزهای دنیوی را غم و اندوه می دانند ......... خداوند متعال را دوست دارند و از نور او پرتو می گیرند و به واسطه آن به دیگران روشنایی می بخشند. آنان را خبری عجیب است و نزدشان خبر شگفت آور می باشد، کتاب به آنان استوار است و آنان به کتاب. کتاب به آنان گویاست و آنان به کتاب، کتاب به واسطه آنان دانسته می شود و آنان به آن عارف و دانایند. با وجود آنچه بدان رسیده اند دیگر مطلوبی برای خود نمی بینند و آرزوهایی فراتر از آنچه امید دارند ندارند و ترسی بالاتر از آنچه از آن می ترسند نمی شناسند.

ص :550


1- نهج البلاغة : الحکمة 432.
2- راجع : الدنیا : باب 1227.
3- الدرّ المنثور : 4/370.

بحار الأنوار عن عبد الرحمن بن سالم الأشَلّ عن بعض الفقهاء :قالَ أمیر المؤمنین علیه السلام : «إنَّ أوْلیاءَ اللّهَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِم ......... » ، ثمّ قالَ : تَدرُونَ مَن أولیاءُ اللّهِ ؟ قالوا : مَن هُم یا أمیرَ المؤمنینَ ؟ فقالَ : هُم نَحنُ و أتباعُنا ، فمَن تَبِعَنا مِن بَعدِنا طُوبی لَنا ، و طُوبی لَهُم أفضَلُ مِن طُوبی لَنا . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، ما شأنُ طُوبی لَهُم أفضَلُ مِن طُوبی لَنا ؟ أ لَسنا نَحنُ و هُم علی أمرٍ ؟! قالَ : لا ؛ لأنَّهُم حَمَلوا ما لَم تُحمَلوا علَیهِ ، و أطاقُوا ما لَم تُطیقُوا (1) . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :وَجَدنا فی کِتابِ علیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام «ألاَ إنَّ أوْلِیاءَ اللّهِ ......... » إذا أدَّوا فَرائضَ اللّهِ ، و أخَذوا سُنَنَ رسولِ اللّهِ ، و تَورَّعُوا عَن محارِمِ اللّهِ ، و زَهِدوا فی عاجِلِ زَهرَةِ الدُّنیا ......... . (3)

بحار الأنوار_ به نقل از عبد الرحمان بن سالم از بعضی از فقهاء _: امام علی علیه السلام چون آیه «بدانید که بر دوستان خدا نه بیمی است ......... » را خواند فرمود : می دانید دوستان خدا چه کسانی هستند؟ عرض کردند: چه کسانی هستند، ای امیر مؤمنان؟ فرمود: آنان، ما و پیروانمان هستیم. پس، کسانی که بعدِ ما از ما پیروی کنند خوشا به حال ما و خوشتر به حال آنان. عرض کردند: ای امیر مؤمنان! چرا خوشا به حال ما و خوشتر به حال آنان؟ مگر نه این است که ما و آنان هر دو در یک راهیم؟! فرمود: نه، زیرا آنان باری را به دوش می کشند که شما نکشیده اید و چیزهایی را تحمّل می کنند که شما تحمّل نکرده اید.

امام باقر علیه السلام :در کتاب علی بن حسین علیهما السلام یافتیم که [مراد از آیه] : «بدانید که دوستان خدا ......... » زمانی [دوستان خدا هستند] که فرایض خدا را به جا آورند و به سنّت های رسول خدا صلی الله علیه و آله چنگ زنند و از حرام های خدا پرهیز کنند، و به زرق و برق جهان گذرا بی اعتنایی ورزند ......... .

ص :551


1- بحار الأنوار : 69/277/10.
2- (اُنظر) الإمامة الخاصّة : باب 247.
3- بحار الأنوار : 69/277/11.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قال رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : مَن عَرَفَ اللّهَ و عَظَّمَهُ مَنَعَ فاهُ مِن الکَلامِ ، وَ بطنَهُ مِن الطَّعامِ ، و عَفی (1) نَفسَهُ بِالصِّیامِ و القِیامِ .

قالوا : بآبائنا و اُمَّهاتِنا یا رسولَ اللّهِ، هؤلاءِ أولِیاءُ اللّهِ؟

قالَ : إنّ أولیاءَ اللّهِ سَکَتوا فَکانَ سُکوتُهُم ذِکرا ، و نَظَروا فَکانَ نَظَرُهُم عِبرَةً ، و نَطَقوا فَکانَ نُطقُهُم حِکمَةً ، وَ مَشَوا فَکانَ مَشیُهُم بَینَ النّاسِ بَرَکَةً ، لَولا الآجالُ الّتی قَد کُتِبَت علَیهِم لَم تَقَرَّ أرواحُهُم فی أجسادِهِم خَوفا مِن العَذابِ و شَوقا إلَی الثَّوابِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ أولیاءَ اللّهِ لَم یَزالوا مُستَضعَفِینَ قَلیلینَ مُنذُ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ علیه السلام . (3)

عنه علیه السلام :یا أبا بَصیرٍ ، طُوبی لِشِیعَةِ قائمِنا المُنتَظِرِینَ لِظُهورِهِ فی غَیبَتِهِ ، و المُطیعینَ لَهُ فی ظُهورِهِ ، اُولئکَ أولِیاءُ اللّهِ الّذینَ لا خَوفٌ علَیهِم و لا هُم یَحزَنونَ . (4)

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که خدا را شناسد و به عظمت او پی بَرَد، دهانش را از سخن گفتن فرو بندد و شکمش را از خوراک باز دارد و خودش را با روزه و شب زنده داری فرسوده سازد.

عرض کردند: پدران و مادران ما به فدایت ای رسول خدا! اینها همان دوستان خدایند؟

فرمود: دوستان خدا خاموشی می گزینند و خاموشی آنها ذکر خداست و می نگرند و نگاهشان عبرت است و سخن می گویند و سخنانشان حکمت است و راه می روند و راه رفتنشان در میان مردم مایه برکت است. اگر نه این بود که اجل هایشان نوشته شده است، از ترس عذاب و شوق ثواب، [لحظه ای ]جان هایشان در کالبدهایشان قرار نمی گرفت.

امام صادق علیه السلام :دوستان خدا، از همان زمانی که خداوند آدم علیه السلام را آفرید، همواره در ضعف و اقلّیّت بوده اند.

امام صادق علیه السلام :ای ابو بصیر! خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبت او منتظر ظهورش هستند و در زمان ظهورش فرمانبردار اویند. اینان دوستان خدایند که بر آنان نه بیمی است و نه اندوهگین می شوند.

ص :552


1- فی الأمالی للصدوق : 647/878 «و عنّی نفسه بالصیام و القیام» .
2- الکافی : 2/237/25.
3- بحار الأنوار : 68/154/10.
4- کمال الدین : 357/54 .

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ جَعَلَ وَلِیَّهُ فی الدُّنیا غَرَضا لِعَدُوِّهِ . (1)

تَنبیه الخَواطرِ:لَم یَزَلْ زَکریّا علیه السلام یَری وَلَدَهُ یحیی مَغموما باکِیا مَشغولاً بِنَفسِهِ ، فقالَ : یا ربِّ ، طَلَبتُ مِنکَ ولَدا أنتَفِعُ بهِ فَرَزقتَنیهِ لا أنتَفِعُ بهِ ؟! فقالَ : طَلَبتَ وَلِیّا و الولِیُّ لا یکونُ إلاّ هکذا . البَرایا أهدافُ البَلایا . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :خداوند دوست خود را در دنیا آماج دشمن خویش قرار داده است.

تنبیه الخواطر:زکریا علیه السلام فرزند خود یحیی را پیوسته غمگین و گریان و در خود فرو رفته می دید. عرض کرد: پروردگارا! من از تو فرزندی خواستم که از او بهره مند شوم و تو فرزندی روزیم کردی که از او سودی نمی برم؟ فرمود: تو ولیّی خواستی و ولیّ جز چنین نباشد. بی گناهان آماج بلاها هستند.

ص :553


1- بحار الأنوار : 68/221/10.
2- تنبیه الخواطر : 1/86.
3- (انظر) الجبر : باب 489. معرفة اللّه : باب 2569 ، 2570. السَّهَر : باب 1903 ، الخیر : باب 1183. الإیمان : باب 296 _ 300 ، التقوی : باب 4106. ص الکتمان : باب 3399 ، الخلق : باب 1115.

ص :554

حرف الیاء

اشاره

الیأس (نومیدی و قطع طمع)

الیتیم (یتیم)

الیقین (یقین)

ص :555

ص :556

558 - الیأس

558 - نومیدی
اشاره

(1)

(2)

ص :557


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 336 باب 120 «الیأس من رَوح اللّه ». وسائل الشیعة : 6 / 313 باب 36 «الاستغناء عن الناس».
2- انظر: عنوان 448 «القنوط» ، 21 «الأمل» ، الذَّنْب : باب 1379. الرجاء : باب 1450، 1452. الإخلاص : باب 1050 ، الإمامة الخاصّة(3) : باب 253 ، الفقه : باب 3192.

4172 - الیَأسُ
4172 - نومیدی

الکتاب :

وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤوسٌ کَفُورٌ * وَ لَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ * إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لاَ یأسْ مِن الزَّمانِ إذا مَنَعَ ، و لا تَثِقْ بهِ إذا أعطی ، و کُن مِنهُ علی أعظَمِ الحَذَرِ . (3)

عنه علیه السلام :أعظَمُ البَلاءِ انقِطاعُ الرَّجاءِ . (4)

عنه علیه السلام :قَتَلَ القُنوطُ صاحِبَهُ . (5)

عنه علیه السلام :کُلُّ قانِطٍ آیِسٌ . (6)

4172

نومیدی

قرآن:

«و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از وی سلب کنیم، قطعاً نومید و ناسپاس خواهد بود . و اگر _ پس از محنتی که به او رسیده _ نعمتی به او بچشانیم حتماً خواهد گفت: گرفتاری ها از من دور شد. بی گمان او شادمان و فخر فروش است، مگر کسانی که شکیبایی ورزیده و کارهای شایسته کرده اند [که ]برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ خواهد بود».

حدیث :

امام علی علیه السلام :از زمانه، هرگاه دریغ کرد، نومید مشو و هرگاه دهِش کرد، به آن اعتماد مکن و از آن سخت برحذر باش.

امام علی علیه السلام :بزرگترین بلا، نومیدی است.

امام علی علیه السلام :نومیدی، صاحب خود را می کُشد.

امام علی علیه السلام :هر نومیدی ناکام است.

ص :558


1- هود : 9 _ 11.
2- (انظر) الإسراء 83 ، الروم 36.
3- غرر الحکم : 10302.
4- غرر الحکم : 2860.
5- غرر الحکم : 6731.
6- غرر الحکم : 6842.

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المُنافِقینَ _: حَسَدَةُ الرَّخاءِ ، و مُؤَکِّدو (مُوَلِّد و) البَلاءِ ، و مُقنِطو الرَّجاءِ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن یَرجو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ ......... یُعجَبُ بِنَفسِهِ إذا عُوفِیَ ، وَ یقنَطُ إذا ابتُلیَ ......... إنِ استَغنی بَطِرَ و فُتِنَ ، و إنِ افتَقَرَ قَنِطَ و وَهَنَ . (2)

عنه علیه السلام :و لا تَیأسَنَّ لِشَرِّ هذهِ الاُمَّةِ مِن رَوحِ اللّهِ ؛ لِقولِهِ تعالی : «إنّهُ لا یَیْأسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إلاّ القَوْمُ الکافِرونَ» (3) . (4)

عنه علیه السلام :لا تَطْمَعُوا فی غَیرِ مُقبلٍ و لا تَیأسُوا مِن مُدبِرٍ (5) ؛ فإنَّ المُدبِرَ عَسی أن تَزِلَّ بهِ إحدی قائمَتَیهِ و تَثبُتَ الاُخری ، فتَرجِعا حتّی تَثبُتا جَمیعا . (6)

(7)

امام علی علیه السلام_ در معرّفی منافقان _فرمود : حسودانِ آسایش [دیگران] هستند، به گرفتاریِ [مردم ]دامن می زنند، و امید را به یأس می کشانند.

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل به [ثواب ]آخرت امید می بندد ......... هرگاه عافیت بیند خودپسند شود و هرگاه گرفتار گردد، نومید می شود ......... اگر بی نیاز شود، سرمست و فریفته گردد و اگر نیازمند شود، به نومیدی و سستی گراید.

امام علی علیه السلام :حتّی برای بدترین فرد این امّت از رحمت خدا نومید مشو؛ زیرا که خداوند متعال فرموده است: «از رحمت خدا نومید نشود مگر گروه کافران».

امام علی علیه السلام :به آن کس که به کار دنیایی شما توجه ندارد طمع نکنید، و از هیچ بخت برگشته ناکامی قطع امید مکنید؛ زیرا ممکن است که یکی از دو پای او بلغزد و پای دیگرش استوار ماند و آنگاه هر دو پایش به حالت اول برگردد و استوار بر جای ماند.

ص :559


1- نهج البلاغة : الخطبة 194.
2- نهج البلاغة : الحکمة 150.
3- یوسف : 87 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 377.
5- المُدْبِر : من أدبرت حاله ، و اعترضته الخیبة فی عمله و إن کان لم یزل طالبا له. (کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح).
6- نهج البلاغة : الخطبة 100.
7- (انظر) الإمامة الخاصّة : باب 0 251. الرجاء : باب 1452.

4173 - ثَمَراتُ الیَأسِ مِمّا فی أیدِی النّاسِ
4173 - نتایج قطع امید کردن از آنچه مردم دارند

جَبرئیلُ علیه السلام_ لَمّا جاءَ إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _: و اعلَمْ أنَّ شَرَفَ الرّجُلِ قِیامُهُ بِاللَّیلِ، و عِزَّهُ استِغناؤهُ عَنِ النّاسِ . (1)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِزهَدْ فی الدُّنیا یُحِبَّکَ اللّهُ ، و ازهَدْ فیما [فی] (2) أیدی النّاسِ یُحِبَّکَ النّاسُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الغِنَی الأکبَرُ الیَأسُ عَمّا فی أیدی النّاسِ . (4)

عنه علیه السلام :الیَأسُ أحَدُ النُّجحَینِ . (5)

عنه علیه السلام :الیَأسُ یُریحُ النَّفسَ . (6)

عنه علیه السلام :الیَأسُ عِتقٌ مُجَدَّدٌ . (7)

عنه علیه السلام :الیَأسُ حُرٌّ ، الطَّمَعُ مُضِرٌّ . (8)

عنه علیه السلام :الیَأسُ یُعِزُّ الأسیرَ ، الطَّمَعُ یُذِلُّ الأمیرَ . (9)

4173

نتایج قطع امید کردن از آنچه مردم دارند

جبرئیل_ هنگامی که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد _گفت : و بدان که افتخار مرد به شب زنده داری اوست و عزّتش در بی نیازی او از مردم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به دنیا بی رغبت باش، تا خداوند دوستت بدارد. به آنچه در دست مردم است بی اعتنا باش تا مردم دوستت بدارند.

امام علی علیه السلام :بزرگترین توانگری، چشم نداشتن به مال مردم است.

امام علی علیه السلام :قطع امید نیمی از دو موفقیت است.

امام علی علیه السلام :قطع امید کردن جان را آسوده می کند.

امام علی علیه السلام :قطع امید کردن، آزادی دوباره است.

امام علی علیه السلام :قطع امید مایه آزادی است، طمع زیانبار است.

امام علی علیه السلام :برکندن امید، اسیر را عزّت می بخشد. طمع، امیر را به خواری می کشاند.

ص :560


1- الخصال : 7/20 .
2- ما بین المعقوفین سقط من الطبعة المعتمدة ، و أضفناه من طبعة آل البیت علیهم السلام .
3- وسائل الشیعة : 6/315/9.
4- نهج البلاغة : الحکمة 342.
5- غرر الحکم : 1606.
6- غرر الحکم : 636.
7- غرر الحکم : 756.
8- غرر الحکم : 52 و 53.
9- غرر الحکم : 1091 و 1092.

عنه علیه السلام :قَد یَکونُ الیَأسُ إدراکا إذا کانَ الطَّمَعُ هَلاکا . (1)

عنه علیه السلام :الخَلاصُ مِن أسرِ الطَّمَعِ بِاکتِسابِ الیَأسِ . (2)

عنه علیه السلام :تَعجیلُ الیَأسِ أحَدُ الظَّفَرَینِ . (3)

عنه علیه السلام :حِفظُ ما فی یَدَیکَ أحَبُّ إلَیَّ مِن طَلَبِ ما فی یَدَی غَیرِکَ ، و مَرارَةُ الیَأسِ خَیرٌ مِن الطَّلَبِ إلَی النّاسِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :خَیرُ المالِ الثِّقَةُ باللّهِ ، والیَأسُ مِمّا فی أیدی النّاسِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الیَأسُ مِمّا فی أیدی النّاسِ عِزٌّ لِلمُؤمنِ فی دِینِهِ . (6)

عنه علیه السلام :أروَحُ الرَّوحِ الیَأسُ مِن النّاسِ . (7)

(8)

امام علی علیه السلام :جایی که طمع مایه هلاکت است، قطع امید مایه رسیدن به مقصود (غایت) است.

امام علی علیه السلام :رهایی از اسارتِ طمع، با برکندن امید میسّر شود.

امام علی علیه السلام :شتاب بخشیدن به قطع طمع، یکی از دو پیروزی است.

امام علی علیه السلام :از نظر من، نگاهداری چیزی که در دست داری بهتر از طلب چیزی است که در دست دیگری است و تلخی برکندن امید، بهتر از خواهش از مردمان است.

امام باقر علیه السلام :بهترین سرمایه، اعتماد به خداست و چشم طمع برکندن از آنچه مردم دارند.

امام صادق علیه السلام :قطع امید کردن از آنچه مردم دارند، مایه عزّت دینی مؤمن است.

امام صادق علیه السلام :آسایش بخش ترین آسایش، برکندن امید از مردم است.

ص :561


1- نهج البلاغة: الکتاب31.
2- غرر الحکم : 1751.
3- غرر الحکم : 4577.
4- نهج البلاغة : الکتاب 31.
5- وسائل الشیعة : 6/315/11.
6- وسائل الشیعة : 6/314/5.
7- بحار الأنوار : 78/249/87.
8- (انظر) الدعاء: باب 1211. الخیر : باب 1167 حدیث 5564. السؤال (طلب الحاجة) : باب 1706 ، 1707. العزّ : باب 2666.

ص :562

559 - الیتیم

559 - یتیم
اشاره

(1)

ص :563


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 266 باب 103 «أکل مال الیتیم». بحار الأنوار : 75 / 1 باب 31 «العِشرة مع الیتامی ......... ». کنز العمّال : 3 / 168 ، 174 _ 178 «الرحمة بالیتیم». کنز العمّال : 15 / 177 «کفالة الیتیم». وسائل الشیعة : 12 / 180 باب 70 «تحریم أکل مال الیتیم».

4174 - الحَثُّ عَلی رِعایَةِ الأیتامِ
4174 - تشویق به سرپرستی یتیمان

الکتاب :

وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانا وَ ذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا وَ أَقِیمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ» . (1)

وَ آتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عالَ یَتیما حتّی یَستَغنِیَ عنهُ أوجَبَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ بذلکَ الجَنَّةَ کما أوجَبَ اللّهُ لآکِلِ مالِ الیَتیمِ النّارَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کُنْ لِلیَتیمِ کالأبِ الرَّحیمِ ، و اعلَمْ أنَّکَ تَزرَعُ کذلکَ تَحصِدُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أنا و کافِلُ الیَتیمِ کَهاتَینِ فی الجَنَّةِ إذا اتَّقَی اللّهَ عَزَّ و جلَّ _ و أشارَ بِالسَّبّابَةِ و الوُسطی _ . (6)

4174

تشویق به سرپرستی یتیمان

قرآن:

«و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبانِ ]خوش سخن گویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید. آنگاه جز اندکی از شما، [همگی ]به حالت اعراض روی برتافتید».

«و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان بدهد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا آنکه بی نیاز گردد، خداوند به سبب این کار بهشت را بر او واجب سازد، همچنان که آتش دوزخ را بر خورنده مال یتیم واجب ساخته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای یتیم چون پدر مهربان باش و بدان که هرچه بکاری همان می دروی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ آنگاه که انگشت اشاره و میانی خود را نشان داد _فرمود: من و سرپرست یتیم _ در صورتی که از خداوند عزّ و جلّ پروا کند _ در بهشت مانند این دو [انگشت کنار هم ]هستیم.

ص :564


1- البقرة : 83.
2- البقرة : 177.
3- (انظر) البقرة : 220 ، الفجر : 17 ، 18 ، الماعون : 2 ، 3.
4- بحار الأنوار : 75/4/8.
5- بحار الأنوار : 77/171/7.
6- تفسیر نور الثقلین : 5/597/23.

عنه صلی الله علیه و آله :أنا و کافِلُ الیَتیمِ فی الجَنَّةِ هکذا _ و أشارَ بِالسَّبّابَةِ و الوُسطی و فَرَجَ بَینَهُما _ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی الجَنَّةِ دارا یُقالُ لَها : دارُ الفَرَحِ ، لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ یَتامَی المُؤمنینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَبَضَ یَتیما مِن بَینِ مُسلمینَ إلی طَعامِهِ و شَرابِهِ أدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ ألبَتَّةَ، إلاّ أن یَعمَلَ ذَنبا لا یُغفَرُ . (3)

الترغیب و الترهیب :عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله : مَن عالَ ثَلاثَةً مِن الأیتامِ کانَ کَمَن قامَ لَیلَهُ ، و صامَ نَهارَهُ ، و غَدا و راحَ شاهِرا سَیفَهُ فی سَبیلِ اللّهِ ، و کُنتُ أنا و هُو فی الجَنَّةِ أخَوَینِ کما أنَّ هاتَینِ اُختانِ _ و ألصَقَ إصبَعَیهِ السَّبّابَةَ و الوُسطی _ . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لِرجُلٍ یَشکو قَسوَةَ قَلبِهِ _: أ تُحِبُّ أن یَلینَ قَلبُکَ ، و تُدرِکَ حاجَتَکَ ؟: اِرحَمِ الیَتیمَ و امسَحْ رأسَهُ ، و أطعِمْهُ مِن طَعامِکَ ، یَلِنْ قَلبُکَ و تُدرِکْ حاجَتَکَ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در حالی که انگشت اشاره و میانی خود را از هم باز کرده بود _فرمود : من و سرپرست یتیم در بهشت، مانند این دو هستیم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در بهشت سرایی است که به آن «شادی سرا» گفته می شود و تنها کسی وارد آن می شود که ایتام مؤمنان را شاد سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس یتیمِ بچّه مسلمانی را در خورد و خوراک خود شریک گرداند، قطعاً خداوند او را به بهشت می برد مگر اینکه گناهی نا بخشودنی مرتکب شود.

الترغیب و الترهیب :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که سه یتیم را سرپرستی کند، مانند کسی است که شبش را به عبادت و روزش را به روزه گذراند و شبانه روز در راه خدا شمشیر کشد . من و او در بهشت برادریم همچنان که این دو در کنار یکدیگرند. و انگشت نشانه و میانی خود را به هم چسبانید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که از سنگدلی خود شکایت کرد _فرمود: آیا دوست داری نرمدل شوی و به خواسته ات برسی؟ به یتیم مهربانی کن و دست محبت بر سر او کش و از غذایت به او بخوران؛ در این صورت دلت نرم می شود و به خواسته ات می رسی.

ص :565


1- الترغیب و الترهیب : 3/346/1.
2- کنز العمّال : 6008.
3- الترغیب و الترهیب : 3/347/5.
4- الترغیب و الترهیب : 3/347/4.
5- الترغیب و الترهیب : 3/349/14.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ قَبلَ شَهادَتِهِ _: اللّهَ اللّهَ فی الأیتامِ ، فلا تُغِبُّوا (1) أفواهَهُم ، و لا یَضِیعوا بحَضرَتِکُم ، فقد سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : مَن عالَ یَتیما حتّی یَستَغنِیَ أوجَبَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ بذلکَ الجَنَّةَ کما أوجَبَ لآکِلِ مالِ الیَتیمِ النّارَ . (2)

عنه علیه السلام :ما مِن مُؤمنٍ و لا مُؤمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ علی رأسِ یَتیمٍ تَرَحُّما لَهُ إلاّ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بکُلِّ شَعرَةٍ مَرَّت یَدُهُ علَیها حَسَنَةً . (3)

(4)

4175 - أکلُ مالِ الیَتیمِ
4175 - خوردن مال یتیم

الکتاب :

إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتامَی ظُلْما إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا» . (5)

(6)

امام علی علیه السلام_ در وصیت خود پیش از شهادت _فرمود : درباره یتیمان از خدا بترسید و مبادا یک روز سیرشان کنید و یک روز گرسنه بمانند و مبادا که با حضور شما آنان از بین بروند؛ زیرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا آنکه بی نیاز شود، خداوند عزّ و جلّ با این کار بهشت را بر او واجب گرداند، همچنان که آتش دوزخ را بر خورنده مال یتیم واجب ساخته است.

امام علی علیه السلام :هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که دست محبّت بر سر یتیمی بگذارد، مگر اینکه خداوند به اندازه هر تار مویی که بر آن دست کشیده است ثوابی برایش بنویسد.

4175

خوردن مال یتیم

قرآن:

«کسانی که اموال یتیمان را به ناحق می خورند، جز این نیست که آتشی در شکم خود فرو می برند و به زودی در آتش فروزان درآیند».

ص :566


1- أغبَّ القومَ : جاءهم یوما و ترک یوما (القاموس المحیط : 1/109) أی: صِلُوا أفواههم بالإطعام و لا تقطعوه عنها. ( کما فی هامش نهج البلاغة ضبط الدکتور صبحی الصالح).
2- الکافی : 7/51/7.
3- بحار الأنوار : 75/4/9.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 2 / 926 باب 91.
5- النساء : 10.
6- (انظر) النساء : 2 ، 6 ، الأنعام : 152 ، الإسراء : 34.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ المَآکِلِ أکلُ مالِ الیَتیمِ ظُلما . (1)

تفسیر العیّاشی :عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله : یُبعَثُ اُناسٌ مِن قُبورِهِم یَومَ القِیامَةِ تأجَّجُ أفواهُهُم نارا ، فقیلَ لَهُ : یا رسولَ اللّهِ ، مَن هؤلاءِ؟ قالَ : الّذینَ یَأکُلونَ أموالَ الیَتامی ......... . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی حَدیثِ المِعراجِ _: نَظَرتُ فإذا أنا بِقَومٍ لَهُم مَشافِرُ کمَشافِرِ الإبِلِ ، و قَد وُکِّلَ بِهِم مَن یأخُذُ بمَشافِرِهِم ثُمَّ یَجعَلُ فی أفواهِهِم صَخرا مِن نارٍ، فَتُقذَفُ فی فی أحَدِهِم حتّی تَخرُجَ مِن أسافِلِهِم و لَهُم خُوارٌ و صُراخٌ ، فقلتُ : یا جَبرئیلُ ، مَن هؤلاءِ ؟ قالَ : هؤلاءِ الّذینَ یَأْکُلونَ أموالَ الیَتامی ظُلما إنّما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم نارا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِمّا اُسرِیَ بِی إلَی السَّماءِ رَأیتُ قَوما تُقذَفُ فی أجوافِهِم النّارُ ، و تَخرُجُ مِن أدبارِهِم ، فقلتُ : مَن هؤلاءِ یا جَبرئیلُ؟ فقالَ : هؤلاءِ الّذینَ یَأکُلونَ أموالَ الیَتامی ظُلما . (4)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین خوراک ها، به ناحق خوردن مال یتیم است.

تفسیر العیّاشی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : روز قیامت عدّه ای از گورهایشان بیرون می آیند در حالی که از دهان هایشان آتش زبانه می کشد. عرض شد: ای رسول خدا! آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که اموال یتیمان را می خورند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سخن از معراج _فرمود : نگاه کردم، به ناگاه عدّه ای را دیدم که لب هایی مانند لب شتر دارند و یک نفر بر آنها گمارده شده و لب های آنان را می گیرد و تخته سنگ هایی آتشین در دهانشان می گذارد و داخل دهانشان پرت می کند و آن سنگ ها از ماتحتشان بیرون می آید و آنان مانند گاو نعره و فریاد می کشند. گفتم: ای جبرئیل! اینها چه کسانی هستند؟ گفت: اینان کسانی هستند که اموال یتیمان را به ناحق می خورند و در حقیقت آتشی در شکم خود فرو می برند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به آسمان برده شدم گروهی را دیدم که در شکم های آنان آتش افکنده می شود و از ماتحتشان بیرون می آید. گفتم: ای جبرئیل! اینها کیستند؟ گفت: اینها کسانی هستند که اموال یتیمان را به ناحق می خورند.

ص :567


1- الأمالی للصدوق : 577/788 .
2- تفسیر العیّاشیّ : 1/225/47 .
3- الدرّ المنثور : 2/443.
4- بحار الأنوار : 79/267/2.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ الکَبائرِ _: مِنها أکلُ مالِ الیَتیمِ ظُلما . (1)

4176 - عِلَّةُ تَحریمِ أکلِ مالِ الیَتیمِ
4176 - علّت تحریم خوردن مال یتیم

فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلام_ فی خُطبَةٍ لَها _: فَرَضَ اللّهُ مُجانَبَةَ أکلِ أموالِ الیَتامی إجارَةً مِن الظُّلمِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ مِن کِتابِهِ إلی محمّدِ ابنِ سِنانٍ فی عِلَّةِ تَحریمِ أکلِ مالِ الیَتیمِ _: حُرِّمَ أکلُ مالِ الیَتیمِ ظُلما لِعِلَلٍ کَثیرَةٍ مِن وُجوهِ الفَسادِ : أوَّلُ ذلکَ إذا أکَلَ مالَ الیَتیمِ ظُلما فَقَد أعانَ علی قَتلِهِ ؛ إذِ الیَتیمُ غَیرُ مُستَغْنٍ ، و لا مُحتَمِلٌ لِنَفسِهِ ، و لا قائمٌ بِشَأنِهِ ، و لا لَهُ مَن یَقومُ علَیهِ و یَکفیهِ کَقِیامِ والِدَیهِ ، فإذا أکَلَ مالَهُ فکأنَّهُ قَد قَتَلَهُ و صَیَّرَهُ إلَی الفَقرِ و الفاقَةِ ......... مَعَ ما فی ذلکَ مِن طَلَبِ الیَتیمِ بِثَأرِهِ إذا أدرَکَ ، و وُقوعِ الشَّحناءِ و العَداوَةِ و البَغضاءِ حتّی یَتَفانوا . (3)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از گناهان کبیره _فرمود : یکی از آنها به ناحق خوردن مال یتیم است.

4176

علّت تحریم خوردن مال یتیم

فاطمه زهرا علیها السلام_ در یکی از سخنرانی های خود _فرمود : خداوند پرهیز از خوردن مال یتیم را به دلیل جلوگیری از ظلم و حق کشی واجب فرمود.

امام رضا علیه السلام_ در نامه خود به محمّد بن سنان، درباره علّت تحریم خوردن مال یتیم _نوشت : [خداوند ]به ناحق خوردن مال یتیم را به این دلیل حرام فرموده که مفاسد زیادی در این کار می باشد: اول اینکه هر گاه مال یتیم را به ناحق بخورد در کشتن او کمک کرده است؛ زیرا یتیم بی نیاز نیست و نمی تواند خودش را اداره کند و روی پای خودش بایستد و کسی را هم، مانند پدر و مادر، ندارد که او را سرپرستی و اداره کند. بنا بر این وقتی مال او را بخورد مثل این است که او را کشته و به فقر و بیچارگی اش کشانده است ......... و این باعث می شود که وقتی یتیم به سنّ بلوغ رسید و بزرگ شد در صدد انتقامگیری برآید و میان آنها کینه و دشمنی و نفرت به وجود آید تا جایی که یکدیگر را از بین ببرند.

ص :568


1- . بحار الأنوار: 75/10/32.
2- بحار الأنوار : 79/268/7.
3- . علل الشرائع : 480/1.

4177 - أیتامُ آلِ مُحَمَّدٍ
4177 - یتیمان آل محمّدصلی الله علیه وآله

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشَدُّ مِن یُتْمِ الیَتیمِ الّذی انقَطَعَ عَن أبیهِ ، یُتْمُ یَتیمٍ انقَطَعَ عَن إمامِهِ و لا یَقدِرُ علَی الوُصولِ إلَیهِ ، و لا یَدری کَیفَ حُکمُهُ فیما یُبتَلی بهِ مِن شَرائعِ دِینِهِ . ألاَ فمَن کانَ مِن شِیعَتِنا عالِما بِعُلومِنا و هذا الجاهِلُ بِشَریعَتِنا المُنقَطِعُ عَن مُشاهَدَتِنا یَتیمٌ فی حِجرِهِ ، ألاَ فَمَن هَداهُ و أرشَدَهُ و عَلَّمَهُ شَریعَتَنا کانَ مَعَنا فی الرَّفیقِ الأعلی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ عُلَماءَ شِیعَتِنا یُحشَرونَ فیُخلَعُ علَیهِم مِن خِلَعِ الکَراماتِ علی قَدرِ کَثرَةِ عُلومِهِم و جِدِّهِم فی إرشادِ عِبادِ اللّهِ ، حتّی یُخلَعَ علَی الواحِدِ مِنهُم ألفُ ألفِ خِلعَةٍ مِن نُورٍ .

ثُمّ یُنادِی مُنادِی رَبِّنا عَزَّ و جلَّ : أیُّها الکافِلُونَ لأیتامِ آلِ محمّدٍ ، النّاعِشُونَ لَهُم عِندَ انقِطاعِهِم عَن آبائهِم الّذینَ هُم أئمَّتُهُم ، هؤلاءِ تَلامِذَتُکُم و الأیتامُ الّذینَ کَفَلتُموهُم و نَعَشتُموهُم ، فاخلَعوا علَیهِم (کَما خَلَعتُموهُم) خِلَعَ العُلومِ فی الدُّنیا . (2)

4177

یتیمان آل محمّد صلی الله علیه و آله

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از یتیمی کسی که پدرش را از دست داده سخت تر، یتیمی کسی است که از امام خود بریده شده و توان دسترسی به او را ندارد و حکم مسائل دینی مورد ابتلایش را نمی داند. بدانید که هر کس از شیعیان ما به علوم ما آگاه باشد، این شخصی که به شریعت ما آگاه نیست و دسترسی به ما ندارد، [همچون] یتیمی است در دامان او. بدانید که هر کس او را هدایت و ارشاد کند و شریعت و احکام ما را به او بیاموزد، در جمع بهشتیان برین با ما خواهد بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :علمای شیعه ما [در قیامت ]محشور می شوند و به اندازه فراوانی علوم و کوشششان در ارشاد بندگان خدا، خلعت های کرامت بر آنان پوشانده می شود، تا جایی که بر هر یک از آنان هزار هزار خلعت نور می پوشانند.

آنگاه منادی پروردگار ما ندا می دهد: ای سرپرستان یتیمان آل محمّد! ای کسانی که این یتیمان جدا از پدرانشان _ یعنی همان امامانشان _ را جان و نشاط بخشیدید! اینان شاگردان شما و همان یتیمانی هستند که آنان را سرپرستی کردید و حیات و نشاطشان بخشیدید. اینک بر آنان خلعت بپوشانید، همان گونه که در دنیا بر آنان خلعت علوم پوشاندید.

ص :569


1- بحار الأنوار : 2/2/1.
2- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 340/216.

الإمامُ الحَسَنُ علیه السلام :فَضلُ کافِلِ یَتیمِ آلِ محمّدٍ المُنقَطِعِ عَن مَوالِیهِ النّاشِبِ فی رُتبَةِ الجَهلِ _ یُخرِجُهُ مِن جَهلِهِ ، و یُوضِحُ لَهُ ما اشتَبَهَ علَیهِ _ علی فَضلِ کافِلِ یَتیمٍ یُطعِمُهُ و یَسقیهِ ، کَفَضلِ الشَّمسِ علَی السُّهی (1) . (2)

الإمامُ الحُسَینُ علیه السلام :مَن کَفلَ لَنا یَتیما قَطَعَتهُ عَنّا مَحَبَّتُنا باستِتارِنا ، فَواساهُ مِن عُلومِنا الّتی سَقَطَت إلَیهِ حتّی أرشَدَهُ و هَداهُ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : أیُّها العَبدُ الکَریمُ المُواسِی، أنا أولی بِالکَرَمِ مِنکَ ، اِجعَلوا لَهُ یا مَلائکتی فی الجِنانِ بِعَدَدِ کُلِّ حَرفٍ عَلَّمَهُ ألفَ ألفِ قَصرٍ ، و ضُمُّوا إلَیها ما یَلیقُ بِها مِن سائرِ النِّعَمِ . (3)

(4)

امام حسن علیه السلام :برتری کسی که یتیم آل محمّد را که از سرپرستان خود جدا شده و در جهل فرو رفته است سرپرستی کند و او را از جهل بیرون آورد و امور مشتبه را برای او روشن سازد، بر کسی که یتیمی را سرپرستی کند و به او آب و غذا دهد، مانند برتری خورشید بر ستاره سُهی (5) است.

امام حسین علیه السلام :هر کس یتیمی از ما را که به سببِ در خفا و استتار بودن ما، به ما دسترسی ندارد سرپرستی کند و از علوم ما که نصیب او شده است در اختیار وی بگذارد و او را راهنمایی و هدایت کند، خداوند عزّ و جلّ فرماید: ای بنده کریم و غم خوار! من به کرم و بخشندگی از تو سزاوارترم. ای فرشتگان من! به تعداد هر حرفی که به او آموخته است، هزار هزار قصر در بهشت ها برایش بسازید و از دیگر نعمت هایی که در خور این قصرهاست به آنها اضافه کنید.

ص :570


1- السُها : کوکب صغیر قریب من النجم الأوسط من الأنجم الثلاثة من بنات نعش (مجمع البحرین : 2/899) .
2- بحار الأنوار : 2/3/4.
3- بحار الأنوار : 2/4/5.
4- (انظر) العلم : باب 2791 _ 2798.
5- ستاره کوچکی است از ستارگان دبّ اکبر.

560 - الیقین

560 - یقین
اشاره

(1)

(2)

ص :571


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 130 باب 52 «الیقین». کنز العمّال : 3 / 437 ، 800 «الیقین». بحار الأنوار : 41 / 1 باب 99 «یقین أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه و صبره علَی المکاره».
2- انظر: عنوان 277 «الشکّ» ، الباطل : باب 367 ، الرِّضا بالقضاء: باب 1518. العبادة : باب 2454 ، التوکّل : باب 4123 ، معرفة اللّه : باب 2565.

4178 - الیَقینُ
4178 - یقین

الکتاب :

وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألاَ إنّ النّاسَ لَم یُؤتَوا فی الدُّنیا شَیئا خَیرا مِن الیَقینِ و العافِیَةِ ، فاسألُوهُما اللّهَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها النّاسُ ، سَلُوا اللّهَ المُعافاةَ ؛ فإنّهُ لَم یُعطَ أحَدٌ مِثلَ الیَقینِ بعدَ المُعافاةِ ، و لا أشَدَّ مِن الرِّیبَةِ بعدَ الکُفرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ ما اُلقِیَ فی القَلبِ الیَقینُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :کفَی بِالیَقینِ غِنیً . (5)

فلاح السائل عن مُعاذ بن جَبَل :قُلتُ : یا رسولُ اللّهِ ما أعمَلُ ؟ قالَ : اِقتَدِ بنَبیِّکَ یا مُعاذُ فی الیَقینِ . قالَ : قلتُ : أنتَ رسولُ اللّهِ و أنا مُعاذُ بنُ جَبَلٍ ! قالَ : و إن کانَ فی عملکَ تَقصیرٌ ......... یا مَعاذُ فاقْطع لِسانک عن إخوانِک ......... [ ثُمَّ عدَّ رسولُ اللّه اعمالاً کثیرةً ......... فقال معاذُ: ]مَن یُطیقُ هذه الخصالَ؟ قال: یا معاذُ أما إنَّه یَسیرٌ علی مَن یَسّر اللّهُ . (6)

4178

یقین

قرآن:

«و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می کنند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که در دنیا چیزی بهتر از یقین و عافیت به مردم داده نشده است. پس، این دو [نعمت] را از خداوند بخواهید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! از خداوند عافیت مسألت کنید؛ زیرا نه پس از عافیت چیزی چون یقین به کسی داده شده است و نه بعد از کفر چیزی بدتر از شکّ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین چیزی که در دل افکنده شده، یقین است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین توانگری، یقین است.

فلاح السائل_ به نقل از معاذ بن جبل _: به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم : چه عملی انجام دهم؟ حضرت فرمود : ای معاذ! در یقین، به پیامبرت تأسّی جوی. عرض کردم: شما رسول خدایی و من معاذ هستم! فرمود: اگر چه در دانش و معرفت تو کاستی باشد ......... ای معاذ از برادران دینی خود بدگویی مکن [سپس اعمال زیادی بر شمرد ]عرض کردم : چه کسی طاقت این همه را دارد؟ فرمود: هان ای معاذ! این خصلتها برای کسی که خدا بخواهد آسان می شود .

ص :572


1- السجدة : 24.
2- کنز العمّال : 7334.
3- کنز العمّال : 7338.
4- الأمالی للصدوق : 576/788 .
5- . بحار الأنوار : 70/176/32.
6- فلاح السائل : 230/128 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها النّاسُ ، سَلُوا اللّهَ الیَقینَ ، و ارغَبوا إلَیهِ فی العافِیَةِ ؛ فإنّ أجَلَّ النِّعمَةِ العافِیَةُ ، و خَیرُ ما دامَ فی القَلبِ الیَقینُ ، و المَغبونُ مَن غُبِنَ دِینَهُ ، و المَغبوطُ مَن غُبِطَ یَقینَهُ . (1)

عنه علیه السلام_ کانَ یقولُ _: و اسألوا اللّهَ الیَقینَ، و ارغَبوا إلَیهِ فی العاقِبَةِ ، و خَیرُ ما دارَ فی القَلبِ الیَقینُ . (2)

عنه علیه السلام :ما أعظَمَ سَعادَةَ مَن بُوشِرَ قَلبُهُ بِبَردِ الیَقینِ ! (3)

عنه علیه السلام :مَن أیقَنَ أفلَحَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أیقَنَ یَنجُ . (5)

امام علی علیه السلام :ای مردم! از خداوند یقین بخواهید و عافیت از او مسألت کنید؛ زیرا بزرگترین نعمت عافیت است و بهترین چیزی که در دل پایدار ماند یقین است و زیان دیده، کسی است که در دینش زیان بیند و رشک برده، کسی است که در یقینش بر او رشک برند.

امام علی علیه السلام_ بارها _می فرمود : از خداوند یقین بخواهید و عاقبت به خیری از او مسألت کنید . بهترین چیزی که در دل می چرخد یقین است.

امام علی علیه السلام :چه سعادت بزرگی دارد کسی که دلش خنکای یقین را چشیده باشد.

امام علی علیه السلام :هر که یقین کرد، رستگار شد.

امام علی علیه السلام :هر که یقین پیدا کند، نجات یابد.

ص :573


1- . بحار الأنوار : 70/176/33.
2- بحار الأنوار : 69/398/88.
3- غرر الحکم : 9556 .
4- . غرر الحکم : 7706.
5- غرر الحکم : 7720.

عنه علیه السلام :أیقِنْ تُفلِحْ . (1)

عنه علیه السلام_ فی وصِیَّتِهِ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: أحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ ، و أمِتْهُ بِالزَّهادَةِ ، و قَوِّهِ بِالیَقینِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ المَلائکةِ _: و لَم تَرْمِ الشُّکوکُ بنَوازِعِها (نَوازِعَها) عَزیمَةَ إیمانِهِم ، و لَم تَعتَرِکِ الظُّنونُ علی مَعاقِدِ یَقینِهِم . (3)

عنه علیه السلام :بِالیَقینِ تُدرَکُ الغایَةُ القُصوی . (4)

4179 - الیَقینُ رَأسُ الدِّینِ
4179 - یقین ، سرآمد دین است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الیَقینُ رَأسُ الدِّینِ . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الدِّینِ الیَقینُ . (6)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الإیمانِ حُسنُ الإیقانِ . (7)

عنه علیه السلام :قَوُّوا إیمانَکُم بِالیَقینِ ؛ فإنّهُ أفضَلُ الدِّینِ . (8)

عنه علیه السلام :نِظامُ الدِّینِ حُسنُ الیَقینِ . (9)

امام علی علیه السلام :یقین کن، تا رستگار شوی.

امام علی علیه السلام_ در وصیت خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : دلت را با پند و اندرز زنده بدار و با زهد بمیرانش و با یقین نیرویش بخش.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان _فرمود : تیرهای شکّ و تردیدها، ایمان استوار آنها را آماج خود نساخته و گمان و پندارها به پیکار باورهای یقینی آنها نرفته است.

امام علی علیه السلام :با یقین است که هدف نهایی به دست می آید.

4179

یقین ، سرآمد دین است

امام علی علیه السلام :یقین، قله دین است.

امام علی علیه السلام :برترین دین، یقین است.

امام علی علیه السلام :برترین ایمان، یقین نیکوست.

امام علی علیه السلام :ایمان خود را با یقین تقویت کنید؛ زیرا که یقین برترین دین است.

امام علی علیه السلام :رشته دین، نیکویی یقین است.

ص :574


1- غرر الحکم : 2242.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- نهج البلاغة : الخطبة 91.
4- نهج البلاغة : الخطبة 157.
5- غرر الحکم : 852.
6- غرر الحکم : 2868.
7- غرر الحکم : 2992.
8- غرر الحکم : 6797.
9- غرر الحکم : 9976.

عنه علیه السلام :ثَمَرَةُ الدِّینِ قُوَّةُ الیَقینِ . (1)

عنه علیه السلام :علی قَدرِ الدِّینِ تَکونُ قُوَّةُ الیَقینِ . (2)

(3)

4180 - الیَقینُ عِمادُ الإیمانِ
4180 - یقین، پایه ایمان است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الصَّبرُ نِصفُ الإیمانِ ، و الیَقینُ الإیمانُ کُلُّهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الیَقینُ عِمادُ الإیمانِ . (5)

عنه علیه السلام :مِلاکُ الإیمانِ حُسنُ الإیقانِ . (6)

عنه علیه السلام :یَحتاجُ الإیمانُ إلَی الإیقانِ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المُؤمنُ لَهُ قُوَّةٌ فی دِینٍ ، و حَزمٌ فی لِینٍ ، و إیمانٌ فی یَقینٍ . (8)

(9)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لَم یُقسَمْ بَینَ النّاسِ شیءٌ أقَلُّ مِن الیَقینِ . (10)

امام علی علیه السلام :ثمره دین، نیرومند شدن یقین است.

امام علی علیه السلام :نیرومندی یقین به اندازه دینداری است.

4180

یقین، پایه ایمان است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صبر، نیمی از ایمان است و یقین، تمامِ ایمان.

امام علی علیه السلام :یقین، پایه ایمان است.

امام علی علیه السلام :ملاک و پایه ایمان، یقین نیکوست.

امام علی علیه السلام :ایمان، به یقین نیاز دارد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین نیرومند است و نرمش را با قاطعیت توأم کرده است و ایمانی همراه با یقین دارد.

4181 - الیَقینُ أعَزُّ شَی ءٍ
4181 - یقین، کمیاب ترین چیز است

4181

یقین، کمیاب ترین چیز است

امام باقر علیه السلام :هیچ چیز کمتر از یقین در میان مردم تقسیم نشده است.

ص :575


1- غرر الحکم : 4635.
2- غرر الحکم : 6184.
3- (انظر) الدِّین : باب 1298 ، 1299 ، 1302.
4- کنز العمّال : 7331.
5- غرر الحکم : 398.
6- غرر الحکم : 9726.
7- غرر الحکم : 11019.
8- بحار الأنوار : 67/271/3.
9- (انظر) الدِّین : باب 1303.
10- الکافی : 2/52/5.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ الإیمانَ أفضَلُ من الإسلامِ ، و إنّ الیَقینَ أفضَلُ مِن الإیمانِ ، و ما مِن شیءٍ أعَزُّ مِن الیَقینِ . (1)

عنه علیه السلام :ما اُوتِیَ النّاسُ أقَلَّ مِن الیَقینِ . (2)

عنه علیه السلام :لَم یُقسَمْ بَینَ العِبادِ أقَلُّ مِن خَمسٍ : الیَقینُ ، و القُنوعُ ، و الصَّبرُ ، و الشُّکرُ ، و الّذی یَکمُلُ بهِ هذا کُلُّه العَقلُ . (3)

(4)

4182 - الیَقینُ عِبادَةٌ
4182 - یقین، عبادت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا عَمَلَ إلاّ بِنِیَّةٍ ، و لا عِبادَةَ إلاّ بِیَقینٍ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الیَقینُ عِبادَةٌ . (6)

عنه علیه السلام :بِالیَقینِ تَتِمُّ العِبادَةُ . (7)

عنه علیه السلام :کَفی بِالیَقینِ عِبادَةً . (8)

(9)

امام صادق علیه السلام :ایمان از اسلام برتر است و یقین از ایمان برتر، و چیزی کمیابتر از یقین وجود ندارد.

امام صادق علیه السلام :به مردم چیزی اندکتر از یقین داده نشده است.

امام صادق علیه السلام :پنج خصلت است که کمتر از آنها میان بندگان تقسیم نشده است: یقین، قناعت، شکیبایی، سپاسگزاری و پنجمی که همه اینها به سبب او کامل می شود، عقل است.

4182

یقین، عبادت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ عملی جز با نیّت ارزشی ندارد و هیچ عبادتی جز با یقین.

امام علی علیه السلام :یقین، عبادت است.

امام علی علیه السلام :عبادت با یقین به کمال می رسد.

امام علی علیه السلام :برای عبادت، یقین داشتن کافی است.

ص :576


1- . الکافی : 2/51/1.
2- الکافی : 2/52/4.
3- . بحار الأنوار: 70/173/26.
4- (انظر) الإیمان : باب 299.
5- بحار الأنوار : 77/168/6.
6- . غرر الحکم : 31.
7- غرر الحکم : 4199.
8- . غرر الحکم : 7042.
9- (انظر) العبادة : باب 2456.

4183 - الیَقینُ أفضَلُ عِبادَةٍ
4183 - یقین، برترین عبادت است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :غایَةُ الدِّینِ الإیمانُ ، غایَةُ الإیمانِ الإیقانُ . (1)

الکافی عن عبد الحمیدِ الواسطیّ عن أبی بصیر :قالَ لی أبو عبد اللّه علیه السلام : یا أبا محمّدٍ ، الإسلامُ دَرَجَةٌ ، قالَ : قلتُ : نَعَم ، قالَ : و الإیمانُ علَی الإسلامِ دَرَجَةٌ ، قالَ : قلتُ : نَعَم ، قالَ: و التَّقوی علَی الإیمانِ دَرَجَةٌ ، قالَ : قلتُ : نَعَم ، قالَ : و الیَقینُ علَی التَّقوی دَرَجَةٌ ، قالَ : قلتُ : نَعَم ، قالَ : فما اُوتِیَ النّاسُ أقَلَّ مِن الیَقینِ ، و إنّما تَمَسَّکتُم بأدنَی الإسلامِ ، فإیّاکُم أن یَنفَلِتَ مِن أیدیکُم . (2)

4183

یقین، برترین عبادت است

امام علی علیه السلام :یقین، برترین عبادت است.

امام علی علیه السلام :خوابی که همراه یقین باشد، بهتر از نمازی است که همراه شکّ باشد.

امام صادق علیه السلام :عملِ پیوسته و اندک که با یقین همراه باشد، نزد خداوند برتر از عمل بسیار است که با یقین توأم نباشد.

4184 - غایَةُ الإیمانِ الإیقانُ
4184 - هدف نهایی ایمان، یقین یافتن است

الامامُ علیٌّ علیه السلام :الیَقینُ أفضَلُ عِبادَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :نَومٌ علی یَقینٍ خَیرٌ مِن صَلاةٍ فی شَکٍّ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ العَمَلَ الدّائمَ القَلیلَ علَی الیَقینِ أفضَلُ عِندَ اللّهِ مِن العَمَلِ الکَثیرِ علی غَیرِ یَقینٍ . (5)

(6)

4184

هدف نهایی ایمان، یقین یافتن است

امام علی علیه السلام :هدف نهایی دین، ایمان است و هدف نهایی ایمان یقین.

الکافی_ به نقل از عبد الحمید واسطی از ابو بصیر _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : ای ابو محمّد! اسلام پلّه اوّل است. عرض کردم: آری. فرمود: و ایمان یک پلّه بالاتر از اسلام است. عرض کردم: آری. فرمود: و تقوا یک پلّه بالاتر از ایمان است. عرض کردم: آری. فرمود: و یقین یک پلّه بالاتر از تقواست. عرض کردم: آری. فرمود: به مردم چیزی به اندکیِ یقین داده نشده است و شما در حقیقت به پایین ترین درجه اسلام چسبیده اید. پس مواظب باشید از چنگتان نرود.

ص :577


1- غرر الحکم : 6345 ، 6346.
2- الکافی : 2/52/4.
3- غرر الحکم : 856.
4- غرر الحکم : 9958.
5- الکافی : 2/57/3.
6- (انظر) السَّهَر : باب 1904.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ الإیمانِ و الإسلامِ _: قالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : إنّما هُو الإسلامُ ، و الإیمانُ فَوقَهُ بدَرَجَةٍ و التَّقوی فَوقَ الإیمانِ بدَرَجَةٍ ، و الیَقینُ فَوقَ التَّقوی بدَرَجَةٍ ، و لَم یُقسَمْ بَینَ النّاسِ شیءٌ أقَلُّ مِن الیَقینِ . (1)

عنه علیه السلام :الإیمانُ فَوقَ الإسلامِ بدَرَجَةٍ ، و التَّقوی فَوقَ الإیمانِ بدَرَجَةٍ ، و الیَقینُ فَوقَ التَّقوی بدَرَجَةٍ ، و لَم یُقسَمْ بَینَ العِبادِ شیءٌ أقَلُّ مِن الیَقینِ . (2)

(3)

4185 - بَینَ الإیمانِ وَالیَقینِ
4185 - فاصله میان ایمان و یقین

مشکاةِ الأنوارِ:سألَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام الحَسَنَ و الحُسَینَ علیهما السلام فقالَ لَهُما : ما بَینَ الإیمانِ و الیَقینِ ؟ فسَکَتا ، فقالَ لِلحَسَنِ : أجِبْ یا أبا محمّدٍ ! قالَ : بَینَهُما شِبرٌ . قالَ : و کَیفَ ذاکَ ؟ قالَ : لأنَّ الإیمانَ ما سَمِعناهُ بآذانِنا و صَدَّقناهُ بِقُلوبِنا ، و الیَقینُ ما أبصَرناهُ بأعیُنِنا و استَدلَلنا بهِ علی ما غابَ عَنّا . (4)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از ایمان و اسلام _فرمود : ابو جعفر (حضرت باقر) علیه السلام فرمود: دین همان اسلام است و ایمان یک درجه بالاتر از آن است و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان و یقین یک درجه بالاتر از تقواست و میان مردم چیزی به اندکی یقین تقسیم نشده است.

امام رضا علیه السلام :ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان و یقین یک درجه بالاتر از تقوا و میان مردم چیزی به کمی یقین تقسیم نشده است.

4185

فاصله میان ایمان و یقین

مشکاة الأنوار:امام علی علیه السلام از حسن و حسین علیهما السلام پرسید: فاصله میان ایمان و یقین چقدر است؟ آن دو بزرگوار سکوت کردند. امام، به حسن علیه السلام فرمود: جواب بده ای ابا محمّد، عرض کرد: یک وجب. فرمود: چگونه؟ عرض کرد: چون ایمان آن چیزی است که با گوش های خود شنویم و با دل هایمان باورش کنیم و یقین آن چیزی است که با چشمان خود ببینیم و از آن به آنچه از دید ما پنهان است راه ببریم.

ص :578


1- الکافی : 2/52/5.
2- الکافی : 2/52/6.
3- (انظر) الزهد : باب 1620. الدِّین : باب 1297.
4- مشکاة الأنوار : 48/34 .

4186 - الإیمانُ فِی القَلبِ وَالیَقینُ خَطَراتٌ
4186 - ایمان در دل است و یقین خطوراتی است

الکتاب :

کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ * ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» . (1)

4186

ایمان در دل است و یقین خطوراتی است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان در دل استوار است و یقین خطوراتی است.

امام باقر علیه السلام :ایمان در دل استوار است و یقین خطوراتی است. وقتی یقین به دل می گذرد، دل چونان تکه آهن [استوار و تزلزل نا پذیر ]می شود و چون از دل بیرون می رود، مانند خرقه ای فرسوده می گردد.

بحار الأنوار :روایت شده است که برای توانگری، یقین و برای اشتغال عبادت کافی است و ایمان در قلب است و یقین، خطوراتی است.

4187 - عِلمُ الیَقینِ
4187 - علم الیقین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإیمانُ ثابِتٌ فی القَلبِ ، و الیَقینُ خَطَراتٌ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :الإیمانُ ثابِتٌ فی القَلبِ، و الیَقینُ خَطَراتٌ ، فیَمُرُّ الیَقینُ بِالقَلبِ فیَصیرُ کأنّهُ زُبَرُ الحَدیدِ ، و یَخرُجُ مِنهُ فیَصیرُ کأنّهُ خِرقَةٌ بالِیَةٌ . (3)

بحار الأنوار :رُویَ : کَفی بِالیَقینِ غِنیً و بِالعِبادَةِ شُغلاً ، و إنَّ الإیمانَ بِالقَلبِ و الیَقینَ خَطَراتٌ . (4)

4187

علم الیقین

قرآن:

«هرگز چنین نیست، اگر علم الیقین داشتید! به یقین دوزخ را می بینید. سپس آن را قطعاً به عین الیقین می بینید. سپس در همان روز است که از نعمتِ [روی زمین ]پرسیده خواهید شد».

ص :579


1- التکاثر : 5 _ 8.
2- کنز العمّال : 7339.
3- بحار الأنوار : 78/185/16.
4- بحار الأنوار : 70/178/44.

وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَ لَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیا وَ اعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» . (1)

وَ کَذَلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیسَ المُعایِنُ کالمُخبَرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیسَ الخَبَرُ کالمُعایَنَةِ ، إنَّ اللّهَ تعالی أخبَرَ موسی بما صَنَعَ قَومُهُ فی العِجلِ فلَم یُلْقِ الألواحَ ، فلَمّا عایَنَ ما صَنَعوا ألقی الألواحَ فانکَسَرَت . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یَقولُ : ثَلاثُ خِصالٍ غَیَّبتُهُنَّ عَن عِبادِی لَو رآهُنَّ رجُلٌ ما عَمِلَ سُوءا أبَدا : لَو کَشَفتُ غِطائی فَرَآنی حتّی یَستَیقِنَ ، و یَعلَمَ کَیفَ أفعَلُ بخَلقی إذا أمَتُّهُم ......... . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الیَقینِ» _: المُعایَنَةُ . (6)

«و [یاد کن] آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی. فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ گفت: چرا، ولی تا دلم آرامش یابد. فرمود: پس، چهار پرنده برگیر و آنها را پیش خود ریز ریز گردان. سپس بر هر کوهی پاره ای از آنها را قرار ده، آنگاه آنها را فراخوان، شتابان به سوی تو می آیند و بدان که خداوند توانا و حکیم است».

«و اینچنین ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم و تا از یقین کنندگان باشد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که می بیند مانند کسی نیست که به او خبر می دهند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شنیدن کی بود مانند دیدن؛ زمانی که خداوند متعال به موسی خبر داد که قومش با گوساله چه کرده اند الواح را به زمین نینداخت، اما وقتی کاری را که کرده بودند با چشم خود دید، الواح را به زمین افکند به طوری که شکستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال می فرماید: سه چیز است که آنها را از دید بندگانم پنهان نگه داشته ام و اگر فردی آنها را مشاهده کند، هرگز عمل بد انجام نمی دهد: اگر پرده خود را کنار زنم و مرا ببیند به طوری که یقین پیدا کند و بداند که بعد از میراندن آفریدگانم با آنها چه می کنم ......... .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «اگر به علم الیقین بدانید» _فرمود : یعنی با دیدن.

ص :580


1- البقرة : 260.
2- الأنعام : 75.
3- کنز العمّال : 44130.
4- کنز العمّال : 44111.
5- کنز العمّال : 29858.
6- المحاسن : 1/385/852 .

4188 - حَقُّ الیَقینِ
4188 - حقّ الیقین

الکتاب :

إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ» . (1)

وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الیَقِینِ» . (2)

التّفسیر:

الحقّ هو العلم من حیث إنّ الخارج الواقع یطابقه ، و الیقین هو العلم الذی لا لبس فیه و لا ریب ، فإضافة الحقّ إلی الیقین نحو من الإضافة البیانیّة جیء بها للتأکید . (3)

قال المجلسیّ رضوان اللّه علیه : و للیقین ثلاث مراتب : علم الیقین ، و عین الیقین ، و حقّ الیقین «کَلاّ لَو تَعْلَمونَ عِلْمَ الیَقینِ لَتَرَوُنَّ الجَحیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الیَقینِ» «إنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الیَقینِ» و الفرق بینها إنّما ینکشف بمثال ، فعلم الیقین بالنار مثلاً هو مشاهدة المرئیّات بتوسّط نورها ، و عین الیقین بها هو معاینة جرمها ، و حقّ الیقین بها الاحتراق فیها ، و انمحاء الهویّة بها ، و الصیرورة نارا صرفا ، و لیس وراء هذا غایة و لا هو قابل للزیادة ، لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا . (4)

4188

حقّ الیقین

قرآن:

«این است همان حقیقت یقینی».

«و این قرآن، بی شبهه، حقیقتی یقینی است».

تفسیر:

حقّ، عبارت است از شناخت مطابق با واقعیت خارجی و یقین، عبارت از شناختی است که در آن شبهه و تردید نباشد. بنا بر این، اضافه حق به یقین، نوعی اضافه بیانیه است که برای تأکید آورده شده است.

مرحوم علاّمه مجلسی _ رضوان اللّه علیه _ می گوید: یقین، دارای سه مرتبه است: علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین. «نه چنین است، اگر علم الیقین داشتید به یقین دوزخ را می دیدید. سپس آن را قطعاً به عین الیقین می دیدید»، «این است همان حق الیقین». تفاوت میان این سه مرتبه از یقین با یک مثال روشن می شود. برای مثال علم الیقین داشتن به آتش، عبارت است از مشاهده دیدنی ها به واسطه نور آن و عین الیقین داشتن به آن، عبارت است از مشاهده جِرم آتش و حقّ الیقین داشتن به آن، عبارت است از سوختن در آتش و محو شدن هویت شی ء در آن و تبدیل شدن به آتش صِرف. بالاتر و افزونتر از این مرتبه دیگر مرتبه ای وجود ندارد، اگر پرده کنار زده شود بر یقین من افزوده نمی گردد [سخن مولا علی علیه السلام است].

ص :581


1- الواقعة : 95.
2- الحاقّة : 51.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 19/140.
4- بحار الأنوار : 70/142.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عِبادَ اللّهِ ، إنّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبدا أعانَهُ اللّهُ علی نَفسِهِ ، فاستَشعَرَ الحُزنَ ، و تَجَلبَبَ الخَوفَ ، فزَهَرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبِهِ ......... قد أبْصَرَ طَریقَهُ ، و سَلکَ سَبیلَهُ ، و عَرفَ مَنارَهُ ، و قَطعَ غِمارَهُ ، و استَمسَکَ مِن العُری بأوثَقِها ، و مِن الحِبالِ بأمتَنِها ، فهُو مِن الیَقینِ علی مِثلِ ضَوءِ الشَّمسِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صِفَةِ حُجَجِ اللّهِ تعالی فی الأرضِ _: هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ علی حَقیقَةِ البَصیرَةِ ، و باشَرُوا رُوحَ الیَقینِ ، و استَلانُوا ما اسْتَعوَرَهُ المُترَفونَ ، و أنِسُوا بِما استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ ، و صَحِبوا الدُّنیا بأبدانٍ أرواحُها مُعلَّقَةٌ بالمَحلِّ الأعلی ، اُولئکَ خُلَفاءُ اللّهِ فی أرضِهِ ، و الدُّعاةُ إلی دِینِهِ ، آهِ آهِ شَوقا إلی رُؤیَتِهِم ! (2)

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از دوست داشتنی ترین بندگان خداوند نزد او، بنده ای است که خدا وی را در برابر نَفْسَش یاری رسانده و از این رو، اندوه را جامه زیرین خود ساخته و ترس را پیراهن رویین خود قرار داده است. چراغ هدایت در دلش می درخشد ......... مسیر خود را دیده و راه خود را پیموده، مناره های آن را شناخته و خطراتش را پشت سر نهاده و از دستاویزها به محکمترین آنها چنگ در زده و از ریسمان ها به استوارترینشان چسبیده است و یقینی چون پرتو خورشید دارد.

امام علی علیه السلام_ در توصیف حجتهای الهی بر روی زمین _: علم با نور حقیقت بینی بر آنان تافته و روح یقین را دریافته اند و آنچه را ناز پروردگان، سختی و دشواری دیده اند، آنان سهل و آسان پذیرفته اند و با آنچه نادانان از آن گریزانند، انس و الفت می گیرند و در این دنیا با بدن هایی زندگی می کنند که روح آنها به جایگاه برین تعلّق دارد. اینان جانشینان خداوند در زمین او هستند و دعوتگران او به سوی دینش. وه که چه شوقی به دیدن آنها دارم!

ص :582


1- نهج البلاغة : الخطبة 87 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 147 .

4189 - تَفسیرُ الیَقینِ
4189 - تفسیر یقین

المحاسن :جاءَ جَبرئیلُ علیه السلام إلَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله : فقال : یا رسولَ اللّهِ ، إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أرسَلَنی إلَیکَ بِهَدیَّةٍ لَم یُعطِها أحَدا قَبلَکَ . قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قلتُ : و ما هِی ؟ قالَ : الصَّبرُ و أحسَنُ مِنهُ _ إلی أن قالَ _ قلتُ : فما تَفسیرُ الیَقینِ ؟قالَ : المُوقِنُ یَعمَلُ للّه کأنّهُ یَراهُ ، فإن لَم یَکُن یَری اللّهَ فإنّ اللّهَ یَراهُ ، و أن یَعلَمَ یَقینا أنَّ ما أصابَهُ لَم یَکُن لِیُخطِئَهُ ، و أنَّ ما أخطأهُ لَم یَکُن لِیُصیبَهُ ، و هذا کُلُّهُ أغصانُ التَّوکُّلِ و مَدرَجَةُ الزُّهدِ . (1)

الترغیب و الترهیب عن أبی فراسٍ :نادی رجُلٌ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ما الإیمانُ؟ قالَ : الإخلاصُ ، قالَ : فما الیَقینُ ؟ قالَ : التَّصدیقُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الإسلامُ هُو التَّسلیمُ ، و التَّسلیمُ هُو الیَقینُ ، و الیَقینُ هُو التَّصدیقُ ، و التَّصدیقُ هُو الإقرارُ ، و الإقرارُ هُو الأداءُ ، و الأداءُ هُو العَمَلُ . (3)

4189

تفسیر یقین

المحاسن:جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای رسول خدا! خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاده که پیش از تو آن را به هیچ کس نداده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن هدیه چیست؟ جبرئیل گفت: صبر و بهتر از آن ......... رسول خدا فرمود: گفتم: تفسیر یقین چیست؟ گفت: شخصی که یقین دارد، برای خدا چنان کار می کند که گویی او را می بیند ؛ زیرا اگر او خدا را نمی بیند، خدا که او را می بیند و به یقین می داند که آنچه به او رسیده نمی شد که نرسد و آنچه به او نرسیده امکان نداشت که برسد. همه اینها شاخه های توکّل و پلکان زهدند.

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابو فراس _: مردی معنای ایمان را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسید، حضرت فرمود : اخلاص. عرض کرد: یقین چیست؟ فرمود: تصدیق .

امام علی علیه السلام :اسلام همان تسلیم [در برابر خدا] است و تسلیم همان یقین و یقین همان تصدیق و تصدیق همان اقرار و اقرار همان به جا آوردن و به جا آوردن همان عمل کردن.

ص :583


1- بحار الأنوار: 77/20/4.
2- . الترغیب و الترهیب:1/53/3.
3- نهج البلاغة : الحکمة 125.

عنه علیه السلام :الیَقینُ نُورٌ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ یُونسُ عَنِ الیَقینِ _: التَّوکُّلُ علَی اللّهِ ، و التَّسلیمُ للّهِ ، و الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ ، و التَّفْویضُ إلی اللّهِ . (2)

(3)

4190 - عَلاماتُ المُوقِنِ
4190 - نشانه های اهل یقین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا عَلامَةُ المُوقِنِ فَسِتَّةٌ : أیْقَنَ باللّهِ حَقّا فآمَنَ بهِ ، و أیقَنَ بأنّ المَوتَ حقٌّ فحَذِرَهُ ، و أیقَنَ بأنّ البَعثَ حَقٌّ فخافَ الفَضیحَةَ ، و أیقَنَ بأنّ الجَنّةَ حَقٌّ فاشتاقَ إلَیها ، و أیقَنَ بأنّ النّارَ حَقٌّ فظَهَرَ سَعیُهُ لِلنَّجاةِ مِنها ، و أیقَنَ بأنّ الحِسابَ حَقٌّ فحاسَبَ نَفسَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن الیَقینِ أن لا تُرضیَ أحَدا بِسَخَطِ اللّهِ ، و لا تَحمَدَ أحَدا بِما آتاکَ اللّهُ ، و لا تَذُمَّ أحَدا علی ما لَم یُؤتِکَ اللّهُ ......... . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُوقِنُ أشَدُّ النّاسِ حُزنا علی نَفسِهِ . (6)

امام علی علیه السلام :یقین، روشنایی است.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال یونس از یقین _فرمود: توکّل بر خدا و تسلیم در برابر خدا و راضی بودن به قضای خدا و وا گذاردن کارها به خدا.

4190

نشانه های اهل یقین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه اهل یقین شش چیز است: به حقانیّت خدا یقین پیدا کرده و لذا به او ایمان آورده است، یقین پیدا کرده که مرگ راست است و لذا از آن بر حذر است، یقین پیدا کرده که رستاخیز راست است و از این رو از رسوایی [در آن روز ]می ترسد، یقین پیدا کرده که بهشت راست است و از این رو مشتاق آن است، یقین پیدا کرده که دوزخ راست است و از این رو برای نجات از آن می کوشد و یقین پیدا کرده که حساب راست است و از این رو از خود حساب می کشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های یقین این است که هیچ کس را با به خشم آوردن خدا خشنود نسازی و به واسطه چیزی که خدا به تو داده است هیچ کس را نستایی و برای چیزی که خدا به تو نداده است، هیچ کس را نکوهش نکنی ......... .

امام علی علیه السلام :آنکه یقین دارد، اندوهش برای خود از همه مردم بیشتر است.

ص :584


1- غرر الحکم : 68.
2- الکافی : 2/52/5.
3- (انظر) التوکّل : باب 4120 ، الإسلام : باب 1860.
4- تحف العقول : 20.
5- بحار الأنوار : 77/61/4.
6- غرر الحکم : 2012.

عنه علیه السلام :الشَّوقُ شِیمَةُ المُوقِنینَ . (1)

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ علَی الیَقینِ بِقِصَرِ الأملِ ، و إخلاصِ العَملِ ، و الزُّهدِ فی الدُّنیا . (2)

عنه علیه السلام :مَن أیقَنَ أنّهُ یُفارِقُ الأحبابَ ، و یَسکُنُ التُّرابَ ، و یُواجِهُ الحِسابَ ، و یَستَغنی عَمّا خَلَّفَ ، و یَفتَقِرُ إلی ما قَدَّمَ ، کانَ حَرِیّا بِقِصَرِ الأمَلِ ، و طُولِ العَمَلِ . (3)

عنه علیه السلام :التَّقوی ثَمرَةُ الدِّینِ ، و أمارَةُ الیَقینِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن یَستَیقِنْ یَعمَلْ جاهِدا . (5)

عنه علیه السلام :مَن صَحَّ یَقینُهُ زَهِدَ فی المِراءِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِهِ تعالی : «و کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما» (7) _: أما إنّهُ ما کانَ ذَهَبا و لا فِضَّةً ، إنّما کانَ أربَعَ کَلِماتٍ : أنا اللّهُ لا إلهَ إلاّ أنا ، مَن أیقَنَ بالمَوتِ لَم یَضحَکْ سِنُّهُ ، و مَن أیقَنَ بالحِسابِ لَم یَفرَحْ قَلبُهُ ، و مَن أیقَنَ بالقَدَرِ لَم یَخشَ إلاّ اللّهَ . (8)

امام علی علیه السلام :شوق، خصلت اهل یقین است.

امام علی علیه السلام :کوتاهی آرزو، اخلاص در عمل و بی رغبتی به دنیا، دلیل بر داشتن یقین است.

امام علی علیه السلام :کسی که یقین دارد از دوستان جدا می شود و در خاک جای می گیرد و با حساب رو به رو می شود و آنچه از خود بر جای می گذارد به کارش نمی آید و به آنچه پیش می فرستد نیازمند است، سزاوار است که آرزو را کوتاه کند و در کار و عمل بکوشد.

امام علی علیه السلام :پرهیزگاری، ثمره دین و نشانه یقین است.

امام علی علیه السلام :کسی که یقین داشته باشد، مجدّانه عمل می کند.

امام علی علیه السلام :هر که یقینش درست باشد، به بحث و مجادله بی رغبت است .

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و زیر آن دیوار گنجی از آنِ آن دو یتیم بود» _فرمود : بدانید که آن گنج زر و سیم نبود، بلکه چهار جمله بود: مَنَم خدا و هیچ خدایی جز من نیست . هر که به مرگ یقین داشته باشد دهانش به خنده باز نمی شود و هر که به حساب یقین داشته باشد دلش شادی نمی کند و هر که به تقدیر یقین داشته باشد، از چیزی جز خدا نمی ترسد.

ص :585


1- غرر الحکم : 663.
2- غرر الحکم : 10970.
3- بحار الأنوار : 73/167/31.
4- غرر الحکم : 1714.
5- غرر الحکم : 7988.
6- غرر الحکم : 8709.
7- الکهف : 82 .
8- بحار الأنوار : 70/182/52.

عنه علیه السلام :لا عَمَلَ إلاّ بِیَقینٍ ، و لا یَقینَ إلاّ بالخُشوعِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ مِن الیَقینِ أنْ لا تُرضُوا النّاسَ بِسَخَطِ اللّهِ ، و لا تَلُومُوهُم علی ما لَم یُؤتِکُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ ؛ فإنّ الرِّزقَ لا یَسُوقُهُ حِرصُ حَریصٍ ، و لا یَرُدُّهُ کُرْهُ کارِهٍ . (2)

(3)

4191 - المُؤمِنُ یَری یَقینَهُ فی عَمَلِهِ
4191 - یقین مؤمن در کردار او نمایان است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :بَذْلُ المَوجودِ زِینَةُ الیَقینِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ المؤمنَ یَری یَقینَهُ فی عَمَلِهِ ، و إنّ المُنافِقَ یَری شَکَّهُ فی عَمَلِهِ . (5)

عنه علیه السلام :التّارِکُ لِلعَمَلِ غَیرُ مُوقِنٍ بالثَّوابِ علَیهِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَیَقَّنَ أنّ اللّهَ سبحانَهُ یَراهُ و هُو یَعمَلُ بِمَعاصیهِ فَقَد جَعَلَهُ أهوَنَ النّاظِرینَ . (7)

امام صادق علیه السلام :هیچ عملی جز با یقین [کامل ]نباشد و هیچ یقینی جز با خشوع.

امام صادق علیه السلام :از نشانه های یقین این است که مردم را با به خشم آوردن خداوند خشنود نسازید و از اینکه خداوند از فضل خود به شما عطا نکرده است، آنان را نکوهش و ملامت نکنید؛ زیرا نه حرص زدنِ حریص، روزی را به سوی او سوق می دهد و نه بی میلی شخص بی میل، آن را از او باز می دارد.

4191

یقین مؤمن در کردار او نمایان است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بخشیدنِ موجودی، زیور یقین است.

امام علی علیه السلام :مؤمن، یقینش در کردارش دیده می شود و منافق، شکّش در عملش نمایان است.

امام علی علیه السلام :کسی که عمل را فرو می گذارد، به پاداش آن یقین ندارد.

امام علی علیه السلام :کسی که یقین دارد خداوند سبحان او را می بیند و با این حال او را نافرمانی می کند، بی گمان خداوند را بی مقدارترین بینندگان قرار داده است.

ص :586


1- تحف العقول : 304.
2- بحار الأنوار : 70/172/22.
3- (انظر) الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2656 حدیث 12931، الإیمان : باب 296 _ 300 ، التقوی: باب 4106.
4- بحار الأنوار : 77/131/41.
5- غرر الحکم : 3551.
6- غرر الحکم : 1545.
7- بحار الأنوار : 78/92/98.

عنه علیه السلام :لا تَجعَلوا یَقینَکُم شَکّا ، و لا عِلمَکُم جَهلاً . (1)

(2)

4192 - ما یُفسِدُ الیَقینَ
4192 - عوامل تباه کننده یقین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یُفسِدُ الیَقینَ الشَّکُّ و غَلَبَةُ الهَوی . (3)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ حِرصُهُ قَلَّ یَقینُهُ . (4)

عنه علیه السلام :طاعَةُ الحِرصِ تُفسِدُ الیَقینَ . (5)

عنه علیه السلام :الحِرصُ یُفسِدُ الإیقانَ . (6)

عنه علیه السلام :سَبَبُ فَسادِ الیَقینِ الطَّمَعُ . (7)

عنه علیه السلام :الجَدَلُ فی الدِّینِ یُفسِدُ الیَقینَ . (8)

عنه علیه السلام :حُبُّ المالِ یُوهِنُ الدِّینَ و یُفسِدُ الیَقینَ . (9)

عنه علیه السلام :خِلطَةُ أبناءِ الدُّنیا تَشینُ الدِّینَ ، و تُضعِفُ الیَقینَ . (10)

امام علی علیه السلام :یقین خود را به شکّ تبدیل نسازید و دانش خود را به جهل.

4192

عوامل تباه کننده یقین

امام علی علیه السلام :یقین را شکّ و چیره آمدن هوس، تباه می سازد.

امام علی علیه السلام :کسی که حرصش زیاد باشد، یقینش اندک است.

امام علی علیه السلام :فرمانبری از حرص، یقین را تباه می گرداند.

امام علی علیه السلام :حرص، یقین را تباه می کند.

امام علی علیه السلام :علّت تباهی یقین، طمع است.

امام علی علیه السلام :مجادله کردن در دین، یقین را از بین می برد.

امام علی علیه السلام :مال دوستی، دین را سست و یقین را تباه می گرداند.

امام علی علیه السلام :معاشرت با دنیا پرستان دین را عیبناک و یقین را سست می کند.

ص :587


1- غرر الحکم : 10336.
2- (انظر) النور : باب 3902. العلم : باب 2835 ، 2842.
3- غرر الحکم : 11011.
4- غرر الحکم : 7996.
5- غرر الحکم : 5986.
6- غرر الحکم : 724.
7- غرر الحکم : 5513.
8- غرر الحکم : 1177.
9- غرر الحکم : 4876.
10- غرر الحکم : 5072.

عنه علیه السلام :مَن لَم یُوقِنْ بالجَزاءِ أفسَدَ الشَّکُّ یَقینَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :حُرِمَ الحَریصُ خَصلَتَینِ و لَزِمَتهُ خَصلَتانِ : حُرِمَ القَناعَةَ فافتَقَدَ الرّاحَةَ ، و حُرِمَ الرِّضا فافتَقَدَ الیَقینَ . (2)

(3)

4193 - ضَعفُ الیَقینِ
4193 - سستی یقین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أخافُ علی اُمَّتی إلاّ ضَعفَ الیَقینِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّما أتَخَوَّفُ علی اُمَّتی ضَعفَ الیَقینِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن ضَعفِ الیَقینِ أن تُرضِیَ النّاسَ بِسَخَطِ اللّهِ تعالی ، و أن تَحمَدَهُم علی رِزقِ اللّهِ تعالی ، و أن تَذُمَّهُم علی ما لَم یُؤتِکَ اللّهُ . (6)

امام علی علیه السلام :کسی که به جزا یقین ندارد، شکّ، یقین او را به تباهی کشاند.

امام صادق علیه السلام :انسان آزمند از دو خصلت محروم و دو خصلت پیوسته با اوست: از قناعت محروم است و از این رو آسایش ندارد و از خرسندی محروم است و از این رو یقین را از دست داده است.

4193

سستی یقین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای امّت خود از چیزی جز سستی یقین، نمی ترسم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای امّت خود فقط از سستی یقین می ترسم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از سستی یقین است که با به خشم آوردن خداوند متعال مردم را خشنود گردانی و برای روزی ای که خداوند متعال به تو داده است آنان را بستایی و برای آنچه خداوند به تو نداده است، مردم را نکوهش کنی.

ص :588


1- غرر الحکم : 8961.
2- بحار الأنوار : 73/161/6.
3- (انظر) الطمع : باب 2386. الإیمان : باب 289 _ 291.
4- کنز العمّال : 7332.
5- کنز العمّال : 7341.
6- بحار الأنوار : 77/185/30.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَخَسَ مُروَّتَهُ مَن ضَعُفَ یَقینُهُ . (1)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ، لَقَدِ اعتَرَضَ الشَّکُّ ، و دَخِلَ الیَقینُ ، حتّی کأنَّ الّذی ضُمِنَ لَکُم قَد فُرِضَ علَیکُم ، و کأنَّ الّذی قَد فُرِضَ علَیکُم قَد وُضِعَ عَنکُم! (2)

4194 - مَن لا یَنفَعُهُ الیَقینُ
4194 - کسی که یقین سودش ندهد

1 _ الصَّبرُ:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الصَّبرُ أوّلُ لَوازِمِ الإیقانِ . (3)

امام علی علیه السلام :کسی که یقینش سست شود، مروّتش ناقص گردد.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که شکّ عارض گشته و یقین از میان رفته است، تا آنجا که آنچه برایتان تضمین شده (روزی) گویی تحصیلش بر شما واجب گشته است و آنچه بر شما واجب شده (انجام فرایض)، انگار از دوش شما برداشته شده است.

4194

کسی که یقین سودش ندهد

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس یقین سودش ندهد، شکّ زیانش رسانَد و هر کس خرد و اندیشه خودش او را سود نبخشد، خرد و اندیشه دیگران در سود بخشیدن به او ناتوانتر است.

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس حق سودش ندهد، باطلْ زیانش رساند و هر که را هدایتْ به راه راستش نیاورد، گمراهی از راه بِدَرش کند.

4195 - ثَمَراتُ الیَقینِ
4195 - ثمرات یقین

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألاَ و إنّهُ مَن لا یَنفَعُهُ الیَقینُ یَضُرُّهُ الشَّکُّ ، و مَن لا یَنفَعُهُ حاضِرُ لُبِّهِ و رَأیهِ فغائبُهُ عَنهُ أعجَزُ . (4)

عنه علیه السلام :ألاَ و إنّهُ مَن لَم یَنفَعُهُ الحَقُّ ضَرَّهُ الباطِلُ، و مَن لَم یَستَقِمْ بهِ الهُدی جارَ بهِ الضَّلالُ . (5)

(6)

4195

ثمرات یقین

1 _ شکیبایی:

امام علی علیه السلام :شکیبایی، از نخستین لوازم یقین است.

ص :589


1- تحف العقول : 201.
2- نهج البلاغة : الخطبة 114.
3- غرر الحکم : 1616 ترجمة محمّد علیّ الأنصاریّ.
4- بحار الأنوار : 77/417/39.
5- کنز العمّال : 44225.
6- (انظر) الشکّ : باب 2063. الحقّ : باب 899.

عنه علیه السلام :الصَّبرُ ثَمَرَةُ الیَقینِ . (1)

عنه علیه السلام :سِلاحُ المُوقِنِ الصَّبرُ علَی البَلاءِ ، و الشُّکرُ فی الرَّخاءِ . (2)

عنه علیه السلام :علَیکَ بالصَّبرِ ؛ فإنّهُ حِصنٌ حَصینٌ و عِبادَةُ المُوقِنینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الصَّبرُ مِن الیَقینِ . (4)

2 _ الإخلاصُ:

الامامُ علیٌّ علیه السلام :إخلاصُ العَمَلِ مِن قُوَّةِ الیَقینِ و صَلاحِ النِّیَّةِ . (5)

عنه علیه السلام :سَببُ الإخلاصِ الیَقینُ . (6)

عنه علیه السلام :علی قَدرِ قُوَّةِ الدِّینِ یَکونُ خُلوصُ النِّیَّةِ . (7)

عنه علیه السلام :یُستَدَلُّ علَی الیَقینِ بِقِصَرِ الأمَلِ و إخلاصِ العَمَلِ . (8)

عنه علیه السلام :المُوقِنونَ و المُخلِصونَ و المُؤثِرونَ مِن رِجالِ الأعرافِ . (9)

عنه علیه السلام :غایَةُ الیَقینِ الإخلاصُ ، غایَةُ الإخلاصِ الخَلاصُ . (10)

امام علی علیه السلام :شکیبایی، ثمره یقین است.

امام علی علیه السلام :سلاح انسان یقین مند، شکیبایی در گرفتاری و سپاسگزاری در روزگار برخورداری است.

امام علی علیه السلام :شکیبا باش؛ زیرا که آن دژی استوار و عبادت اهل یقین است.

امام صادق علیه السلام :شکیبایی، برخاسته از یقین است.

2 _ اخلاص:

امام علی علیه السلام :اخلاص در عمل، برخاسته از نیروی یقین و درستی نیّت است.

امام علی علیه السلام :سبب اخلاص، یقین است.

امام علی علیه السلام :خلوص نیّت، به اندازه توانمندی دین [شخص ]بستگی دارد.

امام علی علیه السلام :کوتاهی آرزو و اخلاص عمل، دلیل بر یقین است.

امام علی علیه السلام :یقین داران و مخلصان و ایثارگران از مردان اعراف هستند.

امام علی علیه السلام :غایت یقین، اخلاص است و غایت اخلاص، خلاص و رهایی.

ص :590


1- غرر الحکم : 411.
2- غرر الحکم : 5560.
3- غرر الحکم : 6134.
4- مشکاة الأنوار : 56/58 .
5- غرر الحکم : 1301.
6- غرر الحکم : 5538.
7- غرر الحکم : 6192.
8- غرر الحکم : 10970.
9- غرر الحکم : 1975.
10- غرر الحکم : 6347 و 6348.

عنه علیه السلام :عِبادَ اللّهِ ، اِعلَموا أنَّ یَسیرَ الرِّیاءِ شِرکٌ ، و أنّ إخلاصَ العَمَلِ الیَقینُ . (1)

3 _ الزُّه_دُ:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الیَقینُ یُثمِرُ الزُّهدَ . (2)

عنه علیه السلام :الزُّهدُ أساسُ الیَقینِ . (3)

عنه علیه السلام :لَو صَحَّ یَقینُکَ لَما استَبدَلتَ الفانِیَ بالباقِی ، و لا بِعتَ السَّنِیَّ بالدَّنِیِّ . (4)

عنه علیه السلام :زُهدُ المَرءِ فیما یَفنی علی قَدرِ یَقینِهِ بما یَبقی . (5)

عنه علیه السلام :کَذَبَ مَنِ ادَّعَی الیَقینَ بالباقِی و هُو مُواصِلٌ للفانِی . (6)

عنه علیه السلام :مَن أیقَنَ بالآخِرَةِ لَم یَحرِصْ علَی الدُّنیا . (7)

عنه علیه السلام :أینَ المُوقِنونَ الّذینَ خَلَعوا سَرابِیلَ الهَوی ، و قَطَعوا عَنهُم عَلائقَ الدُّنیا ؟ ! (8)

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! بدانید که اندکِ ریا شرک است و اخلاصِ عمل [برخاسته از ]یقین است.

3 _ زهد:

امام علی علیه السلام :یقین، میوه زهد می دهد .

امام علی علیه السلام :زهد، شالوده یقین است.

امام علی علیه السلام :اگر یقینت درست بود، بی گمان رفتنی (دنیا) را جایگزین ماندنی (آخرت) نمی کردی و بلند مرتبگی را به پستی نمی فروختی.

امام علی علیه السلام :بی رغبتی انسان به آنچه فناپذیر است، به اندازه یقین اوست به آنچه ماندنی می باشد.

امام علی علیه السلام :دروغ می گوید کسی که ادعای یقین به [جهان ]باقی دارد، اما در پی [جهان ]فانی می رود.

امام علی علیه السلام :کسی که به آخرت یقین دارد، برای دنیا حرص نمی زند .

امام علی علیه السلام :کجایند یقین دارانی که جامه های هوس را برکندند و رشته های وابستگی به دنیا را از خود گسستند؟

ص :591


1- بحار الأنوار : 77/291/2.
2- غرر الحکم : 843.
3- غرر الحکم : 516.
4- غرر الحکم : 7588.
5- غرر الحکم : 5488.
6- غرر الحکم : 7237.
7- غرر الحکم : 8256.
8- غرر الحکم : 2823.

عنه علیه السلام :الیَقینُ أفضَلُ الزَّهادَةِ . (1)

(2)

4 _ التَّوکّلُ:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بِحُسنِ التَّوکُّلِ یُستَدَلُّ علی حُسنِ الإیقانِ . (3)

عنه علیه السلام :التَّوکُّلُ مِن قُوَّةِ الیَقینِ . (4)

عنه علیه السلام :فی التَّوکُّلِ حَقیقَةُ الإیقانِ . (5)

(6)

5 _ الرِّضا:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بالرِّضا بقَضاءِ اللّهِ یُستَدَلُّ علی حُسنِ الیَقینِ . (7)

عنه علیه السلام :الرِّضا ثَمَرَةُ الیَقینِ . (8)

عنه علیه السلام :مَن رَضِیَ بالمَقدورِ قَوِیَ یَقینُهُ . (9)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الرِّضا بِمَکروهِ القَضاءِ مِن أعلی دَرَجاتِ الیَقینِ . (10)

(11)

امام علی علیه السلام :یقین، برترین زهد است.

4 _ توکّل:

امام علی علیه السلام :نیکویی توکّل، دلیل بر نیکویی یقین است.

امام علی علیه السلام :توکّل، ناشی از نیرومندی یقین است.

امام علی علیه السلام :حقیقت یقین، در توکّل است.

5 _ خشنود بودن:

امام علی علیه السلام :خشنودی به قضای خداوند، دلیل بر داشتن یقین نیکوست.

امام علی علیه السلام :رضایت، میوه یقین است.

امام علی علیه السلام :کسی که به آنچه مقدّر شده راضی باشد، یقینش نیرومند است.

امام صادق علیه السلام :رضایت به قضای ناخوشایند، از بالاترین درجات یقین است.

ص :592


1- غرر الحکم : 391.
2- (انظر) الزهد : باب 1617.
3- غرر الحکم : 4286.
4- غرر الحکم : 699.
5- غرر الحکم : 6484.
6- (انظر) الیقین : باب 4189 حدیث 22920. التوکّل : باب 4122 و تأمّل.
7- غرر الحکم : 4284.
8- غرر الحکم : 728.
9- غرر الحکم : 8467.
10- بحار الأنوار : 71/152/60.
11- (انظر) الرِّضا بالقضاء: باب 1521 ، 1522.

4196 - شُعَبُ الیَقینِ
4196 - شاخه های یقین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ بحِکمَتِهِ و جَلالِهِ جَعَلَ الرَّوحَ و الفَرَجَ فی الرِّضا و الیَقینِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: اِطرَحْ عَنکَ وارِداتِ الهُمومِ (الاُمورِ) بعَزائمِ الصَّبرِ و حُسنِ الیَقینِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: أسألُکَ بکَرَمِکَ أن تَمُنَّ علَیَّ مِن عَطائکَ بِما تَقَرُّ بهِ عَینی ......... و مِن الیَقینِ بما تُهَوِّنُ بهِ علَیَّ مُصیباتِ الدُّنیا ، و تَجلو بهِ عَن بَصیرَتی غَشَواتِ العَمی . (3)

(4)

4196

شاخه های یقین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یقین چهار شاخه دارد: بینش هوشمندانه، رسیدن به ژرفای حکمت، شناخت عوامل عبرت آموز و پیروی از سنّت. پس، هر که بینش هوشمندانه داشته باشد، به ژرفای حکمت دست یابد و هر که به ژرفای حکمت دست یابد، عبرت شناس شود و هر که عبرت شناس باشد، از سنّت پیروی کند و هر که از سنّت پیروی کند، گویی با گذشتگان بوده است.

امام علی علیه السلام :یقین بر چهار شاخه استوار است: بر فهمِ بالا و دانش ژرف و نور حکمت و تمرین بردباری؛ کسی که فهم داشته باشد، دانش های مجمل و مبهم را تفسیر کند و هرکه دانش های مجمل را تفسیر کند، آبشخورهای حکمت را بشناسد و هرکه آبشخورهای حکمت را بشناسد، دوراندیش و بردبار شود و در کار خود کوتاهی نکند و در میان مردم [با خوشنامی ]زندگی کند.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَلَیکُم بِلُزومِ الیَقینِ وَ التَّقوی، فَإنَّهُما یُبلِغانِکُم جَنَّةَ المَأوی. (5)

عنه علیه السلام_ فیما نُسِبَ إلَیهِ مِنَ الحِکَمِ _: لَقَد سَبَقَ إلی جَنّاتِ عَدنٍ أقوامٌ ما کانوا أکثَرَ النّاسِ صَلاةً و لا صِیاما و لا حَجّا و لا اعتِمارا، و لکِن عَقِلوا عَنِ اللّهِ أمرَهُ فَحَسُنَت طاعَتُهُم ، و صَحَّ وَرَعُهُم ، و کَمَلَ یَقینُهُم، فَفاقوا غَیرَهُم بِالحُظوَةِ وَ رفیعِ المَنزِلَةِ. (6)

6 _ سبک شمردن مصیبت ها:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از روی حکمت و جلال خود، آسایش و گشایش را در خشنودی و یقین قرار داد.

امام علی علیه السلام_ در سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : غم و اندوه هایی را که به تو می رسد، با نیروی شکیبایی و یقین نیکو از خود دور کن.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : به کَرَم و بزرگواریت از تو می خواهم که از عطای خود آن به من ارزانی داری که مایه شادمانی و روشنایی دیدگان من باشد ......... و از یقینْ آن به من عطا فرمایی که به واسطه آن مصیبتهای دنیا بر من آسان شود و پرده های کوری از دیده بصیرتم کنار رود.

7 _ بهشت:

امام علی علیه السلام :همواره با یقین و تقوا باشید، چرا که آن دو شما را به سرای بهشت می رسانند .

امام علی علیه السلام_ در حکمت هایی که به او نسبت داده شده _: گروه هایی در راهیابی به بهشت پر طراوت، پیشی گرفتند که نه نماز و نه روزه و نه حج و نه عمره شان از دیگران بیشتر بود، بلکه درباره امر خداوند اندیشیدند و فرمانبری شان نیکو، پارسایی شان درست و یقینشان کامل بود. از دیگران، در بهره بردن و ارتقای جایگاه، گوی سبقت را ربودند.

ص :593


1- کنز العمّال : 7333.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- بحار الأنوار : 94/145/21.
4- (انظر) الإنفاق : باب 3884.
5- غرر الحکم : 6163 .
6- شرح نهج البلاغة : 20 / 270 / 120 .

4197 - ازدِیادُ الیَقینِ
4197 - افزایش یافتن یقین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِلیَقینِ أربَعُ شُعَبٍ : تَبصِرَةُ الفِطنَةِ ، و تَأویلُ الحِکمَةِ ، و مَعرِفَةُ العِبرَةِ ، و اتِّباعُ السُّنَّةِ ، فمَن أبصَرَ الفِطنَةَ تَأوَّلَ الحِکمَةَ ، و مَن تَأوَّلَ الحِکمَةَ عَرَفَ العِبرَةَ ، و مَن عَرَفَ العِبرَةَ اتَّبَعَ السُّنَّةَ ، و مَنِ اتَّبَعَ السُّنَّةَ فکأنّما کانَ فی الأوَّلِینَ . (1)

الإمام علیٌّ علیه السلام :الیَقینُ علی أربَعِ شُعَبٍ : علی غایَةِ الفَهمِ ، و غَمرَةِ العِلمِ ، و زَهرَةِ الحُکمِ ، و رَوضَةِ الحِلمِ ، فمَن فَهِمَ فَسَّرَ جُمَلَ العِلمِ ، و مَن فَسَّرَ جُمَلَ العِلمِ عَرَفَ شَرائعَ الحُکمِ ، و مَن عَرَفَ شَرائعَ الحُکمِ حَلُمَ و لَم یُفَرِّطْ فی أمرِهِ ، و عاشَ فی النّاسِ . (2)

4197

ازدِیادُ الیَقینِ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ عیسَی بنَ مَریمَ کانَ یَمشی علَی الماءِ، و لَو زادَ یَقینا لَمَشی فی الهَواءِ . (3)

4197

افزایش یافتن یقین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیسی بن مریم روی آب راه می رفت و اگر یقین بیشتری داشت، در هوا نیز راه می رفت .

ص :594


1- حلیة الأولیاء : 1/74.
2- کنز العمّال : 8803.
3- کنز العمّال : 7342.

عنه صلی الله علیه و آله :لَو أنَّ أخی عیسی کانَ أحسَنَ یَقینا مِمّا کانَ لَمَشی فی الهَواءِ و صَلَّی علَی الماءِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن یُؤمِنْ یَزدَدْ یَقینا . (2)

عنه علیه السلام :لَو کُشِفَ الغِطاءُ ما ازدَدتُ یَقینا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الیَقینُ یُوصِلُ العَبدَ إلی کُلِّ حالٍ سَنِیٍّ و مَقامٍ عَجیبٍ ، کذلکَ أخبَرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن عِظَمِ شَأنِ الیَقینِ حِینَ ذُکِرَ عِندَهُ أنّ عیسَی بنَ مَریمَ کانَ یَمشی علَی الماءِ ، فقالَ : لَو زادَ یَقینُهُ لَمَشی فی الهَواءِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :تَعاهَدُوا عِبادَ اللّهِ نِعَمَهُ بإصلاحِکُم أنفُسَکُم تَزدادُوا یَقینا ، و تَربَحوا نَفِیسا ثَمِینا . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَن قَولِ اللّهِ لإبراهیمَ : «أ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی و لکِنْ لِیَطْمَئنَّ قَلْبی» (6) أ کانَ فی قَلبِهِ شَکٌّ؟ _: لا ، کانَ علی یَقینٍ ، و لکنَّهُ أرادَ مِن اللّهِ الزِّیادَةَ فی یَقینِهِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر برادرم عیسی یقینش بهتر از آن بود که داشت، بی گمان در هوا راه می رفت و روی آب نماز می خواند .

امام علی علیه السلام :کسی که ایمان داشته باشد، یقین را بیفزاید.

امام علی علیه السلام :اگر پرده هم کنار رود، بر یقین من چیزی افزوده نشود.

امام صادق علیه السلام :یقین، بنده را به هر مرتبه والا و مقام شگفت آوری می رساند. چنین بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی در حضورش از عظمت مقام یقین یاد شد و نامی از عیسی بن مریم به میان آمد که روی آب راه می رفته است، فرمود: اگر یقینش بیشتر بود، در هوا نیز راه می رفت.

امام کاظم علیه السلام :ای بندگان خدا! با اصلاح خود، نعمت های خداوند را پاس دارید، تا بر یقین شما افزوده شود و سودی با ارزش و گرانبها به دست آورید.

امام رضا علیه السلام_ درباره این سخن خداوند به ابراهیم که: «آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا، اما برای اینکه دلم آرام گیرد» سؤال شد که: مگر در دل او شک بود؟ _فرمود : نه، او یقین داشت، اما از خداوند خواست به یقین او بیفزاید.

ص :595


1- کنز العمّال : 7343.
2- غرر الحکم : 7987.
3- غرر الحکم : 7569.
4- بحار الأنوار : 70/179/45.
5- الکافی : 2/268/1.
6- البقرة : 260 .
7- بحار الأنوار : 70/176/34.

الدرّ المنثور عن بکر بن عبد اللّهِ :فَقَدَ الحَوارِیُّونَ عیسی علیه السلام فخَرَجوا یَطلُبونَهُ ، فوَجَدوهُ یَمشی علَی الماءِ ، فقالَ بَعضُهُم : یا نَبِیَّ اللّهِ، أ نَمشی إلَیکَ ؟ قالَ : نَعَم ، فوَضَعَ رِجلَهُ ثُمّ ذَهَبَ یَضَعُ الاُخری فانغَمَسَ ، فقالَ : هاتِ یَدَکَ یا قَصیرَ الإیمانِ ! لَو أنَّ لابنِ آدمَ مِثقالَ حَبَّةٍ أو ذَرَّةٍ مِن الیَقینِ إذَن لَمَشی علَی الماءِ . (1)

(2)

اللّهمّ صلّ علی محمّدٍ و آل محمّدٍ ، و بلّغ بإیمانی أکمل الإیمان ، و اجعل یقینی أفضل الیقین . و تقبّل منّی یا مبدّل السیّئات بالحسنات یا أرحم الراحمین .

تمّ الکتاب بحمد اللّه و توفیقه ، و اتّفق الفراغ من تألیفه فی لیلة القدر المبارکة الثالثة و العشرین من لیالی شهر رمضان سنة خمسٍ و أربع مائة بعد الألف من الهجرة ، و الحمد للّه أوّلاً و آخرا ، و الصلاة علی سیّدنا محمّد و آله ، و السلام .

الدرّ المنثور_ به نقل از بکر بن عبد اللّه _: روزی حواریون ، عیسی علیه السلام را ندیدند. پس در جستجوی او بیرون رفتند و دیدند که روی آب راه می رود. یکی از آنان عرض کرد: ای پیامبر خدا! به طرف تو بیاییم؟ فرمود: آری. آن مرد یک پایش را در آب گذاشت و آمد تا پای دیگرش را نیز داخل آب بگذارد، به زیر آب رفت. عیسی فرمود: دستت را بده ای کوته ایمان! اگر آدمیزاد به وزن دانه ای یا ذرّه ای یقین داشت در آن صورت روی آب راه می رفت.

بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد صلوات فرست و ایمان مرا به مرحله کمال آن برسان و یقین مرا برترین یقین گردان و از من پذیرا شو، ای که گناهان و بدی ها را به نیکی تبدیل می کنی، ای مهربانترین مهربانان!

ستایش خداوندی را که توفیق به پایان بردن این کتاب را ارزانیم داشت. تاریخ فراغت از تألیف آن مصادف شد با شب بیست و سوم از شب های مبارک قدر ماه رمضانِ سال هزار و چهار صد و پنج هجری. ستایش، سراسر، از آنِ خداست و درود بر سرور ما محمّد و خاندان او باد. و السلام.

ص :596


1- الدرّ المنثور : 2/203.
2- (انظر) الإیمان : باب 277. الزهد : باب 1623. معرفة اللّه : باب 2565. العُجب : باب 2473 ، حدیث 11929.

فهرست موضوعات عربی

531 - الهَدیّة5

3947 - دَورُ الهَدِیَّةِ فِی المَحَبَّةِ6

3948 - حُرمَةُ هَدایا العُمّالِ7

3949 - النَّهیُ عَن قَبولِ هَدِیَّةِ المُشرِکِ11

3950 - الحَثُّ عَلی قَبولِ الهَدِیَّةِ13

3951 - وُجوهُ الهَدِیَّةِ14

3952 - أفضَلُ الهَدِیَّةِ15

3953 - العائِدُ فی هِبَتِهِ16

3954 - أدَبُ الهَدیَّةِ17

3955 - الهَدِیَّةُ إلَی الأمکِنَةِ المُبارَکَةِ17

532 - الهَرَم21

3956 - الهََرمُ22

3957 - مایَشِبُّ فی الإنسانِ عِندَ هَرَمِهِ23

3958 - موجِباتُ الهَرَمِ23

533 - الهَلاک25

3959 - ما یوجِبُ الهَلاکَ26

3960 - حُرمَةُ إلقاءِ النَّفسِ فِی التَّهلُکةِ34

534 - الهِمَّة39

3961 - عُلُوُّ الهِمَّةِ40

3962 - دَورُ الهِمَّةِ فِی الشَّرَفِ41

3963 - مایَنبَغی الاهِتمامُ بِهِ42

3964 - مَن یَبلُغُ کُنهَ هِمَّتِهِ43

3965 - أعلَی الهِمَمِ44

3966 - ثَمَراتُ عُلُوِّ الهِمَّةِ45

3967 - هِمَّةُ الأکیاسِ46

3968 - قِصَرُ الهِمَّةِ48

3969 - مَن کانَت هِمَّتُهُ بَطنَهُ51

3970 - مَن کانَت هِمَّتُهُ الدُّنیا52

535 - الهَوی55

3971 - خَطَرُ الهَوی56

3972 - خَطَرُ الشَّهَواتِ58

3973 - خَطَرُ اللَّذّاتِ60

3974 - الهَوی إلهٌ مَعبودٌ60

3975 - الهَوی یَدعو إلَی العَمی61

3976 - أوَّلُ الهَوی وآخِرُهُ62

3977 - قَرینُ الشَّهوةِ مَریضُ النَّفسِ63

3978 - التَّحذیرُ مِن رِقِّ الشَّهوَة63

3979 - التَّحذیرُ مِنَ الشَّهوَةِ الخَفِیَّةِ64

3980 - مُتابَعَةُ الهَوی65

3981 - مُخالَفَةُ الهَوی66

ص :597

3982 - مُقاتَلَةُ الهَوی70

3983 - الرُّشدُ فی خِلافِ الشَّهوَةِ71

3984 - غَلَبَةُ الهَوی عَلَی العَقلِ72

3985 - غَلَبَةُ العَقلِ عَلَی الهَوی75

3986 - أقوَی النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ76

3987 - مایُضعِفُ الشَّهوَةَ77

3988 - مایُقَوِّی العَقلَ79

3989 - أفضَلُ الطّاعاتِ تَرکُ الشَّهَواتِ79

3990 - مَن غَلَبَ شَهوَتَهَ ظَهرَ عَقلُهُ80

3991 - مَن غَلَبَ شَهوَتَهَ مَلَکَ نَفسَهُ81

3992 - مَن غَلَبَ هَواهُ أتَتهُ الدُّنیا راغِمَةً82

536 - الإرث87

3993 - الإرثُ88

3994 - مَوانِعُ الإرثِ112

3995 - إرثُ الأنبِیاءِ113

537 - الوَرَع115

3996 - الوَرَعُ116

3997 - ثَمَرَةُ الوَرَعِ119

3998 - دَورُ الوَرَعِ فِی العِبادَةِ120

3999 - تَفسیرُ الوَرَعِ121

4000 - الوَرِعُ125

4001 - أورَعُ النّاسِ126

538 - الوَزارة129

4002 - الوَزیرُ130

4003 - شَرُّ الوُزَراءِ135

4004 - وُزَراءُ الأخلاقِ135

539 - المِیزان137

4005 - مَوازینُ الأعمالِ138

4006 - مَن لا تُنصَبُ لَهُمُ المَوازینُ145

540 - الوَسوَسة147

4007 - الوَسوَسَةُ فِی العَقائِدِ148

4008 - التَّحذیرُ مِنَ الوَسوَسَةِ فِی الوُضوءِ وَالصَّلاةِ151

4009 - عِلاجُ الوَسواسِ152

4010 - تَجاوُزُ اللَّهِ عَنِ الوَسوَسَةِ155

541 - الوصیة157

4011 - وَصایا اللَّهِ لِلإنسانِ158

4012 - وَصایا اللَّهِ لِموسی علیه السلام159

4013 - وَصایا اللَّهِ لِعیسی علیه السلام160

4014 - وَصایا الخِضرِ لِموسی علیهما السلام161

4015 - وَصایا اللَّهِ جَلَّ جَلالُه لِمُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله165

4016 - وَصایا رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله165

4017 - وَصایا الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام175

4018 - وَصایاهُ عِندَ الوَفاةِ178

4019 - وَصایا الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام180

4020 - وصایا الإمامِ الباقِرِعلیه السلام181

4021 - وصایا الإمامِ الصّادِقِ علیه السلام183

4022 - وَصایا الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام190

4023 - وَصایا الإمامِ الجَوادِ علیه السلام190

4024 - وَصایا الإمامِ العَسکَرِیِّ علیه السلام198

542 - الوصیّة لما بعد الموت201

4025 - الوَصِیَّةُ202

4026 - أدَبُ الوَصِیَّةِ203

ص :598

4027 - النَّهیُ عَنِ الإضرارِ وَالحَیفِ فِی الوَصِیَّةِ206

4028 - کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ207

543 - التَّواضُع209

4029 - التَّواضُعُ210

4030 - حَدُّ التَّواضُعِ215

4031 - مَن تَواضَعَ عَن رِفعَةٍ216

4032 - أدَبُ التَّواضُعِ217

4033 - مَن تَواضَعَ لِغَنِیٍّ لِغِناهُ217

4034 - عَلاماتُ التَّواضُعِ218

4035 - ثَمَرَةُ التَّواضُعِ220

4036 - التَّواضُعُ وَالرِّفعَةُ221

4037 - ما یُستَعانُ بِهِ عَلَی التَّواضُعِ225

544 - الوُضوء227

4038 - الوُضوءُ228

4039 - عِلَّةُ الوُضوءِ230

4040 - آثارُ الوُضوءِ230

4041 - الجَفاءُ231

4042 - فَضلُ کَثرَةِ الوُضوءِ232

4043 - تَجدیدُ الوُضوءِ233

4044 - وُضوءُ رَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله234

545 - الوَطَن235

4045 - حُبُّ الوَطَنِ236

4046 - الدِّفاعُ عَنِ الوَطَنِ241

4047 - الغُربَةُ وَالوَطَنُ242

4048 - شَرُّ الأوطانِ243

546 - الوَعد245

4049 - وَعدُ اللَّهِ حَقٌّ246

4050 - العِدَةُ دَینٌ247

4051 - الوَعدُ أحَدُ الرِّقَّینِ249

4052 - ما لا یَنبَغی مِنَ الوَعدِ250

4053 - ذَمُّ خُلفِ الوَعدِ251

547 - المَوعظة253

4054 - دَورُ المَوعِظَةِ فی حَیاةِ القَلبِ254

4055 - طَلَبُ المَوعِظَةِ254

4056 - أنواعُ الوُعّاظِ255

4057 - فی کُلِّ شَی ءٍ مَوعِظَةٌ258

4058 - أبلَغُ المَواعِظِ258

4059 - مَواعِظُ اللَّهِ259

4060 - مَواعِظُ عیسی علیه السلام260

4061 - مَواعِظُ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله286

4062 - مَواعِظُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام288

4063 - مَواعِظُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام292

4064 - مَواعِظُ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام293

4065 - مَواعِظُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام294

4066 - مَواعِظُ الإمامِ الباقِرِ علیه السلام296

4067 - مَواعِظُ الإمامِ الصّادِقِ علیه السلام297

4068 - مَواعِظُ الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام298

4069 - مَواعِظُ الإمامِ الرِّضا علیه السلام313

4070 - مَواعِظُ الإمامِ الجَوادِ علیه السلام314

4071 - مَواعِظُ الإمامِ الهادی علیه السلام315

ص :599

4072 - مَواعِظُ الإمامِ العَسکَرِیِّ علیه السلام316

4073 - مَن أصغی إلی ناطِقٍ عَبَدَهُ317

4074 - آدابُ المَوعِظَةِ317

4075 - الواعِظُ النَّفسیُّ318

4076 - مَن لَم یَکُن لَهُ واعِظٌ مِن نَفسِهِ319

4077 - مَن لا یَنتَفِعُ بِالمَوعِظَةِ320

4078 - الواعِظُ غَیرُ المُتَّعِظِ322

4079 - الحَثُّ عَلَی الاستِضاءَةِ مِنَ الواعِظِ المُتَّعِظِ324

4080 - الدَّعوَةُ بِغَیرِ اللِّسانِ324

4081 - مایَنبَغِی الاتِّعاظُ بِهِ325

548 - التَّوفیق327

4082 - التَّوفیقُ328

4083 - التَّوفیقُ وَالخِذلانُ333

4084 - ما هُوَ مِنَ التَّوفیقِ335

4085 - ما یوجِبُ التَّوفیقَ335

549 - الوَفاء337

4086 - الوَفاءُ338

4087 - أقَلُّ النّاسِ وَفاءً348

550 - الوَقار351

4088 - الوَقارُ352

4089 - اتِّصافُ المُؤمِنِ بِالسّکینةِ و الوَقارِ354

4090 - موجِباتُ الوَقارِ355

4091 - ما یَتشَعَّبُ مِنَ الرَّزانَةِ356

551 - الوَقف357

4092 - الوَقفُ358

552 - التَّقوی365

4093 - التَّقوی366

4094 - وَصِیَّةُ اللَّهِ بِالتَّقوی369

4095 - وَصیّة الإمامِ عَلِیٍ علیه السلام بِالتَّقوی369

4096 - التَّقوی أشرَفُ المَلابِسِ372

4097 - التَّقوی حِصنٌ حَصینٌ374

4098 - التَّقوی مِفتاحُ الصَّلاحِ376

4099 - التَّقوی مِفتاحُ الهِدایَةِ378

4100 - التَّقوی مِفتاحُ الکَرامَةِ379

4101 - التَّقوی دَواءُ القُلوبِ383

4102 - التَّقوی العُروَةُ الوُثقی383

4103 - دَورُ التَّقوی فی قَبولِ الأعمالِ384

4104 - مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً386

4105 - المُتَّقونَ390

4106 - خَصائِصُ المُتَّقینَ391

4107 - ما یورِثُ التَّقوی398

4108 - ما یَمنَعُ التَّقوی400

4109 - حَقُّ التَّقوی401

4110 - تَفسیرُ التَّقوی403

4111 - جِماعُ التَّقوی428

4112 - أتقَی النّاسِ430

4113 - إمامُ المُتَّقینَ430

4114 - العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ431

553 - التَّقیّة437

4115 - التَّقِیَّةُ438

ص :600

4116 - ما یَجوزُ فیهِ التَّقِیَّةُ441

4117 - النَّهیُ عَن تَجاوُزِ مَواضعِ التَّقِیَّةِ442

4118 - ما لا یَجوزُ فیهِ التَّقِیَّةُ444

554 - التَّوکُّل447

4119 - التَّوَکُّلُ448

4120 - تَفسیرُ التَّوَکُّلِ449

4121 - المُتَوَکِّلونَ453

4122 - مایورِثُ التَّوَکُّلَ456

4123 - ثَمَرَةُ التَّوَکُّلِ457

4124 - التَّوَکُّلُ وکِفایَةُ الاُمورِ460

4125 - أدَبُ التَّوَکُّلِ463

4126 - الاِنقِطاعُ إلَی اللَّهِ465

4127 - الاِنقِطاعُ إلی غَیرِ اللَّهِ467

4128 - دَرَجاتُ التَّوَکُّلِ471

4129 - الثِّقَةُ بِالنَّفسِ472

555 - الوالِد والوَلد473

4130 - المیلادُ474

4131 - فَضلُ الوَلدِ474

4132 - فِتنَةُ الوَلَدِ475

4133 - حُبُّ الوَلَدِ477

4134 - التَّصابی لِلصَّبِیِّ479

4135 - الوَلَدُ الصّالِحُ481

4136 - وَلَدُ السَّوءِ483

4137 - النَّهیُ عَن کُرهِ البَناتِ483

4138 - الحَثُّ عَلَی العَدلِ بَینَ الأولادِ486

4139 - الحَثُّ عَلَی الإحسانِ إلَی الوالِدَینِ488

4140 - الحَثُّ عَلی بِرِّ الوالِدَینِ وإن کانا فاجِرَینِ491

4141 - الحَثُّ عَلی بِرِّ الوالِدَینِ بَعدَ مَوتِهِما492

4142 - الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ493

4143 - إیذاءُ الوالِدَینِ497

4144 - عُقوقُ الوالِدَینِ499

4145 - مِن العُقوقِ501

4146 - حَقُّ الوالِدِ عَلَی الوَلَدِ501

4147 - اعتِبارُ الوَلَدِ ومالِهِ لِأبیهِ503

4148 - حَقُّ الوَلَدِ عَلَی الوالِدِ504

4149 - تَربِیَةُ الوَلَدِ506

4150 - عُقوقُ الوَلَدِ508

556 - الولایة علی النّاس511

4151 - أُولو الأمرِ512

4152 - ما یوجِبُ تَسَلُّطَ وُلاةِ السَّوءِ522

4153 - وُلاةُ العَدلِ524

4154 - وُلاةُ الجَورِ525

4155 - شِرکَةُ الوُلاةِ فی ظُلمِ عُمّالِهِم526

4156 - ما یَجِبُ عَلَی الوالی فی نَفسِهِ527

4157 - أهَمُّ مایَجِبُ عَلَی الوالی فی وِلایَتِهِ529

4158 - وُجوبُ الرَّحمَةِ وَالرِّفقِ عَلَی الوالی531

4159 - وُجوبُ تَحصیلِ رِضا العامَّةِ عَلَی الوالی532

4160 - ما یَجِبُ عَلَی الوالی فی استِعمالِ العُمّالِ533

4161 - مَن لا یَنبَغی عَلَی الوالی استِعمالُهُ534

4162 - مَن رُفِعَ بِلا کِفایَةٍ535

ص :601

4163 - مَن یَجِبُ عَلَی الوالی حَسمُ مادَّتِهِ535

4164 - وُجوبُ تَفَقُّدِ الوالی لِلعُمّالِ535

4165 - النَّهیُ عَنِ اتِّخاذِ الحاجِبِ536

4166 - وُجوبُ تَفَقُّدِ أمرِ الخَراجِ538

4167 - نَهیُ الوُلاةِ عَنِ الجودِ بِفَی ءِ المُسلِمینَ539

4168 - عَلَی الوالی قَضاءُ دَینِ المُعسِرِ540

4169 - ما یَنبَغی لِلوالی مُباشَرَتُهُ541

4170 - وُجوبُ اهِتمامِ الوالی بِالمُستَضعَفینَ542

557 - أولیاء اللَّه545

4171 - خَصائِصُ أولیاءِ اللَّهِ546

حرف الیاء555

558 - الیأس557

4172 - الیَأسُ558

4173 - ثَمَراتُ الیَأسِ مِمّا فی أیدِی النّاسِ560

559 - الیتیم563

4174 - الحَثُّ عَلی رِعایَةِ الأیتامِ564

4175 - أکلُ مالِ الیَتیمِ566

4176 - عِلَّةُ تَحریمِ أکلِ مالِ الیَتیمِ568

4177 - أیتامُ آلِ مُحَمَّدٍ569

560 - الیقین571

4178 - الیَقینُ572

4179 - الیَقینُ رَأسُ الدِّینِ574

4180 - الیَقینُ عِمادُ الإیمانِ575

4181 - الیَقینُ أعَزُّ شَی ءٍ575

4182 - الیَقینُ عِبادَةٌ576

4183 - الیَقینُ أفضَلُ عِبادَةٍ577

4184 - غایَةُ الإیمانِ الإیقانُ577

4185 - بَینَ الإیمانِ وَالیَقینِ578

4186 - الإیمانُ فِی القَلبِ وَالیَقینُ خَطَراتٌ579

4187 - عِلمُ الیَقینِ579

4188 - حَقُّ الیَقینِ581

4189 - تَفسیرُ الیَقینِ583

4190 - عَلاماتُ المُوقِنِ584

4191 - المُؤمِنُ یَری یَقینَهُ فی عَمَلِهِ586

4192 - ما یُفسِدُ الیَقینَ587

4193 - ضَعفُ الیَقینِ588

4194 - مَن لا یَنفَعُهُ الیَقینُ589

4195 - ثَمَراتُ الیَقینِ589

4196 - شُعَبُ الیَقینِ593

4197 - ازدِیادُ الیَقینِ594

ص :602

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

536 - ارث87

3993 - ارث88

3994 - موانع ارث112

3995 - میراث پیامبران113

547 - اندرز253

4054 - نقش پند و اندرز در حیات دل254

4055 - اندرزخواهی254

4056 - انواع اندرزدهنده ها255

4057 - در هر چیزی پندی است258

4058 - رساترین پند258

4059 - اندرزهای خداوند259

4060 - اندرزهای عیسی علیه السلام260

4061 - اندرزهای پیامبرصلی الله علیه وآله286

4062 - اندرزهای امام علی علیه السلام288

4063 - اندرزهای امام حسن علیه السلام292

4064 - اندرزهای امام حسین علیه السلام293

4065 - اندرزهای امام زین العابدین علیه السلام294

4066 - اندرزهای امام باقرعلیه السلام296

4067 - اندرزهای امام صادق علیه السلام297

4068 - اندرزهای امام کاظم علیه السلام298

4069 - اندرزهای امام رضاعلیه السلام313

4070 - اندرزهای امام جوادعلیه السلام314

4071 - اندرزهای امام هادی علیه السلام315

4072 - اندرزهای امام عسکری علیه السلام316

4073 - هر که به گوینده ای گوش سپارد او را پرستیده است317

4074 - آداب اندرز دادن317

4075 - واعظ درونی318

4076 - هر که را واعظی درونی نباشد319

4077 - کسی که از اندرز سود نمی برد320

4078 - پند گویِ پندناپذیر322

4079 - ترغیب به پرتو گرفتن از پندگویِ پند نیوش324

4080 - دعوت عملی324

4081 - شایسته های پند گرفتن325

537 - پارسایی115

3996 - پارسایی116

3997 - ثمره پارسایی119

3998 - نقش پارسایی در عبادت120

4999 - تفسیر پارسایی121

4000 - پارسا125

4001 - پارساترین مردم126

ص :603

555 - پدر و فرزند473

4130 - تولّد474

4131 - ارزش فرزند474

4132 - فتنه فرزند475

4133 - دوست داشتن فرزند477

4134 - کودکی کردن با کودکان479

4135 - فرزند شایسته481

4136 - فرزند ناشایست483

4137 - نهی از دوست نداشتن دختران483

4138 - تشویق به رعایت عدالت میان فرزندان486

4139 - تشویق به نیکی کردن به پدر و مادر488

4140 - ترغیب به نیکی به پدر و مادر و اطاعت از آنان هرچند بد باشند491

4141 - ترغیب به نیکی کردن به پدر و مادر بعد از مرگ آنان492

4142 - بهشت، زیر پای مادران است493

4143 - آزردن پدر و مادر497

4144 - نافرمانی پدر و مادر499

4145 - از جمله نافرمانی پدر و مادر501

4146 - حقّ پدر بر فرزند501

4147 - فرزند و دارایی او از آنِ پدر اوست503

4148 - حقّ فرزند بر پدر504

4149 - تربیت فرزند506

4150 - بی احترامی به فرزند508

532 - پیری21

3956 - پیری و فرتوتی22

3957 - آنچه در هنگام پیری انسان جوان می شود23

3958 - آنچه موجب پیری و فرتوتی می شود23

539 - ترازو137

4005 - ترازوی [سنجش ] اعمال138

4006 - کسانی که برایشان ترازو[ی اعمال ] برپا نمی شود145

552 - تقوا365

4093 - تقوا366

4094 - سفارش خداوند به تقوا369

4095 - سفارش های امام علی علیه السلام به تقوا369

4096 - تقوا، فاخرترین جامه هاست372

4097 - تقوا، دژی است تسخیرناشدنی374

4098 - تقوا، کلید صلاح و پاکی است376

4099 - تقوا، کلید هدایت است378

4100 - تقوا، کلید کرامت است379

4101 - تقوا، داروی دل هاست383

4102 - تقوا، محکم ترین دستگیره383

4103 - نقش تقوا در پذیرش اعمال384

4104 - هرکه از خدا پروا کند، خداوند برای او راه نجاتی قرار دهد386

4105 - تقوا پیشگان390

4106 - ویژگی های تقواپیشگان391

4107 - آنچه تقوا می آورد398

4108 - آنچه مانع تقوا می شود400

4109 - حقّ تقوا401

4110 - تفسیر تقوا403

4111 - عصاره تقوا428

4112 - باتقواترین مردم430

4113 - پیشوای پرهیزگاران430

ص :604

4114 - فرجام نیک از آن پرهیزگاران است431

553 - تقیّه437

4115 - تقیّه438

4116 - مواردی که تقیّه در آنها جایز است441

4117 - نهی از پا فراتر نهادن از موارد تقیّه442

4118 - مواردی که تقیّه جایز نیست444

548 - توفیق327

4082 - توفیق328

4083 - توفیق و واگذاری333

4084 - آنچه از توفیق به شمار می آید335

4085 - آنچه موجب توفیق می شود335

554 - توکّل447

4119 - توکّل448

4120 - تفسیر توکّل449

4121 - توکّل کنندگان453

4122 - آنچه باعث توکّل می شود456

4123 - نتیجه توکّل457

4124 - توکّل و کارسازی امور460

4125 - آداب توکّل463

4126 - روی آوردن به خدا465

4127 - روی آوردن به غیر خدا467

4128 - درجات توکّل471

4129 - اطمینان به خود472

556 - حکومت بر مردم511

4151 - اولو الامر512

4152 - عوامل روی کار آمدن زمامداران نابکار522

4153 - زمامداران دادگر524

4154 - زمامداران ستمگر525

4155 - شریک بودن زمامداران در ستم کارگزارانشان526

4156 - وظایف شخصی حکمران527

4157 - مهمترین وظایف حکمران در حکومتش529

4158 - حکمران باید مهربان و نرمخو باشد531

4159 - حکمران وظیفه دارد رضایت توده مردم را فراهم آورد532

4160 - آنچه باید حکمران در استخدام کارگزاران رعایت کند533

4161 - آنکه حکمران نباید به کارش گمارد534

4162 - هرکه بی لیاقت بالا برده شود535

4163 - آنکه زمامدار باید ریشه اش را قطع کند535

4164 - لزوم رسیدگی حکمران به کارهای کارگزاران535

4165 - نهی از گماشتن حاجب536

4166 - لزوم رسیدگی به کار خراج538

4167 - نهی شدن حکمرانان از بخشش اموال مسلمانان539

4168 - پرداخت بدهی تنگدست به عهده حکمران است540

4169 - کارهایی که حکمران باید شخصاً انجام دهد541

4170 - وجوب توجّه حکمران به مستضعفان542

557 - دوستان خدا545

ص :605

4171 - ویژگی های دوستان خدا546

541 - سفارش157

4011 - سفارش های خدا به انسان158

4012 - سفارش های خداوند به موسی علیه السلام159

4013 - سفارش های خداوند به عیسی علیه السلام160

4014 - سفارش های خضر به موسی علیهما السلام161

4015 - سفارش های خداوند به محمّدصلی الله علیه وآله165

4016 - سفارش های رسول خداصلی الله علیه وآله165

4017 - سفارش های امام علی علیه السلام175

4018 - سفارش های آن حضرت به هنگام وفات178

4019 - سفارش های امام زین العابدین علیه السلام180

4020 - سفارش های امام باقرعلیه السلام181

4021 - سفارش های امام صادق علیه السلام183

4022 - سفارش های امام کاظم علیه السلام190

4023 - سفارش های امام جوادعلیه السلام190

4024 - سفارش های امام عسکری علیه السلام198

543 - فروتنی209

4029 - فروتنی210

4030 - تعریف فروتنی215

4031 - بزرگی که فروتنی کند216

4032 - آداب فروتنی217

4033 - هر که به خاطر توانگریِ توانگر در برابر او فروتنی کند217

4034 - نشانه های فروتنی218

4035 - ثمره فروتنی220

4036 - فروتنی و رفعت221

4037 - آنچه در راه رسیدن به فروتنی کمک می کند225

545 - میهن235

4045 - میهن دوستی236

4046 - دفاع از میهن241

4047 - غربت و وطن242

4048 - بدترین وطن ها243

533 - نابودی25

3959 - عوامل نابودکننده26

3960 - حرمت به نابودی افکندن خود34

558 - نومیدی557

4172 - نومیدی558

4173 - نتایج قطع امید کردن از آنچه مردم دارند560

538 - وزارت129

4002 - وزیر130

4003 - بدترین وزیران135

4004 - وزیران و دستیاران اخلاق135

540 - وسوسه147

4007 - وسوسه در عقاید148

4008 - پرهیز از وسواس در وضو و نماز151

4009 - علاج وسواس152

4010 - گذشت خداوند از وسوسه155

542 - وصیّت برای پس از مرگ201

4025 - وصیّت202

4026 - روش وصیّت کردن203

4027 - نهی از ضرر زدن و ظلم و حق کشی در وصیّت206

4028 - وصیّ خود باش207

ص :606

544 - وضو227

4038 - وضو228

4039 - حکمت وضو230

4040 - آثار وضو230

4041 - بی مِهری231

4042 - فضیلت دائم الوضو بودن232

4043 - تجدید وضو233

4044 - وضوی رسول خدا234

546 - وعده245

4049 - وعده خدا حقّ است246

4050 - وعده، دَین است247

4051 - وعده، یکی از دو بندگی است249

4052 - وعده هایی که شایسته نیست داده شود250

4053 - نکوهش خُلف وعده251

549 - وفاداری337

4086 - وفاداری338

4087 - بی وفاترین مردم348

550 - وقار351

4088 - وقار352

4089 - وقار داشتن مؤمن354

4090 - عوامل وقار355

4091 - آنچه از متانت منشعب می شود356

551 - وقف357

4092 - وقف358

531 - هدیه5

3947 - نقش هدیه در ایجاد محبّت و دوستی6

3948 - حرام بودن هدیه دادن به کارگزاران حکومتی7

3949 - نهی از پذیرفتن هدیه مشرک11

3950 - تشویق به پذیرفتن هدیه13

3951 - انواع هدیه14

3952 - بهترین هدیه15

3953 - پس گرفتن بخشش16

3954 - آداب هدیه دادن17

3955 - هدیه کردن به اماکن متبرّکه17

534 - همّت39

3961 - بلند همّتی40

3962 - نقش همّت در شرافت41

3963 - آنچه سزاوار اهتمام است42

3964 - کسانی که به اوج همّت و خواست خود می رسند43

3965 - عالیترین همّت ها44

3966 - نتایج بلند همّتی45

3967 - همّت زیرکان46

3968 - کوتَه همّتی48

3969 - هر که همّتش شکمش باشد51

3970 - کسی که همّتش دنیا باشد52

535 - هوس55

3971 - خطر هوی و هوس56

3972 - خطر شهوت ها58

3973 - خطر لذّت ها60

3974 - هوس ، الهه ای است پرستیده60

ص :607

3975 - هوس، به کور دلی فرا می خواند61

3976 - آغاز و فرجام هوس62

3977 - شهوت پرست ، بیمارْ دل است63

3978 - پرهیز از بندگی شهوت63

3979 - پرهیز از شهوت های نهانی64

3980 - پیروی از هوس65

3981 - مخالفت با هوایِ نفْس66

3982 - جنگیدن با هوایِ نَفْس70

3983 - هدایت در گرو مخالفت با شهوت است71

3984 - چیرگی هوس بر خرد72

3985 - چیرگی خرد بر هوس75

3986 - قویترین مردم کسی است که بر هوس خود پیروز شود76

3987 - آنچه شهوت را ناتوان می کند77

3988 - آنچه خرد را تقویت می کند79

3989 - برترین طاعت ها ترک شهوت هاست79

3990 - هر که بر شهوت خود غلبه کند خردش آشکار شود80

3991 - چیره بر شهوت اختیاردار نفْس خود است81

3992 - هر که بر هوس خود چیره شود دنیا ناگزیر و ذلیلانه سوی او آید82

559 - یتیم563

4174 - تشویق به سرپرستی یتیمان564

4175 - خوردن مال یتیم566

4176 - علّت تحریم خوردن مال یتیم568

4177 - یتیمان آل محمّدصلی الله علیه وآله569

560 - یقین571

4178 - یقین572

4179 - یقین ، سرآمد دین است574

4180 - یقین، پایه ایمان است575

4181 - یقین، کمیاب ترین چیز است575

4182 - یقین، عبادت است576

4183 - یقین، برترین عبادت است577

4184 - هدف نهایی ایمان، یقین یافتن است577

4185 - فاصله میان ایمان و یقین578

4186 - ایمان در دل است و یقین خطوراتی است579

4187 - علم الیقین579

4188 - حقّ الیقین581

4189 - تفسیر یقین583

4190 - نشانه های اهل یقین584

4191 - یقین مؤمن در کردار او نمایان است586

4192 - عوامل تباه کننده یقین587

4193 - سستی یقین588

4194 - کسی که یقین سودش ندهد589

4195 - ثمرات یقین589

4196 - شاخه های یقین593

4197 - افزایش یافتن یقین594

ص :608

جلد 14

مشخصات کتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی : میزان الحکمه . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : میزان الحکمه (با ترجمه فارسی)/ محمدی ری شهری ؛ ترجمه حمیدرضا شیخی ؛ مقابله و تصحیح علی حچیمی ... [و دیگران] ؛ ویراستار فارسی سعیدرضا علی عسکری، محمد باقری زاده اشعری، قاسم شیرجعفری ؛ ویراستار عربی کمال کاتب ... [و دیگران].

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1386-

مشخصات ظاهری : ج.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 5.

شابک : دوره 978-964-493-200-7 : ؛ دوره، چاپ نهم 978-964-493-350-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 1 978-964-493-201-4 : ؛ 850000 ریال: ج. 1، چاپ نهم 978-964-493-351-6 : ؛ 550000 ریال: ج.2 ٬ چاپ هفتم 978-964-493-202-1 : ؛ 850000 ریال: ج. 2، چاپ نهم 978-964-493-352-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 3، چاپ نهم 978-964-493-353-0 : ؛ 550000 ریال: ج. 4 978-964-493-204-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 4، چاپ نهم 978-964-493-354-7 : ؛ 55000 ریال (ج.5، چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 5، چاپ نهم 978-964-493-355-4 : ؛ 550000 ریال (ج.6 ٬ چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 6، چاپ نهم 978-964-493-356-1 : ؛ 85000 ریال: ج. 7، چاپ نهم 978-964-493-357-8 : ؛ 550000 ریال: ج. 8، چاپ هفتم 978-964-493-208-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 8، چاپ نهم 978-964-493-358-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 9، چاپ نهم 978-964-493-359-2 : ؛ 550000 ریال: ج. 10، چاپ هفتم 978-964-493-210-6 : ؛ 850000 ریال: ج. 10، چاپ نهم 978-964-493-360-8 : ؛ ج 10، چاپ دوازدهم 978-964-493-360-8 : ؛ 550000 ریال: ج.11، چاپ هفتم 978-964-493-200-7 : ؛ 700000 ریال: ج.11، چاپ هشتم 978-964-493-211-3 : ؛ 850000 ریال: ج. 11، چاپ نهم 978-964-493-361-5 : ؛ 550000 ریال: ج. 12، چاپ هفتم 978-964-493-212-0 : ؛ 850000 ریال: ج. 12، چاپ نهم 978-964-493-362-2 : ؛ 550000 ریال (ج. 13، چاپ هفتم) ؛ 700000 ریال: ج. 13، چاپ هشتم 978-964-493-200-7 : ؛ 85000 ریال: ج. 13، چاپ نهم 978-964-493-363-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 14، چاپ هفتم 978-964-493-214-4 : ؛ 700000 ریال (ج.14 ٬ چاپ هشتم) ؛ 850000 ریال: ج.14، چاپ نهم 978-964-493-364-6 :

یادداشت : فارسی - عربی.

یادداشت : چاپ هفتم.

یادداشت : ج. 1 - 8 ، 9 و 10 - 14(چاپ نهم: 1387).

یادداشت : ج.2 ٬ 4، 5 ، 6، 8 10٬ - 14 (چاپ هفتم: 1386).

یادداشت : ج. 8 و 10(چاپ دوازدهم: 1390).

یادداشت : ج. 11، 13 ٬ 14 (چاپ هشتم: 1386).

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

مندرجات : ج. 1. آ - ب.- ج. 2. ب - ح.- ج. 3. ح - خ.- ج. 4. د - ر.- ج. 5. ز - ش.- ج.6. ش - ظ.- ج. 7. ع.- ج. 8. ع - غ.- ج.11. م - ن.- ج. 12. ن - ه.- ج. 13. ه - ی.- ج. 14. فهرست ها

موضوع : احادیث

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -، مترجم

شناسه افزوده : علی عسکری، سعیدرضا، 1344 -، ویراستار

شناسه افزوده : کاتب، کمال، ویراستار

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : BP116/5/م3م9041 1386

رده بندی دیویی : 297/21

شماره کتابشناسی ملی : 1201714

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

ص :5

ص :6

پیش گفتار

خیزش فکریِ حاصل از پدیدۀ مقدّس انقلاب اسلامی، بر رویکرد محققّان به متون اصلی دین، افزوده و اقبال گستردۀ دانشیان به قرآن کریم و سنّت شریف، بهاری بی خزان را به ارمغان آورده است. در این میان، انتشار کتاب هایی همچون میزان الحکمة، که رسیدن به گنج های ناب و نهفتۀ قرآن و سنّت را آسان ساخته اند، وظیفۀ کنونی ناشران متعهّد است.

میزان الحکمة، فرهنگ موضوعی-الفبایی احادیث اسلامی به زبان عربی است که با در بر داشتن بیش از 23000 حدیث و صدها آیه، جایگاه خاصّی در میان کتاب های اسلامی یافته و از 1362 شمسی تا کنون، با حدود بیست چاپ، ده ها هزار نسخه از آن، در ایران و جهان و بویژه جهان اسلام، منتشر شده است. از ترجمۀ این کتاب به زبان فارسی (کتاب حاضر) نیز تا کنون، هزاران نسخه در شش چاپ، انتشار یافته است.

ویرایش نخست کتاب حاضر (میزان الحکمة با ترجمۀ فارسی) ، در 1378 شمسی به چاپ رسید و اکنون در ویرایش دوم، افزون بر جایگزینی احادیث جدید به جای احادیث تکراری یا کم ارتباط با عنوان (موضوع) ، متن و نشانی همۀ احادیث، بار دیگر با منابع، مقابله و تصحیح شده است و فهرست های گوناگون کتاب، اصلاح گردیده اند.

آماده سازی فهرست های متعدّد، با عزم و همّت گروهی از متخصّصان، سامان یافته است و امید است که هر یک، بخشی از نیازهای خوانندگان ارجمند را برطرف سازد. حاصل این تلاش ها، چهارده فهرست است که در مجلّدی مستقل قرار گرفته و بر اتقان کار افزوده اند و برای تسهیل در بهره گیری از کتاب، شرح یکایک آنها در پی می آید:

ص :7

1 . فهرست آیات

در این فهرست، آیه های قرآنیِ به کار رفته در متن، به ترتیبِ نام سوره و شمارۀ آیه (یعنی به همان ترتیب موجود در قرآن کریم) ، مرتب شده اند.

2 . فهرست عناوین فارسی

این فهرست، فقط ترجمۀ عنوان ها یا همان فارسی شدۀ موضوعات اصلی کتاب (آبرو، آخرت، آداب، آرزو، آزادی، . . .) را در خود دارد و بر اساس حروف الفبای فارسی مرتب شده است. هدف از این کار، آسان سازی مراجعۀ خوانندگان فارسی زبان بوده است؛ چرا که کتاب، به ترتیب الفبایی عناوین عربی (الإیثار، الأجر، الإجارة، الأجل، . . .) تدوین یافته است.

3 . فهرست عناوین و ابواب فارسی

در این فهرست، همۀ عنوان های ترجمه شده (یا در واقع، برگردان موضوعات اصلی کتاب به فارسی) ، به ترتیب الفبای فارسی، به همراه زیرْ عنوان ها یا همان موضوعات فرعی (ابواب) ، آمده اند.

4 . فهرست عناوین عربی

در این فهرست، فقط به ذکر الفبایی عنوان های اصلی عربی، اکتفا شده است. گفتنی است این فهرست، در واقع، فهرست اجمالی متن اصلیِ (عربی) میزان الحکمة است که بدون هیچ گونه جا به جایی یا تغییری، در ترجمۀ فارسی تبعیّت شده است.

5 . فهرست عناوین و ابواب عربی

فهرست توأم عناوین و ابواب عربی نیز برای خوانندگانی که صرفاً از بخش عربی کتاب استفاده می کنند، آمده است که در واقع، همان فهرست تفصیلی متن اصلیِ (عربی) کتاب است.

6 . فهرست موضوعی

این فهرست-که متن عربی آن را نخستین بار، جناب حجة الاسلام و المسلمین محمّد حسین

ص :8

مظفّر تهیّه کرد-، بر اساس ترجمۀ حاضر، متناسب با عنوان ها، به فارسی برگردانیده شد. فهرست موضوعی که می توان آن را مهم ترین و کارآمدترینِ فهرست ها دانست و نظام ارجاعات کتاب را تا حدّ بسیاری تکمیل نموده، با گرد آوردن عنوان های مرتبط و باب های ناظر به همدیگر، استفاده از کتاب را افزون کرده و با ارائۀ نشانی احادیثی که در باب های کم ارتباط قرار گرفته اند، گسترۀ جدیدی را به روی پژوهشگر گشوده است.

گفتنی است آوردن عنوان های فرعی ای که در وهلۀ نخست، ارتباطشان با موضوع (عنوان اصلی) احساس نمی شود، به دلیل اشتمال آنها بر احادیث متعددی است که در یک پژوهش گسترده، قطعاً به کار پژوهشگر خواهند آمد. از این رو، تکرار برخی احادیث و یا عناوین فرعی، سودمند و بلکه ضروری به نظر رسید.

7 و 8. فهرست نام معصومان علیهم السلام و نام دیگر اشخاص

به جهت اهمیت و احترام نام های مقدّس معصومان علیهم السلام (یعنی: پیامبران، امامان و فرشتگان) ، فهرستی از نام های ایشان، جداگانه و بر اساس حروف الفبا مرتّب شده و نام اشخاص دیگر نیز به دنبال آن، در فهرستی جدا و به ترتیب الفبایی گرد آمده است.

9 . فهرست نام گروه ها و قبیله ها

چنان که از نام این فهرست برمی آید، خوانندگان پژوهشگر، بویژه پژوهشگران جامعه شناسی و تاریخ، می توانند به راحتی به طایفه ها و گروه هایی که در کتاب به آنها اشاره شده است (بجز فرقه های مذهبی) دسترس پیدا کنند و آیات و احادیث مربوط به آنها را ملاحظه فرمایند.

10. فهرست نام مکان ها

این فهرست نیز همچون فهرست پیشین، فایده های علمی بسیاری برای محقّقان، بویژه در حوزۀ جغرافیا دارد.

11. فهرست نام رویدادها

جنگ ها، صلح ها، قحطی ها، پیمان ها و. . . حادثه هایی بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ بشرند که آشنایی با آنها، از منظر احادیث اسلامی، اهمیتی درخور دارد و فهرست نمودن آنها می تواند

ص :9

راه گشای تحقیق در این باره باشد.

12. فهرست نام فرقه ها و مذهب ها

تحقیقات گسترده در مِلل و نِحَل و پژوهش های نوین در حوزۀ کلام و دین شناسی، بدون توجّه به مبانی و مبادی فرقه های گوناگونِ پدید آمده در تاریخ اسلامی پا نمی گیرد. از این رو، نشانی احادیث مرتبط با آنها، زمینۀ بحث دربارۀ ایشان را فراهم می سازد.

13. فهرست اشعار

این فهرست می تواند اهمیت شعر و کاربردهای آن را نزد معصومان بزرگوار علیهم السلام به ما نشان دهد، و به مبلّغ اسلامی، در کار بزرگ موعظه و اندرز و تبلیغ، یاری رسانَد.

14. فهرست منابع و مآخذ

فهرست منابع و مآخذ مورد استفاده در تدوین و تحقیق کتاب میزان الحکمة، به همراه مشخصات کتاب شناختیِ آنها، راه را برای مراجعۀ مستقیم به منبع اصلی هموار می کند و بر سندیّت احادیث گرد آمده و اعتماد خواننده بر تحقیق انجام شده می افزاید.

در پایان، برای قدردانی از همۀ همکاران عزیزی که در امر تنقیح و بازبینی علمی و ویرایش متن اصلی و ترجمه و تهیۀ فهرست های آنها تا مرحلۀ آماده سازی نهایی کتاب، ماه ها و بلکه سال هایی چند از عمر گران مایۀ خویش را صرف نموده و مؤلف محترم را یاری داده اند، نامشان را به طور جداگانه می آوریم. امید، آن که این تلاش ها و کوشش های بی پیرایه، مقبول درگاه حضرت حقّ-جلّ و علا-قرار گیرد و با کرم خداوندی اش، آنها را خالص و مضاعف گرداند و از باقیاتِ صالحات قرار دهد، که پاداشی ارجمندتر از این نیست.

مدیریت تحقیق:

آقای غلامحسین مجیدی

ترجمه:

آقای حمید رضا شیخی

ص :10

ویرایش متن فارسی:

آقای سعید رضا علی عسکری

آقای محمّد باقری زاده اشعری

آقای قاسم شیر جعفری

ویرایش متن عربی:

آقای حاج کمال کاتب

آقای عبد الکریم مسجدی

آقای حسنین دباغ

آقای علی دباغ پور

بازبینی علمی و نهایی:

آقای عبد الهادی مسعودی

آقای حیدر مسجدی

آقای مجتبی غیوری

نمونه خوانی متن عربی و فارسی:

آقای تقی ربّانی

آقای سیّد حسین محدّث

آقای محمود کریمیان

آقای امیر حسین ملک پور

آقای رعد بهبهانی

آقای حیدر وائلی

آقای محمّد علی دباغی

کنترل نهایی اصلاحات:

آقای محمود سپاسی

آقای مصطفی اوجی

آقای مهدی جوهرچی

آقای محمّد محمودی

ص :11

آقای علینقی نگران

آقای سیّد هاشم شهرستانی

آقای احمد عالیشاهی

اِعراب گذاری:

آقای علی بصری

بازخوانی و کنترل اِعراب:

آقای دکتر ناصر حکمت

استخراج فهرست ها:

آقای محمّد حسین مظفّر

آقای رعد بهبهانی

آقای مهدی هوشمند

مقابلۀ فهرست ها:

آقای محمود کریمیان

خوش نویسی:

آقای حسن فرزانگان

حروف چینی و صفحه آرایی:

آقای محمّد ضیاء سلطانی

آقای علی اصغر دُریاب

آقای علی اکبری کَرناشی

نظارت و هماهنگی:

مدیریت آماده سازی کتاب/پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث

ربّنا! تقبل منّا، إنّک أنت السمیع العلیم، واجعلنا لنَعمائک من الشاکرین.

انتشارات دار الحدیث

1/1/1386 ش

1/3/1428 ق

ص :12

فهرست آیات

آیه-شماره-جلد/صفحه

الفاتحة

(بسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ) -1-5/549؛8/402؛9/376؛10/372،375

(الحَمدُ للّٰهِ ِ رَبِّ العالَمینَ) -2-3/415؛9/376؛10/372،374

(إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نسْتَعِینُ) -5-3/368؛7/29

(اهْدِنا الصِّراطَ المُسْتَقیمَ) -6-6/246،248،249،435؛11/223

(صِراطَ الَّذِینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ المَغْضُوبِ ولا الضّالِّینَ) -7-6/246،248،435

البقره

(الم) -1-7/76

(ذٰلِکَ الْکِتَابُ لَارَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ) -2-7/76؛13/366،378

(مِمّا رَزَقناهُم یُنْفِقونَ) -3-8/35

(وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ. . .) -4-1/56

(أُولٰئِکَ عَلَیٰ هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) -5-13/366

(إنَّ الذینَ کَفَرُوا سَواءٌ علَیهِم ءَأنْذَرْتَهُم أمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ. . .) -6-9/559؛10/148(خَتَمَ اللّٰهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ وَعَلَی أَبْصارِهِمْ. . .) -7-9/526

(فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّٰهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ. . .) -10-9/535

ص :13

(وَإذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأرْضِ قالُوا إنَّما نَحْنُ. . .) -11-9/132

(وَإِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَإِذا خَلَوْا إِلَیٰ. . .) -14-5/248،249

(إِنّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤونَ) -14-5/249

(أُولٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدَیٰ فَما رَبِحَتْ. . .) -16-6/434

(مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَارَاً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا. . .) -17-10/367،369

(صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فهم لا یَرجِعُونَ) -18-4/262؛5/334

(أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ. . .) -19-10/368،370

(إنَّ اللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) -20-8/224

(یا أَیُّها النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ. . .) -21-7/8

(الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا) -22-1/149؛3/455

(وَإنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلَی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ. . .) -23-7/75

(فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُها. . .) -24-2/362؛7/75،76؛8/189

(إنَّ اللّٰهَ لا یَسْتَحْیی أن یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعوضَةً. . .) -26-8/186؛10/363

(وَما یُضِلُّ بِهِ إلَّاالْفاسِقِینَ) -26-7/159؛8/187

(کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّٰهِ وَکُنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ. . .) -28-3/442

(خَلَقَ لَکُمْ ما فی الأرْضِ جَمیعاً) -29-13/96

(وَإِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنّی جاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً. . .) -30-1/492؛3/398؛7/13؛11/250،258

(وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ. . .) -31-11/250،258

(قَالُوا سُبْحَانَکَ لَاعِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ. . .) -32-11/250

(أنبئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ. . .) -33،11/250

(وَإذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إلَّاإبْلِیسَ أَبَیٰ. . .) -34-7/442

ص :14

(فَأزَلَّهُما الشَّیْطانُ عَنْها فَأخْرَجَهُما مِمَّا کانا فِیهِ وَقُلْنا. . .) -36-7/104

(یا بَنِی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أنعَمْتُ. . .) -40-4/28

(أوْفُوا بِعَهْدِی أُوْفِ بِعَهْدِکُم) -40-4/28،29،30

(وَلاتَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) -42-1/565؛13/302

(أتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أنْفُسَکُمْ وَأنْتُمْ تَتْلُونَ. . .) -44-7/343؛13/302

(واسْتَعِینُوا بالصَّبْرِ) -45-6/158

(الّذِینَ یَظُنُّونَ أنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وأنَّهُمْ إلَیْهِ راجِعُونَ) -46-10/300،301

(واتَّقُوا یَوماً لا تَجزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَلا یُقْبَلُ مِنْها. . .) -48-5/589

(وإذْ فَرَقْنا بِکُمُ البَحْرَ فأنجیناکم وأغْرَقْنا آلَ فِرعَونَ. . .) -50-10/526

(وإذ قُلتُم یا مُوسیٰ لَن نُؤمِنَ لَکَ. . .) -55-10/526

(وظَلّلْنا علَیکُمُ الغَمامَ. . .) -57-10/526

(وإذِ اسْتَسْقیٰ مُوسیٰ لِقَومِهِ. . .) -60-10/526

(ذلکَ بأنّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بآیاتِ اللّٰهِ ویَقْتُلونَ) -61-10/52

(ورَفَعنا فَوقَکُمُ الطّورَ. . .) -63-10/526

(وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ. . .) -65-10/522،523،526،536

(فَجَعَلْنَاهَا نَکَالاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْها وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً. . .) -66-10/522

(وإنّا إنْ شاءَ اللّٰهُ لَمُهْتَدُونَ) -70-5/155

(فَقُلْنا اضْرِبوهُ بِبَعضِها. . .) -73-10/526

(ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ) -74-9/532

(أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ. . .) -75-3/34

(فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکتُبونَ الکِتابَ بِأیْدِیهِمْ ثُمَّ. . .) -79-9/557

ص :15

(بَلَیٰ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولٰئِکَ. . .) -81-2/374؛4/262

(وَإذْ أخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إلَّااللّٰهَ. . .) -83-7/393؛13/491،564

(وَقولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً) -83-4/10؛10/206،208

(ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلّا قَلِیلاً مِنْکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ) -83-3/155

(وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَاتَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ. . .) -84-10/150؛13/241

(ثُمَّ أنتُمْ هَؤلاءِ تَقتُلُونَ أنفُسَکم وتُخْرِجُونَ فَریقاً مِنکُم. . .) -85-10/150

(فما جَزاءُ مَن یَفعَلُ ذلکَ مِنکُم إلّاخِزْیٌ فی الحَیاةِ. . .) -85-10/150

(أُولٰئکَ الَّذِینَ اشتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ. . .) -86-4/105

(أَفَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لَاتَهْوَیٰ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ. . .) -87-10/14

(ولَمّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِن عِندِاللّٰهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ) -89-11/217

(وکانُوا مِن قَبلُ یَستَفْتِحُونَ علَی الّذینَ کَفَرُوا فلَمّا. . .) -89-10/149

(قُلْ إِنْ کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَاللّٰهِ خَالِصَةً مِنْ دُونِ. . .) -94-11/120

(وَلَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللّٰهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ) -95-11/120

(وَلَقَدْ أنْزَلْنا إلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَما یَکْفُرُ بِها إِلَّا. . .) -99-9/142

(وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ) -101-9/353؛11/217،482

(وَما کَفَرَ سُلَیمانُ. . . لَو کانُوا یَعْلَمونَ) -102-11/482؛10/366

(ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أوْ مِثْلِها. . .) -106-7/261

(أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسَی مِنْ. . .) -108-5/154؛6/436

(إنَّ اللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) -109-8/224

(وَأقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ وَما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ. . .) -110-5/12؛7/272

ص :16

(وَقالُوا لَنْ یَدْخُلَ الجَنَّةَ إِلّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاریٰ. . .) -11-1-1/552

(بَلَیٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ للّٰهِ ِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ. . .) -112-3/528

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللّٰهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیها اسْمُهُ. . .) -114-8/403

(وإذا قَضیٰ أمراً فإنَّما یَقولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ) -117-9/453

(الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ اُولَٰئِکَ. . .) -121-9/350،352

(واتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَلا یُقْبَلُ. . .) -123-5/589

(وَإِذِ ابْتَلَیٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ) -124-10/426؛11/312

(إنّی جاعِلُکَ للنّاسِ إماماً. . .) -124-11/229،314

(وَإِذْ جَعَلْنَا البَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِن مَّقامِ. . .) -125-5/218؛7/556؛11/324

(وَما تَنْقِمُ مِنَّا إلَّاأنْ آمَنَّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أفْرِغْ) -126-6/166

(رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ. . .) -129-11/207

(یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) -129-11/209

(وَمَن یَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إبراهِیمَ إلَّامَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ. . .) -130-5/325؛7/517

(وَوَصَّیٰ بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللّٰهَ. . .) -132-11/360؛13/203

(أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا. . .) -133-11/360؛13/203

(قُولُوا آمَنّا باللّٰهِ وَما أُنزِلَ إِلَیْنا وَما أُنزِلَ إِلیٰ إِبْراهِیمَ. . .) -136-4/194؛11/226

(والأَسبَاطِ) -136-11/232

(صِبْغَةَ اللّٰهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّٰهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عابِدُونَ) -138-3/425؛5/361

(وَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِندَهُ مِنَ اللّٰهِ) -140-6/46

(سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی. . .) -142-9/262

(وَکَذٰلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ. . .) -143-1/221،22-2؛8/177،179؛11/59

ص :17

(وإن کانَتْ لَکبیرَةً إلّاعلَی الّذینَ هَدَی اللّٰهُ) -143-9/264

(قَدْ نَرَیٰ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً. . .) -144-9/262،263

(وَلِکُلٍّ وجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الخَیْراتِ أَیْنَ ما. . .) -148-5/199؛13/520

(إنَّ اللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) -148-8/224

(کَما أرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُم یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا. . .) -151-5/30

(فَاذْکُرُونِی أذْکُرْکُمْ واشْکُرُوا لِی وَلا تَکفُرُونِ) -152-4/227؛6/6؛10/149

(وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ أمواتٌ بَلْ أحْیاءٌ. . .) -154-6/65

(وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ. . .) -155-1/401؛4/391؛6/152،153،156، 160،370،372

(وَبَشِّرِ الصّابِرِینَ) -155-6/372

(الَّذِینَ إذا أصابَتْهُم مُصِیْبَةٌ قالُوا إنَّا للّٰهِ وَإنَّا إلَیهِ راجِعُونَ) -156-2/68؛4/391؛6/153،160،370،372

(أُولٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَٰئِکَ هُمُ. . .) -157-4/391؛6/153

(إنَّ الصَّفا والمَرْوَةَ مِنْ شَعائرِ اللّٰهِ فَمَنْ حَجَّ البَیْتَ أوِ. . .) -158-6/28

(إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ البَیِّناتِ وَالهُدَی مِنْ بَعْدِ. . .) -159-8/39

(وإلٰهُکُمْ إلٰهٌ واحِدٌ لا إلٰهَ إلّاهُوَ الرَّحمٰنُ الرَّحیمُ) -163-13/298

(إنّ فی خَلْقِ السَّماواتِ والأرْضِ واخْتِلافِ اللَّیْلِ والنَّهارِ. . .) -164-13/298

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّٰهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ. . .) -165-2/422

(والّذِینَ آمَنُوا أشَدُّ حُبّاً للّٰهِ ِ) -165-13/416

(إذْ تَبَرَّأَ الّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الّذِینَ اتَّبَعُوا) -166-1/245،270

(کذلکَ یُریهِمُ اللّٰهُ أعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیهِم) -167-11/172

(یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالاً طَیِّباً وَلا تَتَّبِعُوا. . .) -168-3/210

ص :18

(وَإذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أنْزَلَ اللّٰهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما ألْفَیْنا. . .) -170-7/534؛13/301

(وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إلَّا. . .) -171-7/534؛10/351؛13/301

(صُمٌ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لایَعقِلونَ) -171-10/353

(إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ. . .) -173-3/39؛4/170؛6/422

(فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ باغٍ ولا عادٍ فلا إثْمَ علَیهِ) -173-1/583؛6/423

(إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللّٰهُ مِنَ الکِتابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ. . .) -174-8/39

(ما یَأْکُلونَ فی بُطونِهِمْ إلّاالنّارَ) -174-8/190

(لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ المَشْرِقِ والمَغْرِبِ. . .) -177-1/534؛13/391

(وَآتَی الْمَالَ عَلَیٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَیٰ وَالْیَتَامَیٰ) -177-13/564

(وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إذا عاهَدُوا) -177-8/196؛13/338

(یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلَی) -178-9/420

(فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِن أخیهِ شَیءٌ فَاتِّباعٌ بالمَعْرُوفِ وأداءٌ. . .) -178-7/298؛9/429

(وَلَکُم فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) -179-5/346؛9/420،421،422؛13/516

(کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً. . .) -180-9/176؛11/151؛13/202

(فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَما سَمِعَهُ فَإنَّما إثْمُهُ عَلَی. . .) -181-7/270

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی. . .) -183-6/388؛13/398،516

(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرآنُ هُدیً. . .) -185-4/516

(یُرِیدُ اللّٰهُ بِکُمُ الیُسْرَ ولا یُرِیدُ بِکُمُ العُسْرَ) -185-4/191

(وَإذا سَألَکَ عِبادِی عَنِّی فَإنِّی قَرِیبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ. . .) -186-4/24،27

(فَلْیَستَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی) -186-4/28

(ولا تَأْکُلُوا أمْوالَکُم بَیْنَکُم بِالباطِلِ وتُدْلُوا بِها إلَی. . .) -188-9/471،491،571؛10/106؛11/8

ص :19

(یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ. . .) -189-1/534

(وأتُوا البُیوتَ مِن أبوابِها) -189-2/208

(وَقاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّٰهَ. . .) -190-2/430؛5/202

(الشَّهرُ الحَرامُ بالشَّهرِ الحَرامِ والحُرُماتُ قِصاصٌ) -194-1/587؛9/420؛10/162؛13/366

(فمَنِ اعْتَدیٰ علَیْکُمْ فاعْتَدوا علَیْهِ بمِثْلِ ما اعْتَدیٰ علَیْکُم. . .) -194-13/343

(وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَلا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَیٰ التَّهْلُکَةِ. . .) -195-2/428؛3/120؛5/202،355؛6/236؛ 13/34،35،37،440،516

(وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّٰهِ) -196-2/493

(الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ. . .) -197-2/497،498؛11/116

(فإذا قَضَیْتُم مَناسِکَکُم فاذْکُرُوا اللّٰهَ) -200-9/438

(ربَّنا آتِنا فی الدُّنیا حَسَنةً وفی الآخِرَةِ حَسَنةً) -201-2/291

(واللّٰهُ سَریعُ الحِسابِ) -202-10/357

(وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ. . .) -207-1/31؛7/350

(یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کافَّةً وَلا تَتَّبِعُوا. . .) -208-5/545

(زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا ویَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ. . .) -212-4/95

(کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّٰهُ النَّبیِّینَ مُبَشِّرِینَ. . .) -213-3/386؛11/218،219

(وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیما. . .) -213-10/42

(أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ. . .) -214-2/45،46،276؛8/395

(کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِتالُ وَهُوَ کُرهٌ لَّکُمْ وَعسیٰ أنْ تَکْرَهُوا. . .) -216-4/56؛5/494؛13/110

(والفِتنَةُ أکْبَرُ مِنَ القَتلِ) -217-9/30

(وَمَنْ یَرتَدِدْ منکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کافِرٌ فَأُولٰئِکَ. . .) -217-4/417

ص :20

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هاجَرُوا وَجاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ. . .) -218-4/374؛5/202

(یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ. . .) -219-3/498؛6/235،236؛8/348؛9/570

(کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَکُمْ اْلْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ) -219-9/226

(فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتامَیٰ قُلْ إصْلاحٌ. . .) -220-7/277

(وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذیً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ. . .) -22-2-13/232

(إِنَّ اللّٰه یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ المُتَطَهِّرِینَ) -22-2-2/120،428

(وَلا تَجْعَلُوا اللّٰهَ عُرْضَةً لِأَیْمَانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا. . .) -224-3/204،206؛6/268،269

(لا یُؤاخِذُکمُ اللّٰهُ باللَّغوِ فی أیمانِکُم ولکنْ یُؤَاخِذُکُم) -225-3/207؛9/500

(الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْروفٍ أَوْ تَسْریحٌ بِإِحْسانٍ) -229-6/482؛7/298

(تِلْکَ حُدُودُ اللّٰهِ فَلا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّٰهِ. . .) -229-2/542،543؛7/298

(فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّیٰ تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ. . .) -230-6/482

(وَالوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلٰادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَینِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ. . .) -233-4/468

(وَاللّٰهُ بِما تَعْمَلونَ خَبیرٌ) -234-7/514

(وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَیٰ ولا تَنْسَوُا الفَضْلَ بَینَکُم) -237-2/94؛8/567؛9/157؛13/391

(حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الوُسْطَیٰ وَقُومُوا. . .) -238-6/272

(وَلِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقِینَ) -241-7/298

(کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ) -242-7/492،510،517

(ألَمْ تَرَ إلَی الّذینَ خَرَجوامِن دِیارِهِم. . .) -243-10/527

(ألَم تَرَ إلَی المَلاَ مِن بَنی إسْرائیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَیٰ إذ. . .) -246-11/232،450،451

(إبعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّٰهِ) -246-11/452

(هَلْ عَسَیْتُم إنْ کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ ألّا تُقاتِلوا قالُوا) -246-11/452

ص :21

(فلَمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا إلّاقَلیلاً مِنْهُم. . .) -246-11/452

(وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّٰهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا) -247-11/450،452

(أ نّیٰ یَکونُ لَهُ المُلْکُ عَلَینا ونَحْنُ أحَقُّ بالمُلْکِ مِنْهُ و) -247-11/452

(لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِن المالِ) -247-11/453

(إنَّ اللّٰهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُم وَزادَهُ بَسْطَةً فِی العِلْمِ والجِسْمِ. . .) -247-11/453

(یُؤتی مُلْکَهُ مَن یَشاءُ) -247-11/19

(وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ. . .) -248-11/450،453،454

(فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّٰهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ. . .) -249-11/450

(فشَرِبوا مِنهُ إلّاقَلیلاً مِنْهُم) -249-11/456

(لا طاقَةَ لَنا الیَوْمَ بِجالُوتَ وَجُنُودِهِ) -249-11/456

(قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللّٰهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ. . .) -249-2/262؛6/151

(وَلَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَجُنُودِهِ قالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا. . .) -250-2/262-6/166؛11/451،456

(فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللّٰهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّٰهُ الْمُلْکَ. . .) -251-2/262؛11/451،457

(وَلَولا دَفْعُ اللّٰهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأرْضُ. . .) -251-9/137،138؛11/18

(تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللّٰهُ. . .) -253-9/147

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أنْفِقُوا مِمَّا رَزَقناکُمْ مِنْ قَبْلِ أنْ یَأْتِیَ. . .) -254-5/589؛10/142

(اللّٰهُ لا إلٰهَ إلَّاهُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ) -255-7/248

(مَنْ ذا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إلّابِإذْنِهِ) -255-5/583

(یَعْلَمُ ما بَیْنَ أیْدِیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلٰا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ. . .) -255-8/570

(وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلا یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا. . .) -255-3/413،414

(لا إکْراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الغَیِّ فَمَن یَکْفُرْ. . .) -256-4/199،200

ص :22

(فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقَیٰ) -256-2/459

(اللّٰهُ ولیُّ الّذینَ آمَنوا یُخْرِجُهُم مِن الظُّلُماتِ إلیٰ النُّورِ) -257-10/422

(وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ. . .) -257-10/138،359

(أو کالّذی مَرَّ علیٰ قَرْیَةٍ وهِیَ خاوِیَةٌ علیٰ عُروشِها. . .) -259-8/234؛10/527؛11/232،540

(أعْلَمُ أنّ اللّٰهَ علی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ) -259-8/224؛11/541

(وَإذْ قالَ إبْراهِیمُ رَبِّ أرِنِی کَیْفَ تُحْیی الْمَوْتَیٰ قالَ أَوَ لَمْ. . .) -260-8/235،236؛10/527؛13/580

(أوَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلیٰ ولکِنْ لِیَطْمَئنَّ قَلْبی) -260-8/236؛13/595

(فَخُذْ أرْبَعَةً مِنَ الطَّیرِ. . .) -260-8/236

(مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ. . .) -261-10/392

(واللّٰهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ) -261-3/116

(قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذیً وَاللّٰهُ. . .) -263-3/225؛6/240؛7/298

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأذیٰ. . .) -264-6/240؛10/393

(وَاللّٰهُ لَایَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ) -264-10/143

(وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّٰهِ وَتَثْبِیتَاً. . .) -265-10/392

(الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالفَحْشاءِ وَاللّٰهُ یَعِدُکُمْ. . .) -268-5/551؛9/519

(یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً. . .) -269-1/246؛3/174،178،180،181؛

7/150،492؛13/303

(وما یَذَّکَّرُ إلّااُولُو الألْبابِ) -269-7/497

(إنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِیَ وَإنْ تُخْفُوها وَتُؤْتُوها. . .) -271-6/229،232،233

(لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ لَایَسْتَطِیعُونَ. . .) -273-5/162؛6/237؛9/172،201

(یَحْسَبُهُم الجاهلُ أغنیاءَ مِنَ التّعفّف) -273-1/114

ص :23

(الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أمْوالَهُمْ بِاللیلِ وَالنَّهارِ سِرَّاً. . .) -274-6/233،234

(الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لٰایَقُومُونَ إلَّاکَما یَقُومُ الَّذِی. . .) -275-4/355،363

(یَمْحَقُ اللّٰهُ الرِّبا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللّٰهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ. . .) -276-2/430؛4/355،361؛6/218

(یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إن. . .) -278-4/362،4/363

(فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّٰهِ ورَسُولِهِ وَإِنْ. . .) -279-2/132؛4/362

(وَإِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلیٰ مَیْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا. . .) -280-9/402

(ثُمَّ تُوَفّیٰ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ. . .) -281-8/189

(یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذا تَدایَنْتُم بِدَیْنٍ إلَی أجَلٍ مُسَمّیً. . .) -282-4/210

(وَلا یَأبَ الشُّهَداءُ إذا ما دُعُوا) -282-6/45،47

(أنْ تَضِلَّ إحداهُما فَتُذَکِّرَ إحداهُما الاُخْریٰ) -282-6/443

(فَإنْ أمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أمانَتَهُ. . .) -283-4/210

(وإنْ کُنْتُمْ عَلیٰ سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا کاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ. . .) -283-4/532

(لا تَکتُمُوا الشَّهادَةَ وَمَنْ یَکتُمها فَإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّٰهُ بِما. . .) -283-6/47؛9/501

(لِلّٰهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی. . .) -284-3/80

(وَاللّٰهُ لا یَهْدِی القَوْمَ الظَّالِمِینَ) -285-6/534

(لَا یُکَلِّفُ اللّٰهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها ما. . .) -286-4/192؛10/175

(ولا تَحْمِلْ علَینا إصْراً) -286-11/213

آل عمران

(هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشَاءُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ. . .) -6-3/441

(هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ. . .) -7-9/369،372

ص :24

(فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ) -7-9/531

(والرّاسِخُونَ فی العِلْمِ یَقولونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا. . .) -7-13/303

(رَبَّنا لَاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَیْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ. . .) -8-9/530،531؛13/309

(رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لَارَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللّٰهَ لَایُخْلِفُ. . .) -9-13/246

(واللّٰهُ یُؤیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشاءُ) -13-10/422

(زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّساءِ والْبَنینَ والْقَناطِیرِ. . .) -14-4/96

(الصّابِرِینَ وَالصّادِقِینَ وَالقانِتِینَ والمُنفِقِینَ) -17-6/334؛8/466

(والمُستَغفِرینَ بالأسْحارِ) -17-8/467

(شَهِدَ اللّٰهُ أنَّهُ لا إلٰهَ إلَّاهُوَ وَالْمَلائِکَةُ وَاُولُوا الْعِلْمِ قائِماً. . .) -18-7/256

(إنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّٰهِ الْإسْلامُ وَما اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا. . .) -19-5/360

(أَلَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إلَی) -23-9/471

(قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ. . .) -26-7/269،361؛11/6،11،63،180

(لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ. . .) -28-13/438

(إلّا أنْ تَتَّقوا مِنْهُمْ تُقاةً. . . ویُحَذِّرُکُم اللّٰهُ نَفْسَهُ) -28-3/531؛5/147؛8/261؛13/240

(یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ. . .) -30-3/546؛4/274؛8/183،190،285

(قلْ إنْ کُنْتُمْ تُحِبّونَ اللّٰهَ فاتّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّٰهُ) -31-2/426،437،439،441؛5/407؛7/18؛

13/515

(فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَیٰ وَاللّٰهُ أَعْلَمُ بِمَا. . .) -36-5/541

(کُلَّما دَخَلَ علَیها زَکریّا المِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها. . .) -37-11/498

(هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً. . .) -38-13/481

ص :25

(فَنادَتْهُ المَلَائکَةُ وَهُوَ قائمٌ یُصَلِّی فِی المِحْرابِ أنَّ اللّٰهَ. . .) -39-5/432

(وَإِذْ قالَتِ المَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفاکِ وَطَهَّرَکِ. . .) -42-6/498

(ذَلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ. . .) -44-9/406،407

(ومُصَدِّقاً لِما بَینَ یَدیَّ مِن التَّوراةِ ولاُحِلَّ لَکُمْ بَعضَ الّذی. . .) -50-11/215،519

(إِنَّ اللّٰهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هٰذاصِراطٌمُسْتَقِیمٌ) -51-6/247

(ومَکَرُوا وَمَکَرَ اللّٰهُ واللّٰهُ خَیرُ الماکِرِینَ) -54-10/420،550

(فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیا. . .) -56-7/116

(وَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ. . .) -57-2/430؛6/534

(إنَّ مَثَلَ عیسیٰ عِندَ اللّٰهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ ثُمَّ قالَ. . .) -59-11/257،260،516

(فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا. . .) -61-2/76

(إنَّ هٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَما مِنْ إِلٰهٍ إِلَّا اللّٰهُ وَإنَّ اللّٰهَ لَهُوَ. . .) -62-7/277

(قُلْ یا أهلَ الکِتابِ تَعالَوا إلیٰ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وبَیْنَکُم أنْ. . .) -64-11/20

(ها أَنْتُمْ هٰؤُلاءِ حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ. . .) -66-2/512

(إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ. . .) -68-11/244،245،246

(واللّٰهُ ولیُّ المُؤمِنِینَ) -68-10/422

(وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُمْ. . .) -75-1/472،473

(بَلَیٰ مَنْ أَوْفَیٰ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَیٰ فَإِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ) -76-2/428

(إنَّ الَّذِینَ یَشتَرُونَ بعَهْدِ اللّٰهِ وَأیمانِهِم ثَمَناً قَلِیلاً أُولٰئکَ لا. . .) -77-5/31

(وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ وَما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ وَیَقُولُونَ. . .) -78-10/77

(مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَٰبَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ. . .) -79-8/34،504

(وَلَا یَأْمُرَکُمْ أَن تَتَّخِذُوا المَلائکَةَ وَالنَّبِیِّینَ أَرْبَابًا أَیَأْمُرُکُم. . .) -80-8/504

ص :26

(ولَهُ أسْلَمَ مَن فی السَّماواتِ والأرضِ طَوْعاً وکَرْهاً) -83-1/407

(وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإسلام دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ. . .) -85-3/325؛4/195؛5/360

(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْراً لَنْ. . .) -90-2/125؛6/435

(لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّیٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) -92-1/168

(ومَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنَاً) -97-2/504

(وَلِلّٰهِ عَلَیٰ النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَنْ. . .) -97-2/494

(وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأنْتُمْ تُتْلَیٰ عَلَیکُمْ آیاتُ اللّٰهِ وَفِیْکُمْ. . .) -101-6/247؛7/427؛13/466

(ومَن یَعتَصِمْ بِاللّٰهِ فقَد هُدِیَ إلیٰ صِراطٍ مُستَقیمٍ) -101-7/428

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَلا تَمُوتُنَّ إِلّا. . .) -102-1/449؛3/260؛13/142،241،401،

402،403

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ. . .) -103-1/198؛3/388؛13/516

(وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُونَ إلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ. . .) -104-7/320،342؛13/516

(کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ. . .) -110-1/220،22-2؛7/298،320

(ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَاثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ. . .) -112-9/159

(لَیسُوا سَواءً مِنْ أهْلِ الکِتابِ اُمَّةٌ قائمَةٌ. . . -) -113-11/214

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ) -118-1/446

(إنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُم وَإنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُوا. . .) -120-6/151

(وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ. . .) -121-8/386

(إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللّٰهُ وَلِیُّهُمَا وَعَلَی اللّٰهِ. . .) -122-13/456

(وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّٰهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّٰهَ لَعَّلَکُمْ. . .) -123-8/382،386؛13/366

(لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُم بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ. . .) -124-8/382

ص :27

(بَلَیٰ إنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُم مِنْ فَورِهِمْ هٰذا یُمْدِدْکُمْ) -125-6/151

(لَیسَ لَکَ مِن الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ. . .) -128-8/388

(وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ) -131-4/391

(وَأَطِیعُوا اللّٰهَ وَالرّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ) -132-4/391

(وَسارِعُوا إِلَیٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا. . .) -133-2/266؛6/234

(الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمِینَ الْغَیْظَ. . .) -134-6/234؛7/458؛8/450

(وَالَّذِینَ إذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أوْ ظَلَمُوا أنفُسَهُم ذَکَرُوا اللّٰهَ. . .) -135-4/280؛5/553؛8/462

(ولَم یُصِرُّوا. . .) -135. . . ،4/281

(قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا. . .) -137-3/296؛9/235

(إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَومَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ. . .) -140-2/41؛4/160؛8/389؛10/429

(وَلِیُمَحِّصَ اللّٰهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ) -141-2/41؛4/89؛10/429

(أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمّا یَعْلَمِ اللّٰهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا. . .) -142-2/41،276

(وَما مُحَمَّدٌ إِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أفَإنْ ماتَ. . .) -144-4/416؛13/517

(وَما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلّا بِإِذْنِ اللّٰهِ کِتَاباً مُؤَجَّلاً) -145-1/50

(وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما. . .) -146-2/428؛6/144؛11/559

(فَآتاهُمُ اللّٰهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَحُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ واللّٰهُ. . .) -148-4/122

(مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ) -152-1/56

(إذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَیٰ أحَدٍ والرَّسُولُ یَدْعُوکُم فِی. . .) -153-5/55

(یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هَاهُنا قُلْ لَوْ. . .) -154-1/51؛6/59

(وَلِیَبْتَلِیَ اللّٰهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ. . .) -154-2/41

ص :28

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقالُوا. . .) -156-1/446؛6/60

(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّٰهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ. . .) -159-2/428؛3/489؛4/492؛6/86؛

13/448

(إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللّٰهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا. . .) -160-13/33-3،334،449

(وعَلَی اللّٰهِ فَلْیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ) -160-5/10؛13/465

(وَما کانَ لِنَبِیٍّ أنْ یَغُلَّ وَمَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ) -161-8/499،500

(أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللّٰهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللّٰهِ وَمأْواهُ. . .) -162-4/484

(هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللّٰهِ وَاللّٰهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ) -163-1/435

(لَقَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَیٰ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ. . .) -164-3/174

(أَوَلَمّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنّیٰ هٰذَا. . .) -165-2/49

(إنَّ اللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) -165-8/224

(وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ. . .) -169-1/540؛5/202؛6/65،67؛8/386

(الَّذِینَ اسْتَجَابُوا للّٰهِ ِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ القَرْحُ) -172-1/37

(الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ. . .) -173-7/351؛13/453

(حَسْبُنا اللّٰهُ ونِعمَ الوَکیلُ) -173-9/242

(فانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّٰهِ وفَضلٍ لَم یَمسَسْهُم سُوءٌ) -174-9/242

(إِنَّمَا ذٰلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ. . .) -175-3/531،532؛5/556

(وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ. . .) -178-6/547؛11/70،72

(مَا کَانَ اللّٰهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلیٰ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّیٰ یَمِیزَ. . .) -179-2/41

(وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ) -179-1/37

(وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ. . .) -180-5/494

ص :29

(سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوم القیامة) -180-5/20

(قَد جاءَکُم رُسُلٌ مِن قَبلی بِالبَیِّناتِ وبِالّذی قُلتُم فلِمَ. . .) -183-7/340

(کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ. . .) -185-4/96؛11/88

(لَتُبْلَوُنَّ فی أمْوالِکُم وأنْفُسِکُم) -186-5/15

(وَإِذْ أَخَذَ اللّٰهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ. . .) -187-8/38؛9/353

(لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَیُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُوا. . .) -188-10/440

(وَللّٰهِ ِ مُلْکُ السَّماواتِ وَالْأرْضِ وَاللّٰهُ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) -189-7/269

(إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ. . .) -190-3/434؛4/223؛7/492؛9/227؛

13/303

(الّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعلیٰ جُنُوبهِمْ) -191-4/223،226

(إنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ أو اُنثیٰ. . .) -195-10/451؛13/517

(فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی. . .) -195-1/126

(لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذینَ کَفَرُوا فی البِلادِ) -196-7/119؛8/376

(مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ و بِئسَ الْمِهادُ) -197-7/119؛8/376

(إِنَّ اللّٰهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ) -199-3/98

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرَابِطُوا) -200-1/449؛2/324؛6/157؛9/103

النساء

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِن نَفْسٍ. . .) -1-11/250،255،260

(وبَثَّ مِنهُما رِجالاً کثیراً ونِساءً) -1-11/265

(واتَّقُوا اللّٰهَ الَّذی تَساءَلُونَ بهِ والأرْحامَ إِنَّ اللّٰهَ کانَ عَلَیْکُمْ. . .) -1-4/401،409،502

ص :30

(وَإنْ خِفْتُم ألَّا تُقْسِطُوا فِی الیَتامَیٰ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ. . .) -3-5/106،107

(فإنْ خِفْتُم ألّاٰ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) -3-5/107

(وَآتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإن طِبْنَ لَکُم عَن شَیءٍ. . .) -4-5/90

(لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أمْوالَکُمُ الّتی جَعَلَ اللّٰهُ لَکُمْ قِیاماً) -5-11/176

(وَابْتَلُوا الْیَتَامَیٰ حَتّیٰ إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ. . .) -6-2/32

(وَمَن کانَ غَنِیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ. . . فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ) -6-7/298،448

(إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتامَیٰ ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی. . .) -10-8/190؛13/566

(یُوصِیکُمُ اللّٰهُ فِی أَوْلَادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ. . .) -11-13/88

(آباؤکُمْ وأبْناؤکُمْ لا تَدْرُونَ أیُّهُم أقرَبُ لَکُمْ نَفْعاً) -11-13/486

(وَاللّٰهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ) -12-3/22-2

(وَمَنْ یَعْصِ اللّٰهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً. . .) -14-2/543

(إنّما التّوبةُ علیٰ اللّٰه للّذین یَعملونَ السُّوءَ بجهالةٍ) -17-2/126،129،2/135

(وَلَیْسَتِ التّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتّیٰ إِذَا حَضَرَ. . .) -18-2/125،126

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً. . .) -19-7/395

(وعاشِروهُنَّ بالمَعْروفِ فإنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فعَسیٰ أن. . .) -19-7/298؛13/110

(حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ. . .) -23-3/40

(وَاللّٰهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ. . .) -27-13/58

(خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفاً) -28-1/496

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ) -29-1/446؛2/90؛3/212؛9/299؛

10/106

(ولا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أموالَکُم) -30-5/326

ص :31

(إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ. . .) -31-4/278،279؛10/286

(ولا تَتَمنَّوا ما فَضَّلَ اللّٰهُ بهِ بَعْضَکُم علیٰ بَعْضٍ) -32-3/108؛4/47،426

(واسْأ لُوا اللّٰهَ مِنْ فَضْلِهِ) -32-4/441

(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَیٰ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّٰهُ بَعْضَهُمْ عَلَیٰ. . .) -33-10/459

(الرِّجالُ قَوّامُونَ علَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّٰهُ بَعضَهُمْ علیٰ. . .) -34-10/459،460،461،462،466؛13/90

(فالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلغَیبِ بما حَفِظَ اللّٰهُ) -34-10/462،463

(واللّاتی تَخافونَ نُشُوزَهُنَّ. . .) -34-10/462

(وَاعْبُدُوا اللّٰهَ وَلا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً. . .) -36-2/396؛7/393

(إِنَّ اللّٰهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتَالاً فَخُوراً) -36-2/430

(الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ ما. . . -) -37-1/504

(إِنَّ اللّٰهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضَاعِفْهَا وَیُؤْتِ. . .) -40-3/115؛7/255

(فَکَیْفَ إذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلَیٰ. . .) -41-8/178

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَیٰ حَتَّیٰ. . .) -43-1/447؛5/336؛6/312،313

(إنَّ اللّٰهَ کانَ عَفُوَّاً غَفُوراً) -43-7/468

(وَاللّٰهُ أَعْلَمُ بِأعْدَائِکُمْ وَکَفَیٰ بِاللّٰهِ وَلِیّاً وَکَفَیٰ بِاللّٰهِ نَصِیراً) -45-13/460

(مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) -46-3/34

(مِنْ قَبْلِ أنْ نَطمِسَ وُجوهاً فَنَرُدَّها عَلیٰ أدْبارِها) -47-8/292

(إنّ اللّٰه لا یغفرُ أن یُشرَکَ بهِ ویَغفرُ ما دونَ ذلکَ لمَن یشاءُ) -48-2/125؛4/270،298؛5/520

(ألَمْ تَرَ إِلَیٰ الَّذِینَ یُزَکُّونَ أنْفُسَهُمْ بَلِ اللّٰهُ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ. . .) -49-10/445

(أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلَیٰ ما آتَاهُمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ. . .) -54-3/103

(وآتَیْناهُم مُلْکاً عَظیماً) -54-11/18

ص :32

(إنَّ اللّٰهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إلَیٰ أَهْلِها وَإذا حَکَمْتُمْ. . .) -58-7/323؛9/472

(یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّٰهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی. . .) -59-6/502،6/507،508؛13/513؛

13/512

(أَلَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ. . .) -60-9/470،472

(أُولٰئِکَ الَّذینَ یَعْلَمُ اللّٰهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ. . .) -63-2/25

(فَلا وَرَبِّکَ لَایُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ. . .) -65-4/475؛5/522؛9/474،475

(وَمَنْ یُطِعِ اللّٰهَ وَالرَّسُولَ فَأُولٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّٰهُ. . .) -69-2/464،465؛6/187،246

(فَلْیُقاتِلْ فِی سَبیلِ اللّٰهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا. . .) -74-4/107

(وَمَا لَکُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ. . .) -75-2/320

(الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا. . .) -76-5/550

(وأقِیموا الصَّلاةَ) -77-13/516

(قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ والْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقیٰ وَلا تُظْلَمُونَ. . .) -77-1/61؛4/134

(مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّٰهَ وَمَنْ تَوَلَّیٰ فَمَا أَرْسَلْنَاکَ. . .) -80-13/512

(وَیَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ. . .) -81-13/460

(أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ القُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّٰهِ لَوَجَدُوا. . .) -82-7/77،78

(وَلَولا فَضْلُ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلّا قَلِیلاً) -83-5/548؛13/423

(فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ لا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ وَحَرِّضِ. . .) -84-1/262؛8/395

(مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیْبٌ مِنْها وَمَنْ. . .) -85-6/268،557

(وَإذا حُیِّیْتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأحْسَنَ مِنْها أوْ رُدُّوها إنَّ اللّٰهَ. . .) -86-5/384؛10/160؛5/384

(اللّٰهُ لا إلٰهَ إلَّاهُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إلَیٰ یَوْمِ القِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ. . .) -87-6/181

(إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إلَیٰ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثاقٌ أَوْ. . .) -90-1/482؛4/401

ص :33

(وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها. . .) -93-4/280؛9/295

(تَبْتَغُونَ عَرَضَ الحیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّٰهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ) -94-4/144

(لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولی الضَّرَرِ. . .) -95-2/315

(إلّا المُسْتَضعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلْدانِ لا. . .) -98-6/429

(فَأُولٰئِکَ عَسَی اللّٰهُ أنْ یَعْفُوَ عَنْهُم وَکانَ اللّٰهُ عَفُوَّاً غَفُوراً) -99-6/429؛7/471

(وَإذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأرْضِ فَلیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أنْ تَقْصُرُوا. . .) -101-7/109

(وإِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ. . .) -102-8/394

(وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أسْلِحَتِکُم) -102-5/345

(فَإذا قَضَیْتُمُ الصّلَاةَ فَاذْکُرُوا اللّٰهَ قِیَاماً وَقُعُودَاً وعَلیٰ. . .) -103-4/223؛6/272

(ولا تَهِنُوا فی ابتِغاءِ القَومِ إنْ تَکُونوا تَألَمُونَ فإنّهُمْ. . .) -104-8/388

(لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بما أراکَ اللّٰهُ) -105-13/515

(وَلا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللّٰهَ لا یُحِبُّ. . .) -107-2/430

(وَمَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّٰهَ یَجِدِ اللّٰهَ. . .) -110-8/462

(وَمَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ. . .) -112-2/72؛8/584

(لا خَیْرَ فِی کَثِیْرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إلَّامَنْ أمَرَ بِصَدَقَةٍ أوْ. . .) -114-6/268؛11/176

(إِنَّ اللّٰهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ ما دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن. . .) -116-5/520،521؛6/436

(لَعَنَهُ اللّٰهُ وَقالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً) -118-5/551

(وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ. . .) -119-5/551؛6/439

(یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً) -120-5/551

(والَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ. . .) -122-6/181

(لَیسَ بِأَمانِیِّکُم وَ لاٰ أمانی أهل الکتاب مَنْ یَعمَلْ سُوءاً. . .) -123-4/297؛8/144

ص :34

(وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحَاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَیٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ. . .) -124-2/271؛8/144

(وَمَنْ أحْسَنُ دِیْناً مِمَّن أسْلَمَ وَجْهَهُ للّٰهِ ِ وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ. . .) -125-3/126؛5/421،422؛11/312

(ولَنْ تَسْتَطِیعُوا أن تَعْدِلُوا بینَ النساءِ ولَو. . .) -129-5/107

(وإن یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللّٰهُ کُلّاً مِنْ سَعَتِهِ) -130-5/89

(وَللّٰهِ ِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ. . .) -131-13/158،369

(ولَقَدْ وَصَّیْنا الّذِینَ اُوتُوا الکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وإیّاکُمْ أنِ. . .) -131-13/174

(إنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أیُّها النَّاسُ وَیَأْتِ بآخَرِینَ وَکانَ اللّٰهُ. . .) -133-9/81،83

(مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّٰهِ ثَوابُ الدُّنْیا والْآخِرَةِ. . .) -134-4/122

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للّٰهِ) -135-1/449؛3/150؛6/44

(وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللّٰهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالیَوْمِ الآخِرِ. . .) -136-6/436؛10/138

(بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأنَّ لَهُمْ عَذاباً ألِیماً) -138-7/360

(الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ. . .) -139-7/360،363

(وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللّٰهِ. . .) -140-2/221،22-2؛5/403،404

(إنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللّٰهَ وَهُوَ خادِعُهُمْ وَإذا قامُوا. . .) -142-4/234؛6/312

(مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذٰلِکَ لا إِلَیٰ هٰؤُلَاءِ وَلا إِلَیٰ هٰؤُلَاءِ وَمَنْ. . .) -143-10/368

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ. . .) -144-1/446

(ما یَفْعَلُ اللّٰهُ بِعَذابِکُمْ إنْ شَکَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَکانَ اللّٰهُ. . .) -147-6/28

(لا یُحِبُّ اللّٰهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّا مَنْ ظُلِمَ وَکانَ. . .) -148-2/431؛8/585،587

(إنْ تُبْدُوا خَیْراً أوْ تُخْفُوهُ أوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإنَّ اللّٰهَ کانَ. . .) -149-7/458

(إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ. . .) -150-11/227

(أُولَٰئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّاً وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً) -151-11/227

ص :35

(یَسْألُکَ أهْلُ الْکِتابِ أنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ. . .) -153-7/231

(بَلْ طَبَعَ اللّٰهُ عَلَیها بکُفْرِهِمْ فَلا یُؤمِنُونَ إلاّ قَلیلاً) -155-9/526

(وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَیٰ بْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّٰهِ. . .) -157-11/516

(بَلْ رَفَعَهُ اللّٰهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللّٰهُ عَزِیزاً حَکِیماً) -158-11/516

(وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ. . .) -159-11/516،528

(وَأیُّوبَ ویُونُسَ وهارونَ وسُلَیمانَ) -163-11/480

(وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ. . .) -164-7/263؛11/404،559،560

(وکَلَّمَ اللّٰهُ مُوسیٰ تَکْلیماً) -164-11/408

(رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیٰ اللّٰهِ. . .) -165-2/511؛11/225

(یا أهْلَ الْکِتابِ لاتَغْلُوا فی دِینِکُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَی اللّٰهِ إلَّا. . .) -171-8/504؛11/530،537

(یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ. . .) -174-1/550

(فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی. . .) -175-4/390؛7/427

(وَاللّٰهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ) -176-7/514

المائدة

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ. . .) -1-1/449؛8/143،196،199؛13/338

(ولا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أنْ صَدُّوکُمْ عَنِ المَسْجِدِ الحَرامِ. . .) -2-13/343

(وَتَعَاوَنُوا عَلَیٰ البِرِّ وَالتَّقْوَیٰ وَلا تَعَاوَنُوا عَلَی الإِثْمِ. . .) -2-1/532

(حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ. . .) -3-3/39؛9/141،570

(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. . .) -3-1/233؛2/529؛4/194

(یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَما عَلَّمْتُمْ. . .) -4-3/210

ص :36

(أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَیٰ الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ. . .) -6-2/256؛13/228

(ما یُرِیدُ اللّٰهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلٰکِنْ یُرِیدُ. . .) -6-5/510

(إنَّ اللّٰهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ) -7-9/504

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلّٰهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ) -8-1/449؛7/99؛13/391

(فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً. . .) -13-3/34؛9/533؛10/274

(یَهْدِی بِهِ اللّٰهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُمْ. . .) -16-11/210،221،22-2،224

(یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَیٰ فَتْرَةٍ مِنَ. . .) -19-11/563

(وجَعَلَکُم مُلُوکاً وآتاکُم مالَم یُؤْتِ أحَداً مِنَ العالَمین) -20-11/18

(یا قَومِ ادْخُلُوا الأَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّٰهُ لَکُم وَلا. . .) -21-9/461

(وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ. . .) -27-13/384

(إنَّما یَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ المُتَّقینَ) -27-8/162؛13/385

(أُرِیدُ أن تَبُوأَ بِإثْمِی وإثْمِکَ فتَکونَ مِن أصْحابِ. . .) -29-9/296

(مِنْ أَجْلِ ذٰلِکَ کَتَبْنا عَلَیٰ بَنِی إِسْرَائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسَاً. . .) -32-2/574؛9/290،293،297،425

(وَلَقَدْ جاءَتْهُم رُسُلُنا بِالبَیِّناتِ ثُمَّ إنَّ کَثِیراً مِنهُم بَعدَ. . .) -32-5/282

(مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّما. . .) -32-9/297،425

(إنَّما جَزاءُ الّذینَ یُحارِبونَ اللّٰهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی. . .) -33-2/574،577،578،579،581،582؛

9/131

(أوْ یُنْفَوا مِنَ الأرضِ) -33-2/582

(إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ. . .) -34-2/133

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وابْتَغُوا إلَیهِ الوَسِیْلَةَ) -35-5/594،596؛9/238

(وجاهِدوا فِی سَبیلِهِ) -35-13/516

ص :37

(والسَّارِقُ والسَّارِقَةُ فاقْطَعُوا أیدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا. . .) -38-1/421؛5/290؛13/516

(فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّٰهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ. . .) -39-2/129

(وَمِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ. . .) -41-3/34؛10/83

(سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاءُوکَ فَاحْکُمْ. . .) -42-5/236؛13/9

(وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) -42-2/428؛9/472

(فَلا تَخشَوُا النّاسَ وَاخْشَونِ) -44-7/327

(وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّٰهُ فأُولٰئکَ هُمُ الْکافِرُونَ) -44-9/475،476

(وَکَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ. . .) -45-9/420،422

(فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ یَحْکُم بِما أَنْزَلَ. . .) -45-9/423،432،433،475

(إِلَیْکَ الکِتَابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقاً لِّما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الکِتابِ. . .) -46-5/199

(وَلْیَحْکُمْ أهْلُ الْإنْجِیلِ بِما أنْزَلَ اللّٰهُ فِیهِ وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ. . .) -47-9/142؛9/475

(وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ. . .) -48-3/34

(لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهاجاً) -48-5/508

(وَلَوْ شَاءَ اللّٰهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلٰکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی. . .) -48-3/387

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصارَیٰ أَوْلِیاءَ) -51-1/446

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ. . .) -54-9/81،82؛13/210،434

(أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ) -54-13/217

(یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَلا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ) -54-3/532

(إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ. . .) -55-13/512،513

(وَمَنْ یَتَوَلَّ اللّٰهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّٰهِ. . .) -56-3/46

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً. . .) -57-1/446

ص :38

(وَإذا نادَیْتُمْ إلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَلَعِباً ذٰلِکَ بِأنَّهُمْ. . .) -58-7/534

(لَوْلا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالْأحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأکْلِهِمُ. . .) -63-7/325،326

(وَقالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّٰهِ مَغْلُولَةٌ. . . کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ. . .) -64-9/130

(وَاللّٰهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ) -64-2/431

(یا أیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنزِلَ إلَیکَ مِن رَبِّکَ وإنْ لَمْ) -67-13/425

(واللّٰهُ یَعْصِمُکَ مِن النّاسِ) -67-3/6

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هادُوا وَالصَّابئُونَ وَالنَّصارَیٰ. . .) -69-3/528

(إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّٰهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّٰهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ) -72-2/280؛6/541

(لَقَدْ کَفَرَالّذِینَ قالوا إنَّ اللّٰهَ المَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ) -72-11/529،530،537

(ما المَسِیْحُ ابنُ مَرْیَمَ إلَّارَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ. . .) -75-6/187

(قُلْ یا أهْلَ الکِتابِ لَاتَغلُوا فِی دِیْنِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ ولَا. . .) -77-6/439

(لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إسْرَائِیلَ عَلَیٰ لِسانِ داوُدَ. . .) -78-7/326،334؛10/525

(کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ) -79-7/326،354

(وَما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَما جاءَنا مِنَ الحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن. . .) -84-6/492

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ مَا أَحَلَّ اللّٰهُ لَکُمْ) -87-1/446

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّما الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ. . .) -90-1/448؛3/498؛9/570،571

(إنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ والْبَغْضاءَ. . .) -91-4/245؛9/570

(وَأَطِیعُوا اللّٰهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ. . .) -92-2/25؛3/343

(وَمَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللّٰهُ مَنْهُ وَاللّٰهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ) -95-10/156،157

(جَعَلَ اللّٰهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنّاسِ) -97-2/495

(اعْلَمُوا أنَّ اللّٰهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَأنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) -98-7/484

ص :39

(مَّاعَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ) -99-3/343

(یا أیّها الّذینَ آمنوا لا تَسألوا عن أشیاءَ إنْ تُبدَ لکم. . .) -101،1/399،447؛3/225؛5/154،155؛

11/176

(وأکْثَرُهُم لایَعْقِلُونَ) -103-13/302

(وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلَیٰ ما أَنْزَلَ اللّٰهُ وَإِلَی الرَّسُولِ قالُوا. . .) -104-9/552

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکَمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ. . .) -105-1/450؛13/420

(وإذْ عَلَّمْتُکَ الکِتابَ والحِکْمَةَ والتَّوراةَ والإنْجیلَ) -110-11/528

(وإذ تَخلُقُ مِنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ) -110-7/261

(قالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ. . .) -114-8/308

(قالَ اللّٰهُ إنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی. . .) -115-7/116

(وإذْ قالَ اللّٰهُ یا عیسیٰ ابنَ مَرْیمَ أأنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ. . .) -116-11/526

(ما قُلْتُ لَهُمْ إلّاما أمَرْتَنِی بهِ أنِ اعْبُدوا اللّٰهَ و رَبَّکُم و. . .) -117-11/526؛13/260

(إنْ تُعَذِّبْهُم فإنَّهُمْ عِبادُکَ وإنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فإنّکَ. . .) -118-11/527

(قالَ اللّٰهُ هذا یَومُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُم) -119-11/527

(للّٰهِ مُلْکُ السَّماواتِ والأرضِ) -120-11/63

الأنعام

(الْحَمْدُ للّٰهِ ِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ. . .) -1-3/405

(هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَیٰ أَجَلاً وَأَجَلٌ مُسَمّیً) -2-1/53

(وهُوَ اللّٰهُ فی السَّماواتِ وفی الأرضِ) -3-7/288

(أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی. . .) -6-13/26

ص :40

(قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ للّٰهِ ِ کَتَبَ عَلَیٰ نَفْسِهِ. . .) -12-3/324؛4/390

(قُلْ أَغَیْرَ اللّٰهِ أَتَّخِذُ وَلِیّاً فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ. . .) -14-13/466

(وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللّٰهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یَمْسَسْکَ. . .) -17-4/438؛13/449،450

(وَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَیٰ عَلَی اللّٰهِ کَذِباً أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إنَّهُ. . .) -21-6/534؛9/240

(وَمِنْهُم مَنْ یَسْتَمِعُ إلَیکَ وَجَعَلْنا عَلیٰ قُلُوبِهِمْ أکِنَّةً أنْ. . .) -25-5/400

(یا لَیْتَنا نُرَدُّ ولا نُکَذِّبَ بآیاتِ رَبِّنا ونکونَ من المؤمنینَ) -27-4/328

(وَقالُوا إِنْ هِیَ إلَّاحَیاتُنا الدُّنْیا وَما نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ) -29-8/204

(وَلَوْ تَرَیٰ إذْ وُقِفُوا عَلَیٰ رَبِّهِمْ قالَ ألَیْسَ هَذا) -30-8/204

(یاحَسْرَتَنا علیٰ ما فَرَّطْنا) -31-2/381

(وَما الْحَیاةُ الدُّنْیا إلّالَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ. . .) -32-4/92؛13/300

(قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا یُکَذِّبُونَکَ. . .) -33-3/468

(وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلیٰ ما کُذِّبُوا. . .) -34-1/126

(إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَیٰ یَبْعَثُهُمُ اللّٰهُ ثُمَّ. . .) -36-11/200

(ولٰکِنَّ أکْثَرَهُم لا یَعْلَمُونَ) -37-13/302

(وَما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ. . .) -38-2/528،534؛3/466؛8/293

(ما فَرَّطْنا فی الکِتابِ مِنْ شَیءٍ) -38-7/77؛9/496

(وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَبُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشأِ اللّٰهُ. . .) -39-9/527

(فَلَولَا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَلٰکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ. . .) -43-5/551

(حتّیٰ إذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا أخَذْناهُم بَغْتَةً فَإذا هُم مُبْلِسونَ) -44-3/558

(فَقُطِعَ دَابِرُ القَوْمِ الّذینَ ظَلَمُوا وَالحَمْدُ للّٰهِ ِ رَبِّ العالَمِینَ) -45-6/547

(قُلْ أَرَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّٰهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ. . .) -47-13/26

ص :41

(وأنْذِرْ بهِ الّذینَ یَخافُونَ أن یُحْشَرُوا إلیٰ رَبِّهِم) -51-9/388

(وَلا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ والْعَشِیِّ. . .) -52-9/195

(وَإِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بآیاتِنا فَقُلْ سَلٰامٌ علیکُمْ. . .) -54-4/389

(أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ. . .) -54-2/129

(إنِ الحُکْمُ إلّاللّٰهِ) -57-11/61

(وَعِندَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إلّاهُوَ وَیَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ. . .) -59-7/249

(وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّیٰ إِذَا. . .) -61-11/49،102

(تَوَفّتْهُ رُسُلُنا) -61-11/104

(ثُمَّ رُدُّوا إِلَیٰ اللّٰهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ. . .) -62-3/98؛9/454

(قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَیٰ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ. . .) -65-3/392؛7/486

(أوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعَاً) -65-3/393

(ویُذیقَ بَعْضَکُم بَأسَ بَعْضٍ) -65-3/393

(لِکُلِّ نبأٍ مُستَقَرٌّ و سَوفَ تَعلَمونَ) -67-1/582

(وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنَا فَأعْرِضْ عَنْهُمْ. . .) -68-2/221؛6/197؛7/353

(وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُم لَعِباً وَلَهْواً وَغَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیَا) -70-4/99،187

(وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأرْضَ بِالْحَقِّ وَیَوْمَ یَقُولُ. . .) -73-7/274

(وإذْ قالَ إبراهیمُ لِأبیهِ آزَرَ أتَتَّخِذُ أصْناماً آلهَةَ إنّی أراکَ. . .) -74-11/59

(وَکَذٰلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ والْأَرْضِ. . .) -75-11/54،58،59،60؛13/580

(ولِیَکونَ مِنَ المُوقِنینَ) -75-11/65

(فلَمّا جَنَّ علَیهِ اللّیلُ. . . هذا رَبِّی) -76-10/141؛11/59

ص :42

(وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ والأرْضَ. . .) -79-6/290

(الذینَ آمَنوا ولَم یَلْبِسُوا إیمانَهُم بِظُلْمٍ) -82-6/32،540،541؛7/91؛11/225؛

13/419

(ونُوحاً هَدَیْنا مِن قَبْلُ ومِنْ ذُرِّیَّتِهِ داودُ وسُلَیمانُ) -84-11/480

(وزَکریّا ویَحییٰ وعیسیٰ وإلیاسَ کُلٌّ مِنَ. . .) -85-11/439

(وَإسْماعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطاً وَکُلّاً فَضَّلْنا عَلَی. . .) -86-9/147؛11/442

(و اجْتَبَیْناهُمْ و هَدَیْناهُمْ إلیٰ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ) -87-13/422،425

(ذٰلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَکُوا. . .) -88-2/476؛13/425

(وَمَا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللّٰهُ عَلَیٰ بَشَرٍ. . .) -91-7/262؛11/201

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرَیٰ عَلَی اللّٰهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلیَّ. . .) -93-10/76

(وَلَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادَی کَما خَلَقْناکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُمْ ما. . .) -94-8/270

(وَما نَرَی مَعَکُمْ شُفَعاءَکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکاءُ) -94-5/589

(إِنَّ اللّٰهَ فالِقُ الْحَبِّ وَالنَّویٰ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ. . .) -95-3/459

(فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ الَّیْلَ سَکَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ. . .) -96-1/130؛6/134

(وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌ وَمُسْتَوْدَعٌ. . .) -98-1/439

(وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ. . .) -99-3/460

(ذٰلِکُمُ اللّٰهُ ربُّکُمْ لا إلٰهَ إلّاهُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فاعْبُدُوهُ) -102-13/414

(لا تُدْرِکُهُ الْأبْصارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأبْصارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ. . .) -103-7/202،231،273،

(قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ. . .) -104-3/127

(وَلٰا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّٰهِ فَیَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً. . .) -108-5/186

(وَإنْ تُطِعْ أکثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّٰهِ إنْ. . .) -116-6/439؛13/302

ص :43

(وَمَا لَکُم ألَّا تَأکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّٰهِ عَلَیهِ وَقَد فَصَّلَ. . .) -119-4/170

(وَذَرُوا ظاهِرَ الإِثْمِ وَباطِنَهُ إنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ. . .) -120-4/262،273

(وَلا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَإنَّهُ لَفِسْقٌ وَإنَّ. . .) -121-9/141

(أوَمَنْ کانَ مَیْتاً فأحْیَیْناهُ وجَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی. . .) -122-1/246؛10/422؛13/418

(کَمَنْ مَثَلُهُ فی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها) -122-1/247،359

(لِیَمکُرُوا فِیها وَمایَمکُرُونَ إلّابأنفُسِهِم ومایَشعُرُونَ) -123-10/420

(فمَن یُرِدِ اللّٰهُ أنْ یَهدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ للإسلامِ) -125-3/557؛9/504،513،514،522،523

(کذلکَ یَجْعَلُ اللّٰهُ الرِّجْسَ علی الذینَ لا یُؤْمِنُونَ) -125-6/33

(وَهٰذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنا الآیاتِ لِقَوْمٍ. . .) -126-6/248

(وَکَذٰلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظّالِمِینَ بَعْضَاً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ) -129-6/551؛7/487

(إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ) -141-2/431؛11/182

(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَیٰ عَلَی اللّٰهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ. . .) -144-10/76

(ذٰلِکَ جَزَیْنَاهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَإِنّا لَصَادِقُونَ) -146-1/578

(فَإنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَلَا یُرَدُّ بَأْسُهُ. . .) -147-4/387

(قُلْ فَلِلّٰهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ) -149-2/510؛4/205

(قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلّا تُشْرِکُوا بِهِ. . .) -151-3/39؛13/159،300

(وَلا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ) -151-4/273

(وَلا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتّیٰ یَبْلُغَ. . .) -152-2/32؛13/159

(وأنَّ هذا صِراطی مُسْتَقِیماً فاتَّبِعُوهُ ولا تَتَّبِعُوا. . .) -153-1/159،331؛10/329؛11/20،223؛

13/159،398

(وَهٰذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ واتَّقُوا لَعَّلَکُمْ. . .) -155-4/391

ص :44

(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیَاتِ اللّٰهِ وَصَدَفَ عَنْها سَنَجْزِی. . .) -157-3/155

(إنّ الّذینَ فَرّقوا دینَهم وکانوا شِیَعاً) -159-1/513

(مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ. . .) -160-2/146،194؛3/115،116؛4/266؛

6/400

(قُل إنَّنِی هَدانِی رَبِّی إلیٰ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ. . .) -161-11/323

(قُلْ أغَیْرَ اللّٰهِ أبْغِی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیءٍ وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ. . .) -164-5/47

(وَهُوَ الذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ. . .) -165-9/37

الأعراف

(فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ المُرْسَلِینَ) -6-5/146

(وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولٰئِکَ هُمُ. . .) -8-13/138،140،142،145

(وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولٰئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا. . .) -9-3/324؛13/138،140

(وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأرْضِ وَجَعَلْنا لَکُمْ فِیْها مَعایِشَ قَلِیلاً. . .) -10-6/10

(وَلَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا. . .) -11-5/540؛11/259

(قالَ یا إبلیسُ ما مَنَعَکَ أنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقتُ بِیَدَیَّ. . .) -12-5/540؛11/259

(قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیها فَاخْرُجْ. . .) -13-10/8

(قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ المُسْتَقِیمَ) -16-5/547

(ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِنْ بَینِ أیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أیْمانِهِمْ. . .) -17-5/547؛6/10؛10/361

(قَالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَتَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ. . .) -23-6/561

(یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْآتِکُمْ. . .) -26-2/248؛10/234؛13/372

(ولِباسُ التَّقْویٰ ذلِکَ خَیْرٌ) -26-13/374

ص :45

(یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْآتِکُمْ. . .) -27-3/451؛5/544؛11/259

(وَإِذَا فَعَلُوا فاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّٰهُ أمَرَنَا. . .) -28-1/270؛2/169؛5/511

(إنَّ اللّٰهَ لا یَأْمُرُ بالفَحْشاءِ أتقولونَ علَی اللّٰهِ ما لا تَعلَمونَ) -28-9/445

(قُلْ أمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ. . .) -29-7/322؛8/215

(فَرِیْقاً هَدَیٰ وَفَرِیْقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ إنَّهُمُ اتَّخَذُوا. . .) -30-6/434

(یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا واشْرَبُوا. . .) -31-5/134،135،282

(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّٰهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ. . .) -32-2/248؛5/134؛10/241،243،465؛

11/215

(قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَة) -32-2/248

(قُلْ إنَّما حَرَّمَ رَبّی الفَواحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْها وَمَا بَطَنَ) -33-1/235،578؛3/40

(وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً. . .) -34-1/53،54؛11/91

(إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لا تُفَتَّحُ لَهُمْ. . .) -40-2/280

(لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَکَذٰلِکَ نَجْزِی. . .) -41-2/199

(وَعَلَیٰ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمَاهُمْ وَنادَوْا. . .) -46-2/299،300

(لَاخَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ) -49-1/29

(الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْواً وَلَعِباً وَغَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا. . .) -51-4/99،187

(یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قد جاءت رسل ربنا بالحقّ؛) -53-5/587

(وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً. . .) -56-4/390؛9/123،124

(فَأنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذٰلِکَ. . .) -57-8/225

(لَقَدْ أَرْسَلنَا نُوحَاً إِلَیٰ قَوْمِهِ فقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّٰهَ. . .) -59-11/280

(أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلَیٰ رَجُلٍ مِنْکُمْ. . .) -63-13/366

ص :46

(وَإِلَیٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّٰهَ مَالَکُمْ مِنْ. . .) -65-11/298

(أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاٰتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ. . .) -68-2/26؛10/446؛11/237

(فَاذْکُروا آلاءَ اللّٰهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) -69-9/238

(وَإِلَیٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّٰهَ مَا. . .) -73-11/304

(وَاذْکُرُوا إذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَبَوَّأکُمْ فِی. . .) -74-9/130

(وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُمْ بِهَا مِنْ. . .) -80-10/314؛11/328

(إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ. . .) -81-10/314

(وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ) -84-3/297

(وَإِلَیٰ مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّٰهَ مَالَکُمْ. . .) -85-11/392

(وَلا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ. . .) -86-3/297

(لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ والّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَرْیَتِنا) -88-11/395

(الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُوا. . .) -92-11/392

(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَیٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ. . .) -96-1/544،546،547؛13/366

(أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللّٰهِ فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّٰهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ) -99-3/326،533؛10/554

(أوَلَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأرْضَ مِنْ بَعْدِ أهْلِها أنْ لَوْ نَشاءُ. . .) -100-5/400

(تِلْکَ الْقُرَی نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ. . .) -101-9/525

(وما وَجَدْنا لِأکْثَرِهِم مِنْ عَهْدٍ) -102-6/33

(إنّ الأرضَ للّٰه یُورِثها مَن یشاءُ مِن عِبادِه والعاقبةُ. . .) -128-1/150؛13/517

(وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ. . .) -130-2/54

(وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ الْحُسْنَیٰ عَلَیٰ بَنِی إسْرائیْلَ بِما صَبَرُوا) -137-6/148

(اجْعَلْ لَنا إلٰهاً کَما لَهُمْ ءآلِهَةٌ قالَ إنَّکُمْ قَومٌ تَجْهَلُونَ) -138-3/393

ص :47

(وَإذْ أَنجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ العَذابِ. . .) -141-7/122

(مَّا جاءَ مُوسَیٰ لِمِیقاتِنا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أرِنِی أنْظُرْ. . .) -143-7/231

(قالَ یا مُوسَیٰ إنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النَّاسِ بِرِسالاتِی. . .) -144-6/6

(وکَتَبْنا لَهُ فی الألْواحِ مِن کُلِّ شَیءٍ مَوعِظَةً وتَفْصیلاً. . .) -145-11/409

(سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ. . .) -146-3/468؛10/14

(إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ. . .) -152-2/198

(وَالَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ. . .) -153-2/129

(واخْتَارَ مُوسَیٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقَاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ. . .) -155-1/255

(وَاکْتُبْ لَنَا فِی هٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْأَخِرَةِ إنَّا هُدْنَآ. . .) -156-4/387

(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ. . .) -157-11/212،213،214

(یأمُرُهُم بِالمَعْروفِ ویَنْهاهُمْ عَنِ المُنْکَرِ) -157-11/214،217

(وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ) -157-3/39

(ویَضَعُ عَنهُمْ إصْرَهُم) -157-11/213

(کذٰلکَ نَبْلُوهُم بِما کانوا یَفْسُقونَ) -163-10/425

(وَإذْ قالَتْ اُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللّٰهُ مُهْلِکُهُمْ أوْ. . .) -164-7/336؛10/524

(مَعْذِرَةً إلیٰ رَبِّکُم ولَعَلَّهُم یَتَّقونَ) -164-10/524

(فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أنْجَیْنا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ. . .) -165-7/336،337؛10/524،525

(وَإذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إلَیٰ یَوْمِ الْقِیامَةِ مَن. . .) -167-7/484

(فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِم خَلْفٌ وَرِثوا الکِتابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ. . .) -169-4/66؛13/58

(وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالکِتابِ وَأَقامُوا الصَّلاةَ إِنّا لا نُضِیعُ. . .) -170-1/36

(وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ. . .) -172-3/425،427

ص :48

(أ لَسْتُ بِرَبِّکُم قالوا بَلیٰ) -172-7/235

(وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ. . .) -175-10/396؛13/65

(لَوْ شِئْنَا لَرَفعْنَاهُ بِهَا وَلٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ. . .) -176،10/396؛13/65

(فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ) -176-9/415

(وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا. . .) -179-1/558؛2/369؛5/399؛9/527

(وَللّٰهِ ِ الأسماءُ الحُسنیٰ) -180-8/223

(وَمِمَّنْ خَلَقْنٰا اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ) -181-1/224

(سنَسْتدرِجُهُم من حیثُ لا یعلمونَ) -182-2/55؛10/420

(واُمْلی لَهُم إنّ کَیْدی مَتِینٌ) -183-10/420

(أوَلَم یَنْظُروا فی مَلَکوتِ السَّماواتِ والأرضِ وَما خَلَقَ. . .) -185-11/54،64

(یَسَْلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَلٰهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا. . .) -187-8/240

(لَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ. . .) -188-9/167

(إِنَّ وَلِیِّیَ اللّٰهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ) -196-13/466

(وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَایَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلَا. . .) -197-13/466

(وَإنْ تَدْعُوهُم إلَی الهُدَیٰ لا یَسْمَعُوا وَتَراهُمْ یَنْظُرُونَ. . .) -198-5/399

(خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ) -199-1/113؛2/356؛3/477؛6/509

(وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّٰهِ إِنَّهُ. . .) -200-5/541

(إنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إذا مَسَّهُم طائفٌ مِنَ الشیطانِ. . .) -201-4/240؛13/182،376،377

(وَإخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُم فِی الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ) -202-6/434

(وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ) -204-9/365،366

(وَاذکُر ربَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ. . .) -205-4/42،249،250

ص :49

(إنَّ الّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکبِرُون عَنْ. . .) -206-11/48

الأنفال

(یَسْألُونَکَ عَنِ الْأنْفالِ قُلِ الْأَنْفَالُ للّٰهِ ِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّٰهَ. . .) -1-6/268

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّٰهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ. . .) -2-1/454؛3/530

(وَإِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً) -2-1/429

(الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ یُنفِقُونَ) -3-1/454

(أُولٰئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ. . .) -4-1/454

(وَإذْ یَعِدُکُمُ اللّٰهُ إحْدَی الطَّائِفَتَینِ أنَّها لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أنَّ. . .) -7-8/542

(إذ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُم فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلْفٍ. . .) -9-8/384

(إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ. . .) -11-6/496

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا. . .) -15-1/447؛2/567

(مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلَیٰ. . .) -16،2/565

(فَلَمْ تَقْتُلُوهُم وَلَٰکِنَّ اللّٰهَ قَتَلَهُم وَما رَمَیتَ إذْ رَمَیْتَ ولکِنَّ. . .) -17-4/524

(وَلِیُبْلِیَ المُؤمنینَ مِنهُ بَلاءً حَسَناً) -17-10/426

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّٰهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا. . .) -20-1/449

(إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللّٰهِ الصُّمُّ البُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ) -22-5/495

(وَلَوْ عَلِمَ اللّٰهُ فِیْهِم خَیْراً لَأسْمَعَهُمْ وَلَو أسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوا. . .) -23-5/400

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للّٰهِ ِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعاکُمْ. . .) -24-1/449؛9/376،547؛11/198

(أنَّ اللّٰهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ) -24-9/547

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّٰهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا. . .) -27-1/447؛3/538،542

ص :50

(واعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وأَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ) -28-2/43؛4/427؛9/29،30،31،33؛

13/475،476

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّٰهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً) -29-1/450؛13/378

(وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَو یَقْتُلُوکَ أَو. . .) -30-10/553

(واللّٰهُ خَیرُ الماکِرینَ) -30-10/550

(وَما کانَ اللّٰهُ لِیُعَذِّبَهُم وأنتَ فیهِم وما کانَ اللّٰهُ مُعَذِّبَهُم. . .) -33-8/464

(قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُوا إنْ یَنْتَهُوا یُغفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَإنْ. . .) -38-5/365،5/423

(وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ للّٰهِ ِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ. . .) -41-3/508

(وَلٰکِنْ لِیَقْضِیَ اللّٰهُ أمْراً کانَ مَفْعُولاً) -42-9/436،439

(لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَیَحْیَیٰ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ) -42-2/508

(وهُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ) -43-7/194

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللّٰهَ کَثِیراً) -45-1/450؛4/237

(وَأطِیْعُوا اللّٰهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ. . .) -46-6/144

(وَلٰا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِم بَطَرَاً وَرِئَاءَ. . .) -47-4/326

(وإذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أعْمالَهُم وَقالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَومَ. . .) -48-5/141

(وَلَوْ تَرَیٰ إِذْ یَتَوَفَّیٰ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ. . .) -50-11/123

(کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّٰهِ. . .) -52-7/275؛9/159

(ذَ ٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَیٰ قَوْمٍ حَتَّیٰ. . .) -53-9/159

(إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللّٰهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ) -55-5/495؛10/361

(وَإِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَیٰ سَوَاءٍ إِنَّ اللّٰهَ. . .) -58-2/431

(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ. . .) -60-2/324،569؛4/524

ص :51

(وَإنْ جَنَحُوا لِلْسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَتَوَکَّلْ عَلَی اللّٰهِ إِنَّهُ هُوَ. . .) -61-6/264

(وَإِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّٰهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ. . .) -62-1/198؛13/461

(وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ. . .) -63-1/198؛13/461

(یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّٰهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ) -64-13/461

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیٰ الْقِتَالِ) -65-2/320،568؛6/151

(إنْ یَکُنْ مِنْکُم عِشْرونَ صَابِرونُ یَغْلِبوا مِائَتینِ. . .) -65-2/568

(الآن خفّف اللّٰهُ عَنکُم وعَلِمَ أنَّ فیکُم ضَعفاً) -66-2/568

(ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرَیٰ حَتَّیٰ یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ. . .) -67-1/56؛4/144

(یا أَیُّها النَّبیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ الْأَسْریٰ إِنْ یَعْلَمِ) -70-1/154

(وَإنْ یُرِیدُوا خِیانَتَکَ فَقَدْ خانُوا اللّٰهَ مِن قَبْلُ فَأمْکَنَ مِنْهُمْ. . .) -71-7/277

(وَإنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إلَّاعَلَیٰ قَوْمٍ. . .) -72-8/196

(إلّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتنَةٌ فی الأَرضِ وفَسادٌ کَبیرٌ) -73-9/134،135؛11/167

التوبة

(بَراءةٌ مِنَ اللّٰهِ ورَسُولِهِ إلَی الّذِینَ عاهَدتُم مِنَ المُشْرِکینَ) -1-13/341

(فَسِیحوا فِی الأرضِ أرْبَعَةَ أشْهُرٍ واعْلَمُوا أ نَّکُم غَیْرُ. . .) -2-13/341

(وأذانٌ مِنَ اللّٰهِ ورَسُولِهِ إلَی النّاسِ یَومَ الحَجِّ الأکْبَرِ. . .) -3-13/341

(إِلَّا الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً. . .) -4-2/428؛13/341

(فإذا انسَلَخَ الأشْهُرُ الحُرُمُ فاقْتُلوا المُشْرِکینَ حَیْثُ. . . . . .) -5-13/341

(کَیْفَ یَکونُ لِلمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللّٰهِ وعِنْدَ رَسُولِهِ إلّاالّذِینَ. . .) -7-13/342

(لا یَرْقُبُونَ فی مُؤمِنٍ إلّاً ولا ذِمَّةً واُولٰئکَ هُمُ. . .) -8-13/342

ص :52

(فإنْ تابُوا وأقامُوا الصَّلاةَ وآتَوُا الزَّکاةَ فإخْوانُکُمْ فی. . .) -9-13/342

(وإنْ نَکَثوا أیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنوا فی دِینِکُمْ. . .) -10-3/307؛13/342

(فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ) -12-2/322

(أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَلَمّا یَعْلَمِ اللّٰهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ. . .) -16-2/42

(إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّٰهِ مَنْ آمَنَ بِاللّٰهِ وَالیَومِ الْآخِرِ وَأَقامَ. . .) -18-5/220

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَإِخْوَانَکُمْ أَوْلِیاءَ. . .) -23-1/447

(قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَ ٰنُکُمْ وَأَزْوَ ٰجُکُمْ. . .) -24-2/312،422

(وَمَساکِنُ تَرْضَوْنَها) -24-5/338

(لَقَد نَصَرَکُمُ اللّٰهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ. . .) -25-8/419

(ثُمَّ أَنْزَلَ اللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلَیٰ رَسُولِهِ وَعَلَیٰ الْمُؤْمِنِینَ. . .) -26-2/263؛8/419

(ثُمَّ یَتُوبُ اللّٰهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَلَی مَنْ یَشاءُ واللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ) -27-8/419

(قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَلا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلا. . .) -29،2/202؛8/421

(وقالَتِ النَّصاریٰ المَسیحُ ابْنُ اللّٰهِ) -30-11/529،537

(اتَّخَذوا أَحْبارَهُم ورُهْبانَهُم أرْباباً مِن دُونِ اللّٰهِ) -31-7/20؛9/552،554

(هَوَ الَّذِی أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدیٰ وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ. . .) -33-4/188؛5/362

(وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلا یُنْفِقُونَهَا فِی. . .) -34-11/153،164،169

(یَومَ یُحْمیٰ علَیها فی نارِ جَهَنّمَ فتُکْویٰ بِها جِباهُهُمْ. . .) -35-11/157

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمُ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ. . .) -38،2/554

(إِلّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّٰهُ. . . فَأَنْزَلَ اللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ. . .) -40-2/263

(انْفِرُوا خِفَافاً وَثِقَالاً وَجاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِی. . .) -41-2/554

(عَفا اللّٰهُ عَنکَ لِمَ أذِنْتَ لَهُم) -43-9/374

ص :53

(لَقَدِ ابْتَغَوُا الفِتنَةَ مِن قَبْلُ وقَلَّبُوا لَکَ الاُمورَ. . .) -48-9/30

(وَمِنْهُمْ مَن یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَلا تَفْتِنِّی أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا. . .) -49-2/382؛9/31

(قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللّٰهُ لَنا هُوَ مَوْلَانا وَعَلَی اللّٰهِ. . .) -51-9/436؛13/450

(إِنْ أُعْطُوا مِنها رَضُوا وإنْ لَم یُعْطَوْا مِنها. . .) -58-4/109

(إنَّما الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ والْمَساکِینِ والْعامِلِینَ عَلَیْها. . .) -60-5/22،23؛9/100،173

(لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ. . .) -66-7/134

(الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ. . .) -67-7/356؛9/142

(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ. . .) -71-7/320،328

(وَعَدَ اللّٰهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا. . .) -72-2/289؛4/484

(ورِضوانٌ مِن اللّٰهِ أکبرُ ذلکَ هُو الفَوزُ العظیمُ) -72-2/290

(فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَی یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللّٰهَ) -77-10/70،300

(اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ. . .) -80-8/475

(فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلاً وَلْیَبْکُوا کَثِیْراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ) -82-6/407

(ولَا تُصَلِّ عَلَیٰ أَحَدٍ مِنهُم ماتَ أَبَداً وَلَا تَقُمْ عَلَیٰ) -84-9/250

(یَعتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إذا رَجَعْتُمْ إلَیْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ. . .) -94-7/133

(وَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إلَیٰ عالِمِ. . .) -94-8/176،177

(فَإِنَّ اللّٰهَ لا یَرْضیٰ عَنِ القَومِ الفاسِقینَ) -96-11/224

(الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُوا حُدُودَ مَآ أَنزَلَ. . .) -97-4/456

(وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغْرَمًا وَ یَتَرَبَّصُ بِکُمُ. . .) -98-4/456

(والسّابِقونَ الأَوَّلُونَ مِن المُهاجِرِینَ والأَنصارِ) -100-9/380

(وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَآخَرَ. . .) -102-2/127

ص :54

(خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِها وَصَلِّ. . .) -103-5/12،13؛6/216،498

(أَلَمْ یَعْلَمُوا أنَّ اللّٰهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَیَأْخُذُ. . .) -104-2/124؛6/217

(وُقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّٰهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ. . .) -105-8/177،178،179

(وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ. . .) -107-5/229

(وإِرْصٰاداً لِمَنْ حَارَبَ اللّٰهَ وَرَسولَهُ مِن قَبْلُ) -107-5/229

(لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَیٰ التَّقْوَیٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ. . .) -108-2/429

(إِنَّ اللّٰهَ اشْتَرَیٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ. . .) -11-1-2/268،271؛4/371

(التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ. . .) -112-2/122

(ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أن یَستَغْفِرُوا لِلْمُشرِکِینَ. . .) -113-4/59

(وَما کانَ استِغْفارُ إِبراهِیمَ لِأبِیهِ إلَّاعَنْ مَوْعِدَةٍ. . .) -114-4/59

(إنّ إبراهیمَ لَأَوَّاهٌ حَلیمٌ) -114-4/17؛11/314

(وما کانَ اللّٰهُ لِیُضِلّ قَوْماً بَعْدَ إذْ هَداهُمْ حَتّیٰ یُبَیِّنَ لَهُمْ. . .) -115-2/508

(یَا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وکُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ) -119-4/88؛6/176؛7/384؛13/295

(إِنَّ اللّٰهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ) -120-1/36

(وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ. . .) -122-2/24،491؛3/394؛9/212

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ. . .) -123-1/450

(وَإِذَا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ. . .) -124-1/429

(أمّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتهُم. . .) -125-6/32

(أَوَلا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا. . .) -126-2/54؛9/24،31

(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّٰهُ لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ. . .) -129-13/461

ص :55

یونس

(إنَّ رَبَّکُمُ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ والْأرْضَ فِی سِتَّةِ. . .) -3-3/410؛5/583

(إلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللّٰهِ حَقّاً إِنَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ. . .) -4،2/366

(هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَآءً وَ الْقَمَرَ نُورًا وَ قَدَّرَهُ. . .) -5-1/130؛3/462

(إنَّ الَّذِینَ لٰایَرْجُونَ لِقَاءَنا وَرَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا. . .) -7-4/101

(أُولٰئِکَ مَأوَاهُمُ النّارُ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ) -8-4/101

(یَهْدیهِم رَبُّهُم بإیمانِهِم) -9-10/422

(دَعْواهُم فِیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیْها سَلَامٌ وَآخِرُ. . .) -10-2/289؛5/380

(وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائِماً. . .) -12-3/428؛4/22؛5/141

(وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ. . .) -13-2/197؛6/537

(فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَیٰ عَلَی اللّٰهِ کَذِباً أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إنَّهُ. . .) -17-9/240

(وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ ما لا یَضُرُّهُم وَلا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ. . .) -18-5/589

(وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ. . .) -19-3/386

(فَلَمّا أَنْجاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یَا أَیُّها. . .) -23-1/578

(یا أیُّها النّاسُ إنّما بَغْیُکُمْ علیٰ أنْفُسِکُم مَتاعَ الحَیاةِ الدُّنیا) -23-10/548

(إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ. . .) -24-4/126

(وَاللّٰهُ یَدْعُو إِلَیٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلیٰ. . .) -25-11/198

(لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنیٰ وَزِیادَةٌ وَلا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ. . .) -26-2/146،147؛4/122،125

(کأنَّما اُغْشِیَتْ وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَ اللَّیلِ مُظْلِماً) -27-8/278

(فَذٰلِکُمُ اللّٰهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّیٰ. . .) -32-3/155

(أفَمَنْ یَهْدِی إلیٰ الحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أمْ مَنْ لا. . .) -35-10/380

ص :56

(بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ. . .) -39-2/357،523؛3/297؛8/334

(ومِنهُم مَن لا یُؤمِنُ به. . . ورَبُّکَ أعْلَمُ بِالمُفسِدِینَ) -40-9/123

(وَمِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إلَیکَ أفَأنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَو. . .) -42-5/400؛13/301

(ولِکُلِّ اُمَّةٍ رَسولٌ) -47-9/410

(وقُضِیَ بَینَهُم بالقِسْطِ) -54-9/441

(یا أَیُّها النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ. . .) -57-9/335،537؛13/254

(وَما ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّٰهِ الکَذِبَ یَوْمَ القِیامَةِ إنَّ. . .) -60-6/10

(وَ مَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مَا تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَ لَاتَعْمَلُونَ. . .) -61-4/503؛7/15

(أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللّٰهِ لَاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ) -62-3/65،528؛11/98؛13/419،546،

551

(الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ) -63-3/528؛11/98؛13/419،546

(لَهُمُ الْبُشریٰ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ. . .) -64-4/316،317؛11/98،100

(وَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیعُ. . .) -65-7/360

(قُلْ إنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّٰهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ) -69-9/240

(وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنْ کَانَ کَبُرَ. . .) -71-11/280؛13/453

(ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلاً إِلَی قَوْمِهِمْ فَجاؤُوهُمْ. . .) -74-9/525

(فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُمْ مُوسَیٰ ألْقُوا ما أنْتُمْ مُلْقُونَ) -80-9/133

(فَلَمَّا أَلْقَوْا قالَ مُوسیٰ ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّٰهَ. . .) -81-5/240؛9/134

(فَما آمَنَ لِمُوسَیٰ إلَّاذُرِّیَّةٌ مِن قَوْمِهِ عَلَیٰ خَوْفٍ مِنْ. . .) -83-5/282

(فَقالُوا عَلَی اللّٰهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ. . .) -85-9/38

ص :57

(قد اُجِیبَتْ دعوتُکُما) -89-4/56؛6/548؛11/71

(وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ. . .) -93-2/12

(إنَّ ربَّکَ یَقضی بَینَهُم یَومَ القِیامَةِ فیما. . .) -93-9/453

(فلَولا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیْمانُها إلّاقَوْمَ. . .) -98-11/546

(وَلَو شَآءَ ربُّکَ لَآمَنَ مَن فی الأرضِ کلُّهُم جَمیعاً أَفَأَنتَ. . .) -99-2/163

(قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَما تُغْنِی. . .) -101-3/463،468

(وَأن أقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاًوَلاتَکونَنَّ مِنَ المُشرِکِینَ) -105-4/190؛6/295

(وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مَا لَایَنْفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَ فَإِنْ. . .) -106-13/450

هود

(وَأنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً. . .) -3-8/470

(وَما مِنْ دابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللّٰهِ رِزْقُها وَیَعْلَمُ. . .) -6-4/427،438

(وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّامٍ. . .) -7-2/42؛3/402،410

(لِیَبْلُوَکُم أَیُّکُم أَحْسَنُ عَمَلاً) -7-5/549؛9/400

(وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ. . .) -10-13/558

(إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولٰئِکَ لَهُمْ. . .) -11-13/558

(فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَیٰ إِلَیْکَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ. . .) -12-13/466

(أم یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ. . .) -13-7/75

(فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّٰهِ. . .) -14-7/75؛11/200

(أفَمَنْ کَانَ عَلَیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ. . .) -17-9/331

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَیٰ عَلَی اللّٰهِ کَذِباً أُوْلٰئِکَ. . .) -18-10/274

ص :58

(مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمیٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ. . .) -24-10/351

(ولا تُخاطِبْنی فی الّذینَ ظَلَموا إنّهُمْ مُغْرَقونَ) -37-11/290

(إنْ تَسْخَروا مِنّا فإنّا نَسْخَرُ مِنکُم کَما تَسْخَرونَ) -38-11/288

(فَسَوْفَ تَعْلَمونَ مَن یَأتِیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ. . .) -39-11/288

(حَتَّیٰ إِذَا جاءَ أَمْرُنا وَفارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍ. . .) -40-1/465

(ومَنْ آمَنَ وما آمَنَ مَعَهُ إلّاقَلِیلٌ) -40-1/466؛11/281؛13/302

(وَقِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَیا سَماءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ. . .) -44-6/534؛7/77

(قالَ یا نوحُ إنّهُ لَیْسَ مِن أهلِکَ إنّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا. . .) -46-4/59؛11/291

(تِلْکَ مِنْ أنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إلَیْکَ ما کُنتَ تَعْلَمُها. . .) -49-8/542؛13/431

(وَیا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ. . .) -52-8/470

(إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّٰهِ رَبِّی وَرَبِّکُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ. . .) -56-13/453

(إنّ ربّی علیٰ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ) -56-11/45

(تَمَتَّعوا فی دارِکُمْ ثَلاثةَ أیّامٍ ذٰلِکَ وَعدٌ غیرُ مَکذوبٍ) -65-1/371

(فَلَمَّا جاءَ أمْرُنا نَجَّیْنا صالِحاً وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ. . .) -66-7/275

(إنَّ إبْراهیمَ لَحَلیمٌ أوَّاهٌ مُنیبٌ) -75-3/218؛11/314

(لَوْ أنّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أو آوِی إلیٰ رُکْنٍ شَدیدٍ) -80-11/33-3

(وأمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِن سِجِّیلٍ مَنضُودٍ مُسَوَّمَةً. . .) -82-10/317

(مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ وَ مَا هِیَ مِنَ الظَّٰلِمِینَ بِبَعِیدٍ) -83-10/317

(لاتَنْقُصُوا المِکْیالَ والمِیزانَ إنّی أراکُمْ بِخَیْرٍ) -84-9/161؛11/396

(وَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ) -84-9/161

(وَیا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَالْمِیزَانَ بِالقِسْطِ وَلا تَبْخَسُوا. . .) -85-9/131

ص :59

(بَقِیَّةُ اللّٰهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ) -86-1/384،385

(یاشُعَیْبُ أصَلاتُکَ تَأمُرُکَ أنْ نَتْرُکَ مایَعْبُدُ آباؤنا أوْ أنْ. . .) -87-11/395

(قَالَ یَا قَوْمِ أَرأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَرَزَقَنِی. . .) -88-13/328،453

(ومَا تَوْفِیقی إلّابِاللّٰهِ) -88-13/334

(وإنّا لَنَراکَ فِینا ضَعیفاً) -91-11/393

(وَیا قَومِ اعْمَلُوا عَلَیٰ مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ. . .) -93-4/502

(فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَما أَمْرُ فِرْعَونَ بِرَشِیدٍ) -97-1/244

(یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ. . .) -98-1/244

(وکَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذٰا أَخَذَ القُریٰ وهِیَ ظٰالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلیمٌ. . .) -102-6/547

(إنّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذٰلِکَ یَوْمٌ. . .) -103-3/525؛8/207

(یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إلَّابِإذنِهِ فَمِنْهُم شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ) -105-5/296،604،609

(فَأمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُم فِیها زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ) -106-5/296،604،609

(خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ والْأَرضُ إلَّاما شاءَ. . .) -107-5/296،609

(وَأمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ. . .) -108-5/296

(وإنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیْبٍ) -110-6/37

(فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَمَنْ تابَ مَعَکَ وَلَاتَطْغَوْا إِنَّهُ بِما. . .) -112-9/590،591

(وَلا تَرکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَما لَکُمْ مِنْ. . .) -113-6/554،556

(وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ. . .) -114-3/114؛4/298،299؛6/279،281، 341؛8/469

(فَلَوْلا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ اُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ. . .) -116-7/323

(وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا یَزَالُونَ. . .) -118،1/119،492،493،494

ص :60

(إِلّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذٰلِکَ خَلَقَهُمْ.) -119-1/493،494

(الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم. . .) -220-3/328

یوسف

(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هَذَا. . .) -3-9/415

(إذْ قالَ یُوسُفُ لِأبِیهِ یا أبَتِ إنِّی رَأیْتُ أحَدَ عَشَرَ کَوْکَبَاً. . .) -4-4/316

(قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَیٰ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ. . .) -5-5/542

(لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُولِی الْألْبابِ ما کانَ حَدِیثاً. . .) -11-7/37

(وَجاءُوا عَلَیٰ قَمِیْصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ. . .) -18-6/159؛10/73

(فَصَبْرٌ جَمِیلٌ) -18-6/160

(وَشَرَوهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَکانُوا فِیهِ مِنَ. . .) -20-5/76

(وَقَالَ الَّذِی اشتَرَاهُ مِن مِصْرَ لِامْرَأتِهِ أکْرِمِی مَثوَاهُ عَسَیٰ. . .) -21-4/316

(واللّٰهُ غالِبٌ علیٰ أمْرِهِ) -21-11/41

(وَلَمّا بَلَغَ أشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وکَذٰلکَ نَجْزِی. . . .) -22-2/32،195؛5/461

(إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ) -23-6/534

(وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتاهَا عَنْ. . .) -30-2/417

(قَدْ شَغَفَها حُبّاً) -30-2/417

(قالَ رَبِّ السِّجنُ أحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدعُونَنِی إِلَیهِ وَإِلَّا. . .) -33-5/232؛13/423

(نَبِّئْنٰا بِتَأْوِیلِهِ إِنّٰا نَراکَ مِنَ المُحْسِنِینَ) -36-5/233

(أَمَرَ أَلَّا تَعبُدُوا إِلّا إِیّاهُ ذٰلِکَ الدّینُ القَیِّمُ) -40-4/189

(قُضِیَ الأَمرُ الّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ) -41-9/440،44-4،453

ص :61

(إرجِعْ إلیٰ رَبِّکَ فاسْألْهُ مابالُ النِّسْوَةِ) -50-11/361

(اِجْعَلْنی علیٰ خَزائِنِ الأرضِ إنّی حَفیظٌ عَلیمٌ) -55-10/446

(وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا وَکانُوا یَتَّقُونَ) -57-1/37

(فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ. . .) -70-10/80

(أیَّتُها العِیرُ إنَّکُم لَسارِقُونَ) -70-10/81،82

(ماذا تَفقِدُونَ) -71-10/81

(قالوا نَفقِدُ صُواعَ المَلِکِ) -72-10/81

(قالُوا تَاللّٰهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِی الْأرْضِ وَما. . .) -73-9/134

(فَلمّا اسْتَیأَسُوا مِنهُ خَلَصوا نَجِیّاً) -80-7/77

(هُوَ العَلیمُ الحَکیمُ) -83-7/515

(قالَ إنَّما أشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إلَی اللّٰهِ وَأعْلَمُ مِنَ اللّٰهِ ما لا. . .) -86-6/41

(یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا. . .) -87-9/574

(إنّه لا یَیأسُ مِن رَوحِ اللّٰهِ إلّاالقَومُ الکافِرونَ) -87-10/554؛13/559

(أ إنَّکَ لَأنتَ یوسُفُ قالَ أنا یوسُفُ وهٰذا أخی) -90-7/179

(لا تَثْرِیبَ علَیکُمُ الیومَ یَغْفِرُ اللّٰهُ لَکُم وهُو أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ) -92-8/416

(سَوْفَ أسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی) -98-4/44؛8/467،468

(وَرَفَعَ أبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّداً) -100-7/443

(وَکَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا. . .) -105-3/463

(وَما یُؤمِنُ أکْثَرُهُم بِاللّٰهِ إلّاوهُمْ مُشْرِکونَ) -106-1/434؛5/525،526،527؛10/366

(قُلْ هٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللّٰهِ عَلیٰ بَصِیرَةٍ أَنا وَمَنِ. . .) -108-5/204

(لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُّوْلِی الْأَلْبَٰبِ) -11-1-1/134؛9/416

ص :62

الرعد

(اللّٰهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوَیٰ. . .) -2-3/412،413

(وجَنّاتٌ مِنْ أعْنابٍ وزَرْعٌ ونَخیلٌ صِنْوانٌ وغَیْرُ صِنْوانٍ. . .) -4-13/299

(إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ ءَإِذا کُنَّا تُراباً ءَإِنَّا لَفِی. . .) -5-7/64

(أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بَقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ. . .) -7-10/329

(اللّٰهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِلُ کُلُّ اُنْثَیٰ وَما تَغِیضُ الْأرْحامُ وَما. . .) -8-3/448؛7/250

(لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أمْرِ. . .) -11-9/122؛11/49؛13/522

(إِنَّ اللّٰهَ لَایُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتّیٰ یُغَیّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ. . .) -11-2/199-9/162،459

(هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنشِئُ. . .) -12-9/122

(وَیُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمْدِهِ وَالمَلٰائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَیُرْسِلُ. . .) -13-5/195

(لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَایَسْتَجِیبُونَ. . .) -14-13/467

(وَلِلّهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً. . .) -15-5/208

(قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللّٰهُ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ. . .) -16-13/467

(أنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ. . .) -17-8/149

(کَذٰلِکَ یَضْرِبُ اللّٰهُ الْحَقَّ وَالْباطِلَ فَأَمّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ. . .) -17-1/239،309،562

(لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَیٰ وَالَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا. . .) -18-3/90

(أفَمَنْ یَعلَمُ أ نَّما أُنزِلَ إلَیکَ مِن رَبِّکَ الحَقُّ کَمَنْ هُوَ. . .) -19-4/400؛8/186؛13/303

(إنَّما یَتَذَکَّرُ اُولوا الأَلبابِ) -19-9/233؛13/312

(الّذینَ یُوفونَ بِعَهدِ اللّٰهِ ولا یَنقُضونَ المِیثاقَ) -20-4/400؛8/186

(وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّٰهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ. . .) -21-3/88،89،90؛4/400؛8/186

(ویَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ) -21-3/91

ص :63

(ویَدْرَؤونَ بالحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ) -22-13/439

(سَلامٌ علَیکُمْ بِما صَبَرْتُم فنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ) -24-11/38

(وَالَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَیَقْطَعُونَ ما. . .) -25-4/407؛9/133

(اللّٰهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ وفَرِحُوا بِالْحَیاةِ. . .) -26-2/112؛4/134

(الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللّٰهِ أَلا بِذِکْرِ اللّٰهِ. . .) -28-4/216،236؛9/513

(وَلَوْ أَنَّ قُرْآنَاً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ. . .) -31-13/246

(مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ. . .) -35،2/293

(وَلَقَدْ أرسَلْنا رُسُلاً مِن قَبْلِکَ وَجعَلْنا لَهُمْ أزْواجاً وَذُرِّیَّةً. . .) -38-5/80

(أوَلَمْ یَرَوا أ نّا نَأْتی الأرْضَ نَنْقُصُها مِن أطْرافِها) -41-8/25

(واللّٰهُ یَحکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ) -41-9/454

(فَلِلّهِ المَکرُ جَمِیعاً) -42-10/420

ابراهیم

(ألر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُلُمَاتِ إِلَی. . .) -1-11/210

(وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ. . .) -4-3/344

(فَیُضِلُّ اللّٰهُ مَن یَشاءُ ویَهدِی مَن یَشاءُ) -4-9/372

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَیٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ. . .) -5-11/209

(وَإذْ تَأذَّنَ رَبُّکُمْ لَئنْ شَکَرْتُم لَأزِیْدَنَّکُمْ وَلَئنْ کَفَرتُمْ إنَّ. . .) -7-6/11،12؛10/149

(وَقالَ مُوسَیٰ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الأَرْضِ جَمِیْعاً. . .) -8-10/138

(وَقالُوا إنّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإنّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا. . .) -9-6/36

(السَّماواتِ والْأَرْضِ) -10-6/36

ص :64

(وَلَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذٰلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی. . .) -14-3/523،525

(مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقَیٰ مِنْ مَاءٍ صَدِیدٍ) -16-2/366،377

(یَتَجَرَّعُهُ وَلا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ. . .) -17-2/377

(مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ. . .) -18-10/351،353

(وَقالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللّٰهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الحَقِّ. . .) -22-5/552؛9/439؛10/320

(وَما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ. . .) -22-5/550

(وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی. . .) -23-5/380

(أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ. . .) -24-10/341،342،348؛13/405

(تُؤْتِی أُکُلَهَا ُکلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللّٰهُ الأمْثَالَ. . .) -25-10/342،347؛13/405

(وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ. . .) -26-10/347

(یُثَبِّتُ اللّٰهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا. . .) -27-7/159؛9/252؛10/344

(أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ. . .) -28-9/159

(وإن تَعُدّوا نِعمَةَ اللّٰهِ لا تُحصُوها) -34-7/201

(واجْنُبْنِی وبَنِیَّ أن نَعبُدَ الأصنامَ) -35-6/442

(رَبِّ إنَّهُنَّ أضْلَلْنَ کثیراً مِن الناسِ. . .) -36-6/442

(رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَتَقَبَّلْ. . .) -40-6/272

(ربَّنا اغْفِرْ لِی ولِوالِدَیَّ ولِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقُومُ. . .) -41-11/321

(وَلا تَحْسَبَنَّ اللّٰهَ غافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ. . .) -42-8/276

(مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُوسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ) -43-8/276

(وَأَنْذِرِ النَّاسَ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذابُ فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا. . .) -44-8/277

(وَسَکَنْتُمْ فِی مَساکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَتَبَیَّنَ لَکُمْ. . .) -45-8/277

ص :65

(وَقَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَعِنْدَ اللّٰهِ مَکْرُهُمْ وَإِنْ کانَ مَکْرُهُمْ. . .) -46-8/277

(فَلا تَحْسَبَنَّ اللّٰهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّٰهَ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ) -47-8/277

(یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَالسَماواتُ وَبَرَزُوا للّٰهِ. . .) -48-8/253،277

(وَتَرَی الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ) -49-8/277

(سَرَابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرَانٍ وَتَغْشَیٰ وُجُوهَهُمُ النَّارُ) -50-2/364؛8/277

الحجر

(ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ) -3-1/211

(وَ ماآ أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ إِلَّا وَ لَهَا کِتَابٌ مَّعْلُومٌ) -4-1/53

(ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَما یَسْتَأْخِرُونَ) -5-1/53

(إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنّا لَهُ لَحَافِظُونَ) -9-3/34

(لا یُؤمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأوَّلِینَ) -13-5/423

(وَالْأَرْضَ مَدَدْناها وَأَلْقَیْنا فِیها رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنا فِیهَا مِنْ. . .) -19-3/459

(وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلّا عِنْدَنا خَزائنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ إِلّا بِقَدَرٍ مَعْلومٍ) -21-5/196؛8/261

(وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ) -27-2/304

(فإذا سَوَّیْتُهُ ونَفَخْتُ فیهِ من رُوحِی فَقَعُوا لَهُ. . .) -29-11/258

(قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْویَنَّهُمْ. . .) -39-5/547،548

(إِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ) -40-5/547؛11/259؛13/423

(إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوِینَ) -42-5/55-5

(وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ) -43-2/367

(لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ) -44-2/367،368

ص :66

(وَنَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ) -47-8/496،497

(قالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إلَّاالضّالُّونَ) -56-6/435؛9/574

(فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأعْرِضْ عَن الْمُشْرِکِینَ) -64-8/543

(إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ) -65-8/543

(وقَضَیْنا إلَیهِ ذلکَ الأَمرَ أنّ دابِرَ هؤلاءِ. . .) -66-9/439

(لَعَمْرُکَ إنَّهُم لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ) -72-5/334

(إنَّ فِی ذلکَ لآیاتٍ لِلمُتَوَسِّمِینَ) -75-9/88،89،90

(وأصْحابُ الأیْکَةِ) -78-11/395

(وَما خَلَقْنا السَّماواتِ وَالْأرْضَ وَما بَیْنَهُما إلَّابِالْحَقِّ وَإنَّ. . .) -85-3/146؛7/463؛8/207،267

(فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ) -85-7/463،464

(وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ) -87-9/326

(لا تَمُدّنَّ عینَیکَ إلی ما مَتّعْنا به أزواجاً منهم ولا تَحْزَنْ.) -88-1/114؛3/64؛4/492

(فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ) -92-5/146،147

(عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ) -93-5/146،147

(الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللّٰهِ إلٰهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ) -96-8/543

(إنّکَ یَضیقُ صَدرُکَ) -97-9/504

النحل

(وَعَلَیٰ اللّٰهِ قَصْدُ السَّبیلِ) -9-10/381

(وسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ والنَّهارَ والشَّمْسَ والقَمَرَ والنُّجُومُ. . .) -12-13/298

(وَمَا ذَرَأَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیةً. . .) -13-3/450

ص :67

(وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمَاً طَرِیَّاً. . .) -14-3/451،458

(لا جَرَمَ أَنَّ اللّٰهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا. . .) -23-2/431

(الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا. . .) -28-11/101،104،129

(فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَی. . .) -29-2/367؛10/35

(وَقِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوا ماذَا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ. . .) -30-3/128؛4/125

(ولَنِعمَ دارُ المُتَّقینَ) -30-4/68

(جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْرِی مِنْ تَحْتِها الْأَنْهارُ لَهُمْ فِیهَا. . .) -31-2/196

(الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمُ. . .) -32-11/98،104،129

(فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ) -35-3/344

(وَلَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ وَاجْتَنِبُوا. . .) -36-6/477؛11/203

(وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی. . .) -41-1/37

(وَمَآ أرْسَلْنَا مِن قَبلِکَ إلَّارِجَالاً نُّوحِی إلَیهِمْ فَاسألُوا أَهْلَ. . .) -43-4/242،243؛5/152

(أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَیٰ ما خَلَقَ اللّٰهُ مِن شَیْءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلٰالُهُ عَنِ. . .) -48-5/209

(وَللّٰهِ ِ یَسْجدُ ما فی السَّماواتِ ومَا فی الأَرْضِ مِن دَابّةٍ. . .) -49-5/209؛11/48

(یَخافُونَ ربَّهُم مِن فَوقِهِم ویَفعَلونَ ما یُؤمَرونَ) -50-11/45

(لِیَکْفُروا بِما آتَیْناهُمْ فتَمَتَّعوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ) -55-13/433

(وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنْثَیٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ) -58-13/483

(یَتَوَارَیٰ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَیٰ. . .) -59-13/483

(ولَهُ الْمَثَلُ الأعْلیٰ فی السَّماواتِ وَالأرضِ وَهُوَ العَزیزُ. . .) -60-8/22-2

(تاللّهِ لَقَدْ أرسَلْنا إلَیٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ. . .) -63-5/141

(وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَرِزْقاً. . .) -67-3/498

ص :68

(وَاللّٰهُ خَلَقَکُمْ ثُمَّ یَتَوَفَّاکُمْ وَمِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إلَیٰ أرْذَلِ الْعُمُرِ. . .) -70-8/133

(ومِنکُم مَن یُرَدُّ إلیٰ أرذَلِ العُمرِ) -70-8/133

(واللّٰهُ فَضَّلَ بَعضَکُمْ عَلیٰ بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَما الَّذِینَ. . .) -71-4/426

(ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلَاً عَبْدَاً مَمْلُوکَاً لاَ یَقْدِرُ عَلَیٰ شَیْءٍ وَمَنْ. . .) -75-10/364،372،377

(وَضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلَاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَیٰ شَیْءٍ. . .) -76-10/364،376،377،378

(وَهُو کَلٌّ عَلیٰ مَوْلاهُ) -76-10/378

(أیْنَما یُوَجِّهْهُ لایَأتِ بِخَیرٍ) -76-10/378

(هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَمَنْ یَأْمُرُ بِالعَدْلِ وَهُوَ عَلیٰ صِراطٍ. . .) -76-10/373،378،380

(وَهُوَ علیٰ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ) -76-10/379

(إنَّ اللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) -77-8/224

(وَاللّٰهُ أخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً. . .) -78-3/449؛7/157

(وَاللّٰهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ. . .) -80-3/451

(وَاللّٰهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلَالاً وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبَالِ أَکْنَاناً. . .) -81-3/451؛5/344

(فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ الْمُبِینُ) -82-3/344

(تِبیاناً لِکُلِّ شَیءٍ) -89-9/496

(إِنَّ اللّٰهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ وَإِیتاءِ ذِی القُرْبَی. . .) -90-3/120؛7/93،109،322؛9/377؛

10/477؛13/428،429

(وَیَنْهیٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ. . .) -90-1/578

(وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللّٰهِ إِذَا عاهَدْتُمْ وَلا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ. . .) -91-2/80

(وَلا تَکونوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِن بَعْدِ قُوَة. . .) -92-8/169،198

(وَلَوْ شَاءَ اللّٰهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلٰکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ. . .) -93-3/387

ص :69

(ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللّٰهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا. . .) -96-2/104،144

(مَنْ عَمِلَ صالِحَاً مِنْ ذَکَرٍ أوْ أُنْثیٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْییَنَّهُ. . .) -97-4/123؛8/140؛9/580،583

(فَإِذَا قَرَأْتَ القُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ) -98-5/541؛9/355

(إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَیٰ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَیٰ رَبِّهِمْ. . .) -99-5/55-5

(إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ. . .) -100-5/556،557

(إنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللّٰهِ وَأُولٰئِکَ. . .) -105-10/62

(مَنْ کَفَرَ بِاللّٰهِ مِن بَعْدِ إیْمانِهِ إلّامَنْ اُکْرِهَ وقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ. . .) -106-4/413؛13/240،438،440

(وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا. . .) -112-9/159

(إنّ الَّذینَ یَفترُونَ علَی اللّٰهِ الکَذِبَ لا یُفلِحُونَ) -116-10/76

(وَلَا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذا. . .) -116-10/76

(وَعَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَما. . .) -118-6/562

(شاکِراً لِأنعُمِهِ اجتَباهُ وَهَداهُ إلیٰ صِراطٍ مُستَقِیمٍ) -121-6/9

(ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنَ. . .) -123-11/312

(ادْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ. . .) -125-2/181؛3/345؛13/317

(وَإِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ. . .) -126-10/162

(إِنَّ اللّٰهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَالَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ) -128-3/125

الإسراء

(سُبْحانَ الَّذِی أسْرَیٰ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إلَی. . .) -1-7/142؛11/66

(وَقَضَیْنا إِلَیٰ بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی. . .) -4-9/130،439،44-4،453

(فَإذا جاءَ وعدُ اُولاهما بعَثْنا علیکم عِباداً لنا اُولی. . .) -5-2/156،157

ص :70

(إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذَا جَاءَ. . .) -7-3/127

(إنَّ هٰذا القُرآنَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ أقْوَمُ) -9-7/429

(وَیَدْعُ الإِنْسانُ بِالشَّرِ دُعاءَهُ بِالخَیْرِ وَکان الإنْسانُ. . .) -11-4/59؛5/494؛7/80؛8/287

(وَ جَعَلْنَا الَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ الَّیْلِ وَ. . .) -12-1/130؛4/441

(وَکُلَّ إِنْسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَومَ. . .) -13-8/186،280،283،284،286،287

(یَلقاهُ مَنشُوراً) -13-8/286

(اِقْرَأْ کِتابَکَ کَفیٰ بِنَفْسِکَ الیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً) -14-8/280،283،284،287

(منِ اهتَدَیٰ فَإنَّمَا یَهتَدِی لِنَفسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإنَّمَا یَضِلُّ. . .) -15-5/47

(وَما کُنّا مُعَذِّبِینَ حَتَّیٰ نَبْعَثَ رَسُولاً) -15-2/508

(انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ. . .) -21-1/58؛2/285؛9/147

(وقَضیٰ رَبُّکَ أ لّاتَعْبُدُوا إلّاإیّاهُ وبِالوالِدَینِ إحْساناً) -23-9/312،439،44-4،453؛13/488،497

(إمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الکِبرَ. . .) -23-13/498

(فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ) -23-13/497

(وقُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً) -23-13/498

(وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا. . .) -24-13/489،498

(وَآتِ ذَا القُرْبیٰ حَقَّهُ وَالمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلا تُبَذِّرْ. . .) -26-1/528،529

(إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ. . .) -27-1/528

(وَلٰا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلیٰ عُنُقِکَ وَلٰا تَبْسُطْها کُلَّ. . .) -29-5/257؛6/235

(إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ ویَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ. . .) -30-4/425

(وَلا تَقْرَبُوا الزِّنَیٰ إنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَساءَ سَبِیلاً) -32-5/40؛

(وَلَا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّٰهُ إلَّابِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ. . .) -33-5/282؛9/290،420

ص :71

(ومَنْ قُتِلَ مظلوماً فقد جَعَلْنا لولیّهِ سُلطاناً. . . إنّه کان. . .) -33-1/382

(وَلا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتّیٰ یَبْلُغَ أَشُدَّهُ) -34-2/32؛13/338

(وأوْفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهْدَ کانَ مَسْؤولاً) -34-13/340

(وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذٰلِکَ. . .) -35-2/95

(وَلَا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالبَصَرَ والفُؤادَ. . .) -36-3/87؛5/148،149،403؛8/538؛ 9/107

(وَلَا تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَنْ. . .) -37-10/20،22،542

(قُلْ لَوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کَما یَقُولُونَ إذاً لَابْتَغَوا إلَیٰ ذِی. . .) -42-7/211،221

(سُبْحانَهُ وَتَعالَیٰ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوَّاً کَبِیراً) -43-7/211

(تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِن مِّن. . .) -44-5/195

(وإنْ مِن شَیْءٍ إلّایُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ) -44-13/415

(ءَإذا کُنّا عِظاماً وَرُفاتاً ءَإنّا لَمَبعوثونَ خَلْقاً جَدیداً) -49-8/227،8/229

(وَقُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ. . .) -53-5/542؛10/206

(وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنا الرُّؤْیَا. . .) -60-10/347،348

(والشَّجَرَةَ المَلْعونَةَ. . .) -60-10/347،348

(وإذ قُلنا لِلمَلائکةِ اسْجُدوا لآدَمَ فَسَجَدوا إلّاإبلیسَ قالَ. . .) -61-5/605؛11/260

(قالَ أَرَأَیْتَکَ هٰذا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلیٰ یَوْمِ. . .) -62-5/548؛11/260

(وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ. . .) -64-5/560؛11/148

(وشارِکْهُم فی الأموالِ و الأولادِ) -64-9/58

(إِنَّ عِبادِی لیسَ لکَ عَلَیهِم سُلطانٌ) -65-5/549

(وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ. . .) -70-1/490

ص :72

(یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسِ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ. . .) -71-1/244؛8/289؛9/411

(ومَن کانَ فی هٰذهِ أعْمیٰ فهُوَ فی الآخِرَةِ أعْمَیٰ. . .) -72-2/495؛3/436،437؛9/528

(ولولا أنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إلَیهِم شَیئاً قَلیلاً) -74-9/374

(إلَیْهِمْ شَیئاً قَلیلاً) -74-9/375

(وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسَی أنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ. . .) -79-5/585،586؛6/334

(وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ. . .) -80-3/535؛8/414

(وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کانَ زَهُوقاً) -81-1/562؛8/414،415،417

(وَنُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا. . .) -82-9/335

(قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ علیٰ شَاکِلَتِهِ) -84-2/379

(وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أمْرِ رَبِّی وَما. . .) -85-4/538

(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَالجِنُّ عَلَی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هٰذا. . .) -88-7/75،77

(وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَیٰ. . .) -89-10/326

(مَنْ یَهْدِ اللّٰهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیاءَ. . .) -97،2/360

(أوَلَمْ یَرَوْا أنَّ اللّٰهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأرْضَ قادِرٌ. . .) -99-8/227

(إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَیٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ. . .) -107-3/332؛8/78

(قُلْ آمِنُوا بِهِ أوْ لا تُؤْمِنُوا إنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ. . .) -107-8/78؛9/365

(وَیَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً) -108-3/332؛8/78؛9/365

(وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً) -109-2/6؛3/332؛8/78؛9/365

(وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی. . .) -11-1-3/228

الکهف

(إِنّا جَعَلْنَا ما عَلَیٰ الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً) -7-2/42؛10/425

ص :73

(أمْ حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ والرَّقیمِ کانوا مِن آیاتِنا عَجَباً) -9-7/66

(إنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدَیً) -13-9/44

(وَإذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَما یَعْبُدُونَ إلَّااللّٰهَ فَأْوُوا إلَی الْکَهْفِ. . .) -16-7/374

(سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ. . .) -22-10/504

(وَلا تَقُوْلَنَّ لِشَیْءٍ إنِّی فاعِلٌ ذٰلِکَ غَدَاً) -23-6/100

(إلّا أنْ یَشاءَ اللّٰهُ واذْکُرْ رَبَّکَ إذا نَسِیْتَ. . .) -24-6/100،101

(وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِیِّ. . .) -28-9/195،204،205

(وإن یَستغیثوا یُغاثوا بماءٍ. . .) -29-2/367

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ إِنّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ. . .) -30-1/36

(ما شاءَ اللّٰهُ لا قُوَّةَ إلّاباللّٰهِ) -39-9/243

(إنْ تَرَنِ أنا أقلَّ مِنکَ مالاً وَوَلَداً) -39-9/243

(فعَسَیٰ رَبِّی أنْ یُؤْتِیَنِ خَیراً مِن جَنَّتِکَ) -40-9/243

(وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ. . .) -45-4/94،126

(الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ. . .) -46-2/144؛4/96؛6/336؛11/146

(وَوُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ. . .) -49-8/276

(یَقولونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهٰذا الکِتابِ لا یُغادِرُ. . .) -49-8/283،285

(وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هٰذا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ. . .) -54-10/326

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ ما. . .) -57-6/545

(وَإِذْ قَالَ مُوسَیٰ لِفَتَاهُ لَاأَبْرَحُ حَتَّیٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ. . .) -60-11/232،422

(فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا. . .) -62-5/308

(فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَعَلَّمْناهُ. . .) -65-8/118؛11/232،429

ص :74

(قالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً) -66-3/352؛8/60

(قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبراً) -67-3/352؛8/60

(وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلَیٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا) -68-3/352

(إنْ سَألْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنی قَد بَلَغْتَ. . .) -76-8/60؛11/422

(أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَٰکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ. . .) -79-8/438

(فأرَدْنا أنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنهُ زَکاةً. . .) -81-11/424

(وَأمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ. . .) -82-8/171؛11/422

(وکانَ تَحتَهُ کَنْزٌ لَهُما وکانَ أبوهُما صالِحاً) -82-4/101،439؛8/171؛13/585

(فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا) -82-2/32

(وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً) -83-11/348،351

(إِنّا مَکَّنّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً) -84-5/180؛11/348،352

(فَأَتْبَعَ سَبَباً) -85-5/180

(حَتَّی إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ. . .) -86-5/180؛7/123

(قُلْنا یا ذاالقَرْنَینِ إمّا أنْ تُعَذِّبَ وإمّا أنْ تَتَّخِذَ فیهِم. . .) -86-11/351،352

(قالَ أمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إلَی رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ. . .) -87-5/180؛7/123؛11/352

(وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الحُسْنَیٰ وَسَنَقُولُ. . .) -88،5/180؛11/352

(ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبَاً) -89-5/180

(حَتَّیٰ إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ. . .) -90-5/180

(لَم نَجْعَلْ لَهُم مِن دُونِها سِتْراً) -90-3/451

(کَذٰلِکَ وَقَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً) -91-3/451؛5/180

(ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبَاً) -92-5/180

ص :75

(حَتَّیٰ إِذا بَلَغَ بَینَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن. . .) -93-5/180

(قالُوا یا ذا القَرنَینِ) -94-11/351

(أجْعَلْ بَیْنَکُمْ وبَیْنَهُمْ رَدْماً) -95-13/439،440

(فمَا اسْطاعُوا أنْ یَظْهَرُوهُ و ما اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً) -97-13/439،440

(هٰذا رَحمَةٌ مِن رَبِّی فإذا جاءَ وَعْدُ ربِّی جَعَلَهُ دَکّاءَ. . .) -98-11/351؛13/441

(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً) -103-3/307،328،330؛4/529؛8/360

(الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ. . .) -104-3/307،328؛4/529؛8/360

(أُولٰئکَ الّذِینَ کَفَروا بِآیاتِ رَبِّهِم ولِقائهِ فَحَبِطَتْ. . .) -105-13/139،145

(فلا نُقِیمُ لَهُم یَومَ القِیامَةِ وَزْناً) -105-4/330

(فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا یُشْرِکْ. . .) -110-4/331،332،33-3،337؛10/300،301

مریم

(قالَ رَبِّ إنِّی وَهَنَ العَظْمُ مِنِّی واشْتَعَلَ الرَّأسُ شَیْباً وَلَمْ. . .) -4-6/104

(وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرَاً. . .) -5-13/113

(هَبْ لِی مِن لَدُنْکَ وَلِیّاً) -5-13/482

(یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً) -6-13/113،114،482

(یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَیٰ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ. . .) -7-11/502

(وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبلُ وَلَمْ تَکُ شَیئاً) -9-8/262

(وَحَنَاناً مِنْ لَدُنَّا وَزَکَاةً وَکانَ تَقِیّاً) -9-11/502

(وَبَرّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیّاً) -10-11/502

(وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً) -11-11/502،504

ص :76

(وآتَیناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً) -12-5/53؛10/309

(فأرْسَلْنا إلَیها رُوحَنا فتمَثّلَ لَها بَشَراً سَوِیّاً) -17-11/43

(وکانَ أمراً مَقْضِیّاً) -21-9/440

(وَجَعَلَنِی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وأَوْصانِی بِالصَّلاةِ. . .) -31-1/544؛3/247؛6/275؛7/309؛

11/519؛13/160

(وَبَرّاً بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً) -32-13/160

(والسَّلامُ علَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ ویَوْمَ أمُوتُ ویَوْمَ اُبْعَثُ حَیّاً) -33-11/504

(وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ. . .) -39-3/110

(وَاذْکُرْ فِی الکِتابِ إبْراهِیمَ إنَّهُ کانَ صِدِّیْقاً نَبِیَّاً) -41-6/187

(وَأعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُوْنَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ وَأدْعُو رَبِّی عَسَیٰ ألَّا. . .) -48-7/374

(فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ وَهَبْنا لَهُ إسْحاقَ. . .) -49-7/374

(وَوَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَجَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیّاً) -50-6/182

(واذکُرْ فی الکِتابِ مُوسیٰ إنّهُ کانَ مُخْلَصاً وکانَ. . .) -51-11/408

(ونادَیْناهُ مِن جانِبِ الطُّورِ الأیمَنِ وقَرَّبْناهُ نَجِیّاً) -52-11/408

(وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ. . .) -54-2/47؛11/434،435

(وَکانَ یَأمُرُ أهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَکانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیّاً) -55-6/272؛7/395؛11/434

(واذْکُرْ فِی الکِتابِ إدْرِیسَ إنَّهُ کانَ صِدِّیْقاً نَبِیَّاً) -56-6/187؛11/272،273

(وَرَفَعْنَاهُ مَکَاناً عَلِیَّاً) -57-11/272،273

(أُولَٰئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّٰهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ. . .) -58-9/365

(إِذَا تُتْلَیٰ عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمانِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُکِیّاً) -58-2/6

(فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوٰةَ وَ اتَّبَعُواْ. . .) -59-2/11-1؛6/319

ص :77

(تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیّاً) -63-2/271

(وَیَقُولُ الْإنْسانُ ءَإذَا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیَّاً) -66-8/216

(أوَلا یَذْکُرُ الْإنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ یَکُ شَیْئاً) -67-8/216

(وَإِنْ مِنْکُمْ إِلّا وَارِدُهَا کانَ عَلَیٰ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً) -71-2/370

(ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیّاً) -72-2/370

(قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمدُدْ لَهُ الرَّحْمٰنُ مَدَّاً حَتَّی إذَا. . .) -75-6/434

(وَیَزِیدُ اللّٰهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدیً وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ. . .) -76-2/144

(إنّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدّاً) -84-11/50

(یَومَ نَحشُرُ المُتَّقینَ إلَی الرَّحْمٰنِ وَفْداً) -85-8/273،274،275

(لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إلّامَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمٰنِ عَهْداً) -87-5/583،584؛13/205

(إنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ. . .) -96-6/76

(فَإِنَّمَا یَسَّرْناهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنذِرَ بِهِ. . .) -97-3/344

طه

(وَإنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأخْفَیٰ) -7-7/251،252

(إخْلَعْ نَعلَیْکَ) -12-2/425

(إنَّنِی أنَا اللّٰهُ لَآإلَٰهَ إلَّآأنَا فَاعْبُدْنِی وأَقِمِ الصّلاةَ لِذِکْرِی) -14-4/226

(إِنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ أَکادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزیٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَیٰ) -15-2/194

(اذْهَبْ إِلَیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی) -24-6/476

(رَبِّ اشرحْ لی صَدری) -25-1/297

(یَسِّرْ لی أمری. . .) -26-1/297

ص :78

(وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی) -27-3/344

(یَفْقَهُوا قَوْلِی) -28-3/344

(واجْعَلْ لی وَزیراً مِن أهْلی) -29-1/297؛11/415؛13/130

(هارونَ أخِی) -30-11/415؛13/130

(أخی اشدُدْ بهِ أزْری. . .) -31-1/297؛11/415؛13/130،131

(وأشْرِکْهُ فی أمْری) -32-11/415؛13/130،131

(کَیْ نُسبِّحَکَ کَثیراً) -33-4/220؛11/415

(ونَذکُرَک کثیراً) -34-4/220؛11/415

(إنّکَ کُنتَ بِنا بَصیراً) -35-11/415

(وفَتَنّاکَ فُتُوناً) -40-9/30؛10/426

(اذْهَبَا إِلیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَیٰ) -43-2/26

(فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ. . .) -44-2/26

(فَأْتِیاهُ فَقُوْلا إنّا رَسُوْلا رَبِّکَ فَأرْسِلْ مَعَنا بَنِی إسْرائِیلَ. . . . . .) -47-7/123

(قالَ رَبُّنَا الَّذِی أعْطیٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَیٰ) -50-3/448،449؛10/381،416،417

(ولا یُفْلِحُ السّاحِرُ حَیثُ أَتیٰ) -69-5/241

(فَاقْضِ ما أنتَ قاضٍ) -72-9/439

(إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ فِیهَا وَلا یَحْیَیٰ) -74-2/200،377؛8/276

(وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولٰئِکَ لَهُمُ) -75-2/285؛8/140

(وأضَلَّ فِرعَونُ قَومَهُ وما هَدیٰ) -79-6/442

(وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدیٰ) -82-2/129

(وَما أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یا مُوسَی) -83-7/83؛10/292

ص :79

(قالَ هُمْ أُولاءِ عَلی أَثَرِی وَعَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَی) -84-7/83؛10/292

(وأضَلَّهُمُ السّامِرِیُّ) -85-6/442

(یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً) -102-8/276

(وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبالُ فَقُلْ یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفَاً) -105-8/252

(فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً) -106-8/252

(لا تَرَیٰ فِیها عِوَجاً وَلا أَمْتاً) -107-8/252

(یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الأَصْواتُ. . .) -108-8/270

(یَوْمَئذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إلّامَنْ أذِنَ لَهُ الرَّحمٰنُ وَرَضِیَ لَهُ. . .) -109-5/583

(ولا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً) -110-10/300

(فَتَعَالَی اللّٰهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ. . .) -114-11/6

(وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلَیٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) -115-7/382؛8/200

(وَمَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَنَحْشُرُهُ. . .) -123-4/247

(وَمَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَنَحْشُرُهُ) -124-2/198

(رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمیٰ وَ قَدْ کُنتُ بَصیراً) -125-4/248؛9/363

(قالَ کَذٰلِکَ أتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَکَذٰلِکَ الْیَوْمَ تُنْسیٰ) -126-4/248

(وَکَذٰلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ و. . .) -127-2/198

(وَأْمُرْ أهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْها لَانَسْألُکَ رِزْقاً. . .) -132-3/295؛7/395،396؛13/431

(والعاقِبَةُ للتَّقْویٰ) -132-10/429؛13/434

الأنبیاء

(اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَهُمْ فی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ) -1-8/238

ص :80

(وَمَا أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلَّا رِجالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ. . .) -7-5/152؛10/202

(وما جَعَلْناهُم جَسَداً لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ) -8-9/172

(ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَکْنَا. . .) -9-13/26

(وما خَلَقْنا السَّماءَ والأَرضَ وما بَیْنَهُما لاعِبِینَ) -16-9/448

(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَیٰ الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ. . .) -18-1/562؛3/147،148

(ومَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکبِرونَ عَن عِبادَتِهِ ولا یَسْتَحْسِرونَ) -19-11/48

(یُسَبِّحُونَ اللَّیلَ والنَّهارَ لا یفْترُونَ) -20-11/48،51

(لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إلَّااللّٰهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللّٰهِ رَبِّ. . .) -22-7/211،212؛10/372

(وَما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إلَّانُوحِی إلَیْهِ أنَّهُ لا إلٰهَ. . .) -25-7/207

(وقالوا اتَّخَذَ الرَّحْمٰنُ ولَداً سُبْحانَهُ) -26-11/529

(بَلْ عِبادٌ مُکْرَمونَ) -26-11/45

(لا یَسْبِقونَهُ بِالقَولِ وَهُمْ بأمْرِهِ یَعْمَلونَ) -27-11/40،45

(یَعْلَمُ ما بَینَ أیْدِیْهِم وَما خَلْفَهُمْ وَلا یَشفَعُونَ إلّالِمَنِ. . .) -28-5/583،585

(أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ کانَتا. . .) -30-3/266،405،406،458

(وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ آیَاتِها مُعْرِضُونَ) -32-3/463

(کلُّ نَفْسٍ ذائقَةُ المَوتِ ونَبْلوکُمْ بِالشّرِّ والخَیرِ. . .) -35-2/40،41؛9/168؛10/425؛11/87

(خُلِقَ الإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیاتِی فَلا. . .) -37-7/80

(قُلْ إنَّما أُنذِرُکُمْ بِالوَحیِ وَلا یَسمَعُ الصُّمُ الدُّعاءَ إذا. . .) -45-5/399

(وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ. . .) -47-13/138،143،144،146

(وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَیٰ وهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاءً وَذِکْراً. . .) -48-11/404

ص :81

(قَالُوا سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْراهِیمُ) -60-5/461

(قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ) -63-10/80،81،82

(وَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ) -70-3/329

(ولُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وعِلْماً ونَجَّیْناهُ مِن. . .) -74-11/335

(وأدْخَلْناهُ فی رَحْمَتِنا إنّهُ مِنَ الصّالِحینَ) -75-11/335

(فَفَهَّمْناهَا سُلَیمانَ وَکُلّاً آتَیْنَا حُکْماً وَعِلْماً وَسَخَّرْناَ مَعَ. . .) -79-5/195؛11/480

(وَعَلَّمناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ. . .) -80-5/344؛6/362

(وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَیٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ. . .) -83-11/380

(فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أََهْلَهُ. . .) -84،11/380

(وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ) -85-11/272،273،44-4

(وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ) -86-11/272،273

(وذا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أنْ لَنْ نَقْدِرَ علَیهِ فَنادیٰ. . .) -87-11/546،553

(لا إلهَ إلّاأنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ) -87-9/243؛11/548

(فاسْتَجَبْنا لَهُ ونَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ وکَذلکَ نُنْجِی المُؤْمِنینَ) -88-9/243؛11/546

(وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَیٰ رَبَّهُ رَبِّ لَاتَذَرْنِی فَرْداً وَأَنْتَ خَیْرُ. . .) -89-11/496

(فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَوَهَبْنا لَهُ یَحْیَیٰ وَأَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ. . .) -90-3/33-3،334؛11/496

(إنَّهُم کانُوا یُسارِعُونَ فی الخَیْراتِ ویَدْعُونَنا رَغَباً. . .) -90-3/531؛11/505

(إِنَّ هٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ) -92-3/387

(وحَرامٌ عَلیٰ قَریةٍ أهْلَکْناها أَ نَّهُم لایَرجِعُونَ) -95-4/370،371

(حَتَّیٰ إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ. . .) -96-8/244

(وَاقْتَرَبَ الوَعْدُ الحَقُّ فَإذا هِیَ شاخِصَةٌ أبْصارُ الَّذِینَ. . .) -97-8/238،244

ص :82

(لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأَکْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ هَذَا یَوْمُکُمُ. . .) -103-8/273

(یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَأْنا أَوَّلَ. . .) -104-8/259،260،262،271

(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها. . .) -105-10/429؛11/460؛13/434

الحجّ

(یا أَیُّها النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ) -1-8/251

(یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ. . .) -2-8/251

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللّٰهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ. . .) -3-2/180؛5/544

(کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَیٰ عَذابِ. . .) -4-5/544

(یا أَیُّها الناسُ إنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ. . .) -5-8/215،219

(ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ) -5-2/32

(ذٰلِکَ بِأنَّ اللّٰهَ هُوَ الحَقُّ وأ نَّهُ یُحْیی المَوتیٰ. . .) -6-8/216،217،218،220،221

(وأ نَّهُ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ) -6-8/217،220

(وَأنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَأنَّ اللّٰهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ) -7-8/215،218،221،235

(وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللّٰهَ عَلَیٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ. . .) -11-3/326

(مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللّٰهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ. . .) -15-13/467

(هٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ. . .) -19-2/264؛3/338

(یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ) -20-2/364

(وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ) -21-2/364

(کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا. . .) -22-3/71

(ذٰلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّٰهِ فَإنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ) -23-7/443،445

ص :83

(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّٰهِ وَالمَسْجِدِ. . .) -25-6/540

(ومَن یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ) -25-6/540

(وَأذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَیٰ کُلِّ ضَامِرٍ. . .) -27-2/484

(لِیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُم) -28-2/491؛4/125

(ِیَقْضُوا تَفَثَهُمْ) -29-2/493

(ذٰلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللّٰهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ. . .) -30-7/443،445

(فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) -30-8/536،537؛10/58

(حُنَفَاءَ لِلّٰهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللّٰهِ فَکَأَنَّما خَرَّ. . .) -31-3/426،427؛4/190؛5/520؛10/58،

364

(لَن یَنالَ اللّٰهَ لُحُومُها ولا دِماؤها ولکِن) -37-9/448

(إِنَّ اللّٰهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللّٰهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ) -38-2/431

(وَأَصْحَابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسَیٰ فَأَمْلَیْتُ لِلْکَافِرینَ ثُمَّ. . .) -44-11/70

(فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَیٰ. . .) -45،11/70

(وبِئْرٍ مُعَطّلَةٍ وقَصْرٍ مَشیدٍ) -45-10/339

(أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا. . .) -46-1/558؛7/517؛9/527؛11/70

(فإنَّها لا تَعمَی الأَبصارُ ولکنْ تَعمَی القُلوبُ. . .) -46-9/528

(وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَنْ یُخْلِفَ اللّٰهُ وَعْدَهُ وإِنَّ یَوْماً. . .) -47-11/70

(وَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا. . .) -48-11/70

(لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ. . .) -53-6/534

(وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ. . .) -54-2/348؛8/14

(ذَلِکَ وَمَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ. . .) -60-10/162

ص :84

(یَا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ. . .) -77-5/208؛9/107

(وَجَاهِدُوا فِی اللّٰهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَباکُم وماجَعَلَ. . .) -78-1/175؛2/339؛4/192،193؛13/516؛ 13/422

(مِلّةَ أبیکُمْ إبراهِیمَ هُوَ سَمّاکُمُ المُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ) -78-9/559؛11/323

(وَاعْتَصِمُوا بِاللّٰهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَیٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ) -78-13/466

المؤمنون

(قَدْ أفْلَحَ المُؤْمِنُونَ) -1-6/288؛9/238

(الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) -2-6/288،289؛9/238

(وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) -3-9/238؛10/282،285

(فمَنِ ابْتَغیٰ وَراءَ ذٰلکَ فأُولٰئکَ هُمُ العادُونَ) -7-11/76

(وَالَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ) -8-1/472

(والذینَ هُم علیٰ صَلَواتِهِم یُحافِظُونَ) -9-6/314

(أُولئکَ هُمُ الوارِثونُ) -10-2/381؛6/314

(الّذینَ یَرِثونَ الفِرْدَوسَ) -11-2/381

(ثُمَّ خَلَقْنا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنا. . .) -14-7/259

(تَبارَکَ اللّٰهُ أحسَنُ الخالِقینَ) -14-7/260

(وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبَارَکاً وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ) -29-1/544

(إنّ فی ذلک لآیاتٍ وإن کُنّا لَمُبتَلینَ) -30-2/40

(فَبُعْداً لِلقَومِ الظّالِمینَ) -41-10/525

(یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إِنِّی. . .) -51-3/210؛11/240،241

ص :85

(وَإِنَّ هٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ) -52-3/388

(کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ) -53-3/50

(أیَحْسَبُونَ أنَّما نُمِدُّهُم بهِ مِن مالٍ وبَنِینَ) -55-6/426؛8/516؛11/72

(نُسارِعُ لَهُم فی الخَیراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ) -56-6/426؛8/516؛11/72

(أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُم ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الأوَّلِینَ) -68-9/357

(أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ. . .) -70-3/149

(ما اتَّخَذَ اللّٰهُ مِنْ وَلَدٍ وَما کانَ مَعَهُ مِنْ إلٰهٍ إذاً لَذَهَبَ کُلُّ إلٰهٍ. . .) -91-7/211،217،218

(لَعَلاٰ بَعْضُهُمْ عَلیٰ بَعْضٍ) -91-7/217،218

(وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ) -97-5/541؛8/316؛13/152

(وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ) -98-5/541؛8/316؛13/152

(حَتّیٰ إذا جاءَ أحَدَهُمُ المَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ) -99-5/18؛6/319؛7/132

(لَعَلِّی أعْمَلُ صالِحَاً فِیما تَرَکْتُ کَلَّا إنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها. . .) -100-5/18؛7/132

(وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ) -100-1/538

(فمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فأُولٰئکَ هُمُ المُفْلِحونَ) -102-13/140

(ومَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فاُولٰئکَ الّذِینَ خَسِروا أنفُسَهُم. . .) -103-13/140

(قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَینا شِقوَتُنا وَکُنَّا قَوْماً ضالِّیْنَ) -106-5/600،605؛6/435

(اخسَؤُوا فیها ولا تُکَلِّمونِ) -108-3/503

(فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیّاً حَتَّیٰ أَنسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنتُمْ مِنْهُمْ. . .) -110-5/248

(إِنّی جَزَیْتُهُمُ الیَوْمَ بِما صَبَرُوا) -11-1-5/249

(أفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرْجَعُونَ) -115-8/208،209؛9/448؛10/427

(فَتَعالَی اللّٰهُ المَلِکُ الحَقُّ لا إلٰهَ إلّاهُوَ رَبُّ العَرشِ الکَریمِ) -116-8/210؛11/6

ص :86

(وَمَنْ یَدْعُ مَعَ اللّٰهِ إِلٰهاً آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ. . .) -117-1/551؛7/209؛9/240؛10/143

النور

(الزّانِیَةُ والزَّانِی فاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ. . .) -2-1/421؛5/45؛13/516

(ولا تَأْخُذْکُم بِهِما رَأفَةٌ فی دِینِ اللّٰهِ) -2-2/537

(والَّذِینَ یَرْمُونَ المُحْصَناتِ ثُمَّ لَم یأتُوا بِأرْبَعَةِ شُهَداءَ. . .) -4-6/51؛9/320

(إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنکُمْ لَاتَحْسَبُوهُ شَرّاً. . .) -11-9/320

(إذ تَلَقَّوْنَهُ بألْسِنَتِکُمْ وَتَقولُونَ بأفْواهِکُم ما. . .) -15-9/48،107

(إنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا. . .) -19-8/579

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ) -21-1/161،447؛5/545

(وَلَوْلا فَضْلُ اللّٰهِ عَلَیْکُم وَرَحْمَتُهُ ما زَکیٰ. . .) -21-8/147

(وَلا یَأْتَلِ أُوْلُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَالسَّعَةِ أنْ یُؤْتُوا أُوْلِی. . .) -22-7/471

(إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ. . .) -23-10/279

(لُعِنُوا فی الدنیا والآخِرَةِ ولهم عذابٌ عظیمٌ) -23-4/280

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّیٰ. . .) -27-2/208؛5/388

(وَتُوبُوا إِلَیٰ اللّٰهِ جَمِیعاً أیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) -31-2/123؛9/238

(وَأنْکِحُوا الْأَیامَی مِنْکُمْ والصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَإمائکُمْ. . .) -32-5/80؛5/83

(إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّٰهُ مِن فَضْلِهِ. . .) -32-5/85،90

(وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّیٰ یُغْنِیَهُمُ اللّٰهُ. . .) -33-7/448

(وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللّٰهِ الَّذِی آتَاکُمْ) -33-11/180

(وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا. . .) -34-10/326؛13/259

ص :87

(اللّٰهُ نُورُ السَّماواتِ والأرضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوٰةٍ فِیهَا. . .) -35،10/340،350

(المِصباحُ فی زُجاجَةٍ) -35-10/339

(وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَٰلَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِ ّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) -35-10/350

(فِی بُیُوتٍ أذِنَ اللّٰهُ أنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فیها اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ. . .) -36-4/250،251،252

(رِجالٌ لَاتُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّٰهِ وَإِقامِ الصَّلَاةِ. . .) -37-2/106،107؛4/242

(وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ. . .) -39-10/138،351،353،354،355

(حتّیٰ إذا جاءَهُ لَم یَجِدْهُ شَیئاً ووَجَدَ اللّٰهَ عِندَهُ فَوفّاهُ. . .) -39-10/356

(أوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ مَوْجٌ. . .) -40-10/359،360

(ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوقَ بَعْضٍ إذا أخْرَجَ یَدَهُ لَم یَکَدْ یَراها) -40-10/360

(وَللّٰهِ ِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَی اللّٰهِ الْمَصِیرُ) -42-11/6

(أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّٰهَ یُزْجِی سَحَاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ. . .) -43-3/460

(یُقَلِّبُ اللّٰهُ الَّلیْلَ وَالنَّهارَ إنَّ فِی ذٰلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأبْصارِ) -44-7/37

(وَاللّٰهُ خَلَقَ کُلَّ دَآبَّةٍ مِنْ مَآءٍ فَمِنْهُم مَنْ یَمْشِی عَلَیٰ بَطْنِهِ. . .) -45-3/402؛8/224

(وَأَقِیمُوا الصَّلٰاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ. . .) -56-4/391

(وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ. . .) -59-2/32

(وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاتی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ. . .) -60-7/448

(فَإذَا دَخَلْتُم بُیُوتَاً فَسَلِّمُوا عَلَیٰ أنْفُسِکُم تَحِیَّةً مِن عِندِ اللّٰهِ. . .) -61-5/383

الفرقان

(الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُن. . .) -2-3/448

ص :88

(انظُرْ کَیفَ ضَرَبوا لَکَ الأمْثالَ فَضَّلُوا فَلا یَستَطیعونَ سَبیلاً) -9-10/352

(وإذا اُلْقُوا مِنها مَکاناً ضَیِّقاً) -13-2/362

(وَما أرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إلَّاإنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ. . .) -20-9/37

(وَقَدِمْنَا إِلَیٰ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَبَاءً مَنْثُوراً) -23-2/476،477؛3/42؛10/354

(وَیَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ. . .) -27-3/110

(وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَیٰ الْکِتٰابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِیرَاً) -35-13/130

(وَعَاداً وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُوناً بَیْنَ ذٰلِکَ) -38-11/486

(أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلَاً) -43-13/60

(أمْ تَحْسَبُ أنَّ أکْثَرَهُمْ یَسْمَعونَ أوْ یَعْقِلونَ إنْ هُمْ إلّا. . .) -44-13/301

(إن هُمْ إلّاکَالأنْعامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ سَبیلاً) -44-3/371

(فَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَاداً کَبِیراً) -52-2/328

(وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَکانَ. . .) -54-3/438

(وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لَایَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَیٰ بِهِ. . .) -58-13/448

(وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَإِذا. . .) -63-4/492؛10/21،540؛13/352

(والَّذِینَ إذا أنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَم یَقْتُرُوا وَکانَ بَینَ. . .) -67-5/284؛

(والّذینَ لا یَدعونَ مَعَ اللّٰهِ إِلهاً آخَرَ) -68-4/269؛

(إِلّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولٰئِکَ یُبَدِّلُ اللّٰهُ. . .) -70-2/137،138

(والذینَ لایَشْهَدُونَ الزُّورَ وإذا مَرُّوا بِاللَّغوِ مَرُّوا کِراماً) -72-8/537

(وَالَّذِینَ لَایَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً) -72-10/94،282

(وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ. . .) -74-13/430،481

(قُل ما یَعْبَأُ بِکُم رَبِّی لَولا دُعاؤُکُم فَقَد کَذَّبتُم فَسَوفَ یَکونُ. . .) -77-4/14،16

ص :89

الشعراء

(أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَیٰ الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ) -7-3/44-4،460

(إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً وَما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ) -8-3/44-4،460

(واجعَلْ لِی لِسانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ) -84-6/76،182

(وَلَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ) -87-9/511

(یَوْمَ لَایَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ) -88-9/511،513

(إِلَّا مَنْ أَتَی اللّٰهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ) -89-9/511،512،513

(فَکُبْکِبُوا فِیها هُمْ وَالغاوُونَ) -94-5/561؛8/94

(وَجُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ) -95-5/561

(وَما أضَلَّنا إلّاالمُجرِمُونَ) -99-5/587؛6/439

(فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ) -100-5/587،594،597؛6/190

(وَلا صَدِیقٍ حَمِیْمٍ) -101-5/587،594،597؛6/190

(إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ) -107-11/238

(قالوا أنُؤمِنُ لَکَ واتَّبَعَکَ الأرْذَلُونَ) -11-1-11/17

(قالَ وَما عِلْمی بِما کانُوا یَعمَلُونَ) -112-11/17

(إنْ حِسابُهُم إلّاعلیٰ رَبِّی لَو تَشْعُرونَ) -113-11/17

(فافْتَحْ بَیْنی وبَیْنَهُم فَتْحاً ونَجِّنی وَمن مَعی. . .) -118-11/290

(المَشْحونِ. . .) -119-11/546

(بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ) -128-11/18

(وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ) -129-2/112؛11/18

(وَ إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ) -130-2/112؛11/18

ص :90

(فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ) -131-2/112

(فاتَّقوا اللّٰهَ وأطیعونِ) -150-11/18

(وَلا تُطِیعُوا أمْرَ الْمُسْرِفِینَ) -151-9/133؛11/18

(الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ) -152-9/133؛11/18

(فعَقَرُوها فأصْبَحُوا نادِمینَ) -157-11/304

(لَئن لَم تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ المُخْرَجینَ) -167-11/331

(إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالِینَ) -168-7/338

(فأخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ) -189-11/395

(نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمینُ) -193-7/138

(عَلی قَلبِکَ لِتَکونَ مِنَ المُنذرینَ) -194-7/138

(بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ) -195-7/138

(وَلَوْ نَزَّلْناهُ عَلَیٰ بَعْضِ الأعْجَمِینَ) -198-9/81،84

(فَقَرَأهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ) -199-9/81

(أَفَرَءَیْتَ إِن مَّتَّعْنَٰهُمْ سِنِینَ) -205-2/112

(ثُمَّ جَاءَهُم مَّا کَانُواْ یُوعَدُونَ) -206-2/113

(مَا أَغْنَیٰ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یُمَتَّعُونَ) -207-2/113

(وأنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأقْرَبینَ) -214-11/204

(وَتَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ) -217-13/448

(الّذی یَراکَ حِینَ تَقُومُ) -218-11/237

(وتَقَلُّبکَ فی السّاجِدینَ) -219-11/237

(هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَیٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ) -221-5/557

ص :91

(تَنَزَّلُ عَلَیٰ کُلِّ أَفّاکٍ أَثِیمٍ) -22-2-5/557

(والشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ) -224-5/566،567؛9/417

(ألَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ) -225-5/566

(وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ) -226-5/566

(إِلّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَذَکَرُوا. . .) -227-5/566،567

(وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا) -227-5/567

(وسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ) -227-5/567

النمل

(إنَّ الَّذِینَ لَایُؤْمِنُونَ بالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أعْمالَهُمْ فَهُمْ. . .) -4-3/329؛5/141

(أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ. . .) -5-3/329

(إِلّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ) -11-3/114

(وجَحَدوا بِها واسْتَیْقَنَتْها أنْفُسُهُم ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانْظُرْ. . .) -14-1/430؛3/468؛10/149؛13/424

(وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا. . .) -16-11/474،478،480؛13/113،114

(فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَقالَ رَبِّ أوْزِعْنِی أنْ أشْکُرَ. . .) -19-6/406؛11/482

(وَجَدْتُهَا وَقَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللّٰهِ وَزَیَّنَ. . .) -24-3/466

(أَلّا یَسْجُدُوا للّٰهِ ِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّمَاوَاتِ. . .) -25-3/466

(رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ) -26-3/413

(إنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَإنَّهُ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیْمِ) -30-5/410؛10/46

(أَنْ لا تَعْلُوا عَلَیَّ وأْتُونِی مُسْلِمِینَ) -31-10/46

(قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أفْسَدُوها وَجَعَلُوا. . .) -34-9/131؛11/25

ص :92

(وَإِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ. . .) -35-13/6

(قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ. . .) -39-2/304

(قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِنَ الکِتابِ أنا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أنْ. . .) -40-5/411

(هذا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأشْکُرُ أم أکْفُرُ. . .) -40-10/149

(وَمَنْ شَکَرَ فَإنَّما یَشکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإنَّ رَبِّی غَنِیٌّ. . .) -40-6/8؛10/89

(قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ لَولَا. . .) -46-4/391

(ومَکَروا مَکْراً ومَکَرْنا مَکْراً وهُمْ لا یَشْعُرونَ) -50-3/533؛10/550،553

(فانْظُرْ کیفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِم أنّا دَمَّرْناهُمْ وقَومَهُمْ. . .) -51-10/548،553

(فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خاوِیَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ. . .) -52-6/538

(قالوا أخْرِجوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُم إنّهُمْ. . .) -56-11/331

(أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً. . .) -60-5/480

(أَمَّن یُجِیبُ المُضْطَرَّ إذا دَعٰاهُ وَ یَکشِفُ السّوء. . .) -62-4/22؛5/226؛11/247

(أَمَّنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ. . .) -64-1/551

(إنَّکَ لا تُسْمِعُ المَوْتیٰ وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إذا وَلَّوا. . .) -80-5/400

(وَإِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دابَّةً مِنَ الأَرْضِ. . .) -82-8/244

(وَیَومَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً) -83-4/371

(أَلَمْ یَرَوْا أَ نّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً. . .) -86-3/452

(مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ. . .) -89-3/115؛7/18

(وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ سَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَما رَبُّکَ. . .) -93-3/228

القصص

(إنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأرْضِ وَجَعَلَ أهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ. . .) -4-9/129

ص :93

(وَنُرِیدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأرْضِ. . .) -5-6/428؛11/60

(وَلَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَویٰ آتَیْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً وکَذٰلِکَ. . .) -14-2/32،195؛5/461

(فَوَجَدَ فِیْها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هٰذا مِنْ شِیْعَتِهِ وَهٰذا مِنْ عَدُوِّهِ) -15-6/108

(قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیراً لِلْمُجْرِمِینَ) -17-6/554

(رَبِّ إنّی لِما أنْزَلْتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ) -24-9/173،206؛11/406

(فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَیٰ اسْتِحْیَاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی. . .) -25-3/278

(قالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ. . .) -26-1/42

(أیّما الأَجَلَینِ قَضَیتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ) -28-9/440

(فلَمّا قَضیٰ مُوسَی الأَجَلَ) -29-9/440

(فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّکَ إِلیٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا. . .) -32-1/550

(وأخِی هارُونُ هُوَ أفصَحُ مِنّی لِسانا فأرسِلْهُ. . .) -34-13/132

(ما عَلِمْتُ لَکُم مِن إلٰهٍ غَیری) -38-11/71

(وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَیٰ النّارِ) -41-1/269

(وما کُنتَ بِجانِبِ الغَرْبیِّ إذ قَضَیْنا إلیٰ مَوسَی الأَمرَ) -44-9/439

(فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ. . .) -50-11/200

(وَلَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ) -51-1/239

(أُولٰئِکَ یُؤْتَونَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَیَدْرَؤُونَ. . .) -54-1/39

(وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقالُوا لَنا أَعْمالُنا وَلَکُمْ. . .) -55-10/206

(إنّکَ لا تَهْدِی مَن أحْبَبْتَ ولکنَّ اللّٰهَ یَهدِی. . .) -56-11/22-2

(وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَیٰ حَتَّیٰ یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولَاً. . .) -59-13/26

(وَما اُوتِیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَزینَتُها وَمَا. . .) -60-4/134

ص :94

(فَأمّا مَن تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحَاً فَعَسَیٰ أنْ یَکُونَ مِنَ. . .) -67-8/140

(لَهُ الحَمْدُ فی الاُولیٰ والآخِرَةِ ولَهُ الحُکْمُ) -70-11/61

(قُلْ أرَأیتُمْ إنْ جَعَلَ اللّٰهُ عَلَیْکُمُ اللَّیلَ سَرْمَدَاً إلیٰ یَوْمِ) -71-3/452؛6/134

(قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللّٰهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلَیٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ. . .) -72-3/453

(وَنَزَعْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُوا. . .) -75-1/552

(إنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَیٰ فَبَغَیٰ عَلَیْهِمْ وَآتَیْناهُ مِنَ. . .) -76-9/129

(إذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إنَّ اللّٰهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ) -76-2/431؛9/76

(وَابْتَغِ فِیما آتاکَ اللّٰهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ. . .) -77-3/120؛8/512؛9/76،129

(وَلا تَبْغِ الفَسادَ فی الأَرْضِ إِنَّ اللّٰهَ لا یُحِبُّ المُفْسِدِینَ) -77-5/271

(ولا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا) -77

(وَأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکانَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ. . .) -82-4/425

(تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلّذینَ لا یُریدونَ عُلُوّاً. . .) -83-1/64،65،66؛3/295؛4/309؛8/68،

306؛13/431،524

(مَنْ جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا. . .) -84-2/195

(إِنَّ الَّذِی فَرَضَ علیک القرآنَ لَرادُّکَ إلیٰ مَعادٍ) -85-4/366

العنکبوت

(الم) -1-4/360؛9/28،30

(أحَسِبَ النّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقولوا آمَنّا وهُم لایُفْتَنونَ) -2-4/360؛9/24،28،30؛10/426

(وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّٰهُ الَّذِینَ صَدَقُوا. . .) -3-9/28؛10/420

(أمْ حَسِبَ الذَّیِنَ یَعْمَلُونَ السّیّئاتِ أن. . .) -4-10/420

ص :95

(مَنْ کانَ یَرْجُو لِقاءَ اللّٰهِ فإنَّ أجَلَ اللّٰهِ لَآتٍ) -5-10/300،428

(وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّما یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللّٰهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ) -6-2/328،342؛3/127

(وَوَصَّیْنَا الإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناً وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بی. . .) -8-13/158

(وتَخلُقونَ إفکاً) -17-7/261

(وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ اُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَیٰ الرَّسُولِ. . .) -18-2/25

(قُلْ سِیرُوا فِی الْأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللّٰهُ. . .) -20-8/221

(إنَّ اللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) -20-8/224

(وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّٰهِ وَلِقَائِهِ اُوْلَٰئِکَ یَئِسُوا مِن. . .) -23-9/577

(إنّی مُهاجِرٌ إلیٰ ربِّی) -26-11/330

(وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُبُوَّةَ. . .) -27-4/123

(وآتَیْناهُ أجرَهُ فی الدنیا وإِنَّهُ فی الآخِرَةِ. . .) -27-4/125

(أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فی. . .) -29-2/220؛9/131

(قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ) -30-9/131

(إنّا مُنْزِلونَ علیٰ أهْلِ هٰذِه القَرْیَةِ رِجْزاً مِن. . .) -34-13/300

(ولَقَد تَرَکْنا مِنْها آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلونَ) -35-13/301

(وَعادَاً وَثَمُودَ وَقَد تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ. . .) -38-5/141

(مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّٰهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ. . .) -41-10/363،364

(إنَّ أوْهَنَ البُیوتِ لَبَیْتُ العَنْکَبوتِ) -41-10/365

(وَتِلکَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ وَما یَعقِلُها إلّاالعالِمونَ) -43-7/510،518؛8/84؛10/326،366،

367؛13/301

(اتْلُ ما أُوحِیَ إلَیکَ مِنَ الکِتابِ وَأقِمِ الصَّلاةَ إنَّ الصَّلاةَ. . .) -45-6/277

ص :96

(وَلَذِکْرُ اللّٰهِ أکْبَرُ) -45-4/218،219،241

(وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الکِتَابِ إِلّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ. . .) -46-2/182

(وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ فَالَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ) -47-10/143

(وَما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ. . .) -48-3/364

(بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَما. . .) -49-3/468؛10/143

(یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ. . .) -54-2/382؛10/143

(وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ. . .) -58-13/453

(الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَیٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ) -59-13/454

(وَکَأَیِّنْ مِنْ دابَّةٍ لٰاتَحْمِلُ رِزْقَها اللّٰهُ یَرْزُقُها وَإِیّاکُمْ وَهُوَ. . .) -60-4/427

(وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ. . .) -63-1/465؛3/228؛13/302

(وَما هٰذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ. . .) -64-1/60؛4/92؛8/148

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّٰهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالحَقِّ لَمَّا. . .) -68-6/546

(وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللّٰهَ لَمَعَ. . .) -69-2/328،341؛3/125،126؛4/514؛

11/223؛13/43

الرّوم

(الم) -1-8/542

(غُلِبَتِ الرُّومُ) -2-8/542

(فِی أدْنَی الأرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ) -3-8/542

(فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلّٰهِ الْأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ. . .) -4-8/542

(بَنَصْرِ اللّٰهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) -5-8/542

ص :97

(وَعْدَ اللّٰهِ لا یُخْلِفُ اللّٰهُ وَعْدَهُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ) -6-8/542

(یَعْلَمُونَ ظاهِرًا مِّنَ الْحَیَوٰةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ. . .) -7-2/11-1

(أوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ. . .) -9-9/235

(ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الّذِینَ أساؤوا السُّوءیٰ أنْ کَذَّبُوا. . .) -10-1/433؛3/468

(وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ) -12-8/275

(وَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکائهِم شُفَعاءُ وَکانُوا بِشُرَکائهِمْ. . .) -13-5/589

(وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ) -14-8/276

(یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنْ الْحَیِّ وَیُحْیِی. . .) -19-3/442

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ) -20-3/438

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها. . .) -21-3/443؛5/80؛10/465

(وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ. . .) -22-3/450

(وَمِنْ آیَاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ. . .) -23-3/452

(ومِنْ آیاتِهِ یُریکُمُ البَرْقَ خَوْفاً وطَمَعاً ویُنَزِّلُ مِن. . . َ) -24-13/299

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا. . .) -25-3/453

(وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ. . .) -27-8/221،22-2

(هَلْ لَکُمْ مِن مامَلَکَتْ أیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ فِی ما رَزَقْناکُمْ. . .) -28-13/300

(بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ. . .) -29-13/56

(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللّٰهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ. . .) -30-2/162؛3/425؛4/190؛5/361؛

6/323؛11/266؛13/433

(لا تَبدِیلَ لِخَلْقِ اللّٰهِ) -30-4/190

(کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ) -32-3/50

ص :98

(وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ. . .) -33-3/428

(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ. . .) -41-2/49؛4/287؛9/122؛13/433

(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ القَیِّمِ مِن قَبْلِ أن یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ. . .) -43-4/189

(لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لا. . .) -45-2/431

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیِاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِیُذِیقَکُمْ مِنْ. . .) -46-3/460

(فَانْظُرْ إِلیٰ آثارِ رَحْمَتِ اللّٰهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها) -50-4/386؛8/225

(إنَّ ذٰلِکَ لَمُحْیی المَوتیٰ) -50-8/225

(اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً. . .) -54-5/460؛6/104

(وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَةٍ. . .) -55-8/276

(وَقالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتابِ اللّٰهِ. . .) -56-2/348

(کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّٰهُ عَلَی قُلُوبِ الَّذِینَ لَایَعْلَمُونَ) -59-9/525

(فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّٰهِ حَقٌّ وَلَایَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَایُوقِنُونَ) -60-1/207؛13/246

لقمان

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ. . .) -6-8/536،537؛10/304

(خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَأَلْقَیٰ فِی الْأَرْضِ. . .) -10-1/148؛3/412،456

(هٰذا خَلْقُ اللّٰهِ فَأَرُونِی ماذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ. . .) -11-6/534

(وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلّٰهِ وَمَنْ یَشْکُرْ. . .) -12-3/179،181؛6/9؛7/493،507؛

13/304

(وَإِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللّٰهِ إِنَّ. . .) -13-3/194؛5/520

(وَوَصَّیْنَا الإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَیٰ وَهْنٍ. . .) -14-4/468؛13/158

ص :99

(إنْ تَکُ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَرْدَلٍ. . .) -16. . . ،4/277

(یا بُنَیَّ أقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ. . .) -17-7/320

(وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً) -18-8/60؛10/21،542

(إنَّ اللّٰهَ لایُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ) -18-9/62

(وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إنَّ أنْکَرَ. . .) -19-6/384؛10/540؛13/352

(وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ. . .) -25-1/202؛2/508؛3/228،426؛ 13/302

(ما خَلْقُکُم وَلا بَعْثُکُم إلّاکَنَفسٍ واحِدَةٍ) -28-8/205

(یا أَیُّها الناسُ اتَّقُوا رَبَّکُم واخْشَوْا یَوماً لا یَجزِی. . .) -33-4/263

(فَلٰا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَلا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّٰهِ الْغَرُور) -33-4/96

(إِنَّ اللّٰهَ عِندَهُ عِلمُ السّاعَةِ ویُنَزِّلُ الغَیثَ ویَعْلَمُ ما فی. . .) -34-8/245،570

السجدة

(یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ. . .) -5-8/293

(الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ) -7-3/416؛9/445؛11/257؛13/414

(ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلالَةٍ مِن ماءٍ مَهینٍ) -8-11/257

(وَقالوا ءَإذا ضَلَلْنا فی الأرْضِ ءَإنّا لَفی خَلْقٍ. . .) -10-8/228،233

(بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِم کافِرونَ) -10-10/300

(قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَیٰ رَبِّکُمْ. . .) -11-8/228،233؛11/103

(وَلَوْ تَرَیٰ إذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ. . .) -12-7/132؛8/276

(تَتَجَافیٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً. . .) -16-3/514،570؛6/334،340،492

ص :100

(فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا. . .) -17-1/58؛2/146،268؛6/334،340

(وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنیٰ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ. . .) -21-2/54

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا) -22-6/6/546

(إِنّا مِنَ المُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ) -22-6/55-5

(جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَکانُوا. . .) -24-1/248؛6/148؛11/66؛13/572

(وَیَقُولُونَ مَتَی هَذا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) -28-8/414

(قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ) -29-8/414

(فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ) -30-8/415

الأحزاب

(وما جَعَلَ أدْعِیاءکُمْ أبْناءکُم ذٰلکُم قَوْلُکُم بِأفواهِکُمْ. . .) -4-13/100

(ادعُوهُمْ لِآبائهِمْ هُوَ أقْسَطُ عِنْدَ اللّٰهِ فإنْ لَمْ تَعْلَمُوا. . .) -5-13/100

(النَّبِیُّ أوْلیٰ بالمُؤمِنینَ مِنْ أنْفُسِهِم) -6-13/515

(وإذْ أخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ ومِنْکَ ومِنْ نُوحٍ. . .) -7-11/407

(اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا. . .) -9-2/263

(وبَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ) -10-9/504

(لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُو. . .) -21-1/158؛5/420؛13/522

(رِجالٌ صَدَقُوا ما عَاهَدُوا اللّٰهَ عَلَیْهِ) -23-5/591

(وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا) -31-8/161

(لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ) -32-8/161

(إنَّما یُرِیْدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ أهْلَ البَیْتِ. . .) -33-6/32،498؛9/521

ص :101

(إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ والْمُؤْمِنَاتِ. . .) -35-10/450

(والذّاکِرِینَ اللّٰهَ کَثِیراً والذّاکِراتِ) -35-4/224

(وَالْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحافِظاتِ) -35-7/452

(وَما کانَ لِمُؤمِنٍ وَلا مُؤمِنَةٍ إذا قَضَی اللّٰهُ وَرَسُولُهُ أمْراً أنْ. . .) -36-6/436،441

(ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللّٰهُ لَهُ سُنَّةَ اللّٰهِ. . .) -38-5/420؛9/436

(الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللّٰهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أحَداً. . .) -39-2/25؛3/531

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّٰهَ ذِکْراً کَثِیراً) -41-1/450؛4/219،221

(وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأصیلاً) -42-4/220

(تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً) -44-1/38؛10/301

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیْراً وَدَاعِیاً. . .) -45-2/26

(وَ دَاعِیًا إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا) -52-2/26

(وَکانَ اللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ رَقِیباً) -46-4/502

(إنَّ اللّٰهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَبِیِّ یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا. . .) -56-6/350،352

(إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّٰهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فِی الدُّنْیَا. . .) -57-10/279

(وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ ما اکْتَسَبُوا. . .) -58-2/72

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ. . .) -59-2/480

(سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً) -62-1/133

(یَسْألُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللّٰهِ وَما. . .) -63-8/239

(إِنَّ اللّٰهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً) -64-10/274

(وَقالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنَا وَکُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا) -67-1/162،274؛6/439،511

(رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْنًا کَبِیرًا) -68-1/162؛6/439،511

ص :102

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسیٰ فَبَرَّأَهُ. . .) -69-1/447

(وکانَ عِندَ اللّٰهِ وَجیهاً) -69-11/408

(یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوااللّٰهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیداً) -70-1/450؛3/345؛8/165؛10/206

(یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَنْ یُطِعِ اللّٰهَ. . .) -71-8/165؛10/206

(إِنّا عَرَضْنا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبالِ. . .) -72-1/478،479؛2/346

(إنّه کانَ ظَلُوماً جَهُولاً) -72-1/479

سبأ

(وَیَرَیٰ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ. . .) -6-2/348؛7/507؛8/14

(وَلَقَد آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أوِّبِی مَعَهُ والْطَّیْرَ. . .) -10-5/344؛6/362

(أنِ اعْمَل سابِغاتٍ وَقَدِّر فِی السَّرْدِ واعْمَلُوا صالِحاً. . .) -11-5/344؛6/10،362

(یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَتَماثِیلَ وَجِفانٍ. . .) -13-1/465؛10/408،410

(وقَلیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ) -13-6/11؛13/302

(فَلَمّا قَضَیْنا علَیهِ المَوتَ مادَلَّهُم عَلیٰ مَوتِهِ إلّادابَّةُ. . .) -14-9/441

(بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ) -15-2/12

(فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْناهُمْ. . .) -16-2/197؛9/160

(ذَٰلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَهَلْ نُجَازی إِلّا الْکَفُورَ) -17-2/197،199

(وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ الْقُرَیٰ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُریً ظَاهِرَةً. . .) -18-2/12

(فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ. . .) -19-2/198

(وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ. . .) -20-5/548،549

(وَما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ. . .) -21-5/549

ص :103

(وَرَبُّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ حَفیظٌ) -21-7/514

(حَتّیٰ إذا فُزِّعَ عَن قُلوبِهِم قالوا ماذا قالَ ربُّکُمْ قالوا الحَقّ) -23-11/41،46

(وقالوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاٰدًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ) -35-2/115

(قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشاءُ وَیَقْدِرُ وَلٰکِنَّ أَکْثَرَ. . .) -36-4/425

(وَما أمْوالُکُمْ وَلا أوْلادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنا زُلْفَیٰ إلَّا. . .) -37-8/530،531

(وَما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ) -39-5/500

(قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنَیٰ وَفُرَادَیٰ ثُمَّ. . .) -46-13/286

(قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ) -47-1/47،236

(قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَما یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَما یُعِیدُ) -49-1/562

(ولَو تَریٰ إذْ فَزِعوا فَلا. . .) -51-8/96

فاطر

(الْحَمْدُ للّٰهِ ِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلائِکَةِ. . .) -1-9/591؛11/30،45

(إنَّ اللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ) -1-8/224

(ما یَفْتَحِ اللّٰهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها) -2-4/26

(یا أَیُّهَا النّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللّٰهِ. . .) -3-3/446

(یَا أَیُّهَا النّاسُ إنَّ وَعْدَ اللّٰهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنیا وَلا. . .) -5-4/96

(إنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ. . .) -6-3/48؛5/542؛8/109

(الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا. . .) -7-1/37

(أفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإنَّ اللّٰهَ یُضِلُّ مَن. . .) -8-5/141؛7/46

(وَاللّٰهُ الَّذِی أرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثِیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إلَیٰ بَلَدٍ. . .) -9-8/225

ص :104

(فَأحیَینا بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها کَذٰلِکَ النُّشورُ) -9-8/226؛11/59

(مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلّٰهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ. . .) -10-1/433؛7/276،360؛10/186،345

(وَاللّٰهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجاً. . .) -11-1/51؛3/443؛8/124؛9/304

(وَمِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیّاً وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا) -12-10/234

(یا أیُّها الناسُ أنتُمُ الفُقَراءُ إلَی اللّٰهِ واللّٰهُ هُو الغَنیُّ الحَمیدُ) -15-9/172

(وَلَا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخرَیٰ وَإن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إلَیٰ حِمْلِهَا لَا. . .) -18-5/30،46؛7/487،488

(وَمَنْ تَزَکَّیٰ فَإِنَّما یَتَزَکَّیٰ لِنَفْسِهِ) -18-2/342

(وَما یَسْتَوِی الْأحْیاءُ وَلا الْأمْواتُ إنَّ اللّٰهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ. . .) -22-5/400

(إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرَاً وَنَذِیرَاً وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا. . .) -24-11/226

(فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفَاً أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ. . .) -27-3/450

(وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذٰلِکَ. . .) -28-3/450،516؛8/77

(إنَّما یَخشَی اللّٰهَ مِن عِبادِه العُلَماءُ) -28-3/530؛7/176؛8/80،81

(إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللّٰهِ وَأَقامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا. . .) -29-2/103؛6/232؛9/347

(یَرجُون تِجارةً لن تَبور) -29-2/103

(لِیُوفّیهم اُجورَهم ویزیدَهم من فضله) -30-2/103

(وَالَّذِی أوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما. . .) -31-7/272

(ثُمَّ أوْرَثْنا الکِتابَ الّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادنا فَمِنهُم. . .) -32-3/89،93؛9/380،381

(جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ. . .) -33-10/245

(وَقالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ. . .) -34-3/71؛6/28؛9/381

(وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لا یُقْضَیٰ عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَلا. . .) -36-2/199،377؛9/441

(وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ. . .) -37-8/131

ص :105

(أوَلَمْ نُعَمِّرْکُم ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَن تَذَکَّرَ) -37-8/131،132

(إِنَّ اللّٰهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتا. . .) -41-3/453

(وَلٰا یَحِیْقُ المَکْرُ السَّیِّءُ إلَّابِأهْلِهِ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إلَّاسُنَّةَ. . .) -43-1/133؛5/420؛10/420،548،550

(فلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبدیلاً ولَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَحویلاً) -43-11/45

(وَما کانَ اللّٰهُ لِیُعْجِزَهُ مِن شَیْءٍ فی السَّماواتِ ولا فی. . .) -44-11/41

یس

(إِنَّا جَعَلْنَا فِی أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالاً فَهِیَ إِلَی الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ. . .) -8-10/352،361

(وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً. . .) -9-10/352،361

(إذْ أرْسَلْنا إلَیهِمُ اثْنَینِ فکَذّبُوهُما فعَزَّزْنا بِثالِثٍ) -14-11/232

(قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُمْ. . .) -18-6/518

(وجاءَ مِن أقْصَا المَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعیٰ. . . المُرْسَلِینَ) -20-6/129،187

(اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسألُکُمْ أجْراً وَهُمْ مُهْتَدُونَ) -21-6/188

(یا لَیْتَ قَومِی یَعْلَمونَ) -26-2/49

(سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ. . .) -36-3/44-4

(وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذٰلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ) -38-3/462

(لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ ولَا اللَّیْلُ سَابِقُ. . .) -40-3/462

(وَآیَةٌ لَهُمْ أَ نَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ) -41-3/458

(وَخَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ) -42-3/458

(وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَلا هُمْ یُنْقَذُونَ) -43-3/458

(ما یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ) -49-8/248،249

ص :106

(فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلا إِلیٰ أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ) -50-8/248

(وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الأَجْداثِ إِلَی رَبِّهمْ یَنْسِلُونَ) -51-8/262

(قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هَذا ما وَعَدَ الرَّحْمٰنُ. . .) -52-8/206،262

(إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ) -53-8/263

(أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ. . .) -60-5/546؛8/200

(وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلٰا یَعْقِلُونَ) -68-8/133

(وَما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرآنٌ مُبِینٌ) -69-5/566

(أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامَاً فَهُمْ. . .) -71-11/7

(وَضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظامَ. . .) -78-8/215،216،220،233،235

(قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أنْشَأها أوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ) -79-8/215،216،220،230،235

(أوَلَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأرْضَ بِقادِرٍ. . .) -81-8/230

(إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیْئاً أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ) -82-7/265؛11/64

(فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) -83-11/54،64

الصّافات

(وَالصَّافَّاتِ صَفَّاً) -1-11/33

(فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً) -2-11/33

(فَالتَّالِیَاتِ ذِکْراً) -3-11/33

(وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤولُونَ) -24-5/146،147

(بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ) -26-5/374

(قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إنِّی کانَ لِی قَرِیْنٌ) -51-6/192

ص :107

(المُصَدِّقِینَ) -52-6/192

(أَإذا مِتْنا وَکُنّا تُرابَاً وَعِظامَاً أَئِنَّا لَمَدِیْنُونَ) -53-6/193

(قالَ هَلْ أنْتُمْ مُطَّلِعُونَ) -54-6/193

(فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَواءِ الجَحِیْمِ) -55-6/193

(وجَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الباقِینَ) -77-11/292

(وتَرَکْنا عَلَیهِ فی الآخِرینَ) -78-11/292

(سَلَامٌ عَلَیٰ نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ) -79-2/195؛11/293

(إِنَّا کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنیِنَ) -80-2/195

(وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ) -83-6/108؛9/511

(إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ) -84-6/84،108؛9/511

(فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ) -88-10/80،82

(فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ) -89-10/80

(رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ) -100-13/481

(وَنادَیْناهُ أَنْ یا إِبْرَاهِیمُ) -104-2/196

(قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنّا کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ) -105-2/196

(إنّ هٰذا لَهُوَ البَلاءُ المُبینُ) -106-10/426

(سَلَامٌ عَلَیٰ إِبْراهِیمَ) -109-2/196

(کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ) -110-2/196

(سَلَامٌ عَلَیٰ مُوسیٰ وَهارُونَ) -120-2/196؛11/408

(إِنّا کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ) -121-2/196

(وَإِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ) -123-11/438

ص :108

(إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ) -124-11/438

(أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ) -125-11/438

(اللّٰهَ رَبَّکُمْ وَرَبَّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ) -126-11/438

(فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ) -127-11/438

(إِلَّا عِبَادَ اللّٰهِ الْمُخْلَصِینَ) -128-11/438

(وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ) -129-11/438

(سَلَامٌ عَلَیٰ إِلْ یاسِینَ) -130-2/196؛11/438،439

(إِنّا کَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ) -131-2/196؛11/438

(إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ) -132-11/438

(ثُمَّ دَمَّرْنا الآخَرِینَ) -136-13/300

(وإنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ علَیْهِم مُصْبِحِینَ) -137-13/300

(وبِاللَّیْلِ أفَلا تَعقِلونَ) -138-13/300

(وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ) -139-11/544،545

(إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ) -140-11/544،553

(فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ) -141-9/406،407؛11/544

(فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ) -142-11/544

(فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ) -143-11/544

(لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ) -144-11/544

(فَنَبَذْنَاهُ بِالعَرَاءِ وَهُوَ سَقِیمٌ) -145-11/544

(وأَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ) -146-11/544

(وأرْسَلْناهُ إلیٰ مِائةِ ألْفٍ أو یَزیدونَ) -147-11/229،544

ص :109

(فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَیٰ حِینٍ) -148-11/544

(فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ) -149-11/30

(أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ إِنَاثاً وَهُمْ شَاهِدُونَ) -150-11/30

(سُبْحانَ اللّٰهِ عَمَّا یَصِفُونَ) -159-5/194؛13/422،424

(إلّا عِبادَ اللّٰهِ المُخْلَصینَ) -160-13/422،424

(وما مِنّا إلّالَهُ مَقامٌ مَعْلومٌ) -164-11/41،46

(وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ) -171-2/262

(إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ) -172-2/262

(وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغالِبُونَ) -173-2/262

(سبحانَ ربِّکَ ربِّ العِزّةِ عَمّا یَصِفونَ) -180-2/226؛5/194؛10/156

(وسلامٌ علیٰ المرسَلینَ) -181-2/226؛5/194؛10/156

(والحَمدُ للّٰهِ رَبِّ العالَمِینَ) -182-2/226؛5/194؛10/156

ص

(وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ) -16-3/78

(اصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أوَّابٌ) -17-11/460

(خَصْمانِ بَغیٰ بعْضُنا علیٰ بَعضٍ فاحْکُمْ بَینَنا بالحَقِّ. . .) -22-11/470

(إنّ هذا أخی لَهُ تِسْعٌ وتِسْعونَ نَعْجَةً ولی نَعْجَةٌ واحِدَةٌ. . .) -23-11/470

(قالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَیٰ نِعاجِهِ وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ. . .) -24-1/465؛11/470

(وقَلِیلٌ ما هُمْ) -24-13/302

(یا دَاوُدُ إنَّا جَعَلنَاکَ خَلِیْفَةً فِی الْأرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ. . .) -26-3/398؛6/439؛8/207؛9/470؛

11/460،471؛13/61

ص :110

(وَما خَلَقْنا السَّماءَ وَالْأرْضَ وَما بَیْنَهُما باطِلاً) -27-8/208،211،219؛10/381

(ذلکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیلٌ للّذینَ کَفَرُوا مِنَ النّارِ) -27-8/212؛10/170

(أمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ. . .) -28-8/209،212،213

(کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ ولِیَتَذَکَّرَ. . .) -29-9/353،356؛13/303

(وَوَهبْنا لِداودَ سُلَیمان نِعْمَ العَبْدُ إنَّهُ أوَّابٌ) -30-11/478،480

(أَ نِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَعَذابٍ) -41-7/122،389

(وَوَهَبْنا لَهُ أهْلَهُ ومِثْلَهُم مَعَهُم. . .) -43-11/389

(خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فاضْرِبْ بهِ ولا تَحْنَثْ) -44-11/386

(وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی. . .) -45-3/561

(إِنّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِکْرَیٰ الدَّارِ) -46-3/562

(وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِنَ الْأَخْیَارِ) -48-3/562؛11/242،245،44-4

(جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ) -50-2/283

(هٰذا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ) -55-6/476

(وَقالُوا ما لَنا لا نَریٰ رِجالاً کُنّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الأَشْرارِ) -62-4/186،187؛5/248

(إذْ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائکَةِ إنّی خالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ) -71-11/258

(فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ) -73-10/8

(إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرینَ) -74-10/8،140

(قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ) -82-3/368؛5/547؛13/423

(إِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ المُخْلَصِینَ) -83-3/368؛5/547

(والحَقَّ أقولُ) -84-9/454

(قُلْ ما أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَما أَنا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ) -86-10/180

ص :111

الزمر

(أَلا لِلّٰهِ الدِّینُ الْخَالِصُ) -3-3/375

(إنَّ اللّٰهَ لَایَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ) -3-10/70،76

(یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ. . .) -6-3/438

(إن تَکْفُرُوا فَإنَّ اللّٰهَ غَنِیٌّ عَنکُم وَلَا یَرضَیٰ لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ. . .) -7-5/47؛10/138؛11/224

(وَإذا مَسَّ الْإنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِیبَاً إلَیْهِ ثُمّ إذا خَوَّلَهُ. . .) -8-3/428؛4/22

(أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وقائِماً یَحْذَرُ الآخِرَةَ. . .) -9-3/519؛8/6؛13/303

(قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُم لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی. . .) -10-3/93،95،128

(إنَّما یُوَفّیٰ الصّابِرونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ) -10-3/96

(قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّٰهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ) -11-3/375

(وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسلِمِینَ) -12-3/375

(فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ. . .) -15-3/324،325

(وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَیٰ اللّٰهِ. . .) -17-6/477؛8/57؛11/203

(فَبَشِّرْ عِبادِ) -17-7/493؛13/298

(الَّذینَ یَسْتَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أحْسَنَهُ أُولٰئکَ الّذینَ. . .) -18-7/493؛8/57؛13/298

(أفَمَنْ شَرَحَ اللّٰهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فهُو علیٰ نُورٍ مِن رَبِّهِ) -22-5/68؛6/441

(اللّٰهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ. . .) -23-9/332

(ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً رَجُلَاً فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلاً. . .) -29-10/364،371

(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَی اللّٰهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ. . .) -32-6/546

(وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ) -33-13/391

(لَهُمْ مَا یَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذٰلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ) -34-2/197

ص :112

(وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّٰهُ) -38-3/426

(اللّٰهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا. . .) -42-11/102،103

(قُلْ للّٰهِ ِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ والْأرْضِ ثُمَّ. . .) -44-5/582

(قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أسْرَفُوا عَلَیٰ أنفُسِهِم لا تَقْنَطُوا مِنْ. . .) -53-4/376؛5/282؛9/378

(أنْ تَقولَ نَفْسٌ یا حَسرَتیٰ عَلیٰ ما فَرَّطتُ فی جَنْبِ اللّٰهِ) -56-3/110؛8/94،128؛9/95،110

(أو تَقولَ لَو أنَّ اللّٰهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِن المُتَّقِینَ) -57-9/95

(وَیَوْمَ القِیامَةِ تَرَیٰ الّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللّٰهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ) -60-1/270؛9/48؛10/77

(اللّٰهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ) -62-7/258

(وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَیٰ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ. . .) -65-2/476؛9/374

(بَلِ اللّٰهَ فاعبُدْ وَکُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ) -66-6/6

(وَالسَّماواتُ مَطوِیّاتٌ بِیَمینِهِ) -67-8/261

(وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَمَنْ فِی. . .) -68-8/248،249،262

(وقُضِیَ بَینَهُم بالحَقِّ) -69-9/44-4

(قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَّنَمَ خَالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَیٰ. . .) -72-2/373

(وسِیقَ الّذِینَ اتَّقَوا رَبَّهُمْ إلَی الجَنَّةِ زُمَراً) -73-13/432

(وَقُضِیَ بَینَهُم بالحَقِّ وقیلَ الحَمدُ للّٰهِ رَبِّ. . .) -75-9/440،453

غافر

(ما یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللّٰهِ إلَّاالَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ. . .) -4-2/180

(کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ کُلُّ. . .) -5-2/180

(الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ. . .) -7-3/413؛4/300،387

ص :113

(رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أمْرِهِ عَلَیٰ. . .) -15-8/207

(اللّٰهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ والنَّهارَ مُبْصِراً. . .) -17-6/10

(یَعْلَمُ خائِنةَ الأَعْیُنِ وما تُخْفِی الصدورُ) -19-4/326؛7/252

(وَاللّٰهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ. . .) -20-7/272؛9/440،44-4

(وَقالَ مُوسَی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لاَ. . .) -27-8/316

(وقالَ رَجُلٌ مُؤْمنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أتَقْتُلُونَ. . .) -28-13/302،438

(إِنَّ اللّٰهَ لَایَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرفٌ کَذَّابٌ) -28-10/70،76

(وَیا قَوْمِ إِنَّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ) -32-8/207

(وَلَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ. . .) -34-7/159

(الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللّٰهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ. . .) -35-2/180؛9/524

(یا قَوْمِ إِنَّمَا هٰذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ. . .) -39-1/59؛4/136

(مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزَیٰ إِلّا مِثْلَها وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن. . .) -40-2/195

(لَا جَرَمَ أنَّما تَدعُونَنِی إلَیهِ لَیسَ لَهُ دَعوَةٌ فِی الدُّنیا وَلَا. . .) -43-5/282

(فَسَتَذْکُرُونَ ما أقُولُ لَکُمْ وَأُفَوِّضُ أمْرِی إلَی اللّٰهِ إنَّ اللّٰهَ. . .) -44-9/242،243

(فَوَقاهُ اللّٰهُ سَیِّئآتِ ما مَکَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ) -45-1/541؛4/184؛9/243

(النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ. . .) -46-1/541

(أدخِلوا آلَ فرعونَ أشدَّ العذابِ) -46-2/148

(یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ الَّلعْنَةُ وَلَهُمْ. . .) -52-7/132

(ولَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الهُدیٰ وأوْرَثْنا بَنی إسْرائیلَ الکِتابَ) -53-13/303

(هُدَیً وذِکْریٰ لاُولی الألْبابِ) -54-13/304

(إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللّٰهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ. . .) -56-2/180

ص :114

(لَخَلْقُ السَّماواتِ وَالْأرْضِ أکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ) -57-3/463؛8/231

(وَقالَ رَبُّکُمُ ادعُونِی أَستَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذِینَ یَسْتَکبِرُونَ عَنْ. . .) -60-4/14،16،25؛10/35

(ادْعُونِی أسْتَجِبْ لَکُم) -60-4/25،4/29

(اللّٰهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّماءَ بِناءً. . .) -64-3/454

(هُوَ الْحَیُّ لا إلٰهَ إلَّاهُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ. . .) -65-7/248؛13/421

(هُوَ الّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ. . .) -67-1/495؛5/460؛13/299

(إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ) -71-2/363

(ذٰلِکُم بِما کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِما. . .) -75-9/76

(فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّٰهِ حَقٌّ فَإمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ. . .) -77-13/246

(ولَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلاً مِن قَبْلِکَ مِنْهُم مَن قَصَصنَا علَیکَ. . .) -78-11/231

(سُنَّةَ اللّٰهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَخَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ) -85-5/420

فصّلت

(وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ) -6-5/18

(الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ) -7-5/18

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ) -8-1/38

(قُلْ أَئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ. . .) -9-3/410

(وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِنْ فَوْقِها وَبَارَکَ فِیْهَا وَقَدَّرَ فِیْهَا. . .) -10-3/410

(ثُمَّ اسْتَوَیٰ إِلَیٰ السَّمَاءِ وَهِیَ دُخانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ. . .) -11-3/410

(فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَیٰ فِی کُلِّ. . .) -12-3/410؛9/441،44-4

(مَنْ أشَدُّ مِنّا قُوَّةً) -15-13/325

ص :115

(وأمّا ثَمُودُ فهَدَیْناهُمْ فاسْتَحَبُّوا العَمَیٰ عَلَی الهُدَیٰ) -17-10/417

(حَتَّیٰ إِذا ماجاءُوها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصارُهُمْ. . .) -20-8/235،280

(وَقالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أنْطَقَنا اللّٰهُ) -21-8/235،280

(وَما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ. . .) -22-8/280،282،283

(وَذٰلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ. . .) -23-6/575،576

(وَقَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ أیدِیْهِم وَما خَلْفَهُمْ. . .) -25-6/193

(وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنا أرِنَا الَّذَینِ أضَلَّانا مِنَ الجِنِّ. . .) -29-6/439

(إنَّ الّذینَ قالوا رَبُّنا اللّٰهُ ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ. . .) -30-9/591،592؛10/345

(وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَآ إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صٰالِحًا. . .) -33-2/22

(اِدْفَعْ بالّتی هِیَ أحْسَنُ فإذا الذی بَینَکَ وبَینَهُ عَداوَةٌ. . .) -34-6/262

(وَما یُلَقَّاها إلّاالَّذِینَ صَبَرُوا وَما یُلَقَّاها إلّاذُوْ. . .) -35-6/149،262

(وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا. . .) -37-3/461

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنَّکَ تَرَیٰ الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْها. . .) -39-3/457

(إنَّ الّذی أحْیاها لَمُحْیی المَوتیٰ إنَّهُ عَلیٰ کُلِّ. . .) -39-8/221

(لا یَأْتیهِ الباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ) -42-8/13

(ما یُقالُ لَکَ إلَّاما قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ إنَّ رَبَّکَ لَذُو. . .) -43-7/484

(وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآناً أَعْجَمِیَّاً لَقالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ. . .) -44-9/335

(وإنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیْبٍ) -45-6/37

(مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْها) -46-2/342

(لا یَسْأَمُ الإِنْسانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَیْرِ وإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ. . .) -49-9/574

(سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الآفاقِ وَفی أَنفُسِهِمْ حَتّیٰ یَتَبَیَّنَ. . .) -53-7/169

ص :116

(إنَّهُ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ) -53-7/515

الشوریٰ

(فَرِیقٌ فی الجَنَّةِ وفَرِیقٌ فی السَّعِیرِ) -7-1/245

(وَلَوْ شَاءَ اللّٰهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَلٰکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشَاءُ. . .) -8-3/387

(فاطِرُ السَّماواتِ وَالأرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ أزْواجاً. . .) -11-3/443؛7/226

(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّیٰ بِهِ نُوحَاً وَالَّذِی أَوْحَیْنا. . .) -13-5/509؛11/407؛13/158

(أنْ أقِیموا الدِّینَ ولا تَتَفَرَّقُوا فیهِ) -13-13/516

(فَلِذٰلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ) -15-9/590

(وَالَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللّٰهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ. . .) -16-2/180، ،512

(اللّٰهُ الَّذِی أَنْزَلَ الکِتابَ بِالحَقِّ وَالمِیزانَ وَما یُدْرِیکَ لَعَلَّ. . .) -17-5/511

(یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِهَا وَالَّذِینَ آمَنُوا. . .) -18-10/504

(مَنَ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَنْ کَانَ. . .) -20-1/56

(ذٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللّٰهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا. . .) -23-6/28

(قُلْ لٰاأَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إلّاالمَوَدّةَ فِی الْقُرْبیٰ) -23-1/47،236

(أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَیٰ عَلَیٰ اللّٰهِ کَذِباً فَإِنْ یَشَإِ اللّٰهُ یَخْتِمْ عَلَیٰ. . .) -24-1/562

(وَهُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَیَعْفُو عَنِ السَّیِّئاتِ. . .) -25-2/120،124

(وَلَوْ بَسَطَ اللّٰهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلٰکِنْ یُنَزِّلُ. . .) -27-4/426

(وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ. . .) -29-3/463

(وَما أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ. . .) -30-2/49،56،61،62؛4/285،286؛

9/122،160

ص :117

(وَما أنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأرْضِ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مِنْ. . .) -31-9/122

(وَإذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ) -37-8/450

(وَالَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِم وَأقامُوا الصَّلاةَ وَأمرُهُمْ شُورَیٰ. . .) -38-6/86

(وَالَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ البَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ) -39-6/552؛10/163

(وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَأَصْلَحَ فَأجْرُهُ عَلَی. . .) -40-7/458،459؛10/163

(ولَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُلمِهِ فاُولٰئکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیلٍ) -41-7/466؛10/163

(إنَّما السَّبیلُ عَلَی الّذینَ یَظلِمونَ النّاسَ ویَبغونَ. . .) -42-7/350؛10/163

(وَلَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الأُمُورِ) -43-10/163

(اسْتَجِیبُوا لِرَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لَامَرَدَّ لَهُ مِنَ اللّٰهِ. . .) -47-11/198

(للّٰهِ ِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ. . .) -49-11/6

(وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّٰهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ. . .) -51-11/228

(وکَذلکَ أوْحَیْنا إلَیکَ رُوحاً مِن أمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی ما. . .) -52-11/22-2

(صِراطِ اللّٰهِ الّذی لَهُ ما فی السَّماواتِ وما. . .) -53-11/22-2

الزخرف

(وَلَئن سأَلْتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَالأرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ. . .) -9-7/213

(سُبْحانَ الذِی سَخَّرَ لَنا هٰذا وما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ) -13-6/17

(وَکَذٰلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلّا قالَ. . .) -23-2/110؛9/552

(أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ. . .) -32-1/42؛8/109؛9/125

(وَلَوْلَا أنْ یَکُونَ النّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ. . .) -33-2/50،51؛4/113،115،116

(وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَیْها یَتَّکِئُونَ) -34-2/50؛4/113

ص :118

(وَ زُخْرُفًا وَإنْ کُلُّ ذٰلِکَ لَمّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا والْآخِرَةُ. . .) -35-4/113

(وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحمٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ. . .) -36-4/248؛5/557؛13/152

(حَتَّیٰ إذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ المَشْرِقَیْنِ. . .) -38-6/193

(وإِنّهُ لَذِکْرٌ لَکَ ولِقَومِکَ وسَوفَ تُسأَ لُونَ) -44-4/243

(فَلَمّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ) -47-6/410

(فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأطاعُوهُ إنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ) -54-9/142

(ولَمّا ضُرِبَ ابنُ مَریمَ مَثَلاً إذا قَومُکَ مِنهُ یَصِدُّونَ) -57-8/505

(الأخِلّاءُ یومئذٍ بعضُهم لبعضٍ عدوٌّ إلّاالمتّقین) -67-1/74؛2/229؛6/191،197

(ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ) -70-1/29

(وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ) -77-2/377؛9/441

(لَقَدْ جِئْنَاکُمْ بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ) -78-3/149

(هُوَ الَّذی فی السَّماءِ إلٰهٌ وَفی الأرْضِ إلٰهٌ) -84-7/214

(وَلا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إلّامَنْ شَهِدَ. . .) -86-5/583؛11/528

(وَلَئن سأَلْتَهُم مَن خَلَقَهُم لَیَقُولُنَّ اللّٰهُ) -87-7/213

الدّخان

(إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ) -3-9/315

(فیها یُفْرَقُ کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ) -4-9/315

(فَارْتَقبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ) -10-8/244،247

(یَغْشَی النَّاسَ هَذا عَذابٌ أَلِیمٌ) -11-8/244

(أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللّٰهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ) -18-11/237

ص :119

(کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّاتٍ وَعُیونٍ) -25-7/41

(وزُروعٍ ومَقامٍ کریمٍ) -26-7/41

(ونَعْمَةٍ کَانوا فیها فاکِهینَ) -27-7/41

(کَذٰلِکَ وأَورَثْناها قَوماً آخَرینَ) -28-7/41

(فَما بَکَتْ عَلَیهِمُ السَّماءُ والأرضُ وما کانوا مُنظَرینَ) -29-7/41

(وَما خَلَقْنا السَّماواتِ وَالأرْضَ وَما بَیْنَهُما لاعِبینَ) -38-8/149،212،219؛10/428

(ما خَلَقْناهُما إلّابِالْحَقِّ وَلٰکِنَّ أکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمونَ) -39-8/149،212،219؛10/428

(إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ) -43-2/365

(طَعَامُ الْأَثِیمِ) -44-2/365

(إنّ المُتَّقِینَ فی مَقامٍ أمِینٍ) -51-7/435؛13/389

(یَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِینَ) -53-10/245

الجاثیة

(إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِلْمُؤْمِنینَ) -3-3/463

(وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَومٍ یُوقِنُونَ) -4-3/433

(فمَا اخْتَلَفُوا إلّامِن بَعْدِ ما جاءَهُمُ العِلْمُ بَغْیاً. . .) -17-13/424

(ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلَیٰ شَرِیعَةٍ مِنَ الْأمْرِ فَاتَّبِعْها وَلا تَتَّبِعْ أَهوَاءَ. . .) -18-5/508

(أمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أنْ نَجْعَلَهُمْ. . .) -21-8/209

(وَخَلَقَ اللّٰهُ السَّماواتِ وَالْأرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَیٰ کُلُّ. . .) -22-8/209

(أَفَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَیٰهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَیٰ عِلْمٍ وَ خَتَمَ. . .) -23-1/430؛2/112؛6/436؛9/526؛

13/60،424

ص :120

(وَقالُوا ما هِیَ إِلّا حَیاتُنا الدُّنْیا نَمُوتُ وَنَحْیا وَما یُهْلِکُنا إلّا. . .) -24-4/152؛8/204؛10/148

(إنْ هُمْ إلّایَظُنُّونَ) -24-10/148

(وَللّٰهِ ِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ) -27-11/6

(یَخسَرُ المُبْطِلونَ) -27-1/582

(هَذَا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما. . .) -29-8/182

(ذٰلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُم آیاتِ اللّٰهِ هُزُواً وَغَرَّتْکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا. . .) -35-4/96،99

(وَلَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماوَاتِ والأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) -37-10/12

الأحقاف

(ما خَلَقْنا السَّماواتِ والأرضَ ومابَیْنَهُما إلّابالحَقِّ. . .) -3-10/423،427

(أوْ أثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ) -4-3/364

(وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَیٰ إِمَاماً وَرَحْمَةً وَهٰذَا کِتَابٌ. . .) -12-9/331

(إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنا اللّٰهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا. . .) -13-3/528؛9/592؛10/345

(وَوَصَّیْنَا الإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً) -15-13/159

(حتّیٰ إذا بَلَغَ أشُدَّهُ) -15-5/326

(وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النّارِ أذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی. . .) -20-4/105،120؛8/305

(وَاذْکُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ) -21-2/198

(إنّما العِلْمُ عِندَ اللّٰهِ واُبلّغُکُم ما اُرْسِلْتُ بهِ ولِکنّی أراکُمْ. . .) -23-11/301

(فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قَالُواْ هَٰذَا عَارِضٌ. . .) -25-2/198

(وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا مَا حَوْلَکُم مِّنَ الْقُرَیٰ) -27-2/198

(وإذْ صَرَفْنا إلَیکَ نَفَراً مِن الجِنِّ یَسْتَمِعُونَ القُرآنَ فلَمّا. . .) -29-9/438

ص :121

(یَا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِیَ اللّٰهِ وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ. . .) -31-11/198

(وَمَنْ لَایُجِبْ دَاعِیَ اللّٰهِ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ. . .) -32-11/200

(أوَلَمْ یَرَوا أنَّ اللّٰهَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأرْضَ وَلَمْ یَعْیَ. . .) -33-8/227،234

(فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِلْ. . .) -35-7/382؛11/233،234؛13/26

(کأَنَّهم یَومَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لم یَلْبَثُوا إلّاسَاعةً مِن نَهارٍ) -35-4/131

محمّد

(وَلَوْ یَشَاءُ اللّٰهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلٰکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ) -4-2/42؛10/425

(إنْ تَنْصُروا اللّٰهَ یَنصُرْکُم ویُثبّتْ أقدامَکُم) -7-1/38؛9/400

(إِنَّ اللّٰهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ. . .) -12-10/143

(أَفَمَنْ کَانَ عَلَیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ. . .) -14-13/56

(وسُقوا ماءً حمیماً فقَطّعَ أمعاءَهم) -15-2/366

(فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ. . .) -18-8/244

(فَاعْلَمْ أَ نَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ وَاسْتَغفِرْ لِذَنْبِکَ) -19-7/21

(فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ. . .) -22-4/407؛9/133

(أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَیٰ أَبْصَارَهُمْ) -23-4/407

(أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَیٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا) -24-2/11-1؛9/356،519

(إنّ الّذِینَ ارْتَدُّوا عَلیٰ أدْبارِهِم مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدیٰ) -25-1/430؛5/552

(فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وأَدْبَارَهُمْ) -27-11/101

(ولَتَعْرِفَنَّهُم فی لَحْنِ القَوْلِ) -30-10/257

(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّیٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصّابِرِینَ. . .) -31-2/42،315

ص :122

(إنّ الّذِینَ کَفَروا وصَدُّوا عَن سَبیلِ اللّٰهِ و شَاقُّوا. . .) -32-1/430

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ. . .) -33-2/292

(ها أَنْتُمْ هٰؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّٰهِ فَمِنْکُمْ مَنْ. . .) -38-1/504

(وَإنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ) -38-9/81،82،83

الفتح

(هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا. . .) -4-1/428،431،434؛9/513؛13/354

(وَلِلّٰهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضِ وَکَانَ اللّٰهُ عَلِیماً حَکِیماً) -4-2/261

(وَیُعَذِّبَ المُنافِقِینَ وَالمُنَافِقاتِ وَالمُشْرِکِینَ وَالمُشْرِکاتِ. . .) -6-6/575

(وَلِلّٰهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضِ وَکَانَ اللّٰهُ عَزِیزاً حَکِیماً) -7-2/261

(إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّٰهَ یَدُ اللّٰهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ. . .) -10-2/80،81،83

(فَمَن نَکَثَ فإنّما یَنکُثُ علیٰ نَفسِهِ) -10-10/548

(وَللّٰهِ ِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ. . .) -14-11/6

(سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذا انْطَلَقْتُمْ إِلَی مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها. . .) -15-8/407

(لقد رضِیَ اللّٰهُ عنِ المؤمنینَ إذ یُبایعونکَ تحتَ الشّجرةِ) -18-1/308؛2/80

(لَو تَزَیَّلَوا لَعذّبْنا الّذین کَفَروا منهم عذاباً ألیماً) -25-1/398

(إذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهُمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلیَّةِ. . .) -26-7/418

(لَقَدْ صَدَقَ اللّٰهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ. . .) -27-8/542

(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ علی الکُفَّارِ رُحَماءُ. . .) -29-4/380؛5/214،394،428؛10/335،

465

ص :123

الحجرات

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرفَعُوا أصواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ. . .) -2-6/384

(إنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللّٰهِ أُولٰئِکَ. . .) -3-6/384؛10/414

(وَاعْلَمُوا أنَّ فِیکُمْ رَسولَ اللّٰهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ. . .) -7-4/262؛5/136

(وَلٰکِنَّ اللّٰهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ) -7-1/410

(وَإِنْ طائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ. . .) -9-1/584،586

(إِنَّما الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللّٰهَ. . .) -10-1/68؛6/268

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ) -11-1/447؛5/248

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ. . .) -12-2/206؛6/569،570؛8/330

(ولا تَجَسَّسوا وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أیُحِبُّ أحَدُکُمْ. . .) -12-2/208؛8/574

(یا أیُّها النّاسُ إنّا خَلَقْناکُم مِن ذَکَرٍ واُنْثیٰ وجَعَلْناکُم. . .) -13-11/19؛13/379،520

(إنَّ أکرَمَکُم عِنْدَ اللّٰهِ أتقاکُمْ) -13-8/108

(قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلٰکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا. . .) -14-1/410

(بَلِ اللّٰهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ) -17-2/508

ق

(بَلْ کَذَّبُوا بالحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ فَهُمْ فی أمْرٍ مَریجٍ) -5-10/76

(أفَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ) -15-8/220،221

(وَلَقَدْ خَلَقْنا الْإنْسانَ وَنَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ. . .) -16-7/251؛13/148

(عَنِ الیَمینِ وعَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ) -17-9/518

(ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ) -18-4/503؛9/518

ص :124

(وَجاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ) -19-11/123

(وَنُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ) -20-8/262

(وَجاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَشَهِیدٌ) -21-8/262،264؛11/39

(لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هٰذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ. . .) -22-7/121؛8/190،285،478

(ما یُبَدَّلُ القَولُ لَدَیَّ) -29-9/454

(یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ) -30-2/380

(وَجاءَ بِقَلبٍ مُنِیبٍ) -33-9/501

(لَهُمْ مَا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ) -35-2/146،147

(إنّ فی ذلکَ لَذِکریٰ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ) -37-3/181؛7/493،506،507؛13/304

(یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ) -42-8/264،266،267

(یَوْمَ تَشَقَّقُ الأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً ذَلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسِیرٌ) -44-8/265،267

(نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَما أَنتَ عَلَیْهِمْ بِجَبّارٍ فَذَکِّر. . .) -45-4/199

الذاریات

(والسَّماءِ ذاتِ الحُبُکِ) -7-3/413

(یَومَ هُم علَی النّارِ یُفْتَنُونَ) -13-9/31

(ذُوقُوا فِتْنَتَکُم هذا الّذی کُنتُمْ بِهِ. . .) -14-9/31

(إنَّ المُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَعُیونٍ) -15-6/334؛13/391

(آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبلَ ذٰلِکَ مُحْسِنِینَ) -16-6/334؛13/391

(کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ) -17-5/429؛6/334،337؛8/468؛

13/391

ص :125

(وَبِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ) -18-6/334،337؛8/467،468؛13/391

(وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ) -19-6/238؛13/391

(وفی الأَرضِ آیاتٌ لِلمُوقِنینَ) -20-3/453؛7/169

(وفی أنفُسِکُم أفلا تُبصِرونَ) -21-7/169

(وفی السَّماءِ رِزْقُکُم وما تُوعَدُونَ) -22-4/438؛7/287

(هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ المُکْرَمِینَ) -24-6/450

(إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ) -25-6/450

(فَراغَ إِلَیٰ أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ) -26-6/450

(فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِم قالَ أَلا تَأْکُلُونَ) -27-6/450

(فأخْرَجْنا مَن کانَ فِیها مِن المُؤمِنینَ) -35-11/330

(فَما وَجَدْنا فِیها غَیرَ بَیْتٍ مِنَ المُسْلِمینَ) -36-11/330

(وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ) -49-3/44-4،445

(وَذَکِّرْ فإنَّ الذِّکْریٰ تَنْفَعُ المُؤمِنینَ) -55-13/304

(وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلّا لِیَعْبُدُونِ) -56-1/492،495؛5/603؛7/13؛8/109؛

9/448

(ما اُریدُ مِنْهُم مِن رِزْقٍ وَما اُریدُ أن یُطْعِمونِ) -57-8/109

(إنَّ اللّٰهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذو القُوَّةِ المَتینُ) -58-4/424؛8/109

(فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوبَاً مِثْلَ ذَنُوبِ أصْحابِهِمْ فَلا. . .) -59-4/262

الطور

(یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً) -9-8/258،259

ص :126

(وَتَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً) -10-8/252

(والَّذِینَ ءامَنُوا واتَّبَعَتْهُم ذُرِّیَّتُهُم بِإیمانٍ ألْحَقْنا بِهِمْ. . .) -21-4/533

(أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ) -35-3/430

(أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لا یُوقِنُونَ) -36-3/430

(وَمِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبارَ النُّجُوم) -49-6/334

النجم

(ثُمّ دَنا فَتَدَلّیٰ) -8-7/243؛11/57

(فَکانَ قابَ قَوسَینِ أو أدنیٰ) -9-7/243؛11/57

(ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأیٰ) -11-7/235،236

(ما زاغَ البَصَرُ وما طَغیٰ) -17-11/66

(لَقَدْ رأیٰ مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الکُبْریٰ) -18-11/66

(وَکَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إلّا. . .) -26-5/583

(فَأعرِض عَن مَّن تَوَلّیٰ عَن ذِکرِنا وَلَم یُرِد إلّاالحَیاةَ الدُّنیا) -29-4/66؛7/121

(ذٰلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ إنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ. . . -30-4/66؛7/122

(وَلِلّهِ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ. . .) -31-2/194

(اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الإِثْمِ والْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إنَّ. . .) -32-4/278؛10/445

(فلا تُزَکُّوا. . .) -32-10/446

(أمْ لَم یُنَبَّأْ بِما فِی صُحُفِ مُوسیٰ) -36-5/47

(وَإبراهِیمَ الّذِی وَفّیٰ) -37-5/47

(ألّا تَزِرُ وازِرةٌ وِزرَ أُخرَیٰ) -38-5/47

ص :127

(وأن لَیسَ لِلإنسانِ إلّاما سَعیٰ) -39-7/488

(وأنَّ إلیٰ رَبِّکَ المُنتَهیٰ) -42-7/200

(أَفَمِنْ هٰذا الحَدِیثِ تَعْجَبُونَ) -59-4/186

(وَتَضْحَکُونَ وَلا تَبْکُونَ) -60-4/186

(وَأنتُمْ سامِدُونَ) -61-4/186

القمر

(اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ) -1-8/237

(فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلَی شَیْءٍ نُکُرٍ) -6-8/265

(خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ. . .) -7-8/265

(مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِ یَقُولُ الْکافِرُونَ هٰذا یَوْمٌ عَسِرٌ) -8-8/265

(وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ) -17-9/326

(أمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ) -44-8/543

(سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُرَ) -45-8/543

(إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَسُعُرٍ) -47-2/200

(یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النّارِ عَلَیٰ وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ) -48-2/200

(إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ) -49-3/448؛9/304،448

(إنَّ المُتَّقینَ فی جَنّاتٍ ونَهَرٍ) -54-13/175،390

(فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ) -55-2/403؛13/175،390

الرحمن

(الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ) -5-1/130

ص :128

(وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدانِ) -6-5/209

(وَالسَّماءَ رَفَعَها وَوَضَعَ المِیزانَ) -7-5/511

(أَلَّا تَطْغَوْا فِی المِیزَانِ) -8-5/511

(فَإِذا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ) -37-8/259،260

(فیومَئذٍ لا یُسْأَلُ عن ذَ نْبِهِ إنْسٌ ولا جَانٌّ) -39-4/294

(یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَالْأَقْدامِ) -41-8/276

(وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ ربِّهِ جَنَّتَانِ) -46-3/523،525،526،528،530؛8/275

(هَلْ جَزَاءُ الأِحْسانِ إِلَّا الإِحْسانُ) -60-10/160،161

الواقعة

(إِذا رُجَّتِ الأَرْضُ رَجَّاً) -4-8/251

(وَبُسَّتِ الْجِبالُ بَسَّاً) -5-8/252

(فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثَّاً) -6-8/252

(والسّابِقُونَ السّابِقُونَ) -10-4/541،4/542؛6/125؛9/380

(أُولئکَ المُقرَّبُونَ) -11-4/541،542؛6/125؛9/380

(وَأَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ) -27-8/288

(فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ) -28-8/288

(وَطَلْحٍ مَنُضُودٍ) -29-8/288

(وَظِلٍّ مَمْدُودٍ) -30-8/288

(وَماءٍ مَسْکُوبٍ) -31-8/288

(وَفاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ) -32-8/289

ص :129

(لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍ) -33-8/289

(وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ) -34-8/289

(إِنّا أَنْشأْناهُنَّ إِنْشاءً) -35-8/289؛10/512

(فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً) -36-8/289؛10/512

(عُرُباً أَتْراباً) -37-8/289

(الأَصْحابِ الْیَمِینِ) -38-8/289

(ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ) -39-8/289

(وثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ) -40-8/289

(وَأَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ) -41-8/290

(فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ) -42-8/290

(وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ) -43-8/290

(لَّا بارِدٍ وَلا کَرِیمٍ) -44-8/290

(إِنَّهُمْ کانُواْ قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ) -45-8/290

(وَکانُواْ یُصِرُّونَ عَلَی الْحِنْثِ الْعَظِیمِ) -46-8/291

(وَکانُواْ یَقُولُونَ أَئِذا مِتْنا وَکُنَّا تُراباً وَعِظاماً أَءِنَّا. . .) -47-8/291

(أَوَ آباؤُنا الْأَوَّلُونَ) -48-8/291

(قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ) -49-8/291

(لَمَجْمُوعُونَ إِلَی مِیقاتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ) -50-8/291

(فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ) -54-2/366

(فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ) -55-2/366

(نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ المَوتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ) -60-11/84

ص :130

(عَلَیٰ أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَ نُنشِئَکُمْ فِی مَا لَاتَعْلَمُونَ) -61-11/84

(ولَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الاُولیٰ فَلَولا تَذَکَّرونَ) -62-8/257

(أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ) -63-3/460؛5/8

(أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ) -64-3/460؛5/8

(لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطامَاً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ) -65-3/460؛5/8

(إنّا لَمُغْرَمُونَ) -66-5/8

(بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ) -67-5/8

(أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ) -68-3/458

(أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ) -69-3/458

(لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجاً فَلَولَا تَشْکُرُونَ) -70-3/458

(أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ) -71-3/460

(أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ) -72-3/460

(لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) -79-13/232

(فلَولا إذا بَلَغَتِ الحُلْقومَ. . . إنْ کُنتُمْ صادِقینَ) -83-11/129

(فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ) -88-9/380

(فَرَوْحٌ وَرَیْحانٌ وَجَنَّةُ نَعِیمٍ) -89-9/380

(إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ) -95-13/581

الحدید

(هُوَ الأوَّلُ والآخِرُ) -3-7/246

(هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْباطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) -3-7/266

ص :131

(هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأرْضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ. . .) -4-7/286

(آمِنُوا بِاللّٰهِ وَرَسُولِهِ وأَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ. . .) -7-1/37

(مَن ذا الّذی یُقرضُ اللّٰهَ قَرْضاًحَسَناً فَیُضاعِفَه له وله. . .) -11-1/38؛8/108؛9/398،400

(یَوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ یَسْعَی نُورُهُمْ بَیْنَ. . .) -12-8/273

(بُشراکُمُ الیومَ جَنّاتٌ تَجْرِی من تَحْتِهَا الأنهارُ) -12-4/337

(أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّٰهِ وَمَا نَزَلَ. . .) -16-3/332؛9/358،365،533

(یُحْیِی الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُم تَعْقِلونَ) -17-7/92؛13/299

(إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً) -18-1/38

(الذینَ آمَنُوا بِاللّٰهِ ورُسُلِهِ أُولئکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ. . .) -19-6/71،72،186،187

(اعْلَمُوا أنَّما الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ) -20-4/92؛9/62؛10/304

(وَفی الآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ و مَغْفِرَةٌ مِنَ اللّٰهِ ورِضْوانٌ. . .) -20-13/412

(سابِقُوا إِلَیٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ. . .) -21-2/266؛5/198

(ما أصابَ مِن مصیبةٍ فی الأرضِ ولا فی أنفسِکُم إلّافی. . .) -22-2/61

(لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَیٰ ما فاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَاللّٰهُ. . .) -23-3/67؛5/55،56،66

(لَقَدْ أرْسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأنزَلْنا مَعَهُمُ الکِتابَ. . .) -25-5/344؛11/212

(ثُمَّ قَفَّیْنَا علی آثارِهِم بِرُسُلِنَا وَقفَّیْنَا بِعِیسَی ابْنِ. . .) -27-4/380،528

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ. . .) -28-7/157

المجادلة

(ألَمْ تَرَ أنَّ اللّٰهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الْأرْضِ ما. . .) -7-7/249

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ) -9-1/448،532

ص :132

(إنَّمَا النَّجْویٰ مِنَ الشیطانِ لِیَحْزُنَ الذینَ. . .) -10-4/322

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فی الْمَجَالِسِ. . .) -11-2/218؛8/6

(أَلَمْ تَرَ إِلَیٰ الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْمَاً غَضِبَ اللّٰهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ. . .) -14-3/205؛8/393

(اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللّٰهِ أُولٰئِکَ. . .) -19-3/48؛5/557

(کَتَبَ اللّٰهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللّٰهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ) -21-2/510؛3/147

(لَا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ. . .) -22-1/420؛2/414؛13/418

(اُولئکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الإیمانَ وأیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ) -22-9/518؛10/422

(رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولٰئِکَ حِزْبُ اللّٰهِ أَلَا إِنَّ. . .) -22-3/46؛4/472؛9/518

الحشر

(هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ. . .) -2-8/390،391،393

(فَاعْتَبِرُوا یا اُولِی الأَبْصارِ) -2-7/34

(وَلَوْلا أنْ کَتَبَ اللّٰهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَلَهُمْ. . .) -3-7/116

(مَا قَطَعْتُم مِّن لِّینَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائمَةً عَلَیٰ. . .) -5-8/393

(وما آتٰاکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ و ما نَهاکُمْ عَنهُ فَانْتَهُوا) -7-6/509

(وَالَّذِینَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الْإِیمانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ. . .) -9-1/30

(وَ یُؤْثِرُونَ عَلَیٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ) -9-1/18،19،20،27،34؛6/227،228

(وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) -9-1/20،26؛5/490،491؛11/328

(وَلا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا) -10-8/496

(لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً إلَّافِی قُریً مُحَصَّنَةٍ أوْ مِن وَراءِ) -14-7/534؛13/301

(کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی. . .) -16-5/546،547

ص :133

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ) -18-1/450؛3/79

(وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّٰهَ فَأنْسَاهُمْ أنْفُسَهُم أُوْلَٰئکَ هُمُ. . .) -19-4/248؛7/168

(لَوْ أنَزلْنا هَذا الْقُرْءانَ عَلَیٰ جَبَلٍ لَرَأیْتَهُ خاشِعاً مُّتَصَدِّعاً. . .) -21-9/226

(هُوَ اللّٰهُ الَّذِی لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ المَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ. . .) -23-2/172؛10/12؛11/7

(هُوَ اللّٰهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنَیٰ. . .) -24-3/441

الممتحنة

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ) -1-1/447

(قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ) -4-1/158؛5/421

(کَفَرْنا بِکُم وبَدا بَینَنا وبَینَکُمُ العَداوَةُ والبَغْضاءُ أبَداً. . .) -4-10/150

(رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنا رَبَّنا إنَّکَ أنْتَ. . .) -5-9/37،38

(لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللّٰهَ) -6-1/158

(لا یَنْهَاکُمُ اللّٰهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ. . .) -8-2/414؛13/241

(إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللّٰهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ. . .) -9-2/414؛13/241

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ. . .) -10-10/414

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلَیٰ أَنْ لا. . .) -12-2/26،82

(لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ) -12-7/298

الصف

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ) -2-7/343؛13/251،252،322

(کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّٰهِ أنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ) -3-7/343؛13/251،252،322

ص :134

(إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُمْ. . .) -4-2/429،55-5؛5/203

(وَإِذْ قالَ مُوسَیٰ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَد تَعْلَمُونَ. . .) -5-9/531

(واللّٰهُ لایَهْدی القَومَ الفاسِقینَ) -5-10/417

(یا بَنی إسْرائیلَ إنّی رَسولُ اللّٰهِ إلَیْکُم مُصَدِّقاً لِما بَینَ. . .) -6-11/218

(یُرِیْدُوْنَ لِیُطْفِؤُوا نُوْرَ اللّٰهِ بِأفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ. . .) -8-1/240

(یا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَیٰ تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ. . .) -10-2/103

(تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَرَسُولِهِ وَتُجاهِدُونَ فِی. . .) -11-2/103

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصَارَ اللّٰهِ) -14-1/450

الجمعة

(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ. . .) -2-5/30؛11/207،208؛13/518

(وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) -3-9/81،82

(مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ. . .) -5-10/396،537

(واللّٰهُ لایَهْدی القَومَ الظّالِمینَ) -5-10/417؛11/224

(قُلْ إنّ المَوتَ الّذی تَفِرّونَ مِنهُ فإنّهُ. . .) -8-11/91

(یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الجُمُعَةِ. . .) -9-6/346

(فَإذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فانتَشِرُوا فِی الْأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ. . .) -10-9/238

(وَإِذَا رَأَوا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قائماً قُلْ. . .) -11-10/304

المنافقون

(إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللّٰهِ. . .) -1-8/399،402

ص :135

(وَإذَا رَأیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أجْسامُهُمْ وَإنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ. . .) -4-7/110

(سَواءٌ عَلَیْهِمْ أسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ. . .) -6-8/475

(یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأعَزُّ مِنْها. . .) -8-7/276،362

(وللّٰهِ ِ العِزَّةُ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤْمنینَ) -8-7/362؛10/13

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّٰهِ) -9-1/448؛4/216،246؛7/395؛

13/476

التغابن

(فآمِنُوا باللّٰهِ وَرَسولِهِ والنُّورِ الّذی أنْزَلْنا) -8-1/238

(یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذٰلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ وَمَنْ یُؤْمِنْ. . .) -9-8/126،207،358

(وأطِیعوا اللّٰهَ وأطِیعوا الرَّسُولَ) -12-13/515

(یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إنَّ مِنْ أزْواجِکُمْ وَأوْلادِکُمْ عَدُوَّاً لَکُمْ. . .) -14-7/107؛13/476

(إنَّما أمْوالُکُمْ وأوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ واللّٰهُ عِندَهُ أجْرٌ عَظِیمٌ) -15-4/47؛9/29،31،33؛10/425؛

13/476

(فَاتّقُوا اللّٰهَ ما استَطَعْتُم واسْمَعُوا وأَطِیعُوا وأَنفِقُوا. . .) -16-3/260؛9/238؛13/241،403

(وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ) -16-5/490،491

(إِنْ تُقْرِضُوا اللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ. . .) -17-3/225

الطلاق

(وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّٰهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ) -1-2/542

(وَأقِیْمُوا الشَّهادَةَ للّٰهِ ِ) -2-6/45؛13/516

ص :136

(ومَن یَتَّقِ اللّٰهَ یَجعَلْ لَهُ مَخْرَجاً) -2-4/436،437؛8/110؛13/386،387،

388،463،471

(وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَایَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ. . .) -3-4/436،437؛8/110؛13/386،388،

460،461،462،463،471

(إنّ اللّٰهَ بالِغُ أمْرِهِ) -3-11/41

(وَاللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ. . .) -4-13/386

(ذٰلِکَ أَمْرُ اللّٰهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَمَنْ یَتَّقِ اللّٰهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ. . .) -5-4/298؛13/376

(لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا. . .) -7-4/192

(وَکَأیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ عَتَتْ عَنْ أمْرِ رَبِّها وَرُسُلِهِ فَحاسَبْناها. . .) -8-7/116

(اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ. . .) -12-1/148؛3/409؛8/12

التحریم

(أسَرَّ النَّبِیُّ إلَیٰ بَعْضِ أزْواجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأتْ بِهِ. . .) -3-7/274

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ ناراً) -6-1/108،450؛2/29؛7/327،328

(لا یَعْصونَ اللّٰهَ ما أمَرَهُم ویَفْعَلونَ ما یُؤمَرونَ) -6-11/38،40

(یا أیُّها الّذینَ کَفَروالا تَعْتَذِروا الیَوْمَ إنَّما تُجْزَونَ ما. . .) -7-8/143،189،287

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَیٰ اللّٰهِ تَوْبَةً نَصُوحاً) -8-1/450؛2/134،135

(یَومَ لا یُخزی اللّٰهُ النَّبِیَّ والّذینَ آمَنوا مَعَهُ نورُهُم. . .) -8-8/275

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ. . .) -9-2/312،328

(ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ کَانَتَا. . .) -10-10/382،383،384

(فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللّٰهِ شَیْئاً) -10-10/384

ص :137

(وَضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ) -11-10/384

(رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الجَنَّةِ. . .) -11-10/385

الملک

(تَبارَکَ الّذی بِیَدِهِ المُلْکُ وهُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ) -1-11/63

(الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً) -2-2/42،45؛8/159؛11/63،80،84

(وهُوَ العَزیزُ الغَفورُ) -2-11/85

(ألَمْ یأتِکُمْ نَذِیرٌ قَالُواْ بَلَیٰ قَدْ جَآءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا. . .) -8-11/226

(وَقالُوا لَو کُنَّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أصْحابِ السَّعِیرِ) -10-5/401؛7/492،517،534

(إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ) -12-1/37

(أَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ) -14-7/273

(أَمَّنْ هٰذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِی. . .) -21-3/447

القلم

(ن وَالْقَلَمِ وَما یَسْطُرُونَ) -1-9/568؛10/38

(وَإِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ) -3-1/38

(إنّکَ لَعلیٰ خُلُقٍ عظیم) -4-1/113؛3/477؛6/509

(وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدهِنُونَ) -9-4/156

(وَلا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ) -10-3/205؛8/585

(هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ) -11-8/585

(عُتُلٍّ بَعْدَ ذٰلِکَ زَنِیمٍ) -13-3/490؛9/56،57؛10/144

ص :138

(إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ) -17-9/161

(وَ لَایَسْتَثْنُونَ) -18-9/161

(فَطَافَ عَلَیْهَا طَائفٌ مِّن رَّبِّکَ وَ هُمْ نَائِمُونَ) -19-9/161

(یَومَ یُکشَفُ عَن ساقٍ ویُدعَونَ إلَی السُّجُودِ) -42-7/244

(فاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ ولا تَکُن کَصاحِبِ. . .) -48-11/546

(لَولا أنْ تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِن رَبِّهِ لَنُبِذَ بالعَراءِ وهُوَ مَذْمُومٌ) -49-11/546

(فاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّالِحینَ) -50-11/546

الحاقة

(الحاقَّةُ) -1-7/512

(ما الحاقَّةُ) -2-7/512

(وما أدْراکَ ما الحاقَّةُ) -3-7/512

(وَانْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ واهِیَةٌ) -6-8/259،260

(لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ) -12-1/308؛2/519؛5/398

(وُحُمِلَتِ الأَرْضُ وَالْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً وَاحِدَةً) -14-8/251

(فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَأُوا کِتابِیَهْ) -19-8/289،290،291

(وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ. . .) -25-8/291

(وَلَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ) -26-8/291

(یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ) -27-8/291

(ما أَغْنَی عَنِّی مالِیَهْ) -28-8/291

(هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَه) -29-5/352؛8/291

ص :139

(خُذُوهُ فَغُلُّوهُ) -30-2/363؛8/291؛11/38

(ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ) -31-2/363؛8/291؛11/38

(ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکُوهُ) -32-2/363؛8/291

(إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ العَظِیمِ) -33-6/472؛8/291

(وَلا یَحُضُّ عَلَیٰ طَعامِ المِسْکِینِ) -34-6/472؛8/291

(فَلَیْسَ لَهُ الیَوْمَ هٰهُنٰا حَمِیمٌ) -35-2/365؛6/472؛8/291

(وَلا طَعَامٌ إِلّا مِنْ غِسْلِینٍ) -36-2/365؛6/472؛8/291

(إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ) -40-10/89

(وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأقاوِیلِ) -44-9/48

(لَأخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ) -45-9/48

(ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ) -46-9/48

(وَإِنَّهُ لَحَقُّ الیَقِینِ) -51-13/581

المعارج

(تَعْرُجُ الْمَلائِکةُ وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ. . .) -4-3/81؛8/293،294

(فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیْلاً) -5-6/159

(یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ) -8-8/259،260

(یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ) -11-8/276

(إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً) -19-2/188؛3/20

(إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً) -20-2/188؛3/20

(وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً) -21-2/188

ص :140

(الذینَ هُم علیٰ صَلاتِهِم دائمُونَ) -23-4/225؛6/314،315

(وَالَّذِینَ فِی أمْوالِهِم حَقٌّ مَعلُومٌ) -24-5/21

(لِلسّائلِ والْمَحرُومِ) -25-5/21

(وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ) -29-7/452

(إلَّا عَلیٰ أزوَاجِهِمْ أوْ ما مَلَکَتْ أیْمانُهُمْ فَإنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ) -30-7/452

(والَّذِینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائمُونَ) -33-6/45

(فَذَرْهُمْ یَخوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتّیٰ یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی. . .) -42-7/121

(یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الأَجْدَاثِ سِراعاً کَأَنَّهُمْ إِلَی نُصُبٍ. . .) -43-8/265،268

نوح

(اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إنّهُ کانَ غَفّاراً) -10-4/440؛8/471؛9/164

(یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا) -11-4/440؛9/164

(وَ یُمْدِدْکُم بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَل) -12-4/440؛9/164

(رَبِّ إنّهُم عَصَوْنی واتَّبَعُوا مَن لَمْ یَزِدْهُ مالُهُ ووَلَدُهُ إلّا. . .) -21-11/17

(وَمَکَرُوا مَکْرَاً کُبَّارَاً) -22-10/546؛11/17

(وقالوا لاتَذَرُنَّ آلهَتَکُم) -23-11/17

(رَبِّ لاتَذَرْ علَی الأرضِ مِن الکافِرینَ دَیّاراً) -26-11/290

(إنّکَ إنْ تَذَرْهُم یُضِلّوا عِبادَکَ ولا یَلِدوا إلّا. . .) -27-11/290

(رَبِّ اغْفِرْ لی ولِوالِدَیَّ ولِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمناً) -28-5/228؛11/293

الجنّ

(وَأَمّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً) -15-2/363

ص :141

(وَأَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً) -16-9/592

(وَأَنَّ المَساجِدَ لِلَّهِ فَلٰا تَدْعُوا مَعَ اللّٰهِ أَحَداً) -18-5/218؛7/443

(عٰالِمُ الغَیْبِ فلا یُظْهِرُ عَلیٰ غَیْبِهِ أَحَداً) -26-5/263؛8/542،568

(إلَّا مَنِ ارْتَضَیٰ مِنْ رَسُولٍ فَإنَّهُ یَسْلُکُ مِن. . .) -27-5/263؛8/542،568

المزمّل

(وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً) -4-9/355

(إنَّ ناشِئَةَ اللیلِ هِیَ أشَدُّ وَطْأً وَأقوَمُ قِیْلاً) -6-6/334،336

(وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلیَْهِ تَبْتِیلاً) -8-13/465

(رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَاإِلٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً) -9-13/465

(یَوْمَ تَرْجُفُ الأَرْضُ وَالْجِبالُ وَکانَتِ الْجِبالُ کَثِیبَاً مَهِیلاً) -14-8/252

(وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّٰهِ) -20-4/441

المدّثر

(وَلا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ) -6-6/240

(ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا) -11-6/486؛8/529؛11/153

(وَ جَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا) -12-6/486؛8/529؛11/153

(وَ بَنِینَ شُهُودًا) -13-6/486؛8/529؛11/153

(وَ مَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِیدًا) -14-6/486؛8/529

(ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ) -15-6/486؛8/529

(کَلَّا إنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنِیداً) -16-8/529

ص :142

(سَأُرْهِقُةُ صَعُوداً) -17-8/529

(یُضِلُّ اللّٰهُ مَن یَشاءُ) -31-6/442

(وَالصُّبْحِ إذا أسْفَرَ) -34-6/134

(کُلُّ نَفْسٍ بما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ) -38-4/533؛5/146

(فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ) -40-6/318

(عَنِ الْمُجْرِمِینَ) -41-6/318

(ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ) -42-6/315،318

(قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ) -43-6/315،318

(وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکِینَ) -44-6/472

(وَکُنّا نُکَذِّبُ بِیَومِ الدِّینِ) -46-5/587

(حَتَّی أتانا الیَقِیْنُ) -47-5/587

(فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِیْنَ) -48-5/587

القیامة

(لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ) -1-8/207

(أیَحْسَبُ الإنْسانُ أن لَنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ) -3-8/235

(بَلَیٰ قادِرِینَ عَلَیٰ أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ) -4-8/235

(بل یُریدُ الإنسانُ لِیَفْجُرَ أمامَه) -5-2/135

(بَلِ الإنسانُ علیٰ نَفسِهِ بَصیرَةٌ ولو ألقیٰ مَعاذِیرَهُ) -14-5/271،272؛7/128؛9/53؛10/18

(وَلَوْ ألْقَی مَعاذِیرَهُ) -15-7/128؛9/54

(کَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ) -26-11/123

ص :143

(وَقِیلَ مَنْ رَاقٍ) -27-11/123

(وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ) -28-11/123

(وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ) -29-11/123

(إِلَیٰ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ) -30-11/123

(فَلا صَدَّقَ وَلا صَلَّیٰ) -31-6/318

(وَلٰکِنْ کَذَّبَ وَتَوَلَّیٰ) -32-6/318

(ثُمَّ ذَهَبَ إِلَیٰ أَهْلِهِ یَتَمَطَّیٰ) -33-6/318

(أَوْلَیٰ لَکَ فَأوْلَیٰ) -34-6/318

(ثُمَّ أوْلَیٰ لَکَ فَأوْلَیٰ) -35-6/318

(أیَحْسَبُ الْإنْسانُ أنْ یُتْرَکَ سُدیً) -36-8/215

(ألَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنَیٰ) -37-8/215

(ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّیٰ) -38-8/215

(فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالاُنْثَیٰ) -39-8/215

(ألَیْسَ ذٰلِکَ بِقادِرٍ عَلَیٰ أنْ یُحْیِیَ الْمَوْتیٰ) -40-8/215،234

الإنسان

(هَلْ أَتیٰ عَلَی الإِنسانِ حینٌ مِنَ الدَّهرِ لَم) -1-8/78،262؛11/31

(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ. . .) -2-3/438،439؛10/425

(إِنّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِرَاً وإِمّا کَفُورَاً) -3-5/204؛10/381،417

(إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالاً وَسَعِیراً) -4-2/363

(وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَیٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا) -8-1/18،31،32،154؛6/470،472

ص :144

(إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّٰهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَلا شُکُوراً) -9-1/18،31؛6/470

(فَوَقاهُمُ اللّٰهُ شَرَّ ذٰلِکَ الیَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وسُرُوراً) -11-5/274

(وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِیراً) -12-2/196

(وَ کَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا) -22-1/33

(وَمِنَ اللیلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلاً طَوِیلاً) -26-6/334،337

(وَما تَشاؤُونَ إِلَّا أَن یَشاءَ اللّٰهُ إِنَّ اللّٰهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً) -30-9/459

المرسلات

(وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفَاً) -1-11/34

(فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفَاً) -2-11/34

(وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرَاً) -3-11/34

(فَالْفَارِقَاتِ فَرْقاً) -4-11/34

(فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْراً) -5-11/34

(عُذْراً أَوْ نُذْراً) -6-11/34

(إنَّما توعَدونَ لَواقِعٌ) -7-8/256

(فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ) -8-8/255،256،257

(وَإِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ) -9-8/259

(وَإِذا الْجِبالُ نُسِفَتْ) -10-8/252

(ولا یُؤْذَنُ لَهُم فَیَعتَذِرونَ) -36-7/133

(کُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) -43-2/196

(إِنّا کذٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ) -44-2/196

ص :145

النباء

(یَوْمَ یُنْفَخُ فی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أفْواجاً) -18-4/356؛8/184

(وَسُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَرَابَاً) -20-8/253

(إِنَّ جَهَنَّمَ کانَتْ مِرْصَاداً) -21-2/360؛6/476

(لِلطّاغِینَ مَآباً) -22-2/360؛6/476

(لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَلا کِذَّاباً) -35-10/83

(یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِکَةُ صَفَّاً لٰایَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ. . .) -38-8/270

النازعات

(وَالنَّازِعَاتِ غَرْقاً) -1-11/34،44

(وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطاً) -2-11/34،44

(وَالسَّابِحَاتِ سَبْحَاً) -3-11/34،44

(فَالسَّابِقَاتِ سَبْقَاً) -4-11/34،44

(فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرَاً) -5-11/34،45

(یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ) -6-8/251

(تَتْبَعُها الرَّادِفَةُ) -7-8/251

(فَقُلْ هَلْ لَکَ إلیٰ أنْ تَزَکَّیٰ) -18-5/30

(أنا رَبُّکُمُ الأعلیٰ) -24-11/71

(فَأَخَذَهُ اللّٰهُ نَکالَ الآخِرَةِ وَالأُولَیٰ) -25-7/36

(إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشَیٰ) -26-7/36

(أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقَاً أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا) -27-1/148؛3/405

ص :146

(رَفَعَ سَمْکَهَا فَسَوَّاها) -28-1/148؛3/405

(وَأَغْطَشَ لَیْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاها) -29-1/148؛3/405

(وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذٰلکَ دَحَاها) -30-1/148؛3/405

(أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا) -31-1/148؛3/405

(وَالْجِبَالَ أَرْسَاها) -32-3/405

(فَأَمّا مَنْ طَغَیٰ) -37-2/369؛4/105؛5/448؛6/476

(وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا) -38-2/369؛4/105؛5/448؛6/476

(فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَیٰ) -39-2/369؛4/105؛5/448؛6/476

(وَأَمّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَیٰ النَّفْسَ عَنِ الْهَوَیٰ) -40-2/276؛3/521،525؛8/108؛13/66

(فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَیٰ) -41-2/276؛3/521

(فإنَّ الجَنَّةَ هِیَ المَأْویٰ) -41-3/525؛8/108؛13/67

عبس

(فَلْیَنْظُرِ الإِنْسانُ إِلَی طَعامِهِ) -24-8/56

(وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ) -38-8/273

(ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ) -39-8/273

التکویر

(إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ) -1-8/256،257

(وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ) -2-8/256،257،258

(وَإِذا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ) -5-8/293

ص :147

(وَإِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ) -6-8/254،8/255

(والصُّبْحِ إذا تَنَفَّسَ) -18-6/134

(مُطاعٍ ثَمَّ أمینٍ) -21-11/41،46

(وَما تَشاؤُونَ إِلَّا أَن یَشاءَ اللّٰهُ رَبُّ الْعالَمِینَ) -29-9/459

الإنفطار

(وإذا الکَواکِبُ انتَثَرَت) -1-8/258

(وَإِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ) -2-8/256،258

(وَإِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ) -3-8/254،8/255

(یا أَیُّها الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ) -6-8/372،373؛10/89

(الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ) -7-8/372

(فِی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ) -8-8/372

(وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ) -10-11/49،50

(کِرَاماً کَاتِبِینَ) -11-11/49،50

(یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ) -12-11/49

المطفّفین

(وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ) -1-2/95

(الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَیٰ النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ) -2-2/95

(وَإِذَا کالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ) -3-2/95

ص :148

(وَما یُکَذِّبُ بِهِ إلَّاکُلُّ مُعْتَدٍ أثِیمٍ) -12-8/204

(کَلَّا بَلْ رانَ عَلَیٰ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ) -14-4/283؛9/529؛10/359

(کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ) -15-9/529؛10/359

(کلّا إنّ کِتابَ الأبْرارِ لَفی عِلِّیّینَ) -18-11/66؛13/420

(وما أدراکَ ما عِلِّیّونَ) -19-11/67؛13/420

(کِتابٌ مَرْقومٌ) -20-11/67؛13/420

(یَشْهَدُهُ المُقَرَّبونَ) -21-11/67؛13/420

(عَیْناً یَشْرَبُ بِها الْمُقَرَّبُونَ) -28-9/380

الانشقاق

(وَإِذَا الأَرْضُ مُدَّتْ) -3-8/253

(وَأَلْقَتْ ما فِیها وَتَخَلَّتْ) -4-8/265،267

(فَأَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ. . .) -7-3/91

(فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً) -8-3/91،92؛8/289

(و یَنقَلِبُ إِلیٰ أَهْلِهِ مَسْروُراً) -9-5/274

(وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ) -10-8/291،292

(فَسَوْفَ یَدْعُو ثُبُوراً) -11-8/291

(وَیَصْلَی سَعِیراً) -12-8/291،292

(إِنَّهُ کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً) -13-8/291،292

(إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَّنْ یَحُورَ) -14-8/291

(بَلَی إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصِیراً) -15-8/291

ص :149

البروج

(وَالْیَوْمِ الْمَوْعُودِ) -2-8/207

(وَشاهِدٍ وَمَشْهُودٍ) -3-8/207

(إنّ الّذینَ فَتَنُوا المُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ ثُمَّ لَم یَتُوبُوا) -10-9/31

الطارق

(فَلْیَنْظُرِ الْإنْسانُ مِمَّ خُلِقَ) -5-3/438؛8/215

(خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ) -6-8/215

(یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرائِبِ) -7-8/215

(إنَّهُ عَلَیٰ رَجْعِهِ لَقادِرٌ) -8-8/215

(یَومَ تُبلَی السَّرائرُ) -9-5/268

الأعلی

(الّذی خَلَقَ فَسَوَّیٰ) -2-10/416

(والّذی قَدَّرَ فَهَدَیٰ) -3-10/416،417،422

(قَدْ أفْلَحَ مَنْ تَزَکَّیٰ) -14-5/30،31؛9/238

(وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّیٰ) -15-9/238

(بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیَا) -16-1/61؛4/105

(وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وأبْقَیٰ) -17-1/61؛4/105

الغاشیة

(لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلّا مِنْ ضَرِیعٍ) -6-2/365

ص :150

(لا یُسْمِنُ وَلا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ) -7-2/365

(فی جَنَّةٍ عالِیَةٍ) -10-10/285

(لا تَسْمَعُ فِیها لاغِیَةً) -11-10/285

(فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ) -21-4/199

(لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ) -22-4/199

الفجر

(أَلَمْ تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ) -6-7/120؛9/130؛11/300

(إِرَمَ ذَاتِ العِمادِ) -7-7/120؛9/130؛11/300

(الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی البِلادِ) -8-7/120؛9/130؛11/300

(وَثَمودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالوَادِ) -9-7/120؛9/130

(وفِرْعَوْنَ ذِی الأَوْتادِ) -10-7/120؛9/130

(الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ) -11-7/120؛9/130

(فَأَکْثَرُوا فِیها الفَسادَ) -12-7/120؛9/130

(فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ) -13-7/120

(إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ) -14-6/251؛7/120

(فأمَّا الإنْسانُ إذا ما ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ. . .) -15-9/33؛10/425

(و أمَّا إذا ما ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أهانَنِ) -16-9/33؛10/425

(وَلا تَحاضُّونَ عَلَیٰ طَعامِ المِسْکِینِ) -18-6/472

(وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً) -20-11/150

(کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الأَرْضُ دَکَّاً دَکَّاً) -21-8/251،252

ص :151

(یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ) -27-1/170؛9/513،514؛11/98،100

(ارْجِعِی إِلیٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً) -28-1/170؛9/514؛11/98

(فَادْخُلِی فِی عِبادِی) -29-1/170؛9/514؛11/98

(وَ ادْخُلِی جَنَّتِی) -30-1/170؛9/514؛11/98

البلد

(وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ) -3-13/474

(یقولُ أَهْلَکْتُ مالاً لُبَداً) -6-8/395

(أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ) -14-6/470،471

(یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ) -15-6/470

(أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ) -16-6/470

(ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَواصَوْا. . .) -17-4/380

(أُولٰئِکَ أَصْحَابُ المَیْمَنَةِ) -18-4/380

الشمس

(قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکّاها) -9-5/30،31؛9/238

(وَقَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها) -10-9/238

اللیل

(فَأمّا مَنْ أعطیٰ واتَّقیٰ) -5-5/16؛13/358،362

(وصَدَّقَ بِالحُسْنیٰ) -6-5/16؛13/358،362

ص :152

(فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْریٰ) -7-5/16؛13/358،362

(إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَیٰ) -12-2/508؛10/418

(وإنّ لَنا للآخِرَةَ والاُولیٰ) -13-10/418

(لا یَصْلاهَا إِلَّا الْأَشْقَیٰ) -15-2/375

(الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّیٰ) -16-2/375

الضحی

(وَلَلآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِن الْأُولَی) -4-5/585

(ولَسَوْفَ یُعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضیٰ) -5-4/121،377؛5/585،586

(ووَجَدَکَ ضالّاً فَهَدیٰ) -7-6/443

(وَوَجَدَک عائِلاً فَأغْنَیٰ) -8-8/518

(وَأَمَّا السّائِلَ فَلٰا تَنْهَرْ) -10-5/173

(وأمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) -11-6/23

الشرح

(ألم نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک) -1-9/73،523

(وَرَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ) -4-6/76

(فَإنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً) -5-9/73

(إنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً) -6-9/73

(فَإذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ) -7-9/114

(وَإلیٰ رَبِّکَ فَارْغَبْ) -8-9/114

ص :153

العلق

(اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الّذی خَلَقَ) -1-8/13

(خَلَقَ الإنْسانَ مِن عَلَقٍ) -2-8/13

(اِقْرَأ وَرَبُّکَ الأَکْرَمُ) -3-8/13

(الَّذی عَلَّمَ بِالقَلَمِ) -4-3/449؛8/13؛9/568

(عَلَّمَ الإنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ) -5-3/449؛8/13

(کلّا إنَّ الْإنْسانَ لَیَطْغَیٰ) -6-8/516

(أنْ رَءاهُ اسْتَغْنَیٰ) -7-8/516

(إنَّ إلیٰ رَبِّکَ الرُّجْعیٰ) -8-8/261

(فَلْیَدْعُ نادِیَهُ) -17-8/189

(سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ) -18-8/190

(کَلَّا لَاتُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ) -19-5/209،210

القدر

(إنّا أنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدْرِ) -1-7/512؛9/314

(وما أدْراکَ ما لَیلَةُ القَدْرِ) -2-7/512؛9/314

(لَیلَةُ القَدْرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهْرٍ) -3-9/315؛9/315

(تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِم مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) -4-9/315

(سَلَامٌ هِیَ حَتَّیٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ) -5-9/315

البیّنة

(جَزَآؤهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْری مِن تَحْتِها الْأَنْهارُ. . .) -8-4/472

ص :154

الزلزلة

(إذا زُلزلتِ الأرضُ زِلْزالها) -1-1/311؛5/84؛8/250

(وَأَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقالَها) -2-8/265،267

(وقالَ الإنسانُ مالَها) -3-1/311

(یومئذٍ تُحدِّثُ أخبارَها) -4-1/311؛8/281؛

(بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَی لَها) -5-8/281

(یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعَْمالَهُمْ) -6-8/270؛13/139

(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ) -7-8/183،270؛9/216،378،427؛

13/139

(وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ) -8-8/183،270؛9/216،378،427؛

13/139

العادیات

(وَالْعادِیاتِ ضَبْحاً) -1-8/413،414

(فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً) -2-8/413

(فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً) -3-8/413

(فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً) -4-8/413

(فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً) -5-8/413

القارعة

(یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ) -4-8/270

ص :155

(وَتَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ) -5-8/252

(فأمّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ) -6-13/140

(فَهُوَ فی عِیشَةٍ راضِیَةٍ) -7-13/140

(وأمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ) -8-13/140

(فأُمُّهُ هاوِیَةٌ) -9-13/140

(وماأدْراکَ ماهِیَة) -10-13/140

(نارٌ حامِیَةٌ) -11-13/141

التکاثر

(ألْهاکُمُ التَّکاثُرُ) -1-7/37؛8/486،516؛9/65،66؛

11/153،180

(حَتّیٰ زُرْتُمُ المَقابِرَ) -2-7/37؛8/486؛9/65،66؛11/153

(کلّا لَو تَعْلَمُونَ عِلْمَ الیَقینِ) -5-11/66؛13/420،579،580،581

(لَتَرَوُنَّ الجَحیمَ) -6-11/66؛13/420،579،581

(لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ) -7-13/580،581

(ثمّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِیمِ) -8-3/86،87؛5/147؛13/580،581

العصر

(الّا الّذینَ آمَنُوا وعَمِلُوا الصّالِحاتِ) -3-5/567

الهمزة

(وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) -1-8/1329؛1/153

ص :156

(الَّذِی جَمَعَ مَالاً وَعَدَّدَهُ) -2-11/153

(یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ) -3-11/153

الماعون

(فَذٰلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الیَتِیمَ) -2-6/472

(وَلا یَحُضُّ عَلَیٰ طَعامِ المِسْکِینِ) -3-6/472

(فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ) -4-5/19؛6/314،318

(الذینَ هُمْ عَنْ صَلٰاتِهِمْ ساهُونَ) -5-5/19؛6/314،318،320

(الذین هُم یُراؤونَ) -6-5/19

(ویَمنَعُونَ الماعُونَ) -7-5/19

الکوثر

(إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ) -1-8/295

الکافرون

(قُل یا أَیُّها الکافِرونَ) -1-5/84

الإخلاص

(قُلْ هُوَ اللّٰهُ أحَدٌ) -1-5/84؛7/194

(اللّٰهُ الصَّمَدُ) -2-7/194

(لَم یَلِدْ) -3-7/229

ص :157

الفلق

(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) -1-8/316

(مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ) -2-8/316

(وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ) -5-3/101

النّاس

(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ) -1-8/316؛13/148

(مَلِکِ النَّاسِ) -2-8/316؛13/148

(إِلٰهِ النَّاسِ) -3-8/316؛13/148

(مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ) -4-8/316؛13/148

(الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ) -5-13/148

(مِنَ الجِنَّةِ وَالنَّاسِ) -6-13/148

ص :158

فهرست عناوین فارسی

شماره عنوان ج/ص

344 آبرو-7/145

5 آخرت-1/55

21 آرزو-1/209

105 آزادی و آزادگی-3/11

9 آزردن-1/123

52 آزمایش-2/39

106 آزمندی-3/19

66 آزمودن-2/183

200 آسایش-4/545

16 آفتها-1/177

151 آفریدگار-3/419

150 آفرینش-3/401

392 آمرزش خواهی از خدا-8/461

75 آمیزش جنسی-2/243

34 اَبدال-1/523

501 ابراهیم علیه السلام-11/311

3 اجاره-1/41

شماره عنوان ج/ص

4 اجل-1/49

123 احتکار-3/169

133 احتیاط-3/259

503 اخترشناسی-12/147

148 اختلاف-3/385

147 اخلاص-3/367

152 اخلاق-3/471

7 ادب-1/97

501 ادریس علیه السلام-11/271

8 اذان-1/117

352 اراده و تصمیم-7/381

536 ارث-13/87

501 ارمیا علیه السلام-11/539

208 ازدواج-5/79

231 اسراف-5/281

242 اسلام-5/359

501 اسماعیل علیه السلام-11/433

ص :159

12 اسیر-1/153

501 اشمویل علیه السلام-11/449

15 اصول-1/171

318 اطعام کردن-6/469

366 اعتکاف-7/55-5

436 اقرار-9/391

18 الفت-1/197

19 اللّٰه-1/201

501 الیاس علیه السلام-11/437

24 امامت خاصّه (امام علی علیه السلام) -1/281

23 امامت عامه-1/231

24 امام جعفر صادق علیه السلام-1/347

24 امام جواد علیه السلام-1/363

24 امام حسن عسکری علیه السلام-1/375

24 امام حسن مجتبی علیه السلام-1/325

24 امام حسین علیه السلام-1/331

24 امام رضا علیه السلام-1/357

24 امام سجّاد علیه السلام-1/339

24 امام محمّد باقر علیه السلام-1/343

24 امام موسی کاظم علیه السلام-1/353

24 امام مهدی علیه السلام-1/381

24 امام هادی علیه السلام-1/369

26 امانتداری-1/471

22 امّت-1/219

482 امتحان-10/413

349 امر به معروف و نهی از منکر-7/319

180 امید-4/373

547 اندرز-13/253

112 اندوه-3/61

177 اندیشه-4/343

424 اندیشه-9/223

29 انسان-1/489

511 انصاف-12/223

519 انفاق-12/369

520 انفال-12/391

61 انقلاب-2/149

1 ایثار-1/17

411 ایرانیان-9/79

450 ایستادگی-9/587

25 ایمان-1/409

501 ایّوب علیه السلام-11/379

254 بازار-5/445

95 بازداشت-2/467

56 بازرگانی-2/89

42 باطل-1/561

286 بامداد-6/133

88 بخشندگی-2/387

227 بخشندگی-5/251

ص :160

31 بُخل-1/503

33 بداء-1/519

273 بدبختی-5/599

32 بدعت-1/511

262 بدی-5/493

6 برادر-1/67

128 بُردباری-3/215

37 برزخ-1/537

38 برکت-1/543

185 برگشتن از دین-4/415

39 برهان-1/549

359 بزرگداشت-7/439

457 بزرگواری-10/85

264 بزرگی-5/515

43 بغض و نفرت-1/567

48 بلاغت-2/15

51 بلاهت-2/35

50 بلوغ-2/31

429 بوسیدن-9/283

53 بهتان-2/71

433 نسبت دادن زنا-9/317

79 بهشت-2/265

67 بیتابی-2/187

55 بیعت-2/79

486 بیماری-10/487

41 بینش-1/557

2 پاداش-1/35

60 پاداش-2/143

537 پارسایی-13/115

87 پاسخ دادن-2/383

514 پاکیزگی-12/261

55-5 پدر و فرزند-13/473

213 پرسیدن (دانش جویی) -5/151

317 پزشکی-6/463

508 پشیمانی-12/199

379 پناه بردن به خدا-8/315

341 پوزش خواهی-7/127

469 پوشاک-10/233

475 پیدا شده-10/289

327 پیروزی-6/525

284 پیری-6/103

532 پیری-13/21

107 پیشه-3/29

188 پیک-4/459

373 پیمان-8/195

385 پیمان شکنی-8/361

10 تاریخ-1/129

96 تباه شدن اعمال-2/475

ص :161

49 تبلیغ-2/21

70 تجسّس-2/205

108 تحریف-3/33

120 تحقیر-3/141

539 ترازو-13/137

156 ترس-3/513

64 ترسویی-2/175

204 تزکیه-5/29

217 تسبیح-5/193

353 تسلیت-7/387

244 تسلیم-5/389

357 تعصّب-7/417

431 تقدیر-9/301

445 تقلید-9/549

552 تقوا-13/365

553 تقیّه-13/437

452 تکبّر-10/7

464 تکلّف-10/179

463 تکلیف-10/169

459 تنبلی-10/129

289 تندرستی-6/171

261 تنگ چشمی-5/489

397 توانگری-8/515

59 توبه-2/119

548 توفیق-13/327

554 توکّل-13/447

58 تهمت-2/117

196 تیراندازی-4/523

224 جادو-5/239

149 جانشینی-3/397

90 جاه و مقام-2/405

63 جبّار-2/171

62 جبر-2/161

462 جبران-10/159

501 جرجیس علیه السلام-11/55-5

69 جزیه-2/201

73 جماعت-2/235

74 جمعه-2/239

80 جنّ-2/303

77 جنابت-2/255

102 جنگ-2/551

240 جنگ افزار-5/343

387 جنگ (جنگهای پیامبر) -8/381

405 جوانمردی-9/43

256 جوانی-5/459

82 جهاد اصغر-2/311

83 جهاد اکبر-2/327

84 جهاد (سخت کوشی در. . .) -2/337

ص :162

492 چاپلوسی-10/55-5

134 چاره-3/263

118 حافظه-3/131

98 حجّ-2/483

97 حجاب-2/479

99 حجّت-2/507

101 حدود-2/533

100 حدیث-2/515

109 حرام-3/37

110 حزب-3/45

113 حسابرسی-3/77

114 حسد-3/99

24 حسنین علیهما السلام-1/319

121 حقّ-3/145

122 حقوق-3/161

124 حکمت-3/173

125 حکمت لقمان-3/189

556 حکومت بر مردم-13/511

127 حلال-3/209

130 حماقت-3/231

131 حمّام-3/241

501 حنظلة علیه السلام-11/485

136 حیوانات-3/269

501 خالد بن سنان علیه السلام-11/557

304 خاموشی-6/353

140 خدمت کردن-3/301

365 خرد-7/491

295 خردسالی-6/255

191 خرسندی به تقدیر الهی-4/471

192 خرسندی خدا-4/483

391 خشم-8/441

143 خشوع-3/331

146 خطّ و خوشنویسی-3/363

154 خمس-3/507

309 خنده-6/405

398 خُنیاگری-8/535

526 خواب-12/489

141 خوارج-3/305

172 خواری-4/255

283 خواست خدا-6/99

158 خوبی-3/545

348 خوبی کردن-7/297

497 خود ارضایی-11/75

33-3 خودپسندی-7/45

346 خودشناسی-7/161

17 خوردن-1/183

233 خوشبختی-5/295

40 خوشرویی-1/553

ص :163

57 خوشگذرانی-2/109

183 خویشاوندی-4/399

160 خیّاطی-3/581

157 خیانت-3/537

499 دارایی-11/145

168 دارو و درمان-4/165

440 داستان-9/411

367 دانش و دانایی-8/5

443 داوری میان مردم-9/467

501 داوود علیه السلام-11/459

259 درخت-5/479

214 درخواست (نیاز خواهی) -5/161

504 درگوشی سخن گفتن-12/159

303 درود فرستادن بر پیامبر و آل او-6/349

456 دروغ-10/57

229 درون-5/267

115 دریغ-3/109

232 دزدی-5/289

296 دست دادن-6/259

339 دشمنی-7/103

162 دعا-4/13

389 دغلکاری-8/429

44-4 دل-9/497

163 دنیا-4/65

11-1 دوراندیشی-3/51

86 دوزخ-2/359

292 دوست-6/189

557 دوستان خدا-13/545

167 دولت-4/159

209 دیدار-5/109

476 دیدار-10/291

169 دین-4/173

81 دیوانگی-2/307

501 ذو القرنین علیه السلام-11/347

501 ذو الکفل علیه السلام-11/443

228 راز-5/261

455 راز داری-10/49

290 راستی-6/175

219 راه-5/201

490 راه رفتن-10/539

178 ربا-4/353

179 رجعت-4/365

182 رحمت-4/385

184 رخصت-4/411

425 رستگاری-9/235

189 رشوه-4/463

195 رمضان-4/515

199 روح-4/537

ص :164

165 روزگار-4/149

308 روزه-6/387

186 روزی-4/423

187 روستا-4/455

412 روشن بینی-9/87

506 رهایی-12/183

197 رهبانیّت-4/527

174 ریاست-4/307

201 ریاضت-4/551

176 ریاکاری-4/325

471 ریش-10/253

175 رؤیا-4/315

472 زبان-10/255

342 زبان عربی-7/137

203 زکات-5/11

501 زکریّا علیه السلام-11/495

205 زمان-5/35

11 زمین-1/147

484 زن-10/449

206 زنا-5/39

22-2 زندان-5/231

135 زندگی-3/265

382 زندگی-8/343

27 زنهار دادن-1/481

207 زهد-5/51

210 زیارت قبور-5/115

311 زیان رساندن-6/417

142 زیانکاری-3/323

76 زیبایی-2/247

467 زیرکی-10/217

211 زیور-5/133

166 سازشکاری-4/155

237 ساقی گری-5/329

215 سببها-5/179

236 سبکسری-5/323

274 سپاسگزاری از خداوند سبحان-6/5

275 سپاسگزاری از مردم-6/21

276 سپاسگزاری خداوند سبحان-6/27

78 سپاه-2/259

129 ستایش-3/227

483 ستایش-10/431

329 ستمگری-6/533

220 سجود-5/207

465 سخن-10/185

145 سخنرانی-3/341

522 سخنی چینی-12/409

47 سرزمین-2/11

479 سرزنش-10/319

ص :165

381 سرزنش کردن-8/337

45 سرکش-1/581

44 سرکشی-1/577

319 سرکشی-6/475

477 سرگرمی و غفلت-10/303

13 سرمشق-1/157

251 سَروَر-5/431

68 سزا-2/193

541 سفارش-13/157

243 سلام کردن-5/379

241 سلطان-5/351

501 سلیمان علیه السلام-11/473

249 سنّت-5/415

126 سوگند خوردن-3/203

252 سیاست-5/435

267 سیری ناپذیری-5/533

245 سیما و سیره-5/393

230 شادمانی-5/273

410 شادی-9/75

250 شب زنده داری-5/425

257 شبهه-5/467

337 شتابکاری-7/79

260 شجاعت-5/483

153 شراب-3/497

265 شرک-5/519

137 شرم-3/277

263 شریعت-5/507

270 شعار-5/575

269 شعر-5/565

501 شعیا و حیقوق علیهما السلام-11/491

501 شعیب علیه السلام-11/391

272 شفاعت در آخرت-5/581

271 شفاعت در دنیا-5/579

277 شک-6/31

278 شکایت-6/39

334 شگفتی-7/61

345 شناخت-7/149

347 شناخت خدا-7/183

488 شوخی-10/511

279 شهادت در داوری-6/43

280 شهادت در راه خدا-6/57

281 شهرت-6/75

190 شیرخوارگی کودک-4/467

268 شیطان-5/539

285 شیعه-6/107

420 شیوایی در سخن-9/143

501 صالح علیه السلام-11/303

287 صبر-6/143

ص :166

307 صدا-6/383

293 صدقه-6/215

291 صِدّیق-6/185

294 صراط-6/245

297 صلح-1 (صلح در جنگ) -6/263

298 صلح-2 (اصلاح دادن میان مردم) -6/267

305 صنعتگری-6/361

320 طلاق-6/479

159 طلب خیر از خدا-3/575

321 طمع-6/485

322 طهارت و پاکی-6/495

326 طینت و خمیره-6/521

30 ظرف-1/499

377 عادت-8/297

355 عاشورا-7/407

363 عافیت-7/473

331 عبادت-7/7

521 عبادت مستحبّی-12/405

332 عبرت گرفتن-7/33

338 عدالت-7/87

340 عذاب و شکنجه-7/115

370 عرضۀ اعمال-8/175

350 عزّت-7/359

356 عشق-7/413

358 عصمت-7/425

324 عطر-6/513

360 عفّت-7/447

507 علم نحو یا دستور زبان-12/193

368 عُمر-8/123

369 عمل-8/139

380 عیب-8/319

378 عید-8/307

501 عیسی علیه السلام-11/515

384 غَبن-8/357

315 غرامت و تاوان-6/445

388 غسل-8/423

390 غصب-8/437

393 غفلت-8/477

395 غلوّ-8/503

396 غنیمت شمردن-8/511

399 غیب-8/541

400 غیبت-8/573

401 غیرت

325 فال بد زدن-6/517

402 فال خوب زدن-9/7

404 فتنه و آزمایش الهی-9/23

406 فتوا-9/47

408 فخر فروشی-9/61

ص :167

416 فراغت-9/113

414 فرایض-9/99

138 فرجام-3/291

494 فرشتگان-11/29

413 فرصت-9/93

417 فرقه ها-9/117

323 فرمانبری-6/501

20 فرمانروایی-1/205

493 فرمانروایی-11/5

543 فروتنی-13/209

235 فرومایگان-5/319

164 فرومایگی-4/147

468 فرومایگی-10/227

386 فریفتگی و غفلت-8/367

418 فساد-9/121

419 فِسق-9/139

421 فضیلت-9/145

422 فقر-9/157

423 فقه-9/209

427 قبر-9/247

428 قبله-9/259

432 قدرت-9/315

434 قرآن-9/323

438 قرعه زدن-9/403

439 قرن و نسل-9/407

441 قصاص-9/417

442 قضا و قدر-9/433

446 قلم-9/565

447 قمار-9/567

449 قناعت-9/577

529 قهر کردن-12/567

451 قیاس-9/593

253 کار امروز را به فردا افکندن-5/441

453 کتاب و نوشته-10/37

310 کتک زدن-6/413

458 کسب-10/105

202 کشاورزی-5/7

430 کشتن-9/287

403 کشتن غافلگیرانه-9/19

461 کفّاره-10/153

460 کفر-10/137

466 کمال-10/211

415 کوتاهی در کار-9/109

364 کیفر-7/483

119 کینه توزی-3/135

394 کینه و خیانت-8/495

361 گذشت-7/457

362 گذشت خداوند سبحان-7/467

ص :168

198 گرو-4/531

46 گریستن-2/5

409 گشایش-9/71

474 گفتار و کردار بیهوده-10/281

330 گمان-6/565

314 گمراهی-6/433

155 گمنامی-3/509

173 گناه-4/261

246 گوش سپردن-5/397

351 گوشه گیری-7/373

470 لجاجت-10/249

473 لعنت-10/271

478 لواط-10/313

501 لوط علیه السلام-11/327

24 مادر امامان، فاطمه علیها السلام-1/313

223 مالِ حرام-5/235

258 مانند سازی و تقلید-5/475

54 مباهله-2/75

480 مثل ها-10/325

487 مجادله-10/503

65 مجادله کردن-2/179

481 مجسّمه و نقّاشی-10/407

71 مجلس-2/217

103 مُحارب-2/573

91 محبّت-2/411

92 محبّت (خدا دوستی) -2/421

93 محبّت (دوست داشتن برای خدا) -2/449

94 محبّت (دوست داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله. . .) -2/455

501 محمّد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله-12/5

161 مدارا کردن-4/7

194 مراقبت-4/501

485 مردانگی-10/473

525 مردم-12/463

498 مرگ-11/79

218 مسابقه-5/197

225 مساحقه-5/245

234 مسافرت-5/307

313 مستضعف-6/425

238 مستی-5/33-3

221 مسجد-5/217

489 مسخ-10/521

226 مسخره کردن-5/247

239 مسکن-5/337

255 مسواک زدن-5/451

212 مسؤولیّت-5/145

144 مشاجره-3/337

266 مشارکت-5/529

282 مشورت-6/85

ص :169

306 مصیبت-6/367

374 معاد-8/203

376 معاد (توصیف روز قیامت) -8/269

375 معاد (نشانه های فرا رسیدن قیامت) -8/243

354 معاشرت-7/391

372 معانقه-8/193

336 معجزه-7/73

343 معراج-7/141

435 مقرّبان-9/377

193 ملایمت-4/491

495 مَلَکوت-11/53

505 مناجات-12/163

513 مناظره-12/249

523 منهیّات-12/417

139 موادّ مخدّر-3/299

14 مواسات-1/163

501 موسی و خضر علیهما السلام-11/421

501 موسی و هارون علیهما السلام-11/403

181 مهربانی-4/379

496 مهلت دهی خدا-11/69

316 میهمانی-6/449

545 میهن-13/235

533 نابودی-13/25

335 ناتوانی-7/69

312 ناچاری-6/421

328 ناخن-6/529

85 نادانی-2/345

216 ناسزاگویی-5/185

407 ناسزاگویی-9/55

247 نامها-5/405

248 نامهای خدا-5/409

454 نامه نگاری-10/45

371 نامۀ اعمال-8/181

501 نبوّت خاصّه (آدم علیه السلام) -11/249

500 نبوّت عامّه-11/197

509 نَذر-12/205

510 نصیحت و خیرخواهی-12/211

515 نظم-12/267

516 نعمت-12/269

518 نفاق-12/341

517 نَفْس-12/301

383 نکو حالی-8/353

104 نگاهبانی-3/5

512 نگاه کردن-12/231

299 نماز-6/271

300 نماز جماعت-6/327

302 نماز جمعه-6/345

301 نماز شب-6/33-3

ص :170

501 نوح علیه السلام-11/279

524 نور-12/447

448 نومیدی-9/571

558 نومیدی-13/557

132 نیاز-3/245

527 نیّت-12/503

491 نیرنگ-10/545

36 نیکوکاری-1/531

116 نیکی-3/113

117 نیکی کردن-3/119

426 واگذاشتن کارها به خدا-9/239

170 وام-4/207

437 وام-9/395

538 وزارت-13/129

540 وسوسه-13/147

542 وصیّت برای پس از مرگ-13/201

544 وضو-13/227

546 وعده-13/245

549 وفاداری-13/337

550 وقار-13/351

551 وقف-13/357

35 ولخرجی-1/527

502 ویژگی های خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله-12/77

528 هجرت-12/537

530 هدایت-12/575

531 هدیه-13/5

534 همّت-13/39

28 همدمی-1/485

89 همسایه-2/395

72 همنشینی-2/227

288 همنشینی-6/169

501 هود علیه السلام-11/297

535 هوس-13/55

171 یاد خدا-4/215

559 یتیم-13/563

501 یحییٰ علیه السلام-11/501

501 یسع علیه السلام-11/441

501 یعقوب و یوسف علیهما السلام-11/359

560 یقین-13/571

501 یونس علیه السلام-11/543

ص :171

ص :172

فهرست ابواب فارسی

عنوان باب ج/ص

344-آبرو -7/145

تشویق به آبروداری-2541-7/146

ثواب خودداری از لطمه زدن به. . . -2542-7/146

ثواب دفاع از حیثیّت مسلمان-2543-7/147

5-آخرت -1/55

آخرت-22-1/56

عظمت امور آخرت-23-1/58

آخرت، سرای بقاست-24-1/59

آخرت، سرای زندگانی-25-1/60

برتری آخرت-26-1/61

یاد آخرت-27-1/61

کار برای آخرت-28-1/62

اهتمام ورزیدن به آخرت-29-1/63

خصوصیّات اهل آخرت-30-1/64

21-آرزو -1/209

آرزو رحمت است-121-1/210

آرزوها را پایانی نیست-122-1/210

عنوان باب ج/ص

پرهیز دادن از آرزوهای پوچ. . . -123-1/211

آرزو و اجل-124-1/213

نتایج آرزوی دراز-125-1/216

کوتاهی آرزو-126-1/217

نهی از امید بستن به غیر خدا-127-1/218

105-آزادی و آزادگی -3/11

آزادی و آزادگی-784-3/12

همۀ مردم آزادند-785-3/12

آزاده همیشه آزاده است-786-3/13

خوی آزادمرد-787-3/13

آنچه آزادگی می آورد-788-3/14

به جا آوردن شرایط آزادگی-789-3/16

کشته شدن در راه آزادی-790-3/16

گوناگون-791-3/17

9-آزردن -1/123

آزردن-77-1/124

آزردن مؤمن-78-1/124

ص :173

نیازردن-79-1/125

شکیبایی بر آزار دیدن در راه. . . -80-1/126

عاقبت آزاردهنده-81-1/127

52-آزمایش -2/39

آزمایش-403-2/40

حکمت آزمایش-404-2/41

آزمایش سخت مؤمن-405-2/45

آزمایش مؤمن به انواع بلاها-406-2/48

نقش اعمال بد در پیش آمدن. . . -407-2/49

کسی که دچار بلا نشود. . . -408-2/50

نعمت بلا-409-2/51

ارج نهادن به مؤمن به وسیلۀ بلا-410-2/53

بلا و تنبّه-411-2/54

زدوده شدن گناهان به وسیلۀ. . . -412-2/56

بلا، نشانۀ محبّت خداوند. . . -413-2/58

بلا به اندازۀ ایمان است-414-2/59

بلا و رسیدن به کمال-415-2/61

بلا، مایۀ شوق به دیدار خداوند. . . -416-2/62

درجاتی که بنده با بلا به آنها. . . -417-2/63

نکوهش بلاخواهی-418-2/64

حالت مؤمن هنگام بلا-419-2/65

دچار شدن مؤمن به بلا، به سود. . . -420-2/65

سخت ترین آزمایش بندگان-421-2/66

سخت ترین بلاها-422-2/66

گشایش پس از به اوج رسیدن. . . -423-2/67

دعا به هنگام بلا-424-2/68

دعا به هنگام دیدن فرد بلا زده-425-2/68

بلا دیده ای که باید برایش. . . -426-2/69

106-آزمندی -3/19

آزمندی-792-3/20

آزمند-793-3/21

آزمند، خوار است-794-3/21

آزمند، محروم است-795-3/22

آزمند، نیازمند است-796-3/22

آزمند، بدبخت است-797-3/23

سیری ناپذیری آزمند-798-3/24

آزمندی، روزی را زیاد نمی کند-799-3/25

تفسیر آزمندی-800-3/25

ریشۀ آزمندی-801-3/26

عوامل باز دارندۀ آزمندی-802-3/26

آزمندی انسان نسبت به هر. . . -803-3/27

آنچه آزمندی در آن شایسته. . . -804-3/27

66-آزمودن -2/183

تجربه-502-2/184

ثمرۀ تجربه-503-2/185

تجربه و خِرَد-504-2/186

200-آسایش -4/545

موجبات آسایش-1567-4/546

ص :174

بزرگترین آسایش-1568-4/548

آسایش طلبی در دنیا-1569-4/548

16-آفتها -1/177

آفتها-105-1/178

151-آفریدگار -3/419

دعوت عقل به دفع ضرر. . . -1078-3/420

ناتوانی خردها از انکار خدا-1079-3/421

هر پدیدۀ متّکی به غیر، معلول. . . -1080-3/424

دلیل بر حدوث اجسام چیست. . . -1081-3/424

اثبات وجود خدا-1082-3/425

اثبات وجود خدا-1083-3/428

اثبات وجود خدا-1084-3/430

اثبات وجود خدا-1085-3/433

آفرینش انسان-1086-3/438

صورتگری در زهدانها-1087-3/441

آفرینش روح-1088-3/442

آفرینش جفتها-1089-3/443

جفت بودن اشیاء-1090-3/44-4

روزی و خداشناسی-1091-3/446

تعیین حدّ و اندازۀ اشیاء-1092-3/448

تعلیم انسان-1093-3/449

تنوع زبانها و رنگها-1094-3/450

پوشاک، سایه ها، خانه ها-1095-3/451

خواب-1096-3/452

گردش شب و روز-1097-3/452

آفرینش زمین-1098-3/453

آفرینش کوهها-1099-3/456

آفرینش آبها-1100-3/457

رام کردن دریاها-1101-3/458

آفرینش گیاهان-1102-3/459

فرستادن بادها-1103-3/460

آفرینش خورشید و ماه-1104-3/461

آفرینش آسمانها-1105-3/463

اثبات وجود خدا-1106-3/464

طبیعت و نسبت دادن آفرینش. . . -1107-3/465

خداشناسی حیوانات-1108-3/466

علت انکار خدا-1109-3/468

150-آفرینش -3/401

منشأ آفرینش-1065-3/402

نخستین آفریدۀ خداوند. . . -1066-3/403

آفرینش جهان-1067-3/405

آفرینش آسمانها-1068-3/407

هفت آسمان-1069-3/409

آفرینش آسمانها و زمین در. . . -1070-3/410

آسمان دنیا-1071-3/411

ستون آسمان-1072-3/412

عرش و کرسی-1073-3/413

عظمت آفرینشِ پنهان از دید ما-1074-3/414

ص :175

خصوصیت عالم برین-1075-3/415

عالَمها-1076-3/415

زیبایی آفرینش-1077-3/416

392-آمرزش خواهی از خدا -8/461

آمرزش خواهی-3038-8/462

ستایش آمرزش خواهان در. . . -3039-8/466

نقش آمرزش خواهی در. . . -3040-8/469

آمرزش خواهی و افزایش. . . -3041-8/470

آمرزش خواهی مقرّبان-3042-8/472

پرهیز از آمرزش خواهی با. . . -3043-8/474

کسی که آمرزش خواهی. . . -3044-8/475

75-آمیزش جنسی -2/243

جماع-541-2/244

34-اَبدال -1/523

اَبدال-342-1/524

501-ابراهیم علیه السلام -11/311

ابراهیم علیه السلام-3730-11/312

3-اجاره -1/41

اجیری (پیمان کاری) -9-1/42

کراهت اجیر شدن-10-1/43

دلّالی در اجاره-11-1/43

ستم کردن در حقّ اجیر-12-1/44

تعیین کارمزد-13-1/46

آداب پرداخت مزد-14-1/46

رهبر، اجیر امّت است-15-1/47

4-اجل -1/49

اجل-16-1/50

اجل، دژی استوار-17-1/50

هر پدیده ای اجلی دارد-18-1/52

هر امّتی اجلی دارد-19-1/53

اجل معلّق و اجل قطعی-20-1/53

آنچه اجل معلّق را دور می کند-21-1/54

123-احتکار -3/169

احتکار-914-3/170

محتکر-915-3/171

آن که چهل روز احتکار کند-916-3/172

133-احتیاط -3/259

برای دین خود احتیاط کن-974-3/260

503-اخترشناسی -12/147

اخترشناسی و منجّمی-3791-12/148

148-اختلاف -3/385

مردم امّتی واحد بودند-1054-3/386

اگر خدا می خواست شما را. . . -1055-3/387

امّت اسلامی امّتی واحد است-1056-3/387

تشویق به دور افکندن اختلاف-1057-3/388

پیامدهای اختلاف-1058-3/389

اختلاف، کیفری الهی است-1059-3/392

معنای «اختلاف امت من. . . -1060-3/393

ص :176

معنای «اختلاف اصحاب من. . . -1061-3/394

معنای جماعت و جدایی-1062-3/395

علّت تفرقه و جدایی-1063-3/396

147-اخلاص -3/367

فضیلت اخلاص-1040-3/368

دشواری اخلاص-1041-3/371

کافی بودن کار اندک مخلصانه-1042-3/371

فضیلت مخلص-1043-3/372

اخلاص موسی-1044-3/373

نقش اخلاص در پذیرفته شدن. . . -1045-3/374

انسان بی اخلاص-1046-3/375

دین خالص-1047-3/375

علامت مخلص-1048-3/377

حقیقت اخلاص-1049-3/378

آنچه اخلاص می آورد-1050-3/379

موانع اخلاص-1051-3/380

آثار اخلاص-1052-3/381

میان اخلاص و ریا-1053-3/383

152-اخلاق -3/471

اهمیت اخلاق-110-1-3/472

خوشخویی-11-11-3/472

پاداش خوشخویی-112-1-3/475

بهترین چیز در ترازوی اعمال-113-1-3/476

شکوه و عظمت اخلاق. . . -114-1-3/477

خوشخویی و کمال دین-115-1-3/477

تشویق به کسب مکارم اخلاق-116-1-3/479

معنای حُسن خلق-117-1-3/480

تفسیر مکارم اخلاق-118-1-3/481

تشخیص خویها از یکدیگر-119-1-3/484

ارزش اخلاق-1120-3/486

دشواری تحصیل مکارم-1121-3/487

بهترین مکارم اخلاق-1122-3/487

انتخاب خویهای نیک-1123-3/488

پیامدهای خوشخویی-1124-3/488

پیامدهای بدخویی-1125-3/489

فرجام بدخویی-1126-3/492

موجبات بدخویی-1127-3/493

تفسیر خویهای نکوهیده-1128-3/493

برترین خویها-1129-3/495

زیباترین خصلتها-1130-3/495

همبستگی سجایای اخلاقی-1131-3/496

7-ادب -1/97

ادب-58-1/98

تفسیر ادب-59-1/99

برترین ادب-60-1/101

ادب، شرافت است-61-1/101

جامۀ ادب-62-1/102

سوء ادب-63-1/103

ص :177

ادب و خرد-64-1/104

تأدیب [و تربیت] نفس-65-1/105

آنچه ادب می آورد-66-1/106

تشویق به ادب آموزی فرزند-67-1/107

چگونگی تأدیب-68-1/109

آنچه در تربیت باید رعایت. . . -69-1/110

تربیت پیامبر به وسیلۀ خداوند-70-1/112

مؤدّب شدن به آداب خدایی-71-1/113

تأدیب خداوند-72-1/114

501-ادریس علیه السلام -11/271

ادریس علیه السلام-3726-11/272

8-اذان -1/117

اذان-73-1/118

اذان گو-74-1/118

تفسیر اذان-75-1/119

تشویق به اذان گفتن در گوش. . . -76-1/120

352-اراده و تصمیم -7/381

تصمیم-2675-7/382

536-ارث -13/87

ارث-3993-13/88

موانع ارث-3994-13/112

میراث پیامبران-3995-13/113

501-ارمیا علیه السلام -11/539

اِرمیا علیه السلام-3750-11/540

208-ازدواج -5/79

تشویق به ازدواج-1631-5/80

ازدواج، سنّت است-1632-5/81

کسی که در جوانی ازدواج کند-1633-5/82

کسی که ازدواج کند، نصف. . . -1634-5/82

نماز و خواب شخص متأهّل-1635-5/83

زیاد شدن روزی با ازدواج-1636-5/83

برحذر داشتن از ترک ازدواج-1637-5/85

نکوهش عزب ها-1638-5/86

ثواب زن دادن برادران دینی-1639-5/86

تشویق به زود شوهر دادن. . . -1640-5/87

اهمّیت دادن به دیانت زن در. . . -1641-5/88

اهمّیت دادن به تدیّن مرد در. . . -1642-5/89

حکمت مهریه-1643-5/90

نکوهش سنگینی مهریه-1644-5/91

اهمّیت دادن به انتخاب زن-1645-5/91

برای نطفه های خود [دامن های. . . -1646-5/92

زنِ مؤمن، همتای مرد مؤمن. . . -1647-5/92

به چه مردانی نباید زن داد-1648-5/93

با چه زنانی نباید ازدواج کرد-1649-5/94

اقسام زنان-1650-5/95

حقوق شوهر-1651-5/96

حقوق زن-1652-5/97

خدمت به شوهر-1653-5/99

ص :178

خدمت به زن-1654-5/100

آزردنِ شوهر-1655-5/101

آزردنِ زن-1656-5/102

شکیبایی بر کج خلقی زن-1657-5/102

شکیبایی بر بداخلاقی مرد-1658-5/102

همسر شایسته-1659-5/103

زن ناشایست-1660-5/104

اطاعت از زن در معصیت خدا-1661-5/105

آنچه رعایتش در تأمین هزینۀ. . . -1662-5/105

چند همسری-1663-5/106

آداب پذیرفتن دعوت عروسی-1664-5/108

تشویق به اعلان ازدواج-1665-5/108

231-اسراف -5/281

اسراف و زیاده روی-1790-5/282

مرز انفاق-1791-5/284

نشانه های اسرافکار-1792-5/285

کمترین حدّ اسراف-1793-5/286

آنچه اسراف به شمار نمی آید-1794-5/287

242-اسلام -5/359

اسلام-1846-5/360

اسلام، رنگ خداست-1847-5/361

اسلام آیین برتر است و هیچ. . . -1848-5/362

اسلام مایۀ سلامت کسانی است. . . -1849-5/363

اسلام، روشنترین راه هاست-1850-5/364

اسلام نفوذ ناپذیرترین. . . -1851-5/364

اسلام پیش از خود را نادیده. . . -1852-5/365

مسلمان کیست؟ -1853-5/366

برکات جامعۀ اسلامی-1854-5/367

خوش اسلامترین مسلمانان-1855-5/368

شالوده های اسلام-1856-5/368

کلیات اسلام-1857-5/369

پایه های اسلام-1858-5/370

بنیاد اسلام-1859-5/371

معنای اسلام-1860-5/372

اسلام و تسلیم-1861-5/374

آنچه با اسلام ناسازگار است-1862-5/375

غربت اسلام-1863-5/375

تحریف اسلام-1864-5/376

کسی که مسلمان نیست-1865-5/377

گوناگون-1866-5/377

501-اسماعیل علیه السلام -11/433

اسماعیل علیه السلام-3738-11/434

12-اسیر -1/153

تن به اسارت دادن روا نیست-91-1/154

خوشرفتاری با اسیر-92-1/154

کشتن اسیر-93-1/155

501-اشمویل علیه السلام -11/449

اِشمویل علیه السلام-3742-11/450

ص :179

15-اصول -1/171

همه چیز مطلق و آزاد است-99-1/172

همه چیز پاک است-100-1/173

یقین با شک کردن از میان. . . -101-1/173

مواردی که در دست خدا [و. . . -102-1/173

آنچه را خدا پوشیده داشته. . . -103-1/174

اصول گوناگون-104-1/174

318-اطعام کردن -6/469

فضیلت اطعام گرسنه-2375-6/470

کیفر کسی که مستمندان را. . . -2376-6/472

366-اعتکاف -7/55-5

اعتکاف-2782-7/556

436-اقرار -9/391

اقرار-3284-9/392

بی اعتباری اقرار شخص. . . -3285-9/393

18-الفت -1/197

الفت-115-1/198

19-اللّٰه -1/201

اللّٰه-116-1/202

معنای «اللّٰه» -117-1/202

501-الیاس علیه السلام -11/437

الیاس علیه السلام-3739-11/438

24-امامت خاصّه (امام علی علیه السلام) -1/281

امامت امام علی علیه السلام-175-1/282

علی علیه السلام حجّت خداست-176-1/283

علی علیه السلام جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله. . . -177-1/283

علی علیه السلام وصیّ پبامبر خدا صلی الله علیه و آله. . . -178-1/284

علی علیه السلام پیشوای نیکوکاران-179-1/285

علی علیه السلام ولیّ هر مؤمنی است-180-1/286

علی علیه السلام اوّلین اسلام آورنده-181-1/289

دانش امام علی علیه السلام-182-1/290

مظلومیت امام علی علیه السلام-183-1/292

علی علیه السلام با حق است-184-1/294

علی علیه السلام با قرآن است-185-1/295

علی علیه السلام دروازۀ دانش پیامبر صلی الله علیه و آله. . . -186-1/295

علی علیه السلام داناترینِ مردم پس از. . . -187-1/296

علی علیه السلام همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله. . . -188-1/296

علی علیه السلام برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله. . . -189-1/297

علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله است-190-1/298

دوست داشتن امام علی علیه السلام-191-1/299

دشمن داشتن امام علی علیه السلام-192-1/300

مناقب گوناگون امام علی علیه السلام-193-1/300

23-امامت عامه -1/231

امامت-137-1/232

امامت، کمال بخش دین است-138-1/233

امامت، شالودۀ اسلام است-139-1/234

امامت، ریشۀ همۀ خوبیهاست-140-1/234

امامت، رشتۀ امّت است-141-1/235

ص :180

امامت، راه پروردگار است-142-1/236

تفسیر امامت به نور-143-1/238

جایگاه امامت-144-1/238

نیاز به حجّت (رهبر الهی) -145-1/239

حجّت، امامی است شناخته. . . -146-1/241

گاه حجّت در بیم و گمنامی به. . . -147-1/242

اگر امام نباشد، زمین در هم. . . -148-1/243

فرا خواندن هر امّتی به امام آن-149-1/244

شناخت امام-150-1/245

پیامد شناختن و نشناختن امام-151-1/246

کسی که بمیرد و امام دورانش. . . -152-1/247

کسی که امام را نمی شناسد و او. . . -153-1/248

شرایط امامت و ویژگیهای امام-154-1/248

انتخاب امام-155-1/254

حدیث ثقلین-156-1/255

وجوب پیروی از اهل بیت-157-1/256

بخشی از ویژگی های اهل بیت-158-1/259

علّت غصب حقّ اهل بیت-159-1/260

فلسفۀ حکومت از نگاه اهل. . . -160-1/260

اگر ترس از تفرقه و جدایی. . . -161-1/261

امامان دوازده گانه-162-1/262

علم امام-163-1/264

وظایف پیشوایان عدل و حق-164-1/265

حقوق متقابل امام و امّت-165-1/266

امامان شما فرستادگان شما. . . -166-1/267

موانع امامت-167-1/268

پیروی از پیشوای غیر حق-168-1/268

پیشوایان دوزخ-169-1/269

مدّعی امامت-170-1/270

احادیث ساختگی برای. . . -171-1/271

ممنوعیت فرمانبری از کسی که. . . -172-1/274

وجوب قیام علیه پیشوایان ستم-173-1/276

آنچه «قیام نکردن» را روا. . . -174-1/278

24-امام جعفر صادق علیه السلام -1/347

تصریح به امامت آن بزرگوار-218-1/348

پاره ای از مواعظ ومکارم اخلاق. . . -219-1/349

24-امام جواد علیه السلام -1/363

تصریح بر امامت آن بزرگوار-229-1/364

علم امام-230-1/365

بخشش امام-231-1/365

برخی از کرامت های امام. . . -232-1/365

24-امام حسن عسکری علیه السلام -1/375

تصریح به امامت آن بزرگوار-236-1/376

کرامت های امام در زندان-237-1/376

پاسخ کتابی دربارۀ تناقض. . . -238-1/378

24-امام حسن مجتبی علیه السلام -1/325

تصریح به امامت آن بزرگوار-204-1/326

حسن از من است و من از اویم-205-1/326

ص :181

دوست داشتن امام حسن علیه السلام-206-1/327

فضائل امام حسن علیه السلام-207-1/327

ویژگی عبادت امام حسن علیه السلام-208-1/329

24-امام حسین علیه السلام -1/331

ولادت امام حسین علیه السلام-209-1/332

تصریح به امامت آن بزرگوار-210-1/33-3

حسین از من است و من از اویم-211-1/33-3

فضایل امام حسین علیه السلام-212-1/335

24-امام رضا علیه السلام -1/357

تصریح به امامت آن بزرگوار-223-1/358

مجبور کردن امام به پذیرش. . . -224-1/358

امام در زندان سرخس-225-1/359

آشنایی امام به زبانهای مختلف-226-1/360

آرامش امام-227-1/360

ویژگی های امام رضا علیه السلام-228-1/361

24-امام سجّاد علیه السلام -1/339

تصریح به امامت آن بزرگوار-213-1/340

منزلت امام زین العابدین علیه السلام-214-1/340

24-امام محمّد باقر علیه السلام -1/343

تصریح به امامت آن بزرگوار-215-1/344

او دانش را تا ژرفایش. . . -216-1/344

فضایل امام باقر علیه السلام-217-1/345

24-امام موسی کاظم علیه السلام -1/353

تصریح به امامت آن حضرت-220-1/354

امام در زندان-221-1/354

برخی از فضایل امام کاظم علیه السلام-22-2-1/355

24-امام مهدی علیه السلام -1/381

نامهای امام-239-1/382

تصریح به امامت آن حضرت-240-1/383

بشارت به امام مهدی علیه السلام-241-1/383

مهدی علیه السلام، بقیّة اللّٰه در زمین. . . -242-1/385

قیامت برپا نمی شود تا مهدی علیه السلام. . . -243-1/386

مردی از خاندان پیامبر، زمین. . . -244-1/386

همنامی آن امام و پیامبر-245-1/387

دو غیبت امام قائم علیه السلام-246-1/388

دشوار بودن دینداری در زمان. . . -247-1/388

دعا در زمان غیبت امام-248-1/390

قیام کردن قبل از قیام. . . -249-1/391

انتظار فرج-250-1/393

انتظار فرج، برترین عبادت. . . -251-1/394

مقام منتظران مهدی علیه السلام-252-1/394

ظهور قائم علیه السلام پس از نومیدی. . . -253-1/395

تعیین کنندگان وقت ظهور. . . -254-1/395

سبب غیبت-255-1/396

بهره گیری مردم از امام در زمان. . . -256-1/399

نشانه های ظهور-257-1/400

در هنگام ظهور-258-1/402

یاران امام-259-1/403

ص :182

رفتار امام با ستمگران، پس از. . . -260-1/404

نوآوری قائم-261-1/404

جهان، پس از ظهور امام. . . -262-1/405

پس از قائم علیه السلام-263-1/407

24-امام هادی علیه السلام -1/369

تصریح به امامت آن بزرگوار-233-1/370

پیشگویی از کشته شدن متوکّل-234-1/370

خبردادن امام از ضمیر. . . -235-1/372

26-امانتداری -1/471

امانتداری-303-1/472

برگرداندن امانت در هر حال. . . -304-1/473

ایمان ندارد کسی که امانتدار. . . -305-1/475

دستاوردهای امانتداری-306-1/476

کسانی که نباید به آنها امانت. . . -307-1/476

تاوانی بر عهدۀ امین نیست-308-1/477

امانت الهی-309-1/478

22-امّت -1/219

جایگاه امّت اسلامی-128-1/220

بهترین های امّت-129-1/221

امّت میانه-130-1/221

موجبات خیر و خوبی امّت-131-1/223

مقام امّت اسلامی در آخرت-132-1/223

چیرگان و قیام کنندگان امّت. . . -133-1/224

هجوم ملّتها بر ضدّ امّت اسلام-134-1/225

آنچه پیامبر از آنها بر امّتش. . . -135-1/226

بیمناک ترین چیزهایی که. . . -136-1/227

482-امتحان -10/413

امتحان-3586-10/414

349-امر به معروف و نهی از منکر -7/319

تشویق به امر به معروف ونهی از منکر-2640-7/320

امر به معروف-2641-7/322

نهی از منکر-2642-7/323

سزاوارترین مردم به امر و نهی. . . -2643-7/325

نگهداشتن خود و افراد. . . -2644-7/327

جانمایۀ فرایض-2645-7/328

حقگویی در برابر پیشوای. . . -2646-7/329

نهی از منکر تقدیر را عوض. . . -2647-7/331

خطرِ امربه معروف. . . -2648-7/332

رهایی از آن کسی است که. . . -2649-7/336

خطرِ گناه کردنِ آشکار-2650-7/337

هر کس به کردار عدّه ای راضی. . . -2651-7/338

شرایط کسی که امر به معروف. . . -2652-7/341

نکوهش واعظ غیر متّعظ-2653-7/343

آنچه در وجوب امر به معروف. . . -2654-7/345

کمترین مرتبۀ نهی از منکر-2655-7/346

بالاترین مرتبۀ نهی از منکر-2656-7/349

موجبات ترک نهی از منکر-2657-7/351

نهی از منکر و ترس از مردم-2658-7/351

ص :183

وظیفۀ افراد هنگام رو به رو. . . -2659-7/353

امر به منکر و نهی از معروف! -2660-7/356

180-امید -4/373

تشویق به امید واقعی-1448-4/374

بر حذر داشتن از امید دروغین-1449-4/374

برحذر داشتن از امید بستن به. . . -1450-4/376

امید بخش ترین آیۀ قرآن-1451-4/376

در نومیدی بسی امید است-1452-4/377

547-اندرز -13/253

نقش پند و اندرز در حیات دل-4054-13/254

اندرزخواهی-4055-13/254

انواع اندرزدهنده ها-4056-13/255

در هر چیزی پندی است-4057-13/258

رساترین پند-4058-13/258

اندرزهای خداوند-4059-13/259

اندرزهای عیسی علیه السلام-4060-13/260

اندرزهای پیامبر صلی الله علیه و آله-4061-13/286

اندرزهای امام علی علیه السلام-4062-13/288

اندرزهای امام حسن علیه السلام-4063-13/292

اندرزهای امام حسین علیه السلام-4064-13/293

اندرزهای امام زین العابدین علیه السلام-4065-13/294

اندرزهای امام باقر علیه السلام-4066-13/296

اندرزهای امام صادق علیه السلام-4067-13/297

اندرزهای امام کاظم علیه السلام-4068-13/298

اندرزهای امام رضا علیه السلام-4069-13/313

اندرزهای امام جواد علیه السلام-4070-13/314

اندرزهای امام هادی علیه السلام-4071-13/315

اندرزهای امام عسکری علیه السلام-4072-13/316

هر که به گوینده ای گوش سپارد. . . -4073-13/317

آداب اندرز دادن-4074-13/317

واعظ درونی-4075-13/318

هر که را واعظی درونی نباشد-4076-13/319

کسی که از اندرز سود نمی برد-4077-13/320

پند گویِ پندناپذیر-4078-13/322

ترغیب به پرتو گرفتن از. . . -4079-13/324

دعوت عملی-4080-13/324

شایسته های پند گرفتن-4081-13/325

112-اندوه -3/61

اندوه-823-3/62

عوامل اندوه زا-824-3/62

درمان اندوه-825-3/65

غم و شادی با هم هستند-826-3/71

گره هر اندوهی گشوده می شود. . . -827-3/71

علت شادی و اندوهی که به. . . -828-3/72

اندوه پسندیده-829-3/73

177-اندیشه -4/343

عوامل درست اندیشی-1425-4/344

خطر لغزش رأی-1426-4/345

ص :184

نزدیکترین رأی ها به درستی-1427-4/346

آثار خودْ رأیی-1428-4/347

عوامل ویران کنندۀ اندیشه-1429-4/348

دولتِ بخت و رأی درست-1430-4/348

کوشش فکری-1431-4/348

به کارگیری اندیشه در دین-1432-4/349

گوناگون-1433-4/350

424-اندیشه -9/223

تشویق به اندیشیدن-3197-9/224

آموختن و اندیشیدن-3198-9/229

اندیشه، آینه است-3199-9/229

عبادتی چون تفکّر نیست-3210-9/230

ارزش یک ساعت تفکّر-3201-9/231

آنچه اندیشه را صاف می کند-3202-9/232

اندیشیدنِ ممنوع-3203-9/232

اندیشیدن در احوال ملّتهای. . . -3204-9/233

29-انسان -1/489

کرامت انسانها-315-1/490

کرامت مؤمن-316-1/491

آنچه انسان را برتری می دهد-317-1/491

حکمت آفرینش انسان-318-1/492

چگونگی آفرینش انسان-319-1/495

ناتوانی انسان-320-1/496

ارزش انسان-321-1/496

ویژگی انسان کامل-322-1/497

511-انصاف -12/223

انصاف-3816-12/224

عدالت و انصاف-3817-12/226

تشویق به رعایت انصاف با. . . -3818-12/226

دادخواهی از خود-3819-12/227

کسانی که داد خود نمی ستانند-3820-12/230

519-انفاق -12/369

انفاق-3882-12/370

هر که انفاق کند به سود خود. . . -3883-12/378

خداوند وعده داده است که. . . -3884-12/380

ماندگاریِ انفاق شده و نابودیِ. . . -3885-12/382

آداب انفاق کردن-3886-12/383

هر که در راه طاعت خدا خرج. . . -3887-12/385

فضیلت انفاق کردن تنگدست-88-38-12/386

پرهیز از مال اندوزی-3889-12/387

کسی که انفاقش پذیرفته. . . -3890-12/388

520-انفال -12/391

انفال-3891-12/392

61-انقلاب -2/149

انقلاب اسلامی در شرق-483-2/150

دستور پیوستن به انقلاب. . . -484-2/151

نقش ایرانیان در انقلاب-485-2/153

زمان انقلاب-486-2/154

ص :185

انقلاب از شهر قم-487-2/155

1-ایثار -1/17

تشویق به ایثار-1-1/18

ارزش ایثار-2-1/22

برکات ایثار-3-1/26

ارزش ایثارگران-4-1/30

411-ایرانیان -9/79

ایرانیان بزرگترین سهم را در. . . -3133-9/80

ایرانیان و ایمان-3134-9/81

ایرانیان و دانش-3135-9/84

کسانی که به زور سوی بهشت. . . -3136-9/84

گوناگون-3137-9/85

450-ایستادگی -9/587

ایستادگی-3373-9/588

میوۀ ایستادگی-3374-9/590

25-ایمان -1/409

ایمان-264-1/410

ایمان و اسلام-265-1/410

ریشۀ ایمان-266-1/412

پیوند ایمان و عمل-267-1/412

پیوند ایمان و مکارم اخلاقی-268-1/414

نشانه های ایمان حقیقی-269-1/415

مُرجِئه-270-1/419

نقش گناهان در از بین بردن. . . -271-1/419

روایاتی که می گویند گناهان اثری. . . -272-1/422

ایمان خالصانه-273-1/422

کمال ایمان-274-1/424

آنچه مایۀ کمال ایمان است-275-1/424

ایمان و آرامش-276-1/428

افزایش یافتن ایمان-277-1/429

درجات ایمان-278-1/435

برترین ایمان-279-1/436

شاخه های ایمان-280-1/437

ارکان ایمان-281-1/437

محکمترین دستگیره های. . . -282-1/438

ایمان استوار و ایمان ناپایدار-283-1/439

عوامل استوار شدن ایمان-284-1/440

چشیدن طعم ایمان-285-1/441

نچشیدن طعم ایمان-286-1/442

نچشیدن حلاوت ایمان-287-1/443

کمترین درجۀ ایمان-288-1/44-4

آنچه انسان را از ایمان خارج. . . -289-1/44-4

کمترین چیزی که انسان را از. . . -290-1/44-4

آنچه از ایمان به دور است-291-1/446

مقتضیات ایمان-292-1/449

علت نامگذاری مؤمن به این. . . -293-1/451

بزرگی مؤمن-294-1/451

مؤمنان همچون یک پیکرند-295-1/453

ص :186

مؤمن کیست؟ -296-1/454

صلابت مؤمن-297-1/463

کرنش همه چیز، در برابر. . . -298-1/463

مؤمنان کمیاب اند-299-1/464

نشانه های مؤمن-300-1/466

برترین مؤمنان-301-1/467

فضیلت کسی که نادیده به. . . -302-1/468

501-ایّوب علیه السلام -11/379

ایّوب علیه السلام-3734-11/380

254-بازار -5/445

نکوهش بازار-1919-5/446

اندرز امام علی علیه السلام به بازاریان-1920-5/447

95-بازداشت -2/467

کسانی که بازداشت آنها جایز. . . -691-2/468

بازداشت ضامن تا زمان حاضر. . . -692-2/470

بازداشت عاملِ فرارِ محکوم به. . . -693-2/471

محکومانِ به زندان ابد-694-2/472

زندانی کردن بعد از اجرای حدّ. . . -695-2/473

حقوق زندانی-696-2/473

زندانی کردن متّهم-697-2/474

56-بازرگانی -2/89

تجارت-434-2/90

رها کردن تجارت-435-2/91

تاجر-436-2/92

آداب تجارت-437-2/93

معامله با درمانده-438-2/94

پذیرش تقاضای فسخ معامله-439-2/94

نهی از کم فروشی-440-2/95

کراهت معاملۀ تخمینی-441-2/96

تشویق تاجر و کسبه به صدقه. . . -442-2/97

آسان گیری در خرید و فروش-443-2/97

استحباب چانه زنی و. . . -44-4-2/98

مواردی که چانه زدن در آن ها. . . -445-2/99

فرق نگذاشتن میان کسی که. . . -446-2/99

سود گرفتن مؤمن از مؤمن-447-2/99

فاجر بودن تاجران و بازاریان-448-2/100

راستگویی تاجر-449-2/101

دروغگویی تاجر-450-2/102

تبلیغ کالا با قسم و سوگند-451-2/102

تجارتِ آخرت-452-2/103

مقام تاجر آخرت نزد خدا-453-2/105

تجارت، مؤمن را از یاد خدا باز. . . -454-2/106

تجارت و دین-455-2/107

42-باطل -1/561

باطل-364-1/562

تشخیص حق از باطل-365-1/563

درآمیختن حق و باطل-366-1/565

یقین نکردن به حق بودن باطل-367-1/566

ص :187

286-بامداد -6/133

سپیده دم-2131-6/134

آنچه در پاسخ «چگونه صبح. . . -2132-6/134

آنچه در بامدادان سزاوار یا. . . -2133-6/138

ویژگی مؤمن در بامداد-2134-6/139

دعای بامدادان-2135-6/140

88-بخشندگی -2/387

بخشندگی-640-2/388

برترین بخشندگی-641-2/389

تفسیر گشاده دستی-642-2/390

ویژگی انسان بخشنده-643-2/390

جستنِ معدن های بخشندگی-644-2/392

گوناگون-645-2/392

227-بخشندگی -5/251

بخشندگی، گرامی ترین اخلاق. . . -1767-5/252

بخشندگی، میوۀ خرد است-1768-5/253

بخشندگی، پوشانندۀ عیبهاست-1769-5/253

بخشندگی، بذر محبّت. . . -1770-5/254

بخشنده-1771-5/255

غذای بخشنده و اطعام او-1772-5/257

مرز بخشندگی-1773-5/257

بخشنده ترین مردمان-1774-5/259

نکوهش بخیلی که در هنگام. . . -1775-5/259

31-بُخل -1/503

بُخل-325-1/504

بخیل-326-1/506

خصلتهای بخیل-327-1/508

آسایش نداشتن بخیل-328-1/509

بخیل ترین مردم-329-1/509

نشانۀ بخل-330-1/510

33-بداء -1/519

بداء-339-1/520

معنای بداء-340-1/521

بدای محال-341-1/521

273-بدبختی -5/599

ویژگیهای بدبخت-2031-5/600

بدبخت در شکم مادر خود. . . -2032-5/600

آفرینش خوشبختی و بدبختی. . . -2033-5/602

تفسیر اخبار پیشین-2034-5/603

موجبات سعادت-2035-5/603

موجبات بدبختی-2036-5/604

بدبخت ترین مردم-2037-5/606

نشانه های بدبختی-2038-5/608

سرانجام بدبختان-2039-5/609

32-بدعت -1/511

بدعت-331-1/512

ص :188

بدعتگذاران-332-1/513

معنای بدعت-33-3-1/513

روی گرداندن از بدعتگذار-334-1/514

بدعتگذار و عبادت-335-1/515

بطلان عمل بدعتگذار-336-1/516

توبۀ بدعتگذار-337-1/516

وظیفۀ علما به هنگام پدید. . . -338-1/517

262-بدی -5/493

معیار خوب و بد-1950-5/494

بدترین مردم-1951-5/495

بدترین خلایق-1952-5/500

بدترین مسلمانان-1953-5/501

بدتر از بد-1954-5/502

بالاتر از هر بدی-1955-5/502

بدترین خویها-1956-5/502

کلید بدیها-1957-5/503

بدترین امور-1958-5/503

مجمع بدیها-1959-5/504

بدی در نهاد انسان است-1960-5/504

گوناگون-1961-5/505

6-برادر -1/67

مؤمن برادر مؤمن است-31-1/68

افزودن بر شمار برادران-32-1/69

دوست داشتن برادران-33-1/70

آنچه دوستی را پایدار می کند-34-1/71

برادری برای خدا-35-1/73

برادری (دوستی) برای دنیا-36-1/73

برادری و دوستی دینی-37-1/74

عوامل برهم زنندۀ برادری-38-1/75

اظهار محبّت نسبت به برادر-39-1/76

دوست داشتن برادر [دینی]. . . -40-1/76

بریدن از برادران-41-1/78

پیوند با برادران-42-1/79

اقسام برادران-43-1/79

برادر قابل اعتماد-44-1/80

نهی از برخی دوستیها-45-1/81

نگه داشتن برادری های دیرین-46-1/82

برادری حقیقی-47-1/83

انتخاب برادر-48-1/84

تحمّل لغزش برادر-49-1/84

بهترین برادران-50-1/86

برادر کامل-51-1/88

بدترین برادران-52-1/90

آزمودن برادران-53-1/90

راهنمایی برادران-54-1/91

احترام و بزرگداشت برادران-55-1/92

برآوردن نیاز برادران-56-1/93

آداب برادری-57-1/95

ص :189

128-بُردباری -3/215

بُردباری-939-3/216

تمرین بردباری-940-3/218

فضیلتِ بردبار-941-3/218

آنچه بردباری می آورد-942-3/219

ثمرات بردباری-943-3/220

تفسیر بردباری-944-3/221

بردباری و دانش-945-3/22-2

بردباری هنگام خشم-946-3/224

بردبارترین مردم-947-3/224

آفت بردباری-948-3/224

بردباری خداوند سبحان-949-3/225

گوناگون-950-3/226

37-برزخ -1/537

برزخ-351-1/538

نادرستی گفته هایی که جان. . . -352-1/539

ارواح مؤمنان در برزخ-353-1/540

ارواح کافران در برزخ-354-1/541

38-برکت -1/543

معنای برکت-355-1/544

عوامل برکت زا-356-1/544

عوامل برکت زدا-357-1/547

185-برگشتن از دین -4/415

ارتداد و واپسگرایی-1473-4/416

کیفر ارتداد-1474-4/417

وضعیت مرتدّ بعد از توبه-1475-4/419

آنچه موجب کفر و ارتداد. . . -1476-4/420

39-برهان -1/549

برهان خداوند-358-1/550

برهان خواهی خداوند-359-1/551

359-بزرگداشت -7/439

بزرگداشت فرمانروایان-2707-7/440

سجدۀ بزرگداشت-2708-7/442

بزرگداشت شایسته-2709-7/443

457-بزرگواری -10/85

بزرگواری-3414-10/86

کرامت-3415-10/88

بزرگوار-3416-10/89

شمه ای از اخلاق بزرگواران-3417-10/94

خصلتهایی که از بزرگواران به. . . -3418-10/96

بر حذر داشتن از خشم کریمان-3419-10/97

تشویق به گرامیداشت کریمان-3420-10/98

گرامیداشتن-3421-10/99

ردّ احترام و گرامیداشت-3422-10/100

کسی که احترام، او را ادب نکند-3423-10/102

گرامیترین مردمان-3424-10/102

گرامی داشتن مردم گرامی. . . -3425-10/103

264-بزرگی -5/515

شرافت-1967-5/516

شریف-1968-5/516

ص :190

برترین شرافت-1969-5/517

شرافت مؤمن-1970-5/518

43-بغض و نفرت -1/567

افراد منفور نزد خدا-368-1/568

منفورترین کس نزد خدا-369-1/569

منفورترین فرد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله-370-1/573

منفورترین اخلاق نزد خدا-371-1/574

کارهای منفور نزد خدا-372-1/574

منفورترین کارها نزد خدا-373-1/575

منفورترین مکان ها نزد خدا-374-1/575

نفرت-375-1/576

48-بلاغت -2/15

بلاغت-390-2/16

بلیغ ترین سخن-391-2/17

برتر از بلاغت-392-2/17

سخن پردازی مُطَنطن-393-2/17

گوناگون-394-2/18

51-بلاهت -2/35

ساده لوحان-402-2/36

50-بلوغ -2/31

بلوغ-401-2/32

429-بوسیدن -9/283

بوسیدن-3217-9/284

بوسیدن مؤمن-3218-9/285

53-بهتان -2/71

بهتان-427-2/72

سنگینی بهتان زدن به بی گناه-428-2/73

433-نسبت دادن زنا -9/317

نسبت دادن زنا و دشنام دادن-3235-9/318

79-بهشت -2/265

بهشت-553-2/266

عظمت نعمتهای بهشت-554-2/268

جانهای شما بهایی جز بهشت. . . -55-5-2/268

بهای بهشت-556-2/269

شرطهای رفتن به بهشت-557-2/270

موجبات رفتن به بهشت-558-2/271

بهشت پیچیده در. . . -559-2/276

کسانی که بهشت برایشان. . . -560-2/278

کسانی که بهشت برایشان حرام. . . -561-2/280

دروازه های بهشت-562-2/283

درجات بهشت-563-2/285

درجات ویژه در بهشت-564-2/287

بهترین چیز در بهشت-565-2/289

کمترین درجات بهشت-566-2/291

هزینۀ ساخت بهشت-567-2/292

توصیف بهشت-568-2/293

نخستین کسی که وارد بهشت. . . -569-2/296

بهشتیان-570-2/297

ص :191

خصوصیّات اهل بهشت-571-2/298

فراگیر بودن بهشت-572-2/298

گنجهای بهشت-573-2/299

اَعراف-574-2/299

بهشت از ارواح مؤمنان خالی. . . -575-2/301

67-بیتابی -2/187

پرهیز از بیتابی کردن-505-2/188

دو چندانی مصیبت برای بیتاب-506-2/189

تأثیر بیتابی در از بین بردن اجر-507-2/189

مراتب بیتابی-508-2/190

فایدۀ بیتابی نکردن-509-2/191

55-بیعت -2/79

بیعت رضوان-430-2/80

بیعت زنان-431-2/82

بیعت شکنی-432-2/83

بیعت مسلمانان با امام علی-433-2/84

486-بیماری -10/487

بیماری-3616-10/488

بیماری، اجر ندارد ولی از. . . -3617-10/490

پنهان داشتن بیماری-3618-10/494

کسی که بیمار شود و شِکوه. . . -3619-10/495

کسی که بیماری خود را از. . . -3620-10/496

برای بیمار بودن، سلامت. . . -3621-10/496

انواع بیماری-3622-10/498

عیادت از بیمار-3623-10/499

آداب عیادت-3624-10/499

حکمت عیادت-3625-10/501

بیمار نمایی-3626-10/501

گوناگون-3627-10/502

41-بینش -1/557

بینش-362-1/558

بیناترین مردم-363-1/559

2-پاداش -1/35

کار برای پاداش-5-1/36

پاداش نیکوکار ضایع نمی شود-6-1/36

ویژگیهای مزد آخرت-7-1/37

کسی که دوبار مزد داده می شود-8-1/39

60-پاداش -2/143

پاداش-477-2/144

پاداش به اندازۀ رنج و سختی. . . -478-2/145

بزرگترین پاداش-479-2/145

چند برابر شدن نیکیها-480-2/146

کسی که پاداش کاری را بشنود-481-2/147

پاداش دادن به کافر-482-2/148

537-پارسایی -13/115

پارسایی-3996-13/116

ثمرۀ پارسایی-3997-13/119

نقش پارسایی در عبادت-3998-13/120

ص :192

تفسیر پارسایی-99-39-13/121

پارسا-00-40-13/125

پارساترین مردم-4001-13/126

87-پاسخ دادن -2/383

پاسخ-639-2/384

514-پاکیزگی -12/261

تشویق به پاکیزگی-3838-12/262

اسلام و پاکیزگی-3839-12/264

تشویق به پاکیزگی لباس-3840-12/264

55-5-پدر و فرزند -13/473

تولّد-4130-13/474

ارزش فرزند-4131-13/474

فتنۀ فرزند-4132-13/475

دوست داشتن فرزند-4133-13/477

کودکی کردن با کودکان-4134-13/479

فرزند شایسته-4135-13/481

فرزند ناشایست-4136-13/483

نهی از دوست نداشتن دختران-4137-13/483

تشویق به رعایت عدالت میان. . . -4138-13/486

تشویق به نیکی کردن به پدر و. . . -4139-13/488

ترغیب به نیکی به پدر و مادر و. . . -4140-13/491

ترغیب به نیکی کردن به پدر و. . . -4141-13/492

بهشت، زیر پای مادران است-4142-13/493

آزردن پدر و مادر-4143-13/497

نافرمانی پدر و مادر-4144-13/499

از جملۀ نافرمانی پدر و مادر-4145-13/501

حقّ پدر بر فرزند-4146-13/501

فرزند و دارایی او از آنِ پدر. . . -4147-13/503

حقّ فرزند بر پدر-4148-13/504

تربیت فرزند-4149-13/506

بی احترامی به فرزند-4150-13/508

213-پرسیدن (دانش جویی) -5/151

کلید دانش-1700-5/152

خوب پرسیدن-1701-5/153

خودداری از پرس و جوهای. . . -1702-5/154

از من بپرسید، پیش از آن که مرا. . . -1703-5/156

نمی دانم» نصف دانش است-1704 «-5/158 317-پزشکی -6/463

پزشک حقیقی-2369-6/464

آنچه انسان را از مراجعه به. . . -2370-6/464

ضامن بودن پزشک نمایِ نادان-2371-6/465

حکیم تر از طبیب-2372-6/465

پزشک جان-2373-6/466

گوناگون-2374-6/467

508-پشیمانی -12/199

ایمن دارنده از پشیمانی-3804-12/200

آنچه پشیمانی به بار می آورد-3805-12/200

پشیمانی قیامت-3806-12/202

ص :193

379-پناه بردن به خدا -8/315

پناه بردن به خدا-2963-8/316

341-پوزش خواهی -7/127

پرهیزاز آنچه موجب. . . -2530-7/128

تشویق به پذیرفتن عذرِ. . . -2531-7/129

سزای کسی که عذر نمی پذیرد-2532-7/131

بدترین عذر-2533-7/132

مواردی که در آن عذری از. . . -2534-7/133

اعتراف کردن، نوعی. . . -2535-7/134

عذرخواهیهای نابجا-2536-7/135

گوناگون-2537-7/135

469-پوشاک -10/233

پوشاک-3492-10/234

میانه روی در پوشاک-3493-10/235

بهترین لباس هر زمانی لباس. . . -3494-10/238

جامۀ زینت و جامۀ عبادت-3495-10/241

عِمامه-3496-10/243

لباسهای ممنوع-3497-10/245

475-پیدا شده -10/289

پیدا شده-3521-10/290

327-پیروزی -6/525

کامیابی و پیروزی-2405-6/526

آنچه پیروزی محسوب. . . -2406-6/527

ویژگی پیروزیِ مردمان. . . -2407-6/527

284-پیری -6/103

پیری و موی سپید-2119-6/104

نخستین کسی که مویش سپید. . . -2120-6/105

احترام نهادن به سالخوردگان-2121-6/106

532-پیری -13/21

پیری و فرتوتی-3956-13/22

آنچه در هنگام پیری انسان. . . -3957-13/23

آنچه موجب پیری و فرتوتی. . . -3958-13/23

107-پیشه -3/29

شغل و پیشه-805-3/30

188-پیک -4/459

فرستادۀ هرکس ترجمان خِرد. . . -1508-4/460

نهی از کشتن فرستادگان-1509-4/460

373-پیمان -8/195

تشویق به وفای به عهد-2918-8/196

پیمان و ایمان-2919-8/199

پیمان خداوند سبحان-2920-8/200

385-پیمان شکنی -8/361

پیمان شکنی-2990-8/362

زشت ترین پیمان شکنی-2991-8/364

نکوهش وفاداری به پیمان. . . -2992-8/364

پیمان شکنی و زیرکی-2993-8/365

ص :194

چگونگی محشور شدن پیمان. . . -2994-8/366

10-تاریخ -1/129

اهمّیت شناخت تاریخ-82-1/130

تشویق به شناخت تاریخ-83-1/131

پایداری قوانین تاریخ-84-1/133

عبرت آموزی از تاریخ-85-1/134

96-تباه شدن اعمال -2/475

تباه شدن اعمال-698-2/476

49-تبلیغ -2/21

اهمیّت تبلیغ-395-2/22

فضیلت مبلّغ-396-2/22

ثواب تبلیغ-397-2/23

مهم ترین چیزهای لازم برای مبلّغ-398-2/24

توصیف مبلّغ کامل-399-2/27

رسالت مبلّغ-400-2/28

70-تجسّس -2/205

نهی از عیبجویی مردم-517-2/206

نهی از تفتیش عقاید مردم-518-2/208

روا بودن تجسّس برای کشف. . . -519-2/208

روا بودن جاسوسی در جنگها-520-2/209

حکایت جاسوسی نعیم بن. . . -521-2/211

حکم جاسوس-522-2/214

مواردی که حکم به ظاهر. . . -523-2/215

108-تحریف -3/33

تحریف-806-3/34

120-تحقیر -3/141

نهی از کوچک شمردن مردم-885-3/142

بر حذر داشتن از تحقیر مؤمن-886-3/142

539-ترازو -13/137

ترازوی [سنجش] اعمال-4005-13/138

کسانی که برایشان ترازو [ی. . . -4006-13/145

156-ترس -3/513

ترس [از خدا]-1143-3/514

از خدا چنان بترس که گویی او. . . -1144-3/516

خداترسی به اندازۀ. . . -1145-3/516

مؤمن میان دو ترس به سر. . . -1146-3/517

مؤمن در بیم و امید به سر. . . -1147-3/519

نشانه های خداترس-1148-3/521

تفسیر ترس-1149-3/523

ثمرات ترس-1150-3/525

هرکه از خدا بترسد، همه چیز. . . -1151-3/526

نقش خدا ترسی در ایمنی-1152-3/528

انواع ترس-1153-3/530

بر حذر داشتن از ترسیدن از. . . -1154-3/531

آن جا که نباید ترسید-1155-3/532

از مکر خدا نباید ایمن بود-1156-3/533

ص :195

برحذر داشتن از گستاخی-1157-3/534

رفتار مناسب در هنگام ترس از. . . -1158-3/535

گوناگون-1159-3/535

64-ترسویی -2/175

ترسویی-497-2/176

تفسیر ترسویی-498-2/176

آدم ترسو و جنگ-499-2/177

204-تزکیه -5/29

تزکیه-1591-5/30

موانع تزکیه-1592-5/31

217-تسبیح -5/193

معنای سبحان اللّٰه-1727-5/194

تسبیح گویی اشیاء-1728-5/195

353-تسلیت -7/387

تسلیت دادن به سوگوار-2676-7/388

آنچه در تسلیت دادن به سوگوار. . . -2677-7/388

تبریک گفتن به سوگوار. . . -2678-7/390

244-تسلیم -5/389

تسلیم-1877-5/390

معنای تسلیم-1878-5/392

357-تعصّب -7/417

تعصّب-2697-7/418

تعصب نکوهیده-2698-7/419

پیشوای متعصّبان-2699-7/420

تعصّب پسندیده-2700-7/421

431-تقدیر -9/301

تقدیر-3226-9/302

نهی از ژرفکاوی در موضوع. . . -3227-9/304

تقدیر و تدبیر-3228-9/305

تقدیر و عمل-3229-9/307

آنچه در شمار تقدیر است-3230-9/308

نکوهش قَدَریّه-3231-9/311

قدریّه کیستند؟ -3232-9/312

شب قدر-3233-9/312

445-تقلید -9/549

تقلید نکوهیده-3361-9/550

کسی که تقلید از او رواست-3362-9/554

552-تقوا -13/365

تقوا-4093-13/366

سفارش خداوند به تقوا-4094-13/369

سفارش های امام علی علیه السلام به. . . -4095-13/369

تقوا، فاخرترین جامه هاست-4096-13/372

تقوا، دژی است تسخیرناشدنی-4097-13/374

تقوا، کلید صلاح و پاکی است-4098-13/376

تقوا، کلید هدایت است-4099-13/378

تقوا، کلید کرامت است-4100-13/379

تقوا، داروی دل هاست-4101-13/383

تقوا، محکم ترین دستگیره-4102-13/383

ص :196

نقش تقوا در پذیرش اعمال-4103-13/384

هرکه از خدا پروا کند، خداوند. . . -4104-13/386

تقوا پیشگان-4105-13/390

ویژگی های تقواپیشگان-4106-13/391

آنچه تقوا می آورد-4107-13/398

آنچه مانع تقوا می شود-4108-13/400

حقّ تقوا-4109-13/401

تفسیر تقوا-4110-13/403

عصارۀ تقوا-11-41-13/428

باتقواترین مردم-4112-13/430

پیشوای پرهیزگاران-4113-13/430

فرجام نیک از آن پرهیزگاران. . . -4114-13/431

553-تقیّه -13/437

تقیّه-4115-13/438

مواردی که تقیّه در آنها جایز. . . -4116-13/441

نهی از پا فراتر نهادن از موارد. . . -4117-13/442

مواردی که تقیّه جایز نیست-4118-13/44-4

452-تکبّر -10/7

تکبّر-3376-10/8

کبریا مخصوص خداست-3377-10/12

معنای کِبر-3378-10/14

حقیقت کبر-3379-10/19

نکوهش راه رفتن با تبختر-3380-10/20

متکبّر-3381-10/22

با چنین حالی تکبّر نشاید-3382-10/23

علّت تکبّر-3383-10/24

درمان کبر-3384-10/26

پیشگیری از کِبر-3385-10/29

پیامد تکبّر-3386-10/32

هر که تکبّر ورزد خدا او را. . . -3387-10/33

جایگاه متکبّران-3388-10/35

464-تکلّف -10/179

تکلّف-3453-10/180

نشانه های شخص متکلّف-3454-10/182

463-تکلیف -10/169

تکلیف-3451-10/170

خداوند کسی را جز به اندازۀ. . . -3452-10/175

459-تنبلی -10/129

تنبلی-3431-10/130

پرهیز از تنبلی و بی حوصلگی-3432-10/132

پرهیز از سستی و کوتاهی در. . . -3433-10/133

نشانۀ تنبل-3434-10/134

کمک خواهی از خدا برای دور. . . -3435-10/135

289-تندرستی -6/171

تندرستی-2156-6/172

261-تنگ چشمی -5/489

تنگ چشمی-1947-5/490

تفسیر تنگ چشمی و تنگ. . . -1948-5/491

ص :197

تنگ چشم ترین مردم-1949-5/492

397-توانگری -8/515

توانگری و سرکشی-3064-8/516

توانگری و پرهیزگاری-3065-8/518

آزمودن به تهیدستی و. . . -3066-8/519

توانگریِ حقیقی-3067-8/520

بزرگترین توانگری-3068-8/522

توانگرترین مردم-3069-8/528

به پروردگار کعبه قسم، . . . -3070-8/529

توانگرانی که مزد دو چندان. . . -3071-8/530

مسئولیت توانگران در. . . -3072-8/531

گوناگون-3073-8/532

59-توبه -2/119

توبه-459-2/120

مقام توبه گر-460-2/120

توبه گران-461-2/122

تشویق همگان به توبه-462-2/123

پذیرش توبه-463-2/124

تا کی توبه پذیرفته می شود؟ -464-2/125

پشیمانی، توبه است-465-2/126

اعتراف حقیقی به گناه-466-2/127

پایه های توبه-467-2/129

توبۀ کسانی که حقّ الناس به. . . -468-2/132

توبۀ محارب-469-2/133

انواع توبه-470-2/134

توبۀ نصوح-471-2/134

به تأخیر افکندن توبه-472-2/135

آسان تر از توبه-473-2/136

پرده پوشی خداوند نسبت به. . . -474-2/137

تبدیل بدی ها به خوبی ها-475-2/137

حتم کردن بر خدا-476-2/139

548-توفیق -13/327

توفیق-4082-13/328

توفیق و واگذاری-4083-13/33-3

آنچه از توفیق به شمار می آید-4084-13/335

آنچه موجب توفیق می شود-4085-13/335

554-توکّل -13/447

توکّل-4119-13/448

تفسیر توکّل-4120-13/449

توکّل کنندگان-4121-13/453

آنچه باعث توکّل می شود-4122-13/456

نتیجۀ توکّل-4123-13/457

توکّل و کارسازی امور-4124-13/460

آداب توکّل-4125-13/463

روی آوردن به خدا-4126-13/465

روی آوردن به غیر خدا-4127-13/467

درجات توکّل-4128-13/471

اطمینان به خود-4129-13/472

ص :198

58-تهمت -2/117

تهمت-457-2/118

نهی از رفت و آمد به جاهای. . . -458-2/118

196-تیراندازی -4/523

تیراندازی-1553-4/524

224-جادو -5/239

جادو-1761-5/240

سزای جادوگر مسلمان-1762-5/241

انواع جادو-1763-5/242

جادوگرتر از هاروت و. . . -1764-5/243

149-جانشینی -3/397

جانشین خدا-1064-3/398

90-جاه و مقام -2/405

مقام-655-2/406

حُبّ مقام-656-2/406

63-جبّار -2/171

توانمند و جبّار-494-2/172

نکوهش جبّاری و صفت. . . -495-2/172

بدفرجامی جبّاران-496-2/174

62-جبر -2/161

سرشت خدایی-488-2/162

نادرستی جبر-489-2/163

نه جبر و نه تفویض-490-2/166

خداوند به نیکیها سزاوارتر. . . -491-2/168

جَبریّه و قَدَریّه-492-2/168

گناهان به فرمان و خواست. . . -493-2/169

462-جبران -10/159

جبران خوبی با خوبی-44-34-10/160

تلافی کردن بدی با بدی-3445-10/162

تلافی ناشایست-3446-10/163

نکوهش انتقامگیری-3447-10/164

پاداش خوبی را با بدی دادن-3448-10/165

پاداش دادن بدی با خوبی-3449-10/165

از هر دست بدهی با همان. . . -3450-10/166

501-جرجیس علیه السلام -11/55-5

جرجیس علیه السلام-3752-11/556

69-جزیه -2/201

جزیه-516-2/202

73-جماعت -2/235

دست خدا با جماعت است-535-2/236

فراهم نیامدن امّت بر گمراهی-536-2/236

معنای جماعت-537-2/237

74-جمعه -2/239

روز جمعه-538-2/240

تشویق به شاد کردن خانواده در. . . -539-2/241

غسل جمعه-540-2/241

80-جنّ -2/303

جنّ-576-2/304

ص :199

77-جنابت -2/255

جنابت-548-2/256

102-جنگ -2/551

جنگ-758-2/552

عوامل جنگ افروز-759-2/552

جنگ با حقّ ستیزان-760-2/553

جنگیدن با مسلمان-761-2/553

غافلگیر کردن دشمن-762-2/553

تشویق به جنگ در راه خدا-763-2/554

خداوند رزمندگان در راه خود. . . -764-2/55-5

نهی از جنگیدن با این گروهها-765-2/55-5

نکاتی که پیش از شروع جنگ. . . -766-2/556

دعا در هنگام رویارویی با. . . -767-2/557

پیشقراولان سپاه-768-2/558

آموزشهای نظامی-769-2/559

آداب جنگ-770-2/561

جنگ، نیرنگ است-771-2/562

نهی از فرار از جنگ-772-2/565

چه وقت فرار از جنگ رواست. . . -773-2/568

به کارگیری انواع جنگ افزارها. . . -774-2/569

طولانی شدن جنگ-775-2/570

نیروی دریایی-776-2/570

شرکت زنان در جنگ-77-7-2/571

240-جنگ افزار -5/343

اسلحه و جنگ افزار-1834-5/344

ثواب ساختن اسلحه-1835-5/345

اهمیت اسلحه-1836-5/345

نوشته های روی قبضۀ شمشیر. . . -1837-5/347

نهی از فروش سلاح به دشمنان. . . -1838-5/348

387-جنگ (جنگهای پیامبر) -8/381

جنگ بزرگ بدر-3001-8/382

جنگ رجیع و جنگ معونه-3002-8/386

جنگ احد و حمراء الاسد-3003-8/386

جنگ بنی نضیر-3004-8/390

جنگ ذات الرقاع و جنگ. . . -3005-8/394

جنگ بدر کوچک-3006-8/395

جنگ احزاب و بنی قریظه-3007-8/395

جنگ بنی مصطلق-3008-8/399

جنگ حدیبیّه و بیعت رضوان-3009-8/403

جنگ خیبر و فدک-3010-8/407

جنگ موته-3011-8/412

جنگ ذات السلاسل-3012-8/413

جنگ فتح مکه-3013-8/414

جنگ حنین و طائف و اوطاس-3014-8/419

جنگ تبوک-3015-8/421

405-جوانمردی -9/43

جوانمردی-3115-9/44

256-جوانی -5/459

بهار زندگی-1926-5/460

بهار سازندگی-1927-5/461

ص :200

تربیت نوجوانان-1928-5/461

آموختن در جوانی-1929-5/462

جوان و ترک تحصیل علم-1930-5/463

ارزش جوان عابد-1931-5/463

ارزش کسی که جوانیش را در. . . -1932-5/464

معنای فَتٰی-1933-5/465

82-جهاد اصغر -2/311

جهاد-579-2/312

مجاهد-580-2/315

نخستین مجاهد در راه خدا-581-2/317

یاری مجاهدان و نکوهش. . . -582-2/317

فرمان به جهاد کردن با دست و. . . -583-2/319

تشویق به جهاد-584-2/320

ارزش سلاح برداشتن در راه. . . -585-2/322

فرمان به جنگ با سران کفر-586-2/322

ترک کردن جهاد-587-2/323

شاخه های جهاد-588-2/323

مرزبانی-589-2/324

ارزش نگهبانی-590-2/325

رفتن به بهشت با زنجیر-591-2/326

83-جهاد اکبر -2/327

انواع جهاد-592-2/328

تشویق به جهاد با نفس-593-2/329

جهاد اکبر (بزرگتر) -594-2/331

شیوۀ مبارزه با نفْس-595-2/33-3

جهاد بی امان با نفْس-596-2/33-3

ثمرۀ مجاهدت-597-2/334

84-جهاد (سخت کوشی در فرمانبری از خدا) -2/337

سخت کوشی در فرمانبری از. . . -598-2/338

در راه خدا، چنان که باید، جهاد. . . -599-2/339

سخت کوشترین مردم-600-2/340

مجاهدت، کلید رسیدن است-601-2/341

موفقیت، همراه کوشش است-602-2/341

مجاهد، در حقیقت برای. . . -603-2/342

کوتاهی کردن در عمل-604-2/343

492-چاپلوسی -10/55-5

برحذر داشتن از چاپلوسی-3643-10/556

134-چاره -3/263

چاره-975-3/264

118-حافظه -3/131

نعمتِ حافظه-877-3/132

حفظ کردن در خُردسالی-878-3/133

آنچه حافظه را زیاد می کند-879-3/133

98-حجّ -2/483

حجّ-701-2/484

فلسفۀ حجّ-702-2/485

فقرزدایی حجّ-703-2/491

گناه زدایی حجّ-704-2/492

آنچه حجّ بدان تمام می شود-705-2/493

عاقبت ترک حجّ-706-2/494

ص :201

تعطیل کردن حجّ-707-2/495

برتر از هفتاد حجّ-708-2/496

کم بودن حاجیان [واقعی]-709-2/496

آداب حجّ گزار-710-2/497

آداب مراقبین-711-2/498

آداب احرام بستن-712-2/501

انواع حجّ-713-2/502

ثواب کسی که در راه مکّه بمیرد-714-2/503

حرمت حرم-715-2/504

حضور امام غایب در موسم. . . -716-2/505

97-حجاب -2/479

حجاب-699-2/480

خبر دادن پیامبر صلی الله علیه و آله از بی بند و. . . -700-2/481

99-حجّت -2/507

اقامۀ حجّت-717-2/508

حجّت قاطع، ویژۀ خداست-718-2/510

قدرت حاکمیت حجّت-719-2/510

قاطع ترین و رساترین حجّت-720-2/511

حجّیت راویان حدیث-721-2/511

گوناگون-722-2/512

101-حدود -2/533

هر چیزی حدّ و حکمی دارد-742-2/534

دور کردن حدود و مجازاتها-743-2/536

جاری کردن حدود-744-2/536

اجرا نکردن حدود-745-2/538

شفاعت و وساطت کردن در. . . -746-2/539

در حدّ، کفالت (ضمانت تن) . . . -747-2/541

در حدّ جای سوگند نیست-748-2/541

نهی از تأخیر در اجرای حدود-749-2/542

نهی از تجاوز کردن از حدود-750-2/542

نقش جاری کردن حدود در. . . -751-2/544

نهی از اهانت کردن به شخص. . . -752-2/545

با اعتراف به گناه، امام می تواند. . . -753-2/546

مهدور الدّم-754-2/547

حدّ خورده، بار سوم، کشته. . . -755-2/549

جاری کردن حدّ در سرزمین. . . -756-2/549

تعزیر-757-2/549

100-حدیث -2/515

حدیث-723-2/516

مُحدِّث-724-2/517

ثواب کسی که چهل حدیث. . . -725-2/518

فهم حدیث-726-2/519

روایت و رعایت-727-2/521

فراوانی دروغ بندان بر پیامبر صلی الله علیه و آله. . . -728-2/521

برحذر داشتن از دروغ بستن. . . -729-2/522

نهی از دروغ شمردن سخنی که. . . -730-2/523

بیان اصول از ما، استخراج. . . -731-2/524

درستی حدیث و سازگاری با. . . -732-2/524

درستی حدیث و سازگاری با. . . -733-2/525

درستی حدیث و سازگاری با. . . -734-2/526

ص :202

جواز نقلِ به معنا کردن حدیث-735-2/526

آنچه باید در نقل حدیث. . . -736-2/527

دشواری فهم و تحمل برخی. . . -737-2/528

جامعیت قرآن و سنّت-738-2/528

علّت پوشیده داشتن برخی. . . -739-2/530

علل اختلاف احادیث-740-2/530

احادیث متشابه-741-2/531

109-حرام -3/37

دوری کردن از حرامها-807-3/38

دعوت عقل به دوری کردن از. . . -808-3/38

بعضی از محرّمات در قرآن-809-3/39

حرام کردن زشتکاری ها و. . . -810-3/40

حرام خواری-811-3/41

ثواب کسی که توانایی ارتکاب. . . -812-3/44

110-حزب -3/45

حزب خدا-813-3/46

حزب شیطان-814-3/48

هر حزبی به آنچه نزد آنهاست، . . . -815-3/50

113-حسابرسی -3/77

حسابرسی-830-3/78

تشویق به محاسبۀ نفس-831-3/79

به حساب خود برسید پیش از. . . -832-3/80

ضرورت محاسبۀ هر روز نفْس-833-3/81

سخت گیری در محاسبۀ نفْس-834-3/82

چگونگی حسابرسی-835-3/83

ثمرۀ محاسبۀ نفْس-836-3/83

نخستین چیزی که از انسان. . . -837-3/84

آنچه مورد بازخواست قرار. . . -838-3/85

آنچه مورد بازخواست قرار. . . -839-3/86

آنچه حسابرسی روز رستاخیز. . . -840-3/88

گروههای مردم در حسابرسی-841-3/89

حسابرسی سخت و شدید-842-3/90

کسانی که آسان حسابرسی. . . -843-3/91

کسانی که بدون حسابرسی به. . . -844-3/93

کسانی که بدون حسابرسی به. . . -845-3/96

سریعترین حسابرس-846-3/98

114-حسد -3/99

حسد-847-3/100

حسود-848-3/101

ناراحتی حسود از نعمتهای. . . -849-3/103

حسود-850-3/104

هر صاحب نعمتی محسود. . . -851-3/105

حسادت و ایمان-852-3/105

حسادت و کفر-853-3/106

زیانهای جسمانی حسادت-854-3/106

حسادت و تقدیر-855-3/107

نشانۀ حسود-856-3/107

در موقع احساس حسد چه باید. . . -857-3/108

ص :203

حسادت پسندیده-858-3/108

24-حسنین علیهما السلام -1/319

نامگذاری آن دو بزرگوار-199-1/320

دو سرور جوانان بهشت-200-1/322

دوست داشتن حسنین علیهما السلام-201-1/322

هدیۀ پیامبر به حسنین علیهما السلام-202-1/322

امامت حسنین علیهما السلام-203-1/323

121-حقّ -3/145

حقّ-887-3/146

حقّ، باطل را درهم می کوبد-88-8-3/147

حقّ و عزّت-889-3/148

سنگینی حقّ-890-3/149

تحمّل کردن حقّ-891-3/149

لزوم حقّ گویی هر چند به زیان. . . -892-3/150

گفتن حقّ در حال خشنودی و. . . -893-3/152

حقّ گویی در برابر پیشوای. . . -894-3/152

سخنی حقّ برای هدفی باطل-895-3/153

حقّ پذیری-896-3/153

دریا دلی در پذیرش حقّ-897-3/154

روی گرداندن از حقّ-898-3/155

کسی که حقّ سودش ندهد. . . -899-3/155

معیار شناخت حقّ-900-3/156

عمّار با حقّ است-901-3/157

بوقلمون صفت-902-3/157

حقّ دو جانبه است-903-3/158

گوناگون-904-3/159

122-حقوق -3/161

حقوق خداوند متعال-905-3/162

حقوق مردم نسبت به یکدیگر-906-3/162

مقدّم داشتن حقوق مردم-907-3/163

مهمترین حقوق-908-3/163

حقوق برادران-909-3/164

حقوق مؤمنان بر یکدیگر-910-3/165

کمترین حقّ مؤمن بر برادرش-911-3/167

لزوم حقّ شناسی متقابل-912-3/168

بر خود حقوق واجب نکنید-913-3/168

124-حکمت -3/173

فضیلتِ حکمت-917-3/174

فضیلتِ حکیم-918-3/175

حکمت، گمشدۀ مؤمن است-919-3/176

کارهایی که برازندۀ حکیم. . . -920-3/178

تفسیر حکمت-921-3/178

سرآمد حکمت-922-3/182

آنچه حکمت می آورد-923-3/182

موانع کسب حکمت-924-3/184

کسی که از حکمت بهره ای. . . -925-3/185

آثار حکمت-926-3/185

مراقبت از حکمت-927-3/186

ص :204

حکمتهای تازه و دلنشین-928-3/187

125-حکمت لقمان -3/189

حکمت لقمان-929-3/190

556-حکومت بر مردم -13/511

اولو الامر-4151-13/512

عوامل روی کار آمدن. . . -4152-13/522

زمامداران دادگر-4153-13/524

زمامداران ستمگر-4154-13/525

شریک بودن زمامداران در ستم. . . -4155-13/526

وظایف شخصی حکمران-4156-13/527

مهمترین وظایف حکمران در. . . -4157-13/529

حکمران باید مهربان و نرمخو. . . -4158-13/531

حکمران وظیفه دارد رضایت. . . -4159-13/532

آنچه باید حکمران در استخدام. . . -4160-13/533

آنکه حکمران نباید به کارش. . . -4161-13/534

هرکه بی لیاقت بالا برده شود-4162-13/535

آنکه زمامدار باید ریشه اش را. . . -4163-13/535

لزوم رسیدگی حکمران به. . . -4164-13/535

نهی از گماشتن حاجب-4165-13/536

لزوم رسیدگی به کار خراج-4166-13/538

نهی شدن حکمرانان از. . . -4167-13/539

پرداخت بدهی تنگدست به. . . -4168-13/540

کارهایی که حکمران باید. . . -4169-13/541

وجوب توجّه حکمران به. . . -4170-13/542

127-حلال -3/209

خوردنِ حلال-936-3/210

دشواری به دست آوردن مال. . . -937-3/211

استفاده از مال مؤمن، جز با. . . -938-3/212

130-حماقت -3/231

نکوهش حماقت-953-3/232

صفات احمق-954-3/233

همنشینی با احمق-955-3/235

درمان احمق-956-3/236

احمق ترین آدمها-957-3/237

جواب احمق-958-3/238

گوناگون-959-3/238

131-حمّام -3/241

حمّام-960-3/242

501-حنظله علیه السلام -11/485

حنظله علیه السلام-3745-11/486

136-حیوانات -3/269

حقوق حیوانات-981-3/270

زدن حیوانات-982-3/272

ثواب مهربانی با حیوانات-983-3/273

کیفر آزار دادن حیوانات-984-3/273

آنچه به هنگام ذبح [ حیوانات]. . . -985-3/274

به ناحقّ کشتن حیوانات-986-3/275

نهی از به جان هم انداختن. . . -987-3/275

ص :205

501-خالد بن سنان علیه السلام -11/557

خالدبن سنان علیه السلام-3753-11/558

پیامبرانی که دو نام دارند-3754-11/558

پیامبران بی نام و نشان-3755-11/559

فاصلۀ میان بعثت دو پیامبر-3756-11/563

304-خاموشی -6/353

خاموشی-2291-6/354

ثمرات خاموشی-2292-6/355

خاموشیِ ستوده-2293-6/357

140-خدمت کردن -3/301

خدمت کردن-1006-3/302

365-خرد -7/491

خرد-2735-7/492

خرد نخستین آفریدۀ خداست-2736-7/493

آنچه خرد از آن آفریده شده. . . -2737-7/494

خرد محکمترین پایه است-2738-7/494

نقش خرد در فضیلتها-2739-7/497

نقش خرد در کیفر و پاداش-2740-7/498

پیشوایی خرد-2741-7/500

پشتوانگی خرد-2742-7/501

نقش خرد در سعادت دو. . . -2743-7/501

حجّیت عقل-2744-7/503

مصیبت بی خردی-2745-7/504

دوست آدمی خرد اوست-2746-7/504

دوست صمیمی مؤمن خرد. . . -2747-7/505

نفْس در کشاکش میان خرد و. . . -2748-7/506

دین و خرد-2749-7/506

تفسیر خرد-2750-7/508

خردها خدادادی هستند-2751-7/518

خرد طبیعی و خرد تجربی-2752-7/518

ویژگیهای خردمند-2753-7/519

خرد و حکمت-2754-7/524

خرد و فروگذاشتن زیاده. . . -2755-7/524

خرد و کار برای آخرت-2756-7/525

خرد و فرمانبری از خدا-2757-7/526

خرد و فروگذاشتن لذّتها-2758-7/528

خرد و شناخت نیک و بد-2759-7/529

آنچه برای خردمند است-2760-7/529

آنچه بر خردمند واجب است-2761-7/530

آنچه خردمند را سزد-2762-7/530

آنچه خردمند را نسزد-2763-7/531

خردمندترین مردم-2764-7/532

کم خردترین مردم-2765-7/533

کسی که خردمند به شمار. . . -2766-7/534

آنچه خرد را می افزاید-2767-7/536

آنچه خرد را کامل می کند-2768-7/537

ملاکهای سنجش خرد آدمیان-2769-7/540

از نشانه های خرد-2770-7/542

ص :206

نشانۀ نیرومندی خرد-2771-7/543

عوامل ناتوان کنندۀ خرد-2772-7/544

نشانۀ سست خردی-2773-7/546

حدّ خرد-2774-7/546

سرآمد خرد-2775-7/547

برترین خرد-2776-7/547

میوۀ خرد-77-27-7/548

دشمن خرد-2778-7/550

خرد انسان در دوره های. . . -2779-7/551

جایگاه خرد-2780-7/553

گوناگون-2781-7/553

295-خردسالی -6/255

خُردسالی-221-2-6/256

191-خرسندی به تقدیر الهی -4/471

خرسندی-1516-4/472

رأس طاعت خدا خشنودی. . . -1517-4/473

خشنودی، بالاترین درجۀ. . . -1518-4/474

خشنودی و ایمان-1519-4/474

معنای خشنودی-1520-4/475

آنچه خشنودی می آورد-1521-4/476

ثمرات خشنودی-1522-4/476

خشنودی و آسایش-1523-4/477

ثمرۀ ناخشنودی-1524-4/479

دشواری به دست آوردن. . . -1525-4/480

192-خرسندی خدا -4/483

موجبات خشنودی خدا-1526-4/484

خشنودی خدا و خشنودی به. . . -1527-4/485

نشانه های خشنودی خدا-1528-4/486

خشنودی خلق و ناخشنودی. . . -1529-4/487

391-خشم -8/441

خشم، کلید هر بدی است-3025-8/442

خشم، اخگری است از شیطان-3026-8/44-4

خشم، نوعی دیوانگی است-3027-8/445

تشویق به تسلّط بر خشم-3028-8/446

قوی ترین مردم-3029-8/448

ترغیب به فرو خوردن خشم-3030-8/450

کیفر کسی که با معصیت خدا. . . -3031-8/452

پاداش کسی که خشم خود را. . . -3032-8/452

ریشۀ خشم-3033-8/454

داروی خشم-3034-8/454

خشم ستوده-3035-8/456

کسی که از بد رفتاری نسبت به. . . -3036-8/458

گوناگون-3037-8/459

143-خشوع -3/331

فضیلت خشوع-1023-3/332

صفات خاشعان-1024-3/33-3

خشوع، زیور اولیاست-1025-3/334

خاشع نمایی منافقانه-1026-3/336

ص :207

146-خطّ و خوشنویسی -3/363

خطّ و خوشنویسی-1039-3/364

154-خمس -3/507

خُمس-1141-3/508

309-خنده -6/405

خنده و لبخند-2330-6/406

نکوهش زیاد خندیدن-2331-6/407

کسی که از خنده اش باید. . . -2332-6/409

خندۀ بی جا-33-23-6/409

سخن خنده آور نکوهیده-2334-6/410

گوناگون-2335-6/411

398-خُنیاگری -8/535

نکوهش خنیاگری-3074-8/536

میراث خنیاگری-3075-8/539

زن خنیاگر-3076-8/540

526-خواب -12/489

خواب-3915-12/490

خواب و مرگ-3916-12/491

پرهیز از پُرخوابی-3917-12/492

بالا رفتن ارواح به آسمان در. . . -3918-12/493

آداب خوابیدن-3919-12/495

141-خوارج -3/305

قاسطین، ناکثین، مارقین-1007-3/306

ناکثین-1008-3/307

مارقین-1009-3/307

خبر دادن پیامبر از دو حَکَم-1010-3/311

احتجاج امام در موضوع دو. . . -1011-3/311

خبر دادن امام از سرنوشت. . . -1012-3/315

علّت نامگذاری خوارج به. . . -1013-3/315

کشته شدن عبداللّٰه بن خَبّاب-1014-3/316

نظر امام دربارۀ قاتلان ابن. . . -1015-3/318

پس از کشته شدن خوارج-1016-3/319

نهی امام از کشتن خوارج بعد. . . -1017-3/320

نهی از جنگیدن با خوارج در. . . -1018-3/321

172-خواری -4/255

خواری-1359-4/256

مؤمن را نشاید که خود را خوار. . . -1360-4/257

عوامل خوارکننده-1361-4/258

زبونترین انسان-1362-4/260

283-خواست خدا -6/99

ترغیب به ان شاء اللّٰه گفتن-2118-6/100

158-خوبی -3/545

خوبی-1165-3/546

آسانی و دشواری کار خوب-1166-3/547

مجمع خوبیها-1167-3/547

عوامل رسیدن به خیر دنیا و. . . -1168-3/550

تفسیر خوبی-1169-3/554

هرگاه خداوند خوبی بنده ای را. . . -1170-3/554

ص :208

هرگاه خداوند خوبی مردمی. . . -1171-3/558

هرگاه خداوند خوبیِ. . . -1172-3/558

تشویق به تعجیل در. . . -1173-3/559

معنای خوبی در موارد مختلف-1174-3/560

بهترین مردمان-1175-3/561

بهترین مؤمنان-1176-3/564

بهترین کار-1177-3/565

کار خوبِ اندک را نباید کوچک. . . -1178-3/566

جز اینان خیر نبینند-1179-3/566

بهترین اخلاق-1180-3/566

آن که به خیرش امیدی نیست-1181-3/567

معیار خوبی و بدی-1182-3/567

صفات اهل خیر-1183-3/568

برتر از خوبی-1184-3/569

دروازه های خوبی-1185-3/570

ارزش راهنمایی کردن به کار. . . -1186-3/571

برگزیده های خداوند-1187-3/571

348-خوبی کردن -7/297

خوبی-2625-7/298

خوبی کردن اندوختۀ ابدی. . . -2626-7/301

فضیلت نیکوکاران-2627-7/302

تشویق واداشتن خود به. . . -2628-7/304

تشویق نیکی کردن به همگان از. . . -2629-7/305

تشویق خوبی کردن به. . . -2630-7/307

سودمند بودن به حال مردم-2631-7/309

دستگردانی احسان و کمک-2632-7/310

منع کردن از کمک به نااهل-2633-7/310

نهی از منّت گذاری-2634-7/312

کمالِ خوبی-2635-7/313

عوامل کمالِ خوبی-2636-7/313

نهی از دست کم گرفتن خوبی-2637-7/314

نشانۀ پذیرفته شدن خوبی و. . . -2638-7/315

ثواب خوبی کردن-2639-7/316

497-خود ارضایی -11/75

خود ارضایی-3659-11/76

33-3-خودپسندی -7/45

خودپسندی-2473-7/46

خودپسندی آفت خرد است-2474-7/47

خودپسندی حماقت است-2475-7/49

خودپسندی مایۀ نابودی است-2476-7/49

خودپسندی مانع پیشرفت. . . -2477-7/50

گناهی که تو را ناراحت کند، . . . -2478-7/50

نباید از خودراضی بود-2479-7/52

مَنَم، مَنَم! -2480-7/53

تشویق به کم شمردن کارهای. . . -2481-7/54

نهی از زیاد شمردن کار خوب. . . -2482-7/54

نهی از فرو گذاشتن کار خوب، . . . -2483-7/55

درجات خودپسندی-2484-7/57

ص :209

خودپسندی مایۀ تباهی عبادت. . . -2485-7/57

درمان خودپسندی-2486-7/59

گوناگون-2487-7/59

346-خودشناسی -7/161

خودشناسی-55-25-7/162

هر که خود را نشناسد-2556-7/163

هر که خود را شناسد-2557-7/164

هر که خود را شناخت. . . -2558-7/165

آن چه خودشناس را سِزَد-2559-7/167

معنای خودشناسی-2560-7/167

17-خوردن -1/183

کم خوری-106-1/184

پرخوری-107-1/185

به اندازه خوردن و تأثیر آن در. . . -108-1/188

زیان های پُرخوری-109-1/188

سیری شکم، تباه کنندۀ. . . -110-1/189

گرسنگی-11-1-1/190

رهاورد گرسنگی-112-1/191

اندازۀ خوردن-113-1/192

از آداب سفره-114-1/192

233-خوشبختی -5/295

خوشبختی-1798-5/296

خوشبخت-1799-5/297

آنچه موجب خوشبختی. . . -1800-5/298

عوامل خوشبختی و بدبختی-1801-5/299

آنچه از خوشبختی به شمار. . . -1802-5/300

نشانۀ خوشبختی-1803-5/302

خوشبختی حقیقی-1804-5/303

خوشبخت ترین مردم-1805-5/304

در خوشبختی مرد همین بس-1806-5/305

کمال خوشبختی-1807-5/305

40-خوشرویی -1/553

خوشرویی-360-1/554

برابری هشدار و نوید-361-1/556

57-خوشگذرانی -2/109

خوشگذرانان-456-2/110

183-خویشاوندی -4/399

فضیلت صلۀ رحم-1463-4/400

هیچ چیز پیوند خویشاوندی را. . . -1464-4/402

آثار صلۀ رحم کردن-1465-4/402

صلۀ رحم و طول عمر-1466-4/404

یک سال راه برو تا صلۀ رحم. . . -1467-4/405

پیوند با خویشاوندی که قطع. . . -1468-4/406

برحذر داشتن از قطع رحم-1469-4/407

کمترین مصداق صلۀ رحم-1470-4/409

160-خیّاطی -3/581

خیّاطی-1192-3/582

خیّاط خیانتکار-1193-3/582

ص :210

157-خیانت -3/537

خیانت-1160-3/538

نهی از خیانت کردن، حتّی به. . . -1161-3/541

تفسیر خیانت و خائن-1162-3/542

اوج خیانت-1163-3/543

گوناگون-1164-3/543

499-دارایی -11/145

دارایی، خاستگاه. . . -3692-11/146

مال، دام ابلیس است-3693-11/148

پیامدهای مال دوستی-3694-11/150

مال حلال-3695-11/151

ثروت زیاد-3696-11/153

نهی از مال پرستی-3697-11/170

حقّ مال بر صاحبش-3698-11/170

طبقات مردم در گردآوری مال-3699-11/171

کسی که مال خود را در ترازوی. . . -3700-11/172

کسی که مالی را از غیر حلال به. . . -3701-11/173

هزینه کردن نابجای اموال-3702-11/175

دارایی آن است که مردم را سود. . . -3703-11/176

برترین دارایی-3704-11/178

سودمندترین دارایی-3705-11/179

مال از آنِ خداست-3706-11/180

برابری مردم در مالِ خدا-3707-11/182

امام علی علیه السلام و بیت المال-3708-11/188

آنچه کارگزاران دولت برای. . . -3709-11/192

بدترین دارایی ها-3710-11/192

168-دارو و درمان -4/165

درمان کردن-1288-4/166

هر دردی را دارویی است-1289-4/166

شتاب نکردن در مصرف دارو-1290-4/167

پرهیز، بهترین داروست-1291-4/168

بزرگترین دارو-1292-4/169

درمان با چیزهای حرام-1293-4/170

درمان کردن خود از بیماریهای. . . -1294-4/171

گوناگون-1295-4/171

440-داستان -9/411

سودمندترین داستان-3290-9/413

نکوهش داستان پردازان و نقل. . . -3291-9/415

367-دانش و دانایی -8/5

ارزش دانش و دانایی-2783-8/6

محروم از دانش-2784-8/10

دانش ریشۀ همۀ خوبیهاست-2785-8/11

دانش و زندگی-2786-8/13

دانش و فرمانبری از خدا-2787-8/14

برتری علم بر ثروت-2788-8/15

دانش و ارزش آدمی-2789-8/16

نزدیکترین مردم به درجۀ. . . -2790-8/18

علما وارثان پیامبرانند-2791-8/18

ص :211

برتری مُرکّب عالمان بر خون. . . -2792-8/19

دانشمند زنده است گرچه مرده. . . -2793-8/20

برتری دانش بر عبادت-2794-8/21

برتری عالم بر عابد-2795-8/22

علت برتری دادن عالم بر عابد-2796-8/23

درگذشت عالم-2797-8/25

نگریستن به چهره عالم عبادت. . . -2798-8/26

ترغیب به طلب دانش-2799-8/26

باروری شناخت-2800-8/27

تحصیل علم واجب است-2801-8/28

دو پرخور سیر ناشدنی-2802-8/28

جویای دانش-2803-8/29

جویندۀ دانش و پیامبری-2804-8/31

جویندۀ دانش و فرشتگان-2805-8/32

جویندۀ دانش و بهشت-2806-8/33

آمرزش خواهی همه اشیاء. . . -2807-8/33

آموختن-2808-8/34

ثواب آموختن-2809-8/36

آثار انفاق کردن علم-2810-8/37

پیمان گرفتن برای آموزش. . . -2811-8/38

پرهیز از پوشیده داشتن دانش-2812-8/39

ارزش آموزگار-2813-8/40

نکوهش کسی که از راه علم. . . -2814-8/42

معنای ارتزاق با علم-2815-8/44

تشویق به آموختن دانش-2816-8/45

کسی که برای خدا دانش آموزد-2817-8/46

ویژگیهای کسی که برای خدا. . . -2818-8/48

کسی که برای غیر خدا علم. . . -2819-8/48

دانش را برای چند چیز نباید. . . -2820-8/50

طبقات جویندگان دانش-2821-8/52

آنچه باید در گزینش آموزگار. . . -2822-8/56

بنگر که چه گفت-2823-8/57

حقّ دانش-2824-8/58

حقوق دانش آموز بر آموزگار-2825-8/59

حقوق آموزگار بر دانش آموز-2826-8/60

گرامیداشت دانشمند-2827-8/63

نکاتی که باید دانش آموز. . . -2828-8/63

یک حدیث جامع در باب. . . -2829-8/64

جایگاه علما-2830-8/69

عالمان امانتداران خدایند-2831-8/71

ویژگی های عالم-2832-8/72

نشانه های عالم-2833-8/73

مدّعیِ علم-2834-8/74

نادانی عالم! -2835-8/75

میوۀ دانش-2836-8/76

میراث دانش-2837-8/77

شاخه های دانش-2838-8/81

آنچه بر دانشمند واجب است-2839-8/81

ص :212

آنچه زیبندۀ دانشمند است-2840-8/82

خطر عمل بدون علم-2841-8/83

نقش کار در دانش-2842-8/84

ترغیب به عمل کردن به علم-2843-8/85

بهره مند شدن از دانش-2844-8/86

بر حذر داشتن از علم بدون. . . -2845-8/88

خطر عالِمِ رسوا و عابدِ نادان-2846-8/90

پرهیز از خیانت در علم-2847-8/91

اهتمام دانشمندان-2848-8/91

عالمان امر کنندۀ بی عمل-2849-8/93

سزای خطیبان بی عمل-2850-8/95

سختگیری در کیفر عالِم-2851-8/96

کمترین کیفر عالِم-2852-8/97

سخت عذابترین مردم-2853-8/98

لغزش عالم-2854-8/99

علمای بد-2855-8/100

نکوهش عالمان بدکردار-2856-8/100

کسی که در شمار اهل علم. . . -2857-8/101

خطر افزایش علم، بی عمل-2858-8/102

عالمان و آمیزش با زمامداران-2859-8/103

عالمانِ در خور اتّهام و بدبینی-2860-8/104

تفسیر علم-2861-8/104

تفسیر علم و فضل-2862-8/107

نکوهشِ دانش ناسودمند-2863-8/110

کسی که دانشش بر خردش. . . -2864-8/11-1

نهایت دانش-2865-8/11-1

انواع دانشها-2866-8/112

آداب فرا گرفتن دانش-2867-8/113

سرآمدِ دانش-2868-8/113

بهترین دانش-2869-8/114

لازمترین دانش-2870-8/114

دانشهای ممنوع-2871-8/116

دانش حلال و حرام-2872-8/116

زیور دانش-2873-8/117

علم لدنّی-2874-8/118

داناترین مردم-2875-8/119

منحصر بودن دانش درست در. . . -2876-8/120

گوناگون-2877-8/121

443-داوری میان مردم -9/467

کسی که حق قضاوت دارد-3301-9/468

داوری بردن پیش طاغوت-3302-9/468

داورانِ به حقّ-3303-9/470

تن دادن به داوری اسلام-3304-9/472

هر که بر اساس آنچه خدا نازل. . . -3305-9/473

قاضی حق کُش-3306-9/475

خطرناک بودن کار قضاوت-3307-9/476

مجالس قاضیان ستمکار و. . . -3308-9/476

سختی حسابرسی قاضی در. . . -3309-9/477

ص :213

داوطلب شدن برای قضاوت-3310-9/478

ویژگی های قاضی از نظر. . . -3311-9/479

آداب قضاوت-3312-9/480

داورترین مردم-3313-9/486

قاضیانی که خداوند آنها را. . . -3314-9/486

قاضی ای که حکمش اشتباه. . . -3315-9/487

انواع قاضیان-3316-9/488

قضاوت زن-3317-9/489

معنای داوری بر اساس بیّنه ها-3318-9/489

خطای قاضی-3319-9/491

اختلاف حُکمها-3320-9/492

دادگاه عالی-3321-9/495

فرمایش امام: هان! این یک. . . -3322-9/495

آغاز قضاوت-3323-9/496

گوناگون-3324-9/496

501-داوود علیه السلام -11/459

داوود علیه السلام-3743-11/460

259-درخت -5/479

درختکاری-1939-5/480

قطع درخت-1940-5/481

214-درخواست (نیاز خواهی) -5/161

نهی از نیاز خواهی از مردم-1705-5/162

نهی از طلب حاجت از غیر. . . -1706-5/164

ترک درخواست و تضمین. . . -1707-5/165

آن جا که درخواست کردن. . . -1708-5/166

برحذر داشتن از نیاز خواهی با. . . -1709-5/167

ترغیب به بی نیازی از مردم-1710-5/169

نیکی خواستن از اهل آن-1711-5/170

نیاز خواهی از نااهل-1712-5/171

آداب نیاز خواهی-1713-5/172

پرهیز از نومید کردن سائل-1714-5/173

کسی که نباید او را محروم کرد-1715-5/175

یکی از موارد انفاق از بیت المال-1716-5/176

گوناگون-1717-5/177

504-درگوشی سخن گفتن -12/159

در گوشی سخن گفتن-3792-12/160

303-درود فرستادن بر پیامبر و آل او -6/349

درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله-2288-6/350

چگونگی درود فرستادن بر. . . -2289-6/351

معنای درود-2290-6/352

456-دروغ -10/57

دروغ-3400-10/58

دروغ، پست ترین خویهاست-3401-10/61

دروغ و ایمان-3402-10/62

دروغ، کلید هر بدی است-3403-10/64

دستور به ترک دروغ جدّی و. . . -3404-10/65

دروغ کوچک-3405-10/66

علّت دروغگویی-3406-10/68

ص :214

کذّاب-3407-10/69

نتیجۀ دروغ-3408-10/70

زشت ترین دروغ-3409-10/76

موارد جایز بودن دروغ-3410-10/78

توریه-3411-10/80

گوش دادن به دروغ-3412-10/83

بر حذر داشتن از آرزوهای. . . -3413-10/84

229-درون -5/267

پاکی درونها-1780-5/268

آشکار شدن درونها-1781-5/268

پاکی درون و بیرون-1782-5/271

115-دریغ -3/109

آن که بیش از همه افسوس. . . -859-3/110

232-دزدی -5/289

دزدی-1795-5/290

کسی که حدّ دزدی بر او جاری. . . -1796-5/291

انواع دزدها-1797-5/293

296-دست دادن -6/259

دست دادن-22-22-6/260

نقش دست دادن در رفع. . . -223-2-6/260

نقش دست دادن در ریزش. . . -224-2-6/261

نهی از دست دادن با زن-225-2-6/261

تشویق به دست دادن با دشمن-226-2-6/262

339-دشمنی -7/103

نهی از دشمنی با یکدیگر-2518-7/104

تخم دشمنی-2519-7/106

کسانی که شایسته اند دشمن. . . -2520-7/107

دشمن ترین دشمنت-2521-7/108

سست نیرنگ ترین دشمنان-2522-7/109

نباید خود را از دشمن ایمن. . . -2523-7/110

جلب آشتی دشمنان-2524-7/11-1

سلاح مناسب در برابر دشمنان-2525-7/11-1

دشمنی مردم با آنچه نمی دانند-2526-7/112

گوناگون-2527-7/112

162-دعا -4/13

دعا-1197-4/14

دعا، سلاح پیامبران است-1198-4/18

دعا، قضای حتمی را. . . -1199-4/18

دعا، شفای هر دردی است-1200-4/20

دعا انواع بلاها را دفع می کند-1201-4/20

پیشدستی در دعا-1202-4/22

تشویق به دعاکردن برای هر. . . -1203-4/23

دعا، کلید اجابت است-1204-4/24

شرایط استجابت دعا-1205-4/27

مهمترین شرایط استجابت دعا-1206-4/28

موانع اجابت دعا-1207-4/33

آداب دعا کردن-1208-4/35

اموری که باید دعا کننده ترک. . . -1209-4/46

کسی که حاجتش بی. . . -1210-4/49

صفاتی که موجب اجابت. . . -1211-4/50

ص :215

دعاهایی که مستجاب می شود-1212-4/51

دعاهایی که مستجاب نمی شود-1213-4/53

علل تأخیر در استجابت دعا-1214-4/55

علل مستجاب نشدن دعا-1215-4/56

بر حذر داشتن از دعای. . . -1216-4/59

نهی از دعاکردن برای ستمگران. . . -1217-4/59

دعا، بی تأثیر نیست-1218-4/60

آثار دعا در غیاب-1219-4/62

389-دغلکاری -8/429

نکوهش دغلکاری-3018-8/430

پرهیز از دغلکاری-3019-8/432

پیامدهای دغلکاری-3020-8/434

زشت ترین دغلکاری-3021-8/435

دغلکارترین مردم-3022-8/435

44-4-دل -9/497

دل-3325-9/498

جایگاه دل نسبت به بدن-3326-9/503

ویژگیهای دل-3327-9/504

دلها ظرفهای خدایند-3328-9/505

ره سپردن به سوی خداوند. . . -3329-9/505

انواع دلها-330-3-9/506

بهترین دلها-331-3-9/508

اِعراب دلها-332-3-9/508

سلامت دل-33-33-9/509

آرامش دل-334-3-9/511

چشم دل-335-3-9/513

گوش دل-336-3-9/515

رویکرد و رویگردانی دلها-337-3-9/518

پاکی دل-338-3-9/519

گشادگی دل-339-3-9/520

مُهر زدن بر دل-3340-9/522

مُهر خوردن دل-3341-9/524

نادانی دل-3342-9/525

کوری دل-3343-9/525

پردۀ دل-3344-9/527

انحراف دل-3345-9/528

سختدلی-3346-9/530

عوامل سختدلی-3347-9/531

بیماری دل-3348-9/533

آنچه دل را بیمار می کند-3349-9/534

آنچه دل را درمان می کند-3350-9/535

آنچه دل را می میراند-3351-9/537

آنچه دل را زنده می کند-3352-9/538

آنچه دل را آباد می کند-3353-9/540

آنچه دل را نرم می کند-3354-9/541

آنچه دل را صیقل می دهد-3355-9/542

آنچه دلها را روشنایی. . . -3356-9/543

آنچه دل را اصلاح می کند-3357-9/544

آنچه دل را نیرو می بخشد-3358-9/545

مانع شدن میان آدمی و دل او-3359-9/545

ص :216

گوناگون-3360-9/546

163-دنیا -4/65

زندگی دنیوی-1220-4/66

دنیا کشتزار آخرت است-1221-4/67

دنیا برای غیر خود آفریده شده. . . -22-12-4/68

نکوهش برگرفتن از دنیا پیش. . . -1223-4/69

بر گرفتن از دنیا به اندازۀ. . . -1224-4/72

دنیا از آنِ کسی است که آن را. . . -1225-4/74

نکوهش ناآگاهانۀ دنیا-1226-4/76

دیدۀ بینا داشتن در دنیا-1227-4/77

ویژگیهای دنیای نکوهیده-1228-4/78

دنیا دوستی منشأ هر گناهی. . . -1229-4/79

آنچه دنیادوستی به شمار. . . -1230-4/81

پیامدهای دنیا دوستی-1231-4/81

نفرت از دنیا-1232-4/85

دنیا از دیدگاه امام علی علیه السلام-1233-4/88

دنیا در حقیقت بازی و. . . -1234-4/92

بر حذر داشتن از دنیا-1235-4/93

پرهیز از فریب دنیا-1236-4/95

خطر فریفته شدن به دنیا-1237-4/99

تنها نادان فریب دنیا را. . . -1238-4/100

دنیا در فریب مردم، مقصّر. . . -1239-4/101

پرهیز از دل خوش کردن به دنیا-1240-4/101

پرهیز از دل بستن به دنیا-1241-4/102

نگاه به دنیا-1242-4/103

خطرِ برگزیدن دنیا [بر آخرت]-1243-4/105

تشویق به برگزیدن آخرت [بر. . . -1244-4/107

مردم بندۀ دنیایند-1245-4/108

ویژگیهای دنیاپرستان-1246-4/109

دنیا زندان مؤمن است-1247-4/110

خدایا! دنیا را زندان من مگردان-1248-4/11-1

خطر اهمّیت دادن زیاد به دنیا-1249-4/11-1

پر ارج ترین مردم-1250-4/112

خواری و بی ارزشی دنیا نزد. . . -1251-4/113

حقیر بودن دنیا-1252-4/116

نهی از بزرگداشت دنیادار-1253-4/117

جدایی دنیا از آخرت-1254-4/118

خوشی دنیا، اندوه آخرت است-1255-4/119

فراهم آمدن دنیا و آخرت-1256-4/122

اهتمام مؤمن به دنیا و آخرت-1257-4/126

مَثَل دنیا-1258-4/126

مَثَلِ اهل دنیا-1259-4/131

حکایت انسان و دنیا-1260-4/133

مَثَل کسی که دنیا را آزموده. . . -1261-4/133

سرای برخورداری محدود-1262-4/134

دنیا پُل است-1263-4/135

دنیا سرای گذر است-1264-4/136

دنیا ساعتی است-1265-4/137

دنیا همچون حرکت. . . -1266-4/138

دنیا، دریایی ژرف است-1267-4/139

ص :217

دنیا میهمان سراست-1268-4/141

دنیا، سرایی فرو رفته در بلا-1269-4/141

دنیا برای هیچ کس زلال و. . . -1270-4/143

فرزند دنیا نباشید-1271-4/144

دنیا دست به دست می گردد-1272-4/145

گوناگون-1273-4/145

11-1-دوراندیشی -3/51

دور اندیشی-816-3/52

عاقبت اندیشی-817-3/52

دور اندیشی و تصمیم گیری-818-3/54

تفسیر دور اندیشی-819-3/55

دور اندیش-820-3/56

دور اندیش ترین مردم-821-3/58

گوناگون-822-3/60

86-دوزخ -2/359

دوزخ-615-2/360

آتشگیرۀ دوزخ-616-2/362

کُند و زنجیرهای دوزخ-617-2/363

جامه های دوزخیان-618-2/364

خوراک دوزخیان-619-2/365

نوشیدنی دوزخیان-620-2/366

دروازه های دوزخ-621-2/367

ویژگی دوزخیان-622-2/369

چه کسی از آتش دوزخ. . . -623-2/370

نخستین کسی که به دوزخ. . . -624-2/371

کم عذاب ترین مردم-625-2/371

سخت عذاب ترین مردم-626-2/372

درّۀ متکبران-627-2/373

آسیاب جهنم-628-2/373

آنچه عذاب دوزخ را سبک. . . -629-2/374

کسانی که گرفتار عذاب دوزخ نمی شوند-630-2/374

آنان که در دوزخ جاویدانند-631-2/376

وضعیت جاودانگانِ در آتش-632-2/377

کسانی که از آتش بیرون آورده. . . -633-2/378

آخرین کسی که از آتش بیرون. . . -634-2/378

علت جاودانگی در دوزخ-635-2/379

گسترۀ گنجایش دوزخ-636-2/380

هر کس در آخرت دو منزل. . . -637-2/381

احاطۀ دوزخ بر کافران-638-2/382

292-دوست -6/189

دوست-2169-6/190

شناخت فرد از طریق دوستان. . . -2170-6/190

همانندی جان ها-2171-6/191

گرایش انسان به همگنان خود-2172-6/192

همنشین بد-2173-6/192

آزمون دوست-2174-6/193

افراد شایستۀ مصاحبت-2175-6/194

پرهیز از همنشینی با بدان-2176-6/196

کسانی که شایستۀ دوستی و. . . -2177-6/197

پرهیز از مصاحبت با احمق-2178-6/201

ص :218

معرّفی دوستان و دشمنان-2179-6/202

عوامل برهم زنندۀ دوستی-2180-6/203

آنچه از شمار دوستان می کاهد-2181-6/204

آنچه بر شمار دوستان. . . -2182-6/205

مرزهای دوستی-2183-6/207

پیش از آزمودن افراد نباید به. . . -2184-6/208

راه آزمودن دوست-2185-6/209

برترین یاران-2186-6/211

حقّ همنشین-2187-6/211

دوستان چند طبقه اند-2188-6/212

دوستان انسان-2189-6/213

557-دوستان خدا -13/545

ویژگی های دوستان خدا-4171-13/546

167-دولت -4/159

هر دولتی را دوره ای است-1283-4/160

دولت بزرگواران-1284-4/160

دولت بدکاران-1285-4/161

عوامل نابودی دولت-1286-4/161

عوامل پایداری دولت-1287-4/162

209-دیدار -5/109

تشویق به دید و بازدید برای. . . -66-16-5/110

دیدار کنندگان خدا-1667-5/110

ثواب دیدار به خاطر خدا-1668-5/11-1

نقش دیدار از برادران در زنده. . . -1669-5/112

ثمرات ملاقات با برادران-1670-5/112

نهی از دیدار با بدکاران-1671-5/113

آداب دیدار کردن-1672-5/113

476-دیدار -10/291

شوق دیدار-3522-10/292

عوامل شوق آفرین-3523-10/295

آن که دوستدار دیدار خداست-3524-10/297

دیدار در قرآن-3525-10/299

169-دین -4/173

اهمّیت دین-1296-4/174

آغاز و فرجامِ دین-1297-4/175

ریشۀ دین-1298-4/176

رأس دین-1299-4/177

نظام دین-1300-4/178

مجمع دین-1301-4/178

ملاک دین-1302-4/179

ستون دین-1303-4/179

نصف دین-1304-4/180

بهترین دینداری-1305-4/180

پایه های دین-1306-4/181

ثمرۀ دین-1307-4/182

آفات دین-1308-4/183

ترغیب به محافظت از دین-1309-4/183

ویژگی های کسی که دین ندارد-1310-4/184

پرهیز از تحقیرِ دین و دینداران-1311-4/186

سرانجام تحقیر دین-1312-4/187

ص :219

دین حقّ-1313-4/188

دین استوار-1314-4/189

دین حنیف-1315-4/190

آسانی دین-1316-4/191

در دین، تنگنا نیست-1317-4/192

کمال دین-1318-4/193

کامل کردن دین-1319-4/194

دینی که اعمال، جز با اعتقاد به. . . -1320-4/194

در دین اجبار نیست-1321-4/199

روش شناخت دین-1322-4/200

دینداران-1323-4/201

حفظ کردن دین با دنیا-1324-4/201

دعا برای استواری دین در دل-1325-4/202

خصوصیت نگهبانان دین خدا-1326-4/203

تقویت دین، با افراد بی بهره از. . . -1327-4/203

گوناگون-1328-4/204

81-دیوانگی -2/307

انواع دیوانگی-577-2/308

دیوانۀ حقیقی-578-2/308

501-ذوالقرنین علیه السلام -11/347

ذوالقرنین علیه السلام-3732-11/348

501-ذوالکفل علیه السلام -11/443

ذوالکفل علیه السلام-3741-11/44-4

228-راز -5/261

رازپوشی-1776-5/262

رازت را فقط خودت بدان-77-17-5/264

معیار رازداری-1778-5/264

کسانی که نباید به آنها راز سپرد-1779-5/264

455-راز داری -10/49

تأکید بر راز داری-3397-10/50

حرمت فاش کردن اسرار. . . -3398-10/51

ستودن بندۀ راز دار-3399-10/53

290-راستی -6/175

معنای راستی-2157-6/176

تشویق به راستی-2158-6/176

ویژگی راستگو-2159-6/178

صداقت با خدا-2160-6/178

راستی و ایمان-2161-6/179

راستگو-2162-6/180

اهمیت راستگویی-2163-6/180

راست ترین سخنان-2164-6/181

راستگویی های نابجا-2165-6/182

زبان راست یا نام نیک-2166-6/182

219-راه -5/201

راه خدا-1731-5/202

راه حق-1732-5/204

ص :220

490-راه رفتن -10/539

آداب راه رفتن-3638-10/540

نهی از راه رفتن با ناز و تبختر-3639-10/542

178-ربا -4/353

بر حذر داشتن از ربا-1434-4/354

چگونگی محشور شدن ربا. . . -1435-4/355

گناه ربا-1436-4/357

حکمت تحریم ربا-1437-4/358

عوامل آلوده شدن به ربا-1438-4/359

حیله های ربا خواری-1439-4/360

بی برکت بودن ربا-1440-4/361

بدترین نوع ربا-1441-4/361

کسی که ربا خواری را حلال. . . -1442-4/362

179-رجعت -4/365

رجعت مردگان-1443-4/366

رجعت در فاصلۀ ماه جمادی و. . . -44-14-4/367

آنان که خبر رجعتشان داده شده. . . -1445-4/368

همگانی نبودن رجعت-1446-4/370

رجعت کسانی که کشته شده یا. . . -1447-4/371

182-رحمت -4/385

رحمت خدا-1455-4/386

گستردگی رحمت خدا-1456-4/387

خداوند، رحمت را تعهّد کرده. . . -1457-4/389

موجبات رحمت-1458-4/390

موانع رحمت-1459-4/392

خود را در معرض رحمت خدا. . . -1460-4/393

آن که شایان رحمت است-1461-4/393

رحمت خدا در ماه رجب-1462-4/396

184-رخصت -4/411

تشویق به انجام رخصتها-1471-4/412

ابهام در احادیث رخصتها-1472-4/414

425-رستگاری -9/235

عوامل رستگاری-3205-9/236

موانع رستگاری-3206-9/238

189-رشوه -4/463

رشوه-1510-4/464

رشوه، حرام است-1511-4/464

رشوه گرفتن، کفر است-1512-4/465

نکوهش رشوه دهنده و. . . -1513-4/465

195-رمضان -4/515

ماه رمضان-1549-4/516

خطبه های رسول خدا به هنگام. . . -1550-4/518

به زنجیر شدن شیطانها در ماه. . . -1551-4/520

آمرزش الهی در ماه رمضان-1552-4/521

199-روح -4/537

روح در قرآن-1560-4/538

حقیقت روح-1561-4/538

سرکشی ارواح-1562-4/539

ص :221

ارواح، سپاهیانی فراهم. . . -1563-4/539

انواع روحها-1564-4/541

حالات روح-1565-4/542

روح در هنگام خواب-1566-4/543

165-روزگار -4/149

روزگار-1275-4/150

روزگار، دو روز است-1276-4/151

وسیلۀ کمک گرفتن در برابر. . . -1277-4/152

دهری مسلکان-1278-4/152

308-روزه -6/387

وجوب روزه-2316-6/388

فضیلت روزه-2317-6/389

حکمت واجب بودن روزه-2318-6/389

روزه سپر است-2319-6/391

روزه زکات بدن است-2320-6/392

فضیلت روزه دار-2321-6/392

کسی که روزۀ او برایش سودی. . . -2322-6/394

تشویق به روزۀ داوطلبانه. . . -2323-6/395

روزۀ دل-2324-6/395

آداب روزه-2325-6/396

فضیلت روزه گرفتن در هوای. . . -2326-6/399

فضیلت روزه گرفتن در. . . -2327-6/399

تشویق به سه روز روزه گرفتن. . . -2328-6/400

میراث روزه-2329-6/401

186-روزی -4/423

روزی رسان-1477-4/424

گشایش و تنگی در روزی-1478-4/425

حکمت تنگی و گشایش روزی-1479-4/426

تضمین روزی-1480-4/427

تضمین روزی برای جویندۀ. . . -1481-4/429

مشغول شدن به روزی تضمین. . . -1482-4/429

حرص زدن و افزایش روزی-1483-4/430

ثمرۀ ایمان به مقدّر بودن روزی-1484-4/431

فراخی روزی و حماقت-1485-4/432

تشویق به اعتدال در طلب. . . -1486-4/433

معیار در طلبِ روزی-1487-4/434

روزی و جوینده اش-1488-4/435

انواع روزی-1489-4/435

رسیدن روزی از جایی که. . . -1490-4/436

غم روزی فردا خوردن-1491-4/438

تأخیر در رسیدن روزی-1492-4/439

کار شایسته هنگام تأخیر روزی-1493-4/440

جستجوی رزق الهی-1494-4/441

رضایت به روزی کم-1495-4/442

عوامل رساننده و افزایندۀ. . . -1496-4/442

عوامل روزی بَر-1497-4/44-4

طلب حلال-1498-4/44-4

طلب حلال واجب است-1499-4/446

ص :222

تشویق به خوردن از دسترنج-1500-4/446

بار هزینۀ خود و خانواده را. . . -1501-4/448

بی نیازی از مردم-1502-4/448

تقدیر روزی ها از حلال است-1503-4/449

روزیِ حلال، قُوتِ برگزیدگان. . . -1504-4/451

بهترین روزی آن است که. . . -1505-4/451

بسندگی به کفاف-1506-4/453

187-روستا -4/455

روستا و نادانی-1507-4/456

412-روشن بینی -9/87

فراست مؤمن-3138-9/88

506-رهایی -12/183

عوامل نجات بخش-3798-12/184

آنان که نجات نمی یابند-3799-12/190

دشواری و آسانی نجات-3800-12/190

197-رهبانیّت -4/527

موضع اسلام در برابر رهبانیت-1554-4/528

174-ریاست -4/307

نکوهش ریاست-1395-4/308

خطر ریاست طلبی برای دین-1396-4/309

بر حذر داشتن از ریاستْ. . . -1397-4/309

نابودیِ ریاست طلب-1398-4/310

ریاست طلبی نکوهیده-1399-4/311

آفت ریاست-1400-4/312

ابزار ریاست-1401-4/312

201-ریاضت -4/551

ریاضت-1570-4/552

عوامل ریاضت-1571-4/553

ثمرات ریاضت-1572-4/554

176-ریاکاری -4/325

نکوهش ریاکاری-1410-4/326

بر حذر داشتن از ریاکاری-1411-4/327

عمل ریاکار بالا نمی رود-1412-4/329

هر کس کاری را برای غیر خدا. . . -1413-4/329

عمل ریاکار پذیرفته نمی شود-1414-4/330

راه نجات-1415-4/331

ریا و شرک-1416-4/331

فرجامِ بدِ ریاکاران-1417-4/33-3

حسابرسیِ ریاکار-1418-4/334

نشانه های ریاکار-1419-4/336

پرسش هایی دربارۀ ریا-1420-4/337

وسوسۀ ریا داشتن-1421-4/338

یاد کردنِ کارهای نیک و. . . -1422-4/338

عظمت عبادت پنهانی-1423-4/339

گوناگون-1424-4/340

471-ریش -10/253

ریش-3499-10/254

175-رؤیا -4/315

نوید رؤیا-1402-4/316

رؤیا و نبوّت-1403-4/317

ص :223

کثرت رؤیای پیامبر صلی الله علیه و آله-1404-4/318

اقسام رؤیا-1405-4/319

منشأ رؤیا-1406-4/319

تعبیر و بازگو کردن خواب-1407-4/321

رفتار شایسته در هنگام دیدن. . . -1408-4/322

گوناگون-1409-4/322

472-زبان -10/255

زبان-3500-10/256

آدمی مخفی است در زیر زبان-3501-10/256

خصلتهایی که به وسیلۀ زبان. . . -3502-10/258

زیباییِ مرد، در شیوایی زبان. . . -3503-10/258

زبان، کلید خوبی و بدی است-3504-10/259

نقش زبان در درستی ایمان-3505-10/260

زبان خردمند در پس دل اوست-3506-10/261

حقّ زبان-3507-10/262

سلامت انسان در نگهداری. . . -3508-10/262

لغزش زبان-3509-10/263

گزِش زبان-3510-10/264

خطر زبان-3511-10/265

پرهیز از لغزشگاه های زبان-3512-10/266

حبس کردن زبان-3513-10/267

آفت های زبان-3514-10/268

عذاب زبان-3515-10/269

گوناگون-3516-10/270

342-زبان عربی -7/137

زبان عربی-2538-7/138

نخستین کسی که زبانش به. . . -2539-7/138

203-زکات -5/11

زکات-1576-5/12

پیوستگی زکات و نماز-1577-5/12

حکمت زکات-1578-5/13

نقش زکات در رشد ثروت-1579-5/16

حفظ کردن داراییها با زکات-1580-5/17

کسی که زکات نمی دهد-1581-5/17

کافر بودن کسی که زکات ندهد-1582-5/18

کیفر کسی که زکات نپردازد-1583-5/19

پرداخت زکات با رضایت. . . -1584-5/20

حقّ معلوم غیر از زکات است-1585-5/21

مستحقّان زکات-1586-5/22

زکات ظاهری و باطنی-1587-5/23

هر چیز زکاتی دارد-1588-5/24

زکات بدن-1589-5/26

زکات فطره-1590-5/27

501-زکریّا علیه السلام -11/495

زکریّا علیه السلام-3747-11/496

205-زمان -5/35

شناخت زمانه-1593-5/36

آن که به زمانه اعتماد کند-1594-5/36

ص :224

هرکه با زمانه بستیزد-1595-5/37

عیب زمانه-1596-5/37

11-زمین -1/147

زمین-86-1/148

آماده سازی زمین برای زندگی-87-1/149

یکی از احکام زمین-88-1/150

هرکس زمینی را احیاکند از. . . -89-1/150

نابود کردن زمین های آباد-90-1/151

484-زن -10/449

برابری مرد و زن در قرآن-3598-10/450

نمایندۀ زنان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله-3599-10/453

قیمومت مردان بر زنان-3600-10/459

بهترین خصلت های زنان-3601-10/467

نهی از سپردن زمام حکومت به. . . -3602-10/468

ستایش زن دوستی-3603-10/470

نکوهش زن دوستی-3604-10/470

دلباختگی به زنان-3605-10/471

گوناگون-3606-10/472

206-زنا -5/39

نهی از زنا-1597-5/40

بزرگترین زنا-1598-5/41

حکمت تحریم زنا-1599-5/42

پیامدهای زنا-1600-5/43

شیوع زنا-1601-5/44

هر عضوی از بدن بهره ای از. . . -1602-5/44

حدّ زنا-1603-5/45

کیفر زنا کردن به زور-1604-5/46

زنا زاده-1605-5/46

نشانه های زنا زاده-1606-5/48

دیّوث-1607-5/49

پا اندازی-1608-5/49

گوناگون-1609-5/49

22-2-زندان -5/231

زندان-1758-5/232

زندان نفْس-1759-5/233

135-زندگی -3/265

زندگی-976-3/266

آب و زندگی-977-3/266

بهتر از زندگی-978-3/267

زندگی حقیقی-979-3/267

انواع زندگی-980-3/267

382-زندگی -8/343

گواراترین زندگی-2980-8/344

بهترین زندگی-2981-8/345

آنچه زندگی را تیره می سازد-2982-8/346

میانه روی در زندگی-2983-8/347

گوناگون-2984-8/349

27-زنهار دادن -1/481

امان دادن-310-1/482

وفای به پیمان-311-1/483

ص :225

احترام به پیمانها و امانها-312-1/483

207-زهد -5/51

ارزش زهد-1610-5/52

آراسته شدن به زهد-1611-5/53

زهد و دین-1612-5/54

حقیقت زهد-1613-5/55

صفات زاهد-1614-5/58

نخستین گام زهد-1615-5/61

ریشۀ زهد-1616-5/62

عوامل زهد-1617-5/63

راه زهد-1618-5/65

موانع زهد-1619-5/65

درجات زهد-1620-5/66

زهد و علم ذاتی-1621-5/66

زهد و شرح صدر-1622-5/68

زهد و مکاشفه-1623-5/68

ثمرات زهد-1624-5/71

زیانهای رغبت به دنیا-1625-5/73

زاهدترین مردم-1626-5/74

یک اندرز برای کسی که نفسش. . . -1627-5/75

زهد، روزی را کم نمی کند-1628-5/75

زهد و شناخت-1629-5/76

گوناگون-1630-5/77

210-زیارت قبور -5/115

زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله-1673-5/116

زیارت اهل بیت علیهم السلام-1674-5/116

زیارت امام علی علیه السلام-1675-5/117

زیارت فاطمه دخت رسول. . . -1676-5/118

زیارت امام حسن علیه السلام-1677-5/119

زیارت امام حسین علیه السلام-1678-5/120

دعای امام صادق برای زوّار. . . -1679-5/121

آداب زیارت امام حسین علیه السلام-1680-5/122

زیارت امامان بقیع علیهم السلام-1681-5/123

زیارت امام کاظم علیه السلام-1682-5/124

زیارت امام رضا علیه السلام-1683-5/125

زیارت امام جواد علیه السلام-1684-5/126

زیارت امام هادی و امام. . . -1685-5/126

زیارت فاطمه، دخت امام کاظم علیهما السلام-1686-5/128

زیارت حضرت عبدالعظیم. . . -1687-5/128

زیارت قبور صالحان-1688-5/129

زیارت قبور-1689-5/129

سلام کردن به اهل قبور-1690-5/130

311-زیان رساندن -6/417

زیان زدن به خود و دیگری از. . . -2337-6/418

142-زیانکاری -3/323

آنان که خود را به زیان. . . -1019-3/324

ص :226

زیانکاران-1020-3/325

زیانکاری در دنیا و آخرت-1021-3/326

زیانکارترین ها-1022-3/328

76-زیبایی -2/247

خدا زیباست، زیبایی را دوست. . . -542-2/248

چهرۀ زیبا-543-2/250

خوبی را نزد خوبرویان. . . -544-2/251

رسیدگی به مو-545-2/252

زیبایی درون-546-2/252

آراستگی-547-2/254

467-زیرکی -10/217

زیرک-3482-10/218

هوشمندی-3483-10/220

ویژگیهای زیرکان-3484-10/220

زیرکترین مردمان-3485-10/221

زیرکترین زیرکان-3486-10/22-2

در زیرکی انسان همین بس. . . -3487-10/223

211-زیور -5/133

زیور-1691-5/134

آراسته بودن در برابر دشمنان-1692-5/135

زیورهای حرام-1693-5/136

زیور درون-1694-5/136

نیکوترین زیور-1695-5/140

کسانی که کردار بدشان در. . . -1696-5/141

166-سازشکاری -4/155

سازشکاری با گنهکاران-1279-4/156

سازشکاری با برادران-1280-4/156

سازشکاری کردن با نفس-1281-4/157

سازشکاری دربارۀ حق-1282-4/157

237-ساقی گری -5/329

ثواب آب دادن-1825-5/330

ثواب آب دادن به مؤمن-1826-5/330

آنچه بر ساقی سزاوار است-1827-5/331

215-سببها -5/179

هر چیزی سببی دارد-1718-5/180

محکمترین سبب-1719-5/184

236-سبکسری -5/323

برحذر داشتن از سبکسری-1821-5/324

معنای سبکسری-1822-5/325

شیوۀ برخورد با آدم سبکسر-1823-5/327

بردباری در برابر سفیه-1824-5/327

274-سپاسگزاری از خداوند سبحان -6/5

تشویق به سپاسگزاری از. . . -2040-6/6

شکر مُنعِم-2041-6/7

سپاسگزار، از خود. . . -2042-6/8

فضیلت سپاسگزار-2043-6/9

فراوانی ناسپاسان-2044-6/10

اندک بودن سپاسگزاران-2045-6/10

ص :227

نقش شکرگزاری در افزایش. . . -2046-6/11

فرجام ناسپاسی-2047-6/13

وجوب شکر برای شکر-2048-6/13

تفسیر حقّ شکر-2049-6/14

تفسیر شکرگزاری-2050-6/14

حدّ شکر-2051-6/16

اقسام شکر-2052-6/17

کمترین سپاسگزاری-2053-6/17

شاکرترین مردمان-2054-6/18

سجدۀ شکر-2055-6/18

275-سپاسگزاری از مردم -6/21

تشویق به سپاسگزاری از. . . -2056-6/22

معنای سپاسگزاری-2057-6/23

کسی که از مردم تشکّر نکند از. . . -2058-6/24

مؤمن ناسپاسی می شود-2059-6/24

بستن راه نیکوکاری-2060-6/25

چه کسانی ناسپاسند؟ -2061-6/26

276-سپاسگزاری خداوند سبحان -6/27

پروردگار ما آمرزنده و. . . -2062-6/28

78-سپاه -2/259

سپاه-549-2/260

سپاهیان خدا-550-2/261

پیروزی سپاهیان خدا-551-2/262

سپاهیان نامرئی-552-2/263

129-ستایش -3/227

ستایش از آنِ خداست-951-3/228

ستودن خدا در همه حال-952-3/229

483-ستایش -10/431

سزاوار ستایش-3587-10/432

نکوهش ستایش-3588-10/433

فرجام مدح و ستایش-3589-10/435

نکوهش مغرور شدن از مدح. . . -3590-10/436

کوتاه گویی در ستایش-3591-10/436

در پاسخ مدیحه گوی-3592-10/437

ستودن کسی به آنچه در او. . . -3593-10/440

نکوهشِ شادشدن از ستایش-3594-10/442

پرهیز از ستودن بدکار-3595-10/44-4

نهی از خودستایی-3596-10/445

جاهایی که خودستایی رواست-3597-10/446

329-ستمگری -6/533

پرهیز از ستمگری-2411-6/534

ستم، خانمان سوز است-2412-6/537

ظلم و ظلمتهای قیامت-2413-6/539

پرهیز از ستمگری در مکّه-2414-6/540

آمیختن ایمان به ستم-2415-6/540

انواع ستم-2416-6/541

ستمی که بازخواست می شود-2417-6/542

زشت ترین نوع ستم-2418-6/544

ص :228

ستم به بی پناه-2419-6/544

ستمگرترین انسان-2420-6/545

آنچه هنگام ستم کردن شایسته. . . -2421-6/546

مهلت دادن به ستمگر-2422-6/547

ستمگر و یاد خدا-2423-6/549

پشیمانی ستمگر-2424-6/550

نشانه های ستمگر-2425-6/551

انتقام گرفتن از ظالم به وسیلۀ. . . -2426-6/551

راضی بودن به انتقام الهی-2427-6/551

انتقام گرفتن از ستمگر-2428-6/552

ستمگر به زیان خود می کوشد. . . -2429-6/554

پرهیز از کمک به ستمگر-2430-6/554

تشویق به یاری ستمدیده-2431-6/557

پرهیز از دعای ستمدیده-2432-6/560

ستم کردن به خود-2433-6/561

گوناگون-2434-6/563

220-سجود -5/207

سجود-1733-5/208

سجده کنندگان برای خدا-1734-5/208

سجود و تقرّب به خدا-1735-5/209

معنای سجود-1736-5/210

هرکه حقیقت سجده را به جای. . . -1737-5/211

طول دادن سجده-1738-5/212

سجود امام زین العابدین علیه السلام-1739-5/213

اثر سجود-1740-5/214

نکوهش سجدۀ ریایی-1741-5/214

علّت جایز نبودن سجده بر غیر. . . -1742-5/215

سجده کردن بر تربت. . . -1743-5/216

465-سخن -10/185

سخن-3455-10/186

تأثیر بسیار سخن-3456-10/187

پرهیز از گفتار زشت-3457-10/188

ترغیب به ترک بیهوده گویی-3458-10/189

نکوهش زیاده گویی-3459-10/190

نهی از یاوه گویی-3460-10/192

نهی از پرگویی-3461-10/192

پرگویی دل را می میراند-3462-10/193

ستایش کم گویی-3463-10/194

گوینده و بندِ سخن-3464-10/196

گفتار، جزئی از کردار است-3465-10/197

نکوهش آشکار ساختن. . . -3466-10/198

سخن چون داروست-3467-10/199

برتری سخن بر سکوت-3468-10/199

برتری سکوت بر سخن-3469-10/201

خاموشی پسندیده و ناپسند-3470-10/202

خاموشی ای که بر سخن. . . -3471-10/203

خاموشی اولیای خدا-3472-10/203

بهترین سخن-3473-10/204

ص :229

سخنان جامع (کم لفظ و. . . -3474-10/204

ارزش و برتری خوش سخنی-3475-10/206

گوناگون-3476-10/208

145-سخنرانی -3/341

آغازگری با « بسم اللّٰه الرحمن الرحیم -1028-3/342

حمد خدا گفتن و درود. . . -1029-3/342

آشکار سخن گفتن-1030-3/344

درستی در گفتار-1031-3/345

اشاره در آن جا که صراحت. . . -1032-3/346

مراعات شایستگی مخاطب-1033-3/347

مراعات توان مخاطب-1034-3/350

مراعات شادابی مخاطب-1035-3/356

مراعات مقتضای حال-1036-3/357

مراعات ترتیب اهمّیت-1037-3/359

رعایت اختصار-1038-3/361

522-سخنی چینی -12/409

سعایت کردن-3894-12/410

پرهیز از سخن چینی-3895-12/412

47-سرزمین -2/11

سرزمینی پاک-386-2/12

به شهرهای بزرگ بروید-387-2/12

بهترین سرزمینها-388-2/13

نیاز ضروری مردم هر. . . -389-2/13

479-سرزنش -10/319

سرزنش خود-3536-10/320

بسا سرزنش شده ای که گناهی. . . -3537-10/320

سرزنش و آداب آن-3538-10/321

زیاده روی در سرزنش کردن-3539-10/322

381-سرزنش کردن -8/337

نکوهش سرزنش کردن-2978-8/338

پرهیز از طعن و بد گویی-2979-8/341

45-سرکش -1/581

سرکش-377-1/582

جنگیدن با مسلمانان سرکش-378-1/584

جنگیدن با کسی که در خاک. . . -379-1/586

پیشدستی در جنگ با سرکشان-380-1/587

جواز کشتن سرکشان اسیر. . . -381-1/587

جواز کشتن کسی که با امام. . . -382-1/588

44-سرکشی -1/577

سرکشی-376-1/578

319-سرکشی -6/475

طغیانگری-2377-6/476

طاغوت-2378-6/477

477-سرگرمی و غفلت -10/303

سرگرمی و غفلت-3526-10/304

پیامدهای سرگرمی کردن-3527-10/306

شیفتۀ سرگرمی-3528-10/307

ایمان و سرگرمی-3529-10/308

سرگرمی مؤمن-3530-10/309

کبوتر بازی-3531-10/310

ص :230

13-سرمشق -1/157

سرمشق-94-1/158

سرمشق نیکو-95-1/159

سرمشق های بد-96-1/161

251-سَروَر -5/431

سَروَر-1907-5/432

معنای سَروری-1908-5/433

اسباب سروری-1909-5/433

آنچه مانع سروری می شود-1910-5/434

68-سزا -2/193

سزا-510-2/194

سزای بدی-511-2/194

سزای نیکوکاران در دنیا-512-2/195

سزای نیکوکاران در آخرت-513-2/196

سزای گنهکاران در دنیا-514-2/197

سزای گنهکاران در آخرت-515-2/199

541-سفارش -13/157

سفارش های خدا به انسان-4011-13/158

سفارش های خداوند به. . . -4012-13/159

سفارش های خداوند به. . . -4013-13/160

سفارش های خضر به. . . -4014-13/161

سفارش های خداوند به. . . -4015-13/165

سفارش های رسول خدا صلی الله علیه و آله-4016-13/165

سفارش های امام علی علیه السلام-4017-13/175

سفارش های آن حضرت به. . . -4018-13/178

سفارش های امام زین العابدین علیه السلام-4019-13/180

سفارش های امام باقر علیه السلام-4020-13/181

سفارش های امام صادق علیه السلام-4021-13/183

سفارش های امام کاظم علیه السلام-4022-13/190

سفارش های امام جواد علیه السلام-4023-13/190

سفارش های امام عسکری علیه السلام-4024-13/198

243-سلام کردن -5/379

درود مسلمانان-1867-5/380

سلام پیش از کلام-1868-5/381

رواج دادن سلام-1869-5/381

پیشدستی کردن در سلام-1870-5/382

سلام کردن هنگام وارد شدن به. . . -1871-5/383

واجب بودن جواب سلام-1872-5/384

آداب سلام کردن-1873-5/385

کسانی که نباید به آنان سلام. . . -1874-5/386

آداب خداحافظی-1875-5/387

سلام اجازه-1876-5/388

241-سلطان -5/351

مصاحبت با سلطان ستمگر-1839-5/352

خضوع در برابر سلطان ستمگر-1840-5/353

فضیلت سلطان دادگر-1841-5/354

روایاتی در وجوب فرمانبری. . . -1842-5/354

ثواب کسی که سلطان ستمگر. . . -1843-5/355

ص :231

ترغیب به گرامی داشتن سلطانِ. . . -1844-5/356

گوناگون-1845-5/357

501-سلیمان علیه السلام -11/473

سلیمان علیه السلام-3744-11/474

249-سنّت -5/415

ترغیب به پایبندی به سنّت-1893-5/416

گزارشی در باب تمسّک به. . . -1894-5/417

طبقه بندی سنّت-1895-5/418

سزای کسی که سنّتی بگذارد-1896-5/418

سزای کسی که برای خودش. . . -1897-5/419

نهی از شکستن سنّت پسندیده-1898-5/419

سنّت خدا-1899-5/420

سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله-1900-5/420

سنّتِ آیین حنیف-1901-5/421

سنّت پیشینیان-1902-5/423

126-سوگند خوردن -3/203

نهی از سوگند خوردن به. . . -930-3/204

پرهیز از سوگند دروغ-931-3/205

پیامدهای سوگند دروغ-932-3/205

کسانی که شکستن سوگندشان. . . -933-3/206

نحوۀ سوگند دادن ستمگر-934-3/207

کسی که به دروغ بگوید: «خدا. . . -935-3/208

252-سیاست -5/435

سیاست-1911-5/436

حُسن سیاست-1912-5/436

سوء تدبیر-1913-5/437

بهترین سیاست-1914-5/438

سرآمد سیاست-1915-5/438

زیور سیاست-1916-5/439

سیاست نفْس-1917-5/439

267-سیری ناپذیری -5/533

نکوهش سیری ناپذیری-1983-5/534

سیری ناپذیری، ریشۀ همۀ. . . -1984-5/535

ثمرۀ سیری ناپذیری-1985-5/536

ریشۀ سیری ناپذیری-1986-5/536

علاج سیری ناپذیری-1987-5/537

245-سیما و سیره -5/393

سیما و سیرۀ نیکو-1879-5/394

230-شادمانی -5/273

شادمانی-1783-5/274

آنچه سزاوار شادمانی است-1784-5/275

عوامل شادی-1785-5/275

هر که دلی را شاد کند-1786-5/276

هر که مؤمنی را شاد کند رسول. . . -1787-5/277

هر که مؤمنی را شاد کند همانا خدا. . . -1788-5/277

ثواب زدودن غم از دل مؤمن-1789-5/279

410-شادی -9/75

شادی و سرخوشی نابجا-3132-9/76

ص :232

250-شب زنده داری -5/425

شب زنده داری-1903-5/426

شب زنده داریهای بی حاصل! -1904-5/429

کارهای سزامند شب. . . -1905-5/429

تشویق به شب زنده داری و. . . -1906-5/430

257-شبهه -5/467

شبهه-1934-5/468

وجوب درنگ در هنگام پیش. . . -1935-5/469

وجوب فروگذاشتن شبهه ها-1936-5/471

شاخه های شبهه-1937-5/473

337-شتابکاری -7/79

شتابکاری-2498-7/80

شتافتن به کارهای نیک-2499-7/82

ستایش شتاب کردن در استفاده. . . -2500-7/83

شتاب و درنگ نابجا-2501-7/84

260-شجاعت -5/483

شجاعت-1941-5/484

تفسیر شجاعت-1942-5/485

عوامل شجاعت زا-1943-5/485

شجاعترین مردم-1944-5/486

آفت شجاعت-1945-5/487

گوناگون-1946-5/487

153-شراب -3/497

شراب-1132-3/498

شراب، مادر زشتکاریها-1133-3/499

نهی از نشستن بر سفره های. . . -1134-3/500

علّت تحریم شراب-1135-3/501

عاقبت شرابخواری-1136-3/502

نحوۀ رفتار با شرابخوار-1137-3/503

چگونگی محشور شدن. . . -1138-3/504

تشویق به ترک شرابخواری هر. . . -1139-3/504

حرام بودن هر آنچه تأثیر. . . -1140-3/505

265-شرک -5/519

برحذر داشتن از شرک-1971-5/520

آموزش دادن شرک-1972-5/521

کمترین شرک-1973-5/521

کمک گرفتن از مشرکان-1974-5/522

اقامت در دیار مشرکان-1975-5/524

چه زمانی عبد مشرک می شود-1976-5/525

شرک پنهان-1977-5/525

137-شرم -3/277

فضیلت شرم-988-3/278

شرم در رأس مکارم اخلاق. . . -989-3/279

پیامدهای شرم-990-3/280

شرم و ایمان-991-3/281

شرم نکوهیده-992-3/282

حیای خردمندانه و حیای. . . -993-3/283

نتیجۀ بی شرمی-994-3/283

ص :233

آدم بی شرم از هیچ کاری ابا. . . -995-3/284

شرم داشتن از خدا-996-3/284

حیا کردن از دو فرشتۀ همراه. . . -997-3/285

شرم حقیقی-998-3/286

اوج حیا-99-9-3/286

گوناگون-00-10-3/287

263-شریعت -5/507

شریعت-1962-5/508

آن چه به پیامبر نست داده شد. . . -1963-5/509

یکسان بودن شریعت های دین-1964-5/509

تفسیر شرایع دین-1965-5/510

فلسفۀ شرایع و احکام-1966-5/510

270-شعار -5/575

شعار-2013-5/576

شعار مسلمانان در قیامت-2014-5/577

269-شعر -5/565

تفسیر آیاتی که در نکوهش. . . -2007-5/566

شعر، جهاد زبانی است-2008-5/567

شعر ستوده-2009-5/568

نخستین کسی که شعر گفت-2010-5/569

بهترین شعر و قویترین. . . -2011-5/570

برخی اشعار منسوب به امام. . . -2012-5/570

501-شعیا و حیقوق علیهما السلام -11/491

شعیا و حیقوق علیهما السلام-3746-11/492

501-شعیب علیه السلام -11/391

شعیب علیه السلام-3735-11/392

272-شفاعت در آخرت -5/581

حقیقت شفاعت-2016-5/582

شرایط شفاعت-2017-5/583

مقام ستوده-2018-5/585

شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله در روز. . . -2019-5/586

محرومانِ از شفاعت-2020-5/587

پندار مشرکان دربارۀ شفاعت-2021-5/589

شفاعت ناپذیرفته-2022-5/589

شفاعت برای مرتکبان گناهان. . . -2023-5/590

نیکوکاران و شفاعت-2024-5/590

نیاز همگان به شفاعت-2025-5/591

شفاعت کنندگان-2026-5/593

وسیلۀ خشنودی خدا-2027-5/594

سزاوارترین مردم به شفاعت-2028-5/596

شفاعت مؤمن به اندازۀ عمل. . . -2029-5/596

کمترین اندازۀ شفاعت مؤمن-2030-5/597

271-شفاعت در دنیا -5/579

میانجیگری-2015-5/580

277-شک -6/31

شکّ-2063-6/32

افتخار به شک نکردن در حق-2064-6/34

عوامل به وجود آمدن شک-2065-6/35

ص :234

آثار شک-2066-6/36

آنچه شک را می زداید-2067-6/36

شک و تردید-2068-6/37

شاخه های شک-2069-6/38

برخورد امام با کسی که در قرآن. . . -2070-6/38

278-شکایت -6/39

شکایت از خدا-2071-6/40

شکایت به خدا-2072-6/41

334-شگفتی -7/61

آنچه جای شگفتی دارد-2488-7/62

شگفتی تمام-2489-7/64

شگفت ترین شگفتها-2490-7/65

شگفتیهای انسان-2491-7/67

345-شناخت -7/149

ارزش شناخت-2544-7/150

نقش شناخت در فضیلت-2545-7/151

نقش عمل در شناخت-2546-7/151

شناخت استوار-2547-7/152

شناخت و گمراهی-2548-7/153

بارور شدن شناخت-2549-7/153

شناخت و حواسّ پنجگانه-2550-7/154

شناخت اشیا به وسیله ضدّ آنها-2551-7/156

منابع شناخت-2552-7/157

شرایط شناخت-2553-7/157

موانع شناخت-2554-7/158

347-شناخت خدا -7/183

فلسفۀ ضرورت ایمان به خدا-2561-7/184

ارزش خداشناسی-2562-7/185

علمِ به خداوند متعال-2563-7/186

ثمرات شناخت-2564-7/187

ثمرۀ کمال خداشناسی-2565-7/189

آنچه شایسته عارف است-2566-7/189

نهایت شناخت-2567-7/190

خدا شناس ترین مردم-2568-7/190

ویژگی عارف-2569-7/191

ویژگیهای عارفان-2570-7/192

کمترین مرتبۀ شناخت خدا-2571-7/192

حقّ شناخت خدا-2572-7/193

شناخت خدا به خدا-2573-7/195

نهی از اندیشیدن در ذات خدا-2574-7/198

ناتوانی خردها از شناخت کُنه. . . -2575-7/200

ناتوانی دل و دیده از احاطۀ بر. . . -2576-7/202

توصیفات مُجاز از خدا-2577-7/203

توحید-2578-7/205

نظام توحید-2579-7/206

کلمۀ توحید-2580-7/207

عقیدۀ ضروری ایمان-2581-7/208

دلیل بر یگانگی خدا-2582-7/209

ص :235

پیامدهای اعتقاد به خدایان. . . -2583-7/211

خدا یکی است اما نه به معنای. . . -2584-7/22-2

خدا نامحدود است-2585-7/224

خدا مانند ندارد-2586-7/226

خدا به حرکت و سکون وصف. . . -2587-7/227

خدا نه زاینده است و نَه زاده. . . -2588-7/228

نه درون روندۀ در چیزهاست و. . . -2589-7/230

دیدگان او را در نمی یابند-2590-7/231

دل و مشاهدۀ خدا-2591-7/233

رسول خدا و مشاهدۀ خدا-2592-7/235

شهود قلبی در دعاها-2593-7/237

حکمت محجوب بودن-2594-7/241

پرده های نور-2595-7/243

خدا بی آغاز و انجام است-2596-7/244

خدا بود و چیزی با او نبود-2597-7/247

خدا زنده است-2598-7/248

خدا داناست-2599-7/249

خدا به رازها و نهانتر از رازها. . . -2600-7/251

هر دانایی، جز او، . . . -2601-7/252

او عالم بود آن گاه که معلومی. . . -2602-7/253

علم خدا به گذشته بسان علم. . . -2603-7/254

علم خدا در وصف نگنجد-2604-7/255

خدا دادگر است-2605-7/255

معنای اعتقاد داشتن به عدل. . . -2606-7/257

دلیل عادل بودن خداوند. . . -2607-7/258

خدا آفریننده است-2608-7/258

خدا تواناست-2609-7/261

خدا سخنگوست-2610-7/263

خدا خواهنده است-2611-7/265

خدا آشکار و نهان است-2612-7/266

خداوند مالک همه چیز است-2613-7/269

خدا شنواست-2614-7/270

خدا بیناست-2615-7/272

خدا لطیف است-2616-7/273

خدا آگاه است-2617-7/274

خدا نیرومند است-2618-7/275

خدا عزیز است-2619-7/276

خدا حکیم است-2620-7/277

خدا صَمَد است-2621-7/284

خدا همه جا هست-2622-7/286

صفات ذات و صفات فعل-2623-7/289

صفات جامع-2624-7/291

488-شوخی -10/511

ستودن مزاح-3632-10/512

نکوهش شوخی-3633-10/514

شوخی و مسخرگی-3634-10/517

شوخی زیاد-3635-10/518

279-شهادت در داوری -6/43

شهادت عادلانه-2073-6/44

ترغیب به شهادت دادن-2074-6/45

ص :236

نهی از خودداری از شهادت. . . -2075-6/45

کتمان شهادت-2076-6/46

برگشت از شهادت-2077-6/48

شهادت دروغ-2078-6/48

کسانی که شهادتشان پذیرفته. . . -2079-6/50

کسانی که شهادتشان پذیرفته. . . -2080-6/51

فلسفۀ لزوم چهار شاهد در زنا-2081-6/53

آداب شهادت دادن-2082-6/54

گرامی داشتن شهود-2083-6/55

280-شهادت در راه خدا -6/57

فضیلت شهادت-2084-6/58

مقدّر شدن شهادت و مرگ-2085-6/59

شهادت دوستی-2086-6/61

شوق به شهادت-2087-6/61

ارجمندی مقام شهادت-2088-6/63

شهادت و پاک شدن گناهان-2089-6/64

زنده بودن شهید-2090-6/65

معذّب نبودن شهید در قبر-2091-6/65

آرزوی شهید-2092-6/66

مرگ بهتر از خواری است-2093-6/67

ثواب شهادت طلبی-2094-6/68

نقش نیّت در شهادت-2095-6/68

نخستین شهید اسلام-2096-6/68

آنچه حکم شهادت دارد-2097-6/69

مؤمن در هر حالی شهید است-2098-6/71

برترین شهیدان-2099-6/72

ثواب مجروحِ در راه خدا-2100-6/73

شهیدان اهل بیت علیهم السلام-2101-6/74

281-شهرت -6/75

شهرت ستوده-2102-6/76

شهرت نکوهیده-2103-6/79

نکوهش شهرت لباس و. . . -2104-6/80

بیم از شهرت نباید موجب. . . -2105-6/82

190-شیرخوارگی کودک -4/467

شیر خوردن کودک-1514-4/468

دایه های ناشایست-1515-4/469

268-شیطان -5/539

درس گرفتن از رفتار خداوند با. . . -1988-5/540

پناه بردن به خدا از شیطان-1989-5/541

دشمنیِ شیطان با انسان-1990-5/542

هشدار نسبت به گمراه. . . -1991-5/544

نهی از دنباله روی شیطان-1992-5/545

بندگان شیطان-1993-5/546

تأکید شیطان بر گمراه کردن. . . -1994-5/547

راست درآمدنِ گمانِ ابلیس-1995-5/548

علّت تسلّط شیطان بر انسان-1996-5/549

نیرنگ شیطان-1997-5/550

گمراه سازیهای شیطان-1998-5/551

ص :237

آنچه انسان را از گزند شیطان. . . -99-19-5/55-5

سلطۀ شیطان بر دوستانش-00-20-5/556

آنچه شیطان را مسلّط می کند-2001-5/557

آنچه شیطان را دور می کند-2002-5/558

اندرزهای شیطان-2003-5/559

شریک شیطان-2004-5/560

سپاهیان ابلیس-2005-5/561

شیونهای ابلیس-2006-5/562

285-شیعه -6/107

مقام شیعه-2122-6/108

ویژگیهای شیعه اهل بیت علیهم السلام-2123-6/109

مواسات نسبت به برادران دینی. . . -2124-6/116

آنان که از شیعیان اهل بیت علیهم السلام. . . -2125-6/118

انواع شیعه-2126-6/120

بازداشتن شیعیان از غُلوّ-2127-6/123

آنچه برای شیعه در برخورد با. . . -2128-6/123

مقام شیعه در قیامت-2129-6/125

انتساب به تشیّع-2130-6/126

420-شیوایی در سخن -9/143

شیوایی-3159-9/144

شیوا سخن ترین مردم-3160-9/144

501-صالح علیه السلام -11/303

صالح علیه السلام-3729-11/304

287-صبر -6/143

فضیلت شکیبایی-2136-6/144

شکیبایی و رسیدن به مقامات. . . -2137-6/148

شکیبایی و ایمان-2138-6/150

شکیبایی و پیروزی-2139-6/151

شکیبایی و گشایش و کامیابی-2140-6/152

پاداش شکیبا-2141-6/152

همسر داوود در بهشت-2142-6/154

هر که شکیبایی کند شکیبایی او. . . -2143-6/155

معنای شکیبایی-2144-6/156

اقسام شکیبایی-2145-6/158

شکیبایی نیکو-2146-6/159

نشانۀ شکیبا-2147-6/160

شکیبایی شیعیان اهل بیت علیهم السلام-2148-6/160

پیامدهای ناشکیبی کردن-2149-6/161

صبر در محنت و چاره اندیشی. . . -2150-6/163

آنچه شکیبایی می آورد-2151-6/164

واداشتن خود به شکیبایی-2152-6/165

شعبه های صبر-2153-6/165

شکیب خواستن از خدا-2154-6/166

307-صدا -6/383

نهی از بلند کردن صدا-2315-6/384

293-صدقه -6/215

فضیلت صدقه-2190-6/216

خداوند، گیرندۀ صدقات است-2191-6/217

پاداش صدقه-2192-6/218

صدقه و دفع بلا-2193-6/219

ص :238

جلوگیری صدقه از مرگهای. . . -2194-6/219

درمان بیماران با صدقه-2195-6/221

صدقه کلید روزی است-2196-6/221

هر کار نیکی صدقه است-2197-6/223

خودداری از بدی، صدقه است-2198-6/225

برترین صدقه-2199-6/225

حقّ تقدّم خویشاوندان در. . . -2200-6/228

فضیلت و آثار صدقۀ نهانی-2201-6/229

اهل بیت علیهم السلام و صدقۀ نهانی-2202-6/231

فضیلت صدقۀ آشکار و آثار آن-2203-6/232

فضیلت صدقۀ شبانه و روزانه. . . -2204-6/233

صدقه دادن در روزگار خوشی. . . -2205-6/234

مرز صدقه-2206-6/235

ثواب رساندن صدقات-2207-6/237

مصارف صدقه-2208-6/237

کسانی که مستحق صدقه. . . -2209-6/239

آفات صدقه-2210-6/240

آداب دهش-2211-6/242

صدقۀ کافر-2212-6/242

صدقه دادن به گنهکار برای. . . -2213-6/243

291-صِدّیق -6/185

صدّیق-2167-6/186

صدّیقان-2168-6/187

294-صراط -6/245

لغزشگاه صراط-2214-6/246

صراط مستقیم-2215-6/246

معنای صراط مستقیم-2216-6/247

ویژگی صراط-2217-6/250

آنچه موجب پایداری بر صراط. . . -2218-6/250

پلهای صراط-2219-6/251

گروههای مردم در گذشتن از. . . -220-2-6/252

297-صلح-1 (صلح در جنگ) -6/263

صلح-227-2-6/264

صلح امام حسن علیه السلام-228-2-6/264

298-صلح-2 (اصلاح دادن میان مردم) -6/267

اهمیت آشتی دادن مردم-229-2-6/268

جایز بودن دروغ برای اصلاح-2230-6/270

مصالحۀ غیر مجاز-2231-6/270

305-صنعتگری -6/361

صنعتگری-2294-6/362

نیاز هر صنعتگر-2295-6/365

نکوهش تمام شب بیدار بودن. . . -2296-6/365

320-طلاق -6/479

نکوهش طلاق-2379-6/480

حکمت سه بار طلاق-2380-6/482

159-طلب خیر از خدا -3/575

طلب خیر از خدا-1188-3/576

طلب خیر با دعا-1189-3/577

طلب خیر با قرآن-1190-3/578

طلب خیر با نماز-1191-3/579

ص :239

321-طمع -6/485

نکوهش طمع-2381-6/486

پرهیز از طمع-2382-6/488

طمع و بندگی-2383-6/489

طمع و زبونی-2384-6/489

طمع و فریفته شدن عقل-2385-6/491

طمع و پارسایی-2386-6/491

شاخه های طمع-2387-6/492

طمعِ ستوده-2388-6/492

322-طهارت و پاکی -6/495

طهارت (وضو، غسل، تیمّم) -2389-6/496

پاک کننده ها-2390-6/496

پاکی معنوی-2391-6/498

326-طینت و خمیره -6/521

طینت-2404-6/522

30-ظرف -1/499

بهداشت ظروف-323-1/500

ظروف طلا و نقره-324-1/500

377-عادت -8/297

عادت-2951-8/298

چیره شدن بر عادت-2952-8/299

خوبی، عادت است-2953-8/300

صفاتی که سزاوار است. . . -2954-8/300

دشواری تغییر دادن عادتها-2955-8/302

عادت بدان-2956-8/302

عادت نیکان-2957-8/303

نکوهش عادت دادن خود به. . . -2958-8/304

355-عاشورا -7/407

عاشورا-2690-7/408

فضیلت گریستن بر حسین-2691-7/410

سرودن شعر در سوگ. . . -2692-7/411

363-عافیت -7/473

عافیت-2725-7/474

آنچه عافیت می آورد-2726-7/475

ترغیب به عافیت خواستن از. . . -2727-7/476

دعاهایی در عافیت طلبی (از. . . -2728-7/479

بندگان خاصّ-2729-7/481

331-عبادت -7/7

عبادت-2447-7/8

حکمت عبادت-2448-7/9

خود را وقف عبادت کردن-2449-7/10

تفسیر عبادت-2450-7/11

حقیقت بندگی-2451-7/12

نقش عبادت در تکامل-2452-7/13

نقش شناخت در عبادت-2453-7/14

نقش یقین در عبادت-2454-7/14

آداب عبادت-2455-7/15

انواع عبادت-2456-7/16

انواع عابدان-2457-7/17

عبادت غیر خدا-2458-7/19

ص :240

برترین عبادت-2459-7/21

عابدترین مردم-2460-7/23

عبادتِ ناپذیرفتنی-2461-7/24

نشاط در عبادت-2462-7/25

برنیامدن از عهدۀ عبادت خدا-2463-7/26

پاداش اخلاص در عبادت-2464-7/29

موانع لذّت بردن از عبادت-2465-7/29

رها کردن عبادت-2466-7/30

گوناگون-2467-7/31

521-عبادت مستحبّی -12/405

عبادت مستحبّی-3892-12/406

مقدّم داشتن واجبات بر. . . -3893-12/406

332-عبرت گرفتن -7/33

درس گرفتن از عبرتها-2468-7/34

هشداردهندگی عبرت-2469-7/36

عوامل عبرت آموز-2470-7/36

عبرتها بسیار است و عبرت. . . -2471-7/41

ثمرۀ عبرت گرفتن-2472-7/42

338-عدالت -7/87

ارزش عدالت-2502-7/88

عدالت برترین سیاست است-2503-7/89

عدالت، فضیلت انسان است-2504-7/91

عدالت و ایمان-2505-7/91

عدالت مایۀ زندگی است-2506-7/92

معنای عدالت-2507-7/93

گستردگی عدالت-2508-7/93

جانمایۀ عدالت-2509-7/94

شعبه های عدالت-2510-7/95

ویژگیهای عادل-2511-7/96

نخستین گام عادل بودن-2512-7/97

نشانه های عدالت-2513-7/97

سفارش به رفتار عادلانه با. . . -2514-7/99

عادلترین مردم-2515-7/100

یاوران عدالت-2516-7/101

کیفر زمامداران بیدادگر-2517-7/102

340-عذاب و شکنجه -7/115

عذاب خدا-2528-7/116

شکنجه دادن مردم-2529-7/123

370-عرضۀ اعمال -8/175

عرضه شدن اعمال بر خدا-2912-8/176

عرضه شدن اعمال بر پیامبر. . . -2913-8/177

عرضه شدن اعمال بر ائمّه-2914-8/178

350-عزّت -7/359

کسی که عزّت، همه، از آنِ. . . -2661-7/360

کسی که عزّت و ذلّت به دست. . . -2662-7/361

عزّت از آن خدا و رسول او و. . . -2663-7/362

کسی که از غیر خدا عزّت. . . -2664-7/363

تفسیر عزّت-2665-7/364

موجبات عزّت-66-26-7/365

ادب دعا در خواستن عزّت-2667-7/370

ص :241

عوامل پایداری عزّت-2668-7/371

356-عشق -7/413

نکوهش عشق-2693-7/414

فرجام عشق-2694-7/414

پاداش عاشق پاکدامن-2695-7/415

عشق به خدا-2696-7/415

358-عصمت -7/425

عصمت-2701-7/426

پناهنده شدن به خدا-2702-7/427

معنای معصوم-2703-7/428

موجبات عصمت-2704-7/429

عصمت امام-2705-7/436

گوناگون-2706-7/436

324-عطر -6/513

عطر-2400-6/514

عطرِ زنان-2401-6/516

360-عفّت -7/447

تشویق به عفّت-2710-7/448

ترغیب به عفّت از شکم بارگی. . . -2711-7/452

ریشه عفّت-2712-7/453

جانمایۀ عفّت-2713-7/454

میوۀ عفّت-2714-7/454

شاخه های عفّت-2715-7/455

بزرگترین عفّت-2716-7/456

507-علم نحو یا دستور زبان -12/193

علم نحو-3801-12/194

اِعراب دادن اعمال! -3802-12/196

نکوهش غرق شدن در تحصیل. . . -3803-12/197

368-عُمر -8/123

عمر-2878-8/124

غنیمت شمردن عمر-2879-8/125

هدر دادن عمر-2880-8/128

باقیماندۀ عمر-2881-8/129

ترغیب به گذراندن عمر در راه. . . -2882-8/130

کسی که عمرش علیه او حجّت. . . -2883-8/131

سالخوردگی-2884-8/133

حاصل عمر طولانی-2885-8/134

آنچه عمر را زیاد می کند-2886-8/134

عمر دراز و کار نیک-2887-8/136

مؤمن و طلب عمر دراز-88-28-8/137

حکمت بی اطلاعی آدمی از. . . -2889-8/137

369-عمل -8/139

تشویق به عمل-2890-8/140

عمل و سزا-2891-8/144

عمل، دوستی است که از انسان. . . -2892-8/150

هر کرداری را گیاهی است-2893-8/152

مداومت در عمل-2894-8/152

هرکس عملی انجام دهد آن را. . . -2895-8/154

ص :242

نتایج مداومت بر کار خیر-2896-8/155

عمل اندک مداوم بهتر از عمل. . . -2897-8/155

فزونی کردار بر گفتار-2898-8/156

برترین عمل-2899-8/157

آنچه به زیبایی و زشتی عمل. . . -2900-8/160

کسی که عملش پذیرفته. . . -2901-8/162

کسی که عملش او را سودی. . . -2902-8/162

کسی که یک عمل او پذیرفته. . . -2903-8/166

ظاهر، منعکس کنندۀ باطن. . . -2904-8/167

کارهایی که دوری کردن از. . . -2905-8/167

آداب عمل-2906-8/168

آنچه برای نجات و رستگاری. . . -2907-8/169

نیاز شدید به عمل در قیامت-2908-8/170

نقش پاکی انسان در نگهداری. . . -2909-8/171

محکم کاری-2910-8/171

گوناگون-2911-8/172

380-عیب -8/319

ستایش از کسانی که به جای. . . -2964-8/320

کسی که عیب خود را ببیند-2965-8/322

نکوهش پرداختن به عیبهای. . . -2966-8/323

آدمی را همین عیب بس! -2967-8/324

بزرگترین عیب-2968-8/325

کسی که خودش را بر عیبها. . . -2969-8/326

عیب پوشی-2970-8/327

هدیه کردن عیبها-2971-8/328

عیبجویی-2972-8/329

نهی از نگه داشتن عیبهای. . . -2973-8/332

از زمین خوردن دیگران. . . -2974-8/33-3

عیب پوشی-2975-8/33-3

هر که چیزی را نداند، بر آن. . . -2976-8/334

گوناگون-2977-8/335

378-عید -8/307

عید-2959-8/308

خطبۀ امیر المؤمنین در عید. . . -2960-8/310

نوروز-2961-8/310

زیور عیدها-2962-8/313

501-عیسی علیه السلام -11/515

عیسی علیه السلام-3749-11/516

384-غَبن -8/357

غَبن-2987-8/358

مغبونان-2988-8/359

مغبونترین مردمان-2989-8/360

315-غرامت و تاوان -6/445

غرامت و تاوان-2352-6/446

در نکوهش کفالت و ضمانت-2353-6/447

عاریه، تاوان ندارد-2354-6/448

388-غسل -8/423

علت غسل-3016-8/424

ص :243

انواع غسل-3017-8/425

390-غصب -8/437

غصب-3023-8/438

کیفر غصب کردن-3024-8/440

393-غفلت -8/477

هشدار نسبت به غفلت-3045-8/478

غفلت و بیداری-3046-8/480

تشویق به بیدار شدن از خواب. . . -3047-8/481

از غافل، غفلت نشده است-3048-8/483

بیدار باشِ غافلان-3049-8/484

غفلت زداها-3050-8/487

غافلترین مردم-3051-8/488

آنچه غفلت زاید-3052-8/488

نشانه های غافل-3053-8/489

پیامدهای غفلت-3054-8/490

در غفلتِ آدمی همین بس-3055-8/491

ستایش تغافل و نادیده گرفتن-3056-8/491

داروی غفلت-3057-8/493

395-غلوّ -8/503

پرهیز از غُلوّ در دین-3061-8/504

396-غنیمت شمردن -8/511

چیزهایی که باید آنها را غنیمت. . . -3062-8/512

غنیمت زیرکان-3063-8/513

399-غیب -8/541

اخبار غیبی پیامبر صلی الله علیه و آله-3077-8/542

اخبار غیبی امام علی علیه السلام-3078-8/549

روایاتی که با عبارت «به زودی. . . -3079-8/562

روایاتی که با عبارت «می آید» . . . -3080-8/565

پیامبر با تعلیم خداوند، از غیب. . . -3081-8/568

امام و علم غیب-3082-8/570

400-غیبت -8/573

نهی از غیبت-3083-8/574

فرجام غیبت-3084-8/577

غیبت و شایع کردن زشتکاری-3085-8/579

غیبت و دین-3086-8/581

معنای غیبت-3087-8/582

کسی که غیبتش حرام است-3088-8/584

کسی که غیبتش رواست-3089-8/585

منشأ غیبت-3090-8/598

انواع غیبت-3091-8/598

گوش دادن به غیبت-3092-8/605

ثواب ردّ غیبت-3093-8/605

کفّارۀ غیبت کردن-3094-8/607

401-غیرت

ستایش غیرت-3095-8/610

غیرت از صفات خداست-3096-8/611

مرد بی غیرت-3097-8/612

نکوهش غیرت ورزی و. . . -3098-8/614

325-فال بد زدن -6/517

فال بد زدن-2402-6/518

ص :244

شومی-2403-6/519

402-فال خوب زدن -9/7

فال-3099-9/8

404-فتنه و آزمایش الهی -9/23

فتنه و آزمایش الهی-3101-9/24

نتیجۀ فتنه و آزمایش-3102-9/28

شیوۀ پناه بردن به خدا از فتنه-3103-9/29

معنای فتنه-3104-9/30

خاستگاه فتنه ها-3105-9/32

انواع فتنه-3106-9/33

همۀ گرفتاری ها و گشایش ها. . . -3107-9/36

آزموده شدن مردم به وسیلۀ. . . -3108-9/37

کمک گرفتن از خدا در بعضی. . . -3109-9/37

ترسناکترین فتنه ها-3110-9/38

کسانی که از فتنه ها به سلامت. . . -11-31-9/39

فتنه هایی که باید آرزوی آنها را. . . -3112-9/40

آدمی را همین فتنه بس! -3113-9/40

گوناگون-3114-9/41

406-فتوا -9/47

پرهیز از ندانسته فتوا دادن-3116-9/48

کسی که ندانسته برای مردم. . . -3117-9/49

کسی که بر اساس رأی خود. . . -3118-9/50

برحذر داشتن از صدور فتوای. . . -3119-9/50

ضامن بودن فتوا دهنده-3120-9/51

جواز فتوا دادن برای عالِم-3121-9/52

استفتای از خود-3122-9/53

408-فخر فروشی -9/61

فخرفروشی-3125-9/62

آنچه از فخرفروشی باز. . . -3126-9/64

نکوهش فخرفروشی به. . . -3127-9/65

آنچه فخر کردن بدان نشاید-3128-9/66

آنچه شایستۀ افتخار است-3129-9/68

416-فراغت -9/113

فراغت-3150-9/114

414-فرایض -9/99

ترغیب به انجام فرایض-3142-9/100

وجوب مقدّم داشتن فرایض بر. . . -3143-9/103

آنچه خداوند سبحان بر مردم. . . -3144-9/104

نخستین چیزی که خداوند. . . -3145-9/105

سخت ترین چیزی که خداوند. . . -3146-9/105

فرایض جامع-3147-9/106

138-فرجام -3/291

فرجام-1001-3/292

ملاک کار، فرجام آن است-1002-3/292

موجبات نیک فرجامی-1003-3/295

موجبات بد فرجامی-1004-3/296

494-فرشتگان -11/29

آفرینش فرشتگان-3649-11/30

فراوانی فرشتگان-3650-11/31

وصف فرشتگان-3651-11/32

ص :245

انواع فرشتگان-3652-11/33

فرشتگان نگهبان-3653-11/49

ویژگی های فرشتگان-3654-11/51

خانه هایی که فرشتگان وارد. . . -3655-11/52

413-فرصت -9/93

فرصت، زودگذر است-3139-9/94

ترغیب به غنیمت شمردن. . . -3140-9/94

برحذر داشتن از تلف کردن. . . -3141-9/96

417-فرقه ها -9/117

فرقه های اسلامی-3151-9/118

323-فرمانبری -6/501

فرمانبری از خدا و آثار آن-2392-6/502

هر چه خدا فرمان داده. . . -2393-6/506

نافرمانی از خدا و فرمان بردن. . . -2394-6/506

فرمان بردن از پیامبر و اولیای. . . -2395-6/507

برترین طاعتها-2396-6/509

کسانی که شایستۀ فرمانبری اند-2397-6/510

کسانی که شایستۀ اطاعت. . . -2398-6/511

گوناگون-2399-6/512

20-فرمانروایی -1/205

ضرورت فرمانروایی و. . . -118-1/206

فرمانروایی بدکاران-119-1/207

ارزش حکومت-120-1/208

493-فرمانروایی -11/5

خداوندِ پادشاهی-3644-11/6

آمیختن با شاهان-3645-11/24

هرگاه فرومایگان، پادشاه شوند-3646-11/25

بهترین پادشاهان-3647-11/25

گوناگون-3648-11/26

543-فروتنی -13/209

فروتنی-4029-13/210

تعریف فروتنی-4030-13/215

بزرگی که فروتنی کند-4031-13/216

آداب فروتنی-4032-13/217

هر که به خاطر توانگریِ. . . -4033-13/217

نشانه های فروتنی-4034-13/218

ثمرۀ فروتنی-4035-13/220

فروتنی و رفعت-4036-13/221

آنچه در راه رسیدن به فروتنی. . . -4037-13/225

235-فرومایگان -5/319

ویژگی فرومایگان-1818-5/320

ریاست فرومایگان-1819-5/320

همنشینی با فرومایگان-1820-5/321

164-فرومایگی -4/147

فرومایگی-1274-4/148

468-فرومایگی -10/227

فرومایگی-3488-10/228

خصلت های فرومایه-3489-10/229

فرومایه ترین مردم-3490-10/231

فرومایگان-3491-10/231

ص :246

386-فریفتگی و غفلت -8/367

نکوهش فریفتگی و غفلت-2995-8/368

مغرور شدن به خدا-2996-8/372

فریب دنیا را خوردن-2997-8/374

فریب نفس را خوردن-2998-8/375

چیزهایی که نباید فریفتۀ آنها. . . -99-29-8/376

آنچه مانع فریب خوردن و. . . -00-30-8/377

418-فساد -9/121

آنچه تودۀ مردم را فاسد می کند-3152-9/122

نقش فساد زبدگان جامعه در. . . -3153-9/127

مُفسدان در قرآن-3154-9/129

جایز نبودن اصلاح مردم به. . . -3155-9/135

آنچه فساد و تباهی را از بین. . . -3156-9/137

419-فِسق -9/139

فسق-3157-9/140

فاسق-3158-9/141

421-فضیلت -9/145

فضیلت ها-3161-9/146

انواع فضیلتها-3162-9/147

آنچه موجب فضیلت و برتری. . . -3163-9/147

فضیلتهای جامع-3164-9/149

برترین فضیلت ها-3165-9/150

سرآمد فضایل-3166-9/151

اهل فضیلت و برتری-3167-9/152

برترین مردم-3168-9/153

برترین اخلاق-3169-9/155

گوناگون-3170-9/156

422-فقر -9/157

فقر جامعه از مجازات های. . . -3171-9/158

سختی و تلخیِ فقر-3172-9/164

پناه جُستن از فقر-3173-9/167

فقر و کفر-3174-9/169

فقر و نادانی-3175-9/180

فقر و خواری-3176-9/180

فقر و فراموشی-3177-9/182

روایات دربارۀ ستایش فقر-3178-9/182

روایات نشان دهندۀ برتری. . . -3179-9/186

روایاتِ توضیح دهندۀ فقرِ. . . -3180-9/189

تحقیر فقیر-3181-9/194

آنچه فقر را از بین می برد-3182-9/196

آنچه فقر می آورد-3183-9/197

عذرخواهی خداوند سبحان از. . . -3184-9/199

زیور فقر-3185-9/200

فقرا، شهریاران بهشتند-3186-9/201

خوشا بر فقیران! -3187-9/203

فقر نفْس-3188-9/206

گوناگون-3189-9/207

423-فقه -9/209

فقیه شدن در دین-3190-9/210

فقیه ترین مردم-3191-9/212

ص :247

ویژگیهای فقیه-3192-9/213

گران بودن وجود فقیه بر ابلیس-3193-9/219

فقاهت، روح عبادت است-3194-9/219

مرگ فقیه-3195-9/220

آفت فقیهان-3196-9/221

427-قبر -9/247

قبر-3209-9/248

سؤال قبر-3210-9/250

آنچه در قبر از آن سؤال می شود-3211-9/251

از چه کسی در قبر سؤال. . . -3212-9/254

اعمالی که در گور سودمند. . . -3213-9/254

عذاب قبر-3214-9/255

گوناگون-3215-9/256

428-قبله -9/259

تغییر قبله-3216-9/260

432-قدرت -9/315

قدرت-3234-9/316

434-قرآن -9/323

قرآن-3236-9/324

قرآن، پیشوا و رحمت است-3237-9/329

قرآن، نیکوترین سخن است-3238-9/330

قرآن، همیشه تازگی دارد-3239-9/332

قرآن، شفادهندۀ بزرگترین. . . -3240-9/33-3

قرآن، ثروتی است که بدون آن. . . -3241-9/334

علوم و اخبار موجود در قرآن-3242-9/335

آموختن قرآن-3243-9/336

ثواب آموزش دادن قرآن-3244-9/338

ترغیب به حفظ کردن قرآن-3245-9/339

تشویق به مرور کردن قرآن در. . . -3246-9/341

پاداش قرآن دانان-3247-9/342

آنچه زیبندۀ قرآن دان است-3248-9/344

آنچه زیبندۀ قرآن دان نیست-3249-9/345

تشویق به تلاوت قرآن-3250-9/345

خواندن قرآن با صوت خوش-3251-9/347

حق تلاوت-3252-9/348

دور افکندنِ قرآن-3253-9/351

آداب قرائت قرآن-3254-9/352

تلاوتهای ممنوع-3255-9/357

کسی که قرآن لعنتش می کند-3256-9/358

قاریان نابکار-3257-9/359

انواع قاریان-3258-9/360

گوش دادن به قرآن-3259-9/362

آداب گوش دادن به قرآن-3260-9/363

قرآن، ظاهری دارد و باطنی-3261-9/364

پرهیز از تفسیر به رأی-3262-9/365

کسی که قرآن را می شناسد-3263-9/366

انواع آیات قرآن-3264-9/367

آیات محکم و متشابه-3265-9/370

اشارت های قرآن-3266-9/372

وجوه قرآن-3267-9/373

ص :248

اُمّ القرآن-3268-9/374

قلب قرآن-3269-9/375

عظیم ترین آیه-3270-9/375

عدالتخواه ترین آیه-3271-9/375

ترس آورترین آیه-3272-9/376

امیدبخش ترین آیه-3273-9/376

438-قرعه زدن -9/403

قرعه زدن-3288-9/404

439-قرن و نسل -9/407

احیای دین در هر قرن-3289-9/408

441-قصاص -9/417

قصاص-3292-9/418

گذشت کردن از قصاص-3293-9/430

442-قضا و قدر -9/433

قضا و قدر-3294-9/434

چند معنا بودن واژۀ قضا-3295-9/436

نوشتن قضا و قدر بر انسان-3296-9/456

ارادۀ بشر و قضای الهی-3297-9/457

آنچه خدا برای مؤمن حکم کند. . . -3298-9/460

کسی که به قضای الهی خشنود. . . -3299-9/463

گوناگون-3300-9/465

446-قلم -9/565

قلم-3363-9/566

447-قمار -9/567

قمار-3364-9/568

449-قناعت -9/577

قناعت-3368-9/578

توانگری در قناعت است-3369-9/581

آنچه قناعت آورد-3370-9/582

میوۀ قناعت-3371-9/583

کسی که اندک قانعش نکند-3372-9/585

529-قهر کردن -12/567

قهر کردن-3936-12/568

نهی از قهر بودن با برادر بیش. . . -3937-12/571

451-قیاس -9/593

قیاس در دین-3375-9/594

253-کار امروز را به فردا افکندن -5/441

نهی از کار امروز به فردا. . . -1918-5/442

453-کتاب و نوشته -10/37

کتاب و نوشته-3389-10/38

نویسندگی و شخصیت. . . -3390-10/39

تشویق به نوشتن دانش-3391-10/40

ثواب تألیف و نوشتن-3392-10/41

کتابهایی که خدا نازل کرده. . . -3393-10/42

آداب نوشتن-3394-10/42

310-کتک زدن -6/413

کتک زدن-2336-6/414

458-کسب -10/105

پاکیزه ترین درآمد-3426-10/106

درآمدها-3427-10/106

ص :249

تشویق به مکسب درآمد از. . . -3428-10/121

شغل های نکوهیده-3429-10/126

گوناگون-3430-10/127

202-کشاورزی -5/7

مستحب بودن کشاورزی و. . . -1573-5/8

کشاورزان-1574-5/9

پیامبران و کشاورزی-1575-5/10

430-کشتن -9/287

آدم کشی-3219-9/288

کشتن مؤمن-3220-9/293

جاهایی که کشتن رواست-3221-9/295

جاهایی که قاتل و مقتول هر دو. . . -22-32-9/296

حرام بودنِ خودکشی-3223-9/297

حرام بودنِ سقط جنین-3224-9/299

روایاتی که دربارۀ کشتن اسیر. . . -3225-9/299

403-کشتن غافلگیرانه -9/19

کشتن غافلگیرانه-3100-9/20

461-کفّاره -10/153

کفّارات-3442-10/154

گناهی که هیچ کفّاره ای ندارد! -3443-10/156

460-کفر -10/137

کفر-3436-10/138

آنچه موجب کفر می شود-3437-10/141

کافر-3438-10/142

کمترین درجۀ کفر-3439-10/144

ستونها و ارکان کفر-3440-10/146

گونه های کفر در کتاب خدا-3441-10/148

466-کمال -10/211

کمال-3477-10/212

نقش آگاهی از نقص، در. . . -3478-10/212

زنان کامل-3479-10/213

عوامل رسیدن به کمال-3480-10/214

ویژگی انسان کامل-3481-10/215

415-کوتاهی در کار -9/109

پرهیز از کوتاهی در کار-3148-9/110

نهی از افراط و تفریط-3149-9/112

364-کیفر -7/483

کیفر-2730-7/484

انواع کیفرها-2731-7/486

بیم کیفر دادن و عملی ساختن. . . -2732-7/487

دادگری خدا در کیفر دادن-2733-7/487

پرهیز از شتاب در کیفر دادن-2734-7/488

119-کینه توزی -3/135

کینه توزی-880-3/136

کینه توز-881-3/137

کینه در دل مؤمن نمی پاید-882-3/138

آنچه کینه می آورد-883-3/139

آنچه کینه را می برد-884-3/139

394-کینه و خیانت -8/495

کینه-3058-8/496

ص :250

آنچه دل نباید در آنها خیانت و. . . -3059-8/498

خیانت در غنیمت-3060-8/499

361-گذشت -7/457

ارزش گذشت-2717-7/458

ترغیب به گذشت نیکو-2718-7/463

ترغیب به گذشت در هنگام. . . -2719-7/464

گذشت و جلب دلها-2720-7/465

گذشتهای نابجا-2721-7/466

362-گذشت خداوند سبحان -7/467

گذشت خدا-2722-7/468

گذشت بخشنده به هنگام. . . -2723-7/470

موجبات گذشت خدا-2724-7/471

198-گرو -4/531

گرو-55-15-4/532

گرو بودن انسان-1556-4/533

کسی که گروگان گناه خویش. . . -1557-4/534

گروگانهای گورها-1558-4/535

گروگانهایِ فضل خدا-1559-4/536

46-گریستن -2/5

گریستن از ترس خدا-383-2/6

گریستن بر حالِ خود-384-2/8

خشکیدگی چشم-385-2/9

409-گشایش -9/71

گشایش بعد از سختی-3130-9/72

سختی و آسانی قرین همند-3131-9/73

474-گفتار و کردار بیهوده -10/281

گفتار و کردار بیهوده-3520-10/282

330-گمان-6/565

گمانِ خردمند-2435-6/566

تشویق به خوشبینی در کار. . . -2436-6/566

ارزش خوش بین بودن -2437-6/567

آنچه خوش بینی می آورد-2438-6/568

پرهیز از بد گمانی-2439-6/569

آن که به هیچ کس خوش گمان. . . -2440-6/572

لزوم پرهیز از زمینه های. . . -2441-6/572

آثار بد گمانی-2442-6/573

موارد جایز بودن بدگمانی-2443-6/574

گمان نیک به خداوند-44-24-6/575

معنای خوش گمانی به خدا-2445-6/577

گوناگون-2446-6/578

314-گمراهی -6/433

گمراهی-2344-6/434

گمراهان-2345-6/435

موجبات گمراهی-2346-6/436

گمراه کنندگان-2347-6/439

گمراهی آشکار-2348-6/441

انواع گمراهی-2349-6/442

کمترین گمراهی-2350-6/443

ص :251

ویران کنندۀ پایه های گمراهی-2351-6/443

155-گمنامی -3/509

فضیلت گمنامی و آثار آن-1142-3/510

173-گناه -4/261

گناه-1363-4/262

پرهیز از گناه-1364-4/264

خردمند گناه نمی کند-1365-4/264

دوری از گناه سزاوارتر از. . . -1366-4/265

هشدار به چیره شدن کارهای. . . -1367-4/266

کسی که با نافرمانی خدا به. . . -1368-4/266

تظاهر به گناه-1369-4/267

بزرگترین گناهان-1370-4/268

کثیف ترین گناهان-1371-4/270

گناهانی که آمرزیده نمی شود-1372-4/270

بر حذر داشتن از گناه در. . . -1373-4/273

گناه آشکار و پنهان-1374-4/273

سبک و کوچک شمردن گناه-1375-4/274

گناهان کوچک راهی است به. . . -1376-4/275

پرهیز از گناهان خُرد انگاشته-1377-4/276

گناهان کبیره-1378-4/278

بزرگترین گناهان کبیره-1379-4/280

اصرار بر گناه-1380-4/280

شاد شدن به گناه-1381-4/282

نقش گناهان در تباهی دل-1382-4/283

نقش گناهان در زوال نعمتها-1383-4/284

نقش گناهان در فرود آمدن. . . -1384-4/285

آثار گناهان در خشکی و دریا-1385-4/287

آثار گناهان بر روی غیر. . . -1386-4/287

گناهانی که آثار خاصی دارند-1387-4/287

گناهان زود کیفر-1388-4/289

داروی گناهان-1389-4/290

پرده پوشی خدا نسبت به. . . -1390-4/291

پاک کننده های گناهان-1391-4/292

عوامل مصونیّت از گناه-1392-4/302

عوامل فرو رفتن در گناهان-1393-4/302

گوناگون-1394-4/303

246-گوش سپردن -5/397

ارزش گوشهای شنوا و پذیرا-1880-5/398

شنواترین گوشها-1881-5/399

گوش محجوب-1882-5/399

رضایت بخشندۀ گوش-1883-5/402

خوب شنیدن-1884-5/402

بد شنیدن-1885-5/402

وظایف گوش-1886-5/403

351-گوشه گیری -7/373

فضیلت گوشه گیری-2669-7/374

گوشه گیری و خِرد-2670-7/375

گوشه گیری و سالم ماندن-2671-7/376

ص :252

ارزش دوستان ناشناختۀ خدا-2672-7/377

آنچه موجب گوشه گیری. . . -2673-7/378

کسی که گوشه گیری او را نشاید-2674-7/379

470-لجاجت -10/249

لجاجت-3498-10/250

473-لعنت -10/271

لعنت-3517-10/272

لعنت شدگان-3518-10/274

لعنت شدگانِ در دنیا و آخرت-3519-10/279

478-لواط -10/313

لواط-3532-10/314

علّت تحریم لواط-3533-10/315

لواط کننده-3534-10/316

لواط دهنده-3535-10/317

501-لوط علیه السلام -11/327

لوط علیه السلام-3731-11/328

24-مادر امامان، فاطمه علیها السلام -1/313

نام های حضرت فاطمه علیها السلام-194-1/314

فاطمه علیها السلام، پارۀ تن پیامبر صلی الله علیه و آله-195-1/314

فاطمه علیها السلام، سرور زنان عالم-196-1/315

خشم خدا با خشم فاطمه علیها السلام-197-1/316

در مصیبت حضرت فاطمه علیها السلام-198-1/316

223-مالِ حرام -5/235

مالِ حرام-1760-5/236

258-مانند سازی و تقلید -5/475

مانند سازی و تقلید-1938-5/476

54-مباهله -2/75

مباهله (یکدیگر را نفرین. . . -429-2/76

480-مثل ها -10/325

مَثل ها و نمونه ها-3540-10/326

حُکم همانندها-3541-10/327

مَثَل حق و باطل-3542-10/329

مَثَل راه رسیدن به خدا-3543-10/329

مَثَل پیامبر صلی الله علیه و آله و امّت و رسالت. . . -3544-10/331

مَثَل پیامبر صلی الله علیه و آله و قیامت-3545-10/33-3

مَثَل قرآن-3546-10/334

مَثَل امّت پیامبر صلی الله علیه و آله-3547-10/335

مَثَل اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله-3548-10/337

نمونۀ برین-3549-10/341

مَثَل سخن پاک-3550-10/341

مَثَل سخن ناپاک-3551-10/347

مَثَل مؤمن-3552-10/348

مَثَل کافر-3553-10/351

مَثَل مشرک-3554-10/363

مَثَل منافق-55-35-10/367

مَثَلی برای آنان که کافر شدند-3556-10/382

مَثَلی برای آنان که ایمان. . . -3557-10/384

مَثَل مؤمن و برادرش-3558-10/385

ص :253

مَثَل به پای دارندۀ حدود خدا و. . . -3559-10/386

مَثَل قاری قرآن-3560-10/388

مَثَل حافظ قرآن-3561-10/390

مَثَل مجاهد-3562-10/390

مَثَل کسی که می جنگد و مزد. . . -3563-10/391

مَثَل نمازهای پنجگانه-3564-10/391

مَثَل همنشین-3565-10/391

مَثَل کسی که در راه خدا انفاق. . . -3566-10/392

مَثَل کسی که برای خودنمایی. . . -3567-10/393

مَثَل کسی که از مال حرام صدقه. . . -3568-10/394

مَثَل نیکی بعد از بدی-3569-10/394

مَثَل عالمان-3570-10/394

مَثَل علم بی عمل-3571-10/395

مَثَل عالم بی عمل-3572-10/396

مَثَل عالمی که علم خود را. . . -3573-10/398

مَثَل عابد نادان-3574-10/398

مَثَل کسی که در خُرد سالی علم. . . -3575-10/399

مَثَل کسی که جز از بدی ها. . . -3576-10/399

مَثَل محتاج شدن به نوکیسه-3577-10/400

مَثَل کسی که آنچه را بخشیده. . . -3578-10/400

مثل آرزو و مرگ-3579-10/400

مَثَل نفْس-3580-10/403

مَثَل دنیا-3581-10/404

مَثَل آزمندِ دنیا-3582-10/405

مَثَل بر باد رفتن کارهای نیک-3583-10/405

مَثَل کسی که به یاد خداست-3584-10/406

487-مجادله -10/503

نکوهش مجادله و آثار آن-3628-10/504

مجادله نکنید، هرچند حق با. . . -3629-10/506

کسی که مجادله با او شایسته. . . -3630-10/507

پیامدهای مجادلۀ زیاد-3631-10/508

65-مجادله کردن -2/179

مجادلۀ نکوهیده-500-2/180

مجادلۀ نیکو-501-2/181

481-مجسّمه و نقّاشی -10/407

مجسّمه و نقّاشی-3585-10/408

71-مجلس -2/217

شریفترین نحوۀ نشستن-524-2/218

نکاتی که باید در مجالس. . . -525-2/218

صدر مجلس-526-2/220

مجالسی که از آنها نهی شده. . . -527-2/220

مجلسها امانت اند-528-2/223

تشویق به حضور در مجالس. . . -529-2/223

تشویق به یادکردن خدا، هنگام. . . -530-2/226

103-مُحارب -2/573

محارب-778-2/574

دار زدن-779-2/580

بریدن دست و پا از چپ و. . . -780-2/581

ص :254

تبعید-781-2/582

91-محبّت -2/411

دوستی، خویشاوندی است-657-2/412

آنچه محبّت می آورد-658-2/413

کسانی که شایستۀ دوستی. . . -659-2/414

دوست داشتن مستضعفان-660-2/416

محبّتِ مانعِ شناخت-661-2/417

محبّت و گرفتاری ها-662-2/417

نشانۀ محبّت-663-2/418

گوناگون-664-2/418

92-محبّت (خدا دوستی) -2/421

محبّت شدید مؤمنان به خدا-665-2/422

ایمان، مهر و کین است-66-6-2/425

آنچه دوستی خدا را به دنبال. . . -667-2/426

کسانی که خداوند دوستشان. . . -668-2/428

کسانی که خداوند دوستشان. . . -669-2/430

محبوب ترین مردم نزد خدا-670-2/431

کارهایی که خدا دوست دارد-671-2/434

محبوب ترین کارها نزد خدا-672-2/434

عبادت خدا دوستان-673-2/435

خدا، دوستِ کسی است که. . . -674-2/437

آثار محبت خدا نسبت به بندۀ. . . -675-2/437

ملاک منزلت داشتن نزد خدا-676-2/440

نشانۀ خدا دوستیِ انسان-677-2/441

درجات خدا دوستان-678-2/442

بزرگترین منزلت-679-2/443

خدا دوستی و دنیا دوستی با هم. . . -680-2/445

تشویق به ایجاد محبّت خدا در. . . -681-2/446

گوناگون-682-2/446

93-محبّت (دوست داشتن برای خدا) -2/449

دوست داشتن برای خدا-683-2/450

شیوۀ اظهار دوستی الهی-684-2/453

94-محبّت (دوست داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام) -2/455

دوست داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله-685-2/456

دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام-686-2/457

شرط محبت اهل بیت علیهم السلام-687-2/460

برخورد امام علی علیه السلام با کسی که. . . -688-2/460

بلا برای دوستان است! -689-2/462

انسان با محبوب خویش است-690-2/464

501-محمّد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -12/5

محمّد، رسول خدا صلی الله علیه و آله-3757-12/6

خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله-3758-12/9

گواهی دادن خداوند به نبوّت. . . -3759-12/11

گواهی دادن دانش و معرفت-3760-12/17

گواهی دادن یک گواه خودی-3761-12/23

گواهی دادن پیامبران علیهم السلام-3762-12/32

گواهی دادن علمای اهل کتاب-3763-12/40

محمّد صلی الله علیه و آله از زبان محمّد-3764-12/41

ص :255

محمّد صلی الله علیه و آله از زبان علی علیه السلام-3765-12/47

جهان، هنگام بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله-3766-12/56

جهانی بودن رسالت محمّد صلی الله علیه و آله-3767-12/60

نامه های پیامبر صلی الله علیه و آله-3768-12/61

161-مدارا کردن -4/7

مدارا کردن-1194-4/8

ثمرۀ مدارا کردن-1195-4/11

فرجام کسی که با مدارا اصلاح. . . -1196-4/11

194-مراقبت -4/501

مراقبت خدا-1538-4/502

مراقبت فرشتگان واعضای. . . -1539-4/503

تشویق به مراقبت نفْس-1540-4/504

تشویق به در نظر داشتن خدا-1541-4/504

اهتمام به مواظبت بر اوقات-1542-4/505

هرکه دو روزش یکنواخت. . . -1543-4/507

آداب مراقبت-1544-4/508

شمارش بدیها-1545-4/508

تقسیم ساعات شبانه روز-1546-4/509

شروع کردن و پایان دادن کارها. . . -1547-4/512

مراقبه و محاسبه-1548-4/513

485-مردانگی -10/473

اهمیّت مردانگی-3607-10/474

تفسیر مردانگی-3608-10/475

آنچه از مردانگی به شمار آید-3609-10/479

همۀ مردانگی-3610-10/481

آغاز و انجام مردانگی-3611-10/481

کمال مردانگی-3612-10/482

بهترین و برترین مردانگی-3613-10/483

کسی که مردانگی ندارد-3614-10/484

گذشت کردن از لغزش های. . . -3615-10/485

525-مردم -12/463

مردم-3906-12/464

مردم، معادن اند-3907-12/464

برابری مردم در حقوق-3908-12/465

گروه های مردم-3909-12/468

آنکه از مردم نیست-3910-12/479

مردمان فضول-3911-12/480

مردنماها-3912-12/480

طبقات مردم به لحاظ ایمان-3913-12/481

تفسیر واژۀ «اِمَّعه» -3914-12/486

498-مرگ -11/79

مرگ-3660-11/80

یقین به مرگ-3661-11/87

در هر دمی، مردنی است-3662-11/88

مرگ در تعقیب انسان است-3663-11/88

زمانِ کوچیدن نزدیک است-3664-11/91

تفسیر مرگ-3665-11/93

مرگ مؤمن-66-36-11/98

ص :256

مرگ دسته گل خوشبوی مؤمن. . . -3667-11/100

مرگ کافر-3668-11/101

فرشتۀ مرگ-3669-11/102

مرگ نیکان و مرگ بدکاران-3670-11/106

یاد مرگ-3671-11/107

ترغیب به یاد کردن فراوان از. . . -3672-11/109

آماده شدن برای مرگ-3673-11/11-1

کسی که فردا را از عمر خود. . . -3674-11/115

توشه برداشتن برای آخرت-3675-11/116

معنای آماده شدن برای مرگ-3676-11/119

آرزوی مرگ-3677-11/120

سکرات مرگ-3678-11/123

آنچه مرگ و سَکَرات آن را. . . -3679-11/126

علّت ناخوش داشتن مرگ-3680-11/127

محتضر، آنچه را در آخرت. . . -3681-11/128

مایان شدن پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام. . . -3682-11/129

پس از مرگ-3683-11/132

مرده ای در میان زندگان-3684-11/132

زندۀ در میان مردگان-3685-11/134

مرگ ناگهانی-3686-11/134

تشییع جنازه-3687-11/136

آداب تشییع جنازه-3688-11/137

خاکسپاری-3689-11/140

سخت تر از مرگ-3690-11/141

آنچه پس از مردن دنبال انسان. . . -3691-11/142

218-مسابقه -5/197

مسابقه-1729-5/198

مسابقه دادن در خوبیها-1730-5/198

225-مساحقه -5/245

مساحقه-1765-5/246

234-مسافرت -5/307

منافع مسافرت-1808-5/308

مسافرت و خستگی-1809-5/308

انتخاب همسفر-1810-5/309

آداب مسافرت-1811-5/309

کلّیات آداب مسافرت-1812-5/312

کسانی که همسفر شدن با آنان. . . -1813-5/313

جوانمردی در سفر-1814-5/314

سفرهای نهی شده-1815-5/315

گردش-1816-5/315

سفر آخرت-1817-5/316

313-مستضعف -6/425

فضیلت مستضعفان-2339-6/426

نقش مستضعفان در جامعه-2340-6/427

دولت مستضعفان-2341-6/428

استضعاف معنوی-2342-6/429

کسی که مستضعف به شمار. . . -2343-6/430

238-مستی -5/33-3

هر مستی آوری حرام است-1828-5/334

انواع مست کننده ها-1829-5/334

ص :257

221-مسجد -5/217

مسجد، خانۀ خداست-1744-5/218

ثواب ساختن مساجد-1745-5/219

نمازخانه داشتن در خانه-1746-5/219

آباد کردن مساجد-1747-5/220

رفتن به مساجد-1748-5/221

نشستن در مساجد-1749-5/221

شکایت مسجدها-1750-5/22-2

همسایگی مسجد و نماز. . . -1751-5/223

مسجد رفتن کسی که مظلمه ای. . . -1752-5/223

آداب مساجد-1753-5/224

آداب ورود به مسجد-1754-5/224

ثمرۀ آمد و شد به مساجد-1755-5/226

مسجدهای ستوده شده-1756-5/227

مسجد ضِرار-1757-5/229

489-مسخ -10/521

مسخ-3636-10/522

قطع نسل مسخ شدگان-3637-10/536

226-مسخره کردن -5/247

مسخره کردن-1766-5/248

239-مسکن -5/337

فراخیِ مسکن-1830-5/338

پرهیز دادن از ساختن بیش از. . . -1831-5/338

فروختن خانه-1832-5/340

خودداری از اسکان مؤمن-1833-5/341

255-مسواک زدن -5/451

تشویق به مسواک زدن-1921-5/452

سفارش جبرئیل به مسواک. . . -1922-5/453

فواید مسواک زدن-1923-5/454

آداب مسواک زدن-1924-5/455

استحباب مسواک زدن در. . . -1925-5/455

212-مسؤولیّت -5/145

مسؤولیّت-1697-5/146

همه شما مسئولید! -1698-5/147

مسئولیت گوش و چشم و دل-1699-5/148

144-مشاجره -3/337

مشاجره-1027-3/338

266-مشارکت -5/529

مشارکت-1978-5/530

آنچه مسلمانان در آن با هم. . . -1979-5/530

حقّ شفعه در شراکت-1980-5/531

شریک شایسته-1981-5/532

شرکای انسان-1982-5/532

282-مشورت -6/85

تشویق به مشورت-2106-6/86

حکمت مشورت-2107-6/89

طلب خیر پیش از مشورت-2108-6/89

کسانی که شایسته مشورت. . . -2109-6/89

افراد شایستۀ مشورت-2110-6/91

مشورت با دشمنان-11-21-6/92

ص :258

مرزهای مشورت-2112-6/93

تشویق به راهنمایی کردن. . . -2113-6/93

آداب کسی که مورد مشورت. . . -2114-6/94

پرهیز از خیانت در مشورت-2115-6/94

مشورت در امر امامت-2116-6/95

مشورت کردن امام-2117-6/97

306-مصیبت -6/367

تقسیم مصیبتها-2297-6/368

اجر مصیبتها-2298-6/368

سخت ترین مصیبتها-2299-6/368

مصیبت بزرگ-2300-6/370

استرجاع در هنگام مصیبت-2301-6/370

معنای استرجاع-2302-6/372

مصیبت مرگ فرزند-2303-6/373

آداب مصیبت دیده-2304-6/373

راه و رسم اهل بیت علیهم السلام در. . . -2305-6/374

گریستن بر مرگ مؤمن-2306-6/375

نوحه کردن برای مُرده-2307-6/376

صداهای نفرین شده-2308-6/377

نوحه گری ستوده-2309-6/378

کتمان مصیبت-2310-6/379

آنچه مصیبتها را آسان می کند-2311-6/379

آنچه مصیبتها را بزرگ می کند-2312-6/381

فراموشی مصیبت-2313-6/381

شاد شدن از مصیبت و. . . -2314-6/382

374-معاد -8/203

معاد-2921-8/204

نامهای رستاخیز-2922-8/207

دلیل اول برای اثبات معاد-2923-8/208

دلیل دوم برای اثبات معاد-2924-8/215

دلیل سوم برای اثبات معاد-2925-8/221

دلیل چهارم برای اثبات معاد-2926-8/225

دلیل پنجم برای اثبات معاد-2927-8/227

چگونگی معاد-2928-8/234

نزدیکی زمان قیامت-2929-8/237

فقط خدا از زمان فرا رسیدن. . . -2930-8/239

376-معاد (توصیف روز قیامت) -8/269

توصیف روز قیامت-2942-8/270

پرهیزگاران در قیامت-2943-8/273

گنهکاران در قیامت-2944-8/275

نامۀ اعمال-2945-8/280

اصحابِ سمت راست-2946-8/288

اصحاب سمت چپ-2947-8/290

محشور شدن جانوران-2948-8/293

ایستگاههای قیامت-2949-8/293

کوثر-2950-8/295

375-معاد (نشانه های فرا رسیدن قیامت) -8/243

نشانه های فرا رسیدن قیامت-2931-8/244

نفخۀ بیهوش کننده-2932-8/248

زمین لرزه-2933-8/250

ص :259

در هم کوفته شدن زمین-2934-8/251

به حرکت در آمدن کوهها-2935-8/252

گسترش یافتن زمین-2936-8/253

منفجر شدن دریاها-2937-8/254

تاریک شدن ستارگان-2938-8/255

شکافته شدن آسمان-2939-8/258

نفخۀ رستاخیز-2940-8/262

روز بیرون آمدن از گورها-2941-8/264

354-معاشرت -7/391

آداب معاشرت با خود-2679-7/392

آداب معاشرت با مردم-2680-7/393

آداب معاشرت با خانواده-2681-7/395

آداب معاشرت با عوام-2682-7/397

معیار معاشرت با مردم-2683-7/397

آنچه در معاشرت با مردم. . . -2684-7/398

تشویق به خوشرفتاری-2685-7/399

تشویق به دوستی ورزیدن با. . . -2686-7/401

غریب-2687-7/402

ادب دوستی ورزیدن-2688-7/403

گوناگون-2689-7/404

372-معانقه -8/193

معانقه-2917-8/194

336-معجزه -7/73

معجزه-2494-7/74

حکمت تفاوت معجزات. . . -2495-7/74

اعجاز قرآن-2496-7/75

از نشانه های اعجاز قرآن، نبودِ. . . -2497-7/77

343-معراج -7/141

معراج-2540-7/142

435-مقرّبان -9/377

مقرّبان-3274-9/378

عبادت مقرّبان-3275-9/380

مقرّب ترین مردم به خداوند. . . -3276-9/381

نزدیکترین حالت انسان به. . . -3277-9/382

نزدیکترین خلق به خداوند در. . . -3278-9/383

اوج تقرّب-3279-9/383

رسیدن به خدا-3290-9/385

هر که یک وجب به من نزدیک. . . -3281-9/386

وسایل نزدیک شدن به خدا-3282-9/387

دورترین مردم از خدا-3293-9/390

193-ملایمت -4/491

فضیلت ملایمت (نرمخویی) -1530-4/492

اهمیت دادن به رفیق-1531-4/494

خداوند ملایم است و ملایمت. . . -1532-4/495

ملایمت و ایمان-1533-4/496

ملایمت در عبادت-1534-4/497

ثمرات ملایمت-1535-4/498

ملایمت و مدارا کن تا با تو. . . -1536-4/499

ص :260

ملایمت نابجا-1537-4/499

495-مَلَکوت -11/53

ملکوت-3656-11/54

پرده های ملکوت-3657-11/67

505-مناجات -12/163

مناجات-3793-12/164

فضیلت مناجات در. . . -3794-12/165

مناجات امام علی علیه السلام-3795-12/166

مناجات امام حسین علیه السلام-3796-12/172

مناجات امام زین العابدین علیه السلام-3797-12/173

513-مناظره -12/249

مناظره-3836-12/250

پاسخ امام به کسی که ایشان را. . . -3837-12/259

523-منهیّات -12/417

اصول منهیّات در قرآن کریم-3896-12/418

منع شده های پیامبر صلی الله علیه و آله-3897-12/419

139-موادّ مخدّر -3/299

مصرف مواد مخدر-1005-3/300

14-مواسات -1/163

تشویق به مواسات-97-1/164

آثار مواسات-98-1/168

501-موسی و خضر علیهما السلام -11/421

موسی و خضر علیهما السلام-3737-11/422

501-موسی و هارون علیهما السلام -11/403

موسی و هارون علیهما السلام-3736-11/404

181-مهربانی -4/379

تشویق به مهربانی با یکدیگر-1453-4/380

کسانی که قابل مهربانی و. . . -1454-4/382

496-مهلت دهی خدا -11/69

مهلت دادن-3658-11/70

316-میهمانی -6/449

میهمانی-2355-6/450

برکت خانه ای که در آن اطعام. . . -2356-6/451

نکوهش خانه ای که مهمان. . . -2357-6/451

بدترین غذا-2358-6/452

افراد شایستۀ پذیرایی-2359-6/452

تشویق به پذیرفتن دعوت. . . -2360-6/453

نهی از پذیرفتن دعوت فاسق-2361-6/453

کم شمردن غذای میهمان-2362-6/454

به مشقّت انداختن خود برای. . . -2363-6/454

آداب میهمان نوازی-2364-6/456

آداب میهمان-2365-6/457

حدّ میهمانی و ولیمه-2366-6/458

مواردی که شایستۀ ولیمه دادن. . . -2367-6/458

خوراک جانها-2368-6/459

545-میهن -13/235

میهن دوستی-4045-13/236

دفاع از میهن-4046-13/241

غربت و وطن-4047-13/242

بدترین وطن ها-4048-13/243

ص :261

533-نابودی -13/25

عوامل نابودکننده-3959-13/26

حرمت به نابودی افکندن خود-3960-13/34

335-ناتوانی -7/69

ناتوانی و ناتوان-2492-7/70

ناتوان ترین مردم-2493-7/71

312-ناچاری -6/421

ناچاری-2338-6/422

328-ناخن -6/529

کوتاه کردن ناخنها-2408-6/530

تشویق زنان به بلند داشتن. . . -2409-6/530

کوتاه کردن ناخنها از حرام! -2410-6/531

85-نادانی -2/345

نادانی-605-2/346

نادانی و کفر-606-2/348

دانش و ایمان-607-2/348

نادان-608-2/349

اخلاق نادان-609-2/352

نادانترینِ مردم-610-2/354

در نادانی همین بس-611-2/354

معنای نادانی-612-2/355

دوست انسان نادان-613-2/356

انسان دشمن آن چیزی است که. . . -614-2/357

216-ناسزاگویی -5/185

ناسزا گویی به مؤمن-1720-5/186

نهی از ناسزا گفتن به بتها و. . . -1721-5/186

نهی از ناسزاگویی به مردم-1722-5/187

نهی از ناسزا گفتن به اشیاء-1723-5/188

نهی از ناسزاگویی به یکدیگر-1724-5/188

کیفر کسی که انبیا و اوصیا را. . . -1725-5/189

ناسزا گویی به علی علیه السلام-1726-5/190

407-ناسزاگویی -9/55

پرهیز از ناسزاگویی-3123-9/56

آن که دشنام دهد، دشنام شنود-3124-9/59

247-نامها -5/405

انتخاب نام های نیکو-1887-5/406

ترغیب به نامگذاری به نامهای. . . -88-18-5/406

تغییر دادن نامهای زشت-1889-5/407

248-نامهای خدا -5/409

بسم اللّٰه الرحمن الرحیم -1890-5/410

تفسیر نامهای خدا-1891-5/411

اسم اعظم خدا-1892-5/411

454-نامه نگاری -10/45

نامه نگاری-3395-10/46

ترغیب به نوشتن پاسخ نامه-3396-10/46

371-نامۀ اعمال -8/181

نامۀ اعمال-2915-8/182

تجسّم اعمال-2916-8/183

501-نبوّت خاصّه (آدم علیه السلام) -11/249

آدم علیه السلام-3723-11/250

ص :262

ازدواج فرزندان آدم-3724-11/264

آنچه به آدم وحی شد-3725-11/268

500-نبوّت عامّه -11/197

دعوت به خدا-3711-11/198

در حقیقت، کسانی پاسخ. . . -3712-11/200

فلسفۀ نبوّت-3713-11/201

نبوّت و تاریخ-3714-11/226

انواع پیامبران علیهم السلام-3715-11/228

شمار پیامبران علیهم السلام-3716-11/229

پیامبران اولوالعزم-3717-11/233

پدران پیامبران علیهم السلام-3718-11/235

ویژگی های پیامبران علیهم السلام-3719-11/237

پیامبران علیهم السلام و شبانی-3720-11/242

از اخلاق پیامبران علیهم السلام-3721-11/243

نزدیکترین مردم به. . . -3722-11/244

509-نَذر -12/205

نذر-3807-12/206

کراهت واجب کردن چیزی. . . -3808-12/208

روایاتی که می گوید نذر قضا و. . . -3809-12/209

510-نصیحت و خیرخواهی -12/211

نصیحت و خیرخواهی-3810-12/212

حق نصیحت کننده و نصیحت. . . -3811-12/215

نشانۀ شخص خیرخواه-3812-12/216

خیرخواه ترین مردم-3813-12/217

کسانی که نصیحت بردار. . . -3814-12/218

پذیرش نصیحت-3815-12/219

515-نظم -12/267

نظم-3841-12/268

516-نعمت -12/269

نعمت های بی شمار خداوند-3842-12/270

نعمت های آشکار و نهان-3843-12/272

نخستین و بزرگترین نعمت ها-3844-12/274

ترغیب به یادآوریِ نعمت های. . . -3845-12/276

کسانی که خداوند به آنان. . . -3846-12/277

غفلت از نعمت ها-3847-12/280

خوش همسایگی با نعمت ها-3848-12/281

عوامل پایندگی نعمت ها-3849-12/282

نافرمانی خدا با کمک. . . -3850-12/287

کسی که نعمت را فقط در خورد. . . -3851-12/288

نعمت های پیاپی و مهلت دهی. . . -3852-12/289

بازگو کردن نعمت های خدا-3853-12/292

تمامیّت و کمال نعمت-3854-12/296

کفران نعمت ها-3855-12/298

518-نفاق -12/341

نفاق-3869-12/342

نفاق، ننگ اخلاق است-3870-12/342

علّت نفاق-3871-12/343

ویژگی منافق-3872-12/343

نشانه های نفاق-3873-12/345

ویژگی های منافقان-3874-12/347

ص :263

آشکارترین منافق-3875-12/350

پرهیز از منافق زبان باز-3876-12/351

پایه های نفاق-3877-12/351

نکوهش شخصِ دو زبان-3878-12/353

نحوۀ محشور شدن منافقان و. . . -3879-12/355

خصلت هایی که در وجود. . . -3880-12/356

عوامل از بین برندۀ نفاق-3881-12/357

517-نَفْس -12/301

نَفْس-3856-12/302

آدمی پیر چو شد نفْس جوان. . . -3857-12/309

نفْس امّاره-3858-12/309

نفْسِ ملامتگر (وجدان بیدار) -3859-12/313

نفْس آدمی به منزلۀ مرکبی. . . -3860-12/315

تعلیم نفْس و تربیت وتهذیب. . . -3861-12/315

سودمندترین تحقیق-3862-12/332

عوامل خودسازی-3863-12/33-3

یاری جستن از حق در مبارزه با. . . -3864-12/336

آن که نفْس خود را تهذیب. . . -3865-12/337

رخصت دادن به نفْس در. . . -3866-12/339

آثار کرامت نفْس-3867-12/339

آفتِ نفْس-3868-12/340

383-نکو حالی -8/353

نکو حالان-2985-8/354

نکو حال ترین مردم-2986-8/356

104-نگاهبانی -3/5

نگهبانی از پیامبر-782-3/6

اجل، بهترین نگهبان است-783-3/7

512-نگاه کردن -12/231

چشم، بَلَد دل است-3821-12/232

چشم ها، دام های شیطانند-3822-12/232

کسی که عنان نگاه خود را رها. . . -3823-12/234

کسی که چشم خود را پایین. . . -3824-12/234

نکوهش نگاه های بیهوده-3825-12/235

کسی که نگاه کردن به او عبادت. . . -3826-12/236

تشویق به فروهشتن چشم-3827-12/236

نگاه های دزدانه-3828-12/239

موارد جواز نگاه کردن به زنان-3829-12/241

کسی که چشمش را از حرام. . . -3830-12/241

فروهشتن چشم و شیرینی. . . -3831-12/242

نگاه اول ناخواسته است ونگاه. . . -3832-12/243

هر که زن زیبایی را ببیند-3833-12/244

آنچه به فروهشتن چشم کمک. . . -3834-12/245

آنچه نور چشم را زیاد می کند-3835-12/246

299-نماز -6/271

نماز-2232-6/272

نماز، نور دیدۀ پیامبر صلی الله علیه و آله-2233-6/273

نماز، وسیلۀ تقرّب پرهیزگاران. . . -2234-6/274

نماز، بهترین تکلیفی است که. . . -2235-6/274

ص :264

بعد از شناخت خدا، نماز. . . -2236-6/275

نماز، ستون دین است-2237-6/276

نماز از کار زشت و ناپسند باز. . . -2238-6/277

نماز، گناهان پیش از خود را. . . -2239-6/278

نماز، نخستین چیزی است که. . . -2240-6/281

حکمتِ نماز-2241-6/282

منزلت نمازگزار-2242-6/285

قوانین نماز-2243-6/286

تشویق به رعایت آداب نماز. . . -2244-6/287

خشوع در نماز-2245-6/288

معنای خشوع-2246-6/289

خشوع پیامبر صلی الله علیه و آله در نماز-2247-6/290

خشوع امام علی علیه السلام در نماز-2248-6/290

خشوعِ فاطمه دخت رسول. . . -2249-6/291

خشوع امام حسن علیه السلام در نماز-2250-6/292

خشوع امام زین العابدین علیه السلام در. . . -2251-6/293

خشوع امام باقر و امام. . . -2252-6/295

موانع خشوع-2253-6/296

شرایط پذیرفته شدن نماز-2254-6/296

موانع پذیرفته شدن نماز-2255-6/298

نقش حضور قلب در پذیرش. . . -2256-6/300

رو کردن خدا به کسی که به او. . . -2257-6/301

فضیلت تدبّر در نماز-2258-6/302

پاداش کسی که با دلی فارغ از. . . -2259-6/302

دستور به خواندن نماز وداع. . . -2260-6/303

کسی که نمازش به صورت او. . . -2261-6/304

کسی که نمازش نماز نیست-2262-6/305

نمازگزار غیر مؤمن! -2263-6/306

تأویل نماز-2264-6/307

جوامع آداب نماز-2265-6/309

نهی از کاهلی در نماز-2266-6/312

مواظبت بر اوقات نماز-2267-6/314

تشویق به خواندن نماز در اوّل. . . -2268-6/316

تارک نماز و کفر-2269-6/318

پرهیز از تباه کردن نماز-2270-6/319

پرهیز از سبک شمردن نماز-2271-6/321

پرهیز از التفات در نماز-2272-6/323

دزدِ نماز-2273-6/323

کوتاه خواندن نماز-2274-6/324

300-نماز جماعت -6/327

نماز جماعت-2275-6/328

آنچه امام جماعت باید رعایت. . . -2276-6/330

شایسته ترین فرد برای امامت. . . -2277-6/332

302-نماز جمعه -6/345

نماز جمعه-2286-6/346

آداب گوش دادن به خطبه-2287-6/348

301-نماز شب -6/33-3

فضیلت نماز شب-2278-6/334

ص :265

بالیدن خدا به کسی که در دل. . . -2279-6/338

ثواب نماز شب-2280-6/339

ثمره های شب زنده داری-2281-6/340

عوامل محروم شدن از نماز. . . -2282-6/341

اجر کسی که نیّت نماز شب. . . -2283-6/343

پاداش کسی که خود را برای. . . -2284-6/343

نمازی که بنده از آن باز. . . -2285-6/343

501-نوح علیه السلام -11/279

نوح علیه السلام-3727-11/280

524-نور -12/447

نورِ نور-3898-12/448

نور وحی-3899-12/449

نور امام-3900-12/451

نور بصیرت-3901-12/452

کسی که خدا دلش را روشن. . . -3902-12/455

نور دل و نور چهره-3903-12/457

با هر امر درستی نوری است-3904-12/458

نور مؤمنان در قیامت-3905-12/460

448-نومیدی -9/571

نومیدی از رحمت خدا-3365-9/572

نهی از نومید کردن از رحمت. . . -3366-9/574

کسی که از رحمت خدا نومید. . . -3367-9/575

558-نومیدی -13/557

نومیدی-4172-13/558

نتایج قطع امید کردن از آنچه. . . -4173-13/560

132-نیاز -3/245

نیاز-961-3/246

بر آوردن نیازها-962-3/246

محبوبترین مردم نزد خدا. . . -963-3/247

گام برداشتن برای رفع حاجت. . . -964-3/248

برآوردن حاجت مؤمن-965-3/249

برآوردن حاجت مؤمن، برتر. . . -966-3/250

کسی که از برآوردن نیاز برادر. . . -967-3/251

کسی که خود را از دسترس. . . -968-3/253

کسی که برادر مؤمن خود را. . . -969-3/254

شتاب در برآوردن نیازها-970-3/255

آداب حاجت خواهی-971-3/255

حاجت خواهی از نوکیسه-972-3/256

نیازمند شدن به بدان-973-3/256

527-نیّت -12/503

نیّت-3920-12/504

نقش نیّت در عمل-3921-12/516

پاداش نیّت خوب-3922-12/518

توفیق به قدر نیّت است-3923-12/522

نیّت مؤمن بهتر از عمل اوست-3924-12/523

ترغیب به داشتن نیّت در هر. . . -3925-12/528

نکویی نیّت-3926-12/529

بد نیّتی-3927-12/532

ص :266

491-نیرنگ -10/545

نیرنگ-3640-10/546

نیرنگ و خدعه در آتش اند-3641-10/548

مکر خدا-3642-10/553

36-نیکوکاری -1/531

نیکی-345-1/532

درها و گنجهای نیکی-346-1/534

نشانۀ نیکوکار-347-1/534

مراتب نیکی-348-1/535

فرمان به نیکی با یکدیگر-349-1/535

کمال نیکی-350-1/536

116-نیکی -3/113

نیکی-860-3/114

تأثیر نیکی، پس از بدی-861-3/114

چند برابر شدن نیکیها-862-3/115

بهترین کارهای نیک-863-3/116

خوشحال شدن از کار خوب-864-3/117

117-نیکی کردن -3/119

فضیلتِ نیکی کردن-865-3/120

نیکوکاری و محبّت-866-3/122

با احسان، دلها به دست آید-867-3/122

خوبی کردن به کسی که بدی. . . -868-3/123

نیکوکار-869-3/125

خداوند با نیکوکاران است-870-3/125

تفسیر نیکوکاری-871-3/126

هر که نیکی کند به خود کرده. . . -872-3/127

ثمرات نیکوکاری در دنیا-873-3/128

نتیجۀ نیکوکاری مشرکان-874-3/128

نمک نشناسی-875-3/129

گوناگون-876-3/130

426-واگذاشتن کارها به خدا -9/239

واگذاشتن کارها به خدا-3207-9/240

ثمرات واگذاشتن کارها به خدا-3208-9/242

170-وام -4/207

نکوهش وام گرفتن-1329-4/208

وام گرفتن در صورت نیاز-1330-4/209

ترغیب به یادداشت کردن. . . -1331-4/210

نهی از تعلّل در پرداخت بدهی-1332-4/210

437-وام -9/395

وام-3286-9/396

مهلت دادن به بدهکار. . . -3287-9/400

538-وزارت -13/129

وزیر-4002-13/130

بدترین وزیران-4003-13/135

وزیران و دستیاران اخلاق-4004-13/135

540-وسوسه -13/147

وسوسه در عقاید-4007-13/148

پرهیز از وسواس در وضو و. . . -4008-13/151

ص :267

علاج وسواس-4009-13/152

گذشت خداوند از وسوسه-4010-13/155

542-وصیّت برای پس از مرگ -13/201

وصیّت-4025-13/202

روش وصیّت کردن-4026-13/203

نهی از ضرر زدن و ظلم و حق. . . -4027-13/206

وصیّ خود باش-4028-13/207

544-وضو -13/227

وضو-4038-13/228

حکمت وضو-4039-13/230

آثار وضو-4040-13/230

هر کس حدثی از او سر زند و. . . -4041-13/231

فضیلت دائم الوضو بودن-4042-13/232

تجدید وضو-4043-13/233

وضوی رسول خدا-4044-13/234

546-وعده -13/245

وعدۀ خدا حقّ است-4049-13/246

وعده، دَین است-4050-13/247

وعده، یکی از دو بندگی است-4051-13/249

وعده هایی که شایسته نیست. . . -4052-13/250

نکوهش خُلف وعده-4053-13/251

549-وفاداری -13/337

وفاداری-4086-13/338

بی وفاترین مردم-4087-13/348

550-وقار -13/351

وقار-4088-13/352

اتصاف مؤمن به آرامش و وقار-4089-13/354

عوامل وقار-4090-13/355

آنچه از متانت منشعب می شود-4091-13/356

551-وقف -13/357

وقف-4092-13/358

35-ولخرجی -1/527

ولخرجی-343-1/528

معنای ولخرجی-344-1/528

502-ویژگی های خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله -12/77

دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله-3769-12/78

یتیم-3770-12/79

فقیر-3771-12/80

درس ناخوانده-3772-12/82

برخوردار از خویی والا-3773-12/83

امین-3774-12/89

راستگو-3775-12/92

منفورترین خصلت نزد. . . -3776-12/94

دادگر-77-37-12/96

شجاع-3778-12/98

مهربان-3779-12/99

بردبار-3780-12/100

با حیا-3781-12/101

ص :268

فروتن-3782-12/101

توکّل کننده-3783-12/107

شکیبا-3784-12/109

بی اعتنا به دنیا-3785-12/11-1

سپر بلا کردن خود و. . . -3786-12/115

مقدم داشتن مردم بر خود و. . . -3787-12/116

خشمگین نشدن برای خویش-3788-12/118

به رنج افکندن خود در عبادت-3789-12/120

متهم شدن از سوی دشمنان-3790-12/124

528-هجرت -12/537

هجرت به حبشه-3928-12/538

هجرت به مدینه-3929-12/548

قطع نشدن هجرت-3930-12/553

برترین هجرت-3931-12/556

برتر از هجرت-3932-12/558

هجرت کردن از سرزمین. . . -3933-12/558

نهی از تعرّب بعد از هجرت-3934-12/563

معنای تعرّب بعد از هجرت-3935-12/565

530-هدایت -12/575

هدایت عامّۀ خداوند-3938-12/576

هدایت انسان هدایت عامّه. . . -3939-12/581

زنده کردن از طریق هدایت-3940-12/584

ثواب هدایت کردن-3941-12/585

هدایت کردن، ویژۀ خداوند. . . -3942-12/588

کسانی که خداوند هدایتشان. . . -3943-12/589

کسانی که خدا هدایتشان. . . -3944-12/592

کسانی که خداوند بی راهشان. . . -3945-12/594

برترین هدایت-3946-12/596

531-هدیه -13/5

نقش هدیه در ایجاد محبّت و. . . -3947-13/6

حرام بودن هدیه دادن به. . . -3948-13/7

نهی از پذیرفتن هدیۀ مشرک-3949-13/11

تشویق به پذیرفتن هدیه-3950-13/13

انواع هدیه-3951-13/14

بهترین هدیه-3952-13/15

پس گرفتن بخشش-3953-13/16

آداب هدیه دادن-3954-13/17

هدیه کردن به اماکن متبرّکه-3955-13/17

534-همّت -13/39

بلند همّتی-3961-13/40

نقش همّت در شرافت-3962-13/41

آنچه سزاوار اهتمام است-3963-13/42

کسانی که به اوج همّت و. . . -3964-13/43

عالیترین همّت ها-3965-13/44

نتایج بلند همّتی-3966-13/45

همّت زیرکان-3967-13/46

کوتَه همّتی-3968-13/48

هر که همّتش شکمش باشد-3969-13/51

ص :269

کسی که همّتش دنیا باشد-3970-13/52

28-همدمی -1/485

اُنس-313-1/486

اُنس با خدا-314-1/486

89-همسایه -2/395

حُسن همسایگی-646-2/396

تفسیر حسن همسایگی-647-2/397

اوّل، همسایه و بعد، خانه-648-2/398

همسایۀ بد-649-2/398

آزار رساندن به همسایه-650-2/399

جویا شدن از حال همسایه-651-2/400

حقّ همسایه-652-2/401

مرز همسایگی-653-2/402

همسایگان خدا-654-2/403

72-همنشینی -2/227

همنشین-531-2/228

با که همنشینی کنیم؟ -532-2/228

حقّ همنشین-533-2/231

همنشینان ناشایسته-534-2/232

288-همنشینی -6/169

همراهی-2155-6/170

501-هود علیه السلام -11/297

هود علیه السلام-3728-11/298

535-هوس -13/55

خطر هویٰ و هوس-3971-13/56

خطر شهوت ها-3972-13/58

خطر لذّت ها-3973-13/60

هوس، الهه ای است پرستیده-3974-13/60

هوس، به کور دلی فرا. . . -3975-13/61

آغاز و فرجام هوس-3976-13/62

شهوت پرست، بیمارْ دل است-3977-13/63

پرهیز از بندگی شهوت-3978-13/63

پرهیز از شهوت های نهانی-3979-13/64

پیروی از هوس-3980-13/65

مخالفت با هوایِ نفْس-3981-13/66

جنگیدن با هوایِ نَفْس-3982-13/70

هدایت در گرو مخالفت با. . . -3983-13/71

چیرگی هوس بر خرد-3984-13/72

چیرگی خرد بر هوس-3985-13/75

قویترین مردم کسی است که بر. . . -3986-13/76

آنچه شهوت را ناتوان می کند-3987-13/77

آنچه خرد را تقویت می کند-3988-13/79

برترین طاعت ها ترک. . . -3989-13/79

هر که بر شهوت خود غلبه کند. . . -3990-13/80

چیره بر شهوت اختیاردار. . . -3991-13/81

هر که بر هوس خود چیره شود. . . -3992-13/82

171-یاد خدا -4/215

فضیلت یاد خدا-33-13-4/216

یاد خدا، خوی پرهیزگاران. . . -1334-4/218

ارزشِ به یاد خدا بودن، نزد. . . -1335-4/218

ص :270

ترغیب به بسیار یاد کردن خدا-1336-4/219

تبیین ذکرِ بسیار-1337-4/221

تشویق به مداومت بر ذکر-1338-4/22-2

یاد خدا در همه حال نیکوست-1339-4/223

یاد کنندگان [خدا]-1340-4/224

یاد کنندۀ خدا، به منزلۀ. . . -1341-4/225

یاد کنندۀ خدا، همنشین. . . -1342-4/226

به یاد من باشید تا به یاد شما. . . -1343-4/227

ثمرات یاد خدا-1344-4/228

موارد تأکید بر ذکر خدا-1345-4/237

حقیقت یاد خدا-1346-4/239

توفیق یافتن برای یاد خدا-1347-4/241

ویژگی اهل ذکر-1348-4/242

ارزش کسانی که مشاهدۀ آنها. . . -1349-4/244

عوامل مداومت بر ذکر-1350-4/245

موانع ذکر خدا-1351-4/245

خطر موانع ذکر خدا-1352-4/246

آثار روی گرداندن از یاد خدا-1353-4/247

خدا فراموشی، خود فراموشی. . . -1354-4/248

انواع یاد خدا-1355-4/249

ذکر خفیّ-1356-4/249

خانه های ذکر-1357-4/250

گوناگون-1358-4/252

559-یتیم -13/563

تشویق به سرپرستی یتیمان-4174-13/564

خوردن مال یتیم-4175-13/566

علّت تحریم خوردن مال یتیم-4176-13/568

یتیمان آل محمّد صلی الله علیه و آله-4177-13/569

501-یحیی علیه السلام -11/501

یحیی علیه السلام-3748-11/502

501-یسع علیه السلام -11/441

یَسَع علیه السلام-3740-11/442

501-یعقوب و یوسف علیهما السلام -11/359

یعقوب و یوسف علیهما السلام-3733-11/360

560-یقین -13/571

یقین-4178-13/572

یقین، سرآمد دین است-4179-13/574

یقین، پایۀ ایمان است-4180-13/575

یقین، کمیاب ترین چیز است-4181-13/575

یقین، عبادت است-4182-13/576

یقین، برترین عبادت است-4183-13/577

هدف نهایی ایمان، یقین یافتن. . . -4184-13/577

فاصلۀ میان ایمان و یقین-4185-13/578

ایمان در دل است و یقین. . . -4186-13/579

علم الیقین-4187-13/579

حقّ الیقین-4188-13/581

تفسیر یقین-4189-13/583

نشانه های اهل یقین-4190-13/584

یقین مؤمن در کردار او نمایان. . . -4191-13/586

عوامل تباه کنندۀ یقین-4192-13/587

ص :271

سستی یقین-4193-13/588

کسی که یقین سودش ندهد-4194-13/589

ثمرات یقین-4195-13/589

شاخه های یقین-4196-13/593

افزایش یافتن یقین-4197-13/594

501-یونس علیه السلام -11/543

یونس علیه السلام-3751-11/544

ص :272

فهرست عناوین عربی

شماره عنوان ج/ص

حرف الالف

1 الإیثار-1/17

2 الأجر-1/35

3 الإجارة-1/41

4 الأجل-1/49

5 الآخرة-1/55

6 الأخ-1/67

7 الأدب-1/97

8 الأذان-1/117

9 الإیذاء-1/123

10 التاریخ-1/129

11 الأرض-1/147

12 الأسیر-1/153

13 الاُسوة-1/157

14 المواساة-1/163

15 الاُصول-1/171

16 الآفات-1/177

شماره عنوان ج/ص

17 الأکل-1/183

18 الاُلفة-1/197

19 اللّٰه-1/201

20 الإمارة-1/205

21 الأمل-1/209

22 الاُمّة-1/219

23 الإمامة العامّة-1/231

24 الإمامة الخاصّة (الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام) -1/281

24 اُمّ الأئمّة فاطمة علیها السلام-1/313

24 الحسنان علیهما السلام-1/319

24 الإمام الحسن بن علیّ علیهما السلام-1/325

24 الإمام الحسین بن علیّ علیهما السلام-1/331

24 الإمام علیّ بن الحسین علیهما السلام-1/339

24 الإمام محمّد بن علیّ الباقر علیهما السلام-1/343

24 الإمام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام-1/347

24 الإمام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام-1/353

24 الإمام علیّ بن موسی الرضا علیهما السلام-1/357

ص :273

24 الإمام محمّد بن علیّ الجواد علیهما السلام-1/363

24 الإمام علیّ بن محمّد الهادی علیهما السلام-1/369

24 الإمام الحسن بن علی العسکری علیهما السلام-1/375

24 الإمام القائم علیه السلام-1/381

25 الإیمان-1/409

26 الأمانة-1/471

27 الأمان-1/481

28 الاُنس-1/485

29 الإنسان-1/489

30 الإناء-1/499

حرف الباء

31 البُخل-1/503

32 البدعة-1/511

33 البداء-1/519

34 الأبدال-1/523

35 التبذیر-1/527

36 البِرّ-1/531

37 البرزخ-1/537

38 البرکة-1/543

39 البرهان-1/549

40 البِشر-1/553

41 البصیرة-1/557

42 الباطل-1/561

43 البغض-1/567

44 البغی-1/577

45 الباغی-1/581

46 البُکاء-2/5

47 البلد-2/11

48 البلاغة-2/15

49 التبلیغ-2/21

50 البلوغ-2/31

51 البُله-2/35

52 البلاء-2/39

53 البهتان-2/71

54 المباهلة-2/75

55 البیعة-2/79

حرف التاء

56 التجارة-2/89

57 الإتراف-2/109

58 التهمة-2/117

59 التوبة-2/119

حرف الثاء

60 الثواب-2/143

61 الثورة-2/149

حرف الجیم

62 الجبر-2/161

ص :274

63 الجبّار-2/171

64 الجُبن-2/175

65 الجدال-2/179

66 التجربة-2/183

67 الجَزَع-2/187

68 الجزاء-2/193

69 الجزیة-2/201

70 التجسّس-2/205

71 المجلس-2/217

72 المُجالسة-2/227

73 الجماعة-2/235

74 الجمعة-2/239

75 الجماع-2/243

76 الجمال-2/247

77 الجنابة-2/255

78 الجُند-2/259

79 الجنّة-2/265

80 الجنّ-2/303

81 الجنون-2/307

82 الجهاد الأصغر-2/311

83 الجهاد الأکبر-2/327

84 الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّٰه) -2/337

85 الجهل-2/345

86 جهنّم-2/359

87 الجواب-2/383

88 الجود-2/387

89 الجار-2/395

90 الجاه-2/405

حرف الحاء

91 المحبّة-2/411

92 المحبّة (حبّ اللّٰه) -2/421

93 المحبَّة (الحبّ فی اللّٰه) -2/449

94 المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله وأهل بیته علیهم السلام) -2/455

95 الحبس-2/467

96 الحَبْط-2/475

97 الحجاب-2/479

98 الحجّ-2/483

99 الحجّة-2/507

100 الحدیث-2/515

101 الحدود-2/533

102 الحرب-2/551

103 المُحارب-2/573

104 الحرس-3/5

105 الحریّة-3/11

106 الحرص-3/19

107 الحرفة-3/29

108 التحریف-3/33

109 الحرام-3/37

110 الحزب-3/45

ص :275

11-1 الحزم-3/51

112 الحزن-3/61

113 الحساب-3/77

114 الحسد-3/99

115 الحسرة-3/109

116 الحسنة-3/113

117 الإحسان-3/119

118 الحفظ-3/131

119 الحقد-3/135

120 التحقیر-3/141

121 الحقّ-3/145

122 الحقوق-3/161

123 الاحتکار-3/169

124 الحکمة-3/173

125 حکمة لقمان-3/189

126 الحلف-3/203

127 الحلال-3/209

128 الحلم-3/215

129 الحمد-3/227

130 الحمق-3/231

131 الحمام-3/241

132 الحاجة-3/245

133 الاحتیاط-3/259

134 الحیلة-3/263

135 الحیاة-3/265

136 الحیوان-3/269

137 الحیاء-3/277

حرف الخاء

138 الخاتمة-3/291

139 المخدّر-3/299

140 الخدمة-3/301

141 الخوارج-3/305

142 الخسران-3/323

143 الخشوع-3/331

144 الخصومة-3/337

145 الخطبة-3/341

146 الخطّ-3/363

147 الاخلاص-3/367

148 الاختلاف-3/385

149 الخلافة-3/397

150 الخلقة-3/401

151 الخالق-3/419

152 الخلق-3/471

153 الخمر-3/497

154 الخمس-3/507

155 الخمول-3/509

156 الخوف-3/513

157 الخیانة-3/537

158 الخیر-3/545

ص :276

159 الاستخارة-3/575

160 الخیاطة-3/581

حرف الدال

161 المداراة-4/7

162 الدعاء-4/13

163 الدنیا-4/65

164 الدَّنیة-4/147

165 الدهر-4/149

166 المُداهَنةُ-4/155

167 الدَّولة-4/159

168 الدَّواء-4/165

169 الدِّین-4/173

170 الدَّین-4/207

حرف الذال

171 الذِّکر-4/215

172 الذلّة-4/255

173 الذنب-4/261

حرف الراء

174 الرئاسة-4/307

175 الرؤیا-4/315

176 الریاء-4/325

177 الرأی-4/343

178 الربا-4/353

179 الرجعة-4/365

180 الرجاء-4/373

181 الرَّحم-4/379

182 الرحمة-4/385

183 الرَّحِم-4/399

184 الرخصة-4/411

185 الارتداد-4/415

186 الرزق-4/423

187 الرستاق-4/455

188 الرسول-4/459

189 الرشوة-4/463

190 الرضاع-4/467

191 الرضا بالقضاء-4/471

192 رضوان اللّٰه-4/483

193 الرفق-4/491

194 المراقبة-4/501

195 رمضان-4/515

196 الرمایة-4/523

197 الرهبانیّة-4/527

198 الرهن-4/531

199 الروح-4/537

200 الراحة-4/545

ص :277

201 الریاضة-4/551

حرف الزاء

202 الزراعة-5/7

203 الزکاة-5/11

204 التزکیة-5/29

205 الزمان-5/35

206 الزنا-5/39

207 الزهد-5/51

208 الزواج-5/79

209 الزیارة-5/109

210 زیارة القبور-5/115

211 الزینة-5/133

حرف السین

212 المسؤولیة-5/145

213 السؤال (طلب العلم) -5/151

214 السؤال (طلبُ الحاجَةِ) -5/161

215 الأسباب-5/179

216 السبّ-5/185

217 التسبیح-5/193

218 التسابق-5/197

219 السبیل-5/201

220 السجود-5/207

221 المسجد-5/217

22-2 السجن-5/231

223 السحت-5/235

224 السحر-5/239

225 المساحقة-5/245

226 السخریة-5/247

227 السخاء-5/251

228 السرّ-5/261

229 السریرة-5/267

230 السرور-5/273

231 الاسراف-5/281

232 السرقة-5/289

233 السعادة-5/295

234 السفر-5/307

235 السفلة-5/319

236 السفه-5/323

237 السقی-5/329

238 السکر-5/33-3

239 المَسکن-5/337

240 السِّلاح-5/343

241 السُّلطان-5/351

242 الإسلام-5/359

243 السَّلام-5/379

244 التَّسلیم-5/389

ص :278

245 السَّمت-5/393

246 الاستِماع-5/397

247 الأسماء-5/405

248 أسماءُ اللّٰه-5/409

249 السُّنَّة-5/415

250 السَّهَر-5/425

251 السَّیِّد-5/431

252 السِّیاسة-5/435

253 التَّسویف-5/441

254 السُّوق-5/445

255 السِّواک-5/451

حرف الشین

256 الشَّباب-5/459

257 الشُّبهَة-5/467

258 التَّشبُّه-5/475

259 الشَّجر-5/479

260 الشَّجاعة-5/483

261 الشُّحّ-5/489

262 الشَّرّ-5/493

263 الشَّریعة-5/507

264 الشَّرف-5/515

265 الشِّرک-5/519

266 الشِّرکة-5/529

267 الشَّرَه-5/533

268 الشَّیطان-5/539

269 الشِّعر-5/565

270 الشِّعار-5/575

271 الشَّفاعة فی الدنیا-5/579

272 الشَّفاعة فی الآخرة-5/581

273 الشَّقاوة-5/599

274 الشُّکر للّٰه سبحانه-6/5

275 الشُّکر للناس-6/21

276 شُکر اللّٰه سبحانه-6/27

277 الشَّکّ-6/31

278 الشَّکویٰ-6/39

279 الشَّهادة فی القضاء-6/43

280 الشَّهادة فی سبیل اللّٰه-6/57

281 الشُّهرة-6/75

282 الشُّوریٰ-6/85

283 مشیئة اللّٰه-6/99

284 الشَّیب-6/103

285 الشِّیعة-6/107

حرف الصاد

286 الصُّبح-6/133

287 الصَّبر-6/143

288 الصُّحبة-6/169

ص :279

289 الصِّحّة-6/171

290 الصِّدق-6/175

291 الصِّدِّیق-6/185

292 الصَّدِیق-6/189

293 الصدقة-6/215

294 الصراط-6/245

295 الصِّغَر-6/255

296 المُصافحة-6/259

297 الصُّلح-1 (المُسالمةُ فی الحربِ) -6/263

298 الصلح-2 (الإصلاحُ بینَ الناسِ) -6/267

299 الصلاة-6/271

300 صلاةُ الجماعةِ-6/327

301 صَلاةُ اللَّیل-6/33-3

302 صلاةُ الجمعةِ-6/345

303 الصلاةُ علی النبیِّ وآلهِ-6/349

304 الصَّمت-6/353

305 الصناعة-6/361

306 المصیبة-6/367

307 الصوت-6/383

308 الصَّوم-6/387

حرف الضاد

309 الضِّحک-6/405

310 الضَّرب-6/413

311 الضَّرر-6/417

312 الاضطِرار-6/421

313 المُستضعف-6/425

314 الضَّلالة-6/433

315 الضَّمان-6/445

316 الضِّیافة-6/449

حرف الطاء

317 الطِّبّ-6/463

318 الإطعام-6/469

319 الطُّغیان-6/475

320 الطَّلاق-6/479

321 الطَّمَع-6/485

322 الطَّهارَة-6/495

323 الطاعة-6/501

324 الطِّیب-6/513

325 الطِّیَرَة-6/517

326 الطِّینة-6/521

حرف الظاء

327 الظَّفَر-6/525

328 الظُّفر-6/529

329 الظُّلْم-6/533

330 الظَّنُّ-6/565

حرف العین

331 العِبادة-7/7

ص :280

332 العِبرة-7/33

33-3 العُجب-7/45

334 العَجَب-7/61

335 العَجز-7/69

336 المعجزة-7/73

337 العجلة-7/79

338 العدل-7/87

339 العداوة-7/103

340 العذاب-7/115

341 الاعتِذار-7/127

342 العربیّة-7/137

343 المِعراج-7/141

344 العِرض-7/145

345 المَعرِفَة-7/149

346 مَعرِفةُ النَّفس-7/161

347 مَعرِفةُ اللّٰهِ-7/183

348 فِعلُ المَعروف-7/297

349 الأمرُ بِالمَعروفِ والنَّهیُ عَنِ المُنکَرِ-7/319

350 العزّة-7/359

351 العزلة-7/373

352 العزم-7/381

353 التّعزیة-7/387

354 العشرة-7/391

355 عاشوراء-7/407

356 العشق-7/413

357 التَّعصُّب-7/417

358 العصمة-7/425

359 التّعظیم-7/439

360 العفّة-7/447

361 العفو-7/457

362 عفو اللّٰه سبحانه-7/467

363 العافیة-7/473

364 العقوبة-7/483

365 العقل-7/491

366 الاعتکاف-7/55-5

367 العلم-8/5

368 العُمر-8/123

369 العمل-8/139

370 عَرضُ الأعمال-8/175

371 کتابُ الأعمال-8/181

372 المُعانَقة-8/193

373 العَهد-8/195

374 المَعاد-8/203

375 المعاد (أشراطُ الساعة) -8/243

376 المعاد (صفةُ المحشر) -8/269

377 العادَة-8/297

378 العِید-8/307

379 الاستِعاذة-8/315

380 العَیب-8/319

381 التَّعییر-8/337

ص :281

382 العَیش-8/343

حرف الغین

383 الغَبط-8/353

384 الغَبن-8/357

385 الغَدر-8/361

386 الغُرور-8/367

387 الغَزوة (غزوات النبیّ صلی الله علیه و آله) -8/381

388 الغُسل-8/423

389 الغِشّ-8/429

390 الغَصب-8/437

391 الغَضَب-8/441

392 الاستِغفار-8/461

393 الغَفلة-8/477

394 الغِلّ-8/495

395 الغُلُوّ-8/503

396 الاغتِنام-8/511

397 الغِنیٰ-8/515

398 الغِناء-8/535

399 الغَیب-8/541

400 الغِیبة-8/573

401 الغیرة-8/609

حرف الفاء

402 الفأل-9/7

403 الفَتک-9/19

404 الفِتنة-9/23

405 الفُتوَّة-9/43

406 الفَتوی-9/47

407 الفُحش-9/55

408 الفَخر-9/61

409 الفَرَج-9/71

410 الفَرَح-9/75

411 الفُرس-9/79

412 الفِراسة-9/87

413 الفُرصة-9/93

414 الفَرائض-9/99

415 التَفریط-9/109

416 الفَراغ-9/113

417 الفِرَق-9/117

418 الفَساد-9/121

419 الفِسق-9/139

420 الفَصاحة-9/143

421 الفَضیلة-9/145

422 الفَقر-9/157

423 الفِقه-9/209

424 الفِکر-9/223

425 الفَلاح-9/235

426 التَّفویض-9/239

حرف القاف

427 القبر-9/247

ص :282

428 القِبلَة-9/259

429 التَّقبیل-9/283

430 القتل-9/287

431 القَدَر-9/301

432 القُدرَة-9/315

433 القَذف-9/317

434 القرآن-9/323

435 المُقرَّبون-9/377

436 الإقرار-9/391

437 القَرض-9/395

438 القُرعَة-9/403

439 القَرن-9/407

440 القصص-9/411

441 القِصاص-9/417

442 القضاء والقدر-9/433

443 القضاء بین النّاس-9/467

44-4 القلب-9/497

445 التَّقلید-9/549

446 القلم-9/565

447 القِمار-9/567

448 القُنوط-9/571

449 القَناعة-9/577

450 الاستِقامة-9/587

451 القیاس-9/593

حرف الکاف

452 الکِبر-10/7

453 الکتاب-10/37

454 المُکاتبة-10/45

455 الکِتمان-10/49

456 الکذب-10/57

457 الکَرَم-10/85

458 الکسب-10/105

459 الکَسل-10/129

460 الکُفر-10/137

461 الکَفّارة-10/153

462 المکافأة-10/159

463 التکلیف-10/169

464 التکلّف-10/179

465 الکلام-10/185

466 الکمال-10/211

467 الکیاسة-10/217

حرف اللام

468 اللُّؤم-10/227

469 اللِّباس-10/233

470 اللِّجاج-10/249

471 اللِّحیة-10/253

472 اللِّسان-10/255

ص :283

473 اللّعن-10/271

474 اللّغو-10/281

475 اللّقطة-10/289

476 اللّقاء-10/291

477 اللّهو-10/303

478 اللّواط-10/313

479 الملامة-10/319

حرف المیم

480 الأمثال-10/325

481 التّمثال-10/407

482 الامتحان-10/413

483 المدح-10/431

484 المرأة-10/449

485 المروءة-10/473

486 المرض-10/487

487 المِراء-10/503

488 المِزاح-10/511

489 المَسخ-10/521

490 المَشی-10/539

491 المَکر-10/545

492 التَّمَلُّق-10/55-5

493 المُلک-11/5

494 المَلائکة-11/29

495 المَلَکوت-11/53

496 الإملاء-11/69

497 الاستِمناء-11/75

498 الموت-11/79

499 المال-11/145

حرف النون

500 النبوّة العامّة-11/197

501 النبوّة الخاصّة (آدم علیه السلام) -11/249

501 ادریس علیه السلام-11/271

501 نوح علیه السلام-11/279

501 هود علیه السلام-11/297

501 صالح علیه السلام-11/303

501 ابراهیم علیه السلام-11/311

501 لوط علیه السلام-11/327

501 ذو القرنین علیه السلام-11/347

501 یعقوب و یوسف علیهما السلام-11/359

501 ایّوب علیه السلام-11/379

501 شعیب علیه السلام-11/391

501 موسی و هارون علیهما السلام-11/403

501 موسی و خضر علیهما السلام-11/421

501 اسماعیل علیه السلام-11/433

501 الیاس علیه السلام-11/437

501 الیسع علیه السلام-11/441

ص :284

501 ذو الکفل علیه السلام-11/443

501 اشمویل علیه السلام-11/449

501 داوود علیه السلام-11/459

501 سلیمان علیه السلام-11/473

501 حنظلة علیه السلام-11/485

501 شعیا و حیقوق علیهما السلام-11/491

501 زکریّا علیه السلام-11/495

501 یحییٰ علیه السلام-11/501

501 عیسی علیه السلام-11/515

501 ارمیا علیه السلام-11/539

501 یونس علیه السلام-11/543

501 جرجیس علیه السلام-11/55-5

501 خالد بن سنان علیه السلام-11/557

502 محمّد رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله-12/5

503 خصائص خاتم النّبیّین صلی الله علیه و آله-12/77

504 النّجوم-12/147

505 النّجویٰ-12/159

506 المناجاة-12/163

507 النّجاة-12/183

508 النّحو-12/193

509 النّدم-12/199

510 النّذر-12/205

511 النّصیحة-12/211

512 الإنصاف-12/223

513 النّظر-12/231

514 المناظرة-12/249

515 النّظافة-12/261

516 النّظم-12/267

517 النّعمة-12/269

518 النّفس-12/301

519 النّفاق-12/341

520 الإنفاق-12/369

521 الأنفال-12/391

522 النّافلة-12/405

523 النّمیمة-12/409

524 المناهی-12/417

525 النّور-12/447

526 النّاس-12/463

527 النّوم-12/489

528 النّیّة-12/503

حرف الهاء

529 الهجرة-12/537

530 الهجران-12/567

531 الهدایة-12/575

532 الهَدیّة-13/5

533 الهَرَم-13/21

534 الهَلاک-13/25

535 الهِمَّة-13/39

ص :285

536 الهَویٰ-13/55

حرف الواو

537 الإرث-13/87

538 الوَرَع-13/115

539 الوَزارة-13/129

540 المِیزان-13/137

541 الوَسوَسة-13/147

542 الوصیة-13/157

543 الوصیّة لما بعد الموت-13/201

544 التَّواضُع-13/209

545 الوُضوء-13/227

546 الوَطَن-13/235

547 الوَعد-13/245

548 المَوعظة-13/253

549 التَّوفیق-13/327

550 الوَفاء-13/337

551 الوَقار-13/351

552 الوَقف-13/357

553 التَّقویٰ-13/365

554 التَّقیّة-13/437

55-5 التَّوکُّل-13/447

556 الوالِد والوَلد-13/473

557 الولایة علی النّاس-13/511

558 أولیاء اللّٰه-13/545

حرف الیاء

559 الیأس-13/557

560 الیتیم-13/563

561 الیقین-13/571

ص :286

فهرست ابواب عربی

عنوان باب ج/ص

حرف الألف

1 الإیثار-1/ -17

الحَثُّ عَلَی الإیثارِ-1-1/18

قیمَةُ الإیثارِ-2-1/22

بَرَکاتُ الإیثارِ-3-1/26

فَضلُ المؤثرین-4-1/30

2 الأجر-1/ -35

العَمَلُ لِلأجرِ-5-1/36

لایُضاعُ أجرُ المُحسِنِ-6-1/36

خَصائِصُ أجرِ الآخِرَةِ-7-1/37

مَن یُؤتیٰ أجرُهُ مَرَّتَینِ-8-1/39

3 الإجارة-1/ -41

الإجارَةُ-9-1/42

کَراهَةُ إجارَةِ النَّفْسِ-10-1/43

الدَّلَّالُ فِی الإجارَةِ-11-1/43

ظُلمُ الأجیرِ-12-1/44

إعلامُ الاُجرَةِ-13-1/46

عنوان باب ج/ص

أدَبُ إعطاءِ الاُجرَةِ-14-1/46

الإمامُ أجیرُ الاُمَّةِ-15-1/47

4 الأجل-1/ -49

الأجَلُ-16-1/50

الأجَلُ حِصْنٌ حَصینٌ-17-1/50

لِکُلِّ شَیءٍ أجَلٌ-18-1/52

لِکُلِّ اُمَّةٍ أجَلٌ-19-1/53

الأجَلُ المُعَلَّقُ وَالأجَلُ المَحتومُ-20-1/53

مٰا یَدفَعُ الأجَلَ المُعَلَّقَ-21-1/54

5 الآخرة-1/ -55

الآخرةُ-22-1/56

عَظَمَةُ ما فِی الآخِرَةِ-23-1/58

الآخِرَةُ دارُ القَرارِ-24-1/59

الآخِرَةُ دارُ الحَیَوانِ-25-1/60

فَضلُ الآخِرَةِ-26-1/61

ذِکرُ الآخِرَةِ-27-1/61

العَمَلُ لِلآخِرَةِ-28-1/62

ص :287

الاهتِمامُ بِالآخِرَةِ-29-1/63

صِفَةُ أهلِ الآخِرَةِ-30-1/64

6 الأخ-1/ -67

المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ-31-1/68

الاستِکثارُ مِنَ الإخوانِ-32-1/69

مَوَدَّةُ الإخوانِ-33-1/70

ما یوجِبُ بَقاءَ المَوَدَّةِ-34-1/71

الاُخُوَّةُ فِی اللّٰهِ-35-1/73

الإخاءُ لِلدُّنیا-36-1/73

اُخوَّةُ الدِّینِ وَالمَوَدَّةِ-37-1/74

ما یُفسِدُ الإخاءَ-38-1/75

إعلامُ الأخِ بِالحُبِّ-39-1/76

مَوَدَّةُ الأخِ دَلیلٌ عَلیٰ مَوَدَّتِهِ. . . -40-1/76

قَطِیعَةُ الإخوانِ-41-1/78

وَصلُ الإخوانِ-42-1/79

أقسامُ الإخوانِ-43-1/79

الأخُ المَوثوقُ بهِ-44-1/80

النَّهیُ عَن بَعضِ الإخاءِ-45-1/81

المُحافَظَةُ عَلَی الاُخُوَّةِ القَدیمَةِ-46-1/82

الاُخُوَّةُ الحَقیقیَّةُ-47-1/83

اختیارُ الأخِ-48-1/84

تَحَمُّلُ زِلَّةِ الأخِ-49-1/84

خَیرُ الإخوانِ-50-1/86

الأخُ الکامِلُ-51-1/88

شَرُّ الإخوانِ-52-1/90

اختِبارُ الإخوانِ-53-1/90

إرشادُ الإخوانِ-54-1/91

إکرامُ الإخوانِ وإعظامُهُم-55-1/92

قضاءُ حاجَةِ الإخوانِ-56-1/93

أدَبُ الإخاءِ-57-1/95

7 الأدب-1/ -97

الأدَبُ-58-1/98

تَفسیرُ الأدَبِ-59-1/99

أفضَلُ الأدَبِ-60-1/101

الأدَبُ حَسَبٌ-61-1/101

حُلَّةُ الأدَبِ-62-1/102

سُوءُ الأدَبِ-63-1/103

الأدَبُ وَالعَقلُ-64-1/104

تَأدیبُ النَّفسِ-65-1/105

ما یورِثُ الأدَبَ-66-1/106

الحَثُّ عَلیٰ تَأدیبِ الوَلَدِ-67-1/107

کَیفیَّةُ التَّأدیبِ-68-1/109

ما یَنبَغی رِعایَتُه فِی التَّأدِیبِ-69-1/110

تَأدیبُ اللّٰهِ لِلنَّبیِّ صلی الله علیه و آله-170/112

التَّأدُّبُ بآدابِ اللّٰهِ-71-1/113

تَأدیبُ اللّٰهِ-72-1/114

8 الأذان-1/ -117

الأذانُ-73-1/118

ص :288

المُؤَذِّنُ-74-1/118

تَفسیرُ الأذانِ-75-1/119

الحَثُّ عَلَی الأذانِ فِی اُذُنِ الوَلیدِ-76-1/120

9 الإیذاء-1/ -123

الإیذاءُ-77-1/124

إیذاءُ المُؤمِنِ-78-1/124

کَفُّ الأذیٰ-79-1/125

الصَّبرُ عَلَی الأذیٰ فِی اللّٰهِ. . . -80-1/126

جَزاءُ المُؤذی-81-1/127

10 التاریخ-1/ -129

أهَمِّیَةُ مَعرِفَةِ التّاریخِ-82-1/130

الحَثُّ عَلیٰ عِلمِ التّاریخِ-83-1/131

ثَباتُ قَوانینِ التّاریخِ-84-1/133

الاعتِبارُ بِالتّاریخِ-85-1/134

11 الأرض-1/ -147

الأرضُ-86-1/148

تَأهیلُ الأرضِ لِلمَعیشَةِ-87-1/149

مِن أحکامِ الأرض-88-1/150

مَن أحیا أرضاً فَهِیَ لَهُ-89-1/150

إماتَةُ الأحیاءِ-90-1/151

12 الأسیر-1/ -153

لا یَجوزُ الاستِسلامُ لِلأسرِ-91-1/154

الإحسانُ إلَی الأسیرِ-92-1/154

قَتلُ الأسیرِ-93-1/155

13 الاُسوة-1/ -157

الاُسوَةُ-94-1/158

الاُسوَةُ الحَسَنَةُ-95-1/159

الاُسَی السَّیِّئَةُ-96-1/161

14 المواساة-1/ -163

الحَثُّ عَلَی المُواساةِ-97-1/164

آثارُ المُواساةِ-98-1/168

15 الاُصول-1/ -171

کُلُّ شَیءٍ مُطلَقٌ-99-1/172

کُلُّ شَیءٍ طاهِرٌ-100-1/173

لا یُنقَضُ الیَقینُ بِالشَّکِّ-101-1/173

ما غَلَبَ اللّٰهُ عَلَیهِ-102-1/173

ما حَجَبَ اللّٰهُ-103-1/174

الاُصولُ المُختَلِفَةُ-104-1/174

16 الآفات-1/ -177

الآفاتُ-105-1/178

17 الأکل-1/ -183

قِلَّةُ الأکلِ-106-1/184

کَثرَةُ الأکلِ-107-1/185

الاقتِصَادُ فِی الأَکلِ وأَثَرُهُ فی. . . -108-1/188

مِن مَساوِئِ البِطنَةِ-109-1/188

إفسَادُ الشِّبَعِ لِلوَرَعِ-110-1/189

الجوعُ-11-1-1/190

مِیراثُ الجُوعِ-112-1/191

ص :289

المیزانُ فِی الأکلِ-113-1/192

مِن آدَابِ المائِدَةِ-114-1/192

18 الاُلفة-1/ -197

الأُلفَةُ-115-1/198

19 اللّٰه-1/ -201

اللّٰهُ-116-1/202

مَعَنیٰ اللّٰهُ-117-1/202

20 الإمارة-1/ -205

ضَرورَةُ الإمارَةِ-118-1/206

إمَارَةُ الأشرارِ-119-1/207

قیمَةُ الإمارَةِ-120-1/208

21 الأمل-1/ -209

الأمَلُ رَحمَةٌ-121-1/210

الآمالُ لا تَنتَهی-122-1/210

التَّحذیرُ مِنَ الآمالِ الباطِلَةِ-123-1/211

الأمَلُ وَالأجَلُ-124-1/213

آثارُ طولِ الأمَلِ-125-1/216

قِصَرُ الأمَلِ-126-1/217

النَّهیُ عَن أمَلِ غَیرِ اللّٰهِ-127-1/218

22 الاُمّة-1/ -219

مَنزِلَةُ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ-128-1/220

أخیارُ الاُمَّةِ-129-1/221

الاُمَّةُ الوَسَطُ-130-1/221

مایوجِبُ خَیرَ الاُمَّةِ-131-1/223

مَنزِلَةُ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ فِی. . . -132-1/223

الظّاهِرونَ مِنَ الاُمَّةِ الإسلامِیَّةِ-133-1/224

تَداعِی الاُمَمِ عَلَی الاُمَّةِ. . . -134-1/225

ما یَخافُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلیٰ اُمَّتِهِ-135-1/226

أخوَفُ ما یَخافُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلیٰ. . . -136-1/227

23 الإمامة العامّة-1/ -231

الإمامَةُ-137-1/232

الإمامَةُ تَمامُ الدِّینِ-138-1/233

الإمامةُ أساسُ الإسلامِ-139-1/234

الإمامةُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ-140-1/234

الإمامةُ نِظامُ الاُمَّةِ-141-1/235

الإمامَةُ سَبیلُ الرَّبِّ-142-1/236

تَفسیرُ الإمامَةِ بِالنُّورِ-143-1/238

مَوقِعُ الإمامَةِ-144-1/238

الاضطِرارُ إلَی الحُجَّةِ-145-1/239

الحُجَّةُ إمامٌ یُعرَفُ-146-1/241

قَد یَکونُ الحُجَّةُ خائِفاً مَغموراً-147-1/242

لَولَا الإمامُ لَساخَتِ الأرضُ-148-1/243

دَعوَةُ کُلِّ اُمَّةٍ بِإمامِها-149-1/244

مَعرِفَةُ الإمامِ-150-1/245

أثَرُ مَعرِفَةِ الإمامِ وعَدَمِ مَعرِفَتِهِ-151-1/246

مَن ماتَ ولَم یَعرِف إمامَ زمانِهِ-152-1/247

مَن لا یَعرِفُ الإمامَ ولا یُنکِرُهُ-153-1/248

شَرائِطُ الإمامَةِ وخَصائِصُ. . . -154-1/248

ص :290

اختِیارُ الإمامِ-155-1/254

حَدیثُ الثّقَلَینِ-156-1/255

وُجوبُ مُلازَمةِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام-1157/256

بَعضُ خَصائِصِ أهلِ البیتِ علیهم السلام-1158/259

عِلَّةُ الاستِبدادِ عَلیٰ أهلِ. . . -159-1/260

فَلسَفَةُ الحُکمِ عِندَ أهلِ. . . -160-1/260

لَولا مَخافَةُ الفُرقَةِ-161-1/261

الأئِمَّةُ الإثنا عَشَرَ-162-1/262

عِلمُ الإمامِ-163-1/264

ما فُرِضَ عَلیٰ أئِمَّةِ العَدلِ-164-1/265

الحُقوقُ المُتَبادَلَةُ بَینَ الإمامِ-165-1/266

أئِمَّتُکُمْ وَفدُکُم-166-1/267

مَوانِعُ الإمامَةِ-167-1/268

مَنِ ائتَمَّ بِغَیرِ إمامِ الحَقِّ-168-1/268

أئِمَّةُ النّارِ-169-1/269

مُدَّعِی الإمامَةِ-170-1/270

أحادیثُ مَجعُولةٌ لِتَثبِیتِ إمامَةِ. . . -171-1/271

لا طاعَةَ لِمَن لَم یُطِعِ اللّٰهَ سُبحانَهُ-172-1/274

وُجوبُ الخُروجِ عَلیٰ أئِمَّةِ. . . -173-1/276

ما یُجَوِّزُ القُعودَ-174-1/278

24 الإمامة الخاصّة (الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام) -1/281

إمامَةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-1175/282

عَلِیٌّ علیه السلام حُجَّةُ اللّٰهِ-176-1/283

عَلِیٌّ علیه السلام خَلیفَةُ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-1177/283

عَلِیٌّ علیه السلام وَصِیُّ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-1178/284

عَلِیٌّ علیه السلام إمامُ البَرَرَةِ-179-1/285

عَلِیٌّ علیه السلام وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ-180-1/286

أوَّلُ مَن أسلَمَ-181-1/289

عِلمُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-1182/290

مَظلومِیَّةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-1183/292

عَلِیٌّ علیه السلام مَعَ الحَقِّ-184-1/294

عَلِیٌّ علیه السلام مَعَ القُرآنِ-185-1/295

عَلِیٌّ علیه السلام بابُ عِلمِ النَّبِیِّ-186-1/295

عَلِیٌّ علیه السلام أعلَمُ النّاسِ بَعدَ رَسولِ. . . -187-1/296

عَلِیٌّ علیه السلام صِنوَ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-1188/296

عَلِیٌّ علیه السلام أخو رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-1189/297

عَلِیٌّ علیه السلام مِن رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-1190/298

حُبُّ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-1191/299

بُغضُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-1192/300

المَناقِبُ المَنثورَةُ لِلإمامِ. . . -193-1/300

24-اُمّ الأئمّة فاطمة علیها السلام-1/ -313

أسماءُ فاطِمَةَ علیها السلام-1194/314

فاطِمَةُ علیها السلام بَضعَةٌ مِنَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-1195/314

فاطِمَةُ علیها السلام سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ-196-1/315

غَضَبُ اللّٰهِ لِغَضَبِ فاطِمَةَ علیها السلام-1197/316

فی مُصیبَةِ فاطِمَةَ علیها السلام-1198/316

24-الحسنان علیهما السلام-1/ -319

تَسمِیَتُهُما-199-1/320

ص :291

سَیّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ-200-1/322

حُبُّ الحَسَنَینِ علیهما السلام-1201/322

نِحلةُ النَّبِیِّ لِلحَسَنَینِ علیهما السلام-1202/322

إمامَةُ الحَسَنَینِ علیهما السلام-1203/323

24-الإمام الحسن بن علیّ علیهما السلام-1/ -325

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-204-1/326

حَسَنٌ مِنِّی وأنا مِنهُ-205-1/326

حُبُّ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام-1206/327

فَضائِلُهُ علیه السلام-1207/327

صِفَةُ عِبادَةِ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام-1208/329

24-الإمام الحسین بن علیّ علیهما السلام-1/ -331

وِلادَةُ الحُسَینِ علیه السلام-1209/332

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-210-1/33-3

حُسَینٌ مِنِّی وأنا مِنهُ-211-1/33-3

فَضائِلُهُ علیه السلام-1212/335

24-الإمام علیّ بن الحسین علیهما السلام-1/ -339

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-213-1/340

مَنزِلَةُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام-1214/340

24-الإمام محمّد بن علیّ الباقر علیهما السلام-1/ -343

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-215-1/344

هُوَ یَبقَرُ العِلمَ بَقراً-216-1/344

مِنْ فَضائِلِهِ علیه السلام-1217/345

24-الإمام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام-1/ -347

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-218-1/348

نَبذَةٌ مِن مَواعِظِهِ ومَکارِمِ. . . -219-1/349

24-الإمام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام-1/ -353

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-220-1/354

الإمامُ فِی السِّجنِ-221-1/354

مِنْ فَضائِلِهِ علیه السلام-22-12/355

24-الإمام علیّ بن موسی الرضا علیهما السلام-1/ -357

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-223-1/358

إجبارُ الإمامِ عَلیٰ وِلایَةِ العَهدِ-224-1/358

حالَةُ الإمامِ فی سِجنٍ بِسَرَخسَ-225-1/359

عِلمُ الإمامِ بِاللُّغاتِ-226-1/360

طُمَأنینَةُ الإمامِ-227-1/360

خَصائصُهُ علیه السلام-1228/361

24-الإمام محمّد بن علیّ الجواد علیهما السلام-1/ -363

النصّ علی امامته-229-1/364

عِلمُهُ-230-1/365

جودُهُ-231-1/365

بَعضُ کرائمه علیه السلام-1232/365

24-الإمام علیّ بن محمّد الهادی علیهما السلام-1/ -369

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-233-1/370

إخبارُهُ بِقِتلِ المُتوکِّلِ-234-1/370

إخباره عمّا فی نفس. . . -235-1/372

24-الإمام الحسن بن علی العسکری علیهما السلام-1/ -375

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-236-1/376

کَرائمُ الإمامِ فِی السِّجنِ-237-1/376

ص :292

جواب کتاب فی تناقض القرآن-238-1/378

24-الإمام القائم علیه السلام-1/ -381

أسماءُ الإمامِ-239-1/382

النَّصُّ عَلیٰ إمامَتِهِ-240-1/383

البِشارَةُ بِالمَهدِیِّ علیه السلام-1241/383

المَهدِیُّ بَقِیَّةُ اللّٰهِ فی أرضِهِ-242-1/385

لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّیٰ یَظهَرَ. . . -243-1/386

رَجُلٌ مِن أهلِ بیتِ النَّبِیِّ یَملَأُ. . . -244-1/386

مُطابَقَةُ اسمِ الإمامِ لِاسمِ. . . -245-1/387

غَیبَتا الإمامِ القائِمِ علیه السلام-1246/388

صُعوبَةُ التّمَسُّکِ بِالدِّینِ-247-1/388

الدُّعاءُ عِندَ غَیبةِ القائِمِ علیه السلام-1248/390

القِیامِ قَبلَ قِیامِ القائِمِ-249-1/391

انتِظارُ الفَرَجِ-250-1/393

انتِظارُ الفَرَجِ أفضَلُ العِبادَةِ-251-1/394

مَنزِلَةُ المُنتَظِرِ لِلمَهدیِّ علیه السلام-1252/394

ظُهورُ القائِمِ علیه السلام بَعدَ یَأسِ النّاسِ-253-1/395

کَذَبَ الوَقّاتونَ-254-1/395

عِلَّةُ الغَیبَةِ-255-1/396

انتِفاعُ النّاسِ بِالإمامِ فی غَیبتِهِ-256-1/399

عَلاماتُ الظُّهورِ-257-1/400

عِندَ الظُّهورِ-258-1/402

أنصارُ الإمامِ-259-1/403

ما یَفعَلُهُ بِالظّالِمینَ بَعدَ الخُروجِ-260-1/404

قِیامُ القائِمِ بِأمرٍ جَدیدٍ-261-1/404

العالَمُ بَعدَ ظُهورِ المَهدِیِّ علیه السلام-1262/405

بَعدَ القائِمِ علیه السلام-1263/407

25 الإیمان-1/ -409

الإیمانُ-264-1/410

الإیمانُ وَالإسلامُ-265-1/410

أصلُ الإیمانِ-266-1/412

تَآصُرُ الإیمانِ وَالعَمَلِ-267-1/412

تَآصُرُ الإیمانِ ومَکارِمِ الأخلاقِ-268-1/414

ما یَدُلُّ عَلیٰ حَقیقَةِ الإیمانِ-269-1/415

المُرجِئَةُ-270-1/419

دَورُ الذُّنوبِ فی زَوالِ الإیمانِ-271-1/419

ما رُوی فی عدم تأثیر الذنوب. . . -272-1/422

اخلاصُ الإیمانِ-273-1/422

کَمالُ الإیمانِ-274-1/424

ما یَکمُلُ بِهِ الإیمانُ-275-1/424

الإیمانُ وَالسَّکینَةُ-276-1/428

ازدِیادُ الإیمانِ-277-1/429

دَرَجاتُ الإیمانِ-278-1/435

أفضَلُ الإیمانِ-279-1/436

شُعَبُ الإیمانِ-280-1/437

أرکانُ الإیمانِ-281-1/437

أوثَقُ عُرَی الإیمانِ-282-1/438

الإیمانُ المُستَقَرُّ وَالمُستَودَعُ-283-1/439

ص :293

ما یُثَبِّتُ الإیمانَ-284-1/440

تَذَوُّقُ طَعمِ الإیمانِ-285-1/441

عَدَمُ تَذَوُّقِ طَعمِ الإیمانِ-286-1/442

عَدَمُ تَذَوُّقِ حَلاوَةِ الإیمانِ-287-1/443

أدنَی الإیمانِ-288-1/44-4

ما یُخرِجُ مِنَ الإیمانِ-289-1/44-4

أدنیٰ ما یُخرِجُ مِنَ الإیمانِ-290-1/44-4

ما یُجانِبُ الإیمانَ-291-1/446

ما یَقتَضیهِ الإیمانُ-292-1/449

وَجهُ تَسمِیَةِ المُؤمِنِ-293-1/451

عَظَمَةُ المُؤمِنِ-294-1/451

المُؤمِنونَ کَالجَسَدِ الواحِدِ-295-1/453

مَن هو المُؤمِنُ؟ -296-1/454

صَلابَةُ المُؤمِنِ-297-1/463

خُشوعُ کُلِّ شَیءٍ لِلمُؤمِنِ-298-1/463

نُدرَةُ المُؤمِنِ-299-1/464

عَلاماتُ المُؤمِنِ-300-1/466

أفضَلُ المُؤمنینَ-301-1/467

فَضلُ مَن یُؤمِنُ بِالرَّسولِ صلی الله علیه و آله. . . -302-1/468

26 الأمانة-1/ -471

الأمانَةُ-303-1/472

إطلاقُ وُجوبِ أدائِها-304-1/473

لا إیمانَ لِمَن لا أمانَةَ لَهُ-305-1/475

آثارُ الأمانَةِ-306-1/476

مَن نُهِیَ عَنِ ائتِمانِهِم-307-1/476

لا ضمانَ عَلَی المُؤتَمَنِ-308-1/477

الأمانَةُ الإلٰهِیَّةُ-309-1/478

27 الأمان-1/ -481

الأمانُ-310-1/482

الاعتِصامُ بِالذِّمَمِ-311-1/483

احتِرامُ الذِّمَمِ-312-1/483

28 الاُنس-1/ -485

الاُنسُ-313-1/486

الاُنسُ بِاللّٰهِ-314-1/486

29 الإنسان-1/ -489

کَرامةُ بَنی آدَمَ-315-1/490

کَرامَةُ المُؤمِنِ-316-1/491

ما یوجِبُ تفضیلَ الإنسانِ-317-1/491

عِلَّةُ خَلقِ الإنسانِ-318-1/492

کَیفِیَّةُ خَلقِ الإنسانِ-319-1/495

ضَعفُ الإنسانِ-320-1/496

قیمَةُ الإنسانِ-321-1/496

صِفَةُ الإنسانِ الکامِلِ-322-1/497

30 الإناء-1/ -499

نَظافَةُ الإناءِ-323-1/500

آنِیَةُ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ-324-1/500

حرف الباء

31

البُخل-1/ -503

ص :294

البُخلُ-325-1/504

البخیلُ-326-1/506

خصائصُ البخیلِ-327-1/508

قِلّةُ راحةِ البخیلِ-328-1/509

أبخلُ النّاسِ-329-1/509

آیةُ البُخلِ-330-1/510

32 البدعة-1/ -511

البِدعةُ-331-1/512

أهلُ البِدعِ-332-1/513

معنی البِدعةِ-33-3-1/513

الإعراضُ عن صاحبِ البِدعةِ-334-1/514

المُبتَدِعُ والعبادةُ-335-1/515

بُطلانُ عملِ المُبتَدِعِ-336-1/516

توبةُ صاحبِ البدعةِ-337-1/516

ما یجبُ علیٰ العالِمِ عند ظُهورِ. . . -338-1/517

33 البداء-1/ -519

البَداءُ-339-1/520

معنیٰ البَداءِ-340-1/521

البَداءُ المُحالُ-341-1/521

34 الأبدال-1/ -523

الأبدالُ-342-1/524

35 التبذیر-1/ -527

التّبذیرُ-343-1/528

معنیٰ التَّبذیرِ-344-1/528

36 البِرّ-1/ -531

البِرُّ-345-1/532

أبوابُ البِرِّ وکُنوزُهُ-346-1/534

علَامةُ البارِّ-347-1/534

مَراتبُ البِرِّ-348-1/535

الأمرُ بالتَّبارِّ-349-1/535

تمامُ البِرِّ-350-1/536

37 البرزخ-1/ -537

البَرْزَخُ-351-1/538

ردُّ ما رُویَ أنّ أرواحَ المؤمنینَ. . . -352-1/539

أرواحُ المؤمنینَ فی البَرزخِ-353-1/540

أرواحُ الکُفّارِ فی البَرزخِ-354-1/541

38 البرکة-1/ -543

معنی البرکة-355-1/544

ما یُوجِبُ البَرَکةَ-356-1/544

ما یُذهِبُ البَرَکةَ-357-1/547

39 البرهان-1/ -549

بُرهانُ اللّٰهِ-358-1/550

المُحاجَّةُ بإتیانِ البرهانِ-359-1/551

40 البِشر-1/ -553

البِشْرُ-360-1/554

تَساوی التَّحذیرِ والتَّبشیرِ-361-1/556

41 البصیرة-1/ -557

البصیرةُ-362-1/558

ص :295

أبْصَرُ النّاسِ-363-1/559

42 الباطل-1/ -561

الباطِلُ-364-1/562

التَّمییزُ بینَ الحقِّ والباطلِ-365-1/563

التِباسُ الحقِّ بالباطلِ-366-1/565

عدمُ استیقانِ الباطلِ حقّاً-367-1/566

43 البغض-1/ -567

المَبْغوضونَ إلَی اللّٰهِ-368-1/568

أبغَضُ النّاسِ إلَی اللّٰهِ-369-1/569

أبغضُ النّاسِ إلَی الرَّسولِ صلی الله علیه و آله-1370/573

أبغضُ الأخلاقِ إلَی اللّٰهِ-371-1/574

الأفعالُ المَبغوضةُ إلَی اللّٰهِ-372-1/574

أبغضُ الأعمالِ إلَی اللّٰهِ-373-1/575

أبغضُ البِقاعِ إلَی اللّٰهِ-374-1/575

البَغْضاءُ-375-1/576

44 البغی-1/ -577

البَغیُ-376-1/578

45 الباغی-1/ -581

الباغی-377-1/582

قِتالُ أهلِ البغیِ مِن المسلمینَ-378-1/584

قتالُ مَن خرجَ علیٰ الإمامِ-379-1/586

أهلُ البغیِ یُبتَدؤونَ بالقتالِ-380-1/587

جوازُ قتلِ أسریٰ البُغاةِ-381-1/587

جوازُ قتلِ مَن نَصَبَ العداوةَ-382-1/588

46 البُکاء-2/5

البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللّٰهِ-383-2/6

البُکاءُ عَلَی النَّفسِ-384-2/8

جُمودُ العَینِ-385-2/9

47 البلد-2/ -11

بَلدَةٌ طَیِّبَةٌ-386-2/12

عَلیکُم بِالأمصارِ العِظامِ-387-2/12

خَیرُ البِلادِ-388-2/13

ما لا یَستَغنی عَنهُ أهلُ کُلِّ بَلَدٍ-389-2/13

48 البلاغة-2/ -15

البَلاغَةُ-390-2/16

أبلَغُ الکَلامِ-391-2/17

ما یَفضُلُ عَلَی البَلاغَةِ-392-2/17

التَّشَدُّقُ فِی الکَلامِ-393-2/17

النَّوادِرُ-394-2/18

49 التبلیغ-2/ -21

أهَمِّیَّةُ التَّبلیغِ-395-2/22

فَضلُ المُبَلِّغِ-396-2/22

ثَوابُ المُبَلِّغِ-397-2/23

أهمُّ ما یَجِب عَلی المُبَلِّغِ-398-2/24

صِفَةُ المُبَلِّغِ الکامِلِ-399-2/27

رِسالَةُ المُبَلِّغِ-400-2/28

50 البلوغ-2/ -31

البُلوغُ-401-2/32

ص :296

51 البُله-2/ -35

البُلهُ-402-2/36

52 البلاء-2/ -39

الابتِلاءُ-403-2/40

عِلَّةُ الابتِلاءِ-404-2/41

شِدَّةُ ابتِلاءِ المُؤمِنِ-405-2/45

ابتِلاءُ المُؤمِنِ بِأنواعِ البَلاءِ-406-2/48

دَورُ الأعمالِ السَّیِّئَةِ-407-2/49

مَن لَم یُبتَلَ فَهُوَ مَبغوضٌ عِندَ. . . -408-2/50

نِعمَةُ البَلاءِ-409-2/51

تَکریمُ المُؤمِنِ بِالبَلاءِ-410-2/53

البَلاءُ وَالتَّذکیرُ-411-2/54

تَمحیصُ البَلاءِ لِلذُّنوبِ-412-2/56

البَلاءُ عَلامَةُ مَحَبَّةِ اللّٰهِ سُبحانَهُ-413-2/58

البَلاءُ عَلَی قَدرِ الإیمانِ-414-2/59

البَلاءُ وَالتَّکامُلُ-415-2/61

البَلاءُ یوجِبُ حُبَّ لِقاءِ اللّٰهِ. . . -416-2/62

الدَّرَجاتُ الَّتی یَبلُغُهَا العَبدُ. . . -417-2/63

ذَمُّ حُبِّ البَلاءِ-418-2/64

المُؤمِنُ فِی البَلاءِ-419-2/65

ابتِلاءُ المُؤمِنِ خَیرٌ لَهُ-420-2/65

أشَدُّ ما ابتُلِیَ بِهِ العِبادُ-421-2/66

أشَدُّ البَلایا-422-2/66

الفَرَجُ عِندَ تَناهِی البَلاءِ-423-2/67

الدُّعاءُ عِندَ البَلاءِ-424-2/68

الدُّعاءُ عِندَ رُؤیَةِ المُبتَلیٰ-425-2/68

مَن یَجِبُ التَّلَطُّفُ بِهِ-426-2/69

53 البهتان-2/ -71

البُهتانُ-427-2/72

ثقلُ البُهتانِ عَلَی البَریءِ-428-2/73

54 المباهلة-2/ -75

المُباهَلَةُ-429-2/76

55 البیعة-2/ -79

بَیعَةُ الرّضوان-430-2/80

بَیعَةُ النِّساءِ-431-2/82

نَکثُ البَیعَةِ-432-2/83

بَیعَةُ المُسلِمینَ لِلإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-2433/84

حرف التاء

56

التجارة-2/ -89

التِّجارَةُ-434-2/90

تَرکُ التِّجارَةِ-435-2/91

التّاجِرُ-436-2/92

آدابُ التِّجارَةِ-437-2/93

مُبایَعَةُ المُضطَرِّ-438-2/94

إقالَةُ النّادِمِ-439-2/94

النَّهیُ عَن التَّطفیفِ-440-2/95

کَراهَةُ الأخذِ جُزافاً-441-2/96

حَثُّ التّاجرِ عَلَی التَّصَدُّقِ-442-2/97

ص :297

التَّساهُلُ فِی البَیعِ وَالشِّراءِ-443-2/97

استِحبابُ المُماکَسَةِ وَالتَّحَفُّظِ. . . -44-4-2/98

ما تُکرَهُ المُماکَسَةُ فِیهِ-445-2/99

التَّسویَةُ بَینَ المُماکِسِ وغَیرِهِ-446-2/99

رِبحُ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ-447-2/99

فُجورُ التُّجّارِ-448-2/100

صِدقُ التّاجِرِ-449-2/101

کِذبُ التّاجِرِ-450-2/102

المُنفِقُ سِلعَتَه بِالأیمانِ-451-2/102

تِجارَةُ الآخِرَةِ-452-2/103

مَنزِلَةُ تاجِرِ الآخِرَةِ عِندَ اللّٰهِ-453-2/105

عَدَمُ إلهاءِ التِّجارَةِ لِلمُؤمِنِ-454-2/106

التِّجارَةُ وَالدِّینُ-455-2/107

57 الإتراف-2/ -109

المُترَفونَ-456-2/110

58 التهمة-2/ -117

التُّهَمَةُ-457-2/118

النَّهیُ عَن مَواقِفِ التُّهَمَةِ-458-2/118

59 التوبة-2/ -119

التَّوبَةُ-459-2/120

مَنزِلةُ التّائِبِ-460-2/120

التّائِبونَ-461-2/122

حَثُّ الجَمیعِ عَلَی التَّوبَةِ-462-2/123

قَبولُ التَّوبَةِ-463-2/124

مَتیٰ تُقبَلُ التَّوبَةُ؟ -464-2/125

النَّدَمُ تَوبَةٌ-465-2/126

حُسنُ الاعتِرافِ-466-2/127

دَعائِمُ التَّوبَةِ-467-2/129

تَوبَةُ مَن فی ذِمَّتِهِ حَقُّ النّاسِ-468-2/132

تَوبَةُ المُحارِبِ-469-2/133

أنواعُ التَّوبَةِ-470-2/134

التَّوبَةُ النَّصوحُ-471-2/134

تَأخیرُ التَّوبَةِ-472-2/135

الأهوَنُ مِن التَّوبَةِ-473-2/136

سَتر اللّٰهِ عَلَی التّائِبِ-474-2/137

تَبدیلُ السَّیِّئاتِ حَسَناتٍ-475-2/137

التَّأ لِّی عَلَی اللّٰهِ-476-2/139

حرف الثاء

60

الثواب-2/ -143

الثَّوابُ-477-2/144

الثَّوابُ علیٰ قَدرِ المَشَقَّةِ-478-2/145

أعظَمُ المَثوبَةِ-479-2/145

مُضاعَفَةُ الحَسَناتِ-480-2/146

مَن بَلَغَهُ ثَوابٌ عَلیٰ عَمَلٍ-481-2/147

إثابَةُ الکافِرِ-482-2/148

61 الثورة-2/ -149

الثَّورَةُ الإسلامِیَّةُ فِی الشَّرقِ-483-2/150

الأمرُ بِاللُّحوقِ بِالثّائِرینَ-484-2/151

ص :298

دَور العَجَمِ فِی الثَّورَةِ-485-2/153

مَتیٰ تَکونُ الثَّورَةُ؟ -486-2/154

الثَّورَةُ مِن مَدینَةِ قُمّ-487-2/155

حرف الجیم

62

الجبر-2/ -161

فِطرةُ اللّٰهِ-488-2/162

بُطلانُ الجَبرِ-489-2/163

لا جَبرَ ولا تَفویضَ-490-2/166

اللّٰهُ أولیٰ بِالحَسَناتِ-491-2/168

الجَبرِیَّةُ وَالقَدَریَّةُ-492-2/168

المَعاصی لَیسَت بِأمرِ اللّٰهِ ولا. . . -493-2/169

63 الجبّار-2/ -171

العَزیزُ الجَبّارُ-494-2/172

ذَمُّ التَّجَبُّرِ وصِفَةُ الجَبابِرَةِ-495-2/172

سوءُ عاقِبَةِ الجَبابِرَةِ-496-2/174

64 الجُبن-2/ -175

الجُبنُ-497-2/176

تَفسیرُ الجُبنِ-498-2/176

الجَبانُ وَالغَزوُ-499-2/177

65 الجدال-2/ -179

الجِدالُ المَذمومُ-500-2/180

الجِدالُ الحَسَنُ-501-2/181

66 التجربة-2/ -183

التَّجرِبَةُ-502-2/184

ثَمَرَةُ التَّجرِبَةِ-503-2/185

التَّجرِبَةُ وَالعَقلُ-504-2/186

67 الجَزَع-2/ -187

التّحذیرُ مِنَ الجَزَعِ-505-2/188

مُضاعَفَةُ المُصیبَةِ لِلجازِعِ-506-2/189

أثرُ الجَزَعِ فی إحباطِ الأجرِ-507-2/189

مَراتِبُ الجَزَعِ-508-2/190

ما یَنفَعُ فی تَرکِ الجَزَعِ-509-2/191

68 الجزاء-2/ -193

الجَزاءُ-510-2/194

جَزاءُ السَّیِّئَةِ-511-2/194

جَزاءُ المُحسِنینَ فِی الدُّنیا-512-2/195

جَزاءُ المُحسِنینَ فِی الآخِرَةِ-513-2/196

جَزاءُ المُجرِمینَ فِی الدُّنیا-514-2/197

جَزاءُ المُجرِمینَ فِی الآخِرَةِ-515-2/199

69 الجزیة-2/ -201

الجِزیَةُ-516-2/202

70 التَّجسّس-2/ -205

النَّهیُ عَن تَعَقُّبِ عُیوبِ النّاسِ-517-2/206

النّهیُ عَن تَفتیشِ الأدیانِ-518-2/208

جَوازُ التَّجَسُّسِ لِکَشفِ. . . -519-2/208

جَوازُ التّجَسُّسِ فِی الحُروبِ-520-2/209

قِصَّةُ نُعیمِ بنِ مَسعودٍ فِی. . . -521-2/211

حُکمُ الجاسوسِ-522-2/214

ص :299

ما یُؤخَذُ فیهِ بِالظّاهِرِ-523-2/215

71 المجلس-2/ -217

أشرَفُ المَجالِسِ-524-2/218

ما یَلزَمُ مُراعاتُهُ فِی المَجالِسِ-525-2/218

صَدرُ المَجالِسِ-526-2/220

المَجالِسُ الَّتی نُهِیَ عَنها-527-2/220

المَجالِسُ بِالأمانَةِ-528-2/223

الحَثُّ عَلیٰ حُضورِ مَجالِسِ. . . -529-2/223

الحَثُّ عَلیٰ ذِکرِ اللّٰهِ تَعالیٰ عِندَ. . . -530-2/226

72 المُجالسة-2/ -227

الجَلیسُ-531-2/228

مَن نُجالِسُ؟ -532-2/228

حَقُّ الجَلیسِ-533-2/231

مَن لا یَنبَغی مُجالَسَتُهُ-534-2/232

73 الجماعة-2/ -235

یَدُ اللّٰهِ مَعَ الجَماعَةِ-535-2/236

عَدمُ اجتِماعِ الاُمَّةِ عَلَی الضَّلالِ-536-2/236

تَفسیرُ الجَماعةِ-537-2/237

74 الجمعة-2/ -239

یَومُ الجُمُعَةِ-538-2/240

الحَثُّ عَلیٰ ما یوجِبُ فَرَحَ. . . -539-2/241

غُسلُ الجُمُعَةِ-540-2/241

75 الجماع-2/ -243

الجِماعُ-541-2/244

76 الجمال-2/ -247

اللّٰهُ جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ-542-2/248

الصُّورَةُ الجَمیلَةُ-543-2/250

اطلُبُوا الخَیرَ عِندَ حِسانِ الوُجوهِ-544-2/251

إکرامُ الشَّعرِ-545-2/252

جَمالُ الباطِنِ-546-2/252

التَّجَمُّلُ-547-2/254

77 الجنابة-2/ -255

الجَنابَةُ-548-2/256

78 الجُند-2/ -259

الجُندُ-549-2/260

جُنودُ اللّٰهِ-550-2/261

غَلَبَةُ جُنودِ اللّٰهِ-551-2/262

الجُنودُ الَّتی لا تُریٰ-552-2/263

79 الجنّة-2/ -265

الجَنَّةُ-553-2/266

عَظَمَةُ نَعیمِ الجَنَّةِ-554-2/268

لَیسَ لِأنفُسِکُم ثَمَنٌ إلّاالجَنَّةُ-55-5-2/268

ثَمَنُ الجَنَّةِ-556-2/269

شُروطُ الجَنَّةِ-557-2/270

موجِباتُ دُخولِ الجَنَّةِ-558-2/271

الجَنَّةُ مَحفوفَةٌ بِالمَکارِهِ-559-2/276

مَن تَجِبُ لَهُ الجَنَّةُ-560-2/278

مَن تُحَرَّمُ عَلَیهِ الجَنَّةُ-561-2/280

ص :300

أبوابُ الجَنَّةِ-562-2/283

دَرَجاتُ الجَنَّةِ-563-2/285

الدَّرجاتُ الخاصَّةُ فِی الجَنَّةِ-564-2/287

أطیَبُ شَیءٍ فِی الجَنَّةِ-565-2/289

أدنیٰ مَنازلِ الجَنَّةِ-566-2/291

نَفَقَةُ بِناءِ الجَنَّةِ-567-2/292

مَثَلُ الجَنَّةِ-568-2/293

أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ-569-2/296

أهلُ الجَنَّةِ-570-2/297

صِفَةُ أهلِ الجَنَّةِ-571-2/298

شُمولُ الجَنَّةِ-572-2/298

کُنوزُ الجَنَّةِ-573-2/299

الأعرافُ-574-2/299

عَدَمُ خُلُوِّ الجَنَّةِ مِن أرواحِ. . . -575-2/301

80 الجنّ-2/ -303

الجِنُّ-576-2/304

81 الجنون-2/ -307

أنواعُ الجُنونِ-577-2/308

المَجنونُ الحَقیقِیُّ-578-2/308

82 الجهاد الأصغر-2/ -311

الجِهادُ-579-2/312

المُجاهِدُ-580-2/315

أوَّلُ مَن قاتَلَ فی سَبیلِ اللّٰهِ تَعالیٰ-581-2/317

إعانَةُ المُجاهِدینَ وذَمُّ إیذائِهِم-582-2/317

الأمرُ بِالجِهادِ بِالأیدی. . . -583-2/319

التَّحریضُ عَلَیٰ الجِهادِ-584-2/320

فَضلُ حَملِ السِّلاحِ فی سَبیلِ. . . -585-2/322

الأمرُ بِمُقاتَلَةِ أئِمَّةِ الکُفرِ-586-2/322

تَرکُ الجِهادِ-587-2/323

شُعَبُ الجِهادِ-588-2/323

المُرابطَةُ-589-2/324

فَضلُ الحِراسَةِ-590-2/325

دُخولُ الجَنَّةِ بِالسَّلاسِلِ-591-2/326

83 الجهاد الأکبر-2/ -327

أنواعُ الجِهادِ-592-2/328

الحَثُّ عَلیٰ جِهادِ النَّفسِ-593-2/329

الجِهادُ الأکبَرُ-594-2/331

ما یَنبَغی فی مُجاهَدَةِ النَّفسِ-595-2/33-3

المُداوَمَةُ عَلَی الجِهادِ-596-2/33-3

ثَمَرَةُ المُجاهَدَةِ-597-2/334

84 الجهاد (الاجتهاد فی طاعة اللّٰه) -2/ -337

الاجتِهادُ فی طاعَةِ اللّٰهِ-598-2/338

جاهِدوا فِی اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ-599-2/339

أشَدُّ النّاسِ اجتِهاداً-600-2/340

المُجاهَدَةُ مِفتاحُ الوُصولِ-601-2/341

التَّوفیقُ مَعَ الاجتِهادِ-602-2/341

المُجاهِدُ یُجاهِدُ لِنَفسِهِ-603-2/342

التَّقصیرُ فِی العَمَلِ-604-2/343

ص :301

85 الجهل-2/ -345

الجَهلُ-605-2/346

الجَهلُ وَالکُفرُ-606-2/348

العِلمُ وَالإیمانُ-607-2/348

الجاهِلُ-608-2/349

أخلاقُ الجاهِلِ-609-2/352

أجهَلُ النّاسِ-610-2/354

کَفیٰ بِذٰلِکَ جَهلاً-611-2/354

تَفسیرُ الجَهلِ-612-2/355

صَدیقُ الجاهِلِ-613-2/356

الإنسانُ عَدُوٌّ لِما یَجهَلُ-614-2/357

86 جهنّم-2/ -359

جَهَنَّمُ-615-2/360

وَقودُ جَهَنَّمَ-616-2/362

سَلاسِلُ جَهَنَّمَ وأغلالُها-617-2/363

سَرابیلُ أهلِ النّارِ-618-2/364

طَعامُ أهلِ النّارِ-619-2/365

شَرابُ أهلِ النّارِ-620-2/366

أبوابُ جَهَنَّمَ-621-2/367

صِفَةُ أصحابِ النّارِ-622-2/369

مَن یَنجو مِن النّارِ؟ -623-2/370

أوَّلُ مَن یَدخُلُ النّارَ-624-2/371

أهوَنُ النّاسِ عَذاباً-625-2/371

أشَدُّ النّاسِ عَذاباً-626-2/372

وادِی المُتَکَبِّرینَ-627-2/373

الرَّحَی الطّاحِنَةُ-628-2/373

ما یُهَوِّنُ عَذابَ النّارِ-629-2/374

مَن لا یعذب بالنّار-630-2/374

مَن یُخَلَّدُ فی جَهَنَّمَ-631-2/376

حَالَةُ الخالِدینَ فِی النّارِ-632-2/377

مَن یَخرُجُ مِن النّارِ-633-2/378

آخِرُ مَن یَخرُجُ مِن النّارِ-634-2/378

عِلَّةُ الخُلودِ-635-2/379

سَعَةُ استیعابِ جَهَنَّمَ-636-2/380

لِکُلِّ أحَدٍ فِی الآخِرَةِ مَنزِلانِ-637-2/381

إحاطَةُ جَهَنَّمَ بِالکافِرینَ-638-2/382

87 الجواب-2/ -383

الجَوابُ-639-2/384

88 الجود-2/ -387

الجُودُ-640-2/388

أفضلُ الجودِ-641-2/389

تَفسیرُ السَّماحَةِ-642-2/390

صِفَةُ الجَوادِ-643-2/390

طَلَبُ مَعادِنِ الجودِ-644-2/392

النَّوادِرُ-645-2/392

89 الجار-2/ -395

حُسنُ الجِوارِ-646-2/396

تَفسیرُ حُسنِ الجِوارِ-647-2/397

ص :302

تَقَدُّمُ الجارِ عَلَی الدّارِ-648-2/398

جارُ السَّوءِ-649-2/398

إیذاءُ الجارِ-650-2/399

تَفَقُّدُ الجارِ-651-2/400

حَقُّ الجارِ-652-2/401

حَدُّ الجارِ-653-2/402

جیرانُ اللّٰهِ-654-2/403

90 الجاه-2/ -405

الجاهُ-655-2/406

حُبُّ الجاهِ-656-2/406

حرف الحاء

91

المحبّة-2/ -411

المَوَدَّةُ قَرابَةٌ-657-2/412

ما یورِثُ المَحَبَّةَ-658-2/413

مَن لا یَنبَغی مَوَدَّتُهُ-659-2/414

حُبُّ المُستَضعَفینَ-660-2/416

حُبٌّ یَمنَعُ المَعرِفَةَ-661-2/417

الحُبُّ وَالمَکارِهُ-662-2/417

عَلاَمَةُ الحُبِّ-663-2/418

النَّوادِرُ-664-2/418

92 المحبّة (حبّ اللّٰه) -2/ -421

شِدَّةُ حُبِّ المُؤمِنینَ لِلّهِ-665-2/422

الإیمانُ حُبٌّ وبُغضٌ-66-6-2/425

ما یورِثُ حُبَّ اللّٰهِ-667-2/426

الَّذینَ یُحِبُّهُمُ اللّٰهُ-668-2/428

الَّذینَ لا یُحِبُّهُمُ اللّٰهُ-669-2/430

أحَبُّ النّاسِ إلَی اللّٰهِ-670-2/431

أعمالٌ یُحِبُّهَا اللّٰهُ-671-2/434

أحَبُّ الأعمالِ إلَی اللّٰهِ-672-2/434

عِبادَةُ المُحِبِّینَ-673-2/435

اللّٰهُ حَبیبُ مَن أحَبَّهُ-674-2/437

آثارُ مَحَبَّةِ اللّٰهِ عَبدَهُ-675-2/437

میزانُ المَنزِلَةِ عِندَ اللّٰهِ-676-2/440

عَلَامَةُ حُبِّ الإنسانِ لِلّهِ-677-2/441

دَرَجَاتُ المُحِبّینَ-678-2/442

المَنزِلَةُ الکُبریٰ-679-2/443

عَدَمُ اجتِماعِ حُبِّ اللّٰهِ وحُبِّ. . . -680-2/445

الحَثُّ عَلیٰ تَحبیبِ اللّٰهِ-681-2/446

النَّوادِرُ-682-2/446

93 المحبَّة (الحبّ فی اللّٰه) -2/ -449

الحُبُّ فِی اللّٰهِ-683-2/450

أدَبُ إظهارِ المَحَبَّةِ فِی اللّٰهِ-684-2/453

94 المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله وأهل بیته علیهم السلام) -2/ -455

حُبُّ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-2685/456

حُبُّ أهلِ البَیتِ علیهم السلام-2686/457

ما یُشتَرَطُ فی حُبِّ أهلِ. . . -687-2/460

الإمامُ عَلیٌّ علیه السلام مَعَ مَن یُظهِرُ. . . -688-2/460

البَلاءُ لِلوَلاءِ! -689-2/462

ص :303

المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ-690-2/464

95 الحبس-2/ -467

مَن یَجوزُ حَبسُهُ-691-2/468

حَبسُ الکَفیلِ لِحینِ حُضورِ. . . -692-2/470

حَبسُ مَن کانَ سَبباً فی فِرارِ. . . -693-2/471

مَن یُخَلَّدُ فِی السِّجنِ-694-2/472

الحَبسُ بَعدَ إقامَةِ الحَدِّ ومَعرِفَةِ. . . -695-2/473

حُقوقُ المَحبوسِ-696-2/473

حَبسُ المُتَّهَمِ-697-2/474

96 الحَبْط-2/ -475

الحَبطُ-698-2/476

97 الحجاب-2/ -479

الحِجابُ-699-2/480

إخبارُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِتَحَلُّلِ نِساءِ آخِرِ. . . -700-2/481

98 الحجّ-2/ -483

الحَجُّ-701-2/484

فَلسَفَةُ الحَجِّ-702-2/485

نَفیُ الحَجِّ لِلفَقرِ-703-2/491

تَکفیرُ الحَجِّ لِلذُّنوبِ-704-2/492

ما بِهِ تَمامُ الحَجِّ-705-2/493

عاقِبَةُ تَرکِ الحَجِّ-706-2/494

تَعطیلُ البَیتِ-707-2/495

ما یَفضُلُ عَلیٰ سَبعینَ حَجَّةً! -708-2/496

قِلَّةُ الحَجیجِ-709-2/496

أدَبُ الحاجِّ-710-2/497

آدابُ المُراقِبینَ-711-2/498

أدَبُ الإحرامِ-712-2/501

أصنافُ الحَجِّ-713-2/502

ثَوابُ مَن ماتَ فی طَریقِ مَکَّةَ-714-2/503

حُرمَةُ الحَرَمِ-715-2/504

حُضورُ الإمامِ الغائِبِ فِی. . . -716-2/505

99 الحجّة-2/ -507

إِقامَةُ الحُجَّةِ-717-2/508

لِلّٰهِ الحُجَّةُ البالِغَةُ-718-2/510

قُوَّةُ سُلطانِ الحُجَّةِ-719-2/510

أوکَدُ الحُجَجِ وأبلَغُها-720-2/511

حُجِّیَّةُ رُواةِ الحَدیثِ-721-2/511

النَّوادِرُ-722-2/512

100 الحدیث-2/ -515

الحَدیثُ-723-2/516

المُحَدِّثُ-724-2/517

ثَوابُ مَن حَفِظَ أربَعینَ حَدیثاً-725-2/518

دِرایَةُ الحَدیثِ-726-2/519

الرَّوایَةُ وَالرِّعایَةُ-727-2/521

کَثرَةُ مَن کَذَبَ عَلَی الرَّسولِ صلی الله علیه و آله. . . -728-2/521

التَّحذیرُ مِنَ الکِذبِ عَلَی. . . -729-2/522

النَّهیُ عَن تَکذیبِ ما لا یُعلَمُ. . . -730-2/523

عَلینَا الاُصولُ وعَلَیکُمُ التَّفریعُ-731-2/524

ص :304

صِحَّةُ الحَدیثِ و مُوافَقَةُ القُرآنِ-732-2/524

صِحَّةُ الحَدیثِ و مُوافَقَةُ الفِطرَةِ-733-2/525

صِحّةُ الحَدیثِ و مُوَافَقَةُ الحَقِّ-734-2/526

جَوازُ نَقلِ الحَدیثِ بِالمَعنیٰ-735-2/526

ما یَنبَغی مُراعاتُهُ فِی التَّحدیثِ-736-2/527

صُعوبَةُ تَحَمُّلِ بَعضِ الأحادیثِ-737-2/528

شُمولِیَّةُ الکِتابِ وَالسُّنَّةِ-738-2/528

عِلّةُ کِتمانِ بَعضِ العُلومِ. . . -739-2/530

عِلَلُ اختِلافِ الأحادیثِ-740-2/530

مُتَشابِهاتُ الأحادیثِ-741-2/531

101 الحدود-2/ -533

لِکُلِّ شَیءٍ حَدٌّ-742-2/534

دَرءُ الحُدودِ-743-2/536

إقامَةُ الحُدودِ-744-2/536

تَعطیلُ الحُدودِ-745-2/538

لا یَنبَغِی الشَّفاعَةُ فِی الحُدودِ-746-2/539

لا کَفالَةَ فی حَدٍّ-747-2/541

لا یَمینَ فی حَدٍّ-748-2/541

النَّهیُ عَنِ النَّظِرَةِ فِی الحُدودِ-749-2/542

النَّهیُ عَن تَعَدِّی الحُدودِ-750-2/542

دَورُ إقامَةِ الحَدِّ فی تَکفیرِ. . . -751-2/544

النَّهیُ عَن إهانَةِ المَحدودِ-752-2/545

جَوازُ العَفوِ لِلإمامِ مَعَ الإقرارِ-753-2/546

إهدارُ الدَّمِ-754-2/547

مَن اُجرِیَ عَلَیهِ الحَدُّ یُقتَلُ فِی. . . -755-2/549

إقامَةُ الحَدِّ بِأرضِ العَدُوِّ-756-2/549

التَّعزِیرُ-757-2/549

102 الحرب-2/ -551

الحَربُ-758-2/552

مَثارُ الحُروبِ-759-2/552

قِتالُ مَن خالَفَ الحَقَّ-760-2/553

قِتالُ المُسلِمِ-761-2/553

مُباغَتَةُ العَدُوِّ-762-2/553

الحَثُّ عَلَی القِتالِ فی سَبیلِ اللّٰهِ-763-2/554

حُبُّ اللّٰهِ للمُقاتِلینَ فی سَبیلِهِ-764-2/55-5

النَّهیُ عَن مُحارَبَةِ هٰؤلاءِ-765-2/55-5

ما یَلزمُ رِعایَتُهُ قَبلَ الحَربِ-766-2/556

الدُّعاءُ عِندَ لِقاءِ العَدُوِّ-767-2/557

مُقَدَّمَةُ الجَیشِ-768-2/558

تَعلیماتٌ عَسکَرِیَّةٌ-769-2/559

أدَبُ الحَربِ-770-2/561

الحَربُ خُدعَةٌ-771-2/562

النَّهیُ عَنِ الفِرارِ مِنَ الحَربِ-772-2/565

مَتیٰ یَجوزُ الفِرارُ؟ -773-2/568

استِخدامُ مُختَلَفِ الأسلِحَةِ. . . -774-2/569

طولُ الحَربِ-775-2/570

القُوَّةُ البَحرِیَّةُ-776-2/570

حَربُ النِّساءِ-77-7-2/571

ص :305

103 المُحارب-2/ -573

المُحارِبُ-778-2/574

الصَّلبُ-779-2/580

قَطعُ الأیدی وَالأرجُلِ مِن. . . -780-2/581

النَّفیُ-781-2/582

104 الحرس-3/5

حِراسَةُ الرَّسولِ-782-3/6

کَفیٰ بِالأجَلِ حارِساً-783-3/7

105 الحریّة-3/ -11

الحُرِّیَّةُ-784-3/12

النّاسُ کُلُّهُم أحرارٌ-785-3/12

الحُرُّ حُرٌّ فی جَمیعِ أحوالِهِ-786-3/13

شیمَةُ الحُرِّ-787-3/13

ما یورِثُ الحُرِّیَّةَ والحث علیه-788-3/14

القِیامُ بِشَرائِطِ الحُرِّیَّةِ-789-3/16

القَتلُ فی سَبیلِ الحُرِّیَّةِ-790-3/16

النَّوادِرُ-791-3/17

106 الحرص-3/ -19

الحِرصُ-792-3/20

الحَریصُ-793-3/21

الحَریصُ ذَلیلٌ-794-3/21

الحَریصُ مَحرومٌ-795-3/22

الحَریصُ فَقیرٌ-796-3/22

الحَریصُ شَقِیٌّ-797-3/23

جَشَعُ الحَریصِ-798-3/24

الحِرصُ لا یَزیدُ فِی الرِّزقِ-799-3/25

تَفسیرُ الحِرصِ-800-3/25

مادّةُ الحِرصِ-801-3/26

ما یَردَعُ عَنِ الحِرصِ-802-3/26

الإنسانُ حَریصٌ عَلیٰ ما مُنِعَ-803-3/27

ما یَنبَغی الحِرصُ فیهِ-804-3/27

107 الحرفة-3/ -29

الحِرفَةُ-805-3/30

108 التحریف-3/ -33

التَّحریفُ-806-3/34

109 الحرام-3/ -37

اجتِنابُ المَحارِمِ-807-3/38

دَعوَةُ العَقلِ إلَی اجتِنابِ. . . -808-3/38

نُبذَةٌ مِنَ المُحَرَّماتِ فِی القُرآنِ-809-3/39

تَحریمُ الفَواحِشِ وَالخَبائِثِ. . . -810-3/40

أکلُ الحَرامِ-811-3/41

ثَوابُ مَن قَدَرَ عَلیٰ حَرامٍ فَتَرَکَهُ-812-3/44

110 الحزب-3/ -45

حِزبُ اللّٰهِ-813-3/46

حِزبُ الشَّیطانِ-814-3/48

کُلُّ حِزبٍ بِما لَدَیهِم فَرِحونَ-815-3/50

11-1 الحزم-3/ -51

الحَزمُ-816-3/52

ص :306

النَّظَرُ فی عَواقِبِ الاُمورِ-817-3/52

الحَزمُ وَالعَزمُ-818-3/54

تَفسیرُ الحَزمِ-819-3/55

الحازِمُ-820-3/56

أحزَمُ النّاسِ-821-3/58

النَّوادِرُ-822-3/60

112 الحزن-3/ -61

الحُزنُ-823-3/62

ما یورِثُ الحُزنَ-824-3/62

عِلاجُ الحُزنِ-825-3/65

مُلازَمَةُ الأتراحِ لِلأفراحِ-826-3/71

لِکُلِّ هَمٍّ فَرَجٌ إلّاهَمَّ أهلِ النّارِ-827-3/71

عِلَّةُ الحُزنِ وَالفَرَحِ مِن غَیرِ. . . -828-3/72

الحُزنُ المَمدوحُ-829-3/73

113 الحساب-3/ -77

الحِسابُ-830-3/78

الحَثُّ عَلیٰ مُحاسَبَةِ النَّفسِ-831-3/79

حاسِبوا قَبلَ أن تُحاسَبوا-832-3/80

لُزومُ مُحاسَبَةِ النّفسِ فی کُلِّ یَومٍ-833-3/81

التَّشدیدُ فی مُحاسَبَةِ النَّفسِ-834-3/82

کَیفِیَّةُ المُحاسَبَةِ-835-3/83

ثَمَرَةُ المُحاسَبَةِ-836-3/83

أوَّلُ ما یُسألُ عَنهُ المَرءُ-837-3/84

ما لا یُحاسَبُ عَلَیهِ-838-3/85

ما یُحاسَبُ عَلَیهِ-839-3/86

ما یُهَوِّنُ حِسابَ یَومِ القِیامَةِ-840-3/88

أصنافُ النّاسِ فِی الحِسابِ-841-3/89

سوءُ الحِسابِ-842-3/90

مَن یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً-843-3/91

مَن یَدخُلُ الجَنّةَ بِغَیرِ حِسابٍ-844-3/93

مَن یَدخُلُ النّارَ بِغَیرِ حِسابٍ-845-3/96

أسرَعُ الحاسِبِینَ-846-3/98

114 الحسد-3/ -99

الحَسَدُ-847-3/100

الحاسِدُ-848-3/101

سَخَطُ الحاسِدِ عَلیٰ نِعَمِ اللّٰهِ-849-3/103

الحَسودُ-850-3/104

کُلُّ ذی نِعمَةٍ مَحسودٌ-851-3/105

الحَسَدُ وَالإیمانُ-852-3/105

الحَسَدُ وَالکُفرُ-853-3/106

الحَسَدُ وَالجَسَدُ-854-3/106

الحَسَدُ وَالقَدَرُ-855-3/107

عَلامَةُ الحاسِدِ-856-3/107

ما یَنبَغی عِندَ الإحساسِ. . . -857-3/108

ما یَجوزُ الحَسَدُ فیهِ-858-3/108

115 الحسرة-3/ -109

أعظَمُ النّاسِ حَسرَةً-859-3/110

116 الحسنة-3/ -113

ص :307

الحَسَنَةُ-860-3/114

أثَرُ الحَسَنَةِ بَعدَ السَّیِّئَةِ-861-3/114

تَضاعُفُ الحَسَناتِ-862-3/115

أفضَلُ الحَسَناتِ-863-3/116

الاستِبشارُ بِالحَسَنَةِ-864-3/117

117 الإحسان-3/ -119

فَضلُ الإحسانِ-865-3/120

الإحسانُ وَالمَحَبَّةُ-866-3/122

بِالإحسانِ تُملَکُ القُلوبُ-867-3/122

الإحسانُ إلیٰ مَن أساءَ-868-3/123

المُحسِنُ-869-3/125

إنَّ اللّٰهَ مَعَ المُحسِنینَ-870-3/125

تَفسیرُ الإحسانِ-871-3/126

مَن أحسَنَ أحسَنَ لِنَفسِهِ-872-3/127

ثَمَراتُ الإحسانِ فِی الدُّنیا-873-3/128

ما یَتَرَتَّبُ عَلیٰ إحسانِ. . . -874-3/128

جُحودُ الإحسانِ-875-3/129

النَّوادِرُ-876-3/130

118 الحفظ-3/ -131

نِعمَةُ الحِفظِ-877-3/132

الحِفظُ فِی الصِّغَرِ-878-3/133

ما یَزیدُ فِی الحِفظِ-879-3/133

119 الحقد-3/ -135

الحِقدُ-880-3/136

الحَقودُ-881-3/137

سُرعةُ ذَهابِ حِقدِ المُؤمِنِ-882-3/138

ما یورِثُ الحِقدَ-883-3/139

ما یَطرُدُ الحِقدَ-884-3/139

120 التحقیر-3/ -141

النَّهیُ عَن تَحقیرِ النّاسِ-885-3/142

التَّحذیرُ مِن تَحقیرِ المُؤمِنِ-886-3/142

121 الحقّ-3/ -145

الحَقُّ-887-3/146

الحَقُّ یَدمَغُ الباطِلَ-88-8-3/147

الحَقُّ وَالعِزُّ-889-3/148

ثِقَلُ الحَقِّ-890-3/149

الصَّبرُ عَلَی الحَقِّ-891-3/149

وُجوبُ قَولِ الحَقِّ ولَو عَلَی. . . -892-3/150

قَولُ الحَقِّ فِی الرِّضا وَالغَضَبِ-893-3/152

کَلِمَةُ حَقٍّ عِندَ إمامٍ جائرٍ-894-3/152

کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِها باطِلٌ-895-3/153

قَبولُ الحَقِّ-896-3/153

انشِراحُ الصَّدرِ لِقَبولِ الحَقِّ-897-3/154

الإعراضُ عَنِ الحَقِّ-898-3/155

مَن لا یَنفَعُهُ الحَقُّ یَضُرُّهُ الباطِلُ-899-3/155

میزانُ مَعرِفَةِ الحَقِّ-900-3/156

عَمّارٌ مَعَ الحَقِّ-901-3/157

المُتَلَوِّنُ-902-3/157

ص :308

لا یَجرِی الحَقُّ لِأحَدٍ إلّاجَریٰ. . . -903-3/158

النَّوادِرُ-904-3/159

122 الحقوق-3/ -161

حُقوقُ اللّٰهِ تَعالیٰ-905-3/162

حُقوقُ النّاسِ بَعضِهِم عَلیٰ. . . -906-3/162

تَقدیمُ حَقِّ النّاسِ-907-3/163

أعظَمُ الحُقوقِ-908-3/163

حُقوقُ الإخوانِ-909-3/164

حَقُّ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ-910-3/165

أدنیٰ حَقِّ المُؤمِنِ عَلیٰ أخیهِ-911-3/167

اِعرِفِ الحَقَّ لِمَن عَرَفَهُ لَکَ-912-3/168

لا توجِب عَلیٰ نَفسِکَ الحُقوقَ-913-3/168

123 الاحتکار-3/ -169

الاحتِکارُ-914-3/170

المُحتَکِرُ-915-3/171

مَنِ احتَکَرَ أربَعینَ یَوماً-916-3/172

124 الحکمة-3/ -173

فَضلُ الحِکمَةِ-917-3/174

فَضلُ الحَکیمِ-918-3/175

الحِکمَةُ ضالَّةُ المُؤمِنِ-919-3/176

ما لا یَنبَغی لِلحَکیمِ فِعلُهُ-920-3/178

تَفسیرُ الحِکمَةِ-921-3/178

رَأسُ الحِکمَةِ-922-3/182

ما یورِثُ الحِکمَةَ-923-3/182

ما یَمنَعُ الحِکمَةَ-924-3/184

مَن لا یَنتَفِعُ بِالحِکمَةِ-925-3/185

آثارُ الحِکمَةِ-926-3/185

المُحافَظَةُ عَلَی الحِکمَةِ-927-3/186

طَرائِفُ الحِکَمِ-928-3/187

125 حکمة لقمان-3/ -189

حِکمَةُ لُقمانَ-929-3/190

126 الحلف-3/ -203

النَّهیُ عَنِ الحَلفِ بِاللّٰهِ سُبحانَهُ-930-3/204

التَّحذیرُ مِنَ الحَلفِ الکاذِبِ-931-3/205

آثارُ الیَمینِ الفاجِرَةِ-932-3/205

الَّذینَ لا حِنثَ ولا کَفّارَةَ عَلَیهِم-933-3/206

کَیفیَّةُ تَحلیفِ الظّالِمِ-934-3/207

مَن قالَ: «عَلِمَ اللّٰهُ» کاذِباً-935-3/208

127 الحلال-3/ -209

أَکلُ الحَلالِ-936-3/210

صُعوبَةُ طَلَبِ الحَلالِ-937-3/211

لا یَحِلُّ مالُ المُؤمِنِ إلّابِطیبِ. . . -938-3/212

128 الحلم-3/ -215

الحِلمُ-939-3/216

التَّحَلُّمُ-940-3/218

فَضلُ الحَلیمِ-941-3/218

ما یورِثُ الحِلمَ-942-3/219

ثَمَراتُ الحِلمِ-943-3/220

ص :309

تَفسیرُ الحِلمِ-944-3/221

الحِلمُ وَالعِلمُ-945-3/22-2

الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ-946-3/223

أحلَمُ النّاسِ-947-3/224

آفَةُ الحِلمِ-948-3/224

حِلمُ اللّٰهِ سُبحانَهُ-949-3/225

النَّوادِرُ-950-3/225

129 الحمد-3/ -227

الحَمدُ لِلّٰهِ-951-3/228

الحَمدُ لِلّهِ علیٰ کُلِّ حالٍ-952-3/229

130 الحمق-3/ -231

ذَمُّ الحُمقِ-953-3/232

صِفاتُ الأحمَقِ-954-3/233

مُصاحَبَةُ الأحمَقِ-955-3/235

مُعالَجَةُ الأحمَقِ-956-3/236

أحمَقُ النّاسِ-957-3/237

جَوابُ الأحمَقِ-958-3/238

النَّوادِرُ-959-3/238

131 الحمام-3/ -241

الحَمّامُ-960-3/242

132 الحاجة-3/ -245

الحاجَةُ-961-3/246

قَضاءُ الحَوائِجِ-962-3/246

أحَبُّ النّاسِ إلَی اللّٰهِ أنفَعُهم. . . -963-3/247

المَشیُ فی حاجَةِ المُؤمِنِ-964-3/248

قَضاءُ حاجَةِ المُؤمِنِ-965-3/249

قَضاءُ حاجَةِ المُؤمِنِ أفضَلُ مِنَ. . . -966-3/250

مَنِ امتَنَعَ عَن قَضاءِ حاجَةِ أخیهِ-967-3/251

مَنِ احتَجَبَ عَن مُؤمِنٍ مُحتاجٍ-968-3/253

مَن کَسا أخاهُ المُؤمِنَ-969-3/254

المُبادَرَةُ إلیٰ قَضاءِ الحَوائِجِ-970-3/255

أدَبُ طَلَبِ الحاجَةِ-971-3/255

طَلَبُ الحاجَةِ مِن حَدیثِ النِّعمَةِ-972-3/256

الحاجَةُ إلیٰ شِرارِ الخَلقِ-973-3/256

133 الاحتیاط-3/ -259

احتَط لِدِینِکَ-974-3/260

134 الحیلة-3/ -263

الحِیلَةُ-975-3/264

135 الحیاة-3/ -265

الحَیاةُ-976-3/266

الماءُ وَالحَیاةُ-977-3/266

ما هُوَ خَیرٌ مِنَ الحَیاةِ-978-3/267

الحَیاةُ الحَقیقِیَّةُ-979-3/267

أنواعُ الحَیاةِ-980-3/267

136 الحیوان-3/ -269

حُقوقُ الحَیَوانِ-981-3/270

ضَربُ الدّابَّةِ-982-3/272

ثَوابُ الرِّفقِ بِالحَیَوانِ-983-3/273

ص :310

جَزاءُ تَعذیبِ الحَیَوانِ-984-3/273

ما یَنبَغی عِندَ القَتلِ وَالذَّبحِ-985-3/274

قَتلُ الحَیَوانِ بِغَیرِ حَقٍّ-986-3/275

النَّهیُ عَنِ التَّحریشِ بَینَ البَهائِمِ-987-3/275

137 الحیاء-3/ -277

فَضلُ الحَیاءِ-988-3/278

الحَیاءُ رَأسُ المَکارِمِ-989-3/279

آثارُ الحَیاءِ-990-3/280

الحَیاءُ وَالإیمانُ-991-3/281

الحَیاءُ المَذمومُ-992-3/282

حَیاءُ العَقلِ وحَیاءُ الحُمقِ-993-3/283

ما یَتَرَتَّبُ عَلیٰ عَدَمِ الحَیاءِ-994-3/283

إذا لَم تَستَحیِ فَاعمَلْ ما شِئتَ! -995-3/284

الاستِحیاءُ مِنَ اللّٰهِ-996-3/284

الاستِحیاءُ مِنَ المَلَکَینِ-997-3/285

حَقُّ الحَیاءِ-998-3/286

غایَةُ الحَیاءِ-99-9-3/286

النَّوادِرُ-00-10-3/287

حرف الخاء

138

الخاتمة-3/ -291

الخاتِمَةُ-1001-3/292

مِلاکُ العَمَلِ خَواتیمُهُ-1002-3/292

موجِباتُ حُسنِ العاقِبَةِ-1003-3/295

موجِباتُ سوءِ العاقِبَةِ-1004-3/296

139 المخدّر-3/ -299

تَناوُلُ المُخَدِّراتِ-1005-3/300

140 الخدمة-3/ -301

الخِدمَةُ-1006-3/302

141 الخوارج-3/ -305

القاسِطونَ، النّاکِثونَ، المارِقونَ-1007-3/306

النّاکِثونَ-1008-3/307

المارِقونَ-1009-3/307

إخبارُ النَّبِیِّ عَنِ الحَکَمَینِ-1010-3/311

احتِجاجُ الإمامِ فی أمرِ. . . -1011-3/311

إخبارُ الإمامِ بمَصیرِ الخَوارجِ-1012-3/315

تَسمِیَةُ الخَوارجِ بِالحَرورِیَّةِ-1013-3/315

مَقتلُ عَبدِ اللّٰهِ بنِ خبّابٍ-1014-3/316

رَأیُ الإمامِ فی قَتَلَةِ ابنِ خبّابٍ-1015-3/318

بَعدَ مَقتَلِ الخَوارجِ-1016-3/319

نهیُ الإمامِ عَن قَتلِ الخَوارجِ. . . -1017-3/320

النَّهیُ عَن قِتالِ الخَوارجِ إذا. . . -1018-3/321

142 الخسران-3/ -323

الَّذینَ خَسِروا أنفُسَهُم-1019-3/324

الخاسِرونَ-1020-3/325

خَسِرَ الدُّنیا وَالآخِرَةَ-1021-3/326

الأخسَرونَ-1022-3/328

143 الخشوع-3/ -331

فَضلُ الخُشوعِ-1023-3/332

ص :311

صِفاتُ الخاشِعینَ-1024-3/33-3

الخُشوعُ زینَةُ الأولِیاءِ-1025-3/334

تَخَشُّعُ النِّفاقِ-1026-3/336

144 الخصومة-3/ -337

الخُصومَةُ-1027-3/338

145 الخطبة-3/ -341

الاِفتِتاحُ بِالبَسمَلَةِ-1028-3/342

التَّحمیدُ للّٰهِ ِ وَالصَّلاةُ عَلیٰ رَسولِ. . . -1029-3/342

الوُضوحُ فِی الکَلامِ-1030-3/343

السَّدادُ فِی القَولِ-1031-3/345

التَّلویحُ فی ما لا یَنبَغِی التَّصریحُ. . . -1032-3/346

مُراعاةُ أهلِیَّةِ المُخاطَبِ-1033-3/347

مُراعاةُ طاقَةِ المُخاطَبِ-1034-3/350

مُراعاةُ نَشاطِ المُخاطَبِ-1035-3/356

مُراعاةُ مُقتَضَی الحالِ-1036-3/357

مُراعاةُ الأَهَمِّ فَالأَهَمِّ-1037-3/359

مُراعاةُ الاِختِصارِ-1038-3/361

146 الخطّ-3/ -363

الخَطُّ-1039-3/364

147 الاخلاص-3/ -367

فَضلُ الإخلاصِ-1040-3/368

صُعوبَةُ الإخلاصِ-1041-3/371

کِفایَةُ القَلیلِ مِنَ العَملِ مَعَ. . . -1042-3/371

فَضلُ المُخلِصِ-1043-3/372

إخلاصُ موسیٰ-1044-3/373

دَورُ الإخلاصِ فی قَبولِ. . . -1045-3/374

غَیرُ المُخلِصِ-1046-3/375

الدِّینُ الخالِصُ-1047-3/375

عَلامَةُ المُخلِصِ-1048-3/377

حَقیقَةُ الإخلاصِ-1049-3/378

ما یورِثُ الإخلاصَ-1050-3/379

مَوانِعُ الإخلاصِ-1051-3/380

آثارُ الإخلاصِ-1052-3/381

ما بَینَ الإخلاصِ وَالرِّیاءِ-1053-3/383

148 الاختلاف-3/ -385

کانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً-1054-3/386

لَو شاءَ اللّٰهُ لَجَعَلَکُم اُمَّةً واحِدَةً-1055-3/387

الاُمَّةُ الإسلامِیِّةُ اُمَّةٌ واحِدَةٌ-1056-3/387

الحَثُّ عَلَیٰ نَبذِ الاختِلافِ-1057-3/388

آثارُ الاختِلافِ-1058-3/389

الاختِلافُ عُقوبَةٌ إلٰهِیَّةٌ-1059-3/392

تَفسیرُ «اختِلافُ اُمَّتی رَحمَةٌ» -1060-3/393

تفسیرُ «اختِلافُ أصحابی. . . -1061-3/394

تَفسیرُ الجَماعةِ وَالفُرقَةِ-1062-3/395

علَّةُ الفُرقةِ-1063-3/396

149 الخلافة-3/ -397

خَلیفَةُ اللّٰهِ-1064-3/398

150 الخلقة-3/ -401

ص :312

أصلُ الخِلقَةِ-1065-3/402

أوَّلُ ما خَلَقَ اللّٰهُ سُبحانَهُ-1066-3/403

خَلقُ العالَمِ-1067-3/405

خَلقُ السَّماواتِ-1068-3/407

السَّماواتُ السَّبعُ-1069-3/409

خَلقُ السَّماواتِ وَالأرضِ فی. . . -1070-3/410

سَماءُ الدُّنیا-1071-3/411

عَمَدُ السَّماءِ-1072-3/412

العَرشُ وَالکُرسِیُّ-1073-3/413

عَظَمَةُ ما غابَ عَنّا مِنَ الخِلقَةِ-1074-3/414

صِفَةُ العالَمِ العُلویِّ-1075-3/415

العَوالِمُ-1076-3/415

حُسنُ الخَلقِ-1077-3/416

151 الخالق-3/ -419

دَعوَةُ العَقلِ إلیٰ دَفعِ الضَّرَرِ. . . -1078-3/420

عَجزُ العقُولِ عَن إنکارِ اللّٰهِ-1079-3/421

کُلُّ قائِمٍ فی سِواهُ مَعلولٌ-1080-3/424

مَا الدَّلیلُ عَلیٰ حُدوثِ الأجسامِ. . . -1081-3/424

الدَّلیلُ الأوَّلُ علیٰ إثباتِ الصَّانِعِ-1082-3/425

الدَّلیلُ الثَّانِی علیٰ إثباتِ الصَّانِعِ-1083-3/428

الدَّلیلُ الثَّالِثُ علیٰ إثباتِ الصَّانِعِ-1084-3/430

الدَّلیلُ الرَّابِعُ علیٰ إثباتِ الصَّانِعِ-1085-3/433

خَلقُ الإنسانِ-1086-3/438

التَّصویرُ فِی الأرحامِ-1087-3/441

خَلقُ الرّوحِ-1088-3/442

خَلقُ الأزواجِ-1089-3/443

زَوجِیَّةُ الأشیاءِ-1090-3/44-4

الرِّزقُ ومَعرِفَةُ اللّٰهِ-1091-3/446

تَقدیرُ الأشیاءِ-1092-3/448

تَعلیمُ الإنسانِ-1093-3/449

اختِلافُ الألسِنَةِ وَالألوانِ-1094-3/450

اللِّباسُ، الظِّلالُ، البُیوتُ-1095-3/451

النَّومُ-1096-3/452

اختِلافُ اللَّیلِ وَالنَّهارِ-1097-3/452

خَلقُ الأرضِ-1098-3/453

خَلقُ الجِبالِ-1099-3/456

خَلقُ الماءِ-1100-3/457

تسخیرُ البِحارِ-1101-3/458

خَلقُ النَّباتاتِ-1102-3/459

إرسالُ الرِّیاحِ-1103-3/460

خَلقُ الشَّمسِ وَالقَمرِ-1104-3/461

خَلقُ السَّماواتِ-1105-3/463

إثباتُ الصّانِعِ-1106-3/464

الطَّبیعَةُ و إسنادُ الخَلقِ إلَیها-1107-3/465

الحیوانات ومَعرِفَةُ اللّٰهِ-1108-3/466

عِلَّةُ الجُحودِ-1109-3/468

152 الخُلق-3/ -471

أهَمِّیَةُ الخُلُقِ-110-1-3/472

ص :313

حُسنُ الخُلُقِ-11-11-3/472

جزاءُ حُسنِ الخُلُقِ-112-1-3/475

أفضَلُ ما یوضَعُ فِی المیزانِ-113-1-3/476

عَظَمَةُ خُلُقِ النَّبِیِّ-114-1-3/477

حُسنُ الخُلُقِ وکَمالُ الدِّینِ-115-1-3/477

الحَثُّ عَلیٰ مَکارِمِ الأخلاقِ-116-1-3/479

تَفسیرُ حُسنِ الخُلُقِ-117-1-3/480

تَفسیرُ مَکارِمِ الأخلاقِ-118-1-3/481

التَّمییزُ بَینَ الأخلاقِ-119-1-3/484

قیمَةُ الأخلاقِ-1120-3/486

احتِفافُ المَکارِمِ بِالمَکارِهِ-1121-3/487

خَیرُ المَکارمِ-1122-3/487

اختِیارُ الأخلاقِ الحَسَنَةِ-1123-3/488

ثَمَراتُ حُسنِ الخُلُقِ-1124-3/488

مَضارُّ سوءِ الخُلُقِ-1125-3/489

عاقِبَةُ الخُلُقِ السَّیِّئِ-1126-3/492

مِن أسبابِ سوءِ الخُلُقِ-1127-3/493

تَفسیرُ الأخلاقِ المَذمومَةِ-1128-3/493

أفضَلُ الأخلاقِ-1129-3/495

أجمَلُ الخِصالِ-1130-3/495

ارتِباطُ السَّجایا بَعضِها بِبَعضٍ-1131-3/496

153 الخمر-3/ -497

الخَمرُ-1132-3/498

الخَمرُ اُمُّ الفَواحِشِ-1133-3/499

النَّهیُ عَن الجُلوسِ عَلیٰ مَوائِدِ. . . -1134-3/500

عِلَّةُ تَحریمِ الخَمرِ-1135-3/501

عاقِبَةُ شُربِ الخَمرِ-1136-3/502

مُعامَلَةُ شارِبِ الخَمرِ-1137-3/503

صِفَةُ حَشرِ شارِبِ الخَمرِ-1138-3/504

الحَثُّ عَلیٰ تَرکِ الخَمرِ ولَو. . . -1139-3/504

حُرمَةُ ما فَعَلَ فِعلَ الخَمرِ-1140-3/505

154 الخمس-3/ -507

الخُمسُ-1141-3/508

155 الخمول-3/ -509

فَضلُ الخُمولِ وآثارُهُ-1142-3/510

156 الخوف-3/ -513

الخَوفُ-1143-3/514

خَفِ اللّٰهَ کأنَّکَ ترَاهُ-1144-3/516

المَخافَةُ مِنَ اللّٰهِ عَلیٰ قَدرِ العِلمِ. . . -1145-3/516

المُؤمِنُ بَینَ مَخافَتَینِ-1146-3/517

المُؤمِنُ بَینَ الخَوفِ وَالرَّجاءِ-1147-3/519

عَلاماتُ الخائِفِ-1148-3/521

تَفسیرُ الخَوفِ-1149-3/523

ثَمَراتُ الخَوفِ-1150-3/525

مَن خافَ اللّٰهَ خافَ مِنهُ کُلُّ شَیءٍ-1151-3/526

دَورُ الخَوفِ فی تَحَقُّقِ الأمنِ-1152-3/528

أنواعُ الخَوفِ-1153-3/530

التَّحذیرُ مِن مَخافَةِ غَیرِ اللّٰهِ-1154-3/531

ص :314

ما لا یَنبَغی مِنَ الخَوفِ-1155-3/532

التَّحذیرُ مِن أمنِ مَکرِ اللّٰهِ-1156-3/533

التَّحذیرُ مِنَ التَّجَرِّی-1157-3/534

ما یَنبَغی عِندَ الخَوفِ مِمّا یُهابُ-1158-3/535

النَّوادِرُ-1159-3/535

157 الخیانة-3/ -537

الخِیانَةُ-1160-3/538

النَّهیُ عَنِ الخِیانَةِ ولَو بِالخائِنِ-1161-3/541

تَفسیرُ الخِیانَةِ وَالخائِنِ-1162-3/542

غایَةُ الخِیانَةِ-1163-3/543

النَّوادِرُ-1164-3/543

158 الخیر-3/ -545

الخَیرُ-1165-3/546

سُهولَةُ الخَیرِ وصُعوبَتُهُ-1166-3/547

جَوامِعُ الخَیرِ-1167-3/547

ما یُنالُ بِهِ خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ-1168-3/550

تَفسیرُ الخَیرِ-1169-3/554

إذا أرادَ اللّٰهُ بِعَبدٍ خَیراً-1170-3/554

إذا أرادَ اللّٰهُ بِقَومٍ خَیراً-1171-3/558

إذا أرادَ اللّٰهُ بِأهلِ بَیتٍ خَیراً-1172-3/558

الحَثُّ عَلَی المُبادَرَةِ إلَی. . . -1173-3/559

مَعنیٰ الخَیرِ فی مَجالاتٍ شَتّیٰ-1174-3/560

خِیارُ النّاسِ-1175-3/561

خَیرُ المُؤمِنینَ-1176-3/564

خَیرُ الاُمورِ-1177-3/565

النَّهیُ عَن تَحقیرِ القَلیلِ مِنَ. . . -1178-3/566

لا خَیرَ إلّالِهٰؤُلاءِ-1179-3/566

خَیرُ الأخلاقِ-1180-3/566

مَن لا یُرجیٰ خَیرُهُ-1181-3/567

میزانُ الخَیرِ وَالشَّرِّ-1182-3/567

صِفاتُ أهلِ الخَیرِ-1183-3/568

ما هُوَ أفضَلُ مِنَ الخَیرِ-1184-3/569

أبوابُ الخَیرِ-1185-3/570

قیمَةُ الدَّلالةِ عَلَی الخَیرِ-1186-3/571

خِیَرَةُ اللّٰهِ تَعالیٰ-1187-3/571

159 الاستخارة-3/ -575

الاستِخارَةُ-1188-3/576

الاستِخارَةُ بِالدُّعاءِ-1189-3/577

الاستِخارَةُ بِالقُرآنِ-1190-3/578

الاستِخارَةُ بِالصَّلاةِ-1191-3/579

160 الخیاطة-3/ -581

الخِیاطَةُ-1192-3/582

الخَیّاطُ الخائِنُ-1193-3/582

حرف الدال

161

المداراة-4/7

المُداراةُ-1194-4/8

ثَمَرَةُ المُداراةِ-1195-4/11

عاقِبَةُ مَن لَم تُصلِحهُ المُداراةُ-1196-4/11

ص :315

162 الدعاء-4/ -13

الدُّعاءُ-1197-4/14

الدُّعاءُ سِلاحُ الأنبِیاءِ-1198-4/18

الدُّعاءُ یَرُدُّ القَضاءَ المُبرَمَ-1199-4/18

الدُّعاءُ شِفاءٌ مِن کُلِّ داءٍ-1200-4/20

الدُّعاءُ یَدفَعُ أنواعَ البَلاءِ-1201-4/20

التَّقَدُّمُ فِی الدُّعاءِ-1202-4/22

الحَثُّ عَلَی الدُّعاءِ فی کُلِّ حاجَةٍ-1203-4/23

الدُّعاءُ مِفتاحُ الإجابَةِ-1204-4/24

شَرائِطُ استِجابَةِ الدُّعاءِ-1205-4/27

أهَمُّ شَرائِطِ الاستِجابَةِ-1206-4/28

مَوانِعُ الإجابَةِ-1207-4/33

آدابُ الدُّعاءِ-1208-4/35

ما یَنبَغی عَلَی الدَّاعی تَرکُهُ-1209-4/46

مَن تُقضیٰ حاجَتُهُ بِلا سُؤالٍ-1210-4/49

صفات توجب استجابة الدّعاء-1211-4/50

الدَّعَواتُ المُستَجابَةُ-1212-4/51

الدَّعَواتُ غَیرُ المُستَجابَةِ-1213-4/53

أسبابُ بُطءِ الاستِجابَةِ-1214-4/55

أسبابُ عَدَمِ الاستِجابَةِ-1215-4/56

التَّحذیرُ مِنَ الدُّعاءِ بِغَیرِ عِلمٍ-1216-4/59

النَّهیُ عَنِ الدُّعاءِ لِلظّالِمینَ. . . -1217-4/59

عَدَمُ خُلُوِّ الدُّعاءِ مِنَ التَّأثیرِ-1218-4/60

آثارُ الدُّعاءِ بِظَهرِ الغَیبِ-1219-4/62

163 الدنیا-4/ -65

الحَیاةُ الدُّنیا-1220-4/66

الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ-1221-4/67

خُلِقَت الدُّنیا لِغَیرِها-22-12-4/68

ذَمُّ الأخذِ مِنَ الدُّنیا فَوقَ الکَفافِ-1223-4/69

الأخذُ مِنَ الدُّنیا بِقَدرِ الضَّرورَةِ-1224-4/72

الدُّنیا لِمَن تَرَکَها-1225-4/74

ذَمُّ الدُّنیا مِن دونِ عِلمٍ-1226-4/76

التَّبَصُّرُ فِی الدُّنیا-1227-4/77

خَصائِصُ الدُّنیا المَذمومَةِ-1228-4/78

حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ-1229-4/79

ما لَیسَ مِن حُبِّ الدُّنیا-1230-4/81

ثَمَراتُ حُبِّ الدُّنیا-1231-4/81

بُغضُ الدُّنیا-1232-4/85

الدُّنیا مِن وجهَةِ نَظَرِ الإمام. . . -1233-4/88

حَقیقةُ الدُّنیا لَهوٌ ولَعِبٌ-1234-4/92

التَّحذیرُ مِنَ الدُّنیا-1235-4/93

التَّحذیرُ مِن غُرورِ الدُّنیا-1236-4/95

خَطَرُ الاغتِرارِ بِالدُّنیا-1237-4/99

إنَّما تَغُرُّ الدُّنیا الجاهِلَ-1238-4/100

عَدَمُ مَسؤولِیَّةِ الدُّنیا عَنِ الغُرورِ-1239-4/101

التَّحذیرُ مِنَ الطُّمَأنینَةِ بِالدُّنیا-1240-4/101

التَّحذیرُ مِنَ الرُّکونِ إلَی الدُّنیا-1241-4/102

النَّظَرُ إلَی الدُّنیا-1242-4/103

ص :316

خَطَرُ إیثارِ الدُّنیا-1243-4/105

الحَثُّ عَلیٰ إیثارِ الآخِرَةِ-1244-4/107

النّاسُ عَبیدُ الدُّنیا-1245-4/108

صِفاتُ عَبیدِ الدُّنیا-1246-4/109

الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ-1247-4/110

اللّٰهُمَّ لا تَجعَلِ الدُّنیا عَلَیَّ سِجناً-1248-4/11-1

خَطَرُ جَعلِ الدُّنیا أکبَرَ الهُمومِ-1249-4/11-1

أعظَمُ النّاسِ قَدراً-1250-4/112

هَوانُ الدُّنیا عَلَی اللّٰهِ-1251-4/113

حَقارَةُ الدُّنیا-1252-4/116

النَّهیُ عَن تَعظیمِ صاحِبِ الدُّنیا-1253-4/117

اختِلافُ الدُّنیا عَنِ الآخِرَةِ-1254-4/118

لَذَّةُ الدُّنیا غُصَّةُ الآخِرَةِ-1255-4/119

اجتِماعُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ-1256-4/122

اهتِمامُ المُؤمِنِ بِالدُّنیا وَالآخِرَةِ-1257-4/126

مَثَلُ الدُّنیا-1258-4/126

مَثَلُ أهلِ الدُّنیا-1259-4/131

مَثَلُ الإنسانِ وَالدُّنیا-1260-4/133

مَثَلُ مَن خَبَرَ الدُّنیا-1261-4/133

دارُ مَتاعٍ-1262-4/134

الدُّنیا قَنطَرَةٌ-1263-4/135

الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ-1264-4/136

الدُّنیا ساعَةٌ-1265-4/137

الدُّنیا کَفَیءِ الظِّلالِ-1266-4/138

الدُّنیا بَحرٌ عَمیقٌ-1267-4/139

الدُّنیا مَضیفٌ-1268-4/141

الدُّنیا دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَةٌ-1269-4/141

عَدَمُ صَفاءِ الدُّنیا لِأحَدٍ-1270-4/143

لا تَکونوا مِن أبناءِ الدُّنیا-1271-4/144

الدُّنیا دُوَلٌ-1272-4/145

النَّوادِرُ-1273-4/145

164 الدَّنیة-4/ -147

الدَّنِیَّةُ-1274-4/148

165 الدهر-4/ -149

الدَّهرُ-1275-4/150

الدَّهرُ یَومانِ-1276-4/151

ما یُستَعانُ بِهِ عَلَی الدَّهرِ-1277-4/152

الدَّهرِیَّةُ-1278-4/152

166 المُداهَنةُ-4/ -155

مُداهَنَةُ أهلِ المَعاصی-1279-4/156

مُداهَنَةُ الإِخوانِ-1280-4/156

مُداهَنَةُ النَّفسِ-1281-4/157

المُداهَنَةُ فِی الحَقِّ-1282-4/157

167 الدَّولة-4/ -159

لِکُلِّ دَولَةٍ بُرهَةٌ-1283-4/160

دَولَةُ الأکارِمِ-1284-4/160

دَولَةُ الأشرارِ-1285-4/161

ما یوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ-1286-4/161

ص :317

ما یوجِبُ بَقاءَ الدَّولَةِ-1287-4/162

168 الدَّواء-4/ -165

التَّداوی-1288-4/166

لِکُلِّ عِلَّةٍ دَواءٌ-1289-4/166

عَدَمُ التَّسَرُّعِ فی تَناوُلِ الدَّواءِ-1290-4/167

الحِمیةُ رَأسُ الدَّواءِ-1291-4/168

الدَّواءُ الأکبَرُ-1292-4/169

التَّداوی بِالحَرامِ-1293-4/170

التَّداوی مِن أدواءِ الدُّنیا-1294-4/171

النَّوادِرُ-1295-4/171

169 الدِّین-4/ -173

أهَمِّیَّةُ الدِّینِ-1296-4/174

أوَّلُ الدّینِ وآخِرُهُ-1297-4/175

أصلُ الدِّینِ-1298-4/176

رَأسُ الدِّینِ-1299-4/177

نِظامُ الدِّینِ-1300-4/178

جِماعُ الدِّینِ-1301-4/178

مِلاکُ الدِّینِ-1302-4/179

عِمادُ الدِّینِ-1303-4/179

نِصفُ الدِّینِ-1304-4/180

أفضَلُ الدِّینِ-1305-4/180

قَواعِدُ الدِّینِ-1306-4/181

ثَمَرَةُ الدِّینِ-1307-4/182

آفاتُ الدِّینِ-1308-4/183

الحَثُّ عَلَی الحِفاظِ عَلَی الدِّینِ-1309-4/183

خَصائِصُ مَن لا دینَ لَهُ-1310-4/184

التَّحذیرُ مِنَ الاستِخفافِ بِالدِّینِ. . . -1311-4/186

عاقِبَةُ الاستِخفافِ بِالدِّینِ-1312-4/187

الدِّینُ الحَقُّ-1313-4/188

الدِّینُ القَیِّمُ-1314-4/189

الدِّینُ الحَنیفُ-1315-4/190

یَسارُ الدِّینِ-1316-4/191

لا حَرَجَ فِی الدِّینِ-1317-4/192

کَمالُ الدِّینِ-1318-4/193

إکمالُ الدِّینِ-1319-4/194

الدِّینُ الَّذی لا تُقبَلُ الأعمالُ إلّا. . . -1320-4/194

لا إکراهَ فِی الدِّینِ-1321-4/199

المَنهَجُ فی مَعرِفَةِ الدِّینِ-1322-4/200

أهلُ الدِّینِ-1323-4/201

صِیانَةُ الدِّین بِالدُّنیا-1324-4/201

الدُّعاءُ لِتَثبیتِ القَلبِ عَلَی الدِّینِ-1325-4/202

صِفَةُ المُستَحفِظینَ لِدِینِ اللّٰهِ-1326-4/203

تَأییدُ الدِّینِ بِأقوامٍ لا خَلاقَ لَهُم-1327-4/203

النَّوادِرُ-1328-4/204

170 الدَّین-4/ -207

الدَّینُ-1329-4/208

جَوازُ الاستِدانَةِ مَعَ الحاجَةِ-1330-4/209

الحَثُّ عَلیٰ کِتابَةِ الدَّینِ-1331-4/210

ص :318

النَّهیُ عَنِ المُماطَلَةِ فِی الدَّینِ-1332-4/210

حرف الذال

171

الذِّکر-4/ -215

فَضلُ ذِکرِ اللّٰهِ-33-13-4/216

الذِّکرُ سَجِیَّةُ المُتَّقینَ-1334-4/218

قیمَةُ الذِّکرِ عِندَ اللّٰهِ-1335-4/218

الحَثُّ عَلیٰ کَثرَةِ الذِّکرِ-1336-4/219

تَفسیرُ الذِّکرِ الکَثیرِ-1337-4/221

الحَثُّ عَلیٰ دَوامِ الذِّکرِ-1338-4/22-2

ذِکرُ اللّٰهِ حَسَنٌ عَلیٰ کُلِّ حالٍ-1339-4/223

الذّاکِرونَ-1340-4/224

الذّاکِرُ بِمَنزِلَةِ المُصَلِّی-1341-4/225

الذّاکِرُ جَلیسُ اللّٰهِ-1342-4/226

اُذکُرونی أذکُرکُم-1343-4/227

ثَمَراتُ الذِّکرِ-1344-4/228

الحَثُّ عَلیٰ ذِکرِ اللّٰهِ فی مَواقِفَ-1345-4/237

حَقیقَةُ الذِّکرِ-1346-4/239

التَّوفیقُ لِلذِّکرِ-1347-4/241

صِفَةُ أهلِ الذِّکرِ-1348-4/242

فَضلُ مَن یُذکِّرُ اللّٰهَ رُؤیتُهُ-1349-4/244

ما یوجِبُ دَوامَ الذِّکرِ-1350-4/245

مَوانِعُ الذِّکرِ-1351-4/245

خَطَرُ مَوانِعِ الذِّکرِ-1352-4/246

آثارُ الإعراضِ عَنِ الذِّکرِ-1353-4/247

نِسیانُ اللّٰهِ نِسیانُ النَّفسِ-1354-4/248

أنواعُ الذِّکرِ-1355-4/249

الذِّکرُ الخَفِیُّ-1356-4/249

بُیوتُ الذِّکرِ-1357-4/250

النَّوادِرُ-1358-4/252

172 الذلّة-4/ -255

الذِّلَّةُ-1359-4/256

لا یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یُذِلَّ نفسَهُ-1360-4/257

ما یورِثُ الذُّلَّ-1361-4/258

أذَلُّ النّاسِ-1362-4/260

173 الذنب-4/ -261

الذَّنبُ-1363-4/262

الاحتِماءُ مِنَ الذَّنبِ-1364-4/264

العاقِلُ لا یُذنِبُ-1365-4/264

اجتِنابُ السَّیِّئَةِ أولیٰ منِ. . . -1366-4/265

التَّحذیرُ مِن غَلَبَةِ السَّیّئاتِ-1367-4/266

مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصِیَةِ اللّٰهِ-1368-4/266

المُجاهَرَةُ بِالذَّنبِ-1369-4/267

أعظَمُ الذُّنوبِ-1370-4/268

أقذَرُ الذُّنوبِ-1371-4/270

الذُّنوبُ الَّتی لا تُغفَرُ-1372-4/270

التَّحذیرُ مِنَ المَعصِیَةِ فِی. . . -1373-4/273 ظاهِرُ الإِثمِ وباطِنُهُ-1374-4/273

الاستِخفافُ بِالذَّنبِ. . . -1375-4/274

ص :319

الصَّغائِرُ طُرُقٌ إلَی الکَبائِرِ-1376-4/275

التَّحذیرُ مِن مُحَقَّراتِ الذُّنوبِ-1377-4/276

کَبائِرُ الذُّنوبِ-1378-4/278

أکبَرُ الکَبائِرِ-1379-4/280

الإِصرارُ عَلَی الذَّنبِ-1380-4/280

الاِبتِهاجُ بِالذَّنبِ-1381-4/282

دَورُ الذُّنوبِ فی فَسادِ القَلبِ-1382-4/283

دَورُ الذُّنوبِ فی زَوالِ النِّعمَةِ-1383-4/284

دَورُ الذُّنوبِ فی حُلولِ النَّقِمَةِ-1384-4/285

آثارُ الذُّنوبِ فِی البَرِّ وَالبَحرِ-1385-4/287

آثارُ الذُّنوبِ عَلیٰ غَیرِ فاعِلِها-1386-4/287

الذُّنوبُ الَّتی لَها آثارٌ مَخصوصَةٌ-1387-4/287

الذُّنوبُ الَّتی تُعَجَّلُ عُقوبَتُها-1388-4/289

دَواءُ الذُّنوبِ-1389-4/290

سِترُ اللّٰهِ عَلَی المُذنِبِ-1390-4/291

مُکَفِّراتُ الذُّنوبِ-1391-4/292

ما یورِثُ العِصمَةَ مِنَ الذُّنوبِ-1392-4/302

ما یوجِبُ التَّقَحُّمَ فِی الذُّنوبِ-1393-4/302

النَّوادِرُ-1394-4/303

حرف الراء

174

الرئاسة-4/ -307

ذَمُّ الرِّئاسَةِ-1395-4/308

خَطَرُ طَلَبِ الرِّئاسَةِ عَلَی الدِّینِ-1396-4/309

التَّحذیرُ مِن حُبِّ الرِّئاسَةِ-1397-4/309

هَلاکُ طالِبِ الرِّئاسَةِ-1398-4/310

مَا المَذمومُ فی حُبِّ الرِّئاسَةِ؟ -1399-4/311

آفَةُ الرِّئاسَةِ-1400-4/312

آلَةُ الرِّئاسَةِ-1401-4/312

175 الرؤیا-4/ -315

بُشْرَی الرُّؤیا-1402-4/316

الرُّؤیا وَالنُّبُوَّةُ-1403-4/317

کَثرَةُ رُؤیَا النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-41404/318

أقسامُ الرُّؤیا-1405-4/319

مَنشَأُ الرُّؤیا-1406-4/319

تَفسیرُ الرُّؤیا-1407-4/321

ما یَنبَغی عَمَلُهُ فِی الرُّؤیا. . . -1408-4/322

النَّوادِرُ-1409-4/322

176 الریاء-4/ -325

ذَمُّ الرِّیاءِ-1410-4/326

التَّحذیرُ مِن الرِّیاءِ-1411-4/327

عَمَلُ المُرائی لا یَصعَدُ-1412-4/329

مَن عَمِلَ لِغَیرِ اللّٰهِ وَکَلَهُ اللّٰهُ إلَیهِ-1413-4/329

عَمَلُ المُرائی غَیرُ مَقبولٍ-1414-4/330

طَریقُ النَّجاةِ-1415-4/331

الرِّیاءُ وَالشِّرکُ-1416-4/331

سوءُ عاقِبَةِ أهلِ الرِّیاءِ-1417-4/33-3

مُحاسَبَةُ المُرائی-1418-4/334

عَلاماتُ المُرائی-1419-4/336

ص :320

أسئِلَةٌ حَولَ الرِّیاءِ-1420-4/337

الوَسوَسَةُ فِی الرِّیاءِ-1421-4/338

ذِکرُ الأعمالِ الصّالِحَةِ وَالرِّیاءُ-1422-4/338

عَظَمَةُ عِبادَةِ الخَفاءِ-1423-4/339

النَّوادِرُ-1424-4/340

177 الرأی-4/ -343

ما یوجِبُ إصابَةَ الرَّأیِ-1425-4/344

خَطَرُ زَلَّةِ الرَّأیِ-1426-4/345

أقرَبُ الآراءِ إلَی الصَّوابِ-1427-4/346

آثارُ الاستِبدادِ بِالرَّأیِ-1428-4/347

ما یَهدِمُ الرَّأیَ-1429-4/348

الدَّولَةُ وصَوابُ الرَّأیِ-1430-4/348

الاجتِهادُ فِی الرَّأیِ-1431-4/348

استِعمالُ الرَّأی فِی الدِّینِ-1432-4/349

النَّوادِرُ-1433-4/350

178 الربا-4/ -353

التَّحذیرُ مِن الرِّبا-1434-4/354

صِفَةُ حَشرِ آکِلِ الرِّبا-1435-4/355

إثمُ الرِّبا-1436-4/357

حِکمَةُ تَحریمِ الرِّبا-1437-4/358

ما یوجِبُ الارتِطامَ فِی الرِّبا-1438-4/359

حِیَلُ الرِّبا-1439-4/360

مَحقُ الرِّبا-1440-4/361

أربَی الرِّبا-1441-4/361

آکِلُ الرِّبا مُستَحِلّاً مُحارِبٌ-1442-4/362

179 الرجعة-4/ -365

رَجعَةُ المَوتیٰ-1443-4/366

الرَّجعَةُ بَینَ جُمادیٰ ورَجَبٍ-44-14-4/367

مَن اُخبِرَ بِرَجعَتِهِ-1445-4/368

الرَّجعَةُ لَیسَت عامَّةً-1446-4/370

رَجعَةُ مَن قُتِلَ أو ماتَ-1447-4/371

180 الرجاء-4/ -373

الحَثُّ عَلَی الرَّجاءِ الصّادِقِ-1448-4/374

التَّحذیرُ مِنَ الرَّجاءِ الکاذِبِ-1449-4/374

التَّحذیرُ مِن رَجاءِ غَیرِ اللّٰهِ-1450-4/376

أرجیٰ آیَةٍ فی کِتابِ اللّٰهِ-1451-4/376

الرَّجاءُ فیما لا یُرجیٰ! -1452-4/377

181 الرَّحم-4/ -379

الحَثُّ عَلَی التَّراحُمِ-1453-4/380

مَن یَستَحِقُّ الرَّحمَ-1454-4/382

182 الرحمة-4/ -385

رَحمَةُ اللّٰهِ-1455-4/386

سَعَةُ رَحمَةِ اللّٰهِ-1456-4/387

تَعَهُّدُ اللّٰهِ بِالرَّحمَةِ-1457-4/389

موجِباتُ الرَّحمَةِ-1458-4/390

مَوانِعُ الرَّحمَةِ-1459-4/392

التَّعَرُّضُ لِرَحمَةِ اللّٰهِ-1460-4/393

مَن یَستَحِقُّ الرَّحمَةَ-1461-4/393

ص :321

رَحمَةُ اللّٰهِ فی شَهرِ رَجَبٍ-1462-4/396

183 الرَّحِم-4/ -399

فَضلُ صِلَةِ الرَّحِمِ-1463-4/400

الرَّحِمُ لا یَقطَعُهُ شَیءٌ-1464-4/402

آثارُ صِلَةِ الرَّحِمِ-1465-4/402

صِلَةُ الرَّحِمِ وطولُ العُمرِ-1466-4/404

سِر سَنَةً صِل رَحِمَکَ-1467-4/405

صِلَةُ القاطِعِ-1468-4/406

التَّحذیرُ عَن قَطیعَةِ الرَّحِمِ-1469-4/407

أقَلُّ ما یوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ-1470-4/409

184 الرخصة-4/ -411

الحَثُّ عَلیٰ إتیانِ الرُّخَصِ-1471-4/412

الإبهامُ فی أحادیثِ الرُّخَصِ-1472-4/414

185 الارتداد-4/ -415

الاِرتِدادُ وَالرُّجوعُ عَلَی. . . -1473-4/416

جَزاءُ الارتِدادِ-1474-4/417

المُرتَدُّ بَعدَ التَّوبَةِ-1475-4/419

موجِباتُ الکُفرِ وَالارتِدادِ-1476-4/420

186 الرزق-4/ -423

الرَّزّاقُ-1477-4/424

بَسطُ الرِّزقِ وقَبضُهُ-1478-4/425

حِکمَةُ القَبضِ وَالبَسطِ-1479-4/426

ضَمانُ الرِّزقِ-1480-4/427

ضَمانُ الرِّزقِ لِمَن طَلَبهُ-1481-4/429

الاشتِغالُ بِالمَضمونِ عَنِ. . . -1482-4/429

الحِرصُ وزِیادةُ الرِّزقِ-1483-4/430

ثَمَرَةُ الإیمانِ بِقِسمَةِ الرِّزقِ-1484-4/431

سَعَةُ الرِّزقِ وَالحُمقُ-1485-4/432

الحَثُّ عَلَی الإجمالِ فی طَلَبِ. . . -1486-4/433

المیزانُ فی طَلَبِ الرِّزقِ-1487-4/434

الرِّزقُ وطالِبُهُ-1488-4/435

أنواعُ الرِّزقِ-1489-4/435

مَن یُرزَقُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ-1490-4/436

الاهتِمامُ بِرِزقِ الغَدِ-1491-4/438

استِبطاءُ الرِّزقِ-1492-4/439

ما یَنبَغی فِعلُهُ عِندَ استِبطاءِ. . . -1493-4/440

ابتغاء فضل اللّٰه-1494-4/441

الرِّضا بِالیَسیرِ مِنَ الرِّزقِ-1495-4/442

ما یَجلِبُ الرِّزقَ ویَزیدُهُ-1496-4/442

ما یَمحَقُ الرِّزقَ-1497-4/44-4

طَلَبُ الحَلالِ-1498-4/44-4

طَلَبُ الحَلالِ فَریضَةٌ-1499-4/446

الحَثُّ عَلَی الأکلِ مِن کَدِّ الیَدِ-1500-4/446

النَّهیُ عَنِ الاِتِّکالِ وتَضییعِ. . . -1501-4/448

الاستِغناءُ عَنِ النّاسِ-1502-4/448

تَقدیرُ الأرزاقِ مِنَ الحَلالِ-1503-4/449

الحَلالُ قوتُ المُصطَفینَ-1504-4/451

خَیرُ الرِّزقِ ما یَکفی-1505-4/451

ص :322

الاقتِصارُ عَلَی الکَفافِ-1506-4/453

187 الرستاق-4/ -455

الرُّستاقُ وَالجَهلُ-1507-4/456

188 الرسول-4/ -459

الرَّسولُ تَرجُمانُ العَقلِ-1508-4/460

النَّهیُ عَن قَتلِ الرُّسُلِ-1509-4/460

189 الرشوة-4/ -463

الرَّشوَةُ-1510-4/464

الرَّشوةُ سُحتٌ-1511-4/464

الرَّشوَةُ کُفرٌ-1512-4/465

ذَمُّ الرّاشی وَالمُرتَشی وَالماشِی. . . -1513-4/465

190 الرضاع-4/ -467

الرِّضاعُ-1514-4/468

مَن لا یَنبَغِی استِرضاعُهُ-1515-4/469

191 الرضا بالقضاء-4/ -471

الرِّضا-1516-4/472

رَأسُ طاعَةِ اللّٰهِ الرِّضا-1517-4/473

الرِّضا أعلیٰ دَرَجاتِ الیَقینِ-1518-4/474

الرِّضا وَالإیمانُ-1519-4/474

تَفسیرُ الرِّضا-1520-4/475

ما یورِثُ الرِّضا-1521-4/476

ثَمَراتُ الرِّضا-1522-4/476

الرِّضا وَالرّاحَةُ-1523-4/477

ثَمَرَةُ عَدَمِ الرِّضا-1524-4/479

صُعوبَةُ إحرازِ رِضَا النّاسِ-1525-4/480

192 رضوان اللّٰه-4/ -483

موجِباتُ رِضوانِ اللّٰهِ-1526-4/484

رِضوانُ اللّٰهِ وَالرِّضا بِالقَضاءِ-1527-4/485

عَلاماتُ رِضَا اللّٰهِ-1528-4/486

مَرضاةُ الخَلقِ وسَخَطُ الخالِقِ-1529-4/487

193 الرفق-4/ -491

فَضلُ الرِّفقِ-1530-4/492

الاهتِمامُ بِالرَّفیقِ-1531-4/494

إنَّ اللّٰهَ رَفیقٌ یُحِبُّ الرِّفقَ-1532-4/495

الرِّفقُ وَالإیمانُ-1533-4/496

الرِّفقُ فِی العِبادَةِ-1534-4/497

ثَمَراتُ الرِّفقِ-1535-4/498

اُرفُق یُرفَق بِکَ-1536-4/499

ما لا یَنبَغی مِنَ الرِّفقِ-1537-4/499

194 المراقبة-4/ -501

مُراقَبَةُ اللّٰهِ-1538-4/502

مُراقَبَةُ المَلائِکَةِ وَالجَوارِحِ-1539-4/503

الحَثُّ عَلَی الرَّقابةِ النَّفسِیَّةِ-1540-4/504

الحَثُّ عَلَی مُراقَبَةِ اللّٰهِ-1541-4/504

الاهتِمامُ بِمُراقَبَةِ الأوقاتِ-1542-4/505

مَنِ اعتَدَلَ یَوماهُ-1543-4/507

آدابُ المُراقَبَةِ-1544-4/508

إحصاءُ المَساوِئِ-1545-4/508

ص :323

تَقسیمُ السّاعاتِ-1546-4/509

افتِتاحُ الأعمالِ وَاختِتامُها. . . -1547-4/512

المُراقَبةُ وَالمُحاسَبةُ-1548-4/513

195 رمضان-4/ -515

شَهرُ رَمَضانَ-1549-4/516

خُطَبُ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله عِندَ إقبالِ. . . -1550-4/518

تَصفیدُ الشَّیاطینِ فی شَهرِ. . . -1551-4/520

غُفرانُ اللّٰهِ فی شَهرِ رَمَضانَ-1552-4/521

196 الرمایة-4/ -523

الرَّمیُ-1553-4/524

197 الرهبانیّة-4/ -527

مَوقِفُ الإسلامِ مِنَ الرَّهبانِیَّةِ-1554-4/528

198 الرهن-4/ -531

الرَّهنُ-55-15-4/532

ارتِهانُ الإنسانِ-1556-4/533

مَنِ ارتُهِنَ بِخَطیئَتِهِ-1557-4/534

رَهائِنُ القُبورِ-1558-4/535

رَهائِنُ فَضلِ اللّٰهِ-1559-4/536

199 الروح-4/ -537

الرُّوحُ فِی القُرآنِ-1560-4/538

حَقیقَةُ الرُّوحِ-1561-4/538

طُغیانُ الأرواحِ-1562-4/539

الأرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ-1563-4/539

أنواعُ الأرواحِ-1564-4/541

أحوالُ الرُّوحِ-1565-4/542

الرُّوحُ عِندَ النَّومِ-1566-4/543

200 الراحة-4/ -545

موجِباتُ الرّاحَةِ-1567-4/546

الرّاحَةُ العُظمیٰ-1568-4/548

طَلَبُ الرّاحَةِ فِی الدُّنیا-1569-4/548

201 الریاضة-4/ -551

الرِّیاضَةُ-1570-4/552

ما بِهِ الرِّیاضَةُ-1571-4/553

ثَمَراتُ الرِّیاضَةِ-1572-4/554

حرف الزاء

202

الزراعة-5/7

استِحبابُ الزَّرعِ وَالغَرسِ-1573-5/8

الزّارِعونَ-1574-5/9

الأنبِیاءُ وَالزِّراعَةُ-1575-5/10

203 الزکاة-5/ -11

الزَّکاةُ-1576-5/12

اقتِرانُ الزَّکاةِ بِالصَّلاةِ-1577-5/12

حِکمَةُ الزَّکاةِ-1578-5/13

دَورُ الزَّکاةِ فی نَماءِ المالِ-1579-5/16

تَحصینُ المالِ بِالزَّکاةِ-1580-5/17

مانِعُ الزَّکاةِ-1581-5/17

کُفرُ مانِعِ الزَّکاةِ-1582-5/18

عِقابُ مانِعِ الزَّکاةِ-1583-5/19

ص :324

طیبُ النَّفسِ فی أداءِ الزَّکاةِ-1584-5/20

الحَقُّ المَعلومُ غَیرُ الزَّکاةِ-1585-5/21

المُستَحِقُّونَ لِلزَّکاةِ-1586-5/22

الزَّکاةُ الظّاهِرَةُ وَالباطِنَةُ-1587-5/23

لِکُلِّ شَیءٍ زَکاةٌ-1588-5/24

زَکاةُ البَدَنِ-1589-5/26

زَکاةُ الفِطرَةِ-1590-5/27

204 التزکیة-5/ -29

التَّزکِیَةُ-1591-5/30

مَوانِعُ التَّزکِیَةِ-1592-5/31

205 الزمان-5/ -35

مَعرِفَةُ الزَّمانِ-1593-5/36

مَن أمِنَ الزَّمانَ-1594-5/36

مَن عانَدَ الزَّمانَ-1595-5/37

عَیبُ الزَّمانِ-1596-5/37

206 الزنا-5/ -39

النَّهیُ عَنِ الزِّنا-1597-5/40

أکبَرُ الزِّنا-1598-5/41

حِکمَةُ تَحریمِ الزِّنا-1599-5/42

آثارُ الزِّنا-1600-5/43

انتِشارُ الزِّنا-1601-5/44

لِکُلِّ عُضوٍ حَظٌّ مِنَ الزِّنا-1602-5/44

حَدُّ الزِّنا-1603-5/45

حَدُّ الزِّنا بِالعُنفِ-1604-5/46

وَلَدُ الزِّنا-1605-5/46

عَلاماتُ وَلَدِ الزِّنا-1606-5/48

الدَّیُّوثُ-1607-5/49

القِیادَةُ-1608-5/49

النَّوادِرُ-1609-5/49

207 الزهد-5/ -51

فَضلُ الزُّهدِ-1610-5/52

التَّزَیُّنُ بِالزُّهدِ-1611-5/53

الزُّهدُ وَالدِّینُ-1612-5/54

حَقیقَةُ الزُّهدِ-1613-5/55

صِفاتُ الزّاهِدِ-1614-5/58

أوَّلُ الزُّهدِ-1615-5/61

أصلُ الزُّهدِ-1616-5/62

موجِباتُ الزُّهدِ-1617-5/63

طَریقُ الزُّهدِ-1618-5/65

مَوانِعُ الزُّهدِ-1619-5/65

دَرَجاتُ الزُّهدِ-1620-5/66

الزُّهدُ وَالعِلمُ الذّاتِیُّ-1621-5/66

الزُّهدُ وشَرحُ الصَّدرِ-1622-5/68

الزُّهدُ وَالمُکاشَفَةُ-1623-5/68

ثَمَراتُ الزُّهدِ-1624-5/71

مَضارُّ الرَّغبَةِ-1625-5/73

أزهَدُ النّاسِ-1626-5/74

مَوعِظَةٌ لِمَن تَأبیٰ نَفسُهُ الزُّهدَ-1627-5/75

ص :325

الزُّهدُ لا یَنقُصُ الرِّزقَ-1628-5/75

الزُّهدُ وَالمَعرِفَةُ-1629-5/76

النَّوادِرُ-1630-5/77

208 الزواج-5/ -79

الحَثُّ عَلَی الزَّواجِ-1631-5/80

النِّکاحُ سُنَّةٌ-1632-5/81

مَن تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ-1633-5/82

مَن تَزَوَّجَ أحرَزَ نِصفَ دینِهِ-1634-5/82

صَلاةُ المُتَزَوِّجِ ونَومُهُ-1635-5/83

زِیادةُ الرِّزقِ بِالنِّکاحِ-1636-5/83

التَّحذیرُ مِن تَرکِ الزَّواجِ-1637-5/85

ذَمُّ العُزّابِ-1638-5/86

ثَوابُ تَزویجِ الإخوانِ-1639-5/86

الحَثُّ عَلَی التَّعجیلِ فی تَزویجِ. . . -1640-5/87

الاهتِمامُ بدِینِ المَرأةِ فِی. . . -1641-5/88

الاهتِمامُ بدِینِ الرَّجُلِ فِی. . . -1642-5/89

حِکمَةُ المَهرِ-1643-5/90

ذَمُّ غَلاءِ المَهرِ-1644-5/91

الاهتِمامُ فِی اختِیارِ الزَّوجَةِ-1645-5/91

تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُم-1646-5/92

المُؤمِنَةُ کُفوُ المُؤمِنِ-1647-5/92

مَن لا یَنبَغی تَزویجُهُم-1648-5/93

مَن لا یَنبَغی تَزَوُّجُهُنَّ-1649-5/94

أقسامُ النِّساءِ-1650-5/95

حُقوقُ الزَّوجِ-1651-5/96

حُقوقُ الزَّوجَةِ-1652-5/97

خِدمَةُ الزَّوجِ-1653-5/99

خِدمَةُ الزَّوجَةِ-1654-5/100

إیذاءُ الزَّوجِ-1655-5/101

إیذاءُ الزَّوجَةِ-1656-5/102

الصَّبرُ عَلیٰ سوءِ خُلُقِ الزَّوجَةِ-1657-5/102

الصَّبرُ عَلیٰ سوءِ خُلُقِ الزَّوجِ-1658-5/102

الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ-1659-5/103

الزَّوجَةُ السَّیِّئَةُ-1660-5/104

طاعَةُ الزَّوجَةِ فی مَعصِیَةِ اللّٰهِ-1661-5/105

ما یَنبَغی رِعایَتُهُ فی نَفَقَةِ العِیالِ-1662-5/105

تَعَدُّدُ الزَّوجاتِ-1663-5/106

أدَبُ استِجابَةِ الدَّعوةِ إلَی. . . -1664-5/108

الحَثُّ عَلیٰ إعلانِ النِّکاحِ-1665-5/108

209 الزیارة-5/ -109

الحَثُّ عَلَی التَّزاوُرِ فِی اللّٰهِ-66-16-5/110

زُوّارُ اللّٰهِ-1667-5/110

ثَوابُ الزِّیارَةِ فِی اللّٰهِ-1668-5/11-1

دَورُ زِیارةِ الإخوانِ فی إحیاءِ. . . -1669-5/112

ثَمَراتُ لِقاءِ الإخوانِ-1670-5/112

النَّهیُ عَن زِیارةِ الفُجَّارِ-1671-5/113

أدَبُ الزِّیارَةِ-1672-5/113

210 زیارة القبور-5/ -115

ص :326

زِیارَةُ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله-51673/116

زِیارَةُ أهل البیت علیهم السلام-51674/116

زِیارَةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-51675/117

زِیارَةُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّٰهِ علیهما السلام-51676/118

زِیارَةُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام-51677/119

زِیارَةُ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام-51678/120

دُعاءُ الصّادِقِ لِزُوّارِ الحُسَینِ علیهما السلام-51679/121

أدَبُ زِیارَةِ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام-51680/122

زِیارَةُ أئِمَّةِ البَقیعِ علیهم السلام-51681/123

زِیارةُ الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام-51682/124

زِیارَةُ الإمامِ الرِّضا علیه السلام-51683/125

زِیارَةُ الإمامِ الجَوادِ علیه السلام-51684/126

زِیارَةُ الإمامَینِ العَسکَرِیَّینِ علیهما السلام-51685/126

زِیارَةُ فاطِمَةَ بِنتِ موسَی. . . -1686-5/128

زِیارَةُ السَّیِّدِ عَبدِالعَظیمِ. . . -1687-5/128

زِیارَةُ قُبُورِ الصُّلَحاءِ-1688-5/129

زِیارَةُ قُبورِ المَوتیٰ-1689-5/129

التَّسلیمُ علیٰ أهلِ القُبورِ-1690-5/130

211 الزینة-5/ -133

الزِّینَةُ-1691-5/134

التَّزَیُّنُ لِلأعداءِ-1692-5/135

ما یَحرُمُ مِنَ الزِّینَةِ-1693-5/136

زینَةُ البَواطِنِ-1694-5/136

أحسَنُ الزِّینَةِ-1695-5/140

مَن زُیِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ-1696-5/141

حرف السین

212

المسؤولیة-5/ -145

المَسؤولِیَّةُ-1697-5/146

کُلُّکُم مَسؤُولٌ! -1698-5/147

مَسؤولِیَّةُ السَّمعِ وَالبَصَرِ وَالفُؤادِ-1699-5/148

213 السؤال (طلب العلم) -5/ -151

مِفتاحُ العِلمِ-1700-5/152

حُسنُ المَسألَةِ-1701-5/153

ما لا یَنبَغی فِی السُّؤالِ-1702-5/154

سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی-1703-5/156

«لا أدری» نِصفُ العِلمِ-1704-5/158

214 السؤال (طلبُ الحاجَةِ) -5/ -161

النَّهیُ عَن سُؤالِ النّاسِ-1705-5/162

النَّهیُ عَن سُؤالِ غَیرِ اللّٰهِ-1706-5/164

تَرکُ السُّؤالِ وضَمانُ الجَنَّةِ-1707-5/165

مَوارِدُ جَوازِ المَسألَةِ-1708-5/166

التَّحذیرُ مِنَ السُّؤالِ عَن ظَهرِ. . . -1709-5/167

الحَثُّ عَلَی الاستِغناءِ عَنِ النّاسِ-1710-5/169

طَلَبُ المَعروفِ مِن أهلِهِ-1711-5/170

طَلَبُ الحاجَةِ مِن غَیرِ أهلِها-1712-5/171

أدَبُ السُّؤالِ-1713-5/172

التَّحذیرُ عَن رَدِّ السائِلِ-1714-5/173

مَن لا یَنبَغی رَدُّهُ-1715-5/175

ص :327

من مَوارِدُ الإنفاقِ مِن بَیتِ المالِ-1716-5/176

النَّوادِرُ-1717-5/177

215 الأسباب-5/ -179

لِکُلِّ شَیءٍ سَبَبٌ-1718-5/180

أوثَقُ الأسبابِ-1719-5/184

216 السبّ-5/ -185

سِبابُ المُؤمنِ-1720-5/186

النَّهیُ عنِ سَبِّ الأصنامِ. . . -1721-5/186

النَّهیُ عَن سَبِّ النّاسِ-1722-5/187

النَّهیُ عَن سَبِّ الأشیاءِ-1723-5/188

النَّهیُ عَنِ التَّسابِّ-1724-5/188

جَزاءُ مَن سَبَّ الأنبِیاءَ. . . -1725-5/189

سَبُّ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-51726/190

217 التسبیح-5/ -193

تَفسیرُ سُبحانَ اللّٰهِ-1727-5/194

تَسبیحُ الأشیاءِ-1728-5/195

218 التسابق-5/ -197

التَّسابُقُ-1729-5/198

استِباقُ الخَیراتِ-1730-5/198

219 السبیل-5/ -201

سَبیلُ اللّٰهِ-1731-5/202

سَبیلُ الحَقِّ-1732-5/204

220 السجود-5/ -207

السُّجودُ-1733-5/208

ما یَسجُدُ لِلّٰهِ-1734-5/208

السُّجودُ وَالتَّقرُّبُ إلَی اللّٰهِ-1735-5/209

تَفسیرُ السُّجودِ-1736-5/210

مَن أتیٰ بِحَقیقَةِ السُّجودِ-1737-5/211

إطالَةُ السُّجودِ-1738-5/212

سُجودُ الإمامِ زین العابدین علیه السلام-51739/213

أثرُ السُّجودِ-1740-5/214

ذَمُّ المُرائی بِالسُّجودِ-1741-5/214

عِلَّة عَدَمِ جوازِ السُّجودِ عَلیٰ. . . -1742-5/215

السُّجودُ عَلیٰ تُربَةِ الحُسَینِ علیه السلام-51743/216

221 المسجد-5/ -217

المَسجِدُ بَیتُ اللّٰهِ-1744-5/218

ثَوابُ بِناءِ المَسجِدِ-1745-5/219

اتِّخاذُ المَسجِدِ فِی البَیتِ-1746-5/219

عِمارَةُ المَساجِدِ-1747-5/220

المَشیُ إلَی المَساجِدِ-1748-5/221

الجُلوسُ فِی المَسجِدِ-1749-5/221

شَکوَی المَساجِدِ-1750-5/22-2

جِوارُ المَسجِدِ وَالصَّلاةُ فیهِ-1751-5/223

دُخولُ المَسجِدِ لِمَن عِندَهُ. . . -1752-5/223

آدابُ المَساجِدِ-1753-5/224

آدابُ الدُّخولِ إلی المَسجِدِ-1754-5/224

ثَمَرَةُ الاختِلافِ إلَی المَساجِدِ-1755-5/226

المَساجِدُ المَمدوحَةُ-1756-5/227

ص :328

مَسجدُ ضِرارٍ-1757-5/229

22-2 السجن-5/ -231

السِّجنُ-1758-5/232

سِجنُ النَّفسِ-1759-5/233

223 السحت-5/ -235

السُحتُ-1760-5/236

224 السحر-5/ -239

السِّحرُ-1761-5/240

جَزاءُ ساحِرِ المُسلِمینَ-1762-5/241

أنواعُ السِّحرِ-1763-5/242

أشَدُّ سِحراً مِن هاروتَ. . . -1764-5/243

225 المساحقة-5/ -245

المُساحَقَةُ-1765-5/246

226 السخریة-5/ -247

السُّخرِیَّةُ-1766-5/248

227 السخاء-5/ -251

السَّخاءُ أکرَمُ الأخلاقِ-1767-5/252

السَّخاءُ ثَمَرَةُ العَقلِ-1768-5/253

السَّخاءُ سِترُ العُیوبِ-1769-5/253

السَّخاءُ یَزرَعُ المَحَبَّةَ-1770-5/254

السَّخِیُّ-1771-5/255

طَعامُ السَّخِیِّ وإطعامُهُ-1772-5/257

حَدُّ السَّخاءِ-1773-5/257

أسخَی النّاسِ-1774-5/259

ذَمُّ البَخیلِ الَّذی یَسخو عِندَ. . . -1775-5/259

228 السرّ-5/ -261

کِتمانُ السِّرِّ-1776-5/262

التَّفرُّدُ بِالسِّرِّ-77-17-5/264

مِعیارُ حِفظِ الأسرارِ-1778-5/264

مَن لا یَنبَغی إیداعُهُم سِرّاً-1779-5/264

229 السریرة-5/ -267

صَلاحُ السَّرائِرِ-1780-5/268

ظُهورُ السَّرائِرِ-1781-5/268

صَلاحُ السَّریرَةِ وَالعَلانِیَةِ-1782-5/271

230 السرور-5/ -273

السُّرورُ-1783-5/274

ما یَنبَغِی السُّرورُ بهِ-1784-5/275

عَوامِلُ السُّرورِ-1785-5/275

مَن أودَعَ قَلباً سُروراً-1786-5/276

مَن سَرَّ مُؤمِناً فَقَد سَرَّ رَسولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-51787/277

مَن سَرَّ مُؤمِناً سَرَّ اللّٰهَ-1788-5/277

ثَوابُ التَّفریجِ عَنِ المُؤمِنِ-1789-5/279

231 الاسراف-5/ -281

الإسرافُ-1790-5/282

حَدُّ الإنفاقِ-1791-5/284

عَلاماتُ المُسرِفِ-1792-5/285

أدنَی الإسرافِ-1793-5/286

ما لا یُعَدُّ مِنَ الإسرافِ-1794-5/287

ص :329

232 السرقة-5/ -289

السَّرِقَةُ-1795-5/290

مَن لا یَجری عَلَیهِ حَدُّ السَّرِقَةِ-1796-5/291

أنواعُ السُّرّاقِ-1797-5/293

233 السعادة-5/ -295

السَّعادَةُ-1798-5/296

السَّعیدُ-1799-5/297

ما یوجِبُ السَّعادَةَ-1800-5/298

أسبابُ السَّعادَةِ وَالشَّقاوَةِ-1801-5/299

ما یُعَدُّ مِنَ السَّعادَةِ-1802-5/300

أمارَةُ السَّعادَةِ-1803-5/302

حَقیقَةُ السَّعادَةِ-1804-5/303

أسعَدُ النّاسِ-1805-5/304

کَفیٰ بِالمَرءِ سَعادَةً-1806-5/305

کَمالُ السَّعادَةِ-1807-5/305

234 السفر-5/ -307

مَنافِعُ السَّفَرِ-1808-5/308

السَّفَرُ وَالنَّصَبُ-1809-5/308

اختِیارُ الرَّفیقِ فِی السَّفرِ-1810-5/309

آدابُ السَّفَرِ-1811-5/309

جَوامِعُ آدابِ السَّفَرِ-1812-5/312

مَن لا یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ فِی السَّفَرِ-1813-5/313

مُرُوَّةُ السَّفَرِ-1814-5/314

السَّفَرُ المَنهِیُّ عَنهُ-1815-5/315

التَّنَزُّهُ-1816-5/315

سَفَرُ الآخِرَةِ-1817-5/316

235 السفلة-5/ -319

صِفَةُ السَّفِلَةِ-1818-5/320

رِئاسَةُ السُّفَّلِ-1819-5/320

مُخالَطَةُ السُّفَّلِ-1820-5/321

236 السفه-5/ -323

التَّحذیرُ مِن السَّفَهِ-1821-5/324

تَفسیرُ السَّفَهِ-1822-5/325

أدَبُ مُقابَلَةِ السَّفیهِ-1823-5/327

الحِلمُ عَنِ السَّفیهِ-1824-5/327

237 السقی-5/ -329

فَضلُ السَّقیِ-1825-5/330

ثَوابُ سَقیِ المُؤمِنِ-1826-5/330

ما یَنبَغی لِلسّاقی-1827-5/331

238 السکر-5/ -33-3

کُلُّ مُسکِرٍ حَرامٌ-1828-5/334

أنواعُ المُسکِراتِ-1829-5/334

239 المَسکن-5/ -337

سَعَةُ المَسکَنِ-1830-5/338

التَّحذیرُ مِنَ البِناءِ فَوقَ الکَفافِ-1831-5/338

بَیعُ الدّارِ-1832-5/340

الامتِناعُ مِن إسکانِ المُؤمِنِ-1833-5/341

240 السِّلاح-5/ -343

ص :330

الأسلِحَةُ وأدَواتُ الحَربِ-1834-5/344

ثَوابُ صُنعِ الأسلِحَةِ-1835-5/345

أهَمِّیَّةُ السِّلاحِ-1836-5/345

ما کُتِبَ فی قائِمِ سَیفِ رَسولِ. . . -1837-5/347

النَّهیُ عَن بَیعِ السِّلاحِ لِأعداءِ. . . -1838-5/348

241 السُّلطان-5/ -351

مُخالَطَةُ السُّلطانِ الجائِرِ-1839-5/352

الخُضوعُ لِلسُّلطانِ الجائِرِ-1840-5/353

فَضلُ السُّلطانِ العادِلِ-1841-5/354

ما رُویَ فی وجوب طاعة السلطان-1842-5/354

أجرُ مَن یَأمُرُ السُّلطانَ الجائِرَ. . . -1843-5/355

الحَثُّ عَلیٰ إکرامِ سُلطانِ اللّٰهِ-1844-5/356

النَّوادِرُ-1845-5/357

242 الإسلام-5/ -359

الإسلامُ-1846-5/360

الإسلامُ صِبغَةُ اللّٰهِ-1847-5/361

الإسلامُ یَعلو ولا یُعلیٰ عَلَیهِ-1848-5/362

الإسلامُ سِلمٌ لِمَن دَخَلَهُ-1849-5/363

الإسلامُ أبلَجُ المَناهِجِ-1850-5/364

الإسلامُ أمنَعُ المَعاقِلِ-1851-5/364

الإسلامُ یَجُبُّ ما قَبلَهُ-1852-5/365

مَنِ المُسلِمُ؟ -1853-5/366

بَرَکاتُ المُجتَمَعِ الإسلامِیِّ-1854-5/367

أحسَنُ المُسلِمینَ إسلاماً-1855-5/367

قَواعِدُ الإسلامِ-1856-5/368

جَوامِعُ الإسلامِ-1857-5/369

دَعائمُ الإسلامِ-1858-5/370

أساسُ الإسلامِ-1859-5/371

مَعنَی الإسلامِ-1860-5/372

الإسلامُ وَالاستِسلامُ-1861-5/374

ما یُخالِفُ الإسلامَ-1862-5/375

غُربَةُ الإسلامِ-1863-5/375

تَحریفُ الإسلامِ-1864-5/376

مَن لَیسَ بِمُسلِمٍ-1865-5/377

النَّوادِرُ-1866-5/377

243 السَّلام-5/ -379

تَحِیَّةُ المُسلِمینَ-1867-5/380

السَّلامُ قَبلَ الکَلامِ-1868-5/381

إفشاءُ السَّلامِ-1869-5/381

الابتِداءُ بِالسَّلامِ-1870-5/382

التَّسلیمُ عِندَ دُخولِ البَیتِ-1871-5/383

وُجوبُ رَدِّ السَّلامِ-1872-5/384

أدَبُ السَّلامِ-1873-5/385

مَن لا یَنبَغی التَّسلیمُ عَلَیهِم-1874-5/386

أدَبُ الوَداعِ-1875-5/387

سَلامُ الإذنِ-1876-5/388

244 التَّسلیم-5/ -389

التَّسلیمُ-1877-5/390

ص :331

مَعنَی التَّسلیمِ-1878-5/392

245 السَّمت-5/ -393

حُسنُ السَّمتِ-1879-5/394

246 الاستِماع-5/ -397

فَضلُ الأسماعِ الواعِیَةِ-1880-5/398

أسمَعُ الأسماعِ-1881-5/399

مَن حُجِبَ سَمعُهُ-1882-5/399

فاکِهَةُ السَّمعِ-1883-5/402

حُسنُ الاستِماعِ-1884-5/402

سوءُ الاستِماعِ-1885-5/402

ما فُرِضَ عَلَی السَّمعِ-1886-5/403

247 الأسماء-5/ -405

اختِیارُ الأسماءِ الحَسَنَةِ-1887-5/406

الحَثُّ عَلَی التَّسمِیَةِ بِأسماءِ. . . -88-18-5/406

استِبدالُ الأسماءِ القَبِیحَةِ-1889-5/407

248 أسماءُ اللّٰه-5/ -409

بِسمِ اللّٰهِ الرّحمٰنِ الرَّحیمِ-1890-5/410

تَفسیرُ أسماءِ اللّٰهِ-1891-5/411

اسمُ اللّٰهِ الأعظَمُ-1892-5/411

249 السُّنَّة-5/ -415

الحَثُّ عَلیٰ لُزومِ السُّنَّةِ-1893-5/416

تَقریرٌ فِی الأخذِ بِالکِتابِ. . . -1894-5/417

تَصنیفُ السُّنَّةِ-1895-5/418

جَزاءُ مَن سَنَّ سُنَّةً-1896-5/418

جَزاءُ مَن سَنَّ سُنّةً عَلیٰ نَفسِهِ-1897-5/419

النَّهیُ عَن نَقضِ السُّنَّةِ الصّالِحَةِ-1898-5/419

سُنَّةُ اللّٰهِ-1899-5/420

سُنَّةُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-51900/420

سُنَّةُ الحَنِیفِیَّةِ-1901-5/421

سُنَّةُ الأوَّلینَ-1902-5/423

250 السَّهَر-5/ -425

السَّهَرُ-1903-5/426

السَّهَرُ غَیرُ المُجدی! -1904-5/429

ما یَنبَغِی السَّهَرُ فیهِ-1905-5/429

الحَثُّ عَلیٰ إحیاءِ هٰذِهِ اللَّیالی-1906-5/430

251 السَّیِّد-5/ -431

السَّیِّدُ-1907-5/432

تَفسیرُ السُّؤدَدِ-1908-5/433

ما یوجِبُ السُّؤدَدَ-1909-5/433

ما یَمنَعُ السُّؤدَدَ-1910-5/434

252 السِّیاسة-5/ -435

السِّیاسَةُ-1911-5/436

حُسنُ السِّیاسَةِ-1912-5/436

سوءُ التَّدبیرِ-1913-5/437

أفضَلُ السِّیاسَتَینِ-1914-5/438

رَأسُ السِّیاسَةِ-1915-5/438

زَینُ السِّیاسَةِ-1916-5/439

سِیاسَةُ النَّفسِ-1917-5/439

ص :332

253 التَّسویف-5/ -441

النَّهیُ عَنِ التَّسویفِ-1918-5/442

254 السُّوق-5/ -445

ذَمُّ السُّوقِ-1919-5/446

مَوعِظَةُ الإمامِ عَلِیٍّ لِأهلِ السُّوقِ-1920-5/447

255 السِّواک-5/ -451

الحَثُّ عَلَی السِّواکِ-1921-5/452

تَوصِیَةُ جَبرَئیلَ بِالسِّواکِ-1922-5/453

مَنافِعُ السِّواکِ-1923-5/454

أدَبُ السِّواکِ-1924-5/455

استِحبابُ السِّواکِ فِی السَّحَرِ-1925-5/455

حرف الشین

256

الشَّباب-5/ -459

رَبیعُ الحَیاةِ-1926-5/460

رَبیعُ البِناءِ-1927-5/461

تَربِیَةُ الأحداثِ-1928-5/461

التَّعَلُّمُ فِی الشَّبابِ-1929-5/462

الشّابُّ وتَرکُ التَّعَلُّمِ-1930-5/463

فَضلُ الشّابِّ العابِدِ-1931-5/463

فَضلُ مَن أفنیٰ شَبابَهُ فی طاعَةِ. . . -1932-5/464

تَفسیرُ الفَتیٰ-1933-5/465

257 الشُّبهَة-5/ -467

الشُّبهَةُ-1934-5/468

وُجوبُ الوُقوفِ عِندَ الشُّبهَةِ-1935-5/469

وُجوبُ تَرکِ الشُّبُهاتِ-1936-5/471

شُعَبُ الشُّبهَةِ-1937-5/473

258 التَّشبُّه-5/ -475

التَّشَبُّهُ-1938-5/476

259 الشَّجر-5/ -479

غَرسُ الشَّجَرِ-1939-5/480

قَطعُ الشَّجَرِ-1940-5/481

260 الشَّجاعة-5/ -483

الشَّجاعَةُ-1941-5/484

تَفسیرُ الشَّجاعَةِ-1942-5/485

ما یورِثُ الشَّجاعَةَ-1943-5/485

أشجَعُ النّاسِ-1944-5/486

آفَةُ الشَّجاعَةِ-1945-5/487

النَّوادِرُ-1946-5/487

261 الشُّحّ-5/ -489

الشُّحُّ-1947-5/490

تَفسیرُ الشُّحِّ وَالشَّحیحِ-1948-5/491

أشَحُّ الخَلقِ-1949-5/492

262 الشَّرّ-5/ -493

مِعیارُ الخَیرِ وَالشَّرِّ-1950-5/494

شَرُّ النّاسِ-1951-5/495

شِرارُ الخَلقِ-1952-5/500

شِرارُ المُسلِمینَ-1953-5/501

شَرٌّ مِنَ الشَّرِّ-1954-5/502

ص :333

فَوقَ کُلِّ شَرٍّ-1955-5/502

شَرُّ الأخلاقِ-1956-5/502

مَفاتیحُ الشُّرورِ-1957-5/503

شَرُّ الاُمورِ-1958-5/503

جِماعُ الشُّرورِ-1959-5/504

انطِباعُ الإنسانِ عَلَی الشَّرِّ-1960-5/504

النَّوادِرُ-1961-5/505

263 الشَّریعة-5/ -507

الشَّریعَةُ-1962-5/508

ما نُسب إلی النَّبِی فی بیان الشَّریعَةِ. . . -1963-5/509

وَحدَةُ شَرائِعِ الدِّینِ-1964-5/509

تَفسیرُ شَرائِعِ الدِّینِ-1965-5/510

عِلَلُ الشَّرائِعِ وَالأحکامِ-1966-5/510

264 الشَّرف-5/ -515

الشَّرَفُ-1967-5/516

الشَّریفُ-1968-5/516

أفضَلُ الشَّرَفِ-1969-5/517

شَرَفُ المُؤمِنِ-1970-5/518

265 الشِّرک-5/ -519

التَّحذیرُ مِنَ الشِّرکِ-1971-5/520

تَعلیمُ الشِّرکِ-1972-5/521

أدنَی الشِّرکِ-1973-5/521

الاستِعانَةُ بالمُشرکینَ-1974-5/522

الإقامةُ فی بِلادِ الشِّرکِ-1975-5/524

مَتیٰ یَکونُ العَبدُ مِشرِکاً-1976-5/525

الشِّرکُ الخَفِیُّ-1977-5/525

266 الشِّرکة-5/ -529

الشِّرکَةُ-1978-5/530

ما یَشتَرِکُ فیهِ المُسلِمونَ-1979-5/530

حَقُّ الشُّفعَةِ فِی الشِّرکَةِ-1980-5/531

مَن یَنبَغِی مُشارَکَتُهُ-1981-5/532

شُرَکاءُ المَرءِ-1982-5/532

267 الشَّرَه-5/ -533

ذَمُّ الشَّرَهِ-1983-5/534

الشَّرَهُ أساسُ کُلِّ شَرٍّ-1984-5/535

ثَمَرَةُ الشَّرَهِ-1985-5/536

أصلُ الشَّرَهِ-1986-5/536

عِلاجُ الشَّرَهِ-1987-5/537

268 الشَّیطان-5/ -539

الاعتِبارُ بِما فَعَلَ اللّٰهُ بِإبلیسَ-1988-5/540

الاستِعاذَةُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطانِ-1989-5/541

عَداوَةُ الشَّیطانِ لِلإنسانِ-1990-5/542

التَّحذیرُ مِن فِتَنِ الشَّیطانِ-1991-5/544

النَّهیُ عَنِ اتِّباعِ الشَّیطانِ-1992-5/545

عَبَدَةُ الشَّیطانِ-1993-5/546

تَأکیدُ الشَّیطانِ عَلیٰ غَوایَةِ. . . -1994-5/547

تَصدیقُ ظَنِّ إبلیسَ-1995-5/548

عِلَّةُ تَسَلُّطِ الشَّیطانِ عَلَی. . . -1996-5/549

ص :334

کَیدُ الشَّیطانِ-1997-5/550

غَوایاتُ الشَّیطانِ-1998-5/551

ما یَعصِمُ مِنَ الشَّیطانِ-99-19-5/55-5

سَلطَنةُ الشَّیطانِ عَلیٰ أولِیائِهِ-00-20-5/556

ما یُسَلِّطُ الشَّیطانَ-2001-5/557

ما یُبعِدُ الشَّیطانَ-2002-5/558

نَصائِحُ الشَّیطانِ-2003-5/559

شِرکُ الشّیطانِ-2004-5/560

جُنودُ إبلیسَ-2005-5/561

رَنّاتُ إبلیسَ-2006-5/562

269 الشِّعر-5/ -565

تَفسیرُ ما وَرَدَ فی ذَمِّ الشُّعَراءِ-2007-5/566

الشِّعرُ جِهادٌ بِاللِّسانِ-2008-5/567

الشِّعرُ المَمدوحُ-2009-5/568

أوَّلُ مَن قالَ الشِّعرَ-2010-5/569

أشعَرُ کَلِمَةٍ و أشعَرُ الشُّعَراءِ-2011-5/570

بَعضُ الأشعارِ المَنسوبَةِ إلَی. . . -2012-5/570

270 الشِّعار-5/ -575

الشِّعارُ-2013-5/576

شِعارُ المُسلِمینَ فِی القِیامَةِ-2014-5/577

271 الشَّفاعة فی الدنیا-5/ -579

الشَّفاعَةُ-2015-5/580

272 الشَّفاعة فی الآخرة-5/ -581

حَقیقَةُ الشَّفاعَةِ-2016-5/582

شُروطُ الشَّفاعَةِ-2017-5/583

المَقامُ المَحمودُ-2018-5/585

شَفاعَةُ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله یَومَ القِیامَةِ-2019-5/586

المَحرومُونَ مِنَ الشَّفاعَةِ-2020-5/587

ما یَزعُمُهُ المُشرِکونَ مِنَ. . . -2021-5/589

الشَّفاعَةُ المَردودَةُ-2022-5/589

الشَّفاعةُ لِأهلِ الکَبائِرِ-2023-5/590

المُحسِنونَ وَالشَّفاعَةُ-2024-5/590

حاجَةُ الأوَّلینَ وَالآخِرِینَ إلَی. . . -2025-5/591

الشُّفَعاءُ-2026-5/593

الوَسیلَةُ إلی رضوان اللّٰه-2027-5/594

أحَقُّ النّاسِ بِالشَّفاعَةِ-2028-5/596

شَفاعَةُ المُؤمِنِ عَلیٰ قَدرِ عَمَلِهِ-2029-5/596

أدنَی المُؤمِنینَ شَفاعَةً-2030-5/597

273 الشَّقاوة-5/ -599

خَصائِصُ الشَّقِیِّ-2031-5/600

الشَّقِیُّ شَقِیٌّ فی بَطنِ اُمِّهِ-2032-5/600

خَلقُ السَّعادَةِ وَالشَّقاوَةِ قَبلَ. . . -2033-5/602

تَفسیرُ الأخبارِ السّابِقَةِ-2034-5/603

ما یوجِبُ السَّعادَةَ-2035-5/603

ما یوجِبُ الشَّقاءَ-2036-5/604

أشقَی النّاسِ-2037-5/606

عَلاماتُ الشَّقاءِ-2038-5/608

عاقِبَةُ الأشقِیاءِ-2039-5/609

ص :335

274 الشُّکر للّٰه سبحانه-6/5

الحَثُّ عَلَی الشُّکرِ للّٰهِ ِ-2040-6/6

شُکرُ المُنعِمِ-2041-6/7

الشّاکِرُ یَشکُرُ لِنَفسِهِ-2042-6/8

فَضلُ الشّاکِرِ-2043-6/9

کَثرَةُ مَن لا یَشکُرون-2044-6/10

قِلَّةُ الشَّکورِ-2045-6/10

دَورُ الشُّکرِ فِی الزِّیادَةِ-2046-6/11

عاقِبَةُ عَدَمِ الشُّکرِ-2047-6/13

وُجوبُ الشُّکرِ عَلَی الشُّکرِ-2048-6/13

تَفسیرُ حَقِّ الشُّکرِ-2049-6/14

مَعنیٰ أداءِ الشُّکرِ-2050-6/14

حَدُّ الشُّکرِ-2051-6/16

أصنافُ الشُّکرِ-2052-6/17

أدنَی الشُّکرِ-2053-6/17

أشکَرُ النّاسِ-2054-6/18

سَجدَةُ الشُّکرِ-2055-6/18

275 الشُّکر للناس-6/ -21

الحَثُّ عَلیٰ شُکرِ المُحسِنِ-2056-6/22

تَفسیرُ الشُّکر-2057-6/23

مَن لم یَشکُرِ المَخلوقَ لَم. . . -2058-6/24

المُؤمِنُ مُکَفَّرٌ-2059-6/24

قَطعُ سَبیلِ المَعروفِ-2060-6/25

مَن لا یَشکُرُ النِّعمَةَ-2061-6/26

276 شُکر اللّٰه سبحانه-6/ -27

رَبُّنا غَفورٌ شَکورٌ-2062-6/28

277 الشَّکّ-6/ -31

الشَّکُّ-2063-6/32

الاِفتِخارُ بِعَدَمِ الشَّکِّ فِی الحَقِّ-2064-6/34

موجِباتُ الشَّکِّ-2065-6/35

آثارُ الشَّکِّ-2066-6/36

ما یَرفَعُ الشَّکَّ-2067-6/36

الشَّکُّ وَالارتِیابُ-2068-6/37

شُعَبُ الشَّکِّ-2069-6/38

مُواجَهَةُ الإمامِ لِمَن شَکَّ فِی. . . -2070-6/38

278 الشَّکویٰ-6/ -39

الشَّکویٰ مِنَ اللّٰهِ-2071-6/40

الشَّکویٰ إلَی اللّٰهِ-2072-6/41

279 الشَّهادة فی القضاء-6/ -43

الشَّهادَةُ بِالقِسطِ-2073-6/44

الحَثُّ عَلیٰ أداءِ الشَّهادَةِ-2074-6/45

النَّهیُ عَنِ التَّقاعُسِ عَنِ الشَّهادَةِ-2075-6/45

کِتمانُ الشَّهادَةِ-2076-6/46

الرُّجوعُ عَنِ الشَّهادَةِ-2077-6/48

شَهادةُ الزُّورِ-2078-6/48

مَن تَجوزُ شَهادَتُهُ-2079-6/50

مَن لا تَجوزُ شَهادَتُهُ-2080-6/51

الحِکمَةُ فِی اعتِبارِ أربعةِ شُهودٍ. . . -2081-6/53

ص :336

أدَبُ الشَّهادَةِ-2082-6/54

إکرامُ الشُّهودِ-2083-6/55

280 الشَّهادة فی سبیل اللّٰه-6/ -57

فَضلُ الشَّهادَةِ-2084-6/58

تَقدیرُ الشَّهادَةِ وَالمَوتِ-2085-6/59

حُبُّ الشَّهادَةِ-2086-6/61

الشَّوقُ لِلشَّهادَةِ-2087-6/61

کَرامَةُ الشَّهادَةِ-2088-6/63

الشَّهادَةُ وتَکفیرُ الذُّنوبِ-2089-6/64

حَیاةُ الشَّهیدِ-2090-6/65

عَدَمُ افتِتانِ الشَّهیدِ فِی القَبرِ-2091-6/65

تَمَنِّی الشَّهیدِ-2092-6/66

المَوتُ خَیرٌ مِنَ الذُّلِّ-2093-6/67

ثَوابُ طَلَبِ الشَّهادَةِ-2094-6/68

دَورُ النِّیَّةِ فِی الشهادةِ-2095-6/68

أوَّلُ شَهیدٍ فِی الإسلامِ-2096-6/68

الشَّهادَةُ الحُکمِیَّةُ-2097-6/69

المُؤمِنُ شَهیدٌ عَلیٰ کُلِّ حالٍ-2098-6/71

أفضَلُ الشُّهَداءِ-2099-6/72

ثَوابُ الجَریحِ فی سَبیلِ اللّٰهِ-2100-6/73

شُهداءُ أهلِ البَیتِ علیهم السلام-62101/74

281 الشُّهرة-6/ -75

الشُّهرَةُ المَحمودَةُ-2102-6/76

الشُّهرَةُ المَذمومَةُ-2103-6/79

ذَمُّ شُهرَةِ اللِّباسِ وشُهرَةِ العِبادةِ-2104-6/80

ما لا یَنبَغی تَرکُهُ لِخَوفِ الشُّهرَةِ-2105-6/82

282 الشُّوریٰ-6/ -85

الحَثُّ عَلَی المَشورَةِ-2106-6/86

حِکمَةُ المَشورَةِ-2107-6/89

الاِستِخارَةُ قَبلَ الاِستِشارَةِ-2108-6/89

مَن لا یَنبَغی مُشاوَرَتُهُم-2109-6/89

مَن یَنبَغی مُشاوَرَتُهُم-2110-6/91

استِشارةُ الأعداءِ-11-21-6/92

حُدودُ المَشورَةِ-2112-6/93

الحَثُّ عَلیٰ إرشادِ المُستَشیرِ-2113-6/93

آدابُ المُستَشارِ-2114-6/94

التَّحذیرُ مِن خِیانَةِ المُستَشیرِ-2115-6/94

الشُّوریٰ فی أمرِ الإمامَةِ-2116-6/95

مُشاوَرَةُ الإمامِ-2117-6/97

283 مشیئة اللّٰه-6/ -99

الحَثُّ عَلَی الاستِثناءِ بِمَشیئَةِ اللّٰهِ-2118-6/100

284 الشَّیب-6/ -103

الشَّیبُ-2119-6/104

أوَّلُ مَن شابَ-2120-6/105

الحَثُّ عَلیٰ إجلالِ الکَبیرِ-2121-6/106

285 الشِّیعة-6/ -107

فَضلُ الشِّیعَةِ-2122-6/108

عَلاماتُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ-2123-6/109

ص :337

مُواساةُ الإخوانِ وَالإحسانُ. . . -2124-6/116

مَن لَیسَ مِن شیعَةِ أهلِ البَیتِ-2125-6/118

أصنافُ الشِّیعَةِ-2126-6/120

نَهیُ الشِّیعَةِ عَنِ الغُلُوِّ-2127-6/123

ما یَنبَغی لِلشِّیعةِ فی مُواجَهَةِ. . . -2128-6/123

مَقامُ الشِّیعَةِ فِی القِیامَةِ-2129-6/125

الانتِسابُ إلَی التَّشَیُّعِ-2130-6/126

حرف الصاد

286

الصُّبح-6/ -133

الصُّبحُ-2131-6/134

ما قیلَ فی جَوابِ «کیفَ. . . -2132-6/134

ما یَنبَغی عِندَ الصُّبحِ وما لا. . . -2133-6/138

صِفَةُ المُؤمِنِ إذا أصبَحَ-2134-6/139

الدُّعاءُ عِندَ الصَّباحِ-2135-6/140

287 الصَّبر-6/ -143

فَضلُ الصَّبرِ-2136-6/144

الصَّبرُ ومَعالِی الاُمورِ-2137-6/148

الصَّبرُ وَالإیمانُ-2138-6/150

الصَّبرُ وَالنَّصرُ-2139-6/151

الصَّبرُ وَالفَرَجُ وَالظَّفَرُ-2140-6/152

ثَوابُ الصّابِرِ-2141-6/152

قَرینَةُ داوودَ فِی الجَنَّةِ-2142-6/154

مَن صَبرَ صَبَرَ قَلیلاً-2143-6/155

تَفسیرُ الصَّبرِ-2144-6/156

أقسامُ الصَّبرِ-2145-6/158

الصَّبرُ الجَمیلُ-2146-6/159

عَلامَةُ الصّابرِ-2147-6/160

صَبرُ شیعَةِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام-62148/160

آثارُ الجَزَعِ-2149-6/161

الصَّبرُ عِندَ المِحَنِ وَالحیلةُ فیها-2150-6/163

ما یورِثُ الصَّبرَ-2151-6/164

الحَثُّ عَلَی التَّصَبُّرِ-2152-6/165

شُعَبُ الصَّبرِ-2153-6/165

طَلَبُ الصَّبرِ مِنَ اللّٰهِ-2154-6/166

288 الصُّحبة-6/ -169

الصُّحبَةُ-2155-6/170

289 الصِّحّة-6/ -171

الصِّحَّةُ-2156-6/172

290 الصِّدق-6/ -175

مَعنَی الصِّدقِ-2157-6/176

الحَثُّ عَلَی الصِّدقِ-2158-6/176

صِفَةُ الصّادِقِ-2159-6/178

الصِّدقُ مَعَ اللّٰهِ-2160-6/178

الصِّدقُ وَالإیمانُ-2161-6/179

الصّادقُ-2162-6/180

أهَمِّیَّةُ صِدقِ الحَدیثِ-2163-6/180

أصدَقُ الأقوالِ-2164-6/181

ما لا یَنبَغی الصِّدقُ فیهِ-2165-6/182

ص :338

لِسانُ الصِّدقِ-2166-6/182

291 الصِّدِّیق-6/ -185

الصِّدِّیقُ-2167-6/186

الصِّدِّیقونَ-2168-6/187

292 الصَّدِیق-6/ -189

الصَّدِیقُ-2169-6/190

مَعرِفَةُ المَرءِ بِأصدِقائِهِ-2170-6/190

تَشاکُلُ النُّفوسِ-2171-6/191

مَیلُ المَرءِ إلیٰ أمثالِهِ-2172-6/192

قَرینُ السَّوءِ-2173-6/192

اختِبار الصّدیق-2174-6/193

مَن یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ-2175-6/194

التَّحذیرُ مِن مُصاحَبَةِ الأشرارِ-2176-6/196

مَن لا یَنبَغی مُصاحَبَتُهُ-2177-6/197

التَّحذیرُ مِن مُصاحَبَةِ الأحمَقِ-2178-6/201

تَفسیرُ الأصدِقاءِ وَالأعداءِ-2179-6/202

ما یُفسِدُ الصَّداقَةَ-2180-6/203

ما یوجِبُ قِلَّةَ الأصدِقاءِ-2181-6/204

ما یوجبُ کَثرَةَ الأصدِقاءِ-2182-6/205

حُدودُ الصَّداقَةِ-2183-6/207

النَّهیُ عَنِ الاطمِئنانِ إلیٰ أحَدٍ. . . -2184-6/208

ما یُختَبَرُ بِهِ الصَّدیقُ-2185-6/209

أفضلُ الأصحابِ-2186-6/211

حَقُّ الصّاحِبِ-2187-6/211

طَبَقاتُ الأصدِقاءِ-2188-6/212

أخِلّاءُ المَرءِ-2189-6/213

293 الصدقة-6/ -215

فَضلُ الصَّدَقَةِ-2190-6/216

تَلَقِّی اللّٰهِ لِلصَّدَقاتِ-2191-6/217

جَزاءُ الصَّدَقَةِ-2192-6/218

الصَّدَقَةُ ودَفعُ البَلاءِ-2193-6/219

الصَّدَقَةُ ودَفعُ میتَةِ السُّوءِ-2194-6/219

مُداواةُ المَرضیٰ بِالصَّدَقَةِ-2195-6/221

الصَّدَقَةُ مِفتاحُ الرِّزقِ-2196-6/221

کُلُّ مَعروفٍ صَدَقَةٌ-2197-6/223

تَرکُ الشَّرِّ صَدَقَةٌ-2198-6/225

أفضَلُ الصَّدَقَةِ-2199-6/225

أولَوِیَّةُ ذَوِی الرَّحِمِ بِالصَّدَقَةِ-2200-6/228

فَضلُ صَدَقَةِ السِّرِّ وآثارُها-2201-6/229

أهلُ البَیتِ علیهم السلام وصَدَقةُ السِّرِّ-2202-6/231

فَضلُ صَدَقةِ العَلانِیَةِ وآثارُها-2203-6/232

فَضلُ صَدَقَةِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ. . . -2204-6/233

الحَثُّ عَلَی الصَّدَقَةِ فِی السَّرّاءِ. . . -2205-6/234

حَدُّ الصَّدَقَةِ-2206-6/235

أجرُ تَداوُلِ الأیدِی فِی. . . -2207-6/237

مَواردُ الصَّدَقةِ-2208-6/237

مَن لا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ له-2209-6/239

آفاتُ الصَّدَقَةِ-2210-6/240

ص :339

أدَبُ العَطاءِ-2211-6/242

صَدَقَةُ الکافِرِ-2212-6/242

التَّصَدُّقُ عَلَی المُذنِبِ لِتَحصینِهِ. . . -2213-6/243

294 الصراط-6/ -245

مَزَلَّة الصِّراطِ-2214-6/246

الصِّراطُ المُستَقیمُ-2215-6/246

تَفسیرُ الصِّراطِ المُستَقیمِ-2216-6/247

صِفَةُ الصِّراطِ-2217-6/250

ما یوجِبُ ثَباتَ القَدَمِ عَلَی. . . -2218-6/250

قَناطِرُ الصِّراطِ-2219-6/251

أصنافُ النّاسِ فِی المُرورِ عَلَی. . . -220-2-6/252

295 الصِّغَر-6/ -255

الصِّغَرُ-221-2-6/256

296 المُصافحة-6/ -259

المُصافَحَةُ-22-22-6/260

دَورُ المُصافَحَةِ فی رَفعِ الغِلِّ-223-2-6/260

دَورُ المُصافَحَةِ فی تَساقُطِ. . . -224-2-6/261

النَّهیُ عَن مُصافَحَةِ المَرأةِ-225-2-6/261

الحَثُّ عَلیٰ مُصافَحَةِ العَدُوِّ-226-2-6/262

297 الصُّلح-1 (المُسالمةُ فی الحربِ) -6/ -263

الصُّلحُ-227-2-6/264

صُلحُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام-228-62/264

298 الصلح-2 (الإصلاحُ بینَ الناسِ) -6/ -267

أهَمِّیَّةُ الإصلاحِ بَینَ النّاسِ-229-2-6/268

جَوازُ الکَذِبِ فِی الإصلاحِ-2230-6/270

ما لا یَجوزُ مِن الصُّلحِ-2231-6/270

299 الصلاة-6/ -271

الصَّلاةُ-2232-6/272

الصَّلاةُ قُرَّةُ عَینِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله-62233/273

الصَّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ-2234-6/274

الصَّلاةُ خَیرُ مَوضوعٍ-2235-6/274

الصَّلاةُ أفضَلُ الأعمالِ بَعدَ. . . -2236-6/275

الصَّلاةُ عَمودُ الدِّینِ-2237-6/276

الصَّلاةُ تَنهیٰ عَنِ الفَحشاءِ. . . -2238-6/277

الصَّلاةُ کَفّارَةٌ لِما قَبلَها-2239-6/278

الصَّلاةُ أوَّلُ ما یُسألُ عَنها یَومَ. . . -2240-6/281

حِکمَةُ الصَّلاةِ-2241-6/282

فَضلُ المُصَلِّی-2242-6/285

حُدودُ الصَّلاةِ-2243-6/286

الحثّ عَلی رِعایَةِ آداب الصَّلاة. . . -2244-6/287

الخُشوعُ فِی الصَّلاةِ-2245-6/288

تَفسیرُ الخُشوعِ-2246-6/289

خُشوعُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی الصَّلاةِ-2247-6/290

خُشوعُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-62248/290

خُشوعُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ. . . -2249-6/291

خُشوعُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام-62250/292

خُشوعُ الإمامِ عَلِیِّ بنِ الحسین علیهما السلام-62251/293

خُشوعُ الإمامَینِ الصّادِقَینِ علیهما السلام-62252/295

ص :340

مَوانِعُ الخُشوعِ-2253-6/296

شُروطُ قَبولِ الصَّلاةِ-2254-6/296

مَوانِعُ قَبولِ الصَّلاةِ-2255-6/298

دَورُ حُضورِ القَلبِ فی قَبولِ. . . -2256-6/300

إقبالُ اللّٰهِ عَلیٰ مَن یُقبِلُ عَلَیهِ-2257-6/301

فَضلُ التَّدَبُّرِ فِی الصَّلاةِ-2258-6/302

جَزاءُ مَن صَلّیٰ مُنقطِعاً عَنِ. . . -2259-6/302

الأمرُ بِالصَّلاةِ صَلاةَ مُوَدِّعٍ-2260-6/303

مَن تُضرَبُ صَلاتُهُ عَلیٰ وَجهِهِ-2261-6/304

مَن لیسَ لَهُ صَلاةٌ-2262-6/305

مَن یُصَلِّی وهُوَ لَیسَ بِمُؤمِنٍ! -2263-6/306

تَأویلُ الصَّلاةِ-2264-6/307

جَوامِعُ آدابِ الصَّلاةِ-2265-6/309

النَّهیُ عَنِ التَّکاسُلِ فِی الصَّلاةِ-2266-6/312

المُحافَظَةُ عَلیٰ أوقاتِ الصَّلاةِ-2267-6/314

الحَثُّ عَلَی الصَّلاةِ فی أوَّلِ. . . -2268-6/316

تارِکُ الصَّلاةِ وَالکُفرُ-2269-6/318

التَّحذیرُ مِن تَضییعِ الصَّلاةِ-2270-6/319

التَّحذیرُ مِنَ الاستِخفافِ. . . -2271-6/321

التَّحذیرُ مِنَ الالتِفاتِ فِی. . . -2272-6/323

سارِقُ الصَّلاةِ-2273-6/323

تَخفیفُ الصَّلاةِ-2274-6/324

300 صلاةُ الجماعةِ-6/ -327

صَلاةُ الجَماعَةِ-2275-6/328

ما یَلزَمُ مُراعاتُهُ لِلإمامِ-2276-6/330

الأولیٰ بِالإمامَةِ لِلصَّلاةِ-2277-6/332

301 صَلاةُ اللَّیل-6/ -33-3

فَضلُ صَلاةِ اللَّیلِ-2278-6/334

مُباهاةُ اللّٰهِ بِمَن یُصَلِّی فی جَوفِ. . . -2279-6/338

ثَوابُ صَلاةِ اللَّیلِ-2280-6/339

ثَمَراتُ قِیامِ اللَّیلِ-2281-6/340

ما یوجِبُ الحِرمانَ مِن صَلاةِ. . . -2282-6/341

أجرُ مَن نَویٰ صَلاةَ اللَّیلِ ونامَ-2283-6/343

جَزاءُ مَن یُعالِجُ نَفسَهُ لِصَلاةِ. . . -2284-6/343

ما یُسألُ عَنهُ العَبدُ مِنَ الصَّلاةِ-2285-6/343

302 صلاةُ الجمعةِ-6/ -345

صَلاةُ الجُمُعَةِ-2286-6/346

أدَبُ سَماعِ الخُطبَةِ-2287-6/348

303 الصلاةُ علی النبیِّ وآلهِ-6/ -349

الصَّلاةُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-62288/350

کَیفِیَّةُ الصَّلاةِ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-62289/351

مَعنَی الصَّلاةِ-2290-6/352

304 الصَّمت-6/ -353

فضلُ الصَّمتِ-2291-6/354

ثَمَراتُ الصَّمتِ-2292-6/355

الصَّمتُ المَمدوحُ-2293-6/357

305 الصناعة-6/ -361

الصِّناعَةُ-2294-6/362

ص :341

ما یَحتاجُ إلَیهِ کُلُّ ذی صَناعَةٍ-2295-6/365

ذَمُّ السَّهَرِ فِی اللَّیلِ کُلِّهِ لِلکَسبِ-2296-6/365

306 المصیبة-6/ -367

تَقسیمُ المَصائِبِ-2297-6/368

أجرُ المَصائِبِ-2298-6/368

أشَدُّ المَصائِبِ-2299-6/368

المُصیبَةُ العُظمیٰ-2300-6/370

الاستِرجاعُ عِندَ المُصیبَةِ-2301-6/370

مَعنَی الاستِرجاعِ-2302-6/372

المُصیبَةُ بِالوَلَدِ-2303-6/373

أدَبُ المُصابِ-2304-6/373

سیرَةُ أهلِ البَیتِ علیهم السلام فِی. . . -2305-6/374

البُکاءُ عَلیٰ مَوتِ المُؤمِنِ-2306-6/375

النِّیاحَةُ عَلَی المَیِّتِ-2307-6/376

الأصواتُ المَلعونَةُ-2308-6/377

النِّیاحَةُ المَمدوحَةُ-2309-6/378

کِتمانُ المُصیبَةِ-2310-6/379

ما یُهَوِّنُ المَصائِبَ-2311-6/379

ما یُعَظِّمُ المَصائِبَ-2312-6/381

السَّلوَةُ-2313-6/381

الشَّماتَةُ بِالمُصابِ-2314-6/382

307 الصوت-6/ -383

النَّهیُ عَن رَفعِ الأصواتِ-2315-6/384

308 الصَّوم-6/ -387

وُجوبُ الصَّومِ-2316-6/388

فَضلُ الصَّومِ-2317-6/389

حِکمَةُ وُجوبِ الصَّومِ-2318-6/389

الصَّومُ جُنَّةٌ-2319-6/391

الصِّیامُ زَکاةُ الأبدانِ-2320-6/392

فَضلُ الصّائِمِ-2321-6/392

مَن لا یَنفَعُهُ صَومُهُ-2322-6/394

الحَثُّ عَلَی الصِّیامِ تَطَوُّعاً-2323-6/395

صِیامُ القَلبِ-2324-6/395

أدَبُ الصَّومِ-2325-6/396

فَضلُ الصَّومِ فِی الحَرِّ-2326-6/399

فضلُ الصَّومِ فی الشِّتاءِ-2327-6/399

الحَثُّ عَلَیٰ صَومِ ثَلاثَةِ أیّامٍ فی. . . -2328-6/400

میراثُ الصَّومِ-2329-6/401

حرف الضاد

309

الضِّحک-6/ -405

الضِّحکُ وَالتَّبسُّمُ-2330-6/406

ذَمُّ کَثرَةِ الضِّحکِ-2331-6/407

مَن یَنبَغی التَّعَجُّبُ مِن ضِحکِهِ-2332-6/409

ما لا یَنبَغی مِن الضِّحکِ-33-23-6/409

الکلامُ المُضحِکُ المَذمومُ-2334-6/410

النَّوادِرُ-2335-6/411

310 الضَّرب-6/ -413

الضَّربُ-2336-6/414

ص :342

311 الضَّرر-6/ -417

لا ضَرَرَ ولا ضِرارَ فِی الإسلامِ-2337-6/418

312 الاضطِرار-6/ -421

الاِضطِرارُ-2338-6/422

313 المُستضعف-6/ -425

فَضلُ المُستَضعَفینَ-2339-6/426

دَورُ المُستَضعَفینَ فِی المُجتَمَعِ-2340-6/427

دَولَةُ المُستَضعَفینِ-2341-6/428

الاِستِضعافُ المَعنَویُّ-2342-6/429

مَن هُوَ لَیسَ بِمُستَضعَفٍ-2343-6/430

314 الضَّلالة-6/ -433

الضَّلالَةُ-2344-6/434

الضّالُّونَ-2345-6/435

موجِباتُ الضَّلَالَةِ-2346-6/436

المُضِلُّونَ-2347-6/439

الضَّلالُ المُبینُ-2348-6/441

وُجوهُ الضَّلالَةِ-2349-6/442

أدنَی الضَّلالَةِ-2350-6/443

هادِمُ أرکانِ الضَّلالَةِ-2351-6/443

315 الضَّمان-6/ -445

الضَّمانُ-2352-6/446

ذَمُّ التَّعَرُّضِ لِلکَفالَةِ وَالضَّمانِ-2353-6/447

لا ضَمانَ فِی العارِیَةِ-2354-6/448

316 الضِّیافة-6/ -449

الضِّیافَةُ-2355-6/450

بَرَکَةُ البَیتِ الَّذی یُمتارُ مِنهُ-2356-6/451

ذَمُّ البَیتِ الَّذی لا یَدخُلُه ضَیفٌ-2357-6/451

شَرُّ الطَّعامِ-2358-6/452

مَن یَنبَغی ضِیافَتُهُ-2359-6/452

الحَثُّ عَلیٰ إجابَةِ دَعوَةِ المُؤمِنِ-2360-6/453

النَّهیُ عَنِ إجابةِ دَعوَةِ الفاسِقِ-2361-6/453

النَّهیُ عَنِ استِقلالِ ما یُقَدَّمُ إلَی. . . -2362-6/454

التَّکلُّفُ لِلضَّیفِ-2363-6/454

أدَبُ الضِّیافَةِ-2364-6/456

أدَبُ الضَّیفِ-2365-6/457

حَدُّ الضِّیافَةِ والوَلیمَةِ-2366-6/458

ما یَنبَغی فیهِ الوَلیمَةُ-2367-6/458

قوتُ الأرواحِ-2368-6/459

حرف الطاء

317

الطِّبّ-6/ -463

الطَّبیبُ الحَقیقِیُّ-2369-6/464

ما یُستَغنیٰ بِهِ عَنِ الطِّبِّ-2370-6/464

ضَمانُ المُتَطَبِّبِ الجاهِلِ-2371-6/465

أحکَمُ مِن الطَّبیبِ-2372-6/465

طَبیبُ النَّفسِ-2373-6/466

النَّوادِرُ-2374-6/467

318 الإطعام-6/ -469

فَضلُ إطعامِ الجائِعِ-2375-6/470

ص :343

جَزاءُ مَن لا یُطعِمُ المِسکینَ-2376-6/472

319 الطُّغیان-6/ -475

الطُّغیانُ-2377-6/476

الطّاغوتُ-2378-6/477

320 الطَّلاق-6/ -479

ذَمُّ الطَّلاقِ-2379-6/480

حِکمَةُ الطَّلاقِ ثَلاثاً-2380-6/482

321 الطَّمَع-6/ -485

ذَمُّ الطَّمَعِ-2381-6/486

التَّحذیرُ مِنَ الطَّمَعِ-2382-6/488

الطَّمَعُ وَالرِّقِّیَّةُ-2383-6/489

الطَّمَعُ وَالذِّلَّةُ-2384-6/489

الطَّمَعُ وَانخِداعُ العَقلِ-2385-6/491

الطَّمَعُ وَالوَرَعُ-2386-6/491

شُعَبُ الطَّمَعِ-2387-6/492

الطَّمَعُ المَمدوحُ-2388-6/492

322 الطَّهارَة-6/ -495

الطَّهورُ-2389-6/496

المُطَهِّراتُ-2390-6/496

الطَّهارَةُ المَعنَوِیَّةُ-2391-6/498

323 الطاعة-6/ -501

طاعَةُ اللّٰهِ وآثارُها-2392-6/502

حُسنُ ما أمَرَ بِهِ اللّٰهُ-2393-6/506

عِصیانُ اللّٰهِ وطاعَةُ الشَّیطانِ! -2394-6/506

طاعَةُ الرَّسولِ واُولِی الأمرِ-2395-6/507

أفضلُ الطّاعاتِ-2396-6/509

مَن یَنبَغی طاعَتُهُم-2397-6/510

مَن لا یَنبَغی طاعَتُهُم-2398-6/511

النَّوادِرُ-2399-6/512

324 الطِّیب-6/ -513

الطِّیبُ-2400-6/514

طِیبُ النِّساءِ-2401-6/516

325 الطِّیَرَة-6/ -517

التَّطَیُّرُ-2402-6/518

الشُّؤمُ-2403-6/519

326 الطِّینة-6/ -521

الطِّینَةُ-2404-6/522

حرف الظاء

327

الظَّفَر-6/ -525

الظَّفَرُ-2405-6/526

ما لا یُعدُّ ظَفَراً-2406-6/527

صِفَةُ ظَفَرِ الکَریمِ وَاللَّئیمِ-2407-6/527

328 الظُّفر-6/ -529

تَقلیمُ الأظفارِ-2408-6/530

الحَثُّ عَلیٰ تَرکِ الأظافیرِ لِلنِّساءِ-2409-6/530

تَقلیمُ الأظفارِ مِن الحَرامِ! -2410-6/531

329 الظُّلْم-6/ -533

التَّحذیرُ مِنَ الظُّلمِ-2411-6/534

ص :344

الظُّلمُ وَالتَّدمیرُ-2412-6/537

الظُّلمُ وظُلُماتُ القِیامَةِ-2413-6/539

التَّحذیرُ مِنَ الظُّلمِ فی مَکَّةَ-2414-6/540

لَبسُ الإیمانِ بِالظُّلمِ-2415-6/540

أنواعُ الظُّلمِ-2416-6/541

الظُّلمُ الَّذی لا یُترَکُ-2417-6/542

أفحَشُ الظُّلمِ-2418-6/544

الظلم علی من لم یجد ناصراً-2419-6/544

أظلَمُ النّاسِ-2420-6/545

ما یَنبغِی عِندَ الهَمِّ بِالظُّلمِ-2421-6/546

إمهالُ الظَّالِمِ-2422-6/547

الظَّالِمُ وذِکرُ اللّٰهِ-2423-6/549

نَدامَةُ الظّالِمِ-2424-6/550

عَلاماتُ الظّالِمِ-2425-6/551

الانتِصارُ بِالظّالِمِ مِنَ الظّالِمِ-2426-6/551

الرِّضا بِانتِصارِ اللّٰهِ-2427-6/551

الانتِقامُ مِنَ الظّالِمِ-2428-6/552

الظَّالمُ یَسعیٰ فی مَضَرَّتِهِ ونَفعِ. . . -2429-6/554

التَّحذیرُ مِن إعانَةِ الظَّالِمِ-2430-6/554

الحَثُّ عَلیٰ إعانَةِ المَظلومِ-2431-6/557

التَّحذیرُ مِن دَعوةِ المَظلومِ-2432-6/560

ظُلمُ النَّفسِ-2433-6/561

النَّوادِرُ-2434-6/563

330 الظَّنُّ-6/ -565

ظَّنُّ العاقل-2435-6/566

الحَثُّ عَلیٰ حُسنِ الظَّن بِفِعلِ. . . -2436-6/566

فَضلُ حُسنِ الظَّنِّ-2437-6/567

ما یورِثُ حُسنَ الظَّنِّ-2438-6/568

التَّحذیرُ مِن سوءِ الظَّنِّ-2439-6/569

مَن لا یَظُنُّ بِأحَدٍ خَیراً-2440-6/572

ضَرورَةُ التَّجَنُّبِ عَمّا یوجِبُ. . . -2441-6/572

آثارُ سوءِ الظَّنِّ-2442-6/573

مَوارِدُ جَوازِ سوءِ الظَّنِّ-2443-6/574

حُسنُ الظَّنِّ بِاللّٰهِ-44-24-6/575

مَعنیٰ حُسنِ الظَّنِّ بِاللّٰهِ-2445-6/577

النَّوادِرُ-2446-6/578

حرف العین

331

العِبادة-7/7

العِبادَةُ-2447-7/8

حِکمَةُ العِبادَةِ-2448-7/9

التَّفَرُّغُ لِلعِبادَةِ-2449-7/10

تَفسیرُ العِبادَةِ-2450-7/11

حَقیقَةُ العُبودِیَّةِ-2451-7/12

دَورُ العِبادَةِ فِی التَّکامُلِ-2452-7/13

دَورُ التَّفَقُّهِ فِی العِبادَةِ-2453-7/14

دَورُ الیَقینِ فِی العِبادَةِ-2454-7/14

أدَبُ العِبادَةِ-2455-7/15

أنواعُ العِبادَةِ-2456-7/16

ص :345

أنواعُ العُبّادِ-2457-7/17

عِبادَةُ غَیرِ اللّٰهِ-2458-7/19

أفضلُ العِبادَةِ-2459-7/21

أعبَدُ النّاسِ-2460-7/23

العِبادَةُ غَیرُ المَقبولَةِ-2461-7/24

النَّشاطُ فِی العِبادَةِ-2462-7/25

التَّقصیرُ فِی العِبادَةِ-2463-7/26

جَزاءُ الإخلاصِ فِی العِبادَةِ-2464-7/29

مَوانِعُ الالتِذاذِ بِالعِبادَةِ-2465-7/29

تَرکُ العِبادَةِ-2466-7/30

النَّوادِرُ-2467-7/31

332 العِبرة-7/ -33

الاتِّعاظُ بِالعِبَرِ-2468-7/34

إنذارُ الاعتِبارِ-2469-7/36

ما یَنبَغِی الاعتِبارُ بِهِ-2470-7/36

کَثرَةُ العِبَرِ وقِلَّةُ الاعتِبارِ-2471-7/41

ثَمَرَةُ الاعتِبارِ-2472-7/42

33-3 العُجب-7/ -45

العُجبُ-2473-7/46

العُجبُ آفَةُ اللُّبِّ-2474-7/47

العُجبُ حُمقٌ-2475-7/49

العُجبُ هَلاکٌ-2476-7/49

الإعجابُ یَمنَعُ الازدِیادَ-2477-7/50

سَیِّئَةٌ تَسوؤُکَ خَیرٌ مِن حَسَنَةٍ. . . -2478-7/50

التَّحذیرُ مِنَ الرِّضا عَنِ النَّفسِ-2479-7/52

أنا، أنا! ! -2480-7/53

الحَثُّ عَلَی استِقلالِ الخَیرِ مِنَ. . . -2481-7/54

النَّهیُ عَنِ استِکثارِ الخَیرِ مِنَ. . . -2482-7/54

النَّهیُ عَن تَرکِ الخَیرِ. . . -2483-7/55

دَرَجاتُ العُجبِ-2484-7/57

العُجبُ یوجِبُ فَساد العِبادَةِ-2485-7/57

مُعالَجَةُ العُجبِ-2486-7/59

النَّوادِرُ-2487-7/59

334 العَجَب-7/ -61

مایَنبَغِی التَّعَجُّبُ مِنهُ-2488-7/62

العَجَبُ کُلُّ العَجَبِ! -2489-7/64

أعجَبُ العَجائِبِ! -2490-7/65

عَجائِبُ الإنسانِ-2491-7/67

335 العَجز-7/ -69

العَجزُ وَالعاجِزُ-2492-7/70

أعجَزُ النّاسِ-2493-7/71

336 المعجزة-7/ -73

المُعجِزَةُ-2494-7/74

حِکمَةُ اختِلافِ مُعجِزاتِ. . . -2495-7/74

إعجازُ القُرآنِ-2496-7/75

مِن إعجازِ القُرآنِ عَدَمُ. . . -2497-7/77

337 العجلة-7/ -79

العَجَلَةُ-2498-7/80

ص :346

المُبادَرَةُ إلَی الخَیراتِ-2499-7/82

مَدحُ الاستِعجالِ فی فُرَصِ. . . -2500-7/83

ما لا یَنبَغی مِنَ العَجَلَةِ وَالأناةِ-2501-7/84

338 العدل-7/ -87

قیمَةُ العَدلِ-2502-7/88

العَدلُ أفضَلُ سِیاسَةٍ-2503-7/89

العَدلُ فَضیلَةُ الإنسانِ-2504-7/91

العَدلُ وَالإیمانُ-2505-7/91

العَدلُ حَیاةٌ-2506-7/92

تَفسیرُ العَدلِ-2507-7/93

سَعَةُ العَدلِ-2508-7/93

قِوامُ العَدلِ-2509-7/94

شُعَبُ العَدلِ-2510-7/95

صِفاتُ العادِلِ-2511-7/96

أوَّلُ العَدلِ-2512-7/97

عَلاماتُ العَدالَةِ-2513-7/97

الوَصِیَّةُ بِالعَدلِ عَلَی العَدُوِّ وفِی. . . -2514-7/99

أعدَلُ النّاسِ-2515-7/100

ما یُستَعانُ بِه عَلَی العَدلِ-2516-7/101

عِقابُ مَن لَم یَعدِل مِنَ الاُمَراءِ-2517-7/102

339 العداوة-7/ -103

النَّهیُ عَنِ المُعاداةِ-2518-7/104

بَذرُ العَداوَةِ-2519-7/106

مَن یَنبَغی أن یُسمّیٰ عَدُوّاً-2520-7/107

أعدیٰ عَدُوِّکَ-2521-7/108

أوهَنُ الأعداءِ کَیداً-2522-7/109

التَّحذیرُ مِنِ ائتِمانِ العَدُوِّ-2523-7/110

استِصلاحُ الأعداءِ-2524-7/11-1

ما یَنبَغی التَّسَلُّحُ بِهِ عَلَی الأعداءِ-2525-7/11-1

عَداوَةُ النّاسِ لِما جَهِلوا-2526-7/112

النَّوادِرُ-2527-7/112

340 العذاب-7/ -115

عَذابُ اللّٰهِ-2528-7/116

تَعذیبُ النّاسِ-2529-7/123

341 الاعتِذار-7/ -127

التَّحذیرُ مِمّا یُعتَذَرُ مِنهُ-2530-7/128

الحَثُّ عَلیٰ قَبولِ عُذرِ مَنِ اعتَذَرَ-2531-7/129

جَزاءُ مَن لَم یَقبَلِ المَعذِرَةَ-2532-7/131

شَرُّ المَعذِرَةِ-2533-7/132

ما لا یُعذَرُ فیهِ أحَدٌ-2534-7/133

الإقرارُ اعتِذارٌ-2535-7/134

ما لا یَنبَغِی الاعتِذارُ مِنهُ-2536-7/135

النَّوادِرُ-2537-7/135

342 العربیّة-7/ -137

العَرَبِیَّةُ-2538-7/138

أوّلُ مَن شُقَّ لِسانُهُ بِالعَرَبِیَّةِ-2539-7/138

343 المِعراج-7/ -141

المِعراجُ-2540-7/142

ص :347

344 العِرض-7/ -145

الحَثُّ عَلیٰ صِیانَةِ العِرضِ-2541-7/146

ثَوابُ الکَفِّ عَن أعراضِ. . . -2542-7/146

ثَوابُ الدِّفاعِ عَن عِرضِ المُسلِمِ-2543-7/147

345 المَعرِفَة-7/ -149

قیمَةُ المَعرِفَةِ-2544-7/150

دَورُ المَعرِفَةِ فِی الفَضیلَةِ-2545-7/151

دَورُ العَمَلِ فِی المَعرِفَةِ-2546-7/151

المَعرِفَةُ الثّابِتَةُ-2547-7/152

المَعرِفَةُ وَالضَّلالَةُ-2548-7/153

لِقاحُ المَعرِفَةِ-2549-7/153

المَعرِفَةُ وَالحَواسُّ الخَمسُ-2550-7/154

مَعرِفَةُ الشَّیءِ بِضِدِّهِ-2551-7/156

مَنابِعُ المَعرِفَةِ-2552-7/157

شَرائِطُ المَعرِفَةِ-2553-7/157

مَوانِعُ المَعرِفَةِ-2554-7/158

346 مَعرِفةُ النَّفس-7/ -161

مَعرِفَةُ النَّفسِ-55-25-7/162

مَن جَهِلَ نَفسَهُ-2556-7/163

مَن عَرَفَ نَفسَهُ-2557-7/164

مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ-2558-7/165

ما یَنبَغی لِمَن عَرَفَ نَفسَهُ-2559-7/167

تَفسیرُ مَعرِفَةِ النَّفسِ-2560-7/167

347 مَعرِفةُ اللّٰهِ-7/ -183

حِکمَةُ وُجوبِ الإیمانِ باِللّٰهِ-2561-7/184

فَضلُ مَعرِفَةِ اللّٰهِ-2562-7/185

العِلمُ بِاللّٰهِ تَعالیٰ-2563-7/186

ثَمَراتُ المَعرِفَةِ-2564-7/187

ثَمَرَةُ کَمالِ مَعرِفَةِ اللّٰهِ-2565-7/189

ما یَنبَغی لِلعارِفِ-2566-7/189

غایَةُ المَعرِفَةِ-2567-7/190

أعرَفُ النّاسِ بِاللّٰهِ-2568-7/190

صِفَةُ العارِفِ-2569-7/191

خَصائِصُ العارِفینَ-2570-7/192

أدنَی المَعرِفَةِ-2571-7/192

حَقُّ المَعرِفَةِ-2572-7/193

مَعرِفَةُ اللّٰهِ بِاللّٰهِ-2573-7/195

النَّهیُ عَنِ التَّفَکُّرِ فی ذاتِ اللّٰهِ-2574-7/198

عَجزُ العُقولِ عَن مَعرِفَةِ کُنهِهِ-2575-7/200

عَجزُ القَلبِ وَالبَصَرِ عَنِ. . . -2576-7/202

ما یَجوزُ وَصف اللّٰهِ بِهِ-2577-7/203

التَّوحیدُ-2578-7/205

نِظامُ التَّوحیدِ-2579-7/206

کَلِمَةُ التَّوحیدِ-2580-7/207

عَزیمَةُ الإیمانِ-2581-7/208

دَلیلُ التَّوحیدِ-2582-7/209

ما یَلزَمُ مِن تَعَدُّدِ الآلِهَةِ-2583-7/211

واحِدٌ لا بِعَدَدٍ-2584-7/22-2

ص :348

لا حَدَّ لَهُ-2585-7/224

لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ-2586-7/226

لا یوصَفُ بِالحَرَکَةِ وَالسُّکونِ-2587-7/227

لَم یَلِد ولَم یولَد-2588-7/228

لَیسَ فِی الأشیاءِ بِوالِجٍ ولا عَنها. . . -2589-7/230

لا تُدرِکُهُ الأبصارُ-2590-7/231

القَلبُ ورُؤیَةُ اللّٰهِ-2591-7/233

رَسولُ اللّٰهِ ورُؤیَةُ اللّٰهِ-2592-7/235

الرُّؤیَةُ القَلبِیَّةُ فِی الأدعِیَةِ-2593-7/237

حِکمَةُ الاحتِجابِ-2594-7/241

حُجُبُ النّورِ-2595-7/243

أزَلِیٌّ وأبَدِیٌّ-2596-7/244

کانَ اللّٰهُ ولَم یَکُن مَعَهُ شَیءٌ-2597-7/247

حَیٌّ-2598-7/248

عالِمٌ-2599-7/249

إنّهُ یَعلَمُ السِّرَّ وأخفیٰ-2600-7/251

کُلُّ عالِمٍ غَیرُهُ مُتَعلِّمٌ-2601-7/252

عالِمٌ إذ لا مَعلومَ-2602-7/253

عِلمُهُ بِما کانَ کعِلمِهِ بِما یَکونُ-2603-7/254

عِلمُه لا یوصَفُ-2604-7/255

عادِلٌ-2605-7/255

مَعنَی الاعتِقادِ بِالعَدلِ-2606-7/257

دَلیلُ عَدالَتِهِ سُبحانَهُ-2607-7/258

خالِقٌ-2608-7/258

قادِرٌ-2609-7/261

مُتَکَلِّمٌ-2610-7/263

مُریدٌ-2611-7/265

ظاهِرٌ وباطِنٌ-2612-7/266

مالِکٌ-2613-7/269

سَمیعٌ-2614-7/270

بَصیرٌ-2615-7/272

لَطیفٌ-2616-7/273

خَبیرٌ-2617-7/274

قَوِیٌّ-2618-7/275

عَزیزٌ-2619-7/276

حَکیمٌ-2620-7/277

صَمَدٌ-2621-7/284

هُوَ فی کُلِّ مَکانٍ-2622-7/286

صِفاتُ الذّاتِ وصِفاتُ الفِعلِ-2623-7/289

جَوامِعُ الصِّفاتِ-2624-7/291

348 فِعلُ المَعروف-7/ -297

المَعروفُ-2625-7/298

المَعروفُ ذَخیرَةُ الأبَدِ-2626-7/301

فَضلُ أهلِ المَعروفِ-2627-7/302

الحَثُّ عَلیٰ تَعَوُّدِ الجَمیلِ-2628-7/304

الحَثُّ عَلیٰ بَذلِ المَعروفِ إلَی. . . -2629-7/305

الحَثُّ عَلیٰ بَذلِ المَعروفِ إلَی. . . -2630-7/307

مَنِ انتَفَعَ بِهِ النّاسُ-2631-7/309

ص :349

تَداوُلُ الأیدی فِی المَعروفِ-2632-7/310

النَّهیُ عَنِ المَعروفِ إلیٰ غَیرِ. . . -2633-7/310

النَّهیُ عَنِ الامتِنانِ بِالمَعروفِ-2634-7/312

إتمامُ المَعروفِ-2635-7/313

ما بِه یَتِمُّ المَعروفُ-2636-7/313

النَّهیُ عَن تَحقیرِ المَعروفِ-2637-7/314

عَلامَةُ قَبولِ المَعروفِ-2638-7/315

ثَوابُ المَعروفِ-2639-7/316

349 الأمرُ بِالمَعروفِ والنَّهیُ عَنِ المُنکَرِ-7/ -319

الحَثُّ علی الأمرِ بِالمَعروفِ وَ. . . -2640-7/320

الأمرُ بِالمَعروفِ-2641-7/322

النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ-2642-7/323

أولَی النّاسِ بِالأمرِ وَالنَّهیِ-2643-7/325

وِقایَةُ النَّفسِ وَالأهلِ مِنَ. . . -2644-7/327

قِوامُ الفَرائِضِ-2645-7/328

کَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائِرٍ-2646-7/329

النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ لا یَدفَعُ. . . -2647-7/331

خَطَرُ تَرکِ الأمرِ بِالمَعروفِ. . . -2648-7/332

النَّجاةُ لِمَنِ ائتَمَرَ وأمَرَ-2649-7/336

خَطَرُ الجَهرِ بِالمَعصِیَةِ-2650-7/337

مَن رَضِیَ بِفِعلِ قَومٍ-2651-7/338

شَرائِطُ الآمِرِ بِالمَعروفِ-2652-7/341

ذَمُّ مَن یَأمُرُ بِما لا یَأتی-2653-7/343

مالا یُشتَرَطُ فی وُجوبِ الأمرِ. . . -2654-7/345

أدنیٰ مَراتِبِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ-2655-7/346

أعلیٰ مَراتِبِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ-2656-7/349

موجِباتُ تَرکِ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ-2657-7/351

النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ وخَشیَةُ النّاسِ-2658-7/351

ما یَجِبُ فی مُواجَهَةِ أهلِ. . . -2659-7/353

الأمرُ بِالمُنکَرِ وَالنَّهیُ عَنِ. . . -2660-7/356

350 العزّة-7/ -359

مَن لَهُ العِزَّةُ جَمیعاً-2661-7/360

مَن بِیَدِهِ العِزُّ وَالذُّلُّ-2662-7/361

العِزَّةُ للّٰهِ ِ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنینَ-2663-7/362

مَنِ اعتَزَّ بِغَیرِ اللّٰهِ-2664-7/363

تَفسیرُ العِزِّ-2665-7/364

موجِباتُ العِزِّ-66-26-7/365

أدَبُ الدُّعاءِ لِطَلَبِ العِزِّ-2667-7/370

ما یوجِبُ بَقاءَ العِزِّ-2668-7/371

351 العزلة-7/ -373

فَضلُ العُزلَةِ-2669-7/374

العُزلَةُ وَالعَقلُ-2670-7/375

العُزلَةُ وَالسَّلامَةُ-2671-7/376

فَضلُ مَن لا یُعرَفُ مِن أولِیاءِ اللّٰهِ-2672-7/377

ما یوجِبُ العُزلَةَ-2673-7/378

مَن لا یَنبَغی لَهُ العُزلَةُ-2674-7/379

352 العزم-7/ -381

العَزمُ-2675-7/382

ص :350

353 التّعزیة-7/ -387

تَعزِیَةُ المُصابِ-2676-7/388

ما یُقالُ فی تَعزِیَةِ المُصابِ-2677-7/388

تَهنِئَةُ المُصابِ أولیٰ مِن تَعزِیَتِه! -2678-7/390

354 العشرة-7/ -391

أدَبُ العِشرَةِ مَعَ النَّفسِ-2679-7/392

أدَبُ العِشرَةِ مَعَ النّاسِ-2680-7/393

أدَبُ العِشرَةِ مَعَ الأهلِ-2681-7/395

أدَبُ مُعاشَرَةِ العَوامِّ-2682-7/397

المیزانُ فی مُعاشَرَةِ النّاسِ-2683-7/397

ما یَنبَغی فی مُخالَطَةِ النّاسِ-2684-7/398

الحَثُّ عَلیٰ حُسنِ المُصاحَبَةِ-2685-7/399

الحَثُّ عَلَی التَّوَدُّدِ إلَی النّاسِ-2686-7/401

الغَریبُ-2687-7/402

آدابُ المَحَبَّةِ-2688-7/403

النَّوادِرُ-2689-7/404

355 عاشوراء-7/ -407

عاشوراءُ-2690-7/408

فَضیلَةُ البُکاءِ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام-72691/410

إنشادُ الشِّعرِ فی رِثاءِ. . . -2692-7/411

356 العشق-7/ -413

ذَمُّ العِشقِ-2693-7/414

عاقِبَةُ العِشقِ-2694-7/414

ثَوابُ مَن عَشِقَ وعَفَّ-2695-7/415

عِشقُ اللّٰهِ-2696-7/415

357 التَّعصُّب-7/ -417

التَّعَصُّبُ-2697-7/418

التَّعَصُّبُ المَذمومُ-2698-7/419

إمامُ المُتَعَصِّبینَ-2699-7/420

التَّعَصُّبُ المَمدوحُ-2700-7/421

358 العصمة-7/ -425

العِصمَةُ-2701-7/426

الاعتِصامُ بِاللّٰهِ-2702-7/427

مَعنَی المَعصومِ-2703-7/428

موجِباتُ العِصمَةِ-2704-7/429

عِصمَةُ الإمامِ-2705-7/436

النَّوادِرُ-2706-7/436

359 التّعظیم-7/ -439

تَعظیمُ الاُمَراءِ-2707-7/440

سُجودُ التَّعظیمِ-2708-7/442

ما یَنبَغی مِنَ التَّعظیمِ-2709-7/443

360 العفّة-7/ -447

الحَثُّ عَلَی العَفافِ-2710-7/448

الحَثُّ عَلیٰ عِفَّةِ البَطنِ وَالفَرجِ-2711-7/452

أصلُ العَفافِ-2712-7/453

قِوامُ العِفَّةِ-2713-7/454

ثَمَرَةُ العِفَّةِ-2714-7/454

ما یَتَشَعَّبُ مِنَ العَفافِ-2715-7/455

ص :351

أکبَرُ العَفافِ-2716-7/456

361 العفو-7/ -457

فَضیلَةُ العَفوِ-2717-7/458

الحَثُّ عَلَی الصَّفحِ الجَمیلِ-2718-7/463

الحَثُّ عَلَی العَفوِ عِندَ القُدرَةِ-2719-7/464

العَفوُ وَاستِصلاحُ القُلوبِ-2720-7/465

ما لا یَنبَغی مِنَ العَفوِ-2721-7/466

362 عفو اللّٰه سبحانه-7/ -467

عَفوُ اللّٰهِ-2722-7/468

عَفوُ الکَریمِ عِندَ المَقدِرَةِ-2723-7/470

موجِباتُ عَفوِ اللّٰهِ-2724-7/471

363 العافیة-7/ -473

العافِیَةُ-2725-7/474

ما یورِثُ العافِیَةَ-2726-7/475

الحَثُّ عَلیٰ طَلَبِ العافِیَةِ مِنَ اللّٰهِ-2727-7/476

أدعِیَةٌ فی طَلَبِ العافِیَةِ-2728-7/479

الضَّنائِنُ-2729-7/481

364 العقوبة-7/ -483

العِقابُ-2730-7/484

أنواعُ العُقوباتِ-2731-7/486

الإیعادُ بِالعِقابِ وإنجازُهُ-2732-7/487

عَدلُ اللّٰهِ فِی العُقوبَةِ-2733-7/487

التَّحذیرُ مِنَ التَّسَرُّعِ إلَی العُقوبَةِ-2734-7/488

365 العقل-7/ -491

العَقلُ-2735-7/492

العَقلُ أوَّلُ ما خَلقَ اللّٰهُ-2736-7/493

ما خُلِقَ مِنهُ العَقلُ-2737-7/494

العَقلُ أقویٰ أساسٍ-2738-7/494

دَورُ العَقلِ فِی الفَضائِلِ-2739-7/497

دَورُ العَقلِ فِی العِقابِ وَالثَّوابِ-2740-7/498

إمامَةُ العَقلِ-2741-7/500

دِعامَةُ العَقلِ-2742-7/501

دَورُ العَقلِ فی خَیرِ الدّارَینِ-2743-7/501

حُجِّیَّةُ العَقلِ-2744-7/503

مُصیبَةُ عَدَمِ العَقلِ-2745-7/504

صَدیقُ المَرءِ عَقلُهُ-2746-7/504

خَلیلُ المُؤمنِ عَقلُهُ-2747-7/505

تَجاذُبُ النَّفسِ بَینَ العَقلِ. . . -2748-7/506

الدِّینُ وَالعَقلُ-2749-7/506

تَفسیرُ العَقلِ-2750-7/508

العُقولُ مَواهِبُ-2751-7/518

عَقلُ الطَّبعِ وعَقلُ التَّجرِبَةِ-2752-7/518

صِفاتُ العاقِلِ-2753-7/519

العَقلُ وَالحِکمَةُ-2754-7/524

العَقلُ وتَرکُ الفُضولِ-2755-7/524

العَقلُ وَالعَمَلُ لِلآخِرَةِ-2756-7/525

العَقلُ وطاعَةُ اللّٰهِ-2757-7/526

العَقلُ وتَرکُ اللَّذّاتِ-2758-7/528

ص :352

العَقلُ ومَعرِفَةُ الخَیرِ وَالشَّرِّ-2759-7/529

ما یَکونُ لِلعاقِلِ-2760-7/529

ما یَجِبُ عَلَی العاقِلِ-2761-7/530

ما یَنبَغی لِلعاقِلِ-2762-7/530

ما لا یَنبَغی لِلعاقِلِ-2763-7/531

أعقَلُ النّاسِ-2764-7/532

أنقَصُ النّاسِ عَقلاً-2765-7/533

مَن هُوَ لَیسَ بِعاقِلٍ-2766-7/534

ما یَزیدُ العَقلَ-2767-7/536

ما یُکمِلُ العَقلَ-2768-7/537

ما یُعتَبَرُ بِهِ العَقلُ-2769-7/540

مِن عَلاماتِ العَقلِ-2770-7/542

ما یَدُلُّ عَلیٰ قُوَّةِ العَقلِ-2771-7/543

ما یُضعِفُ العَقلَ-2772-7/544

ما یَدُلُّ عَلیٰ ضَعفِ العَقلِ-2773-7/546

حَدُّ العَقلِ-2774-7/546

رَأسُ العَقلِ-2775-7/547

أفضَلُ العَقلِ-2776-7/547

ثَمَرَةُ العَقلِ-77-27-7/548

عَدُوُّ العَقلِ-2778-7/550

عَقلُ الإنسانِ فی أدوارِ حَیاتِهِ-2779-7/551

مَوضِعُ العَقلِ-2780-7/553

النَّوادِرُ-2781-7/553

366 الاعتکاف-7/ -55-5

الاعتِکافُ-2782-7/556

367 العلم-8/5

فَضلُ العِلمِ-2783-8/6

المَحرومُ مِنَ العِلمِ-2784-8/10

العِلمُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ-2785-8/11

العِلمُ وَالحَیاةُ-2786-8/13

العِلمُ وطاعَةُ اللّٰهِ-2787-8/14

فَضلُ العِلمِ عَلَی المالِ-2788-8/15

العِلمُ وقیمَةُ المَرءِ-2789-8/16

أقرَبُ النّاسِ مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ-2790-8/18

العُلَماءُ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ-2791-8/18

فَضلُ مِدادِ العُلَماءِ عَلیٰ دِماءِ. . . -2792-8/19

العالِمُ حَیٌّ وإن ماتَ-2793-8/20

فَضلُ العِلمِ عَلَی العِبادَةِ-2794-8/21

فَضلُ العالِمِ عَلَی العابِدِ-2795-8/22

سَبَبُ تَفضیلِ العالِمِ عَلَی العابِدِ-2796-8/23

مَوتُ العالِمِ-2797-8/25

النَّظَرُ إلیٰ وَجهِ العالِمِ عِبادَةٌ-2798-8/26

الحَثُّ عَلیٰ طَلَبِ العِلمِ-2799-8/26

لقاح المعرفة-2800-8/27

وُجوبُ طَلَبِ العِلمِ-2801-8/28

مَنهومانِ لا یَشبَعانِ-2802-8/28

طالِبُ العِلمِ-2803-8/29

طالِبُ العِلمِ وَالنُّبُوَّةُ-2804-8/31

ص :353

طالِبُ العِلمِ وَالمَلائِکَةُ-2805-8/32

طالِبُ العِلمِ وَالجَنَّةُ-2806-8/33

استِغفارُ کُلِّ شَیءٍ لِطالِبِ العِلمِ-2807-8/33

التَّعلیمُ-2808-8/34

ثَوابُ التَّعلیمِ-2809-8/36

آثارُ إنفاقِ العِلمِ-2810-8/37

میثاقُ التَّعلیمِ وَالبَیانِ-2811-8/38

التَّحذیرُ مِن کِتمانِ العِلمِ-2812-8/39

فَضلُ المُعَلِّمِ-2813-8/40

ذَمُّ المُستَأکِلِ بِالعِلمِ-2814-8/42

مَعنَی الاستِئکالِ بِالعِلمِ-2815-8/44

الحَثُّ عَلَی التَّعَلُّمِ-2816-8/45

مَن تَعَلَّمَ للّٰهِ ِ-2817-8/46

خَصائِصُ المُتَعَلِّمِ للّٰهِ ِ-2818-8/48

مَن تَعَلَّمَ لِغَیرِ اللّٰهِ-2819-8/48

ما لا یَنبَغی طَلَبُ العِلمِ لِأجلِهِ-2820-8/50

أصنافُ طَلَبَةِ العِلمِ-2821-8/52

ما یَنبَغی فی اختِیارِ المُعَلِّمِ-2822-8/56

اُنظُر إلیٰ ما قالَ-2823-8/57

حَقُّ العِلمِ-2824-8/58

حُقوقُ المُتَعَلِّمِ عَلَی المُعَلِّمِ-2825-8/59

حُقوقُ المُعَلِّمِ عَلَی المُتَعَلِّمِ-2826-8/60

تَکریمُ العالِمِ-2827-8/63

ما یَنبَغی عَلَی المُتَعَلِّمِ-2828-8/63

حَدیثٌ جامِعٌ فی طَلَبِ العِلمِ-2829-8/64

مَوقِعُ العُلَماءِ-2830-8/69

العُلَماءُ اُمَناءُ اللّٰهِ-2831-8/71

خصائص العالِمُ-2832-8/72

عَلاماتُ العالِمِ-2833-8/73

مُدَّعی العلم-2834-8/74

جَهلُ العالِمِ! -2835-8/75

ثَمَرَةُ العِلمِ-2836-8/76

میراثُ العِلمِ-2837-8/77

ما یَتشَعَّبُ مِنَ العِلمِ-2838-8/81

ما یَجب عَلَی العالِمِ-2839-8/81

ما یَنبَغی لِلعالِمِ-2840-8/82

خَطَرُ العَمَلِ بِلا عِلمٍ-2841-8/83

دَورُ العَمَلِ فی العِلمِ-2842-8/84

الحَثُّ عَلَی العَمَلِ بِالعِلمِ-2843-8/85

الانتِفاعُ بِالعِلمِ-2844-8/86

التَّحذیرُ مِنَ العِلمِ بِلا عَمَلٍ-2845-8/88

خَطَرُ العالِمِ المُتَهَتِّکِ وَالجاهِلِ. . . -2846-8/90

التَّحذیرُ مِنَ الخِیانَةِ فِی العِلمِ-2847-8/91

ما یَهتَمُّ بِهِ العُلَماءُ-2848-8/91

العُلَماءُ الآمِرونَ غَیرُ العامِلینَ-2849-8/93

جَزاءُ الخُطَباءِ غَیرِ العامِلینَ-2850-8/95

تَشدیدُ العُقوبَةِ عَلَی العالِمِ-2851-8/96

أهوَنُ عُقوبَةِ العالِمِ-2852-8/97

ص :354

أشَدُّ النّاسِ عَذاباً-2853-8/98

زَلَّةُ العالِمِ-2854-8/99

شِرارُ العُلَماءِ-2855-8/100

ذَمُّ عُلَماءِ السُّوءِ-2856-8/100

مَن لَیسَ مِن أهلِ العِلمِ-2857-8/101

خَطَرُ زِیادَةِ العِلمِ بِلا عَمَلٍ-2858-8/102

العُلَماءُ ومُخالَطَةُ المُلوکِ-2859-8/103

مَن یَنبَغی أن یُتَّهَمَ مِنَ العُلَماءِ-2860-8/104

تَفسیرُ العِلمِ-2861-8/104

تَفسیرُ العِلمِ وَالفَضلِ-2862-8/107

ذَمُّ عِلمٍ لا یَنفَعُ-2863-8/110

مَن زادَ عِلمُهُ عَلیٰ عَقلِهِ-2864-8/11-1

غایَةُ العِلمِ-2865-8/11-1

أنواعُ العُلومِ-2866-8/112

أدَبُ الأخذِ مِنَ العِلمِ-2867-8/113

رَأسُ العِلمِ-2868-8/113

خَیرُ العِلمِ-2869-8/114

ألزَمُ العِلمِ-2870-8/114

العُلومُ المَمنوعَةُ-2871-8/116

عِلمُ الحَلالِ والحَرامِ-2872-8/116

زینَةُ العِلمِ-2873-8/117

العِلمُ اللّدُنِّیُّ-2874-8/118

أعلَمُ النّاسِ-2875-8/119

انحِصارُ العِلمِ الصَّحیحِ بِأهلِ. . . -2876-8/120

النَّوادِرُ-2877-8/121

368 العُمر-8/ -123

العُمُرُ-2878-8/124

اغتِنامُ العُمُرِ-2879-8/125

تَضییعُ العُمُرِ-2880-8/128

بَقِیَّةُ العُمُرِ-2881-8/129

الحَثُّ عَلیٰ إنفادِ العُمُرِ فی طاعَةِ. . . -2882-8/130

مَن یَکونُ عُمُرُهُ حُجَّةً عَلَیهِ-2883-8/131

أرذَلُ العُمُرِ-2884-8/133

ثَمَرَةُ طولِ الحَیاةِ-2885-8/134

ما یَزیدُ فِی العُمُرِ-2886-8/134

طولُ العُمُرِ وحُسنُ العَمَلِ-2887-8/136

المُؤمِنُ وطَلَبُ طولِ العُمُرِ-88-28-8/137

حِکمَةُ جَهلِ الإنسانِ مِقدارَ. . . -2889-8/137

369 العمل-8/ -139

الحَثُّ عَلی العَمَلِ-2890-8/140

العَمَلُ وَالجَزاءُ-2891-8/144

العَمَلُ خَلیلٌ لا یُفارِقُ الإنسانَ-2892-8/150

لِکُلِّ عَمَلٍ نَباتٌ-2893-8/152

المُداوَمَةُ عَلَی العَمَلِ-2894-8/152

مَن عَمِلَ عَمَلاً فَلیَدُم عَلَیهِ سَنَةً-2895-8/154

ما یَتشَعَّبُ مِنَ المُواظَبَةِ عَلَی. . . -2896-8/155

قَلیلٌ تَدومُ عَلَیهِ خَیرٌ مِن کَثیرٍ. . . -2897-8/155

زِیادَةُ الفِعلِ عَلَی القَولِ-2898-8/156

ص :355

أفضَلُ الأعمالِ-2899-8/157

ما یَزیدُ فی حُسنِ العَمَلِ و قُبحِهِ-2900-8/160

مَن یُتَقبَّلُ عَمَلُهُ-2901-8/162

مَن لا یَنفَعُهُ عَمَلُهُ-2902-8/162

مَن قُبِلَ مِنهُ عَمَلٌ-2903-8/166

الظّاهِرُ یَعکِسُ ما فِی الباطِنِ-2904-8/167

الأعمالُ الَّتی یَنبَغِی الحَذَرُ مِنها-2905-8/167

أدَبُ العَمَلِ-2906-8/168

ما یَنبَغِی الاتِّکالُ عَلَیهِ فِی النَّجاةِ-2907-8/169

شِدَّةُ الحاجَةِ إلَی العَمَلِ فِی. . . -2908-8/170

دَورُ صَلاحِ الإنسانِ فی حِفظِ. . . -2909-8/171

إتقانُ العَمَلِ-2910-8/171

النَّوادِرُ-2911-8/172

370 عَرضُ الأعمال-8/ -175

عَرضُ الأعمالِ عَلَی اللّٰهِ-2912-8/176

عَرضُ الأعمالِ عَلیٰ رَسولِ اللّٰهِ-2913-8/177

عَرضُ الأعمالِ عَلَی الأئِمَّةِ-2914-8/178

371 کتابُ الأعمال-8/ -181

کِتابُ الأعمالِ-2915-8/182

تَجَسُّمُ الأعمالِ-2916-8/183

372 المُعانَقة-8/ -193

المُعانَقَةُ-2917-8/194

373 العَهد-8/ -195

الَحثُّ عَلَی الوَفاءِ بِالعَهدِ-2918-8/196

العَهدُ وَالإیمانُ-2919-8/199

عَهدُ اللّٰهِ سُبحانَهُ-2920-8/200

374 المَعاد-8/ -203

المَعادُ-2921-8/204

أسماءُ القِیامَةِ-2922-8/207

الدَّلیلُ الأوَّلُ لِإثباتِ المَعادِ-2923-8/208

الدَّلیلُ الثّانی لِإثباتِ المَعادِ-2924-8/215

الدَّلیلُ الثّالِثُ لِإثباتِ المَعادِ-2925-8/221

الدَّلیلُ الرّابِعُ لِإثباتِ المَعادِ-2926-8/225

الدَّلیلُ الخامِسُ لِإثباتِ المَعادِ-2927-8/227

کَیفِیَّةُ المَعادِ-2928-8/234

اِقتِرابُ السّاعَةِ-2929-8/237

تَفَرُّدُ اللّٰهِ بِعِلمِ السّاعَةِ-2930-8/239

375 المعاد (أشراطُ الساعة) -8/ -243

أشراطُ السّاعَةِ-2931-8/244

نَفخَةُ الصَّعقِ-2932-8/248

زِلزالُ الأرضِ-2933-8/250

دَکُّ الأرضِ-2934-8/251

سَیرُ الجِبالِ-2935-8/252

مَدُّ الأرضِ-2936-8/253

اِنفِجارُ البِحارِ-2937-8/254

اِنکِدارُ النُّجومِ-2938-8/255

اِنشِقاقُ السَّماءِ-2939-8/258

نَفخَةُ القِیامِ-2940-8/262

ص :356

یَومُ الخُروجِ-2941-8/264

376 المعاد (صفةُ المحشر) -8/ -269

صِفَةُ المَحشَرِ-2942-8/270

المُتَّقونَ فِی القِیامَةِ-2943-8/273

المُجرِمونَ فِی القِیامَةِ-2944-8/275

کِتابُ الأعمالِ-2945-8/280

أصحابُ الیَمینِ-2946-8/288

أصحابُ الشِّمالِ-2947-8/290

حَشرُ الوُحوشِ-2948-8/293

مَواقِفُ القِیامَةِ-2949-8/293

الکَوثَرُ-2950-8/295

377 العادَة-8/ -297

العادَةُ-2951-8/298

غَلَبَةُ العادَةِ-2952-8/299

الخَیرُ عادَةٌ-2953-8/300

ما یَنبَغی الاتِّصافُ بِهِ-2954-8/300

صُعوبَةُ نَقلِ العاداتِ-2955-8/302

عادَةُ الأشرارِ-2956-8/302

عادَةُ الأخیارِ-2957-8/303

ذَمُّ اعتِیادِ النَّفسِ بِالّلذاتِ-2958-8/304

378 العِید-8/ -307

العیدُ-2959-8/308

خُطبَةُ أمیرِالمُؤمِنینَ فی عیدِ. . . -2960-8/310

عیدُ النَّیروزِ-2961-8/310

زینَةُ الأعیادِ-2962-8/313

379 الاستِعاذة-8/ -315

الاستِعاذَةُ-2963-8/316

380 العَیب-8/ -319

مَدحُ مَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیوبِ. . . -2964-8/320

مَن أبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ-2965-8/322

ذَمُّ الاشتِغالِ بِعُیوبِ النّاسِ. . . -2966-8/323

کَفیٰ بِالمَرءِ عَیباً! -2967-8/324

أکبَرُ العَیبِ-2968-8/325

مَن آخَذَ نَفسَهُ عَلَی العُیوبِ-2969-8/326

سَترُ العُیوبِ-2970-8/327

إهداءُ العُیوبِ-2971-8/328

تَتَبُّعُ العُیوبِ-2972-8/329

النَّهیُ عَن حِفظِ عُیوبِ. . . -2973-8/332

التَّحذیرُ مِنَ الفَرَحِ بِسَقَطاتِ. . . -2974-8/33-3

غِطاءُ العُیوبِ-2975-8/33-3

مَن جَهِلَ شَیئاً عابَهُ-2976-8/334

النَّوادِرُ-2977-8/335

381 التَّعییر-8/ -337

ذَمُّ التَّعییرِ-2978-8/338

التَّحذیرُ مِنَ الطَّعنِ-2979-8/341

382 العَیش-8/ -343

أهنَأُ العَیشِ-2980-8/344

أحسَنُ النّاسِ عَیشاً-2981-8/345

ص :357

ما یُکَدِّرُ العَیشَ-2982-8/346

الإِقتِصادُ فِی المَعیشَةِ-2983-8/347

النَّوادِرُ-2984-8/349

حرف الغین

383

الغَبط-8/ -353

المَغبوطون-2985-8/354

أغبَطُ النّاسِ-2986-8/356

384 الغَبن-8/ -357

الغَبنُ-2987-8/358

المَغبونونَ-2988-8/359

أغبَنُ الناسِ-2989-8/360

385 الغَدر-8/ -361

الغَدرُ-2990-8/362

أقبَحُ الغَدرِ-2991-8/364

ذَمُّ الوَفاءِ لِأهلِ الغَدرِ-2992-8/364

الغَدرُ وَالکِیاسَةُ-2993-8/365

صِفَةُ حَشرِ الغادِرِ-2994-8/366

386 الغُرور-8/ -367

ذَمُّ الغُرورِ-2995-8/368

الاِغتِرارُ بِاللّٰهِ-2996-8/372

الاِغتِرارُ بِالدُّنیا-2997-8/374

الاِغتِرارُ بِالنَّفسِ-2998-8/375

ما لا یَنبَغِی الاغتِرارُ بِهِ-99-29-8/376

ما یَحولُ دونَ غُرورِ الإنسانِ-00-30-8/377

387 الغَزوة (غزوات النبیّ صلی الله علیه و آله) -8/ -381

غَزوَةُ بَدرٍ الکُبریٰ-3001-8/382

غَزوَةُ الرَّجیعِ وغَزوَةُ مَعونَةَ-3002-8/386

غَزوَةُ اُحُدٍ وحَمراءَ الأسَدِ-3003-8/386

غَزوَةُ بَنِی النَّضیرِ-3004-8/390

غَزوَةُ ذاتِ الرِّقاعِ وغَزوَةُ. . . -3005-8/394

غَزوَةُ بَدرٍ الصُّغریٰ-3006-8/395

غَزوَةُ الأحزابِ وبَنی قُرَیظَةَ-3007-8/395

غَزوَةُ بَنِی المُصطَلِقِ-3008-8/399

غَزوَةُ الحُدَیبِیَةِ وبَیعَةِ الرِّضوانِ-3009-8/403

غَزوَةُ خَیبَرَ وفَدَکَ-3010-8/407

غَزوَةُ مُؤتَةَ-3011-8/412

غَزوَةُ ذاتِ السَّلاسِلِ-3012-8/413

غَزوَةُ الفَتحِ-3013-8/414

غزوَةُ حُنَینٍ وَالطائفِ وأوطاسٍ-3014-8/419

غَزوَةُ تَبوکَ-3015-8/421

388 الغُسل-8/ -423

عِلَّةُ الغُسلِ-3016-8/424

أنواعُ الغُسلِ-3017-8/425

389 الغِشّ-8/ -429

ذَمُّ الغِشِّ-3018-8/430

التَّحذیرُ مِنَ الغِشِّ-3019-8/432

آثارُ الغِشِّ-3020-8/434

أفظَعُ الغِشِّ-3021-8/435

ص :358

أغَشُّ النّاسِ-3022-8/435

390 الغَصب-8/ -437

الغَصبُ-3023-8/438

عُقوبَةُ الغَصبِ-3024-8/440

391 الغَضَب-8/ -441

الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ-3025-8/442

الغَضَبُ جَمرَةٌ مِنَ الشَّیطانِ-3026-8/44-4

الغَضَبُ ضَربٌ مِن الجُنونِ-3027-8/445

الحَثُّ عَلیٰ مِلکِ الغَضَبِ-3028-8/446

أقوَی النّاسِ-3029-8/448

الحَثُّ عَلیٰ کَظمِ الغَیظِ-3030-8/450

جَزاءُ مَن شَفیٰ غَیظَهُ بِمَعصِیَةِ. . . -3031-8/452

ثَوابُ مَن کَفَّ غَضَبَهُ-3032-8/452

بَدءُ الغَضَبِ-3033-8/454

دَواءُ الغَضَبِ-3034-8/454

الغَضَبُ المَمدوحُ-3035-8/456

مَن لَم یَغضَب فِی الجَفوَةِ-3036-8/458

النَّوادِرُ-3037-8/459

392 الاستِغفار-8/ -461

الاستِغفارُ-3038-8/462

مَدحُ المُستَغفِرینَ بِالأسحارِ-3039-8/466

دَورُ الاستِغفارِ فی نَفیِ الخَطیئَةِ-3040-8/469

الاستِغفارُ وزِیادَةُ الرِّزقِ-3041-8/470

استِغفارُ المُقَرَّبینَ-3042-8/472

التَّحذیرُ مِنَ الاستِغفارِ مَعَ. . . -3043-8/474

مَن لا یَنفَعُهُ الاستِغفارُ-3044-8/474

393 الغَفلة-8/ -477

التَّحذیرُ مِنَ الغَفلَةِ-3045-8/478

الغَفلَةُ وَالیَقَظَةُ-3046-8/480

الحَثُّ عَلَی الاستیقاظِ-3047-8/481

الغافِلُ غَیرُ مَغفولٍ عَنهُ-3048-8/483

تَنبیهٌ لِلغافِلینَ-3049-8/484

ما یَمنَعُ الغَفلَةَ-3050-8/487

أغفَلُ النّاسِ-3051-8/488

موجِباتُ الغَفلَةِ-3052-8/488

عَلاماتُ الغافِلِ-3053-8/489

آثارُ الغَفلَةِ-3054-8/490

کَفیٰ بِالمَرءِ غَفلَةً-3055-8/491

مَدحُ التَّغافُلِ-3056-8/491

دَواءُ الغَفلَةِ-3057-8/493

394 الغِلّ-8/ -495

الغِلُّ-3058-8/496

مالا یَغُلُّ عَلَیهِ القَلبُ-3059-8/498

الغُلولُ-3060-8/499

395 الغُلُوّ-8/ -503

التَّحذیرُ مِن الغُلوِّ فِی الدِّین-3061-8/504

396 الاغتِنام-8/ -511

ما یَنبَغی اغتِنامُهُ-3062-8/512

ص :359

غَنیمَةُ الأکیاسِ-3063-8/513

397 الغِنیٰ-8/ -515

الغِنیٰ وَالطُّغیانُ-3064-8/516

الغِنیٰ وَالتَّقویٰ-3065-8/518

التَّجرِبَةُ بِالفَقرِ وَالغِنیٰ-3066-8/519

تَفسیرُ الغِنیٰ-3067-8/520

أعظَمُ الغِنیٰ-3068-8/522

أغنَی الناسِ-3069-8/528

هُمُ الأخسَرونَ، ورَبِّ الکَعبَةِ! -3070-8/529

مَن یُضاعَفُ لَهُ الأجرُ مِنِ. . . -3071-8/530

مَسؤولِیَّةُ الأغنِیاءِ عَن جوعِ. . . -3072-8/531

النَّوادِرُ-3073-8/532

398 الغِناء-8/ -535

ذَمُّ الغِناءِ-3074-8/536

میراثُ الغِناءِ-3075-8/539

المُغَنِّیَةُ-3076-8/540

399 الغَیب-8/ -541

إخبارُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بِالمُغَیَّباتِ-3077-8/542

إخبارُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام بِالمُغَیَّباتِ-3078-8/549

ما رُویَ فِی المُغَیَّباتِ بِلَفظِ. . . -3079-8/562

ما رُویَ فِی المُغَیَّباتِ بِلَفظِ. . . -3080-8/565

النَّبِیُّ یَعلَمُ الغَیبَ بِتَعلیمِ اللّٰهِ-3081-8/568

الإمامُ وعِلمُ الغَیبِ-3082-8/570

400 الغِیبة-8/ -573

النَّهیُ عنِ الغیبةِ-3083-8/574

عاقِبَةُ الغیبَةِ-3084-8/577

الغیبَةُ و إشاعَةُ الفاحِشَةِ-3085-8/579

الغیبَةُ وَالدِّینُ-3086-8/581

تَفسیرُ الغیبَةِ-3087-8/582

مَن یَحرُمُ اغتِیابُهُ-3088-8/584

مَن یَجوزُ اغتِیابُهُ-3089-8/585

أصلُ الغیبَةِ-3090-8/598

أقسامُ الغیبَةِ-3091-8/598

سَماعُ الغیبَةِ-3092-8/605

ثَوابُ رَدِّ الغیبَةِ-3093-8/605

کَفّارَةُ الاغتِیابِ-3094-8/607

401 الغیرة-8/ -609

مدحُ الغَیرةِ-3095-8/610

الغَیرةُ مِن صِفاتِ اللّٰهِ-3096-8/611

الدَّیّوثُ-3097-8/612

ذمُّ التَّغایُرِ فی غیرِ مَوضِعِ الغَیرةِ-3098-8/614

حرف الفاء

402

الفأل-9/7

الفَألُ-3099-9/8

403 الفَتک-9/ -19

الفَتکُ-3100-9/20

404 الفِتنة-9/ -23

الفِتنَةُ-3101-9/24

ص :360

ثَمَرَةُ الافتِتانِ-3102-9/28

أدَبُ التَّعَوُّذِ مِنَ الفِتنَةِ-3103-9/29

تَفسیرُ الفِتنَةِ-3104-9/30

بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ-3105-9/32

أنواعُ الفِتَنِ-3106-9/33

فی کُلِّ قَبضٍ وبَسطٍ ابتِلاءٌ-3107-9/36

افتِتانُ النّاسِ بَعضُهُم بِبَعضٍ-3108-9/37

الاستِعانَةُ بِاللّٰهِ عَلیٰ بَعضِ الفِتَنِ-3109-9/37

أخوَفُ الفِتَنِ-3110-9/38

مَن تَنجَلی عَنهُمُ الفِتَنُ-11-31-9/39

ما یَنبَغی تَمَنِّیهِ مِنَ الفِتَنِ-3112-9/40

کَفیٰ بِالمَرءِ فِتنَةً! -3113-9/40

النَّوادِرُ-3114-9/41

405 الفُتوَّة-9/ -43

الفُتُوَّةُ-3115-9/44

406 الفَتوی-9/ -47

التَّحذیرُ مِنَ الإفتاءِ بِغَیرِ عِلمٍ-3116-9/48

مَن أفتَی النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ-3117-9/49

مَن أفتَی النّاسَ بِرَأیِهِ-3118-9/50

التَّحذیرُ مِنَ الفُتیا بِالرَّأی-3119-9/50

ضَمانُ المُفتی-3120-9/51

جَوازُ الإفتاءِ لِلعالِمِ-3121-9/52

استِفتاءُ النَّفسِ-3122-9/53

407 الفُحش-9/ -55

التَّحذیرُ مِنَ الفُحشِ-3123-9/56

مَن شَتَمَ اُجیبَ-3124-9/59

408 الفَخر-9/ -61

الفَخرُ-3125-9/62

ما یَمنَعُ مِنَ الفَخرِ-3126-9/64

ذَمُّ التَّفاخُرِ بِالأحسابِ-3127-9/65

ما لا یَنبَغی الفَخرُ بِهِ-3128-9/66

ما یَنبَغی الفَخرُ بِهِ-3129-9/68

409 الفَرَج-9/ -71

الفَرَجُ بَعدَ الشِّدَّةِ-3130-9/72

اقتِرانُ الیُسرِ بِالعُسرِ-3131-9/73

410 الفَرَح-9/ -75

الفَرَحُ بِغَیرِ الحَقِّ-3132-9/76

411 الفُرس-9/ -79

الفُرسُ أعظَمُ النّاسِ نَصیباً فِی. . . -3133-9/80

الفُرسُ وَالإیمانُ-3134-9/81

الفُرسُ وَالعِلمُ-3135-9/84

مَن یُقادُ إلَی الجَنَّةِ کَرهاً! -3136-9/84

النَّوادِرُ-3137-9/85

412 الفِراسة-9/ -87

فِراسَةُ المُؤمِنِ-3138-9/88

413 الفُرصة-9/ -93

الفُرصَةُ سَریعَةُ الفَوتِ-3139-9/94

الحَثُّ عَلَی اغتِنامِ الفُرَصِ-3140-9/94

ص :361

التَّحذیرُ مِن إضاعَةِ الفُرَصِ-3141-9/96

414 الفَرائض-9/ -99

الحَثُّ عَلیٰ أداءِ الفَرائِضِ-3142-9/100

وُجوبُ تَقدیمِ الفَرائِضِ عَلَی. . . -3143-9/103

ما فَرَضَ اللّٰهُ سُبحانَهُ عَلَی النّاسِ-3144-9/104

أوَّلُ مَا افتَرَضَ اللّٰهُ سُبحانَهُ-3145-9/105

أشَدُّ مَا افتَرضَ اللّٰهُ سُبحانَهُ-3146-9/105

جَوامِعُ الفَرائِضِ-3147-9/106

415 التَفریط-9/ -109

التَّحذیرُ مِنَ التَّفریطِ-3148-9/110

النَّهیُ عَنِ الإفراطِ وَالتَّفریطِ-3149-9/112

416 الفَراغ-9/ -113

الفَراغُ-3150-9/114

417 الفِرَق-9/ -117

الفِرَقُ الإسلامِیَّةُ-3151-9/118

418 الفَساد-9/ -121

مایُفسِدُ العامَّةَ-3152-9/122

دَورُ فَسادِ الخاصَّةِ فی فَسادِ. . . -3153-9/127

المُفسِدونَ فِی القُرآنِ-3154-9/129

عَدَمُ جَوازِ إصلاحِ النّاسِ بِإفسادِ. . . -3155-9/135

ما یَدفَعُ الفَسادَ-3156-9/137

419 الفِسق-9/ -139

الفِسقُ-3157-9/140

الفاسِقُ-3158-9/141

420 الفَصاحة-9/ -143

الفَصاحَةُ-3159-9/144

أفصَحُ النّاسِ-3160-9/144

421 الفَضیلة-9/ -145

الفَضائِلُ-3161-9/146

أجناسُ الفَضائِلِ-3162-9/147

ما بِهِ فَضیلَةُ الإنسانِ-3163-9/147

جَوامِعُ الفَضائِلِ-3164-9/149

أفضَلُ الفَضائِلِ-3165-9/150

رَأسُ الفَضائِلِ-3166-9/151

أهلُ الفَضلِ-3167-9/152

أفضَلُ النّاسِ-3168-9/153

أفضَلُ الأخلاقِ-3169-9/155

النَّوادِرُ-3170-9/156

422 الفَقر-9/ -157

فَقرُ المُجتَمَعِ مِن نِقَمِ اللّٰهِ-3171-9/158

شِدَّةُ الفَقرِ ومَرارَتُهُ-3172-9/164

الِاستِعاذَةُ مِنَ الفَقرِ-3173-9/167

الفَقرُ وَ الکُفرُ-3174-9/169

الفَقرُ وَ الجَهلُ-3175-9/180

الفَقرُ وَ الذِّلَّةُ-3176-9/180

الفَقرُ وَ النِّسیانُ-3177-9/182

ما رُوِیَ فی مَدحِ الفَقرِ-3178-9/182

ما یَدُلُّ عَلیٰ أنَّ الفَقرَ خَیرٌ مِنَ. . . -3179-9/186

ص :362

ما یُبَیِّنُ الفَقرَ المَمدوحَ-3180-9/189

تحقیرُ الفَقیرِ-3181-9/194

مایَنفِی الفَقرَ-3182-9/196

مایوجِبُ الفَقرَ-3183-9/197

اعتِذارُ اللّٰهِ سُبحانَه مِنَ الفُقَراءِ! -3184-9/199

زینَةُ الفَقرِ-3185-9/200

الفُقَراءُ مُلوکُ الجَنَّةِ-3186-9/201

طوبیٰ لِلفُقَراء! -3187-9/203

فَقرُ النَّفسِ-3188-9/206

النَّوادِرُ-3189-9/207

423 الفِقه-9/ -209

التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ-3190-9/210

أفقَهُ النّاسِ-3191-9/212

خَصائِصُ الفَقیهِ-3192-9/213

شِدَّةُ الفَقیهِ عَلیٰ إبلیسَ-3193-9/219

التَّفَقُّهُ روحُ العِبادةِ-3194-9/219

مَوتُ الفَقیهِ-3195-9/220

آفَةُ الفُقَهاءِ-3196-9/221

424 الفِکر-9/ -223

الحَثُّ عَلَی التَّفَکُّرِ-3197-9/224

الدِّراسَةُ وَالتَّفَکُّرُ-3198-9/229

الفِکرُ مِرآةٌ-3199-9/229

لا عِبادَةَ کَالتَّفَکُّرِ-3200-9/230

فَضلُ التَّفَکُّرِ ساعَةً-3201-9/231

مایُصَفِّی الفِکرَ-3202-9/232

التَّفَکُّرُ المَنهِیُّ عَنهُ-3203-9/232

التَّفَکُّرُ فی أحوالِ الاُمَمِ الماضِیَةِ-3204-9/233

425 الفَلاح-9/ -235

موجِباتُ الفَلاحِ-3205-9/236

مَوانِعُ الفَلاحِ-3206-9/238

426 التَّفویض-9/ -239

التَّفویضُ-3207-9/240

ثَمَراتُ التَّفویضِ-3208-9/242

حرف القاف

427

القبر-9/ -247

القَبرُ-3209-9/248

سُؤالُ القَبرِ-3210-9/250

ما یُسألُ عَنهُ فِی القَبرِ-3211-9/251

مَن یُسأَلُ فِی القَبرِ-3212-9/254

ما یَنفَعُ فِی القَبرِ مِنَ الأعمالِ-3213-9/254

عَذابُ القَبرِ-3214-9/255

النَّوادِرُ-3215-9/256

428 القِبلَة-9/ -259

تَحَوُّلُ القِبلَةِ-3216-9/260

429 التَّقبیل-9/ -283

القُبلَةُ-3217-9/284

تَقبیلُ المُؤمِنِ-3218-9/285

430 القتل-9/ -287

ص :363

قَتلُ النَّفسِ-3219-9/288

قَتلُ المُؤمِنِ-3220-9/293

ما یَحِلُّ بِهِ القَتلُ-3221-9/295

مَوارِدُ دُخولِ القاتِلِ وَالمَقتولِ. . . -22-32-9/296

تَحریمُ قَتلِ الإنسانِ نَفسَهُ-3223-9/297

تَحریمُ سِقطِ الحَملِ-3224-9/299

ما رُوِیَ فی قَتلِ الأسیرِ-3225-9/299

431 القَدَر-9/ -301

القَدَرُ-3226-9/302

النَّهیُ عَنِ الخَوضِ فِی القَدَرِ-3227-9/304

التَّقدیرُ وَالتَّدبیرُ-3228-9/305

القَدَرُ وَالعَمَلُ-3229-9/307

ما هُوَ مِنَ القَدَرِ-3230-9/308

ذَمُّ القَدَرِیَّةِ-3231-9/311

مَن هُمُ القَدَرِیَّةُ؟ -3232-9/312

لَیلَةُ القَدرِ-3233-9/312

432 القُدرَة-9/ -315

القُدرَةُ-3234-9/316

433 القَذف-9/ -317

القَذفُ-3235-9/318

434 القرآن والهجاء-9/ -323

القُرآنُ-3236-9/324

القُرآنُ إمامٌ ورَحمَةٌ-3237-9/329

القُرآنُ أحسَنُ الحَدیثِ-3238-9/330

القُرآنُ فی کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ-3239-9/332

القُرآنُ شِفاءٌ مِن أکبَرِ الدّاءِ-3240-9/33-3

القُرآنُ غِنیً لا غِنی دونَهُ-3241-9/334

ما فِی القُرآنِ مِنَ العُلومِ. . . -3242-9/335

تَعَلُّمُ القُرآنِ-3243-9/336

ثَوابُ تَعلیمِ القُرآنِ-3244-9/338

الحَثُّ عَلیٰ حِفظِ القُرآنِ-3245-9/339

الحَثُّ عَلَی استِذکارِ القُرآنِ-3246-9/341

جَزاءُ حَمَلَةِ القُرآنِ-3247-9/342

ما یَنبَغی لِحامِلِ القُرآنِ-3248-9/344

ما لا یَنبَغی لِحاملِ القُرآنِ-3249-9/345

الحَثُّ عَلیٰ تِلاوَةِ القُرآنِ-3250-9/345

قِراءَةُ القُرآنِ بِالصَّوتِ الحَسَنِ-3251-9/347

حَقُّ التِّلاوَةِ-3252-9/348

نَبذُ الکِتابِ-3253-9/351

آدابُ القِراءَةِ-3254-9/352

مَحظوراتُ التِّلاوَةِ-3255-9/357

مَن یَلعَنُهُ القُرآنُ-3256-9/358

القُرّاءُ الفَجَرَةُ-3257-9/359

أصنافُ القُرّاءِ-3258-9/360

استِماعُ القُرآنِ-3259-9/362

أدَبُ الاستِماعِ-3260-9/363

لِلقُرآنِ ظَهرٌ وبَطنٌ-3261-9/364

التَّحذیرُ مِن التَّفسیرِ بِالرَّأیِ-3262-9/365

ص :364

مَن یَعرِفُ القُرآنَ-3263-9/366

أصنافُ آیاتِ القُرآنِ-3264-9/367

المُحکَماتُ وَالمُتَشابِهاتُ-3265-9/370

إشاراتُ القُرآنِ-3266-9/372

وُجوهُ القُرآنِ-3267-9/373

اُمُّ القُرآنِ-3268-9/374

قَلبُ القُرآنِ-3269-9/375

أعظَمُ آیَةٍ-3270-9/375

أعدَلُ آیَةٍ فِی القُرآنِ-3271-9/375

أخوَفُ آیَةٍ فِی القُرآنِ-3272-9/376

أرجیٰ آیَةٍ فِی القُرآنِ-3273-9/376

435 المُقرَّبون-9/ -377

المُقرَّبونَ-3274-9/378

عِبادَةُ المُقرَّبینَ-3275-9/380

أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللّٰهِ سُبحانَهُ-3276-9/381

أقرَبُ ما یَکونُ الإنسانُ إلَی اللّٰهِ. . . -3277-9/382

أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللّٰهِ یَومَ القِیامَةِ-3278-9/383

غایَةُ التَّقَرُّبِ-3279-9/383

الوُصولُ إلَی اللّٰهِ-3280-9/385

مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ شِبراً تَقَرَّبتُ إلَیهِ. . . -3281-9/386

ما یُتَقَرَّبُ بِهِ إلَی اللّٰهِ-3282-9/387

أبعَدُ الخَلقِ مِنَ اللّٰهِ-3283-9/390

436 الإقرار-9/ -391

الإقرارُ-3284-9/392

عَدَمُ اعتِبارِ إقرارِ المُضطَرِّ-3285-9/393

437 القَرض-9/ -395

القَرضُ-3286-9/396

إنظارُ المُعسِرِ-3287-9/400

438 القُرعَة-9/ -403

القُرعَةُ-3288-9/404

439 القَرن-9/ -407

تجدیدُ الدِّینِ فی کُلِّ قَرنٍ-3289-9/408

440 القصص-9/ -411

أنفَعُ القَصَصِ-3290-9/413

ذَمُّ القُصّاصِ-3291-9/415

441 القِصاص-9/ -417

القِصاصُ-3292-9/418

العَفوُ عَنِ القِصاصِ-3293-9/430

442 القضاء والقدر-9/ -433

القَضاءُ وَالقَدَرُ-3294-9/434

المُتَشابِهُ فِی القَضاءِ-3295-9/436

کِتابَةُ القَضاءِ وَالقَدَرِ عَلَی. . . -3296-9/456

الإرادةُ وَالقَضاءُ-3297-9/457

ما قَضاهُ اللّٰهُ لِلمُؤمِنِ فَهُوَ خَیرٌ-3298-9/460

مَن لَم یَرضَ بِالقَضاءِ-3299-9/463

النَّوادِر-3300-9/465

443 القضاء بین النّاس-9/ -467

مَن یَجوزُ لَهُ القَضاءُ-3301-9/468

ص :365

التَّحاکُمُ إلَی الطّاغوتِ-3302-9/468

قُضاةُ الحَقِّ-3303-9/470

التَّسلیمُ لِقَضاءِ الإسلامِ-3304-9/472

مَن لَم یَحکُم بِما أنزَلَ اللّٰهُ-3305-9/473

الحاکِمُ الجائِرُ-3306-9/475

خُطورَةُ عَمَلِ القَضاءِ-3307-9/476

مَجالِسُ قُضاةِ الجَورِ-3308-9/476

شِدَّةُ حِسابِ القاضی-3309-9/477

طَلَبُ القَضاءِ-3310-9/478

خَصائِصُ القاضی فِی الإسلامِ-3311-9/479

آدابُ القَضاءِ-3312-9/480

أحکَمُ النّاسِ-3313-9/486

مَن یُسَدِّدُهُ اللّٰهُ مِن القُضاةِ-3314-9/486

لِلمُخطِیِ أجرٌ ولِلمُصیبِ. . . -3315-9/487

أصنافُ القُضاةِ-3316-9/488

قَضاءُ المَرأةِ-3317-9/489

تَفسیرُ: إنّما أقضی بَینَکُم. . . -3318-9/489

خَطَأُ القاضی-3319-9/491

اختِلافُ الأحکامِ-3320-9/492

المَحکَمَةُ العُلیا-3321-9/495

قَولُ الإمامِ: أما إنَّها حُکومَةٌ! -3322-9/495

بَدءُ القَضاءِ-3323-9/496

النَّوادِرُ-3324-9/496

44-4 القلب-9/ -497

القَلبُ-3325-9/498

مَنزِلَةُ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ-3326-9/503

خَصائِصُ القَلبِ-3327-9/504

القُلوبُ آنِیَةُ اللّٰهِ-3328-9/505

القَصدُ إلَی اللّٰهِ تَعالیٰ بِالقُلوبِ-3329-9/505

أصنافُ القُلوبِ-330-3-9/506

خَیرُ القُلوبِ-331-3-9/508

إعرابُ القُلوبِ-332-3-9/508

سَلامةُ القَلبِ-33-33-9/509

طُمَأنینَةُ القَلبِ-334-3-9/511

عَینُ القَلبِ-335-3-9/513

اُذُنُ القَلبِ-336-3-9/515

إقبالُ القَلبِ وإدبارُهُ-337-3-9/518

طَهارَةُ القَلبِ-338-3-9/519

انشِراحُ القَلبِ-339-3-9/520

طَبعُ القَلبِ-3340-9/522

خَتمُ القَلبِ-3341-9/524

عَدَمُ شُعورِ القَلبِ-3342-9/525

عَمَی القَلبِ-3343-9/525

حِجابُ القَلبِ-3344-9/527

زَیغُ القَلبِ-3345-9/528

قَسوَةُ القَلبِ-3346-9/530

ما یُقسِی القَلبَ-3347-9/531

مَرَضُ القَلبِ-3348-9/533

ص :366

ما یُمرِضُ القَلبَ-3349-9/534

ما یَشفِی القَلبَ-3350-9/535

ما یُمیتُ القَلبَ-3351-9/537

ما یُحیِی القَلبَ-3352-9/538

ما یَعمُرُ القَلبَ-3353-9/540

ما یُلینُ القَلبَ-3354-9/541

ما یَجلِی القَلبَ-3355-9/542

ما یُنَوِّرُ القَلبَ-3356-9/543

ما یُصلِحُ القَلبَ-3357-9/544

ما یُقَوِّی القَلبَ-3358-9/545

الحَیلولَةُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ-3359-9/545

النَّوادِرُ-3360-9/546

445 التَّقلید-9/ -549

التَّقلیدُ المَذمومُ-3361-9/550

مَن یَجوزُ تَقلیدُهُ-3362-9/554

446 القلم-9/ -565

القَلَمُ-3363-9/566

447 القِمار-9/ -567

القِمارُ-3364-9/568

448 القُنوط-9/ -571

القُنوطُ مِن رَحمَةِ اللّٰهِ-3365-9/572

النَّهیُ عَنِ التَّقنیطِ مِن رَحمَةِ اللّٰهِ-3366-9/574

مَن یَئِسَ مِن رَحمَةِ اللّٰهِ-3367-9/575

449 القَناعة-9/ -577

القَناعَةُ-3368-9/578

الغِنیٰ فِی القَناعَةِ-3369-9/581

ما یورِثُ القَناعَةَ-3370-9/582

ثَمَرَةُ القَناعَةِ-3371-9/583

مَن لَم یُقنِعهُ الیَسیرُ-3372-9/585

450 الاستِقامة-9/ -587

الاِستِقامَةُ-3373-9/588

ثَمَرَةُ الاستِقامَةِ-3374-9/590

451 القیاس-9/ -593

القِیاسُ فِی الدِّینِ-3375-9/594

حرف الکاف

452

الکِبر -10/7

الکِبرُ-3376-10/8

تَفَرُّدُ اللّٰهِ بِالکِبرِیاءِ-3377-10/12

تَفسیرُ الکِبرِ-3378-10/14

حَقیقَةُ الکِبرِ-3379-10/19

ذَمُّ التَّبَختُرِ فِی المَشیِ-3380-10/20

المُتَکَبِّرُ-3381-10/22

ما لا یَنبَغی مَعَهُ الکِبرُ-3382-10/23

عِلَّةُ التَّکَبُّرِ-3383-10/24

عِلاجُ الکِبرِ-3384-10/26

دَفعُ الکِبرِ-3385-10/29

ثَمَرَةُ الکِبرِ-3386-10/32

مَن تَکَبَّرَ وَضَعَهُ اللّٰهُ-3387-10/33

ص :367

مَثوَی المُتَکَبِّرینَ-3388-10/35

453 الکتاب -10/37

الکِتابُ-3389-10/38

الکِتابَةُ وَشخصِیَّةُ الکاتِبِ-3390-10/39

الحَثُّ عَلیٰ کِتابَةِ العِلمِ-3391-10/40

ثَوابُ التَّألیفِ وَالکِتابَةِ-3392-10/41

ما أنزَلَ اللّٰهُ مِن کِتابٍ-3393-10/42

أدَبُ الکِتابَةِ-3394-10/42

454 المُکاتبة -10/45

المُکاتَبَةُ-3395-10/46

الحَثُّ عَلیٰ رَدِّ جَوابِ الکِتابِ-3396-10/46

455 الکِتمان -10/49

التَّأکیدُ عَلی کِتمانِ الأسرار-3397-10/50

النَّهیُ عن إذاعَةِ أسرارِ الثَّورَةِ-3398-10/51

مَدحُ العَبدِ الکَتومِ-3399-10/53

456 الکذب -10/57

الکِذبُ-3400-10/58

الکِذبُ أدنَی الأخلاقِ-3401-10/61

الکِذبُ وَالإیمانُ-3402-10/62

الکِذبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍّ-3403-10/64

الأمرُ بِتَرکِ جِدِّ الکِذبِ وهَزلِهِ-3404-10/65

الکُذَیبَةُ-3405-10/66

عِلَّةُ الکِذبِ-3406-10/68

الکَذّابُ-3407-10/69

ثَمَرَةُ الکِذبِ-3408-10/70

أقبَحُ الکِذبِ-3409-10/76

مَوارِدُ جَوازِ الکِذبِ-3410-10/78

التَّورِیَةُ-3411-10/80

استِماعُ الکِذبِ-3412-10/83

التَّحذیرُ مِنَ الآمالِ الکاذِبَةِ-3413-10/84

457 الکَرَم -10/85

الکَرَمُ-3414-10/86

الکَرامَةُ-3415-10/88

الکَریمُ-3416-10/89

مِن أخلاقِ الکِرامِ-3417-10/94

ما هُوَ لَیسَ مِن أخلاقِ الکِرامِ-3418-10/96

التَّحذیرُ مِن صَولَةِ الکَریمِ-3419-10/97

الحَثُّ عَلیٰ إکرامِ الکَریمِ-3420-10/98

الإکرامُ-3421-10/99

رَدُّ الکَرامَةِ-3422-10/100

مَن لَم تُقَوِّمهُ الکَرامَةُ-3423-10/102

أکرَمُ النّاسِ-3424-10/102

إکرامُ النّاسِ إکرامُ النَّفسِ-3425-10/103

458 الکسب -10/105

أطیَبُ الکَسبِ-3426-10/106

المَکاسِبُ-3427-10/106

الحَثُّ عَلَی التَّکَسُّبِ بِالیَدِ-3428-10/121

المَکاسِبُ المَذمومَةُ-3429-10/126

ص :368

النَّوادِرُ-3430-10/127

459 الکَسل -10/129

الکَسَلُ-3431-10/130

التَّحذیرُ عَنِ الکَسَلِ وَالضَّجَرِ-3432-10/132

التَّحذیرُ مِن التَّوانی-3433-10/133

عَلامَةُ الکَسلانِ-3434-10/134

الاِستِعانةُ بِاللّٰهِ فی دَفعِ الکَسَلِ-3435-10/135

460 الکُفر -10/137

الکُفرُ-3436-10/138

موجِباتُ الکُفرِ-3437-10/141

الکافِرُ-3438-10/142

أدنَی الکُفرِ-3439-10/144

دَعائِمُ الکُفرِ وأرکانُهُ-3440-10/146

وُجوهُ الکُفرِ فی کِتابِ اللّٰهِ-3441-10/148

461 الکَفّارة -10/153

الکَفّاراتُ-3442-10/154

ذَنبٌ لا کَفَّارَةَ لَهُ! -3443-10/156

462 المکافأة -10/159

مُکافَأةُ الإحسانِ بِالإحسانِ-44-34-10/160

مُکافَأةُ الإساءَةِ بِالإساءَةِ-3445-10/162

ما لا یَنبَغی فِی المُکافَأةِ-3446-10/163

ذَمُّ الانتِقامِ-3447-10/164

مُکافَأةُ الإحسانِ بِالإساءَةِ-3448-10/165

مُکافَأةُ الإساءَةِ بِالإحسانِ-3449-10/165

کَما تَدینُ تُدانُ-3450-10/166

463 التکلیف -10/169

التَّکلیفُ-3451-10/170

لا یُکَلِّفُ اللّٰهُ نَفساً إلّاوُسعَها-3452-10/175

464 التکلّف -10/179

التَّکلُّفُ-3453-10/180

عَلاماتُ المُتَکلِّفِ-3454-10/182

465 الکلام -10/185

الکَلامُ-3455-10/186

شِدَّةُ تَأثیرِ الکَلامِ-3456-10/187

التَّحذیرُ مِنَ الکَلامِ المُستَهجَن-3457-10/188

الحَثُّ عَلیٰ تَرکِ ما لا یَعنی مِن. . . -3458-10/189

ذَمُّ فُضولِ الکَلامِ-3459-10/190

النَّهیُ عَنِ الهَذَرِ-3460-10/192

النَّهیُ عَن کَثرَةِ الکَلامِ-3461-10/192

کَثرَةُ الکَلامِ تُمیتُ القَلبَ-3462-10/193

مَدحُ قِلَّةِ الکَلامِ-3463-10/194

المُتَکَلِّمُ ووَثاقُ الکَلامِ-3464-10/196

اعتِبارُ الکَلامِ مِنَ العَملِ-3465-10/197

ذَمُّ إظهارِ کُلِّ ما یُعلَمُ-3466-10/198

الکَلامُ کَالدَّواءِ-3467-10/199

فَضلُ الکَلامِ عَلَی السُّکوتِ-3468-10/199

فَضلُ السُّکوتِ عَلَی الکَلامِ-3469-10/201

السُّکوتُ المَمدوحُ والمَذمُوم-3470-10/202

ص :369

ما یُفَضَّلُ مِنَ السُّکوتِ عَلَی. . . -3471-10/203

سُکوتُ أولِیاءِ اللّٰهِ-3472-10/203

أحسَنُ الکَلامِ-3473-10/204

جَوامِعُ الکَلِمِ-3474-10/204

فَضلُ طیبِ الکَلامِ-3475-10/206

النَّوادِرُ-3476-10/208

466 الکمال -10/211

الکَمالُ-3477-10/212

دَورُ العِلمِ بِالنَّقصِ فِی الکَمالِ-3478-10/212

مَن کَمُلَ مِن النِّساءِ-3479-10/213

ما یوجِبُ الکَمالَ-3480-10/214

صِفَةُ الکامِلِ-3481-10/215

467 الکیاسة -10/217

الکَیِّسُ-3482-10/218

الفِطنَةُ-3483-10/220

خَصائِصُ الأکیاسِ-3484-10/220

أکیَسُ النّاسِ-3485-10/221

أکیَسُ الأکیاسِ-3486-10/22-2

کَفیٰ بِالمَرءِ کَیساً-3487-10/223

حرف اللام

468

اللُّؤم -10/227

اللُّؤمُ-3488-10/228

خَصائِصُ اللَّئیمِ-3489-10/229

ألأمُ النّاسِ-3490-10/231

اللِّئامُ-3491-10/231

469 اللِّباس -10/233

اللِّباسُ-3492-10/234

الاِقتِصادُ فِی اللِّباسِ-3493-10/235

خَیرُ لِباسِ کُلِّ زَمانٍ لِباسُ أهلِهِ-3494-10/238

لِباسُ الزِّینَةِ ولِباسُ العِبادَةِ-3495-10/241

العِمامَةُ-3496-10/243

الألبِسَةُ المَمنوعَةُ-3497-10/245

470 اللِّجاج -10/249

اللَّجاجَةُ-3498-10/250

471 اللِّحیة -10/253

اللِّحیَةُ-3499-10/254

472 اللِّسان -10/255

اللِّسانُ-3500-10/256

المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ-3501-10/256

ما یُظهِرُهُ اللِّسانُ مِنَ الخِصالِ-3502-10/258

جَمالُ الرَّجُلِ فَصاحَةُ لِسانِهِ-3503-10/258

اللِّسانُ مِفتاحُ الخَیرِ وَالشَّرِّ-3504-10/259

دَورُ اللِّسانِ فی استِقامَةِ الإیمانِ-3505-10/260

لِسانُ العاقِلِ وَراءَ قَلبِهِ-3506-10/261

حَقُّ اللِّسانِ-3507-10/262

سَلامَةُ الإنسانِ فی حِفظِ اللِّسانِ-3508-10/262

زَلَّةُ اللِّسانِ-3509-10/263

فِتنَةُ اللِّسانِ-3510-10/264

ص :370

خَطَرُ اللِّسانِ-3511-10/265

التَّحذیرُ مِن مَزالقِ اللِّسانِ-3512-10/266

حَبسُ اللِّسانِ-3513-10/267

آفاتُ اللِّسانِ-3514-10/268

عَذابُ اللِّسانِ-3515-10/269

النَّوادِرُ-3516-10/270

473 اللّعن -10/271

اللَّعنُ-3517-10/272

المَلعونونَ-3518-10/274

المَلعونونَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ-3519-10/279

474 اللّغو -10/281

اللَّغوُ-3520-10/282

475 اللّقطة -10/289

اللُّقَطَةُ-3521-10/290

476 اللّقاء -10/291

شَوقُ اللِّقاءِ-3522-10/292

موجِباتُ الشَّوقِ-3523-10/295

مَن أحبَّ لِقاءَ اللّٰهِ-3524-10/297

اللِّقاءُ فِی القُرآنِ-3525-10/299

477 اللّهو -10/303

اللَّهوُ-3526-10/304

ثَمَراتُ اللَّهوِ-3527-10/306

المُستَهتَرُ بِاللَّهوِ-3528-10/307

الإیمانُ وَاللَّهوُ-3529-10/308

لَهوُ المُؤمِنِ-3530-10/309

اللَّعِبُ بِالحَمامِ-3531-10/310

478 اللّواط -10/313

اللِّواطُ-3532-10/314

عِلَّةُ تَحریمِ اللِّواطِ-3533-10/315

الواطِئُ-3534-10/316

المَوطوءُ-3535-10/317

479 الملامة -10/319

مَلامَةُ النَّفسِ-3536-10/320

رُبَّ مَلومٍ لا ذَنبَ لَهُ-3537-10/320

العِتابُ وآدابُهُ-3538-10/321

الإفراطُ فِی المَلامَةِ-3539-10/322

حرف المیم

480

الأمثال -10/325

الأمثالُ-3540-10/326

حُکمُ الأمثالِ-3541-10/327

مَثَلُ الحَقِّ وَالباطِلِ-3542-10/329

مَثَلُ الطَّریقِ إلَی اللّٰهِ-3543-10/329

مَثَلُ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله واُمَّتِهِ ورِسالَتِهِ-3544-10/331

مَثَلُ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله وَالسّاعةِ-3545-10/33-3

مَثَلُ القُرآنِ-3546-10/334

مَثَلُ اُمَّةِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله-103547/335

مَثَلُ أهلِ بَیتِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله-103548/337

المَثَلُ الأعلیٰ-3549-10/341

ص :371

مَثَلُ الکَلِمَةِ الطَّیِّبَةِ-3550-10/341

مَثَلُ الکَلِمةِ الخَبیثَةِ-3551-10/347

مَثَلُ المُؤمِنِ-3552-10/348

مَثَلُ الکافِرِ-3553-10/351

مَثَلُ المُشرِکِ-3554-10/363

مَثَلُ المُنافِقِ-55-35-10/367

مَثَلٌ لِلَّذینَ کَفَروا-3556-10/382

مَثَلٌ لِلَّذینَ آمَنوا-3557-10/384

مَثَلُ المُؤمِنِ وأخیهِ-3558-10/385

مَثَلُ القائِمِ عَلیٰ حُدودِ اللّٰهِ. . . -3559-10/386

مَثَلُ قارِئِ القُرآنِ-3560-10/388

مَثَلُ حافِظِ القُرآنِ-3561-10/390

مَثَلُ المُجاهِدِ-3562-10/390

مَثَلُ الَّذی یَغزو ویَأخُذُ الجُعلَ-3563-10/391

مَثَلُ الصَّلواتِ الخَمسِ-3564-10/391

مَثَلُ الجَلیسِ-3565-10/391

مَثَلُ المُنفِقِ فی سَبیلِ اللّٰهِ-3566-10/392

مَثَلُ المُرائی فِی الصَّدَقَةِ-3567-10/393

مَثَلُ الَّذی یَتَصَدَّقُ مِنَ الحَرامِ-3568-10/394

مَثَلُ الحَسَنَةِ بَعدَ السَّیِّئَةِ-3569-10/394

مَثَلُ العُلَماءِ-3570-10/394

مَثَلُ العِلمِ بِلا عَمَلٍ-3571-10/395

مَثَلُ العالِمِ بِلا عَمَلٍ-3572-10/396

مَثَلُ العالِمِ الَّذی لا یُحَدِّثُ. . . -3573-10/398

مَثَلُ العابِدِ الَّذی لایَتَفَقَّهُ-3574-10/398

مَثَلُ الَّذی یَتَعَلَّمُ فی صِغَرِهِ-3575-10/399

مَثَلُ الَّذی لا یُحَدِّثُ إلّابِشَرٍّ-3576-10/399

مَثَلُ الحاجَةِ إلیٰ مَن أصابَ. . . -3577-10/400

مَثَلُ الَّذی یَعودُ فی عَطِیَّتِهِ-3578-10/400

مَثَلُ الأمَلِ وَالأجَلِ-3579-10/400

مَثَلُ النَّفسِ-3580-10/403

مَثَلُ الدُّنیا-3581-10/404

مَثَلُ الحَریصِ عَلَی الدُّنیا-3582-10/405

مَثَلُ حَبطِ الحَسَناتِ-3583-10/405

مَثَلُ الذّاکِرِ-3584-10/406

481 التّمثال -10/407

التِّمثالُ-3585-10/408

482 الامتحان -10/413

الاِمتِحانُ-3586-10/414

483 المدح -10/431

أهلُ الوَصفِ الجَمیلِ-3587-10/432

ذَمُّ المَدحِ-3588-10/433

عاقِبَةُ المَدحِ-3589-10/435

ذَمُّ الاغتِرارِ بِالمَدحِ-3590-10/436

الاختِصارُ فِی المَدحِ-3591-10/436

فی جَوابِ المادِحِ-3592-10/437

مَدحُ الرَّجُلِ بِما لَیسَ فیهِ-3593-10/440

ذَمُّ الفَرَحِ بِالمَدحِ-3594-10/442

ص :372

التَّحذیرُ مِن مَدحِ الفاجِرِ-3595-10/44-4

النَّهیُ عَن تَزکِیَةِ النَّفسِ-3596-10/445

مَوارِدُ جَوازِ تَزکِیَةِ النَّفسِ-3597-10/446

484 المرأة -10/449

تَساوِی الرَّجُلِ وَالمَرأةِ فِی. . . -3598-10/450

وافِدَةُ النِّساءِ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-103599/453

قَوامَةُ الرِّجالِ عَلَی النِّساءِ-3600-10/459

خِیارُ خِصالِ النِّساءِ-3601-10/467

النَّهیُ عَن تَولِیَةِ المَرأةِ-3602-10/468

مَدحُ حُبِّ النِّساءِ-3603-10/470

ذَمُّ حُبِّ النِّساءِ-3604-10/470

الاستِهتارُ بِالنِّساءِ-3605-10/471

النَّوادِرُ-3606-10/472

485 المروءة -10/473

أهَمِّیَّةُ المُروءَةُ-3607-10/474

تَفسیرُ المُروءَةِ-3608-10/475

ما یُعدُّ مِنَ المُروءَةِ-3609-10/479

جِماعُ المروءَةِ-3610-10/481

أوَّلُ المُروءَةِ وآخِرُها-3611-10/481

ما بِهِ تَمامُ المُروءَةِ-3612-10/482

أشرَفُ المُروءَةِ وأفضَلُها-3613-10/483

مَن لا مُروءَةَ لَهُ-3614-10/484

العَفوُ عَن عَثَراتِ ذَوِی المُروءَةِ-3615-10/485

486 المرض -10/487

المَرَضُ-3616-10/488

المَرَضُ لا أجرَ فیهِ-3617-10/490

کِتمانُ المَرَضِ-3618-10/494

مَن مَرِضَ ولَم یَشکُ-3619-10/495

مَن کَتَمَ الأطِبّاءَ مَرَضَهُ-3620-10/496

کَفیٰ بِالسَّلامَةِ داءً-3621-10/496

وُجوهُ المَرَضِ-3622-10/498

عِیادَةُ المَریضِ-3623-10/499

أدَبُ العِیادَةِ-3624-10/499

حِکمَةُ العِیادَةِ-3625-10/501

التَّمَرُّضُ-3626-10/501

النَّوادِرُ-3627-10/502

487 المِراء -10/503

ذَمُّ المِراءِ وآثارُهُ-3628-10/504

النَّهیُ عَنِ المِراءِ حَتّیٰ لِلمُحِقِّ-3629-10/506

مَن لا یَنبَغی مُماراتُهُ-3630-10/507

آثارُ کَثرَةِ المِراءِ-3631-10/508

488 المِزاح -10/511

مَدحُ المِزاحِ-3632-10/512

ذَمُّ المِزاحِ-3633-10/514

المِزاحُ والهَزلُ-3634-10/517

کَثرَةُ المِزاحِ-3635-10/518

489 المَسخ -10/521

المَسخُ-3636-10/522

ص :373

نَفیُ النَّسلِ عَنِ المُسوخِ-3637-10/536

490 المَشی -10/539

أدَبُ المَشیِ-3638-10/540

النَّهیُ عَنِ المَشیِ مَرَحاً-3639-10/542

491 المَکر -10/545

المَکرُ-3640-10/546

المَکرُ وَالخَدیعَةُ فِی النّارِ-3641-10/548

مَکرُ اللّٰهِ-3642-10/553

492 التَّمَلُّق -10/55-5

التَّحذیرُ مِنَ المَلَقِ-3643-10/556

493 المُلک -11/5

مالِکُ المُلکِ-3644-11/6

خِلطَةُ المُلوکِ-3645-11/24

إذا مَلَکَ الأراذلُ-3646-11/25

خَیرُ المُلوکِ-3647-11/25

النَّوادِرُ-3648-11/26

494 المَلائکة -11/29

خِلقَةُ المَلائِکَةِ-3649-11/30

کَثرَةُ المَلائِکَةِ-3650-11/31

صِفَةُ المَلائِکَةِ-3651-11/32

أصنافُ المَلائِکَةِ-3652-11/33

المَلائِکَةُ الحَفَظَةُ-3653-11/49

خَصائِصُ المَلائِکَةِ-3654-11/51

البُیوتُ الَّتی لا تَدخُلُها المَلائِکَةُ-3655-11/52

495 المَلَکوت -11/53

المَلَکوتُ-3656-11/54

حُجُبُ المَلَکوتِ-3657-11/67

496 الإملاء -11/69

الإملاءُ-3658-11/70

497 الاستِمناء -11/75

الاستِمناءُ-3659-11/76

498 الموت -11/79

المَوتُ-3660-11/80

الیَقینُ بِالمَوتِ-3661-11/87

فی کُلِّ وَقتٍ مَوتٌ-3662-11/88

الإنسانُ طَریدُ المَوتِ-3663-11/88

اقتِرابُ الرَّحیلِ-3664-11/91

تَفسیرُ المَوتِ-3665-11/93

مَوتُ المُؤمِنِ-66-36-11/98

المَوتُ رَیحانَةُ المُؤمِنِ-3667-11/100

مَوتُ الکافِرِ-3668-11/101

مَلَکُ المَوتِ-3669-11/102

مَوتُ الأبرارِ ومَوتُ الفُجّارِ-3670-11/106

ذِکرُ المَوتِ-3671-11/107

الحَثُّ عَلَی الإکثارِ مِن ذِکرِ. . . -3672-11/109

الاستِعدادُ لِلمَوتِ-3673-11/11-1

مَن عَدَّ غَداً مِن أجَلِهِ-3674-11/115

التَّزَوُّدُ لِلآخِرَةِ-3675-11/116

ص :374

تَفسیرُ الاستِعدادِ لِلمَوتِ-3676-11/119

تَمَنِّی المَوتِ-3677-11/120

سَکرَةُ المَوتِ-3678-11/123

ما یُهوِّنُ المَوتَ وسَکَراتِهِ-3679-11/126

عِلَّةُ کَراهَةِ المَوتِ-3680-11/127

رُؤیَةُ المُحتَضِرِ لِما اُعِدَّ لَهُ فِی. . . -3681-11/128

تَمثُّلُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَالأئِمَّةِ علیهم السلام. . . -3682-11/129

ما بَعدَ المَوتِ-3683-11/132

مَیِّتُ الأحیاءِ-3684-11/132

حَیُّ الأمواتِ-3685-11/134

مَوتُ الفُجأةِ-3686-11/134

تَشییعُ الجَنازَةِ-3687-11/136

أدَبُ التَّشییعِ-3688-11/137

الدَّفنُ-3689-11/140

أشَدُّ مِنَ المَوتِ-3690-11/141

ما یَتبَعُ الإنسانَ بَعدَ المَوتِ-3691-11/142

499 المال -11/145

المالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ-3692-11/146

المالُ مَصیَدَةُ إبلیسَ-3693-11/148

آثارُ حُبِّ المالِ-3694-11/150

المالُ الحَلال-3695-11/151

کَثرَةُ المالِ-3696-11/153

النَّهیُ عَن عُبودِیَّةِ المالِ-3697-11/170

حَقُّ المالِ عَلیٰ صاحِبِهِ-3698-11/170

أصنافُ النّاسِ فی جَمعِ المالِ-3699-11/171

مَن یریٰ مالَهُ فی میزانِ غَیرِهِ-3700-11/172

مَن کَسَبَ مالاً مِن غَیرِ حِلِّهِ-3701-11/173

مَن وَضَعَ مالَهُ فی غَیرِ حَقِّهِ-3702-11/175

المالُ ما أفادَ الرِّجالَ-3703-11/176

أفضَلُ المالِ-3704-11/178

أنفَعُ المالِ-3705-11/179

المالُ مالُ اللّٰهِ-3706-11/180

تَساوِی النّاس فی مالِ اللّٰهِ-3707-11/182

الإمامُ عَلِیٌّ علیه السلام وبَیتُ المالِ-3708-11/188

ما یَنبَغی لِعُمّالِ الدَّولَةِ. . . -3709-11/192

شَرُّ الأموالِ-3710-11/192

حرف النون

500

النبوّة العامّة -11/197

الدَّعوَةُ إلَی اللّٰهِ-3711-11/198

إنَّما یَستَجیبُ الَّذین یَسمَعونَ-3712-11/200

فَلسَفَةُ النُّبُوَّةِ-3713-11/201

النُّبُوَّةُ وَالتّاریخُ-3714-11/226

أصنافُ الأنبِیاءِ علیهم السلام-113715/228

عِدَّةُ الأنبِیاءِ علیهم السلام-113716/229

اُولو العَزمِ-3717-11/233

آباءُ الأنبِیاءِ علیهم السلام-113718/235

خَصائِصُ الأنبِیاءِ علیهم السلام-113719/237

الأنبِیاءُ علیهم السلام ورَعیُ الغَنَمِ-3720-11/242

ص :375

مِن أخلاقِ الأنبِیاءِ علیهم السلام-113721/243

أولَی النّاسِ بِالأنبِیاءِ علیهم السلام-113722/244

501 النبوّة الخاصّة (آدم علیه السلام) -11/249

آدَمُ علیه السلام-113723/250

زَواجُ بَنی آدَمَ-3724-11/264

ما اُوحِیَ إلیٰ آدَمَ علیه السلام-113725/268

501-ادریس علیه السلام -11/271

إدریسُ علیه السلام-113726/272

501-نوح علیه السلام -11/279

نوحٌ علیه السلام-113727/280

501-هود علیه السلام -11/297

هودٌ علیه السلام-113728/298

501-صالح علیه السلام -11/303

صالِحٌ علیه السلام-113729/304

501-ابراهیم علیه السلام -11/311

إبراهیمُ علیه السلام-113730/312

501-لوط علیه السلام -11/327

لُوطٌ علیه السلام-113731/328

501-ذو القرنین علیه السلام -11/347

ذُو القَرنَینِ علیه السلام-113732/348

501-یعقوب و یوسف علیهما السلام -11/359

یَعقوبُ ویوسُفُ علیهما السلام-113733/360

501-ایّوب علیه السلام -11/379

أیُّوبُ علیه السلام-113734/380

501-شعیب علیه السلام -11/391

شُعَیبٌ علیه السلام-113735/392

501-موسی و هارون علیهما السلام -11/403

موسیٰ وهارونُ علیهما السلام-113736/404

501-موسی و خضر علیهما السلام -11/421

موسیٰ وَالخِضرُ علیهما السلام-113737/422

501-اسماعیل علیه السلام -11/433

إسماعیلُ علیه السلام-113738/434

501-الیاس علیه السلام -11/437

إلیاسُ علیه السلام-113739/438

501-الیسع علیه السلام -11/441

الیَسَعُ علیه السلام-113740/442

501-ذو الکفل علیه السلام -11/443

ذُو الکِفلِ علیه السلام-113741/44-4

501-اشمویل علیه السلام -11/449

إشمویلُ علیه السلام-113742/450

501-داوود علیه السلام -11/459

داوودُ علیه السلام-113743/460

501-سلیمان علیه السلام -11/473

سُلَیمانُ علیه السلام-113744/474

501-حنظلة علیه السلام -11/485

حَنظَلَةُ علیه السلام-113745/486

501-شعیا و حیقوق علیهما السلام -11/491

شَعیا و حَیقوقُ علیهما السلام-113746/492

ص :376

501-زکریّا علیه السلام -11/495

زَکَرِیّا علیه السلام-113747/496

501-یحییٰ علیه السلام -11/501

یَحییٰ علیه السلام-113748/502

501-عیسی علیه السلام -11/515

عیسیٰ علیه السلام-113749/516

501-ارمیا علیه السلام -11/539

إرمِیا علیه السلام-113750/540

501-یونس علیه السلام -11/543

یونُس علیه السلام-113751/544

501-جرجیس علیه السلام -11/55-5

جِرجیسُ علیه السلام-113752/556

501-خالد بن سنان علیه السلام -11/557

خالِدُ بنُ سِنانٍ علیه السلام-113753/558

أنبِیاءٌ لَهُمُ اسمانِ-3754-11/558

الأنبیاءُ الَّذینَ لَم یُذکَر اسمُهُم-3755-11/559

الفَترَةُ بَینَ الرُّسُلِ-3756-11/563

501 محمّد رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله -12/5

مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-123757/6

خاتَمُ النَّبِیِّینَ صلی الله علیه و آله-123758/9

شَهادَةُ اللّٰهِ عَلیٰ نُبُوَّتِهِ صلی الله علیه و آله-123759/11

شَهادَةُ العِلمِ-3760-12/17

شَهادَةُ شاهِدٍ مِنهُ-3761-12/23

شَهادَةُ الأنبِیاءِ علیهم السلام-123762/32

شهادَةُ عُلَماءِ أهلِ الکِتابِ-3763-12/40

مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله عَلیٰ لِسانِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله-123764/41

مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله عَلیٰ لِسانِ علیٍّ علیه السلام-123765/47

العالَمُ حینَ البِعثَةِ-3766-12/56

عالَمِیَّةُ رِسالَةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله-123767/60

مُراسَلاتُهُ صلی الله علیه و آله-123768/61

502 خصائص خاتم النّبیّین صلی الله علیه و آله -12/77

خَیرُ النّاسِ أُسرَةً-3769-12/78

یَتیمٌ-3770-12/79

فَقیرٌ-3771-12/80

اُمِّیٌّ-3772-12/82

عَلیٰ خُلُقٍ عَظیمٍ-3773-12/83

أمینٌ-3774-12/89

صادِقٌ-3775-12/92

أبغَضُ الخُلُقِ إلَیهِ الکِذبُ-3776-12/94

عادِلٌ-77-37-12/96

شُجاعٌ-3778-12/98

رَحیمٌ-3779-12/99

حَلیمٌ-3780-12/100

حَیِیٌّ-3781-12/101

مُتَواضِعٌ-3782-12/101

مُتَوَکِّلٌ-3783-12/107

صابِرٌ-3784-12/109

زاهِدٌ-3785-12/11-1

ص :377

تَقدیمُهُ نَفسَهُ صلی الله علیه و آله وأهلَ بَیتهِ فِی. . . -3786-12/115

إیثارُهُ النّاسَ عَلیٰ نَفسِهِ صلی الله علیه و آله. . . -3787-12/116

عَدَمُ غَضَبِهِ لِنَفسِهِ صلی الله علیه و آله-123788/118

إجهادُ نَفسِهِ صلی الله علیه و آله فِی العِبادَةِ-3789-12/120

اِتِّهامُهُ صلی الله علیه و آله مِن قِبَلِ الأعداءِ-3790-12/124

503 النّجوم -12/147

عِلمُ النُّجومِ-3791-12/148

504 النّجویٰ -12/159

النَّجویٰ-3792-12/160

505 المناجاة -12/163

المُناجاةُ-3793-12/164

فَضلُ المُناجاةِ فی ظُلَمِ اللَّیلِ-3794-12/165

مُناجاةُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-123795/166

مُناجاةُ الإمامِ الحُسینِ علیه السلام-123796/172

مُناجاةُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام-123797/173

506 النّجاة -12/183

المُنجِیاتُ-3798-12/184

مَن لا یَنجو-3799-12/190

صُعوبَةُ النَّجاةِ وسُهولَتُها-3800-12/190

507 النّحو -12/193

عِلمُ النَّحوِ-3801-12/194

إعرابُ الأعمالِ-3802-12/196

ذَمُّ الانهِماکِ فی طَلَبِ النَّحوِ-3803-12/197

508 النّدم -12/199

ما یُؤمِنُ مِنَ النَّدامَةِ-3804-12/200

ما یورِثُ النَّدامَةَ-3805-12/200

نَدامَةُ القِیامَةِ-3806-12/202

509 النّذر -12/205

النَّذرُ-3807-12/206

کَراهَةُ الإیجابِ عَلَی النَّفسِ-3808-12/208

ما وَرَدَ فی أنَّ النَّذرَ لا یَرُدُّ شَیئاً-3809-12/209

510 النّصیحة -12/211

النَّصیحَةُ-3810-12/212

حَقُّ النّاصِحِ وَالمُستَنصِحِ-3811-12/215

عَلامَةُ النّاصِحِ-3812-12/216

أنصَحُ النّاسِ-3813-12/217

مَن لا یَنتَفِعُ بِالنَّصیحَةِ-3814-12/218

قَبولُ النَّصیحَةِ-3815-12/219

511 الإنصاف -12/223

الإنصافُ-3816-12/224

العَدلُ وَالإنصافُ-3817-12/226

الحَثُّ عَلیٰ إنصافِ مَن لا. . . -3818-12/226

الاِنتِصافُ مِنَ النَّفسِ-3819-12/227

مَن لا یَنتَصِفُ-3820-12/230

512 النّظر -12/231

العَینُ رائِدُ القَلبِ-3821-12/232

العُیونُ مَصائِدُ الشَّیطانِ-3822-12/232

مَن أطلَقَ ناظِرَهُ-3823-12/234

ص :378

مَن غَضَّ طَرفَهُ-3824-12/234

ذَمُّ اللَّهوِ مِنَ النَّظرِ-3825-12/235

مَن یَکونُ النَّظرُ إلَیهِ عِبادَةً-3826-12/236

الحَثُّ عَلیٰ غَضِّ البَصَرِ-3827-12/236

خائِنَةُ الأعیُنِ-3828-12/239

مَوارِدُ جَوازِ النَّظَرِ إلَی النِّساءِ-3829-12/241

مَن مَلَأَ عَینَهُ مِن حَرامٍ-3830-12/241

غَضُّ البَصَرِ وحَلاوَةُ العِبادَةِ-3831-12/242

النَّظرَةُ الاُولیٰ خَطَأٌ وَالثّانِیَةُ عَمدٌ-3832-12/243

مَن رَأیٰ امرَأةً تُعجِبُهُ-3833-12/244

ما یُستَعانُ بِهِ عَلیٰ غَضِّ البَصَرِ-3834-12/245

ما یَجلُو البَصَرَ-3835-12/246

513 المناظرة -12/249

المُناظَرَةُ-3836-12/250

جَوابُ الإمامِ لِمَن دَعاهُ إلَی. . . -3837-12/259

514 النّظافة -12/261

الحَثُّ عَلَی النَّظافَةِ-3838-12/262

الإسلامُ وَالنَّظافَةُ-3839-12/264

الحَثُّ عَلیٰ نَظافَةِ اللِّباسِ-3840-12/264

515 النّظم -12/267

النَّظمُ-3841-12/268

516 النّعمة -12/269

نِعَمُ اللّٰهِ لا تُحصیٰ-3842-12/270

النِّعَمُ الظّاهِرَةُ وَالباطِنَةُ-3843-12/272

أوَّلُ النِّعَمِ وأعظَمُها-3844-12/274

الحَثُّ عَلیٰ ذِکرِ نِعَمِ اللّٰهِ-3845-12/276

مَن أنعَمَ اللّٰهُ عَلَیهِم-3846-12/277

الغَفلَةُ عَنِ النِّعَمِ-3847-12/280

إحسانُ مُجاوَرَةِ النِّعَمِ-3848-12/281

ما یوجِبُ بَقاءَ النِّعَمِ-3849-12/282

الاستِعانَةُ بِنِعَمِ اللّٰهِ عَلیٰ مَعاصیهِ-3850-12/287

مَن لَم یَرَ النِّعمَةَ إلّافی مَطعَمٍ أو. . . -3851-12/288

تَتابُعُ النِّعَمِ وَالاستِدراجُ-3852-12/289

التَّحَدُّثُ بِنِعمَةِ اللّٰهِ-3853-12/292

تَمامُ النِّعمَةِ-3854-12/296

کُفرانُ النِّعَمِ-3855-12/298

517 النّفس -12/301

النَّفسُ-3856-12/302

شَبابُ النَّفسِ عِندَ الکِبَرِ-3857-12/309

النَّفسُ الأمّارَةُ-3858-12/309

النَّفسُ اللَّوّامَةُ-3859-12/313

نَفسُکَ مَطِیَّتُکَ-3860-12/315

تَعلیمُ النَّفسِ وتَأدیبُها وتَهذیبُها-3861-12/315

أنفَعُ التَّحقیقِ-3862-12/332

سَبَبُ صَلاحِ النَّفسِ-3863-12/33-3

الاستِعانَةُ بِالحَقِّ عَلَی النَّفسِ-3864-12/336

مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ-3865-12/337

تَرخیصُ النَّفس فی مُطاوَعَةِ. . . -3866-12/339

ص :379

آثارُ کَرامَةِ النَّفسِ-3867-12/339

آفَةُ النَّفسِ-3868-12/340

518 النّفاق -12/341

النِّفاقُ-3869-12/342

النِّفاقُ شَینُ الأخلاقِ-3870-12/342

عِلَّةُ النِّفاقِ-3871-12/343

صِفَةُ المُنافِقِ-3872-12/343

عَلائِمُ النِّفاقِ-3873-12/345

خَصائِصُ المُنافِقینَ-3874-12/347

أظهَرُ النّاسِ نِفاقاً-3875-12/350

التَّحذیرُ مِنَ المُنافِقِ المِنطیقِ-3876-12/351

دَعائِمُ النِّفاقِ-3877-12/351

ذَمُّ ذِی اللِّسانَینِ-3878-12/353

صِفَةُ حَشرِ المُنافِقینَ وعاقِبتُهُم-3879-12/355

ما لا یَجتَمِعُ فِی المُنافِقینَ مِنَ. . . -3880-12/356

ما یَذهَبُ بِالنِّفاقِ-3881-12/357

519 الإنفاق -12/369

الإنفاقُ-3882-12/370

مَن أنفَقَ فَلِنَفسِهِ-3883-12/378

وَعدُ اللّٰهِ بِالخَلَفِ فِی الإنفاقِ-3884-12/380

بَقاءُ ما اُنفِقَ وفَناءُ ما لَم یُنفَق-3885-12/382

أدَبُ الإنفاقِ-3886-12/383

مَن لَم یُنفِق فی طاعَةِ اللّٰهِ یُنفِق. . . -3887-12/385

فَضلُ إنفاقِ المُقتِرِ-88-38-12/386

التَّحذیرُ مِن کَنزِ المالِ-3889-12/387

مَن لا تُقبَلُ نَفَقتُهُ-3890-12/388

520 الأنفال -12/391

الأنفالُ-3891-12/392

521 النّافلة -12/405

النّافِلَةُ-3892-12/406

تَقدیمُ الفَرائِضِ عَلَی النَّوافلِ-3893-12/406

522 النّمیمة -12/409

السِّعایَةُ-3894-12/410

التَّحذیرُ مِنَ النَّمیمَةِ-3895-12/412

523 المناهی -12/417

جَوامِعُ المَناهِی فِی القُرآنِ. . . -3896-12/418

مَناهِی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-123897/419

524 النّور -12/447

نورُ النُّورِ-3898-12/448

نورُ الوَحیِ-3899-12/449

نورُ الإمامِ-3900-12/451

نورُ البَصیرَةِ-3901-12/452

مَن نَوَّرَ اللّٰهُ قَلبَهُ-3902-12/455

نورُ القَلبِ ونورُ الوَجهِ-3903-12/457

عَلیٰ کُلِّ صَوابٍ نُورٌ-3904-12/458

نورُ المُؤمِنینَ فِی القِیامَةِ-3905-12/460

525 النّاس -12/463

النّاسُ-3906-12/464

ص :380

النّاسُ مَعادِنُ-3907-12/464

تَساوِی النّاسِ فِی الحُقوقِ-3908-12/465

أصنافُ النّاسِ-3909-12/468

مَن لَیس مِن النّاسِ-3910-12/479

فُضولُ الرِّجالِ-3911-12/480

أشباهُ الرِّجالِ-3912-12/480

أصنافُ النّاسِ فِی الإیمانِ-3913-12/481

تَفسیرُ کَلِمَةِ «إمَّعةٍ» -3914-12/486

526 النّوم -12/489

النَّومُ-3915-12/490

النَّومُ وَالمَوتُ-3916-12/491

التَّحذیرُ مِن کَثرَةِ النَّومِ-3917-12/492

صُعودُ الأرواحِ عِندَ النَّومِ إلَی. . . -3918-12/493

آدابُ النَّومِ-3919-12/495

527 النّیّة -12/503

النِّیَّةُ-3920-12/504

دَورُ النِّیَّةِ فِی العَمَلِ-3921-12/516

ثَوابُ نِیَّةِ الخَیرِ-3922-12/518

التَّوفیقُ عَلیٰ قَدرِ النِّیَّةِ-3923-12/522

نِیَّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ-3924-12/523

الحَثُّ عَلَی النِّیَّةِ الصالحة فی کُلِّ شَیءٍ-3925-12/528

حُسنُ النِّیَّةِ-3926-12/529

سوءُ النِّیَّةِ-3927-12/532

حرف الهاء

528

الهجرة -12/537

الهِجرَةُ إلَی الحَبَشَةِ-3928-12/538

الهِجرَةُ إلَی المَدینَةِ-3929-12/548

عَدَمُ انقِطاعِ الهِجرَةِ-3930-12/553

أفضَلُ الهِجرَةِ-3931-12/556

ما أفضَلُ مِن الهِجرَةِ-3932-12/558

الهِجرَةُ عَن بِلادِ أهلِ المَعاصی-3933-12/558

النَّهیُ عَنِ التَّعرُّبِ بَعدَ الهِجرَةِ-3934-12/563

مَعنَی التَّعرُّبِ بَعدَ الهِجرَةِ-3935-12/565

529 الهجران -12/567

الهِجرانُ-3936-12/568

النَّهیُ عن هِجرَةِ الأخِ فَوقَ. . . -3937-12/571

530 الهدایة -12/575

الهِدایَةُ الإلٰهِیَّةُ العامَّةُ-3938-12/576

هِدایَةُ الإنسانِ الهِدایَةَ العامَّةَ-3939-12/581

الإحیاءُ بِالهِدایَةِ-3940-12/584

ثَوابُ الهِدایَةِ-3941-12/585

اختِصاصُ الهِدایَةِ بِاللّٰهِ-3942-12/588

مَن یَهدیهِمُ اللّٰهُ-3943-12/589

مَن لا یَهدیهِمُ اللّٰهُ-3944-12/592

مَن یُضِلُّهُمُ اللّٰهُ-3945-12/594

أفضَلُ الهِدایَةِ-3946-12/596

531 الهَدیّة -13/5

دَورُ الهَدِیَّةِ فِی المَحَبَّةِ-3947-13/6

ص :381

حُرمَةُ هَدایا العُمّالِ-3948-13/7

النَّهیُ عَن قَبولِ هَدِیَّةِ المُشرِکِ-3949-13/11

الحَثُّ عَلیٰ قَبولِ الهَدِیَّةِ-3950-13/13

وُجوهُ الهَدِیَّةِ-3951-13/14

أفضَلُ الهَدِیَّةِ-3952-13/15

العائِدُ فی هِبَتِهِ-3953-13/16

أدَبُ الهَدیَّةِ-3954-13/17

الهَدِیَّةُ إلَی الأمکِنَةِ المُبارَکَةِ-3955-13/17

532 الهَرَم -13/21

الهََرمُ-3956-13/22

مایَشِبُّ فی الإنسانِ عِندَ هَرَمِهِ-3957-13/23

موجِباتُ الهَرَمِ-3958-13/23

533 الهَلاک -13/25

ما یوجِبُ الهَلاکَ-3959-13/26

حُرمَةُ إلقاءِ النَّفسِ فِی التَّهلُکةِ-3960-13/34

534 الهِمَّة -13/39

عُلُوُّ الهِمَّةِ-3961-13/40

دَورُ الهِمَّةِ فِی الشَّرَفِ-3962-13/41

مایَنبَغی الاهِتمامُ بِهِ-3963-13/42

مَن یَبلُغُ کُنهَ هِمَّتِهِ-3964-13/43

أعلَی الهِمَمِ-3965-13/44

ثَمَراتُ عُلُوِّ الهِمَّةِ-3966-13/45

هِمَّةُ الأکیاسِ-3967-13/46

قِصَرُ الهِمَّةِ-3968-13/48

مَن کانَت هِمَّتُهُ بَطنَهُ-3969-13/51

مَن کانَت هِمَّتُهُ الدُّنیا-3970-13/52

535 الهَویٰ -13/55

خَطَرُ الهَویٰ-3971-13/56

خَطَرُ الشَّهَواتِ-3972-13/58

خَطَرُ اللَّذّاتِ-3973-13/60

الهَویٰ إلٰهٌ مَعبودٌ-3974-13/60

الهَویٰ یَدعو إلَی العَمیٰ-3975-13/61

أوَّلُ الهَویٰ وآخِرُهُ-3976-13/62

قَرینُ الشَّهوةِ مَریضُ النَّفسِ-3977-13/63

التَّحذیرُ مِن رِقِّ الشَّهوَة-3978-13/63

التَّحذیرُ مِنَ الشَّهوَةِ الخَفِیَّةِ-3979-13/64

مُتابَعَةُ الهَویٰ-3980-13/65

مُخالَفَةُ الهَویٰ-3981-13/66

مُقاتَلَةُ الهَویٰ-3982-13/70

الرُّشدُ فی خِلافِ الشَّهوَةِ-3983-13/71

غَلَبَةُ الهَویٰ عَلَی العَقلِ-3984-13/72

غَلَبَةُ العَقلِ عَلَی الهَویٰ-3985-13/75

أقوَی النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ-3986-13/76

مایُضعِفُ الشَّهوَةَ-3987-13/77

مایُقَوِّی العَقلَ-3988-13/79

أفضَلُ الطّاعاتِ تَرکُ الشَّهَواتِ-3989-13/79

مَن غَلَبَ شَهوَتَهَ ظَهرَ عَقلُهُ-3990-13/80

مَن غَلَبَ شَهوَتَهَ مَلَکَ نَفسَهُ-3991-13/81

ص :382

مَن غَلَبَ هَواهُ أتَتهُ الدُّنیا راغِمَةً-3992-13/82

حرف الواو

536

الإرث -13/87

الإرثُ-3993-13/88

مَوانِعُ الإرثِ-3994-13/112

إرثُ الأنبِیاءِ-3995-13/113

537 الوَرَع -13/115

الوَرَعُ-3996-13/116

ثَمَرَةُ الوَرَعِ-3997-13/119

دَورُ الوَرَعِ فِی العِبادَةِ-3998-13/120

تَفسیرُ الوَرَعِ-99-39-13/121

الوَرِعُ-00-40-13/125

أورَعُ النّاسِ-4001-13/126

538 الوَزارة -13/129

الوَزیرُ-4002-13/130

شَرُّ الوُزَراءِ-4003-13/135

وُزَراءُ الأخلاقِ-4004-13/135

539 المِیزان -13/137

مَوازینُ الأعمالِ-4005-13/138

مَن لا تُنصَبُ لَهُمُ المَوازینُ-4006-13/145

540 الوَسوَسة -13/147

الوَسوَسَةُ فِی العَقائِدِ-4007-13/148

التَّحذیرُ مِنَ الوَسوَسَةِ فِی. . . -4008-13/151

عِلاجُ الوَسواسِ-4009-13/152

تَجاوُزُ اللّٰهِ عَنِ الوَسوَسَةِ-4010-13/155

541 الوصیة -13/157

وَصایا اللّٰهِ لِلإنسانِ-4011-13/158

وَصایا اللّٰهِ لِموسیٰ علیه السلام-134012/159

وَصایا اللّٰهِ لِعیسیٰ علیه السلام-134013/160

وَصایا الخِضرِ لِموسیٰ علیهما السلام-134014/161

وَصایا اللّٰهِ جَلَّ جَلالُه. . . -4015-13/165

وَصایا رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-134016/165

وَصایا الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-134017/175

وَصایاهُ عِندَ الوَفاةِ-4018-13/178

وَصایا الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام-134019/180

وصایا الإمامِ الباقِرِ علیه السلام-134020/181

وصایا الإمامِ الصّادِقِ علیه السلام-134021/183

وَصایا الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام-134022/190

وَصایا الإمامِ الجَوادِ علیه السلام-134023/190

وَصایا الإمامِ العَسکَرِیِّ علیه السلام-134024/198

542 الوصیّة لما بعد الموت -13/201

الوَصِیَّةُ-4025-13/202

أدَبُ الوَصِیَّةِ-4026-13/203

النَّهیُ عَنِ الإضرارِ وَالحَیفِ فِی. . . -4027-13/206

کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ-4028-13/207

543 التَّواضُع -13/209

التَّواضُعُ-4029-13/210

حَدُّ التَّواضُعِ-4030-13/215

ص :383

مَن تَواضَعَ عَن رِفعَةٍ-4031-13/216

أدَبُ التَّواضُعِ-4032-13/217

مَن تَواضَعَ لِغَنِیٍّ لِغِناهُ-4033-13/217

عَلاماتُ التَّواضُعِ-4034-13/218

ثَمَرَةُ التَّواضُعِ-4035-13/220

التَّواضُعُ وَالرِّفعَةُ-4036-13/221

ما یُستَعانُ بِهِ عَلَی التَّواضُعِ-4037-13/225

544 الوُضوء -13/227

الوُضوءُ-4038-13/228

عِلَّةُ الوُضوءِ-4039-13/230

آثارُ الوُضوءِ-4040-13/230

مَن أحدث ولم یتوضّأ-4041-13/231

فَضلُ کَثرَةِ الوُضوءِ-4042-13/232

تَجدیدُ الوُضوءِ-4043-13/233

وُضوءُ رَسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله-134044/234

545 الوَطَن -13/235

حُبُّ الوَطَنِ-4045-13/236

الدِّفاعُ عَنِ الوَطَنِ-4046-13/241

الغُربَةُ وَالوَطَنُ-4047-13/242

شَرُّ الأوطانِ-4048-13/243

546 الوَعد -13/245

وَعدُ اللّٰهِ حَقٌّ-4049-13/246

العِدَةُ دَینٌ-4050-13/247

الوَعدُ أحَدُ الرِّقَّینِ-4051-13/249

ما لا یَنبَغی مِنَ الوَعدِ-4052-13/250

ذَمُّ خُلفِ الوَعدِ-4053-13/251

547 المَوعظة -13/253

دَورُ المَوعِظَةِ فی حَیاةِ القَلبِ-4054-13/254

طَلَبُ المَوعِظَةِ-4055-13/254

أنواعُ الوُعّاظِ-4056-13/255

فی کُلِّ شَیءٍ مَوعِظَةٌ-4057-13/258

أبلَغُ المَواعِظِ-4058-13/258

مَواعِظُ اللّٰهِ-4059-13/259

مَواعِظُ عیسیٰ علیه السلام-134060/260

مَواعِظُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله-134061/286

مَواعِظُ الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام-134062/288

مَواعِظُ الإمامِ الحَسَنِ علیه السلام-134063/292

مَواعِظُ الإمامِ الحُسَینِ علیه السلام-134064/293

مَواعِظُ الإمامِ زَینِ العابِدینَ علیه السلام-134065/294

مَواعِظُ الإمامِ الباقِرِ علیه السلام-134066/296

مَواعِظُ الإمامِ الصّادِقِ علیه السلام-134067/297

مَواعِظُ الإمامِ الکاظِمِ علیه السلام-134068/298

مَواعِظُ الإمامِ الرِّضا علیه السلام-134069/313

مَواعِظُ الإمامِ الجَوادِ علیه السلام-134070/314

مَواعِظُ الإمامِ الهادی علیه السلام-134071/315

مَواعِظُ الإمامِ العَسکَرِیِّ علیه السلام-134072/316

مَن أصغیٰ إلیٰ ناطِقٍ عَبَدَهُ-4073-13/317

آدابُ المَوعِظَةِ-4074-13/317

ص :384

الواعِظُ النَّفسیُّ-4075-13/318

مَن لَم یَکُن لَهُ واعِظٌ مِن نَفسِهِ-4076-13/319

مَن لا یَنتَفِعُ بِالمَوعِظَةِ-4077-13/320

الواعِظُ غَیرُ المُتَّعِظِ-4078-13/322

الحَثُّ عَلَی الاستِضاءَةِ مِنَ. . . -4079-13/324

الدَّعوَةُ بِغَیرِ اللِّسانِ-4080-13/324

مایَنبَغِی الاتِّعاظُ بِهِ-4081-13/325

548 التَّوفیق -13/327

التَّوفیقُ-4082-13/328

التَّوفیقُ وَالخِذلانُ-4083-13/33-3

ما هُوَ مِنَ التَّوفیقِ-4084-13/335

ما یوجِبُ التَّوفیقَ-4085-13/335

549 الوَفاء -13/337

الوَفاءُ-4086-13/338

أقَلُّ النّاسِ وَفاءً-4087-13/348

550 الوَقار -13/351

الوَقارُ-4088-13/352

اتِّصافُ المُؤمِنِ بِالسّکینة والوقار-4089-13/354

موجِباتُ الوَقارِ-4090-13/355

ما یَتشَعَّبُ مِنَ الرَّزانَةِ-4091-13/356

551 الوَقف -13/357

الوَقفُ-4092-13/358

552 التَّقویٰ -13/365

التَّقویٰ-4093-13/366

وَصِیَّةُ اللّٰهِ بِالتَّقویٰ-4094-13/369

وَصیّة الإمامِ عَلِیٍّ علیه السلام بِالتَّقویٰ-4095-13/369

التَّقویٰ أشرَفُ المَلابِسِ-4096-13/372

التَّقویٰ حِصنٌ حَصینٌ-4097-13/374

التَّقویٰ مِفتاحُ الصَّلاحِ-4098-13/376

التَّقویٰ مِفتاحُ الهِدایَةِ-4099-13/378

التَّقویٰ مِفتاحُ الکَرامَةِ-4100-13/379

التَّقویٰ دَواءُ القُلوبِ-4101-13/383

التَّقویٰ العُروَةُ الوُثقیٰ-4102-13/383

دَورُ التَّقویٰ فی قَبولِ الأعمالِ-4103-13/384

مَن یَتَّقِ اللّٰهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً-4104-13/386

المُتَّقونَ-4105-13/390

خَصائِصُ المُتَّقینَ-4106-13/391

ما یورِثُ التَّقویٰ-4107-13/398

ما یَمنَعُ التَّقویٰ-4108-13/400

حَقُّ التَّقویٰ-4109-13/401

تَفسیرُ التَّقویٰ-4110-13/403

جِماعُ التَّقویٰ-11-41-13/428

أتقَی النّاسِ-4112-13/430

إمامُ المُتَّقینَ-4113-13/430

العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ-4114-13/431

553 التَّقیّة -13/437

التَّقِیَّةُ-4115-13/438

ما یَجوزُ فیهِ التَّقِیَّةُ-4116-13/441

ص :385

النَّهیُ عَن تَجاوُزِ مَواضعِ التَّقِیَّةِ-4117-13/442

ما لا یَجوزُ فیهِ التَّقِیَّةُ-4118-13/44-4

554 التَّوکُّل -13/447

التَّوَکُّلُ-4119-13/448

تَفسیرُ التَّوَکُّلِ-4120-13/449

المُتَوَکِّلونَ-4121-13/453

مایورِثُ التَّوَکُّلَ-4122-13/456

ثَمَرَةُ التَّوَکُّلِ-4123-13/457

التَّوَکُّلُ وکِفایَةُ الاُمورِ-4124-13/460

أدَبُ التَّوَکُّلِ-4125-13/463

الاِنقِطاعُ إلَی اللّٰهِ-4126-13/465

الاِنقِطاعُ إلیٰ غَیرِ اللّٰهِ-4127-13/467

دَرَجاتُ التَّوَکُّلِ-4128-13/471

الثِّقَةُ بِالنَّفسِ-4129-13/472

55-5 الوالِد والوَلد -13/473

المیلادُ-4130-13/474

فَضلُ الوَلدِ-4131-13/474

فِتنَةُ الوَلَدِ-4132-13/475

حُبُّ الوَلَدِ-4133-13/477

التَّصابی لِلصَّبِیِّ-4134-13/479

الوَلَدُ الصّالِحُ-4135-13/481

وَلَدُ السَّوءِ-4136-13/483

النَّهیُ عَن کُرهِ البَناتِ-4137-13/483

الحَثُّ عَلَی العَدلِ بَینَ الأولادِ-4138-13/486

الحَثُّ عَلَی الإحسانِ إلَی. . . -4139-13/488

الحَثُّ عَلیٰ بِرِّ الوالِدَینِ وإن کانا. . . -4140-13/491

الحَثُّ عَلیٰ بِرِّ الوالِدَینِ بَعدَ. . . -4141-13/492

الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ-4142-13/493

إیذاءُ الوالِدَینِ-4143-13/497

عُقوقُ الوالِدَینِ-4144-13/499

مِن العُقوقِ-4145-13/501

حَقُّ الوالِدِ عَلَی الوَلَدِ-4146-13/501

اعتِبارُ الوَلَدِ ومالِهِ لِأبیهِ-4147-13/503

حَقُّ الوَلَدِ عَلَی الوالِدِ-4148-13/504

تَربِیَةُ الوَلَدِ-4149-13/506

عُقوقُ الوَلَدِ-4150-13/508

556 الولایة علی النّاس -13/511

أُولو الأمرِ-4151-13/512

ما یوجِبُ تَسَلُّطَ وُلاةِ السَّوءِ-4152-13/522

وُلاةُ العَدلِ-4153-13/524

وُلاةُ الجَورِ-4154-13/525

شِرکَةُ الوُلاةِ فی ظُلمِ عُمّالِهِم-4155-13/526

ما یَجِبُ عَلَی الوالی فی نَفسِهِ-4156-13/527

أهَمُّ مایَجِبُ عَلَی الوالی فی. . . -4157-13/529

وُجوبُ الرَّحمَةِ وَالرِّفقِ عَلَی. . . -4158-13/531

وُجوبُ تَحصیلِ رِضا العامَّةِ. . . -4159-13/532

ما یَجِبُ عَلَی الوالی فی. . . -4160-13/533

مَن لا یَنبَغی عَلَی الوالی. . . -4161-13/534

ص :386

مَن رُفِعَ بِلا کِفایَةٍ-4162-13/535

مَن یَجِبُ عَلَی الوالی حَسمُ. . . -4163-13/535

وُجوبُ تَفَقُّدِ الوالی لِلعُمّالِ-4164-13/535

النَّهیُ عَنِ اتِّخاذِ الحاجِبِ-4165-13/536

وُجوبُ تَفَقُّدِ أمرِ الخَراجِ-4166-13/538

نَهیُ الوُلاةِ عَنِ الجودِ بِفَیءِ. . . -4167-13/539

عَلَی الوالی قَضاءُ دَینِ المُعسِرِ-4168-13/540

ما یَنبَغی لِلوالی مُباشَرَتُهُ-4169-13/541

وُجوبُ اهِتمامِ الوالی. . . -4170-13/542

557 أولیاء اللّٰه -13/545

خَصائِصُ أولیاءِ اللّٰهِ-4171-13/546

حرف الیاء

558

الیأس -13/557

الیَأسُ-4172-13/558

ثَمَراتُ الیَأسِ مِمّا فی أیدِی. . . -4173-13/560

559 الیتیم -13/563

الحَثُّ عَلیٰ رِعایَةِ الأیتامِ-4174-13/564

أکلُ مالِ الیَتیمِ-4175-13/566

عِلَّةُ تَحریمِ أکلِ مالِ الیَتیمِ-4176-13/568

أیتامُ آلِ مُحَمَّدٍ-4177-13/569

560 الیقین -13/571

الیَقینُ-4178-13/572

الیَقینُ رَأسُ الدِّینِ-4179-13/574

الیَقینُ عِمادُ الإیمانِ-4180-13/575

الیَقینُ أعَزُّ شَیءٍ-4181-13/575

الیَقینُ عِبادَةٌ-4182-13/576

الیَقینُ أفضَلُ عِبادَةٍ-4183-13/577

غایَةُ الإیمانِ الإیقانُ-4184-13/577

بَینَ الإیمانِ وَالیَقینِ-4185-13/578

الإیمانُ فِی القَلبِ وَالیَقینُ. . . -4186-13/579

عِلمُ الیَقینِ-4187-13/579

حَقُّ الیَقینِ-4188-13/581

تَفسیرُ الیَقینِ-4189-13/583

عَلاماتُ المُوقِنِ-4190-13/584

المُؤمِنُ یَریٰ یَقینَهُ فی عَمَلِهِ-4191-13/586

ما یُفسِدُ الیَقینَ-4192-13/587

ضَعفُ الیَقینِ-4193-13/588

مَن لا یَنفَعُهُ الیَقینُ-4194-13/589

ثَمَراتُ الیَقینِ-4195-13/589

شُعَبُ الیَقینِ-4196-13/593

ازدِیادُ الیَقینِ-4197-13/594

ص :387

ص :388

فهرست موضوعی

اشاره

اُصول دین-391

فروع دین-405

قرآن کریم-409

کلّیّات اسلام-411

خالق ومخلوق-417

اخلاق-431

اقتصاد-447

اجتماع-453

سیاست-459

حقوق-465

هستی-469

انسان-473

تاریخ-479

ص :389

ص :390

اصول دین

اشاره

توحید-393

عدل الهی-394

نبوت-394

امامت-398

معاد-402

ص :391

ص :392

توحید
کلّیّات توحید

اللّٰه سبحانه و تعالی ع/19 ج-1/201

شرطهای رفتن به بهشت-557 ج-2/270

زندگی حقیقی-979 ج-3/267

ح-4670

آفریدگار ع/151 ج-3/419

اثبات وجود خدا-1082 ج-3/425

خداشناسی حیوانات-1108 ج-3/466

علّت انکار خدا-1109 ج-3/468

خدا ترسی باندازه خداشناسی است-1145 ج-3/516

نامهای خدا ع/248 ج-5/409

شرک ع/265 ج-5/519

پروردگارش را شناخت-2558 ج-7/165

شناخت خدا ع/347 ج-7/183

رسیدن به خدا-3279 ج-9/383

و-3280 وج-9/385

کفر ع/460 ج-10/137

مثل کافر-3553 ج-10/351

مثل مشرک-3554 ج-10/363

مثلی برای آنان که کافر شده اند-3556 ج-10/382

صفات جمال

توانمند و جبار-494 ج-2/172

خدا زیباست، زیبایی را دوست دارد-542 ج-2/248

سریعترین حسابرس-846 ج-3/98

برد باری خداوند سبحان-949 ج-3/225

رحمت ع/182 ج-4/385

روزی رسان-1477 ج-4/424

پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است-2062 ج-6/28

توصیفات مجاز از خدا-2577 ج-7/203

خدا یکی است اما نه به معنای عددی آن-2584 ج-7/22-2

خدا بی آغاز و انجام است-2596 ج-7/244

تا-2605 ج-7/255

خدا آفریننده است-2608 ج-7/258

تا-2624 ج-7/291

کسی که عزّت، همه از آنِ اوست-2661 ج-7/360

و-2662 ج-7/361

بخشودن (-2)

گذشت خداوند سبحان ع/362 ج-7/467

ص :393

غیرت از صفات خدا است-3096 ج-9/611

کبریا مخصوص خدا است-3377 ج-10/12

بزرگوار-3416 ج-10/89

سزاوار ستایش-3587 ج-10/432

خداوند پادشاهی-3644 ج-11/6

نورِ نور-3898 ج-12/448

صفات جلال

معنای سبحان اللّٰه-1727 ج-5/194

توحید-2578 ج-7/205

خدا نامحدود است-2585 ج-7/224

تا-2590 ج-7/231

ویژگیهای فرشتگان-3654 ج-11/51

عدل الهی

خدا دادگر است-2605 ج-7/255

دلیل عادل بودن خداوند سبحان-2607 ج-7/258

دادگری خدا در کیفر دادن-2733 ج-7/487

نبوّت
نبوّت عامّة

جایگاه امامت-145 ج-1/239

امانت الهی-309 ج-1/478

تبلیغ ع/49 ج-2/21

برگزیده های خداوند-1187 ج-3/571

دعا سلاح پیامبران است-1198 ج-4/18

رؤیا و نبوّت-1403 ج-4/317

کیفر کسی که انبیا و اوصیا را دشنام دهد-1725 ج-5/189

بخشندگی گرامی ترین اخلاق است-1767 ج-5/252

ترغیب به نامگذاری به نامهای پیامبران و ائمه علیهم السلام-88-18 ج-5/406

معجزه-2494 ج-7/74

معنای معصوم-2703 ج-7/428

حجّیت عقل-2744 ج-7/503

کتابهایی که خدا نازل کرده است-3393 ج-10/42

نبوّت عامّه ع/500 ج-11/197

پیامبران بی نام و نشان-3755 ج-11/559

فاصله میان بعثت دو پیامبر-3756 ج-11/563

گواهی دادن پیامبران علیهم السلام-3762 ج-12/32

نور وحی-3899 ج-12/449

میراث پیامبران-3995 ج-13/113

ص :394

ضمیمه

عُلما وارثان پیامبرانند-2791 ج-8/18

جویندۀ دانش و پیامبری-2804 ج-8/31

نبوّت خاصّة
آدم علیه السلام

کرامت انسانها-315 ج-1/490

ازدواج فرزندان آدم-3724 ج-11/264

پیمان خداوند سبحان-2920 ج-8/200

آدم علیه السلام-3723 ج-11/250

تا-3725 ج-11/270

ادریس علیه السلام

ادریس علیه السلام-3726 ج-11/272

نوح علیه السلام

نوح علیه السلام-3727 ج-11/280

هود علیه السلام

هود علیه السلام-3728 ج-11/298

صالح علیه السلام

صالح علیه السلام-3729 ج-11/304

خطبه ع/145 ج-3/341

ابراهیم علیه السلام

خطبه ع/145 ج-3/341

ابراهیم علیه السلام-3730 ج-11/312

لوط علیه السلام

خطبه ع/145 ج-3/341

لوط علیه السلام-3731 ج-11/328

ذو القرنین علیه السلام

ذو القرنین علیه السلام-3732 ج-11/384

یعقوب و یوسف علیهما السلام

یعقوب و یوسف علیهما السلام-3733 ج-11/360

پیامبرانی که دو نام دارند-3755 ج-11/559

ایوب علیه السلام

ایوب علیه السلام-3734 ج-11/380

شعیب علیه السلام

شعیب علیه السلام-3735 ج-11/392

موسی و خضر علیهما السلام

موسی و خضر علیهما السلام-3737 ج-11/422

پیامبرانی که دو نام دارند-3755 ج-11/559

سفارش های خضر علیه السلام به موسی علیه السلام-4014 ج-11/161

موسی و هارون علیهما السلام

موسی و هارون علیهما السلام-3736 ج-11/404

اسماعیل علیه السلام

اسماعیل علیه السلام-3738 ج-11/434

الیاس علیه السلام

الیاس علیه السلام-3739 ج-11/438

یَسَع علیه السلام

یَسَع علیه السلام-3740 ج-11/442

ذو الکفل علیه السلام

ذو الکفل علیه السلام-3741 ج-11/44-4

ص :395

اشمویل علیه السلام

اشمویل علیه السلام-3742 ج-11/450

داوود علیه السلام

داوود علیه السلام-3743 ج-11/460

سلیمان علیه السلام

سلیمان علیه السلام-3744 ج-11/474 حنظله علیه السلام

حنظله علیه السلام-3745 ج-11/486

شعیا و حیقوق علیهما السلام

شعیا و حیقوق علیهما السلام-3746 ج-11/492

زکریا علیه السلام

زکریا علیه السلام-3747 ج-11/496

یحیی علیه السلام

یحیی علیه السلام-3748 ج-11/502

عیسی علیه السلام

عیسی علیه السلام-3749 ج-11/516

پیامبرانی که دو نام دارند-3754 ج-11/558

سفارش های خداوند به عیسی علیه السلام-4013 ج-13/160

اندرزهای عیسی علیه السلام-4060 ج-13/260

ارمیا علیه السلام

ارمیا علیه السلام-3750 ج-11/540

یونس علیه السلام

یونس علیه السلام-3751 ج-11/544

پیامبرانی که دو نام دارند-3754 ج-11/558

جرجیس علیه السلام

جرجیس علیه السلام-3752 ج-11/556

خالد بن سنان علیه السلام

خالد بن سنان علیه السلام-3753 ج-11/558

محمّد بن عبداللّٰه صلی الله علیه و آله

تربیت پیامبر به وسیله خداوند-70 ج-1/112

آنچه پیامبر از آنها بر امتش بیمناک بود-135 ج-1/226

بیمناکترین چیزهایی که پیامبر از آنها

بر امتش می ترسید-136 ج-1/227

تبلیغ ع/49 ج-2/21

پرهیز از بیتابی کردن-505 ج-2/188

ح-2469

دوست داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله-685 ج-2/456

فراوانی دروغ بندان بر پیامبر صلی الله علیه و آله در حیات ایشان-728 ج-2/521

برحذر داشتن از دروغ بستن بر پیامبر صلی الله علیه و آله-729 ج-2/522

نگهبانی از پیامبر صلی الله علیه و آله-782 ج-3/6

سخنرانی-145 ج-3/341

شکوه و عظمت اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله-114-1 ج-3/477

خیاطی-1192 ج-3/582

ح-5709

کثرت رؤیای پیامبر صلی الله علیه و آله-1404 ج-4/317

زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله-1673 ج-5/116

نوشته هایی روی قبضه شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله-1837 ج-5/347

شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله در روز قیامت-2019 ج-5/586

نماز نور دیده پیامبر صلی الله علیه و آله-2233 ج-6/273

خشوع پیامبر صلی الله علیه و آله در نماز-2247 ج-6/290

درود فرستادن بر پیامبر و آل او ع/303 ج-6/349

ص :396

فرمان بردن از پیامبر و اولیای امر (اوصیای پیامبر) -2395 ج-6/507

معراج ع/343 ج-7/141

رسول خدا و مشاهده خدا-2592 ج-7/235

عرضه شدن کارها بر پیامبر خدا-2913 ج-8/177

پیمان خداوند سبحان-2920 ج-8/200

جنگ (جنگهای پیامبر صلی الله علیه و آله) ع/387 ج-8/381

اخبار غیبی پیامبر صلی الله علیه و آله-3077 ج-8/542

پیامبر با تعلیم خداوند از غیب خبردارد-3081 ج-8/568

آنچه دل را درمان می کند-3350 ج-9/535

گرامی ترین مردمان-3424 ج-10/102

مثل پیامبر صلی الله علیه و آله و امّت و رسالت او-3544 ج-10/331

مثل پیامبر صلی الله علیه و آله و قیامت-3545 ج-10/331

پیامبران علیهم السلام و شبانی-3720 ج-11/242

پیامبرانی که دو نام دارند-3754 ج-11/558

محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ع/501 ج-12/5

ویژگیهای خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله ع/502 ج-12/77

منع شده های پیامبر صلی الله علیه و آله-3897 ج-12/419

هجرت به مدینه-3929 ج-12/548

سفارش های خداوند به محمّد صلی الله علیه و آله-4015 ج-13/165

سفارش های رسول خدا صلی الله علیه و آله-4016 ج-13/165

وضوی رسول خدا صلی الله علیه و آله-4044 ج-13/234

اندرزهای پیامبر صلی الله علیه و آله-4061 ج-13/286

پیشوای پرهیزگاران-4113 ج-13/430

ح-22466

ضمیمه

علی دروازه دانش پیامبر صلی الله علیه و آله است-186 ج-1/295

همنامی آن امام و پیامبر صلی الله علیه و آله-245 ج-1/387

فضیلت کسی که نادیده به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورد-302 ج-1/468

ص :397

امامت
امامت عامّه

رهبر اجیر امّت است-15 ج-1/47

امامت عامّه ع/23 ج-1/231

امانت الهی-309 ج-1/478

جواز کشتن کسی که با امام مسلمانان آشکارا دشمنی می ورزد-382 ج-1/588

اعراف-574 ج-2/299

دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام-686 ج-2/457

شرط محبت اهل بیت علیهم السلام-678 ج-2/460

آنچه حج بدان تمام می شود-705 ج-2/493

جانشین خدا-1064 ج-3/397

کیفر کسی که انبیا و اوصیا را دشنام دهد-1725 ج-5/189

انواع دزدها-1797 ج-5/293

وسیله-2027 ج-5/594

آنچه حکم شهادت دارد-2097 ج-6/69

مشورت در امر امامت-2116 ج-6/95

مشورت کردن امام-2117 ج-6/97

فرمان بردن از پیامبر و اولیای

امر (اوصیای پیامبر) -2395 ج-6/507

معجزه-2494 ج-7/74

معنای معصوم-2703 ج-7/428

عصمت امام-2705 ج-7/436

حجّیت عقل-2744 ج-7/503

ح-13481

عرضه شدن اعمال بر ائمّة-2914 ج-8/178

امام و علم غیب-3082 ج-8/570

نور امام-3900 ج-12/451

امامت خاصّه
اشاره

امامت خاصه (امام علی) ع/24 ج-1/281

شرطهای رفتن به بهشت-557 ج-2/270

زیارت اهل بیت علیهم السلام-1674 ج-5/116

زیارت امامان بقیع علیهم السلام-1681 ج-5/123

زیارت قبور صالحان-1688 ج-5/129

ترغیب به نامگذاری به نامهای پیامبران و ائمه علیهم السلام-88-18 ج-5/406

شهیدان اهل بیت علیهم السلام-2101 ج-6/74

بازداشتن شیعیان از غلوّ-2127 ج-6/123

ص :398

اهل بیت علیهم السلام و صدقه نهانی-2202 ج-6/231

راه و رسم اهل بیت علیهم السلام در مصیبتها-2305 ج-6/374

طاغوت-2378 ج-6/477

منحصر بودن دانش درست در اهل بیت علیهم السلام-2876 ج-8/120

غلوّ ع/395 ج-8/503

فقیه ترین مردم-3191 ج-9/212

کسی که قرآن را می شناسد-3263 ج-9/366

آرامش دل-334-3 ج-9/511

ح-17062

نهی از فاش کردن اسرار انقلاب-3398 ج-10/51

مثل اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله-3548 ج-10/337

تا-3551 ج-10/347

نمایان شدن پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام برای محتضر-3682 ج-11/129

عوامل از بین برنده نفاق-3881 ج-12/357

مردنماها-3912 ج-12/480

امام علی علیه السلام

دوست داشتن امام علی علیه السلام-175 ج-1/282

تا-193 ج-1/300

بیعت مسلمانان با امام علی علیه السلام-433 ج-2/84

برخورد امام علی علیه السلام با کسی که اظهار محبت به او می کند-688 ج-2/460

برگزیده های خداوند-1187 ج-3/571

دنیا از دیدگاه امام علی علیه السلام-1233 ج-4/88

تشویق به برگزیدن آخرت [بر دنیا]-1244 ج-4/107

زیارت امام علی علیه السلام-1675 ج-5/117

از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست دهید-1703 ج-5/156

ناسزا گویی به علی علیه السلام-1726 ج-5/190

برخی اشعار منسوب به امام علی علیه السلام-2012 ج-5/570

خشوع امام علی علیه السلام در نماز-2248 ج-6/290

گوناگون-2877 ج-8/121

ح-14293

اخبار غیبی امام علی علیه السلام-3078 ج-8/549

نمونۀ برین-3549 ج-10/341

ح-18558

امام علی علیه السلام وبیت المال-3708 ج-11/188

گواهی دادنِ یک گواه خودی-3761 ج-12/23

مناجات امام علی علیه السلام-3795 ج-12/166

سفارش های امام علی علیه السلام-4017 ج-13/175

و-4018 ج-13/178

اندرزهای امام علی علیه السلام-4026 ج-13/288

سفارش های امام علی علیه السلام به تقوا-4095 ج-13/369

پیشوای پرهیز گاران-4113 ج-13/430

فاطمه زهرا علیها السلام

فاطمه علیها السلام پارۀ تن پیامبر صلی الله علیه و آله-195 ج-1/314

تا-197 ج-1/316

زیارت فاطمه دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله-1676 ج-5/118

خشوع فاطمه دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله-2249 ج-6/291

حسنین علیهما السلام

نامگذاری آن دو بزرگوار-199 ج-1/320

تا-203 ج-1/323

ص :399

امام حسن علیه السلام

تصریح به امامت آن بزرگوار-204 ج-1/326

تا-208 ج-1/329

زیارت امام حسن علیه السلام-1677 ج-5/119

صلح امام حسن علیه السلام-228-2 ج-6/264

خشوع امام حسن علیه السلام در نماز-2250 ج-6/292

اندرزهای امام حسن علیه السلام-4063 ج-13/292

امام حسین علیه السلام

تصریح به امامت آن بزرگوار-210 ج-1/33-3

و-211 ج-1/33-3

زیارت امام حسین علیه السلام-1678 ج-5/120

تا-1680 ج-5/122

زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام-1687 ج-5/128

سجده کردن بر تربت حسین علیه السلام-1743 ج-5/216

نوحه گری ستوده-2309 ج-6/378

عاشورا ع/355 ج-7/407

مناجات امام حسین علیه السلام-3796 ج-12/172

اندرزهای امام حسین علیه السلام-4064 ج-13/293

امام سجّاد علیه السلام

تصریح به امامت آن بزرگوار-213 ج-1/340

و-214 ج-1/340

سجود امام زین العابدین علیه السلام-1739 ج-5/213

و-1740 ج-5/214

خشوع امام زین العابدین علیه السلام در نماز-2248 ج-6/293

مناجات امام زین العابدین علیه السلام-3797 ج-12/173

سفارش های امام زین العابدین علیه السلام-4019 ج-13/180

اندرزهای امام زین العابدین علیه السلام-4065 ج-13/294

امام باقر علیه السلام

تصریح به امامت آن بزرگوار-215 ج-1/344

و-216 ج-1/344

خشوع امام باقر و امام صادق علیهما السلام-2252 ج-6/295

سفارش های امام باقر علیه السلام-4020 ج-13/181

اندرزهای امام باقر علیه السلام-4066 ج-13/296

امام صادق علیه السلام

تصریح به امامت آن بزرگوار-218 ج-1/348

و-219 ج-1/349

خشوع امام باقر و امام صادق علیهما السلام-2252 ج-6/295

سفارش های امام صادق علیه السلام-4021 ج-13/183

اندرزهای امام صادق علیه السلام-4067 ج-13/297

امام کاظم علیه السلام

تصریح به امامت آن حضرت-220 ج-1/354

و-221 ج-1/354

زیارت امام کاظم علیه السلام-1682 ج-5/124

سفارش های امام کاظم علیه السلام-4022 ج-13/190

اندرزهای امام کاظم علیه السلام-4068 ج-13/298

امام رضا علیه السلام

تصریح به امامت آن بزرگوار-223 ج-1/358

تا-227 ج-1/360

ص :400

زیارت امام رضا علیه السلام-1683 ج-5/125

اندرزهای امام رضا علیه السلام-4069 ج-13/313

امام جواد علیه السلام

زیارت امام جواد علیه السلام-1684 ج-5/126

سفارش های امام جواد علیه السلام-4023 ج-13/190

اندرزهای امام جواد علیه السلام-4070 ج-13/314

امام هادی علیه السلام

تصریح به امامت آن بزرگوار-233 ج-1/370

و-234 ج-1/370

اندرزهای امام هادی علیه السلام-4071 ج-13/316

امام عسکری علیه السلام

تصریح به امامت آن بزرگوار-236 ج-1/376

و-237 ج-1/376

زیارت عسکریین علیهما السلام-1685 ج-5/126

سفارش های امام عسکری علیه السلام-4025 ج-13/198

امام مهدی «عج»

گاه حجّت در بیم وگمنامی به سر می برد-147 ج-1/242

نامهای امام-239 ج-1/382

تا-263 ج-1/407

حضور امام غایب در موسم حج-716 ج-2/505

رجعت ع/179 ج-4/365

گوناگون-2877 ج-8/121

ح-14293

روایاتی که با عبارت «بزودی می آید» از حوادث آینده خبر می دهند-3079 ج-8/562

و-3080 ج-8/565

فتنه هایی که باید آرزوی آنها را داشت-3112 ج-9/40

تا-3114 ج-9/41

نزدیکترین مردم به پیامبران علیهم السلام-3722 ج-11/244

ح-19635 و-19636

یتیمان آل محمد صلی الله علیه و آله-4177 ج-13/569

ص :401

معاد
کلّیّات معاد
آخرت

آخرت-22 ج-1/56

دنیا کشتزار آخرت است-1221 ج-4/67

تشویق به برگزیدن آخرت بر دنیا-1244 ج-4/107

جدایی دنیا از آخرت-1254 ج-4/118

و-1255 ج-4/119

اجل

اجل ع/4 ج-1/49

آرزو و اجل-124 ج-1/213

اجل، بهترین نگهبان است-783 ج-3/7

مثل آرزو و مرگ-3579 ج-10/400

حسابرسی

حسابرسی-830 ج-3/78

و-837 ج-3/84

تا-846 ج-3/98

سختی حسابرسی قاضی در قیامت-3309 ج-9/477

حشر

چگونی محشور شدن شرابخوار-1138 ج-3/504

چگونی محشور شدن ربا خوار-1435 ج-4/355

معاد توصیف روز قیامت ع/376 ج-8/269

چگونگی محشور شدن پیمان شکن-2994 ج-8/366

نحوۀ محشور شدن منافقان وفرجام آنها-3879 ج-12/355

قبر

گروگانهای گورها-1558 ج-4/535

زیارت قبور-1689 ج-5/129

و-1690 ج-5/130

معذّب نبودن شهید در قبر-2091 ج-6/65

قبر ع/427 ج-9/247

قیامت

معاد نشانه های فرا رسیدن قیامت ع/375 ج-8/243

قیامت برپا نشود تا مهدی «ع» ظهور کند-243 ج-1/386

به ناحق کشتن حیوانات-986 ج-3/275

شعار مسلمانان در قیامت-2014 ج-5/577

مقام شیعه در قیامت-2129 ج-6/125

ص :402

مَثَل پیامبر صلی الله علیه و آله و قیامت-3545 ج-10/33-3

نماز، نخستین چیزی است که روزقیامت از آن سؤال می شود-2240 ج-6/281

ظلم و ظلمتهای قیامت-2413 ج-6/539

نیاز شدید به عمل در قیامت-2908 ج-8/170

نزدیکترین خلق به خداوند در روز قیامت-3278 ج-9/383

پشیمانی قیامت-3806 ج-12/202

نور مؤمنان در قیامت-3905 ج-12/460

مرگ

مرگ بهتر از خواری است-2093 ج-6/67

جلوگیری صدقه از مرگهای دلخراش-2194 ج-6/219

گریستن بر مرگ مؤمن-2306 ج-6/375

و-2307 ج-6/376

مرگ ع/498 ج-11/79

ترازو

بهترین چیز در ترازوی اعمال-113-1 ج-3/476

ترازو ع/539 ج-13/137

متفرّقات

برزخ ع/37 ج-1/537

دریغ ع/115 ج-3/109

بهتر از زندگی-978 ج-3/267

فرجام ع/138 ج-3/291

دعوت عقل به دفع ضرر احتمالی-1078 ج-3/420

آنچه دنیا دوستی به شمار نمی آید-1230 ج-4/81

رجعت ع/179 ج-4/365

شفاعت در آخرت ع/272 ج-5/581

صراط ع/294 ج-6/245

تجسّم اعمال-2916 ج-8/183

آرامش دل-334-3 ج-9/511

ح-17062

دیدار ع/476 ج-10/291

دشواری وآسانی نجات-3800 ج-12/190

ح-20144

آنچه به فروهشتن چشم کمک می کند-3834 ج-12/245

ح-20346

وعدۀ خدا راست است-4049 ج-13/346

بهشت

بلاهت ع/51 ج-2/35

سزای نیکوکاران در آخرت-513 ج-2/196

بهشت ع/79 ج-2/265

بهشت از ارواح مؤمنان خالی نیست-575 ج-2/301

کسانی که بدون حسابرسی به بهشت می روند-844 ج-3/93

زیارت فاطمه علیها السلام، دخت امام کاظم علیه السلام-1686 ج-5/128

ترک در خواست و تضمین بهشت-1707 ج-5/165

جوینده دانش و بهشت-2806 ج-8/33

کسانی که به زور سوی بهشت کشانده می شوند! -3136 ج-9/84

فقرا، شهریاران بهشتند-3186 ج-9/201

عوامل شوق آفرین-3523 ج-10/295

ص :403

ح-18425

اسلام وپاگیزکی-3839 ج-12/264

دوزخ

سزای گنهکاران در آخرت-515 ج-2/199

کسانی که بهشت بر ایشان حرام است-561 ج-2/280

دوزخ ع/86 ج-2/359

گره هر اندوهی گشوده می شود جز اندوه دوزخیان-827 ج-3/71

کسانی که بدون حسابرسی به دوزخ می روند-845 ج-3/96

نتیجه نیکو کاری مشرکان-874 ج-3/128

کیفر آزار دادن حیوانات-984 ج-3/273

کیفر کسی که زکات نپردازد-1583 ج-5/19

عذاب و شکنجه ع/340 ج-7/115

جاهایی که قاتل و مقتول هر دو در دوزخند-22-32 ج-9/296

جایگاه متکبّران-3388 ج-10/35

عذاب زبان-3515 ج-10/269

نیرنگ و خدعه در آتشند-3641 ج-10/548

ص :404

فروع دین

اشاره

نماز-406

روزه-406

حجّ-406

جهاد-407

زکات-407

خمس-407

امر به معروف-407

نهی از منکر-407

تولّی-408

تبّری-408

ص :405

نماز

اذان ع/8 ج-1/117

حقوق زندانی-696 ج-2/473

خطبه ع/145 ج-3/341

برگزیده های خداوند-1187 ج-3/571

طلب خیر با نماز-1191 ج-3/579

یادکننده خدا به منزلۀ نمازگزار است-1341 ج-4/225

پیوستگی زکات و نماز-1577 ج-5/12

نماز و خواب شخص متأهل-1635 ج-5/83

نماز ع/299 ج-6/271

تا-302 ج-6/345

مواردی که در آن عذری از کسی پذیرفته نشود-2534 ج-7/133

قبله ع/428 ج-9/259

مثل نمازهای پنجگانه-3564 ج-10/391

پرهیز از وسواس در وضو و نماز-4008 ج-13/151

وضو ع/544 ج-13/227

روزه

بلاهت ع/51 ج-2/35

خطبه های رسول خدا صلی الله علیه و آله به هنگام روی آوردن ماه رمضان-1550 ج-4/518

زکات بدن-1589 ج-5/26

روزه ع/308 ج-6/387

شب قدر-3233 ج-9/312

حجّ

حج ع/98 ج-2/483

برآوردن حاجت مؤمن، برتر از حج است-966 ج-3/250

پرهیز از ستمگری در مکّه-2414 ج-6/540

تغییر قبله-3216 ج-9/260

هدیه کردن به اماکن متبّرکه-3955 ج-13/17

ص :406

جهاد

جهاد اصغر ع/82 ج-2/311

شعر، جهاد زبانی است-2008 ج-5/567

شهادت در راه خدا ع/280 ج-6/57

مثل مجاهد-3562 ج-10/390

زکات

زکات ع/203 ج-5/11

خمس

خمس ع/154 ج-3/507

أمر به معروف

جانشین خدا-1064 ج-3/398

ثواب کسی که سلطان ستمگر را به تقوا فرمان دهد-1843 ج-5/355

فرمان دادن به خوبی باز داشتن از زشتی-2640 ج-7/320

و-2641 ج-7/322

سزاوارترین مردم به امر و نهی کردن-2643 ج-7/325

جانمایۀ فرایض-2645 ج-7/328

خطر امر به معروف و نهی از منکر نکردن-2648 ج-7/332

و-2649 ج-7/336

شرایط کسی که امر به معروف می کند-2652 ج-7/341

نهی از منکر

منفورترین کارها نزد خدا-373 ج-1/574

امر به معروف و نهی از منکر-2640 ج-7/320

و-2642 ج-7/323

تا-2649 ج-7/336

نکوهش واعظ غیر متّعظ-2653 ج-7/343

تا-2660 ج-7/356

آنچه در وجوب امر به معروف و نهی از منکر شرط نیست-2654 ج-7/345

ص :407

تولّی

امامت خاصّه (امام علی) ع/24 ج-1/281

زمامداران اولو الامر-4151 ج-13/512

زمامداران دادگر-4153 ج-13/524

دوستان خدا ع/557 ج-13/545

تبرّی

داوری بردن پیش طاغوت-3302 ج-9/468

قاضی حق کُش-3306 ج-9/475

عوامل روی کار آمدن زمامداران نابکار-4152 ج-13/522

زمامداران ستمگر-4154 ج-13/525

و-4155 ج-13/526

ص :408

قرآن کریم

ص :409

علی علیه السلام با قرآن است-185 ج-1 ص-295

درستی حدیث و سازگاری با قرآن-732 ج-2/524

جامعیّت قرآن و سنّت-738 ج-2/528

طلب خیر با قرآن-1190 ج-3/578

برخورد امام با کسی که در قرآن شک داشت-2070 ج-6/38

اعجاز قرآن-2496 ج-7/75

و-2497 ج-7/77

قرآن ع/434 ج-9/323

سودمندترین داستان-3289 ج-9/413

مَثَل قرآن-3546 ج-10/334

مَثَل قاری قرآن-3560 ج-10/388

و-3561 ج-10/390

ص :410

کلّیّات اسلام

اشاره

اصول-413

ایمان-413

اسلام-413

حقّ-413

دین-414

گمراهی-414

فرایض-414

قدر-414

قلب-414

کفر-415

هجرت-415

متفرّقات-416

ص :411

ص :412

اصول

اصول ع/15 ج-1/171

بیان اُصول با ما، استخراج فروع با شما-731 ج-2/524

ایمان

ایمان ع/25 ج-1/409

ایمان، مهر و کین است-66-6 ج-2/425

حسادت و ایمان-852 ج-3/105

شرم و ایمان-991 ج-3/281

شکیبایی و ایمان-2138 ج-6/150

راستی و ایمان-2161 ج-6/179

ایمان به ستم-2415 ج-6/540

عدالت و ایمان-2505 ج-7/91

فلسفۀ ضرورت ایمان به خدا-2561 ج-7/184

عقیدۀ ضروری ایمان-2581 ج-7/208

پیمان و ایمان-2919 ج-8/199

دروغ و ایمان-3402 ج-10/62

ایمان و سرگرمی-3529 ج-10/309

طبقات مردم به لحاظ ایمان-3913 ج-12/481

اسلام

اسلام ع/242 ج-5/359

ایرانیان بزرگترین سهم را در اسلام دارند-3133 ج-9/80

و-3134 ج-9/81

اسلام و پاکیزگی-3839 ج-12/264

حق

حق ع/121 ج-3/145

راه حق-1732 ج-5/204

مَثَل حق و باطل-3542 ج-10/329

و-3543 ج-10/329

ص :413

دین

دشوار بودن دینداری در زمان غیبت امام-247 ج-1/388

نهی از تفتیش عقاید مردم-518 ج-2/208

برای دین خود احتیاط کن-974 ج-3/260

زندگی حقیقی-979 ج-3/267

دین خالص-1047 ج-3/375

دین ع/169 ج-4/173

خطر ریاست طلبی برای دین-1396 ج-4/309

به کار گیری اندیشه در دین-1426 ج-4/309

زهد و دین-1612 ج-5/54

کسی که ازدواج کند، نصف دین خود را به دست آورده است-1634 ج-5/82

نماز، ستون دین است-2237 ج-6/276

دین و خرد-2749 ج-7/506

غیبت و دین-3086 ج-8/581

ح-15610

فقیه شدن در دین-3190 ج-9/210

احیای دین در هر قرن-3289 ج-9/408

قیاس در دین-3375 ج-9/594

گمراهی

فراهم نیامدن امت بر گمراهی-536 ج-2/236

گمراهی ع/314 ج-6/433

شناخت و گمراهی-2548 ج-7/153

فرایض

جانمایۀ فرایض-2645 ج-7/328

فرایض ع/414 ج-9/99

قدر

حسادت و تقدیر-855 ج-3/107

تقدیر ع/431 ج-9/301

قلب

آرامش دل-334-3 ج-9/511

کسی که خدا دلش را روشن می سازد-3902 ج-12/455

ص :414

کفر

نادانی و کفر-606 ج-2/348

حسادت و کفر-853 ج-3/106

آنچه موجب کفر و ارتداد می شود-1476 ج-4/420

فقر و کفر-3174 ج-9/169

هجرت

قطع نشدن هجرت-3930 ج-12/553

معنای تعرّب بعد از هجرت-3937 ج-12/565

ص :415

متفرّقات

بداء ع/33 ج-1/519

باطل ع/42 ج-1/561

جبر ع/62 ج-2/161

سرشت خدایی-488 ج-2/162

هر چیزی حدّ و مرزی دارد-742 ج-2/534

زندگی حقیقی-979 ج-3/267

رخصت ع/184 ج-4/411

شریعت ع/263 ج-5/507

شکّ ع/277 ج-6/31

آنچه حکم شهادت دارد-2097 ج-6/69

آنان که از شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیستند-2125 ج-6/118

ناچاری ع/312 ج-6/421

استضعاف معنوی-2342 ج-6/429

و-2343 ج-6/430

طینت و خمیره ع/326 ج-6/521

دانش حلال و حرام-2872 ج-8/116

«بزودی می آید» از حوادث آینده خبر می دهد-3079 ج-8/562

و-3080 ج-8/565

استفتای از خود-3122 ج-9/53

قرعه زدن ع/438 ج-9/403

قضاء و قدر ع/442 ج-9/434

کسی که تقلید از او رواست-3362 ج-9/554

تکلیف ع/463 ج-10/169

دعوت به خدا-3711 ج-11/198

گواهی دادن دانش و معرفت-3760 ج-12/17

جهانی بودن رسالت محمد صلی الله علیه و آله-3767 ج-12/60

هدایت ع/530 ج-12/575

وسوسه در عقاید-4007 ج-13/148

گذشت خداوند از وسوسه-4010 ج-13/155

تقیّه ع/553 ج-13/437

یقین ع/560 ج-13/571

ص :416

خالق و مخلوق
اشاره

خدا و جز او-419

طاعات-420

معاصی-424

ذکر و دعاء-430

ص :417

ص :418

خدا وجز او

نهی از امید بستن به غیر خدا-127 ج-1/218

اُنس با خدا-314 ج-1/486

همسایگان خدا-654 ج-2/403

محبّت (خدا دوستی) ع/92 ج-2/421

حقوق خداوند متعال-905 ج-3/162

شرم داشتن از خدا-996 ج-3/284

خدا ترسی به اندازۀ خدا شناسی است-1145 ج-3/516

بر حذر داشتن از ترسیدن از غیر خدا-1154 ج-3/531

هرکس کاری را برای غیر خدا کند، خداوند وی را به همو واگذار-1413 ج-4/329

ریا و شرک-1416 ج-4/331

بر حذرداشتن از امید بستن به غیرخدا-1450 ج-4/376

خشنودی و ناخشنودی مردم-1529 ج-4/487

تشویق به دید و بازدید برای خدا-66-16 ج-5/110

و-1668 ج-5/11-1

نهی از طلب حاجت از غیر خدا-1706 ج-5/164

محکمترین سبب-1719 ج-5/184

گمان نیک به خداوند-44-24 ج-6/575

و-2445 ج-6/577

عبادت غیر خدا-2458 ج-7/19

کسی که از غیر خدا عزّت جوید-2664 ج-7/363

عشق به خدا-2696 ج-7/415

پناهنده شدن به خدا-2702 ج-7/427

بزرگترین توانگری-3068 ج-8/522

شوق دیدار-3522 ج-10/292

تا-3524 ج-10/297

چشم، بَلَد دل است-3821 ج-12/232

ح-20284

هوس، الهه ای است پرستیده-3974 ج-13/60

روی آوردن به خدا-4126 ج-13/465

و-4127 ج-13/467

ص :419

طاعات

پاداش ع/2 ج-1/35

کار برای آخرت-28 ج-1/62

ایمان ع/25 ج-1/409

حکمت آفرینش انسان-318 ج-1/492

بدعتگزار و عبادت-335 ج-1/515

مقام تاجر آخرت نزد خدا-453 ج-2/105

پاداش ع/60 ج-2/143

پاداش دادن به کافر-482 ج-2/148

خداوند به نیکیها سزاوارتر است-491 ج-2/168

و-493 ج-2/169

سزا-510 ج-2/193

تا-513 ج-2/196

جمعه ع/74 ج-2/239

جانهای شما بهایی جز بهشت ندارد-55-5 ج-2/268

جهاد (سخت کوشی در فرمانبری از خدا) ع/84 ج-2/337

کوتاهی کردن در عمل-604 ج-2/343

آنچه عذاب دوزخ را سبک می کند-629 ج-2/374

کارهایی که خدا دوست دارد-671 ج-2/434

تا-673 ج-2/435

شرط محبّت اهل بیت علیهم السلام-687 ج-2/460

بلا برای دوستان است! -689 ج-2/462

و-690 ج-2/464

گناه زدایی حجّ-704 ج-2/492

ثواب کسی که چهل حدیث حفظ کند-725 ج-2/518

به جا آوردن شرائط آزادگی-789 ج-3/16

نیکی ع/116 ج-3/113

ثواب مهربانی با حیوانات-983 ج-3/273

تا-986 ج-3/275

خشوع ع/143 ج-3/331

اخلاص ع/147 ج-3/367

هرکه از خدا بترسد، همه چیز از او بترسد-1151 ج-3/526

نقش خدا ترسی در ایمنی-1152 ج-3/528

مشغول شدن به روزی تضمین شده، شما را از انجام دادن فرایض باز ندارد-1482 ج-4/429

کار شایسته هنگام تأخیر روزی-1493 ج-4/440

راس طاعت خدا خشنودی است-1517 ج-4/473

خرسندی خدا ع/192 ج-4/483

ملایمت در عبادت-1534 ج-4/497

مراقبت ع/194 ج-4/501

رمضان ع/195 ج-4/515

ریاضت ع/201 ج-4/551

حق معلوم غیر از زکات است-1585 ج-5/21

و-1587 ج-5/23

ثواب زن دادن برادران دینی-1639 ج-5/86

ص :420

هر چیزی سببی دارد-1718 ج-5/180

و-1719 ج-5/184

مسابقه دادن در خوبیها-1730 ج-5/198

راه خدا-1731 ج-5/202

سجود ع/220 ج-5/207

مسجد ع/221 ج-5/217

آنچه سزاوار شادمانی است-1784 ج-5/275

ثواب زدون غم از دل مؤمن-1789 ج-5/281

خوشبختی ع/233 ج-5/295

سفر آخرت-1817 ج-5/316

ساقی گری ع/237 ج-5/329

ثواب کسی که سلطان ستمگر را به تقوا فرمان دهد-1843 ج-5/355

آنچه بااسلام ناسازگار است-1862 ج-5/375

سنّت ع/249 ج-5/415

شب زنده داری ع/250 ج-5/425

ارزش کسی که جوانیش را در طاعت خدا بگذراند-1932 ج-5/464

شفاعت مؤمن به اندازۀ عمل اوست-2029 ج-5/596

ویژگیهای شیعه اهل بیت علیهم السلام-2123 ج-6/109

آنچه در پاسخ «چگونه صبح کردی؟» گفته شده است-2132 ج-6/134

تا-2134 ج-6/139

خودداری از بدی، صدقه است-2198 ج-6/225

درود فرستادن بر پیامبر و آل او ع/303 ج-6/349

تشویق به سه روز روزه گرفتن درهرماه-2328 ج-6/400

فرمانبری ع/323 ج-6/501

ناخن ع/328 ج-6/529

عبادت ع/331 ج-7/7

گناهی که تو را ناراحت کند بهتر از کار نیکی است که دچار غرورت سازد-2478 ج-7/50

اعتراف کردن، نوعی پوزش خواهی است-2535 ج-7/134

ثواب خود داری از لطمه زدن به حیثیت مسلمانان-2542 ج-7/146

و-2543 ج-7/147

نقش عمل در شناخت-2546 ج-7/151

خوبی کردن ع/348 ج-7/297

امر به معروف و نهی از منکر ع/349 ج-7/319

پاداش عاشق پاکدامن-2695 ج-7/415

نقش خرد در کیفر و پاداش-2740 ج-7/497

دوست آدمی خرد اوست-2746 ج-7/504

خرد و کار برای آخرت-2756 ج-7/525

و-2757 ج-7/526

آنچه خرد را کامل می کند-2768 ج-7/537

اعتکاف ع/366 ج-7/55-5

دانش و فرما نبری از خدا-2787 ج-8/14

برتری دانش بر عبادت-2794 ج-8/21

تا-2796 ج-8/23

نگریستن به چهره عالم عبادت است-2798 ج-8/26

میراث دانش-2837 ج-8/77

علم لدنّی-2874 ج-8/118

غنیمت شمردن عمر-2879 ج-8/125

باقیمانده عمر-2881 ج-8/129

و-2882 ج-8/130

عمر دراز وکارنیک-2887 ج-8/136

تا-2889 ج-8/137

عمل ع/369 ج-8/139

ص :421

عرضۀ اعمال ع/370 ج-8/175

نامۀ اعمال ع/371 ج-8/181

پرهیزگاران در قیامت-2943 ج-8/273

نامه اعمال-2915 ج-8/182

و-2916 ج-8/183

زیور عیدها-2962 ج-8/313

خشم ستوده-3035 ج-8/456

آمرزش خواهی از خدا ع/392 ج-8/461

غنیمت شمردن ع/396 ج-8/511

توانگری و پرهیز کاری-3065 ج-8/518

توانگرانی که مُزد دو چندان دارند-3071 ج-8/530

کسی که غیبتش رواست-3089 ج-8/585

ثواب ردّ غیبت-3093 ج-8/605

و-3094 ج-8/607

کسانی که از فتنه ها به سلامت می رهند-11-31 ج-9/39

فقاهت، روح عبادت است-3194 ج-9/219

عبادتی چون تفکر نیست-3200 ج-9/230

و-3201 ج-9/231

رستگاری ع/425 ج-9/235

واگذاشتن کارها به خدا ع/426 ج-9/239

اعمالی که در گور سودمند می افتند-3213 ج-9/254

جاهایی که کشتن رواست-3221 ج-9/295

تقدیر و عمل-3229 ج-9/307

مقرّبان ع/435 ج-9/377

ره سپردن به سوی خدای متعال با دلها-3329 ج-9/505

رویکرد و رویگردانی دلها-337-3 ج-9/518

آنچه دل را درمان می کند-3350 ج-9/535

ح-17142

ایستادگی ع/450 ج-9/587

ثواب تألیف و نوشتن-3392 ج-10/41

کفّاره ع/461 ج-10/153

ریش ع/471 ج-10/253

مَثَلِ کسی که در راه خدا انفاق می کند-3566 ج-10/392

مثل نیکی بعد از بدی-3569 ج-10/394

مثل عابد نادان-3574 ج-10/398

امتحان ع/482 ج-10/413

بیماری، اجر ندارد ولی از گناهان می کاهد-3617 ج-10/490

مرگ دسته گل خوشبوی مؤمن است-3667 ج-11/100

مرگ نیکان و مرگ بدکاران-3670 ج-11/106

آماده شدن برای مرگ-3673 ج-11/11-1

تا-3676 ج-11/119

آنچه مرگ وسکرات آن را آسان می کند-3679 ج-11/126

محتضر، آنچه را در آخرت برایش آماده شده می بیند-3681 ج-11/128

زندۀ در میان مردگان-3685 ج-11/134

تا-3687 ج-11/136

خاکسپاری-3689 ج-11/140

آنچه پس از مردن دنبال انسان می آید-3691 ج-11/142

دوست داشتن مال حلال-3695 ج-11/151

نهی از مال پرستی-3697 ج-11/170

تا-3699 ج-11/171

نزدیکترین مردم به پیامبران علیهم السلام-3722 ج-11/243

ص :422

به رنج افکندن خود در عبادت-3789 ج-12/120

پشیمانی قیامت-3806 ج-12/202

نذر ع/509 ج-12/205

کسی که چشم خود را پایین اندازد-3824 ج-12/234

تا-3826 ج-12/236

فروهشتن چشم و شیرینی عبادت-3831 ج-12/242

عوامل پایندگی نعمت ها-3849 ج-12/282

نفْسِ ملامتگر (وجدان بیدار) -3859 ج-12/313

و-3860 ج-12/315

انفاق-3882 ج-12/370

عبادت مستحبّی ع/521 ج-12/406

نور بصیرت-3901 ج-12/452

تا-3904 ج-12/458

نیّت ع/527 ج-12/503

برتر از هجرت-3932 ج-12/558

هدایت ع/530 ج-12/575

مخالفت با هوایِ نَفْس-3981 ج-13/66

تا-3983-13/71

چیرگی خرد بر هوس-3985 ج-13/75

تا-3992 ج-13/82

نقش پارسایی در عبادت-3998 ج-13/120

ترازوی [سنجش] اعمال-4005 ج-13/138

وصیّت برای پس از مرگ ع/542 ج-13/201

فضیلت دائم الوضوء بودن-4042 ج-13/232

و-4043 ج-13/233

نقش تقوا در پذیرش اعمال-4103 ج-13/384

نومیدی ع/558 ج-13/557

تشویق به سرپرستی یتیمان-4174 ج-13/564

یقین، عبادت است-4183 ج-13/576

و-4183 ج-13/577

یقین مؤمن در کردار او نمایان است-4191 ج-13/586

ص :423

معاصی

ستم کردن در حق اجیر-12 ج-1/44

سیری شکم تباه کنندۀ پارسایی-110 ج-1/189

ممنوعیت فرمانبری از کسی که فرمانبر خداوند سبحان نیست-172 ج-1/274

نقش گناهان در از بین بردن ایمان-271 ج-1/419

تا-273 ج-1/422

آنچه انسان را از ایمان خارج می کند-289 ج-1/44-4

تا-291 ج-1/446

ظروف طلا و نقره-324 ج-1/500

بطلان عمل بدعتگذار-336 ج-1/516

بغض و نفرت ع/43 ج-1/567

خشکیدگی چشم-385 ج-2/9

نقش اعمال بد در پیش آمدن بلا-407 ج-2/49

زدوده شدن گناهان به وسیله بلا-412 ج-2/56

توبه ع/59 ج-2/119

سزا-510 ج-2/194

و-511 ج-2/194

و-515 ج-2/199

مجالسی که از آنها نهی شده است-527 ج-2/220

کسانی که بهشت برایشان حرام است؟ -561 ج-2/280

کوتاهی کردن در عمل-604 ج-2/343

ویژگی دوزخیان-623 ج-2/369

محکومانِ به زندان ابد-694 ج-2/472

حجّت قاطع ویژۀ خداست-718 ج-2/510

گوناگون-722 ج-2/512

نقش جاری کردن حدود در پاک کردن گناه-751 ج-2/544

حرام ع/109 ج-3/37

بهترین کارهای نیک-863 ج-3/116

نهی از سوگند خوردن به خداوند سبحان-930 ج-3/204

تا-935 ج-3/208

کیفر آزار دادن حیوانات-984 ج-3/273

تا-987 ج-3/275

نتیجه بی شرمی-994 ج-3/283

مواد مخدّر ع/139 ج-3/299

شراب ع/153 ج-3/497

از مکر خدا نباید ایمن بود-1156 ج-3/533

بر حذر داشتن از گستاخی-1157 ج-3/534

دنیا دوستی منشأ هر گناهی است-1229 ج-4/79

سازشکاری با گنهکاران-1279 ج-4/156

گناه ع/173 ج-4/261

ریاکاری ع/176 ج-4/325

نهی از کشتن فرستادگان-1509 ج-4/460

ص :424

آمرزش الهی در ماه رمضان-1552 ج-4/521

رهبانیت ع/197 ج-4/527

گرو بودن انسان-1556 ج-4/533

و-1557 ج-4/534

زنا ع/206 ج-5/39

زاهدترین مردم-1626 ج-5/74

به چه مردانی نباید زن داد-1648 ج-5/93

نهی از دیدار با بدکاران-1671 ج-5/113

زیورهای حرام-1693 ج-5/136

کسانی که کردار بدشان در نظرشان نیک جلوه می کند-1696 ج-5/141

مسؤولیت گوش و چشم و دل-1699 ج-5/148

پرهیز از نومید کردن سائل-1714 ج-5/173

تا-1715 ج-5/175

هر چیزی سببی دارد-1718 ج-5/180

و-1719 ج-5/184

ناسزا گویی ع/216 ج-5/185

نکوهش سجدۀ ریایی-1741 ج-5/214

زندان نفس-1759 ج-5/233

جادو ع/224 ج-5/239

مساحقه ع/225 ج-5/245

دزدی ع/232 ج-5/289

سفرهای نهی شده-1815 ج-5/315

مستی ع/238 ج-5/33-3

پرهیز دادن از ساختن بیش از نیاز-1832 ج-5/338

و-1833 ج-5/341

نهی از فروش سلاح به دشمنان دین-1838 ج-5/348

سیاست نفس-1917 ج-5/439

کار امروز را به فردا افکندن ع/253 ج-5/441

شبهه ع/257 ج-5/468

کمک گرفتن از مشرکان-1974 ج-5/522

شرک پنهان-1977 ج-5/525

شیطان ع/268 ج-5/539

شفاعت برای مرتکبان گناهان کبیره-2023 ج-5/590

و-2024 ج-5/591

بدبختی ع/273 ج-5/599

شهادت و پاک شدن گناهان-2089 ج-6/64

نکوهش شهرت لباس و شهرت عبادت-2104 ج-6/80

آنان که از شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیستند-2125 ج-6/118

آنچه در پاسخ «چگونه صبح کردی؟» گفته شده است-2132 ج-6/134

تا-2134 ج-6/139

صدقه دادن به گنهکار برای حفظ او از معصیت-2213 ج-6/243

نقش دست دادن در ریزش گناهان-224-2 ج-6/261

نماز، گناهان پیش از خود را می پوشاند-2239 ج-6/278

مصیبت ع/306 ج-6/367

کتک زدن ع/310 ج-6/413

زیان رساندن ع/311 ج-6/417

نهی از پذیرفتن دعوت فاسق-2361 ج-6/453

سرکشی ع/319 ج-6/475

طمع و پارسایی-2386 ج-6/491

ص :425

کوتاه کردن ناخنها از حرام-2410 ج-6/531

ستمگری ع/329 ج-6/533

خودپسندی ع/33-3 ج-7/45

کیفر زمامداران بیدادگر-2517 ج-7/102

شکنجه دادن مردم-2529 ج-7/123

سزای کسی که عذر نمی پذیرد-2532 ج-7/131

عذر خواهی های نابجا-2536 ج-7/135

و-2537 ج-7/135

نهی از اندیشیدن در ذات خدا-2574 ج-7/198

منع کردن از کمک به نا اهل-2633 ج-7/310

نهی از منکر-2642 ج-7/323

نگهداشتن خود و افراد خانواده از گناهان-2644 ج-7/327

خطرِ گناه کردنِ آشکار-2650 ج-7/337

و-2651 ج-7/341

نکوهش واعظ غیر متّعظ-2653 ج-7/343

کمترین مرتبه نهی از منکر-2655 ج-7/346

و-2656 ج-7/349

وظیفۀ افراد هنگام روبرو شدن باگنهکاران-2659 ج-7/353

عصمت-2701 ج-7/426

معنای معصوم-2703 ج-7/428

و-2704 ج-7/429

گوناگون-2706 ج-7/436

کیفر ع/364 ج-7/483

نقش خرد در کیفر و پاداش-2740 ج-7/498

نفس در کشاکش میان خرد و هوس-2748 ج-7/506

خرد و فرو گذاشتن لذّتها-2758 ج-7/528

کم خرد ترین مردم-2765 ج-7/533

ح-13633

نکوهش کسی که از راه علم ارتزاق کند-2814 ج-8/42

خطر عمل بدون علم-2841 ج-8/83

تا-2843 ج-8/85

برحذر داشتن از علم بدون عمل-2845 ج-8/88

پرهیز از خیانت در علم-2847 ج-8/91

عالمان امر کنندۀ بی عمل-2849 ج-8/93

تا-2856 ج-8/100

خطر افزایش علم، بی عمل-2858 ج-8/102

و-2859 ج-8/103

کسی که عمرش علیه او حجّت است-2883 ج-8/131

حکمت بی اطلاعی آدمی از اندازه عمرش-2889 ج-8/137

کار و پاداش-2891 ج-8/144

تا-2893 ج-8/152

کسی که عملش او را سودی نمی بخشد-2902 ج-8/162

و-2905 ج-8/167

عرضۀ اعمال ع/370 ج-8/175

نامۀ اعمال ع/371 ج-8/181

گنهکاران در قیامت-2944 ج-8/275

و-2945 ج-8/280

اصحاب سمت چپ-2947 ج-8/290

مغبونان-2988 ج-8/359

و-2989 ج-8/360

پیمان شکنی ع/385 ج-8/361

نکوهش دغلکاری-3018 ج-8/429

ص :426

کیفر کسی که با معصیت خدا، خشم خود را فرو بنشاند-3031 ج-8/452

مسئولیت توانگران در گرسنگی تهیدستان-3072 ج-8/531

خُنیاگری ع/398 ج-8/535

غیبت ع/400 ج-8/573

کشتن غافلگیرانه ع/403 ج-9/19

فتنه و آزمایش الهی ع/404 ج-9/23

پرهیز از ندانسته فتوا دادن-3116 ج-9/48

بر حذرداشتن از صدور فتوای به رأی-3119 ج-9/50

و-3120 ج-9/51

ناسزاگویی ع/407 ج-9/55

فساد ع/418 ج-9/121

فسق ع/419 ج-9/139

تحقیر فقیر-3181 ج-9/194

اندیشیدنِ ممنوع-3203 ج-9/232

موانع رستگاری-3206 ج-9/238

کشتن ع/430 ج-9/287

بهتان ع/433 ج-9/317

قاریان نابکار-3257 ج-9/359

دور ترین مردم از خدا-3283 ج-9/390

اراده بشر وقضای الهی-3297 ج-9/457

داوری بردن پیش طاغوت-3302 ج-9/468

قاضی حق کُش-3306 ج-9/475

تا-3308 ج-9/476

داو طلب شدن برای قضاوت-3310 ج-9/478

گوناگون-3324 ج-9/496

پاکی دل-338-3 ج-9/519

مهر زدن بر دل-3340 ج-9/522

تا-3347 ج-9/531

قمار ع/447 ج-9/567

نومیدی ع/448 ج-9/571

دروغ ع/456 ج-10/57

گفتار، جزیی از کردار است-3465 ج-10/197

لباسهای ممنوع-3497 ج-10/245

عذاب زبان-3515 ج-10/269

لعنت ع/473 ج-10/271

پیدا شده ع/475 ج-10/289

سرگرمی و غفلت ع/477 ج-10/303

لواط ع/478 ج-10/313

مثل منافق-55-35 ج-10/367

مثل قاری قرآن-3560 ج-10/388

و-3561 ج-10/390

مثل کسی که برای خود نمایی صدقه می دهد-3567 ج-10/393

و-3568 ج-10/394

مثل علم بی عمل-3571 ج-10/395

تا-3573 ج-10/398

مثل برباد رفتن کارهای نیک-3583 ج-10/405

مجسمه و نقاشی ع/481 ج-10/407

گوناگون-3627 ج-10/502

مسخ-3636 ج-10/522

نهی از راه رفتن با ناز و تبختر-3639 ج-10/542

ص :427

نیرنگ ع/491 ج-10/545

فرشتگان نگهبان-3653 ج-11/49

مهلت دهی خدا ع/496 ج-11/69

خود ارضایی ع/497 ج-11/75

مرگ کافر-3668 ج-11/101

مرگ نیکان و مرگ بدکاران-3670 ج-11/106

معنای آماده شدن برای مرگ-3676 ج-11/119

علّت ناخوش داشتن مرگ-3680 ج-11/127

و-3681 ج-11/128

مرگ ناگهانی-3686 ج-11/134

طبقات مردم در گرد آوری مال-3699 ج-11/171

و-3700 ج-11/172

تا-3702 ج-11/175

مال از آن خداست-3706 ج-11/180

و-3707 ج-11/182

بدترین اموال-3710 ج-11/192

منفورترین خصلت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله از دروغگویی بود-3776 ج-12/94

اخترشناسی و منجّمی-3791 ج-12/148

آنان که نجات نمی یابند-3799 ج-12/190

و-3800 ج-12/190

اِعراب دادن اعمال-3802 ج-12/196

و-3803 ج-12/197

آنچه پشیمانی به بار می آورد-3805 ج-12/200

و-3806 ج-12/202

نگاه کردن ع/512 ج-12/231

نافرمانی خدا با کمک نعمت های او-3850 ج-12/287

تا-3852 ج-12/289

کفران نعمت ها-3855 ج-12/298

آدمی پیر چو شد نفس جوان می گردد-3857 ج-12/309

و-3858 ج-2/309

هر که در راه طاعت خدا خرج نکند در راه معصیت او خرج خواهد کرد-3887 ج-12/385

سخن چینی ع/522 ج-12/409

منهیّات ع/523 ج-12/417

بد نیّتی-3927 ج-12/532

برترین هجرت-3931 ج-12/556

هجرت کردن از سرزمین گنهکاران-3933 ج-12/558

و-3934 ج-12/563

کسانی که خدا هدایتشان نمی کند-3944 ج-12/592

و-3945 ج-12/594

نهی از پذیرفتن هدیه مشرک-3949 ج-13/11

نابودی ع/533 ج-13/25

خطر هوی و هوس-3971 ج-13/56

تا-3980 ج-13/65

چیره آمدن هوس بر خِرَد-3984 ج-13/72

پارسایی ع/537 ج-13/115

ترازوی [سنجش] اعمال-4005 ج-13/138

نهی از ضرر زدن و ظلم و حق کشی در وصیّت-4027 ج-13/206

هرکه به خاطر توانگریِ توانگر در برابر او فروتنی کند-4033 ج-13/217

تقوا ع/552 ج-13/365

ص :428

نهی از پافراتر نهادن از موارد تقیّه-4117 ج-13/442

آزردن پدر و مادر-4143 ج-13/497

تا-4145 ج-13/501

عوامل روی کار آمدن زمامداران نابکار-4152 ج-13/522

شریک بودن زمامداران در ستم کارگزارانشان-4155 ج-13/526

نهی از گماشتن حاجب-4165 ج-13/536

خوردن مال یتیم-4175 ج-13/566

و-4176 ج-13/568

ص :429

ذکر و دعاء

اُنس با خدا-314 ج-1/486

گریستن ع/46 ج-2/5

دعا به هنگام بلا-424 ج-2/68

و-425 ج-2/68

مباهله ع/54 ج-2/75

تشویق بحضور در مجالس ذکر خدا-529 ج-2/223

و-530 ج-2/226

هزینۀ ساخت بهشت-567 ج-2/292

دعا در هنگام رویارویی با دشمن-767 ج-2/557

ستایش ع/129 ج-3/227

برگزیده های خداوند-1187 ج-3/571

طلب خیر از خدا ع/159 ج-3/575

دعا ع/162 ج-4/13

یاد خدا ع/171 ج-4/215

دعای کردن برای روزی-1494 ج-4/441

گروگانهای فضل خدا-1559 ج-4/536

تسبیح ع/217 ج-5/193

اقسام شکر-2052 ج-6/17

و-2055 ج-6/18

استخاره پیش از مشورت-2108 ج-6/89

دعای بامدادان-2135 ج-6/140

شهود قلبی در دعاها-2593 ج-7/237

ادب دعا درخواستن عزّت-2668 ج-7/370

دعاهایی در عافیت طلبی (از خدا) -2728 ج-7/479

پناه بردن به خدا ع/379 ج-8/315

شیوۀ پناه بردن به خدا از فتنه-3103 ج-9/29

مثل کسی که به یاد خداست-3584 ج-10/406

مناجات ع/505 ج-12/163

عوامل از بین برندۀ نفاق-3881 ج-12/357

آداب خوابیدن-3919 ج-12/495

بی مِهری-4041 ج-13/231

ص :430

اخلاق
اشاره

مکارم اخلاق -433

اخلاق ناپسند -440

ص :431

ص :432

مکارم اخلاق

ایثار ع/1 ج-1/17

پاداش نیکوکار ضایع نمی شود-6 ج-1/36

آنچه اجل معلّق را دور می کند-21 ج-1/54

برادر ع/6 ج-1/67

ادب ع/7 ج-1/97

تشویق به اذان گفتن در گوش نوزاد-76 ج-1/120

شکیبایی بر آزار دیدن در راه خدا-80 ج-1/126

خوشرفتاری با اسیر-92 ج-1/154

خوردن ع/17 ج-1/183

آرزو رحمت است-121 ج-1/210

کوتاهی آرزو-126 ج-1/217

امانتداری ع/26 ج-1/471

زنهار دادن ع/27 ج-1/481

کرامت مؤمن ج-1/491-427

ابدال-342 ج-1/524

نیکوکاری ع/36 ج-1/531

برکت ع/38 ج-1/543

خوشرویی ع/40 ج-1/553

بینش ع/41 ج-1/557

بلاغت ع/48 ج-2/15

بلاهت ع/51 ج-2/35

آزمایش ع/52 ج-2/39

مجادله نیکو-501 ج-2/181

آزمودن ع/66 ج-2/183

مجلسها امانت اند-528 ج-2/223

زیبایی درون-546 ج-2/252

و-547 ج-2/254

کسانی که بهشت بر ایشان واجب است-560 ج-2/278

جهاد اکبر ع/83 ج-2/327

مجاهد، در حقیقت برای خودش می کوشد-603 ج-2/342

بخشندگی ع/87 ج-2/387

همسایگان خدا-654 ج-2/403

مقام-655 ج-2/406

محبّت ع/91 ج-2/411

کسانی که خداوند دوستشان دارد-668 ج-2/428

و-670 ج-2/431

محبّت (دوست داشتن برای خدا) ع/93 ج-2/449

انسان با محبوب خویش است-690 ج-2/464

برتر از هفتاد حج-708 ج-2/496

ص :433

آزادی و آزادگی ع/105 ج-3/11

عوامل بازدارندۀ آزمندی-802 ج-3/26

آنچه آزمندی در آن شایسته است-804 ج-3/27

دور اندیشی ع-11-1 ج-3/51

تشویق به محاسبۀ نفس-831 ج-3/79

تا-837 ج-3/84

حسادت پسندیده-858 ج-3/108

بهترین کارهای نیک-863 ج-3/116

نیکی کردن ع/117 ج-3/119

آنچه کینه را می برد-884 ج-3/139

تحمّل کردن حقّ-891 ج-3/149

تا-893 ج-3/152

و-897 ج-3/154

برخود حقوق واجب نکنید-913 ج-3/168

حکمت ع-124 ج-3/173

بردباری ع-128 ج-3/215

نیاز ع/132 ج-3/245

حیوانات ع/136 ج-3/269

شرم ع/137 ج-3/277

خدمت کردن ع/140 ج-3/301

اخلاق ع/152 ج-3/471

گمنامی ع/155 ج-3/509

ترس ع/156 ج-3/513

خوبی ع/158 ج-3/545

مدارا کردن ع/161 ج-4/7

پر ارج ترین مردم-1250 ج-4/112

درمان کردن خود از بیماریهای دنیوی-1294 ج-4/171

پاک کننده های گناهان-1391 ج-4/292

ابزار ریاست-1401 ج-4/312

عوامل درست اندیشی-1425 ج-4/344

و-1427 ج-4/346

گوناگون-1433 ج-4/350

امید ع/180 ج-4/373

مهربانی ع/181 ج-4/379

آن که شایان رحمت است-1461 ج-4/393

و-1462 ج-4/396

خویشاوندی ع/183 ج-4/399

خرسندی به تقدیر الهی ع/191 ج-4/471

ملایمت ع/193 ج-4/491

آسایش ع/200 ج-4/545

ریاضت ع/201 ج-4/551

هرچیزی زکاتی دارد-1588 ج-5/24

تزکیه ع/204 ج-5/29

زهد ع/207 ج-5/51

ازدواج ع/208 ج-5/79

دیدار ع/209 ج-5/109

زیور درون-1694 ج-5/136

تا-1696 ج-5/141

درخواست (نیاز خواهی) ع/214 ج-5/161

هر چیزی سببی دارد-1718 ج-5/180

بخشندگی ع/227 ج-5/251

راز ع/228 ج-5/261

ص :434

درون ع/229 ج-5/267

شادمانی-1783 ج-5/274

تا-1785 ج-5/275

شیوه برخورد با آدم سبکسر-1823 ج-5/327

و-1824 ج-5/327

مسلمان کیست؟ -1853 ج-5/366

تا-1855 ج-5/368

سلام کردن ع/243 ج-5/379

تسلیم ع/244 ج-5/389

سیما و سیرت ع/245 ج-5/393

گوش سپردن ع/246 ج-5/397

نامها ع/247 ج-5/405

معنای سروری-1908 ج-5/433

و-1909 ج-5/433

تربیت نوجوانان-1928 ج-5/461

شجاعت ع/260 ج-5/483

معیار خوب و بد-1950 ج-5/494

بزرگی ع/264 ج-5/515

شعر ع/269 ج-5/565

شفاعت در دنیا ع/271 ج-5/579

سزاوار ترین مردم به شفاعت-2028 ج-5/596

سپاسگزاری از خداوند سبحان ع/274 ج-6/5

سپاسگزاری از مردم ع/275 ج-6/21

آنچه حکم شهادت دارد-2197 ج-6/69

و-2198 ج-6/71

شهرت ستوده-2102 ج-6/76

بیم از شهرت نباید موجب ترک برخی کارها شود-2105 ج-6/82

مشورت ع/282 ج-6/85

مشیّت ع/283 ج-6/99

پیری ع/284 ج-6/103

شیعه ع/285 ج-6/107

صبر ع/287 ج-6/143

همنشینی ع/288 ج-6/169

راستی ع/290 ج-6/175

صِدّیق ع/291 ج-6/185

دوست ع/292 ج-6/189

صدقه ع/293 ج-6/215

خردسالی ع/295 ج-6/255

دست دادن ع/296 ج-6/259

صلح-2 (اصلاح دادن میان مردم) ع/298 ج-6/267

خاموشی ع/304 ج-6/353

خنده و لبخند-2330 ج-6/406

فضیلت مستضعفان-2339 ج-6/426

و-2340 ج-6/427

میهمانی ع/316 ج-6/449

پزشک جان-2373 ج-6/466

اطعام کردن ع/318 ج-6/469

طمع ستوده-2388 ج-6/492

پاکی معنوی-2391 ج-6/498

ص :435

پیروزی ع/327 ج-6/525

تشویق به خوش بینی در کار مؤمن-2436 ج-6/566

تا-2438 ج-6/568

موارد جایز بودن بدگمانی-2443 ج-6/574

گمان نیک به خداوند-44-24 ج-6/575

تا-2446 ج-6/578

عبرت گرفتن ع-332 ج-7/33

شتافتن به کارهای نیک-2499 ج-7/82

و-2500 ج-7/83

عدالت ع/338 ج-7/87

تشویق به پذیرفتن عذر عذر خواه-2531 ج-7/129

مواردی که در آن عذری از کسی پذیرفته نشود-2534 ج-7/133

آبرو ع/344 ج-7/145

نقش شناخت در فضیلت-2545 ج-7/151

خودشناسی ع/346 ج-7/161

خوبی کردن ع/348 ج-7/297

عزّت ع/350 ج-7/359

گوشه گیری ع/351 ج-7/373

اراده و تصمیم ع/352 ج-7/381

تسلیت ع/353 ج-7/387

معاشرت ع/354 ج-7/391

تعصّب پسندیده-2700 ج-7/421

پناهنده شدن به خدا-2702 ج-7/427

بزرگداشت شایسته-2709 ج-7/443

عفّت ع/360 ج-7/447

گذشت ع/361 ج-7/457

عافیت ع/363 ج-7/473

خِرَد محکمترین پایه است-2738 ج-7/494

و-2739 ج-7/497

نقش خِرَد در سعادت دو سرای-2743 ج-7/501

دوست صمیمیِ مؤمن خرد اوست-2747 ج-7/505

تفسیر خِرَد-2750 ج-7/508

تا-2751 ج-7/518

ویژگیهای خردمند-2753 ج-7/519

تا-2755 ج-7/524

خرد و شناخت نیک و بد-2759 ج-7/529

تا-2762 ج-7/530

خردمندترین مردم-2764 ج-7/532

آنچه خرد را کامل می کند-2768 ج-7/537

تا-3771 ج-7/543

حدّ خرد-2774 ج-7/546

تا-77-27 ج-7/548

گوناگون-2781 ج-7/553

دانش ریشۀ همۀ خوبیهاست-2785 ج-8/11

و-2786 ج-8/13

دانش و ارزش آدمی-2789 ج-8/16

گرامیداشت دانشمند-2827 ج-8/63

تا-2829 ج-8/64

آنچه دانشمند سزاوار است-2839 ج-8/81

تفسیر علم و فضل-2862 ج-8/107

آداب فراگرفتن دانش-2867 ج-8/113

تا-2869 ج-8/114

ص :436

زیور دانش-2873 ج-8/117

آنچه عمر را زیاد می کند-2886 ج-8/134

معانقه ع/372 ج-8/193

پیمان ع/373 ج-8/195

خوبی، عادت است-2953 ج-8/300

و-2954 ج-8/300

عادت نیکان-2957 ج-8/303

ستایش از کسانی که به جای عیب دیگران به معایب خود می پردازند-2964 ج-8/320

و-2965 ج-8/322

کسی که خودش را بر عیبها مؤاخذه کند-2969 ج-8/326

تا-2971 ج-8/328

عیب پوشی-2975 ج-8/33-3

تا-2977 ج-8/335

نکو حالی ع/383 ج-8/353

آنچه مانع فریب خوردن و غفلت انسان می شود-00-30 ج-8/377

ستایش تغافل و نادیده گرفتن-3056 ج-8/491

توانگریِ حقیقی-3067 ج-8/520

توانگرترین مردم-3069 ج-8/528

غیرت ع/401 ج-8/609

فال خوب زدن ع/402 ج-9/7

جوانمردی ع/405 ج-9/43

استفتای از خود-3123 ج-9/53

آنچه شایستۀ افتخار است-3129 ج-9/68

گشایش ع/409 ج-9/71

روشن بینی ع/412 ج-9/87

فرصت، زود گذر است-3139 ج-9/94

و-3140 ج-9/94

برحذر داشتن از تلف کردن فرصت ها-3141 ج-9/96

وجوب مقدّم داشتن فرایض بر مستحبّات-3144 ج-9/103

شیوایی در سخن ع/420 ج-9/143

فضیلت ع/421 ج-9/145

ویژگیهای فقیه-3192 ج-9/213

بوسیدن ع/429 ج-9/283

قدرت ع/432 ج-9/315

آداب گوش دادن به قرآن-3260 ج-9/363

وام ع/437 ج-9/395

ویژگیهای دل-3327 ج-9/504

انواع دلها-330-3 ج-9/506

تا-332-3 ج-9/508

چشم دل-335-3 ج-9/513

تا-338-3 ج-9/519

گشادگی دل-339-3 ج-9/520

آنچه دل را زنده می کند-3353 ج-9/538

تا-3358 ج-9/545

گوناگون-3360 ج-9/546

قناعت ع/449 ج-9/577

ایستادگی ع/450 ج-9/587

درمان کبر-3384 ج-10/26

کتاب و نوشته-3385 ج-10/29

و-3389 ج-10/38

و-3390 ج-10/39

آداب نوشتن-3394 ج-10/42

ص :437

نامه نگاری ع/454 ج-10/46

راز داری ع/455 ج-10/46

موارد جایز بودن دروغ-3410 ج-10/78

و-3411 ج-10/80

بزرگواری ع/457 ج-10/85

جبران خوبی با خوبی-44-34 ج-10/160

پاداش دادن بدی با خوبی-3449 ج-10/165

سخن-3455 ج-10/186

و-3456 ج-10/187

ستایش کم گویی-3463 ج-10/194

برتری سخن بر سکوت-3468 ج-10/199

خاموشی ممدوح-3470 ج-10/202

تا-3476 ج-10/208

کمال ع/466 ج-10/211

زیرکی ع/467 ج-10/217

پوشاک ع/469 ج-10/233

خصلتهایی که به وسیلۀ زبان آشکار می شوند-3502 ج-10/258

تا-3506 ج-10/261

سلامت انسان در نگهداری زبان است-3508 ج-10/262

گوناگون-3516 ج-10/270

سرزنش خود-3536 ج-10/320

تا-3538 ج-10/321

مثل ها و نمونه ها-3540 ج-10/326

و-3541 ج-10/327

مثل مؤمن-3552 ج-10/348

مثلی برای آنان که ایمان آورده اند-3557 ج-10/384

و-3558 ج-10/385

مثل همنشین-3565 ج-10/391

جاهایی که خود ستایی رواست-3597 ج-10/446

ستایش زن دوستی-3603 ج-10/470

مردانگی ع/485 ج-10/473

پنهان داشتن بیماری-3618 ج-10/494

و-3619 ج-10/495

انواع بیماری-3622 ج-10/498

تا-3626 ج-10/501

ستودن مزاح-3632 ج-10/512

آداب راه رفتن-3638 ج-10/540

یاد مرگ-3671 ج-11/107

3672 ج-11/109

آداب تشییع جنازه-3688 ج-11/137

دارایی آن است که مردم را سود رساند-3703 ج-11/176

تا-3705 ج-11/179

از اخلاق پیامبران-3721 ج-11/243

برخوردار از خویی والا-3773 ج-12/83

تا-3775 ج-12/92

مهربان-3779 ج-12/99

تا-3784 ج-12/109

مقدّم داشتن مردم بر خود و خانواده اش-3787 ج-12/116

و-3788 ج-12/118

در گوشی سخن گفتن-3792 ج-12/160

ح-20083-20085

ص :438

عوامل نجات بخش-3798 ج-12/184

ایمن دارنده از پشیمانی-3804 ج-12/200

نصیحت و خیر خواهی ع/510 ج-12/211

انصاف ع/511 ج-12/223

نظم ع/515 ج-12/267

تعلیم نفس و تربیت و تهذیب آن-3861 ج-12/315

تا-3864 ج-12/336

آثار کرامت نفس-3867 ج-12/339

آداب انفاق کردن-3886 ج-12/383

مردم، معادن اند-3907 ج-12/464

مردم نماها-3912 ج-12/480

آداب خوابیدن-3919 ج-12/495

نقش هدیه در ایجاد محبت و دوستی-3947 ج-13/6

تشویق به پذیرفتن هدیه-3950 ج-13/13

تا-3952 ج-13/15

آداب هدیه دادن-3954 ج-13/17

و-3955 ج-13/17

همّت ع/534 ج-13/39

امانتداری-303 ج-1/472

وزیران ودستیاران اخلاق-4004 ج-13/135

مواسات ع/14 ج-1/163

سفارش ع/541 ج-13/157

فروتنی ع/543 ج-13/209

وعده ع/546 ج-13/245

توفیق ع/548 ج-13/327

وفاداری ع/549 ج-13/337

وقار ع/550 ج-13/351

تقوا، فاخرترین جامه هاست-4096 ج-13/372

تا-4102 ج-13/383

هرکه از خدا پروا کند، خداوند برای او راه نجاتی قرار دهد-4104 ج-13/386

تا-4107 ج-13/398

توکّل ع/554 ج-13/447

دوست داشتن فرزند-4133 ج-13/477

تا-4135 ج-13/481

تشویق به رعایت عدالت میان فرزندان-4138 ج-13/486

تا-4142 ج-13/493

فرزند و دارایی او از آنِ پدر اوست-4147 ج-13/503

تربیت فرزند-4149 ج-13/506

دوستان خدا ع/557 ج-13/545

نتایج قطع اُمیدکردن از آن چه مردم دارند-4173 ج-13/560

تفسیر یقین-4189 ج-13/583

و-4190 ج-13/584

ص :439

اخلاق ناپسند

بریدن از برادران-41 ج-1/78

و-45 ج-1/81

سوء ادب-63 ج-1/103

تشویق به اذان گفتن در گوش نوزاد-76 ج-1/120

ح-459

آزردن ع/9 ج-1/123

آفتها ع/16 ج-1/177

پرخوری-107 ج-1/185

و-109 ج-1/188

آرزوها را پایانی نیست-122 ج-1/210

و-123 ج-1/211

و-125 ج-1/216

کسانی که نباید به آنها امانت سپرد-307 ج-1/476

بخل ع/31 ج-1/503

ولخرجی ع/35 ج-1/527

منفورترین اخلاق نزد خدا-371 ج-1/574

و-372 ج-1/574

و-375 ج-1/576

سرکشی ع/44 ج-1/577

بهتان ع/53 ج-2/71

خوشگذرانی ع/57 ج-2/109

تهمت ع/58 ج-2/117

نکوهش جبّاری و صفت جبّاران-495 ج-2/172

و-496 ج-2/174

ترسویی ع/64 ج-2/175

مجادله نکوهیده ع/500 ج-2/180

بیتابی ع/67 ج-2/187

نهی از عیبجویی مردم-517 ج-2/206

مجالسی که از آنها نهی شده است-527 ج-2/220

همنشینان ناشایسته-534 ج-2/232

بهشت بر ایشان حرام است-561 ج-2/280

دیوانگی ع/81 ج-2/307

نادانی ع/85 ج-2/345

درّۀ متکبّران-627 ج-2/373

حُبّ مقام-656 ج-2/406

کسانی که شایستۀ دوستی نیستند-659 ج-2/414

کسانی که خدا دوستشان ندارد-669 ج-2/430

کارهایی که خدا دوست دارد-671 ج-2/434

ح-3284

ص :440

نهی از دروغ شمردن سخنی که دروغ بودن آن معلوم نیست-730 ج-2/523

آزمندی ع/106 ج-3/19

حسد ع/114 ج-3/99

بهترین کارهای نیک-863 ج-3/116

نمک نشناسی-875 ج-3/129

کینه توزی ع/119 ج-3/136

تحقیر ع/120 ج-3/141

روی گرداندن از حقّ-898 ج-3/155

بوقلمون صفت-902 ج-3/157

کارهایی که برازندۀ حکیم نیست-920 ج-3/178

موانع کسب حکمت-924 ج-3/184

تا-925 ج-3/185

آفت برد باری-948 ج-3/224

حماقت ع/130 ج-3/231

نیاز-961 ج-3/246

و-967 ج-3/251

و-968 ج-3/253

و-972 ج-3/256

و-973 ج-3/256

شرم نکوهیده-992 ج-3/282

زیانکاری ع/142 ج-3/323

خاشع نمایی منافقانه-1026 ج-3/336

مشاجره ع/144 ج-3/337

موانع اخلاص-1051 ج-3/380

اختلاف ع/148 ج-3/385

پیامدهای بدخویی-1125 ج-3/489

تا-1128 ج-3/493

آن جا که نباید ترسید-1155 ج-3/532

خیانت ع/157 ج-3/537

معیار خوبی و بدی-1182 ج-3/567

دنیا ع/163 ج-4/65

فرو مایگی ع/164 ج-4/147

سازشکاری ع/166 ج-4/155

خواری ع/172 ج-4/255

ریاست ع/174 ج-4/307

خطر لغزش رأی-1426 ج-4/345

آثار خود رأیی-1428 ج-4/347

و-1429 ج-4/348

موانع رحمت-1459 ج-4/392

حرص زدن و افزایش روزی-1483 ج-4/430

بار هزینه خود و خانواده را نباید به دوش دیگران انداخت-1501 ج-4/448

ملایمت نابجا-1537 ج-4/499

هر عضوی از بدن بهره ای از زنا دارد-1602 ج-5/44

به چه مردانی نباید زن داد-1648 ج-5/93

درخواست (نیاز خواهی) ع/214 ج-5/161

جادوگرتر از هاروت و ماروت! -1764 ج-5/243

مسخره کردن ع/226 ج-5/247

اسراف ع/231 ج-5/281

ص :441

فرو مایگان ع/235 ج-5/319

سبکسری ع/236 ج-5/323

کسانی که نباید به آنان سلام کرد-1874 ج-5/386

بد شنیدن-1885 ج-5/402

آنچه مانع سروری می شود-1910 ج-5/434

مانند سازی و تقلید ع/258 ج-5/475

تنگ چشمی ع/261 ج-5/489

بدی ع/262 ج-5/493

سیری ناپذیری ع/267 ج-5/533

شکایت ع/278 ج-6/39

شهرت نکوهیده-2103 ج-6/79

و-2104 ج-6/80

راستگویی های نابجا-2165 ج-6/182

صدا ع/307 ج-6/383

نکوهش زیاد خندیدن-2331 ج-6/407

تا-2335 ج-6/411

طمع ع/321 ج-6/485

فال بد زدن ع/325 ج-6/517

آنچه پیروزی محسوب نمی شود-2406 ج-6/527

و-2407 ج-6/527

پرهیز از بد گمانی-2439 ج-6/569

تا-2442 ج-6/573

خود پسندی ع/33-3 ج-7/45

شگفتی ع/334 ج-7/61

ناتوانی ع/335 ج-7/69

شتابکاری-2498 ج-7/80

شتاب و درنگ نا بجا-2501 ج-7/84

دشمنی ع/339 ج-7/103

پرهیز از آنچه موجب پوزش خواهی است-2530 ج-7/128

بدترین عذر-2533 ج-7/132

نهی از منت گذاری-2634 ج-7/312

نهی از دست کم گرفتن خوبی-2637 ج-7/314

کسی که گوشه گیری او را نشاید-2674 ج-7/379

نکوهش عشق-2693 ج-7/414

و-2694 ج-7/414

تعصّب ع/357 ج-7/417

بزرگداشت ع/359 ج-7/439

گذشتهای نابجا-2721 ج-7/466

مصیبت بی خردی-2745 ج-7/504

آنچه خردمند را نسزد-2763 ج-7/531

کسی که خردمند به شمار نمی آید-2766 ج-7/534

عوامل ناتوان کنندۀ خرد-2772 ج-7/544

و-2773 ج-7/546

دشمن خِرَد-2778 ج-7/550

گوناگون-2781 ج-7/553

کسی که در شمار اهل علم نیست-2857 ج-8/101

عالمانِ در خور اتّهام و بدبینی-2860 ج-8/104

نکوهشِ دانش ناسودمند-2863 ج-8/110

و-2864 ج-8/11-1

ص :442

هدر دادن عمر-2880 ج-8/128

عادت-2951 ج-8/298

و-2952 ج-8/299

دشواری تغییر دادن عادتها-2955 ج-8/300

و-2956 ج-8/302

نکوهش عادت دادن خود به لذّت ها-2958 ج-8/304

نکوهش پرادختن به عیبهای مردم با نفس خود و نرمش با نفس خود-2966 ج-8/323

تا-2968 ج-8/325

عیبجویی-2972 ج-8/329

تا-2973 ج-8/332

گوناگون-2977 ج-8/335

سرزنش کردن ع/381 ج-8/337

فریفتگی و غفلت ع/386 ج-8/367

خشم ع/391 ج-8/441

غفلت ع/393 ج-8/477

کینه و خیانت ع/394 ج-8/495

نکوهش غیرت ورزی وتعصّب بی جا-3098 ج-8/614

خاستگاه فتنه ها-3105 ج-9/32

و-3106 ج-9/33

فخر فروشی ع/408 ج-9/61

شادی ع/410 ج-9/75

برحذر داشتن از تلف کردن فرصتها-3141 ج-9/96

کوتاهی در کار ع/415 ج-9/109

فراغت ع/416 ج-9/113

فقر نفس-3188 ج-9/206

آفت فقیهان-3196 ج-9/221

تقدیر و تدبیر-3228 ج-9/305

نکوهش داستان پردازان و نقل گویان-3291 ج-9/415

کسی که به قضای الهی خشنود نیست-3299 ج-9/463

عوامل سختدلی-3347 ج-9/531

تا-3349 ج-9/534

آنچه دل را می میراند-3351 ج-9/537

مانع شدن میان آدمی و دل او-3359 ج-9/545

تقلید نکوهیده-3361 ج-9/550

تکبّر ع/452 ج-10/7

خصلتهایی که از بزرگواران به دور است-3418 ج-10/96

و-3419 ج-10/97

ردّ احترام و گرامیداشت-3422 ج-10/100

و-3423 ج-10/102

شغلهای نکوهیده-3429 ج-10/126

تنبلی ع/459 ج-10/129

تلافی کردن بدی با بدی-3445 ج-10/162

تا-3448 ج-10/165

از هر دست بدهی با همان دست می گیری-3450 ج-10/166

تکلّف ع/464 ج-10/175

پرهیز از گفتار زشت-3457 ج-10/188

تا-3462 ج-10/193

گوینده و بند سخن-3464 ج-10/196

ص :443

نکوهش آشکار ساختن دانسته ها-3466 ج-10/198

و-3467 ج-10/199

برتری سکوت بر سخن-3469 ج-10/201

فرومایگی ع/468 ج-10/227

خصلتهایی که به وسیلۀ زبان آشکارمی شوند-3502 ج-10/258

زبان، کلید خوبی و بدی است-3504 ج-10/259

لغزش زبان-3509 ج-10/263

تا-3515 ج-10/269

گفتار و کردار بیهوده ع/474 ج-10/281

زیاده روی در سرزنش کردن-3539 ج-10/322

مثل همنشین-3565 ج-10/391

مثل کسی که جز از بدی ها نمی گوید-3576 ج-10/399

مثل نفس-3580 ج-10/403

تا-3582 ج-10/405

مثل کسی که آنچه را بخشیده است پس بگیرد-3578 ج-10/400

و-3579 ج-10/400

نکوهش ستایش-3588 ج-10/433

تا-3596 ج-10/445

نکوهش زن دوستی-3604 ج-10/470

و-3605 ج-10/471

کسی که مردانگی ندارد-3614 ج-10/484

برای بیمار بودن، سلامت (همیشگی) کافی است-3621 ج-10/496

مجادله ع/487 ج-10/503

نکوهش شوخی-3633 ج-10/514

تا-3635 ج-10/518

چاپلوسی ع/492 ج-10/55-5

خانه هایی که فرشتگان وارد آن هانمی شوند-3655 ج-11/52

آرزوی مرگ-3677 ج-11/120

مرده ای در میان زندگان-3684 ج-11/132

سخت تر از مرگ-3690 ج-11/141

دارایی، خاستگاه خواهش هاست-3692 ج-11/146

تا-3694 ج-11/150

ثروت زیاد-3496 ج-11/153

در گوشی سخن گفتن ع/504 ج-12/159

کسانی که نصیحت بردار نیستند-3814 ج-12/218

مناظره ع/513 ج-12/249

آنکه نفس خود را تهذیب نکند-3865 ج-12/337

و-3866 ج-12/339

آفت نفس-3868 ج-12/340

نفاق ع/518 ج-12/341

آن که از مردم نیست-3910 ج-12/479

و-3911 ج-12/480

مرد نماها-3912 ج-12/480

ص :444

تفسیر واژۀ (امّعه) -3914 ج-12/486

پرهیز از پر خوابی-3917 ج-12/492

قهر کردن ع/529 ج-12/567

پس گرفتن بخشش-3953 ج-13/16

آنچه در هنگام پیری انسان جوان می شود-3957 ج-13/23

نابودی ع/533 ج-13/25

کوته همّتی-3968 ج-13/48

تا-3970 ج-13/52

وعده هایی که شایسته نیست داده شود-4052 ج-13/250

و-4053 ج-13/251

هرکه به گوینده ای گوش سپارد او را پرستیده است-4073 ج-13/317

هر که را واعظی درونی نباشد-4076 ج-13/319

تا-4078 ج-13/322

بی وفاترین مردم-4087 ج-13/348

آن چه مانع تقوا می شود-4108 ج-13/400

اطمینان به خود-4129 ج-13/472

فرزند نا شایست-4136 ج-13/483

و-4137 ج-13/483

بی احترامی به فرزند-4150 ج-13/508

عوامل تباه کنندۀ یقین-4192 ج-13/587

تا-4194 ج-13/589

ص :445

ص :446

اقتصاد
اشاره

اقتصاد عمومی -449

اقتصاد خانواده -451

رزق معنوی -452

ص :447

ص :448

اقتصاد عمومی

اجاره ع/3 ج-1/41

زمین ع/11 ج-1/147

منفورترین مکان ها نزد خدا-374 ج-1/575

بازرگانی ع/56 ج-2/89

جزیه ع/69 ج-2/201

بازداشت ضامن تا زمان حاضر شدن شخص ضمانت شده-692 ج-2/470

حقوق زندانی-696 ج-2/473

حسابرسی سخت و شدید-842 ج-3/90

احتکار ع/123 ج-3/169

حلال ع/127 ج-3/209

چاره ع/134 ج-3/263

خمس ع/154 ج-3/507

وام ع/170 ج-4/207

دولت بخت و رأی درست-1430 ج-4/348

ربا ع/178 ج-4/353

روزی ع/186 ج-4/423

رشوه ع/189 ج-4/463

گرو-55-15 ج-4/532

کشاورزی ع/202 ج-5/7

زکات ع/203 ج-5/11

ترغیب به نیازی از مردم-1710 ج-5/169

موارد انفاق از بیت المال-1716 ج-5/176

مال حرام ع/223 ج-5/235

دزدی-1795 ج-5/290

انواع دزدها-1797 ج-5/293

معنای سبکسری-1822 ج-5/325

ح-8834

بازار ع/254 ج-5/445

تنگ چشمی ع/261 ج-5/489

صنعتگری ع/305 ج-6/361

غرامت و تاوان ع/315 ج-6/445

تشویق به وفای به عهد-2918 ج-8/196

غبن-2987 ج-8/358

دغلکاری ع/389 ج-8/429

غصب ع/390 ج-8/437

توانگری و سرکشی-3064 ج-8/516

تا-3066 ج-8/519

به پروردگار کعبه قسم، زیانکاران همانانند-3070 ج-8/529

تا-3073 ج-8/532

ص :449

همۀ گرفتاری ها و گشایش ها آزمایش است-3107 ج-9/36

تا-3109 ج-9/37

فقر ع/422 ج-9/157

وام ع/437 ج-9/395

کسب ع/458 ج-10/105

پیدا شده ع/475 ج-10/289

مثل کسی که در راه خدا انفاق می کند-3566 ج-10/392

دارایی ع/499 ج-11/145

نعمت ع/516 ج-12/269

انفال ع/520 ج-12/391

مواسات ع/14 ج-1/163

وقف ع/551 ج-13/357

لزوم رسیدگی به کار خراج-4166 ج-13/538

تا-4168 ج-13/540

ص :450

اقتصاد خانواده

پیشه ع/107 ج-3/29

خیاطی ع/160 ج-3/581

آنچه رعایتش در تأمین هزینه خانواده شایسته است-1662 ج-5/105

اسراف ع/231 ج-5/281

معنای سبکسری-1822 ج-5/325

ح-8656

فروختن خانه-1832 ج-5/340

اطعام کردن ع/318 ج-6/469

زندگی ع/382 ج-8/343

فقر ع/422 ج-9/157

انفاق ع/519 ج-12/369

ارث-3993 ج-13/88

و-3994 ج-13/112

ص :451

رزق معنوی

برکت ع/38 ج-1/543

فقر زدایی حج-703 ج-2/491

آزمند نیازمند است-796 ج-3/22

آزمندی، روزی را زیاد نمی کند-799 ج-3/25

ناراحتی حسود از نعمتهای خدا-849 ج-3/103

و-851 ج-3/105

نتیجه نیکوکاری مشرکان-874 ج-3/128

ح-4182

پیامدهای سوگند دروغ-932 ج-3/205

حاجت خواهی از نو کیسه-972 ج-3/256

چاره ع/134 ج-3/263

روزی و خداشناسی-1091 ج-3/446

خدا شناسی حیوانات-1108 ج-32/466

نقش گناهان در زوال نعمتها-1383 ج-4/284

تا-1385 ج-4/287

بزرگترین آسایش-1568 ج-4/548

زهد ع/207 ج-5/51

زیاد شدن روزی با ازدواج-1636 ج-5/83

نقش شکر گزاری در افزایش نعمت-2046 ج-6/11

شهادت و پاک شدن گناهان-2089 ج-6/64

صدقه ع/293 ج-6/215

برکت خانه ای که در آن اطعام می شود-2356 ج-6/451

برتری علم بر ثروت-2788 ج-8/15

آمرزش خواهی و افزایش روزی-3041 ج-8/470

توانگری در قناعت است-3369 ج-9/581

تا-3372 ج-9/585

مثل محتاج شدن به نوکیسه-3577 ج-10/400

بی اعتنا به دنیا-3785 ج-12/11-1

هرکه بر هوس خود چیره شود دنیا ناگزیر و ذلیلانه سوی او آید-3992 ج-13/82

مواسات ع/14 ج-1/163

هرکه به خاطر توانگری توانگر در برابر او فروتنی کند-4033 ج-13/217

توکّل و کار سازی اُمور-4124 ج-13/460

ص :452

اجتماع
اشاره

کلّیّات اجتماع -454

زندگی -456

خانواده -457

زنان -458

ص :453

کلّیّات اجتماع

هر امتی اجلی دارد-19 ج-1/52

برادر ع/6 ج-1/67

الفت ع/18 ج-1/197

امّت ع/22 ج-1/219

اگر ترس از تفرقه و جدایی نبود-161 ج-1/261

اُنس-313 ج-1/486

به شهرهای بزرگ بروید-387 ج-2/12

تا-389 ج-2/13

نهی از تفتیش عقاید مردم-518 ج-2/208

مواردی که حکم به ظاهر می شود-523 ج-2/215

نکاتی که باید در مجالس رعایت شود ع/71 ج-2/217

همنیشینی ع/72 ج-2/227

جماعت ع/73-2/235

آنچه عذاب دوزخ را سبک می کند-629 ج-2/374

همسایه ع/89 ج-2/395

اختلاف ع/148 ج-3/385

تنوع زبانها و رنگها-1094 ج-3/450

و-1095 ج-3/451

خویشاوندی ع/183 ج-4/399

روستا ع/187 ج-4/455

پیک ع/188 ج-4/459

خشنودی خلق و ناخشنودی خالق-1529 ج-4/487

زنا زاده-1605 ج-5/46

تا-1607 ج-5/49

ازدواج ع/208 ج-5/79

دیدار ع/209 ج-5/109

زیور ع/211 ج-5/133

مسؤولیت-1697 ج-5/146

و-1708 ج-5/147

هر چیزی سبب دارد-1718 ج-5/180

معیار راز داری-1778 ج-5/264

و-1779 ج-5/264

انتخاب همسفر-1810 ج-5/309

مسکن ع/239 ج-5/337

کسی که مسلمان نیست-1865 ج-5/377

سرور ع/251 ج-5/431

جوانی ع/256 ج-5/459

بدترین مردم-1951 ج-5/495

تا-1953 ج-5/501

بزرگ-1968 ج-5/516

ص :454

اقامت در دیار مشرکان-1975 ج-5/524

آنچه مسلمانان در آن باهم شریکند-1979 ج-5/530

کسانی که شایستۀ مشورت نیستند-2109 ج-6/89

تا-11-21 ج-6/92

همراهی-2155 ج-6/170

دوست ع/292 ج-6/189

حق تقدم خویشاوندان در صدقه-2200 ج-6/228

تشویق به دست دادن با دشمن-226-2 ج-6/262

صلح-2 (اصلاح دادن میان مردم) ع/298 ج-6/267

مستضعف ع/313 ج-6/425

دشمنی ع/339 ج-7/103

زبان عربی ع/342 ج-7/137

گوشه گیری ع/351 ج-7/373

معاشرت ع/354 ج-7/391

آزموده شدن مردم به وسیله یکدیگر-3108 ج-9/37

ایرانیان ع/411 ج-9/79

مثل امت پیامبر صلی الله علیه و آله-3547 ج-10/335

جهان، هنگام بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله-3766 ج-12/56

سخن چینی ع/522 ج-12/409

مردم ع/525 ج-12/463

قهر کردن ع/529 ج-12/567

هدیه ع/531 ج-13/5

میهن ع/545 ج-13/235

پدر و فرزند ع/55-5 ج-13/473

یتیم ع/559 ج-13/563

ص :455

زندگی

زندگی (1)

آفتها ع/16 ج-1/177

آرزو ع/21 ج-1/209

آزمایش ع/52 ج-2/39

دور اندیشی ع/11-1 ج-3/51

زندگی ع/135 ج-3/265

آسایش ع/200 ج-4/545

شادمانی ع/230 ج-5/273

خوشبختی ع/233 ج-5/295

مسافرت ع/234 ج-5/307

مصیبت ع/306 ج-6/367

اراده و تصمیم ع/352 ج-7/381

آنچه خدا برای مؤمن حکم کند خیر است-3298 ج-9/460

هر که از خدا پروا کند، خداوند

برای او راه نجاتی قرار دهد-4104 ج-13/386

تا-4107 ج-13/398

ص :456


1- 1) . در بارۀ عشرت و خصومت به موضوع اخلاق مراجعه کنید. در بارۀ غنی و فقر به موضوع اقتصاد مراجعه کنید. در بارۀ عافیت و بیماری به موضوع بهداشت مراجعه کنید.
خانواده

اُنس-313 ج-1/486

تشویق به شاد کردن خانواده در روز جمعه-539 ج-2/241

آمیزش جنسی ع/75 ج-2/243

جنابت ع/77 ج-2/255

حسادت پسندیده-858 ج-3/108

ح-4117

شیر خوارگی کودک ع/190 ج-4/467

ازدواج ع/208 ج-5/79

طلاق ع/320 ج-6/479

حرام بودنِ سقط جنین-3224 ج-9/299

سرگرمی مؤمن-3530 ج-10/309

نهی از دوست نداشتن دختر-4137 ج-13/483

بهشت، زیر پای مادران است-4142 ج-13/493

ص :457

زنان

بیعت زنان-431 ج-2/82

زیبایی درون-546 ج-2/252

ویژگی دوزخیان-622 ج-2/369

ح-3069

کسانی که بازداشت آنها جایز است-691 ج-2/468

ح-3394

محکومانِ به زندان ابد-694 ج-2/472

ح-3399

حجاب ع/97 ج-2/479

شرکت زنان در جنگ-77-7 ج-2/571

برگزیده های خداوند-1187 ج-3/571

خیاطی-1192 ج-3/581

ح-5708

هر عضوی از بدن بهره ای از زنا دارد-1602 ج-5/44

نهی از دست دادن با زن-225-2 ج-6/261

عطرِ زنان-2401 ج-6/516

تشویق زنان به بلند داشتن ناخنها-2409 ج-6/530

قضاوت زن-3317 ج-9/489

انحراف دل-3345 ج-9/528

ح-17114

آنچه دل را می میراند-3351 ج-9/537

زنان کامل-3479 ج-10/213

زن ع/484 ج-10/449

تشویق به فرو هشتن چشم-3827 ج-12/236

موارد جواز نگاه کردن به زنان-3829 ج-12/241

تا-3833 ج-12/244

ص :458

سیاست
اشاره

کلّیّات سیاست -461

مسایل نظامی -463

فرقه ها -464

ص :459

ص :460

کلّیّات سیاست

پاداش نیکوکار ضایع نمی شود-6 ج-1/36

رهبر، اجیر امّت است-15 ج-1/47

سر مشق ع/13 ج-1/157

فرمانروایی ع/20 ج-1/205

امامت، رشتۀ امت است-141 ج-1/235

وظایف پیشوایان عدل و حقّ-164 ج-1/265

مردی از خاندان پیامبر، زمین را از داد می آکند-244 ج-1/386

حکم قیام کردن قبل از قیام قائم علیه السلام-249 ج-1/391

جهان، پس از ظهور امام مهدی علیه السلام-262 ج-1/405

بدعت ع/32 ج-1/511

سرکش ع/45 ج-1/581

بیعت ع/55 ج-2/79

انقلاب ع/61 ج-2/149

جزیه ع/69 ج-2/201

روا بودن تجسس برای کشف توطئه ها-519 ج-2/208

حکم جاسوس-522 ج-2/214

فراهم نیامدن امّت بر گمراهی-536 ج-2/236

آسیاب جهنم-628 ج-2/373

حزب ع/110 ج-3/45

حق گویی در برابر پیشوای ستمگر-894 ج-3/152

مهمترین حقوق-908 ج-3/163

جانشینی ع/149 ج-3/397

نهی از دعاکردن برای ستمگران و کافران-1217 ج-4/59

دولت ع/167 ج-4/157

ریاست ع/174 ج-4/307

نهی از فروش سلاح به دشمنان دین-1838 ج-5/348

سلطان ع/241 ج-5/351

سیاست ع/252 ج-5/435

صلح امام حسن علیه السلام-228-2 ج-6/264

دولت مستضعفان-2341 ج-6/428

طاغوت-2378 ج-6/477

عدالت برترین سیاست است-2503 ج-7/89

کیفر زمامداران بیدادگر-2517 ج-7/102

شکنجه دادن مردم-2529 ج-7/123

حقگویی در برابر پیشوای ستمگر-2646 ج-7/329

بزرگداشت فرمانروایان-2707 ج-7/440

کم خردمندترین مردم-2865 ج-7/533

ح-13632

ص :461

عالمان و آمیزش با زمامداران-2859 ج-8/103

کمک گرفتن از خدا در بعضی از فتنه ها-3109 ج-9/37

و-3110 ج-9/38

فتنه هایی که باید آرزوی آنها را داشت-3112 ج-9/40

دورترین مردم از خدا-3283 ج-9/390

ح-16813

نهی از سپردن زمام حکومت به دست زنان-3602 ج-10/468

آمیختن با شاهان-3645 ج-11/24

تا-3648 ج-11/26

امام علی علیه السلام و بیت المال-3708 ج-11/188

و-3709 ج-11/192

آنان که نجات نمی یابند-3799 ج-12/190

ح-20141

مرد نماها-3912 ج-12/480

ح-20923

حرام بودن هدیه دادن به کار گزاران حکومتی-3948 ج-13/7

وزیر-4002 ج-13/130

و-4003 ج-13/135

بی وفاترین مردم-4078 ج-13/348

ح-2274-2

تقیّه ع/553 ج-13/437

حکوت بر مردم ع/556 ج-13/511

ص :462

مسایل نظامی

اسیر ع/12 ج-1/153

جنگیدن با مسلمانان سرکش و یاغی-378 ج-1/584

تا-379 ج-2/586

توبۀ محارب-469 ج-2/133

آدم ترسو وجنگ-499 ج-2/177

روا بودن جاسوسی در جنگها-520 ج-2/209

تا-522 ج-2/214

سپاه ع/78 ج-2/259

جهاد اصغر ع/82 ج-2/311

جنگ ع/102 ج-2/551

موارد تأکید بر ذکر خدا-1345 ج-4/237

تیر اندازی ع/196 ج-4/523

مسابقه-1729 ج-5/198

جنگ افزار ع/240 ج-5/343

شجاعت ع/260 ج-5/483

شعار-2013 ج-5/576

نخستین شهید اسلام-2096 ج-6/68

برترین شهیدان-2099 ج-6/72

شکیبایی و پیروزی-2138 ج-6/151

صلح-227-2 ج-6/264

نهی از بلند کردن صدا-2315 ج-6/384

کامیابی و پیروزی-2405 ج-6/526

روایاتی که در باره کشتن اسیر آمده است-3225 ج-9/299

مثل کسی که می جنگد و مزد می گیرد-3563 ج-10/391

شجاع-778 ج-12/98

سپر بلا کردن خود و خانواده اش-3786 ج-12/115

قطع نشدن هجرت-3930 ج-12/553

دفاع از میهن-4046 ج-13/241

ص :463

فرقه ها

جبریّه و قدریّه-492 ج-2/168

نهی از دروغ شمردن سخنی که دروغ بودنش معلوم نیست-730 ج-2/523

ح-3533

خوارج ع/141 ج-3/305

دهری مسلکان-1278 ج-4/152

فرقه ها ع/417 ج-9/117

نکوهش قدریّه-3231 ج-9/311

و-3232 ج-9/312

مثل سخن ناپاک-3551 ج-10/347

ص :464

حقوق
اشاره

حقوق -467

نظام قضایی -468

ص :465

ص :466

حقوق

حقوق متقابل امام و امّت-165 ج-1/266

حقّ همنشین-533 ج-2/231

حقّ همسایه-652 ج-2/401

حقوق زندانی-696 ج-2/473

حق ع/121 ج-3/145

حقوق حیوانات-981 ج-3/270

حقوق شوهر-1651 ج-5/96

حقوق زن-1652 ج-5/97

حقّ همنشین-2187 ج-6/211

حقّ دانش-2824 ج-8/58

تا-2826 ج-8/60

حقّ زبان-3507 ج-10/262

حقّ مال بر صاحبش-3698 ج-11/170

حقّ نصیحت کننده و نصیحت خواه-3811 ج-12/215

برابری مردم در حقوق-3908 ج-12/465

حقّ پدر بر فرزند-4146 ج-13/501

حقّ فرزند بر پدر-4148 ج-13/504

ص :467

نظام قضایی

بازداشت ع/95 ج-2/467

حدود ع/101 ج-2/533

محارب ع/103 ج-2/573

پرهیز از سوگند دروغ-931 ج-3/205

کیفر ارتداد-1474 ج-4/417

و-1475 ج-4/419

رشوه ع/189 ج-4/463

حد زنا-1603 ج-5/45

و-1604 ج-5/46

کیفر کسی که انبیا و اوصیا را دشنام دهد-1725 ج-5/189

زندان ع/22-2 ج-5/231

مال حرام ع/223 ج-5/235

سزای جادوگر مسلمان-1762 ج-5/241

کسی که حدّ دزدی بر او جاری نمی شود-1796 ج-5/291

شهادت در داوری ع/279 ج-6/43

عدالت ع/338 ج-7/87

اقرار ع/436 ج-9/391

قرعه زدن ع/438 ج-9/403

قصاص ع/441 ج-9/417

داوری میان مردم ع/443 ج-9/467

مثل به پای دارندۀ حدود خدا و مسامحه گر

در آن-3559 ج-10/386

دادگر-77-37 ج-12/96

عدالت و انصاف-3817 ج-12/226

مردمان فضول-3911 ج-12/480

ص :468

هستی
اشاره

نظام خلقت -471

عالم ملکوت -471

طبیعت -471

زمان -472

جنّ -472

ص :469

ص :470

نظام خلقت

زیبایی ع/76 ج-2/247

آفرینش ع/150 ج-3/401

هر پدیدۀ متّکی به غیر، معلول است-1080 ج-3/424

و-1081 ج-3/424

جفت بودن اشیاء-1090 ج-3/44-4

تعیین حد و اندازۀ اشیاء-1092 ج-3/448

آفرینش خورشید و ماه-1104 ج-3/461

و-1105 ج-3/463

طبیعت و نسبت دادن آفرینش به آن-1107 ج-3/465

تاریک شدن ستارگان-2938 ج-8/255

و-2939 ج-8/258

عالم ملکوت

عرش و کرسی-1073 ج-3/413

تا-1076 ج-3/415

پردهای نور-2595 ج-7/243

فرشتگان ع/494 ج-11/29

ملکوت ع/495 ج-11/53

طبیعت

منفورترین مکانها نزد خدا-374 ج-1/575

سرزمینی پاک-386 ج-2/12

آب و زندگی-977 ج-3/266

منشأ آفرینش-1065 ج-3/402

گردش شب و روز-1097 ج-3/452

تا-1103 ج-3/460

خدا شناسی حیوانات-1108 ج-3/466

درخت ع/259 ج-5/479

سپیده دم-2131 ج-6/134

زمین لرزه-2933 ج-8/250

تا-2937 ج-8/254

تغییر قبله-3216 ج-9/260

مسخ ع/489 ج-10/521

ص :471

زمان

گردش شب و روز-1097 ج-3/452

روزگار ع/165 ج-4/149

زمان ع/205 ج-5/35

رمضان ع/195 ج-4/515

تشویق به شب زنده داری و احیای این شبها-1906 ج-5/430

عید ع/378 ج-8/307

رحمت خدا در ماه رجب-1462 ج-4/396

اهتمام به مواظبت بر اوقات-1542 ج-4/505

عرضه شدن اعمال بر خدا-2912 ج-8/176

جنّ

حکمت آفرینش انسان-318 ج-1/492

جنّ ع/80 ج-2/303

ص :472

انسان
اشاره

خصوصیّات انسان -475

نفس -476

علم -476

جهل -477

بهداشت -477

بهداشت معنوی -478

ص :473

ص :474

خصوصیّات انسان

انسان ع/29 ج-1/489

بلوغ ع/50 ج-2/31

چهرۀ زیبا-543 ج-2/250

تا-545 ج-2/252

کم بودن حاجیان [واقعی]-709 ج-2/496

حفظ کردن در خرد سالی-878 ج-3/133

زندگی-976 ج-3/266

آفرینش انسان از خاک-1086 ج-3/438

تا-1089 ج-3/443

تعلیم انسان-1093 ج-3/449

و-1094 ج-3/450

نقش گناهان در تباهی دل-1382 ج-4/283

روح ع/199 ج-4/537

بدی در نهاد انسان است-1960 ج-5/504

خوراک جان ها-368 ج-6/459

حقیقت بندگی-2451 ج-7/12

شگفتیهای انسان-2491 ج-7/67

شناخت و حواسّ پنجگانه-2550 ج-7/154

خرد ع/365 ج-7/491

عمر-2878 ج-8/124

کسی که عمرش علیه او حجّت است-2883 ج-8/131

تا-2886 ج-8/134

حکمت بی اطلاعی آدمی از اندازۀ عمرش-2889 ج-8/137

آدمی را همین فتنه بس! -3113 ج-9/40

دل-3325 ج-9/498

و-3326 ج-9/503

با چنین حالی تکبّر نشاید-3382 ج-10/23

مثل کسی که در خرد سالی علم می آموزد-3575 ج-10/399

چشم، بَلَد دل است-3821 ج-12/232

آن چه نور چشم را زیاد می کند-3835 ج-12/246

پیری ع/532 ج-13/21

تولّد-4130 ج-13/374

ص :475

نفس

اندوه ع/112 ج-3/61

دیوانۀ حقیقی-578 ج-2/308

خواب-1096 ج-3/452

رؤیا ع/175 ج-4/315

وسوسۀ ریا داشتن-1421 ج-4/338

روح در هنگام خواب-1566 ج-4/543

خودشناسی ع/346 ج-7/161

نفس-3856 ج-12/302

نفس آدمی به منزلۀ مرکبی برای اوست-3860 ج-12/315

خواب ع/526 ج-12/489

وسوسه ع/540 ج-13/147

علم

یقین با شک کردن از میان نمی رود-101 ج-1/173

وظیفۀ علما به هنگام پدید آمدن بدعتها-338 ج-1/517

برهان ع/39 ج-1/549

بینش ع/41 ج-1/557

بلاغت ع/48 ج-2/15

تجربه و خرد-504 ج-2/186

پاسخ دادن ع/87 ج-2/383

کسانی که بازداشت آنها جایز است-691 ج-2/468

ح-3229

حجّت ع/99 ج-2/507

حدیث ع/100 ج-2/515

تحریف ع/108 ج-3/33

حافظه ع/118 ج-3/131

برد باری-939 ج-3/216

انواع زندگی-980 ج-3/267

خط و خوشنویسی ع/146 ج-3/363

معنای «اختلاف امت من رحمت است» -1060 ج-3/393

تعلیم انسان-1093 ج-3/449

تشخیص خویها از یکدیگر-119-1 ج-3/484

ح-5287

دانش و دانایی ع/367 ج-8/5

زهد و علم ذاتی-1621 ج-5/66

ص :476

پرسیدن (دانش جویی) ع/213 ج-5/151

آموختن در جوانی-1929 ج-5/462

جوان و ترک تحصیل علم-1930 ج-5/463

خرد سالی-221-2 ج-6/256

گمان خردمند-2435 ج-6/566

نقش شناخت در عبادت-2453 ج-7/14

شناخت ع/345 ج-7/149

دانش و دانایی ع/367 ج-8/5

فتوا ع/406 ج-9/47

ایرانیان و دانش-3135 ج-9/84

فقه ع/423 ج-9/209

اندیشه ع/424 ج-9/223

آموختن قرآن-3243 ج-9/336

و-3244 ج-9/338

پرهیز از تفسیر به رأی-3262 ج-9/365

کسی که تقلید از او رواست-3362 ج-9/554

قلم ع/446 ج-9/565

قیاس ع/451 ج-9/593

کتاب و نوشته ع/453 ج-10/37

چند حدیث نادر-3516 ج-10/270

ح-18334

مثل عالمان-3570 ج-10/394

تا-3573 ج-10/398

مثل کسی که در خرد سالی علم می آموزد-3575 ج-10/399

گواهی دادن دانش و معرفت-3760 ج-12/17

درس نا خوانده-3772 ج-2/82

اختر شناسی ع/503 ج-12/147

علم نحو یا دستور زبان ع/507 ج-12/193

نور بصیرت-3901 ج-12/452

علم الیقین-4187 ج-13/579

خدا ترسی به اندازۀ خدا شناسی است-1145 ج-3/516

پیامبر با تعلیم خداوند، از غیب خبر دارد-3081 ج-8/568

امام و علم غیب-3082 ج-8/570

جهل

نادانی ع/85 ج-2/345

دشمنی مردم با آنچه نمی دانند-2526 ج-7/112

هرکه چیزی را نداند، بر آن خرده گیرد-2976 ج-8/334

بهداشت

همه چیز پاک است-100 ج-1/173

خوردن ع/17 ج-1/183

ظرف ع/30 ج-1/499

دیوانه حقیقی-578 ج-2/308

ص :477

کسانی که بازداشت آنها جایز است-691 ج-2/468

ح-3389

درمان اندوه-825 ج-3/65

حمّام ع/131 ج-3/241

دارو و درمان ع/168 ج-4/165

شیر خوارگی کودک ع/190 ج-4/467

عوامل ریاضت-1571 ج-4/553

ح-7537

زکات بدن-1589 ج-5/26

زندان نفس-1759 ج-5/233

ح-8509

غذای بخشنده و اطعام او-1772 ج-5/257

منافع مسافرت-1808 ج-5/308

مسواک زدن ع/255 ج-5/451

تندرستی ع/289 ج-6/171

روزه زکات بدن است-2320 ج-6/392

پزشکی ع/317 ج-6/463

طهارت و پاکی ع/322 ج-6/495

عطر ع/324 ج-6/513

کوتاه کردن ناخنها-2408 ج-6/530

غسل ع/388 ج-8/423

بیماری ع/486 ج-10/487

پاکیزگی ع/514 ج-12/261

آنچه موجب پیری و فرتوتی می شود-3958 ج-13/23

بهداشت معنوی

زیانهای جسمانی حسادت-854 ج-3/106

دعا، شفای هر دردی است-1200 ج-4/20

درمان بیماران با صدقه-2195 ج-6/221

نذر-3807 ج-12/205

تقوا، داروی دلهاست-4101 ج-13/383

ص :478

تاریخ

ص :479

خوارج ع/141 ج-3/305

ارتداد و واپسگرایی-1473 ج-4/416

مسجد ضِرار-1757 ج-5/229

عوامل عبرت آموز-2470 ج-7/36

جنگ (جنگهای پیامبر صلی الله علیه و آله) ع/387 ج-8/381

اندیشیدن در احوال ملّتهای پیشین-3204 ج-9/233

تغییر قبله-3216 ج-9/260

علوم و اخبار موجود در قرآن-3242 ج-9/339

داستان ع/440 ج-9/411

نبوّت و تاریخ-3714 ج-11/226

هجرت ع/528 ج-12/537

ص :480

فهرست اعلام

نام جلد/صفحه

آدم علیه السلام-1/136،213،243،300،490،491،492؛ 2/43،53،114،485،486؛3/12،53،102، 442،549؛4/70،102،368؛5/117،412، 540،542،560،569،605؛6/34؛7/384، 420،421؛8/42،120؛9/63،65،66،413؛ 10/8،26،52،139،147،447،537؛11/30، 227،230،231،235،236،237،243،246، 250،251،252،253،254،255،257،258، 259،260،261،264،265،266،268،269، 270،272،275،280،281،282،284،292، 431،559،560؛12/6،10،465،466،467؛ 13/32،143،380،381،552

آسی-11/455

آسیة بنت مزاحم-1/315؛3/572؛

10/213،385

الآلوسیّ-11/549؛12/394

آمون-11/277

نام جلد/صفحه

أبان-5/530

أبان الأحمر-7/125

أبان بن تغلب-1/18؛4/367؛9/52؛

أبان بن سعید-13/236

أبان بن لعیر-13/236

أبرام-11/335،336،337

إبراهیم علیه السلام-1/37،22-2،239،300؛2/146،317، 484،485؛3/572؛4/509؛5/165،228، 385،412،422،510؛6/105،106،335،351، 352،442؛7/76؛8/236،417؛9/38،84، 165،273،279،281،282،284،414،439، 559؛10/42،81،82،90،141،150،298،326، 426،495؛11/54،55،56،58،59،60،65، 115،204،228،229،231،233،234،235، 243،246،281،312،313،314،315،315، 316،317،318،320،321،324،325،330، 332،335،337،338،339،340،344،345،

ص :481

382،393،394،405،406،465،511،519؛ 12/6،33،35،38،42،45،62،156،559؛ 13/435،454،455،595

إبراهیم (ابن النبی صلی الله علیه و آله) -6/373،374؛8/172

إبراهیم بن العبّاس-1/361

إبراهیم بن عقبة-5/126

إبراهیم بن محمّد-12/87

إبراهیم بن محمّد بن عیسی العریضی-5/118

إبراهیم بن مهزم-13/496

إبراهیم الکرخیّ-1/397؛13/13،486

إبراهیم المخارقیّ-4/196

إبراهیم النّخعیّ-6/364

إبلیس-1/187؛2/114،487؛3/100،102،106، 122،515؛4/253،276،277؛5/11-1،212، 446،504،540،542،543،551،552،553، 55-5،556،558،559،560،561،562؛6/34، 206،285؛7/55،102،262،384،420،421؛ 8/24،67،70،71،100،445،463،466؛ 9/62،191،221،22-2،596،597؛10/8،9، 10،52،83،139،140،147،471؛11/72،148، 149،259،356،383،384،448،469،497؛ 12/242،434،500،569،589؛13/56،149، 153،194،221،276،317،423،454

ابن أبی الحدید-5/156؛8/11؛10/469

ابن أبی حمزة-9/255

ابن أبی داوود-2/577

ابن أبی سرح-8/416

ابن أبی شیبة-11/7

ابن أبی طالب \ علی علیه السلام

ابن اُبیّ \عبداللّٰه بن اُبی بن سلول

ابن أبی العزّ-8/557

ابن أبی عمیر-9/455؛13/150،151،154

ابن أبی العوجاء-2/489؛3/424،439،440؛7/76، 242،259؛13/89،91

ابن أبی کبشة-12/73

ابن أبی یعفور-2/73؛3/577؛4/81؛6/457؛ 11/545

ابن الأثیر-11/457

ابن الأدرع-4/191

ابن اسحاق-12/90؛13/134

ابن الأسقع-8/430

ابن أورمة-1/370

ابن بکیر-6/232

ابن جدعان-3/129

ابن جذعان-2/372

ابن جریر-12/93

ابن جندب-4/117؛6/466؛12/233،454،493؛ 13/33

ابن الجهم-2/440؛11/469؛13/215

ابن الحارث-1/407؛5/523

ابن حبّان-12/95

ابن حجر-9/179

ص :482

ابن الحسن \الامام المهدی علیه السلام

ابن حنیف-5/472؛6/452

ابن خالد-8/509

ابن خبّاب (عبد اللّٰه بن خبّاب) -3/317،318

ابن الخطّاب-12/112

ابن خولی-12/114

ابن دأب-11/186

ابن الذّبیحین \رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله

ابن الرّضا علیه السلام-1/366،371

ابن الزبیر-9/275

ابن زیاد-9/21

ابن السّکّیت-7/74،503

ابن سلام-11/251

ابن سمیّة \عمّار بن یاسر

ابن سنان-5/124

ابن سیّار-8/399

ابن شبرمة-9/596

ابن شهر آشوب-13/454

السیّد ابن طاووس-11/269،448

ابن الطّیّار-12/258

ابن العاص-5/346

ابن عامر-9/457

ابن عبّاس-2/240،563؛3/30،68،274،275، 316،356،358،359،564؛4/128،200،251، 252؛6/54،125،234،236،303،338؛ 8/247،259،267،500،560؛9/161،314، 375،404،583؛10/190،409،537؛ 11/149،237،243،381،387،396،405، 430،439،445،465،556؛12/41،75،80،93، 116،137،207،272،273،313،314،397، 413،539؛13/89،513،526

ابن عبد البرّ-5/156

ابن عساکر-12/27

ابن عمارة-11/387

ابن عمر-5/408؛8/538؛9/80،227،348

ابن عمران (موسی علیه السلام) -2/442؛3/103؛5/125؛ 6/312؛8/338

ابن عیص-11/448

ابن فضّال-11/382

ابن الفضل-7/232

ابن القداح-4/220

ابن قیس \یعقوب بن قیس

ابن الکوّا-4/367؛5/154؛6/341؛12/458

ابن مردویه-12/27

ابن مریم-8/506

ابن مریم \عیسیٰ علیه السلام

ابن مسعود-1/217؛2/103،106،11-1،113،135، 229؛3/103؛4/274،326،330؛5/52،248، 334،520،542؛7/343؛8/168،372؛ 9/523،55-5؛10/440؛11/146،439؛ 12/107،110،202،227،313؛13/142،143، 148،489

ص :483

ابن مسکان-11/382

ابن مسلمة-8/407

ابن المغیرة-9/280

ابن ملجم-1/155؛6/63،265؛7/335؛11/305؛ 12/188،268

ابن مهدیّ المطامیری-12/73

ابن النّابغة (عمرو بن العاص) -1/309

ابن نباتة-1/540؛9/457

ابن النّعمان \محمّد بن النعمان الاحول

ابن هرمة-2/468،469

ابن یامین-11/453

أبو الأحوص-12/293

أبو اسامة-2/529

أبو إسحاق-9/381

أبو إسحاق الهمدانیّ-11/186؛12/465

أبو إسماعیل-1/165؛6/116

أبو الأسود الدّؤلیّ-9/483؛12/194،195

أبو امامة الباهلی-3/361،417،556؛7/365؛ 11/281

أبو امیّة بن المغیرة بن عبداللّٰه بن عمر بن مخزوم-12/90

أبو أیمن-5/591

أبو أیّوب-6/269،296؛13/36

أبو أیّوب الأنصاریّ-3/311

أبو أیّوب خالد بن زید-13/165

أبو البختریّ-1/207

أبو بصیر-1/19،401،411،529،541؛2/497،530؛ 3/26،72،180؛4/48،187،195،320،402، 543؛6/72،322،477،541؛7/20،235،289، 327؛8/37،508؛9/433،471،472؛10/41، 53،78،142،411؛11/328،382،452؛ 12/255،584؛13/151،403،451،552،577

أبو بکر بن أبی قحافة-2/305؛4/251؛5/70؛6/95؛ 8/407،408؛9/20،279،498؛10/80؛ 11/189؛12/113،551،552؛13/88،114

أبو بکر الحضرمیّ-3/207؛4/9؛9/256؛

أبو بکرة-3/309؛10/468،469

أبو تراب (علیّ علیه السلام) -2/164

أبو ثمامة-3/539

أبو الجارود-1/391؛4/195،367؛8/122؛ 11/176

أبو جری-8/338

أبو جعفر-7/247،288؛9/44-4،449

أبو جعفر الأحول-5/107،462؛12/258

أبو جعفر الإسکافیّ-11/184

أبو جعفر الباقر علیه السلام (ر. ک: محمّد بن علیّ الباقر علیه السلام) 1/93،169،346،348،364،365،366،372؛ 2/48،240،270،282،300،306،463،534، 576؛3/72،86،87،168،539؛4/9،19،20، 16،63،251،252،371؛5/68،69،85،119، 178،414،591؛6/40،78،112،117،232، 295،296،314،378؛8/122،151،571؛ 9/293،315،350،369،479؛10/82،101،

ص :484

124،205،343،543؛11/59،162،176،237، 254،328،451،452،563،564؛12/28،255، 256،257،406،584؛13/18،19،183،212، 234،314،385،578

أبو جعفر الجواد علیه السلام (ر. ک: محمّد بن علیّ الجواد علیه السلام) 2/577؛5/126

أبو جعفر الفراء-3/320

أبو جعفر الفزاری-3/211

أبو جعفر \ محمّد بن الثعمان الأجون

أبو جعفر (محمّد بن جریر الطبری) -3/313

أبو جعفر \محمّد بن النعمان الأحوال

أبو جهل-1/542

أبو جهل-11/206

أبو جهل بن هشام-8/382،383،403؛12/133،135، 136،137

أبو الحارث بن علقمة بن ربیعة-12/39

أبو حامد-8/371؛10/19،25

أبو الحسن علیه السلام-5/567؛6/559

أبو الحسن الکاظم علیه السلام (ر. ک: موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام) -1/77،354،355،358؛2/90؛ 4/19؛5/94،99،126،135،482،591،603؛ 6/19،337،559،560؛7/28،503؛8/468، 560؛9/27،67،90،301،455؛10/126،140، 309،514،515؛12/55-5؛13/66،156،332، 500

أبوالحسن الهادی علیه السلام (ر. ک: علیّ بن محمّد الهادی علیه السلام) 1/370،474

ابو الحسن الاول علیه السلام \الإمام الکاظم علیه السلام

أبو الحسن الحذّاء-6/447

أبو الحسن الرّضا علیه السلام (ر. ک: علیّ بن موسی الرضا علیه السلام) 1/361،364،365،500،525؛2/24،167؛ 3/413،421؛4/366،451؛6/471؛7/249؛ 8/36،345؛12/385،506

أبو الحسن شعیب الحداد-2/528

أبو الحسن العسکریّ علیه السلام (الإمام الهادی علیه السلام) -2/548

أبو الحسن علیه السلام \علیّ بن أبی طالب علیه السلام

أبو الحسن الهادی علیه السلام-2/548

أبو حفص-5/271؛9/54

أبو حمزة-2/306؛9/162؛13/385

أبو حمزة الثّمالیّ-3/508؛4/251،252،289،311؛ 11/233،264

أبوحنظلة (غسیل الملائکة) -5/230

أبو حنیفة-1/431؛2/98؛9/596

أبو خالد الکابلی-3/86

أبو خدیجة-1/45؛9/473

أبو خلیفة-10/101

أبو دجانة الأنصاریّ-4/370؛10/543

أبو الدرداء-6/407؛8/294؛10/62،63،293؛ 12/169،170،171

أبو ذرّ الغفّاری-1/415؛2/64،81،105،272،273، 331،400،462،565؛4/42،141،208،252، 326،406،451،504،513؛3/81،285،493،

ص :485

533؛5/66،67،74،158،162،164،165،219، 220،221،316،442؛6/128،129،139،274، 302،354،384،409،410،452،454،562؛ 7/236،441،480؛8/162،320،339،457، 487،521،528،529،583؛9/183،192،193، 203،206،215،233،539؛10/14،30،42، 190،235،259،338؛11/128،138،154، 155،156،165،167،169،179،230،232، 272؛12/106،519،527،568؛13/41،168، 169،170،171،172،173،367،384،388، 399

أبو الرّبیع-11/563

أبو ربیعة-9/280

أبو رفاعة-13/123

أبو روق-6/60

أبو رهم بن عبد العزّیٰ-12/144

أبو الزناد الأعرج-8/592

أبو السّائب-10/434

أبو سالم-2/150

أبو سباع-8/430

أبو سعید-13/175

أبو سعید بن المعلّی-9/376

أبو سعید الخدریّ-2/81؛5/448،595؛9/232،300؛ 10/402؛12/101

أبو سفیان بن الحارث-8/420

أبو سفیان بن الحرث بن عبد المطّلب-5/568

أبو سفیان بن حرب-2/210،211،213،215؛8/387، 404،415،589؛9/20؛12/71،144

أبو سلمة-8/291

أبو سیّار-2/96

أبو شاکر الدّیصانیّ-3/433؛7/155

أبو صالح السّمّان-11/191

أبو الصّلت الهرویّ-1/360

أبو طالب-1/39؛6/329؛11/205؛12/13،131، 133،134

أبو الطفّیل-4/88؛12/384

أبو طلحة-8/409؛12/99،105

أبو العالیة-9/262

أبو عامر الراهب-5/229؛9/414

أبو عامر الفاسق-5/230

أبو العبّاس-1/372؛2/77؛3/316،317؛6/447

أبو العبّاس المکبر-5/591

أبو عبد اللّٰه الحسین علیه السلام-1/335؛5/123،126؛ 12/189،521

أبو عبد اللّٰه (خوات بن جبیر) -3/346،347

أبو عبد اللّٰه الصادق علیه السلام (ر. ک: جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام) 1/22،47،66،77،166،167،187،314،349، 350،351،354،390،397،401،495؛2/29، 90،91،132،137،157،167،198،240،245، 406،496،497،527،528،529،569،578؛ 3/72،91،126،150،166،194،211،339، 353،356،422،423،424،540،541،542؛

ص :486

4/11،17،19،56،81،106،107،109،193، 195،197،198،202،209،258،260،277، 311،402،405،409،447،448،449؛5/22، 23،99،121،122،123،131،215،286،287، 312،326،381،391،462،465،481،491، 522،530،602؛6/16،23،72،81،82،114، 117،155،212،22-2،231،232،287،295، 296،375،388،398،447،457،481؛7/225، 259،260،278،288،289،306،355،409، 412،500؛8/10،37،44،52،66،67،68،69، 179،180،290،311،413،426،431،508، 524،615؛9/51،52،193،194،207،234، 323،411،450،455،554،55-5؛10/16،17، 53،63،78،82،124،125،128،142،238، 239،242،299،309،315،317،343،514؛ 11/50،51،59،96،234،237،382،389،423، 456،471،486،545؛12/154،155،156، 208،258،279،292،296،357،382،482، 566،585؛13/13،66،89،91،144،151،205، 403،482،486،496،503،577

أبو عبد شمس-12/136

أبو عبس بن جبر-2/547

أبو عبیدة-2/576؛4/429؛13/27

أبو عبیدة الحذّاء-9/106؛10/101

أبو عطاء-1/277

أبو عطیّة-13/487

أبو علیّ بن سینا-9/504

أبو علیّ القصّاب-7/225

أبو عمرو الشّیبانی-1/351

أبو عمرو الکنافی-2/531

أبو عنبة-3/55-5

أبو غبشان الخزاعیّ-9/283

أبو فراس-13/583

أبو الفرج-9/20

أبو فروة-3/294

أبو القاسم \رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله

أبو القاسم \عبد العظیم الحسنی

أبو القاسم الکوفیّ-1/378

أبو قلابة-5/310

أبو لبید البحرانی-2/534

أبو لهب-11/206؛12/93،110،137

أبو مارّة-8/420

أبو المحبّر-9/539

أبو محلّم-13/359

أبو محمّد-1/377؛13/385

أبو محمّد (أبو بصیر) -4/187؛6/72،322؛8/508؛ 10/142؛11/328؛12/279؛13/577

أبو محمّد (الإمام الحسن علیه السلام) -13/578

أبو محمّد العسکری علیه السلام (ر. ک: الحسن بن علیّ العسکری علیه السلام) 1/376،377،378،379،380؛5/126؛ 7/303،304؛9/194؛10/242؛13/91

أبو مریم-6/112

ص :487

أبو مسلم-8/268

أبو مطر-11/305

أبو المقدام-11/254

أبو موسیٰ-6/225؛13/534

أبو موسی الأشعری-5/525؛11/445

أبو مهزم-13/496

أبو النّصر-13/212

أبو النّعمان-9/199

أبونملة-12/39

أبو نیزر-13/359،360

أبو وائل-6/456؛8/536،537

أبو وائل القاصّ-8/455

أبو هارون المکفوف-3/542

أبو هاشم-7/303،304

أبو هاشم الجعفریّ-1/376،377

أبو هدبة-6/535

أبو هریرة-1/224؛3/342،376؛6/375،378؛9/8، 82؛11/242،430؛12/445؛13/480

أبو یزید-12/521

ابیّ بن أبی خلف-9/302

ابیّ بن خلف-8/216

ابیّ بن عبّاس بن سهل-8/397

ابیّ بن کعب-12/189

أحمد-7/11،16،21،182،323

أحمد البزنطی-9/67،68

أحمد بن أبی عبد اللّٰه-6/156،309

أحمد بن أحمد-1/548

أحمد بن الحسین-1/85

أحمد بن حنبل-12/95

أحمد بن زیاد الهمدانیّ-1/376

أحمد بن عبد العزیز-6/337

أحمد بن الفضل الخاقانی-2/576

أحمد بن محمّد بن أبی نصر-4/451؛12/300

أحمد بن محمّد بن العیّاش-1/376

أحمد بن النّصر-1/372

أحمد صلی الله علیه و آله \رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله

الشیخ أحمد الفراهانیّ-8/65

أحنف-8/549

الأحنف بن قیس-2/294،364؛6/11-1،112

الأحول-13/89

اُخنوخ \ادریس علیه السلام

إدریس علیه السلام-2/435؛3/383؛5/10،228؛6/311، 363؛7/165؛9/413؛10/42؛11/231،243، 269،272،273،274،275،276،292،439؛ 12/157

إدریس ابن یارد-11/275

أرسطاطالیس-10/498

الأرقم-1/140

أرمیا علیه السلام-9/414؛11/452،540،541

إرمیس \إدریس علیه السلام

اسامة بن زید-2/539؛8/421؛11/186؛13/380

إسحاق-8/417

ص :488

إسحاق علیه السلام-9/85؛10/90؛11/204،231،319؛ 12/466

إسحاق بن عمّار-2/406،492؛3/122،486؛5/99، 286؛9/301؛12/208؛13/188

إسحاق بن عمّار الصّیرفیّ-6/82

إسحاق بن غالب-4/109؛12/476؛

إسحاق الکندیّ-1/378

إسرائیل \یعقوب علیه السلام

إسرافیل علیه السلام-3/571؛9/304؛11/36؛12/102

أسعد-9/279

أسلم أبی عمران-13/36

أسماء بنت أبی بکر-10/246

أسماء بنت عمیس-1/120؛5/477؛10/67،450؛ 12/543

أسماء بنت یزید الأنصاریّة-10/453،455

إسماعیل علیه السلام-1/137؛2/48؛6/117؛7/40،138، 139؛8/417؛9/85،273،279،281،282، 414؛10/328؛11/231،246،319،320،324، 393،434،435،451؛12/35،46،466؛ 13/250

إسماعیل (ابن الإمام الصادق علیه السلام) -4/370؛5/391؛ 6/375

إسماعیل بن أبی زیاد-5/381

إسماعیل بن عبد الخالق-5/462

إسماعیل بن عبد العزیز-8/508

إسماعیل بن عیّاش-12/109

أسود بن أصرم-13/173

أسود بن سریع-10/437

الأسود بن عبد الأسود بن هلال المخزومیّ-8/291

الأسود بن قطبة-1/266؛9/101

الاسیدیّ-12/254

الأشتر-1/11-1،483؛2/172،260،319؛3/170؛ 7/46،81،419،461،469؛8/447،456؛ 9/481،537؛10/39؛11/184؛13/135، 252،527،529،532،533،535،537،538، 541،542؛

الأشعث-2/153،546

الأشعث بن قیس-1/273؛6/161،162،372

الأشعثیّ-11/7

الأشعریّ-10/489

أشعیا علیه السلام-11/510؛9/413

إشمویل علیه السلام-11/450،451،457

الأصبغ بن نباتة-1/45؛2/241،461؛4/388؛ 6/464؛12/25

أصحمة \النجاشی-12/538

أغثاذیمون المصریّ-11/274،275

أفلاطون-10/498

الأقرع بن حابس-13/478

إقلیما-11/264

إلیا علیه السلام-9/413

إلیاس علیه السلام-9/413؛11/231،431،438،439،440، 445،446،457

ص :489

إلیصابات (من بنات هارون علیه السلام) -11/507،508،509

امّ أبی ذرّ-9/233

الإمام الباقر علیه السلام \محمّد بن علیّ الباقر علیه السلام

الإمام الحسن علیه السلام \الحسن بن علیّ علیه السلام

الإمام الحسن العسکریّ علیه السلام \الحسن بن علیّ العسکری علیه السلام

الإمام الحسین علیه السلام \الحسین بن علیّ علیه السلام

الإمام الرّضا علیه السلام \علیّ بن موسی الرضا علیه السلام

الإمام زین العابدین علیه السلام (ر. ک: علیّ بن الحسین علیه السلام) -3/64،116؛4/549؛5/213؛ 6/231؛7/42،197،384،428؛9/571؛ 12/173،179؛13/180،294

الإمام الصادق علیه السلام \جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام

الإمام علیّ بن الحسین علیه السلام \علیّ بن الحسین علیه السلام

الإمام علیّ علیه السلام \علیّ بن أبی طالب علیه السلام

الإمام القائم علیه السلام \المهدی (عج)

الإمام الکاظم علیه السلام \موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام

الإمام المهدی علیه السلام-1/254،388؛7/408؛13/514

امّ أنس-12/556

امّ أیمن-10/513؛11/517

امّ بکر-6/364

امّ حبیبة بنت أبی سفیان-12/64،140،144،544،547

امّ الحسن النخعیّة-6/364

امّ الحسین-5/104

امّ سعد-6/427

امّ سلمة-5/100؛6/108؛8/548؛12/121،140، 143؛

امّ سلیمان بن داوود علیه السلام-12/492،493

امّ العبّاس بن عبد المطّلب-9/280

امّ عبد اللّٰه-3/210

امّ العلاء-10/434،490

امّ کلثوم-3/271

امّ ملدم-10/497

امّ موسیٰ-10/391

امرؤ القیس-9/492

أمیر المؤمنین علیه السلام (ر. ک: علیّ بن أبی طالب علیه السلام) -1/21، 32،32،45،52،72،100،170،208،258،263، 277،311،326،337،360،420،44-4،474، 480،492،509،510،564،565،582،586؛ 2/41،83،96،131،153،164،166،207،374، 390،401،459،460،461،468،471،540، 541،542،543،558،560،563،564؛3/7،8، 24،177،271،307،319،441،464،502،524؛ 4/17،35،58،77،90،91،107،128،175، 188،197،289،290،291،303،349،367، 369،408،414،431،447،540،546؛5/9،58، 97،117،118،154،176،223،256،279،292، 293،297،339،348،385،387،413،414، 430،447،448،478،584،610؛6/64،11-1، 112،136،249،291،307،309،329،364، 372،441،446،455،456،465،471،515؛ 7/41،174،180،197،22-2،234،287،431، 441؛8/100،304،305،309،310،311،356،

ص :490

392،396،471،507،510،527،545،55-5، 556،557،559،560،561،570،580؛9/39، 67،68،128،136،137،162،168،186،244، 273،307،311،312،321،330،394،417، 442،443،457،460،461،486،497،514؛ 10/54،101،122،123،126،184،237،299، 301،305،342،489،493،541،542،550؛ 11/58،77،130،130،131،139،186،187، 190،191،305؛12/24،25،26،27،28،29، 30،31،32،168،188،194،195،210،246، 293،294،311،410،434،466،480،480، 498،520،587؛13/10،206،213،309،311، 360،392،396،443،443،44-4،464،467، 530،551،578

أمین الدین الطبرسیّ-11/445

امیّة-1/542؛8/382

امیة بن خالد بن أبی العیص-9/206

امیة بن خالد بن عبد اللّٰه-6/428

أنس-1/95،226،283؛5/338؛11/110،440، 464؛12/75،86،99،100،104،105،117، 172،388،539؛13/166

أنس بن أبی مرثد الغنویّ-3/6

أنس بن سیّار-8/399

أنس بن مالک-2/465،466؛4/251،383؛6/516، 530،535؛7/125،441

الشیخ الأنصاریّ-12/154

اوریا بن حیّان-11/465،467،469،470،471،481

اورین \إدریس علیه السلام

اوس آمون-11/277

أوس بن خولیّ الأنصاریّ-13/219

«أوغست» (ملک الرّوم) -1/138

اوی بن یعقوب-11/362،451،453،454

إیاس بن سلمة-8/403،410

إیاس بن عامر-9/363

إیاس بن مالک بن الأوس-12/552

إیل-11/336

إیلاوس آمون-11/277

إیلیا-11/508

أیّوب علیه السلام-2/49؛5/102؛7/122؛8/340؛9/27، 414؛11/231،380،381،382،383،384، 385،386،387،389،393،446؛12/137، 435؛13/332

باذان-12/66،67

باوان-11/354

باوریا-11/465،468

بثینة بنت عامر الجمحیّ-4/128

بخت نصّر-9/414؛11/28،350،409،541

البراء بن عازب-1/335؛5/568؛8/396،420؛ 12/99

البرقیّ-13/15

برهما-13/435

برّة بنت الحارث الهلالیّة-12/143،144

ص :491

برید-11/430

برید بن معاویة العجلی-2/300،578؛12/296

بریدة-4/251؛8/407،408؛12/551،552

بریدة الأسلمیّ-1/286،288

البزّار-12/95؛

البزنطیّ-4/26؛9/67؛11/264

بسبسة-2/210

بشر بن أیّوب-11/446،447،448

بشر بن شریح البصریّ-4/376

بشر بن مروان-5/287

بشیر النبّال-10/543

بکر بن عبداللّٰه-12/122؛13/596

بکر بن محمّد-13/440

بکیر-9/571

بکیر بن أعین-4/369؛7/289

بلال-1/118؛2/284؛4/520؛7/441؛9/189، 227؛12/388

بلعم بن باعورا-9/414؛11/394

بلقیس-5/412؛9/413

بلوهر-9/414

بلهة-11/362

بوذا-13/435

الشیخ البهائیّ-8/65،597

البیضاویّ-11/446

بیلاطس النبطیّ-11/510

البیهقیّ-10/453

تارخ اورا-11/335

تالیا بن مالک بن عابر-11/430

تبّع-9/279

تمیم الدّاری-2/279

توما-11/534

الثعلبیّ-11/295،446

الثّمالیّ-1/382

ثوبان-1/224،225

الثوبانی-1/355

جابر-2/81،282،460،547؛6/40،398؛7/27؛ 8/254،417؛8/356؛10/343؛13/182، 297،363،439،480،513،514

جابر بن سلیم-8/338

جابر بن سمرة-13/318

جابر بن سمرة السّوائیّ-3/361

جابر بن عبد اللّٰه الأنصاریّ-1/344،345،422؛4/77، 92،93،317،541؛5/501؛6/66،136،307، 373،398؛7/53؛8/356؛9/192،286؛ 11/243؛12/108،122،123،124،263، 539؛13/88،380،513

جابر بن عون-4/260

جابر بن یزید الجعفیّ-2/460؛3/72،74؛6/295؛ 7/163؛9/208،244؛10/442؛13/181، 513

الجاثلیق-7/195

جاثلیق (النّصاریٰ) -11/442،492

ص :492

جاد-11/362

جارود بن المنذر-13/485

جالوت-5/228؛9/413؛11/452،455،456،457

جالینوس-10/498

جاهمة-13/494

الجبائیّ-8/267،268؛11/445

جبرئیل علیه السلام-1/34،113،125،166،283،321،332، 490،491،575؛2/62،270،282،363،364، 366،396،465؛3/310،368،377،571؛ 4/10،136،176،356،357،449،475،520، 521،522؛5/41،58،87،97،453،453،455، 511،568؛6/18،100،125،126،156،250، 282،335،548،549؛7/104،138،143،144، 203،236،323،324،459؛8/95،96،237، 240،388،391،394،398،466،548،569، 571،574،575؛9/67،262،263،267،304، 331،398،399،414؛10/127،408،411، 549؛11/36،39،52،67،132،253،313،508؛ 12/71،89،90،102،103،108،120،208، 237،538،550،551؛13/15،16،206،332، 455،546،567،583

الجرّاح المدائنیّ-3/483

جرجیس النّبیّ علیه السلام-3/572؛11/55-5،556

الجرهمیّ-9/283

جریر-10/98؛12/243

جریر البجلیّ-12/564

جریر بن عبد اللّٰه-3/473؛10/98

جعفر-7/445؛12/539

جعفر بن إبراهیم-12/506

جعفر بن أبی طالب-7/44-4؛8/413؛10/450؛ 12/64،115،539

جعفر بن بشیر الخزّاز-8/508

جعفر بن عفّان الطّائیّ-7/412

جعفر بن علی القمّی-6/290

جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام (ر. ک: أبو عبد اللّٰه الصادق علیه السلام) -1/19،21،166،187،263،348، 349،388،389،396،399،403،411،420، 495،533،539،541؛2/36،57،73،156، 166،167،182،249،282،373،399،459، 471،489،492،502،509،528،531،550، 572؛3/26،30،75،168،191،207،22-2، 279،302،370،373،394،420،429،430، 431،439،440،449،473،478،486،505، 527،550،557،570؛4/11،18،35،48،197، 220،260،368،547،549؛5/69،78،121، 124،148،149،176،219،246،270،422، 465،526؛6/14،17،50،72،121،122،154، 161،295،310،316،374،481،541؛7/13، 44،77،98،155،174،178،195،197،225، 235،258،303،305،338،339،340،342، 524،527؛8/17،65،66،82،107،159،160، 161،171،294،311،359،377،509،529،

ص :493

537،538،580،598،599؛9/53،83،90،207 ،244،323،442،443،476،514،548،557، 596؛10/15،16،17،18،24،81،83،141، 157،177،180،240،285،298،411،500، 501،513؛11/76،94،98،387،429؛ 12/155،258،292،303،384؛13/69،150، 155،183،188،189،204،297،416،440، 451،462،469،475،482،485،506،513؛

جعفر الطّیّار-3/572؛12/540،541،543؛6/68، 329

السیّد جعفر مرتضی العاملیّ-1/141

الجعفریّ-13/250

جعیلا-9/206

جمیل-1/19؛3/302

جمیل الأزرق-2/463

جمیل بن درّاج-2/578؛9/323؛13/154؛

جمیلة-5/408

جندب-8/554،55-5،556،557

جندب بن سفیان-12/113

جندب بن سکن-5/316

جوج-11/355

جولین-1/138

جومر-11/354،355

الجوهریّ-11/387

جویریة-12/143

جهجاه بن سعید الغفاریّ-8/399

الجهم بن حمید-4/402

جهم عن إبراهیم-9/161

الجهنی-6/328

حاتم-7/368

حاتم طیّ-5/433

الحارث-2/547؛4/216؛9/307

الحارث الأعور-1/72؛6/455

الحارث بن أبی شمر-12/68،69،70

الحارث بن حوط-3/156

الحارث بن المغیرة-7/355

الحارث بن هشام-8/415،418

الحارث الهمدانیّ-2/12،459؛5/446،561؛6/14، 505؛7/25،39،128،146؛8/445،451؛41، 155،330؛10/68؛11/122،130،131؛ 12/293

حارثة-12/456

حارثة بن النّعمان-13/495

حاطب-2/209

حاطب بن أبی بلتعة اللّخمیّ-2/209؛12/67،68

حام-11/354

حبّة العرنیّ-1/289؛3/403؛12/520؛

حبیب بن أبی ثابت-8/560

حبیب بن مروان-5/407

حبیب النّجّار-3/572؛6/187،188؛11/486

الحجّاج-8/562

الحجّاج بن أرطاة-1/169

ص :494

الحجّاج بن یوسف-2/164؛9/275،276،278

حجر بن عدیّ-3/502

الحجّة بن الحسن (عج) -1/383؛2/156؛10/136

حذیفة-8/547؛12/9

حذیفة بن المنصور-4/11،409

حذیفة بن الیمان-1/273،335؛2/210،211

حرب-9/35

حرب بن شرحْبیل الشّبامی-6/377

حرقوص ابن زهیر السعدی-3/314

حریز-2/471؛3/394

حزقیل علیه السلام-6/129،187،188؛9/414؛11/446

حسّان بن ثابت-5/567،568؛13/89

حسّان بن عطیّة-11/314

الحسن البصریّ-4/388؛9/583؛12/190

الحسن بن إبراهیم بن عبداللّٰه-13/204

الحسن بن أبی الحسن البصریّ-5/447

الحسن بن الجهم-5/99؛6/88؛10/101

الحسن بن خالد-11/454

الحسن بن زیاد العطّار-4/198

الحسن بن زید-13/469

الحسن بن سعید-11/423

الحسن بن سهل-7/390

الحسن بن علیّ علیهما السلام-1/36،108،120،131،161، 263،297،315،320،321،322،323،325، 326،327،329،344،370،376،407؛2/76، 78،296،480،556؛3/320،349،360،399، 515؛4/15،41،112،137،139،151،197، 198،209،223،229،266،433،480،534؛ 5/63،73،102،119،120،122،170،184، 198،470؛6/77،96،108،129،130،201، 264،265،292،293،385،429،434،465، 526،578؛7/71،81،99،211،396،408،466، 479،556؛8/74،116،22-2،248،298،302، 309،348،562،605،614؛9/167،181،192، 197،213،235،381،382،401،411،437، 514،532،541،543،575؛10/71،240،321، 328؛11/89،110،131،305؛12/87،117، 186،206،207،268،379،474،498،505، 522؛13/34،92،175،177،179،292،312، 321،330،358،361،467،476،478،480، 513،574،578،593

الحسن بن علیّ العسکری علیهما السلام-1/194،263،327،328، 378،565؛5/126؛13/198،214،316،513؛

الحسن بن فضّال-1/398

الحسن بن محبوب-10/63

الحسن بن محمّد بن یحیی العلویّ-1/356

الحسن بن محمد جمهور-1/371

الحسن بن محمّد العقیقیّ-1/376

الحسن بن محمّد النّوفلیّ-11/492

الحسن الصیقل-9/234؛10/82

حسیل بن خارجة الأشجعیّ-8/409

حسین البزّاز-4/240

ص :495

الحسین بن أبی العلاء-13/503

الحسین بن بشّار-5/94

الحسین بن الحسن-11/71،72

الحسین بن خالد-1/393؛3/413

حسین بن زید-3/473

الحسین بن علیّ علیهما السلام (ر. ک: أبو عبد اللّٰه الحسین علیه السلام) -1/36،120،263،297،315،320، 321،322،323،326،331،332،33-3،334، 335،336،337،340،344،345،364،382، 407،474،494؛2/76،78،296،458،463، 540؛3/16،47،152،272،320،399؛4/71، 128،169،170،197،198،209،256،267، 320،369؛5/113،118،119،120،121،128، 198،576،577،595،604؛6/71،79،81،82، 83،108،129،378،429؛7/66،99،408، 409،410،411،412؛8/101،153،548؛ 9/381،382،411،514،572،577،586؛ 11/93،94،131،434،435؛12/123،172، 181،189، ،206،207،268؛13/176،177، 197،293،358،361،469،476،478،480، 513،578

الحسین بن محمّد-1/371

حسین بن المختار-6/81

حسین علی رزم آرا-9/268

الحصین-9/275

حفص بن الأحنف-12/28

حفص بن غیاث-1/66،187؛2/569؛6/388؛ 10/18

حفص الفرّاء-13/479

حفصة بنت عمر-12/144

حکم بن عتیبة-8/120

حکیم بن جبیر-9/477

حکیم بن حزام-13/12

حکیمة (بنت محمّد بن علیّ بن موسی الرّضا) -7/92

الحلبی-6/154،313؛8/413،431؛10/157

حلقیا \الخضر علیه السلام

العلّامة الحلّی-8/557

حلیل الخزاعیّ-9/283

حمّاد-3/191،195

حمّاد بن حبیب العطّار-12/177

حمّاد بن زید-12/137

حمّاد بن عثمان-2/550؛3/91؛10/238

حمّاد بن عیسیٰ-6/287؛7/289

حمّاد السّمدریّ-12/566

حمران-9/293،315

حمران بن أعین-4/63،369؛5/69؛12/258،573، 585؛13/183

حمزة الأسلمیّ-7/125

حمزة بن حمران-8/44؛12/258

حمزة بن الطّیار-12/482

حمزة بن عبداللّٰه بن عتبة-12/105

حمزة بن عبد المطّلب-3/572؛6/73،378؛7/329،

ص :496

423؛8/291؛12/115

حمزة الثّمالیّ-2/306؛9/554

حمورابی-12/373

حمیدة-6/322

حنّان (رئیس الکهلة) -11/510

حنش-9/485

حنظلة-9/413

حنظلة علیه السلام-11/486

حنظلة الکاتب الاسیدیّ-5/69،70،71

حوّاء علیها السلام-9/413؛11/253،254،255،257،264، 265

حویطب بن عبد العزّیٰ-8/403،404

حیّان التیمی-3/8

حیقوق علیه السلام-9/413؛11/492،493؛12/37

خاتم الأنبیاء \رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله

خالد بن سعید بن العاص-12/547

خالد بن سنان علیه السلام-11/557،558؛9/414

خالد بن الهیثم الفارسیّ-1/525

خبّاب بن الأرتّ-9/580،581

خبیب بن یساف-5/523

خدیجة بنت خویلد-1/315؛3/572؛10/213،384، 508؛12/48،91،131،139،142،172،450

خدیجة بنت فویلو-13/134

خزام-5/123

الخضر علیه السلام-4/499،554؛5/228؛7/389؛9/414؛ 11/423،424،425،429،430،431،432، 439،440،558؛11/422؛13/164

خلّاد-5/176

خلّاد السندی-1/165

خلّادة بنت أوس-6/154

الخلیل علیه السلام \إبراهیم علیه السلام

خنساء-5/104

خنیس بن حذاقة-12/144

خوّات بن جبیر-3/346

الخواجة عبدالرحمن الخازنی-1/144

خیثمة-8/94؛13/118

الخیرانی-1/365

الشیخ دار الکابلیّ-9/266

دانیال علیه السلام-9/414؛13/36

داود بن آسی-11/455

داوود علیه السلام-1/268،548؛2/138،425،437،441، 446؛3/74،181،191،194،302؛4/23،49، 56،81،228،479،548؛5/196،228،390؛ 6/154،155،299،304،305،364،401،549، 558؛7/30،58،60،365،449؛8/97،452، 466،525؛9/89،384،413،493،530،583؛ 10/121،122،123،293،295،296،525؛ 11/135،231،242،243،314،405،432، 44-4،455،456،460،461،462،463،464، 465،466،467،468،469،470،471،478، 481،518؛12/35،38،165،287،586؛ 13/468

ص :497

داوود بن الحصین-12/92

داوود بن فرقد-8/151؛11/51

داوود بن القاسم-1/376

داوود بن کثیر الرّقّی-4/258؛5/129؛8/179،180

داوود الصّرمیّ-1/548

دحیة بن خلیفة الکلبیّ-12/65

الدّقّاق-9/456

دقیانوس-1/138

دینس-1/139

دیوکلیسین-1/138

دیونی سیوس أکزیکوس-1/139

ذعلب-7/234

ذو القرنین علیه السلام-9/414؛11/28،232،348،349، 350،353،357،430،431

ذو الکفل علیه السلام-9/413؛11/231،44-4،445،446، 448،558

ذو النّون \یونس علیه السلام

رابطة (ریطة) (بنت کعب بن سعد بن تیم بن کعب بن لؤیّ بن غالب) -8/198

الرازیّ-10/362؛12/394

الراغب-9/172

رأوبین-11/364،365

الرّبیع بن زیاد-1/355؛12/293

ربیعة بن کعب-4/40

ربیعة الرّأی-9/51،52

رجاء بن أبی الضحّاک-9/359

رحمة بنت أفراییم (زوجة أیوب علیه السلام) -11/384

رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله (ر. ک: محمّد بن عبد اللّٰه-النبیّ صلی الله علیه و آله) 1/21،33،34،45،46،94،95،108،110،112، 113،114،114،125،137،140،142،150، 154،155،159،165،166،170،174،190، 191،193،213،225،227،228،229،260، 269،272،273،273،274،276،277،283، 284،285،286،287،287،288،289،292، 293،296،297،298،305،307،308،309، 316،320،326،327،332،334،335،336، 337،392،395،397،400،407،411،416، 417،418،420،421،423،438،442،452، 473،474،490،491،494،515،542،550، 554،569،573،574،575،583،586؛2/23، 26،56،58،62،76،77،78،81،82،83،91،94، 96،98،100،102،113،148،152،154،182، 202،208،209،210،211،213،215،218، 219،225،226،232،238،249،256،270، 272،273،275،277،279،282،284،288، 289،292،296،304،305،308،309،313، 316،326،331،332،332،340،363،364، 366،372،372،398،399،400،401،416، 435،459،460،461،462،464،465،466، 480،481،488،493،517،518،521،522، 538،540،541،545،547،562،563،564، 569،571،581؛3/6،8،16،30،43،54،56،

ص :498

64،68،87،92،95،97،103،116،117،129، 138،151،154،170،182،211،229،256، 257،271،274،275،286،294،300،308، 309،311،313،317،342،344،345،346، 347،351،357،359،361،364،376،384، 394،395،411،417،429،473،477،478، 480،482،490،491،493،504،505،527، 533،540،551،553،55-5،556،564،566، 567،568،570،576،582؛4/12،18،19،20، 38،40،41،44،47،53،66،71،80،82،85،86، 87،97،106،110،116،120،121،127،133، 152،153،191،192،195،196،197،198، 199،208،209،216،219،243،245،250، 251،257،268،275،276،279،293،296، 297،299،300،317،318،323،331،332، 33-3،334،337،338،349،356،357،360، 363،366،367،368،369،381،386،389، 397،406،407،409،414،416،420،438، 449،460،473،503،510،516،518،519، 553،554؛5/8،17،18،26،31،44،47،48، 49،65،68،69،70،82،85،87،89،94،95،96، 99،100،105،118،124،125،131،155،165، 166،169،170،174،184،189،190،199، 202،213،215،22-2،227،228،230،241، 256،271،275،277،278،279،311،316، 338،339،347،348،371،375،376،381، 384،386،387،391،407،408،456،470، 473،476،477،487،490،499،500،501، 511،522،523،524،525،526،530،531، 559،562،567،568،576،588،603،607، 610؛6/15،18،25،50،61،62،70،73،74، 79،81،87،108،119،120،125،150،156، 216،224،225،226،229،260،273،274، 279،280،283،291،294،303،322،324، 325،328،329،330،331،332،335،348، 354،371،373،374،376،377،378،379، 381،389،398،401،407،419،420،428، 456،457،470،471،472،480،481،514، 515،530،535،537،549،552؛7/21،44،65، 125،125،143،143،143،144،166،193، 194،195،199،236،243،288،302،317، 328،330،335،338،352،354،357،378، 388،389،396،400،401،418،441،44-4، 445،465،470،477،498،557؛8/42،43،52، 58،61،68،84،88،90،103،106،11-1،114، 115،142،152،167،172،177،237،238، 240،263،271،274،281،294،312،323، 339،344،382،383،385،386،387،388، 389،390،391،391،392،394،396،397، 398،399،400،401،402،403،404،405، 406،407،408،409،410،411،412،413، 414،415،416،417،418،420،431،432،

ص :499

433،442،44-4،449،455،463،464،467، 472،478،498،500،501،507،509،517، 518،521،529،537،545،546،547،548، 551،554،55-5،564،567،568،569،575، 583،589،591،599،602،612؛9/8،20،24، 25،31،32،48،50،52،57،58،59،66،67،73، 80،82،83،84،85،88،90،103،132،185، 189،196،206،216،218،223،227،232، 234،254،256،258،262،263،286،287، 292،297،298،299،300،302،314،316، 326،327،328،331،339،345،348،354، 360،377،385،404،406،411،463،474، 476،477،478،481،484،485،486،487، 489،490،492،495،498،514،517،523، 538،539،540،544،557،559،571،590؛ 10/11،12،14،16،17،21،22،29،40،60، 62،63،64،67،68،77،80،90،98،99،126، 142،155،180،200،214،235،237،242، 244،245،246،260،266،273،276،277، 278،293،297،297،299،311،330،332، 338،342،343،353،401،402،404،409، 411،433،434،450،453،454،469،475، 497،512،513،514،515،540،543،549؛ 11/7،20،39،52،57،58،76،97،103،109، 110،11-1،121،130،131،138،141،146، 154،176،179،189،204،205،206،22-2، 230،241،242،243،251،254،281،324، 328،395،405،406،470،471،524،558، 560؛12/5،6،7،8،9،11،13،16،24،25،26، 27،28،29،30،31،32،33،34،37،39،44،46، 47،48،49،50،51،55،61،62،63،64،65،66، 67،68،69،70،71،72،73،74،75،83،84،85، 86،87،88،89،90،91،92،93،95،96،97،98، 99،100،101،102،103،104،105،106،107، 108،109،110،11-1،112،113،114،115، 116،117،118،119،120،121،122،123، 130،133،134،135،137،142،143،150، 156،181،182،185،188،189،206،207، 237،239،243،263،268،274،279،297، 351،379،384،388،394،398،403،410، 411،415،420،426،432،434،437،445، 446،456،457،459،467،486،487،496، 497،522،538،539،543،544،545،546، 547،549،550،552،553،564،588؛13/12، 13،15،36،37،48،49،76،88،89،114،133، 134،148،149،150،151،154،165،167، 171،172،173،174،175،179،188،189، 196،199،204،217،219،234،236،249، 249،250،318،332،360،361،362،363، 380،381،387،429،441،442،455،463، 465،476،477،478،479،480،482،485، 486،488،494،495،496،503،504،506،

ص :500

513،514،518،522،537،541،551،552، 566،567،572،573،583،595

الشیخ رسول جعفریان-1/141

السیّد الرّضیّ-10/492

الرّضیّة (فاطمه علیها السلام) -1/314

رعوئیل کاهن مدیان-11/401

رفاعة-9/486

رفاعة بن شدّاد-6/376

رملة بنت أبی سفیان-12/144

روح اللّٰه علیه السلام \عیسی علیه السلام

روح القدس-11/512،521،535،536؛13/426

الرّیّان بن الصّلت-5/37؛13/35

زاذان أبی عمرة-5/41،8-413،414؛9/462؛ 11/190

الزّبیر بن باطا-12/34

الزّبیر بن العوّام-2/84،208،210؛3/156،294، 307؛6/34،97؛8/421،546،547، 548؛9/20،474،475؛10/469؛12/466

زرارة بن أعین-1/234،421؛2/251؛4/16،17،19 ،337؛5/196،471؛7/247؛8/179؛9/366، 442،449،596؛10/142؛12/55-5؛13/151، 152،234،44-4

زرعة بن البرج الطائیّ-3/314

زکریا علیه السلام-9/413؛11/231،446،496،497،498، 505،507،508،509،510،520؛13/114،553

الزّکیّة (فاطمه علیها السلام) -1/314

زلفة-11/362

زنولون-11/362

الزّهراء (فاطمه علیها السلام) -1/314

الزّهریّ-1/156؛4/549؛6/205؛12/545؛ 13/148

زیاد-4/374؛5/283

زیاد بن أبیه-4/162

زیاد بن نصر الحارثیّ-6/60

زیاد بن النضو-2/558

زید-1/344،392؛3/473

زید بن أرقم-6/71؛8/400،402

زید بن حارثة-5/92،93؛8/413؛12/142

زید بن خالد الجهنیّ-12/150

زید بن علیّ علیه السلام-8/561؛9/299

زید الزرّاد-1/22

زید الشحّام-4/277؛8/472؛12/292

زینب بنت أبی رافع-1/323

زینب بنت جحش-5/93؛12/140،142

زینب بنت خزیمة-12/142

زینب (بنت رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله) -12/110

زین العابدین علیه السلام (ر. ک: علیّ بن الحسین علیهما السلام) -1/337، 340،341؛11/120؛12/122

سارة-11/337،338

سام-11/299،354

السّامریّ-5/255؛9/118؛11/413،414

سجیم-11/545

ص :501

السدّیّ-11/451،465؛13/89

سدیر-1/279؛2/48،58؛6/121

سراقة بن مالک-5/155

سعد-5/104؛6/123؛11/121

سعد بن أبی وقّاص-2/76؛6/69،427؛8/75؛ 12/393

سعد بن طریف-2/463

سعد بن عبادة-8/386،401

سعد بن عبد اللّٰه القمّیّ-1/254

سعد بن معاذ-3/490؛5/523؛8/172

سعد الخفّاف-5/413،414

سعد الخیر-2/521؛9/553؛12/595؛13/191، 368،389،443،523

سعید بن أبی هلال-5/31

سعید بن جبیر-9/477،583؛11/486

سعید بن الحسن-1/93

سعید بن قیس-1/52

سعید بن مسلم-8/179

سعید بن المسیّب-1/141؛5/195؛6/363

سعید بن المنذر-5/522

سعیدّ بن وهب-1/52

سعید بن یزید-13/167

سعید بن یسار-5/209

سعید الحاجب-1/370

سعید الخدریّ-1/229

سعید المقبریّ-12/89

سفیان-11/7

سفیان بن خالد-4/311؛9/55-5

سفیان بن عبد اللّٰه الثّقفیّ-9/590

سفیان الثوری-10/239،242،243،446؛13/188، 189

سقلبیوس-11/277

السّکّریّ-11/387

السلطان أحمد العثمانیّ-9/276،278

السلطان سلیمان العثمانیّ-9/276،278

السلطان عبد المجید-9/278

السلطان مراد-9/276

سلمان-2/400؛7/441

سلمان بن عامر الضّبّیّ-3/128

سلمان الفارسی-4/71،370؛5/384؛6/128،129، 456؛8/396،484،545؛9/82،83؛10/24، 93،99،230؛11/123،270؛12/132،496؛ 13/381

سلمة بن الأکوع-2/81،215؛8/410،411

سلمة بن کهیل-8/120

سلمة بن یزید الجعفیّ-1/273

سلیط بن عمرو العامریّ-12/70،71

سلیم-1/44-4

سلیمان علیه السلام-1/83،137؛3/467-4/122،377؛ 6/408؛7/200؛9/204،413،441؛10/149، 201؛11/28،89،231،243،350،44-4،446، 462،466،469،474،474،475،476،477،

ص :502

478،481؛12/492،493

سلیمان الأعمش-8/592

سلیمان بن أبی شیخ یرفعه-5/339

سلیمان بن بریدة-5/410

سلیمان بن جعفر النّهدی-5/465

سلیمان بن خالد-2/29؛3/541،557،570؛9/395؛ 10/50

سلیمان بن داود-5/410

سلیمان بن قرم-1/346

سلیمان بن مهران الأعمش-1/399

سلیمان الجعفریّ-9/90،91؛11/435

سلیمان الدّیلمیّ-7/499؛12/279

سلیم بن قیس-1/326،44-4؛12/25

سماعة بن مهران-5/592؛6/163؛8/426؛11/234

سمرة بن جندب-6/419

السّمریّ-1/402

سودة بنت زمعة-12/142

سورة بن کلیب-2/579؛10/73

سوید بن غفلة-4/107،108؛ /309

سوید بن قیس-2/95

سهل بن الحنظلیّة-3/6

سهل بن حنیف-11/186؛12/594

سهل بن سعد-2/81؛5/375

سهل بن عبد اللّٰه-1/30

سهیل بن عمرو-8/403،404،406،417،418؛ 12/24،28،29،31

سیّار-8/399

سیرین-12/68

سیف بن ذی یزن-12/74؛11/169

السّیوطیّ-12/27

شبّر-1/321

شبیر-1/321،332

شجاع بن وهب الأسدیّ-12/68

شحنة بن خلف-9/283

شدّاد بن أوس-2/282؛3/210؛4/332؛9/413؛ 11/397

شریح-9/470،482،483،484،486،487،497، 586

شریح بن الحارث القاضی-6/50؛7/551؛3/328

شریح بن هانی-12/334؛13/79

الشرید بن سوید-3/417

شریف بن سابق التفلیسی-12/566

شریک-9/21

الشّعبیّ-7/174؛11/190؛12/38

شعیا علیه السلام-9/413؛11/492؛12/36

شعیب علیه السلام-1/47؛2/436؛3/373،374؛4/156؛ 9/414؛11/169،231،392،393،394،395، 396،397،398،399،400،411؛12/238

شعیب الحدّاد-2/528

شعیب العقرقوفیّ-9/193

شقران (مولیٰ رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله) -8/161،400

شقیق البلخیّ-1/21

ص :503

شمر-8/548

الشیخ شمس الدین محمّد بن مکّیّ-8/65

شمعون-2/59؛9/414؛11/362،372،373،374

شمعون بن صفیّة-11/451

شمعون بن لاوی-7/548؛13/356

شمعون الخیبریّ-12/207

شهاب بن عبد ربّه-5/314

الشهرستانیّ-11/275

الشهید الثانی-8/12،588،595،599

شیبة-1/542؛8/382

شیث علیه السلام-3/53؛4/102؛7/404؛11/272،275

شیرویه-12/67،75

صاحب یاسین-2/49؛6/129،187،188

صالح علیه السلام-1/371،378؛9/413؛10/489؛11/18، 231،299،304،305،306،307،308،393، 398،487؛13/191

صالح ابن وصیف-1/378

صالح بن أبی حماد رفعه-6/372

صالح بن الحکم-1/77

صالح بن علیّ-1/378

صالح بن وصیف-1/377،378

الشیخ الصدوق-7/196؛9/442،447؛10/343؛ 11/471

الصّدیقة (فاطمه علیها السلام) -1/314

صعصعة بن صوحان-2/153؛9/67،68؛12/195

صفوان بن امیّة-8/415

صفوان بن سلیم-10/62

صفوان بن مهران-6/481

صفوان بن یحییٰ-1/364؛2/509

صفوان الجمّال-1/354؛3/527؛10/309

صفیّة بنت حییّ بن أخطب-8/574؛12/143

الصیقل \الحسن بن الصّیقل

ضباعة بنت الزّبیر بن عبد المطّلب-5/93

الضحّاک بن سفیان-10/404

الضّحّاک بن قیس-13/242

الضحّاک بن مزاحم-11/189

ضرار بن ضمرة الشَّیبانیَّ-4/91

ضرغامة بن علیبة بن حرملة-13/173

ضمرة بن حبیب-4/250

طارق بن عبد اللّٰه المحاربیّ-11/11-1؛12/109

طالب-13/48،429

طالوت-9/413؛11/18،453،454،455،457

طاووس الیمانیِّ-12/122،179،181،182

الطّاهرة (فاطمه علیها السلام) -1/314

السیّد الطباطبائی-8/250

العلّامة الطباطبائیّ-7/280،510؛8/145،22-2،225؛ 9/500؛10/73،171،285،342،416،454، 525؛11/8،158،213،219،221،231،255، 265،283؛12/126،138،303،317،358، 372؛13/237،432،514

الطبرسیّ-8/232؛12/273

الطبریّ-1/140؛11/167،169

ص :504

طرمیس \ادریس علیه السلام

طلحة-2/84؛3/156،307؛4/513؛6/34،97؛ 8/404،546؛10/469؛12/466

طلحة بن عبیداللّٰه-5/194

طلحة بن مصرف-12/393

الطّیّار-12/257

طیباریوس قیصر-11/510

طیبة-12/97

عائشة-3/6،129،156،344،346؛4/496؛6/274 ،373،552؛7/335،400،468؛8/546،547، 574،601؛9/227؛10/67،409،469؛ 12/86،88،94،95،113،116،117،119،120، 121،140،144،264،383؛13/14،495

عاصم بن زیاد-12/293،294

عاصم بن عوف العجلانیّ-5/230

عاصیة-5/408

العالم علیه السلام \الامام الکاظم علیه السلام

عامر-8/410،411

عامر بن الطّفیل-12/94

عامر بن واثلة-4/88؛5/153؛8/240

العامریّ-1/334

عبّاد بن بشر-2/547؛12/240

عبّاد بن عبد اللّٰه الأسدیّ-12/26

عبّاد بن کثیر البصریّ-6/81؛8/164

عبادة بن الصّامت-2/81

العبّاس-9/280

العبّاس بن عبدالمطلب-8/420،558؛9/20؛10/214؛ 11/121؛13/114

عبد الأعلی-2/509؛6/124؛7/174؛8/44-4،537؛ 12/258

عبد الأعلیٰ بن أعین-10/17

عبد الأعلی (مولی آل سام) -4/193،449؛11/50

عبد اللّٰه-1/344؛2/152؛7/290؛8/537؛13/33، 36

عبد اللّٰه أبی سلمة-12/143

عبد اللّٰه بن أبان-8/180

عبد اللّٰه بن اُبیّ-5/522؛8/391،392،398،400، 401،402؛12/360

عبد اللّٰه بن أبی أوفیٰ-8/406

عبداللّٰه بن أبی الحمساء-13/249

عبد اللّٰه بن ابیّ النّداء-8/400

عبداللّٰه بن أبی یعفور-10/18

عبداللّٰه بن بحر-11/382

عبد اللّٰه بن بدیل-6/60

عبد اللّٰه بن بریدة-12/551؛13/476

عبداللّٰه بن بکیر-10/81

عبداللّٰه بن جبلّة-10/31

عبداللّٰه بن جحش-12/142

عبداللّٰه بن جذعان-6/470

عبد اللّٰه بن جعفر-1/364؛6/135؛12/543،544

عبد اللّٰه بن جندب-4/188؛12/454،493

عبد اللّٰه بن الحارث-1/407؛12/89

ص :505

عبد اللّٰه بن حذافة السّهمیّ-12/66،74

عبد اللّٰه بن الحسین-8/160

عبد اللّٰه بن خالد الکنانیّ-5/135

عبد اللّٰه بن خبّاب-3/316،317،318

عبد اللّٰه بن خفقة-4/367

عبد اللّٰه بن رواحة-5/567؛6/70؛8/413

عبد اللّٰه بن الزبیر-8/421؛9/275

عبداللّٰه بن زمعة-11/183

عبد اللّٰه بن زیاد-6/114

عبد اللّٰه بن سبأ-7/287

عبد اللّٰه بن سعد بن أبی سرح-12/240

عبد اللّٰه بن سلام-12/28،40،41،96

عبد اللّٰه بن سنان-1/390،492؛4/202؛5/326؛ 9/207،323؛12/357؛13/151

عبداللّٰه بن سهیل-8/417،418

عبد اللّٰه بن شریک العامری-4/369

عبد اللّٰه بن شقیق-7/236

عبد اللّٰه بن الصّلت-12/467

عبد اللّٰه بن ضحّاک بن معد-11/350

عبد اللّٰه بن طلحة-10/16

عبد اللّٰه بن عامر-10/67

عبد اللّٰه بن العبّاس-1/142،208؛2/463؛3/376؛ 4/162،90،431؛5/275،339؛6/97؛ 8/445،559؛9/76،375؛10/283؛12/445؛ 13/133

عبد اللّٰه بن عبد الأسود بن هلال المخزومیّ-8/291

عبداللّٰه بن عبد المطّلب-12/46

عبداللّٰه بن عطاء-12/28

عبد اللّٰه بن عمر-9/287

عبد اللّٰه بن عمرو العاص-3/275،310؛8/317؛ 10/63

عبد اللّٰه بن الفضل الهاشمیّ-1/396؛4/539

عبداللّٰه بن قیس الأشعریّ-9/118

عبداللّٰه بن الکوّاء الیشکریّ-4/289،408؛9/162

عبد اللّٰه بن محمّد بن خالد-5/315؛13/212

عبد اللّٰه بن مسعود-1/159،364؛2/148،304؛ 4/268؛5/334،520؛9/523؛10/401،409؛ 12/393؛13/429

عبد اللّٰه بن مسکان-9/476

عبد اللّٰه بن مسوّر الهاشمی-3/360

عبد اللّٰه بن معقل-2/544

عبد اللّٰه بن نافع-12/254،255،256

عبد اللّٰه بن یحیی الکاهلی-5/521

عبد اللّٰه بن یزید-4/66

عبد اللّٰه علیّ-5/610

عبد الحسین بن عبد الرّحیم-6/559

عبد الحمید-11/560

عبد الحمید بن جعفر-12/34

عبد الحمید الواسطیّ-13/577

عبد الرّحمان-1/288،372؛13/89

عبد الرّحمان الإصفهانی-1/372

عبد الرّحمان بن أبی لیلیٰ-1/288؛2/546؛9/495

ص :506

عبد الرّحمان بن اذینة-9/496

عبد الرّحمان بن الحجّاج-13/33،66،151

عبد الرّحمان بن سالم-9/596

عبد الرّحمان بن سمرة-13/534

عبد الرّحمان بن صفوان-8/416

عبد الرّحمان بن عجلان-11/189

عبد الرحمان بن عوف-6/374

عبد الرّحمان بن کثیر-2/496

عبد الرحمان القصیر-4/371

عبد الرزاق البغائریّ-9/268

عبد السّلام بن صالح الهرویّ-2/24؛8/36،52

عبد شمس-12/135،136

العبد الصّالح-1/356

عبد الصّمد بن بشیر-10/298

عبد العزّیٰ-12/110

عبدالعظیم بن عبد اللّٰه الحسنیّ-1/263؛2/181؛ 4/196؛5/128؛11/44-4،446

عبد الکریم بن أبی العوجاء-3/420،440

عبد المطّلب-5/37

عبد الملک-10/17

عبد الملک بن أعین-12/156

عبد الملک بن عمرو الاحول-5/284

عبد الملک بن مروان-9/275

عبد المؤمن الأنصاریّ-3/394

عبید-4/337

عبید اللّٰه بن أبی رافع-3/153،364

عبید اللّٰه بن إسحاق المدائنیّ-1/77

عبید اللّٰه بن جحش الأسدیّ-12/64،144،547

عبید اللّٰه بن زیاد-13/443

عبید بن أعین-12/55-5

عبید بن زیاد-12/296

عبید بن عمیر-9/227

عبیدة بن الحارث-12/115

عتبة-1/542؛8/382

عثمان-7/93؛12/240

عثمان بن حنیف-5/472؛6/499؛13/336

عثمان بن صهیب-5/607

عثمان بن عبداللّٰه بن سعد-12/240

عثمان بن عفان-6/95؛8/416،457؛9/28؛ 10/433؛11/165،169،184؛12/546؛ 13/526،527

عثمان بن مظعون-4/79،528،529؛6/514؛9/258؛ 10/434؛13/429،477

عدیّ بن حاتم الطائی-2/563؛3/128؛5/255

العذراء \مریم بنت عمران

عروة-7/124

عروة بن الزّبیر-12/168

عروة بن محمّد السّعدیّ-8/455

عزرائیل علیه السلام-3/571

عزرة-11/541

عزیر علیه السلام-4/442؛6/40؛7/256،257؛8/389؛ 9/414؛10/494؛11/232،540،541

ص :507

عصمة بن مالک-4/224

عطاء-9/227،583؛11/237

عطاء بن السائب-10/205

عطاء بن یسار-12/89

عطیّة-8/455

عطیّة (اسم النجاشی بالعربیة) -12/538

عفّان البصریّ-2/156

عقبة بن أبی معیط-8/240؛9/302؛12/41،137

عقبة بن عامر-9/489؛13/36

عقبة بن علقمة-10/237

عقیل-2/172

عقیل بن أبی طالب-1/293؛8/420

العقیلیّ-11/431

عکاشة ابن محصن-5/155

عکّاف-5/85

عکرمة-3/356؛9/311،375-11/237،486؛ 12/137؛13/429

عکرمة بن أبی جهل-2/213

عکرمة بن أبی جهل-7/445

علاء بن زیاد-6/450

العلاء بن فضیل-4/33-3

علاء الدّین-8/558

علقمة بن قیس-1/420؛4/9،414،480؛6/50؛ 7/98،99؛8/500؛11/471

علیّ بن إبراهیم-5/465

علیّ بن إبراهیم بن هاشم-1/376

علیّ بن أبی حمزة-2/132؛4/195؛5/131؛9/255؛ 10/126،411

علیّ بن أبی طالب علیه السلام (ر. ک: أمیر المؤمنین علیه السلام) -1/22، 31،32،33،45،119،120،141،142،150، 152،154،155،166،207،259،262،263، 264،277،281،282،283،284،285،286، 287،288،289،290،294،295،296،297، 298،299،300،301،302،303،308،320، 321،328،329،33-3،334،337،345،358، 370،397،398،420،44-4،473،474،480، 492،582،583،588؛2/6،22،26،59،60،76، 83،84،99،101،115،150،154،164،166، 241،241،280،305،332،362،374،398، 400،416،442،458،461،461،462،468، 470،472،473،494،535،540،543،544، 544،546،558،560،564،569،580،581، 582؛3/7،8،26،42،68،74،133،153،156، 204،256،294،311،314،315،316،317، 318،320،327،376،403،478،502،505، 516،553،572،576؛4/37،47،77،88،92، 117،128،183،188،197،198،199،216، 251،290،293،298،349،350،360،366، 367،369،413،414،418،450،456،464، 540،546،552؛5/19،43،44،53،54،117، 118،130،131،140،153،156،164،187، 190،191،191-219،220،348،376،385،

ص :508

447،448،452،476،477،491،501،569، 570،592،607،608؛6/60،62،63،64،79، 87،89،94،108،110،119،125،126،128، 136،187،188،202،234،235،250،251، 280،290،291،303،324،329،335،364، 411،423،429،446،455،456،458،465، 559؛7/102،131،143،175،233،234،247، 339،349،389،408،499،524،547؛8/17، 38،90،137،247،274،305،310،311،345، 362،386،396،404،406،407،408،411، 414،420،454،456،471،505،506،543، 547،554،55-5،556،557،558،559،560، 561،580،596؛9/20،24،25،39،67،69، 103،137،165،171،184،244،277،302، 307،311،312،321،342،375،380،381، 389،394،395،411،462،477،485،496، 582،590؛10/54،126،132،187،237،238، 239،240،242،245،297،299،338،339، 341،343،408،446،477،514،523،525؛ 11/100،120،131،186،187،188،189، 190،191،245؛12/10،21،23،24،26،27، 27،28،29،30،31،32،41،44،47،83،87، 123،155،166،169،170،171،179،184، 194،195،206،207،215،243،245،246، 254،255،256،257،293،310،350،384، 410،434،446،451،457،465،493،497، 498،516،520،550،551،563،585؛13/7،9، 114،132،134،168،175،205،213،214، 22-2،228،288،358،359،360،362،363، 369،431،443،469،513،526،530

علیّ بن أسباط-12/155

علیّ بن جعفر-4/60،470

علیّ بن حسّان الواسطیّ-1/366

علیّ بن الحسین علیهما السلام (ر. ک: الإمام زین العابدین علیه السلام) 1/263،339،340،341،342،344،345؛ 2/61،290،463؛3/64،150،272؛4/88، 106،197،198،296،451؛5/195،213؛ 6/224،231،291،293،411،545؛7/306، 318؛8/160،578؛9/47،350؛10/124،200، 241،541؛11/264؛12/122،123،124،179، 181،182؛13/312،385،551

علیّ بن سوید-1/21،354؛12/448؛13/190

علیّ بن شعیب-8/345

علیّ بن عبد العزیز-3/570

علیّ بن عقبة-7/197

علیّ بن کرکر-1/371

علیّ بن محمّد الهادی علیهما السلام-1/263؛4/196،412؛ 5/126؛11/97؛13/315،513

علیّ بن مزید-9/287

علیّ بن موسی الرّضا علیهما السلام (ر. ک: أبوالحسن الرضا علیه السلام) 1/85،263،358،360،364،378،393؛ 2/106،108،167،270،509؛3/421؛4/18،

ص :509

26؛5/37،125،126،135؛6/88،117،317؛ 7/210؛8/52،160،578؛9/255،359؛ 10/240،241؛11/71،435،454،469،470، 471،492،493؛12/35،36،37،38،300، 467؛13/186،250،313،513

علیّ بن مهزیار-1/402

علیّ بن یقطین-6/559،560؛9/456

عمّار-7/65

عمّار بن موسی-5/481

عمّار بن یاسر-3/157،361؛4/290،413؛5/230، 468،469؛6/128،129،130؛8/76،547؛ 11/186،242

عمّار الدّهْنیّ-6/126،127

عمّار الساباطی-4/465

عمارة-12/540،543

عمارة بن الولید-12/539،540،542

عمر-2/305؛6/423؛9/498؛11/189؛13/494

عمران-11/498،520

عمران أبی-11/232

عمران بن حصین-1/287؛2/545؛6/79

عمران الصّابی-7/155

عمر بن اذینة-9/494

عمر بن الخطّاب-1/137،141،229،344،542؛ 2/81،207،208،545؛4/106،120،133، 388؛6/95،96،376،422؛8/382،383،399، 407،408،411،413،415،416؛9/498؛ 10/98؛12/40،11-1،112،113،114،122؛ 13/16،255،480،494،530،531

عمر بن ذرّ-420

عمر بن سعد بن خیثم-9/525؛12/486

عمر بن یزید-3/126؛4/19؛5/271؛9/53

عمرو-2/528،547

عمرو بن الأسود-1/327

عمرو بن امیّة الضّمریّ-12/64،65،547

عمرو بن جرموز-3/294

عمرو بن الحارث-12/115

عمرو بن حریث-4/197،198؛5/315؛10/244

عمرو بن الحمق-3/55-5

عمرو بن خالد-6/123

عمرو بن زرارة-3/417

عمرو بن سعید-13/121

عمرو بن شعیب-8/599

عمرو بن العاص-1/62؛7/66؛10/552؛12/25، 30،42،43،65،233،539،353،540،541، 542،543

عمرو بن عبد ودّ-8/396

عمرو بن عکرمة-2/399

عمرو بن لحیّ-9/282،283

عمرو بن معدی کرب-8/263،264

عمرو بن یزید-1/539

عمرو الزّبیری-8/159

عمرو الکنانی-2/531

ص :510

عمرة بنت رواحة-13/487،488

عمیر بن الحمام الأنصاریّ-5/199

عنوان البصری-4/554؛8/65

عوف بن مالک الأشجعیّ-10/513

عویدیا \ذوالکفل

العیّاشیّ-11/430

عیاض بن حمّاد-5/189

عیاض بن حمار المجاشعی-13/11،12

عیاض بن غنم-1/550

عیسیٰ بن مریم علیه السلام-1/137،138،139،210،225، 254،276،365،383؛2/9،36،77،228،375؛ 3/75،204،236،294،297،335،348،378، 383،572؛4/33،34،37،131،244،276،340، 453،505؛5/412،510،554،55-5؛6/275، 412،478،490،531؛7/47،49،74،260،262، 301،308،548؛8/60،82،239،331،335، 389،453،505،506،507؛9/34،281،371، 383،414؛10/122،123،236،337،525؛ 11/43،151،215،216،218،228،231،233، 234،235،243،260،324،404،405،409، 431،442،446،492،499،502،503،504، 505،506،516،517،518،519،520،523، 525،526،527،528،529،530،533،535، 537،559،564؛13/58،160،161،260،263، 285،322،435،477،482،594،595،596

الغزالیّ-8/371؛9/174،175؛12/22،550

الغوثاذیمون (اسم معلم إدریس علیه السلام) -11/274

غیاث بن ابراهیم-3/339

فائد-6/82

فارس بن حاتم القزوینیّ-2/548

الفارقلیطا-12/38

فاطمة علیها السلام-1/32،33،120،313،314،315،316، 320،323،383،404؛2/76،78،539؛3/572؛ 4/63،120،128،221،251؛5/86،97،118، 119،198،477؛6/291،292،321،378؛ 7/143،408،445؛8/590؛9/258،514؛ 10/213،343،384؛11/130؛12/117،181، 206،207،208؛13/114،359

فاطمة بنت الحسین علیه السلام-1/340

فاطمة بنت علیّ بن أبی طالب علیه السلام-12/122

فاطمة (بنت موسی الکاظم علیه السلام) -5/128

فجعیل-9/206

فرات بن حیّان-2/214،215

فرعون-2/49؛3/572؛4/56،356،377؛6/127، 548،549؛7/102،125؛8/100،383؛ 9/129؛10/213،236،385؛11/239،366، 369،370،371،372،376،377،378،380، 407،411،412،413،417؛12/434،576،579

فروة بن عمرو الجذامیّ-12/70

فضّال-10/17

فضالة بن عبید-13/36

فضل البقباق-6/23

ص :511

الفضل بن أبی قرَّة-4/447؛5/491؛10/125؛ 10/513

الفضل بن سهل-2/167

الفضل بن عبّاس-13/380

الفضل بن یونس-2/489؛7/28؛12/486

الفضیل-2/225؛6/314؛9/161

فضیل بن یسار-1/417؛9/193؛12/584

فوط-11/355

فیروز الدّیلمیّ-12/74،75

فیضل بن شاذان-5/513

فیلبس-11/510،512،534

القائم علیه السلام (ر. ک: المهدی علیه السلام) -1/376،382،383،390، 391،407،395،399،401،403،404،406، 407؛2/155،156،157،530؛4/188،366، 368،369،370؛5/18؛8/266؛11/246، 488؛9/89،493

قابیل-5/569؛11/264،265؛13/32

قارون-5/271؛9/129،414

القاسم بن عبدالرّحمٰن-1/366،367

قبیصة-6/373

قتادة بن دعامة البصری-2/240؛3/320؛4/252؛ 9/369؛11/241،451؛12/539

قثم بن العبّاس-5/401؛7/129؛9/52؛11/183؛ 13/331،536

القزّاز-6/317

قصیّ بن کلاب-9/273،283

القطّان-11/387

القفطیّ-11/274

القمّیّ-11/382،465

قنبر-2/543؛3/7؛5/187؛11/190؛12/480؛ 13/213،214

قیافا (رئیس الکهنة) -11/510

قیس بن أبی حازم-3/356؛8/547

قیس بن الحارث-5/524

قیس بن سعد-5/96؛6/164

قیس بن عاصم-8/184

قیس بن محرّث-5/523

قیصر-5/230؛8/396،545؛11/168؛12/65،68، 69،70،75،112،113،114؛13/462

کافور الخادم-4/412

کامل بن إبراهیم-10/242

کامل التمّار-8/508

الکرمانیّ-9/176

کسریٰ-7/41؛8/396،545؛10/409،469؛ 11/168؛13/462

کسریٰ بن هرمز-12/66،67،73،74،75،112،113، 114

کسریٰ پرویز-12/548

کعب-1/229؛10/293؛11/431،432،440،486؛ 12/39،86،87

کعب بن الأشرف-2/547؛8/391

کعب بن لؤی-1/137

ص :512

الکلبیّ-8/267؛11/486؛12/12،413

کلثوم بن الهدم-12/553

کلیم اللّٰه علیه السلام \موسی علیه السلام

الشیخ الکلینیّ-7/196؛9/456؛13/197

کمیل بن زیاد-1/169،440،545؛2/131؛3/480، 511؛4/440،502،508،512؛5/552؛ 6/141،288،343،344؛8/15،376؛12/250، 270،288

کنعان-11/445

کوش-11/355

لقمان علیه السلام-3/87،107،180،181،183،189،190، 191،193،194،196،198،489،492،520؛ 4/71،139،140،336،424،511؛5/286، 312؛6/257،364؛7/66،375؛9/156،168، 194،413؛12/496؛13/221،304

لوزا-11/264

لوط علیه السلام-2/317؛9/414؛11/229،231،315،318، 319،328،330،331،332،33-3،334،335، 336،337،340،341،342،343،344،345، 346،393،394

لوقا-11/532

مادی-11/354

ماروت-5/243

ماریة (امّ إبراهیم ابن رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله) -12/68،544

المازریّ-12/209

ماشطة بنت فرعون-9/414

ماشک-11/354

مالک الأشتر-2/368؛4/179،370،510،554؛ 5/300،419،484،487،558،605،610؛ 6/58،90،241،264،331،363،508،568، 570،574؛8/65،197،332،363؛9/102؛ 10/442؛12/217،229،285،311،527؛ 13/331

مالک بن أنس-1/349؛2/502؛8/65،66

مالک بن الدخشم-5/230

مالک بن عطیّة-5/526

مانی-13/435

مأجوج-11/350،351،353،354

المأمون-1/358؛4/366؛7/155،264؛8/427؛ 11/469؛13/35،36

المبارکة (فاطمه علیها السلام) -1/314

المبرّد-8/559

المتوکّل-1/370،372،373

متّیٰ-11/532

مجاشع-7/166

مجاهد-8/259،267؛10/537؛11/465

السیّد مجد الدین بن طاووس-8/557

المجلسیّ-2/277؛8/64؛9/171؛10/28،549؛ 11/446،558؛13/581

المحدّثة (فاطمه علیها السلام) -1/314

محمد (ابن النجاشی ملک الحبشة) -12/54

محمّد بن إبراهیم العمریّ-1/376؛8/318

ص :513

محمّد بن أبی بکر-1/266؛2/321؛4/488؛5/346، 369؛6/129،320،330؛7/85،456؛9/216، 494؛11/128؛13/530

محمّد بن أبی حمزة-5/176

محمّد بن أبی عبّاد-8/538

محمّد بن أبی عمیر-5/603؛12/55

محمّد بن أبی نصر-5/482

محمّد بن إسحاق-6/231؛9/455؛12/74

محمّد بن جعفر العقبی-12/466

محمّد بن حرب الهلالیّ-9/90

محمّد بن الحسن بن میمون-9/194

محمّد بن حکیم-12/55-5

محمّد بن حمران-12/258

محمّد بن الحنفیّة-6/11-1،204؛7/130،321؛ 9/106؛12/88؛13/214،464

محمّد بن خالد الضبّی-6/364

محمّد بن زیاد الأزدیّ-1/349

محمّد بن سنان-6/482؛9/124؛12/239؛13/568

محمّد بن سیّار-3/524

محمّد بن عبداللّٰه بن علیّ بن الحسین-13/469

محمّد بن عبد اللّٰه الخراسانیّ-3/421

محمّد بن عبد اللّٰه صلی الله علیه و آله (ر. ک: رسول اللّٰه-النبیّ صلی الله علیه و آله) -1/29 ،166،217،229،232،261،263،283،292، 307،326،332،33-3،344،345،348،364، 391،407،442،479،491،524،525،569، 570،585؛2/53،163،212،213،214،238، 275،280،281،424،426،477،511؛3/49، 65،307،310،320،383،477،518،560،572، 577؛4/10،36،37،50،87،102،195،197، 198،199،217،218،22-2،235،293،301، 368،419،437،451،480،521؛5/19،57،87، 122،127،139،190،191،230،348،413، 463،469،510،563،577،585،591،592، 596؛6/41،128،22-2،284،288،307،351، 352،472،505،518؛7/16،74،75،76،195، 239،368،409،434،480؛8/24،89،120، 178،183،216،237،239،264،388،391، 392،394،404،405،406،408،418،472، 484،568،571؛9/67،115،123،169،255، 274،301،302،331،33-3،386،421،422، 514،522،559؛10/127،166،182،408، 411،447؛11/52،58،96،100،103،130، 131،204،206،207،215،226،227،228، 231،233،234،235،236،242،243،245، 246،324،393،398،493،559،564؛12/5،6، 7،8،9،10،11،13،22،24،28،29،30،31،32، 34،35،37،38،39،41،44،45،47،48،51،53، 54،55،56،58،59،60،62،63،64،72،73،74، 78،79،80،82،86،87،89،91،93،94،97، 100،102،103،107،108،116،120،135، 136،166،173،179،207،208،256،335، 446،450،451،528،549،550،551،552،

ص :514

559؛13/43،48،69،133،134،165،178، 179،198،204،205،243،331،429،442، 455،462،513،596

محمّد بن عبد اللّٰه الکوفی-6/375

محمّد بن عبد الحسین بن کثیر الخزّاز-9/207

محمّد بن عبیدة-13/313

محمّد بن عجلان-6/117؛13/469

محمّد بن عذافر-10/128

محمّد بن علویّة-1/372

محمّد بن علیّ الباقر علیهما السلام (ر. ک: أبو جعفر الباقر علیه السلام) 1/19،165،263،344،346،348،391،417، 583؛2/59،166،251،534،576؛3/74، 235؛4/197،198،251،252،338،376؛ 5/122،315،591؛6/123،200،294،419، 477،548؛7/306،453؛9/88،256،321، 513،540؛10/15،124،139،141،205، 478؛11/563؛12/254،273،573؛13/18، 180،181،296،513

محمّد بن علیّ بن هلال الکرخی-8/510

محمّد بن علیّ الجواد علیه السلام-1/263؛2/577؛5/126؛ 6/129؛9/187؛11/96؛12/486؛13/190، 314،513

محمّد بن عمارة-11/429

محمّد بن عمر بن یزید-10/16

محمّد بن عمرو بن حسین-8/548

محمّد بن عمرو بن سعید-6/422

محمّد بن الفضیل-8/579

محمّد بن کعب القرظیّ-12/31،549

محمّد بن مبشّر-12/254

محمّد بن مرازم-3/540

محمّد بن مسلم الزّهریّ-1/44،348،401؛2/527، 575؛3/64،449؛4/20،35،419،437؛ 5/122،315؛6/398؛8/89،179؛9/315، 321،479؛10/15،142،410؛12/116؛ 13/150،212،295

محمّد بن مسلمة-2/81،547،548

محمّد بن منصور-1/270

محمّد بن المنکدر-10/124

محمّد بن النّعمان الأحول-1/72؛10/53؛13/440

محمّد بن هشام-13/359،361

محمّد بن یحیی الخثعمیّ-12/154؛13/197

محمّد بن یحیی العطّار-5/128

محمّد الحلبیّ-10/343

مخنف-2/313

مرازم بن حکیم-6/455

مرحب الیهودیّ (الخیبریّ) -8/408،410

المرضیّة (فاطمه علیها السلام) -1/314

المرقال \هاشم بن عتبة المرقال

مرقس-11/536

مروان بن الحکم-4/106؛12/466؛13/527

مریٰ (حاجب قیصر) -12/68،69

مریم بنت عمران علیها السلام-1/315؛3/572؛9/27،281،

ص :515

407،413،440؛10/213،384،409؛11/43، 497،499،520،521،522،532

مسروق-10/409

مسعدة بن صدقة-8/10

مسعود بن سعد-12/70

مسعود (رجل من أسلم) -12/552

المسعودی-1/137؛7/180؛11/446

مسلم بن صبیح-10/409

مسلم بن عقیل-4/431؛9/20،21

مسمع کردین-2/96

المسوّر بن مخرمة-6/378

المسیح علیه السلام \عیسی علیه السلام

مسیلمة-13/442

مصادف-7/306

مصر بن حام-11/276

مصعب بن عمیر-12/455

مصقلة

مصقلة بن هبیرة الشّیبانیّ-3/330؛11/183؛13/539

معاذ-1/98؛4/219؛5/496؛7/317؛ 8/41؛9/338؛12/585؛13/167،174،572، 573

معاذ بن جبل-3/78،359،570؛10/266

معاذ بن کثیر (بیّاع الکرابیس) -2/26،91

معاذ بن مسلم النحویّ-9/53

معاویة بن أبی سفیان-1/162،224،225،292،323، 327،564؛2/113،321،563،570؛3/8،311، 314،324،389؛4/91،417؛5/205،374، 375،468،469،546؛6/73،95،96،265،437، 441؛7/39،66،195،422،527،539؛8/355 ،365،545؛9/26،90،125،136،137،368، 530؛10/294،321،446،477،551،552؛ 11/167،168،169؛12/24،30،115،201، 294،480،587،593،594؛13/242،323، 361

معاویة بن جاهمة-13/494

معاویة بن عمّار-3/541؛9/89 ر،263

معاویة بن وهب-2/137؛4/209؛5/121؛7/195؛ 8/290

المعتزّ-1/376

المعتصم-2/577

المعتمد-1/377

المعرور بن سوید-8/339

معقل بن یسار-9/489

المعلّی بن خنیس-1/167،350؛2/90؛3/166، 527؛7/305؛8/311؛9/457

معمر-10/309

معمّر بن خلّاد-6/471؛9/27؛10/514

معمّر بن سعید بن خیثم-12/486

معن بن یزید-12/521،522

المغیرة بن شعبة-1/224؛5/469؛10/552

المفضّل-8/137

المفضّل بن صالح-3/373

ص :516

المفضل بن عمر-3/452،455،465،501؛4/258، 448؛5/16،23،312،391؛7/129؛10/38

المفضّل بن عمر الجعفی-6/78،212،269،316

المفضّل بن قیس-1/279

المفضّل بن مزید-13/33،189،325

الشیخ المفید-9/443

مقاتل-11/486

المقداد بن الأسود-1/33؛2/208،400؛3/473؛ 4/370؛5/93؛6/69،128،129؛8/385؛ 9/327،328؛10/433

المقدام بن معدیکرب-1/327

المقوقس-12/67

مکرز بن حفص-8/403

ملک الرّوم-1/565؛5/230

ملک الموت علیه السلام-3/292

المنصور-8/161،312

منصور بن حازم-5/602؛7/198؛10/142

المنهال بن عمرو-7/66

منیب-12/110

موآب-11/345

موسیٰ بن بکر الواسطیّ-6/115

موسی بن بکیر-10/140

موسیٰ بن جعفر الکاظم علیه السلام (ر. ک: أبو الحسن الکاظم علیه السلام) 1/21،77،263،354،355،356،358؛ 3/394،516؛5/124،135،603؛6/82،163؛ 7/174،428؛8/312؛9/256،457؛11/122؛ 12/467،486،55-5؛13/156،190،298،332، 513

موسیٰ بن عمران علیه السلام-1/30،137،216،254،255، 262،284،285،297،298،301،321،332، 462،565،573؛2/8،65،68،168،231،291، 425،436،442،446،450؛3/103،204،335، 352،372،373،374،532،572؛4/9،23،28، 29،31،37،41،45،54،62،68،70،75،80، 103،224،226،227،239،248،308،370، 377،404،485،486،499،554؛5/50،53،54، 62،137،177،255،412،510،557،558،560، 562؛6/14،126،252،312،409،464،548؛ 7/54،55،74،100،263،264،311،377،452، 499؛8/40،63،91،104،168،338،453،457 ،487؛9/30،189،196،206،294،390،390، 391،414،440،463،464،465،488،522، 534،559،561؛10/18،193،236،292،354، 426،447،522؛10/292؛11/71،72،135، 231،232،233،234،235،239،242،243، 314،324،349،396،398،401،404،405، 406،407،407،408،410،411،412،413، 414،415،416،417،418،419،422،423، 424،425،426،427،428،429،430،452، 453،454،455،465،516،519،523؛12/35، 36،62،492؛13/42،48،49،50،78،125، 131،132،159،160،161،162،163،164،

ص :517

184،231،279،326،372،435،479،496، 580

المهتدی بن الواثق-1/377

المهدیّ (ر. ک: القائم علیه السلام) -1/383،384،386،394، 401،403،405؛2/503؛4/188

المهدیّ العباسی-9/280

میثم النّهروانیّ-13/443

میسّر-4/404،405؛8/136

میسّر بن عبد العزیز-4/17،369

میشا بن یوسف-11/387

میکائیل علیه السلام-3/571؛5/513؛6/411،412؛7/203؛ 9/304؛11/36،39،488؛12/550،551؛ 13/455

میمون بن مهران-7/556

میمون اللّبّان-10/317

مؤمن آل فرعون-6/187،188

مؤمن آل یاسین-6/187

ناثان-11/468،469

نافع (مولیٰ عمر بن الخطّاب) -8/538،539؛11/563، 564؛11/563

نبراس-11/354

النّبیّ صلی الله علیه و آله (ر. ک: محمّد بن عبد اللّٰه-رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله) 1/112،114،120،120،140،141،142،195، 226،233،239،285،289،290،295،297، 298،303،314،320،323،335،387،421، 432،575؛2/28،36،60،81،147،148،148، 188،209،210،215،219،232،240،273، 305،308،332،401،464،465،466،474، 481،539،545؛3/6،126،210،275،306، 309،310،311،344،345،346،347،356، 357،359،360،377،386،417،552؛4/10، 38،54،79،115،116،120،131،209،268، 318،337،360،388،406،413،513،540؛ 5/9،26،27،70،84،87،96،116،158،165، 166،169،169،170،173،174،198،202، 228،229،310،311،312،336،360،370، 384،387،407،420،455،476،499،522، 523،524،527،549،553،595،610؛6/97، 100،108،137،156،224،236،283،290، 322،324،328،341،350،351،358،385، 406،411،428،435،44-4،466،480،498، 514،516،519؛7/53،168،193،288،325، 335،367،382،400،408،423،441،445، 478،479،497،556؛8/23،26،42،58،72، 105،11-1،152،153،158،160،172،179، 183،200،240،249،254،264،317،339، 384،389،398،404،406،409،410،411، 414،416،420،421،433،472،493،500، 501،539،542،547،548،569،580،589، 590،599؛9/8،21،26،82،83،103،172، 179،181،185،206،216،217،230،253، 267،273،277،280،283،286،287،300،

ص :518

345،346،368،371،376،406،474،477، 485،489،490،492،538،583،591؛10/20، 30،63،64،98،126،180،205،214،236، 237،245،266،311،331،335،337،339، 340،342،343،348،384،401،409،410، 433،434،438،447،453،454،455،469، 512؛11/44،66،127،129،167،211،214، 217،22-2،232،313،388،393،430،439، 440،560؛11،12،17،24،28،31،33،34،37، 46،47،51،52،63،65،66،67،69،70،71،73، 75،85،86،87،89،92،93،94،98،102،103، 104،105،106،107،113،114،115،117، 118،120،122،126،127،128،129،130، 133،138،139،142،143،144،213،245، 272،273،274،278،293،350،358،359، 360،361،362،363،364،366،367،388، 399،400،402،414،419،450،451،457، 500،545،551،552،564،582؛13/8،11،12، 14،15،74،132،149،150،154،165،171، 173،199،205،286،344،392،429،431، 450،463،465،469،480،485،488،494، 495،496،503،516،517،521،522،534، 560،583

النّجاشی (ملک الحبشة) -6/559؛12/64،75،538، 539،540،541،542،543،544،545،546، 547؛13/360؛

النّجاشیّ (والی الأهواز) -12/416

نجیح-1/194

نصر بن صاعد-5/391

نصر بن مزاحم-13/9

النّضر-11/451

النّضر بن الحارث بن علقمة-12/41

نضر بن حارث بن کلدة-8/240

النّعمان بن بشیر-12/268؛13/487

نعمان الرازی-1/166

نعیمان الأنصاریّ-10/273

نعیم بن مسعود-2/211،214

نفتالی-11/362

نمرود-8/100؛9/165؛11/28،350؛13/454

نوبال-11/354،355

نوح علیه السلام-1/136،300،304،466؛3/69،386؛ 4/136؛5/118،228،412،422،510،559؛ 9/413؛10/337،338،339،381؛11/17، 233،234،235،243،246،272،280،281، 282،283،284،285،289،290،291،292، 294،295،296،298،299،308،381،519، 559،560؛12/62؛13/169،191،389،435

نوف البکالیّ-4/22-2،404؛6/116،556؛7/237، 431،432

نیزر-13/360

وابصة-13/124

وحشی بن حوب-12/483

ص :519

ورقة بن نوفل-10/508

الوشّاء-6/161

الوصّافی-1/165

الولید-2/92

الولید بن المغیرة-12/135،137؛13/429

وهب-9/583؛11/387

وهب بن حمزة-1/288

وهب بن منبّه-6/363؛11/393

هابیل-5/569؛11/264،265؛13/32

هاجر-9/279

هاران بن تارخ-11/335

هاروت-5/243

هارون علیه السلام-1/284،285،298،304،321،332،355؛ 3/335؛5/137؛6/548؛9/414؛10/236؛ 11/71،231،404،407،412،414،416،418، 419،507،522؛13/130

هارون بن خارجة-9/518؛11/451

هارون بن عیسی-6/22-2

هارون بن مسلم-12/296

هارون الرشید-5/125؛12/156؛13/258

هاشم-6/68

هاشم بن عتبة المرقال-5/346؛6/58

هانئ-9/21

هبة اللّٰه-1/490

هرثمة بن سلیم-8/560

هرقل

هرقل (ملک الروم) -8/413؛12/62،66،71،72،548

هرمز-9/281

هرمس \ إدریس علیه السلام

هشام-6/156؛9/548؛10/61

هشام بن أحمر-2/90؛6/19

هشام بن الحکم-2/488؛3/181،422،424؛4/358 ،539؛5/215،551؛6/156،410؛7/258، 376،395،428،497،503،507،510؛8/432؛ 12/355،477،482؛13/84،298،300،301، 302،303،304،305،306،307،308،309، 310،311،313

هشام بن حکیم بن حزام-7/124

هشام بن سالم-4/19؛5/246؛6/231؛9/455؛ 10/140؛11/486؛13/89

هشام بن عبد الملک-4/251؛6/489؛11/563

هشام الکندی-13/439

همّام-13/392،396

هند-12/143

هند بن أبی رجاء مع القبلی-6/406

هند بن أبی هالة التّمیمیِّ-3/345؛12/118

هود علیه السلام-9/413؛11/18،231،243،298،299، 301،302،305،308،398

هوذة بن علیّ الحنفیّ-12/70

الهیثم بن التّیّهان-11/186

الهیثم التّمیمیّ-10/140

هیرودس-11/507،510،512،513

ص :520

هیرودیّا-11/512،513

یاسین-13/18

یافث-11/354

یأجوج-11/350،351،353

یثرون بن صیفون \شعیب علیه السلام

یحییٰ-10/309

یحیی بن أبی کثیر-12/102

یحیی بن خالد-5/278

یحییٰ بن زکریّا علیه السلام-1/187،300؛3/572؛4/114، 115؛6/78،412؛9/413؛10/280؛11/231، 497،498،502،503،504،505،507،514؛ 13/553

یحیی بن سابور-10/299

یحیی بن عبد الحمید الحمانی-13/500

یحییٰ بن العلاء-13/188

یحییٰ بن عمران الحلبیّ-3/496

یحیی بن یزید بن أبی مریم السّلولیّ-8/418

یحیی الحلبیّ-11/451

یحیی الصّنعانی-1/364

یزدجرد الثالث-1/144

یزید-1/323؛8/101؛9/275،572

یزید ابن أسید-2/272

یزید بن اخت النّمر-9/498

یزید بن بلال-9/302

یزید بن سلام-4/66

یزید بن عبداللّٰه بن قسیط-12/106،114

یزید بن عبدالملک-5/118

یزید بن معاویة-2/61؛3/16؛4/257؛9/275

یزید بن میسرة-11/72

یزید بن هارون الواسطیّ-5/10

یزید الجعفیّ-10/205

یساکر-11/362

یسانیوس-11/510

الیسع علیه السلام-9/413؛11/231،438،442،445،446، 457

یسوع-11/534

یسیلوخس-11/277

یعقوب علیه السلام-4/44؛5/174؛8/467،468؛9/414؛ 10/90؛11/204،231،319،324،360،361، 362،366،372،373،378،418،535،558؛ 12/33،35

یعقوب بن شعیب-9/411

یعقوب بن الضّحّاک-3/353

یعقوب بن قیس-9/83؛12/485

یعلیٰ بن مرّة-3/8

یوآب-11/467

یوحنّا بن زکریّا-11/508،509،511،510،512،513، 533،534،535

یوذاسف-9/414

یوسف علیه السلام-1/137؛3/13،572؛4/41؛5/232، 233؛6/188؛7/179،479؛8/415؛9/27، 414،440،44-4؛10/81،82،446؛11/7،228،

ص :521

231،360،361،362،363،364،365،366، 367،368،369،370،371،372،373،374، 375،376،377،378،453؛12/124،124؛ 13/36،49،423،488

یوسف بن عمرو-8/553

یوشع بن نون-4/370؛11/438،446،451،453، 457،558

یونس علیه السلام-9/255،414،441،456؛11/229،231، 440،544،545،547،548،550،551،552، 559؛12/121؛13/584

یونس بن ظبیان-6/316

یونس بن عبد الرّحمٰن-1/517؛7/249؛12/155

یونس بن یعقوب-2/57

یونس الشیبانیّ-10/514

یهودا-11/362

یهوذا-11/365،373،375

ص :522

فهرست ادیان، فرقه ها و مذاهب

نام جلد/صفحه

الإسلام-1/45،69،137،225،234،243،259،261، 268،271،276،305،364،411،412،417، 425،442،512،514،515،551،570،583، 587؛2/113،326،450،468،495،579؛ 3/16،47،154،278،281،310،354،360، 389،472،477،539،557؛4/179،204،397، 402،418،419،517،525؛5/12،80،93،138، 162،200،256،347،356،360،361،362، 363،364،365،366،367،368،369،370، 371،372،373،374،375،376،377،378، 394،511،512،513،517،523،596،606، 609؛6/50،52،69،179،248،264،273،283، 308،319،330،418،44-4،481،55-5؛7/41، 99،323،324،329،332،368،380،383،418، 466؛8/13،18،25،30،31،41،61،76،112، 116،312،384،396،405،416،418،505، 519،544،547،562؛9/20،32،58،65،80، 85،107،165،22-2،254،255،264،265،271، 284،298،313،314،340،351،424،428، 429،430،460،474،481،523،559؛88،99، 180،278،330،340،455،456،457،459، 465؛11/82،185،186،187،205،206،210، 215،216،223،266،286،289،323،324، 325،334؛12/17،18،19،21،28،30،48،62، 63،64،65،66،67،68،70،72،94،144،187، 264،272،273،283،330،331،358،359، 360،361،362،364،372،375،376،377، 378،426،429،450،464،465،467،482، 484،544،547،553،554،557،565،566، 572،573،586؛13/11،37،48،96،97،100، 104،105،106،107،110،11-1،134،185، 204،205،237،239،257،343،344،345، 348،360،429،434،435،514،518،520، 521،534،576،577،578،583

الأنصار-12/278

ص :523

أهل الإسلام-3/97؛4/371؛5/20؛11/187؛ 13/146

أهل الذّمّة-2/202،203؛6/563

أهل السنّة-8/249؛11/548

أهل القبلة-1/585؛3/330،393؛6/730؛8/122

أهل الکتاب-1/39؛3/359؛5/386؛11/169،214، 216،549؛12/62

الثنویّة-7/210،217؛9/371

الجبریّة-7/420

الحروریّة-1/206،585؛3/153،306،315،316، 330؛7/15؛13/462

الحنیفیّة-2/115؛3/427؛4/190،191؛5/421، 422؛9/283

الخوارج-1/582؛3/309،312،314،315،316، 319،320،321؛4/303،417؛5/191؛6/441 ،541؛7/234؛8/550،554؛9/375؛ 10/547؛12/245،310

الدَّهریّة-4/152؛7/76؛9/371

الرافضة-1/373؛6/126،127

الشّیعة-1/398،399؛2/463،520؛3/495؛ 4/293؛5/136،355،463؛6/107،108، 116،117،120،123،124،125،265؛7/336؛ 8/17،530؛9/559؛10/31،50،208،343؛ 11/440؛12/478؛13/296،44-4،521

الصابئة-9/280؛12/148

الصّوفیّة-10/241

القدریّة-1/419؛8/505؛9/371

المجبّرة-9/371

المجوس-1/586؛5/386؛8/509؛10/254؛ 11/264،267،560؛12/74

المرجئة-1/419

المسلمون-1/93،138،140،155،224،261،268، 286،483،484،512،585،587؛2/12،84، 162،203،206،262،279،285،318،325، 338،392،416،466،496،499،536،547، 559،569،570؛3/142،163،172،212،250، 302،318،327،330،354،369،399،426؛ 4/180،181،299،356،397،418،464؛ 5/13،59،131،136،241،242،339،366، 367،369،372،373،377،380،501،530، 531،577؛6/50،61،78،94،96،97،138، 205،206،260،270،329،428،560؛7/16، 21،93،98،146،147،316،317،328،442، 502؛8/167،196،197،198،199،279،364، 384،387،394،404،405،413،431،432، 434،498،499،506،519،543،544،566، 591؛9/128،171،185،201،203،204،206، 264،272،295،470،482،488،494،497؛ 10/180،244،261،278،456،537؛11/96، 167،168،183،184،189،192،205،330، 334،454؛12/42،65،107،143،207،212، 213،358،359،361،362،363،364،366،

ص :524

377،378،402،539،545،547،557،564؛ 13/9،10،19،29،36،114،175،177،342، 362،420،431،442،492،513،521،522، 525،526،527،539،540

المشرکون-1/585؛12/359

المغیریّة-2/529

الملکانیّة-11/530

النسطوریّة-11/530

النّصاریٰ-3/300،330؛4/418،452؛5/386؛ 6/248؛7/334؛8/240،389،506،507،509، 566؛9/119،281،371،423؛10/275؛ 11/492،528،535؛12/12،13،359،421

النصرانیّة-11/324،537

الیعقوبیّة-11/530

الیهود-2/212،213،563؛3/300،393؛4/452؛ 5/386،522،524؛7/234،334؛8/240،389، 391،432،434،505،509،544؛9/262،263، 264،281،372،423،557،558؛10/254، 275؛11/216،324،409،492،524،544؛ 12/12،13،33،34،359،421،425

الیهودیّة-11/507،509،510

ص :525

ص :526

فهرست جمعیت ها و قبیله ها

نام جلد/صفحه

آل إبراهیم علیه السلام-6/351،352؛11/361

آل جعفر-1/187

آل داوود-3/517؛4/509؛13/323

آل عثمان-9/278

آل فرعون-1/304؛4/184؛6/137؛10/526

آل کسریٰ-8/543

آل محمّد صلی الله علیه و آله-1/256،257،354،392،403،404، 524؛2/108،156،300،424،477،525؛ 3/126،383؛4/36،37،50،217،22-2،243، 451؛5/122،127،368،370،371؛6/18،71، 118،123،128،311،351،352،376،428، 505،559؛7/239،408،409،410،553؛ 8/25،153؛9/69،89،123،169،381،411، 493،522؛10/395،447؛12/116،117، 166،173؛13/69،569،570،596

آل نوح علیه السلام-11/361

نام جلد/صفحه

الأئمّة علیهم السلام-1/160،238،249،262،364،382، 384؛2/163،182،300،301،458،567؛3/8، 399،495،543؛4/242؛5/406،407،584؛ 6/247؛7/503؛8/178،179،250،311،435؛ 9/89،103،255،447،514؛10/78،338، 340،342،343،366؛11/42،58،129،131، 387،429،430،548؛12/229؛13/305، 422،424،426،467،525

أئمّة البقیع علیهم السلام-5/123

الأتراک-1/377

الأحبار-1/306؛7/326،334؛10/275؛13/29

الأسباط-1/334

أسلم (قبیلة) -12/552

الإسماعیلیون-9/282؛11/365،366

أصحاب أبی عبداللّٰه جعفر بن محمد الصادق علیه السلام-9/494؛ 12/382

ص :527

أصحاب الاخدود-2/47؛9/414

أصحاب الأعراف-12/483

أصحاب أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام-9/136

أصحاب البدع-1/513

أصحاب الجمل-3/156،318؛6/150؛7/340

أصحاب الخراج-6/414

أصحاب الرّسّ-9/413؛11/486،487

أصحاب رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله-5/69،169؛6/378؛7/389؛ 8/385،405،410،411،501؛9/460؛ 11/185؛12/87،97،106،171،545؛ 13/148،465

أصحاب السبت-9/413

أصحاب الشّطرنج-12/437

أصحاب عیسیٰ علیه السلام-1/277،278؛10/128؛9/414

أصحاب القائم علیه السلام-2/154؛5/576؛

أصحاب الکبائر-5/585،588،590

أصحاب الکساء علیهم السلام-7/408

أصحاب الکهف-1/39؛5/465؛7/66؛9/414؛ 10/339

أصحاب محمّد صلی الله علیه و آله-1/309

أصحاب مدائن الرّسّ-2/173؛7/37

أصحاب المسالح-2/560

أصحاب المقالات-11/492

أصحاب الملل والمقالات-11/469؛12/35

أصحاب موسیٰ علیه السلام-11/412

الأعاجم-7/440

امّة محمّد صلی الله علیه و آله-2/51؛3/94،320

الأنبیاء علیهم السلام-1/226،423،466،479،525،546؛ 2/60،61،101،170،215،287،399،453، 490،519؛3/47،69،284،414،422،571، 572؛4/8،18،72،80،85،136،145،166، 236،251،293،328،447،493،495،541؛ 5/10،189،224،252،253،298،320،406، 407،453،477،509،584،588،593،594؛ 6/50،272،273،388،426،498،507،516؛ 7/74،99،264،329،348،503؛8/16،18، 19،31،32،295،340،526؛9/175،176،184، 204،205،206،271،366،380،559،581؛ 10/27،170،180،200،235،332،341،414، 470،533،556؛11/17،42،201،202،211، 226،228،229،230،231،232،234،235، 236،237،238،239،240،241،242،243، 244،245،272،274،280،281،284،292، 295،298،302،308،314،323،361،381، 382،388،392،395،405،407،408،410، 431،434،439،448،454،482،497،558، 559،560؛12/13،14،43،44،51،78،81،82، 85،110،124،132،133،150،155،156،240، 264،327،330،452،500،565؛13/113،144 ،193،305،422،424،426

الأنصار-6/73،95،123،406،419،487؛7/445؛ 8/386،388،399،400،414؛9/474؛ 10/294؛11/103،185؛12/30،169،237، 255،256،294،466؛13/37

ص :528

الأوس-12/361

الأوصیاء علیهم السلام-1/441،525؛4/279،481،541؛ 5/189،593؛6/50؛7/99؛8/70؛9/372، 381؛10/200؛13/144

اولو العزم علیه السلام-11/233،234،235،407

أهل إصفهان-1/372

أهل إفریقیا الجنوبیّة-11/255

أهل الإنجیل-12/25

أهل أیکة-10/523

أهل البادیة-1/175؛5/531

أهل الباطل-2/238؛3/395؛5/349؛8/57؛ 13/186،197

أهل بدر-1/278،398؛8/383؛12/169

أهل البدع-1/513؛3/330

أهل البصرة-1/586؛3/307؛4/252،534؛5/324، 472؛6/452؛8/549؛9/369؛10/41؛ 12/216،588؛13/244

أهل البغی-1/584،585،587

أهل بلخ-12/467

أهل البیت علیهم السلام-1/161،236،237،247،256،257، 258،259،260،324،391،392،398،431؛ 2/60،100،285،457،459،460،462،580؛ 3/84،86،250،374؛4/178،257،369،532، 553؛5/48،116،174،371،372؛6/25،52، 74،109،115،118،160،291،358،374،375، 437،450،458؛7/17،175؛8/120،121، 160،249،277،553؛9/85،162،255،411، 458؛10/337،348؛11/44؛12/258،393؛ 13/8،29،154،173،205،249،

أهل التّوارة-1/290؛5/157؛11/217؛12/25؛ 5/587؛9/413؛

أهل الجاهلیّة-3/284

أهل الجبل-3/150

أهل الجمل-6/11-1

أهل الحجاز-8/538،544

أهل الحرب-8/363؛13/12

أهل الحقّ-2/238؛3/157،159،395،396؛8/57؛ 9/591؛12/478؛13/197

أهل الحلّة-8/557،559

أهل خراسان-11/174

أهل خیبر-8/408

أهل الرّساتیق-4/456؛7/116

أهل الرّستاق-3/97

أهل الروم-12/132

أهل الرّیّ-5/128،278

أهل الزّبور-12/25

أهل الزّوراء-8/559

أهل سدوم-11/336

أهل السّواد-12/467

أهل الشام-1/328،585؛2/320؛3/306؛4/252؛ 5/187،348،374،401،569؛7/535؛ 9/302،461؛10/308؛12/24،587؛13/36

أهل الشّبهات-3/330

أهل الشّرک-5/524،588،590

ص :529

أهل الصّفّة-3/43؛12/106؛13/362

أهل الصین-11/255

أهل الطّائف-2/569؛5/229؛9/84

أهل العراق-12/438،587

أهل عرفات-5/120

أهل عکاظ-13/12

أهل فارس-7/440؛8/571؛9/80،85

أهل الفرقان-12/25

أهل القبور-5/130،131

أهل قمّ-2/157

أهل الکبائر-5/590

أهل الکساء-7/409

أهل الکوفة-1/252؛3/49،552؛5/401-7/535؛ 8/561؛9/137؛11/563؛

أهل الکهف-4/370

أهل مدین-11/394،398

أهل المدینة-1/174،350،358؛2/546؛4/192؛ 5/531؛6/231،378،411؛8/308؛10/31؛ 11/331؛12/99،149،384؛13/360

أهل مدینة أنطاکیة-12/250

أهل مصر-3/424؛6/508؛7/430؛8/456؛ 10/294؛13/36،525

أهل مکّة-1/586؛11/242،560؛12/12،13؛ 13/236

أهل المؤتفکات-11/334

أهل نجران-11/204

أهل النّفاق-3/177؛12/348،349

أهل النّهروان-3/306؛12/254،255،257

أهل نینویٰ-11/549

أهل یثرب-8/408

أهل الیمن-1/308؛2/485؛3/359؛13/166،499

البابلیون-11/275،276

الباحثون-1/143

بجیلة-1/45

بنو اذینة-9/496

بنو إسحاق-1/137؛7/40؛10/328؛11/186؛ 12/466

بنو أسد-2/540؛13/8

بنو إسرائیل-1/186،304؛2/59،374؛3/249، 311،348؛4/33،41،115،349؛5/78،154، 155؛6/137،364،531؛7/40،52،33-3،479؛ 8/18،42؛9/118،130،161،294،464،465، 541،559،560،596؛10/292،328،337، 338،389،526،527؛11/186،230،394، 404،407،411،412،417،452،453،455، 457،468،496،506،508،516،519،521، 523،524،525؛12/35،143،299؛13/48، 49،132،169،261،262،264،313

بنو إسماعیل-1/137؛12/466

بنو أشجع-6/265

بنو الأصفر-8/543

بنو امین-11/362،373،375،376،377

بنو امیّة-2/132،306؛3/284،392؛4/107؛ 5/521؛6/557،577؛7/361؛8/105،552،

ص :530

553؛9/39؛10/347،348؛11/133،167، 207،443،526

بنو تیم بن مرّة-8/198

بنو زهرة-12/93

بنو زید-1/137

بنو ساعدة-8/547

بنو سعد بن بکر-12/44

بنو سهم-12/540،551،552

بنو شیبة-13/18،19

بنو ضبّة-2/581

بنو ضمرة-6/265

بنو عامر بن صعصعة-8/556

بنو العبّاس-8/557

بنو عبد المطّلب-8/204؛11/204؛ بنو عبد المطّلب-12/93

بنو عبد مناف-12/93

بنو عمرو بن عوف-12/553

بنو عمّون-11/345،467

بنو قریظة-2/211،213،214؛8/391،398؛ 12/143

بنو قینقاع-8/391،389

بنو کرکر-9/282

بنو مخزوم-8/291؛540

بنو المصطلق-12/143

بنو المغیرة-8/552

بنو النّجّار-12/169

بنو النّضیر-8/391،392

بنو نوح-11/354

بنو نوفل-5/567

بنو هاشم-1/355

بنو یافث-11/354

بنو یعقوب-10/59؛11/362،381

التّجّار-2/93،97،100؛3/97؛5/447؛7/17، 116؛9/128،129؛10/106،127؛13/33

التّرک-8/544،559

التّوابون-2/122

تهامة-1/137

ثقیف-2/398؛8/562؛10/475

ثمود-7/339؛11/304،305،306،308

الجبابرة-9/40

الجنّ-2/155،291،304،305،306؛4/320؛ 5/356،603؛10/327؛11/43،89،208، 474،476،482،483؛12/62

جهینة (قبیلة) -1/137؛2/398،545

الحکماء-1/228،277؛2/229،230،321،44-4؛ 3/176،186،192؛5/325؛6/88،195؛ 10/498؛11/274؛12/327؛13/275

الحلماء-13/275

الحواریّون-2/36،228؛3/204،347،378؛4/276، 340؛5/71؛7/58،308؛8/57،335،453، 505؛11/524؛12/15؛13/285،356،596

خثعم-7/357؛12/564

خزاعة-9/282،283

الخزرج-8/399،401،402؛12/361

ص :531

الدّهاقین-3/97؛7/116

دهاقین الأنبار-3/327؛4/117؛7/441

الرّبّانیّون-7/326؛13/29

ربیعة (قبیلة) -1/304

الروم-1/141؛2/115،317؛4/106؛5/349؛ 8/413،559؛10/543؛11/446،448،556؛ 12/62،65،72،373؛13/94،101،107

الرومیون-13/98

الرّهبان-3/330؛7/334؛10/275؛12/131؛ 11/406؛

الزّنادقة-1/479؛5/107؛9/371

السریانیّون-11/272

السّلاطین-3/192

السّماسرة-2/102

الشّام-11/556

شعب إسرائیل-11/355

الشّعراء-5/567،570

الشّهداء-2/101،23،285،519؛ /224،227،298، 593؛6/72،73،74؛

7/329؛8/19،20؛9/338؛11/107،482؛ 12/279

الصّحابة-5/156؛7/446؛13/363

الصّدّیقون-2/285،287،443،44-4،519؛5/224، 225؛6/187،188؛7/9،58؛8/497؛ 11/482؛12/279

الطّالبیون-1/376

عاد-11/299

العبّاسیّون-1/378

عبد القیس-9/496

عبدة الأوثان-9/371

عبدة النّیران-9/371

العبرانیون-11/274

العجم-2/153،154،326،548،564،566،570؛ 5/478؛8/312؛9/80،84،85،136؛11/186 ،204،205،206؛12/134،466،484،549

العرب-1/137،261،304،403،405؛3/97؛ 5/570؛6/68؛7/116،139،368،421؛ 8/11-1،400،413،421؛9/81،83،84،136، 279،281،283،422،559؛10/243،244، 549؛11/186،204،205،206،261،276، 299،305،320،393،398؛12/58،59،68،70، 90،133،134،135،144،465،466،484،486؛ 13/10،33،95،99،243،380،381

العلماء-1/106،228،277،550؛2/229،230،321، 352،44-4،468،520،521؛3/97،195،372، 482،494؛4/80،139،310؛5/156،299، 365،471،496،497،593؛6/51،110،195، 311،486،487،553؛7/168،368،537؛ 8/18،19،20،25،26،27،38،50،51،52،53، 54،58،63،69،70،71،77،78،80،90،91،92، 93،94،96،98،99،100،103،104،105،118، 185،564،567،591،597؛9/128،129،223، 267،329،354،361،44-4،494،541،564؛ 10/38،40،147،167،184،193،394،508،

ص :532

523؛11/139،256؛12/17،20،195،332؛ 13/30،162،184،192،195،261،262،266، 275،277،285،312،390،413

علماء آل محمّد علیهم السلام-8/52

علماء أهل السنّة-11/261

علماء أهل الشّام-3/404،431

علماء أهل الکتاب-12/40

علماء الغرب-12/330

علماء الفرس-12/132

علماء الیهود-8/240

العمالقة-7/37

غطفان-2/212،213،214

الغلاة-8/505،507،509،510

الفراعنة-2/173؛7/37؛8/16

الفرس-1/141؛8/312؛9/80،81،84،280،281؛ 10/98؛12/496

فقراء المدینة-1/341

الفقهاء-1/277،550؛2/321،577،578؛3/192؛ 5/365؛7/116،368؛8/19،103،105؛ 9/132،217،22-2،223،329،558؛12/55-5؛ 13/33،390،551

الفلاسفة-11/277

القاسطون-3/8،306،309؛12/521

القبط-11/452؛12/67

القرّاء-8/246،558

قریش-1/262،293،384؛2/152،209،211،212، 213،214،292،398،538؛3/16؛4/11،128؛ 6/149؛8/240،399،403،404،405،406، 521،552؛9/25،136،274،276،280،283، 302،571؛10/124،125،477؛11/205، 264؛12/24،26،27،28،29،30،32،41،44، 48،71،90،91،93،133،134،136،137،138، 361،363،484،539،543،546،549،551؛ 13/12،429

القسّیسون-3/330؛12/544،545

قضاة-8/185

قوم ثمود-10/523

قوم سبأ-9/413

قوم شعیب علیه السلام-9/131

قوم صالح علیه السلام-9/130؛11/399

قوم عاد علیه السلام-11/302،305

قوم لوط علیه السلام-5/246؛9/131؛10/314،316؛ 11/328،329،332،399

قوم نوح علیه السلام-10/337؛11/300،399

قوم هود علیه السلام-9/130؛11/299،399

الکفّار-1/542؛12/553

کفّار قریش-12/545

الکفّار المحاربین-12/378

کفّار مکّة-12/363

کلب (قبیلة) -8/570

الکلدانیون-9/281

کنانة-12/63

الکنعانیون-11/335

الکهنة-11/407،507

ص :533

المارقون-3/306؛12/521

مأجوج-11/354،356،357

المجاهدون-1/582؛2/315،316،317،318،326؛ 3/248؛12/401

المحدثون-6/307

المدیانیّون-11/365

المرسلون-1/479؛2/173؛5/588؛11/233،44-4

مزینة-2/398؛12/63

المستشرقون-12/330

المسیحیون-1/139

المشرکون-1/31،484،585،587؛2/209،215، 323،561،562،568،569؛3/310؛4/397؛ 5/136،522،524،525،527،568؛6/453؛ 8/199،233،364،384،387،389،394،404؛ 10/244،254،358،365،375؛11/32،321، 322،470؛12/24،107،135،545،564؛ 13/11،12،13،341،342،491،492

مشرکی مکّة-12/361،363

المصریون-9/561؛11/274،374،376

مضر (قبیلة) -1/304

معدّ (قبیلة) -1/137

المفسّرون-7/216،220؛10/537؛11/451؛ 12/129،365،393،402

الملائکة-1/28،31،32،256،382،382،392،469، 479،490،491،492؛2/43،155،224،306، 315،334،403،499،565؛3/94،95،190، 191،193،194،255،404،407،411،571؛ 4/23،82،253،292،293،300،320،321، 322،335،355،408،513،536؛5/52،70، 71،198،22-2،241،313،348،383،385،392، 464،558،588،593؛6/109،130،286،338، 350،352،376،393،451،514؛7/26،27،55، 143،185،195،201،203،209،382،420، 426،450؛8/32،187،206،271،272،424، 434،480،497،566،613؛9/153،341،384، 403؛10/26،72،245،276،279،316،385، 422،423؛11/30،31،32،33،35،36،37،38، 39،41،42،43،45،46،47،48،49،50،51،52، 76،104،105،177،259،332،33-3،345،432، 440،498،521؛12/20،165،190،196،380، 429،445،494،506،551،561؛13/149، 211،363،574

الملحدون-9/371

الملوک-2/233؛3/171،192،494؛4/312؛ 5/348،355،440،606؛6/122؛7/361؛ 8/70،103،563؛9/362،363؛11/13،14، 25،26،27،277،336،357،480؛12/63،83، 89،174،402،500،559

ملوک آل عثمان-9/276

الملوک السّاسانیّین-1/144

ملوک العرب-12/549

ملّة إبراهیم علیه السلام-3/560

المنافقون-1/255،302؛3/49؛4/73؛5/230؛ 6/49،440؛7/324؛8/303،402،569؛9/31

ص :534

،40؛10/181؛12/346،347،348،349،355، 356،360،364،366،422،430،435،484، 539؛13/13،559

المنجّمون-12/149

الموآبیّین-11/345

الموحّدون-7/213

الموالی-9/136؛11/186؛12/465،484،485

المهاجرون-1/141؛6/73،95،198؛8/388،400، 406،414؛9/20،203؛10/294؛11/185؛ 12/30،255،256،294،461،546

المؤرّخون-11/446

النّاکثون-2/83؛3/49،306،307،311؛7/437؛ 12/521

نصاریٰ نجران-2/77

نقباء موسیٰ علیه السلام-1/262

نهد (قبیلة) -1/137

الوثنیّون-7/213،220؛11/531

الهرامسة-11/274

الهنود-9/280

الهنود الأمریکیّین-11/255

یأجوج-11/354

الیونانیون-11/274

یهود بنی قریظة-12/39

ص :535

ص :536

فهرست شهرها و مکان ها

نام جلد/صفحه

آذربیجان-11/487

آسیا-11/357،358

الأبلیّة-11/510

أبو قبیس (جبل) -8/30

اُحد (جبل) -11/154

إدمة-11/336

أراراط-11/296

أردشیر خرّة-3/330؛11/183؛13/539

الاردن-11/336،510

أرمینیة-11/296،487

أریحا (جبل) -5/554

الإسکندریّة-12/67

إصفهان-1/366،372،373

أمریکا-10/535؛11/293

الأنبار-13/9

انجلترا-10/452

أنطاکیّة-11/486

نام جلد/صفحه

اوربا-11/267،357،358

اورشلیم-11/481

اورالکلدانیّین-11/335

اوروبا-10/535

الأهواز-6/376،559؛12/416

إیران-1/145

إیطوریّة-11/510

إیلیاء-12/65،68،69

بابل-11/275،330،409

بحراء-12/47

بحر الصین-11/432

بحر الهند-11/432

البحرین-13/27

بدر-1/392

البصرة-3/307؛5/447،462،472؛6/11-1،150، 452؛8/445،546،549،550؛9/495،496؛ 10/469؛12/520

ص :537

بصریٰ-12/65

بغداد-1/366؛5/124؛8/557

البغیبغة-13/360

البقیع-2/480؛8/237؛10/30؛12/539

البلقاء-8/413؛12/70

البیت الحرام-9/272؛11/320،323

البیت العتیق-8/311

بیت لحم-1/138؛11/405

البیت المعمور-7/143

بیت المقدس-2/325؛3/573؛7/24؛9/262،263، 264؛11/493،541؛12/33،37

تبوک-8/263

ترسیس-11/549

ترکیا-11/293

ثنیة الوداع-5/522؛8/389

ثور (جبل) -5/553

جاسان-11/377

جبال إسرائیل-11/355

جبل آراراط-11/293

جبل اللّٰه حوریب-11/417

جبل تهامة-12/63

جبل الجودیّ-11/289،296

جبل ساعیر-12/36

جبل الطور-11/413

جبل فاران-11/493؛12/36،37

جبل والجودیّ-11/296

الجحفة-12/552

جزیرة ابن عمر-11/296

الجزیرة العربیة-11/296،299،300،398؛12/556، 568

الجعرانة-8/418

جلعاد-11/365

جلولاء-2/577

الجلیل-11/510،513

جمرة العقبة-7/330

الجوسق الأحمر-1/376

حائط الصین-11/357

حاران-11/335

الحبشة-7/44-4،445؛8/413؛10/450؛12/64،65، 142،143،144،538،539،543،545،546، 547

الحجاز-1/22-2؛9/275،280؛12/66

الحجر إسماعیل-9/274،275،279

الحجر الأسود-9/274،277،280،284

الحجون-3/27

الحدیبیة-8/403؛12/63

حرّاء-12/48

حروراء-3/316

حلوان-9/101

حمص-12/65،68

حنین-8/418

الحوأب-8/543،546،547

ص :538

الحیرة-3/353

خراسان-1/365؛5/125؛9/359؛12/467

خلافة عمر بن الخطاب-1/142

دار النّدوة-9/274

دجلة-11/275،296

الدقیانوسیة-1/139

دمشق-7/66

دوثان-11/364

دیار بکر-11/296

رأس الجالوت-11/492،493

الرّبذة-8/457،528؛13/388

الرکن العراقیّ-9/277

الرّکن الیمانی-1/236

روسیا-11/267

روش ماشک-11/354،355

الروم-5/229؛10/452؛13/36،64،97،98،99

الزّوراء-8/558

سانفراسیسکو-11/294

سبأ-11/479،482،483

سدّ باب الأبواب-11/357

سدّ داریال-11/357

سدوم-11/330،334،335،336،338،339،340، 341،343،344

سرّ من رأیٰ-1/370

سوق ذی المجاز-12/109

سیناء-12/36

الشّام-1/406؛2/91؛3/327؛4/117؛5/229، 554؛7/124،441؛8/393،397،551؛9/282 ،311،572؛11/305،329،393،394،398، 448؛12/33،39،67،71،91،93،131،334، 446،587؛13/49،79

شکیم-11/363،364

صبوییم-11/335،336

الصَّفا-4/370

صنعاء-8/397؛12/446

صوغر-11/335،336،343،344

الصین-11/357؛13/98

الطائف-4/41؛5/229؛13/48،378

طور سیناء-7/264،265؛9/390؛12/36

طوس-5/125

طهران-11/293

ظلّة بنی ساعدة-1/167،350؛7/305

الظّهران-3/346

عالج (موضع فی البادیة) -12/435

العراق-1/378،406

عمّان-12/70

عمورة-11/335،336،339،343،344

عین أبی نیزر-13/360،361

غطفان-2/212

غوطة دمشق-12/68

فارس-2/153؛4/106؛8/397،559؛9/80،81، 82،84،85؛10/543؛11/355؛12/65،74؛

ص :539

13/99

الفرات-1/121؛2/321؛11/275

فرنسا-10/452؛13/11-1

فلسطین-11/330،409،556

قارّة آسیا-11/357

قارّة أمریکا-11/255،257

قبر أبی الحسن الثّالث علیه السلام-5/126

قبر أبی الحسن الکاظم علیه السلام-5/124

قبر أبی عبد اللّٰه الحسین علیه السلام-2/435؛4/169؛5/120، 123؛6/81؛7/411؛8/135؛11/233

قبر الحسن علیه السلام-5/119،120،123؛

قبر عبد العظیم الحسنی-5/128

قبر یوسف علیه السلام-13/49،50

القدس-7/203

قریة قطنانا-13/454

القسطنطینیّة-8/544؛12/65؛13/36

قمّ-2/155،156،157؛5/128

قنّسرین-1/327

کربلاء-2/44؛3/49؛6/67؛8/548،560؛ 11/134؛13/293

الکعبة-1/384،385،402،452،453؛3/43؛5/40، 118،316؛6/63؛7/470،478؛8/415،416، 425،529،530؛9/263،264،266،268،271، 273،274،275،276،277،278،279،280، 281،282،284؛11/205،246،320،323؛ 12/90،174؛13/18،19

کنعان-11/336،372،374،377

کورة تراخوتینس-11/510

الکوفة-1/279،383،420،541،582؛2/150،155، 156،582؛3/314،573؛4/128،290،370، 414؛5/118،130،569؛6/82،126؛8/552، 557،561؛9/137،186،394،495؛10/540؛ 11/190،273؛12/587؛13/212،454،462

کوماس-4/140

ماء الحوأب-8/547

مجمع البحرین-11/425،426،429

محراب النبیّ صلی الله علیه و آله-9/267

المدائن-2/115؛8/397؛9/460

مدیان-11/401،417

مدین-11/393،396،411،416

المدینة-1/21،140،141،142،288،328،349؛ 2/207،325،530،581؛3/16،43،211،347، 422،573؛4/449؛5/107،229،230،312، 524؛6/19،212،294،378،411؛7/306؛ 8/65،180،263،308،327،391،400،401، 405،409،425،427،434؛9/52،263،267، 479،495؛10/11،98،124،408؛11/154، 186،187،305؛12/9،39،41،66،105،11-1، 132،139،237،255،330،331،359،360، 365،366،367،445،518،539،544،546، 547،548،551،552،553،55-5،556،594؛ 13/469،486،496

ص :540

مدینة روما-1/138،139

مرو-1/144

المروة-4/370

مسجد الأحزاب-5/227

مسجد بنی سالم-9/263

المسجد الحرام-3/248؛6/559؛10/242؛11/246؛ 12/181،459

مسجد الخیف-8/499

مسجد رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله-1/356؛5/476؛8/65؛ 9/267؛12/28،384؛13/294

مسجد السّهلة-5/227؛11/273،423

مسجد الفتح-5/227

مسجد الفضیخ-5/227

مسجد قبا-5/227؛13/219

مسجد کوفان-2/154

مسجد الکوفة-1/45؛2/154؛5/227،228؛12/47، 469

مشربة امّ إبراهیم-4/120؛5/227

مصر-2/172،260؛3/211،422؛5/346،419، 484،605،610؛6/58،90،164،264،330، 363،568،570،574؛7/46،81،85،456،461، 469؛8/197،332،363،447؛9/102،216، 481،537،561؛11/128،274،276،329، 336،365،366،369،370،371،372،373، 376،377،378،398،401،411،418؛ 12/285،311،527؛13/18،49،98،135، 252،527،530،532،533،535،536،537، 538،541،542

المغرب-8/544

مقام إبراهیم علیه السلام-1/236؛9/284

مکّة-1/288،364؛2/82،209،304،504،505، 534؛3/422،423،540،572،573؛5/229، 401،553؛6/540؛7/129،306؛8/180،311، 405،415،417،427،546؛9/265،275،279، 282،283،301،302،495؛10/17،18؛ 11/184،206،319،320،321؛12/13،30، 34،39،51،53،79،89،92،97،132،134، 139،361،366،367،545،546،549؛13/12، 236،536

منف-11/274

منی-6/114

الموصل-4/140؛11/296

مؤتة-8/413

نجد-12/108

نجران-8/240؛11/204؛12/39

النّجف-1/383،540

نهر کوثا-13/454

النّهروان-3/315؛8/550؛9/39

النیل-11/275

نینوی-11/551،552

الواد المقدّس-2/425

وادی برهوت-1/540

ص :541

وادی السّلام-1/541

وادی العقیق-5/523

الهند-13/98

الیابان-11/255

یثرب-8/240؛12/41

الیمامة-12/446

الیمن-1/98؛2/26،581؛7/445؛8/41،397؛ 9/273،275،345،406،484،495؛12/66، 67،69،585؛13/12،168

الیونان-10/452؛13/94،98،99

ص :542

فهرست شعرها

اعْذِرْ أخاکَ علیٰ ذُنوبِه

واسْتُرْ وغَطِّ علیٰ عُیوبِه

1/85

القَتلُ أولی مِن رُکوبِ العارِ

وَالعارُ أولی مِن دُخولِ النارِ

1/337

خلَقْتَ الخَلائقَ فی قُدرةٍ

فمِنهُمْ سَخِیٌّ ومِنهمْ بَخیلْ

1/509

إذا جادت الدّنیا علیک فجد بها

علیٰ النّاس طرّاً قبل أن تتفلّت

2/393

زعم المنجّم والطّبیب کلاهما

أن لا معاد فقلت: ذاک إلیکما

3/421

لقد خاب من غرَّته دنیا دنیّة

وما هی إن غرَّت قرونا بنائل

4/129

الموت خیر من رکُوب العار

والعار أولیٰ من دخُول النار

4/257

دع الحرص علَی الدنیا

وفی العیش فلا تطمع

4/431

فإن تکن الدنیا تعدّ نفیسة

فدار ثواب اللّٰه أعلیٰ وأنبل

4/432

یعیب الناس کلّهم زمانا

وما لزماننا عیب سوانا

5/38

فی دون ما عاینت من فجعاتها

إلی رفضها داع وبالزّهد آمر

5/63

وقبر ببغداد لنفس زکیّة

تضمّنها الرحمان فی الغرفات

5/124

إذا ماعضّک الدهر فلاتجنح إلی خلق

ولا تسأل سوی اللّٰه تعالی قاسم الرّزق

5/164

ثبّت اللّٰه ما أعطاک من حسن

تثبیت موسی ونصراً مثل مانصرا

5/568

همّت سخینة أن تغالب ربّها

فلیغلبنّ مغالب الغلّاب

5/568

تغیّرت البلاد ومن علیها

فوجه الأرض مغبرّ قبیح

5/569

محمّد النبیّ أخی وصهری

وحمزة سیّد الشّهداء عمّٖی

5/570

أبنیّ إنّی واعظ ومؤدّب

فافهم فأنت العاقل المتأدّب

5/571

اللّٰه أکرمنا بنصر نبیّه و

بنا أقام دعائم الإسلام

5/571

فلا تفش سرّک إلّاإلیک

فإنّ لکلّ نصیح نصیحا

5/572

حقیق بالتّواضع من یموت ویکفی

المرء من دنیاه قوت

5/572

اصبر علی مضض الإدلاج بالسّحر

وبالرّواح إلی الحاجات بالبکر

5/572

جرت الرّیاح علیٰ رسوم دیارهم

فکأ نّهم کانوا علیٰ میعاد

7/41

شکوت إلیٰ وکیع سوء حفظی

فأرشدنی إلیٰ ترک المعاصی

8/11

وإنّک مهما تعط بطنک سؤله

وفرجک نالا منتهی الذّمّ أجمعا

8/305

إنّ الملَأ قَد أبَواعَلَینا

إذا أرادوا فتنَة أبَینا

8/398

واللّٰه لولا أنت ما اهتدینا

ولا تصدّقنا ولا صلّینا

8/398

قد علمت خیبر أنّی مرحب

شاکی السّلاح بطل مجرّب

8/408،410

قد علمت خیبر أنّی عامر

شاک السّلاح بطل مغامر

8/410

تاللّٰه لولا اللّٰه ما اهتدینا

وما تصدّقنا وما صلّینا

8/411

قد علمت خیبر أنّی مرحب

شاک السلاح بطل مجرّب

8/412

أنا الذی سمّتنی امّی حیدره

کلیث غابات کریه المنظره

8/412

أنا النبیّ لا کذب

أنا ابن عبد المطّلب

8/420

بلوت صروف الدّهر ستّین حجّة

رّبت حالیه من العسر والیسر

9/171

ویعجبنی فقری إلیک ولم یکن

لیعجبنی لولا محبّتک الفقر

9/173

مساکین أهل الفقر حتّیٰ قبورهم

علیها تراب الذّلّ بین المقابر

9/183

دلیلک أنّ الفقر خیر من الغنیٰ

وأنّ قلیل المال خیر من المثری

9/190

النّفس تجزع أن تکون فقیرة

لفقر خیر من غنی طغیها

9/195

رضیت بما قسم اللّٰه لی

وفوّضت أمری إلیٰ خالقی

9/245

ص :543

ص :

یا عمرو إنّک قد أحدثت آلهة

ّیٰ بمکّة حول البیت أنصاباً

9/283

إذا المشکلات تصدّین لی

کشفت حقائقها بالنّظر

9/553

فإنّک مهما تعط بطنک سؤله

وفرجک نالا منتهیٰ الذّمّ أجمعا

9/583

أتمّ النّاس أعلمهم بنقصه

وأقمعهم لشهوته وحرصه

10/213

یا حار همدان من یمت یرنی

من مؤمن أو منافق قبلا

11/131

هذا جنای وخیاره فیه

إذ کلّ جان یده إلیٰ فیه

11/188

هذا جنای وخیاره فیه

إذ کلّ جان یده إلیٰ فیه

11/189

یا ربّ یا ربّ أنت مولاه

فارحم عبیداً إلیک ملجاه

12/172

یا من یجیب دعا المضطرّ فی الظّلم

یا کاشف الضّرّ والبلویٰ مع السّقم

12/174

أتحرقنی بالنّار یا غایة المنی؟ !

فأین رجائی؟ ! ثمّ أین محبّتی؟ !

12/180

ص :545

فهرست زمان ها و روزها و جنگ ها

نام جلد/صفحه

آبان-1/143،144

اُحد-5/522،524؛6/72؛12/142

الأحزاب-8/398

إسفند-1/143،144،145

أوطاس-8/419

أیّام خلافة أبی بکر-1/142

أیّام المتوکّل-1/370

بدر-1/389،389،541؛5/523،524؛6/72؛ 8/383،385،386،415،416؛9/263؛ 12/144،395،397

البعثة النبویّة-1/140

بیعة الرّضوان-2/80؛8/403؛12/169

تبوک-5/230

الجمعة-7/258

الجمل-5/324

حجّة الوداع-1/233؛8/172،574

نام جلد/صفحه

الحدیبیة-12/150

حرب الجمل-10/460

حرب صفّین-2/566

حمراء الأسد-8/386

حنین-1/389؛10/244

خطبة الوداع-2/6؛13/380

الخندق-8/396،545

خیبر-8/408،409،410،411؛12/143،547

«-25» دیسمبر-1/140

ربیع الأوّل-1/141،142

شهر اللّٰه-4/517،518

شهر جمادی الاولیٰ-12/67

شهر ذی الحجّة-11/184؛12/63،549

شهر رجب-1/524؛4/396،397؛5/430؛12/571

شهر رمضان-4/196،197،516،517،518،519، 520،521،522؛5/371،430،522؛6/216،

ص :547

227،344،388،397،400؛7/556،557؛ 8/309،310،415،425،426،427،567،582؛ 9/170،315؛11/269؛12/497،571؛ 13/331

شهر شعبان-4/518،519،520؛5/430؛6/401؛ 8/176؛12/497،571؛13/153،467

شهر المحرّم-7/409،410؛12/64،548

صفّین-1/52؛2/190،556،557؛5/130؛6/58، 59،377؛8/560؛9/26،302،310،311،437؛ 10/460،541؛11/119؛12/587؛13/358

صلاة الجمعة-6/345،346،347

صلح الإمام الحسن علیه السلام-6/264

صلح الحدیبیة-12/28

الطائف-8/419

الطوفان-1/137؛11/288،354،412

عاشوراء-7/408

العام السابع عشر من الهجرة-1/141

عام الفتح-12/70،71؛13/379

عام الفیل-1/137

عشیّة الجمعة-5/119

عید الفطر-8/310

عید النّیروز-8/310،311

غزو الأنبار-12/480؛13/242

غزوة احد-5/524؛8/386؛9/345

غزوة الأحزاب-8/395

غزوة بدر-12/394،395

غزوة بدر الصّغریٰ-8/395

غزوة بنی قریظة-8/395

غزوة بنی المصطلق-8/399

غزوة بنی النّضیر-8/390

غزوة تبوک-8/421،569؛9/31؛10/513؛12/518

غزوة الحدیبیة-8/403

غزوة حنین-8/419

غزوة خیبر-8/407

غزوة ذات الرّقاع-8/394؛12/107

غزوة ذات السّلاسل-8/413

غزوة الرّجیع-8/386

غزوة عسفان-8/394

غزوة المریسع-8/399

غزوة معونة-8/386

غزوة مؤتة-8/412

فتح بغداد-8/558

فتح خیبر-12/543،547

فتح مکّة-12/548،55-5،556؛13/341

فدک-8/407

فروردین-1/143،144،145

ص :548

قصّة الحکمین-13/242

قصّة السّقایة-12/359

قصّة العقبة-12/359

قضیّة التّحکیم-1/206

لیلة إحدیٰ وعشرین-8/426،427

لیلة الإسراء-11/67

لیلة الأضحی-5/430

لیلة بدر-8/385

لیلة تسع عشرة-8/427

لیلة الثّلاثاء-12/67

لیلة ثلاث وعشرین-8/426،427

لیلة الجمعة-11/269؛12/382

لیلة الطّور-11/415

لیلة العید-5/430

لیلة الفطر-5/430

لیلة القدر-1/53؛7/468؛8/427؛9/315،316؛ 12/571؛13/331

لیلة مبیت علیّ بن أبی طالب علیه السلام (علیٰ فراش رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله) -12/550

لیلة النّصف من شعبان-12/569

لیلة الهریر-6/341؛12/458

مارس-1/140

النّصف من شعبان-11/233

النّیروز-13/13

واقعة الجمل-5/576

وقعة احد-8/388

وقعة بدر-12/397

وقعة بنی المصطلق-12/143

وقعة الجمل-4/534؛8/549؛13/244

وقعة صفّین-7/321

وقعة النّهروان-12/454

یناریر-1/140

یوم الاثنین-12/568

یوم احد-1/166؛6/61؛8/387،388،389،390؛ 9/301؛10/543؛12/115،118،360

یوم الأحزاب-8/398

یوم الأضحیٰ-2/240؛7/258؛8/427

یوم بدر-1/400؛5/199،576،577؛8/292،384، 385،386،500،552؛9/301؛10/244،245؛ 12/98،115،549

یوم البصرة-1/586

یوم البیعة-11/184

یوم التّرویة-8/425

یوم الجمعة-2/240،241،469،473؛3/229؛ 6/348؛8/425،426،427؛11/189؛12/31؛ 13/318

ص :549

یوم الجمل-7/22-2؛13/464

یوم حنین-2/81؛3/310؛8/419،420،421

یوم الخمیس-8/179؛12/569

یوم الخندق-8/396،397

یوم خیبر-8/407،410،501؛12/143،588

یوم السّبت-10/522،523؛11/135،184

یوم الشّجرة-8/406

یوم صفّین-1/155؛2/557؛3/8؛6/60؛12/30

یوم الطّفّ-1/337

یوم عاشوراء-1/336؛4/257؛7/408،410؛10/96

یوم عرفة-1/213؛2/240،241؛5/178،428،606؛ 7/371،434؛8/425،426؛9/90،116؛ 12/165

یوم العید-2/473

یوم غدیر خمّ-1/233،288؛5/147،203

یوم فتح مکّة-8/415،416،418؛9/65،277،301؛ 10/244؛12/240،363

یوم الفطر-2/240؛8/308،310،313،427

یوم القضیّة (أی الهدنة فی الحدیبیة) -12/24

یوم کربلاء-12/521

یوم «-5» مارس-1/139

یوم المباهلة-8/426

یوم المهرجان \یوم النیروز

یوم مؤتة-6/68؛12/115

یوم النّحر-8/308

یوم النّیروز-1/144؛8/311،312

یوم النَّهروان-4/303؛6/441؛12/310

یوم الهریر-10/497

ص :550

فهرست منابع و مآخذ

1. إثبات الوصیّة للإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، المنسوب إلی علی بن الحسین المسعودی (م-346 ق) ، بیروت: دار الأضواء،1409 ق، دوم.

2. الاحتجاج علی أهل اللجاج، أحمد بن علی الطَبَرسی (م-620 ق) ، تحقیق: إبراهیم البهادری ومحمّد هادی به، تهران: دار الاُسوة،1413 ق، اوّل.

3. إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل، نور اللّٰه بن السیّد شریف الشوشتری (القاضی التستری) (م-1019 ق) ، با تعلیقات: السیّد شهاب الدین المرعشی، قم: مکتبة آیة اللّٰه المرعشی،1411 ق، اوّل.

4. إحیاء علوم الدین، محمّد بن محمّد الغزالی (م-505 ق) ، بیروت: دار الهادی،1412 ق، اوّل.

5. الاختصاص، المنسوب إلی محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (الشیخ المفید) (م-413 ق) ، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1414 ق، چهارم.

6. اختیار معرفة الرجال (رجال الکشّی) ، محمّد بن الحسن الطوسی (م-460 ق) ، تحقیق: السیّد مهدی الرجائی، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1404 ق، اوّل.

7. الإخوان، عبد اللّٰه بن محمّد القُرشی (ابن أبی الدنیا) (م-281 ق) ، تحقیق: محمّد عبد الرحمان طوالیة، قاهره: دار الاعتصام،1988 م.

8. الإرشاد فی معرفة حجج اللّٰه علی العباد، محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (الشیخ المفید) (م-413 ق) ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1413 ق، اوّل.

9. إرشاد القلوب، الحسن بن محمّد الدیلمی (م-711 ق) ، بیروت: مؤسسة الأعلمی،1398 ق، چهارم.

10. الاستبصار فی ما اختلف من الأخبار، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م-460 ق) ، تحقیق: حسن الموسوی الخرسان، تهران: دار الکتب الإسلامیّة، اوّل.

ص :551

11. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، یوسف بن عبد البِرّ القُرطُبی المالکی (ابن عبد البِرّ) (م-363 ق) ، تحقیق: علی محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1415 ق، اوّل.

12. اُسد الغابة فی معرفة الصحابة، علی بن محمّد الشیبانی (ابن الأثیر الجَزَری) (م-630 ق) ، تحقیق: علی محمّد معوّض وعادل أحمد عبد الموجود، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1415ق، اوّل.

13. الاُصول الستّة عشر، عدّة من الرواة، قم: دار الشبستری،1405 ق، دوم.

14. الاعتقادات، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: عاصم عبد السیّد، قم: المؤتمر العالمی لألفیّة الشیخ المفید،1413 ق، اوّل.

15. أعلام الدین فی صفات المؤمنین، الحسن بن محمّد الدیلمی (م-711 ق) ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.

16. إعلام الوری بأعلام الهدی، الفضل بن الحسن الطبرسی (م-548 ق) ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1417 ق، اوّل.

17. الإقبال بالأعمال الحسنة فی ما یعمل مرّة فی السنة: علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م-664 ق) ، تحقیق: جواد القیّومی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی،1414 ق، اوّل.

18. الأمالی، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، بیروت: مؤسسة علمی-1400 ق، پنجم.

19. الأمالی، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م-460 ق) ، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: دار الثقافة، 1414 ق، اوّل.

20. الأمالی، محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (الشیخ المفید) (م-413 ق) ، تحقیق: حسین اُستاد ولی وعلی أکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1404 ق، دوم.

21. أنساب الأشراف، أحمد بن یحیی البلاذری (م-279 ق) ، تحقیق: سهیل زکّار و ریاض زرکلی، بیروت: دار الفکر، 1417 ق، اوّل.

22. الإیضاح، فضل بن شاذان الأزدی النیسابوری (م-260 ق) ، تحقیق: میر جلال الدین الحسینی الأرموی، تهران: جامعة طهران،1351 ش، اوّل.

23. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (العلّامة المجلسی) (م 11-11 ق) ، تحقیق: دار إحیاء التراث، بیروت: دار إحیاء التراث،1412 ق، اوّل.

ص :552

24. البدایة و النهایة، إسماعیل بن عمر الدمشقی (ابن کثیر) (م-774 ق) ، تحقیق: مکتبة المعارف، بیروت: مکتبة المعارف.

25. البدایة و النهایة، إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی (م-774 ق) ، تحقیق: مکتبة المعارف، بیروت: مکتبة المعارف.

26. البرهان فی تفسیر القرآن، السیّد هاشم بن سلیمان البحرانی (م-1107 ق) ، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة،1415 ق، اوّل.

27. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، محمّد بن محمّد الطبری (م-525 ق) ، نجف: المطبعة الحیدریّة،1383 ق، دوم.

28. بصائر الدرجات، محمّد بن الحسن الصفّار القمّی (ابن فرّوخ) (م-290 ق) ، قم: مکتبة آیة اللّٰه المرعشی، 1404 ق، اوّل.

29. البلد الأمین و الدرع الحصین، إبراهیم بن زین الدین الکفعمی (م-905 ق) .

30. پژوهشی در سیرۀ نبوی (مجموعۀ مقالات تاریخی) ، رسول جعفریان، تهران-قم: پژوهشکدۀ حوزه و دانشگاه - امیرکبیر،1382 ش.

31. التاج الجامع للاُصول فی أحادیث الرسول صلی الله علیه و آله، منصور علی ناصف، بیروت: دار الفکر،1401 ق.

32. تاج العروس من جواهر القاموس، السیّد محمّد المرتضی بن محمّد الحسینی الزَّبیدی (م-1205 ق) ، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر،1414 ق، اوّل.

33. تاریخ أصبهان، أحمد بن عبد اللّٰه الأصبهانی (أبو نعیم) (م-430 ق) ، تحقیق: سیّد کسروی حسن، بیروت: دار الکتب العلمیّة.

34. تاریخ بغداد أو مدینة السلام، أحمد بن علی الخطیب البغدادی (م-463 ق) ، مدینه: المکتبة السلفیّة.

35. تاریخ تحوّلات تقویمی در ایران از نظر نجومی (مجلۀ میراث جاویدان) .

36. تاریخ الطبری (تاریخ الاُمم والملوک) ، محمّد بن جریر الطبری (م-310 ق) ، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، مصر: دار المعارف.

37. التاریخ الکبیر، محمّد بن إسماعیل البخاری (م-256 ق) ، بیروت: دار الفکر.

ص :553

38. تاریخ مدینة دمشق (تاریخ دمشق) ، علی بن الحسن بن هبة اللّٰه الدمشقی (ابن عساکر) (م-571 ق) ، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر،1415 ق، اوّل.

39. تاریخ المدینة المنوّرة، عمر بن شبّه النمیری البصری (م-262 ق) ، تحقیق: فهیم محمّد شلتوت، بیروت: دار التراث،1410 ق، اوّل.

40. تاریخ الیعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب (ابن واضح الیعقوبی) (م-284 ق) ، بیروت: دار صادر.

41. تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (کنز جامع الفوائد) ، علی الغروی الحسینی الإسترآبادی (م-940 ق) ، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مدرسة الإمام المهدی (عج) ،1407 ق، اوّل.

42. التبیان فی تفسیر القرآن، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م-460 ق) ، نجف: مکتبة الأمین،1381ق.

43. تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، الحسن بن علی الحرّانی (ابن شعبة) (م-381 ق) ، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1404 ق، دوم.

44. تذکرة الخواصّ (تذکرة خواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة علیهم السلام) ، یوسف بن فُرغلی (سبط ابن الجوزی) (م-654 ق) ، مقدّمه: السیّد محمّد صادق بحر العلوم، تهران: مکتبة نینوی الحدیثة.

45. ترجمة الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام من تاریخ مدینة دمشق، علیّ بن الحسن بن هبة اللّٰه (ابن عساکر) (م-573 ق) ، تحقیق: محمّد باقر المحمودی، بیروت: دار التعارف،1395 ق، اوّل.

46. الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف، عبد العظیم بن عبد القوی المنذری الشامی (م-656 ق) ، تحقیق: مصطفی محمّد عمارة، بیروت: دار إحیاء التراث،1388 ق، سوم.

47. تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم) ، إسماعیل بن عمر البصروی الدمشقی (م-774 ق) ، تحقیق: عبد العزیز غنیم ومحمّد أحمد عاشور ومحمّد إبراهیم البنّا، قاهره: دار الشعب.

. تفسیر الآلوسی \روح المعانی فی تفسیر القرآن.

. تفسیر علیّ بن إبراهیم \تفسیر القمّی.

48. تفسیر العیّاشی، محمّد بن مسعود السلمی السمرقندی (العیّاشی) (م-320 ق) ، تحقیق: هاشم الرسولی المحلّاتی، تهران: المکتبة العلمیّة،1380 ق، اوّل.

49. تفسیر فرات الکوفی، فرات بن إبراهیم الکوفی (ق-4 ق) ، به کوشش: محمّد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و

ص :554

الإرشاد الإسلامی،1410 ق، اوّل.

50. تفسیر القرآن العظیم مسنداً عن الرسول (تفسیر ابن أبی حاتم) ، عبد الرحمان بن أبی حاتم الرازی (م-327 ق) ، تحقیق: أحمد عبد اللّٰه عمّار زهرانی، مکتبة الدار مدینة،1408 ق، اوّل.

51. تفسیر القمّی، علی بن إبراهیم القمّی (م-307 ق) ، به کوشش: السیّد الطیّب الموسوی الجزائری، مطبعة النجف الأشرف.

52. التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مدرسة الإمام المهدی (عج) ، 1409ق، اوّل.

. تفسیر المیزان \المیزان فی تفسیر القرآن.

53. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تهران: دار الکتب الإسلامیّة،1372 ش، بیست و نهم.

. تفسیر نور الثقلین \نور الثقلین.

54. تقویم و تاریخ در ایران، ذبیح بهروز (معاصر) ، تهران: ایران کوده.

55. تقویم و تقویم نگاری در تاریخ، ابو الفضل نبئی (معاصر) ، مشهد: آستان قدس رضوی.

56. التمحیص، محمّد بن همام الإسکافی (ابن همام) (م-336 ق) ، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مدرسة الإمام المهدی (عج) .

57. تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ، ورّام بن أبی فراس الحمدان (م-605 ق) ، بیروت: دار التعارف و دار صعب.

58. تنبیه الغافلین، نصر بن محمّد السمرقندی (م-372 ق) ، تحقیق: یوسف علی بدیوی، بیروت: دار ابن کثیر، 1413 ق، اوّل.

59. التنبیه و الإشراف، علی بن الحسین المسعودی (ق-4 ق) ، تصحیح: عبد اللّٰه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی.

60. التواضع و الخمول، عبد اللّٰه بن محمّد القرشی (ابن أبی الدنیا) (م-281 ق) ، تحقیق: محمّد عبد القادر أحمد عطا، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1409 ق، اوّل.

ص :555

61. التوحید، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: هاشم الحسینی الطهرانی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1398 ق، اوّل.

62. تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م-460 ق) ، بیروت: دار التعارف،1401 ق، اوّل.

63. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، تهران: مکتبة الصدوق.

64. جامع الأحادیث، جعفر بن أحمد القمّی (ابن الرازی) (ق-4 ق) ، تحقیق: السیّد محمّد الحسینی النیسابوری، مشهد: مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضویّة المقدّسة،1413 ق، اوّل.

65. جامع الأخبار أو معارج الیقین فی اُصول الدین، محمّد بن محمّد الشعیری السبزواری (ق-7 ق) ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1414 ق، اوّل.

66. الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی) ، محمّد بن أحمد الأنصاری القرطبی (م-671 ق) ، تحقیق: محمّد عبد الرحمان المرعشلی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،1405 ق، دوم.

. الجامع الصحیح \سنن الترمذی.

67. الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر، عبد الرحمان بن أبی بکر السیوطی (م-911 ق) ، بیروت: دار الفکر، 1401 ق، اوّل.

68. الجعفریّات (الأشعثیّات) ، محمّد بن محمّد بن الأشعث الکوفی (ق-4 ق) ، تهران: مکتبة نینوی (طبع شده در ضمن: قرب الإسناد) .

69. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محمّد حسن النجفی (م-1266 ق) ، بیروت: مؤسسة المرتضی العالمیّة.

70. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، أحمد بن عبد اللّٰه الأصبهانی (أبو نعیم) (م-430 ق) ، بیروت: دار الکتاب العربی،1387 ق، دوم.

71. الخرائج و الجرائح، سعید بن هبة اللّٰه الراوندی (قطب الدین الراوندی) (م-573 ق) ، تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ،1409 ق، اوّل.

72. خصائص الأئمّة علیهم السلام (خصائص أمیر المؤمنین علیه السلام) ، السیّد محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م-406 ق) ، تحقیق: محمّد هادی الأمینی، مشهد: مجمع البحوث الإسلامیّة التابع للحضرة الرضویّة المقدّسة، 1406 ق.

ص :556

73. الخصال، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1414 ق، چهارم.

74. الخلاف، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م-413 ق) ، إسماعیلیان.

75. دلائل الإمامة، محمّد بن جریر الطبری الإمامی (ق-5 ق) ، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة،1413 ق، اوّل.

76. دلائل النبوّة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، أحمد بن الحسین البیهقی (م-458 ق) ، تحقیق: عبد المعطی أمین قلعجی، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1405 ق، اوّل.

77. دانش نامۀ امیر المؤمنین علیه السلام بر پایۀ قرآن و حدیث و تاریخ، محمّد محمّدی ری شهری و آخرون، قم: دار الحدیث،1424 ق، اوّل.

78. الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة، السیّد علی المدنی الشیرازی (السیّد علی خان) (م-1120 ق) ، قم: مکتبة بصیرتی،1397 ق، دوم.

79. الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، عبد الرحمان بن أبی بکر السیوطی (م-911 ق) ، بیروت: دار الفکر،1414 ق، اوّل.

80. الدروع الواقیة، علی بن موسی الحلّی (ابن طاووس) (م-664 ق) ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1414 ق، اوّل.

81. الدرّة الباهرة من الأصداف الطاهرة، محمّد بن مکّی العاملی (الشهید الأوّل) ، مشهد: مؤسسة الطبع و النشر التابعة للحضرة الرضویّة المقدّسة،1365ش.

82. دستور معالم الحکم و مأثور مکارم الشیم، محمّد بن سلامة (القاضی القضاعی) (م-454 ق) ، بیروت: دار الکتاب العربی،1401 ق، اوّل.

83. دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، النعمان بن محمّد التمیمی المغربی (القاضی أبو حنیفة) (م-363 ق) ، تحقیق: آصف بن علی أصغر فیضی، مصر: دار المعارف،1389 ق، سوم.

84. الدعوات، سعید بن هبة اللّٰه الراوندی (قطب الدین الراوندی) (م-573 ق) ، تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ،1407 ق، اوّل.

ص :557

85. دیوان منسوب به امام علی علیه السلام، محمّد بن حسین کَیدَری (م ق-6 ق) ، ترجمه: أبو القاسم الإمامی، تهران: اُسوه.

86. ربیع الأبرار و نصوص الأخبار، محمود بن عمر الزمخشری (م-538 ق) ، تحقیق: سلیم النعیمی، قم: منشورات الشریف الرضی،1410 ق، اوّل.

. رجال الکشّی \اختیار معرفة الرجال.

87. رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة) ، أحمد بن علی النجاشی (م-450 ق) ، بیروت: دار الأضواء، 1408 ق، اوّل.

88. الرسالة القشیریّة فی علم التصوّف، عبد الکریم بن هوازن القشیری (م-465 ق) ، تحقیق: زریو معروف، دمشق: دار الخیر.

89. روح المعانی فی تفسیر القرآن (تفسیر الآلوسی) ، محمود بن عبد اللّٰه الآلوسی (م-1270 ق) ، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.

90. روضة الواعظین، محمّد بن الحسن الفتّال النیسابوری (م-508 ق) ، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی،1406 ق، اوّل.

91. زاد المعاد، العلّامة محمّد باقر المجلسی (م-11-11 ق) ، الطبعة القدیمة، کتابفروشی إسلامیة-تهران.

92. الزهد، حسین بن سعید الکوفی الأهوازی (ق-3 ق) ، قم: المطبعة العلمیّة.

93. الزهد، عبد اللّٰه بن المبارک الحنظلی المروزی (ابن المبارک) (م-181 ق) ، تحقیق: حبیب الرحمان الأعظمی، بیروت: دار الکتب العلمیّة.

94. الزهد، أحمد بن محمّد الشیبانی (ابن حنبل) (م-241 ق) ، بیروت: دار الکتب العلمیّة.

95. الزهد، هنّاد بن سَری الکوفی (م-243 ق) ، تحقیق: عبدالرحمان الفریوائی، کویت: دار الخلفاء للکتاب الإسلامی،1406 ق، اوّل.

96. سعد السعود، علی بن موسی الحلّی (ابن طاووس) (م-664 ق) ، قم: مکتبة الشریف الرضی،1363 ش، اوّل.

97. سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، الشیخ عبّاس القمّی (م-1359 ق) ، بیروت: مؤسسة الوفاء.

98. سنن ابن ماجة، محمّد بن یزید القزوینی (ابن ماجة) (م-275 ق) ، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث،1395 ق، اوّل.

ص :558

99. سنن أبی داوود، سلیمان بن أشعث السجستانی الأزدی (م-275 ق) ، تحقیق: محمّد محیی الدین عبد الحمید، بیروت: دار إحیاء السنّة النبویّة.

100. سنن الترمذی (الجامع الصحیح) ، محمّد بن عیسی الترمذی (أبو عیسی) (م-279 ق) ، تحقیق: أحمد محمّد شاکر، بیروت: دار إحیاء التراث.

101. سنن الدارمی، عبد اللّٰه بن عبد الرحمان الدارمی (م-255 ق) ، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت: دار القلم، 1412 ق، اوّل.

102. السنن الکبری، أحمد بن الحسین البیهقی (م-458 ق) ، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1414 ق، اوّل.

103. السنن الکبری، أحمد بن شعیب النسائی (م-303 ق) ، تحقیق: عبد الغفّار سلیمان البنداری، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1411 ق، اوّل.

104. سنن النسائی بشرح الحافظ جلال الدین السیوطی و حاشیة الإمام السندی، أحمد بن شعیب النسائی (م-303 ق) ، بیروت: دار الجیل،1407 ق، اوّل.

105. سیرۀ رسول خدا (تاریخ سیاسی اسلام) ، رسول جعفریان، تهران: امیر کبیر،1373 ش.

106. السیرة النبویّة، عبد الملک بن هشام الحمیری (ابن هشام) (م-218 ق) ، تحقیق: مصطفی السقّا و إبراهیم الأبیاری، قم: مکتبة المصطفی،1355 ق، اوّل.

107. شرح الأخبار فی فضائل الأئمّة الأطهار، النعمان بن محمّد المصری (القاضی أبو حنیفة) (م-363 ق) ، تحقیق: السیّد محمّد الحسینی الجلالی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1412 ق، اوّل.

108. شرح نهج البلاغة، عبد الحمید بن محمّد المعتزلی (ابن أبی الحدید) (م-656 ق) ، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، بیروت: دار إحیاء التراث،1387 ق، دوم.

109. شُعب الإیمان، أحمد بن الحسین البیهقی (م-458 ق) ، تحقیق: محمّد السعید بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1410 ق، اوّل.

110. الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عیّاض بن موسی الیحصبی (القاضی عیّاض) (م-544 ق) ، بیروت: دارالکتب العلمیّة.

ص :559

11-1. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، عبید اللّٰه بن عبد اللّٰه النیسابوری (الحاکم الحَسَکانی) (ق-5 ق) ، تحقیق: محمّد باقر المحمودی، تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی،1411 ق، اوّل.

112. الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیّة) ، إسماعیل بن حمّاد الجوهری (م-398 ق) ، تحقیق: أحمد بن عبد الغفور عطّار، بیروت: دار العلم للملایین،1410 ق، چهارم.

113. صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، محمّد بن أحمد بن حِبّان (م-354 ق) ، ترتیب: علی بن بلبان الفارسی (م-739 ق) ، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة،1414 ق، دوم.

114. صحیح البخاری، محمّد بن إسماعیل البخاری (م-256 ق) ، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن کثیر، 1410 ق، چهارم.

115. صحیح مسلم، مسلم بن الحجّاج القشیری النیسابوری (م-261 ق) ، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، قاهره: دار الحدیث،1412 ق، اوّل.

116. الصحیح من سیرة النبیّ الأعظم، السیّد جعفر مرتضی العاملی، بیروت: دار السیرة،1415 ق، چهارم.

117. صحیفة الإمام الرضا علیه السلام، المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام، تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ،1408 ق، اوّل.

118. الصحیفة السجّادیّة، المنسوب إلی الإمام علیّ بن الحسین علیه السلام، تصحیح: علی أنصاریان، دمشق: المستشاریّة الثقافیّة للجمهوریّة الإسلامیّة الإیرانیّة،1405 ق.

119. الصحیفة السجّادیّة الجامعة، أدعیة مأثورة عن الإمام زین العابدین علیه السلام، تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ،1411 ق، اوّل.

120. صفات الشیعة، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مؤسسة الإمام المهدی (عج) .

121. الصمت و حفظ اللسان، عبد اللّٰه بن محمّد (ابن أبی الدنیا) (م-281 ق) ، تحقیق: محمّد أحمد عاشور، قاهره: دار الاعتصام،1408 ق.

122. الصواعق المحرقة فی الردّ علی أهل البدع و الزندقة، أحمد بن حجر الهیثمی الکوفی (ابن حَجَر) (م-974 ق) ، تصحیح: عبد الوهّاب عبد اللطیف، مصر: مکتبة القاهرة،1385 ق، دوم.

ص :560

123. طبّ الأئمّة، ابنا بسطام النیسابوریّان، تحقیق: محسن عقیل، بیروت: دار المحجة البیضاء و دار الرسول الأکرم.

124. الطبقات الکبری، محمّد بن سعد (کاتب الواقدی) (م-230 ق) ، بیروت: دار صادر.

125. طبّ النبیّ، محمّد بن محمّد الچغمینی (م-618 ق) ، سنگی،1318 ق.

126. الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م-664 ق) ، قم: مطبعة الخیّام، 1400 ق، اوّل.

127. عارضة الأحوذی بشرح صحیح الترمذی، محمّد بن عبداللّٰه الإشبیلی (ابن العربی) (م-543 ق) ، بیروت: مکتبة المعارف.

128. العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیّة، الحسن بن یوسف الحلّی (العلّامة) (م-726 ق) ، تحقیق: السیّد مهدی الرجائی، قم: مکتبة آیة اللّٰه المرعشی،1408 ق، اوّل.

129. عدّة الداعی و نجاح الساعی، أحمد بن محمّد الحلّی الأسدی (ابن فهد) (م-841 ق) ، تحقیق: أحمد الموحّدی، تهران: مکتبة وجدانی.

130. علل الشرایع، محمّد بن علیّ ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، بیروت: دار إحیاء التراث، دوم.

131. عوالی اللآلی العزیزیّة فی الأحادیث الدینیّة، محمّد بن علی الأحسائی (ابن أبی جمهور) (م-940 ق) ، تحقیق: مجتبی العراقی، قم: مطبعة سیّد الشهداء علیه السلام،1403 ق، اوّل.

132. عیون أخبار الرضا علیه السلام، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: السیّد مهدی الحسینی اللاجوردی، تهران: جهان.

133. عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمّد اللیثی الواسطی (ق-6 ق) ، تحقیق: حسین الحسنی البیرجندی، قم: دار الحدیث،1376 ش، اوّل.

134. الغارات، إبراهیم بن محمّد (ابن هلال الثقفی) (م-283 ق) ، تحقیق: میر جلال الدین المحدّث الاُرموی، تهران: انجمن آثار ملّی،1395 ق، اوّل.

135. الغدیر فی الکتاب و السنّة و الأدب، عبد الحسین بن أحمد الأمینی (م-1390 ق) ، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق، سوم.

. ترجمه و شرح غُرَر الحِکم \غرر الحِکَم و دُرَر الکَلِم.

ص :561

136. غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد الآمِدی التمیمی (م-550 ق) ، ترجمه و شرح: آقا جمال الدین خوانساری (م-1125 ق) ، تحقیق: میر جلال الدین محدّث اُرمَوی، تهران: دانشگاه تهران،1360 ش، سوم.

137. الغیبة، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م-460 ق) ، تحقیق: عباد اللّٰه الطهرانی وعلی أحمد ناصح، قم: مؤسسة المعارف الإسلامیّة،1411 ق، اوّل.

138. الغیبة، محمّد بن إبراهیم الکاتب النعمانی (م-350 ق) ، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، تهران: مکتبة الصدوق.

139. فتح الأبواب، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م-664 ق) ، تحقیق: حامد الخفّاف، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1409 ق، اوّل.

140. فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئمّة من ذرّیّتهم، إبراهیم بن محمّد الجوینی (م-730 ق) ، تحقیق: محمّد باقر المحمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی،1398 ق، اوّل.

141. الفردوس بمأثور الخطاب، شیرویة بن شهردار الدیلمی الهَمَدانی (م-509 ق) ، تحقیق: محمّد السعید بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1406 ق، اوّل.

142. فرهنگ لاروس (عربی-فارسی) ، خلیل الجرّ، ترجمه: حمید طبیبیان، تهران: امیرکبیر،1375ش.

143. فرهنگ معاصر (عربی-فارسی) ، آذرتاش آذرنوش، تهران: -1379ش، اوّل.

144. الفضائل، شاذان بن جبرئیل القمّی (م-660 ق) ، نجف: المطبعة الحیدریّة،1338 ق.

145. فضائل الأشهر الثلاثة، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: غلامرضا عرفانیان، قم: مکتبة الداوری،1396 ق، اوّل.

146. فضائل الشیعة، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ،1410 ق، اوّل.

147. الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، مشهد: المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام.

148. فلاح السائل، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م-664 ق) ، تحقیق: غلامحسین مجیدی، قم: مکتب الإعلام الإسلامی،1419 ق، اوّل.

149. فیض القدیر، محمّد عبد الرؤوف المناوی (ق-10 ق) ، بیروت: دار الفکر.

ص :562

150. القاموس المحیط، محمّد بن یعقوب الفیروز آبادی (م-817 ق) ، بیروت: دار الفکر.

151. قرب الإسناد، عبداللّٰه بن جعفر الحِمْیری القمّی (م بعد از-304 ق) ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1413 ق، اوّل.

152. قصص الأنبیاء، سعید بن هبة اللّٰه (قطب الدین الراوندی) (م-573 ق) تحقیق: غلامرضا عرفانیان، مشهد: مجمع البحوث الإسلامیّة التابع لمؤسسة الآستانة الرضویّة،1409 ق، اوّل.

153. قضاء حقوق المؤمنین، سدید الدین أبو علی بن طاهر الصوری (ق-6 ق) ، تحقیق: حامد الخفّاف: قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث،1410 ق، دوم.

154. الکافی، محمّد بن یعقوب الکلینی الرازی (م-329 ق) ، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، بیروت: دار صعب ودار التعارف،1401 ق، چهارم.

155. الکامل، محمّد بن یزید الأزدی (المُبرَّد) (م-285 ق) ، تحقیق: محمّد أحمد الدالی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413 ق.

156. کامل الزیارات، جعفر بن محمّد القمّی (ابن قولویه) (م-367 ق) ، تحقیق: جواد القیّومی، قم: نشر الفقاهة، 1417 ق، اوّل.

157. الکامل فی التاریخ، علی بن محمّد الشیبانی الموصلی (ابن الأثیر) (م-630 ق) ، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،1408 ق، اوّل.

158. کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس الهلالی العامری (م ح-90 ق) ، تحقیق: محمّد باقر الأنصاری، قم: الهادی، 1415 ق، اوّل.

159. الکتاب المقدس (العهد القدیم والعهد الجدید) ، بیروت: دار المشرق،1991م، دوم.

160. کتاب من لا یحضره الفقیه، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، دوم.

161. کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، علی بن عیسی الإربلی (م-687 ق) ، تصحیح: السیّد هاشم الرسولی المحلّاتی، بیروت: دار الکتاب،1401 ق، اوّل.

162. کشف المحجّة لثمرة المُهْجة، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م-664 ق) ، تحقیق: محمّد الحسّون، قم: مکتب الإعلام الإسلامی،1412 ق، اوّل.

ص :563

163. کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، الحسن بن یوسف الحلّی (العلّامه) (م-726 ق) ، تحقیق: علی آل کوثر، قم: مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیّة،1411 ق، اوّل.

164. کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الإثنی عشر، علی بن محمّد الخزّاز القمّی (ق-4 ق) ، تحقیق: السیّد عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری، قم: بیدار،1401 ق.

165. کمال الدین وتمام النعمة، محمّدبن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1405 ق، اوّل.

166. کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (م-975 ق) ، تصحیح: صفوة السقّا، بیروت: مکتبة التراث الإسلامی،1397 ق، اوّل.

167. کنز العمّال فی سنن الأقوال والأفعال، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی (م-975 ق) ، تصحیح: صفوة السقّا، بیروت: مکتبة التراث الإسلامی،1397 ق، اوّل.

168. کنز الفوائد، محمّد بن علی الکراجِکی الطرابلسی (م-449 ق) ، تصحیح: عبد اللّٰه نعمة، قم: دار الذخائر، 1410 ق، اوّل.

169. الکنی والألقاب، الشیخ عبّاس القمّی (م-1359 ق) ، تهران: مکتبة الصدر،1397 ق، چهارم.

170. گاه شماری در ایران، سیّد حسن تقی زاده (معاصر) ، تهران.

171. لسان العرب، محمّد بن مُکرَّم المصری الأنصاری (ابن منظور) (م-711 ق) ، بیروت: دار صادر،1410 ق، اوّل.

172. لسان المیزان، أحمد بن علی العسقلانی (ابن حَجَر) (م-852 ق) ، مؤسسة الأعلمی،1406 ق، سوم.

173. لغت نامه، علی اکبر دهخدا و دیگران، تهران: دانشگاه تهران،1372 ش.

174. مائة کلمة للإمام أمیرالمؤمنین علی، عمرو بن بحر الکِنانی (الجاحظ) (م-255 ق) ، تحقیق: ریاض مصطفی العبداللّٰه، دمشق: دارالحکمة،1416 ق.

175. مائة منقبة من مناقب أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب والأئمّة من ولده علیهم السلام، محمّد بن أحمد القمّی (ابن شاذان) (ق-5 ق) ، تحقیق: نبیل رضا علوان، قم: أنصاریان.

176. المبسوط فی فقه الإمامیّة، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م-460 ق) ، تحقیق: محمّد علی الکشفی، تهران: المکتبة المرتضویّة،1387 ق، سوم.

ص :564

177. مُثیر الأحزان، محمّد بن جعفر الحلی (ابن الحلّی) (م-645 ق) ، قم: مدرسة الإمام المهدی (عج) .

178. المَجازات النبویّة، السیّد محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م-406 ق) ، تحقیق وشرح: طه محمّد الزینی، قم: مکتبة بصیرتی.

179. مجمع البحرین، فخر الدین الطُّرَیحی (م-1085 ق) ، تحقیق: السیّد أحمد الحسینی، تهران: مکتبة نشر الثقافة الإسلامیّة،1408 ق، دوم.

180. مجمع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر مجمع البیان) ، الفضل بن الحسن الطبرسی (أمین الإسلام) (م-548 ق) ، تحقیق: السیّد هاشم الرسولی المحلّاتی والسیّد فضل اللّٰه الیزدی الطباطبائی، بیروت: دار المعرفة،1408 ق، دوم.

181. المحاسن، أحمد بن محمّد البرقی القمّی (م-280 ق) ، تحقیق: السیّد مهدی الرجائی، قم: المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام،1413 ق، اوّل.

182. المحجّة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، محمّدمحسن بن شاه مرتضی (الفیض الکاشانی) (م-1091 ق) ، با حاشیه: علی أکبر الغفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة،1383 ق.

183. المحیط فی اللغة، إسماعیل بن عَبّاد الطالقانی (صاحب بن عَبّاد) (م-385 ق) ، تحقیق: محمّد حسن آل یاسین، بیروت: عالم الکتب.

184. مختصر تاریخ دمشق، محمّد بن مُکرَّم المصری الأنصاری (ابن منظور) (م-711 ق) ، تحقیق: راتب حمّوش، دمشق: دار الفکر.

185. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (العلّامة المجلسی) (م-11-11 ق) ، تحقیق: السیّد هاشم الرسولی المحلاتی، تهران: دار الکتب الإسلامیّة،1370 ش، سوم.

186. مَسارّ الشیعة (ضمن مجموعة نفیسة حاویة لرسائل شریفة) ، الشیخ المفید (م-413 ق) ، به کوشش: محمود المرعشی، قم: مکتبة بصیرتی،1406 ه.

187. المستدرک علی الصحیحین، محمّد بن عبد اللّٰه الحاکم النیسابوری (م-405 ق) ، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیّة،1411 ق، اوّل.

188. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، المیرزا حسین النوری الطَّبَرسی (م-1320 ق) ، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1407 ق، اوّل.

ص :565

189. مسکّن الفؤاد، زین الدین بن علیّ الجُبَعی العاملی (الشهید الثانی) (م-965 ق) ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، قم: مؤسسة آل البیت،1412 ق، دوم.

190. المسند، أحمد بن محمّد الشیبانی (ابن حنبل) (م-241 ق) ، تحقیق: عبد اللّٰه محمّد الدرویش، بیروت: دار الفکر، 1414 ق، دوم.

191. مسند أبی یعلی الموصلی، أحمد بن علی بن المثنّی التمیمی الموصلی (م-307 ق) ، تحقیق: إرشاد الحقّ الأثری، جدّه: دار القبلة،1408 ق، اوّل.

192. مسند أبی یعلی الموصلی، أحمد بن علی بن المثنّی التمیمی الموصلی (أبو یعلی) (م-307 ق) ، تحقیق: إرشاد الحقّ الأثری، جدّه: دار القبلة،1408 ق، اوّل.

193. مسند الإمام الرضا علیه السلام، عزیز اللّٰه العطاردی القوچانی، مشهد: المؤتمر العالمی لألفیّة الإمام الکاظم علیه السلام.

194. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی بن الحسن الطَّبْرِسی (ق-7 ق) ، تحقیق: مهدی هوشمند، قم: دار الحدیث، 1418 ق، اوّل.

195. مصادر نهج البلاغة و أسانیده، عبد الزهراء الحسینی الخطیب (معاصر) ، بیروت: دارالأضواء.

196. مصادقة الإخوان، محمّد بن علیّ ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: مؤسّسة الامام المهدی (عج) ، قم: مدرسة الامام المهدی (عج) ،1410 ق.

197. مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، المنسوب إلی الإمام الصادق علیه السلام، شرح: عبد الرزّاق گیلانی، تهران: صدوق، 1407 ق، سوم.

198. المصباح فی الأدعیة و الصلوات و الزیارات، إبراهیم بن علی العاملی الکَفعَمی (م-900 ق) ، قم: الشریف الرضی.

199. مصباح المتهجّد، محمّد بن الحسن الطوسی (الشیخ الطوسی) (م-460 ق) ، تحقیق: علی أصغر مروارید، بیروت: مؤسسة فقه الشیعة،1411 ق، اوّل.

200. المصباح المنیر فی غریب «الشرح الکبیر» للرافعی، أحمد بن محمّد الفیّومی (م-770 ق) ، قم: مؤسسة دار الهجرة،1414 ق، دوم.

201. المصنَّف، عبد الرزّاق بن همّام الصنعانی (م-211 ق) ، تحقیق: حبیب الرحمان الأعظمی، بیروت: منشورات المجلس العلمی.

ص :566

202. المصنَّف فی الأحادیث و الآثار، عبد اللّٰه بن محمّد العبسی الکوفی (ابن أبی شیبة) (م-235 ق) ، تحقیق: سعید محمّد اللحّام، بیروت: دار الفکر.

203. مطالب السَّؤول فی مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحة الشافعی (م-654 ق) ، قم: النسخة المخطوطة فی مکتبة آیة اللّٰه المرعشی.

204. المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، أحمد بن علی العسقلانی (ابن حجر) (م-852 ق) ، تحقیق: حبیب الرحمان الأعظمی، بیروت: دار المعرفة،1414 ق، اوّل.

205. معانی الأخبار، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1361 ش، اوّل.

206. المعجم الأوسط، سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (م-360 ق) ، تحقیق: طارق بن عوض اللّٰه وعبد الحسن بن إبراهیم الحسینی، قاهره: دار الحرمین،1415 ق.

207. المعجم الصغیر، سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (م-360 ق) ، تحقیق: محمّد عثمان، بیروت: دار الفکر، 1401 ق، دوم.

208. المعجم الکبیر، سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (م-360 ق) ، تحقیق: حمدی عبد المجید السلفی، بیروت: دار إحیاءالتراث العربی،1404 ق، دوم.

209. معجم مقاییس اللغة، أحمد بن فارس الرازی (م-395 ق) ، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، قاهره: شرکة مکتبة مصطفی البابی وأولاده.

210. معدن الجواهر و ریاضة الخواطر، محمّد بن علی الکَراجِکی (م-449 ق) ، تحقیق: السید أحمد الحسینی، تهران: المکتبة المرتضویة،1394 ق، دوم.

211. المغنی عن حمل الأسفار، عبد الرحیم بن الحسین العراقی (م-806 ق) ، تحقیق: أشرف بن عبد المقصود، ریاض: مکتبة دار طبریة،1415 ق.

212. مفردات ألفاظ القرآن، حسین بن محمّد الراغب الإصفهانی (م-425 ق) ، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، بیروت: دار القلم،1412 ق، اوّل.

213. مقاتل الطالبیّین، علی بن الحسین الأصبهانی (أبوالفرج) (م-356 ق) ، تحقیق: السیّد أحمد صقر، قم: منشورات الشریف الرضی،1405 ق، اوّل.

ص :567

214. المقنع، محمّد بن علی ابن بابویه القمّی (الشیخ الصدوق) (م-381 ق) ، تحقیق: مؤسسة الإمام الهادی علیه السلام، قم: مؤسسة الإمام الهادی علیه السلام،1415 ق.

215. المقنعة، محمّد بن محمّد بن النعمان العُکْبَری البغدادی (الشیخ المفید) (م-413 ق) ، تحقیق: مؤسسة النشر الإسلامی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1410 ق، دوم.

216. مکارم الأخلاق، الفضل بن الحسن الطّبْرِسی (أمین الإسلام) (م-548 ق) ، تحقیق: علاء آل جعفر، قم: مؤسسة النشر الإسلامی،1414 ق، اوّل.

217. المکاسب، مرتضی بن محمّد أمین الأنصاری (الشیخ الأنصاری) (م-1281 ق) ، تبریز: مطبعة الإطّلاعات، دوم.

218. الملاحم والفتن (التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن) ، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م-664 ق) ، تحقیق ونشر: مؤسسة صاحب الأمر،1416 ق، اوّل.

219. الملهوف علی قتلی الطفوف، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م-664 ق) ، تحقیق: فارس حَسّون تبریزیان، تهران: دار الاُسوة،1414 ق، اوّل.

220. مناقب آل أبی طالب (المناقب لابن شهر آشوب) ، محمّد بن علی المازندرانی (ابن شهرآشوب) (م-588 ق) ، قم: المطبعة العلمیّة.

221. مناقب الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام (المناقب للکوفی) ، محمّد بن سلیمان الکوفی القاضی (م-300 ق) ، تحقیق: محمّد باقر المحمودی، قم: مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیّة،1412 ق، اوّل.

22-2. منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، الحسن بن یوسف الحلّی (العلّامة الحلّی) (م-726 ق) ، مشهد: مجمع البحوث والدراسات الإسلامیّة فی الروضة الرضویّة المقدّسة.

223. المنجد فی اللغة، لویس معلوف (معاصر) ، بیروت: دار المشرق،1973 م، بیست و یکم.

224. منیة المرید، زین الدین علی العاملی (الشهید الثانی) (م-965 ق) ، قم: مکتب الإعلام الإسلامی،1415ق.

225. المواعظ العددیّة، علی المشکینی الأردبیلی (معاصر) ، تحقیق: علی الأحمدی المیانجی، قم: الهادی،1406 ق، چهارم.

226. موسوعة الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام فی الکتاب و السنّة و التاریخ، محمّد الریشهری و دیگران، قم: دار الحدیث،1422 ق.

ص :568

227. موسوعة العقائد الإسلامیّة فی الکتاب و السنّة، محمّد الریشهری و دیگران، قم: دار الحدیث،1425 ق، اوّل.

228. الموطّأ، مالک بن أنس (م-158 ق) ، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،1406 ق، اوّل.

229. مهج الدعوات ومنهج العبادات، علی بن موسی الحلّی (السیّد ابن طاووس) (م-664 ق) ، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی،1414 ق، اوّل.

230. المیزان فی تفسیر القرآن، السیّد محمّد حسین الطباطبائی (م-1402 ق) ، قم: إسماعیلیان،1394 ق، سوم.

231. المؤمن، حسین بن سعید الکوفی الأهوازی (ق-3 ق) ، تحقیق: مؤسّسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ،1404 ق، اوّل.

232. نثر الدرّ، منصور بن الحسین الآبی الوزیر (م-421 ق) ، تحقیق: محمّد علی قرنة، مصر: الهیئة المصریّة العامّة، 1981 م، اوّل.

233. نزهة الناظر و تنبیه الخواطر، الحسین بن محمّد الحُلوانی (ق-5 ق) تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مؤسسة الإمام المهدی (عج) ،1408 ق، اوّل.

234. النوادر، فضل اللّٰه بن علی الحسنی الراوندی (م-571 ق) ، تحقیق: سعید رضا علی عسکری، قم: دار الحدیث، 1377 ش، اوّل.

235. النوادر (مستطرفات السرائر) ، محمّد بن أحمد الحلّی (ابن إدریس) (م-598 ق) ، تحقیق: مؤسّسة الإمام المهدی (عج) ، قم: مدرسة الامام المهدی (عج) ،1408 ق، اوّل.

236. نور الثقلین، عبد علی بن جمعة العروسی الحُوَیزی (م-112-1 ق) ، تحقیق: السیّد هاشم الرسولی المحلّاتی، قم: مؤسسة إسماعیلیان،1412 ق، چهارم.

237. نهایة الأرب فی فنون الأدب، أحمد بن عبد الوهّاب النُّوَیری (م-733 ق) ، قاهره: وزارة الثقافة.

238. النهایة فی غریب الحدیث والأثر، مبارک بن مبارک الجَزَری (ابن الأثیر) (م-606 ق) ، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی، قم: مؤسسة إسماعیلیان،1367 ش، چهارم.

239. نهج البلاغة من کلام الإمام أمیر المؤمنین علیه السلام، جمع و تدوین: السیّد محمّد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی) (م-406 ق) ، تصحیح: صبحی الصالح، ترجمه: سیّد جعفر شهیدی، تهران: علمی و فرهنگی، 1378ش، چهاردهم.

ص :569

240. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة، محمّد باقر المحمودی (م-1426 ق) ، بیروت: مؤسسة الأعلمی.

241. وسائل الشیعة، محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (م-1104 ق) ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،1409 ق، اوّل.

242. وقعة صفّین، نصر بن مزاحم المِنقری (م-212 ق) ، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، قم: مکتبة آیة اللّٰه المرعشی،1382 ق، دوم.

243. ینابیع المودّة لذوی القربی، سلیمان بن إبراهیم القُندوزی الحنفی (م-1294 ق) ، تحقیق: علی جمال أشرف الحسینی، تهران: دار الاُسوة،1416 ق، اوّل.

ص :570

ص :

ص :

ص :

ص :

ص :

ص :

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109